فرهنگ و اجتماع

مشخصات كتاب

نويسنده : مرکز ملی پاسخگوئی به سوالات دینی

ناشر : مرکز ملی پاسخگوئی به سوالات دینی

مسائل اجتماعي

روابط اجتماعي

اين مَثَل "خواهي نشوي رسوا، همرنگ جماعت شو" را در چه موقع به كار مي برند؟ اگر در جمعي هم كار خلاف شرع انجام دهند و ما متوجه شويم، بايد همرنگ شويم و اگر هم يك رأي دادند، ما بي دليل قبول كنيم؟

پرسش

اين مَثَل "خواهي نشوي رسوا، همرنگ جماعت شو" را در چه موقع به كار مي برند؟ اگر در جمعي هم كار خلاف شرع انجام دهند و ما متوجه شويم، بايد همرنگ شويم و اگر هم يك رأي دادند، ما بي دليل قبول كنيم؟

پاسخ

در ابتدا بايد توجه داشتكه اين تنها يك ضرب المثل است و حكم قطعي عقلاني يا حكم شرعي نيست كه لازم باشد تا آن را به هر گونه كه شده حفظ كرد.

با صرف نظر از اين مسئله، اين ضرب المثل به عنوان يك مسئلة رايج در جامعة ما، دو معنا مي تواند داشته باشد:

1_ گاهي انسان در جامعه اي زندگي مي كند كه ارزش و سنت هاي مشروع و مقبول در آن فراموش شده و اكثر مردم به فرهنگ و سنت هاي غير منطقي عادت كرده، همان سنت ها را قبول دارند. در چنين فضايي گاهي گفته مي شود: خواهي نشوي رسوا، همرنگ جماعت شو. اگر انسان در چنين جامعه اي قرار گيرد، نه تنها نبايد با جماعت همرنگ شود، بلكه بايد با رعايت شرايط، با سنت هاي غير مشروع مبارزه نمايد. هنر مؤمنان و دين مداران در جوّ زدايي چنين جامعه اي ظهور مي كند؛ چنان كه پيامبران و بزرگان دين با سنت هاي غير منطقي جوامع خويش مبارزه نموده و با فضاي جامعة خويش همسو و همرنگ نشده اند. از اين رو عدم همرنگ شن آنان با سنت هاي غير منطقي و غير مشروع از امتيازات انبيا به حساب آمده است. حضرت ابراهيم(ع) در جامعه اي زندگي مي كرد كه بت پرستي و خرافه گرايي به اوج خود رسيده بود، ولي به رغم آنكه

تنها بود، با مردم عصر خويش همسو نشد و تحت فضاي جامعة خويش قرار نگرفت، گرچه عدم همسويي او با سنت هاي پذيرفته شدة عصر خود، سختي را در پي داشت؛ از اين رو خداوند او را ستود.[17]

پيامبر اسلام(ص) در زماني مبعوث شد كه فرهنگ جاهليت جزيره العرب را فرا گرفته بود.[18] و پيامبر نه تنها جذب و همرنگ جامعة آن روز نشد بلكه عملاً با سنت هاي جامعه مبارزه نمود و به فرهنگ سازي پرداخته و پيام آور عدل و معنويت بود و در راه رسيدن به اين هدف سختي ها و اهانت ها را تحمل نمود تا آنجا كه به او ساحر گفتند![19]

به طور كلي اگر قرار بر اين بود كه همرنگ جماعت شوند، هيچ پيامبري نبايد به تبليغ دين خدا و دستورهاي الهي مي پرداخت و به آداب و سنت ها و عقايد باطل جامعة زمان خود به مبارزه مي پرداخت.

ائمه(ع) نيز از وضعيت جامعة خويش راضي نبوده و با سنت هاي اشتباه همرنگ نمي شدند، گرچه در جامعه اي كه آنها زندگي مي كردند، دين و ارزش هاي آن ناديده گرفته شده بود؛[20] از اين رو امام علي(ع) يكي از اهداف حكومت خويش را حكاميت دين و ارزش هاي آن بيان نمود.[21] و مديران خود را به دين سالاري و ارزش مداري دعوت كرد.[22]

امام حسين(ع) نيز يكي از اهداف قيام خويش را امر به معروف و نهي از منكر بيان نمود.[23]

فلسفة امر به معروف و نهي از منكر، مبارزه با ناهنجارها است. البته مبارزه با وضع جامعة غير مطلوب بايد بر اساس شرايط و سازكارهاي خاص

صورت گيرد. از اين رو در آمورزه هاي ديني تقيه و سكوت نمودن نيز در برخي موارد خاص مدّ نظر قرار گرفته است. بنابراين اگر جامعه اي كه انسان در آن زندگي مي كند، مطلوب نباشد، نبايد با آن همسو شد و به بهانة همرنگي با جماعت كارهاي خلاف شرع انجام داد و يا به آن رأي مثبت داد و تنها اكثريت را در نظر داشت. اگر مبارزه با سنت هاي جامعة غير مطلوب، پيامدهاي منفي را در پي داشت و شرايط مبارزه فراهم نبود، لازم نيست مبارزه نمود، بلكه انسان يعي كند گناه و كارهاي خلاف شرع انجام ندهد.

2_ گاهي مقصود از همرنگ شدن جماعت بدان معنا است كه انسان در جامعه اي زندگي مي كند كه بر اساس سنت ها و ارزش هاي ديني اداره مي شود و فضاي جامعه، فضاي دين داري وارزش محوري است. طبيعي است در چنين جامعه اي همسويي و همرنگي وظيفة همة ارزشمداران و دين باوران است. عدم همگرايي و وادادگي از جامعة مطلوب نه تنها ارزش نيست، بلكه نوعي مخالفت با نظام ديني به حساب مي آيد. در جامعة آرماني همسويي همگان لازم است.

شايد لزوم بيعت نمودن همگان وحضور همة مردم، به ويژة شخصيت ها بدان جهت است كه همسويي و همرنگي در جامعة مطلوب ضروري است.

در يك جامعة كوچك به نام خانواده و محفل دوستانه نيز دو احتمال مذكور را مي توان لحاظ نمود؛ از اين رو در خانواده و محافل دوستانه كه در ان خلاف شرع صورت مي گيرد، نمي توان به بهانة همرنگ شدن با جماعت كار خلاف شرع انجام داد. با خانواده و محفلي كه در

آن ارزش و دين مداري حاكميت دارد؛ بايد همرنگ شد.

در مورد آداب و سنت هاي قومي وملي كه مخالف با ارزش هاي ديني نيست و چه بسا پسنديده نيز هست، همرنگي و همسويي وحداقل احترام به آنها مطلوب و پسنديده است.

[18] فروغ ابديت، ج 1 - 2، ص 43 به بعد.

[19] ص(38) آية 38؛ يونس (10) آية 2.

[20] مهدي پيشوايي، سيرة پيشوايان، ص 145.

[21] نهج البلاغه، خطبة 131.

[22] همان، نامة 53.

[23] مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 84؛ مقتل مقرم، ص 139؛ بحارالانوار، ج 44 ص 329؛ مقتل خوارزمي، ج 1، ص 188؛ موسوعه كلمات الامام الحسين، ص 291.

اساس زندگى اجتماعى در اسلام چيست ؟

پرسش

اساس زندگى اجتماعى در اسلام چيست ؟

پاسخ

هدف نظام هاى اجتماعى مادى و غير الهى , بهره مندى از مزاياى زندگى دنيا و به عبارتى سعادت دنيايى است . از اي_ن رو آن_ه_ا اس_اس زندگى اجتماعى را قوانين موردپذيرش و قراردادى ميان اعضاى اجتماع مى دانند . ام_ا اس_لام از آن_ج_ا ك_ه براى انسان سعادت اخروى نيز قايل است و مى داند كه نيل به اين سعادت ممكن نيست مگر از طريق معارف الهى كه جمله آنها به توحيد برمى گردند . اس_اس اج_ت_م_اع را دي_ن توحيدى قرارداده است و بر اساس همين دين توحيدى است كه قوانين گوناگون جعل كرده است . ض_م_ان اج_راى اي_ن ق_وان_ين را نيز اولا به دست حكومت اسلامى سپرده و سپس بر عهده جامعه اسلامى قرار داده است .

مسئوليت فرد از نظر اجتماعي در اسلام چگونه است؟

پرسش

مسئوليت فرد از نظر اجتماعي در اسلام چگونه است؟

پاسخ

در اسلام مسآله اي وجود دارد كه در ملتهاي ديگر امروز دنيا به صورت يك قانون ديني وجود ندارد (البته نميگوئيم پيغمبران سلف نداشته اند) و آن اين است كه اسلام نه تنها فرد را براي خود و در مقابل خداوند از نظر شخص خود مسؤول و متعهد ميداند، بلكه فرد را از نظر اجتماع هم مسؤول و متعهد مي داند. امر به معروف و نهي از منكر همين است كه اي انسان! تو تنها از نظر شخصي و فردي در برابر ذات پروردگار مسؤول و متعهد نيستي، تو در مقابل اجتماع خود هم مسؤوليت و تعهد داري. آيا مي توان گفت چنين ديني دين قضا و قدري است؟ البته قضا و قدري به مفهومي كه آنها مي گويند كه كارها را خدا بايد انجام دهد و بشر از اين جريان و مسير خارج است و مسؤوليتي ندارد، آنچنان قضا و قدري كه از بشر نفي و سلب آزادي و مسؤوليت و تعهد مي كند. قرآن چنين قضا و قدري را نمي پذيرد. آيا شما در اين زمينه جمله اي بالاتر از آن آيه كوچك _ كه با تفاوت مختصري در دو جاي قرآن آمده است _ پيدا ميكنيد: «اِنَّ اللهَ لا يُغَيِرُ ما بِقَومٍ حَتّي يُغَيرِّوا ما بِاَنفُسِهِم» رعد/11 اين آيه آب بسيار صاف و پاكي است كه بر سر منتظرها، آنهايي كه به انتظار هستند كه هميشه خدا از يك راه غير عادي كارها را درست كند، مي ريزد. انتظار بيهوده نكشيد. «اِنَّ» يعني تحقيقا مطلب اين است. تحقق و واقعيت اين است كه

هرگز خداوند اوضاع و احوال را به سود مردم عوض نميكند «حَتّي يُغَيِّروا ما بِاَنْفُسِهِم» مگر وقتي كه خود آن مردم آنچه مربوط به خودشان است، آنچه كه در خودشان هست: اخلاق، روحيه، ملكات، جهت، نيات و بالآخره خودشان را عوض كنند. آيا شما مي توانيد صريحتر از اين، مسؤوليت پيدا كنيد؟ آنهم مسؤوليت در برابر يك اجتماع، يعني اجتماع را براي مسؤوليت مخاطب قرار بدهد.

: قرآن براي «امّت ها» (جامعه ها) سرنوشت مشترك، نامة عمل مشترك، فهم و شعور، عمل، طاعت و عصيان قايل است (رجوع شود به الميزان،4/102) بديهي است كه «امّت» اگر وجود عيني نداشته باشد، سرنوشت و فهم و شعور و طاعت و عصيان معني ندارد. اينها دليل است كه قرآن به نوعي

پرسش

: قرآن براي «امّت ها» (جامعه ها) سرنوشت مشترك، نامة عمل مشترك، فهم و شعور، عمل، طاعت و عصيان قايل است (رجوع شود به الميزان،4/102) بديهي است كه «امّت» اگر وجود عيني نداشته باشد، سرنوشت و فهم و شعور و طاعت و عصيان معني ندارد. اينها دليل است كه قرآن به نوعي حيات قائل است، كه حيات جمعي و اجتماعي است.

جامعه ها از آن جهت كه در شمار موجودات زنده و شاعر و مكلّف و قابل تخاطب هستند و اراده و اختيار دارند، نامة عمل دارند و به سوي نامة عمل خود خوانده مي شوند.

يك امّت، شعور واحد، معيارهاي خاص، طرز تفكّر خاص پيدا مي كند و فهم و شعور و ادراك هر امتي مخصوص خود آن است؛ هر امتي با معيارهاي خاصّي قضاوت مي كند (لااقل در مسائل مربوط به ادراكات عملي)؛ هر امّتي ذوق و ذائقة ادراكي خاص دارد؛ بسا كارها كه در ديدة امّتي زيبا و در ديدة امّتي ديگر نازيباست؛ جوّ اجتماعي امت است كه ذائقة ادراكي افراد خود را اينچنين مي سازد.

پاسخ

: قرآن براي «امّت ها» (جامعه ها) سرنوشت مشترك، نامة عمل مشترك، فهم و شعور، عمل، طاعت و عصيان قايل است (رجوع شود به الميزان،4/102) بديهي است كه «امّت» اگر وجود عيني نداشته باشد، سرنوشت و فهم و شعور و طاعت و عصيان معني ندارد. اينها دليل است كه قرآن به نوعي حيات قائل است، كه حيات جمعي و اجتماعي است.

جامعه ها از آن جهت كه در شمار موجودات زنده و شاعر و مكلّف و قابل تخاطب هستند و اراده و اختيار دارند، نامة عمل دارند و به سوي نامة عمل خود خوانده مي شوند.

يك امّت، شعور واحد، معيارهاي

خاص، طرز تفكّر خاص پيدا مي كند و فهم و شعور و ادراك هر امتي مخصوص خود آن است؛ هر امتي با معيارهاي خاصّي قضاوت مي كند (لااقل در مسائل مربوط به ادراكات عملي)؛ هر امّتي ذوق و ذائقة ادراكي خاص دارد؛ بسا كارها كه در ديدة امّتي زيبا و در ديدة امّتي ديگر نازيباست؛ جوّ اجتماعي امت است كه ذائقة ادراكي افراد خود را اينچنين مي سازد.

چه ويژگي انساني باعث تكامل اجتماعي زندگي اوست؟

پرسش

چه ويژگي انساني باعث تكامل اجتماعي زندگي اوست؟

پاسخ

انسان خصايصي دارد كه به موجب آن خصايص، زندگي اجتماعي اش متكامل است. يكي از آن خصايص و استعدادها، حفظ و جمع تجارب است؛ آنچه را كه وسيلة تجربه و اكتساب به دست مي آورد، آن را نگهداري مي كند و پاية تجارب بعدي قرار مي دهد.

يكي ديگر استعداد يادگيري از راه بيان و قلم است. تجارب و مكتسبات ديگران را نيز از راه زبان و در مرحلة عالي تر از راه خط به خود منتقل مي كند. تجارب يك نسل، از طريق مكالمه و از طريق نوشتن براي نسلهاي بعد باقي مي ماند و روي هم انباشته مي شود.

ويژگي سوم، مجهّز بودن انسان به نيروي عقل و ابتكار است. انسان به واسطة اين نيروي مرموز، قدرت آفرينندگي و ابداع دارد، مظهر خلاّقيت و ابداع الهي است.

چهارمين ويژگي او، ميل ذاتي و علاقة فطري به نوآوري است.

چرا قرآن, انسانهاي نخستين را «امت واحده» مي نامد؟ پرسش

اشاره

چرا قرآن, انسانهاي نخستين را «امت واحده» مي نامد؟

پاسخ

انسان هاي اوّلي, بر اساس انديشه و فطرت ساده خود, از بينش و منش مشتركي بر خوردار بودند؛ يعني هم در جهان بيني, بينش واحدي داشتند و هم در تشخيص حق و باطل و مصالح و مفاسد, روش مشتركي داشتند. از اين رو, خداوند آنان را به »امّت واحده» ستوده است

«كان الناس أُمة واحدة...» بقره / 21.

«امّت» به جمعيّتي مي گويند كه مقصد خاص و مقصود و امام معيّني را دنبال مي كنند. و وصف تأ كيدي «واحدة» در «اُمّة واحدة» نشان گر آن است كه مردم در فطرت اوّلي خويش , سمت و سوي واحدي را دنبال مي كردند و هيچ گونه اختلاف و مشاجره اي در بين آنان نبوده است؛ چون يا اختلاف فكري و علمي نداشتند يا بسيار كم بود و اختلافات عملي نيز اگر در بين آنان راه پيدا مي كرد, به وسيله فطرت توحيدي و نصايح انبياي پيشين از حضرت آدم (ع) تا نوح (ع) حلّ مي شد؛ چون وحي آسماني در حدّ موعظه در رفع اختلاف راه گشاست.

نفي اختلاف و مشاجره در انسانهاي اوّلي, يا براي آن است كه همه آنان مانند فرشتگان به فعليّت و كمال خويش رسيده بودند.از اين رو, اختلاف و مزاحمتي با يك ديگر نداشتند, يا اين كه مردم اوّلي در بساطت زندگي مي كردند و هنوز به سوي كمال حركت نكرده بودند تا با يك ديگر بر خوردي داشته باشند؛ نظير درختي كه هنوز به فعليّت نرسيده است و در هسته است وبه تنه و شاخه و خوشه تبديل نشده, هيچ مشاجره و مزاحمتي در بين آنها نيست؛ چون همة اين كمالات

را «بالقوّه» دارد؛ نه «بالفعل».

امّا هسته , وقتي در درون خاك, جا گرفت و زمين را شكافت و جوانه زد و به سوي كمال حركت كرد, يا مزاحمت هايي را بر سر راه خود مي يابد, يا شاخه ها با يك ديگر برخورد مي كنند؛ چون مي خواهند به فعليّت برسند و اگر از اختلاف بين انسان ها به مشاجره ياد مي كنند, به خاطر همين تنازع شاخه هاي درخت است.

انسان هاي اوّلي همانند هستة جامد, بدون مشاجره بودند؛ چون آنان از نظر جهان بيني, محيط زيست و روابط اجتماعي در بساطت به سر مي بردند و در حدّ حيات حيوان زندگي مي كردند (حيوان بالفعل و انسان بالقوّه بودند)؛ نيازي به وسايل كشاورزي و دامداري و صنعتي نداشتند و جز تحصيل مواد غذايي رنجي را تحمّل نمي كردند؛ چون, نه نياز به ذخيره سازي آن داشتند و نه نياز به حمل و نقل آن به مكان هاي دور دست.زندگي بسيط و بي آلايش آنان همراه با انديشة ابتدايي, زمينة وحدت و اتّحاد آنان را فراهم مي كرد؛ ولي كم كم بر اثر پيشرفت علم و انديشه و صنعت و گسترش روابط اجتماعي, اختلافات علمي عميق و عملي در آنان راه پيدا كرد و زمينة بعثت پيامبران اولوالعزم و نزول كتاب و قانون را فراهم كرد تا بار ديگر به اتحاد مطلوب دست يابند.

آيا ادعاي جدا بودن خون ها و نژاد ها صحيح است؟

پرسش

آيا ادعاي جدا بودن خون ها و نژاد ها صحيح است؟

پاسخ

حقيقت اين است كه ادعاي جدا بودن خون ها و نژادها خرافه اي بيش نيست. نژاد سامي و آريائي و غيره به صورت جدا و مستقل از يكديگر فقط در گذشته بوده است اما حالا آنقدر اختلاط و امتزاج و نقل و انتقال صورت گرفته است كه اثري از نژادهاي مستقل باقي نمانده است.

بسياري از مردم امروز ايران كه ايراني و فارسي زبانند و داعيه ايراني گري دارند يا عربند يا ترك يامغول، همچنانكه بسياري از اعراب كه با حماسه زيادي دم از عربيت ميزنند از نژاد ايراني يا ترك يا مغول ميباشند. شما اگر همين حالا سفري به مكه و مدينه برويد، اكثر مردم ساكن آنجا را ميبينيد كه در اصل اهل هند يا ايران يابلخ يا بخارا يا جاي ديگري هستند. شايد بسياري از كساني كه نژادشان از كورش و داريوش است، الآن در كشورهاي عربي تعصب شديد عربيت دارند و بالعكس شايد بسياري از اولاد ابو سفيانها امروز سنگ تعصب ايرانيت به سينه ميزنند.

چند سال پيش يكي از اساتيد دانشگاه تهران كوشش داشت با دليل اثبات كند كه يزيد بن معاويه يك ايراني اصيل بوده تا چه رسد به فرزندانش، اگر در اين سرزمين باشند.

پس آنچه به نام ملت فعلاً وجود دارد اين است كه ما فعلاً مردمي هستيم كه در يك سرزمين و در زير يك پرچم و با يك رژيم حكومتي و با قوانين خاصي زندگي ميكنيم، اما اينكه نياكان و اجداد ما هم حتماً ايراني بودهاند يا يوناني يا عرب يا مغول يا چيز ديگر، نميدانيم.

اگر ما ايرانيان بخواهيم بر

اساس نژاد قضاوت كنيم و كساني را ايراني بدانيم كه نژاد آريا داشته باشند، بيشتر ملت ايران را بايد غير ايراني بدانيم و بسياري از مفاخر خود را از دست بدهيم، يعني از اين راه بزرگترين ضربت را بر مليت ايراني زدهايم. الآن در ايران قومها و قبايلي زندگي ميكنند كه نه زبانشان فارسي است و نه خود را از نژاد آريا ميدانند.

به هر حال در عصر حاضر دم زدن از استقلال خوني و نژادي خرافهاي بيش نيست.

آيا ادعاي جدا بودن خون ها و نژاد ها صحيح است؟

پرسش

آيا ادعاي جدا بودن خون ها و نژاد ها صحيح است؟

پاسخ

حقيقت اين است كه ادعاي جدا بودن خون ها و نژادها خرافه اي بيش نيست. نژاد سامي و آريائي و غيره به صورت جدا و مستقل از يكديگر فقط در گذشته بوده است اما حالا آنقدر اختلاط و امتزاج و نقل و انتقال صورت گرفته است كه اثري از نژادهاي مستقل باقي نمانده است.

بسياري از مردم امروز ايران كه ايراني و فارسي زبانند و داعيه ايراني گري دارند يا عربند يا ترك يامغول، همچنانكه بسياري از اعراب كه با حماسه زيادي دم از عربيت ميزنند از نژاد ايراني يا ترك يا مغول ميباشند. شما اگر همين حالا سفري به مكه و مدينه برويد، اكثر مردم ساكن آنجا را ميبينيد كه در اصل اهل هند يا ايران يابلخ يا بخارا يا جاي ديگري هستند. شايد بسياري از كساني كه نژادشان از كورش و داريوش است، الآن در كشورهاي عربي تعصب شديد عربيت دارند و بالعكس شايد بسياري از اولاد ابو سفيانها امروز سنگ تعصب ايرانيت به سينه ميزنند.

چند سال پيش يكي از اساتيد دانشگاه تهران كوشش داشت با دليل اثبات كند كه يزيد بن معاويه يك ايراني اصيل بوده تا چه رسد به فرزندانش، اگر در اين سرزمين باشند.

پس آنچه به نام ملت فعلاً وجود دارد اين است كه ما فعلاً مردمي هستيم كه در يك سرزمين و در زير يك پرچم و با يك رژيم حكومتي و با قوانين خاصي زندگي ميكنيم، اما اينكه نياكان و اجداد ما هم حتماً ايراني بودهاند يا يوناني يا عرب يا مغول يا چيز ديگر، نميدانيم.

اگر ما ايرانيان بخواهيم بر

اساس نژاد قضاوت كنيم و كساني را ايراني بدانيم كه نژاد آريا داشته باشند، بيشتر ملت ايران را بايد غير ايراني بدانيم و بسياري از مفاخر خود را از دست بدهيم، يعني از اين راه بزرگترين ضربت را بر مليت ايراني زدهايم. الآن در ايران قومها و قبايلي زندگي ميكنند كه نه زبانشان فارسي است و نه خود را از نژاد آريا ميدانند.

به هر حال در عصر حاضر دم زدن از استقلال خوني و نژادي خرافهاي بيش نيست.

ديدگاه قرآن نسبت به برخورد اسلام با اقليت هاي مذهبي چيست؟ پرسش

اشاره

ديدگاه قرآن نسبت به برخورد اسلام با اقليت هاي مذهبي چيست؟

پاسخ

ديدگاه قرآن چگونگي برخورد مسلمانان با غير مسلمانان را مورد توجه قرار داده است مي فرمايد

1_ «لا يَنْهاكُمُ اللهُ عَنِ الَّذينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوُكْم مِنْ دِيارِكُمْ اَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا اِلَيْهِمْ اِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ _ اِنَّما يَنْهاكُمْ اللهُ عَنِ الَّذينَ قاتَلُوكُمْ فِي الدّينِ وَ اَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ وَظاهَروُا عَلَي اِخْراجِكُمْ اَنْ تَوَلَّوهُمْ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَاولئِكَ هُمُ الظّالِمُون»َ ممتحنه/8 و 9

2_ «قاتِلُوا الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ لا بِالْيَوْمِ الاخِرِ وَ لا يُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا يَدينُونَ دينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذينَ اُوتُوا الْكِتابَ حَتَّي يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ» توبه/29

3_ «وَ لا تُجادِلُوا اَهْلَ الْكِتابِ اِلّا بِالَّتي هِيَ اَحْسَنُ اِلّا الَّذينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذي اُنْزِلَ اِلَيْنا وَ اُنْزِلَ اِلَيْكُمْ وَ اِلهُنا وَ اِلهُكُمْ واحِد وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» عنكبوت/46

4_ «قُلْ يا اَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا اِلي كَلِمَهٍ سَواء بَيْننا وَ بَيْنَكُمْ اَنْ لا نَعْبُدَ اِلّا اللهَ وَ لانُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَلا يَتَّخِذَ بَعْضُناً بَعْضاً اَرْباباً مِنْ دونِ اللهِ فَاِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِاَنّا مُسْلِمُونَ» آل عمران/64

5_ «لَتَجِدَنَّ اَشَدَّ النّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَ الَّذينَ اَشْرَكُو وَ لَتَجِدَنَّ اَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ قالُوا اِنّا نَصاري ذلِكَ بِاَنَّ مِنْهُمْ قِسّيسينَ وَ رُهْباناً وَ اَنَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ» مائده/82

1 _ [خدا شما را از نيكي كردن و رعايت عدالت نسبت به كساني كه در امر دين با شما پيكار نكردند و از خانه و ديارتان بيرون نراندند، نهي نمي كند، چرا كه خداوند عدالت پيشگان را دوست دارد _ تنها شما را از دوستي كساني

نهي مي كند كه در امر دين با شما پيكار كردند و شما را از خانه هايتان بيرون راندند، يا به بيرون راندن شما كمك كردند، با آنها دوستي نداشته باشيد و هر كس آنها را دوست دارد ظالم و ستمگر است.]

2 _ [با كساني از اهل كتاب كه نه به خدا ايمان دارند و نه به روز جزا و نه آنچه را خدا و رسولش تحريم كرده، حرام مي شمرند و نه آيين حق را مي پذيرند، پيكار كنيد تا زماني كه با خضوع و تسليم «جزيه» را به دست خود بپردازند.]

3 _ [با اهل كتاب جز به روشي كه از همه نيكوتر است مجادله نكنيد، مگر كساني از آنان كه ستم كردند و (به آنها) بگوييد ما به تمام آنچه از سوي خدا بر ما و شما نازل شده ايمان آورده ايم و معبود ما و شما يكي است و ما در برابر او تسليم هستيم.]

4 _ [بگو اي اهل كتاب بياييد به سوي سخني كه ميان ما و شما يكسان است كه جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزي را همتاي او قرار ندهيم و بعضي از ما بعضي ديگر را، غير از خداي يگانه، به خدايي نپذيرد، هرگاه (از اين دعوت) سر باز زنند بگوييد گواه باشيد كه ما مسلمانيم (و در برابر فرمان خداوند يگانه تسليم هستيم).]

5 _ [به يقين، دشمن ترين مردم نسبت به مؤمنان را يهود و مشركان خواهي يافت و نزديكترين دوستان به مؤمنان را كساني مي يابي كه مي گويند «ما نصاري هستيم» اين به خاطر آن است كه در ميان آنها افرادي عالم و تارك دنيا هستند و آنها (در برابر

حق) تكبّر نمي ورزند.]

________________________________________________________________________________________________________________

ديدگاه امام علي(ع) در برخورد با اهل ذمه چيست؟ پرسش

اشاره

ديدگاه امام علي(ع) در برخورد با اهل ذمه چيست؟

پاسخ

(هنگامي كه به امام اميرمؤمنان علي(ع) خبر دادند كه غارتگران سپاه معاويه به شهر مرزي«انبار» ريخته و نمايندة آن حضرت، «حسّان بن حسان» را كشته و اموال مسلمانان و غير مسلمانان را غارت كرده اند، مردم را به جهاد دعوت فرمود و خطبة معروف جهاد را خواند و در اثناء اين خطبه چنين بيان كرد) «به من خبر داده اند كه بعضي از مردان آنها به خانة زن مسلمان و زن غير مسلماني كه معاهد بوده (و بايد جان و مال و ناموسش در پناه اسلام محفوظ بماند) وارد شده و خلخال و دستبند و گردنبند و گوشواره هاي آنها را از تنشان بيرون آورده، در حالي كه هيچ وسيله اي براي دفاع از خود، جز گريه و التماس كردن نداشتهاند… اگر به خاطر اين حادثة دردناك، مسلماني از روي تأسف دق كند و بميرد ملامت نخواهد شد، بلكه از نظر من شايسته و سزاوار است».

در اينجا امام(ع)، زنان معاهد غير مسلمان را همطراز زنان مسلمان، در لزوم دفاع از آنها قرار داده و از غارت اموال آنان، آن چنان ناراحت شده كه مي فرمايد «اگر كسي اين خبر را بشنود و از اندوه و غصّه بميرد، جاي سرزنش ندارد!».

تعبيري از اين گوياتر دربارة دفاع از حيثيّت اهل ذمّه و جان و مال و ناموس آنها پيدا نمي شود.

________________________________________________________________________________________________________________

رفتار مسلمانان با غير اهل ذمه چگونه است؟ پرسش

اشاره

رفتار مسلمانان با غير اهل ذمه چگونه است؟

پاسخ

گاه تصور مي شود كه غير مسلمانان تنها به دو گروه تقسيم مي شوند، «اهل ذمّه» و «محاربين» يعني گروهي با مسلمانان پيمان همزيستي مسالمت آميز دارند و گروهي در حال جنگ و نبرد هستند، بنابراين هر كس اهل ذمّه نيست، محارب است و جان و مالش محترم نيست.

ولي غير مسلمانان در حقيقت چهار گروهند زيرا غير از دو گروه بالا، گروه سوّمي به عنوان «معاهد» (كساني كه عهد و پيمان با مسلمانان دارند، هر چند در خارج محيط اسلامي زندگي كنند وصورت اقليّت نداشته باشند) و «مهادن» كه نه جزء اقليّتها است و نه «معاهد» است كه پيماني با مسلمين داشته باشد و نه در حال جنگ است، بلكه جداگانه از مسلمانان در كشور خود زندگي مي كند و هيچ گونه مزاحمتي با مسلمين ندارد.

در دنياي امروز اين چهار گروه، مصاديق روشني دارد

1_ اقليتهايي هستند كه درداخل كشورهاي اسلامي زندگي مي كنند و مشمول قوانين آن كشورند و حكومت اسلامي متعهد است جان و مال و ناموس آنها را حفظ كند و از حقوق آنها دفاع نمايد، آنها مالياتي به حكومتهاي اسلامي مي پردازند كه همان ماليات را مي توان به جاي ماليات «جزيه» حساب كرد، زيرا «جزيه»، از مادّة «جزاء»به معني چيزي است كه حكومت اسلامي به عنوان هزينه و پاداش دفاع از آنها مي گيرد و اينها همان اهل ذمّه هستند.

2_ كشورهايي هستند كه مانند«اسرائيل» و «آمريكا» كه در حال حاضر با مسلمين در حال جنگند و از هيچ گونه كارشكني بر ضدّ آنها كوتاهي نمي كنند، اينها كافران حربي هستند كه ما هيچ گونه تعهّدي در

مقابل آنها نداريم.

3_ غير مسلماناني هستند كه با ما مناسبات دوستي دارند، و سفير با ما مبادله كرده اند و گاه پيمانهاي تجاري و اقتصادي و فرهنگي با آنها داريم، يا از طريق سازمانهاي بين المللي در برابر يكديگر تعهّدهايي سپرده ايم، همة اينها مصداق «معاهد» هستند و بايد طبق تعهّداتي كه با آنها به طور مستقيم يا غير مستقيم (از طريق سازمانهاي بين المللي) داريم رفتار كنيم و احترام متقابل را رعايت كنيم. بسياري از كشورهاي اروپايي و آسيايي را مي توان در اين گروه نام برد.

4_ ممكن است كشورهايي باشند كه نه در حال جنگند و نه پيماني با ما دارند، نه سفير با آنها مبادله كرده ايم، نه معاهده اي با آنها داريم، ولي نه آنان مزاحم ما هستندو نه ما مزاحم آنها، در برابر چنين كشورهايي نيز ما بايد رعايت اصول انساني و اخلاقي را داشته باشيم.

از آنچه در بالا گفته شد اين نكته روشن است كه«اهل ذمّه» تنها آن گروهي از اهل كتاب هستند كه در داخل كشورهاي اسلامي زندگي مي كنند، و احكام جزيه، يا عدم تظاهر به معاصي و گناهان كبيره و مانند آن از احكام ذمّه مربوط به اينهاست و امّا اهل كتاب كه در كشورهاي خودشان زندگي دارند، مصداق اهل ذمّه محسوب نمي شوند، هر چند با ما پيمانهايي داشته باشند، آنها مصداق«معاهد» و گاه «محارب» و گاه مصداق«مهادن» هستند.

________________________________________________________________________________________________________________

صميميت و استحكام روابط، از كجا پيدا مي شود؟ پرسش

اشاره

صميميت و استحكام روابط، از كجا پيدا مي شود؟

پاسخ

منافع مادي، معمولا منشا ايجاد انواع اختلافات و كينه ها و از بين رفتن صميميت است. بايد براي رسيدن به اين هدف، به يك سلسله اصول غير مادي پايبند بود. يعني حسن نيت و صميميت در سايه ايمان تامين مي شود نه به وسيله حساب هاي بي روح مادي.

به همين جهت، هيچ حكومتي، غير از حكومت دين و اخلاق قدرت ندارد تا غريزه استخدام و خودخواهي را در بشر كنترل كند، به اجتماع او نظم و آرامش دهد. اگر دستورات صحيح مذهبي به صورت شايسته، مورد استفاده قرار گيرد، در نتيجه جامعه به سوي كمال مخصوص خود، هدايت مي شود.

دين با قوانين خود، شرايطي در محيط زندگي افراد بشر ايجاد مي كند كه باعث رشد و پرورش كافي آنها مي شود. به وسيله قوانين محكم و مقررات خود، در بين دلهاي افراد، الفت و صميميت ايجاد مي كند و عللي را كه موجب فاصله و دوري افراد از يكديگر است، از بين مي برد. دين به خاطر ايجاد وحدت عقيده، انسان ها را از پراكندگي فكري نجات داده، هدف هاي مادي را تعديل مي كند و سرانجام، افراد يك جامعه را مانند اعضا يك بدن، تحت فرمان يك روح، يك اراده و يك فكر قرار مي دهد.

اجتماعي كه افراد آن به اصول ايمان و اخلاق پايبند نيستند، صحنه مبارزه قدرت هاي مادي است و هر كس براي استفاده بيشتر خود، تلاش بيشتري مي كند. در نتيجه، اجتماع به صورت يك صحنه (تنازع بقاء) و (نبرد زندگي) در مي آيد. لازم به توضيح

نيست كه در چنين اجتماعي تامين آزادي _ براي رشد و نمو افراد و تهيه وسايل ممكن براي كمك به تكامل فكري، اخلاقي و عملي _ ممكن نيست، زيرا اين امور با اصل تنازع، هيچ گونه سازشي ندارد.

اما در اجتماعي كه اصل ايمان و اخلاق، حكومت مي كند، يك محيط گرم همكاري و هماهنگي كامل براي رفع مشكلات زندگي به وجود مي آيد كه به جاي (تنازع بقاء)، (تعاون بقاء) بر آن حكومت مي كند. در چنين اجتماعي افراد مي توانند از حداكثر آزادي به منظور رشد فكري، اخلاقي و عملي استفاده كنند و به كمك يكديگر، وسايل رسيدن به اين هدف مقدس را براي عموم فراهم سازند.

در اسلام چند نوع برادري وجود دارد؟

پرسش

در اسلام چند نوع برادري وجود دارد؟

پاسخ

در اسلام دو نوع برادري ديده ميشود؛ يكي برادري عمومي كه تمام افراد مسلمان در آن مشتركند، و ديگري برادري خصوصي كه از طريق عقد مواخاة (بستن پيمان برادري) حاصل ميشود و هركدام از اين دو نوع اخوت، تعهدات و وظائفي را دربردارد.

نمونه «اخوت خصوصي» همان است كه پيغمبر گرامي اسلام (ص) 5 يا 8 ماه بعد از آمدن به مدينه، ميان يك دسته 45 يا 50 نفري از مهاجران، با دستة ديگري بهمين تعداد از انصار برقرار ساخت، و ميان بعضي از مهاجران نيز اين معني را ايجاد نمود.

از جمله طبق روايتي كه ميان دانشمندان اسلام مسلم است عقد، اخوت ميان «خودش» و «علي» (ع) بست.

اين پيمان برادري خصوصي اسلامي، به قدري عميق و ريشه دار بود كه حتي طبق پاره اي از روايات اسلامي اينگونه برادران از يكديگر ارث نيز مي بردند، تا بعد از غزوة بدر كه آية شريفه «اولوا الارحام ....» نازل گرديد و وارث منحصراً خويشاوندان (در طبقات نخستين ارث) شدند.

و به اين ترتيب قرآن بزرگترين سد تشكل اجتماعي كه همان امتيازات مختلف از جمله امتيازات (نژادي)، (قبيله اي)، و (طبقاتي) بود برداشت، و راه را براي حكومت واحد جهاني در پرتو قانون واحدي هموار ساخت.

چرا بشر به زندگي اجتماعي تن در مي دهد؟ پرسش

اشاره

چرا بشر به زندگي اجتماعي تن در مي دهد؟

پاسخ

جامعه شناسان پس از مطالعات فراوان، به اين حقيقت اعتراف كرده اند كه «بشر طبعا اجتماعي است و بدون اجتماع نمي تواند زندگي كند. بنابراين طبق غريزه فطري و احساسات دروني خود، به زندگي اجتماعي تن در مي دهد؛ زيرا مي بيند كه به تنهايي قادر به حل مشكلات زندگي و رسيدن به كمال نيست و يا حداقل، همكاري با افراد، آسان ترين راه، براي رسيدن به اين هدف است و چون بهره هر كس از سرمايه هاي روحي و جسمي، محدود است و از عهده هر كاري بر نمي آيد؛ به ناچار بايد از سرمايه هاي فكري و بدني كه در اختيار ديگران است كمك بگيرد و از طرفي، ديگران هم معمولا حاضر نيستند تا به طور رايگان، سرمايه هاي خود را در اختيارش بگذارند. نتيجه اين مي شود كه اين موضوع از راه مبادله سرمايه هاي فكري و بدني و نتايج آنها به انجام برسد.» و اين كه جمعي از علماي سوسيولوژي معتقدند «كه منشا پيدايش مدنيت در ابتدا، ترس انسان از حيوانات درنده بود، تنها يك گوشه از اين احتياجاتي را كه با كمك هاي متقابل افراد، انجام پذير است و نه تمام جوانب آن را نشان مي دهد.»

علت گرايش انسان به زندگي اجتماعي چيست؟

پرسش

علت گرايش انسان به زندگي اجتماعي چيست؟

پاسخ

گسترش زندگي دسته جمعي بشر، و برچيده شدن زندگي فردي او در بيابانها و بيغوله ها و جنگلها و شكاف كوهها، همگي از يك حقيقت روشن حكايت مي كنند، و آن اينكه بشر خواهان زندگي دسته جمعي است كه در پرتو معاونت و همكاري يكديگر، بتواند بر بسياري از مشكلات چيره گردد، و موانعي را كه بر سر راه زندگي سعادتمندانه اوست، از ميان بردارد. درباره علت زندگي اجتماعي بشر نظريات گوناگوني مطرح شده است كه ذيلا به آن اشاره مي كنيم:

بر پايه يك نظريه، ممكن است ما گرايش انسان به زندگي اجتماعي را جزو سرشت و از فطريات او بشماريم و معتقد گرديم كه يكي از غرايز و تمايلات دروني وي اين است كه در كنار همنوع خود زندگي كند و از زندگي فردي دوري گزيند چنانكه گروهي از دانشمندان بر اين عقيده اند، و از قديم گفته اند, «الإنسان مدني بالطبع».

نظريه ديگر مقتضي است كه يا گرايش مزبور را اثر مستقيم غريزه «استخدام طلبي» بشر بدانيم و بگوييم: «استخدام» و استفاده از هر موجودي به نفع خويش، از غرايز اصلي بشر است، يعني همانطور كه انسان از ميوه و شاخه و برگ و ريشه و چوب و هيزم درختها در زندگي استفاده مي كند و آنها را در راه مقاصد خود به كار مي برد و يا از گوشت و پوست و پشم و خون و شير و شاخ انواع حيوانات بهره مي برد و همه را در راه مقاصد حياتي خود «استخدام» مي نمايد، همچنين در راه پيشبرد مقاصد زندگي خود، از وجود همنوعان استفاده نموده، و به حكم غريزه «استخدام» به

زندگي دسته جمعي كه از آثار بارز آن استفاده متقابل از دسترنج ديگران است، تن مي دهد و اين غريزه را درباره همنوعان خود به كار مي برد. چيزي كه هست، موجودات ديگر در برابر قدرت و نيروي فكري وي بدون قيد و شرط تسليم مي گردند، ولي از آنجا كه انسان داراي درك و شعور و تفكر است، نمي توان كار و كوشش او را رايگان تملك نمود؛ زيرا او نيز انساني است همانند ديگران، حس و شعور دارد، «خود خواه» و «خود دوست» است، و خواهان همان چيزي است كه ديگري از او مي خواهد، از اين نظر انساني كه خواهان استفاده از دسترنج ديگران است ناچار است مقداري از نتايج كار و كوشش خود را در اختيار ديگران بگذارد تا متقابلا از نتايج آنها برخوردار گردد.

اينجاست كه «روح استخدام طلبي» انسان به صورت بهره برداري متقابل و بر اساس «تعاون» و «همكاري» تجلي مي نمايد و همه افراد، نتايج كار و كوشش خود را روي هم ريخته و هر فردي به اندازه وزن اجتماعي و موقعيت خود، رفع نياز مي كند.

برخي درباره علت زندگي اجتماعي بشر نظر سومي را ابراز داشته اند، كه تا حدودي از دو نظر گذشته روشنتر و مفهومتر مي باشد و آن اين است كه: سرچشمه ميل انسان به زندگي اجتماعي همان غريزه «حب ذات و خود دوستي او» به ضميمه يك استدلال و راهنمايي عقلي است. توضيح اينكه: هر فردي به حكم غريزه «خود دوستي»، خواهان تكامل و گسترش شعاع قدرت و زندگي خود مي باشد، و روي اين غريزه مي خواهد از مواهب طبيعي و نيروهاي نهفته جهان ماده هر چه بيشتر استفاده كند، ولي از

آنجا كه مشكلات زندگي بي شمار است و شعاع قدرت هر فردي كاملاً محدود مي باشد ، ناچار بايد به ضميمه قدرتهاي ديگر، نيروهاي سركش طبيعت را مهار كند، و به جنگ مشكلات حيات رفته و بر آنها پيروز گردد.

اين همان راهي است كه عقل پيش پاي انسانهاي خواهان تكامل و ترقي مي گذارد، و راه نيل به سعادت را در پرتو زندگي دسته جمعي، آن هم بر اساس تعاون و همكاري، مي داند. بنابر اين اگر انسان خواهان مدنيت و زندگي اجتماعي است و يا اگر به دنبال استخدام موجودات طبيعي و همنوعان خود مي رود، نه از اين نظر است كه مدنيت جزو سرشت اوست و يا «استخدام موجودات» از غرايز انسان مي باشد، بلكه از آنجا كه غريزه «خود دوستي» او را به تكامل و گسترش شعاع قدرت و زندگي پرلذت دعوت مي نمايد و راه رسيدن به درخواست اين غريزه، در نظر عقل، جز زندگي اجتماعي و تعاون و همكاري نيست، از اين جهت با راهنمايي عقل، به سوي زندگي دسته جمعي كشيده مي شود و پايه گذار مدنيت مي گردد.

محدوده عواطف اجتماعي در قرآن تا چه اندازه مي باشد؟

پرسش

محدوده عواطف اجتماعي در قرآن تا چه اندازه مي باشد؟

پاسخ

خداوند عواطف اجتماعي را بر محور ايمان و تقوا و بر اساس دين الهي، كنترل و محدود كرده و اجازه تجاوز از اين حدود را نمي دهد. مخالفت قرآن با عواطف و دوستي هايي كه از چارچوب ملاك نامبرده تجاوز كرده باشد، شديد است و با تعابير تند، در آيه هاي بسياري، مسلمانان را از آن منع مي كند. در اين جا نمونه اي از اين آيه ها را مي آوريم:

(لا يتخذ المؤمنون الكافرين اولياء من دون المؤمنين و من يفعل ذلك فليس من الله في شئ الا ان تتقوا منهم تقاة يحذركم الله نفسه و الي الله المصير) .

((مؤمنين نبايد كافران را دوست خود گيرند و هر كس چنين كند, از سوي خدا چيزي به حساب نمي آيد (و رابطه اش با خدا قطع مي شود) مگر آن كه بخواهد براي حفظ خود از شر آنها تقيه كند. خداوند شما را از عقاب خود مي ترساند و بازگشت همه به سوي خدا خواهد بود.))

شايد بتون گفت كه اين آيه از صريح ترين و گويا ترين آيه ها در اين زمينه است كه با لحني تند، مؤمنان را از برقراري روابط دوستانه با كفار بر حذر مي دارد.

چرا در جامعه انسانى، انسان ها برخلاف حيوانات، كه براساس قانون تنارع بقا زندگى مى كنند، حق ندارند انسان ضعيف تر از خود را از بين ببرند؟ و بايد از قانون تعاون بقا پيروى كنند؟

پرسش

چرا در جامعه انسانى، انسان ها برخلاف حيوانات، كه براساس قانون تنارع بقا زندگى مى كنند، حق ندارند انسان ضعيف تر از خود را از بين ببرند؟ و بايد از قانون تعاون بقا پيروى كنند؟

پاسخ

نخست، بايد به اين نكته توجّه داشت كه در بسيارى از حيوانات هم، زندگى اجتماعى و اصل تعاون بقا وجود دارد. و اساساً زندگى به صورت جمعى نمى تواند جز بر اساس اصل تعاون صورت بگيرد. چيزى كه هست در حيوانات اين امر به صورت غريزى است ولى در انسان ها اين امر با قوانين موضوعه صورت مى گيرد. كه كامل ترين و انسانى ترين شكل آن در جامعه اى كه بر اساس وحى و قوانين الهى اداره مى شود صورت مى پذيرد.

بنابراين، انسان موجودى اجتماعى است. و نكته اجتماعى بودن انسان و حكمت آن اين است كه نيازهاى متنوع و گسترده بشر جز در اجتماع و با اجتماع تأمين نمى شود و از آنجا كه انسان موجودى مدنى و اجتماعى است بايد زندگى اجتماعى او بر اساس تعاون و همكارى، نه تنازع و درگيرى باشد.

( بخش پاسخ به سؤالات )

_51_

آيا تنشى كه در جامعه ابتدايى انسانى پديد آمد، مولود ابزار توليد بود؟

پرسش

آيا تنشى كه در جامعه ابتدايى انسانى پديد آمد، مولود ابزار توليد بود؟

پاسخ

آنچه از منابع دينى به دست مى آيد اين است كه تنش در جامعه ابتدايى انسان به دليل تركيب انسان از ابعاد گوناگون و داشتن اختيار پديد آمده است. نخستين اختلاف انسانها، اختلاف هابيل و قابيل، فرزندان آدم((عليه السلام))، بود كه در اثر امرى معنوى و نه در اثر ابزار توليد به وجود آمد. در قرآن كريم در اين باره آمده است: «اذا قرّبا قرباناً فتقبّل من احدهما و لم يتقبّل من الاخر قال لاقتلنّك; آن گاه كه آن دو قربانى كردند و قربانى يكى از آن دو(يعنى هابيل) قبول شد و قربانى ديگرى(يعنى قابيل) پذيرفته نشد، پس او(قابيل) گفت: «هر آينه تو را خواهم كشت.»

(بخش پاسخ به سؤالات )

_4_

من در يك محيط اجتماعي با يكي از افراد اهل تسنن مجبورم رابطه داشته باشم ولي متأسفانه رفتار و اعمال اين فرد در برابر مسلمانان شيعه بسيار زشت و زننده است. براي حفظ اين رابطه وظيفه من در مقابل فرد چيست؟

پرسش

من در يك محيط اجتماعي با يكي از افراد اهل تسنن مجبورم رابطه داشته باشم ولي متأسفانه رفتار و اعمال اين فرد در برابر مسلمانان شيعه بسيار زشت و زننده است. براي حفظ اين رابطه وظيفه من در مقابل فرد چيست؟

پاسخ

ابتدا لازم مي دانم از حسن توجه و علاقه شما به ارتباط سالم و سازنده با فرد مذكور تشكر و سپاسگزاري نمايم. در خصوص چگونگي ارتباط با افراد جامعه اعم از همكيشان و غير همكيشان به نظر مي رسد رفتار بزرگان دين از پيامبر بزرگوار اسلام ( ، امير المؤمنين ( و ديگر امامان و رهبران معصوم ( و علماء و رهبران دين بهترين الگو و اسوه رفتاري باشد. در حالات پيامبر اكرم ( نقل شده است كه فردي يهودي هر روز بر سر راه پيامبر (خاشاك مي ريخت و ايشان را اذيت و آزار مي كرد. يك روز وقتي حضرت از كوچه عبور كردند و با برخورد هر روز آن فرد مواجه نشدند پرسيدند اين مرد چه شده است؟ گفتند در بستر مرض افتاده است. فرمود به عيادتش برويم و به عيادت او رفتند. حضرت هرگز ابراز خوشحالي نكردند كه دشمن آزار دهنده ايشان در بستر مريضي افتاده و يك مزاحم از سر راهشان برداشته شده است بلكه درصدد تأليف قلب او بر آمدند و با عيادت از او زمينه مسلمان شدنش را فراهم ساختند. اين رفتار در سيره امامان و بزرگان دين اسلام فراوان مشاهده مي شود.

شما مي تواني با مطالعه سيره زندگي بزرگان دين از اين نوع رفتارها بيشتر آگاهي پيدا كني و مشابه آن رفتار نمايي حتي اگر رفتاري برگرفته شده از رهبران و شخصيت هاي

مورد احترام او را برايش تجسّم ببخشي بسيار مجذوب خواهد شد. متأسفانه برخورد سني ها و شيعيان در برخي موارد دوستانه و برادرانه نيست، بلكه خصمانه است. گاهي تعامل با اقليت ها راحت تر صورت مي گيرد تا برادران ايماني و مسلمان. بايد ياد بگيريم چگونه ضمن حفظ اعتقادات و باورها به اعتقادات و باورهاي ديگران احترام بگذاريم و آنها را محترم بشماريم. شما اگر بتواني با رفتار پيامبر گونه و علوي، قلب او را تسخير كني نه تنها رفتار او نبست به شيعيان تغيير خواهد يافت بلكه ممكن است گرايش به تشيع نيز پيدا كند. بايد در عمل نيكي و صداقت و برجستگي شيعه را مشاهده و لمس كند. در اين صورت نه تنها از مخالفت و برخورد تند و خشن اجتناب خواهد كرد بلكه مريد نيز خواهد شد و به ابراز محبت روي خواهد آورد.

توصيه مي كنيم با ايشان رفتاري توأم با ملاطفت و مهرباني و احترام به عقايد و باورهاي وي داشته باشيد و به ساير همكاران نيز سفارش اكيد بكنيد از رفتارهاي تند و زننده و توهين آميز به ايشان يا رهبران و بزرگان مورد قبول و احترام شان بشدت اجتناب و احتراز ورزند. طبيعي است وقتي به شخصيت مورد احترام آنان توهين و اهانت شود اگر آنان به شخصيت هاي مورد احترام ما توهيني نكنند قطعاً به خود ما توهين مي كنند. وقتي برخي برادران شيعه به خليفه دوم كه شخصيت مورد احترام برادران اهل سنت است، وقيحانه توهين و لعن مي كنند بايد انتظار داشته باشيم آنها نيز چنين كنند كه معمولاً به امامان شيعه توهين نمي كنند ولي طبعاً به ديگران توهين خواهند كرد. احترام به شخصيت هاي مورد

احترام آنان بمنزله قبول آنان است. احترام به انسانيت و اعتقادات و باورهاي آنهاست.

در مقام بحث و استدلال بصورت منطقي و استدلالي مي توان وارد شد ولي توهين به هيچ وجه به صلاح جامعه اسلامي نيست ما بايد همه نيرو و توانمان را اعم از شيعه و سني براي مقابله با دشمن مشترك خودمان بكار گيريم و از تفرقه و هدر دادن نيرو و انرژي خودمان بشدت اجتناب ورزيم.

موفق وپيروز باشي

منابع و مآخذ :

داستان راستان شهيد مطهري

آيا اينكه كسي از ديگران مطلقا چيزي نخواهد حتي در جايي كه نياز شديد دارد و ديگران به راحتي قادر به حل آن مشكل هستند حُسن است يا نه؟ محدوده كمك خواستن يا درخواست كمك از ديگران را معين كنيد.

پرسش

آيا اينكه كسي از ديگران مطلقا چيزي نخواهد حتي در جايي كه نياز شديد دارد و ديگران به راحتي قادر به حل آن مشكل هستند حُسن است يا نه؟ محدوده كمك خواستن يا درخواست كمك از ديگران را معين كنيد.

پاسخ

زندگي اجتماعي، داراي قوانين و روابط خاص خود است كه بايد رعايت شود. در هر حال در زندگي اجتماعي ما نيازمنديم كه حوائج و نيازهاي خود را از راه ارتباط با ديگران حل كنيم. بي نياز مطلق وجود ندارد و همه انسانها در رابطه نيازمندي و تأثير و تأثري متقابل با يكديگر هستيم. پس اين كه كسي مطلقا از ديگري چيزي نخواهد نه تنها مذموم است بلكه شدني هم نيست و اساس زندگي اجتماعي را منهدم مي كند. اما بايد توجه داشت كه درخواست كمك از ديگران محدوده خاصي دارد:

اولا، رفع نياز از ديگران با حفظ استقلال و خود اتكايي آدمي بايد باشد. گدايي، دريوزگي و تكدي مذموم و ممنوع است. درخواست كمك نبايد به عزت نفس انسان ضربه بزند. پس محدوده كمك خواستن يا درخواست كمك از ديگران عزت نفس آدمي است. ثانيا، بايد توجه داشت كه همه انسان ها همانند او نيازمندند و تنها خداوند بي نياز مطلق است. پس تنها و در واقع بايد از خداوند متعال درخواست رفع نياز كرد و در مقابل از افراد و مردم به عنوان وسيله رفع نياز و كساني كه خداوند متعال رفع خواسته ها و نيازها را به دست آنها قرار داده درخواست رفع مشكل را كرد.

آيا با گفت و گو مي توان همهء اختلافات را حل كرد؟

پرسش

آيا با گفت و گو مي توان همهء اختلافات را حل كرد؟

پاسخ

بايد گفت : بعضي از موارد اختلاف , از طريق گفتمان قابل حل نيست , از باب اين كه يكي حق مسلّم و مسجّل ديگري را گرفته و به حق او تجاوز كرده و سپس به طرف مي گويد: بيا بنشينيم , اختلافمان را ازراه گفت و گو حل كنيم . به عنوان مثال شخصي با زور و به صورت عُدْواني زمين , يا خانهء ديگري را تصاحب كندو مالك بيچاره بخواهد مال خود را بگيرد, اما طرف بگويد: داد نزن , فرياد نكن , بيا بنشينيم و از طريق گفت و گومشكلمان را حل نماييم ! مشخص است در اين گونه موارد, حل اختلاف از راه گفتمان معقول نخواهد بود.

و يا از باب اين كه طرف , شخصي متكبّر و لجباز و قلدر و مكار و غير منطقي است و به هيچ وجه حاضر به پذيرش حق نيست , مثل صدام و معاويه و خوارج و خشك مقدّسان بي منطق و امثال طلحه و زبير و آدم هاي رياست طلب ; در اين گونه موارد تنها راه حل اختلاف , جنگيدن و اعمال زور و قدرت است .

البته در بعضي موارد مي توان از طريق گفت و گو اختلافات را حل كرد, كه بسيار مناسب مي باشد.

معمولاً وقتي بين دو نفر يا دو قبيله و يا دو كشور اختلاف پيش مي آيد, عده اي مغرض و دشمن اما در لباس دوست و يا در واقع دوست , اما نادان , هميشه حرف هاي طرف مقابل را براي ديگري مي آورد و حتي

گاه اضافه و كم مي كند و كينهء طرفين را نسبت به هم شديدتر مي كند.

بديهي است در اين گونه موارد يكي از بهترين راه كارها اين است كه طرفين , به دور از لجبازي و دشمني كنارهم بنشينند و صادقانه موضوع اختلاف را مطرح كرده و طبق آداب و رسوم خود يا قانون متداول و يا طبق موازين اسلامي حل نمايند, و چون مستقيماً با هم صحبت مي كنند و واسطه اي وجود ندارد و اگر هم باشد, ازخودشان است , زودتر به نتيجه خواهند رسيد.

در قرآن توصيه هاي زيادي به گفت و گو, از جمله :

.()(پ_اورقي 1.حجرات (49 آيهء 9

چنان كه ملاحظه مي فرماييد ابتدا وظيفهء حل اختلاف از طريق گفت و گو مشخص شده است و سپس از طريق جنگ و زور و اعمال قدرت ..

پرسش: زوج جواني به خاطر دخالت بستگان با داشتن يك فرزند پنج ساله از هم جدا شدند.

اشاره

مرد علي رغم خانواده به ويژه والدين خود ميل دارد با همسر مطلقهء خود مجدداً تشكيل زندگي دهد, در صورتي كه مي داند ازدواج مجددش منجر به قطع رابطه با والدين مي شود. به نظر شما چني

پرسش

پرسش: زوج جواني به خاطر دخالت بستگان با داشتن يك فرزند پنج ساله از هم جدا شدند.

مرد علي رغم خانواده به ويژه والدين خود ميل دارد با همسر مطلقهء خود مجدداً تشكيل زندگي دهد, در صورتي كه مي داند ازدواج مجددش منجر به قطع رابطه با والدين مي شود. به نظر شما چنين امري صلاح است و قطع رحم گناه ندارد؟

پاسخ

در اسلام , صلهء رحم تمجيد شده و از قطع رحم نكوهش شده است , تا آن كه حضرت امام سجاد7رمود: خداوند متعال در سه جاي قرآن قاطع رحم را لعن كرده است .

1 بقره (2 آيهء 25 .

خاسر در قطع رحم , مصداق قطعي ملعون است .

2 رعد (13 آيهء 26 .

3 محمد(47 آيهء 24 .

اخبار زيادي هم در اين مورد وارد شده است , از جمله اين كه : شخصب به پيغمبر اكرم 6عرض كرد: يارسول اللّه ! مبغوض ترين عمل , نزد خدا چيست ؟ فرمود: شرك به خدا. عرض كرد: بعد از آن : سپس فرمود: قطع رحم .عرض كرد: بعد از آن ؟ فرمود: امر به منكر و نهي از معروف .(1)

و مردي خدمت امام صادق 7آمد و از بستگان خويش شكايت كرد. حضرت فرمود: خشم خود را فرو ببر و به آن ها نيكي كن . عرض كرد: به من چنين و چنان كردند و مي كنند. حضرت فرمود: آيا مي خواهي شما هم مثل آنان قطع رحم كني ؟ اگر چنين كني , خداي تبارك و تعالي در دنيا و آخرت نظر لطفش را از همهء شما بر مي دارد>.

خلاصه اين كه اگر چه اسلام از

قطع رحم بسيار مذمت كرده است , اما اگر قطع از ناحيهء آن زوج نباشد, در پيشگاه خدا مسئول نخواهند بود.

به نظر ما, تشكيل زندگي مجدّد با همسر مطلقه و زير بال و مهر و عطوفت قرار دادن آن طفل معصوم و تربيت كردن او خيلي مهمّ است , چون در صورت عدم تشكيل زندگي , آن طفل بي گناه بايد هميشه از محبت مادر يا پدرمحروم بماند, در حالي كه قهر و غضب والدين موقتي است و پس از اندي آشتي خواهند كرد.

(پ_اورقي 1.شهيد دستغيب , گناهان كبيره , ج 1 ص 159 به نقل از اصول كافي .

علت گرايش انسان به زندگي اجتماعي چيست؟

پرسش

علت گرايش انسان به زندگي اجتماعي چيست؟

پاسخ

گسترش زندگي دسته جمعي بشر، و برچيده شدن زندگي فردي او در بيابانها و بيغوله ها و جنگلها و شكاف كوهها، همگي از يك حقيقت روشن حكايت مي كنند، و آن اينكه بشر خواهان زندگي دسته جمعي است كه در پرتو معاونت و همكاري يكديگر، بتواند بر بسياري از مشكلات چيره گردد، و موانعي را كه بر سر راه زندگي سعادتمندانه اوست، از ميان بردارد. درباره علت زندگي اجتماعي بشر نظريات گوناگوني مطرح شده است كه ذيلا به آن اشاره مي كنيم:

بر پايه يك نظريه، ممكن است ما گرايش انسان به زندگي اجتماعي را جزو سرشت و از فطريات او بشماريم و معتقد گرديم كه يكي از غرايز و تمايلات دروني وي اين است كه در كنار همنوع خود زندگي كند و از زندگي فردي دوري گزيند چنانكه گروهي از دانشمندان بر اين عقيده اند، و از قديم گفته اند, «الإنسان مدني بالطبع».

نظريه ديگر مقتضي است كه يا گرايش مزبور را اثر مستقيم غريزه «استخدام طلبي» بشر بدانيم و بگوييم: «استخدام» و استفاده از هر موجودي به نفع خويش، از غرايز اصلي بشر است، يعني همانطور كه انسان از ميوه و شاخه و برگ و ريشه و چوب و هيزم درختها در زندگي استفاده مي كند و آنها را در راه مقاصد خود به كار مي برد و يا از گوشت و پوست و پشم و خون و شير و شاخ انواع حيوانات بهره مي برد و همه را در راه مقاصد حياتي خود «استخدام» مي نمايد، همچنين در راه پيشبرد مقاصد زندگي خود، از وجود همنوعان استفاده نموده، و به حكم غريزه «استخدام» به

زندگي دسته جمعي كه از آثار بارز آن استفاده متقابل از دسترنج ديگران است، تن مي دهد و اين غريزه را درباره همنوعان خود به كار مي برد. چيزي كه هست، موجودات ديگر در برابر قدرت و نيروي فكري وي بدون قيد و شرط تسليم مي گردند، ولي از آنجا كه انسان داراي درك و شعور و تفكر است، نمي توان كار و كوشش او را رايگان تملك نمود؛ زيرا او نيز انساني است همانند ديگران، حس و شعور دارد، «خود خواه» و «خود دوست» است، و خواهان همان چيزي است كه ديگري از او مي خواهد، از اين نظر انساني كه خواهان استفاده از دسترنج ديگران است ناچار است مقداري از نتايج كار و كوشش خود را در اختيار ديگران بگذارد تا متقابلا از نتايج آنها برخوردار گردد.

اينجاست كه «روح استخدام طلبي» انسان به صورت بهره برداري متقابل و بر اساس «تعاون» و «همكاري» تجلي مي نمايد و همه افراد، نتايج كار و كوشش خود را روي هم ريخته و هر فردي به اندازه وزن اجتماعي و موقعيت خود، رفع نياز مي كند.

برخي درباره علت زندگي اجتماعي بشر نظر سومي را ابراز داشته اند، كه تا حدودي از دو نظر گذشته روشنتر و مفهومتر مي باشد و آن اين است كه: سرچشمه ميل انسان به زندگي اجتماعي همان غريزه «حب ذات و خود دوستي او» به ضميمه يك استدلال و راهنمايي عقلي است. توضيح اينكه: هر فردي به حكم غريزه «خود دوستي»، خواهان تكامل و گسترش شعاع قدرت و زندگي خود مي باشد، و روي اين غريزه مي خواهد از مواهب طبيعي و نيروهاي نهفته جهان ماده هر چه بيشتر استفاده كند، ولي از

آنجا كه مشكلات زندگي بي شمار است و شعاع قدرت هر فردي كاملاً محدود مي باشد ، ناچار بايد به ضميمه قدرتهاي ديگر، نيروهاي سركش طبيعت را مهار كند، و به جنگ مشكلات حيات رفته و بر آنها پيروز گردد.

اين همان راهي است كه عقل پيش پاي انسانهاي خواهان تكامل و ترقي مي گذارد، و راه نيل به سعادت را در پرتو زندگي دسته جمعي، آن هم بر اساس تعاون و همكاري، مي داند. بنابر اين اگر انسان خواهان مدنيت و زندگي اجتماعي است و يا اگر به دنبال استخدام موجودات طبيعي و همنوعان خود مي رود، نه از اين نظر است كه مدنيت جزو سرشت اوست و يا «استخدام موجودات» از غرايز انسان مي باشد، بلكه از آنجا كه غريزه «خود دوستي» او را به تكامل و گسترش شعاع قدرت و زندگي پرلذت دعوت مي نمايد و راه رسيدن به درخواست اين غريزه، در نظر عقل، جز زندگي اجتماعي و تعاون و همكاري نيست، از اين جهت با راهنمايي عقل، به سوي زندگي دسته جمعي كشيده مي شود و پايه گذار مدنيت مي گردد.

سفارش اسلام در مورد عهد و پيمان و تعهدات دو طرفه چه مي باشد؟

پرسش

سفارش اسلام در مورد عهد و پيمان و تعهدات دو طرفه چه مي باشد؟

پاسخ

در مورد تعهدات اجتماعي، يك دسته از آيات، با تعابير گوناگون به ما توصيه كرده يا فرمان مي دهند كه به تعهدات خود، در برابر ديگران، پاي بند باشيم يا افراد پاي بند به عهد را ستايش مي كنند و از اين طريق، انسان را متوجه لزوم و رجحان پاي بندي به عهد مي كنند.

قرآن در يك جا، كارهاي نيك را بر مي شمارد و افراد نيكوكار را به خاطر كارهاي نيكشان ستايش كرده، مي فرمايد:

(والموفون بعهدهم اذا عاهدوا)(1)

در اين آيه، به وفاي به عهد، به عنوان يكي از كارهاي نيك اشاره مي كند كه پاي بندي به آن، ستايش بر انگيز است و بايد مورد توجه باشد.

در آيه ديگري خداوند با صراحت فرمان وفاي به عهد مي دهد و انسان را در برابر تعهدات خود مسئول دانسته، مي فرمايد:

(و اوفوا بالعهد ان العهد كان مسؤولا) (2)

((در برابر عهد (خود با ديگران) پاي بند باش كه مورد سؤال و بازخواست قرار مي گيرد.))

در دو آيه نيز در مقام معرفي مؤمن و بيان صفات لازم و برجسته او مي فرمايد:

(والذين هم لاماناتهم و عهدهم راعون) (3)

(مؤمنان) آن كساني هستند كه امانتها و عهد خود را رعايت كنند (و به آن ها پاي بند باشند.)

در مورد اين گونه آيات، بايد توجه داشت كه امانت هم در واقع، مصداقي از مصاديق عهد است و شخص امانت دار با قبول امانت از شخص ديگر، در برابر او متعهد شده و با او قرار داد بسته است كه تا هنگام مطالبه امانت، آن

را نگهداري و از آن مراقبت كند. بنا بر اين، قبول امانت به منزله عهد طرفيني است و اداي امانت، به منزله وفاي به عهد و خيانت در امانت، به منزله نقض عهد خواهد بود.

دسته ديگري از آيات، افراد عهد شكن و بي توجه به پيمان هاي اجتماعي را نكوهش مي كند. در يكي از اين آيات، در مذمت بني اسرائيل مي فرمايد:

(او كلما عاهدوا عهداً نبذه فريق منهم بل اكثرهم لا يؤمنون) (4)

((چرا هنگامي كه عهدي مي بندند گروهي از عهد كنندگان پيمان شكني مي كنند.))

در اين آيه، در مورد پيمان شكني، از واژه نبذ استفاده شده كه به معناي دور انداختن و پرت كردن است و با استفهام توبيخي، آنان را به خاطر عهد شكني نكوهش كرده است.

در آيه ديگري مي فرمايد:

(الذين عاهدت منهم ثم ينقضون عهدهم في كل مرة و هم لا يتقون) (5)

((بد ترين جانوران نزد خدا آنانند كه كفر ورزيده، ايمان نمي آورند آن كساني كه تو با آن ها پيمان مي بندي، ولي آنان هميشه پيمانشان را نقض مي كنند.))

همان طور كه ملاحظه مي شود، در اين آيه، با گزنده ترين تعابير، عهد شكنان اجتماعي نكوهش شده و از اين رهگذر، ارزش بسيار منفي عهد شكني آشكار مي شود.

پاورقي1: بقره 177

پاورقي2: اسراء 34

پاورقي3: مؤمنون 8

پاورقي4: بقره 100

پاورقي5: انفال 56

آيا زندگي در اجتماع از نظر اسلام امري ارزشمند محسوب مي گردد؟

پرسش

آيا زندگي در اجتماع از نظر اسلام امري ارزشمند محسوب مي گردد؟

پاسخ

زندگي اجتماعي را با همه اهميتي كه دارد و با وجود احكام فراواني كه اسلام درباره آن صادر نموده است, نمي توان آن را يك ارزش مطلق تلقي كرد, بلكه مطلوبيت آن, تابع شرايطي است كه زندگي فرد را با زندگي ديگران پيوند مي دهد و در وراي همه اين شرايط, بستگي به نيت فرد در مشاركت در زندگي اجتماعي دارد.

عوامل رواني, كه زندگي فرد را به جامعه پيوند مي دهند, عبارتند از: عامل غريزي, عامل عاطفي و عامل عقلاني. اين عوامل, شخص را وامي دارند تا به جامعه گرايش يابد و زندگي خويش را با زندگي ديگران پيوند دهد؛ اما ارزش اخلاقي زندگي اجتماعي, بستگي به انتخاب عقلاني دارد. وقتي كه انسان، بر سر دوراهي قرار مي گيرد و انگيزه هاي مختلفي وي را به اين سو و آن سو مي كشانند, اين عقل است كه تعيين مي كند كدام انگيزه, ارزش بيش تري دارد و بايد به دنبال آن رفت. پس در سايه راهنمايي عقل است كه ارزش اخلاقي تعيين مي شود.

در مسائل فردي هم, صرف وجود انگيزه طبيعي, دليل بر ارزش اخلاقي نيست, بلكه با دخالت عقل است كه مي توان ارزش اخلاقي هر يك از كارها را مشخص كرد؛ مثلاً شهوت جنسي, يك انگيزه طبيعي است و تعيين ارزش اخلاقي آن, بستگي به حكم عقل دارد. عقل هم به تناسب شرايط مختلف, ممكن است به ارزش مثبت يا منفي بودن اين ميل, حكم كند. در واقع, ميل هاي طبيعي, ابزاري براي تحقق اهداف عقلاني اند؛ زيرا هدف خلقت, متوقف

است بر اين كه نسل انسان باقي بماند و اين ميل, ابزاري است براي تحقق آن هدف. اين از الطاف خداوند است كه در انسان, ابزارهاي طبيعي قرار داده تا او براي انجام كارهايي در مسير تحقق اهداف ارزشمند, بر انگيزد.

تشكيل زندگي اجتماعي وجود دارد, ولي ارزش اخلاقي آن ها به انتخاب عقل وابسته است. عقل مي گويد: رسيدن انسان به مطلوب هاي مادي و معنوي اش در گرو زندگي اجتماعي است و اگر فرد بخواهد تنها زندگي كند, براي تأمين مصالح مادي و معنوي اش با دشواري ها و مشكلاتي رو به رو خواهد شد.

انسان براي رسيدن به كمال نهايي, آفريده شده است كه مقدمات دست يابي به آن, تنها در جامعه فراهم مي شود. پس به حكم عقل, زندگي اجتماعي, مطلوب خواهد بود و ضرورت بالقياس پيدا مي كند.

آيا زندگي اجتماعي ضرورت دارد؟ علت عزلت برخي از مردان الهي چيست ؟

پرسش

آيا زندگي اجتماعي ضرورت دارد؟ علت عزلت برخي از مردان الهي چيست ؟

پاسخ

زندگي اجتماعي در اسلام هدف نيست و ارزش مطلق ندارد، بلكه ارزش آن نسبي است . زندگي اجتماعي ، وسيله اي است براي تامين ارزش هاي بالاتر.مطلوبيت زندگي اجتماعي ، تابع شرايطي است كه زندگي فردي را با زندگي ديگران پيوند مي دهد .عواملي كه زندگي فرد را به جامعه و اجتماع پيوندمي دهند، عبارتند از : عامل غريزي به عامل عاطفي و عامل عقلاني . اين عوامل انسان را وا مي دارد تا به جامعه گرايش يابد و زندگي خويش را با زندگي ديگران پيوند دهد .كمالات انسان در سايه ي اجتماع حاصل مي شود و بدون آن ، انسان از چنين كمالاتي محروم خواهد ماند؛ البته اين بدين معنا نيست كه بگوييم اجتماع داراي ارزش مطلق است . در قرآن كريم به همان اندازه كه به محبت كردن مردم به همديگر اهميت داده شده است ، به تبري و بيزاري جستن از بعضي انسان ها هم اهميت داده شده است . از جمله - در داستا اصحاب كهف آمده است كه آن جوانان صالح از اجتماع فاسد زمان خود كنار گرفته ، به غاري پناه بردند : ( ( و اذ اعتزلتموهم و ما يعبدون ... ) ) ، ( سوره كهف آيه 16 ) . قرآن اين كناره گيري را مي ستايد؛ زيرا آنان براي آن كه دين خود را حفظ كنند از آن جامعه هجرت كردند و از آن منجلاب فساد كناره گيري كردند .داستان گوشه گيري ابوذر را بعد از رحلت پيامبر مي توان در همين

مقوله ( فساددستگاه حكومتي ) توجيه كرد و الا ابوذر عزلت انتخاب نكرد .اگر تاريخ زندگي ابوذر مطالعه شود، پرخاشگري هاي ابوذر نسبت به عمال خلفا، نشانگرسوز و گداز اجتماعي اوست . به عبارت ديگر، ابوذر از اجتماع نبريد، بلكه او رااز اجتماع بريدند .كناره گيري حضرت ابراهيم ( ع ) از جامعه ي شرك آلودنمرودي كه در قرآن آمده است ، ( سوره مريم ، آيه 48 ) ( و اعتزلكم و ماتدعون ... ) يا رهبانيت اصحاب حضرت عيسي ( ع ) كه در سوره مريم آيه 49 و 50آمده است ، به دليل شرايط بد زنانشان بود كه مي خواستند دين خودشان راحفظ كنند .اما در جايي كه خشنودي خدا در بازگشت به جامعه و اجتماع است ،براي هدايت ديگران و معاشرت با آن ها، رهبانيت و ديرينشي و گوشه گيري و عزلت ارزشي ندارد .پس زندگي اجتماع در اسلام داراي ارزش مطلق نيست ،بلكه نسبي است و تابع شرايط زمانه است ، ( معارف قرآن و اخلاق در قرآن ،استاد مصباح يزدي ) . ;

آيا اختلاف در جامعه اوّليه انسانى مولود ابزار توليد بود يا خير؟

پرسش

آيا اختلاف در جامعه اوّليه انسانى مولود ابزار توليد بود يا خير؟

پاسخ

آنچه كه از منابع دينى به دست مى آيد اين است كه اختلاف در جامعه ابتدايى انسانى به خاطر تركيب انسان داشتن اختيار به وجود آمده است. اوّلين اختلاف در بين انسان ها، اختلاف هابيل و قابيل، فرزندان آدم((عليه السلام)) بود كه در اثر امرى معنوى و نه در اثر ابزار توليد به وجود آمد. در قرآن كريم در اين باره آمده است:

«اذا قرّباقرباناً منقبّل من احدهما و لم يتقبل من الاخر قال لاقتلنّك;آنگاه كه آن دو قربانى كردند و قربانى يكى از آن دو(هابيل) قبول شد و قربانى ديگرى(قابيل) پذيرفته نشد. پس او(قابيل) گفت هر آينه تو را خواهم كشت».

( بخش پاسخ به سؤالات )

_46_

نظر اسلام در باره صله رحم و اهميت آن چيست؟

پرسش

نظر اسلام در باره صله رحم و اهميت آن چيست؟

پاسخ

در روايات و احاديث بسيارى درباره صله رحم و پيوند با خويشان تأكيد و سفارش به عمل آمده و نتايج خوب و ثوابهاى بسيار براى آن نقل شده است. در اين زمينه چند حديث را يادآور مى شويم:

در حديثى از پيامبر اسلام روايت شده كه فرمود:«صله رحم عمر انسان را زياد مى كند و فقر را از بين مى برد».

و در روايتى ديگر از پيامبر نقل شده:«گاهى انسان صله رحم مى كند، و صله رحم باعث مى شود كه خداوند عمرش را درجايى كه از عمر وى سه سال بيش نمانده، طولانى كرده و سه سال تبديل به سى سال شود. گاهى هم برعكس است; يعنى از عمر انسان سى سال مانده، اما در اثر قطع رحم تبديل به سه سال مى شود.

همچنين در حديث ديگرى از آن حضرت روايت شده:«صله رحم حساب را آسان

_1832_

مى كند و انسان را از مرگ بد نگه مى دارد».

(بخش پاسخ به سؤالات )

_1833_

بُعد اجتماعى نظامها و قوانين اسلامى چگونه است؟

پرسش

بُعد اجتماعى نظامها و قوانين اسلامى چگونه است؟

پاسخ

اسلام زندگى اجتماعى انسانها را از جنبه هاى گوناگون آن مورد توجّه قرار داده است. بخش عمده اى از احكان و نظامهاى اسلام، اجتماعى است; از قبيل تعيين امام و رهبر، جهاد در راه خدا، امر به معروف و نهى از منكر، احكام مربوط به اقتصاد و مانند اينها. وجود چنين نظامها و احكامى در اسلام بدان جهت است كه انسان بدون اجتماع و همكارى با يكديگر نمى تواند به سعادت برسد، همان گونه كه انسان در زندگى فردى خويش نياز به راهنمايى الهى دارد در زمينه ى زندگى اجتماعى نيز نياز به وحى الهى دارد.

(بخش پاسخ به سؤالات )

چگونه مي توان دربرخورد با مسائل جامعه ازگزند تصديقها وتكذيبهاي بي جا درامان بود؟

پرسش

چگونه مي توان دربرخورد با مسائل جامعه ازگزند تصديقها وتكذيبهاي بي جا درامان بود؟

پاسخ

حضرت امام خميني (ره) دراربعين حديث(حديث 32 ) مردم رادو طائفه دانند كه يايقين ، آنها رابه جايي رسانده كه تمام اسباب ظاهري را مسخر اراده حق تعالي دانند وازغير حق چيزي رانمي بينند ونمي خواهند وبه حقيقت او ايمان آورده اندوقل اللهم مالك الملك توتي الملك من تشاء وتنزع الملك ممن تشاء، را باور نمودند ، اينان داراي قلب الهي شده ورضاي مردم وسخط آنها راچيزي ندانند وجز رضاي حق طالب نباشند ، پس ديدگان خود را ازمردم وعطيات آنها ودنياي آنها ببندند؛ وطائفه دوم آنها هستند كه ازحق بي خبرند ، يا اگر خبر دارند خبري ناقص وايمان غير كامل است ، اينان رضايت مخلوق رامي طلبند وگاه كارشان به جايي مي رسد كه رضايت مخلوقي ضعيف راجلب كرده واسباب سخط وغضب خداوند رافراهم مي كنند.

چنانچه موافقت بااهل معصيت مي كنند يا تصديق وتكذيب بي مورد كنيم، چنانچه در مضمون عبارت حضرت امام خميني (ره) روشن شد ، اگر بخواهيم ازتصديق ياتكذيب بي مورد نجات پيدا كنيم، بايد ازاهل طائفه اول شدو يقين واعتقاد قلبي به باورها پيدا نمود وراه تقواي الهي را طي نمود وديگر ازمواضع تهمت اجتناب نمود وخود رادربرابر برداشت اجتماع مسؤول دانست ودرجهت رفع تهمت وكذب تلاش نمود وبراي آنكه انسان خود دچار خطاي درقضاوت نباشد نيز علاج حقيقي تقواي الهي است .

چنانكه قرآن كريم مي فرمايد : " ان تتقواالله يجعل لكم فرقانا" كه يك احتمال درفرقان قدرت تشخيص حق وباطل است، اگر انسان حق راحق وباطل راباطل تشخيص دهد ديگر مبتلا به تصديق

وتكذيب بي مورد نمي شود ، البته تقوا مفهومي عام است كه يكي ازمصاديق آن پرهيز ازجهالت وبي خبري است كه ملازم باكسب علم ودانش وداشتن مطالعات وتحقيقات لازم مي باشد، كه خداي مهربان به واسطه آن نور معرفت رادردل انسان مي تاباند " العلم نور يقذفه الله في قلب من يشاء" خوبست دراين زمينه هم به حديث 32 اربعين حديث امام (ره) وهم تفسير آيه مذبور مراجعه كنيد .

هدف از صله رحم در اسلام چيست ؟ (بطور كامل

پرسش

هدف از صله رحم در اسلام چيست ؟ (بطور كامل

پاسخ

اجتماعي زيستن انسان از ضروريات اجتناب ناپذير اوست در ميان موجودات اجتماعي با توجه به ويژگي آزادي و

انتخابگري انسان ساختار زندگي اجتماعي او مي تواند بر اساس ارزشها و زيبائيها استوار گردد بگونه اي كه مردم از زيستن دركنار يكديگر لذت برده و افتخار همسايگي ، همكاري ، همشاگردي ، همخدمتي، همسنگري و پيوند اجتماعي را داشته باشند و اين با گذشت از خويشتن و در پيوستن به مردم و پا نهادن بر منيتها بدست مي آيد و از مؤثرترين عوامل در رسيدن به چنين جايگاه اجتماعي صله رحم و تقويت روزبه روز پيوند خانوادگي مي باشد كه سنگ زيرين روابط اجتماعي مي باشد .

امام صادق( فرمودند :

صله رحم سبب دارا شدن صفت جميله حسن خلق و سخا و كرم مي شود ( زيرا براي انجام اين تكليف مهم الهي ناچار است كه در معاشرت ارحام رعايت حسن سلوك را بنمايد و پس از تمرين و و ممارست داراي ملكه حسن خلق مي شود حتي نسبت به ديگران و همچنين به بركت صله رحم و تكرار آن داراي ملكه سخا و جود مي شود و از مرض مهلك بخل نجات پيدا مي كند) و نيز نفسش از مرض كينه و حسد پاك مي شود و از بلاي دشمني با خلق راحت مي شود (چون به سبب صله رحم محبوب نزديكان بلكه ساير خلق شده و از شر آنها در امان خواهد بود) براي اطلاع بيشتر به كتاب گناهان كبيره ج 1 ص 72 اثر استاد شهيد دستغيب مراجعه فرماييد .

ارتباط فرهنگي بين پسران و دختران و مشكلات فعلي در اين باب؟

پرسش

ارتباط فرهنگي بين پسران و دختران و مشكلات فعلي در اين باب؟

پاسخ

پر واضع است بر آوردن نيازمنديها به صورت دلخواه و غير قانونمند نظير درمان بر اساس خواست و ميل بيمار پيامد ناگوار . جبران ناپذير جسمي، روحي و رواني را بدنبال خواهد داشت.

از اين رهگذر پديد آورنده انسان و نظام هستي و آگاه به نيازهاي واقعي انسان و تأمين آن بگونه ايكه بايسته هاي روابط پسران و دختران را در بر داشته باشدو و مجاز دانسته است.

گفتگو و ملاقات بدون انگيزه جنسي با رعايت پوشش مناسب و اطمينان به نيفتادن در چالشها و مفاسد.

س244: جواناني كه در مدارس و دانشگاهها مشغول تحصيل هستند با دختران هم برخورد و ملاقات دارند و به حكم همكلاسي و همدرس بودن با آنان راجع مسائل درس و غير آن گفتگو مي كنند كه گاهي بعضي از صحبتها با خنده و شوخي همراه است كه البته به قصد ريبه و لذت نيست آيا اين كار جايز است؟

ج: اگر همراه با مراعات حجاب و بدون قصد ريبه و همراه با اطمينان به عدم وقوع در مفاسد باشد، اشكال ندارد، و الا جايز نيست.

خداوند متعال، عاقبت كسي را كه، به همنوع خود، خيانت ميكند، را چگونه بيان ميكند؟

پرسش

خداوند متعال، عاقبت كسي را كه، به همنوع خود، خيانت ميكند، را چگونه بيان ميكند؟

پاسخ

"خيانت" در اصل به معناي خودداري از پرداخت حقي است، كه انسان پرداختن آن را تعهد كرده، و آن ضد "امانت" است. امانت گرچه معمولاً به امانتهاي مالي گفته ميشود، ولي در منطق قرآن مفهوم وسيعي دارد كه تمام شئون زندگي اجتماعي و سياسي و اخلاقي را در بر ميگيرد، لذا در حديث وارد شده است كه "المجالس بالامانة": "گفتگوهايي كه در جلسه خصوصي ميشود امانت است". و در حديث ديگري ميخوانيم: "هنگامي كه كسي براي ديگري سخني نقل ميكند، سپس به اطراف خود بنگرد (كه آيا كسي آن را شنيد يا نه) اين سخن امانت است".

در سورة انفال، آيه 27، ميخوانيم: "يَ_ََّأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لاَ تَخُونُواْ اللَّهَ وَالرَّسُولَ وَتَخُونُوَّاْ أَمَ_َنَ_َتِكُمْ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ ; اي كساني كه ايمان آوردهايد به خدا و پيامبر خيانت نكنيد و (نيز) در امانات خود، خيانت روا مداريد، در حالي كه متوجهيد و ميدانيد."

بعضي از مفسرين گفتهاند امانت خدا آيين اوست، و امانت پيامبر سنت اوست، و امانت مؤمنان اموال و اسرار آنها ميباشد، ولي امانت در آية فوق همه را شامل ميشود.

قرآن كريم، عاقبت و سرانجام "خيانت" را خواري و رسوايي در روز قيامت بيان ميكند و ميفرمايد: "وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَغُلَّ وَمَن يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيَ_َمَةِ ثُمَّ تُوَفَّيَ كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ وَهُمْ لاَ يُظْ_لَمُونَ ;(آل عمران،161) ]شما گمان كرديد ممكن است پيامبر به شما خيانت كند، در حالي كه[ ممكن نيست، هيچ پيامبري خيانت كند، و هر كس خيانت كند، در روز رستاخيز آن چه را

در آن خيانت كرده با خود ]به صحنه محشر[ ميآورد، سپس به هر كس آن چه تحصيل كرده داده ميشود، و ]به همين دليل[ به آنها ستم نخواهد شد ]زيرا محصول اعمال خود را خواهند ديد[

"يغل" از واژه "غلل" به معناي خيانت گرفته شده و "غلل" در اصل به معناي نفوذ تدريجي و مخفيانه آب در ريشة درختان است، و از آن جا كه خيانت به صورت مخفيانه و تدريجي صورت ميگيرد، به آن "غلول" ميگويند. در هر صورت مفهوم اين فراز از آيه كه ميفرمايد: "وَمَن يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيَ_َمَة..." اين است كه: هر كس خيانت كند، روز رستاخيز آن چه را در آن خيانت كرده به عنوان مدرك جنايت بر دوش خويش حمل ميكند ويا همراه خود به صحنه محشر ميآورد و به اين ترتيب، در برابر همگان رسوا ميشود.(تفسير نمونه، آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران، ج 3، ص 152; همان، ج 7، ص 136.)

البته خيانت در دوستي، سبب سست شدن روابط اجتماعي و متزلزل گرديدن روابط دوستي و محبتآميز ميان افراد شده و نهايتاً منجر به سلب اعتماد عمومي ميگردد، گر چه تمام مصاديق خيانت نكوهيده و مذموم است، اما زشتي برخي از مصاديق آن به گونهاي است، كه دامنه تبعات آن جامعه را نيز فرا ميگيرد.

قرآن در مورد اين كه غالب مردم، تابع بيچون و چرا اقتدار در انجام كنشهاي معين هستند چه ميگويد؟ و اين تبعيت را داراي چه آثار و رويكردهاي ميداند؟

پرسش

قرآن در مورد اين كه غالب مردم، تابع بيچون و چرا اقتدار در انجام كنشهاي معين هستند چه ميگويد؟ و اين تبعيت را داراي چه آثار و رويكردهاي ميداند؟

پاسخ

برادر گرامي، انسان از روي غريزه و فطرت خود، الگوپذير و تقليد كننده است مخصوصاً در اموري كه به عنوان كمال مطرح ميباشد و تقليد پسنديده، تنها راه زندگي جمعي است. تقليد يعني اعتماد انسان، بر اهل خبره كه در آن فن آگاهي لازم را دارند ولي براي شخص او ممكن و ميسر نيست كه به طور كامل از دليل آن آگاه شود، در جامعه قطعاً، فرصت تخصص در همه كارها، براي همگان، فراهم نميشود. لذا انسان در غالب كارهاي خود ناگزير است به ديگران كه تخصص دارند، اعتماد نمايد و براي اصلاح زندگي خود، از رأي آنها تبعيت نمايد. و محال است شخصي پيدا شود كه خود مستقلاً در همة امور، بتواند تصميم صحيح بگيرد.(تفسير الميزان، علامه طباطبائي، ج 1، ص 212-208، جامعه مدرسين.)

لذا، اصل تقليد تبعيت چيزي، فطري و ناگريز است. اما قرآن مجيد، سعي ميكند كه اين غريزه را همچون، ديگر غرايز، جهتدهي نمايد و از فروغلتيدن آن در انحراف جلوگيري نمايد، لذا از كساني كه بيچون و چرا و بدون دليل، از اعمال ديگران تقليد ميكنند، انتقاد ميكند.

و ميفرمايد: "وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْاْ إِلَيَ مَآ أَنزَلَ اللَّهُ وَإِلَي الرَّسُولِ قَالُواْ حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ ءَابَآءَنَآ أَوَ لَوْ كَانَ ءَابَآؤُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ شَيْ ئ‹ًا وَلاَ يَهْتَدُونَ ;(مائده،104)، هنگامي كه به آنها گفته ميشود به سوي آنچه خدا نازل كرده و به سوي پيامبر6 بيائيد; ميگويند: آنچه از پدرانمان يافتهايم ما را

بس است. آيا چنين است كه پدران آنها چيز نميدانستند و هدايت نيافته بودند؟

قرآن تقليد كوركورانه و بيدليل تبعيت از بتي به نام نياكان را مذمت ميكند اين سنت جاهلي را درهم ميشكند.(تفسير نمونه، آيت الله مكارم، ج 5، ص 106، دارالكتب الاسلاميه.)

لذا، تلاش قرآن در جهتدهي تقليد است و اين كه از چه كسي بايد الگو گرفت؟

قرآن پيامبر اكرمالگو و اسوه، معرفي ميكند و ميفرمايد: "لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة".

امّا غالب مردم، به دليل اين كه، اهل تحليل و تعمق نيستند، قادر به جهتدهي اين غريزه نبوده و معمولاً از قدرت حاكمان و ديگران تبعيت بيچون و چرا دارند(از اين رو كه اقتدار را نوعي كمال ميبينند سعي ميكنند خود را با آن هماهنگ نمايند و اگر خود به اقتدار نرسند در پناه اقتدار قرار ميگيرند و اين واقعيتي است كه در احاديث اسلامي و به تبع، در فرهنگ و ادب مسلمين مطرح شده است. امام عليميفرمايد: ان الناس مع الملوك (الميزانالحكمه، ج 9، ص 189) مردم با قدرتمندان و امرأ هستند يا جمله معروف الناس علي دين ملوكهم، مردم به مسلك حاكمان خود هستند. )، و يا بعضي قدرت تحليل دارند ميفهمند امّا به دليل منافع و طمع، از قدرت تبعيت ميكنند، و لذا اگر قدرت در دست نااهل بيافتد در مسير تخريبي قرار گرفته و مذموم ميشود، چون اولاً ديگران، ميخواهند به آنها تشبيه بيابند، ثانياً قدرتمندان، مردم را مجبور به تبعيت و الگوگيري ميكنند. خلاصه آنكه، قرآن مجيد سعي در جهتدهي اين غريزه در انسان دارد و اگر در مسير واقعي خود قرار نگيرد آثار مخرب

و زيانباري به بار خواهد آورد كه يك نمونه آن در آيه شريفه مطرح شد نپذيرفتن هدايت الهي و محروم كردن خود از همة مواهب آسماني به خاطر تبعيت كوركورانه هست. اثر ديگري كه به آن بار ميشود، محروميت از رحمت الهي و گرفتار شدن به غضب اوست امام صادقفرمود: قوم يهود، چون تقليد بيچون و چرا از علماي خود داشتند و با اين

كه ميدانستند، حرام الهي را حلال كردهاند، باز هم تبعيت داشتند گرفتار سخط الهي شدند.(ميزان الحكمه، ج 8، ص 256.)

لطفاً بفرماييد در آيات و روايات چه مطالبي دربارة خدمت به مردم و وظيفة مسئولان جامعه آمده است

پرسش

لطفاً بفرماييد در آيات و روايات چه مطالبي دربارة خدمت به مردم و وظيفة مسئولان جامعه آمده است

پاسخ

در مورد عنوان هاي بالا نمونه اي از آيات و روايات بيان مي شود:

دستور به عدل و احسان و نيكي به نزديكان "اِن َّ اللّه َ يَأمُرُ بِالعَدل ِ والاِحس_َن ِ وايتاي سًِ ذِي القُربي َ ويَنهي َ عَن ِ الفَحشأِ والمُنكَرِ والبَغي ِ يَعِظُكُم لَعَلَّكُم تَذَكَّرون (نمل 90) خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزديكان فرمان مي دهد، و از فحشا و منكر و ظلم و ستم نهي مي كند، خداوند به شما اندرز مي دهد، شايد متذكر شويد."

پاداش خدمت به مردم

امام صادق مي فرمايد: "كسي كه حاجتي از مؤمني بر آورده كند خداوند در روز قيامت صد هزار حاجت او را برآورده مي كند كه اولين آن اين است كه او و خويشان و دوستان او را داخل در بهشت مي نمايد." پيامبر اكرم در اين باره مي فرمايد: "كسي كه حاجت مسلماني را بر آورده كند و مشكل او را حل نمايد و او را از غم و ناراحتي خاج كند، خداوند ثواب ده حسنه براي او ثبت مي كند و اجر ده بنده آزاد كردن به او عطا مي كند و ده درجه مقام او را بالاتر مي برد و ده بلا از او دفع مي كند و روز قيامت ده نفر آماده شفاعت كردن او خواهند بود."

هم چنين آن حضرت مي فرمايد: "مَن سَمِع َ رَجلاً يُنادي يا لَلمُسلِمين فَلَم يَجِبه ُ فَلَيس َ بِمُسلِم ٍ; كسي كه صداي انساني را بشنود كه فرياد مي زند اي مسلمانان به دادم برسيد، پاسخ نگويد، مسلمان نيست "

در روايات از رشوه به شدّت نهي شده است "رسول خدا9 در اين باره

مي فرمايد: "از گرفتن رشوه بپرهيزيد، زيرا رشوه كفر است و گيرندة رشوه بوي بهشت استشمام نمي كند." هم چنين در روايت ديگري از آن حضرت آمده است "خداوند گيرنده و دهندة رشوه و آن كس كه واسط ميان آن دو است را از رحمت خود دور گرداند."(بحار الانوار، علامه مجلسي ، ج 104، ص 274، نشر مؤسسة وفا.)

وظيفه مسئولان و مديران 1. رعايت عدالت و تبعيض نگذاشتن بين مردم "واِذَا حَكَمتُم بَين َ النّاس ِ اَن تَحكُموا بِالعَدل ِ; (نسأ، 58) و هنگامي كه ميان مردم داوري مي كنيد; از روي عدالت داوري كنيد."

2. خوش رويي و اخلاق نيك در برخورد با مردم "فَبِما رَحمَة ٍ مِن َ اللّه ِ لِنت َ لَهُم ولَو كُنت َ فَظ_ًّا غَليظَ القَلب ِ لاَ نفَضّوا مِن حَولِكَ; (آل عمران 159) به بركت رحمت الهي در برابر آنان ]مردم نرم ]و مهربان شدي و اگر خشن و سنگ دل بودي از اطراف تو، پراكنده مي شدند."

علي در نامه اي به اشعث بن قيس مي فرمايد: "فرمانداري براي تو وسيله آب و نان نيست بلكه امانتي است در گردنت تو نيز بايد مطيع ما فوق باشي در مورد رعيّت حق نداري استبداد به خرج دهي در مورد بيت المال به هيچ كاري جز با احتياط و اطمينان اقدام مكن اموال خدا در اختيار تو است و تو يكي از خزانه داران او هستي كه بايد آن را به دست من بسپاري "

دستور حضرت به يكي از كارگزاران خود: "او را به تقوا و ترس از خدا در امور پنهاني و اعمال مخفي فرمان مي دهم و به او

دستور مي دهم كه ]رعيت و زير دستان را نرنجاند و به آن ها دروغ نگويد و به آن ها به حساب برتري جويي به خاطر اين كه رئيس است بي اعتنايي نكند، چه اين كه آن ها برادران ديني هستند."(نهج البلاغه نامه 4، ص 830، و نامه 26، ص 875، فيض الاسلام )

پاسخ:

اميدوارم كه در پناه خدا پيروز و سربلند و سلامت باشي پرسش هاي دقيق و كنجكاوانة تو را خواندم همراه با پاسخ اين پرسش ها، سه برگة پرسشنامه هم برايت مي فرستم كه آنها را به دوستانت بدهي يا خودت براي نوشتن پرسش هاي ديگرت استفاده كني

خواهرم پرسش اوّلت دربارة وجود خدا بود. براي روشن شدن اين پاسخ دو مثال بيان مي كنم حتماً مي داني كه نور ماه باز تاب نور خورشيد است پس اگر كسي بپرسد نور ماه از كجاست مي گوييم نور ماه از نور خورشيد است اما نور خورشيد از نور ستاره اي ديگر نيست بلكه مال خود خورشيد است مثال ديگر: اگر كسي بپرسد شوري اين غذا از چيست مي گوييم از نمك است اما اگر بپرسد شوري نمك از چيست پاسخ مي دهيم كه از خود نمك است

دانشمندان بزرگ مسلمان مانند ابوعلي سينا، خواجه نصير الدين طوسي ملاّ صدرا و ديگران ثابت كرده اند كه وجود خدا از جايي نيست بلكه خدا هميشه بوده و خواهد بود. چون ما در دنيا با موجودات محدودي سر و كار داريم كه وجود خود را از جاي ديگر مي گيرند، چنين مي پنداريم كه هر موجودي بايد از جاي ديگري وجود خود را به دست آورده باشد. بدون اعتقاد به

وجود خدا نمي توانيم پاسخ روشني براي ايجاد جهان ارائه كنيم مطالعه كتاب هاي اعتقادي مخصوصاً كتاب آموزش عقايد استاد مصباح يزدي تو را براي دريافت پاسخ كامل تر ياري خواهد كرد.

در سؤال دوّمت نوشته بودي كه پيامبران چگونه آياتي را كه خدا به آنها نازل مي كرد دريافت و حفظ مي كردند و به مردم مي رساندند؟ نزول آيات خدا دربارة همة پيامبران يكسان نبوده است اما پيامبر ما آيات قرآن را به وسيلة جبرئيل دريافت مي كرد. جبرئيل آيات قرآن را بر قلب نوراني پيامبر نازل مي كرد و پيامبر هم آن آيات را كه بر قلب شريفش نقش مي بست براي مردم مي خواند.

سوّمين پرسشت مربوط به نوشتن قرآن توسط پيامبر بود. در پاسخ بايد بگويم كه پيامبر هرگز در دوران پيامبري خود چيزي ننوشت آن حضرت آيات قرآن را براي مردم مي خواند و گروهي از آنان كه سواد داشتند، قرآن را بر روي پوست حيوانات مي نوشتند. اين گروه در تاريخ به كاتبان وحي شهرت دارند كه از جملة آنها مي توان به امام علي اشاره كرد. ضمناً توجّه داشته باش كه گرچه پيامبر هرگز به مكتب درس نرفت و با دست خود چيزي ننوشت ولي اين به معناي بيسواد بودن پيامبر نيست همچنين بايد بداني كه ننوشتن پيامبر بدان خاطر بود كه مردم بدانند آيات قرآن از طرف خداست و نه نوشتة خود آن حضرت براي همين اگر پيامبر قلم به دست نمي گرفت دليل بي توجّهي آن حضرت به علم نبوده بلكه براي تقويت ايمان مردم به قرآن كريم بوده است

دستورات قرآني در زمينه "خدمت به مردم را بيان كنيد و پيامدهاي مثبت دنيايي و آخرتي آن را توضيح دهيد؟

پرسش

دستورات قرآني در زمينه "خدمت به مردم را بيان كنيد و پيامدهاي مثبت

دنيايي و آخرتي آن را توضيح دهيد؟

پاسخ

با توجه به مفهوم "نهضت خدمت رساني و خدمت به مردم كه عام بوده و هم خدمت رساني از جانب مسئولان و كارگزاران حكومتي را شامل شده و هم خدمت رساني اقشار مردم نسبت به يكديگر را، چند مطلب قابل ذكر است

1. "خدمت ، تنها در حوزه خدمات اقتصادي صنعتي و يا خدمات اجتماعي به مردم خلاصه نمي شود، بلكه اين واژه خدمات فرهنگي تربيتي و نظامي يا انتظامي و حتي خدمات قضائي را نيز شامل مي گردد.

بنابر اين مي توان گفت قرآن كريم بزرگ ترين خدمت را همان خدمت فرهنگي انبيأ الهي به مردم مي شمارد، پيامبراني كه هر يك در راه هدايت مردم به سوي حق از هيچ چيز دريغ نكرده و تمامي آزارها را تحمل نموده و تا پاي جان براي "اقامه دين الهي ايستادند. بزرگ ترين خدمت آنان همان "تزكيه و تعليم انسان ها و هدايت آنان از تاريكي جهان و كفر به سوي نور بوده خداوند مي فرمايد: "او كسي است كه در ميان جمعيت درس نخوانده رسولي از خودشان بر انگيخت كه آياتش را بر آن ها مي خواند و آن ها را تزكيه كرده و به آنان كتاب ]قرآن و حكمت مي آموزد، هر چند پيش از آن در گمراهي آشكاري بودند." (جمعه 2)(ملاحظه كنيد بقره 129 و 151.)

در همين راستا، يكي ديگر از خدمات سياسي فرهنگي آنان آزادي انسان ها، از بند اسارت بوده مي فرمايد: "ويَضَع ُ عَنهُم اِصرَهُم والاَغل_َل َ الَّتي كانَت عَلَيهِم (اعراف 157) و بارهاي سنگين و

زنجيرهايي را كه به آن ها بود ]از دوش و گردن شان بر مي دارد."(ر. ك تفسير موضوعي پيام قرآن آيت الله مكارم شيرازي و ديگران ج 7، ص 25، نشر مطبوعاتي هدف )

2. افزون بر مطلب فوق در مورد "خدمت به مردم در قرآن كريم به چند دسته از آيات مي توان اشاره كرد:

الف آيه تعاون مي فرمايد: "وتَعاونوا عَلَي البِرِّ والتَّقوي َ ولا تَعاونوا عَلَي الاِثم ِ والعُدوَن ِ; (مائده 2) ]و همواره در راه نيكي و پرهيزكاري با هم تعاون كنيد و ]هرگز[ در راه گناه و تعدّي هم كار يك ديگر نباشيد."

روشن است كه خدمت به مردم نوعي تعاون و هم كاري با آنان در رفع مشكلات آن ها است

ب آيه احسان مي فرمايد: "واَحسِنوا اِن َّ اللّه َ يُحِب ُّ المُحسِنين (بقره 195) و نيكي كنيد كه خداوند، نيكوكاران را دوست دارد."

]ملاحظه كنيد: (اسرأ، 7); (يونس 26); (قصص 77)[ روشن است كه خدمت كردن به مردم يكي از مصاديق "نيكي كردن به آنها است

ج آية انفاق خداوند، در آيات بسياري سفارش به اين امر مي فرمايد و يكي از اوصاف پرهيزكاران را انفاق در حال توانگري و تنگدستي معرفي كرده مي فرمايد: "بهشتي كه وسعت آن آسمان ها و زمين است براي پرهيزكاران آماده شده است . همان ها كه در توانگري و تنگدستي انفاق مي كنند." (آل عمران 133 و 134) هر چند انفاق داراي اقسام و درجه هاي مختلفي است كه يك نوع آن صدقه زكات و خمس است

كه از نوع انفاق مالي است و نوع ديگر انفاق جان و يا انفاق وقت مي باشد، به هر جهت انفاق و رسيدگي به محرومان و مساكين يكي از بزرگ ترين خدمت اجتماعي به مردم است ]ملاحظه كنيد: (بقره 267); (توبه 103); (ذاريات 19).[

د) آية اطعام قرآن كريم يكي از عوامل مهم ّ عبور از گردنه دشوار قيامت را "اطعام دادن شمرده مي فرمايد: "و تو نمي داني آن گردنه چيست آزاد كردن برده اي . يا غذا دادن در روز گرسنگي . يتيمي از خويشاوندان . يا مستمندي خاك نشين را." (بلد، 12 _ 16) و در مقابل اطعام نكردن و عدم رسيدگي به مستمندان را يكي از عوامل رفتن به جهنم محسوب فرموده ]ملاحظه كنيد: (مدثّر، 42 _ 44).[

'û) آية قرض الحسنه خداوند قرض الحسنه به مردم را قرض به خود قلمداد كرده و مي فرمايد: "مَن ذَا الَّذي يُقرِض ُ اللّه َ قَرض_ًا حَسَن_ًا فَيُض_َعِفَه ُ لَه ُ اَضعاف_ًا كَثيرَة ً; (بقره 249) كيست كه به خدا "قرض الحسنه اي دهد، (و از اموالي كه خدا به او بخشيده انفاق كند) تا آن را براي او، چندين برابر كند؟

و) امر به معروف و نهي از منكر; يكي ديگر از مصاديق خدمت فرهنگي تربيتي به مردم را مي توان اين مورد شمرد; زيرا افزون بر جلوگيري فساد و فحشا و اعمال زشت در ميان جامعه يك نوع آرامش و امنيّت اجتماعي را، براي مردم به ارمغان مي آورد; خداوند مي فرمايد: "كُنتُم خَيرَ اُمَّة ٍ اُخرِجَت لِلنّاس ِ تَأمُرون َ بِالمَعروف ِ وتَنهَون َ عَن ِ المُنكَرِ وتُؤمِنون َ بِاللّه ِ; (آل عمران 110) شما بهترين امتي

هستيد كه براي مردم پديدار شده ايد; ]چه اين كه به كار پسنديده فرمان مي دهيد و از كار ناپسند باز مي داريد و به خدا ايمان داريد." كه اين در واقع يك وظيفه عمومي تمام اقشار جامعه مي باشد و از طرفي از شئون و وظايف حكومت اسلامي و كارگزاران آن است در مواردي كه نياز به شدت عمل دارد.(ر. ك تفسير نمونه آيت الله مكارم شيرازي و ديگران ج 3، ص 35، دارالكتب الاسلامية )

م آية ايثار: خداوند در مدح انصار چنين مي فرمايد: "آنان كساني را كه به سوي شان هجرت كنند درست دارند و دل خود نيازي به آن چه كه مهاجرين داده شده احساس نمي كنند و آن ها را بر خود مقدم مي دارند هر چند خودشان بسيار نيازمند باشند.(حشر،9)

3. در قرآن مجيد، آياتي بيانگر اين معنا است كه برخي از انبيأ:، افزون بر وظيفه تبليغي و خدمت هدايتگري مردم خدمات ديگري نيز داشته اند، كه بخشي از آن عبارت است

الف زره سازي حضرت داوود7; مي فرمايد: "وعَلَّمن_َه ُ صَنعَة َ لَبوس ٍ لَكُم لِتُحصِنَكُم مِن بَأسِكُم فَهَل اَنتُم ش_َكِرون (انبيأ، 80) و ساختن زره را به خاطر شما به او تعليم داديم تا شما را در چنگ هايتان حفظ كند، آيا شكر گزار (اين نعمت هاي خدا) هستيد؟"

ب خزانه داري حضرت يوسف مي فرمايد: "(يوسف گفت "مرا سرپرست خزاين سرزمين (مصر) قرار ده كه نگهدارنده و آگاهم " و اين گونه ما به يوسف در سرزمين (مصر) قدرت داديم " (يوسف 55 _ 56) حضرت يوسف در جريان كمك به مردم و مديريت بحران

اقتصادي شديدي كه كشور مصر را تحديد مي كرد، به ياري مستضعفان شتافت تا از تبعيض ها بكاهد و حق مظلومان را از ظالمان بستاند و به وضع آن كشور سروسامان بخشد.(رجوع كنيد: تفسير نمونه همان ج 10، ص 5.)

ج خدمت رساني حضرت موسي به دختران حضرت شعيب قرآن مي فرمايد: "فَسَقي َ لَهُما ثُم َّ تَوَلّي َ اِلَي الظِّ_ل ِّ; (قصص 24) موسي براي (گوسفندان ِ) آن دو زن آب كشيد، سپس رو به سايه آورد." كه و به وسيله اين خدمت فصل تازه اي در زندگاني حضرت موسي گشوده شد.

د) قرآن كريم يكي از اهداف مهم نهضت انبيأ را برقراري و بسط عدالت اجتماعي در ميان مردم ذكر كرده ]حديد،25[ و يكي از وظايف آنان را رفع اختلاف و قضاوت و داوري بين مردم بيان مي دارد; مي فرمايد: "خداوند، پيامبران را برانگيخت تا مردم را بشارت و بيم دهند و كتاب آسماني كه به سوي حق دعوت مي كرد را، با آنان نازل نمود تا در ميان مردم در آن چه اختلاف داشتند داوري كند." (بقره 213) و يكي از دستورهايش به حضرت داوود اين است "اي داوود! ما تو را خليفه ]و نماينده خود[ در زمين قرار داديم پس در ميان مردم به حق داوري كن " (ص 26) بنابر اين يكي از راه هاي خدمت رساني به مردم خدمت قضائي است (ر. ك تفسير موضوعي پيام قرآن همان ج 7، ص 31 / تفسير نمونه همان ج 19، ص 261.)

'û ) در قرآن از خدمات "ذوالقرنين نيز سخن

به ميان آمده _ هر چند او از انبيأ الهي نيست _ دѠبخشي از آيات به ظلم ستيزي او اشاره شد و در بخش ديگر به بيان سدسازي او در برابر هجوم قوم يأجوج و مأجوج مي پردازد و مي فرمايد: "(ذوالقرنين گفت ) قطعات بزرگ آهن را براي من بياوريد (و آن ها را به روي هم چيند) تا كاملاً ميان دو كوه را پوشانيد، سپس گفت (آتش در اطراف آن بيافروزيد و) در آتش بدميد. (آنها دميدند) تا قطعات آهن را سرخ و گداخته كرد، گفت (اكنون مس ذوب شده براي من بياوريد تا به روي آن بريزم " (كهف 96)(رجوع كنيد به تفسير نمونه آيت الله مكارم شيرازي و ديگران ج 12، ص 523 _ 552، دارالكتب الاسلامية )

4. در آياتي از قرآن كريم خداوند انسان ها را تشويق به كار و تلاش فرموده است و بديهي است كه خدمت به مردم در ضمن كار و تلاش است مي فرمايد: "او كسي است كه دريا را مسخّر (شما) ساخت تا از آن گوشت تازه بخوريد و زيوري براي پوشيدن (مانند مرواريد) از آن استخراج كنيد و كشتي ها را مي بيني كه سينه دريا را مي شكافند تا شما (به تجارت پردازيد و) از فضل خدا بهره گيريد، شايد شكر نعمت هاي او را به جاي آوريد. (نحل 14)(ر. ك (فاطر، 12); (اسرأ، 12); (قصص 73).) قرآن كريم تلاش براي معاش و خدمت به مردم را همرديف جهاد در راه خدا بيان مي كند; مي فرمايد: "گروهي ديگر براي به دست آوردن فضل الهي (و كسب روزي و

خدمت به مردم به سفر مي روند و گروهي ديگر در راه خدا جهاد مي كنند..." (مزمل 20) و اين اهميت اسلام به اين موضوع را نشان مي دهد.(ر. ك تفسير نمونه همان ج 25، ص 200 و ج 9، ص 21.)

در سيرة انبيأ و اوليأ خداوند، مي خوانيم كه آنان با كار و تلاش خويش و ارائه خدمتي به مردم ارتزاق مي كردند; مثلاً در حديثي از امام علي مي خوانيم كه "حضرت داوود7 با دست خويش از برگ خرما بوريا مي بافت و به همنشينانش مي گفت كدام يك از شما براي فروش آن مرا ياري مي كند؟ و آن گاه از بهاي آن قرص نان جو مي خورد."(نهج البلاغه خطبة 160.) و يا حضرت ادريس و يا لقمان دو زندگي مي كردند.(رجوع كنيد به توسعه اقتصادي بر پايه قرآن و حديث محمد محمدي ري شهري ترجمه سيدابوالقاسم حسيني (ژرقا)، ج 1، ص 182 _ 250، دارالحديث )

افزون بر اين در روايات اهل بيت سفارش اكيدي نسبت به بجاآوردن درخواست برادران ايماني شده به طوري كه يكي از مهم ترين حقوق برادري در پي حوايج و خدمت به مردم شمرده شده است كه پرداختن به آن خارج از اين پاسخ نامه مي باشد. فقط به روايتي از "جميل بسنده مي كنيم كه از امام صادق نقل مي كند: "مؤمنان خدمت كار يكديگرند، (جميل گويد:) عرض كردم چگونه خدمتكار يكديگرند؟ فرمود: به يكديگر سود مي رسانند."( اصول كافي ثقة الاسلام كليني _ رحمه الله _ ج 2، ص 167، ح 9، دارالتعارف رجوع كنيد: ميزان الحكمة محمدمحمدي

ري شهري ترجمه جميد رضا شيخي ج 3، ص 1377، دارالحديث الف حديث في المؤمن شيخ هادي نجفي نشر جامعه مدرسين حوزه علميه قم مستدرك الوسايل محدث نوري _ رحمه الله _، ج 9، ص 50، نشر مؤسسه آل البيت )

5. پيامدهاي دنيوي و اخروي خدمت به مردم از آن جا كه زندگي بشر، به طور اجتماعي است و با توجه به مختلف بودن استعداد و توان و ذوق هر فرد اجتماع در زمينه هاي مختلف ناگزير از تعامل صحيح افراد يك جامعه با هم هستيم و اين همان در خدمت يك ديگر بودن و تعاون داشتن در زمينه هاي مختلف را مي طلبد. قرآن كريم در اين مورد مي فرمايد: "نَحن ُ قَسَمنا بَينَهُم مَعيشَتَهُم فِي الحَيوَة ِ الدُّنيا ورَفَعنا بَعضَهُم فَوق َ بَعض ٍ دَرَج_َت ٍ لِيَتَّخِذَ بَعضُهُم بَعض_ًا سُخري_ًّا; (زخرف 32)، معيشت آن ها را در زندگي دنيا، در ميان آن ها تقسيم كرديم و بعضي را بر بعضي برتري داديم تا يكديگر را مسخّر كرده (و با هم تعاون و خدمت نمايند)."

در مورد پيامدهاي دنيوي خدمت رساني به مردم مي توان گفت از برخي آيات قرآن كريم چنين استفاده مي شود كه خداوند براي مردم آرامش امنيت رفاه را در اين دنيا مي خواهد، تا در سايه آن ها به عبادت و بندگي خداوند بپردازد و از همين روست كه آسمان ها و زمين را مسخّر انسان قرار مي دهد.

خدمات مالي به انسان ها، كمترين پيامدش در اين دنيا، رفع نياز مندي مستمندان و درماندگان است افزون بر اين كه يك حالت قرب معنوي را در همين دنيا، براي خادمين آن به دنبال

دارد. و همچنين است در مورد خدمات فرهنگي كه سعادت دنيوي را به همراه داشته و يك نوع آرامش روحي و رواني به انسان ها عطأ مي كند.

پيامدهاي اخروي آن با توجه به آيات و روايات بهشت جاويدان است (البته اگر براي خدا باشد) و تمام ثواب هاي مطرح شده براي انفاق و قرض الحسنة و صدقه و جهاد در راه نجات مستضعفان و... را مي توان به عنوان پيامدهاي اخروي بيان داشت

در روايتي از رسول اكرم آمده است "هر مسلماني كه گروهي از مسلمانان را خدمت كند، خداوند به تعداد آنان در بهشت به او خدمتكار دهد."(اصول كافي همان ج 2، ص 207، ح 1.)

خلاصه از منظر آيات و احاديث اهل بيت دسته اي دلالت بر تشويق و ترغيب مردم به كار و تلاش و خدمت گزاري مي كند، حتي اگر ارائه آن خدمت براي گذران زندگي باشد، به طوري كه پيامبر اكرم دست سعد انصاري را _ كه در اثر ريسمان و بيل رشته رشته شده بود _ مي بوسند.

برخي از روايات بيان گر پاداش هاي اخروي ِ خدمت گزاري است كه به آن اشاره شد.

بعضي ديگر از احاديث به پاره اي از راه هاي خدمت گزاري اشاره دارد، مثلاً امام علي در بيان وضع زندگي مردم در روزگار پيشوايي خودشان مي فرمايند: "در كوفه كسي نمانده جز آن كه از نعمت برخوردار بوده و زندگي آسوده اي دارد; فرومايه ترين مردم نان گندم مي خورد، زير سايباني مَسكن دارد و از آب گواراي فرات مي نوشد.(توسعه اقتصادي بر پايه قرآن و حديث همان ج 1، ص 430، ح 773.)

و در نامة مشهورشان به

مالك اشتر، آن گاه كه وي را به گارگزاري مصر مي گمارند; مي فرمايد: "بايد بيش از آن كه به گردآوري خراج (و ماليات بينديشي در انديشه عمران و آبادسازي زمين باشي زيرا خراج گرد نيايد مگر به آباداني نهج البلاغه سيدرضي _ رحمه الله _ كتاب 53.)

و روايات فراواني كه حكايت از برآوردن نياز مردم و محتاجان دارد; امام علي در نامه اي به يكي از كارگزاران خويش چنين آورده اند: "پس از دل و جان با مردم انصاف ورزيد و براي برآوردن نيازهايشان شكيبا باشيد، كه همانا شما خزانه داران ِ مردم وكيلان أمت و سفيران پيشوايان هستيد و... ."(نهج البلاغه كتاب 51، رجوع كنيد: ميزان الحكمه همان ج 3، ص 1316 _ 1327.)

لطفاً آياتي را كه به هدف اجتماعي زيستن انسان اشاره دارد، ذكر كنيد.

پرسش

لطفاً آياتي را كه به هدف اجتماعي زيستن انسان اشاره دارد، ذكر كنيد.

پاسخ

پاسخ پرسش نيازمند بررسي واژة مدينه در قرآن و بررسي مدينه است واژة "مدينه و مشتقات آن در قرآن مجيد حدود هفده بار به معني "شهر و مدينه منوره به كار رفته و واژة "قريه و مشتقات آن 33 بار به معني "شهر، بيت المقدس و دهكده به كار رفته است (ر.ك الميزان علاّمه طباطبايي ج 1 _ 15، ذيل آيات 58 و 259/بقره ج 8، ص 266، ج 15، ص 530، ج 9، ص 511، ج 1، ص 285، ج 2، ص 532، تفسير نمونه ج 6، ص 414، ذيل 161 اعراف و...)

بعضي از مفسران "قريه را به معني "محل اجتماع انسانها، اعم از شهر و روستا" گرفته اند.(تفسير نمونه ج 24، ص 255، ذيل آيه 8 طلاق )

از آيات قرآن استفاده مي شود كه واژه "المدينه و مشتقات آن غير از چند مورد خاص كه مراد مدينة النبي 6 و اهالي آن است در بقيه جاها، مجتمع و به اصطلاح شهري است كه عده اي از مردم در آنجا زندگي مي كنند.

_ جامعه مدني از نظر قرآن

اگر مقصود از جامعة مدني همان زندگي اجتماعي انسانها باشد، بسياري از آيات قرآن در مورد آن است و علامه طباطبايي _ رَحمه ُ الله _ مطالب گسترده اي را در ذيل آيه دويست سوره آل عمران (يا ايّها الذين َامنوا اصبروا و صابروا و رابطو...) بيان كرده است كه در اينجا بخشي از آن را به طور فشرده مي آوريم

1. انسان موجودي است كه اجتماعي آفريده شده است قرآن با بهترين بيان از اين حقيقت خبر داده "يا ايها الناس انّا خلقناكم من ذكر و انثي و جعلناكم شعوباً و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقيَكُم اي مردم ما شما را از مرد و زني آفريديم و شما را ملتها و قبيله هاي مختلف قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد. شريفترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست (حجرات 13)

2. قرآن خبر داده اوّلين باري كه انسان متوجه منافع و مصالح اجتماع شده و در صدد حفظ آن برآمده با راهنمايي پيامبران بوده كه در ميان ايشان مبعوث شده اند. "كان الناس امة واحدة فبعث الله النبيّن مبشرين و منذرين و انزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس فيما اختلفوا..." (بقره 213) اين آية شريفه مي فرمايد مردم در ابتدا امت واحد بودند. در بينشان اختلاف نبود; سپس اختلاف پيدا شد; از اين رو، خداوند پيامبران را با كتاب فرستاد تا اختلافات را بردارند و با عمل به قوانين شرع وحدت اجتماع را حفظ كنند. پس تنها ضامن اجتماع دين است "شرع لكم من الدين ما وصي َ به نوحاً و الذي اوحينا اليك و ما وصينا به ابرَهيم و موسي و عيسي ان اقيموا الدّين و لاتتفرقوا فيه (شوري 13) بنابراين دعوت به اجتماع از ناحيه نبوت شروع شده است

3. اولين ندايي كه بشر را دعوت كرد تا به امر اجتماع اعتنا و اهتمام ورزد و آن را از كنج اهمال و تبعيت حكومتها خارج سازند، نداي شارع اسلام خاتم الانبيأ6 بوده كه مردم

را آيات قرآن به زندگاني سعادتمندانة اجتماعي دعوت فرمود: "و ان هذا صراطي مستقيما فاتبعوه و لاتتبعوا السبل فتفرق بكم (انعام 153)

4. اسلام مهمترين احكام و شرايع خود را از قبيل حج جهاد، نماز، انفاق و خلاصه تقواي ديني را بر اساس اجتماع قرار داد، و براي حفظ وحدت اجتماعي هدف مشتركي را براي جامعه اعلام كرد كه عبارت است از سعادت حقيقي و رسيدن به قرب و منزلت نزد خدا.

5. دليل بر ضمانت اجرايي سنت اجتماعي اسلام همين بس كه با وجود كوتاه بودن زمان عرصة حكومتش بر عالم سيطره داشته و تحولي شگرف ايجاد كرده كه آثارش تا به امروز باقي است اسلام صلاحيتش را براي مردم ثابت كرده و روزي خواهد آمد كه زمام امور جامعه را (در سراسر عالم به عهده خواهد گرفت "وعد الله الذين َامنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارض (نور، 55) با اين توضيحات و بيان آيات به خوبي روشن است كه مدنيت و زندگي اجتماعي و تشكيل آن در رأس دستورهاي قرآن قرار گرفته است (ر.ك الميزان علامه طباطبايي ج 4، ذيل آيه 200 سوره آل عمران .

اگر مقصود شما از "مدنيت در قرآن ، اين است كه آيا "جامعه مدني مطرح شده در محافل سياسي اجتماعي امروزه ريشة قرآني دارد يا نه در اين زمينه مطالبي را به طور فشرده به عرض مي رسانيم واژة "جامعه مدني معادل " eivilSociety" است و در قرن هيجدم ميلادي در غرب رواج

داشته اما علي رغم طولاني بودن تاريخچه آن كساني كه آن را به كار برده اند، معناي يكساني را از آن اراده نكرده اند. اين فكر، همانند فكر "دموكراسي مشروطه و..." از غرب به ايران رسيده و متأسفانه در هاله اي از ابهام قرار دارد.

دانشمندان غربي در برخي از تعاريف آن را جامعه اي مي دانند كه مردم در آن جامعه جايگاه نخست را داشته باشند و سرنوشت خود را تعيين كنند، و آخرين سخن تعيين كننده نيز سخن مردم و قوانين حاكم بر آن جامعه باشد كه برخاسته از ميل اكثريت مردم آن جامعه است حال از آنجا كه زيربناي قوانين در جامعه ديني در قرآن احكام خداوند است اين جامعة مدني هيچگونه تطابقي با جامعة قرآني ندارد. به همين جهت برخي براي تحقق جامعه مدني زمزمه دين زدايي را سر داده اند و بعد از رنسانس شعار جدايي طلبان دين از سياست بوده است

به طور كلي جامعه مدني در طول تاريخ خود در غرب سه تلقي مهم داشته است 1. جامعه مدني مرادف با مدنيت كه ماركس و انگلس در ايدئولوژي آلماني به اين معني نظر دارند. 2. جامعه مدني در مقابل وضع طبيعي جامعه و جوامع بدوي و غيرمتمدن (جامعه متمدن كه جان لاك توماس هابز و ژان ژاك روسو از نامداران اين انديشه اند. 3. جامعه مدني ميدان رقابت و منازعه اقشار و طبقات براي حمايت هرچه بيشتر از منافع صنفي و گروهي خويش است كه هگل وجين كوهن و از متأخران آلتوسر به آن معتقدند.

اين واژه طبق اين

معاني جايگاهي در فرهنگ قرآني ما ندارد. عده اي معتقدند كه اگر ما به دنبال جامعه اي هستيم كه ملهم از مدينة النبي و ارزشهاي حاكم بر آن است و مقصود هم همان فرهنگ قرآني و ارزشهاي اسلامي است آيا معقولتر و مناسبتر اين نيست كه از "جامعه اسلامي سخن بگوييم و از كاربرد چنين واژه هاي پيچيده بپرهيزيم چرا كه ما در فرهنگ قرآني خود واژه هايي شفافتر، مثل جامعه ديني اسلام حكومت ديني و... سراغ داريم لكن عده اي از نويسندگان اسلامي آن را به گونه اي كه شامل جامعه ديني نيز بشود تعريف كرده اند:

1. جامعه مدني عبارت است از مجموعه اي از افراد انساني كه با نظامها _ سنن آداب و قوانين مشترك به يكديگر پيوند خورده زندگي مشترك و دستجمعي دارند. نيازها، برخورداري ها، فرهنگها و خلق و خوهاي آنان يكسان است و در يك مدينه و شهر با آرامي زندگي مي كنند. بدين سان مي توان مدينة النبي و تمدن نويني كه پيامبر6 ايجاد كردند را نيز به اين مفهوم "جامعه مدني دانست 2. جامعه مدني تجمع عاملي است كه عقلانيت پايه آن عقلانيتي جامع است يعني هدف كلان ِ مطرح شده در آن "نيل به سعادت (توسعه انساني براي همه اعضاست اگر گروهي از مردم با اختيار خود جمع شوند و تجمع عاملي را تشكيل دهند و سازماندهي خاصي را برقرار سازند تا از اين راه تك تك اعضا به سعادت رسند (با بهترين زمينه رشد انساني خود را بيابند)، در آن صورت يك جامعه مدني پيدا شده كه مطابق تعريف مقسم اصلي

عقلانيت پايه آن است كه مي توانيم از جامعه مدني ليبرال جامعه مدني ماركسيستي و جامعه مدني اسلامي نيز سخن بگوييم چرا كه اينها سه نوع عقلانيت هستند.(ر.ك مجله انديشه حوزه سال چهارم شماره دوم ويژه جامعه مدني پاييز 77 مقالات آيت الله محمدهادي معرفت _ دكتر صادق لاريجاني و علي اكبر نوايي و فرهنگ علوم سياسي دفتر مطالعات و مدارك علمي ايران فارسي انگليسي و انگليسي فارسي شماره 368 ص 51.)

آيا كلمه روحاني از غرب آمده است و ما به جاي آن عالم اسلامي داريم ؟

پرسش

آيا كلمه روحاني از غرب آمده است و ما به جاي آن عالم اسلامي داريم ؟

پاسخ

}بله، كلمه «روحاني» از واژه هايي است كه بيشتر در فرهنگ غرب كاربرد دارد و در حال حاضر تقريبا به صورتكلمه اي بين المللي در مورد عالمان و پيشوايان ديني مورد استفاده قرار مي گيرد.{

بررسي و تحقيق در مورد برخي مسايل و يا گذشته دانشجويان يا مسئولين دانشگاه و تحقيق در مورد كارهايي كه انجام مي دهند توسط عده اي از دانشجويان البته به صورت مخفي درست است يا نه ؟

پرسش

بررسي و تحقيق در مورد برخي مسايل و يا گذشته دانشجويان يا مسئولين دانشگاه و تحقيق در مورد كارهايي كه انجام مي دهند توسط عده اي از دانشجويان البته به صورت مخفي درست است يا نه ؟

پاسخ

ارايه پاسخ مناسب به اين سئوال نيازمند توجه به مطالب ذيل است :

الف-تحقيق و جستجو در امور شخصي افراد از ديدگاه اسلام :

از مسائل بسيار مهمي كه دين اسلام به آن شديدا اهتمام دارد ،نگهداري حرمت و آبروي مسلمين و پرهيز از جستجو و تفتيش عقايد آنها است .تجسس و خبر جويي از اندرون زندگي شخصي مردم جايز نيست و به هيچ كس اجازه داده نشده است كه اسرار ولغزشهاي مردم را افشا كند . امنيت و آسايش خاطر همگاني مردم با موارد فوق فراهم مي شود و ادله متعددي شامل آيات و روايات نيز بر عدم جواز چنين مسئله اي دلالت دارد كه عبارتند از :

1. خداوند متعال مي فرمايند «يا ايها الذين امنوا اجتنبواكثيرامن الظن ان بعض الظن اثم ،و لا تجسو ا و لا يغتب بعضكم بعضا ،ايحب احدكم ان ياكل ...» اي كساني كه ايمان آورده ايد از بسياري گمانها درباره ديگران بپرهيزيد، به راستي كه برخي از گمانها گناه است درباره يكديگر جاسوسي نكنيد و بعضي از شما غيبت بعضي نكنند ،آيا كسي از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد ؟كه البته از آن بدتان مي آيد .طبق نظر مفسرين منظور از كلمه( و لا تجسوا) تحريم كنجكاوي و دنبال كردن لغزشهاي اهل اسلام است چنانچه در مجمع البيان مرحوم طبرسي فرموده است كه در پي جستجوي عيبهاي مردم

نباشيد . امام صادق در اين باره مي فرمايد اگر كسي لغزشها و گناهاني راكه از مومنين با دو چشم خود ديده و يا با دو گوش خود شنيده باشد و براي ديگران بازگو كند او از مصاريق اين آيه شريفه است كه مي فرمايد :آنان كه نقل و پخش كردن كار بد در ميان مومنان را دوست دارند ،در آخرت برايشان عذابي دردناك وجود دارد .( اصول كافي ج 2 /357 ،كتاب الايمان و الكو ،باب الغيمه والتهمه ،حديث 2)

و پيامبر اسلام نيز مي فرمايند: در باره لغزشهاي مومنين تجسس نكنيد ،چون كه هر كس لغزشهاي برادران مومن خود را پي جويي كند ،خداوند نيز لغزشهاي خود او را پي جويي خواهد كرد و او را بي آبرو و رسوا خواهد كرد هرچند كه در درون خانه اش باشد .(اصول كافي ج2 /3355 ،كتاب ايمان و كو ،باب من طلب ثمرات المومنين ج5 )

امام علي در نامه معروف خود به مالك به عنوان حاكم مصر چنين مي نويسد : كم ارج ترين افراد نزد تو بايد كساني باشند كه نسبت به كشف و پخش عيوب و اسرار مردم حريص تر و بي باك ترند براي اينكه نوعا مردم داراي عيوبي هستند كه حاكم براي پنهان داشتن آنها از همه سزاوارتر است .پس هرگز در صدد كشف كردن آن لغزشهايي كه پنهان از تو (پنهان از حكومت )صورت گرفته بر نيا . چون تو به عنوان حاكم مسلمين فقط مسئول پاكسازي جامعه از آلودگي هاي آشكار و ظاهري هستي ،درباره لغزشهاي پنهان مردم خداوند خود داوري خواهد كرد . بنابراين تا آنجا كه مي

تواني اسرار مردم را پنهان نگه دار تا خداوند نيز اسرار تو را از مردم پنهان نگه دارد.(نهج البلاغه نامه 53 )مجموعه آيات و رواياتي كه در اين زمينه وجود دارد به خوبي بيانگر آن است كه از ديدگاه اسلام هرگز نبايد حقوق افراد مسلمان با استراق سمع ،تفتيش و تجسس و افشاگري مورد تعرض قرار گيرد .

ب-تحقيق و تفحص در امور شخصي افراد از ديدگاه قانون اساسي :در اصل 23 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران چنين آمده است :تفتيش عقايد ممنوع است و هسچ كس را نمي توان به صرف داشتن عقيده اي مورد مواخذه قرار داد .و در اصل 25قانون اساسي نيز آمده است :بازرسي و رساندن نامه ها ،ضبط و فاش كردن مكالمات تلفني ،سانسور ،عدم مخابره آنها ،استراق سمع و هر گونه تجسس ممنوع است مگر به حكم قانون .

ج-موارد استثنا : همچنانكه گذشت اصل كلي از نظر اسلام و قانون اساسي بر عدم جواز تحقيق و تفحص در امور شخصي و مسائل پنهاني افراد جامعه است و حتي براي ماموران امنيتي نيز تفتيش در امور شخصي جايز نيست با اين حال از بررسي مجموع آيات و روايات و اصول قانون اساسي مربوط به اين موضوع مشخص مي شود كه قلمرو محدوده اين تحريم فقط اسرار شخصي و خانوادگي است كه با مصالح عمومي جامعه هيچ گونه ارتباطي ندارد اما مسائل و اموري كه به مصالح عمومي ،امنيت ،استقلال و منافع ملي و حفظ نظام اسلامي ارتباط دارند به ناچار بايد در چارچوب مقررات ويژه اي مورد بازرسي و مراقبت قرار گيرد و اين از نظر عقل سليم و شرع

مقدس امري لازم است . و در تمامي حكومت هاي دنيا نيز چنين مواردي بر آزادي هاي فردي ترجيح داده شده است . دولت اسلامي جهت بقاء و اداره هر چه بهتر جامعه و انجام مسئوليت هاي خويش هم بايد از اوضاع دولتي و ملتهاي بيگانه و توطئه هاي نقشه هاي آنان مطلع باشد و هم بايد تحركات و برنامه هاي جاسوسان و دشمنان داخلي را زير نظر داشته باشد و هم جهت حفظ سلامت خود و جلوگيري از نفوذ عناصر نامطلوب در دستگاههاي مهم و اعمال گزينش صحيح ،از سوابق و عملكرد افراد مسئول اطلاع دقيق داشته باشد .چنانكه امام علي در عهد نانه خود با مالك اشتر بعد از آنكه به او دستور داد كه كارگزاران و مامورين خود را از ميان افراد با حيا و با تجربه ، و از بين خانواده هاي شايسته و پاك و پيشگام در اسلام برگزيند ،راجع به ضرورت اعمال تفتيش در كارها و رفتار آنان چنين مي فرمايد : سپس بر رفتار و كردار آنان مراقبت كن و مراقبين و گزارشگران مخفي از افراد راستگو ،باوفا و متعهد بر آنان بگمار .چون مراقبت و بازرسي سري تو درباره آنان ،آنها را وادار مي كند و انگيزه مي دهد كه در منصب خودشان به عنوان يك امانت نگريسته و كارايي بيشتري به خرج دهند ،و با مردم به خوبي و مهرباني رفتار كنند .البته همچنانكه مشخص است اسن اقدام بايد توسط دستگاههاي حكومتي و از طريق مجاري قانوني اعمال شود و افراد غير مسئول به هيچ وجه مجاز به تحقيق و جستجو در امور شخصي ديگران نبوده

و چنين اقدامي شرعا حرام و غير قانوني است .

با عرض سلام نميدانم چرا علماي ما بين مردم ظاهر نميشوند ؟ چرا طلبه هاي جوان كمتر بين مردم هستند ؟ حادثه بم را بنگريد ... چطور اين طلبه ها بين مردم حضور پيدا كردند و چقدر مردم خوشحال شدند ... به اطفال عروسك ميدادند ... با آنها نقاشي ميكشدند و ... همه ميداني

پرسش

با عرض سلام نميدانم چرا علماي ما بين مردم ظاهر نميشوند ؟ چرا طلبه هاي جوان كمتر بين مردم هستند ؟ حادثه بم را بنگريد ... چطور اين طلبه ها بين مردم حضور پيدا كردند و چقدر مردم خوشحال شدند ... به اطفال عروسك ميدادند ... با آنها نقاشي ميكشدند و ... همه ميدانيم كه در كوچكي بهترين مرحله تبليغ است ... پس چرا كند هستيد ؟ چرا حضور شما كمرنگ است در جامعه ؟ با اينكه اين همه امكانات عقلي و اجتماعي و رواني داريد ؟ تبليغات حوزه به نظر من زير صفر است .. چرا در مدارس حضور نداريد ؟

پاسخ

ارزيابي و قضاوت درباره هر برنامه اي نيازمند بررسي و مطالعه همه جانبه و تسلط بر همه ابعاد آن است. انصاف حكم مي كند در مورد فعاليت هاي فرهنگي و ديني در حوزه هاي علميه و كم و كيف آن يا خود از نزديك شاهد و ناظر باشيم و يا از منابعي كه مورد اعتمادند و در جريان اين نوع فعاليت ها و تبليغات مي باشند، كسب آگاهي كنيم. بهترين راه آگاهي از اين فعاليت ها مطالعه مجلاتي است كه در خود حوزه ها منتشر مي شود مانند مجله حوزه و پگاه. اكنون حوزه هاي علميه علاوه بر اعزام مبلغين در ماه هاي رمضان و محرم كه دو فرصت طلايي براي تبليغ و رساندن پيام هاي دين و انتقال آموزه هاي ديني و معارف الهي مي باشد، عده اي از طلاب را كه بيشتر طلبه هاي جوان و مستعد هستند به عنوان روحاني ثابت و مستقر به همه نقاط ايران به ويژه نقاط

محروم اعزام مي كند. طرح هجرت كه برنامه اي تابستاني براي تبليغ است، برنامه اي است چندين سال از عمر آن مي گذرد و تاثيرات سودمندي بر وضع فرهنگي و ديني مردم داشته است. الان مدارس فراواني در سراسر كشور، نماز جماعت خود را با امامت طلاب جوان برگزار كرده و برنامه هاي ديني ديگري نيز مانند بيان احكام و روايات معصومين(ع) و از همه مهمتر تماس و ارتباط با دانش آموزان و نسل جوان در كنار آن دنبال مي شود. در فرصت هاي تبليغي به ويژه ماه مبارك رمضان و ماه محرم الحرام، كمتر دانشگاهي است كه از حضور طلاب فاضل و پرنشاط بي بهره باشد.

پاسخ به شبهات از طريق نامه و تلفن مستقيم و اينترنت و تحقيق درباره مسائل مختلف ديني و اسلامي و تأليف صدها كتاب در راستاي پاطخگويي به نيازهاي نسل جوان و اعزام عده اي از طلاب محرتم به كشورهاي خارجي، همگي نمونه هايي از فعاليت هاي فرهنگي و ديني حوزه هاي علميه است.

البته مدعي نيستيم اين فعاليت هاي بي نقص و جامع و در حد مورد انتظار است، بلكه اذعان داريم كه اين نوع تبليغات هم از نظر كميت و هم از نظر كيفيت در حد مطلوب نمي باشد و بايد افزايش و بهبود يابد و به ويژه استفاده از شيوه هاي نو و تازه و استفاده بهينه از فن آوري هاي روز دنيا در جهت ابلاغ تعاليم ديني بايد در دستور كار حوزه هاي علميه قرار گيرد. پس تبليغات حوزه زير صفر و يخ زده نمي باشد بلكه ولرم و معتدل است كه البته بايد به تدريج

با برنامه ريزي جامع و ريشه يابي كاستي ها و نقص ها گرم بلكه داغ گردد به گونه اي كه جوابگوي نيازهاي نسل جوان و عطش معنوي و ديني مردم جهان باشد.

مگر وظيفه روحاني تبليغ نيست پس چرا عمامه سياه و سفيد دارند اگر يك رنگ بود چه مي شد آيا به نحوي كاسبي نيست؟

پرسش

مگر وظيفه روحاني تبليغ نيست پس چرا عمامه سياه و سفيد دارند اگر يك رنگ بود چه مي شد آيا به نحوي كاسبي نيست؟

پاسخ

يكم: اين نوع لباس از زمان پيامبر اكرم(ص) و امامان معصوم(ص) رايج بوده است و آن بزرگواران، چنين لباس مي پوشيدند.

دوم: عمامه بر سر بستن، از مستحبات بوده و تأكيد فراواني بر آن شده است. احاديث متعددي در اين زمينه از حضرت رسول اكرم(ص) و ائمه معصومين(ع) وارد شده است؛ از جمله: امام رضا(ع) مي فرمايند: «حضرت رسول(ص) عمّامه بر سر بستند و يك طرف آن را به جلو وطرف ديگر را به عقب انداختند.» از حضرت امام صادق(ع) نقل شده است كه حضرت رسول(ص) با دست خود بر سر حضرت علي(ع) عمامه پيچيدند، (ر.ك: علامه مجلسي: حليه المتقين، ص 18).

سوم: جايگاه صنفي بسياري از اقشار جامعه اقتضا مي كند كه از ساير اقشار مردم باز شناخته شوند؛ لذا داراي يك نوع لباس مشخص مي باشند. مانند نيروهاي نظامي و انتظامي و... درباره روحانيان نيز چنين است بر اساس روايات متعدد «العلماء ورثه الانبياء» «و اما الحوادث الواقعه فارجعوا الي رواه احاديثنا فانهم حجتي عليكم و... روحانيان، امانت داران ائمه اطهار(ع) و مرجع روحي و معنوي و اجتماعي و... مردم مي باشند؛ لذا نيازمند لباسي مشخص مي باشند تا بدين وسيله در جامعه مشخص شوند و مراجعه به آن ها در مواقع نياز آسان تر باشد. و يا مثلا در موقع نماز جماعت تأكيد شده كه امام جماعت داراي لباس خاصي روحانيت باشد چنان كه امام صادق(ع) فرمود: «شايسته نيست كه امام جماعت بودن عبا و عمامه باشد» (وسايل، ج 3، ص 329، باب 53، ح 1).

چهارم: پوشيدن اين

لباس، هر چند شأن و منزلتي نسبت به ساير اقشار مردم براي روحانيان ايجاد نمي كند، ولي موجب تعظيم شعائر الهي مي گردد كه مورد اهتمام قرآن است. وجود شخصيتهاي وارسته جامعه كه به عنوان سمبل و مظهر علم و تقوا و وارستگي و ارزش هاياسلامي و ملبس به لباس رسول اكرم(ص) و ائمه معصومين(ع) باشند، از شعائر الهي مي باشد و در حفظ و گسترش ارزش هاي الهي و اسلامي در جامعه و تقويت هويت مذهبي در مقابل تهاجم ارزش هاي بيگانه، بسيار مؤثر است.

خصوصا در جامعه ما كه متأسفانه تحت تأثير تهاجم فرهنگي غرب، حتي لباس سنتي و بومي خويش را حفظ نكرده است. بنابراين وجود قشر خاصي در جامعه با لباس مذهبي و سنتي، نماد پايداري در مقابل هجوم فرهنگ و ارزش هاي غربي است و مايه فخر و مباهات محسوب مي گردد.

مي ماند مسأله رعايت تواضع و مساوات با مردم كه از ديدگاه اسلام يك اصل و ارزش بسيار مهمي است كه همه خصوصا رهبران و پيشوايان مذهبي، مكلف به رعايت آن مي باشند. هر چند اين موضوع نيز گاهي مواقع به تناسب مقتضيات زمان مي تواند اشكال مختلفي داشته باشد.

در هر صورت آنچه كه از سيره امامان معصوم(ع) و پيامبر اكرم(ص) برداشت مي شود اصل رعايت تواضع، مساوات و برابري با مردم است كه بحمدالله علماء و بزرگان ديني در طول تاريخ تاكنون نسبت به رعايت آن پاي بند بوده و مي باشند و مسأله لباس آنها، نه تنها با اصل تواضع و مساوات با ديگران منافات نداشته بلكه خود نقش مهمي در تبليغ ارزش هاي اسلامي و تعظيم شعائر الهي و انجام وظايف و كار

ويژه هاي صنفي روحانيت و مقابله با تهاجم فرهنگي ايفا مي نمايد.

آنچه كه بايد به آن زياد توجه كرد اين است كه در زمان هاي قديم عمامه، عبا و قبا، مختص گروه خاصي از مؤمنان نبود بلكه در آن زمان ها رسم اين بود كه افراد صالح و متدين اين لباس ها را مي پوشيدند و بعدها به تدريج تنها علماي ديني در اين لباس ماندند و اين لباس به عنوان علامت و نشانه علماي اسلام به حساب آمد. در حال حاضر هم يكي از شرايط پوشيدن عمامه، قبا و عبا داشتن صلاحيت لازم است و اگر كسي داراي آن شرايط نباشد اگر بپوشد، كار نادرست انجام داده است و مانند كسي مي ماند كه لباس پزشكي بپوشد در حالي كه شرايط پزشك را ندارد. در زمان هاي قديم براي پوشيدن اين لباس، تنها صلاحيت اخلاقي كافي بود به همين جهت بسياري از تاجران و پزشكان هم اين لباس را مي پوشيدند ولي در عصرهاي اخير يكي از شرايط اين لباس، كسب علوم اسلامي و تبليغ دين شد و در حقيقت بايد به عنوان يك انيفروم ولباس كار و اعلام آمادگي براي پاسخ گويي به پرسش هاي انديشه ديني، به آن نگاه شود. نه يك امتياز اجتماعي و از سوء استفاده احتمالي برخي در اين لباس بايد جلوگيري كرد.

آيا جواب شما ربطي به درخواست من داشت؟ من پرسيدم چرا عمامه با هم فرق مي كند در صورتي كه كار هر دو گروه يكي است چه شيخ و چه سيد. متشكرم

پرسش

آيا جواب شما ربطي به درخواست من داشت؟ من پرسيدم چرا عمامه با هم فرق مي كند در صورتي كه كار هر دو گروه يكي است چه شيخ و چه سيد. متشكرم

پاسخ

در اين باره گفتني است كه هر كدام از لباس هاي ويژه و يا رنگ هاي مخصوص و يا علامت هاي خاص داراي پيام جداگانه هستند و حتي گاهي لباس ويژه موجب شخصيت حقوقي براي افراد مي شود به طوري كه بي احترامي به آن افراد در آن لباس پيگرد قانوني دارد. به طور مثال در ميان نظاميان و نيروهاي انتظامي رنگ سفيد شناسه نيروي دريايي است و رنگ خاكي شناسه نيروي زميني است و حتي نشانه ها و تعداد درجات هر كدام پيام خاصي دارد. درباره لباس روحانيت نيز علاوه بر اينكه مدل آن شناسه وظيفه اجتماعي آنان است به طوري كه هر كس سوال ديني دارد به آنان مراجعه كنند. رنگ عمامه نيز شناسه دو گروه از روحانيان مي باشد كه براي افكار عمومي مسلمانان و حتي رعايت حقوق آنان موثر است.

لازم است به اين نكته توجه شود كه لباس فعلي روحانيون، لباس سنتي و اصيل مسلمانان در قرن هاي گذشته بوده است و بعد از عقب ماندگي مسلمانان در زمان شاهان بي لياقت قاجار و جريان خودباختگي فرهنگي، شيوه لباس پوشيدن شرقي ها به تبع بسياري از لوازم فرهنگي ديگرشان تابع فرهنگ غالب زمانه گرديد. اما روحانيان تنها قشري بودند كه در مقابل اين تغيير ايستادند.

بر اساس اين توضيح، در گذشته با توجه به جايگاه ويژه فرزندان پيامبر(ص) در ميان مردم (اعم از شيعه و سني) مشخص شدن آنان از

ديگران نيز به صورت خواسته اي اجتماعي درآمد. تا آن كه در مصر به آنان لقب شريف داده و پوشيدن لباس خاص سادات در آن زمان متداول گرديد. البته بحث ارتباط لباس با اعتقادات سياسي و مذهبي و اجتماعي قبل از آن نيز مطرح بوده است كما اين كه بني عباس در ابتداي قيام بر عليه بني اميه به نشانه عزاداري براي شهداي اهل بيت(ع) لباس سياه پوشيدند و اين لباس بعدها نيز به عنوان شعار آنان باقي ماند.

به هر حال از زمان هاي گذشته سادات اعم از روحاني و غير روحاني داراي لباس مشخص بودند و اين به دليل خواست عمومي براي شناختن، احترام و اداي ساير وظايف نسبت به فرزندان پيامبر(ص) بود.

بعدها كه مرز بين لباس روحانيان و غيرروحانيان مشخص تر گرديد. سادات غيرروحاني نيز به تدريج مانند مردم عادي لباس پوشيدند (شما در بين سادات مسن تر، افرادي كه كلاه يا شال سبز دارند را مشاهده مي كنيد) اما سادات روحاني لباس خاص سيادت خود را حفظ نمودند. بنابراين اين تفاوت در رنگ نشان دهنده تفاوت در كاركرد نيست.

1- چرا علماءشيعه آنقدر احاديث ودين و روايات را دربين مردم بيان نمي كنند تا مردم از نظر مذهب يقين داشته باشند ودربين خود فقط گسترش مي دهند ؟

پرسش

1- چرا علماءشيعه آنقدر احاديث ودين و روايات را دربين مردم بيان نمي كنند تا مردم از نظر مذهب يقين داشته باشند ودربين خود فقط گسترش مي دهند ؟

پاسخ

1-) 1. البته علماء و مبلغين شيعه يكي از رسالتهاي مهمشان انتشار احكام واعتقادات دين واحاديث پيامبر واهلبيت(ع) دربين مردم است .وعليرغم فعاليتهاي گستردة برنامه اي و خودجوش كه دراين مورد وجود دارد زمينه كار خيلي بيشتر ازاينها فراهم است وتلاش وسيع تري را مي طلبد.

2. اگر منظور جنابعالي حوزه هاي درسي وعلمي است بايد گفت : بيان همه احاديث ومطالب چون جنبة گفتني داشته و فهم دقيق آنها به داشتن علوم ومقدمات ويژه اي نيازمنداست وعموم مردم اين آمادگي را ندارند لذا جنبه هاي تخصصي و دقتهاي علمي آنها در حوزه هاي علميه مورد بررسي قرار مي گيرد.

عيناً همين مسأله درمورد ديگر علوم هم وجود دارد .مثلاً جامعه پزشكي آن مقدار از علم پزشكي را كه درحد فهم واستفاده عموم باشد به مردم مي گويند ومطالب دقيق وتخصصي درهمان محيط دانشگاه بحث مي شود.

لطفاً تمام حقوق همسايه بر همسايه را بنويسيد و مواردي كه هم ضروري است توضيح دهيد، واجب و مستحب را هم معلوم كنيد، لطفاً آدرس هيچ كتابي را ندهيد.

پرسش

لطفاً تمام حقوق همسايه بر همسايه را بنويسيد و مواردي كه هم ضروري است توضيح دهيد، واجب و مستحب را هم معلوم كنيد، لطفاً آدرس هيچ كتابي را ندهيد.

پاسخ

همسايگي مقتضي حقوقي است بالاتر از حقوق برادري، در اسلام همسايه تمام حقوقي را كه يك مسلمان دارد، با اضافاتي دارا است.

حق همسايه اين است كه به او سلام كني، با او صحبت طولاني نكني، زياد از حالش سؤال نكني، بطوري كه خسته شود، و يا نياز باشد اسرار خود را بازگو كند، در مرض عيادتش كني، در مصيبت تسليتش دهي، و در عزا با او شريك باشي، در شادي تبريكش گويي، و شركتت را در شادي او اظهار كني از لغزشهايش چشم بپوشي، از بام به امور پنهانيش نگاه نكني، اگر خواست شاخه اي بر ديوار بگذرد بر او سخت نگيري، در مسأله آب ناودان و خاكروبه ريختن در پشت ديوارش بر او سخت نگيري، يعني سعي كن در ريختن آب ناودان و ريختن زباله در پشت ديوارش رضايت همسايه راجلب نمايي، راهش را تنگ نكني، به اين معني كه در صورتي كه با همسايه از يك راه مشترك استفاده مي كني، با گذاشتن ماشين يا چيزهاي ديگر بر سر راه همسايه، موجب اذيت همسايه نشوي، و اگر مجبور به گذاشتن چيزي بر سر راه همسايه شدي، كه موجب تنگ شدن راه او شد، از او حلاليت و رضايت بطلبي، دقت نكني كه چه چيزي به خانه مي برد، آنچه از اسرارش منكشف مي شود بر او بپوشاني، و هنگامي كه مصيبتي به او مي رسد و زمين مي خورد، زير بغلش را بگيري و

او را بلند كني، به بيان ديگر وقتي كه گرفتاري به او عارض مي شود، در رفع گرفتاري از او بكوشي، و ديگر حقوق همسايه اين است كه در غيبتش از مواظبت خانه اش غافل نشوي، پنهاني به سخنانش گوش ندهي، و از جرمش چشم بپوشي (به ناموس همسايه نظر سوء نداشته باشي)، و به خادمة او نظر نكني، و به فرزندش مهرباني كني، واو را در امر دين و دنيايش ارشاد كني.

در حديثي از پيامبر اسلام( ، آمده است كه آيا مي دانيد حق همسايه چيست؟ اينكه اگر ياري خواست ياريش كني، و اگر طلب قرض كرد قرضش دهي، و اگر تو را طلبيد در پيش او آماده شوي، و اگر مريض شد عيادتش كني، و اگر مرد جنازه اش را تشييع كني. و اگر خيري به او رسيد تبريكش گويي، و اگر مصيبتي به او رسيد تسليتش دهي، و بدون اجازة او ساختمان خانه ات را از او بلندتر نكني، كه راه باد را بر او ببندي، و هنگامي كه ميوه اي خريدي آن را به او هديه كن، و اگر هديه نكردي در پنهاني برايش ببر،

اگر هديه كردن ميوه سبب خجالت كشيدن همسايه در پيش ديگران مي شود، پنهاني به او برسان. و بوسيله بوي غذايت او را اذيت نكن، مگر آنكه از آن غذا برايش مقداري ببري."

در حديث از امام صادق( آمده است : "خوشرفتاري در همسايگي، رزق را زياد مي كند." و همچنين مي فرمايد : "از ما نيست كسي كه با همسايگانش خوشرفتار نباشد."

امام باقر( مي فرمايد : "از هر جهت تا چهل خانه، همسايه محسوب مي شود."

(1)

به بيان ديگر، حقوقي كه بر همسايه لازم است، در رساله امام سجاد( بطور فهرست وار آمده، كه برايتان ذكر مي نماييم:

1. در غيابش حقش را مراعات كني.

2. در حضورش اكرامش نمايي.

3. اگر مورد ظلم قرار گرفت، ياريش دهي.

4. در اسرار او تجسس نكني.

5. زشتيهايش را پرده پوشي.

6. اگر مطمئن شدي پذيرش نصيحت دارد، او را در پنهاني نصيحت كني.

7. در گرفتاريها او را به حال خود رها نكني.

8. لغزشهاي او را نديده بگيري.

9. گناهانش را ببخشي.

10. با او محرمانه معاشرت كني.

_______________________________________________________

منابع و مآخذ :

1. ترجمه اخلاق، محمد رضاجباران، باب هشتم، حقوق همسايگي، ص189

2. ترجمه اخلاق،ص140

چرا تبليغات اسلام بسيار كم شده در مقابل اديان ديگر؟

پرسش

چرا تبليغات اسلام بسيار كم شده در مقابل اديان ديگر؟

پاسخ

بدون ترديد، تبليغ و ترويج اسلام در برابر ساير اديان، به مراتب كمتر است. و در برابر تبليغات گسترده جهاني، تبليغات اسلامي بسيار ناچيز و محدود است. علاوه بر اين كه تبليغات اسلامي در برابر تبليغات غيراسلامي، محدود و بسيار كم است.

متأسفانه سالهاست كه تبليغات منفي زيادي بر ضدّ اسلام، در سراسر جهان در جريان است. بخصوص با توسعه ارتباطات و راه اندازي ماهواره ها و اينترنت، اين تبليغات مسموم از سرعت محيرالعقولي برخوردار گرديده است. لحظه به لحظه در ذهن و انديشه جوانان ما شبهه افكني مي كنند. و هنوز بزرگان و رهبران اسلامي به شبهه پاسخ نگفته اند، شبهه وشبهاتي جديد مطرح مي گردد.

البته ذكر اين نكته نيز حائز اهميّت است، كه اگر بتوانيم از ابزار و رسانه هاي جديد براي تبليغ استفاده كنيم، درصد موفقيت نسبت به گذشته افزايش خواهد يافت. در گذشته شبهات و نسبت هاي ناروايي به اسلام مي دادند، ولي امكان پاسخگويي وجود نداشت. ولي اكنون با استفاده از وسايل ارتباطي، براحتي مي توان به آنها پاسخ داد، و احكام و دستورات نوراني اسلام را بر امواج سوار كرد، و به اقصي نقاط دنيا ارسال كرد؛ تا تشنگان حقيقت را سيراب سازد.

پرسشگر گرامي، اين احساس كه تبليغات اسلامي نسبت به ساير اديان كم شده است، شايد دور از واقعيت باشد. ولي بدون ترديد هجمه ها به اسلام شديدتر، وسيع تر، و بي محاباتر شده است. لذا تبليغات اسلامي به چشم نمي آيد. علت اين هجوم بيرحمانه، ترس و وحشتي است كه اسلام و انقلاب اسلامي ايران، در دل آنان افكنده

است. قبل از وقوع انقلاب اسلامي، انديشمندان جهان غرب بر اين باور بودند، كه مذهب به مرور زمان از زندگي مردم حذف شده، به مسأله اي فردي تبديل خواهد شد. ولي انقلاب اسلامي اين تئوري را باطل كرد، و مذهب را در كانون توجه جهانيان و مردم قرار داد، و گرايش به دين بخصوص اسلام، در سراسر جهان افزايش يافت، و قرن اخير را كه مي خواستند قرن لاتيك و بي ديني بنامند، قرن مذهب و حاكميت مذهب كرد. بسياري از انديشمندان غربي، عصر حاضر را عصر خميني ناميدند، و قرن 21 را قرن حاكميت مذهب در اروپا و غرب، و حتي برخي قرن 21 را قرن سلطه مذهب اسلام بر غرب دانستند. اگر تبليغات كم شده باشد، با اين هجوم وسيع و دامنه دار، چنين تعابير و تفاسيري چه مفهومي مي تواند داشته باشد.

البته ما به آنچه واقع مي شود، نبايد قانع باشيم. و همه مردم مسلمان همانند شما، بايد احساس كنند كه تبليغ كم است، و همت

بكنند كه به حجم تبليغ دين مبين اسلام بيفزايند. و به هيچ حد و سطحي قانع نشوند. كه اگر چنين شد، اولين گام به سوي شكست است. لذا بايد همگان سعي و تلاششان بر ترويج و تبليغ اسلام باشد. و البته در اين راه، همه مسؤول هستند. و ضمن اين كه بايد اين وظيفه را از ديگران مطالبه كنيم، خودمان نيز نبايد ساكت و آرام بنشينيم، و بگوييم فلان و فلان مسؤول است، و ما مسؤوليت نداريم. همة ما مسؤول تبليغ اسلام هستيم. و همه بايد از يكديگر اين وظيفه را مطالبه بنماييم.

جهت آگاهي بيشتر از وظايف

مبلغان، و ديدگاههاي انديشمنان، توصيه مي كنم دو كتاب زير را مطالعه كنيد :

1. عصر امام خميني(

پيرامون انقلاب اسلامي، از شهيد مطهري

در موردي كه زن و مرد به يكديگر قول مي دهند، سپس يكي از آن ها به عهد خود وفا نمي كند، آيا فقط كسي كه عهد و پيمان خويش را شكسته گناهكار است يا هر دو طرف

پرسش

در موردي كه زن و مرد به يكديگر قول مي دهند، سپس يكي از آن ها به عهد خود وفا نمي كند، آيا فقط كسي كه عهد و پيمان خويش را شكسته گناهكار است يا هر دو طرف

پاسخ

چند نكته قابل توجه است

1. بدون شك سرمايه زندگي اجتماعي اعتماد متقابل افراد جامعه است از جمله گناهاني كه رشته اعتماد و اطمينان را در بين جامعه مي گسلد و زيربناي روابط اجتماعي را سست مي كند ترك وفاي به عهد است كه باعث هرج و مرج مي گردد، به همين جهت در آيات قرآن تأكيد فراواني به وفاي به عهد و پيمان شده است

مي فرمايد: "يَ_ََّأَيُّهَا الَّذِين َ ءَامَنُوَّاْ أَوْفُواْ بِالْعُقُود;(مائده 1) اي كساني كه ايمان آورده ايد! به پيمان ها (و قراردادها) وفا كنيد." كه اين عهد و پيمان معناي وسيعي دارد كه هر نوع قرارداد و عهد و پيمان در ميان افراد را شامل مي شود چه پيمان هاي سياسي و اقتصادي و يا اجتماعي باشد و چه عهد و پيمان خانوادگي و زناشويي ]ر.ك (بقره 177); (نحل 91); (رعد، 20); (مريم 54); (مؤمنون 8); (معارج 32)[( تفسير نمونه آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران ج 1، ص 600 و ج 4، ص 245 و ج 11، ص 382، دارالكتب الاسلامية )

و در آيه اي ديگر مي فرمايد: "وَ أَوْفُواْ بِالْعَهْدِ إِن َّ الْعَهْدَ كَان َ مَسْ ?‹ُولاً ;(اسرأ،34) و به عهد (خود) وفا كنيد، كه از عهد سؤال مي شود." و در روايات نيز مي خوانيم كه مسلمانان موظفند كه سه برنامه را در مورد همگان انجام دهند خواه طرف مقابل مسلمان باشد

يا كافر، نيكوكار باشد يا بدكار، كه آن سه عبارتند از: وفاي به عهد، اداي امانت و احترام به پدر و مادر.( ر.ك ميزان الحكمة محمدي ري شهري ترجمه حميد رضا شيخي ج 9، ص 4100، دارالحديث )

2. بر طبق مسئله فقهي اگر زن و شوهري در ضمن عقد خود شرطي كنند، آن شرط لازم و واجب است رعايت شود، مثلاً اگر زني در هنگام خواندن عقد خود با مرد شرط كند كه او را از فلان شهر بيرون نبرد و مرد هم قبول كند، نبايد زن را از آن شهر بيرون ببرد.( توضيح المسائل مراجع سيد محمد حسن بني هاشمي ج 2، ص 427، مسئله 2451، دفتر نشر جامعه مدرسين حوزه علميه قم )

3. در موردي كه عهد و پيماني بسته مي شود، فقط كسي كه در ابتدأ آن عهد را شكسته مرتكب گناه شده البته بديهي است كه عهد و پيمان نبايد خلاف شرع بوده باشد.

چرا تعصبات مذهبي در كشور بقدري است كه با ديدن شخصي از مذهب ديگر مثل دشمن با او رفتار مي كنند.

پرسش

چرا تعصبات مذهبي در كشور بقدري است كه با ديدن شخصي از مذهب ديگر مثل دشمن با او رفتار مي كنند.

پاسخ

قبل از پرداختن به پاسخ ذكر اين نكته لازم است كه الحمدلله به بركت وجود انقلاب اسلامي و وحدت و همدليايجاد شده بين ساير گروه هاي مذهبي و قومي كشور اختلافات مذهبي نسبت به ساير كشورهايي كه وضعيت مشابهيبا ما دارند. مانند هند، پاكستان و... و چه نسبت به زمان هاي قبل از انقلاب، بسيار نادر و به صورت استثنايي وجوددارد. البته اين مقدار كم هم، زيبنده جامعه اسلامي ما نمي باشد و وجود آن يكي از خطرات بسيار مهم و اساسي برايامنيت، وحدت و يكپارچگي كشور اسلاميمان مي باشد و توجه دشمنان را نيز براي بهره برداري از آن به خود جلبكرده است. اما در مورد عوامل اين تعصبات به صورت مختصر مي توان به دو دسته از آنها اشاره كرد:

الف) بررسي عوامل داخلي تعصبات: 1- مسائلي كه ريشه در تاريخ گذشته مذاهب گوناگون دارد و پيروان آنتعلق شديدي به آن داشته و با هرگونه اهانت و تعرض به شدت برخورد مي نمايند.

2- دخالت هواي نفس: از قبيل، خودبيني و برتري جويي، حب جاه و مقام و...

ب ) بررسي عوامل خارجي اختلافات مذهبي: از زمان هاي بسيار گذشته، درگيري ها و تعارضات و جنگ هايمذهبي بين مسلمين به وسيله قدرتمندان جهاني هدايت شده است در زمان حال كه كشور ما به اتحاد داخلي بين تمامگروه ها و مذاهب و همچنين اتحاد با ساير ملت هاي مسلمان به شدت نياز دارد، فاجعه آميزترين مانع در راه حاكميت وسيادت اسلام، اوج گيري اختلافات و تعصبات مذهبي مي باشد و براي مقابله با آن راهي جز دست برداشتن ازتعصبات مذهبي و اهانت به

مقدسات ديگر مذاهب و تكيه بر نقاط مشترك بين مذاهب نمي باشد.

البته چه خوب بود در سؤال به صورت جزيي مورد دقيق اين مسأله ذكر مي شد تا بتوان، مسأله را بهتر مورد بررسيقرار داد.

چرا روحانيان گرفتار تحجر و جمود مي شوند و چه اقدامي براي ارتباط با نسل جوان انجام داده ايد؟

پرسش

چرا روحانيان گرفتار تحجر و جمود مي شوند و چه اقدامي براي ارتباط با نسل جوان انجام داده ايد؟

پاسخ

- با نگرشي واقع بينانه ومنصفانه به اين مسائله درمي يابيم كه همچنان كه تاريخ حوزه و روحانيت نشان مي دهد و در زمان كنوني شاهد آن هستيم نمي توان يك حكم كلي در اين زمينه ارائه نمود بلكه هر چند متائسفانه در قبل از انقلاب به دلايل متعددي تا حدودي شاهد تحجر و جمود و بي خبري از مسائل روز و علوم و موضوعات جديد در گوشه و كنار حوزه ها بوديم اما در عين حال در كنار آن نيز شاهد حضور و مشاركت فعال بسياري از انديشمندان و متفكران روحانيت در عرصه هاي مختلف علمي , فرهنگي جامعه و مجامع دانشگاه بوده و مي باشيم كه به عنوان مثال مي توان از متفكراني مانند: علامه طباطبايي , مرحوم امام (ره ), شهيد مطهري , دكتر مفتح , دكتر بهشتي , مرحوم طالقاني را نام برد. اما در بعد از انقلاب با توجه به شرايط جديد ونيازهاي جديد ناشي از حكومت اسلامي اين خلا و نقصان به صورت بسيار جدي در زمينه تطبيق مسائل و موضوعات جديد با احكام و ارزش هاي الهي و مقتضيات زمان و مكان و يافتن پاسخ هاي مناسب براي آنان و... احساس شد و حوزه ها به علت اين ضرورت ها و با استفاده از فضاي باز ايجاد شده بعد از انقلاب به چنان رشد و بالندگي و تحولي دست يافت كه شايد تا قبل از اين در تاريخ حوزه ها كم سابقه بود مراكز و موئسسات پژوهشي تحقيقاتي و

مطالعاتي متعددي در راستاي تائمين نيازهاي روحانيون در رشته هاي مختلف علوم جديد در دانشگاه ها و ساير مراكز علمي مي باشيم و در بسياري از رشته هاي علوم اجتماعي صاحبنظران و اساتيد برجسته اي كه به جديدترين مباحث و موضوعات رايج در محافل آكادميك و دانشگاهي غرب تسلط و اشراف كامل داشته باشند در ميان روحانيون و دين پژوهان حوزه خصوصا" حوزه علميه قم و جود دارند كه معارف و ارزشهاي اسلامي را با توجه به شناخت كامل موضوعات و مسائل جديد و با استفاده از پيشرفته ترين و جالب ترين روشهاي هنري , تكنولوژي پيشرفته و وسايل ارتباطي به مخاطبان و علاقه مندان انتقال مي دهند. كليه اقدامات فوق در جهت جبران عقب ماندگيهاي گذشته حوزه و برقراري رابطه بر اساس تفاهم و تبادل ديدگاه ها با مخاطبين حوزه خصوصا" قشر جوان كه تشكيل دهنده اكثريت جامعه و آينده سازان ايران اسلامي عزيز مي باشند انجام شده و مي شود به عنوان مثال مي توان از برگزاري اردوهاي تفريحي , سياحتي و زيارتي براي جوانان و نوجوانان در مقاطع مختلف تحصيلي با استفاده از روحانيون خوش فكر و انديشمند و در عين حال خوش برخورد و مسلط به اصول روانشناسي و تربيتي براي بررسي و شناخت مشكلات و مسائل مورد نياز آنها و راهنمايي و ارائه مشورت به آنان نام برد در هر صورت مطالب فوق به معناي موفقيت كامل حوزه در جذب جوانان و مخاطبان خود نيست بلكه گوياي اينست كه حوزه ها عليرغم وجود مشكلات تاريخي و مالي كه دارند شديدا" به اين موضوع بسيار مهم اهميت داده و در صدد

رفع نواقص خود در حوزه تبليغ و اطلاع رساني مي باشند.

آيا اگر دانشكده ها مختلط نباشد از جاذبه آن كم خواهد شد.

پرسش

آيا اگر دانشكده ها مختلط نباشد از جاذبه آن كم خواهد شد.

پاسخ

ابتدا بايد منظور از «جاذبه» مشخص شود واين كه دانشكده هاي مختلط چه نوع جاذبه اي دارند كه دانشكده هاي غير مختلط ندارند؟ و در مرحله بعد بايد توجه شود كه آيا هر جاذبه اي براي دانشجويان مفيد است؟

اگر بخواهيم از منظر جايگاه و كار ويژه هاي دانشگاه در يك جامعه اسلامي به مسأله نگاه كنيم بايد گفت كه اصلي ترين و يا به عبارتي واقعي ترين جاذبه يك دانشگاه براي دانشجويان همان بعد علمي و تحصيلي آن است - و الا بقيه جاذبه ها در ساير مكان هاي غير دانشگاهي نيز وجود دارد - و چنين ويژگي و جاذبه اي نه تنها در دانشكده هاي غير مختلط كم نشده بلكه همانگونه كه تجربه به كرات نشان داده است بيشتر نيز خواهد شد و جذابيت علمي دانشگاه را بيشتر نمايان كرده و از ساير جذابيت هاي كاذب آن خواهد كاست.

شيعيان مدعي وحدت هستند و دولت ايران شيعي مذهب است پس چرا اجازه نشر كتابهاي منحرف و بي ارزش را مي دهد؟

پرسش

شيعيان مدعي وحدت هستند و دولت ايران شيعي مذهب است پس چرا اجازه نشر كتابهاي منحرف و بي ارزش را مي دهد؟

پاسخ

براي روشن شدن مفهوم وحدت و ضرورت آن توضيحاتي چند لازم است. وحدت در لغت به معني يكي بودن - يگانه بودن و يگانه شدن است كه اين كلمه در علوم مختلف كاربرد مختلفي دارد، مثلا در فلسفه كلمه وحدت به همان معني يكي بودن حقيقي است. وحدت در عرصه سياسي وحدت مسلمين و وحدت امت اسلامي است كه كاربرد خاصي مي يابد. وحدت ملي يعني اشتراك همه افراد يك ملت در آمال و مقاصد چنانكه به منزله مجموعه اي واحد به شمار آيند. همانطور كه رهبر معظم انقلاب اسلامي در حلول سال شمسي 1379 فرمودند: وحدت ملي يكي از شعارها و اهداف نظام اسلامي در آن سال مي بود يعني همه افراد و مردمي كه ساكن كشور ايران هستند با هر نوع دين و مذهب و گرايش فكري و مذهبي براي بدست آوردن يك هدف خاص و يا اهداف متعددي با هم همكاري داشته تا به آن مقصود برسند. بعضي از اين اهداف كه از اهداف تشكيل حكومت اسلامي را نيز تشكيل در قرآن كريم آمده در آيه 157 سوره اعراف آمده است: «الذين يتبعون الرسول الامي الذي يجدونه مكتوبا عندهم في التوراة و الانجيل يامرهم بالمعروف و ينههم عن المنكر و يحل لهم الطيبات و يحرم عليهم الخبئث و يضع عنهم اصرهم و الاغلال التي كانت عليهم فالذين امنوا به و عزروه و نصروه و اتبعوا النور الذي انزل مع اولئك هم المفلحون». همانا كه از فرستاده خدا كه پيامبر امي است پيروي مي كنند. پيامبري كه

صفاتش را در تورات و انجيل كه نزد آنهاست مي يابند. آنها را به معروف دستور مي دهد و از منكر باز مي دارد، اشياي پاكيزه را براي آنها حلال مي شمارد و ناپاكيها را تحريم مي كند و بارهاي سنگين و زنجيرهايي را كه بر آنها بود برمي دارد. پس كساني كه به او ايمان آوردند و حمايت و ياريش كردند و از نوري كه با او نازل شده پيروي نمودند. آنان رستگاراند.

از اين آيه شريفه مي توان نتيجه گرفت كه بخشي از هدف رسالت و به تبع آن حكومت اسلامي امر به معروف و هدايت است به كارهاي نيك و آنچه خواسته خداوند تبارك و تعالي است و نهي بندگان از منكر و اعمال خلاف شرع و جلوگيري از ظلم و ستم و در يك جمله مي توان اهداف داخلي يك نظام اسلامي را پيروي از قرآن و پياده كردن احكام و حدود الهي در جامعه اسلامي دانست.

امام علي(ع) در خطبه 192 نهج البلاغه مي فرمايند: «آن اموري كه موجب عزت و شوكت امتهاي گذشته شد دوري گزيدن از تفرقه و پراكندگي و همت گماشتن و توصيه و ترغيب يكديگر بر رعايت اتحاد و همبستگي بوده است آنها از هر امري كه ستون فقراتشان را مي شكست و قدرتشان را سست مي كرد اجتناب مي ورزيدند؛ اموري مانند كينه توزي، بخل، حسادت، ناهم فكري، پشت كردن و دوري گزيدن از يكديگر. بنگريد چه حالي داشتند هنگامي كه با هم مجتمع بودند و هدف و آرمانشان يك چيز بود - دلهايشان هماهنگ و موافق - دستها و شمشيرهايشان در يك مسير بود، بصيرتي كافي داشتند و تصميمها در يك جهت بود، آيا وقتي چنين بودند فرمانرواي

اقطار جهان و مالك رقاب عالميان نبودند؟».

منظور از وحدت امت اسلامي وحدت معقول و وحدت اضافيه است. وحدت اضافي به وحدتي گفته مي شود كه دو چيز از يك جنس كه متصل به يكديگر هستند و داراي يك حكم نيز مي باشند با هم وحدت پيدا كنند مثل دو آب رودخانه كه يكي شوند كه هر دو باقي هستند و قدرت و توانشان افزون گردد. اين وحدت خواسته تمامي دلسوزان، علما و انديشمندان از قرون اوليه اسلامي تاكنون بوده و هست.

و اما در مورد اين بخش از سوال كه چرا اجازه نشر كتابهاي منحرف و بي ارزش داده مي شود؟

با توجه به بخش اول پرسش شما و پيش شرط طرح سؤال كه بحث وحدت مي باشد به نظر مي رسد منظورتان چاپ كتابهاي تاريخي و اعتقادي است كه انتقاداتي در مورد حكومتها و خلافتهاي اوليه اسلام و يا بعضي اعمال و رفتار مردمان و دوران حكومت امام علي(ع) دارند.

در پاسخ بايد گفت هر كتابي كه نوشته مي شود نويسنده اي ضرورت نوشتن و پرداختن به آن موضوع را از ديدگاه خود تشخيص داده و اقدام به نگارش آن كرده است و بي ارزش بودن يك كتاب را بايستي صاحبان آرا و آگاهان در آن موضوع تشخيص دهند و نمي توان به عباراتي چند زحمات چندين ساله شخصي را ناديده گرفت.

بي شك اين كتابها داراي استدلالها، برهانها و ادله اي از قرآن، روايات و يا كتب تاريخي معتبر هستند كه مي توان با مطالعه دقيق آنها و تحقيق در مورد قسمت ادعاهايشان در مورد آنها قضاوت نمود. در كشور اسلامي ما كه حوزه هاي علميه متعددي وجود دارد و كتب و نشريات مختلف مذهبي به چاپ مي رسد و پيروان

هر يك از مذاهب آزادانه به تربيت عالمان و مبلغان مذهبي خود مي پردازند، نشر كتاب جاي تأمل ندارد هر چند خوشايند كسي و يا مذهبي نباشد البته اگر كتاب منتشر شده به اصول اعتقادي پيروان مذاهب ديگر توهين كرده باشد جلوي نشر و خريد و فروش آن گرفته خواهد شد و نويسندگان آنها مورد مجازات قانوني قرار مي گيرند.

و در آخر به اين آيه شريفه اشاره نماييم كه «الذين يستمعون القول فابتعون احسنه»{1}

از اوصاف مؤمنان و دينداران اين است كه سخنان را مي شوند و با مطالعه و دقت واقعي و كامل بهترين آنها را انتخاب مي نمايند.

[1]. سوره زمر، آيه 39.

مگر اسلام زنان و مردان را خواهر و برادر يكديگر نمي داند؟ پس چرا در جامعه از ارتباط دختران و پسران بدون قصد بد جلوگيري مي شود؟

پرسش

مگر اسلام زنان و مردان را خواهر و برادر يكديگر نمي داند؟ پس چرا در جامعه از ارتباط دختران و پسران بدون قصد بد جلوگيري مي شود؟

پاسخ

در هيچ آيه و روايتي اين مطلب نيامده كه زنان و مردان، خواهر و برادر يكديگرند. اين مغالطه اي بيش نيست و اگر كسي بگويد، شبيه تعارف است.

ثانياً: مگر خواهر و برادر بودن دليل مي شود كه با همديگر ارتباط نامشروع و خلاف شرع داشته باشند؟ گناه و معصيت الهي چه از خواهر و برادر تني صورت بگيرد و چه از خواهر و برادر ناتني حرام است. ارتباط و اختلاط بين مرد و زن كه خواه ناخواه با گناه ملازم است، از خواهر و برادر، زشت تر و شديدتر است. بنابراين اگر بر فرض قبول كنيم زنان و مردان، خواهر و برادر يكديگرند، پس بيشتر بايد حرمت يكديگر را حفظ كنند. اگر پسري ببيند كه مي خواهند به خواهرش دست بزنند و به او بي احترامي بكنند، از او دفاع مي كند. پس بر فرض قبول آن كه (مردان و زنان برادر و خواهر يكديگرند، برعكس نتيجه اي كه شما گرفته ايد، نتيجه مي گيريم و مي گوييم: پس بايد در جامعه مردان و زنان حرمت يكديگر را نگه دارند و نه تنها نگاه بد به يكديگر نكنند، بلكه از بي حرمتي به هم جلوگيري كنند.

ثالثاً: مگر قابل قبول است كه مرد و زن نامحرم مخصوصاً دختر و پسر كه عزب هستند و غريزه شهوت در آنان غالب است، با هم ارتباط داشته باشند و به يكديگر نگاه بد نكنند؟ به مقدس اردبيلي كه تقوا و قُدس او بي نظير بوده، گفتند: اگر تو را با زني يا دختري

نامحرم در يك باغ تنها بگذارند، چه مي كني؟ گفت: به خدا پناه مي برم! بإ؛ ح ح اين كه مقدس اردبيلي هم عالم و فقيه با تقوا بود و هم پيرمرد و مسنّ، چگونه قابل قبول است دختران و پسران كه در اوج شهوت هستند، با هم ارتباط داشته باشند و نگاه بد و شهوت آلود به يكديگر نداشته باشند؟!

رابعاً: در ارتباط بين دختران و پسران، آن كه بيشتر ضربه مي خورد و عفّت و آبرويش از بين مي رود، دختران هستند. آن وقت بعد از سوءاستفاده از آنان، اين بندگان خدا رها مي شوند و مردان دنبال صيد ديگري مي روند! آيا اين بدترين ظلم به بانوان نيست؟ آيا آنان كه دم از حقوق زن مي زنند، اين گونه مي خواهند از حقوق زنان دفاع كنند؟

اگر پسر نامحرمي در خيابان به دختر سلام كند، جوابش واجب است؟

پرسش

اگر پسر نامحرمي در خيابان به دختر سلام كند، جوابش واجب است؟

پاسخ

در مثل ها آمده "سلام... بي طمع نيست". دختران بايد بدانند سلام هايي كه پسران به آنان مي كنند، نه از اين باب است كه مي خواهند امر مستحب اسلامي را انجام دهند، بلكه مي خواهند سدّ گفت و گو را بشكنند و راه را براي خود باز كنند و به اهداف خود برسند. لذا جواب اين گونه سلام ها واجب نيست، بلكه شايد همراه با گناه باشد.

در روايات اسلامي آمده: چند خصلت براي مردان بد است، ولي براي زنان خوب است:

1 - تكبر؛ تكبر به معناي سنگيني و وقار و خود را به دست بيگانه ندادن و بي اعتنايي به نامحرمان است.

2 - بخل براي زنان خوب است، اما براي مردان صف بدي است.

3 - ترسو بودن.(1)

پي نوشت ها:

1 - بحارالانوار، ج 100، ص 238.

اگر خواهي نشوي رسوا, هم رنگ جماعت شو! به نظر شما آيا بايد كارهاي يك جمع را اگر اشتباه هم بود, تاييد كرد و استقلال فكري و عملي نداشت , مثلاً اگر جمع همگي مشغول نوشيدن شراب هستند, بايد شراب خورد تارسوا نشد؟!

پرسش

اگر خواهي نشوي رسوا, هم رنگ جماعت شو! به نظر شما آيا بايد كارهاي يك جمع را اگر اشتباه هم بود, تاييد كرد و استقلال فكري و عملي نداشت , مثلاً اگر جمع همگي مشغول نوشيدن شراب هستند, بايد شراب خورد تارسوا نشد؟!

پاسخ

متأسفانه اين مثل دستاويز بسياري از مردم شده است كه به غلط از آن استفاده مي كنند. در نظام هستي جمع عقلايي جز در مراكز خاص تشكيل نمي شود. اين جمع عقلايي نوعاً از ميان توده مردم خارج شده و در پناهي مأوي مي گيرند و سخت از عادات و رسوم عوام الناس مي پرهيزند. اين فاصله موجب مي شود مردم عادي به رفتارهايي رو آورند كه از گردونه اخلاق و حتي عرف عادي خارج است . همين به عرفي ها موجب تشكيل نمودها والگوهاي قابل پيروي براي سايرين مي شود.

مردمي كه از آداب و رسوم و سنت حسنهء اسلامي بهره اي نبرده باشند, به اقتضاي حال روي كردهاي خاصّي خواهند داشت كه هر كدام مظّنهء تأثير در جمع ديگر دارد و حتي افرادي را به كيش خويش دعوت كرده وادار به پيروي مي كنند. عادات كوچه و بازار حتي اگر از گناه و معصيت به دور باشد, نمي تواند جهت الگو گرفتن و تبعيت كردن مناسب باشد, تا چه رسد به حضور در شب نشيني هايي كه خداي ناكرده شيطان آن را هدايت مي كند.

جمعي به كشيدن سيگار و يا استفاده از مواد مخدر مشغول مي شوند و علاوه بر اين كه خود را آلوده و گمراه مي كنند, از دوستان دعوت به عمل آورده و ايشان را نيز به

تباهي مي كشانند. اگر شخص به دلايل مختلف , حاضر به حضور در جمع ايشان نشود, او را عقب افتاده پنداشته و طرد مي كنند, حال آن كه ملاك امتياز و برتري انسان هانسبت به يك ديگر جز به تقوا و عبوديت نيست . خداوند متعال مي فرمايد: (1). خداوند انسان را عاقل و با شعور آفريد كه با تكيه بر عقل راه خويش را انتخاب كند و راه از چاه تشخيص دهد و اگر ديد جمعي مشغول به كاري هستند, آن را بسنجد; اگر ديد مطابق با عقل و مذهب و عرف است , به آن جمع بپيوندد و گرنه از ايشان پرهيز كرده و از شماتت و از ناصواب گويي آن ها در رأس و گفتار نهراسيد,چون خداي متعال پشتيبان او است : .(2)

(پ_اورقي 1. حجرات (49 آيه 13

(پ_اورقي 2. زمر (39 آيه 38

چرا اكثر روحانيوني كه به سراسر كشور اعزام مي شوند, بيش تر پيرامون موضوعات فرعي صحبت مي كنند, نه اصلي ؟ بيش تر به مستحبات مي پردازند, نه واجبات ؟

پرسش

چرا اكثر روحانيوني كه به سراسر كشور اعزام مي شوند, بيش تر پيرامون موضوعات فرعي صحبت مي كنند, نه اصلي ؟ بيش تر به مستحبات مي پردازند, نه واجبات ؟

پاسخ

متأسفانه با همه تلخي ها بايد بپذيريم مطلب همان است كه اظهار كرده ايد. از شما به خاطر تيزهوشي واين كه طالب مسايل اصلي و وجوبي هستيد, بايد قدرداني نمود.

البته همهء روحانيون اين گونه نيستند. زيادند افرادي كه در منابر خواستهء شما را مطرح مي سازند.

مگر اثبات وجود خدا, معاد و قبر و برزخ و گفتن حديث پيامبر6و امام 7و ولايت واجاز و عدم تحريف قرآن و... از مسايل اصولي و وجوبي و اعتقادي نيستند كه بسياري از روحانيون پيرامون آن ها بحث مي كنند؟

عده اي كه غالباً مسايل فرعي را مطرح مي سازند, شايد به خاطر جهات زير باشد:

1 متأسفانه برخي از توانايي علمي كافي برخوردار نيستند و نمي توانند از عهدهء طرح برآيند.

2 مثلي است معروف بين طلبه كه صرفيون چنان كردند, ما هم چنين مي كنيم . از قديم رسم چنان بود كه مسايل شرعي مثل نماز, روزه , معاملات و اصول دين در ماه رمضان گفته مي شد. متأسفانه همان شيوه در امروز هم براي عده اي محفوظ مي باشد.

3 معمولاً در اكثر شهرها و روستاها مجالس قرائت قرآن و بيان احكام برقرار است . لذا اين عده طرح آن گونه مسايل را ضروري نميدانند.

4 نوعاً در مجالس عمومي افراد مختلفي اعم از بي سواد و كم سواد و با سواد, شهري و روستايي , اداري وبازاري و... شركت مي كنند. چون طرح مطالب استدلالي , زمان و شرايط

خاصي را مي طلبد, از طرح اين گونه مسايل خودداري مي شود.

5 در هر عصر و زماني يكسري مسايل سياسي و تاريخي و اقتصادي و عقيدتي و... در جامعه پيدا مي شود كه در مجالس عمومي طرح آن ها ضرورت دارد.

6 در مواردي مؤسسان و اقامه كنندگان مجالس مقصرند, چون افراد متعددي را در ظرف چند ساعت دعوت مي كنند كه براي هر كدام بيست الي نيم ساعت وقت بيشتر نيست . بديهي است طرح مسايل استدلالي در اين گونه مجالس خيلي مناسب نيست .

با همهء اين توجيهات بايد بپذيريم كه كيفيت تبليغات روحانيون مطلوب نيست . اميدواريم بعداً بهتر شود.

پدرم رفتار ما با پسرهاي فاميل چون پسر عمو، دايي و حساسيت به خرج مي دهد و اجازه نمي دهد كه با آن ها به صحبت بپردازيم و يا در داخل اتاق به تماشاي تلويزيون و غيره مشغول شويم. آيا اين كار صحيح است؟

پرسش

پدرم رفتار ما با پسرهاي فاميل چون پسر عمو، دايي و حساسيت به خرج مي دهد و اجازه نمي دهد كه با آن ها به صحبت بپردازيم و يا در داخل اتاق به تماشاي تلويزيون و غيره مشغول شويم. آيا اين كار صحيح است؟

پاسخ

قبل از پاسخ دادن به سؤالتان مي بايست مقدمه اي را بيان كنيم.

انسان موجودي مدني و اجتماعي است و در روابط محتاج به همنوع مي باشد.

احتياجاتي كه نوع بشر نسبت به يكديگر پيدا مي كنند، متفاوت است. احتياج در معيشت، احتياج در فراگيري علوم و صنايع، احتياج در معاملات و عقود. نياز به رفاقت ها و دوستي ها .

اما احتياج ديگري وجود دارد كه شايد از همه مهم تر باشد و آن احتياج زن و مرد نسبت به هم است كه به واسطه داشتن غريزه هاي خاصي لازم مي شود.

تمام اديان و شريعت هايي را كه پيامبران براي هدايت بشر به ارمغان آورده اند، مي گويد: بشر عاقل آفريده شد تا خوب و بد را تشخيص دهد. با اين حال عقل نمي تواند بد و خوب بسياري از امور را تشخيص داده و راهكار اجرايي نشان دهد، مثلاً در بحث غريزه و تمايلات جنسي، عقل محكوم قدرتي به نام نفس و شهوت است و يا در بحث قدرت طلبي، مال دوستي، افزون خواهي و دنيا پرستي، عقل مقهور است. به همين جهت خداوند عالم پيامبران را فرستاد تا مردم را به راه راست هدايت و عقلشان را در مسير بهبودي راه بيندازد.

از جمله اديان الهي دين اسلام مي باشد كه آخرين و برترين و كامل ترين دين است و توسط پيامبر گرامي اسلام، از طرف خداوند متعال به مردم عرضه شد. دين اسلام در تمامي آداب و رسوم

و شئون اجتماعي توصيه و دستورهايي دارد. از جمله آن ها حفظ حريم در روابط زن و مرد و پرهيز از آداب و معاشرت هاي ولنگار است. خداوند متعال در قرآن مي فرمايد: "به مردان مؤمن بگو ديدگان را (از نظر بازي) فرو گذارند و ناموسشان را محفوظ بدارند. اين براي آنان پاكيزه تر است. بي گمان خداوند به آنچه مي كنند، آگاه است.

و به زنان مؤمن بگو: ديدگانشان را فرو گذارند و ناموسشان را محفوظ بدارند و زينتشان را جز آنچه آشكار است، آشكارنكنند. روسري هايشان را بر گريبانهايشان بيندازند و زينتشان را آشكار نكنند، مگر بر شوهرشان يا پدرشان يا پدران شوهرشان يا پسرانشان يا پسران شوهرشان يا برادرشان يا پسر برادرشان يا پسران خواهرشان".(1)

علاوه بر آيات، روايات بسياري در اين باب آمده است كه زن و مرد اجنبي و نامحرم نمي توانند در مكان خلوت، كنار هم باشند، هر چند به دعا و يا نماز مشغول شوند. علت اين مسئله كاملاً مشخص است كه انسان همواره نسبت به جنس مخالف، ميل و هوس دارد، و اين جزء غريزه هاي انسان و سرشت او است.

آفرينش راي انسان چنين مقدر كرده است. رابطه زن با مرد و يا به عكس جايز دانسته نشده است مگر در موارد محرميت، مثلاً زن در مقابل شوهر يا پدر و يا جد و برادر و برادر زاده يا خواهر زاده و عمو و دايي، يا مرد در مقابل زن، مادر، مادر زن، خاله، عمه، مادر بزرگ، برادر زاده و خواهرزاده.

به جز زن و شوهر كه نسبت به يكديگر كاملاً محرم هستند و اصولاً يكي از علت هاي زناشويي، تمتع و بهره مندي متقابل است، آن ها با

ديگر محارم و افراد نامحرمي چون پسر عمو، پسر خاله، پسردايي و پسر عمه رفتاري جدا دارند، چون ايشان هر چند خويشاوندي و نسبت فاميلي دارند، ولي در نظر اسلام، پسر خاله و پسر عمه و پسر دايي و پسر عمو با محرم هاي ديگر تفاوتي ندارند، همان طور كه در آيه اشاره به افراد محرم شده است.

پس به نظريات پدر و عمويتان احترام بگذاريد، زيرا آن ها افرادي متشرع و ديندار هستند. دين اسلام مي گويد: دو نفر نامحرم خصوصاً جوان نمي توانند در يك اتاق باشند، زيرا حضور دو نامحرم در محيط خلوت، موجب جاذبه هاي شيطاني مي شود، اگر چه آن دو با يكديگر نسبت نزديكي داشته باشند.

دين مقدس اسلام در اين گونه موارد وسواس زيادي به خرج مي دهد و حتي در بيانات معصومان(ع) سفارش شده است كه وقتي فرزندان در يك خانه به سن ده سالگي برسند، بايد رختخواب هايشان از يكديگر جدا شود.(1) در اين روايت حداكثر سن مجاز تا ده سالگي و در بعضي روايت ها تا شش سالگي آمده است كه بستگي به نظر و تشخيص والدين و رفتار فرزندان دارد. احاديث مربوط اشاره به داخل منزل و افراد محرم چون برادر و خواهر دارد. پس اگر از اين سن گذشته و وارد مرحله نوجواني و جواني شده اند، پيش گيري هاي وسيع تري بايد انجام شود و مثلاً برادر و خواهري كه نوجوان يا جوان هستند، نمي بايست در يك اتاق خلوت و به دور از حضور پدر و مادر به استراحت بپردازند. پس تربيت نقش اساسي و پرهيز دهنده اي در تمام شئون زندگي دارد.

علما و فقها در باب اجتناب از ارتباط با نامحرم و حضور در محل خاص

مثل اتاق دربسته و يا مكان هاي خلوت مي فرمايند: "بودن مرد و زن نامحرم در محل خلوتي كه كسي در آنجا نيست و ديگري هم نمي تواند وارد شود، حرام است، چه به ذكر خدا مشغول باشند يا به صحبت. خواب باشند يا بيدار. نمازشان هم در آن جا صحيح نيست، ولي اگر طولي باشد كه شخص ديگري بتواند وارد شود يا بچه اي كه خوب و بد را مي فهمد، در آن جا باشد، اشكالي ندارد".(2)

پس اگر مي بينيد بزرگترها مثل پدر و مادر، دايي، عمو و پدر بزرگ در رفتار شما با فرزندانشان حساسيت نشان مي دهند، اين مسئله را به فال نيك بگيريد و حساسيت آن ها را مذهبي و غيرت ديني بدانيد. افرادي چون پسر عمو و پسر دايي و پسر عمه و پسر خاله مثل بقيه نامحرم ها هستند. اگر چه در بعضي موارد خاص مي شود مثلاً در حضور افراد ديگر به بحث هاي علمي با آنها پرداخت و اگر چيزي مي دانند از آنها ياد گرفت. و سعي كنيد چنين ارتباط هايي در محل خلوت و بدون حضور ديگران نباشد. چنين ديدارهايي مي بايست با رعايت حجاب كامل و پرهيز از شوخي و مزاح و خنده بلند انجام گيرد. ان شاءالله در آينده نزديك وقتي به مراحل بالاتر زندگي رسيديد، تجربه هاي بهتري را كسب خواهيد كرد.

من تا قبل از نامزديم بسيار با حجاب بودم. البته با مانتو بيرون مي رفتم، ولي از وقتي كه نامزد گرفتم، نامزدم از من مي خواهد در كوچه و خيابان آرايش كرده و كمي از موهايم را از روسري بيرون بگذارم. خيلي هم به او مي گويم كه اين كار را درخواست نكند ولي او دوست د

پرسش

من تا قبل از نامزديم بسيار با حجاب بودم. البته با مانتو بيرون مي رفتم، ولي از وقتي كه نامزد گرفتم، نامزدم از من مي خواهد در كوچه و خيابان آرايش كرده و كمي از موهايم را از روسري بيرون بگذارم. خيلي هم به او مي گويم كه اين كار را درخواست نكند ولي

او دوست دارد. در اين صورت آيا من گناهكار هستم؟ بايد چكار بكنم؟

پاسخ

خواهر عزيز! ضمن احترام به شوهرتان و رعايت ادب به ايشان بايد به وظيفة شرعي خود عمل كنيد. البته او چون جوان است، هويََ و هوس هايي دارد. شما با اخلاق و رفتار پسنديده و با خنده رويي طوري او را به خود جلب كنيد كه شيفته و شيداي شما بشود. وقتي كه محبت او را به خود جلب كرديد، حرف ها و نصيحت هاي شما براي او مؤثر تر خواهد شد. در عين حال دلبستگي او به شما بيشتر و مستحكم تر خواهد شد. او فعلاً نمي داند اگر شما با چهره اي آراسته در كوچه و خيابان ظاهر شويد، براي شما خطر آفرين است. چه بسا دختراني كه تازه ازدواج كردند و با ظاهري آرايش كرده، از خانه بيرون آمدند و در دام صيادان افتادند و بعد از آن ها خبري نشد . در برخي از موارد تازه داماد همراه با عروس خانمِ بزك كرده، سوار بر ماشين شدند و رانندة هوسباز با ترفندهاي گوناگون تازه داماد بي تجربه را به دامي انداخت و عروس را برد. اگر آمار اين گونه مسائل را شوهر شما بداند، هرگز از شما درخواست نمي كند اين گونه از خانه بيرون آييد. بدانيد دام صيادان براي امثال شما گسترده است. بايد حواستان جمع باشد. با زبان نرم از نامزدتان بخواهيد كه از درخواست خود صرف نظر كند. بدانيد كه حجاب محافظ مردان و زنان است، مخصوصاً كساني كه مانند شما تازه داماد و عروس هستند.

ضمناً مسائل دينداري شوخي نيست . همسر نمي تواند شما

را به گناه وا دارد . بايد ديد انگيزة ايشان از اين كار چيست؟ مايل است زيبايي همسرش را به همة مردم نشان دهد كه اين علامت بي غيرتي است اگر مي خواهد حسرت ديگران را بر انگيزاند بگويند عجب شانسي دارد كه اين نشانة كم عقلي و احساس حقارت است.در هر صورت شما به عنوان يك زن مسلمان قرص و محكم ايستادگي كنيد و بفرماييد بنده هرگز به خاطر رضاي شوهر، غضب پروردگار را نمي خرم . اگر بخواهي پافشاري كني از تو جدا مي شوم . البته او هرگز به فكر جدايي نمي افتد . اگر مانعي نبود با تلفن مستقيمبا مسئول واحد ،آقاي شريعتي سبزواري صحبت كرده و گوشي را به دست شوهر بدهيد تا ايشان را با منطق قانع نمايند.

مردم در مراسم عزاداري كمتر از مراسم جنش ها شركت مي كنند . علّت چيست؟

پرسش

مردم در مراسم عزاداري كمتر از مراسم جنش ها شركت مي كنند . علّت چيست؟

پاسخ

انسان طبيعتاً با شادي ها بيشتر مأنوس است. همة انسان ها اين چنين هستند. البته اگر مراسم عزاداري از جذّابيّت بيشتري برخوردار باشد و از مدّاحان خوش صوت و از منبري هاي معروف دعوت شود، مردم بيشتر شركت مي كنند.

گاهي انسان به افرادي كمك مي كند كه نه تنها تشكر نمي كنند، بلكه طلب كار هم مي شوند و خيال مي كنند وظيفه ما است كه كمك كنيم. آيا به چنين افرادي باز كمك نماييم؟

پرسش

گاهي انسان به افرادي كمك مي كند كه نه تنها تشكر نمي كنند، بلكه طلب كار هم مي شوند و خيال مي كنند وظيفه ما است كه كمك كنيم. آيا به چنين افرادي باز كمك نماييم؟

پاسخ

نيكي به ديگران و احسان به آنان و برآوردن نياز بندگان الهي از صفات بسيار پسنديده و مفيد به حال انسان است. قرآن حدود چهل بار از نيكو كاران ياد كرده و در حد بالا آن ها را مورد ستايش قرار داده است:" خدا با نيكوكاران است[1]" و" خداوند نيكوكاران را دوست دارد[2]".

يكي در محضر امام حسين عليه السلام گفت: اگر به نا اهل نيكي شود، به هدر رفته است. حضرت فرمود:" چنين نيست. نيكي و احسان بايستي مانند باران سيل آسا باشد كه هر نيك و بدي را شامل گردد[3]". پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود:" كار خير را دربارة هيچ كسچه نيك و چه بد، شايسته و ناشايست، دريغ مدار كه اگر وي شايستة نيكي نبود، تو خود به اين كار شايسته خواهي بود[4]". امير مؤمنان عليه السلام فرمود:" هرگز ناسپاسي ناسپاسان تو را از احسان و نيكي، بي رغبت و دل سرد نسازد. چه بسا كسي از تو قدرداني كند كه به وي احساني ننموده باشي. [به علاوه] خداوند نيكوكاران را دوست مي دارد[5]". حضرت در حديث ديگر فرمود:" هر كس كه با بد كار نيكي كند، به حقيقت همة ابعاد فضيلت را دارا شده است[6]". همان گونه كه آن بزرگوار از شيري كه برايش آوردند، به ابن ملجم داد. اصولاً سيرة اهل بيت اين بود كه به بدگويان و دشمنان شان نيكي مي كردند.

امام زين العابدين عليه السلام پسر عموي مستمند داشت. حضرت

شب هنگام چنان كه وي او را نشناسد، نزدش رفت و چند دينار به او بخشيد. پسر عمو گفت: علي ابن الحسين رعايت خويشاوندي را نمي كند. خدا او را سزا دهد. امام اين سخنان را شنيد و شكيبايي و بردباري كرد، و خود را به پسر عمويش نشناساند. وقتي حضرت شهيد شد و آن احسان قطع شد، آن وقت فهميد مرد نيكوكار امام زين العابدين (ع) بود.1[7]

تو نيكي مي كن و درد دجله انداز

چگونه مي توان به فنّ بيان عالي دست يافت؟

پرسش

چگونه مي توان به فنّ بيان عالي دست يافت؟

پاسخ

سخنوران معتقدند كه خطابه همچون فنون و علوم بشري، اصول و ضوابطي دارد كه هركس بتواند با دقّت كافي اصول و قواعد فنّ خطابه را به كار بگيرد، خطيب ماهري مي شود. مي گويند: ارسطو واضع فنّ خطابه بود ولي خودش خطيب و سخنور نبود. سخنور كسي است كه اسلوب خطابه را در سخنراني هايش مراعات كند.

رسيدن به مقصد اصلي و اعلا در سخنوري به سادگي امكان پذير نيست بلكه به تمرين بسيار و اطلاعات وسيع و استقامت نياز دارد. راه هاي دست يابي به اين هدف عالي را مي توان در چند موضوع خلاصه كرد:

الف) استعداد ذاتي:

خطيب موفق كسي است كه به طور طبيعي، آهنگي جالب، بياني فصيح و حنجره اي گرم وگيرا داشته باشد. مخارج حروف را صحيح ادا كند. گرفتار لكنت زبان و سردي بيان نشود. دلي پرسوز و سر پر شور و قلب پاك داشته باشد. به زيبايي منظر و حضور ذهن قوي و هوش سرشار آراسته باشد. چنين فردي با تمرين مي تواند به قلّه بلند خطابه دست بيابد.

ب) مطالعة سخنان اديبان.

سخنران نخست بايد گفتار اديبان و سخنوران زبردست را مطالعه نمايد تا اسرار فصاحت و بلاغت را در كلام آن ها بيايد و تعبيرات زيبا و نغز را دريابد و شيوة به كارگيري الفاظ و روش خوب و زيباي آن را بشناسد.

بسياري از گويندگان معروف، در آغاز از سخنراني هاي مكتوب ديگران بهره مي جستند تا زمينة ذهي خود را براي تدوين سخنراني آماده سازند.

ج) تسلط بر نفس:

خطيب بايد خود را براي تحمل شدايد آماده سازد و در مقابل اشكالات

و اعتراضات و احياناً تمسخر ها صبور و بردبار باشد و از سخنراني دلسر نشود.

د) رياضت و تمريم مداوم:

ديده نشده است كه سخنراني در شروع امر عيوب زيادي نداشته باشد؛ از لكنت زبان گرفته تا نارسايي بيان و فقدان الفاظ و جملات. تمامي سخنرانان اين گونه عيوب را داشته اند ولي كم كم برطرف شده است.

5) جرأت و اعتماد به نفس:

ترس و دلهره و عدم اعتماد به نفس از عوامل بازدارنده از سخنور شدن است. اگر كسي بخواهد سخنور خوبي بشود، بايد با تمرين و سخن گفتن در برابر مردم و در اجتماعات، ترس و دلهره را از خود بزدايد.

و) معلومات و محفوظات لازم:

سخنران بايد هر چه مي تواند بر محفوظات خود بيافزايد. اشعار زيبا و مناسب، سخنان نغز و شيوا از بزرگاني مانند سعدي و حفظ احاديث و ايات مناسب با موضوع بحث را در حافظه داشته باشد تا سخنراني او از جذّابيّت خاصّي برخوردار باشد.[22]

[22] محمد باقر شريعتي سبزواري، دربارة سخن و سخنوري، ص 62 به بعد، با تلخيص.

خواهران با حجاب و با تقوا كه در جامعه رفت و آمد مي كنند، چگونه از شرّ جوانان بزهكار در امان باشند؟

پرسش

خواهران با حجاب و با تقوا كه در جامعه رفت و آمد مي كنند، چگونه از شرّ جوانان بزهكار در امان باشند؟

پاسخ

عامل مهمي كه در شرايط ناسالم، فرد را از آلوده شدن به گناه باز مي دارد، شرم و حيا است. هر چه حيا بيش تر باشد، نيروي بازدارنده قوي تر خواهد بود. امام علي(ع) مي فرمايد: "عفت و پاكدامني به اندازة شرم و حياي انسان است".[18]

پيشوايان دين به منظور حفظ عفت عمومي و امان بودن از تيررس نگاه هاي آلودة صيادانِ هوس ران به زنان توصيه كرده اند جز به ضرورت از خانه خارج نشوند. امام علي(ع) مي فرمايد: "آن ها را در پردة حجاب قرار داده تا نامحرمان را ننگرند، زيرا سخت گيري در پوشش، عامل سلامت و استواري آنان است".[19] اگر از منزل خارج شدند، با متانت و وقار سخن بگويند و رفت و آمد داشته باشند. قرآن مجيد به زنان پيغمبر دستور مي دهد كه به گونه اي هوس انگيز سخن نگوييد كه بيمار دلان در شما طمع كنند.[20] تجربه نشان داده است كه مراعات حجاب و حيا توسط دختران موجب حراست و سلامت روحي آن ها مي شود. جوانان بزهكار معمولاً سراغ افرادي مي روند كه چراغ سبزي از آن ها ببينند اما اگر با افرادي متين و با وقار و با شخصيت مواجه شوند، ممكن است ابتدا سخني ناپسند بگويند اما قطعاً وقتي با عكس العمل سخن طرف رو به رو شوند، از ادامه و تكرار آن جلوگيري مي كنند.

[18] غررالحكم، ج 4، ص 312.

[19] نهج البلاغه، نامة 31.

[20] احزاب (33) آية 32.

اين كه پيامبر اسلام از سؤال و خواهش از ديگران نهي نموده آيا فقط در خصوص مسائل مالي و اقتصادي است يا شامل مسائل علمي و سائر مسائل نيز مي شود؟

پرسش

اين كه پيامبر اسلام از سؤال و خواهش از ديگران نهي نموده آيا فقط در خصوص مسائل مالي و اقتصادي است يا شامل مسائل علمي

و سائر مسائل نيز مي شود؟

پاسخ

سؤال و پرسش هاي علمي از اهل علم و متخصّصان لازم و ضروري است قرآن مي فرمايد: " فاسئلوا أهل الذكر ان كنتم لا تعلمون ؛[15] اگر نمي دانيد از متخصصان سؤال كنيد ". اميرالمؤمنين ع فرمود: " القلوب أقفال مفتاحها السؤال ؛[16] قلبها قفل زده شده كليد آن سؤال است ".

پيامبر(ص فرمود: " العلم خزائن و مفتاحها السؤال فاسئلوا يرحمكم اللّه فانّه يوجر فيه اربعه السائل والمعلّم و المستمع و المسامع والمحبّ لهم ؛[17] كليد خزينه هاي علم سؤال است پس بپرسيد تا مورد رحم الهي قرار گيريد. دربارة سؤال چهار دسته اجر مي برند: سؤال كننده و معلّم و شنونده و دوستداران علم و عالم ".

باز پيامبر (ص فرمود: " السؤال نصف العلم ؛[18] سؤال نيمي از علم است ".

بنابراين سؤال كردن در باب مسائل علمي نه تنها مذموم نيست بلكه خوب است البته در اين باب بايد سؤال هاي علمي مفيد و به قصد يادگيري باشد، نه به قصد مفتضح كردن ديگري يا سؤال هاي بي فائده همان طور كه در روايات به آن ها اشاره شده است

قرآن مي فرمايد: " فقيراني كه مؤمن هستند، از ديگران سؤال نمي كنند. هر كس آنان را نشناسد، مي پندارد كه غني هستند، چون ظاهر خود را طوري نشان مي دهند كه آبروي خود را حفظ كنند ".[19]

پيامبر(ص به ابوذر فرمود: " از سؤال و درخواست از ديگران پرهيز كن چون باعث ذلّت و خواري است و حساب طولانيِ روز قيامت گردنگير سائل خواهد شد ".[20]

اميرالمؤمنين ع فرمود: " سؤال كردن طوق مذلّت و خواري است كه

عزيز را ذليل

مي نمايد و حسب و نسب را زائل مي كند ".[21]

امام صادق ع فرمود: " شيعيان ما حتي اگر از گرسنگي بميرند، دست گدايي به سوي كسي دراز نمي كنند ".[22]

پيامبر (ص فرمود: " اگر كسي باب سؤال را روي خود باز كند، بابي از فقر به سوي او باز مي شود ".[23]

[15] نحل 16) آية 43.

[16] ميزان الحكمه عنوان 1702.

[17] همان

[18] همان

[19] مضمون آية 272 بقره

[20] ميزان الحكمه عنوان 1708

[21] همان

[22] همان

[23] همان عنوان 1711.

همسرم دوست ندارد هيچ كس حتي دشمن از او ناراحت شود. آيا اين فكر و روش صحيح است

پرسش

همسرم دوست ندارد هيچ كس حتي دشمن از او ناراحت شود. آيا اين فكر و روش صحيح است

پاسخ

دوست داشتن مردم صفت پسنديده اي است كه در اولياي الهي ديده مي شود. قرآن مجيد پيامبر اسلام ص) را "رحمة للعالمين معرفي مي كند و مي فرمايد: "تو نفرستاديم مگر اين كه براي جهانيان مهر و رحمت باشي "[1] حضرت سمبل عشق و محبت انساني بود و به همه چيز مهر مي ورزيد، حتي حيوانات و جمادات

در تاريخ آمده است وقتي از كنار كوه احد مي گذشت با چشمان پرفروغ و نگاه محبت آميز اُحد را مورد عنايت قرار داد و گفت " جبل يحبّنا و نحبّه ؛ كوهي است كه ما را دوست دارد و ما آن را دوست داريم "[2]

استاد مطهري مي گويد: معناي محبت آن نيست كه با هر كسي مطابق ميل و خوشايند او عمل كنيم با او طوري رفتار كنيم كه او خوشش بيايد و به سوي ما كشيده شود. اين محبت نيست بلكه نفاق و دورويي است [3] علاوه بر اين "محبت تنها داروي علاج بشريت نيست در مذاق ها و مزاج هايي خشونت نيز ضرورت دارد و مبارزه و دفع و طرد لازم است اسلام هم دين جذب و محبت است و هم دين دفع و نقمت [4] انسان كامل هم جابه ذارد و هم دافعه نمونه اش شخصيت جامع امام علي(ع) است كه به قول استاد مطهري مردي دشمن ساز و ناراضي ساز بود.[5] علي در راه خدا از كسي ملاحظه نداشت بلكه اگر به كسي عنايت مي ورزيد و از كسي ملاحظه مي كرد، به

خاطر خدا بود. اين حالت دشمن ساز است و روح هاي پرطمع و پرآرزو را رنجيده مي كند و به درد مي آورد.

"در ميان اصحاب پيغمبر هيچ كس مانند علي دوستاني فداكار نداشت هم چنان كه هيچ كس مانند او دشمناني اين چنين جسور و خطرناك نداشت مردي بود كه حتي بعد از مرگ ،جنازه اش مورد هجوم دشمنان واقع گشت .[6]

تولي و تبري يعني دوست داشتن دوستان خدا و دشمن داشتن دشمنان خدا، كه از موضوعات مهم مكتب اسلام است تا جايي كه جزء فروع دين و در كنار نماز و روزه است

پاورقي:

1 - انبياء (21) آيه 107.

2 - بحارالانوار ج21، ص 248.

3 - استاد مطهري، جاذبه و دافعه، ص 14.

4 - همان، ص 16.

5 - همان، ص 108.

6 - همان، ص 109.

چه جاذبه اي در رهبر وجود دارد كه به قلبهاي مردم اثر عميق و پايدار مي گذارد؟

پرسش

چه جاذبه اي در رهبر وجود دارد كه به قلبهاي مردم اثر عميق و پايدار مي گذارد؟

پاسخ

قبل از هر چيز توجه شما را به دو نكته جلب مي نمايم.

نخست آنكه رهبري در جامعه ديني از يك جايگاه خاص، ويژه و والايي برخوردار است كه در وهله اول، حاكميت از آن خداوند، سپس انبيا (ع) و ائمه هدي (ع) است و در زمان غيبت امام معصوم (عج)؛ رهبري برعهده فقيه يا فقيهان جامع الشرائط است.

بنابراين در جامعه اسلامي شيعه، رهبري فقيه، يعني استمرار رهبري انبيا و اوليا، در قالب و مرحله ي نازل تر، كه امروزه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي به عنوان ولي فقيه تجلي و اشتهار يافت.

نكته دوم اينكه همان طور كه از آيات و احاديث استفاده مي شود؛ رهبراني چون انبيا و ائمه هدي (ع) مي بايست مصون از هرگونه عيب و نقص پنهاني و آشكار باشند و علاوه بر عصمت در گفتار و كردار، عصمت در انديشه نيز داشته باشند؛ و ا ز لحاظ علمي، اخلاقي، اجتماعي، فردي و... سرآمد افراد جامعه باشند و به عبارت ديگر جامع همه خوبي ها و مبرا از هرگونه عيب باشند تا در نزد مردم جايگاه لازم را بدست آورده و در نتيجه محبوب دلها گشته و كلامشان در جان ناس و مردم نافذ افتد.

(اگر چه ما قصد مقايسه كسي را با ائمه هدي نداريم چون احدي را مقايسه با آنان نسزد) ولي بسياري از اين ويژگي ها - به غير از عصمت به معناي خاص خودش، علم غيب و... - در مرحله نازلتر نيز مي بايست در فردي كه رهبري جامعه ديني را در زمان غيبت امام معصوم به عنوان

رهبر و ولي فقيه به عهده مي گيرد؛ يافت شود؛ تا هم نزد عده اي از خرده گيران مغرض و كوته نظر كه حتي بر پيامبر (ص) ايراد مي گرفتند كه چرا غذا مي خورد، در بازار راه مي رود و... مورد طعنه قرار نگيرد و هم نزد آحاد مردم، به جايگاه محبوبيت و نفوذ كلام نائل آيد؛ و بتواند همچون ناخدايي با درايت و ماهر، سكان داري امين براي كشتي در حال حركت جامعه اسلامي باشد و آن را به ساحل سعادت، پيشرفت و تكامل مادي و معنوي رهنمون گردد.

مخاطب گرامي! اگر چه سؤال شما كلي است ولي از آنجا كه به نظر مي رسد مقصود شما رهبر معظم انقلاب حضرت آية الله خامنه اي ادام الله ظله علي رئوس المسلمين باشد؛ به طور اختصار درحد بضاعت اندك خويش نكاتي را به قلم مي آوريم:

1 - اخلاص: اگر كسي سعي كند در تمامي مراحل زندگي، براي خداوند متعال زندگي كند و زندگي اش را صبغه ي الهي ببخشد يقيناً كلام او، شخصيت او و حتي نام او به خاطر همين رنگ الهي، محبوب بندگان مخلص خداوند خواهد شد. و رهبري از جمله كساني است كه از دوران طلبگي، دوران مبارزات، دوران تبعيد و غربت،

دوران رياست جمهوري و عزت و دوران كنوني، چرخه ي زندگي و مراحل ياد شده را بر محور اخلاص خدايي بودن به چرخش درآورد.

2 - ساده زيستن: به طور كلي مردم شخصيتها و چهره هاي علمي و مذهبي جامعه را كه داراي زندگي ساده و دور از تجملات و پرزرق و برق باشد را دوست مي دارند. و گفتار او را با عمل او صادق دانسته و نسبت بدان ها، شنوا خواهند بود.

و طبق اظهارات افراد مطلع، زندگي معظم له از همان ابتدا ساده بود و به خصوص در دوران رهبري كه چه بسا نقل برخي خصوصيات و ويژگي هاي زندگي زاهدانه ايشان براي بسياري قابل باور نباشد.

3 - مظلوميت: همواره مردم، فرد مظلوم را دوست مي داشتند به خصوص مظلومي كه خود در رأس حكومت قرار داشته باشد. به ياد سخني از امام علي (ع) كه فرمود: تاكنون مي پنداشتم! اين حكومت هايند كه به مردم خويش ستم مي دارند اما اكنون دريافتم كه حكومت و رهبري هم ممكن است مظلوم واقع شود.

باور بفرماييد كه رهبري انقلاب نيز از سوي برخي دوست نماها و يا دوستان ناآگاه مورد ظلم قرار گرفتند. كه فرمود: اگر فرداي قيامت اجازه يابم خواهم گفت!

4 - تسامح و تساهل: گذشت و اغماض نسبت به آن چه كه مربوط به حقوق شخصي باشد.

5 - قاطعيت در برابر حقوق جامعه و ارزش هاي اسلامي و ديني

6 - ابهت و صلابت در برابر دشمنان؛

7 - تواضع و مهرباني در برابر مؤمنان و دوستان؛

8 - شرح صدر و دريادلي، در جهت تحمل مخالفان؛

9 - عملكرد فراجناحي؛

10 - غمخواري دلسوزي محرومان و صاحبان اصلي انقلاب؛

11 - دارا بودن مدال افتخار جانبازي؛

12 - افتخار سيادت و كسوت روحانيت ؛

13 - تدبير و كارداني در امور داخلي و خارجي و عبور دادن كشور و جامعه از بحراني ترين حوادث؛

14 - اطاعت، همراهي و پيروي از خط امام خميني (ره)؛

15 - حسن خلق؛

16 - و...

همه ي اين ها از عواملي است كه موجب محبوبيت و نفوذ كلام رهبري در جامعه اسلامي است.

چرا خوبي كردن سخت است؟

پرسش

چرا خوبي كردن سخت است؟

پاسخ

خوبي كردن سخت است. واقعيتي است كه در بسياري از انسان ها و بلكه اغلب آن ها وجود دارد: جهت شفافيت مطلب به مقدمه ذيل توجه كنيد:

"انسان در بدو تولد حيوان بالفعل و انسان بالقوه است، يعني بُعد حيواني انسان كه متضمن حفظ و اراده حيات او است، به صورت بالفعل موجود است. تمامي غرايزي كه با هدف حفظ و بقاي حيات در انسان وجود دارند از قبيل خوردن، خوابيدن، ميل جنسي (و هوس گرايي و دنياطلبي) همگي از بُعد حيواني او سرچشمه مي گيرند.

بر خلاف بُعد حيواني كه در بدو تولد به صورت بالفعل موجود است، بُعد انساني او در اين هنگام به صورت بالقوه است، يعني به مثابه بذرهايي است كه در درون او پاشيده شده و در صورت پرورش صحيح به صورت آن چه كه ارزش هاي والاي انساني يا فطرت انساني ناميده مي شود، درخواهد آمد.

هم چنان كه اگر اين بذرها در درون انسان در زير خروارها غفلت و فراموشي دفن گردد يا به دست خود انسان ضايع شود، وي از مرز حيوانيت تجاوز نكرده و احياناً به مراحلي پست تر از حيوانات ʙƘҙĠمي نمايد".(1)

به ديگر بيان: نيكي گرايي و فضيلت طلبي كه از ابعاد فطرت انساني است و به صورت بذرهايي در درون آدمي نهفته مي باشد، نيازمند تربيت صحيح و محيط پرورشي مساعد است.

اگر همان گونه كه دانه هاي گندم استعداد رشد و نمو دارد، داخل گوني و در انبار بماند يا در زمين شوره زار و هواي نامساعد افشانده شود، به خوشه و مزرعه گندم تبديل نمي شود، ابعاد فطرت آدمي (مثل نيكي گرايي كه منشأ خوبي كردن است) تا در فضاي تربيتي سالم

و محيط پرورشي مناسب قرار نمي گيرد و از غفلت و فراموشي بيرون نيايد، به مقام انسانيت نمي رسد. در اين صورت اگر چه به ظاهر انسان است اما در درون يك موجود مسخ شده و منقلب از حقيقت خود و ماهيت انساني خويش است. از اين رو تمايلي به كمالات انساني از جمله گرايش به خوبي نخواهد داشت. البته بايد توجه داشت كه اگر چه نيروهاي غريزي در انسان ها بالفعل و گرايش به نيكي ها

و ارزش هاي انساني به صورت فطري در انسان قرار دارد، اما خداوند براي تأييد و تقويت نيروهاي فطري و شكوفايي استعدادهاي عالي انسانيت و ارزش ها و فضايل اخلاقي، عقل را به صورت رسول باطني در انسان قرار داده و پيامبران و رسولان ظاهري را نيز فرستاده است.

از اين جهت انسان ها دچار كمبود و نقصان نيستند.

رابطه معرفت و گرايش به نيكي ها

همان گونه كه غفلت و توجه بيش از حد به غرايز و تمايلات حيواني و كم بها دادن به جنبه هاي انساني و فطرت خدا جو و كمال طلب انسان، او را از رسيدن به مقام انسانيت محروم مي كند، در نتيجه يا گرايش به سوي خوبي ها نخواهد داشت و يا با سختي و بي ميلي كارهاي خوب را انجام مي دهد، شكوفايي و ظهور هماهنگ ابعاد فطرتِ كمال جو و گرايش هاي عالي انساني نيز، انجام دادن مطلق كارهاي خوب را شيرين و لذّت بخش خواهد كرد. ميزان سهولت و شيريني انجام كارهاي خوب (اگر چه سنگين و ذاتاً سخت باشد) به ميزان "عشق و علاقه" فرد بستگي دارد. كميّت عشق و علاقه نيز به ميزان شكوفايي فطرت و بروز استعدادهاي بالقوه و گرايش هاي عالي و

خداجوي انسان وابسته است.

چنان كه ميزان شكوفايي فطرت به ميزان معرفت و آگاهي است.

هر چه معرفت و شناخت بيشتر باشد، جنبه قُدسي و معنوي و خشوع و تسليم پذيري در برابر فرمان خدا بيشتر است: "إنّما يخشي اللَّه مِن عباده العلماء".(2)

چون كارهاي خوب را فرمان محبوبش (خدا) مي داند و انجام آن را وسيله نزديكي و تقرب به معشوق مي شناسد، عشق به انجامش در وي پديدار مي گردد.

"صفات و ملكات فاضله اخلاقي از طريق تكرار اعمال مناسب با آن ها در درون انسان به وجود مي آيند. طبيعي است تا عملي در سايه تكرار به صورت صفت ثابت و مَلَكه در نيامده، انجامش مشكل و غالباً همراه با زحمت و مشقّت است".(3) بايد كارهاي خوب را آن قدر تكرار كرد تا به صورت كرامت اخلاقي و ملكه دروني در آيد.

پي نوشت ها:

1. اخلاق اسلامي(درس مشترك كليه رشته ها) سال اوّل مراكز تربيت معلم، كد 1020، ص 15.

2. فاطر (35) آيه 28.

3. اخلاق اسلامي، درس مشترك كليه رشته ها، سال اوّل مراكز تربيت معلم، كد 1020، ص 206.

مي گويند انسان ها نسبت به چيزي كه از آن منع مي شوند، حريص تر مي گردند، پس چرا اسلام بر پوشش و عدم روابط زن و مرد تأكيد دارد؟

پرسش

مي گويند انسان ها نسبت به چيزي كه از آن منع مي شوند، حريص تر مي گردند، پس چرا اسلام بر پوشش و عدم روابط زن و مرد تأكيد دارد؟

پاسخ

طرفداران اخلاق جنسي معتقدند: آتش ميل و رغبت بشر در اثر منع و محدوديت فزوني مي گيرد و مشتعل تر مي گردد اما در اثر ارضا و اشباع، كاهش مي يابد و آرام مي گيرد. براي اين كه بشر را از توجه دائم به امور جنسي و عوارض ناشي از آن منصرف كنيم، يگانه راه صحيح آن است كه هر گونه قيد و ممنوعيتي را از جلوي پايش برداريم و به او آزادي بدهيم.(1) فرويد و پيروان وي بر اين اساس معتقد به آزادي غريزة جنسي شده اند اما استاد مطهري مي گويد: "اشتباه فرويد و امثال او در اين است كه پنداشته اند تنها راه آرام كردن غرايز، ارضا و اشباع بي حد و حصر آن ها است. اين ها فقط متوجه محدوديت ها و ممنوعيت ها و عواقب سوء آن ها شده اند. طرحشان اين است كه براي ايجاد آرامش اين غريزه بايد به آن آزادي مطلق داد. اين ها چون يك طرف قضيه را خوانده اند، توجه نكرده اند همان طور كه محدوديت و ممنوعيت، غريزه را سركوب و توليد عقده مي كند، رها كردن و تسليم شدن و در معرض تحريكات و تهييجات در آوردن، آن را ديوانه مي سازد و چون اين امكان وجود ندارد كه هر خواسته اي براي هر فردي برآورده شود، بلكه امكان ندارد همة خواسته هاي بي پايان يك فرد برآورده شود، غريزه بدتر سركوب مي

شود و عقدة روحي به وجود مي آيد".(2) به نظر استاد مطهري براي آرامش غريزه دو چيز لازم است: ارضاي غريزه در حد نياز طبيعي و ديگري جلوگيري از تهييج و تحريك آن.(3) اما اين كه مي گويند: انسان نسبت به چيزي كه از آن منع شود حريص است، مطلب صحيحي است، ولي نيازمند به توضيح است. انسان به چيزي حرص مي ورزد كه هم از آن ممنوع شود و هم به سوي آن تحريك شود. به اصطلاح تمناي چيزي را در وجود شخصي بيدار كنند اما او را ممنوع سازند. اگر امري اصلاً عرضه نشود يا كم تر عرضه شود، حرص و ولع هم نسبت بدان كم تر خواهد بود.(4)

"فرويد" كه طرفدار سرسخت آزادي غريزة جنسي بود، متوجه شد خطا رفته است، از اين رو پيشنهاد كرد بايد آن را از راه خاص خودش به مسير ديگري منحرف كرد. "راسل" نيز كه به آزادي جنسي معتقد است، اعتراف كرده كه عطش روحي در مسائل جنسي غير از حرارت جسمي است. آن چه با ارضا تسكين مي يابد، حرارت جسمي است، نه عطش روحي. يعني روح انسان سيري ناپذير است و اگر چه شايد از نظر حرارت جسمي در زماني ارضا شود، اما چون انسان روح سيري ناپذير دارد، به آن حد قناعت نمي كند و مي خواهد از آن هم بالاتر رود. پس بايد گفت: آزادي در روابط زن و مرد و يا بي توجهي به حجاب، از حرص و ولع نسبت به شهوت، پيشگيري نمي كند، بلكه سبب شعله ور شدن شهوات مي گردد. آمار موجود در جهان گوياي اين واقعيت است. ره

آورد آزادي جنسي در عصر حاضر، رفتارهاي خشونت آميز در روابط جنسي و استفاده قهر آميز از زنان و آزار جنسي در محل كار و بيماري هاي مقاربتي از جمله ايدز است. در انگلستان از هر ده زن، هفت زن در دورة زندگي شغلي خود به مدت طولاني دچار آزار جنسي مي گردند. در مورد تجاوز جنسي نيز بررسي ها در لندن آشكار ساخت كه از هر شش تن يك تن مورد تجاوز قرار گرفته بود.(6) بر اين اطلاعات بايد آمار همجنس بازي ها و كشانده شدن به راه هاي ديگر را اضافه كنيم كه همه نشان از آن دارد كه عطش روحي هيچ گاه سيري پذيري نيست. اگر آزادي جنسي و روابط آزاد زن و مرد، حرص و ولع را كاهش مي دهد، پس اتفاقات در غرب ناشي از چيست؟ بهتر است بگوييم آن قدر پيامدهاي بد زياد است كه نسبت به آن بي اهميت شده اند، نه آن كه ديگر تجاوزات و راه هاي انحراف مانند همجنس بازي ديگر وجود ندارد. مانند اين كه كسي به خانه اي وارد مي شود و مي بيند بچه هاي خانه ديوار را خراب كرده، فرش ها را پاره كرده و ظرف ها را شكسته، آن وقت مي بيند مادر خانه اصلاً ناراحت نيست يا توجه نمي كند. عدم توجه مادر، نشان آن نيست كه وضع خانه به هم ريخته و خراب نيست، بلكه ناشي از بي توجهي مادر به وضعيت است. اسلام نه به صورت مطلق، غريزة جنسي را محدود و سركوب كرده و نه آن را به طور مطلق آزاد گذارده است. به نظر مي

رسد راه ميانه اي را مطرح كرده است و آن عبارت است از: ارضاي غريزة جنسي به صورت طبيعي و قانونمند با حفظ كرامت انساني و امنيت رواني جامعه؛ پرهيز از تحريك و تهييج غريزة جنسي و تأكيد بر آسان گيري در ازدواج.

فلسفة اصلي پوشش، حيا و عفت است كه خصلت بشري است و تمامي انسان ها آن را پذيرفته اند. البته نتايج ديگري نيز بر پوشش مترتّب است، مانند سلامت جامعه و حفظ اصالت خانواده.

جهت مطالعة بيشتر، كتاب مسئلة حجاب از استاد مطهري، كتاب زن از مهدي مهريزي را معرفي مي نماييم.

پي نوشت ها:

1. استاد مطهري، اخلاق جنسي در اسلام و غرب، ص 26.

2. همان، مسئلة حجاب، ص 130 _ 140.

3. همان، ص 104.

4. همان، ص 105.

5. همان، ص 98.

6. مجلّه كتاب نقد، ش 17، ص 275.

چرا انسان اجتماعي زندگي كردن را دوست دارد؟

پرسش

چرا انسان اجتماعي زندگي كردن را دوست دارد؟

پاسخ

آيا انسان تنها زندگي كردن را دوست دارد؟ آيا مي تواند احتياجاتش را به تنهايي برآورد؟ آيا مي تواند جدا از جامعه قرار گيرد؟! روشن است كه به تنهايي قادر نيست زندگيش را اداره كند. به چرخش درآورد، بلكه در اين امر نياز به ديگران دارد و با كمك و همياري آنها مي تواند به زندگي ادامه دهد.

تاريخ اين مسئله را به خوبي نشان مي دهد كه انسان ها به طور اجتماعي و دسته جمعي زندگي كرده اند و بنيان آفرينش بر اساس "اجتماعي بودن انسان" نهاده شده است. خدا در قرآن مي فرمايد: "اي مردم! ما شما را از يك مرد و يك زن آفريديم و به صورت ملت ها و قبيله ها درآورديم كه يكديگر را بشناسيد".(1) و "هر يك از شما وابسته به ديگري است".(2) و " مردم جز يك امت نبودند كه بعداً پراكنده شدند".(3)

پس مي توان نتيجه گرفت كه "اجتماعي بودن انسان" اصل است، زيرا هر فرد فطرتاً اجتماعي است.(4) و از تنهايي و تنها زندگي كردن خوشش نيامده، بلكه آن را بد مي داند، چرا كه رشد و تكامل انسان در اجتماع است، به همين دليل اسلام همه احكام خود را در قالب اجتماع ريخته و روح اجتماع را تا آخرين حد ممكن در انسان دميده است".(5)

از اين رو انسان دوست دارد اجتماعي باشد و در جامعه زندگي كند. البته اين نظريه مطابق با نظريه "مدني بالطبع بودن" انسان است كه درباره اجتماعي بودن آدمي بيان شده است.

اما نظريه ديگر اين است كه در انسان ميلي است كه او را به

انزوا و زندگي فردي مي راند و او دوست دارد همواره در خود فرو رود و تجرد پيشه كند، اما از آن جا كه زيستن در انزوا مخاطره آميز است و انسان نمي تواند به تنهايي نيازهاي خود را تأمين كند، مجبور است در اجتماع به سر برد. مطابق اين ديدگاه انسان منزوي بالطبع و مدني بالجبر" است؛ (6) يعني به اضطرار و اجبار زندگي اجتماعي را برگزيده ، زيرا با خود حساب كرده كه جز در زندگي اجتماعي نمي تواند به خواسته ها و نيازهاي خود دست يابد، به همين خاطر زندگي اجتماعي را به رغم تمام مشكلات و محدوديت هايي كه براي انسان ايجاد مي كند، برگزيده است.

پي نوشت ها :

1 - حجرات (49) آيه 13.

2 - آل عمران (3) آيه 195.

3 - يونس (10) آيه 19.

4 - علامه طباطبابي، روابط اجتماعي در اسلام، ص 5.

5 - همان، ص 11.

6 - محمد اسفندياري، بعد اجتماعي اسلام، ص 16.

بعضي از افراد به كساني كه طلبه مي شوند، توصيه مي كنند لباس نپوشند و با همين لباس عادي تبليغ كنند. دليل آن افراد اين است كه مردم به اين لباس بدبين شده اند؛ چگونه بايد به اين شبهه پاسخ داد؟

پرسش

بعضي از افراد به كساني كه طلبه مي شوند، توصيه مي كنند لباس نپوشند و با همين لباس عادي تبليغ كنند. دليل آن افراد اين است كه مردم به اين لباس بدبين شده اند؛ چگونه بايد به اين شبهه پاسخ داد؟

پاسخ

اگر چه پوشيدن يا نپوشيدن لباس طلبگي ارتباطي به شخصيت حقيقي افراد ندارد، نيز تأثيري بر آن نخواهد گذارد، اما به عنوان نماد و ابزار تبليغ، كاربرد وسيعي دارد. شخصي كه طلبه مي شود، اگر بخواهد تبليغ دين كند با پوشيدن اين لباس مقدس ، خود را به عنوان عالم به احكام و معارف ديني معرفي مي كند تا بشناسند و بدانند احكام اسلامي و اصول و فروع دين را بايد از چه كسي بياموزند.

البته در اين بين هستند كساني كه خودسازي نكرده اند و با پوشيدن لباس طلبگي، از اين موقعيت سوء استفاده مي كنند يا نااگاهانه موجب بد گماني ديگران مي شوند، با اين حال دليل نمي شود شخصي كه به خاطر تبليغ اسلام به طلبگي رو مي آورد و به اين هدف مقدس ايمان و اعتقاد دارد، به خاطر عملكرد غلط بعضي كه منجر به سوء ظن افراد شده يا مي شود ، از پوشيدن لباس روحاني منصرف شود، بر عكس، چنين فردي مي بايست در اين راه قاطعانه تر عمل كند تا با الگو شدن نزد مردم، نقايص و كاستي هاي ديگر هم صنفان خود را جبران كند. به عبارت ديگر افراد شايسته بايد اين لباس را بپوشند، تا شأن و مقام روحانيت و ارزش اين لباس حفظ شود. كنار رفتن افراد شايسته ، به معناي تأييد كار كساني است كه احياناً از اين لباس استفاده نامطلوب مي كنند.

نيز بايد يادآوري كرد افراد

و شخصيت هاي با عظمتي چون حضرت امام را كه هيچ كس حداقل در قرن اخير به پايه او نرسيده است. او همين لباس را مي پوشيد و يا مانند علامه طباطبايي و شهيد مطهري.

پس به خاطر حرف ديگران نبايد از ادامه كار مأيوس شد. لباس روحانيت داراي پيام است و آن، دعوت به اسلام و ياد خدا و آخرت مي باشد. در اين شرايط كه زخم زبان ها زياد شده، پوشيدن لباس روحانيت يك نوع مجاهده با نفس حساب مي شود كه اگر براي خدا باشد، ثواب دارد. اين تصور كه بدون اين لباس، بهتر مي توان از دين اسلام تبليغ كرد، به دلائل متعدد نمي تواند مورد قبول باشد. از مهم ترين آفات اين تفكر، جدايي انداختن بين دين و روحانيت است واين فكر اشتباه كه مردم معارف و حقايق دين را از شخص غير روحاني بهتر و صحيح تر مي آموزند.

چرا هر چه ميزان سواد دانشگاهي افراد اضافه مي شود، به تنهايي آن ها نيز افزوده مي گردد؟

پرسش

چرا هر چه ميزان سواد دانشگاهي افراد اضافه مي شود، به تنهايي آن ها نيز افزوده مي گردد؟

پاسخ

اين جمله و مفهوم نمي تواند كلي باشد و در مورد همه صادق باشد. در مورد انسان ها ، مي تواند نتايج متفاوت داشته باشد. در طرف عكس آن نيز به گونة كلي، نمي تواند درست باشد.

در هر حال يكي از عوامل احساس تنهايي، غفلت از ياد خدا است و در اين جهت فرقي نيست بين اين كه شخصي سواد دانشگاهي داشته باشد يا در اين سطح نباشد. البته هر چه به علم انسان افزوده مي شود، آسيب پذيري او نيز بيش تر مي گردد، زيرا غرور علمي باعث مي شود براي خود شأن و منزلتي قائل باشد. در اين صورت زمينة غفلت و فراموشي خدا فراهم مي گردد. قرآن مجيد تنها عامل آرام بخش دل ها را ياد خدا مي داند : "ألا بذكر الله تطمئن القلوب؛ ياد خدا موجب آرامش دل ها است".(1) كسي كه خدا را فراموش كرده و دنيا را به جاي آن برگزيده است، همواره از بابت آن چه دارد، در بيم و نگراني مي باشد و از بابت آن چه ندارد، در حسرت و اندوه به سر مي برد.

قرآن مجيد يكي از آثار روگرداني از ياد خدا را تنگي زندگاني دنيوي معرفي كرده است. (2)

اما كسي كه به خدا توجه دارد، براي خود تكيه گاهي مطمئن يافته است و با شديد ترين طوفان ها به تلاطم نمي افتد.

او با خود مي گويد كه اگر تنها ترين هم باشم ، باز او با من است ، چرا كه او همه

جا هست و از رگ گردن به انسان نزديك تر است.

يكي از مظاهر غرور علمي به خصوص ميان قشر تحصيل كردة ما دين گريزي است، زيرا كسي كه دچار اين حالت شد، روح خضوع را از دست مي دهد و نمي تواند با تذلل اظهار بندگي نمايد، از اين رو اسلام در كنار علم ، تهذيب نفس را مطرح كرده است، زيرا علم اگر با تقوا همراه نباشد، حجاب و مانع خداپرستي خواهد شد.

پي نوشت ها :

1 - رعد (13) آيه 28.

2 - طه (20) آيه 124.

اساس زندگى اجتماعى در اسلام چيست ؟

پرسش

اساس زندگى اجتماعى در اسلام چيست ؟

پاسخ

هدف نظام هاى اجتماعى مادى و غير الهى , بهره مندى از مزاياى زندگى دنيا و به عبارتى سعادت دنيايى است . از اي_ن رو آن_ه_ا اس_اس زندگى اجتماعى را قوانين موردپذيرش و قراردادى ميان اعضاى اجتماع مى دانند . ام_ا اس_لام از آن_ج_ا ك_ه براى انسان سعادت اخروى نيز قايل است و مى داند كه نيل به اين سعادت ممكن نيست مگر از طريق معارف الهى كه جمله آنها به توحيد برمى گردند . اس_اس اج_ت_م_اع را دي_ن توحيدى قرارداده است و بر اساس همين دين توحيدى است كه قوانين گوناگون جعل كرده است . ض_م_ان اج_راى اي_ن ق_وان_ين را نيز اولا به دست حكومت اسلامى سپرده و سپس بر عهده جامعه اسلامى قرار داده است .

از نظر قرآن كريم اجتماعي بودن انسان طبيعي است، اضطراري است يا انتخابي؟

پرسش

از نظر قرآن كريم اجتماعي بودن انسان طبيعي است، اضطراري است يا انتخابي؟

پاسخ

از آيات كريمة قرآن استفاده مي شود كه اجتماعي بودن انسان، در متن خلقت و آفرينش او پي ريزي شده است. در سورة مباركة حجرات آية 13 مي فرمايد:

«يا أيُّهَا النّاسُ إنّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ اُنْثي وَ جَعَلْناكُمْ شُعوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفوا إنَّ إكْرَمَكُمْ عِنْدَاللهِ إتْقيكُمْ».

[اي مردم! شما را از مردي و زني آفريديم و شما را ملّتها و قبيله ها قرار داديم تا به اين وسيله يكديگر را بازشناسيد (نه اينكه به اين وسيله بر يكديگر تفاخر كنيد). همانا گرامي ترين شما نزد خداوند متّقي ترين شماست.]

انسان به گونه اي آفريده شده كه به صورت گروههاي مختلف ملّي و قبيله اي درآمده است؛ با انتساب به ملّيتها و قبيله ها، بازشناسي يكديگر كه شرط لاينفك زندگي اجتماعي است صورت مي گيرد؛ يعني اگر اين انتسابها كه از جهتي وجه اشتراك افراد و از جهتي وجه افتراق افراد است نبود، بازشناسي ناممكن بود و در نتيجه زندگي اجتماعي كه بر اساس روابط انسانها با يكديگر است امكان پذير نبود.

انسانها از نظر امكانات و استعدادها يكسان و همانند آفريده نشده اند، كه اگر چنين آفريده شده بودند، هر كس همان را داشت كه ديگري دارد و همان را فاقد بود كه ديگري فاقد است و طبعاً نياز متقابلي و پيوندي و خد مت متبادلي در كار نبود. خداوند انسانها را از نظر استعدادها و امكانات جسمي و روحي و عقلي و عاطفي، مختلف و متفاوت آفريده است؛ بعضي را در بعضي از مواهب، بر بعضي ديگر به درجاتي برتري داده است و احياناً آن بعض ديگر را بر اين بعض، در بعضي ديگر از

مواهب برتري داده است و به اين وسيله همه را بالطّبع نيازمند به هم و مايل به پيوستن به هم قرار داده و به اين وسيله زمينة زندگيِ به هم پيوستة اجتماعي را فراهم نموده است.

از نظر قرآن كريم اجتماعي بودن انسان طبيعي است، اضطراري است يا انتخابي؟

پرسش

از نظر قرآن كريم اجتماعي بودن انسان طبيعي است، اضطراري است يا انتخابي؟

پاسخ

از آيات كريمة قرآن استفاده مي شود كه اجتماعي بودن انسان، در متن خلقت و آفرينش او پي ريزي شده است. در سورة مباركة حجرات آية 13 مي فرمايد:

«يا أيُّهَا النّاسُ إنّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ اُنْثي وَ جَعَلْناكُمْ شُعوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفوا إنَّ إكْرَمَكُمْ عِنْدَاللهِ إتْقيكُمْ».

[اي مردم! شما را از مردي و زني آفريديم و شما را ملّتها و قبيله ها قرار داديم تا به اين وسيله يكديگر را بازشناسيد (نه اينكه به اين وسيله بر يكديگر تفاخر كنيد). همانا گرامي ترين شما نزد خداوند متّقي ترين شماست.]

انسان به گونه اي آفريده شده كه به صورت گروههاي مختلف ملّي و قبيله اي درآمده است؛ با انتساب به ملّيتها و قبيله ها، بازشناسي يكديگر كه شرط لاينفك زندگي اجتماعي است صورت مي گيرد؛ يعني اگر اين انتسابها كه از جهتي وجه اشتراك افراد و از جهتي وجه افتراق افراد است نبود، بازشناسي ناممكن بود و در نتيجه زندگي اجتماعي كه بر اساس روابط انسانها با يكديگر است امكان پذير نبود.

انسانها از نظر امكانات و استعدادها يكسان و همانند آفريده نشده اند، كه اگر چنين آفريده شده بودند، هر كس همان را داشت كه ديگري دارد و همان را فاقد بود كه ديگري فاقد است و طبعاً نياز متقابلي و پيوندي و خد مت متبادلي در كار نبود. خداوند انسانها را از نظر استعدادها و امكانات جسمي و روحي و عقلي و عاطفي، مختلف و متفاوت آفريده است؛ بعضي را در بعضي از مواهب، بر بعضي ديگر به درجاتي برتري داده است و احياناً آن بعض ديگر را بر اين بعض، در بعضي ديگر از

مواهب برتري داده است و به اين وسيله همه را بالطّبع نيازمند به هم و مايل به پيوستن به هم قرار داده و به اين وسيله زمينة زندگيِ به هم پيوستة اجتماعي را فراهم نموده است.

از نظر قرآن آيا امت ها حيات مستقل دارند؟

پرسش

از نظر قرآن آيا امت ها حيات مستقل دارند؟

پاسخ

قرآن براي «امّت ها» (جامعه ها) سرنوشت مشترك، نامة عمل مشترك، فهم و شعور، عمل، طاعت و عصيان قايل است (رجوع شود به الميزان،4/102) بديهي است كه «امّت» اگر وجود عيني نداشته باشد، سرنوشت و فهم و شعور و طاعت و عصيان معني ندارد. اينها دليل است كه قرآن به نوعي حيات قائل است، كه حيات جمعي و اجتماعي است.

جامعه ها از آن جهت كه در شمار موجودات زنده و شاعر و مكلّف و قابل تخاطب هستند و اراده و اختيار دارند، نامة عمل دارند و به سوي نامة عمل خود خوانده مي شوند.

يك امّت، شعور واحد، معيارهاي خاص، طرز تفكّر خاص پيدا مي كند و فهم و شعور و ادراك هر امتي مخصوص خود آن است؛ هر امتي با معيارهاي خاصّي قضاوت مي كند (لااقل در مسائل مربوط به ادراكات عملي)؛ هر امّتي ذوق و ذائقة ادراكي خاص دارد؛ بسا كارها كه در ديدة امّتي زيبا و در ديدة امّتي ديگر نازيباست؛ جوّ اجتماعي امت است كه ذائقة ادراكي افراد خود را اينچنين مي سازد.

اسلام شرايط و موانع پذيرش دعوت را چه مي داند؟

پرسش

اسلام شرايط و موانع پذيرش دعوت را چه مي داند؟

پاسخ

در اسلام شرايط و موانع غالباً و يا هميشه در حول فطرت دور مي زند. اسلام شرط پذيرش دعوت خود را پاك بودن، دغدغه و نگراني و احساس مسؤوليّت در برابر آفرينش داشتن و زنده به حيات فطري بودن مي داند. متقابلاً در موانع، از فساد روحي و اخلاقي، اثم قلب (بقره / 283.)، رين (زنگار) قلب (مطفّفين / 14.)، مختوم شدن دلها (بقره / 7.)، نابينا شدن چشم بصيرت (حج / 46.)، ناشنوا شدن گوش دل (حم سجده / 44.)، تحريف شدن كتاب نفس (شمس / 10.)، پيروي از عادات پدران (زخرف / 23.)، پيروي از كُبَرا و شخصيّتها (احزاب / 67.)، پيروي از ظنّ و گمان (انعام / 116.) و امثال اين امور ياد مي كند. اسراف و ترف و تنعّم زدگي را نيز از آن جهت مانع تلقّي مي كند كه خويهاي حيواني را تقويت و آدمي را تبديل به يك بهيمه و يا يك درنده مي نمايد. اين امور از نظر قرآن مانع حركت و جنبش در جهت خير و صلاح و تكامل جامعه است.

از نظر تعليمات اسلامي، جوانان از كهنسالان و درويشان از ثروتمندان آمادگي بيشتري براي پذيرش دارند.

شرط رفتن جامعه به سوي فلاح از نظر علامه طباطبائي چيست؟

پرسش

شرط رفتن جامعه به سوي فلاح از نظر علامه طباطبائي چيست؟

پاسخ

جامعه _ به تعبير استاد, علامه طباطبايي (رضوان الله عليه) _ در صورتي به سمت فلاح حركت مي كند كه از سه عامل برخوردار باشد:

1 – محققاني باشند كه معارف الهي را بين مردم گسترش بدهند, و جامعه را به انديشه هاي عميق ديني آگاه كنند.

2 – وعاظي باشند كه دلهاي مردم را از راه پند و اندرز نرم كنند.

3 – دل هاي افراد جامعه پذيرا و رئوف باشد.

اگر جامعه اي عالم و محقق نداشت كه مسائل اعتقادي را عالمانه تحليل و بازگو كند, يا دانشمنداني محقق داشت؛ ولي واعظ نداشت كه با پند و اندرز در بين مردم روحيه پذيرش ايجاد كند, يا دل هاي مردم پذيراي معارف نبود, هرگز آن جامعه به سمت كمال حركت نمي كند و راهي مسير تقوا نخواهد شد و در نتيجه حقيقتي براي آن مكشوف نمي گردد.

قرآن كريم ملتي را مي ستايد كه هم علما و محقق دارند, هم وعاظ و نصيحتگر و هم دل هاي افراد آن جامعه رقيق و مهربان است. جامعه اي كه دل هاي افراد آن نرم و پذيراي حق نباشد, هرگز روي فلاح را نمي بيند, نظير اسرائيل. كه قرآن كريم آنها را گرفتار قساوت قلب مي داند, لذا نه سخن حقي در آنها نفوذ مي كند نه خيرشان به كسي مي رسد. اهميت قلب خاشع همان است كه حضرت رسول اكرم صلي لله عليه و آله در مقام نيايش مي فرمود: «أللهم إني وأعوذ بك ... و من قلب لا يخشع» (بحارالانوار 16/63/ح 10؛ مفاتيح الجنان,

تعقيب نماز عصر.)

قلبي كه نيت خالص دارد و مبدأ پيدايش عمل صالح است, خاشع است و قلبي كه خشوع ندارد, قسي است.

محدوده عواطف اجتماعي در قرآن تا چه اندازه مي باشد؟

پرسش

محدوده عواطف اجتماعي در قرآن تا چه اندازه مي باشد؟

پاسخ

خداوند عواطف اجتماعي را بر محور ايمان و تقوا و بر اساس دين الهي، كنترل و محدود كرده و اجازه تجاوز از اين حدود را نمي دهد. مخالفت قرآن با عواطف و دوستي هايي كه از چارچوب ملاك نامبرده تجاوز كرده باشد، شديد است و با تعابير تند، در آيه هاي بسياري، مسلمانان را از آن منع مي كند. در اين جا نمونه اي از اين آيه ها را مي آوريم:

(لا يتخذ المؤمنون الكافرين اولياء من دون المؤمنين و من يفعل ذلك فليس من الله في شئ الا ان تتقوا منهم تقاة يحذركم الله نفسه و الي الله المصير) .

((مؤمنين نبايد كافران را دوست خود گيرند و هر كس چنين كند, از سوي خدا چيزي به حساب نمي آيد (و رابطه اش با خدا قطع مي شود) مگر آن كه بخواهد براي حفظ خود از شر آنها تقيه كند. خداوند شما را از عقاب خود مي ترساند و بازگشت همه به سوي خدا خواهد بود.))

شايد بتون گفت كه اين آيه از صريح ترين و گويا ترين آيه ها در اين زمينه است كه با لحني تند، مؤمنان را از برقراري روابط دوستانه با كفار بر حذر مي دارد.

( اختلاف امتي رحمه ) مصاديق اين اختلاف چه چيزهايي مي باشد؟

پرسش

( اختلاف امتي رحمه ) مصاديق اين اختلاف چه چيزهايي مي باشد؟

پاسخ

مقصود از ( ( اختلاف ) ) رفت و آمد و نشست و برخاست مي باشد نه تضاد و درگيري ؛ مانند كلمه ( ( اختلاف ) ) در آيه شريفه : ( ( ان في خلق السموات والارض و اختلاف الليل والنهار لايات لاولي الالباب ) ) ( آل عمران آيه 19 ) كه به معناي رفت و آمد شب و روز مي باشد .و تفاوت آرا را از اين رو اختلاف مي گويند كه گاه نظريه جديدي مي آيد و نظر ديگر رخت بر مي بندد .;

اشتغال

مادري هستم داراي چهار فرزند پسر و بي سرپرست . از شوهرم طلاق گرفته ام . مدت (نُه سال و سه ما) در بهداري خدمت كردم و بعد به اصرارشوهر باز خريد شدم . بعد از طلاق با مشكلاتي روبه رو و دوباره در شبكهء بهداشت و درمان خدمتكار هستم . مي خواستم ترتيبي بدهيد ادارهء

پرسش

مادري هستم داراي چهار فرزند پسر و بي سرپرست . از شوهرم طلاق گرفته ام . مدت (نُه سال و سه ما) در بهداري خدمت كردم و بعد به اصرارشوهر باز خريد شدم . بعد از طلاق با مشكلاتي روبه رو و دوباره در شبكهء بهداشت و درمان خدمتكار هستم . مي خواستم ترتيبي بدهيد ادارهء بهداري آن نُه سال را جزءخدمت بنده محسوب كند, تا مشكلات من حل شود.

پاسخ

خواهر گرامي ! به علت اين كه جناب عالي بازخريد خدمت شده ايدبه نظر نمي رسد كه سوابق نه ساله خدمت را براي شما مجدداً منظور كنند. اگر غيراز اين باشد مي توانيد از كارگزيني ادارهء مربوطه سؤال بفرماييد.

در هر حال اين واحد در مسائل اجرايي دخالت نمي كند و وظيفهء پاسخ گويي به سؤالات مذهبي , اعتقادي , خانوادگي و... را بر عهده دارد. شما مي توانيد با مسئول واحد حاج آقاي شريعتي سبزواري با شماره تلفن 743183تماس بگيريد.

بر اساس پيشنهادي كه داده بوديد كه مرا به كميته امداد معرفي كنيد, تقاضا دارم به خاطر عائله مندي و كمبود فراواني كه دارم سفارش مرا به آن جابنماييد.

پرسش

بر اساس پيشنهادي كه داده بوديد كه مرا به كميته امداد معرفي كنيد, تقاضا دارم به خاطر عائله مندي و كمبود فراواني كه دارم سفارش مرا به آن جابنماييد.

پاسخ

برادر عزيز وگرامي ! از خداوند منان مي خواهيم با دست بي منّت خود به شما عناياتش را مبذول دارد. اميد است با تلاش و مقاومت و صبر در مقابل مشكلات , همان طور كه ديگران به درجات عاليه رسيده اند, شما هم نايل شويد. ماسفارش شما را به كميتهء امداد امام خميني شهرتان مي نماييم . اميدواريم آنان كمك خود را دريغ ندارند. البته سعي كنيد به نماز جماعت حاضر شويد و بعد از نمازهادعا كنيد كه خداوند وسعت رزق به شما عنايت فرمايد.

براي شما آرزوي موفقيت داريم .

فعاليت افرادي كه در نقاط مختلف به عنوان دعا نويس مشغول اند چگونه است ؟ بعضاًمشاهده مي شود كه افرادي كه به آن ها مراجعه مي كنند نتيجه مي گيرند و راضي اند; نظر اسلام چيست ؟

پرسش

فعاليت افرادي كه در نقاط مختلف به عنوان دعا نويس مشغول اند چگونه است ؟ بعضاًمشاهده مي شود كه افرادي كه به آن ها مراجعه مي كنند نتيجه مي گيرند و راضي اند; نظر اسلام چيست ؟

پاسخ

شكي نيست كه يكي از عوامل مؤثر در عالم اسباب و مسببات , دعا است , همان طور كه صله ءرحم باعث طول عمر, يا صدقه , سبب برطرف شدن بلاها مي شود, و اين ها از سنّت هاي الهي هستند, دعا هم يكي از اين سنّت ها است .

يكي از شرايط استجابت دعا اين است كه شخصي كه دعا مي كند يا دعا مي نويسد, انسان پاك و با تقوايي باشد, چنان كه نمونه هايي در بين مردم و علما داشته ايم كه دعاهايشان بي جواب نمي مانده است ; بنابراين , اگردعانويس آدم خوبي بوده و داراي تقوا و نفس پاكي باشد, دعايش مستجاب مي شود, اما كساني هم پيدامي شوند كه دعانويسي را وسيله امرار معاش خود قرار داده و مردم را از اين راه فريب مي دهند, در اين صورت نمي توان به آنان اعتماد كرد و مراجعه به آنان جايز نيست .

البته پولي را كه به دعانويس ها هديه مي شود, اشكالي ندارد.(1)

(پ_اورقي 1.آيت اللّه فاضل لنكراني , جامع المسائل , ج 1 ص 629

شغل آينده را چگونه انتخاب كنيم ؟

پرسش

شغل آينده را چگونه انتخاب كنيم ؟

پاسخ

انتخاب شغل و اين كه چه كاري براي انسان مفيد است و آيندهء او را تأمين مي كند, كار بسيارمشكلي است . چند نكته در مورد تصميم گيري راجع به شغل مهم است :

1 ذوق و سليقه : چه بسا افرادي كه در امور فني , ذوق و سليقه اي ندارند و مدتي خود را معطل مي كنند وبالاءخره از اين كار سرخورده و ناتوان مي شوند و يا افرادي دست به كاسبي مي زنند و حال آن كه توانايي آن كار راندارند و بعد از مدتي شكست مي خورند; بنابراين هر كس مخصوصاً جوانان بايد ذوق و سليقهء خود را نسبت به شغل آينده شان بسنجند و ببينند چه كاري به مذاقشان مي خورد.

2 مشورت كردن با پدر يا بزرگان مخصوصاً با صاحبان حرفه و فن و آگاهي از كم و كيف آن شغل ها, بسيارمهم است هر شغلي را كه علاقه داريد يا ذوقتان به آن مي خورد, با افراد خوش سليقه و صاحب همان فن مشورت كنيد و از آنان بپرسيد: آيا اين كار لازم و مفيد است ؟ آيا در اين شهر يا روستا ظرفيت اين شغل وجوددارد؟ گاهي انسان در محلّي سرمايه اي را براي شغلي به كار مي زند, ولي آن جا ظرفيت آن شغل را ندارد, درنتيجه با شكست روبه رو مي شود. مكانِ شغل بسيار مهم است .

3 پس از انتخاب شغل , انصاف و صداقت و درستكاي و حُسن خلق و برخورد خوب با مشتريان بسيار مهم است .

4 توكل بر خدا و اين كه رزق و روزي

به دست خدا است و او وسايل را فراهم مي كند, از نكات مهم انتخاب شغل به حساب مي آيد.

به نظر خودم بدشانس هستم و كار پيدا نمي كنم , ولي اميدوارم با توكل به خدا اين مشكل حل گردد, هم چنين پدرم سال ها كارگري كرده , ولي چون با صاحب كار دوست قديمي هستيم نمي توانيم از اوشكايت كنيم و پدرم مجبور شده است شخصاً خود را بيمه كند. لطفاً ما را در اين مور

پرسش

به نظر خودم بدشانس هستم و كار پيدا نمي كنم , ولي اميدوارم با توكل به خدا اين مشكل حل گردد, هم چنين پدرم سال ها كارگري كرده , ولي چون با صاحب كار دوست قديمي هستيم نمي توانيم از اوشكايت كنيم و پدرم مجبور شده است شخصاً خود را بيمه كند. لطفاً ما را در اين مورد راهنمايي كنيد.

پاسخ

قبل از هر چيز خاطرنشان كنيم اعتقاد به بدشانسي را از ذهنتان حذف كنيد, زيرا يك نوع تلقين ناپسند است , كه اگر كسي گرفتار آن شد, تا آخر عمر از آن رها نمي شود و در هر جا كه زمينه نبود يا كوتاهي شد ويا مانعي وجود داشت , تقصير را به گردن بدشانسي مي اندازد و اگر احياناً در جايي امكان موفقيت بود, وقتي بااين روحيه گام بر مي دارد, چون متزلزل است و از پيش قضاوت مي كند كه حتماً موفق نخواهد شد, موفق نمي شود و فرصت ها را از دست مي دهد.

]تو چون خود كني اختر خويش را بدمدار از فلك چشم نيك اختري را

]وقتي خودت را بدون دليل بدشانس معرفي مي كني , بايد تسليم شوي و شيطان همين را مي خواهد. وقتي انسان مأيوس و نااميد شد, ديگر حركتي به سوي بهروزي و خوش وقتي نمي كند و به دنبال نيك بختي نيست .

چنين انساني كه روحيهء كفر در وجودش هست , رفته رفته نا اميد و افسرده مي گردد و نعمت ها و خوبي ها وتوانايي ها را ناديده مي گيرد و رفته رفته به يك انسان نااميد تبديل مي گردد كه ديگر اميدي به او نيست

.

هرگز فال بد نزنيد و خود را بدشانس ندانيد كه عاقبت خوبي ندارد.

انسان وظيفه دارد حركت كند و دنبال كار برود و تلاش كند و اميدوار باشد و اعتماد به نفس را از كساني يادبگيرد كه بدون داشتن امكانات كافي , خود را به آب و آتش مي زنند و مطلوب و مقصود خود را به دست مي آورند. سعي كنيد نعمت هاي خدادادي و توانايي هايتان را شماره كنيد. آن وقت است كه به حركت درمي آييد, ولي اگر نگاهتان به ناتوانايي ها باشد, جز ناتواني به دست نخواهيد آورد.

]برو كارگر باش و اميدواركه از يأس جز مرگ نايد به بار

]در مورد پدرتان و صاحب كار او لازم نيست از راه شكايت وارد شويد. پيشنهاد مي كنيم از راه مسالمت آميزو دوستي وارد شويد, مثلاً يك نفر بزرگ تر, يك ريش سفيد يا كسي كه مورد احترام صاحب كار است و حرف اورا مي شنود, پيدا كنيد و مسئله را با او در ميان بگذاريد و از او كمك بخواهيد, كه در اين امر خير پادرمياني كند وبا صاحب كار صحبت كند و بگويد: چه خوب است در حق فلاني كه سال ها كارگر تو و نيازمند است , كارخيري انجام دهي يا او را بيمه كني يا حق بيمه او را بدهي و يا هر طور كه مي داني , به او كمك كني ; بداني كه اين كارخيلي به جا و مناسب و گذشت و جوانمردي است .

اگر چنين كسي يافت نمي شود يا زمينهء چنين اقدامي نيست , با موافقت پدرتان نامه اي محترمانه خطاب به صاحب كار بنويسيد و

با تمجيد و تكريم از وي درخواست كنيد پدرتان را بيمه كند يا مخارج بيمه اش را بپردازدو يا از هر راه ديگري صلاح مي داند, به شما كمك كنيد. در ضمن گرفتاري هاي معيشتي خود را بنويسيد وبگوييد: اين يك پيشنهاد دوستانه است كه در عمل به آن آزاد است .

در خاتمه خوش حاليم به درس خواندن علاقه پيدا كرده ايد. كمي بيش تر دربارهء فوايد درس و با سواد شدن و مدرك داشتن فكر كن و آينده را در نظر بگير. اميد است علاقه و تحرك بيش تري پيدا كني . بي كاري براي روح و روان و جسم بسيار زيان بار است و خمودي و افسردگي را به دنبال دارد. از همين حالا به فكر برنامه هاي تابستان باشد و در كارها نظم و انضباط را رعايت كن . اميدوايم .

علاقهء فراواني به قرآن دارم . از سال 74_ 79در طرح تابستاني ارشاد اسلامي , سپاه و سازمان تبليغات اسلامي در پايهء ابتدايي و راهنمايي سابقه تدريس دارم . با توجه به اين آيا ممكن است در جايي به عنوان مربّي قرآن يا مربي پرورشي استخدام شوم ؟

پرسش

علاقهء فراواني به قرآن دارم . از سال 74_ 79در طرح تابستاني ارشاد اسلامي , سپاه و سازمان تبليغات اسلامي در پايهء ابتدايي و راهنمايي سابقه تدريس دارم . با توجه به اين آيا ممكن است در جايي به عنوان مربّي قرآن يا مربي پرورشي استخدام شوم ؟

پاسخ

خواهر گرامي ! علاقه به قرآن و كلام اللّه مجيد بسيار خوب و ارزنده است و يكي از سعادت هاي بزرگ آدمي آن است كه با قرآن انس داشته باشد.. حتماً كساني مثل شما كه سابقهء تدريس چند ساله داشته باشند, براي استخدام در آموزش و پرورش و جاهاي ديگر, اولويت دارند. براي آگاهي بيش تر به آموزش وپرورش يا سازمان تبليغات و يا بسيج مساجد شهرستان خود مراجعه فرماييد.

در پايان بايد يادآوري كرد كه غرض ما از نامه قبلي اين بود كه اگر تلفن و نامه بدون مشورت پدر و مادرصورت گيرد, درست نيست و هم چنين موارد ديگري كه ذكر كرديد همه به صورت كلي و نصيحت گونه بود وگرنه ما نسبت به پاكي و پاك دامني افرادي چون شما كه بي ريا مشكلات خود را با ما در ميان مي گذاريد, شك وترديدي نداريم .

براي شما در همهء امور آرزوي موفقيت داريم .

اينجانب داراي مدرك ديپلم , مدت دو سال است كه بيكار هستم و هر كجا براي كار مي روم , كاري برايم ميسّر نمي شود, در صورتي كه مهارت هايي در زمينه هاي خطاطي , نويسندگي , مدّاحي , فيلمنامه نويسي ومهارت در مديريت دارم . خواهشمندم اگر مي توانيد كار آبرومندي برايم

پرسش

اينجانب داراي مدرك ديپلم , مدت دو سال است كه بيكار هستم و هر كجا براي كار مي روم , كاري برايم ميسّر نمي شود, در صورتي كه مهارت هايي در زمينه هاي خطاطي , نويسندگي , مدّاحي , فيلمنامه نويسي ومهارت در مديريت دارم . خواهشمندم اگر مي توانيد كار آبرومندي برايم ميسّر نماييد.

پاسخ

برادر عزيز و گرامي ! مشكل شما دامنگير بسياري از جوانان اين كشور بلكه بيشتر كشورها است .متقاضي كار فراوان است , اما زمينهء شغل و كار كم است . در نتيجه دسترسي به شغل مطلوب مشكل است , ولي خوشبختانه جنابعالي از هنرها و توانايي هايي برخوردار هستيد و مي توانيد در رشته هاي مختلف شغلي دست به كارشويد و ضمن اين كه اقدام به پيدا كردن شغل مناسب مي كنيد, در زمينه هاي ياد شده فعاليت كنيد. سعي كنيد به شغل هاي آزاد رو بيآوريد و منتظر ننشينيد. فعاليّت ها و شغل هاي خصوصي و آزاد از درآمد بيشتر و بهتري برخوردار است و نيز از آزادي بيشتري بهره مند هستيد.

مطلب ديگر در مورد شغل يابي اين است كه به روستا و شهر خودتان اكتفا نكنيد و در صورت توان به شهرهاي مجاور يا مناطق ديگر براي شغل يابي حركت كنيد. از رحمت خدا نا اميد نشويد.

اميد به خدا باعث گشايش در كارها است . در ضمن بعد از نمازهايتان دست به دعا برداريد و از خداوند استمدادكنيد. از پدر پيرتان هم درخواست دعا كنيد, زيرا دعاي پدر در حق فرزند مستجاب است .

اينجانب 19 ساله، دانشجوي سال اول رشته مهندسي صنايع، گرايش برنامه ريزي و تحليل سيستم ها هستم. در خصوص معرفي اين رشته و آينده شغلي و منابع و مطالب مربوط به آن مرا راهنمايي كنيد؟

پرسش

اينجانب 19 ساله، دانشجوي سال اول رشته مهندسي صنايع، گرايش برنامه ريزي و تحليل سيستم ها هستم. در خصوص معرفي اين رشته و آينده شغلي و منابع و مطالب مربوط به آن مرا راهنمايي كنيد؟

پاسخ

رشته مهندسي صنايع گرايش برنامه ريزي و تحليل سيستم ها، رشته اي است كه به خاطر آينده شغلي در منصب هاي مديريتي صنايع زمينه اشتغال دارد و همين طور در خصوص راه اندازي و گسترش و كنترل خط توليد كارخانه ها يا به اصطلاح گلوگاه هاي كارخانه ها از جمله كارهاي تخصصي مربوط به رشته شما است. از اين رو شما فرصت هاي شغلي متنوعي را مانند صنايع فولاد، ماشين سازي و... فراروي خود خواهيد داشت. در مورد كتاب ها و منابع اين رشته گفتني است كه بهتر است در دوران تحصيل دانشگاهي درس هاي اصلي خود را خوب بخوانيد اگر از توان علمي بالايي برخوردار بوديد، مي توانيد با مشورت و مساعدت اساتيد خود، از منابع ديگر هم استفاده كنيد، امّا آن چه در آينده شغلي شما مهم است، بالا بودن توان علميتان است و اين كه بتوانيد بعد از اتمام تحصيل يك مهندس با سواد و . شرط اوليه آن نيز جديت در تحصيل و تلاش و كوشش مستمر است. ما براي شما آرزوي موفقيت در عرصه علم و دانش داريم.

منبع در آمد افغاني ها ي مقيم كشورهاي خارجي مثل ايران چيست ؟

پرسش

منبع در آمد افغاني ها ي مقيم كشورهاي خارجي مثل ايران چيست ؟

پاسخ

از آن هايي كه مردم مسلمان افغانستان بسيار سخت كوش و پرتلاش هستند و از كارهاي سخت وبا زحمت هم به هيچ وجه شانه خالي نمي كنند, درهر كشوري كه باشند به خوبي از عهدهء اداره زندگي برمي آيند, به عنوان نمونه الآن در شهر مقدس قم اكثر جوانان محلي بيكارند, اما برادران افغاني مقيم قم تقريباًهمه شان مشغول كار هستن البته ممكن است شخص به علل خاصي مدتي بيكار نماند واين ربطي به تابعيت اوندارد

آيا مي توان با داشتن شغل مهندسي كامپيوتر، خلبان شد؟

پرسش

آيا مي توان با داشتن شغل مهندسي كامپيوتر، خلبان شد؟

پاسخ

امكان اين كه شخص با داشتن شغل مهندسي كامپيوتر، خلبان باشد وجود دارد، ولي با تخصصي شدن علوم، امرومزه شاهدهستيم هر شخص براي موفقيت بيشتر در عرصه تخصص مورد نظر خود بايد بسيار كوشا و جدي باشد تا بتواند ماهر و متخصص شود. جمع بين مشاغل امكان دارد، اما افرادي كه مشاغل متعددي دارند، در عرصه هر شغل معمولاً از مهارت و تخصص افراد ماهر در آن رشته برخوردار نيستند. از اين رو انسان بايد سعي كند در يك رشته صاحبنظر و متبحر گردد و بتواند منشأ خدمات مفيد و مؤثري شود. البته اين امكان براي معدودي از انسان هاي بسيار مستعد و قوي مهيا است كه در ابعاد مختلف كار كنند، ولي اين مطلب عموميت ندارد و براي عموم مردم بهتر است در يك زمينه تخصص پيدا كرده و اشتغال به كار داشته باشند.

اكنون كه شرايط جامعه طوري است كه چند ميليون جوان بيكار وجود دارد شما براي جوانان بيكار چه پيشنهاد مي نماييد؟ پيشنهاد شما براي دولت و خانواده در برابر جوانان بيكار چيست؟

پرسش

اكنون كه شرايط جامعه طوري است كه چند ميليون جوان بيكار وجود دارد شما براي جوانان بيكار چه پيشنهاد مي نماييد؟ پيشنهاد شما براي دولت و خانواده در برابر جوانان بيكار چيست؟

پاسخ

بيكاري يك معضل مهم جامعة كنوني ما است كه براي حل آن عوامل مختلفي دخيل است كه از سوي كارشناسانِ مسائل اقتصادي و اجتماعي مطرح مي شود. به نظر ما مهم ترين امر، به وجود آوردن فرهنگ كار در جامعه است. در اين جهت والدين و مسئولان وظيفة خطيري دارند. متأسفانه درحال حاضر فرهنگ كار جاي خود را به مدرك گرايي و مصرف گرايي داده و همين امر باعث شده است بسياري از فارغ التحصيلان دانشگاه در جامعه بيكار باشند و شغل مناسبي را پيدا نكنند. وظيفة نهادهاي فرهنگي و صدا و سيما آن است كه ايجاد فرهنگ كار و تلاش و فعاليت و اصالت دادن به آموزش هاي فني حرفه اي و بها دادن به افراد خلاق و كار آفرين و توجه به قشر كارگر و كشاورز را دستور كار خود قرار دهند، تا جوانان به اين باور برسند كه كار نه تنها عيب نيست بلكه افتخارات. اين توقع كه همه پشت ميز بنشينند و كارهاي اداري را انجام دهند هرگز برآورده نمي شود.

اسلام يكي از وظايف پدران را تعليم حرفه و كار مناسب به فرزندان مي داند. رسول خدا(ص) مي فرمايد: "حق فرزند بر پدرش آن است كه براي وي نام خوب انتخاب كند و در تربيتش بكوشد واو را به كار شايسته اي بگمارد".[14]

نكتة ديگر توجه به پروژه هاي زود بازده و اشتغال زا به خصوص در بخش كشاورزي است.

دولت بايد همگان را در امر توليد تشويق نمايدو تسهيلاتي را فراهم كند مانند وام هاي دراز مدت. نيز مراكز آموزشي فني حرفه اي را در سطح كشور فعال نمايد تا جوانان بتوانند به سرعت مهارت هاي لازم را به دست آورند و صادرات توليدات داخلي را آسان سازد.

از نظر اسلام براي احراز مشاغل اجتماعي، سيد و يا روحاني بودن شرط است؟

پرسش

از نظر اسلام براي احراز مشاغل اجتماعي، سيد و يا روحاني بودن شرط است؟

پاسخ

از نظر اسلام ملاك احراز پست ها و مسئوليت هاي اجتماعي، تقوا و توانايي انجام مسئوليت است. همان چيزي كه امروزه از آن به عنوان تعهد و تخصص ياد مي شود. علي(ع) خطاب به مالك اشتر مي فرمايد: "در امور كارگزارانت ژرف بنگر، و بر مبناي ارزيابي درست به كارشان بگمار، نه به انگيزة گرايش هاي شخصي و نه بر مبناي خود كامگي، كه اين دو شاخه هاي جَور و خيانت را ريشه اند".[2]

در قانون اساسي آمده كه مسئوليت ها بايد طبق شايستگي افراد و دارا بودن شرايط احراز آن مسئوليت محوّل شود. سيد يا روحاني بودن را در هيچ يك از مشاغل و

پست ها به عنوان شرط ذكر نكرده اند.

[2]نهج البلاغه (فيض الاسلام) نامة 53، ص 1002.

علت اصلي بيكاري و گراني چيست؟ چرا جوانان به آينده خود اميدوار نيستند و از هر چيز متنفّرند؟

پرسش

علت اصلي بيكاري و گراني چيست؟ چرا جوانان به آينده خود اميدوار نيستند و از هر چيز متنفّرند؟

پاسخ

در هر جامعه اي، افزايش بي تناسب مقدار پول در گردش يا افزايش بي تناسب اعتبارات، نسبت به احتياجات اقتصادي، تورم را به همراه دارد.

نتيجه آن است كه ارزش پول پايين مي آيد و مردم مي كوشند پول خود را به كالا تبديل نمايند.(1) و قيمت كالاها افزايش مي يابد.

افزايش سطح عمومي قيمت ها موجب عدم توازن در توزيع مي شود، زيرا افرادي كه داراي دارايي هاي ثابت از قبيل مسكن، اتومبيل، انبارهاي كالا و يا ساير ثروت هاي حقيقي اند، از تورّم بهره مند مي گردند. به اين دليل، قيمت دارايي هاي ثابت افزايش مي يابد، در مقابل، اقشاري كه فاقد اين نوع دارايي ها هستند، براي دسترسي به آن ها هميشه با مشكلاتي بيش از پيش مواجه مي شوند. همچنين در آمدهاي متغير با نرخ تورم هماهنگ مي گردند، ولي درآمدهاي ثابت و نيمه ثابت مانندحقوق و دستمزد و بايد بار سنگين تورم را به دوش بكشند، ماليات غير مستقيم، قيمت برخي از كالاها را افزايش مي دهد و يا عوامل فصلي و طبيعي موجب افزايش قيمت گروهي از كالاهاي شود. آنچه نامطلوب است، رشد مدام سطح عمومي قيمت ها در مدت زمان نسبتاً طولاني است كه اگر به صورت مستمر افزايش قيمت و گراني وجود داشته باشد، تورم محسوب مي شود.

در جوامعي كه نرخ رشد جمعيت درصد بالايي دارد و در اين جوامع ميزان اشتغال زايي در هر سال با روند رو به رشد جمعيت آن كشور هماهنگي ندارد، به تدريج بر ميزان بيكاران افزوده مي شود امّا بر عكس در جوامعي كه از رونق اقتصادي برخوردار است و نرخ رشد جمعيت بالا نيست،

ميزان اشتغال زايي بالا است و زمينه هاي اشتغال براي نسلي كه مي خواهد وارد عرصه اجتماع شود، فراهم است.(2)

به جهت افزايش ميزان اشتغال در مرحله فعلي، نياز به استراتژي توسعه صنعتي است كه در كشورهاي جهان سوم مطرح مي باشد. توسعه صنعتي به جهت رقابت با جهان پيشرفته نمي باشد، بلكه نياز به تأمين اشتغال در سطح كشور است تا اين كه تكنولوژي مدرن و پيشرفته در فعاليت هاي اقتصادي به كار گرفته شود و ميزان اشتغال در مسير رو به رشدي قرار گيرد. اگر در جامعه اي برنامه ريزي اقتصادي در مسيري باشد كه پاسخگوي خواسته هاي جامعه و متناسب با اقشار گوناگون جامعه باشد، نيز در مسير ضد تورمي و در مسير اشتغال زايي تدوين و تنظيم شود، مي تواند در حدّ مطلوبي نيازهاي جامعه را برطرف كند.

عوامل مهم بيكاري و گراني، از يك طرف به تئوري پردازان و سياست گذاران وابسته است و از طرف ديگر به اقشار جامعه. در عين حال مي تواند عوامل بسياري در ان نقش داشته باشد.

در خصوص مورد دوّم سؤال، جوانان را بايد افرادي ناميد كه سرا پاي اميد و عشق به آينده و خوبي ها هستند. اين گروه از جامعه نقش خلّاق و سازنده اي در هر جامعه اي ايفا مي كنند. اگر اين نسل به قابليت ها و توانايي هاي خود پي ببرد، مي تواند جامعه را در يك حركت رو به جلو پيش ببرد و نشاط و شادابي را در جامعه ايجاد كند. جامعه جوان جامعه اي است كه نا اميدي و يأس را به گوشه افكنده و همواره اميدواري و شوق به آينده اي روشن را به همراه دارد. امّا در اين مسير جوان بايد اوّلاً خود را بشناسد

و قابليت ها و توانايي هاي خود را بداند. ثانياً اراده و عزم را به طور جدي در مسيري قرار دهد تا بتواند بر اساس قابليت هايي كه دارد در جامعه شخص مؤثر و مفيدي باشد.

نكته مهم و اساسي كه در همه حال جوان بايد فراموش نكند، ياد خدا و دل به او سپردن است. عشق به خدا، عشق به همه خوبي ها و كليد موفقيت انسان است. در اين صورت هيچ گاه انسان به سوي نااميدي و تنفر رهنمون نمي شود. امروزه جواناني هستند كه در عرصه هاي علم، ورزش و زندگي به قلّه هاي رفيع موفقيت مي رسند.

عوامل تنفّر و بدبيني جوان نسبت به زندگي و آينده مي تواند در چند چيز باشد:

1- عدم عشق و اميد و ايمان به پروردگار قادر و حكيم.

2- عدم تلاش و مجاهده براي زندگي سالم و خو كردن به راحتي و تنبلي.

3- بي اعتمادي نسبت به ديگران و حتي كشور و جامعه اي كه در آن زندگي مي كنند.

4- عدم فهم معناي واقعي خوشبختي و راه رسيدن به آن.

5- تبليغات نامطلوب فرهنگي از طرف ديگران و كشانده شدن به راه هاي ناپسند و بعضاً مواد مخدّر.

عوامل بسياري ديگر نيز مي توانند در اين جهت نقش داشته باشند كه يك جوان مسلمان با شناخت آن ها و با شناخت هويّت خود و با استمداد از خدا مي تواند از مشكلات فكري و عملي نجات يافته و آينده اي روشن و اميد بخش براي خود ترسيم نمايد.

پي نوشت ها:

1. غلامحسين مصاحب، دايرة المعارف فارسي، ج 1، ص 686.

2. مجله معرفت، شماره 23، ص 40 و 41، با تلخيص.

در حالى كه ائمه((عليهم السلام)) براى امرار معاش كار مى كردند چرا روحانيون براى امرار معاش كار نمى كنند؟

پرسش

در حالى كه ائمه((عليهم السلام)) براى امرار معاش كار مى كردند چرا روحانيون براى امرار معاش

كار نمى كنند؟

پاسخ

اين صحيح است كه امامان ما((عليهم السلام)) كار مى كرده اند; ولى بايد توجّه داشت كه اگر روحانيون بخواهند به تحصيل و اشتغالات علمى و دينى بپردازند امكان اينكه بتوانند به كارهاى اقتصادى نيز اشتغال داشته باشند وجود ندارد. امامان چون از علوم لدنّى برخوردار بوده اند و براى علوم خويش به تحصيل نياز نداشته اند مى توانستند به كار اشتغال داشته باشند.

توجّه به اين نكته نيز لازم است، كه به عنوان مثال امام على((عليه السلام)) زمانى به كار پرداخت و زمين را شخم زد كه از كار كردن بر روى استعداد انسان ها، كه كار اصلى پيامبران((عليهم السلام)) و پيروان سيره آنهاست، ممنوع و محروم شده بود.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_2_

آيا مدّاحى براى اهل بيت((عليهم السلام)) شغل پسنديده اى است؟

پرسش

آيا مدّاحى براى اهل بيت((عليهم السلام)) شغل پسنديده اى است؟

پاسخ

مدّاحى براى اهل بيت((عليهم السلام)) بسيار ارزشمند و داراى قداست است. گرياندن دوستان اهل بيت((عليهم السلام)) و ذكر مصايب آنان داراى ثواب است. توجّه به اين نكته لازم است كه مدّاح بايد به مسئوليّت مهمّ خويش توجّه كند و سعى كند اشعارى را انتخاب كند كه داراى مضامينى صحيح باشد، نه مضامين نادرستى كه موجب هتك حرمت اهل بيت((عليهم السلام)) شود.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_1619_

چرا دروضعيّت اشتغال جوانان بهبود حاصل نمي گردد ؟

پرسش

چرا دروضعيّت اشتغال جوانان بهبود حاصل نمي گردد ؟

پاسخ

در پاسخ بايد جهات مختلفي مورد بررسي قرار گيرد كه ما به اهم آن اشاره مي كنيم . يك مسئله جريان طبيعي وعادي ايجاد اشتغال در گذشته وحال است . اين جريان به اين صورت است كه انسانها در زندگي اجتماعي به هم نيازمند هستند از اين رو اگر كسي نانوا وديگري كشاورز است در اين تعامل ورابطه متقابل افراد و اجتماع ، معاملاتي صورت گرفته است. در قرون اوليه معاملات كالا به كالا بوده و بعد كه پول جايگزين شد نيز اين جريان طبيعي ادامه يافت .

هر چه نيازهاي افراد بيشتر شود احتياج به همكاري افراد با هم نيز زياد مي شود . هر جا كار موجود بود نيازها وبهره هايي به هم مي رسانده اند . هيچگاه قابل تصور نيست كه اين اقتضاء طبيعي از بين برود و مشكلي به نام بيكاري به وجود آيدو نيازي به كار نباشد . پس بايد به دنبال علت پديده بيكاري گشت ، از اسباب و علل اساسي اين مطلب اين است كه افراد به دنبال آن عامل اساسي مذكور كه نياز به كار را دائمي مي كند ، نروند و به توليدي كه نياز اصلي است نپردازند و بيشتر به سراغ كارهاي دلالي و غير توليدي بروند ، اين مسير طبيعي را بر هم مي زند .

يا كارها متناسب با نيازهاي جامعه پيگيري نمي شود بلكه همه در يك رشته خاصي مثل طبابت مشغول مي شوند كه در مرحله كار ، نياز به امكاناتي دارد . در اين رشته خاص ، امكانات موجود قدرت جذب معدودي

را خواهد داشت و بقيه بيكار مي شوند .

اگر كارها مطابق نيازها انتخاب شود و تراكم در يك كار نشود انسانها هميشه به هم نيازمند هستند كه البته در اين عامل دوم هم مردم و هم برنامه ريزان دولت و مملكت در اين انتخاب ناصحيح نقش دارند كه بدون پيش بيني هاي صحيح ، جوانان را به رشته هاي تحصيلي جذب مي كنند اما در ايجاداشتغال عملاً ناتوان هستند . مطلب ديگر اينكه ، ارزش گذاري و تعيين قيمت كارهاي مختلف يكي از علل بحران بيكاري است . مثلاً در كشاورزي وقتي كه به كار كشاورزان ومحصول آنها كم اعتنايي مي شود و بهاي اندكي در مقابل محصول آنها پرداخت مي شود ، كشاورزي بي رونق مي شود. در حالي كه مملكت نيازمند گندم و وارد كننده آن است و لي مردم به اين كار رو نمي آورند و اين نتيجه سياستهاي غلط توزيع ثروت در يك مصداق جزئي است . در مقابل ، بهاي بسيار زيادي به كارهاي غير توليدي مثل دلاليها و ساير كارهايي از اين قبيل داده مي شود . يعني عملاً مانع اشتغال مردم به كارهايي مي شوند كه نياز مردم درآن است . وحال آنكه زمين عامل عمده بر طرف كننده نيازهاي مردم است واگر بهاي لازم به اين كارها داده شود و قيمت محصولات آن را بالا ببرند ، مردم به اين كار رو مي آورند و كم نيست زمينهاي بايري كه منتظر نيروهاي كار است كه مشكل بيكاري معني ومفهوم ندارد و نيز عواملي ديگر از جمله : روحيه ثروت اندوزي در مقابل كمال طلبي ومهارت يابي

و غير آن هم وجود دارد كه قابل توجه است . مقام معظم رهبري در اين رابطه مي فرمايند:

" صدا وسيما و روزنامه ها نبايد همواره براي جوان الگوي يك جوان اشرافي بي درد تن به راحت داده ي عياش را مطرح كنند . بعضي از مطبوعات نبايد در فلسفه بافيهاي خود طوري حرف بزنند كه جوان خيال كند همه هدف انسان اين است كه از هر راهي شد ، يك مشت پول به دست آورد . اگر توانست يك گواهي علمي براي خودش فراهم كند ، وسيله اي براي پول در آوردن در دستش هست ، اگر نشد، هر راه ديگري كه شد ، ولو قاچاق ، ولو تن دادن به ذلت و خفت و اهانت ، ولو با دستبرد زدن به اين و آن ! نبايد پول را عمده كرد ، پول ارزش نيست، هدف ، در آوردن پول نيست ، پول يك وسيله براي گذراندن زندگي است . پول خيلي كوچكتر از اين است كه هدف انسان بشود . براي جوان ، الگو را يك الگوي غلط قرار ندهند تا او احساس كندكه به جاي استعداد و ابتكار و تلاش فراوان و كسب تخصص وعلم ، بايد سراغ پول رفت . با اين پول اگر بشود بيكار و عياش و مصرف كننده محض بود ، بازهم از نظر او مانعي ندارد ! آيا اين طرز فكر درست است ؟ اين طرز فكر غلط ترين طرز فكرها است . بنابراين رسانه هاي جمعي هم متعهد و مسئو لند ." (1)

اما پاسخ اصلي سؤال اين است كه علتهاي واقعي اگر اينها هستند هم

مردم مخصوصاً جوانان مسئولند كه بايد در انتخاب خود تجديد نظر كنند و هم مسئو لان و برنامه ريزان . همچنانكه مقام معظم رهبري فرموده اند :

" اگر به برنامه ريزي لازم فكر نكنند و براي نسلي كه دارد از راه مي رسد ، در جامعه جا باز نكنند ، چه پيش مي آيد ؟ يك لشگر بيكار و بي توان روي دست ملت مي ماند ؟ نه احساس اميدي ، نه احساس شوق و شوري ، نه آينده يي ، نه زباني براي ابراز غرور نسبت به ميهن خود ، ونه اصلاً غروري . البته اين كمترينش است كه گفتم ، از اين بدتر هم فرضهايي وجود دارد . همه مسؤو لند ، هم برنامه ريزان ، هم مجريان وهم متصديان رسانه ها،صدا وسيما هم مسؤول است ، روزنامه ها هم مسئولند . " (2)

و تا زمانيكه اين تغييرات صورت نپذيرد بر مشكلات افزوده خواهد شد و به طور كلي اين انتظار نا بجااست كه كسي ديگر بيايد و مشكلات ما را حل بكند . دولت و ملت هر كدام به نوبه خود بايد در اين سازندگي جدّيت كنند .

مقام معظم رهبري دراين خصوص فرمودند : " به نظر من ، مشكل اقتصاد كشور ، قابل حل است و برنامه هاي قابل قبولي هم در اين زمينه فراهم شده است . سال گذشته ، آقاي رئيس جمهور به كمك جماعتي ، بعد از تلاش زياد برنامه يي را فراهم كردند كه به نام ( برنامه ي ساماندهي اقتصادي ) معروف شد ." (3)

1 ) پرسش وپاسخ از محضر رهبر معظم انقلاب اسلامي ، ص 372 ، 226

، 225 .

2 ) پرسش وپاسخ از محضر رهبر معظم انقلاب اسلامي ، ص 372 ، 226 ، 225 .

3 ) پرسش وپاسخ از محضر رهبر معظم انقلاب اسلامي ، ص 372 ، 226 ، 225 .

چرا دبيراني كه پيرو و فرسوده مي شوند، بازنشسته نمي كنند و جوانهاي پرانرژي را جاي آنها بگيرند و حق التدريس كه چند سال كار كردند با برج 125 هزار يا 25 هزار كار كردند استخدام كنند، مي گويند خواهيم گرفت ولي اول اقدام آموزش و پرورشهاست، كسي مطمئن نظارت كند؟

پرسش

چرا دبيراني كه پيرو و فرسوده مي شوند، بازنشسته نمي كنند و جوانهاي پرانرژي را جاي آنها بگيرند و حق التدريس كه چند سال كار كردند با برج 125 هزار يا 25 هزار كار كردند استخدام كنند، مي گويند خواهيم گرفت ولي اول اقدام آموزش و پرورشهاست، كسي مطمئن نظارت كند؟

پاسخ

درك و بينش خوب و مسؤلانه شما نسبت به مسايل اجتماعي و اشتغال نسل جوان قابل تحسين و تقدير و خرسندي است. ما نيز همانند شما معتقديم اشتغال جوانان مي تواند به فعاليّت ها و كارهاي گوناگون جامعه تحرك و پويايي ببخشد. البته مشكل بيكاري فقط با استخدام در بخشهاي اداري و آموزشي قابل حل نيست. بيكاري يكي از معضلات عمده و مهم كشور ماست كه بايد از جنبه هاي گوناگون مورد بررسي قرار گيرد و با توجه به افزايش جمعيت ايران در دهه 60، در حال حاضر بحران بيكاري در جامعه نمود و بروز يافته است كه براي مقابله با آن همه دستگاههاي اداري و غير اداري دولتي وخصوصي ونيز همه مسئولان و مردم بايد همت و تلاش كنند تا انشاءا... بر اين معضل فايق آيند، كه يكي از روشها همانطور كه شما پيشنهاد كرده ايد بازنشسته كردن افراد مسن و استخدام نيروهاي جديد است كه البته با دستورات ابلاغ شده، اين طرح حتي قبل از اتمام خدمت (30 سال) صورت مي گيرد.

آموزش و پرورش مخصوصاً اعلام كرده است هر كس در هر مقطعي از سال كه 30 سالش تمام شد، بايد بازنشت شود، ولي براي كادر آموزشي فقط يك استثناء قايل شده است و اعلام كرده اگر در بين سال تحصيلي 30 سال

خدمتش تمام شد، تا پايان سال تحصيلي ادامه فعاليت بدهد و از سال تحصيلي جديد بازنشسته شود.

در رشته زراعت و اصلاح نباتات مشغول تحصيلم و نسبت به نبود بازار كار از آينده بسيار مايوس و از ادامه تحصيل نااميد گشته ام راه چاره چيست ؟

پرسش

در رشته زراعت و اصلاح نباتات مشغول تحصيلم و نسبت به نبود بازار كار از آينده بسيار مايوس و از ادامه تحصيل نااميد گشته ام راه چاره چيست ؟

پاسخ

در سنين جواني انسان دائما با تغيير نظريه و حال و هواي خود روبه روست .بنابراين قدري از حالات شما طبيعياست و نبايد خوف داشته باشيد. اما با مرور زمان انسان در هر كاري كه با حكم عقل سازگار و بدان علاقه داشته و انجامداده است مواجه شود پشيمان نمي شود. بنابراين اگر كسي مطابق علاقه اش عمل كرد لذت مي برد و لو آنكه سودمادي بعدا عائد او نشود. بر خلاف اينكه اگر عمري را با بي علاقگي و تحسين ديگران و درآمد خوب بگذراند باز هملذت نمي برد و هميشه يكنوع پشيماني دارد.

پيشنهاد ما اين است كه شما به هر كاري كه واقعا علاقه داريد (درس يا كار) ادامه دهيد و از تذبذب و تغيير پياميبپرهيزيد. با عزم جدي مشكلات راه كم كم بيشتر هويدا و راه حل آنها نيز به دنبالش يافت مي شود و عاقلانه ترمي توانيد تصميم بگيريد. خدا هم به شرط علاقه داشتن و زحمت كشيدن روزي را مي رساند.{J

الآن شانس كار زنان در جامعه بيشتر از مردان است چرا؟ و چرا در كشور مازنان را ترجيح مي دهند تا مردان؟

پرسش

الآن شانس كار زنان در جامعه بيشتر از مردان است چرا؟ و چرا در كشور مازنان را ترجيح مي دهند تا مردان؟

پاسخ

يكي از مسايل مطرح در سطح جهان مسأله حقوق زنان است. تاريخ بشريت گواه اين مطلب است كه در طول دوره هاي مختلف تاريخ به استثناي مواردي جزئي، زنان مورد ظلم و تعدي و تجاوز و بيرحمي قرار گرفته اند. حتي در رديف انسان ها به حساب نيامده اند يا انسان درجه 2 تلقي شده ا ند. از دوره هاي متمايز تاريخ كه مي توان مطرح كرد عصر رسول گرامي اسلام( و دوران انقلاب اسلامي ايران است. در اين دو دوره زنان به نسبت ساير دوره ها بسيار داراي قرب و منزلت بوده و هستند ولي در دنيا به لحاظ ظلم و تعدي مضاعفي كه بر زنان روا داشته شده است امروزه نهضت فمينيستي راه افتاده است. اين نهضت عكس العمل بي مهري هايي است كه به زنان شده و مي شود. در غرب با همه شعارهاي بشر دوستانه اي كه سر مي دهد هنوز كه هنوز است زن به طفيل مرد انسان است لذا زنان پس از ازدواج اسمشان عوض مي شود و به نام شوهرشان نامگذاري شده و شناخته مي شوند. در ايران پس از انقلاب اسلامي به زنان توجه ويژه اي شده است، و زنان بسياري از حقوق و آزادي هاي ديني و مدني را به بركت اين انقلاب مقدس بازيافته اند ولي هنوز هم در مناطق مختف كشور شاهد ظلم و بي عدالتي نسبت به اين قشر خدوم و ارزشمند كه به تعبير حضرت امام خميني( پرورش دهنده مردان جامعه هستند، مي

باشيم و اميدواريم روزي فرا رسد كه هيچ زني به خاطر زن بودن و هيچ مردي به خاطر مرد بودن مورد ظلم و تعدي و يا توجه و محبت قرار نگيرد.

باتوجه به آنچه اشاره شد بخشي از احساسي كه در جامعه در مورد ترجيح بيشتر زنان بر مردان وجود دارد در واقع ترجيح نيست بلكه حق و حقوقي است كه در گذشته از آن محروم بوده اند و در عصر حاضر آنرا كسب كرده اند و چون در گذشته وجود نداشته چنين احساس مي كنيم كه آنها بيشتر مورد توجه هستند و حال آنكه چنين نيست، و هنوز هم زنان از بسياري از حقوق انساني و الهي خويش محروم هستند. بنابراين آنچه امروز زنان در جامعه ما كسب كرده اند در بسياري از موارد هنوز با شرع مقدس فاصله دارد و البته بسياري از زنان نيز از حدود الهي و انساني خارج شده و از آزادي هاي داده شده و احترامي كه بر ايشان در جامعه بوجود آمده به خوبي استفاده ن_كرده و بعض_اً از آن س_وءاستف_اده كرده اند.

نكته ديگري كه در بحث اشتغال زنان قابل توجه است اين است كه متأسفانه بسياري از كارفرمايان در بخش خصوصي بدليل تراكم نيروي كار و وجود معضل بيكاري در كشور، از وجود زنان سوء استفاده كرده و آنان را با قيمت هاي بسيار پايين تر از مردان به كار مي گمارند و زنان نيز به دليل رقابت شديد بازار كار و مشكلات موجود خانوادگي و رسيدن به حداقل_ي حت_ي جزئ_ي از درآم_د وكسب استقلال نسبي معيشتي واقتصادي با نرخهاي بسيار كم تن به كار مي دهند. آنان مجبور به

پرداخت هزينه زندگي نيستند بنابراين هر چند درآمد كمي داشته باشند همان درآمد كم هم از نداشتن درآمد برايشان بهتر است و احساس مي كنند مي توانند بخشي از مشكلاتشان را حل كنند و به خانوادة شان يا خريد جهيزيه و تأمين مايحتاج اوليه و ضروري خودشان كمك نمايند.

از سوي ديگر افزايش سن ازدواج، بالارفتن هزينه هاي زندگي و خريد جهيزيه وتب وتاب حقوق زنان نيز باعث مي شود زنان(دختران) بيشتر به دنبال شغل باشند. امروزه وقتي يك دختري تحصيلات متوسطه را به پايان مي رساند بلافاصله وارد زندگي مشترك نمي شود بلكه ممكن است چند سالي در خانه بماند واين بيكاري در منزل غير قابل تحمل است، لذا يكي از راههاي سرگرمي و خلاصي از بيكاري و نشستن در منزل، كار كردن در خارج از منزل است. لذا به جستجوي كار مي پردازد تا هم از بيكاري خلاص شود و هم اندكي به معيشت خود و خانواده اش كمك برساند. مضافاً بر اينكه به دليل بالارفتن هزينه هاي زندگي، بسياري از پسران در ازدواج دختران (زنان) شاغل را بر بيكار ترجيح مي دهند، زيرا چنين استنباط مي كنند كه در شرايط كنوني با درآمد مرد به تنهايي قادر به ادامه زندگي نيستند. اين انگيزه و باور مردان (پسران) نيز موجب مي گردد زنان (دختران) براي افزايش شانس ازدواج به دنبال كار بروند.

نكته آخري كه در باب اشتغال زنان(دختران) يادآور مي شويم اين است كه با كمال تأسف برخي از كارفرمايان در بخش خصوصي (مغازه ها، مطب هاي پزشكان و ...) براي جلب و جذب بيشتر مشتري از كاركنان زن جوان استفاده مي كنند و در حقيقت

از جسم آنان سوء استفاده مي كنند، لذا مشاهده مي كنيد كه اغلب منشي ها در مراكز مختلف، فروشنده هاي بسياري از فروشگاههاي بزرگ و ... را زنان جواني كه خود را بزك كرده اند تشكيل مي دهند ولي خودشان شايد غافل اند كه ابزار و وسيله اي در دست طماعان پول پرست شده اند!

در پايان به اين نكته اشاره مي كنيم كه نگراني شما در مواردي بيجا مي باشد و ما نيز معتقديم كه در ميدان اقتصادي به مردان نيز بايد توجه بيشتري شود چرا كه مردان محور درآمد خانواده و جامعه هستند اما اين توجه نبايد به قيمت بي توجهي و ناديده گرفتن نيازهاي زنان به كار باشد، زيرا بسياري از زنان شاغل در واقع نان آور خانه نيز هستند.

جهت اطلاع بيشتر مراجعه كنيد به :

1- نظام حقوق زن دراسلام،استاد شهيد مرتضي مطهري

2- جايگاه زن در انديشه امام خميني

3- زن از ديدگاه مقام معظم رهبري

4- عشق در نگاه دوم(مقايسه وضعيت زنان ايران و غرب)،سونيا لندگراف

انسجام اجتماعي

رمز شكست و فناى ملتها در چيست ؟

پرسش

رمز شكست و فناى ملتها در چيست ؟

پاسخ

قرآن شكست را در اثر پديد آمدن كشمكشها و جنگهاى داخلى مى داند , ملتى كه دربرابر هم صف آرايى كنند و سنگ تفرقه در ميانشان انداخته شود و به جاى كمك به يكديگر به جان هم بيفتند و در پ_ى ت_صرف اموال و سرزمين هاى هم برآيند و براى ريختن خون يكديگر آستين ها را بالا زنند و هر دسته براى آواره ساختن و تصرف اموال ديگرى قد برافرازد دير يا زود نابود مى گردند . همچنين يكى ديگر از عوامل سقوط ملتها همان تبعيض در اجراى قوانين است كه هر قانونى حافظ منافع شخصى شان باشد اجرا كنند و آنچه به سود جامعه است فراموش نمايند .

سرانجام جامعه ها، از نظر احاديث اسلامي چيست؟

پرسش

سرانجام جامعه ها، از نظر احاديث اسلامي چيست؟

پاسخ

1. تكامل عقول و خردها

مرور زمان و تجارب تلخ و شيرين، مايه شكوفايي عقل انساني مي گردد و بشر در پرتو الطاف الهي در مي يابد كه: ديگر، سازمانهاي بشري و تدابير انساني قادر به حل تضادها و مشكلات نيست، از اين جهت بي درنگ به نداي حضرت قائم پاسخ مي گويد و انسانها با رضايت خاطر، به انقلاب امام مي پيوندند.

امام باقر(ع) در اين مورد مي فرمايد: «إِذا قام قائِمنا وضع الله يده علي رؤوس العباد فجمع بها عقولهم و كملت به أحلامهم» (كافي/1)

[آنگاه كه قائم ما قيام كند، خداوند دست لطف و رحمت خود را بر سر بندگان خود مي گذارد و از اين طريق، به عقول آنان وحدت مي بخشد و به وسيله او خردهاي آنان تكامل پيدا مي كند.]

2. تكامل صنايع

يك انقلاب جهاني، بدون تكامل صنايع امكان پذير نيست، رهبر انقلاب كه مي خواهد صداي خود را به آخرين نقطه جهان برساند، بدون تكامل تكنيك، امكان پذير نمي باشد، از اين جهت احاديث اسلامي نويد مي دهد كه در عصر ظهور امام، صنايع به حدي تكامل پيدا مي كند كه جهان حكم يك شهر را پيدا مي كند و افرادي كه در خاور زندگي مي كنند، كساني را كه در باختر زندگي مي كنند، مي بينند و سخنان آنان را مي شنوند.

چنان كه امام در اين مورد مي فرمايد:

«اِنّ المؤمن في زَمان القائم و هو بالمَشرق لَيري أَخاه بالمَغرب و كَذا الذَي في المَغرب يَري أخَاه الذي بِالمَشرق»

[در زمان قائم، فرد با ايمان كه در مشرق زندگي مي كند، برادر خود را كه در مغرب زندگي مي كند مي بيند.]

در حديث ديگر مطلب به طور روشن تر بيان شده است و آن اين است كه:

«انّ

قائمنا إذا قام مدّ الله لشيعتنا في أسماعهم و أبصارهم حتي لا يكون بينهم و بين القائم يريد يكلمهم فيسمعون، وينظرون إليه وهو مكانه». (منتخب الأثر/483)

[آنگاه كه قائم ما قيام مي كند خدا به ديدگان و گوشهاي پيروان او قدرت مي بخشد تا آنجا كه ميان آنان و رهبر خود، حائلي باقي نمي ماند او با آنان سخن مي گويد، و سخنان او را مي شنوند و به او مي نگرند در حالي كه او در جاي خود قرار دارد. (تكامل وسايل ارتباطي)]

3. جهانيان در پوشش اسلام در مي آيند

احاديث اسلامي نويدهاي قرآني را درباره جهاني گشتن آيين اسلام، بر ظهور امام قائم تطبيق مي دهد، آنجا كه امام باقر(ع) مي فرمايد: «يَبلغ سُلطانه المَشرق و المَغرب و يُظهر الله عزّوجلّ بِه دينَه علي الدين كلّه و لَو كَرِه المُشرِكون» (منتخب الأثر/292)

[قدرت و تسلط او شرق و غرب را فرا مي گيرد و خدا بوسيله او، دين خود را بر تمام اديان پيروز مي گرداند هر چند مشركان دوست نداشته باشند.]

4. تكامل اخلاقي

احاديث اسلامي از تكامل اخلاقي در عصر ظهور امام دوازدهم گزارش مي دهد، آنجا كه همه محدثان اسلامي اين جمله را از پيامبر نقل مي كنند كه يكي از ويژگيهاي حكومت امام قائم، گسترش عدل و داد و برچيده شدن بساط ظلم و ستمگري است و جمله «يملأ الأرض قسطاً و عدلاً» بيانگر اين تكامل اخلاقي است.

5. ترميم خرابي ها

احاديث اسلامي از آبادي جهان و تسلط بشر بر گنجينه هاي نهفته در دل زمين در زمان ظهور امام به روشني گزارش مي دهد و جمله ياد شده در زير در روايات ما وارد شده است.

«وتظْهر له الكنوزُ ولا يبقي في الأرضِ خراب إلّا يُعمره» (منتخب الاثر/482)

[گنجينه هاي نهفته در دل زمين در

اختيار امام قرار مي گيرد و او با نفوذ و قدرت مادي و معنوي كه دارد، تمام ويراني هاي موروث از تسلط ظلم و جور را آباد مي كند.]

نتيجه اين كه آنچه را كه محاسبات عقلي و اجتماعي درباره سرانجام جامعه ها نشان مي دهد، مورد تصديق قرآن و احاديث اسلامي است، چيزي كه هست، احاديث اسلامي، زمان و وقت اين تكامل ها را به روشني تعيين مي كند و ظهور امام قائم را همگام با اين تحولات مي داند.

منظور از اصلاح و افساد جامعه چه مي باشد؟

پرسش

منظور از اصلاح و افساد جامعه چه مي باشد؟

پاسخ

اصلاح و افساد از ريشه صلاح و فساد اشتقاق يافته اند و در مواردي به كار مي روند كه موجودي، كمال مناسب با نوع خود و آن چه كه از او انتظار مي رود را به دست آورد يا از دست بدهد. هر موجودي كه در اين جهان در مسير حركت و دگرگوني است، مي تواند در شرايط خاصي به كمالاتي متناسب با نوع خود، دست پيدا كند كه اگر به آن كمال دست پيدا كرد، از اين وضع، مفهوم صلاح انتزاع مي شود و اگر عواملي او را از وصول به كمال لايق خود، باز داشت، يا پس از وصول به آن، تداوم آن كمال را ناممكن ساخت، در اين صورت، مفهوم فساد از آن انتزاع مي شود.

علائم و شرايط جامعه صالح را نام ببريد.

پرسش

علائم و شرايط جامعه صالح را نام ببريد.

پاسخ

علائم و شرايط جامعه صالح را مي توان به چند دسته تقسيم كرد:

شرط نخست، اين است كه افراد و اجزاي جامعه بتوانند بي اضطراب و دغدغه در آن، به زندگي خود ادامه دهند و زندگي و سلامتي آنان تهديد نشود و جان همه در امان بماند. جامعه اي كه اعضايش امنيت جاني نداشته باشند، بي شك جامعه فاسدي است.

شرط دوم، آن است كه اعضاي جامعه، امنيت مالي داشته باشند. اگر در جامعه، اموال مردم را نابود كنند، بمب بريزند و خانه هايشان را ويران كنند، كشتزارهايشان را به آتش بكشند، يا آفتي براي باغها و مزارعشان ايجاد كنند كه بازده كامل را نداشته باشد و يا به هر شكل ديگر، زيان مالي به اعضاي جامعه وارد شود، اين هم نوعي فساد اجتماعي است و كساني كه دست به اين گونه خيانت ها بزنند و اين كارها را بكنند، مفسد هستند. آيه شريفه ((يهلك الحرث و النسل)) به همه اين موارد نظر دارد.

شرط سوم، حفظ آبرو و حيثيت افراد در جامعه است. اعضاي جامعه، انتظار دارند عرض، آبرو، شخصيت و حرمتشان، در جامعه محفوظ بماند، اگر در جامعه اي شخصيت افراد مصونيت ندارد، كساني به ناحق ترور شخصيت مي شوند، افراد بي گناه متهم مي گردند و آبرويشان تهديد مي شود، چنين جامعه اي نيز آلوده به يك نوع فساد اجتماعي است.

شرط چهارم، وحدت، همدلي و عواطف متقابل است كه بايد در بين افراد جامعه حاكم باشد. در يك جامعه صالح بايد بين افراد و گروههاي جامعه روابط صحيح برقرار باشد؛ چنان كه در زندگي خانوادگي، بين

زن و شوهر، پدر و فرزند، مادر و فرزند، خواهر و برادر و ... وجود دارد.

شرط پنجم، حفظ حيثيت معنوي اعضاي جامعه است. البته ((حيثيت معنوي)) مفهوم وسيعي دارد و به يك معني موضوع شخصيت و عرض و آبرو را هم مي توان حيثيت معنوي تلقي كرد، اما منظور ما از حيثيت معنوي در اين جا، صرف ابعاد مربوط به عقل و روان انسان است؛ مثل عقايد و افكار كه مربوط به مسائل عقلي و نظري است و اخلاق كه مربوط به مسائل رواني است.

علت وجود تعطيلات رسمي چيست ؟ آيا موجب ركود اقتصادي و ...نمي شود؟

پرسش

علت وجود تعطيلات رسمي چيست ؟ آيا موجب ركود اقتصادي و ...نمي شود؟

پاسخ

هر چندتعطيلات بيش از اندازه را مي توان يكي از عوامل موثر درعقب ماندگي ركود اقتصادي و صنعتي و ...دانست . اما با بررسي دقيق مي توان به اين نتيجه دست يافت كه وجودتعطيلات رسمي به اين اندازه ( مثلا" 25 روز ) نمي تواند عامل مهمي در وجودمشكلات وعقب ماندگي هاي جامعه تلقي شود به دلايل ذيل : اولا"، در بسياري ازكشورهاي پيشرفته ، تقريبا" مشابه اين تعطيلات به صورت رسمي وجود داردمثلا" در آلمان در حدود 19 روز تعطيل رسمي مي باشد كه در حدود 76درصد آن تعطيل مذهبي مي باشد ( حدد 15 روز ) ، ( فرامرز رفيع پور، توسيعه و تضاد، ص 307 ) بنابراين نفس اين مقدار تعطيلات نمي تواند مانع عمده اي در توسعه باشد .ثانيا"، اهميت دادن به اعياد مذهبي ( مانند عيد قربان ، فطر،غديرخم و ...) و عزاداري ، سالروز، رحلت يا شهادت بزرگان دين ( مانندرحلت رسول اكرم ( ص ) ، عاشورا و ...) نقش بسيار زيادي در گسترش فرهنگ و ارزش هاي حاكم بر جامعه اسلامي دارد و خود از تعظيم شعاير بوده كه درقرآن كريم خداوند بر آن توصيه فرموده است ( حج ، آيه 32 ) و ايمه معصومين ( ع ) نيز بر آن تاكيد نموده اند .امام باقر ( ع ) در زمينه برپايي عزا براي امام حسين ( ع ) دستور مي فرمايند : ( ( كه براي امام حسين ( ع ) ندبه و عزاداري و گريه كنند و به اهل خانه خود

دستور دهد كه بر او بگريند و مراسم عزاداري برپا كنند ) ) ، ( كامل الزيارات ، ص 175 ) . و همچنين از ايمه اطهار ( ع ) وارد شده است كه شيعيان ما در عزاي ما محزون و در شادي ما شادمي باشند .براي اين روزها در كتب روايي اعمال و آداب مخصوص وارد شده ( مانند نماز در روزهاي عيد و ..) كه نشانگر اهتمام ايمه اطهار به اين روزهامي باشد، بنابراين اگر چه از لحاظ اقتصادي در روزهاي تعطيل ، جامعه درظاهر پيشرفتي ندارد، ولي از لحاظ معنوي و فرهنگي تاثير بسياري درپيشرفت و ترقي جامعه دارد كه غيرمستقيم مي تواند اثرات آن به بخش هاي مادي جامعه از قبيل اقتصادي ، صنعتي و ...نيز سرايت كرده و باعث شكوفايي و پيشرفت آنها مي شود .به عنوان نمونه بيشترين مشكل دربخش هاي اداري و دولتي ما نبود وجدان كاري مي باشد كه باعث ايجاد يك نظام اداري غيركارآمد همراه با بازدهي خيلي پايين و ساير مشكلات شده است . در صورتي كه دستگاه هاي فرهنگي و رسانه هاي عمومي بتوانند بر اثرآموزه هايي كه در بزرگداشت مراسم مذهبي و ...به افراد مي آموزند، باعث تقويت ايمان ، تقوا، تعهد و ...افراد جامعه شوند، بسياري از مشكلات اداري ، اقتصادي و ...جامعه حل خواهد شد و در تقويت انگيزه و ميزان كارآيي نيروهاي توليدي و ...بسيار موثر خواهد بود، لذا در كشورهاي پيشرفته به نقش مذهب براي كاركرد بخش هاي ديگر جامعه و نهايتا" نظام اجتماعي بسيار توجه مي شود و بسياري از روزهاي مهم و اعياد مذهبي خود را به

صورت تعطيل رسمي درآورده اند، ( فرامرز رفيع پور، توسعه وتضاد، ص 307 ) . ثالثا"، چرا وقتي سخن از كثرت تعطيلات مي آيد بلافاصله تعطيلات مذهبي را نشانه رويم . مگر تعطيلات باستاني نوروزي را نمي توان كاهش داد .يكي از سياست هاي دولت شهيد رجايي همين مساله بود، ولي متاسفانه حتي براي يك سال هم نشد كه تعطيلات سيزده روز نوروزي را درمراكز آموزشي به 5 روز تقليل دهند .;

علت نابسامانيهاى جامعه انسانى چيست؟

پرسش

علت نابسامانيهاى جامعه انسانى چيست؟

پاسخ

علت اساسى تمام نابسامانيها را مى توان پايبند نبودن به يك مذهب صحيح دانست، زيرا تجربيات تاريخى ملل پيشين ثابت مى كند كه جامعه ى انسانى بدون پايبندى به يك مكتب آمسانى، كه عقل و وجدان انسان را راضى كند، نمى تواند سعادتمند شود. هيچگاه قوانين انسانى نمى تواند جايگزين ايمان و عقيده دينى گردد. تا زا طريق ايمان در افراد جامعه انگيزه ى خير و نيكى و دورى از زشتى و پليدى ايجاد نشود، با هيچ نيرويى نمى توان جامعه را به سوى كمال و سعادت سوق داد. بزرگترين اشتباه تمدن كنونى همين است كه براى اصلاح نابسامانيها به هر چيزى جز به دين و مذهب فكر مى كند و نيروى عظيم ايمان و عقيده را به حساب نياورده، نقش عمده ى آن را در اصلاح جامعه ى انسانى ناديه مى گيرد. به همين علت از كوششهاى فراوانى كه انجام مى گيرد نتيجه اى به دست نمى آيد، بر نابسامانيها افزوده مى شود و هيچ جنبه اى از جنبه هاى فساد و تباهى اصلاح نمى شود مگر آنكه آن مشكل از گوشه اى ديگر و در شكلى ديگر بروز مى كند.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_1251_

اصل محاكات چيست؟

پرسش

اصل محاكات چيست؟

پاسخ

محاكات در لغت به معناى حكايت و بازگور كردن و مانند چيزى را به وسيله كردار يا گفتار آوردن است. محاكات در اصطلاح يعنى همرنگ شدن با ديگران. اصولا ترقى فرد و جامعه به واسطه همين اصل است. كودك براساس همين اصل، حرف زدن، راه رفتن و امور ديگر را ياد مى گيد. آموزش نوآموز و يادگرفتن مطالب از آموزگار به واسطه ى همين اصل صورت مى گيرد.

بنابراين، محاكات همان تقليد از ديگران است. نكته ى قابل توجّه اينكه تقليد انسان از ديگران چنانچه با فكر و تعقل همراه باشد، بسيار مفيد و موجب ترقى فرد و جامعه است. اسلام نيز آن را ستوده و بدان تشويق كرده است.

اما اگر بدون فكر و به اصطلاح طوطى وار تقليد نمايد، بسيار بد و مذموم است و موجب بدبختى فرد و جامعه است. بهترين گواه زنده تقليد كوركورانه ى مسلمانان از غرب

_1809_

است، كه بدون توجّه و به طور ناخودآگاه در اعتيادهاى خطرناك، شهوت رانى و غيره از آنها تقليد مى كنند.

قرآن مجيد مى فرمايد:«فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه;اى پيامبر مژده ده بندگان مرا، كسانى كه گفتارها را مى شنوند، اما خوبهايش را پيروى مى كنند».

(بخش پاسخ به سؤالات )

_1810_

آيا اختلاف در جامعه اوّليه انسانى مولود ابزار توليد بود يا خير؟

پرسش

آيا اختلاف در جامعه اوّليه انسانى مولود ابزار توليد بود يا خير؟

پاسخ

آنچه كه از منابع دينى به دست مى آيد اين است كه اختلاف در جامعه ابتدايى انسانى به خاطر تركيب انسان داشتن اختيار به وجود آمده است. اوّلين اختلاف در بين انسان ها، اختلاف هابيل و قابيل، فرزندان آدم((عليه السلام)) بود كه در اثر امرى معنوى و نه در اثر ابزار توليد به وجود آمد. در قرآن كريم در اين باره آمده است:

«اذا قرّباقرباناً منقبّل من احدهما و لم يتقبل من الاخر قال لاقتلنّك;آنگاه كه آن دو قربانى كردند و قربانى يكى از آن دو(هابيل) قبول شد و قربانى ديگرى(قابيل) پذيرفته نشد. پس او(قابيل) گفت هر آينه تو را خواهم كشت».

( بخش پاسخ به سؤالات )

_46_

خواهشاً در مورد جو سياسي و فرهنگي اجتماع يك ديدگاه كلي كه به عنوان يك مداوا باشد راهنمايي كنيد؟ كه از اين بدبيني كه در جامعه وجود دارد تا حدودي شفافيتي نشان دهد.

پرسش

خواهشاً در مورد جو سياسي و فرهنگي اجتماع يك ديدگاه كلي كه به عنوان يك مداوا باشد راهنمايي كنيد؟ كه از اين بدبيني كه در جامعه وجود دارد تا حدودي شفافيتي نشان دهد.

پاسخ

بايد ديد عوامل بدبيني چيست؟

يا عدم شناخت كافي است، يا سوء ظن است ياپيش فرض هايي است كه انسان دارد و ممكن است بعضي از بدبينيها بر اساس يكسري واقعيت ها باشد.

در عين حال يك نظام سياسي از دو حال خارج نيست يا حق است يا باطل اگر، اصل نظام را نظام حق مي دانيم كاستيها در آن مشاهده مي شود بايد به اندازة توان در صدد رفع آن كاستيها برآئيم.

نكته اساسي در قضاوتها به ملاك مطلوبيت يك نظام در نظر افراد باز مي گردد كه مي تواند رفاه مادي عموم طبقات باشد و نيز مي تواند ملاكهاي ارزشي مانند استقلال و برپايي حكومت ديني و انتخاب آزادانه مردم و جهت گيري برنامه هاي نظام براي اجراء قوانين اسلام باشد. طبيعي است براي افرادي كه شاخص مطلوبيت در نزد آنها رفاه مادي است ارتفاع و نزول قيمتها تعيين كننده مطلوبيت و يا عدم مطلوبيت است انصاف حكم مي كند كه در بخش اقتصادي نيز با توجه به محاصرة اقتصادي و دشمنيهاي استكبار و فرمولهاي پيچيدة مبارزة اقتصادي آنها و ده ها عامل مهم ديگر به اين حقيقت باور داشته باشيم كه جهت گيري قوانين مجلس و اهتمام برنامه هاي كلان اقتصادي در جهت محروميت زدائي است و دلايل و نشانه هاي صدق اين ادعا خدمات قابل توجه به مناطق محروم و روستاها است كه نسبت به تمام دورة حكومت طاغوت قابل مقايسه نيست. شرايط حاكم بر اوضاع اقتصادي جامعه را مي توان به اوضاع فردي تشبيه نمود

كه طوفاني سخت همة اساس البيت او را در صحرا پراكنده ساخته است و او مي خواهد در ضمن وزش چنين طوفاني اموال متفرق خود را گردآوري كند، هرچه را جمع كرده كنار هم مي چيند و به آن نظم مي بخشد دوباره طوفان برهم مي زند و اگر قسمتي را اصلاح مي كند قسمت ديگري از هم مي پاشد. در شرايط اقتصادي حاكم بر جامعه ترورهاي اقتصادي و دشمنيهاي استكبار

به منزلة همين طوفان عمل مي كند كه قرار و آرام را گرفته اوضاع بسيار سختي ايجاد مي نمايد ولي غالباً اين دشمنيها و عوامل، پنهان از ديد عامة مردم است. رقمهاي كلان بودجه هايي كه دولت آمريكا در ضربه زدن به نظام جمهوري اسلامي ايران تصويب مي نمايد و طرفندهاي سياسي پنهاني كه به كار مي گيرد قدرت تشخيص علت نابسامانيها اقتصادي و حل آن را دشوار مي سازد و اما در ديدكساني كه شاخص هاي مطلوبيت نظام نفس جديت و كوشش در راه دستيابي به ارزشهاي متعالي اسلام است فرق نمي كند كه در كشاكش مبارزه چه اوضاع و شرايطي پيش آيد مهم آن است كه به تكليف الهي عمل شود و در مقابل دشمنيها سر تسليم فرود آورده نشود. اگر ارادة خداي متعال تعلق گرفت پيروزي و غلبه نصيب گردد و يا شهادت و جانبازي در راه اسلام، در منظر چنين كساني تا وقتي كه اين جهاد مقدس برپا است و رهبران فداكار و صادقي دارد بايد با همة وجود از انقلاب دفاع نمود و خوشبيني و اميد با هيچ حادثه اي از دست نخواهد رفت.

قرآن ويژگيهاي يك جامعه ايدهآل و خوب را چه ميداند؟

پرسش

قرآن ويژگيهاي يك جامعه ايدهآل و خوب را چه ميداند؟

پاسخ

جامعه ايدهآل قرآني به نحو كامل و اتم در زمان ظهور حضرت مهديغ تحقق مييابد و آرزوي ديرينه بشريت جامعه عمل ميپوشد.

برخي از مؤلّفهها و ويژگيهاي جامعه آرماني از ديدگاه قرآن:

جامعه ديني از ديدگاه قرآن ايدهآل و مطلوب است كه ضمن تن دادن به حكومت و داوري دين، اين مؤلفهها را نيز داراست.

1. حق مداري، اولين مؤلفه جامعه ديني، پيروي از حق در فكر و عمل است در حوزه فكري، حاكميت عقل و انديشه و تبعيت از حق و حق مداري را توصيه و ترغيب ميكند و كساني كه از اين نعمت خدائي استفاده نميكنند را مذمت مينمايد و ميفرمايد "أَفَلاَ تَعْقِلُونَ ;(بقره،44) چرا تعقل نميكنيد."

در حوزه عملي نيز توصيه به حق محوري مينمايد و ميفرمايد حق مدار باشيد و لو به ضرر خودتان يا بستگانتان باشد.

"يَ_ََّأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ كُونُواْ قَوَّ َمِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَآءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَيََّ أَنفُسِكُمْ أَوِ الْوَ َلِدَيْنِ وَالاْ ئَقْرَبِين;(نسأ،135) اي كساني كه ايمان آوردهايد به عدالت قيام و عمل كنيد و براي خدا شهادت دهيد گرچه به زيان شما يا نزديكانتان باشد."

لذا جامعه ديني پيرو حق است و لو اكثريت با آن سرناسازگاري داشته باشند.

2. عدالت محوري

دومين شاخصه جامعه مطلوب، عدالت محوري است كه هدف اجتماعي بعثت پيامبران نيز همين اقامه قسط و عدل بوده است لذا تحقق بخشيدن به اين هدف محوري بايد در سرلوحه جامعه ايدهآل قرآني قرار بگيرد.

"لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَ_َتِ وَ أَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَ_َبَ وَ الْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط;(حديد،25) ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم و با

آن كتاب و ميزان نازل كرديم تا مردم به عدالت قيام كنند."

رعايت عدالت اجتماعي در عرصه اقتصاد، حقوق و... نيز از رعايت عدالت در منابع و منافع از شاخصههاي جامعه ايدهآل قرآني است.

3. قانونگرايي

جامعه ايدهآل قرآني، قانونگر است و از هرج و مرج پرهيز دارد. ضمن آن كه قانوني جز قانون الهي را نميپذيرد و وحي و تعاليم انبيا را منبع قانونگذاري در جامعه ميداند و خود را پايبند اين قانون ميداند.

"اسلام چون دامنه حيات انساني را منحصر به همين زندگي دنيا ندانسته و حيات واقعي را حيات آخرت ميداند قانون را بر اين اساس و بر اساس توحيد وضع كرده است و در مرحله قانونگذاري، تنها به تعديل ارادهها در اعمال و افعال مردم بسنده نكرده بلكه آن را با يك سلسله وظايف عبادي و معارف حقه و اخلاق فاضله تكميل كرده است.

بر خلاف تمدن امروز كه قانون را بر اساس بهرهمندي از لذائذ مادي وضع ميكند.(الميزان، علامه طباطبايي;، ج 4، ص 12_111.)

4. حكومت ديني

يكي ديگر از مؤلفههاي جامعه ايدهآل قرآني، برپايي حكومت ديني است كه بدون شكلگيري حكومت ديني، احكام و اهداف دين محقق نخواهد شد.

و حكومت ديني در سايه زمامدار ديني ميسر است و تفسيرهاي ناصواب از حكومت ديني منهاي زمامدار ديني در حقيقت، رد و طرح اصل حكومت ديني است.

قرآن مجيد ميفرمايد: "إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُو وَالَّذِينَ ءَامَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَوَةَ وَهُمْ رَ َكِعُونَ ;(مائده،55) سرپرست و رهبر شما تنها خداست و پيامبر او و مؤمناني كه نماز به پا ميدارند و در حال ركوع زكات ميپردازند."

آيت اللّه مكارم ميگويد: روشن

است كه منظور از ولي در آيه فوق به معناي سرپرستي و تصرف و رهبري مادي و معنوي است.(تفسير نمونه، آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران، ج 4، ص 424، دارالكتب الاسلامية.)

اينها نگاهي گذرا به شاخصهها و ويژگيهاي كلي جامعه ايده آل از منظر قرآن بود شاخصههاي ديگري نيز وجود دارد كه در صورت تمايل ميتوانيد به كتاب جامعه برين نوشته ميرمدرس مراجعه فرماييد.

فروپاشي اجتماعي چه آثاري بر جامعه دارد؟

پرسش

فروپاشي اجتماعي چه آثاري بر جامعه دارد؟

پاسخ

پرسشگر گرامي قرآن كريم فروپاشي و نابودي اجتماعي جوامع را نتيجة گناه و نافرماني از دستورهاي خداوند متعال مي داند و مي فرمايد: "وَ إِذَآ أَرَدْنَآ أَن نُّهْلِكَ قَرْيَة ً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُواْ فِيهَا فَحَق َّ عَلَيْهَا الْقَوْل ُ فَدَمَّرْنَ_َهَا تَدْمِيرًا ; (اسرأ، 16) و هنگامي كه بخواهيم شهر و دياري را هلاك كنيم اوامر خود را براي "مترفين آن ها ]ثروتمندان مست شهوت بيان مي داريم سپس هنگامي كه به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات يافتند آن ها را به شدت در هم مي كوبيم

هنگامي كه اجتماعي بر اثر عوامل مختلف از جمله گناه و نافرماني مردم آن اجتماع از دستورهاي خداوند متعال فروپاشيد ديگر جامعه اي باقي نمي ماند كه آثارش بر آن مترتب شود.(ر.ك تفسير نمونه آية الله مكارم شيرازي و ديگران ج 12، ص 58_61، دارالكتب الاسلامية تهران )

پرسشگر محترم اگر از تأثير فروپاشي اجتماعي در جامعه تصور و منظور ديگري داريد، در مكاتبات بعدي توضيح دهيد.

چرا علما و اسلام شناسان در مورد مشكلات اجتماعي و فكري راه حل ارائه نمي دهند

پرسش

چرا علما و اسلام شناسان در مورد مشكلات اجتماعي و فكري راه حل ارائه نمي دهند

پاسخ

گرچه به دليل تراكم كار، از پاسخ مشروح به نامه دردمندانه شما عذر مي خواهيم؛ ولي به اجمال، نامه شما را درچند محور مورد بحث قرار مي دهيم:

1- علت عدم ارائه روشي براي مسائل فكري از سوي علماي اسلام،

2- ارائه راه حل در تمامي علوم انساني از سوي دانشمندان،

3- مسائل مستحدثه،

4- مشكلات جامعه در حال حاضر و احساس دوگانگي جوانان،

5- استفاده از راه هاي علمي و شيوه آزمون و خطا،

6- عدم ارائه مقاله و كتاب هاي انبوه،

7- محافظه كاري و مصلحت انديشي.

در برخي از زمينه هاي ياد شده، ما نيز با شما هم داستانيم؛ ولي در مواردي نيز جاي نقد و گفت وگو وجوددارد.

1- دانشمندان اسلامي از قرن ها پيش تاكنون، در مسائل فكري مورد نياز بشريت گام برداشته اند. آنان بسياري از نيازها راشناخته و در پرتو وحي به آن پاسخ داده اند. گسترش منطق، فلسفه، رياضيات، نجوم، طب، اصول زبان شناسي، فقه،علوم قرآن و ده ها رشته خرد و كلان از علوم و معارف بشري، ثمره اين تلاش تاريخي است.

البته اگر ما با آنها آشنا نباشيم، نبايد تصور كنيم كه كسي به آنها نپرداخته است.

فلسفه و كلام اسلامي، لبريز از پاسخ به نيازهاي فكري است. علاوه بر اين، فرزانگاني در هر عصر به نقد و بررسيافكار پرداخته و آن را در اختيار همگان قرار داده اند. هم چنين علامه طباطبايي(ره)، شهيد مطهري(ره)، علامه حسنزاده آملي و... با آثار خود در زمينه هاي مختلف، گام هاي بلندي در اين عصر برداشته اند.

البته كسي هرگز نبايد ادعا كند كه آنچه گفته شده، پايان راه است. علم همواره بايد رو به كمال باشد؛ ولي منكر شدنانبوه گران سنگ

تراث اسلامي، نشان از بي اطلاعي شخص دارد.

2- بسياري از رشته هاي علوم انساني در قرن حاضر، به صورت ويژه و به شكل رشته خاصي از دانش درآمدهاست.

جامعه شناسي، روان شناسي و رشته هاي مختلف آنها از آن جمله است. البته در گذشته نيز موضوعات و مسايل اينعلوم مطرح بوده است؛ مثلاً ابن خلدون در مقدمه تاريخ خود، درباره «علم الاجتماع و فلسفه تاريخ» نظرياتي را مطرح كرده است، به گونه اي كه وي را طرّاح دانش جامعه شناسي مي دانند. در آثار فارابي، ابن سينا و ده ها دانشمند ديگر نيزمقولاتي پيرامون روان شناسي و ديگر رشته ها وجود دارد.

متأسفانه در يكي دو قرن گذشته، به دلايل مختلف سياسي و اجتماعي - كه شرح آن مجالي وسيع مي طلبد -مسلمانان از تراث خود بيگانه شده و به جاي ابتكار و خلاقيت، تنها به نشخوار كردن آموزه هاي بيگانگان پرداختند؛ كه خود آنان با جديتي تمام در اين عرصه وارد شده بودند. از همين رو از توليد كننده فكر، به مصرف كننده آن تبديل شدند.

فشارهايي كه در آن دوران بر حوزه هاي علميه - كه وارثان دانش پيشينيان بودند - وارد شد، آنان را چنان در تنگناقرار داد كه به ناچار در حفظ ميراث علمي گذشتگان و توسعه آن، تنها در محدوده اي اندك به تلاش پرداختند. بقيه نيزيا در لابه لاي سطور كتاب ها باقي ماند و يا توسط بيگانگان تاراج شد و يا از بين رفت.

مجال كوتاه پس از انقلاب نيز - كه به راستي در برابر عمر دانش لحظه اي نيز به حساب نمي آيد - بنا به دلايل مختلف، اين اجازه را نداد كه دانشمندان، به طور كامل به شناخت كامل ميراث گذشته و دانش روز بپردازند و درتوسعه بايسته آن

بكوشند. در حقيقت گويا حوزه هاي علميه و متفكران اسلامي، از خوابي گران بيدار شدند؛ ولي باانبوهي از موضوعات تحقيق نشده روبه رو گشتند، كه مي بايست در آنها به ابداع و نوآوري مي پرداختند. حال با توجهبه اين كه حركت دانش و علم، داراي حركتي بسيار كند است و به سال ها و دهه ها و حتي قرن ها زمان نياز دارد، چگونه مي توان در عرض يكي دو دهه به تمامي اين مسائل پرداخت و در آنها اظهار نظر نمود؟

البته با همه آنچه كه گفته شد، متفكراني در اين عرصه گام هاي بلندي برداشته و برمي دارند؛ ولي انتظار حل يك شبه همه مسائل رؤيايي بيش نيست.

3- اما درباره مسائل مستحدثه؛ اگر مقصود مسائل فقهي است كه در اين زمينه فقهاي بزرگ گام هايي بلند برداشته اند ومتناسب با نيازها نظرات خويش را اعلام كرده و مي كنند؛ ولي اگر مقصود موضوعات علوم و دانش ها است، كه درقسمت قبل مورد گفت وگو قرار گرفت.

4- بلي، يكي از عوامل احساس دوگانگي جوانان، مطرح نشدن راه حل هاي مناسب و صريح در موارد گوناگون است. ولي نبايد اين را، تنها عامل به حساب آورد؛ بلكه عوامل مختلف فرهنگي و سياسي در اين زمينه داراي نقش است كه بايستي در جاي خود به تحليل آن پرداخت. از سوي ديگر، موانع اجتماعي و اقتصادي از جمله عوامل بازدارنده دراين زمينه است؛ مثلاً نكاح موقت از احكام قطعي فقه شيعه است؛ ولي پياده سازي آن با موانع عظيم اجتماعي وفرهنگي روبه رو است و... .

5- مسلما در حل مشكلات، بايد از راه حل هاي علمي بهره برد. تاكنون نيز در موضوع برنامه ريزي هاي خرد و كلان كشور،از وجود متخصصان رشته هاي مختلف - كه در سازمان ها و

ارگان ها حضور دارند - بهره برده مي شود؛ ولي تصور اينكه تنها با تكيه بر اين نظريات همه مشكلات قابل حل است، قضاوتي ساده انديشانه است. موضوع آزمون و خطا نيز،در بسياري از مسائل مورد عمل قرار گرفته است؛ از جمله در مسائل اقتصادي و بعضي از مسائل فرهنگي.

6- در اين زمينه انتقاد شما را تا حدودي وارد مي دانيم. با توجه به انبوه تبليغات غرب و بلندگوهاي نيرومند آنها، براي حفظ فرهنگ و استقلال كشور، بايد سرمايه گذاري هاي عظيمي صورت گيرد؛ ولي متأسفانه به دلايل اقتصادي وتنگناهاي ديگر، اين كار انجام نگرفته است؛ چه گام هاي بلندي نيز در اين عرصه برداشته شده است.

7- كاش مي دانستيم مقصود شما از محافظه كاري و مصلحت انديشي، مربوط به كدام موضوع است، تا بهتر مي توانستيم درباره آن گفت وگو كنيم!

معناي جامعه پيشرفته و وارسته چيست ؟

پرسش

معناي جامعه پيشرفته و وارسته چيست ؟

پاسخ

خلاصه ويژگي هاي جامعه مطلوب از ديدگاه قرآن و اسلام:

1- گذر كرده از خود پرستي به خدا پرستي و عبوديت در برابر او،

2- آكنده از عدل و قسط در همه ابعاد،

3- متحد و يكپارچه در برابر دشمنان،

4- مهربان و با عطوفت در داخل جامعه،

5- آمر به معروف و ناهي از منكر،

6- قدرتمند و موفق در عرصه هاي مختلف اجتماعي - اقتصادي - سياسي،

7- داراي نظم و ترتيب و برنامه در همه امور.

آيا تا بحال فكري براي مساءله طلاق كه در كشور ما آمار بالايي دارد شده است ؟

پرسش

آيا تا بحال فكري براي مساءله طلاق كه در كشور ما آمار بالايي دارد شده است ؟

پاسخ

ارائه هر گونه راه حلّي براي پيشگيري و مقابله با مسئله طلاق، نيازمند بررسي ريشه اي و دقيق و عوامل جامعه شناختن آن مي باشد كه به اختصار به بيان مهمترين آنها مي پردازيم:

1. طبق آمار موجود در مجتمع هاي قضايي خانواده، يكي از مهمترين عوامل طلاق در كشور ناشي از معضل شوم اعتياد و عواقب ناشي از آن از قبيل بيكاري، فقر، اختلافات خانوادگي و... مي باشد. كه البته خود اين عامل و اعتياد متأثر از عوامل ديگري است كه در ادامه بررسيمي شود.

2. معضلات اقتصادي و اجتماعي از قبيل، بيكاري و عدم اشتغال، سطح پايين در آمدها، مشكل مسكن و امكانات رفاهي و... يكي از عوامل مي باشد كه زمينه هاي طلاق و جدايي را فراهم مي آورند.

3. تغيير ارزش هاي حاكم بر جامعه از سال 1368 به بعد: پس از دوران دفاع مقدس و آغاز دوران بازسازي كشور، مدلي براي توسعه اقتصادي و اجتماعي در پيش گرفته شد كه اين مدل موجب بروز تضادهاي ارزشي و ناهنجاريهاي متعدد گرديد به گونه اي كه توسعه نتايجي ازقبيل تغيير ارزشهاي اجتماعي از سنتي به سوي مدرن، از ساده زيستي به تجمل، از كمك و همياري و ايثار و گذشت براي جامعه و حتي خانواده به سودجوئي فردي، و از ارزش قناعت به ارزش ثروت و از انسجام به فردگرايي و از ارزش دين و خدا به ارزش پول و دنيا، را در پي داشت.يكي از عواقب شوم تغيير ارزشها، سست شدن بنياد و كانون خانواده و گسترش طلاق مي باشد.

4. تهاجم فرهنگي: هجوم شوم فرهنگي افسار گسيخته و سراپا مبتذل

و بي بندوباري غرب، تمامي اركان جامعه از جمله خانواده را مورد تهديد قرار داده است، فرهنگ غرب كه ريشه در فردگرايي اصالت لذت و... دارد همانطور كه موجب انحطاط اخلاق و فروپاشي كانونخانواده در غرب شده اين تأثيران را براي ساير جوامعي كه در معرض هجوم اين فرهنگ قرار دارند نيز به ارمغان آورده است.

خلاصه آنكه زماني كه مشكلات و معضلات اقتصادي اكثريت خانواده ها را در فشار قرار داده باشد و از طرف ديگر ارزش هاي اسلامي و تعهدات اخلاقي از قبيل ايمان، توكل، قناعت و صبر احساس مسئوليت به اعضاي خانواده و... نيز در اثر تغيير جوّ و ارزشهاي حاكم درجامعه و همچنين تهاجم فرهنگي، دگرگون شده باشد، جامعه با سست شدن اركان خانواده و بروز طلاق مواجه مي شود. اما در مودر اينكه آيا اين مسأله قابل پيشگيري مي باشد و اقداماتي انجام شده است يا نه؟ بايد گفت كه از آنجا كه معضل طلاق بصورت مستقيم يا غير مستقيم ناي ازعوامل فوق مي باشد، بنابراين مسئولين در برنامه ريزي هاي خود سعي در حل اساسي و ريشه اي اين معضل داشته و اقدامات متعددي را نيز به انجام رسانيده اند.

مثلاً براي مبارزه با اعتياد و جلوگيري از عواقب شوم آن از قبل سست شدن اركان خانواده، اقداماتي از قبيل: اشتغال زايي و حل مشكل بيكاري، گسترش امكانات تفريحي، ورزشي، مبارزه قاطع با پخش مواد مخدر و همچنين در جهت مقابله با مشكلات و معضلات اقتصادي،توجه به وضعيت حقوقي و معيشتي اقشار مستضعف و آسيب پذير جامعه مبارزه با مفاسد اقتصادي به منظور بسط عدالت اجتماعي توجه به بخش مسكن اشتغل مولّد و... و همچنين در راه مبارزه با تهاجم فرهنگي، بالا

بردن توليدات فرهنگي داخلي هم از لحاظ كمي و كيفي در جهتترويج، تثبيت و نهادينه نمودن ارزش هاي اسلامي و تقويت روحيه ايمان و تلاش براي حل مشكلات احساس مسئوليت و وفاداري به كانون خانواده و... چه از طريق صدا و سيما و چه از طريق مطبوعات، اقدامات بسيار مفيد و متعددي صورت گرفته است.

علاوه بر اقدامات فوق كه بصورت غير مستقيم و زيربناي موجب حل مشكلات طلاق مي شود، ايجاد و گسترش مراكز مشاوره براي حل مشكلات و اختلافات خانوادگي و برخي اقدامات ديگر در مجتمعهاي قضايي خانواده براي پيشگيري از جدايي خانواده ها، قابل توجهمي باشد.

انشاءالله اميد مي روزد با حل عوامل طلاق كه در منابع اسلامي به عنوان مبغوفترين حلال خداوند نام برده شده، و آثار و پيامدهاي منفي بسيار زيادي بر جامعه دارد، به هيچ وجه شاهد چنين معضلي در جامعه اسلامي نباشيم.{J

منظور از آيات اجتماعي قرآن كريم چيست آيا مجموعه اي در اين باره گردآوري شده است

پرسش

منظور از آيات اجتماعي قرآن كريم چيست آيا مجموعه اي در اين باره گردآوري شده است

پاسخ

پيش از پرداختن به آيات اجتماعي لازم است ابتدا مفهوم "علوم اجتماعي روشن شود تا از رهگذر آن بتوانيم حوزة آيات اجتماعي را به درستي شناخته و آيات آن را پي بگيريم

اصطلاح "علوم اجتماعي در معاني گوناگوني به كار رفته است گاه به معناي مترادف با "علوم انساني (تاريخ اقتصاد، روان شناسي و حقوق گرفته مي شود و گاه آن را تنهابر بخشي از علوم انساني كه ناظر به امور و شؤون اجتماعي انسان است تطبيق مي كنند و گاه معنا را تنگ تر كرده تنها به علوم انساني كه ناظر به امور و شؤون اجتماعي بوده و جنبة توصيفي داشته باشد (و نه دستوري اطلاق مي كنند (علم توصيفي در پي كشف تكوينيات و واقعيت هاي زندگي اجتماعي انسان است و علم دستوري يا هنجاري و يا ارزش بيان كنندة تشريفات و ارزش هاي زندگي اجتماعي انسان است (براي آگاهي بيشتر ر.ك جامعه و تاريخ از ديدگاه امام خميني ، محمد تقي مصباح يزدي ص 16 و 17، سازمان تبليغات اسلامي

بنابراين با توجه به هر يك از تعريف هاي ياد شده بخشي از آيات قرآن را مي توان مورد مطالعه قرار داد.

ولي از آن جا كه همة آيات قرآن گاه به جنبه هاي گوناگوني پرداخته است و هر مفسّري در حوزة فكري و تفسيري خود، به گوشه هايي از آن مي پردازد، نمي توان آيات را در يك تقسيم بندي كلي به اجتماعي و غير آن تقسيم كرد، مگر آن كه

جداسازي آيات اجتماعي تنها به ملاحظه جهت هاي اجتماعي آن ها باشد; به عبارت ديگر يك آيه مي تواند هم در دستة آيات اجتماعي قرار گيرد و هم در دستة آيات مربوط احكام فردي

آيات اجتماعي با توجه به معاني وسيع آن بسيار متنوع و فراوان است و شايد بتوان بيشترين آيات قرآن را در اين حوزه مطرح كرد; مانند احكام پيروي از ولي امر، قصاص دفاع خمس و زكات نمازهاي مسجد و جماعت حج معاملات و... و نيز آيات مربوط به چگونگي معاشرت با ديگران احكام زناشويي و...

آيات اجتماعي متناسب با شاخه ها و عناصر علوم اجتماعي در زير مجموعه هايي مستقل جاي مي گيرند; براي مثال آيات اقتصادي نظامي سياسي فرهنگي روانشناس و... هر يك در مجموعه هايي مستقل بحث مي شوند.

_ دربارة آيات اجتماعي تفسيرها و تك نگاري هاي فراواني ارائه شده است حتي دربارة برخي از شاخه هاي علوم اجتماعي فرهنگ هايي مستقل تر را تدوين گرديده مانند "الكشاف الاقتصادي لآيات القرآن الكريم اثر محيي الدين عطيّه الدار العالمية للكتاب الاسلامي والمعهد العالمي للفكر الاسلامي

برخي از منابع آيات اجتماعي عبارت است از: "جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن ، استاد محمد تقي مصباح يزدي "حقوق و سياست در قرآن ، استاد محمد تقي مصباح يزدي انتشارات مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني ; "اسلام و جامعه (چهار جلد)، جمعي از نويسندگان مركز جهاني علوم اسلامي "زندگي اجتماعي از ديدگاه اسلام ، دكتر احمد شبلي ترجمة دكتر سيد محمود اسد اللهي آستان قدس رضوي "نقش

قرآن در جهان معاصر" محمد غزالي ترجمة محمد صديق خالق پناه "بعد اجتماعي اسلام ; محمد اسفندياري و...

مسايل اجتماعي و سير آن ها در قرآن را توضيح دهيد؟

پرسش

مسايل اجتماعي و سير آن ها در قرآن را توضيح دهيد؟

پاسخ

مسائل اجتماعي در تعاليم اسلام و قرآن كريم جايگاه ويژه اي دارند و قرآن كريم همواره بر اصلاح و هدايت جامعه و اجتماع تأكيد مي كند، در اين جا به برخي از مواردي كه به مناسبت قرآن كريم درباره مسائل اجتماعي بحث كرده است اشاره مي شود:

1. اهميّت روابط زندگي اجتماعي چنان كه خداوند متعال مي فرمايد: "يَ_ََّأَيُّهَا الَّذِين َ ءَامَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّه َ لَعَلَّكُم ْ تُفْلِحُون َ;(آل عمران 200) اي كساني كه ايمان آورده ايد، صبر كنيد و ايستادگي ورزيد و مرزها را نگهباني كنيد و از خدا پروا نماييد، اميد است كه رستگار شويد."

آيه مذكور در بردارندة يك برنامة جامع چهار ماده اي براي عموم مسلمانان است الف صبر و ايستادگي در برابر حوادث و مشكلات

ب صبر و مقاومت در برابر مقاومت ديگران ج دستور آماده باش در برابر دشمنان و مراقبت دائم از مرزهاي كشور و سرزمين هاي اسلامي

د. پرهيزگار باشيد.(ر.ك تفسير نمونه آيت الله مكارم شيرازي و ديگران ج 3، ص 234 و 235، دارالكتب الاسلامية )

2. عوامل نابساماني هاي اجتماعي مثل خيانت دراموال يتيمان آميختن مال حلال با حرام و خوردن مال شبهه ناك و...(نسأ،2)

3. راهكار دادن در حل برخي مسائل اجتماعي و برداشتن عوامل اختلاف در اجتماع مثل تعيين سهم ارث هر كدام از بازماندگان و....(نسأ،11 و 12)

4. آزادي هاي اجتماعي و محدوده آن و دفاع از حقوق زنان (نسأ،19)، (هود،88)

5. عوامل پايداري گروه هاي اجتماعي (انفال 66)

6. ويژگي هاي مراكز ديني و اجتماعي

(توبه 107)

7. عوامل تحكيم و ايجاد امنيت و پيوندهاي اجتماعي (حجرات 12)

8. رعايت حقوق افراد جامعه مثل نهي از غيبت مسخره نكردن ديگران اجتناب از سوءظن (حجرات 11و12)

9. مشورت و تعاون و همكاري در امور;(شوري 38)، (مائده 2)

10. اخوت و برادري و اتحاد ميان مسلمانان (حجرات 10)

11. عدالت اجتماعي (نسأ،135)،(حديد،25)

و...

قرآن كريم مي فرمايد: "إِن َّ اللَّه َ يَأْمُرُ بِالْعَدْل ِ وَ الاْ ?ًِحْسَ_َن ِ وَ إِيتَآي سًِ ذِي الْقُرْبَي َ وَ يَنْهَي َ عَن ِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنكَرِ وَ الْبَغْي ِ يَعِظُكُم ْ لَعَلَّكُم ْ تَذَكَّرُون َ; (نحل 90) خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزديكان فرمان مي دهد; و از فحشا و منكر و ستم نهي مي كند; خداوند به شما اندرز مي دهد، شايد متذكر شويد!"

در اين آية شريفه به مسائل اجتماعي انساني اخلاقي در شش اصل مهم بيان شده است

1_ عدل كه قانون وسيع تر، گيراتر و جامع تر از آن تصور نمي شود.

2_ احسان در طول زندگي انسان ها مواقع حساس پيش مي آيد كه حل مشكلات به كمك اصل عدالت به تنهايي امكان پذير نيست بلكه نياز به ايثار و گذشت و فداكاري دارد، كه با استفاده از اصل "احسان بايد تحقق يابد.

3_ نيكي به نزديكان "ايتاي سً ذي القربي َ"، كه بخشي از مسأله احسان است با اين تفاوت كه احسان مربوط به كل جامعه است و "ايتاي ِ ذي القربي َ" در خصوص خويشاوندان و بستگان است كه جامعه كوچك محسوب مي شود، و با توجه به اين كه جامعه بزرگ از جامعه كوچك تر، (يعني جامعه فاميلي تركيب شده هرگاه اين واحدهاي كوچك تر از انسجام بيشتري برخوردار گردند، اثر

آن در كل جامعه ظاهر مي شود; افزون بر آن مسأله كمك به جامعه هاي كوچك يعني بستگان و خويشاوندان از آن نظر كه پشتوانه عاطفي نيرومندي برخوردار است از ضمانت اجرايي بيشتري بهره مند خواهد بود.

4، 5، 6_ دوري از "فحشا"، "منكر" و "بغي .

برخي از مفسران در توضيح اين قسمت از آيه فرموده اند: "فحشا"، اشاره به گناهان پنهاني "منكر"، اشاره به گناهان آشكار، و "بغي هرگونه تجاوز از حق خويش و ظلم و خود برتربيني نسبت به ديگران است

احياي اصول سه گانه عدل و احسان و ايتاي ِ ذي القربي و مبارزة با انحرافات سه گانه فحشأ، منكر و بغي در سطح جهاني كافي است كه دنياي آباد و آرام و خالي از هرگونه بدبختي و فساد بسازد، به همين خاطر اين آيه شريفه را مي توان از جامع ترين آيات قرآن در مورد مسائل اجتماعي شمرد.(ر.ك تفسير نمونه آية الله مكارم شيرازي و ديگران ج 11، ص 366_372، دارالكتب الاسلامية )

در ايام فاطميه و ايام ديگر كه از حضرت فاطمه(س) سخن مي گويند و ظلم هايي كه بر او شده گفته مي شود، چرا نامي از ظلم كننده ها بر او عمر و...) برده نمي شود، تا در ذهن مردم و بچه ها بماند؟

پرسش

در ايام فاطميه و ايام ديگر كه از حضرت فاطمه(س) سخن مي گويند و ظلم هايي كه بر او شده گفته مي شود، چرا نامي از ظلم كننده ها بر او عمر و...) برده نمي شود، تا در ذهن مردم و بچه ها بماند؟

پاسخ

اين هم يكي از ابعاد مظلوميت آن حضرت است يكي از افرادي كه بعد از رسول خدا مورد ظلم فراوان قرار گرفت، حضرت زهرا(س) بود، ولي اميرالمؤمنين علي(ع) و بسيار از شيعيان در آن زمان به خاطر حفظ اسلام و تفرقه نيافتادن بين مسلمانان، سكوت كردند و در عين مظلوميّت، صبر نمودند اميرالمؤمنين(ع فرمود: صبرتُ و في العين قذي و في الحلق شجي أري تراثي نهباً[2]؛ صبر كردم، در حالي كه خاري در چشمم و استخواني در گلويم بود. مي ديدم كه ارث مرا به غارت بردند". در زمان ما هم هنوز آن مظلوميّت ادامه دارد. خاندان عصمت و طهارت در عين عظمت و بلندي و كمال معنويت همواره مظلوم بوده اند و هنوز به خاطر اين كه برادران اهل سنّت از ما شيعيان آزرده خاطر نشوند و ما را خارج از اسلام ندانند، مجبوريم كوتاه بيائيم.

([2] نهج البلاغه، خطبه 3.

در شهر ما چهار نفر روحاني زندگي مي كنند و هميشه مردم را به وحدت و يكدلي دعوت مي كنند اما تاكنون يك بار كسي نديده خودشان يك جا جمع شوند، وقتي چهار نفر روحاني نتوانند با هم توافق كنند، از مردم چه انتظاري دارند؟!

پرسش

در شهر ما چهار نفر روحاني زندگي مي كنند و هميشه مردم را به وحدت و يكدلي دعوت مي كنند اما تاكنون يك بار كسي نديده خودشان يك جا جمع شوند، وقتي چهار نفر روحاني نتوانند با هم توافق كنند، از مردم چه انتظاري دارند؟!

پاسخ

ترديدي نيست كه دين مقدس اسلام آيين وحدت و يگانگي است و از هر گونه نفاق و تفرقه و پراكندگي بيزار است. توحيد نه تنها يكي از اصول دين است، بلكه تمام اصول و فروع اسلام و همه برنامه هاي آن بر محور توحيد دور مي زند.

توحيد روحي است در كالبد همه تعلميات اسلام وجاني است كه در پيكر اسلام است.(1)

اتحاد و يكپارچگي اثر اعجازآميزي در پيشرفت اهداف اجتماعي دارد.

امرز سدهاي عظيمي در جها بر پا شده كه مبدء توليد بزرگترين نيرو است و سرزمين هاي وسيعي را زير پوشش آب يا روشنايي قرار داده است.

اگر دسرت فكر كنيم مي بينيم اين قدرت عظيم چيزي جز نتيجه پيوستن قدرت هاي ناچيز دانه هاي باران نيست. آن گاه بهاهملت اتحاد انسان ها واقف مي شويم.

رسول خدا(ص) فرمود: "مثل افراد مؤمن در دوستي و نيكي به يكديگر همچون اعضاي يك پيكر است كه چون بعضي از آن رنجور شود و به درد آيد، اعضاي ديگر را قرار و آرامش نخواهد بود".(2)

برادر عزير، اگر روحانيون شهرتان همان طوري باشند كه شما نوشتيد، اما شما وقتل فهميديد اتحاد و توافق اثر فوق العاده اي دارد، بايد طبق آنعمل كنيد، خواه گويندگان عمل بكنند و خواه ترك نمايند.

ولي فكر نمي كنيم روحانيون شهرتان چنان باشند و حتماً با هم تماس دارند و با هم تبادل نظر مي كنند و از علم يكديگر

بهره مند مي شوند، اما ممكن است شما نديده باشيد.

البته بهتر است تجمع آنان گاهي در انظار مردم باشد تا خداي ناكرده ايجاد تفرقه در ديگران نكند.

پي نوشت ها:

1 - تفسير نمونه، ج 6، ص 50.

2 - تفسير ابوالفتح رازي، ج 2، ص 450، طبق نقل نمونه، ج 3، ص 33.

قرآن براي فراهم شدن زمينة هم زيستي مسالمت آميز جهان مسلمانان و اهل كتاب، چه راه حلي را پيشنهاد مي كند؟

پرسش

قرآن براي فراهم شدن زمينة هم زيستي مسالمت آميز جهان مسلمانان و اهل كتاب، چه راه حلي را پيشنهاد مي كند؟

پاسخ

قرآن، اهل كتاب را مخاطب ساخته و به پافشاري به موارد اشتراك كه اصل توحيد و شاخه هاي آن است، دعوت مي كند، مي فرمايد [بگو اي اهل كتاب بياييد به سوي سخني كه ميان ما و شما يكسان است كه جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزي را شريك او قرار ندهيم و بعضي از ما بعضي ديگر را جز خداوند يگانه به خدايي نپذيرند] «قُلْ يا اَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا اِلي كَلِمَةٍ سَواء بَيْننا وَ بَيْنَكُمْ اَنْ لا نَعْبُدَ اِلّا اللهَ وَ لانُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَلا يَتَّخِذَ بَعْضُناً بَعْضاً اَرْباباً مِنْ دونِ اللهِ». آل عمران/64

و در پايان مي افزايد [هر گاه از اين دعوت سرپيچي كنند بگوييد گواه باشيد كه ما مسلمانيم] (و بر خطّ توحيد پيش مي رويم).

دعوت به سوي قدر مشترك،بهترين راه براي همزيستي دو مذهب مختلف است، چرا كه غالباً نمي توان از يك گروه بخواهيم تمام عقايد خود را رها كند و تابع ديگري گردد و اگر هم منطقي باشد، عملي نيست، پس بهتر اين است كه اگر پيروان اديان ديگر، بعد از شنيدن دلايل مختلف به اسلام نگرويدند، آنها را در عقايد خاصّ خودشان رها كنيم و در قدر مشترك همكاري نماييم و بهترين قدر مشترك بين همة اديان آسماني، همان اصل توحيد و يگانگي خدا در ذات و صفات است.

در واقع اين دعوت به همزيستي مسالمت آميز و تكيه بر جنبه هاي مشترك، يكي از مصداقهاي روشن «مجادلة بالّتي هي احسن» است و به خوبي نشان مي دهد كه اسلام هرگز نمي خواهد با توسل به زور،

پيروان مذاهب ديگر را به آيين اسلام بكشاند.

جالب اينكه در سال هفتم هجرت (بعد از فتح حديبيّه) كه پيامبر اسلام (ص) نامه هايي به سران حكومتهاي بزرگ جهان مانند «مقوقس» زمامدار مصر و «هرقل» پادشاه روم و «كسري» پادشاه ايران، نوشت و آنها را به سوي اسلام دعوت نمود، در ذيل بسياري از اين نامه ها به آية فوق اشاره فرمود، يعني حدّاقل بياييد در آن اصل مهمي كه حلقة اتصال همة اديان آسماني است، اصل توحيد، با يكديگر همكاري و سپس همزيستي كنيم.

اين خود، بهترين نشانه براي روح صلح طلبي اسلام و آمادگي براي همزيستي مسالمت آميز با پيروان ساير اديان آسماني است، كه ريشه در عصر پيامبر(ص) دارد.

________________________________________________________________________________________________________________

ديدگاه روايات اسلامي پيرامون هم زيستي با پيروان ديگر مذاهب چيست؟

پرسش

ديدگاه روايات اسلامي پيرامون هم زيستي با پيروان ديگر مذاهب چيست؟

پاسخ

در روايات اسلامي نكات زيادي در اين زمينه به چشم مي خورد از جمله

1_ امام علي در فرمان معروف مالك اشتر مي فرمايد

«وَ اَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعيَّهِ وَالْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لاتَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبَعاً ضارياً تَغْتَنِمُ اَكْلَهُمْ، فَاِنَّهُمْ صِنْفانِ، اِمّا اَخٌ لَكَ فِي الدِّينِ اَوْ نَظير لَكَ فِي الْخَلْقِ» [قلب خود را نسبت به ملّت خويش، سرشار از رحمت و محبّت و لطف كن و همچون حيوان درّنده اي مباش كه خوردن آنان را غنيمت بداني، زيرا آنها دو گروهند يا برادر ديني تواند و يا انساني همانند تو!]

تعبيري از اين گوياتر و رساتر دربارة همزيستي محبّت آميز نسبت به غير مسلمانان پيدا نمي شود و با توجّه به اينكه علي(ع) در اين فرمان اين محبّت و مدارا و رحمت و لطف را وظيفه رئيس حكومت اسلامي مي شناسد، تكليف افراد يك جامعه در مقابل يكديگر كاملاً روشن مي شود.

2 _ در حديث ديگري از امام صادق(ع) مي خوانيم كه علي(ع) با يك كافر ذمّي همسفر بود، ذمّي از آن حضرت پرسيد شما عازم كجا هستيد؟ فرمود كوفه، هنگامي كه آن مرد ذمّي سر دو راهي از علي (ع) جدا شد، اميرمؤمنان نيز همراه او آمد، مرد ذمّي گفت مگر نفرمودي كه شما عازم كوفه هستي؟! فرمود آري چنين است، عرض كرد پس چرا راه كوفه را رها كردي؟ فرمود دانسته اين كار را كردم!، عرض كرد پس چرا با اين كه مي دانستي چنين كردي؟ فرمود

«هذا مِنْ تَمامِ حُسْنِ الصُّحْبَةِ اَنْ يُشَيِّعَ الرَّجُلُ صاحِبَهُ هُنَيْئَةً اِذا فارَقَهُ، وَ كَذلِكَ اَمَرنا نَبيُّنا» (بحارالانوار 41/53) [اين ازكمال حسن معاشرت است

كه انسان هنگامي كه همسفرش از او جدا شد، كمي او را بدرقه كند، اين گونه پيامبر به ما دستور داده است.]

مرد ذمّي از روي تعجّب پرسيد راستي چنين است؟ امام فرمود آري مرد ذمّي گفت بنابراين كساني كه از او پيروي مي كنند به خاطر همين اعمال بزرگوارانة اوست، و من گواهي مي دهم كه به دين توام!»

3_ در حديثي از پيامبر اكرم (ص) مي خوانيم

«مَنْ ظَلَمَ مُعاهِداً وَ كَلَّفَهُ فَوْقَ طاقَتِهِ فَاَنا حَجيجُهُ يَوْمَ الْقِيامَهِ» (فتوح البلدان/167) [هر كس بر غير مسلماني كه پيمان (دوستي و همزيستي) با مسلمانان دارد ستم كند، يا به او بيش از توان و قدرتش تكليف نمايد، در روز قيامت، من خودم طرف حساب او هستم و حقّ او را مطالبه مي كنم!]

4_ در حديث ديگري كه در كتاب خراج ابو يوسف آمده است مي خوانيم

«حكيم بن حزام» مشاهده كرد كه «عياض بن غنم» جمعي از اهل ذمّه را در آفتاب نگهداشته به خاطر اينكه «جزيه» خود را نپرداخته بودند (و از اين طريق مي خواست آنها را تحت فشار قرار دهد) «حكيم» گفت اي عياض! اين چه كاري است مي كني؟ من از رسول خدا (ص) شنيدم كه فرمود «اِنَّ الَّذينَ يُعَذِّبُونَ النَّاسَ فِي الدُّنْيا يُعَذِّبُونَ فِي الْاخِرَهِ» (الخداج/124) [كساني كه مردم را در دنيا آزار مي دهند، خداوند آنها را در آخرت مجازات خواهد كرد.]

اين مسأله به قدري در ميان مسلمين معروف بود كه از «عمر بن عبدالعزيز» نقل مي كنند كه يكي از فرماندارانش به نام «علي بن ارطاه» به او نوشت گروهي نزد ما هستند كه خراجشان را بدون اينكه آنها را آزار دهند و ايذاء كنند نمي پردازند، عمر بن عبدالعزيز

به او نوشت «راستي بسيار عجيب است كه تو از من اجازه مي خواهي انساني را شكنجه كني! گويي من سپر تو در مقابل عذاب الهي هستم و گويي اجازه و رضايت من تو را از عذاب الهي رهايي مي بخشد (اگر چنين فكر مي كني، سخت اشتباه كرده اي) هنگامي كه نامة من به تو مي رسد هر كس خراج خود را با ميل خود بپردازد مشكلي ندارد و الّا او را سوگند بده (كه توانايي ندارد و به همين سوگند قناعت كن) سپس افزود به خدا سوگند من روز قيامت، خدا را در حالي ملاقات كنم كه آنان جنايت كرده اند (و حق بيت المال را نپرداخته اند) نزد من محبوبتر است از اين كه خدا را ملاقات كنم درحالي كه آنها را شكنجه يا آزار كرده باشم!»

________________________________________________________________________________________________________________

اجتماع بشري كه منبع همه پيشرفتها و موفّقيتهاي علمي و اجتماعي است به چه صورتي مي تواند به هدف مطلوب خود برسد؟

پرسش

اجتماع بشري كه منبع همه پيشرفتها و موفّقيتهاي علمي و اجتماعي است به چه صورتي مي تواند به هدف مطلوب خود برسد؟

پاسخ

در صورتي مي تواند، به هدف مطلوب خود برسد كه محكمترين پيوند را داشته باشد وگرنه تبديل به جهنم سوزاني مي شود، كه زحمات و مشكلات اجتماع را دارد، بي آنكه از بركات آن بهره مند گردد.

از يك سو بر وحدت عمومي جهان بشريت به عنوان اعضاي يك خانواده و برادراني كه از يك پدر و مادر متولد شده اند تأكيد مي نهد.

و از سوي ديگر مؤمنان را عضو يك پيكر، صرف نظر از اختلاف زبان و نژاد مي شمرد و مي گويد «بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ» [شما همگي هم نوعيد و همجنس يكديگر و عضو يك پيكر.] آل عمران/ 195

و در جاي ديگر مي فرمايد «وَالْمُؤْمِنونَ وَالمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ اَوْلياءُ بَعْضٍ» [مردان و زنان با ايمان ولي (و يار و ياور) يكديگرند.] توبه/ 71

به اين نيز قناعت نمي كند و علاوه بر پيوند بشريت و پيوند ايمان نسبت به پيوندهاي خويشاوندي، كه در دايره فشرده تر و نزديكتري است نيز توصيه و تأكيد مي كند و شكستن اين پيمان را گناهي بزرگ مي شمرد و مي فرمايد «اَلَّذينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللهِ مِنْ بَعْدِ ميثاقِه وَيَقْطَعونَ ما اَمَرَ اللهُ بِه اَنْ يُوصَلَ وَيُفْسِدوُنَ فِي الْاَرْضِ اُولئِكَ هُمُ الْخاسِروُن» [فاسقان آنها هستند كه پيمان خدا را پس از آنكه محكم ساختند مي شكنند و پيوندهايي را كه خدا دستور داده برقرار سازند قطع مي نمايند و در جهان فساد مي كنند اينها زيانكارانند.] بقره/ 27

و در سوره محمد (ص) آيه 22 و 23 مي خوانيم «فَهَلْ

عَسَيْتُمْ اِنْ تَوَلَّيْتُمْ اَنْ تَفْسِدُوا فِي الْاَرْضِ وَتُقَطِّعُوا اَرْحامَكُمْ _ اُولئِكَ الَّذينَ لَعَنَهُمْ اللهُ فَاَصَمَّهُمْ وَاَعْمي اَبْصارَهُمْ» [اما اگر روي گردان شويد، آيا جز اين انتظار داريد كه در زمين فساد كنيد و پيوند خويشاوند ي را قطع كنيد _ چنين افراد كساني هستند كه خداوند آنها را از رحمتش دور ساخته، گوشهايشان را كر، و چشمهايشان را كور كرده است.]

و به اين ترتيب قطع اين پيوندها را همرديف فساد در زمين و مايه كوري و كري چشم و گوش باطن مي داند.

اهميت اين پيوندها در اسلام تا آنجاست كه هر چيزي كه كمك به تحكيم پيوندهاي اجتماعي كند، مطلوب شمرده شده حتي دورغي كه بدترين گناه است براي اصلاح ذات البين مجاز مي باشد.

و به عكس، هر چيزي كه مايه از هم گسستگي پيوندها گردد منفور و مردود شمرده شده، تحت هر عنوان و هر نامي كه باشد.

قرآن براي ايجاد «پيوند» و «روح اجتماعي» از چه وسائلي استفاده كرده است؟

پرسش

قرآن براي ايجاد «پيوند» و «روح اجتماعي» از چه وسائلي استفاده كرده است؟

پاسخ

دقت در تعبيرات قرآن نشان ميدهد كه براي ايجاد اين رابطه، نزديك ترين راه را پيموده، و اخوت و برادري را كه نزديك ترين و عميقترين رابطة دو انسان با يكديگر بر اساس مساوات و احترام متقابل است، اصل اساسي پيوند اجتماعي انسان ها شمرده است.

و اين اخوت را، هم از نظر جسماني _ بخاطر بازگشت همة انسانها به يك پدر و مادر _ و هم از نظر روحاني، بخاطر پيروي از يك مبدأ واحد فكري، يعني ايمان به خداوند يگانه و آئين و قانون واحد، معتبر شناخته است.

قرآن روي كلمة «رفيق» يا «همنوع» و مانند اينها كه در دنياي امروز بعنوان يك شعار مهم اجتماعي روي آنها تكيه ميشود، تكيه نكرده، بلكه همه جا سخن از «برادري» به ميان آورده است، آيات زير شاهد گوياي اين مدعاست

1. «اِنَّمَا الْمُؤمِنُونَ اِخوَةٌ فَاصْلِحُوا بَيْنَ اَخَوَيْكُمْ» حجرات/10 [مؤمنان برادر يكديگرند، بنابراين در ميان برادرانتان صلح و صفا ايجاد كنيد.]

2. «وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللهَ عَلَيْكُم اِذْ كُنْتُمْ اَعداءً فَاَلَفَّ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَاَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ اِخْواناً» آل عمران/103 [بخاطر بياوريد نعمت خداوند را بر خود، هنگاميكه دشمن يكديگر بوديد، خداوند در ميان دلهاي شما الفت ايجاد كرد و به لطف و نعمت الهي برادر يكديگر شديد.]

3. «وان تخالطوهم فاخوانكم» بقره _ 219 [اگر با يتيمان آميزش داشته باشيد آنها برادران شما هستند.]

4. «رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَلِاِخْوانِنَا الَّذينَ سَبَقُونا بِالْايمان حشر _ 10 [پروردگارا ما و برادرانمان را كه پيش از ما ايمان آوردند ببخشا.]

5. قرآن يكي از صفات برجسته بهشتيان را همين «اخوت» شمرده آنجا كه مي گويد «وَنَزَعْنا ما في

صُدوُرِهِمْ مِنْ غِلٍ اِخْواناً عَلي سُرُرِ مُتَقابِلينَ» حجر _ 47 [ما تمام كينه ها را از درون سينه هاي آنها برمي كنيم، در حالي كه احساس برادري مي كنند، روي تختها در برابر يكديگر قرار خواهند داشت] (هم برادرند و هم برابر و اين دو ميتوانند بهشت را در همين دنيا نيز بوجود آورند.)

ديدگاه قرآن دربارة فيض حضور مؤمنان در صحنه هاي اجتماعي چيست؟

پرسش

ديدگاه قرآن دربارة فيض حضور مؤمنان در صحنه هاي اجتماعي چيست؟

پاسخ

خداي سبحان در بيان بخشي از وظايف مؤمنان، نسبت به رسول اكرم(ص) مي فرمايد: «انما المُؤمنون الَذين امنوا بالله و رَسوله و اذا كان مَعَه عَلي أمر جامع لَم يَذهبوا حتي يستأذنوه اِن الذين يستأذنوك أولئك الذين يؤمنون بالله و رسوله فَاِذا اسَتأذنوك لِبعض شَأنهم فَأِذن لِمن شِئت منهم و استغفر لهم الله ان الله غفور رحيم» نور/62؛ مؤمنان واقعي كساني هستند كه به خدا و پيامبر ايمان آورده، در امور اجتماعي كه حضور همگان در صحنه لازم است، هرگز پيامبر را تنها نمي گذارند و بدون اجازه پيامبر از صحنه خارج نمي شوند. البته استيذان از پيامبر، ناشي از قصور است، زيرا فرد استيذان كننده موفق به فوز عظيم همراهي با رسول گرامي(ص) نشده و بر اثر ناكامي به او ترخيص داده شده تا با اذن قبلي از محضر پيامبر بيرون رود.

آنگاه خداوند به پيامبر دستور مي دهد تا براي چنين معذوري طلب آمرزش كند، زيرا گرچه او معذور است ليكن بر اثر اين قصور از فيضي بزرگ محروم شده است و تنها به پاس استيذانش، پيامبر براي او استغفار مي كند تا نقص او جبران شود.

بنابر اين از آن جا كه مراد، اعم از شخصيت حقيقي و حقوقي پيامبر است، اين آيه براي هميشه زنده است و هم اكنون نيز در امور اجتماعي، كسي بدون اجازه قرآن و عترت حق ترك صحنه را ندارد ولي در صورت مأذون بودن نيز وليّ عصر (ارواحنا فداه) براي وي آمرزش مي خواهد و به يقين دعا و استغفار پيامبر و وصي او مستجاب است و گرنه دستور به استغفار لغو خواهد بود.

شاهد استجابت دعايشان، آيه 64 سوره نساء است كه در باره كساني كه به خود ستم روا داشته اند، مي فرمايد: اگر توبه كنند و پيامبر برايشان طلب آمرزش كند خداوند تو به آنها و استغفار پيامبر را مي پذيرد: «لَوَجدوا الله تواباً رحيماً» نساء/64. گرچه در آيه محل بحث، توبه خودِ تبهكار قيد نشد، ولي متمّم پذيرش توبه و آمرزش گناه او، طلب آمرزش رسول گرامي قرار داده شد.

نشانه هاي وحدت نوعي انسان چيست؟

پرسش

نشانه هاي وحدت نوعي انسان چيست؟

پاسخ

1 _ تبادل آرا و رسيدن به نظر واحد

تمام نسلها در همه عصرها و مصرها به تبادل آرا، تضارب انديشهها، تعامل فرهنگ و تعاهد حقوقها... مبادرت ميورزند. در هر كشور، شرقي يا غربي، شمالي يا جنوبي، حوزه يا دانشگاه تأسيس شود و علوم متنوعي در آن تدريس گردد طالب شرقي در جوار طالب غربي مينشيند و دانشجوي غربي در كنار دانشجوي شرقي ميآرمد، همگان با داشتن آداب، رسوم، سنن، و عادات مختلف از رشتههاي گونهگون علوم بهره ميبرند و از استاد شرقي يا غربي، شمالي يا جنوبي دانش ميآموزند، اين هماهنگي گسترده در تمام دانشهاي بشري نشان ميدهد كه انسان به منزله جنس نيست كه داراي انواع متعدد باشد، بلكه نوع و حقيقت واحدي است كه اصناف گوناگون دارد.

2 _ انتظار همگاني وحدت و صلح جهان شمول

وحدت نوعي انسان را با شواهد تجربي ديگر ميتوان كاملاً روشن كرد و در تأييد آن ميتوان گفت كه همه انسانها در انتظار روزي به سر ميبرند كه وحدتي فراگير و جهان شمول حاكم گردد، همه منتظر روزي هستند كه صلح جهاني حاكم شده و مصلح جهاني، حضرت بقية الله ظهور كند. بنابراين، معلوم ميشود، انسانيت داراي يك نوع است؛ زيرا اگر انسانها انواع گوناگون بودند، خواستههاي آنها گوناگون ميشد و اگر خواستهها گوناگون بود، راهها گوناگون ميشد و اگر راهها گوناگون بود اهداف گوناگون ميشد و با تعدد هدف و راه و رونده، هماهنگي و اتحاد محال بود. اين كه ميبينيم، همگان ميكوشند، تا انسانها را با قانون واحد هماهنگ كنند، براي آن است كه همه پذيرفتهاند كه انسانيت نوع واحد است، نه

اين كه انسانيت جنس باشد و اگر اختلافي هست، در صنف يا شخص باشد؛ يعني انسانها ذاتاً مختلف نيستند بلكه اختلاف خارج از حقيقت انساني و حريم ذات اوست.

البته بعضي انسانها، از باب خطاي در تطبيق، فكر ميكنند بدون وحي ميتوان وحدت جهان شمول را تحصيل كرد، ولي همين مقدار كافي است كه بگوييم: انسان نوع واحد است و با دين و وحي جهان شمول، ميتوان او را متحد ساخت.

3 _ تكامل اجتماعي

اگر انسانيت به منزله جنس بوده و داراي حقايق متباينه باشد، نه به منزلة نوع، هرگز تكامل انسانها ميسّر نخواهد بود؛ زيرا اگر انسان پيشين و انسان فعلي و آينده، انواع گوناگون بودند، هرگز با تجارب يك نوع، زمينه رشد نوع ديگر فراهم نميشد. و در نتيجه نوع فعلي زمينه تكامل نوع آينده را فراهم نميكرد؛ زيرا نوع گذشته با همه پيشرفتهايش مسير تكاملي خاص خودش را طي كرده و نوع جديد فعاليت تازه خود را شروع ميكند.

اگر مشاهده ميشود، تجارب نسل گذشته، زير بناي رشد نسل فعلي و تكامل عصر حاضر، زمينه تعالي عصر آينده قرار ميگيرد، دليل آن است كه انسانيت در همه امصار و اعصار يك نوع است. انسان هم از نظر بعد زماني و هم از نظر بعد مكاني، نوع واحد است و گرنه تبادل فرهنگ و مناظره و گفتگو و مناقشه و استدلال ممكن و معقول نبود.

اين كه مشاهده ميشود كه تمام انسانها، خواه كساني كه همزمان زندگي ميكنند و خواه آنها كه در عصرهاي متعدد به سر ميبرند، هم تبادل فرهنگي دارند و هم زمينه رشد بعدي را فراهم ميسازند و هم درباره گذشتگان اظهار نظر ميكنند

كه آنها درست فكر كردند يا نادرست، براي آن است كه انسانيت نوع واحد است و اگر انسان نوع واحد بود، ناگزير داراي يك راه و يك هدف خواهد بود كه آن راه واحد، اسلام است و آن هدف واحد، لقاء الله.

براساس اين شواهد، انسانيت نوع واحد است و لذا قرآن ميفرمايد: «فَطَر الناس عليها» نه اين كه انسان انواع گوناگون بوده، فطرتهاي متعدد داشته باشد و در نتيجه اهداف فراوان و راههاي جداگانه براي او تصوير شود، بلكه فقط به سمت خدا متوجه است چنانكه از نزد خدا آمده و به سمت خدا ميرود و به سمت خدا رفتن، راه مشخص ميطلبد.

هدف اصيل آفرينش انسان نيل به مقام شامخ لقاء الله است و اگر از سعادتهاي ديگر ياد ميشود، در واقع اهداف متوسط و مقاصد ميانه است و راه مطلوب فطرت كه با پيمودن آن انسان به هدف ميرسد اسلام است.

عناصر تقريب مسلمانان چيست؟

پرسش

عناصر تقريب مسلمانان چيست؟

پاسخ

عناصر و مايه هايي كه ميتواند امت اسلامي را در نقطه واحدي گرد آورد، دو گونه است:

الف: «عقيدتي و آرماني».

ب: «كرداري و رفتاري».

درباره عنصر نخست، بايد بگوييم كه قرآن مجيد بر يگانگي صراط تاكيد مي ورزد و مي گويد براي پيمودن راه رستگاري بيش از يك راه وجود ندارد و ديگر راه ها همگي انحراف از آن صراط است. چنان كه مي فرمايد:

«و اَنَّ هذا صراطي مستقيماً فاتبعوه و لا تتبعوا السبل فَتَفرق بكم عن سَبيله ذلكم وَصّاكم به لعلكم تتقون». اعراف/153

[آگاه باشيد كه اين است راه راست، از آن پيروي كنيد و از راه هاي ديگر كه شما را از آن راه پراكنده مي سازد نرويد، اينها است كه خدا شما را به آن سفارش كرده تا به تقوا بگراييد.]

براي رسيدن به كمال از طريق عقيده و عمل، يك صراط بيش نيست و هر نوع راهي برخلاف آن، كژ راهي است كه انسان را از پيمودن راه سعادت باز ميدارد. تصور نشود كه اين صراط واحد، مربوط به پيامبر عظيم الشان اسلام است، بلكه تمام پيامبران مردم را به پيمودن يك راه دعوت كرده اند و آن تسليم در برابر خداوند است.

آنچه كه امروزه از آن به «صراط ها» ياد ميشود، درست نقطه مقابل وحي الهي است كه همواره بر «وحدت صراط» تاكيد داشته و دارد.

بخاطر همين وحدت صراط است كه قرآن و حديث در تمام موارد از «دين واحد» سخن بميان مي آورد نه از «اديان» و تنها در يك روايت و آن از امام هشتم(ع) است كه لفظ «دين» به صورت جمع آمده و

احتمال ميرود كه حديث نقل به معنا شده است.

اصرار قرآن بر لفظ « دين » به صورت مفرد، براي اين است كه اصول عقيدتي و قوانين كلي در مسائل عملي، در تمام ادوار يكسان بوده و خداوند يك دين بيش نداشته و نخواهد داشت، چنان كه مي فرمايد:

«ان الدين عند الله الاسلام». آل عمران/19

و همه شرايع در جوهر دين و قوانين سعادت، مانند حرمت شراب و قمار، اختلاف ندارند.

اكنون «تبيين عناصر وحدت ساز در قلمرو عقيده و آرمان»

1. يكتا پرستي و يكتا گرايي

«توحيد» در جلوه هاي مختلف، رابطه اي است كه ميتواند همه مسلمانان را در نقطه واحدي گرد آورد. مسلمانان جهان به خداي يكتا، خالق و آفريدگار يكتا و مدبر و گرداننده يكتا اعتقاد و باور دارند و آيات قرآن و همچنين دلايل عقلي، بر توحيد در ذات و توحيد در خالقيت و توحيد در تدبير گواهي مي دهند. در زير آسمان خدا، مسلماني پيدا نمي شود كه ثنويت در ذات را بپذيرد و به خالقي جز خدا و يا مدبري جز او بينديشد مگر اين كه از صراط مستقيم منحرف گردد.

يكي از مراتب توحيد، توحيد در عبادت است كه همگان به آن معتقديم و در نماز پيوسته مي گوييم:

«اياك نعبد و اياك نستعين». حمد/5

اعتقاد به اصل توحيد در عبادت، براي يك مسلمان كافي است، ديگر لازم نيست در فروع آن به بحث و گفتگو پردازد.

از توحيد كه بگذريم، نبوت عامه و نبوت خاتم رسولان، عنصر وحدت ساز است و همه مسلمانان در اين اصل يك صدا هستند و يك نظريه دارند.

مساله «خاتميت» اصل مستحكمي

است كه همه مسلمانان در آن وحدت نظريه دارند و معتقدند كه با آمدن پيامبر خاتم، باب نبوت لاك و مهر گرديد و ديگر اين باب به روي كسي باز نخواهد شد.

از اين اصل كه بگذريم اصل سومي به نام « معاد» مطرح است و همه مسلمانان معتقدند كه خداوند بزرگ روزي همه را زنده مي كند و نيكوكاران را پاداش و يدكاران راكيفر ميدهد.

قال سبحانه:

«كتب علي نفسه الرحمه ليجمعنكم الي يوم القيامه» انعام/12

[خداوند رحمت و بخشش را بر خويش واجب گردانيد و به يقين شما را در روز قيامت كه در آن شكي نيست، گرد خواهد آورد.]

اين اصول سه گانه كه از آن بعنوان «عقيده و آرمان» تعبير ميشود، عناصري است كه يك ميليارد مسلمان در آن وحدت نظريه دارند و اختلاف در جزئيات، جزو مسائل كلامي است و نبايد ماية اختلاف شود.

اعتراف به اين اصول سه گانه، مايه ايمان، و انحراف از آن مايه كفر است، بنابراين نبايد گروهي گروه ديگر را، كه هر دو در اين اصول وحدت نظريه دارند، تكفير كنند.

2. يگانگي شريعت و آيين

مقصود از شريعت و آيين، همان احكامي است كه رفتار و كردار ما را از نظر فعل و ترك، محدود مي سازد، برخي را واجب و برخي ديگر را مستحب و مواردي را مكروه و … معرفي مي كند.

سر چشمه شريعت، كتاب خدا و سنت پيامبر است و همه مسلمانان در حجيت اين دو اصل اختلافي ندارند و خوشبختانه امير مؤمنان علي(ع) هم نگهبان قرائت قرآن و هم حافظ سنت پيامبر است و در روزگاري كه نگارش سنت بدعت بود، او

سنت پيامبر را در كتابي كه بعدها به نام «كتاب علي» معروف شد، گرد آورد و تا عصر حضرت صادق (ع) در اختيار عترت بوده است.

3. وحدت رهبري

از عناصر سازنده « تقريب »، اتفاق مسلمانان بر وحدت رهبري است و اين كه رهبري را از آن خدا و رسول وي، و اولي الامر مي دانند و همگان اين اصل را از وحي الهي برگرفته اند، آنجا كه مي فرمايد:

«...اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم....» نساء/59

[از خدا اطاعت كنيد و از رسول و صاحبان فرمان از خودتان نيز اطاعت كنيد.]

رهبري اين گروه، در مسائل خاص سياسي خلاصه نمي شود، بلكه همه جوانب زندگي جامعه اسلامي را فرا ميگيرد. از اين جهت بايد در گروه سوم، شرايطي مانند تقوا و علم و دانش برتر وجود داشته باشد كه صلاحيت آنان را براي امر رهبري بيمه كند.

4. وحدت درهدف وحدت:وحدت در هدف نيز از عوامل سازنده وحدت است. امت اسلامي معتقد است كه بايد جامعه را به سوي خوبي ها و نيكي ها و فضيلت و مكرمت سوق داد، چنان كه مي فرمايد:

«كنتم خير امه اُخرجت لِلناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنكر و تومنون بالله و لو آمن اهل الكتاب لكان خيراً لهم منهم المومنون و اكثرهم الفاسقون» آل عمران/110

[شما بهترين امتي هستيد كه براي مردم پديدار شديد، به كار پسنديده فرمان مي دهيد و از كار ناپسند باز مي داريد و به خدا ايمان داريد. اگر اهل كتاب ايمان آورده بودند، قطعا؛ برايشان بهتر بود، برخي از آنان مؤمنند ولي بيشترشان نافرمانند.]

يكي از اهداف رسالت پيامبر كه همه

مسلمانان بايد در تحقق آن كوشا باشند، محو شرك و بت پرستي در جهان و جايگزين ساختن توحيد به جاي آن است و اين هدف بزرگ به وسيله مسلمانان در جهان تحقق خواهد پذيرفت و از شرك و بت پرستي اثري باقي نخواهد ماند چنان كه مي فرمايد:

«هو الذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين كله و لو كره المشركون» توبه/33

[او كسي است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست، فرستاد تا آن را بر هر چه دين است پيروز گرداند، هر چند مشركان خوش نداشته باشند]

بنابراين، امت اسلامي در عقيده و شريعت، در امر قيادت و رهبري و در غرض و هدف، وحدت نظريه دارند و بايد در مجامع جهاني با هم همكاري كنند، نه اين كه به تكفير و تفسيق يكديگر بپردازند.

موانع تقريب مسلمانان چيست؟

پرسش

موانع تقريب مسلمانان چيست؟

پاسخ

1. اختلافات كلامي و فقهي

پس از گذشت سه قرن از آغاز اختلافات كلامي، اهل سنت سرانجام در اصول عقايد مقلد يكي از دو امام گرديده اند و آنان عبارتند از: «اشعري» و «ماتريدي».

اما معتزله كه از نظر ما شاخه اي از اهل سنت هستند – هر چند از نظر اهل سنت جزو آنان نمي باشند – براي خود مكتب خاصي دارند و به مرور زمان نابود شده و از آنان اثري جز چند كتاب باقي نيست.

شيعه در مسائل كلامي به سه گروه تقسيم ميشوند: «اثني عشري»، «زيدي» و «اسماعيلي» ولي اگر حقيقت اين مذاهب كلامي، چه در سني و چه در شيعه، شكافته شود خواهيم ديد اختلاف در مسائلي است كه ارتباطي به ايمان و اسلام ندارد و اگر مسلمان درباره آنها سخن نگويد مشكلي نخواهد داشت، مسائلي مانند:

الف: صفات خدا عين ذات اوست يا زايد بر آن؟

ب: قرآن كريم قديم است يا حادث؟

يك طلبه و دانشجو چگونه بايد آرمان هاي انقلاب اسلامي را با همديگر مستحكم كنند؟

پرسش

يك طلبه و دانشجو چگونه بايد آرمان هاي انقلاب اسلامي را با همديگر مستحكم كنند؟

پاسخ

همانگونه كه پيروزي انقلاب اسلامي دستاورد همدلي و همكاري طلاب و دانشجويان بوده ، دستيابي به آرمان هاي انقلاب و استحكام آن نيز به رعايت نكات ذيل بستگي دارد : 1-همدلي و همكاري اين دو قشر كه مي تواند در ابعاد بسيار متنوعي مطرحباشد، مثلا" در بعد فرهنگي ، سياسي ، اجتماعي ، پژوهشي . همكاري سيستماتيك علمي و عملي اين دو قشر مي تواند توليد كننده فكر وهدف گذاري و تامين كننده نيازهاي عميق انديشه و عمل براي دستيابي واستحكام آرمان هاي انقلاب اسلامي باشد .2- جديت و تلاش براي انجام مسووليت ها و وظايف شخصي و اجتماعي مانند : تحصيل ، مطالعه ،خودسازي و انجام واجبات ، دوري از محرمات ، حساسيت نسبت به مسايل عمومي و سياسي و حضور فعال و در جايي كه لازم به مشاركت مي باشد و...3- پرهيز از تفرقه و مبارزه با تفرقه افكني ميان طلبه و دانشجو و خنثي نمودن توطيه هاي دشمن در دستيابي به اين مهم ، زيرا دشمن از طريق تهاجم فرهنگي ، اين دو قشر را نشانه گرفته تا بتواند اين دو را كه براي جامعه به منزله روح و جسم هستند از يكديگر جدا كند .4- آگاهي بخشيدن به مردم درمورد اهداف و آرمان هاي انقلاب ، مشكلات راه و گوشزد نمودن توطيه هاي دشمنان و ...5- حركت در خط امام و رهبري كه يگانه راه سعادت جامعه واستحكام آرمان هاي انقلاب مي باشد .براي آگاهي بيشتر ر.ك : 1- رسالت حوزه و دانشگاه سيد عباس صالحي

2- مجله حوزه شماره 18 و 35 ;

بهترين راه ايجاد وحدت ويكپارچگي بيشتر بين تشيع وتسنن در محيط علمي ، مانند دانشگاه چيست ؟

پرسش

بهترين راه ايجاد وحدت ويكپارچگي بيشتر بين تشيع وتسنن در محيط علمي ، مانند دانشگاه چيست ؟

پاسخ

براي حفظ و استحكام وحدت بايد از طرح مسايل اختلافي پرهيز نمود و همگام با يكديگر در مسايل مشترك به تحقيق و مطالعه و مساعي پرداخت از امور حساسيت برانگيز دوري جسته و افكار و انديشه ها را متوجه دشمنان مشترك نمود .;

چگونه ميشود بين روايات وارده راجع به مودت اهل بيت و دوستي با دوستانشان و دشمني بادشمنانشان ، وسيله وحدت و برابري بين شيعه و سني جمع كرد؟

پرسش

چگونه ميشود بين روايات وارده راجع به مودت اهل بيت و دوستي با دوستانشان و دشمني بادشمنانشان ، وسيله وحدت و برابري بين شيعه و سني جمع كرد؟

پاسخ

مساله دوستي با دوستان اهل بيت ( ع ) و دشمني با دشمنان آنان منافاتي با وحدت اسلامي بين شيعه و سني ندارد؛ زيرا چنان نيست كه اهل تسنن از دشمنان اهل بيت ( ع ) باشند× بلكه بسياري از آنان به حكم آيه شريفه ( ( قل لااسيلكم عليه اجرا الاالموده في القربي - شوري 23 ) ) دوستي و مودت اهل بيت ( ع ) را واجب مي شمارند .بنابراين دستور فوق تنها شامل كساني مي شودكه با اهل بيت ( ع ) از سرناسازگاري در آمده و با آنان به مقابله برخاستند؛ مانند حاكمان ستمگر و ياوران آنها .افزون بر آن سر منع دوستي با دشمنان اهل بيت قرارگرفتن در خط و جريان انحرافي آنهاست . از اين رو پيوندهايي كه در اين راستا قرار نگيرد چندان اشكالي ندارد .البته اين نكته نيز لازم به تذكر است كه دوستي با خاندان عصمت و طهارت مراتبي دارد وليكن از امتيازات شيعه آن است كه با تمام ابعاد به اين دستور الهي جامه عمل پوشانده است . بنابراين اگر دوست شما از كساني نباشد كه نسبت به ايمه اطهار ( ع ) اظهار عداوت كند دوستي با او اشكالي ندارد .;

آيا مسلمانان با مذاهب مختلف مى توانند با هم متحد باشند؟

پرسش

آيا مسلمانان با مذاهب مختلف مى توانند با هم متحد باشند؟

پاسخ

مسلمانان با اينكه مذاهب مختلفى دارند امّا با وجود اختلاف در مذاهب چون در اصل اسلام با هم متفقند، بايد در راه مبارزه عليه كفر و استكبار جهان، با هم متّحد شوند و اختلافات مذهبى آنان، مانع پيكار آنان، عليه كفر جهانى نمى شود.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_1204_

وحدت شيعه و اهل سنت به چه معنى است؟

پرسش

وحدت شيعه و اهل سنت به چه معنى است؟

پاسخ

بى ترديد در حال حاضر، ملت مسلمان ما بيش از هر چيز ديگر نياز به وحدت داد، ولى توجّه به يك نكته لازم است كه معناى وحدت اين نيست كه شيعه مسائل اعتقادى اساسى خويش را ناديده بگيرد، يا اهل سنت از مسائل اساسى اعتقادى خود دست بردارد، بلكه معناى وحدت آن است كه مسلمانان با حفظ آنچه بدان عقيده دارند، به اين نكته توجّه داشته باشند كه دشمن مشتركى دارند كه براى مقابله با آن، بايد هر چه بيشتر با يكديگر همكارى و وحدت داشته و درگيرى و نزاع نداشته باشند، بنابراين وحدت با بحث و گتگو درباره مسائل مذهبى با تفاهم و صميميت منافات ندارد; آرى، طرح اين مسائل نبايد به گونه اى اختلاف برانگيز باشد، تا باعث برخورد و خصومت شود; بلكه بيان مطالب تنها بايد به انگيزه روشن شدن حقيقت باشد،

همچنين بايد سعى كرد كه توطئه گران و دشمنان اسلام، از اين امر سوءاستفاده نكنند و چنانچه زمينه براى چنين سوءاستفاده هايى باشد، مسائل مذكور را نيز نبايد طرح كرد.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_1268_

چرا با وجود اينكه در اين زمان نياز به اتحاد وجود دارد، از مطالبى كه درباره اختلاف مذاهب است سخن گفته مى شود؟

پرسش

چرا با وجود اينكه در اين زمان نياز به اتحاد وجود دارد، از مطالبى كه درباره اختلاف مذاهب است سخن گفته مى شود؟

پاسخ

اتحاد بين مسلمانان به اين معنى است كه مسلمانان در برابر دشمنان خويش، به طور مشترك مبارزه كرده و با يكديگر اختلاف و تفرقه نداشته باشند. در برابر دشمنانشان ست نگشته، ناتوان گردند; ولى اين بدان معنى نيست كه بحث هاى علمى و منطقى را كنار بگذارند، يا يكى از دو طرف تسليم معتقدات ديگرى شود و درصدد تحقيق و بررسى درباره اعتقادات خويش نباشد.

بديهى است، مسائلى كه به اتحاد اسلامى ضربه وارد مى سازد، مسائلى است كه اختلاف و نزاع و كينه توزى را به دنبال دارد، ولى بحث علمى و استدلالى براى روشن شدن حق است و براى شخص بى طرف و منصف، منشاء هيچ گونه اختلاف و كينه توزى و دشمنى نخواهد بود.

_1280_

امروز، دستهاى مرموزى در گوشه و كنار، براى دورساختن مردم، بويژه جوانان، از حريم دين و رهبران راستين شيعه، به فعاليت هايى دست زده اند وشبهات و اشكالاتى در اين زمينه در ميان آنان منتشر مى سازند كه اگر جوانان ما در معتقدات مذهبى خويش، با دليل و برهان آشنائى نداشته باشند، تحت تاثير واقع شده، بتدريج، اعتقادات خويش را از دست مى دهند.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_1281_

چه كسانى از تفرقه ميان شيعيان و اهل سنت سود مى برند؟

پرسش

چه كسانى از تفرقه ميان شيعيان و اهل سنت سود مى برند؟

پاسخ

تفرقه افكنى ميان شيعه و سنى يكى از نقشه ها و توطئه هاى شوم استعمار است; زيرا استعمار براى غارت منابع مادى و معنوى ملتها، از هر راه ممكن وارد مى شود. يكى از نقشه هاى كارساز و ابزارهايى كه استعمار، در سايه آن مى تواند بخوبى به اهداف پليد خود شود، ايجاد تفرقه ميان مسلمانان است; وقتى نيروها در اثرتفرقه به ضعف گراييد، استعمار به مقصد خويش مى رسد. البته بايد توجّه داشت كه اگر شيعه و سنى به اين معنى نيست كه شيعه از اعتقادات مذهبى خويش دست بردارد; بلكه منظور اين است كه از موضع گيرى خصمانه نسبت به يكديگر احترام كرد، عليه دشمن مشترك متّحد شوند.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_1296_

با اينكه شيعه بايد اهل سنت را امر به معروف و نهى از منكر كند، وحدت با آنان چگونه ميسّر است؟

پرسش

با اينكه شيعه بايد اهل سنت را امر به معروف و نهى از منكر كند، وحدت با آنان چگونه ميسّر است؟

پاسخ

معناى وحدت اين نيست كه شيعه از اعتقاد خويش دست بردارد و به مذهب آنان گرايش پيدا كند; بلكه به اين معناست كه مشتركاتى در بين مسلمانان وجود دارد، مانند اين كه همه مسلمانان به خدا و قرآن و پيامبران الهى و معاد معتقدند. ضمن اينكه دشمنان مشتركى نيز دارند و براى ما وجود دارند، براى مقابله و رويارويى با دشمنان بايد متحد شوند و با دشمنان مقابله كنند. در نتيجه اتحاد، منافاتى با بحث در باره مسائل مذهبى ، براساس ادله و براهين ندارد.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_1297_

ايجاد وحدت حقيقى بين مسلمانان امكان پذير است؟

پرسش

ايجاد وحدت حقيقى بين مسلمانان امكان پذير است؟

پاسخ

لازم است مسلمانان وحدت خويش را در مقابل دشمنانشان حفظ كنند و نبايد اختلافات مذهبى آنان، مانع از مقابله و در صورت لزوم نبود با دشمن به طور دسته جمعى نگردد; اما اين بدان معنى نيست كه هر يك ، دست از اعتقادات مذهبى خويش بردارد.

اساساً، بايد توجّه داشت كه در اين باره مطلب وجود دارد كه نبايد با يكديگر خلط شوند; يكى بحث درباره اين كه پس از درگذشت پيامبر، جانشين وى كه بوده است، كه اين بحثى اعتقادى و علمى است و بحث و استدلال در باره آن نبايد به اختلافات ظاهرى كشيده شود.

ديگر اين كه هر دو گروه، دشمنان مشتركى، مانند صهيونيسم و الحاد غرب دارند و بر هر دو گروه لازم است مبارزه مشترك، اين نيست كه هر دو، ويژگى ها و اعتقادات مذهبى خويش را رها كنند و تنها به جنبه هاى اشتراكى توجّه نمايند; بلكه بايد به آنچه استدلالى و منطقى است تن بدهند، تا اختلاف اعتقادى و عملى باعث كينه توزى و دشمنى نگردد و آنان را از مبارزه عليه دشمن مشترك باز ندارد.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_1301_

راه اساسى از ميان برداشتن تفرقه و نفاق در اجتماعى چيست؟

پرسش

راه اساسى از ميان برداشتن تفرقه و نفاق در اجتماعى چيست؟

پاسخ

بهترين راه براى از بين بردن دشمنى ها و اختلافها، تقويت روح ايمان در افراد است. در اين صورت روح گذشت و فداكارى در ميان افراد جامعه زنده مى شودو اختلافات جزئى باعث تفرقه و دشمنى و كينه توزى نمى گردد.

قرآن مجيد مسلمانان را مورد خطاب قرارداده، مى فرمايد.«واعتصمو بحبل الله جميعا ولاتفرقوا وادكروا نعمت الله عليكم اذ كنتم اعداء فالّف بين قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخوانا; همگى به ريسمان خدا چنگ بزنيد و پراكنده نشويد و نعمت خدا برخودتان را ياد بياوريد، آن هنگام كه با يكديگر دشمن بوديد، خدا بين دلهاى شما الفت داد در نتيجه در اثر نعمت خدا]نعمت ايمان[ با يكديگر برادر شديد.»

(بخش پاسخ به سؤالات )

_____________________

(1)1 - سوره آل عمران، آيه 103.

_1218_

وحدت مسلمين حول چه محورى بايد صورت گيرد؟

پرسش

وحدت مسلمين حول چه محورى بايد صورت گيرد؟

پاسخ

آنچه افراد بايد در آن وحدت داشته باشند خط اسلام راستين است كه در خط امام متبلور است و اگر افراد اسلام را معيار قرار دهند به هيچ وجه درگيرى بوجود نمى آيد و اختلاف باقى نمى ماند و اختلاف سليقه اى بزودى حل مى شود و ضررى ايجاد نمى كند بر اين اساس بايد توجه داشت كه افراد تا چه مقدار معيارهاى اسلامى را در نظر بگيرند و تاچه اندازه به اهداف گروهى توجه مى كنند.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_1236_

آيا وجود اختلاف و تفرقه در بين مسلمانان با حقانيت اسلام منافات ندارد؟

پرسش

آيا وجود اختلاف و تفرقه در بين مسلمانان با حقانيت اسلام منافات ندارد؟

پاسخ

اين استدلال كه اگر دين يا نظريه اى درست بود مردم درباره آن اختلاف پيدا نمى كردند صحيح نيست چه بسيار حقايق و واقعيتهايى كه هر انسان با انصاف و حقيقت جويى مى تواند درستى آنها را به خوبى درك كند و به صحت آن اذعان نمايد; ولى عوامل گوناگون عده ى زيادى را از درك حقيقت باز مى دارد و آنها را در مورد آن دچار شك و ترديد مى سازد. وجود اختلاف در حقايق دينى و نيز حقايق علمى موجب آن نشده است كه انسانهاى آزاده و حق جو لحظه اى از تلاش و كوشش براى درك حقيقت و واقعيت باز ايستند، بلكه درباره هر دين و نظريه اى به تحقيق و كاوش خود ادامه مى دهند تا با دليلهاى روشن حقايق را درك كنند اسلام نيز يكى از همان حقايق است كه اختلافهايى كه در باره آن پيدا شده است. هيچ انسان منطقى را از تحقيق و كاوش درباره ى آن باز نمى دارد; زيرا كه با وجود اختلافهاى مذهبى و فرقه اى اصولى ثابت و مورد اتفاق وجود دارد كه از راه آنها مى توان حقيقت را درك كرد.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_1239_

آيا عاشورا مي تواند به عنوان يك محور اتحاد ملي مطرح شود؟

پرسش

آيا عاشورا مي تواند به عنوان يك محور اتحاد ملي مطرح شود؟

پاسخ

قيام سرور و سالار شهيدان حضرت اباعبدا...الحسين( منبع الهام بخشي است براي به ثمر رساندن حق و عدالت در هر عصر و زماني. حسين ( داراي چنان ايمان و بصيرت و همت و استقامتي است كه براي اقامه و اعتلاي حق و عدل از همه چيز خود مي گذرد. سخنان و رجزهاي مردانه و سرشار از روح ايمان او در روز عاشورا، سراسر درس زندگي است. آنجا كه در سخنانش خطاب به لشكر دشمن مي فرمايد : "اي مردم، رسول خدا( فرمود : هر كس درجامعه ببيند حاكمي بر سر كار است كه ظلم مي كند، حرام خدا را حلال مي شمارد، حكم خدا را كنار مي گذارد و عمل نمي كند، و با سنّت رسول خدا( مخالت مي كند، در ميان مردم با ظلم و ستم و دشمني عمل مي كند، و سپس (اين فرد) با زبان و عمل عليه او اقدام نكند، خداوند در قيامت اين ساكتِ بي تفاوتِ بي عمل را به همان سرنوشتي دچار مي كند كه آن ظالم را دچار كرده است."(1) اين سخن بيانگر ايجاد يك حركت است در انسانهاي خمود و افسرده و بي تحرك و زبون و راضي به هر ظلم و ستمي، به سوي يك وحدت و همدلي براي نابودي ستم. و آن زمان كه در صحنة جنگ و درگيري امام فرياد بر مي آورد كه : "هل من ناصر ينصرني. آيا كسي هست كه مرا ياري كند" يعني آيا هيچ انسان شرافتمندي پيدا مي شود كه از حريم مقدس رسول خدا( پاسداري كند، در واقع

دعوت به اتحاد و همبستگي براي حفاظت و صيانت از مقدسات الهي است.

امام با قيام خود به بشريت آموخت، ملتي كه اسير و در بند است، ملتي كه دچار فساد سران است، ملتي كه دشمنان دين بر او حكومت مي كنند و زندگي و سرنوشت او را بدست گرفته اند، بايد بداند كه تكليفش چيست، و نهضت حسيني تكليف تك تك افراد را از كوچك و بزرگ، پير و جوان، زن و مرد را مشخص كرده و آن تكليف اين است كه اگر موطن اصلي ما لقاء پروردگار است، بايد چون حسين( و يارانش آهنگ سفر كرد.

در طول تاريخ، درهر زماني، يك جبهه و خصم جهاني اسلام و مسلمين را تهديد كرده و مي كند، لذا بايد اين جبهه را شناخت و زمان را از دست نداد، و براي مقابله با آن متحد شد و تا پاي جان و قرباني كردن همه چيز، دست از مبارزه برنداشت، اين پيامي است كه عاشورا به ما مي دهد، شناخت باطل، دانستن تكليف در برابر او، آنگاه وحدت و اتحاد در براندازي باطل.

امروز با موج تبليغاتي گسترده اي كه دشمن استكباري از هر سو و به هر طريقي عليه اسلام و مسلمين به راه انداخته، بر آحاد

مسلمانان واجب است كه با درس گرفتن از نهضت حسين( و يارانش، براي مقابله با اين دشمنيهاي آشكار، وحدت نظر و وحدت عمل را بدست آورند، تا پرده هاي ظلمات را كه ساليان سال است آنان را فرا گرفته و تفرقه و جدايي را ميان آنان دامن زده، شكافته و عليه دشمن مشترك به مبارزه پردازند. البته اين امر مقدس سختيها

و مرارتهاي فراواني دارد؛ و نياز به همتي والا و استقامتي مثال زدني، آنگونه كه در امام حسين( و اصحاب بزرگوارش بود، دارد. امري است مشكل، ولي شدني. نمونه عيني اين اتحاد و ايمان واستقامت در انقلاب اسلامي سال 57 به وضوح لمس است. آنچه در بهمن 57 اتفاق افتاد، نتيجه درسي است كه مردم متدين و شجاع ايران از قيام حسين( گرفتند. با يك وحدت نظري و عملي، باطل را شناختند و تكليف خود را در برابر او دانستند، آنگاه در يك جبهه واحد و با يك اتحاد ملي، تيشه بر ريشة حكومت 2500 ساله ظلم و بيداد زدند و آن را از بيخ و بن در آورده و اين نتيجه همان عشق به حسين ( و آرمانهاي والاي او بود، الهام از همان درس ايمان و استقامت و شهادتي بود كه او به پيروانش داد. چيزي كه تمام ملل مسلمان شديداً به آن نيازمند و در عين حال غافل از آن هستند.

_______________________________________________

منابع و مآخذ :

1. بحارالانوار، ج44،ص382

* حماسه خميني، شهيد مطهري

امانتداران عاشورا، بيانات مقام معظم رهبري

اگر هدف ما اين هست كه مسلمانان به وحدت برسند و بايد سعي كنيم كه فاصله ميان شيعه وسني از بين برود پس چرا اشتباه گذشته ها را ما تكرار مي كنيم اين سؤال اهل سنت هست فرضاً گذشتگان ما (خلفاء سه گانه) دچار اشتباه شده اند چرا شيعيان هر روز و شب آن را به رخ اهل سن

پرسش

اگر هدف ما اين هست كه مسلمانان به وحدت برسند و بايد سعي كنيم كه فاصله ميان شيعه وسني از بين برود پس چرا اشتباه گذشته ها را ما تكرار مي كنيم اين سؤال اهل سنت هست فرضاً گذشتگان ما (خلفاء سه گانه) دچار اشتباه شده اند چرا شيعيان هر روز و شب آن را به رخ اهل سنت مي كشند و اين باعث فاصله و كينه بيشتر مسلمين مي شود و چطور انتظار دارند كه اهل سنت گفته شيعيان را قبول مي كنند در صورتيكه پدران ما

را فحش مي ءدهند. اگر كسي پدر و اجداد شما را فحش بدهد آيا شما حاضر هستيد كه حتي گفته هاي او را اگر به نفع شما باشد گوش دهيد؟

پاسخ

در خصوص سؤال شما بايد عرض كرد كه هيچ يك از اهل تشيع خصوصاً علماي شيعه، نه با اهل تسنن و علماي آنها، دعوا دارند و نه به آنها فحش مي دهند مگر اينكه فردي يا افرادي ساده لوح و جاهل و فريب خورده باشند كه دست به چنين كاري بزنند و گرنه هيچ يك از عقلا و علماي شيعه دست به چنين اعمالي نزده و نمي زنند. ولي از آن طرف بارها اين مسأله رعايت نشده است و در كتابهاي شيعه و سني مدارك زيادي را مي توان از بي انصافي بعضي از علماي سني نسبت به شيعه بدست آورد. به علاوه اينكه وحدت ميان شيعه و سني هيچ منافاتي با اختلاف نظر و عقيده ندارد بلكه آن چيزي كه وحدت را از بين مي برد دعوا كردن و فحش دادن و توهين كردن است كه از هر دو طرف قبيح و حرام است و اين يكي از همان حربه هاي مهمي است كه استعمار گران، بارها توانسته اند به توسط آن، منابع آنها را غارت و ممالك آنها را استعمار و مردم مسلمان را ذليل كنند. اصل (فَرِّقْ تَسُدْ) [تفرقه بينداز، آقايي كن]، از اصول مهم استعمارگري و چپاول است كه هنوز هم به وضوح شواهد آن را مي توان در عراق و شهرهاي سني نشين ايران و مناطق ديگر مشاهده كرد.

براي مطالعه بيشتر مي توانيد به اوائل كتاب شبهاي پيشاور مراجعه بفرماييد

كه براي شما بسيار مفيد و آموزنده خواهد بود و همچنين كتاب دستهاي ناپيدا (خاطرات مستر همفر) را اگر مطالعه ننموده ايد حتماً رجوع نموده و استفاده كنيد.

قسمتي از كتاب شبهاي پيشاور آمده (... آقايان محترمي كه مي گويند تحريك احساسات نبايد نمود آيا نظري به كتابها و مقالات و حملات بعضي نويسندگان سني نما نمي نماين_د تا ببينن_د آن قلمه_ا احساسات مي نمايد نه دفاعهايي كه علماء و دانشمندان شيعه مي نمايند)(1)

در پايان اين نكته نيز قابل توجه است كه اگر اهل تسنن واقعاً به اشتباه خلفاء سه گانه پي برده اند و فهميده اند كه تمام مصائب امت اسلام به خاطر اشتباهات آنها در غصب خلافت و خانه نشين كردن اميرالمؤمنين علي (ع) است، پس نبايد همچنان از آنان دفاع كنند. پس اصل اين شبهه اي كه بيان فرموده ايد (و اين شبهه از مكايد استعماري است) فقط براي خلع سلاح كردن تشيع است نه براي حفظ وحدت مسلمين.

منابع و مآخذ :

1. شبهاي پيشاور، سلطان الواعظين شيرازي(رحمه ا...)، ص13

مصلحت جهان اسلام _ و از طرفي حق گرايي شيعه و تعصب برادران اهل سنت با توجه به همة اين ها; چرا نبايد به تفكر و منطق شيعه گردش نكنند؟ چرا ما با آن ها سازش نكنيم مگر نه اين كه برادران اهل سنت مأمور به خطاب "لا تفرقوا" و... مي باشند؟

پرسش

مصلحت جهان اسلام _ و از طرفي حق گرايي شيعه و تعصب برادران اهل سنت با توجه به همة اين ها; چرا نبايد به تفكر و منطق شيعه گردش نكنند؟ چرا ما با آن ها سازش نكنيم مگر نه اين كه برادران اهل سنت مأمور به خطاب "لا تفرقوا" و... مي باشند؟

پاسخ

آري قرآن همة مسلمانان را به وحدت وعدم تفرقه فراخوانده مي فرمايد: "همگي به ريسمان خدا ]قرآن اسلام و هر گونه وسيلة وحدت ، چنگ زنيد، و پراكنده نشويد"(آل عمران 103) امّا وحدت شيعه و سني به معناي سازش با اهل سنت و دست كشيدن از مذهب حق اهل بيت نيست چنان كه وحدت به معناي شيعه شدن اهل سنت نيست

معناي صحيح وحدت اين است كه

1. همديگر را مسلمان بدانيم به يكديگر نسبت كفر ندهيم چرا كه همة ما معتقد به خداي يگانه نبوت پيامبر اكرم 6 بوده قبله و كتاب آسمانيمان يكي است

2. از نزاع ودرگيري با يكديگر پرهيز كنيم و به حكم مسلمان بودن مدافع يكديگر باشيم چرا كه نزاع و درگيري باعث ضعف مسلمانان و ضربه وارد شدن به اصل اسلام و قرآن خواهد شد: "وَلاَ تَنَ_َزَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَب َ رِيحُكُم (انفال 46) نزاع و كشمكش نكنيد، كه سست شويد، و قدرت وشوكت شما از بين برود."

3. با تأكيد بر مشتركات دست به دست هم دهيم و در مقابل دشمنان مشترك كه كمر به نابودي اسلام و قرآن بسته اند ايستادگي نماييم

4. يكديگر را تحمل كنيم و در موارد اختلافي با يكديگر برخورد منطقي داشته باشيم به اين معنا كه افراد

غيرمتخصص از وارد شدن در بحث ها و گفتگوهاي بي ثمر پرهيز نموده و افرادي كه شايستگي بيان مسائل ديني را دارند، در جاي مناسب و با شيوة مناسب مسائل اسلامي را بيان نمايند تا حقيقت براي حقيقت جويان روشن شود. چنان كه در اين زمينه قدم هاي مثبتي برداشته شده است به عنوان نمونه الان هر ساله درمناطق اهل سنت ايران (بيشتر در سيستان و بلوچستان ، همايش هاي علمي _ تحقيقي برگزار مي شود و علما و دانشمندان شيعه و سني دربارة موضوعات مطرح شده مقاله مي نويسند و به بحث و گفتگو مي پردازند، در پايان نتيجة آن هم اعلام و به صورت كتاب چاپ و منتشر مي شود.( ر.ك به سوي تفاهم مجموعه مقالات همايش هاي علمي _ تحقيقي ديدگاه هاي مذاهب اسلامي / ره آورد گفتمان دستاورد 29 كميسيون علمي _ تحقيقي علماي تشيع و تسنن / هم انديشي مذاهب اسلامي مجموعه مقالات همايش علمي تحقيقي مذاهب اسلامي اين كتاب توسط مؤسسة آموزشي و پژوهشي مذاهب اسلامي قم نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در امور اهل سنت سيستان و بلوچستان گردآوري و منتشر شده است )

بنابراين آن چه وظيفة ماست اين است كه با حفظ مذهب و پرهيز از نزاع و درگيري حق و حقيقت را در جاي خود و با شيوة مناسب بيان كنيم

"وَ مَا عَلَيْنَآ إِلآ الْبَلَ_َغ ُ الْمُبِين ُ ;(يس 17) و بر عهدة ما چيزي جز ابلاغ آشكار نيست . و "إِنَّكَ لاَ تَهْدِي مَن ْ أَحْبَبْت َ وَ لَ_َكِن َّ اللَّه َ يَهْدِي مَن يَشَآءُ وَ هُوَ أَعْلَم ُ بِالْمُهْتَدِين َ ;(قصص 56) تو نمي تواني كسي را كه

دوست داري هدايت كني ولي خداوند هر كس را بخواهد هدايت مي كند; و او به هدايت يافتگان آگاه تر است

در پايان لازم به يادآوري است كه برادران اهل سنت همه متعصّب نيستند، بلكه در بين آنان افراد حقيقت جو و طالب حق نيز وجود دارد.

چرا با تاكيدي كه مقام معظم رهبري و مسئولين نظام به وحدت حوزه و دانشگاه دارند به حوزه ها كمتر رسيدگي مي شود؟

پرسش

چرا با تاكيدي كه مقام معظم رهبري و مسئولين نظام به وحدت حوزه و دانشگاه دارند به حوزه ها كمتر رسيدگي مي شود؟

پاسخ

حوزه هاي علميه شيعه پيوسته درطول تاريخ برآن بوده اند كه با وجود مشكلات فراوان دست نياز به سوي دولت هادراز نكنند و همين امر موجب وجود روح آزادي و حريت و ضامن استقلال حوزه ها از دخالت حكام بوده است. درزمان كنوني نيز هرچند نظام حاكم اسلامي و برخاسته از حوزه است ولي همچنان اين اصل باقي است و ضامنسلامت حوزه ها از وابستگي مي باشد. لذا هر چند ممكن است بي مهري هايي توسط برخي نسبت به حوزه انجام گيردو در اصل اين انتخابي است از سوي حوزويان كه حتي الامكان مشكلات را با امكانات محدود داخلي برطرف سازندو از سرازير شدن سيل امكانات دولتي كه سرانجامي نه چندان شايسته دارد خودداري كنند.{J

وحدت روحاني ودانشجو يعني چه توضيح دهيد؟

پرسش

وحدت روحاني ودانشجو يعني چه توضيح دهيد؟

پاسخ

مسأله وحدت حوزه و دانشگاه نه تنها ممكن بلكه يك ضرورت حياتي براي جامعه ماست. جدايي اين دو گروهعلمي-فكري در جامعه ما نقش تخريبي بسيار زيانباري دارد و مملكت را به بدني شبيه مي سازد كه داراي دو مغزاست. اين دو مغز اگر به همفكري بشتابند فعاليت ها و كنش هاي بدن رابهتر و حساب شده تر مي سازند ولي اگر بيگانهاز يكديگر باشند هرج و مرجي وصف ناپذير پديد مي آورند. البته در رابطه با اين كه «تعريف اين وحدت چيست وچگونه وحدتي بين اين دو نهاد مقدس مطلوب و شدني است» بررسي هاي انجام شده كافي نيست و از سوي هر دوگروه بايد بررسي ها و كاوش هاي عميق تري به عمل آيد. تاكنون از دو سو شيوه هاي متعددي پيشنهاد گرديده؛ از جمله:الف) وحدت اخلاقي، ب) وحدت معرفتي، ج) وحدت ايدئولوژيك در معرفت بشري، د) وحدتسازماني(ارگانيك)، ه ) وحدت عملي (پراگماتيك)، و) وحدت سياسي، ز) وحدت استراتژيك.

مهمترين شيوه از موارد بالا وحدت استراتژيك است.{J

بهترين راه ايجاد وحدت ويكپارچگي بيشتر بين تشيع وتسنن در محيط علمي , مانند دانشگاه چيست ؟

پرسش

بهترين راه ايجاد وحدت ويكپارچگي بيشتر بين تشيع وتسنن در محيط علمي , مانند دانشگاه چيست ؟

پاسخ

براي حفظ و استحكام وحدت بايد از طرح مسائل اختلافي پرهيز نمود و همگام با يكديگر در مسائل مشترك بهتحقيق و مطالعه و مساعي پرداخت از امور حساسيت برانگيز دوري جسته و افكار و انديشه ها را متوجه دشمنانمشترك نمود.{J

براي ازبين بردن اختلافات قومي و طايفه اي در بعضي از مناطق كه عواقب شومي درپي دارد چه راههائي را پيشنهاد مي نمائيد ؟

پرسش

براي ازبين بردن اختلافات قومي و طايفه اي در بعضي از مناطق كه عواقب شومي درپي دارد چه راههائي را پيشنهاد مي نمائيد ؟

پاسخ

وجود تعصبات واختلافات ذكر شده در نامه جنابعالي علل و زمينه هاي متعدد فرهنگي تاريخي و ... داشته و درجامعه مورد نظر نهادينه شده و به صورت فرهنگ عام درآمده است طبيعي است مبارزه با چنين پديده شومي تاحدودي دشوار و نيازمند زماني طولاني و در عين حال بسيار ضروري و حياتي است بهترين شيوه تغيير اين كيفيتخط دهي از مجاري فرهنگي و نفوذ در عناصر فرهنگ پذير است به نظر مي رسد با توجه به اينكه جنابعالي در آينده بهوظيفه مقدس دبيري اشتغال خواهيد يافت موقعيت بسيار ارزنده اي در جهت تصحيح و تنوير افكار نوجوانان آن خطهخواهيد يافت و مي توانيد نقش موثري در دگرگون سازي تدريجي وضعيت فوق در نسل جوان داشته باشيد همچنينمشاركت و همكاري در ديگر كانونهاي فعاليت فرهنگي و ديني مانند مساجد و ... زمينه خوبي براي افكار صحيحاسلامي در اين زمينه است.{J

مقصود از وحدت حوزه و دانشگاه چيست و در زمينه اصلاح حوزه ها چه اقداماتي انجام گرفته است ؟

پرسش

مقصود از وحدت حوزه و دانشگاه چيست و در زمينه اصلاح حوزه ها چه اقداماتي انجام گرفته است ؟

پاسخ

وحدت حوزه و دانشگاه، يكي از ره آوردهاي عظيم و پربركت انقلاب اسلامي است. بدون شك تداوم انقلاب وبنيان گذاري تمدن نوين اسلامي و رشد و توسعه فراگير آن، جز در پرتو وحدت و پيوند گسست ناپذير اين دو نهادمقدس امكان پذير نيست. آنچه در اين روند، بايسته و اجتناب ناپذير است، در درجه اول شناخت ماهيت اين دوپايگاه عظيم، توانمندي ها و كاستي هاي هر يك و سپس داشتن الگويي مناسب جهت پيوند و وحدت آن دواست.

در رابطه با ماهيت حوزه و دانشگاه، ترديدي نيست كه وجه مشتركشان اين است كه هر دو نهادهايي علمي وپرورش دهنده شخصيت هاي علمي و فكري هستند. در عين حال هر يك خاستگاهي ويژه و ساختار و روش خاصخود و تاريخچه و كارنامه اي جداگانه دارند.

- خاستگاه اساسي حوزه هاي علميه، شور و اشتياق زايد الوصف ديني و علاقه به ژرفكاوي در معارف سعادتبخش وهدايت آفرين الهي و كنجكاوي در دستورات جامع و زندگي ساز اسلام و شناخت جهان بر اساس رهنمودهاي وحيانيو آموختن هنجارهاي ديني در ابعاد مختلف حيات فردي و اجتماعي انسان است. اين انگيزه باعث پيدايش حوزه هايبزرگ علميه در طول تاريخ و پرورش چهره هاي علمي درخشاني شده است كه علاوه بر علوم خاص ديني در ديگررشته ها مانند: فلسفه، رياضيات، هيئت، طب و ... نيز سرآم د روزگار خويش بوده و افزون بر خدمات علمي، دارايفعاليت هاي اجتماعي و سياسي بسيار ارزنده اي نيز بوده اند. در اين حيات مي توان از چهره هايي چون: بوعلي سينا،شيخ طوسي، شيخ بهايي، ملا صدرا، علامه طباطبايي، شهيد مطهري، آيت اللّه حسن زاده، حضرت

امام خميني و ...نام برد. بر اساس آنچه در دستور رضا خان جهت تأسيس دانشگاه تهران - كه اولين دانشگاه ايراني به سبك جديد درايران است - بيان شده در رابطه با خاستگاه دانشگاه هاي جديد در ايران دو نكته بيان شده است: 1- آشنايي با علم وتكنولوژي غرب، 2- تربيت كادر نظام.

اين دو نكته در دستور رضا شاه براي تأسيس دانشگاه تهران به چشم مي خورد. در اين رابطه اولاً توجه به غنايداخلي و رشد و توسعه علمي با تكيه بر امكانات بالقوه و فرهنگ داخلي، فراموش گرديده و اين تلقي را در ضمن خوددارد كه در راستاي رشد علمي همواره بايد مصرف كننده توليدات غرب باشد. ثانيا در تربيت كادر نظام با توجه بهوابستگي كل نظام به سلطه هاي غربي، شيوه اي را مي طلبيد كه در آن افرادي وابسته و مقلد غرب پرورش يابند. ثمراتاين حركت به گونه اي شد كه ناگهان فرياد شريعتي ها بلند شد و پرده از خيانت هاي پرورش يافتگان نظام تربيتي غربيبرداشته شد و كساني چون شريعتي ها بانگ بر آوردند كه پاي هر قرارداد استعماري، امضاي يكي از تربيت يافتگاندانشگاه ها ديده مي شود، در حالي كه هيچ روحاني حوزه رفته اي در اين امور مشاركت ندارد. البته اين به معناي آننيست كه همه دانشگاهيان اين گونه تربيت مي شدند، بلكه مقصود آن است كه يكي از اهداف بنيان گذاران دانشگاهجديد اين بوده است، ليكن دانشگاهيان به دو دسته انسانهاي شريف و مستقل و انسان هاي با گرايش هاي غربي بدونشك نقش فعال و گسترده گروه اول - بويژه پس از انقلاب اسلامي - بسيار حايز اهميت و چشمگير است.

البته در اين بين يك واقعيت نيز قابل انكار نيست و آن

اين است كه حوزه هاي علميه در عين آن كه در طول تاريخفعاليت خود، علاوه بر آثار فرهنگي، سياسي، اجتماعي و شخصيت هاي بزرگي كه در خود پرورش داده اند، به دليلفشارهاي سياسي و اجتماعي و نيز برخي نگرش ها و بينش هاي دروني خود، در يكي دو قرن اخير دچار تضيقاتشديدي شده و از همين رو دچار ضعف هايي نيز گشته است. از جمله آن كه به دليل فشارهاي مختلف به خصوص درعهد رضا خان، بسياري از رشته هاي علمي كنار گذاشته شد و به حداقل اكتفا گرديد؛ مثل رشته هاي پزشكي، نجوم،هندسه، علوم طبيعي و ... .

علاوه بر اين شرايط موج غربگرايي و خود باختگي در برابر آن و نيز شعار غربي جدايي دين از سياست نيز، بيش ازپيش حوزه ها را دچار اختلاف و محدوديت نمود.

اكنون نيز اين باور در بسياري از اذهان وجود دارد كه بايستي دين و رجال دين از سياست جدا باشند كه اين نيز ازارمغان هاي تفكر غربي است.

پيشنهاد نويسنده عزيز نامه در مورد مرتبط شدن حوزه ها با علوم دانشگاهي در همين راستا نكته اي قابل توجهاست؛ ولي نبايستي از وحدت برداشتي فيزيكي داشت. اگر امام راحل «ره» و نيز شخصيت هاي بارز فرهنگي ديگربراي دفاع از كيان فرهنگ، اسلام و استقلال فكري شعار وحدت حوزه و دانشگاه را سر داده اند بدان معنا نيست كهبايد از نظر فيزيكي و اداري در يك چارچوب قرار بگيرند - كه چنين وحدتي نه ممكن است و نه مفيد - وحدت،وحدت در اهداف و اصول و راهبردها و راهكارهاست، نه وحدت صوري و فيزيكي.

در نوشته دوست عزيز درباره تفكر آزاد نيز بحث شد و ادعا شده كه در دانشگاه تفكر آزاد وجود دارد و نه

در حوزهندارد.

اگر مقصود آن است كه در حوزه شبهات مورد بحث و نقد قرار نمي گيرد كه سخني برخلاف واقع است از گذشته هايبسيار دور بزرگ ترين شبهات ملحدين و پيروان اديان و مذاهب ديگر، در حوزه ها مطرح و بدان پاسخ داده مي شدهاست.

البته حوزه ها بنا بر رسالت خويش وظيفه تبليغ و گسترش فرهنگ ديني و آنچه را كه حق مي دانند بر عهده دارند وكساني نيز كه در اين سلك وارد مي شوند به همين انگيزه در اين راه گام مي نهند. از اين رو علي الاصول نمي توانند ونبايستي كه در مسيري جز آن گام بردارند.

ولي اين بدان معنا نيست كه فكر خود را نيز سانسور كنند و در مسائل اساسي نينديشيده و به بررسي و نقدنپردازند.

در مورد مشكل حاكميت كشور به اقتضاي قانون اساسي و نيز ضرورت هاي انقلاب در حال حاضر، چنين وضعيتيپيش آمده است ولي بايد توجه داشت كه امام راحل «ره» از آغاز نظرشان آن بود كه كليه مناصب اجرايي به غيرروحاني واگذار گردد؛ ولي شرايط ويژه و حساس پس از انقلاب و چند تجربه ناموفق از شخصيت هاي غير روحاني آنزمان، اين ضرورت را اقتضا كرد كه براي مدتي تا پرورش نسل هاي نو و داراي ويژگي هاي لازم براي حفظ استقلالفكري و سياسي مملكت، شخصيت هاي روحاني قدرت را در دست داشته باشند. اميد است شرايط به گونه اي پيشبرود كه نيازي به وجود و حضور روحاني در پست هاي اجرايي نباشد.

مقتضاي تفكر آزاد آن است كه بينديشيم در شرايط بحراني پس از انقلاب و جنگ تحميلي، كدام سيستم و روشمي توانست كارا باشد؟ به هر صورت تحليل گذشته ها خود عرصه اي وسيع مي طلبد.

درباره پيشنهادهاي دوست عزيزمان چند نكته را به اختصار ياد آور

مي شويم:

1- چنان كه گفته شد مقصود از وحدت، وحدت فيزيكي حوزه و دانشگاه نيست؛ بلكه وحدت مسير و هدف است.علاوه بر آن كه يكسان شدن محيط آم وزشي حوزه و دانشگاه به دولتي شدن حوزه ها منجر مي شود و دولتي شدنحوزه، خطر بزرگي است كه همواره حوزه ها از آن پرهيز مي كرده اند.

اگر حوزه ها توانسته اند در شرايط مختلفي همانند انقلاب مشروطه انقلاب ضد انگليسي در عراق و ... و بالاخرهانقلاب اسلامي نقشي ايفا نمايند به دليل استقلال خود از حكومت بوده است؛ همان خبري كه دوست عزيزمان برايآن نگران هستند ولي در پيشنهاد خود عملاً آنچه را از آن مي گريخته اند به عنوان راه حل ارائه نموده اند.

2- پيش از انقلاب بنا به دلايلي - كه برخي از آنها اشاره شد - حوزه ها حداقل شرايط را در جذب و گزينش مدّ نظرقرار داده مي شد؛ ولي پس از انقلاب گزينش و ورودي ها بر اساس صلاحيت ها انجام گرفت و در مواد درسي و سيستمآموزشي نيز تحولاتي به وجود آمد، گرچه هنوز جاي اصلاح فراوان باقي مانده است.

البته شايد با فرمول خاصي مشروط بر آن كه منجر به دولتي شدن حوزه نشود از طريق كنكور نيز طلبه پذيرش نمود؛ولي بنا بر همين نكته (دولتي شدن) تاكنون حوزه رغبتي به اين امر نشان نداده است. در عين حال پيشنهاد دوستعزيزمان مبني ر اين كه از استعدادهاي خوب و برتر براي حوزه استفاده شود پيشنهادي بسيار مغتنم و با ارزش است كهبايد راهي براي انجام آن يافت (البته ما نيز متصدي حوزه هستيم).

3- آزادي تفكر در حوزه وجود دارد و دليل آن وجود صدها دانشمند، نويسنده و متفكر با سلايق و انديشه هايگوناگون و هم چنين وجود

هزاران كتاب، مقاله، تحقيق و ... كه هر كس آزادانه نظر و بينش خود را ارائه مي دهد و هيچمنعي تا بحال در اين زمينه مشاهده نشده است و اين خود بارزترين نشانه بر وجود آزادي تفكر است. البته معيار وچارچوبي در اين زمينه وجود دارد و آن قرآن و روايات ائمه معصومين(ع) است كه همه خود را موظف مي دانند در اينچارچوب حركت و فعاليت كنند.

4- درباره شغل نبودن تبليغ دين؛ اين سخني اساسي است و هرگز نيز مبلّغ دين نبايستي آن را شغلي همانند مشاغلديگر بداند. ولي نكته اي در اين جا قابل بحث است و آن اين كه با توجه به تخصصي شدن دانش ها و نياز عظيم جامعهاسلامي و جهان، آيا اين امكان وجود دارد كه شخص در رشته اي كه نياز به بيست الي سي سال تحصيل دارد متخصصشود در عين حال شغل ديگري هم داشته باشد؟

در شرايط فعلي حتي كسب اطلاعات و آموزش هاي عمومي و پايه اي با اين فرض قابل تحقق نيست مگر بهصورت تيم بند و غير اصولي.

بنابراين همان گونه كه دانش هاي ديگر منجر به شغل مي شوند، اين رشته نيز بايد منجر به شغل شود.

راه وحدت بيشتر بين حوزه و دانشگاهها چيست

پرسش

راه وحدت بيشتر بين حوزه و دانشگاهها چيست

پاسخ

در اين زمينه تلاش بسياري صورت مي گيرد، البته بايد اذعان نمود كه تلاش هاي موجود كافي نيست. از طرف ديگرعوامل خنثي كننده اي نيز هست كه سعي در دور نگه داشتن اين دو نهاد علمي از هم دارند؛ ليكن مهم اين است كه حوزويان و دانشگاهيان، هر دو در اين زمينه مسؤوليت دارند و بايد با تمام وجود و با به كارگيري بهترين طرح ها وامكانات در نزديك شدن و روابط و تفاهم با هم ، تلاش كنند.

در برخورد با يك سني چه رفتاري داشته باشيم و آيا لازم است در جهت شيعه شدن او تلاش كنيم ؟

پرسش

در برخورد با يك سني چه رفتاري داشته باشيم و آيا لازم است در جهت شيعه شدن او تلاش كنيم ؟

پاسخ

چگونگي رابطه با اهل سنت در محيط ها و شرايط مختلف متفاوت است. در هر صورت اصل اخوت و برادري اسلامي رابايد محفوظ داشت. اما دعوت شخص يا اشخاصي از آنان به تشيع بستگي به توانايي هاي فكري و استدلالي دعوت كننده و روحيات و قابليت هاي دعوت شونده دارد و كار نسبتا دشواري است. و در صورتي كه پيش بيني نتيجه سودمندي نسبت به مورد اشاره شده نمي كنيد لازم نيست با ايشان وارد گفت وگو در اين مقولاتشويد.

جهت آگاهي بيشتر ر.ك:

1- امامت و رهبري شهيد مطهري

2- شيعه و تهمت هاي ناروا سيد جواد شري

3- رهبري امام علي(ع) در قرآن، ترجمه المراجعات، ترجمه سياهپوش

{J

چرا وحدت حوزه و دانشگاه هنوز تحقق پيدا نكرده است

پرسش

چرا وحدت حوزه و دانشگاه هنوز تحقق پيدا نكرده است

پاسخ

بحث وحدت حوزه و دانشگاه از انديشه هاي بزرگ امام خميني و بسياري از مصلحان و متفكران جامعه ما بوده وهست ولي در آغاز بايد تعريف صحيحي از آن نموده سپس به بررسي امكان يا عدم امكان آن پرداخت. وحدت حوزه و دانشگاه نه به معناي ادغام فيزيكي است و نه ادغام محتوايي. چه اين كه هم اكنون نيز حوزه و دانشگاه در بسياري ازرشته ها با يكديگر تشابه و هم گوني دارند مانند رشته هاي: الهيات، ادبيات، حقوق، فقه، تفسير و... بلكه محور اين وحدت اتحادي استراتژيكي براي نيل به آرمان هاي انقلاب و اعتلاي كشور و فرهنگ جامعه است. جامعه ما و بلكه تمامي جوامع اسلامي بارها طعم تلخ جدايي اين دو طيف از يكديگر را چشيده اند. زماني هجوم و سيطره غربزدگي جايي براي طرح انديشه هاي حوزه و تقارب افكار باقي نگذاشته بود. در نقطه مقابل برخي حوزويان نيز دانشگاهيان رابه هيچ مي انگاشتند و راه خويش را در تضاد با آن مي ديدند. در حقيقت جدايي آرماني اين دو از يكديگر بهترين راه نفوذ براي بيگانگان و ايادي آنه است. اين وحدتي است كه امام، حوزويان و دانشگاهيان را به آن فرا مي خواندند. ولي اينكه آنان از نظر رشته ها متحد شوند و يا... نه امري عملي است و نه مفيد. بنابراين آنان كه مي گويند اين وحدت ممكن نيست اگر وحدت قسم اول را مي گويند سخت در اشتباهند؛ ولي اگر مراد آنها قسم دوم است ما نيز برآن مهر تاييدمي زنيم. وحدت حوزه و دانشگاه در كلام امام؛ يعني وحدت آرماني و همنوايي براي ساختن كشور و اعتلاي فرهنگ وتمدن

و رشد آن از جنبه هاي گوناگون.

آيا براي وحدت بين مسلمانان بهتر نيست از شعارهايي كه موجب اختلاف است دست برداريم

پرسش

آيا براي وحدت بين مسلمانان بهتر نيست از شعارهايي كه موجب اختلاف است دست برداريم

پاسخ

لازم نيست از عقايد خود دست بكشيم. البته اگر بر بعضي از شعارها تأكيد نشود مطلوب است. البته در صورتي كه همه مذاهب چنين رويه اي را در پيش گيرند، نه اين كه يك مذهب از بعضي مشخصه ها و شعارهاي خود دست برداردو بقيه كما كان به آن ادامه دهند.

دوست دشمن علي؛ دشمن علي است، چرا اهل تسنن كه دوست دشمن علي هستند را برادران اهل تسنن مي خوانيم؟

پرسش

دوست دشمن علي؛ دشمن علي است، چرا اهل تسنن كه دوست دشمن علي هستند را برادران اهل تسنن مي خوانيم؟

پاسخ

در خصوص سؤالي كه فرموديد نكات زير قابل توجه است :

1.رواياتي موجود است كه بيان كننده اين مطلب مي باشند. كه دشمن علي، كافر، منافق و مبغوض خدا و رسول ( است.

2- منتها بايد به اين نكته مهم توجه داشت، كه به چند دليل ما آنها را برادر مي خوانيم :

الف : اكثر اهل تسنن، و خصوصاً عوام الناس آنها، به خاطر تبليغات زياد و مسمومي كه وجود داشته، اين اعتقاد را پيدا كرده اند. و خيلي از آنها واقعاً معذورند. و مسأله چند سنّي متعصّب و وهّابي مسلك، از اين گروه جداست.

ب : همانطور كه تاريخ گواه خوبي بر اين مطلب است، بزرگترين حربه و نقشة استعمارگران براي محو و نابودي اسلام، همين ايجاد اختلاف و تفرقه بين مسلمين بوده است. به جرأت مي توان گفت كه استعمارگران منافعي را كه به سبب تفرقه به دست آوردند، به هيچ سبب ديگر نمي توانستند به دست بياورند. زيرا وقتي گروههاي مسلمان اتحاد نداشته باشند، و از همديگر بيزاري بجويند، و يكديگر را فحش دهند و لعن كنند، دشمن مي تواند به راحتي اهداف استعماري خود را پياده كرده، بر ممالك اسلامي تسلط بيابد. قرآن كريم مي فرمايد : "ولا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم"(1) ، يعني (نزاع و اختلاف نكنيد، به سبب اختلاف آراء و عقيده ها؛ كه اگر چنين كنيد، بد دل مي شويد و آبروي شما مي رود.)

ج _ مسأله دل و درون، با مسأله ظاهر فرق مي كند. زيرا توريه، تقيّه و

... ، چيزهايي است كه در اسلام، مورد سفارض اكيد واقع شده؛ كه در مواقع آن، حتماً از آنها استفاده شده است. چه بسا يك فرد شيعه در دل دشمن سرسخت و اهل تسنن متعصب است، كه آگاهانه دشمنان حضرت علي( را دوست مي دارند؛ اما در ظاهر تقيّه مي كند، و به زبان اين دشمني را اظهار نمي كند. زيرا اين قبيل كارها در اسلام بسيار سفارش شده است.

خداوند متعال همة ما را از شيعيان واقعي معصومين ( قرار بدهد. ان شاءا...

منابع و مآخذ :

1. سوره مباركة انفال/آيه48

شبهاي پيشاور، سلطان الواعظين شيرازي"رحمة ا... عليه" ، ص782و783و1003و1005

مشكلات ارتباط با حوزه بين دانشگاه چيست؟

پرسش

مشكلات ارتباط با حوزه بين دانشگاه چيست؟

پاسخ

شايد اولين گام و اساسي ترين قدم در پيوند بين اين دو مراكز (حوزه و دانشگاه)، همين احساس نياز و ضرورت باشد، كه شما به اين مسأله مهم و حياتي عنايت داشته ايد. اگر اين توجه و تأمّل در ميان حوزويان و دانشگاهيان گسترش يابد، و به صورت امري عمومي و همگاني درآيد، و قاطبة عناصر واعضاي اين دو مركز، براي محقَّق ساختن آن تفكر و تدبّر كنند، و آنرا از افراد مسؤول و مافوق خودشان مطالبه كنند، پيوند بين حوزه و دانشگاه، جنبة عملي به خودش خواهد گرفت.

ولي تا زماني كه فقط شعار تعداد اندكي از افراد در دو مركز باشد، شمار كثيري از اعضاي شاغل در حوزه و دانشگاه، به اين امر نينديشند Ƞفكر نكنند، و تنها تعداد اندكي در سالروز شهادت استاد شهيد دكتر مفتح، به برپايي مراسمي محدود و سمبليك اكتفا كنند، مراسمي كه حتي قاطبه دانشگاهيان و حوزويان نيز از آن مطلع نشوند، تا زماني كه بخش اعظمي از روحانيان و استادان مراكز آموزش، ممكن است حتي از سالروز شهادت شهيد مفتح و روز وحدت حوزه و دانشگاه بي خبر باشند، و بمانند، چه رسد به اين كه براي تحقق آن فكر و انديشه كنند، وحدت بين حوزه و دانشگاه عملي نخواهد شد.

بنابراين عمده ترين مانع و مشكل به نظر ما، اين است كه صاحبان خرد و انديشه، و حاملان كتاب و فن در اين دو مركز، ضرورت و اهميّت وحدت حوزه و دانشگاه را به روشني درك و فهم نكرده اند. اگر اين درك و نياز توأمان در دو قشر بوجود آيد،

طبعاً نشستها و تجمّعها و رايزني ها، منجر به پيدا كردن راهها و روشهاي وحدت، و شناسايي موانع و مشكلات، خواهد شد.

علاوه بر آنچه ذكر شد، كه مهم ترين مشكل است، مي توان مواردي از قبيل سيستم متفاوت آموزشي حوزه و دانشگاه، مدارك اخذ شده متفاوت، تفاوت اعتبار مدارك، و تفاوت دروس و سرفصل دروس، و... از مسايلي است كه به عدم وحدت دامن مي زند. ولي اگر روزي دو مركز از يك اعتبار و جايگاه، و داراي مدارك معتبر و شناخته شده، متون آموزشي مورد قبول طرفين، سيستم مورد قبول دو مركز، و ... برخوردار شوند، و به اين صورت راه اندازي شود، شايد در كانون فوق (حوزه و دانشگاه) احساس جدايي بين خودشان نكنند.

ولي تا زماني كه حوزويان احساس كنند آنها هستند كه اسلام شناس تربيت مي كنند، و در مسايل مهم فلسفه و عرفان و كلام و .... صاحب نظرند، و دانشگاهها در اين رشته ها غنا ندارند، و متقابلاً دانشگاهها نيز احساس كنند در اين رشته ها از غناي بيشتري از حوزه برخوردارند. تا زماني كه حوزه، سيستم آموزشي خودش را بهترين سيستم و دانشگاه، سيستم خودش را بهتر بداند، تا زماني كه حوزه احساس كند بهترين متون آموزشي _ با همه تفاوتهايي كه در مراكز مختلف وجود دارد، و در سطح كشور از يكنواختي برخوردار نيست _ را دارد، و دانشگاه نيز چنين احساس متقابلي داشته باشد، تا زماني كه هر كدام از مراكز فوق به انكار ديگري بپردازد، حوزه، دانشگاهها را مركز پرورش افراد بي دين و لامذهب بشمارد، و دانشگاه، حوزه را به نحو ديگري متهم نمايد، تا

زماني كه هر كدام خود را از ديگري برتر بداند، و ... ، وحدت بين حوزه و دانشگاه امري محال و ناشدني است.

بنابراين در ابتدا بايد يك باور عميق در ضرورت وحدت بين افراد اين دوكانون دين و دانش، برقرار گردد، و در مراحل بعد از انكار و تخريب يكديگر بپرهيزند، و هر كدام مؤيد و مكمل ديگري بشود، و... ؛ در اين صورت، حوزه و دانشگاه نه تنها به هم نزديك، بلكه يكي خواهد شد.

آيا تا كنون علماي شيعه و اهل سنّت ميزگردي در خصوص مسايل مورد اختلاف داشته اند؟

پرسش

آيا تا كنون علماي شيعه و اهل سنّت ميزگردي در خصوص مسايل مورد اختلاف داشته اند؟

پاسخ

علماي شيعه و سني در حيات فرهنگي شان بارها با هم نشستند و در خصوص مسائل مورد اختلاف با يكديگر مباحثه و رايزني كردند.

در عصر حاضر عالماني همانند "علامة اميني"، "سيد عبدالحسين شرف الدين" و "سلطان الواعظين شيرازي" در اين امر قدم هاي خوبي برداشتند كه حاصل اين تلاش ها در چند كتاب پر ارزش همانند "المراجعات"، "گروه رستگاران يا فرقة ناجيه"، "شب هاي پيشاور" و "الغدير" مندرج است.

آيت الله بروجردي و رئيس دانشگاه الازهر، شيخ شلتوت در پي تقريب بين مذاهب اسلامي بر آمدند. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران به دستور امام خميني "مجمع جهاني تقريب بين مذاهب تشكيل شد.

علماي شيعه و سنّي در هر سال در آستانة سالروز ولادت پيامبر اسلام(ص) و هفتة وحدت دور هم جمع مي شوند و مسايل را با هدف تقريب و تفاهم با هم در ميان مي گذارند. در همين باره دكتر بي آزار شيرازي كتابي تحت عنوان "همبستگي" تدوين نموده است. براي توضيح بيش تر مي توان به اين كتاب مراجعه نمود.

منظور از امت واحد اسلامي با وجود اختلاف ميان شيعه و سنّي، چه مي باشد؟

پرسش

منظور از امت واحد اسلامي با وجود اختلاف ميان شيعه و سنّي، چه مي باشد؟

پاسخ

منظور از امت واحد اسلامي اين است كه در برابر بيگانگان همة مسلمانان از هر گروه و مذهبي كه هستند، متحد باشند. اختلافات جغرافيايي، سياسي، مذهبي و مانند اين ها نبايد مانع وحدت در استراتژي مسلمانان گردد.

شهيد مطهري دربارة مفهوم وحدود وحدت اسلامي در آغاز سه احتمال را ذكر مي كند و مي گويد:

1_ آيا مقصود اين است كه از ميان مذاهب اسلامي تنها يك مذهب انتخاب شود و ساير مذاهب كنار گذاشته شود؟

2_ آيا مقصود اين است كه مشتركات همة مذاهب گرفته شود و همة غير مشتركات كنار گذاشته شود و از اين مشتركات يك مذهب جديدي ساخته شود كه با همة مذاهب موجود فرق داشته باشد؟

4- آيا مراد از وحدت اسلامي اين است كه مسلمانان اعم از شيعه و سني در برابر بيگانگان متحد باشند؟

شهيد مطهري مي افزايد: مقصود از اتحاد مسلمانان، اتحاد پيروان مذاهب مختلف است. اين ها در عين داشتن اختلافات مذهبي، در برابر بيگانگان متحد و در صف واحد باشند. بديهي است منظور علماي روشنفكر اسلامي از وحدت اسلامي، حصر مذاهب به يك مذهب و يا اخذ مشتركات مذهب و طرد مفترقات آنها نيست، بلكه مراد معناي سوم است.[17]

گفته اند مسلمانان به خاطر به وجود آمدن اتحاد رو به قبله نماز مي خوانند، در حالي كه اين فائده در عمل وجود ندارد، پس چگونه اين اتحاد به وجود مي آيد؟

پرسش

گفته اند مسلمانان به خاطر به وجود آمدن اتحاد رو به قبله نماز مي خوانند، در حالي كه اين فائده در عمل وجود ندارد، پس چگونه اين اتحاد به وجود مي آيد؟

پاسخ

فلسفة قبله تنها دست يابي به اتحاد و وحدت اسلامي نيست، هر چند مي تواند يكي از حكمت هاي آن باشد، زيرا توجه تمام مسلمانان هنگام نماز به سمت و سويي خاص به معناي قرار گرفتن و ايستادن به يك جهت خاص است كه در همدلي امت اسلامي بسيار مؤثر است، ولي تنها اين امر كافي نيست. همسويي در صورتي مفيد است كه در كنار آن، عواملي چون: وحدت رويه، پرهيز از عوامل تنش زا، عمل به قرآن و دستورهاي دين، تعامل و همكاري دولت هاي اسلامي، مقابله با تليغات گسترده دشمن و خنثي سازي توطئه هاي آنان به كار گرفته شود. اگر مي بينيم مسلمانان با وجود قبله مشترك، به وحدت كامل نرسيده اند، دليلش فاصله گرفتن از اسلام و دامن زدن به اختلافات نژادي و جغرافيايي وغافل ماندن از ترفند شيطاني دشمنان مي باشد.

براي اين كه بين شيعه و سني رابطه برقرار كنيم ، و بين آنان وحدت ايجاد نماييم، چه بايد كنيم؟

پرسش

براي اين كه بين شيعه و سني رابطه برقرار كنيم ، و بين آنان وحدت ايجاد نماييم، چه بايد كنيم؟

پاسخ

براي ايجاد وحدت اسلامي راهكارهاي متعددي وجود دارد كه به بعضي اشاره مي شود:

1) گفتگو (ديالوگ)

اولين و مهم ترين راهكار جهت همگرايي مسلمانان، گفتمان علمي است، بدين معنا كه نظريه پردازان و عالمان ديني فرقه هاي اسلامي در كنار هم قرار گرفته، گفتگوهاي علمي انجام دهند. در اين گفتگوها بر مسايل مشترك تأكيد شده و عالمان اسلامي از مباني يكديگر آشنا شوند؛ زيرا خيلي از مسايل اختلافي بين مسلمانان ناشي از آن است كه فرقه هاي اسلامي از بعضي اصول و مباني يكديگر آشنايي كامل ندارند . عدم آشنايي كامل آنها از اصول يكديگر موجب شده كه مسلمانان كه برداشت هاي نادرستي از هم داشته و نسبت به يكديگر بدبين گردند، حتي حكم تكفير يكديگر را صادر نموده و زمينه هاي برخوردهاي فيزيكي فراهم گردد. بيشتر تعصبات مذهبي و قومي نيز ريشه در عدم آگاهي از مباني گروه هاي اسلامي دارد.

عدم آشنايي مذاهب از عقايد يكديگر موجب مي شود دشمنان اسلام و آنها كه از تفرقه ها ميان فرقه هاي اسلامي سود مي برند . به واسطه جهل و ناآگاهي مردم، موارد اختلاف برانگيز را پررنگ تر كرده و مواردي را كه موجب اتحاد بين مسلمانان مي شود، ناديده گيرند.

علامه شرف الدين يكي از انديشمندان شيعي است كه به گفتمان علمي پرداخته و بين او و شيخ سليم بشري (از علماي اهل سنت) سؤال و جواب هايي مطرح شده است كه نتيجه آن كتاب "المراجعات" است كه نقش بنيادي در زمينه و فرهنگ سازي

براي وحدت اسلامي دارد.

2 - توجه به نقاط مشترك و دشمن مشترك:

يكي از عوامل مهمي كه در جهان معاصر مي تواند موجب وحدت بين دو گروه بزرگ اسلام شود، توجه به نقاط مشترك بين اين دو مذهب است. مطمئناً مسائل مورد اتفاق ميان اين دو مذهب بسيار فراتر از موارد اختلاف مي باشداما غالباً مسائل مورد اختلاف مورد توجه قرار گرفته و مسائل و اعتقادات مشترك ناديده نگاشته مي شود، كه يكي از عوامل ايجاد اختلاف و دوري هر چه بيشتر مسلمانان از يكديگر است.

هم چنين توجه به دشمن مشتركي كه اصل اسلام و كشورهاي اسلامي و مردم جهان اسلام را مورد مذمت قرار داده است، يكي از عوامل مهم اتفاق نظر و وحدت ميان كشورهاي اسلامي مي تواند مي باشد. اگر به صدر اسلام نيز نگاه كنيم، علت اساسي سكوت اميرمؤمنان و ائمه معصومين (ع) و همراهي با مخالفان فكري و عقيدتي در جهان اسلام، توجه به دشمن مشترك و مورد تهديد قرار گرفتن مرزهاي اسلامي به وسيله دشمنان اسلام بوده است.

3 - تدوين آثار فرشت هاي علمي

يكي از شيوه هاي كاربردي در ايجاد وحدت اسلامي تدوين اثار علمي در قالب كتاب ، مجله و روزنامه ، نيز برگزاري نشست هاي علمي و تبادل افكار و نظريات است . در آثار علمي بايد به عوامل وحدت و عوامل اختلاف پرداخته شده و مشكلات جهان اسلام بررسي گردد. تدوين فقه مقارن و عقايد تطبيقي و مقايسه اي نيز بايد از محورهاي مهم آثار علمي باشند . كتاب هايي مانند "الفصول المهمه" تأليف علامه شرف الدين و انتشار مجله اي مانند "رسالةالتقريب" نقش بنيادي در

زمينه سازي وحدت اسلامي داشتند. از سوي ديگر با تدوين سريال ها و نمايش نامه ها نيز مي توان جهت ايجاد وحدت اسلامي زمينه سازي نمود. بهتر است اين دست از آثار به زبان هاي مختلف ترجمه شوند و در اختيار مسلمانان قرار گيرند.

4 - صدور فتواهاي همگرايي

بي ترديد صدور فتواي مجتهدان فرقه هاي اسلامي نقش بنيادي در وحدت اسلامي دارد، همان گونه كه نقش اساسي در اختلافات مسلمانان دارد. اگر مجتهدان فتاوايي مانند جواز شركت نمودن مسلمانان در مراسم عبادي همديگر را صادر نمايند، زمينه هاي همسويي مسلمانان را فراهم مي كند. بعضي از مجتهدان و عالمان اهل سنت و تشيع در اين خصوص پيشگام بوده اند.

شيخ محمود شلتوت ، رئيس دانشگاه الازهر مصر در زمان جمال عبدالناصر يكي از كساني است كه در فتواي معروف خود، مذهب جعفري و فقه شيعه را به عنوان يك مذهب رسمي و فقهي تأييد كرد.(1) فتواي معروف او در زمان خود در نزديكي اهل سنت به شيعه تأثير به سزايي داشت.

5 - آشنايي با معارف اسلامي

يكي از راهكارهاي وحدت اسلامي، آشنايي مسلمانان با آموزه هاي ديني است. در آيات متعدد مسلمانان به همگرايي دعوت شده اند.(2) در برخي از آيات همه مسلمانان برادران ديني خوانده شده و مرزهاي جغرافيايي و ملي ناديده گرفته شده است :"انما المؤمنون اخوة..."(3)

"واعتصموا بحبل الله جميعاً و لا تفرّقوا...".(4) در روايات اسلامي نيز همه مسلمانان به همبستگي و اتحاد اسلامي سفارش شده است. (5)

چرا مسلمانان وحدت ندارند؟

يكي از عوامل مهم آن فاصله گيري از معارف و آموزه هاي ديني است. شخصيت هايي مانند امام راحل و علامه شرف الدين بر اين

باور بودند كه جهت" ايجاد وحدت اسلامي" آشنايي كامل مسلمانان با معارف اسلامي لازم است. نكتة قابل دقت آن است كه يكي از موارد قانون اساسي "جماعة التقريب بين المذاهب الاسلامية" كه در قاهره تشكيل شده ، آن بود كه مسلمانان با معارف اسلامي آشنايي پيدا كنند.

6 - شناسايي عوامل اختلاف

براي ايجاد وحدت اسلامي، همان گونه كه شناخت عوامل و زمينه هاي همگرايي ضرورت دارد، شناخت عوامل و زمينه هاي اختلاف نيز بايسته است. بر اين اساس براي ايجاد وحدت اسلامي، بايد عوامل اختلاف همانند تعصبات قومي، قدرت گرايي و پيروي از هواهاي نفساني، شناسايي و با آنها مبارزه گردد. دشمنان خارجي نيز نقش بنيادي در ايجاد اختلاف داشته و دارند استعمارگران با شعار "اختلاف بينداز و حكومت كن" بين مسلمانان اختلاف ايجاد كرده اند. داده هاي تاريخي نشان از آن دارد كه استعمارگران در حوادث ناگواري كه در جهان اسلام به وجود آمدند، نقش اساسي داشتند. آنان با ايجاد اختلاف جنگ هاي داخلي را به وجود آوردند. حتي مي توان عامل اساسي و ريشه اي ايجاد و پيدايش بعضي از فرقه ها ميان اهل سنت و شيعه را استعمارگران دانست و دست هاي مرموز آنها را پيدا كرد.

بر اين اساس براي ايجاد وحدت اسلامي ، شناخت عوامل داخلي و خارجي اختلاف ضرورت دارد. مرحوم آيت الله بروجردي در آخرين لحظات عمر خويش يكي از راه هاي ايجاد وحدت اسلامي را شناسايي عوامل اختلاف دانست وي مي گويد : "من براي ايجاد حسن تفاهم ميان مسلمانان آرزوهاي بسيار داشتم و درصدد بودم در نامه اي به شيخ محمود شلتوت بنويسم و به ايشان يادآور شوم

كه موجبات رفع اختلاف را فراهم سازند".(6)

7 - اتخاذ سياست هاي مشترك

يكي از شيوه هاي ايجاد وحدت اسلامي ، اتخاذ سياست مشترك توسط كشورهاي اسلامي است. اين سياست ها مي توانند در روابط بين المللي و سياست هاي اقتصادي و تشكيل بازارهاي مشترك اقتصادي شكل گيرد هم چنين مي توان در صحنه هاي سياسي در برابر دشمنان مسلمانان سياست هاي راهبردي اتخاذ نموده و به حمايت از مظلومان و آسيب ديدگان جهان اسلام پرداخت.

پي نوشت ها :

1 - عبدالكريم بي آزار شيرازي، همبستگي مذاهب اسلامي . ص 310 - 311.

2 - آل عمران، آيه 103؛ تفسير نمونه، ج3، ص 43.

3 - حجرات، (49) آيه 10.

4 - آل عمران، آيه 13.

5 - تفسير نمونه، ج3، ص 46.

6 - عبدالكريم شيرازي، پيشين، 115.

آيا مسلمانان نتيجه اختلاف را ديده اند ؟ علت دعوت آنها به آن چيست ( اختلاف امتى رحمه ) ؟ و جمع آن با دعوت قرآن به وحدت چگونه ممكن است ؟

پرسش

آيا مسلمانان نتيجه اختلاف را ديده اند ؟ علت دعوت آنها به آن چيست ( اختلاف امتى رحمه ) ؟ و جمع آن با دعوت قرآن به وحدت چگونه ممكن است ؟

پاسخ

وج_ود اخ_ت_لاف نه تنها براى بشر ضرورى است بلكه ضرورى طبيعت هم هست , يعنى در عالم از نظر شب و روز , سرما و گرما , تابستان و زمستان , مرض و صحت , و امثال آن اختلاف وجود دارد , و در حقيقت اختلاف آراء موجب حفظ نظام عالم و تكامل و پيشرفت بشر است و اينكه بشر در فكر ك_ردن و ان_تخاب راى و نظر آزاد باشد از مواهب ونعمتهاى بزرگ الهى مى باشد , و مسلم است كه اختلاف آراء و مذاهب موجب دشمنى و بغض و كنيه نمى باشد . و ام_ا وحدتى كه قرآن داعى به آن است وحدت در آراء نيست چون آن وحدت بحسب طبيعت بشر م_ح_ال اس_ت , ب_لكه مراد وحدت اخلاقى و ايمانى است و قرآن انسانها را به سوى برادرى و مودت دعوت مى كند , كه اين وحدت با وجود اختلاف آراء هم ميسر است چون اتحاد در اصول و اختلاف در فروع مى باشد . گذشته از آنكه حديث نبوى در معانى الاخبار به گونه اى ديگر تفسير شده است . امام صادق (ع ) آن را به آمد و شد از شهرهاى دور براى آموختن دين معنا كرده اند( معانى الاخبار ج 1 ص 157 ) .

چه عاملي باعث شده بود كه حضرت آيه الله العظمي بروجردي علاقه فراواني به مسئله وحدت اسلامي از خود نشان دهد؟

پرسش

چه عاملي باعث شده بود كه حضرت آيه الله العظمي بروجردي علاقه فراواني به مسئله وحدت اسلامي از خود نشان دهد؟

پاسخ

حضرت آيت الله بروجردي چون به تاريخ و مذاهب اسلامي آشنا بود، مي دانست كه سياست حكام گذشته در تفرقه و دامن زدن آتش اختلاف چه اندازه تأثير داشته است، وهم توجه داشت كه در عصر حاضر نيز سياست هاي استعماري از اين تفرقه حداكثر استفاده را مي كنند و بلكه آن را دامن مي زنند، وهم توجه داشت كه بعد و دوري شيعه از ساير فرق، سبب شده كه آنها شيعه را نشناسند و درباره آنها تصوراتي دور از حقيقت بنمايند. به اين جهات، بسيار علاقهمند بود كه حسن تفاهمي بين شيعه و سنّي برقرار شود كه از طرفي وحدت اسلامي كه منظور بزرگ اين دين مقدس است تأمين گردد و از طرف ديگر شيعه و فقه شيعه و معارف شيعه آن طور كه هست به جامعه تسنن كه اكثريت مسلمانان را تشكيل مي دهند معرفي شود.

از حسن تصادف چند سال قبل از زعامت و رياست معظم له كه هنوز ايشان در بروجرد بودند «دارالتقريب بين المذاهب الاسلاميه» به همت جمعي از روشنفكران سني و شيعه تأسيس شد. معظم له در دوره زعامت خود تا حد ممكن با اين فكر و با اين مؤسسه كمك و همكاري كرد. براي اولين بار بعد از چندين صد سال بين زعيم روحاني شيعه و زعيم روحاني سنّي شيخ عبدالمجيد سليم و بعد از فوت او به فاصله دو سه سال شيخ محمود شلتوت، مفتي مصر و رئيس جامع ازهر روابط دوستانهاي برقرار شد و نامهها مبادله گرديد.

قطعاً طرز تفكر معظم

له و حسن تفاهمي كه بين ايشان و شيخ شلتوت بود موثر بود در اين كه آن فتواي تاريخي معروف را در مورد به رسميت شناختن مذهب شيعه بدهد.

معظم له را نبايد گفت نسبت به اين مسئله علاقه مند بود ، بلكه بايد گفت عاشق و دلباخته اين موضوع بود و مرغ دلش براي اين موضوع پر مي زد.

عجيب اين است كه از دو منبع موثق شنيدم كه در حادثه قلبي كه منجر به فوت ايشان شد، بعد از حمله قلبي اول كه عارض شد و مدتي بيهوش بوده اند و بعد به هوش آمدند، قبل از آنكه توجهي به حال خود بكنند و در اين موضوع حرفي بزنند موضوع تقريب و وحدت اسلامي را طرح مي كنند و مي گويند من آرزوها در اين زمينه داشتم .

ديدگاه اسلام در مورد تعصبات قوي و نژادي چيست؟

پرسش

ديدگاه اسلام در مورد تعصبات قوي و نژادي چيست؟

پاسخ

اسلام نه تنها به اين احساسات تعصب آميز توجهي نكرد، بلكه با شدت با آنان مبارزه كرد. قرآن كريم در كمال صراحت فرمود: «يا اَيَّها النّاسُ اِنّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ اُنْثي وَ جَعَلْناكُمْ شُعوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفوا اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَاللهِ اَتْقيكُمْ» حجرات/13 [اي مردم، ما همة شما را از يك مرد و يك زن آفريديم و شما را گروهها و قبيله ها قرار داديم تا به اين وسيله يكديگر را بشناسيد، گرامي ترين شما نزد خدا پرهيزكارترين شماست.] اين آيه و بيانات و تأكيد رسول اكرم(ص) و طرز رفتار آن حضرت با غير اعراب و نيز قبايل مختلف عرب، راه اسلام را كاملاً مشخص كرد.

به اعتراف همة مورخين، حضرت رسول اكرم(ص) در مواقع زياد اين جمله را تذكر مي داد: «اَيَّهَا النّاسُ كُلُّكُمْ لِادَمَ وَ ادَمُ مِنْ تُرابٍ، لا فَضْلَ لِعَرَبِيٍّ عَلي عَجَمِيٍّ اِلاّ بِالتَّقْوي» تحف العقول/34 [همة شما فرزندان آدم هستيد و آدم از خاك آفريده شده است، عرب نمي تواند بر غير عرب دعوي برتري كند مگر به پرهيزكاري.]

پيغمبر اكرم(ص) در روايتي افتخار به اقوام گذشته را يك چيز گندناك مي خواند و مردمي را كه بدين گونه كارها خود را مشغول مي كنند به «جُعِل» [سوسك] تشبيه مي كند. اصل روايت چنين است: «لِيَدَعْنَ رِجالٌ فَخْرَهُمْ بِأَقْوامٍ، اِنَّما هُمْ فَحْمٌ من فحم جَهَنَّمَ اَوْ لَيَكونَنَّ اَهْوَنَ عَلَي اللهِ مِنَ الْجِعْلانِ الَّتي تَدْفَعُ بِاَنّفِهَا النَّتَنَ» (سنن ابي داود،2/624) [آنان كه به قوميت خود تفاخر مي كنند، اين كار را رها كنند و بدانند كه آن مايه هاي افتخار جز زغال جهنم نيستند و اگر آنان دست از اين كار نكشند، نزد خدا از

جعلهايي كه كثافت را با بيني خود حمل مي كنند پست تر خواهند بود.]

پيغمبر اكرم(ص) سلمان ايراني و بلال حبشي را همانگونه با آغوش باز مي پذيرفت كه في المثل ابوذر غفاري و مقداد بن اسود كِنْدي و عمار ياسر را ، و چون سلمان فارسي توانسته بود گوي سبقت را از ديگران بربايد به شرف «سَلْمانَ مِنّا اَهْلَ الْبَيْتِ» (سفينه البحار، مادة «سلم») نائل شد.

رسول اكرم(ص) همواره مراقبت مي كرد كه در ميان مسلمين پاي تعصبات قومي به ميان نيايد. در جنگ احد يك جواني ايراني در ميان مسلمين بود. اين جوان مسلمان ايراني پس از آنكه ضربتي به يكي از افراد دشمن وارد آورد، از روي غرور گفت: «خُذْها وَ اَنَا الْغُلامَ الْفارِسِيّ» [يعني اين ضربت را از من تحويل بگير كه منم يك جوان ايراني.] پيغمبر اكرم(ص) احساس كرد كه هم اكنون اين سخن تعصبات ديگران را برخواهد انگيخت؛ فوراً به آن جوان فرمود كه چرا نگفتي منم يك جوان انصاري؛ (سنن ابي داود،2/625.) يعني چرا به چيزي كه به آيين و مسلكت مربوط است افتخار نكردي و پاي تفاخر قومي و نژادي را به ميان كشيدي؟

آثار وحدت از ديدگاه علي (ع) چيست؟

پرسش

آثار وحدت از ديدگاه علي (ع) چيست؟

پاسخ

مهم ترين آثار وحدت اجتماعي, عبارتند از

1_ عزت ملي.

2_ اقتدار ملي.

3_ امنيت.

4_ حاكميت بر دنيا.

امير مؤ منان آن گاه كه دربارة گذشتگان سخن گفته اند, به آثار ياد شده تصريح كرده اند؛ چنان كه در خطبه 192 از نهج البلاغه مي خوانيم از كيفرهايي كه در اثر كردار بد و كارهاي ناپسند بر امت هاي پيشين واقع شده است, برحذر باشيد و حالات آن ها را در خوبي ها و سختي ها همواره به ياد آريد؛ نكند شما مانند آنان باشيد! پس, آن گاه كه در تفاوت حال آنان به هنگامي كه در خوبي بودند و زماني كه در شر و بدي قرار داشتند انديشه نموديد, به سراغ كارهايي رويد كه موجب عزت و اقتدار آنان شد و دشمنان را از آنان دور نموده , عافيت و سلامت به آن ها روي آورد و نعمت را در اختيارشان قرار داد و كرامت و شخصيت باعث پيوند اجتماعي آنان شد؛ يعني از تفرقه و پراكندگي اجتناب ورزيدند و بر الفت و هم گامي همت گماشتند و يك ديگر را به آن توصيه و تحريض نمودند. از هر كاري كه ستون فقرات آن ها را در هم شكست و قدرت شان را سست كرد اجتناب ورزيد؛ يعني از كينه هاي دروني , بخل و حسادت و پشت كردن به هم و ايجاد فتور و سستي بين جامعه دوري گزينيد در شرح حال مؤمنان پيشين تدبر كنيد كه چگونه در حال آزمايش و امتحان بودند! آيا بيش از همه, مردم در شدت و زحمت نبودند؟ آيا از همه جهانيان درتنگناي بيشتري قرار نداشتند؟ فرعون ها

آنان را برده خويش ساخته بودند و همواره در بدترين شكنجه ها قرار داشتند. تلخي هاي روزگار را به آن ها چشاندند و اين همچنان باذلت هلاكت ومقهوريت ادامه داشت؛ نه راهي داشتند كه از اين وضع سر باز زنند و نه طريقي براي دفاع از خود مي يافتند؛ تا آن گاه كه خداوند؛ جديت و استقامت و صبر در برابر ناملايمات به خاطر محبتش و تحمل ناراحتي ها از خوف وخشيتش را در آن ها يافت؛ در اين موقع از درون حلقه هاي تنگ بلا, راه نجاتي برايشان گشود و ذلت را به عزت و ترس را به امنيت تبديل كرد؛ يعني آن ها را حاكم؛ زمامدار و پيشوا گردانيد. آن قدر كرامت و احترام از ناحيه خداوند به آنان رسيد كه حتي خيال آن را هم در سر نمي پروراندند. بنگريد آن ها چگونه بودند؛هنگامي كه جمعيت هاشان متحد, خواسته ها متفق, قلب ها وانديشه ها معتدل, دست ها پشتيبان هم, شمشير ها ياري كننده يك ديگر , ديدها نافذ و عزم ها و مقصود ها شان همه يكي بودند. آيا آن ها مالك و سرپرت اقطار زمين نگرديدند؟ آيا زمامدار ورئيس همة جهانيان نشدند؟

محورهاي وحدت در حوزه اديان توحيدي, چيست ؟

پرسش

محورهاي وحدت در حوزه اديان توحيدي, چيست ؟

پاسخ

خداي سبحان در آية «قل ياآهل الكتاب تعالوا...» آل عمران / 64 سه محور اتحاد بين موحدان عالَم را بيان كرده است

1_ پرستش خدا

اولين محور اتحاد در حوزة پيروان اديان توحيدي, توحيد در عبادت ( اتفاق بر پرستش خداي سبحان) است (ألّا نعبد الّا الله). بر پايه آيات قرآن كريم, همه پيامبران الاهي, مأمور به توحيد عبادي بودند و نيز انسانها را به توحيد عبادي فراخوانده اند «وما أَرسلنا مِن قَبلك مِن رَسول إِلّا نُوحي إِليه أنّه لا إله إلّاأنا فاعبدونِ» انبياء /25 «... يا قوم اعبُدوا الله ما لَكم من إِله غيره...» اعراف /65 گرچه لسان «اعبدوا الله» در آيه دوم زبان حصر نيست, ليكن جملة (ما لكم من إله غيره) بيان گر حصر عبادت, در خداي سبحان و مفسر گوياي كلمة ((لا إله إلّا الله)) است.

2_ نفي شرك

دومين محور اتحاد در حوزه پيروان اديان توحيدي, نفي شرك ذاتي است «ولا نُشرك به شيئاً». در قرآن كريم هر جا سخن از عبادت ناب و نفي شرك عملي است, ميان اين دو (عبادت و نفي شرك) «واو» عطف نيامده است؛ مانند «يعبدونني لايُشركون بي شيئاً» نور / 55 زيرا عبادت ناب و خالص, باشرك عملي سازگار نيست.

از اين رو, اگر گاهي بين عبادت و نفي شرك, «واو» عطف آمده است _ مانند آيه «قُل يا أهل الِكتاب تعالوا...» آل عمران / 64 _ در اين گونه موارد, مراد نفي شرك ذاتي است؛ زيرا ممكن است كسي در عبارت موحد باشد, ولي در ذات مشرك؛ مانند يهوديان كه «عُزّير» را پسر خدا مي دانند يا مسيحيان كه به حلول معتقدند.

بنابراين, براي آن كه هر يك از شرك عملي و ذاتي,به طور مجزا به مخاطب تفهيم شود, يك بار مستقل وبار ديگر با «واو» عطف ذكر مي شود, تا يكي درباره توحيد عملي و ديگري براي نفي شرك ذاتي باشد.

3_ نفي سلطه بر يك ديگر

محور سوم در حوزه پيروان اديان توحيدي, نفي سلطه است «ولا يتَّخذ بَعضنا بعضُاً أَرباباً من دوُن الله» در بيان اين محور , به دو نكته اشاره مي كنيم

يك. افراد جامعه, اَبعاض يك حقيقت و شريك و شبيه يك ديگرند و از نظر روابط اجتماعي, كسي را بر ديگري برتري نيست. پس , كسي نمي تواند اراده اش را بر ديگري تحميل كند؛ مگر أن كه معادل آن را از ديگران تحمّل كند.

دو. ربوبيت, از مختصات اُلوهيت است و اين دو, با يك ديگر هماهنگ و متلازمند. بنابراين, اولّا دليل وجود ندارد كه بعضي انسان ها كه شريك و شبيه يك ديگرند, ربوبيت ديگران رابه عهده بگيرند. ثانياً ربوبيت از ويژگيهاي الوهيت است و تنها خداست كه شايستگي ربوبيت انسان و جهان را داراست.

قرآن چگونه به مسأله وحدت در حوزه پيروان اديان توحيدي پرداخته است؟

پرسش

قرآن چگونه به مسأله وحدت در حوزه پيروان اديان توحيدي پرداخته است؟

پاسخ

در اين باره به دو آيه از قرآن كريم اشاره مي كنيم و درباره آن دو مطالبي بيان مي نماييم.

آيه ايمان به همه پيامبران و كتب آنان

«امَن الرَّسول بِما أُنزل إِليه مِن رَبّه والمؤُمنون كلٌّ امَن بِالله و مَلائِكته وكُتبه و رُسُله لانُفرّق بَين أَحد مِن رُسُله...» بقره / 285 [پيامبر (ص) بدانچه از جانب پروردگارش بر او نازل شده, ايمان آورده است و مؤمنان, همگي به خدا وفرشتگان و كتاب معاد و فرستادگانش ايمان آورده اند [و گفتند]ميان هيج يك از فرستادگانش فرق نمي گذاريم... . ]

آيه مزبور, همه موحدان عالم را به اتحاد دعوت مي كند و ما بايد در دو جبهه اتحاد تلاش و كوشش كنيم يكي اتحاد در داخله مسلمين, كه بيش از يك ميليارد مسلمان به عنوان امت اسلام در صف واحد باشند و ديگر آن كه پس از تحصيل وحدت اسلامي, بايد پاي را فراتر نهاده, براي تأمين وحدت موحدان عالم اقدام كنيم تا همه مسلمانان با همه كساني كه داراي كتاب أسماني اند متحد شده, بتوانند بر ضد ملحدان جهان قيام كنند؛ زيرا الحاد و انكار ماوراي طبيعت و حصر موجود, در ماده و انكار وحي و رسالت و قيامت و معاد و نبوت و معجزه و ساير معارف غيبي, پيامدهاي تلخ و سوانح سنگين غير قابل تحمل را به دنبال دارد. لذا, خداي سبحان گذشته از دعوت مسلمانان به اتحاد, موحدان عالم را هم دعوت به اتحاد مي كند.

اكنون در دنياي پيشرفته از نظر علوم و صنايع بسياري از مردم به ذلّت بت پرستي تن داده اند؛ بت پرستي مرامي نيست كه

در شرايط كنوني بتواند باقي بماند اگر موحدان عالم, جبهه واحدي تشكيل دهند و از فرهنگ الاهي و توحيدي طرفي ببندند, مي توانند بت پرستان عالم را از فرو مايگي رهايي بخشند؛ وگرنه بت پرستان را خطر اِلحاد تهديد مي كند كه قابل جبران نيست؛ گرچه الحادو بي ديني مورد قبول فطرت نيست و دوام نمي يابد و بت پرستان خود را بر ملحدان ترجيح مي دهند.

اتحاد ديني موحدان, سهم به سزايي در رهايي جوامع بشري از ذلت به عزت دارد. لذا خداي سبحان هم به رسول اكرم (ص) دستور داد «قُل يا أَهل الكِتاب تَعالَو إِلي كَلِمة سَواء بَيننا وبَينكم...» آل عمران / 64 و هم به مسلمين آموخت كه با همه موحدان عالم از راه جدال اَحسن مجادله كرده, بگويند خداي همه ما يكي است و به آنچه نازل كرده ايمان داريم؛ مگر گروهي كه در كسوت اهل كتاب, اهل شرك و الحاد ونفاقند و اميد به هدايت آنها نيست «وقُولوا امنّا بِالَذي أُنزل إِلينا وأُنزل إِليكم وإلهنا وإلهكم واحد وَنَحن لَه مُسلمون»؛ عنكبوت / 46 [خداي ما وشما يكي است و ما در برابر خداي يگانه و يكتا مسلِم و متقاديم و شما نيز چنين باشيد.] اين مكتب مي تواند تمامي موحدان عالم را, كه اكثريت قاطع انسان هاي عصر حاضر را تشكيل مي دهند و در برابر ملحدان اقليتي بيش نيستند, در صف واحد قرار دهد.

آيه دعوت اهل كتاب به وحدت

«قُل يا أَهل الكِتاب تَعالوا اِلي كلمة سواء بيننا وبينكم أَلاّ نَعبد إلّا الله ولا نُشرك بِه شَيئاً ولا يَتّخذ بُعضنا بَعضاً أَرباباً من دون الله فَإِن تَولّوا فَقولوا اشْهِدوا بِأَنّا مُسلمون» أل عمران /64 [بگو اي اهل كتاب!

بياييد از آن كلمة حق كه ميان ما و شما يكسان است, پيروي كنيم و آن كلمه اين است كه جز خداي يكتا هيچ كس را نپرستيم و چيزي را با او شريك قرار ندهيم و برخي, برخي را به جاي خدا به ربوبيت تعظيم نكنيم.] پس, اگر آن ها از حق روي گردانند, بگوئيد شما گواه باشيد كه ما تسليم فرمان خداونديم.گرچه دين, نزد خداي سبحان يكي است «إنّ الدّين عندالله الإسلام ... ›› آل عمران / 64 ليكن آنچه رايج است, ادياني مانند يهوديت, مسيحيت و اسلام است كه داراي اصول مشترك فراوانند كه اگر همه موحدان عالم حول آن اصول مشترك گرد آيند, بسياري از عقايد شرك آلود؛ مانند تثليث, و ثنيت و رفتارهاي ظالمانه اجتماعي رخت بر خواهد بست.

از اين رو, قران كريم, نه تنها همه مسلمانان را به اتحاد حول محور حبل الله دعوت مي كند «واعتَصموا بِحَبل الله جَميعاً ولا تَفرقوا...» آل عمران / 103 بلكه همه موحدان عالم را به اتحاد دعوت مي كند؛ چنان كه مي فرمايد «قُل يا اهل الكِتاب تَعالَوا إِلي كَلمة سواءِ بيننا و بينكم آلّا نعبد إلّا الله ولا نشرك به شيئاً ولايتَخذ بَعضنا بعضاً آرباباً مِن دون الله فِإِن تولّوا فَقولوا اشْهدوا بأنّا مسلمون» آل عمران / 103

گفتني است «كلمة» در آيه ياد شده, به معناي حقيقتي است كه در قلب جاي مي گيرد و در عمل ظهور مي كند و در محاوره ها نيز بيان مي شود و از آن به «حرف» و «قول» نيز تعبير شده است. بنابراين, «قول», «حرف» و «كلمه» برآن معاني ومعارفي اطلاق مي شود كه هم در قلب ريشه دارد, هم در عمل ظهور مي كند

و هم بر زبان جاري مي شود.

همچنين خطاب با كلمه «يا آهل الكتاب» همانند خطاب با كلمة «يا أهل القرآن» به مسلمانان, زيباترين خطاب به يهوديان و مسيحيان است كه جاذبه اي ويژه دارد.

نظر قرآن در مورد وحدت ميان همه جوامع بشري چيست ؟

پرسش

نظر قرآن در مورد وحدت ميان همه جوامع بشري چيست ؟

پاسخ

اين اتحاد, يك اتحاد و وحدت جهان شمول است.قران كريم در اين زمينه مي فرمايد كافران و مشركاني كه با شما كاري ندارند و به جامعه اسلامي ضرري نمي رسانند و توطئه اي بر ضد مسلمانان نكرده اند, گرچه دين و اعتقادشان مبغوض شماست, ولي خداي سبحان شما را نهي نمي كند كه با آنان رابطة مسالمت آميز و نيكي و عدالت داشته باشيد؛ چون خداوند, عدالت گران را دوست دارد «لا يَنهاكم الله عَن الَذِين لَم يُقاتِلوكم في الدّين ولم يُخرجوكم مِن دياركم أَن تَبرّوهم وتقَسطوا إِليهم إنَّ اللهُ يُحبّ المُقسطين». ممتحنه/8

همچنين قرآن در جاي ديگر, صلح و سازش بين دولت اسلامي و دولت كفر را مطرح كرده, مي فرمايد چنانچه كافران به شما پيشنهاد صلح و سازش دادند, اظهار تمايل نشان بدهيد «وإن جنحوا للسَّلم فاجْنح لها...» انفال/61 ليكن اين پذيرش صلح, در صورتي است كه آنان به شما تهاجم و حمله اي نداشته باشند؛ زيرا اگر آنان حمله كرده, بعضي از شما را كشتند و اموالتان را به غارت بردند, وظيفه تان مبارزه است؛ نه صلح. هرگز وهن وسستي به خود راه ندهيد و آنان را به سوي صلح و سازش فرا نخوانيد؛ چون شما برتريد و خدا با شماست و هرگز اعمال شما را بي نتيجه نمي گذارد؛ بلكه وقتي مبارزه كرديد و شهيد يا جان باز يا اسير داديد, اعمالتان را به هدف مي رساند و مشفوع نتيجه قرار ميدهد.

محور اتحاد انساني چيست؟

پرسش

محور اتحاد انساني چيست؟

پاسخ

انسان از آن جهت كه به جامعه نيازمند است و بي هماهنگي باديگران, خطوط اصيل سعادت او ترسيم نمي شود, بايد باهمنوعان خويش متحد باشد و چون انسان, موجودي عيني و تكويني است؛ نه ذهني يا اعتباري و نيز سعادت او همسان با هستي او, حقيقتي عيني است؛ نه امري ذهني يا قراردادي, پيوند او با ديگران نيز بايد بر محورهاي عيني و تكويني باشد؛ نه اعتباري همانند قراردادهاي تجاري, صناعي و زراعي كه تحت عناوين بيع , اجاره, صلح, مضارعه ومانند آن منعقد و با تغيير اوضاع فسخ مي گردد و قرارداد جديدي منعقد مي شود.

پيوند و اتحاد انسان با همنوعان خود, در عينِ آن كه ربطي عيني و تكويني است و نه قراردادي و ذهني, بايد سهمي از جاودانگي وابديت داشته باشد؛ به طوري كه در هر زمان و زميني و در هر عصر ومصر و نسلي قابل اجرا باشد و ا ز دگرگوني هاي جغرافيايي و تاريخي محفوظ بماند. پيداست چيزي كه در دسترس تطاول حوادث واقع نمي شود و با تحول زمان, عوض نمي گردد, جنبه جسماني و مادّي بشر نيست؛ زيرا جسم او از خاك و گل معيّن و در زمان و شرايط خاص واقع است وناجار رنگ آن ها را به همراه دارد و با فرهنگِ نشأت گرفته از خواص مادي قرين خواهد بود.

ويژگي مزبور , منشأ اختلاف قومي, نژادي و زباني, و مبدأ تفاوت در سنن, آداب , رسوم و نظاير آن هاست كه در عين سودمندي , اصالت ندارد و در ساختار گوهر جاويد آدمي سهم مؤثري نخواهد داشت؛ زيرا از هر سرزمين و در ميان هر نژاد و قوم و

از ميان مردم هر عصر و مصر, فرد صالح يا طالح پرورش مي يابد.

از اين رو, خداي سبحان به اين گونه امور كه جنبة مادي دارد و ماية كثرت است, اصالت نمي بخشد؛ يعني هم تعدّد ناشي از آن ها را امضا مي كند و هم به عدم تأثير آن ها در تكامل اصيل انسان اشاره مي كند «يا أيها الناس انّا خلقناكم مِن ذَكر وأُنثي وجَعلناكم شُعوباً و قبائِل لِتعارفوا إنَّ أَكرمكم عندالله أتقيكم...» حجرات / 13

بر اساس اين آيه, تعدد نژاد در شناسايي يك ديگر, به اندازة شناسنامه طبيعي اثر دارد؛ وگرنه در نظام ارزشي اسلام, هيچ مؤثر نيست. هرچند همين كثرت مادي, به نوبة خود, مي تواند همانند ساير اختلاف ها وتعددها نشانة قدرت خداوند سبحان باشد, ليكن امتياز ارزشي به همراه ندارد «ومِن اياته خَلْق السَّموات والأَرض واختلافَ آلسنِتكم وآلوانِكم إِنّ في ذلك لَايات للعالَمين». روم / 22

بنابراين, مصوبات سازمان ملل _ بر فرض سداد و صلاح آن _ و نيز آئين نامه هاي نژادي و قومي و ملّي, تنها اموري قراردادي است كه توان تأمين سعادت تكويني جوامع بشري را ندارد؛ زيرا حقيقت تكويني انسان, برتر از قرارداد اعتباري است, و ابديت او والاتر از امور مادي ناپايدار.

فطرت توحيدي, سرماية وحدت جهاني

خداي سبحان سرماية سعادت همه جانبه و وحدت گسترده با همه جوامع بشري را به عنوان اصلي «ثابت», «همسان», «همگاني» و «هميشگي» در نهاد انسان گذارده است؛ به طوري كه هيچ فرد درهيچ عصر و مصر و نسلي فاقد آن نيست. اين دست ماية تكامل تكويني, همان زبان فطرت توحيدي است كه بدون نياز به هرگونه اعتبار و قرار داد و تصويب, توان پيوند انسانها را

دارد «فَأقِم وَجهك لِلدّين حَنيفاً فِطرت الله الَتي فَطر الناسَ عَليها لاتَبديل لِخَلق الله ذلك الدِّين القَپّم ولكنّ أَكثر الناس لايَعلمون» روم / 30

راز عدم تبديل فطرت توحيدي انسان اين است كه نه خداوند أن را تغيير مي دهد _ چون وي را به «احسن تقويم» ساخت و هيچ نقص و عيبي در نهان توحيدي او نيست تا تبديل شود _ و نه هيچ كس جز خداوند, توان تأثير در نظام آفرينش انسان را دارد. از اين رو, به عنوان نفي محض فرمود «لا تبديل لخلق الله».

تنها محور وحدت انسان ها و اتحاد جوامع بشري, فطرت توحيدي آنان است كه امري عيني و تكويني و نيز جاودانه و پايدار است؛ زيرا فطرت؛ نه از خصوصيت اقليمي نشأت گرفته است تابا تغيير آن دگرگون گردد و نه در زمانة مخصوص محصور است تا با گذشت آن سپري شود و نه در معرض حوادث ديگر واقع مي شود تا با تحول رخدادها فرسوده گردد؛ بلكه هم چنان مشرف بر هر زمين و محيط بر هر زمان و حاكم بر هر سنت و رسم قومي و نژادي و مانند آن است؛ زيرا روح انسان, مجرد است و فطرت توحيدي كه با هستي او عجين شده, منزّه از ماده و مبرّاي از قوانين حاكم بر طبيعت تاريخ است.

از اين رو, نه در محدودة «نفي و دفع» پيرو قواعد و مباني مادي است و نه در اثبات و جذب تابع آن هاست, زيرا اولاً روح ملكوتي و مجرد, سنخيت با ماده ندارد وثانياً كامل تر از آن است وبه اين دو جهت, ازقلمرو تأثير مستقيم و اصيل ماده دور است. از اين رو, خداي

سبحان فرمود فقط خداوند است كه دل ها ي آنان را همسو وهماهنگ قرار داد و تو اي پيامبر! اگر همة منابع مادي زمين و هر آنچه را كه در آن است, هزينه مي كردي تا دلهاي آن ها را پيوند دهي, توان آن را نداشتي؛ ليكن خداي سبحان آنان را متحد و قلوب آن ها را تأليف كرد «وَألّفَ بَين قُلوبهم لَو أَنفقتَ ما في الأَرض جَميعاً ماأَلّفت بَين قلوبهم ولكن الله أَلّف بينَهم إِنّه عَزيز حَكيم». (سوره انفال, آيه 63) در اين پيوند قلوب و اُلفت دل ها, دو نام از اسماي حسناي خداوند يعني عزيز و حكيم سهم به سزايي دارد. از اين رو, دل هاي عزيزان و حكيمان باهم متحد است.

حاصل آن كه «وحدت جهاني», بدون پيوند تكويني و همگاني ميسّر نخواهد بود و هرگونه پيوندي كه با سرشت توحيدي انسان ها مطابق نباشد, اعتباري و زوال پذير است.

قرآن,چگونه به مسأله اختلاف مقدس و نامقدس پرداخته است؟ پرسش

اشاره

قرآن,چگونه به مسأله اختلاف مقدس و نامقدس پرداخته است؟

پاسخ

در فرهنگ قرآن, اختلاف, گاهي ممدوح و مقدّس است كه ار آن به «اختلاف قبل از علم» تعبير مي شود و گاهي اختلاف مذموم و نامقدّس است كه از آن به «اختلاف بعد از علم» ياد مي شود.

اختلاف مقدّس

اختلافي كه براي ظهور حق و واقعيّت, در بين افراد گوناگون پديد مي آيد, اختلاف مقدس است؛ مانند اختلاف صاحب نظران براي روشن شدنِ حقّ. اين افراد به بحث و گفت و گو مي نشينند و تبادل نظر مي كنند تا در ساية آن, حقيقت آشكار شود.

اين اختلاف, چون زمينةرشدو كمال را فراهم مي سازد و انسان ها را به قلّة اتحاد و هماهنگي مي رساند, ممدوح و مقدّس است.

اختلاف قبل از علم, انسان را محقّق بار مي آورد؛ چون تا چيزي براي او معلوم نشده است, نبايد آن را بپذيرد . روح تحقيق و پژوهش, ماية ترقّي انسان هاست؛ زيرا اگر بين آنان اختلاف نظر و تضارب آراء نبود, بلكه از انديشه يكسان بهره مند بودند, علم و صنعت هرگز پيشرفت نمي كرد و زمينة حلّ مسائل پيچيده فراهم نمي شد.

اين اختلاف, هيچ گونه منافاتي با «امّت بودن» و «وحدت هدف» ندارد؛ چون هر دو طرف اختلاف, مقصد و هدف واحدي را كه همان ظهور حقّ و واقع است, دنبال مي كنند؛ همانند دو كفّة مختلف ترازو كه هدف واحدي را دنبال مي كنند؛ در اثر عدم تطابق كفّة وزن با كفّة كالا و سبك بودن يكي و سنگيني ديگري اختلاف پديد مي آيد. اگر كفة وزنْ سنگين تر باشد, با اعتراض مي گويد بايد مقداري بر كالا بيفزايي و آن را معادل من قرار دهي تا با هم حركت

كنيم و اگر كفّه كالا و موزون سنگين تر باشد, او نيز اعتراض مي كند كه چرا وزن, معادل من نيست. دو كفّة ترازو بايد هماهنگ و همپاي هم حركت كنند تا اختلاف پايان يابد. بنابراين, نزاع و اختلاف دو كفة ترازو براي رسيدن به مقصد و هدف واحد، يعني همان برقراري قسط و عدل است.

اختلاف نامقدس

اين اختلاف, پس از ظهور حق و واقع است و بر اثر ظلم و هواي نفس پديد مي آيد. دو صاحب نظر, اگر پس از تبادل نظر و روشن شدن حق براي آنان, خواه به وسيله عقل يا وحي, پيروي شيطان و هواي نفس كرده, در برابر حقّ ايستادند واختلاف كردند, اختلافشان مذموم و براي از بين بردن حق و اِحقاق باطل است؛ نظير آن كه كسي بخواهد پس از هماهنگي دوكفّة ترازو با «تطفيف» و كم فروشي, نيرنگ بزند و بين دو كفه اختلاف ايجاد كند.

خداي سبحان مسلمانان را از اين اختلاف مذموم نهي كرده, مي فرمايد شما مانند آنان نباشيد كه پس از روشن شدن حق, در دين و متن كتاب اختلاف كردند «ولا تكونوا كاللذين تفرّقوا و اختلفوا من بعد ماجاءهم البيّنات...» آل عمران / 105

قرآن و اختلاف مقدّس و نامقدّس

قرآن كريم در آيه «كان الناس أُمّة واحدة فَبَعث الله النَّبيّين مُبشّرين ومُنذرين وأَنزل مَعهم الكِتاب بِالحقّ ليَحكم بين الناس فيما اختَلفوا فيه وَما اختَلف فيه إِلّا الَذين أُوُتوه مِن بَعدما جاءتهم البيِّنات بَغياً بَينهم...» بقره / 213 اختلاف ممدوح را تلويحاً و اختلاف مذموم را تصرحاً ذكر كرده است.

خداي سبحان در آغاز اين آيه مي فرمايد مردم گروه واحدي بودند وزندگي ساده وبسيطي داشتند. سپس بر اثر پيشرفت علم

وصنعت, در تشخيص حقّ و باطل و تبيين مصالح و مفاسد, اختلاف كردند. اين اختلاف تلويحي, چون پيش ازآمدنِ انبيا و كتاب بوده, ممدوح است. سپس خداي سبحان پيامبران را مبعوث كرد و كتاب الاهي را به همراه آنان نازل كرد تا به اختلافات آنان پايان دهند «... فَبَعث اللهُ النَّبيّين مُبشّرين ومُنذرين وأَنزل مَعهم الكِتاب بِالحقّ لِيحكم بَين النّاس فَيما اختَلفوا...». از اين تعبير استفاده مي شود كه وِزان آيه چنين بوده است «كان الناس أمّة واحدة ثمّ اختلفود فبعث...»؛ چنان كه قرينه داخلي و خارجي نيز اين برداشت قرآني را تأييد مي كند.

شاهد داخلي جملة «لِيَحكم بين الناس فيما اختلفوا» است؛ چون اگر وحدت انسان هاي اوّلي محفوظ مي ماند و در جهان بيني, ملكات نفساني و امور فردي و اجتماعي اختلاف نمي كردند, اوّلاً آوردن اين جمله لغو بود؛ چون اختلافي نداشتند. ثانياً نياز به نزول مجموعة قوانين به نام كتاب نبود. پس, بايد اختلافي بين آنان باشد تا زمينه بعثت انبيا و نزول كتاب فراهم آمده باشد.

شاهد خارجي آية «وما كان الناس إِلّا أُمّة واحدة فَاختَلفوا و لولا كَلِمة سَبقت مِن رَبِّك لَقُضي بَينهم فيما فيه يختلفون» يونس / 19 است كه تصريح به اختلاف قبل از وحي دارد.

اين اختلاف اوّل, ممدوح و مقدّس است؛ مگر آن كه به ظهور حق منتهي نشود كه در آن صورت مذموم است.

آن گاه خداي سبحان به دنبال آيه, به اختلاف مذموم تصريح نموده, مي فرمايد مردم در برابر نزول وحي و ابلاغ آن توسّط پيامبران, دو دسته شدند؛ عدّه اي دستورات آنان را پذيرفتند وتسليم حق شدند و گروهي از عالمانِ دين و حاملانِ وحي, با وجود آن همه بيّنات

و معجزات الاهي و ظهور حق, از روي بغي و حسد و سركشي حق را نپذيرفتند و زمينة اختلاف در دين را فراهم كردند «... وَما اختَلف فِيه إلاّ الَّذين أُوتوه مِن بعد ما جاءَتهم البَيّنات بَغياً بينَهم...». بقره / 213

شايد برخي براي توجيه «اختلاف نامقدس» بگويند اين اختلاف نيز نوعي اختلاف نظر است و عالمانِ ديني, نظر شخصي خود را در برابر انبيا ارائه داده اند؛ ليكن اين سخن نادرست است ؛ زيرا اوّلاً پاية اختلاف مذموم را هوا و هوس و بغي و سركشي تشكيل مي دهد «بغياً بينهم» بقره /213. ثانياً خداي سبحان براي حلّ اختلاف نظر راه هايي را نشان داده است كه پيروي عالمانِ ديني از يك ديگر جايز است؛ مگر آن كه به علم وجداني ثابت شده باشد كه طرف مقابل خطا رفته است و وجود علم وجداني در مسايل فقهي, بسيار اندك است.

محورهاي اختلاف مقدس چيست؟ پرسش

اشاره

محورهاي اختلاف مقدس چيست؟

پاسخ

اختلاف مقدس كه پيش از نزول وحي رخ مي دهد و انبيا براي رفع آن آمده اند, محورهاي گوناگوني دارد كه به آن ها اشاره مي كنيم

الف اختلاف در بارة آداب زندگي و وظايف فردي؛مانند اختلاف در كيفيّت و مقدار تغذيه و چگونگي خواب و استراحت . گرچه اين اختلاف موجب هرج ومرج در جامعه نمي شود, ليكن بايد معلوم شود كه حق با كيست؟

ب اختلاف در رمينه مسايل اجتماعي و روابط عمومي؛ مانند اختلاف در قوانين تجاري و غير تجاري. اين اختلاف اگر حل نشود, موجب هرج و مرج در جامعه است.

اختلاف نامقدس در دين و منشاء آن چيست؟ پرسش

اشاره

اختلاف نامقدس در دين و منشاء آن چيست؟

پاسخ

مردم در برابر دعوا و دعوت پيامبران الاهي دو گروهند گروهي كه مي پذيرند و برخي كه انكار مي كنند . آنان كه نبوّتِ انبيا و وحي الهي را نپذيرفتند و آن را اسطوره يا افسانه پنداشتند, كافر نام دارند واز دايره بحث بيرونند؛ امّا كساني كه نبوّتِ انبيا را پذيرفته, معجزه را نشانة صِدق دعواي آنان دانستند, دربارة دين و متن كتاب, دو دسته شدند گروهي كه به وحي الاهي ايمان آوردند و به بركت دستورات حيات بخش انبيا (ع) مشمول هدايت پاداشي خداوند شدند وبه اذن الاهي, حق و وحي را شناخته, در پرتو آن فهميدند كه چگونه در مسايل فردي و اجتماعي و كيفيت بهره برداري از مواهب طبيعي,در كمال صلح و آرامش زندگي كنند «... فَهَدي اللهُ الَذِين امنوا لِمَا اختلفوا فيه مِن الحَقّ بإِذنه...» بقره / 213

ولي گروهي فرصت طلب نيز دين را وسيله دنيا قرار دادند و از روي بغي وسركشي و سوء برداشت, در دين الهي اختلاف كردند. اين اختلاف چون اختلاف بعد از علم و نامقدّس است راه علاج و درماني جز عذاب الاهي به وسيله شمشير يا آتش دوزخ ندارد.

منشأ اختلاف نامقدس دردين

اختلاف در دين, خطر بزرگي است كه موجب پيدايي مذاهب گوناگون شده است. اين اختلاف, ناشي از ابهام در دين خدا ياسخن انبيا نيست؛ چون دين و پيام انبيا, نه تنها بيّن و روشن است, بلكه «بيّنه» و «بيّنات» است و هيچ ابهامي در آن نيست «... مِن بعد ماجاءتهم البيّنات...» بقره /213 همچنين منشأ اختلاف در دين, جهل, نسيان ياغفلت اختلاف كنندگان نيست؛چون اين عناوين, قابل عفو

و اغماض است و موجب وعيدالاهي نيست.

تنها منشأ اختلاف در دين, ظلم, حسد و رياست طلبي برخي از منسوبان به دين, مانند عالمان سوء است؛ چنان كه قرآن مي فرمايد «... وَما اختلف فيه إلّا الذين أُوتوه مِن بَعد ما جاءتهم البَيّنات بَغياً بينَهم...»بقره / 213 از اين آيه بر مي آيد كه اختلاف در دين, ريشة فطري ندارد؛ بلكه مستند به بغي وتعدّي از حدود و مقرّرات فطرت است؛ زيرا دين الاهي مطابق فطرت است وهرگز از ناحيه دستگاه آفرينش, تغيير واختلافي در آن را ه پيدا نمي كند «فَأقِم وَجهك للِدّين حَنيفاً فِطرت الله التي فَطر الناسَ عَليها لا تبَديل لِخلق الله ذلك الدّين القَيّم...» روم / 30 .

خداي سبحان در آيات ديگر نيز منشأ اختلاف در دين رابغي و سركشي و خود محوري برخي ازعالمانِ ديني دانسته است؛ مانند «... ولا تتفرّقوا فيه...* وما تفرقوا إلّا مِن بعد ما جا‘ هم العلم بغياً بينَهم...» شوري /3_ 14[هرگز در دين تفرقه و اختلاف مكنيد... و مردم در دين, راه تفرقه و اختلاف نپيمودند؛ مگر پس از آن كه علم و برهان از جانب حق برآن ها آمده؛ آن هم به صرف حسادت و برتري جويي ميان يك ديگر.]

پي آمدهاي تفرقه و اختلاف نامقدس چيست؟ پرسش

اشاره

پي آمدهاي تفرقه و اختلاف نامقدس چيست؟

پاسخ

در اين جا به سه موضوع اساسي اشاره مي نماييم.

1_ زوال قدرت و شوكت

قرآن كريم دربارة تنازع ميان مسلمانان و آثار شوم آن مي فرمايد با يك ديگر نزاع نكنيد؛ چون تنازع موجب ضعف و سستي شما مي شود و با آمدن «فَشل» و ضعف, عزّت وشكوهتان از بين مي رود. بنابراين, گرچه حفظ وحدت و تفرقه شكني كار بسيار دشواري است, ليكن شما اين دشواري را تحمل كنيد؛ چون خدا با صابران است و سرانجام در ساية صبر و استقامت, موفق خواهيد شد «و أَطيعُوا الله وَ رسوُله ولا تَنازعوا فتَفشلوا وتَذهب ريحكم واصْبروا إِنّ الله مَع الصابرين» انفال/46

نزاعي كه پس از روشن شدن حق از باطل است و از هواي نفس سرچشمه مي گيرد, عامل مهمي براي نابودي افراد و جامعه است؛ زيرا نزاع, جداي از آن كه اختلاف است, اتحادي نيز در آن نهفته است.

سرّ تأثير نزاع و ويران گري آن نيز همان اتفاق است؛ چون اختلاف كنندگان, خواه دو فرد يا دو گروه, نتيجه تلاششان دو چيز است از بين بردن قدرت طرف مقابل و هدر دادن توان خود براي مقابله با قدرت طرف مخالف.

بنابراين, اختلاف گران بر نابودي قدرت يك ديگر اتفاق دارند و همين امر, موجب زوال قدرت و شوكت جامعه خواهد شد. از اين رو, قرآن كريم مي فرمايد «...لا تنازعوا فتفشلوا وتذهب ريحكم...». انفال / 46

2_ ذلّت و بردگي

حضرت علي (ع) پس از جنگ با ناكثين و مارقين و قاسطين, تقريباُ در اواخر عمر مبارك خود, مقاطع تاريخي را ترسيم مي كند و هشدار ميدهد ومي فرمايد مردم! من سه حلقة تاريخ پيامبر زادگان را براي شما

شرح بدهم تا شما خيال نكنيد كه خداوند, اهل سهل انگاري است و اگر اين تجربة تلخ را يك بار چشيديد و به ذلّت افتاديد, بار ديگر تلخ كام نشويد.

حلقة اوّلِ تاريخ اين سلسله, مرحله قيام خليل حق, ابراهيم (ع) است كه به بركت آن , فرزندان ايشان به عنوان انبياي ابراهيمي و امامزادگان و پيامبرزادگان و به تعبير قرآن كريم, «ملوك» بر مردم شدند «... وَجعلكم مُلوكاً واتاكم ما لم يؤتِ أحداً من العالَمين» مائده / 20. در اين مقطع,شما به بركت خليل حق (ع) به اوج عظمت رسيديد واين, همان حلقة اول از تاريخ اين سلسله است.

آن گاه در تبيين حلقة دوم از تاريخ اين سلسله فرمود شما سرگذشت پيامبرزادگان و امامزادگاني چون فرزندان اسماعيل و اسحاق و يعقوب (اسرائيل) (ع) را شنيده ايد «فَاعتَبِروا بِحال وَلد إسماعيل و بَني إسحاق و بَني إسرائيل (ع) فَما أشَدّ اعتدال الأَحوال و أَقرب اشتباهَ الأمثال» ( نهج البلاغه, خطبه192, بند93). آنان, انسان هاي شريف از تبار ابراهيم و پيامبر زاده و امامزاده بودند؛ ببينند چه روزگاري را گذراندند

«تأمّلوا أمرَهم في حال تَشتّتهم وتَفرُّقهم لَيالي كانت الأِكاسِرة والقياصِرة أَرباباً لَهم يَحتازونُهم عَن ريف الافاق و بَحر العِراق و خُضرةِ الدنيا الي منابِت الشَيح و مَها فِي الريح و نَكَدِ المعَاش فَتركوُهم عالة مَساكين إِخوانَ دَبَرٍ و وبَرٍ...» ( نهج البلاغه, خطبه 192, بند 93).

[آيا نديديد تبه كاران, با امامزادگان و پيامبرزادگان چه كردند؟! از يك سو كسراهاي ايران و از سوي ديگر قيصرهاي روم , بر امامزادگان حكومت كردند و آنان را به بردگي و گدايي كشاندند.

كسراهاي ايران و قيصرهاي روم, نه تنها ربّ اين امامزادگان بودند, بلكه

آنان را «حيازت» كردند؛ آنان را جزء موات مي دانستند. آيا نديدند كه مناطق سرسبز و خرم را از تصرّف آنان خارج كردند و سرزمين هاي خوش آب و هوا را از دست آنان گرفتند و آنان را به مناطق بد آب و هوا تبعيد كرده, در آن جا اسكان دادند و معادن و منابع و ذخاير آنان را غارت نمودند؟ «ونَكَد المَعاشِ».]

آيا به ياد نداريد كه قلمرو سلطنت كسراهاي ايران, منطقه نفوذ امامزادگان و پيامبرزادگان را زير پوشش داشت ومنطقة نفوذ سلطنت قياصرة روم, آنان را در بر گرفت تا جايي كه آنان گدايان ايران و روم شدند؟ آيا شما فكر مي كرديد كه پيامبر زادگان, روزي «چارپادار» شوند؟!

اين حكايت تاريخ است كه نوادگان ابراهيم (ع)، نوادگان اسماعيل (ع) و نوادگان اسحاق (ع), «اصحاب دَبَر و وَبَر» شدند و كسراها و قيصرها آنان را يك مُشت گدا كردند. مبادا فراموش كنيد كه چرا پيامبرزادگان ابراهيم (ع) به گدايي افتادند واصحاب دَبَرْ و وَبَرْ شدند؛ آنچه مايه ذلّت اين سلسله گشت, چيزي جز «ترك دين» و «دامن زدن به اختلاف» نبود.

بنابراين, براي اين كه به آن مقطع ذلّت بار باز نگرديد, اوّلاً دين دار و دين باور باشيد و ثانياً هماهنگ و متّحد. اين,سرگذشت مقطع دوم از زندگي امامزادگان و پيامبرزادگان است؛ تا پيش از ظهور اسلام.

آن گاه در مقطع سوم از تاريخ اين سلسله , به بركت حضرت رسول اكرم (ص) اسلام ظهور كرد و با ظهور خود, «توحيد كلمه» و «كلمه توحيد» را به ارمغان آورد و فكر آنان را احيا نمود؛ به آنان دين داد و آنان را از باز تشتّت و تفرّق رهايي

بخشيد و در نهايت, ازادي و آبادي را به ايشان اهدا كرد؛ چنان كه در پرتو اسلام, همين چارپاداران به جايي رسيدند كه فرمانروا شدند

«فَهُم حُكّامٌ عَلي العالَمين ومُلوك فِي أَطراف الأَرضين يَملكون الأُمور عَلي مَن كان يَملكها عَليهم و يُمضُون الأَحكام فيمن كان يُمضيها فيهم لاتُغمز لهم قناة ولا تُقرَعُ لهم صَفاة». (نهج البلاغه, خطبه192, بند 101)

در سايه همين اسلام _ كه مجد فراموش شده را به آنان بازگرداند _ همة حاكمان, محكوم گشتند و اين اصحاب دَبَر و وَبَر, بر قياصرة روم و اَكاسره ايران سلطه يافتند و غنايم جنگي شرق و غرب را به حجاز آورده, حكّام و ملوك شدند. اين مقطع, مقطع سوّم از تاريخ اين سلسله است.

امير المؤمنين (ع) پس از تبيين حلقات سه گانه ياد شده و تحليل ادوار تاريخي سلسله امامزادگان و پيامبر زادگان, شرايط اجتماعي عصر خود را تشريح مي كند و چنين مي فرمايد اي كساني كه با من نساختيد و از اطاعت من سرباز زديد! آيا مي خواهيد به آن مقطع ذلّت بار كه اكاسره و قياصره شما را حيازت مي كردند و اربابتان بودند برگرديد يا به مقطع شكوه مندي كه در تحت رهبري قرآن و عترت حركت مي كرديد «أَلاوإِنّكم قَد نَفَضّتم أَيديكم مِن حَبل الطّاعة و ثلمْتُم حِصنَ الله المضروب عَليكم بِأحكام الجاهليّه ...» (نهج البلاغه, خطبه192, بند 103) [شما طناب اطاعت را از دست خود رها كرديد و اين قلعه مستحكم را سوراخ نموديد و مرا تنها گذاشتيد.]

آن گاه فرمود «فَاِنّ الله سبحانه قَد امتَن عَلي جَماعة هذه الأُمّة فِيما عَقد بينَهم مِن حبلِ هذه الأُلفة الَّتي يَنتقلون في ظِلّها و يَأوون إِلي كنِفها بِنِعمةِ لايعرف أحدٌ من

المَخلوقين لها قيمة لأنّها أرجحُ من كُلّ ثَمَنٍ وأجلُّ من كُلّ خطرٍ». (نهج البلاغه, خطبه 192, بند 103) [خداوند سبحان منّتي بر اين مردم نهاد كه آنان را در سايه «حبل الله» متحد كرد و نعمتي به آنان داد كه احدي نمي تواند آن نعمت را حق شناسي كند؛ زيرا قيمت آن را نمي داند. اين نعمت, از هر كالاي پر بهايي گران تر و از هر چيز ارزش مندي قيمتي تر و از هر امر خطيري خطيرتر است و شما به اين مقطع والا رسيديد.] اكنون اگر در نظام اسلامي از وحدت الاهي خود حراست نكنيد و از عترت اطاعت ننماييد, همان مقطع اوّل دامنگير شما خواهد شد.

3_ دشمني و قضاوت ناحق

دشمني هاي ناصحيح كه از اختلاف هاي نامقدس سرچشمه مي گيرد, در نظر دهي و قضاوت انسان تأثير به سزايي دارد؛ تا آن جا كه موجب كوري و كري در برابر حقايق و واقعيّت ها مي شود؛ چنان كه دوستي ها گاهي اين گونه است «حبّك للشئ يُعمي و يصم» (بحار, 74/165). انسان اگر چيزي يا كسي را دوست داشته باشد, عيوب و نقاط ضعفش را نمي بيند و نمي شنود و نيز اگر واقعاً از چيزي يا كسي بدش بيايد و با او دشمني داشته باشد, زيبايي ها و نقاط قوّتش را ناديده ونشنيده مي گيرد.

«اختلاف» از گناهاني است كه حد و مرزي ندارد؛ ليكن شيطان روان كاوانه كار مي كند كه انسان به كارهاي خود صبغه ديني بدهد و كارهاي رقيب خود را كفر آلود ببيند؛ با اين وصف, هر روز دامنه اختلافات گسترده تر وعمق كينه و عداوت بيشتر خواهد شد.

مبدأ فاعلي تفرقه و اختلاف نامقدس چيست؟

پرسش

مبدأ فاعلي تفرقه و اختلاف نامقدس چيست؟

پاسخ

خداي سبحان, پس از آن كه مؤمنان را در حوزة ايماني و اسلامي به انقياد واتحاد همگاني _ كه همان راه انبياست _ دعوت كرد, آنان را از پيروي گام هاي شيطان نهي فرمود؛ زيرا شيطان, دشمن آشكار است و قدم هاي او براي افراد زيان بار است «يا أَيُُها الَذِين امَنوا ادخُلوا فِي السِِّلم كافّة ولاتَتَّبعوا خُطوات الشَّيطان إِنّه لكم عَدوٌّ مبين» بقره / 208 از تقابل صدر و ذيل اين آيه استفاده مي شود كه اختلاف وتفرقه, يكي از راه هاي شيطان است؛ زيرا از اين كه صدر آيه, مؤمنان را به اتحاد و انقياد همگاني دعوت مي كند و ذيل آيه, از پيروي راه هاي شيطان, نهي مي كند, معلوم مي شود كه تفرقه, راه شيطان است؛ چنان كه صلح و اتحاد, راه انبياست.

بنابراين, فكر اختلاف در هر كسي پيدا شد, بايد بداند كه اين فكر را شيطان آورده است؛ چون اولاً راه شيطان, در برابر صراط مستقيم و وحي و برهان است «وأنّ هذا صراطي مستقيماً فاتَّبعوه ولا تتََّبعوا السُّبل فتَقرّق بكم عن سبيله...» انعام / 153. ثانياً فكر و انديشه, يك امر وجودي است و خود به خود پيدا نمي شود؛ بلكه سبب فاعلي مي خواهد. ثالثاً ايجاد كنندة انديشه نمي تواند خود ذهن باشد؛ زيرا ذهن, قبول كنندة انديشه است؛ نه سازندة آن. پس, براي آن كه بفهميم آيا سبب فاعلي افكار تازه, از الهامات فرشتگان است «تَتَنَزّل عَليهم المَلائكة» فصلت / 30 يا از القائات شياطين «... وإِنّ الشَياطين لَيوحُون إِلي أوليائهم لِيجادلوكم...» انعام / 121 بايد از ميزان وحي و عقل سالم بهره ببريم؛ يعني هر آنچه در مقام نظر

و انديشه يا در مقام عمل و انگيزه, مطابق با ميزان الاهي _ عقل و وحي _ نبود, القا و وسوسه شيطان است.

قرآن كريم, بارها مؤمنان را از پيروي گامهاي شيطان, در مسائل فردي و اجتماعي , نهي كرده است؛ چون دشمني شيطان, آشكار است وكار دشمن جز ضرر و زيان زدن نيست «ولاتتَّبَعوا خُطوات الشَّيطان إِنّه لكم عَدوٌ مبين» بقره / 208 و سياست شيطان نيز گام به گام است. او آهسته و پيوسته مي آيد و وسوسه مي كند تا گوهر تابناك ايمان مؤمن را بزدايد و او را بي آبرو نمايد و در نهايت, او را كافر وگمراه كند «كَمثَل الشَّيطان إذِ قال للِإنسان اكفُر فَلمّا كفَر قال إِنّي بَريءٌ مِنك إِنّي أَخاف الله رَبّ العالَمين» حشر/ 16

راههاي مبارزه با تفرقه و اختلاف نامقدس از نظر قرآن چيست؟

پرسش

راههاي مبارزه با تفرقه و اختلاف نامقدس از نظر قرآن چيست؟

پاسخ

1_ اقامة برهان

قرآن كريم دربارة تشريح اختلافات مي فرمايد علل اختلاف و اين كه گروهي خود را برتر از ديگران دانسته, سايرين را طرد مي كنند به امور طبيعي يا به امور اعتباري يا به برداشت هاي علمي و فقهي برمي گردد. اين ها گرچه مايه اختلاف هستند, ولي هيچ كدام ايجاد امتياز و برتري نمي كنند.

امتياز نبودن تفاوت هاي طبيعي

قرآن كريم درباره عوامل طبيعي اختلاف, مانند قوميّت ها و نژادهاي گوناگون و لهجه ها و زبان هاي مختلف, مي فرمايد اين ها شناسنامه طبيعي شناخت افراد است و هرگز مايه افتخار نيست؛ چون تقوا مايه امتياز و برتري افراد است و تقوا زمينه وحدت را ايجاد مي كند «يا أيها الناس إِنّا خَلقناكم مِن ذَكرً و اُنثي وجَعلناكم شُعوباً وقَبائِل لِتعارَفوا إِنَّ أَكرمكم عنِدالله أَتقيكم إِنّ الله عَليم خَبير» حجرات / 13.

در عصر جاهليت, بسياري از اختلاف ها ونزاع ها ناشي از تفاخر به نژاد و قبيله بود. از اين رو, قرآن كريم و شخص رسول اكرم (ص) اهتمام زيادي به زدودن اين سبب اختلاف داشتند.

پيامبر اكرم (ص) در مكه در خطبه اي به مردم فرمود اي مردم! خداوند ازشما ننگ جاهليت و تفاخر به پدران و نيكان را زدود. پس, مردم دو گروه بيش نيستند انسان نيكوكار و با تقوا و ارزش مند نزد خدا و انسان بدكار و شقاوت مند در پيشگاه حق. همه مردم, فرزند آدمند و خداوند آدم را از خاك آفريد؛ آن گاه آن حضرت, آية شريفه پيش گفته را قراءت فرمود. (تفسير قرطبي, 8,/ 309)

آن حضرت (ص) در همين زمينه مي فرمايد اي مردم!

بدانيد خداي شما يكي است و پدرتان يكي؛ نه عرب بر عجم برتري دارد و نه عجم بر عرب و نه سياه پوست بر گندمگون و نه گندمگون بر سياه پوست مگر به تقوا.

آيا من دستور الاهي را ابلاغ كردم؟ همه گفتند آري. فرمود اين سخن را حاضران به غايبان برسانند. (تفسير قرطبي,8,/309)

هنچنين در حديث ديگر چنين فرمود خداوند به وضع خانوادگي, نسب, اجسام و اموال شما نگاه نمي كند؛ ولي نگاه به دل هاي شما مي كند؛ كسي كه قلب صالحي دارد, خدابه او لطف و محبت مي كند. شما همگي فرزندان آدميد و محبوب ترين شما نزد خدا باتقواترين شماست (تفسير قرطبي, 8 /309)

بنابراين اسلام با عصبيت جاهلي اعم از نژاد و رنگ و قبيله و هرشكلي ديگر آن مبارزه كرد تا مسلمانان جهان را از هر نژاد و قوم و قبيله, زير پرچم واحدي جمع آوري كند.

امتياز نبودن علل اعتباري

قرآن كريم درباره عوامل اعتباري مانند مال و منال و مقام مي فرمايد اين امور اعتباري را براي آزمايش به افراد مي دهيم و هرگز مايه تفاخر و برتري افراد نخواهد بود.

پس هر فرد يا اُمّتي كه بخواهد با اين امور اعتباري, خود را برتر از ديگران ببيند و از برتري جويي لذّت ببرد, بداند كه لذّت كاذبي است؛ مانند لذتي كه معتاد از موادّ مخدّر دارد و وقتي لذّت و برجستگي او كاذب شد, رنج وكوچكي وي صادق است؛ چون ممكن نيست كه دو طرف نقيض, صادق يا كاذب باشد. او به خيال لذّت بردن, درحقيقت, درد را زير پوشش لذّت تحمّل مي كند.

بنابراين كسي كه مي داند امور طبيعي و اعتباري, دليل افتخار و امتياز نيست,

ولي به دنبال آن مي رود, راه شيطان را مي پيمايد و شيطنت, با عقل سازگار نيست.

تعيين مرجع براي برداشت هاي علمي

قرآن كريم دربارة برداشت هاي علمي وفقهي مي فرمايد گرچه اينها مي توانند زمينة اختلاف را فراهم كند, ليكن اگر به كتاب و سنّت مراجعه كنيد, اين اختلافات حل مي شود «... فَإِن تَنازعتم في شئٍ فَردُّوه إِلي الله والرّسَول ...» نساء/59 (به شرط آن كه رجوع به محضر قرآن و سنّت, با پيش داوري و تحميل فهم نادرست و منحرف خود به آن ها نباشد؛ بلكه خود و اختلافات را به قرآن و سنّت عرضه كنند تا مشكلشان حلّ شود.

اگر با مراجعه به كتاب وسنّت, اختلاف نظرهاي علمي و فقهي حلّ نشد, نبايد زمينه تفرقه را فراهم كند؛ چون اين اختلاف نظرها آن قدر مقدّس و محمود است كه اوّلاً مايه كشف وپديدار شدن نظريه صحيح و حقيقي است؛ چنان كه امير المؤمنين (ع) فرمود «إِضربوا بعَض الرأَس بِبعَض يَتولّد مِنه الصَواب» (غررالحكم آمدي, 2, /266) ثانيا بزرگان فقهي, در بحث اجتهاد و تقليد, به اين مطلب رسيده اند كه اختلاف نظرها مانع اقتداي يكي از آنان به ديگري در نماز نمي باشد؛ گر چه اختلافشان در حدّ اجتهاد و فتوا باشد, مگر موردي كه جزم و علم وجداني به بطلان نماز او داشته باشد كه اين مورد بسيار نادر است؛ چون فتواها نوعاً استظهار از ادلّه است كه يقين آور نيست.افزون بر آن, ممكن نيست كسي كه با قلب پاك و اراده اصلاح به محكمه قرآن و سنّت برود و اختلاف او حل نشود.

2_ موعظه حسنه

قرآن كريم, ريشه همه اختلافات عملي را هواي نفساني و دوستي ها و دشمني هاي نابه جا و

شيطاني مي داند. از اين رو, همراه ريشه يابي, تلاش فراوان دارد كه انسان ها را از نظر اخلاقي به كمال نفس برساند تا از چاه شهوت و غضب بيرون آمده, به اوج وكمال حكمت و معرفت نايل آيند. خداي سبحان, درباره اوصاف بهشتيان مي فرمايد ما هرگونه كينه و دشمني را از دل هاي آنان زدوديم «ونَزعَنا ما في صُدور هم مِن غِلٍّ ...» اعراف / 43

مؤمنان صدر اسلام (مهاجر و أنصار) نيز همين صفت وارسته و مقام بلند را در دعاهايشان از خدا مسألت مي كردند «... يَقولون رَبّنا اغْفِر لَنا ولِإخواننا الِذَين سَبقونا بالإِيمان ولَا تجَعل في قُلوبنا غِلاً للّذين امنوا...» حشر /10 [خدايا! ما و برادران ايماني مان را بيامرز و در دل هاي ما هيچ گونه كينه و عداوتي نسبت به آنان قرار مده.]

يعني ديگران با مردن و ديدن برزخ و تحمّل مشكلاتِ آن و پاك شدن به بهشت مي روند وبه اين صفت وارسته مي رسند كه بينشان اختلافي و كينه اي نيست؛ ليكن مردان الاهي, اين نعمت برزگ بهشتيان را در دنيا از خداوند طلب مي كنند؛ چون زيبا ترين و لذّت بخش ترين زندگي در پرتو وحدت و اتحاد, امكان پذير است.

بنابراين, اگر جامعه, حكيم و عاقل باشند, هميشه در بهشت به سر مي برند؛ چنان كه پيامبر اكرم (ص) حكمت را به بهشت تفسير نمودند «أنا مدينة الحكمة _ وهي الجنّة _ وأنت ياعلي (ع) بابها ...» (بحار,40 ,/200)؛ [من شهر حكمتم كه بهشت است و تو اي علي, دَرِآن شهر هستي.]

3_ جلوگيري از مغالطه و اشتباه

قرآن كريم همراه دستور به وحدت و اتحاد, هرگونه دستاويزي را از دست بهانه جويان مي گيرد؛ چون شيطان از هر

راهي كه بتواند جلوي اجراي احكام دين را مي گيرد؛ گاهي درمسائل علمي و نظري مغالطه مي كند وگاهي در مسائل عملي , انسان را به هوا و هوس مي اندازد؛ در تحليل مسائل علمي, القاي شبهه در ذهن مي كند و از اين راه, ايجاد تفرقه مي كند و در مسائل عملي با وسوسه و تحريك هواهاي نفساني, زمينه اختلاف را فراهم مي كند. از اين رو, خداي سبحان در اين آيه فرمود «... ولا تَتّبعوا خُطوات الشَيطان إِنّه لَكم عَدوٌّ مُبين» بقره / 208 [از گام هاي شيطان پيروي نكنيد؛ چون او دشمن آشكار شماست.]

قرآن كريم, پس از تبيين ادلّه ضرورت اتحاد و بطلان اختلاف, مي فرمايد نبايد دعوت به سِلم و اتحاد همگاني, بهانه و زمينه اي براي بي تفاوتي, به مداهنه كاري و تسامح و تساهل نابجا و ترك امر به معروف و نهي از منكر باشد چون امر به معروف و نهي از منكر جايگاه خود را دارد. معروف, همان چيزي است كه عقل وقرآن و روايات آن را به رسميت مي شناسد. و منكر, امري است كه برخلاف عقل و قرآن باشد.

امر به معروف و نهي از منكر و تلاش در جهت قلع ريشه هاي فساد و گناه, از بهترين زمينه هاي ايجاد وحدت و ألفت در جامعه اسلامي است, زيرا فطرت انسان هماهنگ با معروف و مخالف با منكر است وتعامل بر طبق منكر, جز تفرقه به همراه ندارد.

از اين رو خداوند از يك سو در اين آيه مي فرمايد «يا أَيها الذَينَ امنوا ادخُلوا فيِ السِّلم كافّة...» بقره / 208 [اي كساني كه ايمان آورده ايد! همگي به اطاعت خدا در آييد وگام هاي شيطان را دنبال مكنيد كه او براي

شما دشمني آشكار است.]

و از سوي ديگر مي فرمايد بايد امّت و گروهي از شما, هميشه مردم را به سوي خير ونيكي دعوت كند وامر به معروف و نهي از منكر نمايند «وَلْتكَن مِنكم أُمّة يَدعوُن إِلي الخير ويَأُمرون بالِمعروف وينهون عَن المُنكر وأولئك هم المُفلحون» آل عمران / 104«كُنتم خير اُمّة أُخرجت للِنّاس تَأمرُون بالِمعُروف وتَنهون عَن المنكر...»؛ [شما بهترين اُمّتي هستيد كه براي مردم پايدار شده ايد؛ به كار پسنديده فرمان مي دهيد از كار ناپسند باز مي داريد] ( آل عمران/ 110.

بنابراين , اتحاد و برادري به معناي دست بر داشتن از امر به معروف و نهي از منكر نيست؛ بلكه اگر با داشتن «حجّت بالغة», موعظه كرديد و دين و معارف را به طرف مقابل رسانديد و آن شخص, باز هم تعدّي و تجاوز كرد,بايد او را امر به معروف و نهي از منكر كنيد تا آن جاكه شخص با إذن وليّ مسلمين, مي تواند به وسيله ضرب و قتل _ كه آخرين مرحلة نهي از منكر است _ جلوي فساد او را بگيرد واگر پنهاني مرتكب آن شده, به وسيله حدّ و تعذير, جلوي او را سدّ كند.

اهميت وحدت از ديدگاه علي (ع) چيست؟

پرسش

اهميت وحدت از ديدگاه علي (ع) چيست؟

پاسخ

اميرمؤ منان (ع) وحدت را منّت بزرگ خداي سبحان بر مردم دانسته است؛ آن جا كه فرمود

«فَإِنّ الله سبحانه قَد اِمتَنّ علي جَماعة هذه الأُمة فيما عَقد بَينهم مِن حَبل هذه الأُلفة الّتَي يَنتقلون في ظِلّها ويأوون إلي كَنفَها بِنعمة لا يعَرف أَحَد من المَخلوقين لَها قِيمة ِلأنَّها أَرجح مِن كُل ثَمَنَ وأَجلَّ مِن كُلِّ خَطر». (نهج البلاغه خطبه 192)

[خداوند بر اين اُمّت, منّت گذارده و بين آنان الفت و اتحاد ايجاد كرده است كه در سايه آن زندگي كنند و به كنف حمايت آن پناهنده شوند؛ اين نعمتي است كه احدي نمي تواند بهايي برايش بگذارد؛ زيرا از هر بهايي گران قدرتر و از هر چيز پرارزشي, با ارزش تر است.]

تعبير منّت اِلاهي از وحدت , بيان گر اهميّت اين موضوع است؛ زيرا به نعمت عظيم , منّت گفته مي شود؛ چنان كه خداي سبحان از بعثت پيامبر (ص) به عنوان منّت ياد كرده است «لَقد مَنَّ اللهُ عَلي المؤمُنين إِذ بَعث فيهم رَسولاً مِن أنفسهم». آل عمران,/ 164

حضرت علي (ع) به همراهي با جماعت و كناره گيري از جدايي فرمان داده, مي فرمايد «ألَزموا الجَماعة وَاجتَنِبوا الفَرقة». (شرح غرر الحك,2/ 240) نيز مي فرمايد «وَ إيّاك وَ الفَرقة فَإنِّ الشاذ مِن الناِس لِلشَيطان»؛ [از جدايي دوري كن؛ زيرا نادر از مردم, از آن شيطان است.] (شرح غرر الحكم 2/ 305)

وحدت, آن قدر مهم است كه حضرت علي (ع) با وجود مصايب سنگين, به شدت, حافظ اتحاد جامعه اسلامي بود. آن حضرت در نامه اي به ابو موسي اشعري مي فرمايد «و ليَس رَجل _ فَاعلم _ أَحرص عَلي جَماعة أُمة محمد (ص) و أُلفتها

مِنّي أبتغي بِذلك حُسن الثّواب وكَرَم الماب» (نهج البلاغه, نامه 78)؛[بدان, هيچ كس نيست كه نسبت به وحدت و اتحاد امّت محمد (ص) از من حريص تر و اُنسش به آن از من بيشتر باشد. من در اين كار, پاداش نيك و سرانجام شايسته را از خدا مي طلبم.]

صبر آن حضرت (ع) نيز براي حفظ وحدت بود؛ صبري كه درباره اش فرمود «فَرأيت أَنّ اَلصَّبر علي هاتا أَحجي فَصبَرتُ وفِي العَين قَذَي وفِي الحَلق شَجاً» (نهج البلاغه, خطبه 3)؛[عاقبت ديدم كه بردباري و صبر به عقل و خرد نزديك تر است و شكيبايي ورزيدم, ولي به كسي مي ماندم كه خاشاك چشمش را پركرده است واستخوان راه گلويش را گرفته است.]

آن حضرت (ع) دربارة دليل سكوت خود فرمود

«وأيم اللهِ لَولا مَخافَةِ الفُرقةَ بَين المُسلمينَ وَ أن يَعود الكُفَر وَ يَبور الديِن لَكُنّا عَلي غَير ما كُنّا لَهم عَليه».(بحار 32/61)

[به خدا سوگند! اگر بيم وقوع تفرقه ميان مسلمين و بازگشت كفر و تباهي دين نبود رفتار ما با آنان به گونه اي ديگر بود.] (بحار32 /61)

حضرت علي (ع) پس از انتخاب عثمان براي خلافت مسلمانان فرمود

«لَقد عَلمِتم أَنّي أَحقُّ الناس بِها مِن غَيري وَ واللهِ لأُسلِّمنّ ما سَلمت أُمور المُسلمين ولَم يَكن فيها جَور إِلّا عَليَّ خاصّة».

[شما مي دانيد كه من از همه براي خلافت شايسته ترم. به خدا سوگند ! مادامي كه كار مسلمانان رو به راه نباشد و تنها بر من جفا شده باشد, مخالفتي نخواهم نكرد.]

اين سخنان نشان مي دهد كه وحدت از اهميت ويژه اي بر خوردار است و حضرت علي (ع) از هيچ كوششي براي ايجاد و حفظ وحدت دريغ نورزيد.

از ديدگاه علي (ع) آيا هر اتحادي نيكو و مقدس است؟ پرسش

اشاره

از ديدگاه علي (ع) آيا هر اتحادي نيكو

و مقدس است؟

پاسخ

اگر اتحاد و اجتماع بر مدار اجراي حقّ نباشد, برضلالت و گمراهي خواهد بود و چنين اتحادي نمي تواند مقدّس و مطلوب باشد.

حضرت امير المؤمنين (ع) دربارة جامعة پيش از اسلام كه جامعه اي مجتمع بر محور شرك و جاهليّت بوده است, مي فرمايد

«ولَقد كُنّا مَع الرسول الله (ص) نقَتُل اباؤَنا وأَبناؤنَا وإِخواننَا وأعمامَنا, ما يَزيدنا ذلك إِلّا أيماناً و تسليماً... فلمّا رأي الله صِدقنا أنزل بِعدَوّنا الكَبْتَ وأنزل عَلينا النَصر...» .(نهج البلاغه,خطبه56)

[ما در ركاب رسول خدا (ص) بوديم و با پدران, فرزندان, برادران و عموهاي خود جنگ مي كرديم و اين مبارزه, بر ايمان و تسليم ما مي افزود... پس , آن گاه كه خدا راستي و اخلاص ما را ديد, خواري و ذلّت را بر دشمنان ما و پيروزي را برما نازل كرد.]

همچنين آن حضرت دربارة اتحاد بر تفرقه كه امري زيان بخش است و نيز پراكندگي و اختلاف بر محور اتّحاد مي فرمايد

«... فَاجتمَع القَوم عَلي الفُرقة وافَترقَوا علي الجَماعة كَأنَّهم أَئِمة الِكتاب و لَيس الكِتاب إِمامَهم فَلَم يَبق عِندهم مِنه إِلّا إِسمه وَ لا يَعرفون إِلّا خَطّه وزبْره...» (نهج البلاغه, خطبه147)

[مردم در آن روز بر تفرقه و پراكندگي اتحاد مي كنند و در اتحاد و يگانگي, پراكندگي دارند؛ گويا اين مردم, پيشوايان قرآنند و قرآن پيشواي آنان نيست. در اين هنگام جز نامي از قرآن نزدشان باقي نماند و جز خطوط آن چيزي نشناسد... .]

پس, هر اتحادي مطلوب نيست؛ بلكه بايد محور و هدف اتحاد مورد دقت قرار گيرد و با توجه به آن ,حق يا باطل بودن اتحاد و مرتبه آن تعيين گردد و به سخن ديگر, حسن اتحاد ذاتي نيست؛ بلكه اتحاد, اقتضاي

حسن يا قبح را دارد؛ اگر بر محور حق بود, نيكو است و همگان بايد تلاش كنند آن را به و جود آورند و پس از ايجاد نيز در حفظ آن كوشا باشند و اگر اتحاد بر محور باطل بود, قبيح است و نابود كردن چنين اتحادي بر همگان لازم است. به ديگر سخن, مي توان با توجه به محور و هدف اتحاد, آن را به احكام خمسة وجوب, حرمت, استحباب, كراهت و مباح تقسيم كرد؛ اگر گروهي بر امر باطلي اتحاد كردند, چنين اجتماعي مقدس نيست؛ مانند اتحاد قريشيان بر ضد حضرت علي (ع) «فَإِنّهم قَد أَجمعوا علي حَربي كَإِجماعهم عَلي حَرب رسول الله قَبلي». (نهج البلاغه, نامه36). و مانند اتحاد شاميان بر امر باطل خود كه امير مؤمنان (ع) درباره اش فرمود «وإِنّي وَالله َلأظَنّ هؤلاء القَوم سيُدالون مِنكم بِإجتماعهم عَلي باطِلهم» (نهج البلاغه خطبه25)و نيز مانند اتحاد مردم اوباش كه حضرت علي (ع) درباره اش فرمود «هُم الذَيِن إِذ اجتَمعوا غَلبوا وَ إِذا تفَرّقَوا لَم يعرفوا ... هُم الذَين إِذا اجتَمعوا ضَرّوا و إِذا تفَرّقَوا نفَعوا» (نهج البلاغه حكمت 199) كه اين گونه اتحادها را بايد از بين برد.

وحدت صحيح, چگونه حاصل مي شود؟

پرسش

وحدت صحيح, چگونه حاصل مي شود؟

پاسخ

انسان از يك عامل «كثرت» به نام طبيعت و يك عامل «وحدت» به نام روح ماوراي طبيعي, تشكيل يافته است. حال اگر او جنبة طبيعي خود را فربه كند, جز اختلاف و نزاع چيزي نمي يابد؛ ولي اگر جنبة ماوراي طبيعي خويش را تزكيه كند, از گزند هر گونه درگيري مصون و به شهد مسالمت و صفا كامياب مي گردد.

خداي سبحان, آفرينش پيكر آدمي را به «تراب», «طين», «حمأمسنون» و «صلصال» نسبت داد كه از نشأة كثرت و همواره سبب نزاع است «وَالله خَلقَكم من تُراب... ›› فاطر/ 11 ‹‹ . . . إِنّي خالق بَشراً مِن طين» ص/ 71 «... إِنّي خالق بَشراً مِن صَلصال مِن حَمإٍمسَنون» حجر/ 28 و آفرينش روح انساني را به خود نسبت داد كه عين وحدت و همواره سبب اتحاد و رآفت و ماية التيام و محبت است «فَإِذا سَوّيتُه ونَفخَت فيه مِن روُحي...» حجر / 29 «ثُم سَوّاه و نَفخَ فيه من روُحي...» سجده/ 9

سرّ كثرت طبيعت و ماده را بايد در ضيق هستي آن جست جو كرد؛ زيرا هر موجود مادي, شرايط خاصي دارد كه نه در ديگري است و نه پذيراي غير خود.

راز وحدت ماوراي طبيعت را نيز بايد در سعة وجودي آن يافت؛ زيرا هر موجود مجرد, نه در حضور ديگري محجوب است و نه از شهود غير خود, محروم. از اين رو, نه بهشتيان, كينه و نزاع دارند «ونَزَعنا ما في صُدور هم مِن غلٍّ» اعراف / 43 و نه در دل هاي مردان با ايمان كه با ماوراي طبيعت ارتباط دارند وبه دستورهاي وحي آسماني عمل مي كنند , نسبت به يك

ديگر عداوت و بغض است «... رَبّنَا اغِفر لَنا و لِإخواننا الذَينِ سَبقونا بِالإيمان و لا تَجعل في قُلوبِنا غِلّاً للِذَين امنوا رَبّنَا إنِّك رَءُوف رحيم» حشر / 10.

چرا دين, محور وحدت است؟

پرسش

چرا دين, محور وحدت است؟

پاسخ

دين الاهي, محور وحدت مسلمانان جهان است؛ چنان كه علي (ع) هنگام نكوهش كوفيان _ كه در برابر عامل معاويه يعني نعمان بن بشير بي تفاوت بودند _ فرمود «... لاأَباً لَكم! ما تَنتظرون بِنَصركم رَبّكم؟ أَما دين يَجمعكم و لا حَميّة تُحمِشكم...» [اي بي اصل ها! در ياري پروردگارتان منتظر چه چيزي هستيد؟ آيا ديني نداريد كه شما را گرد آورد؟ يا غيرتي كه شما را به خشم آورد؟] (نهج البلاغه, خطبه39)

امير مؤمنان (ع) در اين خطبه, به وحدت آفريني دين تصريح مي كند؛ ليكن چون دين , در قرآن و سنّت پيامبر (ص) و امامان معصوم (ع) متبلور مي شود, بايد اين سه محور را بررسي نماييم.

محوريت رسول اكرم (ص)

امير مؤمنان (ع) در بارة وجود پيامبر اسلام (ص) مي فرمايد

به بركت وجودش خداوند كينه ها را دفن كرد و آتش دشمني ها را با او خاموش ساخت و به واسطة وجود او در ميان دل ها اُلفت افكند «دَفن الله بهِ الضَّغائن وَ أَطفأ بِه الثَّوائر, أَلّف بِه إِخواناً...». (نهج البلاغه, خطبه 96)

انسان سالك إلي الله, همواره نيازمند اُسوه و الگوست تا عقايد و اخلاق و رفتار خود را بر عقيده و خلق و كردار او منطبق كند و چون رسول اكرم (ص) از لحاظ علمي و عملي سرآمد همه راهيان به سوي حق است, اُسوة همگان قرار مي گيرد و قلمرو اُسوه بودن او همسان منطقه رسالت او, جهاني خواهد بود.

خداي سبحان حضرت رسول (ص) را ابتدا به آداب خاص متأدّب ساخت, سپس او را اُسوة ديگران قرار داد و تمام جوامع بشري را به اقتداي به وحي امر كرد. همة اوامر علمي

و عملي أن حضرت خواه در معراج و خواه در غير معراج و خواه به صورت وحي قرآني و خواه به صورت الهام و حديث قدسي, به عنوان تعليم كتاب و حكمت وتأديب به آداب الاهي است. رسول اكرم نيز در قبول آن مواهب غيبي, قابليت تمام داشت و همه فيض هايي را كه از مبدأ «تام الفاعليه» تنزّل يافت, دريافت كرد؛ مانند «خذ العفْو وَاْمُر بالعُرف وأَعرض عَن الجاهلين» اعراف /199 «وَمِن الّيل فَتَهجّد بِه نافِلة لَك عسي أَن يَبعَثك رَبُّك مَقاماً مَحموداً». إسراء / 79

همچنين آياتي كه كمال هاي علمي و عملي را در بردارند؛ مانند «شرح صدر», «تلقي قرآن از نزد خداوند به عنوان أُم الكتاب», «استقامت در برابر هر سانحة سنگين و رويداد دردناك», «هجرت و جهاد», «اجتهاد», «قيام به قسط و عدل و انصاف و...», همگي نشانة كمال انساني حضرت رسول اكرم (ص) است.

آن گاه خداي سبحان به تخلق آن حضرت به خُلق عظيم الاهي اشاره كرد و فرمود «وإنّك لَعلي خُلُقٍ عظيم» (سوره قلم, آيه 4) گرچه اين آيه, قبل از بسياري از آيات ديگر كه شارحِ اخلاقِ برجسته آن حضرت است, نازل شده است؛ ولي سير طولي بحث و نظم صناعي آن, همين است كه قبلاً اصل اتصاف به كمال حاصل شود, سپس تصديق به خلق عظيم محقّق گردد.

چون رسول اكرم (ص) داراي خلق عظيم است, سنت و سيرت و همه شوؤن زندگي آن حضرت (ص) اُسوة همه سالكان است؛ مگر آن كه دليلي بر اختصاص در مورد وصف يا فعل معين اقام گردد «لَقد كان لَكم في رَسول الله أُسوة حَسنه لِمن كان يَرجوا الله واليَوم الاخر و

ذَكر الله كَثيراً» احزاب / 21 «... و ما اتاكم الرَسول فَخُذوه ومانَهاكم عَنه فانتَهوا واتَّقوا الله إِنّ اللهَ شديد العِقاب» حشر / 7

سرّ آن كه بايد همه اوامر و نواهي ان حضرت را امتثال كرد, اين است كه طبق آية «اَلّذين يَتّبِعون الّرَسول النَّبيّ الأُمي الّذي يَجدونه مَكتوباً عِندهم فِي التّوراة والاِنجيل يَأمرهم بِالمَعروف و يَنها هم عَن المُنكر ويُحلّ لَهم الطَيّبات و يّحرَّم عَليهم الخَبائث ويَضع عنهم إِصرهم وَالأَغلال اَلّتي كانت عَليهم فالّذين امنوا به وعَزّروه ونَصروه واتَّبعوا النُّور الَذي أُنرل مَعه أولئك هُم المُفلحون» اعراف / 157 همه رهنمودهاي آنحضرت, بر اساس مصالح وحكمت هاي الاهي است كه ضامن كمال همه انسان ها در همه ابعاد و جهات علمي و عملي خواهد بود.

قرآن كريم به صراحت از پيامبر (ص) به عنوان محور و حدت و رفع اختلاف امت ياد كرده است «... فَإِن تَنازعتم في شَئ فَرُدّوه إِلي الله والرَّسول...» نساء / 59

هچنين اميرمؤمنان (ع) دربارة محوريت پيامبر اسلام (ص) مي فرمايد «من تقدّمها مَرق و من تخلّف عنها زهَق ومن لزِمها لَحِق»؛(نهج البلاغه، خطبه 100) [هر كسي كه از آن پيشي گيرد, از دين خارج شود و آن كسي كه از آن عقب بماند, هلاك گردد و هر كسي كه از آن جدا نشود, به او رسد.]

محوريت قرآن و عترت (حبل الله)

سير تكاملي انسان به سوي خداوند, سير صعودي است. از اين رو, قرآن كريم مي فرمايد كه به حبل و ريسمان الاهي چنگ بزنيد «واعتَصِموا بِحَبل الله جَميعاً ولا تَفرقوا...»؛ آل عمران / 103.چنان كه كوه نوردان براي صعود بر صخره هاي بلند, نيازمند طناب و دستگيره اند تا سقوط نكنند.

قرآن كريم در آيه

ديگر, اعتصام به الله را مطرح كرده, مي فرمايد «...وَمَن يَعتَصم بِالله فَقد هُدي إِلي صِراط مستقيم»؛ (سوره آل عمران, آيه 101) [هركس به خداوند اعتصام كند, قطعاً به صراط مستقيم هدايت شده است.]

حبل الله, همان دين خداست كه مشتمل بر عقايد, اخلاق واحكام است و اعتصام به حبل الله, اعتصام به الله است. دين, حقيقت واحدي است كه در قرآن و عترت ظهور كرده است و قرآن و عترت, بيان تفصيلي رسول اكرم (ص) هستند. پس, براي نجات خود, راهي جز تمسك به قرآن نداريم و چون حقيقت قرآن در عقايد, اخلاق و اعمال عترت پاك رسول الله (ع) ظهور كرده است, عترت نيز حبل خدايند؛ چنان كه در ادعيه, اهل بيت (ع) را با عبارت «حبل الله المتين» و «العروة الوثقي» (مفاتيح الجنان, زيارت اميرالمؤمنين (ع)) مي خوانيم و آنان نيز قرآن را با اين وصف معرفي مي كنند؛نظير اين كه اميرمؤمنان (ع) مي فرمايد «عَليكم بِكتاب الله فَإِنّه الحَبل المَتين...»؛(نهج البلاغه، 856، بند 7) [بر شما بادْ عمل به قرآن زيرا آن ريسمان محكم الاهي است... . ]

آيا قرآن براي وحدت مسلمانان, كافي است يا عترت هم, عامل لازم وحدت است؟ پرسش

اشاره

آيا قرآن براي وحدت مسلمانان, كافي است يا عترت هم, عامل لازم وحدت است؟

پاسخ

قرآن و عترت, دو حبل مجزا و مستقل و متكثر نيستند؛ زيرا در آن صورت, بايد از همديگر قابل تفكيك باشند؛ حال آن كه رسول اكرم (ص) در حديث ثقلين فرمودند اين ها هرگز از يك ديگر جدا نخواهند شد «لَن يَفترقا حَتي يَردا عَليّ الحَوض» ( بحار 23,/154).

از اين رو, نبايد گفت كه قرآن كافي است؛ چنان كه برخي گفتند «حسبنا كتاب الله» و همچنان نمي توان گفت «حسبنا العترة» و نمي توان با اخذ يكي و ترك ديگري, اهل نجات بود.

قرآن بدون امام معصوم, نه تنها مايه اتحاد نيست, بلكه موجب اختلاف است؛ زيرا دل هاي مريض با عرضه افكار خود بر آن , مذهب سازي و فرقه سازي مي كنند؛ چنان كه قرآن مي فرمايد «هُو الَذي أَنزل عَليك الكِتاب مِنه ايات مُحكمات هُنّ أُمّ الكِتاب وأُخرَ متشابهات فَأَمّا الَذِين فِي قَُلوبهم زَيغ فَيتّبعون ما تَشابه مِنه ابتغاءَ الفتنة...» آل عمران / 7

برخي نيز به قراءت آن اكتفا مي كنند و مفاهيم و اصول و رهنمودهاي آن را ناديده مي گيرند. از اين رو , به تشتت و اختلاف گرفتار مي شوند؛ چنان كه حضرت امير (ع) مي فرمايد «فَاجتَمع القَوم عَلي الفُرقة واَفترقوا عَلي الجَماعة كَأنّهم أَئمة الكِتاب وَلَيس الكِتاب إِمامهم فَلِم يبقَ عِندهم مِنه إلّا إسمه وَلا يَعرفون إِلّا خَطّه و زِبره». (نهج البلاغه , خطبه 147)

امام علي بن الحسين (ع) فرمود معصوم كسي است كه به حبل اللهي اعتصام مي كند و حبل الله همان قرآن است. معصوم و قرآن, تا روز قيامت, از يك ديگر جدا نخواهند شد و امام به قرآن هدايت

مي كند و قرآن به امام و اين است معناي سخن خداي تبارك و تعالي كه فرمود «إِنّ هذا القرآن يَهدي لِلّتي هِي أَقوم» اسراء / 9.

«... فقال (ع) هُو مُعتصم بِحَبل الله و حَبل الله هو القرآن لايفترقان إِلي يَوم القيامة والِإمام يَهدي إلي القُران و القُران يَهدي إِلي الإِمام وَذلك قَول الله عزوجل «إِنّ هذا القران يَهدي لِلّتي هِي اقوم». (نورالثقلين, 1/377)

امام باقر (ع) درباره آية «... ولا تفرّقوا» فرمود «اِنّ الله تَبارك و تعالي عَلم آَنّهم سَيفترقون بَعد نَبيّهم و يَختلفون فَنَهاهم عَن التّفرق كَما نَهي مَن كان قَبلهم فَأَمرهم أَن يَجتمعوا عَلي وِلاية ال محمد (ص) وَلا يتفرقوا»؛ [خداوند مي دانست كه مردم,پس از رحلت رسول اكرم (ص) متفرق خواهند شد. پس, آنان را همانند امت هاي پيشين از تفرقه نهي فرمود و به آنان امر كرد كه بر ولايت آل محمد (ص) اجتماع كنند و متفرق نشوند. (نورالثقلين, 1/378) بنابراين, امام همان قطبي است كه آسياب جامعه بي آن راكد است و جامعة راكد, گرفتار تشتت و سير قهقرايي خواهد بود.

گفته شد كه عترت پيامبر (ص), مصداق حبل الله هستند.اكنون به رواياتي در اين زمينه اشاره مي كنيم

1_ امام كاظم (ع) در پاسخ به پرسشي درباره آية «واعتَصِموا بِحَبل الله جَميعاً« آل عمران / 103 فرمود «عليّ بن أبي طالب (ع) حبل الله المتين». ( نوالثقلين, 1 /377)

2_ امام باقر (ع) فرمود «ال محمد (ص) هم حبل الله الذي أمر بالإعتصام به فقال «واعتَصموا بِحبل الله جَميعاً...»؛ [آل محمد (ص) همان حبل الله هستند كه خداوند فرمان اعتصام به آنان را داده است.]پس ازآن فرمود «واعتصموا...» (نورالثقلين, 1 /377)

3_ حضرت امام صادق

(ع) درباره آيه «واعتصموا بحبل الله جميعاّ» فرمود «نحن الحبل» (نورالثقلين1/377)

زمينه هاي پيدايي وحدت اسلامي كدامند؟ پرسش

اشاره

زمينه هاي پيدايي وحدت اسلامي كدامند؟

پاسخ

زمينه هاي پيدايي وحدت, عبارت است از

1_ دادن هدف مشترك.

2_ ارائه اصول و مباني خط مشي مشترك .

3_ راهنمايي خط مشي مشترك.

4_ تعليم فروغ جزئي زير پوشش خط مشي كلّي.

5_ پيروي از راهنماي واحد و رهبر مشترك.

عناوين كلي زمينه هاي پيدايي وحدت را مي توان در سخن حضرت علي (ع) يافت؛ آن جا كه فرمود

«تَرد عَلي أَحدهم القَضية في حُكم مِن الأَحكام فَيَحكم فيها بِرأيه ثُمّ ترد تِلك القَضية بِعينها عَلي غَيره فَيَحكم فيها بِخلاف قوله ثُمّ يَجتمع القُضاة بِذلك عِند الإمام الَذي استَقضاهم فيُصوّب اراءهم جميعاً وإِلههُم واحد! وبنيُّهم واحد و كتابهم واحد آفآمرَهم الله سُبحانه بالِإختلاف فَآطاعوه! أَم نَهاهم عَنه فَعَصوه!» (نهج البلاغه، خطبه 18)

[گاهي دعوايي مطرح مي شود و قاضي به رأي خود حكم مي كند. پس از آن, همين دعوا نزد قاضي ديگري عنوان مي گردد, او بر خلاف قاضي اول نظر مي دهد. سپس همه نزد پيشوايشان كه آنها را نصب كرده مي آيند و او رأي همه را تصديق مي كند! در صورتي كه خداي آن ها يكي! و پيامبرشان يكي و كتابشان يكي است!]

سخن ان حضرت به خوبي نشان مي دهد كه هدف و اعتقادات مشترك «إلههم واحد» و رهبري واحد «نبيّهم واحد» و برنامه و خط مشي مشترك «وكتابهم واحد», وحدت آفرين است. بنابراين, مسلمانان بايد از اين عوامل وحدت زابه خوبي پاسداري كنند تا به وحدت جوامع اسلامي آسيبي وارد نشود؛ آن گونه كه در زمان حضرت علي (ع) واقع شد.

آن حضرت در اين باره مي فرمايد

«فَلقد كُنّا مَع رسول الله(ص) وَإِنّ القَتل لَيدور عَلي الاباء والأَبناء والِإخوان والقرابات فَما نَزداد عَلي كُلّ مُصيبة و شِدّة إلّا إِيماناً

و مُضيّاً عَلي الحَق و تَسليماً لِلأمر وصَبراً عَلي مُضض الجِراح ولكِنّا إِنّما أَصبحنا نُقاتل إِخوانَنا فِي الإِسلام عَلي ما دَخل فيه مِن الزَيغ و الإِعوجاج والشُّبهة والتَّأويل فَإِذا طَمِعنا فَي خِصلة يلُم الله بِها شَعتنا ونَتداني بِها اِلي البقيّة فيما بَيننا رغَبنا فيها و أمسكنا عمّا سواها!».

يعني [در زمان پيامبر (ص) ما با پيامبر بوديم و قتل و كشتار گرداگرد پدران, فرزندان, برادران, و خويشان دور مي زد و با وارد شدن هر مصيبتي بر ايمان ما افزوده مي شد و شكيبا و مصمّم بوديم؛ اما امروز با پيدايش زنگارها در دين و ظهور كژي ها و نفوذ شبهه ها در افكار و تفسير و تأويل دروغين در دين, با برادران مسلمان خود به جنگ خونين كشانده شديم. پس, هر گاه احساس كنيم چيزي باعث وحدت ماست و به وسيلة آن به يكديگر نزديك مي شويم و شكاف ها را پر و باقيماندة پيوندها را محكم مي كنيم, به آن تمايل نشان مي دهيم و آن را گرفته و ديگر راه جنگ را ترك مي كنيم.]

امير مؤمنان (ع) در جاي ديگر نيز به وحدت آفريني اعتقاد به نبوّت و پيروي از رهبري الاهي, اشاره كرده است «فَانظُروا إِلي مَواقع نِعم الله عَليهم حين بَعث إِليهم رَسولاً فَعقد بِملّته طاعَتهم و جَمع عَلي دَعوته أُلفتهم...»؛(نهج البلاغه، خطبه 192، بند 98) [حال به نعمت هاي بزرگي بنگريد كه خداوند به هنگام بعثت پيامبر اسلام به آنان ارزاني داشت كه اطاعت آنان را با آيين خود پيوند داد و با دعوتش آنها را متحد ساخت... .]

نيز در جاي ديگر مي فرمايد

«فَصَدع بِما أُمر به وبلَّغ رِسالات رَبّه فَلمّ الله بِه الصَّدع و رَتق به

الفَتق وأَلّف به الشِمل بَين ذوِي الأرحام بَعد العَداوة الواغرة في الصّدور و الضّغائِن القادِحة في القلوب».(نهج البلاغه، خطبه 231)

[پيامبر براي انجام فرمان خدا قيام كرد و رسالت هاي پروردگارش را ابلاغ كرد و خداوند به وسيلة او شكاف هاي اجتماعي را پر كرد وفاصله ها را پيوستگي بخشيد و بين خويشاوندان يگانگي برقرار ساخت؛ پس از آن كه آتش دشمني در سينه ها و كينه هاي برافروخته در دل ها جايگزين شده بود.]

نقش اجتماعي

ت_اريخ جنگهاى مذهبى فراوانى را بخاطر دارد و خونهاى زيادى كه در اين راه ريخته شده بنابراين اديان و مذاهب موجب تفرقه و نفاق ميان افراد بشر شده اند ؟

پرسش

ت_اريخ جنگهاى مذهبى فراوانى را بخاطر دارد و خونهاى زيادى كه در اين راه ريخته شده بنابراين اديان و مذاهب موجب تفرقه و نفاق ميان افراد بشر شده اند ؟

پاسخ

اولا : اخ_ت_لاف_ات در ح_ق_ي_قت ميان پيروان راستين و حقيقى مذاهب نبوده بلكه ميان پيروان و م_خالفان مذهب صورت گرفته , و اين نه به خاطر تعليمات مذهبى آنها بوده بلكه بخاطر تحريف م_ذاه_ب و ت_ع_صبهاى ناروا و آميختن مذاهب آسمانى با خرافات صورت گرفته است ثانيا : امروز م_ذهب يا لااقل تاثير مذهب از قسمتى از جوامع بشرى برچيده شده در حالى كه جنگها به صورت وح_شتناكترى گسترش يافته است و اين افرادسركش هستند كه گناهكارند و آتش جنگها را به ب_ه_انه هاى گوناگون شعله ور مى سازندثالثا : مذاهب آسمانى مخصوصا اسلام بر اثر خاصيت ضد ن_ژاد پ_رә ʙ ɠو م_ل_يت پرستى سبب شدند كه بسيارى از مرزهاى نژادى و جغرافيايى و ˜șʙęǠاى برچيده شود و به اين ترتيب جنگها در پرتو مذهب از تاريخ زندگى بشر حذف شد . رابعا : يكى از رسالتهاى مذاهب آسمانى آزاد ساختن طبقات محروم و رنجديده بوده است به همين دل_يل جنگهايى در ميان پيامبران و پيروان آنها با ستمگران و استعمار كنندگان همچون فرعونها ون_م_روده_ا درم_ى گ_رف_ت_ه اس_ت و اي_ن ج_ن_گ_ه_ا ك_ه در حقيقت جهاد آزادى بخش انسانها محسوب مى شدند نه تنها براى مذاهب عيب نبودند بلكه نقطه قوت آنها به حساب مى آيند .

معناى اين سخن كه انسان سازنده محيط خودش چيست؟

پرسش

معناى اين سخن كه انسان سازنده محيط خودش چيست؟

پاسخ

اين جمله در برابر كسانى گفته مى شود كه مى گويند انسان بايد همرنگ با جماعت شود و با رفتار و كردار آنان هماهنگى كند. انسان بايد سازنده محيط خود باشد يعنى اينكه تحت تأثير افكار و اعمال حاكم و بر محيط قرار نگيرد و با استوارى اراده و تصميم كارى كند كه در ديگران اثر بگذارد; تحت تأثير محيط قرار نگيرد، بلكه محيط را تحت تأثير عقايد و فضايل اخلاقى و اعمال نيك خويش قرار دهد.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_75_

چرا سكوت مي كنيم يا سكوت مي كنند قشر فعال جامعه به خاطر اينكه كارشان ريا نشود و خود را از صحنه كنار مي گذارند؟

پرسش

چرا سكوت مي كنيم يا سكوت مي كنند قشر فعال جامعه به خاطر اينكه كارشان ريا نشود و خود را از صحنه كنار مي گذارند؟

پاسخ

يكي از مشكلاتي كه جامعه اسلامي بدان مبتلي است متاسفانه همان نكته اي است كه شما نوشته ايد و حضرت امام خميني ( هم در نامه اي كه به فرزند خود نوشته از چنين كاري او را پرهيز داده اند و مي فرمايند: "آنچه گفتم بدان معني نيست كه خود را از خدمت به جامعه كنار بكشي و گوشه گير وكل بر خلق الله باشي كه اين از صفات جاهلان متنسك است يا درويشان دكان دار، سيره انبياء عظام ( و ائمه اطهار ( كه سر آمد عارفان بالله و رستگاران از هر قيد و بند و وابستگان به ساحت الهي در قيام به همه قوي عليه حكومتهاي طاغوتي و فرعونهاي زمان بوده و در اجراء عدالت در جهان رنجها برده و كوششها كرده اند به ما درس مي دهد و اگر چشم بينا و گوش شنوا داشته باشيم راه گشايمان خواهد بود "من اصبح و لم يتهم بامور المسلمين فليس بمسلم"(1)

و اينكه علت چنين امري چيست؟ بايد گفت گاه برداشت غلط از مباني ديني و اينكه برخي فكر مي كنند اگر گوشه گيري كنند نشان پيوستن انسان بخدا و عدم توجه به دنيا است و حال آنكه ملاك انگيزه و قصد آدم است، و گاه راحت طلبي است. چون آدمي هر چه بدور از صحنة اجتماع باشد و دردها را ندبيده و به درمان آن نپردازد راحت تر خواهد بود، اين راحت طلبي هم چون آفتي بسياري را دور نگه داشته و البته توجيهاتي هم براي خويش درست خواهند نمود.

_______________________________________

(1)

تفصيل فرمايشان امام ( را مي توانيد در كتاب ره عشق صفحه 13 مطالعه فرماييد.

چه كنيم تا محيط از ما تاثير پذير باشد نه ما از محيط

پرسش

چه كنيم تا محيط از ما تاثير پذير باشد نه ما از محيط

پاسخ

براي تاثير گذاري در محيط، راه كارهاي زير توجه كنيد و متناسب با

روحيات خود و محيط پيرامون، عمل به آنها را در راس برنامه هاي خود قرار

دهيد:

1. به گفتارها و كردارهاي خود، يقين و اعتقاد داشته باشيد و هيچ وقت از

روي اجبار و يا ظاهر سازي عمل نكنيد;

2. به آنچه مي گوييد، عامل باشيد و قبل از بيان مطلب يا نصيحت و

سفارشي، خود به آن عمل كنيد.

3. خوش برخورد و عطوف باشيد و در برخوردهايتان هيچ وقت نقطه

ضعفي از خود بروز ندهيد.

4. ديگران را دوست داشته باشيد و همواره به آنان احترام بگذاريد.

5. رفتار و برخوردهاي پيامبر(ص)، امامان معصوم، اولياي الهي و عالمان

دين را الگو و اسوه ئ خود قرار دهيد (و لكم في رسول الله اسوه حسنه).

6. در كارهاي خوب خود، هيچ وقت منت نگذاريد و آن را براي خدا انجام

دهيد.

7. در محافل مذهبي (نمازهاي جماعت، جلسات دعا، جشن هاي مذهبي،

كارهاي خير و...) شركت كرده و پيشقدم باشيد.

8. راستگويي، صداقت و درستكاري را در راس كارهاي خود قرار دهيد.

علت بيكاري در ايران چيست ؟

پرسش

علت بيكاري در ايران چيست ؟

پاسخ

اين مسأله علل مختلفي دارد و يك مسأله جهاني است. 1) يكي از علل عمده اين مسأله در سطح بين المللي رشد تكنولوژي و امكان توليد ماشيني است زيرا يك دستگاه واحد ممكن است جاي صدها كارگر را بگيرد. 2) عامل ديگر آن به ويژه در كشور ما كمبود سرمايه گذاري در كارهاي توليدي و اشتغال زا است. 3) عامل ديگر فرهنگ كار در جامعه است. متأسفانه اين مشكل از دوران پهلوي در ايران پديد آمد كه بسياري از افراد به ويژه عناصر تحصيل كردهدر جستجوي مشاغل اداري و به اصطلاح (پشت ميزنشيني) هستند و به هر كاري تن نمي دهند. اين مسأله پس از انقلاب با گسترش كمي آموزش عالي شديدتر مي شود زيرا به طور طبيعي فارغ التحصيلان اين مرحله آموزشي انتظارات شغلي خاص خود را دارند در حالي كه جامعه توان پاسخ گويي به اين نياز را ندارد از اين رو افراد ناچار مي شوند به خاطر كاريابي هم سوابق علمي خود را ناديده بگيرند و به كارهاي ديگري روي آورند.

آيا مسئولان حكومتي در قبال اوقات تلف شده ء سربازان مسوءول نيستند؟

پرسش

آيا مسئولان حكومتي در قبال اوقات تلف شده ء سربازان مسوءول نيستند؟

پاسخ

اصل نظام وظيفه يكي از نيازهاي جامعه است و بدون آن آمادگي دفاعي لازم از دست خواهد رفت. در تمام دنيا اين اصل وجود دارد كه پرسنل نظامي - اعم از كادر و وظيفه - مدت هاي مديد ممكن است معطل بمانند؛ اما وجود آنها نوعي آماده باش رزمي براي واكنش سريع در شرايط خطر اجتماعي است. بنابراين رسالت آنها همين حفظ آمادگي است و اگر كار عيني خاصي نيز در شرايط صلح نداشته باشند به معناي هدر دادن وقت نيست.

توحيد چه نقش اجتماعي دارد؟

پرسش

توحيد چه نقش اجتماعي دارد؟

پاسخ

اعتقاد به وحدانيّت خداوند عالي ترين نقش را در اجتماع دارد بدين لحاظ كه يكي از ابعاد توحيد يگانه دانستن خداوند از جهت عبادت است و همانگونه كه بايد تنها خدا را پرستيد تنها بايد از خدا اطاعت كرد و اگر از رهبران الهي مانند پيامبر و امام اطاعت مي شود از اين لحاظ است كه اطاعت آنها به خداوند برمي گردد بر اين اساس كسي كه معتقد به يگانگي خدا است تنها از فرمان خداوند الهام مي گيرد و زير بار اطاعت و بندگي طاغوتها كه به زور بر مردم فرمانروايي مي كنند نمي رود.

يك «مبلّغ» چه شرايطي را براي ابلاغ پيام بايد دارا باشد؟

پرسش

يك «مبلّغ» چه شرايطي را براي ابلاغ پيام بايد دارا باشد؟

پاسخ

اولين شرط براي يك نفر مبلغ شناسايي خود مكتب است، شناسايي ماهيت پيام است؛ يعني كسي كه مي خواهد پيامي را به جامعه برساند بايد خودش با ماهيت آن پيام آشنا باشد، بايد فهميده باشد كه هدف اين مكتب، اصول و پايه هاي اين مكتب و راه اين مكتب چيست و به كجا مي رسد، اخلاق و اقتصاد و سياست اين مكتب چيست، معارف اين مكتب ، توحيد و معاد اين مكتب، احكام و مقررات اين مكتب چيست. آخر مگر كسي مي تواند پيامي را به مردم برساند بدون آنكه خودش آن پيام را شناخته و درك كرده باشد؟! اين مثل اين است كه بگوييم يك نفر مرجع تقليد باشد اما فقه نخوانده باشد. چطور مي شود كسي مرجع تقليد باشد و بخواهد بر اساس فقه فتوا بدهد و فقه نخوانده باشد؟! و يا مثل اين است كه يك نفر مي خواهد طبيب باشد اما پزشكي نخوانده باشد. از اينجا معلوم مي شود كه براي يك نفر مبلغ تا چه اندازه وسعت اطلاعات علمي و شناخت اسلام، آنهم به صورت يك مكتب لازم است

دومين شرط براي كسي كه حامل يك پيام است اولا مهارت در به كار بردن وسايل تبليغ و ثانيا شناسايي آنهاست؛ يعني بايد بداند چه ابزاري را مورد استفاده قرار بدهد و چه ابزاري را مورد استفاده قرار ندهد و بلكه خودش از نظر ابزارهاي طبيعي، چه ابزاري را داشته باشد و چه ابزاري را نداشته باشد. داستان بعثت موسي بن عمران به رسالت را حتماً شنيده ايد. بعد از ده سال كه دوباره

مي خواهد به مصر برگردد، با همسرش حركت مي كند. شبي تاريك و باراني است. زن حامله اش را درد زايمان مي گيرد. هوا هم سرد است و بايد زنش را گرم كند ولي وسيله گرم كردن هم ندارد. ناگهان در نقطه اي از آن بيابان نوري را مي بيند (در وادي طور، وادي سينا). فكر مي كند آتش است. مي رود آنجا، معلوم مي شود كه آتش نيست؛ جريان، جريان ديگري است. در همان جا موسي بن عمران مبعوث مي شود؛ ندا مي رسد كه از اين به بعد رسول ما هستي يعني مبلغ خدا هستي، پيام ما را بايد به فرعون و فرعونيان برساني. موسي مي فهمد كه يك مبلغ شرايطي دارد. پيغمبري خودش را كافي نمي داند، تقاضاهايي دارد: «رَبِّ اشْرَح لي صَدري» خدايا به من حوصله فراوان بده، شرح صدر بده آنچنان كه عصباني نشوم، ناراحت نشوم، به تنگ نيايم، دريادلم كن كه كار تبليغ دريادلي مي خواهد، «وَ يَسِّر لي امري» طه/25 و 26 اين مآموريت سنگين را بر من آسان گردان (ببينيد كار تبليغ را ما چقدر كوچك مي شماريم و موسي بن عمران چقدر بزرگ مي شمارد). مؤيد اين مطلب مطلبي است راجع به پيغمبر اكرم. قرآن كريم به پيغمبر اكرم راجع به مآموريتش يعني تبليغ اسلام و هدايت مردم مي فرمايد: «اِنّا سَنُلقي عَلَيكَ قَولاً ثَقيلاً» مزمل /5 عن قريب يك بار سنگين به دوش تو خواهيم گذاشت. باري است كه به دوش پيغمبر سنگيني مي كند، به دوش پيغمبران سنگيني مي كند! چه مي گوييم ما؟! موسي(ع) در ادامه تقاضاهاي خود گفت: «وَ احلُل عُقدَةً من لساني» خدايا گره را از زبان من

باز كن، به من بياني رسا و گوارا بده، قدرت سخنوري و ناطقه بده، «يَفقَهوا قَولي» طه/27، 28 به من قدرت تفهيم بده كه آن حقيقتي را كه به من وحي مي كني به مردم القاء كنم و مردم بفهمند، درك كنند؛ رابطه اي بين من و مردم برقرار كن كه مردم مطلب را عينا آن طوري كه تو مي خواهي از من بگيرند نه اينكه من چيزي بگويم و آنها پيش خود چيز ديگري خيال كنند و من نتوانم آنچه را كه دارم بيان كنم. قدرت و قوه بيان يك امر طبيعي است (البته مقداري از آن اكتسابي است) ولي امور طبيعي بايد با تمرين و اكتساب تقويت بشوند، مثل كارهاي ورزشي كه شخص بايد يك استعدادي داشته باشد و اين استعداد در اثر تمرينهاي ورزشي تكميل مي شود.

انتظار از يك مجموعه فرهنگي در دانشگاه چيست ؟

پرسش

انتظار از يك مجموعه فرهنگي در دانشگاه چيست ؟

پاسخ

انتظار اساسي از آنهااين است كه : 1- وضعيت فرهنگي و نقاط ضعف و قوت آن را به خوبي بازشناسند و همواره به ارتقاي سطح بينش خود در جريان شناسي فرهنگي بپردازند؛ 2- براي اصلاح نقصان هاي فرهنگي برنامه هاي خوب ، جذاب ومتنوع داشته باشند؛ 3- در فعاليت هاي فرهنگي بنا را بر همكاري و تفاهم ، نه رويا رويي و با يكديگر بگذارند.;

وظيفه يك دانشجوي بسيجي جانباز، در اين مقطع انقلاب چيست ؟

پرسش

وظيفه يك دانشجوي بسيجي جانباز، در اين مقطع انقلاب چيست ؟

پاسخ

در اين مقطع انقلاب هر دانشجوي متعهد و با ايمان با سه جهاد پيگير وپردامنه روبه روست : 1- جهاد علمي و تلاش پيوسته جهت شناخت هر چه بيشتر اسلام و معارف آن و محتويات دين در عرصه هاي مختلف و شناخت ودرك درست مسايل سياسي و اجتماعي . 2- جهاد عملي در راستاي تقويت بنيان معنوي و ايماني خويش از طريق ارتباط پيوسته با خدا ، قرآن وپيشوايان دين . 3- جهاد اجتماعي ؛ يعني ، تلاش در جهت گستراندن نورمعنويت در محيط دانشگاه و تقويت بخشيدن به آگاهي ، شعور و احساس ديني در دانشگاهيان . ;

چگونه مى توان در زندگى اجتماعى مسالمت آميز و راحت زندگى كرد؟

پرسش

چگونه مى توان در زندگى اجتماعى مسالمت آميز و راحت زندگى كرد؟

پاسخ

انسان ها در زندگى اجتماعى از حوق متقابلى نسبت به يكديگر برخوردارند كه در صورت آشنائى با آن حقوق و بكار بستن آن، روابط اجتماعى باموازنه انجام خواهد شد. پس وظيفه ما در مرحله نخست، آشنايى با اين حقوق، و در مرحله بعد، به كار گرفتن آن مى باشد. و اگر در جامعه تصادم و تزاحمى هست، از كمبود در يكى از اين مراحل است; يعنى يا حقوق و موازين را نمى شناسيم و يا آن ها را درست بكار نمى گيريم.

با رعايت موازين و حقوق اجتماعى، به طور قطع انسان ها زندگى راحتى را كنار هم خواهند داشت، اما از آنجا كه تصور كامل امينت و راحتى به سادگى ممكن نيست، انديشه دينى به انسان بينش و ظرفيتى را مى بخشد كه توقع راحتى مطلق را در دنيا نداشته باشد، در دعاى روز سه شنبه مى خوانيم: «واصلح امر آخرتى فانها دار مقرّى و اليها من

_1909_

مجاوره اللئام مفرّى(1); خدايا! امر آخرتم را سامان بخش، چون آنجا خانه پايدار من است و همان جا گريزگاه من از آدمهاى پست است».

(بخش پاسخ به سؤالات )

_____________________

1 - مفاتيح الجنان، دعاى روزها، سه شنبه.

_1910_

اخ_لاق و تربيت

فضائل اخلاقى توك__ل

توحيد چه نقش اجتماعى دارد؟

پرسش

توحيد چه نقش اجتماعى دارد؟

پاسخ

اعتقاد به وحدانيّت خداوند عاليترين نقش را در اجتماع دارد بدين لحاظ كه يكى از ابعاد توحيد يگانه دانستن خداوند از جهت عبادت است و همانگونه كه بايد تنها خدا را پرستيد تنها بايد از خدا اطاعت كرد و اگر از رهبران الهى مانند پيامب رو امام اطاعت مى شود از اين لحاظ است ك اطاعت آنها به خداوند برمى گردد براين اساس كسى كه معتقد به يگانگى خدا است تنها از فرمان خداوند الهام مى گردد و زير بار اطاعت و بندگى طاغوتها كه به زور بر مردم فرمانروائى مى كنند نمى رود.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_42_

آف_ريدگ_ار

خداش_ناسى انگيزه هاى انكار خدا

يك فرد مسلمان، رفتارش چگونه بايد باشد؟

پرسش

يك فرد مسلمان، رفتارش چگونه بايد باشد؟

پاسخ

مسلمانى كه بخواهد خدا و مردم از وى راضى باشند، بايد به دستوراتى كه در رابطه با خداست مانند احكام عقيدتى و عبادى اسلام و نيز به دستورات اخلاقى و اجتماعى اسلام كه در رابطه با ديگران است، عمل كند.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_33_

وظيفه هر مسلمان، در جمهورى اسلامى چيست؟

پرسش

وظيفه هر مسلمان، در جمهورى اسلامى چيست؟

پاسخ

وظيفه دينى و الهى ما كه شهداى اسلام هم براساس همين وظايف جان باخته اند، اين است كه براى اجراى احكام اسلام تلاش كنيم و جهت پيشرفت انقلاب تا جايى كه مى توانيم فعّاليّت نماييم.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_1166_

چگونه ميتوانيم در جامعه، جاذبة اجتماعي داشته باشيم؟

پرسش

چگونه ميتوانيم در جامعه، جاذبة اجتماعي داشته باشيم؟

پاسخ

از ديدگاه قرآن كريم، آنچه كه ميزان فضيلت انسان و سبب ايجاد محبت در دل ديگران است، باعث جاذبة انسان در اجتماع خواهد بود; برخي از آن فضيلتها عبارتاند از:

1. تقوا: قرآن كريم، اصالت و واقعيت را به مسألة تقوا و پرهيزكاري و خداترسي داده و دربارة آن ميفرمايد: "إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَغكُم;(حجرات،13) به درستي گراميترين شما نزد خداوند با تقواترين شما است." آري! تقواي الهي و احساس مسئوليت دروني و ايستادگي در برابر شهوات و پايبند بودن به راستي، درستي، پاكي، حق و عدالت، تنها معيار ارزش انسان و برتري او در بين افراد ديگر است.

2. علم: از نظر قرآن كريم، عالمان، از عظمت و مقام ويژهاي در برابر جاهلان برخوردار هستند: "قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُون;(زمر،9) بگو: آيا كساني كه ميدانند، با كساني كه نميدانند يكسانند؟".

امام اميرالمؤمنين عليدربارة ارزش علم ميفرمايد: مردم، به سبب ]كسب[ علوم ]مختلف[ و عقلهايشان، به هم برتري مييابند، نه به سبب اموال و اصل و ريشه و نسبشان."(ميزان الحكمة، محمدي ري شهري، ج 3، ص 2062، ح 13631، دارالحديث.)

3. ايمان: اظهار خضوع، قبول شريعت در آن چه نبي اكرمآورده و انجام واجبات و ترك محرمات، از صفات شخص مؤمن است. قرآن كريم دربارة فضيلت مؤمن و ارزش ايمان به سايرين ميفرمايد: "يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ دَرَجَ_َت;(مجادله،11) خداوند آنها را كه ايمان آوردهاند و كساني را كه از علم بهره دارند، درجات عظيمي ميبخشد."

4. حب و دوستي با خداوند: كسي كه مدّعي حبّ پروردگار است، بايد

آثار علاقة قلبي خود را در عمل نسبت به خداوند منعكس نمايد. نخستين نشانة آن، اين است كه از پيامبر6 و فرستادة او پيروي كند: "قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّه...;(آلعمران،31) بگو: اگر خدا را دوست ميداريد، از من پيروي كنيد، تا خدا ]هم[ شما را دوست بدارد." به ناچار، كسي كه مورد علاقة خداوند واقع شود، مورد علاقه مردم نيز قرار ميگيرد و... .(ر.ك: تفسير نمونه، آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران، ج 19، ص 396; ج 2، ص 386; ج 23، ص 442، دارالكتب الاسلامية.)

وظايف يك طلبه در حال حاضر براساس قرآن كريم چيست

پرسش

وظايف يك طلبه در حال حاضر براساس قرآن كريم چيست

پاسخ

يك طلبه از جهت اين كه يك مسلمان است تمام وظايف يك مسلمان را بر عهده دارد و بايد انجام دهد، و از جهت اين كه طلبه است وظايف ويژه اي بر عهده دارد.

1. تفقه در دين و دين شناسي "...فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُل ِّ فِرْقَة ٍ مِّنْهُم ْ طَ_آغ فَة ٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي الدِّين ..;(توبه 122)...چرا از هر گروهي از آنان طايفه اي كوچ نمي كنند، تا در دين ]و معارف و احكام اسلام آگاهي يابند...

2. تبليغ احكام و معارف اسلامي "...وَ لِيُنذِرُواْ قَوْمَهُم ْ إِذَا رَجَعُوَّاْ إِلَيْهِم ْ لَعَلَّهُم ْ يَحْذَرُون َ ;(توبه 122)...و به هنگام بازگشت به سوي قوم خود، آنان را بيم دهند، شايد ]از مخالفت پروردگار[ بترسند و خودداري كنند.

3. شب زنده داري از آن جا كه مسئوليت يك طلبه سنگين است بايد براي به سر منزل رساندن اين بار سنگين از شب زنده داري و نماز شب كمك بگيرد. از همين روست كه خداوند به پيامبرش دستور مي دهد: "يَ_ََّأَيُّهَا الْمُزَّمِّل قُم ِ الَّيْل َ إِلآ قَلِيلاً نِّصْفَه ُوَّ أَوِ انقُص ْ مِنْه ُ قَلِيلاً أَوْ زِدْ عَلَيْه ِ وَ رَتِّل ِ الْقُرْءَان َ تَرْتِيلاً ;(مزمل 1_4) اي جامه به خود پيچيده شب را، جز كمي بپا خيز، نيمي از شب را، يا كمي از آن كم كن يا بر نصف آن بيفزا و قرآن را با دقت و تأمّل بخوان "

4. آگاهي از مسائل سياسي و پيدا كردن بينش سياسي

بنده به عنوان دانشجوي سال دوم الهيات چگونه مي توانم بهترين خدمت را به جامعه ارائه دهم ؟

پرسش

بنده به عنوان دانشجوي سال دوم الهيات چگونه مي توانم بهترين خدمت را به جامعه ارائه دهم ؟

پاسخ

طبيعي است هر اندازه درك و آگاهي خود را نسبت به مسائل اجتماعي شرايط ويژه انقلاب خطرات و زيان هايي كهممكن است بر انقلاب وارد شود و ... بالا ببريد در برابر آن نيز مي توانيد راه حل هايي بينديشيد و خدماتي را ارائهدهيد. بنابراين بهتر است به چند توصيه عمل كنيد:

الف) اولا بكوشيد همواره روح خدمت گزاري و عشق به خدمت به جامعه و انقلاب را در خود زنده نگهداريد ومسائل و منافع شخصي شما را از اين آرمان باز نداريد.

ب) آگاهي هاي ديني سياسي و اجتماعي خود را پيوسته افزايش دهيد.

ج) ارتباط خود را با جوانان و نوجوانان حفظ كنيد و حتي الامكان بكوشيد در برابر كژي ها و ناهنجاري هايي كه درميان آنان رخ مي دهد و رشد مي نمايد نقش سازنده ارشادي و بازداشتن از انحراف داشته باشيد.

د) در صحنه هاي مسائل سياسي و اجتماعي مانند راهپيمايي هاو ... حضور فعال داشته باشيد.

ه) در آثار گفته ها و پيام هاي حضرت امام سيري بكنيد و همواره در جهت حفظ راه و آرمان امام(ره) جديباشيد.{J

از نظر شرعي آيا حوزه نيز در گسيل نكردن روحانيان خبره به مناطق محروم مسئول نيست ؟ چه كسي بايد پاسخگوي سؤالات و شبهات فراوان جوانان و هدايت صحيح آنان باشد؟

پرسش

از نظر شرعي آيا حوزه نيز در گسيل نكردن روحانيان خبره به مناطق محروم مسئول نيست ؟ چه كسي بايد پاسخگوي سؤالات و شبهات فراوان جوانان و هدايت صحيح آنان باشد؟

پاسخ

همهء ارگان ها و همهء مسلمانان وظيفه دارند در صورت توانايي به اصلاح امور مسلمانان و هموطنان خود به ويژه ساكنان مناطق محروم بپردازند. در اين ميان وظيفهء حوزه هاي علميه در اصلاح امور معنوي و فكري جوانان به خصوص در سرزمين هاي دور افتاده و محروم , بسيار سنگين است و اولين مسئوليت متوجه آنان است .اميدواريم با توجه به اظهارات اخير مقام رهبري خطاب به حوزه ها و به ويژه حوزهء علميهء قم , زمينهء اجراي اين مسئوليت آماده شود و نتيجهء مطلوب به بار آيد.

در ضمن جوانان بايد خود پيشقدم شوند و با فرستادن نامه و طومار به دفتر مقام رهبري و حوزه هاي علميه خواهان حضور فردي جامع و كامل و اسلام شناس در شهر خود باشند تا مسايل و مشكلات فكري و مذهبي خود رابا او در ميان بگذارند. به اميد موفقيت شما.

آيا نمي توان گفت: ززندگي بازي است و ما خود صحنه مي سازيم تا بازيگر بازي هاي خويشتن باشيم؟

پرسش

آيا نمي توان گفت: ززندگي بازي است و ما خود صحنه مي سازيم تا بازيگر بازي هاي خويشتن باشيم؟

پاسخ

هنگامي كه فضاي تيره و آلوده به انواع گناهان و ظلم ها و تبعيض ها مشاهده مي شود و در عرصه جهاني، واژه هاي مقدس مانند حق، عدالت، حقوق بشر و... حقيقت خود را از دست مي دهند ممكن است گروهي بپندارند كه زندگي يازي است! اما اين ديدي سطحي و ابتدايي است. لحظاتي به جاي "بصر" از "بصيرت" مدد جوييم و به عمق و باطن هستي بينديشيم. خدا را مي بينيم. خداي مهربان، رؤوف، بخشنده، كريم، لطيف و خطاپوشي كه عيب هاي بندگانش را از ديگران مخفي و مستور مي سازد. عذر گناه را زود مي پذيرد و توبه را قبول مي كند و با لطافت و شفقت به گناهكاران مي گويد: بنده گنه كارم! كجا مي روي؟ فرار نكن! بيا به سوي من، خوشبختي و سعادت و هر چه مي خواهي،

نزد من است. با همه گناهانت باز تو را دوست دارم.(1) اگر خدا و جهان و انساني را كه او آفريده مي شناختيم، جهان را مجموعه اي هماهنگ هدفدار و رهسپار به سوي "هدف آفرينش" مي دانستيم و با عشقي گدازنده و سر از پا نشناخته، براي فتح قله هاي آن به حركت در مي آمديم.

اما انساني كه قرآن او را "ظلوم و جهول" (2) ناميده است، به خاطر كثرت نادانيش، به گناه و فساد و نافرماني رو مي آورد.

آيا هر چيزي و هر كسي "نفس" مي كشد، حركت مي كند، مي خورد و مي آشامد و ارضاي شهوت مي كند، تعامل و تنازع دارد، مي توان گفت او زنده است و زندگي مي كند؟ اگر زندگي معنايش همين است، آيا نمي توان گفت:

گاوان و خران باربردار

به ز آدميان مردم

آزار

خواهر! زندگي بازي نيست، بلكه اين بازيگران آدم نما و ميمون صفت، مظلوم و جهول هستند كه عرصه زندگي را به صحنه بازي تبديل نموده اند. زنده كسي است كه "حياتش" را با حيات آفرين مرتبط ساخته است.

جامعه اي كه با حيات آفرين پيوند و ارتباط داشته باشد، صفا و صميميت، يكي رنگي و همدلي، مهر و محبت در آن خواهد بود و زندگي جهت و معني و حقيقت خواهد داشت. در غير اين صورت بازي بيش نيست. چنان كه قرآن مي فرمايد: "انما الحياه الدنيا لعب و لهو؛(3) زندگي دنيا تنها بازي و سرگرمي است به بيان ديگر: "اگر ايمان و تقوا نباشد، زندگي پوچ و بي هدف و بازي و سرگرمي است.

به انتظار روزي در تلاش و تكاپوييم كه خورشيد منتظر بيايد و زمان و زمين تفتيده و جامعه مرده انسان نما را حياتي الهي بخشد و سراسر گيتي را با نداي توحيدي خويش به سوي وحدت و يگانگي سوق دهد و به انسانيت و زندگي، حيات حقيقي هديه نمايد.

پي نوشت ها:

1 - لو علم المدبرون كيف اشتياقي بهم لما تواشوقا؛ اگر پشت كنندگان به خدا مي دانستند، چقدر خدا مشتاق آنان است، از شوق و ذوق مي مردنند، ر. ك: تذكره المتقين، شيخ محمد بهاري همداني، ص 101.

2 - احزاب (33) آيه 72.

3 - محمد(47) آيه 36. به آيات 32 سوره انعام و 64 عنكبوب و 20 حديد مراجعه شود.

بسيجي كيست؟

پرسش

بسيجي كيست؟

پاسخ

بسيج در لغت به معناي ساختگي كارها، كارسازي ها و ساخته شدن و آماده گرديدن است.[50] در اصطلاح عبارت است از وجود نيروهاي مردمي به منظوز حفظ نظام و تأمين امنيت.

بعد از پيروزي انقلاب به دستور امام بسيج تشكيل شد و نقش بنيادي در حفظ نظام و هشت سال دفاع مقدس داشت.

روحية ايثار گري، دين مداري و اخلاص بسيجيان موجب شد كه امام خميني(س) از بسيجيان ستايش كند و آرزو نمايد بسيجي باشد. از سوي ديگر از بسيج به عنوان مدرسه عشق ياد نمود.

[1] لرداويري خوشي هاي زندگي، ص 67.

[2] ميزان الحكمه، ج 5، ص 297؛ غررالحكم، ج2 ص 123؛ نهج البلاغه صبحي صالح، نامة 31.

[3] غررالحكم، ج 3، ص 426.

[4] بحارالأنوار، ج 15، ص 51 و همان، ج 78، ص 251 (چ ايران).

[5] تصنيف غررالحكم، ص 414، ج 9455.

[6] توبه( ) آية 119.

[7] نهج البلاغه، كلمات قصار، شمارة 38.

[8] نهج البلاغه كلمات قصار، شمارة 38.

[9] نساء( ) آية 69.

[10] هود( ) آية 46؛ تفسير نمونه ج 9، ص 114 به بعد.

[11] فرقان( ) آية 28.

[12] صافي گلپايگاني منتخب الاثر، ص 577 - 579.

[13] هود( ) آية 88.

[14] منتخب الاثر، ص 468؛ محمد نعماني، كتاب الغيبه، ص 307.

[15] صافي گلپايگاني ، منتخب الاثر ، ص 580.

[16] مهدي موعود، ص 1074.

[17] منتخب الاثر، ص 469.

[18] مجلة حوزه، ويژه نامة امام زمان، ص 308 ، 309.

[19] ميزان الحكمه، ج1، ص 292.

[20] هاشم بحراني البرهان، ج 2، ص 40121؛ كنزالعمال، ج 14 ص 264.

[21] قمر( ) آية 1.

[22] الميزان (مترجم)، ج 19، ص 115.

[23] تفسير نمونه، ج 23، ص 8- 9.

[24] الميزان (مترجم)، ج 19، ص 116 - 118.

[25]

تفسير نمونه، ج23، ص 13 - 16.

[26] بحارالانوار، ج 71، ص 389.

[27] همان، ج 73، ص 297؛ سفينه البحار، ج1، ص 410؛ اصول كافي ج 2 ص 122.

[28] قلم ( ) آية 4.

[29] مشكوه الانوار، ج 179.

[30] فرقان( ) آية 63.

[31] نهج البلاغة صبحي صالح، خطبة 193.

[32] مستدرك الوسايل، ج2، ص 305.

[33] امالي طوسي، ص 5.

[34] محدث نوري، دار السلام، ج 2، ص 172.

[35] نساء آية 86 و ابراهيم آيه 23.

[36] بحارالانوار، ج 76، ص 11.

[37] حجرات ( آية 12؛ وسايل الشيعه، ج 8، ص 608؛ جامع السعادات، ج 2، ص 304؛ محجه البيضاء، ج 5، ص 251.

[38] جامع السعادات، ج 2، ص 305؛ انوارالنعمانيه، ص 259.

[39] اصول كافي، ج2، ص 357.

[40] كشف الريبه، ص 6.

[41] كشف الريبه، ص 7؛ تفسير قرطبي، ج 16، ص 333.

[42] من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 363.

[43] وسايل الشيعه، ج 18، ص 13؛ دعائم الاسلام، ج 1، ص 12.

[44] زمر( ) آية 9.

[45] وسايل الشيعه، ج 18، ص 13؛ دعائم الاسلام، ج 1، ص 82.

[46] الطبقات الكبري، ج 2، ص 22.

[47] نساء ( ) آية 95.

[48] عين الله خادمي، مطالعه روشمند، ص 70.

[49] جواد محدثي روش ها، ص 18 - 19؛ عين الله خادمي، پشين، ص 72.

[50] علي اكبر دهخدا، لغت نامة دهخدا، واژة بسيج؛ محمد معين، فرهنگ معين، واژة بسيج.

وظيفه و مسئوليت ما در برابر خدا، دين، پيامبر، ائمه، جامعه، انقلاب و خانواده و خودمان چيست؟

پرسش

وظيفه و مسئوليت ما در برابر خدا، دين، پيامبر، ائمه، جامعه، انقلاب و خانواده و خودمان چيست؟

پاسخ

يكي از ياران امام سجاد(ع) نامه اي خدمت حضرت نوشت و از حقوقي كه يك انسان بر عهده دارد و وظايف و مسئوليت هاي مختلفي كه بر گردن او است، سؤال كرد. امام چهارم(ع) در پاسخ نامه اي نگاشت كه به رسالة حقوق معروف است.

اين حقوق يا شرح وظايف و مسئوليت هاي انسان در زمينه هاي فردي و خانوادگي و اجتماعي است و شامل پنجاه و يك حق است. از جملة آن ها است: حق خداوند بر بندگان، حق خويشتن بر خود، حق كساني كه بر ما ولايت دارند و عهده دار امور دنيوي ما هستند، حقوق عامة مردم و مسئوليت هايي كه در برابر جامعه داريم حقوق غير مسلماناني كه در كشور اسلامي زندگي مي كنند، حقوق پدر و مادر، همسر، فرزند، برادر، معلم، شاگردان، زيردستان و آنان كه عهده دار امور آنان هستيم، حقوق همسايه، همراه و هم سفر، همكار، هم منزل، بزرگ تر ها و كوچك تر و ... .

كتاب هاي بسياري در شرح و توضيح نامه چهارميت امام شيعه، تحت عناوين مختلف از جمله "رسالة حقوق" نوشته شده است. آيت الله جوادي آملي قسمت هايي از آن نامه را در كتاب "فلسفة حقوق بشر" آورده است. آقاي علي غفوري همة آن رساله را با عنوان "راه و رسم زندگي از نظر امام سجاد(ع)" با نثري روان و آزاد ترجمه نموده است.

مي توانيد اين كتاب را تهيه كنيد و با مطالعة دقيق پاسخ بسياري از سؤالات خويش را، در زمينة وظايف و مسئوليت هاي انسان در

عرصه هاي مختلف دريافت داريد. به يك نمونه از آن اشاره مي شود:

حق خداوند بر بندگان: نخستين تكليف و مسئوليّتي كه بر عهدة انسان وجود دارد و امام سجاد (ع) بر فراز حقوق ديگر از آن ياد كرده، حق خداوند است. اولي حقي كه خدا بر انسان دارد اين است كه او را بشناسد: "بدان - خدايت رحمت كند كه همانا خدا بر تو حقوقي دارد كه آن حقوق برخاسته از نعمت هاي بي شمار او است كه در هر حال و در هر موقعيت و منزلتي كه باشي، چه در حال حركت و چه در سكون بر تو احاطه دارد. بعضي از اين حقوق از بعضي ديگر بزرگ تر است و بزرگ ترين آن ها همان است كه براي نَفْس خويش بر تو واجب ساخته و ريشه و اساس پيدايش حقوق ديگر است. آن گاه نوبت به حقوقي مي رسد كه براي نفس خودت بر تو واجب ساخته، حقوقي نيز براي همة اعضاي بدنت از سر تا قدم است.

امّا حق بزرگ تري كه خدا بر تو دارد اين است كه فقط او را بپرستي و به او شرك نورزي و كسي يا چيزي را جز او در سرنوشت خويش مؤثر نداني. پس هر گاه با اخلاص، اين گونه و اين حق را بگزاري خدا به عهده گرفته كه در امر دنيا و آخرت تو را بي نياز گرداند و كارهاي اين جهان و آن جهان تو را به خوبي اصلاح نمايد".

براي فهم وظايف خويش در برابر انقلاب بايد ديد مردم به رهبري امام خميني(ره) براي احياي چه ارزش هايي انقلاب كردند؛ شهدا براي پاسداري

از كدامين ارزش ها جان عزيز خويش را تقديم كردند، اين حقيقت، را با خواندن وصيت نامه هاي آنان به آساني مي توان به دست آورد. در دنياي پر آشوبي كه سياست بازان دغل كار ايجاد كرده اند، تنها با اطاعت از ولي فقيه و پيروي از رهبري حضرت آيت الله خامنه اي مي توان از ارزش هاي انقلاب و خون شهدا پاسداري نمود.

جهت آگاهي در اين زمينه كتاب هاي : 1_نهضت هاي صد سالة اخير.

2_ پيرامون انقلاب اسلامي.

3_ پيرامون جمهوري اسلامي ، هر سه از شهيد مطهري را مطالعه كنيد.

دختران و پسراني كه نياز به ازدواج داشتند خدمت پيامبر اسلام(ص) مي رسيدند، خود را معرفي و نياز خود را مطرح مي كردند و آن حضرت زمينة ازدواج آنان را فراهم مي كرد. چرا هم اكنون روحانيون اين كار را انجام مي دهند؟

پرسش

دختران و پسراني كه نياز به ازدواج داشتند خدمت پيامبر اسلام(ص) مي رسيدند، خود را معرفي و نياز خود را مطرح مي كردند و آن حضرت زمينة ازدواج آنان را فراهم مي كرد. چرا هم اكنون روحانيون اين كار را انجام مي دهند؟

پاسخ

وساطت و ميانجيگري در امر ازدواج و تهية مقدمات، امري مستحب و پسنديده است. امام هفتم (ع) فرمود: "سه كس روز قيامت كه جز پناه عرش سايه اي نيست، در پناه عرش الهي قرار دارند...".

اولين فردي را كه حضرت نام برد، كسي است كه مقدمات ازدواج برادر و خواهر مسلماني را فراهم مي سازد.[3]

خداوند متعال مي فرمايد: "زنان و مردان مجرد وغلام و كنيزهاي شايسته تان را همسر دهيد (مقدمات ازدواج آن ها را فراهم سازيد). اگر فقير باشند، خدا از فضل خود بي نيازشان گرداند. خداوند بخشنده و دانا است".[4]

پيامبر اكرم(ص) فرمود: "يكي از نشانه هاي بخت بلند و خوشبختي مسلمان اين است كه زمينة ازدواج دختران و زنان بي شوهر را فراهم سازد و با وساطت خود آنان را به خانة شوهر فرستد".[5]

سيرة عملي منقول از پيامبر اكرم(ص) و برخي از امامان نيز بر استحباب و پسنديده بودن اين عمل دلالت دارد. بنابراين پيشنهاد شما قابل بررسي و تأمل است و به صورت جزئي توسط برخي از روحانيون در زمان ما نيز انجام مي گيرد. طرح گسترده و وسيع آن در اوايل پيروزي انقلاب توسط يكي از بزرگان مطرح شد، ليكن با توجه به توسعة جوامع بشري و اختلاط فرهنگ ها و آداب و رسوم ها از يك سو، و تنوع گرايي افراطي و تعدّد دام ها و كيدهاي شيطان

صفتانِ آدم نما و فرصت طلباني كه با توجه به دگرگوني اوضاع جامعه، لباس و چهره عوض مي كنند ضرورت تأمل و تدبّر بيشتر و برنامه ريزي جامع و دقيق تري را مي طلبد، عموميت دادن به طرح و اجراي پروژه هاي گسترده اي مثل "همسريابي" كه راهكار مجرّب و آزمايش شده اي ندارند دور از عقلانيت و خردورزي است.

پروژه هاي مهمي كه به افكار يا حيثيت خانواده ها و عفت عمومي جامعه بستگي دارد، بايد در آغاز در محيط كوچكي، با رعايت احتياط لازم، شروع گردد و حساسيت ها امتحان شود. نيز نقاط ضعف و قوّت آن توسط كارشناسان مسايل ديني واجتماعي مورد ارزيابي قرار گيرد.

در صورت موفقيت آميز بودن طرح، مي توان با نظارت و ارزيابي مستمر و آسيب شناسي و آسيب زدايي طرح را توسعه داد و فراگير نمود.

مدتي است كه اين امر در سطحي محدود در قم شروع شده است. مي توانيد با نشاني زير مكاتبه كنيد:

قم، خيابان انقلاب (چهار مردان)، چهار راه سجاديه، بنياد حضرت فاطمة زهرا(س).

[3] شيخ الحر العاملي، وسايل الشيعه، ج 14، 27، چاپ بيروت تصحيح و تحقيق آيت الله رباني شيرازي.

[4] نور ( ) آية 23.

[5] علي مشكيني، ازدواج در اسلام، باب اوّل، فصل اوّل، حديث شمارة 1، ص 11.

آيا افرادي كه دعاهايي مثل زيارت عاشورا يا كميل را يم خوانند و فيلم مدير كل را مي بينند، مي توانند مدعي اعمال ديني باشند؟

پرسش

آيا افرادي كه دعاهايي مثل زيارت عاشورا يا كميل را يم خوانند و فيلم مدير كل را مي بينند، مي توانند مدعي اعمال ديني باشند؟

پاسخ

ديدن اين فيلم و نظائر آن كه زنان بي حجاب در آن ايفاي نقش مي كنند، براي همة افراد حكم واحدي ندارد. حضرت امام خميني(ره) در پاسخ به سؤال، حكم نگاه كردن به فيلم هاي تلويزيوني كه گاهي زن هاي بي حجاب نيز دارد" فرموده اند: نظر به فيلم اجنبيه (زن نامحرم) كه صاحبش را نمي شناسد و ريبه و فساد در آن نيست، اشكال ندارد.[7]

بنابراين اگر كسي فيلم مذكور را با اين شرايط ديده باشد، گناهي مرتكب نشده و منافاتي با ديانت ندارد، ولي اگر كسي أن را به قصد لذت و شهوت ببيند، گناه كرده و او را نمي توان ديندار واقعي دانست. انسان نمي تواند از قصد و نيت افراد اطلاع داشته باشد و يا دربارة آن ها حكم كند كه با قصد شهوت نگاه مي كردند.

بنابراين انسان از لحاظ ديني بايد متوجه قضاوت كردن در مورد ديگران باشد.

مسئوليت فرد از نظر اجتماعي در اسلام چگونه است؟

پرسش

مسئوليت فرد از نظر اجتماعي در اسلام چگونه است؟

پاسخ

در اسلام مسآله اي وجود دارد كه در ملتهاي ديگر امروز دنيا به صورت يك قانون ديني وجود ندارد (البته نميگوئيم پيغمبران سلف نداشته اند) و آن اين است كه اسلام نه تنها فرد را براي خود و در مقابل خداوند از نظر شخص خود مسؤول و متعهد ميداند، بلكه فرد را از نظر اجتماع هم مسؤول و متعهد مي داند. امر به معروف و نهي از منكر همين است كه اي انسان! تو تنها از نظر شخصي و فردي در برابر ذات پروردگار مسؤول و متعهد نيستي، تو در مقابل اجتماع خود هم مسؤوليت و تعهد داري. آيا مي توان گفت چنين ديني دين قضا و قدري است؟ البته قضا و قدري به مفهومي كه آنها مي گويند كه كارها را خدا بايد انجام دهد و بشر از اين جريان و مسير خارج است و مسؤوليتي ندارد، آنچنان قضا و قدري كه از بشر نفي و سلب آزادي و مسؤوليت و تعهد مي كند. قرآن چنين قضا و قدري را نمي پذيرد. آيا شما در اين زمينه جمله اي بالاتر از آن آيه كوچك _ كه با تفاوت مختصري در دو جاي قرآن آمده است _ پيدا ميكنيد: «اِنَّ اللهَ لا يُغَيِرُ ما بِقَومٍ حَتّي يُغَيرِّوا ما بِاَنفُسِهِم» رعد/11 اين آيه آب بسيار صاف و پاكي است كه بر سر منتظرها، آنهايي كه به انتظار هستند كه هميشه خدا از يك راه غير عادي كارها را درست كند، مي ريزد. انتظار بيهوده نكشيد. «اِنَّ» يعني تحقيقا مطلب اين است. تحقق و واقعيت اين است كه

هرگز خداوند اوضاع و احوال را به سود مردم عوض نميكند «حَتّي يُغَيِّروا ما بِاَنْفُسِهِم» مگر وقتي كه خود آن مردم آنچه مربوط به خودشان است، آنچه كه در خودشان هست: اخلاق، روحيه، ملكات، جهت، نيات و بالآخره خودشان را عوض كنند. آيا شما مي توانيد صريحتر از اين، مسؤوليت پيدا كنيد؟ آنهم مسؤوليت در برابر يك اجتماع، يعني اجتماع را براي مسؤوليت مخاطب قرار بدهد.

چگونه ميتوان بين درس خواندن و فعاليت در تشكل هاي اسلامي راجمع كرد؟

پرسش

چگونه ميتوان بين درس خواندن و فعاليت در تشكل هاي اسلامي راجمع كرد؟

پاسخ

تعهد و احساس مسؤوليت شما در قبال مسائل فرهنگي در خور تحسين است. اميد است اين روحيه هم چنان درشما زنده بماند.

مشكلي را كه در مورد ندانستن وظيفه مطرح كرده ايد به نظر مي رسد بيشتر در مورد طرح هاي عملي و برنامه ايباشد، زيرا اصل وظيفه معلوم و مشخص است.

اگر دانشجو در حين تحصيل بي تفاوت باشد بازگشت او به تعهد پس از ايام تحصيل امري غريب مي نمايد.

بنابراين جوش و خروش داشتن در ايام تحصيل نيز جزئي از زندگي هدفدار و مكتبي فرد است. اين نكته نيز روشناست كه درس خواندن و پيشرفت علمي نيز جداي از اين وظيفه نيست. حال چگونه بايد بين اين دو جمعكرد؟

اين جاست كه ضرورت برنامه ريزي و كار گروهي و جذب افراد متعهد مطرح مي شود. يعني بايد به نحوي تقسيمكار صورت پذيرد تا از يك سو افراد مختلف جذب تشكل ها شوند و از سوي ديگر با تقسيم كارها و تنوع آن، جاذبه هاافزايش يابد و نيز فرصت بيشتري براي هر يك از افراد باقي بماند تا به جنبه درسي و تحصيلي آنان لطمه اي واردنيايد.

ترديدي نيست كه در اين صحنه دانشجويان متعهد مي بايستي از فرصت هاي آسودن خود سرمايه گذاريكنند.

بنابراين مي توان با برنامه ريزي حساب شده - جذب افراد - تقسيم كار هم به درس ها رسيدگي كرد و هم درتشكل ها فعاليت داشت. مشورت با ديگر تشكل ها در دانشگاه هاي مختلف نيز مي تواند راهكارهايي را به شما نشاندهد.

گنجاندن برنامه هاي درسي و مباحثات علمي در كار تشكل ها نيز مي تواند به اين امر كمك نمايد.{J

روش هاي جلب اعتماد مردم چگونه است

پرسش

روش هاي جلب اعتماد مردم چگونه است

پاسخ

جلب اعتماد ديگران، مرهون ارزش واقعي شخصيت هر فرد است. به هر اندازه شخصيت فرد، ثبات و ارتقاي بيشتري داشته باشد، به همان مقدار اعتماد ديگران به او افزايش خواهد يافت.

اما چگونه مي توان ارزش خود را بالا برد و به ثبات شخصيت رسيد؟ پيش از هر چيز از اين كه به فكر ارتقاي كمالات و دستيابي به ثبات شخصيت خود هستيد، اظهار خوشوقتي مي كنيم؛ چرا كه اولين مرحله هر كمال، «بيداري»است؛ بيداري و آگاهي نسبت به نواقص و سعي براي جبران آنها. بنابراين، اين كشمكش هاي فكري و روحي را، بايدروندي سازنده و مثبت تلقي كرد. حضرت عيسي(ع) فرموده است: «مريض كسي نيست كه دردي دارد؛ بلكه مريض واقعي كسي است كه بيمار است، ولي خود را سالم مي پندارد».

اما ثبات شخصيت؛ ثبات شخصيت (نوع مثبت آن) گوهري گران سنگ است كه آسان به كف نمي آيد و به سرعت حاصل نمي شود. «ثبات شخصيت»، در مرحله اول رهين معرفت است. تا آدمي معرفت خويش را نسبت به هستي وآفريننده آن و جايگاه خود در هستي و نيز وظايفي كه براي او ترسيم مي گردد بالا نبرد و به سطح مناسبي از كمال نرساند، همواره دستخوش بي ثباتي خواهد بود و هر روز تحت تأثير موج ها به اين سو و آن سو خواهد رفت.

اگر كشتي لنگري نداشته باشد، امواج دريا، آن را به هر طرف خواهند كشيد و چه بسا در اين كشاكش، آسيب سختي هم ببيند و يا منهدم گردد.

لنگر آدمي در اقيانوس بي كران هستي، همان «معرفت» است؛ معرفتي منطقي و عقلاني درباره حيات و آن گاه به مقتضاي معرفت، عمل كردن.

قرآن مجيد به زيبايي

هر چه تمام تر اين حقيقت را بدين گونه بيان فرموده است: «آدمي ناپايدار و بي ثبات آفريده شده است؛ زماني كه ناگواري به او رو كند، ناله سرمي دهد و زماني كه خير به او رسد، بخل مي ورزد، مگر نمازگزاران؛آناني كه بر نماز خود مداومت مي كنند و كساني كه در اموالشان حقي معلوم براي سائل

و محروم است (حق فقرا و نيازمندان را پرداخت مي كنند) و كساني كه روز جزا را تصديق مي كنند و از عذاب پروردگارشان ترسان هستند... و كساني كه خود را از نامحرمان باز مي دارند... و كساني كه به امانت و عهد خويش وفامي كنند و كساني كه [در جاي لازم خود [شهادت هاي خود را ادا مي كنند و بدان استوارند و كساني كه بر نماز خودمحافظت دارند...»، (سوره معارج، آيه 19 به بعد).

عصبانيت و كم ظرفيتي نيز ناشي از بي ثباتي است. انسان فهميده و داراي معرفت، هرگز عنان اختيار خويش را، به دست نفس سركش نمي سپارد؛ زيرا نفس بد انديش را دشمن مي دارد و مي داند كه اگر مهار نشود، آدمي را به ورطه سقوط خواهد كشاند. بنابراين او به كنترل نفس خويش مي پردازد و هنگام هيجان نه سخني مي گويد و نه تصميمي عجولانه مي گيرد.

شركت در تظاهراتهايي كه انجام مي شود مثل روز قدس يا روز 22 بهمن و .. چه حكمي دارد؟در صورتي كه شرايط شركت را نداشته باشيم مثلا كاري پيش بيايد يا امتحان داشته باشيم و ظيفه ما چيست؟

پرسش

شركت در تظاهراتهايي كه انجام مي شود مثل روز قدس يا روز 22 بهمن و .. چه حكمي دارد؟در صورتي كه شرايط شركت را نداشته باشيم مثلا كاري پيش بيايد يا امتحان داشته باشيم و ظيفه ما چيست؟

پاسخ

دفاع از اسلام و مستضعفين وظيفه هر مسلمان است. گاهي اين دفاع فقط در حد راهپيمايي است در نتيجه آن راهپيمايي واجب مي شود.

بله، اگر براي شخصي عذر موجهي پيش آيد، مسلما معذور خواهد بود.

چرا بايد حوزويان و طلاب ما از جامعه جدا باشند و در بطن مسايل قرار نگيرند ؟يك طلبه شنبه تا پنجشنبه به حوزه ميرود و درس مي خواند و فردا كه آخوند گرديد در قسمتي از جامعه مشغول به كار مي شود يك آخوند بايد يك ساعت در حوزه باشد و پنج ساعت فعاليت اجتماعي داشته ب

پرسش

چرا بايد حوزويان و طلاب ما از جامعه جدا باشند و در بطن مسايل قرار نگيرند ؟يك طلبه شنبه تا پنجشنبه به حوزه ميرود و درس مي خواند و فردا كه آخوند گرديد در قسمتي از جامعه مشغول به كار مي شود يك آخوند بايد يك ساعت در حوزه باشد و پنج ساعت فعاليت اجتماعي داشته باشد . آيا اين علتي مهم براي جدايي روحانيت و اجتماع نمي باشد؟

پاسخ

همه افراد از آن حيث كه عضوي از جامعه هستند بايد به نوبه خود فعاليت اجتماعي داشته باشند. سهم مشاركت هر فرد در امور اجتماعي را هم، منزلت اجتماعي وي تعيين مي كند.

حال افرادي كه به نوعي عهده دار نهاد فرهنگي كشور مي باشند، سهم بيشتري را دارا هستند. از آن جمله مي توان به روحانيون در نهاد ديني كشور اشاره كرد. روحانيون به عنوان اعضاء نهاد ديني نيز ملزم به شركت در چنان فعاليت هايي هستند. پس تا به حال به بحث در مورد ضرورت فعاليت اجتماعي پرداخته شد.

اما مسأله ديگر تعيين مصداق براي شكل فعاليت اجتماعي هر فرد است. آيا همان طور كه يك كارمند اداره فعاليت اجتماعي يك استاد دانشگاه هم بايد به همان شكل و به همان اندازه فعاليت داشته باشد؟ به عنوان مثال محققي كه در منزل خويش تنها با كتاب سر و كار دارد، فعاليت اجتماعي ندارد؟ بالاخره اجتماع به نوعي از محصولات فكري اوست كه منتفع مي گردد.

در حوزه علميه نيز به طور خاص روحانيوني كه وظيفه و هدف تحقيق دارند اهتمام اجتماعي ايشان در مورد مقولات فكري و ذهني است. اما آن دسته كه هدفشان تبليغ است به

ناچار بايد با مردم و مخاطبين خويش تعامل داشته باشند.

نتيجه: در هر قشر از اقشار جامعه بسته به نوع اهداف و وظايف معين شده براي آنها بايد فعاليت اجتماعي متناسب با آن را تعريف كرد. البته اين به معناي عمل كردن تمام روحانيون به وظايف خويش نيست.

البته ممكن است در قشر حوزوي نيز افرادي بدون درك حساسيت زماني و موقعيت خطير روحانيت آنچنان كه شما عزيزان و جامعه انقلابي ما توقع داريد، در عرصه فعاليت هاي اجتماعي حضور نداشته باشند و يا كنج انزوا اختيار كنند كه اين مسأله از نظر ما و جامعه روحانيت قابل قبول نيست ولي تفكر و عمل عام حوزه و حوزويان چنين نيست.

چه عواملي باعث كاهش وجهه روحانيت و افراد مذهبي شده است ؟

پرسش

چه عواملي باعث كاهش وجهه روحانيت و افراد مذهبي شده است ؟

پاسخ

اين مسأله داراي دلايل متعددي مي باشد كه در ذيل به صورت مختصر مهمترين آنها را در دو بخش عوامل داخلي وعوامل خارجي مورد بررسي قرار مي دهيم.

الف) بررسي عوامل داخلي كاهش وجهه روحانيت و افراد مذهبي: منظور از عوامل داخلي، مجموعه كاركردها واعمال و رفتار اين اقشار مي باشد كه مسأله فوق را به وجود آورده است كه عبارتند از:

1- برخي رفتاره او اقدامات ناشايسته بعضي از مديران، كزارگزاران و مأموران دستگاه ها و نهادهاي دولتي وحكومتي، موجب پيدا شدن تعارض و شكاف بين گفتار و عمل از ديدگاه توده مردم گشت. مردم انتظار داشتند كه نهتنها در رده هاي سطح اول مسؤولان نظام، كه در ساير رده ها و به خصوص در بدنه نظام اداره كننده كشور، شاهدصداقت، درستكاري، امانت داري و گرايش خدمت به مردم و حل مشكلات باشد، ولي رفتار برخي دست اندركاراندر جهت توجيه و ترجيح منافع شخصي و خانوادگي، تظاهر و رياكاري، بي اعتنايي به اقشار ضعيف و محروم جامعهو... موجب بدگماني و بدبيني اقشاري از مردم نسبت به افارد مذهبي و روحانيون و كاسته شدن از وجهه آنانگرديد.

2- اختلاف و تفرقه ميان جناح ها و گروه هاي متشكل از روحانيون و افراد مذهبي و تضعيف افراد هر جناح توسطجناح مقابل و در نتيجه ايجاد بدبيني در بين مردم نسبت به همه افراد دو جناح.

3- كوتاهي و كم كاري حوزه هاي علميه و مراكز فرهنگي كشور در شناساندن صحيح معارف و تاريخ اسلام و ارائهعمل اسلام به جهان معاصر و شناخت صحيح مقتضيات زمان و مكان و استفاده كارآمد از روش هاي نوين و وسايلارتباطاتي مدرن، براي شناساندن احكام و ارزش هاي

اصيل اسلام به مردم از جمله جوانان و تقويت هويت ديني ومذهبي و ملي در آنان.

ب ) بررسي عوامل خارجي كاهش وجهه روحانيت و افراد مذهبي:

1- مشكلات اقتصادي، اجتماعي و... ناشي از وقوع جنگ و پيامدهاي آن، محاصره هاي سياسي، اقتصادي و...سبب مي شود كه مردم وقتي تحت فشار مادي و فقر و مشكلات بيكاري، مسكن و... قرار گيرند كم و بيش و دير يا زودتمايل آنها نسبت به مسببين اين فشارها و كساني كه از نظر آنها با اين مشكلات مستقيما يا به طور غيرمستقيم دررابطه اند كم خواهد شد.

2- پس از دوران دفاع مقدس و آغاز دوران بازسازي كشور، مدل براي توسعه اقتصادي و اجتماعي در پيش گرفتهشد كه اين مدل موجب بروز تضادهاي ارزشي و فاصله گرفتن جامعه از شاخص هاي مطلوب گرديد، به گونه اي كهتوسعه نتايج عكس خود را ظاهر ساخت و فاصله ها را تشديد نمود.

3- تحول نسل در جامعه و به صحنه آمدن نسل جديد كه باورها و يافته هاي آنان با نسل انقلاب تا حدي متفاوتاست، فقدان برنامه هاي جامع و همه جانبه براي تربيت، آموزش و توجيه آن و نيز بي توجهي به ايجاد تغييرات اساسيو ريشه اي در نگرش خانواده ها به اصول و آداب تربيت نسل جوان، موجب بروز شكاف در ديدگاه هاي دو نسل كنونيو پيشين گشته و اصول و شاخص هاي ارزشي نسل نو را متفاوت با اصول و شاخص هاي انقلاب نموده است و اين امراز يك طرف موجبات فاصله گرفتن از افراد مذهبي و از طرف ديگر استقبال از الگوهاي و ارزش هاي غربي شدهاست.

4- سازماندهي تهاجم فرهنگي توسط دشمنان اسلام به خصوص آمريكا با استفاده از ابزارهاي جديد اطلاع رسانيو تبليغات گسترده و نيروهاي سكولار، روشنفكران

غربزده و مزدوران اجير شده در داخل و با سوء استفاده ازنارسايي ها، معضلات و ضعف هاي مديريتي و اجرايي براي حمله و هجوم به ماهيت اسلام و قوانين الهي و ايجادروحيه يأس و نااميدي در مردم، به ويژه در نسل جوان، با ترويج و اشاعه غيرقابل اجرا بودن ارزش هاي والاي الهي درجامعه و ناكارآمد بودن تئوري حكومت ديني و در نتيجه ايجاد شكاف ميان نسل جوان جامعه با مديران حكومتي كهعموما از افراد روحاني و مذهبي مي باشند و ايجاد بدبيني نسبت به آنها و شك و ترديد در توان مديريتي افرادمذهبيبراي رفع مشكلات و پيشبرد جامعه در ابعاد مختلف لازم است بدانيد كه حداقل يك قرن است كه جهان استكباري باتمام توان و با بكارگيري همه ايادي خود براي كوبيدن روحانيت تلاش مي كند، زيرا روحانيت را محكم ترين سد دربرابر سلطه استعماري خود مي بيند.

5- اصولاً قدرت در دست هر كس باشد مردم به طور طبيعي مقداري از آنها فاصله مي گيرند (من ملكاستأثر).

مجموعه اين عوامل سبب شده تا مقداري از وجهه روحانيون و افراد مذهبي در بين پاره اي از افراد كاسته شده وبخشي از نسل جوان به طرف الگوهاي خارجي متمايل گردند. البته نكته اي كه قابل توجه مي باشد اين است كهعليرغم اين مسأله به واسطه بالا بودن سطح بينش و آگاهي هاي سياسي، مردم و اقشار جوان بين روحاني و فرد مذهبيمتعهد، دلسوز و فعال با افراد غير متعهد تفاوت قائل مي باشند و نسبت به افراد مذهبي و روحانيون متعهد و دلسوزعلاقه مند مي باشند و يا با مختصر برخوردي به شدت جذب شده و بدبيني ايجاد مي شود.

براي آگاهي بيشتر ر.ك:

1- انقلاب و ارزش ها علي زوعلم

2- ايران و آمريكا حسن واعظي

3-

توسعه و تضاد فرامرز رفيع پور

مهمترين وظايف جوان دانشجو به عنوان قشر تحصيل كرده در شرايط كنوني چيست؟

پرسش

مهمترين وظايف جوان دانشجو به عنوان قشر تحصيل كرده در شرايط كنوني چيست؟

پاسخ

مهمترين وظايف جوان دانشجو عبارتند از:

1- قدرداني از جواني: مهمترين مظهر قدرداني از جواني همين است كه از اين صفا و نورانيت و از اين ناآلودگي و پيراستگي طبيعي انسان جوان استفاده كنيد و خودتان را در زمينه هاي تزكيه و اخلاق پيش ببريد. اين انشاءالله ذخيره همه زندگي شما خواهد شد. راهش هم رعايت دو نكته است: ذكر و توبه. ذكر يعني ياد، ياد در مقابل غفلت است. غفلت از خدا، غفلت از وظيفه و مسئوليت، غفلت از آن هنگام حساس مواجهه با مأموران الهي در عالم ملكوت عالم بعد از عبور از جسمانيت و محاسبه بزرگ انسان در مقابل خدا در قيامت، اينها ياد است... نكته ديگر توبه است ممكن است كسي بگويد ما كه جوانيم و هنوز عمري از ما نگذشته است كه مثل شما ها گناه زيادي كرده باشيم و محتاج توبه باشيم. نه اين درست نيست. توبه وظيفه هميشگي انسان است. پاكترين انسانها هم بايد توبه كنند. توبه يعني برگشت به خدا.(پرسمان، سال دوم، شماره دهم، تير، ص2)

2- جدي گرفتن علم و تحقيق: شما بايد در محيط دانشگاه مسئله علم و تحقيق را جدي بگيريد ... بدون پيشرفت علم نمي شود كشور را پيش برد. امروز حتي دشمنان بشريت از علم استفاده مي كنند. ما براي آرمانهاي والا براي ارزشهاي حقيقي براي فضايل انساني و گسترش آنها ناگزيريم از علم و شرافت ذاتي علم استفاده كنيم.(همان، ص8؛ پاسخ و پرسش رهبر معظم انقلاب با دانشجويان)

3- در مقابل جريانهاي سياسي از انديشه ناب اسلامي بگويد و به

فرموده رهبري «درست فكر كردن، درست تحليل كردن، تحليل درست را به ديگران منتقل كردن، سعي در روشن و آگاه كردن كسي كه فكر مي كنيد ناآگاه است وظيفه دانشجوي آگاه و آماده است.»

4- هر دانشجوي مسلماني علاوه بر تحصيل علم و نگهباني از صفاي دروني خويش بايد از وظيفه بزرگ امر به معروف و نهي از منكر چشم پوشي نكند و با محبت و مهرباني به اصلاح ديگران بپردازد.

چرا لباس روحانيون و مبلغان ما به اين شكل است؟مگر نه اينكه در زمان پيامبر وقتي كسي وارد مسجد مي شد و پيامبر را نمي شناخت نمي توانست تشخيص دهد پيامبر خدا آن هم با اين عظمتش كدام است در حالي كه روحاني الان ما از كيلومترها قابل تشخيص است؟

پرسش

چرا لباس روحانيون و مبلغان ما به اين شكل است؟مگر نه اينكه در زمان پيامبر وقتي كسي وارد مسجد مي شد و پيامبر را نمي شناخت نمي توانست تشخيص دهد پيامبر خدا آن هم با اين عظمتش كدام است در حالي كه روحاني الان ما از كيلومترها قابل تشخيص است؟

پاسخ

درباره قسمت اول سؤال (لباس روحانيان) نكات ذيل قابل توجه مي باشد:

يكم: اين نوع لباس از زمان پيامبر اكرم(ص) و امامان معصوم(ص) رايج بوده است و آن بزرگواران، چنين لباس مي پوشيدند.

دوم: عمامه بر سر بستن، از مستحبات بوده و تأكيد فراواني بر آن شده است. احاديث متعددي در اين زمينه از حضرت رسول اكرم(ص) و ائمه معصومين(ع) وارد شده است؛ از جمله: امام رضا(ع) مي فرمايند: «حضرت رسول(ص) عمّامه بر سر بستند و يك طرف آن را به جلو وطرف ديگر را به عقب انداختند.» از حضرت امام صادق(ع) نقل شده است كه حضرت رسول(ص) با دست خود بر سر حضرت علي(ع) عمامه پيچيدند، (ر.ك: علامه مجلسي: حليه المتقين، ص 18).

سوم: جايگاه صنفي بسياري از اقشار جامعه اقتضا مي كند كه از ساير اقشار مردم باز شناخته شوند؛ لذا داراي يك نوع لباس مشخص مي باشند. مانند نيروهاي نظامي و انتظامي و... درباره روحانيان نيز چنين است بر اساس روايات متعدد «العلماء ورثه الانبياء» «و اما الحوادث الواقعه فارجعوا الي رواه احاديثنا فانهم حجتي عليكم و... روحانيان، امانت داران ائمه اطهار(ع) و مرجع روحي و معنوي و اجتماعي و... مردم مي باشند؛ لذا نيازمند لباسي مشخص مي باشند تا بدين وسيله در جامعه مشخص شوند و مراجعه به آن ها در مواقع نياز آسان تر باشد. و يا مثلا در موقع نماز جماعت

تأكيد شده كه امام جماعت داراي لباس خاصي روحانيت باشد چنان كه امام صادق(ع) فرمود: «شايسته نيست كه امام جماعت بودن عبا و عمامه باشد» (وسايل، ج 3، ص 329، باب 53، ح 1).

چهارم: پوشيدن اين لباس، هر چند شأن و منزلتي نسبت به ساير اقشار مردم براي روحانيان ايجاد نمي كند، ولي موجب تعظيم شعائر الهي مي گردد كه مورد اهتمام قرآن است. وجود شخصيتهاي وارسته جامعه كه به عنوان سمبل و مظهر علم و تقوا و وارستگي و ارزش هاياسلامي و ملبس به لباس رسول اكرم(ص) و ائمه معصومين(ع) باشند، از شعائر الهي مي باشد و در حفظ و گسترش ارزش هاي الهي و اسلامي در جامعه و تقويت هويت مذهبي در مقابل تهاجم ارزش هاي بيگانه، بسيار مؤثر است.

خصوصا در جامعه ما كه متأسفانه تحت تأثير تهاجم فرهنگي غرب، حتي لباس سنتي و بومي خويش را حفظ نكرده است. بنابراين وجود قشر خاصي در جامعه با لباس مذهبي و سنتي، نماد پايداري در مقابل هجوم فرهنگ و ارزش هاي غربي است و مايه فخر و مباهات محسوب مي گردد.

اما در مورد قسمت دوم سؤال گفتني است آنچه از سيره پيامبر اكرم(ص) و امامان معصوم(ع) برداشت مي شود اين است كه منظور از چنين رفتارهايي نشان دادن نهايت تواضع رهبر جامعه اسلامي و مساوات آن با ساير مردم است نه اين كه منظور عدم شناسايي آنان توسط مردم باشد.

به عبارت ديگر مشخص نبودن آن بزرگواران اصالتا و بالذات هدف آنان نبوده است، بلكه پيامدي طبيعي و ناشي از دو موضوع است:

1. رعايت تواضع و مساوات آنان با مردم در همه زمينه ها حتي در نشستن.

2. يك دست بودن لباس

همه.

اما در زمان ما موضوع يك دست بودن لباس - به دليل اين كه جامعه به غير از علماء لباس سنتي را كنار گذاشته اند - منتفي است. مي ماند مسأله رعايت تواضع و مساوات با مردم كه از ديدگاه اسلام يك اصل و ارزش بسيار مهمي است كه همه خصوصا رهبران و پيشوايان مذهبي، مكلف به رعايت آن مي باشند. هر چند اين موضوع نيز گاهي مواقع به تناسب مقتضيات زمان مي تواند اشكال مختلفي داشته باشد.

در هر صورت آنچه كه از سيره امامان معصوم(ع) و پيامبر اكرم(ص) برداشت مي شود اصل رعايت تواضع، مساوات و برابري با مردم است كه بحمدالله علماء و بزرگان ديني در طول تاريخ تاكنون نسبت به رعايت آن پاي بند بوده و مي باشند و مسأله لباس آنها، نه تنها با اصل تواضع و مساوات با ديگران منافات نداشته بلكه خود نقش مهمي در تبليغ ارزش هاي اسلامي و تعظيم شعائر الهي و انجام وظايف و كار ويژه هاي صنفي روحانيت و مقابله با تهاجم فرهنگي ايفا مي نمايد.

آنچه كه بايد به آن زياد توجه كرد اين است كه در زمان هاي قديم عمامه، عبا و قبا، مختص گروه خاصي از مؤمنان نبود بلكه در آن زمان ها رسم اين بود كه افراد صالح و متدين اين لباس ها را مي پوشيدند و بعدها به تدريج تنها علماي ديني در اين لباس ماندند و اين لباس بهعنوان علامت و نشانه علماي اسلام به حساب آمد. در حال حاضر هم يكي از شرايط پوشيدن عمامه، قبا و عبا داشتن صلاحيت لازم است و اگر كسي داراي آن شرايط نباشد اگر بپوشد، كار نادرست

انجام داده است و مانند كسي مي ماند كه لباس پزشكي بپوشد در حالي كه شرايطپزشك را ندارد. در زمان هاي قديم براي پوشيدن اين لباس، تنها صلاحيت اخلاقي كافي بود به همين جهت بسياري از تاجران و پزشكان هم اين لباس را مي پوشيدند ولي در عصرهاي اخير يكي از شرايط اين لباس، كسب علوم اسلامي و تبليغ دين شد و در حقيقت بايد به عنوان يك انيفروم ولباس كار و اعلام آمادگي براي پاسخ گويي به پرسش هاي انديشه ديني، به آن نگاه شود. نه يك امتياز اجتماعي و از سوء استفاده احتمالي برخي در اين لباس بايد جلوگيري كرد.

آيا مراجع تقليد و مبلغان دين اسلام توانسته اند اسلام ناب را به مردم معرفي كنند و آن شور و شوق لازم را براي رواج اسلام در مردم ايجاد كنند؟

پرسش

آيا مراجع تقليد و مبلغان دين اسلام توانسته اند اسلام ناب را به مردم معرفي كنند و آن شور و شوق لازم را براي رواج اسلام در مردم ايجاد كنند؟

پاسخ

در باب وظايف اقشار مختلف جامعه از 2 حيث مي توان بحث كرد: هست ها و بايدها. يعني آنچه اقشار و طبقات جامعه در حال انجام آن هستند و آنچه بايد به آن عمل كنند. يكي از اقشار جامعه ما نيز طبقه روحانيون هستند. اين قشر نيز به عنوان عضوي از جامعه، وظيفه خدمت رساني به ديگر افراد جامعه را دارد (يعني در قبال استفاده از امكانات جامعه بايد سودي نيز برساند).

حال در بحث از بايدها و نبايدهاي مربوط به وظايف اين طبقه بايد گفت: خدمت رساني ايشان از قبيل خدمات معنوي و فرهنگي در يك جامعه است. زيرا ايشان متوليان نهاد ديني در جامعه مي باشند از وظايف اصلي ايشان آشنا كردن ديگر اقشار مردم با دين حقيقي است. ايشان وظيفه دارند تا غبار خرافات و اوهامي كه به دور دين بسته شده را بزدايند و دين اصلي و بدون پرده را به مردم بنمايانند. همچنين وظيفه دارند تا مردم را براي طي اين مسير تشويق و تحريض كنند.

اما از بعد هست ها و اين كه اكنون شاهد چه نوع عملكردي هستيم بايد گفت: همانند ديگر اقشار جامعه شاهد عمل كردن مشفقانه و مخلصانه برخي از اين گروه به وظايفشان هستيم. (لازم به ذكر نام نيست و براي همگان آشنايي دارند) اما برخي نيز در ايفاي وظايف خود كوتاهي مي نمايند.

مطلبي كه مسأله را خطير مي كند، رسالت سنگيني است كه بر دوش اين

طبقه بوده و با تشكيل حكومت اسلامي بيش از پيش برايشان به وجود آمده.

توصيه مي شود در اين خصوص به مباحث مقام معظم رهبري در كتاب «حوزه و روحانيت» مراجعه گردد.

بنابراين روحانيت و مراجع تقليد با ايفاء نقش تاريخي خود نه تنها اسلام را در ايران معرفي كردند به طوري كه كودكان نيز امروز با آموزه هايي آشنا هستند كه در سابق حتي بزرگسالان نيز با بسياري از آنها آشنا نبودند جز در خانواده هاي متدين و... بلكه صداي اسلام به گوش جهانيان نيز رسيده است و امروز اسلام گراها رشد عجيبي در غرب دارد. اما در عين حال هم كاستي هاي فراواني داريم و هم پس از وقوع انقلاب شكوهمند اسلامي در مسير آن توقعات و زمينه هاي زيادي براي تبليغ دين اسلام ايجاد شده است.

ضمنا از ياد نبريم با توجه به عمق نداشتن ايمان بسياري از مردم، عملكردهاي نادرست حكومت اسلامي يا كارگزاران و ساير افراد مسلمان تا حد زيادي تبليغات را خنثي مي كند بلكه به لحاظ مغايرت عمل با حرف، تأثير معكوس دارد.

چرا علماي ما هم در مسائل علمي و هم فقهي بارز نيستند و فقط در مسائل فقهي تامل و تدبر مي كنند مگر پيامبر ما كه الگوي آنهاست به هر دو مساله توجه نداشتند.

پرسش

چرا علماي ما هم در مسائل علمي و هم فقهي بارز نيستند و فقط در مسائل فقهي تامل و تدبر مي كنند مگر پيامبر ما كه الگوي آنهاست به هر دو مساله توجه نداشتند.

پاسخ

در پاسخ به سؤال فوق گفتني است:

اولا، بايد مشخص شود منظور شما از علم چيست. اگر علوم تجربي است كه طبيعي است حوزه چنين علومي جدا بوده و موضوعا با تخصص فقها و كار ويژه آنان متفاوت است اما اگر مطلق علم منظور است در اين صورت مسائل فقهي قطعا مسائلي علمي مي باشند. نظير علم حقوق و...

ثانيا، تعبير علماي ما (اسلام) فقط منحصر به فقه نيست، بلكه علومي نظير فلسفه اسلامي، تفسير، كلام و الهيات، منطق، رجال و درايه، حديث وحتي اگر علومي را كه در حوزه هاي فرهنگي اسلامي رشد و نما يافته اند، مانند علم نجوم [براي آشنايي با اين علوم ر.ك: كارنامه اسلام، عبدالحسين زرين كوب] و... را هم از علوم اسلامي بدانيم، باز هم در حوزه تخصص علماي اسلامي مي باشند. به عنوان نمونه ابوريحان بيروني، زكرياي رازي، بوعلي سينا، ملاصدرا، شيخ بهايي و... از علماي اسلام مي باشند.

ثالثا، سيره فقها در گذشته فراگيري علوم مختلف بوده است و هنوز نيز فقيهان بزرگواري وجود دارند كه علاوه بر تخصص در علم فقه در علوم ديگري مانند رياضيات، هندسه، نجوم، طب و... تخصص دارند.

اما بايد به اين نكته مهم توجه داشت همچنان كه پيشرفت جوامع بشري و گسترش موضوعات، باعث تفكيك و استقلال بسياري از علوم در مجامع آكادميك و دانشگاهي دنيا شد و در هر علم و رشته اي متخصصان ويژه اي به خود اختصاص داد،

در علوم اسلامي نيز تكامل و گسترش اين علوم تفكيك و استقلال آنها را به دنبال داشت، لذا مشاهده مي نماييم كه در زمان حاضر علماي اسلامي برخلاف گذشته، ديگر به دنبال تخصص در علومي نظير طب، نجوم، رياضيات و... نيستند.

به عبارت ديگر به وجود آمدن مجامع دانشگاهي كه متكفل تعليم و تعلم اين علوم اند، اين بار را از عهده علماي اسلامي برداشته تا آنان بهتر و بيشتر بتوانند در حوزه علوم اختصاصي خويش به تحقيق، تفحص و نوآوري بپردازند.

رابعا، هر چند داشتن تخصص در علوم جديد براي علماء امري ضروري نيست، اما اين مسأله به معناي بي نيازي علوم اسلامي و علماء از آشنايي با علوم جديد نمي باشد. به عنوان نمونه فقيه قبل از تشخيص حكم بايد موضوع را بشناسد تا بتواند حكم آن را صادر نمايد و از طرف ديگر احكام شرعي شامل جميع شؤونات زندگي و در نتيجه شامل همه موضوعات موجود در جهان مي باشد، بنابراين تشخيص حكم شرعي در گرو شناخت همه موضوعات و داشتن حد لازم و ضروري از علوم روز به تناسب موضوعات احكام است (ر.ك: مرجعيت، سيد هدايت الله طالقاني، تهران، نشر ارغنون، 1374، ص 246).

بنابراين اطلاع فقها و علماي اسلامي از برخي مسائل و ابعاد علوم جديد لازم است. از اين رو مراجع، فقها و علماي اسلامي در مسائل و موضوعات مبتلابه در حد نياز و ضرورت و حتي بيش از آن از علوم جديد مطلع و آگاهند و حتي در مواقع نياز با متخصصان اين علوم به مشورت پرداخته توضيحات و اطلاعات لازم را كسب مي نمايند.

چطور شده كه در دانشگاه هاي ما قباحت كارهاي زشت و وجاهت كارهاي خوب رخت بربسته و دانشگاه ها به جاي مراكز علم و دانش به مراكز تجمع عشاق تبديل شده و چه طور مي شه كه وضع اسلامي برگرده و دانشجويان حق دانشگاه و جامعه را بر دوش خودشان حس كنند كه كارشان درس خواندن

پرسش

چطور شده كه در دانشگاه هاي

ما قباحت كارهاي زشت و وجاهت كارهاي خوب رخت بربسته و دانشگاه ها به جاي مراكز علم و دانش به مراكز تجمع عشاق تبديل شده و چه طور مي شه كه وضع اسلامي برگرده و دانشجويان حق دانشگاه و جامعه را بر دوش خودشان حس كنند كه كارشان درس خواندن است به ازاء استفاده از خوابگاه و سلف و نوارخانه و ... بايد درس بخوانند و بايد اين حق را اداء كنند و الا حق الناس را اداء نكرده اند ،وظيفه مسولان و دانشجويان چيست و تا وضع درست مي شود چه كنيم كه افراد بيشتري از راه به بيراهه نروند و بتوانند خودشان را حفظ كنند.

پاسخ

چگونگي احياء ارزش هاي اسلامي در جامعه همه مراكز فرهنگي از جمله حوزه علميه قم، وزارتخانه هاي دولتي، مخصوصا اداره ارشاد و صدا و سيما و... و در دانشگاه ها در درجه اول عبارتند از:

- دفتر نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها

- مدير فرهنگي دانشگاه ها

- تشكل هاي اسلامي دانشجويي مخصوصا بسيج

- تشكل هاي اسلامي اساتيد دانشگاه ها از جمله بسيج اساتيد دانشگاه ها

اما واقعيت اين است كه براساس حديث شريف نبوي «كلكم راع و كلكم مسؤول عن رعيته» همه ما درا ين زمينه مسؤول هستيم و حتي اگر عده اي شانه از زير مسؤوليت هاي خود خالي كنند نه تنها بهانه اي براي ترك وظيفه ما نخواهد بود، بلكه بار مسؤوليت آنها را نيز بايد به دوش بكشيم و از اين طريق ادامه دهندگان راه شهدا و پرچمداران حق باشيم.

ضمنا به منظور تكميل اين پاسخ و نيز راهكار عملي براي پاسخ سؤال شماره 2 و

3 نكات ذيل را يادآوري مي كنيم:

در اين زمينه خوب است به منابع زير كه چندان مفصل نيستند مراجعه فرماييد:

مجله پرسمان، چرايي پوشش بانوان، آقاي حسيني

مجله پرسمان، ش 8، روابط دختر و پسر، آقاي احمدي

تفسير نمونه، ذيل آيه 104 سوره آل عمران

شش نكته مهم كه توجه بدانها ضروري تر است:

اولا، آگاهي دقيق و عميق برادران و خواهران متعهد و حزب اللهي در دانشگاه ها نسبت به موارد و مصاديق معروف و منكر.

ثانيا، كار تشكيلاتي با انسجام همه نيروهاي معتقد به مباني ديني و انقلابي اعم از تشكل هاي اسلامي بسيج و ساير تشكل هاي مذهبي و متعهد و نيز با همكاري و ارشاد و اقدام جدي دفاتر نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها در ضمن از اين طريق مي توانيد:

1- كلاس هاي آشنايي بيشتر با مبحث امر به معروف و نهي از منكر و راه كارهاي اجرايي آن برگزار كنيد.

2- در شوراي فرهنگي دانشگاه و ساير مراكز فرهنگي دانشگاه در تصويب مقررات خوب و نيز تضمين اجراي آن نقش خوبي را ايفا كنيد.

3- گاهي برخورد با بعضي از منكرات به لحاظ حساسيت يا ويژگي خاص، نياز به جريان سازي دارد، تشكل منسجم نيروهاي خودي در اين راستا، كارآيي خوبي مي تواند داشته باشد.

ثالثا، كار مطبوعاتي و نشرياتي و درج مقالات علمي و نه تهاجمي تند و بي منطق و پر از شعار.

رابعا، تشكيل يك هسته امر به معروف و نهي از منكر دانشجويي. البته با نهايت دقت كه به نام شما با حركت هاي بي منطق و تند نابه جا و غيرمنطقي، سوء استفاده نشود بهتر است اين اقدام در قالب كار تشكيلاتي

مذكور صورت پذيرد.

خامسا، دوستي و محبت و نفوذ در دل خاطيان و همان كساني كه با زبان نصيحت پذيراي سخن شما نيستند، در اردوها، در كلاس ها، در اوقات فراغت. چه اين كه نصيحت به معناي خيرخواهي است بايد راه كار عملي ساختن نصيحت را جستجو نمود. قطعا محبت يكي از بهترين شيوه هاي ممكن است.

سادسا، مبارزه با منكرات و مفاسد اجتماعي و ناهنجاري هاي موجود در جامعه يك واجب قطعي بر عهده يكايك دانشجويان و همه مسؤولين و مديران دانشگاه ها و كل جامعه است، ليكن اين امر مهم را مي توان در دو بخش انجام داد:

1. تك تك آحاد جامعه موظف اند با هر گونه منكر و مفسده اي مبارزه كنند و به افرادي كه در صدد شكست حريمهاي ارزشي و احكام اسلامي مي باشند, فرصت ندهند. نكته قابل توجه در اين جا اين است كه مبارزه ي عمومي با فساد و تباهي در جامعه شرايط و ضوابطي دارد; از جمله : اولا": فردي كه در صدد امر به معروف و نهي از منكر است , به خوبي معروف و منكر را بشناسد. ثانيا", احتمال تأثير امر يا نهي را بدهد. ثالثا", شخصي كه مرتكب منكر يا مفسده اي شده , اصرار بر استمرار آن داشته باشد. رابعا", در امر و نهي او مفسده اي اعم از ضرر جاني يا آبروئي يا مالي قابل توجه وجود نداشته باشد. علاوه بر لزوم مراعات شرايط ياد شده در مقام امر به معروف و نهي از منكر, مراعات مراتب امر به معروف و نهي از منكر نيز لازم است و در صورت حصول مطلوب در مرتبه

ي پايين تر, جايز نيست كه به مرتبه ي بالاتر تعدي كند. در مرتبه ي اول ناراحتي قلبي و تنفر خود را از فعل منكر آشكار سازد (مانند عبوس كردن صورت , روي بر گرداندن و.. از او, ترك رابطه كردن با وي و...) در مرتبه ي دوم امر و نهي زباني , موعظه و ارشاد طرف است و در صورت فايده نداشتن , گفتار خود را غليظ كرده در امر و تهديد و ترساندن شدت به خرج دهد. مرتبه ي سوم , مرحله ي اقدامات عملي است . اگر دو مرتبه ياد شده اثر نداشت , واجب است از اعمال قدرت استفاده كند, (تحريرالوسيله , امام خميني , ج 2, ص 315). البته اين در زماني است كه حاكميت و اقتدار حكومت اسلامي وجود نداشته باشد. اما اگر حكومت اسلامي وجود داشته باشد (مانند وضعيت فعلي ما) بر مكلفان واجب است به امر و نهي زباني اكتفا كنند و در صورت نياز به توسل به زور, موضوع را به مسؤولان ذي ربط در نيروي انتظامي و قوه قضائيه ارجاع دهند,(استفتاآت آيت الله خامنه اي , ترجمه ي فارسي , ج 1, ص 231).

2. سازمان ها و ارگان هاي ويژه (از قبيل نيروي انتظامي , قوه قضائيه , دستگاههاي اطلاعاتي و امنيتي , ستاد احياي امر به معروف و نهي از منكر, ستاد مبارزه با مواد مخدر و...) موظف اند بر اساس وظايف و كاركردهاي مشخص شده در قانون , نسبت به انجام مسئوليت هاي خود كوشا باشند و از اقدامات عملي و قهري دريغ نورزند. در پايان گفتني است كه هر چند در مبارزه

با منكرات و مفاسد اجتماعي استفاده از عوامل فيزيكي و نيروهاي نظامي و... لازم است , ولي تكيه بر اين عامل به تنهايي نمي تواند راه حل مناسب و اساسي باشد. راه حل نهايي اين قبيل معضلات , مبتني بر شناخت و ريشه يابي عوامل بروز اين قبيل مفاسد و ارائه راه كارهاي منطقي و واقع بينانه و مناسب با آن است . راه كارهايي از قبيل حل مشكلات اقتصادي , اشتغال , مسكن , ازدواج , تقويت و تثبيت ارزش هاي اسلامي , اجرا شدن فريضه ي امر به معروف و نهي از منكر به صورت گسترده و فراگير, فراهم نمودن امكانات تفريحي و ورزشي سالم براي جوانان و... و در نهايت برخورد قاطع دستگاه هاي مربوطه با افراد شرور و مخل به نظم و امنيت اجتماعي و ارزش هاي اسلامي و تهديد كننده ي سلامت جامعه , مطلوب است . در مورد محيط و اطرافيان : مسلما حفظ ايمان و ارزش هاي آن در محيط نامساعد بسي دشوار است ولي ارزش افزون تري دارد. خداوند در سوره ((تحريم )) آيه 11 نمونه اي را براي اين گونه افراد يادآوري مي نمايد. خداوند براي موئمنان آسيه همسر فرعون را مثال و نمونه مي آورد هنگامي كه از شوهرش بيزاري جست و عرضه داشت : خدايا! من از قصر فرعون و زيورهاي دنيوي گذشتم و تو خانه اي در بهشت براي من بنا كن و مرا از شر فرعون و كردارش و قوم ستمكار نجات بخش . حفظ ارزش ها در محيط مناسب و مساعد هنر نيست . هنر آن است كه در تندباد ضد

ارزش ها ارزش ها مطرح شود. بنابراين سعي كنيد با اعتماد به خدا و يقين به درستي راه دين و ايمان خود را حفظ نموده و همواره آن را تقويت كنيد. از مطالعه قرآن و توجه به معاني آن و همچنين كتاب هاي سودمند ديگر و شركت در مجالس وعظ و ديگر محافل ديني غفلت نكنيد. بايد بدانيد كه خداوند قدرت و توان مقابله با گناه را در وجود شما قرار داده است , ليكن با عزم و همتي سترگ بايد به مبارزه با گناه برخيزيد و همواره كوشش كنيد كه براي اولين بار كه ميل به گناه آمد با جديت تمام در برابر آن مقاومت كنيد, آن گاه به تدريج مبارزه آسان خواهد شد. در هر صورت نگاه كردن عمدي و يا خيره شدن به نامحرم از روي لذت حرام است , اما اگر در حال عبور از كوچه و بازار و... چشم انسان به نامحرم افتاد اشكال ندارد. البته نگاه كردن به صورت و دست هاي زنان نامحرم تا مچ اگر به قصد لذت و شهوت نباشد اشكال ندارد.

برخي از كارهاي فرهنگي كه در دانشگاه ها مي توانيد انجام دهيد و در برخورد با فساد از زاويه كارهاي فرهنگي عمل نماييد عبارتند از:

الف) برگزاري جلسات ديني اعم از كلاس، سمينار، فوق برنامه و...

ب ) برگزاري مسابقات جهت دار كه به روشنگري و اشاعه افكار ناب اسلامي و انقلابي بپردازد.

يكي از بهترين مسابقات، مسابقات قرآني، نهج البلاغه، كتب مذهبي و سياسي خوب مانند پرسش ها و پاسخ هاي آيت الله مصباح يزدي است. البته بايد طرح اين مسابقات با يك كار كارشناسي، از حالت

كليشه اي و قالب خشك درآيد تا با جذابيت خوب برگزار گردد.

ج ) نشريات ديواري، هفتگي، ماهيانه و يا فصلنامه و يا گاهنامه با مطالب مفيد و متنوع و جذاب.

د ) خنثي كردن تبليغات سوء افراد جاهل يا مفرض به طرق مختلف از جمله پاسخ گويي به شبهات در سخنراني ها، نشريات، بردها و...

و ) برگزاري اردوهاي مفيد به دور از اختلاط و اجراي برنامه هاي اطلاع رساني (جلسه گفتگوي صميمانه با حضور برخي صاحب نظران فرهنگي اسلامي) و...

ناگفته نماند كه كار فرهنگي يك تعريف مشخص و معيني ندارد و ما به برخي از مصاديق و نيز راهكارهاي اجرايي آنها بود.

ما چند وظيفه در قبال مشكلات جامعه داريم:

1- اولاً سعي كنيد اين روحيه تعهد و مسؤليت پذيري را همواره در خود حفظ كنيد.

2- مراقب باشيد كه خودتان به اين گونه اشتباهات آلوده نشويد.

3- در صورت امكان و احتمال تأثير از امر به معروف و نهي از منكر غفلت نكنيد كه يكي از علل شيوع اين مشكلات عمل نكردن مردم به اين وظيفه همگاني يعني امر به معروف و نهي از منكر است البته اگر احتمال اثر نمي دهيد و يا ممكن است براي شما خطر جدي به دنبال داشتهباشد همان تأثير و ناراحتي دروني شما كافي است ولي در صورت امكان به هر اندازه اي كه مي توانيد بايد به تكليف شرعي خود عمل نماييد و لازمه اين كار آشنايي با احكام امر به معروف و نهي از منكر است.

4- سعي نماييد با خودسازي، كسب مهارت هاي لازم خودتان را آماده خدمت به جامعه كنيد تا حداقل جاي يكي از افرادي كه موجب اين نابساماني ها

مي شوند را پر نماييد.

5- وجود اين گونه كاستيها و نابساماني ها يا مشكلات فرهنگي و اخلاقي از قبيل بي حجابي نبايد موجب يأس و نااميدي شما شود بلكه بايد شما را مصمم كند تا خود براي اصلاح و بهبود وضع موجود مهيا كنيد و از خداوند بخواهيد كه اين امكان و توفيق را به شما بدهد تا دركنارديگر دردمندان دلسوز بتوانيد گام هاي مؤثر در جهت رفع اين مشكلات برداريد.

جهت انجام فعاليت هاي فرهنگي در دانشگاه نكاتي را بايد رعايت نمود تا فعاليت فرهنگي از نظر كمي و كيفي نتيجه مطلوب را داشته باشد. برخي از آن نكات عبارتند از:

1. درست شناختن كاري كه در پي انجام آن هستيم - تا انسان چيزي را به خوبي و كامل نشناسد نمي تواند آن را به شكل صحيح ترويج كند - بايد اولا كار فرهنگي را براي خود تعريف كنيد سپس آن را شناخته و به انجام آن مشغول شويد.

2. در هر كار از متخصصين آن كار استفاده كنيد. مثلا اگر مي خواهيد نشريه داشته باشيد - كساني را براي اين كار انتخاب كنيد كه در زمينه نشريه نگاري آشنايي كافي را دارند.

3. از افراط و تفريط پرهيز نماييد.

4. اهل مدارا و گذشت و ملاطفت باشيد زيرا كار فرهنگي با زور و سر نيزه و تنگ نظري نمي شود.

5. صبور باشيد زيرا كار فرهنگي از نظر نتيجه ديررس و در عين حال ماندگار است. كار فرهنگي با روح و شخصيت افراد سر و كار دارد و بيماري روحي مانند بيماري جسمي نيست كه با چند قرص و كپسول مداوا گردد بلكه گاهي درمان آن مدت ها زمان مي برد.

6.

از افراد با انگيزه اي به عنوان همكار كمك بگيريد. پرانگيزه باشيد و صرفا براي وقت گذراني يا كسب درآمد به آن كار نپرداخته اند.

7. نمونه كاري را كه مي خواهيد انجام دهيد در مراكز ديگر مورد بازرسي و ديدن و ارزيابي قرار دهيد و از تجربيات ديگران همواره استفاده نماييد.

8. هيچ گاه از شكست و نتيجه ندادن كارها نهراسيد.

9. هر كاري با اخلاص و رعايت تقوا شروع شود ماندگار و پرثمر و با بركت خواهد بود.

چرا از آموزه هاي ثابت قرآن، در دروس دانشگاهي و عرصه هاي علمي استفاده نمي كنيم؟

پرسش

چرا از آموزه هاي ثابت قرآن، در دروس دانشگاهي و عرصه هاي علمي استفاده نمي كنيم؟

پاسخ

اسلام با ظهور خود، فرهنگ نويني را به بشريت عرضه داشت و با طرح مفاهيم جديد، بينش انسان ها را دگرگون ساخت. اين مفاهيم كه از مجراي وحي و سنت رسول خدا(ص) - كه ترجمان حقيقي وحي بود - نازل شد و با عمل و رفتار مؤمنان در شبه جزيره عربستان بسط يافت؛ بنيان هاي تكوين يك «امت واحد جهاني» را فراهم آورد.

قرآن شريف، سفارش هاي مكرري به انديشيدن و تميز درست از نادرست دارد و اين رهنمودها كاملاً منطقي است. اين كتاب عظيم همان طور كه عقل را راهنماي انسان مي داند، از افراد بشر مي خواهد تا حكمت و رشد خود را گسترش دهند. در اين باب نگا: عباس محمود عقاد، تفكر از ديدگاه اسلام، ترجمه محمدرضا عطائي، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، مشهد: چاپ اول 1371 ش، صص 9-26. همچنين در اين كتاب بي نظير، آموزه هايي وجود دارد كه سمت و سوي حركت آدمي را به كلي دگرگون ساخته است. آموزه هايي در باب اخلاق، خداشناسي، انسان شناسي، جهان شناسي، تاريخ و....

حضرت رسول(ص) با سيره عملي و گفتار زباني و بعد از او ائمه(ع)، كوشش كردند تا اين آموزه ها را به طور صحيح و درست براي ما تفسير كنند؛ هر چند به دلايلي نشد آنچه را كه حق اين كتاب بود، به بشريت ارزاني دارند.

اما بايد به اين نكته توجه داشت كه هدف اصلي و اولي قرآن شريف، كدام يك از اين آموزه ها بوده است؟ آيا علاوه بر طرح مسائلي چون خداشناسي، انسان شناسي، راهنماشناسي و اخلاق؛ مواردي چون جهان شناسي به معناي شناخت جهان و طبيعت (مانند فيزيك، گياه شناسي،

زمين شناسي، ستاره شناسي) و در يك كلام دانش تجربي نيز مد نظر وحي بوده است تا ما انتظار داشته باشيم كه چنين قضايايي نيز در قرآن طرح شده باشد؟!

قرآن، كتاب انسان سازي است تاآنچه را كه بشر در راه تكامل حقيقي؛ يعني، تقرب به خداي متعال نياز دارد، به او بياموزد. بر اين اساس، آموزه هايي كه در ارتباط مستقيم با اين مسأله بوده اند مورد اهتمام آيات قرآن اند؛ يعني، در باب خداشناسي، انسان شناسي، معادشناسي، راهنماشناسي، اخلاق و احكام عبادي.

اما درباره جهان، طبيعت و مسائل فيزيكي و جسمانيِ بدن، قرآن به طور اجمالي و استطرادي، بحث كرده است و شايد هيچ آيه اي را نيابيم كه مستقلاً و مستقيماً، به ذكر آفرينش جهان و كيفيت وجود آسمان ها و زمين پرداخته باشد.

در برخي موارد، گفت و گو از آفرينش جهان و انواع آفريده ها، براي آگاهانيدن انسان و رهنموني او به عظمت الهي و سترگي حكمت هايي است كه خداوند در آفرينش به كار برده است. در پاره اي مواضع، نعمت هاي خدا در آسمان و زمين، به تفصيل يادآوري شده است تا انگيزه اي براي شكر و حق شناسي باشد. و در همه جا ممكن است اين هدف مد نظر باشد كه انسان، با نگرش به عالم - از آن جهت كه آفريده خدا و در چنبره تدبير او است - «معرفت فطري» و «شناخت حضوري» خود را شكوفا كند و به آن شدت و نيروي بيشتري بخشد. محمدتقي مصباح يزدي، معارف قرآن، مؤسسه در راه حق، قم: چاپ اول 1367 ش، ج 1، ص 226 و 225.

با توجه به اين نكته، در پاسخ به اين پرسش خاطرنشان مي شويم كه اگر مقصود از «نظريات قرآن» در باب

آموزه هايي باشد كه هدف اولي و اصلي قرآن است؛ بله در اين جهت ما بايد كوشش كنيم تا آموزه هاي قرآني را محور نظريات علمي خود قرار دهيم و از آنها سود جوييم. به راستي ما در انسان شناسي و اخلاق و حتي مباحث خداشناسي، راهنماشناسي و معادشناسي، هنوز مطالب ناگفته بسياري در قرآن داريم كه با استخراج و انتظام منطقي آنها، مي توانيم مسائل جديدي را در اين ساحت ها، به جهان بشري عرضه كنيم.

اما اگر منظور، آموزه هايي در ساحت دانش تجربي باشد - كه هدف اولي و اصلي قرآن نبوده و در اين مورد تنها به ذكر كلياتي اكتفا شده است - به نظر ما نبايد تلاش بيهوده اي را آغاز كنيم؛ همان گونه كه برخي چون رشيد رضا در تفسير «المنار» و طنطاوي در تفسير «الجواهر في تفسير القرآن» كوشش كرده اند كه بسياري از مسائل علمي را با آيات قرآن تطبيق دهند. اين آيات از آن جا كه جنبه غيراصلي و استطرادي دارد، در هيچ زمينه، هيچ گاه به بحث هاي تفصيلي در اين باب نپرداخته است؛ بلكه به همان اندازه كه هدف قرآن در هدايت مردم تأمين مي شده، بسنده كرده است. به همين جهت برخلاف بسياري از آيات ديگر، اين آيات غالباً داراي ابهام هايي است و كمتر مي توانيم نظر قطعي در اين مورد به قرآن نسبت دهيم. براي آگاهي بيشتر ر.ك: همان، صص 228 - 232.

در اين جا تذكر چند نكته لازم و ضروري است:

1. هر چند قرآن به دانش تجربي - چنان كه توضيحش گذشت - نپرداخته است؛ ولي با لحن خاصي انسان را تشويق و ترغيب نموده است كه در اين باره به كند و كاو

و جست و جو و كشف عالم طبيعت بپردازد. (نگا: اعراف، آيه 185؛ غاشيه، آيه 20 - 17 ؛ بقره، آيه 164 و...)

2. خداوند، عقل را به عنوان «حجت باطني» براي انسان قرار داده است تا در پرتو آن، بشر خود دست به خلاقيت زده و با استفاده از آن، مجهولات جهان طبيعت را كشف كند. در حقيقت، اين موضوع به انسان واگذار شده است؛ از اين رو در اين باره بايد از عقول ديگران و تجارب آنان، سود جويد.

3. علوم اسلامي، همچون تفسير، فقه، اصول، حديث، نحو، بلاغت، تاريخ، اخلاق، فلسفه و كلام، هر چند در پرتو هدايت هاي رسول خدا(ص) و پايه گذاري حضرت علي(ع) پديد آمده است؛ ولي بسط و تسديد آن به وسيله ي انسان صورت گرفت و آدمي با عقل خود، آن را توسعه بخشيد. بنابراين علوم غيراسلامي نيز مي تواند با خود آدمي، رشد و بالندگي خود را به دست آورد. در اين باب نگا: علامه سيدمحمدحسين طباطبايي، ظهور شيعه، انتشارات فقيه، تهران: چاپ اول، 1360 ش، ص 33 و 34.

4. طفيلي و استطرادي بودن بعضي از آموزه هاي قرآني درباره ي «دانش تجربي»، به اين معنا نيست كه آنها پندارهاي خيالي اند كه براي ارائه يك پيام ارزشي ساخته و پرداخته شده باشند. هرگز چنين نيست! گزارش هاي «وحي» از خلقت آسمان و زمين، كلام آن خداوندي است كه بهتر و برتر از همگان به اسرار خلقت و چگونگي آفرينش آگاه است. قرآن، در پي تبيين چنين آموزه هايي نبوده است و از اين رو اين سلسله آيات، با ابهام مطرح شده است. در واقع با اين سلسله آيات، خداوند آدمي را تحريك، تشويق و ترغيب كرده

است تا با استمداد از عقل خود، به كشف رازهاي مجهول آن نايل آيد.

5. ناگفته نماند كه نگاه ديني قرآن به طبيعت و تاريخ، از يك امتياز عمده نسبت به نگاه مفسران مادي طبيعت برخوردار است؛ زيرا قرآن، همراه با طرح اين مسائل، به «علت فاعلي و غايي» حوادث طبيعي و تاريخي نيز توجّه نشان مي دهد و در نتيجه علوم طبيعي و اجتماعي را با دو بال «هو الاول» و «هوالاخر» تا اوج گاه «مبدأ» و «معاد» پرواز مي دهد. آيت اللَّه عبداللَّه جوادي آملي، شريعت در آيينه معرفت، مركز نشر فرهنگي رجاء، تهران: چاپ اول، 1372، صص 164 - 166. به هر حال ما بايد در بعضي از آموزه هاي قرآني - كه اهتمام اولي به آن شده است - نظريات آن را استخراج كرده، به جهانيان عرضه نماييم؛ ولي در بعضي از دانش ها (چون دانش تجربي و تاريخي) بايد با استمداد از عقل بشري و تبادل آرا و افكار، از ديدگاه دانشمندان، در كشف مجهولات خويش استفاده كنيم.

چرا ارتباط طلاب با جوانان كم شده و روحانيت وظيفه خود را درست اداء نمي كند؟

پرسش

چرا ارتباط طلاب با جوانان كم شده و روحانيت وظيفه خود را درست اداء نمي كند؟

پاسخ

روحانيت عظيم الشأن در جهان تشيع، از عظمت و قداست بسيار بالا و والايي برخوردار بوده، و پرچمدار نهضت ها و مبارزات ضدّ استكباري و ضدّ استبدادي در دوره هاي مختلف تاريخ بوده است. نگاهي كوتاه و اجمالي به سابقة درخشان روحانيت، نشانگر اين حقيقت است. نهضت مشروطه، ملّي شدن صنعت نفت، نهضت تنباكو، مبارزات سيدجمال الدين اسدآبادي، و بالاخص انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني( ، حاصل و نتيجه فعاليت مبارزاتي و هدايتگر روحانيت است.

اما به نظر مي رسد پس از پيروزي انقلاب اسلامي، به چند دليل عمده روحانيت آنگونه كه بايد، نتوانسته است پاسخگوي جامعه، بخصوص نسل جوان باشد :

1.با پيروزي انقلاب اسلامي، و تشكيل حكومت اسلامي، و حاكميت اسلام و مقررات بر شؤون كشور، بسياري از رسانه ها از جمله صدا و سيما، روزنامه، مجلات، و ... ، فعاليت هاي فرهنگي و تبليغي را كه قبل از انقلاب به عهده روحانيت بود، در برنامه كاري خودشان قرار دادند. لذا بخشي از اعضاي جامعه، با بهره برداري از اين رسانه ها، خود را بي نياز از برقراري ارتباط با روحانيت ديدند، و كمتر در مجالس و محافل حضور يافتند، و مساجد كم رونق شد. از سوي ديگر برادران روحاني نيز كه با عدم استقبال مردمي مواجه شدند، براي برقراري ارتباطي دوستانه تلاش نكردند، و چنين احساسي در آنها نيز بوجود نيامد. شايد ضرورتي نمي ديدند كه همانند گذشته فعّال و پرتلاش باشند، چون احساس مي كردند كه ساير دستگاهها كار آنان را انجام مي دهند. مباحثي كه

در سطح رسانه ها مطرح مي شد، با توجه به اين كه از استادان عاليرتبه و مجتهدان والامقام دعوت مي شد، تا به وعظ و خطابه و نگارش مقاله بپردازند، طبعاً گيرايي و استحكام سخن و كلام و قلم آنها، بيش از طلاب جواني بود كه در يك محلّه و از يك مسجد، به وعظ و خطابه مي پرداختند.

2. متأسفانه برادران عزيز و روحاني، كه انتظار داشتند مردم و جوانان به سوي آنان بروند (همانند قبل از انقلاب)، چون احساس كردند جوانان نمي آيند، آنها نيز براي برقراري ارتباط دوستانه و صميمي ضرورتي احساس نكردند. و نيز در ارائة مواعظ و سخنراني ها، به مطالعه عميق نپرداختند، تا مراجعان و جواناني كه پاي صحبت آنان مي نشينند، احساس كنند مطالب نويي مي شنوند. در اكثر موارد، مسائل و مطالب تكراري كه از رسانه ها شنيده بودند، در مساجد طرح شده، موجب زدگي مردم شده است.

3. برادران عزيز روحاني، متناسب با پيشرفت و تحول جامعه، متحول نشده اند. و حال آنكه يكي از شرايط واعظ و مبلغ، درك زمانه است. ولي اين اتفاق حاصل نشده، و موجب بي اقبالي جوانان به مجالس و محافل گرديده است.

4. اشتغالات سياسي، فرهنگي و اداري برخي از روحانيون، و احتمالاً خطاها و اشتباهات آنان، يا حداقل برآورده نساختن خواسته هاي مردم، _ به حق يا به ناحق _ موجب شده كه چهره بسياري از افراد خدوم و با تقواي روحاني، نيز خدشه دار شود، و از اقبال مردم به آنان بكاهد.

در پايان توصيه مي كنم مصاحبه استاد شهيد مرتضي مطهري را، در خصوص وظايف روحانيت بعد از انقلاب، كه قبل از شهادتشان

صورت گرفته است، و كتاب نهضت هاي اسلامي در صد ساله اخير را، بطور دقيق مطالعه بفرماييد.(1)

يك فرد در خانوادة خود، چه جايگاهي دارد و به انجام چه كارهايي ملزم است ؟

پرسش

يك فرد در خانوادة خود، چه جايگاهي دارد و به انجام چه كارهايي ملزم است ؟

پاسخ

هر فرد در خانواده با توجه به جايگاهي كه دارد، نقش و مسئوليت مخصوصي كه هر كدام با ديگري متفاوت است ; براي مثال مسئوليت پدر و مادر، با مسئوليت فرزندان و جايگاه آنان فرق دارد كه در اين جا به گوشه اي از آن ها از ديدگاه قرآن اشاره مي شود:

الف _ جايگاه و مسئوليت مشترك پدر و مادر

1. ايجاد آرامش و امنيّت و حفاظت از انحراف يك ديگر: "اُحِل َّ لَكُم لَيلَة َ الصِّيام ِ الرَّفَث ُ اِلي َ نِساكُم هُن َّ لِباس ٌ لَكُم واَنتُم لِباس ٌ لَهُن َّ عَلِم َ اللّه ُ اَنَّكُم كُنتُم تَختانون َ اَنفُسَكُم فَتاب َ عَلَيكُم وعَفا عَنكُم فال ?‹_َن َ ب_َشِروهُن َّ وابتَغوا ما كَتَب َ اللّه ُ لَكُم وكُلوا واشرَبوا حَتّي َ يَتَبَيَّن َ لَكُم ُ الخَيطُ الاَبيَض ُ مِن َ الخَيطِ الاَسوَدِ مِن َ الفَجرِ ثُم َّ اَتِمّوا الصِّيام َ اِلَي الَّيل ِ ولا تُب_َشِروهُن َّ واَنتُم ع_َكِفون َ فِي المَس_َجِدِ تِلكَ حُدودُ اللّه ِ فَلا تَقرَبوها كَذَلِكَ يُبَيِّن ُ اللّه ُ ءاي_َتِه ِ لِلنّاس ِ لَعَلَّهُم يَتَّقون (بقره 187) آن ها ]=زنان لباس شما هستند و شما ]=مردان لباس آن ها هستيد." لباس افزون بر جهت امنيتي _ از سرما و گرما و... عيوب را مي پوشاند و زينت محسوب مي شود. دو همسر، يك ديگر را از انحرافات حفظ مي كنند و عيوب يك ديگر را مي پوشانند و وسيلة راحتي و آرامش يك ديگرند، و هر يك زينت ديگري محسوب مي شود.( تفسيرنمونه آية الله مكارم شيرازي و ديگران ج ص نشر دارالكتب الاسلاميه )

2. توليد نسل و تربيت فرزندان صالح "نِساؤُكُم حَرث ٌ لَكُم فَأتوا حَرثَكُم اَنّي َ شِئتُم وقَدِّموا لاِ َنفُسِكُم واتَّقوا اللّه َ واعلَموا اَنَّكُم مُل_َقوه ُ وبَشِّرِ المُؤمِنين (بقره 223)زنان شما، محل بذرافشاني شما هستند; پس هر زمان

كه بخواهيد، مي توانيد با آن ها آميزش كنيد. و]سعي نماييد از اين فرصت بهره گرفته با پرورش فرزندان صالح اثر نيكي براي خود از پيش بفرستيد." در روايتي از پيامبر9 وارد شده است كه فرمود:" وقتي كه انسان مي ميرد، اميد او جز از سه چيز قطع مي شود: 1.صدقات جاريه 2.علمي كه از آن سود مي برند; 3. فرزند صالحي كه براي او دعا مي كند."( همان ج ص 141_142. )

ب _ مسئوليّت سرپرست خانواده

1. تربيت صحيح همسر و فرزندان خداوند در سورة فرقان اين ويژگي را از صفات مؤمنان راستين بر مي شمارد و مي فرمايد: "والَّذين َ يَقولون َ رَبَّنا هَب لَنا مِن اَزوَجِنا وذُرّيّ_َتِنا قُرَّة َ اَعيُن ٍ واجعَلنا لِلمُتَّقين َ اِمام_ا;(فرقان 74)آن ها]=مؤمنان راستين كساني هستند كه مي گويند: پروردگارا!از همسران و فرزندان ما، ماية روشني چشم ما قرار ده " بديهي است كه منظور اين نيست كه فقط در گوشه اي بنشينند و دعا كنند، بلكه دعا، علامت شوق دروني و رمز تلاش و كوشش است ( همان ج 15،ص 167. ) 2. امر به معروف و نهي از منكر همسر و فرزندان "ي_َاَيُّهَا الَّذين َ ءامَنوا قوا اَنفُسَكُم واَهليكُم نارًا وقودُهَا النّاس ُ والحِجارَة ُ عَلَيها مَل_غ كَة ٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا يَعصون َ اللّه َ ما اَمَرَهُم ويَفعَلون َ ما يُؤمَرون (تحريم 6) اي كساني كه ايمان آورده ايد!خود و خانواده خويش را از آتش كه هيزم آن انسان ها و سنگ ها است نگاه داريد." هنگام نزول اين آيه شخصي از پيامبر9 پرسيد:چگونه خانوادة خود را از آتش دوزخ حفظ كنم پيامبر9 فرمود: "آن ها را امر به معروف و نهي از منكر كن اگر از تو

پذيرفتند، آن ها را از آتش دوزخ حفظ كرده اي و اگر نپذيرفتند، وظيفة خود را انجام داده اي "

ج _ مسئوليت مادر از جهت مادري و همسري

1. رازداري "واِذ اَسَرَّ النَّبي ُّ اِلي َ بَعض ِ اَزوَجِه ِ حَديث_ًا فَلَمّا نَبَّاَت بِه ِ واَظهَرَه ُ اللّه ُ عَلَيه ِ عَرَّف َ بَعضَه ُ واَعرَض َ عَن بَعض ٍ فَلَمّا نَبَّاَها بِه ِ قالَت مَن اَنبَاَكَ ه_َذا قال َ نَبَّاَنِي َ العَليم ُ الخَبير;(تحريم 3) به خاطر بياوريد هنگامي را كه پيامبر يكي از رازهاي خود را به بعضي از همسرانش گفت ولي هنگامي كه وي آن را افشا كرد و خداوند پيامبرش را از آن آگاه ساخت قسمتي از آن را براي او بازگو كرد و از قسمت ديگر خودداري نمود." از مجموع آيه به دست مي آيد كه همسر انسان بايستي رازدار اسرار شوهر خود باشد.

2. رسيدگي به امور خانه مانند نظافت غذا و...: "والوَلِدَت ُ يُرضِعن َ اَول_َدَهُن َّ حَولَين ِ كامِلَين ِ;(بقره 233) مادران فرزندان خود را دو سال تمام شير مي دهند."

د _ مسئوليت فرزندان 1. اطاعت از پدر و مادر: در اسلام اطاعت از پدر و مادر لازم شمرده شده است مگر آن كه انسان را به گناه و يا به ترك واجب امر كنند، كه در اين صورت اطاعت آنان لازم بلكه جايز نيست (عنكبوت 8)

2. احسان و نيكي به آن ها: "ووصَّينَا الاِنس_َن َ بِوَلِدَيه ِ حُسن_ًا واِن ج_َهَداكَ لِتُشرِكَ بي ما لَيس َ لَكَ بِه ِ عِلم ٌ فَلاتُطِعهُما اِلَي َّ مَرجِعُكُم فَاُنَبِّ_ئُكُم بِما كُنتُم تَعمَلون (عنكبوت 8) ما به انسان توصيه كرديم كه به پدر و مادرش نيكي كند."

3. تشكر و قدرداني از آن ها: "ووصَّينَا الاِنس_َن َ بِوَلِدَيه ِ حَمَلَته ُ

اُمُّه ُ وَهن_ًا عَلي َ وَهن ٍ وفِص_َ_لُه ُ في عامَين ِ اَن ِ اشكُر لي ولِوَلِدَيكَ اِلَي َّ المَصير;(لقمان 14) ]آري به او توصيه كردم كه شكر براي من و براي پدر و مادرت به جا آور."

4. رفتار شايسته با آنان "واِن ج_َهَداكَ عَلي َ اَن تُشرِكَ بي ما لَيس َ لَكَ بِه ِ عِلم ٌ فَلا تُطِعهُما وصاحِبهُما فِي الدُّنيا مَعروف_ًا واتَّبِع سَبيل َ مَن اَناب َ اِلَي َّ ثُم َّ اِلَي َّ مَرجِعُكُم فَاُنَبِّئُكُم بِما كُنتُم تَعمَلون (لقمان 15) و با آن ها در دنيا به طرز شايسته اي رفتار كن "

براي يك دانشجو درس مقدم است يا فعاليت هاي فرهنگي ؟

پرسش

براي يك دانشجو درس مقدم است يا فعاليت هاي فرهنگي ؟

پاسخ

وظيفه دانشجو در درجه اول خوب درس خواندن است. البته انجام فعاليت هاي فرهنگي نيز وظيفه بزرگي است؛ ولي نبايد درس را به خاطر آنها فدا كرد. بنابراين در حد امكان طريق اعتدال و ميانه روي را پيش گيريد.{J

تفاوت بين يك طلبه و دانشجو چيست ؟

پرسش

تفاوت بين يك طلبه و دانشجو چيست ؟

پاسخ

مهمترين تفاوتي را كه مي توان ميان يك دانشجو با يك طلبه برشمرد, تفاوت در نوع مسئوليت و وظيفه هر كدام مي باشد كه خود برخواسته از هويت صنفي و شغلي است . به عبارت ديگر در جايگاه و نقشي كه هر كدام از ان ها در جامعه دارند وظايف و كاركردها و اهدافي مورد انتظار مي باشد كه هر كدام براي تحقق آن پرورش يافته اند. مثلا" مهمترين مسئوليت يك طلبه تلاش و كوشش در جهت فراگيري احكام و معارف اسلامي براي تبليغ و عرضه آنها به جامعه و تحقق عملي آنها در ابعاد فردي و اجتماعي زندگي مي باشد و مسئوليت يك دانشجو خوب درس خواندن و كسب تخصص در رشته تحصيلي خود براي پيشرفت و توسعه كشور است . ضمن اين كه هر دو گروه بايد با يكديگر تعامل داشته و علاوه برخودسازي دست در دست يكديگر براي اعتلاي فرهنگي و علمي و استقلال و سربلندي جامعه كوشا باشند.

اخلاق و كردار و رفتار و گفتار بسيجي نمونه را شرح دهيد.

پرسش

اخلاق و كردار و رفتار و گفتار بسيجي نمونه را شرح دهيد.

پاسخ

يك بسيجي نمونه به نظر ما داراي صفات و ويژگي هايي است كه او را از سايرين ممتاز مي سازد. برخي از اين ويژگي ها عبارتند از:

اول، نقش الگويي: يك بسيجي نمونه يعني يك الگوي اخلاقي و رفتاري، يك انسان ارزشي، يك مسلمان و مؤمن واقعي. در جامعه اسلامي كنوني ايران كه اكثريت افراد آن را جوانان تشكيل مي دهند، بسيجي ها مي توانند الگوي مناسبي براي ايمان، اخلاق و رفتار سايرين، خصوصا جوانان باشند. مردم نيز به آنها به ديده يك انسان خود ساخته نظر مي كنند كاري كه يك بسيجي انجام مي دهد به هر كيفيت كه باشد به پاي اسلام و نظام اسلامي نوشته مي شود و مردم به هيچ وجه از يك بسيجي توقع رفتار يا گفتار نامناسب را ندارند.

بسيجي يعني يك انسان موفق، كسي كه هم در تحصيل علم و شناخت زمين و زمان موفق مي باشد و هم اهل آسمان و معنويت است و در تحصيل ايمان و اخلاق موفق مي باشد. بسيجي از اين منظر يعني ارزش هاي نهادينه شده در يك انسان والا.

دوم. عشق و اطاعت از رهبري: يكي از ويژگي هاي يك بسيجي نمونه عشق او نسبت به رهبر و مقتداي خويش است. بسيج مدرسه عشق است و بسيجي يعني عاشق؛ يعني مطيع رهبر يعني يك مخلص، يك مرد خدا. بسيجي ولايت فقيه را مي شناسد و به آن اعتقاد دارد و تنها فقيه عادل را شايسته رهبري امت و حكومت بر جامعه اسلامي مي داند. بسيجي اطاعت از رهبر را واجب مي شمارد،

نيرويي است كه به اشاره رهبر حركت مي كند و بازوي توانمند رهبري در حفظ نظام اسلامي است.

3. روحيه ايثار و فداكاري: بسيجي يعني يك انسان هدفدار. هدفي كه فراتر از اهداف مادي و زمين است. هدف بسيجي اعتلاي كلمه الله در زمين است و در مسير تحقق اين مقصد، از هيچ فداكاري دريغ نمي كند. بسيجي يعني يك فدايي راه خدا و يك قرباني راه ايمان. كسي كه از خودش گذشته، براي خودش هيچ نمي خواهد و منيت و خودخواهي خويش را فداي خواست و رضايت خداوند ساخته است.

بسيجي يعني يك انسان آماده شهادت، كسي كه حاضر است براي رسيدن به آرمان الهي خويش جانش را نثار كند. اين حالت اصلي ترين مشخصه يك بسيجي نمونه و واقعي است. هنگامي كه آدمي احساس مي كند در هر لحظه حاضر است از مال و جان خويش در راه رضايت خداوند بگذرد يك بسيجي واقعي است.

4. حضور در صحنه: يكي ازخصوصيات بسيجي نمونه حضور در صحنه است بسيجي در هر شرايطي كه احساس كند آرمانش و موجوديت ارزش ها و اهداف انقلاب اش در خطر است، در صحنه حضور مؤثر دارد. بسيجي هم در صحنه هاي دفاع حضور دارد و هم در صحنه هاي سازندگي كشور هم در عرصه هاي دفاع و سازندگي فرهنگي حاضر مي شود و هم در ميدان هاي اقتصادي، سياسي و اجتماعي.

بسيجي يعني يك نيروي آماده است، يك امداد الهي، كسي كه در هر لحظه آماده دفاع و تأمين منافع اسلام و انقلاب است و در هر كجا كه كشور به او نياز دارد، حضور دارد. يك نيروي منتظر. يك منتظر واقعي

امام زمان(عج) و كسي كه معتقد است، تنها با جهاد و اجتهاد زمينه ظهور حضرت(ع) فراهم مي شود.

5. روحيه عدالت خواهي و ستم ستيزي: يكي از ابعاد مهم كار بسيجي، عدالت خواهي و ستم ستيزي در سطح جامعه است. بسيجي يعني كسي كه تحمل ستم را ندارد و براي اجراي عدالت واقعي تلاش مي كند. اساسي ترين اصل در سياست داخلي و خارجي حكومت اسلامي، تأمين و گسترش عدالت در سطح جامعه بشري است آرماني كه تمامي انبياء و اولياء الهي براي تحقق آن كوشيده اند و عدالت، يعني (اعطاء كل ذي حق حقه) هر كس به حق و حقوق خويش برسد، هر كس در جاي خويش بنشيند و هر كاري به موقع انجام شود. يكي از آرمان هاي بزرگ يك بسيجي نمونه احقاق حقوق و توزيع عادلانه ثروت و قدرت در سطح جامعه است و براي اين منظور تلاش مي كند.

و بالاخره بسيجي نمونه ، يعني يك شيعه واقعي، كسي كه در اخلاق و عمل به مولا و امير مؤمنان علي و اولاد طاهرينش(ع) اقتدا مي كند و پيرو آنها است.

كسي كه دوستدار ولي فقيه است , چه وظيفه اي دارد؟

پرسش

كسي كه دوستدار ولي فقيه است , چه وظيفه اي دارد؟

پاسخ

انجام وظايف و تلاش و جديت براي تحصيل و پيشرفت علمي، غافل نبودن از شرايط زمان و داشتن بينش سياسي والزام به احكام دين مهمترين پايه هايي است كه رضايت خدا و رضايت امام زمان و نايب ايشان را در پي دارد.

چرا سخنرانان فقط در يك زمينه - مثلا اخلاقي - سخنراني مي كنند* آيا بحث دشمن شناسي ضرورت ندارد؟

پرسش

چرا سخنرانان فقط در يك زمينه - مثلا اخلاقي - سخنراني مي كنند* آيا بحث دشمن شناسي ضرورت ندارد؟

پاسخ

وظيفه سخنران مذهبي و كساني كه مسوئوليت خطير تبليغ را بر عهده دارند اين است كه همه مسائل اسلامي اعم از اخلاقي و اعتقادي , احكام و سياسي را بيان كنند و مردم را به شناخت دشمنان و وظايف آنها در قبال فرد وجامعه متوجه سازند و مطابق شائن مخاطبين سخن بگويند و در صورتي كه سخنراني افراط در يك جهت دارد مي توانيد با او با آرامي سخن بگوييم و با مطرح كردن نياز مخاطبان سعي كنيد مجلس پربارتر و مفيدتر گردد.

{J

وظيفه ما در اجتماع كنوني چيست؟

پرسش

وظيفه ما در اجتماع كنوني چيست؟

پاسخ

هر انسان متعهد و مسؤول داراي دو وظيفه است: يك وظيفه فردي و يك وظيفه اجتماعي:

وظيفه فردي نسبت به شخص خود، آن است كه با اراده اي قوي و عزمي راسخ و ايماني راستين، خويشتن را از عوامل گناه و فساد بر كنار دارد و دامن خويش را از ناپاكي ها و آلودگي ها پاكيزه نگه دارد و اين مطلب، نياز شديدي به خودسازي و تقويّت روح و اراده و ايمان دارد. كسي كه اراده وي در مسير خواسته هاي عادّي و معمولي در جريان است و در كارهاي زندگي هم رنگ جماعت است و آزادي و استقلال اراده ندارد، نمي تواند خويشتن را از انحراف نجات دهد. و امّا وظيفه اجتماعي، آن است كه تا مي تواند با راهنمايي و دلسوزي و امر به معروف، ديگران را به فضيلت و پاكي رهنمون گردد.

« بخش پاسخ به سؤالات »

عدالت اجتماعي

تساوي مثبت و منفي يعني چه؟

پرسش

تساوي مثبت و منفي يعني چه؟

پاسخ

تساوي منفي، يعني به حساب نياوردن امتيازات طبيعي افراد و سلب امتيازات اكتسابي آنها براي برقراري برابري؛ تساوي مثبت، يعني ايجاد امكانات مساوي براي عموم و تعلّق مكتسبات هر فرد به خويش و سلب امتيازات موهوم و ظالمانه.

تساوي منفي از قبيل تساوي اي است كه در داستانها آورده اند كه جبّاري در كوهستاني زندگي مي كرد و از عابراني كه از آنجا مي گذشتند به عنوان مهمان پذيرايي مي نمود. هنگام خواب، مهمان بايد روي تختخواب معيّني بخوابد. غلامان ميزبان، مهمان را روي تختخواب مي خوابانيدند. اگر اتفاقاً اندام مهمان از تخت نه كوتاه تر بود و نه بلندتر، اجازه داده مي شد كه بخوابد، اما واي به حال مهمان نگونبخت اگر اندامش با تخت مساوي نبود. اگر اندامش بلندتر بود، از طرف پا يا سر با ارّه مساوي مي كردند و اگر كوتاهتر بود، آنقدر از دو طرف مي كشيدند تا برابر شود و به هر حال پايان كارش معلوم بود.

اما تساوي مثبت از نوع بي نظري يك معلّم مهربان دلسوز است كه به همة شاگردان با يك چشم نگاه مي كند؛ در صورت تساوي جوابها نمرة مساوي مي دهد و در صورت اختلاف در جوابها به هر كس همان نمره را مي دهد كه استحقاق دارد.

قرآن چه اصلي را به عنوان زيربناي همة قوانين اجتماعي پذيرفته است؟ 1 _ قرآن اصل «عدالت» را بعنوان زيربناي همة قوانين اجتماعي پذيرفته و مي گويد حكومت و قضاوت حتماً بايد بر پايه عدالت باشد «وَاِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النّاسِ اَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدلِ»

پرسش

قرآن چه اصلي را به عنوان زيربناي همة قوانين اجتماعي پذيرفته است؟ 1 _ قرآن اصل «عدالت» را بعنوان زيربناي همة قوانين اجتماعي پذيرفته و مي گويد حكومت و قضاوت حتماً بايد بر پايه عدالت باشد «وَاِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النّاسِ اَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدلِ» نساء/ 58 [هنگامي كه ميان مردم قضاوت و حكومت ميكنيد به عدالت حكم كنيد.] _ سخن حتي در غير دايره دادرسي و حكومت بايد از روي عدالت باشد،

و حب و بغضهاي ناشي از دوستي و خويشاوندي، يا بيگانگي و عداوت، نبايد مانع از اين امر باشد «وَاِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كانَ ذَاْقُرْبي» انعام/152 [هنگاميكه سخن مي گوئيد عدالت را رعايت كنيد اگرچه در مورد خويشاوندان باشد.] _ سرچشمه ظلم و بيدادگري هوا پرستي است، و ظلم بايد همچون هواپرستي محكوم گردد «فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوي اَنْ تَعْدِلوُا» نساء/135 [پيروي از هوي شما را از عدالت باز ندارد.] _ مبادلات اقتصادي همه بايد روي «عدل و داد» صورت گيرد «اُوْفُوا الْكَيْلَ وَالْميزانَ بِالْقِسْطِ» انعام/152 [پيمانه و وزن را با عدالت وفا كنيد.] _ سرپرستي يتيمان بايد از روي عدالت باشد «وَاَنْ تَقوُموُا لِلْيَتامي بِالْقِسْطِ» نساء/127 [درباره يتيمان قيام به عدالت كنيد.] _ خلاصه همه چيز بايد بر پاية عدالت، و از آن بالاتر نيكوكاري و گذشت باشد «اِنَّ اللهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْاِحْسانِ وَايتاءِ ذِي الْقُربي وَيُنْهي عَنِ الْفَحْشاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ» نحل/90 [خداوند به عدالت و نيكوكاري و بخشش به خويشاوندان فرمان ميدهد، و از اعمال زشت و ناپسند، و ستم، نهي مي كند.] _ همانطور كه هواپرستي بطور مطلق و علاقة بي حساب به بستگان و نزديكان از اجراي عدل بازمي دارد، دشمني و خصومت با افراد نيز ممكن است مانع از اين كار گردد «وَ لا يَجْرِ مَنَّكُمْ شَنآنُ قَوْمٍ عَلي اَلّا تَعْدِلوُا اِعدِلوُا هُوَ اَقْرَبُ لِلتَّقوي» مائده/8 بنابراين بايد به شدت از اين خطراتي كه اصل عدالت را تهديد ميكند برحذر بود، همچنين از اينكه علاقة بخود يا پدر و مادر و ساير نزديكان و يا ملاحظه ترحم و عواطف كاذب، مانع از اجراي عدالت گردد بايد برحذر بود «يا اَيُّهَا الَذينَ آمَنُوا كوُنوُا قَوْامينَ بِالْقِسْطِ

شُهَداءَ لِلّهِ وَلَوْ عَلي اَنْفُسِكُمُ اَوِالْوالِدَيْنِ وَالْاَقْرَبينَ اِنْ يَكُنْ غَنياً اَوْ فَقير اَفَاَللهُ اَوْلي بِهِما» نساء/134 [اي كساني كه ايمان آورده ايد همواره بعدل و داد قيام كنيد و براي خدا شهادت به حق دهيد، گرچه به زيان شما يا پدران و مادران و بستگانتان باشد، اگر آنها غني يا فقير باشند خداوند نسبت به آنها (و كمك به ايشان) شايسته تر است.] با توجه به كلمه «قوّامين» روشن مي شود كه قرآن تنها قيام به عدالت را كافي نمي داند، بلكه روي كلمة «قوّام» كه صيغه مبالغه است و دلالت بر تأكيد و شدت و تكرار و ادامه دارد، تكيه نموده است. 2 _ قرآن اصل عدالت را به عنوان «هدف نهائي بعثت پيامبران» پذيرفته و مي گويد «لَقَدْ اَرْسَلْنا بِالْبَيِّناتِ وَاَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَالْميزانَ لِيَقوُمَ النّاسُ بِالْقِسْطِ» حديد / 25 [پيامبران خود را با دلايل آشكار فرستاديم و بهمراه آنها كتاب آسماني و قانون نازل گردانيديم تا مردم (جهان) عدالت را برپا دارند] و به اين ترتيب نقش اساسي پيامبران از نظر اجتماعي، همان اقامة اصول عدل و داد مي باشد. 3 _ قرآن «قتل آمران به عدل و داد» را در رديف كفر نسبت به خدا و قتل پيامبران دانسته و مي گويد «اِنَّ الَّذينَ يَكْفُروُنَ بِآياتِ اللهِ وَيَقْتُلوُنَ النَّبيينَ بِغَيْرِ حَقِ وَيُقْتُلُونَ الَّذينَ يَأْمُروُنَ بِالْقِسْطِ مِنَ النّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ اَليم» آل عمران/21 [كساني كه نسبت به آيات خدا كفر مي ورزند و پيامبران را بدون دليل بقتل ميرسانند و آمران بعدل و داد را، مي كشند، به آنها بشارت ده كه عذاب دردناكي در انتظارشان است.] 4 _ در آيات متعددي از قرآن به اين مطلب تصريح شده كه اجرا

كنندگان اصول عدالت محبوب پروردگار عالمند «اِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطينُ» مائده/42 _ حجرات/9 _ ممتحنه/8 [خداوند عادلان را دوست مي دارد.] لذا اين اصل بعنوان «روح» در بزرگترين و كوچكترين مقررات اجتماعي اسلامي حلول كرده، تا آنجا كه به دادرسان دستور داده شده كه نه تنها در اجراي حكم ميان دادخواهان كمترين انحرافي از اصل عدالت پيدا نكنند، بلكه در تشريفات جلسات دادرسي، و حتي در سلام و تعارف، نشستن و ايستادن و سخن گفتن عادي و معمولي در ميان طرفين دعوا، رعايت عدالت و مساوات و برابري را فراموش ننمايند.

پاسخ

مساوات در اسلام چگونه است؟

پرسش

مساوات در اسلام چگونه است؟

پاسخ

در اسلام، ارزش هاى موهومى كه معيّار براى فضيلت و برترى انسانها شمرده شده، نفى شده است و تنها ارزش بر مبناى تقوى و علم و مجاهد است. بنابراين مليّت و رنگ و نژاد و ثروت و امثال اينها، معيار فضيلت نيست و هيچ ملّتى از اين جهات بر ملّت ديگر فضيلت و برترى ندارد و بنابر فرمايش حضرت رسول اكرم((صلى الله عليه وآله)) «لافضل لعربى على عجمى و لعجمى على عربى و لا لابيض على اسود و لا لاسود على ابيض الآ بالتقوى; هيچ عربى بر عجم و هيچ عجمى بر عرب و هيچ سفيدى بر سياه و هيچ سياهى بر سفيد برترى ندارد جز به تقوى»(1).

از نظر حقوق نيز افراد از حقوق مساوى برخوردار هستند و قوانين اسلامى براساس قسط و عدل استوار شده است، يادآورى يك نكته لازم است و آن اينكه تساوى به گونه اى كه برخى از گروه ها تحت عنوان جامعه اى طبقه مطرح مى كنند و مى گويند بايد تساوى مطلق و از تمام جهات در جامعه حكومت كند، صحيح نيست. زيرا تساوى به اين معنى، موجب ظلم بر بسيارى از افراد مى شود. برخى افراد هستند كه تلاش و كار بيشترى انجام مى دهند; اگر حقوق اينان به اندازه افرادى باشد كه كار كمتر انجام مى دهند، اين ظلم است.

بنابراين وقتى گفته مى شود انسان ها از حقوق مساوى برخوردار هستند، اندازه استحقاقها و كارها نيز ملحوظ است و در اين گونه موارد تعبير صحيح تر اين است كه به جاى «تساوى» از «قسط» و «عدل» استفاده شود.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_____________________

1

-

_35_

چرا در جوامع ما اين اندازه فقر وجود دارد؟

پرسش

چرا در جوامع ما اين اندازه فقر وجود دارد؟

پاسخ

اگر رفتار مسئولين در يك جامعه براساس عدالت باشد و متمكنين نيز حقوق مالي خويش را بپردازند نه بر فقرا ظلم مي شود و نه عده اي رشد مادي غيرمعقول خواهند داشت لذا در حكومت حضرت مهدي (عجل الله تعالي آنگونه كه در روايات آمده است فقير پيدا نخواهد شد به گونه اي كه زكات را از شهري به شهر ديگر مي برند تا فقيري پيدا كنند. اما حكومت اسلامي ما گرچه در راستاي تحقق برنامه هاي اسلام است لكن تا رسيدن به اين آرمان فاصله زيادي دارد.

خداوند متعال در قرآن كريم، در مورد "فقر" چه ميفرمايد و در اين باره چه وظيفهاي را برعهده مسئولان نهاده است؟

پرسش

خداوند متعال در قرآن كريم، در مورد "فقر" چه ميفرمايد و در اين باره چه وظيفهاي را برعهده مسئولان نهاده است؟

پاسخ

در قرآن كريم، فقر به طور كلي به دو معنا آمده است:

الف _ فقر ذاتي; كه اين نوع فقر براي همه موجودات عالم است. كه همان احتياج و نياز همة موجودات است به خداوند متعال در اصل وجودشان، ميفرمايد: "يَ_ََّأَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَآءُ إِلَي اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيد ;(فاطر،15) اي مردم شما (همگي) نيازمند به خدائيد، تنها خداوند است كه بينياز و شايسته هر گونه حمد و ستايش است."

كه اين آيه در واقع "برهان فقر و غني" است كه يكي از دلائل توحيد خداوند به شمار ميآيد.(رجوع كنيد به: تفسير نمونه، آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران، ج 18، ص 220; ج 22 ص 525، دارالكتب الاسلامية.)

ب _ فقر نسبي; كه همان فقر مادي است كه بعضي از افراد يك جامعه نسبت به يكديگر دارند، كه از اين نوع فقر ميتوان به "فقر عارضي" تعبير كرد. اين نوع فقر در قرآن به چند شكل مطرح شده: 1. قرآن كريم از اين نوع فقر گاهي به عنوان نقمت و عذاب الهي ياد كرده و ميفرمايد: "خداوند (براي آنان كه كفران نعمت ميكنند،) مثلي زده است: منطقه آبادي كه امن و آرام و مطمئن بود و همواده روزيش از هر جا ميرسيد، امّا به نعمتهاي خدا ناسپاسي كردند و خداوند به خاطر اعمالي كه انجام ميدادند، لباس گرسنگي و ترس را براندامشان پوشانيد."(نحل، 112)(رجوع كنيد به: آل عمران، 112; ابراهيم، 28.)

2. و گاهي فقر مادي افراد به سبب آزمايش الهي

است كه در واقع سنت خداوند ميباشد كه در اين مورد ميفرمايد: "وَلَنَبْلُوَنَّكُم بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الاْ ئَمْوَ َلِ وَ الاْ ئَنفُسِ وَ الثَّمَرَ َتِ وَبَشِّرِ الصَّ_َبِرِينَ ;(بقره،155) قطعاً همه شما را با چيزي از ترس، گرسنگي و كاهش در مالها و جانها و ميوهها، آزمايش ميكنيم; و بشارت ده به استقامت كنندگان."

كه در واقع اين نوع فقر هم آزمايشي است از براي فقرأ و هم امتحان و آزموني است براي ثروتمندان جامعه.

3. نوع ديگر فقر مادي كه قرآن كريم از آن ياد ميكند; فقري است كه جهادگران در راه خدا دچار آن گشتهاند، كساني كه جهادشان به آنان اجازه تجارت و كسب را براي تأمين هزينه زندگيشان نميدهد; ميفرمايد: "(انفاق شما، مخصوصاً بايد) براي نيازمنداني باشد كه در راه خدا، در تنگنا قرار گرفتهاند; (و توجه به آيين خدا، آنها را از وطنهاي خويش آواره ساخته، و شركت در ميدان جهاد به آنها اجازه نميدهد تا براي تأمين هزينه زندگي، دست به كسب و تجارتي بزنند;) نميتوانند مسافرتي كنند (و سرمايهاي به دست آورند;) و از شدت خويشتن داري، افراد ناآگاه آنها را بينياز ميپندارند; امّا آنها را از چهرههايشان ميشناسي، و هرگز با اصرار چيزي از مردم نميخواهند."(بقره، 273)

امّا وظيفه مسئولان در قبال فقر: بيگمان فقر، بيش از آنكه يك مشكل فردي باشد معضل اجتماعي محسوب شده و همه افراد جامعه در قبال آن مسئولند، به همين جهت خداوند متعال در آيات فراواني از قرآن كريم، همه مؤمنان را تشويق به "صدقه" ميكند و حتي به انفاق مال در راه خداوند، از براي فقرأ و

مساكين، امر ميفرمايد.(رجوع كنيد به: بقره، 261 _ 274.)

و در اين ميان وظيفه مضاعفي را بر دوش مسئولان نهاده و در تقسيم "زكات" و "خمس" كه در واقع يك نوع ماليات اسلامي است، از فقرأ و مساكين، به عنوان اولين گروهي كه بايد مورد حمايت مالي دولت اسلامي از اين بودجه قرار گيرند ياد كرده و ميفرمايد: "زكاتها مخصوص فقرا و مساكين و كاركناني است كه براي (جمع آوري) آن زحمت ميكشند، و كساني كه براي جلب محبتشان اقدام ميشود، و براي (آزادي) بردگان، و (اداي دين) بدهكاران، و در راه (تقويت آيين) خدا، و واماندگان در راه، اين يك فريضة (مهمّ) الهي است."(توبه، 60)(رجوع كنيد به: انفال، 41; حشر، 7; ذاريات، 19; معارج، 25.)

البته پرداختن بخشي از زكات و خمس و فيء، تنها عمل به حداقل وظيفه درا ين مورد است و اِلاّ وظايف ديگري نيز مسئولين در اين زمينه برعهده دارند كه به اختصار عبارتند از: اجراي عدالت اقتصادي، مراقبت از بازار، تأمين مايحتاج اساسي عامه مردم، جلوگيري از ريخت و پاش در اموال عمومي و... كه در اين مورد روايات فراواني داريم.

خلاصة وظيفه مهم دولت مردان در ريشه كني فقر از نظر قرآن كريم، اين است كه چارهاي انديشه كنند تا ثروت فقط در دست اغنيأ و ثروتمندان و ثروت اندوزان گردش نكند; ميفرمايد: "آنچه را خداوند از اهل اين آباديها به رسولش باز گرداند، از آن خدا و رسول و خويشاوندان او و يتيمان و مستمندان و در راه ماندگان است; "كَيْ لاَ يَكُونَ دُولَةَ بَيْنَ الاْ ئَغْنِيَآءِ مِنكُم;(حشر، 7) تا (اين اموال عظيم) در ميان ثروتمندان شما

دست به دست نگردد."(براي آگاهي بيشتر رجوع كنيد به: التنمنية الأقتصادية في الكتاب و السنة، محمد ري شهري، ص 257، دارالحديث / الأخلاق، آيت اللّه سيد عبداللّه شبّر، ص 188، منشورات مكتبة بصيرتي.)

چرا در جامعه ما اين قدر تضاد طبقاتي به چشم مي خورد؟

پرسش

چرا در جامعه ما اين قدر تضاد طبقاتي به چشم مي خورد؟

پاسخ

آنچه در جامعه وجود دارد سطوح مختلف طبقاتي است نه تضاد طبقاتي و علت وجود آن هم يكي دو تا نيست. بهعلاوه جود طبقات در تمام جوامع بشري هست وحتي در نظام هاي ماركسيستي نيز نتوانسته اند آن را ريشه كن سازند.بلكه چنين چيزي شدني نيست. آنچه مي توان و بايد در پي آن بود ايجاد عدالت و مناسبات صحيح انساني و تبعيضزدايي در ميان طبقات مختلف اجتماعي است.{J

در فقر و بدبختي و گرسنگي و برهنگي و زندگي كرده ايم حال اينكه عده اي در از و نعمت به سر مي برند آيا مملكتي كه منادي عدالت است بايد چنين باشد

پرسش

در فقر و بدبختي و گرسنگي و برهنگي و زندگي كرده ايم حال اينكه عده اي در از و نعمت به سر مي برند آيا مملكتي كه منادي عدالت است بايد چنين باشد

پاسخ

با تشكر از اينكه مسائل خود را با ما درميان گذاشته ايد و ضمن تبريك به شما بدان جهت كه توانسته ايد در شرايطيدشوار و طاقت فرسا به تحصيلات عاليه، در رشته اي ممتاز بپردازيد. مناسب ديديم، كه با شما صحبت بيشتري داشتهباشيم. شما و خانواده اتان، در شرايطي دشوار بوده وهستيد، ليكن همواره مي دانيم كه بسياري از مردان بزرگ تاريخ،در زمينه هاي مختلف، علمي، هنري و... در شرايط دشوار و سخت قرار داشته اند. درست است كه شما رنج مي بريد وملالت مي كشيد، ولي همين سختي هاست كه شخصيت آدمي را پرورش و همت هاي بلند را شكل مي دهد. شرايطيكه شما در آن قرار گرفته ايد، بهترين انگيزه براي تلاش بيشتر و كوشش جدي تر شماست. بحمدالله مسير شما مشخصاست. بسياري از افراد با داشتن بهترين امكانات، از موقعيت فردي چون شما برخوردار نيستند و چه بسا آرزو مي كنندهيچ نداشتند ولي دانشجوي رشته پزشكي و داراي استعدادي مثل شما بودند. اين شرايط مي تواند احساسات انسانيو روحي رأفت و رحمت نسبت به بينوايان و بيچارگان را در شما پرورش دهد، تا انشاءالله در آينده بتوانيد از آناندستگيري كنيد و درد آنها را حس نماييد. افزون بر اين در اين جا نكته ديگري نيز مطرح است و آن اين كه ارزش آدميبه چيست؟ آيا كسي كه مال و منال و وضعيت بهتري دارد، از ارزش بيشتري نيز برخوردار است؟ در ديد اهل دنيا چنيناست، ولي نزد خدا ارزش به چيست؟ آيا نزد خدا كه

حق و حقيقت جهان است، سرمايه داران بزرگ دنيا بيشتر ارزشدارند يا همان پدر ومادر شما كه با وجودبيماري و كهولت سن، با فداكاري سعي در آن دارد كه فرزندشان را به جاييبرساند؟ و با وجود احتياج از لقمه نان خويش مي گذرد تا گرسنه اي را سير نمايد. پيامبر خدا(ص) فرمود: «الفقرفخري». «بي چيزي افتخار من است». بايد روي ارزش هاي حقيقي بيشتر تكيه كرد و حقايق را از اعتبارات عرفي جدانمود. آري روي پاي خود بايستيد و به فقر خود افتخار كنيد. چرا كه شما با چنين زمينه هايي به اين جا رسيده ايد. البتهنه آن كه اظهار فقر كنيد بلكه عزت خود را حفظ كنيد. واز تنگدستي خود احساس كمبود و كوچكي نكنيد. شما ارزشداريد يا آن كس كه با وجود شرايط نسبتا خوب و آماده براي تحصيل، هميشه بهانه مي گيرد و به جاي استفاده از شرايطدر مقابل خدا وخلق خدا ناسپاس است؟ شما وقتي ليواني آب سرد مي نوشيد وبه فكر خانواده اشك مي ريزيد،بهترين صفات انساني در شما تجلي يافته است و اميد آن مي رود كه اين احساس تبديل به دركي عميق از مشكلاتهمه محرومان و مستضعفان گردد و در آينده اي نه چندان دور، با پيمودن مدارج عاليه تحصيلي، خدمتگزاري صادق ولايق براي جامعه و خواهران و برادران ايماني خود باشيد. مشكلات با توكل به خدا و عنايات الهي قابل حل است و باقدري پايداري بيشتر رفع خواهد شد. ترديدي نيست كه شما مشكلات و سختي هاي فراواني را تحمل كرده و با آندست به گريبان بوده ايد ومشكلات زياد فشار رواني مضاعفي را بر شما وارد كرده است.. ولي در عين حال وضعيتشما در مقايسه با افراد بسياري

نسبتا روشن تر و بهتر است. نمونه هاي فراواني وجود دارد (انبوه نامه هاي ما شاهد آناست) كه برخي در وضعيتي صدها بار اسفبارتر و دردناك تر زندگي مي كنند. نمونه هاي رنج و سختي فراوان است كهسخن گفتن از آن عمر نوح مي خواهد و هفتاد هزار تن كاغذ نه مثنوي هفتاد من. برادر من. از اينها كه بگذريم، درستاست كه سختي هاي شما جانكاه و كمرشكن بوده و هست، ولي مي دانيد كه سختي ها خود سكوي ترقي و رشد وكمال انساني است؛ مگر نه اين است كه اكثريت قريب به اتفاق شخصيت هاي بزرگ علمي، هنري، اجتماعي، سياسيو ... از كوره سختي ها بيرون آمده اند. كساني كه با سختي ها دست و پنجه نرم نكرده و هيچ گاه طعم نداري و محروميترا نچشيده اند، احساسات متعالي را نيز كمتر در وجود خود مي يابند، گرچه الان از ما و شما بهتران در ناز و نعمتند وليآنها كجا مي توانند احساس شما و امثال شما را در مورد محروميت، جهل و ... داشته باشند. مي دانيد كه مرتاضان، چهرنج ها بر خود هموار مي كنند تا بتوانند به قدرت روح دسترسي پيدا كنند. شما سختي ها را پشت سرگذاشته ايد، از آننيرو بگيريد نه اينكه آنها را در راه تخريب شخصيت خود به كار گيريد. آيا شما كه اين همه بار گران غم و اندوه را پشتسر گذاشته ايد، بايد از خود بي زار و متنفر باشيد يا آناني كه اگر كمترين دشواري ببينند فريادشان به آسمان بلندمي شود. قدر خود را بدان، كه كوهي از صبر، استقامت و احساس هاي متعالي هستي و اين ويژگي ها آسان و ارزان به دست نيامده است. آينده اي را براي خود ترسيم كن كه با موقعيت مناسب شغلي بتواني دست افتادگان را

بگيري و بهخانواده خود رسيدگي كني و مرهمي بر زخم ها و دردهاي آنان باشي.

دنيا و هر چه در اوست هيچ است و تو همه Eچيز تا چند اي همه چيز غم بهر هيچ خوري
اهدافي بلند، زندگاني آبرومند، شخصيتي ممتاز و به تمام معنا انسان و دلسوز، و همسري مناسب مهربان و ... اينهارا در نظر بگير و با توكل بر خداوند عزم خود را براي رسيدن به آن جزم كن، بدون كمترين ترديد به آنها خواهي رسيد.واقعيت خود را بشناس و به آن ايمان داشته باش و خود را دست كم نگير. تو همان هستي كه كوه رنج و سختي را بردوش داشته اي و به اين جا رسيده اي استقامت كن.. نيرويت را به جاي تلف كردن براي گذشته در اهداف آتيه خويشمتمركز كن. از گذشته فقط درس هاي آن را به ياد داشته باش. برخيز، بكوش، دگرگون شو، دگرگون كن، بشتاب، همتكن، و شكر خداوند مهربان بگذار كه ترا از گردنه هاي بلند حوادث، سالم عبورداد وهم از او مدد بجوي كه همواره ياورو پشتيبانت خواهد بود.. و بالاخره بگذار كه بازبان حافظ شيرازي حرف را به آخر برسانيم.

يوسف گم گشته باز آيد به كنعان غم مخور Eكلبه احزان شود روزي گلستان غم مخور
اي دل غمديده حالت به شود دل بد مكن Eوين سر شوريده بازآيد به سامان غم مخور
دور گردون گر دو روزي بر مراد ما نرفت Eدائما يكسان نباشد حال دوران غم مخور
هان مشو

نوميد چون واقف نيي از سر غيب

Eباشد اندر پرده بازي هاي پنهان غم مخور
ضمنا درموقع اندوه اين ذكر راتكرار كن. لا اله الا انت سبحانك اني كنت من الظالمين در كتاب «تهذيب» (ج 6 ، ص170) از امام صادق(ع) روايت شده است كه ذكر فوق براي رفع اندوه است و چون بنده آن را بگويد خداوندمي فرمايد: فاستجبناله ونجيناه من الغم و كذالك ننج المومنين .

ضمنا نامه شما را بدون نام و آدرس به مسؤولين منعكس خواهيم كرد.

بيعدالتي هايي كه در جامعه مشاهده مي كنم مرا نسبت به آينده و ادامه تحصيلات مايوس كرده است اينها را چگونه توجيه مي كنيد؟

پرسش

بيعدالتي هايي كه در جامعه مشاهده مي كنم مرا نسبت به آينده و ادامه تحصيلات مايوس كرده است اينها را چگونه توجيه مي كنيد؟

پاسخ

در اينكه مقيد به عبادت و ساير جهات شرعي هستيد، جاي بسي خوشوقتي است. اميد است اين راه را، هميشه وتوأم با معرفت و معنويت ادامه دهيد و به درجات و مراحل كمال دست يابيد.

در جواب اين سؤال كه در جامعه چه مي گذرد و چرا برخي بايد ماشين چهل ميليوني سوار شوند و برخي درمشكلات اوّليه زندگي گرفتار باشند؟ مي گوييم: درست است كه جامعه ما نبايد چنين باشد ولي اين دليل نمي شود كهشما خود را نگران ساخته و نسبت به آينده خويش بدبين باشيد. چون نفس اين افكار و تخيلات، منجر به تضعيف وعقب ماندگي شما خواهد شد. البته همگي بايد در مورد بي عدالتي، حساس باشيم؛ چرا كه عدالت از ارزشمندترينآرمان هاي انساني است، ولي در نحوه برخورد با اين مسأله، بايد دقيق بود و به دور از شتابزدگي عمل نمود؛ زيرابرخوردهاي احساسي و شتابزده با اين موضوع، عوارض نامطلوبي از خود به جا خواهد گذاشت.

پس درس را با جديت بخوانيد، چون در سايه علم و كسب دانش است كه انسان به مدارج عالي كمال نائل مي شود.علاوه بر اينكه همين تحصيلات، مايه اشتغال بهتر و حل مشكلات مادي نيز خواهد شد.

اگر افراد درست درس بخوانند و از منفي گرايي برحذر باشند و با شادي و جدّيت وظايف دانشجويي خويش راانجام دهند، مطمئن باشيد آينده خوش و سرنوشت درخشاني خواهند داشت. كسي بايد از آينده خويش نگران باشدكه دچار سستي، كسالت، منفي گرايي و به بيراهه رفتن است. بلي افراد تنبل، لاابالي و هوسران بايد

از آينده خويشنگران باشند، ولي افراد جدي، پركار، صالح و پرهيزگار، نبايد نگران بيكاري آينده باشند. آن همه دانشجو پس ازفراغت از تحصيل، به هر حال جذب بازار كار مي شوند. به شما توصيه مي كنيم كه كتاب هايي را كه تحت عناوين رازموفقيت و... نوشته شده مطالعه كنيد كه حتما در روحيه شما مؤثرخواهد بود. شگفتا كه شما نگران اين هستيد كه آيا درآينده كاري پيدا مي كنيد يا با مشكل بيكاري روبه رو خواهيد شد، در حالي كه بايد در فكر ابتكار، خلاقيت و طرحنويني در سطح كشور بلكه در سطح جهان باشيد، «فلك را سقف بشكافيم و طرحي نو دراندازيم». ما به شما اطمينانخاطر مي دهيم كه اگر:

الف) به درستي و با جديت درس بخوانيد،

ب ) تقوا و تعهد الهي را شعار و پيشه خود گردانيد،

ج ) از منفي گرايي بر حذر باشيد، آينده درخشاني را در پيش روي خواهيد داشت.

بنابر اين بدبيني نسبت به آينده را كنار بگذاريد، البته منظور از اين حرف، داشتن يك خوش بيني كاذب نيست، بلكهمقصود اين است كه اوّلاً بدانيد بدبيني، موجب دلسردي، يأس و همان ناراحتي هايي مي شود كه از آن رنج مي بريد.دوم اينكه انسان هدف دار و آرمان خواه، بايد از هيچ مشكلي باك نداشته باشد و از مشكلات و سختي ها به گرمياستقبال كند و با دست و پنجه نرم كردن با ناملايمات، راه را به سوي هدف هموار نمايد. تاريخ بشريت نشان مي دهدكه انسان هاي مرفه و كام جو، در هيچ زمينه اي برجستگي و فرزانگي نيافته اند و بنيانگذاران كاخ رفيع رشد و تكاملبشري در همه امور، انسان هايي بوده اند كه از كوره راه و تنگناهاي سخت و طاقت فرساي زندگي، عبور كرده و درراستاي اهداف بلند خويش

اندكي از پاي ننشسته اند. ديگر آنكه مطمئن باشيد اگر شما در درس هاي خود، فردي كوشاو موفق باشيد و براي آينده كشور از نظر علمي، فردي توانا و برازنده باشيد، لازم نيست دنبال كار برويد؛ بلكه كار بهدنبال شما خواهد آمد و از هر سو ديگران در جست وجوي شما خواهند بود. بنابر اين كوشش خود را با عشق وعلاقه مندي و با صلابت و استواري، هم چنين با اخلاص و با اتكا به خداوند متعال صد چندان كنيد. بدون شكعنايات رباني يار و مددكار شما خواهد بود.{J

چرا در جامعه ما, ثروتمندان و افراد بي دين در آسايش و مستضعفين در رنج و زحمت اند؟

پرسش

چرا در جامعه ما, ثروتمندان و افراد بي دين در آسايش و مستضعفين در رنج و زحمت اند؟

پاسخ

اقتصاد سالم به اين معنا نيست كه افراد جامعه به هيچ وجه از نظر مالي با هم تفاوت نداشته باشند و همه با هممساوي باشند، بلكه اقتصاد سالم اقتصادي است كه هر كس به ازاي زحمت و فعاليت اقتصادي خويش به نتيجه برسدو اين طور نباشد كه بعضي با زحمات طاقت فرسا مستضعف باشند و در مقابل گروهي از ثروت هاي بادآورده، بهره مندگردند، اما در اين كه جامعه فعلي ما داراي نواقص و مشكلاتي است، شكي نيست و اين نواقص علّت هاي مختلفيمي تواند داشته باشد، از قبيل: بيماري نظام اقتصادي كشور، عدم تقيّد گروهي از مردم و مسؤولان به احكام و موازينشرع كه منجر به رعايت ننمودن حقوق ديگران مي شود و عدم عزم همگاني براي رفع اين مشكل. اميد است با عملبه دستورهاي علمي و عملي اسلام و پيروي از نصايح دلسوزان انقلاب، جامعه به جايگاه مطلوب برسد.

در جامعه كنوني ما كه يك جامعه اسلامي و ديني مي باشد بايد اين همه تضاد طبقاتي وجود داشته باشد به طوريكه دقيقا مردم از نظر مادي به دو گروه تقسيم شده اند چه كسي پاسخگوي وضعيت بوجود آمده است؟

پرسش

در جامعه كنوني ما كه يك جامعه اسلامي و ديني مي باشد بايد اين همه تضاد طبقاتي وجود داشته باشد به طوريكه دقيقا مردم از نظر مادي به دو گروه تقسيم شده اند چه كسي پاسخگوي وضعيت بوجود آمده است؟

پاسخ

سؤال دامنه وسيع و گسترده اي دارد، ولي ما تلاش مي كنيم كه با رعايت اختصار چند نكته را بررسي نماييم:

الف) در اين كه هم اكنون در جامعه اسلامي ما فاصله طبقاتي رنج آوري وجود دارد جاي بحث نيست. البته ممكن است گفته شود شكاف طبقاتي در كشورهاي سرمايه داري به مراتب وسيع تر و عميق تر از ايران اسلامي ماست ولي بدون ترديد جامعه ما نيز به نوبه خود به اين بليّه جانكاه مبتلا است.

ب ) اما اين كه چه عواملي منجر به فاصله طبقاتي گشته است طبيعي است كه عوامل گوناگوني دخيل است.

1- آنچه از فاصله طبقاتي هم اكنون در ايران مي گذرد مسأله نوظهوري نيست، بلكه ميراث شومي است كه از گذشته به ما رسيده است كه ذيلاً به برخي از آنها اشاره مي كنيم.

2- استعداد ذاتي افراد رانبايد از نظر دور داشت، برخي تواناتر و برخي كندتر هستند و برخي دچار معلوليت هاي جسمي و ذهني بوده و در نتيجه عقب مي مانند،

3- مسأله تكنولوژي و صنعت نيز نقش مؤثري را ايفا مي كند. به عنوان مثال: ديروز محيط كارگري محدود به كارگاه هاي كوچك مي شد و تفاوت فاحشي بين حقوق كارگر و كارفرما احساس نمي شد ولي «غول صنعت» ناگهان سر برآورد و كارگاه كوچك مبدل به كارخانه عظيمي شد و با افزايش توليد ثروت سرمايه داران به طور تصاعدي افزوني گرفت درحالي كه حقوق كارگر تقريبا ثابت ماند؛ (همين نكته را در كشاورزي و

ساير ابعاد توليد و درآمد مقايسه كنيد)،

4- نظام اقتصادي غلط و بيمارگونه،

5- طفره رفتن از پرداخت حقوق قانوني (ماليات) و حقوق شرعي (خمس و زكات)،

6- احتكار و گران فروشي،

7- رباخواري،

8- خيانت به بيت المال و اموال دولتي،

9- كلاهبرداري وخيانت به ديگران،

10- احيانا و به ندرت حوادث غيرمترقبه هم دخيل است. نظير اين كه تاجري مقدار زيادي از يك جنس را خريده و ناگهان بر اثر پيشامدي قيمت آن چند برابر شده است يا فرض بفرماييد كسي چند هكتار زمين زراعي داشته و بر اثر موقعيت غيرمترقبي كه آن زمين پيدا كرده، قيمت آن به چندين برابر افزايش يافته است و...،

11- ضعف مديريت كارگزاران اقتصادي،

12- نقش واسطه ها و دلال ها در اجحاف به طبقه ضعيف،

13- اسراف و ريخت و پاش هاي كلان كه در نهايت به دوش فقرا و قشر آسيب پذير بار مي شود،

14- فشار و دخالت عوامل خارجي،

15- نبود كار و اشتغال نيز عقب ماندگي و فلاكت را در پي خواهد داشت.

ج ) اما چگونه مي توان از پيشرفت اين فاصله جلوگيري كرد؟ راه كارهاي گوناگوني وجود دارد كه بايد مورد توجه قرار گيرد:

1- در درجه اول بايد اين نظام اقتصادي بيمار را جراحي و معالجه كرد،

2- پرورش مديران كارآمد و با تجربه،

3- جدي گرفتن پرداخت ماليات هاي قانوني و هم چنين گرفتن اخماس و زكوات و پرداخت آن در مصالح عامه اي كه شرع مقدس تعيين فرموده است،

4- زمينه كار و توليد را به طور عادلانه براي همه اقشار فراهم ساختن،

5- تا آنجا كه امكان دارد به مقابله با فشارهاي خارجي پرداختن و كوتاه كردن دست هاي مرئي و نامرئي عوامل خارجي،

6- جلوگيري از اسراف و حيف و ميل و با صرفه جويي زمينه رفاه عامه مردم

فراهم كردن،

7- همان گونه كه اسلام اخطار شديد فرموده (سوره توبه، آيه 34) با زر اندوزي و انباشتن ثروت، قاطعانه برخورد كردن،

8- برخورد جدي با افراد خائن و اختلاس گر در بيت المال،

9- سياست تربيتي نظام به گونه اي باشد كه مردم از دوران ابتدايي تا مراحل عالي، مملكت را خانه خود و ساير افراد را همچون اعضاء يك خانواده احساس كنند و رهيافت هر كس تنها به منافع شخصي نباشد. 10- حقوق كارگر منصفانه ادا گردد و از بيمه و سهام و ساير مزايا برخوردار شوند و در جمع از ميزان سود كارخانه دار كاسته و به ميزان حقوق كارگز افزودن،

11- به طوري كه ملاحظه مي شود پديده تورم و تبعيض ناشي از عوامل و آسيب هاي متعددي است و نمي توان اين ضعف را ناشي از يك شخص يا سازمان و وزارتخانه دانست. براي حل اين مشكل مكانيسم نظام و دولت بسيار سرنوشت ساز خواهد بود و صدا و سيما بايد در ترويج الگوي مصرف سالم كمك كند و آحاد مردم بايد با نظارت عمومي و همياري اين مشكل را به حداقل برسانند. البته با روشن بيني مردم و دل زدگي از افراطيون سياسي، اميد حضور بيشتر نيروهاي ارزشي، كم توقع و پر كار در عرصه هاي مختلف جامعه مي رود.

در خاتمه اين قسمت، جهت اطلاع بيشتر مطالعه چند كتاب پيشنهاد مي گردد:

1- اقتصاد ما، ج 1، ص 353 و ج 2، ص 303، سيد محمد باقر صدر

2- اسلام و اجتماع، ص 38 و ص 92، علامه طباطبايي

3- مسائل عصر ما، ص 103، شهيد هاشمي نژاد

4- نابرابري اجتماعي، ادوارد ج. كرب، ترجمه: محمد سياهپوش

5- جامعه شناسي قشرها و نابرابري ها، گروهي از

نويسندگان

6- اسلام و نظام طبقاتي، ص 123، محمد قطب

7- شناخت اسلام، 506، شهيد بهشتي و باهنر و علي گلزاده غفوري

موضوع 1. آزادي : تساوي حقوق براي همه دستگيري از مظلومان جامعه، كاهش اختلاف طبقاتي 2.اقتدار : استقلال، رسيدن به قله هاي علم 3. سعادت : معنويت، رفاه، امنيت

اشاره

_ نقش نسل نوجوان و جوان كشور درتحقق اين آرمانها چيست؟

پرسش

موضوع 1. آزادي : تساوي حقوق براي همه دستگيري از مظلومان جامعه، كاهش اختلاف طبقاتي 2.اقتدار : استقلال، رسيدن به قله هاي علم 3. سعادت : معنويت، رفاه، امنيت

_ نقش نسل نوجوان و جوان كشور درتحقق اين آرمانها چيست؟

پاسخ

طبيعي است از جواني با درايت و درك شما، جز اين انتظار نمي رود. اين كه فقط انسان از ديگران انتقاد و گلايه داشته باشد ولي به نقد خودش نپردازند و در شناخت وظيفه خويش و تكليف خودش در شرايط گوناگون سياسي و اجتماعي همّت نگمارد، نبايد انتظار داشته باشد تحوّلي در جامعه اش صورت بگيرد، ولي اگر همزمان به اداي تكليف و وظيفه ديني، ملّي، اجتماعي و صنفي خويش همّت بگمارد و انجام وظيفه را از ديگران نيز مطالبه كند و اين تفكر و انديشه به عنوان يك فرهنگ عموميت پيدا كند، بسياري از معضلات اجتماعي و نابسامانيها مرتفع خواهد شد.

در سؤال قبلي توضيح داده شد كه در اسلام تساوي در حقوق وجود ندارد و بلكه عدالت مطرح است. آنچه مي توان عنوان كرد، اين است كه در شرايط كاملاً مساوي، افراد از حقوق مشابه و همانندي برخوردارند؛ البته چنين تشابه و تساوي محقق شد!

و نيز در همان سؤال، به وظايف جوانان و نوجوانان اشاره شد. در تكميل آن نكاتي بيان مي شود. اميد آن كه شما جوان عزيز و باصفا و پرانرژي، با همّت والا و همسو نمودن ديگر دوستانت، بتواني طرح نو دراندازي و رونق و پيشرفتي مضاعف در امور حاصل شود.

امام خميني( مي فرمايد : "راه اصلاح يك مملكت، فرهنگ آن مملكت است. اصلاح بايد از فرهنگ شروع بشود. دست استعمار توي

فرهنگ ما كارهاي بزرگ مي كند، نمي گذارد جوانهاي ما مستقل بار بيايند، نمي گذارند در دانشگاه جوانهاي ما درست رشد بكنند. اگر فرهنگ درست بشود، يك مملكت اصلاح مي شود، براي اينكه از فرهنگ است كه در وزارتخانه ها مي رود، از فرهنگ است كه در مجلس مي رود، از فرهنگ است كه كارمند درست مي شود." (1) برادر عزيز، مشاهده مي كني كه آن امام فقيد، اصلاح فرهنگ (اعتقادات و باورها و ارزشها و سيستم آموزشي و آداب و رسوم و ... ) را شرط اصلاح جامعه مي داند. اگر نسل جوان اصلاح بشود، جامعه در آيندة نزديك اصلاح خواهد شد و اگر جوان به فساد كشيده شوند، جامعه در منجلاب تباهي فروخواهد غلطيد. بايد مراكز آموزشي (مدارس و دانشگاهها)، محيطي باشد كه انسانهاي مهذّب بپروراند و اصلاح اين محيطها تا

حدود بسيار زيادي به فعاليّت و تلاش جوانان پرشور و نشاط حاضر در آن محيطها بستگي دارد. اگر خود جوانان انگيزه براي پيشرفت و تعالي نداشته باشند، معلم كاري از او ساخته نيست؛ البته معلم مي تواند نقش ايفا كند ولي براي دانش آموزي كه پذيرفته باشد حضورش در مدرسه و عمل به سخنان معلم، موجب سعادت است؛ ولي اگر جوان در كلاس احساس كند براي فرار از خانه يا دل خوشي پدر و مادر يا اين كه بيسواد نباشد تا مردم مسخره اش كنند و يا رسيدن به مقام و منصب، سركلاس حاضر باشد و درس را نه به عنوان يك تكليف، بلكه به عنوان يك وظيفه زوري و جبري بخواند، پيشرفتي حاصل نمي شود.

امام خميني( ، در خصوص چگونگي اصلاح فرهنگي، مي

فرمايد : بايد در فرهنگ توجه به آن داشته باشيد و كوشش بشود كه خودتان را پيدا كنيد. گم كرده ايم خودمان را. تمام مفاخر شرقي را گذاشته ايم و هي رفتيم سراغ مفاخر غرب؛ آن هم نه آني كه آنها دارند، آني كه به ما مي دهند.(2) ملاحظه مي كني كه امام راه اصلاح فرهنگ را، اصلاح خويش و رسيدن به خودباوري و دوري از خودباختگي مي داند. بايد گذشتة خودمان را بشناسيم، مفاخر را بشناسيم و باور كنيم كه ما هم مي توانيم مثل آنان بشويم، اگر بخواهيم. اخلاق فردي و اجتماعي يكي از مسائل عمده اي است كه در اصلاح فرهنگ تأثير بسزايي دارد. مثلاً اگر افراد يك جامعه وقت شناس باشند، سرنوشت فوق العاده اي پيدا مي كنند. اگر وجدان كاري و انضباط كاري داشته باشند، پيشرفت و سعادت فوق العاده اي نصيب آنها مي شود. اگر خطرپذير باشند و عافيت طلبي نكنند و دنبال راحتي خودشان نباشند و حاضر باشند در ميدانهاي سخت وارد بشوند، مسلّماً پيشرفت خواهند كرد و ...

آرزو مي كنم شما جوانان عزيز، با همّت والا، در جهت اصلاح فرهنگ جامعه تلاش كنيد؛ با فراگيري علم و دانش عمل به آن، اصلاح اخلاق فردي و اجتماعي و روحية كار و تلاش و پشتكار و جدّيت روزافزون و دوري از تنبلي و سستي و ركود و رخوت.

علاج مشكلات كشور اصلاح فرهنگي است و اصلاح فرهنگ نيز جز با همّت و پشتكار و جدّيت بي وقفه و تحرك و پويايي و آگاهي و فضيلت خواهي نسل جوان، محقق نمي شود.

موفق و سربلند باشي.

________________________________________

منابع و مآخذ :

1. 19/10/1356

22/6/1358

آيا فقير و غني هميشه وجود خواهد داشت يا ممكن است روزي كاملاً از بين برود ؟چگونه، لطفاً توضيح دهيد.

پرسش

آيا فقير و

غني هميشه وجود خواهد داشت يا ممكن است روزي كاملاً از بين برود ؟چگونه، لطفاً توضيح دهيد.

پاسخ

دوست خوبم سلام ؛سؤال شما مرا به ياد مدينه فاضله موعود انداخت .همان مدينه كه در قرآن وروايات وعده تحقق آن داده شده است. اگر مروري كوتاه بر تاريخ بشريت داشته باشيم به وضوح در مي يابيم كه فقير و غني در طول تاريخ وجود داشته است . اگر چه فقر و ثروت وسيله آزمايش الهي است اما از اين نكته نبايد غافل بود كه نا برابري طبقاتي و وجود فقير و غني در همه جوامع از يك سو به خود افراد بستگي دارد كه به دنبال كار و تلاش بروند يا نه از سوي ديگر به عدالت اجتماعي وتوزيع عادلانه ثروتها وابسته است.

آرزوي بهتر زيستن و داشتن زندگي آرام با زندگي بشر عجين شده است.محروميّت روز افزون طبقه ضعيف ،استمداد گرسنگان جهان وگسترش فقر و بيكاري ، وجدانهاي زنده و حسّاس را پريشان نموده است. در اين ميان مسلمانان آگاه به ويژه شيعيان از يأس و نوميدي دوري گزيده ومنتظر روز موعود اسلام ومدينه فاضله آن هستند.

در عصر ظهور ، مدينه فاضله اسلامي،در حقيقت آرمان شهر و آسايش همگاني . رفاه تنعم به گونه اي خواهد بود كه ديگر نيازمندي در سطح جامعه يافت نمي شود ،چون توزيع عادلانه منابع و ثروت جايي براي فقر و طبقه ضعيف باقي نمي گذارد در اين جامعه ديگر مانند جوامع امروزي عمل نمي شود . امروزه بيش از 80% ثروت در دست كمتر از بيست در صد و 20% ثروت ديگر در دست هشتاد در صد مردم است

ودر جامعه مهدوي چنين نخواهد بود .به علاوه در اين عصر به جهت اجراي عدالت ،آسمان بركات خود را از مردم دريغ نمي كند. و زمين هر چه دارد در اختيار بشر قرار مي دهد . بنابر اين در شهر عدالت رفاه و آسايش عمومي خواهد بود. حقوق افراد، آنقدر بالا مي رود كه در هيچ جامعه اي فقيري پيدا نمي شود وهمه به سرحدخودكفائي مي رسند.

رسول خدا ? مي فرمايند:زمين در آن عصر قطعات كبد خود رابراي او بيرون ميفرستد و او ثروت بدون شماره خود را در ميان مردم پخش مي كند.

و در حديثي ديگر ميفرمايند:شمارا به ظهور حضرت مهدي ? بشارت مي دهم كه زمين را پرازعدالت مي كند ، همان جوركه پراز جور ستم شده است. ساكنان آسمانها و زمين از او راضي مي شوند واموال وثروتها را به طور صحيح تقسيم مي كند.

شخصي پرسيد:تقسيم صحيح ثروت چيست ؟فرمود: به طور مساوي درميان مردم تقسيم شود ودلهاي پيروان محمدرا پراز بي نيازي كند و عدالتش همه را فرا گيرد ، تا آنجا كه دستور دهد كسي با صداي بلند صدا زندكه هركس نيازمالي دارد ، برخيزد.

هيچ كس جز يك نفر بر نمي خيزد،سپس امام دستور مي دهد مال قابل ملاحظه اي به او بدهند ، امّا اوبه زودي پشيمان ميشودكه چرا آنقدر حريص بوده و مال را بر مي گرداند.

پس هموطن گرامي روزي خواهد رسيد كه فقير و غني در جامعه وجود نداشته باشندبلكه همه افرادي غني وبي نيازباشند . بيائيدبااعمال خودوبادعازمينه ظهورمهدي ? رامهيّا كنيم انشاءالله بزودي شاهد عدالت مهدوي در مدينه فاضله باشيم.

جنبش عدالت خواهي چيست؟ابتدا كجا مطرح شد ؟ راهكارهاي عملي كردن آن در سطح جامعه و دانشگاه توسط دانشجويان چيست.

پرسش

جنبش عدالت خواهي چيست؟ابتدا كجا

مطرح شد ؟ راهكارهاي عملي كردن آن در سطح جامعه و دانشگاه توسط دانشجويان چيست.

پاسخ

: عدالت اجتماعي از آرمانهاي مقدس اسلام و همه مصلحان مي باشد و در اين ميان آنچه مهم است , راه رسيدن به عدالت اجتماعي است . تقسيم بالسويه امكانات در جامعه اسلامي , از جمله پايه هاي اجراي عدالت است ; ولي بايد توجه داشت كه تقسيم بالسويه امكانات , الزاما مساوي با كار يكسان و دستمزد يكسان نيست.

به عبارت ديگر امكان رشد و بالندگي و برخورداري از مواهب اجتماعي براي همه طبقات و اقشار بدون تبعيض فراهم باشد و عده اي خاص به دليل برخورداري از قدرت يا نفوذ و ثروت و... رانت خواري نكنند و بدون استحقاق از بيت المال يا امتيازات اجتماعي، استفاده نكنند.

بنا بر اين بين معناي مساوات و عدالت نبايد خلط شود چون كه مساوات دو معني مي تواند داشته باشد. اگر مقصود عدم توجه به استحقاق افراد باشد بي شك با عدالت اجتماعي (رعايت حقوق ) منافات دارد و در واقع عين ظلم است . مثلا" اگر كسي دو برابر ديگري از جهت كمي و كيفي كار كند ولي به هر دو مزد يكسان داده شود (در حالي كه يكي استحقاق بيشتري از ديگري داشته ) چنين عملي بي شك ظلم است . اما مساوات معناي ديگري دارد كه در تعابير عرفي نيز بسيار به كار مي رود و آن به معناي عدم تبعيض و برخورد يكسان با افراد است كه در واقع به اين معنا است كه اگر دو نفر استحقاق يكسان دارند بين آنان تفاوت و تبعيض گذاشته نشود, چنين معنايي

بي شك همان عدالت اجتماعي است و عدم رعايت مساوات (در اين معنا) ظلم است . مثل آن كه يكي را صرفا" به دليل قرابت فاميلي يا قدرت و نفوذ سياسي يا مالي بر ديگري ترجيح دهند در حالي كه هر دو از استحقاق يكسان برخوردارند و بلكه شايد شخص طرد شده استحقاق بيشتري داشته است . در واقع پارتي بازي و بحث استفاده از رانت و امثال آن كه در دوران ما مطرح است نقض چنين معنايي است , (ر.ك : عدل الهي , شهيد مطهري , ص 56).

متأسفانه عليرغم اهتمام فراوان دين مقدس اسلام و بزرگان الهي بر رعايت عدالت اجتماعي در تمامي عرصه هاي جامعه , و تأكيدات فراوان امام راحل (ره ) و مقام معظم رهبري در اين خصوص , هنوز در جامعه اسلامي ما شاهد وجود برخي از بي عدالتي ها مي باشيم كه به هيچ وجه زيبنده حكومت و جامعه اسلامي نبوده , و نظام اسلامي موظف به مبارزه و محو تمامي اشكال بي عدالتي در جامعه مي باشد بر اين اساس راهكارهاي اقدامات مبارزه اصولي با بي عدالتي هاي موجود در جامعه را مي توان در موارد ذيل به صورت مختص بيان نمود:

الف - توجه جدي به رعايت عدالت اجتماعي در برنامه ريزيهاي توسعه و سازندگي كشور: پس از دوران دفاع مقدس و آغاز دوران بازسازي كشور مدل براي توسعه اقتصادي و اجتماعي در پيش گرفته شد كه اين مدل موجب بروز تضادهاي ارزشي و فاصله گرفتن جامعه از شاخص هاي مطلوب گرديد. به گونه اي كه توسعه نتايج عكس خود را ظاهر ساخت و فاصله ها

را تشديد نمود. اين عامل در برخي از تحليل ها و تحقيقات به عمل آمده , عامل اصلي افول ارزشها و ايجاد نابرابري در جامعه دانسته شده است .

حضرت آيت الله خامنه اي ضمن انتقاد از اين روند, مي فرمايند: ((در اين مرحله از انقلاب , هدف عمده عبارت است از ساختن كشور نمونه كه در آن , رفاه مادي هم راه با عدالت اجتماعي و توأم با روحيه و آرمان انقلابي , با برخورداري از ارزش هاي اخلاقي اسلام , تأمين شود. هر يك از اين چهار ركن اصلي ضعيف يا مورد غفلت باشد, بقاي انقلاب و عبور از مراحل گوناگون آن ممكن نخواهد شد)), (حديث ولايت , ج 1, ص 286 و 287).

و در جاي ديگر مي فرمايند: ((در نظام جمهوري اسلامي ايران اساس همه فعاليت ها بايد مبتني بر عدالت باشد زيرا قسط و عدل از همه آرمان ها و اهداف نظام اسلامي والاتر و بارزتر است و بر اين اساس رونق و شكوفايي اقتصادي هنگامي خوب و ارزشمند است كه جهت آن مبتني بر اقامه قسط و عدل در جامعه باشد. رشد اقتصادي در جامعه ما هدف اصلي هم نيست , بلكه رشد اقتصادي جزئي از هدف ماست و ركن ديگر عبارت از عدالت است ... هر برنامه اقتصادي آن وقتي معتبر است كه يا خودش به تنهايي , يا در مجموع برنامه ها ما را به هدف عدالت نزديك كند, و الا اگر ما را از عدالت اجتماعي دور كند, فرض بر اين كه به رشد اقتصادي منتهي بشود كافي نيست )), (روزنامه رسالت , 9/3/1372).

ب -

برخورد فيزيكي , مصادره و بازپس گيري اموال غاصبان و صاحبان ثروتهاي نامشروع و بادآورده : امام علي (ع ) دو اقدام مهم و انقلابي را سرلوحه اقدامات حكومت عدل خويش قرار دادند: 1- مصادره و باز پس گيري اموال غاصبان 2- احيا سنت برابري و مساوات در بهره مندي از بيت المال .

حضرت آيت الله خامنه اي در اين زمينه مي فرمايند: ((... با قوانين لازم و تأمين امنيت قضائي در كشور بساط تجاوز و تعدي به حقوق مظلومان و دست اندازي به حيطه مشروع زندگي مردم , جمع شود...)), (حديث ولايت , ج 1, ص 287). و در فرمان مبارزه با فساد كه در يازدهم ارديبهشت ماه 1380 خطاب به سران سه قوه صادر فرمودند بر اين امر مهم تأكيد نمودند كه خود بيانگر, عزم , همدلي و همكاري قواي سه گانه با برنامه ريزي هاي دقيق و حساب شده براي ريشه كن كردن فساد و تحقق عدالت اجتماعي مي باشد.

ج - پيشگيري از پيدايش ثروتها و ثروتمندان نامشروع جديد: يكي ديگر از راههاي مبارزه با وجود بي عدالتي در جامعه , جلوگيري از روي آوردن و دلباختگي واليان و كاپردازان حكومتي به اندوختن ثروت و افزودن بر حجم دارايي خويش است در اين راستا اهم اقدامات پيشگيرانه عبارتند از:

1- اسوه و نمونه بودن مسؤولان حكومت براي ديگر كارگزاران : امام علي (ع ) مي فرمايند: ((ان الله تعالي فرض علي ائمه الحق ان يقدروا انفسهم بضعفه الناس , كيلا يتبيغ بالفقير فقره ; خداوند بر امامان حق فرض و واجب فرموده , خود را با اقشار ناتوان و محروم

جامعه اندازه گيري كنند و زندگي خود را با آنان برابر نهند. تا تنگدستي فقير, او را به هيجان نياورد و موجب هلاكت و نابودي او نگردد)), (نهج البلاغه , خطبه 209, ص 325)

2- زير نظر گرفتن رفتار اقتصادي نزديكان : حضرت علي (ع ) در فرازي از عهدنامه مالك اشتر, در اين زمينه مي فرمايند ((والي را نزديكان و خويشاونداني است كه خوي برتري طلبي و گردن فرازي دارند و در داد و ستد, كمتر حاضر به رعايت انصافند, وظيفه تو, آن است كه ريشه ستم چنين افرادي را قطع نمايي )), (نهج البلاغه , نامه 53, ص 441).

3- بازرسي , نظارت , حراست و مراقبت دولتي و نظارت بر دارايي كارگزاران : حضرت آيت الله خامنه اي در اين زمينه مي فرمايند: ((بايد در گزينش كارمندان دولت دقت لازم صورت گيرد و به دنبال گزينش خوبان , نظارت بر كار آنان نيز ضروري است , چون مقام و قدرت , غالبا" اخلاق و رفتار مسؤولان را تغيير مي دهد, بنابراين اگر بعد از گزينش حتي افراد پارسا و كاردان , از بالا بر عمل كرد آنان نظارت دقيقي نشود, ممكن است به تدريج تغيير رويه داده و به سبب سستي در انجام وظيفه موجب بي اعتمادي ملت نسبت به دستگاه حكومت اسلامي شوند...)), (فجر انقلاب در بهار قرآن , ص 203 و 205).

د - بالا بردن ميزان آگاهي مردم : با بالا رفتن ميزان آگاهي مردم , درك آنها از حقوقشان افزايش مي يابد و بي عدالتي را نمي پذيرند و به انحا مختلف براي دستيابي به حقوقشان مي كوشند از اين

طريق قشر متوسط گسترش و نقش آنها در تصميمگيريهاي سياسي افزايش مي يابد.

ه - توجه جدي به گسترش و تثبيت ارزشهاي اسلامي در جامعه : زيرا وجود ارزشهاي اسلامي مانند ايمان , تقوا, تعهد و... موجب ايجاد و اجراي عدالت در سطح جامعه مي شود قرآن كريم مي فرمايد ((اعدلوا هو اقرب للتقوي )), (مائده / 8) امام علي (ع ) نيز مي فرمايد: ((قد الزم نفسه العدل فكان اول عدله نفي الهوي عن نفسه ; هر كه مي خواهد به حليه عدل و داد آراسته شود مي بايست هوا و هوسهاي گوناگون را از خود دور كند)), (نهج البلاغه , خطبه 87). لذا براي مبارزه با بي عدالتي در جامعه , تحقق باوري عميق , دروني ريشه دارد, عقلاي و مبتني بر نظام ارزشي اسلام در مديران جامعه - به معني كساني كه در دستگاههاي رسمي تقنيني , اجرايي , قضايي , نظامي , و انتظامي , آموزشي , فرهنگي و تبليغي و نيز دستگاهها و نهادهاي غير رسمي ولي مؤثر جامعه نقش تعيين كننده , ايفا مي كنند, لازم و ضروري مي باشد و بايد اين نظام ارزشي در 1- رفتار حقيقي و حقوقي مديران , 2- ساختار كلان كشور 3- برنامه هاي اجرايي , تبلور و تجلي يابد.

و - فراهم نمودن امكانات و شرايط و فرصتهاي مساوي براي همه افراد جامعه از لحاظ تحصيلات , اشتغال , مسكن ; رفاه و... كه در اصول متعددي از قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران متبلور مي باشد.

توجه: براي پيدا كردن راهكارهاي عملي آن در سطح جامعه و دانشگاه مراجعه و كار پژوهشي عميق نسبت

به فرمان حكومتي امام علي(ع) به مالك اشتر كه در نهج البلاغه نامه 53 (فيض الاسلام) بسيار ضروري و مفيد است براي مثال دستگاه نظارتي قوي و سالم كه به طور پنهاني بر عملكرد كارگزاران (وزراء و همه مسؤولين حكومت) نظارت كننده، گزارش بازرسي را براي رؤساي حكومت ارسال دارند. ولي مشكل اين است كه «هر چه بگندد نمكش مي زنند واي به روزي كه بگندد نمك». لذا علي(ع) مكانيسم نظارت را به گونه اي مطرح مي كنند كه از زد و بند آنها با ديگر دست اندركاران حكومت و رانت خواري آنها جلوگيري كند. آيا اگر سازمان بازرسي كشور ما درست عمل مي كرد و قوه قضائيه با قاطعيت علي گونه عمل مي كرد و برخي از مسؤولين رده بالاي مملكت به جاي تأييد مبارزه با فساد، به خاطر اشخاص يا جريانات خاص با آن مقابله نمي كردند كار به جايي مي رسيد كه به گفته وزير اطلاعات برخي از شركت ها حتي يك درصد آن مالياتي را كه بايد پرداخت كنند، پرداخت نمي كنند، مي رسيد؟!

وظيفه همه آحاد مردم مخصوصا دانشجويان و روشنفكران جامعه اين است كه عدالت خواهي را با فرياد خود در تريبون ها، رسانه ها و... همگاني و همه جايي و تبديل به يك فرهنگ عمومي كنند به طوري كه از مطالبات درجه اول مردم باشد كه حكومت خود را بدان ملزم بداند و پاسخگو باشد. به اميد آن روز.

براي آگاهي بيشتر ر.ك :

فصلنامه حكومت اسلامي , شماره 17, ص 48

فصلنامه حكومت اسلامي , شماره 18, ص 26 و ص 56

محمدنقي نظرپور, ارزشها و توسعه , ص 196

علي

ذو علم , انقلاب و ارزشها, ص 256 و ص 264

دكتر فرامرز رفيع پور, آناتومي جامعه , ص 480

آيا نحوه تخصيص اعتبارات، صنايع، دانشگاهها، مدارس، خدمات شهري و ... به استانهاي كشور با توجه به اينكه همه استانها مال يك كشورند مردم همه مسلمان يا بهتر بگويم مخلوق خدا هستند با عدالت سازگاري دارد با تبعيض است.

پرسش

آيا نحوه تخصيص اعتبارات، صنايع، دانشگاهها، مدارس، خدمات شهري و ... به استانهاي كشور با توجه به اينكه همه استانها مال يك كشورند مردم همه مسلمان يا بهتر بگويم مخلوق خدا هستند با عدالت سازگاري دارد با تبعيض است.

پاسخ

قبل از پرداختن به سؤال بايد به تفكيك تفاوت هاي منطقي با مواردي كه واقعا تبعيض محسوب مي گردد توجه داشت زيرا در مواردي به دليل شرايط خاص جغرافيايي آن استان و يا ساير شرايط ها سياستگذاري خاصي اعمال مي گردد كه چه بسا در مورد ساير مناطق نتوان آن كار را كرد. گذشته از اين، متأسفانه علي رغم تأكيد اصول متعدد قانون اساسي بر رفع تبعيض و بي عدالتي در عرصه هاي مختلف جامعه و اهتمام ويژه اي كه مقام معظم رهبري به اين امر دارند به دلايل متعددي هنوز در بخش هايي از جامعه شاهد تبعيضاتي چه در مرحله سياستگذاري ها و چه در مرحله اجرا مي باشيم. در يك بررسي اجمالي مي توان دلايل اين موضوع را از يك سو در مشكلات ساختاري و غيرساختاري و نيازهاي تمامي بخش هاي كشور و كمبود امكانات موجود - در حدي كه بتوان به صورت همزمان به تمامي بخشها توجه نمود - دانست و مهمتر از آن نوع نگاه و رويكرد حاكم بر بخش هايي از مجموعه مؤثر بر قانونگذاري و اجرا در بدنه نظام - خصوصا از دوران سازندگي تاكنون - است كه به دليل فاصله گرفتن از ارزش هاي انقلابي و اسلامي، در توجه به مهمترين هدف نظام اسلامي يعني اجراي قسط و عدالت، وقفه هايي به وجود آورد و اين دقيقا يكي از

دغدغه هاي اصلي نظام اسلامي و مقام معظم رهبري است تا جايي كه به شدت بر زدودن اين نگرش ها تأكيد جدي داشته اند و مجموعه نظام را به اتخاذ سياست ها و راهكارهاي اساسي براي حل اين قبيل مشكلات رهنمون ساخته اند. نگاهي به چشم انداز بيست ساله و برنامه چهارم توسعه كه در اصول و مواد متعددي از آنها بر رفع تبعيض در بخش هاي مختلف جامعه تأكيد شده است، مبين اين واقعيت مي باشد.

كافي است در جهت اثبات اين موضوع كه نظام اسلامي به رفع تبعيض در بخش هاي مختلف جامعه خصوصا از اقشار و استان هاي محروم اهتمام ويژه اي دارد، به اين مسأله توجه شود كه هم مقام معظم رهبري و هم رياست محترم جمهور و ساير مسؤولين عالي رتبه همواره در مسافرت هاي خويش به استان هاي محروم، اعتبارات قابل توجهي - علاوه بر بودجه هاي مصوب - در جهت حل مشكلات اين مناطق اختصاص داده و بر اجراي طرح هاي عمراني و... در اين مناطق پيگيري و نظارت مي نمايند كه بحمدالله نتايج بسيار مطلوبي در پي داشته است هر چند به دليل نيازهاي متعدد و مشكلات ساختاري در اين استانها، تا دستيابي به وضعيت مطلوب راه طولاني مانده است.

آيا در اين زمان يك مسئول مي تواند مطابق دستورهاي اسلام عمل كند؟; زيرا در صورت اجراي حق و عدالت افرادي كه پذيرش عدل برايشان سخت است , از دور و برش پراكنده مي شوند و او را تنها مي گذارند; درنتيجه از انجام مسئوليت باز مي ماند; پس تكليف چيست ؟

پرسش

آيا در اين زمان يك مسئول مي تواند مطابق دستورهاي اسلام عمل كند؟; زيرا در صورت اجراي حق و عدالت افرادي كه پذيرش عدل برايشان سخت است , از دور و برش پراكنده مي شوند و او را تنها مي گذارند; درنتيجه از انجام مسئوليت باز مي ماند; پس تكليف چيست ؟

پاسخ

توجه به اين نكته ضروري است كه دستورهاي مديريتي اسلام ازقاطعيت برخوردار است و بر اساس مدارا با مردم استوار شده است . بنابراين اگرمسئولي درست به وظيفه عمل كند و همهء دستورهاي اجرايي رابا رعايت شرايط و توأم با عواطف انساني به كار بندد, موفق خواهد شد. در اين صورت برفرض اگر كساني از اجراي عدالت ناراحت شدند, باكي نيست و نگراني وجودندارد, چون نگراني جايي است كه بي عدالتي و تبعيض در اجراي قانون , مايه ءدلسردي افراد شود. مطالعهء كتاب هايي كه در زمينهء مديريت اسلامي نوشته شده است , مي تواند در اين زمينه براي شما راهنما و راهگشا باشد, مانند كه به قلم چند تن از علما شرح شده است و نيز كتاب به قلم آيةالله مكارم شيرازي .

مشكلات اداري _ مشكل مسكن و تبعيض در جامعه .

پرسش

مشكلات اداري _ مشكل مسكن و تبعيض در جامعه .

پاسخ

اين واحد از پاسخ گويي به مسائل اداري و اجرايي معذور است و تنها به مسائل فكري از فلسفي و كلامي و تاريخي و غيره مي پردازد. البته ما قبول داريم در هر مؤسسه و اداره يا نهادي ممكن است تخلفاتي انجام گيرد و مشكلات قشر زحمت كش كارمند با توجه به تورم و گراني بر كسي پوشيده نيست . اين نكته را بايددر نظر داشته باشيد كه اين واحد تازه تأسيس نشده است , بلكه سابقهء ده ساله دارد و معضلات فكري مردم , به ويژه نسل جوان را با استفاده از كلام بزرگان برطرف كرده است . رسالت ما تنها گفتن مستحبات و مكروهات مانند گذاشتن پاي چپ يا راست در موقع توالت رفتن نيست , چون اين گونه مسائل جزئي اهميتي ندارد. براي رفع مشكلات و حل معضلات اداري و رفع تبعيض بايد از راه هاي قانوني وارد شويد. اگر واحد حراست آن اداره را قبول نداريد, با مدير كل حراست يا حتي وزارت اطلاعات يا مجلس شوراي اسلامي _ كمسيون مربوطه _ و يا نهاد رياست جمهوري و غيره موضوع را در ميان بگذاريد. در مورد مسئله اي كه سؤال كرديد, بايد عرض كنيم اگر بدون رضايت شما از حقوقتان پول برداشته اند و با آن فرش خريداري كرده اند, اين كار خلاف شرع وحرام است و نماز خواندن با آن فرش جايز نيست .

براي كاهش مشكلات زندگي شغل دومي را در نظر بگيريد تا از اين طريق كمكي به مخارج سنگين زندگي باشد. ما تعجب مي كنيم چطور در

مدت 25سال خدمت براي منزل مسكوني خود اقدامي نكرده ايد. درسال هاي اوايل انقلاب كه مسكن گران نبود و وضع مساعدتري فراهم بود, بايد اقدام مي كرديد. اميدواريم گشايشي فراهم شود و با استفاده از تسهيلات بانكي يا تعاوني مسكن مشكل شما حل شود.

عدالت در آيين اسلام چه جايگاهي دارد؟

پرسش

عدالت در آيين اسلام چه جايگاهي دارد؟

پاسخ

عدالت از اصول مهم و از تعاليم و اهداف عمده دعوت اسلام است كه آيات قرآن مجيد و احاديث شريف با كمال تأكيد و صراحت، همه را به آن مأمور و متعهد اجراي آن ساخته است.

از جمله در سورة مائده مي فرمايد:

«ِاعْدِلُو هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوي» مائده/8

[عدالت ورزيد كه عدل به تقوي نزديكتر است.]

و در سوره انعام مي فرمايد:

«وَ اِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا» انعام/152

[وقتي سخن گفتيد، به عدالت سخن بگوئيد.]

و در سوره نحل مي فرمايد:

«اِنِّ اللهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاِحْسانِ» نحل/90

[خداوند متعالال امر مي فرمايد به عدل و احسان.]

در نهج البلاغه حكمت 374، پس از آنكه امر به معروف و نهي از منكر را فرموده است، مي فرمايد:

«وَ أَفْضَلُ مِنْ ذلِكَ كُلِّهِ كَلِمَهُ عَدْلٍ عِنْدَ اِمامٍ جائِرٍ» (نهج البلاغه فيض الاسلام، 1021، نامة 53)

[برتر از امر به معروف و نهي از منكر، سخن عدل است كه در حضور پيشوا و زمامدار ستمكار گفته شود.]

و نيز حضرت امير المؤمنين (ع) در آغاز خلافت ظاهري _ چنانكه در نهج البلاغه است _ روش صريح خود را در اجراي عدالت چنين اعلام مي نمايد:

آگاه باشيد هر زميني كه عثمان (از اموال متعلق به حكومت اسلامي كه بايد عوائد آن صرف مصالح مسلمين و رفع حوائج نيازمندان گردد) به كسي بخشيده باشد و هر مالي را از مال خدا اعطا كرده باشد، به بيت المال برگردانده مي شود، براي اينكه حق قديم است (يعني با اساس و با ريشه و سابقه است) و چيزي حق را باطل نمي كند.

اگر بيابم آن اموال عمومي را (كه عثمان بخشيده است) در حالي كه مهر زنان

كرده باشند، يا كنيزان را با آن خريده باشند، آن را به بيت المال بر مي گردانم كه در عدل، وسعت و گشايش است و آن كس كه عدل بر او تنگ باشد، ظلم بر او تنگ تر خواهد بود.

از آن حضرت روايت است كه رسول خدا(ص) فرمود:

«لَنْ تُقَدَّسُ اُمَّهٌ لا يُؤْخَذُ لِلضَّعيفِ فيها حَقُّهُ مِنَ الْقَوِيِّ غَيْرَ مُتَتَعْتَعٍ»

[هرگز پا ك و مقدس نشود امت و مردمي كه در آنها حق ضعيف از قوي بدون ترس گرفته نشود]

براي درك و فهم ابعاد اين عدالت اجتماعي مطالعه سيره و روش رسول اكرم(ص) و حضرت(ع) را بايد راهنما قرار داد.

بعد اجتماعي قسط و عدل چيست؟

پرسش

بعد اجتماعي قسط و عدل چيست؟

پاسخ

اولاً: قوانين صحيح، روابط افراد را با يكديگر و روابط آنها را با حكومت، بر اساس عدل و حق و منزه از استكبار و استضعاف مقرر مي دارد و به تمام افراد، حق نظارت بر اجراي قوانين داده مي شود كه طبق:

«وَالْمُؤْمِنُوَن وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بَالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر» توبه/71

[مردان و زنان مؤمن همه يار و دوستدار يكديگرند، مردم را به كار نيكو وادار و از كار زشت منع مي كنند.]

امر به معروف و نهي از منكر نمايند و بلكه مسؤول و متعهد باشند كه اين نظارت را انجام دهند.

علاوه با يكديگر در روي كار آمدن و روي كار بودن نظام صالح همكاري داشته باشند.

ثانياً: افراد، به پيروي از قانون و نداي ايمان و وجدان مكلف هستند كه تمام مقررات عدل و قسط را در رشته هاي مختلف، نسبت به خود و ديگران رعايت نمايند كه جامعه و افراد، از جانب هر فردي امنيّت داشته باشند و حسن ظن و حمل بر صحت در هر مورد، خيال هر كس را راحت سازد و خيانت و غش و تقلب در جامعه مطرود و معدوم يا بسيار نادر و كم زمينه گردد.

ثالثاً: حكومت هم بايد در اين امور مشاركت كند و برنامه هائي اجرا نمايد و وضع سلوك و استقبالش را از مردم متواضعانه و به نحوي قرار دهد كه مردم، در نظارت بر امور تشويق و تقدير شوند. چنانكه بايد تعليم و تربيت و ارشاد نيز در اينجا با نقش مهم و سازنده، افراد را رشيد و زنده و آگاه بسازد كه خود را مسؤول و

متعهد حسن جريان امور بشناسند و از تجاوز به حق و سهم ديگري و جنايت، پرهيز نمايند.

علاوه بر اين ابعاد، ابعاد ديگر نيز هست، مثل : عدل در تعليم و تربيت كه علم و دانش و آموزش و پرورش براي همگان باشد نه فقط قانون، انحصاري بودن آن را لغو كرده باشد، بلكه عملاً نيز به نحوي باشد كه افراد مستعد بتوانند ترقي علمي داشته و تا آنجا كه امكان دارد برابر امثال و اقران خود جلو بروند.

بايد از استعدادها كه مواهب خدا به همة خلق است استفاده شود و تعليم و تعلّم، كار و شغل ، مقدّس، و عبادت خدا تلقي شود و تأسيس مدارس و دانشگاهها براي كسب و جلب منافع مادي نباشد.

بالأخره تمام ابعاد مختلفي كه عدل دارد بايد تأمين شود تا عدل مطلق مستقر و برقرار شود.

و از همه مهم تر عدل فكري و اعتقادي كه به منزلة زير بنا است، بايد تأمين شود تا عدل مطلق، مستقر و برقرار شود.

بعد اجتماعي قسط و عدل چيست؟

پرسش

بعد اجتماعي قسط و عدل چيست؟

پاسخ

اولاً: قوانين صحيح، روابط افراد را با يكديگر و روابط آنها را با حكومت، بر اساس عدل و حق و منزه از استكبار و استضعاف مقرر مي دارد و به تمام افراد، حق نظارت بر اجراي قوانين داده مي شود كه طبق:

«وَالْمُؤْمِنُوَن وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بَالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر» توبه/71

[مردان و زنان مؤمن همه يار و دوستدار يكديگرند، مردم را به كار نيكو وادار و از كار زشت منع مي كنند.]

امر به معروف و نهي از منكر نمايند و بلكه مسؤول و متعهد باشند كه اين نظارت را انجام دهند.

علاوه با يكديگر در روي كار آمدن و روي كار بودن نظام صالح همكاري داشته باشند.

ثانياً: افراد، به پيروي از قانون و نداي ايمان و وجدان مكلف هستند كه تمام مقررات عدل و قسط را در رشته هاي مختلف، نسبت به خود و ديگران رعايت نمايند كه جامعه و افراد، از جانب هر فردي امنيّت داشته باشند و حسن ظن و حمل بر صحت در هر مورد، خيال هر كس را راحت سازد و خيانت و غش و تقلب در جامعه مطرود و معدوم يا بسيار نادر و كم زمينه گردد.

ثالثاً: حكومت هم بايد در اين امور مشاركت كند و برنامه هائي اجرا نمايد و وضع سلوك و استقبالش را از مردم متواضعانه و به نحوي قرار دهد كه مردم، در نظارت بر امور تشويق و تقدير شوند. چنانكه بايد تعليم و تربيت و ارشاد نيز در اينجا با نقش مهم و سازنده، افراد را رشيد و زنده و آگاه بسازد كه خود را مسؤول و

متعهد حسن جريان امور بشناسند و از تجاوز به حق و سهم ديگري و جنايت، پرهيز نمايند.

علاوه بر اين ابعاد، ابعاد ديگر نيز هست، مثل : عدل در تعليم و تربيت كه علم و دانش و آموزش و پرورش براي همگان باشد نه فقط قانون، انحصاري بودن آن را لغو كرده باشد، بلكه عملاً نيز به نحوي باشد كه افراد مستعد بتوانند ترقي علمي داشته و تا آنجا كه امكان دارد برابر امثال و اقران خود جلو بروند.

بايد از استعدادها كه مواهب خدا به همة خلق است استفاده شود و تعليم و تعلّم، كار و شغل ، مقدّس، و عبادت خدا تلقي شود و تأسيس مدارس و دانشگاهها براي كسب و جلب منافع مادي نباشد.

بالأخره تمام ابعاد مختلفي كه عدل دارد بايد تأمين شود تا عدل مطلق مستقر و برقرار شود.

و از همه مهم تر عدل فكري و اعتقادي كه به منزلة زير بنا است، بايد تأمين شود تا عدل مطلق، مستقر و برقرار شود.

عدالت به چه معناست؟

پرسش

عدالت به چه معناست؟

پاسخ

عدالت نقطه مقابل ظلم است، نقطة مقابل تبعيض است و به عبارت ديگر: افراد بشر در دنيا به حسب خلقت خودشان و به حسب فعاليتهايي كه ميكنند و استعدادهايي كه از خود نشان ميدهند، استحقاقهايي پيدا ميكنند؛ عدالت عبارت است از اينكه آن استحقاق و آن حقي كه هر بشري به موجب خلقت خودش و به موجب كار و فعاليت خودش به دست آورده است به او داده شود؛ نقطة مقابل ظلم است كه آنچه را كه فرد استحقاق دارد به او ندهند و از او بگيرند و نقطه مقابل تبعيض است كه دو فرد كه در شرايط مساوي قرار دارند، يك موهبتي را از يكي دريغ بدارند و از ديگري دريغ ندارند.

از نظر قرآن علل انحطاط و اعتلاي جوامع چيست؟

پرسش

از نظر قرآن علل انحطاط و اعتلاي جوامع چيست؟

پاسخ

در قرآن مجموعاً به چهار عامل مؤثّر در اعتلاها و انحطاطها برمي خوريم.

الف. عدالت و بي عدالتي: قرآن اين مطلب را در آيات بسياري منعكس كرده است، از آن جمله است چهارمين آيه از سورة قصص.

در اين آية كريمه پس از آنكه از برتري جويي فرعون كه ادّعاي ربوبيّت اعلي داشت و ديگران را به منزلة بندگان خود مي دانست، و از تفرقه افكني ميان مردم كه به عناوين گوناگون ميان آنها تبعيض قائل مي شد و آنها را در برابر يكديگر قرار مي داد، و از ذليل ساختن گروه خاصي از مردم كشور خود و كشتن پسران آنها و نگه داشتن زنانشان (به منظور خدمت فرعون و فرعونيان) ياد مي كند، او را به عنوان يكي از تباهگران نام مي برد. بديهي است كه جملة «إنَّهُ كانَ مِنَ الْمُفْسِدينَ» اشاره است به اينكه اين گونه مظالم اجتماعي، جامعه را از بيخ و بن برمي كند.

ب. اتّحاد و تفرّق: در سورة آل عمران آية 103 دستور صريح مي دهد كه بر مبناي ايمان و گرايش به ريسمان الهي متّحد و متّفق باشيد و از تفرّق و تشتّت بپرهيزيد.

در سورة انفال آيه 46 مي فرمايد:

[با يكديگر نزاع نكنيد كه نزاع داخلي سستي مي آورد و سستي، شما را زايل مي كند.]

ج. اجرا يا ترك امر به معروف و نهي از منكر: آيه 79 از سورة مائده، يكي از علل دور افتادن كافران بني اسرائيل از رحمت خدا را، بازنداشتن يكديگر از منكرات، يعني ترك نهي از منكر ذكر كرده است.

د. فسق و فجور و فساد اخلاق: هر فسق و فجور و هر خروج از مسير درست انسانيّت، ظلم است.

ظلم در قرآن در حقيقت مفهوم اعمّي دارد كه هم شامل ظلم به غير مي گردد و هم شامل فسق و فجور و كارهاي ضدّ اخلاقي. غالباً مورد استعمال اين كلمه مصداق دوم است. آياتي از قرآن كه ظلم به معني اعمّ را علت هلاك يك قوم شمرده بسيار زياد است.

از نظر قرآن علل انحطاط و اعتلاي جوامع چيست؟

پرسش

از نظر قرآن علل انحطاط و اعتلاي جوامع چيست؟

پاسخ

در قرآن مجموعاً به چهار عامل مؤثّر در اعتلاها و انحطاطها برمي خوريم.

الف. عدالت و بي عدالتي: قرآن اين مطلب را در آيات بسياري منعكس كرده است، از آن جمله است چهارمين آيه از سورة قصص.

در اين آية كريمه پس از آنكه از برتري جويي فرعون كه ادّعاي ربوبيّت اعلي داشت و ديگران را به منزلة بندگان خود مي دانست، و از تفرقه افكني ميان مردم كه به عناوين گوناگون ميان آنها تبعيض قائل مي شد و آنها را در برابر يكديگر قرار مي داد، و از ذليل ساختن گروه خاصي از مردم كشور خود و كشتن پسران آنها و نگه داشتن زنانشان (به منظور خدمت فرعون و فرعونيان) ياد مي كند، او را به عنوان يكي از تباهگران نام مي برد. بديهي است كه جملة «إنَّهُ كانَ مِنَ الْمُفْسِدينَ» اشاره است به اينكه اين گونه مظالم اجتماعي، جامعه را از بيخ و بن برمي كند.

ب. اتّحاد و تفرّق: در سورة آل عمران آية 103 دستور صريح مي دهد كه بر مبناي ايمان و گرايش به ريسمان الهي متّحد و متّفق باشيد و از تفرّق و تشتّت بپرهيزيد.

در سورة انفال آيه 46 مي فرمايد:

[با يكديگر نزاع نكنيد كه نزاع داخلي سستي مي آورد و سستي، شما را زايل مي كند.]

ج. اجرا يا ترك امر به معروف و نهي از منكر: آيه 79 از سورة مائده، يكي از علل دور افتادن كافران بني اسرائيل از رحمت خدا را، بازنداشتن يكديگر از منكرات، يعني ترك نهي از منكر ذكر كرده است.

د. فسق و فجور و فساد اخلاق: هر فسق و فجور و هر خروج از مسير درست انسانيّت، ظلم است.

ظلم در قرآن در حقيقت مفهوم اعمّي دارد كه هم شامل ظلم به غير مي گردد و هم شامل فسق و فجور و كارهاي ضدّ اخلاقي. غالباً مورد استعمال اين كلمه مصداق دوم است. آياتي از قرآن كه ظلم به معني اعمّ را علت هلاك يك قوم شمرده بسيار زياد است.

عدالت به چه معناست؟

پرسش

عدالت به چه معناست؟

پاسخ

عدالت نقطه مقابل ظلم است، نقطة مقابل تبعيض است و به عبارت ديگر: افراد بشر در دنيا به حسب خلقت خودشان و به حسب فعاليتهايي كه ميكنند و استعدادهايي كه از خود نشان ميدهند، استحقاقهايي پيدا ميكنند؛ عدالت عبارت است از اينكه آن استحقاق و آن حقي كه هر بشري به موجب خلقت خودش و به موجب كار و فعاليت خودش به دست آورده است به او داده شود؛ نقطة مقابل ظلم است كه آنچه را كه فرد استحقاق دارد به او ندهند و از او بگيرند و نقطه مقابل تبعيض است كه دو فرد كه در شرايط مساوي قرار دارند، يك موهبتي را از يكي دريغ بدارند و از ديگري دريغ ندارند.

منظور از عدالت در فقه اصغر، حكمت و عرفان چيست؟

پرسش

منظور از عدالت در فقه اصغر، حكمت و عرفان چيست؟

پاسخ

عدالتي كه در فقه اصغر _ فقه اصطلاحي _ مطرح است، عدالتي است كه در اثر التزام به واجبات و ملحقات آن و ترك محرمات و ملحقات آن حاصل مي شود و كاري با ساير صفات و ملكات انسان ندارد. اگر چنين عدالتي براي كسي حاصل شد، احكام فقهي آن نيز براي او ثابت مي شود. يعني اقتداي به او جايز، شهادت او در محكمه قضا مسموع است و مي تواند شاهد بر ايقاع طلاق باشد و ... اين مرتبه، مرتبه نازله عدالت است كه از آن به حداقلّ بر تكليف ياد مي شود. بنابراين، شخص افزون طلبي كه از مرز عدالت تجاوز نمي كند به نظر فقه اصغر عادل است، در حالي كه در حكمت و فقه اوسط عادل كسي است كه علاوه بر التزام به واجبات و ترك محرمات، ملكات خود را نيز تعديل كند و آنها را در هسته مركزي عدل قرار دهد.

توضيح اين كه: حكما مي گويند: قواي اداره كننده آدمي سه چيز است: فاهمه، شهويه و غضبيّه. عادل كسي است كه بتواند هر يك از اين سه قوه را مهار كند و آنها را در هسته مركزي آنها، كه حالت اعتدال آنهاست، حفظ كند.

قوّه فاهمه و درّاكه انسان كه كه حالت اعتدال و هسته مركزي آن «حكمت» ناميده مي شود، گاهي حالت افراط دارد و آن زماني است كه وقتي استدلال و برهان براي او اقامه مي شود، قبل از بررسي نهايي و دقيق برهان، از اين شاخه به آن شاخه مي پرد، اشكالات و نقض هاي بي ربط وارد مي كند و زير بار مطالب مبرهن و مستدلّ نمي رود. از اين حالت نفساني

به «جربزه» تعبير مي شود. چنانكه در مقابل ممكن است اهل تفريط باشد كه هر چه استاد مي خواهد با اقامه برهان و استدلال، مطلبي را به او تفهيم كند، قدرت درك و فهم مطالب استاد را ندارد. از اين حالت به «بلاهت و كودني» تعبير مي شود.

قوه شهويّه _ كه براي جذب منفعت و امور پسنديده و ملائم با طبع است و حالت اعتدال و هسته مركزي آن «عفّت» و سخاوت ناميده مي شود _ نيز گاهي در حدّ افراط است كه به مقدار لازم و نياز خود اكتفا نمي كند بلكه همواره افزون طلب است و سيري ناپذير (البته در محدوده حلال و نه حرام) اين حالت را «شره» مي گويند. و گاهي در حدّ تفريط است و قادر به برخورداري و جذب مقدار لازم و مورد نياز خود هم نيست كه به آن «خمود» مي گويند.

نيز قوّه غضبيه _ كه براي دفع ناملايمات و ناگواري هاست و حالت اعتدال و هسته مركزي آن «شجاعت» ناميده مي شود _ حالت زياده روي و افراطي دارد كه آن را «تهوّر» مي نامند و اين همان است كه انسان را به انتقامجويي و كينه توزي زايد وادار مي كند. و حالت تفريط آن «جُبن» است كه انسان در آن حالت از اِعمال غضب در جاي خودش و دفاع از خودش عاجز مي ماند.

اگر كسي توانست قوه فاهمه و قوه شهويّه و قوّه غضبيّه را در هسته مركزي و حالت اعتدال شان نگه دارد، يعني حالت حكمت، عفت و سخاوت و شجاعت را حفظ كند، در نظر حكما و فقه اوسط عادل است.

طبق اين معيار، كسي كه با كوشش براي توليد بيشتر در صدد حلّ مشكلات اقتصادي جامعه اسلامي بر مي آيد، البته

در حال عبادت است، ليكن اگر اهل وجود و سخا و داراي روح قناعت نباشد و بخواهد از راه حلال بر ارقام ثروت خود بيفزايد و مال حلال بيشتري به دست آورد (هر چند كه همه حقوق واجب را بپردازد و از كسب مال حرام بپرهيزد) از عدالت وسطي بي نصيب خواهد بود. چنانكه اگر از نظر اِعمال غرايز، نتواند خود را به حدّاقلّ استفاده از حلالْ قانع كند و در بهره مندي از حلال اِفراط نمايد يا انسان ترسويي باشد و از شجاعت برخوردار نگردد، محروم از اين قسم از عدالت است؛ هر چند كه هيچ يك از اين امور به عدالت صغراي مطرح در فقه اصغر لطمه اي نمي زند.

بنابراين، اگر كسي همه اين مراحل را پشت سر گذاشت يعني هم قواي ادراكي و هم قواي تحريكي او به اعتدال رسيد، خوش فهم و نيكوكار شد، ملكات فاضله اي چون سخاوت، قناعت، عفّت، شجاعت، جود و بخشش را تحصيل كرد؛ در حكمت و فلسفه الهي به مقام عدالت مي رسد و حكيمانْ او را عادل مي خوانند (فلسفه حقوق بشر، ص206 _ 203). ليكن هنوز عُرَفا او را عادل نمي دانند؛ زيرا قلمرو شهود عارفْ، بسيار وسيع تر از منطقه فهم حكيم و متكلّم است.

در نظر عارف، عادل كسي است كه مظهر همه اسماي حسناي الهي باشد و در هر وقت به اسمي از اسماي حسناي الهي كه مناسب همان وقت است، ظهور كرده آن را در جاي خود اجرا كند. بنابراين، در بينش عارفانه، عدالت وصف كسي است كه مظهريتش نسبت به همه اسماي حسني همتا و همسان باشد و خود در هسته مركزي آن قرار گيرد و اختلاف موضعي آنها را برطرف

كند.

اركان تضمين كننده عدالت اجتماعي و اجراي قوانين در جوامع فعلي چه چيزهايي هستند؟

پرسش

اركان تضمين كننده عدالت اجتماعي و اجراي قوانين در جوامع فعلي چه چيزهايي هستند؟

پاسخ

ضمانت اجرايي در نظامات كنوني بشر، از دو عامل تركيب يافته است: 1- نيروي بازدارنده از گناه يا قواي انتظامي. 2- مجازات متخلفان از طريق قوه مجريه.

نيروهاي بازدارنده گناه، خلاف را در نطفه خفه مي كند و نمي گذارد خلاف در اجتماع پديد آيد و از اين جهت شايسته است نام چنين قدرتي را «نيروي انتظامي» بناميم. مجازات و كيفر دادن متخلفان، مربوط به كساني است كه گناه را مرتكب شده اند و اكنون بايد قانون درباره انان به وسيله قوه مجريه اجرا گردد. اين دو عامل هر چند تأثير مشتركي دارند زيرا اجراي قانون درباره گنهكاران، خود نيز يكنوع عامل بازدارنده است نسبت به ديگران، ولي در عين حال، دو نوع تأثير مختلف نيز دارند اينكه بحثي فشرده درباره عامل نخست:

وجود نيروي انتظامي در معابر و مراكز، خود نيروي بازدارنده اجتماع از ارتكاب گناه است. زيرا برخي از مردم در غياب ديدگاه پليس، آماده قانون شكني هستند و با خود چنين مي انديشند كه در اين فرصت مي توانند به مقصد برسند و در چنگال قانون گرفتار نشوند و با وجود مشاهده پليس حاضر به خلاف نمي باشند براي چنين گروه، نيروهاي انتظامي، بهترين عامل بازدارنده از گناه و قانون شكني است. هيچ حكومتي حتي حكومت اسلامي از چنين قوايي بي نياز نيست و اصولا هيچ حكومتي در جهان نمي تواند بدون چنين نيرويي پايدار باشد. قواي انتظامي در حكومت اسلامي جزئي از گروه امر به معروف است كه بايد آن را نظارت خصوصي نام نهاد و قرآن آن را با جمله زير بيان كرده است آنجا

كه مي فرمايد: «و لتكن منكم امه يدعون إلي الخير يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر» آل عمران/104 [بايد از شما گروهي باشند كه نيكي ها را در ميان مردم اشاعه دهند و از بديها باز دارند]. به طور مسلم امر به معروف داراي مراتب مختلف و گوناگوني است و هر مرتبه اي براي خود، مأمور و مسئول مشخصي دارد و مجريان تمام قوانين در تمام مراحل حتي مراقبان مواد غذايي جزو آمران معروفند كه ستوني از حكومت اسلامي را تشكيل مي دهند. اسلام براي تأمين اين اهدف و بازداري مردم از گناه از دو راه ديگر نيز وارد شده است و با تأسيس نظارت عمومي و پرورش ايمان و اعتقاد به خدا و روز رستاخيز توانسته است قوانين خود را در سطوح مختلف اجرا سازد.

بيان اين دو قسمت:

الف: نظارت عمومي

نظارت عمومي اين است كه تمام افراد مي توانند بر اجراي قوانين نظارت كنند التبه اين نوع نظارت از حدود نصيحت و اندرز و آگاه ساختن مراجع صلاحيتدار از جرمها و مجرمها، خارج نيست و يك چنين نظارت به عنوان يك وظيفه مهم مذهبي است كه تخلف از آن گناه و مايه دوري از رحمت حق است.

يك چنين نظارت عمومي كه همه جامعه را نسبت به يكديگر سراپا گوش وچشم، قرار مي دهد، نقش مهم در اجراي قوانين دارد. چه بسا در پرتو نظارت عمومي، گناه و جرم در همين مراحل خنثي مي گردد و نوبت به مراحل ديگر نمي رسد، هدف آياتي كه همه افراد جامعه را موظف مي سازد كه بايد امر به معروف كنند، نظارت عمومي است و وظيفه اين گروه از قوه مجريه كه ما آن را نظارت خصوصي

مي ناميم كاملا جدا است.

ب: ايمان به خدا و اعتقاد به سراي ديگر

اين نوع اجرا در مناطقي مي تواند فعاليت كند كه از كنترل مأموران نظارت خصوصي و عمومي بيرون باشد و اجراي قوانين براي آنان در آن مراحل ممكن نباشد. تأثير ايمان به خدا و كيفرهاي الهي در بازداري انسان از گناه، آنچنان روشن است كه ما خود را از هر نوع توضيحي بي نياز مي دانيم و در اين مورد به طور فشرده به يك واقعه تاريخي اشاره مي كنيم:

جرمهاي مكتوم و پنهاني در خلوتخانه ها و تاريكخانه ها ضامن اجرايي جز ايمان ندارد و از اين جهت قوانين اسلام از نظر وسعت ضامن اجرا، جلوه خاصي دارد و عظمت خود را در برابر ديگر قوانين و نظامات مادي كه فاقد اين نوع ضمانت اجرايي هستند نشان مي دهد. اين حقيقت را دادستان ديوانعالي ايالات متحده «ماربرت هوگوت جاكسون» در مقدمه كتاب «حقوق در اسلام» به خوبي درك كرده است و پس از گفتاري چنين مي نويسد:

«قانون در امريكا فقط يك تماس محدودي با اجراي وظايف اخلاقي دارد در حقيقت يك شخص امريكايي در همان حال كه ممكن است يك فرد مطيع قانون باشد، ممكن است يك فرد پست و فاسدي هم از حيث اخلاق باشد. ولي به عكس آن، در قوانين اسلامي سرچشمه و منبع قانون اراده خدا است، اراده اي كه به رسول او «محمد» مكشوف و عيان گرديده است، اين قانون و اين اراده الهي، تمام مؤمنان را جامعه واحدي مي شناسد گرچه از قبايل و عشاير گوناگون تشكيل يافته در مواضع و محلهاي دور و مجزاي از يكديگر واقع شده باشند، در اين جا مذهب، نيروي صحيح و

سالم التصاق دهنده جماعت مي باشد، نه مليت و حدود جغرافيايي. در اينجا خود دولت هم مطيع و فرمانبردار قرآن است و مجالي براي قانونگذار ديگري باقي نمي گذارد تا چه رسد به اين كه اجازه انتقاد و شقاق و نفاق بدهد. به نظر مؤمن اين جهان دهليزي است به جهان ديگر كه جهان بهتر باشد و قرآن قواعد و قوانين و طرز سلوك افراد را نسبت به يكديگر و نسبت به اجتماع آنها معين مي كند تا آن تحول سالم را از اين عالم به عالم ديگر نمايد.

غير ممكن است تئوريها و نظريات سيايȠʘǠقضايي را از تعليمات پيامبر تفكيك نمود؛ تعليماتي كه طرز رفتار را نسبت به اصول مذهبي و طرز زندگي شخصي و اجتماعي و سياسي همه را تعيين مي كند. دين تعليمات بيشتر و وظيفه و تكليف براي انسان تعيين مي كند تا حقوق، يعني تعهدات اخلاقي كه فرد، ملزم به اجراي آن مي باشد مطرح است و هيچ مقامي در روي زمين نمي تواند فرد را از انجام آن معاف بدارد و اگر از اطاعت سرپيچي كند حيات آينده خود را به مخاطره انداخته است».

از آنجا كه آمريكاييها اساس مذهبي و يا فلسفي قوانين اسلامي را قبول ندارند اينطور فكر مي كنند كه هر چيز بر اساس مذهب مبتني گرديده نمي تواند نظر و توجه ما را جلب كند. ولي حقيقت اين است كه همين سيستمي كه غير عملي قلمداد مي شود اعمال بزرگي را توانسته است به طرز حيرت انگيزي انجام دهد بگونه اي كه نيروي حياتبخش و التصاق دهنده آيين محمدي را قادر ساخت تا بر سواحل آفريقايي مديترانه اي، استيلاء يابد. (مقدمه حقوق در اسلام به قلم هوگون جاكسون،

ترجمة زين العابدين رهنما)

عامل دوم

مجازات متخلفان

مجازات و كيفرهاي دنيوي دومين ركن تأمين كننده عدالت اجتماعي و اجراي قوانين است و در حقيقت نمي توان موضوع مجازات متخلفان را ركن جداگانه اي شمرد بلكه مجازات به ضميمه عامل پيشين، عامل واحدي است كه مي تواند اجراي قوانين را در سطوحي تضمين كند ولي اسلام در مسئله مجازات و كيفرها راه خاصي دارد كه مي تواند مسئله اجراي قوانين را به صورت كاملتري درآورد.

اولا: اسلام مخالفان و متمردان را تنها به كيفرهاي دنيوي مانند قتل و زندان و تبعيد و تنبيه هاي بدني تهديد نكرده است بلكه براي مجرم دو نوع كيفر قرار داده است:

1-كيفرهاي دنيوي: كه بايد به وسيله قوه مجريه اجرا گردد از قبيل بريدن دست دزد، قصاص قاتل و شلاق زدن.

2-كيفرهاي اخروي: شاهكار قوانين الهي در همين نقطه است كه به كيفرهاي دنيوي اكتفا نكرده و براي گناه، كيفر اخروي كه چاره و فراري از آن نيست قائل شده است. ممكن است مجرم به عناويني بتواند از چنگال كيفرهاي دنيوي خود را برهاند اما كيفرهاي اخروي آنچنان در كمين گنهكار نشسته است كه چاره اي از آن نيست چه بسا برخي از اين كيفرها لازمه عمل و صورت واقعي گناه است و به اين معني كه گناه در روز رستاخيز به آتشي تبديل مي گردد.

راستي اگر فردي به مفاد آيه زير كه درباره زر اندوزان وارد شده است مؤمن باشد، ممكن نيست دور گناه بگردد.

«وَ الذينَ يكنِزوُنَ الذًهَبَ وَ الفِضًةَ وَ لا يُنفِقُونَها فِي سَبيلِ اللهِ فَبَشًرهُم بِعَذاب أليم - يَومَ يُحمي عَلَيها في نارَ جَهَنًمَ فَتُكوي بِها جِباهُهُم و جُنوبُهُم وَ ظُهورُهُم هذا ما كَنَزتُم لإنفُسِكُم فَذُوقُوا ما كُنتُم تكِنزوُنَ» توبه/35و34

[گروهي را كه طلا و نقره را گنج مي كنند و آن را در راه خدا انفاق نمي نمايند، به عذاب دردناك بشارت بده روزي همان طلاها در آتش دوزخ سرخ مي گردند و پيشاني و پشت آنها داغ زده مي شود [به آنان گفته مي شود] كه اين آتشها همان گنجها است پس عذاب دردناك را بچشيد.]

همچنين اگر گنهكار از كيفرهاي الهي درباره قتل مؤمن و رباخوار و … آگاه گردد به طور مسلم از ميزان جرايم به وضع روشني كاسته مي شود.

از نظر يك فرد با ايمان جهان سراسر چشم و گوش است و دستگاههاي گيرنده و منعكس كننده، كليه افعال و كارهاي انسان را ضبط نموده، و منعكس مي نمايند و روزي فرا مي رسد كه تمام اين اسناد در برابر محكمه عدل الهي قرار گرفته مطابق اين اسناد قطعي كيفر مي بيند قرآن اين حقيقت را در آيات زير بيان مي كند.

«هذا كِتابُنا يَنطِقُ عَلَيكُم بِالحَقً إنا كُنا نَستَنسِخُ ما كُنتُم تَعمَلونَ». جاثيه/29

[اين نوشته هاي ما است كه به حق سخن مي گويد ما آنچه را عمل مي كرديم مي نوشتيم.]

«ما يَلفِظَ مِن قَول إِلا لَدَيهِ رَقيبُ عَتِيدُ» ق/18 [سخن نمي گويد مگر اينكه مراقبي براي ضبط آن آماده است.]

پاداش ها

ثانيا: اسلام علاوه بر تعدد كيفر، به شرحي كه بيان گرديد به موضوع پاداش توجه كرده و در پرتو آن به موضوع اجراي قوانين كمك شايان تقديري نموده است. در قوانين امروز براي عاملِ به قانون، پاداشي در نظر گرفته نشده است. زيرا قانونگذار تصور مي كند كه عمل به قانون وظيفه انساني و اجتماعي است كه براي تأمين عدالت اجتماعي كه سود آن عايد عامل مي گردد و اين مطلب منطقي است ولي آيا تمام افراد

اين منطق را درك مي كنند؟ و آيا توده مردم كه اكثر قوانين متوجه آنها است خلاف آن را انتظار ندارند؟ آنان با خود مي گويند همان طور كه تخلف كيفر دارد بايد عامل به قانون نيز پاداشي داشته باشد. اسلام با تعيين پاداشها توانسته است اين خلأ را در ذهن توده ها پر كند، تا آنان به طور خودكار از گناهان دوري جويند و به اطاعت و پيروي از قوانين بگرايند.

در مضمون آيه زير دقت بفرماييد كه چگونه در افراد، روح آزادگي و گذشت از جان و مال را در برابر گسترش آيين خدا پرورش مي دهد:

«إِنً اللهَ اشتَري مِنَ المؤُمِنينَ أَنفُسَهُم وَ أَموالَهُم بِأَنً لَهُمُ الجَنًةَ وَ يُقاتِلُونَ في سَبيِلِ اللهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقتَلُونَ» توبه/111

[خداوند جان و مال افراد با ايمان را در برابر بهشت خريداري نموده است، آنان در راه خدا جهاد مي كنند، مي كشند و كشته مي شوند.]

انگيزه بسياري از افراد با ايمان براي رعايت قوانين اعم از فرايض و نوافل همين پاداشها است كه آنان را به سوي هدف اعزام مي كند و هرگز نبايد از يك چنين عامل مؤثر غفلت نمود. اسلام براي نفوذ قانون در دل اجتماع، هرگز كيفر متخلف را با پاداش مطيع يكسان نگرفته است بلكه به خاطر رعايت عدالت، كيفر را معادل جرم قرار داده در حالي كه پاداش بر عمل نيك را ده برابر معرفي كرده چنانكه مي فرمايد:

«مَن جاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمثالِها وَ مَن جاء َ بِالسَيًئَةِ فَلا يُجزي إِلا مِثلَها» انعام/160.

[هر كس يك كار نيك انجام دهد ده برابر پاداش دارد و هر كس گناهي انجام دهد به مقدار تخلف، كيفر مي بيند.]

براي مبارزه با بي عدالتي موجود در جامعه ، چه اقداماتي بايد صورت بگيرد؟

پرسش

براي مبارزه با بي عدالتي

موجود در جامعه ، چه اقداماتي بايد صورت بگيرد؟

پاسخ

متاسفانه عليرغم اهتمام فراوان دين مقدس اسلام و بزرگان الهي بر رعايت عدالت اجتماعي در تمامي عرصه هاي جامعه ، و تاكيدات فراوان امام راحل ( ره ) ومقام معظم رهبري در اين خصوص ، هنوز در جامعه اسلامي ما شاهد وجود برخي از بي عدالتي ها مي باشيم كه به هيچ وجه زيبنده حكومت و جامعه اسلامي نبوده ، ونظام اسلامي موظف به مبارزه و محو تمامي اشكال بي عدالتي در جامعه مي باشدبر اين اساس راهكارهاي اقدامات مبارزه اصولي با بي عدالتي هاي موجود درجامعه را مي توان در موارد ذيل بصورت مختص بيان نمود : الف - توجه جدي به رعايت عدالت اجتماعي در برنامه ريزيهاي توسعه و سازندگي كشور : پس از دوران دفاع مقدس و آغاز دوران بازسازي كشور مدل براي توسعه اقتصادي و اجتماعي درپيش گرفته شد كه اين مدل موجب بروز تضادهاي ارزشي و فاصله گرفتن جامعه ازشاخصهاي مطلوب گرديد .به گونه اي كه توسعه نتايج عكس خود را ظاهر ساخت و فاصله ها را تشديد نمود .اين عامل در برخي از تحليلها و تحقيقات به عمل آمده ،عامل اصلي افول ارزشها و ايجاد نابرابري در جامعه دانسته شده است . حضرت آيت الله خامنه اي ضمن انتقاد از اين روند، مي فرمايند : ( ( در اين مرحله از انقلاب ،هدف عمده عبارت است از ساختن كشور نمونه كه در آن ، رفاه مادي هم راه باعدالت اجتماعي و توام با روحيه و آرمان انقلابي ، با برخورداري از ارزش هاي اخلاقي اسلام ، تامين شود .هر يك

از اين چهار ركن اصلي ضعيف يا مورد غفلت باشد، بقاي انقلاب و عبور از مراحل گوناگون آن ممكن نخواهد شد ) ) ، ( حديث ولايت ، ج 1، ص 286 و 287 ) . و در جاي ديگر مي فرمايند : ( ( در نظام جمهوري اسلامي ايران اساس همه فعاليت ها بايد مبتني بر عدالت باشد زيرا قسط و عدل ازهمه آرمان ها و اهداف نظام اسلامي والاتر و بارزتر است و بر اين اساس رونق وشكوفايي اقتصادي هنگامي خوب و ارزشمند است كه جهت آن مبتني بر اقامه قسط و عدل در جامعه باشد .رشد اقتصادي در جامعه ما هدف اصلي هم نيست ،بلكه رشد اقتصادي جزيي از هدف ماست و جز ديگر عبارت از عدالت است ... هربرنامه اقتصادي آن وقتي معتبر است كه يا خودش به تنهايي ، يا در مجموع برنامه هاما را به هدف عدالت نزديك كند، و الا اگر ما را از عدالت اجتماعي دور كند، فرض بر اين كه به رشد اقتصادي منتهي بشود كافي نيست ) ) ، ( روزنامه رسالت ،9/3/1372 ) . ب - برخورد فيزيكي ، مصادره و بازپس گيري اموال غاصبان وصاحبان ثروتهاي نامشروع و بادآورده : امام علي ( ع ) دو اقدام مهم و انقلابي راسرلوحه اقدامات حكومت عدل خويش قرار دادند : 1- مصادره و باز پس گيري اموال غاصبان 2- احيا سنت برابري و مساوات در بهره مندي از بيت المال . حضرت آيت الله خامنه اي در اين زمينه مي فرمايند : ( ( ... با قوانين لازم و تامين امنيت قضايي در كشور بساط

تجاوز و تعدي به حقوق مظلومان و دست اندازي به حيطه مشروعزندگي مردم ، جمع شود ...) ) ، ( حديث ولايت ، ج 1، ص 287 ) . و در فرمان مبارزه بافساد كه در يازدهم ارديبهشت ماه 1380 خطاب به سران سه قوه صادر فرمودند براين امر مهم تاكيد نمودند كه خود بيانگر، عزم ، همدلي و همكاري قواي سه گانه بابرنامه ريزي هاي دقيق و حساب شده براي ريشه كن كردن فساد و تحقق عدالت اجتماعي مي باشد .ج - پيشگيري از پيدايش ثروتها و ثروتمندان نامشروع جديد : يكي ديگر از راههاي مبارزه با وجود بي عدالتي در جامعه ، جلوگيري از روي آوردن و دلباختگي واليان و كاپردازان حكومتي به اندوختن ثروت و افزودن بر حجم دارايي خويش است در اين راستا اهم اقدامات پيشگيرانه عبارتند از : 1- اسوه ونمونه بودن مسوولان حكومت براي ديگر كارگزاران : امام علي ( ع ) مي فرمايند : ( ( ان الله تعالي فرض علي ايمه العدل ان يقدروا انفسهم بضعفه الناس ، كيلا يتبيغ بالفقيرفقره ؛ خداوند بر امامان عدل فرض و واجب فرموده ، خود را با اقشار ناتوان ومحروم جامعه اندازه گيري كنند و زندگي خود را با آنان برابر نهند .تا تنگدستي فقير،او را به هيجان نياورد و موجب هلاكت و نابودي او نگردد ) ) ، ( نهج البلاغه ، خطبه 209، ص 325 ) 2- زير نظر گرفتن رفتار اقتصادي نزديكان : حضرت علي ( ع ) درفرازي از عهدنامه مالك اشتر، در اين زمينه مي فرمايند ( ( والي را نزديكان وخويشاونداني است كه خوي

برتري طلبي و گردن فرازي دارند و در داد و ستد، كمترحاضر به رعايت انصافند، وظيفه تو، آن است كه ريشه ستم چنين افرادي را قطع نمايي ) ) ، ( نهج البلاغه ، نامه 53، ص 441 ) . 3- بازرسي ، نظارت ، حراست و مراقبت دولتي و نظارت بر دارايي كارگزاران : حضرت آيت الله خامنه اي در اين زمينه مي فرمايند : ( ( بايد در گزينش كارمندان دولت دقت لازم صورت گيرد و به دنبال گزينش خوبان ، نظارت بر كار آنان نيز ضروري است ، چون مقام و قدرت ، غالبا"اخلاق و رفتار مسوولان را تغيير مي دهد، بنابراين اگر بعد از گزينش حتي افراد پارساو كاردان ، از بالا بر عمل كرد آنان نظارت دقيقي نشود، ممكن است به تدريج تغييررويه داده و به سبب سستي در انجام وظيفه موجب بي اعتمادي ملت نسبت به دستگاه حكومت اسلامي شوند ...) ) ، ( فجر انقلاب در بهار قرآن ، ص 203 و 205 ) . د- بالا بردن ميزان آگاهي مردم : با بالا رفتن ميزان آگاهي مردم ، درك آنها از حقوقشان افزايش مي يابد و بي عدالتي را نمي پذيرند و به انحا مختلف براي دستيابي به حقوقشان مي كوشند از اين طريق قشر متوسط گسترش و نقش آنها درتصميمگيريهاي سياسي افزايش مي يابد .ه - توجه جدي به گسترش و تثبيت ارزشهاي اسلامي در جامعه : زيرا وجود ارزشهاي اسلامي مانند ايمان ، تقوا، تعهدو ...موجب ايجاد و اجراي عدالت در سطح جامعه مي شود قرآن كريم مي فرمايد ( ( اعدلوا هو اقرب للتقوي

) ) ، ( مايده / 8 ) امام علي ( ع ) نيز مي فرمايد : ( ( قد الزم نفسه العدل فكان اول عدله نفي الهوي عن نفسه ؛ هر كه مي خواهد به حليه عدل و دادآراسته شود مي بايست هوا و هوسهاي گوناگون را از خود دور كند ) ) ، ( نهج البلاغه ،خطبه 87 ) . لذا براي مبارزه با بي عدالتي در جامعه ، تحقق باوري عميق ، دروني ريشه دارد، عقلاي و مبتني بر نظام ارزشي اسلام در مديران جامعه - به معني كساني كه در دستگاههاي رسمي تقنيني ، اجرايي ، قضايي ، نظامي ، و انتظامي ، آموزشي ،فرهنگي و تبليغي و نيز دستگاهها و نهادهاي غير رسمي ولي موثر جامعه نقش تعيين كننده ، ايفا مي كنند، لازم و ضروري مي باشد و بايد اين نظام ارزشي در 1-رفتار حقيقي و حقوقي مديران ، 2- ساختار كلان كشور 3- برنامه هاي اجرايي ، تبلورو تجلي يابد .و - فراهم نمودن امكانات و شرايط و فرصتهاي مساوي براي همه افراد جامعه از لحاظ تحصيلات ، اشتغال ، مسكن ؛ رفاه و ...كه در اصول متعددي ازقانون اساسي ج . ا .ا .متبلور مي باشد .براي آگاهي بيشتر ر.ك : فصلنامه حكومت اسلامي ، شماره 17، ص 48 فصلنامه حكومت اسلامي ، شماره 18، ص 26 و ص 56 محمدنقي نظرپور، ارزشها و توسعه ، ص 196 علي ذو علم ، انقلاب و ارزشها،ص 256 و ص 264 دكتر فرامرز رفيع پور، آناتومي جامعه ، ص 480 ;

آيا عدالت اجتماعى براى سلامت و سعادت جامعه بشرى ضرورى است؟

پرسش

آيا عدالت اجتماعى براى سلامت و سعادت جامعه

بشرى ضرورى است؟

پاسخ

امروزه، عدالت اجتماعى همانند آزادى و دموكراسى و بعضى كلمات ديگر، ظاهرى جالب و فريبنده دارد و براى همين است كه در سرلوحه برنامه هر مكتب و حزبى اين جمله به چشم مى خورد.

مفهوم حقيقى عدالت اجتماعى حاكميّت قوانين عادلانه در اجتماع است كه در زير سايه چنين قوانينى، هر صاحب حقى بحقش برسد; استعدادها پرورش يابد و عقل ها بارور شود. به گونه اى كه هيچ حقّى ناديده گرفته نشود و از اين رهگذر، كسى ستم نبيند. جامعه بشرى به عنوان بخشى از جهان هستى، بايد با نظام عادلانه آفرينش همانند و همسو باشد; حال براى اينكه بقوانين عادلانه جهان هستى بهتر پى ببريم، تا قوانين اجتماعى بر پايه آن، استنساخ كنيم،

به چهار آيه از قرآن كريم مى نگريم:

- در سوره فاطر(41) مى فرمايد:

«اِنْ اللهَ يمسك السموات و الارض ان تزولا»; خداوند، آسمان ها و زمين را از نابودى حفظ مى فرمايد.

- در سوره فرقان(2) مى فرمايد:

«و خلق كل شيى فقدره تقديراً»; خدا هر چيز را آفريده و براى آن اندازه خاص مقرّر فرمود.

- در سوره آل عمران(18) مى فرمايد:

«شهدالله انه لااله الاهو والملائكه واولوالعلم قائما بالقسط»; خدا آگاه است كه جز خودش خدايى نيست و فرشتگان نيز گواهند در حالى كه جهان را به عدالت برپاداشته است.

- در سوره فاطر(43) مى فرمايد:

_531_

«فلن تجد لسنة الله تبديلاولن تجد لسنة الله تحويلا»; هرگز در سنّت خدا تغيير و تبديلى نخواهد يافت.

از اين چهار آيه مى فهميم كه اولا: يك قدرت بر تمام جهان مسلّط است كه هر موجود را به جاى خود و همه جهان را مجموعاً نگهدارى مى كند. ثانياً:

هر موجودى به اندازه معينى و داراى استعداد خاصّى آفريده شده است; ثالثاً: ميان موجودات از كوچك و بزرگ به قانون عدالت توازن و هم آهنگى برقرار گشته كه از مجموع آنها واحدى به نام جهان تشكيل يافته و همه داراى يك نظم و يك روشند كه همان قانون جهان يا سنّت خدا ناميده مى شود; رابعاً: سنّت خدا كه قوانين عالم باشد ثابت است و هرگز در آنها تغيير و تبديلى رخ نمى دهد.

اين مطالب را هم از آيات قرآن و هم از راه عقل و مشاهده احوال موجودات مى فهميم. افراد بشر نيز هم جزئى از اين جهانند و ناچار محكوم اين قوانين هستند.

جهان هستى به قدرت و عدالت برپاست. قدرت است كه هر جسم را در جاى خود نگاه مى دارد و آن را از متلاشى شدن حفظ مى كند. و عدالت تكوينى است كه هر موجودى را آن گونه كه بايد در جايگاه شايسته قرار مى دهد و همه را به كمال لايق خود مى رساند. و در نتيجه اين قدرت و عدالت است كه هيچ چيز از حد خود تجاوز نمى كند و حد هر چيزى براى خودش محفوظ مى ماند.

در جامعه بشرى نيز بايد قدرتى باشد كه آن جامعه را از فروپاشى نگهدارى كند و عدالتى باشد كه هر طبقه و فرد را در حد خود قرار دهد و حد او را برايش حفظ كند تا نه كسى از حد خود تجاوز كند و نه كسى از حد خود محروم بماند.

در جهان قوانينى ثابت حكم فرماست كه هر موجودى از آن تخلف كند، نابود مى شود. براى بقاء نظام

اجتماعى نيز به قوانين ثابتى نياز است كه هر جامعه اى آن قوانين را نشناسد و يا

_532_

بشناسد و از آن پيروى نكند، روبه فنا مى رود.

( بخش پرسش و پاسخ)

_533_

ديدگاه مرحوم مطهرى درباه ارتباط عدالت و استحقاق چيست؟

پرسش

ديدگاه مرحوم مطهرى درباه ارتباط عدالت و استحقاق چيست؟

پاسخ

شما توضيح مطلبى از كتاب عدل الهى نوشته مرحوم استاد شهيد مرتضى مطهرى بود در پاسخ يادآور مى شويم همانگونه كه خود ايشان توضيح داده اند "استحقاق" اين است كه يك انسان بطور طبيعى يا اكتسابى داراى حقى باشد كه مراعات حق او در اين صورت عدالت خواهد بود مثلاً اگر انسان با كارگرى قرار داد كرد كه يك روز براى انسان كار كند و در مقابل 2000 تومان دريافت دارد اين كاردگر در برابر ار يك روز استحقاق دريافت 2000 تومان درا دارد و اگر اين استحقاق مراعات نشود و از اين 2000 تومان چيزى به او كم داده شود عدالت مراعات نشد و باور ستم شده است.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_475_

چه بسا عدالت اجتماعى، پى آمد اعتقاد به توحيد شمرده مى شود، آيا بدون چنين اعتقادى نمى توان به عدالت اجتماعى دست يافت؟

پرسش

چه بسا عدالت اجتماعى، پى آمد اعتقاد به توحيد شمرده مى شود، آيا بدون چنين اعتقادى نمى توان به عدالت اجتماعى دست يافت؟

پاسخ

منظور از عدالتى كه از پى آمدهاى توحيد به حساب آمده، عدالت جهانى و همگانى است. بدين معنى كه تنها اعتقاد به توحيد و يگانه پرستى است كه مى تواند وحدت و هم آهنگى راستين ايجاد كند به طورى كه همگان تحت يك حكومت الهى درآيند و از يك برنامه كه برنامه آسمانى است، در زندگى الهام بگيرند مسلماً با تشتت در عقيده و پراگندگى در ايده ئولوژى استقرار عدالت جهانى تحت لواى حكومت عدل واحد ميسّر و عملى نيست.

اساساً در جامعه اى، عدالت قابل اجرا است كه بين افراد آن، اتحاد برقرار باشد و چنين اتحادى محور مى خواهد و ملاك شايسته اين وحدت، همان عقيده به توحيد است، تا اتحاد ماندگار باشد.

آنچه در جوامع غيردينى به عنوان عدالت اجتماعى شهرت دارد و بر پايه آن، مثلا سرمايه به طور مساوى، بين افراد تقسيم مى شود، قابل نقد است زيرا عدالت به معناى تساوى نيست. بكه عدالت به معناى اين است كه هر فردى را به حق و اندازه استحقاق او برسانيم. گاهى تساوى، ستم است، مانند اينكه دو نفر را كه يكى استحقاق بيشترى دارد و يكى كمتر به يك ديد بنگرند، و ثروت را به طور مساوى بيان آنان تقسيم كنند. بديهى است كه آن امر ستم محسوب به شمار مى آيد. و چون عدالت، رعايت اندازه شايستگى و استحقاق است، بنابراين بشر نمى تواند اندازه استحقاق افراد را در زمينه هاى مختلف به طور دقيق بفهمد و قانون

ثابت و عادلانه اى وضع كند، بكه اين كار تنها بايد به دست خداوند كه آفريدگار همه است واندازه استحقاق هر موجودى را به درستى مى داند، صورت گيرد. بدين لحاظ استقرار عدالت اجتماعى و اقتصادى و سياسى و نيز عدالت در زمينه هاى ديگر، تنها از راه اعزام پيامبران و رهبران الهى

_483_

و حكومت الهى آنان ميسّر است.

( بخش پاسخ به سؤالات )

_484_

با اينكه در اسلام تبعيض نژادى نيست پس اين جمله روايت چه معنى دارد؟ «عليكم بالوجوه الملاح و الحدق السود»؟

پرسش

با اينكه در اسلام تبعيض نژادى نيست پس اين جمله روايت چه معنى دارد؟ «عليكم بالوجوه الملاح و الحدق السود»؟

پاسخ

انكار تبعيض نژادى در اسلام معنايش اين نيست كه واقعيّات زندگى هم ناديده گرفته شود، شكى نيست كه سلامتى و شادابى جسم در سلامتى روح اثر دارد و افراد زيبا صورت و خوش قدم و قامت قطعاً بر اثر داشتن بنيه اى نيرومندتر از نظر جسمى در شئون اجتماعى و معاشرتى خوش برخوردتر و با نشاط ترند و اين مطلب مسلم است كه طبع هر انسانى به كامل هر چيزى تمايل بيشترى دارد تا به ناقص آن و اصولا انسانى كه از نظر زيبائى و ملاحت بهره يى كافى دارد جاذبه ى بيشترى خواهد داشت.

و روايت هم گويا در مقام ارشاد به همين واقعيّت است كه هر انسانى قطرتاً به آن تمايل دارد و اصلا در مقام بيان برترى افراد از نظر جنبه هاى ايمانى نيست تا گفته شود برنامه اسلام در مقام بربرى فقط زيبائيهاى ظاهرى و جسمى توجّه ندارد بلكه مسلّم

_1110_

است كه زيباترين افراد هم اگر از نظر معنويت فاسد باشد داراى ايمان و تقوى نباشد از زشت ترين فردى كه با ايان و تقوى باشد پست تر است، همان كه خود پيامبر گرامى اسلام((صلى الله عليه وآله)) برخى از افراد زشت و سياه كه دلشان مملو از نور خدا و ايمان بود بر ثروتمندترين و زيباترين افراد غير مسلمان و مسلمانان كم تقوى ترجيح مى داد.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_1111_

مساوات در اسلام چگونه است؟

پرسش

مساوات در اسلام چگونه است؟

پاسخ

در اسلام، ارزش هاى موهومى كه معيّار براى فضيلت و برترى انسانها شمرده شده، نفى شده است و تنها ارزش بر مبناى تقوى و علم و مجاده است. بنابراين مليّت و رنگ و نژاد و ثروت و امثال اينها، معيار فضيلت نيست و هيچ ملّتى از اين جهات بر ملّت ديگر فضيلت و برترى ندارد و بنابر فرمايش حضرت رسول اكرم((صلى الله عليه وآله)) «لافضل لعربى على عجمى و لعجمى على عربى و لا لابيض على اسود و لا لاسود على ابيض الآ بالتقوى; هيچ عربى بر عجم و هيچ عجمى بر عرب و هيچ سفيدى بر سياه و هيچ سياهى بر سفيد برترى ندارد جز به تقوى»(1).

از نظر حقوق نيز افراد از حقوق مساوى برخوردار هستند و قوانين اسلامى براساس قسط و عدل استوار شده است، يادآورى يك نكته لازم است و آن اينكه تساوى به

_____________________

1 -

_1195_

گونه اى كه برخى از گروه ها تحت عنوان جامعه يى طبقه مطرح مى كنند و مى گويند بايد تساوى مطلق و از تمام جهات در جامعه حكومت كند، صحيح نيست. زيرا تساوى به اين معنى، موجب ظلم بر بسيارى از افراد مى شود. برخى افراد هستند كه تلاش و كار بيشترى انجام مى دهند; اگر حقوق اينان به اندازه افرادى باشد كه كار كمتر انجام مى دهند، اين ظلم است.

بنابراين وقتى گفته مى شود انسان ها از حقوق مساوى برخوردار هستند، اندازه استحقاقها و كارها نيز ملحوظ است و در اين گونه موارد تعبير صحيح تر اين است كه به جاى «تساوى» از «قسط» و «عدل» استفاده شود.

(بخش پاسخ

به سؤالات )

_1196_

چه بسا عدالت اجتماعى، پى آمد اعتقاد به توحيد شمرده مى شود، آيا بدون چنين اعتقادى نمى توان به عدالت اجتماعى دست يافت؟

پرسش

چه بسا عدالت اجتماعى، پى آمد اعتقاد به توحيد شمرده مى شود، آيا بدون چنين اعتقادى نمى توان به عدالت اجتماعى دست يافت؟

پاسخ

منظور از عدالتى كه از پى آمدهاى توحيد به حساب آمده، عدالت جهانى و همگانى است. بدين معنى كه تنها اعتقاد به توحيد و يگانه پرستى است كه مى تواند وحدت و هم آهنگى راستين ايجاد كند به طورى كه همگان تحت يك حكومت الهى درآيند و از يك برنامه كه برنامه آسمانى است، در زندگى الهام بگيرند مسلماً با تشتت در عقيده و پراگندگى در ايده ئولوژى استقرار عدالت جهانى تحت لواى حكومت عدل واحد ميسّر و عملى نيست.

اساساً در جامعه اى، عدالت قابل اجرا است كه بين افراد آن، اتحاد برقرار باشد و چنين اتحادى محور مى خواهد و ملاك شايسته اين وحدت، همان عقيده به توحيد است، تا اتحاد ماندگار باشد.

آنچه در جوامع غيردينى به عنوان عدالت اجتماعى شهرت دارد و بر پايه آن، مثلا سرمايه به طور مساوى، بين افراد تقسيم مى شود، قابل نقد است زيرا عدالت به معناى تساوى نيست. بكه عدالت به معناى اين است كه هر فردى را به حق و اندازه استحقاق او برسانيم. گاهى تساوى، ستم است، مانند اينكه دو نفر را كه يكى استحقاق بيشترى دارد و يكى كمتر به يك ديد بنگرند، و ثروت را به طور مساوى بيان آنان تقسيم كنند. بديهى است كه آن امر ستم محسوب به شمار مى آيد. و چون عدالت، رعايت اندازه شايستگى و استحقاق است، بنابراين بشر نمى تواند اندازه استحقاق افراد را در زمينه هاى مختلف به طور دقيق بفهمد و قانون

ثابت و عادلانه اى وضع كند، بكه اين كار تنها بايد به دست خداوند كه آفريدگار همه است واندازه استحقاق هر موجودى را به درستى مى داند، صورت گيرد. بدين لحاظ استقرار عدالت اجتماعى و اقتصادى و سياسى و نيز عدالت در زمينه هاى ديگر، تنها از راه اعزام پيامبران و رهبران الهى

_131_

و حكومت الهى آنان ميسّر است.

( بخش پاسخ به سؤالات )

_132_

اس__لام

مسلمين و انحطاط

آيا ظلم بالسويه عدل محسوب مى شود؟

پرسش

آيا ظلم بالسويه عدل محسوب مى شود؟

پاسخ

ظلم بالسويه ظلم عمومى است زيرا معناى آن اين است كه حق همه بطور مساوى پايمال مى شود و پايمال كردن حقوق عموم مردم ظلم و تجاوز عمومى نام خواهد داشت همچنانكه نسبت به بعضى از افراد ظلم كردن ظلم خصوصى است و ظلم با عدالت نمى سازد زيرا عدالت به معناى آن است كه حق هر شخص به صاحبش داده شود بنابراين اگر جمعيتى باشد و هر كدام حقى داشته باشند عدالت آن است كه بدون اينكه بين آنان فرق قائل شوند حق هر كسى را باو بدهند و اگر بخواهند حق يكنفر را بدهند و ديگرى را ندهند ظلم است همچنين اگر حق هيچكس را ندهند باز ظلم است.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_447_

چرا تبعيضات نژادى از نظر اسلام مردود است و چرا بايد فقير و ثروتمند باهم برابر

پرسش

چرا تبعيضات نژادى از نظر اسلام مردود است و چرا بايد فقير و ثروتمند باهم برابر

_461_

باشند؟

پاسخ

علت اينكه اسلام تبعيضات نژادى و تبعيض بين طبقات مختلف اجتماع را مردود و محكوم مى داند اين است كه اصولاً ديد اسلام نسبت به انسان يك ديد وسيع و عميق است و انسان از نظر اسلام يك حقيقت واحد ودارى خواستهاى و نيازهاى اساسى واحدى است و همه ى افراد نوع انسانى از اين لحاظ يكسان مى باشند و نژاد و رنگ و ساير خصوصيات، حقيقت انسانى را تغيير نمى دهد بنابراين دليلى ندارد كه سفيدپوست "مثلاً" خود را برتر از سياهپوست بداند و براى خود حقوق بيشترى قابل باشد با آنكه هر دو در حقيقت انسانيت با هم مساويند، مساوات بين فقير و غنى از نظر حقوق و قوانين نيز از همين جا سرچشمه گرفته است زيرا كه فقير يعنى شخصى كه از نظر مالى متمكن نيست با ثروتمند از نظر انسانيت و ساير شؤن مربوط به آفرينش مساوى است لذا بايد به هر دو حقوق اجتماعى واحدى داده شود و نداشتن ثروت نبايد ارزش واقعى او را كم كند.

_462_

اسلام ملاك فضيلت و برترى ر روى پايه هاى معنوى استوار كرده و صريحاً مى گويد ان اكرمكم عندالله اتقيكم گرامى ترين شما نزد خدا پرهيزكارترين شماست.

آن كسى كه در راه انجام دستورات دينى و اوامر الهى تسليم محض باشد وروح پاك خود رابه گناه آلوده نكند او برتر از ديگرانست خواه سياه باشد يا سفيد غنى باشديا فقير، شئونات مادى از نظر اسلام ابداً ملاك فضيلت و برترى نيست.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_463_

چه بسا عدالت اجتماعى، پى آمد اعتقاد به توحيد شمرده مى شود، آيا بدون چنين اعتقادى نمى توان به عدالت اجتماعى دست يافت؟

پرسش

چه بسا عدالت اجتماعى، پى آمد اعتقاد به توحيد شمرده مى شود، آيا بدون چنين اعتقادى نمى توان

به عدالت اجتماعى دست يافت؟

پاسخ

منظور از عدالتى كه از پى آمدهاى توحيد به حساب آمده، عدالت جهانى و همگانى است. بدين معنى كه تنها اعتقاد به توحيد و يگانه پرستى است كه مى تواند وحدت و هم آهنگى راستين ايجاد كند به طورى كه همگان تحت يك حكومت الهى درآيند و از يك برنامه كه برنامه آسمانى است، در زندگى الهام بگيرند مسلماً با تشتت در عقيده و پراگندگى در ايده ئولوژى استقرار عدالت جهانى تحت لواى حكومت عدل واحد ميسّر و عملى نيست.

اساساً در جامعه اى، عدالت قابل اجرا است كه بين افراد آن، اتحاد برقرار باشد و چنين اتحادى محور مى خواهد و ملاك شايسته اين وحدت، همان عقيده به توحيد است، تا اتحاد ماندگار باشد.

آنچه در جوامع غيردينى به عنوان عدالت اجتماعى شهرت دارد و بر پايه آن، مثلا سرمايه به طور مساوى، بين افراد تقسيم مى شود، قابل نقد است زيرا عدالت به معناى تساوى نيست. بكه عدالت به معناى اين است كه هر فردى را به حق و اندازه استحقاق او برسانيم. گاهى تساوى، ستم است، مانند اينكه دو نفر را كه يكى استحقاق بيشترى دارد و يكى كمتر به يك ديد بنگرند، و ثروت را به طور مساوى بيان آنان تقسيم كنند. بديهى است كه آن امر ستم محسوب به شمار مى آيد. و چون عدالت، رعايت اندازه شايستگى و استحقاق است، بنابراين بشر نمى تواند اندازه استحقاق افراد را در زمينه هاى مختلف به طور دقيق بفهمد و قانون ثابت و عادلانه اى وضع كند، بكه اين كار تنها بايد به دست خداوند كه آفريدگار همه است

واندازه استحقاق هر موجودى را به درستى مى داند، صورت گيرد. بدين لحاظ استقرار عدالت اجتماعى و اقتصادى و سياسى و نيز عدالت در زمينه هاى ديگر، تنها از راه اعزام پيامبران و رهبران الهى و حكومت الهى آنان ميسّر است.

( بخش پاسخ به سؤالات )

آف_ريدگار، خداشناسى

راههاى شناخت خدا آفاتى عقلى

آيا عدالت اجتماعى براى سلامت و سعادت جامعه بشرى ضرورى است؟

پرسش

آيا عدالت اجتماعى براى سلامت و سعادت جامعه بشرى ضرورى است؟

پاسخ

امروزه، عدالت اجتماعى همانند آزادى و دموكراسى و بعضى كلمات ديگر، ظاهرى جالب و فريبنده دارد و براى همين است كه در سرلوحه برنامه هر مكتب و حزبى اين جمله به چشم مى خورد.

مفهوم حقيقى عدالت اجتماعى حاكميّت قوانين عادلانه در اجتماع است كه در زير سايه چنين قوانينى، هر صاحب حقى بحقش برسد; استعدادها پرورش يابد و عقل ها بارور شود. به گونه اى كه هيچ حقّى ناديده گرفته نشود و از اين رهگذر، كسى ستم نبيند. جامعه بشرى به عنوان بخشى از جهان هستى، بايد با نظام عادلانه آفرينش همانند و همسو باشد; حال براى اينكه بقوانين عادلانه جهان هستى بهتر پى ببريم، تا قوانين اجتماعى بر پايه آن، استنساخ كنيم،

به چهار آيه از قرآن كريم مى نگريم:

- در سوره فاطر(41) مى فرمايد:

«اِنْ اللهَ يمسك السموات و الارض ان تزولا»; خداوند، آسمان ها و زمين را از نابودى حفظ مى فرمايد.

- در سوره فرقان(2) مى فرمايد:

«و خلق كل شيى فقدره تقديراً»; خدا هر چيز را آفريده و براى آن اندازه خاص مقرّر فرمود.

- در سوره آل عمران(18) مى فرمايد:

«شهدالله انه لااله الاهو والملائكه واولوالعلم قائما بالقسط»; خدا آگاه است كه جز خودش خدايى نيست و فرشتگان نيز گواهند در حالى كه جهان را به عدالت برپاداشته است.

- در سوره فاطر(43) مى فرمايد:

_2_

«فلن تجد لسنة الله تبديلاولن تجد لسنة الله تحويلا»; هرگز در سنّت خدا تغيير و تبديلى نخواهد يافت.

از اين چهار آيه مى فهميم كه اولا: يك قدرت بر تمام جهان مسلّط است كه هر موجود را به جاى خود و

همه جهان را مجموعاً نگهدارى مى كند. ثانياً: هر موجودى به اندازه معينى و داراى استعداد خاصّى آفريده شده است; ثالثاً: ميان موجودات از كوچك و بزرگ به قانون عدالت توازن و هم آهنگى برقرار گشته كه از مجموع آنها واحدى به نام جهان تشكيل يافته و همه داراى يك نظم و يك روشند كه همان قانون جهان يا سنّت خدا ناميده مى شود; رابعاً: سنّت خدا كه قوانين عالم باشد ثابت است و هرگز در آنها تغيير و تبديلى رخ نمى دهد.

اين مطالب را هم از آيات قرآن و هم از راه عقل و مشاهده احوال موجودات مى فهميم. افراد بشر نيز هم جزئى از اين جهانند و ناچار محكوم اين قوانين هستند.

جهان هستى به قدرت و عدالت برپاست. قدرت است كه هر جسم را در جاى خود نگاه مى دارد و آن را از متلاشى شدن حفظ مى كند. و عدالت تكوينى است كه هر موجودى را آن گونه كه بايد در جايگاه شايسته قرار مى دهد و همه را به كمال لايق خود مى رساند. و در نتيجه اين قدرت و عدالت است كه هيچ چيز از حد خود تجاوز نمى كند و حد هر چيزى براى خودش محفوظ مى ماند.

در جامعه بشرى نيز بايد قدرتى باشد كه آن جامعه را از فروپاشى نگهدارى كند و عدالتى باشد كه هر طبقه و فرد را در حد خود قرار دهد و حد او را برايش حفظ كند تا نه كسى از حد خود تجاوز كند و نه كسى از حد خود محروم بماند.

در جهان قوانينى ثابت حكم فرماست كه هر موجودى از آن

تخلف كند، نابود مى شود.

_3_

براى بقاء نظام اجتماعى نيز به قوانين ثابتى نياز است كه هر جامعه اى آن قوانين را نشناسد و يا بشناسد و از آن پيروى نكند، روبه فنا مى رود.

( بخش پرسش و پاسخ)

_4_

چه بسا عدالت اجتماعى، پى آمد اعتقاد به توحيد شمرده مى شود، آيا بدون چنين اعتقادى نمى توان به عدالت اجتماعى دست يافت؟

پرسش

چه بسا عدالت اجتماعى، پى آمد اعتقاد به توحيد شمرده مى شود، آيا بدون چنين اعتقادى نمى توان به عدالت اجتماعى دست يافت؟

پاسخ

منظور از عدالتى كه از پى آمدهاى توحيد به حساب آمده، عدالت جهانى و همگانى است. بدين معنى كه تنها اعتقاد به توحيد و يگانه پرستى است كه مى تواند وحدت و هم آهنگى راستين ايجاد كند به طورى كه همگان تحت يك حكومت الهى درآيند و از يك برنامه كه برنامه آسمانى است، در زندگى الهام بگيرند مسلماً با تشتت در عقيده و پراگندگى در ايده ئولوژى استقرار عدالت جهانى تحت لواى حكومت عدل واحد ميسّر و عملى نيست.

اساساً در جامعه اى، عدالت قابل اجرا است كه بين افراد آن، اتحاد برقرار باشد و چنين اتحادى محور مى خواهد و ملاك شايسته اين وحدت، همان عقيده به توحيد است، تا اتحاد ماندگار باشد.

آنچه در جوامع غيردينى به عنوان عدالت اجتماعى شهرت دارد و بر پايه آن، مثلا سرمايه به طور مساوى، بين افراد تقسيم مى شود، قابل نقد است زيرا عدالت به معناى تساوى نيست. بكه عدالت به معناى اين است كه هر فردى را به حق و اندازه استحقاق او برسانيم. گاهى تساوى، ستم است، مانند اينكه دو نفر را كه يكى استحقاق بيشترى دارد و يكى كمتر به يك ديد بنگرند، و ثروت را به طور مساوى بيان آنان تقسيم كنند. بديهى است كه آن امر ستم محسوب به شمار مى آيد. و چون عدالت، رعايت اندازه شايستگى و استحقاق است، بنابراين بشر نمى تواند اندازه استحقاق افراد را در زمينه هاى مختلف به طور دقيق بفهمد و قانون

ثابت و عادلانه اى وضع كند، بكه اين كار تنها بايد به دست خداوند كه آفريدگار همه است واندازه استحقاق هر موجودى را به درستى مى داند، صورت گيرد. بدين لحاظ استقرار عدالت اجتماعى و اقتصادى و سياسى و نيز عدالت در زمينه هاى ديگر، تنها از راه اعزام پيامبران و رهبران الهى

_483_

و حكومت الهى آنان ميسّر است.

( بخش پاسخ به سؤالات )

_484_

آيا عدالت اجتماعى براى سلامت و سعادت جامعه بشرى ضرورى است؟

پرسش

آيا عدالت اجتماعى براى سلامت و سعادت جامعه بشرى ضرورى است؟

پاسخ

امروزه، عدالت اجتماعى همانند آزادى و دموكراسى و بعضى كلمات ديگر، ظاهرى جالب و فريبنده دارد و براى همين است كه در سرلوحه برنامه هر مكتب و حزبى اين جمله به چشم مى خورد.

مفهوم حقيقى عدالت اجتماعى حاكميّت قوانين عادلانه در اجتماع است كه در زير سايه چنين قوانينى، هر صاحب حقى بحقش برسد; استعدادها پرورش يابد و عقل ها بارور شود. به گونه اى كه هيچ حقّى ناديده گرفته نشود و از اين رهگذر، كسى ستم نبيند. جامعه بشرى به عنوان بخشى از جهان هستى، بايد با نظام عادلانه آفرينش همانند و همسو باشد; حال براى اينكه بقوانين عادلانه جهان هستى بهتر پى ببريم، تا قوانين اجتماعى بر پايه آن، استنساخ كنيم،

به چهار آيه از قرآن كريم مى نگريم:

- در سوره فاطر(41) مى فرمايد:

«اِنْ اللهَ يمسك السموات و الارض ان تزولا»; خداوند، آسمان ها و زمين را از نابودى حفظ مى فرمايد.

- در سوره فرقان(2) مى فرمايد:

«و خلق كل شيى فقدره تقديراً»; خدا هر چيز را آفريده و براى آن اندازه خاص مقرّر فرمود.

- در سوره آل عمران(18) مى فرمايد:

«شهدالله انه لااله الاهو والملائكه واولوالعلم قائما بالقسط»; خدا آگاه است كه جز خودش خدايى نيست و فرشتگان نيز گواهند در حالى كه جهان را به عدالت برپاداشته است.

- در سوره فاطر(43) مى فرمايد:

_531_

«فلن تجد لسنة الله تبديلاولن تجد لسنة الله تحويلا»; هرگز در سنّت خدا تغيير و تبديلى نخواهد يافت.

از اين چهار آيه مى فهميم كه اولا: يك قدرت بر تمام جهان مسلّط است كه هر موجود را به جاى خود و

همه جهان را مجموعاً نگهدارى مى كند. ثانياً: هر موجودى به اندازه معينى و داراى استعداد خاصّى آفريده شده است; ثالثاً: ميان موجودات از كوچك و بزرگ به قانون عدالت توازن و هم آهنگى برقرار گشته كه از مجموع آنها واحدى به نام جهان تشكيل يافته و همه داراى يك نظم و يك روشند كه همان قانون جهان يا سنّت خدا ناميده مى شود; رابعاً: سنّت خدا كه قوانين عالم باشد ثابت است و هرگز در آنها تغيير و تبديلى رخ نمى دهد.

اين مطالب را هم از آيات قرآن و هم از راه عقل و مشاهده احوال موجودات مى فهميم. افراد بشر نيز هم جزئى از اين جهانند و ناچار محكوم اين قوانين هستند.

جهان هستى به قدرت و عدالت برپاست. قدرت است كه هر جسم را در جاى خود نگاه مى دارد و آن را از متلاشى شدن حفظ مى كند. و عدالت تكوينى است كه هر موجودى را آن گونه كه بايد در جايگاه شايسته قرار مى دهد و همه را به كمال لايق خود مى رساند. و در نتيجه اين قدرت و عدالت است كه هيچ چيز از حد خود تجاوز نمى كند و حد هر چيزى براى خودش محفوظ مى ماند.

در جامعه بشرى نيز بايد قدرتى باشد كه آن جامعه را از فروپاشى نگهدارى كند و عدالتى باشد كه هر طبقه و فرد را در حد خود قرار دهد و حد او را برايش حفظ كند تا نه كسى از حد خود تجاوز كند و نه كسى از حد خود محروم بماند.

در جهان قوانينى ثابت حكم فرماست كه هر موجودى از آن

تخلف كند، نابود مى شود. براى بقاء نظام اجتماعى نيز به قوانين ثابتى نياز است كه هر جامعه اى آن قوانين را نشناسد و يا

_532_

بشناسد و از آن پيروى نكند، روبه فنا مى رود.

( بخش پرسش و پاسخ)

_533_

چرا در خيابانهاي شهر ما يعني دومين كلانشهر مذهبي دنيا، هر مرد شهوت راني مي تواند با صرف تنها چند دقيقه خانم بدكاري را به خدمت بگيرد؟ چرا اينچنين آزاديهايي را از مردم سلب نمي نمائيد؟

پرسش

چرا در خيابانهاي شهر ما يعني دومين كلانشهر مذهبي دنيا، هر مرد شهوت راني مي تواند با صرف تنها چند دقيقه خانم بدكاري را به خدمت بگيرد؟ چرا اينچنين آزاديهايي را از مردم سلب نمي نمائيد؟

پاسخ

مي دانيم كه موضوع مورد اشاره يكي از پديده هاي شوم اجتماعي است و عوامل متعددي در آن نقش دارند كه به بعضي از آنها اشاره مي كنيم.

1. بوجود آمدن فاصلة طبقاتي ( فقر نابجا و ثروت نابجا فساد به دنبال دارد)

2. افزايش آمار اعتياد و پايين آمدن سن اعتياد و به تبع آن از هم پاشيدن بنيان خانواده.

3. عدم تأمين هزينة عائله مندي توسط سرپرست خانواده كه به اعتياد كشيده شده اند.

4. افزايش آمار طلاق، (آنگونه كه در اخبار عنوان شد ايران مقام چهارم از نظر طلاق بعد از آمريكا، كانادا و مصر را دارد) در شهر بزرگي مثل تهران از هر 4 ازدواج يك ازدواج منجر به طلاق مي شود و بيش از 60% طلاقهاي انجام گرفته در اثر اعتياد همسران بوده است. نتيجةچنين طلاقهايي، بوجود آمدن كودكان خياباني، بي سرپرست و فرار دختران و پسران از منزل را به دنبال دارد.

5. افزايش افسار گسيختة شهر نشيني بويژه در شهرهاي بزرگ و بالتبع بالارفتن هزينة زندگي خانواده.

6. نقص قوانين در برخورد با چنين معضلاتي.

7. كمبود امكانات دولتي براي تربيت و تحت پوشش قراردادن چنين افرادي.

8. ضعف عمل كردن دستگاه انتظامي بخاطر و به محاكمه كشيدن فرماندهي نيرو در شهر بزرگي مثل تهران و بركناري فرماندهي.

9. نقص دستگاه قضايي

البته با توجه به پيچيده بودن مسائل اجتماعي به همين ميزان عوامل و پيش زمينه ها نيز پيچيده مي باشند همة عوامل نامبرده شده به ترك نمودن آن اساسي باز مي گردد كه اسلام بر آن تأكيد نموده است و

آن چيزي جز امر به معروف و نهي از منكر نيست و همة مردم به نوعي در تعطيلي آن نقش داشته اند فلذا مسير انحراف و فحشا اگر براي آن چاره اي اساسي نشود به سويي پيش مي رود كه پيامبر اسلام ( فرموده اند:

"لاتزال امتي بخيرما امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر و تعاونوا علي البر فاذا لم يفعلوا ذلك نزعت منهم البركات و سلط بعضهم علي بعض ولم يكن لهم ناصرفي الارض ولافي السماء"

چگونه مي توان عدالت را در زواياي زندگي خودمان و جامعه برقرار كرد؟

پرسش

چگونه مي توان عدالت را در زواياي زندگي خودمان و جامعه برقرار كرد؟

پاسخ

از آنجائيكه عدالت جز تعديل قوا و توان نفساني وگزينش ميانه روي و اقتصاد در امور نيست با پرهيز از افراط و تفريط، تندروي و كندروي و تنظيم زندگي در ابعاد فردي و اجتماعي برآن اساس مي توان به عدالت كه سرمنزل مقصود سير تكامل است دست يازيد.

آنچه در اين راستا از اهميت ويژه برخوردار است شناخت نقطة افراط و تفريط، تندروي و كندروي و شفاف نمودن موضع اعتدال و ميانه و اقتصاد است كه علم فقه و دانش اخلاق هريك بگونه اي در صدد نشان دادن آن موضع كه همان تكليف بشر است مي باشند.

بر اين اساس عمل به بايدها و نبايدهاي الهي كه همان تكليف عادلانه و معتدلانه است را سرمشق قراردادن و درگام اول ترك محرمات و عمل به واجبات و اصلاح اخلاقيات كه مشتمل بر تحصيل فضايل اخلاقي و ترك رذايل آن و نيز عقايد كه مشتمل بر زدودن جهل و تحصيل معارف مي باشد حركت در مسير اعتدال در قواي ادراكي و تحريكي به تعبير امام رضوان الله تعالي عليه مي باشد كه نمودار مختصر آن از كتاب شرح حديث جنود عقل و جهل ص149 چنين مي باشد:

عقل نظري كه اعتدال آن = حكمت

قوة ادراكعقل عملي كه اعتدال آن= عدالت

قواي نفسدفع (غضب) كه اعتدال آن= شجاعت

قوة تحريكجذب (شهوت) كه اعتدال آن= عفت

آيا در جامعه ما عدل به معناي واقعي برقرار است؟

پرسش

آيا در جامعه ما عدل به معناي واقعي برقرار است؟

پاسخ

از آنجائيكه عدل قراردادن هر چيز بجاي خود و انجام شايسته هر كاري است و هرگونه جابجائي خلاف عدالت و ملازم با ظلم مي باشد بنابراين رعايت دقيق عدالت در جامعه ملازم با شناخت دقيق همة هستي و همة نيازهاي واقعي بشر و تأمين آن بطور شايسته آن است چنين معرفتي از گسترة انديشه هاي بشر خارج، و فكر بشر ناتوان از دستيابي به آن است از اين رهگذر براي اجراي عدالت واقعي چاره اي جز تنظيم عملكردها بر اساس وحي و مقررات الهي نيست مقرراتي از سوي دردآشناي حقيقي و مهندس تواناي هستي و بشر، با دانشي نامحدود و محبت و مهر فوق تصور نسبت به انسان و وارسته از هر نياز به غير و امداد از ديگران.

بنابراين اساس ميزان موفقيت در اجراي بايدها و نبايد ها الهي در زندگي فردي و اجتماعي ضريب دستيازي به عدالت واقعي خواهد بود. و بين توفيق اجراي احكام الهي و گسترش عدالت رابطة مستقيم است.

در جامعة ما احدي مدعي اجراي كامل احكام الهي نمي باشد ولي راه براي رسيدن به آن همواره باز است و روندگان آن مورد تشويق خدايند كه حكومت اسلامي ايران بسوي آن در حركت است.

انقلاب شد بر عليه طاغوت و ظلم و بيدادگري اكنون از گذشت 25 سال: دنياگرائي مسئولين، تبعيض و فاصله طبقاتي، فساد ادراي و پارتي بازي، خفه شدن و زير پارفتن فقراء، گفتار شيرين مسئولين و خالي از عمل، در سال 79 اينجانب ور شكست كردم و كلاه مرا برداشتند دو سال در دا

پرسش

انقلاب شد بر عليه طاغوت و ظلم و بيدادگري اكنون از گذشت 25 سال: دنياگرائي مسئولين، تبعيض و فاصله طبقاتي، فساد ادراي و پارتي بازي، خفه شدن و زير پارفتن فقراء، گفتار شيرين مسئولين و خالي از عمل، در سال 79 اينجانب ور شكست كردم و كلاه مرا برداشتند دو سال در دادگستري مشهد دويدم ولي به علت نداشتن امكانات و پول نتوانستم وكيل بگيرم حقم ضايع شد.

پاسخ

از اين كه با ما ارتباط برقرار كرده اي و درد دل نموده اي خوشحال و سپاسگزاريم. اميد است سنگ صبور خوبي برايت باشيم. با تو اظهار همدردي نموده و از اين كه با مشكل مواجه شده اي بي نهايت نگران و ناراحت شديم ولي مي داني كه دنياي كنوني پر است از مشكلات و اصولاً دنيا زندان صاحبان خرد انديشه و فضيلت است. ما نيز همانند تو از دنيا طلبي برخي مسئولان كشور در سطوح مختلف كشور استان و شهرستانها بشدت رنج مي بريم و آنرا خطري بزرگ براي آينده و سرنوشت كشور و نظام مي دانيم. دنياطلبي و چسبيدن به ماديات صرف براي همه مضّر است وسم مهلكي است كه همانند خوره جان افراد را مي خورد مال و ثروت دنيا و تجارت و باغ و ملك و خانه و ... خوب است مشروط بر اين كه در خدمت جامعه و محرومان باشد و دردي از دردهاي جانكاه دردمندان برطرف سازد.

تاريخ نشان مي دهد هرگاه مسئولان كشوري به دنياطلبي و تجمل گرايي و عيش و عشرت اشتغال ورزيده اند جامعه به سرعت به سوي سقوط و انحطاط سياسي، اخلاقي و اجتماعي فقر و فلاكت پيش رفته است. ثروت اندوزي بي حد و حصر براي همه افراد

و اعضاي جامعه مضّر و كشنده است و براي مسئولان يك كشور فاجعه آميز و خطرناك است. تبعيض و بيعدالتي و اختلاف طبقاتي، پارتي بازي، پايمال شدن حقوق ضعيفان و ... همه و همه ريشه در ثروت اندوزي و رياست طلبي مسئولان دارد به گونه اي كه حتي موجب نابودي و از بين رفتن فضيلت ها و ارزشهاي انساني مي شود و انسانهاي خدوم، عدالت گستر و والا مقامي همانند اميرالمؤمنين علي ( را با شمشير جهالت و تعصّب به شهادت مي رساند. لذا گفته اند علي ( در محراب عبادت به شهادت رسيد زيرا بشدت عدالت مي و رزيد و مي فرمود: حقوق افراد را به صاحبان آن باز مي گردانم حتي اگر به كابين زنان رفته باشد.

دنيا طلبي و ثروت اندوزي و حب رياست و مقام نه تنها بيعدالتي و تبعيض و ... را به دنبال دارد بلكه ارزشها و فضايل انساني و سمبل هاي فضيلت را به كام نيستي و نابودي مي كشاند تا در مسير چپاول و غارت، مانعي براي خود نبيند.

دوست عزيز و بزرگوار آنچه شما بيان كرده اي يك واقعيت تلخ است كه روزانه انسانهاي مختلفي با آن مواجه هستند و بسياري از اين موارد را من و شما از آن بي اطلاع هستيم. چه بسا افرادي كه به دليل مشكلاتي مشابه مشكل شما از هستي ساقط شده اند. چه خانواده هايي كه متلاشي شده اند. چه انسانهاي بيگناهي كه به مجازات و زندان و ... گرفتار شدند و مي شوند و ...

اما همه ما بايد اين حقيقت را به روشني بيابيم و درك كنيم كه حق چيزي است كه بايد آن را گرفت. در راه توسعه عدالت بايد تلاش و مبارزه كرد. به

افشاگري و بيان حقيقت پرداخت. به افراد مختلف و مسئولان عالي رتبه كشور گوشزد كرد اگر اعتراض و انتقاد و نقد منصفانه عملكرد مسئولان بصورت فرهنگي همگاني درآيد يقيناً بسياري از صاحبان مناصب از ترس فشار افكار عمومي از بسياري از كارهاي ناشايست و خلاف حق و عدالت و وجدان بشري خودداري خواهند ورزيد ولي اگر در جامعه هركس فقط به فكراين باشد كه گليم خويش را از آب بكشد و به ديگري كار نداشته باشد حق مظلومين و دردمندان پايمال خواهد شد.

برادر عزيز، دنيا پر از افكار و انديشه ها و اعمال ناشايست و نادرست است مهم اين است كه ما مراقب باشيم اولاً به آن آلوده نشويم و ثانياً براي مقابله و مبارزه و اصلاح جامعه از تباهي ها و بدبختي ها تلاش خستگي ناپذير و همگاني را آغاز كنيم و با مشورت با افراد زبده و خبره در راه احقاق حق و عدالت با جديّت بكوشيم. شما نيز با مشورت با بعضي از افراد نيكوكار و صاحب رأي و انديشه در اين جهاد مقدس سهيم شويد. اميد آن كه با تلاش همه جانبه و فراگيرشاهد جامعه اي نسبتاً سالم و عاري از مفاسد كلان و گسترده باشيم. اميد است در راه اعتلاي كلمه حق و حاكميت عدالت و حقيقت خداوند پشتيبان و ياورت باشد.

چرابايد هميشه مردم گناباد مورد تبعيض قرار گيرند(اين سؤالي است كه خواهش دارم رهبر يا رئيس جمهور پاسخ بدهند) چرا بايد مردم اين شهر به طور وحشتناكي مهاجرت كنند ، چرا اگر تبعيض وجود ندارد ( از طرف شما آقايان) امكانات و تجهيزاتي كه به اين شهر و مردم اختصاص داد

پرسش

چرابايد هميشه مردم گناباد مورد تبعيض قرار گيرند(اين سؤالي است كه خواهش دارم رهبر يا رئيس جمهور پاسخ بدهند) چرا بايد مردم اين شهر به طور وحشتناكي مهاجرت كنند ، چرا اگر تبعيض وجود ندارد ( از طرف شما آقايان) امكانات و تجهيزاتي كه به اين شهر و مردم اختصاص داده

شده بودند از اين شهر هنوز نرسيده رخت بربستند و چرا امكانات وعده داده شده به اين مردم خيلي ضعيف ترتيب اثر داده نمي شود چرا چرا ؟؟؟

پاسخ

مسئولان و مردم در يك جامعه جلوه و نمود يكديگر هستند وقتي مسئولان به سمت مسأله اي خاص توجه نمايند مردم نيز اكثريت آنها به همان مسأله توجه عمده اي پيدا مي كنند. اگر امروز شاهد رفاه طلبي و تجمل گرايي و بي عدالتي هستيم و مردم هر كدام به زور خودشان سعي مي كنند از نظر مادي خودشان را ارتقاء بخشند و وضعيت برتر و بالاتري پيدا كنند نشان دهنده اين است كه مسئولان و كارگزاران كشور نيز در سالهاي گذشته و حاضر داراي چنين روحيه اي هستند ، طبيعي است كه مردم بيشتر بدين جهت سوق پيدا كنند .

برادر عزيز يكي از راه هاي مقابله با اين بيعدالتي و تبعيض هاي ناروا و تجمل گرايي و رفاه گرايي ها افزيش آگاهي و بينش مردم است تا از طريق رسانه هاي مكتوب و غير مكتوب مسئولان را مورد مؤاخذه و بازخواست قرار دهند قطعاً و مسلماً اين مؤاخذه ها اگر جنبه عمومي و گسترده پيدا كند مسؤلان را به تجديد نظر در مشي و روش خود وادار خواهد كرد و نيز از ترس افكار عمومي بسياري از كارهاي خلاف و ناشايست را انجام نخواهند داد ولي اگر تعداد اندكي از مردم آنهم بصورت علني بلكه از راه نق زدن فقط در جمع هاي خانوادگي و . . . به گلايه و شكوه از مسئولان بپردازند بلاشك تأثيري در اصطلاح روند موجود نخواهد داشت . ولي اگر بجاي نق زدن در جمع هاي خودماني ، گلايه ها و شكوه ها و

خلاف ها و اشتباهات مسئولان به رسانه هاي گروهي كشيده بشود و از آنان حق و حقوق جامعه و افراد مطالبه بشود ناگزير خواهند شد به افكار عمومي پاسخ بگويند و از بسياري از خلاف ها و احجاف و تعدي ها دست بر خواهند داشت شما جوانان برومند كشور بايد با اين انگيزه و نيت، نه براي تخريب و تضعيف بلكه براي اصلاح روند امور به نقد و ارزيابي عملكرد مسئولان با دلايل روشن ومتقن همت بگماريد .

روش ديگر گسترش عدالت و كاهش تبعيض و بيعدالتي نظارت بر عملكرد دستگاهها و مسئولان از طريق نمايندگان منتخب مردم است. نماينده هر شهرستان نه تنها بر روند جاري امور در شهر و منطقه خودش بايد نظارت بكند بلكه بر جريان كل امور كشور مي تواند نظارت بكند و عملكرد مسئولان را به بوته نقد بگذارد، احزاب ، جمعيت ها ، سازمانها و مؤسسات غير دولتي نيز مي توانند با نقد عملكرد مسئولان بر درستي و صحت روند جريانات امور نظارت كنند و از بسياري از تخلفات جلوگيري نمايند ، بنابراين براي آنچه دغدغه شما و تمامي جوانان خوب و با فضيلت كشور و شهر شماست بايد افكار عمومي بر عملكرد مسئولان نظارت همگاني داشته باشند، دستگاهها و نمايندگان منتخب مردم نيز يكي از وظايف مهم شان نظارت بر درستي عملكرد است. اميد است همواره انشاء ا... عدالت گستر و عدالت خواه باشيد.

چرا اين قدر اجناس گران است؟

پرسش

چرا اين قدر اجناس گران است؟

پاسخ

تورم و گراني يكي از معضلات و گرفتاريهاي اجتماعي جامعه امروزي است كه بسياري از جوامع انساني با آن دست به گريبان هستند و بر اثر فشار تورم شانه هاي بسياري از مردم خم شده است. گراني علل و عوامل گوناگوني دارد كه برخي از آنها از حيطه قدرت داخلي، خارج است و بخشي از تورم كشور ما ناشي از تورم جهاني و نوسانات قيمت ها در سطح جهان است. اگر گفته مي شود جهان امروز دهكده جهاني است يعني آنقدر ارتباطات و وابستگي ها زياد شده است كه هرگونه تغيير و تحول در بخشي از كره خاك مي تواند ساير بلاد و نقاط را تحت تأثير قرار دهد. نوسانات قيمت ها، افزايش درآمدها، كاهش درآمدها و قيمت ها در برخي كالاها و خدمات به دليل وابستگي هاي جهاني در هر منطقه اي از جهان بوقوع بپيوندد ساير مناطق را نيز تحت تأثير قرار مي دهد. به عنوان مثال وقتي در عراق بحران بوجود مي آيد و احتمال كاهش يا قطع نفت صادراتي اين كشور مطرح مي شود قيمت نفت افزايش مي يابد طبيعتاً افزايش قيمت نفت براي كشورهاي صادر كننده افزايش درآمد را در پي دارد ولي براي كشورهاي مصرف كننده افزايش هزينه ها را به دنبال خواهد داشت. طبيعي است كه اگر اين افزايش استمرار يابد موجب افزايش كالاها و خدمات در كشورهاي مصرف كننده خواهد شد لذا تمامي كساني كه مصرف كننده كالاها و خدمات آن كشورها هستند با افزايش قيمت كالاها و خدمات مواجه خواهند شد.

بنابراين برخي از افزايش يا كاهش قيمت ها متأثر از شرايط جهاني و تورم جهاني است كه چاره اي جز تحمل آنرا نداريم و نمي توان مانع

افزايش قيمت ها شد بلكه مي توان براي مقابله با آثار و عواقب آن تدبير و انديشه كرد زيرا مهار آن از قدرت ما خارج است. بنابراين اگر تورم ناشي از شرايط جهاني باشد بايد تدبيرهاي خاصي براي كاهش اثرات آن توسط مسئولان عالي رتبه دولتي اتخاذ گردد.

بخشي ديگري از عوامل تورم داخلي است كه مهم ترين آن كاهش توليد يا ممكن است ناشي از افزايش قيمت مواد اوليه و در نتيجه افزايش قيمت تمام شده كالاها و خدمات باشد در اين صورت توليد كننده ناگزير است كالاي توليدي خودش را با قيمت بيشتري ارايه نمايد. در اين صورت نيز مسئولان بايد با تدابير خاص و ويژه به مردم افزايش مي يابد افراد براي خريد به بازار هجوم مي برند و طبعاً وقتي تقاضا براي خريد يك يا چند كالا افزايش پيدا كند ولي توليد و عرضه با تقاضا تناسب نداشته باشد قيمت ها افزايش خواهد يافت و كمبود كالا، احتكار و گران فروشي گسترش خواهد يافت. در اين صورت مسئولان اقتصادي و دست اندركاران دولتي مي توانند با اعمال سياستهاي پولي نقدينگي موجود در جامعه را كاهش دهند و براي تثبيت، كاهش و يا متعادل ساختن قيمت ها اقدام كنند.

عامل ديگري كه به افزايش قيمت ها و تورم كمك مي كند عامل رواني است. شايعه در ايجاد نياز كاذب در جامعه و هجوم افراد جامعه براي خريد كالا يا كالاهايي خاص نقش مهمي دارد. افراد سودجو با استفاده از اين حربه در مدت زمان كوتاهي موفق مي شوند تعداد زيادي كالهاي خود را با قيمت هاي گزاف و چند برابر به جامعه عرضه كنند و از قبل به ثروت هاي باد آورده اي دست يابند. علل و عوامل ديگري

نيز مي توان بر شمرد كه مجال بحث آن نيست.

آيا در جامعه بايد تبعيض وجود داشته باشد؟

پرسش

آيا در جامعه بايد تبعيض وجود داشته باشد؟

پاسخ

خير، تبعيض از نظر عقل و شرع امري قبيح و نامطلوب است و اين مسئله نيز مانند آفات ديگر اجتماعي زاييدة فقر فرهنگي و ديني است كه ريشه كن كردن آن نياز به كار فرهنگي زياد و اصلاح جامعه دارد، كه البته اصلاح جامعه از اصلاح افراد آن آغاز مي شود. پس بايد از خود شروع كنيم ولي اين نكته نيز قابل توجه است كه تشخيص موردي كه واقعاً چنين تبعيض است از مواردي كه تبعيض نما مي باشد _ يعني از نظر ما تبعيض است ولي در واقع چنين نيست _ نياز به دقت و سنجش همه جانبه دارد.

راه اجراي عدالت اجتماعي در جامعه از نظر قرآن چيست و چرا در كشور ما اين امر هنوز به خوبي اجرا نمي شود؟

پرسش

راه اجراي عدالت اجتماعي در جامعه از نظر قرآن چيست و چرا در كشور ما اين امر هنوز به خوبي اجرا نمي شود؟

پاسخ

مي دانيم عدل به معناي واقعي كلمه آن است كه هر چيزي در جاي خود قرار بگيرد; بنابراين هرگونه انحراف افراط، تفريط، تجاوز از حد، تجاوز به حقوق ديگران بر خلاف اصل عدل است يك انسان سالم كسي است كه تمام دستگاه هاي بدن او، هر يك كار خودش را بي كم و زياد انجام دهد. جامعه انساني نيز همانند بدن يك انسان است كه بدون رعايت اصل عدالت بيمار خواهد بود: "إِن َّ اللَّه َ يَأْمُرُ بِالْعَدْل ِ وَ الاْ ?ًِحْسَ_َن (نحل 90) خداوند، فرمان به عدل و احسان مي دهد."; از اين رو، در اسلام عدالت اجتماعي (عبارت است از مساوات بزرگ انساني كه تعادل همة ارزش ها، از جمله ارزش اقتصادي را در نظر دارد; پس در اسلام نه تنها عدالت يك دستور صريح است بلكه روش و سلوك خاصي را به عنوان قصد يا راه ميانه و حد وسط، معين نموده است كه در همة موارد، خطوط روشن عدالت را مشخص مي نمايد; براي نمونه قرآن مي فرمايد: "خداوند به شما فرمان مي دهد كه امانت ها را به صاحبانش بدهيد و هنگامي كه ميان مردم داوري مي كنيد، به عدالت داوري كنيد." (نسأ، 58); "عدالت كنيد كه به پرهيزكاري نزديك تر است " (مائده 8); "به هنگام اظهار نظر، هر چند در مورد نزديكان باشد، به عدالت سخن گوييد." (انعام 152); "خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزديكان فرمان مي دهد، و از فحشا و منكر

و ستم نهي مي كند، خداوند به شما اندرز مي دهد، شايد متذكر شويد." (نحل 90)

از آيات فوق استفاده مي شود كه اسلام براي رسيدن به عدالت اجتماعي راه كارهاي آن را هم مشخص نموده و به اين مطلب اشاره دارد كه عدالت اجتماعي با معنويت (پرهيزگاري و تذكر) هم مرتبط است

از سوي ديگر، اسلام افزون بر تأكيد بر دادگري و دادخواهي راه هاي اجراي عدالت و استقامت در دادگري را در نمودهاي اخلاقي و تربيتي خود نشان داده است به گونه اي كه در موارد متعدد، از حرص و آز نهي نموده و پي آمدهاي بد و خطرات ناشي از آن را به صراحت توضيح داده است قرآن در اين باره مي فرمايد: "و كساني كه به آن چه خدا از فضل خود به آنان عطا كرده بخل مي ورزند، هرگز تصور نكنند كه آن ]بخل براي آنان خوب است بلكه برايشان بد است " (آل عمران 180) و همين طور، قرآن از اسراف و تبذير نهي كرده و به مفاسد آن ها اشاره فرموده است مانند: "اسراف نكنيد كه خداوند مسرفان را دوست ندارد." (انعام 141); "چرا كه تبذير كنندگان برادران شيطانند" (اسرأ، 27); "هرگز دستت را بر گردنت زنجير مكن و بسيار ]هم گشاده دستي منما تا ملامت شده و حسرت زده بر جاي ماني " (اسرأ، 29)

خداوند در برخورد با حوادث و مصائب به صبر و تحمل مشكلات امر فرموده است و افراد شكيبا را بر صبرشان ستوده و به آن ها نويد پاداش عظيم داده است

(زمر، 10) با اين حال دست مظلوم را در مقابل ظالم نبسته و به او اجازه داده است به اندازه اي كه مورد تجاوز قرار گرفته آن را جبران نمايد تا ريشة فساد را براندازد، و بنياد عدالت اجتماعي بر قرار گردد. (بقره 194; اسرأ، 33)

از اين آيات نيز بر مي آيد كه راه اجراي عدالت اجتماعي در مسائل كيفري مراعات امور اخلاقي و ارزشي در موضوعات اقتصادي دوري از اسراف و رسيدگي به فقرا، و در مقوله هاي دفاعي استفاده از قدرت و استقامت در آن است

اين در حالي است كه در آيات بسياري مردم را به طلب علم فرا خوانده و در عين حال براي آن ها لذت هاي زندگي دنيا را حلال قرار داده اعراف 32) و راه هاي دنيايي را هم در رابطه با مردم به روي آن ها گشوده است مانند: خريد و فروش وفاداري به پيمان و ازدواج و رفتار شايسته با همسر و پدر و مادر. اين آيات عبارت است از: بقره 275; مائده 1; نور، 32 و نسأ، 19و36; هم چنين در آيه اي ديگر مي فرمايد: "و هرگز در زمين در جست وجوي فساد مباش كه خدا مفسدان را دوست ندارد." (قصص 77)

اين آيات روشن كنندة اين امر است كه اوامر قرآن تنها به امور آخرت محدود نمي شود; به همين دليل مي توان گفت قرآن يك كتاب عدالت اجتماعي است كه متكفل صلاح دنيا و آخرت است زيرا "قسط" كه اساس عدالت اجتماعي و صريح در آن است و فلسفة بعثت

انبيا را نيز تشكيل مي دهد، در قرآن كريم مورد اشاره قرار گرفته است "لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَ_َت ِ وَ أَنزَلْنَا مَعَهُم ُ الْكِتَ_َب َ وَ الْمِيزَان َ لِيَقُوم َ النَّاس ُ بِالْقِسْط;(حديد،25) ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم و با آن ها كتاب ]آسماني و ميزان ]شناسايي حق از باطل و قوانين عادله نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند."; بنابراين اسلام در تحقق عدالت اجتماعي با دو اصل بزرگ 1. وحدت همة جانبه متناسب و متعادل 2. تكامل و تضامن عمومي بين افراد و اجتماعات پيش مي رود. و علت عدم تحقق اين امر در جامعة ما به صورت واقعي كمبود معنويت و تقوا، رعايت نكرده امور اخلاقي و اعتنا نكردن به امر به معروف و نهي از منكر است (براي اطلاع بيشتر ر.ك عدالت اجتماعي در اسلام سيدجمال الدين موسوي ص ؟، نشر مؤسسة فرهنگي دانش و انديشة معاصر / عدالت اجتماعي در اسلام سيد قطب ص ؟، نشر شروق )

علت اصلي انحراف مسلمين از عدل اسلامي چيست

پرسش

علت اصلي انحراف مسلمين از عدل اسلامي چيست

پاسخ

هر چند برخي از مسلمانان به قوانين و دستورات اسلام آن گونه كه هست در تمام نقاط دنيا به صورت كامل و صحيح عمل نمي كنند، ولي اين بدان معنا نيست كه بگوييم همة مسلمانان به اين قوانين عمل نمي كنند و مسلمانان از عدل اسلامي عدول كرده اند.

آري دنياي غرب و مسيحيت چنين تبليغاتي را بر ضد اسلام دارند كه در واقع تهمت و افترا به مسلمانان است و مي خواهند، از طريق اين گونه تبليغات حقيقت را بپوشانند و كاري كنند كه مردم دنيا آهنگ حقانيت اسلام را نشنوند.

ايشان در تبليغات مسموم خود چنين تبليغ مي كنند كه اسلام سر راه پيشرفت و ترقي مسلمانان را گرفته و براي آن ها مشكلات فراوان ايجاد كرده است ،فقر، ظلم نبود قانون محروم ماندن ملل مسلمان از تحول و انقلابي كه در شؤون مختلف مردم دنيا به وجود آمده است وغيره از جمله مشكلاتي است كه معول عقايد مذهبي و پيروي آن ها از دستورات ديني است !!.

هر چند، برخي از عوامل فوق در بعضي از كشورهاي اسلامي به چشم مي خورد، ولي علت آن را بايد در ادعاي اسلام و ادعاي پايبند بودن مسلمانان اين كشورها به تعليمات ديني انبيأ: بررسي نمود. با كمال تأسف امروز اصول تعليمات اسلام و پيامبران خدا در بسياري ازجوامع اسلامي متروك يا نيمه متروك مانده است و چهرة اين جوامع چهرة مسلمانان راستين نيست اگراسلام به صورت كامل و صحيح پياده شود، صلح و امنيت همة انسان ها را

فرا مي گيرد و تمام انسان ها، به سعادت واقعي خود نائل مي شوند و به آخرين حد رفاه و آسايش و عزت و سربلندي و بي نيازي و اخلاق نيك مي رسند و ديگر در دنيا، ستم از ريشه قطع خواهد شد و محبت و برادري و احترام به قانون در بين همة انسان ها، رعايت خواهد شد و فقر و تهيدستي و فلاكت از صفحة روزگار برچيده مي شود.

در حقيقت اوضاع اسفناك و شرم آور در بين اين كشورهاي اسلامي از همان اول و به سبب عمل نكردن به روح و دستورات واقعي اسلام در بين مسلمانان به وجود آمده است

و علت عقب افتادگي و بي عدالتي و ظلم و ستم ها، دوري از تعليم اسلام و سبك شمردن قوانين آن است ( ر.ك مسائل اعتقادي از ديدگاه تشيع شيخ محمد رضا مظفر، ترجمه محمد محمدي اشتهاردي ص 67_64، اسلام و سيماي تمدن غرب سيد مجتبي موسوي لاري ص 49، دفتر انتشارات اسلامي )

يكي از اصول مذهب ما عدل است يعني خدا عادل است و ظالم نيست ما انسان ها، كه خليفة خدا در روي زمين هستيم چقدر مي توانيم در زمينة عدالت كار كنيم ملاك عدل و ظلم چيست از كجا مي توانيم تشخيص دهيم كاري كه در جامعه انجام مي دهيم عين عدالت است و همة ا

پرسش

يكي از اصول مذهب ما عدل است يعني خدا عادل است و ظالم نيست ما انسان ها، كه خليفة خدا در روي زمين هستيم چقدر مي توانيم در زمينة عدالت كار كنيم ملاك عدل و ظلم چيست از كجا مي توانيم تشخيص دهيم كاري كه در جامعه انجام مي دهيم عين عدالت است و همة افراد جامعه از آن بهره مند شده اند؟

پاسخ

براي ايجاد عدالت و رفتار عادلانه بايد عدالت و معيارهاي تشخيص آن را شناخت

عدالت يعني هر چيزي در جاي خودش باشد، پس هرگونه انحراف افراط، تفريط، تجاوز از حد و تجاوز به حقوق ديگران بر خلاف اصل عدل است براي تشخيص مصاديق عدل بايد از عقل و شريعت كمك گرفت عقل انسان به حسن و نيكويي عدل و قبح و زشتي ظلم حكم مي كند و مصاديق كلي عدل و ظلم را تشخيص مي دهد. مثلاً عقل هر انساني كشتن كودكان بي گناه را ظلم مي داند و زشت مي شمارد.

بسياري از مصاديق جزئي را نمي توان از راه عقل تشخيص داد و بايد براي تشخيص آن ها به شريعت رجوع كرد; زيرا تمام احكام دين بر پاية عدل استوار است "اِن َّ اللّه َ يَأمُرُ بِالعَدل ِ..." (نحل 90) حضرت اميرالمؤمنين در مورد قرآن كريم مي فرمايد: قرآن سرچشمة عدالت و نهر جاري عدل است ( نهج البلاغه ترجمه محمد دشتي ص 419، خطبه 198، انتشارات زهد. ) بنابراين از طريق عقل و قرآن و روايات مي توان عدالت را تشخيص داد. عدالت در سه زمينه مطرح مي شود:

1. عدالت در اعتقاد; عدالت در اعتقاد در صورتي تحقق مي يابد كه به

آنچه حق است ايمان بياوريم

2. عدالت در صفات و رفتارهاي شخصي عدالت در اين مورد، متوقف بر اين كه آنچه موجب سعادت انسان انجام دهيم و از آنچه مايه شقاوت است دوري نماييم

3. عدالت در جامعه عدالت در اين مورد، در صورتي تحقق مي يابد كه هر چيزي را در جاي خودش قرار داده هر كسي كه از نظر عقل يا شرع مستحق پاداش است پاداش داده شود، و اگر مستحق كيفر است كيفر داده شود، و هر حقي به مستحق آن داده شود. اگر رفتارهاي انسان در اين سه زمينه با معيارهاي تشخيص عدالت سازگار بود، رفتاري عادلانه خواهد بود.( ر.ك الميزان علامه طباطبايي ج 12، ص 331، دفتر انتشارات اسلامي / تفسير نمونه آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران ج 11، ص 366. )

تكليف اين همه دروغ ريا، بي عدالتي و...، در يك جامعه اي كه به نام جامعة اسلامي است چيست آيا همين رفتار نادرست عاملي براي تروريسم خواندن مسلمانان (كه داراي بهترين دين هستند) نيست لطفاً بفرماييد تكليف ما در اين باره چيست

پرسش

تكليف اين همه دروغ ريا، بي عدالتي و...، در يك جامعه اي كه به نام جامعة اسلامي است چيست آيا همين رفتار نادرست عاملي براي تروريسم خواندن مسلمانان (كه داراي بهترين دين هستند) نيست لطفاً بفرماييد تكليف ما در اين باره چيست

پاسخ

نكته هايي دربارة مطالب بالا شايان ياد است

1. امور ضدّ ارزشي از قبيل كفر، شرك بي عدالتي دروغ ريا، فساد، ظلم و... در جوامع ديگر به ويژه در دنياي غرب در مقايسه با جامعة ما بيش تر است

2. وجود امور منفي و ضدّ ارزشي مانند: دروغ ريا، بي عدالتي و...، در جامعة اسلامي انكارناپذير است و رواج آن حتي اگر كم باشد، سبب تأسف است و براي ريشه كن كردن آن بسيج همگاني را مي طلبد. برخي امور به تك تك افراد جامعه باز مي گردد براي مثال اين فرد است كه نبايد دروغ بگويد، يا نبايد ريا كند، يا نبايد ارزش هاي منفي در وجودش راه دهد; اما بعضي مسائل دربارة حكومت و مديريت است دولت مردان مي توانند با قوانين خوب و اجراي خوب بخش عمده اي از بي عدالتي ها و... را از بين ببرند; از اين رو، براي از بين بردن ضدّ ارزش ها، هم ملت و هم دولت بايد با جدّيت كامل برخورد كنند، و اين مهم تنها در ساية ايمان و تقوا، محقق مي شود:

" يَ_ََّأَيُّهَا الَّذِين َ ءَامَنُوَّاْ إِن تَتَّقُواْ اللَّه َ يَجْعَل لَّكُم ْ فُرْقَانًا وَيُكَفِّرْ عَنكُم ْ سَيِّ ?‹َاتِكُم ْ وَيَغْفِرْ لَكُم ْ وَاللَّه ُ ذُو الْفَضْل ِ الْعَظِيم ِ ;(انفال 29) اي كساني كه ايمان آورده ايد! اگر از ]

مخالفت فرمان خدا بپرهيزيد، براي شما وسيله اي براي جدايي حق از باطل قرار مي دهد ]و روشن بيني خاصي كه در پرتو آن حق را از باطل خواهيد شناخت و گناهان شما را مي پوشاند و شما را مي آمرزد و خداوند فضل و بخشش عظيم دارد."

بديهي است راه نجات از بدهي هاي اخلاقي و عملي تقوا است پيامبر اكرم در اين باره مي فرمايد: "من آيه اي را مي شناسم كه اگر تمام انسان ها دست به دامن آن زنند، براي حل آن مشكل ها كافي است سپس آية 2 سورة طلاق كه دربارة تقوا است را تلاوت فرمود و بارها آن را تكرار كرد."(بحارالانوار، مجلسي ، ج 67، ص 281، مؤسسه الوفأ.)

هم چنين امام علي در اين باره مي فرمايد: "انسان هيچ گاه طعم ايمان را نمي چشد تا دروغ را ترك گويد، خواه شوخي يا جدّي باشد."(كافي كليني ;، ج 3، ص 340، دار الكتب الاسلامية )

از اين آيات و روايات استفاده مي شود، بهترين راه ِ از بين بردن بدي ها در جامعه تقويت ايمان و تقوا در تك تك افراد است

معارف و احكام اسلام همه اش خير، بركت معنويت عدالت برابري صفا، صميميت محبت ايثار، ياري كردن هم نوع پرهيز از صفات ناپسند، مانند: دروغ ظلم و... است اين كه مسلمانان به بخشي از دستورها عمل نموده به بخش هاي ديگر آن عمل نمي كنند و چهرة اسلام را بد جلوه مي دهند، حساب ديگري دارد و اسلام از اين گونه افراد ضربه هاي بسيار ديده است اصل در اسلام رحمت و بخشش است

مگر آن كه در جايي ظلم فساد و بي عدالتي باشد كه با آن مبارزه مي كند; اما برخي اعمال از سوي بعضي مسلمانان مانند: طالبان در افغانستان بن لادن و القاعده كه كه از تربيت يافتگان دست استكبار هستند و با تفكرهاي خشك و متحجرانه و اعمال خشن خود، اسلام را دين ِ خشونت معرفي مي كنند و باعث مي شوند مسلمانان را تروريسم بخوانند، به اسلام ناب محمدي ربطي ندارد و صدافسوس كه اسلام عزيز، همواره اين گونه انحراف ها را در كنار خود تحمل كرده است به تعبير ديگر، عنوان خشونت طلبي به مسلمانان دادن يا مسلمانان را به تروريسم متهم كردن نه به خاطر اين است كه بن لادن يا طالبان يا صدام و... مرتكب پاره اي كارها شده يا مي شوند، بلكه اين اتهامات به عنوان يك دكترين و شيوه اي است كه استكبار جهت مقابله با اسلام واقعي به كار گرفته است تا اسلام خواهي ملل مسلمان و غيرمسلمان كه روز به روز بعد از پيروزي انقلاب اسلامي رشد و بالندگي بيش تري مي يابد به ركود و ايستادگي وادارد.(ر.ك تفسير نمونه آيت الله مكارم شيرازي و ديگران ج 24، ص 236 - 238، دار الكتب الاسلامية / همان ج 11، ص 414 - 415.)

چرا در جامعه عدالت اجرا نمي شود بين درآمدها تفاوت فاحش وجود دارد

پرسش

چرا در جامعه عدالت اجرا نمي شود بين درآمدها تفاوت فاحش وجود دارد

پاسخ

عدالت اجتماعي از آرمانهاي مقدس اسلام و همه مصلحان مي باشد و در اين ميان آنچه مهم است، راه رسيدن به عدالت اجتماعي است.

تقسيم بالسويه امكانات در جامعه اسلامي، از جمله پايه هاي اجراي عدالت است؛ ولي بايد توجه داشت كه تقسيم بالسويه امكانات، الزاماً مساوي با كار يكسان و دستمزد يكسان نيست.

پزشكي كه حدود دو دهه از بهترين ايام عمر خود را وقف تحصيل مي كند و پس از آن با يك دهه كار و تلاش، تجربه كافي كسب مي كند و بالاخره يك طبيب حاذق مي شود، اگر بنا باشد باكسي كه زحمتي به خود نداده و به ساده ترينكارها اشتغال ورزيده يكسان باشد، آيا عدالت است؟ پس نتيجه سي سال كار علمي پزشكي كي و كجا بايد محاسبه شود؟

بنابراين امكانات بايد بالسويه تقسيم شود؛ يعني همگان از حق تحصيل و امكانات عمومي آن بهره مند باشند وهركس نيز به مقدار زحمت و تلاشي كه درمجموع انجام مي دهد، بايستي از موهبت هاي الهي بهره مند گردد.

در مورد مدرك گرايي نيز گفتني است گرچه مدرك براي برخي، صرفاً ممر درآمد است و آن چيزي كه فراموش شده علم و هنراست، ولي بايد توجه داشت كه ارزش دادن به مدرك، درمجموع موجب رونق علم و دانش مي گردد و رونق علم و دانش، موجب بالا رفتن سطح آگاهي هاي جامعه و رشد و بالندگي آن خواهد شد. در حقيقت مدرك، عاملياست براي برانگيختگي مردم جهت تحصيل علم. و درنتيجه بايد گفت كه تفاوت ها يك ضرورت اجتماعي است؛ ولي تبعيض هرگز روا نيست.

در اين جا ذكر يك تجربه تاريخي نيز مفيد است و آن اين

كه درزمان تسلط كمونيستها بر بلوك شرق، آنان مدتي سعي كردند كه دستمزد مساوي براي همه مشاغل برقرار نمايند؛ ولي اين كار عملاً به متوقف شدن چرخه اقتصادي جامعه منجر گرديد تا آن جا كه مجبور به اصلاح آن شدند. و اين كار موجب آن گرديد كه بلوك شرق، از نظر صنعت وپيشرفت در رشته هاي مختلف باز بمانند و نهايتاً نيز موجب از هم گسيختگي نظام آنان شد.

نظر شما درباره حيف و ميل بودجه كشور و فاصله طبقاتي چيست ؟

پرسش

نظر شما درباره حيف و ميل بودجه كشور و فاصله طبقاتي چيست ؟

پاسخ

در اين باره ما نمي توانيم همه آنچه را كه در جامعه مي گذرد تأييد كنيم، در عين حال بايد توجه داشت كه صرف بالابودن حقوق در برخي از مشاغل يا داشتن تلفن همراه و يا اتومبيل هاي پيشرفته را نمي توان تبعيض و خلاف عدالتبرشمرد. در مثل بالا بودن حقوق و مزاياي نمايندگان مجلس با توجه به مخارج سنگيني كه براي دفاتر و مراجعاتخود دارند توجيه پذير است. داشتن تلفن همراه نيز براي مسؤولان بالاي كشور يك امتياز نيست؛ بلكه نوعي ضرورتبراي امكان دسترسي به آنان در هر زمان و مكان است و در حال حاضر استفاده از تلفن همراه تا رده مدير كل ها قطعشده و فقط در مسؤوليت هاي بالاتر قابل استفاده است. در عين حال مسؤولان نظام همواره بايد سيره امام علي(ع) رامد نظر داشته و از امكانات بيت المال تنها در حد ضرورت استفاده كنند و به طور جدي از حيف و ميل اموال جلوگيرينمايند.{

به نظر شما فاصله طبقاتي موجود در جامعه به چه عواملي بستگي دارد؟

پرسش

به نظر شما فاصله طبقاتي موجود در جامعه به چه عواملي بستگي دارد؟

پاسخ

گرچه مورد سؤال دامنه وسيع و گسترده اي دارد، ولي ما تلاش مي كنيم كه با رعايت اختصار چند نكته را بررسينماييم:

الف) در اين كه هم اكنون در جامعه اسلامي ما فاصله طبقاتي رنج آوري وجود دارد جاي بحث نيست. البته ممكناست گفته شود شكاف طبقاتي در كشورهاي سرمايه داري به مراتب وسيع تر و عميق تر از ايران اسلامي ماست وليبدون ترديد جامعه ما نيز به نوبه خود به اين بليّه جانكاه مبتلا است.

ب ) اما اين كه چه عواملي منجر به فاصله طبقاتي گشته است طبيعي است كه عوامل گوناگوني دخيل است.

1- آنچه از فاصله طبقاتي هم اكنون در ايران مي گذرد مسأله نوظهوري نيست، بلكه ميراث شومي است كه از گذشته به ما رسيده است،

2- استعداد ذاتي افراد رانبايد از نظر دور داشت، برخي تواناتر و برخي كندتر هستند و برخي دچار معلوليت هاي جسمي و ذهني بوده و در نتيجهعقب مي مانند،

3- مسأله تكنولوژي و صنعت نيز نقش مؤثري را ايفا مي كند. به عنوان مثال: ديروز محيط كارگري محدود به كارگاه هاي كوچك مي شد و تفاوتفاحشي بين حقوق كارگر و كارفرما احساس نمي شد ولي «غول صنعت» ناگهان سر برآورد و كارگاه كوچك مبدل به كارخانه عظيمي شد و باافزايش توليد ثروت سرمايه داران به طور تصاعدي افزوني گرفت درحالي كه حقوق كارگر تقريبا ثابت ماند؛ (همين نكته را در كشاورزي و سايرابعاد توليد و درآمد مقايسه كنيد)،

4- نظام اقتصادي غلط و بيمارگونه،

5- طفره رفتن از پرداخت حقوق قانوني (ماليات) و حقوق شرعي (خمس و زكات)،

6- احتكار و گران فروشي،

7- رباخواري،

8- خيانت به بيت المال و اموال دولتي،

9- كلاهبرداري وخيانت به ديگران،

10- احيانا

و به ندرت حوادث غيرمترقبه هم دخيل است. نظير اين كه تاجري مقدار زيادي از يك جنس را خريده و ناگهان بر اثر پيشامدي قيمتآن چند برابر شده است يا فرض بفرماييد كسي چند هكتار زمين زراعي داشته و بر اثر موقعيت غيرمترقبي كه آن زمين پيدا كرده، قيمت آن بهچندين برابر افزايش يافته است و...،

11- ضعف مديريت كارگزاران اقتصادي،

12- نقش واسطه ها و دلال ها در اجحاف به طبقه ضعيف،

13- اسراف و ريخت و پاش هاي كلان كه در نهايت به دوش فقرا و قشر آسيب پذير بار مي شود،

14- فشار و دخالت عوامل خارجي،

15- نبود كار و اشتغال نيز عقب ماندگي و فلاكت را در پي خواهد داشت.

ج ) اما چگونه مي توان از پيشرفت اين فاصله جلوگيري كرد؟ راه كارهاي گوناگوني وجود دارد كه بايد مورد توجهقرار گيرد:

1- در درجه اول بايد اين نظام اقتصادي بيمار را جراحي و معالجه كرد،

2- پرورش مديران كارآمد و با تجربه،

3- جدي گرفتن پرداخت ماليات هاي قانوني و هم چنين گرفتن اخماس و زكوات و پرداخت آن در مصالح عامه اي كه شرع مقدس تعيين فرمودهاست،

4- زمينه كار و توليد را به طور عادلانه براي همه اقشار فراهم ساختن،

5- تا آنجا كه امكان دارد به مقابله با فشارهاي خارجي پرداختن و كوتاه كردن دست هاي مرئي و نامرئي عوامل خارجي،

6- جلوگيري از اسراف و حيف و ميل و با صرفه جويي زمينه رفاه عامه مردم فراهم كردن،

7- همان گونه كه اسلام اخطار شديد فرموده (سوره توبه، آيه 34) با زر اندوزي و انباشتن ثروت، قاطعانه برخورد كردن،

8- برخورد جدي با افراد خائن و اختلاس گر در بيت المال،

9- سياست تربيتي نظام به گونه اي باشد كه مردم از دوران ابتدايي تا مراحل عالي،

مملكت را خانه خود و ساير افراد را همچون اعضاء يك خانوادهاحساس كنند و رهيافت هر كس تنها به منافع شخصي نباشد؛ زيرا وقتي كشتي صحيح و سالم بود همه را با خود به ساحل نجات مي رساند ولياگر كشتي آسيب ديد همه را غرقاب هلاكت خواهد ساخت.

10- حقوق كارگر منصفانه ادا گردد و از بيمه و سهام و ساير مزايا برخوردار شوند و در جمع از ميزان سود كارخانه دار كاسته و به ميزان حقوق كارگزافزودن،

11- در همه مواردي كه ذكر شد، مكانيسم نظام و دولت بسيار سرنوشت ساز خواهد بود.

در خاتمه اين قسمت، جهت اطلاع بيشتر مطالعه چند كتاب پيشنهاد مي گردد:

1- اقتصاد ما، ج 1، ص 353 و ج 2، ص 303 سيد محمد باقر صدر

2- اسلام و اجتماع، ص 38 و ص 92 علامه طباطبايي

3- مسائل عصر ما، ص 103 شهيد هاشمي نژاد

4- نابرابري اجتماعي ادوارد ج. كرب، ترجمه: محمد سياهپوش

5- جامعه شناسي قشرها و نابرابري ها گروهي از نويسندگان

6- اسلام و نظام طبقاتي، ص 123 محمد قطب

7- شناخت اسلام، 506 شهيد بهشتي و باهنر و علي گلزاده غفوري

چرا مسئولان ما مثل ائمه (ع ) ساده زيست نيستند؟

پرسش

چرا مسئولان ما مثل ائمه (ع ) ساده زيست نيستند؟

پاسخ

}ساده زيستي زمامداران و پيشوايان جامعه توصيه اكيد اسلام و تعاليم آن است. سيره پيامبر(ص) و حضرتعلي(ع) نيز چنين بوده واين روش از سازنده ترين برنامه ها براي حفظ مسؤولان از لغزش هاي مختلف است؛ چرا كه بااين كار اولاً از زندگي محرومان جامعه و حداقل ها فاصله نمي گيرند و واقعيت ها را درك مي كنند وثانيا در معرضفتنه هاي اربابان زر قرار نمي گيرند و... .

حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبري نيز در عمل و گفتار اين رويه را مورد تأكيد قرار داده و همواره مسؤولان را بهآن توصيه كرده اند. زندگي شخصي مسؤولان نظام گواه روشني بر اين مطلب است؛ گرچه گاه، در رده هاي ديگر از اينخط روشن فاصله گرفته مي شود.

در هر صورت حساسيت جامعه در برابر اين موضوع، بسيار به جا است؛ زيرا كه اين حساسيت خود زمينه ايجادانحراف را تنگ تر مي كند. ضمنا هرگونه رفت و آمد و به اصطلاح «برو و بيا» را نيز نمي توان دليل عدم ساده زيستيدانست؛ چرا كه گاه اقتضاي ذات كار چنين است نه اين كه مسؤولي اين چنين بخواهد؛ مثلاً طبيعي است كه وقتيرئيس جمهور به يك شهر وارد مي شود، تمامي دانشگاه ها و بسياري از مردم به دلايل كاري مراجعاتي دارند كه دربرخي موارد شمايي از آنچه كه نوشته ايد ترسيم مي كند. در هر صورت هيچ مصلحتي نمي تواند و نبايد اين توصيه مهمو اكيد اسلام را تحت تأثير قرار دهد.{

با سلام

اشاره

همان طور كه استحضار داريد مظاهر تمدن و تكنولوژي به محض شكل گيري قبل از هر چيز در اختيار سرمايه دار و مرفه قرار دارد و اگر چيزي باقي بماند قشر مستضعف جامعه از آن بهره مند مي گردد . با اين اوصاف هر گونه تلاش در

جهت ارتقاء سطح زندگي انسانها منجر به

پرسش

با سلام

همان طور كه استحضار داريد مظاهر تمدن و تكنولوژي به محض شكل گيري قبل از هر چيز در اختيار سرمايه دار و مرفه قرار دارد و اگر چيزي باقي بماند قشر مستضعف جامعه از آن بهره مند مي گردد . با اين اوصاف هر گونه تلاش در جهت ارتقاء سطح زندگي انسانها منجر به ازدياد راحتي و آسايش مرفهين (در درجه اول )مي گردد .

حال اگر انگيزه تحصيل ما دانشجويان خدمت به فقرا و مستمندان جامعه اسلامي باشد .اين چنين تلاش هايي چه لطفي مي تواند داشته باشد ؟

پاسخ

بايد توجه داشت كه خود انگيزه و نيت انسان بر طبق آيات و روايات فراوان داراي اهميت به سزايي است و نبايد نيت ها و انگيزه ها را كوچك و بي ارزش دانست. در روايت داريم كه انسان با نيت خود همراه است و نيز آمده است: نيت مؤمن بهتر از عمل او و نيت كافر بدتر از عمل اوست. بنابراين همين نيت درس خواندن به قصد خدمت به بينوايان و فتوا در جامعه اسلامي، داراي ارزش فراواني است كه منشأ و سرچشمه بسياري از اعمال خوب و كارهاي شايسته است.

از طرف ديگر درس نخواندن و تحصيل نكردن شما به اين دليل كه ثمره آن در درجه اول به مرفهين بي درد و سرمايه داران طمعكار مي رسد مشكلي را حل نمي كند، چون به هر حال شما هم درس نخوانيد و در پيشبرد تكنولوژي سهمي نداشته باشيد، اين امور مشتري فراوان دارد و كساني ديگر كه اصلا تعهد و انگيزه انساني و الهي ندارند به جاي شما در كلاس درس حاضر مي شوند

و همان بهره كمي هم كه به فقرا و مستمندان با وجود افرادي خوش نيت همانند شما مي رسيد ديگر به آنها نمي رسد و اين فاصله بين ثروتمند و فقراء بيشتر و عميق تر مي گردد.

از زاويه ديگر درس خواندن شما و كسب افتخار در علم و نوآوري و خلاقيت و پيشبرد سطح علمي كشور، در درجه اول افتخاري براي اسلام و مسلمانان و جامعه اسلامي است كه باعث مي شود موقعيت جهاني آنها در برابر اردوگاه شرك و استكبار تقويت گردد و وابستگي علمي و صنعتي آنها به استكبار جهاني كمتر گردد و اين خود ارزش والاو نكته مهمي است.

در ضمن بايد توجه داشت كه اگر اين پيشرفت هاي علمي و فن آوري نبود، حال و روز فقرا نيز بهتر از اين نبود چون به هر حال هر چند كم و مختصر آنها نيز ازمواهب اين پيشرفت ها استفاده مي كنند و اين خود در بهبود وضع زندگي آنها مؤثر است.

نكته پاياني اين است كه به هر حال وضع عالم دنيا به گونه اي است كه بهره مندي هايي و شايسته با بهره مندي هاي نابجاي آن در هم آميخته است و اين خود انسانها هستند كه بايد با درايت و تعقل و انديشه و آينده نگري از هر چيز بهره شايسته و در راستاي سعادت دنيا و آخرت خود بردارند. مثلا نمي شود گفت چون اينترنت مورد استفاده ناشايست قرار مي گيرد، پس انسان نبايد آن را اختراع مي كرد و يا چون تلويزيون و ويديو، مورد استفاده غير اخلاقي هم قرار مي گيرد. پس اصل بودنش درست نيست، خير به هر

حال عالم آفرينش، محل آزمايش الهي و امتحان است و هر كسي بايد مورد آزمايش قرار گيرد.

براي مبارزه با بي عدالتي موجود در جامعه , چه اقداماتي بايد صورت بگيرد؟

پرسش

براي مبارزه با بي عدالتي موجود در جامعه , چه اقداماتي بايد صورت بگيرد؟

پاسخ

متأسفانه عليرغم اهتمام فراوان دين مقدس اسلام و بزرگان الهي بر رعايت عدالت اجتماعي در تمامي عرصه هاي جامعه، و تأكيدات فراوان امام راحل(ره) و مقام معظم رهبري در اين خصوص، هنوز در جامعه اسلامي ما شاهد وجود برخي از بي عدالتي ها مي باشيم كه به هيچوجه زيبنده حكومت و جامعه اسلامي نبوده، و نظام اسلامي موظف به مبارزه و محو تمامي اشكال بي عدالتي در جامعه مي باشد بر اين اساس راهكارهاي اقدامات مبارزه اصولي با بي عدالتي هاي موجود در جامعه را مي توان در موارد ذيل بصورت مختص بيان نمود:

الف _ توجه جدّي به رعايت عدالت اجتماعي در برنامه ريزيهاي توسعه و سازندگي كشور: پس از دوران دفاع مقدس و آغاز دوران بازسازي كشور مدل براي توسعه اقتصادي و اجتماعي در پيش گرفته شد كه اين مدل موجب بروز تضادهاي ارزشي و فاصله گرفتن جامعه ازشاخصهاي مطلوب گرديد. به گونه اي كه توسعه نتايج عكس خود را ظاهر ساخت و فاصله ها را تشديد نمود. اين عامل در برخي از تحليلها و تحقيقات به عمل آمده، عامل اصلي افول ارزشها و ايجاد نابرابري در جامعه دانسته شده است. حضرت آيت الله خامنه اي ضمن انتقاد از اينروند، مي فرمايند: «در اين مرحله از انقلاب، هدف عمده عبارت است از ساختن كشور نمونه كه در آن، رفاه مادي هم راه با عدالت اجتماعي و توأم با روحيه و آرمان انقلابي، با برخورداري از ارزش هاي اخلاقي اسلام، تأمين شود. هر يك از اين چهار ركن اصلي ضعيف يا مورد غفلت باشد، بقاي انقلاب و عبور از مراحل گوناگون آن

ممكن نخواهد شد»، (حديث ولايت، ج 1، ص 286 و 287).

و در جاي ديگر مي فرمايند: «در نظام جمهوري اسلامي ايران اساس همه فعاليت ها بايد مبتني بر عدالت باشد زيرا قسط و عدل از همه آرمان ها و اهداف نظام اسلامي والاتر و بارزتر است و بر اين اساس رونق و شكوفايي اقتصادي هنگامي خوب و ارزشمند است كه جهت آنمبتني بر اقامه قسط و عدل در جامعه باشد. رشد اقتصادي در جامعه ما هدف اصلي هم نيست، بلكه رشد اقتصادي جزئي از هدف ماست و جزء ديگر عبارت از عدالت است... هر برنامه اقتصادي آن وقتي معتبر است كه يا خودش به تنهايي، يا در مجموع برنامه ها ما را به هدفِ عدالتنزديك كند، و الا اگر ما را از عدالت اجتماعي دور كند، فرض بر اين كه به رشد اقتصادي منتهي بشود كافي نيست»، (روزنامه رسالت، 9/3/1372).

ب _ برخورد فيزيكي، مصادره و بازپس گيري اموال غاصبان و صاحبان ثروتهاي نامشروع و بادآورده:

امام علي(ع) دو اقدام مهم و انقلابي را سرلوحه اقدامات حكومت عدلِ خويش قرار دادند: 1_ مصادره و باز پس گيري اموال غاصبان 2_ احياء سنت برابري و مساوات در بهره مندي از بيت المال. حضرت آيت الله خامنه اي در اين زمينه مي فرمايند: «... با قوانين لازم و تأمينامنيت قضائي در كشور بساط تجاوز و تعدّي به حقوق مظلومان و دست اندازي به حيطه مشروعِ زندگي مردم، جمع شود...»، (حديث ولايت، ج 1، ص 287).

و در فرمان مبارزه با فساد كه در يازدهم ارديبهشت ماه 1380 خطاب به سران سه قوه صادر فرمودند بر اين امر مهم تأكيد نمودند كه خود بيانگر، عزم، همدلي و همكاري قواي سه

گانه با برنامه ريزي هاي دقيق و حساب شده براي ريشه كن كردن فساد و تحقق عدالت اجتماعيمي باشد.

ج _ پيشگيري از پيدايش ثروتها و ثروتمندان نامشروع جديد: يكي ديگر از راههاي مبارزه با وجود بي عدالتي در جامعه، جلوگيري از روي آوردن و دلباختگي واليان و كاپردازان حكومتي به اندوختن ثروت و افزودن بر حجم دارايي خويش است در اين راستا اهم اقداماتپيشگيرانه عبارتند از:

1_ اسوه و نمونه بودن مسؤولان حكومت براي ديگر كارگزاران: امام علي(ع) مي فرمايند: ان الله تعالي فرض علي ائمة العدل ان يقدّروا انفسهم بضعفة الناس، كيلا يتبيَّغَبالفقير فقره ؛ خداوند بر امامان عدل فرض و واجب فرموده، خود را با اقشار ناتوان و محروم جامعه اندازه گيري كنند و زندگي خود را با آنانبرابر نهند. تا تنگدستي فقير، او را به هيجان نياورد و موجب هلاكت و نابودي او نگردد{M، (نهج البلاغه، خطبه 209، ص 325)

2_ زير نظر گرفتن رفتار اقتصادي نزديكان: حضرت علي(ع) در فرازي از عهدنامه مالك اشتر، در اين زمينه مي فرمايند «والي را نزديكان و خويشاونداني است كه خوي برتري طلبي و گردن فرازي دارند و در داد و ستد، كمتر حاضر به رعايت انصافند، وظيفه تو، آن است كهريشه ستم چنين افرادي را قطع نمايي»، (نهج البلاغه، نامه 53، ص 441).

3_ بازرسي، نظارت، حراست و مراقبت دولتي و نظارت بر دارايي كارگزاران: حضرت آيت الله خامنه اي در اين زمينه مي فرمايند: «بايد در گزينش كارمندان دولت دقت لازم صورت گيرد و به دنبال گزينشِ خوبان، نظارت بر كار آنان نيز ضروري است، چون مقام و قدرت، غالبااخلاق و رفتار مسؤولان را تغيير مي دهد، بنابراين اگر بعد از گزينش حتي افراد پارسا

و كاردان، از بالا بر عمل كرد آنان نظارت دقيقي نشود، ممكن است به تدريج تغيير رويه داده و به سبب سستي در انجام وظيفه موجب بي اعتمادي ملت نسبت به دستگاه حكومت اسلامي شوند...»،(فجر انقلاب در بهار قرآن، ص 203 و 205).

د _ بالا بردن ميزان آگاهي مردم: با بالا رفتن ميزان آگاهي مردم، درك آنها از حقوقشان افزايش مي يابد و بي عدالتي را نمي پذيرند و به انحاء مختلف براي دستيابي به حقوقشان مي كوشند از اين طريق قشر متوسط گسترش و نقش آنها در تصميمگيريهاي سياسي افزايشمي يابد.

ه _ توجه جدّي به گسترش و تثبيت ارزشهاي اسلامي در جامعه: زيرا وجود ارزشهاي اسلامي مانند ايمان، تقوا، تعهد و... موجب ايجاد و اجراي عدالت در سطح جامعه مي شود قرآن كريم مي فرمايد اعدلوا هو اقرب للتقوي ،(مائده / 8) امام علي(ع) نيز مي فرمايد: قد الزم نفسه العدل فكان اول عدله نفي الهوي عن نفسه ؛ هر كه مي خواهد به حُليه عدل و دادآراسته شود مي بايست هوا و هوسهاي گوناگون رǠاز خود دور كند{M، (نهج البلاغه، خطبه 87). لذا براي مبارزه با بي عدالتي در جامعه، تحقق باوري عميق، دروني ريشه دارد، عقلاي ومبتني بر نظام ارزشي اسلام در مديران جامعه _ به معني كساني كه در دستگاههاي رسمي تقنيني، اجرايي، قضايي، نظامي، و انتظامي، آموزشي، فرهنگي و تبليغي و نيز دستگاهها و نهادهاي غير رسمي ولي مؤثر جامعه نقش تعيين كننده، ايفا مي كنند، لازم و ضروري مي باشد و بايد ايننظام ارزشي در 1_ رفتار حقيقي و حقوقي مديران، 2_ ساختار كلان كشور 3_ برنامه هاي اجرايي، تبلور و تجلّي يابد.

و _ فراهم نمودن امكانات و شرايط و فرصتهاي

مساوي براي همه افراد جامعه از لحاظ تحصيلات، اشتغال، مسكن؛ رفاه و... كه در اصول متعددي از قانون اساسي ج. ا. ا. متبلور مي باشد.

براي آگاهي بيشتر ر.ك:

فصلنامه حكومت اسلامي، شماره 17، ص 48

فصلنامه حكومت اسلامي، شماره 18، ص 26 و ص 56

محمدنقي نظرپور، ارزشها و توسعه، ص 196

علي ذو علم، انقلاب و ارزشها، ص 256 و ص 264

دكتر فرامرز رفيع پور، آناتومي جامعه، ص 480{J

علت تجمل گرايي و اسراف بيت المال و فساد اداري در بين مسئولان دولتي چيست ؟

پرسش

علت تجمل گرايي و اسراف بيت المال و فساد اداري در بين مسئولان دولتي چيست ؟

پاسخ

ضمن تشكر از مكاتبه با اين واحد و سؤالات خوب و مهمي كه نگاشته ايد در آغاز ذكر اين نكته لازم است كه مسؤوليت و وظيفه اين مركز ارائه نظريات مشورتي، حل شبهات و پاسخ به سؤالات دانشجويان عزيز است و هيچ گونه مسؤوليت اجرايي ندارد. بنابراين نبايد از اينرو، انتظار برخورد با بعضي از مشكلات موجود در جامعه را داشت. نكته ديگر اين كه اين مركز هيچ گونه ارتباطي با دفتر مقام معظّم رهبري ندارد. شما مي توانيد مطالب و نظرات خود را به دفتر ايشان در تهران ارسال نماييد.

متأسفانه مسأله اشرافي گري، ناديده گرفتن بيت المال، اسراف و تجمل گرايي، فساد اداري و برخوردهاي غيراسلامي با ارباب رجوع در ادارات و پارتي بازي و رشوه خواري يكي از مشكلات كشور و مانع تحقق عدالت اجتماعي بوده و همواره يكي از دغدغه هاي مسؤولين نظامخصوصا مقام معظم رهبري مي باشد. معظم له مكررا نارضايتي خود را از اين مسأله ابراز داشته و از موليان امر خواستار رسيدگي جدي براي حل اين معضل شده اند زيرا تداوم نظام و انقلاب اسلامي نيز وابسته به پيوند، همراهي و محبت بين مردم و مسؤولين اداره كننده نظام مي باشدازاين رو مي فرمايند: «در نظام اسلامي، رابطه اخلاق با مردم، رابطه مخصوصي است، مردم را در همه كارها و صاحب امر دانستن يك مُراجِع را مزاحم ندانستن حقيقتا مردم ولي نعمت ما و كارگزاران اين نظام هستند» (آيت الله خامنه اي، حديث ولايت ج 6 ص 48). در جاي ديگريايشان به كارگزاران نظام اسلامي مي فرمايند: «شما چگونه مي خواهيد محبت و اطمينان مردم را جلب كنيد؟ مردم

بايد به من و شما اعتماد داشته باشند اگر ما دنبال مسائل خودمان رفتيم در خرج كردن بيت المال هيچ حدي براي خودمان قائل نشديم مگر حدي كه دردسر قضايي درستبكند و هرچه توانستيم خرج كرديم مگر اعتماد مردم باقي مي ماند؟». اما در مورد چرايي وجود اين پديده شوم و ارايه پاسخي مناسب و منطقي و واقع بينانه لازم است. از منظر جامعه شناختي بايد اين مسأله را مورد بررسي و تحليل قرار داد. مهمترين دلايل وجود اين موضوع عبارتند از: 1- ادامه و بقاي فرهنگ فاسد و منحوس 2500 ساله پادشاهي در ايران از قبيل رشوه خواري، پارتي، روابط را مقدم بر ضوابط دانستن، استبداد رأي جاه پرستي و سلطه پذيري و... .

2- عدم تثبيت ارزش هاي اسلامي و قانون گرايي و پايبندي به ضوابط در حدي كه مسؤول يا مدير اداره خودش را خدمتگزار بداند نه سوار بر مردم و... كه اين خود ناشي از عوامل مختلفي از قبيل: فقدان برنامه اي جامع و همه جانبه براي تربيت، آموزش و توجيه آنان، كمكاري يا بعضا عملكردهاي غلط نهادهاي فرهنگي كشور، سردر گمي مسؤولان امور فرهنگي و عدم ارائه برنامه منسجم فرهنگي، فقدان اجماع نظر دولتمردان در كيفيت برخورد با اين مسأله و... مي باشد.

3- عدم تصفيه كامل افراد در سطوح پايين بعد از وقوع انقلاب از يك سو و رعايت ننمودن مسائل اصيل اسلامي از قبيل: لياقت و شايستگي، تعهد و تقوا، تجربه و مهارت و تخصص و... در گزينشها چنانچه حضرت علي (ع) در عهد نامه خود به مالك اشتر مي فرمايد: ثم انظر في امور عمالك فاستعملهم اختيارا و لاتولهم محاباة و اثرة فانهما جماع من شعب الجور و الخيانة

و توخّ منهم اهل التجربةو الحياء من اهل البيوتات الصالحة والقدم في الاسلام المتقدمه... ؛ در امور و كارهاي كارمندان و كارگزاران خود دقت كن و پس ازاينكه آنها را امتحان نمودي به كار بگمار و در تعيين آنان چنين كن: قبل از اين كه آنها را به كاري بگماري آنانرا مورد آزمايش و امتحان قرار بده بهخاطر تمايل خاص به شخصي كسي را به كاري منصوب مكن خود سرانه و بدون مشورت و يا استبداد رأي آنها را به كار مگمار زيرا اينگونه انتخاب ومنصوب نمودن يعني از روي تمايل شخصي و بدون مشورت و آزمايش خود ستمگري و ظلم و خيانت است و براي انتخاب كارمندان و كارگزاراندولت اينگونه افراد را انتخاب نما افرادي كه اهل تجربه هستند و در كشاكش كارها ساخته و پرداخته شده اند اهل شرم و حياء و عفت هستند از خاندانهايپاك دامن و صالح باشند سابقه و حسن سابقه آنها در اسلام بيش از ديگران باشد...{M، (نهج البلاغه، نامه 53) و از طرف ديگر ضعف در بازرسي نظارت، حراست و مراقبتدولتي، حضرت آيت الله خامنه اي مي فرمايند: «بايد در گزينش كارمندان دولت دقت لازم صورت گيرد و به دنبال گزينش خوبان نظارت بر كار آنان نيز ضرورت است چون مقام و قدرت غالبا اخلاق و رفتار مسؤولان را تغيير مي دهد بنابراين اگر بعد از گزينش حتي افراد پارسا وكاردان از بالا بر عمل كرد آنان نظارت دقيق نشود ممكن است به تدريج تغيير رويه داده و به سبب سستي در انجام وظيفه، موجب بي اعتمادي ملت نسبت به دستگاه حكومت اسلامي شوند. لذا نظام انقلابي در چگونگي انجام امور توسط كارگزاران

و مسؤولان بايد نظارت مستمر به كارآنان داشته باشد.» (فجر انقلاب در بهار قرآن ص 203و ص 205).

4- تهاجم فرهنگي و تغيير ارزشها پس از دوران دفاع مقدس مانند با ارزش شدن پول شهرت، مدرك گرايي، رفاه طلبي، و تجمل پرستي و... .

5- اجرا نشدن امر به معروف ونهي از منكر يا نظارت ملي و همگاني كه در روايات متعدد ضامن حفظ و سلامت جامعه و اجزاء اداري و... مي باشد حضرت علي(ع) در بستر شهادت به فرزندان خويش امام حسن و امام حسين(ع) چنين سفارش مي نمايند «امر به معروف و نهياز منكر را ترك نكنيد كه در اين صورت اشرار شما بر شما حاكم مي شوند سپس شما براي دفع آنها دعا كنيد اما دعاي شما اجابت نمي شود»، (نهج البلاغه، نامه 47) و در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نيز اين فريضه الهي در اصل هشتم در سهقسم مردم نسبت به يكديگر دولت نسبت به مردم ومردم نسبت به دولت در نظر گرفته شده هر چند متأسفانه راهكارها عملي شده اين فريضه مهم و اساسي در جامعه تبيين و اجرا نشده است.

6- ضعت دستگاه هاي نظارتي و قوه قضاييه در برخورد قاطع با متخلفين.

7- پس از دوران دفاع مقدس و آغاز دوران بازسازي كشور، مدلي براي توسعه اقتصادي و اجتماعي در پيش گرفته شد كه اين مدل موجب بروز تضادهاي ارزشي و فاصله گرفتن جامعه از شاخص هاي مطلوب گرديد. به گونه اي كه توسعه نتايج عكس خود را ظاهر ساخت وفاصله ها را تشديد نمود و باعث تغيير ارزش ها و با ارزش شدن پول و ثروت در نزد افراد جامعه گرديد.

با توجه به عوامل فوق و عوامل ديگري از اين

قبيل مي توان به اين نتيجه رسيد كه: تحت شرايط كنوني ايران، وقتي كه پول و ثروت با ارزش شود و از طرف ديگر ارزش هاي اسلامي، ايمان و تقوا و سيستم كنترل دروني (مذهب) آنها و سيستم كنترل بيروني (نظارت دستگاه هايمربوطه، امر به معروف و نهي از منكر) ضعيف باشد، آنها براي ارضاء اميال نفساني خود به راه هاي نامشروع از قبيل رشوه خواري، پارتي بازي، اشرافي گري و ريخت و پاش بيت المال روي مي آورند، بنابراين هم چنان كه ملاحظه مي نماييد اين چنين نيست كه علت مفاسد اداري فقط بهخاطر عدم نظارت مسؤولين حكومتي و فقدان برخورد قاطع آنان باشد، بلكه مسأله بسيار ريشه اي تر و حل كامل آن نيز راه كارهاي مناسب و بسيار دقيق، آن هم در طولاني مدت مي طلبد، اما ما با شما موافقيم كه بايد با متخلفين برخورد بشود و اين كار هم به كرّات توسط دادگاه ها بامتخلفين شده و مي شود ولي در هر صورت بايد به ريشه هاي آن پرداخت و اميد مي رود ان شاءالله با انجام اصلاحات اقتصادي، اجتماعي، اداري و... به هيچ وجه شاهد اين گونه ناهنجاري ها و تخلفات در جامعه اسلامي نباشيم. نكته مهم قابل توجه اين كه در اين گونه قضاوت ها بايدجايگاه و مسؤوليت رهبري و انتظاراتي را كه از ايشان مي توان داشت در نظر گرفت. قانون اساسي رهبر را در رأس هرم قدرت حاكميت قرار داده است. اعمال قوه مقننه، قوه مجريه و قوه قضاييه را تحت نظر رهبري گذاشته و تعيين سياست هاي كلي نظام و نظارت بر حسن اجرايسياست هاي كلي نظام از وظايف رهبري شمرده شده است، (اصل يكصد و دهم قانون اساسي).{J

آيا جامعه ما واقعا اسلامي است يا به زور داريم نام مقدس اسلام را به يدك ميكشيم آيا عدالت در اين جامعه حكم فرماست آيا تا كنون سعي شده حق مردم مستضعف را نگذارند پايمال شود ايا آنهايي كه دم از اصلاحات ميزنند كمي هم به فكر مردم فقير هستند چرا من فارغ التحصيل ب

پرسش

آيا جامعه ما واقعا اسلامي است يا به زور داريم نام مقدس اسلام را به

يدك ميكشيم آيا عدالت در اين جامعه حكم فرماست آيا تا كنون سعي شده حق مردم مستضعف را نگذارند پايمال شود ايا آنهايي كه دم از اصلاحات ميزنند كمي هم به فكر مردم فقير هستند چرا من فارغ التحصيل بعد از اتمام درس با كوهي از مشكلات روبرو هستم واقعا چه كسي بايد جوابگوي اين مشكلات باشد آخر اين چه جامعه اي است كه حرف اول و احر آن را پول ميزند به درس عشق مي ورزم ملي با اين شرايط امكان ارامه تحصيل وجود ندارد توضيح دهيد؟

پاسخ

نامه ي شما حاوي موضوعات و مطالب مختلفي است. اما كليدي ترين تكيه گاه آن، وجود مشكلات و معضلات اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي نظير مفاسد اقتصادي، تبعيض، عدم اجراي كامل عدالت اجتماعي و... در سطح جامعه ي اسلامي است كه به هيچ وجه زيبنده ي نظام اسلامي نيست. در اين موضوع ما نيز با شما موافق هستيم. اما در مورد اين كه آيا با وجود اين قبيل مشكلات مي توان به جامعه ي ما جامعه ي اسلامي گفت يا نه؟ نيازمند شناخت دقيق جامعه ي اسلامي، ويژگي هاي آن و تطبيق آن بر جامعه ي كنوني ماست:

الف) تعريف جامعه ي اسلامي و ويژگي هاي آن:

جامع ترين تعريفي كه از جامعه ي ديني وجود دارد اين است: جامعه ي ديني، جامعه اي است «دين باور»، «دين مدار»، «دين داور» و «مطلوب دين»(جامعه ي برين، سيد موسي ميرمدرسي، چاپ اول، 1380، صص 209 - 210)..

جامعه ي ديني جامعه اي است كه شبكه روابط اجتماعي، اقتصادي، سياسي، حقوقي و اخلاقي آن بر اساس دين و آموزه هاي آن تنظيم شده باشد. جامعه ي ديني جامعه اي است كه در آن داوري با دين باشد و افراد آهنگ خود را هميشه با دين موزون كنند. جامعه ي

ديني دغدغه ي دين دارد و اين دغدغه و احساس نياز به همسو كردن خود با دين، تنها به امور فردي و عباديات و اخلاق فردي محدود نمي شود: بلكه نسبت ميان دين و كليه ي امور و روابط اجتماعي بايد سنجيده شود و داوري دين در همه خطوط و زواياي تمامي شبكه ي روابط اجتماعي نافذ باشد(جامعه ي ديني، جامعه ي مدني، احمد واعظي، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه ي اسلامي، چاپ اول، 1377، صص 88 - 90).

بر اين اساس ويژگي هاي جامعه ي ديني عبارتند از(حكومت ديني، حميدرضا شاكرين، انتشارات معارف). :

1_ دين باوري و اعتقاد به آموزه هاي ديني.

2_ تنظيم نظام حقوقي خود بر اساس دين (شريعت مداري).

3_ داراي نظام ديني است و جز حكومت ديني را برنمي تابد(نظام ديني).

4_ در جامعه ي ديني، مردم سلوك و رفتار فردي و اجتماعي خود را با دين موزون مي كنند و داوري دين را در اين باره پذيرايند(دين داوري).

5_ چنين جامعه اي قطعاً مطلوب و مورد رضايت دين نيز هست (مطلوب دين).

جامعه اي كه بر اساس مؤلفه ها و ويژگي هاي فوق شكل گرفته باشد، جامعه اي ديني است.

بر اين اساس مي توان دو معيار اصلي براي جامعه ي اسلامي نام برد:

1_ افراد جامعه به دين مبين اسلام باور داشته و آن را در رفتار فردي و اجتماعي خود متجلي سازند.

2_ كليه نظام هاي حقوقي و ساختارهاي سياسي بر اساس دين مبين اسلام تنظيم شده باشد.

نكته ي مهمي كه در اين جا قابل ذكر است، توجه به مراتب متعدد جامعه ي اسلامي است. يعني اين كه به هر مقدار اين دو معيار فوق در جامعه اي رعايت شود، درصد و ميزان اسلاميّت آن جامعه بالاتر مي رود.

ب) بررسي اسلامي بودن جامعه ي كنوني ايران:

با نگاهي به واقعيات جامعه ي كنوني ايران مشخص مي شود كه بحمدالله

جامعه ما از دو معيار اصلي جامعه ي اسلامي برخوردار است. زيرا اولاً اكثر افراد جامعه به دين مبين اسلام عقيده و باور دارند. و ثانياً نظام حقوقي و ساختار سياسي جامعه نيز بر اساس آموزه هاي دين مبين اسلام شكل گرفته است. بنابر اين در اصل اسلامي بودن جامعه ي ما هيچگونه ترديدي نيست. اما اين كه به چه ميزان از اسلاميّت برخوردار هستيم نيازمند بررسي عملكرد اركان و عناصر تشكيل دهنده ي جامعه ي اسلامي اعم از افراد جامعه، مسؤولين، نهادها و دستگاه هاي دولتي و... و ميزان انطباق آن با آموزه هاي دين مبين اسلام است. در اين زمينه به صورت مختصر بايد گفت: نظام جمهوري اسلامي كه بر اساس آموزه هاي دين مبين اسلام تشكيل شد، از ابتدا تاكنون تمامي سعي و تلاش خود را در جهت تحقق و اجراي كامل تعاليم و ارزش هاي اسلامي در سطح جامعه به كار بسته است. و در اين راه تا آن جا كه امكانات مادي و معنوي اجازه داده از هيچ تلاشي دريغ نكرده است. اما بايد به اين نكته نيز توجه داشت كه وجود نظام سياسي و حقوقي منطبق با دين در صورتي در اجراي كامل تعاليم و ارزش هاي اسلامي در سطح جامعه موفق خواهد بود كه ساير شرايط و زمينه هاي لازم (از قبيل وجود منابع انساني مورد نياز، كارگزاران و مديراني صالح، مردم وفادار و هميشه در صحنه، كفايت منابع مادي و اقتصادي و..). مهيا بوده و به علاوه موانع و مشكلات (از قبيل تهديدات خارجي و تهاجمات نظامي و فرهنگي، محاصره هاي اقتصادي و سياسي و نظامي، بدعت ها و سنت هاي غلط، دنياگرايي تجمل پرستي و..). وجود نداشته باشد؛ وگرنه هرگز

آن حكومت ديني در اصلاح كامل جامعه موفق نخواهد بود. اين موضوع درباره حكومت اميرالمؤمنين(ع) نيز مطرح است.

حضرت علي(ع) از سوي خداوند متعال به عنوان ولي جامعه اسلامي و هم تراز پيامبر اكرم(ص) معرفي شده و هيچ ترديدي در حقانيت و مشروعيت حكومت ايشان وجود ندارد. در قرآن كريم ابلاغ ولايت ايشان به وسيله پيامبر اكرم(ص)، موجب اكمال دين و اتمام نعمت و راضي بودن به دين اسلام دانسته شده است. (مائده، آيه 3) اما با نگاهي به تاريخ پنج ساله حكومت مولاي متقيان و اوضاع اجتماعي حاكم بر آن دوران، روشن مي شود كه موانع زياد فراروي آن حضرت بوده است.

جنگ هاي داخلي صفين، جمل و نهروان، تهديدات دشمنان خارجي، كمبود نيروي انساني توانمند و تربيت يافته، كثرت مشكلات، گستردگي بدعت ها و سنت هاي فاسد و آلودگي هاي مزمن اجتماعي، تغيير چارچوب نظام ارزشي و... تنها گوشه اي از مشكلات ايجاد شده در حكومت عدل امام علي(ع) است. دنياگرايي مردم، خيانت و يا نافرماني برخي كارگزاران و فرماندهان آن حضرت و... از مسائلي بودند كه آن حضرت در تمام دوران حكومت خود با آن روبه رو بودند؛ ولي در همان حال آن حضرت شايسته ترين فرد براي حكومت و زمامداري جامعه اسلامي در اوضاع آن روز بود و اين نابساماني ها هيچ گاه ترديدي در اصل مشروعيت ولايت آن حضرت ايجاد نمي كند.

حال آيا مي توان بدليل وجود آن مشكلات، حكومت امام علي(ع) را نالايق و ناكارآمد معرفي كرد و يا اين كه آن جامعه را غيراسلامي دانست در هر صورت براي حل اساسي اين شبهه لازم است، فلسفه اصلي و اهداف تشكيل حكومت اسلامي و نهايت چيزي كه مي توان از حكومت اسلامي انتظار داشت، مشخص نمود.

بر اين اساس مهم ترين فلسفه و اهداف تشكيل حكومت اسلامي عبارت است از:

1. استقرار توحيد و خداپرستي در زمين و رهانيدن مردم از بندگي و فرمانبرداري غير خدا: «و لقد بعثنا في كل امةٍ رسولاً ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت...»نحل، آيه 36).

روشن است تحقق اين هدف بسيار خطير و بزرگ، نيازمند سازمان و قدرت سياسي _ اجتماعي است.

2. رشد و تعالي علمي، فرهنگي و تربيتي انسان ها و رهايي و.... آنان از ناداني و جهل. «هو الذي بعث في الاميين رسولاً منهم يتلوا عليهم آياته و يزكّيهم و يُعلّمهم الكتاب و الحكمة و ان كانوا من قبل لفي ضلالٍ مبين»، (جمعه، آيه 2).

3. آزادسازي و رهايي توده هاي مردم و انسان هاي مستضعف از چنگال ظالمان و ستمگران و از زنجيرهاي اسارت و بردگي: «... و يضع عنهم اصرهم و الاغلال التي كانت عليهم...»، (اعراف، آيه 157).

4. برپايي جامعه نمونه و مدينه فاضله آرماني از راه اقامه قسط و عدل اسلامي: «لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط...»، (حديد، آيه 25).

5. اجراي كامل قوانين آسماني اسلام با تمام ابعاد آن (اعم از قوانين اقتصادي، حقوقي، اجتماعي، سياسي، نظامي و..).

پس فلسفه تشكيل حكومت، تأمين نيازهاي مادي و معنوي و فراهم نمودن زمينه و بستر رشد و تكامل انسان و در نتيجه سعادت و خوشبختي او در دنيا و آخرت است. حكومت اسلامي موظف است، با تمامي امكانات و در حد توان خود، زمينه هاي كمال انسان ها را فراهم نموده، زمينه هاي فساد را از ميان بردارد. اما آيا اينكه با فراهم بودن تمامي اين زمينه ها و بسترسازي ها، همه افراد جامعه اصلاح و جامع كاملاً

اسلامي خواهد شد، در جواب مي توان به اين آيه اشاره كرد كه: «انّ الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم...؛ خداوند هيچ قومي را تغيير نمي دهد؛ مگر آنان حال خود را تغيير دهند»، (رعد، آيه 11).

بر مبناي اين اصل مهم هرگونه تغييري در سرنوشت انسان ها و اصلاح يا انحطاط اجتماعي و فردي يك جامعه، منوط به خواست و اراده انسان است. افراد يك جامعه، زماني به طور كامل اصلاح مي شوند كه بر اساس اراده، گزينش و كنش اختياري خود بتوانند از شرايط محيطي _ كه به بركت حاكماني عادل و الهي، قوانين به احكام و ارزش ها و معارف اسلامي به وجود آمده _ استفاده كنند و راه تعالي و تكامل خود را در پيش گيرند. بنابراين وجود حاكماني الهي و ساير شرايط محيطي (قوانين اسلامي، تأمين نيازهاي مادي و رفاه، امنيت و..). هر چند در روند تكاملي و اصلاح جامعه امري كاملاً ضروري و لازم است؛ اما به هيچ وجه كافي نيست؛ بلكه اراده و گزينش و كنش اختياري خود افراد يك جامعه نيز، شرط ديگر اين مجموعه است. از اين رو شاهديم كه در طول تاريخ، با اين كه پيشوايان الهي (مانند پيامبر اكرم(ص) و ائمه معصومين(ع) در جامعه بوده اند و تمام شرايط و زمينه هاي رشد و تعالي براي مردم فراهم بوده است؛ اما چون همه افراد آن جامعه، به چنان درك و شناختِ عميق _ نرسيده بودند، كه اصلاح كامل و فراگير در جامعه محقق نشد.

به علاوه، همان طور كه پيشوايان معصوم ما، هرگز مدعي اصلاح كامل جامعه نبودند؛ هيچ يك از مسؤولان جامعه اسلامي ما نيز هرگز چنين ادعايي را

ندارند و نخواهند داشت. البته آنان موظف اند زمينه هاي اصلاح جامعه را فراهم آورند؛ اما تا زماني كه خودِ افراد جامعه اراده نكنند، اين برنامه عملي نخواهد شد.

در هر صورت مسأله مفاسد اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي از قبيل وجود فقر، تبعيض و عدم رعايت عدالت اجتماعي، به هيچ وجه منطبق با تعاليم ديني مقدس اسلام و اصول و ارزش ها و آرمان هاي نظام جمهوري اسلامي نبوده و همواره يكي از دغدغه هاي مسؤولين نظام خصوصا مقام معظم رهبري بوده است.

معظم له مكررا نارضايتي خود را از اين مسأله ابراز داشته و از متوليان امر خواستار رسيدگي جدي براي حل اين معضل شده اند زيرا تداوم نظام و انقلاب اسلامي نيز وابسته به اصلاح ساختارهاي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي جامعه و مبارزه با مظاهر فساد و پيوند، همراهي و محبت بين مردم و مسؤولين اداره كننده نظام مي باشد.

بنابر آن چه كه گذشت مشخص مي شود كه در جامعه ي اسلامي همه افراد جامعه از مردم گرفته تا زمامداران و كارگزاران، همه مسؤولند و به نسبت مسؤوليّت خويش پاسخگو هستند. بنابر اين نمي توان همه ي مشكلات و معضلات جامعه را متوجه فرد يا دستگاهي خاص نمود و از آن انتظار حلّ همه مسائل را داشت. مسلماً زماني كه همه مردم و مسئولين جامعه به دين باور داشته باشند و در راه اجراي آن در تمام عرصه ها تلاش جدّي نمايند، مي توان انتظار زدودن مظاهر غيراسلامي از جامعه را داشت.

اما در مورد كساني كه دم از اصلاحات مي زنند... بايد گفت كه اينان دو دسته اند: عده اي اصلاح طلبان دروغين هستند كه از ديدگاه ابزاري به مردم نگاه مي كنند؛ رأي مردم را وسيله اي جهت دستيابي به منافع فردي يا حزبي خود

مي دانند، نه خدمت به مردم و جامعه. و بر اين اساس ژست اصلاح طلبي و دفاع از حقوق مردم را به خود گرفته اند و برخي ديگر از اينان نيز نه تنها هدف خدمت به مردم هم ندارند، بلكه مقصودشان از اصلاحات، انجام اصلاحات آمريكايي در ايران به منظور نابودي نظام اسلامي است كه با خواست و جانفشاني مردم شكل گرفته است. مسلماً اين دسته اصلاً به فكر مردم نيستند. تنها به منافع شخصي، حزبي، يا اربابان خويش مي انديشند. و به فرموده قرآن كريم و اذا قيل لهم لاتفسدوا في الارض قالوا انّما نحن مصلحون. الا انهم هم المفسدون و لكن لايشعرون چون به آنان گفته مي شود كه در زمين فساد نكنيد، مي گويند: ما مصلحانيم، آگاه باشيد كه اينان خود تبهكارانند و نمي دانند{M(بقره، آيه ي 11 و 12).

اما دسته ي دوم، اصلاح طبان راستين هستند. آنان كه بدون هيچ گونه ادعايي در راه خدمت به مردم و جامعه ي اسلامي و سعادت و تعالي آن، صادقانه از تمام هستي خويش گذشته اند و تمامي اهانت ها را در اين راه به جان خريده اند و جهت دفاع از حقوق مردم از هيچ گونه تلاشي فروگذار نكرده اند. اما همچنان كه گذشت اصلاح كامل جامعه نيازمند عوامل متعددي است كه تا همه آن ها به صورت كامل محقق نشود، اين مهم نيز تحقق نخواهد پذيرفت. امام علي(ع) مي فرمايد: فليست تصلح الرعيّة الا بصلاح الولاة و لاتصلح الولاة الا باستقامة الرعيّة مردمان اصلاح نشوند مگر زمامداران اصلاح شوند و اينان اصلاح نيابند مگر به درستي مردم{M(نهج البلاغه، 683).

در اين فرمايش هم بر نقش مسؤولين و هم بر نقش مردم تأكيد مي شود.

با اين همه وظايف دانشجويان متعهد و دلسوز براي

اصلاح جامعه سنگين تر مي شود و مشكلات و معضلات جامعه نه تنها نبايد باعث يأس و نااميدي و ترديد در انجام وظايف فردي و اجتماعي ما شود، بلكه بايد انگيزه و عزم ما را در اصلاح جامعه راسخ تر نمايد. اتكاء به خداوند متعال و ياري خواستن از او و توسّل به ائمه اطهار(ع) بهترين پشتوانه ي هر فرد در چنين شرايطي است. و من يتوكل علي الله فهو حسبه (طلاق، آيه ي 3). كه هم باعث جلوگيري از سستي و ضعف ايمان مي شود و هم راه هاي هدايت و خروج از مشكلات را بر روي انسان مي گشايد. البته همچنان به دنبال شغل و يا رشته ي تحصيلي مورد علاقه ي خويش باشيد و در انجام وظايف و تكاليف فردي و اجتماعي خود از هيچ گونه تلاش و مجاهدتي دريغ نورزيد و به اين وعده ي الهي مطمئن باشيد كه والذين جاهدوا فينا لنهدينّهم سبلنا و ان الله لمع المحسنين (عنكبوت، آيه ي 69).

مشاوران اين مركز به خوبي به وجود اين قبيل مشكلات در جامعه كه بسياري از جوانان و دانشجويان ما با آن دست به گريبانند، واقف بوده، اما ارائه راهنمايي هاي دقيق و اساسي مبتني بر ارائه اطلاعات دقيق از سوي شما عزيزان است، لذا مناسب است در مكاتبات بعدي به صورت دقيق به رشته ي تحصيلي خود، موانع ادامه ي تحصيل خود (از قبيل مشكلات ذهني، روحي، اقتصادي و..). اشاره نماييد.

چرا معيارهاي ساده زيستي به مرور در طول عمر انقلاب شكوهمند بالا رفت ،يعني مثلا در سالهاي اوليه انقلاب مسئولان در دفتر كار خودشان ميز و مبل آنچناني نداشتند و لباسهاي ساده مي پوشيدند و با اتومبيل هاي معمولي رفت و آمد مي كردند اما اكنون ديگر خيلي ساده زيستي ا

پرسش

چرا معيارهاي ساده زيستي به مرور در طول عمر انقلاب شكوهمند بالا رفت ،يعني مثلا در سالهاي اوليه انقلاب مسئولان در دفتر كار خودشان ميز و مبل آنچناني نداشتند و لباسهاي ساده مي پوشيدند و با اتومبيل هاي معمولي رفت و آمد

مي كردند اما اكنون ديگر خيلي ساده زيستي اگر باشد اتومبيل پيكان با قيمت چند ميليون زير پاي يك مسئول جزئي ملاك ساده زيستي است (با چند ميليون تومان چند جوان مي توانند ازدواج كنند)اگر بخواهيم بيشتر توضيح دهيم مي توانم اشاره به آن جرياني بكنم كه از يكي از ائمه سؤال شد چرا لباسهاي فاخر پوشيده اند در صورتي كه مولي علي لباسهاي ساده مي پوشيدند و آن امام همام در جواب گفته بودند كه زمان فرق كرده است وسطح زندگي مردم با زمان حضرت علي تفاوت دارد.مي خواهم بدانم ايا زمان حال با زمان اول انقلاب و جنگ تحميلي خيلي تفاوت دارد مگر الان فقيراني نداريم كه در اتاقي كوچك با غذايي اگر باشد اندك و لباسهاي فرسوده و در شرايط بسيار سخت زندگي مي كنند.

پاسخ

ما نيز با شما هم عقيده هستيم و مقام معظم رهبري بارها بر ساده زيستي مسؤولان تأكيد ورزيده اند، لذا سؤالات شما را بدون هرگونه دخل و تصرف به دفتر رياست جمهوري و مجمع تشخيص مصلحت نظام ارسال شد و توضيحاتي براي برخي از سؤال هاي شما ارسال مي گردد.

در بررسي اين گونه مسائل بايد با ديدي واقع بينانه و با در نظر گرفتن مجموعه عوامل و شرايط محيطي به قضاوت پرداخت. واقعيت اين است كه:

1. بررسي واقعيات كنوني در بعد مديريت كلان جامعه، طرح چنين ادعايي را به صورت كلي و فراگير خصوصا نسبت به مسؤولان عالي رتبه نظام، زير سؤال مي برد. زيرا مسؤولان عالي رتبه نظام و بسياري از مديران سطوح ديگر بحمدالله افرادي معتقد، متعهد و ملتزم به ارزش هاي انقلاب و اسلام

هستند. مسلما كساني كه از نزديك با زندگي آنان ارتباط و آشنايي كامل دارند، ساده زيستي و رعايت كامل بيت المال را در زندگي اين مسؤولين، تصديق مي نمايند. حتي برخي از اين افراد علي رغم استحقاق بسياري از حقوق و مزاياي قانوني و به خاطر رعايت ساده زيستي و همدردي با اقشار كم درآمد جامعه، داراي زندگي سطح پايين و با حداقل امكانات هستند (ر.ك، ضميمه «گفتگو با حجت الاسلام محمدي گلپايگاني، روزنامه اطلاعات، 9 دي 1377).

و به خوبي به اين موضوع مهم واقفند كه يكي از آسيب ها و آفت هاي تهديد كننده انقلاب اسلامي رواج روحيه اشرافي گري در جامعه و به خصوص در مسؤولين جامعه است. جامعه اسلامي، مظهر عدالت، تقوا، انضباط، ... و دوري از مظاهر مادي پرستي و پول محوري است. از اين رو اگر طبقه اشراف و مترف در آن به وجود آيد، علامت خطري جدي براي تداوم انقلاب و نظام اسلامي است، لذا مقام معظم رهبري بارها بر لزوم ساده زيستي مسؤولين و مبارزه با اشرافي گري اشاره كرده و فرموده اند:

«امروز در جمهوري اسلامي، اگر ما احساس بكنيم كه زندگي به سمت اشرافي گري مي رود، بلا شك اين يك انحراف است؛ برو و برگرد ندارد. ما بايد به سمت زهد حركت بكنيم. نمي گوييم همه زهدهاي آن چناني كه متعلق به اولياء الله است؛ نه مسؤولان درجه يك، مسؤولان درجه دو تا آن مسؤولان درجات بعد هم بايد در حد خود زهد داشته باشند؛ بعد هم به عامه مردم مي رسد... اين وضع زندگي هاي تجمل آميز، اين روز به روز افزودن بر ظواهر

تجملاتي، در زندگي هاي شخصي غلط است» (حديث ولايت، مجموعه سخنان آيت الله خامنه اي، ج 7، ص 52).

و در جايي ديگر در ديدار مسؤولان و كارگزاران نظام مي فرمايند: «برادران، نمي شود ما در زندگي مادي مثل حيوان بچريم و بغلتيم و بخواهيم مردم به ما به شكل يك اسوه نگاه كنند؛ مردمي كه خيلي شان از اوليات زندگي محرومند،... من و شما، همان طلبه يا معلم پيش از انقلابيم. اما حالا مثل عروسي اشرافي، عروسي بگيريم؟ مثل خانه اشراف، خانه درست كنيم... نه ما هم مترفين مي شويم. والله در جامعه اسلامي هم ممكن است مترف به وجود بيايد. از آيه شريفه «و اذا اردنا ان نهلك قريه امرنا متفريها ففسقوا فيها» (اسراء، آيه 16) بترسيم، ترف، فسق هم دنبال خودش مي آورد. از اين رو نظام اسلامي مبارزه با اين آفت را يكي از وظايف اصلي خود مي داند و «اجازه هيچ گونه انحراف و فسادي را به مسؤولان نمي دهد و بر مبناي ارزش هاي اسلامي با رخنه هرگونه فساد در مجموعه مديريتي كشور برخورد مي كند» (حديث ولايت، پيشين، ص 260 و 261).

اما متأسفانه عليرغم تأكيدات مقام معظم رهبري و اهتمام عملي بسياري از مسؤولين حكومتي، عملكرد و رفتار تعداد محدودي از مسؤولين و افراد روحاني كه در دستگاه ها و نهادهاي دولتي و حكومتي اشتغال دارند موجب پيدا شدن تعارض و شكاف بين گفتار و عمل از ديدگاه توده مردم گشته و اين امر موجبات بدبيني به تمامي مسؤولين نظام روحانيت را فراهم آورده است . مردم انتظار دارند كه نه تنها در رده هاي سطح اول مسؤولان

نظام , بلكه در ساير رده ها نيز شاهد صداقت , درست كاري , امانت داري , گرايش به خدمت به مردم , بي توجهي به تجملات و زخارف دنيا و... باشند; ولي رفتار عده انگشت شماري از آنان موجب بدگماني و بدبيني اقشاري از مردم نسبت به روحانيت شده است .

2. تغيير ارزشهاي جامعه يكي ديگر از عوامل بروز اين مشكل است . گفتني است پس از پايان جنگ و آغاز دوران بازسازي كشور, مدلي براي توسعه اقتصادي و اجتماعي در پيش گرفته شد كه موجب بروز تضادها و تغيير ارزشهاي جامعه به سوي ارزش هاي مادي , تجمل پرستي , مدرك گرايي و... شد. و برخي از مسؤولين از اين خطر در امان نماندند.

3. انتظارات غير واقعي و بيش از حد از مسؤولين داشتن چه در حل مشكلات در زمينه هاي گوناگون , و چه در شيوه هاي سلوك فردي و اجتماعي نيز صحيح نمي باشد. مثلا اگر ما از مسؤولين توقع داشته باشيم كه حتي با يك پيكان هم رفت و آمد نكنند، اين ديگر با هيچ منطقي سازگار نيست، آيا در زمان امام علي(ع)، شخص ايشان يا زمامدارانشان از داشتن مركب مناسب آن زمان (اسب، شتر و...) محروم بودند و آيا مي توان توقع داشت كه در زمان كنوني با اين همه پيچيدگي و گستردگي جامعه و لوازم اداره آن، از حد معمول امكانات استفاده نكرد. اگر مشكل هست در استفاده هاي بي جا و يا خارج از حد متعارف و نياز برخي مسؤولين بايد جستجو نمود.

در هر صورت تمامي امكانات بيت المال بايد در جهت اداره صحيح جامعه پيشرفت

و تكامل آن و خدمت به محرومين باشد.

9. تعميم نادرست اشكالات مشاهده شده از پاره اي عناصر به مجموعه و تمامي روحانيت، چنانچه اگر شخصي از يك فردروحاني خطايي ببيند فرياد مي زند كه كل روحانيت منحرف گشته است .

مجموعه عوامل فوق و عواملي از اين قبيل موجبات بدبيني برخي از افراد جامعه را كه داراي قوه تحليل و شناخت كامل نبوده و يا اين كه از بسياري از مشكلات مانند تبعيض , فساد, معضلات اجتماعي , بيكاري به ستوه آمده بودند را, فراهم آورد. اما در مورد راهكارهاي حل اين معضل , هم مي توان آنها را به دو بخش تقسيم نمود:

الف . راهكارهايي كه خود مسؤولين و روحانيت بايد انجام دهد از قبيل , دقت در گزينش ها خصوصا" افراد روحاني كه در دستگاههاي دولتي و نهادهاي حكومتي مشغول به كار هستند يا مي شوند و نظارت دقيق بر اعمال آنان و برخورد با افراد خاطي پرهيز از اختلافات جناحي و تفرقه و...

ب . اقداماتي كه در جامعه بايد انجام بگيرد مانند بالا بردن درك و شناخت مردم و شناساندن علل و عوامل مشكلات اقتصادي و اجتماعي , توطئه هاي دشمنان در تضعيف روحانيت و... مسؤولين عالي رتبه نظام از طريق ارائه برنامه هاي فرهنگي دقيق و كارشناسانه بوسيله مطبوعات و رسانه هاي ملي و آشنا نمودن مردم باجزئيات زندگي مسؤولين عالي رتبه و يادآوري و تبيين دستاوردهاي با ارزش و مفيدي كه در كشور ما به بركت رهبري و روحانيت و ساير مسؤولين متعهد و دلسوز نظام حاصل شده در مقايسه با ساير كشورهاي همسايه و زمان قبل از

انقلاب .

براي آگاهي بيشتر ر.ك :

1. علي ذو علم , انقلاب و ارزشها.

2. امام خميني و حكومت اسلامي , ج 8, روحانيت , اجتهاد و دولت .

3. فرامرز رفيع پور, توسعه و تضاد.

ضمن ارادتي كه به رهبر انقلاب دارم اما چند سئوال در مورد زندگي ايشان دارم آيا ايشان ساده زيستي مطلوب يك حاكم اسلامي را دارند مگر حضرت امام خميني نبودند كه اجازه نداده بودند ديوارها را گچ كنند و در آن فضاي ساده جماران سخنراني مي كردند اما مي بينيم كه آيت ال

پرسش

ضمن ارادتي كه به رهبر انقلاب دارم اما چند سئوال در مورد زندگي ايشان دارم آيا ايشان ساده زيستي مطلوب يك حاكم اسلامي را دارند مگر حضرت امام خميني نبودند كه اجازه نداده بودند ديوارها را گچ كنند و در آن فضاي ساده جماران سخنراني مي كردند اما مي بينيم كه آيت الله خامنه اي در حسينه امام خميني كه با اجر نما مزين شده سخنراني مي كنند و چرا ايشان در در مجالس كه عده زيادي دور ايشان نشسته اند روي مبل و صندلي مي نشيند مگر پيامبر اسلام به صورت حلقه اي در جلسه نمي نشستند شايد بگوييد ايشان در زندگي شخصي ساده اند اما شكل همين جاست كه آن كارگري كه از صبح تا شب كار كرده و سياه وسوخته و خسته شده وشب تلويزيون را روشن مي كند همان حسينيه را مي بيند شما تصور كنيد كه اگر در يك محل ساده مانند جماران ايشان سخنراني مي كردند روي آن فرد مستضعف چه تاثيري داشت شايد بگوييد زمان الان با زمان جنگ و اول انقلاب فرق كرده است اما من مي گويم نه .

چرا اجازه نمي دهند زندگي ساده مسئولان انعكاس داشته باشد صحنه هاي كوتاه از زندگي شهيد رجايي كه در تلويزيون نشان داده مي شود مي دانيد چه تاثيري بر مردم دارد.

پاسخ

كساني كه از نزديك با زندگي مقام معظم رهبري ارتباط داشته و در جريان امورات شخصي ايشان مي باشند، به سرآمد بودن ساده زيستي ايشان در زمان كنوني آن هم در حد پايين ترين طبقات جامعه اذعان دارند.

جهت آشنايي شما با گوشه هايي از اين موضوع، دو

كتاب «در سايه خورشيد، هادي قطبي، انتشارات معبود، 1381(به پيوست ارسال مي گردد)» و «آب، آينه، آفتاب، مؤسسه آموزشي پژوهشي امام خميني، 1382» را مطالعه فرماييد.

اينجانب سؤالي داشتم در ارتباط با امور اجتماعي جامعه خودتان از شما خواهش مي كنم بدون در نظر گرفتن وجه سياسي خاصي به سؤال اينجانب جواب دهيد. چرا كه من احساس مي كنم وقتي يكسري سؤالات بااين محتوا به ذهن مي رسد و مطرح مي شود فكر مي كنند طرف مال فلان جناح خاص ا

پرسش

اينجانب سؤالي داشتم در ارتباط با امور اجتماعي جامعه خودتان از شما خواهش مي كنم بدون در نظر گرفتن وجه سياسي خاصي به سؤال اينجانب جواب دهيد. چرا كه من احساس مي كنم وقتي يكسري سؤالات بااين محتوا به ذهن مي رسد و مطرح مي شود فكر مي كنند طرف مال فلان جناح خاص است يا قصد ضربه زدن به نظام را دارد. من هيچ گونه قصد و غرض خاصي ندارم. و فقط مي خواهم جواب سؤال خود را بيابم.

مي دانيم كه حكومت حاكم بر جامعه ما اسلامي است . با توجه به دستورات اسلام و بررسي اهداف آن حكومت اسلامي مي بايستي داراي يكسري ويژگي ها باشد. ولي متأسفانه در جامعه ما يكسري مسائلي مطرح است كه بر خلاف اين اهداف است. چرا در جامعه ما فاصله طبقاتي جامعه بسيار زياد است _ چرا بيشتر مردم در فشارهاي اقتصادي و مالي به سر مي برند. چرا در جامعه ماسن ازدواج در ميان جوانان بالا رفته است _ چرا اكثر جوانان بيكار هستند _ در حكومت علي(ع) كسي گرسنه در بستر نمي خوابيد ولي حالا هزاران نفر شب ها نه تنها گرسنه مي خوابند بلكه با چشماني غرق از اشك سر بر بستر مي نهند و مشكلات ديگر.

حالا ممكن است مطرح شود كه در چنين اوضاعي بايد بر خدا توكل كرد و اوست كه رزاق و عليم است و اينها همه از علائم ظهور حضرت مهدي(عج) است ولي حال

اگر كسي كه پايه اعتقادي مذهبي قوي ندارد اين سؤالات را مطرح كند چه جوابي بايد به او داد. من اين سؤال را از خيلي ها شنيدم كه مطرح مي كنند اگر حكومت اسلامي است چرا چنين و چونان است؟

پاسخ

اگر بخواهيم جانب انصاف را رعايت نماييم و واقعيات جامعه را در نظر بگيرم، بايد بگوييم كه انقلاب اسلامي ايران با هدف اجراي احكام و ارزش هاي الهي، دفاع از حقوق مظلومان، رعايت عدالت اجتماعي، نفي تبعيض و... شكل گرفت و به پيروزي رسيد. از اوّل انقلاب اسلامي تا كنون، مسؤولان عالي رتبه نظام - چه در گفتار و ارائه خط مشي و اصول كلي نظام و تدوين برنامه هاي دولت و چه در عمل - هميشه بر اين اصول تأكيد و پافشاري داشته و براي بهبود سطح معيشتي، رفاه و... اين اقشار اقدامات متعددي انجام داده اند؛ اما اين كه در بعضي جاها تبعيض و بي عدالتي وجود دارد و يا حقّي پايمال مي شود، ما هم در اين مقدار با شما موافقيم و مسؤولين عالي رتبه نظام نيز ضمن اذعان به آن هميشه دغدغه و نگراني خود را از اين وضع اعلام داشته و به مسئولين مربوطه تذكرات و توصيه هاي لازم را ارائه نموده اند.

در اينجا ابتدا به بررسي ريشه اي و پرداختن به علل و عوامل اين قبيل مشكلات و نارسايي ها - كه حتي مقدار كم آن نيز زيبنده جامعه اسلامي نمي باشد - نياز به بررسي دقيق علل و عوامل جامعه شناختي آن دارد كه به اختصار مهم ترين آن ها را بيان مي كنيم و سپس به ارائه راه كارهاي حل اين مشكلات مي پردازيم:

1- ادامه و بقاي فرهنگ فاسد و منحوس 2500

ساله پادشاهي در ايران از قبيل رشوه خواري، پارتي، روابط را مقدم بر ضوابط دانستن، استبداد رأي جاه پرستي و سلطه پذيري و تقدم منافع شخصي بر منافع اجتماعي و قانون، بي اعتنايي به حقوق محرومان و...

2- عدم تثبيت ارزش هاي اسلامي و قانون گرايي و پايبندي به ضوابط در حدي كه مسؤول يا مدير اداره خودش را خدمتگزار بداند نه سوار بر مردم و... كه اين خود ناشي از عوامل مختلفي از قبيل: فقدان برنامه اي جامع و همه جانبه براي تربيت، آموزش و توجيه آنان، كم كاري يا بعضاً عملكردهاي غلط نهادهاي فرهنگي كشور، سردر گمي مسؤولان امور فرهنگي و عدم ارائه برنامه منسجم فرهنگي، فقدان اجماع نظر دولتمردان در كيفيت برخورد با اين مسأله و... مي باشد.

3- عدم تصفيه كامل افراد در سطوح پايين بعد از وقوع انقلاب از يك سو و رعايت ننمودن مسائل اصيل اسلامي از قبيل: لياقت و شايستگي، تعهد و تقوا، تجربه و مهارت و تخصص و... در گزينش ها.

4- تهاجم فرهنگي و تغيير ارزشها پس از دوران دفاع مقدس مانند با ارزش شدن پول، شهرت، مدرك گرايي، رفاه طلبي، و تجمل پرستي و منفعت طلبي و بي توجهي به ارزش هاي اسلامي.

5- اجرا نشدن امر به معروف ونهي از منكر يا نظارت ملي و همگاني كه در روايات متعدد ضامن حفظ و سلامت جامعه و اجزاء اداري و... مي باشد حضرت علي(ع) در بستر شهادت به فرزندان خويش امام حسن و امام حسين(ع) چنين سفارش مي نمايند «امر به معروف و نهي از منكر را ترك نكنيد كه در اين صورت اشرار شما بر شما حاكم مي شوند سپس شما براي رفع آنها دعا كنيد اما دعاي شما اجابت نمي شود»، (نهج البلاغه،

نامه 47) و در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نيز اين فريضه الهي در اصل هشتم در سه قسم مردم نسبت به يكديگر دولت نسبت به مردم ومردم نسبت به دولت در نظر گرفته شده هر چند متأسفانه راهكارها عملي شده اين فريضه مهم و اساسي در جامعه تبيين و اجرا نشده است. بنابراين، تا حسّاسيت قابل توجهي كه منجر به عزم ملّي براي برخورد با اين معضلات (تبعيض و بي عدالتي، مفاسد اقتصادي و...) به وجود نيايد، قطعاً اين معضل همچنان باقي مي ماند، هر چند بقيه عوامل نيز اصلاح بشوند؛ قرآن كريم مي فرمايد: «ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم؛ خداوند سرنوشت هيچ قومي را تغيير نمي دهد مگر آن كه آنان آن چه را در خودشان است تغيير دهند»، (سوره رعد، آيه 11).

در انديشه سياسي اسلام، انسان قادر به تغيير سرنوشت خويش و سمت دهي آن در جهت خواست خود و نيز اصلاح ساختار اجتماعي اقتصادي، سياسي و فرهنگي خود مي باشد.

در خاتمه پاسخ را در يك جمله خلاصه مي كنيم و آن اين كه اگر مسؤولي هم در اين زمينه بد عمل مي كند او از متن همين جامعه برخواسته و تا فرهنگ عدالت طلبي و وجدان كاري و انضباط اجتماعي بر جامعه حاكم نشود و مردم اصلاح نشوند هيچ حاكمي نمي تواند اين مشكل را حل كند همان طور كه حضرت علي نتوانست چون مردم عملا نخواستند.

در زمان گذشته روحانيان خيلي بهتر بودند. اما اكنون مي بينيم كه روحاتيت درد جامعه را حس نمي كند.

اشاره

چرا در زماني كه جامعه نمي پذيرد يك روحاني ماشين مدل بالا سوار شود. خيلي از روحانيون سوار مي شوند؟

چرا در حالي كه حكومت در دست روحانيان است. وضع جامعه و اقتصاد

پرسش

در زمان گذشته روحانيان خيلي بهتر بودند. اما اكنون مي بينيم كه روحاتيت درد جامعه را حس نمي كند.

چرا در زماني كه جامعه نمي پذيرد يك روحاني ماشين مدل بالا سوار شود. خيلي از روحانيون سوار مي شوند؟

چرا در حالي كه حكومت در دست روحانيان است. وضع جامعه و اقتصاد ما و ... به شكلي است كه خيلي از مردم به ديده نفرت به آنان نگاه مي كنند؟

پاسخ

هر چند اين مسأله در بدبيني عده اي از مردم به روحانيون مؤثر است، ولي بايد با ديدي واقع بينانه مجموعه عوامل مؤثر و ميزان تأثير هر كدام را مورد بررسي قرار داد. واقعيت اينست كه:

1. عملكرد و رفتار تعداد محدودي از افراد روحاني كه در دستگاه ها و نهادهاي دولتي و حكومتي اشتغال دارند موجب پيدا شدن تعارض و شكاف بين گفتار و عمل از ديدگاه توده مردم گشته و اين امر موجبات بدبيني به تمامي روحانيت را فراهم آورده است . مردم انتظار دارند كه نه تنها در رده هاي سطح اول مسؤولان نظام , بلكه در ساير رده ها نيز شاهد صداقت , درست كاري , امانت داري , گرايش به خدمت به مردم , بي توجهي به تجملات و زخارف دنيا و... باشند; ولي رفتار عده انگشت شماري از آنان موجب بدگماني و بدبيني اقشاري از مردم نسبت به روحانيت شده است .

2. برخي افراط و تفريط, رفتارها و برخوردهاي ناصحيح در بيان احكام شرع و... موجبات بدبيني عده اي از افراد را فراهم آورده است .

3. اختلافات جناحي و سليقه اي در مسائل اقتصادي , سياسي , اجتماعي و... باعث

افت جايگاه و منزلت روحانيت در ديدگاه مردم شده است .

4. از ديگر علل آن , حل نشدن برخي از مشكلات و معضلات , عدم اجراي ارزش هاي اسلامي در جامعه به صورت كامل (مانند عدالت اجتماعي , مبارزه با مظاهر فساد و...) و تحليل نادرست مردم (يعني مشكلات را همواره از چشم روحانيت ديدن ) است .

5. تغيير ارزشهاي جامعه يكي ديگر از عوامل بروز اين مشكل است . گفتني است پس از پايان جنگ و آغاز دوران بازسازي كشور, مدلي براي توسعه اقتصادي و اجتماعي در پيش گرفته شد كه موجب بروز تضادها و تغيير ارزشهاي جامعه به سوي ارزش هاي مادي , تجمل پرستي , مدرك گرايي و... شد. و برخي از روحانيان از اين خطر در امان نماندند.

6. تهاجم شديد و گسترده فرهنگي غرب عليه ارزشهاي اسلامي با استفاده از تمامي امكانات نرم افزاري و سخت افزاري , تكنولوژي هاي پيشرفته , عناصر وابسته داخلي و مطبوعات وابسته و... براي ضربه زدن به مهمترين ركن انقلاب اسلامي يعني ولايت فقيه و حوزه هاي علميه و روحانيت با ناكارآمد خواندن مديريت فقهي و فراهم آوردن موجبات بدبيني مردم نسبت به اين گروه شد.

7. به فرموده امام علي (ع) (من ملك استأثر) قدرت در دست هر كسي باشد مردم به طور طبيعي از آنها فاصله مي گيرند.

8. انتظارات غير واقعي و بيش از حد از روحانيت داشتن چه در حل مشكلات در زمينه هاي گوناگون , و چه در شيوه هاي سلوك فردي و اجتماعي .

9. تعميم نادرست اشكالات مشاهده شده از پاره اي عناصر به مجموعه و تمامي روحانيت،

چنانچه اگر شخصي از يك فردروحاني خطايي ببيند فرياد مي زند كه كل روحانيت منحرف گشته است . مجموعه عوامل فوق و عواملي از اين قبيل موجبات بدبيني برخي از افراد جامعه را كه داراي قوه تحليل و شناخت كامل نبوده و يا اين كه از بسياري از مشكلات مانند تبعيض , فساد, معضلات اجتماعي , بيكاري به ستوه آمده بودند را, فراهم آورد. اما در مورد راهكارهاي حل اين معضل , هم مي توان آنها را به دو بخش تقسيم نمود:

الف . راهكارهايي كه خود قشر روحانيت بايد انجام دهد از قبيل , دقت در گزينش ها خصوصا" افراد روحاني كه در دستگاههاي دولتي و نهادهاي حكومتي مشغول به كار هستند يا مي شوند و نظارت دقيق بر اعمال آنان و برخورد با افراد خاطي پرهيز از اختلافات جناحي و تفرقه و...

ب . اقداماتي كه در جامعه بايد انجام بگيرد مانند بالا بردن درك و شناخت مردم و شناساندن علل و عوامل مشكلات اقتصادي و اجتماعي , توطئه هاي دشمنان در تضعيف روحانيت و... از طريق ارائه برنامه هاي فرهنگي دقيق و كارشناسانه بوسيله مطبوعات و رسانه هاي ملي و... و يادآوري و تبيين دستاوردهاي با ارزش و مفيدي كه در كشور ما به بركت رهبري و روحانيت حاصل شده در مقايسه با ساير كشورهاي همسايه و زمان قبل از انقلاب .

براي آگاهي بيشتر ر.ك :

1. علي ذو علم , انقلاب و ارزشها.

2. امام خميني و حكومت اسلامي , ج 8, روحانيت , اجتهاد و دولت .

3. فرامرز رفيع پور, توسعه و تضاد.

عدالت را تعريف كرده و چگونگي عمل به آن را در اجتماع امروز توضيح دهيد ؟

پرسش

عدالت را تعريف كرده و چگونگي عمل

به آن را در اجتماع امروز توضيح دهيد ؟

پاسخ

عدالت اجتماعي از آرمانهاي مقدس اسلام و همه مصلحان مي باشد و در اين ميان آنچه مهم است , راه رسيدن به عدالت اجتماعي است . تقسيم بالسويه امكانات در جامعه اسلامي , از جمله پايه هاي اجراي عدالت است ; ولي بايد توجه داشت كه تقسيم بالسويه امكانات , الزاما مساوي با كار يكسان و دستمزد يكسان نيست.

بنا بر اين بين معناي مساوات و عدالت نبايد خلط شود چون كه مساوات دو معني مي تواند داشته باشد. اگر مقصود عدم توجه به استحقاق افراد باشد بي شك با عدالت اجتماعي (رعايت حقوق ) منافات دارد و در واقع عين ظلم است . مثلا" اگر كسي دو برابر ديگري از جهت كمي و كيفي كار كند ولي به هر دو مزد يكسان داده شود (در حالي كه يكي استحقاق بيشتري از ديگري داشته ) چنين عملي بي شك ظلم است . اما مساوات معناي ديگري دارد كه در تعابير عرفي نيز بسيار به كار مي رود و آن به معناي عدم تبعيض و برخورد يكسان با افراد است كه در واقع به اين معنا است كه اگر دو نفر استحقاق يكسان دارند بين آنان تفاوت و تبعيض گذاشته نشود, چنين معنايي بي شك همان عدالت اجتماعي است و عدم رعايت مساوات (در اين معنا) ظلم است . مثل آن كه يكي را صرفا" به دليل قرابت فاميلي يا قدرت و نفوذ سياسي يا مالي بر ديگري ترجيح دهند در حالي كه هر دو از استحقاق يكسان برخوردارند و بلكه شايد شخص طرد شده استحقاق بيشتري داشته

است . در واقع پارتي بازي و بحث استفاده از رانت و امثال آن كه در دوران ما مطرح است نقض چنين معنايي است , (ر.ك : عدل الهي , شهيد مطهري , ص 56).

متأسفانه عليرغم اهتمام فراوان دين مقدس اسلام و بزرگان الهي بر رعايت عدالت اجتماعي در تمامي عرصه هاي جامعه , و تأكيدات فراوان امام راحل (ره ) و مقام معظم رهبري در اين خصوص , هنوز در جامعه اسلامي ما شاهد وجود برخي از بي عدالتي ها مي باشيم كه به هيچ وجه زيبنده حكومت و جامعه اسلامي نبوده , و نظام اسلامي موظف به مبارزه و محو تمامي اشكال بي عدالتي در جامعه مي باشد بر اين اساس راهكارهاي اقدامات مبارزه اصولي با بي عدالتي هاي موجود در جامعه را مي توان در موارد ذيل به صورت مختص بيان نمود:

الف - توجه جدي به رعايت عدالت اجتماعي در برنامه ريزيهاي توسعه و سازندگي كشور: پس از دوران دفاع مقدس و آغاز دوران بازسازي كشور مدل براي توسعه اقتصادي و اجتماعي در پيش گرفته شد كه اين مدل موجب بروز تضادهاي ارزشي و فاصله گرفتن جامعه از شاخصهاي مطلوب گرديد. به گونه اي كه توسعه نتايج عكس خود را ظاهر ساخت و فاصله ها را تشديد نمود. اين عامل در برخي از تحليلها و تحقيقات به عمل آمده , عامل اصلي افول ارزشها و ايجاد نابرابري در جامعه دانسته شده است . حضرت آيت الله خامنه اي ضمن انتقاد از اين روند, مي فرمايند: ((در اين مرحله از انقلاب , هدف عمده عبارت است از ساختن كشور نمونه كه در

آن , رفاه مادي هم راه با عدالت اجتماعي و توأم با روحيه و آرمان انقلابي , با برخورداري از ارزش هاي اخلاقي اسلام , تأمين شود. هر يك از اين چهار ركن اصلي ضعيف يا مورد غفلت باشد, بقاي انقلاب و عبور از مراحل گوناگون آن ممكن نخواهد شد)), (حديث ولايت , ج 1, ص 286 و 287). و در جاي ديگر مي فرمايند: ((در نظام جمهوري اسلامي ايران اساس همه فعاليت ها بايد مبتني بر عدالت باشد زيرا قسط و عدل از همه آرمان ها و اهداف نظام اسلامي والاتر و بارزتر است و بر اين اساس رونق و شكوفايي اقتصادي هنگامي خوب و ارزشمند است كه جهت آن مبتني بر اقامه قسط و عدل در جامعه باشد. رشد اقتصادي در جامعه ما هدف اصلي هم نيست , بلكه رشد اقتصادي جزئي از هدف ماست و ركن ديگر عبارت از عدالت است ... هر برنامه اقتصادي آن وقتي معتبر است كه يا خودش به تنهايي , يا در مجموع برنامه ها ما را به هدف عدالت نزديك كند, و الا اگر ما را از عدالت اجتماعي دور كند, فرض بر اين كه به رشد اقتصادي منتهي بشود كافي نيست )), (روزنامه رسالت , 9/3/1372).

ب - برخورد فيزيكي , مصادره و بازپس گيري اموال غاصبان و صاحبان ثروتهاي نامشروع و بادآورده : امام علي (ع ) دو اقدام مهم و انقلابي را سرلوحه اقدامات حكومت عدل خويش قرار دادند: 1- مصادره و باز پس گيري اموال غاصبان 2- احيا سنت برابري و مساوات در بهره مندي از بيت المال .

حضرت آيت الله

خامنه اي در اين زمينه مي فرمايند: ((... با قوانين لازم و تأمين امنيت قضائي در كشور بساط تجاوز و تعدي به حقوق مظلومان و دست اندازي به حيطه مشروع زندگي مردم , جمع شود...)), (حديث ولايت , ج 1, ص 287). و در فرمان مبارزه با فساد كه در يازدهم ارديبهشت ماه 1380 خطاب به سران سه قوه صادر فرمودند بر اين امر مهم تأكيد نمودند كه خود بيانگر, عزم , همدلي و همكاري قواي سه گانه با برنامه ريزي هاي دقيق و حساب شده براي ريشه كن كردن فساد و تحقق عدالت اجتماعي مي باشد.

ج - پيشگيري از پيدايش ثروتها و ثروتمندان نامشروع جديد: يكي ديگر از راههاي مبارزه با وجود بي عدالتي در جامعه , جلوگيري از روي آوردن و دلباختگي واليان و كاپردازان حكومتي به اندوختن ثروت و افزودن بر حجم دارايي خويش است در اين راستا اهم اقدامات پيشگيرانه عبارتند از:

1- اسوه و نمونه بودن مسؤولان حكومت براي ديگر كارگزاران : امام علي (ع ) مي فرمايند: ((ان الله تعالي فرض علي ائمه العدل ان يقدروا انفسهم بضعفه الناس , كيلا يتبيذغ بالفقير فقره ; خداوند بر امامان عدل فرض و واجب فرموده , خود را با اقشار ناتوان و محروم جامعه اندازه گيري كنند و زندگي خود را با آنان برابر نهند. تا تنگدستي فقير, او را به هيجان نياورد و موجب هلاكت و نابودي او نگردد)), (نهج البلاغه , خطبه 209, ص 325)

2- زير نظر گرفتن رفتار اقتصادي نزديكان : حضرت علي (ع ) در فرازي از عهدنامه مالك اشتر, در اين زمينه مي فرمايند

((والي را نزديكان و خويشاونداني است كه خوي برتري طلبي و گردن فرازي دارند و در داد و ستد, كمتر حاضر به رعايت انصافند, وظيفه تو, آن است كه ريشه ستم چنين افرادي را قطع نمايي )), (نهج البلاغه , نامه 53, ص 441).

3- بازرسي , نظارت , حراست و مراقبت دولتي و نظارت بر دارايي كارگزاران : حضرت آيت الله خامنه اي در اين زمينه مي فرمايند: ((بايد در گزينش كارمندان دولت دقت لازم صورت گيرد و به دنبال گزينش خوبان , نظارت بر كار آنان نيز ضروري است , چون مقام و قدرت , غالبا" اخلاق و رفتار مسؤولان را تغيير مي دهد, بنابراين اگر بعد از گزينش حتي افراد پارسا و كاردان , از بالا بر عمل كرد آنان نظارت دقيقي نشود, ممكن است به تدريج تغيير رويه داده و به سبب سستي در انجام وظيفه موجب بي اعتمادي ملت نسبت به دستگاه حكومت اسلامي شوند...)), (فجر انقلاب در بهار قرآن , ص 203 و 205).

د - بالا بردن ميزان آگاهي مردم : با بالا رفتن ميزان آگاهي مردم , درك آنها از حقوقشان افزايش مي يابد و بي عدالتي را نمي پذيرند و به انحا مختلف براي دستيابي به حقوقشان مي كوشند از اين طريق قشر متوسط گسترش و نقش آنها در تصميمگيريهاي سياسي افزايش مي يابد.

ه - توجه جدي به گسترش و تثبيت ارزشهاي اسلامي در جامعه : زيرا وجود ارزشهاي اسلامي مانند ايمان , تقوا, تعهد و... موجب ايجاد و اجراي عدالت در سطح جامعه مي شود قرآن كريم مي فرمايد ((اعدلوا هو اقرب للتقوي )), (مائده / 8)

امام علي (ع ) نيز مي فرمايد: ((قد الزم نفسه العدل فكان اول عدله نفي الهوي عن نفسه ; هر كه مي خواهد به حليه عدل و داد آراسته شود مي بايست هوا و هوسهاي گوناگون را از خود دور كند)), (نهج البلاغه , خطبه 87). لذا براي مبارزه با بي عدالتي در جامعه , تحقق باوري عميق , دروني ريشه دارد, عقلاي و مبتني بر نظام ارزشي اسلام در مديران جامعه - به معني كساني كه در دستگاههاي رسمي تقنيني , اجرايي , قضايي , نظامي , و انتظامي , آموزشي , فرهنگي و تبليغي و نيز دستگاهها و نهادهاي غير رسمي ولي مؤثر جامعه نقش تعيين كننده , ايفا مي كنند, لازم و ضروري مي باشد و بايد اين نظام ارزشي در 1- رفتار حقيقي و حقوقي مديران , 2- ساختار كلان كشور 3- برنامه هاي اجرايي , تبلور و تجلي يابد.

و - فراهم نمودن امكانات و شرايط و فرصتهاي مساوي براي همه افراد جامعه از لحاظ تحصيلات , اشتغال , مسكن ; رفاه و... كه در اصول متعددي از قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران متبلور مي باشد.

براي آگاهي بيشتر ر.ك :

فصلنامه حكومت اسلامي , شماره 17, ص 48

فصلنامه حكومت اسلامي , شماره 18, ص 26 و ص 56

محمدنقي نظرپور, ارزشها و توسعه , ص 196

علي ذو علم , انقلاب و ارزشها, ص 256 و ص 264

دكتر فرامرز رفيع پور, آناتومي جامعه , ص 480

چرا مرجعيت در مقابل اين همه ظلم و ستم و ارتشاء و بي عدالتي جامعه سكوت كرده اند و هيچ كار عملي نمي كنند. مگر فقط تذكر دادن كافي است. آيا واقعا اين جامعه را اسلامي مي دانيد.

پرسش

چرا مرجعيت در مقابل اين همه ظلم و ستم و ارتشاء و بي عدالتي جامعه سكوت كرده اند و هيچ كار عملي نمي كنند. مگر

فقط تذكر دادن كافي است. آيا واقعا اين جامعه را اسلامي مي دانيد.

پاسخ(قسمت اول)

گذشته از ميزان و عوامل معضلاتي كه نام برديد و در ادامه به آن مي پردازيم، درباره قسمت اول سؤال گفتني است: بررسي عمل كرد و اقدامات مراجع عظام تقليد، در مقابل مشكلات و معضلاتي كه متأسفانه گريبانگير جامعه اسلامي شده و به هيچ وجه زيبنده نظام اسلامي نيست؛ اين واقعيت را آشكار مي سازد كه اين موضوع يكي از دغدغه هاي اصلي آنان بوده و به كرات _ به صورت مستقيم و غيرمستقيم _ به مسؤولان تذكرات لازم را داده و نارضايتي خود را از وضعيت موجود اعلام كرده اند. به عنوان نمونه مي توان از تحصن و اجتماع اعتراض آميز علما و طلاب حوزه علميه قم در قبال اوضاع اسفناك فرهنگي جامعه اشاره كرده اين اقدام با حضور تعدادي از مراجع همراه بود و منجر به استعفا و كناره گيري وزير فرهنگ و ارشاد وقت شد يا اخيرا آيت الله مكارم، آيت الله فاضل و... در مورد مشكلات و معضلات جامعه به مسؤولين هشدار داده اند. موارد متعدد ديگري هم هست كه معمولاً از طريق رسانه ها به اطلاع عموم مي رسد.

بنابراين مراجع عظام تقليد تا آنجا كه احساس وظيفه كرده و انجام برخي اقدامات را در راستاي بهبود معضلات و مشكلات جامعه مفيد ارزيابي نموده، كوتاهي نكرده اند هر چند ما نيز منكر اين مطلب نيستيم كه نهاد «مرجعيت» با اتخاذ ساز و كارها و تدابير مناسب تري، مي تواند وظايف و كار ويژه هاي خود را به نحو بسيار مؤثري انجام دهد.

درباره چرايي عدم اتخاذ اقدامات شديدتر از سوي مراجع و تلاش بر عليه وضع موجود گفتني است كه

مي توان دو كار ويژه مهم و اساسي را براي مراجع در قبال مشكلات و معضلات جامعه در نظر گرفت:

يكم. نظارت بر عملكرد مسؤولان انتقاد و ارشاد نسبت به عملكرد آنان و مشكلات و معضلات؛

اين كار ويژه محدوده وسيع و گسترده اي داشته و تمامي زمان ها را در برمي گيرد؛ يعني هم در زمان تشكيل حكومت اسلامي از سوي حاكم اسلامي (مانند ولي فقيه واجدالشرايط در زمان غيبت) و هم در حكومت هاي جور (البته تا آن جا كه شرايط اجازه بدهد).

مراجع عظام شيعه در عمل نيز _ چه قبل از انقلاب اسلامي و چه بعد از آن _ به اين وظيفه مهم مبادرت ورزيده اند.

دوم. قيام و تلاش براي تغيير سيستم سياسي حاكم،

اين كار ويژه، محدوده خاص و شرايط ويژه اي دارد و مسلمااز آنجا كه قيام عليه حاكم مسأله مهم و سرنوشت سازي بوده و تأثيرات و نتايج مهمي را به دنبال دارد، داراي شرايط و ويژگي هاي خاصي نيز است. مهم ترين آن اين است كه سيستم حكومتي حاكم حكومتي نامشروع بوده و علت و عامل اصلي اين معضلات و ناهنجاري ها باشد. پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد: «من رأي سلطانا جائرا مستحّلاً لحرام الله، ناكثا عهده، مخالفا لسنة رسول الله، يعمل في عبادالله بالاثم و العدوان...» از اين رو مي بينيم كه امام حسين(ع) عليه يزيد، و امام راحل(ره) عليه حكومت طاغوتي شاه، قيام كردند.

بنابراين شرط اصلي براي قيام، اين است كه ثابت شود كسي كه خلافت و حكومت را در دست دارد، علّت اصلي اين همه جور و فساد است. اما اگر اين شرط وجود نداشته باشد؛ بلكه برعكس سيستم سياسي حاكم، حكومتي كاملاً مشروع و قانوني بوده و در

رأس آن «ولي فقيهي» واجدالشرائط و مورد قبول و اعتماد اكثريت مردم قرار دارد و خود ضمن اعلام نارضايتي از اين معضلات، بيشترين سعي و كوشش خود را در جهت بسيج قواي سه گانه و امكانات كشور، براي مقابله و مبارزه با مفاسد سياسي و اقتصادي و حل معضلات فرهنگي و اجتماعي دارد؛ در اين جا نه تنها قيام عليه چنين حاكمي مخالف اصول و اهداف اسلامي است، بلكه به پاخاستن و قيام مراجع در كنار او براي مبارزه با مفاسد جامعه، امري واجب و بايسته است. همانگونه كه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي مراجع عظام تقليد با تمام توان در كنار ولي فقيه ايستاده و از مسؤولين اجرايي، قانونگذار، نظارتي، خواهان حل اساسي مشكلات و معضلات جامعه مي باشند.

اما در مورد قسمت دوم سؤال و اين كه آيا علي رغم وجود معضلات نامبرده، باز هم جامعه ما اسلامي است يا نه، در ابتدا لازم است به مسأله فساد و معضلات با ديدي واقع بينانه برخورد شود و از هرگونه تغافل يا بزرگ نمايي - كه هر دو مضر براي پيشرفت و تكامل جامعه اسلامي است - پرهيز شود. در اين كه در بخش هايي از بدنه نظام يا جامعه مفاسد و معضلات وجود دارد شكي نيست و مسؤولين عالي رتبه نظام ضمن اعتراف به آن، شديدا به دنبال حل اساسي آن هستند كه اين خود نيازمند بررسي و مطالعات دقيق و وسيع و برنامه هاي طولاني مدت همراه با همكاري و جديت تمامي بخش هاي دولت است.

اما كليدي ترين تكيه گاه آن، وجود مشكلات و معضلات اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي نظير مفاسد اقتصادي، تبعيض، عدم اجراي كامل عدالت

اجتماعي و... در سطح جامعه ي اسلامي است كه به هيچ وجه زيبنده ي نظام اسلامي نيست. در اين موضوع ما نيز با شما موافق هستيم. اما در مورد اين كه آيا با وجود اين قبيل مشكلات مي توان به جامعه ي ما جامعه ي اسلامي گفت يا نه؟ نيازمند شناخت دقيق جامعه ي اسلامي، ويژگي هاي آن و تطبيق آن بر جامعه ي كنوني ماست:

الف) تعريف جامعه ي اسلامي و ويژگي هاي آن:

جامع ترين تعريفي كه از جامعه ي ديني وجود دارد اين است: جامعه ي ديني، جامعه اي است «دين باور»، «دين مدار»، «دين داور» و «مطلوب دين»(جامعه ي برين، سيد موسي ميرمدرسي، چاپ اول، 1380، صص 209 - 210)..

جامعه ي ديني جامعه اي است كه شبكه روابط اجتماعي، اقتصادي، سياسي، حقوقي و اخلاقي آن بر اساس دين و آموزه هاي آن تنظيم شده باشد. جامعه ي ديني جامعه اي است كه در آن داوري با دين باشد و افراد آهنگ خود را هميشه با دين موزون كنند. جامعه ي ديني دغدغه ي دين دارد و اين دغدغه و احساس نياز به همسو كردن خود با دين، تنها به امور فردي و عباديات و اخلاق فردي محدود نمي شود: بلكه نسبت ميان دين و كليه ي امور و روابط اجتماعي بايد سنجيده شود و داوري دين در همه خطوط و زواياي تمامي شبكه ي روابط اجتماعي نافذ باشد(جامعه ي ديني، جامعه ي مدني، احمد واعظي، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه ي اسلامي، چاپ اول، 1377، صص 88 - 90).

بر اين اساس ويژگي هاي جامعه ي ديني عبارتند از(حكومت ديني، حميدرضا شاكرين، انتشارات معارف). :

1_ دين باوري و اعتقاد به آموزه هاي ديني.

2_ تنظيم نظام حقوقي خود بر اساس دين (شريعت مداري).

3_ داراي نظام ديني است و جز حكومت ديني را برنمي تابد(نظام ديني).

4_ در جامعه ي ديني، مردم سلوك و رفتار

فردي و اجتماعي خود را با دين موزون مي كنند و داوري دين را در اين باره پذيرايند(دين داوري).

5_ چنين جامعه اي قطعاً مطلوب و مورد رضايت دين نيز هست (مطلوب دين).

جامعه اي كه بر اساس مؤلفه ها و ويژگي هاي فوق شكل گرفته باشد، جامعه اي ديني است.

بر اين اساس مي توان دو معيار اصلي براي جامعه ي اسلامي نام برد:

1_ افراد جامعه به دين مبين اسلام باور داشته و آن را در رفتار فردي و اجتماعي خود متجلي سازند.

2_ كليه نظام هاي حقوقي و ساختارهاي سياسي بر اساس دين مبين اسلام تنظيم شده باشد.

نكته ي مهمي كه در اين جا قابل ذكر است، توجه به مراتب متعدد جامعه ي اسلامي است. يعني اين كه به هر مقدار اين دو معيار فوق در جامعه اي رعايت شود، درصد و ميزان اسلاميّت آن جامعه بالاتر مي رود.

ب) بررسي اسلامي بودن جامعه ي كنوني ايران:

با نگاهي به واقعيات جامعه ي كنوني ايران مشخص مي شود كه بحمدالله جامعه ما از دو معيار اصلي جامعه ي اسلامي برخوردار است. زيرا اولاً اكثر افراد جامعه به دين مبين اسلام عقيده و باور دارند. و ثانياً نظام حقوقي و ساختار سياسي جامعه نيز بر اساس آموزه هاي دين مبين اسلام شكل گرفته است. بنابر اين در اصل اسلامي بودن جامعه ي ما هيچگونه ترديدي نيست. اما اين كه به چه ميزان از اسلاميّت برخوردار هستيم نيازمند بررسي عملكرد اركان و عناصر تشكيل دهنده ي جامعه ي اسلامي اعم از افراد جامعه، مسؤولين، نهادها و دستگاه هاي دولتي و... و ميزان انطباق آن با آموزه هاي دين مبين اسلام است. در اين زمينه به صورت مختصر بايد گفت: نظام جمهوري اسلامي كه بر اساس آموزه هاي دين مبين اسلام تشكيل شد، از ابتدا تاكنون تمامي

سعي و تلاش خود را در جهت تحقق و اجراي كامل تعاليم و ارزش هاي اسلامي در سطح جامعه به كار بسته است. و در اين راه تا آن جا كه امكانات مادي و معنوي اجازه داده از هيچ تلاشي دريغ نكرده است. اما بايد به اين نكته نيز توجه داشت كه وجود نظام سياسي و حقوقي منطبق با دين در صورتي در اجراي كامل تعاليم و ارزش هاي اسلامي در سطح جامعه موفق خواهد بود كه ساير شرايط و زمينه هاي لازم (از قبيل وجود منابع انساني مورد نياز، كارگزاران و مديراني صالح، مردم وفادار و هميشه در صحنه، كفايت منابع مادي و اقتصادي و..). مهيا بوده و به علاوه موانع و مشكلات (از قبيل تهديدات خارجي و تهاجمات نظامي و فرهنگي، محاصره هاي اقتصادي و سياسي و نظامي، بدعت ها و سنت هاي غلط، دنياگرايي تجمل پرستي و..). وجود نداشته باشد؛ وگرنه هرگز آن حكومت ديني در اصلاح كامل جامعه موفق نخواهد بود. اين موضوع درباره حكومت اميرالمؤمنين(ع) نيز مطرح است.

حضرت علي(ع) از سوي خداوند متعال به عنوان ولي جامعه اسلامي و هم تراز پيامبر اكرم(ص) معرفي شده و هيچ ترديدي در حقانيت و مشروعيت حكومت ايشان وجود ندارد. در قرآن كريم ابلاغ ولايت ايشان به وسيله پيامبر اكرم(ص)، موجب اكمال دين و اتمام نعمت و راضي بودن به دين اسلام دانسته شده است. (مائده، آيه 3) اما با نگاهي به تاريخ پنج ساله حكومت مولاي متقيان و اوضاع اجتماعي حاكم بر آن دوران، روشن مي شود كه موانع زياد فراروي آن حضرت بوده است.

پاسخ(قسمت دوم)

جنگ هاي داخلي صفين، جمل و نهروان، تهديدات دشمنان خارجي، كمبود نيروي انساني توانمند و تربيت يافته، كثرت

مشكلات، گستردگي بدعت ها و سنت هاي فاسد و آلودگي هاي مزمن اجتماعي، تغيير چارچوب نظام ارزشي و... تنها گوشه اي از مشكلات ايجاد شده در حكومت عدل امام علي(ع) است. دنياگرايي مردم، خيانت و يا نافرماني برخي كارگزاران و فرماندهان آن حضرت و... از مسائلي بودند كه آن حضرت در تمام دوران حكومت خود با آن روبه رو بودند؛ ولي در همان حال آن حضرت شايسته ترين فرد براي حكومت و زمامداري جامعه اسلامي در اوضاع آن روز بود و اين نابساماني ها هيچ گاه ترديدي در اصل مشروعيت ولايت آن حضرت ايجاد نمي كند.

حال آيا مي توان بدليل وجود آن مشكلات، حكومت امام علي(ع) را نالايق و ناكارآمد معرفي كرد و يا اين كه آن جامعه را غيراسلامي دانست در هر صورت براي حل اساسي اين شبهه لازم است، فلسفه اصلي و اهداف تشكيل حكومت اسلامي و نهايت چيزي كه مي توان از حكومت اسلامي انتظار داشت، مشخص نمود. بر اين اساس مهم ترين فلسفه و اهداف تشكيل حكومت اسلامي عبارت است از:

1. استقرار توحيد و خداپرستي در زمين و رهانيدن مردم از بندگي و فرمانبرداري غير خدا: «و لقد بعثنا في كل امةٍ رسولاً ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت...»نحل، آيه 36).

روشن است تحقق اين هدف بسيار خطير و بزرگ، نيازمند سازمان و قدرت سياسي _ اجتماعي است.

2. رشد و تعالي علمي، فرهنگي و تربيتي انسان ها و رهايي و.... آنان از ناداني و جهل. «هو الذي بعث في الاميين رسولاً منهم يتلوا عليهم آياته و يزكّيهم و يُعلّمهم الكتاب و الحكمة و ان كانوا من قبل لفي ضلالٍ مبين»، (جمعه، آيه 2).

3. آزادسازي و رهايي توده هاي مردم و انسان هاي مستضعف از چنگال ظالمان و

ستمگران و از زنجيرهاي اسارت و بردگي: «... و يضع عنهم اصرهم و الاغلال التي كانت عليهم...»، (اعراف، آيه 157).

4. برپايي جامعه نمونه و مدينه فاضله آرماني از راه اقامه قسط و عدل اسلامي: «لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط...»، (حديد، آيه 25).

5. اجراي كامل قوانين آسماني اسلام با تمام ابعاد آن (اعم از قوانين اقتصادي، حقوقي، اجتماعي، سياسي، نظامي و..).

پس فلسفه تشكيل حكومت، تأمين نيازهاي مادي و معنوي و فراهم نمودن زمينه و بستر رشد و تكامل انسان و در نتيجه سعادت و خوشبختي او در دنيا و آخرت است. حكومت اسلامي موظف است، با تمامي امكانات و در حد توان خود، زمينه هاي كمال انسان ها را فراهم نموده، زمينه هاي فساد را از ميان بردارد. اما آيا اينكه با فراهم بودن تمامي اين زمينه ها و بسترسازي ها، همه افراد جامعه اصلاح و جامع كاملاً اسلامي خواهد شد، در جواب مي توان به اين آيه اشاره كرد كه: «انّ الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم...؛ خداوند هيچ قومي را تغيير نمي دهد؛ مگر آنان حال خود را تغيير دهند»، (رعد، آيه 11).

بر مبناي اين اصل مهم هرگونه تغييري در سرنوشت انسان ها و اصلاح يا انحطاط اجتماعي و فردي يك جامعه، منوط به خواست و اراده انسان است. افراد يك جامعه، زماني به طور كامل اصلاح مي شوند كه بر اساس اراده، گزينش و كنش اختياري خود بتوانند از شرايط محيطي _ كه به بركت حاكماني عادل و الهي، قوانين به احكام و ارزش ها و معارف اسلامي به وجود آمده _ استفاده كنند و راه تعالي و تكامل خود را در

پيش گيرند. بنابراين وجود حاكماني الهي و ساير شرايط محيطي (قوانين اسلامي، تأمين نيازهاي مادي و رفاه، امنيت و..). هر چند در روند تكاملي و اصلاح جامعه امري كاملاً ضروري و لازم است؛ اما به هيچ وجه كافي نيست؛ بلكه اراده و گزينش و كنش اختياري خود افراد يك جامعه نيز، شرط ديگر اين مجموعه است. از اين رو شاهديم كه در طول تاريخ، با اين كه پيشوايان الهي (مانند پيامبر اكرم(ص) و ائمه معصومين(ع) در جامعه بوده اند و تمام شرايط و زمينه هاي رشد و تعالي براي مردم فراهم بوده است؛ اما چون همه افراد آن جامعه، به چنان درك و شناختِ عميق _ نرسيده بودند، كه اصلاح كامل و فراگير در جامعه محقق نشد.

به علاوه، همان طور كه پيشوايان معصوم ما، هرگز مدعي اصلاح كامل جامعه نبودند؛ هيچ يك از مسؤولان جامعه اسلامي ما نيز هرگز چنين ادعايي را ندارند و نخواهند داشت. البته آنان موظف اند زمينه هاي اصلاح جامعه را فراهم آورند؛ اما تا زماني كه خودِ افراد جامعه اراده نكنند، اين برنامه عملي نخواهد شد.

در هر صورت مسأله مفاسد اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي از قبيل وجود فقر، تبعيض و عدم رعايت عدالت اجتماعي، به هيچ وجه منطبق با تعاليم ديني مقدس اسلام و اصول و ارزش ها و آرمان هاي نظام جمهوري اسلامي نبوده و همواره يكي از دغدغه هاي مسؤولين نظام خصوصا مقام معظم رهبري بوده است.

معظم له مكررا نارضايتي خود را از اين مسأله ابراز داشته و از متوليان امر خواستار رسيدگي جدي براي حل اين معضل شده اند زيرا تداوم نظام و انقلاب اسلامي نيز وابسته به اصلاح ساختارهاي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي جامعه و مبارزه

با مظاهر فساد و پيوند، همراهي و محبت بين مردم و مسؤولين اداره كننده نظام مي باشد.

به عنوان نمونه معظم له در ديدار با نمايندگان مجلس هفتم، در تأكيد با مسأله فساد و اهتمام نظام به اين مسأله و راهكارهاي اجراي آن مي فرمايد:

از جمله ي مهمترين كارها، مبارزه ي با فساد است. مبارزه ي با فساد، يك جنبه ي اخلاقيِ محض نيست؛ اداره ي كشور متوقف به مبارزه ي با فساد است. بنده دو سه سال پيش كه آن نامه را درباره ي مبارزه ي با فساد به مسؤولان كشور نوشتم، به دنبال يك كار طولاني و يك بررسي و مطالعه ي وسيع و همه جانبه بود. از هر طرف مي رويم، مي بينيم اگر با فساد مبارزه نشود، همه ي كارها لنگ خواهد ماند. اين همه كار خوب دارد در كشور انجام مي گيرد - كارهايي كه انجام گرفته، كم نيست - اما وجود فساد، بعضي از آنها را خنثي مي كند. استخري را در نظر بگيريد كه از چند چاه عميق با لوله هاي چند اينچي مرتب در آن آب ريخته مي شود، اما استخر پُر نمي شود. وقتي نگاه مي كنيد، مي بينيد بدنه ي استخر ترك خورده و ته آن سوراخ است؛ هرچه از اين طرف آب مي ريزيد، از آن طرف بيرون مي رود؛ به كانالهايي كه شما در نظر گرفته ايد آبياري كنيد، اصلاً آب نمي رسد.فساد در جامعه، اين طوري است. فساد مالي، مثل خوره، ايدز و سرطان است؛ بايد با آن مبارزه كرد. البته نبايد بزرگنمايي كرد. بعضي ها جنجال و بزرگنمايي مي كنند و

طوري حرف مي زنند كه كانّه اين سرطان همه جا را گرفته؛ نخير، اين طوري نيست. اين همه ما دستهاي پاكيزه، چهره هاي پاكيزه و انسانهاي پاكيزه در دستگاه هاي گوناگون از بالا تا پايين داريم؛ اكثريت هم با اينهاست؛ منتها يك نقطه ي فساد، همه ي بدن را آلوده مي كند. وقتي يك جاي بدن بيمار مي شود و درد مي گيرد - مثلاً وقتي دندان فاسد مي شود - انسان شب خوابش نمي برد. قلب، سالم؛ معده، سالم؛ ريه، سالم؛ جريان خون، سالم؛ اما يك دندانِ ناسالم خواب را از انسان مي گيرد. فساد، اين طوري است؛ بايد با فساد مبارزه ي جدي كرد. يك پايه ي مبارزه، شماييد. آن روزي كه بنده مسأله ي مبارزه ي با فساد را گفتم، توقعم اين بود كه مجلس شوراي اسلامي سينه سپر كند و جلو بيايد و در اين ميدان حركت كند تا ما ديگر احتياج نداشته باشيم دنبال كنيم؛ اما متأسفانه اين طور نشد. آنها نكردند، شما بكنيد. البته به قول برادر ظريف و نكته سنج مان، با دستمال كثيف نمي شود شيشه را تميز كرد. اگر انسان بخواهد با فساد مبارزه كند، بايد در درجه ي اول مراقب باشد كه فساد دامن خودش را نگيرد. داخل خودتان و درون مجلس مراقب باشيد. دست پاك، دامن پاك، زبان پاك و چشم پاك خواهد توانست در حوزه ي اقتدار وسيعي كه شما داريد، همه چيز را پاك كند.

به دنبال اين توصيه، اين را هم عرض كنم كه از لغزشگاه ها بترسيد. امام سجاد (عليه الصّلاةوالسّلام) در دعاي صحيفه ي سجاديه، وقتي براي سربازان اسلام دعا

مي كنند، از جمله ي چيزهايي كه روي آن تكيه مي كنند، اين است كه خدايا! ياد و محبت و علاقه ي به «المال الفتون» - مال فتنه انگيز - را از دل اينها بگير. مال و پول، خيلي خطرناك و فتنه انگيز است و خيلي ها را مي لغزاند. ما آدمهاي درشتي را در تاريخ ديديم كه وقتي پايشان به اين جا رسيد، لغزيد؛ بنابراين خيلي بايد مراقب باشيد. در شرع مقدس، اسم اين مراقبت چيست؟ تقوا. اين كه در قرآن از اول تا آخر اين همه به تقوا توصيه شده، معنايش همين مراقبت و مواظبت از خود است. نفس انسان، زياده خواه است. من وقتي در مطبوعات خواندم كه شماها تصميم گرفته ايد در بعضي از مسائل مجلس و برخي از برخورداري هاي بيخودي تجديدنظر كنيد، حقيقتاً خوشحال شدم و به بانيان اين كار دعا كردم. مثلاً فرض بفرماييد آدمي خانه دارد، باز خانه مي خواهد؛ امتياز دارد، باز امتياز مي خواهد. واقعاً من تشكر مي كنم از اين كه شما در اين راه وارد شديد و همت گماشتيد. اين راه را ادامه دهيد و بر سر اين كارها پاي بفشريد. هرچه مي توانيد، منطقي و صحيح رفتار كنيد. البته ما توصيه نمي كنيم و توقع هم نداريم كه مثلاً در مجلس، نمايندگان گشنگي و تشنگي بكشند و زهد به خرج دهند - نه ما اين طوريم، نه شما اين گونه ايد - ما مي گوييم زياده روي و اسراف نشود و كارهاي بي قاعده و خرجهاي بيخودي انجام نگيرد. ممكن است سرجمع همه ي اين خرجها مبلغ خيلي كلاني هم در مجلس

نشود؛ اما وقتي شما اين راه را قطع كرديد، دست مردم و دستگاه ها الگو مي دهيد و راه و جهت را مشخص مي كنيد. كار شما خيلي ارزش دارد و بسيار خوب است؛ اين را دنبال كنيد.

(بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار نمايندگان مجلس شوراي اسلامي27 / 03 / 1383).

بنابر آن چه كه گذشت مشخص مي شود كه در جامعه ي اسلامي همه افراد جامعه از مردم گرفته تا زمامداران و كارگزاران، همه مسؤولند و به نسبت مسؤوليّت خويش پاسخگو هستند. بنابر اين نمي توان همه ي مشكلات و معضلات جامعه را متوجه فرد يا دستگاهي خاص نمود و از آن انتظار حلّ همه مسائل را داشت. مسلماً زماني كه همه مردم و مسئولين جامعه به دين باور داشته باشند و در راه اجراي آن در تمام عرصه ها تلاش جدّي نمايند، مي توان انتظار زدودن مظاهر غيراسلامي از جامعه را داشت.

در پايان تذكر اين مسأله لازم است كه شبيه چنين سؤالي را قبلا در نامه 9833 مطرح نموده بوديد، مناسب بود در صورتي كه از پاسخ ارسالي اين مركز ايراد و انتقادي داشتيد، آن را به صورت دقيق بيان مي كرديد، تا در راستاي نقطه نظرات شما پاسخ جديد را ارسال مي داشتيم.

نابساماني هاي اجتماع عدم وجود امنيت به خصوص براي زنان جامعه- عدم وجود عدالت اقتصادي - وضعيت قشر جوان دارد مرا ديوانه مي كند . نمي دانم كه چه كار كنم نمي توانم توجيهي براي اينگونه مسايل در كشور اسلامي و حكومت اسلامي پيدا نمايم حرف و سخن اطرافيان نيز كه مزي

پرسش

نابساماني هاي اجتماع عدم وجود امنيت به خصوص براي زنان جامعه- عدم وجود عدالت اقتصادي - وضعيت قشر جوان دارد مرا ديوانه مي كند . نمي دانم كه چه كار كنم نمي توانم توجيهي براي اينگونه مسايل در كشور اسلامي و حكومت اسلامي پيدا نمايم حرف و سخن اطرافيان نيز كه مزيد علت است!!! لطفا مرا راهنمايي كنيد.

پاسخ

آن گونه كه از سؤال شما برداشت مي شود وجود برخي مشكلات و معضلات در جامعه نظير بي عدالتي، فقر، فساد و ... موجب شبهاتي براي شما و برخي جوانان شده است و بين وضعيت موجود با باورها، اعتقادات و انتظاراتي كه از يك حكومت اسلامي ايده آل داشته ايد، ناهمخواني و دوگانگي، به وجود آورده. رفع اين گونه شبهات و ابهامات در گرو توجه به امور ذيل است:

اولا، اصل وجود اين قبيل مشكلات در جامعه امري مسلم و غير قابل انكار است اما نكته اساسي قضاوت و ارزيابي صحيح پيرامون ميزان اين امور و علل يا عوامل اصلي آن است: بايد اقدامات مثبت و سازنده اي كه براي زنان و يا قشر جوان انجام شده آنها را نيز در نظر گرفت و بعلاوه توجه كرد كه بزرگ نمايي مشكلات و معضلات ... آيا منصفانه و منطبق بر واقعيات موجود است؟! درصد اسلاميت جامعه ما و دستاوردهاي نظام اسلامي در مقايسه با زمان قبل از انقلاب و يا ساير كشورهاي مسلمان، به چه ميزان است؟ چه معيارها و ملاك هايي را بايد براي شناخت نظام اسلامي و كارآمدي آن در نظر گرفت و ... ؟

آيا واقعا آن چنان كه دشمنان تبليغ مي كنند اكثريت جامعه ما از

انقلاب اسلامي ناراضي اند؟! اگر چنين است پس با حضور ميليوني مردم در انتخابات متعدد و راهپيمايي ها و ساير مراسم انقلابي و... كه بيانگر حمايت مردم از نظام اسلامي است، چگونه قابل جمع است؟!

افزون بر اين، آيا از وجود برخي مشكلات در جامعه، مي توان هرگونه نتيجه اي را گرفت؟ آيا به خاطر برخي مشكلات بايد منكر تمامي جهات مثبت نظام و منطبق بر تعاليم اصيل اسلامي شد؟ يا اين كه برعكس بايد با بها دادن به اين جهات و دستاوردهاي مثبت، در صدد رفع كاستي ها و نقاط ضعف برآمد؟ آيا مي توان دستاوردهاي عظيم نظام اسلامي را در اسلامي كردن و اصلاح جامعه حفظ استقلال، تماميت ارضي، عزت جهان اسلام، رشد و شكوفايي در عرصه هاي مختلف و... ناديده گرفت؟ آيا منصفانه است كه تلاش هاي خالصانه رهبري و مسؤولين نظام را در جهت مقابله با مفاسد و مشكلات و نتايج مثبت آن را ناديده گرفت؟

ثانيا، اگر بخواهيم قضاوت صحيح در مورد ميزان اسلاميت جامعه و نظام سياسي خويش داشته باشيم ابتدا بايد به شناختي دقيق از جامعه و نظام اسلامي و ويژگي هاي آن رسيده و سپس با وضعيت كنوني جامعه مقايسه نماييم:

الف) تعريف جامعه ي اسلامي و ويژگي هاي آن:

جامع ترين تعريفي كه از جامعه ي ديني وجود دارد اين است: جامعه ي ديني، جامعه اي است «دين باور»، «دين مدار»، «دين داور» و «مطلوب دين»(جامعه ي برين، سيد موسي ميرمدرسي، چاپ اول، 1380، صص 209 - 210)..

جامعه ي ديني جامعه اي است كه شبكه روابط اجتماعي، اقتصادي، سياسي، حقوقي و اخلاقي آن بر اساس دين و آموزه هاي آن تنظيم شده باشد. جامعه ي ديني جامعه اي است كه در آن داوري با

دين باشد و افراد آهنگ خود را هميشه با دين موزون كنند. جامعه ي ديني دغدغه ي دين دارد و اين دغدغه و احساس نياز به همسو كردن خود با دين، تنها به امور فردي و عباديات و اخلاق فردي محدود نمي شود: بلكه نسبت ميان دين و كليه ي امور و روابط اجتماعي بايد سنجيده شود و داوري دين در همه خطوط و زواياي تمامي شبكه ي روابط اجتماعي نافذ باشد(جامعه ي ديني، جامعه ي مدني، احمد واعظي، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه ي اسلامي، چاپ اول، 1377، صص 88 - 90).

بر اين اساس ويژگي هاي جامعه ي ديني عبارتند از(حكومت ديني، حميدرضا شاكرين، انتشارات معارف). :

1_ دين باوري و اعتقاد به آموزه هاي ديني.

2_ تنظيم نظام حقوقي خود بر اساس دين (شريعت مداري).

3_ داراي نظام ديني است و جز حكومت ديني را برنمي تابد(نظام ديني).

4_ در جامعه ي ديني، مردم سلوك و رفتار فردي و اجتماعي خود را با دين موزون مي كنند و داوري دين را در اين باره پذيرايند(دين داوري).

5_ چنين جامعه اي قطعاً مطلوب و مورد رضايت دين نيز هست (مطلوب دين).

جامعه اي كه بر اساس مؤلفه ها و ويژگي هاي فوق شكل گرفته باشد، جامعه اي ديني است.

بر اين اساس مي توان دو معيار اصلي براي جامعه ي اسلامي نام برد:

1_ افراد جامعه به دين مبين اسلام باور داشته و آن را در رفتار فردي و اجتماعي خود متجلي سازند.

2_ كليه نظام هاي حقوقي و ساختارهاي سياسي بر اساس دين مبين اسلام تنظيم شده باشد.

نكته ي مهمي كه در اين جا قابل ذكر است، توجه به مراتب متعدد جامعه ي اسلامي است. يعني اين كه به هر مقدار اين دو معيار فوق در جامعه اي رعايت شود، درصد و ميزان اسلاميّت آن جامعه بالاتر مي رود.

ب) بررسي اسلامي بودن

جامعه ي كنوني ايران:

با نگاهي به واقعيات جامعه ي كنوني ايران مشخص مي شود كه بحمدالله جامعه ما از دو معيار اصلي جامعه ي اسلامي برخوردار است. زيرا اولاً اكثر افراد جامعه به دين مبين اسلام عقيده و باور دارند. و ثانياً نظام حقوقي و ساختار سياسي جامعه نيز بر اساس آموزه هاي دين مبين اسلام شكل گرفته است. بنابر اين در اصل اسلامي بودن جامعه ي ما هيچگونه ترديدي نيست. اما اين كه به چه ميزان از اسلاميّت برخوردار هستيم نيازمند بررسي عملكرد اركان و عناصر تشكيل دهنده ي جامعه ي اسلامي اعم از افراد جامعه، مسؤولين، نهادها و دستگاه هاي دولتي و... و ميزان انطباق آن با آموزه هاي دين مبين اسلام است. در اين زمينه به صورت مختصر بايد گفت: نظام جمهوري اسلامي كه بر اساس آموزه هاي دين مبين اسلام تشكيل شد، از ابتدا تاكنون تمامي سعي و تلاش خود را در جهت تحقق و اجراي كامل تعاليم و ارزش هاي اسلامي در سطح جامعه به كار بسته است. و در اين راه تا آن جا كه امكانات مادي و معنوي اجازه داده از هيچ تلاشي دريغ نكرده است. اما بايد به اين نكته نيز توجه داشت كه وجود نظام سياسي و حقوقي منطبق با دين در صورتي در اجراي كامل تعاليم و ارزش هاي اسلامي در سطح جامعه موفق خواهد بود كه ساير شرايط و زمينه هاي لازم (از قبيل وجود منابع انساني مورد نياز، كارگزاران و مديراني صالح، مردم وفادار و هميشه در صحنه، كفايت منابع مادي و اقتصادي و..). مهيا بوده و به علاوه موانع و مشكلات (از قبيل تهديدات خارجي و تهاجمات نظامي و فرهنگي، محاصره هاي اقتصادي و سياسي و نظامي،

بدعت ها و سنت هاي غلط، دنياگرايي تجمل پرستي و..). وجود نداشته باشد؛ وگرنه هرگز آن حكومت ديني در اصلاح كامل جامعه موفق نخواهد بود. اين موضوع درباره حكومت اميرالمؤمنين(ع) نيز مطرح است.

حضرت علي(ع) از سوي خداوند متعال به عنوان ولي جامعه اسلامي و هم تراز پيامبر اكرم(ص) معرفي شده و هيچ ترديدي در حقانيت و مشروعيت حكومت ايشان وجود ندارد. در قرآن كريم ابلاغ ولايت ايشان به وسيله پيامبر اكرم(ص)، موجب اكمال دين و اتمام نعمت و راضي بودن به دين اسلام دانسته شده است. (مائده، آيه 3) اما با نگاهي به تاريخ پنج ساله حكومت مولاي متقيان و اوضاع اجتماعي حاكم بر آن دوران، روشن مي شود كه موانع زياد فراروي آن حضرت بوده است.

جنگ هاي داخلي صفين، جمل و نهروان، تهديدات دشمنان خارجي، كمبود نيروي انساني توانمند و تربيت يافته، كثرت مشكلات، گستردگي بدعت ها و سنت هاي فاسد و آلودگي هاي مزمن اجتماعي، تغيير چارچوب نظام ارزشي و... تنها گوشه اي از مشكلات موجود در برابر حكومت عدل امام علي(ع) است. دنياگرايي مردم، خيانت و يا نافرماني برخي كارگزاران و فرماندهان آن حضرت و... از مسائلي بودند كه آن حضرت در تمام دوران حكومت خود با آن روبه رو بودند؛ ولي در همان حال آن حضرت شايسته ترين فرد براي حكومت و زمامداري جامعه اسلامي در اوضاع آن روز بود و اين نابساماني ها هيچ گاه ترديدي در اصل مشروعيت ولايت آن حضرت ايجاد نمي كند.

حال آيا مي توان بدليل وجود آن مشكلات، حكومت امام علي(ع) را نالايق و ناكارآمد معرفي كرد و يا اين كه آن جامعه را غيراسلامي دانست در هر صورت براي حل اساسي اين شبهه لازم است، فلسفه اصلي و اهداف تشكيل حكومت

اسلامي و نهايت چيزي كه مي توان از حكومت اسلامي انتظار داشت، مشخص نمود. بر اين اساس مهم ترين فلسفه و اهداف تشكيل حكومت اسلامي عبارت است از:

1. استقرار توحيد و خداپرستي در زمين و رهانيدن مردم از بندگي و فرمانبرداري غير خدا: «و لقد بعثنا في كل امةٍ رسولاً ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت...» (نحل، آيه 36).

روشن است تحقق اين هدف بسيار خطير و بزرگ، نيازمند سازمان و قدرت سياسي _ اجتماعي است.

2. رشد و تعالي علمي، فرهنگي و تربيتي انسان ها و رهايي و.... آنان از ناداني و جهل. «هو الذي بعث في الاميين رسولاً منهم يتلوا عليهم آياته و يزكّيهم و يُعلّمهم الكتاب و الحكمة و ان كانوا من قبل لفي ضلالٍ مبين» (جمعه، آيه 2).

3. آزادسازي و رهايي توده هاي مردم و انسان هاي مستضعف از چنگال ظالمان و ستمگران و از زنجيرهاي اسارت و بردگي: «... و يضع عنهم اصرهم و الاغلال التي كانت عليهم...» (اعراف، آيه 157).

4. برپايي جامعه نمونه و مدينه فاضله آرماني از راه اقامه قسط و عدل اسلامي: «لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط...» (حديد، آيه 25).

5. اجراي كامل قوانين آسماني اسلام با تمام ابعاد آن (اعم از قوانين اقتصادي، حقوقي، اجتماعي، سياسي، نظامي و..).

پس فلسفه تشكيل حكومت، تأمين نيازهاي مادي و معنوي و فراهم نمودن زمينه و بستر رشد و تكامل انسان و در نتيجه سعادت و خوشبختي او در دنيا و آخرت است. حكومت اسلامي موظف است، با تمامي امكانات و در حد توان خود، زمينه هاي كمال انسان ها را فراهم نموده، زمينه هاي فساد را از ميان بردارد. اما آيا اينكه با

فراهم بودن تمامي اين زمينه ها و بسترسازي ها، همه افراد جامعه اصلاح و جامع كاملاً اسلامي خواهد شد، در جواب مي توان به اين آيه اشاره كرد كه: «انّ الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم... خداوند هيچ قومي را تغيير نمي دهد؛ مگر آنان حال خود را تغيير دهند»، (رعد، آيه 11).

بر مبناي اين اصل مهم هرگونه تغييري در سرنوشت انسان ها و اصلاح يا انحطاط اجتماعي و فردي يك جامعه، منوط به خواست و اراده انسان است. افراد يك جامعه، زماني به طور كامل اصلاح مي شوند كه بر اساس اراده، گزينش و كنش اختياري خود بتوانند از شرايط محيطي _ كه به بركت حاكماني عادل و الهي، قوانين به احكام و ارزش ها و معارف اسلامي به وجود آمده _ استفاده كنند و راه تعالي و تكامل خود را در پيش گيرند. بنابراين وجود حاكماني الهي و ساير شرايط محيطي (قوانين اسلامي، تأمين نيازهاي مادي و رفاه، امنيت و..). هر چند در روند تكاملي و اصلاح جامعه امري كاملاً ضروري و لازم است؛ اما به هيچ وجه كافي نيست؛ بلكه اراده و گزينش و كنش اختياري خود افراد يك جامعه نيز، شرط ديگر اين مجموعه است. از اين رو شاهديم كه در طول تاريخ، با اين كه پيشوايان الهي (مانند پيامبر اكرم(ص) و ائمه معصومين(ع) در جامعه بوده اند و تمام شرايط و زمينه هاي رشد و تعالي براي مردم فراهم بوده است؛ اما چون همه افراد آن جامعه، به چنان درك و شناختِ عميق _ نرسيده بودند، كه اصلاح كامل و فراگير در جامعه محقق نشد.

به علاوه، همان طور كه پيشوايان معصوم ما، هرگز مدعي اصلاح كامل

جامعه نبودند؛ هيچ يك از مسؤولان جامعه اسلامي ما نيز هرگز چنين ادعايي را ندارند و نخواهند داشت. البته آنان موظف اند زمينه هاي اصلاح جامعه را فراهم آورند؛ اما تا زماني كه خودِ افراد جامعه اراده نكنند، اين برنامه عملي نخواهد شد.

در هر صورت مسأله مفاسد اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي از قبيل وجود فقر، تبعيض و عدم رعايت عدالت اجتماعي، به هيچ وجه منطبق با تعاليم ديني مقدس اسلام و اصول و ارزش ها و آرمان هاي نظام جمهوري اسلامي نبوده و همواره يكي از دغدغه هاي مسؤولين نظام خصوصا مقام معظم رهبري بوده است.

معظم له مكررا نارضايتي خود را از اين مسأله ابراز داشته و از متوليان امر خواستار رسيدگي جدي براي حل اين معضل شده اند زيرا تداوم نظام و انقلاب اسلامي نيز وابسته به اصلاح ساختارهاي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي جامعه و مبارزه با مظاهر فساد و پيوند، همراهي و محبت بين مردم و مسؤولين اداره كننده نظام مي باشد.

بنابر آن چه گذشت، مشخص مي شود كه در جامعه ي اسلامي همه افراد جامعه از مردم گرفته تا زمامداران و كارگزاران، همه مسؤولند و به نسبت مسؤوليت خويش پاسخگو هستند. بنابر اين نمي توان همه ي مشكلات و معضلات جامعه را متوجه فرد يا دستگاهي خاص نمود و از آن انتظار حلّ همه مسائل را داشت. مسلماً زماني كه همه مردم و مسؤولين جامعه به دين باور داشته باشند و در راه اجراي آن در تمام عرصه ها تلاش جدي نمايند، مي توان انتظار زدودن مظاهر غيراسلامي از جامعه را داشت.

امام علي(ع) مي فرمايد: «فليست تصلح الرعيه الا بصلاح الولاه و لاتصلح الولاه الا باستقامه الرعيه؛ مردمان اصلاح نشوند مگر زمامداران اصلاح شوند و اينان اصلاح نيابند

مگر به درستي مردم(نهج البلاغه، 683).

در اين فرمايش هم بر نقش مسؤولين و هم بر نقش مردم تأكيد مي شود.

با اين همه وظايف دانشجويان متعهد و دلسوز براي اصلاح جامعه سنگين تر مي شود و مشكلات و معضلات جامعه نه تنها نبايد باعث يأس و نااميدي و ترديد در انجام وظايف فردي و اجتماعي ما شود، بلكه بايد انگيزه و عزم ما را در اصلاح جامعه راسخ تر نمايد. اتكاء به خداوند متعال و ياري خواستن از او و توسل به ائمه اطهار(ع) بهترين پشتوانه ي هر فرد در چنين شرايطي است. «و من يتوكل علي الله فهو حسبه (طلاق، آيه ي 3). كه هم باعث جلوگيري از سستي و ضعف ايمان مي شود و هم راه هاي هدايت و خروج از مشكلات را بر روي انسان مي گشايد. البته همچنان به دنبال شغل و يا رشته ي تحصيلي مورد علاقه ي خويش باشيد و در انجام وظايف و تكاليف فردي و اجتماعي خود از هيچ گونه تلاش و مجاهدتي دريغ نورزيد و به اين وعده ي الهي مطمئن باشيد كه والذين جاهدوا فينا لنهدينّهم سبلنا و ان الله لمع المحسنين (عنكبوت، آيه ي 69).

ثالثا و نكته آخر اين كه، در ريشه يابي مشكلات جامعه مي توان از رهيافت هاي متعددي استفاده نمود. از قبيل رهيافت تك عاملي كه ريشه همه مشكلات را ناشي از يك عامل مثلا اقتصاد يا مديريت كشور مي داند و يا رهيافت چند عامل كه به صورت واقع بينانه و با ارائه آمار، شواهد و شاخص هاي مورد نياز و به دور از هياهوهاي سياسي و... به بررسي ميزان دخالت و تأثير عوامل مختلف در ايجاد يك پديده پرداخته و نقش هر كدام

را مشخص مي نمايد.

به نظر مي رسد از ميان اين دو رهيافت، رهيافت تك عاملي، خصوصا درباره جامعه كنوني ما نه روش علمي و نه منطبق با واقعيات است لذا بايد سراغ رهيافت دوم رفت و در بررسي علمي و محققانه اين موضوع، زمينه ها و شرايط و ابعاد مختلف آن، موانع تاريخي، داخلي، بين المللي، امكانات و توانايي ها و... را به صورت واقع بينانه بررسي و ارزيابي نماييم.

مسلما طبيعي است جامعه اي مانند جامعه ما كه از نظر سوابق تاريخي و مشكلات عظيمي كه از نظر ساختار اقتصادي [تك محصولي بودن آن وضعيت وخيم صنعت، كشاورزي و...] و ساختار سياسي، فرهنگي و اداري از قبل از انقلاب به ما منتقل شده و چه از نظر مشكلات طبيعي مربوط به انقلاب و ناشي از جنگ و خسارات عظيم آن [بالغ بر 1000 ميليارد دلار، معادل هزينه 70 سال كشور] و محاصره هاي بين المللي، تورم بين المللي و مشكلات ناشي از دوران سازندگي و رشد سريع جهت مشكلات ناشي از آن و...

معضلات ناشي از ساختار ناسالم اداري، تهاجم فرهنگي و تغيير ارزشها و رواج فرهنگ مصرف گرايي، تجمل پرستي و... ماهيتا داراي مشكل مي باشد. البته هر چند مسأله مديريت قوي و كارآمد و عاري از سوء استفاده و فساد در بخشهاي مختلف آن مي تواند در كاهش مشكلات و تأمين نيازمندي هاي اساسي جامعه نقش مؤثري داشته باشد، ولي با توجه به دخالت متغيرهاي ديگر به هيچ وجه نبايد انتظار معجزه داشته باشيم، بنابراين حل مشكلات اساسي كشور نيازمند عوامل متعددي علاوه بر مديريت كارآمد و ... مي باشد. و مسلما مجموعه اين

عوامل مي تواند با همياري و همدلي همه مسؤولين، جناح هاي سياسي، مردم و جوانان متعهد ما مهيا شود و روند توسعه، پيشرفت و تكامل در جهت حل مشكلات و دست يابي به سعادت دنيوي و رشد و فضايل معنوي، بيش از پيش ادامه يابد.

به نام خدا باتوجه به اينكه پيامبر در فرمايشاتشان تاكيد كرده اند كه حاكم حكومت اسلامي بايد هم سطح با پايين ترين قشر مردم زندگي كنند چرا در مملكت ما اين موضوع اصلا رعايت نمي شود? اگر پاسخ شما اين است كه رهبر به محلي براي اجتماع عمومي احتياج دارند بايد بگويم

پرسش

به نام خدا باتوجه به اينكه پيامبر در فرمايشاتشان تاكيد كرده اند كه حاكم حكومت اسلامي بايد هم سطح با پايين ترين قشر مردم زندگي كنند چرا در مملكت ما اين موضوع اصلا رعايت نمي شود? اگر پاسخ شما اين است كه رهبر به محلي براي اجتماع عمومي احتياج دارند بايد بگويم كه مساجد براي اين منظور بسيار مناسب هستند اگر اينگونه از مساجد استفاده مي كرديم هم مساجد ما رونق بيشتري مي گرفت و هم نماز بيشتر از اين ترويج پيدا ميكرد .اصلامي توانستيم به جاي اين همه ساختمانهاي مجلل اداراجات از مساجدمان كه از رونق آنها كاسته مي شود استفاده ميكرديم ما مسلمانيم اسراف حرام است ان هم در شرايطي كه در سرزمينمان بسياري از مردم به غذا شبانه شان محتاج اند.

پاسخ

سؤال شما از جنبه هاي مختلف قابل بررسي و تحليل مي باشد كه به اختصار پيرامون هر كدام مطالبي را بيان مي نماييم:

اولا، همانگونه كه بيان نموديد در آموزه هاي مبين اسلامي تأكيدات بسيار زيادي بر ساده زيستي حاكم و مسؤولين نظام اسلامي و هم سطح بودن آنان با پايين ترين اقشار مردم شده است و سيره عملي حكومت پيامبر اكرم(ص)، امام علي(ع) و ساير بزرگان ديني مؤيد آن مي باشد.

اما نكته مهمي كه حتما بايد بدان توجه شود شناخت نوع و ماهيت اين ساده زيستي و زندگي در سطح اقشار مستضعف جامعه است؛ به عبارت ديگر اين آموزه گهربار دو نوع قابل تحليل و تبيين است: حالت اول اين كه بگوييم مراد از اين آموزه، زندگي شخصي فرد حاكم يا مسؤول و خواسته ها انتفاعاتي است كه يك صاحب منصب

در دوران عهده داري يك مسؤوليت در نظام اسلامي مي تواند داشته باشد.

اما حالت دوم اين است كه منظور از آن، پايين آوردن سطح وسايل، ابزار و شيوه هاي حكومت داري باشد. از ميان اين دو حالت قطعا حالت اول منظور و مراد آموزه هاي ديني است و از پشتوانه هاي منطقي و عقلي بسيار متعددي برخوردار مي باشد، اما حالت دوم به هيچ وجه منظور اين آموزه ها نيست و نه تنها پشتوانه منطقي و عقلي ندارد بلكه آموزه هاي اسلام، سيره حكومتي پيامبر اكرم(ص) و ساير بزرگان اسلام مخالف آن مي باشد.

توضيح اين كه: دين مبين اسلام همانگونه كه بر ساده زيستي جنبه هاي شخصي حاكم و مسؤولين تأكيد دارد در طرف مقابل بر استفاده حكومت از پيشرفته ترين، منطقي ترين ابزار و شيوه هاي لازم حكومتي براساس مقتضيات زمان و مكان اهميت بسيار ويژه اي قائل است، كافي است براي اثبات اين موضوع نگاهي به سيره حكومتي پيامبر اكرم(ص) داشته باشيم:

الف - اقدامات اداري:

يكي از اولين اقدامات آن بزرگوار در بدو ورود به مدينه ارائه برنامه اي براي هر چه اداره بهتر وكارآمدتر آن شهر و در نظر گرفتن ساز وكارهاي لازم براي اين موضوع بود: «شهر مدينه به چندين ناحيه يا بخش تقسيم مي شد، به طوري كه جمعيت هر قبيله در يك محل با يكديگر و به دور از ديگران زندگي مي كردند. در هر ناحيه يا بخشي يك رئيس (نقيب) چندين نايب رئيس (عريف) و يك محل اجتماع (سقيفه) نيز وجود داشت.

پيامبر(ص) براي اداره كل نقبا رئيسي تعيين كردند كه به او «نقيب النقباء» گفته مي شد. به اين

ترتيب مجموعه شوراي سياسي دولت مدينه از 49 نفر تشكيل مي يافت. هر نقيب داراي سه عريف بود كه بر امور مالي، اجتماعي و اطلاعاتي رسيدگي مي كردند.

شخص پيامبر(ص) در رأس قدرت قرار گرفته بود و تمامي مسائل اجتماعي در نهايت با تصميم گيري شخص حضرت محمد(ص) حل مي شد» (ساختار اجتماعي و سياسي نخستين حكومت اسلامي، سيد محمد ثقفي، انتشارات هجرت، 1376، ص 91).

اقدامات بسيار متعدد ديگري نظير تدوين قانون اساسي دولت مدينه، نصب فرمانروايان و استانداران، تشكيل ديوان رسايل، صدور بخشنامه هاي دولتي براي فرمانروايان و... در اين راستا قابل تحليل و ارزيابي است.

ب - اقدامات فرهنگي:

پيامبر(ص) براي گسترش اسلام و آموزش قرآن در مدينه خانه مخرمه بن نوفل را به عنوان «دارالقراء» (خانه قاريان) و مركز اعزام معلم قرار دادند و از اين مركز معلمان قرآن را به خارج از مدينه و به ديگر شهرها اعزام مي كردند و يا اين كه براي گسترش سطح فرهنگي و انتقال آموزه هاي اسلامي به ساير ملل به برخي افراد نظير زيد بن ثابت دستور دادند كه زبان عبري و سرياني را بياموزد و... (همان، ص 153 - 151).

د - در زمينه اقتصادي:

بيشتر درآمدهاي مالي دولت اسلامي در حكومت پيامبر اكرم(ص) از راه جزيه، خمس غنايم، زكات، صدقات واجبه و خراج يا ماليات بر زمين ها تأمين مي شد. پيامبر(ص) براي تنظيم «عايدات مالي» يك سازمان مالي تشكيل داد كه مركب از عاملان صدقات، نگهبانان، نويسندگان اموال و... بود (همان، ص 188).

و مركزي براي جمع آوري اين اموال به نام بيت المال يا «خانه صدقات» با مسؤوليت شخص معيني به وجود مي آيد

و حتي آن بزرگوار در خارج مدينه براي نگهداري اسب هاي مسلمانان، از انصار و مهاجر، چراگاه مخصوصي ساخته بود و... (احكام السلطانيه، ماوردي، ص 233).

ج - در زمينه قضايي:

پيامبر اسلام(ص) علاوه بر اين كه شخصا به اختلافات رسيدگي و حكم صادر مي كرد تشكيلاتي براي اجراي حدود، داشت و حتي براي زنان مجرم، زمان خاصي داشتند (التراتب الاداديه، عبدالحمي الكتاني، ج 1، ص 294 و 300).

و يا تشكيل نظامي به نام «حسبه» و «محتسب» براي بازرسي و نظارت بر روابط اجتماعي و اقتصادي و...

د - در زمينه نظامي و امنيتي و سياست خارجي:

پيامبر اكرم(ص) تشكيلات و نظام اداري خاصي داشتند فرماندهان سپاه را انتخاب و به بالا بردن نظم و انضباط و سطح قدرت نظاميان و تعليم آنان و داشتن نقشه ها و طرح ها و تاكتيك هاي جنگي و اعزام مأموران اطلاعاتي و تحقيقاتي، اعزام سفير و عقد پيمان هاي سياسي و... همت مي گماردند.

همانگونه كه از نمونه هاي فوق مشخص مي شود، پيامبر(ص) در آن جامعه ساده (در مقابل جوامع پيچيده كنوني) تشكيلاتي پيشرفته و متناسب با مقتضيات زماني و مكاني آن روز به وجود آورده بود و همچنين حكومت امام علي(ع) نيز بر مبناي همين اصل جريان داشت و حتي در موارد زيادي از تشكيلاتي پيشرفته تر استفاده مي نمودند مانند تأسيس مكان خاصي به نام زندان و يا استفاده از مركزي خاص به نام دارالحكومه و... بنابراين منظور از ساده زيستي و در سطح پايين زندگي كردن ارتباطي با شيوه هاي حكومتي و استفاده از امكانات لازم براي اداره جامعه ندارد.

بله، حاكم و مسؤولين نظام اسلامي بايد در

ضمن اين كه از شيوه ها و راه كارهاي مطلوب براي اداره جامعه بهره مي جويند، از هرگونه استفاده غير ضروري از امكانات دولتي و حيف و ميل بيت المال خودداري نمايند.

ثانيا، در زمان ما قطعا اداره جامعه نسبت به زمان پيامبر اكرم(ص) بسيار پيچيده تر شده و ابزارها و امكانات پيشرفته تر و حتي متفاوتي نسبت به آن زمان مي طلبد و با توجه به گسترش جامعه بشري و تنوع نيازهاي آن ديگر نمي شود از يك مسجد يا يك دارالحكومه و امثال آن به اداره جامعه پرداخت. همانگونه كه پيامبر(ص) و امام علي(ع) در آن زمان تنها به مسجد اكتفا نكردند و تشكيلات مورد نياز آن روز را به وجود آوردند، در اين زمان به طريق اولي چنين كار ويژه اي از مساجد ساخته نيست و به هيچ وجه نمي توان به آن اكتفا كرد. البته اين موضوع به معناي ناديده گرفتن اهميت و جايگاه مهم مسجد و مكان هاي مذهبي در نظام جمهوري اسلامي نيست، بلكه برعكس نظام اسلامي ايران به دليل ماهيت مذهبي خويش همواره به كانون هاي مذهبي و مساجد وابسته و وامدار مي باشد، جرقه هاي انقلاب اسلامي از مساجد برخواست و به تمامي سطوح جامعه منتشر شد. قطعا تداوم آن نيز بايد با تكيه بر نقش مسجد و كانون هاي مذهبي باشد، البته هر جايگاه و نهادي كار ويژه اي دارد كه كار ويژه مسجد فرهنگ سازي، تبليغ و گسترش آموزه ها و ارزش هاي اسلامي در ساير ابعاد مختلف جامعه و امور سياسي، اقتصادي، اجتماعي، نظامي، امنيتي و... مي باشد - چنان كه مقام معظم رهبري از

حسينيه امام خميني بسياري از سياستگذاري هاي كلان نظام و هدايت هاي لازم براي جامعه را بيان مي نمايد و بر اين اساس مسؤولين نظام اسلامي مي توانند با اهميت دادن به اين موضوع و جلب افكار جوانان به اين كانون هاي نوراني گام هاي اساسي در راه اصلاح و تكامل مادي و معنوي جامعه بردارند. البته متوليان مساجد هم بايد با برنامه هاي مفيد و جذاب و متناسب با شرايط زماني و مكاني، جاذبه هاي لازم را براي رويكرد گسترده و مجدد طبقات مختلف جامعه به سوي مساجد را فراهم آورند.

ثالثا، مقام معظم رهبري در زندگي شخصي خويش همواره و در طي تمام مسؤوليت هايي كه در دوران انقلاب داشته اند به اصل مهم ساده زيستي و زندگي در سطح اقشار مستضعف جامعه، پاي بند بوده و هستند و حتي از امكانات قانوني و شرعي هم در حد بسيار كم استفاده مي نمايند (پرتوي از خورشيد، علي شيرازي، بوستان كتاب قم 1382).

در مسائل رهبري عليرغم گستردگي وظايف با ابتدايي ترين و كمترين وسايل و امكانات مورد نياز به انجام مسؤوليت خويش مي پردازند و نهادها و بخش هاي وابسته به ايشان عموما در اين سطح هستند و اگر تخلفي مشاهده شود به شدت برخورد مي نمايند و همانگونه كه بسياري از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي و مسؤولين نظارتي كشور بارها اعلام كرده اند، اين مجموعه از سالم ترين و كم هزينه ترين بخش هاي نظام جمهوري اسلامي است. اما متأسفانه علي رغم تأكيدات مكرر مقام معظم رهبري و اهتمام ويژه ايشان بر ساده زيستي مسؤولين و پرهيز از تجملات و ريخت و پاش

هاي دولتي خصوصا در شرايط كنوني كه بسياري از اقشار جامعه با مشكلات اقتصادي مواجه هستند، در بخش هاي دولتي و برخي وزارت خانه ها مواردي مشاهده مي شود كه به هيچ وجه زيبنده نظام اسلامي نيست و نظام اسلامي آنها را بر نمي تابد. از اين رو برخورد اساسي با اين پديده كه خطر اساسي براي مشروعيت و تداوم نظام اسلامي محسوب مي گردد، در دستور كار جدي مجموعه كلان نظام قرار دارد كه اميد مي رود با همكاري و همياري تمامي بخش هاي نظام و قواي سه گانه و دور شدن از آفات جناحي، ديگر شاهد اين قبيل تجاوزات به اموال عمومي نباشيم و بودجه هاي دولتي به سمت رفع مشكلات مردم و پيشرفت جامعه سوق داده شود، انشاءالله.

عدالت اجتماعي در سيره امام علي(ع) چگونه بود؟

پرسش

عدالت اجتماعي در سيره امام علي(ع) چگونه بود؟

پاسخ

واژه عدالت، درباره انسان دو گونه كاربرد دارد:

1. گاه درباره فعل انسان نسبت به خويش استعمال مي شود كه در اين صورت، عادل به كسي گفته مي شود كه آنچه موجب سعادت اوست به جا آورد و از كارهايي كه براي سعادتش زيان بار است، دوري گزيند؛

2. گاه واژه عدالت، درباره فعل انسان نسبت به ديگري به كار مي رود؛ بدين معنا كه انسان با هر فرد از افراد جامعه، آن چنان كه حق اوست، رفتار مي نمايد و هر كس را در جاي مناسب خود قرار مي دهد. وقتي معناي اخير عدالت درباره همه شخصيت هاي حقيقي و حقوقي يك جامعه، اعم از مردم و دولت، در نظر گرفته شود، مفهوم عدالت اجتماعي پديد مي آيد. بر اين اساس، «عدالت اجتماعي» بدين معنا است كه در جامعه حقوق همگان رعايت شود. در مقابل عدالت اجتماعي، ظلم اجتماعي قرار دارد كه به معناي پايمال كردن حقوق ديگران است. امير مؤمنان علي(ع) را شهيد عدالت ناميده اند. روشن است عدالتي كه زمينه ساز شهادت حضرت شد، عدالت در بُعد اجتماعي قرار دارد كه به معناي پايمال كردن حقوق ديگران است. در واقع عدالتي كه سبب شهادت آن امام همام گرديد، عدالت در بُعد اجتماعي و نوع تفكر مخصوصي بود كه آن حضرت درباره عدالت اجتماعي داشت؛ تفكري كه نه تنها بارها و بارها در ضمن سخنان خويش بر آن تأكيد مي ورزيد، بلكه در طول عمر مبارك خويش، بويژه در دوران كوتاه حكومتش، در عمل بدان پايبند بود و در اين راه هيچ مسامحه و انعطافي را روا نمي دانست تا آن جا كه اين شيوه قاطع را

حتي نسبت به نزديك ترين كسان خويش نيز آن را اجرا مي كرد؛ چنان كه اين شيوه در داستان برخورد آن حضرت با برادرش عقيل به خوبي مشهود است. شخصي از آن حضرت پرسيد: «أَيُّهُما أَفضَل؟ العَدلُ أَمِ الجُودُ»؛ عدل برتر است يا جود؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: «العَدلُ يَضَعُ الاُمُورَ مَوَاضِعَهَا وَ الجُودُ يُخْرُجُها مِن جَهَتِها»;{1} عدل بهتر است؛ زيرا عدل هر چيزي را در جاي خود قرار مي دهد و هر حقي را به ذي حق واقعي خود مي رساند، اما جود و بخشش، امور را از محل و مدار خود خارج مي سازد»;{2} سپس فرمود: «وَ العَدلُ سَائِسٌ عامُّ و الجُودُ عارِضٌ خاص»;{3} عدالت تدبير عمومي مردم است، در حاليكه بخشش گروه خاصي را شامل مي شود. عدالت، اداره كننده عموم است و پايه و مبناي زندگي عمومي است، اما جود و بخشش حالتي استثنايي است كه در موقعيتي خاص به كسي عطا مي شود. جود و ايثار را نمي توان مبناي اصلي زندگي عمومي قرار داد و بر اساس آن مقررات و قانون وضع كرد؛ زيرا در اين صورت ديگر جود و بخشش نام نمي گيرد. ايثار وجود، زماني ايثار وجود است كه هيچ قانون و مقررات حتمي و لازم الاجرا نداشته باشد و آدمي تنها از روي كرم و بزرگواري و گذشت و نوع دوستي جود و ايثار كند؛ از اين روي اگر در جامعه اي جود نباشد، آن قدر مشكل پيش نمي آيد كه در صورت عدم وجود عدالت پيش مي آيد. پاسخ آن حضرت كه عدل را از جود بالاتر مي داند به روشني نشان مي دهد كه آن حضرت با نظر به بعد اجتماعي عدالت اين سخن را فرموده اند؛ زيرا افزون بر اين

كه از نظر فردي و اخلاقي جود بالاتر از عدل است، كسي كه تفكر اجتماعي ندارد و با مقياس هاي فردي محاسبه مي كند، هيچ گاه عدل را از جود بالاتر نمي داند. شخص عادل كسي است كه در آن حد از كمال انساني است كه به حق ديگران تجاوز نمي كند، اما آن كه جود مي كند و ايثار مي نمايد، نه تنها به حقوق ديگران تجاوز نمي كند، بلكه از دسترنج و حق خويشتن مي گذرد و آن را به ديگران مي بخشد. بنابراين از ديدگاه فردي و اخلاقي جود از عدل بالاتر است. اما از ديدگاه اجتماعي درست به عكس است؛ زيرا عدل در اجتماع به منزله پايه هاي ساختمان است و جود و احسان به منزله رنگ آميزي و نقاشي و زينت ساختمان. اول بايد پايه درست باشد تا آن گاه نوبت به زينت و رنگ آميزي برسد. اگر خانه اي از پاي بست ويران باشد، ديگر چه فايده كه خواجه در بند نقش ايوان باشد؟ اما اگر پايه محكم باشد، در ساختمان بي زينت هم مي توان زندگي كرد. ممكن است ساختماني از نظر زينت و رنگ آميزي فوق العاده خواب باشد، اما چون پايه اش سست است، با يك باران بر سر اهلش خراب شود. اين پرسش و پاسخ به روشني نشان مي دهد كه آن حضرت عدالت را از بعد اجتماعي مي نگريسته و همين نگرش ها در سيره حكومتي خويش اجرا فرموده است تا آن جا كه مي توان گفت: عدالت براي آن حضرت به صورت يك فلسفه اجتماعي اسلامي مطرح بود و آن حضرت عدالت اجتماعي را از هر چيز ديگري بالاتر مي دانست و سياست خود را بر مبناي همين اصل تأسيس كرد و در اين راه هيچ

منظور و هدف ديگري نتوانسته آن حضرت را از اجراي عدالت باز دارد، هر چند همين مسأله مشكلات فراواني را براي آن حضرت در طول دوران حكومتش ايجاد كرد. در پايان سخن، تنها به ذكر چند نمونه از سيره حكومتي آن حضرت كه به خوبي جايگاه عدالت اجتماعي در آن روشن مي شود، بسنده مي كنيم:

1. درباره قطايع عثمان (اراضي اي كه متعلق به همه مسلمانان بود و خليفه سوم آنها را در اختيار اشخاصي خاص قرار داده بود)، فرمود: «وَ الله لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزَوَّجَ بِهِ النِّسأُ وَ مُلِكَ بِهِ الاًِّمأَ لَرَدَدتُهُ، فَاًِّنَّ فِي العدلِ سَعًَْ»;{4} به خدا سوگند، بيت المال تاراج شده را هر كجا بيابم به صاحبان اصلي آن باز مي گردانم، گرچه با آن ازدواج كرده و يا كنيزاني خريده باشند؛ زيرا در عدالت گشايش براي عموم است/

2. عمرو عاص در نامه اي به معاويه نوشت: «ما كُنتَ صانِعاً فَاصنَع، اًِّذا قَشَّرَكَ ابنُ أبي طالِبٍ مِن كُلِّ مالٍ تَملِكُهُ كَما تَقَشَّرَ عَنِ العَصا لَحاها»;{5} هر كاري از تو ساخته است بكن كه پسر ابوطالب هر چه را در اين مدت جمع كرده اي از تو باز پس خواهد گرفت، آن گونه كه پوست عصاي دستي را از آن جدا مي كنند.

3. عبدالله بن زمعه{6} كه يكي از ياران آن حضرت بود، در زمان خلافت آن حضرت نزد وي آمد و درخواست كرد كه از بيت المال مالي به او ببخشد. آن حضرت در پاسخ فرمود: «اًِّنَّ هَذا المَالِ لَيْسَ لِي وَلالَكَ وَ اًِّنَّما هُوَ فَئٌ للمسلمين، جَلبُ أَسيافِهِمْ، فَاًِّنْ شَرِكتَهُم فَي حربِهِم، كان لَكَ مِثلُ حَظِّهِمْ»;{7} اين اموال كه مي بيني نه مال من و نه از آن توست،

بلكه غنيمتي گرد آمده از مسلمانان است كه با شمشيرهاي خود به دست آورده اند. اگر تو در جهاد همراهشان بودي، سهمي چونان سهم آنان داشتي. به هر حال نمود عدالت آن خورشيد فروزان عالم هستي چنان است كه نويسنده اي مسيحي درباره آن حضرت كتابي مي نويسد و عنوان آن را «علي، صداي رساي عدالت انساني» قرار مي دهد.{8}

[1].نهج البلاغه، حكمت 437/

[2].لازم به يادآوري است كه اين كلام به معناي مذمت جود نيست؛ چنان كه توضيح داده خواهد شد/

[3].نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، حكمت 437/

[4].نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، خطبه 15/

[5].شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 1، ص 270، (چاپ كتابخانه آيت الله مرعشي)/

[6].عبدالله بن زمعه كسي است كه پدر و عمو و برادرش در جنگ بدر به دست مسلمانان كشته شدند. جد او أسود، رسول خدا را فراوان آزار مي داد، اما او از ياران امام علي(ع) شد و فكر مي كرد در تقسيم بيت المال به او بيش تر توجه مي شود، اما پاسخ قاطع امام او را بيدار كرد.

[7].نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، خطبه 232/

[8].ر.ك: علي و حقوق بشر، جورج جرداق، ترجمه عطامحمد سردارنيا، (مؤسسه انتشارات فراهاني، تهران)/

براي چه در ادارات پارتي بازي مي كنند ؟

پرسش

براي چه در ادارات پارتي بازي مي كنند ؟

پاسخ

در پاسخ به سوال خوب شما دوست عزيز ابتدا پارتي بازي را معنا مي كنيم : "پارتي بازي زماني صورت مي گيرد كه كسي باعث شود تا فرصت موجود در يك اداره يا سازمان كه متعلق به همه مردم يا گروه معيني ( مثلاً واجدين مدرك ليسانس ) است به فرد يا گروه خاصي داده شود بدون اينكه ملاكهاي تدوين شده آن اداره را داشته باشد ". حال با توجه به معناي پارتي بازي معرفي كردن و راهنمايي كردن افراد يا حتي آشنايان جهت دادن آزمون ورودي و استفاده از فزصتهاي موجود پارتي بازي نيست البته به شرطي كه حق ديگران در ارتباط با اطلاع يافتن از اين موضوع ضايع نشود . اما اگر كسي باعث شود كه حق قانوني عموم مردم زير پا گذاشته شود و به هر نحوي در اختيار افراد غير شايسته و نالايق قرار بگيرد اين پارتي بازي است و متاسفانه افرادي كه از اين طريق نادرست به استخدام ادارات و نهادها در مي آيند كم نيستند .

براي حل اين مشكل از دو راه مي توان وارد شد : يكي برنامه ريزي و عملكرد قاطعانه مسئولين كشور در كنترل ادارات و سازمانها و ديگري نظارت عمومي مردم بر وضعيت جامعه . در توضيح مورد دوم بايد گفت : اگر فردي زشتي پارتي بازي را متوجه شد در مرحله اول خود از اين شيوه استفاده نمي كند و در مرحله دوم نسبت به آشنايان يا افراد جامعه تذكر داده و به طور جدي و با توضيح ضررهاي استخدام چنين فردي مانع انجام اين

امر مي شود و در صورت عدم توجه به تذكر دوستانه اش باز هم از تلاش دست بر نداشته مسئولين ذيربط و نهادهاي مراقب و برخورد كننده با تخلفات در هر نهاد و اداره را در جريان امر قرار داده و از اين طريق مسئوليت خود را در قبال جامعه ادا مي كند زيرا همه ما مسئول حفظ و نگهداري يكديگر هستيم همانطور كه پيامبر صلي الله عليه و آله مي فرمايند : كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته .

البته بايد گفت اين دو امر در كنار هم نتيجه مطلوب را خواهد داد و گرنه در صورتيكه برنامه ريزي مسئولين باشد اما مردم همكاري نكرده و اقدامي در جهت بهبود وضعيت موجود نكنند و فقط عيب كار را در عدم كنترل شايسته

مسئولين ببينند و يا مسئولين ، برنامه ريزي قاطعانه اي در اين زمينه نداشته و فقط عدم همكاري و رفتار نادرست مردم را مسؤول وضعيت نامناسب موجود ببينند كاربه جايي نخواهد رسيد و با اداره سازمانها توسط افراد نالايق جامعه روي ترقي و پيشرفت را نخواهد ديد. در اين زمينه مولوي مثل جالبي آورده، مي گويد : "چهار مرد به مسجدي رفتند و مشغول نماز شدند در اين هنگام مؤذن وارد مسجدشد يكي از آنها به او گفت : اذان نشده بود كه اذان گفتي؟ مرد دوم به اولي گفت تو در نماز سخن گفتي و نمازت باطل شد، مرد سوم به دومي گفت : براي چه به رفيقت طعنه مي زني نماز خودت باطل شد. چهارمي گفت : خدا را شكر كه من مانند شما سه نفر سخن نگفتم و نمازم باطل

نشد وبه اين ترتيب نماز هر چهار نفر باطل شد.

پس نماز هر چهاران شد تباهعيب گويان بيشتر گم كرده راه

اي خنك جائي كه عيب خويش ديدهر كه عيبي گفت آن برخود خريد

چون كه بر سر مرترا ده ريش هستمرهمي برخويش بايد كار بست

چرا در جامعه ما تبعيض زياد است ؟

پرسش

چرا در جامعه ما تبعيض زياد است ؟

پاسخ

در پاسخ سوال شما دوست گرامي درابتدا براي واضح تر شدن مفهوم عدالت و تبعيض مقدمه اي عرض مي شود : استاد مطهري (ره) در كتاب بيست گفتار در توضيح مفهوم عدالت مي گويد : آيا هر نوع تفاوت كه در جامعه بين افراد باشد تبعيض و مخالف عدالت است و لازمه عدالت مساوات مطلق است ؟ يا عدالت مستلزم مساوات مطلق نيست و گاهي عدالت ايجاب مي كند كه تفاوت و امتياز گذاشته شود اما اين تفاوت بي جا و بلا استحقاق نباشد مسلماً تعريف صحيح عدالت تعريف دوم است . به بيان ديگر مقتضاي عدالت مساوات است در شرايط حقوقي مساوي نه در شرايط نامساوي يعني نبايد ميان شركت كنندگان در يك مسابقه علمي يا در يك مسابقه قهرماني در غير آنچه مربوط به استعداد و هنر و لياقت است فرق گذاشته شود مثلاً يكي اشراف زاده است و يكي فرضا ً فرزند يك فقير يكي توصيه و پارتي دارد و ديگري ندارد و.... آنچه نبايد ملاك قرار بگيرد اين امور است كه مربوط به لياقت و استعداد و يا فعاليت و مجاهدت افراد نيست و عدالت هنگامي تحقق مي يابد كه هيچ ملاحظه شخصي و تبعيض و تفاوت و تقدمي غير از مبناي فضيلت و تقوي و عمل و لياقت در كار باشد اما تقدمهايي مبني بر فضيلت و تقوي و عمل بايد وجود داشته باشد قران كريم نيز امتيازات مبتني بر فضايل را به رسميت مي شناسد و مي فرمايد : " فضل الله المجاهدين علي القاعدين اجراً عظيماً " يعني خداوند مجاهدان

بر خانه نشينان را بر اجر عظيمي برتري داده است . بنابراين با توجه به مطالب فوق با مشاهده هر نوع امتياز و تقدم در جامعه نمي توانيم آنرا از مصاديق تبعيض به شمار آوريم بلكه تبعيض موقعي تحقق پيدا مي كند كه تقدم و امتياز در مورد شخصي بكار گرفته شود كه شايسته و لايق آن نباشد .

پس از روشن شدن معناي عدالت و تبعيض در پاسخ به سوال شما كه فرموده بوديد چرا در جامعه ما تبعيض زياد است عرض مي شود كه پيدا شدن تبعيض و فاصله طبقاتي در جامعه از نظر اقتصادي به دليل اختلاف سطح در آمدها و اختلاف ارزش خدمات كه افراد جامعه ارائه مي دهند و به دليل اختلاف سطح علمي و مهارتهاي فني افراد با يكديگر امر طبيعي

است قران كريم در سوره مباركه زخرف مي فرمايد : " ما هستيم كه مايه معيشت و استعدادهاي گوناگون را در ميان مردم تقسيم كرده ايم تا در نتيجه ، اختلاف طبيعي در ميان آنها پيدا شود و همين اختلاف و تفاوتها سبب مي شود كه بعضي افراد مسخر بعضي ديگر قرار گيرند و نظام اجتماعي زندگي بشر استوار شود " و اين امر در همه جوامع بشري بدون استثناء وجود داشته و دارد اما آنچه مهم است وجود برنامه ريزي صحيح براي كم كردن اين فاصله هاست تا اين فاصله طبقاتي به حد متعادل و منطقي و عادلانه خود برسد و تبعيضات ناروا برطرف گردد كه در اين زمينه عليرغم وجود برنامه هاي مفيد و موثر در مكتب اقتصادي اسلام و اجرا شدن بخشهايي از آن در جامعه

به دليل عملي نشدن بسياري از اين برنامه ها و گاه دامن زدن به اين تبعيضات ناروا توسط بخش خصوصي و دستگاههاي حكومتي شاهد نارساييهاي موجود هستيم .و ريشه همه اين تبعيضها فقدان فرهنگ عدالت و عدالت پذيري است و اگر اين فرهنگ ايجاد شود براي رفع تبعيض نياز به هيچ لايحه و مصوبه اي نداريم . بلكه مصوبه مجلس وجدان انسانها محكمترين مصوبه با ضمانت اجرايي 100% مي باشد .

اما در حال حاضر براي حل مشكلات جامعه از جمله موارد فوق مي توان از دو راه وارد شد :

1- برنامه ريزي و عملكرد قاطعانه مسئولين كشور با توجه به تاكيدات فراوان و راه حلها و راه كارها توسط مقام معظم رهبري

2- نظارت عمومي مردم بر وضعيت جامعه كه در هر كجا فساد اداري ، تبعيض ، و مانند اينها ديدند نسبت به آنها بي تفاوت نبوده و از تذكر زباني به افراد متخلّف كرفته تا گزارش و خبر گزاري پنهاني يا آشكار به مسئولين ذيربط و نهادي مراقب و برخورد كننده با تخلفات در هر نهاد و اداره .

البته بايد گفت اين دو امر در كنار هم نتيجه مطلوب را خواهد داد و گرنه در صورتيكه برنامه ريزي مسئولين باشد اما مردم همكاري نكرده و اقدامي در جهت بهبود وضعيت موجود نكنند و فقط عيب كار را در عدم كنترل شايسته مسئولان ببينند و يا مسئولين برنامه ريزي قاطعانه اي در اين زمينه نداشته و فقط عدم همكاري مردم را مسئول وضعيت نا مناسب موجود ببينند به جايي نخواهند رسيد و مشكلات به قوت خود باقي خواهد ماند .

با تشكر از شما دوست عزيز

كه وقت خود را صرف مطالعه اين اوراق نموديد اميدواريم مطالب فوق تا حدي راهگشاي مشكل شما بوده باشد .

در وضيعت كنوني كه اقتصاد مملكت وضعيت بسيار بدي دارد و به نقل روايتي از پيامبر( كه فرمودند : " از هردري كه فقر وارد شود ازدر ديگر ايمان خارج مي شود" مردم در فقر بسيار زيادي به سرمي برند واين باعث بدبين شدن افراد نسبت به دولت شده است،دراين باره توضيح دهيد.

پرسش

در وضيعت كنوني كه اقتصاد مملكت وضعيت بسيار بدي دارد و به نقل روايتي از پيامبر( كه فرمودند : " از هردري كه فقر وارد شود ازدر ديگر ايمان خارج مي شود" مردم در فقر بسيار زيادي به سرمي برند واين باعث بدبين شدن افراد نسبت به دولت شده است،دراين باره توضيح دهيد.

پاسخ

اقتصاد كشور وضعيت چندان بدي ندارد. مشكلات موجود بدليل نابساماني درامور اقتصادي است توزيع ناعادلانه ثروت، تبعيض اقتصادي، رانت خواري و ثروتهاي باد آورده براي عده اي باعث شده است كه گروهايي از مردم در فقر بسر برده ومشكلات معيشتي سختي داشته باشند. عليرغم تأكيدات مقام معظم رهبري درخصوص رسيدگي جدي به وضعيت اقتصادي مردم بويژه خدمت رساني به مردم در سال 82 متأسفانه بخش هايي از دولت و نيز اكثريت نمايندگان مجلس بجاي توجه به مشكلات اصلي مردم، گرفتار سياست زدگي وباندبازي شده و فرصت هاي طلايي را از دست داده اند وگرنه كشور ما داراي منابع غني اقتصادي است كه اگر بطور صحيح استفاده شود و درآمدها نيز عادلانه توزيع شود ونيز نظارت وبازرسي اساسي و دقيق بر روند استخراج منابع، توليد ومصرف صورت بگيرد اميد است كه فاصله طبقاتي فقير وغني كم شود وقشر آسيب پذيرجامعه از فقر نجات يابند.

در مورد بدبيني كه حضرتعالي فرموديد كه مردم به دولت بدبين مي شوند تا حدودي صحيح است اما دربعضي بخشها هم مردم حامي دولت ونظام و طرفدارآن هستند چراكه مردم جامعه ما انسانهاي فهيم وآگاهي هستند و مي دانند نبايد تمام مشكلات را به گردن تمام دولت نهاد. بخشهايي از دولت ضعيف عمل مي كنند وموجب نابسامانيهايي شده اند كه

انتقاد مردم هم متوجه همان بخشهاست نه همه دولت ونظام.

1- چرا قانون گذاري به نفع آحاد مردم فراموش شده است؟

اشاره

2- چرا تورم و بيكاري مهار نمي شود؟

3- و 4- چرا جرم وجنايت وفساد و رشوه خواري وسرگرداني مردم در ادارات زياد شده است؟ چرا پارتي و تبعيض زياد شده است؟

پرسش

1- چرا قانون گذاري به نفع آحاد مردم فراموش شده است؟

2- چرا تورم و بيكاري مهار نمي شود؟

3- و 4- چرا جرم وجنايت وفساد و رشوه خواري وسرگرداني مردم در ادارات زياد شده است؟ چرا پارتي و تبعيض زياد شده است؟

پاسخ

1- مرجع قانوگذاري در كشور مجلس شوراي اسلامي است كه با رأي مستقيم مردم انتخاب مي شوند و عمدتاً قوانين مصوب در مجلس بدنبال رفع مشكلات و تأمين منافع مردم مي باشد، آنچه مي تواند مورد نقد باشد متأسفانه عدم اولويت بندي درست درامر قانونگذاري و تأمين منافع مردم است كه بعضاً بخاطر بازيهاي سياسي بين احزاب و گروهها و رقابتهاي باندي و حزبي صورت مي گيرد بگونه اي كه اين رقابتهاي ناسالم خدمات واقعي راهم زير سؤال مي برد بهرحال نمايندگان مجلس ونوع نگاهشان به امر قانونگذاري امري است وبه قولي آشي است كه در پختن آن آراء هر يك از افراد جامعه نقش دارد، وبايستي در هنگام انتخابات درست توجه كنيم كه چه كسي را با آراء خود به مجلس مي فرستيم.

قبل از هر چيز لازم است بدانيم كه اين مشكل خاص جمهوري اسلامي نيست و مشكل تورم و بيكاري حتي در كشورهاي پيشرفته صنعتي به عنوان يك مسأله و معضل مورد توجه است رشد صنعت و زندگي مصرفي و انتظار رفاه هر چه بيشتر عمدة زندگي ها را با انتظارات فراينده روبرو كرده و از طرفي محدوديتهاي اقتصاد كشور و جوان بودن جمعيت كشور كه هر سال جمع زيادي را به متقاضيان كار مي افزايد از مشكلاتي است كه هر چه تلاش صورت مي گيرد باز ورود افراد جديد به جمع

متقاضيان كار در حقيقت مشكل همچنان باقي مي ماند. كنترل جمعيت از مواردي بوده است كه متأسفانه در كشور ما جدي گرفته نشده است و لذا نتيجه آن شده است كه در طول 25 سال پس از انقلاب، جمعيت كشور، دو برابر شده كه تورم و بيكاري يكي از پي آمدهاي امروز آن است .

3- و 4- مواردي مانند رشوه خواري و پارتي بازي و تبعيض و فساد اداري داراي ريشه ها و عوامل مختلفي است از مشكلات فرهنگي گرفته تا مشكلات اقتصادي و ناتواني هاي مديريتي و قضائي و... كه هر يك مي تواند بصورت جداگانه علت اين مسائل باشد. متأسفانه در دوران پس از جنگ كه برنامه هاي دولت در جهت توسعه اقتصادي و بازسازي اقتصادي كشور شد لازمة اين شرايط وارد شدن سرمايه به جامعه و دنبال سرمايه رفتن بود و رفته رفته بجاي ارزشهاي انقلاب آنچه كه در جامعه تبليغ شد و مي شود مصرف زدگي و رفاه زدگي به جاي زندگي سالم و ارزشي است زيرا توليد زياد نيازمند مصرف كننده است و چون شرايط اقتصادي كشور پاسخگوي نيازهاي عمومي نيست. عده اي براي رسيدن به رفاه هر چه بيشتر آلودة به مفاسد اداري و رشوه خواري شده وعده اي بدليل ناتواني از رسيدن به اين امكانات است به جرم و جنايت مي زنند و اين از مشكلاتي است كه بارها مقام معظم رهبري به مسؤولين امر توصيه كرده اند و امسال را نيز به نام سال خدمات رساني به مردم نامگذاري كردند و در هفته دولت نيز يكي از مطالباتي كه ايشان از دولت مطرح فرمودند رسيدگي به همين

امور بود.

براي ايستادگي درمقابل آمريكا، انسجام و وحدت ملي لازم است كه مهمترين زمينه ايجاد آن عدالت اجتماعي است، ولي عملاً جز تبعيض وبي عدالتي نمي بينيم كه نتيجه آن ناهنجاري فحشا وسركشي وبيهودگي است واز بين رفتن انگيزه براي منافع ملي پس در چه راهي مي شود درمقابل د

پرسش

براي ايستادگي درمقابل آمريكا، انسجام و وحدت ملي لازم است كه مهمترين زمينه ايجاد آن عدالت اجتماعي است، ولي عملاً جز تبعيض وبي عدالتي نمي بينيم كه نتيجه آن ناهنجاري فحشا وسركشي وبيهودگي است واز بين رفتن انگيزه براي منافع ملي پس در چه راهي مي شود درمقابل دشمن ايستاد؟

پاسخ

همانطور كه مقام معظم رهبري درسخنراني هاي اخير خودشان درورامين و ديدار با نمايندگان مجلس وغيره مكرراً تأكيد فرمودند حقيقت مطلب همين است كه بهترين وضروري ترين كار وبرنامه براي ايستادن دربرابر توطئه ها وتهديدات آمريكا، همين است كه ملت ايران انسجام ويكپارچكي خود و وحدت كلمه را حفظ كنند ومسؤلين ودولتمردان براي راضي نگه داشن اين مردم و حفظ پايگاه مردمي نظام، واقعاً به مردم صبور وغيرتمند ومسلمان ايران خدمت نمايند. وقتي دولتمردان ومسؤلين نظام دركنار مردم باشند وهمه با هم اتحاد داشته باشند هيچ جاي نگراني وجود ندارد.

نقش جامعه در قبال بعضي مسئولين كه با سوء استفاده از مسئوليت از رانت هاي ويژة اقتصادي استفاده مي نمايند كه بعضاً زير نظر مقام معظم رهبري مي باشند چه مي باشد؟آيا برخورد با اين رانت خواري ها موجب دلگرم شدن مردم نسبت به نظام مي باشد؟

پرسش

نقش جامعه در قبال بعضي مسئولين كه با سوء استفاده از مسئوليت از رانت هاي ويژة اقتصادي استفاده مي نمايند كه بعضاً زير نظر مقام معظم رهبري مي باشند چه مي باشد؟آيا برخورد با اين رانت خواري ها موجب دلگرم شدن مردم نسبت به نظام مي باشد؟

پاسخ

بر خلاف گفته هاي بعضي از گروه ها، نهادهايي كه زير نظر مقام معظم رهبري هستند به دليل اهميت مسأله بيشتر تحت نظارت هستند. علاوه بر نظارت سازمانهاي نظارتي دولت، مجلس و قوة قضائيه، از طرف واحد بازرسي دفتر مقام معظم رهبري هم مورد بازرسي قرار مي گيرند و تأكيد ايشان اين است كه بدون ملاحظه با افرادي كه از موقعيت خويش سوءاستفاده مي كنند برخورد شود. مثلاً در جريان پروندة شهرام جزايري كه بعضي افراد متهم بودند به مقام معظم رهبري نامه نوشتند كه ايشان كاري بكنند، قبول نكردند و فرمودند بايستي طبق قانون پي گيري شود.

در نهايت بايد گفت : نظارت مردم بر عملكرد مسئولين وظيفه فرد فرد مردم است و براي پيشرفت جامعه ضروري و لازم است.

نگراني شما و ما در رابطه با انتخابات مجلس هفتم بيشتر ريشه درعملكرد مسئولين دارد كه در چند ساله اخير برملا شده (فساد اقتصادي، جريان آقازاده ها و...) آيا براي اصلاح مسئولين و پاسخگويي روش آنها، فكري شده است؟

پرسش

نگراني شما و ما در رابطه با انتخابات مجلس هفتم بيشتر ريشه درعملكرد مسئولين دارد كه در چند ساله اخير برملا شده (فساد اقتصادي، جريان آقازاده ها و...) آيا براي اصلاح مسئولين و پاسخگويي روش آنها، فكري شده است؟

پاسخ

بر خلاف گفته هاي بعضي از گروه ها، نهادهايي كه زير نظر مقام معظم رهبري هستند به دليل اهميت مسأله بيشتر تحت نظارت هستند. علاوه بر نظارت سازمانهاي نظارتي دولت، مجلس و قوة قضائيه، از طرف واحد بازرسي دفتر مقام معظم رهبري هم مورد بازرسي قرار مي گيرند و تأكيد ايشان اين است كه بدون ملاحظه با افرادي كه از موقعيت خويش سوءاستفاده مي كنند برخورد شود. مثلاً در جريان پروندة شهرام جزايري كه بعضي افراد متهم بودند به مقام معظم رهبري نامه نوشتند كه ايشان كاري بكنند، قبول نكردند و فرمودند بايستي طبق قانون پي گيري شود.

در نهايت بايد گفت : نظارت مردم بر عملكرد مسئولين وظيفه فرد فرد مردم است و براي پيشرفت جامعه ضروري و لازم است.

چرا استعدادهايي كه در اين مملكت هستند حمايت نمي كنيد و آنها را مي كشيد و خفه مي كنيد؟ ما نخبگاني داريم كه مي توانند اين مملكت را به اوج اعلاء برسانند ولي حمايت نمي شوند، به همين دليل است كه بيشترين آمار فرار مغزها را در جهان، ايران دارد.

پرسش

چرا استعدادهايي كه در اين مملكت هستند حمايت نمي كنيد و آنها را مي كشيد و خفه مي كنيد؟ ما نخبگاني داريم كه مي توانند اين مملكت را به اوج اعلاء برسانند ولي حمايت نمي شوند، به همين دليل است كه بيشترين آمار فرار مغزها را در جهان، ايران دارد.

پاسخ

آنچه عقل و منطق و بويژه شرع مقدس ما را به آن توصيه مي كند آن است كه در قضاوتهاي خود در مورد موضوعات مختلف منصفانه و عادلانه قضاوت كنيم. طرح سئوا ل با اين عبارات نشانه نوعي پيش داوري عجولانه و قضاوتي غير منطقي است. بخش اول عبارت را كه مدعي عدم حمايت از استعدادها و حتي كشتن و خفه كردن استعدادهاست جالب توجه است چون صرفاً يك ادعا است و سئوال كنندة محترم بايستي دليلي بر صحت مدعاي خود بياورند اما پاسخي كه مي توان در رد اين ادعا ارائه داد حداقل اين است كه يك مقايسه اي بين وضعيت امروز جامعه با گذشته داشته باشند در تمامي زمينه ها جمهوري اسلامي زمينة بروز استعدادها و شكوفائي آنها را فراهم كرده است. كشوري كه قبل از پيروزي انقلاب وحتي پس از پيروزي انقلاب حتي در شهرستانها و مراكز استان از پزشكهاي عمومي هندي و پاكستاني و...براي تأمين كادر پزشكي بيمارستانها استفاده مي كرد امروز در دورترين روستاها از پزشكان ايراني استفاده كرده و حتي مشكل ايجاد اشتغال براي فارغ التحصيلان اين رشته را دارد و به مركزي قابل اعتبار براي عملهاي جراحي مهم در سطح منطقه تبديل شده است. كشوري كه حتي آسفالت جاده هايش را بايستي ايتاليايي ها و يا كشورهاي خارجي

ديگر انجام مي دادند امروز به لحاظ فن آوري توسط مهندسين خود بزرگترين اتوبهانهاي كشور، خطوط راه آهن، شهرهاي بزرگ، پالايشگاهها و نيروگاههاي برق و...را توسط متخصصان داخلي خود به بهره برداري مي رساند و كشوري كه در ابتداي جنگ حتي براي سيم خاردار ، گلوله آرپي جي خود محتاج خارج بود امروز به حدي از خودكفائي رسيده است كه موشكهاي شهاب3 آن خواب را از چشم صهيونيستها ربوده است و امروز در علوم هسته اي به جايگاهي رسيده است كه اين توانايي به عنوان يك عامل مهم اختلاف بين ايران و قدرتهاي اتمي بويژه آمريكا شده است وهمه اين پيشرفتها در شرايطي صورت گرفته است كه هميشه در معرض تهاجم خارجي و محاصره اقتصادي و فشارهاي گوناگون داخلي و خارجي از سوي آمريكا و نوكران منطقه ايش بوده ايم. در سال 71 تورگرت اوزال رئيس جمهور وقت تركيه در يك مؤسسه تحقيقاتي درآمريكا در پاسخ به سؤالي پيرامون خطر صدور انقلاب ايران به تركيه مطلب جالبي را در رد اين خطر بيان كرد كه قابل توجه است او گفت : در سال 56 ايران سالانه 25 ميليارد دلار درآمد نفتي و حدود 35 ميليون جمعيت داشت، امروز كه من (تورگرت اوزال) با شما صحبت مي كنم ايران 5/12 ميليارد دلار درآمد نفتي و حدود شصت ميليون جمعيت دارد يعني درآمدش نصف وجمعيتش دو برابر شده است مضاف بر اينكه از جنگي فارغ شده است كه به ادعاي ايران هزار ميليارد دلار خسارت و به ادعاي سازمان ملل صد ميليارد خسارت وارد شده و امروز دشمنان بزرگي چون آمريكا و اسرائيل دارد كه قبل از

انقلاب حامي ايران بودند با اين وضيعت كه ايران دارد نمي تواند خطري براي تركيه داشته باشد به لحاظ صدور انقلاب، اگر چه پيروزي اسلامگرايان در سالهاي بعد در تركيه با طل بودن اين تحليل را ثابت كرد اما صحبت وي از اين جهت قابل توجه است كه اگر منصفانه قضاوت كنيم كشوري كه امروز با حدود هفتاد ميليون جمعيت و درآمد نفتي حدود 17 ميلياد دلار (با توجه به تورم جهاني كه ارزش دلار با 25 سال قبل بسيار متفاوت است و پايين تر آمده است) همة اين پيشرفتها درعلم و صنعت و كشاورزي و...ناشي از بروز استعدادها و كمك گرفتن ازآنها در ادارة كشور بوده است اگر چه بايد پذيرفت كه به علل مختلف فرهنگي واقتصادي و بعضاً تصميمات غلط مديريتي مشكلاتي پيش آمده است كه بهتر از اين مي شد از استعدادها استفاده كرد.

چرا نمايندگان مجلس شوراي اسلامي حقوق گزافي مي گيرند درحالي كه اين همه مردم فقير وگرسنه هستند؟چه قانوني است؟آيا اسلام اجازه مي دهد؟

پرسش

چرا نمايندگان مجلس شوراي اسلامي حقوق گزافي مي گيرند درحالي كه اين همه مردم فقير وگرسنه هستند؟چه قانوني است؟آيا اسلام اجازه مي دهد؟

پاسخ

آنچه از منابع اسلامي استفاده مي شود، مخصوصاً سيرة عملي پيامبر اكرم"ص" وامير المؤمنين علي "ع" در زمان خلافت وحكومت اسلامي خودشان با كمترين امكانات مادي زندگي مي كردند تا با محروم ترين افراد جامعه همدردي كرده باشند وفقرآنها آزارشان ندهد و برايشان بهتر قابل تحمل باشد. اين نظر اسلام است. البته در ميزان حقوق عوامل حكومتي درهمين منابع اسلامي سفارشاتي شده است كه حساسيت مشاغل ملاحظه شود تا افراد خداي نكرده بخاطر تأمين نشدن زندگيشان آلوده به رشوه وتخلفات مالي نشوند. (مانند قضات نيروهاي مسلح و...).در مجموع بايد عرض كرد در بين همين نمايندگان افرادي هم هستند كه اين موضوع را فوق العاده رعايت مي كنند وبخاطر اينكه از منابع ديگر هزينه زندگيشان تأمين مي شود از حقوق مجلس استفاده نمي كنند(مانند آقاي دكتر حداد عادل و چند نفر ديگر). ودرنهايت استفاده از حقوق بيت المال حتي الامكان بايد به مقدار ضرورت و اقتضاي كار و حساسيت و اهميت شغل كارگزاران ومطابق قوانين اسلامي وجاري كشور باشد والا قابل توجيه نيست.

آنچه دراينجا قابل ذكر است اين است كه انجام وظائف خطيرنمايندگي مردم مستلزم مقدماتي است كه گاهي وصول به اين اهداف همراه با هزينه ها ومخارجي است. بطور مثال يك نمايندة مجلس براي سكونت در تهران واياب و ذهاب به شهرستان محل انتخاب خود وايجاد دفتر براي سهولت ارتباط با مردم متحمل هزينه هايي مي شود كه اگر مساعدت مالي صورت نگيرد حقيقتاً انجام اين وظائف درمخاطره قرار مي گيرد. تاكنون

از سوي مراجع قانوني و سازمان بازرسي كل كشور تخلف قابل توجهي در اين خصوص گزارش نشده است.

با توجه به قدرت نفوذ پول سرمايه داران چطور مي شود از بوجود آمدن برخي معضلات اجتماعي وتشنج عليه نظام جلوگيري نمود؟

پرسش

با توجه به قدرت نفوذ پول سرمايه داران چطور مي شود از بوجود آمدن برخي معضلات اجتماعي وتشنج عليه نظام جلوگيري نمود؟

پاسخ

ذكر اين مطلب ضروري است كه وجود چنين دغدغه هايي دربين جوانان قابل تقدير است , مفاسد اقتصادي غده هاي چركيني دراندام جامعه اند كه بايد هر عضوي ازاعضاي جامعه نسبت به آنها احساسي نظير شما داشته باشد .

د رپاسخ نكاتي چند به عرض مي رسد . همه ما شاهد تاكيدات مكرر مقام معظم رهبري دررابطه با مبارزه اساسي با فقر وفساد و تبعيض بوده و هستيم . اما متاسفانه ثمرات عملي كار مطابق با انتظار وواقع نبوده است .گويا اندامي مجري اين فرامين اساسي است كه خود دچار ضعف و سستي است .

اين امر حكايت از نفوذ عناصري د رپيكر تشكيلات نظام مقدس ما مي كند كه جز به خود ومنافع خود نمي انديشند . واين عناصر به نحوي جريان اين مبارزه را يا كند مي كند يا خداي ناكرده با مانع مواجه مي نمايد .

از اين روي به نظر مي رسد ازطريق راههاي ذيل اين مبارزه تشديد گردد .

1- تقويت ابوذرهاي زمان , كساني كه باديد روشن وروحيه اي مخلصانه و پاك به افشاگري نسبت به اشخاص وجريان هاي مفسد از لحاظ اقتصادي واجتماعي مي پردازند .

2- گسترش جريان فوق , يا تقويت آنها از طريق روزنامه ها يا لااقل برخي از آنها , روزنامه ها كه حلقه ارتباطي عموم با مسائل هستند هم درشناسايي هم درافشاء مفاسد وهم مراحل بعدي بايستي جدي تر وارد عمل شوند .

3- نهضتي مردمي درمقابله با مفاسد اجتماعي واقتصادي كه اين امر مي تواند

با شروع از جريانات دانشجويي , بومي و... آغاز گردد . منتهي مطالبه اصلي دراين جريانات مبارزه وتشديد آن با مفاسد است , درمرحل تكميلي رسيدن محتواي اين مبارزه درراهپيماييهاي ملي وانقلابي نظير راه پيمايي 22 بهمن و... است به گونه اي كه حركت مردم لرزه به پيكر مسامحه كاران بياندازد وبا اين جريان خودجوش , تحقق فرامين رهبر معظم انقلاب جامه عمل به خود بپوشاند.

البته دراين ميان نكته ديگري نيزهست وآن اينكه قدرت خداي متعال وتقديراو بي ترديدازحركت پاك انقلاب اسلامي حمايت كرده وبه هر شكلي كه صلاح حضرت حق باشد اين جريان كه درحال حاضر مانع اصلي اشائه معنويت درعالم است سركوب خواهند شد .چرا كه اين انقلاب با خون شهداي بسياري بيمه شده است وبا خود , دعاي صالحان واولياء خدا را دارد .

چرا دولت شغل براي جوانان ايجاد نمي كند من كه در كارهاي خير هستم مي بينم ازدواج براي جوانها كم شد و فحشاء زياد، شما را به خدا به مسئولين بگوييد براي جوانها شغل ايجاد كنند تا جوانها نترستند و ازدواج كنند؟

پرسش

چرا دولت شغل براي جوانان ايجاد نمي كند من كه در كارهاي خير هستم مي بينم ازدواج براي جوانها كم شد و فحشاء زياد، شما را به خدا به مسئولين بگوييد براي جوانها شغل ايجاد كنند تا جوانها نترستند و ازدواج كنند؟

پاسخ

مشكل بيكاري كه يكي از معضلات جامعه جوان كشورمان است، بارها رهبر بزرگوار انقلاب وديگر مسئولان نظام بر حل آن تأكيد داشته اند و در برنامه هاي توسعه اقتصادي كشور و طرح ضربتي اشتغال كه اخيراً مطرح شده است به دنبال ارائه كار كارشناسي براي حل اين مشكل هستند چنانكه مقام معظم رهبري فرموده اند : "اگر به برنامه ريزي لازم فكر كنند و براي نسلي كه دارد از راه مي رسد، در جامعه جا باز نكنند، چه پيش مي آيد؟ يك لشگر بيكار وبي توان روي دست ملت مي ماند نه احساس اميدي، نه احساس شوق وشوري، نه آينده يي نه زباني براي ابراز غرور نسبت به ميهن خود، ونه اصلاً غروري البته اين كمترينش است كه گفتيم از اين بدتر هم فرضهايي وجود دارد. همه مسئولند، هم برنامه ريزان هم مجريان وهم متصديان رسانه ها، صدا وسيما هم مسئول است، روزنامه ها هم مسئولند." "1"

بنابراين همانطور كه مشاهده مي كنيد رهبر معظم انقلاب به اين مشكل واقف بوده و در موارد مختلف تأكيد بر حل اين مشكل داشته اند اما براي اينكه توصيه هاي رهبري به ظهور برسد ملت، دولت، مجلس و طبق سخن مقام معظم رهبري همه مسئولند و بايد در اين راه جديت و تلاش كنند.

مردم بايد با انتخاب افراد لايق و شايسته بعنوان نماينده مجلس اعضاي

شوراي شهر و رئيس جمهور در اين راه قدم بردارند و از طرف ديگر نمايندگان مجلس، رئيس جمهور و وزراء انتخابي ايشان و بطور كلي مسئولين نظام در تحقق توصيه هاي رهبري قدمهاي عملي بردارند.

سؤال كننده محترم، وظيفه من وشما و ساير مردم اين است كه وظايف نهادهاي مربوطه در اين امر را به آنان گوشزد كنيم واگر نواقصي به چشم مي خورد تذكر دهيم و در واقع آنچه مصوب مجلس است و وظيفة نهادهاي دولتي مطالبه نماييم البته به چشم اصلاح بين و زبان خيرخواه تا خداي ناكرده خود اين وظيفة مردمي تبديل به يك معضل و مشكل جديد براي نظام و مردم نشود.

البته بايد عرض كنيم طبق بيان رهبر عزيزمان "مشكل اقتصاد كشور قابل حل است و برنامه هاي قابل قبولي هم در اين زمينه فراهم شده است." "2" و طبق آماري كه ستاد اشتغال اعلام كرده اند تعداد شغلهاي زيادي در كشور ايجاد شده و كارهاي خوبي نيز در دست اجرا مي باشد.

اما در خصوص ازدواج نكردن جوانان بايدگفت بخشي از اين مشكل بر اثر بيكاري است اما اين مشكل علتهاي ديگري دارد كه از آن جمله ضعف اعتقاد ديدگاههاي غلط درباب ازدواج و تجمل گرايي مي باشد. امام خميني"ره" در اين رابطه مي فرمايند : "سزاوارنيست كه فقر و احتياج مانع از ازدواج باشد، بعد از آنكه خداي عزوجل وعده فرموده كه غني مي كند وگشايش در زندگي مي بخشد به قول خودش"اگر فقيرباشند خداوند ايشان را از فضلش غني مي كند" "ان يكونوا فقراءً و يغنهم الله من فضله" (سوره نور/32) پس از پيغمبر( است كه : "كسي كه ازدواج

را به خاطر ترس از احتياج ترك نمايد تحقيقاً بدگمان به خداي عزوجل شده است." "3"

بنابراين ترس از ازدواج ريشه در اعتقاد شخصي افراد دارد و همچنين موانعي كه خود خانواده ها بر سر راه ازدواج جوانان ايجاد مي كنند، مثل مخارج سنگين جشن ازدواج، تجمل گرايي، اسرافها، مهريه هاي بالا كه اين موانع با ايجاد فرهنگ صحيح قابل حل مي باشد، بنابراين ايجاد اشتغال تنها كافي براي ترغيب جوانان به ازدواج نمي باشد.

در سؤالتان اشاره به فحشاء كرده بوديد و خواسته بوديد با ايجاد اشتغال و ازدواج جوانان اين مشكل حل شود قابل ذكر است. ازدواج يكي از راههاي كنترل فحشاء است. عمدة جلوگيري از فحشاء در جامعه، رعايت عفت واخلاق جنسي است كه اگر اين مسأله رعايت نشود فحشاء دامن افراد متأهل را نيز گرفته به كام خود فرود مي برد كما اينكه در جامعه مشكلات زيادي از جانب افرادي است كه ازدواج كرده اند اما بدليل رعايت نكردن حجاب و عفت و نداشتن اخلاق جنسي و همچنين عدم تربيت صحيح فرزندانشان از لحاظ جنسي مشكلات زيادي در جامعه ايجاد شده است.

(1) پرسش و پاسخ از محضر رهبر معظم انقلاب،ص 372و226و225

(2) پرسش و پاسخ از محضر رهبر معظم انقلاب،ص 372و226و225

تحريرالوسيله امام خميني"ره"،ج3،ص420

1- چرا وقتي كه ازآدمهاي(نسبتاً) فهميده مي پرسيم ثبت نام درحوزه علميه به نظر شما چه طوري است، تعداد زيادي ازآنها جوابشان منفي است واز سخت بودن درسها وبه تضعيف كردن فرد مي پردازند وروحيه فرد را نسبت به آن تضعيف مي كنند به نظر شماگفته هاي ايشان قابل قبول است

پرسش

1- چرا وقتي كه ازآدمهاي(نسبتاً) فهميده مي پرسيم ثبت نام درحوزه علميه به نظر شما چه طوري است، تعداد زيادي ازآنها جوابشان منفي است واز سخت بودن درسها وبه تضعيف كردن فرد مي پردازند وروحيه فرد را نسبت به آن تضعيف مي كنند به نظر شماگفته هاي ايشان قابل قبول است؟

2- مردم سلحشور ما انقلاب كردند كه مردم جامعه از كارگر و

رئيس همه از نظر احترام و ثروت نسبتاً با هم برابر باشند اما برعكس تضاد طبقاتي و بي حجابي درجامعه امروزي بسيار زياد شده وكسي نيست به آنها كوچكترين اعتراضي بكند

3- آيا نگاه كردن تلويزيون حرام است يا خير؟

پاسخ

1)درمورد سوال اول شما بايد عرض كرد كه اين گفته هاي انسانهاي بزرگوار درمورد حوزه، تماماً يا اكثر آنها قابل قبول است، زيرا كه اين بزرگواران اين راه را رفته وتا حدود زيادي به سختيهاي آن واقفند وفرموده هاي اين عزيزان به هيچ وجه براي تضعيف افراد ونهاد حوزه نيست، بلكه براي اين است كه روحيه داوطلبان حوزه را قوي نمايند وبراي مشكلات بي شماري كه در اين راه ممكن است پيش بيايد مهيا باشد _ حرمت آن را نگه دارد وبا تمام وجود از آن تبعيت كند حتي جانش را دراين راه بدهد. واقعاً مسئوليت روحانيت بسيار دشوار است به خاطر اينكه خداي عزوجل اين مسئوليت خطير را برعهده آنان گذاشته و وظيفة رساندن دينش را به آنان سپرده است، پس بايد به وظيفة خود با تمام وجود عمل كنند و گرنه خيانت درامانت كرده اند "ان ا...يأمركم أن تؤدوا الأمانات الي أهلها""1"

روحاني به عنوان عالم دين وحامل امانت انبياء(عليهم السلام) مسئول هدايت مردم است، وظيفه اي كه پيامبران وائمه اطهار(عليهم السلام)داشتند، درزمان غيبت برعهدة روحانيت است ويك فرد روحاني نبايد از اين امر شانه خالي كند.

روحاني پاسدار ولايت وحريم ارزشهاست، روحاني وارث انبياست"العلماء ورثه الانبياء..." "2"اين نعمت با عظمت را خداي متعال فقط به آنان ارزاني داشته است .

حال با اين وجود بايدگفت : دوست عزيز! هر چند كه اين راه شريفترين وعاشقانه ترين مسلك

است، اما هركسي نبايد

وارد اين سلك شود، بايد كسي وارد شود كه عاشق اين لباس وعاشق خدمت به مردم وامام زمان ارواحنا فداه باشد كه تمام جوانب اين كار را درنظر گرفته وخود را براي تمام سختيهايش آماده كرده باشد، خلاصه بايد كسي وارد شود كه با تمام وجود حرمت اين لباس را نگه دارد، وگرنه هم خود زيان كار مي شود وهم گروهي راگمراه وزيانكار خواهد كرد."3"

2) در مورد سؤال دوم شما نكات زير قابل توجه مي باشد :

الف _ اينكه فرموديد كسي نيست كه به آنها كوچكترين اعتراضي بكند، قابل قبول نمي باشد، زيرا بسياري از بزرگان و فضلاء، خصوصاً پرچمدار انقلاب اسلامي مقام معظم رهبري(حفظه ا...) درمقاطع مختلف به اين مسائل و مشكلات اشاره كرده وبارها به گوش مردم خصوصاً مسئولين، اين مشكلات را رسانده اند ودرباره آن هشدار داده اند . بطور مثال مقام معظم رهبري در چند سخنراني مهم به اين امور اشاره كرده ند از جمله :

ا)در ديدار جمعي از جوانان با مقام معظم رهبري (حفظه ا...) 13/11/77، 2)ديدار با جوانان به مناسبت هفته جوان 7/2/77 ، 3) روز عيد غديردراجتماع زائران حضرت امام رضا(ع)6/1/79، 4) ديدار با بسيجيان استان خراسان 10/6/78 5) ديدار كنندگان و معلمان 14/2/79 ، 6) ديدار ازدانشگاه صنعتي شريف 1/9/78 ، 7)كتاب شريف حديث ولايت و...

ب _ با قبول اينكه درجامعه فساد وتضاد طبقاتي و رانت خواري وبي حجابي و... وجود دارد، نبايد آنرا طوري وانمود كرد كه حالت يأس ونااميدي حاكم شود بايد با تذكروبه حكم سازندة امربه معروف ونهي ازمنكر ازمفاسد پيشگيري نمود. درمورد عوامل ترويج انحراف مي توان به دلائل ذيل

اشاره كرد :

1.تهاجم فرهنگي، با تمام وسائل ممكن وپيشرفته درجهت ناكارآمد نشان دادن انقلاب

2. فساد مالي وسوءاستفاده هاي مالي ورانت خواري بعضي افراد واحزاب

3. سوءتدبير در بعضي از عملكردهاي مسئولين

4. رواج سياست زدگي درابعاد جامعه وفراموش كردن طبقات محروم ومستضعف و پابرهنه

5. اشرافيگري بعضي افراد وفاصلة عميق طبقاتي"4"

اميدواريم باتلاش مسئولين دلسوز ومردم علاقمند به نظام وتوجه به فرمايشات حكيمانه رهبر معظم انقلاب(حفظه ا...) وهمچنين تلاش پيگير قشر تحصيل كرده خصوصاً روحانيون ودانشجويان، كشورما براين مشكلات فائق آيد، انشاءا...

3) درمورد سؤال سوم شما بايد گفت كه نگاه كردن به تلويزيون جمهوري اسلامي ايران في نفسه اشكالي ندارد مگر اينكه مفسده اي برآن مترتب شود."5" تفصيل آنرامي توان دركتب فقهي جستجو نمود.

(1) نساء/58

(2) وسائل الشيعه، ج27، باب 8، ص 78

(3) با استفاده از كتاب مباحثي دربارة حوزه آيت ا... مصباح يزدي(حفظه ا...) ص66و67

(4) با استفاده ازكتاب پرسش وپاسخ ازمحضر رهبر معظم انقلاب اسلامي (حفظه ا...) موسسه فرهنگي قدر ولايت

با استفاده از كتاب احكام روابط زن ومرد، سيد مسعود معصومي، ص 75 به بعد

چرا كسي به فكر ازدواج جوانان نيست؟ حتي همين وام اندك ازدواج را هم كسي كه پارتي ندارد نمي تواند بگيرد. براي گرفتن وام چه بايد كرد؟

پرسش

چرا كسي به فكر ازدواج جوانان نيست؟ حتي همين وام اندك ازدواج را هم كسي كه پارتي ندارد نمي تواند بگيرد. براي گرفتن وام چه بايد كرد؟

پاسخ

پيامبر بزرگوار اسلام، حضرت رسول اكرم( فرمود : "سه چيز نشانة سعادت انسان است، زن پارسا، مركب راهوار و خانة وسيع"(1)

ويل دورانت، فيلسوف مشهور فرانسوي مي گويد : "تشكيل خانواده راهي براي جاودان ماندن انسان است، از اين رو در ميان بشر، خانواده اساسي ترين بنيان است." (2)

دوست عزيز، امر عظيم ازدواج از ديرباز از ديدگاه اديان و مكاتب و جوامع مختلف، داراي اهميت و ارزش فوق العاده اي بوده است؛ و يكي از مهم ترين انتخاب هاي انسان در دوران حيات بشمار مي رفته است. اين امر مهم امروزه با دشواري هاي مضاعفي روبرو گشته است. تبديل جامعه كشاورزي به صنعتي، و زندگي ايلي و روستايي به شهري، و افزايش تجملات و هزينه هاي جانبي و غيرضروري زندگي و ازدواج، پيدا كردن شغل و درآمد مناسب، ادامه تحصيل و ...، همه مسايلي است كه در اين انتخاب سرنوشت ساز انساني مؤثر است.

دوست گرامي، اگر چه وام ازدواج تا حدود اندكي مي تواند براي جوانان رهگشا باشد، ولي بايد دانست كه تنها مشكل بر سرراه ازدواج جوانان فقط وام نيست، مشكلات عمده ديگري وجود دارد كه اين انتخاب مقدس را دچار نوسان و بحران ساخته است.

افزايش جمعيت نامتعادل ايران در سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، در شرايط كنوني فشار مضاعفي بر پيكره دولت و جامعه وارد مي سازد. كودكان سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي هم اكنون جوانان برومندي شده اند، كه به انتظار شغل و

مسكن و ازدواج نشده اند، و مشكلات مسكن و شغل و ازدواج براي اولياء و مسؤولان كشور هم حالت بحراني به خود گرفته است.

جواني كه صاحب درآمد نشده است، و از شغلي كه بتواند زندگي متوسطي را اداره كند برخوردار نيست، چگونه مي تواند تن به ازدواج بدهد؟ گيرم مشكل وام ازدواج حل بشود، اگر وام گيرنده صاحب درآمد نباشد تا بتواند اقساط وام را بازپرداخت نمايد، چه اتفاقي خواهد افتاد مشكل عمده ديگري كه براي برخي جوانان مانع از تشكيل خانواده است، نداشتن مسكن مناسب است؛ هر چند اگر مشكل اوليه (داشتن شغل) برطرف شود، شايد بتوان مشكل مسكن را با اجاره حل كرد.

و مشكل ديگري كه بر سر راه جوانان در امر ازدواج جلوه گر است، رقابت هاي سنگين و كمرشكن در تعيين مهريه، و برگزاري مجالس پرخرج و پرهزينه اي است، كه بسياري از آنها هيچ نفعي به حال زوجين جوان ندارد، و چيزي جز چشم و هم چشمي نيست.

بنابراين براي حل مشكل ازدواج به نظر ما قبل از هر چيز بايد جوان شغل مناسب با درآمد مُكْفي براي خودش دست و پا كند، اگر اين امر محقق شود، مي تواند اقدام به ازدواج نمايد؛ و با توكل بر ذات حق كه ارتزاق بندگانش را متعهد شده است، بقيه مشكلات هم انشاءا... به مرور مرتفع مي شود.

در خصوص وام نيز درست است كه شرايط سخت است، _ كه اميدواريم سازمان ملي جوانان بتواند چاره انديشي نمايد _ ولي راه آن اين است كه پس از ثبت ازدواج، با ارايه مدرك (فتوكپي قباله) به يكي از بانك ها درخواست وام داده بشود

تا در نوبت اخذ وام قرار گيريد. البته اين درخواست بايد سريع صورت گيرد و بين زمان ازدواج و درخواست وام فاصله زيادي نباشد.

نكته ديگري كه درباره ساده كردن و سهل نمودن ازدواج مي توان پيشنهاد كرد، اين است كه دختر يا پسر پس از اين كه احساس كردند نيازمند به ازدواج هستند، حتي اگر ساير شرايط مثل مسكن و شغل و ...فراهم نبود، اقدام به ازدواج نمايند، تا به صورت رسمي زن و شوهر بشوند ولي زندگي مشترك خودشان را پس از فراهم شدن حداقل هاي لازم آغاز كنند، و تا آن زمان هر دو در منزل والدين خودشان باشند (استمرار دوران عقد تا عروسي).

_________________________________________________

منابع و مآخذ :

1. راهنماي انسانيت،(ترجمه موضوعي نهج البلاغه)،فريد تنكابني،ص381

تاريخ فلسفه، ترجمه عباس زرياب خويي،ص437

چرا اينقدر گدا كنار خيابان و كوچه ها است؟

پرسش

چرا اينقدر گدا كنار خيابان و كوچه ها است؟

پاسخ

اما اصولاً فقر و ناداري ما علل و عوامل متعدد و مختلفي دارد، كه يكي از عوامل مهم آن وجود شكاف طبقاتي در جامعه است. وقتي زمينه و شرايط جامعه به گونه اي باشد كه عدّه اي اندك با لطايف الحيل، به ثروتهاي كلان و محيرالعقولي دست يابند، و ره صد ساله را يك شبه بپيمايند، عدّه اي ديگر نيز دچار فقر و ناداري خواهند شد، چه آنها كه ثروتمند شده اند، حق ديگران را خورده اند؛ و گرنه در شرايط طبيعي و در شرايطي كه افراد به حقوق انساني و شرعي واجتماعي خود پاي بند باشند و به آن عمل كنند، و حقوق ديگران و بيت المال را پرداخت كنند، و به دروغ و تزوير و نيرنگ و دزدي و احتكار و قاچاق و گران فروشي متوسل نشوند، هرگز شكاف و تضاد طبقاتي پيدا نخواهد شد. اگر احكام نوراني اسلام در بُعد مسايل اقتصادي و اجتماعي عمل بشود، دچار چنين پديده و معضل زشتي كه شما اشاره كرده اي، نخواهيم شد.

اما از منشأ و علّت پيدايش آن كه بگذريم، متأسفانه در جامعه ما عامل ديگري نيز براي وجود اين پديده مشاهده مي شود و آن گدا صفتي برخي افراد و دلسوزي نابجاي بعضي مردم است. عدّه اي متأسفانه گدايي راشغل خودشان قرار داده اند و از اين راه به كنز و جمع آوري ثروت پرداخته اند، و گرنه كميتة امداد امام خميني( و مؤسسات خيريه، اگر واقعاً كسي نيازمند باشد، او را تأمين مي كنند و تحت پوشش قرار مي دهند ولي متأسفانه بسياري از

اين افراد حرفه اي هستند و مردم هم حوصله ندارند تحقيق كنند كه گداي مورد نظر واقعاً گداست و يا حرفه اي است. ولي اگر مردم به آنها بي اعتنا بشوند و بگويند به كميتة امداد برو و به آنها كمك نكنند، يا مثلاً مي گويد در راه مانده ام، او را ببرد و بليط برايش تهيه كند و سوار اتوبوس نمايد، ديگر در راه ماندن، وسيله اي براي گدايي نخواهد.

برادري مي گفت : خانمي آمده بود درمانگاه و مي گفت : مي خواهم بروم دكتر، پول ندارم، شماره بگيرم، بيمه هم نيستم، من رفتم برايش ويزيت پزشك بگيرم. ويزيتور گفت : اين خانم الآن شماره خودش را پس داد. معلوم شد قبل از من كس ديگري برايش شماره گرفته بود و او پس داده بود و مجدد مي خواست پول بگيرد، يا شماره بگيرد و مجدد پس بدهد و پولش را بگيرد. بله

واقعاً برخي گدايي را وسيلة ثروت اندوزي قرار داده اند. و گدايي برايشان پست نيست، عادت كرده اند. مردم نبايد به اينها كمك كنند و يا مثل آن برادر كه مي رود و شماره مي گيرد، اقدام كنند. مواردي نيز وجود دارد كه مراجعه كنند و اظهار مي دارند در راه مانده اند و پولشان را زده اند و مثلاً براي رفتن به زابل 5000 تومان كرايه اتوبوس لازم دارند. برخي افراد دلسوز نيز بلافاصله پول مي دهند، ولي اگر بگوييم بيا برويم برايت بليط بگيرم، پيش مي كشند. يا ممكن است حتي بعد بليط را پس بدهند. اگر افرادي وقت صرف كنند و اين افراد را از عمل خودشان باز دارند،

كم كم اين عمل از رواج خواهد افتاد.

بنابراين گدا صفتي و وجود گدا در خيابانها و كوچه ها منشأ اقتصادي و اجتماعي دارد : فقر و ناداري و تضاد طبقاتي و گدا صفتي برخي افراد و دلسوزي مردم. اميد است روزي شاهد جمع آوري اين افراد، توسط سازمانهاي مسؤول باشيم، كه البته وظيفه دارند، ولي گاهي اغماض مي كنند و اقدام به جمع آوري نمي كنند و گاهي نيز متوجه و خبردار نمي شوند كه مردم بايد همكاري كنند و اين افراد گدا صفت را به عوامل و نيروهاي مربوطه (عوامل انتظامي) تحويل دهند.

به اميد برچيده شدن پديده گدايي، از صفحه و صحنة جامعة عزيزمان، انشاءا...

براي چه اينقدر گراني است؟ اصلاً گراني از چه چيزي مي آيد؟

پرسش

براي چه اينقدر گراني است؟ اصلاً گراني از چه چيزي مي آيد؟

پاسخ

گراني و تورم علل و عوامل مختلف و گوناگوني دارد، كه مي بايد در كتابها و مقالات مربوط به اقتصاد و تورم،مطالعه كني و در جوامع گوناگون و شرايط متفاوت، اين عوامل نيز متفاوت است.

يكي از عوامل عمده وجود گراني، كاهش عرضه و توليد است. وقتي عرضه كالا افزايش يابد، خود به خود قيمتها كاهش پيدا مي كند و قيمتها سير نزولي مي يابد؛ ولي وقتي عرضه كم است ولي تقاضا زياد، خواه ناخواه قيمتها سير صعودي پيدا مي كند.

از عوامل مهم ديگر، شكاف طبقاتي است كه در جامعه وجود دارد. آنهايي كه از وضع اقتصادي خوبي برخوردارند، توانايي و تمكن براي خريد كالا با قيمتهاي بالا را دارند؛ نه تنها توانايي تأمين را دارند، بلكه بيش از مصرف خودشان هم مصرف مي كنند و به تعبير ديگر، اسراف مي كنند و كالاها را دور مي ريزند.

عامل ديگري كه در افزايش قيمتها نقش دارد، چشم و هم چشمي هاست. طبقه مرفّه هميشه مي خواهند يك سروگردن بالاتر از ديگران باشند و طبقات ديگر نيز هميشه مي خواهند مثل آنها بشوند، لذا مي بينيد كه طبقه اشراف مرتب در دكور منزل و معماري ساختمان و مبلمان و لباس پوشيدن و آداب مسافرت و مهمانيها و ... بطور مرتب تغيير ايجاد مي كنند، تا نسبت به ديگر افراد جامعه، از برجستگي برخوردار باشند و به قول معروف، تك باشند. وقتي آنها چيز جديدي را مُد مي كنند، به مرور ديگران هم مي خواهند مثل آنها تك باشند، لذا از مُد پيروي مي كنند و به

مرور زمان، مُد جديد يك حالت عمومي پيدا مي كند و ديگر مُد به حساب نمي آيد، بلكه عادت و رسم جامعه مي شود. طبقه مرفه و اشراف مي بينند ديگران هم مثل آنها شدند، لذا دوباره سعي مي كنند مُدهاي جديدي وارد كنند و اين سير هميشه ادامه دارد و جامعه را دچار مشكل مي كند و به قول معروف عوام، برجهاي زندگي بيش از خرجهاي آن مي شود.

برادر عزيز، لحظه اي به زندگي خود و ديگران فكر كن، ببين چقدر از موارد رايج در زندگي مي تواني پيدا كني، كه نبودنش

هيچ لطمه اي به ادامة حيات زندگي انسان وارد نمي كند. اين كه مثلاً انسان حتماً فلان فرش را داشته باشد، حتماً قالي داشته باشد، اگر موكت باشد، نمي توان زندگي كرد و زندگي مختل مي شود، يا مي گويند چرا اين آدم موكت دارد يا صاحب خانه خودش در برابر ميهمانان خجات مي كشد. اگر منزل مبلمان نداشته باشد، آيا روي زمين نمي توان نشست؟ ولي مي گويند مبلمان بخريم. مي گوييم چرا؟ مي گويند رسم است. اگر رسومات اجرا بشود، مانعي ندارد، ولي بشرطي كه انسان دچار مشكل نشود شب نشيني ها و رفت و آمدهاي خانوادگي و دوستانه اين چشم و هم چشمي ها را زياد مي كند. عده اي اگر رفت و آمد نكنند، متهم به انزوا مي شوند و اصولاً انسان نيازمند و محتاج به معاشرت است ولي قاعدتاً معاشرت بايد با افراد هم سطح يا پايين تر از نظر اقتصادي صورت گيرد، تا انسان از زندگي موجود خودش راضي باشد. ولي اگر با انسانهايي كه از نظر اقتصادي و

تجملات زندگي در سطح بالاتري قرار دارند، دچار خجلت و سرافكندگي مي گردد و گاهي نيز ممكن است مورد سرزنش خانواده و فرزندان قرار گيرد و خود را با آنها مقايسه كند، اين چشم و هم چشمي ها تقاضاها را افزايش مي دهد و وقتي تقاضا افزايش پيدا كرد، قيمتها نيز افزايش مي يابد.

عامل ديگري كه در افزايش قيمتها مؤثر است، تنبلي و بيكاري است، كه خود باعث كاهش توليد و در نتيجه افزايش قيمتها مي گردد. ميزان توليد در هر جامعه اي تعيين كننده ثروت آن جامعه است. توجه به توليد و رشد آن و مبارزه با موانع رشد، در اسلام بسيار حائز اهميّت است. اميرالمؤمنين حضرت علي( در مورد اموالش وصيت مي فرمايد : "با كسي كه سرپرستي اموال را عهده دار شده است، شرط مي كنم كه اصل اموال مرا باقي بگذارد و فقط عوايد آن را به طريقي كه دستور داده شده است، انفاق كند وشرط مي كنم كه جوانه هاي نخل هاي اين ده نيز فروخته نشود، تا در اين زمينه نخلها شاخه درهم فرو برده و بر بينندگان مشكل شود.(1) ملاحظه مي كني كه امام( سفارش مي فرمايد سرمايه اش به عنوان مباني توليد محفوظ بماند و انفاق نشود، بلكه سود و عايدي آن انفاق شود، تا مراتب توليد ادامه پيدا كند، ولي اگر اصل آن انفاق شود، توليد مختل مي شود. ولي متأسفانه در جامعه ما كارهاي دلّالي و تجاري، رونق دارد، نه توليد، برخي از بنگاه هاي معاملات، خودشان منازل را مي خرند و با قيمت بالاتري به ديگران مي فروشند و از اين خريد و فروش،

علاوه بر حقوق بنگاهي كه فروشنده و خريدار مي گيرند يك سودي هم مي برند. و نيز خريد و فروش تلفن همراه و ...

با كمال تأسف بجاي اين كه سرمايه هاي سرمايه داران كشور در امور توليدي و زيربنايي مصرف بشود، در دلال بازي مصرف مي شود و اجناس تا زماني كه از توليد كننده به مصرف كننده مي رسد، چندين واسطه غيرضروري را پشت سر مي گذارد و همة اين واسطه ها نيز مي خواهند سود ببرند. توليد كننده كه به تعبير اين آقايان حماقت كرده، سودي نمي برد و به مرور دلسرد مي شود و كارش را رها مي كند و توليدش متوقف مي شود و ورشكست و ...و مصرف كننده بيچاره نيز كالاها را با دهها برابر قيمت، بايد بخرد و ...

اقتصاد كشور ما بيمار است و مردم و مسؤولان ما هم متأسفانه سوء تدبير داشته اند و آن گونه كه بايد، در توليد و افزايش آن همّت نكرده اند : اميد مي رود نسل جوان كشور با مطالعه عميق و شناسايي ريشه ها و موانع، موفق شوند اين اقتصاد بيمار را نجات دهند و در آينده شاهد شكوفايي اقتصادي باشيم. انشاءا...

موفق و پيروز باشي.

_______________________________________________

منابع و مآخذ :

نهج البلاغه فيض الاسلام، نامه 24

با توجه به اين كه اسلام مخالف نظام طبقاتي و برتري قومي و قبيله اي است پس چرا سادات بر ديگران برتري دارند؟

پرسش

با توجه به اين كه اسلام مخالف نظام طبقاتي و برتري قومي و قبيله اي است پس چرا سادات بر ديگران برتري دارند؟

پاسخ

علت برتري سادات بر غير سادات را مي توان در برخي زمينه ها مورد بررسي قرار داد:

1. در زمينة برتري مالي با توجه به نكات ذيل اختصاص نيمي از سهم خمس به بني هاشم با روح عدالت اجتماعي اسلام هيچ گونه منافاتي ندارد:

اولاً; سهمي كه در خمس براي سادات معين شده فقط به نيازمندان آن ها اختصاص مي يابد، آن هم به اندازة نياز يك سال آن ها، بنابراين تنها از كار افتادگان بيماران كودكان يتيم و يا افراد ديگري كه به علّتي مشكل مادي از نظر هزينه زندگي پيدا كرده اند، حق استفاده از آن را دارند.

ثانياً; مستمندان و نيازمندان سادات حق ندارند، چيزي از زكات مصرف نمايند.

ثالثاً; اگر سهم سادات از نيازمندي سادات موجود بيشتر باشد، بايد آن را به بيت المال ريخت و در مصارف ديگر مصرف نمود. حال با توجه به نكات فوق روشن است كه در حقيقت هيچ گونه تفاوت و امتيازي از نظر مادّي بين سادات و غير سادات گذارده نشده است زيرا نيازمندان غير سادات مي توانند مخارج سال خود را از محل زكات بگيرند، ولي از خمس محرومند، و نيازمندان سادات نيز تنها مي توانند از محل خمس استفاده كنند، اما حق استفاده از زكات را ندارند; زيرا محروم بودن سادات از دست يابي به اموال عمومي (زكات در حقيقت براي دور نگهداشتن خويشاوندان پيامبر9 از اين سهم است تا بهانه اي به دست مخالفان نيفتد كه

پيامبر9 خويشان خود را بر اموال عمومي مسلط كرده است از طرف ديگر، خداوند متعال مي خواهد، سادات به خاطر نزديكي كه به پيامبر9 دارند، منزه و محترم باشند. و به چرك (زكات اموال مردم محتاج نباشند، لذا خمس را تا حدي كه رفع نيازشان بكند، براي آنان قرار داد تا به ذلت و خواري نيفتند، بديهي است اين احترام معنوي كه خداوند نسبت به سادات مقرر فرموده است يك نوع احترام نسبت به شخص پيامبر9 و احترام به زحمات بي پايان او در راه هدايت مردم است به ديگر سخن بايد پذيرفت كه اهل بيت و سادات محترم و مكرمند، لكن نه به عنوان يك قوم يا نژاد، بلكه به اعتبار اينكه ذرية پيامبر9 هستند، تجليل از آن ها، تجليل از پيامبر9 و تكريم از ارزش ها، توحيد، عدالت و... است ( ر.ك تفسير نمونه آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران ج 7، ص 182; ج 20، ص 402، دارالكتب الاسلامية / تفسير الميزان علامه طباطبايي ، ترجمه سيدمحمد باقر موسوي همداني ج 9، ص 157; ج 16، ص 481، نشر بنياد علمي و فكري علامه طباطبايي / پرسشها و پاسخهاي مذهبي آيت اللّه مكارم شيرازي و جعفر سبحاني ص 168 _ 172، انتشارات نسل جوان )

قرآن كريم در اين باره مي فرمايد: "قُل لآ َّ أَسْ ?‹َلُكُم ْ عَلَيْه ِ أَجْرًا إِلآ الْمَوَدَّة َ فِي الْقُرْبَي َ;(شوري 23) بگو من هيچ پاداشي از شما بر رسالتم درخواست نمي كنم جز دوست داشتن نزديكانم " از روايات متعدد، استفاده مي شود، منظور از محبت به نزديكان

محبت علي و فاطمه و فرزندان آن دو: مي باشد.

آثار اين محبت نيز، احترام و قيام به ادأ حقوق آنان مي باشد.

2. در امور و مناصب اجتماعي هر چند اهل بيت پيامبر9 و امامان معصوم در مورد منصب امامت از همه برتري دارند، زيرا يك منصب الهي و خدادادي است كه تمام شئون والا و فضايل را در بردارد و جز بر امامان معصوم بر فرد ديگري تعلق نمي گيرد، براي رسيدن به اين مقام و منصب صلاحيت و قابليت ذاتي لازم است كسي كه مي خواهد به مقام امامت نايل گردد، بايد داراي كمالات نفساني و شرايط مخصوص باشد، از عهدة امتحانات الهي برآيد، بر نفس خويش كاملاً مسلط باشد، مرتكب گناه نگردد، در مورد معاصي صبر داشته باشد و خودداري كند و در مورد انجام واجبات بردبار باشد و آن ها را به جاي آورد.

ولي در مورد مناصب ديگر اجتماعي فرقي بين سادات و غير سادات نيست هركس متعهد و متخصص به حرفه يا رشته اي باشد. او از ديگران به آن منصب لايق تر است

3. در فضايل و پاداش اخروي اهل بيت ، به جهت سطح بالاي معرفت علم و تقوا و قابليت ها و شايستگي ها و لياقت هاي فردي انتساب به پيامبراكرم از جهت فضيلت و پاداش اخروي بر ديگران ارجحيت دارند، امّا غير از معصومين ديگران چه سادات و چه غير سادات در كسب فضايل و ثواب اخروي از يك درجه برخوردار هستند، حتي منتسب بودن به اهل بيت ، دليل بر فضيلت و برتري آنان نيست بلكه معيار تقوا و ايمان آن ها است

البته انتساب به اين خاندان پاداش و كيفرشان را دوچندان مي كند، زيرا مسئوليت آنان در حفظ حرمت و پاسداري از حريم اين خاندان سنگين تر است قرآن كريم دربارة زنان پيامبر9 مي فرمايد: "يَ_َنِسَآءَ النَّبِي ِّ لَسْتُن َّ كَأَحَدٍ مِّن َ النِّسَآءِ إِن ِ اتَّقَيْتُن َّ...;(احزاب 32) اي همسران پيامبر: شما هم چون يكي از زنان معمولي نيستيد اگر تقوا پيشه كنيد..."، آية فوق بر برابر نبودن زنان پيامبر9 بر ساير زنان اشاره دارد، واجب است بر آنان كه در امتثال تكاليف الهي كوشش و رعايت بيشتري داشته باشند و بيشتر از زنان ديگر در دين خدا احتياط به خرج دهند.( ر.ك بررسي مسائل كلي امامت ابراهيم اميني ص 55، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلام / پيام قرآن آيت ..مكارم شيرازي و ديگران ج 7، ص 194، ج 9، ص 27، دارالكتب الاسلامية )

نظر قرآن و روايات در بارة عدالت اجتماعي داشتن جامعه خوب و رابطة مردم در اجتماع چيست

پرسش

نظر قرآن و روايات در بارة عدالت اجتماعي داشتن جامعه خوب و رابطة مردم در اجتماع چيست

پاسخ

از امتيازات بزرگ اسلام توجّه شديدي است كه به موضوع عدالت دارد، تا آن جا كه عدل يكي از پايه هاي مهّم اسلام به شمار مي آيد. اسلام براي ايجاد جامعه اي سالم كه در آن برادري و برابري مهر و محبت صفا، و صميميت عشق و دوستي حاكم باشد، از همة پيروان خود خواسته كه در تمام مراحل زندگي عدالت را رعايت كنند، و هرگز از مسير عدل خارج نشوند. در سوره نسأ مي خوانيم "يَ_ََّأَيُّهَا الَّذِين َ ءَامَنُواْ كُونُواْ قَوَّ َمِين َ بِالْقِسْطِ شُهَدَآءَ لِلَّه ِ وَلَوْ عَلَي ََّ أَنفُسِكُم ْ أَوِ الْوَ َلِدَيْن ِ وَالاْ ?َقْرَبِين (نسأ،135) اي مؤمنين نگه دار عدالت باشيد و براي خدا ]موافق حكم خدا[ گواهي دهيد، هر چند بر ضرر خود يا پدر و مادر و خويشان شما باشد." اسلام براي تأمين عدالت اجتماعي هر نوع تبعيض و محروميت را منع كرده و همة مؤمنان را برادر هم ديگر مي داند: "إِنَّمَا الْمُؤْمِنُون َ إِخْوَة ٌ;(حجرات 10) همانا مؤمنين با هم ديگر برادرند. اسلام به اين مطلب عنايت فراواني دارد كه روابط اجتماعي براساس عدل باشد; از اين رو، حقوقي براي همة افراد وضع كرده است كه حق خدا، پدر و مادر، فرزند، همسر، همسايه يتيم فقير و جامعه را شامل مي شود. امام سجّاد7 در رسالة حقوق براي هر فردي پنجاه حق مشخّص كرده اند. بديهي است اگر مسلمانان به اين حقوق عمل مي كردند، رفاه و آسايش صفا و صميميت در جامعه برقرار مي شد، و زندگي

براي انسان بسيار شيرين و لذّت بخش مي گشت اسلام همة افراد را در برابر قانون مساوي مي داند، و هرگز فرقي بين ثروتمند و فقير، شهري و روستايي زن و مرد، نمي گذارد. از ديدگاه اسلام همه انسان ها از يك پدر و مادرند: "يَ_ََّأَيُّهَا النَّاس ُ إِنَّا خَلَقْنَ_َكُم مِّن ذَكَرٍ وَ أُنثَي َ;(حجرات 13) اي مردم ما همة شما را از مرد و زني آفريديم " اهميّت اصل تساوي همة انسان ها در برابر قانون به اندازه اي است كه قرآن اطاعت و تسليم در برابر قانون را، از شرايط تحقق ايمان مي داند.( نسأ، آية 65. ) اسلام برنامة اقتصادي خود را براساس عدالت وضع كرده است و بر حاكم اسلامي واجب نموده كه عدالت را در تمام زمينه هاي اقتصادي و با تمام وسايل ممكن گسترش دهد. و از هر نوع ظلم و تجاوز اقتصادي مانند ربا، اِحتكار، كم فروشي منع كرده با وضع قوانين جزايي دستور مجازات متخلفان را صادر نموده است ( ر.ك مباني حكومت اسلامي جعفرسبحاني ص 389. ) قرآن مجيد، براي ايجاد عدالت اجتماعي به مسلمانان دستور مي دهد كه اگر بين دو طايفه اختلافي شد و جنگي درگرفت وظيفه ديگران است كه ميان آن ها، صلح و آشتي برقرار سازند: "و اِن طَ_اغ فَتان ِ مِن َ المُؤمِنين َ اقتَتَلوا فَاَصلِحوا بَينَهُما فَاِن بَغَت اِحدغهُما عَلَي الاُخري َ فَق_َتِلوا الَّتي تَبغي حَتّي َ تَفي ِءَ اِلي َ اَمرِ اللّه (حجرات 9) اگر دو طايفه از اهل ايمان با هم به قتال و دشمني برخيزند، البته شما مؤمنان بين آن ها صلح برقرار سازيد و اگر يكي از آن ها بر ديگري

ظلم كرد، با آن ظالم قتال كنيد تا به فرمان خدا باز آيد." در احاديثي كه از امامان معصوم دربارة حقوق مؤمنان و رابطة مردم در اجتماع آمده چند نمونه بيان مي شود: امام صادق فرمود: "مسلمان برادر مسلمان است به منزله چشم اوست ]خوبي ها و بدي هايش به او مي نماياند.[ همانند آينه او است ]زشتي ها و زيبايي هايش را نشان مي دهد.[ راهنماي او است هرگز شخص مسلمان به برادر خود خيانت نمي كند، به او ستم روا نمي دارد، در كارش نيرنگ و خدعه به كار نمي برد، به او دروغ نمي گويد، و عيب جويي و غيبت او را جايز نمي شمارد."( اصول كافي شيخ كليني ج ص 166 و 174. ) هم چنين آن حضرت در حديث ديگري فرمود: "مسلمان برادر مسلمان است به او ظلم نمي كند، او را خوار و كوچك نمي شمرد، به او خيانت نمي كند، و سزاوار است بر مسلمين كه سعي و كوشش كنند در هم كاري نمودن و مساعدت و ياري هم ديگر و كمك به كساني كه نيازمند هستند و عنايت و توجّه نمايند بعضي بر بعضي ديگر، تا آن كه چنان باشند كه خداوند بدان امر كرده "( همان ) "رُحَمَآءُ بَيْنَهُم اشاره به آية 29 سوره فتح است كه مي فرمايد: "محمد فرستادة خداست و ياران و همراهانش بر كافران بسيار قوّي دل و سخت و با يك ديگر بسيار مشفق و مهربانند."

باز آن حضرت در روايت ديگري امام صادق فرموده اند: "براي برادر مسلمانت دوست بدار، آن چه را براي خودت دوست داري اگر به چيزي احتياج پيدا كردي از او بخواه و اگر

او به چيزي احتياج پيدا كرد، از او مضايقه مكن از خدمت و احسان در حق او خودداري و اظهار ملال مكن و او هم نسبت به تو از نيكي ها، خودداري نكند. پشتيبان او باش كه او نيز پشتيبان تو است وقتي غايب است آبرويش را حفظ كن چون او از سفر برگردد، به ديدنش برو. او را تجليل كن و گرامي بدار. او از تو و تو از او هستي "( همان ص 170. )

4- چرا در جامعه دزدي رواج يافته است ؟

پرسش

4- چرا در جامعه دزدي رواج يافته است ؟

پاسخ

ج4- رواج ودزدي در جوامع به عوامل مختلفي بستگي دارد و جامعه ما هم مستثني از اين عوامل نيست .

1-ضعف ايمان.

2-فقر .

3-بيكاري.

1- ضعف ايمان : ضعف ايمان ناشي از كم توكلي است , كسي كه كم توكل است تمام عوامل و پديده ها را از نگاه مادي مي نگرد . ممكن است فردي در فقر زندگي كند. اما با قدرت ايمان و توكل به خداوند بر آن غالب شود و دست تبعدي به حقوق ديگران دراز نكند .

2- فقر : امام صادق عليه السلام » مي فرمايند : {كاد الفقر ان يكون كفرا } ايشان مرز كفر وفقر را بسيار نزديك به هم معرفي مي كنند . شكاف بين فقير و غني باعث مي شود كه فقر دامنه اش درجامعه گسترش يايد و دزدي و تعدي به اموال ديگران زياد شود .

3- بيكاري : اين خصيصه را مي توان زير مجموعه فقر قرار دارد. يعني: وقتي كسي شغلي نداشته باشد و براي امرار معاش خود دچار مشكل باشد دست به دزدي مي زند .

به هر صورت هر يك از عوامل فوق به اندازه اي بر رواج دزدي در جامعه تأثير دارد و نمي توان منشأ همه دزدي ها را به يكي از عوامل فوق وابسته دانست در جامعه ما هم متأسفانه زمينه هر سه عامل فوق وجود دارد .

عكس العمل مقام معظم رهبري نسبت به تخلفات و مصرف نابجاي بيت المال چيست ؟

پرسش

عكس العمل مقام معظم رهبري نسبت به تخلفات و مصرف نابجاي بيت المال چيست ؟

پاسخ

ايشان بارها فرموده اند من به طور خصوصي تذكرات فراواني به برخي از مسؤولان مي دهم و قاطعيت هاي به جايي نيز اعمال مي دارند؛ ولي صلاح نيست همه چيز از راديو و تلويزيون پخش شود. پخش بسياري از اين موارد ممكن است اثر عكس داشته باشد؛ مگر اين كه شرايط خاص ديگري پيش آيد كه مصلحت در اعلام عمومي باشد.

علاوه اين كه همه مشكلات با قاطعيت يك مسؤول حل نمي گردد و نياز به تدبير، سياست و برنامه ريزي دارد. آنچه اهميت دارد، اصلاح آحاد جامعه است؛ در غير اين صورت اگر همه كارمندهاي يك اداره متخلف باشند، از دست رئيس اداره چه كاري ساخته است؟

نكته ديگر اين كه وظيفه مهم رهبري ترسيم سياست هاي كلي نظام است و اگر يك مسؤول تراز اول در مسائل گوناگون و جزئي دخالت كند، از وظايف اصلي و مهم خود باز مي ماند.{J

آيا ظلم نيست كه عده اي در خوشي زندگي مي كنند و گروهي در فلاكت و بدبختي ؟

پرسش

آيا ظلم نيست كه عده اي در خوشي زندگي مي كنند و گروهي در فلاكت و بدبختي ؟

پاسخ

افراد بشر هم از نظر استعداد و هم از نظر شرايط اقتصادي و سياسي در وضعيت هاي مختلفي قرار دارند. اين تفاوت به دليل اهداف و فلسفه خاصي است كه بر جريان آفرينش انسان حاكم است.[PRG] شما دنيايي را فرض كنيد كه همه انسان هاي موجود در آن از نظر شرايط فكري، اقتصادي و... يكسان بودند و هيچ تفاوت و تغييري نيز در آن حاصل نبود، آن گاه شكل زندگي و حيات اجتماعي به چه صورتي در مي آمد؟ آيا در اين صورت كارخانه اي به گردش در مي آمد و زميني كاشته مي شد؟ مسلما نه! چرا كه كسي به كس ديگر نيازي ندارد و همه يكسان فرض شده اند. هم چنين هيچ تحرّكي در آنان مشاهده نمي شد؛ چون هيچ كس از ديگري عقبنيست تا بخواهد به او برسد. مي بينيم كه نظام انساني در اين طبيعت، بنا به سلسله علل و اهداف آفرينش، به گونه اي خاص تنظيم شده است. لذا روزي روم و ايران دو ابر قدرت جهان و منبع ثروت و قدرت بودند و روز ديگر اروپا چنين مي شود و سپس رو به زوال مي گذارد. تمدّن ها، قدرت ها و ... به وجود مي آيند و با درگير شدن با شرايط خاصي، متلاشي شده و از بين مي روند و از خاكستر آنها تمدّن جديدي پا به عرصه وجود مي گذارد.[PRG] فلسفه همه اين حركت ها، در تفاوت ها و اختلاف هاست؛ چنان كه قرآن مي فرمايد: و من آياته خلق السماوات والارض و اختلاف السنتكم والوانكم از آيات او آفرينش آسمانها و زمين و اختلاف زبان ها و رنگ هاي شماست{M، (روم،

آيه 22).[PRG] اگر از زاويه اي ديگر به بحث نگاه كنيم، خواهيم ديد كه بسياري از ارزش ها در پرتو همين اختلافات شكل مي گيرد. عدالت وقتي معنا پيدا مي كند كه ظلمي نيز مشهود و ملموس باشد و عدالت خواه نيز وقتي منصور است كه ستمگري در كار باشد. در تقابل فقر و غنا نيز همين نكات وجود دارد. بسياري از احساسات عميق و ارزشمند انساني در اين تقابل ها شكل مي گيرد. كتاب بينوايان كه حاكي از احساسات متعالي درباره پديده فقر است، از كجا نشأتگرفته است؟[PRG] نكته ديگر در اين باب آن است كه تكاليف خداوند و بازخواست او از بندگان در قيامت، متناسب با امكاناتي است كه در اختيار آنان قرار دارد.[PRG] حساب و بازخواست از اغنيا در قيامت و نيز مسؤوليت آنان در دنيا، با حساب فقرا و مسؤوليتشان برابر نيست. بنابراين روزي عدالت به طور كامل برقرار خواهد شد، اگر چه در دنيا و بر حسب ظاهر تفاوت ها به چشم بيايند. مسأله مهم ديگر، امتحان نمودن اقشار مختلف مردم است كه فقير و غني به فقر و غنايشان مورد امتحان قرار گيرند.[PRG] علاوه بر آنچه گفته شد نبايد ظلم ستمگران و تبهكاري دنيا طلبان را به حساب ناعدالتي خداوند گذاشت. چنان كه معاويه در هنگام گفت و گو با ابوذر درباره كاخ سبز خودش استدلال كرد. خدا خواسته كه من اين چنين در رفاه باشم و شما در فقر باشيد. ابوذر در مقابل گفت: خداوند رزقش را براي همگان نازل كرده است ولي تو در اين ميان رهزني كرده و مانع شده اي.[PRG] علاوه بر آنچه گفته شد نبايد ظلم ستمگران و تبهكاري دنياطلبان را به حساب

ناعدالتي خداوند گذاشت. چنان كه معاويه در هنگام گفت و گو با ابوذر درباره كاخ سبز خودش استدلال كرد، خدا خواسته كه من اين چنين در رفاه باشم و شما در فقر باشيد. ابوذر در مقابل گفت: خداوند رزقش را براي همگان نازل كرده است ولي تو در اين ميان رهزني كرده و مانع شده اي.براي آگاهي بيشتر در اين مورد به كتاب «عدل الهي» (شهيد مطهري) مراجعه فرماييد.{J

نظر شما در مورد فساد اداري حاكم در دستگاه هاي اجرايي چيست ؟

پرسش

نظر شما در مورد فساد اداري حاكم در دستگاه هاي اجرايي چيست ؟

پاسخ

ما نيز در موضوع فساد اداري و لزوم مبارزه قاطع، با شما هم نظر هستيم و متأسفانه بسياري از اين امور به اسم اسلام تمام مي شود.

آيا اين عدالت است كه در جامعه ما يك فردي 50 هزار تومان و فرد ديگري پانصد هزار تومان حقوق دريافت كنند؟

پرسش

آيا اين عدالت است كه در جامعه ما يك فردي 50 هزار تومان و فرد ديگري پانصد هزار تومان حقوق دريافت كنند؟

پاسخ

يكي از مشخصه هاي اقتصاد سالم، اين است كه هر كس با توجه به ارزش كاري كه انجام مي دهد، مزد دريافت كند.اگر اين قاعده به شكل صحيح اجرا شود، اختلاف دستمزد حتما وجود خواهد داشت؛ ولي نه به اندازه اي كه ذكركرده ايد. آن هم به شكل وسيع. بلي، ممكن است اشخاص نادري با توجه به مهارت ها و تخصص هايي كه دارند،درآمد بسيار زيادي را كسب كنند؛ ولي مسلما اين نمي تواند مسأله اي عمومي و وسيع باشد و در دستگاه هاي اجرايي ودولتي هم قابل توجيه نيست و موجب تحقق فاصله طبقاتي مي گردد.{J

چرا در كشور ما پارتي بازي و تبعيض وجود دارد؟

پرسش

چرا در كشور ما پارتي بازي و تبعيض وجود دارد؟

پاسخ

تبعيض و پارتي بازي و بي قانوني از بدترين آفت هايي است كه مي تواند اركان يك جامعه را متزلزل نمايد كه متأسفانه همان گونه كه نوشته ايد در برخي جاها ديده مي شود. وظيفه همه مسؤولين و مردم رفع اين ناهنجاري ها است.

ضمنا اگر موارد مستندي سراغ داريد مي توانيد به مسؤولين مربوطه رجوع نماييد.

چرا با اين كه از بسياري جهات خودكفا هستيم هنوز هم افراد بسياري در شهرستان ها و روستاها از گرسنگي و فقر رنج مي برند؟

پرسش

چرا با اين كه از بسياري جهات خودكفا هستيم هنوز هم افراد بسياري در شهرستان ها و روستاها از گرسنگي و فقر رنج مي برند؟

پاسخ

هر چند بررسي عوامل مشكلات اقتصادي و معيشتي در كشور نيازمند تحقيقاتي عميق است اما به صورت مختصر مي توان عوامل آن را به دو دسته (عوامل ارادي و غير ارادي فقر) تقسيم كرد. گاهي فقر به سبب عواملي كه خود فرد در ايجاد آن نقش داشته پديد مي آيد و گاهي فرد آگاهانه يا ناآگاهانه كاري مي كند كه نتيجه اي جز فقر ندارد اين عوامل عبارت است از: 1- تنبلي و استقامت نداشتن ; بسياري از فقرها در تنبلي و پشتكار نداشتن افراϠريشه دارد حضرت علي (ع ) مي فرمايد هر كس بر رنج (ناشي از كار) بردباري نورزد بايد فقر را تحمل كند.(الحياه ج , 4, ص 318) 2- بي برنامگي ; رمز موفقيت هر فرد داشتن برنامه اي متناسب با موقعيت خود و جامعه و تنظيم مخارج زندگي است در سطح كلان نيز كشورها با تنظيم برنامه هاي كوتاه و بلند مدت به سامان دهي وضعيت اقتصادي خود مي پردازند. بنابراين بي برنامگي و يا برنامه ريزي نادرست به پيدايش فقر مي انجامد به همين جهت امام علي (ع ) نداشتن برنامه در زندگي و سوئ تدبير را عامل فقر دانسʙǘӘʠ.(هŘǙƠ, ص 321) بعضي از روايات نيز اسراف را سبب زوال نعمت دانسته اند. 3- امامان معصوم (ع ) گناه را سبب كم شدن روزي انسان و از عوامل فقر مي دانند دسته اي از اين روايات از گناهان خاص مانند دروغ , خيانت , گسستن

پيوندهاي خويشاوندي , اسراف و ستم نام برده اند. (ميزان الحمكه , ج 2, ص 996) و بعضي ديگر به طور كلي گناه را موجب زوال نعمت دانسته اند.(همان , ص 994) در مقابل بسياري از روايت ها نعمت خداوند و وسعت روزي را به ايمان و تقوا و كردار نيكي چون خوش اخلاقي , امانت داري , دعا و صدقه وابسته ساخته اند. 4- تكدي و اظهار نياز ; افرادي كه خود را بدين كار مي آلايند از تلاش دست برمي دارند و به درمان اساسي مشكل خود نمي انديشند و حاضر نمي شوند دشواري آن را تحمل كنند در نتيجه روز به روز بر دامنه فقرشان افزوده مي شود. 5- ديدگاه غلط نسبت به دنيا و آخرت ; گروهي چنان مي پندارند كه نيك بختي دنيا و آخرت , جمع شدني نيست و اگر بخواهند در جهان ديگر كامياب شوند بايد در دنيا در فقر و بيچارگي به سر برند. اينان به سبب برداشت هاي نادرست از مفاهيمي پر ارزش مانند زهد تقدير و تصورد نقش داشتن فرد در سرنوشت خويش تلاش اقتصادي ندارند و دچار تنگدستي مي شوند اما در مقابل گاهي افراد در فقر خود نقش ندارند, بلكه اين پديده بر آنها تحميل شده است و آنان ناگزيرند با آن دست و پنجه نرم كنند. مهمترين عوامل آن عبارت است از: الف ) عوامل طبيعي : گاه حوادثي رخ مي دهد كه شيرازه زندگي ها را فرو مي پاشد و زمينه ساز فقري جانكاه مي شود, مهمترين عوامل آن عبارت است از حوادثي مانند زلزله , آتش سوزي , سرقت ,

خشكسالي , جنگ و... البته برخي از آيات و روايات نشان مي دهد كه بخشي از اين حوادث نتيجه كردار انسان هاست و بخشي ديگر براي آزمون و ايجاد زمينه ارتقاي معنوي آن ها طراحي مي شود. (شوري , 30 روم , 41, ميزان الحكمه ج 1, ص 300و 303و 309) ب ) عوامل اقتصادي : مهترين عوامل پيدايش فقر تحميلي را بايد در عرصه اقتصاد جست و جو كرد و عامل اصلي در بين اين عوامل نوع روابط اقتصادي حاكم بر جامعه است روابط ناسالم اقتصادي بر بسياري از مردم تائثير مي نهد شكاف طبقاتي ميان اقليت پر درآمد و اكثريت تهيدست را فزوني مي بخشد و ممكن است سرانجام اقتصاد كشور را فلج كند براي مثال اجراي افتصاد سرمايه داري در كشورها توسعه نيافته مي تواند پي آمدهاي زيانبار درپي داشته باشد پي آمدهايي كه هر يك از عوامل مهم ايجاد و گسترش فقر به شمار مي آيد بخشي از اين آثار عبارت است از: 1- توزيع ناعادلانه ثروت : در جوامعي كه ثروت ها و منابع طبيعي كه براساس آيات قرآن كريم براي بهره برداري فقر فراگير مي شود و به تدريج فاصله طبقاتي روز افزون مي گردد. امام صادق (ع ) مي فرمايد: آنچه بر سر فقرا, نيازمندان , گرسنگان و برهنگان مي آيد همه در اثر گناه توانگران است . (الحياه , ج 4, ص 329) و در روايتي ديگر آمده : هر گاه ميان مردم به عدالت رفتار مي شد بي نياز مي شدند. (اصول كافي , ج 1, ص 542) اين سخن ميزان تائثير بي عدالتي در تنگدستي

جوامع را نشان مي دهد. 2- افزايش بي رويه قيمت ها: يكي از ويژگيهاي اقتصاد سالم ثبات نسبي قيمت هاست تورم هاي لجام گسيخته آثار سوئ فراواني در ابعاد مختلف اقتصاد بر جاي مي نهد بخشي از اين آثار در توزيع درآمدها, پس انداز ,توليد, بودجه دولت و موازنه تراز پرداخت ها قابل مشاهده است كه هر يك به نحوي در پديده فقر تائثير مي نهد. 3- فقدان امكانات شغلي : بي كاري بلاي اجتماعي , اقتصادي شناخته شده اي است كه موجب از دست دادن حيثيت و كاهش توليد و پس انداز مي انجامد و از عوامل مهم پيدايش و تشديد فقر شمرده مي شود. 4- ضعف مديريت و تخصص نيروي انساني : يكي از علل عمده فقر كشورها, فقدان مديريت متخصص و كاردان در امور اقتصادي است آيات و روايات بسياري , موئمنان را از سپردن كارها به غير متخصصان و ناآگاهان باز داشته است در قرآن كريم مي خوانيم ; ((ولاتوتوا السفهائ اموالكم التي جعل الله لكم قياما"; يعني اموالتان را كه خدا مايه سامان يابي زندگي شما قرار داده است , در اختيار كم خردان قرار ندهيد)), (نسائ, آيه 5). 5- بازدهي پايين و عدم كارآيي در تخصيص منابع : بيش تر اقتصاددانان اقتصاد را به معناي استفاده بهيمه از منابع كمياب مي دانند هر كشوري كه از منابع خود بهتر استفاده كند در توسعه موفق تر خواهد بود يكي از اشكال نادرست استفاده از اين منابع كه بسياري از كشورهاي جهان سوم از جمله ايران با آن دست به گريبانند, فروش منابع طبيعي به صورت خام است . كشورهاي ثروتمند

و استعمارگران اين منابع را به بهاي ارزان مي خرند و پس از انجام تغييراتي به بهاي گزاف به صاحبان اوليه آن ها مي فروشند و حتي گاهي از نيروي ارزان و نيز پس انداز همين كشورها در بانك هاي كشورهاي توسعه يافته براي تبديل اين منابع استفاده مي شود. ج ) عوامل فرهنگي - اجتماعي : 1- خودباختگي : گروهي از مردم كشورهاي جهان سوم در اثر تبليغات مسموم كشورهاي ثروتمند, دچار باورهاي غلط شده اند كه نتيجه اي جز عقب ماندگي و فقر ندارد خود باختگان چنين مي پندارند كه كشورهاي جهان سوم از نوآوري استعداد و نبوغ بي بهره اند و هميشه بايد منتظر بمانند تا نظريه هاي علمي و اختراع ها و اكتشافات از سرزمين هاي توسعه يافته به سمت جهان سوم سرازير شود. 2- انحصاري بودن دانش و فن آوري : كشورهاي توسعه يافته اغلب به جهت خوي استعمارگرانه شان از انتقال اين ابزارها به جهان سوم جلوگيري مي كنند يكي ديگر از نقشه هاي استعمار در جهان سوم فراهم ساختن زمينه براي فرار مغزهاست نتيجه اين فعاليتها عقب ماندگي و فقر بيش تر اين كشورهاست . 3- اعتياد, مفاسد اجتماعي و...: ترويج اعتياد در سطح جامعه از ديگر عوامل اجتماعي فقر است . افكندن جوانان در دام اعتياد, آسان ترين و موئثرترين روش براي از بين بردن روحيه انقلابي و تلاش و فعاليت در يك كشور است و دشمنان براي رسيدن به اهداف خود از آن بهره مي گيرند. د) ساير عوامل از قبيل : الف ) انتخاب مدلي براي توسعه كه به عدالت اجتماعي و ارزشهاي اسلامي و

ملي توجه نشده بود. ب ) محاصره هاي اقتصادي , سياسي و... ج ) مشكلات ناشي از بازسازي . د) خسارتهاي ناشي از جنگ تحميلي . ه') كاهش فاحش قيمت نفت پس از پيروزي انقلاب آن هم با توجه به تك محصولي بودن اقتصاد ايران كه از سياستهاي استعماري حاكم بر ايران بوده است . و) تائثير تورم جهاني بر اقتصاد داخلي . ز) رشد و افزايش بي رويه جمعيت . ح ) تغيير الگوي مصرف در جامعه و پديدار شدن يك سري نيازها كه در گذشته نبوده و... مجموعه اين عوامل سبب شده كه متائسفانه عليرغم گذشت بيش از دو دهه از انقلاب اسلامي هنوز ما در بخشهايي از كشور شاهد مشكلات اقتصادي و فقر و... باشيم البته اين مطلب بدين معنا نمي باشد كه نظام جمهوري اسلامي ايران به اين وضعيت راضي بوده و يا هيچ اقدامي را در جهت حل اين مشكلات انجام نداده باشد بلكه بر عكس مسوئلين عالي رتبه نظام اسلامي خصوصا" مقام معظم رهبري همواره نگراني شديد خود را از وضعيت بد اقتصادي و مشكلات معيشتي طبقات محروم و مستضعف جامعه اظهار داشته اند و در اين زمينه ضمن هشدار به مسوئلين مي فرمايند: (در وضعيت كنوني ثروت در كشور مي جوشد و كساني هستند كه مي توانند ثروت هاي زيادي را به دست آورند و بسيار مجذوب آن مي شوند و از ياد مي برند كه هدف آنها از قيام و مبارزه چه بوده است لذا در اين برهه حساس كه خطر فراموشي نيز وجود دارد توجه و مراقبت دولت مردان يك مسئله مهم و اساسي است )

و در جاي ديگر ضمن تائكيد لزوم رعايت بر عدالت اجتماعي در جامعه مي فرمايند: (تمتع قشرهاي مختلف مردم از امكانات مشاركت در امور بايد متعادل باشد و به گونه اي عمل نشود كه برخي افراد زرنگ حتي با استفاده از قوانين بتوانند در سايه مسئله مشاركت در امور ثروت هاي باد آورده جمع كنند لازمه وجود ثروت هاي كلان و باد آورده برخي ها, استمرار فقر و محروميت برخي از فشرهاست و تا وقتي اين وضعيت ادامه يابد فقر ريشه كن نمي شود) (روزنامه ايران , 10 / 6 / 1375)و در راه فقرزدايي و تحقق عدالت اجتماعي و بهبود بخشيدن به مشكلات اقتصادي اقشار آسيب پذير جامعه از اوائل انقلاب تاكنون اقدامات اساسي و زير بنايي زيادي توسط ارگانها و نهادهاي انقلاب اسلامي مانند جهاد سازندگي , كميته امداد و... صورت گرفته است ولي برطرف نمودن آن شكل كامل نيازمند حل اساسي زمينه ها و عوامل فقر و بسيج تمامي دستگاهها و امكانات دولتي و بالابردن سطح فرهنگ كار و توليد در جامعه و... مي باشد. براي آگاهي بيشتر ر.ك : 1- سعيد فراهاني خرد, نگاهي به فقر و فقر زدايي از ديدگاه اسلام , ص 39 2- دكتر فرامرز رفيع پور, توسعه و تضاد, ص 183

چرا در ايران اسلامي معضلاتي چون فقر, بي عدالتي , تبعيض , پارتي بازي , رشوه و مفاسد اداري وجود دارد؟

پرسش

چرا در ايران اسلامي معضلاتي چون فقر, بي عدالتي , تبعيض , پارتي بازي , رشوه و مفاسد اداري وجود دارد؟

پاسخ

اگر بخواهيم جانب انصاف را رعايت نماييم و واقعيات جامعه را در نظر بگيرم , بايد بگوييم كه انقلاب اسلامي ايران با هدف اجراي احكام و ارزش هاي الهي , دفاع از حقوق مظلومان , رعايت عدالت اجتماعي , نفي تبعيض و... شكل گرفت و به پيروزي رسيد. از اول انقلاب اسلامي تا كنون , مسؤولان عالي رتبه نظام - چه در گفتار و ارائه خط مشي و اصول كلي نظام و تدوين برنامه هاي دولت و چه در عمل - هميشه بر اين اصول تأكيد و پافشاري داشته و براي بهبود سطح معيشتي , رفاه و... اين اقشار اقداماتي انجام داده اند; بنابراين ما با شما در كليت مواردي را كه ذكر نموديد موافق نيستيم , زيرا بسياري از مردم كه قبل از انقلاب از وضعيت مناسب اقتصادي برخوردار نبودند, به بركت انقلاب اسلامي و برنامه هاي دولت از اقشار مستضعف , وضعيت مناسب تري دارند. و اين با مراجعه به آمار, كاملا" قابل اثبات مي باشد; مثلا" مواردي كه براي معافيت از سربازي در قانون وجود دارد, از قبيل تك فرزندي , نواقص جسمي , طرح معافيت فرزندان شهدا و جانبازان و آزادگان و اقوام درجه اول آن ها, طرح دوبرادري (عنايت رهبري ), خريد سربازي و... همه براي تمامي افراد جامعه اعم از ثروتمند يا مستضعف كه شامل اين قوانين بشوند, يكسان است . هم چنين تحصيل در دانشگاه هاي دولتي , بدون هيچ گونه تبعيضي و بر اساس ضوابط و

مقررات مربوط صورت مي پذيرد. اما اگر منظورتان اين است كه در بعضي جاها تبعيض وجود دارد و يا حقي پايمال مي شود, ما هم در اين مقدار با شما موافقيم و مسؤولين عالي رتبه نظام نيز ضمن اذعان به آن هميشه دغدغه و نگراني خود را از اين وضع اعلام داشته و به مسئولين مربوطه تذكرات و توصيه هاي لازم را ارائه نموده اند; در فرمان مبارزه با فساد و تبعيض كه در ارديبهشت ماه 1380 به سران سه قوه ابلاغ گرديد, شاهد آن بوديم . بررسي ريشه اي و پرداختن به علل و عوامل اين قبيل مشكلات و نارسايي ها - كه حتي مقدار كم آن نيز زيبنده جامعه اسلامي نمي باشد - نياز به بررسي دقيق علل و عوامل جامعه شناختي آن دارد كه به اختصار مهم ترين آن ها را بيان مي كنيم .

1. وجود فقر در كشور تا حدودي ناشي از ساختار اقتصادي كشور, وابستگي به صادرات نفت , جمعيت زياد, عدم رشد صنايع مادر, وابستگي در بسياري از مواد صنعتي به خارج از كشور, مشكلات ناشي از جنگ تحميلي , محاصره اقتصادي و سياسي و... است . شايد بتوان مهم ترين عامل آن را عدم اجراي كامل عدالت اجتماعي در كشور دانست ; چنان كه مقام معظم رهبري مي فرمايند: ((... در وضعيت كنوني , ثروت در كشور مي جوشد و كساني هستند كه مي توانند ثروت هاي زيادي را به دست آورند.... عدالت اجتماعي بدين معني است كه فاصله ژرف ميان طبقات و برخوردارهاي نا به حق و محروميت ها از ميان برود و مستضعفان و پابرهنگام كه

همواره مطمئن ترين و وفادارترين مدافعان انقلابند, احساس و مشاهده كنند كه به سمت رفع محروميت حركتي جدي و صادقانه انجام مي گيرد...)), (آيت الله خامنه اي : حديث ولايت , ج 1, ص 287).

2. درباره برخي از مسائلي كه ذكر كرده ايد (خريدن سربازي , تحصيل در دانشگاه هاي آزاد و...) حتي كساني كه اين قوانين را تصويب نموده اند, اين دغدغه ها را نيز داشته اند; از همين رو اين مسئله مورد مخالفت هاي زياد و با فراز و نشيب بوده و هم اكنون نيز مورد مخالفت است .

3. معضل پارتي بازي , رشوه , مفاسد اداري و... از منظر جامعه شناختي و روان شناختي داراي عوامل متعددي مي باشد كه مهم ترين آن ها عبارتند از:

1- ادامه و بقاي فرهنگ فاسد و منحوس 2500 ساله پادشاهي در ايران از قبيل رشوه خواري , پارتي , روابط را مقدم بر ضوابط دانستن , استبداد رأي جاه پرستي و سلطه پذيري و... .

2- عدم تثبيت ارزش هاي اسلامي و قانون گرايي و پايبندي به ضوابط در حدي كه مسؤول يا مدير اداره خودش را خدمتگزار بداند نه سوار بر مردم و... كه اين خود ناشي از عوامل مختلفي از قبيل : فقدان برنامه اي جامع و همه جانبه براي تربيت , آموزش و توجيه آنان , كم كاري يا بعضا" عملكردهاي غلط نهادهاي فرهنگي كشور, سردر گمي مسؤولان امور فرهنگي و عدم ارائه برنامه منسجم فرهنگي , فقدان اجماع نظر دولتمردان در كيفيت برخورد با اين مسأله و... مي باشد.

3- عدم تصفيه كامل افراد در سطوح پايين بعد از وقوع انقلاب از يك

سو و رعايت ننمودن مسائل اصيل اسلامي از قبيل : لياقت و شايستگي , تعهد و تقوا, تجربه و مهارت و تخصص و... در گزينشها چنانچه حضرت علي (ع ) در عهد نامه خود به مالك اشتر مي فرمايد: ((ثم انظر في امور عمالك فاستعملهم اختيارا" و لاتولهم محاباه و اثره فانهما جماع من شعب الجور و الخيانه و توخ منهم اهل التجربه و الحياء من اهل البيوتات الصالحه والقدم في الاسلام المتقدمه ...; در امور و كارهاي كارمندان و كارگزاران خود دقت كن و پس از اينكه آنها را امتحان نمودي به كار بگمار و در تعيين آنان چنين كن : قبل از اين كه آنها را به كاري بگماري آنانرا مورد آزمايش و امتحان قرار بده به خاطر تمايل خاص به شخصي كسي را به كاري منصوب مكن خود سرانه و بدون مشورت و يا استبداد رأي آنها را به كار مگمار زيرا اينگونه انتخاب و منصوب نمودن يعني از روي تمايل شخصي و بدون مشورت و آزمايش خود ستمگري و ظلم و خيانت است و براي انتخاب كارمندان و كارگزاران دولت اينگونه افراد را انتخاب نما افرادي كه اهل تجربه هستند و در كشاكش كارها ساخته و پرداخته شده اند اهل شرم و حياء و عفت هستند از خاندانهاي پاك دامن و صالح باشند سابقه و حسن سابقه آنها در اسلام بيش از ديگران باشد...)), (نهج البلاغه , نامه 53) و از طرف ديگر ضعف در بازرسي نظارت , حراست و مراقبت دولتي , حضرت آيت الله خامنه اي مي فرمايند: ((بايد در گزينش كارمندان دولت دقت لازم صورت گيرد و به

دنبال گزينش خوبان نظارت بر كار آنان نيز ضرورت است چون مقام و قدرت غالبا" اخلاق و رفتار مسؤولان را تغيير مي دهد بنابراين اگر بعد از گزينش حتي افراد پارسا و كاردان از بالا بر عمل كرد آنان نظارت دقيق نشود ممكن است به تدريج تغيير رويه داده و به سبب سستي در انجام وظيفه , موجب بي اعتمادي ملت نسبت به دستگاه حكومت اسلامي شوند. لذا نظام انقلابي در چگونگي انجام امور توسط كارگزاران و مسؤولان بايد نظارت مستمر به كار آنان داشته باشد.)) (فجر انقلاب در بهار قرآن ص 203و ص 205).

4- تهاجم فرهنگي و تغيير ارزشها پس از دوران دفاع مقدس مانند با ارزش شدن پول شهرت , مدرك گرايي , رفاه طلبي , و تجمل پرستي و... .

5- اجرا نشدن امر به معروف ونهي از منكر يا نظارت ملي و همگاني كه در روايات متعدد ضامن حفظ و سلامت جامعه و اجزاء اداري و... مي باشد حضرت علي (ع ) در بستر شهادت به فرزندان خويش امام حسن و امام حسين (ع ) چنين سفارش مي نمايند ((امر به معروف و نهي از منكر را ترك نكنيد كه در اين صورت اشرار شما بر شما حاكم مي شوند سپس شما براي رفع آنها دعا كنيد اما دعاي شما اجابت نمي شود)), (نهج البلاغه , نامه 47) و در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نيز اين فريضه الهي در اصل هشتم در سه قسم مردم نسبت به يكديگر دولت نسبت به مردم ومردم نسبت به دولت در نظر گرفته شده هر چند متأسفانه راهكارها عملي شده اين فريضه مهم و اساسي

در جامعه تبيين و اجرا نشده است . بنابراين , تا حساسيت قابل توجهي كه منجر به عزم ملي براي برخورد با اين معضلات (رشوه خواري , پارتي بازي و...) به وجود نيايد, قطعا" اين معضل همچنان باقي مي ماند, هر چند بقيه عوامل نيز اصلاح بشوند; قرآن كريم مي فرمايد: ((ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم ; خداوند سرنوشت هيچ قومي را تغيير نمي دهد مگر آن كه آنان آن چه را در خودشان است تغيير دهند)), (سوره رعد, آيه 11). در انديشه سياسي اسلام , انسان قادر به تغيير سرنوشت خويش و سمت دهي آن در جهت خواست خود و نيز اصلاح ساختار اجتماعي اقتصادي , سياسي و فرهنگي خود مي باشد.

6- وجود مشكلات و نارسايي هاي اقتصادي , ناكافي بودن درآمدها, وجود تورم و خلاصه عدم تأمين نيازهاي معيشتي و رفاهي كارمندان .

7- پس از دوران دفاع مقدس و آغاز دوران بازسازي كشور, مدلي براي توسعه اقتصادي و اجتماعي در پيش گرفته شد كه اين مدل موجب بروز تضادهاي ارزشي و فاصله گرفتن جامعه از شاخص هاي مطلوب گرديد. به گونه اي كه توسعه نتايج عكس خود را ظاهر ساخت و فاصله ها را تشديد نمود و باعث تغيير ارزش ها و با ارزش شدن پول و ثروت در نزد افراد جامعه گرديد. با توجه به عوامل فوق و عوامل ديگري از اين قبيل مي توان به اين نتيجه رسيد كه : تحت شرايط كنوني ايران , وقتي كه پول و ثروت با ارزش شود و از يك طرف در انسان ها نياز به انواع كالا به

وجود آيد و هم زمان درآمدشان كاهش يابد و در نتيجه انسان ها نياز شديد به پول داشته باشند و از طرف ديگر امكانات برايشان فراهم نباشد و همه راه هاي مشروع بسته باشد و سيسم كنترل دروني (مذهب ) آنها و سيستم كنترل بيروني (نظارت دستگاه هاي مربوطه , امر به معروف و نهي از منكر) ضعيف باشد, آنها براي ارضاء نيازهايشان به راه هاي نامشروع از قبيل رشوه خواري , پارتي بازي و... روي مي آورند, بنابراين هم چنان كه ملاحظه مي نماييد اين چنين نيست كه علت مفاسد اداري فقط به خاطر عدم نظارت مسؤولين حكومتي و فقدان برخورد قاطع آنان باشد, بلكه مسأله بسيار ريشه اي تر و حل كامل آن نيز راه كارهاي مناسب و بسيار دقيق , آن هم در طولاني مدت مي طلبد, اما ما با شما موافقيم كه بايد با متخلفين برخورد بشود و اين كار هم به كرات توسط دادگاه ها با متخلفين شده و مي شود ولي در هر صورت بايد به ريشه هاي آن پرداخت و اميد مي رود ان شاءالله با انجام اصلاحات اقتصادي , اجتماعي , اداري و... به هيچ وجه شاهد اين گونه ناهنجاري ها و تخلفات در جامعه اسلامي نباشيم . اين نكته در خور توجه است كه هم چنان كه مسؤولان عالي رتبه نظام به كرات اعلام كرده اند كه ما اين انقلاب را براي تحقق احكام و ارزش هاي اسلامي شروع كرده و به پيش مي رويم و تا دستيابي كامل به اين هدف فاصله زيادي مانده است ; بنابراين صرف وجود كشور اسلامي , علت تامه براي

برطرف شدن اين گونه مفاسد اداري نمي باشد بلكه عوامل ديگري نيز دخيل مي باشند كه با فقدان آنها, عنصر مديريتي ايده آل نيز در رسيدن به هدف تأثير عمده اي نمي تواند داشته باشد. اين عوامل عبارتند از:

1- حاكم شدن ارزش هاي الهي خصوصا" در ساير مراتب و رده بندي هاي بدنه اجرايي نظام از مسؤولين گرفته تا رده هاي پايين (نظارت دروني ).

2- حل شدن مشكلات اقتصادي و معيشتي كاركنان و...

3- نظارت دقيق و قاطع نسبت به عملكردهاي كاركنان و مأموران و... (نظارت بيروني ) و برخورد با متخلفين .

4- همكاري مردم با مسؤولين و به وجود آمدن يك نوع عزم ملي در مبارزه با مفاسد اداري از قبيل رشوه خواري , پارتي بازي و... با ارشاد و امر به معروف و نهي از منكر و برخورد با افراد متخلف .

5- وحدت و همدلي ميان جناح هاي سياسي و مسؤولان قواي سه گانه و ساير دستگاه هاي دولتي و بسيج كليه امكانات براي برخورد با اين گونه مسائل و حل ريشه اي آنان .

و در آخر ذكر اين نكته لازم است كه با وجود تمامي اين مشكلات نظام اداري ما نسبت به سال هاي قبل از انقلاب و ساير كشورهايي كه در وضعيت مشابهي با كشور ما بوده و دوران گذار و سازندگي و... را پشت سر مي گذارند در وضعيت بسيار مناسب تري قرار دارد هر چند تا رسيدن به حكومت عدل الهي و تحقق خواسته هاي مشروع مردم عزيزمان راه طولاني در پيش داريم . اما درباره مقايسه اوايل انقلاب با وضع فعلي بايد بگوييم كه اهتمام جدي و بيش تر

جامعه و نظام اداري به رعايت ارزش هاي اسلامي و پرهيز از سوء استفاده , تبعيض , پارتي بازي , رشوه خواري و... در اوايل انقلاب نسبت به زمان كنوني , ناشي از عوالم مختلفي مي باشد كه به صورت مختصر عبارتند از:

1. در دهه اول انقلاب جامعه تحت تأثير فضاي معنوي ناشي از وقوع انقلاب , دفاع مقدس و... بود كه باعث تقويت همدلي , همرنگي , پرهيز از ماديات و منافع شخصي , و به طور كلي ارزش هاي اسلامي در جامعه گرديد; بنابراين تحت تأثير اين فضاي حاكم , مفاسد اداري و اجتماعي كم تر مجال بروز پيدا مي كرد; اما به دلايل متعددي , از جمله :

1. كم كاري مسؤولين و دستگاه هاي فرهنگي در تعميق و تثبيت ارزش ها در جامعه ;

2. رفتارها و اقدامات ناشايست بعضي از مديران و كارگزاران نهادهاي دولتي و ناديده گرفتن ارزش هاي اسلامي ;

3. تغيير ارزش ها پس از دوران دفاع مقدس ; مانند با ارزش شدن پول , شهرت , مدرك گراي , رفاه طلبي , تجمل پرستي و... به بهانه توسعه اقتصادي و اجتماعي و بر اثر تهاجم فرهنگي عليه ارزش هاي اسلامي و ملي ;

4. به صحنه آمدن نسل جديدي كه باورها و يافته هاي آنان با نسل انقلاب متفاوت بود و فقدان برنامه اي جامع براي تربيت و توجيه آنان نسبت به ارزش هاي اسلامي . در روايات متعددي وجود فقر در جامعه اسلامي نكوهش شده و آثار مخرب اقتصادي , فرهنگي (ضعف عقيدتي و علمي , اضطراب و ناراحتي هاي روحي و...) و اجتماعي و سياسي آن

بيان شده است . پيامبر اكرم (ص ) مي فرمايد: ((اگر رحمت پروردگارم بر فقرا نبود, نزديك بود فقر به كفر بينجامد)), (الحياه , ج 4, ص 309).

امام صادق (ع ) مي فرمايد: ((چند چيز است كه هر كس يكي از آنها را نداشته باشد, زندگي اش دچار كاستي و عقلش پريشان و ذهنش مشوش است : سلامتي , امنيت , وسعت روزي .)), (الحياه , ج 4, ص 303).

بايد توجه داشت كه هرگز فقر به تنهايي نمي تواند دنيا و آخرت انسان را به تباهي كشاند. چه بسيارند انسان هايي كه با وجود فقر, توانسته اند دين و ايمان خود را حفظ كنند. البته چنان كه پيش تر گفتيم , خداوند هيچ فرد يا ملتي را تكوينا" محكوم به فقر نكرده است ; بلكه در نظام اقتصادي اسلام - بر خلاف نظام سرمايه داري و ماركسيسم - فقر از كمبود منابع طبيعي يا نهاد مالكيت خصوصي بر نمي خيزد. هرگاه نظام اقتصادي مورد قبول اسلام در جامعه محقق گردد و از پيدايش عوامل فقر جلوگيري شود, اين پديده به طور كلي رخت بر مي بندد; زيرا بر اساس نصوص ديني , منابع اوليه مورد نياز همه انسان ها در طبيعت وجود دارد: ((وآتيكم من كل ما سألتموه و ان تعدوا نعمت الله لا تحصوها; هر چه از او خواستيد, به شما عطا كرد و اگرنعمت خدا را شماره كنيد, نمي توانيد آن را به شمارش آوريد)), (سوره ابراهيم , آيه 34).

بنابراين , بسياري از عوامل فقر, انتخابي و ارادي مي باشد; مانند: تنبلي و عدم استقامت , بي برنامگي , ارتكاب گناه , ديدگاه

غلط نسبت به دنيا و آخرت , توزيع ناعادلانه ثروت , ضعف مديريت و تخصص نيروي انسان , خودباختگي , انحصاري بودن دانش و فن آوري , اعتياد و..., كه حل آن نيز به همت و كوشش انسان ها بستگي دارد. اما اين كه غني , هم دنيا را در رفاه و هم آخرتش آباد باشد, در صورتي است كه هم در كسب ثروت و هم در مصرف آن , از راه هاي مشروع و طبق موازين شرعي عمل بكند و بتواند از اين ثروت در راه رضاي خداوند و خدمت به بندگانش استفاده نمايد و الا چه بسيار ثروتمنداني كه ثروت آنها وزر و وبال دنيا و آخرت مي شود.

براي مطالعه بيشتر ر.ك :

فرامرز رفيع پور, توسعه و تضاد

فرامرز رفيع پور, آناتومي جامعه

علي ذو علم , انقلاب و ارزش ها

سعيد فراهاني فرد, نگاهي به فقر و فقرزدايي از ديدگاه اسلام

عدل و ميزان به چه معنا هستند؟

پرسش

عدل و ميزان به چه معنا هستند؟

پاسخ

عدل و عدالت داراي مفهوم روشني هستند عدل اين است كه انسان حق هر ذي حقي را بطور كامل بدهد ولي ميزان وسيله ي سنجش است مثلاً كسي كه فروشنده است و جنس را بوسيله ي ترازو مي كشد و در اختيار مشتري قرار مي دهد پرداخت جنس بهمان اندازه كه مشتري استحقاق آن را داشته عدل است و ترازو ميزان و وسيله ي سنجش و تشخيص اندازه ي استحقاق مشتري است.

« بخش پاسخ به سؤالات »

چه بسا عدالت اجتماعي، پي آمد اعتقاد به توحيد شمرده مي شود، آيا بدون چنين اعتقادي نمي توان به عدالت اجتماعي دست يافت؟

پرسش

چه بسا عدالت اجتماعي، پي آمد اعتقاد به توحيد شمرده مي شود، آيا بدون چنين اعتقادي نمي توان به عدالت اجتماعي دست يافت؟

پاسخ

منظور از عدالتي كه از پي آمدهاي توحيد به حساب آمده، عدالت جهاني و همگاني است. بدين معني كه تنها اعتقاد به توحيد و يگانه پرستي است كه مي تواند وحدت و هم آهنگي راستين ايجاد كند به طوري كه همگان تحت يك حكومت الهي درآيند و از يك برنامه كه برنامه آسماني است، در زندگي الهام بگيرند مسلماً با تشتت در عقيده و پراگندگي در ايده ئولوژي استقرار عدالت جهاني تحت لواي حكومت عدل واحد ميسّر و عملي نيست.

اساساً در جامعه اي، عدالت قابل اجرا است كه بين افراد آن، اتحاد برقرار باشد و چنين اتحادي محور مي خواهد و ملاك شايسته اين وحدت، همان عقيده به توحيد است، تا اتحاد ماندگار باشد.

آنچه در جوامع غيرديني به عنوان عدالت اجتماعي شهرت دارد و بر پايه آن، مثلاً سرمايه به طور مساوي، بين افراد تقسيم مي شود، قابل نقد است زيرا عدالت به معناي تساوي نيست. بلكه عدالت به معناي اين است كه هر فردي را به حق و اندازه استحقاق او برسانيم. گاهي تساوي، ستم است، مانند اينكه دو نفر را كه يكي استحقاق بيشتري دارد و يكي كمتر به يك ديد بنگرند، و ثروت را به طور مساوي بيان آنان تقسيم كنند. بديهي است كه آن امر ستم محسوب به شمار مي آيد. و چون عدالت، رعايت اندازه شايستگي و استحقاق است، بنابراين بشر نمي تواند اندازه استحقاق افراد را در زمينه هاي مختلف به طور دقيق بفهمد و قانون ثابت و عادلانه اي وضع كند، بلكه اين كار تنها بايد به دست خداوند

كه آفريدگار همه است و اندازه استحقاق هر موجودي را به درستي مي داند، صورت گيرد. بدين لحاظ استقرار عدالت اجتماعي و اقتصادي و سياسي و نيز عدالت در زمينه هاي ديگر، تنها از راه اعزام پيامبران و رهبران الهي و حكومت الهي آنان ميسّر است.

« بخش پاسخ به سؤالات »

تفاوت ميان عدالت و ظلم چيست؟

پرسش

تفاوت ميان عدالت و ظلم چيست؟

پاسخ

عدالت به معناي اين است كه حقّ هر كس را ارج نهند و با او به اندازه جايگاه و شايستگي اش رفتار كنند و ظلم در برابر آن عبارت است از ارج ننهادن به حقوق ديگران و در نظر گرفتن حدود اشخاص. بنابراين، ظلم داراي مفهومي گسترده است و شامل انواع تجاوز افراد به حقوق يكديگر و نافرماني انسان از خدا و بلكه شامل رفتار ناشايست و زيان رسانيدن انسان به خويش نيز مي شود.

« بخش پاسخ به سؤالات »

آيا عدالت اجتماعي براي سلامت و سعادت جامعه بشري ضروري است؟

پرسش

آيا عدالت اجتماعي براي سلامت و سعادت جامعه بشري ضروري است؟

پاسخ

امروزه، عدالت اجتماعي همانند آزادي و دموكراسي و بعضي كلمات ديگر، ظاهري جالب و فريبنده دارد و براي همين است كه در سرلوحه برنامه هر مكتب و حزبي اين جمله به چشم مي خورد.

مفهوم حقيقي عدالت اجتماعي حاكميّت قوانين عادلانه در اجتماع است كه در زير سايه چنين قوانيني، هر صاحب حقي بحقش برسد؛ استعدادها پرورش يابد و عقل ها بارور شود. به گونه اي كه هيچ حقّي ناديده گرفته نشود و از اين رهگذر، كسي ستم نبيند. جامعه بشري به عنوان بخشي از جهان هستي، بايد با نظام عادلانه آفرينش همانند و همسو باشد؛ حال براي اينكه بقوانين عادلانه جهان هستي بهتر پي ببريم، تا قوانين اجتماعي بر پايه آن، استنساخ كنيم،

به چهار آيه از قرآن كريم مي نگريم:

1 - در سوره فاطر(41) مي فرمايد:

«اِنْ اللَّهَ يمسك السموات و الارض ان تزولا»؛ خداوند، آسمان ها و زمين را از نابودي حفظ مي فرمايد.

2 - در سوره فرقان(2) مي فرمايد:

«و خلق كل شيي فقدره تقديراً»؛ خدا هر چيز را آفريده و براي آن اندازه خاص مقرّر فرمود.

3 - در سوره آل عمران(18) مي فرمايد:

«شهداللَّه انه لااله الاهو والملائكه واولوالعلم قائما بالقسط»؛ خدا آگاه است كه جز خودش خدايي نيست و فرشتگان نيز گواهند در حالي كه جهان را به عدالت برپاداشته است.

4 - در سوره فاطر(43) مي فرمايد:

«فلن تجد لسنة اللَّه تبديلاولن تجد لسنة اللَّه تحويلا»؛ هرگز در سنّت خدا تغيير و تبديلي نخواهد يافت.

از اين چهار آيه مي فهميم كه اولاً: يك قدرت بر تمام جهان مسلّط است كه هر موجود را به جاي خود و همه جهان را مجموعاً نگهداري مي كند. ثانياً: هر

موجودي به اندازه معيني و داراي استعداد خاصّي آفريده شده است؛ ثالثاً: ميان موجودات از كوچك و بزرگ به قانون عدالت توازن و هم آهنگي برقرار گشته كه از مجموع آنها واحدي به نام جهان تشكيل يافته و همه داراي يك نظم و يك روشند كه همان قانون جهان يا سنّت خدا ناميده مي شود؛ رابعاً: سنّت خدا كه قوانين عالم باشد ثابت است و هرگز در آنها تغيير و تبديلي رخ نمي دهد.

اين مطالب را هم از آيات قرآن و هم از راه عقل و مشاهده احوال موجودات مي فهميم. افراد بشر نيز هم جزئي از اين جهانند و ناچار محكوم اين قوانين هستند.

جهان هستي به قدرت و عدالت برپاست. قدرت است كه هر جسم را در جاي خود نگاه مي دارد و آن را از متلاشي شدن حفظ مي كند. و عدالت تكويني است كه هر موجودي را آن گونه كه بايد در جايگاه شايسته قرار مي دهد و همه را به كمال لايق خود مي رساند. و در نتيجه اين قدرت و عدالت است كه هيچ چيز از حد خود تجاوز نمي كند و حد هر چيزي براي خودش محفوظ مي ماند.

در جامعه بشري نيز بايد قدرتي باشد كه آن جامعه را از فروپاشي نگهداري كند و عدالتي باشد كه هر طبقه و فرد را در حد خود قرار دهد و حد او را برايش حفظ كند تا نه كسي از حد خود تجاوز كند و نه كسي از حد خود محروم بماند.

در جهان قوانيني ثابت حكم فرماست كه هر موجودي از آن تخلف كند، نابود مي شود. براي بقاء نظام اجتماعي نيز به قوانين ثابتي نياز است كه هر جامعه اي آن

قوانين را نشناسد و يا بشناسد و از آن پيروي نكند، روبه فنا مي رود.

« بخش پرسش و پاسخ »

علّت اين كه فساد سراسر كشورهاي اسلامي را گرفته است چيست آيا علّت اين نيست كه دين ضامن اجرايي ندارد؟

پرسش

علّت اين كه فساد سراسر كشورهاي اسلامي را گرفته است چيست آيا علّت اين نيست كه دين ضامن اجرايي ندارد؟

پاسخ

1. كسي كه اين اشكال را مي كند بايد نخست كشورهاي غربي را در نظر بگيرد و بالا بودن ارقام جنايات و جرايم و انحرافات گسترده كه زندگي را در آن منطقه ها در ذائقه افراد تلخ نموده است مشاهده كند و با ممالك شرقي كه نسبتاً تحت حكومت دين قرار دارند بسنجد تا معلوم شود تا چه اندازه ايمان و دين مي تواند در بركناري انسانها از فساد و انحراف مؤثّر باشد.

2. بهترين و عالي ترين ضامن اجراء براي عمل به قانون عبارت از ايمان است و اين حقيقتي است كه با اندك تأمل قابل تصديق مي باشد زيرا اگر نفوذ ايمان و دين نباشد افراد تا آنجا كه تحت سيطره قانون مي باشند پيروي از قانون را تحمّل مي كنند ولي در مواردي كه از قلمرو حكومت قانون خارج شدند مانند گوشه هاي مخفي كه هيچ كس از آنها آگاهي ندارد از قانون تخلف مي نمايند. امّا ايمان و دين هر جا انسان باشد همراه انسان است و در انديشه و فكر انسان را كنترل مي كند و از تجاوز و ستم به طور كلّي باز مي دارد و علّت وجود فساد و انحراف در كشورهاي اسلامي عمل نكردن مسلمان به طور كامل به تعليمات ديني است و اين را بايد به حساب تقصير آنان گذارد نه به حساب نقص قوانين اسلام.

اسلام به ذات خود ندارد عيبي هر عيب كه هست از مسلماني ما است.

3. در تجربه حكومت اسلامي نشان داده شد كه احكام اسلام، بايد همراه قدرت نيز باشد و نظام براي

كنترل اوضاع دخالت نمايد. به همين دليل است كه امام«رحمه الله» فقه را فلسفه عملي حكومت مي داند.

يعني دستورات دين در بستر حكومت به نتيجه مي رسند. براي جلوگيري فساد بايد هم جنبه ايجابي يعني قدرت، تبليغ و امكانات ارشادي و هم جنبه سليبي باز دارندگي از حركات مفسدانه انجام گيرد.

4. در كشورهاي اسلامي غير از جمهوري اسلامي هم فقط نام اسلامي يدك كشيده مي شود وگرنه نظامها و دولتها هرگز اسلامي نيستند. با اين وجود مقايسه مفاسد و گرفتاريهاي غرب و آنجا كه دين حضور حتّي كمرنگ دارد قابل مقايسه نيست.

« بخش پاسخ به سؤالات »

عدالت اجتماعي در سيره امام علي(ع) چگونه بود؟

پرسش

عدالت اجتماعي در سيره امام علي(ع) چگونه بود؟

پاسخ

واژه عدالت، در مورد انسان دو گونه كاربرد دارد:

1. گاه در مورد فعل انسان نسبت به خويش استعمال مي شود؛ در اين صورت، عادل به كسي گفته مي شود كه آنچه موجب سعادت اوست به جا مي آورد و از كارهايي كه براي سعادتش زيان بار است، دوري مي گزيند/

2. گاه واژه عدالت، در مورد فعل انسان نسبت به ديگري به كار مي رود؛ بدين معنا كه انسان با هر فرد از افراد جامعه، آن چنان كه حق اوست، رفتار مي نمايد و هر كس را در جاي مناسب خود قرار مي دهد.

وقتي معناي اخير عدالت در مورد همه شخصيت هاي حقيقي و حقوقي يك جامعه اعم از مردم و دولت، در نظر گرفته شود، مفهوم عدالت اجتماعي پديد مي آيد.

بر اين اساس مي توان گفت: «عدالت اجتماعي» آن است كه در جامعه، حقوق همگان رعايت شود. در مقابل عدالت اجتماعي ظلم اجتماعي قرار دارد كه به معناي پايمال كردن حقوق ديگران است.

امير مؤمنان علي(ع) را شهيد عدالت ناميده اند. روشن است عدالتي كه زمينه ساز به شهادت رسيدن آن حضرت شد، عدالت در بعد اخلاقي و فردي نبود، - هر چند عدالت فردي به معناي صحيح آن از عدالت اجتماعي انفكاك پذير نيست - /

در واقع، عدالتي كه سبب به شهادت رسيدن آن امام همام گرديد، عدالت در بعد اجتماعي و نوع تفكر مخصوصي بود كه آن حضرت درباره عدالت اجتماعي داشت، تفكري كه نه تنها بارها و بارها در ضمن سخنان خويش بر آن تأكيد مي ورزيد، بلكه در طول عمر مبارك خويش بويژه در دوران كوتاه حكومتش در عمل به شدت بدان پايبند بود و

اندكي در اين راه مسامحه و انعطاف را روا نمي دانست تا آنجا كه نسبت به نزديك ترين كسان خويش نيز آن را اجرا مي كرد، كه در اين مورد داستان برخورد آن حضرت با برادرش عقيل مشهور است.

شخصي از آن حضرت پرسيد: «ايهما افضل؟ العدل ام الجود»، عدل برتر است يا جود؟ فقال(ع): «العدل يضع الامور مواضعها و الجود يخرجها من جهتها»;{1} حضرت در پاسخ فرمود: عدل بهتر است زيرا عدل هر چيزي را در جاي خود قرار مي دهد و هر حقي را به ذي حق واقعي خود مي رساند، اما جود و بخشش، امور را از محل و مدار خود خارج مي سازند،{2} سپس فرمود: «و العدل سائسٌ عامُّ و الجود عارضٌ خاص»;{3} عدالت تدبير عمومي مردم است، در حالي كه بخشش گروه خاصي را شامل مي شود. عدالت سائس و اداره كننده عموم است و پايه و مبناي زندگي عمومي است اما جود و بخشش حالتي استثنايي است كه در موقع خاص كسي به كسي مي بخشد و ايثار مي كند/

جود و ايثار را نمي توان مبناي اصلي زندگي عمومي قرار داد و بر اساس آن مقررات و قانون وضع كرد. زيرا در اين صورت ديگر جود و بخشش نام نمي گيرد زيرا ايثار و جود زماني ايثار و جود است كه هيچ قانون و مقررات حتمي و لازم الاجرا نداشته باشد و آدمي تنها از روي كرم و بزرگواري و گذشت و نوعدوستي جود و ايثار كند؛ لذا اگر در جامعه جود نباشد آن قدر مشكل پيش نمي آيد كه در صورت عدم وجود عدالت پيش مي آيد.

پاسخ آن حضرت كه عدل را از جود بالاتر مي داند به روشني نشان مي دهد كه

آن حضرت با نظر به بعد اجتماعي عدالت اين سخن را فرموده اند زيرا افزون بر اين كه از نظر فردي جود بالاتر از عدل است - و علماي اخلاق نيز به اين مطلب اذعان دارند - كسي كه تفكر اجتماعي ندارد و با مقياس هاي فردي محاسبه مي كند، هيچ گاه عدل را از جود بالاتر نمي داند چرا كه شخص عادل كسي است كه در آن حد از كمال انساني است كه به حق ديگران تجاوز نمي كند اما آن كه جود مي كند و ايثار مي نمايد نه تنها به حقوق ديگران تجاوز نمي كند بلكه از مال و دسترنج خود و از حق خويشتن گذشته و آن را به ديگران مي بخشد، بنابراين از ديدگاه فردي جود از عدل بالاتر است.

اما از ديدگاه اجتماعي درست به عكس است، زيرا عدل در اجتماع به منزله پايه هاي ساختمان است و جود و احسان به منزله رنگ آميز و نقاشي و زينت ساختمان، اول بايد پايه درست باشد تا آنگاه نوبت به زينت و رنگ آميزي برسد. اگر خانه از پاي بست ويران باشد، ديگر چه فايده كه خواجه در بند نقش ايوان باشد؟ اما اگر پايه محكم باشد، در ساختمان بي زينت هم مي توان زندگي كرد، ممكن است ساختمان فوق العاده از نظر زينت و رنگ آميزي خوب باشد اما چون پايه اش سست است با يك باران بر سر اهلش خراب مي شود.

اين پرسش و پاسخ به روشني نشان مي دهد كه آن حضرت عدالت را از بعد اجتماعي مي نگريسته و همين مسأله است كه در سيره حكومتي آن حضرت نمود يافته تا آنجا كه مي توان گفت: عدالت براي آن حضرت به صورت يك فلسفه اجتماعي اسلامي مطرح

بوده و آن حضرت عدالت اجتماعي را از هر چيز ديگري بالاتر مي دانسته و سياست خود را بر مبناي همين اصل تأسيس كرده بود و مي بينيم كه در اين راه هيچ منظور و هدف ديگري نمي توانست آن حضرت را از اجراي عدالت باز دارد و در واقع همين مسأله بود كه مشكلات زيادي براي او در طول دوران حكومتش ايجاد كرد.

در پايان سخن، تنها به ذكر چند نمونه از سيره حكومتي آن حضرت كه به خوبي جايگاه عدالت اجتماعي در آن روشن مي شود، بسنده مي كنيم:

1. درباره قطايع عثمان - يعني اراضي كه متعلق به همه مسلمانان بود و خليفه سوم آنها را در اختيار اشخاصي خاص قرار داده بود - فرمود: «و الله لو وجدته قد تزوج به النسأُ و ملكَ به الامأ لرددته، فان في العدل سعًْ»;{4} بيت المال تاراج شده را هر كجا بيابم به صاحبان اصلي آن باز مي گردانم، گرچه با آن ازدواج كرده، يا كنيزاني خريده باشند؛ زيرا در عدالت گشايش براي عموم است/

2. عمرو عاص در نامه اي به معاويه نوشت: «ما كنت صانعا فاصنع، اذا قشرك ابن ابي طالب من كل مال تملكه كما تقشر عن العصالحاها»;{5} هر كاري از تو ساخته است بكن كه پسر ابي طالب هر چه داري در اين مدت جمع كرده اي از تو باز پس خواهد گرفت، و از تو جدا خواهد كرد، آن گونه كه پوست عصاي دستي را از آن جدا مي كنند.

3. عبدالله بن زمعه{6} كه يكي از ياران آن حضرت بود، در زمان خلافت آن حضرت نزد وي آمده و درخواست كرد كه از بيت المال، مالي به او ببخشد، آن حضرت در

پاسخ فرمود: «ان هذا المال ليس لي ولالك و انما هو في للمسلمين، جلب اسيافهم، فان شركتهم في حربهم، كان لك مثل حظهم»;{7} اين اموال كه مي بيني نه مال من و نه از آن تواست، غنيمتي گرد آمده از مسلمانان است كه با شمشيرهاي خود به دست آوردند، اگر تو در جهاد همراهشان بودي، سهمي همچون سهم آنان داشتي/

به هر حال نمود عدالت آن خورشيد فروزان عالم هستي چنان است كه نويسنده اي مسيحي درباره آن حضرت كتابي مي نويسد و عنوان آن را علي صداي رساي عدالت انساني قرار مي دهد.{8}

[1].نهج البلاغه، حكمت 437/

[2].لازم به يادآوري است كه اين كلام به معناي مذمت جود نيست؛ چنان كه توضيح داده خواهد شد/

[3].نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، حكمت 437/

[4].نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، خطبه 15/

[5].شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 1، ص 270، چاپ كتابخانه آيت الله مرعشي/

[6].عبدالله بن زمعه كسي است كه پدر و عمو و برادرش در جنگ بدر به دست مسلمانان كشته شدند، جد او أسود، رسول خدا را فراوان آزار مي داد، اما او از ياران امام علي(ع) شد و فكر مي كرد، در تقسيم بيت المال به او بيشتر توجه مي شود، اما پاسخ قاطع امام او را بيدار كرد/

[7].نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، خطبه 232/

[8].علي و حقوق بشر، جورج جرداق، ترجمه عطامحمد سردارپناه، مؤسسه انتشارات فراهاني تهران/

چرا كسي به فكر وضع معيشتي مردم نيست ؟ چرا عده اي خانه و ماشين آن چناني دارند؟ وعده اي به زحمت مي توانند نان شبشان را تهيه كنند؟ چرا در يك مملكت اسلامي كسي به فكر تهيدستان نيست .

پرسش

چرا كسي به فكر وضع معيشتي مردم نيست ؟ چرا عده اي خانه و ماشين آن چناني دارند؟ وعده اي به زحمت مي توانند نان شبشان را تهيه كنند؟ چرا در يك مملكت اسلامي كسي به فكر تهيدستان نيست .

پاسخ

خوشبختانه در اين روزها شاهديم مقام معظم رهبري در ديدار با نمايندگان مجلس ششم , دررهنمودهاي خود, مهم ترين مسئله اي را كه مطرح كردند, وضع معيشتي مردم بود. همهء مسئولان جمهوري اسلامي ايران از اين مسئله رنج مي برند و منتظرند به تدريج وضع اقتصادي مردم بهبود يابد. همان طور كه شمااشاره كرديد, اين وضع بسيار تأسف بار و رقت آميز است كه عده اي اين همه اموال باد آورده را جمع و ذخيره واسراف كنند و عده اي به نان شب خود محتاج باشند! براي تعديل ثروت ها و كمك به خانواده هاي مستضعف وآسب پذير بايد فكري جدّي كرد. نبايد منتظر اقدامات آينده و وعدهء سرخرمن شويم . بايد همهء ملت مسلمان دست در دست يك ديگر و با بسيج عمومي به ياري تهيدستان بشتابند و حال كه مسئولان و دولتمردان نمي توانند كاري اصلاحي براي مردم انجام دهند, كساني كه وضع نسبتاً خوبي دارند, گذشت و فداكاري كنند وبه ياري نيازمندان بشتابند.

در شهري كه بنده زندگي مي كنم , تبعيض هايي در سطح ادارات به چشم مي خورد. يك عده كه وضع مالي خوبي دارند و شايد چند جا خانه داشته باشند, در بهترين نقطهء شهر به آنان زمين واگذار مي شود, ولي به افرادي كه نه خانه دارند و نه امكاناتي , در جاهاي پست با هزار مشكلا

پرسش

در شهري كه بنده زندگي مي كنم , تبعيض هايي در سطح ادارات به چشم مي خورد. يك عده كه وضع مالي خوبي دارند و شايد چند جا خانه داشته باشند, در بهترين نقطهء شهر به آنان زمين واگذار مي شود, ولي به افرادي كه نه خانه دارند و نه امكاناتي , در جاهاي پست با هزار مشكلات پس از مدت ها يك قطعه زمين مي دهند! تقاضامي كنم اين مطلب را به مسئولان متذكر شويد.

پاسخ

برادر عزيز و گرامي ! از جنابعالي تشكر مي كنيم . مشكلي كه مطرح كرده ايد, متأسفانه فراگير است .شايد در بيشتر مواضع و در بخش هاي مختلف , اين تبعيض ها وجود دارد و اين ناشي از فساد اداري است كه بايدتحوّلي جدّي در نظام ادارات كشور به وجود آيد. اگر با اين گونه تبعيض ها كه فراوان است , مبارزهء جدّي بشود,بسياري از بدبيني ها و ناهنجاري هاي جامعه افول پيدا مي كند. ما سعي مي كنيم مشكل شما را به مسئولان و درصورت توان به فرماندار سراوان ابلاغ كنيم و نامه اي به فرماندار مي نويسيم تا بداند اين تبعيض ها به گوش مقامات مي رسد.

چرا مسئولان كشور از فرماندار و شهردار يك شهر كوچك تا استانداران، وزرا و نمايندگان مجلس و رؤساي سه قوه مانند اكثر مردم زندگي نمي كنند، بلكه از بهترين امكانات زندگي، ساختمان ها و اتومبيل ها برخوردارند در حالي كه اكثر مردم از ابتدايي ترين امكانات بي بهره اند

پرسش

چرا مسئولان كشور از فرماندار و شهردار يك شهر كوچك تا استانداران، وزرا و نمايندگان مجلس و رؤساي سه قوه مانند اكثر مردم زندگي نمي كنند، بلكه از بهترين امكانات زندگي، ساختمان ها و اتومبيل ها برخوردارند در حالي كه اكثر مردم از ابتدايي ترين امكانات بي بهره اند و در فقر و فلاكت دست و پا مي زنند؟!

پاسخ

برادر گرامي، غصه ها و درد دل هاي شماما را به ياد داستاني انداخت كه مي گويند: روزي حضرت اميرالمؤمنين از راهي مي گذشت. صداي گريه اي شنيد. به سوي او رفت و از وي دلجويي كرد. سپس پرسيد اي بنده خدا چرا گريه مي كني؟

آيا گرسنه اي، تشنه اي يا بيماري تا به شما كمك كنم؟ آن شخص گفت: نه، به من ظلم شده است. من مظلوم واقع شده ام. حضرت فرمود: پس بيا با هم گريه كنيم. با هم فرياد بزنيم كه من هم مثل تو مظلومم. چه كسي همانند من ظلم شده است؟

قسمتي از غصه ها و ناراحتي هاي ما از قلم شما بيان شده است. اگر چه نمي خواهيم بگوييم هيچ صاحب منصبي نيست كه به درد دل هاي مردم محروم و مستضعف توجه كند، چرا هستند، اما اين گونه افراد دلسوز كه بخواهند همانند اكثر مردم زندگي كنند، در ميان صاحب منصبان آن قدر كم اند كه تحت الشعاع و دور از انظار عمومي مردم قرار گرفته اند. قبول داريم كه هر چه از زمان صدر انقلاب فاصله مي گيريم، فاصله شيوه زندگي برخي از صاحب منصبان با اكثر مردم بيشتر مي شود، اما تذكر سه نكته را لازم مي بينيم:

1 - آيا شيوه زندگي همه صاحب منصبان و دولت مردان حكومت حضرت علي(ع) مثل خود آن حضرت زاهدانه و هم سطح زندگي آحاد مردم

بود؟

براي اين كه واقعيات موجود آن عصر را بهتر متوجه شويم، لازم است خطبه ها و نامه هاي حضرت را در نهج االبلاغه مطالعه كنيم. مخصوصاً نامه هاي زير را كه به اشخاص مختلف نوشته شده است وما شماره آن ها را از روي نهج البلاغه با ترجمه فيض الاسلام ذكر كرده ايم:

1 - نامه 45، خطاب به عثمان بن حنيف، استاندار بصره؛

2 - نامه 43؛ به مصقله، والي بلادي از فارس؛

3 - نامه 41؛

4 - درد دل هاي جان سوز آن حضرت را در نامه 35 كه به عبدالله بن عباس نوشته است بخوانيد.

5 - نامه هاي شماره 20 و 44 را كه براي زياد بن ابيه، معاون و جانشين عبدالله بن عباس كه استاندار بصره و اهواز و فارس و كرمان بود، با دقت مطالعه كنيد.

6 - بالاخره نامه شماره سه را به "شريح بن الحارث" كه منصب قضاوت كوفه را در زمان حضرت و خليفه اول و دوم داشت، مطالعه نماييد كه حضرت با شريح قاضي به خاطر خريد خانه مجلل چگونه خشمگينانه برخورد مي كند.

2 - رهبريت انقلاب، چه در زمان حضرت امام خميني (ره) و چه در عصر حضرت آيت الله خامنه اي حفظ الله تعالي نه تنها پيوسته آحاد مردم مخصوصاً دولت مردان و صاحب منصبان را به ساده زيستي و قناعت و پرهيز از اسراف و همانند توده مردم زندگي كردن توصيه كرده اند، بلكه در زندگي شخصي هيچ گه از بيت المال استفاده نمي كنند و بسيار ساده و زاهدانه زندگي مي كنند. خانه شخصي رهبر انقلاب حضرت آيت الله خامنه اي هم اكنون با يك فرش كه متعلق به جهيزه خانمش است، همراه با چند قطعه موكت مفروش

شده است. فردي كه مسئوليت خريد وسايل خانه رهبري را به عهده دارد، مي گويد: روزي رهبري چند قطعه "قطيفه و حوله" قديمي را به من داد و فرمود: اين ها را ببر بفروش. گفتم: شما دختر عزب داريد. بگذاريد براي جهيزيه دخترتان. فرمود: اين ماه براي مخارج منزل كسري آوردم. اين حوله ها را سال ها پيش از انقلاب از مال خودم خريده بودم. ببر بفروش، فعلاً به پول آن نياز داريم.

آيا اين گونه زندگي كردن رهبر انقلاب شباهتي به زندگي حضرت علي(ع) ندارد؟ اگر چه كسي نمي تواند عيناً مثل آن حضرت زندگي كند و به قول خود حضرت: "لا يقاس بآل محمد صلي الله عليه و آله من هذه الامة أحد و لا يسوي بهم من جرت نعمتهم عليه ابداً، هم اساس الدين، و عماد اليقين. اليهم يفي ء الغالي و بهم يلحق التالي و لهم خصايص حق الولايه و فيهم الوصية و الوراثة؛ هيچ كسي را نمي توان با آل محمد(ص) مقايسه كرد. آنان كه از هر جهت از آل محمد بهره مندند، با آن ها برابر نيستند. آل محمد(ص) اساس دين و اركان يقينند. هر آن كه غلو كرده بايد به سوي آنان بازگردد و هر كه عقب گرد نموده. بايد به آنان ملحق شود ويژگي ها و اختصاصات ولايت و زعامت و حكومت از آن آنان است و وصايت وراثت پيامبر(ص) نيز در ميان آنان است".(1)

3 - نبي مكرم اسلام (ص) خطاب به همه امت اسلام فرمود: "كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته، همه شما (نسبت به ديبن و جامعه) نگهبانيد و همه شما نسبت به آن چه كه نگهبانيد، مسئوليت داريد".

نگهباني از قوانين و ارزش هاي دين و

پاسداري از حدود و ثغور احكام الهي، وظيفه قشر و صنف خاصي نيست، بلكه همه آحاد امت در پيشگاه حق تعالي بايد پاسخگو باشند، آن روزي كه خداوند فرمان دهد: "وقفوهم انهم مسئولون".(2) هر كسي در هر مقامي است، موظف مي باشد به اندازه سعي و توان خود در عمل و گفتار به توسعه و تحكيم مباني احكام و قوانين و حكومت اسلامي بپردازد و قرآن را در عرصه عمل، از "مجوريت" خارج سازيم وگرنه اولين كسي كه در قيامت در پيشگاه حق تعالي ازما شكايت خواهد كرد.(3) پيامبر است.

آري بر اساس "حديث ثقلين".(4) تمام بدبختي بشريت به خاطر دور شدن از فرهنگ قرآن و فاصله گرفتن از تعاليم حيات بخش اهل بيت است. آن دو تا قيامت از هم جدا شدني نيستند.

پي نوشت ها:

1 - فيض الاسلام، نهج البلاغه، خطبه 2.

2 - صافات(37) آيه 24.

3 - -"يا رب ان قومي اتخذوا هذا القرآن مجهوراً" فرقان(25) آيه 30.

4 - شيعه و سني از پيامبر نقل كرده اند كه آن حضرت فرمود: "اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي اهل بيتي،ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا ابداً، و انهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض".

مدتي است دولت جمهوري اسلامي , خدمت سربازي را ميفروشد و پول دارها مي خرند و بي پول هابايد اجباراً به خدمت سربازي بروند. آيا اين عمل از عدالت اسلامي است ؟

پرسش

مدتي است دولت جمهوري اسلامي , خدمت سربازي را ميفروشد و پول دارها مي خرند و بي پول هابايد اجباراً به خدمت سربازي بروند. آيا اين عمل از عدالت اسلامي است ؟

پاسخ

خدمت سربازي وظيفهء همهء مسلمانان است و بر همه واجب است كه آمادگي نظامي داشته باشيم تا درمواقع نياز بتوانيم از اسلام و كشور عزيزمان دفاع كنيم . بر پول دارها هم واجب است كه به خدمت سربازي بروند,ولي در برهه اي از زمان به جهت مشكلات اقتصادي مجبور شدند كه خدمت سربازي را بفروشند.

آيا ارفاق كردن به طور مساوي به همة دانش آموزان صحيح است يا بايد مثلاً به دانش آموز زرنگ مثلاً 2 نمره اضاف داد و به ضعيف 1نمره؟ عدالت كدام است؟

پرسش

آيا ارفاق كردن به طور مساوي به همة دانش آموزان صحيح است يا بايد مثلاً به دانش آموز زرنگ مثلاً 2 نمره اضاف داد و به ضعيف 1نمره؟ عدالت كدام است؟

پاسخ

عدالت اين است كه به هيچ كدام از دانش آموزان نمرة اضافي و ارفاقي داده نشود و به هر دانش آموز به همان اندازه كه استحقاق دارد نمره داده شود.

حال اگر معلمي خواست كه نمرة ارفاقي بدهد بايد به هر دانش آموز بر اساس مزاياي انظباطي و اخلاقي نمرة اضافي بدهد و به آنان بفهماند كه اين نمره بر اساس انظباط و اخلاق است.

وقتي كه به مردم و جامعة خودمان نگاه مي كنم احساس مي كنم كه به شدت جامعة ما طبقاتي شده است . جامعة روستايي و شهري و طبقات مختلف شهري وقتي اين چيزها را مي بينم ناراحت مي شوم به طوري كه حتي نسبت به دين و معنويت بي تفاوت مي شوم علّت اين مسئله چيست؟

پرسش

وقتي كه به مردم و جامعة خودمان نگاه مي كنم احساس مي كنم كه به شدت جامعة ما طبقاتي شده است . جامعة روستايي و شهري و طبقات مختلف شهري وقتي اين چيزها را مي بينم ناراحت مي شوم به طوري كه حتي نسبت به دين و معنويت بي تفاوت مي شوم علّت اين مسئله چيست؟

پاسخ

برادر عزيز و دانشجوي گرامي! با درود و سلام خدمت شما اميدواريم در پناه خداوند متعال در تمامي مراحل زندگي .

در مورد سؤال شما بايد عرض شود كه جامعة ايران از قديم يك جامعة طبقاتي بوده و حتي گوي سبقت از برخي از كشورها مي ربود در زمان هاي قبل از انقلاب كه ما شاهد آن بوديم كأنّ روستائيان، خدمتكار شهرنشينان بودند . بايستي امكانات غذايي از قبيل شير و ماست و پنير و تخم مرغ و ميوه را براي شهرنشينان تهيه بكنند و تحت فشار زندگي همراه با كمبودهاي فراوان زندگي سختي را بگذرانند حتي اگر زني از روستائيان مي خواست زايمان كند يك وسيله نقليه پيدا نمي شد او را به شهر برساند در همان روستا يا در بين راه از بين مي رفت در روستاها نه بهداشتي در كار بود، نه جاده اي ، نه تلفن، نه برق، نه مخابرات، نه پزشك و درمانگاه. انقلاب اسلامي به وجود آمد. در حالي كه شاه و دارو دستة او بسياري از امكانات كشور را به خارج منتقل كردند و اموال زيادي را در كشورها و بانك هاي خارجي ذخيره كردند كه هنوز هم فرزندان شاه معدوم و خاندان او از آن ها استفاده مي كنند به اضافة پول هاي فراوان

و تجهيزات هواپيماهاي جنگي و غير جنگي كه از آمريكا خريداري شده بود به ايران انتقال ندادند و اموال فراواني در كشورهاي غربي و آمريكا مصادره شد. در همين حال جنگي فرسايشي بر ايران تحميل كردند و بيشتر شهر ها و امكانات كشور را از بين بردند و اگر رشادت و جوانمردي مردم و به خصوص جوانان مؤمن اين كشور نبود الآن هيچ براي ايران باقي نمي گذاشتند نه عزّت و آبرويي نه امكاناتي. بعد از جنگ دوران سازندگي شروع شد در مدت كوتاهي تمامي شهرهاي تخريب شده ساخته شد . كارخانه ها به كار افتاد راه ها ساخته شد حتي به روستاهاي دور افتاده راه و برق و تلفن و حتي گاز رسانده شد دانشگاه هاي فراواني ساخته و به راه انداخته شد و كشوري كه قبل از انقلاب پر از پزشك هاي هندي و پاكستاني بود الآن آنقدر پزشك دارد كه مي تواند به كشورهاي ديگر صادر بكند قبل از انقلاب مهندسان ما اجازه نداشتند حتي يك پيچ هواپيما را به دون اجازة مستشاران آمريكايي باز كنند الآن نه تنها انواع ماشين ها در داخل به دست متخصصان داخلي ساخته مي شود بلكه صنعت هواپيماسازي و كشتي سازي شروع شده است. بحمدالله الآن زمينة رشد و تكامل در تمامي زمينه ها براي تمامي افراد مملكت فراهم است. بايد همه همّت كنند در اين راه قدم هاي مثبتي بردارند. در اين راستا طبيعي است كه برخي از افراد با زرنگي ها و تدبيرها از برخي از امكانات سوء استفاده كنند و براي خود و خاندان خود امكانات ويژه اي را به جيب بزنند . دولت

بايد جلوي باند بازي ها و زد و بند ها و رشوه خواري ها را بگيرد و نگذارد دزدان شب و غارتگران روز از اين فرصت ها سوء استفاده كنند. بد عمل كردن برخي از افراد دليل نمي شود كه ما نسبت به اصل نظام و نسبت به اسلام بدبين بشويم.

اسلام به ذات خود ندارد عيبي هر عيب كه هست از مسلماني ما ست

پارتي بازي در مسائل اجتماعي را توضيح دهيد.

پرسش

پارتي بازي در مسائل اجتماعي را توضيح دهيد.

پاسخ

پارتي بازي ربودن حق ديگران است. تضييع حق ديگران بدون رضايت آنان حرام است. افرادي كه در جامعه زندگي مي كنند بايد حقوق مدني خود و ديگران را مراعات كنند. از اين رو در اسلام حق همسايگي كنار حق مسلماني، برادري و خويشاوندي قرار گرفته است. ضايع كردن حقوق ديگران باعث هرج و مرج اجتماعي و قانون شكني مي شود. رعايت قانون از بديهيات جامعة سالم انساني است. در اسلام بر رعايت حق حيوانات تأكيد فراوان شده، بنابراين پارتي بازي اوّلاً رعايت نكردن قوانين اجتماعي است، ثانياً پايمال كردن حق ديگران است، ثالثاً در بعضي موارد باعث رواج عادت بد رشوه خواري بين كارمندان يا افراد ديگر مي شود. در اين صورت آنان كه توانايي دادن رشوه ندراند با مشكلات رو به رو خواهند شد.

1 آيت الله فاضل، جامع المسائل ج 1، ص 179، ص 686.

2 توضيح المسائل مراجع، ج1، مسئلة 27.

3 توضيح المسائل مراجع، ج1، مسئلة 170.

4 توضيح المسائل مراجع، ج 1، مسئلة 27.

5 مستفاد از مكاسب محرمة امام خميني، ج1، ص 285.

6 آيت الله فاضل، جامع المسائل، ج 2، ص 968.

7 همان، ج1 ص 385.

8 آيت الله مكارم، استفتائات جديد، ج 1، ص 485.

9 آيت الله فاضل، جامع المسائل، ج 1، ص 468.

10 آيت الله تبريزي، استفتائات جديد، ج 1، ص 403.

آيا گراني تمام مي شود، يعني تا كي مي خواهد ادامه پيداكند؟

پرسش

آيا گراني تمام مي شود، يعني تا كي مي خواهد ادامه پيداكند؟

پاسخ

اقتصاد دانان و مجريان امور اقتصادي مي گويند: چون اقتصاد ايران از پايه و اساس خراب بوده و همه اش بر پاية نفت و ذخائر ارضي استوار بوده است براي بيرون رفتن از اين وضع بايد برنامه هاي طولاني مدت پنج سالة اول و دوم و سوم و... اجرا شود تا كم كم اقتصاد كشور سر و سامان بگيرد و روال و و جريان طبيعي خود را بيابد. در اين مدت طبيعي است كه فشارهاي زيادي بر مردم وارد مي شود. براي اين كه اين فشار كم تر بر مردم اثر بگذارد، دادن سوبسيد براي ارزاق عمومي و برخي از اقلام ديگر اين فشار را كم تر مي كند. در هر صورت اقتصاد كشوري اگر بيمار باشد، مانند مريضي است كه در بيمارستان بستري شده است بايد بعضي از دردها را تحمل كند تا كم كم بهبودي حاصل شود. در اين مدت با تنش ها و كمبودها و دردها همراه است و بخش ها را بايد تحمل مي كند. مسئولان اقتصادي كشور مي گويند: همان طور كه در زمان جنگ بايد مردم شدائد و مصيبت ها و كمبودها را تحمل كنند، براي برون رفت از وضع بد اقتصادي بايد مدتي تحمل و صبر و استقامت داشته باشند.

البته گراني عوامل ديگر نيز دارد:

1 _ بيجا مصرف شدن برخي از هزينه ها و تكرار كاري ها و ناهماهنگي بين ارگان هاي دولتي مثلاً ادارة گاز و سازمان آب و شهرداري در برخي از مواقع هماهنگي نيست يك سازمان خيابان را مي كند، پس از مدتي آن را آسفالت مي كنند، دوباره ادارة ديگر مي كند. تكرار كارها و ناهماهنگي ها باعث هزينه هاي

سرسام آور مي شود.

از خرج هاي بيهوده وجود روزنامه هاي متعدد است در حالي كه تمامي مطالب آن ها تكراري و همنواخت است

2 _ وجود تبعيض و عدم نظارت بر استفادة صحيح از هزينه ها و مخارج باعث مي شود كه هزينه ها به برخي جاها مي رسد و به برخي نمي رسد، مثل اين كه بودجه به برخي از مناطق شهر بيش تر مي رسد و در برخي مناطق كم تر هزينه مي شود.

در هر صورت تا عوامل گراني برطرف نشود و توليد زياد نشود و نظارت صحيح و قاطع در كار نباشد و جلوي اسراف كاري ها گرفته نشود، اقتصاد بيمار ديرتر بهبودي حاصل خواهد كرد. البته دست دشمنان خارجي و تحريم هاي خارجي نيز در اين زمينه ها دخالت دارد.

آيا اختلاف طبقاتي در جامعه بايد باشد) اگر نه، پس چه كسي كارهاي سطح پايين جامعه را انجام دهد؟ اگر آري، پس عدالت اجتماعي چه مي شود؟

پرسش

آيا اختلاف طبقاتي در جامعه بايد باشد) اگر نه، پس چه كسي كارهاي سطح پايين جامعه را انجام دهد؟ اگر آري، پس عدالت اجتماعي چه مي شود؟

پاسخ

عدالت اجتماعي اين است كه روابط مردم با يكديگر براساس عدالت و حفظ حقوق و عدم تجاوز به حقوق يك ديگر باشد و كسي به ديگري ظلم و تجاوز نكند و زمام داران و سردمداران حكومت حق مردم را رعايت نمايند و درباره آنان ستم نكنند.

مرتضي مطهري، بيست گفتار، ص 49؛ مصطفي حسيني دشتي، معارف و معاريف، ج 7، ص 291، ماده عدالت.

بنابراين عدالت اجتماعي بدين معنا است كه مردم اعم از زمامداران و اقشار مختلف جامعه حقوق يكديگر را رعايت كنند و نسبت به همديگر ستم روا ندارند. نه به اين معنا كه همه افراد جامعه رئيس جمهور باشند، يا رئيس مجلس باشند، يا استاد دانشگاه چون اين مسئله، نشدني است. اصولاً فلسفه زندگي اجتماعي بشر اين است كه انسان نيازهاي گوناگون دارد و به تنهايي قادر نيست همه آن ها را برآورده كند. از اين رو زندگي اجتماعي تشكيل داد تا با تعاون و همكاري يك ديگر به ضرورت هاي زندگي دست يابد.

پس عدالت اجتماعي وجود شغل ها و پست هاي مختلف در جامعه منافات ندارد. اگر در هر جامعه اي كه ضرورتاً داراي افراد مختلف و پست هاي متعدد و شغل هاي متفاوت است، مردم حقوق متقابل را رعايت نمايند، عدالت اجتماعي برقرار است و اگر رعايت نكردند، عدالت اجتماعي لگدمال شده است.

پست ها و شغل هاي دولتي هم اگر طبق شايستگي افراد تقسيم شود و در هر مسندي فرد لايق گذاشته شود، مطابق عدالت اجتماعي است و اما اگر براساس پول

يا پارتي يا رشوه و يا ملاك هاي ديگري غير از لياقت اشخاص تقسيم كار نشود، برخلاف عدالت اجتماعي است.

علّت اين كه در جامعه اسلامي، فساد و تباهي وجود دارد چيست؟

پرسش

علّت اين كه در جامعه اسلامي، فساد و تباهي وجود دارد چيست؟

پاسخ

علت فساد و تباهي در جامعه به دو گروه بر مي گردد: گروهي كه عامل به اين امور هستند و به فساد و تباهي دامن زده و يا آن را گسترش مي دهند و گروهي كه نظاره گر اين امور هستند. آنان كه عامل فسادند و خودشان در آن غوطه ورند، عوامل متعدّد اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و... مي تواند علّت آن باشد.

در بخش اقتصادي، كساني كه صرفاً به فكر منافع خود و تأمين هر چه بيشتر خواسته و شهوات هستند و اشتهاي سيري ناپذير در جمع ثروت به هر طريق و تكاثر و زياده خواهي دارند و در اين راه در پايمال كردن حقوق ديگران و استفاده از هر ابزار و شيوه اي دريغ نمي كنند. در بخش فرهنگي كه محسوس تر است، انواع و اقسام رسانه هاي ارتباطي با شيوه هاي مختلف تبليغاتي و با وقت گذاشتن روي نيازهاي غريزي انسان ها عمل مي كنند.

جهان غرب به خاطر شهوت پرستي و زياده خواهي و به جهت منافع اقتصادي و براي سلطه سياسي و فرهنگي از هيچ كوششي در اين مسير فروگذاري نمي كند. با صرف نظر از علل ايجاد كننده فساد و تباهي و عاملين به آن ها، بخشي از اين همه فساد مربوط به خود ما است كه نظاره گريم.

اگر در جامعه اسلامي شاهد انواع فسادها مي باشيم، به دليل عمل نكردن به اسلام و دستورهاي دين است.

از قرآن مجيد و روايات معصومين استفاده مي شود كه اصلاح جامعه بشري بدون ايمان و دعوت به حق و مبارزه با فساد ممكن نيست. از آيه "كنتم خير امت أخرجت للناس تأمرون بالمعروف و

تنهون عن المنكر و تؤمنون باللَّه".(1) بر مي آيد كه مسلمانان تا زماني يك امت ممتاز محسوب مي شوند كه امر به معروف و نهي از منكر نمايند و هرگاه اين دو را ترك كنند، نه بهترين امت اند و نه به سود جامعه بشريت خواهند بود.

امام باقر(ع) در اين باره مي فرمايد: "امر به معروف و نهي از منكر دو فريضه بزرگ الهي است كه بقيه فرائض با آن ها بر پا مي شوند و به وسيله اين دو، راه ها امن مي گردد و كسب و كار مردم حلال مي شود. حقوق افراد تأمين مي گردد و در سايه آن زمين ها آباد و از دشمنان انتقام گرفته مي شود و در پرتو آن كارها سر و سامان مي گيرد".(2)

بنابراين اگر خواهان اصلاحات در بخش هاي مختلف اجتماع اعم از بخش هاي اداري، اقتصادي، قضايي، سياسي و غيره مي باشيم، بايد فرهنگ نظارت عمومي و امر به معروف و نهي از منكر را در جامعه حاكم سازيم.

پي نوشت ها:

1. آل عمران (3) آيه 110.

2. وسائل الشيعه، ج 11، ص 395.

چرا در جامعه اسلامي شاهد اين همه ظلم و ستم مي باشيم، در حالي كه خدا ناظر بر عمل ما است؟

پرسش

چرا در جامعه اسلامي شاهد اين همه ظلم و ستم مي باشيم، در حالي كه خدا ناظر بر عمل ما است؟

پاسخ

اگر منظور، ظلم آحاد جامعه و عدم رعايت حقوق يكديگراست، بديهي است كه يكي از علل اصلي آن را بايد در ضعف ايمان و باورهاي مذهبي جستجو كرد، زيرا علت و انگيزة ستم به فرمايش امام علي(ع) حرص، خودكامگي، جاه طلبي، خشم و كينه توزي است. همه اين عوامل حاكي از فراموشي خدا و سست بودن عنصر ارزشمند ايمان به خدا است. كسي كه خدا را در نظر داشته باشد و از حساب روز جزا بترسد، هرگز حقوق ديگران را پايمال نمي كند، بلكه از ستم هراس دارد، چنان كه امام علي(ع) مي فرمايد: "به خدا سوگند! اگر شب ها را بر بستر خارهاي سعدان به صبح آورم و دست و پايم به غُل و زنجير كشيده شود، تحملش برايم بسي دلپذير تر از آن است كه در قيامت خدا و رسولش را در حالتي ملاقات كنم كه به بنده اي از بندگانش ستم روا داشته يا از دنيا چيزي به ناحق برگرفته باشم".(1)

اما اگر منظور از سؤال ظلمي باشد كه از سوي دستگاه هاي اجرائي بر مردم صورت مي گيرد، بايد آن را معلول عوامل زير دانست:

بي كفايتي بعضي از مسئولان، عدم اجراي صحيح قانون، كوتاهي دستگاه هاي قضايي، فقدان قانون جامعه كه جلو بي عدالتي ها را بگيرد، اتخاذ تصميم هاي عجولانه و ناپخته، عدم اطلاع كافي مسئولان از واقعيت هاي جامعه و يا نفوذ عناصر وابسته به اجانب و غير متعهد. بر اين باوريم كه اگر به اسلام عمل شود

و مجريان قانون اوّلاً به احكام اسلام آشنا باشند، ثانياً در اجراي آن خود را متعهد بدانند، ثالثاً از تجربيات كشورهاي موفق بهره مند گردند، رابعاً خود را از مردم بدانند و دردهاي آنان را حس نمايند و خامساً عنصر دنياپرستي و هواپرستي را از خود دور كنند، ديگر شاهد ظلم و ستم در جامعه نخواهيم بود. اميدواريم اين امر هر چه زودتر محقق گردد. البته بايد اذعان كرد كه با وجود كاستي ها، نظام اسلامي در مقايسه با نظام هاي ديگر، نقاط قوّت بسياري دارد و در مواردي در جهت تحقيق عدالت اجتماعي موفق بوده است مانند: گسترش خدمات عمومي مانند برق و گاز و تلفن و توسعه مراكز آموزشي و دانشگاهي و خودكفايي در بخش هايي از امور كشاورزي و صنعتي و قطع وابستگي ها و حاكميت مردم بر سرنوشت خود.

پي نوشت ها:

1. نهج البلاغه، خطبه 215 فيض الاسلام.

زندگي پيامبر(ص) در سطح پايين ترين افراد جامعه بود، اما بسياري از بزرگان كشور در سطح بسيار بالا و مرفه زندگي مي كنند، آيا واقعاً آن ها مي توانند وضعيت انسان هاي سطح پايين جامعه را بفهمند و مشكلات آنان را درك كنند؟

پرسش

زندگي پيامبر(ص) در سطح پايين ترين افراد جامعه بود، اما بسياري از بزرگان كشور در سطح بسيار بالا و مرفه زندگي مي كنند، آيا واقعاً آن ها مي توانند وضعيت انسان هاي سطح پايين جامعه را بفهمند و مشكلات آنان را درك كنند؟

پاسخ

حقيقت آن است كه نبايد همة رهبران حكومت اسلامي را زير سؤال برده و آنان را متهم به ثروت اندوزي و دنيا گرايي نمود. رهبران حكومت اسلامي را مي توان به سه گروه تقسيم نمود:

1) عده اي از رهبران جامعه اسلامي، زهد و ساده زيستي را رعايت كرده و مانند توده مردم زندگي مي كنند. نمونه بارز آن امام راحل(س) است كه يكي از زاهدترين انسان ها بود. امروزه جهانيان وي را به عنوان رهبر موفق قبول داشته و ساده زيستي وي جهانيان را شگفت زده نموده است. امام نه تنها ساده زيست مي نمود كه همة رهبران و مسئولان حكومت را به ساده زيستي فرا مي خواند.

در حوزه هاي علميه نيز مراجع و رهبران ديني، ساده زيستي را رعايت نموده و ساده زندگي نمودن آن ها مي تواند الگوي خوبي براي ديگران باشد.

2) برخي از رهبران هستند كه مانند گروه اوّل نيستند، ولي زندگي آنان به گونه اي است كه در شأن يك رهبر جامعه اسلامي است و افكار عمومي نيز آنان را متهم به دنيا گرايي نمي كند؛ يعني زندگي آنان قابل قبول بوده و تا اندازه اي درد و مشكلات مردم را درك مي كنند. آنان كساني هستند كه در مسير زندگي خود درد و رنج فقر را چشيده و يا در جامعه با فقيران و محرومان، در

ارتباط هستند؛ مضافاً بر اين كه برخي از اين گروه به رغم آن كه امكانات در اختيار دارند، به گونه اي زندگي مي كنند كه بين آن ها و مردم فاصلة چنداني نباشد.

3) گروهي از رهبران جامعه _ همان گونه كه اشاره كرده ايد _ كساني هستند كه ساده زيستي را رعايت نكرده و چگونگي زندگي آنان با شاخصه هاي جامعة ديني همسويي ندارد. اينان كساني هستند كه بايد در رفتار خود تجديد نظر كنند. يكي از آسيب هاي جدي نظام جمهوري اسلامي ايران، عدم رعايت ساده زيستي مي باشد كه بارها حضرت امام(ره) به آنها هشدار داده است.

اينان بايد بيشتر از همه سفارش امام علي(ع) را مورد توجه قرار دهند، آن جا كه رهبران جامعه را به زهد فرا مي خواند و يكي از علل آن را همدردي با فقيران مي داند. امام علي(ع) يكي از علل زهد گرايي خود را همدردي با فقرا خوانده و فرمود: "چگونه ممكن است هواي نفس بر من غلبه كند و مرا به سوي بهترين خوراك ها بكشاند، در صورتي كه شايد در حجاز يا "يمامه" افرادي يافت شوند كه اميد يك قرص نان را هم ندارند و دير زماني است كه شكمشان سير نشده است؟! آيا سزاوار است شب را صبح كنم، در صورتي كه در اطرافم شكم هاي گرسنه و جگرهاي سوزان قرار دارد؟!".(2)

يكي از علت هاي اساسي كه حضرت امير(ع) اين شيوه را در زندگي خود بر گزيده، قرار گرفتن در رأس حكومت و رهبري جامعة اسلامي است. وظيفة رهبران و مسئولان جامعة اسلامي از اين جهت بيشتر است. يكي از علت هاي آن آشنا

شدن بهتر با دردها و مشكلات انسان ها و چگونگي زندگي آن ها است تا زماني كه انسان با مشكلات و سختي ها زندگي نكند، نمي تواند مشكلات و سختي هاي ديگران و تودة مردم را درك نمايد. حضرت علي(ع) صراحتاً آن را در نامه خود به عثمان بن حنيف و خطبه ها و نامه هاي ديگر بيان داشته، در كلمات و سخنان امام(ره) و حضرت آيت الله خامنه اي نيز به آن اشاره شده است.

پي نوشت ها:

1. نهج البلاغه، خطبة 207.

2. سيري در نهج البلاغه، ص 227 _ 228.

در كشور اسلامي ما چرا اين قدر بي عدالتي وجود دارد؟ مگر اسلام دين عدالت نيست و اكثر مردم كشور ما مسلمان نيستند؟

پرسش

در كشور اسلامي ما چرا اين قدر بي عدالتي وجود دارد؟ مگر اسلام دين عدالت نيست و اكثر مردم كشور ما مسلمان نيستند؟

پاسخ

معناي اسلامي بودن يك كشور و مسلمان بودن افراد، اين نيست كه در آن جامعه همه شاخصه هاي عدالت رعايت شود. در جامعه اي كه در صدد تشكيل جامعة آرماني است و رهبر آن را انسان هاي غير معصوم بر عهده دارند، نبايد انتظار داشت كه در آن حقوق همة انسان ها به صورت كامل و تمام رعايت شود و هيچ ظلمي در آن وجود نداشته باشد؛ زيرا براي از بين بردن ظلم و ايجاد عدالت _ در ابعاد گسترده آن، بايد زمينه ها به وجود آمده و موانع رفع گردد. همه انبيا و رهبران الهي در صدد تشكيل مدينه فاضله بودند، ولي عملاً موفق نشدند، زيرا عدالت ستيزان نگذاشتند كه قسط و عدالت به وجود آيد. از سوي ديگر مردم نيز از نظر فكري به آن حد نرسيده بودند كه خود به گسترش عدالت پرداخته و با ستمگران و ناهنجاري ها مبارزة همه جانبه داشته باشند.

بي ترديد امام علي(ع) طلايه دار و منادي عدالت بود، ولي وي نيز نتوانست عدالت همه جانبه را به وجود بياورد؛ زيرا افكار عمومي آمادگي پذيرش عدالت امام را نداشته و سياست هاي عادلانه امام را دشمنان وي و حتي مردم عادي و در برخي موارد ياران او بر نمي تابيدند.

البته اين مطلب را نبايد از نظر دور داشت كه در جامعه اسلامي ايران بايد عدالت بيشتر از اين رعايت شود و جامعه ما بهتر از اين كه است، بايد باشد، زيرا در جامعه اي كه

بر اساس قانون اسلامي اداره مي شود و مردم آن را مسلمانان تشكيل مي دهند، انتظار مي رود كه در آن عدالت بيشتر رعايت شود. بر اساس ضرورت حاكميت عدالت است كه بارها مقام معظم رهبري، مسئولان نظام را به برقراري عدالت و تبعيض زدايي فرا خواند. رسيدن به مهم ترين و اصلي ترين نياز جامعه و انسان ها يا حتي نزديك شدن به آن (كه هدف از بعثت پيامبران در قرآن برقراري قسط و عدل شناخته شده) تلاش همه جانبه اي را هم از طرف مردم مسلمان و هم از طرف مسئولان و حاكمان مي طلبد.

دولتمردان بايد سعي كنند كه در تصميم گيري ها و تعريف سياست ها به گونه اي عمل كنند كه زمينه هاي بي عدالتي از بين برود. مردم نيز بايد با رعايت حقوق يكديگر و پرهيز از زياده خواهي و زياده طلبي با عوامل بي عدالتي مبارزه كرده و عوامل و زمينه هاي گسترش عدالت را فراهم نمايند؛ زيرا حكومت و مردم مكمل يكديگر در ايجاد و گسترش عدالت هستند.

1-چرا در مملكت ما دروغ، دزدي، رشوه خواري و مفاسد اجتماعي فراوان شده است؟

اشاره

متأسفانه عليرغم اهتمام فراوان دين مقدس اسلام و بزرگان الهي بر رعايت عدالت اجتماعي در تمامي عرصه هاي جامعه، و تأكيدات فراوان امام راحل(ره) و مقام معظم رهبري در اين خصوص، هنوز در جامعه

پرسش

چرا در مملكت ما دروغ، دزدي، رشوه خواري و مفاسد اجتماعي فراوان شده است؟

متأسفانه عليرغم اهتمام فراوان دين مقدس اسلام و بزرگان الهي بر رعايت عدالت اجتماعي در تمامي عرصه هاي جامعه، و تأكيدات فراوان امام راحل(ره) و مقام معظم رهبري در اين خصوص، هنوز در جامعه اسلامي، شاهد وجود برخي از بي عدالتي ها مي باشيم كه به هيچوجه زيبنده حكومت و جامعه اسلامي نبوده، و نظام اسلامي موظف به مبارزه و محو تمامي گونه هاي بي عدالتي در جامعه مي باشد. بر اين اساس راهكارهاي اقدامات مبارزه اصولي با بي عدالتي هاي موجود در جامعه را مي توان در موارد زير به صورت مختصر بيان كرد:

الف _ توجه جدّي به رعايت عدالت اجتماعي در برنامه ريزي هاي توسعه و سازندگي كشور:

پس از دوران دفاع مقدس و آغاز دوران بازسازي كشور، مدلي براي توسعه اقتصادي و اجتماعي در پيش گرفته شد كه موجب بروز تضادهاي ارزشي و فاصله گرفتن جامعه ازشاخص هاي مطلوب گرديد. به گونه اي كه توسعه، نتايج عكس خود را ظاهر ساخت و فاصله ها را تشديد نمود.

اين عامل در برخي از تحليل ها و تحقيقات به عمل آمده، عامل اصلي افول ارزشها و ايجاد نابرابري در جامعه دانسته شده است. حضرت آيت الله خامنه اي ضمن انتقاد از اين روند، مي فرمايند:

"در اين مرحله از انقلاب، هدف عمده عبارت است از ساختن كشور نمونه كه در آن، رفاه مادي همراه با عدالت اجتماعي و توأم

با روحيه و آرمان انقلابي، با برخورداري از ارزش هاي اخلاقي اسلام، تأمين شود. هر يك از اين چهار ركن اصلي ضعيف يا مورد غفلت باشد، بقاي انقلاب و عبور از مراحل گوناگون آن ممكن نخواهد شد"، (1).

در جاي ديگر مي فرمايند: "در نظام جمهوري اسلامي ايران اساس همه فعاليت ها بايد مبتني بر عدالت باشد، زيرا قسط و عدل از همه آرمان ها و اهداف نظام اسلامي والاتر و بارزتر است و بر اين اساس رونق و شكوفايي اقتصادي هنگامي خوب و ارزشمند است كه جهت آن مبتني بر اقامه قسط و عدل در جامعه باشد. رشد اقتصادي در جامعه ما هدف اصلي هم نيست، بلكه رشد اقتصادي جزئي از هدف ماست و جزء ديگر عبارت از عدالت است... هر برنامه اقتصادي آن وقتي معتبر است كه يا خودش به تنهايي، يا در مجموع برنامه ها ما را به هدفِ عدالت نزديك كند، و الا اگر ما را از عدالت اجتماعي دور كند، فرض بر اين كه به رشد اقتصادي منتهي بشود كافي نيست"،(2).

ب ) برخورد فيزيكي، مصادره و بازپس گيري اموال غاصبان و صاحبان ثروت هاي نامشروع و بادآورده:

امام علي(ع) دو اقدام مهم و انقلابي را سرلوحه اقدامات حكومت عدلِ خويش قرار دادند:

1_ مصادره و باز پس گيري اموال غاصبان

2 _ احياي سنت برابري و مساوات در بهره مندي از بيت المال.

حضرت آيت الله خامنه اي در اين زمينه مي فرمايند: "... با قوانين لازم و تأمين امنيت قضائي در كشور بساط تجاوز و تعدّي به حقوق مظلومان و دست اندازي به حيطه مشروعِ زندگي مردم، جمع شود..."، (3).

در فرمان مبارزه با فساد كه در يازدهم ارديبهشت ماه 1380 خطاب به سران سه

قوه صادر فرمودند بر اين امر مهم تأكيد نمودند كه خود بيانگر، عزم، همدلي و همكاري قواي سه گانه با برنامه ريزي هاي دقيق و حساب شده براي ريشه كن كردن فساد و تحقق عدالت اجتماعي مي باشد.

ج ) پيشگيري از پيدايش ثروت ها و ثروتمندان نامشروع جديد: يكي ديگر از راه هاي مبارزه با وجود بي عدالتي در جامعه، جلوگيري از روي آوردن و دلباختگي واليان و كارپردازان حكومتي به اندوختن ثروت و افزودن بر حجم دارايي خويش است. در اين راستا مهم ترين اقدامات پيشگيرانه عبارتند از:

1_ اسوه و نمونه بودن مسؤولان حكومت براي ديگر كارگزاران: امام علي(ع) مي فرمايند: ان الله تعالي فرض علي ائمة العدل ان يقدّروا انفسهم بضعفة الناس، كيلا يتبغ َبالفقير فقره؛ خداوند بر امامان عدل فرض و واجب فرموده، خود را با اقشار ناتوان و محروم جامعه اندازه گيري كنند و زندگي خود را با آنان برابر نهند تا تنگدستي فقير، او را به هيجان نياورد و موجب هلاكت و نابودي او نگردد".(4)

2_ زير نظر گرفتن رفتار اقتصادي نزديكان: حضرت علي(ع) در فرازي از عهدنامه مالك اشتر، در اين زمينه مي فرمايند: "والي را نزديكان و خويشاونداني است كه خوي برتري طلبي و گردن فرازي دارند و در داد و ستد، كمتر حاضر به رعايت انصافند. وظيفه تو، آن است كه ريشه ستم چنين افرادي را قطع نمايي"، (5).

3_ بازرسي، نظارت، حراست و مراقبت دولتي و نظارت بر دارايي كارگزاران: حضرت آيت الله خامنه اي در اين زمينه مي فرمايند: "بايد در گزينش كارمندان دولت دقت لازم صورت گيرد و به دنبال گزينشِ خوبان، نظارت بر كار آنان نيز ضروري است، چون مقام و قدرت، غالبااخلاق

و رفتار مسؤولان را تغيير مي دهد، بنابراين اگر بعد از گزينش حتي افراد پارسا و كاردان، از بالا بر عمل كرد آنان نظارت دقيقي نشود، ممكن است به تدريج تغيير رويه داده و به سبب سستي در انجام وظيفه موجب بي اعتمادي ملت نسبت به دستگاه حكومت اسلامي شوند..."،(6).

د) بالا بردن ميزان آگاهي مردم: با بالا رفتن ميزان آگاهي مردم، درك آنها از حقوقشان افزايش مي يابد و بي عدالتي را نمي پذيرند و به انحاء مختلف براي دستيابي به حقوقشان مي كوشند از اين طريق قشر متوسط گسترش و نقش آنها در تصميم گيري هاي سياسي افزايش مي يابد.

ه) توجه جدّي به گسترش و تثبيت ارزشهاي اسلامي در جامعه: وجود ارزش هاي اسلامي مانند ايمان، تقوا و تعهد موجب اجراي عدالت در سطح جامعه مي شود. قرآن كريم مي فرمايد: " اعدلوا هو اقرب للتقوي"،(7)امام علي(ع) نيز مي فرمايد:" من قد الزم نفسه العدل فكان اوّل عدله نفي الهوي عن نفسه؛ هر كه مي خواهد به حُليه عدل و دادآراسته شود، مي بايست هوا و هوس هاي گوناگون را از خود دور كند،( 8). براي مبارزه با بي عدالتي در جامعه، تحقق باوري عميق، دروني ريشه دارد عقلايي ومبتني بر نظام ارزشي اسلام در مديران جامعه لازم است، به معني كساني كه در دستگاه هاي رسمي تقنيني، اجرايي، قضايي، نظامي، و انتظامي، آموزشي، فرهنگي و تبليغي و نيز دستگاه ها و نهادهاي غير رسمي ولي مؤثر جامعه نقش تعيين كننده، ايفا مي كنند. بايد اين نظام ارزشي در

1_ رفتار حقيقي و حقوقي مديران، 2_ ساختار كلان كشور 3_ برنامه هاي اجرايي، تبلور و تجلّي يابد.

و ) فراهم نمودن امكانات و شرايط و فرصت هاي

مساوي براي همه افراد جامعه از لحاظ تحصيلات، اشتغال، مسكن و رفاه كه در اصول متعددي از قانون اساسي ج. ا. ا. متبلور مي باشد.

براي آگاهي بيشتر ر.ك: فصلنامه حكومت اسلامي، شماره 17، ص 48

شماره 18، ص 26 و ص 56 محمدنقي نظرپور، ارزشها و توسعه، ص 196

علي ذو علم، انقلاب و ارزشها، ص 256 و ص 264

دكتر فرامرز رفيع پور، آناتومي جامعه، ص 480

پي نوشت ها :

1 - حديث ولايت، ج1، ص 286 و 287.

2 - روزنامه رسالت، 9/3/1372.

3 - حديث ولايت، ج1، ص 287.

4 - نهج البلاغه، خطبه 209، ص 325.

5 - نهج البلاغه، نامه 53، ص 441.

6 - فجر انقلاب در بهار قرآن، ص 203 و 205.

7 - مائده (5) آيه 8.

8 - نهج البلاغه، خطبه 87.

پرسش: بعضي از خطيبان جماعت كه در ماه هاي رمضان يا محرم به روستاها مي فرستيد، بر چه اصولي تعيين مي گردند؟

بعضي از آنها حتي از سواد اوليه براي ارشاد مردم برخوردار نيستند و فقط بلدند براي مردم مصيبت تكراري بخوانند!

پاسخ

تبليغ به معناي رسانيدن پيغام مي باشد و در اصطلاح تبليغ ديني به معناي رسانيدن و انتقال پيام ديني مي باشد، آيات و روايات توصيه به تبليغ و نشر فرهنگ ديني كرده اند،

قرآن كريم مي فرمايد: "الذين يبلّغون رسالات الله و يخشونه و لا يخشون احدا الاّ الله و كفي بالله خسيبا؛ آنان كه پيام هاي خدا را ( به خلق خدا) مي رسانند و از او بيم دارند و جز از خدا از كسي ديگر نمي ترسند و (همان) خدا در مراقبت و نظارت بر اعمال بس است".

در ايام تبليغ مبلغان

و مروّجان احكام الهي جهت اقامه وعظ و ارشاد مردم به نقاط مختلف كشور مي روند مناطق مختلف را با فرهنگ اصيل اسلامي و ديني خدا آشنا نمايند. در اين راستا سعي شده از مبلغان و روحانيون در راستاي توانايي هاي علمي و قدرت سخنوري استفاده شود. در اين عرصه ممكن است نقيصه و كمبودي مشاهده شود يا شخصي از توان علمي لازم يا قدرت سخنوري شايسته برخوردار نباشد. اما در هر حال سعي مي شود توزيع مبلغان در سطح كشور براساس توانايي مبلغ و ميزان استقبال مردم از او به عمل آيد و مبلغان با استفاده از ابزارهاي تبليغي و آشنايي با علم روز در جهت پاسخگويي به مشكلات ديني مردم موفق تر مي باشند. اما در هر حال حركت حوزه هاي علميه مخصوصاٌ حوزه مقدسه قم براين اساس است كه روحانيون و مبلغان حوزه ها، افرادي عالم و آگاه به مسايل علمي و مباحث روز باشند و با اين ويژگي براي تبليغ اعزام شوند و در دورترين نقطه ايران منشأ اثر و مروّج دين باشند . حال ممكن است در اين حركت عظيم و گسترده تبليغي كمبودي مشاهده شود يا مبلغي در انجام وظايف تبليغي خود موفق نباشد كه اميد است با بررسي و بازبيني مجدد عملكرد افراد، اين مشكل برطرف شود.

البته اين بخش از دفتر تبليغات اسلامي ، مسؤليتي در مو رد مبلّغان اعزامي ندارد، بلكه صرفاّ به منظور پاسخگويي به سؤالات اعتقادي، فقهي، تاريخي، اخلاقي و... تأسيس شده است.

زندگي پيامبر(ص) در سطح پايين ترين افراد جامعه بود، اما بسياري از بزرگان كشور در سطح بسيار بالا و مرفه زندگي مي كنند، آيا واقعاً آن ها مي توانند وضعيت انسان هاي سطح پايين جامعه را بفهمند و مشكلات آنان را درك كنند؟

پرسش

زندگي پيامبر(ص) در سطح پايين ترين افراد جامعه بود، اما بسياري از بزرگان كشور در سطح بسيار بالا و مرفه زندگي مي

كنند، آيا واقعاً آن ها مي توانند وضعيت انسان هاي سطح پايين جامعه را بفهمند و مشكلات آنان را درك كنند؟

پاسخ

حقيقت آن است كه نبايد همة رهبران حكومت اسلامي را زير سؤال برده و آنان را متهم به ثروت اندوزي و دنيا گرايي نمود. رهبران حكومت اسلامي را مي توان به سه گروه تقسيم نمود:

1) عده اي از رهبران جامعه اسلامي، زهد و ساده زيستي را رعايت كرده و مانند توده مردم زندگي مي كنند. نمونه بارز آن امام راحل(س) است كه يكي از زاهدترين انسان ها بود. امروزه جهانيان وي را به عنوان رهبر موفق قبول داشته و ساده زيستي وي جهانيان را شگفت زده نموده است. امام نه تنها ساده زيست مي نمود كه همة رهبران و مسئولان حكومت را به ساده زيستي فرا مي خواند.

در حوزه هاي علميه نيز مراجع و رهبران ديني، ساده زيستي را رعايت نموده و ساده زندگي نمودن آن ها مي تواند الگوي خوبي براي ديگران باشد.

2) برخي از رهبران هستند كه مانند گروه اوّل نيستند، ولي زندگي آنان به گونه اي است كه در شأن يك رهبر جامعه اسلامي است و افكار عمومي نيز آنان را متهم به دنيا گرايي نمي كند؛ يعني زندگي آنان قابل قبول بوده و تا اندازه اي درد و مشكلات مردم را درك مي كنند. آنان كساني هستند كه در مسير زندگي خود درد و رنج فقر را چشيده و يا در جامعه با فقيران و محرومان، در ارتباط هستند؛ مضافاً بر اين كه برخي از اين گروه به رغم آن كه امكانات در اختيار دارند، به گونه اي زندگي

مي كنند كه بين آن ها و مردم فاصلة چنداني نباشد.

3) گروهي از رهبران جامعه _ همان گونه كه اشاره كرده ايد _ كساني هستند كه ساده زيستي را رعايت نكرده و چگونگي زندگي آنان با شاخصه هاي جامعة ديني همسويي ندارد. اينان كساني هستند كه بايد در رفتار خود تجديد نظر كنند. يكي از آسيب هاي جدي نظام جمهوري اسلامي ايران، عدم رعايت ساده زيستي مي باشد كه بارها حضرت امام(ره) به آنها هشدار داده است.

اينان بايد بيشتر از همه سفارش امام علي(ع) را مورد توجه قرار دهند، آن جا كه رهبران جامعه را به زهد فرا مي خواند و يكي از علل آن را همدردي با فقيران مي داند. امام علي(ع) يكي از علل زهد گرايي خود را همدردي با فقرا خوانده و فرمود: "چگونه ممكن است هواي نفس بر من غلبه كند و مرا به سوي بهترين خوراك ها بكشاند، در صورتي كه شايد در حجاز يا "يمامه" افرادي يافت شوند كه اميد يك قرص نان را هم ندارند و دير زماني است كه شكمشان سير نشده است؟! آيا سزاوار است شب را صبح كنم، در صورتي كه در اطرافم شكم هاي گرسنه و جگرهاي سوزان قرار دارد؟!".(2)

يكي از علت هاي اساسي كه حضرت امير(ع) اين شيوه را در زندگي خود بر گزيده، قرار گرفتن در رأس حكومت و رهبري جامعة اسلامي است. وظيفة رهبران و مسئولان جامعة اسلامي از اين جهت بيشتر است. يكي از علت هاي آن آشنا شدن بهتر با دردها و مشكلات انسان ها و چگونگي زندگي آن ها است تا زماني كه انسان با مشكلات و سختي

ها زندگي نكند، نمي تواند مشكلات و سختي هاي ديگران و تودة مردم را درك نمايد. حضرت علي(ع) صراحتاً آن را در نامه خود به عثمان بن حنيف و خطبه ها و نامه هاي ديگر بيان داشته، در كلمات و سخنان امام(ره) و حضرت آيت الله خامنه اي نيز به آن اشاره شده است.

پي نوشت ها:

1. نهج البلاغه، خطبة 207.

2. سيري در نهج البلاغه، ص 227 _ 228.

در كشور اسلامي ما چرا اين قدر بي عدالتي وجود دارد؟ مگر اسلام دين عدالت نيست و اكثر مردم كشور ما مسلمان نيستند؟

پرسش

در كشور اسلامي ما چرا اين قدر بي عدالتي وجود دارد؟ مگر اسلام دين عدالت نيست و اكثر مردم كشور ما مسلمان نيستند؟

پاسخ

معناي اسلامي بودن يك كشور و مسلمان بودن افراد، اين نيست كه در آن جامعه همه شاخصه هاي عدالت رعايت شود. در جامعه اي كه در صدد تشكيل جامعة آرماني است و رهبر آن را انسان هاي غير معصوم بر عهده دارند، نبايد انتظار داشت كه در آن حقوق همة انسان ها به صورت كامل و تمام رعايت شود و هيچ ظلمي در آن وجود نداشته باشد؛ زيرا براي از بين بردن ظلم و ايجاد عدالت _ در ابعاد گسترده آن، بايد زمينه ها به وجود آمده و موانع رفع گردد. همه انبيا و رهبران الهي در صدد تشكيل مدينه فاضله بودند، ولي عملاً موفق نشدند، زيرا عدالت ستيزان نگذاشتند كه قسط و عدالت به وجود آيد. از سوي ديگر مردم نيز از نظر فكري به آن حد نرسيده بودند كه خود به گسترش عدالت پرداخته و با ستمگران و ناهنجاري ها مبارزة همه جانبه داشته باشند.

بي ترديد امام علي(ع) طلايه دار و منادي عدالت بود، ولي وي نيز نتوانست عدالت همه جانبه را به وجود بياورد؛ زيرا افكار عمومي آمادگي پذيرش عدالت امام را نداشته و سياست هاي عادلانه امام را دشمنان وي و حتي مردم عادي و در برخي موارد ياران او بر نمي تابيدند.

البته اين مطلب را نبايد از نظر دور داشت كه در جامعه اسلامي ايران بايد عدالت بيشتر از اين رعايت شود و جامعه ما بهتر از اين كه است، بايد باشد، زيرا در جامعه اي كه

بر اساس قانون اسلامي اداره مي شود و مردم آن را مسلمانان تشكيل مي دهند، انتظار مي رود كه در آن عدالت بيشتر رعايت شود. بر اساس ضرورت حاكميت عدالت است كه بارها مقام معظم رهبري، مسئولان نظام را به برقراري عدالت و تبعيض زدايي فرا خواند. رسيدن به مهم ترين و اصلي ترين نياز جامعه و انسان ها يا حتي نزديك شدن به آن (كه هدف از بعثت پيامبران در قرآن برقراري قسط و عدل شناخته شده) تلاش همه جانبه اي را هم از طرف مردم مسلمان و هم از طرف مسئولان و حاكمان مي طلبد.

دولتمردان بايد سعي كنند كه در تصميم گيري ها و تعريف سياست ها به گونه اي عمل كنند كه زمينه هاي بي عدالتي از بين برود. مردم نيز بايد با رعايت حقوق يكديگر و پرهيز از زياده خواهي و زياده طلبي با عوامل بي عدالتي مبارزه كرده و عوامل و زمينه هاي گسترش عدالت را فراهم نمايند؛ زيرا حكومت و مردم مكمل يكديگر در ايجاد و گسترش عدالت هستند.

1- چرا حق انسان ها (عدالت)هميشه به درستي ادا نمي شود و انسان ها با هم برابري نمي كنند؟

پرسش

چرا حق انسان ها (عدالت)هميشه به درستي ادا نمي شود و انسان ها با هم برابري نمي كنند؟

پاسخ

آنچه در پاسخ به اين پرسش و سؤالات مشابه در ابتدا بايد توجه داشت، آن است كه تمام مواردي كه در آفرينش انسان ها و موجودات ديگر به عنوان نابرابري لحاظ مي شود ، تفاوت هايي است كه در جهان وجود دارد، نه تبعيض ها.

فرق تفاوت و تبعيض آن است كه در فرض تبعيض، چند موجود قرار دارند كه همه شايستگي و حق يكسان دارندو به يكي داده مي شود و به ديگري داده نمي شود يا كم تر داده مي شود، اما در صورت تفاوت در آفرينش اصلاً حقي مطرح نيست يا داراي قابليت هاي متفاوت هستند و به همان شكل داده مي شود. در مورد آفرينش انسان، از ابتدا انساني نبوده تا حقي مطرح باشد. بنابر اين اين تصور كه از طرف خداوند حق انسان ها ادا نمي شود تصور صحيحي نيست.

از طرف ديگر دليلي وجود ندارد كه خداوند بين آفريده ها تبعيض قائل شود يا ظلمي بر كسي روا ندارد. چون تبعيض و ظلم يا ناشي از جهل است يا كمبود و نياز ويا...در حالي كه همه آفريده گان نسبت مساوي با خداوند داشته و همه آفريده او هستند و او از هر عيب و نقصي مبرا است.

اگر هم نابرابري ها در جامعه انساني و مربوط به خود اƘӘǙƠها باشد اين بحث مستقل و جدا گانه اي است.

اما اين كه راز تفاوت هاي انسان ها براي چيست بايد گفت : اشيا از نظر خوبي و بدي اگر تنها و منفرد و مستقل از اشياي ديگر در نظر گرفته

شوند، يك حكم دارند و اگر جزء يك نظام و به عنوان عضوي از اندام در نظر گرفته شوند، حكم ديگري پيدا مي كنند، مثلاً اگر از ما بپرسند كه خط راست بهتر است يا خط كج، ممكن است بگوييم خط راست بهتر از خط كج است، ولي اگر خط مورد سؤال جزئي از يك مجموعه شد، در يك مجموعه به طور مطلق، نه خط مستقيم پسنديده است و نه خط منحني. وقتي كه جهان را جمعاً مورد نظر قرار مي دهيم، ناچاريم بپذيريم كه در نظام كل و در توازن عمومي، وجود پستي ها و بلندي ها، فراز و نشيب ها، تاريكي و روشنايي ها، همه لازم است.

جهان چون چشم و خط و خال و ابروست ك_ه ه_ر چيزش به جاي خويش نيكو است اگر اختلاف و تفاوت وجود نداشته باشد، ديگر مجموعه و نظام مفهومي ندارد. شكوه و زيبايي جهان در تنوع و اختلاف هاي رنگارنگ آن است. قرآن كريم وجود اختلاف ها را از آيات و نشانه هاي قدرت الهي مي شمرد.

زشتي ها، نه تنها از اين نظر ضروري مي باشند كه جزئي از مجموعه جهانند و نظام كل به وجود آن ها بستگي دارد، بلكه از نظر نمايان ساختن و جلوه داده به زيبايي ها نيز وجود آن ها لازم است.

اگر در جهان زشتي نبود، زيبايي هم نبود. اگر همه مردم زيبا بودند، هيچ كس زيبا نبود، همان طوري كه اگر همه مردم زشت بودند، هيچ كس زشت نبود.(1)

ممكن است اين سؤال پيش آيد: چرا زشت زيبا نشد و بالعكس؟ در پاسخ استاد مطهري مي گويد: "خداوند متعال به هر موجودي همان وجود و همان اندازه از كمال و زيبايي را مي دهد كه مي تواند بپذيرد.

نقصانات از ناحيه ذات خود آن ها است، نه از ناحيه فيض باري تعالي، نظير خواص اَشكال هندسي كه ذاتي موجودات است، مثلاً خاصيت مثلث اين است كه مجموعه زاويه هايش برابر با دو قائمه است و خاصيت مربع اين است كه مجموع زوايايش برابر با چهار قائمه است. معنايش اين نيست كه به آن، خاصيت دو قائمه و به اين خاصيت چهار قائمه داشتن را اعطا كرده اند تا گفته شود چرا به مثلث ستم كرده اند. تفاوت موجودات جهان همين طور است. بوعلي سينا گفته است: خدا زردآلو را زردآلو نكرده بلكه زردآلو را ايجاد كرده است.

زردآلو از باب مثال است، منظور همه موجودات است، خدا اشيا را آفريده و آن ها ذاتاً اختلاف دارند. قرآن مجيد اين مطلب را با يك تمثيل بيان كرده و فرموده است:

"خدا از آسمان آبي فرود آورد و هر رودخانه اي به قدر ظرفيت خودش سيلان يافت".(2) يعني رحمت فيض پروردگار هيچ موجود مستعدي را محروم نمي سازد و براي همه يكسان است، ولي استعداد و ظرفيت موجودات يكسان نيست. استعداها مختلف است. هر ظرفي به قدري كه گنجايش دارد، از رحمت خدا لبريز مي گردد. پس هر موجودي، حق خود را كه امكان داشته دريافت دارد، دريافت كرده است." (3)

نبايد تصور كرد كه خداوند يكي را كه ممكن بود زيبا باشد، زشت قرار داد و ديگري را كه ممكن بود زشت باشد، زيبا قرار داد و با قيد قرعه و يا يك اراده تبعيض آميز هر يك از آن ها را انتخاب كرد، بلكه هر جزء از اجزاي جهان تنها به همين جور كه هست، امكان وجود داشته و خدا همان آفرينش را

به آن داده است. اگر بخواهيم از ديدگاه علمي سخن گوييم، اين گونه نمي توان گفت كه هر ماده با توجه به ويژگي و شرايط خود از وجود و كمالات وجود برخوردار مي شود. تفاوت هايي كه در جهان مادي و طبيعي وجود دارد، براساس تفاوت در عناصر مادي است، مثلاً كسي كه از نظر زيبايي يا زشتي، شكل و وضعي خاص دارد، بر اثر تفاوت ژنتيكي و عوامل محيطي و مادي وراثت و... است كه هزاران مورد شناخته شده و يا ناشناخته در طبيعت در آن ها دخالت دارد و يا حتي امور غير مادي مانند نحوه آميزش يا مواد و غذاهايي كه پدر و مادر قبل از آميزش، يا مادر بعد از آن در دوران جنيني تغذيه مي كنند يا مانند تأثير الكل و مواد اعتيادزا در شكل و حالت و وضع و سلامت و بهره هوشي و استعداد كودك كه امروزه بدون ترديد شناخته شده است.

طبق اين سخن فيض الهي از ناحيه خدا تمام است و او در حق هيچ موجودي تبعيض روا نمي دارد، بلكه موجودات هستند كه به فراخور شأن و جايگاه و مرتبه خود و عوامل ديگر قبول فيض مي كنند و به اندازه استحقاق، در مرتبه اي از عالم هستي جا مي دارند. در جهان خلقت آنچه كه وجود دارد تبعيض نيست، بلكه تفاوت است، همان طور كه ظرف يك ليتري نسبت به ظرف پنج ليتري مقدار كمتري آب در خود جاي مي دهد. آري هر موجودي در نظام هستي به ميزان ظرفيت خود دريافت فيض مي كند.

در عين حال آنچه در پايان مي تواند مكمل اين پاسخ باشد و هرگونه اشكالي را برطرف كند، آن است كه:

نبايد نگاهمان را فقط معطوف به دنيا و زندگي دنيا نماييم و همچنان اين اشكال براي ما وجود داشته باشد كه تفاوت ها ربط به انسان ندارد. درست است كه تفاوت هاي ايجاد شده به سبب وراثت و محيط و... انسان نقشي در آن ها ندارد، اما زندگي انسان كه منحصر به اين عالم نيست، بلكه اين عالم تنها بخش كوچكي از حيات است و در مقابل حيات جاودانه و حقيقي بسيار ناچيز است.

در اين نگاه هر چه بيشتر از نعمت هاي دنيا و كمالات هستي داده شده باشد، به همان اندازه داراي مسئوليت بيشتر بايد باشد و در مقابل هر يك از نعمت هاي الهي از او سؤال شود كه آيا حق آن را به جا آورده است؟ اما آن كه كمتر به او داده شده، سبك بارتر است. از طرف ديگر با توجه به روايات به دست مي آيد كه خداوند بعضي از كاستي هاي دنيا را در عالم ديگر جبران مي نمايد و به هيچ بنده اي ظلم روا نمي شود.

پي نوشت ها:

1 - استاد مطهري، مجموعه آثار، ج 1، ص 167 - 166، با تلخيص.

2 - رعد (13) آيه 17.

3 - استاد مطهري، مجموعه آثار، ج 1، ص 172 - 171، با تلخيص.

چرا در مملكت ما دروغ، دزدي، رشوه خواري و مفاسد اجتماعي فراوان شده است؟

اشاره

متأسفانه عليرغم اهتمام فراوان دين مقدس اسلام و بزرگان الهي بر رعايت عدالت اجتماعي در تمامي عرصه هاي جامعه، و تأكيدات فراوان امام راحل(ره) و مقام معظم رهبري در اين خصوص، هنوز در جامعه

پرسش

چرا در مملكت ما دروغ، دزدي، رشوه خواري و مفاسد اجتماعي فراوان شده است؟

متأسفانه عليرغم اهتمام فراوان دين مقدس اسلام و بزرگان الهي بر رعايت عدالت اجتماعي در تمامي عرصه هاي جامعه، و تأكيدات فراوان امام راحل(ره) و مقام معظم رهبري در اين خصوص، هنوز در جامعه اسلامي، شاهد وجود برخي از بي عدالتي ها مي باشيم كه به هيچوجه زيبنده حكومت و جامعه اسلامي نبوده، و نظام اسلامي موظف به مبارزه و محو تمامي گونه هاي بي عدالتي در جامعه مي باشد. بر اين اساس راهكارهاي اقدامات مبارزه اصولي با بي عدالتي هاي موجود در جامعه را مي توان در موارد زير به صورت مختصر بيان كرد:

الف _ توجه جدّي به رعايت عدالت اجتماعي در برنامه ريزي هاي توسعه و سازندگي كشور:

پس از دوران دفاع مقدس و آغاز دوران بازسازي كشور، مدلي براي توسعه اقتصادي و اجتماعي در پيش گرفته شد كه موجب بروز تضادهاي ارزشي و فاصله گرفتن جامعه ازشاخص هاي مطلوب گرديد. به گونه اي كه توسعه، نتايج عكس خود را ظاهر ساخت و فاصله ها را تشديد نمود.

اين عامل در برخي از تحليل ها و تحقيقات به عمل آمده، عامل اصلي افول ارزشها و ايجاد نابرابري در جامعه دانسته شده است. حضرت آيت الله خامنه اي ضمن انتقاد از اين روند، مي فرمايند:

"در اين مرحله از انقلاب، هدف عمده عبارت است از ساختن كشور نمونه كه در آن، رفاه مادي همراه با عدالت اجتماعي و توأم

با روحيه و آرمان انقلابي، با برخورداري از ارزش هاي اخلاقي اسلام، تأمين شود. هر يك از اين چهار ركن اصلي ضعيف يا مورد غفلت باشد، بقاي انقلاب و عبور از مراحل گوناگون آن ممكن نخواهد شد"، (1).

در جاي ديگر مي فرمايند: "در نظام جمهوري اسلامي ايران اساس همه فعاليت ها بايد مبتني بر عدالت باشد، زيرا قسط و عدل از همه آرمان ها و اهداف نظام اسلامي والاتر و بارزتر است و بر اين اساس رونق و شكوفايي اقتصادي هنگامي خوب و ارزشمند است كه جهت آن مبتني بر اقامه قسط و عدل در جامعه باشد. رشد اقتصادي در جامعه ما هدف اصلي هم نيست، بلكه رشد اقتصادي جزئي از هدف ماست و جزء ديگر عبارت از عدالت است... هر برنامه اقتصادي آن وقتي معتبر است كه يا خودش به تنهايي، يا در مجموع برنامه ها ما را به هدفِ عدالت نزديك كند، و الا اگر ما را از عدالت اجتماعي دور كند، فرض بر اين كه به رشد اقتصادي منتهي بشود كافي نيست"،(2).

ب ) برخورد فيزيكي، مصادره و بازپس گيري اموال غاصبان و صاحبان ثروت هاي نامشروع و بادآورده:

امام علي(ع) دو اقدام مهم و انقلابي را سرلوحه اقدامات حكومت عدلِ خويش قرار دادند:

1_ مصادره و باز پس گيري اموال غاصبان

2 _ احياي سنت برابري و مساوات در بهره مندي از بيت المال.

حضرت آيت الله خامنه اي در اين زمينه مي فرمايند: "... با قوانين لازم و تأمين امنيت قضائي در كشور بساط تجاوز و تعدّي به حقوق مظلومان و دست اندازي به حيطه مشروعِ زندگي مردم، جمع شود..."، (3).

در فرمان مبارزه با فساد كه در يازدهم ارديبهشت ماه 1380 خطاب به سران سه

قوه صادر فرمودند بر اين امر مهم تأكيد نمودند كه خود بيانگر، عزم، همدلي و همكاري قواي سه گانه با برنامه ريزي هاي دقيق و حساب شده براي ريشه كن كردن فساد و تحقق عدالت اجتماعي مي باشد.

ج ) پيشگيري از پيدايش ثروت ها و ثروتمندان نامشروع جديد: يكي ديگر از راه هاي مبارزه با وجود بي عدالتي در جامعه، جلوگيري از روي آوردن و دلباختگي واليان و كارپردازان حكومتي به اندوختن ثروت و افزودن بر حجم دارايي خويش است. در اين راستا مهم ترين اقدامات پيشگيرانه عبارتند از:

1_ اسوه و نمونه بودن مسؤولان حكومت براي ديگر كارگزاران: امام علي(ع) مي فرمايند: ان الله تعالي فرض علي ائمة العدل ان يقدّروا انفسهم بضعفة الناس، كيلا يتبغ َبالفقير فقره؛ خداوند بر امامان عدل فرض و واجب فرموده، خود را با اقشار ناتوان و محروم جامعه اندازه گيري كنند و زندگي خود را با آنان برابر نهند تا تنگدستي فقير، او را به هيجان نياورد و موجب هلاكت و نابودي او نگردد".(4)

2_ زير نظر گرفتن رفتار اقتصادي نزديكان: حضرت علي(ع) در فرازي از عهدنامه مالك اشتر، در اين زمينه مي فرمايند: "والي را نزديكان و خويشاونداني است كه خوي برتري طلبي و گردن فرازي دارند و در داد و ستد، كمتر حاضر به رعايت انصافند. وظيفه تو، آن است كه ريشه ستم چنين افرادي را قطع نمايي"، (5).

3_ بازرسي، نظارت، حراست و مراقبت دولتي و نظارت بر دارايي كارگزاران: حضرت آيت الله خامنه اي در اين زمينه مي فرمايند: "بايد در گزينش كارمندان دولت دقت لازم صورت گيرد و به دنبال گزينشِ خوبان، نظارت بر كار آنان نيز ضروري است، چون مقام و قدرت، غالبااخلاق

و رفتار مسؤولان را تغيير مي دهد، بنابراين اگر بعد از گزينش حتي افراد پارسا و كاردان، از بالا بر عمل كرد آنان نظارت دقيقي نشود، ممكن است به تدريج تغيير رويه داده و به سبب سستي در انجام وظيفه موجب بي اعتمادي ملت نسبت به دستگاه حكومت اسلامي شوند..."،(6).

د) بالا بردن ميزان آگاهي مردم: با بالا رفتن ميزان آگاهي مردم، درك آنها از حقوقشان افزايش مي يابد و بي عدالتي را نمي پذيرند و به انحاء مختلف براي دستيابي به حقوقشان مي كوشند از اين طريق قشر متوسط گسترش و نقش آنها در تصميم گيري هاي سياسي افزايش مي يابد.

ه) توجه جدّي به گسترش و تثبيت ارزشهاي اسلامي در جامعه: وجود ارزش هاي اسلامي مانند ايمان، تقوا و تعهد موجب اجراي عدالت در سطح جامعه مي شود. قرآن كريم مي فرمايد: " اعدلوا هو اقرب للتقوي"،(7)امام علي(ع) نيز مي فرمايد:" من قد الزم نفسه العدل فكان اوّل عدله نفي الهوي عن نفسه؛ هر كه مي خواهد به حُليه عدل و دادآراسته شود، مي بايست هوا و هوس هاي گوناگون را از خود دور كند،( 8). براي مبارزه با بي عدالتي در جامعه، تحقق باوري عميق، دروني ريشه دارد عقلايي ومبتني بر نظام ارزشي اسلام در مديران جامعه لازم است، به معني كساني كه در دستگاه هاي رسمي تقنيني، اجرايي، قضايي، نظامي، و انتظامي، آموزشي، فرهنگي و تبليغي و نيز دستگاه ها و نهادهاي غير رسمي ولي مؤثر جامعه نقش تعيين كننده، ايفا مي كنند. بايد اين نظام ارزشي در

1_ رفتار حقيقي و حقوقي مديران، 2_ ساختار كلان كشور 3_ برنامه هاي اجرايي، تبلور و تجلّي يابد.

و ) فراهم نمودن امكانات و شرايط و فرصت هاي

مساوي براي همه افراد جامعه از لحاظ تحصيلات، اشتغال، مسكن و رفاه كه در اصول متعددي از قانون اساسي ج. ا. ا. متبلور مي باشد.

براي آگاهي بيشتر ر.ك: فصلنامه حكومت اسلامي، شماره 17، ص 48

شماره 18، ص 26 و ص 56 محمدنقي نظرپور، ارزشها و توسعه، ص 196

علي ذو علم، انقلاب و ارزشها، ص 256 و ص 264

دكتر فرامرز رفيع پور، آناتومي جامعه، ص 480

پي نوشت ها :

1 - حديث ولايت، ج1، ص 286 و 287.

2 - روزنامه رسالت، 9/3/1372.

3 - حديث ولايت، ج1، ص 287.

4 - نهج البلاغه، خطبه 209، ص 325.

5 - نهج البلاغه، نامه 53، ص 441.

6 - فجر انقلاب در بهار قرآن، ص 203 و 205.

7 - مائده (5) آيه 8.

8 - نهج البلاغه، خطبه 87.

پرسش: بعضي از خطيبان جماعت كه در ماه هاي رمضان يا محرم به روستاها مي فرستيد، بر چه اصولي تعيين مي گردند؟

بعضي از آنها حتي از سواد اوليه براي ارشاد مردم برخوردار نيستند و فقط بلدند براي مردم مصيبت تكراري بخوانند!

پاسخ

تبليغ به معناي رسانيدن پيغام مي باشد و در اصطلاح تبليغ ديني به معناي رسانيدن و انتقال پيام ديني مي باشد، آيات و روايات توصيه به تبليغ و نشر فرهنگ ديني كرده اند،

قرآن كريم مي فرمايد: "الذين يبلّغون رسالات الله و يخشونه و لا يخشون احدا الاّ الله و كفي بالله خسيبا؛ آنان كه پيام هاي خدا را ( به خلق خدا) مي رسانند و از او بيم دارند و جز از خدا از كسي ديگر نمي ترسند و (همان) خدا در مراقبت و نظارت بر اعمال بس است".

در ايام تبليغ مبلغان

و مروّجان احكام الهي جهت اقامه وعظ و ارشاد مردم به نقاط مختلف كشور مي روند مناطق مختلف را با فرهنگ اصيل اسلامي و ديني خدا آشنا نمايند. در اين راستا سعي شده از مبلغان و روحانيون در راستاي توانايي هاي علمي و قدرت سخنوري استفاده شود. در اين عرصه ممكن است نقيصه و كمبودي مشاهده شود يا شخصي از توان علمي لازم يا قدرت سخنوري شايسته برخوردار نباشد. اما در هر حال سعي مي شود توزيع مبلغان در سطح كشور براساس توانايي مبلغ و ميزان استقبال مردم از او به عمل آيد و مبلغان با استفاده از ابزارهاي تبليغي و آشنايي با علم روز در جهت پاسخگويي به مشكلات ديني مردم موفق تر مي باشند. اما در هر حال حركت حوزه هاي علميه مخصوصاٌ حوزه مقدسه قم براين اساس است كه روحانيون و مبلغان حوزه ها، افرادي عالم و آگاه به مسايل علمي و مباحث روز باشند و با اين ويژگي براي تبليغ اعزام شوند و در دورترين نقطه ايران منشأ اثر و مروّج دين باشند . حال ممكن است در اين حركت عظيم و گسترده تبليغي كمبودي مشاهده شود يا مبلغي در انجام وظايف تبليغي خود موفق نباشد كه اميد است با بررسي و بازبيني مجدد عملكرد افراد، اين مشكل برطرف شود.

البته اين بخش از دفتر تبليغات اسلامي ، مسؤليتي در مو رد مبلّغان اعزامي ندارد، بلكه صرفاّ به منظور پاسخگويي به سؤالات اعتقادي، فقهي، تاريخي، اخلاقي و... تأسيس شده است.

با توجه به تأكيد قرآن به عدالت چرا در كشور ما اين قدر بي عدالتي ، رشوه خواري و رابطه بازي وجود دارد؟

پرسش

با توجه به تأكيد قرآن به عدالت چرا در كشور ما اين قدر بي عدالتي ، رشوه خواري و رابطه بازي وجود

دارد؟

پاسخ

عدالت كلمه اي زيبا و خوشايند همة انسان ها است ، ولي دلنشين تر و شادي بخش تر از آن پياده شدن عدالت در جامعه است كه بسيار سخت و سنگين است. قرآن كريم بيش از همه بر اقامه قسط و عدل تأكيد دارد و به همة انسان ها دستور مي دهد كه رعايت عدالت در تمام شئون فردي و اجتماعي را لازم دانسته و آن را سرلوحه زندگي خود قرار دهند. قرآن مي فرمايد: "اي كساني كه ايمان آورده ايد، كاملا قيام به عدالت كنيد".(1) پس قرآن و اسلام با تأكيدهاي فراوان از مسلمانان خواسته عدالت را در مورد خود، خانواده و جامعه بر پا كنند، ليكن عمل به اين اصل اساسي به عهده همه افراد جامعه است، نه فقط به عهده دولت؛ بلي دولت نقش مؤثرتري در اجراي عدالت دارد. دولت باحمايت از روستائيان و كشاورزان و بردن آب و برق و تلفن و جاده آسفالت به روستاها و تخصيص بودجه به مناطق محروم، در پي اجراي عدالت اجتماعي است، گرچه اين فعاليت ها در حدي نيست كه انقلاب اسلامي مي طلبد و منابع مالي كشور توانايي پياده كردنش را دارد.

در مورد رشوه خواري و پارتي بازي ، دولت و ملت مقصرند.

دولت از اين جهت كه در بازرسي و دستگيري و مجازات متخلفان خيلي جدي نيست و مردم از جهت اينكه بسياري از آنان اقدام به پارتي بازي و رشوه دهي مي كنند و با اقدام خود به رشوه خواري و پارتي بازي رسميت مي بخشند. مسئولي كه پشت ميز اداره نشسته ، انسان است و جايز الخطا مي باشد.

اگر

به او پيشنهاد رشوه شود، ممكن است قبول كند، ولي رشوه دهنده نبايد بدهد، زيرا همان گونه كه با رشوه گرفتن و با پارتي بازي، حقي را ناحق كردن گناه است، رشوه دادن و به وسيلة رشوه و پارتي بازي حق كسي را ضايع كردن، حرام است و موجب آتش جهنم مي شود.

براي از بين بردن رشوه خواري و پارتي بازي، فرهنگ سازي و عزم ملي لازم است. دولت موظف است زمينه رشوه خواري و پارتي بازي را از بين ببرد و مردم حاضر به استفاده از رشوه و پارتي براي انجام كارشان

نشوند. اگر كارشان انجام نگرفت، به مسئولان بالاتر مراجعه نمايند و حق شان را بگيرند.

عوامل بسياري مي تواند در مشكلات جامعه دخالت داشته باشد، مانند مشكلات اداري و كاغذ بازي و مشكلات اقتصادي ، نيز مشكلات فرهنگي و فكري افراد و ضعف اعتقاد و باورهاي ديني و...

به اميد روزي كه عدالت اجتماعي در كشورمان به نحو احسن برقرار گردد و رشوه خواري و پارتي بازي برچيده شود.

پي نوشت ها :

1 - نساء (4) ، آيه 135.

با توجه به تأكيد قرآن به عدالت چرا در كشور ما اين قدر بي عدالتي ، رشوه خواري و رابطه بازي وجود دارد؟

پرسش

با توجه به تأكيد قرآن به عدالت چرا در كشور ما اين قدر بي عدالتي ، رشوه خواري و رابطه بازي وجود دارد؟

پاسخ

عدالت كلمه اي زيبا و خوشايند همة انسان ها است ، ولي دلنشين تر و شادي بخش تر از آن پياده شدن عدالت در جامعه است كه بسيار سخت و سنگين است. قرآن كريم بيش از همه بر اقامه قسط و عدل تأكيد دارد و به همة انسان ها دستور مي دهد كه رعايت عدالت در تمام شئون فردي و اجتماعي را لازم دانسته و آن را سرلوحه زندگي خود قرار دهند. قرآن مي فرمايد: "اي كساني كه ايمان آورده ايد، كاملا قيام به عدالت كنيد".(1) پس قرآن و اسلام با تأكيدهاي فراوان از مسلمانان خواسته عدالت را در مورد خود، خانواده و جامعه بر پا كنند، ليكن عمل به اين اصل اساسي به عهده همه افراد جامعه است، نه فقط به عهده دولت؛ بلي دولت نقش مؤثرتري در اجراي عدالت دارد. دولت باحمايت از روستائيان و كشاورزان و بردن آب و برق و تلفن و جاده آسفالت به روستاها و تخصيص بودجه به مناطق محروم، در پي اجراي عدالت اجتماعي است، گرچه اين فعاليت ها در حدي نيست كه انقلاب اسلامي مي طلبد و منابع مالي كشور توانايي پياده كردنش را دارد.

در مورد رشوه خواري و پارتي بازي ، دولت و ملت مقصرند.

دولت از اين جهت كه در بازرسي و دستگيري و مجازات متخلفان خيلي جدي نيست و مردم از جهت اينكه بسياري از آنان اقدام به پارتي بازي و رشوه دهي مي كنند و با اقدام خود به

رشوه خواري و پارتي بازي رسميت مي بخشند. مسئولي كه پشت ميز اداره نشسته ، انسان است و جايز الخطا مي باشد.

اگر به او پيشنهاد رشوه شود، ممكن است قبول كند، ولي رشوه دهنده نبايد بدهد، زيرا همان گونه كه با رشوه گرفتن و با پارتي بازي، حقي را ناحق كردن گناه است، رشوه دادن و به وسيلة رشوه و پارتي بازي حق كسي را ضايع كردن، حرام است و موجب آتش جهنم مي شود.

براي از بين بردن رشوه خواري و پارتي بازي، فرهنگ سازي و عزم ملي لازم است. دولت موظف است زمينه رشوه خواري و پارتي بازي را از بين ببرد و مردم حاضر به استفاده از رشوه و پارتي براي انجام كارشان

نشوند. اگر كارشان انجام نگرفت، به مسئولان بالاتر مراجعه نمايند و حق شان را بگيرند.

عوامل بسياري مي تواند در مشكلات جامعه دخالت داشته باشد، مانند مشكلات اداري و كاغذ بازي و مشكلات اقتصادي ، نيز مشكلات فرهنگي و فكري افراد و ضعف اعتقاد و باورهاي ديني و...

به اميد روزي كه عدالت اجتماعي در كشورمان به نحو احسن برقرار گردد و رشوه خواري و پارتي بازي برچيده شود.

پي نوشت ها :

1 - نساء (4) ، آيه 135.

ريشه پيدايش نفاق و منافق در جامعه چيست ؟

پرسش

ريشه پيدايش نفاق و منافق در جامعه چيست ؟

پاسخ

هنگامى كه انقلابى در محيطى روى مى دهد مسلما منافع گروهى غارتگر و ظالم و خودكامه به خطر مى افتد , آنها نخست با تمسخر و استهزاء و سپس با استفاده از نيروى مسلح , فشار اقتصادى , ت_ب_ل_يغات مستمر اجتماعى , سعى مى كنند انقلاب را در هم بشكنند اينها كه به خاطر داشتن دو چهره مختلف , منافق ناميده مى شوند خطرناكترين دشمنان انقلابند و در يك كلام : بروز نفاق در ي_ك اج_ت_ماع معمولا معلول يكى از دوچيز است : نخست پيروزى و قدرت آيين انقلاب موجود و ت_س_ل_ط آن ب_ر اج_ت_ماع و ديگرضعف روحيه و فقدان شخصيت و شهامت كافى براى رويارويى با حوادث سخت .

ريشه پيدايش نفاق و منافق در جامعه چيست ؟

پرسش

ريشه پيدايش نفاق و منافق در جامعه چيست ؟

پاسخ

هنگامى كه انقلابى در محيطى روى مى دهد مسلما منافع گروهى غارتگر و ظالم و خودكامه به خطر مى افتد , آنها نخست با تمسخر و استهزاء و سپس با استفاده از نيروى مسلح , فشار اقتصادى , ت_ب_ل_يغات مستمر اجتماعى , سعى مى كنند انقلاب را در هم بشكنند اينها كه به خاطر داشتن دو چهره مختلف , منافق ناميده مى شوند خطرناكترين دشمنان انقلابند و در يك كلام : بروز نفاق در ي_ك اج_ت_ماع معمولا معلول يكى از دوچيز است : نخست پيروزى و قدرت آيين انقلاب موجود و ت_س_ل_ط آن ب_ر اج_ت_ماع و ديگرضعف روحيه و فقدان شخصيت و شهامت كافى براى رويارويى با حوادث سخت .

مقصود از جامعة بي امتياز توحيدي چيست؟

پرسش

مقصود از جامعة بي امتياز توحيدي چيست؟

پاسخ

مقصود از جامعة بي امتياز توحيدي، جامعه اي است كه افراد در برابر حق و قانون، مساوي و برابر باشند و قانون نسبت به همه، از مرد و زن، كوچك و بزرگ، توانگر و نيازمند، عالم و جاهل و سياه و سفيد، يكسان اجرا شود و تفاوتهاي طبقاتي موجب نشود كه قانون در حق بعضي اجرا شود و در حق بعضي ديگر اجرا نشود. و يا هر يك از اين تفاوتها كه به صلاحيّت افراد ارتباط ندارد، موجب شود كه براي بعضي به علت اين تفاوتها امتيازي قائل شوند، و مثلاً آنها را در كارها بيشتر مداخله بدهند يا بيشتر احترام كنند، كه بديهي است اين حرفها در اسلام نيست، و حتي در احاديث است كه:

«مَنْ تَواضَعَ لِغَنيِّ لِغِناهُ ذَهَبَ ثُلُثا دِينِه» [هر كس براي توانگري براي توانگريش فروتني كند، دو ثلث دين او مي رود.]

اما نظام بي طبقِة توحيدي كه بعضي چپ گرايان و گرايشمندان به ماركسيسم و اصالت اقتصاد، آن را شعار خود ساخته اند، و با كلمة «نظام بي طبقة توحيدي» ساده دلان مسلمان را مي فريبند و دعوت شعار خود را اسلامي جلوه مي دهند، با برنامه هاي اسلام و آيات قرآن مجيد و احاديث شريف، سازگار نيست؛ و وقوع آن در خارج، امكان پذير نمي باشد، و همانگونه كه در عالم تكوين تفاوت و تفاضل وجود داد و همه در برخورداري از نعمتها و مواهب مادي و معنوي يكسان نيستند، در عالم گياهان و درختان، و انسان و حيوان نيز، همه جا تفاوت به چشم مي خورد و اين يكي از سنّت هاي الهيّه است كه حتّي مي گويند: در عالم تكوين تكرار نيست.

ميزان بهره گيري

يك درخت از آب و زمين و هوا با درخت ديگر يكسان نيست، ميزان استفاده دو دانش آموز در يك كلاس از يك آموزگار مساوي نيست و استعدادات آنها برابر نيست. آنانكه در مناطق معتدل زندگي مي كنند، يك نوع آمادگيهائي براي بترقّي دارند كه اهل مناطق ديگر ندارند.

اين مسائل در عالم تكويني با توحيد منافي نيست و قابل تغيير نمي باشد. در امور غير تكويني نيز همين طور است، جامعه، طبقات مختلف دارد، به حسب استعداداتي كه دارند و موجبات و حوادث قهري و اتّفاقي يا كسبي و ارادي، استفاده آنها از نعمتها و مواهب، مختلف مي شود؛ چنانكه مشاغل و نقشهاي آنها نيز تفاوت پيدا مي كند، و بالأخره با اينكه امكانات همه برابر نيست، نمي توان از فعاليت آن كساني كه استعداد بيشتر در استخراج و تصاحب مواهب طبيعي يا نيل به مقامات اجتماعي دارند، يا كوشش بيشتر مي كنند جلوگيري كرد. دنيا جائي است كه همه بايد در ميدان كار و كوشش عرض وجود نمايند. مي توان براي هر كس به قدر امكاناتي كه دارد وسيلة استفاده و بهره برداري فراهم كرد و امكانات اختياري را، براي همه يكسان قرار داد. مثلاً مي توان براي همه امكان تحصيل فراهم نمود، اما نمي توان ترقّي همه را در تحصيل، يك نواخت ساخت.

و بالأخره بايد بگوئيم نظام بي طبقه اي، در حدّي با مدنيّت بشر ناسازگار است. زيرا نظام زندگي اقتصادي و سياسي و اجتماعي بشر، بدون طبقه اي بودن مشاغل و كارها، كه قهراً بازده آنها و موضع صاحبان آ نها در اجتماع متفاوت است، امكان پذير نيست، بناي مدنيّت بر اين است كه اصناف و طبقات باشند. دسته اي مستقيماً در كار توليد وارد باشند،

دسته اي ابزار توليد بسازند، دسته اي بهداشت توليد كنندگان را متعهّد شوند و دسته اي تبديل و مبادله اشياي توليد شده و توزيع و رساندن آن را به ديگران عهده دار باشند، دسته اي برقراري عدالت و نظم و امنيت را، و دسته اي هدايتهاي اخلاقي و تربيتي و آموزش را به عهده بگيرند.

عدالت در آيين اسلام چه جايگاهي دارد؟

پرسش

عدالت در آيين اسلام چه جايگاهي دارد؟

پاسخ

عدالت از اصول مهم و از تعاليم و اهداف عمده دعوت اسلام است كه آيات قرآن مجيد و احاديث شريف با كمال تأكيد و صراحت، همه را به آن مأمور و متعهد اجراي آن ساخته است.

از جمله در سورة مائده مي فرمايد:

«ِاعْدِلُو هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوي» مائده/8

[عدالت ورزيد كه عدل به تقوي نزديكتر است.]

و در سوره انعام مي فرمايد:

«وَ اِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا» انعام/152

[وقتي سخن گفتيد، به عدالت سخن بگوئيد.]

و در سوره نحل مي فرمايد:

«اِنِّ اللهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاِحْسانِ» نحل/90

[خداوند متعالال امر مي فرمايد به عدل و احسان.]

در نهج البلاغه حكمت 374، پس از آنكه امر به معروف و نهي از منكر را فرموده است، مي فرمايد:

«وَ أَفْضَلُ مِنْ ذلِكَ كُلِّهِ كَلِمَهُ عَدْلٍ عِنْدَ اِمامٍ جائِرٍ» (نهج البلاغه فيض الاسلام، 1021، نامة 53)

[برتر از امر به معروف و نهي از منكر، سخن عدل است كه در حضور پيشوا و زمامدار ستمكار گفته شود.]

و نيز حضرت امير المؤمنين (ع) در آغاز خلافت ظاهري _ چنانكه در نهج البلاغه است _ روش صريح خود را در اجراي عدالت چنين اعلام مي نمايد:

آگاه باشيد هر زميني كه عثمان (از اموال متعلق به حكومت اسلامي كه بايد عوائد آن صرف مصالح مسلمين و رفع حوائج نيازمندان گردد) به كسي بخشيده باشد و هر مالي را از مال خدا اعطا كرده باشد، به بيت المال برگردانده مي شود، براي اينكه حق قديم است (يعني با اساس و با ريشه و سابقه است) و چيزي حق را باطل نمي كند.

اگر بيابم آن اموال عمومي را (كه عثمان بخشيده است) در حالي كه مهر زنان

كرده باشند، يا كنيزان را با آن خريده باشند، آن را به بيت المال بر مي گردانم كه در عدل، وسعت و گشايش است و آن كس كه عدل بر او تنگ باشد، ظلم بر او تنگ تر خواهد بود.

از آن حضرت روايت است كه رسول خدا(ص) فرمود:

«لَنْ تُقَدَّسُ اُمَّهٌ لا يُؤْخَذُ لِلضَّعيفِ فيها حَقُّهُ مِنَ الْقَوِيِّ غَيْرَ مُتَتَعْتَعٍ»

[هرگز پا ك و مقدس نشود امت و مردمي كه در آنها حق ضعيف از قوي بدون ترس گرفته نشود]

براي درك و فهم ابعاد اين عدالت اجتماعي مطالعه سيره و روش رسول اكرم(ص) و حضرت(ع) را بايد راهنما قرار داد.

كليات

از نظر قرآن كريم اجتماعي بودن انسان طبيعي است، اضطراري است يا انتخابي؟

پرسش

از نظر قرآن كريم اجتماعي بودن انسان طبيعي است، اضطراري است يا انتخابي؟

پاسخ

از آيات كريمة قرآن استفاده مي شود كه اجتماعي بودن انسان، در متن خلقت و آفرينش او پي ريزي شده است. در سورة مباركة حجرات آية 13 مي فرمايد:

«يا أيُّهَا النّاسُ إنّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ اُنْثي وَ جَعَلْناكُمْ شُعوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفوا إنَّ إكْرَمَكُمْ عِنْدَاللهِ إتْقيكُمْ».

[اي مردم! شما را از مردي و زني آفريديم و شما را ملّتها و قبيله ها قرار داديم تا به اين وسيله يكديگر را بازشناسيد (نه اينكه به اين وسيله بر يكديگر تفاخر كنيد). همانا گرامي ترين شما نزد خداوند متّقي ترين شماست.]

انسان به گونه اي آفريده شده كه به صورت گروههاي مختلف ملّي و قبيله اي درآمده است؛ با انتساب به ملّيتها و قبيله ها، بازشناسي يكديگر كه شرط لاينفك زندگي اجتماعي است صورت مي گيرد؛ يعني اگر اين انتسابها كه از جهتي وجه اشتراك افراد و از جهتي وجه افتراق افراد است نبود، بازشناسي ناممكن بود و در نتيجه زندگي اجتماعي كه بر اساس روابط انسانها با يكديگر است امكان پذير نبود.

انسانها از نظر امكانات و استعدادها يكسان و همانند آفريده نشده اند، كه اگر چنين آفريده شده بودند، هر كس همان را داشت كه ديگري دارد و همان را فاقد بود كه ديگري فاقد است و طبعاً نياز متقابلي و پيوندي و خد مت متبادلي در كار نبود. خداوند انسانها را از نظر استعدادها و امكانات جسمي و روحي و عقلي و عاطفي، مختلف و متفاوت آفريده است؛ بعضي را در بعضي از مواهب، بر بعضي ديگر به درجاتي برتري داده است و احياناً آن بعض ديگر را بر اين بعض، در بعضي ديگر از

مواهب برتري داده است و به اين وسيله همه را بالطّبع نيازمند به هم و مايل به پيوستن به هم قرار داده و به اين وسيله زمينة زندگيِ به هم پيوستة اجتماعي را فراهم نموده است.

رابطة فرد، جامعه و مهاجرت چگونه است؟

پرسش

رابطة فرد، جامعه و مهاجرت چگونه است؟

پاسخ

قرآن كريم در عين اينكه براي جامعه، طبيعت و شخصيّت و عينيّت و نيرو و حيات و مرگ و اجل و وجدان و طاعت و عصيان قائل است، صريحاً فرد را از نظر امكان سرپيچي از فرمان جامعه توانا مي داند. تكية قرآن بر آن چيزي است كه آن را «فطره الله» مي نامد و مي خواند. در سورة نساء آية 97 دربارة گروهي كه خود را «مستضعفين» و ناتوانان در جامعة مكّه مي ناميدند و استضعاف خود را عذري براي ترك مسئووليّتهاي فطري خود مي شمردند، و در واقع، خود را در برابر جامعة خود مجبور قلمداد مي كردند، مي فرمايد: به هيچ عذر آنها پذيرفته نيست، زيرا حدّاقل، امكان مهاجرت از آن جوّ اجتماعي و رساندن خود به جوّ اجتماعي ديگر بود.

واژة (ملت) در زبان عربي چه معنائي دارد؟

پرسش

واژة (ملت) در زبان عربي چه معنائي دارد؟

پاسخ

كلمة (ملت) كلمهاي عربي است و به معناي راه وروش است. در قرآن كريم نيز اين كلمه به همين معنا آمده است. اين كلمه [پانزده] بار (در15 آيه) درقرآن كريم آمده است، ولي مفهومي كه اين كلمه در قرآن كريم دارد با مفهومي كه امروز مصطلح فارسي زبانان است و از آن كلمه «مليت» را مشتق كردهاند متفاوت است. «ملت دراصطلاح قرآن به معني راه وروش و طريقهايست كه ازطرف يك رهبر الهي برمردم عرضه شده است؛ مثلاً مي فرمايد «مِلًهَ اَبيكُم اِبراهيمَ» حج/78 [يعني راه وروش پدر شما ابراهيم]، يا ميفرمايد: «مِلًهَ اِبراهيمَ حَنيفا» انعام/161 راغب اصفهاني در كتاب مفردات القرآن ميگويد: «ملت و املال كه همان املاء است از يك ريشه است». «فَليُملِل وَلِيُهُ بِالعَدلِ» بقره/282 [يعني ولي او را از روي عدالت املاكند.] راغب مي گويد: «علت اينكه يك طريقة الهي «ملت» ناميده شده است اين است كه ازطرف خداوند املاء وديكته شده است».

پس، از نظر قرآن يك مجموعة فكري و علمي ويك روشي كه مردم بايد طبق آن عمل كنند، ملت ناميده مي شود؛ بنابراين، ملت با دين يك معنا دارد با اين تفاوت كه يك چيز به اعتباري دين وبه اعتبار ديگري ملت ناميده ميشود، به آن اعتبار ملت ناميده مي شود كه آن چيز از طرف خدا به پيامبري املاء مي شود كه به مردم ابلاغ نمايد و مردم را بر اساس آن رهبري نمايد.

علماي فقه اللغه ميگويند: يك تفاوت ميان كلمة «دين» و كلمة «ملت» اين است كه كلمه «دين» را به خدا مي توان اضافه كرد و مثلاً گفت «دين الله» يعني دين خدا، و

همچنين به فرد پيرو نيز اضافه ميشود؛ مثلاً گفته مي شود «دين زيد، دين عمرو». ولي كلمه «ملت نه به خدا اضافه ميشود و نه به فرد پيرو، گفته نميشود: ملت خدا يا ملت زيد يا ملت عمرو، بلكه به آن رهبري كه از طرف خدا مأمور رهبري مردم بر طبق طريقه خاصي است اضافه مي شود، مثلاً گفته ميشود: «ملت ابراهيم» يا «ملت عيسي» يا «ملت محمد(ص)». مثل اين است كه در مفهوم اين كلمه رهبري گنجانده شده است.

از اين نظر مي توان گفت كلمه «ملت» نزديك است با كلمه «مكتب» در اصطلاح جديد. كلمه «مكتب» نيز معمولا به رهبر يك روش و مسلك اضافه مي شود. اگر اين جهت را كه در كلمه «ملت» نيز مانند كلمه «مكتب» املاء و ديكته كردن گنجانيده شده است مورد توجه قرار دهيم، شباهت و نزديكي اين دو كلمه بيشتر روشن مي شود.

واژة (ملت) در زبان عربي چه معنائي دارد؟

پرسش

واژة (ملت) در زبان عربي چه معنائي دارد؟

پاسخ

كلمة (ملت) كلمهاي عربي است و به معناي راه وروش است. در قرآن كريم نيز اين كلمه به همين معنا آمده است. اين كلمه [پانزده] بار (در15 آيه) درقرآن كريم آمده است، ولي مفهومي كه اين كلمه در قرآن كريم دارد با مفهومي كه امروز مصطلح فارسي زبانان است و از آن كلمه «مليت» را مشتق كردهاند متفاوت است. «ملت دراصطلاح قرآن به معني راه وروش و طريقهايست كه ازطرف يك رهبر الهي برمردم عرضه شده است؛ مثلاً مي فرمايد «مِلًهَ اَبيكُم اِبراهيمَ» حج/78 [يعني راه وروش پدر شما ابراهيم]، يا ميفرمايد: «مِلًهَ اِبراهيمَ حَنيفا» انعام/161 راغب اصفهاني در كتاب مفردات القرآن ميگويد: «ملت و املال كه همان املاء است از يك ريشه است». «فَليُملِل وَلِيُهُ بِالعَدلِ» بقره/282 [يعني ولي او را از روي عدالت املاكند.] راغب مي گويد: «علت اينكه يك طريقة الهي «ملت» ناميده شده است اين است كه ازطرف خداوند املاء وديكته شده است».

پس، از نظر قرآن يك مجموعة فكري و علمي ويك روشي كه مردم بايد طبق آن عمل كنند، ملت ناميده مي شود؛ بنابراين، ملت با دين يك معنا دارد با اين تفاوت كه يك چيز به اعتباري دين وبه اعتبار ديگري ملت ناميده ميشود، به آن اعتبار ملت ناميده مي شود كه آن چيز از طرف خدا به پيامبري املاء مي شود كه به مردم ابلاغ نمايد و مردم را بر اساس آن رهبري نمايد.

علماي فقه اللغه ميگويند: يك تفاوت ميان كلمة «دين» و كلمة «ملت» اين است كه كلمه «دين» را به خدا مي توان اضافه كرد و مثلاً گفت «دين الله» يعني دين خدا، و

همچنين به فرد پيرو نيز اضافه ميشود؛ مثلاً گفته مي شود «دين زيد، دين عمرو». ولي كلمه «ملت نه به خدا اضافه ميشود و نه به فرد پيرو، گفته نميشود: ملت خدا يا ملت زيد يا ملت عمرو، بلكه به آن رهبري كه از طرف خدا مأمور رهبري مردم بر طبق طريقه خاصي است اضافه مي شود، مثلاً گفته ميشود: «ملت ابراهيم» يا «ملت عيسي» يا «ملت محمد(ص)». مثل اين است كه در مفهوم اين كلمه رهبري گنجانده شده است.

از اين نظر مي توان گفت كلمه «ملت» نزديك است با كلمه «مكتب» در اصطلاح جديد. كلمه «مكتب» نيز معمولا به رهبر يك روش و مسلك اضافه مي شود. اگر اين جهت را كه در كلمه «ملت» نيز مانند كلمه «مكتب» املاء و ديكته كردن گنجانيده شده است مورد توجه قرار دهيم، شباهت و نزديكي اين دو كلمه بيشتر روشن مي شود.

بُعد اجتماعي نظامها و قوانين اسلامي چگونه است؟

پرسش

بُعد اجتماعي نظامها و قوانين اسلامي چگونه است؟

پاسخ

اسلام زندگي اجتماعي انسانها را از جنبه هاي گوناگون آن مورد توجّه قرار داده است. بخش عمده اي از احكان و نظامهاي اسلام، اجتماعي است؛ از قبيل تعيين امام و رهبر، جهاد در راه خدا، امر به معروف و نهي از منكر، احكام مربوط به اقتصاد و مانند اينها. وجود چنين نظامها و احكامي در اسلام بدان جهت است كه انسان بدون اجتماع و همكاري با يكديگر نمي تواند به سعادت برسد، همان گونه كه انسان در زندگي فردي خويش نياز به راهنمايي الهي دارد در زمينه ي زندگي اجتماعي نيز نياز به وحي الهي دارد.

« بخش پاسخ به سؤالات »

با توجه به گستردگي علوم اسلامي چگونه مي توانيم همه را بخوانيم؟

پرسش

با توجه به گستردگي علوم اسلامي چگونه مي توانيم همه را بخوانيم؟

پاسخ

اولاً همان طوري كه نوشتيد دامنه علوم و معارف اسلامي بسيار گسترده است كه براي يك فرد معمولي "غير نابغه" ممكن نيست در تمام رشته هاي آن "صرف و نحو، معاني و بيان، فقه، اصول، منطق، فلسفه، كلام، تفسير، علم رجال، علم الحديث و..." تخصص پيدا كند.

ثانياً لازم نيست كه فرد مسلمان از همه علوم اسلامي آگاهي داشتهب اشد بلكه تنها ياد گرفتن مسائل مورد نياز و مبتلا به كافي است. مثلاً در مسائل نماز، روزه، خمس، زكات، حج، امر به معروف و نهي از منكر، عقايد و... فقط آن هائي را كه مبتلا مي باشد ياد بگيرد كافي است. ديگر لازم نيست حتماً تفسير، فلسفه، كلام و ديگر علوم را نيز بداند و بالاخره اگر واجبات را عمل، و محرمات را ترك نموده و بقيه ساعات در فكر رفع مشكلات زندگي باشد فرداي قيامت مسئوليتي نخواهد داشت.

ثالثاً اگر به خاطر علاقه بخواهد از همه علوم اسلامي به اندازه نياز آگاهي داشته باشد بايد درس بخواند و زحمت بكشد و بيش از اندازه مطالعه نمايد.

براي موفقيت در درس و زندگي چه بايد كرد؟

پرسش

براي موفقيت در درس و زندگي چه بايد كرد؟

پاسخ

خواهر گرامي ! از اين كه با ما مكاتبه نموديد و خواست هاي خودرا از ما مطالبه كرديد سپاس گزاريم . موفقيت در كار و زندگي از جمله در درس رموزي دارد كه به برخي اشاره مي شود:

1 رشته و كار بايد مطابق ذوق و سليقهء فكري باشد;

دستگاه آفرينش همه را يك نواخت نيافريده و در همهء افراد بشر توانايي هركاري را به وديعت ننهاده است . بلكه افراد با ذوق و سليقه هاي مخصوصي آفريده شده اند, بر اين اساس بايد هر كسي رشته و كاري را دنبال كند كه استعدادو ذوق آن را دارد.

پارهاي از شكست ها معلول انحراف از اين اصل مسلّم است كه گاهي بر اثرتبليغات غلط و تربيت هاي نادرست كاري را تعقيب مي كنند كه استعداد آن راندارند.

از اديسون پرسيدند چرا اغلب جوان ها موفق نمي شوند؟ گفت : براي اين كه راه خود را نمي شناسند و در جاده ديگري گام بر مي دارند.(1)

تمايلات دروني ما همانند آهن ربايي است كه شبيه خود را جذب كرده و درمخزني به نام انبار مي كند و در موقعيت هاي مناسب از آن بهره برداري مي نمايد. اگر آن چه مي آموزيم مطابق ذوق و ميل دروني و تمايلات باشد به آساني وارد مخزن شده و تا مدتي قرار خود را حفظ مي كند و اگر كاري را پي بگيريم كه ذوق آن را نداشته باشيم در اندك زماني از حافظه فرار مي كند و درنتيجه موفّقيّت كم مي شود.

2 كار و كوشش ; يكي از عوامل پيروزي كار و تلاش است

. عدم پيروزي جوان ها عللي دارد از جمله اين كه روح كاركردن در بعضي از آنان مرده است .

هجوم اكثر جوانها به ادارات و اشغال كرسي هاي دولتي گواه روشني است كه عشق به كارهاي سنگين كم تر شده است , اين دسته جوان ها به جاي اين كه مولّد ثروت باشند مصرف كنندهء آن هستند.

زندگي مردان موفق نشان مي دهد كه مرد كار و زحمت بوده اند.

الكساندر هاميلتن , نابغهء عصر خود مي گويد: مردم مي گويند: تو نابغه هستي , اما من از نبوغ خبر ندارم فقط مي توانم بگويم : كه شخص زحمت كشي هستم .

در شرح حال حضرت آيت الله شيخ محمد حسن نجفي , صاحب كتاب نفيس كه يكي از مدارك مهم فقه اسلامي است , مي نويسند:فرزند ارشد و دانشمندش مي ميرد موقعي مراسم غسلش به پايان رسيد كه هواتاريك شده بود. به همين دليل تصميم گرفتند جسدش را در يكي از مقبره هاي صحن مطهّر حضرت علي 7بگذارند و فردا دفن كنند. مقرر شد خودش آن شب در كنار بدن فرزندش بماند. اين مرد بزرگ با اين كه داغدار بود با اين وصف همان شب با كمال صبر و استقامت به مطالعه و نوشتن صفحاتي از كتاب جواهرپرداخت .(2)

3 ايمان به هدف ; از جمله عوامل موفقيت ايمان به هدف است . ايمان به هدف محرك دروني است كه خواه نا خواه انسان را به سوي هدف مي كشاند. درپرتو ايمان به هدف انسان تمام سختي ها و مرارت ها را تحمل مي كند و گاهي نيزبراي عشق به هدف از هستي ساقط شده و جان

و مال خود را فداي آن كرده و باچهره بشّاش به استقبال مرگ مي روند. در جنگ بدر تعداد سيصد و سيزده نفرمسلمان كه از ابزار جنگي و دفاعي تجهيز كافي نداشتند در مقابل ارتش مجهز وقدرتمند و تا دندان مسلّح قريش ايستادند و در ظرف چند ساعت همه را تار ومار كردند.

علّت كام يابي اين اقليت تنها همان ايمان به هدف بود كه مرگ و شهادت رابراي آنان آسان كرده بود.

]نشان مرد مؤمن با تو گويم اگر مرگش رسد خندان بميرد

]4 استقامت و ثبات قدم ; از جمله عوامل پيروزي صبر و استقامت است .صبر و شكيبايي از شيوه مردان بزرگ است . برخي اين صفت ارزش مند وفضيلت عالي انساني را با يك رذيله اخلاقي به نام سستي و دست روي دست گذاشتن و زير بار هر نوع ظلم و ستم اشتباه مي گيرند و خيال مي كنند صبر وبردباري يعني در مقابل ظلم و جور خاموش بودن و زير بار ظلم و ستم رفتن است . در صورتي كه شكيبايي و ثبات قدم ضامن سعادت است و بي حالي و تن پروري موجب تيره روزي و سيه بختي .

ممكن است كسي بگويد: اين عامل چهارم < كار و كوشش > يكي است . اما در پاسخ مي توان گفت : اين طور نيست كه هردو يكي باشد, چون ممكن است كسي در آغاز روحيه كار و كوشش را داشته باشد, ولي وقتي مواجه با سختي ها مي شود فوق العاده ناتوان شده و آن روحيه را از دست مي دهد, لذا بايد بردباري را پشتوانه كار و كوشش دانست نه عين آن

.

يكي از سخن وران بزرگ جهان در فن خطابه و سخن وري پي درپي شكست مي خورد, لكنت پيدا مي كرد, زبانش مي گرفت نمي توانست خوب صحبت بكند, اما هرگز روحيه خود را از دست نداد, در زيرزمين به تمرين مي پرداخت . براي اين كه ثبات قدمش از بين نرود گاهي نصف سر و صورتش رامي تراشيد و قيافه خنده آوري پيدا مي كرد و به همين دليل مجبور مي شدهفته ها و ماه ها در خانه بماند و مشغول تمرين خطابه گردد.

]پافشاري و استقامت ميخ سزد عبرت بشر گردد

بر سر هر چه بيش تر كوبي پافشاريش بيش تر گردد

]5 تمركز فكر; يكي ديگر از عوامل پيروزي تمركز فكر است , تمركز دادن فكر در يك نقطه و يك موضوع و يك كار معيّن باعث مي شود كه فشار در همان نقطه متوجه شده و هر گونه مانع را از جلو پاي خود بردارد.

نقش تمركز فكر مثل نقش يك اهرم در فيزيك است , اهرم همهء نيروها را دريك جا جمع مي كند و سپس با يك فشار متناسب جسم سنگيني را بلند مي كند.

قواي عقلي در حل مشكلات به سان اشعهء خورشيد است كه اگر به وسيله ذره بين در نقطه اي متمركز شود آن شيء را مي سوزاند. اشعهء فكر انساني نيز تادر يك نقطه معيّني نتابد موانع را برطرف نكرده و جوانب موضوع را روشن نمي كند.

اصولاً يكي از وسايل عقب ماندگي گروهي از افراد اين است كه بنا بر عللي گرفتار تلوّن مزاج مي شوند, هنوز كاري را انجام نداده و آن را پايان نرسانده دست به كار

ديگري مي زنند و از اين شاخه به آن شاخه مي پرند, چنين افرادي غالباً و بلكه هيچ وقت در كار موفق نمي شوند.

اگر نهالي را چند بار جا به جا كنيد سرانجام پژمرده مي شود, ولي نهال هاي ثابت هميشه خرم و شاداب است .

6 نظم و انظباط ; عامل ديگر موفقيت نظم داشتن در كار است , كاخ بلندآفرينش روي نظم استوار است .

اگر منظومه شمسي برقرار است و سيارات دور آن مي گردند و كوچك ترين خللي در طي قرون در آن رخ نداده است به اين دليل است كه بنياد آفرينش آن رانظم و محاسبه تشكيل داده است . قرآن مي فرمايد:

وضع الميزان ; و آسمان را برافراشت و ميزان وقانون در آن قرار داد.(3)

حضرت اميرمؤمنان 7در آخرين لحظات عمر خويش (بعد از ضربت خوردن ) نخستين سفارشش به فرزندان گراميش اين بود كه .(4)

حضرت علي 7مي فرمايد: (5)

از وزير لايقي كه به همه همكاران خود به طور دقيق رسيدگي مي كردپرسيدند چطور به اين همه كار مي رسي ؟

گفت : آن چه را امروز مي توانم بكنم به فردا نمي اندازم و هيچ وقت تأخير دركاري را روا نمي دارم .

7 شروع كار از جاي كوچك ; يكي ديگر از عوامل موفقيت اين است كه كاررا از جاي كوچك شروع كنيم . مقصود اين است كه براي رسيدن به هدف اول بادقت و همت عالي نقشه رسيدن به هدف به طور وسيع طراحي شده و همه ءجوانب و شرايط و امكانات و مقدمات آن بررسي شود, ولي هنگام شروع واقدام به كار همهء نقشه را يك جا پياده نكنيم

, بلكه پله به پله به مقصود بزرگ جامع عمل بپوشانيم .

ناصرالدين شاه در مسافرتي كه به اروپا كرده بود در بازديد از انگليس درلندن با ملكه انگلستان ملاقات كرد پس از تعارفات از ملكه پرسيد رمز موفقيت مردم مغرب زمين در امور مادي مخصوصاً در اقتصاد چيست ؟

ملكه گفت : ملت ما هرگز اسرار پيروزي خود را به ملل بيگانه اظهارنمي كنند, اما من به پاس احترام شما نكته اي را متذكر مي شوم : ما مردم مغرب زمين همواره كار را از جاي كوچك شروع مي كنيم تا اگر سودي نبرديم راه بازگشت داشته باشيم و با دادن ضرر ناچيز نقشه را دگرگون كنيم و اگر سودي برديم فوراً وضع را توسعه داده و قدم بعدي را بر مي داريم , ولي شما شرقي ها برخلاف ما كار را از جاي بزرگ شروع كرده و همه نقشه را يكباره پياده مي كنيد ودر صورت مواجه شدن با ضرر راه بازگشت نداريد به ناچار با دادن خسارات زياد نقشه را پياده كرده و خود را به زحمت به هدف مي رسانيد.

8 تقليد و دنباله روي كوركورانه ; از عوامل ديگر پيروزي تقليد و پيروزي نسنجيده است ; غرور و حسادت و يا كم درايتي گاهي سبب مي شود كه ازكارهاي نابخردانهء ديگران تقليد كنيم . مولاي متقيان به كميل فرمود: (6)

اقبال لاهوري مي گويد:

]خلق را تقليدشان بر باد داداي دو صد لعنت بر اين تقليد باد

]هم چنين مي گويد:

]چون ز تلّي بر جهد يك گوسفندگله گله گوسفندان مي جهند

]9 شور و مشاوره و تبادل نظر با خبرگان ; يكي ديگر از عوامل موفقيت

مشورت كردن با صاحب نظران است . از مشاوره و تقابل دو انديشه نور مي جهدكه گاهي پيش پاي انسان را و گاهي نيز افق وسيعي را روشن مي سازد. چنان كه ازاصطكاك دو سيم مثبت و منفي برق به وجود مي آيد.

مشاوره يكي از تعاليم اسلامي است , خداي بزرگ به پيامبرش كه عقل كل است دستور ميدهد در كارها با مردم مشورت كن .(7)

10 مطالعه سرگذشت افراد پيروزمند; با خواندن سرگذشت آنان متوجه خواهد شد كه آن ها كه بودند و چگونه در كار خود موفق شدند؟ قرآن مي فرمايد:.(8)

11 استفاده از فرصت ; يكي از عوامل پيروزي اين كه از فرصت به دست آمده كمال استفاده را بنمايد. يك انسان موفق كسي است كه كار امروز را به فردانيندازد. از ابومسلم خراساني پرسيدند راز موفقيت شما چه بود؟ گفت هرگز كارامروز را به فردا نيفكندم .

]سعديا دي رفت و فردا هم چنان موجود نيست در ميان اين و آن فرصت شما امروز را

]در شعر منسوب به حضرت علي 7آمده است :

]مافات مضي و ما سيأتيك فاين قم فاغتنم الفرصة بين العدمين

]آن چه از دست رفته گذشت . آينده هم هنوز نرسيده است برخيز لحظه اين عدم را (يعني الاءن را) غنيمت بشمار.

12 قاطعيت و تصميم ; عامل ديگر موفقيت قاطعيت است ; يعني وقتي سود و زيان كاري را سنجيديم و عقل آن را پسنديد و فهميديم در مجموع به نفع انسان است بايد با قاطعيت و بدون هيچگونه ترديدي آن را تعقيب كنيم وبدانيم هر كاري به اندازه سختي هايش ارادهء راسخ لازم دارد.

گويند: تيمور لنگ و نادر كه از

نوابغ نظامي جهان اند, دير تصميم مي گرفتند,ليكن از تصميم خود بر نمي گشتند.

در جنگ جمل حضرت علي 7پرچم را به دست فرزندش محمد حنفيه داد و براي تقويت اراده پسرش فرمود: اگر كوه هاي اطراف بصره از جا كنده شود توهرگز از جاي خود تكان نخور. دندان هاي خود را روي هم بگذار و فشار ده .(9)

در بيان ديگر فرمود: واللّه لو تظاهرت العرب علي قتالي لما و ليّت عنها; به خداسوگند اگر همه عرب بر ضد من بسيج شوند هرگز به آن ها پشت نخواهم كرد.(10)

13 آشنايي به اوضاع زمان ; يكي از عوامل پيروزي آشنايي به شرايط ومقتضيات زمان است , اگر دانش آموز و محصل است قبل از انتخاب رشته بايددقت كند مملكت به چه نوع رشته اي نيازمند است . پزشكي , مهندسي ,كشاورزي , معلّمي ,... اين طور نباشد كه به دلخواه رشته اي را برگزيند و بعد ازپايان كار متوجه شود كه مملكت به چنين رشته اي خيلي نياز نداشته است , اگربازاري است بايد اصناف را تشخيص بدهد و بداند چه صنفي بيش از ديگران پررونق ترند و اگر كشاورز است بايد دقت كند چه نوع كشتي پر محصول تر و پرمتقاضي تر است .

امام صادق 7مي فرمايد: (11)

براي اطلاع بيشتر به كتاب رمز پيروزي مردان بزرگ نوشته استاد جعفرسبحاني رجوع كنيد.

(پ_اورقي 1.جعفر سبحاني , رمز پيروزي , ص 10_ 12

(پ_اورقي 2.همان , ص 18_ 21

(پ_اورقي 3.همان , آيه 7

(پ_اورقي 4.نهج البلاغه , نامهء 47

(پ_اورقي 5.نهج البلاغة, كلمات قصار, شمارهء 390

(پ_اورقي 6.نهج البلاغه , حكمت شمارهء 147

(پ_اورقي 7.آل عمران (3 آيهء 159

(پ_اورقي 8.روم (30 آيه 9

(پ_اورقي 9له

.نهج البلاغه صبحي صالح , خطبه 11

(پ_اورقي 10.همان , ص 45

(پ_اورقي 11.علامه محمد باقر مجلسي , بحارالانوار, ج 68 ص 307

مشكل اصلي كشور چيست؟

پرسش

مشكل اصلي كشور چيست؟

پاسخ

هر كشوري در ادارة امور داخلي خود، و در جهت رسيدن به آرمانها و اهداف خود، مشكلاتي را نيز در پيش رو دارد.كشور ما هم از اين قاعدة كلّي مستثني نيست. مخصوصاً با توجه به مشكلات فراواني كه دشمنان اين كشور و ملّت براي ما ايجاد كرده اند.

به هر حال اگر بخواهيم مطلبي را به عنوان مشكل اصلي كشور مطرح نماييم، بهتر است به موارد زير اشاره شود :

1.برنامه ريزي وسيع و حساب شده، همراه با سرمايه گذاري كافي، براي حفظ و گسترش فرهنگ اصيل اسلامي، و مبارزه با تهاجم فرهنگي دشمن، در تمام قالبها و اشكال مختلف آن.

2. شناختن گِرههاي اقتصادي، و باز كردن آنها.

3. رسيدگي فوري و حساب شده به وضع معيشتي و زندگي روزمرّة مردم كم درآمد و محروم جامعه.

4. ادامه و گسترش فعاليّتهاي علمي و صنعتي.

5. كنتزل و نظارت جامع بر دستگاههاي اجرائي و مديريّتي كشور.

براي اطّلاع بيشتر نسبت به اين موضوع، مي توانيد به خطبة نماز جمعة مقام معظم رهبري، در مورد اصلاحات، كه محورهاي مورد نياز اصلاحات را در كشور ما بيان فرمودند، مراجعه نماييد.

چگونه جامعه اي سالم با جوانان سالم داشته باشيم؟

پرسش

چگونه جامعه اي سالم با جوانان سالم داشته باشيم؟

پاسخ

به جهت آنكه از منبع وحي وامام سرچشمه گرفته، و ريشه در علم نامتناهي خالق هستي دارد، و از تمام زواياي دروني و بيروني انسان آگاه است، براي همة دوره هاي گذشته و حال و آينده بشر مفيد است. زيرا خالق سبحان، علاوه بر علم نامتناهي از اصول دروني و بيروني انسانها، نسبت به مصلحتها و مفسده هاي حقيقي انسان، نيز آگاه است. هيچ كس و هيچ مكتب و هيچ فرهنگ و هيچ تمدن ديگري، جز خالق هستي، از چنين علم و آگاهي و احاطه به تمام شؤون بشري و مصالح و مفاسد آنها، آگاه نيست.

در ميان اديان آسماني، كامل ترين دين، دين اسلام است. اسلام چگونه زيستن، و راههاي صحيح زندگي را، حتي در اجزاء اعمال و رفتار، و حتي در افكار نيّتها بيان كرده است، و اگر افراد جامعه اسلامي به احكام و دستورات به درستي عمل كنند، از يك زندگي خوب و متعال برخوردار خواهند شد.

احكام و دستورات اسلام، علاوه بر اين كه از همة اديان ديگر كاملتر و وسيعتر است، تعاليم اصليش از دستبرد تحريف و تغيير، نيز در امان مانده است. بنابراين تنها دين اسلام، و بخصوص مذهب مترقي شيعه است، كه دسترسي به تمام اصول و اركان زندگي صحيح، و آگاهي از راه و رسم بهتر زندگي كردن، و سلامت جامعه، داشته است؛ و هيچ ديني در حدّ اسلام نيست.

آيين اسلام بهترين آيين زندگي است، و پاسخگوي تمام نيازهاي فردي و اجتماعي، مادي و معنوي، جسمي و روحي، دنيوي و اخروي و ظاهري و باطني است. و براي تمام مسائل

زندگي، دستورات محكم، منطقي و روشني دارد، و الگوهاي برتري از ديگر اديان دارد.

دختر عزيزم، ستاره خانم صادقي، اگر بكوشيم كه احكام و دستورات نوراني اسلام به درستي توسط افراد جامعه عمل بشود، و از تندروي و كندروي اجتناب كنند، و جامعه اي معتدل، كه جامعه اي قرآني است، ساخته بشود، چنين جامعه اي، جامعه اي سالم است. بنابراين براي ايجاد جامعه اي سالم، به نظر ما بايد بكوشيم كه اسلام و مقررات و قوانين و قواعد و دستورالعملهايش را، بصورت درست و صحيح و به دور از برداشتهاي سطحي و فردي، از طريق اسلام شناسان حقيقي بشناسيم؛ و در مرحلة بعد، به آن عمل نماييم. سالم ترين جامعه را بر پا خواهيم كرد. براي تحقق چنين جامعه اي، همه بايد همّت كنند، و تمام نيرو و توان خود را، براي شناخت و معرفي و شناساندن اسلام و دستورات آن، و پياده كردن آنها، بكار گيرند. در اين مسير، بيشترين نقش را مي توانند نوجوانان و جوانان عهده دار شوند. و در بين نوجوانان و جوانان، دختران نوجوان، بيش از پسران مي توانند ايفاي نقش كنند. كه بدون شك، تو دختر خوب و عزيزم، يكي از آنان هستي، كه از روحيه ات چنين ايده اي و منشي، استنباط مي شود. پس بكوش و بكوشيد و بكوشيم كه احكام نوراني و مترقي اسلام را بشناسيم و بشناسانيم، و خالصانه به آن عمل كنيم، و عمل به آن را، به روشهاي معقول و منطقي، از ديگران مطالبه كنيم.

توفيق روز افزون براي تو و ديگر جوانان فداكار و سليم النفس اين آب و خاك، آرزو مي كنم.

دربارة يك موضوع اجتماعي در چه مكان هايي مي توان قضاوت كرد؟

پرسش

دربارة يك

موضوع اجتماعي در چه مكان هايي مي توان قضاوت كرد؟

پاسخ

رسيدگي و قضاوت دربارة موضوعات اجتماعي از نظر زماني و مكاني بايد به گونه اي باشد كه به تأمين آثار مثبت اجتماعي ِ آن قضاوت كمك كند; به همين جهت به نظر مي رسد كه دربارة هر موضوعي بايد مكان مناسب آن موضوع را در نظر گرفت براي مثال اگر مي خواهيم دربارة مسئله اي كه صبغة فرهنگي و دانشگاهي دارد، به قضاوت و بررسي بپردازيم بهترين و مناسب ترين مكان براي اين كار، دانشگاه ها و مراكز فرهنگي هستند، و اگر دربارة مسائل شهر و آبادي آن اظهار نظر كنيم بهتر است در شهرداري ها انجام شود، و دربارة ادارة شهر در فرمانداري ها و... . البته مسجد از جمله مكان هايي بوده كه از صدر اسلام محل ّ طرح و بررسي موضوعات اجتماعي بوده است به گونه اي كه از طرح مسائل ديني گرفته تا مسائل بين المللي _ مانند پذيرايي از سفرا و نامه به دولت ها... _ در مسجد انجام مي شده است البته امروزه نيز بهترين مكان براي بررسي برخي مسائل همان مساجد است ولي اين فقط منحصر به مسائلي است كه مربوط به اصل اسلام و مصالح كلّي نظام اسلامي مي شود كه جنبة اجتماعي پيدا كرده باشد و امام مسلمانان لازم بداند در حضور مردم به بررسي آن بپردازد. شبيه آن را مي توان در قسمتي از خطبه هاي نماز جمعه مشاهده كرد كه چگونه امام جمعه به بررسي برخي امور ديني _ اجتماعي ِ مردم مي پردازد، ولي نمي توان گفت مسجد _ امروزه _ جايگاه طرح هر مسئلة اجتماعي

است زيرا مسجد جايگاه عبادت و طهارت مي باشد و در حدّ امكان بايد به همين منظور از آن استفاده شود; چنان كه قرآن مي فرمايد: "لَّمَسْجِدٌ أُسِّس َ عَلَي التَّقْوَي َ مِن ْ أَوَّل ِ يَوْم ٍ أَحَق ُّ أَن تَقُوم َ فِيه ِ فِيه ِ رِجَال ٌ يُحِبُّون َ أَن يَتَطَهَّرُوا;(توبه 108) آن مسجدي كه از روز نخست بر پاية تقوا بنا شده شايسته تر است كه در آن ]به عبادت بايستي در آن مرداني هستند كه دوست دارند پاكيزه باشند." تذكراين نكته لازم است كه اگر مي بينيم در صدر اسلام از مسجد، به عنوان محل ّ طرح همة مسائل استفاده مي شده است جهتش اين بوده كه هنوز ارگان هاي نظام اسلامي نهادينه نشده بودند; تا امكان آن باشد كه هر كدام در محل و مكان مناسب خود، به كار بپردازند; مانند آن كه ما در اوّل انقلاب از مساجد، انواع بهره برداري ها را _ از اقامة نماز تا آموزش نظامي _ مي كرديم ولي امروزه براي نظام يافتن امور و اختصاص مكان هاي مناسب براي هر يك از كاري نيازي به اين امر نيست خلاصه آن كه بررسي هر امري بايد در مكاني كه با آن امر، تناسب دارد انجام بگيرد.

3درباره بسيج توضيح دهيد ؟

پرسش

3درباره بسيج توضيح دهيد ؟

پاسخ

ج3- در باره بسيج حضرت امام خميني«ره » كه هميشه بر نقش مردم و اهميت حياتي آن در تأمين سلامت و موفقيت نظام تأكيد مي كردند با درايت خاصي در آذرماه 1358 طي بيانات مباركي , ضرورت تشكيل مدرسه اي عمومي و كار بردي بنام بسيج مستضعفين را اعلام نمودند . درسخنان امام« ره» سابقه بسيج به بيداري قوم بني اسرا ئيل و قيام آن برضد ظلم فرعوني و به زمان حضرت موسي( ع ) بر مي گردد و بسيج اصحاب پا برهنه و فقير صدر اسلام در مقابل بت پرستان مكه در نظر مي آيد.

مراد امام حضرت امام خميني« ره» از بسيج فراتر از معاني كلمه مذكور در لغتنامه ها و يا ذهنيت مرد ماست در انديشه امام به عنوان موسئس يك چنين نهادي بنا شدن سازماني اجتماعي است با ابعاد متعدد و با مشاركت تمام اقشار جامعه در راه رشد و آزادي .

سابقه بسيج درنظر امام گوياي اين مطلب است :كه ملت ها در قرون و اعصار به دعوت رهبران الهي بسيج شده اند تا ضمن دست يابي به دين الهي به رشد و آزادي و استقلال مطلوب برسند بعد از پيروزي انقلاب امام فرمان دادند تا براي دفاع از ممكلتي كه آن موقع 20 ميليون جوان داشت بيسج 20 ميليوني تشكيل شود . بنظر امام اين اسلام است كه به سوي رشد و آزادي حقيقي ندا ميدهد و هم اسلام است كه همه قشر ها را در يك جامعه به هم مي پيوند و مي تواند فعاليتي نو در جامعه بپا كند . بسيج عمومي يعني:

همين .

اما چرا مساجد به عنوان پايگاه ها انتخاب شد ؟ ريشه اسلامي و وحدت گرايانه و سادگي و دور از تشريفات كه از مختصات پيش بيني شده براي اين نهاد بود . بهترين مكان را در آغاز انقلاب مساجد ديد چون از صدر اسلام همواره مسجد به عنوان يك سنگر و مكان جمعي در حكومت اسلامي مطرح بوده است. امام خميني حتي جهان اسلام را فرا مي خواند . ايشان مي فرمايند : من پيشنهادي كردم كه اگر عمل كنند إن شاء الله تمام مستضعفين جهان چه مسلمان و چه غير مسلمان با يك حزب جهاني با حزب مستضعفين كه همان حزب الله است اينهمه مشكل را در عالم رفع كنند و هيچ قدرتي نمي تواند با اين قدرت هاي الهي مقابله كند ( 3/6/58)روز قدس كه از سوي امام به عنوان يك روز جهاني در آخرين جمعه هر ماه مبارك رمضان تعيين شد قدس در همين راستا بود . بسيج خود ياري براي محروميت زدايي يكي از ابعاد همگاني اين طرح بزرگ ملي است . امام حسابي به شماره 100 در تمام شعب بانكي افتتاح كردند, و از تمام كساني كه توانايي داشتند . دعوت نمودند كه براي مشاركت در خانه سازي براي محرومان به اين حساب پول واريز كنند .

بسيج سواد آموزي يكي ديگر از ابعاد اين طرح است . نهضت سواد آموزي ايران امروزه به عنوان يك الگو از طرف سازمان ملل متحد كشورها درحال توسعه و جهاني سوم معرفي مي شود .بسيج در امر سازندگي وخود كفائي بويژه در امر كشاورزي منجربه تشكيل جهاد سازندگي شد .در دانشگاه ها

نهادي بنام جهاد دانشگاهي تأسيس شد كه امروز واقعا طرح هاي بزرگ علمي و صنعتي را به پيش مي برد . آري جايگاه بسيج در آن موقعيتي كه مردم تصور دارند نيست. بلكه نهضتي است براي رشد و آزادي و ادامه استقلال بر اساس اسلام و در تمام جنبه هاي زندگي . براي اطلاع بيشتر مي توانيد به كتاب بسيج در انديشه امام خميني« ره » , آثار موضوعي دفتر 29 مراجعه كنيد .

1 _ يك جامعه چگونه بايد تربيت شود راههاي آن را لطفا بگوييد ؟

پرسش

1 _ يك جامعه چگونه بايد تربيت شود راههاي آن را لطفا بگوييد ؟

پاسخ

ج 1 _ ازآنجا كه جامعه را افراد تشكيل مي دهند پس لازم است ابتدا افراد تربيت شوند ، تابتوانند جامعه اي سعادتمند متكامل ومتفرقي بوجود آورند ، اگر انسانها مباحث تربيتي را بشناسند وهدف آن رابدانند وبا روشهاي صحيح تربيت آشنايي پيداكنند و اصلاح نمايند وبه سوي خوبي ها وارزشهاي اخلاقي سوق پيدا كنند, همواره به سوي تكامل وترقي در حركتند وعقب ماندگي وشكست ذلت وخواري ومفاسد اخلاقي و اجتماعي دامن گيرشان نخواهد شد, كه از نظر قرآن كريم ونهج البلاغه هدف اساسي همه أنبيا وپيامبران الهي تحقق اين آرمان ارزنده است ومي دانيم كه مكتب اسلام كامل ترين مكتب تربيتي است كه دستورات وقوائد وروشهاي تربيتي آن از چشمه سار هميشه جاري, وحي الهي گرفته شده وبا رهنمودهاي مداوم امامان معصوم « عليهم السلام » درتئوري وعمل لباس حقيقت پوشيده است اكنون اين سؤال مطرح مي شود كه آيا اصلا تربيت ممكن است ، آيا موانع تربيت را مي شود ازميان برداشت ، روشهاي تربيتي كدامند ، چگونه بايد فرد وجامعه را تربيت كرد از آنجاكه نهج البلاغه بهترين و گويا ترين زبان قرآن و تبيين كننده مباحث تربيتي اسلامي است گوش جان به كلمات گوهر بار مولا علي « عليه السلام »مي سپاريم : از ديدگاه نهج البلاغه تربيت ممكن وروشهاي تربيتي مشخص وروشن است وبهترين روشهاي مقابله با موانع وآفات تربيت نيز مورد ارزيابي قرارگرفته است . علي « عليه السلام »مي فرمايد : زنهار ! زنهار! در تربيت وسازندگي خويشتن تلاش كن ، زيرا خداوند راهي

را كه بايد بروي ، برايت روشن ساخته است وآينده رفتن تو را مشخص وتبيين فرموده است وسپس اميدواري مي دهد كه اگر از راه روشن الهي برويد و در تربيت خود وديگران بكوشيد حتما پيروز شده وبه سرچشمه سعادت خواهيد رسيد .

نكته دوم : تربيت پذيري انسان است ، انسان با برخورداري ازعقل وتدبير وعواطف انساني تربيت پذير تر از ديگر موجودات است ومي شود انسان راتربيت كرد. ودرخودسازي وجامعه سازي موفق نمود . علي « عليه السلام »مي فرمايد : از كساني نباش كه پند و اندرز به آنها سودي نمي بخشد مگر آنكه سخت درتوبيخ آنها مبالغه شود زيرا انسانهاي عاقل با اندرز وآداب پند مي پذيرند اما چهارپايان با زدن. (2)

با توجه به پندپذيري انسان امام « عليه السلام »سفارش مي كنند كه در تربيت كودك ، درتربيت نفس و درتربيت افراد جامعه بايد شتاب نمود و تربيت را برهركار ديگر مقدم داشت ، زيرا ممكن است آداب وروشهاي زشت وناروا دلهاي پاك را آلوده سازد وتربيت وسازندگي را ناممكن . لذا در نامه 31 خطاب به فرزندش امام حسن مجتبي« عليه السلام »مي فرمايد : من درتعليم وتربيت تو پيش از آنكه قلبت سخت شود وعقل و فكرت به امور ديگر مشغول گردد مبادرت ورزيدم ، تا با تصميم جدي به استقبال كارهايي بشتابي كه انديشمندان واهل تجربه زحمت آزمون آن را كشيده اند.

نكته سوم ارزش وجايگاه تربيت است ، كه امام « عليه السلام »آن را بالاترين ميراث معرفي مي نمايد. ( هيچ ثروتي مثل عقل نيست هيچ فقري چون جهل نمي باشدوهيچ ميراثي چون ادب وتربيت

وجود ندارد. )(3)

نكته چهارم : هدفداري تربيت مي باشد زيرا امكان تربيت وضرورت خودسازي وبازپروي جامعه را بسياري ازمكتب ها پذيرفتند. اما مي پرسند چرا خود راتربيت كنيم ورنج فراوان خودسازي برخود همواركنيم واز لذتها وخوشي ها بگذريم ؟

اما آنچه اسلام رادربرابر ديگر مكاتب توحيدي ممتاز ميكند هدفداري انسان وتربيت اوست بديهي است تا مباني اعتقادي قرآن ونهج البلاغه را نپذيريم به هدفداري انسان و حركت تكاملي بشر به سوي قيامت وبهشت جاويدان را باور نكنيم تربيت ومقررات واحكام تربيتي بدون پشتوانه اخلاقي واجرايي است. پس ابتدا بايد مباني اعتقادي قوي ومحكم بوجود آورد تا افراد باور كنند كه دراين دنيا براي هدفي آمده اند وبيهوده آفريده نشده اند پس ازآن با شناخت عوامل تربيت وتقويت آنها وسازندگي فرد وجامعه پرداخت

ازجمله عوامل تربيت : 1- پدر ومادر آموزشگاه آغازين هر فردي خانه وخانواده مي باشند وپدر ومادر وديگر افراد خانواده مي توانند مربي لايق وموفق فرزندان باشند يا عامل اساسي انحراف آنها

2- خانواده : فرزندان وكودكان از اعضاي خانوده الگو مي گيرند ازاين رو امام « عليه السلام » سفارش مي كند با خانواده خوب وصالح روابط دوستانه برقراركنيد.

3- استاد وآموزگار : لذا دردستورات ديني به هم نشيني با علما ودانشمندان توصيه شده است.

4- جامعه ومحيط زندگي : پس درانتخاب مكان زندگي ومحيط اجتماعي بايد دقت نمود.

5- دوستان : امام « عليه السلام »مي فرمايد بر حذر باش ازدوستي با احمق كه مي خواهد به تو نفع برساند ولي زيان مي رساند. (4)

6- علما ونصيحت كنندگان : علما از عوامل مهم تربيت به شمار مي آيند كه بايد به آنان

احترام گذاشت وگوش دل به سخنانشان سپرد .

7- حكومت ورهبري : كه هم مسؤليت تربيت فرد وجامعه را دارد و هم به عنوان يكي از الگوهاي تربيتي مطرح است.

8- الگوهاي موفق تربيت شده.

9- قرآن وتعاليم انسان ساز آن.

10- همسايه وهمسايگان زيرا بدون روابط با همسايگان نمي شود به زندگي اجتماعي تداوم بخشيد لذا بايد درخريد منزل وانتخاب همسايه دقت نمود.

11- تبليغات : كه گاهي به شكل وعظ وخطابه يا نصيحت واندرز وزماني به عنوان امربه معروف ونهي ازمنكر درجامعه اسلامي مطرح مي شود.

12- سنن وآداب صحيح اجتماعي.

13- تاريخ گذشتگان وعبرت گرفتن ازآن.

14- انقلاب و قيام وحركت موفق يك امت : بهترين وارزنده ترين مربي وآموزگار دلهاي آماده تربيت است. نعمت انقلاب ازبزرگترين عوامل تربيتي است اميد است انشاءالله انقلاب ما به انقلاب مهدي موعود« عليه السلام » متصل گردد.

منابع :

1- المعجم المقهرس الالفاظ نهج البلاغه, نامه 30/3

2- المعجم المقهرس الالفاظ نهج البلاغه, نامه 31/108

3- المعجم المقهرس الالفاظ نهج البلاغه, حكمت 54

4- المعجم المقهرس الالفاظ نهج البلاغه ,حكمت 38/2

تربيت درنهج البلاغه, مؤلف دفترنشرامام علي « عليه السلام » انتشارات ضريح آفتاب.

آينده ايران و اسلام را چگونه مي بينيد؟

پرسش

آينده ايران و اسلام را چگونه مي بينيد؟

پاسخ

با استفاده از آيات و روايات بسيار متعددي كه وعده پيروزي , گسترش و جهانگير شدن اسلام را داده از قبيل : ((و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين )), (قصص / 5) ((الاسلام يعلو و لا يعلي عليه )) و..., آينده بسيار درخشاني براي دين مبين اسلام وجود دارد و اين از وعده هاي حتمي و تخلف ناپذير خداوند مي باشد. البته زمان تحقق آن را فقط خداوند مي داند. ولي مي توان علائم و زمينه هاي تحقق آنرا با توجه به حوادثي از قبيل وقوع انقلاب اسلامي ايران و تأثيراتي كه اين انقلاب در بيداري مسلمانان و گسترش اسلام در بسياري از نقاط دنيا داشته است , مشاهده نمود.

مطالعه حوادث تاريخي كه در حوزه اسلام و مسلمانان روي داده است اين واقعيت را نشان مي دهد كه عليرغم اينكه روند گسترش اسلام در جهان در مجموع يك روند صعودي مي باشد, ولي داراي يكسري فراز و نشيب هايي بوده وقفه هاي طولاني در اين خط سير بوجود آورده , و برخي از دولتهاي اسلامي نابود شده اند, همه اين حوادث بيانگر اين اصل مهم قرآني مي باشد كه ((ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم ; خداوند سرنوشت هيچ قوم و ملتي را تغيير نمي دهد مگر آن كه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند)), (رعد / 11).

در اين آيه مباركه ((ما بقوم )) رو بنا و ((ما بانفسهم )) زير بنا است . بنابراين بقاء و دوام هر تحولي و

انقلابي , همانند اصل هر گونه تغيير و تحول و انقلاب در جوامع بشري و سرنوشت آنان , بستگي به خودشان دارد. بر اين اساس با توجه به در نظر گرفتن واقعياتي از قبيل تهاجم همه جانبه غرب در مقابل گسترش اسلام , وجود حكومتهاي وابسته به غرب , در كشورهاي اسلامي وجود اسرائيل به عنوان دشمن اصلي اسلام در قلب جهان اسلام , و... كه همه تهديد كننده ماهيت اسلام مي باشد, و وجود و استمرار مؤلفه هاي ذيل مي تواند در تداوم و بهبود وضعيت مسلمانان , و گسترش اسلام خواهي در جهان مؤثر باشد:

1- تداوم انقلاب اسلامي ايران به عنوان ام القري كشورهاي اسلامي , به عنوان كانون اميد بخش و حامي نهضتهاي اسلامي و آزاديبخش در سراسر جهان .

2- وحدت و همدلي تمامي مذاهب اسلامي , تكيه بر نقاط مشترك و پرهيز از تفرقه .

3- تلاش مجدانه مسلمانان براي پيشرفت در زمينه هاي مختلف علمي , صنعتي , تكنولوژيكي و... و رها شدن از عقب ماندگي و وابستگي به غرب در اقتصاد, صنعت , دانش و فن آوري و...

4- عمل به تعاليم و ارزشهاي والاي اسلامي و...

اما در مورد آينده ايران اسلامي بايد گفت: انقلاب پديده اي اجتماعي است و به مثابه موجودي زنده در درياي حوادث به حيات خويش ادامه مي دهد و چه بسا با موانع و آفاتي روبرو شود، شناخت آفات و دشمنان انقلاب عامل مهم در تحقق يافتن آرمان هاي انقلاب، حفظ دستاوردها، تنظيم سياستهاي كل نظام، حل مشكلات و حفظ مشروعيت حكومت محسوب شده و آينده هر انقلابي را رقم مي زند.

استاد مطهري(ره) پس از پيروزي انقلاب فرمود:

«امروز نيز ما درست در وضعي قرار داريم نظير اوضاع ايام آخر عمر پيامبر(ص)... اكنون باد از خود ترس داشته باشيد. از منحرف شدن نهضت و انقلاب است كه بايد ترس داشته باشيد. اگر با واقع بيني و دقت كامل با مسايل فعلي انقلاب مواجه نشويم، و در آن تعصبات و خودخواهي ها را دخالت دهيم، شكست انقلابمان بر اساس قاعده «واخشون» و بر اساس قاعده ان الله لا يغيّر حتمي الوقوع خواهد بود. درست به همانگونه كه نهضت صدر اسلام نيز بر همين اساس با شكست روبرو شد.»، (مرتضي مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، صص 27 _ 28).

مقام معظم رهبري نيز در ارتباط با ضرورت و اهميت آسيب شناسي انقلاب مي فرمايند: «ميكرب رجعت يا ارتجاع، دشمن بزرگ هر انقلاب است كه به درون جوامع انقلابي نفوذ كرده و در آن رشد مي يابد، نفوذ فساد و ايجاد ترديد در اذهان جوانان نسبت به آرمانها، دنياطلبي،اشتغال به زينت هاي دنيوي و زندگي راحت در جامعه و بروز علائم زندگي تجملاتي در ميان عناصر انقلابي، نشانه هايي از تأثير ميكرب ارتجاع و عقب گرد است. پرداختن به مال و مال اندوزي دچار شدن به فسادهاي اخلاقي _ مالي و فساد اداري، درگير شدن در اختلافات داخلي كه خود يك فساد بسيار خطرناك است، و نيز جاه طلبي هاي غلط و نامشروع، كاخ آرماني انقلاب اسلامي و هر حقيقت ديگري را ويران مي كند.»، (كيهان، 17/10/1373)

امام راحل در وصيت نامه سياسي _ الهي خود رمز تداوم انقلاب را چنين معرفي مي كنند: «بي ترديد رمز بقاي انقلاب اسلامي همان رمز پيروزي است و رمز پيروزي را ملت مي داند و نسلهاي آينده در تاريخ خواهند خواند كه دو

ركن اصلي آن انگيزه الهي و مقصد عالي حكومت اسلامي و اجتماع ملت در سراسر كشور با وحدت كلمه براي همان انگيزه و مقصد مي باشد.»

امام علي(ع) مهمترين موانع انقلاب و اسباب شكست نهضت ها را كينه توزي، تفرقه، پشت كردن به يكديگر و ترك ياري معرفي مي نمايند: «ما نظروا الهي ما صاروا اليه في آخر امورهم حين وقعت الفرقه و تشتت الالفه» ؛ (شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 13، ص 185).

بر اين اساس آينده ايران اسلامي بستگي به اين دارد كه آيا نظام اسلامي با همكاري مردم مي تواند آسيب هاي متعددي كه اين انقلاب نوپا را تهديد مي كند پشت سرگذاشته و با موفقيت از آنها بيرون آيند يا نه: اين آسيبها را مي توان در چند دسته خلاصه نمود:

الف _ آسيبهاي فرهنگي _ اجتماعي عبارتند از:

1_ نفوذ انديشه هاي بيگانه.

2_ تغيير جهت دادن انديشه ها از اهداف و نيات خدايي به اهداف و نيّات غير خدايي.

3_ تجدد گرايي افراطي يا التقاط و زهدگرايي منفي.

4_ جدا كردن دين از علم و سياست و تفرقه بين حوزه و دانشگاه.

5_ بوروكراسي مفرط و فساد اداري و اجتماعي.

6_ دنياطلبي و اشتغال به زينتهاي دنيوي.

7_ اشائه فحشاء و مراكز فساد و تأثير پذيري از جنگ رواني و تبليغاتي دشمن.

8_ تغيير ارزشهاي انقلاب.

ب _ آسيب هاي سياسي عبارتند از:

1_ ناتمام گذاشتن تحقق آرمانهاي نهضت از قبيل، آرمانهاي جهاني انقلاب اسلامي، مبارزه با ظلم و اقامه قسط و عدل در سراسر جهان و اتحاد امت اسلامي.

2_ رخنه فرصت طلبان: استاد مطهري در اين باره مي فرمايند: «... هر چه از دشواريها كاسته مي شود و موعد چيدن ثمر نزديك تر مي گردد، فرصت طلبان محكم تر و پرشورتر پاي

علم نهضت سينه مي زنند، تا آنجا كه تدريجا انقلابيون مؤمن و فداكاران اوليه را از ميدان به در مي كنند...»، (مرتضي مطهري، بررسي اجمالي نهضت هاي اسلامي در صد ساله اخير، ص 92).

3_ تفرقه و درگير شدن در گرداب اختلافات داخلي و استفاده نكردن از نيروهاي بالقوه مردمي.

4_ بي تفاوتي مردم نسبت به سرنوشت اجتماعي خويش و غير سياسي شدن دانشگاهها.

5_ ايجاد ترديد نسبت به آرمانهاي انقلاب.

6_ جاه طلبي هاي غلط و نامشروع.

7_ تحت الشعاع قرار گرفتن استقلال و آزادي.

8_ بازگشت استعمار به طريق آشكار و نهان و وابستگي نظامي و سياسي به ابر قدرتها و...

ج _ آسيب هاي اقتصادي انقلاب اسلامي:

امام علي(ع) علل سقوط اقتصادي _ سياسي حكومتها را چنين بيان مي كند: «يستدل الادبار باربع: سوء التدبير، و قبح التبذير و قله الاعتبار و كثره الاعتذار ؛ مي توان چهار علت براي زوال دول برشمرد: سوء تدبير و ضعف مديريت تبذير ناروا و هزينه هاي زيانبار اقتصادي عبرت نگرفتن از تجارب سودمند عذرخواهي مكرر به جاي جبران خطاهاي گذشته» (غرر و درر، ص 354)

مهمترين آسيب هاي اقتصادي انقلاب اسلامي را مي توان در موارد ذيل برشمرد:

1_ وابستگي اقتصادي به ابرقدرتها، بالاخص آمريكا

2_ تحت الشعاع قرار گرفتن توسعه اقتصادي يا عدم توجه به بحرانهاي ناشي از توسعه اقتصادي

3_ وابستگي به نفت به عنوان مهمترين اقلام صادرات و منبع ارزي كشور.

4_ عدم وجود فرهنگ كار و انضباط اجتماعي

5_ جدا شدن مردم از برنامه هاي دولت در طرح هاي سازندگي

6_ مال اندوزي و تكاثر ثروت اندوزان

7_ تحت الشعاع قرار گرفتن عدالت اجتماعي و زياد شدن فاصله فقير و غني.

8_ بي توجهي به مستضعفين و ولي نعمتان انقلاب و عنايت عليحده به اغنياء؛

9_ بي توجهي به

خواسته هاي مشروع نسل جوان (از قبيل اشتغال _ مسكن، ازدواج و...) كه آينده سازان انقلاب و ايران اسلامي بوده، و عدم شكل گيري روند كامل و صحيح جامعه پذيري در انتقال ارزش هاي انقلاب و اسلام به نسل جوان در جهت تقويت هويت اسلامي و ملّي آنان و جلوگيري از آفات مخرب تهاجم فرهنگي و...

اما عليرغم آسيبهاي فوق كه انقلاب اسلامي را تهديد مي نمايد و آينده اي تاريك و مبهم را براي ما ترسيم مي نمايد نگاهي به موفقيتها و دستاوردهاي مثبت و ارزنده انقلاب اسلامي در حل مشكلات و بحرانهاي متعدد, وجود مردمي با ايمان و پايبند به ارزشهاي اسلامي , خط امام و رهبري , وجود مسئولان آگاه , دلسوز, و متعهد و عزم جدي آنها براي حل مشكلات و تلاش در جهت پيشرفت مادي و معنوي جامعه و ارتقاء سطح علمي , فرهنگي , صنعتي , تكنولوژيكي و... مي توان به آينده اي كاملا" درخشان براي ايران اسلامي اميدوار بود انشاء الله .

چه راهكارهايي را مي توان براي بهتر شدن وضع سياسي و اجتماعي و فرهنگي و اقتصادي جامعه به صورت عملي به تئوريك پيشنهاد مي كنيد؟

پرسش

چه راهكارهايي را مي توان براي بهتر شدن وضع سياسي و اجتماعي و فرهنگي و اقتصادي جامعه به صورت عملي به تئوريك پيشنهاد مي كنيد؟

پاسخ

ضمن تشكر از جناب عالي هم به خاظر دغدغه تان نسبت به رشد و تعالي و پيشرفت وضع جامعه و هم به خاطر ارتباط با ما، در پاسخ به پرسش شما نكات ذيل را خاطر نشان مي سازيم:

اولاً: راهكارهاي عملي نه تنها از تئوري جدا نيستند بلكه مبتني بر آن است، از اين رو در پاسخ به همين سؤال هر كس با ديدگاه نظري خود راهكارهائي عملي را ترسيم خواهد نمود.

ثانياً: با مبناي تئوريك ما دين عامل سعادت دنيوي و اخروي، فردي و اجتماعي بشر است، و دين اسلام جامع ترين اديان الهي و شريعت محمدي(ص)، شريعت خاتم است، موارد ذيل به نظر مي رسد كه در بهتر شدن وضع سياسي و اجتماعي و فرهنگي و اقتصادي جامعه به عنوان راهكارهاي عملي مفيد و مؤثر باشد:

1- اجراي صحيح و تمام عيار و بي مسامحه، بي توجيه، بي شائبه و بي واهمه احكام اسلامي

بر اساس دستورات ديني مفسد في الارض، حكمش اعدام است، متعدي و متعرض به ناموس مسلمين و اهانت كنندگان به شعاير ديني بايد تعزير شوند، دست دزد قطع گردد، اما آيا ما به نداي رهبر عظيم الشأن انقلاب در اين زمينه عمل كرديم؟! آيا مسئولين محترم نظام، آنچنان كه بايسته و شايسته بود در راستاي مبارزه با فساد اجتماعي و اقتصادي اقدام نمودند.

جناح بندي و سياسي كاري، وا همه از نظرات مدعيان حقوق بشر، تبعيض در بين افراد و جريانات در مقام اجرا و نيز برخي فرصت طلب

ها و منفعت طلبان از جمله موانع اين راه هستند كه بايد برطرف شود.

2- عدالت اجتماعي و اقتصادي

شكاف طبقاتي، تبعيض و بهره مندي وافر عده اي و محروميت مطلق عده اي ديگر ظلم است كه بنيان هاي يك اجتماع را سست و متزلزل مي كند. بايد با وضع قوانين مناسب، ترتيبي اتخاذ شود كه از فرصت هاي كاري، همه يا اكثر مردم به حسب تخصص و توانمندي هاي خود بهره مند گردند، نه اين كه يك عده از چندين شغل رسمي و غير رسمي بهره مند باشند و ديگران آه بكشند.

در وضع ماليات ها هم، در موقع قانون گذاري بايد دقت شود و هم در هنگام أخذ كه متأسفانه در بسياري از موارد هم در وضع قانون، به نحو غير كارشناسانه است و هم در مقام گرفتن ماليات با دست و دلبازي هاي برخي و تبعيض و اهمال برخي ديگر مواجه مي شويم.

3. بازرسي از همه نهادهاي حكومتي به گونه اي كه علي(ع) به مالك اشتر فرمودند: يا مالك تو بايد در دولت خود جاسوس داشته باشي اما نه جاسوس براي مردم و ايجاد محدوديت و سلب آزادي از آنان بلكه جاسوس براي كارگزاران و عمال خودت تا درست كار كنند.

چه نهادي در مجلس، قوه قضائيه، مجريه، شركت ها و مؤسسات دولتي و ... اين مسئوليت را به عهده دارد؟ چه گونه عمل مي كنند؟ اگر به گونه صحيح عمل مي شد آيا ما شاهد اين همه پارتي بازي، رشوه گيري ها و مفاسد اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي بوديم؟! آيا همه استانداران خود را موظف به اين فرمان مي دانند؟ آيا اصولاً بر اساس

اعتقاد به اين اصول منصوب مي شوند؟

4. قاطعيت در برخورد با حيف و ميل كنندگان بيت المال، متصديان به حقوق عمومي

5. تشديد روحيه استبكار ستيزي و معامله نكردن ارزش ها با مصالح سياسي

6. امر به معروف و نهي از منكر و حضور جدي مردم در افشاء انحرافات، برخورد با انحرافات، پشتيباني از مقام ولايت.

مهم ترين نياز جامعهء اسلامي در عصر كنوني چيست ؟

پرسش

مهم ترين نياز جامعهء اسلامي در عصر كنوني چيست ؟

پاسخ

پاسخ جامع به اين سؤال , نيازمند ترسيم ويژگي هاي مسلمانان عصر كنوني است ; يعني بدانيم آنان ازلحاظ فكري و فرهنگي و اخلاقي و سياسي و اجتماعي و نيز از جهات علمي و صنعتي و كشاورزي و استقلال وخودكفايي , در چه موقعيتي قرار دارند و در گذشته چه موقعيتي داشته اند؟ پس از مقايسهء وضع حاضر و گذشته , علل پيدايش وضعيت متفاوت , مورد تجزيه و تحليل علمي قرار گيرد. اين گونه نقد و بررسي و تجزيه و تجليل به عهده ء است و از حوصله و ظرفيت اين گفتار بيرون است , اما جهت آگاهي و هشدار اشاره اي مي كنيم تا ازخواب هاي پريشاني كه فتنه انگيزان خود باخته و فرهنگ فروشان بيگانه پرست در يكي _ دو قرن اخير, مخصوصاً اززمان پهلوي تا كنون براي امت اسلامي به خصوص جوانان غيرتمند شيعهء علوي ديده اند, بيداري حاصل گردد.

به اعتراف دوست و دشمن هنوز از تولد اسلام نيم قرن نگذشته بود كه قسمت عمدهء آباد كرهء زمين از آسيا تاآفريقا و از آن جا تا اروپا, در سيطرهء نفوذ نظامي و علمي و فرهنگي و اخلاقي و سياسي و سازندگي اسلام قرارگرفت .

مسلمانان هر كجا را فتح مي كردند, به آباداني آن و تبليغ و تدريس فرهنگ و علوم مي پرداختند و به تأسيس مسجد و مدرسه اقدام مي نمودند و بر خوردشان با جامعهء مغلوب و افكار و عقايد آنان به گونه اي بود كه مي گويد:

و در آه و حسرت خويش مي سوخت و مي گفت :

پروردگارا! اي كاش همهء ملت هاي اروپا, روش مسلمانان را سرمشق خود قرار مي دادند.(1)

اما در عصر كنوني ورق برگشت و مسلمانان پوستين پيشرفت و ترقي را وارونه به تن كردند و دوران انحطاط وعقب ماندگي را طي مي كنند و دنياي غرب , اگر چه در بُعد اخلاقي و انساني از مرحلهء فاجعه گذشته و به سقوطسرازير گشته , لكن از جنبه هاي علمي و فني پيشرفت نموده اند. آيا جوانان كه طلايه داران آيندهء جامعه و امت اسلامي هستند, نبايد علل پيشرفت عظيم مسلمانان و پس رفت و انحطاط ذلت آميز كنوني را مورد بررسي قرار دهيم تا ريشه هاي عزت و ذلت را شناسايي نماييم ؟

جهت آشنايي با تاريخ درخشان اسلام و خدمتي كه دين الهي و پيروانش به فرهنگ و تمدن بشريت در تمامي رشته هاي علمي و فني نموده اند, چند كتاب زير را جهت مطالعه معرفي مي كنيم و به اختصار سؤال شما را پاسخ مي دهيم :

1 دانش مسلمين , محمد رضا حكيمي .

2 خدمات متقابل اسلام و ايران , شهيد مطهري .

3 تاريخ فرهنگ و تمدن اسلامي , زين العابدين قرباني .

4 علل پيشرفت و انحطاط مسلمين , زين العابدين قرباني .

برادر عزيز, نياز اساسي امت اسلامي در همهء اعصار و قرون , شناخت قرآن و پيروي از آن است . به عبارت ديگر,اقتدار و عظمت مسلمانان و بازگشت قدرت و شوكت ممتاز آنان در سايهء دو امر نهفته است , كه يكي اصل و ديگري فرع آن است .

1 بازگشت به زندگي قرآني و آن را تابلوي راهنماي زندگي خويش در همهء عرصه هاي زندگي فردي

واجتماعي قرار دادن .

2 اتحاد همهء امت اسلام و فرقه ها در زير پرچم قرآن .

بازگشت به قرآن نيازمند رو آوردن به شناخت و معرفت صحيح آن است و اين را بايد از اهل البيت و ائمه : كه قرآنِ ناطق و مفسران حقيقي قرآن هستند, اخذ نمود. وقتي قرآن , راهنماي عمل انسان قرار گرفت , اتحاد و وحدت محقق مي گردد, زيرا قرآن از يك سو مي گويد:

زنيد و پراكنده نشويد>.(2)

اين امر مهم را مكرر تذكر مي دهد و مي فرمايد دشمنان نه تنها در صددند ميان مسلمانان اختلاف ايجاد كنند,بلكه مي خواهند در محتواي دين هم نفوذ كنند, زيرا آن ها حيات و هستي و منافع خود را در اختلاف و تفرقه ميان مسلمانان مي بينند, چنان كه با تفرقه و تبعيض ميان انبيا در صدد تضعيف دين و ارزش هاي آن برآمدند:

پيامبرانش جدايي افكنند>.

قرآن در سوره انعام يكي ديگر از طرح هاي توطئه آميز آنان را براي ايجاد اختلاف ميان مسلمانان افشا مي كند ومي فرمايد: . گرچه براي خداشناسي راه هاي مختلفي _ و به تعبير امام خميني , به شمار انسان ها _ وجود دارد, ولي دين و راه حق , يكي بيش نيست . راه حق (صراط) را مفرد ذكر كرده , اما راه انحرافي را كه جميع سبيل است , ذكر نموده است .

قرآن با دل سوزي , آثار و نتايج خسارت بار و جبران ناپذير اختلافات , نزاع ها و كشمكش هاي داخلي ميان مسلمانان را گوشزد مي كند و مي فرمايد: محور وفاق و وحدت بايد اطاعت از دستورهاي خدا و پيروي از فرامين

رهبري باشد: .

سيد جمال الدين اسد آبادي مي گويد: .(3)

از سويي ديگر قرآن مي فرمايد: .(4)

چرا قرآن مي گويد: بياييد دعوت قرآن را بپذيريد تا شما را زنده كند؟ مگر مخاطبان قرآن , مردگان قبرستان بودنديا انسان هاي فعال و متحرك در دنيا؟

از ديدگاه قرآن فرد يا جامعه اي كه در جهل و ناداني به سر مي برد و محبت و مهرباني و تعاون و دستگيري ازضعفا و همدلي و اتحاد, جاي خود را به انتقام جويي و اختلاف و تفرقه و دشمني و تجاوز داده است , آن ها, مرده هاي متحركي هستند كه به جاي قرار گرفتن در زير خاك , روي زمين راه مي روند و لذا خداوند به پيامبر مي گويد: و يا مي فرمايد:

القبور;(5) تو نمي تواني سخن خود را به گوش آنان كه در گورها خفته اند برساني >. هر مرده اي را داخل قبر مي گذارند, اما

كسي كه روح حيات و زندگي در او مرده است , در قبرهاي مختلفي مدفون است . قبر شهوت , قدرت , ثروت , مليت وقوميت , تحزّب و جناح گرايي , بلكه جناح پرستي و... شايد تعبير به در آيهء شريفه به همين نكته اشاره داشته باشد. اقبال لاهوري مي گويد:امروز روح اسلامي در مسلمانان مرده است (چون قرآن را از صحنهء زندگي خود كنارگذاشته اند) از تاريخ مردن تفكر اسلامي پانصد سال مي گذرد.(6)

شيخ محمد عبده مصري مي گويد: .(7)

(پ_اورقي 1.محمد رضا حكيمي , دانش مسلمين , ص 105

(پ_اورقي 2.آل عمران (3 آيه 103

(پ_اورقي 3.حسن عاشوري لنگرودي , بررسي علل پيشرفت و عقب ماندگي در جهان اسلام و راه

حل ها, ص 51

(پ_اورقي 4.انفال (8 آيهء 24

(پ_اورقي 5.فاطر (35 آيهء 22

(پ_اورقي 6.مرتضي مطهري , احياي تفكر اسلامي , ص 84 با تلخيص .

(پ_اورقي 7.جمعي از نويسندگان , محمد خاتم پيامبران , ج 1 مقدمه , ص 19

براي سعادت مند شدن چه نكاتي قابل توجه است ؟

پرسش

براي سعادت مند شدن چه نكاتي قابل توجه است ؟

پاسخ

سعادت به حسب ريشهء لغوي , متضمن مفهوم عون و كمك است . عرب از آن جهت به كسي رااطلاق كرده است كه علل و اسباب به كمك و معاونت او آمده باشد, اما به حسب عرف , معني سرور و خوشي وآسايش را مي دهد.(1) در واقع سعادت به معناي لذت بردن و خوش بودن و نيل به آرزوها نيست , چون سعادت , همه جانبه است . استاد مطهري مي گويد: طرح و تنظيم برنامهء سعادت , فرع بر اين است كه انسان با تمام استعدادهاي مكتومي كه دارد, شناخته شود, زيرا سعادت از شكفته شدن استعدادها و بروز و ظهور و فعليت يافتن قوه ها پيدامي شود. سعادت حقيقي وقتي حاصل مي شود كه تمام استعدادهاي انساني , بالاخص استعدادهاي عاليِ وجود وي ,از قوّه به فعليت برسد.

انسان با همهء استعدادهايش بايد شناخته شود, تا طرح و تنظيم چنين برنامه اي ممكن و ميسر گردد. از طرف ديگر با توجه به اين كه با همهء پيشرفت هاي عظيمي كه نصيب بشر در علم و صنعت شده و با همهء كشفيات شگفت آوري كه در دنياي جمادات و نباتات و جانداران صورت گرفته , انسان هنوز موجودي ناشناخته است ; پس بايدقبول كرد هنوز علم بشر نتوانسته است مدعي شود مي تواند طرح سعادت بشر را تنظيم كند.(2) بر اين اساس براي شناخت عوامل سعادت و خوش بختي بايد به سراغ قرآن و عترت برويم . اسلام بشر را از جنبهء جسم و جان و ازجهت معنوي و مادي مورد توجه قرار داده

است و سعادت انسان را در برخورداري از كمالات روحي و استفاده ءصحيح از تمايلات مادي مي داند; از اين رو عواملي مادي و معنوي را در تحصيل سعادت مؤثر مي داند, كه عبارتنداز:

1 ايمان به خدا; قرآن مجيد در سورهء عصر, افرادي را از خسران مستثني كرده است و آن افراد مؤمن ونيكوكارند. آن ها به فلاح و رستگار نائل مي شوند.

2 تقوا و خودسازي ; قرآن مجيد پس از يازده سوگند به صراحت مي فرمايد: .(3)

استاد مطهري مي گويد: پيغمبران الهي آمده اند كه به ما راه زندگي و درِ ورودي زندگي و خوش بختي را نشان دهند. آمده اند به بشر بفهمانند بدي , بدكاري , هوس بازي , دروغ , خيانت , منفعت پرستي , كينه توزي و خود پرستي ,راه ورودي زندگي و طريق رسيدن به سعادت و آرامش و رضايت خاطر نيست . درِ ورودي زندگي و خوش بختي ,نيكي و نيكوكاري , راستي و درستي و استحكام اخلاقي و خيرخواهي و مهرباني است . تنها ايمان و اعتقاد به معنويات و سپس نيكوكاري بر اساس آن اعتقادات مقدس است كه قلب را آرام و رضايت خاطر را تأمين مي كند وسعادت را ميسر مي سازد.(4)

3 ياد خدا; قرآن مجيد مهم ترين عامل و وسيله براي خوشي و آرامش روح را ياد خدا مي داند و مي فرمايد: ,(5) و روي گرداندن از ياد خدا را عامل سيه روزي مي داند و مي فرمايد:

گرداند, زندگي اش تنگ مي شود>.(5)

4 عمل صالح ; قرآن كريم اموري همانند جهاد در راه خدا, امر به معروف , نهي از منكر,

شكر نعمت هاي الهي وتوبه را مايهء حيات و سعادت انسان مي شناسد.

5 هم نشيني با بزرگان ; پيامبراكرم 6مي فرمايد: .(6)

6 همسر, فرزند و منزل شايسته ; در روايتي رسول خدا6مي فرمايد: .(7)

7 پند پذيري ; امام علي 7مي فرمايد: .(8)

8 عاقبت به خيري ; امام صادق 7از امام علي 7نقل مي كند: .(9)

در مورد مفهوم گستردهء سعادت , از مطالعهء كتاب كودك از نطر وراثت و تربيت , ج اول بهره مند شويد.

(پ_اورقي 1.استاد مطهري , مقالات فلسفي , ج 2 ص 60

(پ_اورقي 2.استاد مطهري , مقالات فلسفي , ج 2 ص 96

(پ_اورقي 3.شمس (91 آيهء 9

(پ_اورقي 4.حكمت ها و اندرزها, ص 40_ 41 با تلخيص .

(پ_اورقي 5.طه (20 آيهء 124

(پ_اورقي 6.بحارالانوار, ج 74 ص 185

(پ_اورقي 7.بحارالانوار, ج 104 ص 98

(پ_اورقي 8.نهج البلاغهء فيض الاسلام , خطبه 85

(پ_اورقي 9.تفسير نمونه , ج 9 ص 250

بسيج يعني چه ؟

پرسش

بسيج يعني چه ؟

پاسخ

بسيج يعني آمادگي و مجهّز بودن .() بسيج مشتضعفان براي حفظ و حراست از دست آوردهاي انقلاب (پ_اورقي 1.فرهنگ معين : ماده ء: بسيج .

و خنثي سازي توطئه هاي دشمنان داخلي و خارجي انقلابِ شكوهمند اسلامي ايران به فرمان حضرت امام خميني ره كه تمام سعي و كوشش خود را براي اعتلاي كلمهء اسلام و عزت و شرافت ملت ايران صرف كرد, در 1358/9/5شكيل شد.

امام خميني فرمود: .

پس از تشكيل بسيج مستضعفان جوانان عزيز با مراجعه به محل هاي اعلام شده از طرف سپاه پاسداران در همه ءشهرهاي ميهن اسلامي , شروع به فراگرفتن تعليمات نظامي كردند. بسيجيان قهرمان در دوران دفاع مقدس درجبهه هاي حق عليه باطل حماسه هاي به يادماندني آفريدند و با حضور عاشقانه در رزمگاه هاي سخت و خطوطمقدم جبهه , قلب مولاي خود امام زمان 7و نايب بر حقش حضرت امام خميني را شاد و دشمن را ناكام نمودند. باحضور بسيجيان در جبهه , نيروهاي نظامي اعم از سپاه و ارتش , قوّت روح و قدرت بازوي بيش تر احساس مي كردندو حملات مؤثر عليه دشمن بعثي انجام دادند. امروز هم هراس اصلي دشمنان انقلاب از حضور بسيجيان جان بر كف و مردم مؤمن در صحنه مي باشد. مناطق دلاوري هاي بسيجيان و ساير نيروهاي نظامي در ميدان هاي رزم , همه ساله زيارتگاه عاشقان و دلسوختگان و مردم عزيز كشورمان مي باشد. در ديدگاه امام خميني ره بسيجيان از چنان ارزشي برخوردار بودند كه فرمود: . خداوندا! به احترام اوليائت , روحيهء بسيجي رابراي جوانان عزيز كشور در همهء دوران عنايت فرما.

يك فرد مسلمان بايد چه خصوصياتي اعم از سياسي و اجتماعي داشته باشد؟

پرسش

يك فرد مسلمان بايد چه خصوصياتي اعم

از سياسي و اجتماعي داشته باشد؟

پاسخ

يك مسلمان اسلام را به عنوان يك ايدهء برتر پذيرفته است و بايد به آن پاي بند و متعهد باشد و نسبت به قوانين اسلام و اجراي آن ها در جامعه كوشا باشد و نگذارد كه فساد و گناه جامعه را فرا بگيرد و از مفسدان وغوغاسالاران حمايت نكند و چون در كشور عزيز ما حكومتي به عنوان اسلام بر پا شده است كه با چپاولگران داخلي و خارجي سر سازش ندارد و آمريكا را شيطان بزرگ مي داند و تمام مفاسدي كه در دنياي اسلام به وجود مي آيدنقش آمريكا و ديگر قدرتهاي استعمارگر را مشاهده مي كند آمريكا كه با انقلاب اسلامي و با شعار اللّه اكبر و باجانفشاني هزاران مرد و زن و جوان و كودك اين مرز و بوم از اين كشور رانده شد, سعي مي كند از پنجره وارد شود وپس از بيست سال مبازره دوباره به سرخانهء اول برگردد و متأسفانه عده اي غربزده و بي هويت با انواع ترفندها سعي در اين كار دارند ولي شما جوانان عزيز با اطاعت از ولايت فقيه كه ركن اصلي انقلاب اسلامي است اجازه نخواهيدداد كه آمريكا و اسرائيل دوباره بر اين كشور مسلط شود و سياستهاي خود را به مسئولان كشور ديكته كند.امام خميني (ره ) فرمود: همواره پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا به انقلاب شما آسيبي نرسد.

نكتهء دوم اين كه بايد جوانان با شيطنت هايي كه فرهنگ غربي از آسمان و زمين بر اين كشور وارد مي كند مبارزه كند. فرهنگ غربي كه غيرت و عفت و مردانگي و شرافت و كرامت انساني را

از انسان مي گيرد و انسان را از هويت خود تهي مي كند و سيل وار به كشور ما هجوم برده و نسل جوان انقلاب را با ماهواره و اينترنت و عكس ها و فيلم ها ونوارهاي مبتذل به خود جذب مي كند. جوانان ما بايد بادقت و بينش از ترفندهاي دشمن و به تعبير رهبر معظم انقلاب از شبيخون فرهنگي خود را سالم نگه دارد.

نكتهء سوم : با مطالعهء قرآن و نهج البلاغه و راز و نياز با خدا و اهميت دادن به نماز مخصوصاً با حضور در مساجد ونمازهاي جمعه بُعد ديني و اسلامي خود را تقويت كنيم و بر آگاهي هاي اسلامي و معرفتي خود بيافزاييم ان شاءاللّه شما جوانان عزيز در سايهء محبّت هاي حضرت بقيه اللّه الاعظم 7از گزند حوادث مصون و محفوظ بمانيد و باعث روشني چشم آن حضرت باشيد.

به نظر شما مشكل اصلي جامعة ما و ساير جوامع بشري چيست؟

پرسش

به نظر شما مشكل اصلي جامعة ما و ساير جوامع بشري چيست؟

پاسخ

به نظر ما مشكل تمام جوامع بشري از ابتدا تا كنون كمبود اخلاق و تهذيب نفس است. بيشترين دردي كه دامنگير جوامع بشري شده از ناحية اين كمبود است. اگر همة انسان ها مهذّب و متخلّق به اخلاق اسلامي به تمام معنا باشند جهان گلستان بلكه بهشت مي شود كه همه در كنار هم بدون هيچ ظلم و تجاوزي زندگي مي كنند. اين همه جنايات در دنيا به خاطر اين است كه انسان ها دنبال تهذيب نفس نيستند. از زبان ها ، قلمها، اسلحه ها، قدرتها و مقام ها ، مفاسدي در جهان بروز مي كنه كه بشريت را زير سؤال مي برد . بي جهت نبود كه وقتي خداوند مي خواست انسان را بيآفريند ملائكه گفتند: أتجعل فيها من يُفسد فيها و يسفك الدّماء و نحن نسبّح بحمدك و نقدس لك.[5] آيا مي خواهي موجودي بيآفريني كه در روي زمين فساد كند و خونريزي كند . ما ملائكه تو را تسبيح مي گوئيم و تو را تقديس مي كنيم.

امّا در بين انسان ها ، افراد پاك مهذّبي نيز هستند كه از جانب آنان هيچگونه ظلم و جنايتي به افراد ديگر وارد نمي شود.

1[5] بقره( 2) آية 30.

بهترين نوع تحصيل در چه رشته اي است، در حوزه يا در دانشگاه؟

پرسش

بهترين نوع تحصيل در چه رشته اي است، در حوزه يا در دانشگاه؟

پاسخ

يكي از رموز كاميابي اين است كه جوان رشته اي را تعقيب كند كه مطابق ذوق و سليقه و توانايي روحي و فكري او باشد. دستگاه آفرينش همه را يكنواخت نيافريده و در همة افراد بشر توانايي همة كار را به وديعت ننهاده است، بلكه براي گردش چرخ هاي اجتماع، افراد را با ذوق و استعداد هاي مخصوصي آفريده است. تا هر يك رشته اي را دنبال كند كه ذوق آن را دارد، و كاري را انجام دهد كه از عشق باطن و نيروي فطري او سرچشمه مي گيرد.

پاره اي از شكت ها و ناكامي هاي جوانان، معلول انحراف از اين اصل مسلّم است كه در هر سري شوري است. خوش بخت كسي است كه ذوقش را دريابد. بنابراين اگر شما در هر رشته اي كه مورد علاقه تان است تحصيل نماييد، موفقيتش بيشتر است.

البته چنان چه به دورس حوزوي علاقه مند باشيد و استعدادش را داشته باشيد و آينده اش را از نظر مادي و معنوي در نظر داشته باشيد و با ملاحظة همة جوانب باز علاقه داشته باشيد بهتر است كه علوم حوزوي را انتخاب نماييد.

عامل تحرك تاريخ و تطور اجتماعي چيست؟

پرسش

عامل تحرك تاريخ و تطور اجتماعي چيست؟

پاسخ

دربارة اين مسأله نظريّاتي به اين شكل طرح مي شود:

1. نظريّة نژادي: طبق اين نظريّه، عامل اساسي پيش برندة تاريخ، برخي نژادها هستند. بعضي نژادها استعداد تمدّن آفريني و فرهنگ آفريني دارند و بعضي ديگر ندارند.

«كنت گوبينو» فيلسوف معروف فرانسوي طرفدار اين نظريّه است.

2. نظريّة جغرافيايي: طبق اين نظريه، عامل سازندة تمدّن و به وجودآورندة فرهنگ و توليدكنندة صنعت، محيط طبيعي است. اين اقليمهاي خاص و منطقه هاي خاص مي باشند كه پيش برنده و نوآفرين مي باشند. منتسكيو دانشمند جامعه شناس فرانسوي قرن هفدهم، در كتاب معروف روح القوانين طرفدار اين نظريّه است.

3. نظريّة قهرمانان: طبق اين نظريه اكثريّت افراد بشر فاقد ابتكارند، دنباله روند، مصرف كنندة انديشه و صنعت ديگران اند؛ اما همواره كم و بيش در هر جامعه اي يك اقليّت مبتكر، ابداعگر، پيشرو و پيشتاز، توليدكنندة انديشه و آفرينندة صنعت وجود دارد و آنان هستند كه تاريخ را به جلو مي رانند و وارد مرحلة جديدي مي كنند. «كارلايل» فيلسوف انگليسي چنين نظريه اي دارد.

4. نظرية اقتصادي: كارل و ماركس طرفدار اين نظريه است.

5. نظريّة الهي: تحوّلات و تطوّرات تاريخ، جلوگاه مشيّت حكيمانه و حكمت بالغة الهي است. پس آنچه تاريخ را جلو مي برد و دگرگون مي سازد ارادة خداوند است. «بوسوئه» مورّخ و اسقف معروف، طرفدار اين نظريّه است.

اينها نظريّاتي است كه معمولاً در كتب فلسفة تاريخ به عنوان علل محرّكة تاريخ طرح مي شود،

از نظر ما غالباً اين نظريات به علت محرّكة تاريخ كه در پي كشف آن هستيم مربوط نمي شود. مثلاٌ نظريّة نژاديك نظريه جامعه شناسانه است و از اين جهت قابل طرح است، اما راز فلسفة تاريخ همچنان مهجول مي ماند. اينكه عامل،

يك نژاد باشد يا همة نژادها راز تحرّك تاريخ را نمي گشايد.

همچنين نظريّة جغرافيايي. اين نظريّه نيز به نوبة خود مربوط به يك مسألة جامعه شناسي مفيدي است. اما پرسش اصلي سر جاي خود باقي است.

از اينها بي ربط تر نظريّة الهي است. مگر تنها تاريخ است كه جلوه گاه مشيّت الهي است؟ همة عالم، از آغاز تا انجام با همة اسباب و علل و موجبات و موانع، جلوه گاه مشيّت الهي است. نسبت مشيّت الهي با همة اسباب و علل جهان علي السّويّه است. همچنانكه زندگي متحوّل و متطوّر انسان جلوه گاه مشيّت الهي است، زندگي ثابت و يكنواخت زنبور عسل هم جلوه گاه مشيّت الهي است.

نظريّة اقتصادي تاريخ نيز فاقد جنبة فنّي و اصولي است. نظرية اقتصادي تاريخ به اين صورت كه طرح شده، فقط ماهيّت و هويّت تاريخ را روشن مي كند كه مادّي و اقتصادي است و همة شؤون ديگر به منزلة اَعراض اين جوهر تاريخي است.

نظريّة قهرمانان، اعمّ از اينكه درست باشد يا نادرست، مستقيماً به فلسفة تاريخ، يعني به عامل محرّك تاريخ مربوط مي شود.

علائم و شرايط جامعه صالح را نام ببريد.

پرسش

علائم و شرايط جامعه صالح را نام ببريد.

پاسخ

علائم و شرايط جامعه صالح را مي توان به چند دسته تقسيم كرد:

شرط نخست، اين است كه افراد و اجزاي جامعه بتوانند بي اضطراب و دغدغه در آن، به زندگي خود ادامه دهند و زندگي و سلامتي آنان تهديد نشود و جان همه در امان بماند. جامعه اي كه اعضايش امنيت جاني نداشته باشند، بي شك جامعه فاسدي است.

شرط دوم، آن است كه اعضاي جامعه، امنيت مالي داشته باشند. اگر در جامعه، اموال مردم را نابود كنند، بمب بريزند و خانه هايشان را ويران كنند، كشتزارهايشان را به آتش بكشند، يا آفتي براي باغها و مزارعشان ايجاد كنند كه بازده كامل را نداشته باشد و يا به هر شكل ديگر، زيان مالي به اعضاي جامعه وارد شود، اين هم نوعي فساد اجتماعي است و كساني كه دست به اين گونه خيانت ها بزنند و اين كارها را بكنند، مفسد هستند. آيه شريفه ((يهلك الحرث و النسل)) به همه اين موارد نظر دارد.

شرط سوم، حفظ آبرو و حيثيت افراد در جامعه است. اعضاي جامعه، انتظار دارند عرض، آبرو، شخصيت و حرمتشان، در جامعه محفوظ بماند، اگر در جامعه اي شخصيت افراد مصونيت ندارد، كساني به ناحق ترور شخصيت مي شوند، افراد بي گناه متهم مي گردند و آبرويشان تهديد مي شود، چنين جامعه اي نيز آلوده به يك نوع فساد اجتماعي است.

شرط چهارم، وحدت، همدلي و عواطف متقابل است كه بايد در بين افراد جامعه حاكم باشد. در يك جامعه صالح بايد بين افراد و گروههاي جامعه روابط صحيح برقرار باشد؛ چنان كه در زندگي خانوادگي، بين

زن و شوهر، پدر و فرزند، مادر و فرزند، خواهر و برادر و ... وجود دارد.

شرط پنجم، حفظ حيثيت معنوي اعضاي جامعه است. البته ((حيثيت معنوي)) مفهوم وسيعي دارد و به يك معني موضوع شخصيت و عرض و آبرو را هم مي توان حيثيت معنوي تلقي كرد، اما منظور ما از حيثيت معنوي در اين جا، صرف ابعاد مربوط به عقل و روان انسان است؛ مثل عقايد و افكار كه مربوط به مسائل عقلي و نظري است و اخلاق كه مربوط به مسائل رواني است.

بُعد اجتماعى نظامها و قوانين اسلامى چگونه است؟

پرسش

بُعد اجتماعى نظامها و قوانين اسلامى چگونه است؟

پاسخ

اسلام زندگى اجتماعى انسانها را از جنبه هاى گوناگون آن مورد توجّه قرار داده است. بخش عمده اى از احكان و نظامهاى اسلام، اجتماعى است; از قبيل تعيين امام و رهبر، جهاد در راه خدا، امر به معروف و نهى از منكر، احكام مربوط به اقتصاد و مانند اينها. وجود چنين نظامها و احكامى در اسلام بدان جهت است كه انسان بدون اجتماع و همكارى با يكديگر نمى تواند به سعادت برسد، همان گونه كه انسان در زندگى فردى خويش نياز به راهنمايى الهى دارد در زمينه ى زندگى اجتماعى نيز نياز به وحى الهى دارد.

(بخش پاسخ به سؤالات )

چگونه مسلمانان مى توانند به سعادت دست يابند؟

پرسش

چگونه مسلمانان مى توانند به سعادت دست يابند؟

پاسخ

مسلمانان در صورتى مى توانند سعادت و عظمت را كسب كنند كه داراى حكومتهاى مستقل و غير متكى باشند; زيرا تا وقتى كه ملتها تحت اسارت كشورهاى بزرگ استعمارى و حكومتهاى مزدور و دست نشانده هستند، نمى توانند رشد علمى و عظمت و سعادت داشته باشند و ناگزيز بازارى براى كشورهاى مترقى خواهند بود.

اميد است با الهام گرفتن ملتها از انقلاب اسلامى ايران با كوتاه كردن دست ابرقدرتها بتوانند در پرتو تعليمات مترقى اسلام تعالى و عظمت يابند.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_1241_

علت نابسامانيهاى جامعه انسانى چيست؟

پرسش

علت نابسامانيهاى جامعه انسانى چيست؟

پاسخ

علت اساسى تمام نابسامانيها را مى توان پايبند نبودن به يك مذهب صحيح دانست، زيرا تجربيات تاريخى ملل پيشين ثابت مى كند كه جامعه ى انسانى بدون پايبندى به يك مكتب آمسانى، كه عقل و وجدان انسان را راضى كند، نمى تواند سعادتمند شود. هيچگاه قوانين انسانى نمى تواند جايگزين ايمان و عقيده دينى گردد. تا زا طريق ايمان در افراد جامعه انگيزه ى خير و نيكى و دورى از زشتى و پليدى ايجاد نشود، با هيچ نيرويى نمى توان جامعه را به سوى كمال و سعادت سوق داد. بزرگترين اشتباه تمدن كنونى همين است كه براى اصلاح نابسامانيها به هر چيزى جز به دين و مذهب فكر مى كند و نيروى عظيم ايمان و عقيده را به حساب نياورده، نقش عمده ى آن را در اصلاح جامعه ى انسانى ناديه مى گيرد. به همين علت از كوششهاى فراوانى كه انجام مى گيرد نتيجه اى به دست نمى آيد، بر نابسامانيها افزوده مى شود و هيچ جنبه اى از جنبه هاى فساد و تباهى اصلاح نمى شود مگر آنكه آن مشكل از گوشه اى ديگر و در شكلى ديگر بروز مى كند.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_1251_

قرآن كريم، جامعة ايده آل را چگونه معرفي ميكند؟

پرسش

قرآن كريم، جامعة ايده آل را چگونه معرفي ميكند؟

پاسخ

جامعه ايدهآل، از نظر قرآن كريم، جامعهاي است كه:

1. قانون آن، حكم خداست; هنگامي كه بپذيريم سراسر عالم آفرينش مخلوق خداست، بايد قبول كنيم كه "ملك تام" اوست و طبيعي است كه "حاكميت مطلق" بر چنين جهاني قبل از هر كس و هر چيز از آن او خواهد بود: "إِنِ الْحُكْمُ إِلآ لِلَّه;(انعام،57) حاكميت و فرمان تنها از آن خداست، حكومت در درجه اول مخصوص ذات پاك خداوند است، سپس براي هر كس كه او حكومت را به او عطا كند، خواهد بود.

2. رهبري آن، پيامبران الهي و امامان و جانشينان پيامبراكرماست; اطاعت همة پيامبران الهيو امامان معصوم: واجب است: "يَ_ََّأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوَّاْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الاْ ئَمْرِ مِنكُم...;(نسأ،59) اي كساني كه ايمان آوردهايد! اطاعت كنيد خدا و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولوالامر را...".

3. در اين جامعه، امنيت، قسط و عدل، تعليم و تربيت و... حاكم است; "هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الاْ ئُمِّيِّينَ رَسُولاً مِّنْهُمْ يَتْلُواْ عَلَيْهِمْ ءَايَ_َتِهِي وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَ_َب...;(جمعه،2) او كسي است كه در ميان جمعيت درس نخوانده رسولي از خودشان برانگيخت، تا آياتش را بر آنها بخواند و آنها را پاكيزه كند و كتاب و حكمت بياموزد..."، در آيهاي ديگر به يكي از اهداف مهم بعثت انبيأ: اشاره كرده و ميفرمايد: "لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَ_َتِ وَ أَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَ_َبَ وَ الْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط;(حديد، 25) رسولان خود را با دلائل روشن فرستاديم، و با آنها كتاب ]آسماني[ و ميزان ]شناسايي حق و قوانين عادلانه[ نازل كرديم، تا مردم قيام به عدالت كنند."

4. مردم در

اين حكومت مؤمن هستند و از قوانين اسلامي تبعيت ميكنند; مردم بر اساس حق داوري كرده و از تبعيّت هوا و هوس دوري ميورزند، اقامة نماز، ايتأ زكات، امر به معروف و نهي از منكر از برنامههاي اين مردم است: "الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَوَة...;(بقره،3) آنان كه به غيب ايمان ميآورند و نماز را بر پا ميدارند و..." و آية 41 سورة حج.(ر.ك: ولايت فقيه، آيت الله جوادي آملي، مركز نشر فرهنگي رجأ / پيام قرآن، آيتالله مكارم شيرازي و ديگران، ج 10، ص 35_111، دارالكتب الاسلامية / حقوق و سياست در قرآن، استاد محمد تقي مصباح يزدي، انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني;.)

استقلال فردي اجتماعي و شيوه هايي كه قرآن براي كسب آن ها بيان كرده چيست

پرسش

استقلال فردي اجتماعي و شيوه هايي كه قرآن براي كسب آن ها بيان كرده چيست

پاسخ

انسان ها بر حسب طبع مدني هستند و هرگز از زندگي دسته جمعي بي نياز نيستند.( ر.ك الميزان علامه طباطبايي ، ترجمة موسوي همداني ج 2، ص 175_176، دفتر انتشارات اسلامي / تفسير نمونه آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران ج 23، ص 389، دارالكتب الاسلامية ) لذا براي ادامة حيات به يكديگر نيازمندند. استقلال انسان ها و جوامع به معناي بي نيازي كامل و صد در صد از يكديگر نيست زيرا هيچ انساني به تنهايي نمي تواند همة نيازهايش را پاسخ گو باشد.

استقلال يعني وابسته نبودن و براي برطرف شدن نيازها، اطاعت بي چون و چرا نكردن از ديگران

اگر فرد يا جامعه اي به اين مرحله برسد كه براي رسيدن به خواسته ها و نيازهايش هر چه ديگران مي گويند اطاعت كند، گرچه بر خلاف عزّت و شرف انساني و عقل و دستورات الهي باشد، چنين فرد يا جامعه از خود استقلال ندارد.

برخي از راه هي بدست آوردن استقلال فردي و اجماعي عبارت است از:

1. توكل و تكيه بر خداوند و از منبع فناناپذير قدرت الهي كمك طلبيدن يكي از چيزهايي كه ممكن است به استقلال ضربه بزند، مشكلات و حوادث سخت زندگي است توكل بر خدا، سبب مي شود تا مقاوت انسان در برابر مشكلات افزايش يابد.

"...وَ عَلَي اللَّه ِ فَلْيَتَوَكَّل ِ الْمُتَوَكِّلُون َ ;(ابراهيم 12)... و توكل كنندگان بايد تنها بر خدا توكل كنند."

از مجموع آيات قرآن استفاده مي شود كه منظور از توكل اين است كه در برابر عظمت مشكلات

انسان احساس حقارت و ضعف نكنند ،بلكه با اتّكا بر قدرت بي پايان خدا، خود را پيروز بداند. بنابراين توكل اميد آفرين نيروبخش و سبب فزوني مقاومت است

توكل بر خدا آدمي را از وابستگي ها كه سرچشمة ذلت و بردگي است نجات مي دهد و به او استقلال و آزادگي مي بخشد.

2. تلاش و فعاليت در تمام ابعاد زندگي "وَ أَن لَّيْس َ لِلاْ ?ًِنسَ_َن ِ إِلآ مَا سَعَي َ ;(نجم 39) و اين كه براي انسان جز حاصل تلاش او نيست " "وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّة ٍ...;(انفال 60) و هر چه در توان داريد از نيرو بسيج كنيد..." "هُوَ الَّذِي جَعَل َ لَكُم ُ الاْ ?َرْض َ ذَلُولاً فَامْشُواْ فِي مَنَاكِبِهَا وَ كُلُواْ مِن رِّزْقِه ..;(ملك 15) اوست كسي كه زمين را براي شما رام گردانيد، پس در فراخناي آن رهسپار شويد و از روزي خدا بخوريد..."

اين آيات و مانند آن مسلمانان را به تلاش و فعاليت ترغيب مي كند.

3. اعتماد به نفس و در برابر بيگانه احساس حقارت نكردن و خود را كوچك تر از آنان نديدن و توانايي خود را كم تر از آنان ندانستن

4. اتحاد مسلمانان تفرقه و اختلاف سبب به هدر رفتن امكانات و نيروها و زمينه ساز وابستگي است "وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْل ِ اللَّه ِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُوا...;(آل عمران 103) و همگي به رسيمان خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد..."; "وَأَطِيعُواْ اللَّه َ وَرَسُولَه ُو وَلاَ تَنَ_َزَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَب َ رِيحُكُم ..;(انفال 46) و از خدا و پيامبرش اطاعت كنيد و با هم نزاع مكنيد كه سست شويدو مهابت شما از بين برود..."

5. صبر و استقامت در برابر مشكلات فردي و اجتماعي

و پايداري بر اصول اسلامي "وَ أَلَّوِ اسْتَقَ_َمُواْ عَلَي الطَّرِيقَة ِ لاَ ?َسْقَيْنَ_َهُم مَّآءً غَدَقًا ;(جن 16) و اگر مردم در راه راست پايداري ورزند، قطعاً آب گوارايي بديشان نوشانيم "( ر.ك الميزان علامه طباطبايي ج 4، ص 65; ج 19، ص 357; ج 9، ص 114_115، 95; ج 20، ص 46، مؤسسة اسماعيليان / تفسير نمونه آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران ج 10، ص 296_298; ج 12، ص 233 و 246; ج 19، ص 426; ج 20، ص 149; ج 23، ص 307، دارالكتب الاسلامية )

مهمترين مولفه هاي دانشگاه اسلامي چيست ؟ آيا كارهايي جهت اسلامي كردن دانشگاهها انجام شده است ؟

پرسش

مهمترين مولفه هاي دانشگاه اسلامي چيست ؟ آيا كارهايي جهت اسلامي كردن دانشگاهها انجام شده است ؟

پاسخ

مؤلفه هاي مهم دانشگاه اسلامي - كه بايد در پي تحقق آنها بود - عبارت است از :

1- علم و تخصص 2- معارف ديني 3- اخلاق و تهذيب 4- خودباوري و اعتماد به نفس 4- استقلال و اتكاي ذاتيدر عين استفاده از يافته ها و تجارب ديگران 6- جامع نگري و بينش اجتماعي و سياسي 7- آرمان گرايي و هدفداري8- تعهد و دلسوزي در راستاي اصلاح و سامان بخشيدن به امور جامعه.

بنابراين تعهد و تخصّص، دو مؤلفه لازم و همراه در دانشگاه اسلامي هستند.

در رابطه با اسلامي كردن دانشگاه ها، مسلما تلاش هايي صورت گرفته؛ ليكن تا رسيدن به مقصد و مطلوب نهايي،همچنان راه درازي در پيش است و مشاركت جدي همگان را مي طلبد.{J

ويژگي هاي يك دانشگاه اسلامي چيست.و ما دانشجويان براي تحقق آن چه وظيفه اي داريم.

پرسش

ويژگي هاي يك دانشگاه اسلامي چيست.و ما دانشجويان براي تحقق آن چه وظيفه اي داريم.

پاسخ

ويژگي هاي دانشگاه اسلامي فراوان و متعدد است: مهمترين ويژگي آن است كه بايد روح حاكم بر دانشگاه و سياست ها و مديريت ها و برنامه ريزي ها سرچشمه گرفته از تعاليم عاليه اسلامي باشد. مسؤولان و اساتيد و دانشجويان با مباني فكري و عقيدتي اسلام عميقا آشنا بوده و از نظر روش و عملكرد، ميزان و ملاك آموزه هاي ديني باشد. چنين دانشگاه بايد سرشار از نشاط و پويايي نشأت گرفته از ايمان و اخلاص باشد و هدف و انگيزه همگي تعالي و تكامل خود و اجتماع و نظام اسلامي و پيشي گرفتن در علم و دستاوردهاي علمي و ترقي كمي و كيفي آن باشد. رفع نيازهاي نظام اسلامي و قطع وابستگي هاي علمي و فني آن و جبران عقب ماندگي ها و فاصله از ديگر كشورها از هدف هاي مهم دانشگاه اسلامي است. نوآوري و خلاقيت و ابداع و به كار گرفتن تمام نيرو و فكر و انديشه در راه توليد علم از ويژگي هاي دانشگاه اسلامي و دانشجوي مسلمان متعهد است.

هر دانشجو مي تواند به نسبت خود در رسيدن به دانشگاه ايده آل اسلامي سهم مهمي بر عهده داشته باشد. با مطالعه عميق مباني ديني و اسلامي و سعي در آراسته شدن به فضايل اخلاقي و الهي و ايجاد ارتباط با ديگر دانشجويان همفكر و انتقال افكار و انديشه هاي خود به يكديگر و داشتن اتحاد و در صف واحد بودن و موضع گيري هاي مناسب و عقلايي در موارد ضروري و مهم و از همه مهمتر

با تلاش پيگير علمي و تحصيلي و فتح قله هاي علم و دانش در تحقق اين مهم مي توان نقش مؤثري ايفا نمود.

مهمترين معضلات و مشكلات جامعه ما چيست.

پرسش

مهمترين معضلات و مشكلات جامعه ما چيست.

پاسخ

عبارتند از:

1. بحران هويت در جوانان ناشي از تهاجم فرهنگي دشمنان و نفوذ برخي نامحرمان و نا اهلان در اركان كشور.

2. مشكلات اقتصادي ناشي از عدم كمبود اشتغال، شكاف طبقاتي و...

3. مفاسد اداري ناشي از رشوه گرفتن، پارتي بازي، عدم نظارت صحيح و...

4. سياسي كاري و باندبازي كه آثار مخرب در همه سطوح.

براي آگاهي بيشتر در اين زمينه ر.ك:

- آسيب شناسي انقلاب اسلامي، مجموعه مقالات، نشر نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه صنعتي شريف 1379

- توسعه و تضاد، فرامرز رفيع پور، شركت سهامي انتشار 1377

- آناتومي جامعه، فرامرز رفيع پور، شركت سهامي انتشار، 1378

- شيوه هاي درماني مفاسد اجتماعي، انتشارات دانش و ادب، 1381

- 25 گفتار پيرامون انقلاب اسلامي، نشر هماهنگ، 1382

يك گروه تحقيقاتي از كانون دانش آموختگان دوره هاي طرح ولايت براي بخش نظر سنجي اين كانون قصد انجام تحقيقات ميداني در دو زمينه اجتماعي فرهنگي را دارند به نظر كارشناسان محترم از كجا بايد شروع كرد؟ چه چيزهايي در اولويت قرار دارند؟ گستره فعاليت را چگونه در نظر

پرسش

يك گروه تحقيقاتي از كانون دانش آموختگان دوره هاي طرح ولايت براي بخش نظر سنجي اين كانون قصد انجام تحقيقات ميداني در دو زمينه اجتماعي فرهنگي را دارند به نظر كارشناسان محترم از كجا بايد شروع كرد؟ چه چيزهايي در اولويت قرار دارند؟ گستره فعاليت را چگونه در نظر بگيرند؟

پاسخ

كاربرد روش تحقيقات ميداني آنهم در زمينه هاي اجتماعي و فرهنگي، يكي از نيازها و ضرورت هاي اساسي جامعه ماست كه متاسفانه به دلايلي به اين موضوع مهم، توجه جدي نشده است. از اينرو اقدام شما عزيزان مورد تقدير و تحسين است.

اما اينكه از كجا بايد شروع كرد و چه چيزهايي در اولويت قرار دارد؟ و دامنه و گسترهء تحقيق چه مقدار باشد؟ به موضوعاتي نظير ميزان امكانات، زمان و انگيزه و دغدغهء اصلي شما از انجام اين تحقيقات ، باز مي گردد، كه بايد با محاسبه صحيح و واقع بينانه، به تشخيص آن بپردازيد.

در گام اول بايد يك پرسش نامه تنظيم گردد كه نيازها و گرايش هاي جوانان از نتايج آن قابل استحصال باشد. و در اين باره مي توانيد با برخي مراكز نظرسنجي و استادان جامعه شناسي ارتباط برقرار كرده و نمونه گيري كنيد.

تا چه مقدار وضع جامعه را سالم مي بينيد؟

پرسش

تا چه مقدار وضع جامعه را سالم مي بينيد؟

پاسخ

در ابتدا بايد به اين موضوع بپردازيم كه منظور از جامعه سالم چيست؟ و چه تعريف و شاخص هايي از جامعه سالم داريم؟ مسلما پاسخ اين سوال نسبت به نوع جهان بيني و ديدگاه هاي افراد متفاوت است؛ ديدگاهي كه بر جهان بيني مادي و منقطع از ماوراء استوار است، به ظواهر جامعه و شاخصه هاي ويژه اي (نظير نظم، بهداشت، امنيت و ...) كه بر اين اساس ترسيم شده است، اكتفا مي كند، اما ديدگاهي كه مبتني بر جهان بيني الهي است و با ديدي واقع بينانه به تمام ابعاد وجودي انسان نظر دارد، هرگز به چنين تعريفي از جامعه سالم اكتفا نمي كند. بلكه جامعه اي را سالم مي داند كه علاوه بر اين شاخصه هاي مادي، به ابعاد معنوي و روحي انسان در راستاي تكامل فرد و جامعه توجه داشته و آنها را در نظر بگيرد.

بر اين اساس از ديدگاه توحيدي جامعه سالم در واقع همان جامعه اسلامي و جامعه مبتني بر دين است. در هر صورت پي بردن به اينكه آيا جامعه ما جامعه اي سالم است نيازمند شناخت دقيق جامعه ي اسلامي، ويژگي هاي آن و تطبيق آن بر جامعه ي كنوني ماست:

الف) تعريف جامعه ي اسلامي و ويژگي هاي آن:

جامع ترين تعريفي كه از جامعه ي ديني وجود دارد اين است: جامعه ي ديني، جامعه اي است «دين باور»، «دين مدار»، «دين داور» و «مطلوب دين»(جامعه ي برين، سيد موسي ميرمدرسي، چاپ اول، 1380، صص 209 - 210)..

جامعه ي ديني جامعه اي است كه شبكه روابط اجتماعي، اقتصادي، سياسي، حقوقي و اخلاقي آن بر اساس دين و آموزه هاي آن تنظيم شده باشد. جامعه ي ديني

جامعه اي است كه در آن داوري با دين باشد و افراد آهنگ خود را هميشه با دين موزون كنند. جامعه ي ديني دغدغه ي دين دارد و اين دغدغه و احساس نياز به همسو كردن خود با دين، تنها به امور فردي و عباديات و اخلاق فردي محدود نمي شود: بلكه نسبت ميان دين و كليه ي امور و روابط اجتماعي بايد سنجيده شود و داوري دين در همه خطوط و زواياي تمامي شبكه ي روابط اجتماعي نافذ باشد(جامعه ي ديني، جامعه ي مدني، احمد واعظي، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه ي اسلامي، چاپ اول، 1377، صص 88 - 90).

بر اين اساس ويژگي هاي جامعه ي ديني عبارتند از(حكومت ديني، حميدرضا شاكرين، انتشارات معارف). :

1_ دين باوري و اعتقاد به آموزه هاي ديني.

2_ تنظيم نظام حقوقي خود بر اساس دين (شريعت مداري).

3_ داراي نظام ديني است و جز حكومت ديني را برنمي تابد(نظام ديني).

4_ در جامعه ي ديني، مردم سلوك و رفتار فردي و اجتماعي خود را با دين موزون مي كنند و داوري دين را در اين باره پذيرايند(دين داوري).

5_ چنين جامعه اي قطعاً مطلوب و مورد رضايت دين نيز هست (مطلوب دين).

جامعه اي كه بر اساس مؤلفه ها و ويژگي هاي فوق شكل گرفته باشد، جامعه اي ديني است.

بر اين اساس مي توان دو معيار اصلي براي جامعه ي اسلامي نام برد:

1_ افراد جامعه به دين مبين اسلام باور داشته و آن را در رفتار فردي و اجتماعي خود متجلي سازند.

2_ كليه نظام هاي حقوقي و ساختارهاي سياسي بر اساس دين مبين اسلام تنظيم شده باشد.

نكته ي مهمي كه در اين جا قابل ذكر است، توجه به مراتب متعدد جامعه ي اسلامي است. يعني اين كه به هر مقدار اين دو معيار فوق در جامعه اي رعايت شود، درصد و ميزان اسلاميّت

آن جامعه بالاتر مي رود.

ب) بررسي اسلامي بودن جامعه ي كنوني ايران:

با نگاهي به واقعيات جامعه ي كنوني ايران مشخص مي شود كه بحمدالله جامعه ما از دو معيار اصلي جامعه ي اسلامي برخوردار است. زيرا اولاً اكثر افراد جامعه به دين مبين اسلام عقيده و باور دارند. و ثانياً نظام حقوقي و ساختار سياسي جامعه نيز بر اساس آموزه هاي دين مبين اسلام شكل گرفته است. بنابر اين در اصل اسلامي بودن جامعه ي ما هيچگونه ترديدي نيست. اما اين كه به چه ميزان از اسلاميّت برخوردار هستيم نيازمند بررسي عملكرد اركان و عناصر تشكيل دهنده ي جامعه ي اسلامي اعم از افراد جامعه، مسؤولين، نهادها و دستگاه هاي دولتي و... و ميزان انطباق آن با آموزه هاي دين مبين اسلام است. در اين زمينه به صورت مختصر بايد گفت: نظام جمهوري اسلامي كه بر اساس آموزه هاي دين مبين اسلام تشكيل شد، از ابتدا تاكنون تمامي سعي و تلاش خود را در جهت تحقق و اجراي كامل تعاليم و ارزش هاي اسلامي در سطح جامعه به كار بسته است. و در اين راه تا آن جا كه امكانات مادي و معنوي اجازه داده از هيچ تلاشي دريغ نكرده است. اما بايد به اين نكته نيز توجه داشت كه وجود نظام سياسي و حقوقي منطبق با دين در صورتي در اجراي كامل تعاليم و ارزش هاي اسلامي در سطح جامعه موفق خواهد بود كه ساير شرايط و زمينه هاي لازم (از قبيل وجود منابع انساني مورد نياز، كارگزاران و مديراني صالح، مردم وفادار و هميشه در صحنه، كفايت منابع مادي و اقتصادي و..). مهيا بوده و به علاوه موانع و مشكلات (از قبيل تهديدات خارجي و تهاجمات نظامي و

فرهنگي، محاصره هاي اقتصادي و سياسي و نظامي، بدعت ها و سنت هاي غلط، دنياگرايي تجمل پرستي و..). وجود نداشته باشد؛ وگرنه هرگز آن حكومت ديني در اصلاح كامل جامعه موفق نخواهد بود. اين موضوع درباره حكومت اميرالمؤمنين(ع) نيز مطرح است.

حضرت علي(ع) از سوي خداوند متعال به عنوان ولي جامعه اسلامي و هم تراز پيامبر اكرم(ص) معرفي شده و هيچ ترديدي در حقانيت و مشروعيت حكومت ايشان وجود ندارد. در قرآن كريم ابلاغ ولايت ايشان به وسيله پيامبر اكرم(ص)، موجب اكمال دين و اتمام نعمت و راضي بودن به دين اسلام دانسته شده است. (مائده، آيه 3) اما با نگاهي به تاريخ پنج ساله حكومت مولاي متقيان و اوضاع اجتماعي حاكم بر آن دوران، روشن مي شود كه موانع زياد فراروي آن حضرت بوده است.

جنگ هاي داخلي صفين، جمل و نهروان، تهديدات دشمنان خارجي، كمبود نيروي انساني توانمند و تربيت يافته، كثرت مشكلات، گستردگي بدعت ها و سنت هاي فاسد و آلودگي هاي مزمن اجتماعي، تغيير چارچوب نظام ارزشي و... تنها گوشه اي از مشكلات ايجاد شده در حكومت عدل امام علي(ع) است. دنياگرايي مردم، خيانت و يا نافرماني برخي كارگزاران و فرماندهان آن حضرت و... از مسائلي بودند كه آن حضرت در تمام دوران حكومت خود با آن روبه رو بودند؛ ولي در همان حال آن حضرت شايسته ترين فرد براي حكومت و زمامداري جامعه اسلامي در اوضاع آن روز بود و اين نابساماني ها هيچ گاه ترديدي در اصل مشروعيت ولايت آن حضرت ايجاد نمي كند.

حال آيا مي توان بدليل وجود آن مشكلات، حكومت امام علي(ع) را نالايق و ناكارآمد معرفي كرد و يا اين كه آن جامعه را غيراسلامي دانست در هر صورت براي حل اساسي اين شبهه لازم

است، فلسفه اصلي و اهداف تشكيل حكومت اسلامي و نهايت چيزي كه مي توان از حكومت اسلامي انتظار داشت، مشخص نمود. بر اين اساس مهم ترين فلسفه و اهداف تشكيل حكومت اسلامي عبارت است از:

1. استقرار توحيد و خداپرستي در زمين و رهانيدن مردم از بندگي و فرمانبرداري غير خدا: «و لقد بعثنا في كل امةٍ رسولاً ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت...»نحل، آيه 36).

روشن است تحقق اين هدف بسيار خطير و بزرگ، نيازمند سازمان و قدرت سياسي _ اجتماعي است.

2. رشد و تعالي علمي، فرهنگي و تربيتي انسان ها و رهايي و.... آنان از ناداني و جهل. «هو الذي بعث في الاميين رسولاً منهم يتلوا عليهم آياته و يزكّيهم و يُعلّمهم الكتاب و الحكمة و ان كانوا من قبل لفي ضلالٍ مبين»، (جمعه، آيه 2).

3. آزادسازي و رهايي توده هاي مردم و انسان هاي مستضعف از چنگال ظالمان و ستمگران و از زنجيرهاي اسارت و بردگي: «... و يضع عنهم اصرهم و الاغلال التي كانت عليهم...»، (اعراف، آيه 157).

4. برپايي جامعه نمونه و مدينه فاضله آرماني از راه اقامه قسط و عدل اسلامي: «لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط...»، (حديد، آيه 25).

5. اجراي كامل قوانين آسماني اسلام با تمام ابعاد آن (اعم از قوانين اقتصادي، حقوقي، اجتماعي، سياسي، نظامي و..).

پس فلسفه تشكيل حكومت، تأمين نيازهاي مادي و معنوي و فراهم نمودن زمينه و بستر رشد و تكامل انسان و در نتيجه سعادت و خوشبختي او در دنيا و آخرت است. حكومت اسلامي موظف است، با تمامي امكانات و در حد توان خود، زمينه هاي كمال انسان ها را فراهم نموده، زمينه هاي فساد را از

ميان بردارد. اما آيا اينكه با فراهم بودن تمامي اين زمينه ها و بسترسازي ها، همه افراد جامعه اصلاح و جامع كاملاً اسلامي خواهد شد، در جواب مي توان به اين آيه اشاره كرد كه: «انّ الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم...؛ خداوند هيچ قومي را تغيير نمي دهد؛ مگر آنان حال خود را تغيير دهند»، (رعد، آيه 11).

بر مبناي اين اصل مهم هرگونه تغييري در سرنوشت انسان ها و اصلاح يا انحطاط اجتماعي و فردي يك جامعه، منوط به خواست و اراده انسان است. افراد يك جامعه، زماني به طور كامل اصلاح مي شوند كه بر اساس اراده، گزينش و كنش اختياري خود بتوانند از شرايط محيطي _ كه به بركت حاكماني عادل و الهي، قوانين به احكام و ارزش ها و معارف اسلامي به وجود آمده _ استفاده كنند و راه تعالي و تكامل خود را در پيش گيرند. بنابراين وجود حاكماني الهي و ساير شرايط محيطي (قوانين اسلامي، تأمين نيازهاي مادي و رفاه، امنيت و..). هر چند در روند تكاملي و اصلاح جامعه امري كاملاً ضروري و لازم است؛ اما به هيچ وجه كافي نيست؛ بلكه اراده و گزينش و كنش اختياري خود افراد يك جامعه نيز، شرط ديگر اين مجموعه است. از اين رو شاهديم كه در طول تاريخ، با اين كه پيشوايان الهي (مانند پيامبر اكرم(ص) و ائمه معصومين(ع) در جامعه بوده اند و تمام شرايط و زمينه هاي رشد و تعالي براي مردم فراهم بوده است؛ اما چون همه افراد آن جامعه، به چنان درك و شناختِ عميق _ نرسيده بودند، كه اصلاح كامل و فراگير در جامعه محقق نشد.

به علاوه، همان طور كه پيشوايان

معصوم ما، هرگز مدعي اصلاح كامل جامعه نبودند؛ هيچ يك از مسؤولان جامعه اسلامي ما نيز هرگز چنين ادعايي را ندارند و نخواهند داشت. البته آنان موظف اند زمينه هاي اصلاح جامعه را فراهم آورند؛ اما تا زماني كه خودِ افراد جامعه اراده نكنند، اين برنامه عملي نخواهد شد.

در هر صورت بايد بدانيم كه مسأله مفاسد اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي از قبيل وجود فقر، تبعيض و عدم رعايت عدالت اجتماعي در جامعه ما، به هيچ وجه منطبق با تعاليم ديني مقدس اسلام و اصول و ارزش ها و آرمان هاي نظام جمهوري اسلامي نبوده و همواره يكي از دغدغه هاي مسؤولين نظام خصوصا مقام معظم رهبري بوده است.

معظم له مكررا نارضايتي خود را از اين مسأله ابراز داشته و از متوليان امر خواستار رسيدگي جدي براي حل اين معضل شده اند زيرا تداوم نظام و انقلاب اسلامي نيز وابسته به اصلاح ساختارهاي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي جامعه و مبارزه با مظاهر فساد و پيوند، همراهي و محبت بين مردم و مسؤولين اداره كننده نظام مي باشد.

نكته ديگر آنكه در جامعه ي اسلامي همه افراد جامعه از مردم گرفته تا زمامداران و كارگزاران، همه مسؤولند و به نسبت مسؤوليّت خويش پاسخگو هستند. بنابر اين نمي توان همه ي مشكلات و معضلات جامعه را متوجه فرد يا دستگاهي خاص نمود و از آن انتظار حلّ همه مسائل را داشت. مسلماً زماني كه همه مردم و مسئولين جامعه به دين باور داشته باشند و در راه اجراي آن در تمام عرصه ها تلاش جدّي نمايند، مي توان انتظار زدودن مظاهر غيراسلامي از جامعه را داشت.

بر اين اساس وظايف دانشجويان متعهد و دلسوز براي اصلاح جامعه سنگين تر مي شود و مشكلات و معضلات جامعه

نه تنها نبايد باعث يأس و نااميدي و ترديد در انجام وظايف فردي و اجتماعي ما شود، بلكه بايد انگيزه و عزم ما را در اصلاح جامعه راسخ تر نمايد. اتكاء به خداوند متعال و ياري خواستن از او و توسّل به ائمه اطهار(ع) بهترين پشتوانه ي هر فرد در چنين شرايطي است. و من يتوكل علي الله فهو حسبه (طلاق، آيه ي 3). كه هم باعث جلوگيري از سستي و ضعف ايمان مي شود و هم راه هاي هدايت و خروج از مشكلات را بر روي انسان مي گشايد. و در انجام وظايف و تكاليف فردي و اجتماعي خود از هيچ گونه تلاش و مجاهدتي دريغ نورزيد و به اين وعده ي الهي مطمئن باشيد كه والذين جاهدوا فينا لنهدينّهم سبلنا و ان الله لمع المحسنين (عنكبوت، آيه ي 69).

راه هاي بقاي يك مجموعه فرهنگي مذهبي كه علاقه دارند تا آخر عمر به اسلام خدمت كنند چيست؟

پرسش

راه هاي بقاي يك مجموعه فرهنگي مذهبي كه علاقه دارند تا آخر عمر به اسلام خدمت كنند چيست؟

پاسخ

هر خرده گروهي در ابتدا بايد هدف وجودي خود را تعيين و تبيين كند، بالاخص اگر بدنبال اهداف فرهنگي هم باشد. يعني بايد قبل از بكارگيري وسايل، هدف نهايي را مشخص نموده، سپس وسايل مشروع را براي رسيدن به آن هدف بكار بست.

شما نيز كه مايل به دوام گروه فرهنگي خود هستيد در ابتدا بايد چارتي مشخص را بدور از هر گونه كلي گويي شعار ريخته سپس آنرا با توانائي ها و وسائل خويش بسنجيد (سعي كنيد در اين زمينه به افراط و تفريط نيفتيد) سپس در اين راه از هيچ تلاشي فروگذار نكنيد. معمولا در ابتداي تشكيل، گروهها بخاطر عدم آگاهي از سختي راه اعلام آمادگي كرده ولي در ادامه مسير آمادگي كمتري نشان مي دهند.

پس در قدم اول بايد هدف تشكيل گروه خود را در چارت و سازماندهي مشخص متناسب با نيازهاي جامعه و توانائي هاي خويش ترسيم كنيد. سپس بايد با استقامت به آن جامه عمل بپوشانيد.

در آخر بايد نكته اي را متذكر شد و آن اينكه: علت عدم استمرار بسياري از گروه هاي فرهنگي _ دانشجويي كه حتي سازماندهي هم شده است آن است كه خود را از لحاظ تخصص علمي بالا نياورده به توليد علمي دست نمي زنند. به انجام برخي كارهاي سطحي و تكراري بسنده كرده در حاليكه نياز اصلي كشور ما در حال حاضر داشتن تخصص علمي و توليد فكري است (آنهم متناسب با نيازهاي اسلامي). شما نيز اگر براي رسيدن به چنين هدفي برنامه ريزي و سازماندهي دقيق درسي

و فرهنگي داشته باشيد، ان شاء الله موفق خواهيد بود.

براي اطلاعات بيشتر به سخنان مقام معظم رهبري _حفظه الله_ خطاب به دانشجويان دانشگاه تهران در رابطه با توليد فكري و نهضت نرم افزاري مراجعه كنيد.

ستاد احيا امر به معروف و نهي از منكر يا ستاد بسيج در اين چند سال: 1- چه طرحي داشته اند 2-موفق يا ناموفق بودند 3- مخاطبانشان كه هستند 4- به هدف رسيده اند 5- چه تركيبي . سني. جنسي . درآمدي .شغلي . تحصيلاتي رادربردارند 6- چه آداب ورسومي را دنبال مي كنند 7- چ

پرسش

ستاد احيا امر به معروف و نهي از منكر يا ستاد بسيج در اين چند سال: 1- چه طرحي داشته اند 2-موفق يا ناموفق بودند 3- مخاطبانشان كه هستند 4- به هدف رسيده اند 5- چه تركيبي . سني. جنسي . درآمدي .شغلي . تحصيلاتي رادربردارند 6- چه آداب ورسومي را دنبال مي كنند 7- چه رسانه اي را براي تبليغش انتخاب كرده 8- اجرا و باز خوردش چه بوده ??? معذرت مي خواهم اگر تعداده سوالات زياد بود .....

پاسخ

ستاد احياي امر به معروف و نهي از منكر نسبتا تشكيلات نوپايي است كه علاوه بر اينكه اطلاع رساني دقيق پيرامون ان صورت نپذيرفته، از نظر جايگاه قانوني و حوزه وظايف و اختيارات ان نيز برخي ابهامات و جود دارد، از اين رو در راستاي پاسخ گويي به ابعاد مختلف سوال شما ابتدا گفتگوي يكي از نشريات با دبير كل اين ستاد اورده مي شود و سپس جديدترين تصميم گيري پيرامون اين ستاد از سوي قوه قضاييه مطالبي اورده مي شود

الف. گفتگو با دبير ستاد احياي امر به معروف و نهي از منكر

سوال:اصلا ايده تشكيل ستاد احياي امر به معروف و نهي از منكر از كي بوجود آمد و هدف تشكيلش چه بود؟

امر به معروف و نهي از منكر با تعريف صحيح آن يك چيز جديدي نيست كه ما آورده باشيم يا حتي اسلام آن را آورده باشد، در طول تاريخ امر به معروف و نهي از منكر وجود داشته. اين مساله اختصاص به يك دوره و زمان خاص يا حتي اختصاص به يك دين خاص ندارد، در تمام اديان الهي و حتي

غير الهي وجود داشته است و اسلام تنها اين فرضيه را تاييد و تاكيد كرده است. اما اين تعريف صحيحي كه از اين مسئله بايد بشود و اسلام آن را تاييد مي كند و عقلي و فطري هم هست ، اين است كه اين مساله به معناي نظارت همگاني است ، نه اينكه يك گروه باشند كه دايم به ديگران امر ونهي كنند. بايد يك نظارت همگاني در جامعه شكل بگيرد. اگر آن نظارت همگاني وجود داشته باشد، زمينه احياي كارهاي خوب فراهم مي شود و جلوي بسياري از مفاسد هم گرفته مي شود. احياي امر به معروف و نهي از منكر، يعني اينكه ما اين فرهنگ نظارت همگاني را زنده كنيم.

اما در مورد تشكيل ستاد احياي امر به معروف و نهي از منكر، اين كار بر مبناي نظر مقام رهبري صورت گرفت. ايشان فرمودند همانطوري كه در مورد نماز و روزه كار شده است ، در مورد اين فريضه هم كار بشود.

اين طور بود كه تعدادي از افراد متدين و مذهبي تصميم گرفتند تا در اين مورد در يك مجموعه و محور مشترك كار كنند و تمامي فعاليتهايشان را در اين زمينه متمركز كنند. ما چند بار به اين دليل خدمت مقام رهبري رفتيم و گفتيم كه نظرمان اين است كه ستاد امر به معروف و نهي از منكر را تشكيل بدهيم.

حتي برخي از اين هم جلوتر رفتند و گفتند «ستاد اجراي امر به معروف و نهي از منكر» را مي خواهيم پايه گذاري كنيم. اما ايشان روي اين مسأله تأكيد كردند كه اگر مي خواهيد كار كنيد بايد ستاد «احيا»ي امر به معروف

ونهي ازمنكر باشد نه ستاد اجراي آن. مگر با 20 يا 30 نفر مي شود كاري به اين بزرگي را انجام داد؟ نظر ايشان اين بود كه فرهنگ امر به معروف و نهي از منكر بايد در ميان مردم بوجود بيايد نه اينكه ما خودمان برويم مستقيما اين كار را انجام دهيم. ايشان معتقد بودند كه بايد آنقدر كار فرهنگي انجام بدهيم كه اين فرهنگ در ميان مردم جا بيفتد كه همانطوري كه نماز و روزه واجب است ، اين كار هم واجب است. بر اساس رهنمودهاي ايشان كار ما از همان اول به صورت يك كار كاملا فرهنگي تعريف شد.

سؤال: اما ذهنيت بعضي مردم اين است كه شما كار اجرايي مي كنيد. نمونه اي هم كه مد نظر آنهاست برخي برخوردهايي است كه در سطح شهر شاهد آن بوده اند؟

ما به هيچ وجه كار اجرايي نمي كنيم. كار ما فرهنگ سازي است. ما در زمينه اجرايي وارد نشده ايم.

به اعتقاد ما برخوردهاي انتظامي و قضايي صرف درست نيست ، نمي شود كه تمام كارها را با برخورد يا دستگيري حل كرد و يا براي احياي معروفها به فشار متوسل شد. انسان به اين نوع برخورد به طور طبيعي عكس العمل نشان مي دهد و مقاومت مي كند. اما اگر با اين ديد نگاه كنيم كه مردم وظيفه دارند براي امر به معروف و نهي از منكر اقدام كنند، همانطوري كه براي نماز و روزه وظيفه دارند، خيلي از مسايل و مشكلات حل مي شود.

روي اين اصل ما در تمام معاونتهاي ستاد، يعني معاونتهاي فرهنگي ، تشكلهاي مردمي ، سازمانهاي اجرايي ، معاونت ادارات و

كارخانجات خودمان تنها اين كار را انجام مي دهيم كه گروهها و تشكلهاي درون سازماني و مردمي را و حتي خانواده هاي آنها را براي امر به معروف و نهي از منكر فعال كنيم.

آنچه كه در اولويت اول ما قرار دارد اين است كه نظارت همگاني مردم فرهنگ بشود كه اگر اين انجام شود خيلي از معضلات را نخواهيم داشت.

سوال: فكر مي كنيد اين كار چقدر زمان و انرژي مي برد؟ هدف خيلي بزرگي نيست؟

ببينيد يك مثال ساده اي كه در مورد هدف خودمان مي توانم بزنم اين است كه من خودم شاهد بودم كه در آن زماني كه مقررات تردد پلاكهاي زوج و فرد براي تردد ماشينها در روزهاي مختلف اجرا مي شد، ماشيني كه در روز تردد ماشينهاي زوج با پلاك فرد به خيابان آمده بود، همه مردم بهش نگاهش مي كردند و اين مي شد كه خود فرد دايم در عذاب بود و سرش را مي انداخت پايين وزير چشمي نگاه مي كرد و اين باعث مي شد تا دفعه بعد اين مساله را تكرار نكند و اگر هم كرد سرش را بيندازد پايين و اين آنقدر تكرار بشود تا او اين كار را ديگر نكند. اين همان چيزي است كه ما از احياي امر به معروف ونهي از منكر دنبال آن هستيم. اين كه امر به معروف و نهي از منكر فرهنگ شود. اين فرهنگ كه 10 تا چشم به فرد خاطي جوري نگاه كند كه او سرش را بيندازد پايين و ديگر آن كار را تكرار نكند. ما معتقديم كدام پيامبر تا به مردم چيزي گفت حرفش را فورا گوش

دادند كه حرف ما را گوش بدهند؟ نوح (ع) 950سال گفت فقط يك عده كمي شنيدند.

اما اگر اين فرهنگ در ميان خود مردم بوجود بياييد كه به فرد خاطي فشار اجتماعي بياورند كه او عمل ناپسندش را ترك كند يا به عمل صالح و معروف تشويق شود، آن وقت است كه فعاليت ما مثمر ثمر بوده است.

سوال:طبيعتا شما براي ايجاد اين فرهنگ و فرهنگ سازي ، پيش از همه با ذهنيتهاي نامناسب موجود در اين زمينه مواجهيد. در اين زمينه چه كارهايي انجام داده ايد؟

متاسفانه ذهنيتهاي نامناسب قبلي در اين مورد مشكل بزرگي است كه ما به آن مواجه ايم ، اصلا سختي كار ما همين است. ما نه تنها در زمينه آموزش نيروهايمان با دشواري هاي زيادي مواجه هستيم ، بلكه ذهنيت منفي و حداقل نادرستي كه نسبت به اين ستاد و حتي اين فريضه در جامعه ايجاد شده است نيز به ما به ارث رسيده است. متاسفانه در اوايل انقلاب عده اي با احساس وظيفه نسبت به اقامه اين فريضه وارد كار شدند. بالاخره آنها دغدغه اين كار را داشتند، نظرشان اداي تكليف بود، ديده و شنيده بودند كه بايد امر به معروف و نهي از منكر بشود، اما درست نفهميده بودند، آموزش نديده بودند، فكر مي كردند كه وظيفه آنها زدودن كامل منكرهاست ، درگير مي شدند و مشكلاتي را بوجود مي آوردند.

در حالي كه وظيفه امر به معروف ، گفتن و رفتن است. به تعبير رهبر معظم انقلاب نه اينكه يك نفر 10دفعه بگويد، بلكه 10 نفر يك دفعه بگويند. آنها نمي دانستند كه كار آمر به معروف و نهي از

منكر مبارزه با مفاسد و زدودن آنها نيست ، آن كار نيروي انتظامي و ضابطان است.برخورد هم با قوه قضاييه است ، آن هم تحت ضوابط قانوني و مشخص. متاسفانه اين فرهنگ در آنجا بوجود نيامده بود و باعث بوجود آمدن ذهنيت منفي شد، اما ما در سالهاي گذشته با آموزشهايي كه شروع كرده ايم سعي كرده ايم تا اين آموزشها را به افراد بدهيم كه معنا و مفهوم صحيح امر به معروف و نهي از منكر چيست.

سوال:مثلا چه آموزشهايي؟

ببينيد علاوه بر آموزش و ياد گرفتن مسايل مذهبي و اعتقادي ، خود شيوه امر به معروف و نهي از منكر هم آموزش مي خواهد. نماز را يك بار ياد مي گيريد، تا همان آخر همين است. شرايطش يكسان است ، روزه هم همين طور، اما امر به معروف اين طوري نيست كه تا آخر به يك صورت باشد. فرد بايد با توجه به زمان و مكان خودش اين وظيفه را انجام دهد، هر جا و موقعيتي شرايط خاص خودش را دارد.

ما بايد علاوه بر آموزش احكام به افراد، به آنها نحوه بيان احكام را هم ياد بدهيم. يك آدم يك جا مي تواند امر به معروف كند و نتيجه بگيرد و در همان جا با شرايط ديگر يك فرد ديگر امر به معروف مي كند و نتيجه عكس مي دهد، چرا كه نه تنها شرايط را در نظر نمي گيرد كه حتي نحوه بيان صحيح را هم نمي داند. شرايط مكان و زمان روي اين مسأله تأثير مي گذارد. توي كوچه يك جور بايد امر به معروف كرد و توي خانه يك جور ديگر. طرف

مي گويد در خانه ميهمان بوديم ، 50 نفر ديگر هم بودند، ديدم منكر انجام مي شود، با صاحبخانه برخورد كردم ، اما در اينجا بايد به او گفت تو ممكنست كه منكر شرعي را بتواني تشخيص بدهي ، اما آموزش نديده اي ، نمي داني اينجا كه در خانه مردم نمي شود درگير شد.

اگر با اخم شد، كه شد وگرنه تو پاشو برو. اين را اسلام مي گويد، من نمي گويم. پاشو برو، با اخم هم برو، اگر تو رفتي و 10 يا 15 نفر ديگر هم اين كار را كردند، طرف مي فهمد، اين واقعا اثر مي گذارد.

اين بايد اساس كار ما باشد، اين يك نمونه از آموزشهاي ريز وظريفي است كه ما بايد به اعضايمان كه تمام مردم هستند بدهيم. ظاهرا هنوز هم در زمينه امر به معروف و نهي از منكر چارچوب خاصي وجود ندارد و اين مي شود كه در بسياري از موارد اعمال سليقه مي شود.

سوال: از جمله اينكه در برخي از موارد با مسايلي برخورد مي شود كه از ديد جامعه و عرف ممكنست منكر و تخلف نباشد يا اينكه لااقل در آن شرايط نباشد؟

همانطوري كه گفتم ما در اين زمينه با مشكل مواجهيم ، آموزش نديده ايم. ببينيد ما حرام اجتماعي و واجب اجتماعي داريم ، حرام عرفي ، شرعي و فردي داريم. نمي شود كه يك حرام عرفي را يك نفر بگويد كه حرام شرعي است. اگر ما مي گوييم امر به معروف و نهي از منكر كنيد، منظورمان حرام بين (آشكار) است. نمي خواهيم برويم دنبال آن چيزهايي كه شك در موردشان وجود دارد. يكي

از مسايل امر به معروف اين است كه بداند كه اين قطعا و شرعا منكر است و اگر شك دارد نبايد وارد عمل بشود، ما كاري به شبهات نداريم. خيلي وقتها كه مي گوييم چرا اين مسئله بوجود آمد، مي گويند كه مردم منكر را نمي شناسند و درگيري ايجاد مي شود. منظورما از منكر بين (آشكار) آن حرامي است كه وقتي خود فرد هم انجام مي دهد هم خودش و هم جامعه بدانند كه مطمئنا اين مساله حرام است. كاري كه فرد وقتي كرد و به او انتقاد كردي سرش را بيندازد پايين. كاري كه اگر فرد كرد تمام مردم نگاهش كنند.

تفكر اساسي كه ما به دنبال آن هستيم اين نگاههاي انتقادي مردمي است. امر به معروف و نهي از منكر اين است كه مردم احساس كنند كه چشمهايي آنها را نگاه مي كنند و آنهايي كه اشتباه كردند مردم نگاهشان مي كنند. در اين صورت اگر فرد اشتباه كرد پيش خودش ناراحت مي شود. اما شايد بعضي مردم به اين خاطر كمتر به اين فريضه توجه مي كنند كه خيلي از منكرها را كساني انجام مي دهند كه در ساختار قدرت هستند. به اين ها نمي شود چيزي گفت ، نمي پذيرند و ممكن است براي كسي كه دارد وظيفه اش را انجام مي دهد مشكل پيدا شود. خودتان بهتر مي دانيد كه منكر فقط بدحجابي و اين حرف ها نيست. سوء استفاده از منصب و مقام و اموال عمومي هم منكر بزرگي است... خب البته مشكل امر به معروف ونهي از منكر همين است. مثل نماز و روزه نيست كه طرفت خداوند

بخشنده باشد. طرفت انساني است كه ممكن است قدرتمند باشد.اين است كه امام علي وقتي بين تمام خوبي ها و جهاد قضاوت مي كند، مي گويد جهاد از همه برتر است ، اما وقتي بين تمام خوبي ها باضافه جهاد با امر به معروف و نهي از منكر مقايسه مي كند، مي گويد امر به معروف و نهي از منكر.

سوال:بله اين مشكل وجود دارد كه طرف عكس العمل نشان بدهد، در اين شرايط انتقاد وحتي تشويق سخت مي شود. بعضي وقتها هست كه شما به خاطر يك كار خوب هم از طرف تشكر مي كني و تشويقش مي كني و طرف مي گويد به تو چه؟ مگر براي تو كردم؟ اصلا تو چه كاره اي؟

كار امر به معروف اين دشواري را دارد. يعني هم انتقاد كنده و آمر به معروف و ناهي از منكر و هم كسي كه به او انتقاد مي شود بايد آموزش ببينند. اين كار مهمي است. ما بايد اين را جا بيندازيم كه در جامعه فرد تنها نيست ، او در يك اجتماع زندگي مي كند كه يك سري شرايطي را دارد. يك سري امر و نهي هايي دارد، اينها بايد جا بيفتد. اما من به اين مساله فرهنگ سازي خوش بينم. تا چند سال قبل ، خيلي از مردم از گلهاي پارك مي كندند و مي بردند خانه شان. اما حالا اين فرهنگ جا افتاده است كه اين گلها مال پارك است و نه تنها بقيه افراد آن را درست نمي دانند كه فردهم خودش از اين كار معذب است ، خب حالا ديگر اين يك فرهنگ شده است

، يك فرهنگ عمومي. اين فرهنگ انتقاد كردن و انتقاد پذيري هم فرهنگي است كه كم كم جا مي افتد. البته ممكن است به خاطر ذهنيتهاي قبلي كمي مشكل باشد.

متاسفانه جايگاه اين فريضه در ميان مردم روشن نيست. خيلي از مردم متدين در مورد وجوب فريضه نماز، روزه ، حج ، وهيچ ترديدي ندارند. اما در مورد امر به معروف و نهي از منكر اين طوري نيست ، واقعا جا نيفتاده است. هنوز هم خيلي از مردم حتي متديينين وقتي كار منكر و خلافي را مي بينند ممكنست با خودشان بگويند به ما چه ربطي دارد، در صورتيكه در مورد ساير فرايض خيلي دقيق هستند.

اين دقت را بايد همگاني كرد.

(روزنامه جام جم، 8 اسفندماه 1382)

ب. مديركل امور اجتماعي و فرهنگي قوه قضاييه گفت: فلسفه تشكيل ستاد حفاظت اجتماعي، تامين و تضمين حقوق و آزادي هاي شهروندان و جلوگيري از تعرض هاي نابجا به زنان، دختران، پسران و جوانان است.

سيداحسان قاضي زاده درباره هدف تشكيل اين ستاد كه اخيرا طي بخشنامه اي از سوي رييس قوه قضاييه به رؤساي كل دادگستري هاي سراسر كشور نيز ابلاغ شده است، به ايسنا گفت: در جامعه ما بخش اندكي از جرايم از سوي ضابطان قضايي كشف مي شود و در واقع قسمت عمده اي از جرايم، آسيب هاي اجتماعي و سوءرفتارهاي اجتماعي كه نتيجه آن منتج به وقوع جرم مي شود، بدون كشف باقي مي ماند.

مديركل امور اجتماعي و فرهنگي قوه قضاييه در پاسخ به اينكه آيا «تشكيل اين ستاد منجر به افزايش حدود اختيارات ضابطان قضايي نخواهد شد؟»، گفت: ملاك برخورد با جرايم، قانون است نه تشخيص ضابط؛ بر همين اساس هر فعل يا ترك فعلي كه

قانون براي آن عنوان مجرمانه و مجازات در نظرگرفته باشد جرم محسوب مي شود و ضابط نمي تواند به تشخيص خود عمل كند.

قاضي زاده با بيان اينكه برخورد خودسرانه ضابطان قضايي آموزش نديده، به بي نظمي در اجتماع منجر مي شود، اظهار داشت: هدف اين بخشنامه ايجاد محدوديت اجتماعي و يا گسترش حيطه اختيارات ضابطان نيست، بلكه قوه قضاييه با اين بخشنامه درصدد تشكيل يكي از بزرگترين مجموعه هاي مردمي است تا در كشف جرايم به قوه قضاييه و خصوصا دادسرا كمك شود.

مديركل امور اجتماعي و فرهنگي قوه قضاييه با بيان اينكه جامعه ما از نظر امنيتي و سلامت اجتماعي دچار بحران است، گفت: وقتي نمي توانيم سلامت اجتماعي و امنيت عمومي پايدار را به صورت كامل در جامعه حاكم كنيم بايد از كانال ديگري اين سلامت و امنيت را ايجاد كنيم، كه تشكيل ستادهاي حفاظت اجتماعي و كنترل اجتماعي نيز در اين راستا است.

از قاضي زاده درباره احتمال اقدامات موازي اين ستاد با ستاد امر به معروف نهي از منكر سؤال شد. وي پاسخ داد: ستادهاي احياي امر به معروف و نهي از منكر و يا نهادهاي ديگري كه در اين راستا حركت مي كنند از حمايت لازم قضايي و قانوني برخوردار نيستند، براي رفع اين مشكلات قوه قضاييه با چاره انديشي در اين باره، اين تشكيلات را بوجود آورده است.

وي با بيان اينكه مديريت، هدايت و كنترل ستاد حفاظت اجتماعي بر عهده قوه قضاييه است، اظهار داشت: بسياري از جوانان متدين و انقلابي بنا به احساس وظيفه شرعي شان امر به معروف و نهي از منكر مي كنند كه قوه قضاييه درصدد است با تشكيل اين ستاد ضمن آموزش به اين افراد، اين اشخاص را تحت

كنترل و هدايت خود قرار دهد تا در اين راستا از فعاليت هاي غيرقانوني جلوگيري شود تا تمامي فعاليت ها تحت كنترل قانون و دستگاه قضايي صورت گيرد.

مديركل امور اجتماعي و فرهنگي قوه قضاييه با تاكيد بر اينكه قوه قضاييه درصدد است تا از هر اقدام خودسرانه اي جلوگيري كند، به اصل 156 قانون اساسي و وظايف اين قوه براي پيشگيري از وقوع جرم اشاره كرد و اظهار داشت: اين قوه براي اينكه بتواند از هر اقدام خودسرانه، غيرقانوني و خلاف قانون جلوگيري كند، اقدام به ساماندهي علاقمنداني كه داراي شرايط لازم هستند، مي كند.

وي تاكيد كرد: افراد فعال در اين ستاد، ضابط قوه قضاييه محسوب نمي شوند، اما تحت پوشش قانوني و قضايي، به عنوان نيروهاي مردمي تحت حمايت دادسراها هستند.

وي ركن قضايي ستاد حفاظت اجتماعي را دادسراها و دادستان و ركن اجرايي اين ستاد را معاونت اجرايي قوه قضاييه عنوان كرد.

قاضي زاده در پاسخ به اين سؤال مبني بر اينكه آيا قوه قضاييه با تشكيل اين ستاد درصدد ايجاد سازماني جديد و جذب و استخدام افراد جديدي است، گفت: دستگاه قضايي با تشكيل اين ستاد درصدد جذب و استخدام افراد رسمي نيست، مجموعه ستاد حفاظت اجتماعي يك مجموعه غيرانتفاعي است و شبيه ترين نهاد به شوراهاي حل اختلاف است.

(به نقل از: سايت بازتاب، 17/8/83)

به نظر شما، جوانان ما در شيعه چه چيزي نمي بينند كه شيفته مكتب هاي بيگانه مي شوند؟

پرسش

به نظر شما، جوانان ما در شيعه چه چيزي نمي بينند كه شيفته مكتب هاي بيگانه مي شوند؟

پاسخ

سؤال كننده محترم توجه دارد كه «نديدن» با نبودن، متفاوت است، به چشم نيامدن عنصري خاص در يك فرهنگ علل مختلف دارد. شماري از اين علت ها عبارت است از:

1. عدم مطالعه كافي

گاه مطالعه كافي در فرهنگ موردنظر نه در سطح و نه در عمق صورت نمي گيرد. اقبال مي گويد: مسلمانان آنگاه كه از فرهنگ خود بيگانه شدند، جذب فرهنگ بيگانه گرديدند.

در اين موقعيت، حتي بايد دشمني با فرهنگ خودي را نيز محتمل مي دانست؛ چنان كه امام علي(ع) در حكمت 173 نهج البلاغه مي فرمايد: «الناس اعداء ما جهلوا؛مردم دشمنان آنچه نمي دانند هستند». به قول مولانا:

آدمي مر خويش را ارزان فروخت بود اطلس خويش را بر دلق دوخت

هر كه دو ارزان خرد ارزان دهد گوهري طفلي به قرص نان دهد

اقبال لاهوري در اين باره مي گويد:

آه از قومي كه چشم از خويش بست دل به غير الله داد از خود گسست

تا خودي در سينه ملت بمُرد كوه كاهي كرد و باد او را ببرد1

به نظر مي رسد، اگر به فرهنگ شيعي چنان كه بايد، معرفت پيدا شود بسياري از ناديده ها ديده مي شود. چنان كه از ائمه اطهار(ع) رسيده است: «علم جز از نزد اهل بيت(ع) بيرون نمي آيد.»امام باقر(ع) به سلمة بن كُهَيل و حكم بن عَتَيْبه 2 مي فرمايد: «به مشرق برويد يا به مغرب علم درست به دست نياوريد جز آنچه از نزد ما خاندان بيرون آمده است».3

2. كردار حاملان فرهنگ

سبب ديگر به چشم نيامدن چيزي در فرهنگ شيعي، عمل پيروان و حاملان آن است. معمولاً

كردار و رفتار مربيان وحاملان يك فرهنگ عامل داوري ديگران در مورد محتواي فرهنگ شمرده مي شود. اين عامل به مسلمانان منحصر نيست. در گزارش هايي كه از بي اعتقادي و تمسخر دين داري در اروپاي قرن هيجدهم رسيده، جنگ هاي فرقه اي و نزاع هاي گروهي مسيحيان عامل اصلي تمسخر دين و دين داري در اروپا4 شمرده شده است و در واقع مذهب مسيحي را باني واقعي جنگ ها و خصوصاً جنگ هاي مذهبي سي ساله در قرن 17م دانسته اند.5

ماركي در آرژانسون هوشمند در 1753م بر خطاي كشيشان انگشت گذاشته، مي نويسد: «عامل نابودي دين را نه در نفوذ فلسفه انگلستان كه جز صد فيلسوف پاريسي كسي با آن آشنايي ندارد بلكه بايد در خشم و نفرت مردم از كشيشان جست و جو كرد. خشم و نفرتي كه اكنون به اوج شدت خود رسيده است.»6

3. توليد علوم و فنون در فرهنگ بيگانه

وجود توانايي هاي فرهنگ بيگانه در توليد علوم و فنون و صنايع در مقابل محروم بودن كشورهاي اسلامي از هر پيشرفتي در سده هاي اخير از عوامل مهم جذب شدن به فرهنگ بيگانه است. حضرت علي(ع) توصيه مي فرمايد:« والله الله في القرآن ان لايسبقكم بالعمل به غيركم ؛7 خدا را، خدا را درباره قرآن، مبادا ديگران در عمل كردن به دستورهايش از شما پيشي گيرند».

چنان كه ملاحظه مي شود، فرهنگ جديت و تلاش، استقلال و خود اتكايي، نشاط و شادابي، وجدان كاري و تحمل سختي ها و عزم و اراده مصمم كه ساخت يك تمدن مرهون آن است، بخشي از آموزه هاي اصيل قرآن و سنت به شمار مي آيد. متأسفانه اين امر در كشورهاي اسلامي مورد غفلت قرار مي گيرد و حتي دست هايي خائن عليه دست آوردهاي خودي

و كوچك و يا ناچيز نماياندن فعاليت هايي كه براي پيشرفت انجام مي شود، تلاش مي كنند.8 در نتيجه امروز دنياي اسلام به جايي مي رسد كه در توليد علوم نقش بسيار ناچيز دارد و جوانانش كه احياناً قدرت تحليل علل عقب افتادگي ها را ندارند، به فرهنگ بيگانه روي مي آورند.

البته جوانان فراواني نيز وجود دارند كه علوم و فنون را از فرهنگ بيگانه به دست آورده، جذب فرهنگ بيگانه نشده اند و در جهت رفع كاستي ها و عقب ماندگي ها مي كوشند.

4. عدم پاسخ به دغدغه ها و سؤالات جوانان

مرحوم استاد مطهري كه خود اسوه و شهيد راه تعليم و تربيت است در موضوع رهبري نسل جوان به ضرورت جنبه طرح جامع دين به اين سه نسل اشاره كرده، سر تفوق و جاذبه مكاتب ماترياليستي در ميان اين نسل را ارائه و طرح جامع مكتب و پاسخ گويي به تمام نيازهاي فكري آن ها مي داند. وي در كتاب ده گفتار آورده است: «اتفاقاً ديگران از راه شناختن درد اين نسل آن ها را منحرف كرده اند و از آن ها استفاده كرده اند. مكتب هاي ماترياليستي كه در همين كشور به وجود آمد و اشخاص فداكار درست كرد براي مقاصد الحادي، از چه راه كرد؟ از همين راه! مي دانست كه اين نسل احتياج دارد به يك مكتب فكري كه به سؤالاتش پاسخ دهد، يك مكتب فكري؛ و او عرضه كرد. مي دانست كه اين نسل يك سلسله آرمان هاي اجتماعي بزرگي دارد و درصدد تحقق دادن به آن ها است، خود را با آن آرمان ها هماهنگ نشان داده در نتيجه افراد زيادي را دور خودجمع كرد با چه فداكاري و صميميتي... .

روح هم اگر به حدي رسيد

كه تشنه يك مكتب فكري شد كه روي اصول معين و مشخص به سؤالاتش پاسخ دهد و همه مسائل جهاني و اجتماعي را يكنواخت برايش حل كند و جلويش بگذارد، اهميت نمي دهد كه منطقاً قوي است يا نيست. بشر آن قدرها هم دنبال حرف محكم و منطقي نيست دنبال يك فكر منظم و آماده است كه يكنواخت در مقابل هر سؤالي جوابي بگذارد.8

هر فرهنگي هر چند ريا كارانه دغدغه ها را رفع كند و خود را پاسخگوي خواسته ها و نيازها و سؤالات بداند از جاذبه بيش تري برخوردار است. به دلايل تاريخي و خصوصاً پس از قرن هاي اوليه ظهور اسلام، به تدريج رهبران فكري، سياسي و اجتماعي امور حاشيه اي را بر امور اصلي ترجيح دادند. در نتيجه بسياري از سؤالات بي پاسخ ماند.

5. پيروزي

بايد توجه داشت كه نفس پيروزي يك جريان گاه عامل تبعيت و مجذوب شدن ديگران است. فرهنگ هاي پيروز و موفق زمينه جذب بسيار بالايي دارند. پيروزي يك فرهنگ، هر چند همه جانبه نباشد، چنان چشم ها را خيره مي كند كه فرصت مقايسه بين فرهنگ ها و سنجش مجموعه توانايي ها را از بين مي برد. در اين موقعيت، فرهنگ مغلوب هر چند ظرفيت هاي بالايي در ابعاد ديگر داشته باشد تا مدت ها در محاق فرو مي رود. بنابراين يا بايد نقص خود را جبران كند و يا بايد منتظر سرخوردگي شيفتگان فرهنگ ديگر و بازگشت آن ها به سوي خويش باشد؛ چنان كه امروز شاهد بازگشت غرب به معنويت و خيزش روز افزون بشريت به سمت ارزش ها و اوامر اساسي اسلامي هستيم؛ بلكه در جهان اسلام نيز حركت به سمت عقلانيت گسترش يافته و بازگشت به ارزش هاي فرهنگ شيعي

شتاب گرفته است. از سوي ديگر شكست يك فرهنگ و عدم توان آن در تأمين اهداف و برنامه هاي اعلام شده نيز سبب گريز مردم از آن مي شود كه نمونه روشن آن در ماركسيسم مشاهده شد.

خلاصه آن كه روي آوردن به يك فرهنگ و بريدن از فرهنگ ديگر در عوامل متعدد ريشه دارد. امروز بايد همه دنياي اسلام، خصوصاً مذهب تشيع، از فرصتي كه در پرتو انقلاب اسلامي ايجاد شده و بيداري و معنويت خواهي گسترده اي كه در جهان پديده آمده، بهره گيرد؛ از ميان برهاي موجود به علوم و فنون دست يابد و خود را در قافله تمدن تثبيت كند؛ به عبارت ديگر، وظيفه، آن است كه فرهنگ تشيع را متجلي سازيم و جامعيت اسلام را به اثبات رسانيم؛ سير پرافتخار پيروزي دين را كه امام خميني آغاز كرد، ادامه دهيم و با وحدت و همدلي و سخت كوشي و صبوري و تحمل مشقات و مشكلات در جهت شكوفايي فرهنگ تشيع بكوشيم.

پي نوشت:

1. كليات اقبال، ص 218.

2. مجلسي(ره): اين دو نفر از فقهاي اهل سنت هستند.

3. اصول كافي، ج 2، ص 331، حديث 3.

4. تاريخ تمدن، ويل دورانت، ج 8، ص 108.

5. همان، ج 7، ص 668.

6. همان، ج 9، ص 680.

7. نهج البلاغه، نامه 47.

8. وصيت نامه الاهي و سياسي امام خميني(ره).

9. ده گفتار، ص 218ù217.

آيا الزام ها وضرورت هاي اجتماعي، جامعه را به زندگي آميخته با صلح وعدالت سوق مي دهد؟

پرسش

آيا الزام ها وضرورت هاي اجتماعي، جامعه را به زندگي آميخته با صلح وعدالت سوق مي دهد؟

پاسخ

مقصود از "الزام اجتماعي" آن است كه وضع زندگي اجتماعي بشر به چنان مرحله اي برسد كه احساس نياز به مطلبي كند وآن را به عنوان يك ضرورت بپذيرد. ولي مهم آن است كه يك نياز واقعي جامعه آن قدر آشكار گردد كه ضرورت بودنش را همه يا حدّاقل متفكّران ورهبران جامعه بپذيرند، واين در درجه اوّل، بستگي به بالإ؛بب)ع ع رفتن سطح آگاهي وشعور اجتماعي مردم دارد، وسپس با آشكار شدن نتايج نامطلوب وضع موجود جامعه وعدم امكان ادامه راه، ارتباط پيدا مي كند.

شايد بسياري از مردم در قرون 17 و18 با مشاهده پيشرفت هاي چشمگير صنعتي، ترسيمي كه از قرن بيستم داشتند، ترسيم يك بهشت برين بود، ولي باور نمي كردند كه انسان صنعتي وماشيني، زندگي مرفه تري نخواهد داشت، بلكه پا به پاي پيشرفت تكنولوژي، نابساماني هاي تازه ومشكلات جديدتري پديد خواهد آمد. عفريت جنگ هاي جهاني سايه وحشتناك خود را بر كانون هاي ماشين وصنعت خواهند افكند. تازه مي فهمند كه چقدر زندگي آنها خطرناك شده است. كم كم مي فهمند براي حفظ وضع موجود وپيروزي هاي بزرگ صنعتي وتمدّن، مقررات گذشته هرگز كافي نيستند، وبايد تن به مقررات تازه اي داد.

زماني فرا مي رسد كه وجود حكومت واحد جهاني براي پايان دادن به مسابقه كمرشكن تسليحاتي و پايان دادن به كشمكش هاي روز افزون قدرت هاي بزرگ و كنار زدن دنيا از لب پرتگاه جنگ، به عنوان يك ضرورت وواقعيت اجتناب ناپذير احساس مي گردد كه بايد سرانجام اين مرزهاي ساختگي ودردسرساز برچيده شود وهمه مردم جهان زير يك پرچم وبا يك قانون زندگي كنند.

بنابر قانون "الزام اجتماعي" عامل مؤثر ديگري وجود دارد كه با

كاربرد نيرومند خود، مردم جهان را خواه ناخواه به سوي يك زندگي آميخته با صلح وعدالت پيش مي برد وپايه هاي يك حكومت جهاني را براساس طرح تازه اي مستحكم مي سازد.

آيا براي ايجاد تحوّل در جامعه احتياج به اصلاحات تدريجي است يا انقلاب بنيادي؟

پرسش

آيا براي ايجاد تحوّل در جامعه احتياج به اصلاحات تدريجي است يا انقلاب بنيادي؟

پاسخ

در مورد اينكه اصلاحات اجتماعي بايد از چه راه انجام پذيرد عقيده واحدي وجود ندارد، بلكه جمعي طرفدار اصلاحات تدريجي هستند كه به آنها "رفورميست" مي گويند. وگروهي ديگر "انقلابيون" هستند كه هيچ دگرگوني اساسي را در وضع جوامع انساني بدون انقلاب ممكن نمي دانند و برخي ديگر مي گويند: درجه فساد در اجتماعات متفاوت است، آنجا كه فساد به صورت همه گير وهمه جانبه در نيامده، اصلاحات تدريجي مي تواند اساس برنامه هاي اصلاحي را تشكيل دهد، امّا آنجا كه فساد همه جا را فرا گرفت ويا در بيشتر سازمان هاي اجتماعي نفوذ كرد، جز با يك انقلاب بنيادي نمي توان بر نابساماني ها چيره گشت.

شواهد زيادي مؤيّد نظر سوم است:

1 - اصلاحات تدريجي هميشه بر شالوده ها وضوابط والگوهاي سالم بنا مي شود ودر غير اين صورت بايد به سراغ الگوها وضوابط جديد رفت ومسائل زيربنايي را در مسير دگرگوني قرار داد.

2 - اصلاحات تدريجي غالباً از طريق مسالمت آميز صورت مي گيرد، واين در صورتي اثر دارد كه آمادگي فكري وزمينه اجتماعي وجود داشته باشد. ولي آنجا كه اين زمينه ها وجود ندارد بايد از منطق انقلاب كه منطق قدرت است استفاده كرد.

3 - در جامعه اي كه فساد به ريشه ها نفوذ كرده، عناصر قدرتمند ضدّ اصلاح، تمام مراكز حسّاس اجتماع را در دست دارند وبه آساني مي توانند هر طرح تدريجي را از كار بيندازند، مگر آنكه با يك حمله انقلابي غافلگير شوند.

4 - نيروهاي عظيم اصلاحي وانقلابي را معمولاً نمي توان براي مدّت زيادي پرحرارت وپرجوش نگاه داشت واگر به موقع از آنها استفاده نشود ممكن است با گذشت زمان كارآيي خود را

از دست بدهند.

5 - با مراجعه به تاريخ به دست مي آيد كه اجتماعاتي كه فساد در آنها بنيادي شده، خردمندان آن جوامع خصوصاً انبيا واوليا ومردان اصلاح طلب همواره روش انقلابي را در پيش گرفته اند.

در مورد اصلاح وضع عمومي جهان وبرچيده شدن نظام كنوني كه بر اساس ظلم وتبعيض بنا شده و احتياج به جانشين شدن يك نظام عادلانه است، به طور حتم پديد آمدن يك انقلاب ودگرگوني عظيم را مي طلبد، انقلابي وسيع ودر همه زمينه ها.

چرا درجهت رفع ابهامات جوانان اقداماتي ريشه اي انجام نمي شود؟

پرسش

چرا درجهت رفع ابهامات جوانان اقداماتي ريشه اي انجام نمي شود؟

پاسخ

از اين كه مي بينيم نوجوانان و جوانان برومند ايران زمين در برابر فرهنگ ارزشهاي اسلامي احساس مسؤليت مي كنند وابهامات وسؤالات بوجود آمده و بدون پاسخ، آنان را رنج وآزار مي دهد احساس غرور مي كنيم واميدواريم اين احساس جوانان با بازخواست ومطالبه از مسئولان و دست اندركاران امور فرهنگي، روحانيون بزرگوار، معلمان واستادان ومؤسسات فرهنگي پاسخ ابهامات وسؤالات خود را دريافت كنند ونه تنها به اين امر قانع نباشند بلكه با مطالعه وتحقيق قدرت يابند پاسخ ديگران را بدهند واما چرا تاكنون اقدام اساسي صورت نگرفته است دلايلي دارد كه برخي از آنها بدين شرح است :

1- كساني كه وظيفه انتقال مفاهيم فرهنگي را به نسل امروز دارند، بسياري از مفاهيم بر ايشان واضح و روشن است لذا تصور مي كنند جوانان نيز چنين هستند بنابراين درجهت استحكام بخشي به آن مفاهيم تلاشي صورت نمي گيرد.

2- متوليان امور فرهنگي شبهات و پرسشهاي مهم ديني را كه امروز نسل جوان با آن مواجه هستند شناسايي نكرده اند؟ و درمرحله بعد دليل دفاعي دربرابر چالش بوجود آمده نساخته اند. نسل جوان بايد از اصول عقايدبصورت عقلاني دفاع كند بايد ابتدا با استدلال ومنطق خدا رابپذيرد وسپس بفهمد كه اگر ايمان به خدا داشته باشد چه حالات روحي و رواني خواهد داشت.

البته اين بدان معنا نيست كه مخاطبان نسل جوان امروز خدا را قبول ندارند. بلكه مطالعات تجربي نشان مي دهد 99% مخاطبان قبول دارند خدا هست ويكي است. پيامبري را كه از طرف او آمده است قبول دارند. ولي سؤال هاي ديگري دارند مثلاً به

بعضي احكام دين ايراد وارد مي كنند و چون خدا و پيامبر را قبول دارند مي گويند اين سخن، سخن خدا نيست. او دين خدا را قبول دارد ولي نقل گويندگان را قبول نمي كند. وقتي سند و مدرك ارائه مي شود چون با فهم وزبان او تطابق ندارد برايش قابل فهم نيست. متوليان بايد دقت كنند وگام به گام او را به

پيش ببرند وبه او بفهمانند دين چيست.

در طول تاريخ دين بزرگان از دين دفاع عقلاني كرده اند وعلم كلام را بوجود آورده اند تا ازدين دفاع عقلاني بكند. اگر شبهه فلسفي بوجود آمده پاسخ متناسب داده شده است و...

- وجود سازمانها ونهادهاي متعدد فرهنگي يكي از علل نابسامانيهاي فرهنگي است.نظير وزارت فرهنگ وارشاد اسلامي، سازمان تبليغات اسلامي، دفتر تبليغات اسلامي، مراكز وابسته به حوزه هاي علميه، مؤسسات، بنيادها، كانونهاي فرهنگي، مساجد، مراكز فرهنگي وابسته به دانشگاهها، وزارتخانه ها وسازمانهاي دولتي ، نيروهاي مسلح و...

البته وجود مراكز متعدد در بخشهاي مختلف مي تواند جنبه مثبت داشته باشد مشروط به اين كه بر اساس اهداف راهبردها وخط مشي مشخصي همگي در جهت تكميل فعاليت ها وتحقق اهداف تلاش كنند و از موازي كاري وتكرار برنامه هاي كم محتوا وكم اثر و...اجتناب ورزند. بنابراين اگر اين مراكز بتوانند با يك برنامه ريزي مدون ومشخص، بين خودشان تقسم كار نمايند واهداف نيز دقيقاً تعريف شده باشد و برنامه ها نيز متناسب با نيازها طراحي شده وبا استفاده از ابزار و شيوه هاي مناسب تأثير گذار اجراشود تحول عظيمي در وضعيت فرهنگي كشور پيش خواهد آمد.

4- مجهز نبون مبلغان و مروجان فرهنگي به ابزار وسازوكار مناسب روز

و فقدان آگاهي از شيوه هاي تبليغ وتأثير گذاري وعدم بهره مندي از ابزار و رسانه هاي مختلف يكي ديگر از عوامل نابساماني فرهنگي كشور است.

5- تهاجم وشبيخون فرهنگي و جنگ رسانه اي استكبار وعوامل آن كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي و درسالهاي اخير بشدت افزايش يافته است ونيز غفلت و خواب آلودگي برخي متوليان و دست اندركاران در نهادهاي مسؤول به دليل اشتغالات فراوان وعديده سياسي و... از معضلات ومشكلات ديگري است كه فرهنگ كشور با آن مواجه است.

با توجه به آنچه ذكر شد مسئولان و متوليان امور ديني در حوزه ودانشگاه و مؤسسات ومراكز مختلف بايد با انسجام و وحدت و اجتناب از موازي كار و هدر دادن انرژي انساني و مادي خود در موارد زير بصورت يكپارچه اقدام نمايند :

1. بايد هيأتهايي مشخص شودتا دائماً مسايل وسؤالات وابهامات را بيابند وبا كتاب و ...پاسخ بدهند.

2. در جامعه در حال تحول عمر كتابها دو سال بيشتر نيست بايد مرتب كتابهاي نو با زبان روز نگاشته شود.

3. استادان دروس معارف، روحانيان بزرگوار ومبلغان عرصه تبليغ و وعظ بايد چالش ها را كشف، ومهيا براي پاسخگويي به سؤالات باشند.

4. پاسخگويي به سؤالات دراسرع وقت در يك سيستم فعال بايد صورت بگيرد. كندي در پاسخگويي موجب مي گردد پاسخها در زماني عرضه شود كه سؤال از ميان رفته و سؤالات جديدي بوجود آمده باشد.

5. مروجان ومبلغان واستادان بايد درميان مخاطبانشان زندگي كنند، چالش هاي آنها را كشف و پاسخ دهند.

6. مراكز مختلف در سطح كشور بايد با يكديگر در ارتباط بوده و ضمن ارائه پاسخ هاي متمركز و متين، ازيك مركز قوي علمي دريافت كنند.

ما وشما

بايد از همه متوليان امر فرهنگ، روحانيون معزز، استادان دانشگاه، معلمان بزرگوار، مسؤلان سازمانها ومراكز فرهنگي بايد بخواهيم مساعي جميله خويش را در اين امر مهم مصروف سازند.

انحرافات

انحرافات فردي و گروهي

چرا در جامعه ما دست دزد قطع نمي شود تا عبرت ديگران شود
پرسش

چرا در جامعه ما دست دزد قطع نمي شود تا عبرت ديگران شود

پاسخ

اولاً، قطع دست دزد حدود بيست شرط دارد كه كمتر محقق مي شود. ثانياً، اجراي حد نيز بايد در شرايط مناسبصورت بگيرد. در حال حاضر شرايط تبليغاتي اجازه چنين كاري را نمي دهد.{J

چرا در كشور ما با مجرمان و قاچاقچيان برخورد جدي نمي شود؟
پرسش

چرا در كشور ما با مجرمان و قاچاقچيان برخورد جدي نمي شود؟

پاسخ

برخورد با مفسدان و كساني كه سلامت جامعه را به خطر مي اندازند، بايد بسيار جدّي و شديد باشد. قوانين جمهوري اسلامي نيز در برخورد با قاچاقچيان مواد مخدر، بسيار قاطع است.

تاكنون در ميان كشورهاي مختلف، ايران قاطعانه ترين برخوردها را با اين عناصر داشته و دارد. آمار كساني كه به همين جهت تاكنون اعدام شده اند، گواه اين ادعا است. به هر حال اگر در جايي نيز سهل انگاري و تسامحي برخلاف قانون صورت گيرد، بايد آن را با ذكر موارد به مراجع ذي صلاح ارائه نمود تا در جهت اصلاح آن اقدام كنند.

چرا با وجود نسل هاي جديد كشور ما رو به فساد است؟
پرسش

چرا با وجود نسل هاي جديد كشور ما رو به فساد است؟

پاسخ

آلوده شدن جامعه به گناه و فساد، عوامل متعدد و زيادي دارد، كه از آن جمله مي توان به فقر و ناداري، و تأمين نشدن مايحتاج عمومي، و وجود فاصله طبقاتي بين فقرا و نيازمندان با اغنياء و ثروتمندان، و تفاوت زندگي مسؤولان و رهبران جامعه با زندگي عامّه مردم، و گرايش و توجه اكثريّت مردم به تجمل گرايي و رفاه زدگي و رواج زندگيهاي تجمّلاتي، و ارزش پيدا كردن مادّيات و كالاهاي لوكس و اشرافي، و نيز دارايي و ثروت و اجرا نشدن عدالت و رواج بيعدالتي، و تهاجم سهمگين و بي پرواي فرهنگي جبهة استكبار و دشمنان نظام مقدس جمهوري اسلامي در قالب رسانه هاي گروهي و اينترنت و ماهواره، مجله و ... ، اشاره كرد. همه اينها از جمله عواملي است كه موجب ترويج فساد و تباهي در جامعه مي گردد، و نسل جوان را كه از شور و نشاط و انرژي بسيار متراكمي برخوردار است، و هنوز بيّنه هاي علمي و دينيش از استحكام كافي و لازم برخوردار نيست، به كام تباهي و ضلالت فرو مي برد.

در قبال هجوم وسيع و بي حدّ و حساب رسانه هاي بيگانه، براي تخريب اخلاق و مبتلا ساختن نسل جوان ما، استعداد و توانايي ما در برابر آنها اگر چه ناچيز و ناكافي است، ولي اگر به خوبي از آن استفاده شود، بيگانگان و اجانب در مأموريت شيطاني خويش، و به فساد كشاندن جامعه، ناكام خواهند ماند. همانطور كه شما مشاهده كردي، درانتخابات اخير، تمام رسانه هاي خارجي، مردم را از رأي

دادن منع كردند، پارلمان و كنگره آمريكا 2 تا 3 قانون بر ضدّ انتخابات ايران تصويب كرد. اتحادية اروپا مردم ايران را از شركت در انتخابات منع كرد. بسياري از راديوها مثل راديو بي بي سي، آمريكا، اسرائيل، و... ، القاء مي كردند كه انتخابات ايران آزاد نيست، غير قانوني است و ... . و از مردم درخواست مي كردند در انتخابات شركت نكنند. برخي حركتها نيز در داخل كشور به اين هدف كمك مي كرد. ولي مردم بر خلاف خواستة آمريكا و جهان غرب، پرشور و با نشاط در ميدان مبارزه، پاي صندوق هاي اخذ رأي حضور يافتند. و آمريكا اعلام كرد : "انتخابات ايران، ما را مأيوس كرد."

دختر خوبم، ستاره خانم، نسل جديد خود به خود نه اصلاح مي شود، و نه فاسد؛ بلكه عوامل گوناگوني ممكن است به اصلاح و پيشرفت و سعادت اين نسل، يا خداي ناكرده، به فساد و تباهي آنها كمك كند. نسل جديد را نمي توان تشويق و توبيخ كرد بلكه اگر بخواهيم تشويق يا توبيخ كنيم، بايد نسلي را كه اين نسلها راتربيت مي كند و مي سازد، تشويق يا توبيخ كنيم. اگر بتوانند نسلي تربيت كنند و بسازند، كه بتواند در مقابل سيلها و طوفانهاي بنيان برافكن دشمنان غدّار ايستادگي و مقاومت كند، و دشمن عنود را زمين گير و منكوب كند، بايد به مربّيان اين نسل احسنت و آفرين گفت. و اگر در تربيت نسل جديد اهمال و سستي كنند، مستحقّ توبيخ و تنبيه هستند.

ستاره خانم عزيزم، جامعه از تو و امثال تو، كه با وجود كمي سنّ، از درك و فهم خوبي برخورداري، و از روحيه و

عشق و اميد و نشاط و انرژي و تحرك و پويايي جواني و عطوفت و مهرباني زنانه و نوجوانانه برخورداري، انتظار دارد كه در هدايت و رهبري و كمك به دوستان خودتان، براي حركت سريعتر، بادوام تر، با نشاط تر، و پوياتر، با همة تلاش و توان وارد شويد. متأسفانه يكي از اشكالات جامعه ما اينست كه همه به همديگر اشكال مي كنند، و ديگران را مقصّر مي دانند، و گناه را به گردن ديگران مي اندازند. و كمتر كسي مي توان يافت كه بگويد مثلاً من كم كاري كردم، و يا اشتباه كردم، اگر هر كس هر آنچه مي داند عمل كند، و در مرحلة بعد تلاش كند ديگران را تا جايي كه برايش مقدور است به راه درست و صحيح هدايت كند، و اشكالات را برطرف كند، و براي اصلاح جامعه هر آنچه در توان دارد به كار بندد، باور كن دنيا بهشت مي شود. ولي افسوس كه حرف زدن بيشتر ازعمل است؛ و اگر عملي باشد، براي اصلاح ديگران، از روشهاي درست و صحيح استفاده نمي كند. و گاهي نيز برخي از عزيزان بر اثر ناآگاهي، به جاي اين كه افراد را جذب كنند، با برخوردهاي نادرست و غيرمعقول، نسل حسّاس و جوان را دفع مي كنند.

ستاره خانم، دختر خوب و باصفا، هر چند سالهاست عوامل مختلف سياسي، فرهنگي، اجتماعي و رسانه اي استكبار جهاني، براي انهدام پايه هاي اخلاق و ايمان نسل امروز، در تلاش و تكاپور هستند. و دست اندركاران امور فرهنگي و سياسي و اجتماعي جامعه، نيز آن گونه كه بايد براي اقناع و تأمين نسل جديد تلاش و مجاهدت نورزيده

اند، ولي خوشبختانه اكثريت نسل امروز دانشجويان و دانش آموزان، به خوبي قادر به تشخيص مصالح عاليه كشور و نظام و فضايل و كرامات انساني هستند، و در تحقيقات متعدد نشان داده شده كه به اسلام و نظام وفادارند؛ اگر چه برخي ظواهر را رعايت نمي كنند، و تحت تأثير جريانات فرهنگي و هجمه هاي متعدد قرار دارند، ولي گرايش به عرفان و معنويّت در اين نسل رو به افزايش است، و اين از نشانه هاي اميدواري است.

آرزو مي كنم شما دختركم، و ساير دختران نوجوان و با محبت، در همة دوره ها و صحنه هاي زندگي، بخصوص درحفظ اصول و مباني ديني، و غيرت و پاكي و ترويج فضيلتها و خوبيها و ناپاكيها، و گسترش اخلاق و معنويّت و دوستيها، و كاهش دشمنيها و نزاعها، و گرم شدن روابط دوستانه، با تأسي از مكتب عظيم عاشورا، و رابطة محبت آميز وصف ناپذير ابوالفضل العباس و زينب كبري و سيدالشهداء، بيش از پيش موفق و مؤيّد باشي. به خداي لايزال و قادر متعال مي سپارمت.

چرا در زمانهاي قديم مردم لوطي صفت و با معرفت تر بودند و با اين وجود كه در آن زمان دين اسلام زياد محكم و استوار نبود ولي در اين زمان آدم نمي تواند به همسايه خود اطمينان كند و با اين وجود كه در اين زمان دين اسلام محكم تر و استوارتر است؟ چرا؟
پرسش

چرا در زمانهاي قديم مردم لوطي صفت و با معرفت تر بودند و با اين وجود كه در آن زمان دين اسلام زياد محكم و استوار نبود ولي در اين زمان آدم نمي تواند به همسايه خود اطمينان كند و با اين وجود كه در اين زمان دين اسلام محكم تر و استوارتر است؟ چرا؟

پاسخ

همين كه شما دوست و برادر عزيز احساس مي كني معرفت در گذشته بيشتر بوده و امروزه كمتر شده، و معضلات افزايش يافته است، نشان از اين است كه هنوز هم معرفت هست و اسلام استحكام دارد و در گذشته نيز استحكام داشته، وگرنه به ما نمي رسيد. ولي تفاوت آن درگذشته و حال در اين است كه استحكام گذشته اش نسبت به همان زمان بوده است و استحكام فعليش نسبت به زمان فعلي اگر اسلام همانند 16 سال قبل از استحكام برخوردار بود، امروزه در برابر هجمه ها دوام نمي آورد، ولي در آن روزها نسبت به هجوم همان زمان، از استحكام برخوردار بوده و باقي و پايدار مانده است و در آينده نيز استحكامش نسبت به الآن بيشتر خواهد بود، چرا كه مخالفتها و هجمه ها شديدتر و قوي تر خواهد بود.

اگر بپذيريم كه اسلام در گذشته ضعيف تر بوده و محكم و استوار نبوده و امروز استوار شده، ولي مردم از نظر ديني ضعيفتر شده اند و ايمانشان را دارند از دست مي دهند، فكر نمي كنيد به نبوت و امامت و اصل رهبري در اسلام خدشه وارد مي شود. خداوند متعال پيامبران و رهبران الهي را براي هدايت بشر فرستاده است : "هوالذي بعث في الاميين رسولا

منهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم ..."(1) پيامبر آمده است تا مردم راتربيت كند. امامان نيز چنين رسالتي دارند. ساير رهبران ديني در همة دوره هاي تاريخ نيز چنين مسؤوليتي داشته و دارند. حال اگر مردم روز به روز بدتر مي شوند، پس نعوذبالله انبياء و پيامبران و امامان و رهبران الهي و ديني، در مأموريت تربيت جامعه و مردم، موفق نبوده اند. اگر اين حرف درست باشد، پس مي توان گفت آمدن و بودن آنها هم ضرورت نداشته است و حال آنكه اينطور نيست. جامعه انساني بطور مرتب به سوي كمال و سعادت حقيقي در حركت است و اين سيري است كه خداي عزوجل براي آن ترسيم فرموده است. و آنچه ما مي گوييم واحساس مي كنيم، واقعيت خارجي ندارد، احساس است نه حقيقت؛ اگر قرار باشد شرارت در جامعه افزايش يابد و نيكي ها و خيرات كاهش يابد، پس هدايت چه نقشي داشته و دارد؟

آنچه مسلم است اين است كه روزبروز نيكيها و خوبيها افزايش مي يابد و جبهه حق و حقيقت از دوام و بقاء و استحكام بيشتري برخوردار مي گردد. به همان نسبت كه قدرت حق افزايش مي يابد، قدرت باطل نيز افزايش مي يابد و چون ما قدرت او را با گذشته مقايسه مي كنيم، احساس مي كنيم جبهه حق تضعيف شده و باطل تقويت شده، ايمانها ضعيف شده و بي ديني ها افزايش يافته است

و حال آن كه در مجموع اين گونه نيست.

در شرايط كنوني جامعه، به دليل گسترش ارتباطات و رسانه ها، شرارتها و بديها، به سرعت توزيع و پخش مي شود و اصولاً انسانها در نقل

قول بديها بيشتر همّت مي گمارند تا خوبيها. كساني كه كار خوب انجام مي دهند، به دلايل مختلف، از جمله به اين جهت كه به ريا و خودنمايي متهم نشوند، از ابراز آن خودداري مي ورزند و از سوي ديگر، افراد جامعه هم وقتي كار نيكي ببينند و يا بشنوند، براي ديگران با آب و تاب نقل نمي كنند، ولي اگر يك فرد كار بدي انجام دهد، وقتي افراد به يكديگر مي رسند، اولين چيزي كه مطرح مي كنند، همان كار است : - خبر داري فلاني را گرفتند؟- چرا؟ - براي اين كه فلان ... و...

نكته ديگري كه حايز اهميت است، اين است كه هر چقدر جامعه گسترش پيدا كند و جمعيت زيادتر بشود، تعداد متخلفان نيز بطور طبيعي زياد مي شوند. همچنانكه افراد نيك نيز با افزايش جمعيت، زياد مي شوند. در يك شهر پرجمعيت، تعداد افراد شرور به مراتب از يك شهر كم جمعيت بيشتر است، لذا مردم احساس مي كنند چقدر افراد ناباب زياد شده اند، ولي متوجه نيستند كه بخشي از اين افزايش افراد نابكار مربوط به افزايش جمعيت است. عامل ديگري كه به تشديد و گسترش مفاسد مي انجامد زندگي، ماشيني و افزايش اوقات فراغت و بيكاري و كاهش ارتباطات عاطفي و تغيير زندگي سنتي به زندگي مدرن و ماشيني است. نوع زندگي، شهرنشيني و ... نيز به گسترش مفاسد كمك مي كند. فقر و ناداري و تضاد طبقاتي نيز موجب ضعف و گاهي حتي نابودي ايمان مي شود. توجه بيش ازحد به زندگي مادي و رواج زندگي هاي تجملاتي و ارزش يافتن آنها نيز خود از دلايل

گسترش مفاسد است. افزايش بيكاري و پرسه زدن جوانان بيكار در كوچه و بازار و خيابان، و عدم تأمين معيشتي، افزايش سنّ ازدواج و عدم امكان ازدواج در شرايط و زمان مناسب براي جوانان، افزايش هزينه هاي غيرضروري زندگي و ازدواج و رواج زندگي اشرافي و ... نيز از عوامل لوطي صفت نبودن برخي از مردم امروزه است.

عدم تخليه نيرو و انرژي جوانان و نوجوانان به روشها و طريقه هاي صحيح و عدم ارضاء نيازهاي جوان در ابعاد گوناگون و نبود فضاي كافي براي تفريح و بازي و ... موجب مي شود به جاي اينكه انرژي و نيروي خودش را در راه توليد و افزايش سرمايه به كار گيرد در هرزگي و عياشي و ... مصرف نمايد و ...

اميد است جوانان رشيدي مثل شما همت كنند با فكر و انديشه و عمل و سازمان يافتن، بتوانند بخشي از نابسامانيها را تقليل دهند. انشاءا...

علت نابسامانيهاي جامعه انساني چيست؟
پرسش

علت نابسامانيهاي جامعه انساني چيست؟

پاسخ

علت اساسي تمام نابسامانيها را مي توان پايبند نبودن به يك مذهب صحيح دانست، زيرا تجربيات تاريخي ملل پيشين ثابت مي كند كه جامعه ي انساني بدون پايبندي به يك مكتب آسماني، كه عقل و وجدان انسان را راضي كند، نمي تواند سعادتمند شود. هيچگاه قوانين انساني نمي تواند جايگزين ايمان و عقيده ديني گردد. تا زا طريق ايمان در افراد جامعه انگيزه ي خير و نيكي و دوري از زشتي و پليدي ايجاد نشود، با هيچ نيرويي نمي توان جامعه را به سوي كمال و سعادت سوق داد. بزرگ ترين اشتباه تمدن كنوني همين است كه براي اصلاح نابسامانيها به هر چيزي جز به دين و مذهب فكر مي كند و نيروي عظيم ايمان و عقيده را به حساب نياورده، نقش عمده ي آن را در اصلاح جامعه ي انساني ناديه مي گيرد. به همين علت از كوششهاي فراواني كه انجام مي گيرد نتيجه اي به دست نمي آيد، بر نابسامانيها افزوده مي شود و هيچ جنبه اي از جنبه هاي فساد و تباهي اصلاح نمي شود مگر آنكه آن مشكل از گوشه اي ديگر و در شكلي ديگر بروز مي كند.

« بخش پاسخ به سؤالات »

تجربه نشان داده است اگر مراكز فحشا وجود داشته باشند فساد و جنايت توسعه نمي يابند! آيا به اين دليل وجودشان ضروري نمي نمايد؟
پرسش

تجربه نشان داده است اگر مراكز فحشا وجود داشته باشند فساد و جنايت توسعه نمي يابند! آيا به اين دليل وجودشان ضروري نمي نمايد؟

پاسخ

اوّلاً؛ بايد توجّه داشت كساني كه گرايش به فساد و انحراف دارند و جز هرزگي و بي بندوباري و نشاندن هوسهاي خويش ايده و انديشه اي ندارند رفتن به مراكز فساد آنان را از تجاوز باز نمي دارد دليل آن وقوع اين گونه حوادث و جنايات با وجود مراكز مذكور است.

ثانياً؛ زنان فاسدي كه در آن مراكز بسر مي برند مگر انسان نيستند؟ مگر آنان از احساسات و عواطف انساني برخوردار نمي باشند مگر آنها دوست ندارند كه در يك كانون خانواده از زندگي خانوادگي برخوردار باشند؟ چه عاملي آنان را به آنجا كشانده است؟ چرا بايد يك دختر جوان پس از اينكه در اثر لحظه اي غلفت و اشتباه اغفال گرديد براي هميشه از زندگي انساني محروم باشد و هر ساعتي براي خاموش ساختن هوس افراد هرزه خويشتن را آماده سازد؟ آيا وجود اين مراكز به سيه روزي و تʘљǢ بختي آنان كمك نمي كند؟

بر اين اساس وجود مراكز فحشاء را بايد در كنار صدها مفاسد ديگر دانست كه بايد با همه آنها مبارزه كرد و تمام آنها معلول پايين بودن سطح ايمان و اخلاق در جامعه است. در ضمن زناني كه در آن مراكز هستند از كجا تأمين شوند؟ آيا اين هم مثل اجناس و ارادتي، وارد مي شود؟ يا بايد عدّه اي را فاسد كنيم. براي آنجا بفرستيم؟ اين ساختن لجن و به روي خود ماليدن است. آن وقت مانند ابلهي خواهيم بود كه چوب را در لجن فرو كرده و روي ديوار تميز مي نويسد لطفاً نظافت را رعايت كنيد!!.

«

بخش پاسخ به سؤǙĘǘʠ»

موارد چهار گانه تحقيق و پژوهش در مورد اعتياد (نقش دوستان ناياب، عوامل زمينه ساز اعتياد، مضرّات جسماني، اخلاقي، اجتماعي و روش هاي كاربردي ترك اعتياد) را بيان كنيد؟
پرسش

موارد چهار گانه تحقيق و پژوهش در مورد اعتياد (نقش دوستان ناياب، عوامل زمينه ساز اعتياد، مضرّات جسماني، اخلاقي، اجتماعي و روش هاي كاربردي ترك اعتياد) را بيان كنيد؟

پاسخ

راجع به عناوين چهارگانه براي تحقيق و پژوهش:"

1- نقش دوستان ناباب و تأثير سيگار در گرايش به اعتياد.

2- عوامل زمينه ساز اعتياد جوانان و نوجوانان.

3- مضرّات جسماني، رواني، رواني، اخلاقي، اجتماعي و اقتصادي اعتياد.

4- روش كاربردي براي ترك اعتياد و احساس تنفر نسبت به اين پديده شوم..."

به نظر ما بهترين منبع و مرجع، كتاب ها و جزوه هايي است كه از ستاد مبارزه با مواد مخدر انتشار يافته است. از جمله كتاب هاي بررسي مواد مخدر در متون اسلامي و كتاب اضرار به نفس، و ويژه نامه اي درباره وضعيت مواد مخدر در جهان و ايران و... اطلاعات عمومي و ويژه نامه اي درباره ملاقات ها و مذاكرات جناب آقاي فلاح دبير ستاد مبارزه با حضرات مراجع عظام تقليد در قم 1375 مي باشد. حتماً آن ها را تهيه كرده و مواد مقالات خود را از آن ها آماده نماييد.

علت گرايش بعضي از جوانان به مواد مخدر و الكل چيست ؟
پرسش

علت گرايش بعضي از جوانان به مواد مخدر و الكل چيست ؟

پاسخ

اين گونه پرسش نشانهء پاكي روح و صداقت بيان وصافي قلب و از همه مهم تر عزم و ارادهء والاي شما براي شناخت راه هاي دست يابي به سعادت و خوشبختي و رشد و كمال انساني است . آدمي نمي تواند به آرمان ها و انديشه هاي بلند انساني الهي نائل گردد. مگر اين كه موانع يا عواملي را كه سدّ راه رشد و ترقي اوهستند و شياطين شوم خوشبختي ناميده مي شوند, بشناسد و اين دو را شما در سؤالات خود گنجانده ايد.

اميدواريم با چشماني باز و بصيرتي نافذ و معرفتي ره گشا, با مطالعهء كتب اخلاقي و اسلامي مخصوصاً درزمينهء علوم و معارف قرآني , حقيقت ناب زندگي انساني الهي را بر محور خداشناسي و توحيد يافته و از پيچ وخم هاي زندگي اجتماعي امروز به سلامت به منزل مقصود و هدف آفرينش نائل گردي .

پرسش سوم شما را در دو قسمت پاسخ مي دهيم :

الف ) علل گرايش نوجوانان و جوانان به انحرافات و عبور از مرز اعتدال ;

ب ) در بيان علل گرايش به مشروبات الكلي .

الف ) علل گرايش نوجوانان و جوانان به انحرافات :

1 بيكاري : جوان پر از انرژي و موتور محرّكه و چرخ هاي جامعه است . اگر اين انرژي و محرك در مسيرصحيح براي اعتلاي فرهنگ و تمدّن جامعه و برطرف كردن فقر و نيازهاي اقتصادي و پركردن خلاءهاي گوناگون اجتماعي به كار گرفته نشود, مانند آب جاري حيات بخشي كه راكد بماند, به هرز خواهد رفت و در شوره زارهاو لجنزارهاي شيطان

دام گستر فرو خواهد رفت و به جاي زندگي ساز شدن , زندگي اجتماعي در معرض خطرقرار خواهد داد.

علي 7فرمود: (1)

پيامبر اكرم 6در مذمت بيكاري وانسان بيكار فرمود:

دشمن مي دارد>; زيرا نتيجهء بيكاري و نداشتن كار مفيد, غلبهء احساس بيهودگي و بي هدفي بر روان و انديشه ءانسان است كه به تدريج او را به پوچگرايي (نيهيليسم ) در مود نظام هستي سوق مي دهد.

علي 7مي فرمايد: ;(2) زيرا كار علاوه بر اين كه وسيله اي براي تأمين معاش

است , طريقي جهت ايجاد نشاط روحي و از ميان رفتن افسردگي و رخوت و مخصوصاً زدودن احساس بيهودگي و پوچي و بروز بحران هويت است .

مي گويد: .(3)

2 فقر اقتصادي : تا فقر وجود دارد, فساد اختلاقي هست , تا فقر مسدود نگردد, انحطاط فكري و ضعف فرهنگي و عقيدتي و كفر و شرك ريشه كن نمي شود, چه اين كه همسايه ديوار به ديوارند.

علي 7فرمود: .(4) و در حديث ديگر از آن حضرت نقل شده : . (5)

3 فقر علمي و فرهنگي : فقر فرهنگي و جهل و ناداني , انسان را به فساد اخلاقي و اجتماعي , از جمله مواردمخدر و انواع پليدي هاي ديگر مي كشاند. علي 7فرمود:

جهل موجب تباهي آخرت و معاد است >.

گروهي از دانشمندان علم و كلام و اخلاق معتقدند: .(6)

اگر چه اين عقيده را ما به طور دربست و صددرصد نمي پذيريم , امّا شكي نيست كه اين اعتقاد يكي از علل عمده است .

4 ساده انديشي و سطحي نگري : جوانان به خاطر صافي قلبشان و عدم تجربهء كافي در زندگي اجتماعي ,گاهي از ترفند

و دام هايي كه شيادان سودجو و منفعت طلب و يا خيانت پيشهء وابسته به استثمارگران اقتصادي و استعمارگران سياسي در مسير زندگي شان گسترده اند, غافلند و طعمهء دام هاي غير انساني آنان مي گردند و اسير و گرفتار مي شوند.

5 انحراف در تنوع طلبي يا بحران هويت : طبيعت نوجوان و جوان , تنوّع و تجدّد طلب و نوگرا است . اين روحيه موجب رشد و تكامل انديشه و علم و تمدّن و فرهنگ مي گردد. از طرفي شخصيت طلبي و استقلال گرايي و ابراز وجود و هويت ريشه در سرشت و فطرت آنان دارد.

اين دو نوع ميل فطري و طبعي بالقوهء دروني , گاهي به علت عدم آگاهي و بصيرت و فقدان تجربهء كافي , به جاي سوق دادن فرد يا جامعه در مسير تكامل و ترقي , آنان را در جادهء پر پيچ و خم , سرگردان و رها مي سازد.

تداوم اين تحيّر و استمرار غفلت , گاهي چنان در تار و پود فرد يا جامعه ريشه مي دواند كه آنان را از هويت انساني خويش در تمامي ابعاد تهي مي سازد. بحران هويت حاصله به جاي استقلال . وابستگي همه جانبه را به تدريج نصيب آنان مي سازد.

رو آوردن جوانان به سيگار و مشروبات الكلي و انواع مواد مخدّر و مُدگرايي و حتي انتخاب اسم هاي خراجي براي اشخاص و اماكن و لباس ها و خيابان ها و جاده ها و تغيير يافتن طرز معاشرت از حالت ملّي ومذهبي , از نمودهاي بارز يا پيدايش انحراف در تنوع طلبي است .

6 خودفريبي : همان گونه كه تكوين و شكل

گيري رشد و تكامل جسمي و فكري و علمي و اجتماعي تدريجي است خروج از خط اعتدال و انسانيت نيز دفعي و يكباره نخواهد بود, بلكه از امور ساده و ابتدايي شروع مي شود و قدم به قدم تا مرز يا اعتياد كشيده مي شود. جوان مي پندارد با يك يا چند بارمصروف كردن , معتاد خواهد شد و قدرت ارادهء خويش را از دست نمي دهد.

7 رفاقت و مصاحبت با افراد مبتلا: از جنبهء علمي و عملي ثابت شده انسان از دوست و هم نشين , تحت تأثير قرار مي گيرد. آيات و روايات كثيري مؤيد اين سخن است . رسول اكرم 6فرمود: ; يعني تأثير گذاري افكار و روحيات دوست بر ذهنيات و(7)

روحيات , به اندازه است كه هر كس را مي توان از دوستان او شناخت .

اميرالمؤمنين 7فرمود: .(8)

اگر چه يكي از نيازهاي روحي و عاطفي انسان , داشتن دوست است , اما تنهايي بسي بهتر از دوستي باافراد فاسد و ناباب است .(9)

8 محيط يا اجتماع آلوده : همان گونه كه _ محل ريختن زباله ها _ موجب پيدايش ويروس و عمل رشد ميكرب است , محيط و اجتماع فاسد نيز موجب گسترش افكار و عقايد و عملكردهاي فاسد مي گردد.

محيط خانه و مدرسه و دانشگاه و حوزهء علميه و فرهنگ عمومي جامعه و اداره و بيمارستان و مجلس و يارسانه هايي كه رسالت اطلاع رساني جامعه را به عهده دارند, اعم از راديو و تلويزيون و روزنامه ها, اگر در مسيرهجوم ويروس هاي اعتقادي و اخلاقي قرار گيرند و پادزهرهاي مناسب در آن جامعه به موقع توليد نگردد وآفت زدايي

انجام نشود, به تدريج فساد به فضا و فرهنگ عمومي جامعه سرايت مي كند و همه را مبتلامي سازد, مگر آن دسته از خواص كه حامل پادزهرهاي دروني قوي هستند.

عوامل ديگري از قبيل تلقين و تقليد و التقاط و تحريف و جوّ زدگي يا عوام زدگي و تحقير شخصيت جوانان , زمينه ساز گرايش به انواع فسادهاي اخلاقي و اجتماعي اند.

ب ) علل گرايش به مشروبات الكلي :

برخي از عوامل كه در گسترش شراب خواري به طور ويژه , تأثير به سزايي دارد, عبارتند از:

1 تقديس شراب به نام عيسي 7 پس از استيلاي فاسدان و ناصالحان بر مصلحان كشورهاي اروپايي وامريكايي , براي اين كه قبح اعمال زشت از جمله شراب خواري و مضرات آن را از انظار عمومي مخفي نگه دارند, به تعميم توليد و مصرف شراب خواري با عنوان پرداختند و اين اقدام شيطاني را به يك پيشواي مقدس ربّاني نسبت دادند. امروزه در كليساها علناً شراب پخش مي كنند و به نام حضرت عيسي 7برّك مي گردانند, در حالي كه در آداب و اصول دين مسيحيت , چنين بدعتي زشت و مضر وجود نداشته و نامعقول است .

پرفسور پل پرن , استاد طب اجتماعي دانشكده پزشكي نانت فرانسه , در نامه اي به يكي از كشيش هاي مسيحي مي نويسد: (10)

در اثر قرن ها تبليغ كليسا, نه تنها شراب مايعي مقدس جلوه داده شد. بلكه حتي انگور كه مادهء اوليه به شمار مي رود. در نظر برخي از فرق هاي مسيحي مقدس گرديد, تا آن جا كه در كشور اسلامي ايران نيز را با آداب و رسوم ظاهراً مذهبي خاص

برگزار مي كنند و از جمله اعياد رسمي و جشن هاي مذهبي كليساهاي ارامنه است .

2 سود اقتصادي : امروزه حكومت ها از فروش مشروبات الكلي همانند فروش سيگار سودهاي كلاني مي برند. از طرفي مصالحه و سازش محرمانه بين كمپاني ها و صاحبان صنايع مشروب سازي و محافل مسئول اجتماعي در كشورهاي غربي موجب شده است علي رغم گسترش فسادهاي اخلاقي و بزهكاري هاي اجتماعي و ناهنجاري هاي عصبي , از مضرات و عواقب خطرناك ميگساري ها كم تر سخن بگويند و وجودشراب را در سر سفره هاي خود به عنوان تلقّي و تلقين نمايند.

3 لاقيدي و بي بندوباري و دادن آزادي عمل نامحدود به نوجوانان , قبل از رشد فكري و بلوغ عقليِ كافي ,به تصور يك امتياز و تفوق انساني , سفره را براي سودجويان استثمارگر جهت گسترش فرهنگ ميگساري پهن ترنمود.

4 استعمار سياسي , جهت شكست حرمت و قداست قوانين اسلامي و تضعيف اعتقادات ديني و پايين آوردن ميزان تقيّدات مذهبي , به توسعه شراب خواري به عنوان يك ژست روشنفكري و نشانهء تمدّن وپيشرفت پرداخت تا بدين وسيله جوانان كشورهاي اسلامي را از تحصيلات بالا و انجام فعاليت هاي مفيدعلمي و اجتماعي , به سمت عياشي و خوشگذاراني سوق دهد و انديشه و ارادهء سياسي آنان براي حفظ وحراست از استقلال و ارزش هاي ملي و مذهبي شان را محو و نابود سازد.

جهت حُسن ختام , كلام و مقال را با روايتي از اميرالمؤمنين 7تزيين مي كنيم :

نفس آدمي به مقتضاي طبيعت سركش خويش در صحنه هاي اجتماعي , به مخالفت با فضايل اخلاقي مي پردازد, اما بندهء درستكار الهي

كوشش مي كند مسير او را از آرزوهاي ناروا تغيير دهد.

كساني كه افسار نفس سركش خود را رها كنند و در ارضاي تمايلات نادرست , آزادش بگذارند, به تباهي و فساد و هلاكت نفس خويش كمك كرده اند.(11)

(پ_اورقي 1.بينش اسلامي سال اول دبيرستان , (نظام جديد), ص 79

(پ_اورقي 2.همان , ص 78

(پ_اورقي 3.در جستجوي خوشبختي , ص 22 به نقل از هاشم رسولي محلاتي , كيفر گناه .

(پ_اورقي 4.حسين نوري , اقتصاد اسلامي , ج 2 ص 58

(پ_اورقي 5.همان .

(پ_اورقي 6.زين العابدين قرباني , تاريخ فرهنگ و تمدن اسلامي , ص 34

(پ_اورقي 7.محسن قرائتي , گناه شناسي , ص 166

(پ_اورقي 8.شرح نهج البلاغهء ابن ابي الحديد, ج 2 كلمهء 147

(پ_اورقي 9.غررالحكم , ص 695

(پ_اورقي 10.صبور اردوبادي , بررسي فرآورده هاي الكل , ص 151 با تلخيص .

(پ_اورقي 11.محمد تقي فلسفي , در مكتب اهل بيت :, ص 110

اگر بخواهيم ريشه هاي فساد را در جامعه نام ببريم و به اصطلاح از لحاظ آسيب شناسي فرهنگي بخوهيم بحث كنيم , عوامل و ريشه هاي فساد چيست ؟
پرسش

اگر بخواهيم ريشه هاي فساد را در جامعه نام ببريم و به اصطلاح از لحاظ آسيب شناسي فرهنگي بخوهيم بحث كنيم , عوامل و ريشه هاي فساد چيست ؟

پاسخ

عوامل و ريشه هاي فساد مختلف است . برخي ريشهء فرهنگي دارد, برخي ريشه در فقر و غنا دارد وبرخي ريشهء سياسي دارد ممكن است چند عامل موجب فساد در جامعه بشود. دربارهء هر كدام مقداري بحث مي كنيم :

1 فقدان بينش صحيح سياسي _ اجتماعي .

بي اطلاعي از ماهيت و اهداف واقعي جريان هاي موجود در جامعه و اكتفا كردن به مسموعات و شايعاتِ رايج وتحت تأثير شعارهاي ميان تهي قرار گرفتن , يكي از عوامل فساد در جامعه است .

چه بسا جواناني كه چشم و گوش بسته تحت تأثير جريان هاي خطرناك قرار مي گيرند, در حالي كه هيچ اطلاع صحيحي از واقعيت قضايا ندارند. ناآگاهي دردي است بزرگ و در شمار بزرگ ترين دردهاي بشريت است كه مايه ءتباهي همهء امور, از جمله تباهي حيات ابدي آدمي است . بسياري از لغزش ها, انحرافات و دشمني ها ميوه هاي گنديده اي هستند كه از درخت پر آفت ناآگاهي و بي بصيرتي مي رويند. چند روايت در اين زمينه ذكر مي شود:

.(1)

بي اطلاعي از نفوذ فرهنگ ها و مكاتب بيگانه كه از كانال هاي مختلف علمي به نهان خانهء انديشه و اعتقاد افراد,سيَلان و سريان مي يابد, خواسته يا ناخواسته انسان تحت تأثير آن ها قرار مي گيرد. چه بسا به خاطر بي اطلاعي ,انحرافات فكري بزرگي در عقيده و بينش اسلامي مردم پديد آيد و مفاسد بزرگ اجتماعي و بزه كاري هاي فرواني

ازبيگانه , به جامعه و افراد آن القا كند.

بي اطلاعي و جهل باعث بازيچه شدن دست جاه طلبان فاسد و منافقان زيرك مي شود.

ناآگاهي و بي اطلاعي باعث شيوع خرافات و رسومات غلط در قالب هاي مقدّس مآبانه مي شود.

بي خبري و ناآگاهي سبب نفوذ و جاذبه يافتن شعارهاي عوام فريبانه و دروغين خيانت پيشگان و سياست بازان مي گردد.

بي خبري و ناآگاهي مردم سبب مي شود انديشه ها و مكتب هاي بيگانه , با عظمت و پر جاذبه قلمداد شود ومعارف و انديشه هاي بلند ديني , كم ارج به نظر آيد.

بي خبري و ناآگاهي مردم باعث مي شود امام حسين 7كشته شود و امام علي 7مظلومانه تنها و بي ياور گرددو وقتي آنان از دست رفتند, مردم به هوش آيند, در حالي كه كار از كار گذشته است .

شيطنت ها و مكر و نيرنگ هاي امثال عمرو عاص و معاويه در فروپاشي حكومت علي 7به واسطهء ناآگاهي مردم صورت گرفت .

شخصيت هاي فاسد يك جامعه براي اين كه خوب به مطامع خود نايل گردند, دو كار مي كنند: از طرفي هوس هاو غرائز نفساني مردم را تحريك مي كنند تا مردم همانند آنان شوند و همدل و همراه آنان گردند و از طرف ديگر بامشغول ساختن مردم به مسائل سطحي و كم اهميّت , در تخدير و غفلت و بي خبري مردم مي كوشند و مسير صحيح وحقيقي را عوض مي كنند.(2)

2 فقر و نداري :

يكي از عوامل مهم بزهكاري ها و مفاسد اجتماعي , فقر مردم است . مشكلات اقتصادي علّت عمدهء آسيب هاي اجتماعي است . بعضي از جامعه شناسان با

مطالعاتي كه انجام داده اند, منشأ عمدهء انحرافات اجتماعي در سطح پايين جامعه را در عوامل اقتصادي اعلام كرده اند و در تبيين علل پيدايش بزهكاري جرم و الكليسم و روسپيگري وامراض رواني , بيش تر به عوامل اقتصادي اشاره كرده اند.(3)

بديهي است كه جوان و نوجواني كه در خانه اي پر از كمبود و فقر بزرگ مي شود, براي فرار از آن خانه لحظه شماري مي كند و خود را به آب و آتش مي زند. چون موقع ازدواج اش مي رسد, نه هزينهء ازدواج را دارد و نه خانه ومحل زندگي , كه خواه ناخواه به دنبال مفاسد اجتماعي مي رود يا به دزدي و چپاول مال مردم دست مي زند يا به موادمخدّر رو مي آورد. از رسول گرامي اسلام 6نقل شده است : .

البته بايد بگوييم فقر تنها عامل و علّت انحرافات اجتماعي نيست , بلكه مي تواند يكي از عوامل مؤثر باشد.

3 غنا و ثروت اندروزي :

يكي از عوامل مهم مفاسد اجتماعي در سطح بالاي جامعه , غنا و توانمندي اقتصادي است . بيش تر انحرافات جنسي و اعتياد به الكل و مشروبات و مواد مخدّر, ناشي از استغنا و ثروتمندي است , قرآن نيز اين حقيقت را بيان كرده است : (4).

(پ_اورقي 1.غررالحكم .

(پ_اورقي 2.غلامعلي نعيم آبادي , آسيب شناسي خواص .

(پ_اورقي 3.دكتر محمد حسين فرجاد, آسيب شناسي اجتماعي .

(پ_اورقي 4.علق (96 آيهء 6

اگر گدايي را ببينيم و به او كمك نكنيم , اشكال دارد؟ به بودن اين افراد شك داريم و فكر مي كنيم درصندوق صدقات بيندازيم بهتر است . بعضي از اين افراد كمك هاي كم را رد مي كنند.
پرسش

اگر گدايي را ببينيم و به او كمك نكنيم , اشكال دارد؟ به بودن اين افراد شك داريم و فكر مي كنيم درصندوق صدقات بيندازيم بهتر است . بعضي از اين افراد كمك هاي كم

را رد مي كنند.

پاسخ

يكي از مشكلات جامعهء ما گدا پروري است . بعضي افراد گدايي را شغل خود قرار داده و از اين راه به سرمايه هاي هنگفتي دست مي يابند. براي اين كه چنين افرادي در جامعه رشد نكنند, بايستي مردم به آنها كمك نكنندو در صورتي كه افرادي را در خانواده و فاميل و يا در همسايگي خود مي شناسند كه نيازمندند, به طور شايسته و باحفظ آبروي آنها از راه هاي مختلف به آنان كمك كنند. اگر كسي را نمي شناسند, همان بهتر كه صدقات و كمك هاي خود را در صندوق هاي مورد اعتماد مانند كميته امداد بريزند. از اين كه گدايي را ببينيد و به او كمك نكنيد, ترس نداشته باشيد ,مگر اين كه احساس كنيد واقعاً نيازمند است . در اين صورت صدقه و كمك شما قابل پذيرش است ,زيرا نيّت شما كمك به نيازمند بوده است . گداهايي كه كمك هاي كم را رد مي كنند, قابل ترحم نيستند و نبايستي به آنها كمك كرد. .

چرا در مورد مسائل انحرافي و لغزش هاي اخلاقي فقط دخترها آسيب مي بينند؟ (مثلا دخترهايي كه گول مردهاي پست را مي خورند و عفت خود را از دست مي دهند و يك عمر بايد با سرشكستگي و بدبختي زندگي كنند)؟
پرسش

چرا در مورد مسائل انحرافي و لغزش هاي اخلاقي فقط دخترها آسيب مي بينند؟ (مثلا دخترهايي كه گول مردهاي پست را مي خورند و عفت خود را از دست مي دهند و يك عمر بايد با سرشكستگي و بدبختي زندگي كنند)؟

پاسخ

خوانده مي شود,ممكن است مورد سوءاستفاده قرار گرفته و جوان را از جادهء مستقيم كمال , منحرف سازد. عشق , نوعي وجاذبه اي نيرومند است كه بين انسان و يك موجود خارجي , براي رسيدن به يك هدف , ايجاد مي گردد. اگر منشأآگاهانه و مبدئي الهي داشته باشد, يكي از عالي ترين تجليات روحي انسان و از پرشكوه ترين جلوه هاي آفرينش به شمار مي رود. اما اگر به همين جاذبه تنها ريشه اي غريزي و شهواني داشته باشد و منشأ شيطاني پيدا كند, ازمظاهر نفس اماره بوده و در اين حالت , عقل و ايمان را در وجود آدمي تضعيف مي كند, به طوري كه فرد عاشق ,ديوانه وار براي رسيدن به معشوق خود, به هر كار نامشروعي دست مي زند تا به كام خود برسد, حتّي اگر در نظر مردم هم رسوايي هايي به بار آورد. دختران جوان بايد مراقب اين دام هاي خطرناك و گوناگون باشند كه با نام دروغين بر سر راه آنان قرار مي گيرد. دام هايي كه پس از افتادن در آن , غالباً رهايي از آن بسيار دشوار است وكفارهء لحظه اي غفلت و خوش بيني بيجا و تسليم شدن دربرابر الفاظ رياكارانه و توخالي را گاهي در يك عمرنمي توان پرداخت . دختراني كه از نظر كمبودهايي داشته و در محروميّت به سر برده باشند,

خيلي زودتسليم اين اظهار عشق ها و محبت هاي ظاهري دروغين شده و به دام افراد منحرف و حرفه اي مي افتند كه با كمال تأسف موجب ارتباطهاي نامشروع - به صورت نامه , تلفن و ملاقات در كوچه و خيابان - مي شود كه عشق هاي دروغين و هوس هاي زودگذري بيش نخواهد بود و نقطه پاياني آن ارضاي كام جويي هاي گناه آلود و بي قيد و شرطاست و پس از آن با فرو نشستن آتش هوس و شهوت از يكديگر جدا شده و بعد از اندكي همه چيز فراموش مي گرددو مبدّل به حالت پشيماني و غم و اندوه و بي آبرويي و سردرگمي , در آغاز زندگي خواهد شد و اين خود اختلال ها و ناسازگاري هاي مراحل بعدي زندگي را به دنبال خواهد داشت . ميدان ندادن به عقل و بازگذاردن عرصهء شهوت , چشم و گوش انسان را كور و كر مي كند, به طوري كه عواقب وخيم و خطرناك آن را تنها پس ازارتكاب عمل مي فهمد; زيرا قبل از عمل , رسوايي كار ناپيدا و پوشيده است . به تعبير حضرت علي : ربّ شهرة ساعةتورث حزناً طويلاً يعني چه بسا يك ساعت شهوت راني اندوهي طولاني ببار آورد.(1) اما

علل پيدايش انحراف جنسي :

مساعد نبودن شرايط خانوادگي و محيط زندگي . _ رعايت نكردن حريم بين زن و مرد. _ عدم توجه والدين به احكام ديني زناشويي دربارهء يكديگر. _ بي توجهي در مجالست ها و همنشيني با افراد بي بندوبار و لاابالي وخانواده هاي منحرف فاميل . _ برنامه نداشتن در اوقات فراغت و بيكار

بودن . رفت و آمد در محيطهاي آلوده و چشم چراني . _ گوش دادن به گفت وگوهاي افراد منحرف و آلوده دربارهء مسائل جنسي و كسب اطلاع نادرست و نامناسب و نداشتن آگاهي صحيح به مسائل بلوغ . _ نارسايي هاي ذهني و عدم كسب موفقيت هاي تحصيلي و درسي . _خيال پردازي هاي انحراف آميز در هنگام تنهايي و خلوت گزيني . _ تحريك هاي جنسي از طريق عكس ها وتصويرها. _ ضعف ايمان و نداشتن تربيت صحيح ديني _ همنشيني با دوست و رفيق منحرف . اگر بخواهيم همهء اين عوامل را در يك كلام خلاصه كنيم , بايد _ بگوئيم كه رعايت نكردن راه و روش زندگي و سنت هاي اسلامي در محيطخانوادگي و اجتماعي , چه در زمان كار و يا در ايام فراغت _ موجبات پديد آمدن اين انحرافات را فراهم خواهدساخت .

هشدار:

بايد دانست كه خطرناكتر از پيدايش حالت انحراف جنسي براي جوان , پس از آگاهي به پي آمدهاي شوم آن ,يأس و نااميدي است كه در راه مبارزه با اين عادت به خود راه مي دهد. پس جوان به جاي هرگونه سستي و يأس واضطراب بي فايده , بايد با اعتماد كامل به نصرت الهي , اقدام به ترك آن كند و بداند كه اگر واقعاً قصد ترك آن را داشته باشد, قطعاً موفق خواهد شد.

بازگشت :

جوان مبتلا به انحراف جنسي با قدري همّت و ياري خواستن از خدا, به زودي مي تواند از اين رفتار نابهنجار _ كه ويرانگر سلامتي و سرمايهء جواني اوست _ دست بردارد و خود را از چنگال

اين عادت شوم نجات دهد و به زندگي عادي و پاك خويش بازگردد.(2) در خاتمه بايد گفت از آن جا كه دخترها از عاطفه و لطافت خاصّي برخوردارند و خيلي زود تسليم الفاظ يا كارانه و توخالي را مي خورند, زودتر در دامهاي بر سر راهشان مي افتند و آسيب پذيرترندو اين به آن معنا نيست كه پسرها آسيب اخلاقي ببينند, بلكه پسرها نيز آسيب بزرگي از حيث ايمان و اخلاق و حتّي در صورت آشكار شدن اين مسئله از حيث اجتماع مي بينند, كه موجب آبروريزي و هتك شخصيت آن ها است كه قطعاً در آينده هر دختر نجيبي حاضر نخواهد شد با او ازدواج نمايد. در پايان توصيه هاي برادرانه را به شما گوشزدمي نمائيم

توصيه ها و مراقبت هاي لازم دختران جوان :

دختر جوان بايد خود را از محيطها و موقعيت هاي تحريك آميز دور نگه دارد و از گوش دادن به موزيك هاي محرك و ديدن فيلم هاي فاسد اجتناب ورزد. _ از پوشيدن لباس هاي تنگ و چسبنده , حتي در مقابل برادر وخويشان محرم خود هم خودداري مي كند. _ خود را از محيطي كه مورد نگاه نامحرم است , دور نگاه دارد. _ تخيلات و تفكرات خود را كنترل كند و بداند هر چه كه به ذهن و انديشه اش مي گذرد, خداوند بر آن آگاه است . _ بيكاري منشأتمام انحراف ها است , دختر جوان بايد با يادگرفتن آشپزي , زمينهء موفقيّت آيندهء خود را فراهم سازد. _ در جلسه هاي فرهنگي و مذهبي شركت نمايد و پرسش هايي كه برايش پيش مي آيد مطرح

كرده و پاسخ آن ها را بيابد _ توجه داشته باشد كه در ايام عادت ماهانه از ورزش هاي سخت و كارهاي دشوار خودداري و از آب سرد و شنا در آن بپرهيزد _ با دوستان مؤمن و خوب رفت و آمد و مجالست داشته باشد, حتّي المقدور سعي كند نمازها را در اوّل وقت به جا آورد. _ قبل از خوابيدن حتماً وضو بگيرد و هنگام خواب سوره هاي (معوّذتين ) و آيةالكرسي را با حضور قلب بخواند. _ حتّي المقدور هفته اي يكبار روزه بگيرد, اين عمل در تقويت اراده اش نقش بسزايي دارد. _ از پرخوري وتغذيه مداوم از مواد مقوّي و گرم , بپرهيز, زيرا علاوه بر اختلال هاي جسمي , اين نيروي اضافي محرّك ميل جنسي است . _ دختر جوان بايد حريم محرم و نامحرم را حفظ نمايد و از توقّف در محلّ خلوت با فرد نامحرم جداً دوري گزيند. _ از شوخي و خندهء با نامحرمان خودداري كرده و در صحبت كردن با آنان مراعات جدّي بودن كلام را بنمايدوحالت و صدا را طوري نازك و ظريف نكند كه موجب انحراف پسر جوان شود چنان چه قرآن مجيد در آيه 32سوره ءاحزاب به اين مسأله اشاره كرده است . _ جوان بايد تمايلات و افكار خود را از توجّه به روابط نامشروع به روابطصحيح و مشروع و به سوي ازدواج و زندگي آينده معطوف سازد و بداند كه دير يا زود اين ايام سپري خواهد شد و اودر آينده اي نه چندان دور بايد به انتخاب همسري پاك بپردازد و در خود آمادگي هاي لازم را براي چنين

زندگي سعادتمندانه اي كه نياز به سلامتي جسمي و رواني دارد, فراهم سازد.(3)

(پ_اورقي 1.ميزان الحكمة, ج 1 ص 381

(پ_اورقي 2.رضا فرهاديان , آنچه يك جوان بايد بداند (ويژه دختران ) ص 71_ 77

(پ_اورقي 3.رضا فرهاديان , آنچه يك جوان بايد بداند (ويژه دختران ) ص 7ص 82

چرا بعضي پسر ها و دخترها امروز عاشق كسي هستند و فردا عاشق كس ديگر؟
پرسش

چرا بعضي پسر ها و دخترها امروز عاشق كسي هستند و فردا عاشق كس ديگر؟

پاسخ

در پاسخ سؤال اوّل گفتيم كه يكي از خصوصيّات دورة جواني رسيدن انسان به بلوغ عشق ورزيدن، محبت كردن و مورد محبت قرار گرفتن است. عشق ورزيدن اولين گام در ايجاد ارتباطات اجتماعي و سپس تشكيل خانواده است. از اين رو عاشقي كردن بسياري از موانع در كنار جواني كردن آمن است:

سعدي اگر عاشقي كني و جواني عشق محمد بس است و آل محمد

منتها بايد توجه داشت كه عشق ورزيدن در كنار نياز به محبّت و نياز به برطرف ساختن نيروي جنسي است و نبايد در آن ها افراط كرد. متأسفانه بسياري از عشق هاي امروزي از عنصر "هوس" نشأت مي گيرند و هوس چيزي نيست جز غلبة ميل به ارضاي شهوات بر ميل دوست داشتن و عشق.

از اين رو، دختران و پسران امروز به جاي توجه عميق به مسايل مهم زندگي خويش، تنها در لايه اي سطحي از زندگي به تكاپو مي پردازند و با مراودات و ايجاد ارتباطات متنوع، موقّت و بدون ظابطه به رواج بي بند و باري دامن مي زنند. از سويي، از آنجا كه اين روابط در تعالي روح وجان ايشان تأثير به سزايي ندارد و حتي گاهي اوقات به تخريب رواني مي انجامد، دائماً شاهد گسسته شدن اين روابط و تشكيل يك سري روابط ديگر هستيم.

در اين جا دوست داريم نظر شما را به اين نكته جلب كنيم كه مفهوم بي بند و باري و فساد تنها در "اعمال منافي عفت" خلاصه نمي شود. اين را از آن جهت آورديم كه امروزه در جامعة ما

سخن از محسّنات "عشق آزاد" با عناويني چون "عشق پاك"، "روابط خواهر برادري"، دوستي هاي مسالمت آميز"، "روابط افلاطوني"، "ارتباط روحي" و ... گفته مي شود و عدة بسياري اين سؤال را دادند كه مگر چه عيبي دارد ما اين گونه با هم رابطه داشته باشيم؟ ما كه گناهي نمي كنيم؟ يا مثلاً مي نويسند كه "دوست پسر من اهل نماز و روزه و هيئت و ... است و به خاطر همين مذهبي بودنش با او رابطه دارم!؟ ، اين ها تمام از جنسِ لباس حق بر پيكر باطل پوشاندن است. فقط الفاظ با تربيت تر و كليدي تر شده اند وگرنه تمامي آن ها تحت عنوان "روابط بدون ضابطه" مي گنجد.

البته شايد شما را اين كلام ما خوش نيايد و گمان كنيد كه ما از سر تعصّب و تزيّد اين كلمات را مي گوييم، ولي مي توانيد مطمئن باشيد كه چنين نيست. علت اين امر را در دو مثال و با دو بيان عرض مي كنيم:

1- بيان اوّل سؤالي است از شما و آن اين كه آيا دوست داري همسر فرضي آيندة شما از اين نوع عشق هاي افلاطوني و معاشرت هاي مسالمت آميز با ديگري غير از شما داشته باشد؟

همسر فرضي شما چطور؟ آيا او مي پسندد از اين عشق هاي پاك با ديگري داشته باشيد؟

از اين مثال مي خواهيم اين نتيجه را بگيريم كه در جايي كه فطرت و غيرت آدمي از كاري كراهت دارد و حاضر به تحمل آن نيست، چگونه مي توان آن را در جامعه توصيه كرد و با هر عنوان زيبا يا زشتي و به هر بهانه اي

به آن اقدام كرد؟!

2- مسئلة دوم: چرا اين روابط پنهان است؟ اگر احياناً آشكار باشد، از آن به "دريدگي" و "بي آبرويي" تعبير مي شود؟ اصولاً مگر فرق ميان ازدواج و اين نوع روابط چيست؟

به نظر ما فرق اين است كه ازدواج به صورت آشكار و با ظابطه است و قانوني دارد كه طبق آن مرد و زن داراي حقوقي مشخص مي گردند و مسئوليت هايي نسبت به هم پيدا مي كنند. در حديثي زيبا از رسول خدا مي خوانيم كه "فرق ميان زنا و نكاح در آشكار بودن آن است". در كدام يك از اين روابط خيلي پاك، حقوق عاطفي (بگذريم از مادي) دختران و پسران جوان رعايت مي شود؟ مگر عاطفه، روح، علايق و اصلاً خود انسان لباس است كه بپوشيم و اگر خوشمان نيامد دورش بياندازيم و پي نفري ديگر برويم؟! در اطراف مشكلات روحي و رواني اين گونه روابط سخن بسيار مي توان گفت كه مجال آن نيست.

متأسفانه امروزه بسياري از جوانان گمان مي كنند كه دستورهاي اسلام كهنه شده و عمل به آن ارتجاع، كهنه پرستي و مقدس بازي است. در حالي كه اسلام در قلمرو دستورها و تعاليم خود، سلامت رواني جامعه، سلامت رواني افراد و حقوق اجتماع را در نظر گرفته و اهتمام ويژه بر عدم تضييع اين هرسه دارد.

علت بسياري از اين روابط آزاد و متنوع كه در جامعه مي بينيم، عدم توجه افراد به پيامد ها و زمينه هاي افزايش اين گونه روابط و عدم توجه شان به تضييع حقوق متقابل است. نتيجة آن همين است كه ما و شما در سطح جامعه مشاهده مي كنيم.

چرا بعضي از مردم بد كارند؟
پرسش

چرا بعضي از مردم بد كارند؟

پاسخ

عوامل مختلف در فساد افراد دخالت دارد كه مهم ترين آن ها عبارتند از:

1 - محيط ناسالم خانواده:

اولين محيطي كه زمينه انحراف را در فرد به وجود مي آورد، خانواده است. تحقيقات و شواهد زيادي گوياي اين واقعيت است كه بسياري از منحرفان به خانواده هايي تعلق دارند كه از نظر تربيتي ضعيف مي باشند و مادر يا پدر منحرفي داشته اند. از پدر مشروبخوار و مادر بدكار فرزندان صالح كمتر بار مي آد. يا در خانواده اي بوده كه از محبت و تفاهم چندان خبري نبوده و يا از نعمت پدر محرم بوده است و يا مادرش طلاق گرفته و همواره شاهد درگيري و زاع هاي پدر ومادر بوده است.

2 - محيط ناسالم مدرسه و محل زندگي:

دوستان و اطرفيان نقش مؤثري در شكل گيري شخصيت انسان دارند. رفاقت با افراد منحفرف خواه ناخواه در گرايش آدمي به زشتي ها و پليدي هاي اخلاقي وعملي مؤثر است .

امام صادق(ع) مي فرمايد: "آن كه با دوست ناباب رفاقت داشته باشد، حتما آلوده مي شود".(1)

3 - بيكاري:

آن چه بيش تر جوانان را به انحراف مي كشاند، بيكاري است، امام علي(ع) مي فرمايد: "... فراغت زياد باعث تباهي مي شود".(2)

4 - فقر:

يكي از عوامل انحراف و بدكاري، فقر و تهيدستي است. امام علي(ع) مي فرمايد: "فقر باعث نقصان دين، سراسيمگي عقل و برانگيختن خشم مي شود".(3)

5 - ضعف ايمان:

بسياري از مفاسد اجتماعي ريشه در عدم التزام به اصول اسلامي دارد.

كسي كه ايمان واقعي نداشته باشد، به راحتي دست به جنايت و ظلم و تضييع حقوق ديگران مي زند.

پي نوشت ها:

1 - بحار الانوار، ج 72، ص 90.

2 - ارشاد مفيد، ترجمه

رسولي محلاتي، ج 1، ص 297.

3 - نهج البلاغه، فيض الاسلام، قصار 311.

علت خودكشي در جوانان چيست؟
پرسش

علت خودكشي در جوانان چيست؟

پاسخ

خودكشي امري ناپسند، مردود و زشت است.

انسان عاقل حتي در بدترين وضع، با جان خود معامله نمي كندو آن را به بازي نمي گيرد، بلكه با صبر و متانت و توكّل به خدا از چنين مهلكه اي مي گريزد.

نداشتن هدف، تضعيف پايه هاي اعتقادي ناكامي و شكست در رسيدن به بعضي از خاسته ها، از دست دادن انگيزه، افسردگي بيش از حدّ و مزمن، نبود اميد و توقعات بيش از حدّ از عوامل جدّي زمينه ساز براي خودكشي است.

انسان هاي ضعيف النفس خودكشي را راه چاره مي دانند.

اينان دنيا را براي خود مكاني دائمي مي پندارند و در صورت ناكامي و بروز مشكل، همه چيز را تمام شده پنداشته و براي فرار از آن به خودكشي روي مي آورند واز اين نكته غافلند كه بعد از خودكشي در پيشگاه خدا با گناهي بزرگ و غير قابل بخشش حاضر و به عذابي بزرگ دچار مي شوند و راه هر گونه بازگشت و جبران را به روي خود بسته مي بينند. تقويت ايمان و باورهاي ديني و مطالعه در مورد قيامت و معاد مي تواند در جلوگيري از پوچ گرايي و تصميم هاي غلط، مؤثر باشد.

محققان معتقدند كه 83 درصد از جواناني كه فكر خودكشي دارند، دچار افسردگي هستند. با اين حال اكثر جوانان افسرده اقدام به خودكشي نمي كنند. آشكارترين دلايل خودكشي نوجوانان، احساسات منفي و نااميدي و از دست دادن كنترل خود است. احساس گناه شديد، احساس تنهايي و بي كسي و بي پناهي، فقدان حمايت، ضعف رواني براي تأثير كام روايي، ناتواني در كنترل فشارهاي وارده،

ناتواني در كنترل احساسات و رشد نيافتگي و عدم آمادگي براي مقابله با مشكلاتي كه پيش روي نوجوان قرار مي گيرد، مهم ترين دلايلي است كه ممكن است او را به فكر يا عمل خودكشي وادار كند. نااميدي و بي پناهي نوجوان ممكن است ناشي از وضع خانواده، مدرسه، همسالان و حتي شكست در عشق باشد.[4]

[4] روزنامة انتخاب، شمارة 963، تاريخ 5/6/81.

با توجه به اين كه چپاول گران و سودجويان در شهرها قيمت زمين ها و مصالح ساختماني را بالا مي برند و جوانان نمي توانند براي خود سرپناهي داشته باشد، حال چه بايد كرد؟ چرا علماي حوزه در اين مورد كاري نكرده و نمي كنند؟
پرسش

با توجه به اين كه چپاول گران و سودجويان در شهرها قيمت زمين ها و مصالح ساختماني را بالا مي برند و جوانان نمي توانند براي خود سرپناهي داشته باشد، حال چه بايد كرد؟ چرا علماي حوزه در اين مورد كاري نكرده و نمي كنند؟

پاسخ

در خصوص جلوگيري از فعاليت هاي سودجويان اقتصادي، زمينه ها و راه كارهايي متعددي وجود دارد كه بايد همه آنها مد نظر قرار گيرد.

1 - نظارت عالمان ديني

يكي از راهكارهاي مهم، تذكر و هشدارهاي عالمان ديني است كه هم بايد به سود جويان اقتصادي صورت گيرد و هم به مسئولان نظام. به نظر مي رسد حوزه علميه و عالمان ديني در انجام وظايف خود مبني بر هدايت و اندرز سودجويان تا اندازه اي موفق بوده اند، زيرا بارها حوزه هاي علميه و مراجع تقليد، مسئولان نظام را به رفع مشكلات اقتصدي و اتخاذ سياست هاي راهبردي در خصوص جلوگيري از فعاليت برخي از سودجويان فراخوانده اند، به برخي از سودجويان اقتصادي نيز با بيان احكام الهي و صدور فتواها، هشدار داده اند.

همچنين عالمان ديني به مسئولان نظام در خصوص گران شدن زمين و اشتغال جوانان تذكر داده اند و برخي از موارد، راهكارها را نيز ارائه نموده اند.

2 - سياست هاي درست اقتصادي

جلوگيري از گران شدن زمين و مصالح ساختماني نياز به سياست هاي اقتصادي مفيد و تصميم گيري كلان دارد و تنها با تذكر عالمان ديني اين مشكل حل نمي شود.

بايد مسئولان نظام سعي كنند با بهره گيري از هدايت و مباني عالمان ديني و سازكارهاي مفيد و كارآمد، جلو افزايش قيمت زمين و مصالح ساختماني و تورم را بگيرند، البته دولتمردان جمهوري اسلامي ايران در خصوص رفع مشكلات اقتصادي و جلوگير از

فعاليت سودجويان، از برخي اهرم ها و استراتژي ها بهره گرفته اند، ولي اميد است هم عالمان ديني و هم دولتمردان نظام در خصوص مشكل مردم - بويژه جوانان فعاليت هاي بيشتري انجام دهند.

چرا برخي از افراد با وجود داشتن زن و فرزند به دنبال ناموس مردم مي روند، درحالي كه پيامبر فرمود: ازدواج كنيد تا به فساد كشيده نشويد؟
پرسش

چرا برخي از افراد با وجود داشتن زن و فرزند به دنبال ناموس مردم مي روند، درحالي كه پيامبر فرمود: ازدواج كنيد تا به فساد كشيده نشويد؟

پاسخ

ازدواج سهم بزرگي در كنترل غريزه جنسي و پيشگيري از فساد در جامعه دارد. رسول اكرم(ص) حفظ نيمي از دين را در گرو ازدواج دانسته اند،(1) ولي اين سخن به معناي آن نيست كه با ازدواج، فساد از جامعه رخت بر مي بندد، زيرا فساد و بي بند و باري و گناه، معلول عوامل مختلفي است.

ازدواج زمينه عفت عمومي و پاكدامني را فراهم مي كند، ولي علت تمام و كافي براي آن نيست.

اگر كسي با وجود داشتن همسر و فرزند باز به فكر شهوت راني است و به دنبال ناموس مردم است، علت آن را بايد در شخصيت فرد و طرز تربيت خانوادگي و محيط اجتماعي و دوستان نا اهل وي جستجو كرد. چه بسا افرادي به عادت ناپسند چشم چراني خوگرفته و آن گناه به صورت ملكه (عادت) درآمده است و خواه ناخواه به ناموس ديگران نگاه مي كنند، با آن كه غريزه جنسي شان ارضا شده است، يا افرادي اراده ضعيفي دارند و نمي توانند نگاه خود را كنترل نمايند، يا اين كه زياده خواهي و هواي نفس و شهوت در او قوي بوده و نتوانسته آن را كنترل نمايد و يا خانواده و دوستان او را به اين سمت و سو كشانده اند.

در بعضي موارد مرد از نظر جنسي تأمين نشده و به خواسته هاي خود نرسيده و با نگاه به نامحرم خود را ارضا مي كند.

پي نوشت ها:

1 - سفينةالبحار، ج 1، ص 651.

راه مبارزه با علل انحراف چيست ؟
پرسش

راه مبارزه با علل انحراف چيست ؟

پاسخ

با توجه به تنوع و گونه گونى علل و عوامل انحراف , روشن مى شود كه مبارزه وبرخورد با هر يك از آنها شيوه خاص و محل و شرايط ويژه اى مى طلبد مثلا علل روانى واخلاقى را بايد بوسيله تربيت صحيح و توجه به ضررهاى مترتب بر آنها , و براى جلوگيرى از تاثير سوء عوامل اجتماعى علاوه بر ج_ل_وگ_ي_رى ع_ملى از بروز چنين عواملى , مى بايست فرق بين نادرستى دين با نادرستى رفتار دي_ن_داران را روش_ن س_اخ_ت و ن_ي_ز براى جلوگيرى از تاثيرات سوء عوامل فكرى بايد شيوه هاى م_ت_ن_اس_ب_ى را اتخاذ كرد از جمله اينكه عقايد انحرافى را از عقايد صحيح تفكيك كرد وو از بكار گ_رف_تن استدلالات ضعيف و غير منطقى براى اثبات عقايد دينى اجتناب ورزيد و نيز بايد روشن كرد كه ضعف دليل نشانه نادرستى مدعى نيست .

چه كنيم تا جوانان را از اعتياد، افسردگي و خودكشي نجات بدهيم ؟
پرسش

چه كنيم تا جوانان را از اعتياد، افسردگي و خودكشي نجات بدهيم ؟

پاسخ

مشكل اعتياد بلاي خانمان سوزي است كه ناشي از فقر فرهنگي و بيكاري است . ما و شما بايدتلاش كنيم كه با آگاه كردن جوانان و خانواده هاي آنها پوچي و بي هدفي ولاابالي گري را از جوانان دور كنيم و آنها را با وظايفشان آشنا سازيم . شمامي توانيد با فراهم كردن ارتباط و دوستي مناسب و صحيح با آنها وراه اندازي مكان هاي فرهنگي - تفريحي و مذهبي خوب و جذاب و برگزارنمودن مجالس مذهبي و دعوت اهالي ، جوانان را جذب كرده و خلاهاي فكري و فرهنگي آنها را پر نموده آنها را به فكر اشتغال مناسب و مفيد و فعال بودن در جامعه بياندازيم و از بيكاري و بيهودگي و هدر رفتن وقت آنهاجلوگيري كنيم و از طرف ديگر با شناسايي افراد فاسد و سودجو وجنايتكار كه جوانان رامنحرف مي كنند و معرفي آنها به نيروهاي انتظامي ومراكز قضايي و ضابطين آنها جلوي گسترش فساد را بگيريم و زمينه را براي پاك بودن جوانان فراهم سازيم . به هر حال ؛ ارايه الگوهاي صحيح، گسترش فرهنگ ديني ، هدفمند كردن جوانان در زندگي ، فراهم كردن اشتغال مناسب ، ايجاد ارتباط و دوستي صميمانه و صحيح، فراهم كردن امكان مطالعه و پيشرفت و تفريحات سالم ، سوق دادن افراد به سمت مراكز ديني مثل مساجد و مراكز فرهنگي اسلامي مي تواند جوانان ما را از افسردگي و اعتيادنجات بخشد .شما بايد خود در حد توان و امكاناتي كه در اختيار داريد بابكارگيري راه هاي فوق الذكر به

اين هدف ايده آل دست يابيد و بدانيد كه اين كار فعاليتي بس مشكل و در عين حال سرشار از ثواب و پاداش است ودنيا و آخرت شما و ديگران را آباد مي سازد .لازم است با ذوق و سليقه وپشتكار و به تناسب افراد و موقعيت ها از راه هاي ارايه شده استفاده كنيدو هرگز احساس خستگي و ناتواني نكنيد .به هر قيمتي شده با جوانان دوست شويد و آنها را جذب كنيد تا جذب مراكز فساد نشوند .لذا ايثار و ازخود گذشتگي تنها سرمايه اين كار است كه مي تواند شما را به هدف برساند .در پايان از دلسوزي عاقلانه و دورانديشي مدبرانه شما عزيز دانشجوتقدير و تشكر مي كنيم و اميدواريم به دعاي خير حضرت صاحب الزمان ( عج ) در اين كار خطير موفق باشيد.;

چه راه هايي براي جلوگيري از منكرات اخلاقي و اجتماعي يك فرد پيشنهاد مي كنيد؟
پرسش

چه راه هايي براي جلوگيري از منكرات اخلاقي و اجتماعي يك فرد پيشنهاد مي كنيد؟

پاسخ

مساله اي را كه مطرح فرموديد بسيار تاثر برانگيز و موجب تاسف فراوان است . از اينكه احساس مسيوليت نموده و به فكر راه حل مناسبي براي آن هستيد خوشحاليم . انشا الله خداوند شما و همه ً كساني كه قصد خدمت به دين و نهادهاي مقدس ديني و انقلابي را دارند مويد فرمايد .در امور پنهاني ومخفي اولين قدم آن است كه بايد علم و يقين به مساله پيدا كنيد و به صرف احتمال و سو ظن اكتفا كنيد ( اگر چه اينگونه مسايل در ارتباط با بسيج و مسجد كه مكانهاي مقدسي هستند از چنان حساسيتي برخوردار است كه حتي با احتمال در معرض اتهام بودن فرد نيز بايد از آن جلوگيري كرد ومانع حضور چنين افرادي گرديد ليكن نه با آبروريزي و اتهام بلكه با روشي مناسب و محترمانه ) بلكه بايد شواهد قطعي و يقيني براي آن داشته باشيد .چنانچه در اين حد نمي توانيد شواهد قطعي ارايه كنيد لازم است بامسوولين بالاتر بسيج كه احتمال همدستي با ايشان را ندارند مساله را ابتدابه صورت غير حضوري يعني به صورت نامه يا تلفن مطرح كنيد و كار تحقيق در اين زمينه را با خود آنها واگذار نماييد تا خودشان اقدام كنند .اگر ديديدنتيجه نداد و ايشان به فسق خويش ادامه مي دهند بايد با تدارك اسنادقطعي و شواهد يقيني و جمع آوري شاهدان عيني به مراجع ذي صلاح از ايشان شكايت كرده و به هر نحو ممكن جلوي اين منكر و فساد را بگيريد و نوجوانان

بي پناه را از افتادن در اين دام نجات دهيد .باز هم تذكر مي دهم چنانكه بر اساس حرف ديگران و بدون شواهد عيني به اين نتيجه رسيده ايد لازم است ابتدا درباره ً قضيه خوب تحقيق كنيد .چه بسا ممكن است اين مسايل شايعاتي باشد كه افراد مغرض براي بد نام كردن بسيج به آن دامن مي زنند .اما اگر خود عينا" شاهد قضيه بوده ايد و يا شواهد و قراين كافي براي آن داريد وظيفه شرعي شما آن است كه از طريق صحيح و كم مفسده ترجلوي اين منكر زشت و نا پسند را بگيريد و راه آن هم جمع آوري اسناد گويامانند شهادت افرادي كه به وقوع دقيق جرم شهادت مي دهند ( ضبط آنها ) تهيه عكس و يا فيلم - اقرار افرادي كه مورد استفاده قرار گرفته اند ( ضبطحرفهاي آنها بصورت مفصل و تشريح شده ) ، در مرحله بعد گزارش ابتدايي بصورت تلفني ، نامه به مسيولين رده بالاتر و در صورت ترتيت اثر ندادن ارسال نامه به رده بالا و بالاتر و ارسال عكس و يا فيلم به مسوولين ) . درعين حال در صورتي كه نسبت به مساله يقين داريد و مي توانيد نام و آدرس پايگاه را همراه با نام و مشخصات دقيق مسوول ياد شده به اين واحد ارسال كنيد، تا به طور محرمانه مساله پيگيري شد .در پايان مجددا" توفيقات روزافزون شما را از درگاه حضرت حق خواستار و به دقت نظر و خيرخواهي شماآفرين مي گوييم اميد داريم كه حساسيت ديني شما با دقت و تدبيرعقلايي ؟؟؟؟؟ همراه باشد.;

علّت گرايش شديد به فساد و بى بندوبارى در كشورهاى صنعتى و پيشرفته چيست؟
پرسش

علّت گرايش شديد

به فساد و بى بندوبارى در كشورهاى صنعتى و پيشرفته چيست؟

پاسخ

فرويد در كتابى گفته بود سرنوشت آدمى تابع تشريح اوست. اين كلام فرويد در عين خوبى يك اشكال اساسى داشت. او بايد مى گفت سرنوشت آدمى تابع تشريح صحيح اوست. آنها انسان را ناقص و محدود تشريح كردند. همين فرويد نابهنجاريهاى رفتارى را در انسان فقط معلول سركوبى ميل جنسى دانست و به همين دليل آزادى آن را توصيه كرد. همانطور كه افراط در محروميّت در تاريخ اخلاقى غرب محكوم بود. اين توصيه بيمارگونه نيز باعث از هم گسيختگى روابط اخلاقى و عفت عمومى شد. چنانكه يكى از جامعه شناسان غربى گفته است. براى تثبيت عقيده فرويد بيست سال كوشش شد. امّا براى جمع آورى آثار مخرب آن دويست سال كار لازم است. انسان ابعاد وسيع و ناشناخته اى دارد كه تنها تأمين كننده جامع آن دين و آموزش هاى انبياست. و تحليل صحيح نيز از خالق و آفريننده او صادر مى شود.

2. آن بينش غلط، جهت گيرى اجتماعى و سياسى غلط ديگرى را شكل داد كه نظامهاى حاكم اخلاق در سياست را كنار نهادند و در نتيجه در برنامه ريزى آنان مبانى اخلاقى ضعيف شمرده شد.

3. نقش فرقه صهيونيست كه عقايد ويژه آنان سياست ناپاكى را نتيجه مى دهد قابل تأمّل و مطالعه است.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_2_

اگر كسى باعث انحراف ديگرى شد، راه جبران آن چيست؟
پرسش

اگر كسى باعث انحراف ديگرى شد، راه جبران آن چيست؟

پاسخ

شخصى كه باعث انحراف شخص ديگرى شده، ابتدا بايد توبه كند كه ديگر مرتكب آن انحراف نشود. سپس بر او لازم است كه شخص منحرف شده را چنانچه زنده است و دسترسى به او دارد، بايد به او آگاهى دهد و او را از آن انحراف باز دارد.

پس از آنكه آن شخص آگاهى به انحراف پيدا كرد و فهميد كه ارتكاب آن گناه است، وظيفه انسان انجام شده است. اين آيه قرآنى بر اين وظيفه دلالت دارد كه: «الا الذين تابوا و اصلحوا;(1) كسانى كه توبه كرده و كاستيهاى گذشته و خطاها را اصلاح كنند، توبه شان مورد قبول واقع مى شود».

(بخش پاسخ به سؤالات )

_____________________

1 - سوره بقره، آيه 160.

_4_

چرا در جامعه ما بي حجابي گسترش يافته است ؟
پرسش

چرا در جامعه ما بي حجابي گسترش يافته است ؟

پاسخ

در خصوص سؤال شما دوست عزيز بايد عرض كنيم آنچه بيشتر جامعه ما مبتلا به آن است بد حجابي است نه بي حجابي با اين تصحيح كوچك در سؤال شما ، بايد گفت كه مسأله بد حجابي از معضلات كنوني جامعه است. اين گونه رفتار ريشه در حدود نيم قرن حكومت سلسله منحوس پهلوي و نيز تبليغات غرب دارد. از گذشته ها و ريشه هاي تاريخي مسأله كه بگذريم ، متأسفانه خود باختگي در برابر غرب ، و تقليد كوركورانه از آنها و شهوت پرستي مجموعاٌ وضعيتي را پديد آورده است كه شما گوشه هايي از آن را در جامعه ديده ايد . البته با وجود آنچه نوشته ايد وضعيت عمومي جامعه ما از نظر حجاب و حفظ عفت نسبت به كشورهاي ديگر اسلامي بهتر است و تا حدود زيادي مراعات وجود دارد. ولي در اثر تبليغات سنگين غرب به وسيله محصولات فرهنگي مانند فيلم ها و مجلات، نوعي تمايل به آن گونه رفتارها در سطوحي از جامعه مشاهده مي گردد كه بايد از دو طريق به اصلاح آن اقدام كرد :

الف) كار بنيادي فرهنگي كه نتايج آن در دهه هاي بعد ظاهر گردد . ب ) كار قانوني و كنترل رفتار فيزيكي .

هر يك از اين دو مقوله بدون همراهي ديگري مفيد فايده نخواهد بود و نهايتاٌ منجر به شكست و تأثير وارونه خواهد شد. در زمينه هاي فوق اقدامات بسياري از سوي دولت و مسئولين صورت گرفته است ، ولي به دليل تراكم تبليغات خنثي كننده از سوي غرب ، آثار

آن به طور كامل بروز نكرده است. اميد است با برنامه ريزي دقيق و حساب شده فرهنگي و قانوني در آينده موفقيت هاي بيشتري در اين زمينه حاصل گردد.

نكته ديگر اين كه متأسفانه شهرهاي مرزي ( مانند اهواز ) بيش از نقاط مركزي كشور در زير فشارهاي تبليغاتي دشمنان قرار دارند و لغزيدن به سمت شهوت و بي بند و باري نيز كار آساني است ؛ چرا كه حركت در سراشيبي سقوط است ، ولي بالا رفتن از قله و كمال يابي ، كاري دشوار است. از سوي ديگر در حال حاضر بيشتر جمعيت را جوانان تشكيل مي دهند و اين نيز خود مزيد بر علت شده است. اين نكته را هم فراموش نكنيم كه بد حجابي از ميوه هاي شجره خبيثه فساد و بي بند و باري است ، اگر مسئولين امور نيز مدتي به صورت قهري و جبري با اين مقوله برخورد كنند گرچه براي دوره اي كوتاه افراد شئونات اسلامي و اجتماعي را رعايت مي كنند اما اين حالت پايداري نيست و بعد از مدتي دوباره اين گونه هنجارهاي رفتاري به شكل ديگري در جامعه ظهور و بروز مي كند . مانند بيماري كه براي معالجه غده سرطاني خود نياز به اطاق عمل و جراحي داشته باشد ، اما پزشك او مرتب به جاي برداشتن غده و علت دردش برايش مسكّن تجويز كند. بهترين درمان براي معالجه مرض بدحجابي در جامعه مبارزه با عوامل و ريشه هاي اين جريان است كه آن تهاجم فرهنگي غرب به سر كردگي آمريكا _ سنبل و نماد استكبار جهاني _ است. اميد است غيرت و

حميّت اسلامي ، در افراد متديّن فراموش نشود و آنان بتوانند با كار فرهنگي قدم اساسي بردارند و قانون نيز با راهكاري مناسب قدمي براي جلوگيري از گسترش بي بند و باري بردارد و همگي دين خود را به خون شهيدان ادا كنيم. برادر عزيز ! زندگي در جامعه سالم و مدينه اي فاضله آرزو و آرمان همه بندگان خداست ؛ ولي مي دانيم كه پاكان و تقوا پيشگان همواره در چه شرايطي سختي قرار داشته اند ولي در عين حال دست از مبارزه بر نداشته و حتي جان خود را در اين راه داده اند. پس نبايد مأيوس شد. زندگي هدفدار و معنادار ، يعني مبارزه با فساد وتباهي و قدم برداشتن براي اصلاح جامعه. بنابر اين به جاي يأس و نوميدي و گوشه گيري از فعاليتهاي جمعي در مساجد ، از خون شهيدان پيام بگيريم وبا تشكيل هسته هاي فرهنگي و گسترش آن در سطح جامعه به روشنگري بپردازيم .

و انتظار نتيجه فوري نيز نداشته باشيم. در اين صورت خداوند نيز ما را ياري خواهد كرد و به اهداف خود نايل خواهيم شد. ( ان تنصروالله ينصركم و يثبت اقدامكم ).

علاوه بر موارد و عوامل فوق ، بي توجهي نسبت به مفاسد اجتماعي ، دلايل مختلفي مي تواند داشته باشد . از جمله طبيعي شدن موضوع به خاطر كثرت آن مانند همين پديده بد حجابي نسبت به اول انقلاب و يا بي توجهي و عدم بر خورد قاطع ارگانهاي مسؤول با موضوع كه ديگران را در برخورد با مفاسد بي انگيزه كرده است و يا آلوده شدن خود افراد و ضعف

ايمان، در هر حال براي مؤمنين در هر شرايطي امر به معروف و نهي از منكر جزء وظايف ديني است كه در اين راستا بايد از اطلاعات كافي در شناخت معروف و منكر و نحوه انجام آن برخوردار باشد. به فرمايش شهيد مطهري (ره) امر به معروف و نهي از منكر از پند شروع مي شود و به بند ختم مي شود ولي فاصله پند و بند راههاي زيادي است كه اگر در نهايت آنها مؤثر واقع نشد بايد از بند استفاده كرد اما متأسفانه عده اي فكر مي كنند اولين وسيله براي برخورد وامر به معروف و نهي از منكر توسل و استفاده از بند است.

1 * برگرفته از سايت پرسش و پاسخ نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها www.nahad.net

چرا اينقدر آمار معتادين بالا رفته است؟
پرسش

چرا اينقدر آمار معتادين بالا رفته است؟

پاسخ

سوز و گداز و دلسوزي شما نسبت به آينده جامعه و نسل جوان و آينده ساز كشور قابل تحسين و تقدير است. تشخيص شما نيز در خصوص معضل بزرگ اعتياد و خطرات ناشي از آن نيز بسيار قابل توجه و ارزشمند است. خوشحاليم كه افرادي متعهد، مسئول و دلسوز در جامعه وجود دارند و مشكلات را به خوبي درك مي كنند و آنرا يادآوري مي شوند.

بحث مواد مخدر و علل و عوامل گسترش آن بسيار پيچيده و گسترده است. متأسفانه كشور ما در مسير ترانزيت مواد مخدر و در همسايگي افغانستان قرار گرفته كه بيش از 90 درصد مواد مصرف شده كل دنيا را توليد مي كند.

مسئولان كشور در مراحل و تقاطع گوناگون با اين پديده شوم هميشه مبارزه كرده اند و تاكنون سرمايه هاي زياد انساني و غير انساني، در راه مقابله و مبارزه با پديده زشت مواد مخدر از بين رفته است. چه بسيار انسانهاي خدومي كه در مقابله با اشرار مسلح و قاچاقچيان حرفه اي بين المللي به شهادت رسيده اند، چه امكانات فراوان و زيادي كه در راه مقابله با آن بكار گرفته شده ولي توليد و انتقال مواد و پيچيدگي موضوع و ابعاد بين المللي آن آنقدر زياد و گسترده و حجيم بوده است كه اين تلاشها و زحمات و خدمات نمود و بروز جدي و چنداني نداشته است ولي تصور كنيد اگر اين اقدام ها صورت نمي گرفت آيا حالا مي توانستيم حتي با ذره بين هم افراد غير معتادي پيدا كنيم، بعيد بود! مواد مخدر تأمين كننده دنياي بسياري از افراد دوست با درآمد كلان آن كشور افغانستان اداره شود. اين

مواد خانمانسوز يكي از ابزار مهم و عمده استعمار و استكبار براي مقابله نسل جوان مسلمان و ايراني است. دشمنان با استفاده از آلوده كردن جوانان و مردم كشور ما مي خواهند جامعه ما را به تباهي و نابودي بكشانند ولي با همه هجوم گسترده و بين المللي بسيار پيچيده و خطرناكي كه تا بحال داشته اند خوشبختانه نتوانسته اند به اهداف پليد خودشان نايل آيند.

با تدابير جديد عوامل انتظامي و برنامه ريزان اجتماعي خوشبختانه ترك اعتياد در كشور رو به افزايش است و اميدواريم بتوانيم اين معضل خانما ن برانداز را كاهش بدهيم. البته مقابله با اعتياد و مواد مخدر تنها با يك فتوا و فرمان قابل اجرا نيست.

حل مشكل اعتياد نيازمند بسيج همگاني و عزمي ملي است. بايد به گونه اي افراد دلسوز و نسل جوان و فهيم و ... به مقابله با اين پديده شوم بروند و آن چنان قبح و زشتي براي آن در فرهنگ عمومي مطرح شود كه افراد از مصرف آن احساس قباحت و زشتي بكنند. قبيح بودن مصرف مواد بايد فرهنگ عمومي بشود. اگر چنين شد موفقيت حاصل مي شود وگرنه از عهده يك يا چند دستگاه ساخته نيست.

دليل ابتلاي جوانان به اعتياد چيست ؟
پرسش

دليل ابتلاي جوانان به اعتياد چيست ؟

پاسخ

اعتياد داراي زمينه هاي مختلف فردي و اجتماعي است؛ از جمله:

1_ تقليد كوركورانه از افراد معتاد؛

2_ تخيل بزرگي و رشد؛

3_ رفت و آمد با افراد ناباب و معتاد؛

4_ سرخوردگي ها و مشكلات روحي.{J

چرا ما مردم مسلمان دروغگو و حيله گر هستيم و راه جلوگيرى از اين فساد از نظر اجتماعى چيست؟
پرسش

چرا ما مردم مسلمان دروغگو و حيله گر هستيم و راه جلوگيرى از اين فساد از نظر اجتماعى چيست؟

پاسخ

در اين پرسش چند موضوع دقيق نهفته است

1. يكى از علتهاى ايجاد اين پرسش، تصور ناصحيحى است كه از اخلاق غريبان داده شده دروغ نمى گويند و... در حالى كه حقيقت اين نيست . نظام حاكم بر آن جامعه و نظارت هاى الكترونيكى در خيابانها، فروشگاهها و محل كار، اخلاق امانتدارانه را تحميل مى كند و هيچكس نمى تواند به راحتى خطا كند چنانكه اگر كسى در خيابانها از چراغ قرمز رد شده و يا تخلفى ديگر انجام شود به چشمهاى الكترونيكى كنترل و ضبط شده و خلافكار تنبيه مى شود.

پس اين اخلاق زيربناى صحيحى ندارد و از ارزش اخلاقى كه با اراده . تصميم و انتخاب شخص مشخص مى شود، برخوردار نيست. دليل روشن آن دريكى دو دهه گذشته دو ساعت برق در نيويورك مى رود و بدترين دزديها و تجاوزها انجام مى شود كه جريان مستند است . البته هيچگاه رفتارهاى خوبى را كه آنان دارند منكر نيستيم

2. در ضمن آنكه به بدى بسيارى رفتارهاى ؟؟؟ اعتراف داريم اما بايد توجه كنيم فرهنگ اسلامى عقايد زيربناى متين و محكمى را به مسلمان ارائه مى دهد كه بر اساس آن زيباترين جلوه هاى راستى و صداقت شكل مى گيرد. اما شيطان كه دشمنى قسم خورده انسان مؤمن است براى تخريب عقيده ها اقدام مى كند وقتى نتوانست ريشه را بزند سراغ اعمال مى رود سراغ ميوه ها مى رود و ؟؟؟ را فاسد مى كند. در حالى كه آن فرد بى اعتقاد و

با فساد عقيده در ؟؟؟ خود شيطان است. دليلى براى وسوسه او نيست. ؟؟؟ اين مسئله را زمانى شاهد مى شويم كه تصميم بر اصلاح خويش مى گيريم . در آن زمان

_38_

هجوم شيطان و وسوسه ها گسترده تر مى گردند.

3. اگر براى اصلاح رفتار انسان از مكانيزم مكتبى كمك نگيريم و كنترل و نظارتها مثل امر به معروف و نهى از منكر ترك بشود، چنين فجايع اخلاقى گسترده تر مى شود. در حالى كه اگر غربى اين ساختار دفاعى را ندارد، كنترل و نظارت الكترونيكى و قانونى را اعمال مى كند.

4. فراموش نكنيم در همين جامعه اى كه ما از آن شاكى هستيم بسيارى مشكلات اخلاقى هست كه بايد دقت كرد و ديد. و از فسادهاى گسترده پنهان و پيداى غرب نيز نبايد غافل شد. گزارش هاى خارجى چيزهاى ديگرى مى گويند.

5. راه نجات همانا گسترش و تقويت ايمان و اعتقاد و نظارت هاى مكتبى و قانونى مى باشد كه به قاطعيت محتاج است.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_39_

براي چه اينقدر جامعه خراب است؟ به خاطر اين پسرهاي ابله نمي توان به تنهايي جايي رفت؟
پرسش

براي چه اينقدر جامعه خراب است؟ به خاطر اين پسرهاي ابله نمي توان به تنهايي جايي رفت؟

پاسخ

ازنوع سؤالي كه مطرح كرده ايي، معلوم مي شود كه اگر چه جوان هستي، ولي همانند برخي از دختران، تمايلات جواني و حيواني براي تو اصل قرار ندارد، بلكه به معنويت وعفت و پاكي و كرامت زن مي انديشي. درود بر تو دختر عزيز و آزاده و پاك و عفيف.

دختر نازنيم، آزاده خانم، توصيه مي كنم با مطالعه برخي كتابها، سطح آگاهي و دانش خودت را افزايش بده، تا نسبت به اين مباحث و علل و عوامل پيدايش آن آگاهي پيدا كني، در پايان پاسخ، چند نمونه كتاب برايت معرفي شده است.

تغيير جوامع از سنتي به مدرنيته، تغييرات اجتماعي و رفتاري خاصي را به دنبال آورده است. در جوامع سنتي روابط خانواده ها و افراد، نوع معاشرتها، نوع زندگيها، خورد و خوراك، مسكن و پوشاك، بكلي با جامعه مدرن متفاوت بود. منازل به شكل خاصي ساخته مي شد، كه حتي اگر درب منزل هم باز بود، و اعضاي خانه بدون پوشش مناسب بودند، هيچ كس نمي توانست آنها را ببيند. ولي مسكنهاي امروز به نحوي است كه اگر پرده جلو درب منزل يا پنجره ها كنار برود، از خيابان و كوچه هر آنچه درون خانه است، مشاهده مي شود. به تعبير فيلسوف شهير فرانسوي، ويل دورانت، خانه ها تبديل به زندان (آپارتمان) شده است. اعضاي خانواده كه همگي به نحوي مشغول كار و تلاش بودند، از دايرة فعاليت و كار كنار ماندند، و پدر به تنهايي مشغول به كار شد، و بقيه مصرف كردند. مادران كه اوقاتشان بيشتر صرف رسيدگي به

فرزندان و خانه مي شد، به كارخانه و اداره رفتند، و بچه ها به كودكستان، و ... . و در نهايت شرايط سياسي، اجتماعي، معاشرتها، آداب و رسوم و ... ، با تشكيل شهرها و ايجاد شغل هاي جديد تغيير كرد، و متناسب با تغييرات و تحولات جديد، ساز وكارهاي متناسب معنوي در جوامع ايجاد نشد، و از سوي ديگر، كشورهاي غربي با راه اندازي رنسانس انقلاب علمي و صنعتي، تلاش كردند برخي مفاهيم را در جامعه پياده كنند، و پايه هاي اخلاق، انسانيت، معنويت و تمايلات فطري و ... را متزلزل سازند. تا جامعه اي سكولار و مبتني بر اخلاق سودانگارانه بسازند.

بنابراين بخشي از مشكلاتي كه امروزه گريبانگير آن هستيم، محصول تمدن جديد و زندگي مدرن غربي است، كه با جامعه مذهبي ما ناسازگار است. بسياري از اموري كه از ديدگاه ما قبيح و زشت است، در جوامع غربي هيچ قباحت و زشتي ندارد. اگر جوامع شرقي و اسلامي و حكومتهايش مي توانستند تمدن جديد غربي را متناسب با شرايط مذهبي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي

جامعه خودشان بازسازي كنند، امروزه كمتر دچار معضلاتي بوديم كه امثال شما دختران جوان و خوب و نيك سيرت جامعه از

وجود آن رنج مي بريد.

نكتة ديگر اين است كه نزاع بين حق و باطل، پاكي و آلودگي و نور و ظلمت در همة دوره هاي تاريخ وجود داشته و خواهد داشت. حتي در عصر رسول اكرم(نيز وجود داشته، و در عصر امام زمان(نيز وجود خواهد داشت. آنچه ممكن است تفاوت داشته باشد، ميزان و مقدار آن است. در برخي دوره ها ممكن است حتي غلبه و جلوه بيشتري داشته

باشد، و در برخي دوره ها و زمانها جلوه اش كمتر باشد.

دختر خوبم، نگراني شما بجا و حق است، ولي حتماً به اين نكته نيز توجه داري كه افراد مبتذل و پست فطرت، هميشه در جوامع وجود داشته و خواهند داشت. وحتي كساني كه افراد خوبي هستند، ممكن است فريب شيطان را بخورند.در عصر پيامبر( ، آن حضرت فردي را براي مراقبت از ناموس مجاهدان، در مدينه گمارد. آن فرد شبانگاه تصميم گرفت از بام منزل يكي از صحابه، به منزل او برود. وسوسه شيطان نزديك بود او را به بزرگترين گناه آلوده كند (خيانت به برادر ديني خودش، و بي عفتي و بي حرمتي به ناموس برادر مؤمن خودش، كه او را امين مي دانست.) در عصر ما هم افراد رذل و پست هستند. آنچه ضرورت دارد اين است كه همة مسؤولان و متولّيان امرتأمين امنيت، و همة صاحبان قلم و انديشه و تريبون و رسانه ها، موظفند براي افزايش ضريب امنيتي شهروندان، تلاش و مجاهدت نمايند.

عامل ديگر ابله شدن پسران نيز متأسفانه بي عفتي برخي از دختران نوجوان است، كه از مسير پاكي و صداقت و طهارت نفس خارج شده، زمينه تعرض پسران بدكاره را به دختران(اعم از خوب وبد) فراهم مي سازند. دختران خوب و نيك همانند شما بايد با همنوعان خودتان، با روشهاي درست و صحيح و با ترويج ارزشهاي والا، اين عروسكها را به مسير صحيح و درست راهنمايي كنند.

يادآوري اين نكته نيز ضروت دارد كه تنها با برخورد فيزيكي و استفاده از اهرم زور و قدرت، نمي توان معضلات فرهنگي و اجتماعي را از ميان برد، و يا ميزان

آن را كاهش داد، بلكه تلطيف فضاي فرهنگي و اجتماعي جامعه، فقط و فقط با شيوه ها و ابزارهاي درست فرهنگي و اجتماعي، و با استفاده از تكنيكها و يافته هاي علمي ميسر است.

اميدواريم شما عزيز گرانقدر، در ايفاي نقش و رسالت فرهنگي و اجتماعي خويش، بيش از پيش موفق باشي. و ساير دوستانت را نيز به اين مسير بكشاني. البته گام زدن در اين مسير، نيازمند همت و تلاش مجدانه و فراگير، روش ها و آگاهيهاي متنوع در شناخت انسان و ويژگيهاي او، و نيز روشهاي تربيت و تأثيرگذاري است.

به عنوان نمونه چند كتاب زير را جهت مطالعة شما دختر خوبم معرفي مي كنم :

1. تعليم و تربيت اسلامي، شهيد مطهري

2. لذات فلسفه، ويل دورانت

3. گفتار فلسفي، جوان از نظر عقل و احساسات

4. اخلاق جنسي، شهيد مطهري

5. نظام حقوق زن در اسلام، شهيد مطهري

6. آيين بهزيستي اسلام(4جلد)، دكتر صبور اردوباري

فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي، حدّاد عادل

چند وقتي است نسبت به اعتقادات و اصول دچار شك و ترديد شده ام مانند اينكه چرا خدا رامي پرستيم و نماز مي خوانيم و بسياري مسائل ديگر دليل اين شك و ترديد ها چست. و راه حل آن كدام است.
پرسش

چند وقتي است نسبت به اعتقادات و اصول دچار شك و ترديد شده ام مانند اينكه چرا خدا رامي پرستيم و نماز مي خوانيم و بسياري مسائل ديگر دليل اين شك و ترديد ها چست. و راه حل آن كدام است.

پاسخ

مهم ترين محورهاي مطرح شده در نامه شما، عبارت است از:

1_ شك و ترديد در همه چيز: توحيد و... ،

2_ دلتنگي و اضطراب و اندوه مداوم،

قبل از پرداختن به موضوعات، لازم است اين نكته را يادآور شويم كه «شك و ترديد مقدمه اي براي رشد و كمال فكري است». بنابراين از بروز آن نبايد نگران بود.

شك و ترديد انگيزه اي است كه موجب تلاش فكري مي شود و آدمي را از نقاط تاريك، به وادي نور و روشنايي سوق مي دهد. پس بايد از اين انگيزه استقبال كرد و در جست و جوي راه كارهاي مناسب جهت حل مشكلات بود. البته اگر آدمي تسليم ترديدها بشود و براي رسيدن به حقيقت تلاش نكند، بديهي است كه در گرداب اوهام و ترديدهاي خويش غرق خواهد شد.

بنابراين از بروز اين حالت _ كه تقريبا مسأله اي متناسب با سن شماست _ نگران نباشيد و با برنامه اي منظم و حساب شده، به رفع ترديدها و كشف حقيقت بپردازيد.

ريشه اضطراب و دلتنگي شما را نيز در همين حيطه بايد جست و جو كرد. مي دانيد كه فطرت آدمي حقيقت طلب است و تا آن را نيابد، آرام نمي گيرد. به گفته مولوي :

كز نيستان تا مرا ببريده اند از نفيرم مرد و زن ناليده اند

سينه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بگويم شرح درد اشتياق

هر كسي كو دور ماند از اصل خويش باز جويد روزگار وصل خويش

آدمي آن

روز آرام مي گيرد كه جرعه اي از زلال حقيقت بچشد و حلاوت آن را در دل خويش احساس كند. حال چگونه بايد حركت كرد تا اين ترديدها برطرف شده و جاي خود را به اطمينان بدهد. به گفته بزرگان براي كشف حقيقت و وصول به آن، دو كار لازم است:

1_ سير فكري و عقلاني، 2_ تهذيب نفس و صفاي باطن.

در مقوله اول بايد به تفكر منظم و مطالعه مناسب روي آورد. شما بهتر است دفتري را به مجموعه عقايد خود اختصاص داده و هر فصل را پس از تحقيق و تأمل و نتيجه گيري، به اتمام رسانده و به فصل ديگر بپردازيد. از هر كجا كه مي خواهيد شروع كنيد، ولي بهترين شروع از خداست.

آيا مي توان درباره قدرتي بزرگ و شعوري لايزال _ كه جهان بر محور آن در حركت است _ ترديد نمود؟ و اگر خدايي هست چرا يكي باشد؟ آيا نظم و هماهنگي شگفت انگيز هستي ترديدي در يگانگي طراح و خلاق اين عالم باقي مي گذارد؟

اين مختصر گنجايش بيان همه آنچه كه در باب خداشناسي است را ندارد لذا توصيه مي كنيم در اين زمينه با تعمّق و تفكّر منظم، به مطالعه كتاب هاي زير بپردازيد:

1_ اثبات وجود خدا احمد آرام

2_ بهترين راه شناخت خدا محمدي ري شهري

3_ اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج 5 شهيد مطهري

4_ خدا در قرآن شهيد بهشتي

5_ آفريدگار و آفريده ناصر مكارم

6_ راه خداشناسي جعفر سبحاني

مطالعه دقيق و منظم اين كتاب ها و بيش از همه تفكر درباره هستي و پديده هاي آن، شما را به اين نتيجه خواهد رساند كه جهان خدا دارد و اگر دارد يكي بيش نيست.

البته نبايد انتظار داشته باشيد كه پس

از اين مرحله، يقين كامل براي شما حاصل شود؛ زيرا تحصيل يقين راهي دشوار در پيش دارد كه پس از طي آن، مي توان به درجاتي از آن نائل آمد؛ ولي در اين مرحله «اطمينان» قابل حصول است.

پس از اين مرحله، بايد قلب و دل را صفا داد تا نور حق در آن تجلي يابد. تخلق به اخلاق كريمه، پرهيز از رذايل و مراقبت از نفس، زمينه را براي اشراق نور حق فراهم خواهد ساخت. ايمان و اطميناني كه از اين طريق به دست مي آيد، به مراتب بالاتر از آن حدي است كه در سير عقلاني و فكري حاصل مي گردد.

براي اثبات تلازم فطري بودن و صدق يك چيز راههاي مختلفي وجود دارد يكي از آن روشها كه برهان زيست شناختي ناميده مي شود اين است كه گرايشات دروني و ذاتي انسان ربط دهنده درون و عواطف انسان با جهان خارج و واقعيات عيني است يعني اگر مثلا كسي احساس تشنگي و اشتياق به آب مي كند در متن واقع آبي وجود دارد كه شبيه جذبه مغناطيسي از درون انسان را به سمت خود فرا مي خواند از اين طريق مي توان قياسي اينچنين ترتيب داد:

1 ) خداشناسي و خداجويي فطري و طبيعي است.

2 ) در برابر هر امر ذاتي طبيعي واقعيتي در خارج هست.

3 ) خدايي واقعي وجود دارد.

شبيه چنين استدلالي از نظر فلسفي نيز وجود دارد زيرا گرايش و كشش از امور تعلقي و ذات اضافه طرفيني است و حقايق اضافي و نسبي تقومشان به طرفين نسبت و تعلق است و بدون آنها امكان وجود ندارند. در عرفان نيز استدلال مشابهي وجود دارد و گويند « عشق فعلي بدون

معشوق فعلي محال است » سير اين استدلال همان ماهيت امور اضافي است كه بدون وجود عاشق و معشوق محال است.

براي آگاهي بيشتر ر. ك:

1- خدا در فلسفه (ترجمه الهيات دايرة المعارف فلسفي پل ادواردز)، بهاءالدين خرمشاهي

2- دروس كلام جديد، مصطفي ملكيان

همين احساس دوري از خداوند خود از الطاف آن رب مهربان است و حكايت مي كند كه رشته ارتباط بين بنده و پروردگارش بريده نشده و هنوز شعاعي از انوار الهي در آينه دل مي تابد و اين خود بشارتي است:

گرت هواست كه معشوق نگسلد پيوند نگاه دار سر رشته تا نگه دارد

قلب انسان آينه انوار الهي است و گاهي در اثر غفلت ها و غرق شدن در روزمره گي و اشتغال بيش از حد نياز به امور دنيا اين آينه خداي نما زنگار مي گيرد و آن ارتباط مستحكم و ازلي سستي و نقصان مي پذيرد و در چنين حالي طبيبان روحاني و غمگساران دلسوز و الهي يعني انبيا و اوليا(ع) راه معالجه و داروي اين بيماري را در توبه و ذكر حق و اقبال به درگاه خداوندي دانسته تا در سايه اين ذكر و توجه و استغفار از خطاها و تقصيرها زنگار دل پاك گردد و انوار الهي در قلب انسان بتابد و بين بنده و خالقش صلح و آتشي برقرار گردد. تلاوت آيات نوراني قرآن نماز با حضور قلب دعاي با توجه و از سر اخلاص و همنشيني با دوستان شايسته و صالحي كه ديدنشان خداوند را به ياد انسان آورد و مطالعه زندگي مردان خدا و پاكان درگاه اله براي ايجاد ارتباط و كم كردن فاصله بين بنده و خدايش اثري به سزا دارند.

- در اين باره دو

جهاد علمي و عملي لازم است؛ يعني تلاش پيوسته در جهت معرفت هر چه بيشتر نسبت به خدا. و در عمل نيز ايجاد ارتباط و انس دائمي با او و تطبيق رفتار با خواست و رضاي خدا. مي بايست انسان عزم خود را جزم كرده و تصميم قاطع بگيرد هميشه تابع خواست خداوند بوده و همواره در صدد انجام تكاليف الهي باشد. چه در اموري عبادي و چه در امور اجتماعي و ديگر ابعاد زندگي. هر قدمي كه بر مي دارد و هر سخني كه مي گويد و هر برنامه اي كه دارد نخست ببيند آيا رضاي خداوند در آن مي باشد يا نه والا از آن صرف نظر نمايد. در حديثي آمده است: «كمال در اين است كه انسان خواسته هايش را در مسير الهي قرار دهد ونيرويش را در جهت رضايت حضرتش صرف كند. در مرحله اول بايد انسان خود را مقيد به انجام واجبات و ترك محرمات نمايد و پس از مدتي كه بدين كار عادت كرد و انجام آن برايش آسان شده خود را مقيد به انجام مستحبات و ترك مكروهات نمايد و گرنه چنين تقيدي در قدم هاي اوليه آثار سوئي به دنبال خواهد داشت. به هر حال رعايت تقوا و انجام تكاليف الهي در هر مرحله اي خود زمينه ساز درك بيشتر و توفيق افزون تر و توجه و تقرب والاتري به ذات باري تعالي خواهد بود. چنانكه در سوره «انفال آيه 29» آمده است: «يا ايها الذين آمنوا ان تتقوالله يجعل لكم فرقانا و يكفر عنكم سيئاتكم و يغفر لكم و الله ذوالفضل العظيم؛ اي اهل ايمان! اگر پرهيزگار بوده و تقواي الهي پيشه كنيد خداوند براي

شما نيروي تشخيص حق از باطل قرار داده و بدي هاي شما را پوشانده و شما را بيامرزد و خداوند داراي فضل و رحمت بزرگ است». آري اگر قدم هاي اوليه برداشته شود زمينه اي براي دريافت برنامه ادامه مسير فراهم مي شود. به قول شاعر:

گر مرد رهي ميان خون بايد رفت از پاي فتاده سرنگون بايد رفت

تو پاي در راه نه و هيچ مترس خود راه بگويدت كه چون بايد رفت

و به تعبير خداوند تبارك و تعالي در قرآن كريم: «والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا؛ كساني كه در راه ما تلاش نمايند ما ايشان را به راه هاي خويش هدايت مي كنيم». براي تقويت اين حركت و رشد آن توجه به چند نكته لازم است:

1- پرهيز از مجالست و همنشيني با اهل دنيا و دور از معنويت. چه آنكه از رسول اكرم(ص) نقل شده است كه فرمود: «به خاطر برخورد با اهل دنيا قلبم زنگار گرفته و مكدر مي شود و براي جبران آن روزي هفتاد مرتبه استغفار مي كنم». خداوند نيز در سوره «نجم آيه 29» مي فرمايد: «فاعرض عن من تولي عن ذكرنا ولم يردالا الحيوه الدنيا . پس از كساني كه از ياد ما روي گرداندند و جز زندگي دنيا را نخواستند اعراض كن و روي بگردان».

2- محاسبه نفس كه هر شب يا هر هفته و يا لااقل هر ماه گذشته خود را بررسي نمايد و به تعبيري به خود نمره بدهد. اگر كار شايسته اي انجام داده سپاسگزار بوده و از خداوند ادامه توفيق را بخواهد و اگر مرتكب خلافي شده استغفار نموده و تصميم بر ترك آن بگيرد.

3- بهره گيري از ثقل اكبر و قرآن كريم و انس با آن.

چه اين كه هم تلاوت و حفظ قرآن به انسان نورانيت بخشيده و معنويت مي دهد و هم آشنايي با معارف آن (هركسي در حد خودش حتي در حد ترجمه) موجب رشد روحي مي باشد. زيرا معارف قرآن و آياتش نسخه هايي است براي درمان دردها و مشكلات. گرچه در برداشت از آيات متشابه بايد جانب احتياط را پيشه كرد و آن را به اهلش واگذار نمود و گرنه ممكن است خود آن موجب گرفتاري گردد. بهره گيري از ثقل اصغر و ائمه هدي(ع) و توسل به ايشان در اين باره بسيار مهم است. بايد توجه داشت كه توسل به حضرات معصومين(ع) هم خود توجه به حق تعالي و عالم ملكوت است و هم زمينه ساز بهره گيري بيشتر از فيض ربوبي و كسب توفيقات بيشتر. بنابراين نمي توان چنين پنداشت كه به ائمه(ع) توسل داشته ايم ولي جوابي نگرفته ايم. زيرا همان توفيق توسل خود توجه به حق بوده است و مايه دوري از غفلت. پس خود جواب بوده است و چه بسا كه همين روحيه كمال خواهي و به دنبال معنويت بودن از آثار و بركات همان توسلات باشد كه بايد ادامه يابد. چه بسيارند كساني كه از غفلت خود نيز غافلند و يا پس از توجه در صدد درمان بر نمي آيند. از اين رو بايد سپاسگزار نعمت ها و معنويات به دست آمده بود و درخواست استمرار و افزايش آن را از خداوند داشت. نيز تقويت ايمان و اعتقاد قلبي و عشق الهي بر آيند تقوا و پرهيزگاري است. هم چنان كه در بهاران نهال ناخشكيده شكوفه مي زند تقواي الهي انجام واجبات ترك محرمات و تهذيب نفس نيز بوستان دل را خرم

و سرسبز نگه مي دارد و جوانه عشق الهي را در آن شكوفا مي سازد. بنابراين درگام اول بايد بر انجام واجبات و ترك گناهان استواري نمود و در گام دوم به پالودن نفس از رذايل و آراستن به فضايل پرداخت و حب دنيا و تعلقات دنيوي را از ژرفاي ضمير بيرون راند آن گاه دل كانون عشق خدا مي شود و با اخراج شيطان نفسانيت و دنيا پرستي كه خانه دل را غصب نموده صاحب خانه در آن لانه مي گزيند.

ناگفته نماند براي بسياري از جوانان كه داراي جولان فكري هستند و پيگير حالات معنوي خود مي باشند و به سالم سازي فضاي فكري خود مي انديشند. اين گونه فراز و نشيب هاي روحي پيش مي آيد. اوج اين شك و ترديدها و هجوم «چرا»ها و «چگونه»ها در سال هاي نوجواني و جواني رخ مي نماياند.

زيرا كه جواني از يك سو هنگامه «نگاه نو» به سنت هاي گذشته و عادت هاي بزرگان است و از سوي ديگر هنگام پي ريزي بنيان فكري و ترسيم آينده زندگي است.

از جهت روحي و عاطفي نيز، از يك سو «وابستگي» به خانه پدر و مادر كم مي شود و از سوي ديگر هنوز «دلبستگي» به كانون گرم ديگر حاصل نشده است. در ميانه اين خلاء عاطفي هجوم افكار فزوني مي يابد.

اما بايد دانست ديري نمي پايد كه كشتي در ميانه امواج دريا به ساحت نجات لنگر مي اندازد و اگر در هنگامه طوفان آدمي به ياد خداوند دل خويش را آرام سازد و خود را در سفينه نجات اهل بيت قرار دهد به طور يقين، بحران ها به آرامش مي رسد و شك ها به يقين تبديل مي گردد.

اين كه ما انسانها با خود مي انديشيم كه خداوند چگونه ماهيتي دارد

به خاطر آن است كه ما در دنياي خود همواره با ماهيات سر و كار داريم. از همين رو ذهنمان عادت كرده است كه هر چيز را در قالب ماهيتي بنگريم و چون سخن از خدا به ميان مي آيد بلافاصله به دنبال قالبي ماهوي مي گرديم تا خدا را بدان سان و در آن شكل و قالب تصور نماييم. البته اين ويژگي ذهن ناورزيده و نا آشنا به حقايق فلسفي و وجود شناختي است ولي خرد ورزي فلسفي بر اين رهبرد خط بطلان مي كشد و اعلام مي دارد كه اين گونه خداانگاري از اساس نادرست است. زيرا خداوند وجود و هستيمحض و مطلق است و داراي ماهيت و چيستي نيست تا از چگونگي او سؤال شود. بنا براين خداوند وجود صرف و داراي جمله كمالات وجودي است. عين بلكه آنهاست و چند و چوني برايش متصور نيست.

فكر و انديشه بشر, به ذات غيبي او راه ندارد و به جز تحير و سرگرداني يا انحراف و ضلال , بهره ديگري نخواهد داشت . ذات حق كه از آن به «هويت غيبيه»، «غيب ذات»، «مقام ذات»، «مرتبه ذات» و گاهي هم به الفاظ ديگر (مانند «عنقاء» و «غيب الغيوب») تعبير مي شود, وجود صرف است ; هيچ گونه حدي ندارد; از جميع تعينات - چه مفهومي , و چه مصداقي - مبراست ; نه نامي دارد و نه نشاني ; نه اسمي دارد, و نه رسم و صفتي ; نه با اسم يا صفتي مقيد است و نه با عدم آن اسم يا صفت ; نه با تعين خاصي متعين است و نه با عدم همان تعين . حتي با

«اطلاق» و «عدم تعين» هم مقيد نيست ; زيرا «اطلاق» و «عدم تعين» نيز به جاي خود, نوعي تعين و قيد است و مقام ذات از آن هم منزه و مبرا است . اما تعينات اسمي و وصفي (اسما و صفات حق ) همه از مقام ذات متأثر بوده و در مقام تجلي به ظهور مي رسند. از اين رو به مقام ذات خداوند راهي نيست ; نه فكر بدان مقام راه دارد و نه عقل و نه وهم و كشف ارباب شهود. همهء اينها از اين مقام قاصر و در اين ميدان كاملا" عاجزاند. اگر قدم پيش بگذارند, حيران مي گردند و يا به راه ضلالت و خطا مي روند, علاوه بر نرسيدن , از آن دورتر هم مي شوند: «يعلم ما بين ايديهم و ما خلفهم و لا يحيطون به علما», (طه, آيه 110).

ادراك بشر, به آنچه متعين است راه دارد; نه به ذاتي كه از همهء تعين ها بالاتر است و تعين ها همه متأخر از آن , بعد از آن و مخلوق آن هستند. اشاره نيز بدان مقام راه ندارد; چه اشارهء حسي باشد و چه اشاره ذهني, عقلي و وهمي . چگونه مي توان به ذاتي كه تعين ندارد, اشاره نمود؟ به همين جهت از فكر در «ذات حق» نهي شده است . امام علي بن موسي الرضا(ع) مي فرمايد: «... فليس الله عرف من عرف بالتشبيه ذاته , و لا اياه و حد من اكتنهه , و لا حقيقته اصاب من مثله , و لابه صدق من نهاه , و لا صمد صمده من اشار اليه ; پس ,

خداي را نشناخته , آن كس كه ذات او را به چيزي تشبيه كرده است و به توحيد او نايل نگشته , آن كس كه خواسته است به كنه ذات او برسد, و به حقيقت او نرسيده , آن كس كه ذات او را تصوير ذهني نموده است و به او تصديق نكرده است آن كس كه ذات او را حدي قائل شده و به جانب او روي نياورده است ; آن كس كه به ذات او اشاره نموده است ...», (كتاب التوحيد صدوق , باب التوحيد و نفي التشبيه , ص 34).

حتي اگر عقل و عشق همگام باشند و با بلند پروازي هاي خود بخواهند, به سوي مقام ذات اوج بگيرند, راه به جايي نبرده، به حيرت خواهند افتاد، و بر عجز و قصور خود در اين ميدان با كمال شرمساري اعتراف خواهند كرد.

ناگفته نماند براي قانع ساختن ذهن درباره حقايقي كه فراتر از حس و قالب مادي هستند مي توان از روش مقايسه اي و فرض عكس و برهان عقلي محض استفاده كرد. مثلا وقتي مي گوييم خداوند از چه به وجود آمده، باز سؤال را نسبت به آن چيز قبلي ادامه بدهيم، تا آنجا كه از نظر برهان عقلي به اين نتيجه مي رسيم كه تسلسل باطل است و بايد به سرچشمه هستي معتقد شد و به تسلسل سؤال ها پايان داد و يا از فرض عكس استفاده كنيم كه بر فرض كه نتوانيم تصوري از خدا داشته باشيم آيا مي توانيم نبود خدا را اثبات كنيم؟ آيا حتي از نظر مادي ما به تمام منظومه ها و كهكشان ها دسترسي

پيدا كرده ايم؟ و آيا از نظر عقلي اگر سرچشمه هستي فراتر از ماده نباشد آيا مي شود كه ماده خود به خود به وجود آيد؟ و يا ازطريق مقايسه اي مي توانيم خودمان را قانع كنيم كه حقيقت بسياري از واقعيت ها را به طور كامل درك نمي كنيم اما مطمئن هستيم وجود دارند.

به طور مثال آيا حقيقت روح و گستره فعاليت هاي آن براي انسان به طور كامل آشكار است؟ اما با وجود كم اطلاعي ما نسبت به روح، وجود آن را به عنوان يك واقعيت مي پذيريم و برخي آثار آن براي ما مشهود است.

نسبت به خداوند نيز بهترين روش تفكر در آثار و آيات اوست و روش روشن تر، رابطه محبتي و كشف شهودي با خداست كه در حديث قدسي آمده است «قلب المؤمن عرش الرحمن» (مجلسي، محمد باقر، بحار، ج 55، ص 39).

براي آگاهي به صفات خدا و قانع ساختن ذهن خود مي توانيم تصوري از صفات خدا در ذهن داشته باشيم و سپس «او» را از هر آنچه كه در محدوده آمده منزه و پاك بدانيم تا به توحيد ناب دست بيابيم.

براي آگاهي بيشتر ر.ك: مطهري، مرتضي، اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج 5، ص 138.

علت مهاجرت نخبگان به خارج از كشور چيست ؟
پرسش

علت مهاجرت نخبگان به خارج از كشور چيست ؟

پاسخ

بررسي ريشه اي و پرداخنن به علل و عوامل ايجاد و بقائ مشكلاتي از اين قبيل واقعا" نياز به كارشناسي دقيق و جامعه شناختي داردكه از حوصله يك نامه خارج است و نظرات متفاوت و گوناگون وجود دارد اما به عنوان مثال مي توان يكي از عوامل مهاجرت به خارج را اين چنين مورد تحليل قرارداد به واسطه مجموعه كاركردهاي تهاجم فرهنگي كه يكي از نتايج آن بر جسته تر شدن نقش تائمين نيازهاي مادي و جسمي انسان ها از ره گذر نشان دادن نمودهاي جامعه پيشرفته غربي است معمولا" در جوامعي كه تهاجم فرهنگي آثار خود را تثبيت نموده جامعه موجود به رشته هاي تحصيلي كه پاسخ دهنده نيازهاي جسمي و مادي است پاداش بيش تري مي دهد و لذا استعدادهاي درخشان بيش از اندازه لازم به سمت رشته هاي فني و مهندسي و پزشكي هدايت مي شوند اين پديده در همه كشورهاي جهان سوم آسيب وارد مي كند و چون اين جوامع مسير توسعه منطق خود را نمي توانند حل كنند استعدادهاي درخشان امكان جذب در جامعه را پيدا نكرده و زمينه براي مهاجرت آنها به كشورهاي توسعه يافته فراهم مي گردد (ر.ك : كتاب آسيب شناسي انقلاب اسلامي مهندس حسن بنيانيان ص 157 علي ذوعلم انقلاب و ارزشها). ضمنا" شما مي توانيد سوئالات خود را (در صورت جا نشدن در يك برگ ) در برگه هاي معمولي نوشته و همه را در داخل يكي از اين اوراق مخصوص و يا فتوكپي آن قرار دهيد و ارسال نماييد

علّت گرايش به فحشاء پنهان چيست؟
پرسش

علّت گرايش به فحشاء پنهان چيست؟

پاسخ

علّت آلودگي به فحشاء پنهان، ايمان ضعيف و معرفت اندك است و روشن است كه در جامعه اسلامي وقتي تظاهر به فساد جرم محسوب مي شود. مجرمين اين جريان را مخفي مي كنند. اين موضوع در كليت خويش اشكالي بر نظام اسلامي نيست. زيرا حكومت مأمور است كه مظاهر آشكار فساد را جمع نمايد. امّا افراد با آزادي و اختيار خود فساد پنهان دارند.

البته نظام بايد با برنامه ريزي جامع، علّت و اسباب ايجاد را حتي الامكان كمتر نمايد. از آنجا كه در دين بخشي از پرونده انسان مربوط به آن جهان است. مأمور به تجسس در امور خصوصي افراد نيستيم، مگر دست به شيوع فساد بزنند.

« بخش پاسخ به سؤالات »

علل انحرافات

تجربه نشان داده است اگر مراكز فحشا وجود داشته باشند فساد و جنايت توسعه نمى يابند! آيا به اين دليل وجودشان ضرورى نمى نمايد؟
پرسش

تجربه نشان داده است اگر مراكز فحشا وجود داشته باشند فساد و جنايت توسعه نمى يابند! آيا به اين دليل وجودشان ضرورى نمى نمايد؟

پاسخ

اوّلا; بايد توجّه داشت كسانى كه گرايش به فساد و انحراف دارند و جز هرزگى و بى بندوبارى و نشاندن هوسهاى خويش ايده و انديشه اى ندارند رفتن به مراكز فساد آنان را از تجاوز باز نمى دارد دليل آن وقوع اين گونه حوادث و جنايات با وجود مراكز مذكور است.

ثانياً; زنان فاسدى كه در آن مراكز بسر مى برند مگر انسان نيستند؟ مگر آنان از احساسات و عواطف انسانى برخوردار نمى باشند مگر آنها دوست ندارند كه در يك كانون خانواده از زندگى خانوادگى برخوردار باشند؟ چه عاملى آنان را به آنجا كشانده است؟ چرا بايد يك دختر جوان پس از اينكه در اثر لحظه اى غلفت و اشتباه اغفال گرديد براى هميشه از زندگى انسانى محروم باشد و هر ساعتى براى خاموش ساختن هوس افراد هرزه خويشتن را آماده سازد؟ آيا وجود اين مراكز به سيه روزى و تيره بختى آنان كمك نمى كند؟

بر اين اساس وجود مراكز فحشاء را بايد در كنار صدها مفاسد ديگر دانست كه بايد با همه آنها مبارزه كرد و تمام آنها معلول پايين بودن سطح ايمان و اخلاق در جامعه است. در ضمن زنانى كه در آن مراكز هستند از كجا تأمين شوند؟ آيا اين هم مثل اجناس و ارادتى، وارد مى شود؟ يا بايد عدّه اى را فاسد كنيم. براى آنجا بفرستيم؟ اين ساختن لجن

_2_

و به روى خود ماليدن است. آن وقت مانند ابلهى خواهيم بود كه چوب را در

لجن فرو كرده و روى ديوار تميز مى نويسد لطفاً نظافت را رعايت كنيد!!.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_3_

با توجه به اهميت روحانيت در تشكيل فرهنگ اسلامي آيا شما مسؤول مفاسد جامعه را وزارت ارشاد مي دانيد يا اين قشر محترم؟
پرسش

با توجه به اهميت روحانيت در تشكيل فرهنگ اسلامي آيا شما مسؤول مفاسد جامعه را وزارت ارشاد مي دانيد يا اين قشر محترم؟

پاسخ

مفاسد اجتماعي همچون ديگر پديده ها و حوادث معلول علل مختلف و نارسائيها و كوتاهي هاي افراد و گروههاي مختلف مي تواند باشد كه برخي از آنها عبارتند از:

1. حاكمان، و دولتمردان، و مديران جامعه

2. سازمانها، نهادهاي دست اندركار و مسئول فرهنگ و ارشاد و هدايت جامعه

3. روحانيت قويترين عناصر تأثيرگذارند در تعالي و تنزل ارزشهاي اسلامي و انساني

4. معلمان و مربيان مؤثرترين الگوهاي ساختار شخصيت افرادند در صعود و سقوط

5. پدر و مادر به عنوان اولين و مؤثرترين عامل تربيت و شكوفاسازي استعدادهاي فرزندان چنانكه سرنوشت سازترين علت رشد و تكاملند در صورت كوتاهي و نارسايي موثرترين علت مفاسد و چالشهاي اجتماعي اند.

6. آحاد و تك تك افراد جامعه كه مي توانند عامل چالشهاي اجتماعي باشند زيرا از توان و استعدادهاي الهي خود آنچنان كه بايد بهره برداري نكرده و كوتاهي و سستي و تنبلي بسترساز مناسبي براي مفاسد اجتماعي اند.

بنابراين، حقيقت مسئوليت داشتن همه متناسب با نقش خود در جامعه مي باشد. "كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته" لكن ترتيب ذكر شده بر اساس شماره حكايتگر نقش بيشتر قشرهاي تأثير گذار در جامعه مي باشد. در پايان نقش دشمنان در وجود ناهنجاريهاي موجود را نبايد از نظر دور داشت.

رغم پيش رفتن علم، آمار طلاق بالا است. نتايج منفي طلاق براي خانواده وبچه ها را بنويسيد.
پرسش

رغم پيش رفتن علم، آمار طلاق بالا است. نتايج منفي طلاق براي خانواده وبچه ها را بنويسيد.

پاسخ

طلاق علل گوناگوني دارد از جمله:

1_ ناسازگاري زن يا شوهر و يا هر دو.

2_ اختلاف در ذوق و سليقه.

3_ فزون طلبي.

4_ تنوّع جويي.

5_ عدم رعايت وظايف محوله و ...

طلاق به هر علتي باشد، باعث ويراني اركان زندگي و پديد آمدن رنج و عذاب براي فرزندان مي شود.

طلاق، براي فرزندان همانند بريدن عضوي از بدن است كه طاقت فرسا است. آنان خانة بي مادر را تاريك مي بينند و فكر مي كنند در آن جا ديگر نمي توان انس و محبت پيدا كرد، و حتي اگر جوان تحصيل كرده باشند، مفارقت پدر و مادر را نمي توانند تحمل كنند.

طلاق موجب تغيير رفتار فرزندان مي شود.

بسياري از آن ها ، حالت تهاجم به خود گرفته و راه ناسازگاري و سخت گيري را پيش مي گيرند. هم چنين عده اي بهانه گير شده و در فكر خود هستند و احساس ناامني و كوچكي مي كنند و گاهي تصميم بر فرار از خانه مي گيرند.گروهي دچار اضطراب شده و گرفتار بيماري هاي رواني مي شوند.

بي نظمي ، اختلال در اخلاق، هوس بازي ، لجاجت و پر توقعي از جمله آثار طلاق است.

زندگي توأم با درگيري و ناله و نفرين ، كه سرانجام آن طلاق باشد، درس بد آموزي براي فرزندان است. دختري كه مي بيند مادرش مورد ظلم و ستم قرار گرفته، به زندگي آينده و شوهر داري بدبين مي شود. به نظر او همه مثل پدرش هستند و پسري كه شاهد نق زدن و سخت گيري هاي مادر است و

پدرش را مظلوم مي داند، از آينده هراسناك است و رغبتي به ازدواج ندارد، چون فكر مي كند همة زن ها اين گونه هستند.(1)

1. دكتر قائمي ، خانواده و مسايل نوجوان وجوان ، ص 57 _ 60.

چرا در جامعه، آمار هم جنس بازي و استمنا اين قدر بالا رفته است؟ آيا با مسائل خانوادگي و اجتماعي و فرهنگي و سياسي ربطي دارد؟ چرا در مناطق محروم و روستايي اين انحراف بيش تر است؟
پرسش

چرا در جامعه، آمار هم جنس بازي و استمنا اين قدر بالا رفته است؟ آيا با مسائل خانوادگي و اجتماعي و فرهنگي و سياسي ربطي دارد؟ چرا در مناطق محروم و روستايي اين انحراف بيش تر است؟

پاسخ

در پيدايش انحراف جنسي به طور كلي و استمنا به طور ويژه، علل مختلفي مؤثر است كه مهم ترين آن ها عبارت اند از:

1 - تحولاّت بلوغ: "به دليل تحولاتي كه در دوره بلوغ در فرد به وجود مي آيد، فرد تمايل دروني به جنس مخالف در خود احساس مي كند، ولي چون تماس بدني با جنس مخالف برايش امكان ندارد، براي رهايي از تنش ناشي از اين تمايلات دروني به اين عمل روي مي آورد".

محمود محمديان، بلوغ تولدي ديگر، ص 40.

2 - عوامل تحريك زا: عواملي چون نگاه شهوت آميز، تخيلات تحريك كننده، تماس با اجنبي و گفتگو با نامحرم، صحبت كردن در مورد چيزهايي كه موجب تحريك جنسي مي شود و ديدن فيلم ها و عكس هاي مبتذل، افراد را به سوي انحراف جنسي سوق مي دهد. متأسفانه عوامل تحريك زا در روستاها بيش تر است، مثلاً بچه روستايي، همه روزه شاهد جفت گيري حيوانات هستند و در مواردي مشكل جغرافيايي روستا و آداب و رسوم خاص آن محل، تحريك پذيري را بيش تر كرده است.

3 - عقده حقارت: "به اعتقاد بسياري از روان شناسان، استمناء ناشي از كمبود توجه و محبت و عقده حقارت است". يعني يكي از عوامل مهم آن، همين است.

محمود محديان، بلوغ تولدي ديگر، ص 40.

4 - مساعد نبودن محيط خانواده: ريشه بسياري از انحرافات جنسي را بايد در محيط خانواده و شرايط

زندگي افراد جست و جو كرد. مراعات نكردن اصل

مهم حيا و طرز لباس پوشيدن و به كارگيري الفاظ نا مناسب و تماس بدني با كودكان و عدم كنترل بر روابط كودكان، جدا نكردن محل خواب، فرزندان، زمينه انحراف جنسي در دوران بلوغ را فراهم مي كند حتي "خانواده هايي كه به علت اختلاف و ناسازگاري ميان پدر و مادر و بدرفتاري والدين با فرزندان، فرزندان را بيش تر در معرض انحراف جنسي قرار مي دهند".

محمد علي سادات، راهنماي پدران و مادران، ج 1، ص 93.

5 - معاشرت با منحرفان: آلودگي و انحراف، به سرعت از طريق دوستان نا اهل به افراد پاك سرايت مي كند.

6 - ضعف ايمان: غفلت از خدا، زمينه وسوسه شيطان را فراهم مي كند و افراد را در منجلاب گناه و انحرافات جنسي غوطه ور مي سازد.

علت شكاف بين خانواده ها و رشد طلاق بين آن ها در چيست؟
پرسش

علت شكاف بين خانواده ها و رشد طلاق بين آن ها در چيست؟

پاسخ

جستجوي علل پيدايش و افزايش بحران ها و جدايي ها در كانون خانواده از منظر دانش هاي متفاوتي مي تواند پيگيري شود. هر گروه از دانشمندان رشته هاي مختلفي كه پيگير كشف علل اين مشكل اجتماعي هستند، از نگاه خود دلايل محكم و همخوان با واقعيت ها ارائه مي دهند.

به ذكر برخي علل بسنده مي كنيم:

1 - آشنا نبودن با وظايف خانوادگي

كسي كه در انديشه تشكيل كانون خانوادگي است، نخӘʠبايد بدنϠكه سازمان خانواده مانند هر سازمان اجتماعي ديگر داراي اصولي است كه تنها در ساية شناخت اصول و انجام وظايف مي تواند به هدف هاي مقدس ازدواج دست يابد ناآگاهي از اصول سبب مي شود آسيب هاي جبران ناپذيري بر پيكر خانواده وارد آيد و زن و شوهر نتوانند خوشبختي خود و فرزندان شان را در پيوند زناشويي تضمين كنند.

برخي زوج هاي جوان بدون آمادگي قبلي و بي آن كه با وظايف و مسئوليت هاي خود و حقوق شريك زندگي اش به درستي آشنا شوند و راه و روش سلوك در زندگي خانوادگي را بياموزند، به تشكيل خانواده اقدام مي كنند و پس از گذشت مدت زماني در مي يابند چه اشتباه بزرگي را مرتكب شده اند

2 - عدم شناخت زوجين از يكديگر: كسي كه در انديشه ازدواج است ، پس از آشنايي با وظايف و مسئوليت هاي خود و حقوق شريك زندگي اش بايد بداند با چه كسي ازدواج مي كند. نيز معيارهاي مهمي كه از ديد صاحب نظران ، از شرايط ازدواج موفق بيان شده، تا چه ميزان وجود دارد

. شناخت زن و شوهر از وضعيت اخلاقي و معنوي و تفكر اجتماعي و بينش اقتصادي و ميزان پاي بندي به آداب و رسوم يا گرايش به مدرنيسم ، قبل از ازدواج امري لازم است.

اسلام اجازه داده است هنگاني كه زن و مرد قصد ازدواج دارند، همديگر را ببينند ، با هم گفتگو كنند، به شرطي كه اين كار از روي هوسراني نباشد. بايد توجه داشت كه تحقيق ، با معاشرت ها و انتخاب دوست غير همجنس كه منشأ آن هوس هاي زودگذر است ، تفاوت دارد

3 - سست شدن مباني اعتقادي و عدم پايبندي و عدم پايبندي به مقررات ديني:

اگر با نگاه جستجوگرانه وضع خانواده هايي را كه متلاشي شده اند، مورد مطالعه قرار دهيم، درمي يابيم كه مهم ترين عامل آن ضعف اصول اخلاقي مي باشد.

تجربه نشان مي دهد كساني كه فاقد تعهدات ايماني هستند و حتي اگر قبل از ازدواج مدت ها با هم آشنايي داشته باشند، پس از تشكيل زندگي مشترك به دليل نداشتن ارزش هاي ثابت و يكسان و نداشتن پشتوانة دروني، با كوچك ترين آسيب، پيوندشان سست شده، چه بسا از هم مي گسلد.(1)

غرق شدن در ماديات و لذت جويي ها و روي گرداني عملي از دين (اگر چه در ذهن معتقد باشد) هيچ نقطة مشترك و عاملي براي وحدت باقي نمي گذارد تا موجب استمرار صميميت استواري بنيان خانواده گردد.

4 - گرايش به فرهنگ مصرف غرب و گسترش فساد و بي بند و باري هاي جنسي و آزادي هاي افسارگسيخته:

تفكري حاكم بر جامعه امريكا است، مبني بر اين كه "خوشي و لذت مقدّم بر استواري

و نگهداري كانون خانوادگي است".

ترويج اين انديشه در جوامع ديگر از جمله ايران يكي از عوامل گسترش جدايي ها و سست شدن بنيان خانواده است.

شهيد مطهري در اين مورد مي گويد:

"در هر جا كه آداب و رسوم جديد غربي بيشتر نفوذ كرده است، آمار طلاق هم افزايش يافته است . آمار طلاق ها در شهرها بيشتر از روستاها و شهرهاي بزرگ تري كه آداب غربي را بيشتر پذيرفته اند، زيادتر است، مثلا بيش از يك چهارم طلاق هاي ثبت شده سراسر كشور (يعني 27 درصد) مربوط به تهران است، در حالي كه نسبت جمعيت تهران به جمعيت سراسر كشور تقريبا ده درصد مي باشد".(2)

5 - ازدياد اعتياد: اعتياد به مواد مخدر، قاچاق، الكل، قمار و ساير مفاسد باعث اختلال در سلامت جسمي، روحي و شخصيت خانوادگي و اجتماعي شده، در نتيجه آمار طلاق را بالا برده است.

6 - بالا بودن ميزان مهريه ها: يكي از علل طلاق بالا بودن ميزان مهريه ها و هوس گرايي زنان جهت دريافت مهريه ها و ازدواج مجدد با مردي ديگر و اخذ مهريه اي ديگر است.

7 - قرار گرفتن طلاق به بهانه هاي مختلف در دست زنان:

يكي از احكام اسلام اين است كه طلاق را در دست مرد قرار داده است، علاوه بر قرآن كه در آياتي چند نظير49 احزاب و 231 بقره، روايات (3) معتبر زيادي ، قرار گرفتن طلاق به دست مردان را بحث كرده است.

جهت روش شدن ارزش اينحكم ، و اين كه يكي از عوامل شكاف بين خانواده ها ، انحراف از اين قانون به بهانه هاي متفاوت است، به گزارش زيرتوجه كنيد.

"طلاق هاي ثبت

شده در دادگاه هاي فرانسه نشان مي دهد كه بيش از هفتاد درصد طلاق ها به درخواست زنان بوده است".(4)

لوسون د انشمند امريكايي ، ضمن بيان آمارهاي هولناك طلاق در امريكا مي نويسد :"قابل توجه اين كه هشتاد درصد طلاق ها به تقاضاي زنان واقع شده است".

خانم مونيكا ، نويسندة انگليسي ، ضمن اظهار تأسف شديد از آمارهاي وحشت افزاي طلاق در آن كشور مي نويسد:

"دوام و استحكام هر ازدواجي در درجة اول به درايت و سبكسر نبودن زنان بسته است و با توجه به اين حقيقت تلخ اعتراف مي كنم كه آمارها و پرونده هاي دادگاه ها در انگليس نشان مي دهد كه از هر صد ازدواجي كه به طلاق منجر مي شود، در نود و نه درصد آنان زنان مقصرند".(5)

اين وضعيت به بهانه هاي مختلف در سال هاي بعد از انقلاب در ايران افزايش يافته است.

8 - صنعتي و ماشيني شدن زندگي زنان و مردان

صنعتي شدن زندگي و زنان و مردان موجب بالا رفتن سطح توقعات بانوان و زياده طلبي و تنوع خواهي مردان گشته و زمينه را براي بروز اختلاف و جدايي ها فراهم ساخته است.

نويسنده كتاب "طلاق يا فاجعه انحلال" مي نويسد : "طبق آمار ، زن و شوهرهاي تهراني ماهانه دو هزار دادخواست طلاق به دادگستري مي دهند.

يكي از قضات در اين باره اظهار مي دارد كه : اكثر دادخواست هاي طلاق از طرف زنان به دادگستري داده مي شود. اختلافات اين زن و شوهر ها بيشتر در نتيجه ماشيني شدن زندگي و بيشتر شدن توقعات زنان و زياده طلبي و تنوع خواهي مردان است".(6)

دكتر آذرمان روانپزشك مي گويد: "بخشي

از مشكلات خانواده هاي جديد، ريشه در تغيير و تحول روحي زنان مدرن دارد. همان گونه كه مشكلات مردان جديد هم شكل عوض كرده و چهرة تازه تري را به رخ مي كشد، اما اين مشكل خاص يعني تحمل ناپذيري برخي از زنان به خصوص قشر فرهيخته، به ديل تغيير مشكل جامعه است. در واقع جامعه ما به سرعت از جامعة سنتي به سوي صنعتي شدن پيش مي رود، طبيعي است كه در اين مسير زناني بيشتر درگير تحول مي شوند كه در جريان مستقيم اين تغييرات قرار دارند".(7)

9 - ناهماهنگي زن و شوهر از جهت وضعيت اقتصادي ، علمي و سطح تحصيلات:

اسلام توصيه كرده است با كسي ازدواج كنيد كه "هم كفو" شما باشد، يعني از جهت اعتقادي ، فكري ، سطح علمي و موقعيت مالي، به هم نزديك باشيد تا بتوانيد همديگر را درك كنيد و به احساسات يكديگر پاسخ مناسبي بدهيد. ناديده گرفتن اين اصل ، يكي ديگر از علل جدايي ها و ناسازگارهاي زن و شوهر ها مي باشد، به خصوص اگر زن از جهت سطح تحصيلات يا موقعيت مالي فراهم شده از طريق خانواده ، ارث يا شغل و درآمد ، وضعيت برتري نسبت به شوهر داشته باشد، زمينه براي تنش و اختلاف سريع تر فراهم مي شود.

ناهماهنگي قدرت علمي، اقتصادي و فكري موجب متفاوت شدن انتظارات مي شود و زمينه را براي بروز ناسازگاري فراهم مي سازد.

عوامل ديگري نيز در گسترش جدايي ها دخالت دارند، مانند برق ديدگاه ها و مباني نظري در مسئله طلاق . جهت آگاهي بيشتر به كتاب نظام حقوق زن در اسلام، نوشته شهيد مطهري

، از ص 263 به بعد مراجعه شود.

پي نوشت ها :

1 - بينش اسلامي پيش دانشگاهي ، ص 93.

2 - حقوق زن در اسلام، ص 261.

3 - وسايل الشيعه، ج7، ص 340، باب الطلاق بيدالرجل دون المرأه.

4 - طلاق يا فاجعه انحلال خانواده، حسين حقاني زنجاني، ص 86.

5 - همان، ص 99.

6 - ص 94.

7 - روزنامه كيهان، شماره 17856 ، شنبه 20 دي 1382، ص 5.

راه مبارزه با علل انحراف و بي ديني چيست ؟
پرسش

راه مبارزه با علل انحراف و بي ديني چيست ؟

پاسخ

با توجه به تنوع و گونه گوني علل و عوامل انحراف ، مبارزه و برخورد با هر يك از آنها شيوه خاصِ و محل و شرايط ويژه اي مي طلبد مثلاً «علل رواني و اخلاقي » را بايد به وسيله تربيت صحيح و توجه به ضررهاي مترتب بر آنها ، و براي جلوگيري از تأثير سوء « علل اجتماعي » علاوه بر جلوگيري عملي از بروز چنين عواملي ، مي بايست فرق بين نادرستي دين با نادرستي رفتار دينداران را روشن ساخت و همچنين براي جلوگيري از تاثيرات سوء « عوامل فكري » بايد شيوه هاي متناسبي را اتخاذ كرد از جمله اينكه عقايد انحرافي را از عقايد صحيح تفكيك كرد و از بكار گرفتن استدلالات ضعيف و غير منطقي براي اثبات عقايد ديني اجتناب ورزيد و نيز بايد روشن كرد كه ضعف دليل ، نشانه نادرستي مدعي نيست و ...

باوجود اينكه هر كس نيك و بد را از يكديگر تشخيص مى دهد چرا عده اى منحرف مى شوند؟
پرسش

باوجود اينكه هر كس نيك و بد را از يكديگر تشخيص مى دهد چرا عده اى منحرف مى شوند؟

پاسخ

تنها نيروى عقل و وجدان اخلاقى كه انسان با آن نيك را از بد تشخيص مى دهد نمى تواند از انحرافات بشر جلوگيرى بعمل آورد و گر چه اين مطلب انكارناپذير است كه عقل و وجدان اخلاقى در سعادت و رستگارى آدمى سهم بسزايى دارند و بسيارى انحرافات، از نادانى و نشناختن راه صحيح ناشى مى شود ولى موضوع قابل توجه اين است كه تنها وجود عقل و وجدان نمى توانند صد در صد سعادت انسان را تأمين كنند از اين رو كه غرائز سركشى در انسان وجود دارد كه نمى توان به آسانى آنها را مهار كرده وتعديل نمود.

_2477_

اما چيزى كه در هر حال مى تواند انسان را كنترل نموده و از فساد و انحراف نگهدارد اراده ى قوى و تصميم قاطع او است وآن هم در سايه ى ايمان به مبدأ و معاد بوجود مى آيد.

يك نفر مؤمن كه معتقد است جزئيات كارهاى وى ضبط مى شود و نسبت به اعمال وى محاسبه ى دقيق صورت مى گيرد و در برابر هر يك از كارهاى نيك و بد پاداش مناسب به او داده مى شود اين ايمان وى را از اقدام به اعمال ضد انسانى ودينى كه باشرف و شخصيت او نيز سازگار نيست و از نظر دين گناه محسوب مى گردد كاملاً جلوگيرى مى كند، شاهد زنده ى اين موضوع اين است كه در تمام ممالك مترقى علاوه بر وضع وقوانين براى متخلفين از قانون مجازات و كيفرهايى قرارداده مى شود تا

ترس از

_2478_

كيفر و مجازات باعث شود كه در مقابل قانون احترام گذاشته و تخلف از آن ننمايند.

از مجموعه گفتار مى توان چنين نتيجه گرفت كه وجدان (يعنى نيروى دريافت خوب از بد) تحت تأثير محيط، غريزه، و عادت قرار مى گيرد مگر آن كه تحت تربيت دينى بارور گردد. البته فراموش نكنيم كه انحراف از جادّه حق، گاهى حاصل آزادى و انتخاب آدمى است. در قرآن مى خوانيم و حجدوا بها و استيقنتها انفسهم ظلماً و علواً;(1)...و اين بخاطر ظلم و برترى طلبى آنان بود. كه همان توان آدمى در انتخاب است.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_____________________

1 - سورع نمل آيه 14

_2479_

ج__وانان ، نوجوانى و بلوغ

مسائل دوران بلوغ تحوّل ها در اخ_لاق

مهم ترين عاملى كه جوانان ما را در حال حاضر به فساد مى كشاند چيست؟
پرسش

مهم ترين عاملى كه جوانان ما را در حال حاضر به فساد مى كشاند چيست؟

پاسخ

در معرض فساد بودن، ويژه جوان نيست. با مطالعه كمى درباره انسان مى بينيم فساد و صلاح دو نتيجه حتمى است كه از انتخاب او سرچشمه مى گيرد. و اين انتخاب در همه شرايط موجود است فقط گاهى عوامل فساد و صلاح تقويت و تضعيف مى شوند آنچه بايد مورد توجه قرار گيرد اين انسان و قابليت هاى شگفت انگيز اوست كه مى تواند در هر شرايطى راه فساد و صلاح را دنبال كند. مى بينيد اكنون كه انقلاب در جامعه شده و مظاهر دينى به لطف خدا آشكارتر و مهياتر است باز عده اى شيفته فسادند و برعكس در غرب فاسد، دلباخته هاى حق و حقيقت با عطش به اسلام روى مى آورند كه نمونه هايش را شاهد هستيد.

اما آنچه شما خواسته ايد كه نمونه اصلى فساد را به شما معرفى كنيم و نمره بزرگ را به تهاجم فرهنگى يا مطبوعات نامناسب داخلى، يا فسادهاى جنسى از طريق فيلمها را بدهيم، نمى توانيم. آنچه عامل مهم به نظر مى رسد همانا غافل ماندن از ارزش خويش و به ويژه در دوران جوانيست. چون ما بر فرض عوامل خارجى را هم كم يا نابود كنيم، عاملى مثل نفس و شيطان را در درون خود داريم كه كمر به گمراهى ما بسته است. اين غفلت كه آدمى همه ارزش ها را جوابگويى به هيجانها و انعكاسات جسم و تمايلات بدهد و تحت تأثير اين فكر قرار گيرد مهم ترين خطر است و آنچه بر اين فكر حظ مى دهد مهم ترين

عامل انحراف و همچنين آن چيزهايى كه جوان را از راه سعادت يعنى انتخاب آگاهانه مكتب اصيل اسلام و تشيع باز مى دارد. همانكه توجه بى قيد و شرط به معيارهاى غربى مى دهد در ميان همين موانع رشد است. چقدر زيبا فرمود امام ((عليه السلام))كه مَنْ كرمت عليه توسر هانت عليه شهواته - نهج البلاغه - آنكه براى نفس خويش

_8_

ارزش و قيمتى شناخت، از تسليم در برابر شهوات سرباز مى زند و آلوده نمى شود. انسان آميز شهوات مى شود نه اسير.

اما راه حل، گفته اند كه جوانى يك شعبه از مستى و مدهوشى است . همانطور كه شراب مستى مى آورد. اما اين حالت ويژه كسى است كه از ديگر ويژگيهاى انسانى غافل بماند پس در اين دوره بهترين كار خود يابى، الگويى مثبت، و مكتب را آگاهانه برگزيدن است.

ما مذهب را سنتى و عاطفى برگزيده ايم اين است كه با موجها از پا مى افتيم مذهب اصيل با تفكر شروع مى شود كه در قرآن واژه عقل و فكر صدبار تكرار شده خود و ديگران و جوانان را به چنين انتخابى دعوت كنيد.

نكته آخر آنكه از تأمين نيازهاى مشروع جوان اگر غفلت شد، ضربه مهمى به انحراف او زده مى شود اين كار به عهده همه ما و مسئولين امر است كه بايد انجام مى شود.

( بخش پاسخ به سؤالات )

_9_

علّت پيدايش جرائم و گناهان و مبداء خلافكاريها در انسان چيست؟
پرسش

علّت پيدايش جرائم و گناهان و مبداء خلافكاريها در انسان چيست؟

پاسخ

يكى از موجوداتى كه از دير زمان افكار دانشمندان را به خود جلب نموده و آنان را به مطالعه و بررسى وا داشته است انسان است انسان معجونى است كه از نيروها و قواى مختلفى تركيب يافته و غرايز بسيارى در نهاد وى آفريده شده است. در روان آدمى استعدادهاى شگرف و قابل ملاحظه اى وجود دارد تا در پرتو بكار انداختن آنها مدارج عالى كمال را به پيمايد، سرانجام به سعادت و خوشبختى واقعى كه هدف از آفرينش وى بوده است نائل گردد.

يكى از مسايل مهم روانى عبارت از تأثير و پذيرش روح انسان است كه عوامل خارجى از بيرون و عوامل درونى يعنى افكار و انديشه هاى وى در درون او اثر مى گذارد ولى در عين حال اثر گرفتن روح انسان هم مى تواند بر اساس اختيار صورت گيرد. چه اينكه تربيت و پرورش صحيح روح انسان را نيرومند مى كند و مى تواند در سايه رهبرى خود و راهنمائى انبياء و جانشينان آنان راه صحيحى را انتخاب نموده و در آن گام بردارد و اجتماع طورى نيست كه بتواند اختيار را از انسان سلب كرده و او را بى اختيار در دامن فساد و انحراف محيط افكنده و ناخود آگاه انسان را آلوده و گناهكار سازد و همچنين وسوسه هاى شيطان به اختيار انسان ضربه اى وارد نمى كند بلكه وسوسه شيطان در واقع پيشنهاد و دادن طرحى بيش نيست اين انسان است كه مى تواند با بكار انداختن تصميم قاطع و اراده آهنين و عزم خلل ناپذير خود در

سايه رهبرى عقل و دين با همه عوامل فساد مبارزه كرده و با عمل كردن به دستورات و تعاليم دينى به سعادت و رستگارى جاودانى نائل گردد.

شاهد زنده وجود برخى از افراد است كه در محيط هاى فاسد و ناپاك خويشتن را نگاه داشتند و عليرغم آلودگى محيط سلامت خويش را حفظ كردند و نه تنها از محيط رنگ نگرفتند بلكه تا سر حدّ امكان محيط را از فساد و انحراف پاك كردند.

پس عوامل انحراف در دو مورد كلّى خلاصه مى شوند:

1. بيرونى;

2. درونى.

عوامل بيرونى: طاغوت ها، تشويق هاى آدمها و حرفها و جلوه هاى دنيا;

عوامل درونى: شيطان و وسوسه هاى نفس. امّا همانطور كه ذكر شد عوامل قوى مثبت نيز در درون (مثل اراده و ايمان، شناخت) و عوامل بيرونى مثل هدايت انبياء و قانونها و تربيت آدمى را كنترل مى كنند و اگر عوامل منفى نبود انتخاب منفى نبود انتخاب راه خير و نيكى معنى و ارزش نداشت.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_3_

چرا مردم از ارزش هاي اسلامي و روحانيت فاصله گرفته اند
پرسش

چرا مردم از ارزش هاي اسلامي و روحانيت فاصله گرفته اند

پاسخ

اندك نه بلكه بسيار. مسأله فاصله گرفتن برخي از اقشار با روحانيت، نيازمند بررسي جامعه شناختي از موضوع استكه در اين مجال نمي گنجد؛ ولي علل اجمالي آن به شرح زير است :

الف) مشكلات انقلاب و جنگ تحميلي

ب) بالا رفتن سطح توقع و انتظار مردم به واسطه شعارهاي انقلاب

ج) تبليغات جهاني عليه انقلاب و رهبران آن

د) عملكرد روحانيت

ه) قدرت در دست هر كس باشد مردم به طور طبيعي مقداري از آنها فاصله مي گيرند (من ملك استأثر)

{J

2- چرا صيغه در جامعه اسلامي جاي خود را به زنا ولواط داده است ؟
پرسش

2- چرا صيغه در جامعه اسلامي جاي خود را به زنا ولواط داده است ؟

پاسخ

ج2- ابتدا ضمن پذيرش وجود انحرافات ونابسامانيها درمسائل مختلف ازجمله انحرافات جنسي بي حجابي كم توجهي به نماز وغيره اما بايد عرض شود تعداد افراد مقيد به مسائل ديني هم درجامعه فراوان ودر يك ديدگاه متعادل خواهيم ديد كه جمعيت بسياري را در برميگيرد در هرصورت براي پاسخ دادن به اين سوال ابتدا انگيزه رفتن به سوي انحرافات را مورد توجه قرارمي دهيم هر انساني داراي غريضه شهوت ( ميل به سوي خوردن وآشاميدن ومسائل جنسي ) است وسركوب كردن آن دربرخي مسائل غير ممكن ودرمواردي هم بسيار مشكل است. ودرهرصورت پاسخ متناسب ومثبت به اين خواسته ها امري لازم وبرطبق فطرت وعقل است اما اين كه چرا عده اي در پاسخگويي به اين غريضه راه غلط را انتخاب مي كنند علل متفاوتي دارد .

1 - فرهنگ عمومي كه در خصوص متعه ( صيغه) غيرت بيجا به خرج داده و آن را ناپسند مي شمارند كه برفرمايش علي (ع) اگر خليفه دوم متعه را حرام نمي كرد ( فرهنگ غلط ايجاد نمي كرد ) هيچ مومن غيرتمندي زنا نمي كرد ( 4 ).

2 - ترويج فرهنگ غيراسلامي وتخريب مناديان دعوت به دينداري.

3 - نا آگاهي نسبت به آثار مثبت اعمال مشروع و آثار منفي اعمال نامشروع.

4 سوء استفاده عده اي ازاين عمل مشروع (متعه) وتبديل آن به يك نوع هوسراني 5 - ندانستن كيفيت برقراري يك رابطه مشروع.

جهت اطلاع بيشتر دراين زمينه به كتاب نظام حقوق زن در اسلام اثر استاد شهيد مطهري, بخش دوم ازدواج موقت مراجعه كنيد.

منابع:

(1) نهج البلاغه, ترجمه علامه جعفري, ص 1043, كلمات قصار كلمه 31.

(2) توضيح المسائل مراجع, ج 2 ,ص ,624 مسله 2826 تا 2837

(3)منتهي الآمال, زندگي امام صادق« عليه السلام » ومعجزات امام صادق(ع).

(4 ) رساله متعه, مرحوم شيخ مفيد .

علل به انحراف كشيده شدن جوانان چيست ؟
پرسش

علل به انحراف كشيده شدن جوانان چيست ؟

پاسخ

در اين باره بايد به چند نكته توجه نمود:

اولاً: اين مسأله كليت ندارد و در كنار افرادي كه گرفتار برخي از انحرافات شده اند، جوانان بسياري نيز در پناه انقلاب رشد معنوي و هدايت يافته اند، به گونه اي كه وضع جوانان در انقلاب و پيش از انقلاب تفاوتهاي چشمگيري دارد.

ثانيا: بروز انحراف در ميان برخي از جوانان علل مختلفي دارد، البته يكي از اين عوامل نيز ممكن است كم كاري برخي از حوزويان باشد، ليكن اين نه در مورد همگان صادق است، نه تمام علت مسأله مي باشد. بنابراين به جاي يكسونگري، و انداختن تقصير به عهده يك عده خاص بايد با نگاه دقيق علمي از منظر جامعه شناختي و انسان شناختي به اين پديده نگريست و عوامل گوناگون، ميزان تأثير هر يك و راه اصلاح را بازشناسي كرد.

من فكر مي كنم عامل انحراف قشر تحصيل كرده اين نيست كه مثلاً اصول عقايدشان درست نيست، بلكه عامل مهم آن، اين است كه مي بيند عملكرد كساني كه به اصول عقايد واقفند برخلاف آن اصول است، مي بيند معتقدين به دين، اعمالي مرتكب مي شوند كه با آن عقايد سازگار نيست و چون
پرسش

من فكر مي كنم عامل انحراف قشر تحصيل كرده اين نيست كه مثلاً اصول عقايدشان درست نيست، بلكه عامل مهم آن، اين است كه مي بيند عملكرد كساني كه به اصول عقايد واقفند برخلاف آن اصول است، مي بيند معتقدين به دين، اعمالي مرتكب مي شوند كه با آن عقايد سازگار نيست و چون نوع تحصيل كرده ها تازه كارند، با ديدن اين ناسازگاري پس مي زنند. وقتي ما مدعي اسلام هستيم، آيا نبايد احكام آن را تا آنجا كه در حد توانمان هست پياده كنيم؟

پاسخ

اين سؤال يكي از دو انگيزه زيرا را مي تواند داشته باشد:

1. اينكه صاحب سؤال خواسته باشد قشر تحصيل كرده را از اين راه تبرئه كند و بگويد كه اگر اين قشر در صدد تحصيل عقايد حقه از راه استدلال برنمي آيد، بخاطر رفتاري است كه از بسياري از افراد بظاهر متدين مي بيند/

2. اينكه بخواهد ازعلت انحراف اين قشر (يعني طبقه متدين) سر درآورد/

اگر منظور از سؤال تبرئه كردن قشر تحصيل كرده است، در پاسخ مي گوييم علت و ريشه هر گناهي جهل به مقام پروردگار و نداشتن شناخت به مقام و شرافت انسانيت است و جاهل به اين دو مقام، دو نوع است يكي آن جاهلي كه در جهلش تقصيري ندارد و ديگري آن جاهلي كه در جهلش مقصر است/

آنكه جاهل قاصر است، عذر موجه دارد و خداي تعالي او را مورد مؤاخذه قرار نمي دهد و ما حق نداريم كه او را مورد مؤاخذه قرار داده، عملكرد او را معيار كار خود قرار دهيم و آنكه جاهل مقصر است (يعني مي تواند جهل را از خود برطرف سازد ولي كوتاهي مي كند) هر چند كه در گناهش مؤاخذه مي شود

ليكن گناه او از گناه فرد تحصيل كرده كه در جاده علم است خفيف تر است/

پس قشر تحصيل كرده نمي تواند در درگاه خداي عزوجل اين طور بهانه بياورد كه من ديدم قشر متدين كه گفتيم بيشتر جاهل قاصر و مقصرند - اعمالي مرتكب مي شد كه با عقايد ديني او سازگار نبود، لذا پس زدم و از تحصيل عقايد درست و تشخيص دين صحيح از راه استدلال بيزار شدم، زيرا در تشخيص حق از باطل عملكرد افراد معيار نيست، حق حق است هر چند كه همه مردم خلاف آن را بگويند و برخلاف آن عمل كنند و باطل هم باطل است هر چند كه همه مردم طرفدار آن باشند و بر طبق آ عمل كنند/

و اگر انگيزه سؤال، پي بردن به علت انحراف باشد مي گوييم: تأثير رفتار ناپسند اين طبقه و مخصوصاً آنهايي كه تظاهر بيشتري به دينداري مي كنند، در افراد ساده لوح قابل انكار نيست و ما اگر بخواهيم اين تأثير را انكار كنيم، همان اشكال بالا به خود ما متوجه مي شود يعني قشر متدين را به ناحق تبرئه كرده ايم،

زيرا عمل زشت، زشت است و سخن باطل، باطل است هر چند كه در قشر متدين ديده شود، ليكن اگر به نظر انصاف مسأله را مورد دقت قرار دهيم مي بينيم كه حداقل ده درصد خلاف كاريهايي كه در قشر متدين ديده مي شود، به وسيله افرادي ارتكاب مي شود كه جاهل قاصرند و بيش از پنجاه درصد آن به وسيله افرادي ارتكاب مي شود كه متدين نيستند يعني در دل، عقيده راسخي به اصول عقايد اسلامي ندارند و اگر تظاهر به دينداري مي كنند، براي اين است كه مي خواهند مردم را

به دام خود بيندازند و در حقيقت با زبان شكار حرف مي زنند؛ در سابق نيز گفتيم يك شكارچي ماهر وقتي مي خواهد مثلاً خرس را شكار كند، براي اينكه در تيررس خود قرارش دهد، صداي خرس در مي آورد، افراد منافق در هر جمعيتي چه در بين مسلمين و چه مسيحيان و چه جمعيتهاي ديگر اگر تظاهر به دينداري مي كنند بخاطر همين است كه در چشم ها عزيز و بزرگ آيند و دلها را صيد نموده، آنگاه در سايه اين اعتماد، اغراض شوم خود را به دست آورند/

و اگر چهل درصد باقي مانده از خلافكاريها را دقيقاً مورد نظر قرار دهيم خواهيم ديد كه بيش از سي درصد آن گناهاني است كه افراد متدين واقعي مرتكب مي شوند كه بينش ديني آنان و چشم عقلشان از ديد افتاده يعني كوراني از خشم، يا شهوت، و يا كينه و يا كورانهايي دگير در دلهايشان بپا خاسته و در آن حال مرتكب خلافي شده اند، گناه در اين حال، معيار دينداري و بي ديني افراد نيست/

در بحث عدالت مي گويند اگر عادلي كه مردم دنبال او به نماز مي ايستند، در حال خشم غيبتي كرد و يا فحش داد بايد ببينيم بعد از برطرف شدن خشمش چه وضعي دارد اگر ديديم كه شديداً اندوهگين شد كه چرا من جلو خشم خود را نگرفتم و در حال خشم فحش دادم و به درگاه خدا گريه و زاري مي كند كه خدايا از تقصيرم در گذر - و - در مثل - حالتي در او ديديم نظير حالت كسي كه در حضور جمعي از افراد محترم حركت بي اديانه اي بكند كه هر وقت به ياد آن رفتار ناهنجار مي افتد،

از خجالت عرق مي كند چنين كسي باز هم عادل است و ما مي توانيم در نماز جماعت به او اقتدا كنيم، و خداي تعالي هم از گناه او درگذشته است، چون توبه همان حالت شرمندگي است كه پس از گناه به انسان متدين دست مي دهد و وقتي كه خداي تعالي او را مؤاخذه نمي كند، ما حق نداريم از او انتقاد كنيم و اگر احياناً خود ما از او خلافي ديديم، بايد رفتارش را حمل بر صحت نموده بگوييم در حالي انجام داده كه بينش درستي نداشته است/

بنابراين از درصد گناهاني كه از قشر بظاهر متدين ديده مي شود علت نود درصد آن معلوم شد باقي مي ماند درصد كه صدور آن از قشر متدين براي ما و شما معلوم نيست يعني شايعه است و اگر در مقام تحقيق برآييم خواهيم ديد كه تهمتي بيش نيست و اين مطلب قابل انكار نيست كه در زندگي خود، به بسياري از اين موارد برخورده ايم كه درباره شخصي چيزي شنيده ايم كه بعداً نادرستيش مسلم شده است/

نظارت اجتماعي

نظارت اجتماعي رسمي

چرا علما و مراجع تقليد در مقابل تسليمه ءنسرين كه كتابي شبيه آيات شيطاني نوشت عكس العملي نشان ندادند؟
پرسش

چرا علما و مراجع تقليد در مقابل تسليمه ءنسرين كه كتابي شبيه آيات شيطاني نوشت عكس العملي نشان ندادند؟

پاسخ

حكم كساني كه مسلمان بوده و مرتد شده اند، از نظر فقهي كاملاً روشن است. علاوه بر آن كه توهين به مقدسات نيز،خود از نظر فقهي داراي احكام معين و مشخص است. ولي اگر بنا باشد در كليه اين موارد، همانند قضيه سلمانرشدي، از سوي مراجع و يا مسؤولين حكمي صادر گردد، به نظر مي رسد در هر چند روز بايستي يك چنين احكاميصادر گردد و اين موضوع در شرايط فعلي نمي تواند چندان معتبر باشد.

اما مسأله سلمان رشدي داراي ويژگي خاصي بود و آن حمايت استكبار جهاني از او و تلاش براي گسترش افكارشيطاني وي بود.

اين موضوع، امام را بر آن داشت تا موضعي قوي و نيرومند در برابر آن اتخاذ نمايند تا هم درسي براي ديگران باشدو هم آن كه استكبار جهاني و صهيونيسم، از آن بهره اي نبرند. ولي اين بدان معنا نيست كه براي هر مرتدي بايداطلاعيه اي صادر كرد. در اين صورت چه بسا كه نتيجه معكوس دهد و باعث اشاعه آن بشود.

خواهيد گفت حكم الهي چه مي شود؟ احكام الهي در صورتي به اجرا درمي آيند كه قدرت بر انجام آن باشد.بسياري ديگر از احكام الهي هست كه ما قادر نيستيم آن را در جهان پياده كنيم؛ آيا بايد بر سر آنها هر روز سر و صداييبه پا كنيم؟

پس بايستي شرايط زمان و مكان، كاملاً سنجيده شود و آن گاه حكم صادر گردد و جنبه اجرايي پيدا كند.{J

براي شهر فردوس چون امام جمعه ندارد از مسئولين درخواست امام جمعه نمائيد.
پرسش

براي شهر فردوس چون امام جمعه ندارد از مسئولين درخواست امام جمعه نمائيد.

پاسخ

جهت تعيين امام جمعه براي شهر فردوس از طريق شوراي سياست گذاري ائمه جمعه استان و مركز بايد اقدام كرد. مردم مؤمن و متدين شهرستان فردوس مي توانند با نوشتن طومار و نامه درخواست امام جمعه كنند البته زماني كه ما براي شما اين مطلب را مي نويسيم به نظر مي رسد امام جمعه جديد به شهر فردوس منصوب شده باشند و براي ايشان آرزوي موفقيت داريم و براي حل مشكلات مي توانيد با امام جمعه در تماس باشيد.

چرا وزارت ارشاد اجازهء پخش نوارهاي غير اسلامي را مي دهد؟
پرسش

چرا وزارت ارشاد اجازهء پخش نوارهاي غير اسلامي را مي دهد؟

پاسخ

اين موضوع شايعه اي بيش نيست . اگر مي توانيد چند نوع از اين گونه نوارها را نام برده , دلايل غيراسلامي بودن آن را بنويسيد و براي ما ارسال نماييد, تا ما به وزارت ارشاد ارسال كنيم و علّت پخش آن را جوياشويم . عده اي در اين مملكت كارشان شايعه سازي است .

آيا روشهاي تعليم و تربيت ديني در مدارس و جامعه با روشهاي تربيتي قرآن هم خواني دارد؟
پرسش

آيا روشهاي تعليم و تربيت ديني در مدارس و جامعه با روشهاي تربيتي قرآن هم خواني دارد؟

پاسخ

.1. پاسخ جامع به سؤال شما نيازمند تحقيق در دو امر است.

اول؛ هدف و روشهاي تعليم و تربيت در قرآن چيست؟

دوم؛ هدف و روشهاي تعليم و ترييت در جامعه چگونه است؟

بعد از معلوم شدن اين دو مطلب پاسخ سؤال شما آشكار مي گردد.

2. بديهي است پاسخ جامع به اين دو سؤال نيازمند زمان و بررسي ميداني در اين خصوص است اما بطور اجمال اشاره مي كنم كه :

هدف قرآن كريم از تعليم و تربيت، در يك كلام به فعليت رسيدن استعدادهاي انسان و رشد اوست و روشهاي متفاوتي را نيز در قرآن كريم به اين منظور ارايه نموده است از آن جمله :

1) آموزش به وسيلة عمل 2) آموزش همراه با ترغيب و تهديد و مانند آن(1) در اين آموزش فراگيري، ممزوج با تزكيه است و به گونه اي صورت مي گيرد كه فرد، حقيقت مورد نظر را مي يابد يا به اصطلاح "وجدان" مي كند. يعني نه تنها از نظر عقلي مي فهمد بلكه با تمام وجود آن را مي يابد.قرآن بدنبال ياد دادن معلومات نيست بلكه به دنبال ايجاد معرفت و شناخت است.

3. در اين كه آيا چنين روشهايي در جامعه پياده مي شود به طور اجمال مي توان گفت بخشي از اين آموزشها در مدارس و مؤسسات فرهنگي مختلف مورد توجه قرار مي گيرد و استفاده مي شود اما آنچه كه مد نظر قرآن است عملاً كمتر تحقق پيدا مي كند چرا كه يكي از شرايط تربيت قرآني، مربي پاك است. يعني علاوه بر معارف بلندي كه

دارد، كسي كه آن را منتقل مي كند نيز بايد پاك وطاهر باشد. لذا گرچه اقدامهاي نسبتاً خوبي در اين باره صورت گرفته اما تا تحقق كامل تعاليم قرآن راهي بس طولاني را در پيش داريم.

تكميل و ارسال فرم نظر سنجي موجب تكامل و پويايي كارماست.

منابع و مآخذ :

1. دانشنامة قرآن، ج1، ص512، ذيل تربيت از ديدگاه قرآن

بفرماييد جلوي اين همه بيحجابي و بد حجابيها را چه كسي بايد بگيرد؟
پرسش

بفرماييد جلوي اين همه بيحجابي و بد حجابيها را چه كسي بايد بگيرد؟

پاسخ

احساس مسئوليت شما در قبال حجاب و پوشش زنان جامعه قابل تقدير و تحسين است و اما در خصوص جلوگيري از بدحجابي و بي حجابي در جامعه لازم مي دانيم نكاتي را يادآور شويم .

در خصوص وضعيت موجود اولين نكته اي كه بايد مورد توجه همگان اعم از مسئولان حكومتي فرهنگي، امامان جمعه و جماعت، مديران مراكز آموزش (مدارس و دانشگاهها) و حوزه هاي مقدسه علميه و عموم گويندگان و خطيبان و رهبران فكري جامعه كه وظيفه هدايت جامعه را بر عهده دارند،قرار گيرد اين است كه علل و عوامل بي حجابي و بدحجابي را موشكافي و ريشه يابي و كالبد شكافي كنند و در مرحله بعد راهكارهايي براي مقابله روند موجود طراحي و برنامه ريزي نمايند. در عصر حاضر و در جهان كنوني قدر مسلم آن است كه با روش ها و شيوه هاي سنتي گذشته و امر و نهي صرف و بدون توجيه و تبيين و تفسير و اقناع افكار عمومي نمي توان با پديده اي مقابله و مبارزه كرد و آنرا از ميان برد. اگر بدون شناسايي علل و عوامل پيدايش پديده هاي اجتماعي همانند بدحجابي و بي حجابي به ممانعت از نوعي پوشش و اجبار به پوشش خاص بپردازيم نه تنها آثار مثبتي به دنبال ندارد بلكه افراد را به عكس العمل متقابل وادار مي سازد و از روي لج بازي پرچم مقابله و مبارزه برخواهند افراشت.

به عنوان مثال در يكي از مراكز آموزشي در سال 1372 از دختران دانشجو بصورت غير مستقيم و بدون اين كه اسم خودشان را ذكر بكنند سؤال كرده بودند آيا داشتن حجاب را

براي كرامت انساني لازم مي دانيد؟

95 درصد جواب مثبت داده بودند ولي در بررسي ظاهري در محيط و فضاي دانشگاه متوجه شدند تنها 35 درصد رعايت حجاب شرعي را مي نمايند. حال اگر به اين دختران دانشجو گفته شود حجاب خودتان را حفظ كنيد يا تحت فشاري قرار گيرند تا حجاب را حفظ كنند آيا فكر مي كنيد نتايج مثبتي در پي داشته باشد. قطعاً خير. تا زماني كه بترسد رعايت خواهد كرد ولي همين كه از درب دانشگاه خارج شد چادرش را بر خواهد داشت و ... و گاهي براي انتقام جويي به برخي كارهاي ناشايست اقدام خواهد كرد. نمونه هاي فراواني در جامعه كه نتيجه عكس العمل تند بوده است مشاهده شده است. زن بايد ايمان و اعتقاد قلبي داشته باشد تا حجاب را رعايت كند. به زور و اجبار نمي توان حجاب و پوشش را ترويج كرد: لا اكراه في الدين قد تبيين الرشد من الغي .... در دين زور و اجباري نيست، ايمان امري فردي و اختياري و آگاهانه است كه هركس خودش بايد خداوند را بپذيرد نه به زور واكراه و اجبار. حجاب نيز كه از ضروريات اسلام است از اين امر مستثني نيست.

مادر گرامي و ارجمند براي مقابله با بدحجابي و بي حجابي همگان بايد تلاش كنند، مسئولان كشوري و بخصوص روحانيان، فرهنگيان، دانشگاهيان، صدا و سيما، روزنامه ها و تمام مردم در اين زمينه مسئوليت دارند و همه بايد با هم هماهنگ عمل كنند. حال تصور كنيد خانواده به فرزندانش اصرار مي ورزد چادر بپوشد و فرزندان ،زنان و دختران ديگر را در جامعه و تلويزيون با وضعيت ديگري مشاهده مي كنند مي پرسند مگر سيماي جمهوري اسلامي سيماي

اسلامي نيست اگر اين پوشش كه خانواده اصرار مي ورزد اسلامي است چرا در تلويزيون و دانشگاهها و بازار و كوچه و ... رعايت نمي شود، بخصوص اگر مورد تحقير و تمسخر قرار گيرد خيلي زود ممكن است تغيير پيدا كند.

اگر مسئولان دم از اسلام بزنند و خودشان به دستورات اسلامي عمل نكنند، رشوه بگيرند، كار مردم را راه نيندازند، به وعده هاي خودشان عمل نكنند و ... و از طرف ديگر فرياد وا اسلاما سر دهند كه اسلام از بين رفت آيا فكر مي كنيد اثر مثبت دارد .

وقتي فقر و بيعدالتي، پارتي بازي، رشوه و ... در جامعه رواج پيدا كند. مفاسد اجتماعي و بي حجابي و بد حجابي نيز در جامعه گسترش پيدا مي كند و وقتي عدالت اسلامي توسعه يابد،مسئولان خادم و خدمتگذار باشند و رفتار و گفتارشان با هم يكسان باشد و ... جامعه به سوي صلاح پيش خواهد رفت. وقتي اعضاي جامعه خود را مقيد به رعايت مسايل ديني و اسلامي بكنند خود به خود جامعه اصلاح مي شود و حجاب و پوشش اسلامي رواج مي يابد. عمل به اسلام وظيفه همگاني است و مقابله با تخلفات نيز.

چرا بعد از 25 سال كه از انقلاب اسلامي مي گذرد هنوز هم بحث اعتياد و سيگار و حشيش و مشروبات الكلي در جامعه ما زياد شده است؟ شايد سؤال من خنده دار باشد ولي خير منشاء همه اعتيادها جامعه كه جوانان ما را به تباهي كشانده بله حرف اصلي بنده اين است كه چرا آيت ا...
پرسش

چرا بعد از 25 سال كه از انقلاب اسلامي مي گذرد هنوز هم بحث اعتياد و سيگار و حشيش و مشروبات الكلي در جامعه ما زياد شده است؟ شايد سؤال من خنده دار باشد ولي خير منشاء همه اعتيادها جامعه كه جوانان ما را به تباهي كشانده بله حرف اصلي بنده اين است كه چرا آيت ا... ميرزا شيرازي جرأت داشت حرام كند يعني فتوا داد و مردم انجام دادند ولي نه حضرت امام ( اين كار را انجام داد و نه

مقام معظم رهبري چرا؟ اگر در جامعه اي سيگار وجود نداشته باشد جوانان ما به ورطه نابودي كشانده نمي شوند منشاء تمام اعتيادها مخدر از سيگار شروع مي شود حتي قيمت اين وسيله ها آنقدر ارزان است كه به سادگي بدست همه پيدا مي شود مثال يك شيشه الكل در داروخانه ها 300 تومان است اگر بكند 30000 تومان هيچ موقع جوان به طرف نابودي نمي رود توضيح دهيد؟

پاسخ

سوز و گداز و دلسوزي شما نسبت به آينده جامعه و نسل جوان و آينده ساز كشور قابل تحسين و تقدير است. تشخيص شما نيز در خصوص معضل بزرگ اعتياد و خطرات ناشي از آن نيز بسيار قابل توجه و ارزشمند است. خوشحاليم كه افرادي متعهد، مسئول و دلسوز در جامعه وجود دارند و مشكلات را به خوبي درك مي كنند و آنرا يادآوري مي شوند.

بحث مواد مخدر و علل و عوامل گسترش آن بسيار پيچيده و گسترده است. متأسفانه كشور ما در مسير ترانزيت مواد مخدر و در همسايگي افغانستان قرار گرفته كه بيش از 90 درصد مواد مصرف شده كل دنيا را توليد مي كند.

مسئولان كشور در مراحل و مقاطع گوناگون با اين پديده شوم هميشه مبارزه كرده اند و تاكنون سرمايه هاي زياد انساني و غير انساني، در راه مقابله و مبارزه با پديد زشت مواد مخدر از بين رفته است. چه بسيار انسانهاي خدومي كه در مقابله با اشرار مسلح و قاچاقچيان حرفه اي بين المللي به شهادت رسيده اند چه امكانات فراوان و زيادي كه در راه مقابله با آن بكار گرفته شده ولي حجيم توليد و انتقال مواد و پيچيدگي موضوع و ابعاد بين المللي آن آنقدر زياد و گسترده و حجيم بوده

است كه اين تلاشها و زحمات و خدمات نمود و بروز جدي و چنداني نداشته است ولي تصور كنيد اگر اين اقدام ها صورت نمي گرفت آيا حالا مي توانستيم حتي با ذره بيني هم افراد غير معتادي پيدا كنيم. بعيد بوده. مواد مخدر تأمين كننده گسترده و بين المللي بسيار پيچيده و خطرناكي كه تا بحال داشته اند خوشبختانه نتوانسته اند به اهداف پليد خودتان نايل آيند.

با تدابير جديد عوامل انتظامي و برنامه ريزان اجتماعي خوشبختانه ترك اعتياد در كشور رو به افزايش است و اميدواريم بتوانيم اين معضل خانما ن برانداز را كاهش بدهيم. البته مقابله با اعتياد و مواد مخدر تنها با يك فتوا و فرمان قابل اجرا نيست. مقايسه زمان كنوني با عصر ميرزاي شيرازي نيز درست و صحيح به نظر نمي رسد قدرت و اقتدار دستگاه مرجعيت و روحانيت و تدبر و اطاعت پذيري مردم در حال حاضر با آن زمان نيز قابل مقايسه نيست. چنانچه ميزان آگاهي و بينش مردم نيز متفاوت است. از طرف ديگر فتواي ميرزاي شيرازي جنبه سياسي و مبارزه با حكومت و قرارداد ننگين دستگاه حكومت ايران با اجانب بود نه منع مصرف تنباكو. صرف مصرف نبود بلكه خريد و فروش و مصرف و ... به عنوان كمك به اجانب و اسارت ملت تلقي مي شد. ولي امروز اگر چه بحث مواد مخدر بعد استعمار و استكباري دارد ولي براي آحاد جامعه و افراد به عنوان يك معضل اجتماعي فردي مطرح است نه كمك به اجانب و بيگانگان. حل مشكل اعتياد نيازمند بسيج همگاني و عزمي ملي است. بايد به گونه اي افراد دلسوز و نسل جوان و فهيم و ... به مقابله با اين پديده شوم

بروند و آن چنان قييح و زشتي براي آن در فرهنگ عمومي مطرح شود كه افراد از مصرف آن احساس قباحت و زشتي بكنند. قبيح بودن مصرف مواد بايد فرهنگ عمومي بشود. اگر چنين شد موفقيت حاصل مي شود وگرنه از عهده يك يا چند دستگاه ساخته نيست. از شما مي پرسم آيا تعدد همسر بوسيله مقامات مسئول منع شده است در حالي كه از نظر اسلام داشتن چند زن جايز است ولي چرا جامعه نمي پذيرد و ازدواج مجدد قبيح و زشت شده، چون فرهنگ شده است.

نظام جمهوري اسلامي ايران چه تمهيد و تعبيراتي در خصوص تربيت دختران و پسران چه در خانواده هاي مذهبي و غير مذهبي كه متأسفانه هيچ تقيد و پايبندي به تربيت ديني فرزندان وجود ندارد و نظر به جذابيت هاي كاذبي كه در راستاي انحراف فرزندان از اصول ديني و معرفتي وجود
پرسش

نظام جمهوري اسلامي ايران چه تمهيد و تعبيراتي در خصوص تربيت دختران و پسران چه در خانواده هاي مذهبي و غير مذهبي كه متأسفانه هيچ تقيد و پايبندي به تربيت ديني فرزندان وجود ندارد و نظر به جذابيت هاي كاذبي كه در راستاي انحراف فرزندان از اصول ديني و معرفتي وجود دارد و نصايح پدر و مادر و تبليغات ديني را تحت شعاع قرار داده انديشيده است و براي به راه آوردن اين نسل آينده ساز چه كاري مي بايست كرد؟

پاسخ

تربيت امري فراگير و همه جانبه است و يك فرد يا دستگاه در برابر آن مسؤول نيستند. همه اعضاي جامعه، خانواده، مدرسه، حكومت ودستگاههاي گوناگون براي تعليم و تربيت فرزندان جامعه مسؤوليت دارند. همه و همه بايد براي رشد تعالي نسل جوان با تلاش و جديت بيشتر اقدام كنند. اين كه افراد يكديگر را مسؤول بدانند يا دولت را مسؤول بشمارند و خود هيچ گونه اقدامي نكنند، نوعي فرار از مسؤوليت است، نوعي شانه خالي كردن از زير بار مسؤوليت سنگيني است كه بر عهده دارند.

متأسفانه پس از انقلاب اسلامي همة نابساماني ها را به دولت ربط مي دهيم و همه چيز را از دولت مي خواهيم و غافل هستيم از اينكه دولت ما هستيم و ما دولتيم. همه و همه مسؤوليم "كلكم راع و كلكم مسؤول عن رعيته" در مرحله اول براي تربيت فرزندان پدر و مادر و خانواده مسؤول هستند در مرحله بعد مدرسه و مربيان و كادر آموزشي و سپس دانشگاه ها و نهادهاي مسؤول و كل جامعه براي تربيت نسلي فهيم و با شرافت و فضيلت مسؤوليت دارند.

ما بايد به

ديگران مسؤوليت خطيرشان را مرتب يادآور شويم و متذكر شويم كه مدرسه و دانشگاه و سازمانهاي فرهنگي و آموزشي و وزارت خانه ها و نهادهاي مختلف و مسؤولان عاليرتبه كشوري چه مسؤوليت هاي خطير و حساسي براي تربيت نسل امروز بر عهده دارند. بايد به آنان يادآور شويم كه در قبال اين نسل بايد پاسخگو باشند و همه جدّ و جهد خويش را بكار گيرند تا نسلي پويا، با نشاط، پر تحرك، عالم، انديشمند و با فضيلت بارآورند و البته همزمان با اين يادآوري نبايد از مسؤوليت خودمان غفلت كنيم ما و شما كه احساس مي كنيم نسل امروز در برابر سيل و طوفان سهمگين تهاجم فرهنگي و انواع انحرافات گوناگون قرار دارد در برابر اين نسل مسؤوليت بسيار خطيري داريم. آيا اگر ديگران به وظيفه شان عمل نكردند ما نيز نبايد آنچه از دستمان ساخته است انجام بدهيم. آيا ما قادر نيستيم حتي يك نفر را هدايت كنيم. تصور كنيد هر كدام از ما كه چنين احساسي داريم همزمان با اينكه به ديگران مسؤوليت شان را يادآور مي شويم خود نيز دست به كار شويم و براي هدايت و تربيت نسل فعلي آنچه از دستمان ساخته است انجام دهيم، چه خواهد شد، اگر هر كدام از ما حداقل يك نفر را هدايت كنيم و از خطا و گناه حفظ كنيم بخش وسيعي از جوانان هدايت مي يابند ولي افسوس كه همه ياد گرفته ايم انتقاد كنيم كه البته انتقاد خوب است ولي كافي نيست. بايد هم انتقاد كنيم و هم خودمان به وظيفه خويش عمل كنيم و تا جايي كه براي ما مقدور است

از توان و امكان خود و بستگان و دستگاهها براي هدايت نسل جوان استفاده كنيم. تربيت جز با تلاش همگاني و تفكر مقدور نيست. پس پيش بسوي اين ايده.

به چه دليل جلو بي حجابي گرفته نمي شود و روز به روز بر تعداد آنها افزوده مي شود. و پوشش اين افراد كمتر مي شود آيا ما مي توانيم صبر كنيم تا زماني كه فرهنگ اين افراد درست شود كه خودشان حجاب را رعايت نمايند. به چه دليل ما اگر فردي اسلحه به دست بگيرد و خواسته
پرسش

به چه دليل جلو بي حجابي گرفته نمي شود و روز به روز بر تعداد آنها افزوده مي شود. و پوشش اين افراد كمتر مي شود آيا ما مي توانيم صبر كنيم تا زماني كه فرهنگ اين افراد درست شود كه خودشان حجاب را رعايت نمايند. به چه دليل ما اگر فردي اسلحه به دست بگيرد و خواسته باشد كسي را بكشد همه جلو او را مي گيرند ولي اين افراد بي حجاب روح مسلمين را نشانه گرفته اند و متأسفانه مسئولين در اين زمينه اقدامي نمي كنند و به قدري روي اين افراد بي حجاب زياد شده اند كه كسي جرأت نمي كند آنها را امر به معروف بكند چون نتيجة عكس مي گيريم آيا اسلام و جمهوري اسلامي در اين زمينه فكري كرده است يا خير؟

پاسخ

مسأله بدحجابي از معضلات كنوني جامعه ماست. اين گونه رفتار ريشه در حدود نيم قرن حكومت سلسله منحوس پهلوي و نيز تبليغات غرب دارد.

از گذشته ها و ريشه تاريخي مسأله كه بگذريم، متأسفانه خودباختگي در برابر غرب، و تقليد كوركورانه از آنها و شهوت پرستي مجموعاً وضعيتي را پديد آورده است كه شما گوشه هايي از آن را ارائه كرده ايد. البته با وجود همه آنچه كه نوشته ايد وضعيت عمومي جامعه ما از نظر حجاب و حفظ عفت نسبت به كشورهاي ديگر اسلامي بهتر است و تا حدود زيادي مراعات وجود دارد. ولي در اثر تبليغات سنگين غرب به وسيله محصولات فرهنگي مانند فيلم ها و مجلات نوعي تمايل به آن گونه رفتارها در سطوحي از جامعه مشاهده مي گردد كه بايد از دو طريق به اصلاح آن اقدام كرد: الف) كار

بنيادي فرهنگي كه نتايج آن در دهه هاي بعد ظاهر گردد. ب) كار قانوني و كنترل رفتار فيزيكي.

هر يك از اين دو مقوله بدون همراهي ديگري مفيد فايده نخواهد بود و نهايتاً منجر به شكست و تأثير وارونه خواهد شد. در زمينه هاي فوق اقدامات فراواني از سوي دولت و مسئولين صورت گرفته است، ولي به دليل تراكم تبليغات خنثي كننده از سوي غرب، آثار آن به طور كامل بروز كرده است. اميد است با برنامه ريزي هاي دقيق و حساب شده فرهنگي و قانوني در آينده موفقيت هاي بيشتري در اين زمينه حاصل گردد. بهبود وضعيت حجاب نياز به برنامه ريزي وسيع فرهنگي و اجتماعي دارد. در اين راستا علاوه بر تكاليف فردي، در جهت ارشاد ديگران بايستي با برنامه هاي كلان تلاش كرد. عوامل بد حجابي در جامعه به دو دسته تقسيم مي شود: الف) عوامل دروني: منظور از عوامل دروني، مجموعه مؤلّفه هايي است كه در به وجود آوردن اين پديده دخالت داشته و ناشي از عملكرد افراد يك جامعه و سيستم سياسي، اجتماعي و فرهنگي حاكم بر آن است. مهم ترين آنها عبارت است:

الف)- از نظر انسان شناختي و روان شناختي انسان موجودي است كه داراي قدرت اختيار مي باشد، يعني، هم توانايي انتخاب راه درست و طي كردن مراتب كمال انساني را دارد و هم توانايي پيروي از اميال و هواهاي نفساني و طي كردن مدارج انحطاط و سقوط را و قرآن مي فرمايد: إِنا هَدَيْناهُ اَلسَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً(1)

بر اين اساس در جامعه اي مانند جامعه اسلامي ما- كه بسياري از احكام، ارزش ها و معارف اسلامي براي اداره جامعه تبيين شده و جاي هيچ گونه عذر و بهانه اي نيست-

بعضي از احكام الهي (مانند حجاب) از طرف برخي افراد ناديده گرفته مي شود، به اين اصل و عنصر روان شناختي باز مي گردد. به عبارت ديگر يكي از مهم ترين عوامل بدحجابي در جامعه، پيروي از هواهاي نفساني است كه خود ناشي از ضعف ايمان و تقوا، تزلزل شخصيت است و ... مي باشد و در مظاهري از قبيل تجمل گرايي، برخي در مقابل بيگانگان و... نمود پيدا مي كند. يكي از راه هاي اصلاح جامعه از اين معضل، مقابله با عوامل روان شناختي آن و تقويت ايمان و تقواي افراد جامعه و تقويت انگيزه، عزم و اراده آنان در اجراي احكام الهي و موازين و مقررات اسلامي در سطح جامعه مي باشد. قرآن كريم فرمايد: إِنَّ اَللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّي يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ. خداوند سرنوشت هيچ قومي را تغيير نمي دهد، مگر آن كه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند.(2)

ب)- ريشه هاي تاريخي اين مسأله كه به اقدامات رژيم پهلوي براي گسترش فرهنگ غربي به ويژه در بعد برهنگي، بي بند و باري و كشف حجاب بر مي گردد، كه توانست بخشي از جامعه ما را دچار اين انحراف كند و بي حجابي را در خانواده ها به صورت يك هنجار و ارزش درآورد. روند رو اين معضل، هر چند با وقوع انقلاب اسلامي و فضاي ناشي از دوران دفاع مقدس، تا حد زيادي كنترل شد ولي به دلايل متعددي، رگه ها و ريشه هاي خود را همچنان حفظ نمود و بعد از تغيير محيط ارزشي جامعه و فاصله گرفتن از فضاي معنوي حاصل از انقلاب و دفاع مقدس، دوباره مجال ظهور و بروز پيدا كرد.

ج)- كوتاهي و بي توجهي برخي از مسؤولان فرهنگي كشور در

تثبيت ارزش ها و احكام اسلامي و تعميق بخشيدن به آن، از وسايل ديگر گسترش بدحجابي است.گفتني است كه به علت وجود مشكلات ناشي از تثبيت انقلاب اسلامي، جنگ تحميلي، فشارهاي خارجي، محاصره هاي گوناگون اقتصادي، سياسي و... باعث شد كه بيشترين وقت و انرژي مسؤولان و دستگاه هاي دولتي به اين امور صرف شود و توجه چنداني به مسائل فرهنگي جامعه و اجراي راه كار و برنامه هايي در جهت تثبيت و تعميق ارزش ها و احكام اسلامي مبذول نگردد.

د)- بعضي از اقدامات انجام گرفته بعد از سال 1368 (از قبيل سياست هاي پولي و ارزي و...) كه به منظور تسريع در روند توسعه و رشد اقتصادي، صنعت و... انجام گرفت، ناخواسته موجب تغيير ارزش هاي جامعه، به سوي هنجارهاي مادي، مدرك گرايي، تجمل پرستي و... گرديد

ه)- عملكرد منفي و نامطلوب برخي از دستگاه هاي فرهنگي (از جمله وزارت ارشاد و مطبوعات وابسته در سال هاي اخير) و ميدان دادن به افراد و عناصري كه هيچ اعتقادي به نظام اسلامي ندارند و با استفاد از تسهيلات مادي و معنوي وزارت ارشاد و فضاي باز و بدون نظارت جامعه، موجبات نشر و ترويج فرهنگ فاسد منحط دوران پهلوي و ارزشهاي حاكم بر جوامع غرب را فراهم و اوضاع فرهنگي كشور را به شدت مسموم و آلوده نمودند به گونه اي كه مقام معظم رهبري هشدارهاي شديد به مسئولين فرهنگي داده، نارضايتي خود را از عملكرد وزارت ارشاد اعلام نمودند كه در نهايت منجر به استعفاي وزير ارشاد گرديد.

و)- برخي از افراط و تفريطهايي كه در سالهاي اوليه انقلاب و بعد از آن در مبارزه با بي حجابي و بد حجابي شد از قبيل استفاده روشهاي خشونت آميز

و فيزيكي و... باعث بوجود آمدن تنفر و انزجار و بدبيني به اين حكم الهي گرديد.

ز)- اجرا نشدن فريضه مهم امر به معروف و نهي از منكر يا نظارت ملي به صورت فراگير و گسترده و نظام مند از طرف احاد جامعه، كه در روايات متعدد ضامن حفظ و سلامت جامعه از فساد، نا امني و... شمرده شده است.

ب) عوامل بيروني: مهمترين عامل بيروني تهاجم فرهنگي گسترده و همه جانبه غرب به ارزش هاي اسلامي و ملّي ما، براي بي هويت نمودن نسل جوان، تضعيف باورهاي عقيدتي در مردم و در نهايت شكست نظام اسلامي در ايران با استفاده از پيشرفته ترين وسايل تكنولوژي- اعم از نرم افزاري و سخت افزاري، عناصر وابسته داخل در عرصه هاي فرهنگي و اقتصادي و... در جهت حاكم نمودن فرهنگ و ارزش ها و مظاهر تمدن غرب مجموعه عوامل فوق سبب گرديده كه متأسفانه عليرغم گذشت بيش از دو دهه از انقلاب اسلامي، معضل بد حجابي در جامعه اسلامي ما وجود داشته باشد. اما در مورد راه هاي برخورد و مقابله با اين پديده زشت دو راهكار قابل پيش بيني مي باشد

الف)- راهكارهاي فيزيكي و برخورد از موضع قدرت با متخلفين البته اين برخورد بايد حساب شده و هنجارمند باشد.

ب)- كار بنيادي فرهنگي. مسلماً برخورد با اين پديده به صورت فيزيكي و از طريق دستگاههاي دولتي، بسيار دشوار و تا حدّي ناممكن است. زيرا اگر ما در مسئله لباس و پوشش اسلامي صرفاً بخواهيم از طريق زور وارد شويم، استدلال و منطق نداشته باشيم و نتوانيم حقانيت و لزوم پوشش اسلامي، آثار مثبت و فوايد و بركات اجراي اين فريضه الهي در ابعاد مختلف زندگي شخصي

و اجتماعي افراد و فلسفه حجاب و... را با كار فرهنگي مستمر عميق و ريشه اي با استفاده از دستگاههاي فرهنگي و رسانه هاي جمعي و مطبوعات و... به زيباترين و بهترين صورت، ارائه دليل برهان، ثابت كنيم، متأسفانه بايد منتظر رواج و گسترش بدحجابي و رواج ارزشهاي غربي به صورت گسترده در جامعه اسلاميمان باشيم. عامل مهم ديگري كه مي تواند ما را در مقابله با اين معضل اجتماعي ياري نمايد اهتمام جدي جامعه به انجام فريضه امر به معروف و نهي از منكر است. بديهي است اگر جامعه در اين زمينه به صورت جدي وارد عمل شود و اين فريضه الهي را منطبق با شرايط و مراتبي كه در شرع مقدس معين گرديده، عملي سازد دستگاههاي فرهنگي نيز بهتر مي توانند در حل اين معضل اجتماعي اقدام نمايند. براي آگاهي بيشتر ر. ك: 1- حداد عادل، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي 2. فرامرز رفيع پور، توسعه و تضاد 3. علي ذوعلم، انقلاب و ارزشها 4. شهيد مطهري، مسأله حجاب.

منابع و مآخذ:

1) انسان، آيه 3

2) رعد، آيه 11

يكي از بزرگترين بدبختي هاي جامعه ما مواد مخدر و دخانيات مي باشد پس چرا دولت دم از ترك آن مي زند و آن را خطر بزرگ مي داند و اعتياد مرگ تدريجي مي گويند. چرا خود دولت دخانيات توليد مي كند و چرا مقام معظم رهبري آن را حرام نمي كنند مثل آيت الله شيرازي؟
پرسش

يكي از بزرگترين بدبختي هاي جامعه ما مواد مخدر و دخانيات مي باشد پس چرا دولت دم از ترك آن مي زند و آن را خطر بزرگ مي داند و اعتياد مرگ تدريجي مي گويند. چرا خود دولت دخانيات توليد مي كند و چرا مقام معظم رهبري آن را حرام نمي كنند مثل آيت الله شيرازي؟

پاسخ

حضرت آيت الله خامنه اي:

استعمال سيگار حرام است در صورت داشتن ضرر متشابه.

حضرت آيت الله مكام شيرازي:

كشيدن سيگار و انواع دخانيات اگر به تصديق اهل اطلاع ضرر مهمي داشته باشد حرام است.

حضرت آيت الله فاضل لنكراني:

چنانچه موجب اعتياد شود جايز نيست و معتاد به آن در صورت عدم ضرر آن را ترك كند.

حضرت آيت الله صافي گلپايگاني:

براي هر كس ضرر متعدّبه داشته باشد جايز نيست.

حضر آيت الله تبريزي:

كار خوبي نيست بهتر آن است ترك شود.

حضرت آيت الله سيستاني:

كسي كه مي داند سيگار براي او ضرر مهمي مانند بيماري هاي مهلك دارد جايز نيست بكشد و سيگار كشيدن در جمع اگر كسي حاضر باشد كه براي او ضرر مهمي دارد مانند بيماران ريوي جايز نيست.

سوز و گداز و دلسوزي شما نسبت به آينده جامعه و نسل جوان و آينده ساز كشور قابل تحسين و تقدير است. تشخيص شما نيز در خصوص معضل بزرگ اعتياد و خطرات ناشي از آن نيز بسيار قابل توجه و ارزشمند است. خوشحاليم كه افرادي متعهد، مسئول و دلسوز در جامعه وجود دارند و مشكلات را به خوبي درك مي كنند و آنرا يادآوري مي شوند.

بحث مواد مخدر و علل و عوامل گسترش آن بسيار پيچيده و گسترده است. متأسفانه كشور ما در مسير ترانزيت مواد مخدر و

در همسايگي افغانستان قرار گرفته كه بيش از 90 درصد مواد مصرف شده كل دنيا را توليد مي كند.

مسئولان كشور در مراحل و تقاطع گوناگون با اين پديده شوم هميشه مبارزه كرده اند و تاكنون سرمايه هاي زياد انساني و غير انساني، در راه مقابله و مبارزه با پديده زشت مواد مخدر از بين رفته است. چه بسيار انسانهاي خدومي كه در مقابله با اشرار مسلح و قاچاقچيان حرفه اي بين المللي به شهادت رسيده اند چه امكانات فراوان و زيادي كه در راه مقابله با آن بكار گرفته شده ولي حجم توليد و انتقال مواد و پيچيدگي موضوع و ابعاد بين المللي آن آنقدر زياد و گسترده و حجيم بوده است كه اين تلاشها و زحمات و خدمات نمود و بروز جدي و چنداني نداشته است ولي تصور كنيد اگر اين اقدام ها صورت نمي گرفت آيا حالا مي توانستيم حتي با ذره بيني هم افراد غير معتادي پيدا كنيم. بعيد بود مواد مخدر تأمين كننده دنياي بسياري از افراد است و بايد با درآمد كلان آن، كشور افغانستان اداره مي شود. اين مواد خانمانسوز يكي از ابزار مهم و عمده استعمار و استكبار براي مقابله با نسل جوان مسلمان و ايراني است. دشمنان با استفاده از آلوده كردن جوانان و مردم كشور ما مي خواهند جامعه ما را به تباهي و نابودي بكشانند ولي با همه هجوم گسترده و بين المللي بسيار پيچيده و خطرناكي كه تا بحال داشته اند خوشبختانه نتوانسته اند به اهداف پليد خودشان نايل آيند.

با تدابير جديد عوامل انتظامي و برنامه ريزان اجتماعي خوشبختانه ترك اعتياد در كشور رو به افزايش است و اميدواريم بتوانيم اين معضل خانما ن برانداز را كاهش بدهيم.

البته مقابله با اعتياد و مواد مخدر تنها با يك فتوا و فرمان قابل اجرا نيست. مقايسه زمان كنوني با عصر ميرزاي شيرازي نيز درست و صحيح به نظر نمي رسد قدرت و اقتدار دستگاه مرجعيت و روحانيت و تدبر و اطاعت پذيري مردم در حال حاضر با آن زمان نيز قابل مقايسه نيست. چنانچه ميزان آگاهي و بينش مردم نيز متفاوت است. از طرف ديگر فتواي ميرزاي شيرازي جنبه سياسي و مبارزه با حكومت و قرارداد ننگين دستگاه حكومت ايران با اجانب بود نه منع مصرف تنباكو. صرف مصرف نبود بلكه خريد و فروش و مصرف و ... به عنوان كمك به اجانب و اسارت ملت تلقي مي شد. ولي امروز اگر چه بحث مواد مخدر بُعد استعمار و استكباري دارد ولي براي آحاد جامعه و افراد به عنوان يك معضل اجتماعي فردي مطرح است نه كمك به اجانب و بيگانگان. حل مشكل اعتياد نيازمند بسيج همگاني و عزمي ملي است. بايد به گونه اي افراد دلسوز و نسل جوان و فهيم و ... به مقابله با اين پديده شوم بروند و آن چنان قبح و زشتي براي آن در فرهنگ عمومي مطرح شود كه افراد از مصرف آن احساس قباحت و زشتي بكنند. قبيح بودن مصرف مواد بايد فرهنگ عمومي بشود. اگر چنين شد موفقيت حاصل مي شود وگرنه از عهده يك يا چند دستگاه ساخته نيست. از شما مي پرسم آيا تعدد همسر بوسيله مقامات مسئول منع شده است در حالي كه از نظر اسلام داشتن چند زن جايز است ولي چرا جامعه نمي پذيرد و ازدواج مجدد قبيح و زشت شده، چون فرهنگ شده است.

منابع و مآخذ:

مسائل

جديد از ديدگاه علما و مراجع تقليد، ج1، ص147_148، سيد محسن محمودي

چرا در جامعه اسلامي ما با توجه به ارزش حجاب و امور معنوي فيلمهايي در سينما و تلويزيون پخش مي شود كه اسباب هتك حرمت زن را فراهم كرده و پاكي و معنويت جامعه را خدشه دار مي سازد؟ چه كسي مسئول است
پرسش

چرا در جامعه اسلامي ما با توجه به ارزش حجاب و امور معنوي فيلمهايي در سينما و تلويزيون پخش مي شود كه اسباب هتك حرمت زن را فراهم كرده و پاكي و معنويت جامعه را خدشه دار مي سازد؟ چه كسي مسئول است

پاسخ

دوست عزيز، متأسفانه يكي از معضلات اجتماعي ما فيلمها و نشرياتي است كه با صحنه هاي زشت و به دور از شئونات اسلامي در سطح جامعه پخش مي شود كه اين باعث خون دل خوردن قشر مذهبي و دلسوز جامعه گرديده است اما از آنجا كه اين امور در حيطة مسئوليت وزارت ارشاد اسلامي است خيرخواهان بايد به آن مقامات تذكر دهند.

با اين كه اصل حجاب در قرآن آمده، چرا در برنامههاي تلويزيوني حجاب رعايت نميشود؟ و چرا رهبر و ديگر مراجع تذكر نميدهند؟
پرسش

با اين كه اصل حجاب در قرآن آمده، چرا در برنامههاي تلويزيوني حجاب رعايت نميشود؟ و چرا رهبر و ديگر مراجع تذكر نميدهند؟

پاسخ

انحرافات اجتماعي و ترويج فساد، فحشا و بدحجابي در بين اجتماع از طرف افراد فاسد، مطلبي است كه همواره از آغاز آفرينش انسان بوده و هست و انبياي عظام و اولياي الهي هميشه با اين افراد درگير بودهاند.

قطعاً افراد بد حجات و مفسد از مرام، فكر و خواستهاي اوليا و شهدا فرسنگها دورند. در مقطع كنوني، مقابله با اين مظاهر فساد، كار فرهنگي و جدي و ريشهداري ميطلبد كه بايد مردم و مسئولان به آن همت گمارند.

براي مقابله و پيشگيري از بدحجابي و فساد _ به عنوان يك وظيفه براي فرد فرد مسلمانان _ به چند راه كار اشاره ميشود:

1. تقويت باورهاي ديني: اگر كسي به اين مرحلة از باور برسد كه خداوند را هميشه حاضر و ناظر بر كارهايش بداند ديگر سعي ميكند گناه نكند.

2. احياي فرهنگ اصيل اسلامي و شناساندن حجاب به عنوان يك ارزش:

3. امر به معروف و نهي از منكر:

بهترين روش مبارزه با ضد ارزشها امر به معروف و نهي از منكر است. قرآن درباره ياوران ]دين[ الهي ميفرمايد; "همان كساني كه چون در زمين به آنان توانايي دهيم، نماز بر پا ميدارند و زكات ميدهند و به كارهاي پسنديده وا ميدارند و از كارهاي ناپسند باز ميدارند و فرجام همه كارها از آن خداست". (حج، 41)

4. شناساندن الگوهاي والا:

امروز يكي از تأسفهاي جدي اين است كه زن مسلمان آن چنان كه بايسته و شايسته است با چهرههاي بلند تاريخ

اسلام آشنا نيست; زندگاني حضرت زهرا3 و فرزند برومندش پيامآور عاشورا حضرت زينبو ديگر چهرههاي والاي تاريخ گذشته و معاصر بايد براي زن مؤمن نشان داده شود تا بنگرد چه سان با حفظ هويت، شخصيت، وقار و متانت ميتواند در جامعه حضور پيدا كند و ايفاي نقش نمايد; "قل إن كنتم تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي; (آلعمران، 31) (اي پيامبر) بگو: اگر خداوند را دوست ميداريد، از من پيروي كنيد."(ر.ك: حجاب از ديدگاه قرآن و سنت، فتحيه فتاحي زاده، ص 180 _ 189، دفتر تبليغات اسلامي.)

اگر در برخي از برنامههاي سيماي جمهوري اسلامي، حجاب رعايت نميشود، اين يك منكر است و همة مردم مكلّفند، تذكر دهند و نهي از منكر نمايند، رهبر و مراجع تقليد هم، بارها تذكّر دادهاند.

اگر همة مؤمنان همگام با رهبر و مراجع، تذكّر دهند، از منكرات كاسته شده و صدا و سيما به اهداف ديني نزديكتر خواهد شد.

در ضمن هر كس مسئول كار خودش است. اگر در برخي از مراكز دولتي، منكري صورت گيرد، كساني كه مسئول آن مركز هستند، مسئول ميباشند.

چرا مسؤولان رده بالاي كشوري به مسأله تهاجم فرهنگي اعتنايي ندارند، البته حرفش را ميزنند و نصيحتهاي خوب و تأثير گذاري ميكنند ولي به گفتههاي خود جامة عمل نميپوشانند (كه شايد مشكل اصلي نظارت نادرست باشد)؟
پرسش

چرا مسؤولان رده بالاي كشوري به مسأله تهاجم فرهنگي اعتنايي ندارند، البته حرفش را ميزنند و نصيحتهاي خوب و تأثير گذاري ميكنند ولي به گفتههاي خود جامة عمل نميپوشانند (كه شايد مشكل اصلي نظارت نادرست باشد)؟

پاسخ

تهاجم فرهنگي از جمله ابزارها و روشهاي دينستيزي و مبارزه با خداپرستي است كه همواره از سوي دشمنان خداپرستي به كار گرفته شده است; نمونههايي از آن را در داستانهايي كه قرآن از امتهاي پيشين مطرح ميكند، به خوبي مشاهده ميكنيم. (طه، 85 و...) دشمنان اسلام نيز با استفاده از پيشرفتهترين ابزارهاي تبليغاتي، همواره سعي در منحرف كردن مسلمين داشتهاند كه نمونه آن را در فريبكاريهاي معاويه و يزيد كه منجر به شهادت عليو امام حسينشد در تاريخ ملاحظه ميكنيم. اسلام و قرآن برنامهاي جامع و عملي جهت مقابله و پيشگيري از اين تهاجم را از قبل پيشبيني نموده از جمله: توصيه به پرستش خدا به جاي اطاعت از شيطان (يس، 60_61)، حفظ روحيه دشمنستيزي (فتح، 29)، تقويت و تعميق باورهاي ديني (انعام، 71 و اسرأ، 36)، اقامه و احياي فرهنگ نماز در جامعه (عنكبوت، 45)، احياي فرهنگ امر به معروف و نهي از منكر در جامعه (آلعمران، 104) عبرتآموزي از امتهاي گذشته (يوسف، 111 و حشر، 2) و...

امّا آنچه موجب ساخته شدن سد محكم در مقابل دشمن شده و از نفوذ او جلوگيري ميكند، عمل كردن به اين دستورها است و از آنجا كه خداوند انسان را آزاد و با اختيار خلق كرده تا خود مسير صحيح را انتخاب كند. در مقام انتخاب، عدهاي لذتهاي دنيوي را بر آخرت ترجيح ميدهند. (آلعمران، 152 و نسأ، 27); چرا

كه نفس آدمي سركش بوده (يوسف، 53) و اگر آن را در حال افسارگسيختگي رها كنند، همه عمر را به فسق و فجور ميگذراند. (قيامت، 5)، بنابراين اگر مسلمين از اسلام فاصله بگيرند و به دستورهاي قرآن جامه عمل نپوشانند، چنين سدّي هرگز ساخته نخواهد شد. البته بخشي از كار بر عهده دولتها و مسئولين اجرايي و قضايي جامعه اسلامي است ولي بخش عمده آن بر عهده ملت و فرد فرد مسلمين ميباشد، به عنوان نمونه، جمعآوري آنتنهاي ماهوارهاي امري است كه به وسيله دولت صورت ميگيرد; امّا اين خود فرد است كه ميبايست به گونهاي تربيت شود تا در برابر هر نداي انحرافي مصون بماند.(ر.ك: فرهنگ و مقاومت فرهنگي، مهدي نويد / تهاجم فرهنگي، آيت الله مصباح يزدي / فرهنگ و تهاجم فرهنگي، سخنان مقام معظم رهبري / تاريخ تهاجم فرهنگي غرب و رويكرد ديني در تهاجم فرهنگي و ستيز / تهاجم فرهنگي غرب و... .)

بديهي است كه در مقابله با تهاجم فرهنگي، شيوههاي فرهنگي مؤثرتر از شيوههاي نظامي و زورمدارانه است و نميتوان سدّي آهنين بين ايران و ساير كشورها ساخت كه فيلم و ماهواره و... وارد نشود. بلكه ما بايد نخست خودمان را تربيت اسلامي و قرآني كنيم و سپس به تربيت ساير جوانان همت گماريم البته دولت هم بايد وظيفه خودش را انجام دهد.

امّا وظيفة ما، در برابر تهاجم فرهنگي و گناهان، در وهلة اول، آن است كه خود و اطرافيانمان را از اين آسيبها حفظ كنيم: "ي_َ اَيُّهَاالَّذينَ ءامَنوا قُوا اَنفُسَكُموَاَهليكُم نارًا;(تحريم،6) اي كساني كه ايمان آوردهايد! خود و خانوادة خويش را از آتشي ]كه...[ نگه داريد." ما

اگر با وضع امروز دنيا بخواهيم، بر زناني كه با حجاب كامل در جامعه ظاهر نميشوند، و يا بر كساني كه به اسلام و قرآن و ائمّة اطهار: اهانت ميكنند، و يا در مقابل جمهوري اسلامي قد علم ميكنند، سخت بگيريم; شياطين دنيا ساكت ننشسته، و با توسّل به عناويني، مانند آزادي، حقوق بشر، حقوق زن، آزادي بيان و... كه مورد قبول مردم دنيا است، به ما حملهور شده و ما را به عنوان ضدّ آزادي و امنيّت، قلمداد ميكنند; در اين صورت است كه به خاطر رعايت مسائل جزئي _ گر چه در جاي خود بسيار اهميّت دارند _ مانند بدحجابي، موسيقي و... اصل كيان اسلام به خطر ميافتد، و با بهانههاي واهي كه به دنبال آن هستند، ما را با توسّل قوانين بين المللي، منزوي كرده، سپس نابود ميكنند. گاهي مصلحت اسلام اقتضا ميكند كه مسلمان به قاعدة "دفع افسد به فاسد" تمسّك كند. گاهي مصلحت و ناچاري، اقتضا ميكند كه انسان به قاعدة "اضطرار" تمسّك كند. خلاصه آن كه اجراي دقيق و كامل احكام اسلام _ براي فرد يا جامعه _ زماني ميسّر است كه انسان يا جامعه، مزاحمي نداشته باشد; به طوري كه اجراي آن حكم، از گردن انسان يا جامعه ساقط شود.

به هر حال، وظيفه عمومي "امر به معروف و نهي از منكر" را همه بايد به بهترين وجه انجام دهند.

مدت 21 سال است كه در شهر سقز در مسجد حضرت علي و در مساجد ديگر كلاس هاي روخواني روان خواني و تجويد برقرار است اما يك رسمي و يك مربي رسمي حقوق بگير در اين مساجد نداريم علاوه من و پدرم 8 سال است براي ارتقأ سطح فكري و بالا بردن فهم قرآني دانش آموزان و د
پرسش

مدت 21 سال است كه در شهر سقز در مسجد حضرت علي و در مساجد ديگر كلاس هاي روخواني روان خواني و تجويد برقرار است اما يك رسمي و يك مربي رسمي حقوق بگير در اين مساجد نداريم

علاوه من و پدرم 8 سال است براي ارتقأ سطح فكري و بالا بردن فهم قرآني دانش آموزان و دانش جويان كلاس تفسير داريم ولي هيچ گونه خدمتي جهت بارور كردن اين كلاس ها از سوي مسئولان به ما نشده است اولاً: چرا مسئولان بي توجه هستند و كمتر ارزش قائلند؟ ثانياً: تقاضا مي شود امكاناتي از قبيل فيلم يا سي دي قرآني و مذهبي در اختيار ما بگذارند تا به اين وسيله خدمت بيشتري به جوانان و جلوگيري از فحشا و منكرات آنان بشود.

پاسخ

نكاتي چند توصيه مي شود:

1. بخشي از پاسخ اين پرسش در پاسخ قبل بيان شد.

2. خداوند متعال مي فرمايد: "لاَ يُكَلِّف ُ اللَّه ُ نَفْسًا إِلآ وُسْعَهَا;(بقره 286)، خداوند هيچ كسي را، جز به اندازة تواناييش تكليف نمي كند."

لذا ضمن آرزوي موفقيت و مقبوليت تلاش هايتان در احياي معارف قرآن و ضمن اين كه توصيه مي كنيم تمام تلاش تان را براي گرفتن امكانات از مسئولان و ارگان هاي مربوطة شهر خودتان ]ولو با رفت و آمدهاي مكرر داشته باشيد[ امّا بدانيد خداوند متعال هر كس را به اندازة امكاناتي كه دارد تكليف مي خواهد.

3. اين مركز چون يك مركز دولتي نيست به خاطر نبود هزينة لازم از كمك مالي و مادي به شما عزيزان معذور است اما مي تواند شما را در اموري كه مربوط به تفسير و علوم قرآني است ياري دهد. ضمناً در صورت اجراي طرح خادمان قرآن انشأ الله از همكاري شما مركز برخوردار خواهد شد.

چرا وسايل و ابزار تبليغاتي در زمينة قرآن و علوم قرآني به صورت انبوه و رايگان در اختيار عموم قرار نمي گيرد؟ براي نمونه بنده يك قرآن به خط مصباح زاده دارم كه نسبت به خط عثمان طه خيلي سطح آن پايين است
پرسش

چرا وسايل و ابزار تبليغاتي در زمينة قرآن و علوم قرآني به صورت انبوه و رايگان در اختيار عموم قرار نمي گيرد؟ براي نمونه بنده يك قرآن به خط مصباح زاده دارم كه نسبت به خط عثمان طه خيلي سطح آن پايين است

پاسخ

بسياري از كتاب هايي كه در زمينة قرآن و علوم قرآني نوشته شده است كتاب هاي تخصصي است و براي همگان قابل استفاده نيست لذا نمي توان آن ها را در تيراژ انبوه چاپ و منتشر نمود. قرآن كريم به خط عثمان طه بدون ترجمه و با ترجمه هاي مختلف در قطعه هاي متفاوت به صورت فراوان چاپ و منتشر شده و در دست رس همگان قرار دارد. چاپ و انتشار انبوه قرآن و كتاب هاي پيرامون قرآن كه براي عموم مردم قابل استفاده است و اهداي رايگان آن به طالبان آن ها، مربوط به مراكز تبليغات ديني مانند سازمان تبليغات اسلامي وزارت ارشاد و... است شما مي توانيد، پيشنهادتان را به آن مراكز اطلاع دهيد. اين مركز، امكانات انجام چنين كاري را ندارد.

اقدامات دولت جمهوري اسلامي ايران در دراز مدت درمقابل دشمن وتهاجم فرهنگي غرب چيست ؟
پرسش

اقدامات دولت جمهوري اسلامي ايران در دراز مدت درمقابل دشمن وتهاجم فرهنگي غرب چيست ؟

پاسخ

در رابطه با مقابله با شبيخون فرهنگي دشمنان وظايفي بر عهده دولت و وظايفي بر دوش مردم بويژه جواناناست:

الف) وظايف دولت:

1) اصلاح برنامه هاي راديو و تلويزيون.

2) احياي مساجد و كانون هاي ديني فرهنگي و تربيتي.

3) سرمايه گذاري جدي در اصلاح وضعيت مدارس و دانشگاه ها.

4) جديت در برخورد با منكرات اجتماعي.

5) آگاهي بخشيدن به جامعه از ترفندهاي دشمن و خطرات آن و راه هاي پيشگيري و مقابله و...

6) ايجاد سرگرمي هاي سالم و مفيد و جاذب كه مانع بزرگ از توجه مردم به برنامه هاي مبتذل دشمن گردد.

ب) وظايف مردم:

1) حضور هر چه بيشتر در مراسم ديني.

2) كيفيت و غنا بخشيدن به برنامه هاي مذهبي.

3) بالا بردن سطح معلومات و تعميق آگاهي هاي ديني و استحكام بخشيدن به ايمان و اعتقادات مذهبي.

4) احياي هر چه بهتر امر به معروف و نهي از منكر.

مي گويند هركس پول و پارتي دارد همه چيز دارد و اين درست است چون مصاديقش در جامعه زياد است اين ضعف از كجا ناشي مي شود؟
پرسش

مي گويند هركس پول و پارتي دارد همه چيز دارد و اين درست است چون مصاديقش در جامعه زياد است اين ضعف از كجا ناشي مي شود؟

پاسخ

متأسفانه پول و پارتي در كشور ما تا حدي وجود دارد ولي نه باآن شدت كه در نامه ذكر شده است. زيرا در بسياري ازموارد افراد پول و پارتي دار هم از چنگ قانون نتوانسته اند فرار كنند. البته همين مقداري هم كه هست نبايد باشد و دررفع آن بايد با جديت و قاطعيت تمام گام برداشت. اما اين كه در اين زمينه ضعف از مردم است يا دستگاه هاي اجراييو قضايي كشور بايد گفت بخش عظيمي مربوط به خود مردم است و بخشي نيز به عهده دستگاه هاست. زيرا از طرفيخود مردم ابتدا براي اصلاح سريع و يا خارج از مراحل قانوني كارهاي خود پيشنهاد رشوه مي دهند و كم كم آن را بهصورت فرهنگ در مي آورند و نيروهاي اجرايي را به اين سمت سوق و عادت مي دهند و در صورت گسترش بيش ازحد آن ديگر دستگاه هاي قضايي نيز از برخورد با آن عاجز مي شوند. به هر حال در وضعيت كنوني كشور هنوز به آنحد نرسيده ايم و لازم است مردم و دستگاه هاي قضايي و اجرايي جهت ريشه كن كردن اين گونه مفاسد دست به دستيكديگر دهند تا شاهد جامعه اي از هر جهت سالم و اسلامي باشيم.{J

كاهش تدريجي گرايش هاي ديني درجامعه اسلامي -بويژه دربين جوانان -معلول چه عواملي است وآياتاكنون دولت براي حل مشكلات ديني واقتصادي واجتماعي چه قدمي برداشته ؟
پرسش

كاهش تدريجي گرايش هاي ديني درجامعه اسلامي -بويژه دربين جوانان -معلول چه عواملي است وآياتاكنون دولت براي حل مشكلات ديني واقتصادي واجتماعي چه قدمي برداشته ؟

پاسخ

كاهش تدريجي گرايشات ديني و معنوي عوامل متعددي دارد؛ از جمله: تغيير سريع و بدون الگوي بافت اجتماعيكاستي در برنامه ريزي هاي فرهنگي نارسايي برخي از تبليغات ديني و تهاجم و شبيخون فرهنگي غرب. در برابر چنينموج خطرناكي دولت و اقشار مختلف جامعه بويژه فرهيختگان حوزوي و دانشگاهي رسالت سنگيني دارند و آناحياي امر به معروف و نهي از منكر در سطح كلان و با عمق و ژرفايي و بينش و برنامه ريزي دقيق. به صورت انفرادينيز هركس بايد آگاهي هاي ديني خويش را وسعت بخشد و در برخورد با پديده هاي انحرافي با جذاب ترين شيوهممكن ديگران را مورد ارشاد و راهنمايي قرار دهد. دركنار اين جريان دستگاه هاي تبليغاتي كشور؛ مانند صدا و سيما واهرمهاي قانوني مانند قوه قضائيه نيز بايد داراي نقش سازنده و فعالي باشند.{J

طلبه هايي كه به دانشگاه مي آيند, در جواب دادن به مشكلات ديني ضعيف هستند, چرا حوزه براي تربيت اين افراد برنامه اي ندارد؟
پرسش

طلبه هايي كه به دانشگاه مي آيند, در جواب دادن به مشكلات ديني ضعيف هستند, چرا حوزه براي تربيت اين افراد برنامه اي ندارد؟

پاسخ

نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها بنا دارد از طلاب فاضل و مناسب با محيط دانشگاهي براي ارتقايبينش هاي ديني و ويژگي هايي اخلاقي و معنوي استفاده كند. چنان كه در مواردي برخي از روحانيون مورد استفاده دردانشگاه را از اين جهت ضعيف يافتيد با ذكر دلايل به نهاد نمايندگي آن دانشگاه گزارش نماييد و در صورت عدمترتيب اثر اين واحد را مطلع سازيد.{J

حوزه براي احياي ارزش هاي اسلامي در دانشگاه ها چه كارها كرده است , لطفا فهرست وار بيان كنيد؟
پرسش

حوزه براي احياي ارزش هاي اسلامي در دانشگاه ها چه كارها كرده است , لطفا فهرست وار بيان كنيد؟

پاسخ

فعاليت هاي حوزويان كه بعضا با همكاري هاي برادران دانشگاهي توأم بوده است ابعاد مختلفي دارد. برخي از آنهاعبارتند از:

(1) تلاش گسترده جهت تنظيم متون دروس تخصصي مربوط به علوم انساني و اجتماعي و الهيات

(2) گنجاندن برخي از دروس ديني و سياسي در همه رشته ها مانند معارف اسلامي و ...

(3) اعزام مبلغ جهت بازسازي انديشه ديني و شخصيت معنوي و اخلاقي دانشجويان

(4) هدايت فكري و معنوي دانشگاهها و همكاري با تشكلات اسلامي دانشجويي از طريق نهادهاي نمايندگي مقاممعظم رهبري و... .{J

در گرايش جوانان به مدهاي غربي آيا آنان مقصرند يا توليد كنندگان و اگر توليد كنندگان چرا دولت ممانعت نمي كند؟
پرسش

در گرايش جوانان به مدهاي غربي آيا آنان مقصرند يا توليد كنندگان و اگر توليد كنندگان چرا دولت ممانعت نمي كند؟

پاسخ

در اين موارد مقصر تنها يك طرف نيست و هر كدام به نوبه خود در اين رابطه سهيمند مسوءولين نيز در صورتي كهچيزي واقعا برخلاف ارزش هاي اسلامي و انقلاب باشد بايد با هوشياري و مراقبت كامل برخوردي در خور و شايستهداشته باشند.{J

يك موقع استفاده از ماهواره آزاد شد ولي بعدا آن را ممنوع كردند چرا؟
پرسش

يك موقع استفاده از ماهواره آزاد شد ولي بعدا آن را ممنوع كردند چرا؟

پاسخ

مساله ماهواره ها از آغاز مورد بحث بود. برخي معتقد به امكان استفاده علمي از آن بودند ولي با بررسي ها وتحقيقات انجام شده به دست آمد كه ميزان آموزش علمي آن در برابر تخريب و ويرانگري فرهنگي آن بسيار ناچيزاست.{J

اقدامات حكومت اسلامي ايران را براي مهار كردن تهاجم فرهنگي توضيح دهيد؟
پرسش

اقدامات حكومت اسلامي ايران را براي مهار كردن تهاجم فرهنگي توضيح دهيد؟

پاسخ

1- ايجاد تغييرات و اصلاحاتي در برنامه هاي صدا و سيما و افزايش برنامه هاي سازنده و معنوي.

2- اجرا و تقويت برنامه هاي ديني و تربيتي در مدارس دانشگاه ها ادارات و ... مانند طرح نماز و ....

3- كنترل مرزها و جلوگيري از ورود مواد مخدر و ابزارها و وسايل فساد انگيز.

4- كشف شبكه هاي گسترش فساد و انهدام آنها.

5- ارائه آموزشهايي در سطح مديران مدارس جهت آشنايي با شيوه هاي تهاجم فرهنگي در مدارس و راه هاي برخوردبا آنها.

6- ايجاد و ممنوعيت و محدوديت استفاده از برنامه هاي ماهواره اي.

7- كوشش هاي فوق و اقدامات ديگر در سطح وسيعي انجام گرديده و با توجه به گستردگي بسيار بالاي توطئهدشمنان نتايج درخشاني نيز به بار آمده ولي هرگز نبايد پنداشت كه اين امور كافي است و با اين تلاش ها توطئه تهاجمفرهنگي ريشه كن مي شود. بلكه هر يك از عوامل فوق تأثيري در حد خود و در زمينه خاصي دارد و بدون همكاريجدي و بي وقفه مردم و مسوءولين مصونيت از گزند تهاجم فرهنگي ممكن نيست.{J

چرا مسئولين از حضور هنرپيشه هايي كه مسائل مذهبي را رعايت نمي كنند جلوگيري نمي كنند؟
پرسش

چرا مسئولين از حضور هنرپيشه هايي كه مسائل مذهبي را رعايت نمي كنند جلوگيري نمي كنند؟

پاسخ

در اين رابطه اقداماتي انجام گرفته است ولي برخورد بيشتر و جدي تري نيز لازم است و راه عملي آن همكاري همهجانبه مردم و مسوءولين مي باشد.{J

با توجه به تهاجم فرهنگي مسئولين نظام جمهوري اسلامي چه تدابيري را براي استفاده از كالاهاي خارجي انديشيده اند ؟
پرسش

با توجه به تهاجم فرهنگي مسئولين نظام جمهوري اسلامي چه تدابيري را براي استفاده از كالاهاي خارجي انديشيده اند ؟

پاسخ

دراين رابطه محدوديتهايي از سوي دولت جمهوري اسلامي وضع گرديده ازجمله :

الف : ممنوعيت وبعضامحدود سازي ورود بعضي كالاها

ب : ايجاد تغييراتي در جنبه هاي مخرب برخي از كالاهاي وارداتي{J

آيا نظارت بر فعاليت هاي فرهنگي انجمن هاي اسلامي دانشگاه انجام مي گيرديانه واگر صورت مي گيرد چرا در دانشگاه اصفهان اين نظارت نيست ؟
پرسش

آيا نظارت بر فعاليت هاي فرهنگي انجمن هاي اسلامي دانشگاه انجام مي گيرديانه واگر صورت مي گيرد چرا در دانشگاه اصفهان اين نظارت نيست ؟

پاسخ

نظارت دوگونه است: 1 كمي 2 كيفي. آنچه در نوشته شما پيرامون دفتر انجمن اسلامي دانشگاه اقتصاد آمده مربوطبه نوع اول است كه نسبت به آن كاري صورت نمي گيرد؛ زيرا انجمن اسلامي و ديگر تشكلات دانشجويي نهادهاييخودجوشند كه حدود فعاليتشان وابسته به ميزان تحرك اعضاست.{J

در مقابل تهاجم فرهنگي از راه فيلم هاي سينمائي چرا اقدام نمي شود؟
پرسش

در مقابل تهاجم فرهنگي از راه فيلم هاي سينمائي چرا اقدام نمي شود؟

پاسخ

احساس وظيفه و تعهد شما در قبال مسائل فرهنگي كشور قابل تقدير است. اميد است همچنان اين روحيه وتيزبيني در شما زنده و تقويت گردد.

چنان كه مرقوم كرده ايد در برخي از فيلم هاي پخش شده، صحنه هايي ناسازگار با احكام و ضوابط شرعي وجوددارد.

البته ديدگاه هايي نيز وجود دارد كه در حرمت برخي از اين موارد ترديد مي كند؛ چرا كه احكام نظر و نگاه را محدودبه موجود زنده دانسته و تصاوير را از اين حكم مستثني مي دانند.

برخي نيز اين گونه رويارويي با فيلم هاي غربي را چاره اي موقت براي جلوگيري از بسط فرهنگ غربيمي دانند.

در هر صورت نمي توان آثار مخرب اين گونه فيلم ها را انكار كرد.

اميد است با توليد فيلم هاي سازنده وعاري از عوارض نامطلوب، بتوان فضاي جديدي در فرهنگ كشور ايجادنمود.{J

چرا در سيماي ايران فيلمهايي نشان داده مي شود كه زيرگردن و بيخ گوش زنها پيداست
پرسش

چرا در سيماي ايران فيلمهايي نشان داده مي شود كه زيرگردن و بيخ گوش زنها پيداست

پاسخ

انتقاد شما از سر دلسوزي و تعهد نسبت به احكام اسلام است، ولي بالاخره با توجه به آن كه برنامه هاي مناسبجايگزين وجود ندارد و خطر فرو رفتن كشور در كام تبليغات زهراگين جهاني وجود دارد، چه بايد كرد؟ البته شعار دادنكار آساني است، ولي توليد يك فيلم مناسب كه بتواند تأثير گذار و فاقد هر گونه جنبه منفي باشد، بسيار مشكل طاقتفرسايي است. اشكال اصلي در اين است كه سرمايه گذاري كافي بر روي اين بخش انجام نشده است.{J

چرا دولت و مسئولين در مورد بي حجابي اقدامات جدي به عمل نمي آورند؟
پرسش

چرا دولت و مسئولين در مورد بي حجابي اقدامات جدي به عمل نمي آورند؟

پاسخ

مسأله بدحجابي از معضلات كنوني جامعه ماست. اين گونه رفتار ريشه در حدود نيم قرن حكومت سلسله منحوسپهلوي و نيز تبليغات غرب دارد.

از گذشته ها و ريشه تاريخي مسأله كه بگذريم، متأسفانه خودباختگي در برابر غرب، و تقليد كوركورانه از آنها وشهوت پرستي مجموعاً وضعيتي را پديد آورده است كه شما گوشه هايي از آن را ارائه كرده ايد. البته با وجود همه آنچهكه نوشته ايد وضعيت عمومي جامعه ما از نظر حجاب و حفظ عفت نسبت به كشورهاي ديگر اسلامي بهتر است و تاحدود زيادي مراعات وجود دارد. ولي در اثر تبليغات سنگين غرب به وسيله محصولات فرهنگي مانند فيلم ها ومجلات نوعي تمايل به آن گونه رفتارها در سطوحي از جامعه مشاهده مي گردد كه بايد از دو طريق به اصلاح آن اقدامكرد:

الف) كار بنيادي فرهنگي كه نتايج آن در دهه هاي بعد ظاهر گردد.

ب) كار قانوني و كنترل رفتار فيزيكي.

هر يك از اين دو مقوله بدون همراهي ديگري مفيد فايده نخواهد بود و نهايتاً منجر به شكست و تأثير وارونهخواهد شد. در زمينه هاي فوق اقدامات فراواني از سوي دولت و مسئولين صورت گرفته است، ولي به دليل تراكمتبليغات خنثي كننده از سوي غرب، آثار آن به طور كامل بروز نكرده است. اميد است با برنامه ريزي هاي دقيق وحساب شده فرهنگي و قانوني در آينده موفقيت هاي بيشتري در اين زمينه حاصل گردد.

دانشگاه ما انجمن اسلامي ندارد و اجازه تشكيل آنرا به ما نمي دهند چرا
پرسش

دانشگاه ما انجمن اسلامي ندارد و اجازه تشكيل آنرا به ما نمي دهند چرا

پاسخ

داير نمودن جامعه يا انجمن اسلامي، تنها با همت دانشجويان ميسّر است و منع از ايجاد آن، حركتي غير قانونياست. بنابر اين دانشجويان متدين و متعهد بايد با جديت، همدلي و پشتكار، به ايجاد تشكل هاي سالم اسلاميپرداخته و آنها را فعال سازند و از تهديدات توخالي و بي اساس نهراسند.

چرا حوزه علميه جواب شبهات مطرح شده را نمي دهد
پرسش

چرا حوزه علميه جواب شبهات مطرح شده را نمي دهد

پاسخ

در رابطه با اقدامات عالمان حوزوي، چنان نيست كه دست روي دست گذاشته، مسايل را بدون پاسخ رها كردهباشند. البته چه بسا اقدامات انجام شده، كافي نباشد و در اين رابطه از هيچ گونه تلاش و كوششي نبايد دريغ كرد. درعين حال تلاش و پيشنهادهاي شما جوانان عزيز و دلسوز نيز، به نوبه خود مي تواند راهكشا و كارساز و باشد.

چرا در دانشگاهها وضع حجاب ضعيف است
پرسش

چرا در دانشگاهها وضع حجاب ضعيف است

پاسخ

البته در مجموع وضعيت حجاب در دانشگاه ها در حد مطلوبي قرار دارد؛ گرچه در برخي از شهرها بنا به دلايل محيطي و فرهنگي، مواردي از بدحجابي ديده مي شود.

اين موضوع بيشتر از آنچه كه به قوانين مربوط شود، به فرهنگ عمومي جامعه و نيز نفوذ سبك هاي غربي مرتبط است. اصلاح آن نيز، نيازمند برنامه هاي درازمدت و دقيق فرهنگي است؛ چرا كه تنها وضع قوانين نمي تواند ضامن اجراي مقررات اسلامي باشد.

چرا نيروي انتظامي با بدحجابي برخورد جدي نمي كند؟
پرسش

چرا نيروي انتظامي با بدحجابي برخورد جدي نمي كند؟

پاسخ

اسلام ديني است كه همراه با ملايمت است و مي خواهد افراد خودشان با فكر و توجه و از روي اختيار راه شرع راانتخاب كنند و در مسائل فردي (مثل نماز، روزه، حج، خمس، رعايت حجاب و...) افراد را مجبور به انجام اينهانمي كند و هر مسلماني اگر واقعا معتقد به مباني دين باشد و بداند روزي به عنوان معاد و جزا در پيش دارد كه از ريز ودرشت اعمالش بازجويي مي شود و در مقابل تخلفات بايد عذاب سنگيني را تحمل نمايد، خود به خود اوامر ونواهي الهي را رعايت خواهد كرد. اما اگر نفع و يا ضرر مسأله اي متوجه جامعه شود (مثل كشتن افراد، سرقت و...) البتهدر اين جا حكومت اسلامي وظيفه دارد كه فرد نامبرده را مجازات نمايد. بنابراين در رابطه با حجاب وظيفه حكومت وهمه ما اين است كه اين افراد را آگاه كنيم و مضرّات عدم رعايت حجاب را براي آنان توضيح دهيم؛ چون خيلي از اينافراد نسبت به حكم مسأله اطلاعي ندارند و وقتي براي آنها توضيح داده شود، به آن عمل مي كنند.{

چرا گروه هاي امر به معروف , نسبت به اين همه بي حجابي و فساد جوانان , عكس العمل نشان نمي دهند؟
پرسش

چرا گروه هاي امر به معروف , نسبت به اين همه بي حجابي و فساد جوانان , عكس العمل نشان نمي دهند؟

پاسخ

در پاسخ اين سؤال به اختصار بايد گفت كه اين مسأله داراي دلايل متعددي است. تنها بخشي از آن مربوط به كوتاهي و كم كاري گروه هاي امر به معروف مي باشد. به ديگر سخن، رواج و گسترش مفاسد اخلاقي و اجتماعي و مظاهر تمدن غرب در جامعه معلول عوامل تاريخي،فرهنگي، اقتصادي، روان شناختي، تهاجم فرهنگي و عدم اجراي كامل فريضه مهم امر به معروف و نهي از منكر مي باشد. براي حل اين معضلات تكيه بر يك عامل، ما را به نتيجه غايي و اصلاح جامعه نمي رساند. فريضه امر به معروف و نهي از منكر، در صورتي مي تواند مؤثر واقع شودكه اجراي آن به صورت يك فرهنگ و ارزش در تمامي سطوح جامعه عملي شود.

تشكيل گروه هاي امر به معروف و نهي از منكر، هر چند اقدامي لازم و شايسته است، اما نمي توان از آن ها انتظار اصلاح و مبارزه با تمامي مظاهر فساد را داشت؛ زيرا چنين كاري نه در توان آنها است و نه مي تواند مؤثر واقع شود. در هر صورت مبارزه با انواع مفاسد اجتماعي واخلاقي، نياز به سرمايه گذاري هاي كلان فرهنگي و اقتصادي و استفاده از كارشناسان و متخصصان متعهد دارد كه اميد است مسؤولين محترم با برنامه ريزي دقيق و استفاده از تمام امكانات معنوي و مردمي و شيوه هاي كارآمد تبليغي و رسانه هاي جمعي، جامعه اسلامي را از ناپاكي ها ومفاسد پيراسته دارند و كشورمان را شايسته توجه حضرت ولي عصر(عج) بنمايند، ان شاءالله.{J

مبارزه با منكرات و مفاسد اجتماعي , بر عهده ء چه ارگان هايي است ؟
پرسش

مبارزه با منكرات و مفاسد اجتماعي , بر عهده ء چه ارگان هايي است ؟

پاسخ

مبارزه با منكرات و مفاسد اجتماعي و ناهنجاري هاي موجود در جامعه را مي توان در دو بخش انجام داد:

1. تك تك آحاد جامعه موظف اند با هر گونه منكر و مفسده اي مبارزه كنند و به افرادي كه در صدد شكست حريمهاي ارزشي و احكام اسلامي مي باشند، فرصت ندهند. نكته قابل توجه در اين جا اين است كه مبارزه عمومي با فساد و تباهي در جامعه شرايط و ضوابطي دارد؛ ازجمله:

اولاً: فردي كه در صدد امر به معروف و نهي از منكر است، به خوبي معروف و منكر را بشناسد.

ثانيا، احتمال تأثير امر يا نهي را بدهد.

ثالثا، شخصي كه مرتكب منكر يا مفسده اي شده، اصرار بر استمرار آن داشته باشد.

رابعا، در امر و نهي او مفسده اي اعم از ضرر جاني يا آبروئي يا مالي قابل توجه وجود نداشته باشد.

علاوه بر لزوم مراعات شرايط ياد شده در مقام امر به معروف و نهي از منكر، مراعات مراتب امر به معروف و نهي از منكر نيز لازم است و در صورت حصول مطلوب در مرتبه پايين تر، جايز نيست كه به مرتبه بالاتر تعدّي كند. در مرتبه اوّل ناراحتي قلبي و تنفّر خود را از فعلمنكر آشكار سازد (مانند عبوس كردن صورت، روي بر گرداندن و.. از او، ترك رابطه كردن با وي و...) در مرتبه دوم امر و نهي زباني، موعظه و ارشاد طرف است و در صورت فايده نداشتن، گفتار خود را غليظ كرده در امر و تهديد و ترساندن شدّت به خرج دهد. مرتبه سوم، مرحلهاقدامات عملي است. اگر دو مرتبه ياد شده

اثر نداشت، واجب است از اعمال قدرت استفاده كند، (تحريرالوسيله، امام خميني، ج 2، ص 315).

البته اين در زماني است كه حاكميت و اقتدار حكومت اسلامي وجود نداشته باشد. اما اگر حكومت اسلامي وجود داشته باشد (مانند وضعيت فعلي ما) بر مكلّفان واجب است به امر و نهي زباني اكتفا كنند و در صورت نياز به توسّل به زور، موضوع را به مسؤولان ذي ربط درنيروي انتظامي و قوه قضائيه ارجاع دهند، (استفتاآت آيت الله خامنه اي، ترجمه فارسي، ج 1، ص 231).

2. سازمان ها و ارگان هاي ويژه (از قبيل نيروي انتظامي، قوه قضائيه، دستگاههاي اطلاعاتي و امنيتي، ستاد احياي امر به معروف و نهي از منكر، ستاد مبارزه با مواد مخدّر و...) موظّف اند بر اساس وظايف و كاركردهاي مشخص شده در قانون، نسبت به انجام مسؤوليت هاي خودكوشا باشند و از اقدامات عملي و قهري دريغ نورزند.

در پايان گفتني است كه هر چند در مبارزه با منكرات و مفاسد اجتماعي استفاده از عوامل فيزيكي و نيروهاي نظامي و... لازم است، ولي تكيه بر اين عامل به تنهايي نمي تواند راه حل مناسب و اساسي باشد. راه حل نهايي اين قبيل معضلات، مبتني بر شناخت و ريشه يابي عواملبروز اين قبيل مفاسد و ارائه راه كارهاي منطقي و واقع بينانه و مناسب با آن است. راه كارهايي از قبيل حل مشكلات اقتصادي، اشتغال، مسكن، ازدواج، تقويت و تثبيت ارزش هاي اسلامي، اجرا شدن فريضه امر به معروف و نهي از منكر به صورت گسترده و فراگير، فراهم نمودن امكاناتتفريحي و ورزشي سالم براي جوانان و... و در نهايت برخورد قاطع دستگاههاي مربوطه با افراد شرور و مخلّ به نظم و امنيت اجتماعي و ارزش هاي

اسلامي و تهديد كننده سلامت جامعه، مطلوب است.{J

چرا كنترلي بر بعضي برنامه هاي صدا و سيما وجود ندارد؟
پرسش

چرا كنترلي ȘѠبعضي برنامه هاي صدا و سيما وجود ندارد؟

پاسخ

مسلما كاركرد صدا و سيما هم مانند ساير دستگاه ها خالي از عيب و نقص نمي باشد، اما با توجه به اهميت اين رسانه و نقش مهم و تأثيرگذار آن بر افكار عمومي، عقايد و نگرش هاي جامعه و وظايف سنگيني كه اين رسانه ملي خصوصا بعد از انقلاب در جهت گسترش و تثبيتارزش هاي اسلامي و الهي در جامعه و زدودن فرهنگ فاسد پهلوي و مقابله با تهاجم فرهنگي بر عهده دارد، رفع مشكلات و معضلات اين رسانه و بهبود كيفي و كمي برنامه هاي آن، آن هم در حدي كه زيبنده حكومت اسلامي باشد و بتوان از آن به عنوان يك دانشگاه انسان سازي نامبرد از اولويت بسزايي برخوردار مي باشد. اما در مورد انتقاداتي كه شما نام ȘјϙʘϠبايد گفت: عليرغم وجود برخي مشكلات و معضلاتي كه به هيچ وجه زيبنده رسانه ملي نظام اسلامي ايران نمي باشد، صدا و سيماي جمهوري اسلامي دستاوردها و برنامه هاي بسيار مفيد و مثبت و سازندهفراواني داشته و دارد و اين چنين نيست كه كارش فقط تبليغ بدحجابي، مدگرايي، تجمل گرايي و... باشد.

گذشته از برخي مظاهر نامناسب با ارزش هاي اسلامي، اكثريت برنامه هاي صدا و سيما برنامه هايي آموزنده و در راستاي تأمين نيازهاي متنوع اقشار مختلف جامعه مي باشد كه البته به واسطه برخي عوامل، هنوز مشكلات و معضلات و نواقص در دستيابي به نقطه مطلوب وبرآوردن انتظارات مسؤولين نظام اسلامي و مردم عاليقدر وجود دارد كه بخشي از اينها مربوط به وزارت ارشاد و صدا و سيما و اصلاح كاركردهاي آن مي باشد و بخشي هم مربوط به افراد بيننده و مخاطبين آن مي باشد.

اما در مورد اول بايد

گفت كه هم در زمان امام كه اين رسانه ها زير نظر مشترك قواي سه گانه اداره مي شد و چه در زمان حال كه نصب و عزل رئيس آن با مقام معظم رهبري مي باشد و شورايي مركب از نمايندگان سه قوه بر سازمان نظارت دارند، خود اين بزرگواران انتقاداتزيادي به برخي از برنامه هاي اين رسانه داشته، تذكرات متعددي در جهت بهبودبخشي آن داده اند.

معظم له در 24 آذر 78 در ديدار شوراي عالي انقلاب فرهنگي فرمودند: «... من به صدا و سيما هفته اي يك بار يا كم تر، اعتراض مي كنم و پيغام تند مي دهم؛ اما صدا و سيما كارهاي زيادي به عنوان اسلام انجام داده و برنامه هاي اسلامي درست كرده است. برنامه هاي هنري،اسلامي، گزارش و علمي، اگر خطا دارد تلاش هم دارد...» بنابراين چنين نيست كه مقام معظم رهبري هيچ گونه نظارت و كنترل بر اين رسانه نداشته باشند بلكه برعكس با توجه به جايگاه و وظايف آن نسبت به اين رسانه حساس بوده و اهتمام جدي دارند. اما نكته اي كه بايد توجه شوداين است كه نظارت و كنترل مقام معظم رهبري به تنهايي نمي تواند علت تامه براي حل مشكلات و معضلات جامعه و سازمان ها و نهادها از جمله صدا و سيما باشد بلكه حل اساسي آنان نيازمند ريشه يابي دقيق مشكلات و انجام اقدامات اصولي و صحيح براي برطرف كردن آنمشكلات مي باشد كه عبارتند از:

1- نظارت دقيق بر گزينش افراد و برنامه ها در صدا و سيما و استفاده از هنرمندان متعهد و انقلابي.

2- كنارگذاشتن افراد منحرف و غيرقابل اصلاح از راديو و تلويزيون و جلوگيري از نفوذ افراد وابسته به درون صدا و سيما.

3- نظارت همه جانبه بر پخش راديو و

تلويزيون با استفاده از متخصصين و كارشناسان متعهد و نظارت دقيق بر فيلم سازان و محتواي فيلم ها.

4- برخورد با مسؤولان پخش مطالب توهين آميز يا منافي ارزش هاي اسلامي.

5- صدا و سيما به عنوان دانشگاه عمومي و مركز ترويج ارزش هاي اسلامي بايد از تقليد برنامه هاي خارجي بدون مطابقت با آيين اسلام و بسط فرهنگ تجمل گرايي و... در تهيه برنامه هاي خود، دست برداشته و زمينه هدايت جامعه را فراهم آورد.

حال با توجه به مشكلاتي كه در صدا و سيما و برخي برنامه هاي آن وجود دارد و به هر دليلي شايد اين مسائل در كوتاه مدت قابل حل نباشد بينندگان و مخاطبان نيز بايد يكسري نكات را مد نظر داشته و رعايت نمايند:

اولاً: هر چند برخي از فيلم ها يا سريال هاي خارجي كه از صدا و سيما پخش مي شود از نظر شرعي نتوان مشكل ذاتي براي آنها نام برد ولي اگر براي برخي بينندگان مفسده اي به دنبال داشته باشد بايد آن فرد از آنها اجتناب نمايد و صرف پخش آن برنامه از صدا و سيمايجمهوري اسلامي ايران به هيچ وجه دليل بر مشروعيت آن نمي شود.

ثانيا: وجود اين قبيل مشكلات و نقائص وظيفه نيروهاي انقلابي و متعهد را در كسب تخصص ها و مهارت هاي گوناگون، مضاعف مي نمايد زيرا پاره اي از عوامل اين نارسائي ها به كمبود نيروي انساني و متخصصين متعهد بازمي گردد.

ثالثا: با توجه به تهاجم فرهنگي از طريق ارتباطات و فن آوري پيشرفته به حدي كه در آينده اي بسيار نزديك هيچ مانع و كنترل بيروني براي دستيابي به اين امواج مسموم وجود نخواهد داشت، مطمئن ترين راه براي دورماندن از انحراف و آلوده شدن به گناه، تقويت ايمان وتقواي الهي (كنترل دروني)مي باشد كه البته اين موضوع

به هيچ وجه توجيه كننده مشكلات برخي برنامه هاي صدا و سيما نمي باشد ولي در مورد مخاطبان حائز اهميت مي باشد.

اگر واقعا اختلاط دختر و پسر اشكال دارد چرا دانشگاهها را بصورت جدا در نمي آوريد؟
پرسش

اگر واقعا اختلاط دختر و پسر اشكال دارد چرا دانشگاهها را بصورت جدا در نمي آوريد؟

پاسخ

به نظر ما در وضعيت كنوني و با توجه به واقعيات موجود در بسياري از دانشگاهها مبني بر عدم رعايت ارزشها و شئونات اسلامي و برخي مشكلات و ناهنجاري هاي ناشي از آن كه به هيچ وجه شايسته و زيبنده جو مقدس و محيط علمي دانشگاه نمي باشد، اختلاط پسر و دختر در دانشگاهها مضرات و آفتهايي را به دنبال دارد.. والا صرف وجود دو جنس در كلاس حرام نيست به شرط آنكه دقيقاً هنجارهاي شرعي رعايت گردد.

اما بررسي كامل اين آفات يا فوايد اختلاط نيازمند تحقيقات گسترده جامعه شناختي و نظر سنجي هاي آماري و... مي باشد كه از حوصله يك نامه خارج است لذا ما به اختصار به تعدادي از مهمترين آن ها مي پردازيم:

الف) بررسي آفات و معايب: قبل از پرداختن به اين بخش ذكر اين نكته لازم است كه معايبي كه در ذيل مي آيد مبتني بر پيش فرضهايي مي باشد از قبيل عدم تثبيت كامل اين ارزش هاي اسلامي، و عدم نظارت و كنترل و هدايت صحيح از سوي مسؤلان دانشگاه و...

مهم ترين آثار اختلاط عبارتند از:

1- بوجود آمدن برخي انحرافات جنسي، اخلاقي و اجتماعي در اثر عدم رعايت شئونات اسلامي از قبيل حجاب كامل و...

2- افت تحصيلي در اثر مشغول شدن روح، فكر و قوه خيال دانشجو به... و عدم توجه كافي به مطالب استاد يا مطالب كتاب در زمان مطالعه و...

3- اضطراب و نگراني ناشي از انگيزش شهواني و دشواري ارضاي صحيح و مشروع.

ب) بررسي فوايد: اين بخش نيز مبتني بر يك پيش فرض مي باشد

و آن اين كه در صورتي كه معايب فوق در اختلاط دانشجويان پسر و دختر وجود نداشته باشد يا در حدي كه قابل توجه نباشد والا ديگر اين فوايد در مقابل مشكلات فوق قابل اعتنا نبوده و مسأله مهمتر چشم پوشي از اين فوايد و حل مشكلات و آفتهاي ناشي از آن مي باشد. در هر صورت مهمترين فوايدي كه قابل تصور مي باشد عبارتند از:

1- فوايد اقتصادي از قبيل: صرفه جويي در هزينه ها و بودجه ها، وقت استاد، فضاهاي آموزشي و امكانات دانشگاه و...

2- تمرين تقوا، عفت و پاكدامني و قرار گرفتن در معركه كار زار و جهاد جدي با نفس اماره.

3- شناخت روحيات جنسي مخالف و كسب تجربه هاي علمي و عملي.

4- پيدا نمودن شريك زندگي كفو و هم شأن.

ج) بررسي وظايف راهكارهاي مقابله با مشكلات ناشي از اختلاط پسر و دختر در دانشگاه: به طور مختصر مي توان وظايف و راه كارهاي مقابله با اين ناهنجاريها را به دو دسته تقسيم كرد:

1- وظايف و راه كارهاي فردي: دانشجو بايد در درجه نخست ارزش ها و معارف و احكام اسلامي را به صورت دقيق شناخته و در خود نهادينه سازد رهبر معظم انقلاب در اين خصوصي مي فرمايند: «آن چه براي دانشجوها در دانشگاهها مهم است رشد ايمان مذهبي و انديشه اسلامي در ذهن ها و دل هاي آنان است و مسأله رشد و روحيه تعبد در آنان تعبد با استدلال عقلي و گرايش به مسائل عقلائي با اعتقاد به علم و فعاليت هاي علمي و دانشگاهي و دانشجويي هيچ منافاتي ندارد و حقيقتاً براي نظام جمهوري اسلامي و ملت ايران مايه افتخار است كه در ايام البيض ماه رجب

در مسجد دانشگاه تهران دانشجوها اعتكاف بكنند اين خيلي چيز مهمي است» رسالت دانشجوي مسلمان رهنمودهاي مقام معظم رهبري در ديدار با تشكل هاي دانشجويي و در درجه دوم پاي بندي در عمل به ارزش ها و احكام الهي و ساير وظايف عبادي و از ديگر اموردي كه مي تواند در اين زمينه مؤثر باشد پيوند دانشجويان با مراكز مذهبي بالاخص علماء ديني مي باشد.

2- وظايف و راه كارهاي اجتماعي: اگر دانشجويان دغدغه صيانت از خود را داشته باشند نمي توانند نسبت به محيط واطرافيان خود بي تفاوت باشند زيرا نقش محيط غير قابل انكار مي باشد لذا دانشجويان بايد نسبت به تهذيب محيط خود اهميت داده و سعي در ترويج و گسترش ارزشهاي الهي در محيط دانشگاه خصوصاً در جامعه عموماً داشته باشند و به فريضه امر به معروف و نهي از منكر به زيباترين و مناسب ترين روشها عمل نمايند و با اجراي برنامه هاي فرهنگي و تفريحي مفيد و سالم و سازنده از طريق مراكز موجود در دانشگاهها و جذب ساير دانشجويان اخلاق و رفتار مطابق با ارزشهاي اسلامي در برخورد با جنس مخالف و رعايت حدود و موازين شرعي و.. فلسفه احكام اسلامي آفات و مشكلات فردي و اجتماعي رعايت نكردن موازين شرعي و... را به صورت گسترده نهادينه سازند و خداي ناكرده اگر بعضي موارد يافت شد كه دست به برخي اقدامات ناشايست مي زنند از طرق راه كارهاي قانوني مراجعه به مسؤلين دانشگاه و تهيه طومار و... اقدام نمايند.

چرا در جامعه امروزي ما ميل و رغبت جوانان نسبت به مسايل عقيدتي و مذهبي كم رنگ شده است .آيا در جامعه اين گونه فسادها و آزاديها را نمي توان گرفت يا اينكه اين يك سياست است ؟
پرسش

چرا در جامعه امروزي ما ميل و رغبت جوانان نسبت به مسايل عقيدتي و مذهبي كم رنگ شده است .آيا در جامعه اين گونه فسادها و آزاديها را نمي

توان گرفت يا اينكه اين يك سياست است ؟

پاسخ

اين كه جوانان كشور به اسلام , مسائل معنوي بي رغيت شده اند, تعبيري درست و مطابق با واقع نيست و بحمداله جوانان زيادي در محيطهاي علمي و دانشگاهي و... عملا" به اسلام و ظواهر دين پايبند هستند و آمار و ارقام نيز اين موضوع را تائييد مي كند. از طرفي مايه هاي تشكيل دهنده هويت فرهنگي جامعه اسلامي ما, از استحكام و توانايي زيادي برخوردار است و جوانان كشور در برابر آسيب ها و خطرات فراوان در طول تاريخ - حداقل در طول بيست و چند سال گذشته - مقاومت كرده اند و هر موقع به فداكاري , ايثار و حضور آنان نياز بوده , از ارزش هاي ديني و اخلاقي دفاع كرده اند. ليكن بايد توجه داشت كه همواره آفاتي جوانان ما را تهديد مي كند و گاهي انسان به سبب اختياري كه دارد, تحت تائثير عوامل شيطاني مختلف , گاهي به اين سو و آن سو كشيده مي شود و شيطان هاي ظاهري و باطني نيز هميشه و در طول تاريخ , به دنبال به انحراف كشاندن اهل ايمان بوده اند; ولي در عين حال مي توان به بعضي عواملي كه باعث كم رنگ شدن و كم رغبتي برخي از جوانان به مسائل معنوي و ارزشي شده , اشاره كرد. 1- گسترش تهاجم فرهنگي بيگانه , 2- فعاليت چشمگير عناصر وابسته به بيگانه و فرهنگ غيرخودي در عرصه مطبوعات كشور, 3- دوري نسل سوم از تاريخ و پيشينه انقلاب و ارزش ها و اهدافي كه انقلاب را پديد آورد, 4- تلاقي با فرهنگ

بيگانه در پرتو توسعه و تائثيرگذاري آن بر عناصر داخلي , 5- جدي نگرفتن خطر تهاجم فرهنگي و عدم جديت كافي در حفظ فرهنگ ناب اسلام محمدي از سوي برخي از عناصر داخلي , حتي در سطح برخي از مسوئوليت هاي اجرايي و فرهنگي كشور.

موزيكهايي كه از صدا و سيما پخش مي شود به خصوص تلويزيون شباهت بسيار زيادي با آن ترانه ها دارد و نوارهايي كه به اصطلاح مجوز از وزارت ارشاد دارند مگر اينها زير نظر مقام معظم رهبري فعاليت نمي كنند و مگر رهبر خودشان بارها در سخنراني ها نفرموده اند كه جلوي اشتب
پرسش

موزيكهايي كه از صدا و سيما پخش مي شود به خصوص تلويزيون شباهت بسيار زيادي با آن ترانه ها دارد و نوارهايي كه به اصطلاح مجوز از وزارت ارشاد دارند مگر اينها زير نظر مقام معظم رهبري فعاليت نمي كنند و مگر رهبر خودشان بارها در سخنراني ها نفرموده اند كه جلوي اشتباه كاري ها را مي گيرند؟ اين مسأله براي من و جوانان بسيار زيادي سؤال شده است؟

پاسخ

واقعيت آن است كه همان طور كه شما بيان كرديد متأسفانه برخي از موزيك ها و موسيقي هائي كه از صدا و سيما پخش مي شوند تفاوت ماهوي با ترانه هاي غير مجاز و حرام ندارند. ضمن اعتراف به اين واقعيت، آنچه كه در پاسخ سوال شما مي توان گفت آن است كه :

اولا مقام معظم رهبري بر همه قواي حاكم و دستگاههاي حكومتي از جمله صدا و سيما نظارت دارند، ليكن به دليل گستردگي تمامي اركان حكومت و شعاع كارها و فعاليت هاي آنان، نمقام معظم رهبري به طور طبيعي نمي توانند در تمام جزئيات آن فعاليت ها نظارت نمايند. بلكه عمده نظارت ها در بخش سياست گزاري هاست كه دستگاههاي حكومتي در مسير صحيح حركت كنند اما در مصداق ها احيانا اشتباه كمتر به طور طبيعي خارج از ديد مقام رهبري قرار مي گيرد. علاوه بر آن كه مشي رهبري با توجه به ضرورت قانونمند شدن فعاليت هاي جامعه و نهادينه شدن مسئوليت و پاسخ گوئي قواي حاكم در برابر ملت، مقام معظم رهبري حتي الامكان نظارت مي كنند نه دخالت مگر آن كه مسئله بسيار حاد باشد كه ناچار به مداخله گردند مانند

طرح مطبوعات در مجلس ششم.

اين نكته هم مغفول نماند كه مقام معظم رهبري در بسيار موارد به مسئولين تذكر مي دهند ولي لازم نيست اين تذكرات علني بوده باعث تضعيف آنان گردد.

ثانيا گرچه تشخيص ها سليقه اي است و همان چيزي را كه من و شما مثل ترانه مي پنداريم از ديد مسئولين پخش يا عده اي ديگر، عادي و متمايز از ترانه باشد، ولي مع ذلك اصل اين مسئله قابل كتمان نيست.

علاوه بر آن كه به طور طبيعي هميشه در مرحله عمل و تشخيص مصداق در مرحله ارزيابي خطاها و اشتباهاتي رخ مي دهد، اما يك توجيه ديگر از سوي برخي دست اندركاران ف هنگ مطرح مي شود و آن دفع افسد به فاسد است. با اين استدلال اگر ما اين برنامه هاي شاد را نگذاريم، بسياري از مخاطبين به سراغ برنامه هاي بدتر از قبيل برنامه هاي ماهواره اي مي روند و اين خطرش بيشتر است. پس براي پرهيز از زيان بيشتر به زيان كمتر تن در دهيم.

البته به نظر مي رسد اين معيار قابل تأمل و مورد مناقشه جدي باشد چون اين امر حد يقيني ندارد يعني معلوم نيست مرز اين گونه تسليم شدن در مقابل فساد ها به بهانه دفع افسد تا كجاست و آيا نقطه پاياني دارد يا نه؟

امروزه فساد اخلاقي زياد شده است و برخي از مجازات هاي مفاسد اخلاقي به پرداخت جريمه مبدل گشته است و تساهل و تسامح مسئولين هم در اين امر مزيد بر علت شده است .آيا اين امر باعث رواج فساد اخلاقي در جامعه نمي شود ؟
پرسش

امروزه فساد اخلاقي زياد شده است و برخي از مجازات هاي مفاسد اخلاقي به پرداخت جريمه مبدل گشته است و تساهل و تسامح مسئولين هم در اين امر مزيد بر علت شده است .آيا اين امر باعث رواج فساد اخلاقي در جامعه نمي شود ؟

پاسخ

رشد فساد و بي بند و باري در جامعه ما معلول سه عامل است:

1- حركت گسترده و توطئه وسيع استكبار جهاني در جهت نابودي اسلام و انقلاب.

2- كوتاهي و بي توجهي برخي از مسؤولان فرهنگي كشور.

3- عدم اهتمام جدي به امر به معروف و نهي از منكر در سطح عمومي.

مبارزه با اين پديده نيز حركت جدي و سازمان يافته و برنامه ريزي شده گسترده اي با مشاركت دولت و مردم مي طلبد.

براي موفقيت در اين باره بايد فرهنگ امر به معروف و نهي از منكر به طور زباني در جامعه احيا شود و افراد متدين با رفتار شايسته و موفقيت هاي علمي و كاري، الگوي مناسبي ارائه دهند تا بي بند و بارها به بهانه نقطه ضعف افراد متدين توجيهي براي كار خود نداشته باشند. افراد متدين به طور دسته جمعي و گروهي حركت هاي نمادين در عرصه هاي مختلف جامعه بدون تنش و درگيري داشته باشند. مثلا كوه نوردي دسته جمعي و علاوه بر حركت هاي مردمي، پشتيباني مسؤولين را نيز بايد جلب كرد تا به توفيق الهي رفته رفته اين مشكل به حداقل برسد.

ناگفته نماند بسياري از ناهنجاري ها معلول وضعيت اقتصادي و نابساماني آينده جوانان مي باشد كه نياز به برنامه ريزي و پيگيري جدي دارد.

چرا جلوي سينماهاي افتضاح ايران را نمي گيرند؟
پرسش

چرا جلوي سينماهاي افتضاح ايران را نمي گيرند؟

پاسخ

با تشكر از اهتمام شما به ارزش هاي ديني، توجه شما را به نكات ذيل جلب مي كنيم:

1- واقعيت آن است كه چون تاكنون يك نظام اسلامي براساس تفكرات شيعه قبل از جمهوري اسلامي ايران تحقق نيافته بوده، به دليل بي تجربگي، برخي از مشكلات در مرحله عمل رخ خواهد داد و گريزي از آن نيست.

علاوه بر آن كه به دليل سابقه بد سينماها و عرصه هاي هنري در قبل از انقلاب، معمولا افراد متدين دراين عرصه حضور پيدا نمي كنند، از اين رو با تراكم حضور افراد نه چندان معتقد و احيانا معاند، مشكلات بيشتر خواهد شد.

2- متأسفانه برخي از مسؤولين مربوطه خود عامل اين افتضاح هستند، چه اين كه تفكرات آنها مقتضي تأييد اين برنامه ها هست كافي است در اين خصوص به عملكرد وزير سابق فرهنگ و ارشاد اسلامي نظري بيفكنيد كه مقام معظم رهبري با صراحت تمام در حضور اعضاي شوراي انقلاب فرهنگي از جمله آقاي خاتمي فرمودند: ايشان در طول اين مدت، يك كار براي اسلام نكردند بلكه برخي از كارهاي صد در صد ضد اسلامي انجام دادند.

تأسف آنگاه بيشتر مي شود كه علي رغم تذكر ايشان و نيز هشدارها و تذكرات صريح مراجع معظم تقليد در قم، كسي به اين اعتراضات ترتيب اثر ندادند بلكه ايشان تا يك سال ديگر در اين سمت ماندند و بعد از استعفا نيز به رياست مركز گفتگوي تمدن ها منصوب شدند.

3- ما و شما و همه مردم موظف هستيم با بصيرت و هوشياري و آگاهي لازم و كافي در انتخابات شركت نماييم تا با كارگزاران

شايسته، زمينه را براي تحقق ارزش هاي اسلامي آماده كنيم نه آن كه حتي رهبري نيز خاري در چشم و استخواني در گلو داشته باشند.

سرعت پاسخ دهي از انتظارات پرسشگران است. خواهشمند است با اولويت بندي و پيرايش سؤالات، ما را ياري كنيد. بديهي است با ارتباط مكرر، پاسخ گوي ديگر پرسش هاي شما خواهيم بود

برخورد منطقي و مؤثر با كساني كه ظاهر اسلامي را رعايت نمي كنند بر عهده چه ارگانها و نهادهايي است؟
پرسش

برخورد منطقي و مؤثر با كساني كه ظاهر اسلامي را رعايت نمي كنند بر عهده چه ارگانها و نهادهايي است؟

پاسخ

اولا با توجه به نهاد مقدس «امر به معروف و نهي از منكر» در شريعت اسلامي، اين امر وظيفه اي است همگاني، لكن در سطوح مختلف مسئوليت آن متفاوت مي گردد. امر به معروف و نهي از منكر با زبان وظيفه آحاد مردم است. البته بايد با توجه به شيوه هاي صحيح تبليغ و روانشناسي به نحوي كه بيشترين تاثير و كارائي را داشته باشد ولي در سطوح بالاتر فعلا وظيفه دستگاههاي دولتي اعم از وزارت كشور، وزارت ارشاد و سازمان تبليغات، نهادهاي نمايندگي رهبري در دانشگاهها، قوه قضائيه و ... است. بلكه اگر چنانچه قصور يا تقصير اين دستگاهها به قدري بود كه رهبري تشخيص دادند يا اجازه دادند مانند 23 تير 78 مردم خود وارد صحنه شوند آنگاه رفع مانع مي شود.

لابد توجه داريد كه منطقي بودن به معناي چشم پوشي كردن نيست، بلكه به معناي معقول، متناسب با روحيات، با شناخت و احترام به طرف مقابل و ... است.

توجه به نكات زير مي تواند توضيح مناسبي باشد:

1- اهميت و نقش امر به معروف و نهي از منكر: يكي از آموزه هاي حساس و كارآمد در مجموعه قوانين اسلامي، فريضه امر به معروف و نهي از منكر است كه در منطق وحي بر هر زن و مرد مسلمان واجب است و ترك آن موجب گناه و معصيت خداوند و باعث غرق شدن جامعه در گرداب فساد و گمراهي خواهد شد. اسلام به موجب اين فريضه (واجب) به پيروان خود واجب كرده است كه

كارهاي نيك را در جامعه نشر وگسترش بدهند و از كارهاي زشت جلوگيري نمايند.

در اين باره از رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل شده كه فرمود: يك فرد تبهكار در ميان مردم همانند كسي است كه با جمعي سوار بر كشتي شود، وقتي كشتي در وسط دريا قرار گيرد، تبري برداشته و به سوراخ كردن محلي كه در آن نشسته است بپردازد. هرگاه افراد ديگر به كار او اعتراض كنند در جواب گويد كه من در نقطه اي كه نشسته ام تصرف مي كنم. اگر ديگران او را از اين عمل خطرناك باز ندارند طولي نمي كشد كه آب دريا به داخل كشتي نفوذ كرده و يك باره همگي در دريا غرق شوند.(شيخ ابوالفتوح رازي، روض الجنان، به نقل از جعفر سبحاني، مباني حكومت اسلامي، ترجمه داود الهامي، قم، موسسه علمي و فرهنگي سيد الشهدا، پائيز 1370، ص277)

2- شرايط و مراحل امر به معروف و نهي از منكر: امر به معروف و نهي از منكر اگرچه نسبت به قوانين بشري از گستره و شمول بيشتري (با توجه به جريان آن در دو حوزه فردي و اجتماعي) برخوردار است، اما از آنجا كه هر قانوني به دلايلي و حداقل به دليل حسن تأثير آن با محدوديت ها و شرايطي روبرو است، لذا اين دو فريضه هم داراي شرايط و مراحلي هستند.

اما شرايط آن عبارتند از:

الف) علم؛ آمر به معروف و ناهي از منكر بايد معروف و منكر را بشناسد.

ب) احتمال تأثير؛ آمر و ناهي احتمال بدهد كه امر به معروف و نهي از منكر تأثير دارد. البته لازم

نيست احتمال تأثير حتما با همين گفتار و بالفعل باشد بلكه اگر من بگويم، شما بگوئيد، ديگري نيز بگويد و در همين گفتن ما احتمال تأثير بدهيم بر همه واجب است اقدام كنيم.

ج) تكرار مرتكب؛ ترك كننده معروف و عامل به منكر، بر ادامه رفتار خويش اصرار داشته باشد.

د) عدم مفسده؛ امر به معروف و نهي از منكر در گناهان كوچك موجب خسارت سنگين جاني، آبروئي و مالي نشود (البته در منكرات بزرگ و ريشه بر انداز و نيز در دفاع، شرط اخير مطرح نخواهد بود چرا كه مصداق دو امر مقدس به نام جهاد و دفاع مي شود.)

و مراحل و مراتب آن دو واجب عبارتند از:

ترك معاشرت، ارشاد زباني، اتمام حجت و اقدام عملي.

با توجه به نكات پيش گفته و به طور خلاصه مي توان گفت كه امر به معروف موجب تحكيم و استحكام هنجارهاي قانوني و شرعي در جامعه و با هدف استقرار نظم و امنيت در جامعه است.

همين طور نهي از منكر نيز مبارزه با هنجار شكني و هنجار شكنان با همان هدف مي باشد.

بنابراين بايد در مراحل اجراي اين دو فريضه الهي با استفاده از دانش ديني و تجربي به گونه اي اقدام كرد كه علاوه بر توفيق انجام يك وظيفه ديني، خسارتي به اركان نظم و امنيت جامعه وارد نشود.

بر اين اساس، نهي از منكر، مبارزه اي است كه در دو سطح قابل طرح است:

1- مبارزه ابتدائي و غير فيزيكي با هنجار شكني و هنجار شكنان: در اين مبارزه همه مسلمانان مسئولند و بايد امر به معروف و نهي از منكر كنند، يعني همه شهروندان بايد با ابزارهاي

لازم اعم از انكار قلبي و انزجار قلبي نسبت به گناه و ارشاد زباني و رعايت ادب و اخلاق و تكريم انسانيت، به جنگ موارد منكر بروند (به شرطي كه به برخورد فيزيكي كشيده نشود، چرا كه اين برخورد با هر كس، هر كجا و هر زمان خود عامل نا امني و هنجار شكني خواهد بود.)

2- مبارزه جدي و برخورد فيزيكي با هنجار شكنان: در اين مرحله كه مرحله بسيار حساسي است، شهروندان وظيفه اي در اين زمينه ندارند بلكه همه شرايط را براي نهادهاي مسئول كه داراي امكانات مي باشند فراهم كنند. گرچه متأسفانه برخي از دستگاههاي حكومتي به جاي انجام فريضه الهي «امر به معروف و نهي از منكر» با همه چيز حتي رعايت مقدسات با ديد تساهل و تسامح مي نگرند، و اين امر نگران كننده است.

به چه دليل بازي بيليارد را با اينكه مجتهدين آن را حرام كرده اند ولي اين گونه در كشور ما رواج پيدا كرده است؟
پرسش

به چه دليل بازي بيليارد را با اينكه مجتهدين آن را حرام كرده اند ولي اين گونه در كشور ما رواج پيدا كرده است؟

پاسخ

اين مسأله مي تواند عوامل مختلفي داشته باشد:

عامل اول؛ مربوط به حكم شرعي آن است. حرمت بازي بيليارد در زمان حاضر براساس نظر كارشناسي برخي از مراجع مانند مقام معظم رهبري و آيت الله فاضل لنكراني مطلق نبوده، بلكه با قيود و شرايطي است كه اگر اين قيود و شرايط نباشند، از ديدگاه برخي مراجع اشكالي ندارد. به عنوان نمونه «بيليارد اگر از آلت قمار باشد، بازي با آن مطلقا حرام است، اما اگر از آلات قمار نباشد بدون شرط بندي و برد و باخت اشكال ندارد»(استفتا از دفتر آيت الله فاضل لنكراني - استفتاآت جديد امام خميني، ج 2، ص 9 - اجوبه الاستفتاآت، ص 246 و 247).

بنابراين طبيعي است كه اين چنين مواردي كه تشخيص موضوع آن به عهده عرف است و با رعايت برخي قيود (در صورتي كه عرفا از آلات قمار محسوب نگردد) مشكل شرعي آن نيز مرتفع مي گردد، در جامعه شيوع پيدا كند.

عامل دوم؛ نوع افرادي كه به اين بازي مبادرت مي كنند باز مي گردد. متأسفانه، به غير از تعداد كمي ازعلاقه مندان به اين بازي كه داراي علاقه و پاي بندي به احكام مذهبي بوده، اكثريت آنان و يا كساني كه كلا سراغ بازي هاي حرام و يا شبهه ناك مي روند، اصلا به احكام الهي و حلال و حرام آن كار ندارند و اين ناشي از ضعف باورهاي ديني آنان و نهادينه نشدن فرهنگ و ارزش هاي اسلامي در آنان است

كه عوامل متعددي نظير سوء اختيار و پيروي از هواها و هوس هاي نفساني، عدم تربيت صحيح خانوادگي و مسائل محيطي مي تواند در بروز اين پديده مؤثر باشد.

عامل سوم؛ نقش مهم تهاجم فرهنگي است كه با استفاده از تكنولوژي ها و وسايل پيشرفته ارتباط جمعي نظير تلويزيون، ماهواره، اينترنت و...، ارزش هاي مخرب و سبك هاي زندگي خود را در درون ساير جوامع مي گستراند. بي اعتنايي به دين و ارزش هاي ديني يكي از پيامدهاي اين مسأله است.

عامل چهارم؛ تغيير ارزش هاي جامعه ما است. متأسفانه به دليل برخي سياست هايي كه در دوران پس از جنگ در زمينه توسعه اقتصادي انجام شد، ارزش هاي حاكم در جامعه از ارزش هاي مادي به ارزش هاي معنوي تغيير يافت و توجه به ابعاد معنوي و احكام الهي كم رنگ گرديده و اين مسأله به شكل بسيار فزاينده اي در سال هاي اخير استمرار يافت بلكه تسهيلات لازم براي آن ايجاد شد.

براي آگاهي بيشتر ر.ك:

1. انقلاب و ارزش ها، علي ذوعلم

2. توسعه و تضاد، فرامز رفيع پور

نتيجه عوامل فوق بي اعتنايي برخي از افراد جامعه به احكام الهي و پيروي از خواسته ها و هواهاي نفساني خويش است و حل آن نيز با كار فرهنگي مستمر و دقيق، توسط مسؤولين و دستگاه هاي فرهنگي كشور و ساير نهادها و مراجعي است كه در زمينه فرهنگ سازي جامعه نقش ايفا مي نمايند.

آيا در دنيايي كه كليه مكاتب و مذاهب و حتي كلوپ هاي شبانه براي جذب همفكر و عضو با تمام امكانات و آدرس هاي پستي و الكترونيكي به صورت رايگان فيلم و سي دي و مجله و كتاب به صورت آبونمان مادام العمر دست به تبليغات انبوه زده است اشاعه معقول و حداقل در زمينه افكا
پرسش

آيا در دنيايي كه كليه مكاتب و مذاهب و حتي كلوپ هاي شبانه براي جذب همفكر و عضو با تمام امكانات و آدرس هاي پستي و الكترونيكي به صورت رايگان فيلم و سي دي

و مجله و كتاب به صورت آبونمان مادام العمر دست به تبليغات انبوه زده است اشاعه معقول و حداقل در زمينه افكار اسلامي نياز به مبالغ بسيار ناچيز آبونمان مجلات و كتب مذهبي دارد؟و آيا امكان پذير نيست اين هزينه از محل پرداخت وجوهات مردمي به بزرگان ديني ما پرداخت گردد؟آيا با هزينه بسيار اندك نمي توان كليه امكانات پرسش و پاسخ در مورد قرآن و نهج البلاغه و كليه كتب مرجع را در سي دي هاي تبليغاتي جاي داد و به صورت رايگان در اختيار مردم قرار داد؟مگر زبان تبليغ فقط مختص پيامبر بوده است؟ آيا مي دانيد نسبت افراد مثبت و منفي اجتماع ما در صورتي كه تبليغات در دست گروههاي مخالف خارج از كشور است و اعمال تشويقو تنبيه در دست گروههاي داخل كشور به چه ميزان است ؟آيا وقت آن نرسيده تبليغات و تشويق و تنبيه را با هم موازنه كنيم ؟آيا تبليغ فقط مختص دانشجويان است ؟ آيا با ليلي به لالايي دانشجويان گذاردن مشكلاتي نظير كوي دانشگاه به وجود نيامده است؟

پاسخ

به علت پراكندگي حوزه هاي مورد سؤال، در 4 قسمت اختصارا جواب داده مي شود:

- قسمت اول: در ضرورت تبليغات صحيح در دنياي امروز هيچ مشكلي نيست. مخصوصا اگر كسي دغدغه اشاعه تفكرات اسلامي داشته باشد بايد بتواند با استفاده از ابزارهاي تبليغي مؤثر و جذاب، تفكرات خود راعرضه كند و ما از دغدغه شما ستايش مي كنيم بلكه براساس روايات خود اين دلسوزي ها در پيشگاه الهي ثواب زياد دارد.

اما 2 نكته قابل توجه در اين مقوله عبارتند از:

1. جامعه جهاني كنوني به يك جامعه تك صدايي

تبديل شده و نبايد انتظار داشت كه ساير صداها نيز در كنار آن صداي برتر نيز قابل شنيدن باشد اكنون تبليغات ضد فرهنگ غربي، هر چه قدر كه قوي هم باشد باز در كنار بوق بزرگ تبليغاتي آنها گم مي شود. پس متصديان امر بايد بر خطير بودن مسؤوليت خويش واقف شده بر كوشش و تلاش خويش در اين عرصه بيفزايند.

2. براي عرضه تفكرات نوين اسلامي بايد به توليد فكر دست يازيد. يعني نرم افزار فكري بايد به عنوان جريان اصلي پژوهشي و آموزشي در كشور درآيد. بايد متفكران و دانشمندان در عرصه هاي مختلف به توليد فكر پرداخته و تفكرات خود را بر مبناي پيش فرض هاي غربيان استوار نسازند. اين امر هم، خود نياز به فعاليت همه جانبه اي از سوي همه اساتيد و دانشجويان و طلاب دارد.

- قسمت دوم: درمورد امكان پرداخت هزينه تبليغات از وجوهات مردمي بايد گفت: در متن احاديث وارد شده در زمينه مصرف وجوهات، راه هاي آن مشخص گرديده كه از جمله مصرف وجوهات همين موضوعي كه شما اشاره فرموديد مي باشد و نيز فراتر از آن براي جذب قلوب كفار و معاندين به دين اسلام است.

- قسمت سوم: نكته اساسي در ترويج تفكرات اسلامي، تنها نيازهاي مادي و پولي نيست بلكه نياز اصلي نبود فكر جديد مطابق با فضاي جامعه كنوني است. مشكل اصلي را نبايد در فقدان ابزارهاي تبليغاتي (همچون سي دي، فيلم و...) جستجو كرد، بلكه مشكل اساسي فقدان توليد فكري در عرصه هاي مختلف است.

البته بايد ضمن اعتراف به لزوم هماهنگي همه مراجع و مراكز ديني غير دولتي، بر تفريط برخي از مسؤولين دولتي

مربوطه از جمله وزارت ارشاد و صدا و سيما و سازمان تبليغات اسلامي اظهار تأسف كرد. يكي از كار ويژه دولت اسلامي، تلاش بر نشر فضايل اخلاقي و ترويج شعائر ديني است. متأسفانه به پروژه هاي سياسي (بلكه سياسي كاري) يارانه هايي پرداخت مي شود كه عشر آن نيز به اين مسائل فرهنگي بنيادين اختصاص پيدا نمي كند.

چه كتب و مجلات و روزنامه هاي غير لازم بلكه مضر و مروج ابتذال و بي ديني كه از يارانه هاي دولت اسلامي بودجه دريافت مي كنند ولي برعكس آن نه؟ چه بسيار برنامه ها و فيلم هاي بي محتوا با هزينه هاي سرسام آور از بيت المال ساخته مي شود ولي بر عكس نه؟...

- قسمت چهارم: بحث تشويق و تنبيه دانشجويان و موازنه كردن آنها، بايد طبق آمار و داده هاي دقيق و رسمي صورت گيرد. علل ايجاد مسائلي نظير كوي دانشگاه نيز ريشه دارتر از بحث ليلي به لالاي دانشجويان گذاردن است.

البته بايد اعتراف كرد متأسفانه برخي از مسؤولين يا گروه هاي سياسي اين بي عدالتي فاحش را بنيان نهاده به آن دامن مي زنند در نظام اسلامي فرقي بين طلبه و دانشجو و نظامي و كارمند و كارگر و كشاورز نيست، اما متأسفانه طوري شده است كه حتي با قطعي شدن اقدامات براندازي (به اعتراف برخي از متهمين در غائله اخير) به همين بهانه، نه تنها از اجراي احكام با اعمال فشارها جلوگيري مي شود بلكه موجب تجري و جسور شدن بيشتر آنها مي گردند.

البته بايد دو نكته را از نظر دور نداشت: اولا، ما هم قبول داريم كه برخورد با جوانان به ويژه قشر

فرهيخته و دانشگاهي بايد با ظرافت ويژه اي صورت پذيرد. ثانيا، هدف از طرح شعار دانشجو به وسيله گروه هاي سياسي مزبور، صادقانه نيست بلكه استفاده ابزاري از اين عزيزان است.

نتيجه: مهم در بحث ابزارهاي تبليغاتي، در كشور ما، محتواي فكري است كه قرار است توسط آن ابزارها عرضه شود. در كشور ما الان چنين متفكراني با چنان تفكراتي بسيار كم يافت مي شود. حال اگر خوراك فكري لازم براي تغذيه ابزارهاي تبليغاتي موجود شد، بحث ثانوي روي تهيه ابزارهاي تبليغاتي متناسب با آن است. ابزارهاي تبليغاتي تنها جنبه پيام رساني دارند. در حالي كه محتواي آن را بايد با جريان نرم افزار فكري در كليه رشته ها تأمين كرد.

تأكيد مقام معظم رهبري نيز بر عرصه توليد نرم افزار فكري در بين دانشجويان، به خاطر همين امر است.

در دين مبارك ما آمده كه زن نبايد با صداي بلند در بين نامحرم بخندد و بهتر است كه نامحرم صداي او را نشنود.تا شيطان بين آنها وسوسه ايجاد نكند در اين صورت در رسانه ها و تلويزيون به شدت عكس اين مطلب مشاهده مي شود توضيح دهيد.
پرسش

در دين مبارك ما آمده كه زن نبايد با صداي بلند در بين نامحرم بخندد و بهتر است كه نامحرم صداي او را نشنود.تا شيطان بين آنها وسوسه ايجاد نكند در اين صورت در رسانه ها و تلويزيون به شدت عكس اين مطلب مشاهده مي شود توضيح دهيد.

پاسخ

مسأله حضور و عدم حضور زن در اجتماع و چگونگي آن، يكي از مسايل بسيار حساس و ظريف است كه كم دقتي درباره آن، پيامدهاي نامطلوبي را به دنبال دارد. به قول استاد شهيد مطهري: «صراط مستقيم باريك است، كمي از اين طرف برويم، پرت مي شويم، كمي از آن طرف برويم هم پرت مي شويم، اندكي به نام عفت، عصمت و پاكي، زن را بكشانيم به گوشه صندوق خانه ها، پرت شده ايم. يك ذره به نام دخالت خانم ها در اجتماعات و فعاليت ها حريم را بشكنيم نيز از آن طرف افتاده ايم»(باقري، مجيد، 110 سؤال از استاد مطهري، سازمان بسيج دانشجويي، ص 86).

با پذيرش مذموم بودن برخورد افراطي و تفريطي در مورد حضور زن در اجتماع بر اين باوريم كه تعادل در اين زمينه بهترين گزينه است، منتهي همين قسم نيز داراي مراتب گوناگوني است. حداقل انتظار آن است كه زن با حضور خود واجبات و محرمات اسلام را مانند حجاب، صحبت با عشوه و ناز و... زير پا نگذارد و حداكثر انتظار آن است كه زني كه در صحنه اجتماع حاضر مي شود، همه احكام والاي اسلامي، مانند وقار، متانت، عفت را رعايت كند.

آنچه كه در تلويزيون مشاهده مي شود، حداقل انتظار و البته در برخي موارد خلاف انتظار از نحوه حضور

زن در جامعه است. هر چند حضور زن در برخي رسانه ها، همراه با زير پا گذاشتن احكام مترقي اسلام است كه ما نيز با آن مخالفيم. خلاصه اين كه بسياري از واقعيت هاي تلخ را بايد اعتراف كرد و براي رفع آن چاره اي انديشيد. هرگاه ارزش هاي اسلامي بر جامعه بيشتر حاكميت يابد، اين ناهنجاري ها كاهش مي يابد.

در نظام اسلامي اِعمال نفوذ و قدرت ارزشهاي مذهبي ،چگونه در جامعه عملي مي شود ارزشهاي مذهبي به چه قدرتي بايد وارد جامعه شود تا بتواند نفوذ كامل بر افراد داشته باشد.
پرسش

در نظام اسلامي اِعمال نفوذ و قدرت ارزشهاي مذهبي ،چگونه در جامعه عملي مي شود ارزشهاي مذهبي به چه قدرتي بايد وارد جامعه شود تا بتواند نفوذ كامل بر افراد داشته باشد.

پاسخ

وظايف و امكانات اين مركز مشاوره، در راستاي پاسخگويي به شبهات و سؤالات مهم و اساسي دانشجويان در زمينه هايي نظير كلام و اعتقادات مذهبي، احكام، انديشه سياسي و مسائل مربوط به حكومت ديني و موضوعات كلان نظام و جامعه اسلامي مي باشد، از اين رو به دليل محدوديت امكانات از يك سو و گسترده بودن سرالات دانشجويان، لذا در پاسخ سؤالات شما چند منبع را براي مطالعه معرفي مي نماييم:

1. توسعه و تضاد، فرامرز رفيع پور، تهران، شركت سهامي انتشار 1379

2. آناتومي جامعه، فرامرز رفيع پور، تهران، شركت سهامي انتشار، 1378

3. انقلاب و ارزش ها، علي ذوعلم، مؤسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، 1379

4. جامعه سازي قرآن، محمد رضا حكيمي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1378

5. انديشه هاي فقهي - سياسي امام خميني، كاظم قاضي زاده، مركز تحقيقات استراتژيك رياست جمهوري

لطفا در زمينه ستاد امر به معروف و نهي از منكر و همچنين مراكز اجرايي آنها و دامنه اختياراتي كه اين مركز دارند توضيح دهيد؟
پرسش

لطفا در زمينه ستاد امر به معروف و نهي از منكر و همچنين مراكز اجرايي آنها و دامنه اختياراتي كه اين مركز دارند توضيح دهيد؟

پاسخ

جهت آشنايي بيشتر با چگونگي شكل گيري اين ستاد، وظايف و چگونگي فعاليت هاي آن، گفتگويي توسط يكي از نشريات با دبير آن انجام شده است كه در ذيل مي آيد.

گفتگو با دبير ستاد احياي امر به معروف و نهي از منكر

سوال:اصلا ايده تشكيل ستاد احياي امر به معروف و نهي از منكر از كي بوجود آمد و هدف تشكيلش چه بود؟

امر به معروف و نهي از منكر با تعريف صحيح آن يك چيز جديدي نيست كه ما آورده باشيم يا حتي اسلام آن را آورده باشد، در طول تاريخ امر به معروف و نهي از منكر وجود داشته. اين مساله اختصاص به يك دوره و زمان خاص يا حتي اختصاص به يك دين خاص ندارد، در تمام اديان الهي و حتي غير الهي وجود داشته است و اسلام تنها اين فرضيه را تاييد و تاكيد كرده است. اما اين تعريف صحيحي كه از اين مسئله بايد بشود و اسلام آن را تاييد مي كند و عقلي و فطري هم هست ، اين است كه اين مساله به معناي نظارت همگاني است ، نه اينكه يك گروه باشند كه دايم به ديگران امر ونهي كنند. بايد يك نظارت همگاني در جامعه شكل بگيرد. اگر آن نظارت همگاني وجود داشته باشد، زمينه احياي كارهاي خوب فراهم مي شود و جلوي بسياري از مفاسد هم گرفته مي شود. احياي امر به معروف و نهي از منكر، يعني اينكه ما اين فرهنگ

نظارت همگاني را زنده كنيم.

اما در مورد تشكيل ستاد احياي امر به معروف و نهي از منكر، اين كار بر مبناي نظر مقام رهبري صورت گرفت. ايشان فرمودند همانطوري كه در مورد نماز و روزه كار شده است ، در مورد اين فريضه هم كار بشود.

اين طور بود كه تعدادي از افراد متدين و مذهبي تصميم گرفتند تا در اين مورد در يك مجموعه و محور مشترك كار كنند و تمامي فعاليتهايشان را در اين زمينه متمركز كنند. ما چند بار به اين دليل خدمت مقام رهبري رفتيم و گفتيم كه نظرمان اين است كه ستاد امر به معروف و نهي از منكر را تشكيل بدهيم.

حتي برخي از اين هم جلوتر رفتند و گفتند «ستاد اجراي امر به معروف و نهي از منكر» را مي خواهيم پايه گذاري كنيم. اما ايشان روي اين مسأله تأكيد كردند كه اگر مي خواهيد كار كنيد بايد ستاد «احيا»ي امر به معروف ونهي ازمنكر باشد نه ستاد اجراي آن. مگر با 20 يا 30 نفر مي شود كاري به اين بزرگي را انجام داد؟ نظر ايشان اين بود كه فرهنگ امر به معروف و نهي از منكر بايد در ميان مردم بوجود بيايد نه اينكه ما خودمان برويم مستقيما اين كار را انجام دهيم. ايشان معتقد بودند كه بايد آنقدر كار فرهنگي انجام بدهيم كه اين فرهنگ در ميان مردم جا بيفتد كه همانطوري كه نماز و روزه واجب است ، اين كار هم واجب است. بر اساس رهنمودهاي ايشان كار ما از همان اول به صورت يك كار كاملا فرهنگي تعريف شد.

سؤال: اما ذهنيت بعضي مردم اين است

كه شما كار اجرايي مي كنيد. نمونه اي هم كه مد نظر آنهاست برخي برخوردهايي است كه در سطح شهر شاهد آن بوده اند؟

ما به هيچ وجه كار اجرايي نمي كنيم. كار ما فرهنگ سازي است. ما در زمينه اجرايي وارد نشده ايم.

به اعتقاد ما برخوردهاي انتظامي و قضايي صرف درست نيست ، نمي شود كه تمام كارها را با برخورد يا دستگيري حل كرد و يا براي احياي معروفها به فشار متوسل شد. انسان به اين نوع برخورد به طور طبيعي عكس العمل نشان مي دهد و مقاومت مي كند. اما اگر با اين ديد نگاه كنيم كه مردم وظيفه دارند براي امر به معروف و نهي از منكر اقدام كنند، همانطوري كه براي نماز و روزه وظيفه دارند، خيلي از مسايل و مشكلات حل مي شود.

روي اين اصل ما در تمام معاونتهاي ستاد، يعني معاونتهاي فرهنگي ، تشكلهاي مردمي ، سازمانهاي اجرايي ، معاونت ادارات و كارخانجات خودمان تنها اين كار را انجام مي دهيم كه گروهها و تشكلهاي درون سازماني و مردمي را و حتي خانواده هاي آنها را براي امر به معروف و نهي از منكر فعال كنيم.

آنچه كه در اولويت اول ما قرار دارد اين است كه نظارت همگاني مردم فرهنگ بشود كه اگر اين انجام شود خيلي از معضلات را نخواهيم داشت.

سوال: فكر مي كنيد اين كار چقدر زمان و انرژي مي برد؟ هدف خيلي بزرگي نيست؟

ببينيد يك مثال ساده اي كه در مورد هدف خودمان مي توانم بزنم اين است كه من خودم شاهد بودم كه در آن زماني كه مقررات تردد پلاكهاي زوج و فرد براي تردد

ماشينها در روزهاي مختلف اجرا مي شد، ماشيني كه در روز تردد ماشينهاي زوج با پلاك فرد به خيابان آمده بود، همه مردم بهش نگاهش مي كردند و اين مي شد كه خود فرد دايم در عذاب بود و سرش را مي انداخت پايين وزير چشمي نگاه مي كرد و اين باعث مي شد تا دفعه بعد اين مساله را تكرار نكند و اگر هم كرد سرش را بيندازد پايين و اين آنقدر تكرار بشود تا او اين كار را ديگر نكند. اين همان چيزي است كه ما از احياي امر به معروف ونهي از منكر دنبال آن هستيم. اين كه امر به معروف و نهي از منكر فرهنگ شود. اين فرهنگ كه 10 تا چشم به فرد خاطي جوري نگاه كند كه او سرش را بيندازد پايين و ديگر آن كار را تكرار نكند. ما معتقديم كدام پيامبر تا به مردم چيزي گفت حرفش را فورا گوش دادند كه حرف ما را گوش بدهند؟ نوح (ع) 950سال گفت فقط يك عده كمي شنيدند.

اما اگر اين فرهنگ در ميان خود مردم بوجود بياييد كه به فرد خاطي فشار اجتماعي بياورند كه او عمل ناپسندش را ترك كند يا به عمل صالح و معروف تشويق شود، آن وقت است كه فعاليت ما مثمر ثمر بوده است.

سوال:طبيعتا شما براي ايجاد اين فرهنگ و فرهنگ سازي ، پيش از همه با ذهنيتهاي نامناسب موجود در اين زمينه مواجهيد. در اين زمينه چه كارهايي انجام داده ايد؟

متاسفانه ذهنيتهاي نامناسب قبلي در اين مورد مشكل بزرگي است كه ما به آن مواجه ايم ، اصلا سختي كار ما همين است.

ما نه تنها در زمينه آموزش نيروهايمان با دشواري هاي زيادي مواجه هستيم ، بلكه ذهنيت منفي و حداقل نادرستي كه نسبت به اين ستاد و حتي اين فريضه در جامعه ايجاد شده است نيز به ما به ارث رسيده است. متاسفانه در اوايل انقلاب عده اي با احساس وظيفه نسبت به اقامه اين فريضه وارد كار شدند. بالاخره آنها دغدغه اين كار را داشتند، نظرشان اداي تكليف بود، ديده و شنيده بودند كه بايد امر به معروف و نهي از منكر بشود، اما درست نفهميده بودند، آموزش نديده بودند، فكر مي كردند كه وظيفه آنها زدودن كامل منكرهاست ، درگير مي شدند و مشكلاتي را بوجود مي آوردند.

در حالي كه وظيفه امر به معروف ، گفتن و رفتن است. به تعبير رهبر معظم انقلاب نه اينكه يك نفر 10دفعه بگويد، بلكه 10 نفر يك دفعه بگويند. آنها نمي دانستند كه كار آمر به معروف و نهي از منكر مبارزه با مفاسد و زدودن آنها نيست ، آن كار نيروي انتظامي و ضابطان است.برخورد هم با قوه قضاييه است ، آن هم تحت ضوابط قانوني و مشخص. متاسفانه اين فرهنگ در آنجا بوجود نيامده بود و باعث بوجود آمدن ذهنيت منفي شد، اما ما در سالهاي گذشته با آموزشهايي كه شروع كرده ايم سعي كرده ايم تا اين آموزشها را به افراد بدهيم كه معنا و مفهوم صحيح امر به معروف و نهي از منكر چيست.

سوال:مثلا چه آموزشهايي؟

ببينيد علاوه بر آموزش و ياد گرفتن مسايل مذهبي و اعتقادي ، خود شيوه امر به معروف و نهي از منكر هم آموزش مي خواهد. نماز را يك

بار ياد مي گيريد، تا همان آخر همين است. شرايطش يكسان است ، روزه هم همين طور، اما امر به معروف اين طوري نيست كه تا آخر به يك صورت باشد. فرد بايد با توجه به زمان و مكان خودش اين وظيفه را انجام دهد، هر جا و موقعيتي شرايط خاص خودش را دارد.

ما بايد علاوه بر آموزش احكام به افراد، به آنها نحوه بيان احكام را هم ياد بدهيم. يك آدم يك جا مي تواند امر به معروف كند و نتيجه بگيرد و در همان جا با شرايط ديگر يك فرد ديگر امر به معروف مي كند و نتيجه عكس مي دهد، چرا كه نه تنها شرايط را در نظر نمي گيرد كه حتي نحوه بيان صحيح را هم نمي داند. شرايط مكان و زمان روي اين مسأله تأثير مي گذارد. توي كوچه يك جور بايد امر به معروف كرد و توي خانه يك جور ديگر. طرف مي گويد در خانه ميهمان بوديم ، 50 نفر ديگر هم بودند، ديدم منكر انجام مي شود، با صاحبخانه برخورد كردم ، اما در اينجا بايد به او گفت تو ممكنست كه منكر شرعي را بتواني تشخيص بدهي ، اما آموزش نديده اي ، نمي داني اينجا كه در خانه مردم نمي شود درگير شد.

اگر با اخم شد، كه شد وگرنه تو پاشو برو. اين را اسلام مي گويد، من نمي گويم. پاشو برو، با اخم هم برو، اگر تو رفتي و 10 يا 15 نفر ديگر هم اين كار را كردند، طرف مي فهمد، اين واقعا اثر مي گذارد.

اين بايد اساس كار ما باشد، اين يك

نمونه از آموزشهاي ريز وظريفي است كه ما بايد به اعضايمان كه تمام مردم هستند بدهيم. ظاهرا هنوز هم در زمينه امر به معروف و نهي از منكر چارچوب خاصي وجود ندارد و اين مي شود كه در بسياري از موارد اعمال سليقه مي شود.

سوال: از جمله اينكه در برخي از موارد با مسايلي برخورد مي شود كه از ديد جامعه و عرف ممكنست منكر و تخلف نباشد يا اينكه لااقل در آن شرايط نباشد؟

همانطوري كه گفتم ما در اين زمينه با مشكل مواجهيم ، آموزش نديده ايم. ببينيد ما حرام اجتماعي و واجب اجتماعي داريم ، حرام عرفي ، شرعي و فردي داريم. نمي شود كه يك حرام عرفي را يك نفر بگويد كه حرام شرعي است. اگر ما مي گوييم امر به معروف و نهي از منكر كنيد، منظورمان حرام بين (آشكار) است. نمي خواهيم برويم دنبال آن چيزهايي كه شك در موردشان وجود دارد. يكي از مسايل امر به معروف اين است كه بداند كه اين قطعا و شرعا منكر است و اگر شك دارد نبايد وارد عمل بشود، ما كاري به شبهات نداريم. خيلي وقتها كه مي گوييم چرا اين مسئله بوجود آمد، مي گويند كه مردم منكر را نمي شناسند و درگيري ايجاد مي شود. منظورما از منكر بين (آشكار) آن حرامي است كه وقتي خود فرد هم انجام مي دهد هم خودش و هم جامعه بدانند كه مطمئنا اين مساله حرام است. كاري كه فرد وقتي كرد و به او انتقاد كردي سرش را بيندازد پايين. كاري كه اگر فرد كرد تمام مردم نگاهش كنند.

تفكر اساسي كه ما به

دنبال آن هستيم اين نگاههاي انتقادي مردمي است. امر به معروف و نهي از منكر اين است كه مردم احساس كنند كه چشمهايي آنها را نگاه مي كنند و آنهايي كه اشتباه كردند مردم نگاهشان مي كنند. در اين صورت اگر فرد اشتباه كرد پيش خودش ناراحت مي شود. اما شايد بعضي مردم به اين خاطر كمتر به اين فريضه توجه مي كنند كه خيلي از منكرها را كساني انجام مي دهند كه در ساختار قدرت هستند. به اين ها نمي شود چيزي گفت ، نمي پذيرند و ممكن است براي كسي كه دارد وظيفه اش را انجام مي دهد مشكل پيدا شود. خودتان بهتر مي دانيد كه منكر فقط بدحجابي و اين حرف ها نيست. سوء استفاده از منصب و مقام و اموال عمومي هم منكر بزرگي است... خب البته مشكل امر به معروف ونهي از منكر همين است. مثل نماز و روزه نيست كه طرفت خداوند بخشنده باشد. طرفت انساني است كه ممكن است قدرتمند باشد.اين است كه امام علي وقتي بين تمام خوبي ها و جهاد قضاوت مي كند، مي گويد جهاد از همه برتر است ، اما وقتي بين تمام خوبي ها باضافه جهاد با امر به معروف و نهي از منكر مقايسه مي كند، مي گويد امر به معروف و نهي از منكر.

سوال:بله اين مشكل وجود دارد كه طرف عكس العمل نشان بدهد، در اين شرايط انتقاد وحتي تشويق سخت مي شود. بعضي وقتها هست كه شما به خاطر يك كار خوب هم از طرف تشكر مي كني و تشويقش مي كني و طرف مي گويد به تو چه؟ مگر

براي تو كردم؟ اصلا تو چه كاره اي؟

كار امر به معروف اين دشواري را دارد. يعني هم انتقاد كنده و آمر به معروف و ناهي از منكر و هم كسي كه به او انتقاد مي شود بايد آموزش ببينند. اين كار مهمي است. ما بايد اين را جا بيندازيم كه در جامعه فرد تنها نيست ، او در يك اجتماع زندگي مي كند كه يك سري شرايطي را دارد. يك سري امر و نهي هايي دارد، اينها بايد جا بيفتد. اما من به اين مساله فرهنگ سازي خوش بينم. تا چند سال قبل ، خيلي از مردم از گلهاي پارك مي كندند و مي بردند خانه شان. اما حالا اين فرهنگ جا افتاده است كه اين گلها مال پارك است و نه تنها بقيه افراد آن را درست نمي دانند كه فردهم خودش از اين كار معذب است ، خب حالا ديگر اين يك فرهنگ شده است ، يك فرهنگ عمومي. اين فرهنگ انتقاد كردن و انتقاد پذيري هم فرهنگي است كه كم كم جا مي افتد. البته ممكن است به خاطر ذهنيتهاي قبلي كمي مشكل باشد.

متاسفانه جايگاه اين فريضه در ميان مردم روشن نيست. خيلي از مردم متدين در مورد وجوب فريضه نماز، روزه ، حج ، وهيچ ترديدي ندارند. اما در مورد امر به معروف و نهي از منكر اين طوري نيست ، واقعا جا نيفتاده است. هنوز هم خيلي از مردم حتي متديينين وقتي كار منكر و خلافي را مي بينند ممكنست با خودشان بگويند به ما چه ربطي دارد، در صورتيكه در مورد ساير فرايض خيلي دقيق هستند.

اين دقت را

بايد همگاني كرد.

(روزنامه جام جم، 8 اسفندماه 1382)

با سلام چرا با توجه به فساد گسترده اداري و ناكارآمدي مديران و همچنين فساد ايشان در زمينه برخورد با آنان اقدام موثر به عمل نمي آيد. نهادهاي نظارتي ما كه شامل دادگستري وسازمان بازرسي كل كشور و وزارت اطلاعات و ديوان محاسبات مجلس خود دچار فسادي خانمان بر اندا
پرسش

با سلام چرا با توجه به فساد گسترده اداري و ناكارآمدي مديران و همچنين فساد ايشان در زمينه برخورد با آنان اقدام موثر به عمل نمي آيد. نهادهاي نظارتي ما كه شامل دادگستري وسازمان بازرسي كل كشور و وزارت اطلاعات و ديوان محاسبات مجلس خود دچار فسادي خانمان بر انداز ميباشند .رشوه گيري كه در اسلام از 70 بار زنا با محارم در خانه خدا قبيح تر ميباشد قبح ان ريخته است در حاليكه هم اكنون مديراني وجود دارد كه رشما اقدام به ارتشا نموده سازمانهاي نظارتي هم در جريان ميباشند ليكن با كمال تاسف همچنان به عنوان مدير جمهوري اسلامي در حال كار ميباشند چنانچه نمونه و مورد خاصي مد نظر باشد نمونه هاي فراواني ذكر خواهد گرديد.حال سوال اينست ايا شيوه اميرالمومنين هم اينگونه بود؟ يا اينكه بايد به فكر مصلحت بود .آيا اگر مدير ارشد فاسد نباشد مدير زير دست ميتواند فاسد باشد؟

پاسخ

سوال شما از جهات متعدد قابل تامل و بررسي است:

1ً. اينكه بگوييم عملكرد قوي يا ضعيف جامعه و يا وجود برخي ضعفها در سيستم اداري كشور به مدير ارشد برمي گردد, استنتاج كلي و قاعده قابل اثباتي نيست هرچند در حيطه عملكردها و وظايف و با در نظر گرفتن امكانات و اختيارات آن مدير ارشد چنين امري مصداق مي تواند داشته باشد ولي به عنوان يك قاعده كلي نمي توان آن را اثبات كرد. چه اينكه هدايت نشدن قوم نوح را نمي توان به عملكرد حضرت نوح(ع) نسبت داد و يا عدالت گريزي و انحطاط فكري مسلمين صدر اسلام در زمان حضرت علي(ع) و يا وجود برخي كارگزاران فاسد در دستگاه اداري

ايشان را نمي توان به آن حضرت تسري داده و مسؤوليت آن را بر دوش ايشان گذاشت، اساساً خداوند رهبران الهي و ديني را موظف به تذكر و انذار به جوامع و اجراي احكام الهي مي نمايد و آنان نيز به تناسب توانمندي و وسع خويش نسبت به اجراي فرامين خداوند مسئولند, حال اينكه چه مقدار در تحقق عيني جامعه ديني و هدايت مردم توفيق حاصل كنند. بستگي زيادي به خواست عمومي و درك افراد و نخبگان جوامع از مقوله فوق و تمكين در برابر آن دارد

درباره وجود فساد هم در سيستم اداري ما نيز چنين است؛ آنچه كه از مديران الهي شايسته و سزاوار است، سعي و اهتمام به انتخاب مديران و كارگزاران صالح و در نظر گرفتن ساز و كارهاي نظارتي براي جلوگيري از خطاهاي آنان است؛ حال اگر مديري صالح با اعمال اين قبيل مسائل اهتمام به ايجاد تشكيلاتي سالم داشت و تمام سعي و تلاش خود را براي مقابله با آفت ها و مفاسد كرد، ديگر با وجود نمونه هايي از فساد نمي شود آن رهبر يا مدير ارشد را به كوتاهي و قصور متهم نمود. و يا ادعا كرد كه فساد از او نشات مي گيرد!!!

اكنون با توجه به اين موضوع درباره وجود برخي مفاسد در دستگاه هاي اداري كشور بهتر است به دو مقوله اساسي با عنايت به آنچه در بالا گفته شد توجه كرد. اولاً قانون اساسي اختيارات مشخصي را به عهده رهبري به عنوان يكي از مديران گذاشته و اختيار عزل و نصب افراد و شخصيت هاي خاص را به رهبري داده كه ايشان نيز با در نظر گرفتن توانمند ي ها

و امكانات در كنار نيازها و اولويت هاي كشور نسبت به انتصاب و يا عزل افراد در سمت هاي مديريتي كشور اقدام مي نمايد و به طور اصولي ايشان در عزل و نصب ساير مديريت هاي كشور در بدنه قواي سه گانه دخالتي نمي كند مگر اينكه حضور فرد يا افرادي را بر خلاف مصالح اسلام و انقلاب و كليت نظام احساس كند كه مقوله فوق امري مستثني است.

ثانياً تعبير رهبري از مديريت مفسد و يا بي اعتنا به حقوق مردم مطمئناً بر يك سري چارچوب ها و اصول عقلائي و قابل اثبات استوار است كه در صورت اثبات فاسد بودن بخشهايي از مديريت كشور در برابر آن موضعگيري خواهند كرد كه چنين امري مسبوق به سابقه هم است و مسلماً ايشان نمي تواند بر اساس يافته هاي مطبوعاتي و حدس و گمان و داده هاي غير قابل اثبات در رابطه با عملكرد مديريت هاي زير نظرشان قضاوت كنند.

متأسفانه به رغم تأكيدات و اهتمام زياد مقام رهبري براي مقابله با مفاسد اقتصادي، و نيز برخي اقدامات عملي قواي سه گانه و ساير نهادها و دستگاههاي حكومتي، براي مقابله با اين پديده، هنوز دستاوردهاي مثبت آن، آشكار نشده و كما كان اقشار محروم و مستضعف جامع از اثرات زيان بار مفاسد اقتصادي رنج مي برند. مقام معظم رهبري به سؤالي در مورد اقدامات قواي سه گانه در اين خصوص، مي فرمايند: «من خصوص به شما عرض مي كنم: نه! واقعاً من از آنچه كه اتفاق افتاده راضي باشم؟ نه؛ يعني كمتر از آن حدي است كه بنده را خشنود و راضي كند؛ اما انصافاً تلاش كردند. در همين جلسه يي كه اخيراً با مسئولان قواي سه گانه داشتيم،

به آنها گفتم دو سال گذشت. قوه ي قضائيه و مجريه گزارش فعاليتهايي را كه كرده اند، آوردند كه حكم فعاليتها خوب است؛ در اين ترديدي نمي شود داشت. ستادي هم تشكيل داده اند كه نسبتاً فعال است، و ليكن نه، آن مقداري كه بنده را راضي كند، نيست.»، (ديدار يار، بيانات مقام معظم رهبري در پاسخ به پرسشهاي دانشجويي دانشگاه شهيد بهشتي، چاپ اول، بهار 1382، ص 55)

بنابراين اقدامات مناسبي _ عليرغم عدم كفايت آن _ انجام و در حال پي گيري است . اما در مورد ناكافي بودن مشهود نبودن اين اقدامات و يا طولاني شدن رسيدگي به پرونده هاي متهمين و ... بايد گفت كه اين موضوع به مسائلي از قبيل سياست دولت در اجراي كامل عدالت و حقوق متهمين و حفظ آبروي و حيثيت آنان و ... باز مي گردد؛ مقام معظم رهبري در اين زمينه چنين بيان مي دارند: «با آن كساني كه قاطع برخورد نمي كنند چگونه برخورد كنيم؛ برخورد همين است كه تذكر و هشدار بدهيم و به آنها بگوييم؛ برخورد لازم در اين جا اين است؛ اما شفافيت لازم در اين مورد براي مردم صورت نمي گيرد. يك وقت انتظار هست كه مرتب اعلاميه داده شود و بگويند فلان كس را گرفتيم، پدر فلان كس را درآورديم، فلان كس اين فساد را كرده، اين درست نيست و برخلاف سياست اعلام شده ي ماست؛ ما گفتيم اصلاً نگوييد. در آن مواردي هم كه اعلام و جنجال شد، بنده با آن وضعيت موافق نبودم. اين تصميم گيري است كه بر اساس يك محاسبه يي كرديم و اين محاسبه هم

محاسبه يي حكيمانه است و بر اين اساس نيست كه چيزي لا پوشي و پنهان نگه داشته شود؛ ابداً بنده نمي خواهم ملاحظه ي كسي را بكنم، منتها فكر نمي كنم كه تا چيزي قطعي و اثبات نشده، بزرگ بودن و اهميتش ثابت نشده، محاكمه نشده و رويش قضاوتي نيست، بايد سرزبانها بيفتد و مطرح شود. هر كس اين كار را بكند، بنده موافق نيستيم؛ چه مطبوعاتيها، چه راديو تلويزيون و چه ديگران؛ اما آمار كارشان را بيان كنند؛ آن هم در صورتي كه اسم افراد آورده نشود. اين را من به شما عرض بكنم؛ يك نفر جرمي مي كند. آدم خيلي بدي هم هست، بايست هم مجازات بشود؛ اما اگر اسم او را ما اعلام كرديم، اين پسر يا دخترش در دانشگاه، خانه، محله؛ مي دانيد با اين اعلان چند نفر مجازات مي شوند؟ چه لزومي دارد؟ بگذاريد او زندان برود و في الجمله هم گفته شود كه اين كار انجام گرفته، ديگر چه لزومي دارد كه ما بچه هاي دبستاني، دبيرستاني و دانشگاهي اش را هم _ كه هيچ گناهي ندارد _ مجازات كنيم؟ مگر وقتي كه اجبار باشد: يعني زماني كه وضعيت به گونه ايي است كه غير از اين امكان ندارد، آن جا، چاره يي نيست؛ اما تا مادامي كه مي شود، خيلي با اين طور كارها موافق نيستم.»، (همان، صص 56 _57)

مسلما بررسي ريشه اي مفاسد اقتصادي و علل عدم موفقيت كامل اقدامات دولت در اين خصوص، نيازمند ارائه تحقيقات گسترده و مفصّلي است كه خارج از ظرفيت يك نامه است. آنچه كه به صورت مختصر مي توان از بررسي نظرات كارشناسان

مسائل اقتصادي و سياسي، به دست آورد، اين است كه:

مفاسد و تخلّفات اقتصادي، محصول ساختار معيوب اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي، سياسي، حقوقي و روند شكل گيري تدريجي آن است. از بين بردن آن نيز جز با تغيير و اصلاح اين ساختارها _ آن هم با اقداماتي اساسي و در دراز مدت _ ممكن نيست.

مفاسد و تخلفات اقتصادي، رانت خواري، فعاليت هاي اقتصادي پنهان و معلول زمينه ها و شرايط متعددي است؛ از جمله:

1. ساختار اقتصادي: اتكا به نفت، به عنوان اصلي ترين منبع درآمدهاي دولت و تأمين هزينه هاي جاري آن از طريق فروش منابع طبيعي، زمينه هاي گسترش فعاليت هاي اقتصادي غيرقانوني و زيرزميني را تسهيل مي كند. در نتيجه حاكمان را از مشاركت شهروندان، در تأمين هزينه هاي جاري بي نياز مي سازد؛ نظام مالياتي را تضعيف مي كند؛ رانت هاي گسترده اي فراهم مي آورد؛ زمينه هاي رانت خواري را ترويج مي كند؛ عدم پاسخ گويي را موجب مي شود؛ نابرابري هاي عظيم در توزيح ثروت را پديد مي آورد و وابستگي را تعميق مي بخشد.

2. وجود بعضي از ضعفها و سوء مديريت ها در ساختار سياسي و حقوقي (از قبيل دولتي بودن امور جامعه، فقدان سياست مشخص اقتصادي) و يا بعضي از پيامدهاي منفي سياست خصوصي سازي در فرايند انتقال دارايي ها به مالكان خصوصي _ كه به دليل فقدان نهادهاي ناظر مردمي، پاسخگو نبودن صاحب منصبان در استفاده از قدرت وجود بعضي نارسايي ها در دستگاه هاي قضايي و نظارتي، رواج و غلبه روابط بر ضوابط، فقدان قوانين دقيق و تعريف شده و... _ از عوامل مهم در شكل گيري اين پديده ي مخرب اقتصادي مي باشند.

3. تغيير جو ارزشي جامعه به سوي پول و ثروت و مصرفگرايي؛ بي اعتقادي و ضعف مباني ديني و مذهبي افراد، بي اعتنايي برخي از مسؤولان و افراد

نسبت به ارزش ها و آرمان هاي انقلاب اسلامي، از ديگر عوامل اين مسأله است.

علاوه بر مسائل ياد شده، عواملي از قبيل حمايت هاي جناحي و عدم برخورد با هم طيفها، اعمال نفوذ براي ممانعت از نظارت يا كيفردهي، سوء مديريت ها و... بر عمق و پيچيدگي موضوع افزوده است. بنابراين تا زماني كه بسترهاي فراوان و مستعدي در جامعه ي ما وجود دارد، نمي توان انتظار سريع و قاطع رفع اين مشكل را داشت و پيامد اين بسترها را از ميان برداشت.

رشد نظام ارزشي مردم، اطلاع رساني دقيق درباره ي پيامدهاي وجود اين پديده ي مخرب، و آگاه كردن مردم از حقوقشان، با گسترش دستگاه هاي نظارتي و قضايي و بازگذاشتن دست اين نهادها در برخورد عادلانه و بي طرفانه، رفع بعضي از دخالت هاي بي جاي دولت در امر اقتصادي، ممنوعيت قانوني تجارت براي سياست مداران و حتي اطرافيان نزديك آنان، دخالت جدي تر نهادهاي آموزشي، تربيتي و رسانه اي در امر جامعه پذيري و تشريح ابعاد گوناگون اين مسأله براي مردم، رفع بسياري ممنوعيت هاي بي دليل بازرگاني خارجي و... در كوتاه مدت در كاهش اين مفسده مؤثر خواهد بود؛ ليكن تا عبور قطعي از دوران گذار و رسيدن به توسعه اقتصادي _ سياسي مطلوب و موافق با ارزش هاي انقلاب اسلامي، ايجاد ثبات اقتصادي و امنيت شغلي _ كه به ما امكان كنار نهادن راهبرد توسعه ي درون گرا و كوچك كردن محدوده ي دخالت هاي اقتصادي دولت را مي دهد و تعيين تكليف وضع الگوهاي ما در بلند مدت، حل قطعي مسأله و رساندن آن به اندازه هاي مقبول ميسّر نخواهد شد.

براي آگاهي بيشتر ر.ك:

1. آسيب شناسي فساد مالي در ايران، سارا فقيري، پگاه حوزه، خرداد 1381، ش 52، ص 2.

2. ريشه و سرآغاز مفاسد

اقتصادي در يك جامعه ي اسلامي، گفتگو با صاحب نظران و اساتيد دانشگاه، پگاه حوزه، ارديبهشت 1380، شماره 12، ص 22

با توجه به دستور حضرت عالي جهت برخورد بارشوه خواري واسراف در بيت المال چراهمچنان در جامعه شاهد اين رويداد زشت هستيم.
پرسش

با توجه به دستور حضرت عالي جهت برخورد بارشوه خواري واسراف در بيت المال چراهمچنان در جامعه شاهد اين رويداد زشت هستيم.

پاسخ

به نظر مي رسد علت اصلي چنين مشكلاتي را نمي توان بصورت جزئي بررسي كرد. اين قبيل ناهنجاري ها در سيستم سازماني كشور را بايد بصورت ساختاري مورد بررسي قرار داد و تا ساختار اصلاح نيابد اين مشكل همچنان گريبانگير جامعه خواهد بود. برخي گمان مي كنند صرفا با بيان كردن برخي روايات و احاديث شريفه مي توانند جلوي اين معضل اجتماعي را بگيرند، در صورتي كه اگر به آن احاديث و روايات در بعد ساختاري و كلان عمل نشود نتيجه محصلي نخواهد داشت.

اما براي توضيح معضلات ساختاري از قبيل رشوه بايد به شيوهء تبادل در ساختار و قدرت و ثروت كشور عطف توجه نمود. در كشور ما نبايد با تحميل كار بر طبقات پائين دست، ارزش كار ايشان را به سود طبقات ثروتمندان وابسته به قدرت بهره برداري كرد. (كارش را شخص ديگري كرده، سودش را كس ديگري ببرد). طبقات پائين دست و متوسط هم كه اكثر بدنه نظام را تشكيل مي دهند با ديدن اين روند خود به فكر اندوختن بيشتر افتاده و اخلاق زراندوزي در ايشان تقويت مي شود. بهمين دليل دچار ناهنجاري هايي از قبيل رشوه و ... مي شوند.

همانطور كه مقام معظم رهبري _حفظه الله_ نيز بارها بر مسؤولين همين امر را خطاب فرموده اند كه مسؤولين نبايد سطح و شيوهء عمل زندگي فردي و اجتماعي خود را فراتر از حد متوسط جامعه ببينند و به فكر رفاه عمومي طبقه متوسط و پائين نباشند. زيرا اين امر 2

مفسده ايجاد خواهد كرد: اولا) مردم پائين دست وقتي از طريق قانوني نتوانستند كسب سود و رفاه كنند از طريق نامشروع به آن دست مي يازند. ثانيا) روحيه رفاه طلبي بيش از حد بخاطر نگاه به بالادستي ها در بينشان افزايش خواهد يافت.

ان شاء الله روزي با عمل به اوامر مقام معظم رهبري _حفظه الله_ كه برگرفته از شيوهء حكومت علوي(عليه السلام) است، در تصحيح اساسي و ساختاري اين قبيل معضلات برآيند.

براي من سوال است كه چرا در يك كشور اسلامي سايتهاي اينترنتي سكسي به راحتي در دسترس تمام جوانان است . تورم اقتصادي - عدم امكان ازدواج براي بيشتر جوانان - فساد اجتماعي و اعتيادو... واقعا نقش مسئولين در اين رابطه چيست؟ شايد اينها همه برنامه ريزي تعيين شده است
پرسش

براي من سوال است كه چرا در يك كشور اسلامي سايتهاي اينترنتي سكسي به راحتي در دسترس تمام جوانان است . تورم اقتصادي - عدم امكان ازدواج براي بيشتر جوانان - فساد اجتماعي و اعتيادو... واقعا نقش مسئولين در اين رابطه چيست؟ شايد اينها همه برنامه ريزي تعيين شده است كه الان در حال اجراست؟

پاسخ

متأسفانه تا مدتي قبل، در زمينه فيلترگذاري و كنترل سايت هاي ضداخلاقي و حاوي موضوعات مستهجن و ضد ارزشهاي ديني، اهمال و كوتاهي هايي از سوي مسئوليني مربوطه وجود داشت و اين خود جاي تعجب و تأسف براي بسياري از دلسوزان نظام و جامعه بود، اما خوشبختانه از مدتي قبل، با اجراي برنامه فيلترگذاري از سوي مخابرات، تا حدود زيادي از دسترسي سريع و راحت به اين سايتها جلوگيري مي شود، هر چند مسئوليني مربوطه بايد مكانيزمهاي دقيق تر و مطمئن تري را در اين زمينه بكار بگيرند. اما با اين همه بايد به اين موضوع مهم توجه شود كه حفظ سلامت فكري، روحي و رواني جوانان علاوه بر كنترل هاي فيزيكي، نيازمند گامهاي اساسي تري از سوي فحشا و مراكز فرهنگي كشور است تا جوانان را در مقابل تهديدهاي گوناگون تهاجم فرهنگي كه در برخي موارد امكان كنترل فيزيكي هم به لختي وجود دارد، واكسينه نمايند.

اما در مورد قسمت دوم سوال بايد گفت عمدتاً مسئولين عالي رتبه نظام از وجود مشكلات و معضلاتي كه جامعه ما خصوصاً نسل جوان با آن دست به گريبانند، نگران بوده و در پي حل اين قبيل مشكلات بوده و مي باشند و انصافاً تلاش هاي آنان دستاوردهاي بسيار مثبتي براي جامعه به دنبال داشته است.

نگاهي واقع بينانه به سياستهاي كل نظام از

ابتداي انقلاب اسلامي تاكنون، چشم انداز 20 ساله، جهت گيري برنامه هاي دولت و عملكردهاي آن، همه مبين اهتمام شديد نظام اسلامي به امور اساسي جامع و جوانان مي باشد. اما بايد به اين نكته نيز توجه داشت كه چند مسأله مديريت قوي و كارآمد همراه با برنامه هاي صحيح و منطبق با نيازها و شرايط عيني جامعه، مي تواند در كاهش مشكلات و تأمين نيازهاي اساسي جامعه نقش مؤثري داشته باشد، اما در اين فرايند متغيرهاي اساسي ديگري نيز وجود دارد كه به هيچ وجه نمي توان از آنان غفلت نموده، به عبارت ديگر نظام اسلامي در صورتي مي تواند در اجراي كامل تعاليم و ارزشهاي اسلامي در سطوح مختلف جامعه و حل نيازهاي اساسي آن و زدودن معضلات، موفق باشد كه ساير شرايط و زمينه هاي لازم از قبيل منابع انساني مورد نياز، كارگزاران و مديران صالح، مردم وفادار و هميشه در صحنه، كفايت منابع مادي و اقتصادي و... مهياد بوده وبه علاوه موانع و مشكلات ناشي از تعهدات خارجي و تهاجمات نظامي و فرهنگي، محاصره هاي اقتصادي و سياسي و نظامي، بدعت ها و سنت هاي غلط، دنياگرايي و.. وجود نداشته باشد. و حال آنتك انقلاب اسلامي علي رغم بسياري امتيازات و توانايي ها با مشكلات و مانعي روبرو بوده كه كاركردهاي نظام را در زمينه تأمين نيازهاي اساسي جامع و حل معضلات آن با كندي مواجه كرده است؛ مسلماً طبيعي است كه جامعه اي مانند جامعه ما كه از نظر سوابق تاريخي و مشكلات عظمي كه از نظر ساختار اقتصادي (تك محصول بودن آن، وضعيت وخيم صنعت و كشاورزي...) و ساختار سياسي، فرهنگي و اداري از قبل از انقلاب، به ما منتقل شده و

چه از نظر مشكلات طبيعي مربوط به انقلاب و ناشي از جنگ تحميلي و خسارت عظيم آن (بالغ بر 1000 ميليارد دلار معادل هزينه 70 سال كشور) و محاصره هاي بين المللي (كه تاوان اسلام گرايي و استقلال خواهي ملت ما مي باشد) تورم بين المللي و پايين بودن درآمدهاي نفيتي و كاهش قدرت خريد دلار و مشكلات ناشي از دوران سازندگي و رشد سريع جمعيت و مشكلات ناشي از آن و معضلات ناشي از ساختار ناسالم اداري و رقابت هاي غير قانونمند جناحها (كه هزينه هاي زيادي بر منافع، امنيت و كارآيي نظام برجاي مي گذارد)، تهاجم فرهنگي و تغيير ارزشها و مشكلات ناشي از آن و... داراي مشكل باشد.

در هر صورت ضمن در نظر گرفتن متغيرهاي فوق بايد جايگاه و نقش هر مسئول را بر اساس ميزان كارآمدي آن در حل مشكلات مردم، تعهد و تخصص، مبارزه با تبعيض و بي عدالتي، دغدغه خدمت به مردم و داشتن كارنامه درخشان در اين زمينه، دوري از سياست زدگي و تعصب حزبي و جناح زدگي سنجيد.

و آخرين نكته اينكه خوشبختانه تمامي بخشهخاي اجرايي و قانون گذاري كشور چه به صورت مستقيم و چه به صورت غير مستقيم، منتخب مردم بوده و با آراء مردم جريان امور كشور را در دست گرفته اند. از اينرو اگر مردم مشاهده مي نمايند در بخشهايي ناكارآمدي وجود دارد بايد در انتخاب هاي بعدي خود دقت بيشتري مبذول داشته تا انشاءالله مجموعه نظام اسلامي بتواند با سرعت بيشتر وبدون اتلاف انرژي و وقت، روند پيشرفت و توسعه كشور در ابعاد مختلف را ادامه داده و نيازهاي اسلاسي جامعه و جوانان را برطرف و مظاهر بي عدالتي، تبعيض، فقر و....

را از جامعه اسلامي بزدايند.

چرا عقايد وهابيت در جامعه ما براحتي گسترش مي يابد و هيچ مسئولي يا ارگاني اقدامي براي جلوگيري از پيشرفت ان نميكند؟
پرسش

چرا عقايد وهابيت در جامعه ما براحتي گسترش مي يابد و هيچ مسئولي يا ارگاني اقدامي براي جلوگيري از پيشرفت ان نميكند؟

پاسخ

چند عامل را مي توان در ارتباط با اين موضوع نام برد:

1. تشديد فعاليت هاي تبليغاتي و فرهنگي وهابيت در داخل ايران و حوزه هاي مسلمان نشين خارجي (نظير حوزه قفقاز، بالكان و ساير كشورهاي مجاور ايران) كه آمادگي براي تأثيرپذيري از انقلاب اسلامي ايران مشاهده مي شود، وهابيت به عنوان جرياني انحرافي در جهان اسلام و و ابسته به استعمارگران، وظيفه جلوگيري از تداوم و گسترش جريان اسلام گرايي اصيل _ كه به دنبال پيروزي انقلاب اسلامي در سطح جهاني در حال پيشرفت است_ را بر عهده داشته و از اينرو تخريب و ايجاد تزلزل در مباني فكري و اعتقادي شيعيان به عنوان محور اصلي اين جريان را دنبال مي نمايد. از اين رو در سالهاي اخير در جهت همسويي با تهاجم فرهنگي و نظامي آمريكا عليه كشورهاي اسلامي و به خصوص ايران، فعاليت هاي تبليغي خود را در ايران توسعه بخشيده است. البته در مقابل اين تهاجم حوزه هاي علميه و نظام اسلامي، اقدامات و تدابير امنيتي و فرهنگي مناسبي _هر چند ناكافي_ اعمال نموده اند.

2. متأسفانه علي رغم اقدامات فوق، آنگونه كه شايسته است به اين مسأله توجه جدي خصوصا از سوي دستگاه هاي فرهنگي كشور داده نشده است و علاوه بر ناهماهنگي هايي كه بين اين مراكز با حوزه هاي علميه مشاهده مي شود به رواج اختلافات جناحي و حزبي و سياسي شدن مسائل و غفلت از مسائل اساسي فضاي مساعد، را براي سوء استفاده دشمنان فراهم ساخته است.

3.

وجود مشكلات و معضلات اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي خصوصا در مناطق اهل تسنن باعث بهره برداري وهابيت و ترويج عقايد موهوم خود با استفاده از امكانات مالي فراوان شده است.

مسلما هرگونه برخوردي در جهت مقابله با اين جريان بايد ضمن توجه اساسي به زمينه هاي فوق و كوشش دولت در بهبود وضعيت اقتصادي و اجتماعي جامعه، اولويت را به راهكارهاي فكري و فرهنگي داده و با تقويت مباني فكري و اعتقادي جوانان شيعه آنها را در برابر شبهات فكري و عقيدتي وهابيت، واكسينه نمايد.

البته دستگاه هاي امنيتي و انتظامي نيز مي توانند با زيرنظر داشتن كليه تحركات وهابيت و جلوگيري از اقدامات مرموزانه آنان، به انجام هر چه بهتر وظايف خود همت بگمارند.

با سلام و احترام بنده نه دانشجو هستم و نه بيسواد و از مسائل سياسي هم زياد سر در نمي يارم . ولي مي خوام بدونم كه با وجود اين همه فقر كه منجر به هزاران فحشا مي شود چرا شما ساكت نشسته ايد و همينطور فقط به اين همه بي عدالتي كه خودتون بهتر از همه مي دونيد كه د
پرسش

با سلام و احترام بنده نه دانشجو هستم و نه بيسواد و از مسائل سياسي هم زياد سر در نمي يارم . ولي مي خوام بدونم كه با وجود اين همه فقر كه منجر به هزاران فحشا مي شود چرا شما ساكت نشسته ايد و همينطور فقط به اين همه بي عدالتي كه خودتون بهتر از همه مي دونيد كه در دستگاه دولتي شما داره انجام مي شه فقط سكوت مي كنيد . درحاليكه شما اسم اين سال رو سال پاسخگويي گذاشته ايد چرا خود شما به مردم پاسخ نمي ديد كه چرا وقتي مي دونيد چه كساني در چه پستهايي دارند از بيت المال مسلمين مي دزدند و آن را از مملكت خارج مي كنند هيچ عكس العملي نشون نمي ديد . حتما مي خواهيد بگوييد كه تنها هستيد . نه اصلا اين طور نيست شما فقط كافيست كه اعلام كنيد

كه چه كساني اين كارها رو مي كنند . ببينيد خود اين مردم چه مي كنند و اثري از آنها باقي نمي گذارند . پس خودتون بايد به همه پاسخ بديد قبل از ديگران كه چرا؟

پاسخ

ضمن عرض ادب و احترام به جايگاه علمي و شخصيتي شما دوست گرامي، از آنجا كه يكي از محورهاي اساسي سؤال ما مسأله پاسخگويي است ابتدا به تبيين اين مسأله از ديدگاه مقام معظم رهبري پرداخته و سپس ساير محورهاي سؤال را بررسي مي نماييم:

الف. پاسخگويي از ديدگاه مقام معظم رهبري:

«سال پاسخگويي هم كه ما مطرح كرديم، بايد به آن توجه شود؛ منتها يكي دو نكته ي ظريف در اين جا وجود دارد كه بايد به آن توجه شود: اولاً وقتي شما سؤال مي كنيد و پاسخ مي خواهيد، بايد سؤالي بكنيد كه پاسخ آن - از سوي هر كسي - قابل تشخيص و ارزيابي كمّي باشد؛ والاّ اين كه شما بگوييد «آيا مي دانيد كه از قِبل بيكاري چه مشكلاتي پيش مي آيد؟»، جوابش اين است كه بله، مي دانيم. «چه كار مي كنيد؟» همين كارهايي كه مي بينيد داريم مي كنيم. اين طور طرح پرسش، چيزي عايد نخواهد كرد. يا از قوه ي قضاييه بپرسيد «شما براي رفع اين ويرانه در پنج سال گذشته چه كار كرديد؟» آنها چند صفحه به شما آمار خواهند داد كه اين كارها را كرده ايم. پاسخگويي مقوله ي بسيار حساسي است. چيزي كه شما بايد به آن اهتمام داشته باشيد، خواست است. خواست عدالت و رفع فساد، بسيار مهم است. اين خواستها بايد وجود داشته باشد. در كنار اين خواستها،

اين طور هم نباشد كه همه ي كارهايي را كه مسؤولان كرده اند، انسان زير سؤال ببرد و مورد ترديد قرار دهد؛ نه، واقعاً در همين زمينه هايي كه شما مطرح كرديد، كارهاي خوب و زيادي صورت گرفته؛ منتها اداره ي كشور در مقطع امروز كار بسيار مشكلي است. مي دانيد امروز ما در يك چالش عظيم قرار داريم با مراكز قدرتي كه فكر آنها اين است كه اگر اين نظام كارآمدي خود را به طور كامل اثبات كند، عرصه براي آنها تنگ خواهد شد؛ كمااين كه همين الان هم آنها مي بينند در مقابل نظام جمهوري اسلامي كم كاري كرده اند كه نظام ما توانسته به پيشرفتهايي كه دوستان اشاره كردند، نايل آيد. البته به شما عرض بكنم؛ پيشرفتها در بخشهاي مختلف، بيش از اينهاست. گفتمان عدالت، يك گفتمان اساسي است و - همان طور هم كه چند روز پيش در جلسه يي مطرح كردم - همه چيز ماست. منهاي آن، جمهوري اسلامي هيچ حرفي براي گفتن نخواهد داشت؛ بايد آن را داشته باشيم. اين گفتمان را بايد همه گير كنيد؛ به گونه يي كه هر جرياني، هر شخصي، هر حزبي و هر جناحي سر كار بيايد، خودش را ناگزير ببيند كه تسليم اين گفتمان شود؛ يعني براي عدالت تلاش كند و مجبور شود پرچم عدالت را بر دست بگيرد؛ اين را شما بايد نگه داريد و حفظ كنيد؛ اين مهم است. اما در برخورد با آنچه شده، بايد خانگي برخورد كنيد؛ نه بيگانه وار و معترض. بالاخره كارهاي زيادي انجام گرفته، احياناً كوتاهي هايي هم شده؛ اما بايد مشكل را حل كرد. نبايد

نتيجه ي قهري نحوه ي بيان اين باشد كه بعد از چندي انسان احساس كند كه به كل مجموعه بشدت معترض است؛ نه، شما براي موفقيت كل مجموعه داريد تلاش مي كنيد؛ اصلاً همه ي تلاشتان اين است كه نظام را پيش ببريد. هرچه مي توانيد، جزئيات را تكميل كنيد. در بخشهايي كه خلأ وجود دارد، هرچه مي توانيد، كمك كنيد تا خلأ برطرف شود. هرچه مي توانيد، شعار اصلي عدالت و آنچه را مربوط به عدالت است، تقويت و همگاني و در ذهن ها تعميق كنيد و روي پشتوانه و فلسفه ي فكري آن كار كنيد - اينها لازم است - اما كاري نكنيد كه مخالفان شما اين ترديد را دامن بزنند كه آيا نظام اسلامي مي تواند؟ آيا نظامي اسلامي توانسته؟ البته كه مي تواند؛ البته كه توانسته! مدعي دستگاه هاي مختلف از لحاظ كارآمدي، خودِ بنده هستم. من دائماً نسبت به كارآمدي، از اينها سؤال و مطالبه مي كنم؛ اما بنده اعتقادم اين است كه نظام اسلامي از همه ي دولتهايي كه در دوران استعمار و دوران نزديك به استعمار در كشور ما وجود داشته، قوي تر عمل كرده است. بدون ترديد نظام جمهوري اسلامي در همه ي بخشها قوي عمل كرده است. عناصر مؤمن و كارآمد در نظام وجود داشته اند؛ پشتوانه ي مردمي هم به آنها كمك كرده است. در بخشهايي ما با قدرت وارد ميدان شده ايم كه فكرش را نمي توانستيم بكنيم. در همه ي بخشها اين طور است. الان جاي توضيح و بيان آمار نيست. البته اقتضاي اين دوره ي از نظام جمهوري اسلامي، اقتضاي كار بيشتر،

انقلابي تر، مؤمنانه تر و همه ي امكانات را بيش از اين به ميدان آوردن است؛ اين را قبول داريم. البته كم كاري وجود دارد، اما ناكارآمدي وجود ندارد؛ بين اينها بايد تفكيك قائل شد. ناكارآمدي وجود ندارد؛ نظام اسلامي كارايي دارد. يك نشانه ي كاراييِ نظام، وجود شماست. جوان دانشجوي مؤمن و معتقد به نظام مي تواند حرف و انگيزه ي خودش را قوي در فضاي جامعه مطرح كند. حرف شما فردا در تمام فضاي جامعه منتشر مي شود؛ اين نكته ي خيلي مهمي است؛ اين خودش كارآمديِ اين نظام است. كارآمدي نظام غير از كارآمدي اين دستگاه يا آن دستگاه است؛ نظام، نظام كارآمدي است. البته كارآمدي نظام، مجموعه ي عملكرد مثبت و منفي يي است كه دستگاه هاي نظام دارند؛ اما اين برآيند مثبت است». (بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار دانشجويان در ماه مبارك رمضان 10/ 08/ 1383)

«رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار رئيس جمهور و هيات وزيران، با اشاره به بخش هايي از نامه حضرت اميرالمومنين (ع) به مالك اشتر و تأكيد ايشان بر لزوم آباداني جامعه و ايجاد رفاه براي مردم و بهره گيري از توانايي ها و نشاط آنان، خاطرنشان كردند: حضرت علي (ع) شرط آباداني دنيا و جامعه را كنترل و مراقبت مسئولان و مديران مي داند، زيرا امور كشور و مردم به دست آنان است.

ايشان همچنين با اشاره به نام گذاري سال جاري به عنوان سال پاسخگويي و تأثير پاسخگويي مسئولان در آگاهي مردم از نقاط قوت و ضعف و افزايش اميد آنان به آينده، بر لزوم همكاري متقابل دستگاه ها و سازمان

هاي مسئول و رسانه ها به ويژه صدا و سيما براي تحقق جدي و عملي پاسخگويي مسئولان تأكيد كردند». (روزنامه همشهري 21 آبان 1383)

ب. ريشه يابي مشكلات جامعه و اقدامات نظام اسلامي در مقابل آن:

يكم. البته اصل وجود برخي مفاسد و معضلات نظير تبعيض، بي عدالتي، مفاسد اداري، رانت خواري و ...، در گوشه هايي از جامعه و يا سازمان مديريتي كشور، امري غير قابل انكار است. ولي نبايد اين موضوع را به كل جامعه و نظام تسري داد. زيرا:

اولاً: عليرغم وجود برخي مفاسد، اكثريت جامعه اسلامي و نظام ديني ما از الودگي به اين معضلات و مفاسد بري مي باشد.

ثانياً: نظام اسلامي بيشترين سعي خود را در اصلاح معضلات و مشكلات جامعه و برخورد با مفاسد گذاشته است. و اقدامات اساسي نظير حل مشكل اشتغال مولد، مسكن و ...، جهت بسط عدالت اجتماعي و زدودن فقرو مفاسد اجتماعي از يكسو و برخورد با افراد سودجو و رانت خوار، در هر پست و موقعيت به عمل آورده و يا در دست اجرا دارد.

دوم. اينكه بگوييم عملكرد قوي يا ضعيف جامعه و يا وجود برخي ضعفها در سيستم اداري كشور به مدير ارشد برمي گردد, استنتاج كلي و قاعده قابل اثباتي نيست هرچند در حيطه عملكردها و وظايف و با در نظر گرفتن امكانات و اختيارات آن مدير ارشد چنين امري مصداق مي تواند داشته باشد ولي به عنوان يك قاعده كلي نمي توان آن را اثبات كرد. چه اينكه هدايت نشدن قوم نوح را نمي توان به عملكرد حضرت نوح(ع) نسبت داد و يا عدالت گريزي و انحطاط فكري مسلمين صدر اسلام در زمان حضرت علي(ع) و يا

وجود برخي كارگزاران فاسد در دستگاه اداري ايشان را نمي توان به آن حضرت تسري داده و مسؤوليت آن را بر دوش ايشان گذاشت، اساساً خداوند رهبران الهي و ديني را موظف به تذكر و انذار به جوامع و اجراي احكام الهي مي نمايد و آنان نيز به تناسب توانمندي و وسع خويش نسبت به اجراي فرامين خداوند مسئولند, حال اينكه چه مقدار در تحقق عيني جامعه ديني و هدايت مردم توفيق حاصل كنند. بستگي زيادي به خواست عمومي و درك افراد و نخبگان جوامع از مقوله فوق و تمكين در برابر آن دارد.

درباره وجود فساد هم در سيستم اداري ما نيز چنين است؛ آنچه كه از مديران الهي شايسته و سزاوار است، سعي و اهتمام به انتخاب مديران و كارگزاران صالح و در نظر گرفتن ساز و كارهاي نظارتي براي جلوگيري از خطاهاي آنان است؛ حال اگر مديري صالح با اعمال اين قبيل مسائل اهتمام به ايجاد تشكيلاتي سالم داشت و تمام سعي و تلاش خود را براي مقابله با آفت ها و مفاسد كرد، ديگر با وجود نمونه هايي از فساد نمي شود آن رهبر يا مدير ارشد را به كوتاهي و قصور متهم نمود. و يا ادعا كرد كه فساد از او نشات مي گيرد!!!

اكنون با توجه به اين موضوع درباره وجود برخي مفاسد در دستگاه هاي اداري كشور بهتر است به دو مقوله اساسي با عنايت به آنچه در بالا گفته شد توجه كرد. اولاً قانون اساسي اختيارات مشخصي را به عهده رهبري به عنوان يكي از مديران گذاشته و اختيار عزل و نصب افراد و شخصيت هاي خاص را به رهبري داده كه

ايشان نيز با در نظر گرفتن توانمند ي ها و امكانات در كنار نيازها و اولويت هاي كشور نسبت به انتصاب و يا عزل افراد در سمت هاي مديريتي كشور اقدام مي نمايد و به طور اصولي ايشان در عزل و نصب ساير مديريت هاي كشور در بدنه قواي سه گانه دخالتي نمي كند مگر اينكه حضور فرد يا افرادي را بر خلاف مصالح اسلام و انقلاب و كليت نظام احساس كند كه مقوله فوق امري مستثني است.

ثانياً تعبير رهبري از مديريت مفسد و يا بي اعتنا به حقوق مردم مطمئناً بر يك سري چارچوب ها و اصول عقلائي و قابل اثبات استوار است كه در صورت اثبات فاسد بودن بخشهايي از مديريت كشور در برابر آن موضعگيري خواهند كرد كه چنين امري مسبوق به سابقه هم است و مسلماً ايشان نمي تواند بر اساس يافته هاي مطبوعاتي و حدس و گمان و داده هاي غير قابل اثبات در رابطه با عملكرد مديريت هاي زير نظرشان قضاوت كنند. چنانكه ايشان در پاسخ به سؤال در اين زمينه مي فرمايد: «نسبت به مسؤولان اغماض نمي شود اما بايد جرم و ميزان آن را به طور دقيق شناخت ضمن آنكه اگر يقين كنيم فسادي در مسؤولين وجود دارد و مسائل مطرح شده شايعه نيست، قطعا برخورد مي كنيم». (ديدار با دانشجويان دانشگاه شهيد بهشتي، روزنامه كيهان،23/2/82)

متأسفانه به رغم تأكيدات و اهتمام زياد مقام رهبري براي مقابله با مفاسد اقتصادي، و نيز برخي اقدامات عملي قواي سه گانه و ساير نهادها و دستگاههاي حكومتي، براي مقابله با اين پديده، هنوز دستاوردهاي مثبت آن، آشكار نشده و كما كان اقشار محروم و مستضعف جامع از اثرات زيان بار مفاسد اقتصادي رنج مي برند.

مقام معظم رهبري به سؤالي در مورد اقدامات قواي سه گانه در اين خصوص، مي فرمايند: «من خصوص به شما عرض مي كنم: نه! واقعاً من از آنچه كه اتفاق افتاده راضي باشم؟ نه؛ يعني كمتر از آن حدي است كه بنده را خشنود و راضي كند؛ اما انصافاً تلاش كردند. در همين جلسه يي كه اخيراً با مسئولان قواي سه گانه داشتيم، به آنها گفتم دو سال گذشت. قوه ي قضائيه و مجريه گزارش فعاليتهايي را كه كرده اند، آوردند كه حكم فعاليتها خوب است؛ در اين ترديدي نمي شود داشت. ستادي هم تشكيل داده اند كه نسبتاً فعال است، و ليكن نه، آن مقداري كه بنده را راضي كند، نيست.»، (ديدار يار، بيانات مقام معظم رهبري در پاسخ به پرسشهاي دانشجويي دانشگاه شهيد بهشتي، چاپ اول، بهار 1382، ص 55)

بنابراين اقدامات مناسبي _ عليرغم عدم كفايت آن _ انجام و در حال پي گيري است . اما در مورد ناكافي بودن مشهود نبودن اين اقدامات و يا طولاني شدن رسيدگي به پرونده هاي متهمين و ... بايد گفت كه اين موضوع به مسائلي از قبيل سياست دولت در اجراي كامل عدالت و حقوق متهمين و حفظ آبروي و حيثيت آنان و ... باز مي گردد؛ مقام معظم رهبري در اين زمينه چنين بيان مي دارند: «با آن كساني كه قاطع برخورد نمي كنند چگونه برخورد كنيم؛ برخورد همين است كه تذكر و هشدار بدهيم و به آنها بگوييم؛ برخورد لازم در اين جا اين است؛ اما شفافيت لازم در اين مورد براي مردم صورت نمي گيرد. يك وقت انتظار هست كه مرتب اعلاميه

داده شود و بگويند فلان كس را گرفتيم، پدر فلان كس را درآورديم، فلان كس اين فساد را كرده، اين درست نيست و برخلاف سياست اعلام شده ي ماست؛ ما گفتيم اصلاً نگوييد. در آن مواردي هم كه اعلام و جنجال شد، بنده با آن وضعيت موافق نبودم. اين تصميم گيري است كه بر اساس يك محاسبه يي كرديم و اين محاسبه هم محاسبه يي حكيمانه است و بر اين اساس نيست كه چيزي لا پوشي و پنهان نگه داشته شود؛ ابداً بنده نمي خواهم ملاحظه ي كسي را بكنم، منتها فكر نمي كنم كه تا چيزي قطعي و اثبات نشده، بزرگ بودن و اهميتش ثابت نشده، محاكمه نشده و رويش قضاوتي نيست، بايد سرزبانها بيفتد و مطرح شود. هر كس اين كار را بكند، بنده موافق نيستيم؛ چه مطبوعاتيها، چه راديو تلويزيون و چه ديگران؛ اما آمار كارشان را بيان كنند؛ آن هم در صورتي كه اسم افراد آورده نشود. اين را من به شما عرض بكنم؛ يك نفر جرمي مي كند. آدم خيلي بدي هم هست، بايست هم مجازات بشود؛ اما اگر اسم او را ما اعلام كرديم، اين پسر يا دخترش در دانشگاه، خانه، محله؛ مي دانيد با اين اعلان چند نفر مجازات مي شوند؟ چه لزومي دارد؟ بگذاريد او زندان برود و في الجمله هم گفته شود كه اين كار انجام گرفته، ديگر چه لزومي دارد كه ما بچه هاي دبستاني، دبيرستاني و دانشگاهي اش را هم _ كه هيچ گناهي ندارد _ مجازات كنيم؟ مگر وقتي كه اجبار باشد: يعني زماني كه وضعيت به گونه ايي است كه غير از

اين امكان ندارد، آن جا، چاره يي نيست؛ اما تا مادامي كه مي شود، خيلي با اين طور كارها موافق نيستم.»، (همان، صص 56 _57)

مسلما بررسي ريشه اي مفاسد اقتصادي و علل عدم موفقيت كامل اقدامات دولت در اين خصوص، نيازمند ارائه تحقيقات گسترده و مفصّلي است كه خارج از ظرفيت يك نامه است. آنچه كه به صورت مختصر مي توان از بررسي نظرات كارشناسان مسائل اقتصادي و سياسي، به دست آورد، اين است كه:

مفاسد و تخلّفات اقتصادي، محصول ساختار معيوب اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي، سياسي، حقوقي و روند شكل گيري تدريجي آن است. از بين بردن آن نيز جز با تغيير و اصلاح اين ساختارها _ آن هم با اقداماتي اساسي و در دراز مدت _ ممكن نيست.

سوم. مفاسد و تخلفات اقتصادي، رانت خواري، فعاليت هاي اقتصادي پنهان و معلول زمينه ها و شرايط متعددي است؛ از جمله:

1. ساختار اقتصادي: اتكا به نفت، به عنوان اصلي ترين منبع درآمدهاي دولت و تأمين هزينه هاي جاري آن از طريق فروش منابع طبيعي، زمينه هاي گسترش فعاليت هاي اقتصادي غيرقانوني و زيرزميني را تسهيل مي كند. در نتيجه حاكمان را از مشاركت شهروندان، در تأمين هزينه هاي جاري بي نياز مي سازد؛ نظام مالياتي را تضعيف مي كند؛ رانت هاي گسترده اي فراهم مي آورد؛ زمينه هاي رانت خواري را ترويج مي كند؛ عدم پاسخ گويي را موجب مي شود؛ نابرابري هاي عظيم در توزيح ثروت را پديد مي آورد و وابستگي را تعميق مي بخشد.

2. وجود بعضي از ضعفها و سوء مديريت ها در ساختار سياسي و حقوقي (از قبيل دولتي بودن امور جامعه، فقدان سياست مشخص اقتصادي) و يا بعضي از پيامدهاي منفي سياست خصوصي سازي در فرايند انتقال دارايي ها به مالكان خصوصي _ كه به دليل فقدان نهادهاي ناظر مردمي، پاسخگو

نبودن صاحب منصبان در استفاده از قدرت وجود بعضي نارسايي ها در دستگاه هاي قضايي و نظارتي، رواج و غلبه روابط بر ضوابط، فقدان قوانين دقيق و تعريف شده و... _ از عوامل مهم در شكل گيري اين پديده ي مخرب اقتصادي مي باشند.

3. تغيير جو ارزشي جامعه به سوي پول و ثروت و مصرفگرايي؛ بي اعتقادي و ضعف مباني ديني و مذهبي افراد، بي اعتنايي برخي از مسؤولان و افراد نسبت به ارزش ها و آرمان هاي انقلاب اسلامي، از ديگر عوامل اين مسأله است.

علاوه بر مسائل ياد شده، عواملي از قبيل حمايت هاي جناحي و عدم برخورد با هم طيفها، اعمال نفوذ براي ممانعت از نظارت يا كيفردهي، سوء مديريت ها و... بر عمق و پيچيدگي موضوع افزوده است. بنابراين تا زماني كه بسترهاي فراوان و مستعدي در جامعه ي ما وجود دارد، نمي توان انتظار سريع و قاطع رفع اين مشكل را داشت و پيامد اين بسترها را از ميان برداشت.

رشد نظام ارزشي مردم، اطلاع رساني دقيق درباره ي پيامدهاي وجود اين پديده ي مخرب، و آگاه كردن مردم از حقوقشان، با گسترش دستگاه هاي نظارتي و قضايي و بازگذاشتن دست اين نهادها در برخورد عادلانه و بي طرفانه، رفع بعضي از دخالت هاي بي جاي دولت در امر اقتصادي، ممنوعيت قانوني تجارت براي سياست مداران و حتي اطرافيان نزديك آنان، دخالت جدي تر نهادهاي آموزشي، تربيتي و رسانه اي در امر جامعه پذيري و تشريح ابعاد گوناگون اين مسأله براي مردم، رفع بسياري ممنوعيت هاي بي دليل بازرگاني خارجي و... در كوتاه مدت در كاهش اين مفسده مؤثر خواهد بود؛ ليكن تا عبور قطعي از دوران گذار و رسيدن به توسعه اقتصادي _ سياسي مطلوب و موافق با ارزش هاي انقلاب اسلامي، ايجاد ثبات اقتصادي و

امنيت شغلي _ كه به ما امكان كنار نهادن راهبرد توسعه ي درون گرا و كوچك كردن محدوده ي دخالت هاي اقتصادي دولت را مي دهد و تعيين تكليف وضع الگوهاي ما در بلند مدت، حل قطعي مسأله و رساندن آن به اندازه هاي مقبول ميسّر نخواهد شد.

خوب است در پايان اين نكته را يادآوري كنيم كه مجموعه نظراتي كه در پاسخ اين نامه آمد، نظرات محققين و كارشناسان نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها است كه در صددند در حوزه سؤالات سياسي با توجه به اصول و مبناي نظام اسلامي و جهت گيري هاي مقام معظم رهبري، با دانشجو همفكري نموده و شبهات و مشكلات آنان را پاسخ گويند. اما اگر نظر شخص مقام معظم رهبري را مي خواهيد لازم است با دفتر ايشان به نشاني تهران، خ پاستور، دفتر مقام معظم رهبري، ص پ 1655/13185 مكاتبه نماييد.

براي آگاهي بيشتر ر.ك:

1. آسيب شناسي فساد مالي در ايران، سارا فقيري، پگاه ͙Șҙǘ̠خرداد 1381، ش 52، ص 2.

2. ريشه و سرآغاز مفاسد اقتصادي در يك جامعه ي اسلامي، گفتگو با صاحب نظران و اساتيد دانشگاه، پگاه حوزه، ارديبهشت 1380، شماره 12، ص 22

1- چرا درمقطع پيش دانشگاهي و خصوصاً دانشگاه به درس قرآن اهميت زيادي نمي دهند ويااصلاً تدريس نمي شود ؟با توجه به اينكه جوانان دراين مقطع بيشتر به قرآن وداستانهاي اهلبيت نياز دارند ؟
اشاره

2- چرا درتجملات وتشريفات مسئولين كشوري اسراف مي شود؟البته ناگفته نماند كه

پرسش

1- چرا درمقطع پيش دانشگاهي و خصوصاً دانشگاه به درس قرآن اهميت زيادي نمي دهند ويااصلاً تدريس نمي شود ؟با توجه به اينكه جوانان دراين مقطع بيشتر به قرآن وداستانهاي اهلبيت نياز دارند ؟

2- چرا درتجملات وتشريفات مسئولين كشوري اسراف مي شود؟البته ناگفته نماند كه بنده هم باتشريفات موافقم ولي تاحدي , نه اينقدر كه دركشور ما هست ؟

3- وظيفه يك مسلمان دربرابر ظالم چيست ؟

4- آيا ساعت و انگشتر طلا براي مردحرام است ؟

5- تا ظهور آقا امام زمان (عج) چقدر مانده است ؟

پاسخ

ج س 1 : پس از تعطيلي موقت دانشگاهها ومطرح شدن انقلاب فرهنگي , واسلامي شدن دانشگاهها , اولياء امور برنامهايي براي مطرح شدن مسائل ديني درقشر دانشجو تدوين نمودند . كه متاسفانه هم ازنظر كميت و مقدار متون وواحد درسي محدوديت دارد , وهم ازنظر كيفي وموضوعات انتخاب شده كه بسياي از موضوعات ضروري ومهم از جمله آشنايي باقرآن و اهلبيت (ع) مورد كم توجهي قرار گرفته اند .

وبسيار بجا و ضروري است كه مسئولين امر در زمينه تهيه متون درسي هم دردانشگاه و هم پيش دانشگاهي وساير مقاطع تحصيلي با تجديد نظر و ارتقاء كمي و كيفي متون معارف اسلامي روح تازه اي به پيكره آن بدهند .

ج س 2 : همانطور كه جنابعالي هم فرموديد واحتمالاً منظور شما همين است كه براي رفت وآمدهاي ديپلماتيك وروابط خارجي باساير كشورها , به منظور رعايت شئونات حكومتي و احترام به مهمان وعمل به عرف بين الملي داشتن و استفاده از برخي امكانات ووسائل لازم است .

اما مسلماً زياده روي و تبذير و اتلاف بيت المال به هيچ وجه قابل

تائيد نيست .

ج س 3 : ا) شناخت ظلم و ظالم و مظلوم به نحو صحيح عميق

2) كمك و ياري رساندن به مظلوم و خصومت با ظالم . اميرا لمومنين حضرت علي (ع) دراين باره چنين مي فرمايد :

كُونا لِلظّالم خَصْماً ولِلْمظلومِ عوناً .(3)

يعني : دشمن ظالم وياور ستمديده باشيد .

3) درمجموع رعايت مراتب امر به معروف و نهي ازمنكر (ازقبيل احتمال تاثير وپرهيز از مفسده و ...) مد نظر قرار دادن رهنمودهاي ولي امر دراين زمينه لازم است .

ج س 4 : زينت كردن به طلا مانند آويختن زنجير طلا به سينه وانگشتر طلابه دست كردن وبستن ساعت مچي طلا به دست براي مرد حرام ونماز خواندن با آنها باطل است .ولي زينت كردن به طلا براي زن درنماز و غير نماز اشكال ندارد.(2)

ج س 5 : 1) وقت ظهور آن حضرت رافقط خدا مي داند .واز تعيين وقت براي ظهور امام زمان (عج) درمتون ومنابع اسلامي به شدت نهي شده است .

امام باقر (ع) در پاسخ به وقت ظهور حضرت مهدي (عج) فرموده اند : كذب الوقاتون . يعني كساني كه براي ظهور آنحضرت وقت معين مي كنند دروغ مي گويند .(1)

2) هر شيعه اي مي تواند با تقويت اعتقادات وزياد كردن اعمال صالح خود , سرباز خوب و شايسته ا ي براي آقا امام زمان(عج) باشد وبا تخلق به اخلاق حسنه والهي خودش را به آنحضرت نزديك گرداند , هر چند شرايط ظهور امام زمان(عج) را درك نكند وموفق به ديدار ايشان نشود .

3) مسلماً يكي از برترين اعمال صالح و بهترين علامت صداقت در اطاعت ومحبت به

امام زمان (عج) , محبت واطاعت نسبت به نايب ايشان مقام معظم رهبري حضرت ايت ا... العظمي خامنه اي مي باشد .

قبل از روي كار آمدن آقاي خاتمي، كميته منكرات وجود داشت چرا بعد از ايشان اين كميته فعاليتي ندارد؟
پرسش

قبل از روي كار آمدن آقاي خاتمي، كميته منكرات وجود داشت چرا بعد از ايشان اين كميته فعاليتي ندارد؟

پاسخ

در مجموع به دليل سياستهاي باز فرهنگي وافراط در ميدان دادن به عناصر غير ارزشي توسط مراكز دولتي و ايجاد محدوديت براي نهادهاي مسئول در امر مبارزه با منكرات و مفاسد اجتماعي، به تدريج امر به معروف و نهي از منكر در جامعه كمرنگ شد و متأسفانه اين فريضه مهم اجتماعي كمتر مورد توجه قرار گرفته است، و ابتذال، بدحجابي و بي بندوباري ناشي از سياستهاي باز فرهنگي توسط مراكز فرهنگي و اجتماعي دولتي است. يك تفكر در بعضي از دولتمردان وجود دارد كه امر به معروف و نهي ازمنكر را دخالت در زندگي ديگران مي دانند. هر چند اين تفكر درست نيست، ولي باعث ابتذال شده است. البته نبايد فعاليت بعضي نهادهاي ارزشي را در اين امر ناديده گرفت. نيروهاي امر به معروف و نهي از منكر بسيج در برنامه هاي منظم به اين فريضه عمل كرده اند و مي كنند. اميدواريم با همت مردم و پشتيباني انسانهاي مؤمني چون شما فضاي مناسب براي عمل به اين فريضه مهم ايجاد شود.

1- چرا تهاجم فرهنگي روز به روز درجامعه زياد مي شود ولي كسي جلو آن رانمي گيرد با اينكه مي توانند جلو فساد رابگيرند وچرا مقام معظم رهبري به طور قطعي وارد عمل نمي شوند؟
پرسش

1- چرا تهاجم فرهنگي روز به روز درجامعه زياد مي شود ولي كسي جلو آن رانمي گيرد با اينكه مي توانند جلو فساد رابگيرند وچرا مقام معظم رهبري به طور قطعي وارد عمل نمي شوند؟

پاسخ(قسمت اول)

شما درقالب يك سوال خواسته ايد علل گسترش تهاجم فرهنگي، علت عدم جلوگيري وعدم ورود قطعي مقام معظم رهبري را جويا شديم پاسخ به سوال جنابعالي دامنه اي بسيار گسترده دارد ولي سعي مي كنيم به هر سه جنبه آن بصورت اختصار بپردازيم.

ازآنجا كه شما از ذهني خلاق، پويا وجوان برخوردار هستيد، تأمل، تدبير وتعمق درآنچه ذكر مي شود مباني انديشه شمارا سامان خواهد بخشيد.

تبادل و تعامل فرهنگي بين جوامع مختلف امري طبيعي واجتناب ناپذير است.تنوير افكار و رشد فرهنگي جامعه در پرتو تفاهم فرهنگي با ديگران قابل حصول است. ليكن اگر جامعه اي از درون تهي و آسيب پذيرشد، تبادل فرهنگي تبديل به تهاجم فرهنگي مي شود . بنابراين نفس هجوم فرهنگي دشمنان وحشتناك نيست، بلكه خطر درضعف و ناتواني و آسيب پذيري دروني است كه زمينه سلطه پذيري را فراهم مي سازد. از دشمنان نبايد انتظار داشت هجوم نياورند. حيات امپرياليسم جهاني وابسته به سلطه گري است بويژه آنكه رشد اسلام گرايي مرگ فرهنگ غرب را به همراه خواهد داشت.بايد عوامل دروني سلطه پذيري را شناسايي و مرتفع كرد تا زمينه آسيب پذيري به حداقل برسد . درمقام تشبيه، مي توان ا زهجوم ميكروبها به بدن انسان نام برد كه همواره هجوم و برخورد ميكروب با بدن وجود دارد . هر چند بايد تلاش كردتا از اين تلاقي وقرار گرفتن بدن درفضاي آلوده جلوگيري شود لكن انسانهايي بيمار

مي شوند كه بدن مجروح، مستعد وآسيب پذير داشته وقواي دفاعي شان به تحليل رفته وقدرت مقابله با ايجاد پادزهر مناسب را نداشته باشند.

بنابراين دربررسي عوامل موفقيت مهاجمان فرهنگي، درمرحله اول بايد به اين سوال پاسخ داد كه : چ_را جامعه سلطه پذي_ر مي شود؟چرا افراد جامعه تسليم هجوم فرهنگي دشمن مي شوند؟ چرا جامعه قدرت صيانت از فرهنگ و هويت خودي را داده و به فرهنگ بيگانه روي مي آورد؟ چرا جوانان و نوجوانان فرهنگ بيگانه را برفرهنگ خودي ترجيح مي دهند؟ ويا بطور كلي بايد ازدست دو سوال زير را پاسخ داد :

1- چرا فرد آسيب پذير مي شود؟

2- چرا جامعه آسيب پذير مي شود ؟ با توجه به آنچه بيان شد برخي از علل و عوامل آسيب پذيري فرد وجامعه كه در واقع همان عوامل موفقيت مهاجمان فرهنگي است، به اختصار بيان مي گردد :

1-احساس حقارت و كهتري : نوجوانان و جوانان گاهي به علت داشتن نقايص بدني ويا به علت مسايل ودشواري هاي خانوادگي، شكست ها، محروميت ها، ناآگاهي هاي دوران گذشته زندگي، تمسخر واستهزاي دوستان وهمسالان، سرزنش هاي مكررمعلمان و شاگرداان، ويا به دليل طرد شدنها و بي توجهي ها وياداشتن مسايل رواني ديگر، اعتماد به نفس خودرا ازدست داده دچار احساس حقارت مي شوند وتصور مي كنند ديگران برتري هايي دارند كه آنها ندارند ودر انجام امورناتوان تر از ديگران هستند ومسوليت هيچ كاري را به تنهايي نمي توانند بپذيرند . مكانيزمي كه نوجوان به كار مي برد تا عليه كمتري خود مبارزه كند همواره بريك اصل متكي است وآن اصل جبران يا تلافي است."1"

2-عدم ارضاء نيازها : جوانان همانند ساير

مردم داراي مجموع اي از نيازها واحتياجات مي باشند كه براي حل يا رفع آنها تلاش مي كنند . نيازهاي جوانان دريك تقسيم بندي كلي به دو گروه نيازهاي زيستي(خوردن، خوابيدن، پوشيدن و...) ونيازهاي رواني(نيازبه محبت، تعلق خاطر، امنيت، مقبوليت و ...) تقسيم مي شود"2" ارضاء شدن يا بدارضاء شدن اين نيازها، مسايل ومشكلاتي رابراي نوجوان ايجاد مي كند . در چنين شرايطي جوان احساس تنش وناآرامي مي كند واين تنش باعث ايجاد بي قراري وعدم تعادل مي شود. نوجوان براي برطرف كردن اين حالت از مكانيزمهاي دفاعي يا رفتار جبراني استفاده مي كند. مكانيزم هاي دفاعي كه بادرجات مختلفي توسط افراد به كار برده مي شوند عبارتند از: پرخاشگري، جبران، والايش، همانند سازي (درون فكني)، دليل تراشي، فرافكني، سركوبي، عكس العمل سازي، خودمداري، منفي گرايي، عقب نشيني و فرار، بازگشت به عقب، جابجايي، و..."3". به عنوان مثال دخترجواني كه نتواند زيبايي خويش را درمدرسه ودر بين همسالان به نمايش بگذارد بااستفاده از مكانيزم دفاعي"جابجايي" در خيابان و وخارج از مدرسه نياز خود را ارضاء مي كند. دانش آموزي كه نتواند محبت لازم را درمدرسه از معلم دريافت كند با بهره گيري ازرفتار جبراني"خودمداري" به پوشيدن لباسهاي مبتذل وآرايش نامناسب موي سر روي مي آورد تا كانون توجه ديگران قرار گيردو...

3-عدم مقبوليت و محبوبيت : هرانساني دوست دارد ديگران اورا دوست داشته و محبوب بدارند . اين نياز دركودكان و نوجوانان گستره تر وعميق تر است و درجواني شديدتر ميشود زيرا جواني وسن بلوغ، سن غرور وخود دوستي است . نوجوان تمايل دارد هر چه سريعتر وارد دنياي بزرگسالي گشته ومورد احترام وتكريم ديگران قرارگيرد. او

مي خواهد ديگران باور كنند كه دوران كودكي راسپري كرده ونيازي به كنترل و تسلط ديگران _ به ويژه پدرومادر _ ندارد .جوان دوست دارد روي پاي خويش بايستد وخودش براي خود تصميم بگيردواستقلال خويش را حفظ نمايد . او به دنبال كسب محبوبيت و مقبوليت بخصوص دربين همسالان است . اگراين نيازهاي طبيعي، به خوبي ارضاء نشوند بهداشت رواني جوان و نوجوان آسيب مي پذيرد واختلالات عاطفي و رفتاري بروز مي كند. پذيرش فرهنگ بيگانه و پشت پازدن آگاهانه به هنجارها، آداب، رسوم واخلاقيات حاكم برجامعه مي تواند نمودي از عدم ارضاء اين نياز باشد. تبعيت جوانان از افكار جديد _ حضور فعال آنان درصحنه ها وجريانات مخالف وضع موجود _ رد وبدل كردن مخفيانه وسايل غيرمجاز نظير فيلم و نوار ومجلات و ... نشانگر عدم پاسخگويي به نياز استقلال طلبي، محبوبيت و مقبوليت آنان است.

4-فشاردوستان وهمسالان : يكي ازويژگيهاي سنين كودكي و نوجواني، دوست يابي است . نوجوان وجوان نيازدارد تا فرد يا افرادي را به دوستي برگزيند ودريك ارتباط عاطفي وصميمي به همانند سازي برسد." هراس از گمنامي وتنهايي، نوجوان را برمي انگيزد تا خودرا درارتباط باگروه همسالان قراردهد .... درمواردي، نوجوان، سرخورده از گروه به باندها وگروههاي ناسالم اجتماعي مي پيوندد تا بر تنهايي وعدم تعلق اجتماعي خويش فايق آيد ." "4"

از عوامل مهم انحرافات نوجوانان وتسليم پذيري آنان دربرابر تهاجم دشمن، پيدا نمودن دوستان نامناسب وفاسداست كه زمينه اعمال بزهكارانه را درآنها تقويت مي كنند . ترس واضطراب ازانجام اعمال بزهكارانه را درآنها تقويت مي كنند .ترس و اضطراب از برخورد همسالان و طردآنها درصورت تخلفي از آداب و رفتار

گروه، سبب مي شود تا فرد تسليم گروه باشد . تشكيل مهماني ها، شب نشيني ها، جلسات نمايش فيلم، كوهنوردي هاي گروهي، گردشهاي دسته جمعي، مسافرتها و... اگر بدون نظارت وهماهنگي بزرگترها صورت گيرد مي تواند زمينه ساز آلودگي هاي فرهنگي، اجتماعي واخلاقي باشد.

5- بي هدفي وبي ثمري : زندگي بدون هدف پوچ و فاقد معناست، وهركس نيازدارد كه فعاليت هاي خود رامتوجه هدف يا هدفهاي مشخص نمايد. هدف هر چه بزرگتر و مقدس تر باشد، انگيزه حركت بيشتر، وقوي تراست. داشتن هدف درزندگي به فرد، احساس رضايت و تحرك بيشتر مي دهد . انسانهاي بي هدف، انسانهاي خودگم كرده هستند كه ثبات شخصيت وسلامت رواني خود راازدست مي دهند . جواناني كه درزندگي هدف مشخصي ندارند ويا هدفهاي كوچك را دنبال مي كنند غالباً درتزلزل و ناامني بسربرده ودچار افسردگي، يا س ونوميدي مي شوند.

6-احساس ناامني اقتصادي (بيكاري وفقر) : صرف انرژي جوان دراوقات فراغت داشتن شغل ودرآمد براي او اهميت دارد . معمولاً اكثر نوجوانان قبل از پايان تحصيلات به شغل آينده خود فكر مي كنند . داشتن كاري مناسب وشغلي مفيد و پردرآمد دراين دوره باعث بي نيازي وعزت نفس و اعتماد به نفس آنها مي شود وبرعكس بيكاري _ بخصوص درسنين جواني _ منشاء بسياري ا زضعفها ومفاسد وآلودگيها مي باشد وامنيت رواني فرد را به خطر مي اندازد براساس تحقيقات، بسياري ازموارد شديد بزهكاري، ناشي ا زبيكاري واحساس پوچي وبيهودگي درجوانان است ."5"

7-خلاء فرهنگي جامعه : يكي از مهمترين ريشه هاي تهاجم فرهنگي، پيدايش خلاء فرهنگي درجامعه است. هيچ جامعه اي تا آمادگي نداشته باشد از فرهنگ بيگانه تأثير نمي پذيرد.

معمولاً جوامعي كه دچار آشفتگي وناآرامي اند براي بخورد و پيوند فرهنگي آماده ترند . البته هيچ جامعه اي نيست كه از هر جهت درهر زمان آرام و سامان يافته باشد ولي گاهي بي آرامي و بي ساماني جامعه شدت مي گيرد وسازمان اجتماعي را به خطر مي اندازد. جامعه دراين گونه موار ناگزير است با تدابيري بي آرامي وبي سازماني مفرط را ازبين ببرد."6"

بنابراين تهاجم فرهنگي به خودي خود كار ساز نيست بلكه نياز به زمينه مساعد يعني خلاء فرهنگي و فكري دارد . اگر جامعه امروز نتواند نيازهاي فكري وفرهنگي افراد جامعه بويژه نسل جوان وتحصيل كرده وتشنه حقيقت وانسانيت را پاسخ دهد، خلاء حاصله ميدان را براي موفقيت هجوم فكري وتبليغي غرب ومكاتب آن باز مي كند وعطش نسل جوان با سراب بيگانه وآبهاي آلوده غربيان سيراب مي شود.

8-تضعيف نهاد دولت : دولت به عنوان يكي از مهم ترين نهادهاي اجتماعي، مسؤليت حراست از استقلال وامنيت ملي وتماميت ارضي و پاسداري از بقاء و رشد و رفاه ملت رابه عهده دارد. هرچه نهاددولت قويتر و توانمندتر باشد آسيب پذيري آن دربرابر تهاجم دشمنان كمتراست. همچنانكه درتهاجمات نظامي دولتهاي ضعيف مجبور به تسليم وقبول شرايط دولتهاي قوي و مهاجم هستند، در تهاجمات فرهنگي و سياسي نيز اين اصل حاكم است و دولتهاي ضعيف قدرت مقابله با تهاجم بيگانگان و پاسداري ا زحريم هويت ملي وفرهنگ خودي راندارند . دولتهاي ضعيف وناتوان مرعوب توانمندي واقتدار دولتهاي سلطه گر شده وخواسته يا ناخواسته سياست، فرهنگ وراه آنان را الگوي خود قرارمي دهند . نهاد دولت برا ي ايفاي نقش ووظايف خويش نياز به قدرت واقتدار داردكه

اين اقتدار نه از طريق استبداد وحكومت جبارانه، بلكه ازطريق وفاق، مشاركت وپشتيباني مردم بايد بوجود آيدتا زمينه رشد وتوسعه و استقلال كشور را فراهم آورد.

9-ضعف وناهماهنگي نهادهاي اجتماعي : اگر هريك از نهادهاي اجتماعي وظايف خويش را به خوبي وبادقت درراستاي اهداف نهايي جامعه انجام داده وبا هماهنگي ساير نهادها در حفظ وحراست از فرهنگ خودي وهويت اسلامي و ملي كوشا باشند، تهاجم فرهنگي دشمنان آسيبي نخواهد رساند. آسيب پذيري زماني آغاز مي شو دكه هر يك از نهادها يا

وظايف خودشان را انجام ندهند ويا همسو وهم راستا با اهداف كلي جامعه حركت ننمايند درچنين شرايطي تهاجم فرهنگي به بار مي نشيند.

اگر درجامعه انقلابي واسلامي ما الگوهاي مورد قبول، نظير روحانيت و دولتمردان نتوانند آرمانها وباورهاي اسلامي و انقلابي را درزندگي فردي وخانوادگي واجتماعي خويش پياده نمايند درنتيجه عملكرد آنان زمينه ساز موفقيت تهاجم فرهنگي مي شود.رسانه هاي گروهي اگر همسو با رهبري ودولت درپاسداري از آرمانهاي مكتب اسلام وهويت ملي حركت نكنند خود به ابزاري براي انتقال فرهنگ بيگانه تبديل خواهند شد .

پاسخ(قسمت دوم)

10-گسستگي عواطف و پيوندهاي اجتماعي : جامعه يكپارچه و آسيب ناپذير دربرابر تهاجمات دشمنان جامعه اي است كه بين نهادهاي اجتماعي آن پيوند عميق و گسست ناپذير وجود داشته باشد . اين جامعه نه تنها مرعوب ومقهور تهاجم بيگانگان نمي شود بلكه همچون دژي مستحكم درمقابل تهاجم آنان پايداري مي كند . نمونه اين پايداري را مي توان در دوران دفاع مقدس و جاودانه امت مسلمان ايران دربرابر تهاجم بيگانگان به روشني نظاره كرد. متقابلاً عدم پيوند مستحكم بين نهادهاي اجتماعي و اقشا رمختلف به ويژه عدم پيوند عميق

بين شنوندگان و حكومت كنندگان به شدت جامعه راآسيب پذير مي كند . اگر حكومت كنندگان، مرد م را نابالغ، ناآگاه، متخلف، نيازمند سرپرستي و... انگارند واگرمردم حكومت كنندگان خود رامستبد، خودخواه، دنيا پرست، غير مسوول، نالايق بپندارند، اگر توانمندان مردم ضعيف ومستمند را بي خرد، بي تدبير، تنبل وكاهل ولايق بدبختي ببينند واگر فقراء ثروتمندان را مال اندوز، متجاوز،حيله گر وستمگر بدانند، اگر تحصيل كرده ها توده مرد م را قبول نداشته باشند واگر مردم عادي روشنفكران وتحصيل كرده هاي خود را ا زخودندانند واگر... درچنين شرايطي كه عواطف و پيوندهاي اجتماعي به حداقل خود رسيده است، جامعه به شدت آسيب پذير است وتهاجم دشمنان درهرزمينه مي تواند اساس جامعه را ازهم متلاشي سازد.

همچنين اگر قبايل، نژادهاو اقوام مختلف يك جامعه به تمسخر و تحقير واستهزاء هم برخيزند آسيب پذيري جامعه حتمي است و احساس هويت ملي و هويت اسلامي درچنين شرايطي از بين مي رود وپيدايي چنين بيگانگي هايي از سوي مردم نسبت به نظامات حاكم وازسوي نظام نسبت به مردم واز سوي مردم نسبت به هم ، برهم اثر متقابل داشته ورفته رفته به مراحل سهمگين وخطرناكي كشيده مي شود. روابط تنش زايي بين نظام و ملت بوجو مي آيد وخشم وانزجار ملت وسقوط دولت رابه دنبال خواهدداشت . درچنين شرايطي هرنهاد وهر قشري از جامعه درصدد كسب هويت براي خويش است تا به حيات خود ادامه دهد. اگر اين هويت را دردرون جامعه خويش نيافت به بيگانه متمسك مي شود وهويت خودرا در فرهنگ وانديشه و حكومت بيگانه جستجو مي كند .

11-عدم عدالت اجتماعي : جامعه آسيب پذير دربرابر تهاجم فرهنگي

دشمنان، جامعه اي است كه ازدرون پوسيده و سست گرديده وقدرت مقابله باتهاجمات رانداشته باشد. يكي از مهم ترين عوامل پوسيدگي جوامع عدم عدالت اجتماعي درآن جوامع است . عدالت اجتماعي عامل پيوند اقشار و طبقات مختلف با يكديگر و موجب پيوستگي نهادهاي اجتماعي است.

ستون انقلاب وركن اساسي حركتهاي سازنده اجتماعي، تأمين و تعميم عدالت است بويژه عدالت اقتصادي و اجتماعي كه همه مردم به خصوص انسانهاي محروم وانقلابگر باآن سروكاردارند به همين دليل حضرت علي (ع) فرمود : "العدل حياه الاحكام" سبب زنده شدن و زنده ماندن احكام خدا درميان مردم عدالت است ."7" تهاجم فرهنگي وآسيب رساني آن با جريان سرنوشت ساز عدالت اجتماعي وحركتهاي اقتصادي جامعه پيوستگي مستقيم دارد . هر چه عملكرد هاي اقتصادي باعدالت بيشتري عجين باشد آسب پذيري كمتر مي شود وجامعه به صورت يك مجموعه به هم پيوسته دربرابر تهاجمات پايداري مي كند. به بيان ديگر درجامعه قرآني، احكام قرآن قابل اجراست وجامعه قرآني جامعه قائم به قسط وعامل به عدل است يعني برخوردار از قسط و پي ريخته و ساخته شده برشالوده عدالت، يعني اگر عدالت نباشد بطور قطع تكاثر و فقر خواهد بود واين پديده هردونفي كننده زمينه اعتقاد وعمل به احكام الهي اند .

12-فقر و توسعه نايافتگي : صيانت از فرهنگ اسلامي وهويت ملي ودستيابي به استقلال فرهنگي، سياسي ، اجتماعي دربستري از توسعه ورشد يافتگي وكسب قدرت مادي ومعنوي امكان پذيراست . حفظ ارزشهاي آرماني نيازمند استقلال و توجه است . استقلال قدرت اعمال اراده يك ملت درباره هرگونه عمل، سياست وياحركت داخلي وخارجي درابعاد سياسي، اقتصادي و فرهنگي برمبناي تشخيص منافع ومصالح خود

مي باشد. بديهي است هرچه توان اقتصادي، سياسي وعلمي واستحكام وانسجام اجتماعي وظرفيت فرهنگي يك ملت بيشتر ودرمقايسه با جهان پيرامون خود قويتر باشد استقلال او نيز بيشتراست . بنابراين بيشتر وبهتر مي تواند از فرهنگ وانديشه وباورهاي خود دفاع نمايد . فقر، نيازمندي مي آفريند ونيازمندي، وابستگي به وجود مي آورد . درفرهنگ تحت اسلام فقر محكوم گرديده وپيامبر اكرم(ص) وائمه معصومين عليهم السلام با گسترش فقر به مخالفت برخاسته اند چنانكه فرموده اند : "كاد الفقران يكون كفرا" "8"

قرآن كريم نيز مي فرمايد شيطان ابتدا به فقر وسپس به فحشاء فرا مي خواند : الشيطان يعدكم الفقر و يأمركم بالفحشاء..."9"( شيطان شما رابه سوي فقرفرامي خواند وبه فحشاء فرمان مي دهد )

درشرايطي كه فقر وتوسعه نايافتگي بركشور حاكم است ورود كالا وتكنولوژي بيگانه، ورود فرهنگ وايدئولوژي خاص آنان رانيز به همراه دار دكه اين همان مصداق عيني تهاجم فرهنگي است . فقرزدايي وتوسعه براساس ارزشها ومعيارهاي خودي ومنبعث با منابع وامكانات خودي، ارزشمند وقابل تحقق است وتوسعه مبتني برالگوها وارزشهاي بيگانه واستوار برپايه منابع وامكانات آنان، خود نيز زمينه ساز تهاجم فرهنگي بوده وموجبات توسعه د رتوسعه نيافتگي را فراهم مي آورد.

13-مهاجرت، تجارت، جنگ : مهاجرت، تجارت وجنگ سه عامل مهم در طول تاريخ براي برخوردفرهنگي جوامع با يكديگر بوده اند . يكي از جالب ترين صحنه هاي تاريخ، بسط ملتها از طريق كوچ نشيني مسالمت آميز مي باشد."10" مهاجرت وكوچ نشيني هر چند داراي اثرات مثبت درتاريخ بشري بوده وزمينه بسط و گسترش دانش اقوام را فراهم آورده است لكن درشرايط تهاجم فرهنگي مهاجرين مي توانند به عوامل انتقال فرهنگ بيگانه به داخل

كشور و جامعه خود تبديل گردند . تجارت و جنگ نيز دربرخورد فرهنگي ملتها ايفاي نقش مي كنند . تجاروبازرگانان با انتقال كالا، تكنولوژي وخدمات درواقع فرهنگ كشورها رابه هم منتقل مي كنند . "كالاها وابزارهاي مشرق زمين كه به وسيله تجارت ودر طي جنگهاي صليب به اروپا راه يافتند بيش از آثار علمي شرقي زندگي اجتماعي اروپا را دگرگون كردند ." "11"

14-گسترش فحشاء، فساد، منكرات : زير پا نهادن قوانين و شكستن حدود، مقررات ومتلاشي نمودن روابط سالم اجتماعي، جامعه را به سوي بي ثباتي و هرج ومرج سوق داده وآنرا به شدت آسيب پذير مي سازد. يكي از شيوه هاي مهاجمان فرهنگي گسترش فساد ومنكرات بويژه روابط جنسي وشهواتي مي باشد . جامعه آلوده به كژيها وزشتيها، جامعه ي بيماري است كه دربرابر ميكروبهاي مهاجم قدرت دفاع ازخويش رانخواهدداشت .به همين دليل ترويج فساد، فحشاء، مواد مخدر، منكرات، بدحجابي، روابط نامشروع به صورت سازمان يافته وبرنامه ريزي شده درجامعه انقلابي ما درسرلوحه فعاليتهاي مهاجمان فرهنگي قراردارد .

درتعاليم اسلامي، نابودي جامعه فاسد و مفسد، به عنوان يك سنت تغيير ناپذير اجتماعي درقانونمندي الهي مطرح شده است . ودرآيات زيادي امتها واقوام گذشته به دلايل شيوع فساد و فحشا و بي تفاوتي دربرابر معاصي، دربين آنان مطرح شده است . گسترش رشوه _ فساد اداري _ باند بازي _ تقلب _ قانون شكني _ دزدي _ طلاق _ فرارازخانه _ خودكشي _ ونيز رواج منكرات واعمال خلاف اخلاق، همچون موريانه ستونهاي استوار جامعه راازپاي درمي آورند وآن راآسيب پذير مي كنند .برادر ارجمند و بزرگوار اكنون كه برخي از علل وعوامل موفقيت روزافزون تهاجم فرهنگ را

بيان كرديم .حتماً دريافته ايد كه جلوگيري از آن نيز كار ساده اي نيست ولي به هر حال همان گونه كه قبلاً بيان شد درمقابله با تهاجم فرهنگي برخلاف تهاجم نظامي، دولت به تنهايي نمي تواند صحنه گردان ماجرا باشد زيرا فرهنگ با انديشه ها وباورها واعتقادات مردم سروكار دارد كه اين امر زورپذير نيست بلكه بايد با مباني وعقايد عقلاني ومبتني برفطرت و بصيرت زمينه پذيرش يانفي يك فرهنگ راپديد آورد و به بيان ديگر ايجاد محدوديت توسط دولتها نمي تواند راه گشا باشد بلكه بايد با ايجاد "مصونيت" ا زارزشها وفرهنگ خودي دفاع كرد.دررويارويي با فرهنگ مهاجم بايد علل وعوامل ساعد كننده تهاجم را از بين برد ومصونيت سازي راه كارهاي استوار و مطمئني مي طلبد كه به برخي از آنها اشاره مي شود :

1- بازيابي هويت : هويت جويي، از اصلي ترين ومهم ترين نيازهاي نسل امروز است وبازيابي هويت در حقيقت بازشناسي نفشي است كه اين نسل برعهده دارد . جوانان ما بايد براي پرسشهاي اساسي زير پاسخهاي روشن ومستدلي بيابند :

- غايت ومقصود زندگي چيست؟

- جايگاه من درحيات معقول چيست؟

- چه عاملي فلسفه وجودي جوانان را درنظام هستي، توجيه وتبيين مي كند؟

- آيا جوانان درنظام هستي، از كرامت و منزلتي برخوردارند؟پاسخ به اين پرسشها، جوان را از جايگاه رفيعي كه نزدپروردگار دارد،مطمئن نموده واورا از رنج درون تهي بودن و آسيب پذيري مي رهاند .

2- درك هويت فرهنگي : شناخت يك فرهنگ، درحقيقت معرفت به ويژگيها، مشاهير، ارزشها وبرتريهاي آن فرهنگ نسبت به ساير فرهنگهاست .نسل جوان، بايد به امتيازات فرهنگ اسلامي وملي خويش، آشنا باشد تا درمقابله با فرهنگ بيگانه،

از اعتماد به نفس بالايي برخوردار باشد .تاريخ تحليلي وفرهنگ خودي ومطالعات تطبيقي فرهنگ هاي معاصر وبه ويژه بررسي ماهيت انقلاب اسلامي و تأثيري كه برمعادلات سياسي واجتماعي جهان معاصر داشته اشت، جوانان را دربرابر نفوذ فرهنگ بيگانه، مقارم مي كند . وبا اين امر بازگشت به فرهنگ خودي، امكان پذير خواهد بود .

3- غرب شناسي زمينه غرب ستيزي: براي مقابله با هر پديده اي، ابتدا بايد شناخت دقيقي از آن حاصل نموده تا بتوان سازو كارهاي لازم را مهيا كرد . غرب شناسي به مفهوم شناخت ماهيت، عملكرد، باطن وجوهر حقيقي اين فرهنگ است . جوانان، چون غالباً ظاهرگراهستند به باطن ودرون چندان معطوف نيستند . شناخت عميق ومستدل فرهنگ غرب، به معناي اين است كه آنها بتوانند از ظاهر فريبنده آن، پرده برگيرند وبه درون آن راه يابند، مغرب زمين، از درون به شدت احساس تزلزل، روزمرگي وتهي شدن مي كند . زيرا قادر نيست به نسل جوان خويش، معنا و مفهومي براي زيستن ببخشد وفلسفه ارضاء كننده اي براي زندگي آنان، تبيين نمايد. وبه گفته نيچه"كسي كه نداند براي چه زندگي مي كند، قادر نخواهد بودبا هر "چگونه اي"بسازد."12"

گمان مي كنم با اين توضيحات ارايه شده پاسخ بخش سوم سوال خود را دريافت كرده باشيد . مقام معظم رهبري درسال 1369 با همه توان ووجود وارد ميدان مبارزه با تهاجم فرهنگي شدند ودرآنزمان آنراشبيخون فرهنگ ناميدند ولي انصاف قضيه اين است كه ايستادگي ومقاومت دربرابر تهاجم فرهنگ نيازمند عزم ملي است .

(1) خداياري فرد، محمد :مسايل جوانان وجوانان (انتشارات انجمن اولياء ومربيان 1372)ص 68

(2) براي اطلاع بيشتر رجوع شودبه : دكترشعاري نژاد، علي

اكبر، روان شناسي رشد، موسسه اطلاعات 1364

(3) دكتر نوابي نژاد، شكوه، رفتارهاي بهنجار وناهنجار دركودكان ونوجوانان (انتشارات ابتكار1362)ص 128

(4) شرفي، محمد رضا، دنياي نوجوان(انتشارات تربيت،1370)ص 306

(5) دكتر نوابي نژاد، شكوه، رفتارهاي بهنجار وناهنجار دركودكان ونوجوانان ص 117

(6) بارنفروبكر، تاريخ انديشه اجتماعي، ترجمه جواد يوسفيان (جلد اول نشرني _ تهران) ص 307

(7) غررالحكم ودررالكلم ،ص 30

(8) حكيمي محمد رضا، الحياه، جلد 4 ص 308

(9) قرآن كريم سوره بقره آيه 268

(10) بارنفروبكر، تاريخ انديشه اجتماعي، جلد اول ص 2

(11) همان ص 306

دكتر شرفي محمدرضا، جوان و نيروي چهارم زندگي،ص 68

1- چرا تهاجم فرهنگي روز به روز درجامعه زياد مي شود ولي كسي جلو آن رانمي گيرد با اينكه مي توانند جلو فساد رابگيرند وچرا مقام معظم رهبري به طور قطعي وارد عمل نمي شوند؟
پرسش

1- چرا تهاجم فرهنگي روز به روز درجامعه زياد مي شود ولي كسي جلو آن رانمي گيرد با اينكه مي توانند جلو فساد رابگيرند وچرا مقام معظم رهبري به طور قطعي وارد عمل نمي شوند؟

پاسخ(قسمت اول)

ازآنجا كه شما از ذهني خلاق، پويا وجوان برخوردار هستيد، تأمل، تدبير وتعمق درآنچه ذكر مي شود مباني انديشه شمارا سامان خواهد بخشيد.

تبادل و تعامل فرهنگي بين جوامع مختلف امري طبيعي واجتناب ناپذير است.تنوير افكار و رشد فرهنگي جامعه در پرتو تفاهم فرهنگي با ديگران قابل حصول است. ليكن اگر جامعه اي از درون تهي و آسيب پذيرشد، تبادل فرهنگي تبديل به تهاجم فرهنگي مي شود . بنابراين نفس هجوم فرهنگي دشمنان وحشتناك نيست، بلكه خطر درضعف و ناتواني و آسيب پذيري دروني است كه زمينه سلطه پذيري را فراهم مي سازد. از دشمنان نبايد انتظار داشت هجوم نياورند. حيات امپرياليسم جهاني وابسته به سلطه گري است بويژه آنكه رشد اسلام گرايي مرگ فرهنگ غرب را به همراه خواهد داشت.بايد عوامل دروني سلطه پذيري را شناسايي و مرتفع كرد تا زمينه آسيب پذيري به حداقل برسد . درمقام تشبيه، مي توان ا زهجوم ميكروبها به بدن انسان نام برد كه همواره هجوم و برخورد ميكروب با بدن وجود دارد . هر چند بايد تلاش كردتا از اين تلاقي وقرار گرفتن بدن درفضاي آلوده جلوگيري شود لكن انسانهايي بيمار مي شوند كه بدن مجروح، مستعد وآسيب پذير داشته وقواي دفاعي شان به تحليل رفته وقدرت مقابله با ايجاد پادزهر مناسب را نداشته باشند.

بنابراين دربررسي عوامل موفقيت مهاجمان فرهنگي، درمرحله اول بايد به اين سوال پاسخ داد كه : چ_را جامعه سلطه

پذي_ر

مي شود؟چرا افراد جامعه تسليم هجوم فرهنگي دشمن مي شوند؟ چرا جامعه قدرت صيانت از فرهنگ و هويت خودي را ازدست داده و به فرهنگ بيگانه روي مي آورد؟ چرا جوانان و نوجوانان فرهنگ بيگانه را برفرهنگ خودي ترجيح مي دهند؟ ويا بطور كلي بايد دو سوال زير را پاسخ داد :

1- چرا فرد آسيب پذير مي شود؟

2- چرا جامعه آسيب پذير مي شود ؟ با توجه به آنچه بيان شد برخي از علل و عوامل آسيب پذيري فرد وجامعه كه در واقع همان عوامل موفقيت مهاجمان فرهنگي است، به اختصار بيان مي گردد :

1-احساس حقارت و كهتري : نوجوانان و جوانان گاهي به علت داشتن نقايص بدني ويا به علت مسايل ودشواري هاي خانوادگي، شكست ها، محروميت ها، ناآگاهي هاي دوران گذشته زندگي، تمسخر واستهزاي دوستان وهمسالان، سرزنش هاي مكررمعلمان و شاگرداان، ويا به دليل طرد شدنها و بي توجهي ها وياداشتن مسايل رواني ديگر، اعتماد به نفس خودرا ازدست داده دچار احساس حقارت مي شوند وتصور مي كنند ديگران برتري هايي دارند كه آنها ندارند ودر انجام امورناتوان تر از ديگران هستند ومسوليت هيچ كاري را به تنهايي نمي توانند بپذيرند . مكانيزمي كه نوجوان به كار مي برد تا عليه كمتري خود مبارزه كند همواره بريك اصل متكي است وآن اصل جبران يا تلافي است."1"

2-عدم ارضاء نيازها : جوانان همانند ساير مردم داراي مجموع اي از نيازها واحتياجات مي باشند كه براي حل يا رفع آنها تلاش مي كنند . نيازهاي جوانان دريك تقسيم بندي كلي به دو گروه نيازهاي زيستي(خوردن، خوابيدن، پوشيدن و...) ونيازهاي رواني(نيازبه محبت، تعلق خاطر، امنيت، مقبوليت و ...) تقسيم

مي شود"2" ارضاء شدن يا بدارضاء شدن اين نيازها، مسايل ومشكلاتي رابراي نوجوان ايجاد مي كند . در چنين شرايطي جوان احساس تنش وناآرامي مي كند واين تنش باعث ايجاد بي قراري وعدم تعادل مي شود. نوجوان براي برطرف كردن اين حالت از مكانيزمهاي دفاعي يا رفتار جبراني استفاده مي كند. مكانيزم هاي دفاعي كه بادرجات مختلفي توسط افراد به كار برده مي شوند عبارتند از: پرخاشگري، جبران، والايش، همانند سازي (درون فكني)، دليل تراشي، فرافكني، سركوبي، عكس العمل سازي، خودمداري، منفي گرايي، عقب نشيني و فرار، بازگشت به عقب، جابجايي، و..."3". به عنوان مثال دخترجواني كه نتواند زيبايي خويش را درمدرسه ودر بين همسالان به نمايش بگذارد بااستفاده از مكانيزم دفاعي"جابجايي" در خيابان و وخارج از مدرسه نياز خود را ارضاء مي كند. دانش آموزي كه نتواند محبت لازم را درمدرسه از معلم دريافت كند با بهره گيري ازرفتار جبراني"خودمداري" به پوشيدن لباسهاي مبتذل وآرايش نامناسب موي سر روي مي آورد تا كانون توجه ديگران قرار گيردو...

3-عدم مقبوليت و محبوبيت : هرانساني دوست دارد ديگران اورا دوست داشته و محبوب بدارند . اين نياز دركودكان و نوجوانان گستره تر وعميق تر است و درجواني شديدتر ميشود زيرا جواني وسن بلوغ، سن غرور وخود دوستي است . نوجوان تمايل دارد هر چه سريعتر وارد دنياي بزرگسالي گشته ومورد احترام وتكريم ديگران قرارگيرد. او مي خواهد ديگران باور كنند كه دوران كودكي راسپري كرده ونيازي به كنترل و تسلط ديگران _ به ويژه پدرو

مادر _ ندارد .جوان دوست دارد روي پاي خويش بايستد وخودش براي خود تصميم بگيردواستقلال خويش را حفظ نمايد . او به دنبال

كسب محبوبيت و مقبوليت بخصوص دربين همسالان است . اگراين نيازهاي طبيعي، به خوبي ارضاء نشوند بهداشت رواني جوان و نوجوان آسيب مي پذيرد واختلالات عاطفي و رفتاري بروز مي كند. پذيرش فرهنگ بيگانه و پشت پازدن آگاهانه به هنجارها، آداب، رسوم واخلاقيات حاكم برجامعه مي تواند نمودي از عدم ارضاء اين نياز باشد. تبعيت جوانان از افكار جديد _ حضور فعال آنان درصحنه ها وجريانات مخالف وضع موجود _ رد وبدل كردن مخفيانه وسايل غيرمجاز نظير فيلم و نوار ومجلات و ... نشانگر عدم پاسخگويي به نياز استقلال طلبي، محبوبيت و مقبوليت آنان است.

4-فشاردوستان وهمسالان : يكي ازويژگيهاي سنين كودكي و نوجواني، دوست يابي است . نوجوان وجوان نيازدارد تا فرد يا افرادي را به دوستي برگزيند ودريك ارتباط عاطفي وصميمي به همانند سازي برسد." هراس از گمنامي وتنهايي، نوجوان را برمي انگيزد تا خودرا درارتباط باگروه همسالان قراردهد .... درمواردي، نوجوان، سرخورده از گروه به باندها وگروههاي ناسالم اجتماعي مي پيوندد تا بر تنهايي وعدم تعلق اجتماعي خويش فايق آيد ." "4"

از عوامل مهم انحرافات نوجوانان وتسليم پذيري آنان دربرابر تهاجم دشمن، پيدا نمودن دوستان نامناسب وفاسداست كه زمينه اعمال بزهكارانه را درآنها تقويت مي كنند . ترس واضطراب ازانجام اعمال بزهكارانه را درآنها تقويت مي كنند .ترس و اضطراب از برخورد همسالان و طردآنها درصورت تخلفي از آداب و رفتار گروه، سبب مي شود تا فرد تسليم گروه باشد . تشكيل مهماني ها، شب نشيني ها، جلسات نمايش فيلم، كوهنوردي هاي گروهي، گردشهاي دسته جمعي، مسافرتها و... اگر بدون نظارت وهماهنگي بزرگترها صورت گيرد مي تواند زمينه ساز آلودگي هاي فرهنگي، اجتماعي

واخلاقي باشد.

5- بي هدفي وبي ثمري : زندگي بدون هدف پوچ و فاقد معناست، وهركس نيازدارد كه فعاليت هاي خود رامتوجه هدف يا هدفهاي مشخص نمايد. هدف هر چه بزرگتر و مقدس تر باشد، انگيزه حركت بيشتر، وقوي تراست. داشتن هدف درزندگي به فرد، احساس رضايت و تحرك بيشتر مي دهد . انسانهاي بي هدف، انسانهاي خودگم كرده هستند كه ثبات شخصيت وسلامت رواني خود راازدست مي دهند . جواناني كه درزندگي هدف مشخصي ندارند ويا هدفهاي كوچك را دنبال مي كنند غالباً درتزلزل و ناامني بسربرده ودچار افسردگي، يا س ونوميدي مي شوند.

6-احساس ناامني اقتصادي (بيكاري وفقر) : صرف انرژي جوان دراوقات فراغت داشتن شغل ودرآمد براي او اهميت دارد . معمولاً اكثر نوجوانان قبل از پايان تحصيلات به شغل آينده خود فكر مي كنند . داشتن كاري مناسب وشغلي مفيد و پردرآمد دراين دوره باعث بي نيازي وعزت نفس و اعتماد به نفس آنها مي شود وبرعكس بيكاري _ بخصوص درسنين جواني _ منشاء بسياري ا زضعفها ومفاسد وآلودگيها مي باشد وامنيت رواني فرد را به خطر مي اندازد براساس تحقيقات، بسياري ازموارد شديد بزهكاري، ناشي ا زبيكاري واحساس پوچي وبيهودگي درجوانان است ."5"

7-خلاء فرهنگي جامعه : يكي از مهمترين ريشه هاي تهاجم فرهنگي، پيدايش خلاء فرهنگي درجامعه است. هيچ جامعه اي تا آمادگي نداشته باشد از فرهنگ بيگانه تأثير نمي پذيرد. معمولاً جوامعي كه دچار آشفتگي وناآرامي اند براي بخورد و پيوند فرهنگي آماده ترند . البته هيچ جامعه اي نيست كه از هر جهت درهر زمان آرام و سامان يافته باشد ولي گاهي بي آرامي و بي ساماني جامعه شدت مي گيرد وسازمان

اجتماعي را به خطر مي اندازد. جامعه دراين گونه موار ناگزير است با تدابيري بي آرامي وبي سازماني مفرط را ازبين ببرد."6"

بنابراين تهاجم فرهنگي به خودي خود كار ساز نيست بلكه نياز به زمينه مساعد يعني خلاء فرهنگي و فكري دارد . اگر جامعه امروز نتواند نيازهاي فكري وفرهنگي افراد جامعه بويژه نسل جوان وتحصيل كرده وتشنه حقيقت وانسانيت را پاسخ دهد، خلاء حاصله ميدان را براي موفقيت هجوم فكري وتبليغي غرب ومكاتب آن باز مي كند وعطش نسل جوان با سراب بيگانه وآبهاي آلوده غربيان سيراب مي شود.

8-تضعيف نهاد دولت : دولت به عنوان يكي از مهم ترين نهادهاي اجتماعي، مسؤليت حراست از استقلال وامنيت ملي وتماميت ارضي و پاسداري از بقاء و رشد و رفاه ملت رابه عهده دارد. هرچه نهاددولت قويتر و توانمندتر باشد آسيب پذيري آن دربرابر تهاجم دشمنان كمتراست. همچنانكه درتهاجمات نظامي دولتهاي ضعيف مجبور به تسليم وقبول شرايط دولتهاي قوي و مهاجم هستند، در تهاجمات فرهنگي و سياسي نيز اين اصل حاكم است و دولتهاي ضعيف قدرت مقابله با تهاجم بيگانگان و پاسداري ا زحريم هويت ملي وفرهنگ خودي راندارند . دولتهاي ضعيف وناتوان مرعوب توانمندي واقتدار دولتهاي سلطه گر شده وخواسته يا ناخواسته سياست، فرهنگ وراه آنان را الگوي خود قرارمي دهند . نهاد دولت برا ي ايفاي نقش ووظايف خويش نياز به قدرت واقتدار داردكه اين اقتدار نه از طريق استبداد وحكومت جبارانه، بلكه ازطريق وفاق، مشاركت وپشتيباني مردم بايد بوجود آيدتا زمينه رشد وتوسعه و استقلال كشور را فراهم آورد.

9-ضعف وناهماهنگي نهادهاي اجتماعي : اگر هريك از نهادهاي اجتماعي وظايف خويش را به خوبي وبادقت درراستاي

اهداف نهايي جامعه انجام داده وبا هماهنگي ساير نهادها در حفظ وحراست از فرهنگ خودي وهويت اسلامي و ملي كوشا باشند، تهاجم فرهنگي دشمنان

آسيبي نخواهد رساند. آسيب پذيري زماني آغاز مي شو دكه هر يك از نهادها يا وظايف خودشان را انجام ندهند ويا همسو وهم راستا با اهداف كلي جامعه حركت ننمايند درچنين شرايطي تهاجم فرهنگي به بار مي نشيند.

اگر درجامعه انقلابي واسلامي ما الگوهاي مورد قبول، نظير روحانيت و دولتمردان نتوانند آرمانها وباورهاي اسلامي و انقلابي را درزندگي فردي وخانوادگي واجتماعي خويش پياده نمايند درنتيجه عملكرد آنان زمينه ساز موفقيت تهاجم فرهنگي مي شود.رسانه هاي گروهي اگر همسو با رهبري ودولت درپاسداري از آرمانهاي مكتب اسلام وهويت ملي حركت نكنند خود به ابزاري براي انتقال فرهنگ بيگانه تبديل خواهند شد .

پاسخ(قسمت دوم)

10-گسستگي عواطف و پيوندهاي اجتماعي : جامعه يكپارچه و آسيب ناپذير دربرابر تهاجمات دشمنان جامعه اي است كه بين نهادهاي اجتماعي آن پيوند عميق و گسست ناپذير وجود داشته باشد . اين جامعه نه تنها مرعوب ومقهور تهاجم بيگانگان نمي شود بلكه همچون دژي مستحكم درمقابل تهاجم آنان پايداري مي كند . نمونه اين پايداري را مي توان در دوران دفاع مقدس و جاودانه امت مسلمان ايران دربرابر تهاجم بيگانگان به روشني نظاره كرد. متقابلاً عدم پيوند مستحكم بين نهادهاي اجتماعي و اقشا رمختلف به ويژه عدم پيوند عميق بين شنوندگان و حكومت كنندگان به شدت جامعه راآسيب پذير مي كند . اگر حكومت كنندگان، مرد م را نابالغ، ناآگاه، متخلف، نيازمند سرپرستي و... انگارند واگرمردم حكومت كنندگان خود رامستبد، خودخواه، دنيا پرست، غير مسوول، نالايق بپندارند، اگر توانمندان مردم ضعيف

ومستمند را بي خرد، بي تدبير، تنبل وكاهل ولايق بدبختي ببينند واگر فقراء ثروتمندان را مال اندوز، متجاوز،حيله گر وستمگر بدانند، اگر تحصيل كرده ها توده مرد م را قبول نداشته باشند واگر مردم عادي روشنفكران وتحصيل كرده هاي خود را ا زخودندانند واگر... درچنين شرايطي كه عواطف و پيوندهاي اجتماعي به حداقل خود رسيده است، جامعه به شدت آسيب پذير است وتهاجم دشمنان درهرزمينه مي تواند اساس جامعه را ازهم متلاشي سازد.

همچنين اگر قبايل، نژادهاو اقوام مختلف يك جامعه به تمسخر و تحقير واستهزاء هم برخيزند آسيب پذيري جامعه حتمي است و احساس هويت ملي و هويت اسلامي درچنين شرايطي از بين مي رود وپيدايي چنين بيگانگي هايي از سوي مردم نسبت به نظامات حاكم وازسوي نظام نسبت به مردم واز سوي مردم نسبت به هم ، برهم اثر متقابل داشته ورفته رفته به مراحل سهمگين وخطرناكي كشيده مي شود. روابط تنش زايي بين نظام و ملت بوجو مي آيد وخشم وانزجار ملت وسقوط دولت رابه دنبال خواهدداشت . درچنين شرايطي هرنهاد وهر قشري از جامعه درصدد كسب هويت براي خويش است تا به حيات خود ادامه دهد. اگر اين هويت را دردرون جامعه خويش نيافت به بيگانه متمسك مي شود وهويت خودرا در فرهنگ وانديشه و حكومت بيگانه جستجو مي كند .

11-عدم عدالت اجتماعي : جامعه آسيب پذير دربرابر تهاجم فرهنگي دشمنان، جامعه اي است كه ازدرون پوسيده و سست گرديده وقدرت مقابله باتهاجمات رانداشته باشد. يكي از مهم ترين عوامل پوسيدگي جوامع عدم عدالت اجتماعي درآن جوامع است . عدالت اجتماعي عامل پيوند اقشار و طبقات مختلف با يكديگر و موجب پيوستگي

نهادهاي اجتماعي است.

ستون انقلاب وركن اساسي حركتهاي سازنده اجتماعي، تأمين و تعميم عدالت است بويژه عدالت اقتصادي و اجتماعي كه همه مردم به خصوص انسانهاي محروم وانقلابگر باآن سروكاردارند به همين دليل حضرت علي (ع) فرمود : "العدل حياه الاحكام" سبب زنده شدن و زنده ماندن احكام خدا درميان مردم عدالت است ."7" تهاجم فرهنگي وآسيب رساني آن با جريان سرنوشت ساز عدالت اجتماعي وحركتهاي اقتصادي جامعه پيوستگي مستقيم دارد . هر چه

عملكرد هاي اقتصادي باعدالت بيشتري عجين باشد آسب پذيري كمتر مي شود وجامعه به صورت يك مجموعه به هم پيوسته دربرابر تهاجمات پايداري مي كند. به بيان ديگر درجامعه قرآني، احكام قرآن قابل اجراست وجامعه قرآني

جامعه قائم به قسط وعامل به عدل است يعني برخوردار از قسط و پي ريخته و ساخته شده برشالوده عدالت، يعني اگر عدالت نباشد بطور قطع تكاثر و فقر خواهد بود واين پديده هردونفي كننده زمينه اعتقاد وعمل به احكام الهي اند .

12-فقر و توسعه نايافتگي : صيانت از فرهنگ اسلامي وهويت ملي ودستيابي به استقلال فرهنگي، سياسي ، اجتماعي دربستري از توسعه ورشد يافتگي وكسب قدرت مادي ومعنوي امكان پذيراست . حفظ ارزشهاي آرماني نيازمند استقلال و توجه است . استقلال قدرت اعمال اراده يك ملت درباره هرگونه عمل، سياست وياحركت داخلي وخارجي درابعاد سياسي، اقتصادي و فرهنگي برمبناي تشخيص منافع ومصالح خود مي باشد. بديهي است هرچه توان اقتصادي، سياسي وعلمي واستحكام وانسجام اجتماعي وظرفيت فرهنگي يك ملت بيشتر ودرمقايسه با جهان پيرامون خود قويتر باشد استقلال او نيز بيشتراست . بنابراين بيشتر وبهتر مي تواند از فرهنگ وانديشه وباورهاي خود دفاع نمايد .

فقر، نيازمندي مي آفريند ونيازمندي، وابستگي به وجود مي آورد . درفرهنگ تحت اسلام فقر محكوم گرديده وپيامبر اكرم(ص) وائمه معصومين عليهم السلام با گسترش فقر به مخالفت برخاسته اند چنانكه فرموده اند : "كاد الفقران يكون كفرا" "8"

قرآن كريم نيز مي فرمايد شيطان ابتدا به فقر وسپس به فحشاء فرا مي خواند : الشيطان يعدكم الفقر و يأمركم بالفحشاء..."9"( شيطان شما رابه سوي فقرفرامي خواند وبه فحشاء فرمان مي دهد )

درشرايطي كه فقر وتوسعه نايافتگي بركشور حاكم است ورود كالا وتكنولوژي بيگانه، ورود فرهنگ وايدئولوژي خاص آنان رانيز به همراه دار دكه اين همان مصداق عيني تهاجم فرهنگي است . فقرزدايي وتوسعه براساس ارزشها ومعيارهاي خودي ومنبعث با منابع وامكانات خودي، ارزشمند وقابل تحقق است وتوسعه مبتني برالگوها وارزشهاي بيگانه واستوار برپايه منابع وامكانات آنان، خود نيز زمينه ساز تهاجم فرهنگي بوده وموجبات توسعه د رتوسعه نيافتگي را فراهم مي آورد.

13-مهاجرت، تجارت، جنگ : مهاجرت، تجارت وجنگ سه عامل مهم در طول تاريخ براي برخوردفرهنگي جوامع با يكديگر بوده اند . يكي از جالب ترين صحنه هاي تاريخ، بسط ملتها از طريق كوچ نشيني مسالمت آميز مي باشد."10" مهاجرت وكوچ نشيني هر چند داراي اثرات مثبت درتاريخ بشري بوده وزمينه بسط و گسترش دانش اقوام را فراهم آورده است لكن درشرايط تهاجم فرهنگي مهاجرين مي توانند به عوامل انتقال فرهنگ بيگانه به داخل كشور و جامعه خود تبديل گردند . تجارت و جنگ نيز دربرخورد فرهنگي ملتها ايفاي نقش مي كنند . تجاروبازرگانان با انتقال كالا، تكنولوژي وخدمات درواقع فرهنگ كشورها رابه هم منتقل مي كنند . "كالاها وابزارهاي مشرق زمين كه به وسيله تجارت

ودر طي جنگهاي صليب به اروپا راه يافتند بيش از آثار علمي شرقي زندگي اجتماعي اروپا را دگرگون كردند ." "11"

14-گسترش فحشاء، فساد، منكرات : زير پا نهادن قوانين و شكستن حدود، مقررات ومتلاشي نمودن روابط سالم اجتماعي، جامعه را به سوي بي ثباتي و هرج ومرج سوق داده وآنرا به شدت آسيب پذير مي سازد. يكي از شيوه هاي

مهاجمان فرهنگي گسترش فساد ومنكرات بويژه روابط جنسي وشهواتي مي باشد . جامعه آلوده به كژيها وزشتيها، جامعه ي بيماري است كه دربرابر ميكروبهاي مهاجم قدرت دفاع ازخويش رانخواهدداشت .به همين دليل ترويج فساد، فحشاء، مواد مخدر، منكرات، بدحجابي، روابط نامشروع به صورت سازمان يافته وبرنامه ريزي شده درجامعه انقلابي ما درسرلوحه فعاليتهاي مهاجمان فرهنگي قراردارد .

درتعاليم اسلامي، نابودي جامعه فاسد و مفسد، به عنوان يك سنت تغيير ناپذير اجتماعي درقانونمندي الهي مطرح شده است . ودرآيات زيادي امتها واقوام گذشته به دلايل شيوع فساد و فحشا و بي تفاوتي دربرابر معاصي، دربين آنان مطرح شده است . گسترش رشوه _ فساد اداري _ باند بازي _ تقلب _ قانون شكني _ دزدي _ طلاق _ فرارازخانه _ خودكشي _ ونيز رواج منكرات واعمال خلاف اخلاق، همچون موريانه ستونهاي استوار جامعه راازپاي درمي آورند وآن راآسيب پذير مي كنند .برادر ارجمند و بزرگوار اكنون كه برخي از علل وعوامل موفقيت روزافزون تهاجم فرهنگ را بيان كرديم .حتماً دريافته ايد كه جلوگيري از آن نيز كار ساده اي نيست ولي به هر حال همان گونه كه قبلاً بيان شد درمقابله با تهاجم فرهنگي برخلاف تهاجم نظامي، دولت به تنهايي نمي تواند صحنه گردان ماجرا باشد زيرا فرهنگ با

انديشه ها وباورها واعتقادات مردم سروكار دارد كه اين امر زورپذير نيست بلكه بايد با مباني وعقايد عقلاني ومبتني برفطرت و بصيرت زمينه پذيرش يانفي يك فرهنگ راپديد آورد و به بيان ديگر ايجاد محدوديت توسط دولتها نمي تواند راه گشا باشد بلكه بايد با ايجاد "مصونيت" ا زارزشها وفرهنگ خودي دفاع كرد.دررويارويي با فرهنگ مهاجم بايد علل وعوامل ساعد كننده تهاجم را از بين برد ومصونيت سازي راه كارهاي استوار و مطمئني مي طلبد كه به برخي از آنها اشاره مي شود :

1- بازيابي هويت : هويت جويي، از اصلي ترين ومهم ترين نيازهاي نسل امروز است وبازيابي هويت در حقيقت بازشناسي نفشي است كه اين نسل برعهده دارد . جوانان ما بايد براي پرسشهاي اساسي زير پاسخهاي روشن ومستدلي بيابند :

- غايت ومقصود زندگي چيست؟

- جايگاه من درحيات معقول چيست؟

- چه عاملي فلسفه وجودي جوانان را درنظام هستي، توجيه وتبيين مي كند؟

- آيا جوانان درنظام هستي، از كرامت و منزلتي برخوردارند؟پاسخ به اين پرسشها، جوان را از جايگاه رفيعي كه نزدپروردگار دارد،مطمئن نموده واورا از رنج درون تهي بودن و آسيب پذيري مي رهاند .

2- درك هويت فرهنگي : شناخت يك فرهنگ، درحقيقت معرفت به ويژگيها، مشاهير، ارزشها وبرتريهاي آن فرهنگ نسبت به ساير فرهنگهاست .نسل جوان، بايد به امتيازات فرهنگ اسلامي وملي خويش، آشنا باشد تا درمقابله با فرهنگ بيگانه، از اعتماد به نفس بالايي برخوردار باشد .تاريخ تحليلي وفرهنگ خودي ومطالعات تطبيقي فرهنگ هاي معاصر وبه ويژه بررسي ماهيت انقلاب اسلامي و تأثيري كه برمعادلات سياسي واجتماعي

جهان معاصر داشته اشت، جوانان را دربرابر نفوذ فرهنگ بيگانه، مقارم مي كند . وبا

اين امر بازگشت به فرهنگ خودي، امكان پذير خواهد بود .

3- غرب شناسي زمينه غرب ستيزي: براي مقابله با هر پديده اي، ابتدا بايد شناخت دقيقي از آن حاصل نموده تا بتوان سازو كارهاي لازم را مهيا كرد . غرب شناسي به مفهوم شناخت ماهيت، عملكرد، باطن وجوهر حقيقي اين فرهنگ است . جوانان، چون غالباً ظاهرگراهستند به باطن ودرون چندان معطوف نيستند . شناخت عميق ومستدل فرهنگ غرب، به معناي اين است كه آنها بتوانند از ظاهر فريبنده آن، پرده برگيرند وبه درون آن راه يابند، مغرب زمين، از درون به شدت احساس تزلزل، روزمرگي وتهي شدن مي كند . زيرا قادر نيست به نسل جوان خويش، معنا و مفهومي براي زيستن ببخشد وفلسفه ارضاء كننده اي براي زندگي آنان، تبيين نمايد. وبه گفته نيچه"كسي كه نداند براي چه زندگي مي كند، قادر نخواهد بودبا هر "چگونه اي"بسازد."12"

گمان مي كنم با اين توضيحات ارايه شده پاسخ بخش سوم سوال خود را دريافت كرده باشيد . مقام معظم رهبري درسال 1369 با همه توان ووجود وارد ميدان مبارزه با تهاجم فرهنگي شدند ودرآنزمان آنراشبيخون فرهنگ ناميدند ولي انصاف قضيه اين است كه ايستادگي ومقاومت دربرابر تهاجم فرهنگ نيازمند عزم ملي است .

(1) خداياري فرد، محمد :مسايل جوانان وجوانان (انتشارات انجمن اولياء ومربيان 1372)ص 68

(2) براي اطلاع بيشتر رجوع شودبه : دكترشعاري نژاد، علي اكبر، روان شناسي رشد، موسسه اطلاعات 1364

(3) دكتر نوابي نژاد، شكوه، رفتارهاي بهنجار وناهنجار دركودكان ونوجوانان (انتشارات ابتكار1362)ص 128

(4) شرفي، محمد رضا، دنياي نوجوان(انتشارات تربيت،1370)ص 306

(5) دكتر نوابي نژاد، شكوه، رفتارهاي بهنجار وناهنجار دركودكان ونوجوانان ص 117

(6) بارنفروبكر، تاريخ انديشه اجتماعي، ترجمه

جواد يوسفيان (جلد اول نشرني _ تهران) ص 307

(7) غررالحكم ودررالكلم ،ص 30

(8) حكيمي محمد رضا، الحياه، جلد 4 ص 308

(9) قرآن كريم سوره بقره آيه 268

(10) بارنفروبكر، تاريخ انديشه اجتماعي، جلد اول ص 2

(11) همان ص 306

دكتر شرفي محمدرضا، جوان و نيروي چهارم زندگي،ص 68

چرا با مسأله بدحجابي در جامعه برخورد جدي صورت نمي گيرد؟آيا كوتاهي مسؤلين وسكوت آنها علتي دارد؟
پرسش

چرا با مسأله بدحجابي در جامعه برخورد جدي صورت نمي گيرد؟آيا كوتاهي مسؤلين وسكوت آنها علتي دارد؟

پاسخ

مسأله بدحجابي از معضلات كنوني جامعه ماست. اين گونه رفتار ريشه درحدود نيم قرن حكومت سلسله منحوس پهلوي ونيز تبليغات غرب دارد . از گذشته ها و ريشه تاريخي مسأله كه بگذريم، متأسفانه خودباختگي در برابر غرب، وتقليد كوركورانه ازآنها و شهوت پرستي مجموعاً وضعيتي را پديد آورده است كه شما گوشه هايي از آن را ارائه كرده ايد. البته با وجود همه آنچه كه نوشته ايد وضعيت عمومي جامعه ما ازنظر حجاب وحفظ عفت نسبت به كشورهاي ديگر اسلامي بهتر است وتا حدود زيادي مراعات وجود دارد . ولي دراثر تبليغات سنگين غرب به وسيله تحصولات فرهنگي مانند فيلم ها ومجلات توعي تمايل به اينگونه رفتارها درسطوحي از جامعه مشاهده مي گردد كه بايد از دو طريق به اصلاح آن اقدام كرد :

الف) كار بنيادي فرهنگي كه نتايج آن دردهه هاي بعد ظاهر گردد.

ب) كار قانوني وكنترل رفتار فيزيكي .

هر يك از دو طريق از اين دو مقوله بدون همراهي ديگري مفيد فايده نخواهد بود ونهايتاً منجر به شكست وتاثير وارونه خواهد شد.كه البته در زمينه هاي فوق اقدامات فراواني از سوي دولت ومسؤلين صورت گرفته است، ولي به دليل تراكم تبليغات خنثي كننده از سوي غرب، آثار آن به طور كامل بروز نكرده است. اميد است با برنامه ريزي دقيق وحساب شده فرهنگي و قانوني درآينده موفقيت هاي بيشتري دراين زمينه حاصل گردد. نكته ديگر اين كه متاسفانه شهرهاي مرزي (مانند اهواز) بيش از نقاط مركزي درزير فشارهاي تبليغاتي دشمنان قراردارند و لغزيدن به سمت شهوات و

بي بند وباري نيز كار آساني است؛ چراكه حركت درسراشيبي سقوط است، ولي بالا رفتن از قله وكمال يابي، كاري دشوار است. از سوي ديگر درحال حاضر بيشتر جمعيت را جوانان تشكيل مي دهند واين نيز خود مزيد بر علت شده است . ولي اين كه وضعيت از زمان طاغوت بدتر باشد واقعيت ندارد؛ چرا كه ماهم آن زمان را ديده ايم وهم حال را. اميد است غيرت و حميت اسلامي، درافراد متدين فراموش نشود وآنان بتوانند با كار فرهنگي قدم اساسي بردارند وقانون نيز با راه كارهاي مناسب قدمي براي جلوگيري از گسترش بي بند وباري بردارد وهمگي دين خود را به خون شهيدان ادا كنيم . برادر عزيز! زندگي درجامعه اي سالم آرمان هم_ه بن_دگان خدا اس_ت؛ ول_ي مي داني_م ك_ه پ_اكان و تق_واپي_شگان هم_واره در چه شراي_ط سخت_ي ق_رار داش_ته اند ول_ي در عين حال دست از مبارزه برنداشته و حتي جان خود را د راين راه داده اند . پس نبايد مأيوس شد. زندگي هدفدار ومعنادار؛ يعني، مبارزه با فساد و تباهي ها و قدم برداشتن براي اصلاح جامعه. بنابراين به جاي يأس، ازخون شهيدان پيام بگيريد وباتشكيل هسته هاي فرهنگي وگسترش آن درسطح جامعه به روشنگري بپردازيد و انتظار نتيجه فوري نيز نداشته باشيد . در اين صورت خداوند شما را ياري خواهد كرد وبه اهداف خود نايل خواهيد شد."ان ينصروا...ينصركم ويثبت اقدامكم" موفق باشيد .

* برگرفته از سايت پرسش وپاسخ نهاد نمايندگي رهبري در دانشگاه www.nahad.net

با نظر به اينكه امر به معروف و نهي از منكر در سطح جامعه كمرنگ شده و با آنكه دراحاديث ودركتاب آسماني به آن خيلي تأكيد شده، چرا ازآن توسط مقامات بالا حمايت نمي شودو چرا توسط مقام معظم رهبري اين امر مهم حمايت خاصي نمي شود؟
پرسش

با نظر به اينكه امر به معروف و نهي از منكر در سطح جامعه كمرنگ شده و با آنكه دراحاديث ودركتاب آسماني به آن خيلي

تأكيد شده، چرا ازآن توسط مقامات بالا حمايت نمي شودو چرا توسط مقام معظم رهبري اين امر مهم حمايت خاصي نمي شود؟

پاسخ

اين حق وعدالت خواهي اگر چه درهنگام بحث و گفتگو با هر انسان حق طلب و عدالت جوئي مورد قبول او مي باشد ولي درهنگام عمل چنين مقبوليتي از همه ديده نمي شود زيرا انسانهاي زيادي هستند كه عدالت ودين حق را تا موقعي مي خواهند كه كامشان را تلخ نكند ازطرف ديگر مصالح و ارزشهاي اسلام همگي به يك اندازه اهميت و ارزش ندارند و بعضي ازآنها، بربعضي ديگر حق اولويت دارند، وبالاخره، افراد با توجه به موقيعتهاي خاصي كه هر كدام در اجتماع دارند، از نظر تكاليف و وظايفشان يكسان نيستند وافراد ضمن آنكه به عنوان مكلف وظايفي در برابر جلوگيري از انحرافات دارند به خاطر موقعيت اجتماعي آنها نيز وظايف سنگيني بر دوش آنهاست، فلذا دراجرا كردن امر به معروف ونهي ازمنكر شرايط خاصي مطرح مي شود وهركسي بايد طبق موقعيت خاصي كه دارد از ارزشهاي اسلامي دفاع بنمايد وديگران را از انحرافات نهي بنمايد.

بنابراين آن چيزي كه براي همه افراد، خصوصاً رهبران و عالمان ديني بالاترين اهميت را دارد، حفظ اصل واساس و كيان اسلام است. ومقام معظم رهبري و بزرگان و مسؤلان هرگاه احساس كنند كه خطري متوجه اصل اسلام و احكام نوراني اسلام مي باشد، نه تنها سكوت نمي كنند بلكه اعلام خطر خواهند كرد.

بايد توجه داشت كه وظيفه مقام معظم رهبري اين نيست كه براي تك تك انحرافات، سخنراني كرده ومردم را ازآن نهي نمايد ويا به تك تك كارهاي خير امر نمايد، بلكه ايشان عهده دار

پايه گذاري سياستهاي كلان حكومت هستند وبعد از توضيح و تشريح آن سياستها مسؤلان را موظف مي كند كه آنها را انجام دهند وخود نيز بر آنها نظارت مي نمايد وهمه مسؤلان ملزم به اطاعت واجراي اوامر او هستند. با اين وجود يك مشكل هميشگي رهبران ديني چگونگي برخورد با كساني است كه از نظر فكر ديني كاستيهائي دارند وعمل آنها مطابق اسلام نيست، اما به خاطر اينكه مهمترين مسأله براي رهبران ديني و مسؤلان آن حفظ اصل نظام است گاهي مواقع بايد درمقابل بعضي انحرافات فقط به تذكر اكتفا نمايند و گاهي مواقع هم حفظ اساس نظام اقتضا مي كند كه سكوت كنند و موضع گيري صريح وتندي، نگيرند تا باعث تضعيف نظام نشود.

البته بايد توجه داشت كه اين نوع سكوت وحمايت نكردن هرگز به معناي تساهل و تسامح نيست بلكه از خون دل خوردن و حفظ نظام و اسلام حكايت مي كند، مي توان شكل حاد موفقيت رهبران ديني درمقابل انحرافات و كجرويهاي مردم خصوصاً مسؤلان را در اين سخن اميرمؤمنان علي"ع" ديد كه فرمودند : "فصبرت وفي العين قذي وفي الحلق شجاً""1"(...لذا شكيبايي ورزيدم ولي به كسي مي ماندم كه خاشاك چشمش را پر كرده واستخوان راه گلويش را گرفته)

در آخر به اين مطلب اشاره مي نمائيم كه عوامل ديگري علاوه بر اطلاع رهبري از برخي نواقص و معايب و منكرات در بدنه اجرائي كشور اهتمام ايشان بر اصلاح آن وجود دارد كه با نبود آنها، اصلاحات اسلامي وامربه معروف و نهي ازمنكر تأثير عمده اي نخواهد داشت وباعث كمرنگ شدن اين حكم الهي خواهد شد :

1. حاكم شدن ارزشهاي الهي خصوصاً

در ساير مراتب ورده بندي هاي بدنة اجرائي نظام ازمسؤلين گرفته تا رده هاي پائين (نظارت دروني)

2. حل مشكلات اقتصادي و معيشتي كاركنان و...

3. نظارت دقيق وقاطع نسبت به عملكردهاي كاركنان و مأموران و....(نظارت بيروني ) و برخورد با متخلفين.

4. همكاري مردم با مسؤلين وبه وجود آمدن يك نوع عزم ملي درمبارزه با مفاسد اداري از قبيل رشوه خواري ، پارتي بازي و....با ارشاد وامربه معروف ونهي ازمنكر وبرخورد با افراد متخلف

5. وحدت وهمدلي ميان جناحهاي سياسي ومسؤلان قواي سه گانه و ساير دستگاههاي دولتي وبسيج كليه امكانات براي برخورد با اين گونه مسائل وحل ريشه هاي آن.

نكته قابل توجه اين كه در زمان امام خميني"ره" نيز با توجه به فضاي معنوي جامعه ناشي از حضور مردم درانقلاب وپيروزي انقلاب اسلامي، دفاع مقدس و... تخلفات متعددي صورت مي گرفت ولي به لحاظ وجود جنگ تحميلي و توجه تام به آن، در جامعه اين تخلفات خيلي منعكس نمي شد، به علاوه شرايط محيطي نيز بسيار متفاوت بود؛ زيرا : اولاً، هنوز ارزشهاي اسلام هم برمردم وهم بر مسوولين حاكم بود. ثانياً، اثرات بي رويه رشد جمعيت مانند نياز به بازار كار، تحصيل، مسكن، ازدواج و ... خودش رانشان نداده بود. ثالثاً، بسياري از مشكلات و عوارض ناشي از جنگ مانند بازسازي و... خودش را بعد از سال هاي جنگ نشان و هزينه هاي بالايي را به خود اختصاص داد. رابعاً، درشرايط عادي كه فضاي ناشي از انقلاب وجنگ فروكش كرده و مردم به فكر مسايل دنيوي و... افتاده وارزش ها براثر تهاجم فرهنگي و ... تغيير كرده اند وبسياري ا زاختلافات سياسي ب_روز نموده ان_د و...

جامع_ه را اداره ورهب_ري نمودن ك__اري ب_س مش_كل اس_ت كه بح_مد ا... با رهب_ري قاطع ودراي__ت مقام معظم رهبري اين امر به بهترين صورت عليرغم تمامي مشكلات درحال اجرا مي باشد.

براي آگاهي بيشتر ر .ك : توسعه و تضاد، فرامرز رفيع پور

آناتومي جامعه، علي ذوعلم

انقلاب وارزش ها. ) نهج البلاغه خطبه سوم‹ شقشقيه› ص65

* با استفاده از كتاب پرسشها وپاسخ ها،ج3،ص86به بعد آيت ا...مصباح يزدي

* برگرفته از سايت مقام معظم رهبري دردانشگاه www.nahad.net

چرا كنترل كامل بر روي مواردي كه باعث انحراف جوانان مي شود وجود ندارد؟مثلاً در آدرس زير فروشنده هاي دوره گر به راحتي در ميان جمع كثيري ازمردم راه مي روند و CD وعكس ها و پاسورهاي غيرمجاز و خلاف شرع به جوانان مي فروشند و درحالي كه هيچ كس جلوي آنها را نمي گير
پرسش

چرا كنترل كامل بر روي مواردي كه باعث انحراف جوانان مي شود وجود ندارد؟مثلاً در آدرس زير فروشنده هاي دوره گر به راحتي در ميان جمع كثيري ازمردم راه مي روند و CD وعكس ها و پاسورهاي غيرمجاز و خلاف شرع به جوانان مي فروشند و درحالي كه هيچ كس جلوي آنها را نمي گيرد.(مشهد،پنجراه،ميدان عدالت،خيابان روبروي حرم مطهر امام رضا"ع")

پاسخ

همانگونه كه در سؤال شماهم آمده است كنترل كامل صورت نمي گيرد يعني كنترل هست اما به صورت صددرصد نيست. اين امر دغدغه اي است كه همة مسؤولان و دلسوزان انقلاب دارند اما برخورد با اين موارد تنها راه علاج واقعه نيست بكله بايد زمينه هاي آن را نيز مورد توجه قرار داد زمينه هايي مانند مشكلات اقتصادي ومسائل ناشي از آن نظير فقر وبيكاري واز طرفي تهاجم فرهنگي دشمن براي از بين بردن فرهنگ مقاومت در بين جوانان از طريق اشاعه فساد وفحشا با سرمايه گذاري و ترويج وسائل وابزارهاي آن نظير CD و عكس و...واز طرفي امربه معروف ونهي ازمنكر و جلوگيري از فساد در نظام اسلامي و فرهنگ اسلام تنها وظيفه حكومت نيست بلكه وظيفه آحاد مردم است كه هر كس در حد توان خود با مصاديق منكر مبارزه و آمر به معروف باشد به هر حال گزارش اين امور به مراكز مربوطه قطعاً مورد توجه قرار مي گيرد به ويژه اگرهمه مردم براي مقابله با اين امور احساس مسؤوليت كرده و از مسؤولين مقابله با اين ناهنجاريها مكرراً درخواست مقابله را داشته باشند قطعاً آثار بسيار خوبي را بدنبال خواهد داشت بايد باور داشته باشيم كه فقط انتقاد مشكل راحل نمي كند بايستي براي

حل هر مشكل راه كار آن را پيدا كرد وخود رانيز در رفع آن مشكل مسئول دانست.

چرا مسئولين مانع از روابط بعضاً نامشروع واختلاطهاي آزادانه دختران و پسران در جامعه نمي شوند؟
پرسش

چرا مسئولين مانع از روابط بعضاً نامشروع واختلاطهاي آزادانه دختران و پسران در جامعه نمي شوند؟

پاسخ

مسائل فرهنگي واجتماعي چيزي نيست كه با تهديد وارعاب وبرخوردهاي خشن بتوان آنرا ريشه كن ساخت بلكه براي توسعه فرهنگي واصلاح ساختار اجتماعي وكاهش نابهنجاريهاي اجتماعي بايستي نگرش ها وباورها اصلاح ودگرگون شودوگرنه برخورد فيزيكي وارعاب نه تنها كارساز نيست بلكه در بسياري از موارد نتيجه عكس مي دهد.

در ميان روشهاي تربيتي واصلاحي آخرين روش تنبيه ومجازات است وحال آنكه متأسفانه در طول ساليان گذشته ما براي اصلاح جامعه آنرا به عنوان اولين ابزار و وسيله به كار برده ايم. اصلاح جامعه وروابط حاكم برآن از جمله روابط دختران و پسران نيازمند بستر سازي مناسب وكارهاي تأثير گذار فرهنگي است لابد مي دانيد تا زماني كه امري براي كسي قبح وزشتي پيدا نكند از آن اجتناب نخواهد ورزيد واگر كسي يا كساني مانع از انجام آن امر بشوند وقوع آن امر صورت مخفي وغيرعلني پيدا خواهد كرد و درخفا گسترش خواهد يافت وبه مرور درصحنه اجتماع بروز ونمود خواهد يافت وچون از گستردگي برخوردار گردد عملاً ممانعت و مخالفت عملي با آن ميسر نخواهد بود.

نكته ديگري كه حائز اهميت است اينكه متأسفانه همه ما عادت كرده ايم، همه چيز را از مسئولان بخواهيم.

سالهاست كه رهبر فرزانه انقلاب اسلامي حضرت آيت ا...العظمي خامنه اي بر فريضه بسيار مهم امر به معروف و نهي ازمنكر بصورت لساني تأكيد ورزيدند ولي متوليان بجاي امر ونهي لساني به امر ونهي عملي وبرخورد فيزيكي پرداختند وبجاي اصلاح امور، به تشديد آن كمك كردند. ما نيز همانند شما از مسئولان انتظار داريم راهكارهاي عملي وتأثير گذاري

دراين امر حياتي ارائه ودنبال كنند. همة ما بايد از مسئولان در درجه اول واز يكديگر در مرحله بعدي بخواهيم براي اصلاح اين امر تلاش كنيم .

وآخرين نكته اي كه يادآور مي شويم اين است كه برادر عزيز درشرايطي كه دشمنان با همه وجود و توان بطور همه جانبه عليه نظام مقدس اسلامي، اقدام به تجاوز نموده اند گسترش بخشي از ناهنجاريهاي اجتماعي و مفاسد وروابط غير مشروع از اين تجاوزات ريشه مي گيرد. لذا با توجه به آنچه ذكر شد همه ما بايد كمر همت را بربنديم وهرآنچه در توان داريم براي اصلاح امور بكار گيريم واگر هر كدام از ما كه احساس دلسوزي نسبت به نظام مي كنيم تنها يك نفر ازكساني كه احساس مي كنيم در مسير باطل وگناه قرار گرفته اصلاح كنيم كاربزرگي صورت خواهد گرفت ونيز با انتقاد سازنده وارائه راه حل به مسئولان نيز مي توانيم به اصلاح امور كمك نماييم." كلهم راع وكلهم مسوول عن رعيته" مسئولان عاليرتبه فرهنگي متوليان امور جامعه نيز با درايت وتدبير وبا بهره مندي از اصول علمي وروانشناسي بايد با جديت در اين راه تلاش كنند. و ما نيز بصورت دسته جمعي و همگاني از مسئولان امر بايد تحقق اين مهم را مطالبه نماييم.توصيه مي كنيم كتاب حماسه حسيني شهيد مطهري بخش عنصر امر به معروف ونهي ازمنكر در نهضت حسيني را مطالعه بفرماييد.

چرا دولت نمي تواند جلوي بد حجابي را بگيرد؟
پرسش

چرا دولت نمي تواند جلوي بد حجابي را بگيرد؟

پاسخ

مسأله بدحجابي از معضلات كنوني جامعه ماست. اين گونه رفتار ريشه درحدود نيم قرن حكومت سلسله منحوس پهلوي ونيز تبليغات غرب دارد . البته وضعيت عمومي جامعه ما ازنظر حجاب وحفظ عفت نسبت به كشورهاي ديگر اسلامي بهتر است وتا حدود زيادي مراعات وجود دارد . ولي دراثر تبليغات سنگين غرب به وسيله محصولات فرهنگي مانند فيلم ها ومجلات نوعي تمايل به اينگونه رفتارها درسطوحي از جامعه مشاهده مي گردد كه بايد از دو طريق به اصلاح آن اقدام كرد :

الف) كار بنيادي فرهنگي كه نتايج آن دردهه هاي بعد ظاهر گردد.

ب) كار قانوني وكنترل رفتار فيزيكي .

هر يك از اين دو مقوله بدون همراهي ديگري مفيد فايده نخواهد بود ونهايتاً منجر به شكست وتاثير وارونه خواهد شد.كه البته در زمينه هاي فوق اقدامات فراواني از سوي دولت ومسؤلين صورت گرفته است، ولي به دليل تراكم تبليغات خنثي كننده از سوي غرب، آثار آن به طور كامل بروز نكرده است. و برخورد فيزيكي و ارعاب در اينگونه موارد نه تنها كارساز نيست بلكه در بسياري موارد نتيجه عكس مي دهد و از لحاظ روانشناسي نيز روش تنبيه و مجازات آخرين حربه تربيتي مي باشد حال آنكه در طول ساليان گذشته ما براي اصلاح جامعه آنرا به عنوان اولين ابزار و وسيله بكار برديم و با آنكه رهبر معظم انقلاب حضرت آيت ا...خامنه اي بر فريضه امر به معروف و نهي از منكر به صورت لساني تأكيد ورزيدند اما متوليان امر به جاي امر ونهي زباني به امر ونهي عملي و برخورد فيزيكي پرداختند و به جاي اصلاح

امور به تشديد آن كمك كردند.

بنابراين بهترين راه براي كاهش ناهنجاريهاي اجتماعي و از آن جمله مسأله بدحجابي كار بنيادي فرهنگي و اصلاح و دگرگوني نگرشها و باورهاست. اصلاح ساختار اجتماعي و كاهش ناهنجاري بدحجابي نيازمند بستر سازي مناسب و كارهاي تأثير گذار فرهنگي است . لابد مي دانيد تا زمانيكه زشتي امري براي فردي آشكار نشود از آن اجتناب نخواهدكرد و اگر شخص يا اشخاصي مانع از انجام آن امر شوند وقوع آن امر صورت مخفي و غير علني پيدا كرده و در خفا گسترش مي يابد و به مررو در صحنه اجتماع بروز و نمو خواهد يافت و چون از گستردگي برخوردار گردد ممانعت و مخالفت عملي با آن به آساني ميسر نخواهد بود.

اميد است غيرت و حميت اسلامي، درافراد متدين فراموش نشود وآنان بتوانند با كار فرهنگي قدم اساسي بردارند وقانون نيز با راه كارهاي مناسب قدمي براي جلوگيري از گسترش بي بند وباري بردارد وهمگي دين خود را به خون شهيدان ادا كنيم . برادر عزيز! زندگي درجامعه اي سالم آرمان هم_ه بن_دگان خدا اس_ت؛ ول_ي مي داني_م ك_ه پ_اكان و تق_واپي_شگان هم_واره در چه شراي_ط سخت_ي ق_رار داش_ته اند ول_ي در عين حال دست از مبارزه برنداشته و حتي جان خود را د راين راه داده اند . پس نبايد مأيوس شد. زندگي هدفدار ومعنادار؛ يعني، مبارزه با فساد و تباهي ها و قدم برداشتن براي اصلاح جامعه. بنابراين به جاي يأس، ازخون شهيدان پيام بگيريد وباتشكيل هسته هاي فرهنگي وگسترش آن درسطح جامعه به روشنگري بپردازيد و انتظار نتيجه فوري نيز نداشته باشيد . در اين صورت خداوند شما

را ياري خواهد كرد وبه اهداف خود نايل خواهيد شد."ان تنصروا...ينصركم ويثبت اقدامكم"

برگرفته از سايت پرسش وپاسخ نهاد نمايندگي رهبري در دانشگاه www.nahad.net

چرا جامعه امروزي در قبال اين همه بي بند و باري و فساد كاري انجام نمي دهد در حاليكه مأموران انتظامي در گوشه وكنار سطح مشهد پراكنده هستند؟
پرسش

چرا جامعه امروزي در قبال اين همه بي بند و باري و فساد كاري انجام نمي دهد در حاليكه مأموران انتظامي در گوشه وكنار سطح مشهد پراكنده هستند؟

پاسخ(قسمت اول)

تبادل و تعامل فرهنگي بين جوامع مختلف امري طبيعي واجتناب ناپذير است.تنوير افكار و رشد فرهنگي جامعه در پرتو تفاهم فرهنگي با ديگران قابل حصول است. ليكن اگر جامعه اي از درون تهي و آسيب پذيرشد، تبادل فرهنگي تبديل به تهاجم فرهنگي مي شود . بنابراين نفس هجوم فرهنگي دشمنان وحشتناك نيست، بلكه خطر درضعف و ناتواني و آسيب پذيري دروني است كه زمينه سلطه پذيري را فراهم مي سازد. از دشمنان نبايد انتظار داشت هجوم نياورند. حيات امپرياليسم جهاني وابسته به سلطه گري است بويژه آنكه رشد اسلام گرايي مرگ فرهنگ غرب را به همراه خواهد داشت.بايد عوامل دروني سلطه پذيري را شناسايي و مرتفع كرد تا زمينه آسيب پذيري به حداقل برسد . درمقام تشبيه، مي توان ا زهجوم ميكروبها به بدن انسان نام برد كه همواره هجوم و برخورد ميكروب با بدن وجود دارد . هر چند بايد تلاش كردتا از اين تلاقي وقرار گرفتن بدن درفضاي آلوده جلوگيري شود لكن انسانهايي بيمار مي شوند كه بدن مجروح، مستعد وآسيب پذير داشته وقواي دفاعي شان به تحليل رفته وقدرت مقابله با ايجاد پادزهر مناسب را نداشته باشند.

بنابراين دربررسي عوامل موفقيت مهاجمان فرهنگي، درمرحله اول بايد به اين سوال پاسخ داد كه : چ_را جامعه سلطه پذي_ر

مي شود؟چرا افراد جامعه تسليم هجوم فرهنگي دشمن مي شوند؟ چرا جامعه قدرت صيانت از فرهنگ و هويت خودي را ازدست داده و به فرهنگ بيگانه روي مي آورد؟

چرا جوانان و نوجوانان فرهنگ بيگانه را برفرهنگ خودي ترجيح مي دهند؟ ويا بطور كلي بايد دو سوال زير را پاسخ داد :

1- چرا فرد آسيب پذير مي شود؟

2- چرا جامعه آسيب پذير مي شود ؟ با توجه به آنچه بيان شد برخي از علل و عوامل آسيب پذيري فرد وجامعه كه در واقع همان

عوامل موفقيت مهاجمان فرهنگي است، به اختصار بيان مي گردد : 1-احساس حقارت و كهتري : نوجوانان وجوانان گاهي به علت داشتن نقايص بدني ويا به علت مسايل ودشواري هاي

خانوادگي، شكست ها، محروميت ها، ناآگاهي هاي دوران گذشته زندگي، تمسخر واستهزاي دوستان وهمسالان، سرزنش هاي مكررمعلمان و شاگرداان، ويا به دليل طرد شدنها و بي توجهي ها وياداشتن مسايل رواني ديگر، اعتماد به نفس خودرا ازدست داده دچار احساس حقارت مي شوند وتصور مي كنند ديگران برتري هايي دارند كه آنها ندارند ودر انجام امورناتوان تر از ديگران هستند ومسوليت هيچ كاري را به تنهايي نمي توانند بپذيرند . مكانيزمي كه نوجوان به كار مي برد تا عليه كمتري خود مبارزه كند همواره بريك اصل متكي است وآن اصل جبران يا تلافي است."1"

2-عدم ارضاء نيازها : جوانان همانند ساير مردم داراي مجموع اي از نيازها واحتياجات مي باشند كه براي حل يا رفع آنها تلاش مي كنند . نيازهاي جوانان دريك تقسيم بندي كلي به دو گروه نيازهاي زيستي(خوردن، خوابيدن، پوشيدن و...) ونيازهاي رواني(نيازبه محبت، تعلق خاطر، امنيت، مقبوليت و ...) تقسيم مي شود"2" ارضاء شدن يا بدارضاء شدن اين نيازها، مسايل ومشكلاتي رابراي نوجوان ايجاد مي كند . در چنين شرايطي جوان احساس تنش وناآرامي مي كند واين تنش باعث ايجاد بي قراري

وعدم تعادل مي شود. نوجوان براي برطرف كردن اين حالت از مكانيزمهاي دفاعي يا رفتار جبراني استفاده مي كند. مكانيزم هاي دفاعي كه بادرجات مختلفي توسط افراد به كار برده مي شوند عبارتند از: پرخاشگري، جبران، والايش، همانند سازي (درون فكني)، دليل تراشي، فرافكني، سركوبي، عكس العمل سازي، خودمداري، منفي گرايي، عقب نشيني و فرار، بازگشت به عقب، جابجايي، و..."3". به عنوان مثال دخترجواني كه نتواند زيبايي خويش را درمدرسه ودر بين همسالان به نمايش بگذارد بااستفاده از مكانيزم دفاعي"جابجايي" در خيابان و وخارج از مدرسه نياز خود را ارضاء مي كند. دانش آموزي كه نتواند محبت لازم را درمدرسه از معلم دريافت كند با بهره گيري ازرفتار جبراني"خودمداري" به پوشيدن لباسهاي مبتذل وآرايش نامناسب موي سر روي مي آورد تا كانون توجه ديگران قرار گيردو...

3-عدم مقبوليت و محبوبيت : هرانساني دوست دارد ديگران اورا دوست داشته و محبوب بدارند . اين نياز دركودكان و نوجوانان گستره تر وعميق تر است و درجواني شديدتر ميشود زيرا جواني وسن بلوغ، سن غرور وخود دوستي است . نوجوان تمايل دارد هر چه سريعتر وارد دنياي بزرگسالي گشته ومورد احترام وتكريم ديگران قرارگيرد. او مي خواهد ديگران باور كنند كه دوران كودكي راسپري كرده ونيازي به كنترل و تسلط ديگران _ به ويژه پدر و

مادر _ ندارد .جوان دوست دارد روي پاي خويش بايستد وخودش براي خود تصميم بگيردواستقلال خويش را حفظ نمايد . او به دنبال كسب محبوبيت و مقبوليت بخصوص دربين همسالان است . اگراين نيازهاي طبيعي، به خوبي ارضاء نشوند بهداشت رواني جوان و نوجوان آسيب مي پذيرد واختلالات عاطفي و رفتاري بروز مي كند.

پذيرش فرهنگ بيگانه و پشت پازدن آگاهانه به هنجارها، آداب، رسوم واخلاقيات حاكم برجامعه مي تواند نمودي از عدم ارضاء اين نياز باشد. تبعيت جوانان از افكار جديد _ حضور فعال آنان درصحنه ها وجريانات مخالف وضع موجود _ رد وبدل كردن مخفيانه وسايل غيرمجاز نظير فيلم و نوار ومجلات و ... نشانگر عدم پاسخگويي به نياز استقلال طلبي، محبوبيت و مقبوليت آنان است.

4-فشاردوستان وهمسالان : يكي ازويژگيهاي سنين كودكي و نوجواني، دوست يابي است . نوجوان وجوان نيازدارد تا فرد يا افرادي را به دوستي برگزيند ودريك ارتباط عاطفي وصميمي به همانند سازي برسد." هراس از گمنامي وتنهايي، نوجوان را برمي انگيزد تا خودرا درارتباط باگروه همسالان قراردهد .... درمواردي، نوجوان، سرخورده از گروه به باندها وگروههاي ناسالم اجتماعي مي پيوندد تا بر تنهايي وعدم تعلق اجتماعي خويش فايق آيد ." "4"

از عوامل مهم انحرافات نوجوانان وتسليم پذيري آنان دربرابر تهاجم دشمن، پيدا نمودن دوستان نامناسب وفاسداست كه زمينه اعمال بزهكارانه را درآنها تقويت مي كنند . ترس واضطراب ازانجام اعمال بزهكارانه را درآنها تقويت مي كنند .ترس و اضطراب از برخورد همسالان و طردآنها درصورت تخلفي از آداب و رفتار گروه، سبب مي شود تا فرد تسليم گروه باشد . تشكيل مهماني ها، شب نشيني ها، جلسات نمايش فيلم، كوهنوردي هاي گروهي، گردشهاي دسته جمعي، مسافرتها و... اگر بدون نظارت وهماهنگي بزرگترها صورت گيرد مي تواند زمينه ساز آلودگي هاي فرهنگي، اجتماعي واخلاقي باشد.

5- بي هدفي وبي ثمري : زندگي بدون هدف پوچ و فاقد معناست، وهركس نيازدارد كه فعاليت هاي خود رامتوجه هدف يا هدفهاي مشخص نمايد. هدف هر چه بزرگتر و

مقدس تر باشد، انگيزه حركت بيشتر، وقوي تراست. داشتن هدف درزندگي به فرد، احساس رضايت و تحرك بيشتر مي دهد . انسانهاي بي هدف، انسانهاي خودگم كرده هستند كه ثبات شخصيت وسلامت رواني خود راازدست مي دهند . جواناني كه درزندگي هدف مشخصي ندارند ويا هدفهاي كوچك را دنبال مي كنند غالباً درتزلزل و ناامني بسربرده ودچار افسردگي، يا س ونوميدي مي شوند.

6-احساس ناامني اقتصادي (بيكاري وفقر) : صرف انرژي جوان دراوقات فراغت داشتن شغل ودرآمد براي او اهميت دارد . معمولاً اكثر نوجوانان قبل از پايان تحصيلات به شغل آينده خود فكر مي كنند . داشتن كاري مناسب وشغلي مفيد و پردرآمد دراين دوره باعث بي نيازي وعزت نفس و اعتماد به نفس آنها مي شود وبرعكس بيكاري _ بخصوص درسنين جواني _ منشاء بسياري ا زضعفها ومفاسد وآلودگيها مي باشد وامنيت رواني فرد را به خطر مي اندازد براساس تحقيقات، بسياري ازموارد شديد بزهكاري، ناشي ا زبيكاري واحساس پوچي وبيهودگي درجوانان است ."5"

7-خلاء فرهنگي جامعه : يكي از مهمترين ريشه هاي تهاجم فرهنگي، پيدايش خلاء فرهنگي درجامعه است. هيچ جامعه اي تا آمادگي نداشته باشد از فرهنگ بيگانه تأثير نمي پذيرد. معمولاً جوامعي كه دچار آشفتگي وناآرامي اند براي بخورد و پيوند فرهنگي آماده ترند . البته هيچ جامعه اي نيست كه از هر جهت درهر زمان آرام و سامان يافته باشد ولي گاهي بي آرامي و بي ساماني جامعه شدت مي گيرد وسازمان اجتماعي را به خطر مي اندازد. جامعه دراين گونه موار ناگزير است با تدابيري بي آرامي وبي سازماني مفرط را ازبين ببرد."6"

بنابراين تهاجم فرهنگي به خودي خود كار ساز نيست بلكه

نياز به زمينه مساعد يعني خلاء فرهنگي و فكري دارد . اگر جامعه امروز نتواند نيازهاي فكري وفرهنگي افراد جامعه بويژه نسل جوان وتحصيل كرده وتشنه حقيقت وانسانيت را

پاسخ دهد، خلاء حاصله ميدان را براي موفقيت هجوم فكري وتبليغي غرب ومكاتب آن باز مي كند وعطش نسل جوان با سراب بيگانه وآبهاي آلوده غربيان سيراب مي شود.

8-تضعيف نهاد دولت : دولت به عنوان يكي از مهم ترين نهادهاي اجتماعي، مسؤليت حراست از استقلال وامنيت ملي وتماميت ارضي و پاسداري از بقاء و رشد و رفاه ملت رابه عهده دارد. هرچه نهاددولت قويتر و توانمندتر باشد آسيب پذيري آن دربرابر تهاجم دشمنان كمتراست. همچنانكه درتهاجمات نظامي دولتهاي ضعيف مجبور به تسليم وقبول شرايط دولتهاي قوي و مهاجم هستند، در تهاجمات فرهنگي و سياسي نيز اين اصل حاكم است و دولتهاي ضعيف قدرت مقابله با تهاجم بيگانگان و پاسداري ا زحريم هويت ملي وفرهنگ خودي راندارند . دولتهاي ضعيف وناتوان مرعوب توانمندي واقتدار دولتهاي سلطه گر شده وخواسته يا ناخواسته سياست، فرهنگ وراه آنان را الگوي خود قرارمي دهند . نهاد دولت برا ي ايفاي نقش ووظايف خويش نياز به قدرت واقتدار داردكه اين اقتدار نه از طريق استبداد وحكومت جبارانه، بلكه ازطريق وفاق، مشاركت وپشتيباني مردم بايد بوجود آيدتا زمينه رشد وتوسعه و استقلال كشور را فراهم آورد.

9-ضعف وناهماهنگي نهادهاي اجتماعي : اگر هريك از نهادهاي اجتماعي وظايف خويش را به خوبي وبادقت درراستاي اهداف نهايي جامعه انجام داده وبا هماهنگي ساير نهادها در حفظ وحراست از فرهنگ خودي وهويت اسلامي و ملي كوشا باشند، تهاجم فرهنگي دشمنان

آسيبي نخواهد رساند. آسيب پذيري زماني آغاز

مي شو دكه هر يك از نهادها يا وظايف خودشان را انجام ندهند ويا همسو وهم راستا با اهداف كلي جامعه حركت ننمايند درچنين شرايطي تهاجم فرهنگي به بار مي نشيند.

اگر درجامعه انقلابي واسلامي ما الگوهاي مورد قبول، نظير روحانيت و دولتمردان نتوانند آرمانها وباورهاي اسلامي و انقلابي را درزندگي فردي وخانوادگي واجتماعي خويش پياده نمايند درنتيجه عملكرد آنان زمينه ساز موفقيت تهاجم فرهنگي مي شود.رسانه هاي گروهي اگر همسو با رهبري ودولت درپاسداري از آرمانهاي مكتب اسلام وهويت ملي حركت نكنند خود به ابزاري براي انتقال فرهنگ بيگانه تبديل خواهند شد .

پاسخ(قسمت دوم)

10-گسستگي عواطف و پيوندهاي اجتماعي : جامعه يكپارچه و آسيب ناپذير دربرابر تهاجمات دشمنان جامعه اي است كه بين نهادهاي اجتماعي آن پيوند عميق و گسست ناپذير وجود داشته باشد . اين جامعه نه تنها مرعوب ومقهور تهاجم بيگانگان نمي شود بلكه همچون دژي مستحكم درمقابل تهاجم آنان پايداري مي كند . نمونه اين پايداري را مي توان در دوران دفاع مقدس و جاودانه امت مسلمان ايران دربرابر تهاجم بيگانگان به روشني نظاره كرد. متقابلاً عدم پيوند مستحكم بين نهادهاي اجتماعي و اقشا رمختلف به ويژه عدم پيوند عميق بين شنوندگان و حكومت كنندگان به شدت جامعه راآسيب پذير مي كند . اگر حكومت كنندگان، مرد م را نابالغ، ناآگاه، متخلف، نيازمند سرپرستي و... انگارند واگرمردم حكومت كنندگان خود رامستبد، خودخواه، دنيا پرست، غير مسوول، نالايق بپندارند، اگر توانمندان مردم ضعيف ومستمند را بي خرد، بي تدبير، تنبل وكاهل ولايق بدبختي ببينند واگر فقراء ثروتمندان را مال اندوز، متجاوز،حيله گر وستمگر بدانند، اگرتحصيل كرده ها توده مرد م را قبول نداشته باشند

واگر مردم عادي روشنفكران وتحصيل كرده هاي خود را ا زخودندانند واگر... درچنين شرايطي كه عواطف و پيوندهاي اجتماعي به حداقل خود رسيده است، جامعه به شدت آسيب پذير است وتهاجم دشمنان درهرزمينه مي تواند اساس جامعه را ازهم متلاشي سازد.

همچنين اگر قبايل، نژادهاو اقوام مختلف يك جامعه به تمسخر و تحقير واستهزاء هم برخيزند آسيب پذيري جامعه حتمي است و احساس هويت ملي و هويت اسلامي درچنين شرايطي از بين مي رود وپيدايي چنين بيگانگي هايي از سوي مردم نسبت به نظامات حاكم وازسوي نظام نسبت به مردم واز سوي مردم نسبت به هم ، برهم اثر متقابل داشته ورفته رفته به مراحل سهمگين وخطرناكي كشيده مي شود. روابط تنش زايي بين نظام و ملت بوجو مي آيد وخشم وانزجار ملت وسقوط دولت رابه دنبال خواهدداشت . درچنين شرايطي هرنهاد وهر قشري از جامعه درصدد كسب هويت براي خويش است تا به حيات خود ادامه دهد. اگر اين هويت را دردرون جامعه خويش نيافت به بيگانه متمسك مي شود وهويت خودرا در فرهنگ وانديشه و حكومت بيگانه جستجو مي كند .

11-عدم عدالت اجتماعي : جامعه آسيب پذير دربرابر تهاجم فرهنگي دشمنان، جامعه اي است كه ازدرون پوسيده و سست گرديده وقدرت مقابله باتهاجمات رانداشته باشد. يكي از مهم ترين عوامل پوسيدگي جوامع عدم عدالت اجتماعي درآن جوامع است . عدالت اجتماعي عامل پيوند اقشار و طبقات مختلف با يكديگر و موجب پيوستگي نهادهاي اجتماعي است.

ستون انقلاب وركن اساسي حركتهاي سازنده اجتماعي، تأمين و تعميم عدالت است بويژه عدالت اقتصادي و اجتماعي كه همه مردم به خصوص انسانهاي محروم وانقلابگر باآن سروكاردارند به همين دليل

حضرت علي (ع) فرمود : "العدل حياه الاحكام" سبب زنده شدن و زنده ماندن احكام خدا درميان مردم عدالت است ."7" تهاجم فرهنگي وآسيب رساني آن با جريان سرنوشت ساز عدالت اجتماعي وحركتهاي اقتصادي جامعه پيوستگي مستقيم دارد . هر چه عملكرد هاي اقتصادي باعدالت بيشتري عجين باشد آسب پذيري كمتر مي شود وجامعه به صورت يك مجموعه به هم پيوسته دربرابر تهاجمات پايداري مي كند. به بيان ديگر درجامعه قرآني، احكام قرآن قابل اجراست وجامعه قرآني جامعه قائم به قسط وعامل به عدل است يعني برخوردار از قسط و پي ريخته و ساخته شده برشالوده عدالت، يعني اگر عدالت نباشد بطور قطع تكاثر و فقر خواهد بود واين پديده هردونفي كننده زمينه اعتقاد وعمل به احكام الهي اند .

12-فقر و توسعه نايافتگي : صيانت از فرهنگ اسلامي وهويت ملي ودستيابي به استقلال فرهنگي، سياسي ، اجتماعي دربستري از توسعه ورشد يافتگي وكسب قدرت مادي ومعنوي امكان پذيراست . حفظ ارزشهاي آرماني نيازمند استقلال و توجه است . استقلال قدرت اعمال اراده يك ملت درباره هرگونه عمل، سياست وياحركت داخلي وخارجي درابعاد سياسي، اقتصادي و فرهنگي برمبناي تشخيص منافع ومصالح خود مي باشد. بديهي است هرچه توان اقتصادي، سياسي وعلمي واستحكام وانسجام اجتماعي وظرفيت فرهنگي يك ملت بيشتر ودرمقايسه با جهان پيرامون خود قويتر باشد استقلال او نيز بيشتراست . بنابراين بيشتر وبهتر مي تواند از فرهنگ وانديشه وباورهاي خود دفاع نمايد . فقر، نيازمندي مي آفريند ونيازمندي، وابستگي به وجود مي آورد . درفرهنگ تحت اسلام فقر محكوم گرديده وپيامبر اكرم(ص) وائمه معصومين عليهم السلام با گسترش فقر به مخالفت برخاسته اند چنانكه فرموده

اند : "كاد الفقران يكون كفرا" "8"

قرآن كريم نيز مي فرمايد شيطان ابتدا به فقر وسپس به فحشاء فرا مي خواند : الشيطان يعدكم الفقر و يأمركم بالفحشاء..."9"( شيطان شما رابه سوي فقرفرامي خواند وبه فحشاء فرمان مي دهد )

درشرايطي كه فقر وتوسعه نايافتگي بركشور حاكم است ورود كالا وتكنولوژي بيگانه، ورود فرهنگ وايدئولوژي خاص آنان رانيز به همراه دار دكه اين همان مصداق عيني تهاجم فرهنگي است . فقرزدايي وتوسعه براساس ارزشها ومعيارهاي خودي ومنبعث با منابع وامكانات خودي، ارزشمند وقابل تحقق است وتوسعه مبتني برالگوها وارزشهاي بيگانه واستوار برپايه منابع وامكانات آنان، خود نيز زمينه ساز تهاجم فرهنگي بوده وموجبات توسعه د رتوسعه نيافتگي را فراهم مي آورد.

13-مهاجرت، تجارت، جنگ : مهاجرت، تجارت وجنگ سه عامل مهم در طول تاريخ براي برخوردفرهنگي جوامع با يكديگر بوده اند . يكي از جالب ترين صحنه هاي تاريخ، بسط ملتها از طريق كوچ نشيني مسالمت آميز مي باشد."10" مهاجرت وكوچ نشيني هر چند داراي اثرات مثبت درتاريخ بشري بوده وزمينه بسط و گسترش دانش اقوام را فراهم آورده است لكن درشرايط تهاجم فرهنگي مهاجرين مي توانند به عوامل انتقال فرهنگ بيگانه به داخل كشور و جامعه خود تبديل گردند . تجارت و جنگ نيز دربرخورد فرهنگي ملتها ايفاي نقش مي كنند . تجاروبازرگانان با انتقال كالا، تكنولوژي وخدمات درواقع فرهنگ كشورها رابه هم منتقل مي كنند . "كالاها وابزارهاي مشرق زمين كه به وسيله تجارت ودر طي جنگهاي صليب به اروپا راه يافتند بيش از آثار علمي شرقي زندگي اجتماعي اروپا را دگرگون كردند ." "11"

14-گسترش فحشاء، فساد، منكرات : زير پا نهادن قوانين و شكستن حدود،

مقررات ومتلاشي نمودن روابط سالم اجتماعي، جامعه را به سوي بي ثباتي و هرج ومرج سوق داده وآنرا به شدت آسيب پذير مي سازد. يكي از شيوه هاي مهاجمان فرهنگي گسترش فساد ومنكرات بويژه روابط جنسي وشهواتي مي باشد . جامعه آلوده به كژيها وزشتيها، جامعه ي بيماري است كه دربرابر ميكروبهاي مهاجم قدرت دفاع ازخويش رانخواهدداشت .به همين دليل ترويج فساد، فحشاء، مواد مخدر، منكرات، بدحجابي، روابط نامشروع به صورت سازمان يافته وبرنامه ريزي شده درجامعه انقلابي ما درسرلوحه فعاليتهاي مهاجمان فرهنگي قراردارد .

درتعاليم اسلامي، نابودي جامعه فاسد و مفسد، به عنوان يك سنت تغيير ناپذير اجتماعي درقانونمندي الهي مطرح شده است . ودرآيات زيادي امتها واقوام گذشته به دلايل شيوع فساد و فحشا و بي تفاوتي دربرابر معاصي، دربين آنان مطرح شده است . گسترش رشوه _ فساد اداري _ باند بازي _ تقلب _ قانون شكني _ دزدي _ طلاق _ فرارازخانه _ خودكشي _ ونيز رواج منكرات واعمال خلاف اخلاق، همچون موريانه ستونهاي استوار جامعه راازپاي درمي آورند وآن راآسيب پذير مي كنند .

برادر ارجمند و بزرگوار، اكنون كه برخي از علل وعوامل موفقيت روزافزون تهاجم فرهنگ را بيان كرديم .حتماً دريافته ايد كه جلوگيري از آن نيز كار ساده اي نيست ولي به هر حال همان گونه كه قبلاً بيان شد درمقابله با تهاجم فرهنگي برخلاف تهاجم نظامي، دولت و نيروي انتظامي به تنهايي نمي تواند صحنه گردان ماجرا باشد زيرا فرهنگ با انديشه ها وباورها واعتقادات مردم سروكار دارد كه اين امر زورپذير نيست بلكه بايد با مباني وعقايد عقلاني ومبتني برفطرت و بصيرت زمينه پذيرش يانفي يك فرهنگ راپديد آورد

و به بيان ديگر ايجاد محدوديت توسط دولتها نمي تواند راه گشا باشد بلكه بايد با ايجاد "مصونيت" ا زارزشها وفرهنگ خودي دفاع كرد.دررويارويي با فرهنگ مهاجم بايد علل وعوامل ساعد كننده تهاجم را از بين برد ومصونيت سازي راه كارهاي استوار و مطمئني مي طلبد كه به برخي از آنها اشاره مي شود :

1- بازيابي هويت : هويت جويي، از اصلي ترين ومهم ترين نيازهاي نسل امروز است وبازيابي هويت در حقيقت بازشناسي نفشي است كه اين نسل برعهده دارد . جوانان ما بايد براي پرسشهاي اساسي زير پاسخهاي روشن ومستدلي بيابند :

- غايت ومقصود زندگي چيست؟

- جايگاه من درحيات معقول چيست؟

- چه عاملي فلسفه وجودي جوانان را درنظام هستي، توجيه وتبيين مي كند؟

- آيا جوانان درنظام هستي، اҠكرامت و منزلتي برخوردارند؟پاسخ به اين پرسشها، جوان را از جايگاه رفيعي كه نزدپروردگار دارد،مطمئن نموده واورا از رنج درون تهي بودن و آسيب پذيري مي رهاند .

2- درك هويت فرهنگي : شناخت يك فرهنگ، درحقيقت معرفت به ويژگيها، مشاهير، ارزشها وبرتريهاي آن فرهنگ نسبت به ساير فرهنگهاست .نسل جوان، بايد به امتيازات فرهنگ اسلامي وملي خويش، آشنا باشد تا درمقابله با فرهنگ بيگانه، از اعتماد به نفس بالايي برخوردار باشد .تاريخ تحليلي وفرهنگ خودي ومطالعات تطبيقي فرهنگ هاي معاصر وبه ويژه بررسي ماهيت انقلاب اسلامي و تأثيري كه برمعادلات سياسي واجتماعي جهان معاصر داԘʙǘӘʘ̠جوانان را دربرابر نفوذ فرهنگ بيگانه، مقارم مي كند . وبا اين امر بازگشت به فرهنگ خودي، امكان پذير خواهد بود .

3- غرب شناسي زمينه غرب ستيزي: براي مقابله با هر پديده اي، ابتدا بايد شناخت دقيقي از آن حاصل نموده تا بتوان

سازو كارهاي لازم را مهيا كرد . غرب شناسي به مفهوم شناخت ماهيت، عملكرد، باطن وجوهر حقيقي اين فرهنگ است . جوانان، چون غالباً ظاهرگراهستند به باطن ودرون چندان معطوف نيستند . شناخت عميق ومستدل فرهنگ غرب، به معناي اين است كه آنها بتوانند از ظاهر فريبنده آن، پرده برگيرند وبه درون آن راه يابند، مغرب زمين، از درون به شدت احساس تزلزل، روزمرگي وتهي شدن مي كند . زيرا قادر نيست به نسل جوان خويش، معنا و مفهومي براي زيستن ببخشد وفلسفه ارضاء كننده اي براي زندگي آنان، تبيين نمايد. وبه گفته نيچه"كسي كه نداند براي چه زندگي مي كند، قادر نخواهد بودبا هر "چگونه اي"بسازد."12"

(1) خداياري فرد، محمد :مسايل جوانان وجوانان (انتشارات انجمن اولياء ومربيان 1372)ص 68

(2) براي اطلاع بيشتر رجوع شودبه : دكترشعاري نژاد، علي اكبر، روان شناسي رشد، موسسه اطلاعات 1364

(3) دكتر نوابي نژاد، شكوه، رفتارهاي بهنجار وناهنجار دركودكان ونوجوانان (انتشارات ابتكار1362)ص 128

(4) شرفي، محمد رضا، دنياي نوجوان(انتشارات تربيت،1370)ص 306

(5) دكتر نوابي نژاد، شكوه، رفتارهاي بهنجار وناهنجار دركودكان ونوجوانان ص 117

(6) بارنفروبكر، تاريخ انديشه اجتماعي، ترجمه جواد يوسفيان (جلد اول نشرني _ تهران) ص 307

(7) غررالحكم ودررالكلم ،ص 30

(8) حكيمي محمد رضا، الحياه، جلد 4 ص 308

(9) قرآن كريم سوره بقره آيه 268

(10) بارنفروبكر، تاريخ انديشه اجتماعي، جلد اول ص 2

(11) همان ص 306

دكتر شرفي محمدرضا، جوان و نيروي چهارم زندگي،ص 68

چنانچه موزيك در اسلام حرام مي باشد به چه علت در كشوري اسلامي روزبروز در حال توسعه است؟ چه مرجعي بايد پاسخگو و بازدارنده باشد؟
پرسش

چنانچه موزيك در اسلام حرام مي باشد به چه علت در كشوري اسلامي روزبروز در حال توسعه است؟ چه مرجعي بايد پاسخگو و بازدارنده باشد؟

پاسخ

در ارتباط با موسيقي، مطابق با استفتائاتي كه از حضرت امام خميني( و مقام معظم رهبري گرديده است، بطور كلي موسيقي به دو قسم تقسيم مي شود :

1.موسيقي هايي كه مطرب و مناسب مجالس لهو و لعب است، كه نواختن و گوش دادن به آنهاحرام مي باشد.

2.موسيقي هايي كه ويژگي هاي قسم اول را ندارد. نواختن و گوش دادن به آنها اشكال ندارد.

بنابراين نمي توان گفت كه موسيقي بطور كلي حرام است. بلكه مطابق با همان توضيحي كه در بالا آمد، به دو دسته تقسيم مي شود.

و اما علت توسعه آن در كشورهاي اسلامي، اينست كه استفاده از اين وسيله و ابزار براي مصارف مختلف هنري، نمايشي، جنگي، سرگرمي، تفريحي و غير آن، طرفداران و علاقه مندان زيادي در بين مردم دارد. و به عبارت ديگر طبق قانون عرضه و تقاضا، هر چه موسيقي خواهان بيشتري در جامعه بشري پيدا مي كند، زمينه گسترش و ترويج آن هم بيشتر فراهم مي گردد.

البته با توجه به نقش مخرّب و ويرانگر موسيقي هاي مطرب و حرام، لازم است كه مسؤولين كشورهاي اسلامي، بين استفاده صحيح و مخرّب از اين وسيله فرق قايل شوند؛ و از ترويج موسيقي هاي مبتذل جلوگيري بعمل آورند. و مرجع پاسخگو در حقيقت دستگاههاي دولتي و غيردولتي هستند، كه صادركنندة مجوّز براي اين موارد مي باشند. و بايد در اين امر سختگيري و دقت بيشتري به خرج داده شود.

البته برخوردهاي مناسب همة مؤمنين در جهت امر به معروف و

نهي از منكر، و همچنين برخوردهاي قانوني نيروهاي انتظامي و قضائي در اين راستا نيز، مسلماً مؤثر مي باشد.

چرا حكومت به جمع آوري عكس هاي مبتذل و غيرمجاز و سي دي ها و ...اقدام نمي كند؟
پرسش

چرا حكومت به جمع آوري عكس هاي مبتذل و غيرمجاز و سي دي ها و ...اقدام نمي كند؟

پاسخ

1. در حال حاضر، پخش عكس و فيلم و سي دي هاي مبتذل آنقدر گسترش يافته، كه بايد به دنبال شناسايي و جمع آوري مراكز تهيه و تكثير آنها همّت كنند. و ديگر كنترل مغازه هاي فروش سي دي، كار مشكلي شده است.

2. راه اساسي مبارزه با گسترش فرهنگ ابتذال در جامعه، كار فرهنگي صحيح و اسلامي، با استفاده از روشهاي جديد و امكانات پيشرفته است. يعني با تهيه و توزيع سي دي و فيلم و نوار خوب و مشروع و سازنده، بايد به جنگ و مبارزه با آنها رفت. و فقط جمع آوري و برخورد قضائي كفايت نمي كند. و متأسفانه در اين زمينه خوب سرمايه گذاري نمي شود.

3. با همة مطالب فوق، باز هم وجود افراد دلسوز و حزب اللهي و با مسؤوليّت، در بين نيروهاي انتظامي و قضائي، ماية اميدواري است. و اگر مورد خاصّي سراغ داريد، مي توانيد به 110 و مراكز ذيربط، اطّلاع دهيد.

با توجه به وضعيت بد و دلخراش حجاب زنان در جامعه علت آن را بيان كرده و در ضمن، رسيدگي اين وضع به عهدة كدام نهاد و سازمان مي باشد؟
پرسش

با توجه به وضعيت بد و دلخراش حجاب زنان در جامعه علت آن را بيان كرده و در ضمن، رسيدگي اين وضع به عهدة كدام نهاد و سازمان مي باشد؟

پاسخ

احساس مسؤوليت جنابعالي در برابر وضعيت نامساعد حجاب و پوشش زنان و دختران در جامعه، قابل تحسين و تقدير است. و اگر آحاد جوانان (دختران و پسران) به اين مهم توجه كنند، و دربارة آن انديشه كنند، بدون شك وضعيت بهبود مي يابد. ما نيز همانند شما از وضعيت موجود نگران و ناراضي هستيم، و با شما همنوا و همصدا مي شويم، و شما و ديگر جوانان فهيم كشور را به تأمل و تفكر، و مطالعه و تحقيق در اين خصوص فرا مي خوانيم.

قبل از آنكه دربارة علت و علل اين امر سخن بگوييم، لازم مي دانيم توضيحاتي در خصوص حجاب و پوشش عرض كنيم.

دوست عزيز، پوشش و لباس و زينت هاي هر جامعه، اساسي ترين و مشخص ترين شكل يك جامعه است، كه بلافاصله به چشم مي آيد؛ و به عنوان سمبل و نشانه آن جامعه شناخته مي شود. با توجه به لباس و پوشش و آرايش و پيرايش افراد جامعه، مي توان نوع جامعه را تشخيص داد. مثلاً چادر نشانة جامعه اسلامي است، كه به محض مشاهده مي توان فهميد افراد اين جامعه مسلمان هستند.

ولي اگر بخواهيم از عوامل ديگري مثل روزه گرفتن در ماه مبارك رمضان، نوع جامعه را تشخيص دهيم، به سرعت نمي توان اسلامي بودن جامعه را تشخيص داد؛ چرا كه در وهلة اول نمود و بروز نمي يابد. به همين جهت قدرتهاي استعماري نيز براي غلبه و سلطه پيدا كردن

بر جوامع مسلمان، تلاش مي كنند از طريق تسلط بر زنان مسلمان، و برداشتن حجاب و پوشش اسلامي بر جامعه سلطه پيدا كنند.

استعمارگران فرانسه براي تسلط بر جامعة الجزاير، مسأله زنان را در رديف اول اهميت قرار دادند، و بركشف حجاب زن الجزايري حرص داشتند، و براي مقابله با چادر تلاشهاي فراواني انجام دادند. آنان تلاش كردند با تحقير زنان مسلمان فقير و گرسنه، و كمك به آنان، و بردن آنان به مجالس جشن و...، چادر را از او بگيرند؛ و سپس با چهره اي مكشوف و عريان او را به بازار و خيابان بكشانند، و به عنوان جلوه اي از اروپا عرضه كنند. يك ضرب المثل قديمي اروپايي مي گويد : "زنها را در دست بگيريم، همه چيز به دنبال آن خواهد آمد." (1)

برادرعزيز،عامل عمده و مهم در وضعيت بد و نابهنجار حجاب و پوشش زنان، در وهلة اول مربوط به توطئه سنگين استعمار است. استعمار بخوبي دريافته است كه تسلط بر جوامع، تنها از طريق زنان امكان پذير است. و تسلط بر زنان نيز از طريق نابودي پوشش و كشف حجاب است؛ همانطور كه رضاخان اين امر را در برنامه خويش قرار داد. امروزه نيز كشف حجاب و كمرنگ شدن و بي اهميت شدن آن، و از بين بردن قبح و زشتي بي حجابي، از اهداف و برنامه هاي استعماري است كه به شدت براي آن برنامه ريزي كرده اند. استعمار مي خواهد با حذف پوشش اسلامي، زنان مسلمان را از هويت ديني خودشان تهي سازد. زن بي حجاب زن بي هويت و مسخ شده است، و سلطه بر او براحتي امكان

پذير خواهد بود؛ وسلطه بر زنان به منزله سلطه بر جامعه است. همچنانكه صلاح و اصلاح زنان نيز صلاح و سعادت جامعه را به دنبال دارد. استاد شهيد مرتضي مطهري مي گويد : "انقلاب 15 خرداد به دليل عدم همراهي زنان به ثمر نرسيد؛ و قيام منتهي به 22 بهمن 57 به پيروزي رسيد، چون زنان در آن حضور داشتند." (2) زنان در اصلاح و فساد جامعه به مراتب بيش از مردان نقش دارند. از يك طرف خودشان در مسايل جامعه مشاركت و همراهي مي كنند، و يا مخالفت مي ورزند، و از سوي ديگر در به ميدان آوردن مردان و برادران و فرزندان خود به صحنه، يا خارج كردن آنها از صحنه، نقش اساسي دارند. حفظ جامعه با اصلاح زنان محقق مي شود، و صالح ماندن زنان با حفظ حجاب و پوشش. فساد جامعه نيز با فاسد شدن زنان عملي مي شود، و فاسد شدن زنان با برداشتن حجاب و پوشش. لذا سرمايه گذاري براي مقابله با حجاب اسلامي و ترويج بي حجابي، از برنامه هاي كلان استعمار است. و عامل عمده در وضعيت نابسامان فعلي، تهاجم فرهنگي همه جانبه غرب است.

عامل ديگري كه از نظر داخلي در وضعيت نامساعد حجاب و پوشش زنان در جامعه مؤثر است، روشهاي نادرست برخورد مسؤولان و دست اندركاران جامعه، با اين معضل اجتماعي است. اصولاً برخوردها صحيح، درست و اصولي، حساب شده، عميق و علمي، و مبتني بر آميزه هاي ديني و تعاليم حيات بخش وحي و فطرت نيست. روشهاي مقابله تاكنون كمتر اثر داشته، و گاهي نيز آثار منفي و عكس داشته است؛ و تنها به

مقابله فيزيكي با افراد پرداخته شده است، و كمتر به صورت ريشه اي، علل و عوامل و آثار مخرّب و زيان بخش آن ترسيم و تصوير شده است.

مقابله با اين وضع يك وظيفه همگاني است، و تنها با برخورد انتظامي، نظامي و قضايي، اين معضل حل شدني نيست. تا زماني كه معضل محدود باشد، مي توان با روشهاي زورمدارانه با آن مقابله كرد؛ ولي وقتي گسترش يافت، امكان مقابله فيزيكي سلب مي شود؛ بنابراين سالم سازي فضاي جامعه و احياء پوشش مقدس اسلامي، نيازمند همتي جمعي و همگاني است؛ تا به مرور كشف حجاب قبيح و زشت تلقي شود.

منابع و مآخذ :

1. جهت اطلاع بيشتر ر ك : بررسي جامعه شناسي يك انقلاب يا سال پنجم انقلاب الجزاير،نوشته فرانتس فانون،ترجمه تابنده،ص47-33

رجوع كنيد به : "پيرامون انقلاب اسلامي"، مطلب "نقش زنان ايران در دوره معاصر" ؛ و نيز "زن از ديدگاه مقام معظم رهبري، حضرت آيت ا... خامنه اي"

در مناطق محروم روحاني باسواد وباتجربه كمتر وجود دارد چرا دولت جمهوري اسلامي دراين خصوص سرمايه گزاري نمي كند برخلاف بلاد كفر واينكه چرا دولت به روحانيون پول نمي دهد تا از مردم چيزي نطلبند؟
پرسش

در مناطق محروم روحاني باسواد وباتجربه كمتر وجود دارد چرا دولت جمهوري اسلامي دراين خصوص سرمايه گزاري نمي كند برخلاف بلاد كفر واينكه چرا دولت به روحانيون پول نمي دهد تا از مردم چيزي نطلبند؟

پاسخ

نهاد روحانيت ( شيعه ) وحوزه هاي علميه از هيچ دولتي حتي دولت جمهوري اسلامي هزينه اش را تأمين نمي كند مراجع وعلماي حوزه از دولت درخواست هزينه نكرده ورديف بودجه اي درمجلس ندارند. البته محاسني هم دارد ومعايبي

اما اينكه چرا آنها كمك نمي كند از مسؤلين دولتي ومحلي خودتان سؤال كنيد ومكاتبه با آنها كنيد ( سازمان تبليغات اسلامي ، دفتر تبليغات ، دفتر امام جمعه ) اما كمك كردن ما به هزينه هاي طلاب محترم اگر آنها هم درخواست نكنند وظيفه ما است كه تأمين زندگي آنها را بكنيم چون راهي جز اين نيست چه گذشته وچه الآن . هميشه هزينه هاي حوزه ها از توده هاي مؤمن وعلاقمند به دين تأمين مي شده است .

نكته : 1- مراجعه به علما و روحانيون محلي خود شما چه درشهر خودتان وچه در مراكز علمي مثل قم ومشهد حضور دارند جهت اعزام روحانيون به شهرها و روستاها

2-مراجعه خود شما به مسئولين دولتي محلي براي تأمين بعضي از امكانات مخصوصاً مسكن مناسب ، البته با همكاري مردم ممكن است از مشكلات كاسته شود (انشاءالله)

نكته ديگر اينكه هيچگاه روحانيون از مردم چيزي طلب نكرده ونخواهند كرد . اين را بدانيد مردم بخاطر امورات ديني خود محتاج به روحانيون هستند نه برعكس . چون يك انسان مؤمن از هنگام تولد تا لحظه مرگ پيوسته با روحانيون سروكار دارد واگر مردم به روحانيون كمك

كرده اند از طريق وظيفه شرعي خودشان بوده كه همان پرداخت خمس بوده است انجام شده كه يك پنجم مال تقسيم بر دو مي شود يك سهم مربوط به سيدهاي فقير ويك سهم مربوط به امام زمان (ع) است كه صرف حوزه هاي علميه مي شود ودر اختيار روحانيون قرار مي گيرد.

1_ چرا با اين كه حكومت اسلامي است در جامعه فساد زياد است با وجود آن كه شما به خودتان خيلي مغرور هستيد؟
پرسش

1_ چرا با اين كه حكومت اسلامي است در جامعه فساد زياد است با وجود آن كه شما به خودتان خيلي مغرور هستيد؟

پاسخ

ما دقيقاً متوجه نشديم كه چه رابطه اي است بين غرور خطيب و فساد اجتماعي وجود دارد. اما نكته اي عرض مي كنم تلاش در راه برقراري صلح و رفع فساد شخصي و تبعيض اجتماعي و بيان مواعظ الهي از بزرگترين تكاليف الهي است و شما هم به عنوان يك انسان مسلمان علاقمند به فضيلتها بايد تلاش كنيد و اين وظيفه همگاني است در همه زمانها و از همه افراد و اقشار جامعه نسبت به توان و اقتضاي فردي، اصولاً جامعه مثل يك ماشين است كه براي حركت صحيح آن بايد تمام اجزاء كوچك و بزرگ از مهره چرخ گرفته تا جعبه دنده بايد سالم باشد، وقتي يك جامعه صالح و پاكيزه مي شود كه همه افراد آن از من و شما كه يك فرد عادي جامعه هستيم تا بالاترين سطح مديران و كارگزاران صالح باشند آيا شخص حضرتعالي كه انشاءالله شخصي عدالت خواه و مؤمني هستيد اگر همسايه شما و يا يكي از رفقاي شما بد باشد، كه خود يك نوع فساد اجتماعي و فردي است اگر در رفع بدي او كوتاهي كنيد و حداقل تذكر ندهيد مسئوليت نداريد؟ كه حتما داريد. برادر عزيز به تصريح قرآن از اول خلقت هابيل و قابيل كه كوچكترين خانواده جهان بودند فساد هم شكل گرفت و تا الآن هم كه هنوز موجود است و در آينده هم خواهد بود اما رسالت من و شما و تمام بشر رها كردن خود در جامعه نيست وظيفه

همگاني است كه با تمام قدرت و توان در رفع مشكلات آن كوشا باشيم و حتي ممكن است به تماماً نتوانيم مگر در زمان انبياء ديگر مثل عيسي و ابراهيم(ع) فساد نبود، مگر زمان پيامبر اكرم(ص) و امامان معصوم مشكلات و فساد نبود، حتما تاريخ را مطالعه كنيد. لكن وظيفه ما رها كردن نيست.

آب دريا را اگر نتوان كشيد هم به قدر تشنگي بايد چشيد

ثانياً: شما چشم بر خوبيها نبنديد هميشه انصاف داشته باشيم و خوبيها و بديها را كنار هم بگذاريم مگر شما در بين دوستانتان و در خانواده و در برادر و خواهر خودتان و در محل كار يا تحصيل همه چيز را صد درصد صالح و بي اشكال مي دانيد و اگر اشكال دارد بايد به طور كلي به آنها بد بين باشي و فقط خارها را ببينيد.

ثالثاً: هرچيزي را به ضدخود آن چيز بشناس آيا واقعا در حكومت وابسته شاه كه اگر يك آمريكايي با ناموس ملت تجاوز مي كرد و يا در خيابان تصادف مي كرد حق محاكمه او را در ايران نداشتيد آيا ذلت از اين بالاتر و با حضور چندين هزار مستشار اجنبي آيا نبايد به روح امام و شهداء بخاطر اين عزتي كه به ما دادند و اينكه لباس ذلت و بردگي آمريكا را از تن ما بيرون آوردند درود بفرستيم و هزاران نكته مثبت ديگر كه مجال بيان نيست و گفتگو كنيم.

حتي جرأت تعمير يك هواپيما را نداشتيم از كوچكترين وسايل تا بزرگترين آنها با آختيار آنها وارد مي شد. وابستگي سياسي، اقتصادي و فرهنگي محض. به بيگانگان بوديم. مگر در طول سالهاي حكومت طاغوت چقدر

فضائل مادي و معنوي وجود داشت در طول 25 سال انقلاب 8 سال جنگ تمام عيار آيا قابل مقايسه است با صدها سال حكومت بيگانگان و البته صد البته كه هنوز مشكلات و فساد وجود دارد و فاصله با مدينه فاضله زياد است كه انشاءالله به ياري خداوند و تلاش و مجاهدت علمي و عملي انسانها دلسوز و ميهن دوست و آزاده در تمام اقشار به پيش خواهيم رفت.

رابعاً برادر عزيز: مگر مسئولين و مديران جامعه را واعظان و خطيبان و يا روحانيون تعيين مي كنند، كه البته در ميان مديران كشور همه گونه افراد خوب و بد هستند كما اينكه دوران حكومت پيامبر و علي(ع) هم انسانها و افراد نالايق بودند كه در نهج البلاغه آنها را توبيخ كرده است. اگر مايل باشيد حضوري خدمتتان برسيم به آدرس ذكر شده تشريف بياوريد تا از نزديك با شما گفتگو نماييم .

چرا اساساً برنامه هايي در خصوص جلوگيري از فساد و عدم گسترش آن آنطور كه بايد تدوين نمي شود ؟ لطفاً توضيح دهيد؟
پرسش

چرا اساساً برنامه هايي در خصوص جلوگيري از فساد و عدم گسترش آن آنطور كه بايد تدوين نمي شود ؟ لطفاً توضيح دهيد؟

پاسخ

فساد كه نقطه مقابل آن صلاح است به هر گونه تخريب و ويرانگري گفته مي شود تمام نابسامانيهائي كه در كارها ايجاد مي گردد و همه افراطها و تفريطها در كل مسائل فردي و اجتماعي مصداق فساد است . در قرآن كريم آيات متعددي در مقابله با فساد و مفسده في الا رض كه مجازات سنگيني چون اعدام و قطع دست و پا و… برايش در نظر گرفته است . در سوره رعد آيه 25 مي خوانيم :

«ان يوصل و يفسدون في الارض اولك لهم اللعنهً و لهم سؤا لّدار »

ترجمه : و آنانكه عهد الهي را پس از محكم كردن مي شكنند و پيوندهايي را كه خدا دستور بر قراري آن را داده قطع مي كنند و در روي زمين فساد مي نمايند لعنت براي آنهاست و بدي و مجازات آنان براي آخرت است .

آيه مي گويد : پيمان شكنان و مفسدان في الا رض تنها به زندگي دنيا خشنودند در حاليكه زندگي دنيا در برابر آخرت متاعي ناچيز بيش نيست . در آيات ديگر بحث فساد و افساد و گناهان ديگري كه بزرگتر است و آن جنگ با خدا و رسول و جانشين او و ولّي امر مسلمين كه همان پيمان شكنان هستند صحبت به ميان آورده وعده عذاب در دنيا و آخرت داده است . واز مجموع آيات كريمه قرآن در سوره هاي مختلف به خوبي مي توان استفاده كرد كه فساد في الارض معني گسترده و وسيعي دارد

مانند جنايت فرعون مروجين فحشا و منكرات داير كننده مجالس لهو و لعب بد حجابي ، بي حجابي كمفروشي و صدها مصداق ديگر كه مي توان نام برد كه يك مرتبه شما اشاره فرموديد و بايد قبول كرد كه فساد در زمين و إفساد يك واقعيتي است در زندگي اجتماعي انسانها كه متأسفانه موضعي نيست و در يكجا متوقف نمي شود بلكه در سطح اجتماع و در روي زمين گسترش پيدا ميكند و از يك گروه مانند ميكروب مسري و خطرناك زود گسترش پيدا كرده و همه گير مي شود و جامعه را آلوده مي سازد پس بايد براي ريشه كن كردن مفاسد اجتماعي و اخلاقي به هر وسيلة ممكن متوسل شد و جلوي فساد را گرفت و به توزيع شرايط امر به معروف ونهي از منكر را اجرا نمود . اول به زبان خوش امر به معروف ونهي از منكر كه از واجبات ترك شده است ! و نصيحت و پند و اندرز و ارتقاء سطح فكري و فرهنگي و … كه آخرين درجه شدت عمل به جنگ متوسل شد . و از آيات قرآن اين استفاده هم مي شود كه : يكي از اهداف بزرگ بعثت پيامبران پايان دادن به فساد در روي زمين بمعني وسيعش بوده است آنجا كه از قول شعيب پدر زن موسي ( ع ) مي گويد : إن اريد الا صلاح مااستطعت

شعيب در برابر فساد آن قوم سر كش مي گويد « تنها هدف من اين است كه تا آنجا كه در قدرت دارم به مبارزه با فساد برخيزم و اصلاح كنم .

پس قرآن وظيفه همه را

روشن نموده است كه بايد در حّد توان از خود شروع كرد و سپس خانواده و اقوام و محله و جامعه را از هر گونه فساد جلوگيري نموده امر به معروف و نهي از منكر و شرائط آن كه مذكور شدانجام دهيم تا در مقابل خون شهداء و ائمه اطهار شرمنده نگرديم .

بنابراين زمينه و پذيرش يك جامعه در روند اصلاحات فكري و اخلاقي و اجتماعي يك جامعه موثر است و اصلاح كار همگاني دولت و ملت فرد و اجتماع است البته براي بستر سازي آن نهاد فرهنگي و فرهيختگان بايد بيشتر تلاش كنند . ضمن اينكه در مرحله اول براي رفع موانع فساد بايد از خود شروع كنيم قوا انفسكم و اهليكم نارا

از خودتان و كسانيكه تحت تكفل و در حيطه وسعت و اثر پذيري شماست شروع كنيد هر كسي در هر جا باشد خود را اصلاح كند جامعه اصلاح مي شود . امام خميني

با چه كارهايي مي توان از تعداد سوداگران مرگ كاست ؟
پرسش

با چه كارهايي مي توان از تعداد سوداگران مرگ كاست ؟

پاسخ

اين كار نيز مبارزه دولت و مردم را مي طلبد. از نظر دولتي نيروي انتظامي، فعاليتهاي چشمگيري را انجام داده است. وظيفه مردم نيز اين است كه به محض آگاهي يافتن از وجود چنين اشخاصي، مسؤولان مربوطه را در جريان بگذارند. بديهي است اطلاع دادن به موقع در تقويت و تسريع برخورد با آنان بسيار مؤثر است.

الان مواد مخدر در ميان جوانان جامعه بسيار شايع است آيا دولت براي مبارزه با آن برنامه اي ندارد؟
پرسش

الان مواد مخدر در ميان جوانان جامعه بسيار شايع است آيا دولت براي مبارزه با آن برنامه اي ندارد؟

پاسخ

احساس پاك شما نسبت به هم نوعان موجب خوشحالي ما گرديد؛ اما همان طور كه اشاره كرده ايد اين يك مشكل اجتماعي است كه متأسفانه دامن گير جامعه ما شده و مبارزه طولاني و دراز مدت را مي طلبد. البته دولت براي ريشه كني آن تلاش هاي خوبي داشته؛ لكن ابعاد اين مشكل بسيار گسترده تر از آن است كه اين مقدار فعاليت ها بتواند جلوي آن را بگيرد. از اين رو نياز به يك عزم جدي و تلاش همه جانبه مردم دارد هر فردي در اين زمينه بهاندازه توانايي خود مسؤول است. از اين رو بهتر است مواردي را كه شخصا سراغ داريد، پي گيري كرده و با مسؤولان مربوطه درميان بگذاريد تا قدمي براي رفع آن برداشته باشيد.

چرا از كساني كه امر به معروف و نهي از منكر مي كنند عملا هيچ حمايتي نمي شود؟
پرسش

چرا از كساني كه امر به معروف و نهي از منكر مي كنند عملا هيچ حمايتي نمي شود؟

پاسخ

مسائله امر به معروف و نهي از منكر علي رغم تائكيدات فراواني كه در قرآن و احاديث و روايات در اهميت آن وارد شده و نسبت به عواقب وخيم ناشي از ترك آنها هشدارهاي متعددي داده شده , متائسفانه در جامعه ما مورد بي مهري مي باشد و اين فريضه الهي با اين كه به عنوان يكي از اصول قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران مي باشد, ولي هنوز راه كارهاي قانوني براي عملي شدن آن در سطوح مختلف جامعه تبيين نشده است و اين خود از مهم ترين دلايل عدم حمايت از آمرين به معروف مي باشد. البته عوامل ديگري از جمله , تغيير ارزش ها و گرايش جامعه به سوي ماديات و تجملات , تهاجم فرهنگي در جهت كنارگذاشتن ارزش ها و احكام اسلامي , كم كاري دستگاه هاي فرهنگي در ترويج احكام و ارزش هاي اسلامي از قبيل امر به معروف و نهي از منكر و... عامل مهم ديگري كه نقش عمده اي در اين مسائله دارد, حاكم شدن جريانات جناحي و درگير ساختن دستگاه هاي اجرايي نسبت به آنها و برچسب دولت ستيزي به طرفداران حفظ ارزش ها و در نتيجه حمايت نكردن و تضعيف آنها است به گونه اي كه متائسفانه حمايت از امر به معروف و نهي از منكر و ساير ارزشها خود نوعي ناهنجاري تلقي مي شود. در هر صورت با وجود تمامي اين مشكلات , وظايف فردي و اجتماعي ما در قبال جامعه و مسائل آن ساقط نشده و ما

موظفيم براي حفظ نظام و دستاوردهاي آن اين فريضه الهي را در بدترين شرايط انجام دهيم و از اصول و ارزش هاي اسلامي عقب نشيني ننماييم .

{J

چرا در دانشگاه ها با تجاوز به حريم عفت عمومي،برخورد نمي شود؟
پرسش

چرا در دانشگاه ها با تجاوز به حريم عفت عمومي،برخورد نمي شود؟

پاسخ

مسأله اي را كه شما مطرح نموده ايد از دو جهت مي توان مد نظر قرار داد. يكي از جهت اصلاح فردي كه عمل حرام را مرتكب مي شود و ديگري از جهت پاك نگه داشتن فضاي جامعه. قوانين و مجازات اسلامي به هر دو جهت نظر دارد. البته اصلاح يك فرد تنها با مجازات امكان پذير نيست و اقدامات مناسب تربيتي بيشتري را مي طلبد. از طرف ديگر برخي گناهان در خفا صورت مي گيرد و خداوند از آن جا كه ستارالعيوب است و بنا بر پرده دري ندارد به فرد مهلت پشيماني و توبه مي دهد. اما اگر گناهي به حسب طبيعت آشكار بود و يا در انظار عمومي گناهي صورت گرفت و يا به دلايلي آشكار شد گناهاني اين چنين يا تجاوز به حريم اشخاص است و يا تجاوز به حريم عمومي است به عنوان مثال قتل

تجاوز به حق حيات معقول است اما گناهاني نظير بدحجابي و يا اعمالي كه عفت عمومي را جريحه دار مي سازد تجاوز به فرهنگ و هنجارهاي اجتماعي و شكستن حريم عمومي است كه رعايت حرمت آن بر آحاد جامعه لازم است. با يك نگاه اجمالي به قانون مجازات اسلامي مشخص مي شود كه اين قبيل جرايم از ديد قانون گذار مخفي نمانده. به عبارت ديگر ما در اين رابطه خلاء قانوني نداريم.

براي آگاهي بيشتر ر.ك: حسين كريمي، جرم ها و مجازات ها، تهران، نشر فرهنگ اسلامي، 1378،

ص 24، 26، 37، 44 و 55 به ترتيب عناوين بي حجابي، پوشيدن و آرايش خلاف شرع و خلافت عفت عمومي، تظاهر به عمل حرام، جريحه دار نمودن عفت عمومي، رابطه نامشروع). به علاوه نسبت به برخي

از محيط ها نظير محيط هاي آموزشي ما بخش نامه و مقررات ويژه داريم. حتما شما دانشجوي عزيز تابلوي «رعايت حجاب اسلامي الزامي است» و تعابيري از اين نوع را بر در و ديوار انتظامات

دانشگاه مشاهده كرده ايد. از همين جا مي توان پي برد كه افراد و يا نهادي كه متولي اجراي اين قوانين و مقررات هستند در انجام وظايف خويش كوتاهي مي كنند. به نظر مي رسد ما به عنوان افراد مسؤول در برخورد با اين منكرات (چه بسا مواردي كه ما با آن روبرو مي شويم اما در واقع از مصاديق منكر نيست) در صورت وجود زمينه مناسب براي امر به معروف و نهي از منكر بايد روش مناسب براي انجام اين

فريضه را به كار ببريم. اما برخورد اصولي اين است كه در دانشگاه مرجع مسؤول حفظ حريم عفت عمومي را شناسايي كنيم و از آن بخواهيم تا نسبت به وظايف خويش پاسخ گو باشد مثلاً كميته انضباطي و حراست دانشگاه و نهادهاي فرهنگي در اين زمينه ها بايد فعال باشند و وظيفه قانوني خود را انجام دهند. در صورتي كه در دانشگاهي به اين وظايف قانوني عمل نشود افراد مي توانند و وظيفه دارند به نهادها و مسؤولين بالاتر شكايت كنند.

نظر شما در مورد مختلط بودن كلاسها و دانشكده چيست. چه فايده هايي دارد؟ اگر ندارد پس چرا هست؟
پرسش

نظر شما در مورد مختلط بودن كلاسها و دانشكده چيست. چه فايده هايي دارد؟ اگر ندارد پس چرا هست؟

پاسخ

به نظر ما در وضعيت كنوني و با توجه به واقعيات موجود در بسياري از دانشگاهها مبني بر عدم رعايت ارزشها و شئونات اسلامي و برخي مشكلات و ناهنجاري هاي ناشي از آن كه به هيچ وجه شايسته و زيبنده جو مقدس و محيط علمي دانشگاه نمي باشد، اختلاط پسر و دختر در دانشگاهها مضرات و آفتهايي را به دنبال دارد.. والا صرف وجود دو جنس در كلاس حرام نيست به شرط آنكه دقيقاً هنجارهاي شرعي رعايت گردد.

اما بررسي كامل اين آفات يا فوايد اختلاط نيازمند تحقيقات گسترده جامعه شناختي و نظر سنجي هاي آماري و... مي باشد كه از حوصله يك نامه خارج است لذا ما به اختصار به تعدادي از مهمترين آن ها مي پردازيم:

الف) بررسي آفات و معايب: قبل از پرداختن به اين بخش ذكر اين نكته لازم است كه معايبي كه در ذيل مي آيد مبتني بر پيش فرضهايي مي باشد از قبيل عدم تثبيت كامل اين ارزش هاي اسلامي، و عدم نظارت و كنترل و هدايت صحيح از سوي مسؤلان دانشگاه و...

مهم ترين آثار اختلاط عبارتند از:

1- بوجود آمدن برخي انحرافات جنسي، اخلاقي و اجتماعي در اثر عدم رعايت شئونات اسلامي از قبيل حجاب كامل و...

2- افت تحصيلي در اثر مشغول شدن روح، فكر و قوه خيال دانشجو به... و عدم توجه كافي به مطالب استاد يا مطالب كتاب در زمان مطالعه و...

3- اضطراب و نگراني ناشي از انگيزش شهواني و دشواري ارضاي صحيح و مشروع.

ب) بررسي فوايد: اين بخش نيز مبتني بر يك

پيش فرض مي باشد و آن اين كه در صورتي كه معايب فوق در اختلاط دانشجويان پسر و دختر وجود نداشته باشد يا در حدي كه قابل توجه نباشد والا ديگر اين فوايد در مقابل مشكلات فوق قابل اعتنا نبوده و مسأله مهمتر چشم پوشي از اين فوايد و حل مشكلات و آفتهاي ناشي از آن مي باشد. در هر صورت مهمترين فوايدي كه قابل تصور مي باشد عبارتند از:

1- فوايد اقتصادي از قبيل: صرفه جويي در هزينه ها و بودجه ها، وقت استاد، فضاهاي آموزشي و امكانات دانشگاه و...

2- تمرين تقوا، عفت و پاكدامني و قرار گرفتن در معركه كار زار و جهاد جدي با نفس اماره.

3- شناخت روحيات جنسي مخالف و كسب تجربه هاي علمي و عملي.

4- پيدا نمودن شريك زندگي كفو و هم شأن.

ج) بررسي وظايف راهكارهاي مقابله با مشكلات ناشي از اختلاط پسر و دختر در دانشگاه: به طور مختصر مي توان وظايف و راه كارهاي مقابله با اين ناهنجاريها را به دو دسته تقسيم كرد:

1- وظايف و راه كارهاي فردي: دانشجو بايد در درجه نخست ارزش ها و معارف و احكام اسلامي را به صورت دقيق شناخته و در خود نهادينه سازد رهبر معظم انقلاب در اين خصوصي مي فرمايند: «آن چه براي دانشجوها در دانشگاهها مهم است رشد ايمان مذهبي و انديشه اسلامي در ذهن ها و دل هاي آنان است و مسأله رشد و روحيه تعبد در آنان تعبد با استدلال عقلي و گرايش به مسائل عقلائي با اعتقاد به علم و فعاليت هاي علمي و دانشگاهي و دانشجويي هيچ منافاتي ندارد و حقيقتاً براي نظام جمهوري اسلامي و ملت ايران مايه افتخار است كه در

ايام البيض ماه رجب در مسجد دانشگاه تهران دانشجوها اعتكاف بكنند اين خيلي چيز مهمي است» رسالت دانشجوي مسلمان رهنمودهاي مقام معظم رهبري در ديدار با تشكل هاي دانشجويي و در درجه دوم پاي بندي در عمل به ارزش ها و احكام الهي و ساير وظايف عبادي و از ديگر اموردي كه مي تواند در اين زمينه مؤثر باشد پيوند دانشجويان با مراكز مذهبي بالاخص علماء ديني مي باشد.

2- وظايف و راه كارهاي اجتماعي: اگر دانشجويان دغدغه صيانت از خود را داشته باشند نمي توانند نسبت به محيط واطرافيان خود بي تفاوت باشند زيرا نقش محيط غير قابل انكار مي باشد لذا دانشجويان بايد نسبت به تهذيب محيط خود اهميت داده و سعي در ترويج و گسترش ارزشهاي الهي در محيط دانشگاه خصوصاً در جامعه عموماً داشته باشند و به فريضه امر به معروف و نهي از منكر به زيباترين و مناسب ترين روشها عمل نمايند و با اجراي برنامه هاي فرهنگي و تفريحي مفيد و سالم و سازنده از طريق مراكز موجود در دانشگاهها و جذب ساير دانشجويان اخلاق و رفتار مطابق با ارزشهاي اسلامي در برخورد با جنس مخالف و رعايت حدود و موازين شرعي و.. فلسفه احكام اسلامي آفات و مشكلات فردي و اجتماعي رعايت نكردن موازين شرعي و... را به صورت گسترده نهادينه سازند و خداي ناكرده اگر بعضي موارد يافت شد كه دست به برخي اقدامات ناشايست مي زنند از طرق راه كارهاي قانوني مراجعه به مسؤلين دانشگاه و تهيه طومار و... اقدام نمايند.

چرا دولت اسلامي راجع به ازدواج (دائم و موقت ) جوانان توجه چنداني ندارد و براي اجراي صحيح آن در جامعه اقدام نمي كند؟ بنده براي بهبودي اين وضعيت پيشنهادهايي ارائه داده ام .
پرسش

چرا دولت اسلامي راجع به ازدواج (دائم و موقت ) جوانان توجه چنداني ندارد و براي اجراي صحيح آن در جامعه اقدام نمي كند؟ بنده براي

بهبودي اين وضعيت پيشنهادهايي ارائه داده ام .

پاسخ

دولت اسلامي برنامه هايي در مورد جوانان و ازدواج آنان دارد. كمك هاي مالي به صورت وامهاي ازدواج دارد, امّا همهء اين مسئله مربوط به دولت نمي شود. در جامعهء ما عرضه و تقاضا موجود است ; پس هم دخترفراوان است و هم پسر و هيچ مانعي براي ازدواج وجود ندارد, نه از طرف دوست و نه از طرف ديگران , بلكه پدران ومادران و جوانان هستند كه بايد اقدام كنند. ممكن است بگوييد مشكلات مالي مانع سر راه ازدواج است . جواب اين است كه بيش تر اين مشكلات و تجمّلات را خود مردم درست كرده اند, نه دولت و اسلام . آنچه در يك ازدواج سالم لازم است , انتخاب درست و دقيق يك جوان در مورد همسر آيندهء خود و خواستگاري و برگزاري يك مجلس جشن مختصر و عادي است .

پيشنهادها و طرح ها و برنامه هاي شما بسيار خوب و مورد تأييد ما است , امّا در جامعهء ما تنها دطرح دادن مشكل را حّل نمي كند, بلكه طرح هاي خوب بايد پشتوانه اجرايي خوبي نيز داشته باشد. مشكل در اجراي آن هااست . باز از جنابعالي تشكر مي كنيم و اميدواريم خداوند متعالبر توفيقات شما بيافزايد تا در سايهء تحصيل و تعلّم وبندگي به كمالات معنوي و بالاتري دست بيابيد. باز از نظريات شما استفاده خواهيم كرد.

اصولاً وقتي جامعه به پستي مي گرايد, بركات و رحمات خداوند بر آن هاتنگ تر مي شود. جامعه ءكنوني ما چنين وضعي دارد. جوانان فاسق و پيران رياكار و عالمان بي عمل و ظاهرسازي در تمام رسانه هاي گروهي و عوامل ديگر به چشم مي خورد, كه باعث تأسف است . اين گونه امور در
پرسش

اصولاً وقتي جامعه به پستي مي گرايد, بركات و رحمات خداوند بر آن هاتنگ تر مي شود. جامعه ءكنوني ما چنين وضعي دارد. جوانان فاسق و پيران رياكار و عالمان بي عمل و ظاهرسازي در تمام رسانه هاي گروهي و عوامل ديگر به

چشم مي خورد, كه باعث تأسف است . اين گونه امور در جامعه چگونه قابل توجيه است ؟

پاسخ

برادر عزيز و گرامي ! از اين كه شما را فردي واقع گرا و دلسوز جامعه يافتيم , بسيار خوشحاليم . ايده ءهمهء ما و شما اين است كه هيچ فردي در جامعه فاسد يا فاسق يا رياكار و يا ظاهر فريب نباشد. دوست داريم هرفردي از هر قشري متعهد و متدين و متعبّد و مخلص و پاك و با تقوا باشد, ولي چه مي شود كرد!

آيا از ابتداي خلقت زماني را يافته ايد كه افراد جامعه همان طور كه مي خواهيد, باشند؟ هميشه خوب و بد بوده وخواهد بود و اين اختصاص به زمان ما ندارد. تاريخ زمان هايي را سراغ دارد كه ظلم و بيداد بيشتر از اين زمان ها بود.در حملهء مغول ها حتّي به گربه ها رحم نكردند و جنگ و قتل و غارت و نا امني همه جا فراگير شد. در حملهء حاكمان عباسي وضعيت شيعيان آن چنان وخيم شد و ظلم و جور نسبت به شيعيان و سادات آن چنان بود كه تاريخ نقل كرده است دختران سادات وقتي مي خواستند نماز بخوانند, لباس به اندازهء كافي نداشتند. يكي نماز مي خواند و بعد لباسش را بيرون مي آورد و به ديگري مي داد تا او هم نماز بخواند.

در حكومت ظالمان بر كشورها مخصوصاً بر كشورهاي اسلامي حتي در زمان ما ظلم و جور فراوان است . دركشور عراق شيعيان قتل عام مي شوند. در افغانستان شيعيان از خانه و كاشانهء خود رانده شده و خانه هاشان را خراب مي

كنند. در كشورهاي غير اسلامي نيز مفاسد فراوان است . در هر صورت اين كه بعضي مسائل را مشاهد مي كنيد,اختصاص به زمان ما ندارد. بلكه هميشه بوده است . اسلام براي جلوگيري از مفاسد, تهذيب نفس و اخلاق اسلامي راپيشنهاد كرده است . اگر مردم از هر صنف و قشر و از هر نوع و قبيله اي و از هر جا و مكاني , برنامه هاي تهذيب نفس رااجرا و عملي سازند, مشكلات و مفاسد به حداقل مي رسد, ولي هواهاي نفساني و مطامع دنيوي و شيطان دست به دست هم داده اند نمي گذارند تزكيه شود.

روحاني اي با سماجت از مردم گوسفند و بزغاله به عنوان خمس و زكات مي گيرد و در همان محل سر مي برد و گوشتش را براي خانوادهء خود مي برد, يا در منبر مي گويد: عيالوارم . به من بيشتر كمك كنيد و پولي كه بابت تبليغ به من مي دهيد, از مزد يك كارگر بيش تر نيست . وظيفه
پرسش

روحاني اي با سماجت از مردم گوسفند و بزغاله به عنوان خمس و زكات مي گيرد و در همان محل سر مي برد و گوشتش را براي خانوادهء خود مي برد, يا در منبر مي گويد: عيالوارم . به من بيشتر كمك كنيد و پولي كه بابت تبليغ به من مي دهيد, از مزد يك كارگر بيش تر نيست . وظيفهء مردم در برابر اين دسته روحاني ها چيست ؟

پاسخ

چگونه مي توان باور كرد يك نفر روحاني واقعي و آبرومند و متديّن و عاقل , مرتكب چنين عمل زشت و ناپسندي شود؟! مي گويند: به مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حايري يزدي , مؤسّس حوزهء علميهء قم رساندندكه فلان طلبه دزدي كرده است , با او چه كنيم ؟ مرحوم حاج شيخ عكس العملي از خود نشان نداد و به كارش ادامه داد. گزارشگران خيال كردن آقا متوجه نشد, لذا حرف خود را تكرار كردند, اما در كمال ناباوري ديدند مرحوم حاج شيخ باز عكس العملي بروز نداد.

وقتي بار سوم تكرار كردند, حاج شيخ فرمود: چرا مي گوييد طلبه دزدي كرده ؟! چرا نمي گوييد دزد طلبه شده است ؟! مگر طلبهء حقيقي دزدي مي كند؟!

مگر مي شود طلبه اي گوسفند يا بزغاله را به عنوان خمس از مردم بگيرد و در همان محل بكشد و استفادهء شخصي نمايد؟!

ثانياً: از امام جمعهء محترم شهر خود يا يكي از روحانيون بزرگوار استمداد كرده و از آنان راه حل بخواهيد وشخصاً دخالت نكنيد.

ثالثاً: در صورت امكان , مشخصات كامل او را نوشته و به شوراي عالي مديريت حوزهء علميهء قم , قسمت بازرسي ارسال نموده تا

اقدامات لازم را مبذول نمايند.

مسئولان جامعه نسبت به پوشيدن بعضي از لباس ها از نظر مدل و رنگ و... به دختران ايراد مي گيرند. اگر پوشيدن اين گونه لباس ها اشكال دارد، چرا توليد مي شود و يا به كشور وارد مي شود؟ آيا توليد و وارد كردن اين لباس ها به كشور اسلامي دليل بر جائز بودن پوشيدن آن ها
پرسش

مسئولان جامعه نسبت به پوشيدن بعضي از لباس ها از نظر مدل و رنگ و... به دختران ايراد مي گيرند. اگر پوشيدن اين گونه لباس ها اشكال دارد، چرا توليد مي شود و يا به كشور وارد مي شود؟ آيا توليد و وارد كردن اين لباس ها به كشور اسلامي دليل بر جائز بودن پوشيدن آن ها نيست؟

پاسخ

دولت اسلامي نمي تواند براي تك تك افراد مأمور بگذارد تا از وارد كردن و توليد اين گونه لباس ها جلوگيري نمايد. بايد فرهنگ جامعه، اسلامي بشود و مردم ما و بعضي از مسئولان، از غرب زدگي و خودباختگي نسبت به مظاهر غربي دست بردارند. اين گونه مدها بخشي از توطئه آمريكا و غرب است كه ناآگاهان با بي توجهي به هدف دشمن، براي از بين بردن ماهيت انقلاب اسلامي بدان دست مي زنند.

آنان نمي دانند تمام ارزش ها در اسلام و استقلال كشور و تقوا و ايمان است. هجوم فرهنگ غربي به كشور ما نوعي جنگ عليه ملت مسلمان ايران است. خداوند مسلمانان را از خواب غفلت بيدار كند.

آيا نهادهاي ديني مربوط به امور مساجد, وظيفهء خود را در مورد جذب جوانان به مسجد انجام داده اند؟
پرسش

آيا نهادهاي ديني مربوط به امور مساجد, وظيفهء خود را در مورد جذب جوانان به مسجد انجام داده اند؟

پاسخ

نهادهاي ديني مربوط به امور مساجد, براي جلب و جذب جوانان به مسجد تلاش نموده اند سنجش اين كه نهادهاي مزبور وظيفهء خود را به خوبي انجام داده اند يا نه , براي ما ميسور نيست . مي توانيد با امور مساجدكشور مكاتبه كني دو در اين خصوص اطلاعات و آمار مورد نظر خود را كسب نماييد.

ظاهراً چنان كه بايسته و شايسته است , نتوانسته اند وظيفهء خود را ادا نمايند. امري كه در خصوص نهادهاي ديني مربوط به امور مساجد بايد مورد عنايت قرار گيرد, كافي نبودن كارهايي است كه تا كنون انجام شده است . به جهت جوان بودن جمعيت كشور بايد سرمايه گذاري كلان و برنامه ريزي فراگيرتري به عمل آيد تا نيازهاي معنوي وروحي اين قشر جوان , با لطافت و مهرباني و با هدايت صحيح تأمين شود و مسجد تبديل به پايگاه اساسي و يك سنگر مهم براي نسل جوان شود.

آيا ماهواره آزاد است؟ اگر نيست، چرا آنتن هاي آن در تهران و ديگر شهرها وجود دارد؟ چرا دولت آن ها را جمع آوري نمي كند؟
پرسش

آيا ماهواره آزاد است؟ اگر نيست، چرا آنتن هاي آن در تهران و ديگر شهرها وجود دارد؟ چرا دولت آن ها را جمع آوري نمي كند؟

پاسخ

حتماً توجه داريد كه ماهواره وسيله خوبي است كه مي شود از آن بهترين استفاده را نمود. به عنوان مثال در كوتاه ترين زمان مي شود از حوادث و تحوّلاتي كه در دورترين نقطه جهان رخ مي دهد، چه علمي و چه طبيعي و چه سياسي - اجتماعي اطلاعات تصويري به دست آورد.

اما به خاطر سوء استفاده هاي غلط و نامشروعي كه امروزه از آن مي شود، مثل پخش فيلم هاي گمراه كننده و سكسي و ضد ارزشي و نيز پخش و تعليم برنامه هاي تحريك آميز و ضد امنيّت ملي، از نظر اسلام حرام و نامشروع است و كسي حق ندارد از آن استفاده علني كند. اين كه چرا دولت آن ها را جمع آورد نمي كند، بايد از خودشان پرسيد. ما اطلاع نداريم، اما براي جمع آوري آن اقداماتي صورت گرفته است.

عكسي را كه به پيوست ارسال كرده ام , نمونه اي از همان چيزي بود كه مدت ها مي ترسيديم . سرانجام به وقوع پيوست و بارديگر دست هايي مرموز براي كمرنگ كردن مسائل مذهبي و روح معنوي اقدام كرده اند. اين عكس از يكي از مجلات مجاز داخل ايران است . مجلهء خانوادهء سبز (ش
پرسش

عكسي را كه به پيوست ارسال كرده ام , نمونه اي از همان چيزي بود كه مدت ها مي ترسيديم . سرانجام به وقوع پيوست و بارديگر دست هايي مرموز براي كمرنگ كردن مسائل مذهبي و روح معنوي اقدام كرده اند. اين عكس از يكي از مجلات مجاز داخل ايران است . مجلهء خانوادهء سبز (شماره 53 سال سوم , آبان 1380 تهران ). آيااز لحاظ شرعي چاپ اين گونه تصاوير بر روي مجلاّت حرام نمي باشد؟

پاسخ

برادر گرامي ! اين گونه تصاوير يك نمونه از صدها نمونه از تهاجم فرهنگي است كه مدت ها است عالمان متعهّد و مخصوصاً رهبر معظم انقلاب به آن هشدار داده اند, ولي كسي توجه نكرد و توطئه گران به كار خودادامه داده و مي دهند. اين توطئه ها براي از بين بردن غيرت ديني جامعهء اسلامي ايران , تهيه ديده شده تا بتوانند روح ديني و مذهبي كه منشأ زنده بودن و پويايي مردم است و انقلاب اسلامي به بركت آن به وجود آمد, تضعيف كنند ودوباره اسلام را به گوشهء خانه ها و داخل مسجدها محصور كنند و افراد لاابالي بر مسند قدرت تكيه زنند و راه را برروي غرب و فرهنگ منحطّ غربي باز كنند. گردانندگان اين صحنه ها نزد خدا عذابي اليم خواهند داشت . آنان كه بابرنامه هاي خود, انقلاب اسلامي را كه ثمرهء خون هزاران شهيد راه خدا است , تضعيف مي كنند و از درون آن را منحرف يا مضمحل مي گردانند. در اين راستا كمك هاي مادي امريكا و قدرت هاي غربي و پخش انواع ابتذال فرهنگي وطراحي انواع فتنه هاي

زيركانهء داخلي و ايجاد تفرقه ملّت مسلمان و طرح جدايي دين از سياست و ايجاد شك وشبهه در اذهان ناپخته و ناتوان و خوشحالي و تأييد موج سواراني كه از دير باز در كنار انقلاب بوده اند, همه دست به دست هم داده و معجوني به وجود مي آورد كه نتايجش همين است كه شما به آن توجه نموده ايد. بايد با ارشاد وهدايت مردم مخصوصاً جوانان و با صبر و متانت و با برنامه ريزي و با دعا و انابه به درگاه خدا از انقلاب اسلامي وارزش هاي ديني حراست نماييم .

آيا در اين مملكت جايي يا كسي را مي شناسيد كه درد دل هاي انسان ها را گوش كند؟ جلو ده هاكورتاژ را بگيرد و بدون پارتي بازي عرق فروشان و باند هاي مواد مخدر را نابودكرده و خانه هاي فساد را بسته و دلالان فروش ناموس را دستگير كند؟! مستدعي است ننويسيد در خصوص م
پرسش

آيا در اين مملكت جايي يا كسي را مي شناسيد كه درد دل هاي انسان ها را گوش كند؟ جلو ده هاكورتاژ را بگيرد و بدون پارتي بازي عرق فروشان و باند هاي مواد مخدر را نابودكرده و خانه هاي فساد را بسته و دلالان فروش ناموس را دستگير كند؟! مستدعي است ننويسيد در خصوص مواد مخدر، با پليس 110 تماس بگيريد، چون همچون چيزي واقعيت ندارد.

پاسخ

برادر عزيز و گرامي! از اين كه با ما مكاتبه كرده و پرسش هاي خود را مطرح ساختيد سپاسگزاريم.

به نظر ما بي اعتماي يا عدم اعتقاد شما به دستگاه ها و نهادهاي رسمي كشور مثل دادگستري، دادگاه انقلاب ، پليس نيروي انتظامي درست نيست. در مراكز مذكور كم كاري و ضعف وجود دارد، اما نه در آن حدي كه اصلاً نتواند مشكل را بر طرف كنند و مراكز فساد را متلاشي سازند. آيا حضرت عالي در زمينة اين مسايل با دائرة مبارزه با منكرات تماس گرفته ايد؟ مي توانيد شماره هاي دادگاه انقلاب يا اطلاعات را بگيريد و مشكل را در ميان بگذاريد. غير از موارد مذكور جايي براي پاسخ عملي و مبارزه نيست. براي شنيدن درد دل ها ما همواره آمادگي داريم. حداقل مي توانيم بگوييم بدبيني شما بيش از حد است. حضرت عالي اگر نشاني آن مراكز را بازگو نماييد، در صورتي كه مراكز ذيربط رسيدگي نكردند، واحد در خدمت شما است. ما نميگوييم مفاسد نيست. هم اكنون نظام پزشكي در سراسر كشور آمادة شنيدن تخلفات پزشكي است، چون مي دانيد كورتاژ جرم است. هر دكتري چنين كاري بكند، محكوم به ديه مي شود. تا آن جا

كه مي دانيم بدون مجوّز كسي نمي تواند چنين عملي را انجام بدهد.

آيا تا كنون دولت به فكر كمك به مساجد افتاده است يا از هيأت امناي مساجد دعوت به عمل آورده تا از آنان گزارش كار بخواهد يا رهنمودها و تبادل نظر صورت گيرد؟
پرسش

آيا تا كنون دولت به فكر كمك به مساجد افتاده است يا از هيأت امناي مساجد دعوت به عمل آورده تا از آنان گزارش كار بخواهد يا رهنمودها و تبادل نظر صورت گيرد؟

پاسخ

يكي از غريب ترين مراكزي كه بايد بيشتر بدان توجه شود، مساجد است. در ايران اسلامي چند مركز براي مساجد تصميم گيري هايي دارند: سازمان تبليغات اسلامي و مركز رسيدگي به امور مساجد از اين جمله هستند، ولي اين دو مركز كارايي چنداني در رسيدگي به مساجد نداشته اند. مساجد مانند سابق توسط مردم اداره مي شود. بزرگان و ريش سفيدان و فرهنگيان هر محلّي بايد گروهي در محلّ تشكيل دهند و از مردم اعانات و كمك هايي جمع آوري كنند و مساجد را آباد كنند. "انّما يعمر مساجد الله من آمن بالله و اليوم الآخر". ساختن و آباد كردن مساجد بايد توسط مؤمنان صورت گيرد. خدمت گزاري به مساجد از توفيقات الهي است كه به هر كس داده نمي شود.

چرا مسئولان اجازه مي دهند مباحث تخصصي درباره دين و احكام در دست عوام افتاده و باعث خلجان فكر شود؟
پرسش

چرا مسئولان اجازه مي دهند مباحث تخصصي درباره دين و احكام در دست عوام افتاده و باعث خلجان فكر شود؟

پاسخ

اگر مرادتان مطالبي است كه اخيرا در روزنامه ها و هفته نامه ها و ماه نامه ها يا در بعضي از كتاب ها است، اين سؤالي است كه بايد از وزارت ارشاد پرسيده شود. آن ها هستند كه مجوز انتشار مي دهند. شايداين مطلب بخشي از توطئه هاي غير مستقيمي باشد كه دشمن با دست خودمان اجرا مي كند. اين افكار انحرافي براي تضعيف روحيه ايماني مردم مخصوصا جوانان نشر و پخش مي شود. وقتي كه روحيه ايماني و ديني مردم سست شد، ديگر مقاومتي در برابر آمريكا و غرب صورت نمي گيرد و آنان به راحتي مي توانند بر گرده مردم سوار شوند و بدتر از آن چه كه قبل از انقلاب بي ارن مملكت وارد شد، وارد مي شود. ما اين برنامه ها را جزئي از توطئه هاي دشمن مي دانيم.

در حوزه مسائل ديني و اعتقادي راه بحث و مجادله باز است. اما اين گونه مباحث بايد با انديشمندان و عامان ديني در محيطهاي بسته صورت گيرد، سپس نتايج آن در معرض افكار عمومي گذارده شود. عجيب ايناست كه كوشش مي شود پفك و شكلات استاندارد باشد، اما در مورد اين گونه مسائل بسيار مهم هيچ گونه كنترلي نيست و هر كس هر چه دلش خواست، مي نويسد، در حالي كه از نظر علمي و مبناي هيچ گونه صلاحيتي براي طرح اين گونه مسائل ندارند.

چرا مسئولاتن محترم با مفاسد اجتماعي مبارزه جدي نمي كنند و مراجع عظام و علماي اعلام در اين مورد اعتراض نمي فرمايند؟
پرسش

چرا مسئولاتن محترم با مفاسد اجتماعي مبارزه جدي نمي كنند و مراجع عظام و علماي اعلام در اين مورد اعتراض نمي فرمايند؟

پاسخ

سياست مسئولان محترم نظام خصوصا رهبري و مراجع معظم تقليد و علماي اعلام، مبارزه با منكرات و مفاسد اجتماعي است، چرا كه امر به معروف و نهي از منكر از فروع دين است.

اگر اين فريضه انجام شود، فرائض و واجبات ديگر به وسيله آن پا بر جا و پايدار مي گردند، و گر نه فريضه هاي ديگر فراموش مي گردند.

در روايتي از امام باقر(ع) مي خوانيم: "ان الامر با لمعروف و النهي عن المنكر سبيل الانبياء و منهاج الصلحاء، فريضه عظيمه بهاتقام الفرائض، تأمن المذاهب و تحل المكاسب". (1) اين هشدارها را از زبان مسئولان بلند پايه نظام اسلامي و مرجاع معظم و علماياعلام و ائمه محترم جمعه شنيده و يا مطالعه مي كنيم.

اگر مسئولي و يا اشخاصي در راه هاي پايين تر و يا در مسندهاي اجرايي كوتاهي مي كنند، كار آن ها را نبايد به حساب مسئولان كل نظام و يا علماي اعلام بگذاريم.

امر به معروف و نهي از منكر يك وظيفه همگاني است، يعني اگر شرايز آن محقق شود، بايد انجامش داد، آن هم بااوضاع جامعه ما، كه دشمنان مي خواهند و با نقشه ها و ترفندهاي زيركانه خود و از راه ترويج فساد و بي بند و باري و تهاجم فرهنگي، به اهداف شوم خود برسند.

بايد با مسئولان ومجريان اين وظيفه شرعي و قانوني همكاري داشت، تا جامعه به سمت اصلاح پيش رود. همه بايد كمك كنيم و دست به دست هم بدهيم تاهجمه فرهنگي و نقشه حساب شده دشمن خصوصا در ارتباط با جوانان و آن ها

را از مرزهاي اعتقاد و ايمان و جوانان كه سرمايه هاي اصلي كشورند عقب برانيم.

وظايف مسئولان سنگين تر است، اميدواريم متوجه وظيفه سنگين خود شده و جدي تر با اين معظل اجتماعي برخورد كنند.

شما هم در شهر و ديارتان تذكر دهيد تا ان شاء اللَّه كار ساز شود. به اميد ظهورمصلح كل حضرت بقية اللَّه(عج)، كه در زمان ايشان عدالت سراسر گيتي را فرا خواهد گرفت و فساد و ظلم رخت خواهد بست.

پي نوشت ها:

1 - كافي، ج 5، ص 56، حديث اول و ميزان الحكمه، ج 3، ص 1943، حديث 12713.

آيا بزرگان كشور، نمي توانند جلوي فسادي را كه از نحوة لباس پوشيدن جوانان در جامعه مطرح است بگيرند؟ توضيح دهيد.
پرسش

آيا بزرگان كشور، نمي توانند جلوي فسادي را كه از نحوة لباس پوشيدن جوانان در جامعه مطرح است بگيرند؟ توضيح دهيد.

پاسخ

براي مقابله با منكرات، بايد زمينه هاي فساد در جامعه ريشه كن شود و اصلاح لباس ظاهري چندان ريشه اي نمي باشد و لجاجت يك عده را تحريك خواهد كرد.

در كوتاه مدت تصويب قانون و اعمال مجازات قضايي، تا حدي مي تواند از اشاعة فساد در جامعه جلوگيري نمايد و اين كار از دستگاه هاي قانون گذاري و اجرايي بر مي آيد اما اين راه و روش در دراز مدت كارايي ندارد و چه بسا اثر معكوس دارد. ما به تجربه اين موضوع را پس از انقلاب ديده ايم. راه درست و منطقي، مبارزه با علت ها و توليد فكر و ارائة خدمات فرهنگي و حفظ هويت ملي و اسلامي مي باشد.

فرض كنيم قانونِ ناظر بر كتاب و فيلم و مطبوعات با قاطعيت اجرا شود و با مفاسد اجتماعي برخورد فيزيكي صورت گيرد. همة اين ها در حكم مسكّن است كه اثر مقطعي دارد. اگر درمان دائمي و اساسي فراهم نشود، مسكّن جز مخدّري براي فراموش كردن و به تأخير انداختن مداوا و معالجة اساسي، در نتيجه عميق تر و پنهان تر شدن عفونت نخواهد بود. البته به وجود آوردن جريان هاي وسيع فكري كار آساني نيست و در يك ماه و يك سال پديد نمي آيد. انسان بي فرهنگ انسان مجهول الهويه است. انساني كه هويت فرهنگي ندارد، يتيم است، و خواه ناخواه چنين فردي، شكاري براي همه و صيدي براي هر صيادي است. پس بايد با كاري ريشه اي و حساب

شده فرهنگ سازي كرد كه در آن صورت حالت الزان باطني و فشار دروني دارد. راه حل هاي قانوني و قضايي به جاي خودش لازم و مفيد است ولي هر جامعه اي براي حراست از هويت خود هيچ راهي جز ارتقا و اعتلاي آگاهي و معرفت و علم ندارد. بايد جوانان را چنان بار آوريم كه با هر بانگي از راه به در نروند و با هر موج و نوايي، اختيار عقل و انديشة خود را از دست ندهند و اين كار بسيار بزرگي است كه بايد با همكاري اوليا و مربيان از مهد كودك تا دانشگاه و با برنامه ريزي دقيق و مدوّن و راهنمايي علما و روشنفكران و جهت دهي رسانه هاي گروهي مانند صدا و سيما و جرائد انجام گيرد كه اميدواريم چنين شود.

چرا علماي دين و مسئولان نظام اسلامي در مورد موسيقي و احكامي از اين قبيل موضع گيري محكمي نمي كنند و به اصطلاح تكليف را روشن نمي كنند تا عده اي از اين موضوع سوء استفاده نكنند؟
پرسش

چرا علماي دين و مسئولان نظام اسلامي در مورد موسيقي و احكامي از اين قبيل موضع گيري محكمي نمي كنند و به اصطلاح تكليف را روشن نمي كنند تا عده اي از اين موضوع سوء استفاده نكنند؟

پاسخ

علماي دين در مورد موسيقي و خوانندگي حكم شرعي را بيان كرده اند و گفته اند كه اگر موسيقي مناسب مجالس عياشي و لهو و لعب باشد حرام و آوازه خواني هم علاوه بر ملاك فوق چنانكه محتواي باطل و فسادانگيز داشته باشد حرام است. در اين ميان بعضي از مصاديق موسيقي و آواز قطعاً از مصاديق حرام هستند و ملاك فوق براي حرمت آن ها وجود دارد كه اين قسم را كمتر در برنامه هاي صدا و سيما مي توان ديد و برخي موارد حالتي دو گنانه و مشتبه دارند كه به واسطه معلوم نبودن وضعيت آن ها و بعضاً به جهت اختلاف فتواي فقها و مراجع (مانند برخي از مسائل كه اختلاف فتوائي در آن ها به طور طبيعي وجود دارد.) نمي توان صراحتاً حكم به حرمت آن ها داد كه حجم اين قسم در برنامه هاي صدا و سيما بيشتر است كه به خاطر مشكوك بودن موضوع و تعدّد اين موارد نمي توان به طور قطعي حكمي براي آن ها صادر كرد. اما به نظر مي رسد سؤال اصلي شما در مورد موسيقي ها و آوازهايي است كه در بازار وجود دارد كه بسياري از آن ها به لحاظ حكم قطعاً از مصاديق حرام هستند و حكم آن ها را علما روشن كرده اند، ولي متأسفانه برخي از مسئولان اجرايي، به طور قاطع با اين موارد برخورد نمي كنند. به عبارت ديگر در

اين موارد گرچه حكم روشن است، اما به لحاظ اجرايي كوتاهي وجود

دارد. نظير بسياري از كتاب هاي گمراه كنند كه به فتواي همة مراجع چاپ و انتشار آن ها حرام است، ولي مي بينيم كه دستگاه هاي اجرايي به طور كامل از انتشار و توزيع آن ها جلوگيري نمي كنند.

چرا براي جلوگيري از اعتياد، تبليغات ديني و مذهبي به طور گسترده صورت نمي گيرد؟
پرسش

چرا براي جلوگيري از اعتياد، تبليغات ديني و مذهبي به طور گسترده صورت نمي گيرد؟

پاسخ

غرق كردن يك ملت خصوصاً نسل جوان در درة هولناك اعتياد به مواد مخدر، يك ساعت بيان شده توسط استعمار و استكبار است. انسان اگر جايگاه وجودي خود را بشناسد، هرگز با مواد مخدر ارتباط برقرار نمي كند، براي اين كه اعتياد مستلزم خروج از انسانيت است بدين خاطر علماي اسلام و مراجع معظم تقليد، اعتياد به مواد مخدر را تحريم نموده اند.[13]

براي ريشه كن كردن يا به حداقل رساندن اعتياد به مواد مخدر، تبليغات و كارهاي فرهنگي همه جانبه و گسترده از طرف نهادها و سازمان هاي فرهنگي و رسانه هاي گروهي لازم و ضروري است و اين را همگان مي دانند و تا حدود زيادي كار انجام گرفته است. مراجع معظم تقليد فتوا به تحريم، مصرف مواد مخدر داده اند و روحانيون در مواردي كه احتمال تأثير داده اند، حرمت و مفاسد مواد مخدر را توضيح مي دهند. سازمان هاي ديگر با ابزاري كه در دست دارند، مانند چاپ پوستر و نصب آن در مكان هاي عمومي يا بيان مضرات استعمال مواد مخدر از طريق راديو و تلويزيون، كارهاي تبليغي انجام مي دهند، ليكن به علت تهاجم فرهنگي و سياسي دشمنان اسلام عليه جامعة ايران كه هر روز مشكل و جوّ تازه اي بر ضد ايران درست مي كنند، فرصت كار تبليغي بيشتر در مورد مواد مخدر باقي نمي ماند. يكي از عوامل عدم تبليغ گسترده در مورد با اين وجود بايد پذيرفت كه تا كنون، در حد و اندازة تهاجم دشمن، ظاهر نشده ايم. شايد يكي

از دلائل آن تعدّد مراكز تصميم گيري در حوزه فرهنگي و عدم تمركز در يك نهاد مسئول و عدم اختصاص بودجه لازم باشد كه اميدواريم اين معضل بر طرف گردد.

[13] ويژه نامة مواد مخدر، ص 19 و 24.

چه عاملي باعث شده جلوي بي حجابي كه به طور وسيعي جامعه را فرا گرفته و به فرهنگ منحط غرب نزديك مي شويم، گرفته نشود و اين قدر نيروهاي انتظامي در برابر آن بي خيال باشند؟
پرسش

چه عاملي باعث شده جلوي بي حجابي كه به طور وسيعي جامعه را فرا گرفته و به فرهنگ منحط غرب نزديك مي شويم، گرفته نشود و اين قدر نيروهاي انتظامي در برابر آن بي خيال باشند؟

پاسخ

اصل اوليه در برخورد با هر مسئله اي آن است كه با ابزارها و شيوه هاي متناسب برخورد شود، مثلاً مشكل اقتصادي تورم در يك جامعه را نمي توان با ساختن جنگ افزارها بر طرف كرد يا مشكل و شبهه اعتقادي را با اعلام كردن بر طرف كرد.

بنابراين يكي از مسائلي امروزه جامعه ما با آن روبرو شده، بي حجابي و گسترش فرهنگ منحط غربي است كه اين مسئله عوامل متعدد فرهنگي، اقتصادي، سياسي، اجتماعي و ... دارد. مهم ترين عامل گسترش فرهنگ غربي، عامل اولي يعني مسئله فرهنگي است. امروز جامعة ما با حجم وسيع تهاجم فرهنگي به خصوص از طرف جهان غرب روبرو است. بديهي است كه با اين مسئله نمي توان صرفاً با نيروي انتظامي و با ابزار قدرت برخورد كرد. وقتي قشري از جامعه از لحاظ تفكر و عقيده، اعتقاد به بي بند و باري و آزادي ارتباط دارند، وقتي انواع و اقسام نوشتارها يا فيلم ها از راه هاي مختلف در دست جوانان قرار مي گيرد كه راهي براي جلوگيري آن ها وجود ندارد (مانند اينترنت) طبعاً برخورد از موضع قدرت و انتظامي نمي تواند كارساز باشد يا مثلاً مشكلات اقتصادي براي ازدواج و بالا رفتن سن ازدواج را نمي توان با نيروي انتظامي برطرف كرد.

بنابراين با شناخت عوامل مختلف ايجاد بي حجابي و از بين بردن زمينه هاي هر يك و برطرف كردن مشكلات مربوط به

آن ها از لحاظ فرهنگي و سياسي و ... مي توان گام بعدي را برداشت كه استفاده از نيروهاي انتظامي است؛ زيرا اگر چه عوامل مخرب در يك جامعه ضعيف شده و يا از بين مي رود، اما در هر حال عدّه معدودي هستند كه نمي توان به هر صورت آن ها را مطيع قانون و فرهنگ ديني جامعه كرد. در اين جا بايد از ابزارهاي قدرت استفاده كرد.

مسئلة ديگر: نسل كنوني كه در جامعه زندگي مي كنند، غالباً جوان هستند و با آن نسل اوليه كه انقلاب كرده و با مشكلات و ماهيت رژيم گذشته آشنا هستند و فساد فرهنگي گذشته را ديده اند، تفاوت دارند. بنابراين اگاهي بخشي در اين ميان از اهميت زيادي برخوردار است.

مسئله تعميق بخشيدن اعتقادات و ايمان ديني و رفع موانع و شبهاتي كه باعث تزلزل در ايمان و اعتقادات ديني مي شود، نيز يكي از عوامل مهم در برخورد با فرهنگ منحط غربي است.

هماهنگ عمل نمودن نيرو و ابزار قدرت يعني نيروي انتظامي با مسايل فرهنگي جامعه و دستگاه ها و سازمان هايي كه متولي مسائل فرهنگي و مشكلات زن هستند، ديگر سازمان ها كه به نوعي با اين مسئله ارتباط دارند، مي توانند بسيار مؤثر باشند. هم چنين مشكل كشورهاي غربي و صاحبان قدرت كه كشور ايران را در مسايل مختلف مانند مسئله حقوق بشر و آزادي بيان تحت فشار قرار مي دهند و هر روز بر حجم تبليغات و فشار هاي خود مي افزايند، نبايد از نظر دور داشت، در هر حال، هر انسان آگاه و صاحب درد در جامعه به سهم خود در مقابل اين مسئله، مسئوليت

دارد. با شناخت و آگاهي از شرايط امر به معروف و با آگاهي بيشتر نسبت به مسايل ديني و عوامل ايجاد كننده فرهنگ بي حجابي نيز آشنايي با مشكلاتي كه اين مسايل براي جامعه و براي زندگي انسان ها ايجاد مي كند مانند تزلزل بنيان خانواده، رواج بي اعتمادي، تنهايي و افسردگي مي تواند در زدودن ريشه هاي فساد و بي بند و باري، نقش مهمي داشته باشد.

نيروي انتظامي كه مسئول نظم كشور است، آيا نبايد با زنان كم حجاب برخورد كند؟ اگر اين نيرو نمي تواند، پس چه نيرويي و يا چه كسي مي تواند جلوي اين كار را بگيرد؟
پرسش

نيروي انتظامي كه مسئول نظم كشور است، آيا نبايد با زنان كم حجاب برخورد كند؟ اگر اين نيرو نمي تواند، پس چه نيرويي و يا چه كسي مي تواند جلوي اين كار را بگيرد؟

پاسخ

در ابتدا توجه شما را به اين نكته جلب نموده و تأكيد مي كنيم كه مسئله بي حجابي يا بدحجابي يك مسئله فرهنگي است و برخورد با آن بيش از آن كه مربوط به نيروي انتظامي باشد، بر عهده مسئولان فرهنگي و اصلاح فرهنگ عمومي جامعه است.

هم چنين برخورد با پديده شوم بي حجابي، وظيفه آحاد جامعه در راستاي عمل كردن به امر به معروف و نهي از منكر است. البته در كشور ما افراد خاصي مانند دايره مبارزه با منكرات نيروي انتظامي در اين باره مسئوليت ويژه دارند كه طبق قانون بايد به اين موضوع بپردازند، ولي از آن جا كه به دليل تهاجم فرهنگي دشمن و عوامل خانوادگي و اجتماعي ديگر، اين مسئله شيوع پيدا كرده، برخورد فيزيكي نمي تواند جوابگو باشد. از طرفي بعضي معتقدند به جاي مبارزه با معلول بايد با علت ها مبارزه كرد. از اين رو اگر مي خواهيم در جامعه شاهد بدحجابي نباشيم، بايد آموزش در خانواده و مدارس را جدي بگيريم و حجاب را به عنوان يك فرهنگ در آوريم. البته براي حفظ عفت عمومي، نمي توان از وظيفه امر به معروف و نهي از منكر غافل بود. اگر از ناحيه نيروي انتظامي، غفلت يا قصوري مي بينيد، بايد به مقامات مسئول گزارش دهيد. قطعاً پيگيري و مطالبه مردم اثر خود را خواهد گذاشت.

آيا نبايد مسئولان صدا و سيما از توليد فيلم ها با زنان كم حجاب جلوگيري و برخورد كنند؟
پرسش

آيا نبايد مسئولان صدا و سيما از توليد فيلم ها با زنان كم حجاب جلوگيري و برخورد كنند؟

پاسخ

براي جا افتادن فرهنگ حجاب، بستر سازي لازم است و صدا و سيما به عنوان رسانه ملّي در اين باره، وظيفه و رسالت مهمّي بر عهده دارد. يكي از راهكارها اين است كه از هنرمندان و هنر پيشه هايي استفاده شود كه ظاهر و رفتارشان بد آموزي نداشته باشد. البته در اين جهت سرمايه گذاري شده و تا حدي هم رعايت مي شود اما تا رسيدن به هدف مطلوب فاصله زيادي است. اين واقعيت را بايد پذيرفت كه در عرصه هنر، عناصر ارزشي كم تر حضور مي يابند و همين امرك زمينه ورود ديگران را فراهم مي كند و به ناچار نقش بازيگران به عهده آن ها گذاشته مي شود.

در عين حال كاستي و كمبودها را بايد منعكس كرد و به گوش مسئولان رساند.

اگر نيروهاي مذهبي با روابط عمومي صدا و سيما در ارتباط باشند و انتقادات و پيشنهادهاي خود را مطرح كنند، قطعاً در برنامه ريزي مسئولان تأثير خواهد گذاشت.

چند سالي است بي حجاي و بد حجابي در خيابان ها عادي شده است. اگر اين گونه اعمال از نظر اسلام صحيح نيست، چرا جلوي آن در جامعه اسلامي گرفته نمي شود؟ چرا در فيلم هاي سينمايي، فرهنگ غرب را ترويج مي كنند؟ چرا مراجع تقليد اقدام نمي كنند و... تكليف من در خيابان و
پرسش

چند سالي است بي حجاي و بد حجابي در خيابان ها عادي شده است. اگر اين گونه اعمال از نظر اسلام صحيح نيست، چرا جلوي آن در جامعه اسلامي گرفته نمي شود؟ چرا در فيلم هاي سينمايي، فرهنگ غرب را ترويج مي كنند؟ چرا مراجع تقليد اقدام نمي كنند و... تكليف من در خيابان و دانشگاه چيست؟

پاسخ

تألمات خاطري كه از مشاهده فرهنگ ابتذال در جامعه پيدا كرده ايد، نشانه احساسات پاك و غيرت ديني و شكوفايي فطرت قدسي و مذهبي شما است و شايسته تقدير مي باشد.

بر هر فرد مسلماني، در هر موقعيت علمي و اجتماعي و ديني باشد، به خصوص شخصيت هاي مؤثر و دولت كه ابزار لازم جلوگيري را در اختيار دارند، لازم است از بروز انواع فساد و گسترش فرهنگ ابتذال و هر فرهنگ و مُدي كه زمينه ساز فساد اخلاقي است، مانند بد حجابي يا بي حجابي جلوگيري كنند. بر ديگران نيز لازم است با رعايت مراتب، امر به معروف و نهي از منكر كنند.

وظيفه مردم به خصوص جوانان حزب اللهي در قبال فساد اجتماعي از ديدگاه امام خميني(ره)

جلوگيري از آزادي هاي افسار گسيخته، و اموري كه خلاف عفت عمومي و مصالح امت اسلامي است، وظيفه همه مسلمانان است، اگر چه برخي از زنان به خاطر داشتن نفوذ و تأثير گذاري بيشتر، مسئوليت زيادتري دارند. امام خميني در ص 28 وصيت نامه الهي سياسي خويش، تكليف و وظيفه همه طبقات را در اين زمينه روشن نموده است. براي شفاف شدن تكليف شما و همه اقشار ملت، قسمتي از آن را نقل مي كنيم:

"اكنون وصيت من به مجلس شوراي اسلامي در حال و آينده، و رئيس جمهور و رؤساي جمهوري بعد،

و به شوراي نگهبان، و شوراي قضايي و دولت در هر زمان آن است كه نگذارند اين دستگاه هاي خبري و مطبوعات و مجله ها، از اسلام و مصالح كشور منحرف شوند و بايد همه بدانيم كه آزادي به شكل غربي آن كه موجب تباهي جوانان و دختران و پسران مي شود، از نظر اسلام و عقل محكوم است و تبليغات و مقالات و سخنراني ها و كتب و مجلاتِ برخلاف اسلام و عفت عمومي و مصالح كشور حرام است و بر همه ما و همه مسلمانان جلوگيري از آن ها واجب است، و از آزادي هاي غرب بايد جلوگيري شود... و مردم و جوانان حزب اللّهي اگر برخورد به يكي از امور مذكور نمودند، به دستگاه هاي مربوطه رجوع كنند و اگر آنان كوتاهي نمودند، خودشان مكلّف به جلوگيري هستند".

جنابعالي در قسمتي از نامه تان نوشته ايد: از نظر من كسي مي تواند مرجع تقليد باشد كه اين مشكل را حل كند وگرنه مرجع تقليد بودن يك عده پيرمرد و پيرزن بودن هنر نيست.

علما و مراجع تقليد به تعبير روايات، امنا و خلفا و جانشينان انبيا و ائمه(ع) مي باشند.

آنان شريعت واحكام الهي را از طريق وحي دريافت مي كردند و به مردم ابلاغ مي نمودند. علما و فقها هنرشان شناخت كارشناسانه و مجتهدانه اصول و فروع گسترده اسلام از روي آيات و روايات، و تطبيق كليات بر جزئيات و مصاديق، و موضوعات نوظهور و ارائه پاسخ آن به جامعه است.

آنان نداي قرآن و پيامبر اسلام و ائمه معصومين(ع) را در مواقع مختلف و از راه هاي متفاوت (اعم از سخنراني، كتاب، رساله عمليه، اطلاعيه ها و اعزام مبلّغ و بالاخره مستقيم و غير مستقيم) به گوش

مردم مي رسانند. البته در اين ميان مي توانند عده اي نيز باشند كه به وظيفه اساسي خود عمل نكنند و دچار هواي نفس و يا دنيا زدگي شوند.

مطمئناً چنين كساني اساس اين طبقه و مطابق با فلسفه وجودي روحانيت نيستند. در عين حال مسئله مهمّي مانند اين مسئله كه يك معظل پيچيده فرهنگي است، تنها يك عامل يا حتي يكسري عوامل كاملاً شناخته شده ندارد تا با دادن فتاوا و يا سخنراني ها بتوان جلوي آن را گرفت و يا حتّي مانع گسترش آن شد. هنگامي كه بخشي از امور فرهنگي جامعه به طور مستقيم يا غير مستقيم به ترويج اين وضعيت كمك مي كند، هنگامي كه رواج بي بند و باري تئوريزه مي شود، هنگامي كه هر از چند گاهي، كشور ايران و حكومت آن به خاطر نقض حقوق بشر و منع آزادي هاي فردي محكوم مي شود، هنگامي كه مشكلات اقتصادي و فرهنگي و فكري و اعتقادي موجب افزايش سن ازدواج مي شود، هنگامي كه آزادي جنسي به عنوان يك حق بشري با ابزارهاي مختلف و پيچيده تبليغ شده و محق جلوه داده مي شود، هنگامي كه مشكلات سياسي و اقتصادي و بازي هاي سياسي، مسئولان و مديران فرهنگي جامعه را به خود مشغول داشته و هنگامي كه... . حال چه مقدار مي تواند سخن مراجع و هشدارهاي آنان و حتي فتوا مؤثر باشد؟! گاه بعضاً حتي تأثير منفي نخواهد داشت؟ آيا اگر اجتهاد دقيق و فتاواي عميق در اين مسائل داده شود و سخن هاي بسيار زيبا و دلنشين هم بيان شود، اما ديگران گوش فرا ندهند و عمل نكنند، باز تقصير را بايد متوجه مراجع دانست؟

در هر حال شما به عنوان يك مسلمان

كه وظيفه امر به معروف را انجام مي دهيد، بايد هر چه بيشتر سعي در حفظ و مراقبت از خويش ننماييد.

تا حدّ امكان بايد سعي در حفظ نگاه خويش از نامحرمان داشته باشيد. البته در صورت سهوي بودن نگاه بر شما گناهي نيست، اما نگاه هاي بعدي را كه در اختيار خودتان است، حفظ كنيد. مي توانيد زمينه هاي نگاه سهوي را نيز برطرف كنيد، به اين صورت كه از معاشرت يا مكاني كه نامحرمان تجمع دارند و يا از صحبت كردن دوري نماييد. اگر چه در شرايطي كه زمينه گناه بيشتر وجود داشته باشد، خودداري و مراقبت از خويشتن مشكل تر است، اما مطمئناً اجر و پاداش بيشتري داشته و انسان را به كمالات اخلاقي بالاتري مي رساند. البته كمك خواستن و راز و نياز به درگاه الهي، پشتوانه محكمي براي انسان در اين راه پر خطر است.

اين همه تشريفات كه براي ورود بعضي از مسئولان جمهوري اسلامي صورت مي گيرد، منع شرعي ندارد؟
پرسش

اين همه تشريفات كه براي ورود بعضي از مسئولان جمهوري اسلامي صورت مي گيرد، منع شرعي ندارد؟

پاسخ

اگر تشريفات براي مسئولان نظام موجب اسراف، تبذير و از بين بردن بيت المال شده و با شأن و موقعيت جمهوري اسلامي همسويي نداشته باشد، حرام بوده و جايز نيست. بر اين اساس بايد مسئولان نظام ساده زيست بوده و بيت المال را رعايت كنند، زيرا يكي از ويژگي هاي حكومت ديني در ساده زيستي و دوري از تشريفات ظهور مي كند.

امام علي(ع) ساده زيست بوده(1) و مديران حكومتي خويش را به ساده زيستي فرا مي خواند.(2) ساده زيستي موجب مي شود كه مسئولان نظام بيشتر مشكلات اقتصادي مردم را درك كرده و در تصميم گيري هاي آن ها مشكلات مردم تأثيرگزار باشند، از همين رو است كه امام علي(ع) يكي از علل ساده زيستي خويش را همدردي با فقيران دانست.(3)

امام راحل(س) بارها مسئولان نظام را به ساده زيستي و دوري از هر گونه تشريفات دعوت نمود كه متأسفانه برخي از مسئولان اين مسئله را ناديده مي گيرند. در عين حال بايد اين مطلب را مدّ نظر قرار داد كه ساده زيستي به گونه اي باشد كه اسلام و حكومتي ديني متهم به دنيا گريزي نشود. اگر مسئولان نظام در استقبال از رهبران جهان به گونه اي رفتار نمايند كه تصور شود اسلام با پيشرفت هاي علمي مخالف بوده و هنوز مانند انسان هاي عقب مانده زندگي مي كنند، اين رويكرد قابل قبول نيست. بر اين اساس مسئولان نظام بايد در بهره گيري از بيت المال به گونه اي بهره گيرند كه از تشريفات پرهيز شده و آموزه هاي دين درباره دنيا نيز زير سؤال نرفته و شأن مقام جمهوري اسلامي در تمام ابعاد

حفظ گردد.

پي نوشت ها:

1. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابي طالب، ج 2، ص 108 به بعد.

2. نهج البلاغه، نامه 45.

3. سيري در نهج البلاغه، ص 224 به بعد؛ مناقب آل ابي طالب، ج 2، ص 101؛ دانشنامه امام علي(ع) ج 4، ص 185.

چرا بعضي از مقامات دولتي برخي از تكاليف شرعي به ظاهر ريز را رعايت نمي كنند؟ چرا اين افراد انتخاب مي شوند؟
پرسش

چرا بعضي از مقامات دولتي برخي از تكاليف شرعي به ظاهر ريز را رعايت نمي كنند؟ چرا اين افراد انتخاب مي شوند؟

پاسخ

عدم التزام به تكاليف شرعي ناشي از عدم شناخت صحيح از مسائل شرعي، يا عدم اعتقاد راسخ به مباني ديني و يا وسوسه مقام و ثروت و فريب نفس شيطاني است. در اين راستا، نقش خانواده محيط و تربيت بسيار تعيين كننده است. در اين جهت فرقي بين كارگزاران نظام و ديگران نيست. چه بسا بعضي از مقامات دولتي مسائل اوليه را (كه ظواهر اسلامي باشد) رعايت نكنند! اين اشكال به نظام اداري و نحوه گزينش بر مي گردد و به اين حقيقت مي توان پي برد كه به جاي شايسته سالاري و انتخاب اصلح، منافع فرد و گروه مورد توجه قرار گرفته است. بايد دستگاه هاي نظارتي، فعاليت خود را بيشتر نمايند و نظام اداري به جا مانده از فرهنگ منحط طاغوتي متحوّل گردد. در اين امر همه افراد جامعه سهيم و دخيل اند. البته بسياري از افراد قبل از انتخاب شدن شايد اين گونه نيستند يا حداقل معلوم نيست كه افراد شايسته نباشند، اما پس از رسيدن به موقعيت اجتماعي و در دست گرفتن مسئوليت و مقام دچار انحراف مي شوند و گاهي نه تنها مسايل شرعي به ظاهر كوچك، بلكه مسايل مهم شرعي را نيز ناديده مي گيرند. تغيير چنين افرادي مشكلات خود را دارد.

بعضي مي گويند قانون منع استفاده از ماهواره نمي تواند جوانان را كنترل كند و معتقدند ماهواره اگر مثل ويدئو آزاد شد، به آن اهميت نمي دهند، نظر شما چيست؟
پرسش

بعضي مي گويند قانون منع استفاده از ماهواره نمي تواند جوانان را كنترل كند و معتقدند ماهواره اگر مثل ويدئو آزاد شد، به آن اهميت نمي دهند، نظر شما چيست؟

پاسخ

هر چند قانون منع استفاده از ماهواره، راه حل نهايي و اصولي براي كنترل جوانان نيست، ولي با توجه به حجم گستردة تبليغات دشمن از طريق ماهواره و گسترش فحشا و فيلم ها (يي كه با فرهنگ و هويّت ملّي و اسلامي همخواني ندارد، چه بسا موجب ترويج و آموزش ناهنجاري هاي اجتماعي و فرهنگي و ديني مي شود) آزاد گذاشتن آن نيز به صلاح نمي باشد، تا به انتخاب خود افراد آن را ترك كنند. اين سخن مانند آن است كه بگوييم مغازه هاي شرابخواري يا مراكز قماربازي و غيره را آزاد بگذاريم و به مردم بگوييم خودتان از رفتن به آن اماكن دوري كنيد! بديهي است گناه لذت و جاذبه اي دارد كه بسياري از جوانان را به سوي خود مي كشاند. از طرفي از نظر اسلام موظفيم زمينة گناه را از بين ببريم.

ماهواره هرگز با ويدئو قابل مقايسه نيست. اگر مردم ويدئو را رها كردند، دليلش آن نبود كه ويدئو آزاد شد، بلكه دليل مهم اش آن بود كه به جاي ويدئو، استفاده از اينترنت و ماهواره براي افرادي كه دوست داشتند فراهم شد. از طرف ديگر صدا و سيما با ارائة فيلم ها و برنامه هاي ورزشي تا حدي توانست وقت جوانان را پر كند و به سوي خود جذب نمايد. در ضمن تهية فيلم هاي خاص ويدئوئي با مشكلاتي مواجه است و هزينه دارد و فراهم آوردن آن نياز

به صرف وقت دارد، هر وقت و هر كس بخواهد آماده، مانند ماهواره نيست.

در ضمن ماهواره ها تنها در نمايش فيلم خلاصه نمي شود؛ برنامه هاي هنري و تبليغاتي و سياسي (كه با فرهنگ و هنجارهاي جامعه ديني، كاملاً تضاد دارد) در واقع يك نوع فرهنگ و تفكّري هم از جهت ظاهر و هم از جهت دروني القا مي كند.

هر كشور و هر نظامي بالاخره به زبان خودش حلال وحرامي دارد؛ مجاز و ممنوعي دارد؛ فرهنگ خاص خود را دارد. در آمريكا هم شرابخواري علني در معابر عمومي قانوناً ممنوع است و اين ممنوعيت را ضد آزادي نمي دانند. البته كار سلبي به بركت كار ايجابي است كه مؤثر است، يعني علاوه بر ممنوعيت استفاده از ماهواره، بايد جريان جديد فكري ايجاد كرد و با دشمن به رقابت برخاست. فرهنگ هر چه داراي جوهر قوي تر و هويت اصيل تر باشد، جريان هاي تازه وارد را بهتر مي تواند در خود حل و هضم كند و نكات منفي آن را دفع كند. همان طوري كه يك درياي عميق، جريان ها و موج ها را در دل خود حل مي كند، پس بايد به فرهنگ خود بها دهيم؛ فرهنگي كه مبتني بر ميراث عظيم و درخشان تاريخي است. چنين فرهنگي مصونيت دارد.(1)

پي نوشت ها:

1. جلال رفيع، فرهنگ مهاجم، فرهنگ مولد، ص 457.

با اين كه در روايات ما شطرنج مذمت شده است ، چرا در كشور اسلامي اينقدرشطرنج رايج شده است ؟
پرسش

با اين كه در روايات ما شطرنج مذمت شده است ، چرا در كشور اسلامي اينقدرشطرنج رايج شده است ؟

پاسخ

در رابطه با سوال شما بايد عرض كنيم كه حكم خدا يعني حلال و حرام او تا روز قيامت قابل تغيير نيست و هيچ كس اعم از فقيه و غيرفقيه نمي تواند آن را تغيير دهد كه از جمله مسيله قمار است كه شطرنج يكي ازمصاديق آن مي باشدو بنابر اصل شرع و فتواي همه مراجع حرام است و شطرنج از اين قبيل است و همانگونه كه در زمان رسول خدا ( ص ) و ايمه حرام بوده اكنون نيز حكم شطرنج در صورتي كه آلت قمار باشد همان است و آنچه اخيرا"از بعضي مراجع بزرگوار مثل امام ( ره ) و يا آيت الله فاضل و مقام رهبري شنيده ايد آن است كه مي فرمايند تا وقتي كه شطرنج در عرف متدين جامعه عنوان آلت قمار را دارد بازي با آن اگر چه بدون برد وباخت باشد حرام است اما اگر در جامعه طوري شد كه شطرنج عنوان آلت قمار بودنش را ازدست داد و هيچكس آن را آلت قمار به حساب نياورد بلكه به عنوان يك ورزش فكري تلقي شد در اين صورت ديگر موضوع عوض شد و در واقع ديگرقمار نيست بلكه مانند فوتبال است كه اگر برد و باخت و شرط بندي درآن نباشد حلال است بنابراين حكم اصلي يعني حرمت قمار در جاي خودمحفوظ است و كسي آن را عوض نكرده و نخواهد كرد اما اگر موضوع عوض شدمانند همان شرابي كه تبديل به سركه مي شود حكمش نيز

عوض خواهد شد و اين يك قاعده كلي است كه فقها از روايات استنباط كرده اند و چيزي نيست كه از خودشان بگويند .البته بعضي از فقها بازي بدون برد و باخت با آن را هم جايز نمي دانند.;

آيا ايراد ضرب افراد توسط نيروهاي امنيتي مثل برادران بسيجي يا نيروهاي انتظامي (حتي اگر كسي تخلفي بكند) درست و صحيح است؟ اگر جواب منفي است پس چرا روزانه ما شاهد اين قضيه به كرات هستيم؟
پرسش

آيا ايراد ضرب افراد توسط نيروهاي امنيتي مثل برادران بسيجي يا نيروهاي انتظامي (حتي اگر كسي تخلفي بكند) درست و صحيح است؟ اگر جواب منفي است پس چرا روزانه ما شاهد اين قضيه به كرات هستيم؟

پاسخ

به: فرماندهي محترم نيروي مقاوت بسيج

با احترام و آرزوي موفقيت به پيوسته پرسش يكي از دانشجويان جهت بررسي و پاسخ تقديم مي گردد:

با تشكر

رونوشت:

نويسنده پرسش

نظير همين نامه به فرماندهي نيروي انتظامي تحرير گردد.

پرسشگر گرامي

پرسش شما به فرماندهي محترم نيروي مقاومت و نيروي انتظامي جهت بررسي و پاسخ ارسال شد در صورت دريافت پاسخ در اولين فرصت انشاءالله تقديم خواهيم نمود.

چرا علي رغم وجود كميتة انظباطي دانشگاه و نصب پوسترهاي مختلف مبني بر رعايت شؤونات اسلامي هيچ كس جلو اين بي بندباري ها را نمي گيرد و از بسيج دانشجويي كه در اين مسائل كه دستش بازتر است خواهش مي كنيم به كميتة انضباطي اطلاع داده و بخواهد واقعاً جلو اين آرايش
پرسش

چرا علي رغم وجود كميتة انظباطي دانشگاه و نصب پوسترهاي مختلف مبني بر رعايت شؤونات اسلامي هيچ كس جلو اين بي بندباري ها را نمي گيرد و از بسيج دانشجويي كه در اين مسائل كه دستش بازتر است خواهش مي كنيم به كميتة انضباطي اطلاع داده و بخواهد واقعاً جلو اين آرايش ها و لباس هاي مبتذل را بگيرد.

پاسخ

از آنجائيكه پاسخ سؤال جنابعالي در حيطه وظائف نيروي مقاومت بسيج مي باشد عين نامه حضرتعالي را به فرماندهي آن نيرو ارسال نموديم در صورت دريافت پاسخ خدمت شما تقديم خواهد شد. با تشكر از ارتباط شما .

نظارت اجتما عي غير رسمي

امربه معروف و نهي از منكر
چگونه مي توان ديگران را امر به معروف و نهي از منكر كرد كه ناراحت نشوند؟
پرسش

چگونه مي توان ديگران را امر به معروف و نهي از منكر كرد كه ناراحت نشوند؟

پاسخ

حتماً مي دانيد وجوب امر به معروف و نهي از منكر شرايطي داردو از جمله :

1 خود آمر و ناهي از آن چه مي خواهد نهي كند و يا ارشاد كند آگاهي داشته باشد;

2 بداند حرفش اثر دارد;

3 اين كه براي خودش و خانواده و بستگانش ضرر جاني و مالي و آبرويي و... نداشته باشد.

در صورت وجود چنين شرايطي _ اولاً: در ميان جمع و افرادي طرف پيش آن ها آبرو و حيثيت دارد نباشد _ ثانياً: با زبان نرم و لطيف با او برخورد كند. وقتي حضرت موسي به مقام نبوت رسيد از طرف خداوند مأموريت پيدا كرد به اتفاق برادرش هارون پيش فرعون بروند و او را امر به معروف و نهي از منكر كنندخداوند به آن ها فرمود: وقتي پيش او رفتيد با خشونت برخورد نكنيد با زبان خوش و شيرين به او متذكر شويد. اذهبا الي فرعون انه طغي و قولا له قولاً ليّناً.(1)

و ثالثاً: ابتدا به صورت كنايه و غير مستقيم به او متذكر شويد.

امام حسن مجتبي و امام حسين 8در حال طفوليت مردي را مي بينند كه وضوي كامل نمي گيرد و وضوئش عيب دارد براي اين كه امر به معروف كنند. ازاين طريق وارد شدند كه جناب آقا من و برادرم بر سر وضوي صحيح با هم اختلاف داريم . آمديم پيش شما داوري كنيد, هر دو وضو مي گيريم بفرماييدوضوي كدام يك از ما صحيح است . وضوي صحيح گرفتند. پيرمرد متوجه شدند. هر دو را بوسيدند و گفتند: جانم

به قربان شما بسيار از راهنمايي شمامتشكرم .

(پ_اورقي 1.طه (16 آيهء 43

در اكثر كتاب ها و منابع ديني توصيه به صبر شده است كه : هر كسي صبر كند، خدا در عوض به او احسان و نيكي مي كند و روزي مي دهد. آيا در مكاني كه جوانان فساد و گناه مي كنند، بايد صبر كرد و چيزي نگفت؟
پرسش

در اكثر كتاب ها و منابع ديني توصيه به صبر شده است كه : هر كسي صبر كند، خدا در عوض به او احسان و نيكي مي كند و روزي مي دهد. آيا در مكاني كه جوانان فساد و گناه مي كنند، بايد صبر كرد و چيزي نگفت؟

پاسخ

در مورد سؤال، وظيفه شما برخورد با گناه است. چون امر به معروف و نهي از منكر در صورت شرايط واجب است، ولي اگر امر و نهي شما تأثيري ندارد، چيزي بر عهدة شما نيست و از جمع ايشان فاصله بگيريد. صبر تفسير ديگري دارد و آن صبر در برابر گناهي كه براي خود او پيش آمده و در مصيبت و سختي طاعت خدا است.

صبر به معناي بي اعتنايي و سكوت و رضايت از گناه نيست.

اگر ما مثلاً فرد يا افرادي را درحال ارتكاب گناه، نهي ازمنكر كنيم آيا رفتار ما درست است؟يا باخشونت؟
پرسش

اگر ما مثلاً فرد يا افرادي را درحال ارتكاب گناه، نهي ازمنكر كنيم آيا رفتار ما درست است؟يا باخشونت؟

پاسخ

درخصوص سؤال شما تفصيلاً به عرض مي رسانيم كه امر به معروف ونهي از منكر درميدان گفتار وتذكر زباني داراي شرايط ذيل است :

1. شناخت واجب ترك شده توسط متخلف وشناخت منكر وحرام انجام شده توسط او

2. احتمال تأثير تذكر وامر ونهي

3. علم به تكرار تخلف توسط متخلف

4. عدم وجود مفسده درامر به معروف ونهي ازمنكر

بنابراين امر به معروف با شرايط فوق واجب و لازم ودرصورت فقدان شرايط مذكور واجب نخواهد بود يعني با شرايط ذيل واجب نيست :

1. نداند آنچه انجام شده حرام است وترك واجب

2. بداند يا احتمال دهد عدم تأثير گفتار وامر ونهيش را

3. بداند يا احتمال دهد مفسده وضرري را مگر درموارد مسائل پر اهميتي مثل اصول دين ومذهب، حفظ قرآن و آرمانهاي آن وعقايد واحكام ضروري اسلام كه درآن صورت شرط سوم حذف خواهد گرديد.

لازم به يادآوري است با فقدان شرايط امر به معروف ونهي ازمنكر حكم وجوب گفتاري وتذكر كلامي برداشته خواهد شد ولي امر به معروف عملي درحذف بسترهاي گناه ومنكرات واستفاده از ابزار بازدارنده وظيفه ديگري است كه فعلاً به عهده قوة قضائيه ونيروي انتظامي است. حضرت آيت ا...العظمي خامنه اي"مدظله العالي" دراين باره فرموده اند : "با توجه به اينكه درزمان حاكميت واقتدار حكومت اسلامي مي توان مراتب ديگر امر به معروف ونهي ازمنكر را كه بعد از مرحله امر ونهي زباني هستند، به نيروهاي امنيتي داخلي(پليس) وقوه قضائيه واگذار كرد، بخصوص در مواردي كه براي جلوگيري از ارتكاب معصيت چاره اي جز اعمال قدرت از

طريق تصرف دراموال كسي كه فعل حرام انجام مي دهد يا تعزير وحبس او و مانند آن نيست، درچنين زماني با حاكميت واقتدار چنين حكومت اسلامي، واجب است مكلفين درامر به معروف ونهي از منكر به امر ونهي زباني اكتفا كنند، و درصورت نياز با توسل به زور، موضوع را به مسؤلين ذيربط درنيروي انتظامي و قوة قضائيه ارجاع دهند واين منافاتي با فتاواي امام راحل"ره" دراين رابطه ندارد. ولي درزمان ومكاني كه حاكميت واقتدار حكومت اسلامي نيست، بركلفين واجب است درصورت وجود شرائط، جميع مراتب امر به معروف ونهي ازمنكر را با رعايت ترتيب آنها تا تحقق غرض انجام دهند."

براي پژوهش بيشتر به رسالة توضيح المسائل حضرت امام"ره" رجوع كنيد.

(1) اجوبه الاستفتائات مقام معظم رهبري،ج2،ص331،ص1088

اگر درمجلسي بنشيني كه گناه مي كنند(مانند خانه خاله، نوارترانه گذاشته اند ونمي تواني بگويي خاموش كن چون آبروي تو جلوي جمع مي رود ومثلاً رفيق ها دارند غيبت مي كنند ونمي توان گفت ساكت شوو...)اين چه اشكالي دارد خيلي توضيح دهيد.
پرسش

اگر درمجلسي بنشيني كه گناه مي كنند(مانند خانه خاله، نوارترانه گذاشته اند ونمي تواني بگويي خاموش كن چون آبروي تو جلوي جمع مي رود ومثلاً رفيق ها دارند غيبت مي كنند ونمي توان گفت ساكت شوو...)اين چه اشكالي دارد خيلي توضيح دهيد.

پاسخ

درمورد حضوردرمجلسي كه درآن مجلس يقيناً گناه ومعصيت خدا صورت مي گيرد بدون شك بايد شماتكليف خودتان را مشخص كنيد. انجام وظيفه شرعي و ديني خجالت وحيا بردار نيست. اگر كسي به دليل خجالت وامثال آن ازاداي تكليف سرباز زند مسلماً برخلاف دستورات شرعي وديني عمل كرده است. اگر مي توانيد مانع ادامه گناه ومعصيت شويد جلوگيري ازآن برشما لازم و واجب است. واگر نمي توانيد، و يا كلام وبيان شماتأثيري ندارد بايد درآن مجالس شركت نكنيد.البته اگر بتوانيد با تدبير و اظهار محبت وعلاقه بحث را عوض كرده ومسيرصحبت را تغيير بدهيد بسيار خوب است. درباره چگونگي عمل دراين موارد نمي توان يك نسخه عمومي پيچيد تاهمگان اجرا كنند چراكه روحيات افراد، فرهنگ و آداب ورسوم واخلاق و سليقه هاي مردم با يكديگر متفاوت است بنابراين متناسب با موقعيت زماني ومكاني وافراد مورد خطاب بايد اقدام اصلاح گرايانه انجام داد. مثلاً با توجه به شناختي كه از مجالسي شبيه آنچه ذكر كرده ايد، قبلاً نوارهاي موسيقي وآهنگ هايي مجاز ومتناسب با مجلس تهيه كنيد وقبل از آنكه ديگران نوار بگذارند، شما آن نوار يا نوارها را براي پخش ببريد ودروصف آن توضيح دهيد .ممكن است موفق شويد مسير را عوض كنيد. اگر مقاومت كردند وحاضر نبودند به گفته شما عمل بكنند با مهرباني وعطوفت وبيان مضرات وآثار مخرب موسيقي غنايي وعذرخواهي مجلس

را ترك كنيد. سعي كنيد زياد مقدس مآبي درنياوريد چنانكه تمام آهنگها را غير مجاز بشماريد واز سوي ديگر دربرابر آهنگ ها وموسيقي هاي نامشروع بي تفاوت نباشيد. درمورد مجلس غيبت نيز تكليف اين است كه درصورت امكان مانع از غيبت شويم كه البته شايد بهترين روش عوض كردن موضوع بحث باشد به گونه اي كه حاضران نيز متوجه نشوند شما قصد داريد بحث را عوض كنيد بلكه القاء كنيد كه واقعاً خواهان بحث ومناظره دريك موضوع خاص هستيد. اين كار نيازمند برنامه ريزي وفكر وتأمل قبلي است. اگربا اين روش نتوانستيد مانع انجام گناه ومعصيت (غيبت) شويد با بيان آثار مخرب غيبت به حاضران تنبه بدهيد."1"درصورتي كه متقاعد نشدند، باكمال احترام وادب وبدون هيچگونه توهين واهانت حتي به كنايه وبا عذرخواهي مجلس را ترك كنيد. البته نه اينكه قهر كنيد واز آن پس ديگر باآن افراد رابطه نداشته باشيد بلكه بايد القاء كنيد كه از عمل آنها ناراحت بوديد نه شخص خودشان. اگر محبت وعلاقه مندي شما رانسبت به خودشان احساس كنند متنبه شده واز كار خلاف دست خواهند كشيد ويا به احترام شما ازآن اجتناب خواهند ورزيد.مهم اين است كه شما با نهايت عزت و احترام وكرامت انساني رفتار كنيد دراين صورت هم از محبوبيت برخوردار خواهيد شد وهم قادرخواهيد بود درجامعه تأثير گذار وهدايتگر باشيد.

يك راه ديگر براي دوري از محيط گناه اين است كه از مجلس به بهانه كاري خارج شويد ويا اينكه به بهانه كمك به متوليان وهمكاري درتدارك كارهاي بيروني محيط را ترك كنيد. خلاصه اين كه دينداري هزينه هايي دارد كه شخص ديندار بايد آنرا بپردازد."بهشت را به بها مي

دهندته به بهانه" "2"

(1) از جمله اين آيه قرآن را مي توانيد ذكر كنيد كه مي فرمايد : "ولايغتب بعضكم بعضا ايحب احدكم ان تأكل لحم اخيه ميتاً فكرهتموه" (غيبت همديگر را نكنيد زيرا مثل خوردن گوشت مردار برادر ديني است كه ازآن كراهت داريدو...)

شهيد مظلوم آيت ا...دكتر بهشتي

فردي كه دوست دارد بنده واقعي خداوند باشد و همة دستورهاي اسلام را عملي كند، لكن اطرافيان و دوستاني دارد كه به رعايت دستورهاي الهي پاي بند نيستند; در اين مورد وظيفه چيست گاهي انسان در مجلسي حاضر مي شود كه بعضي غيبت مي كنند و اگر آن ها را نهي از منكر كند،
پرسش

فردي كه دوست دارد بنده واقعي خداوند باشد و همة دستورهاي اسلام را عملي كند، لكن اطرافيان و دوستاني دارد كه به رعايت دستورهاي الهي پاي بند نيستند; در اين مورد وظيفه چيست گاهي انسان در مجلسي حاضر مي شود كه بعضي غيبت مي كنند و اگر آن ها را نهي از منكر كند، اعتنا نمي كنند; در اين مورد چه بايد كرد؟

پاسخ

تصميم و ارادة نيك و ارزش مندي كه شما در راه رسيدن به سعادت و كمال گرفته ايد، قابل ستايش است اميد است توفيق الهي شامل حال شما شود كه بتوانيد همه دستورهاي اسلام را عملي كنيد، و بندة واقعي خدا باشيد. يكي از شرايط مهم براي رسيدن به اين هدف دوري از افرادي است كه ضعف اخلاق و ايمان دارند، و به دستورهاي ديني بي توجهي مي كنند. آرزو و تصميم گرفتن فرد براي نايل شدن به كمال و رسيدن به درجه بالاي تقوا، با معاشرت كردن با افرادي كه ايمان ضعيف دارند، سازگار نيست مگر اين كه شما بتوانيد در آن ها اثر گذاريد، و آنان را به رعايت دستورهاي اسلام وادار سازيد; در غير اين صورت بايد از آن ها دوري كنيد. تأثير معاشرت در خوش بختي و سعادت و يا بدبختي و شقاوت امري انكارناپذير است قرآن مجيد، ضمن يك آيه سرنوشت افرادي كه در اثر معاشرت به انحراف كشيده شده اند، بازگو مي فرمايد: "ويَوم َ يَعَض ُّ الظّالِم ُ عَلي َ يَدَيه ِ يَقول ُ ي_َ_لَيتَنِي اتَّخَذت ُ مَع َ الرَّسول ِ سَبيلا ي_َوَيلَتي َ لَيتَني لَم اَتَّخِذ فُلان_ًا خَليلا لَقَد اَضَلَّني عَن ِ الذِّكرِ بَعدَ اِذ جأَني وكان َ الشَّيط_َن ُ لِلاِنس_َن ِ خَذولا;(فرقان 27_29)و به خاطر بياور روزي كه ظالم

دست خويش را از شدت حسرت به دندان مي گزد و مي گويد:اي كاش با رسول خدا9 راهي برگزيده بودم اي واي بر من كاش _ فلان ]شخص گمراه را دوست خود انتخاب نكرده بودم او مرا اҠياد حق گمراه ساخت بعد از آن كه آگاهي به سراغ من آمده بود." امّا اگر انسان در مجلسي شركت كند كه عده اي در حال غيبت كردن هستند، چنان چه نهي از منكر وي در آنان اثر نكند، بايد از مجلس خارج شود و گوش دادن به غيبت مانند خود غيبت كردن حرام است و غيبت از گناهان كبيره اي است كه قرآن با تشبيه بي سابقه اي از آن نهي فرموده است "ي_َاَيُّهَا الَّذين َ ءامَنُوا اجتَنِبوا كَثيرًا مِن َ الظَّن ِّ اِن َّ بَعض َ الظَّن ِّ اِثم ٌ ولا تَجَسَّسوا ولا يَغتَب بَّعضُكُم بَعض_ًا اَيُحِب ُّ اَحَدُكُم اَن يَأكُل َ لَحم َ اَخيه ِ مَيت_ًا فَكَرِهتُموه ُ واتَّقوا اللّه َ اِن َّ اللّه َ تَوّاب ٌ رَحيم (حجرات 12) هيچ يك از شما ديگري را غيبت نكند، آيا كسي از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد.]به يقين همه شما از اين امر كراهت داريد." عرفا و بزرگان اخلاق در انجام وظايف ديني و ترك محرّمات خيلي جدّي بودند. در مجلس مرحوم ميرزاجواد آقا ملكي كه از علماي بزرگ اخلاق و عرفان بودند، روزي يكي از حاضران غيبتي كرده بود، اين عالم بزرگ به شدت ناراحت مي شودو به وي خطاب مي كند:"چهل روز مرا به زحمت انداختي ( رساله لقأالله، ميزراجوادآقا،ملكي تبريزي ص ) غيبتي كه بي اختيار يك عالم بزرگ مي شود، براي اين كه اثر اين غيبت را در روح خود از بين

ببرد، به چهل روز عبادت و بندگي بيش تر در برابر ذات الهي نياز پيدا مي كند; بنابراين براي اصلاح نفس و رسيدن به كمال بايد به طور كامل مراقب بود كه هيچ گونه كار حرامي از انسان سر نزند. بديهي است هر فردي با اراده جدّي و ايجاد شرايط لازم مي تواند به مطلوب و خواست خود نايل شود و براي توفيق در هر امر، بايد از ذات الهي و امامان كمك گرفت قرآن در اين باره مي فرمايد:"والَّذين َ ج_َهَدوا فينا لَنَهدِيَنَّهُم سُبُلَنا واِن َّ اللّه َ لَمَع َ المُحسِنين (عنكبوت 69) كساني كه در راه ما جهد و كوشش كردند، محققاً آن ها را به راه خوبش هدايت مي كنيم و خدا هميشه با نيكوكاران است "

هنگاميكه شخص درصورت انجام فريضه امر به معروف ونهي از منكر بااينكه توانايي هم دارد مورد تمسخر قرار مي گيرد بايد چگونه وظيفه اش را انجام دهد بطوريكه هم رضايت خداوند جلب شود وهم نهايت راهنمايي را درقبال مردم مسلمان به انجام رساند؟
پرسش

هنگاميكه شخص درصورت انجام فريضه امر به معروف ونهي از منكر بااينكه توانايي هم دارد مورد تمسخر قرار مي گيرد بايد چگونه وظيفه اش را انجام دهد بطوريكه هم رضايت خداوند جلب شود وهم نهايت راهنمايي را درقبال مردم مسلمان به انجام رساند؟

پاسخ

مسأله امر به معروف ونهي از منكر يكي از بزرگترين فرائض و واجبات الهي است كه به تعبير روايت «بها تقام الفرائض »قوام واجبات ديگر الهي بستگي به اقامه اين فريضه بزرگ دارد ولي اين واجب بزرگ همراه با شرائطي است كه درصورت وجود آن شرائط واجب مي شود برهركس كه توان آن را دارد. كه از جمله آن شرائط احتمال تأثير است . اگر انسان مي داند كه تأثير نمي كند واجب نيست ويكي ديگر از شرائط اين است كه موجب ضرر جاني يا آبرويي براي آمر به معروف يا براي ديگران نشود وديگر اينكه بدانيم آن فرد قصد تكرار وادامه آن گناه را دارد پس بابودن شرائط لازم اين فريضه بزرگ واجب مي شود ومجرد اينكه مورد استهزاء وتمسخر قرار گرفت مجوز براي ترك نيست . نهايت امر اين است كه مراحل امر به معروف كاملاً رعايت شود.

ونحوه برخورد وزمان برخورد مكان برخورد همه كاملاً به دقت مورد توجه قرار گيرد وكسي كه تصميم بر اقامه اين فريضه بزرگ گرفته كاملاً به موارد وريزه كاريهاي آن آشنا باشد چه بسا اين فريضه با يك ترك معاشرت ويا انجام آن ويا اخم كردن ويا با روي باز برخورد كردن انجام شود واين نسبت به افراد و روحيات فرق مي كند پس اگر در موردي كه بايد با زبان خوش برخورد كند

باتندي وخشونت برخورد كرد ويا برعكس قطعاً اثر لازم را نخواهد داشت.

پس اين فريضه بزرگ از مهمترين فرائض الهي است ولي براي انجامش زمان ومكان وشرائط خاص مي طلبد كه در صورت وجود آن شرائط برمكلف واجد شرائط واجب مي شود ودر اين صورت .صرف تمسخر كردن دليل بر ترك آن نخواهد بود مگر اينكه منجر به ريختن آبروي خود فرد ويا ديگري شود وگرنه درهر عصر وزماني عده اي از شياطين انسي هستند كه روش اهل حق را به تمسخر مي گيرند وتمام تلاششان عدم پياده شدن برنامه هاي الهي در جامعه است ودر بسياري از موارد هم با برخورد سنجيده وحساب شده اي كه انجام مي شود همين افراد تحت تأثير واقع مي شوند واز كرده خود پشيمان مي شوند.

بسيار علاقه مندم كه طعم شيرين طاعت و بندگي خدا و معارف الهي راكه به فضل خدا تا حدودي به من چشانده شده است و حقانيت آنها را درك كرده ام به ساير دوستان و هم سن و سال هاي خودم تذكر دهم لازمه حركت در مسير الي الله تقيد به احكام شرعي و در اولين قدم آن داشتن مر
پرسش

بسيار علاقه مندم كه طعم شيرين طاعت و بندگي خدا و معارف الهي راكه به فضل خدا تا حدودي به من چشانده شده است و حقانيت آنها را درك كرده ام به ساير دوستان و هم سن و سال هاي خودم تذكر دهم لازمه حركت در مسير الي الله تقيد به احكام شرعي و در اولين قدم آن داشتن مرجع تقليد است اما در بحث با ديگران و به تعبيري كار فرهنگي انجام دادن ،طرف مقابل بحث به رفتار و كردار برخي حاملان فرهنگ اسلام( برخي روحانيون ) بحث را منحرف مي كنند و اساسا به دليل عملكرد بعضي ها ديگر حرف اسلام و قرآن و اهل بيت را هم نمي شنوندو به نوعي همه حرف هايي را كه در كتب معارف مدرسه هم خوانده ايم تكذيب مي كند و مي گويد اينها

(روحانيون)به ما دروغ گفته اند .در شرايط فعلي وظيفه ما در قالب امر به معروف و نهي از منكر چيست؟

پاسخ

درباره چگونگي امر به معروف، نخست بايد انگيزه كساني كه سستي مي ورزند شناخته شود چنان كه در قرآن مجيد انگيزه برخي منكران معاد را هوسراني دانسته است «بل يريد الانسان ليفجر امامه؛ [انسان برهان برخلاف معاد ندارد] بلكه او مي خواهد رها باشد و جلو خود را [براي گناه] باز كند» (قيامت، آيه 5).

بنابراين براي كساني كه آمادگي گفت و گو دارند بايد توجيه شود كه نقطه ضعف برخي روحانيان نبايد موجب عدم التزام به احكام شرعي باشد، زيرا احكام شرعي مربوط به اصل دين است و از سوي مراجع تقليدي است كه به طور عموم انسان هاي وارسته و عالم مي باشند، لذا به آنها گفته شود كه اصول اعتقادي نياز به تقليد ندارد بلكه خودشان با تفكر و تحقيق بايد توحيد و نبوت و امامت و معاد را باور كنند.

و درباره مسائل ضروري دين مانند اصل نماز و روزه و... باز هم نياز به تقليد نيست اما هر مسلماين بايد علاوه بر رعايت ارزش هاي انساني صداقت و امانت و پاكي از گناه، بايد به احكام شريعت اسلام نيز پايبند باشد اگر خود او تحصيلات لازم براي به دست آوردن احكام را دارد نيازي به تقليد ندارد و در غير اين صورت از حاصل تلاش هاي مرجع تقليد مي تواند استفاده كند و مسؤوليت حكم الهي را به عهده او بگذارد.

بنابراين در هنگام گفت و گو با ديگران بايد انگيزه مخالفت آنان ريشه يابي شود و متناسب با هر كدام به

رفع آن پرداخت. در ادامه به برخي از شرايط امر به معروف به طور كلي اشاره مي شود.

مسأله امر به معروف و نهي از منكر, از وظايف مهم ديني هر مسلمان است . البته برخي از مراتب امربه معروف از وظايف نظام اسلامي است و از همين رو رهبر معظم انقلاب مراتب دوم و سوم را كه نوعا منجر به برخورد عملي مي شود به عهده نيروهاي انتظامي و قضايي نهاده اند, ليكن مرتبه اول آن - كه جنبه ارشادي و راهنمايي دارد - به دوش همگان است . درعين حال در اين رابطه بايد چند نكته را درنظر داشت :

1- جوانان عزيز بايد به دقت احكام شرعي مربوط به امربه معروف و نهي از منكر, موارد معروف و منكر يا شرايط وجوب مراتب آن و كيفيت اجراي نيكوي آن را دقيقا فراگيرند.

2- آمر به معروف و ناهي از منكر, خود را به زيور اخلاق والتزام عملي بيارايد و حتي الامكان از شيوه هاي رفتاري آموزنده و خلاق استفاده كند.

3- بهتراست امربه معروف و نهي از منكر, به طور متشكل و گروهي همراه با آموزش هاي لازم انجام گيرد.

4- عدم تأثير آني و فوري , نبايد ما را از انجام وظايف خود بازدارد.

5- حتي الامكان بايد كوشيد تا فرهنگ و پذيرش عمومي نسبت به امر به معروف و نهي از منكر را بالا برد. انسان ها در برخورد با حق , چند گونه اند:

گونه اول- انسان هاي حق گرا. چنين افرادي در صورتي كه اشتباه خود را دريابند, نه تنها ناراحت نمي شوند, بلكه بسيار خرسند و شادمان مي شوند.

گونه دوم- انسان هاي بي

تفاوت در مقابل حقيقت . چنين افرادي از اينكه كسي روي اشتباهاتشان انگشت بگذارد, استقبال نمي كنند.

گونه سوم - انسان هاي حق ستيز. اين گونه افراد مسلما" در برابر حرف حق , واكنش منفي نشان مي دهند. البته اين گروه اندكند و غالب افراد جزو گروه اول و دوم هستند.

در اينجا يك نكته اساسي وجود دارد و آن نحوه امر به معروف و نهي از منكر است . مسلما" اگر آمر به معروف، با درك درستي از طرف مقابل و ويژگي هاي روحي , اخلاقي و تربيتي او, شيوه اي كارساز و جذاب در امر به معروف برگزيند, عكس العمل مثبت طرف مقابل , بسيار بالا خواهد بود. در امر و نهي شرايط ويژه اي حاكم است كه بايد رعايت گردد و چقدر به جا است كه در اين زمينه به تحريرالوسيله يا ترجمه آن از حضرت امام (ره ) مراجعه فرماييد ولي در عين حال به برخي از شرايط اشاره مي كنيم :

1- نسبت به حرمت موضوعي كه در نظر داريد يقين داشته باشيد.

2- تذكر و يادآوري شما بايد به تدريج و با مقدمات باشد.

3- حتي الامكان از صراحت اجتناب نموده و با كنايه واشاره گوشزد كنيد.

4- گاهي مطلب را به صورت سؤال درآورده و در لباس شاگردي به تنبه ايشان بپردازيد.

5- خودتان در پيرامون موضوع مايه مطالعاتي داشته باشيد كه به مناسبت بتوانيد از بازده شوم آن گناه سخن بگوييد.

6- از تندي و خشونت به شدت پرهيز كنيد و با حفظ احترام در اين رهگذر ملايمت را شعار خود سازيد.

7- اگر زمينه ي مساعدي مي بينيد پيشنهاد كنيد موضوع را به صورت

سؤال درآورده و در همين نامه ها از فتواي مرجع و عواقب سوء چنين حرامي بپرسيد و پاسخ را به ايشان ارائه دهيد.

8- اگر اهل مطالعه هستند كتابي مربوط به حرمت آن موضوع و آثار شوم گناه را در دسترس ايشان قرار دهيد.

9- مطمئن باشيد كه يادآوري و تذكر بي تأثير نخواهد بود. «فذكر فان الذكري تنفع المؤمنين», (ذاريات , آيه 55). ازاين رو تا آنجا كه احتمال تأثير مي دهيد از وظيفه خود دست نكشيد و مأيوس نباشيد.

10- و در نهايت اگر به فرض نتيجه نگرفتيد, شما وظيفه خويش را به انجام رسانده ايد كه «و ما علي الرسول الا البلاغ المبين ; پيامبر وظيفه اي جز ابلاغ آشكار ندارد»، (نور, آيه 54).

شرايط شرعي امر به معروف و نهي از منكر به طور خلاصه اين است:

الف. كسي كه امر يا نهي مي كند خودش عالم به معروف و منكر باشد يعني بداند چيزي كه طرف مقابل ترك كرده شرعا واجب است انجام دهد مانند نماز و همين طور چيزي كه فرضا انجام مي دهد شرعا حرام است مانند قمار.

ب. شخص گناهكار اصرار بر گناه خود داشته باشد يا احتمال بدهد كه قصد دارد كار خود را تكرار كند.

ج. احتمال تأثير بدهد.

د. ضرر مهم جاني يا مالي براي امر كننده يا نهي كننده در كار نباشد.

مطالعه كنيد: حكايت هاي امر به معروف و نهي از منكر «مؤسسه فرهنگي قدر ولايت».

با رفقايي كه در برخوردها و صحبتهايشان مراعات ادب نمي كنند و حرف هاي ركيك مي زنند چه برخوردي داشته باشيم
پرسش

با رفقايي كه در برخوردها و صحبتهايشان مراعات ادب نمي كنند و حرف هاي ركيك مي زنند چه برخوردي داشته باشيم

پاسخ

اگر احتمال مي دهيد كه امر به معروف و نهي از منكر در آنها تأثير داشته باشد، لازم است كه آنها را ارشاد نماييد، ولياگر اميدي به اصلاح آنها نداريد و ترس داشته باشيد كه رفت و آمد و همنشيني با آنها در اخلاق و رفتار شما تأثير سوءداشته باشد، سزاوار است كه از ادامه مجالست و همنشيني با آنان خودداري كنيد. شرط هاي بي جا نيز گر چه چيزلغوي است، ولي تا وقتي كه همراه با غيبت، دروغ، توهين، تمسخر و فحش نباشد حرام نيست.

اگر كسي در منزل انسان غيبت كند، به حرمت مهمان مي توان او را نهي نكرد؟
پرسش

اگر كسي در منزل انسان غيبت كند، به حرمت مهمان مي توان او را نهي نكرد؟

پاسخ

كسي كه غيبت مي كند چه در منزل خود انسان باشد و چه در منزل ديگر بايد انسان به وظيفه اش عمل كند و امر به معروف و نهي از منكر را با شرايطي كه دارد در مورد او انجام دهد. چه بسا حق و حرمت مهمان، شايسته انسان باشد كه از گناه محفوظ ماند.

« بخش پاسخ به سؤالات »

يك مسلمان در برابر رفتار غير اخلاقي ديگران چه وظيفه اي دارد؟
پرسش

يك مسلمان در برابر رفتار غير اخلاقي ديگران چه وظيفه اي دارد؟

پاسخ

در پاسخ بايد گفت: در اين جا ما با دو ارزش متقابل و متزاحم، رو به رو هستيم كه رعايت هر دو با هم ممكن نيست؛ چرا كه از يك سو، ما نبايد در مورد رفتار ديگران بي تفاوت باشيم و در يك نظام اسلامي، همه اعضاي جامعه، بايد بر رفتار يكديگر نظارت داشته باشند؛ زيرا در نظام اسلامي وظايفي به عهده مسلمانان گذارده شده است؛ مانند لزوم ارشاد مردم و دعوت انسان ها به انجام كارهاي خير، توصيه يكديگر به حق و امر به معروف و نهي از منكر، كه اين با بي تفاوتي و گذشتن از هر گونه كاري كه ديگران انجام دهند، سازش ندارد.

و از سوي ديگر، كار غير اخلاقي اي كه او مرتكب مي شود، پنهان و دور از ديد ديگران است و هيچگاه مايل نيست كسي از اين كار او آگاه شود. بنا بر اين، رعايت كرامت انسان و حفظ عرض و آبروي او مطرح است و خداي متعال هيچ گاه راضي نيست كه آبروي انساني ريخته شود، هر چند كه او انسان گنهكاري باشد.

بنا بر اين، از يك سو، نبايد راز او كشف شود و از سوي ديگر، بايد او را درمان كرد و از مهلكه نجات داد.

حال اگر اين دو ارزش، قابل جمع باشند و بتوان كاري كرد كه بدون آبرو ريزي او، حتي نزد شخص ارشاد كننده، به خود آيد و دست از آن كار زشت بردارد، در اين صورت، اشكالي پيش نمي آيد؛ مانند آن كه ارشاد كننده، شخص گنهكار را به خواندن يك

كتاب توصيه كند و يا به صورت كلي او را نصيحت و موعظه كند و بدون آن كه او متوجه شود كه از كار زشتش با خبر است، زيان هاي آن كار را به وي گوشزد كند تا بدين وسيله، هم آبرويش حفظ شود و هم به كار زشت خويش متنبه گردد.

ولي با كمال تأسف بايد بگوييم كه غالباً، اين كار ميسر نيست و جمع اين دو ارزش، عملاً امكان ندارد. اگر انسان بخواهد شخص گنهكار را ارشاد كند، خواه و نا خواه، او در مي يابد كه او از گناهش آگاه شده است. بنا بر اين، بدون شك، نبايد كاري كنيم كه شخص ثالثي از كار مخفيانه شخص گنهكار، آگاه گردد و سر او نزد ديگران فاش شود.

پرسش ديگر اين است كه با فرض اين كه كتمان سر و ارشاد گنهكار، هر دو با هم ميسر نيست، آيا شايسته است براي ارشاد او در مورد گناه مخفي وي اظهار اطلاع كند يا به شكلي با وي سخن بگويد كه بفهمد رازش نزد او فاش شده است؟

در پاسخ مي توان گفت: اگر راه اصلاح وي منحصر به چنين اظهار اطلاع يا گفتار و رفتاري كه نشانه آگاهي او است، باشد، مصلحت نجات او مقدم بر حفظ اسرار او خواهد بود؛ چون اگر هيچ نگويد، به گناه خود ادامه خواهد داد و تداوم گناه، سبب هلاكت او مي شود. بنا بر اين، در چنين فرضي بايد دست او را گرفت و از سقوط نجاتش داد؛ ولي به گونه اي كه تا آن جا كه ممكن است آبرويش حفظ شود و موجب شرمساري و رسوايي او نشود

كه در غير اين صورت، خود ارشاد كننده نيز مرتكب گناه ديگري شده و نياز به ارشاد ديگران خواهد داشت.

آيا در صورتى كه اعضاى خانواده رفتارهاى خلاف شرع داشته باشند و با ارشاد نيز دست از اعمال خود نكشند، برخورد جدى تر لازم است؟
پرسش

آيا در صورتى كه اعضاى خانواده رفتارهاى خلاف شرع داشته باشند و با ارشاد نيز دست از اعمال خود نكشند، برخورد جدى تر لازم است؟

پاسخ

به نظر امام خمينى((رحمه الله)) در صورتى كه ترسى از فتنه و فساد نباشد، لازم نيست با خانواده - بخصوص مادر و پدر- قطع رابطه شود; بلكه باز هم بايد آنان را نصيحت و ارشاد نمود و با خشونت با آنان برخورد نكرد آرى بايد سعى كنيم كه تحت تأثير دعوت آنان به مطالب خلاف شرع قرار نگيريم. در آيه اى از قرآن چنين مى خوانيم; « و ما به انسان توصيه نموديم كه به والدين خود نيكى كند و اگر آنان كوشش نمودند كه در آن چيزى كه تو به آن دانش ندارى به من (خداوند) شرك بورزى اطاعت نكن. بازگشت شما به سوى من است پس شما را از آنچه عمل مى كنيد، با خبر خواهم كرد.(1)

(بخش پاسخ به سؤالات )

_____________________

1 - سوره عنكبوت، آيه 7.

_3_

آيا مى توان به گناه ديگران بى اعتنا بود؟
پرسش

آيا مى توان به گناه ديگران بى اعتنا بود؟

پاسخ

اين احساس كه: «بگذار گناهكاران جزاى خود را ببينند و به جهنّم بروند»، ممكن است برخاسته از عجب و خودپسندى باشد. اين گونه افراد گمان مى كنند تنها آنها هستند كه وظيفه خود را انجام داده اند و ديگران گناهكارند. انسان با داشتن اين احساس به كمال نمى رسد. براى از بين بردن اين احساس بايد از خود پرسيد: از كجا معلوم كه گناهكاران توبه نكنند و سعادتمند نشوند و ما خود به كيفر غرور به خشم خداوند گرفتار نشويم. اين بينش باعث مى شود با نگاهى عطوفت آميز به گناهكاران نگاه كنيم و با اين كه از گناه آنان شادمان نيستيم و به اين دليل به آنان روى خوش نشان نمى دهيم، امّا قلباً از خدا بخواهيم كه آنان را به توبه موفّق كند تا از گناه منصرف شوند راه خدا را پيش گيرند.

درباره خطرات عُجب و غرور مى توان به كتاب آيين زندگى و درس هاى اخلاق اسلامى، نوشته حضرت آية الله ميرزا جواد آقا تهرانى مراجعه كرد.

( بخش پاسخ به سؤالات )

_29_

آيا مى توان به گناه ديگران بى اعتنا بود؟
پرسش

آيا مى توان به گناه ديگران بى اعتنا بود؟

پاسخ

اين احساس كه: «بگذار گناهكاران جزاى خود را ببينند و به جهنّم بروند»، ممكن است برخاسته از عجب و خودپسندى باشد. اين گونه افراد گمان مى كنند تنها آنها هستند كه وظيفه خود را انجام داده اند و ديگران گناهكارند. انسان با داشتن اين احساس به كمال نمى رسد. براى از بين بردن اين احساس بايد از خود پرسيد: از كجا معلوم كه گناهكاران توبه نكنند و سعادتمند نشوند و ما خود به كيفر غرور به خشم خداوند گرفتار نشويم. اين بينش باعث مى شود با نگاهى عطوفت آميز به گناهكاران نگاه كنيم و با اينكه از گناه آنان شادمان نيستيم و به اين دليل به آنان روى خوش نشان نمى دهيم، امّا قلباً از خدا بخواهيم كه آنان را به توبه موفّق كند تا از گناه منصرف شوند و راه خدا را پيش گيرند.

درباره خطرات عُجب و غرور مى توان به كتاب آيين زندگى و درس هاى اخلاق اسلامى، نوشته حضرت آيت الله ميرزا جواد آقا تهرانى مراجعه كرد.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_2_

براى كسانى كه تن به اصلاح نمى دهند چه بايد كرد؟
پرسش

براى كسانى كه تن به اصلاح نمى دهند چه بايد كرد؟

پاسخ

كسانى كه تن به اصلاح و درستى نمى دهند، ناگزير بايد به ذلت و خوارى و بيچارگى و زبونى بگرايند و انتظار رسيدن به رستگارى و سعادت را كه تنها در پيروى از تعليمات زندگى آفرين اسلام ميسر مى شود، نداشته باشند.

اما تحرك جامعه به سوى اصلاح عنصر گنجانده شده است: 1. تبين اهداف بلند و خوبيها.2. تبليغ و پاسدارى و پايدارى در راه اين اهداف.

كسانى كه تحرك جامعه ى را مى خواهند بايد همت را در اجتماع زنده كنند و فاصله آنچه هستند را از آنچه مى توانند باشند نشان دهند. انسان از سماورى كه روشن نكرده، انتظار چاى نمى تواند داشته باشد در قرآن كريم اهتمام بسيارى به سازندگى وجود دارد. با اين وجود يونس((عليه السلام)) را به خاطر شتاب در پذيرش مردم مورد مؤاخذه قرار مى دهد. در تاريخ امامان((عليهم السلام)) و احاديث آنان نيز چگونگى دعوت و پايدارى در راه آن و طبقه بندى افراد، فرهنگ تحرك و اصلاح بيان شده است.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_3_

آيا در صورتى كه اعضاى خانواده رفتارهاى خلاف شرع داشته باشند و با ارشاد نيز دست از اعمال خود نكشند، برخورد جدى تر لازم است؟
پرسش

آيا در صورتى كه اعضاى خانواده رفتارهاى خلاف شرع داشته باشند و با ارشاد نيز دست از اعمال خود نكشند، برخورد جدى تر لازم است؟

پاسخ

به نظر امام خمينى((رحمه الله)) در صورتى كه ترسى از فتنه و فساد نباشد، لازم نيست با خانواده - بخصوص مادر و پدر- قطع رابطه شود; بلكه باز هم بايد آنان را نصيحت و ارشاد نمود و با خشونت با آنان برخورد نكرد آرى بايد سعى كنيم كه تحت تأثير دعوت آنان به مطالب خلاف شرع قرار نگيريم. در آيه اى از قرآن چنين مى خوانيم; « و ما به انسان توصيه نموديم كه به والدين خود نيكى كند و اگر آنان كوشش نمودند كه در آن چيزى كه تو به آن دانش ندارى به من (خداوند) شرك بورزى اطاعت نكن. بازگشت شما به سوى من است پس شما را از آنچه عمل مى كنيد، با خبر خواهم كرد.(1)

(بخش پاسخ به سؤالات )

_____________________

1 - سوره عنكبوت، آيه 7.

_3_

آيا مى توان به گناه ديگران بى اعتنا بود؟
پرسش

آيا مى توان به گناه ديگران بى اعتنا بود؟

پاسخ

اين احساس كه: «بگذار گناهكاران جزاى خود را ببينند و به جهنّم بروند»، ممكن است برخاسته از عجب و خودپسندى باشد. اين گونه افراد گمان مى كنند تنها آنها هستند كه وظيفه خود را انجام داده اند و ديگران گناهكارند. انسان با داشتن اين احساس به كمال نمى رسد. براى از بين بردن اين احساس بايد از خود پرسيد: از كجا معلوم كه گناهكاران توبه نكنند و سعادتمند نشوند و ما خود به كيفر غرور به خشم خداوند گرفتار نشويم. اين بينش باعث مى شود با نگاهى عطوفت آميز به گناهكاران نگاه كنيم و با اين كه از گناه آنان شادمان نيستيم و به اين دليل به آنان روى خوش نشان نمى دهيم، امّا قلباً از خدا بخواهيم كه آنان را به توبه موفّق كند تا از گناه منصرف شوند راه خدا را پيش گيرند.

درباره خطرات عُجب و غرور مى توان به كتاب آيين زندگى و درس هاى اخلاق اسلامى، نوشته حضرت آية الله ميرزا جواد آقا تهرانى مراجعه كرد.

( بخش پاسخ به سؤالات )

_29_

آيا مى توان به گناه ديگران بى اعتنا بود؟
پرسش

آيا مى توان به گناه ديگران بى اعتنا بود؟

پاسخ

اين احساس كه: «بگذار گناهكاران جزاى خود را ببينند و به جهنّم بروند»، ممكن است برخاسته از عجب و خودپسندى باشد. اين گونه افراد گمان مى كنند تنها آنها هستند كه وظيفه خود را انجام داده اند و ديگران گناهكارند. انسان با داشتن اين احساس به كمال نمى رسد. براى از بين بردن اين احساس بايد از خود پرسيد: از كجا معلوم كه گناهكاران توبه نكنند و سعادتمند نشوند و ما خود به كيفر غرور به خشم خداوند گرفتار نشويم. اين بينش باعث مى شود با نگاهى عطوفت آميز به گناهكاران نگاه كنيم و با اينكه از گناه آنان شادمان نيستيم و به اين دليل به آنان روى خوش نشان نمى دهيم، امّا قلباً از خدا بخواهيم كه آنان را به توبه موفّق كند تا از گناه منصرف شوند و راه خدا را پيش گيرند.

درباره خطرات عُجب و غرور مى توان به كتاب آيين زندگى و درس هاى اخلاق اسلامى، نوشته حضرت آيت الله ميرزا جواد آقا تهرانى مراجعه كرد.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_2_

براى كسانى كه تن به اصلاح نمى دهند چه بايد كرد؟
پرسش

براى كسانى كه تن به اصلاح نمى دهند چه بايد كرد؟

پاسخ

كسانى كه تن به اصلاح و درستى نمى دهند، ناگزير بايد به ذلت و خوارى و بيچارگى و زبونى بگرايند و انتظار رسيدن به رستگارى و سعادت را كه تنها در پيروى از تعليمات زندگى آفرين اسلام ميسر مى شود، نداشته باشند.

اما تحرك جامعه به سوى اصلاح عنصر گنجانده شده است: 1. تبين اهداف بلند و خوبيها.2. تبليغ و پاسدارى و پايدارى در راه اين اهداف.

كسانى كه تحرك جامعه ى را مى خواهند بايد همت را در اجتماع زنده كنند و فاصله آنچه هستند را از آنچه مى توانند باشند نشان دهند. انسان از سماورى كه روشن نكرده، انتظار چاى نمى تواند داشته باشد در قرآن كريم اهتمام بسيارى به سازندگى وجود دارد. با اين وجود يونس((عليه السلام)) را به خاطر شتاب در پذيرش مردم مورد مؤاخذه قرار مى دهد. در تاريخ امامان((عليهم السلام)) و احاديث آنان نيز چگونگى دعوت و پايدارى در راه آن و طبقه بندى افراد، فرهنگ تحرك و اصلاح بيان شده است.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_3_

وظيفة كسي كه دائم در محل كار و سكونت غيبت و تهمت مي شنود، چيست
پرسش

وظيفة كسي كه دائم در محل كار و سكونت غيبت و تهمت مي شنود، چيست

پاسخ

خواهر عزيز، پاسخ شما را با يك مثال ساده بيان مي كنيم اگر روزي به شما خبر بدهند كه در محيط كار و حتي احياناً در محل سكونتتان ويروسي خطرناك و كشنده وجود دارد، شما چه مي كنيد؟ از دو راه مي توانيد وارد عمل شويد: يا محيط آلوده را ترك كرده راه فرار را انتخاب مي كنيد يا با آن ويروس مبارزه مي نمائيد كه اين راه مؤثرتر است مخصوصاً اگر روش و ابزار مبارزه را در اختيار داشته باشيد. اگر فرار چارة كار شما باشد به هر وسيله متوسل مي شويد تا فرار كنيد حتي اگر محتاج نان ِ شب باشيد و يا سرپناهي به جز محل سكونتتان نداشته باشيد. اما در اين صورت هم شما مي توانيد مطمئن باشيد كه با فرار، از خطر اين ويروس در امان هستيد! چرا كه ممكن است اين ويروس در مكانهاي ديگر هم باشد مخصوصاً اگر از نوع سرايت كننده نيز باشد. پس مفيدترين و عاقلانه ترين راه مبارزه و از بين بردن آن است

حال در مورد غيبت

در اين مورد نيز دو راه پيش رو داريد. مسلماً فرار، هميشه راه نجات نيست به خصوص كه نمي توانيد مطمئن باشيد كه در هيچ محل ديگري غيبت نمي شود. بنابراين مفيدترين و عاقلانه ترين راه مبارزه و از بين بردن آن است تا نه تنها شما، بلكه افراد ديگر جامعه نيز در امان باشند.

در نتيجه اگر كسي در حضور شما از فردي غيبت كرد، شما بايد هم او را منع و هم از غيبت

شونده دفاع كنيد و چنانچه زمينة امر به معروف و نهي از منكر فراهم باشد، اين كار واجب است حتي اگر غيبت كننده تذكر شما را نپذيرد، نبايد راضي شويد، بلكه بايد اظهار نارضايتي كرده و از غيبت شونده دفاع و در بعضي موارد مجلس را ترك كنيد. در هر صورت براي غيبت شونده نيز طلب مغفرت نمائيد. در مورد تهمت نيز همين امر حاكم است در هر صورت شما نبايد در برابر اين دو گناه كبيره كه موجبات عذاب الهي را فراهم مي سازد، بي تفاوت بوده يا خداي ناكرده ديگران را در اين كار همراهي نمائيد.

اميدواريم با توكل به خداوند متعال و عزم ِ خود، به سالم سازي محيط كار و سكونت ِ خود پرداخته در اين امر عنايت الهي نيز شامل حالتان شود.

هميشه ديگران را امر به معروف مي كنم اما در مجالس گناه مانند مجالس غيبت قدرت جلوگيري از منكر را ندارم لطفاً مرا راهنمايي كنيد؟
پرسش

هميشه ديگران را امر به معروف مي كنم اما در مجالس گناه مانند مجالس غيبت قدرت جلوگيري از منكر را ندارم لطفاً مرا راهنمايي كنيد؟

پاسخ

خواهر گرامي امر به معروف و نهي از منكر بر تك تك ما، واجب است اما با وجود اين اگر احساس مي كنيد كه قدرت جلوگيري از منكري را نداريد، وظيفه شما اين است كه به عنوان اعتراض به انجام معصيت محل را ترك كنيد. و اين خود به نوعي جلوگيري از گناه است و اگر امكان ترك محل نيست به هر صورتي كه مي توانيد، از وضع موجود، اظهار ناراحتي نماييد، گر چه به صورت بي اعتنايي و گوش ندادن به صحبت طرف مقابل باشد. و در صورتي كه هيچ يك از اين راهها براي شما ممكن نباشد براي شخصي كه غيبت او را شنيده ايد، طلب استغفار نماييد.

لطفاً وظيفه و چگونگي امر به معروف و نهي از منكر را درباره رانندگان و همسايگاني كه اقدام به پخش موسيقي مي كنند يا برخي افرادي كه در مجالس عروسي مي رقصند و به ارشادات ما گوش نمي دهند، بيان كنيد؟
پرسش

لطفاً وظيفه و چگونگي امر به معروف و نهي از منكر را درباره رانندگان و همسايگاني كه اقدام به پخش موسيقي مي كنند يا برخي افرادي كه در مجالس عروسي مي رقصند و به ارشادات ما گوش نمي دهند، بيان كنيد؟

پاسخ

در قرآن كريم آيات متعددي دربارة امر به معروف و نهي از منكر وجود دارد كه شماري از آن ها عبارتند از: آيات و 114 آل عمران 71 و 112 توبه 17لقمان و 41حج

خداي متعال در آية 110 سورة آل عمران مي فرمايد: "شما بهترين امتي هستيد كه براي مردم پديدار شده ايد; به كار پسنديده فرمان مي دهيد، "تأمرون بالمعروف و از كار ناپسند باز مي داريد، "و تنهون عن المنكر" و به خدا ايمان داريد...". در آية 112 توبه آمده است "(آن مؤمنان همان توبه كنندگان پرستندگان سپاسگزاران روزه داران ركوع كنندگان سجده كنندگان وادارندگان به كارهاي پسنديده بازدارندگان از كارهاي ناپسند، و پاسداران مقررات خدايند و مؤمنان را بشارت ده " در آية 17 سورة لقمان آمده است لقمان پسر خود را نصيحت مي كند و مي گويد: "اي پسر كوچك من نماز را به پادار و به كار پسنديده وادار، و از كار ناپسند بازدار، و بر آسيبي كه بر تو وارد آمده است شكيبا باش اين ]حاكي از عزم ]و ارادة تو در[ امور است "

خداي بزرگ در آية 34 سورة نسأ، شيوة امر به معروف را بيان مي فرمايد:

در اين آيه سلسله مراتبي در امر به معروف و نهي از منكر بيان شده است كه ابتدا از پند و نصيحت

شروع مي شود و به صورت بي اعتنايي تنبيه ابتدايي و... تا مراحلي دشوار پيش مي رود. به عبارت ديگر، از آسان ترين مرحله شروع مي شود و چناچه لازم باشد تا سخت ترين مرحلة مجاز ادامه مي يابد; البته اين سير كلي در امر به معروف و نهي از منكر است ولي اين كه آسان ترين مرحله و شيوه هاي برخورد اوليه چيست و چگونه و تحت چه ضوابطي اين كار را بايد شروع كرد در قرآن كريم در اين باره آياتي وجود دارد، از جمله

1. خيرخواهي خداوند متعال مي فرمايد: "پيغام ها و رسالت هاي پروردگارم را به شما ابلاغ مي كنم و همانا براي شما خيرخواهي امينم . (اعراف 68) آمر و ناهي بايد خيرخواه شخص نصيحت شونده باشد.

2. جدال احسن خداوند متعال مي فرمايد: "ادْع ُ إِلَي َ سَبِيل ِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَة ِ وَالْمَوْعِظَة ِ الْحَسَنَة ِ وَ جَ_َدِلْهُم بِالَّتِي هِي َ أَحْسَن ُ...;(نحل 125) با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آن به طريقي كه نيكوتر است استدلال و مناظره نما..."

حكمت به معناي دانش و منطق و استدلال و موعظه نيكو، استفاده از عواطف انسان هاست جدال احسن در صورتي است كه حق عدالت امانت و صدق و راستي بر آن حكومت كند و از هرگونه جسارت توهين تحقير و... پرهيز شود.

3. صلابت در سخن آمر و ناهي بايد در سخن خود قاطع باشد.

4. تطابق قول و فعل قرآن كريم مي فرمايد: "آيا مردم را به نيكي امر مي كنيد و خودتان را فراموش مي كنيد ]خود آن را ترك مي كنيد[..." (بقره 44) پس قول و

فعل آمر و ناهي بايد مطابق هم باشد.

5. رهنمودهاي روان شناسي روان شناسان با استفاده از تجربه به نكاتي در زمينه هدايت و پرورش و چگونگي و راهبردهاي آن رسيده اند كه آگاهي از آن ها در پيشبرد تكريم شخصيت مخاطب مؤثر است قبل از برخورد و نصيحت مي توان نكات مثبتي از اخلاق درس ورزش و... را از مخاطب به زبان آورد و وي را به خاطر آن تمجيد كرد; آن گاه تذكر داد كه چنين شخصيتي (مثلاً در رتبه علمي و يا سطح ورزشي شايسته نيست چنين كار ناپسندي را مرتكب شود و...(ر.ك تفسير نمونه آية الله مكارم شيرازي و ديگران ج 3، ص 35_48 و ج 4، ص 37، دارالكتب الاسلامية )

از نظر اسلام امر به معروف و نهي از منكر در انجام امور واجب و ترك محرمات بر همه مسلمانان _ بر اساس شرايط و ضوابط آن _ واجب است و در انجام امور مستحب و ترك مكروهات مستحب است

ضمناً وجوب امر به معروف و نهي از منكر چهار شرط دارد:

1. شناخت معروف و منكر توسط آمر و ناهي 2. احتمال تأثير

3. عدم مفسدة جاني عرضي و مالي براي آمر و ديگر مؤمنين 4. تصميم گناهكار بر اصرار بر گناه ر.ك رسائل توضيح المسائل امام خميني مسئله 2786 _ 2825.)

در اين باره مطالعه كتاب امر به معروف و نهي از منكر، اثر حجة الاسلام قرائتي بسيار مفيد است

اگر در محلي مردم يا جمعي از دوستانمان از مسائل ديني بد مي گويند، آيا بايد آن ها را نصيحت كرد يا بايد آن جا را ترك كنيم
پرسش

اگر در محلي مردم يا جمعي از دوستانمان از مسائل ديني بد مي گويند، آيا بايد آن ها

را نصيحت كرد يا بايد آن جا را ترك كنيم

پاسخ

پرسش گر گرامي اگر مي دانيد كه توضيحات شما دربارة مسائل ديني و تشريح اهداف و حكمت و فلسفه احكام ديني و معارف اسلامي براي هدايت آن ها مؤثر است اقدام به توضيح و تشريح حكمت و فوايد احكام و معارف اسلامي كنيد و آن جمع را امر به معروف و نهي از منكر نماييد; چنان كه قرآن كريم مي فرمايد: "وَلْتَكُن مِّنكُم ْ أُمَّة ٌ يَدْعُون َ إِلَي الْخَيْرِ وَيَأْمُرُون َ بِالْمَعْرُوف ِ وَيَنْهَوْن َ عَن ِ الْمُنكَرِ وَأُوْلَغ كَ هُم ُ الْمُفْلِحُون َ ;(آل عمران 104) بايد از ميان شما، جمعي دعوت به نيكي و امر به معروف و نهي از منكر كنند! و آن ها همان رستگارانند."

و در صورتي كه احتمال تأثير امر به معروف و نهي از منكر نيز منتفي است شما بايد آن جمع و گروه را ترك كني و از ميان آن ها فاصله بگيري (براي آگاهي بيشتر، ر.ك توضيح المسائل مراجع سيدمحمد حسن بني هاشمي خميني ج 2، ص 618_624، مسأله 2786 تا 2824، فتاواي حضرت امام خميني ، انتشارات اسلامي قم )

پرسشگر گرامي مركز فرهنگ و معارف قرآن طرحي را در دست تهيه و تدوين دارد با عنوان "طرح خادمان قرآن كريم كه انشأاللّه به زودي تكميل و فعاليت خود را آغاز مي كند در اين طرح تمام پرسشگران محترم مي توانند به عضويت آن دربيايند، با اين مركز قرآني در ارتباط باشيد، و جزئيات آن را در مكاتبات بعدي جويا شويد.

الف _ آيا اين حديث درست است كه خداوند افراد خوب قوم حضرت موسي غ را به علت امر به معروف و نهي از منكر نكردن و به خاطر سكوت در برابر گناه ديگران همراه با آن ها عذاب كرد؟ ب _ آيا از نظر خداوند و امام زمان غ درست است كه در جامعه دختران و زنان با مانتوهاي
پرسش

الف _ آيا اين حديث درست است كه خداوند افراد خوب قوم حضرت موسي غ را به علت امر به معروف و نهي از منكر نكردن و به خاطر سكوت در

برابر گناه ديگران همراه با آن ها عذاب كرد؟ ب _ آيا از نظر خداوند و امام زمان غ درست است كه در جامعه دختران و زنان با مانتوهاي تنگ و آرايش به خيابان ها بيايند كه اگر اين وضع ادامه يابد، بي حجابي رواج پيدا مي كند؟ آيا حوزة علميه در سامان دهي اين گونه امور، وظيفه اي ندارد؟

پاسخ

الف _ آن چه در بخش ِ نخست پرسش مطرح كرده ايد، هم در قرآن كريم و هم در روايات بيان شده است داستان از اين قرار است بعضي از بني اسرائيل كه در كنار دريا زندگي مي كردند، در مقابل فرمان خداوند سرپيچي كردند و ديگر افراد آن قبيله در برابر اين نافرماني دو گروه شدند: نخست كساني كه در برابر اين نافرماني امر به معروف و نهي از منكر كرده و به وظيفة خود عمل نمودند، اما افراد ديگري كه از خوبان نيز به حساب مي آمدند، سكوت اختيار كردند و حتي به كساني كه امر به معروف و نهي از منكر مي كردند، اعتراض نموده مي گفتند چرا اين كار را مي كنيد، خوب است چيزي نگوييد. از آيات 163 _ 166 سورة مبارك اعراف استفاده مي شود، گناه كاران و آن ها كه در برابر اين گناه سكوت اختيار كردند، هر دو عذاب شدند; هر چند عذاب گناه كاران سنگين تر بود: "فَلَمّا نَسوا ما ذُكِّروا بِه ِ اَنجَينا الَّذين َ يَنهَون َ عَن ِ السّوءِ واَخَذنَا الَّذين َ ظَ_لَموا بِعَذاب ٍ بَ ?‹يس ٍ بِما كانوا يَفسُقون (اعراف 165) اما هنگامي كه تذكراتي را كه به آن ها داده شده بود فراموش كردند، نهي كنندگان از بدي را رهايي بخشيديم و آن ها را كه ستم

كردند، به عذاب شديدي به خاطر نافرماني شان گرفتار ساختيم " اين كه در آيه آمده است نهي كنندگان از بدي را رهايي بخشيديم معنايش اين است كه دو گروه ديگر ]گناه كاران و سكوت كنندگان را عذاب داديم (ر.ك تفسير نمونه آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران ج 6، ص 417 _ 424، دارالكتب الاسلامية )

ب _ به يقين رعايت حجاب براي همه به ويژه زنان و بيرون نيامدن بانوان در حال زينت و با لباس تنگ امري واجب است و آيات 31 _ 33 سورة نور، به اين مطالب اشاره فرموده است حوزة علميّه و همة افراد جامعه وظيفه دارند با رعايت مراحل امر به معروف و نهي از منكر، جلوي آن را بگيرند، هم چنان كه كم و بيش به اين تكليف عمل مي شود و به يقين اگر افراد سكوت كنند، نه تنها بي حجابي رواج مي يابد، بلكه براي سكوت كنندگان عذاب الهي خواهد بود و خداوند و امام زمان غ به اين امر راضي نيستند. اميد آن كه همه در هر جا به وظايف الهي خود عمل كنند تا جامعه شاهد اين گونه نابساماني ها نباشد; البته در به وجود آمدن اين گونه شرايط، عواملي دخالت دارند كه ريشه يابي آن عوامل از حوصلة اين پاسخ نامه خارج است

با همسايگاني كه نوار ترانه گوش مي دهند و صداي نوارهاي آنها ما را اذيت مي كند چگونه برخورد كنيم ؟
پرسش

با همسايگاني كه نوار ترانه گوش مي دهند و صداي نوارهاي آنها ما را اذيت مي كند چگونه برخورد كنيم ؟

پاسخ
چگونه مي توان افراد را از ارتكاب محرمات باز داشت
پرسش

چگونه مي توان افراد را از ارتكاب محرمات باز داشت

پاسخ

بايد با شيوه صحيح آنها را امر به معروف و

نهي از منكر نمود، لذا شايسته است جهات

متعددي در نظر گرفته شود:

الف) احكام شرعي مربوط به امر به معروف و شرايط

وجوب و مراتب آن.

ب ) روحيات و ويژگي هاي رواني طرف مقابل. طبيعي

است با هر كسي به زبان خاصي بايد سخن گفته شود و چه

بسا لازم است برخي را به طور غير مستقيم و از طريق

برخي وسايط ارشاد نمود.

ج ) حتي الامكان از منطقي ترين و بهترين زبان استفاده

شود. بهتر است ابتدا امتيازات و خوبيهاي افراد به آنان

گوشزد شود و سپس تدريجا به بيان ايرادات

وارد بر آنها پرداخته شود. در اين زمينه هم سعي شود اول

يك مسئله مطرح شود و پس از اصلاح تشويق گردد و

سپس به همين ترتيب يكي يكي به ديگر مسائل پرداخته

شود.

د ) حتي الامكان بايد به افراد تفهيم نمود كه آنچه به

ايشان تذكر داده مي شود از سر خيرخواهي و مفيد به حال

خود آنها است.

ه' ) ضمن توجه به نكات فوق نبايد انتظار داشت كه به

هيچ وجه افراد از امر به معروف يا نهي از منكر بدشان

نيايد. بلكه وظيفه ما رعايت اصول صحيح اخلاقي و

انساني در تذكر به آنهاست ولي اين كه بپذيرند يا نه و

خوششان آيد يا بدشان آيد خيلي دست ما نيست و نبايد از

آن خوفي به دل داشت.

حافظ وظيفه تو دعا گفتن است و بس در بند اين مباش كه نشنيد يا شنيد كس

و ) جدولي براي خود تنظيم كنيد و شرح شيوه هاي

كاربردي خود را با ميزان تاثير آن ثبت نماييد و همواره در

پي بكارگيري شيوه اي موثرتر باشيد.

ز ) اخلاص در نيت را حفظ نموده و

از خداوند توفيق

بخواهيد.

چگونه امر به معروف و نهي از منكر كنيم تا ديگران ناراحت نند و آيا شترك ان به علت ناراحتي ديگران جايز
پرسش

چگونه امر به معروف و نهي از منكر كنيم تا ديگران ناراحت نند و آيا شترك ان به علت ناراحتي ديگران جايز

پاسخ

در مسئله امر به معروف و نهي از منكر شايسته است جهات

متعددي در نظر گرفته شود: الف) احكام شرعي مربوط به امر به معروف و

شرايط وجوب و مراتب آن. ب) روحيات و ويژگي هاي رواني طرف مقابل.

طبيعي است با هر كسي به زبان خاصي بايد سخن گفته شود و چه بسا لازم

است برخي را به طور غير مستقيم و از طريق برخي وسايط ارشاد نمود. ج)

حتي الامكان از منطقي ترين و بهترين زبان استفاده شود. بهتر است ابتدا

امتيازات و خوبيهاي افراد به آنان گوشزد شودو سپس تدريجا به بيان

ايرادات وارد بر آنها پرداخته شود. در اين زمينه هم سعي شود اول يك

مسئله مطرح شود و پس از اصلاح تشويق گردد و سپس به همين ترتيب يكي

يكي به ديگر مسائل پرداخته شود. د)حتي الامكان بايد به افراد تفهيم نمود

كه آنچه به ايشان تذكر داده مي شودازسر خيرخواهي ومفيد به حال خود آنها

است. ه' ) ضمن توجه به نكات فوق نبايد انتظار داشت كه بهيچوجه افراد از

امر به معروف يا نهي از منكر بدشان نيايد. بلكه وظيفه ما رعايت اصول

صحيح اخلاقي و انساني در تذكر به آنهاست ولي اينكه بپذيرند يا نه و

خوششان آيد يا بدشان آيد خيلي دست ما نيست و نبايد از آن خوفي به دل

داشت. حافظ وظيفه تو دعا گفتن است و بس در بند اين مباش

كه نشنيدياشنيدكس و) جدولي براي خود تنظيم كنيد وشرح شيوه هاي

كاربردي خود را با ميزان تاثير آن ثبت نماييد و همواره در پي بكارگيري

شيوه اي موثرتر باشيد. ز) اخلاص در نيت

را حفظ نموده و از خداوند توفيق

بخواهيد.

با راننده اي كه نوار غير مجاز پخش مي كند چگونه برخورد نماييم؟
پرسش

با راننده اي كه نوار غير مجاز پخش مي كند چگونه برخورد نماييم؟

پاسخ

بايد با شيوه صحيح آنها را امر به معروف و نهي از منكر نمود، لذا شايسته است جهات متعددي در نظر گرفته شود:

الف) احكام شرعي مربوط به امر به معروف و شرايط وجوب و مراتب آن.

ب ) روحيات و ويژگي هاي رواني طرف مقابل. طبيعي است با هر كسي به زبان خاصي بايد سخن گفته شود و چه بسا لازم است برخي را به طور غير مستقيم و از طريق برخي وسايط ارشاد نمود.

ج ) حتي الامكان از منطقي ترين و بهترين زبان استفاده شود. بهتر است ابتدا امتيازات و خوبيهاي افراد به آنان گوشزد شود و سپس تدريجا به بيان ايرادات وارد بر آنها پرداخته شود. در اين زمينه هم سعي شود اول يك مسئله مطرح شود و پس از اصلاح تشويق گردد و سپس به همين ترتيب يكي يكي به ديگر مسائل پرداخته شود.

د ) حتي الامكان بايد به افراد تفهيم نمود كه آنچه به ايشان تذكر داده مي شود از سر خيرخواهي و مفيد به حال خود آنها است.

ه' ) ضمن توجه به نكات فوق نبايد انتظار داشت كه به هيچ وجه افراد از امر به معروف يا نهي از منكر بدشان نيايد. بلكه وظيفه ما رعايت اصول صحيح اخلاقي و انساني در تذكر به آنهاست ولي اين كه بپذيرند يا نه و خوششان آيد يا بدشان آيد خيلي دست ما نيست و نبايد از آن خوفي به دل داشت.

حافظ وظيفه تو دعا گفتن است و بس در بند اين مباش كه نشنيد يا شنيد كس و ) جدولي براي خود تنظيم كنيد و

شرح شيوه هاي كاربردي خود را با ميزان تأثير آن ثبت نماييد و همواره در پي بكارگيري شيوه اي موثرتر باشيد.

ز ) اخلاص در نيت را حفظ نموده و از خداوند توفيق بخواهيد.

بهترين وظيفه ما در مقابل افرادي كه موسيقي غيرمجاز گوش مي دهند چيست؟ اگر اين افراد مثلا هم اتاقيهاي ما در خوابگاه باشند چطور؟
پرسش

بهترين وظيفه ما در مقابل افرادي كه موسيقي غيرمجاز گوش مي دهند چيست؟ اگر اين افراد مثلا هم اتاقيهاي ما در خوابگاه باشند چطور؟

پاسخ

افرادي كه در يك مكان با هم زندگي مي كنند شايسته است به آداب و شرايطي كه بر زمان و مكان حاكم است احترام بگذارند تا با مراعات آن آداب، محيطي مطلوب براي ايشان مهيا شود.

انسان آزاده و فرهيخته، حرمت و ادب حضور ديگران را نگه مي دارد و از آنچه موجب رنجش هم نوع شود مي پرهيزد بر همين اساس اگر به امور ديني هم نگاه كنيم حرمت ها و مرزها كاملا حفظ شده است براي مثال اگر چه مسجد محل عبادت است ولي صداي بلندگوي مسجد نبايستي موجب آزار همسايگان شود. يا فردي كه مايل است قرآن را با صوت بلند و خوش تلاوت كند شايسته است مكان خلوتي را براي خود برگزيند و ... هر كس در امور مربوط به خود آزادي هايي نسبي دارد و در عين حال تا جائي كه آزادي ديگران خدشه دار نشود، از نعمت آزادي عمل برخوردار است. هر كجا آزادي عمل شخص با آزادي ديگران تنافر و تناقض ايجاد كند، بايد شخص حدود و اندازه هاي خود را بشناسد و سپس در حفظ حريم ديگران بكوشد همان طور كه خود نيز دوست دارد تا حرمتش محفوظ بماند در خصوص افرادي كه از موسيقي غير مجاز و حتي مجاز استفاده مي كنند همين قاعده جاري است كه افراد بايد قوانين و ضوابط و اخلاق فردي و اجتماعي را مراعات كنند مخصوصا در محيط خوابگاه يا خانه جمعي كه اخلاق و آداب خاصي دارد

و لازم است اين آداب بصورت يك فهرست مكتوب در اتاق ها نصب شود تا با استناد به آن آداب هر فرد خود را موظف به پايبند بودن به آنها نمايد.

علاوه بر اين مواردي كه برخلاف عرف و شرع رخ مي دهد بايد با فرد خاطي از سر خيرخواهي و مصلحت انديشي، گفتگو شود و با بيان متين و بهترين و مؤثرترين شيوه مواجهه صورت گيرد تا انشاءالله متنبه شود و يا حداقل خود را متعهد سازد در اندازه اي كه ديگران حتي متوجه نشوند و مزاحمتي براي ديگران ايجاد نشود آزادي عمل داشته باشد.

اگر گروه غالب در خوابگاه مرتكب چنين عملي مي شوند باز بايد در جهت آگاه سازي ايشان اقدام كرد و چنانچه مؤثر نشد خود شما با يك برنامه زمان بندي شده سعي كنيد كمترين زمان را در جمع آنها باشيد و در زمان هاي ديگر از مكانهايي كه از امنيت و آسايش بيشتري برخوردار است استفاده كنيد تا انشاءالله ايشان از روش خود باز گردند به هر جهت براي اينكه دچار تأثير وضعي اصوات نامشروع نشويد سعي كنيد محل اسكان خود را تغيير دهيد و حتي اگر هزينه اي در بر دارد آنرا تحمل نمائيد تا از آثار سوء موسيقي غير مجاز در امان بمانيد.

و در صورتي كه ناچار از بودن در جمع آنها هستيد با عملكرد خوب انساني و الهي با ايشان رفتار نمائيد تا به تدريج بتوانيد در آنها تأثير بگذاريد و به كار هاي خود مشغول باشيد و به اصوات نامشروع گوش نكنيد. و چنانچه عمدا گوش نكنيد و ناچار از ماندن در آن مكان باشيد در اين

صورت خوردن صداي آن به گوش شما اشكال ندارد.

چرا مردم از امربه معروف و نهي از منكر ناراحت مي شوند؟
پرسش

چرا مردم از امربه معروف و نهي از منكر ناراحت مي شوند؟

پاسخ

انسان ها در برخورد با حق، چند گونه اند:

1- انسان هاي حق گرا. چنين افرادي در صورتي كه اشتباه خود را دريابند، نه تنها ناراحت نمي شوند، بلكه بسيارخرسند و شادمان مي شوند.

2- انسان هاي بي تفاوت در مقابل حقيقت. چنين افرادي از اينكه كسي روي اشتباهاتشان انگشت بگذارد، استقبالنمي كنند.

3- انسان هاي حق ستيز. اين گونه افراد مسلماً در برابر حرف حق، واكنش منفي نشان مي دهند. البته اين گروهاندكند و غالب افراد جزو گروه اول و دوم هستند.

در اينجا يك نكته اساسي وجود دارد و آن نحوه امر به معروف و نهي از منكر است. مسلماً اگر آمر به مروف، با دركدرستي از طرف مقابل و ويژگي هاي روحي، اخلاقي و تربيتي او، شيوه اي كارساز و جذاب در امر به معروف برگزيند،عكس العمل مثبت طرف مقابل، بسيار بالا خواهد بود.

براي برخورد با افرادي كه در خوابگاه ها تمايل به هم جنس بازي دارند چه بايد كرد؟
پرسش

براي برخورد با افرادي كه در خوابگاه ها تمايل به هم جنس بازي دارند چه بايد كرد؟

پاسخ

در راستاي اين سؤال، چند پيشنهاد به نظر مي رسد كه اميد است مؤثر واقع شود:

1_ نهي از منكر از طريق ارشاد و گوشزد نمودن مفاسد اين رفتار (البته در كمال ملايمت و آرامش).

2_ جداسازي اين افراد از يكديگر و قرار دادن آنها در مجاورت افراد سالم.

3_ از طرف كميته انضباطي يا دفتر نهاد نمايندگي و يا ارگان مربوطه ديگري، براي آنها اخطار كتبي فرستاده شود.البته اين كار بسيار ظريفي است، فلذا دو نكته را بايد رعايت كرد:

الف) ممكن است عليه ارگان و يا كساني كه چنين اخطاري را براي آنها مي فرستند، دست به جوّ سازي بزنند، بنابراين بايد مجهول ونامشخص باشد.

ب ) ممكن است بفهمند كه چه كسي راجع به آنها گزارش داده است و در نتيجه عليه خود او جوّ سازي كنند، كه بايد به گونه ايعمل نمود كه چنين مشكلي ايجاد نشد.

4- به اساتيد معارف و اخلاق گوشزد شود كه در وقت متناسبي، اين عمل را به طور كلي و سربسته متذكرشوند.

5_ خودتان شخصا سعي كنيد از اين محيط و اين گونه افراد فاصله بگيريد.

6_ مي توان در اين زمينه، جزوه اي تهيه نمود و مفسده اين عمل را يادآور شد؛ لكن خود اين مسأله ظريفي است كهبايد به گونه اي عمل نكرد كه موجب اشاعه فحشا شود و تازه افرادي هم كه مبتلا نيستند، حساس شوند.

7_ سرگرمي هاي سالم و اشغال وقت فراغت به فعاليت هاي متنوع نيز بي تأثير نيست؛ گرچه مرقوم فرموده ايد كهبي فايده است؛ ولي به اعتقاد ما اگر به نحو مدبّرانه اي عمل شود، در جلوگيري از اين رفتار،

بي تأثير نخواهد بود.{J

لطفا در مورد امر به معروف و نهي از منكر مراحل و مراتب آن و منابعي كه مي توانم از آن استفاده كنم برايم بگوييد؟
پرسش

لطفا در مورد امر به معروف و نهي از منكر مراحل و مراتب آن و منابعي كه مي توانم از آن استفاده كنم برايم بگوييد؟

پاسخ

در مسأله امر به معروف و نهي از منكر شايسته است جهات متعددي در نظر گرفته شود:

الف) احكام شرعي مربوط به امر به معروف و شرايط وجوب و مراتب آن.

امر بمعروف در مورد ترك واجبات و نهي از منكر در مورد انجام محرمات است و شرايطي دارد كه بعضي از آن عبارتند از:

1_ آمر به معروف و ناهي از منكر واجبات و محرمات را بشناسد

2_ كسي كه مرتكب معصيت شده قصد تكرار آن را داشته باشد

3_ مراحل امر به معروف و نهي از منكر از آسان به شديد رعايت شود مثلاً اگر با آرامش مي توان نهي كرد از پرخاش خودداري شود.

4_ احتمال تأثير داده شود.

5_ براي آمر به معروف ضرر جاني يا مالي قابل توجهي نداشته باشد.

ب ) روحيات و ويژگي هاي رواني طرف مقابل. طبيعي است با هر كسي به زبان خاصي بايد سخن گفته شود و چه بسا لازم است برخي را به طور غير مستقيم و از طريق برخي وسايط ارشاد نمود.

ج ) حتي الامكان از منطقي ترين و بهترين زبان استفاده شود. بهتر است ابتدا امتيازات و خوبيهاي افراد به آنان گوشزد شودو سپس تدريجا به بيان ايرادات وارد بر آنها پرداخته شود. در اين زمينه هم سعي شود اول يك مسئله مطرح شود و پس از اصلاح تشويق گردد و سپس به همين ترتيب يكي يكي به ديگر مسائل پرداخته شود.

د ) حتي الامكان بايد به افراد تفهيم نمود كه آنچه به ايشان تذكر داده

مي شودازسر خيرخواهي ومفيد به حال خود آنها است.

ه ) ضمن توجه به نكات فوق نبايد انتظار داشت كه به هيچ وجه افراد از امر به معروف يا نهي از منكر بدشان نيايد. بلكه وظيفه ما رعايت اصول صحيح اخلاقي و انساني در تذكر به آنهاست ولي اين كه بپذيرند يا نه و خوششان آيد يا بدشان آيد خيلي دست ما نيست و نبايد از آن خوفي به دل داشت.

حافظ وظيفه تو دعا گفتن است و بس در بند اين مباش كه نشنيد يا شنيد كس
و ) جدولي براي خود تنظيم كنيد وشرح شيوه هاي كاربردي خود را با ميزان تاثير آن ثبت نماييد و همواره در پي بكارگيري شيوه اي موثرتر باشيد.

ز ) اخلاص در نيت را حفظ نموده و از خداوند توفيق بخواهيد.

مراتب امر به معروف و نهي از منكر از ديدگاه امام خميني:

1- امر به معروف و نهي از منكر چند مرحله دارد: قلبي، زباني و عملي كه به ترتيب بايد اجرا شود، چنانچه مخالفت قلبي سودي نبخشيد بايد با زبان به نهي پرداخت و چنانچه با زبان نيز مؤثر نبود عملاً شخص را از كار بد بايد بازداشت.

2- اظهار ناراحتي قلبي در برابر بدي ها عبارت است از چهره درهم كشيدن، روي گرداندن، دوري گزيدن و ترك رفت و آمد و مانند آن به طوري كه به طرف بفهماند كه او كار بدي مي كند و از او مي خواهد كه دست از آن بردارد.

3- راضي بودن به ارتكاب گناه خود حرام است(رساله نوين، ج 4، ص 155).

در مجموع امر به معروف و نهي

از منكر از مهمترين وظايف است و والاترين و مؤثرترين و دلنشين ترين آن در قلب ها، وقتي است كه عهده دار امر به معروف و نهي از منكر، خود آراسته به نيكي ها چه واجب و چه مستحب بوده، از بدي ها حتي از مكروهات بر كنار و اخلاقي پيامبرگونه و روحاني داشته باشد و از اخلاق نادانان و اهل دنيا منزه بوده تا جايي كه با عمل و رفتارش مردم را به نيكي ها ترغيب و از بدي ها بازدارد و مردم از وي پيروي كنند.

براي كسب آگاهي بيشتر ر.ك:

1- رساله نوين، ج 4، مسائل سياسي و حقوقي، امام خميني

2- امر به معروف و نهي از منكر، آيت الله حسين نوري

3- دو فريضه بزرگ، سيد جعفر ميرعظيمي

4- امر به معروف و نهي از منكر، سيد حسن اسلامي

رفتار ما با كساني كه اعتنايي به انقلاب و روحانيت ندارند چگونه بايد باشد؟
پرسش

رفتار ما با كساني كه اعتنايي به انقلاب و روحانيت ندارند چگونه بايد باشد؟

پاسخ

}بايستي با روش صحيح و عمل درست، آنها را نسبت به مسائل حقيقي اسلام و انقلاب آشنا كنيد و از بدبيني و سوءبرداشت آنان جلوگيري نماييد.{

روش برخورد با افرادي كه از نظر ديني و اعتقادي مشكل دارند چگونه باشد؟
پرسش

روش برخورد با افرادي كه از نظر ديني و اعتقادي مشكل دارند چگونه باشد؟

پاسخ

اين سؤال شما بسيار كلي و چند پهلو است، چرا كه امور اعتقادي جملگي اهميت يكسان ندارند و همگي در يك سطح نيستند؛ مثلاً يكي از اعتقادات ما مسلمانان، «اعتقاد به وجود خداوند متعالي» است و ديگري «اعتقاد به رجعت»؛ در حالي كه اهميّت و تأثير آنها دررفتار و پيامدهاي اين دو اعتقاد، يكسان نيست. از طرف ديگر شخص منكر چگونه شخصيتي دارد و انكار او بر چه اساس است؛ خود موضوع ديگري است كه بايد بدان اهتمام داشت؛ چه بسا منكري كه انكارش برخاسته از سؤال ذهني باشد و يا منكري انكارش ناشي از لجاجت و ياناتواني فكري و يا بي صبري و عدم ظرفيت روحي است كه بي ترديد شكل بخورد با هر يك از اين منكران نيز متفاوت است. افزون بر آن چه بيان شد، مهم ترين نكته ديدگاه برخورد با اين گروه افراد است كه آيا از زاويه حقوقي مي خواهيد با اين انكار مواجه شويد و يا از دريچهتربيتي، فقهي، اجتماعي اصلاح گري يا روشنگري فكري در صدد علاج آن هستيد، به هر حال سؤال شما جوانب متعدد دارد كه در اين ميان به بعضي از روي كردهاي مهم آن مي پردازيم:

يكم - از دريچه تربيتي و اخلاقي: اگر خواسته باشيد از اين زاويه با اين گونه افراد برخورد كنيد، لازم است به اصول اخلاقي سخت پايبند بوده و در برابر حركات ناپسند و اظهار نظرهاي نسنجيده آنان عكس العمل نشانندهيد و به گونه اي ارتباط خود را حفظ كرده تا با حفظ ارتباط، بتوانيد از نسيم وارونه (روش غير مستقيم)، بهره

جسته و او را هدايت كنيد. روشن است كه اگر او را از دست بدهيد و ارتباط خود را با او قطع كنيد و يا او را فراري دهيد، ديگر زمينه هر تأثير مثبت و يا منفي را از دستداده، راه اصلاح را به روي خود سدّ خواهيد كرد. در اين موقعيت بايد با حفظ ارتباط، به اتخاذ تدابير بعدي روي آوريد. انكارها كمتر به كفر منتهي مي شود و يا اگر هم به كفر منتهي شود، تا به يقين برسيم و تكليف ديگري داشته باشيم بهتر است ارتباط دوستانه همراه با ارشاد خود راحفظ كنيم تا زمينه انجام وظيفه را از كف ندهيم.

در صورت حفظ ارتباط قبلي، مي توانيد راه كارهاي زير را براي هدايت او به كار بگيريد:

1. ارشاد مستقيم به وسيله خودتان با بيان علمي سطحي؛

2. ارشاد مستقيم به وسيله خودتان با پيام هاي پندآميز و موعظه گري؛

3. ارشاد مستقيم به وسيله خودتان با استدلال علمي كه شرح سخن در بند (2) خواهد آمد؛

4. ارشاد غير مستقيم با كمك گرفتن از افرادي كه داراي نفوذ كلام هستند و آن شخص منكر نيز به آنها ارادت قبلي و اعتقاد اخلاقي دارد.

5. ارشاد غير مستقيم با بيان پيامدهاي انكار حق و يا دست كشيدن از حق، هر چند واقعيت همان چيزي باشد كه او معتقد است.

6. ارشاد غير مستقيم با بردن او به مسافرت هاي زيارتي و سياحتي و ملاقات با افراد صاحب نفس قدسي؛

7. ارشاد غير مستقيم با شركت دادن فرد مورد نظر در مجالس موعظه، پند و يا در اختيار نهادن كتاب هاي ديني با محتواي وعظ و روشنگري ضمير مانند مجموعه كتب شهيد دستغيب و كتب اخلاقي

حضرت امام(ره) و يا برخي كتاب هاي عرفاني سطحپايين.

8. ارشاد غير مستقيم با بيان عواقب منكران در زمان هاي قديم و افراد پيشين؛

9. ارشاد غير مستقيم با بيان تأثيرات، معجزات و كرامات شخص و يا شي مورد انكار واقع شده.

دوم - برخورد از زاويه روشنگري علمي: اگر شما در صدد هستيد كه با شخص منكر، برخورد علمي داشته باشيد بايد به نكات زير اهتمام داشته باشيد:

1. از نظر توانمندي علمي خود را همسنگ و يا برتر از آن بيابيد و او نيز چنين عقيده اي داشته باشد،

2. شخص منكر نيز در صدد شناخت باشد، نه آن كه به رغم انكار و انحراف خود را بي نياز از روشنگري بداند و بر حرف خود اصرار و لجاجت و از پذيرفتن حق عناد داشته باشد.

3. موضوع مورد نظر (انكار) كاملاً دقيق معين شده و مكتوب گردد و با بهتر ادعاي هر يك از شما و ايشان به صورت شناخت و به دور از الفاظ مبهم نوشته شود.

4. بعد از مشخص شدن ادعا و انكار هر يك بايد بر موضوع منكر شده يا ادعا شده احاطه علمي لازم را داشته باشيد و براي اثبات سخن خود دليل آوريد. توجه داشته باشيد كه دليل، بايد با مدعا كاملاً مطابقت داشته باشيد؛ نه فراتر و نه كوتاه تر از مدعا باشد؛ مثلاً اگرشخص منكر عصمت است، بايد مفاد دليل او عدم ضرورت عصمت باشد و يا دليل بر عصمت غير معصومين ارائه كند، نه اين كه به لوازم غير قابل درك و ترديدپذير عصمت استناد كند و اصل عصمت را زير سؤال ببرد.

5. در حين بحث از مباحث پراكنده و شاخه به شاخه پريدن

اجتناب كنيد و صرفا در اطراف همانچه موضوع سخن است سخن بگوييد. بشنويد.

6. به دليل استناد كنيد نه به گفته ها و شنيده ها؛ روشن است كه بايد هر سخني را به عقل محك بزنيد؛ نه اين كه فلاني چنين گفته و يا فلان نشريه يا فلان كتاب چنين نوشته است.

7. قبل از ورود به سخن و يا پاسخ به انكار منكر، خود را به دانش مورد نياز مسلّح سازيد و اگر چنين توانايي نداريد وارد بحث نشويد و بدانيد كه ورود به اين شكل ضرري بيشتر از سود دارد

8. گاهي اوقات براي جواب دادن به برخي از اين منكران، كافي است به معرفي كتاب اكتفا كنيد و از بحث خودداري ورزيد. البته در صورتي كه خودتان اطمينان داريد كه آن كتاب پاسخ وي را خواهد داد.

9. بگو مگوي علمي را به الفاظ، حركات خلاف اخلاق آلوده نسازيد، همان گونه كه نبايد به جهت ورزي افراطي روي آوريد.

10. اشخاص شركت كننده در بحث بايد محدود و معين باشند، نه اين كه عده اي گرد هم نشسته و هر كسي از هر چه به ذهنش، رسد بگويد و بپرسد، ديگران بايد با سكوت و شنيدن بحث را هدايت كنند. نه شركت كننده و نه تحريك و تهيج كنندهباشند.

در پايان اين بخش متذكر مي گردد كه شما مي توانيد براي برخورد با اين گروه افراد، هر دو ديدگاه را به كار بگيريد، يعني، هم برخورد اخلاقي داشته و هم برخورد روشنگرانه. بي ترديد اجراي هر دو خوب است؛ مشروط به آن كه شرايط انجام برخورد علمي فراهم باشد؛يعني، منكر ظرفيت علمي داشته باشد و در صدد روشن شدن حقيقت باشد و در صدد

عناد و لجاجت نباشد.

سوم - برخورد حقوقي: برخودر حقوقي با منكرين - در هر سطحي كه باشد - فراتر از مسؤوليت قانوني و شرعي ما و شما است، چرا كه برخورد حقيقي وظيفه مسؤولان نظام است و در مرحله اول تكليف حكومتي است؛ مگرآن كه خود حكومت آن را به مردم واگذار كرده باشد (مانند برخورد با سلمان رشدي). و از جانب ديگر اگر هر شخصي بخواهد خود برخورد حقوقي نمايد، موجب هرج و مرج شده و بي نظمي و اغتشاش اجتماعي را در پي خواهد داشت. لذا نبايد به صورت خودسرانه و مطابقتشخيص شخصي وارد عمل شد و عمل كرد.

اميدواريم با رعايت اصول كلي بيان شده مقصود حاصل گردد. البته پاسخ جزئي تر و مشخص تر نيازمند سؤال روشن تر با تعيين جوانب بيان شده است كه اگر در صدد آن هستيد، بايد به صورت روشن و با تعيين جوانب بر شمرده شده، سؤال خود را مطرح نماييد. اما درمورد معرفي كتاب نيز بايد به عرض برسانيم كه باز چون موضوع خاصي را تعيين نفرموده ايد، حوزه كتاب هاي مورد نظر براي ما مبهم است و نمي توانيم به صورت تخصّصي تر و كاملاً دقيق ارائه خدمت نماييم. اما (به صورت كلي مسلحّ شدن بهدانش مورد نياز در سطح عمومي با مطالعه كتاب هاي شهيد مطهري(ره) مطابق جزوه «صراط انديشه» فراهم مي گردد. افزون بر آن در زمينه تقويتاصول اعتقادي، مي توانيد از كتاب هاي آموزش «عقايد؛ نوشته آقاي مصباح؛ «آموزش فلسفه»، بحث خداشناسي، ج 2، نوشته آقاي مصباح؛ «آموزشدين*، نوشته علامه طباطبايي؛ «آموزش اصولي عقايد» نوشته ميرباقري و آقاي غرويان بهره بگيريد.

و در حوزه پاسخ به برخي نيازهاي فكري روزمره به كتاب «پرسش و

پاسخ»، ج 1، تا ج 4، از انتشارات مؤسسه آموزشي پژوهشي امامخميني(ره) و «جستارها و پاسخها» نوشته آقاي هادوي؛ «معارف قرآن»، خداشناسي جهان شناسي و انسان شناسي) نوشته آقاي مصباح؛ «آموزش كلاماسلامي» نوشته آقاي سعيدي مهر، مراجعه نماييد.{J

تعريف امربه معروف و نهي از منكر
آيا در زمان كنوني نسبت به امر به معروف و نهي از منكر وظيفه اي داريم ، يا وظيفهء دولت وحكومت اسلامي است ؟ چرا قوانيني كه در قرآن آمده مانند قطع دست دزد اجرا نمي شود؟
پرسش

آيا در زمان كنوني نسبت به امر به معروف و نهي از منكر وظيفه اي داريم ، يا وظيفهء دولت وحكومت اسلامي است ؟ چرا قوانيني كه در قرآن آمده مانند قطع دست دزد اجرا نمي شود؟

پاسخ

امر به معروف و نهي از منكر از تكاليف مهم هر مسلمان است . مسلمان وظيفه دارد مسائلي را كه در اطراف او واقع مي شود تأييد يا تكذيب كند و واكنش نشان دهد. بي اعتنايي نسبت به وقوع حوادث و گناهان آثار نامطلوبي براي فرد و جامعه دارد، درست مانند اين كه اگر شخصي بفهمد در نزديكي خانه اي يا كارخانه اي آتش گرفته و فرياد نزند و ديگران را به ياري دعوت نكند و سكوت كند تا آتش فراگير شود,سرانجام آتش دامن او را هم مي گيرد. گناه در جامعه مانند اين مثال است ...

امر به معروف و نهي از منكر داراي مراتبي است :

1 قلبي ;

2 زباني ;

3 عملي و جوارحي .

در مرحلهء اول همهء مردم موظّف اند از انجام گناه ناراضي باشند و از خوبي ها شاد و راضي باشند.

در مرحلهء دوّم آنان كه مي توانند و حرفشان مؤثّر است بايد در مقابل گناه بايستند و با زبانشان امر به معروف ونهي از منكر كنند.

در مرحلهء سوّم آنان كه با گفتارشان نمي توانند جلوي فساد را بگيرند, در صورت توانايي بايد در دستگيري مجرم و تأديب و كتك زدن تا جايي كه موجب ديه نشود اقدام كنند, ولي اگر به مرحلهء شديدتري نياز است , وظيفه ءحاكم اسلامي است , مثل شلاق يا اعدام يا جاري كردن حد. اين كارها

وظيفهء تك تك افراد جامعه نيست . اين مرحله از امر به معروف بايد زير نظر حاكم اسلامي كه در زمان غيبت فقيه مي باشد, اجرا شود.

در اين جا دو مسئله از تحريرالوسيله نقل مي كنيم , امام مي فرمايد:

اگر نمي تواند امر به معروف بكند مگر با كتك زدن و اذيت كردن، ظاهراً جايز است . البته مقدار لازم و ضروري را مراعات بكند و خوب است از حاكم شرع اجازه بگيرد.

اگر نهي از منكر موجب جرح و يا قتل باشد بدون اجازهء امام (ع) جايز نيست در زمان ما فقيه جامع الشرايط جانشين امام(ع)

مي باشد. (1)

نقش مردم در اين مرحله به عنوان يار و ياور دولت اسلامي، در شناسايي مجرمان و دستگيري آنان بسيار لازم و ضروري است . اجراي حدود الهي از وظايف دولت اسلامي است و آن چه را كه در قرآن وقانون است بايد اجرا كند. دولت اسلامي بعضي حدود از قبيل شلاق , اعدام و قطع دست را اجرا مي كند, اما اجراي حدود ديگر, چون شرايط زياد دارد، كم تر براي حاكم محرز مي شود تا حكم قطعي را در آن مورد جاري كند,مثلاً قطع دست دزد، متجاوز از بيست شرط دارد، از اين رو كمتر اتفاق مي افتد كه شرايطحدّي مانند قطع دست محقق شود.

پاورقي:

1 - تحريرالوسيله، ج1، ص 481، مسئله 10 و 11.

در مورد راننده هايي كه در ماشينشان نوارهاي مبتذل روشن مي كنند يا در مورد افراد بي حجاب , بايد نهي از منكر كنيم ؟
پرسش

در مورد راننده هايي كه در ماشينشان نوارهاي مبتذل روشن مي كنند يا در مورد افراد بي حجاب , بايد نهي از منكر كنيم ؟

پاسخ

امر به معروف و نهي از منكر با شرايطي واجب است . در روايات آمده : دو واجب بسيار مهم , امر به معروف و نهي از منكر است كه بسياري از مردم از آن ها غافل اند.

امر به معروف و نهي از منكر, بي اثر نيست . ممكن است از گفتن يك نفر, آن شخص متأثر نشود, اما اگر دومي وسومي و چهارمي و... امر به معروف و نهي از منكر كردند, تأثير خوبي خواهد داشت و در اين امر نبايد كوتاهي كرد.

قرآن از صفات مؤمنان , امر به معروف و نهي از منكر را بر مي شمارد:

مي كنند و امر به معروف و نهي از منكر مي كنند>.

آيا امر به معروف و نهي از منكر، دخالت در زندگي خصوصي افراد نيست؟ پرسش
اشاره

آيا امر به معروف و نهي از منكر، دخالت در زندگي خصوصي افراد نيست؟

پاسخ

خير، زيرا اسلام دخالت در زندگي خصوصي ديگران و تجسس در اين امور را حرام مي شمرد و قرآن مجيد ناطق به آن است (سورة حجرات). ولي محدودة امر به معروف و نهي از منكر، ناهنجاريهاي آشكار اجتماعي است كه در سرنوشت جامعه دخالت دارد و سرنوشتها در آن جا به هم گره خورده است و تخلف و انحراف در هر يك از افراد، در كل جامعه اثر مي گذارد.

بنابراين هيچ كس حق ندارد در اين گونه مسائل به كساني كه امر به معروف و نهي از منكر مي كنند بگويد به شما چه مربوط است؟! پاسخش اين است كه به همة ما مربوط است، زيرا سرنوشت ما به يكديگر پيوسته است.

آيا در برابر هجوم بيماريهاي واگيردار، هنگامي كه دولت مأموران خود را براي زدن واكسن بسيج مي كند، كسي حق دارد بگويد به شما چه مربوط است؟ من بيمار مي شوم و جان من به خطر مي افتد، بگذاريد بيفتد، چرا در زندگي شخصي من دخالت مي كنيد؟!

همه به او جواب مي دهند سلامت تو از سلامت ديگران جدا نيست و بيماري تو سبب بيماري ديگران مي شود و به همين دليل به ما مربوط است و به همه مربوط است، بنابراين بايد قبول كرد انجام اين دو وظيفه، از آثار زندگي گروهي انسانها و از حقوق و واجبات اجتماعي محسوب مي شود.

________________________________________________________________________________________________________________

ديدگاه روايات اسلامي پيرامون دو وظيفة بزرگ امر به معروف و نهي از منكر چيست؟ پرسش
اشاره

ديدگاه روايات اسلامي پيرامون دو وظيفة بزرگ امر به معروف و نهي از منكر چيست؟

پاسخ

در روايات اسلامي، تأكيدهاي فوق العاده اي دربارة اين دو وظيفة مهم ديده مي شود و آن را ضامن اجراي تمام فرايض الهي و سبب امنيّت و آبادي و سبب گسترش عدالت مي شمرد.

1_ در حديثي از پيغمبر اكرم(ص) مي خوانيم

«مَنْ اَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهي عَنِ الْمُنْكَرِ فَهُوَ خَليفَةُ اللهِ في اَرْضِهِ، وَ خَليفَةُ رَسُولِ اللهِ، وَ خَليفَةُ كِتابِهِ» (مجمع البيان 2/484) [كسي كه امر به معروف و نهي از منكر كند جانشين خداوند در زمين، و جانشين پيامبر(ص) و كتاب اوست.] يعني دقيقاً كار آنها را انجام مي دهد.

2_ درحديث ديگري از آن حضرت، تعبير گوياتري ديده مي شود كه پيامبر (ص) بر منبر بود، مردي عرض كرد اي رسول خدا! مَنْ خَيْرِ النّاسِ؟ (چه كسي از همة مردم بهتر است؟!) فرمود

«آمَرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اَتْقاهُمْ لِلّهِ، وَ اَرْضاهُمْ» (مجمع البيان 2/484) [كسي كه از همه بيشتر امربه معروف و نهي از منكر كند و از همه با تقواتر و خشنودتر به رضاي الهي باشد.]

3_ در حديث ديگري از پيامبر اكرم(ص) مي خوانيم

«لَتَأْمُرُونَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَتَنْهُنَّ عَنِ الْمُنْكَرِ اَوْ لَيَعُمَنَّكُمْ عَذابُ اللهِ» (وسائل الشيعه 11/407) [به يقين، همگي بايد امر به معروف و نهي از منكر كنيد و گرنه به طور قطع عذاب الهي شما را فرا مي گيرد.]

4_ در حديث معروفي، نيز از علي(ع) مي خوانيم كه فرمود

«وَ ما اَعْمالُ الْبِرِّ كُلِّها وَ الْجِهادُ في سَبيل اللهِ عِندَ الْاَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهي عَنِ الْمُنْكَرِ اِلّا كَنَفْثَةٍ في بَحْرٍ لُجّيٍ» (نهج البلاغه، كلمات قصار، 374) [تمام اعمال نيك و حتّي جهاد

در راه خدا، در برابر امر به معروف و نهي از منكر، همچون آب دهان است در برابر يك درياي پهناور.]

________________________________________________________________________________________________________________

فلسفة امر به معروف و نهي از منكر چيست؟ پرسش
اشاره

فلسفة امر به معروف و نهي از منكر چيست؟

پاسخ

امام باقر (ع) در يك بيان كوتاه و گويا، فلسفة امر به معروف و نهي از منكر را چنين بيان فرموده است

«اِنَّ الْاَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهيَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَريضَة عَظيمَة بِها تُقامُ الْفَرائِضُ وَ تَأْمَنَ الْمَذاهِبُ وَ تُحَلُّ الْمَكاسِبُ وَ تُرَدُّ الْمَظالِمُ وَ تَعْمُرُ الْاَرْضُ وَ يُنْتَصَفُ مِنَ الْاَعْداءِ وَ يَسْتَقيمُ الْاَمْرُ» (وسائل الشيعه 1/395)

در اين عبارت كوتاه به هفت فلسفه از فلسفه هاي اين دو فريضة عظيم الهي اشاره شده است، مي فرمايد [امر به معروف و نهي از منكر فريضة بزرگ الهي است كه بقيّة فرايض به وسيلة آن بر پا مي شود، به وسيلة اين دو، راهها امن و امان مي گردد، كسب و كارها حلال مي شود، حقوق مظلومان به آنها مي رسد، زمينها آباد مي گردد، از دشمنان انتقام گرفته مي شود و كارها رو به راه مي گردد.]

________________________________________________________________________________________________________________

چه عواملي در دايرة امر به معروف و نهي از منكر قرار مي گيرد؟ پرسش
اشاره

چه عواملي در دايرة امر به معروف و نهي از منكر قرار مي گيرد؟

پاسخ

تمام رسانه هاي گروهي و تمام تبليغهاي سمعي و بصري كه به نحوي براي بالا بردن سطح آگاهي مردم و توجّه آنها به نيكيها و پاكيها و اخلاق انساني و اصول فضيلت و بيزاري از فساد سر و كار دارند، همة آنها در دايرة امر به معروف و نهي از منكر، جاي مي گيرند و حتّي مراكز آموزش و پرورش و علوم عالي كه نوجوانان و جوانان را با اصول اعتقادي صحيح و موازين انساني و قوانين و آداب اجتماعي، آشنا مي سازد و در تعليم و تربيت آنها گام بر مي دارد نيز در اين دايره جاي دارد، چرا كه همة اين امور مي توانند در امر به معروف و نهي از منكر سهيم باشند، بنابراين نقش اين مراكز در پياده كردن اين دو اصل مهمّ اجتماعي روشن مي شود.

اين نكته نيز حائز اهميّت است كه معمولاً امر به معروف و نهي از منكر به عنوان دو بخش از فروع دين شمرده مي شود، ولي از يك نظر دامنة آن چنان گسترده است كه بخش عظيمي از اصول اعتقادات را در بر مي گيرد، چرا كه همة آنها در اين مسير مؤثّر و كارسازند و از طريق تحكيم پايه هاي عقايد، با مفاسد مبارزه مي شود، همچنين عبادات نيز مقدّمه اي براي آن است.

________________________________________________________________________________________________________________

آيا امر به معروف و نهي از منكر، دخالت در زندگي خصوصي افراد نيست؟ پرسش
اشاره

آيا امر به معروف و نهي از منكر، دخالت در زندگي خصوصي افراد نيست؟

پاسخ

خير، زيرا اسلام دخالت در زندگي خصوصي ديگران و تجسس در اين امور را حرام مي شمرد و قرآن مجيد ناطق به آن است (سورة حجرات). ولي محدودة امر به معروف و نهي از منكر، ناهنجاريهاي آشكار اجتماعي است كه در سرنوشت جامعه دخالت دارد و سرنوشتها در آن جا به هم گره خورده است و تخلف و انحراف در هر يك از افراد، در كل جامعه اثر مي گذارد.

بنابراين هيچ كس حق ندارد در اين گونه مسائل به كساني كه امر به معروف و نهي از منكر مي كنند بگويد به شما چه مربوط است؟! پاسخش اين است كه به همة ما مربوط است، زيرا سرنوشت ما به يكديگر پيوسته است.

آيا در برابر هجوم بيماريهاي واگيردار، هنگامي كه دولت مأموران خود را براي زدن واكسن بسيج مي كند، كسي حق دارد بگويد به شما چه مربوط است؟ من بيمار مي شوم و جان من به خطر مي افتد، بگذاريد بيفتد، چرا در زندگي شخصي من دخالت مي كنيد؟!

همه به او جواب مي دهند سلامت تو از سلامت ديگران جدا نيست و بيماري تو سبب بيماري ديگران مي شود و به همين دليل به ما مربوط است و به همه مربوط است، بنابراين بايد قبول كرد انجام اين دو وظيفه، از آثار زندگي گروهي انسانها و از حقوق و واجبات اجتماعي محسوب مي شود.

________________________________________________________________________________________________________________

نظر علي(ع) در مورد امر به معروف و نهي از منكر چيست؟
پرسش

نظر علي(ع) در مورد امر به معروف و نهي از منكر چيست؟

پاسخ

اميرالمؤمنين(ع) مي فرمايد: جهاد چهار شعبه و پايه دارد: يكي از آنها امر به معروف است و ديگري نهي از منكر... كسي كه امر به معروف مي كند پشت مؤمنان را گرم و محكم مي كند. همان طور كه نهي از منكر بيني كافران و منافقان را به خاك مي مالد؛ «والجهاد منْها عَلي أَرْبع شُعب: عَلي الأمر بالمعروف والنَّهي عن المنكر... فَمن أَمر بالمعرُوف شدّ ظَهور المؤمنين و مَن نهي عن المُنكر أَرغم اُنوف الكافرين(المنافقين).» (نهج البلاغه، حكمت31، بند 8-9)

و در تشريح فلسفه اين واجب بزرگ الهي فرمود: «فَرض الله... الأَمر بالمعروف مَصلحةً لِلعوام والنَّهي عَن المنكر رِدعاً للسُّفهاء»؛ (همان، حكمت 252، بند 2) [امر به معروف را براي اصلاح جامعه مسلمين واجب كرد و نهي از منكر را جهت باز داشتن نابخردان از اَعمال و كردار زشت.]

در وصيت نامه خود امر به معروف و نهي از منكر را مانع تسلّط اشرار معرفي كرد و فرمود: «لا تَتركوا الأَمر بالمعروف والنَّهي عن المُنكر فَيُولّي عَليكم شِراركم ثُمّ تَدعون فلا يُسْتجاب لكم»؛ (همان، نامه 47). امر به معروف و نهي از منكر را ترك نكنيد و گرنه اشرار جامعه بر شما مسلط مي شوند. آن گاه هر چه دعا كنيد به اجابت نمي رسد.

در بياني ديگر در ارائه مسير صحيح اِعمال خشم و غضب، افراد جامعه را به چند گروه تقسيم كرد و فرمود:

عدّه اي در سه مرحله عملي، زباني و قلبي نهي از منكر مي كنند. اينها كساني هستند كه همه خصال خير را در خود جمع كرده اند.

عدّه اي نهي از منكر زباني و قلبي دارند، ولي نهي از منكر

عملي را رها كرده اند. اينها كساني هستند كه يكي از خصلتهاي خير را رها كرده و به دوتاي آن تمسك جسته اند.

گروه سوم كساني هستند كه فقط نهي از منكر قلبي دارند و فقط در درون دلشان از زشتي ها متنفّرند اما با دست و زبانشان اقدامي نمي كنند. اينها دو خصلت از خصلتهاي سه گانه مزبور را از دست داده و فقط به يكي از آنها دست يافته اند.

گروه چهارم كساني هستند كه مراحل سه گانه آن را رها كرده و به هيچ نحوي از منكر، نهي نمي كنند. اينها مرده هاي متحركي هستند كه از آثار حيات انساني برخوردار نيستند و فقط به خور و خواب و استهلاك امكانات معيشتي _ كه از آثار حيات حيواني بشر است _ اكتفا مي كنند.

آن گاه درباره جايگاه امر به معروف و نهي از منكر فرمود: جميع اعمال نيك بندگان خدا حتي جهاد و پيكار در راه او در مقايسه با امر به معروف و نهي از منكر همانند قطره اي از اقيانوس پهناور است.

امر به معروف و نهي از منكر نه پايان زندگي و اجل كسي را نزديك مي كند و نه مايه كاهش روزي كسي مي گردد.

در پايان مي فرمايد: از همه اينها بالاتر، كلمه حقّي است كه در برابر پيشوايي ستمگر بيان مي شود. البته اين نيز يكي از موارد و مصاديق نهي از منكر است.

اين كلام در بيان ديگري از آن حضرت بدين صورت آمده است: «أيّهَا المُؤمنون إنّهُ مَن رَأي عُدواناً يُعْملُ بِهِ ومُنكَراً يُدعي إليه فَأنكَره بقلْبِهِ فَقد سَلِم وبَريءَ ومَن أنكَرهُ بلِسانِه فَقَد اُجِرَ وهو أفضَل مِن صاحِبهِ ومَنْ أنكَرهُ بالسَّيفِ لِتكونَ كَلِمة اللهِ هِيَ العُليا و

كَلِمةُ الظّالِمينَ هِيَ السُّفْلي فَذلِكَ الَّذي أصابَ سَبيلَ الهُدي وَقامَ عَلَي الطَّريقَ ونَوَّرَ في قَلْبِهِ اليَقين»؛ (همان، حكمت 373) [اگر كسي قلباً از ظلم و منكر اظهار انزجار كند، خودش سالم مي ماند. و اگر علاوه بر انزجار قلبي با زبان خود نيز نهي از منكر نمايد اجر بيشتري مي برد و از اوّلي بالاتر است. و اگر علاوه بر انزجار قلبي و نهي از منكر زباني با شمشير نيز جلوي ظلم را بگيرد تا نام خدا گرامي و نام ظالمان سرنگون گردد، اوست كه در راه هدايت به مقصد رسيده، در متن راه راست قرار گرفته، نور دين در قلب او تابيده و قلبش نوراني شده است.]

بنابراين، از نظر اميرالمؤمنين(ع) كسي كه با شمشير جلوي ظلم را بگيرد و اهل جهاد و مبارزه باشد بنده اي است كه خدا قلب او را روشن كرده است.

فرق امر به معروف و نهي از منكر با حفظ حدود الهي چيست؟
پرسش

فرق امر به معروف و نهي از منكر با حفظ حدود الهي چيست؟

پاسخ

فرق بين امر به معروف و نهي از منكر با حفظ حدود الهي آن است كه، در امر به معروف و نهي از منكر، كوشش مي شود تا ديگران تكاليف الهي را انجام دهند؛ زيرا امر به معروف، يعني ديگران را به كارهاي واجب وادار نمودن و نهي از منكر، يعني ديگران را از كارهاي حرام بازداشتن.

امر به معروف و نهي از منكر مراتبي دارد. اولين مرتبه نهي از منكر انزجار قلبي است و آخرين مرتبه اش، ضرب و جرح. مراتب عملي آن بايد به اذن ولي مسلمين باشد.

اثر امربه معروف و نهي از منكر آن است كه معصيت واقع نشود. اما اگر كسي تحت تأثير قرار نگرفت و مرتكب گناه شد، نوبت به حفظ حدود الهي از لحاظ اجراي حدود و تعزيرات و قصاص مي رسد كه اصل اثبات و نيز اجراي آن بر عهده مسئولان قضايي است. به عبارت ديگر: امر به معروف و نهي از منكر براي پيشگيري از وقوع جرم و معصيت است، اما حدود و تعزيرات براي تنبيه و تأديب معصيت كار است.

انسان هدايت يافته كسي است كه بعد از اصلاح خود از جهات گوناگون به اصلاح جامعه قيام كند، يعني براي دفع و رفع گناه بكوشد و نگذارد خلاف شرع واقع شود، و اگر واقع شد، كوشش كند تا متخلف را از راه قانون الهي با حد و تعزير، تنبيه كند.

انسان مهتدي كسي است كه هم در وظايف فردي كوشا بوده و هم در ارشاد و هدايت ديگران سعي بليغ داشته باشد و هم در حفظ حدود الهي دريغ نكند.

انساني كه مي كوشد وظايف اجتماعيش را همانند وظايف فردي انجام بدهد، در حقيقت مي كوشد كه خواسته دروني خود را، كه همان دين خداست اجرا كند. و اين همان است كه خدا فرمود: «عليكم أنفسكم» يعني جانتان را رها نكنيد، در منازل روحتان سفر نماييد و اوصاف كمال جانتان را يكي پس از ديگري تحصيل كنيد تا به مرحله لقاءالله برسيد.

فرق امر به معروف و نهي از منكر با حفظ حدود الهي چيست؟
پرسش

فرق امر به معروف و نهي از منكر با حفظ حدود الهي چيست؟

پاسخ

فرق بين امر به معروف و نهي از منكر با حفظ حدود الهي آن است كه، در امر به معروف و نهي از منكر، كوشش مي شود تا ديگران تكاليف الهي را انجام دهند؛ زيرا امر به معروف، يعني ديگران را به كارهاي واجب وادار نمودن و نهي از منكر، يعني ديگران را از كارهاي حرام بازداشتن.

امر به معروف و نهي از منكر مراتبي دارد. اولين مرتبه نهي از منكر انزجار قلبي است و آخرين مرتبه اش، ضرب و جرح. مراتب عملي آن بايد به اذن ولي مسلمين باشد.

اثر امربه معروف و نهي از منكر آن است كه معصيت واقع نشود. اما اگر كسي تحت تأثير قرار نگرفت و مرتكب گناه شد، نوبت به حفظ حدود الهي از لحاظ اجراي حدود و تعزيرات و قصاص مي رسد كه اصل اثبات و نيز اجراي آن بر عهده مسئولان قضايي است. به عبارت ديگر: امر به معروف و نهي از منكر براي پيشگيري از وقوع جرم و معصيت است، اما حدود و تعزيرات براي تنبيه و تأديب معصيت كار است.

انسان هدايت يافته كسي است كه بعد از اصلاح خود از جهات گوناگون به اصلاح جامعه قيام كند، يعني براي دفع و رفع گناه بكوشد و نگذارد خلاف شرع واقع شود، و اگر واقع شد، كوشش كند تا متخلف را از راه قانون الهي با حد و تعزير، تنبيه كند.

انسان مهتدي كسي است كه هم در وظايف فردي كوشا بوده و هم در ارشاد و هدايت ديگران سعي بليغ داشته باشد و هم در حفظ حدود الهي دريغ نكند.

انساني كه مي كوشد وظايف اجتماعيش را همانند وظايف فردي انجام بدهد، در حقيقت مي كوشد كه خواسته دروني خود را، كه همان دين خداست اجرا كند. و اين همان است كه خدا فرمود: «عليكم أنفسكم» يعني جانتان را رها نكنيد، در منازل روحتان سفر نماييد و اوصاف كمال جانتان را يكي پس از ديگري تحصيل كنيد تا به مرحله لقاءالله برسيد.

فرق امر به معروف و نهي از منكر با حفظ حدود الهي چيست؟
پرسش

فرق امر به معروف و نهي از منكر با حفظ حدود الهي چيست؟

پاسخ

فرق بين امر به معروف و نهي از منكر با حفظ حدود الهي آن است كه، در امر به معروف و نهي از منكر، كوشش مي شود تا ديگران تكاليف الهي را انجام دهند؛ زيرا امر به معروف، يعني ديگران را به كارهاي واجب وادار نمودن و نهي از منكر، يعني ديگران را از كارهاي حرام بازداشتن.

امر به معروف و نهي از منكر مراتبي دارد. اولين مرتبه نهي از منكر انزجار قلبي است و آخرين مرتبه اش، ضرب و جرح. مراتب عملي آن بايد به اذن ولي مسلمين باشد.

اثر امربه معروف و نهي از منكر آن است كه معصيت واقع نشود. اما اگر كسي تحت تأثير قرار نگرفت و مرتكب گناه شد، نوبت به حفظ حدود الهي از لحاظ اجراي حدود و تعزيرات و قصاص مي رسد كه اصل اثبات و نيز اجراي آن بر عهده مسئولان قضايي است. به عبارت ديگر: امر به معروف و نهي از منكر براي پيشگيري از وقوع جرم و معصيت است، اما حدود و تعزيرات براي تنبيه و تأديب معصيت كار است.

انسان هدايت يافته كسي است كه بعد از اصلاح خود از جهات گوناگون به اصلاح جامعه قيام كند، يعني براي دفع و رفع گناه بكوشد و نگذارد خلاف شرع واقع شود، و اگر واقع شد، كوشش كند تا متخلف را از راه قانون الهي با حد و تعزير، تنبيه كند.

انسان مهتدي كسي است كه هم در وظايف فردي كوشا بوده و هم در ارشاد و هدايت ديگران سعي بليغ داشته باشد و هم در حفظ حدود الهي دريغ نكند.

انساني كه مي كوشد وظايف اجتماعيش را همانند وظايف فردي انجام بدهد، در حقيقت مي كوشد كه خواسته دروني خود را، كه همان دين خداست اجرا كند. و اين همان است كه خدا فرمود: «عليكم أنفسكم» يعني جانتان را رها نكنيد، در منازل روحتان سفر نماييد و اوصاف كمال جانتان را يكي پس از ديگري تحصيل كنيد تا به مرحله لقاءالله برسيد.

در برابر انحرافات اجتماعي چه وظيفه اي داريم ؟
پرسش

در برابر انحرافات اجتماعي چه وظيفه اي داريم ؟

پاسخ

نصوص معتبر ديني باصراحت و قاطعيت مسووليت افراد را نسبت به انحرافات اجتماعي مطرح ساخته اند .در چشم انداز اسلامي پيدايش و بقاي جامعه سالم بدون مسووليت همگاني ناممكن است . البته در اين راستا مسووليت افراد متفاوت است و هر كس به تناسب توانايي ها دانش ها و شرايطويژه اي كه در آن قرار دارد مسوول است . مساله بدحجابي ازمعضلات كنوني جامعه ماست . اين گونه رفتار ريشه در حدود نيم قرن حكومت سلسله منحوس پهلوي و نيز تبليغات غرب و همسويي برخي از جريانات داخلي دارد .از گذشته ها و ريشه تاريخي مساله كه بگذريم ، متاسفانه خودباختگي در برابر غرب ، و تقليد كوركورانه ازآنها و شهوت پرستي مجموعاً وضعيتي را پديد آورده است كه شماگوشه هايي از آن را ارايه كرده ايد .اكنون بايد از دو طريق به اصلاح آن اقدام كرد : الف ) كار بنيادي فرهنگي كه نتايج آن در دهه هاي بعد ظاهرگردد .ب ) كار قانوني و كنترل رفتار فيزيكي . هر يك از اين دو مقوله بدون همراهي ديگري مفيد فايده نخواهد بود و نهايتاً منجر به شكست و تاثير وارونه خواهد شد .در اين رابطه نكات چندي رايادآور مي شويم : الف ) تنها به معضلات و ابعاد منفي اجتماع فكرنكنيد، بلكه به جنبه هاي مثبتي كه به شكرانه انقلاب براي ملت ماپيش آمده نيز بينديشيد .اگر شما بتوانيد دوران پس از انقلاب را بادوران قبل از آن مقايسه كنيد نگرش ديگري خواهيد داشت . ب ) علاوه بر اين نبايد از معضلات اجتماعي آنچنان

ناراحت شويد كه خود را در غم و اندوه غوطه ور سازيد، چون خود اين حالت نيز باعث كندي كار و سد راه تكامل شما خواهد بود .نبي اكرم ( ص ) درباره نابساماني اجتماع و عدم ايمان مردم به شدت ناراحت مي شدند تااين كه خداي سبحان حضرتش را دلداري داده و مي فرمايد : ( ( طه ماانزلنا عليك القرآن لتشقي ؛ پيامبرا ما اين قرآن را براي اين نفرستاديم كه به خاطر كفر و عدم گرايش اين مردم خود را به رنج و مشقت بيفكني ) ) ، ( طه ، آيه 1 ) و نيز مي فرمايد : ( ( لعلك باخع نفسك الا يكونوامومنين ؛ اي رسول ، تو چنان در انديشه اين خلقي كه از غم بي ايماني اين مردم خود را هلاك كني ) ) ، ( شعرا، آيه 23 ) . ملاحظه مي كنيد كه قرآن مجيد چگونه نبي اكرم ( ص ) را از آن همه غم و اندوه بر حذرداشته است و نيز تعبير حكيمانه علي ( ع ) در اين راستا حايز اهميت است كه مي فرمايد : ( ( الهم نصف الهرم ؛ هم وغم نصف پيري را تشكيل مي دهد ) ) ، ( نهج البلاغه قصار 143 ) ؛ يعني ، غصه و اندوه انسان رامي شكند و زود از پا در مي آورد .با اين نگرش ، گرچه ما به احساس پاك شما ارج مي نهيم ولي رهنمود ما اين است كه خود را چنان دچاراندوه و حسرت نكنيد كه از اهداف بلند و تكامل باز بمانيد .ج ) و

اماچه بايد كرد؟ از نكات مزبور چنين برداشت نكنيد كه پس مامسووليتي در ازاي اين رويدادها نداريم ؛ بلكه به پيشنهادي چند،نيك بينديشيد .1- هر كجا زمينه مناسبي يافتيد دگرسازي كنيد و امربه معروف و نهي از منكر را در كمال مهارت و ظرافت به انجام برسانيد .2- اهل مطالعه باشيد و با افراد دلسوزي همچون خودتان در ارتباط بوده و تشكل داشته باشيد .3- و در محافل و مجالسي كه تشكيل مي دهيد بر اين انديشه باشيد كه براي سازندگي و تربيت نسل جوان چه بايد كرد؟ و همچون بسياري از دانشجويان به طور فعال وكوشا در اين راه گام برداريد و مطمين باشيد كه خداي كريم در صددارشاد چنين فرزانگاني است . و اميدوار باشيد كه در نهايت از تلاش خود نتيجه خواهيد گرفت . چند از اين الفاظ واضمار و مجازسوزخواهم سوز با آن سوز ساز;

آيا مى توان به گناه ديگران بى اعتنا بود؟
پرسش

آيا مى توان به گناه ديگران بى اعتنا بود؟

پاسخ

اين احساس كه: «بگذار گناهكاران جزاى خود را ببينند و به جهنّم بروند»، ممكن است برخاسته از عجب و خودپسندى باشد. اين گونه افراد گمان مى كنند تنها آنها هستند كه وظيفه خود را انجام داده اند و ديگران گناهكارند. انسان با داشتن اين احساس به كمال نمى رسد. براى از بين بردن اين احساس بايد از خود پرسيد: از كجا معلوم كه گناهكاران توبه نكنند و سعادتمند نشوند و ما خود به كيفر غرور به خشم خداوند گرفتار نشويم. اين بينش باعث مى شود با نگاهى عطوفت آميز به گناهكاران نگاه كنيم و با اينكه از گناه آنان شادمان نيستيم و به اين دليل به آنان روى خوش نشان نمى دهيم، امّا قلباً از خدا بخواهيم كه آنان را به توبه موفّق كند تا از گناه منصرف شوند و راه خدا را پيش گيرند.

درباره خطرات عُجب و غرور مى توان به كتاب آيين زندگى و درس هاى اخلاق اسلامى، نوشته حضرت آيت الله ميرزا جواد آقا تهرانى مراجعه كرد.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_2_

آيا مى توان به گناه ديگران بى اعتنا بود؟
پرسش

آيا مى توان به گناه ديگران بى اعتنا بود؟

پاسخ

اين احساس كه: «بگذار گناهكاران جزاى خود را ببينند و به جهنّم بروند»، ممكن است برخاسته از عجب و خودپسندى باشد. اين گونه افراد گمان مى كنند تنها آنها هستند كه وظيفه خود را انجام داده اند و ديگران گناهكارند. انسان با داشتن اين احساس به كمال نمى رسد. براى از بين بردن اين احساس بايد از خود پرسيد: از كجا معلوم كه گناهكاران توبه نكنند و سعادتمند نشوند و ما خود به كيفر غرور به خشم خداوند گرفتار نشويم. اين بينش باعث مى شود با نگاهى عطوفت آميز به گناهكاران نگاه كنيم و با اين كه از گناه آنان شادمان نيستيم و به اين دليل به آنان روى خوش نشان نمى دهيم، امّا قلباً از خدا بخواهيم كه آنان را به توبه موفّق كند تا از گناه منصرف شوند راه خدا را پيش گيرند.

درباره خطرات عُجب و غرور مى توان به كتاب آيين زندگى و درس هاى اخلاق اسلامى، نوشته حضرت آية الله ميرزا جواد آقا تهرانى مراجعه كرد.

( بخش پاسخ به سؤالات )

_29_

آيا مى توان به گناه ديگران بى اعتنا بود؟
پرسش

آيا مى توان به گناه ديگران بى اعتنا بود؟

پاسخ

اين احساس كه: «بگذار گناهكاران جزاى خود را ببينند و به جهنّم بروند»، ممكن است برخاسته از عجب و خودپسندى باشد. اين گونه افراد گمان مى كنند تنها آنها هستند كه وظيفه خود را انجام داده اند و ديگران گناهكارند. انسان با داشتن اين احساس به كمال نمى رسد. براى از بين بردن اين احساس بايد از خود پرسيد: از كجا معلوم كه گناهكاران توبه نكنند و سعادتمند نشوند و ما خود به كيفر غرور به خشم خدǙșƘϠگرفتار نشويم. اين بينش باعث مى شود با نگاهى عطوفت آميز به گناهكاران نگاه كنيم و با اينكه از گناه آنان شادمان نيستيم و به اين دليل به آنان روى خوش نشان نمى دهيم، امّا قلباً از خدا بخواهيم كه آنان را به توبه موفّق كند تا از گناه منصرف شوند و راه خدا را پيش گيرند.

درباره خطرات عُجب و غرور مى توان به كتاب آيين زندگى و درس هاى اخلاق اسلامى، نوشته حضرت آيت الله ميرزا جواد آقا تهرانى مراجعه كرد.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_1914_

چرا با اينكه ما جزء كشورهاي عقب مانده صنعتي و اصطلاحاً جهان سوم هستيم هر وقت موضوع امر به معروف و نهي از منكر مطرح مي شود فقط به مسأله حجاب پرداخته مي شود ؟ (مسأله مهم تري وجود ندارد؟)
پرسش

چرا با اينكه ما جزء كشورهاي عقب مانده صنعتي و اصطلاحاً جهان سوم هستيم هر وقت موضوع امر به معروف و نهي از منكر مطرح مي شود فقط به مسأله حجاب پرداخته مي شود ؟ (مسأله مهم تري وجود ندارد؟)

پاسخ

در جوابي سؤالي كه مطرح كرديد بايد تصديق كرد كه موضوع امر به معروف و نهي از منكر اختصاصي به مسأله بدحجابي ندارد و همه منكرات را شامل مي شود، مانند احتكار،كم كاري ،گران فروشي و صدها عنوان ديگر و ليكن برخي از منكرات، در اسلام مهم تر شمرده شده اند و دليل آن هم ايجاد جّو غير اسلامي و حاكميت فضاي غير ديني در جامعه مي باشد، چه آنكه منكرات تا زمانيكه علني و آشكار نگشته اند آثار تخريبي كمتري دارند نسبت به زماني كه فضاي حاكم بر اجتماع مسلمين فحشاء و منكرات علني و ظاهري باشد كه در اين صورت اثرات تخريبي آن قابل محاسبه نيست از جمله مسأله بدحجابي، كه فهرست برخي از آثار آن را مي توان چنين شمارش نمود :

1- زنان بي تقوا و بي حجاب بهترين دام براي شيطان اند 2- زني كه بد حجاب است و خود را براي خارج از منزل معطر مي كند زناكار است. 3- زن بي حجاب و بد حجاب ، ننگ و آتش جهنم است. 4- زنان بي حجاب و بد حجاب بدترين فتنه اند. 5- زن بد حجاب به شوهرش خيانت مي كند. 6_ زن بد حجاب بر قلب شوهرش تسلّط ندارد. 7_ زن بدحجاب و بي حجاب بجاي آرامش اضطراب دارد. 8_ فساد و گناه و سقط جنين در بين زنان بي حجاب و بد حجاب بيشتر است.

9_ آثار مخرّب بدحجابي در فرزندان. 10_ ضرر بدحجابي از لحاظ اقتصادي 11_ اثر بدحجابي در ضعف اعصاب 12_ بدحجابي و فرهنگ مبتذل غرب زمينه اي براي مجذوب كفر شدن. 13_ بدحجابي سبب سرد مزاجي در مردان مي شود. 14_ زن بدحجاب دل دشمنان اسلام بويژه آمريكا را شاد مي كند!

_____________________________

1_ برگرفته از كتاب آنچه يك زن بايد بداند، اسد الله محمدي نيا

اگر عمل حرامي را ببينيم و سكوت كنيم چه حكمي دارد چنانچه اين فرد يك فرد عادي باشد؟ چنانچه يك فرد مسئول اجتماع باشد؟
پرسش

اگر عمل حرامي را ببينيم و سكوت كنيم چه حكمي دارد چنانچه اين فرد يك فرد عادي باشد؟ چنانچه يك فرد مسئول اجتماع باشد؟

پاسخ

اگر سكوت شما (نسبت به فرد عادي جامعه)، به معناي بي توجهي، و يا كوتاه آمدن نسبت به عمل اين شخص باشد، قطعاً حرام است. اما اگر بهترين راه را براي امر به معروف و نهي از منكر، در مورد خاصّي، سكوت مي بينيد، كه داراي اثر است، يعني با سكوت شما، شخص دست از عمل حرام مي كشد، يا سراغ آن نمي رود، وظيفه شما در اين موقعيت، سكوت است.

ولي اگرعمل حرامي از مسؤولي، براي شما ثابت شود، دو صورت دارد :

1.در صورتي كه آن عمل، مربوط به زندگي خصوصي آن مسؤول است، و ارتباطي با مسائل كاري مسؤول ندارد، وظيفه شما در صورت جمع بودن شرايط، اين است كه به شيوه مناسبي، مسؤول را به صورت خصوصي، امر به معروف كنيد.

2. اما اگر در مورد ضايع كردن حقوق مردم، در حوزه تحت سرپرستي آن مسؤول باشد، در صورت جمع بودن شرايط، به شيوة مناسبي امر به معروف كنيد. و در صورت ناتواني از امر به معروف، بنا به توصية مقام معظم رهبري عمل كنيد :

"با وجود حكومت اسلامي، كه اهتمام به اين فريضة الهي (امربه معروف و نهي ازمنكر) دارد، كسي كه خود از امر به معروف و نهي از منكر عاجز است، برايش لازمست كه دستگاه مخصوص اين كار را، كه از طرف دولت مأمور است، مطلع سازد. و پيگيري موضوع، تا ريشه كن نمودن فاسد و مفسد، ادامه يابد."(1)

منابع و مآخذ:

1_ استفتائات مقام معظم رهبري، ج1،ص311

وظيفه دانشجو در برابر هم اتاقهايي كه از ترانه و موسيقي و پاسور استفاده مي كنند چيست ؟
پرسش

وظيفه دانشجو در برابر هم اتاقهايي كه از ترانه و موسيقي و پاسور استفاده مي كنند چيست ؟

پاسخ

وظيفه اصلي او نهي از منكر با زباني منطقي و سازنده است و اگر موثر واقع نشد در صورت امكان از آنان جدا شود؛ولي اگر ترك آن اتاق ممكن نيست بر او گناهي نمي باشد.

با اين وضعيت دانشگاهها, آيا فريضه ء امر به معروف و نهي از منكر بر ما واجب است ؟
پرسش

با اين وضعيت دانشگاهها, آيا فريضه ء امر به معروف و نهي از منكر بر ما واجب است ؟

پاسخ

در پاسخ اين سؤال توجه به نكات ذيل حايز اهميت مي باشد:

اولاً: نگاهي گذرا به احاديث و رواياتي كه در زمينه فلسفه امر به معروف و نهي از منكر وارد شده اين نكته مهم را مشخص مي سازد كه يكي از مهمترين عوامل تداوم و شكوفايي و پيشرفت و تعالي جوامع بشري و همين طور انحطاط و سقوط آن در گرو عمل به اين فريضه مهم والهي مي باشد. چنانچه پيامبر گرامي اسلام مي فرمايند: اذا لم يأمروا بمعروف و لم ينهوا عن منكر و لم يتبعوا الاخيار من اهل بيتي، سلط الله عليهم شرارهمفيدعوا عند ذلك خيارهم فلا يستجاب لهم ؛ هنگامي كه امر به معروف و نهي از منكر ننمايند و از خوبان اهل بيت من پيروي نكنند،خداوند بدان را بر آنان مسلط خواهد كرد. در آن شرايط خوبان آنها دعا مي كنند اجابت نمي شود{M، (بحارالانوار، ج 100، ص 72).

در روايت ديگر نيز فرموده اند: لتأمرن بالمعروف و لتنهن عن المنكر او ليعمنكم عذاب الله ؛ بايد امر به معروف و نهي از منكر كنيد يا عذابخدا همه شما را فرا مي گيرد{M، (وسائل الشيعه، ج 11، ص 407).

شهيد مطهري در بحث تعالي و انحطاط جوامع كه مي توان آن را تعبير ديگر عوامل تداوم و سقوط انقلاب ها دانست و براساس قرآن چهار عامل عدالت و بي عدالتي، اجرا يا ترك امر به معروف و نهي از منكر، اتحاد و تفرق، فسق و فجور و فساد يا صلاح اخلاق، را مؤثر در اعتلاو انحطاط جوامع مي داند، (شهيد مطهري، جامعه و تاريخ، ص 205).

دكتر علي شريعتي نيز

در مقاله اجتهاد و نظريه انقلاب دائمي مي گويد: در اعتقاد اسلام، بر مبناي سه اصل، مي توان انقلاب را دائمي كرد و سپس اجتهاد و امر به معروف و نهي از منكر و هجرت را عوامل انقلاب دائمي مي داند، (اجتهاد و نظريه دائميانقلاب، ص 22 تا 25).

ثانيا: وجود و گسترش برخي از مفاسد فردي و اجتماعي و ناهنجاري ها كه در اثر عواملي از قبيل تغيير ارزش ها و توجه به ماديات و تهاجم فرهنگي و... به وجود آمده و خطر عمده اي براي نظام اسلامي محسوب مي شود، توجه به عملي شدن و اجرا اين فريضه الهي را درتمامي سطوح مورد تأكيد قرار مي دهد واز آنجا كه يكي از مهمترين راه مقابله با اين مفاسد انحرافات كار بنيادي فرهنگي مي باشد، دانشجويان به عنوان قشري تحصيل كرده، نقش بسزايي را بر عهده دارند.

ثالثا: امر به معروف و نهي از منكر بر تمام افراد عاقل و بالغ از هر قشر و گروهي در صورتي كه شرايط ذيل موجود باشد واجب مي باشد:

1- كسي كه مي خواهد امر به معروف و نهي از منكر كند بايد يقين داشته باشد كه طرف مقابل مشغول انجام حرام يا ترك كار واجبي است.

2- احتمال دهد كه امر و نهي او اثر دارد، خواه اثر فوري داشته باشد يا غيرفوري، كامل يا ناقص، بنابراين اگر بداند هيچ اثر نمي كند واجب نيست.

3- در امر و نهي او مفسده و ضرري نباشد، پس اگر بداند يا بترسد كه امر يانهي او ضرر جاني يا عرضي و آبرويي يا ضرر مالي قابل توجه براي او يا بعضي از مؤمنين داردواجب نيست.{J

وظيفه در مورد افرادي با وضع غيرقابل قبولي در دانشگاه رفت و آمد مي كنند (مخصوصا خواهران) چيست؟ آيا مي توان امر به معروف و نهي از منكر كرد يا خير؟
پرسش

وظيفه در مورد افرادي با وضع غيرقابل قبولي در دانشگاه رفت

و آمد مي كنند (مخصوصا خواهران) چيست؟ آيا مي توان امر به معروف و نهي از منكر كرد يا خير؟

پاسخ

در اين زمينه خوب است به منابع زير كه چندان مفصل نيستند مراجعه فرماييد:

مجله پرسمان، چرايي پوشش بانوان، آقاي حسيني

مجله پرسمان، ش 8، روابط دختر و پسر، آقاي احمدي

تفسير نمونه، ذيل آيه 104 سوره آل عمران

شش نكته مهم كه توجه بدانها ضروري تر است:

اولا، آگاهي دقيق و عميق برادران و خواهران متعهد و حزب اللهي در دانشگاه ها نسبت به موارد و مصاديق معروف و منكر.

ثانيا، كار تشكيلاتي با انسجام همه نيروهاي معتقد به مباني ديني و انقلابي اعم از تشكل هاي اسلامي، بسيج و ساير تشكل هاي مذهبي و متعهد و نيز با همكاري و ارشاد و اقدام جدي دفاتر نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها در ضمن از اين طريق مي توانيد:

1- كلاس هاي آشنايي بيشتر با مبحث امر به معروف و نهي از منكر و راه كارهاي اجرايي آن برگزار كنيد.

2- در شوراي فرهنگي دانشگاه و ساير مراكز فرهنگي دانشگاه در تصويب مقررات خوب و نيز تضمين اجراي آن نقش خوبي را ايفا كنيد.

3- گاهي برخورد با بعضي از منكرات به لحاظ حساسيت يا ويژگي خاص، نياز به جريان سازي دارد، تشكل منجسم نيروهاي خودي در اين راستا، كارآيي خوبي مي تواند داشته باشد.

ثالثا، كار مطبوعاتي و نشرياتي و درج مقالات علمي و نه تهاجمي تند و بي منطق و پر از شعار.

رابعا، تشكيل يك هسته امر به معروف و نهي از منكر دانشجويي. البته با نهايت دقت كه به نام شما با حركت هاي بي منطق و تند نابه جا

و غيرمنطقي، سوء استفاده نشود بهتر است اين اقدام در قالب كار تشكيلاتي مذكور صورت پذيرد.

خامسا، دوستي و محبت و نفوذ در دل خاطيان و همان كساني كه با زبان نصيحت پذيراي سخن شما نيستند، در اردوها، در كلاس ها، در اوقات فراغت. چه اين كه نصيحت به معناي خيرخواهي است بايد راه كار عملي ساختن نصيحت را جستجو نمود. قطعا محبت يكي از بهترين شيوه هاي ممكن است.

سادسا، مبارزه با منكرات و مفاسد اجتماعي و ناهنجاري هاي موجود در جامعه يك واجب قطعي بر عهده يكايك دانشجويان و همه مسؤولين و مديران دانشگاه ها و كل جامعه است، ليكن اين امر مهم را مي توان در دو بخش انجام داد:

1. تك تك آحاد جامعه موظف اند با هر گونه منكر و مفسده اي مبارزه كنند و به افرادي كه در صدد شكست حريمهاي ارزشي و احكام اسلامي مي باشند, فرصت ندهند. نكته قابل توجه در اين جا اين است كه مبارزه ي عمومي با فساد و تباهي در جامعه شرايط و ضوابطي دارد; از جمله : اولا": فردي كه در صدد امر به معروف و نهي از منكر است , به خوبي معروف و منكر را بشناسد. ثانيا", احتمال تأثير امر يا نهي را بدهد. ثالثا", شخصي كه مرتكب منكر يا مفسده اي شده , اصرار بر استمرار آن داشته باشد. رابعا", در امر و نهي او مفسده اي اعم از ضرر جاني يا آبروئي يا مالي قابل توجه وجود نداشته باشد. علاوه بر لزوم مراعات شرايط ياد شده در مقام امر به معروف و نهي از منكر, مراعات مراتب امر به معروف و

نهي از منكر نيز لازم است و در صورت حصول مطلوب در مرتبه ي پايين تر, جايز نيست كه به مرتبه ي بالاتر تعدي كند. در مرتبه ي اول ناراحتي قلبي و تنفر خود را از فعل منكر آشكار سازد (مانند عبوس كردن صورت , روي بر گرداندن و.. از او, ترك رابطه كردن با وي و...) در مرتبه ي دوم امر و نهي زباني , موعظه و ارشاد طرف است و در صورت فايده نداشتن , گفتار خود را غليظ كرده در امر و تهديد و ترساندن شدت به خرج دهد. مرتبه ي سوم , مرحله ي اقدامات عملي است . اگر دو مرتبه ياد شده اثر نداشت , واجب است از اعمال قدرت استفاده كند, (تحريرالوسيله , امام خميني , ج 2, ص 315). البته اين در زماني است كه حاكميت و اقتدار حكومت اسلامي وجود نداشته باشد. اما اگر حكومت اسلامي وجود داشته باشد (مانند وضعيت فعلي ما) بر مكلفان واجب است به امر و نهي زباني اكتفا كنند و در صورت نياز به توسل به زور, موضوع را به مسؤولان ذي ربط در نيروي انتظامي و قوه قضائيه ارجاع دهند,(استفتاآت آيت الله خامنه اي , ترجمه ي فارسي , ج 1, ص 231).

2. سازمان ها و ارگان هاي ويژه (از قبيل نيروي انتظامي , قوه قضائيه , دستگاههاي اطلاعاتي و امنيتي , ستاد احياي امر به معروف و نهي از منكر, ستاد مبارزه با مواد مخدر و...) موظف اند بر اساس وظايف و كاركردهاي مشخص شده در قانون , نسبت به انجام مسوئوليت هاي خود كوشا باشند و از اقدامات عملي

و قهري دريغ نورزند. در پايان گفتني است كه هر چند در مبارزه با منكرات و مفاسد اجتماعي استفاده از عوامل فيزيكي و نيروهاي نظامي و... لازم است , ولي تكيه بر اين عامل به تنهايي نمي تواند راه حل مناسب و اساسي باشد. راه حل نهايي اين قبيل معضلات , مبتني بر شناخت و ريشه يابي عوامل بروز اين قبيل مفاسد و ارائه راه كارهاي منطقي و واقع بينانه و مناسب با آن است . راه كارهايي از قبيل حل مشكلات اقتصادي , اشتغال , مسكن , ازدواج , تقويت و تثبيت ارزش هاي اسلامي , اجرا شدن فريضه ي امر به معروف و نهي از منكر به صورت گسترده و فراگير, فراهم نمودن امكانات تفريحي و ورزشي سالم براي جوانان و... و در نهايت برخورد قاطع دستگاه هاي مربوطه با افراد شرور و مخل به نظم و امنيت اجتماعي و ارزش هاي اسلامي و تهديد كننده ي سلامت جامعه , مطلوب است . در مورد محيط و اطرافيان : مسلما حفظ ايمان و ارزش هاي آن در محيط نامساعد بسي دشوار است ولي ارزش افزون تري دارد. خداوند در سوره ((تحريم )) آيه 11 نمونه اي را براي اين گونه افراد يادآوري مي نمايد. خداوند براي موئمنان آسيه همسر فرعون را مثال و نمونه مي آورد هنگامي كه از شوهرش بيزاري جست و عرضه داشت : خدايا! من از قصر فرعون و زيورهاي دنيوي گذشتم و تو خانه اي در بهشت براي من بنا كن و مرا از شر فرعون و كردارش و قوم ستمكار نجات بخش . حفظ ارزش ها در محيط

مناسب و مساعد هنر نيست . هنر آن است كه در تندباد ضد ارزش ها ارزش ها مطرح شود. بنابراين سعي كنيد با اعتماد به خدا و يقين به درستي راه دين و ايمان خود را حفظ نموده و همواره آن را تقويت كنيد. از مطالعه قرآن و توجه به معاني آن و همچنين كتاب هاي سودمند ديگر و شركت در مجالس وعظ و ديگر محافل ديني غفلت نكنيد. بايد بدانيد كه خداوند قدرت و توان مقابله با گناه را در وجود شما قرار داده است , ليكن با عزم و همتي سترگ بايد به مبارزه با گناه برخيزيد و همواره كوشش كنيد كه براي اولين بار كه ميل به گناه آمد با جديت تمام در برابر آن مقاومت كنيد, آن گاه به تدريج مبارزه آسان خواهد شد. در هر صورت نگاه كردن عمدي و يا خيره شدن به نامحرم از روي لذت حرام است , اما اگر در حال عبور از كوچه و بازار و... چشم انسان به نامحرم افتاد اشكال ندارد. البته نگاه كردن به صورت و دست هاي زنان نامحرم تا مچ اگر به قصد لذت و شهوت نباشد اشكال ندارد.

آيه و لا تزر وازرأ وزر اخري كه در چند سوره از قرآن آمده است، هيچ كس گناه ديگري را به گردن نمي گيرد،
اشاره

چطور در يك جامعه گذشته از مسئله عرف كه مي گويند آتشي كه گرفت خشك و تر مي سوزد منظور باز شدن عرفي آن نيست و اين ضرب المثل نيست بلكه باز شدن شرعي آن است چطو

پرسش

آيه و لا تزر وازرأ وزر اخري كه در چند سوره از قرآن آمده است، هيچ كس گناه ديگري را به گردن نمي گيرد،

چطور در يك جامعه گذشته از مسئله عرف كه مي گويند آتشي كه گرفت خشك و تر مي سوزد منظور باز شدن عرفي آن نيست و اين ضرب المثل نيست بلكه باز شدن شرعي آن است چطور مسئوليم در قبال ديگران و رابطه امر به معروف و نهي از منكر با اين آيه و امثال اين آيه چيست؟

حتي در محيط خانواده، ممكن است يك فردي خطائي را مرتكب شود و به علت خطاي همان يك نفر، تمام افراد خانواده تا آخر عمر بايد چوب خطاي او را بخورند هر چند بگوييم در عرف اينطور است ولي ممكن است اين عرف لطمات زيادي به شرع بزند، رابطه اش را برايم تشريح كنيد.

پاسخ

آيه ياد شده كه در چندين سوره آمده است، در واقع جوابي است به افرادي كه ملامت گناه خويش را به گردن ديگران مي اندازند و مي گويند كسي در آن جا نبود كه مرا هدايت كند يا اين كه حكومت و جامعه فاسد مرا گمراه كرد و...

اين آيات گوشزد مي كنند كه چنين نيست. خداوند به هر كس قدرت كشف حقيقت و راه يابي را عنايت كرده است و فرصت را براي هدايت او فراهم آورده است ولي انسان گناه كار به جهت پيروي از هواي نفس خويش راهي را كه آسان تر و نزديك تر به طبيعت جاهلي خويش است انتخاب مي كند، بنابراين هر كسي همان گونه كه مسؤول گمراهي خويش است مسؤول اعمال خود نيز هست و خود بايد آن را به دوش بكشد.

اين مفهوم، با

آياتي كه انسان را به امر به معروف و نهي منكر تشويق مي كنند منافي نيست، زيرا در آيه «وزره» انسان را مسؤول اعمال خويش پس از ارتكاب آن مي داند ولي آيات امر به معروف و نهي از منكر وظيفه انسان را نسبت به ديگران و جامعه مشخص مي كند.

وظيفه هر فردي در جامعه، دور نگه داشتن ديگران از منكرات است تا منكرات در جامعه گسترش نيابند، چرا كه جرم در جامعه قابل سرايت است. يك خلاف از يك فرد، در همه جامعه اثر مي گذارد، براي مثال، يك نفر سيگاري هواي همه محيط را آلوده مي كند، يك دروغ نيز همه ارتباطات را به هم مي ريزد. چنان كه پيامبر اكرم(ص) مي فرمايند: «گناه مخفيانه تنها به گناهكار ضربه مي زند ولي اگر از گناه علني نهي نشود، به همه مردم ضربه خواهد زد»(ميزان الحكمه، ري شهري، ح 12444).

حال اگر مسلماني اين مسؤوليت را به خوبي انجام ندهد، چون علت و سبب گسترش منكرات در جامعه است، مستحق عقوبت خواهد بود. به همين جهت است كه در آيات و رواياتي كه از تاركان امر به معروف و نهي از منكر انتقاد شده، تأكيد روي سكوت افراد، رضايت آنان به گسترش فحشاء و... است.

در حديثي مي خوانيم: «اگر گناه مخفيانه انجام شود، خطري براي همه مردم ندارد ولي اگر افراد خاصي گناه را آشكار انجام دهند و ساير مردم قدرت تغيير دادن داشته باشند ولي ساكت بمانند، خداوند همه مردم را با هم مورد قهر و عذاب خود قرار مي دهد»(همان، 12447).

خالصه اگر فردي مرتكب گناهي شد، خودش مسؤول گمراهي و عمل خويش است و در جرم آن ديگري شريك نيست ولي اگر ديگران او را به

گناه ترغيب يا در مقابل گناه علني او سكوت كنند، چون سبب و علت گناه او و سرايت آن به جامعه مي شوند مستحق عقوبت خواهند بود.

براي آگاهي بيشتر ر.ك:

1- تفسير الميزان، علامه طباطبايي، ذيل آيه 15 سوره اسراء

2- تفسير نمونه، آيت الله مكارم شيرازي و ديگران، ذيل آيه 16 سوره انعام

3- امر به معروف و نهي از منكر، محسن قرائتي

دوستي داشتم كه بنابر تصادف چند ترمي با هم دوست بوديم. كم كم متوجه برخي رفتارهاي زشت وي مي شوم. تا اينك يك شب بي ادبي را از حد گذرانيد و از هم جدا شديم؛ ديگر حاضر نيستم با وي صحبت كنم _ با شناختي كه از افكار و رفتارش دارم _ و طبعأ صد برابر او اين چنين مي خ
پرسش

دوستي داشتم كه بنابر تصادف چند ترمي با هم دوست بوديم. كم كم متوجه برخي رفتارهاي زشت وي مي شوم. تا اينك يك شب بي ادبي را از حد گذرانيد و از هم جدا شديم؛ ديگر حاضر نيستم با وي صحبت كنم _ با شناختي كه از افكار و رفتارش دارم _ و طبعأ صد برابر او اين چنين مي خواهد فكر كنم اصلاً احساس گناه نمي كند _ از رفتارهايش _ سؤال من اين است وظيفه ي من الان چيست؟ آيا گناهكارم؟

پاسخ

شما گناهكار نيستيد و اگر گناهي هم مرتكب شده باشيد پشيماني دليل بر توبه و آمرزش شماست و در صورتي كه مي توانيد در او اثر بگذاريد, معاشرت و رفت و آمد با او را ترك نكنيد; ولي چنانچه مي بينيد رفتارش در شما تأثير مي گذارد و شما هيچ گونه اثري نمي توانيد داشته باشيد، حتما معاشرت خود را با او كم كنيد.

امر به معروف و نهي از منكر در حكومت ديني و از جانب حاكمان در امر حكومت تا چه اندازه قابل پذيرش است؟
پرسش

امر به معروف و نهي از منكر در حكومت ديني و از جانب حاكمان در امر حكومت تا چه اندازه قابل پذيرش است؟

پاسخ

در اين باره بايد دو نكته را از يكديگر تفكيك كرده، جداگانه مورد بررسي قرار داد:

يك. حاكمان و كارگزاران حكومت ديني بايد چه موضعي در برابر «امر به معروف و نهي از منكر» اتخاذ كنند؟

دو. افراد ياد شده در عمل، چه مي كنند و واقعيت هاي موجود در حكومت هاي ديني چه وضعيتي را نشان مي دهد؟

حاكمان دين بايستي امور زير را رعايت كنند:

1. بستري در جامعه فراهم كنند كه افراد، بتوانند به خوبي بر رفتار آنان نظارت كرده، صحيح را از نادرست باز شناسند و به هنگام لزوم، بتوانند به راحتي، رهنمودهاي لازم را به مسؤولان ارائه كنند.

2. رهنمودها و امر به معروف و نهي از منكر مردم را بدون هيچ گونه پيش داوري و با تقواي لازم، مورد مطالعه و بررسي قرار دهند. آنان اگر پس از بررسي هاي لازم، سخن مردم را درست يافتند، با شهامت و شجاعت آن را بپذيرند و تسليم آن گردند و اگر آن را بر خطا يافتند، با منطقي استوار و بياني نرم پاسخ دهند، و يا كريمانه از آن درگذرند.

اما اينكه حاكمان در حكومت ديني، تا چه اندازه نسبت به امر به معروف و نهي ازمنكر پذيرش دارند، بايد گفت: كلمه «حاكمان»، تعبيري كلي و تا حدودي ابهام آميز است؛ يعني، دقيقاً مشخص نيست چه كساني و تا چه رده هايي مورد نظر است. افراد بسيار متفاوتند و نمي توان پاسخ قاطعي - كه شامل همگان شود - ارائه داد. اما بايد حاكمان، از شايسته ترين افراد جامعه و حدالامكان افرادي

حقيقت پذير و واقع نگر انتخاب شوند. هر اندازه در انتخاب اين افراد، دقت نظر بيشتري به عمل آيد؛ ميزان پذيرش امر به معروف و نهي از منكر بيشتر خواهد بود.

اما اينكه حكومت ديني در طول تاريخ، چه تجربه اي را نشان داده است؛ بايد گفت: نمونه هاي برجسته و عيني حكومت ديني، حكومت پيامبر(ص) و اميرالمؤمنين(ع) بوده است. رسول اكرم(ص) در دوران حكومت الهي خود، چنان مردمي رفتار مي كرد و فضايي پديد آورده بود كه با وجود عصمت آن حضرت؛ هر كسي مي توانست به راحتي، در حوزه مسائل اجتماعي و رفتاري پيامبر(ص) اظهار نظر كند.

جانشين حقيقي آن حضرت، اميرالمؤمنين(ع) نيز همين گونه رفتار مي كرد. برخوردهاي اميرالمؤمنين(ع) نشانگر اين واقعيت است كه آن حضرت، خواستار تربيت جامعه به نحوي بودند كه هرگز بين خود و مسؤولان جدايي احساس نكنند و به راحتي سخنان خود را با آنان مطرح نمايند.

يكي از سخنان ارزشمند آن حضرت - كه به زيباترين شكلي از چنين رابطه اي پرده برمي دارد - اين است:

«خوش ندارم گمان كنيد كه دوست دارم مرا بستاييد و ثنا گوييد ... پس با من آن گونه كه با گردن كشان سخن گويند، سخن مگوييد ... نمي خواهم مرا بزرگ انگاريد ... پس از گفتن حق يا راي زدن در عدالت باز نايستيد ...». «و قد كرهت ان يكون جال في ظنّكم اني احب الاطراء و استماع الثّناء ... فلا تكلّموني بما تُكلَّم به الجبابرة ... و لا التماس اعظامٍ لنفسي ... فلا تكفّوا عن مقالة بحقٍ او مشورةٍ بعدلٍ»؛ نهج البلاغه، خ 216.

چنين برخوردي، به جامعه «شخصيت» مي دهد و آنان را براي اظهار نظر و انتقاد و امر به معروف و نهي از منكر،

تا بالاترين سطوح اجتماعي، آماده مي سازد. شبيه همين روش در سيره امام خميني(ره) نيز مشاهده مي شود. ايشان مي فرمايد:

«همه ملت موظفند كه نظارت كنند بر امور، نظارت كنند اگر من يك پايم را كنار گذاشتم، كج گذاشتم، ملت موظف است بگويد پايت را كج گذاشتي، خودت را حفظ كن». ر.ك: امام خميني(ره)، صحيفه نور، ج 7، صص 31 - 35.

نيز مي فرمايد:

«بايد مسلمان اين طور باشد كه اگر هر كه مي خواهد باشد، خليفه مسلمين و هر كه باشد اگر ديد پايش را كج گذاشت، شمشيرش را بكشد كه پايش را راست بگذارد». همان، ص 34.

كتابنامه قرآن كريم نهج البلاغه انجيل لوقا

انجيل يوحنا

1- آقابخشي، علي، فرهنگ علوم سياسي، مركز اطلاعات و مدارك علمي ايران، 1374.

2- ابراهيمي وركياني، محمد، اسلام و آزادي، بي نا، بي تا.

3- ابن حجر، هيثمي مكي، الصواعق المحرقه، دار الطباعة المحمّديه، قاهره، و ط 1403 ه.

4- ابن طاووس، كشف المحجة لثمرة المهجة، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي قم، 1370.

5- ابن كثير، عماد الدين اسماعيل دمشقي، البداية و النهاية، تحقيق لجنة من العلماء، دار الكتب علميه بيروت.

6- ابن منظور، ابوالفضل محمد بن مكرم بن منظور، لسان العرب، دار صادر، بيروت، 1405.

7- ابن هشام، ابو محمد عبدالملك بن ايوب حميري، سيره ابن هشام، مصر مصطفي البابي الحلبي، 1355 ه.

8- ابو عبدالرحمن، احمد بن شعيب، سنن نسائي، دار احياء التراث العربي، بيروت.

9- ارسطا، محمدجواد، قدرت سياسي در اسلام، درآمدي بر انديشه سياسي اسلام، ويراستار سيد صادق حقيقت، انتشارات بين المللي الهدي، چاپ اول، 1378.

10- بخاري، محمد بن اسماعيل، صحيح بخاري، قاهره، مكتبة عبدالحميد احمد حنفي، 1314 ه.

11- برگر، پيترال، افول سكولاريزم، ترجمه افشار اميري، نشر پنگان، 1380.

12- بشيريه، حسين، جامعه شناسي سياسي، نشر ني، 1374.

13- بهروز لك،

غلامرضا، زبان سياسي اسلام، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، چاپ اول، 1378.

14- پيشوايي، مهدي، سيماي پيشوايان در آينه تاريخ، قم: دارالعلم، چاپ اول، 1375.

15- - ، سيره پيشوايان، قم: توحيد، چاپ سيزدهم، 1381.

16- جوادي آملي، عبدالله، ولايت فقيه، ولايت فقاهت و عدالت، قم؛ نشر اسراء، 1378.

17- -، نسبت دين و دنيا، قم؛ نشر اسراء، چاپ اول، 1381.

18- جويني خراساني، فرائد السمطين، بيروت مؤسسة المحمودي، 1400 ه.

19- الحر العاملي، محمد بن الحسين، وسائل الشيعه، المكتبة الاسلامية، الطبعة السادسة، 1367.

20- الحسين الحائري، سيد كاظم، ولاية الامر في عصر الغيبة، مجمع الفكر الاسلامي، الطبعة الاولي، 1414 ه.

21- حقيقت، سيد صادق، درآمدي بر انديشه سياسي اسلام (مجموعه مقالات)، انتشارات بين المللي الجدي، چاپ اول، 1378.

22- الحوالي، سفر بن عبدالرحمن، العلمانية، المكتب الطيّب، القاهرة، الطبعة الثانية، 1420 ه .

23- دانش پژوه، مصطفي، فلسفه حقوق، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره).

24- دورانت، ويل، تاريخ تمدن، ج 4، گروه مترجمان، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ چهارم، 1373.

25- رباني گلپايگاني، علي، دين و دولت، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ سوم، 1381.

26- - ، سكولاريسم، كانون انديشه جوان، چاپ اول، 1374.

27- - ، جامعيت و كمال دين، كانون انديشه جوان.

28- رحيمي برجردي، عليرضا، سير تحول تفكر جديد در اروپا، انتشارات علمي، چاپ اول، 1370.

29- رهنمايي، سيد احمد، غرب شناسي، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، چاپ اول، 1379.

30- سبحاني، جعفر، حكومت اسلامي، ترجمه داود الهامي، انتشارات توحيد، 1370.

31- - ، معالم الحكومة الاسلاميه، به قلم جعفر الهادي، مكتبة اميرالمؤمنين، اصفهان، 1401 ق.

32- سروش، محمد، دين و دولت در انديشه اسلام، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، چاپ اول، 1378.

33- سيوطي،

جلال الدين، عبدالرحمن بن ابي بكر، تاريخ الخلفاء، مطبعةالسعادة، مصر، 1371 ق، چاپ اول.

34- شاكرين، حميدرضا، سكولاريسم، كانون انديشه جوان.

35- شعباني، قاسم، حقوق اساسي و ساختار حكومت جمهوري اسلامي ايران، نشر اطلاعات، چاپ اول، 1373.

36- صدر، سيد محمد باقر، اقتصاد ما، ترجمه اسپهبدي، ج 1 و 2، انتشارات اسلامي، 1376.

37- صرامي، سيف اله، عقل قطعي منبع استنباط قوانين جامعه و حكومت اسلامي، فصلنامه حكومت اسلامي، سال ششم، شماره 2، 1380.

38- عالم، عبدالرحمن، بنيادهاي علم سياست، تهران: نشر ني، چاپ ششم، 1379.

39- عبدالرزاق، علي، الاسلام و اصول الحكم، القاهره، 1925 م.

40- عسكري، سيد مرتضي، معالم المدرستين، مؤسسه البعثه، 1405 ه.

41- عليخاني، علي اكبر، مشاركت سياسي، نشر سفير، چاپ اول، 1378.

42- عميد زنجاني، عباسعلي، فقه سياسي اسلام، انتشارات اميركبير، چاپ دوم، 1373.

43- فتحعلي، محمود، تساهل و تسامح، مؤسسه طه، چاپ اول، 1378.

44- قدردان قراملكي، محمدحسن، سكولاريسم در مسيحست و اسلام، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم.

45- - ، تقابل مشي ائمه با سكولاريسم، مجله معرفت، ش 19.

46- القشيري، مسلم بن حجاج نيشابوري، صحيح مسلم، دارالفكر، بيروت، 1398 ق، چاپ دوّم.

47- قوامي، سيد صمصام الدين، ساختار حكومت اسلامي، فصلنامه حكومت اسلامي، سال چهارم، شماره اول.

48- كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، دفتر نشر فرهنگ اهل البيت(ع)، بي تا.

49- كواكبيان، مصطفي، مباني مشروعيت در نظام ولايت فقيه، انتشارت عروج، 1378.

50- گلباغي ماسوله، سيد علي جبّار، مباني مشروعيت در نظام ولايت فقيه، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام(ره)

51- گيب، هاميلتون، آ.ر، مذهب و سياست، ترجمه مهدي قائني، انتشارات دارالفكر.

52- لاريجاني، محمدجواد، نقد دينداري و مدرنيسم، نشر اطلاعات، چاپ دوم، 1376.

53- متقي هندي، علي بن حسام الدين، كنز العمال في سنن و الاقول

و الافعال، ط . بيروت.

54- - ، منتخب كنز العمال، ط. بيروت.

55- محمدي، ابوالحسن، مباني استنباط حقوق اسلامي، نشر دانشگاه تهران، چاپ هشتم، 1376.

56- محمدي ري شهري، محمد، منتخب ميزان الحكمة، ج 1، قم: دارالحديث، 1381.

57- محمودي، سيد علي، عدالت و آزادي، مؤسسه فرهنگي انديشه معاصر، چاپ اول، 1376.

58- مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، انتشارات دار الكتب الاسلاميه، چاپ 4، 1357.

59- مصباح يزدي، محمدتقي، پرسشها و پاسخها، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، چاپ اول، 1377.

60- - ، حكومت و مشروعيت، كتاب نقد، شماره 7، تابستان 1377.

61- - ، نظريه سياسي اسلام، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، چاپ اول، 1378.

62- مطهرنيا، مهدي، «قدرت، انسان، حكومت»، نشر رستمخاني، چاپ اول، 1378.

63- مطهري، مرتضي، پيرامون جمهوري اسلامي، انتشارات صدرا، 1374.

64- - ، پيرامون انقلاب اسلامي، قم: صدرا، 1369.

65- - ، ختم نبوت، قم؛ صدرا، چاپ نهم، 1374.

66- - ، سيري در سيره ائمه اطهار(ع)، قم: صدرا، چاپ يازدهم، 1374.

67- معرفت، محمدهادي، ولايت فقيه، قم، انتشارات التمهيد، 1377.

68- مكارم شيرازي، ناصر، پيام قرآن، دار الكتب الاسلاميه، چاپ ششم، 1377.

69- مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، فلسفه سياست، انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، چاپ اول، 1377.

70- موسوي خميني(ره)، روح الله، ولايت فقيه، انتشارات مركز تنظيم و نشر آثار امام(ره).

71- - ، كتاب البيع، انتشارات اسماعيليان، چاپ سوم، 1363.

72- - ، صحيفه ي نور، تهران، سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، 1370.

73- منصوري، خليل رضا، دراسة موضوعية حول نظرية العرف و دورها في عملية الاستنباط.

74- ميرمدرس، سيد موسي، جامعه ي برين، بوستان كتاب قم، چاپ اول، 1380.

75- نبوي، سيد عباس، فلسفه قدرت، پژوهشگاه، حوزه و دانشگاه، چاپ اول،

1379.

76- - ، مردم سالاري در حاكميت اسلامي، مؤسسه تمدن و توسعه اسلامي، چاپ اول، 1379.

77- نصري، عبدالله، انتظار بشر از دين، مؤسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، 1379.

78- نوري، حسين، مستدرك الوسائل، چاپ دوم، مؤسسه آل البيت، بيروت 1408 ه.

79- نوروزي، محمدجواد، نظام سياسي اسلام، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)، چاپ اول، 1379.

80- نووي، شرح صحيح مسلم، بينا، بيتا.

81- واعظي، احمد، حكومت ديني، مركز نشر اسراء، چاپ اول، 1378.

82- - ، «جامعه ي ديني، جامعه ي مدني» پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ اول، 1377.

83- وبر، ماكس، اقتصاد و جامعه، ترجمه منوچهري، ترابي نژاد، عمادزاده، انتشارات مولوي، چاپ اول، تهران، 1374.

84- ويلم، ژان پل، جامعه شناسي اديان، ترجمه دكتر عبدالرحيم گواهي، انتشارات تبيان، 1377.

85- وينسنت، اندرو، نظريه هاي دولت، ترجمه حسين بشيريه، نشر ني، 1376.

86- هادوي تهراني، مهدي، ولايت و ديانت، مؤسسه فرهنگي خانه خرد، چاپ دوم، 1380.

87- - ، باورها و پرسش ها، مؤسسه فرهنگي خانه خرد، چاپ اول، 1378.

منابع انگليسي 1- Arendt, Hannah on Violence: chapter2. Penguin Books Itd. London, 0191.

2- John Locke, A Letter Concerning Toleration.ed. P.Romanell, )New York: the Bobbs _ Merrill, 5591, J.

3- Poulantzas, Nicos; Potitical Power and Social Classes; translation editor Timotony O'hagan, London, newleft, 3791.

4- Russel Bertrand; Power; Unwin Books, George, Allen and Unwin Ltd, Roskin House Street. London, 7691.

5- Robert A.Dahl; Modern Politcal Analysis Shrid.

6- Weber Max, Economy and Society.

مجلات:

1- انديشه حوزه، سال پنجم، شماره اول و دوم، 1378، انتشارات آستان قدس رضوي.

2- پيام زن، سال پنجم، شماره اول، فروردين 1375.

3- فصلنامه حكومت اسلامي سال ششم شماره 2 و 4، 1380.

4- مجله كيان، ش 28.

5- مجله معرفت، ش 19 و ش

29.

آقاي ايكس در يك خانواده 5 نفره زندگي مي كند او متوجه مي شود كه برادرش رفت و آمدهاي مشكوكي دارد و با افراد بي نماز و صاحب گناهان كبيره دوست است آقاي ايكس متوجه مي شود كه برادرش در استعمال مواد مخدر ،تماشاي فيلم هاي مستهجن و غيره با آنها شركت دارد او بعد از
پرسش

آقاي ايكس در يك خانواده 5 نفره زندگي مي كند او متوجه مي شود كه برادرش رفت و آمدهاي مشكوكي دارد و با افراد بي نماز و صاحب گناهان كبيره دوست است آقاي ايكس متوجه مي شود كه برادرش در استعمال مواد مخدر ،تماشاي فيلم هاي مستهجن و غيره با آنها شركت دارد او بعد از اينكه با زبان امر به معروف و نهي از منكر مي كند و سود نمي بخشد تصميم مي گيرد با برادرش سخن نگويد اين كار ممكن است سالها طول بكشد آيا از نظر اسلام چنين رفتاري پسنديده است. آيا به عنوان امر به معروف و نهي از منكر پذيرفته مي شود.

پاسخ

در ابتدا بايد دلسوزي و احساس مسؤوليت در مقابل برادرتان را بستاييم. مطمئنا خداوند در اين مسير به شما كمك خواهد كرد بايد تا آنجا كه ممكن است تلاش كرد تا به او كمك كرد و براي او خيرخواهي نمود و از هرگونه تلاش دريغ نكرد. بنابراين براي اصلاح و نجات وي از خطراتي كه وي را تهديد كرده و مي كند از روي دلسوزي تلاش كرد اما از آنجا كه اين تلاش ها و دلسوزي ها بايد متناسب با اصول خاص خود باشد تا بتوانيد تأثير مناسب را داشته باشيد ما كلياتي را در زمينه چگونگي تأثيرگذاري و راهكارهاي آن خدمتتان عرض مي كنيم و اميدواريم با بهره گرفتن از آن اصول و راهكارها بتواند به برادر خود كمك كند.

مسأله تأثيرپذيري يا تأثيرگذاري در حدود كيفيت آن بستگي به توان ها و قابليت هاي انسان در ابعاد مختلف دارد. مهم ترين اموري كه در تاثيرگذاري دخالت دارند ويژگي هاي روحي از

قبيل اراده استوار، اخلاق نيكو، حسن معاشرت و آگاهي ها و توانهاي علمي بالا است. تأثيرپذيري مثبت نيز تا حدودي به اين امور و نيز به ميزان انعطاف پذيري و حقيقت طلبي شخص ارتباط دارد و تاثير پذيري هاي منفي برخاسته از ضعف آگاهي و اراده مي باشد. بنابراين هر اندازه در تقويت اراده خود گسترش صفات حسنه و خلق و خوي پسنديده و افزون سازي آگاهي ها ودانش هاي خود به ويژه در زمينه مسايل ديني فرهنگي و اجتماعي تلاش كنيد تدريجا توان تاثيرگذاري بيشتري خواهيد يافت.

بنابراين تأثيرگذاري يك مهارتي است كه به تدريج حاصل مي شود و تأثيرگذار و تأثير گيرنده و فضاي رواني از آمادگي لازم و شرائط كافي برخوردار باشد كه با تمرين و ممارست به اين مهارت دسترسي پيدا مي شود.

بايد دانست كه از شرايط امر به معروف انتخاب روشي است كه احتمال تأثير بدهيد بنابراين اگر روگرداني و صحبت نكردن مؤثر نيست و احتمال دارد سال ها طول بكشد. به امر به معروف عمل نشده است و بايد از طريق ديگري اقدام كند مگر اين كه راهي براي او نمانده باشد و ارتباط با مرتكب خلاف موجب تأثير سوء بر خودش يا خانواده اش مي شود.

مثلا در صورت امكان از فرد يا افراد ديگري در بين فاميل و اقوام يا دوستان كمك بگيرد تا از راه هاي مختلف وي را كنترل كنند و گمان نشود كه وي تنها فردي است كه مي تواند تأثيرگذار باشد. چه بسا آنها بهتر بتوانند نقش امر به معروف و نهي از منكر را ايفا كنند. زيرا گاهي اوقات با تذكردادن فقط يك نفر به كسي كه مرتكب خلاف مي شود، دست

از خلاف برنمي دارد ولي اگر افراد مختلف و با روش هاي متفاوت وي را از عمل خاصي بازدارند ممكن است تأثيرگذار باشد. پس چه بهتر كه تعدادي از اعضاء خانواده و يا فاميل دور هم جمع شوند و هر كدام با زبان خاص خودشان با اين فرد گفتگو كنند و او را از آن عمل نهي كنند.

گفتني است كه در اين گونه موارد، دوستان فرد خلاف كار نقش عمده اي در به انحراف كشاندن فرد دارند چه خوب و شايسته است كه دوستانش را از وي دور كنند و به جاي آنها از برخي هم سن و سال هاي شايسته و دوستان خوب بخواهيد كه دور او جمع شوند و با ايجاد ارتباط دوستانه و صميمانه اجازه ندهند با افراد ناشايست ودوستان ناباب ارتباط برقرار كند.

خلاصه آن كه همت جمعي اعضا خانواده و فاميل و دوستان را مي طلبد. اميد است با تلاش دسته جمعي آنها در اصلاح وي مؤثر باشد.

اگر افرادي از مساله اي غافل باشند،ِآيا وظيفه داريم آنان را آگاه كنيم؟
پرسش

اگر افرادي از مساله اي غافل باشند،ِآيا وظيفه داريم آنان را آگاه كنيم؟

پاسخ

در صورتي كه شرايط امر به معروف جمع باشد و احتمال تأثير داده شود، لازم است آنها را امر به معروف نمايند و الا مسؤوليتي نسبت به آنها ندارند و اگر حكم شرعي چيزي را نمي دانند از باب ارشاد جاهل به آنها تذكر داده شود.

با توجه به كاهش حجاب اسلامي در دختران در دانشگاهها ،آيا يك پسر حق دارد دختران بي حجاب را امر به معروف و نهي از منكر كند يا نه؟ چگونه؟
پرسش

با توجه به كاهش حجاب اسلامي در دختران در دانشگاهها ،آيا يك پسر حق دارد دختران بي حجاب را امر به معروف و نهي از منكر كند يا نه؟ چگونه؟

پاسخ

مسأله امر به معروف و نهي از منكر, از وظايف مهم ديني هر مسلمان است . البته برخي از مراتب امربه معروف از وظايف نظام اسلامي است و از همين رو رهبر معظم انقلاب مراتب دوم و سوم را كه نوعا منجر به برخورد عملي مي شود به عهده نيروهاي انتظامي و قضايي نهاده اند, ليكن مرتبه اول آن - كه جنبه ارشادي و راهنمايي دارد - به دوش همگان است . درعين حال در اين رابطه بايد چند نكته را درنظر داشت :

1- جوانان عزيز بايد به دقت احكام شرعي مربوط به امربه معروف و نهي از منكر, موارد معروف و منكر يا شرايط وجوب مراتب آن و كيفيت اجراي نيكوي آن را دقيقا فراگيرند.

2- آمر به معروف و ناهي از منكر, خود را به زيور اخلاق والتزام عملي بيارايد و حتي الامكان از شيوه هاي رفتاري آموزنده و خلاق استفاده كند.

3- بهتر است امربه معروف و نهي از منكر, به طور متشكل و گروهي همراه با آموزش هاي لازم انجام گيرد.

4- عدم تأثير آني و فوري , نبايد ما را از انجام وظايف خود بازدارد.

5- حتي الامكان بايد كوشيد تا فرهنگ و پذيرش عمومي نسبت به امر به معروف و نهي از منكر را بالا برد. انسان ها در برخورد با حق , چند گونه اند:

گونه اول- انسان هاي حق گرا. چنين افرادي در صورتي كه اشتباه خود را دريابند, نه تنها

ناراحت نمي شوند, بلكه بسيار خرسند و شادمان مي شوند.

گونه دوم- انسان هاي بي تفاوت در مقابل حقيقت . چنين افرادي از اينكه كسي روي اشتباهاتشان انگشت بگذارد, استقبال نمي كنند.

گونه سوم - انسان هاي حق ستيز. اين گونه افراد مسلما" در برابر حرف حق , واكنش منفي نشان مي دهند. البته اين گروه اندكند و غالب افراد جزو گروه اول و دوم هستند.

در اينجا يك نكته اساسي وجود دارد و آن نحوه امر به معروف و نهي از منكر است . مسلما" اگر آمر به معروف، با درك درستي از طرف مقابل و ويژگي هاي روحي , اخلاقي و تربيتي او, شيوه اي كارساز و جذاب در امر به معروف برگزيند, عكس العمل مثبت طرف مقابل , بسيار بالا خواهد بود. در امر و نهي شرايط ويژه اي حاكم است كه بايد رعايت گردد و چقدر به جا است كه در اين زمينه به تحريرالوسيله يا ترجمه آن از حضرت امام (ره ) مراجعه فرماييد ولي در عين حال به برخي از شرايط اشاره مي كنيم :

1- نسبت به حرمت موضوعي كه در نظر داريد يقين داشته باشيد.

2- تذكر و يادآوري شما بايد به تدريج و با مقدمات باشد.

3- حتي الامكان از صراحت اجتناب نموده و با كنايه واشاره گوشزد كنيد.

4- گاهي مطلب را به صورت سؤال درآورده و در لباس شاگردي به تنبه ايشان بپردازيد.

5- خودتان در پيرامون موضوع مايه مطالعاتي داشته باشيد كه به مناسبت بتوانيد از بازده شوم آن گناه سخن بگوييد.

6- از تندي و خشونت به شدت پرهيز كنيد و با حفظ احترام در اين رهگذر ملايمت را شعار

خود سازيد.

7- اگر زمينه ي مساعدي مي بينيد پيشنهاد كنيد موضوع را به صورت سؤال درآورده و در همين نامه ها از فتواي مرجع و عواقب سوء چنين حرامي بپرسيد و پاسخ را به ايشان ارائه دهيد.

8- اگر اهل مطالعه هستند كتابي مربوط به حرمت آن موضوع و آثار شوم گناه را در دسترس ايشان قرار دهيد.

9- مطمئن باشيد كه يادآوري و تذكر بي تأثير نخواهد بود. «فذكر فان الذكري تنفع المؤمنين», (ذاريات , آيه 55). ازاين رو تا آنجا كه احتمال تأثير مي دهيد از وظيفه خود دست نكشيد و مأيوس نباشيد.

10- و در نهايت اگر به فرض نتيجه نگرفتيد, شما وظيفه خويش را به انجام رسانده ايد كه «و ما علي الرسول الا البلاغ المبين ; پيامبر وظيفه اي جز ابلاغ آشكار ندارد»، (نور, آيه 54).

شرايط شرعي امر به معروف و نهي از منكر به طور خلاصه اين است:

الف. كسي كه امر يا نهي مي كند خودش عالم به معروف و منكر باشد يعني بداند چيزي كه طرف مقابل ترك كرده شرعا واجب است انجام دهد مانند نماز و همين طور چيزي كه فرضا انجام مي دهد شرعا حرام است مانند قمار.

ب. شخص گناهكار اصرار بر گناه خود داشته باشد يا احتمال بدهد كه قصد دارد كار خود را تكرار كند.

ج. احتمال تأثير بدهد.

د. ضرر مهم جاني يا مالي براي امر كننده يا نهي كننده در كار نباشد.

مطالعه كنيد: حكايت هاي امر به معروف و نهي از منكر «مؤسسه فرهنگي قدر ولايت».

ضمنا براي برخورد منطقي و مبتني بر عقلانيت شناخت ريشه هاي اين معضل بسيار مفيد بلكه ضروري است. از اين رو در

اين زمينه نكاتي را يادآوري مي كنيم:

در مورد مشكل بدحجابي بايد گفت كه اين معضل در ايران ريشه در عوامل متعددي دارد كه بايد آن عوامل را در جامعه مورد شناسايي قرار داد و با توجه به آنها اقدامات اساسي و حساب شده انجام داد. بر اين اساس عوامل بدحجابي در جامعه به دو دسته تقسيم مي شود:

الف) عوامل دروني: منظور از عوامل دروني، مجموعه مؤلّفه هايي است كه به وجود آوردن اين پديده دخالت داشته و ناشي از عملكرد افراد يك جامعه و سيستم سياسي، اجتماعي و فرهنگي حاكم بر آن است. مهم ترين آنها عبارت است از:

1. از نظر انسان شناختي و روان شناختي انسان موجودي است كه داراي قدرت اختيار مي باشد، يعني، هم توانايي انتخاب راه درست و طي كردن مراتب كمال انساني را دارد و هم توانايي پيروي از اميال و هواهاي نفساني و طي كردن مدارج انحطاط و سقوط را. قرآن مي فرمايد: «انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا» ، (انسان، آيه 3).

بر اين اساس در جامعه اي مانند جامعه اسلامي ما _ كه بسياري از احكام، ارزش ها و معارف اسلامي براي اداره جامعه تبيين شده و جاي هيچگونه عذر و بهانه اي نيست _ بعضي از احكام الهي (مانند حجاب) از سوي برخي افراد ناديده گرفته مي شود، به اين اصل و عنصر روان شناختي باز مي گردد. به عبارت ديگر يكي از مهم ترين عوامل بدحجابي در جامعه، پيروي از هواهاي نفساني است كه خود ناشي از ضعف ايمان و تقوا،تزلزل شخصيت است و... مي باشد و در مظاهري از قبيل تجمل گرايي، خودنمايي در مقابل بيگانگان و... نمود پيدا مي كند.

در بسياري از موارد خودباختگي و تزلزل شخصيت و عدم

اعتماد به نفس موجب تقليد و تظاهر به رفتارهاي ناصحيح ديگران مي گردد. بر اثر خودباختگي ملاك در كرامت و شايستگي اجتماعي را محبوب بودن و مطرح بودن در چشم ديگران مي دانند. البته اگر انسان با تقوا و پاكدامن و مقيد به رعايت ارزش هاي الهي باشد هم محبوب خواهد بود و هم در چشم و دل و زبان اولياء مطرح خواهد بود، ليكن اين مسأله نياز به خودباوري و ايمان قوي و انگيزه هاي عالي و معرفت صحيح از حيات طيبه دارد. چنين انساني براي خود رسالتي عظيم را قايل است كه به رفتارهاي او جهت مي دهد.

يكي از راه هاي اصلاح جامعه از اين معضل، مقابله با عوامل روان شناختي آن و تقويت ايمان و تقواي افراد جامعه و تقويت انگيزه، عزم و اراده آنان در اجراياحكام الهي و موازين و مقررات اسلامي در سطح جامعه مي باشد. قرآن كريم مي فرمايد: «ان الله لا يغير ما بقومٍ حتي يغيروا ما بأنفسهم...» خداوند سرنوشت هيچ قومي را تغييرنمي دهد، مگر آن كه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند، (رعد، آيه 11).

اين عامل دروني اختصاص به جامعه اي خاص يا پيروان دين مخصوصي ندارد اما در هر جامعه اي عوامل تشديد كننده يا كنترل كننده وجود دارد كه بايد پيشينه تاريخي و وضعيت فرهنگي را بررسي كرد. در خصوص جامعه ايراني به ريشه هاي تاريخي آن اشاره مي كنيم.

2. ريشه هاي تاريخي اين مسأله كه به اقدامات رژيم پهلوي براي گسترش فرهنگ برهنگي، بي بند و باري و كشف حجاب بر مي گردد، كه توانست بخشي از جامعه ما را دچار اين انحراف كند و بي حجابي را در خانواده ها

به صورت يك هنجار و ارزش درآورد. روند گسترشاين معضل، هر چند با وقوع انقلاب اسلامي و فضاي ناشي از دوران دفاع مقدس، تا حد زيادي كنترل شد؛ ولي به دلايل متعددي، رگه ها و ريشه هاي خود را همچنان حفظ نمود و بعد از تغيير محيط ارزشي جامعه و فاصله گرفتن از فضاي معنوي حاصل از انقلاب و دفاع مقدس، دوبارهمجال ظهور و بروز پيدا كرد.

3. كوتاهي و بي توجهي برخي از مسؤولان فرهنگي كشور در تثبيت ارزش ها و احكام اسلامي و تعميق بخشيدن به آن، از وسايل ديگر گسترش بدحجابي است.

گفتني است كه به علت وجود مشكلات ناشي از تثبيت انقلاب اسلامي، جنگ تحميلي، فشارهاي خارجي محاصره هاي گوناگون اقتصادي، سياسي و... باعث شد كه بيشترين وقت و انرژي مسؤولان و دستگاه هاي دولتي به اين امور صرف شود و توجه چنداني به مسائل فرهنگي جامعه و اجراي راه كارها و برنامه هايي در جهت تثبيت و تعميق ارزش ها و احكام اسلامي مبذول نگردد.

4. بعضي از اقدامات انجام گرفته بعد از سال 1368 (از قبيل سياست هاي پولي و ارزي و...) كه به منظور تسريع در روند توسعه و رشد اقتصادي، صنعت و... انجام گرفت، ناخواسته موجب تغيير ارزش هاي جامعه، به سوي هنجارهاي مادي، مدرك گرايي، تجمل پرستي و...گرديد.

5. عملكرد منفي و نامطلوب برخي از دستگاه هاي فرهنگي (از جمله وزارت ارشاد و مطبوعات وابسته در سال هاي اخير) و ميدان دادن به افراد و عناصري كه هيچ اعتقادي به نظام اسلامي ندارند و با استفاد از تسهيلات مادي و معنوي وزارت ارشاد و فضاي باز و بدون نظارت جامعه، موجبات نشر و ترويج فرهنگ فاسد منحط دوران پهلوي و ارزشهاي حاكم بر

جوامع غرب را فراهم و اوضاع فرهنگي كشور را به شدت مسموم و آلوده نمودند به گونه اي كه مقام معظم رهبري هشدارهاي شديد به مسئولين فرهنگي داده، نارضايتي خود را از عملكرد وزارت ارشاد اعلام نمودند كه در نهايت منجر به استعفاي وزير ارشاد گرديد.

6. برخي از افراط و تفريطهايي كه در سالهاي اوليه انقلاب و بعد از آن در مبارزه با بي حجابي و بد حجابي شد از قبيل استفاده روشهاي خشونت آميز و فيزيكي و... باعث بوجود آمدن تنفر و انزجار و بدبيني به اين حكم الهي گرديد.

7. اجرا نشدن فريضه مهم امر به معروف و نهي از منكر يا نظارت ملي به صورت فراگير و گسترده و نظام مند از طرف آحاد جامعه، كه در روايات متعدد ضامن حفظ و سلامت جامعه از فساد، نا امني و... شمرده شده است.

ب) عوامل بيروني: مهمترين عامل بيروني تهاجم فرهنگي گسترده و همه جانبه غرب به ارزش هاي اسلامي و ملّي ما، براي بي هويت نمودن نسل جوان، تضعيف باورهاي عقيدتي در مردم و در نهايت شكست نظام اسلامي در ايران با استفاده از پيشرفته ترين وسايل تكنولوژي _اعم از نرم افزاري و سخت افزاري، عناصر وابسته داخل در عرصه هاي فرهنگي و اقتصادي و... در جهت حاكم نمودن فرهنگ و ارزش ها و مظاهر تمدن غرب.

مجموعه عوامل فوق سبب گرديده كه متأسفانه عليرغم گذشت بيش از دو دهه از انقلاب اسلامي، معضل بد حجابي در جامعه اسلامي ما وجود داشته باشد. اما در مورد راه هاي برخورد و مقابله با اين پديده زشت دو راهكار قابل پيش بيني مي باشد:

1. راهكارهاي فيزيكي و برخورد از موضع قدرت با متخلفين البته اين برخورد بايد حساب شده

و هنجارمند باشد.

2. كار بنيادي فرهنگي. مسلما برخورد با اين پديده به صورت فيزيكي و از طريق دستگاههاي دولتي، بسيار دشوار و تا حدّي ناممكن است. زيرا اگر ما در مسئله لباس و پوشش اسلامي صرفا بخواهيم از طريق زور وارد شويم، استدلال و منطق نداشته باشيم و نتوانيم حقانيت و لزوم پوشش اسلامي، آثار مثبت و فوايد و بركات اجراي اين فريضه الهي در ابعاد مختلف زندگي شخصي و اجتماعي افراد و فلسفه حجاب و... را با كار فرهنگي مستمر عميق و ريشه اي با استفاده از دستگاههاي فرهنگي و رسانه هاي جمعي و مطبوعات و... به زيباترين و بهترين صورت، ارائه دليل و برهان، ثابت كنيم، متأسفانه بايد منتظر رواج و گسترش بدحجابي و رواج ارزشهاي غربي به صورت گسترده در جامعه اسلاميمان باشيم. عامل مهم ديگري كه مي تواند ما را در مقابله با اين معضل اجتماعي ياري نمايد اهتمام جدي جامعه و دانشجويان به انجام فريضه امر به معروف و نهي از منكر است. بديهي است اگر جامعه در اين زمينه به صورت جدي وارد عمل شود و اين فريضه الهي را منطبق با شرايط و مراتبي كه در شرع مقدس معين گرديده، عملي سازد دستگاه هاي فرهنگي و مراكز موجود در دانشگاه ها نيز بهتر مي توانند در حل اين معضل اجتماعي اقدام نمايند و ضمن تشويق و ترغيب دانشجويان به انجام شؤونات اسلامي، راه كارها و اقدامات بنيادي فرهنگي را در جهت گسترش ارزش هاي اسلامي در بين دانشجويان فراهم سازند. به اميد روزي كه با همكاري مسؤولين و دانشجويان شاهد محيطي سرشار از پاكيو صفا و اهتمام جدي به رعايت ارزش هاي اسلامي در دانشگاه ها باشيم، ان شاءالله.

ناگفته

نماند بسياري از ناهنجارهاي اجتماعي از جمله بدحجابي به بي ساماني اقتصادي نيز گره خورده است، معضل بيكاري، تورم و... مولد بسياري از مفاسد اجتماعي هستند كه ظهور و بروزهاي آن در شكل هاي مختلف صورت مي پذيرد. از اين رو نظام اسلامي و همه علاقه مندان به اين نظام مقدس بايد در جهت كارآمدي نظام و حل معضلات اقتصادي و اجتماعي تلاش جدي انجام دهند. فرمايشات و رهنمودهاي مقام معظم رهبري در زمينه مبارزه با مفاسد اقتصادي و اجتماعي به شكل قاطع و نيز نهضت خدمت رساني به مردم، در اين راستا ارزيابي مي شود.

براي آگاهي بيشتر ر.ك:

1_ حداد عادل، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي

2. فرامرز رفيع پور، توسعه و تضاد

3. علي ذوعلم، انقلاب و ارزشها

4. شهيد مطهري، مسأله حجاب

آيا مي توان به گناه ديگران بي اعتنا بود؟
پرسش

آيا مي توان به گناه ديگران بي اعتنا بود؟

پاسخ

اين احساس كه: «بگذار گناهكاران جزاي خود را ببينند و به جهنّم بروند»، ممكن است برخاسته از عجب و خودپسندي باشد. اين گونه افراد گمان مي كنند تنها آنها هستند كه وظيفه خود را انجام داده اند و ديگران گناهكارند. انسان با داشتن اين احساس به كمال نمي رسد. براي از بين بردن اين احساس بايد از خود پرسيد: از كجا معلوم كه گناهكاران توبه نكنند و سعادتمند نشوند و ما خود به كيفر غرور به خشم خداوند گرفتار نشويم. اين بينش باعث مي شود با نگاهي عطوفت آميز به گناهكاران نگاه كنيم و با اينكه از گناه آنان شادمان نيستيم و به اين دليل به آنان روي خوش نشان نمي دهيم، امّا قلباً از خدا بخواهيم كه آنان را به توبه موفّق كند تا از گناه منصرف شوند و راه خدا را پيش گيرند.

درباره خطرات عُجب و غرور مي توان به كتاب آيين زندگي و درس هاي اخلاق اسلامي، نوشته حضرت آيت اللَّه ميرزا جواد آقا تهراني مراجعه كرد.

« بخش پاسخ به سؤالات »

در چه صورتي امر به معروف و نهي از منكر واجب نيست ؟
پرسش

در چه صورتي امر به معروف و نهي از منكر واجب نيست ؟

پاسخ

در صورتي هاي ذيل امر به معروف و نهي از منكر واجب نيست :

1 در صورتي كه شخص آمر يا ناهي , خود شناختي از معروف و منكر نداشته باشد.

2 اگر بداند كه امر و نهي او تأثير نمي كند.

3 اگر بداند يا گمان كند يا احتمال صحيح بدهد كه شخص معصيت كار, معصيت خود را تكرار نمي كند.

4 اگر بداند يا گمان كند كه اگر امر يا نهي كند, ضرر جاني يا عِرضي و آبرويي يا ماليِ قابل توجهي به او مي رسد.اگر احتمال صحيح بدهد از آن ترس ضررهاي مذكور را پيدا كند, واجب نيست , بلكه اگر بترسد ضرري متوجه متعلقان او مي شود, واجب نيست . با احتمال وقوع ضرر جاني يا عِرضي و آبرويي يا مالي موجب حرج بر بعضي مؤمنان نيز واجب نمي شود, بلكه در بسياري موارد حرام است .1()

(پ_اورقي 1.توضيح المسائل مراجع , ج 2 مسئلهء 2791

آياامر به معروف و نهي از منكر براي همه واجب است , حتي اگر بيم جان رود و انسان بترسد, و ياخود انسان همان نقص را داشته باشد؟
پرسش

آياامر به معروف و نهي از منكر براي همه واجب است , حتي اگر بيم جان رود و انسان بترسد, و ياخود انسان همان نقص را داشته باشد؟

پاسخ

سؤال شما در سه قسمت پاسخ داده مي شود:

الف ) شرايط وجوب امر به معروف و نهي از منكر: امر به معروف و نهي از منكر بر تمام افراد عاقل و بالغ , با شرايطزير واجب است : 1 كسي كه مي خواهد امر و نهي كند بايد يقين داشته باشد كه طرف مقابل مشغول انجام حرام ياترك واجبي است ; 2 احتمال دهد كه امر و نهي او اثر دارد. خواه اثر فوري داشته باشد يا غير فوري , كامل يا ناقص .بنابراين , اگر بداند هيچ اثر نمي كند واجب نيست ; 3 در امر و نهي او مفسده و ضرري نباشد. پس اگر بداند يا خوف اين باشد كه امر يا نهي او, ضرر جاني يا عِرضي و آبرويي يا مالي قابل توجه نسبت به او يا بعضي از مؤمنين مي رساند, واجب نيست . ولي اگر معروف و منكر از اموري باشد كه شارع مقدس اسلام اهميت زيادي به آن مي دهدمانند حفظ اسلام و قرآن و استقلال ممالك اسلامي , يا حفظ احكام ضروري اسلام , بايد اعتنا به ضرر نكند و با بذل جان و مال در حفظ آن ها بكوشد.

ب ) بنابراين صرف ضرر جاني يا مالي يا عدم تأثير فوري باعث نمي شود كه امر به معروف و نهي از منكر واجب نباشد. چنان كه اميرالمؤمنين 7جنگ صفين را با هدف اعلام فرموده و اباعبدالله الحسين 7نيز قيام عليه

يزيد, و نهضت عاشورا را به عنوان امر به معروف و نهي از منكر آغاز نمود با اين كه مي دانست خود و اصحابش كشته مي شوند و قيام او تأثيري فوري در يزيد, عبيداله ... ندارد.

پس بايد ديد معروف متروك و منكري كه انجام مي گيرد از ضروريات دين يا مقدمه اي براي تضعيف اسلام وقرآن ... است يا خير؟

البته امر به معروف و نهي از منكر مراتبي دارد كه بعضي از اين مراتب , به اجازهء حاكم شرع احتياج ندارد و بعضي دارد. اگر براي امر به معروف و نهي از منكر لازم شود كه متوسل به ضرب و جرح يا اتلاف اموال و بالاتر از آن گردددر اين صورت هيچ كس بدون اجازهء حاكم شرع حق اقدام ندارد.

ج ) اگر منظور از جملهء شما اين باشد كه احكام و مسائل مربوط به واجب و حرام رابه خوبي نمي شناسد و آگاه نيست , بايد ياد بگيرد و تا زماني كه خود معروف و منكر را نشناخته بر او واجب نيست واگر منظور اين است كه خودش گاهي اوقات آن معروف را ترك يا منكر را انجام مي دهد, آيا با اين وصف باز واجب است ؟ چون در اين جا دو تكليف جدا از هم وجود دارد, اگر شرايط وجود (كه در قسمت الف بيان شد) محقق باشد,واجب است .

امر به معروف و نهي از منكر از ديدگاه اسلام را توضيح دهيد.
پرسش

امر به معروف و نهي از منكر از ديدگاه اسلام را توضيح دهيد.

پاسخ

امر به معروف و نهي از منكر يكي از اصول عملي اسلام است . اصلي است كه در قرآن كريم با صراحت و تاكيد آمده و در اخبار نبوي و آثار ائمه طاهرين درباره آن بسيار سخن گفته شد.

قرآن كريم مي فرمايد:

مسلمانان بهترين امتي هستيد (يا بوديد) كه خدا براي مردم جهان نمايان فرمود, زيرا شما امر به معروف و نهي از منكر مي كنيد و ايمان به خدا داريد>.

با بودن چهار شرط, امر به معروف و نهي از منكر واجب مي شود: 1 علم به معروف و منكر 2 احتمال فايده و اثربر امر و نهي باشد 3 كسي كه معروف را ترك كرده يا منكر را مرتكب شده , در ترك واجب يا فعل حرام مصر و مستمرباشد 4 مفسده و ضرري بر امر و نهي نباشد.

امر به معروف و نهي از منكر داراي سه درجه و مرحله است :

1 مرتبه قلب 2_ مرتبه زبان 3 مرتبه دست و عمل فقهاء هم اين سه مرحله را تشريح كرده و تفصيل داده اند وگفته اند در درجه اول مسلمانب ايد در قلب خود نسبت به خلافكاري ها و ترك واجبات الهي تنفري احساس نمايد وكمترين مظهري كه از اين تنفر قلبي مي تواند داشته باشد, يك عمل منفي است يعني اعتراض و ترك معاشرت وترشرويي است . در مرتبه زبان هم بايد اول از طريق پند و نصيحت و نرمي وارد شود و اگر فايده اي نكرد سخناني درشت به كار برده شود. براي مرتبه دست و علم هم

مراتبي ذكر كرده اند و غالباً متوجه اين ضيه شده اند كه گاهي احتياج مي افتد به اين كه برخورد عملي شود كه چه بسا صدماتي را به همراه داشته باشد, فقها در اين جا توقف مي كنند و مي گويند اين ديگر وظيفه عامه مردم نيست و اين مرتبه امر به معروف و نهي از منكر وظيفه حاكم شرعي است و دولت اسلامي است . اگر به عموم مردم اجازه اين كارها داده شود مستلزم هرج و مرج در اجتماع مي شود.(1)

(پ_اورقي 1.استاد شهيد مرتضي مطهري , مجموعه گفتارها, ص 36

امر به معروف و نهي از منكر يعني چه ؟
پرسش

امر به معروف و نهي از منكر يعني چه ؟

پاسخ

امر به معروف و نهي از منكر يگانه اصلي است كه ضامن بقاي اسلام است . اگر اين اصل نباشد,اسلامي نيست . امر يعني فرمان , معروف يعني هر كار خير و نيكي , چه در معاملات و چه در عبادات و اخلاقيات ومحيط خانوادگي . نهي يعني بازداشتن . منكر يعني هر كار زشت و ناپسند, مانند شرك و فسق و غيبت و دروغ و سخن چيني و تفرقه اندازي و ريا و ربا.(1)

(پ_اورقي 1.مرتضي مطهري , مجموعه آثار, ج 17 ص 236

در اكثر كتاب ها و منابع ديني توصيه به صبر شده است كه : هر كسي صبر كند، خدا در عوض به او احسان و نيكي مي كند و روزي مي دهد. آيا در مكاني كه جوانان فساد و گناه مي كنند، بايد صبر كرد و چيزي نگفت؟
پرسش

در اكثر كتاب ها و منابع ديني توصيه به صبر شده است كه : هر كسي صبر كند، خدا در عوض به او احسان و نيكي مي كند و روزي مي دهد. آيا در مكاني كه جوانان فساد و گناه مي كنند، بايد صبر كرد و چيزي نگفت؟

پاسخ

در مورد سؤال، وظيفه شما برخورد با گناه است. چون امر به معروف و نهي از منكر در صورت شرايط واجب است، ولي اگر امر و نهي شما تأثيري ندارد، چيزي بر عهدة شما نيست و از جمع ايشان فاصله بگيريد. صبر تفسير ديگري دارد و آن صبر در برابر گناهي كه براي خود او پيش آمده و در مصيبت و سختي طاعت خدا است.

صبر به معناي بي اعتنايي و سكوت و رضايت از گناه نيست.

آيا امر به معروف و نهى از منكر موجب سلب آزادى است ؟
پرسش

آيا امر به معروف و نهى از منكر موجب سلب آزادى است ؟

پاسخ

از آن_جا كه در زندگى اجتماعى سرنوشت افراد به هم مربوط است , و به اصطلاح افراداجتماع در س_رن_وش_ت يكديگر اثر دارند حق نظارت در اعمال ديگران حق طبيعى و خاصيت زندگى دست جمعى است بنابراين انجام اين فريضه نه تنها با آزاديهاى فردى مخالف نيست , بلكه وظيفه اى است كه افراد در مقابل يكديگر دارند .

از افتخارات انسان اين است كه دستگاه آفرينش او را آزاد آفريده و دست او را درانتخاب راه و شيوه زندگى , كاملا باز گذارده است . ب_ا در ن_ظ_ر گ_رف_ت_ن چنين اصلى ,چگونه اسلام دستور مى دهد كه افراد با ايمان همديگر را به ك_اره_اى ن_ي_ك دعوت كنند واز كارهاى بد با
پرسش

از افتخارات انسان اين است كه دستگاه آفرينش او را آزاد آفريده و دست او را درانتخاب راه و شيوه زندگى , كاملا باز گذارده است . ب_ا در ن_ظ_ر گ_رف_ت_ن چنين اصلى ,چگونه اسلام دستور مى دهد كه افراد با ايمان همديگر را به ك_اره_اى ن_ي_ك دعوت كنند واز كارهاى بد باز بدارند ؟ آيا اجراى دو اصل امر به معروف و نهى از م_نكر , مايه سلب آزادى از انسانها و افراد جامعه نيست ؟گذشته از اين , اگر همه مردم به چنين وظيفه اى قيام كنند نظامات اجتماعى دچاراختلال و هرج و مرج نمى شود ؟

پاسخ

مقصود از امر به معروف و نهى از منكر كه دو ركن بزرگ اجتماعى اسلام به شمارمى روند , همان دع_وت و راه_ن_مايى افراد به كارهاى نيك و سودمند و بازداشتن آنان از كارهاى زشت و مبارزه با انواع انحرافهاى اجتماعى و اخلاقى است . پ_ي_ش از ه_م_ه , ب_اي_د دي_د كه آيا اجراى اين دو اصل در اجتماعى كه افراد آن معمولاهمه با هم ه_م_ب_ستگى كامل دارند و سرنوشت همه را يك چيز تشكيل مى دهد , به سودجامعه هست يا نه ؟ ه_رگ_اه اج_راى چ_ن_ين اصلى به نفع اجتماع باشد , بايد در اين صورت به خاطر فوايد مهم آن از آزادى فردى كاست و آزادى افراد را در چهارچوب اين اصل محدود ساخت . ش_ي_وه زن_دگى انسان در اعصار كهن به شكل اجتماعات بسيار كوچكى در درون غارها وشكاف ك_وه_ه_ا و داخ_ل ج_نگلها بود و تقريبا همبستگى و تشريك مساعى و ارتباط و تعاون اجتماعى بر اجتماعات آنان حكومت نمى كرد .

در چ_ن_ي_ن زن_دگ_ى ك_ه سرنوشت افراد به يكديگر چندان بستگى ندارد , شايد مبارزه بافساد و جلوگيرى از انحراف ضرورى به نظر نرسد . ولى در شيوه زندگى دسته جمعى با سرنوشت مشترك , مبارزه با فساد و دعوت مردم به كارهاى نيك , يك وظيفه خطير اجتناب ناپذير است . زي_را در اي_ن نوع زندگى , همه افراد يك اجتماع به صورت اعضاى يك خانواده درمى آيند و پيوند وحدت و ارتباط آنچنان در ميان آنان محكم و استوار مى گردد كه هيچ فردى نمى تواند براى خود حساب جداگانه اى باز كند و خود را از نتايج اعمال خوب و بد ديگران جدا فرض كند . در چ_ن_ي_ن اجتماعى تمام افراد , در سود و زيان اعمال يكديگر كاملا شرك و سهيم بوده و نتيجه عمل يك فرد دامنگير همه افراد مى شود . اينجاست كه هيچ فردى - هر چه هم خود را دور از اجتماع تصور كند - نمى تواند تماشاگر صحنه زن_دگى گردد و خود را ازسود و زيان كارهاى افراد ديگر دور بدارد ; روى همين پيوند و ارتباط است كه اگربر اثر خلافكارى برخى , ضربه اقتصادى يا فرهنگى بر پيكر اجتماعى وارد شد , دودآن به چشم همه رفته و همه در برابر آن متاثر خواهند شد . ان_ح_راف_ه_اى اخ_لاقى , بسان بيماريهاى واگيردارى است كه - خواه ناخواه - دامن ديگران را نيز م_ى گيرد هرگاه ميكروب التور در نقطه اى پيدا شد , فورا بايد مبارزه پيگيرى بر ضد آن آغاز ن_مود و ديگران را از معاشرت با آن بيمار بازداشت و در غيراين صورت

, همه كشور و يا كشورها را فرا مى گيرد . ه_مچنين , انحراف اخلاقى و اجتماعى و هر نوع آلودگى فكرى و روحى - بسان بيمارى جسمى - برق آسا در دل اجتماع رسوخ نموده و همه اجتماع را فرا مى گيرد . ف_رض ك_نيد به يك نفر خانه خود را به صورت لانه فساد درآورد و پاى افراد لاابالى به آنجاز باز ش_ود , آي_ا مى توان تصور نمود كه دختران و پسران آن نقطه كه هر روز شاهد رفت و آمد گروهى م_ن_حرف به آن لانه هستند مصون و پاك بمانند , يااين كه آنان نيز به مقتضاى طغيان شهوت , به آن نقطه كشيده مى شوند و روز به روزدايره فساد گسترش پيدا كرده و بازار آن داغ تر مى گردد . اي_ن_جاست كه مى توان گفت اجراى پيگير اصل مبارزه با انحرافهاى اخلاقى واجتماعى ضامن س_ع_ادت اجتماعى است كه افراد آن در كنار يكديگر زندگى مى كنند ;و سكوت در برابر گناه و مفاسد , غلط و گناهى بزرگ است و هرگز نمى توان حساب فردرا از حساب جامعه جدا ساخت . در ح_ق_يقت يك فرد مبارز , از حقوق خود و اجتماعى كه در آن زندگى مى كند دفاع مى نمايد و ه_رگ_ز نبايد اصل آزادى افراد بهانه شود كه ما از اين وظيفه انسانى شانه خالى كنيم و بايد به اين نكته توجه و ايمان داشته باشيم كه آزادى افراد تا آنجا محترم است كه سلب آزادى از ديگران نكند و مصالح جامعه را به خطر نيفكند . ق_رآن م_ج_ي_د با واقع بينى خاصى كه از ويژگيهاى اين

كتاب آسمانى است به اين حقيقت اشاره ك_رده و م_ى ف_رمايد : و اتقوا فتنه لا تصيبن الذين ظلموا منكم خاصه و از فتنه اى بپرهيزيد كه ت_ن_ه_ابه ستمكاران شما نمى رسد ( بلكه همه را فرا خواهد گرفت ; چرا كه ديگران سكوت اختيار كردند ) . (1)ع_ي_ن اي_ن س_وال را ي_كى از ياران پيامبر اكرم از حضرتش پرسيد , پيامبر در پاسخ او مثلى را م_ط_رح ك_رد ك_ه خ_لاص_ه آن اين است :اجتماع ما بسان كشتى بزرگى است كه در آن كالاهاى تجارتى حمل شده و سرنشينانى نيزهمراه دارد . ه_ر ف_ردى از س_رن_شينان در طى راه مختار و آزاد مى باشد , ولى او هرگزنمى تواند زير پوشش آزادى ف_ردى ب_دن_ه كشتى و يا زير پاى خود را سوراخ كند ودر مقام پاسخ بگويد : من نقطه اى از كشتى را مورد تصرف قرار مى دهم كه زير پاى من قرار گرفته است , در صورتى كه چنين جوابى از اي_ن ف_رد پ_ذي_رفته نيست ; زيراتنها سلامت خويشتن را به خطر نمى افكند , بلكه او با اين عمل س_رن_وشت همه سرنشينان و كالاهاى تجارتى را به خطر افكنده و همه را به سوى نابودى و نيستى سوق مى دهد . ج_امعه ما نيز بسان كشتى است ; افراد جامعه سرنشينان اين كشتى مى باشند ; آنان در ضرر و نفع يكديگر شريك و سهيمند و هرگز نمى توان حساب فرد را از اجتماع جدانمود . روش اس_لام درب_اره م_ح_ت_رم ش_مردن آزاديهاى فردى با روش مكتبهاى امروز جهان يك تفاوت ح_ق_يقى دارد , در جهان امروز آزادى تا آنجا محترم است كه

از ناحيه فرد ,ضررى متوجه اجتماع ن_گردد و منافع ديگران به خطر نفتد - هر چند به ضرر خود آن شخص تمام گردد و بر سعادت او لطمه جبران ناپذير وارد سازد . ولى در اسلام آزادى فردى تا آنجا محترم است كه مزاحم ديگران نباشد و سقوط وآلودگى اجتماع را فراهم نسازد ; همچنين به سعادت خودش نيز لطمه اى وارد نكند وكارى انجام ندهد كه موجب بدبختى او گردد . مثلا در جهان امروز گرايش به بت پرستى و پرستش انواع موجودات رايج و آزاد است و جهان غرب در پ_وشش آزادى فردى اين عمل را تخطئه نمى كند , ولى اسلام چنين عملى را كه مايه انحطاط ف_رد و سقوط پرستش كننده است سخت تخطئه كرده و با فشار هر چه بيشتر مانع از انجام چنين اع_م_ال_ى مى گردد امر به معروف و نهى از منكر و دعوت مردم به كارهاى نيك و بازداشتن آنان ازكارهاى زشت , داراى درجات و مراتبى است . آنچه مربوط به توده مردم است اين است كه با زبان نرم و بيان دلنشين برادران دينى خود را پند و ان_درز ده_ن_د و آن_ان رااز ع_واق_ب ب_د گ_ناه باز دارند و اگر احتمال تاثير دهند حتى مى توانند روابطدوستانه خود را با آنان قطع كنند . اين نوع مبارزه با فساد و نظارت عمومى هرگز ايجاد هرج و مرج نمى كند , اما درجات بالاتر از اين ( مانند اجراى مجازات و كيفرها و حدود الهى درباره افرادگناهكار ) بايد زير نظر حكومت اسلامى و م_انند زمان پيامبر انجام گيرد و هيچ فردعادى حق ندارد در اجراى

نظارت عمومى خودسرانه اقدام نمايد .

س_وال :آي_ا ام_ر ب_ه م_ع_روف اي_ج_اد ه_رج و م_رج ن_م_ى ك_ن_د ؟_______آب_ا ت_وج_ه به م_راح_ل م_خ_ت_ل_ف امر به معروف و نهى از منكر و حدود و مقررات هر يك نه تنها هرج و مرج در اج_ت_ماع توليد نمى شود بلكه اجتماع از صورت يك جامعه مرده وفاقد تحريك بيرون آمده به
پرسش

س_وال :آي_ا ام_ر ب_ه م_ع_روف اي_ج_اد ه_رج و م_رج ن_م_ى ك_ن_د ؟_______آب_ا ت_وج_ه به م_راح_ل م_خ_ت_ل_ف امر به معروف و نهى از منكر و حدود و مقررات هر يك نه تنها هرج و مرج در اج_ت_ماع توليد نمى شود بلكه اجتماع از صورت يك جامعه مرده وفاقد تحريك بيرون آمده به يك جامعه زنده تبديل مى گردد . هرج و مرج ناشى ازبى تفاوتى آحاد جامعه نسبت به رفتار يكديگر است .

پاسخ
س_وال :آي_ا ام_ر ب_ه م_ع_روف اي_ج_اد ه_رج و م_رج ن_م_ى ك_ن_د ؟_______آب_ا ت_وج_ه به م_راح_ل م_خ_ت_ل_ف امر به معروف و نهى از منكر و حدود و مقررات هر يك نه تنها هرج و مرج در اج_ت_ماع توليد نمى شود بلكه اجتماع از صورت يك جامعه مرده وفاقد تحريك بيرون آمده به
پرسش

س_وال :آي_ا ام_ر ب_ه م_ع_روف اي_ج_اد ه_رج و م_رج ن_م_ى ك_ن_د ؟_______آب_ا ت_وج_ه به م_راح_ل م_خ_ت_ل_ف امر به معروف و نهى از منكر و حدود و مقررات هر يك نه تنها هرج و مرج در اج_ت_ماع توليد نمى شود بلكه اجتماع از صورت يك جامعه مرده وفاقد تحريك بيرون آمده به يك جامعه زنده تبديل مى گردد . هرج و مرج ناشى ازبى تفاوتى آحاد جامعه نسبت به رفتار يكديگر است .

پاسخ
آي_ه 47 س_وره آل عمران مى گويد : در ميان مسلمانان بايد امتى باشند كه اين دووظيفه بزرگ اج_ت_م_اعى ( امر به معروف و نهى از منكر ) را انجام دهند اينكه مى گويد از ميان آنها بايد امتى باشند بعضى از جمعيت مسلمانان را تشكيل مى دهد نه همه آنها را و به اين ترتيب
پرسش

آي_ه 47 س_وره آل عمران مى گويد : در ميان مسلمانان بايد امتى باشند كه اين دووظيفه بزرگ اج_ت_م_اعى ( امر به معروف و نهى از منكر ) را انجام دهند اينكه مى گويد از ميان آنها بايد امتى باشند بعضى از جمعيت مسلمانان را تشكيل مى دهد نه همه آنها را و به اين ترتيب اين وظيفه جنبه ع_م_وم_ى نخواهد داشت بلكه وظيفه طائفه خاصى است اما از آيه 110 همين سوره و همچنين از سوره والعصر برمى آيد كه اين دووظيفه جنبه عمومى دارد

پاسخ

امر به معروف و نهى از منكر دو مرحله دارد : يكى مرحله فردى كه هر كس موظف است به تنهايى ن_اظ_ر اع_م_ال دي_گ_ران باشد و ديگرى مرحله دسته جمعى كه امتى موظفند براى پايان دادن به نابسامانيهاى اجتماعى دست به دست هم بدهند و با يكديگر تشريك مساعى كنند . قسمت اول وظيفه عموم مردم است و چون جنبه فردى دارد طبعا شعاع آن محدود به توانايى فرد اس_ت اما قسمت دوم شكل واجب كفايى به خود مى گيرد و چون جنبه دسته جمعى دارد و شعاع قدرت آن وسيع , طبعا از شوون حكومت اسلامى محسوب مى شود , اين دو شكل از مبارزه با فساد و دعوت به سوى حق , از شاهكارهاى قوانين اسلامى محسوب مى گردد .

از افتخارات انسان اين است كه دستگاه آفرينش او را آزاد آفريده و دست او را درانتخاب راه و شيوه زندگى , كاملا باز گذارده است . ب_ا در ن_ظ_ر گ_رف_ت_ن چنين اصلى ,چگونه اسلام دستور مى دهد كه افراد با ايمان همديگر را به ك_اره_اى ن_ي_ك دعوت كنند واز كارهاى بد با
پرسش

از افتخارات انسان اين است كه دستگاه آفرينش او را آزاد آفريده و دست او را درانتخاب راه و شيوه زندگى , كاملا باز گذارده است . ب_ا در ن_ظ_ر گ_رف_ت_ن چنين اصلى ,چگونه اسلام دستور مى دهد كه افراد با ايمان همديگر را به ك_اره_اى ن_ي_ك دعوت كنند واز كارهاى بد باز بدارند ؟ آيا اجراى دو اصل امر به معروف و نهى از م_نكر , مايه سلب آزادى از انسانها و افراد جامعه نيست ؟گذشته از اين , اگر همه مردم به چنين وظيفه اى قيام كنند نظامات اجتماعى دچاراختلال و هرج و مرج نمى شود ؟

پاسخ

مقصود از امر به معروف و نهى از منكر كه دو ركن بزرگ اجتماعى اسلام به شمارمى روند , همان دع_وت و راه_ن_مايى افراد به كارهاى نيك و سودمند و بازداشتن آنان از كارهاى زشت و مبارزه با انواع انحرافهاى اجتماعى و اخلاقى است . پ_ي_ش از ه_م_ه , ب_اي_د دي_د كه آيا اجراى اين دو اصل در اجتماعى كه افراد آن معمولاهمه با هم ه_م_ب_ستگى كامل دارند و سرنوشت همه را يك چيز تشكيل مى دهد , به سودجامعه هست يا نه ؟ ه_رگ_اه اج_راى چ_ن_ين اصلى به نفع اجتماع باشد , بايد در اين صورت به خاطر فوايد مهم آن از آزادى فردى كاست و آزادى افراد را در چهارچوب اين اصل محدود ساخت . ش_ي_وه زن_دگى انسان در اعصار كهن به شكل اجتماعات بسيار كوچكى در درون غارها وشكاف ك_وه_ه_ا و داخ_ل ج_نگلها بود و تقريبا همبستگى و تشريك مساعى و ارتباط و تعاون اجتماعى بر اجتماعات آنان حكومت نمى كرد .

در چ_ن_ي_ن زن_دگ_ى ك_ه سرنوشت افراد به يكديگر چندان بستگى ندارد , شايد مبارزه بافساد و جلوگيرى از انحراف ضرورى به نظر نرسد . ولى در شيوه زندگى دسته جمعى با سرنوشت مشترك , مبارزه با فساد و دعوت مردم به كارهاى نيك , يك وظيفه خطير اجتناب ناپذير است . زي_را در اي_ن نوع زندگى , همه افراد يك اجتماع به صورت اعضاى يك خانواده درمى آيند و پيوند وحدت و ارتباط آنچنان در ميان آنان محكم و استوار مى گردد كه هيچ فردى نمى تواند براى خود حساب جداگانه اى باز كند و خود را از نتايج اعمال خوب و بد ديگران جدا فرض كند . در چ_ن_ي_ن اجتماعى تمام افراد , در سود و زيان اعمال يكديگر كاملا شرك و سهيم بوده و نتيجه عمل يك فرد دامنگير همه افراد مى شود . اينجاست كه هيچ فردى - هر چه هم خود را دور از اجتماع تصور كند - نمى تواند تماشاگر صحنه زن_دگى گردد و خود را ازسود و زيان كارهاى افراد ديگر دور بدارد ; روى همين پيوند و ارتباط است كه اگربر اثر خلافكارى برخى , ضربه اقتصادى يا فرهنگى بر پيكر اجتماعى وارد شد , دودآن به چشم همه رفته و همه در برابر آن متاثر خواهند شد . ان_ح_راف_ه_اى اخ_لاقى , بسان بيماريهاى واگيردارى است كه - خواه ناخواه - دامن ديگران را نيز م_ى گيرد هرگاه ميكروب التور در نقطه اى پيدا شد , فورا بايد مبارزه پيگيرى بر ضد آن آغاز ن_مود و ديگران را از معاشرت با آن بيمار بازداشت و در غيراين صورت

, همه كشور و يا كشورها را فرا مى گيرد . ه_مچنين , انحراف اخلاقى و اجتماعى و هر نوع آلودگى فكرى و روحى - بسان بيمارى جسمى - برق آسا در دل اجتماع رسوخ نموده و همه اجتماع را فرا مى گيرد . ف_رض ك_نيد به يك نفر خانه خود را به صورت لانه فساد درآورد و پاى افراد لاابالى به آنجاز باز ش_ود , آي_ا مى توان تصور نمود كه دختران و پسران آن نقطه كه هر روز شاهد رفت و آمد گروهى م_ن_حرف به آن لانه هستند مصون و پاك بمانند , يااين كه آنان نيز به مقتضاى طغيان شهوت , به آن نقطه كشيده مى شوند و روز به روزدايره فساد گسترش پيدا كرده و بازار آن داغ تر مى گردد . اي_ن_جاست كه مى توان گفت اجراى پيگير اصل مبارزه با انحرافهاى اخلاقى واجتماعى ضامن س_ع_ادت اجتماعى است كه افراد آن در كنار يكديگر زندگى مى كنند ;و سكوت در برابر گناه و مفاسد , غلط و گناهى بزرگ است و هرگز نمى توان حساب فردرا از حساب جامعه جدا ساخت . در ح_ق_يقت يك فرد مبارز , از حقوق خود و اجتماعى كه در آن زندگى مى كند دفاع مى نمايد و ه_رگ_ز نبايد اصل آزادى افراد بهانه شود كه ما از اين وظيفه انسانى شانه خالى كنيم و بايد به اين نكته توجه و ايمان داشته باشيم كه آزادى افراد تا آنجا محترم است كه سلب آزادى از ديگران نكند و مصالح جامعه را به خطر نيفكند . ق_رآن م_ج_ي_د با واقع بينى خاصى كه از ويژگيهاى اين

كتاب آسمانى است به اين حقيقت اشاره ك_رده و م_ى ف_رمايد : و اتقوا فتنه لا تصيبن الذين ظلموا منكم خاصه و از فتنه اى بپرهيزيد كه ت_ن_ه_ابه ستمكاران شما نمى رسد ( بلكه همه را فرا خواهد گرفت ; چرا كه ديگران سكوت اختيار كردند ) . (1)ع_ي_ن اي_ن س_وال را ي_كى از ياران پيامبر اكرم از حضرتش پرسيد , پيامبر در پاسخ او مثلى را م_ط_رح ك_رد ك_ه خ_لاص_ه آن اين است :اجتماع ما بسان كشتى بزرگى است كه در آن كالاهاى تجارتى حمل شده و سرنشينانى نيزهمراه دارد . ه_ر ف_ردى از س_رن_شينان در طى راه مختار و آزاد مى باشد , ولى او هرگزنمى تواند زير پوشش آزادى ف_ردى ب_دن_ه كشتى و يا زير پاى خود را سوراخ كند ودر مقام پاسخ بگويد : من نقطه اى از كشتى را مورد تصرف قرار مى دهم كه زير پاى من قرار گرفته است , در صورتى كه چنين جوابى از اي_ن ف_رد پ_ذي_رفته نيست ; زيراتنها سلامت خويشتن را به خطر نمى افكند , بلكه او با اين عمل س_رن_وشت همه سرنشينان و كالاهاى تجارتى را به خطر افكنده و همه را به سوى نابودى و نيستى سوق مى دهد . ج_امعه ما نيز بسان كشتى است ; افراد جامعه سرنشينان اين كشتى مى باشند ; آنان در ضرر و نفع يكديگر شريك و سهيمند و هرگز نمى توان حساب فرد را از اجتماع جدانمود . روش اس_لام درب_اره م_ح_ت_رم ش_مردن آزاديهاى فردى با روش مكتبهاى امروز جهان يك تفاوت ح_ق_يقى دارد , در جهان امروز آزادى تا آنجا محترم است كه

از ناحيه فرد ,ضررى متوجه اجتماع ن_گردد و منافع ديگران به خطر نفتد - هر چند به ضرر خود آن شخص تمام گردد و بر سعادت او لطمه جبران ناپذير وارد سازد . ولى در اسلام آزادى فردى تا آنجا محترم است كه مزاحم ديگران نباشد و سقوط وآلودگى اجتماع را فراهم نسازد ; همچنين به سعادت خودش نيز لطمه اى وارد نكند وكارى انجام ندهد كه موجب بدبختى او گردد . مثلا در جهان امروز گرايش به بت پرستى و پرستش انواع موجودات رايج و آزاد است و جهان غرب در پ_وشش آزادى فردى اين عمل را تخطئه نمى كند , ولى اسلام چنين عملى را كه مايه انحطاط ف_رد و سقوط پرستش كننده است سخت تخطئه كرده و با فشار هر چه بيشتر مانع از انجام چنين اع_م_ال_ى مى گردد امر به معروف و نهى از منكر و دعوت مردم به كارهاى نيك و بازداشتن آنان ازكارهاى زشت , داراى درجات و مراتبى است . آنچه مربوط به توده مردم است اين است كه با زبان نرم و بيان دلنشين برادران دينى خود را پند و ان_درز ده_ن_د و آن_ان رااز ع_واق_ب ب_د گ_ناه باز دارند و اگر احتمال تاثير دهند حتى مى توانند روابطدوستانه خود را با آنان قطع كنند . اين نوع مبارزه با فساد و نظارت عمومى هرگز ايجاد هرج و مرج نمى كند , اما درجات بالاتر از اين ( مانند اجراى مجازات و كيفرها و حدود الهى درباره افرادگناهكار ) بايد زير نظر حكومت اسلامى و م_انند زمان پيامبر انجام گيرد و هيچ فردعادى حق ندارد در اجراى

نظارت عمومى خودسرانه اقدام نمايد .

س_وال :آي_ا ام_ر ب_ه م_ع_روف اي_ج_اد ه_رج وم_رج ن_م_ى ك_ن_د ؟_____________________________________________________________________________آب_ا ت_وج_ه به م_راح_ل م_خ_ت_ل_ف امر به معروف و نهى از منكر و حدود و مقررات هر يك نه تنها هرج و مرج در اج_ت_ماع تول
پرسش

س_وال :آي_ا ام_ر ب_ه م_ع_روف اي_ج_اد ه_رج و م_رج ن_م_ى ك_ن_د ؟_____________________________________________________________________________آب_ا ت_وج_ه به م_راح_ل م_خ_ت_ل_ف امر به معروف و نهى از منكر و حدود و مقررات هر يك نه تنها هرج و مرج در اج_ت_ماع توليد نمى شود بلكه اجتماع از صورت يك جامعه مرده وفاقد تحريك بيرون آمده به يك جامعه زنده تبديل مى گردد . هرج و مرج ناشى ازبى تفاوتى آحاد جامعه نسبت به رفتار يكديگر است .

پاسخ
س_وال :آي_ا ام_ر ب_ه م_ع_روف اي_ج_اد ه_رج و م_رج ن_م_ى ك_ن_د؟
پرسش

س_وال :آي_ا ام_ر ب_ه م_ع_روف اي_ج_اد ه_رج و م_رج ن_م_ى ك_ن_د؟

پاسخ

ب_ا ت_وج_ه به م_راح_ل م_خ_ت_ل_ف امر به معروف و نهى از منكر و حدود و مقررات هر يك نه تنها هرج و مرج در اج_ت_ماع توليد نمى شود بلكه اجتماع از صورت يك جامعه مرده وفاقد تحريك بيرون آمده به يك جامعه زنده تبديل مى گردد . هرج و مرج ناشى ازبى تفاوتى آحاد جامعه نسبت به رفتار يكديگر است .

مرز امر به معروف و نهي از منكر كجاست؟
پرسش

مرز امر به معروف و نهي از منكر كجاست؟

پاسخ

اين اصل داير مدار اين است كه موضوع امر به معروف و نهي از منكر چيست، يك وقت موضوع امر به معروف و نهي از منكر موضوع كوچكي است. مثلاً كسي كه كوچه را كثيف ميكند، پوست خربزه را مياندازد در كوچه، نبايد بيندازد. شما اينجا بايد نهي از منكر كنيد، بايد او را ارشاد و هدايت كنيد، بايد به او بگوييد اين كار را نكن، درست نيست. حالا اگر شما براي نهي از منكر كردن در چنين مسألهاي، به خاطر پوست خربزه در كوچه انداختن، بدانيد او يك فحش ناموسي به شما ميدهد، در اين صورت اين كار آنقدر ارزش ندارد كه شما يك فحش ناموسي بشنويد.

يكوقت هم هست كه موضوع امر به معروف و نهي از منكر، موضوعي است كه اسلام براي آن اهميتي بالاتر از جان و مال و حيثيت انسان قائل است. ميبينيد قرآن به خطر افتاده است، تمام دسيسهبازيها براي اين است كه با قرآن مبارزه شود، وضعيت در سر حدّ به خطر افتادن قرآن و اصول قرآن نيست، در سر حدّ به خطر افتادن عدالت است. يا آنجا كه مسألهاي نظير وحدت اسلامي در خطر است، كه اسلام در موضوع وحدت چه اندازه عنايت و حساسيت دارد و به وحدت مسلمين اهميت ميدهد، دست دشمن را ميبيني، دسيسة دشمن را ميبيني كه دائماً ميان مسلمين تفرقهاندازي ميكند؛ آيا در اينجا ميگويي امر به معروف نكن، حرف نزن، نهي از منكر نكن، كه اگر اين را بگويم جانم در خطر است، آبرويم در خطر است، اجتماع نميپسندد.

بنابراين، امر به معروف و

نهي از منكر در مسائل بزرگ مرز نميشناسد. هيچ چيزي، هيچ امر محترمي نميتواند با امر به معروف و نهي از منكر برابري كند، نميتواند جلويش را بگيرد.

فرق امر به معروف و نهي از منكر با تبليغ چيست؟
پرسش

فرق امر به معروف و نهي از منكر با تبليغ چيست؟

پاسخ

تبليغ» كه در قرآن آمده است و «امر به معروف و نهي از منكر» كه آن هم در قرآن آمده است، دو مسألة جداگانهاند؛ البته با يكديگر پيوستگي دارند، ولي دو مسألة هستند. تبليغ، مرحلة شناساندن و خوب رساندن است، پس مرحلة شناخت است. ولي امر به معروف و نهي از منكر مربوط به مرحلة اجرا و عمل است. تبليغ، خودش يك وظيفة عمومي براي همة مسلمين است، همچنانكه امر به معروف و نهي از منكر يك وظيفة عمومي است. وظيفهاي كه هر مسلمان از نظر تبليغ دارد اين است كه بايد اين احساس در او پيدا بشود كه به نوبة خودش حامل پيام اسلام است. اما وظيفهاي كه هر مسلمان در مورد امر به معروف و نهي از منكر دارد اين است كه بايد اين احساس در او باشد كه مجري و جزء قوّة مجرية اين پيام است كه بايد آن را در جامعه به مرحلة عمل و تحقق برساند و به آن لباس عينيت بپوشاند. اين است كه امر به معروف و نهي از منكر يك مطلب است و تبليغ مطلب ديگر.

مسئوليت مردم در مقابل تحريفاتي كه در مجالس روضه خواني ميشود چيست؟
پرسش

مسئوليت مردم در مقابل تحريفاتي كه در مجالس روضه خواني ميشود چيست؟

پاسخ

دو مسؤوليت بزرگ، مردم دارند. يك مسؤوليت اين است كه نهي از منكر بر همه واجب است. وقتي كه ميفهميد و ميدانيد _ و مردم اغلب هم ميدانند _ كه دروغ است، نبايد در آن مجلس بنشينيد، كه حرام است، بلكه بايد مبارزه كنيد و ديگر اين تمايلي است كه صاحب مجلسها و مستمعين به گيراندن مجلس دارند، مجلس بايد بگيرد، بايد كربلا بشود. فلان روضهخوان كربلا ميكند. كربلا ميكند يعني چه؟! شما بايد روضة راست را بشنويد و معارف و سطح فكرتان بالا بيايد، به طوري كه اگر در يك كلمه روحتان اهتزاز پيدا كرد، يعني با روح حسينبن علي هماهنگي كرد، و اشكي ولو ذرهاي، ولو به قدر بال مگس [جاري شد،] اگر يك چنين اشكي در حالت هماهنگي روح شما با حسين بن علي از چشم شما بيرون بيايد، واقعاً مقام بزرگي براي شماست. اما اشكي كه از راه قصّابي كردن بخواهد از چشم شما بيايد، اگر يك دريا هم باشد ارزش ندارد.

مرز امر به معروف و نهي از منكر كجاست؟
پرسش

مرز امر به معروف و نهي از منكر كجاست؟

پاسخ

اين اصل داير مدار اين است كه موضوع امر به معروف و نهي از منكر چيست، يك وقت موضوع امر به معروف و نهي از منكر موضوع كوچكي است. مثلاً كسي كه كوچه را كثيف ميكند، پوست خربزه را مياندازد در كوچه، نبايد بيندازد. شما اينجا بايد نهي از منكر كنيد، بايد او را ارشاد و هدايت كنيد، بايد به او بگوييد اين كار را نكن، درست نيست. حالا اگر شما براي نهي از منكر كردن در چنين مسألهاي، به خاطر پوست خربزه در كوچه انداختن، بدانيد او يك فحش ناموسي به شما ميدهد، در اين صورت اين كار آنقدر ارزش ندارد كه شما يك فحش ناموسي بشنويد.

يكوقت هم هست كه موضوع امر به معروف و نهي از منكر، موضوعي است كه اسلام براي آن اهميتي بالاتر از جان و مال و حيثيت انسان قائل است. ميبينيد قرآن به خطر افتاده است، تمام دسيسهبازيها براي اين است كه با قرآن مبارزه شود، وضعيت در سر حدّ به خطر افتادن قرآن و اصول قرآن نيست، در سر حدّ به خطر افتادن عدالت است. يا آنجا كه مسألهاي نظير وحدت اسلامي در خطر است، كه اسلام در موضوع وحدت چه اندازه عنايت و حساسيت دارد و به وحدت مسلمين اهميت ميدهد، دست دشمن را ميبيني، دسيسة دشمن را ميبيني كه دائماً ميان مسلمين تفرقهاندازي ميكند؛ آيا در اينجا ميگويي امر به معروف نكن، حرف نزن، نهي از منكر نكن، كه اگر اين را بگويم جانم در خطر است، آبرويم در خطر است، اجتماع نميپسندد.

بنابراين، امر به معروف و

نهي از منكر در مسائل بزرگ مرز نميشناسد. هيچ چيزي، هيچ امر محترمي نميتواند با امر به معروف و نهي از منكر برابري كند، نميتواند جلويش را بگيرد.

مرز امر به معروف و نهي از منكر كجاست؟
پرسش

مرز امر به معروف و نهي از منكر كجاست؟

پاسخ

اين اصل داير مدار اين است كه موضوع امر به معروف و نهي از منكر چيست، يك وقت موضوع امر به معروف و نهي از منكر موضوع كوچكي است. مثلاً كسي كه كوچه را كثيف ميكند، پوست خربزه را مياندازد در كوچه، نبايد بيندازد. شما اينجا بايد نهي از منكر كنيد، بايد او را ارشاد و هدايت كنيد، بايد به او بگوييد اين كار را نكن، درست نيست. حالا اگر شما براي نهي از منكر كردن در چنين مسألهاي، به خاطر پوست خربزه در كوچه انداختن، بدانيد او يك فحش ناموسي به شما ميدهد، در اين صورت اين كار آنقدر ارزش ندارد كه شما يك فحش ناموسي بشنويد.

يكوقت هم هست كه موضوع امر به معروف و نهي از منكر، موضوعي است كه اسلام براي آن اهميتي بالاتر از جان و مال و حيثيت انسان قائل است. ميبينيد قرآن به خطر افتاده است، تمام دسيسهبازيها براي اين است كه با قرآن مبارزه شود، وضعيت در سر حدّ به خطر افتادن قرآن و اصول قرآن نيست، در سر حدّ به خطر افتادن عدالت است. يا آنجا كه مسألهاي نظير وحدت اسلامي در خطر است، كه اسلام در موضوع وحدت چه اندازه عنايت و حساسيت دارد و به وحدت مسلمين اهميت ميدهد، دست دشمن را ميبيني، دسيسة دشمن را ميبيني كه دائماً ميان مسلمين تفرقهاندازي ميكند؛ آيا در اينجا ميگويي امر به معروف نكن، حرف نزن، نهي از منكر نكن، كه اگر اين را بگويم جانم در خطر است، آبرويم در خطر است، اجتماع نميپسندد.

بنابراين، امر به معروف و

نهي از منكر در مسائل بزرگ مرز نميشناسد. هيچ چيزي، هيچ امر محترمي نميتواند با امر به معروف و نهي از منكر برابري كند، نميتواند جلويش را بگيرد

فرق امر به معروف و نهي از منكر با تبليغ چيست؟
پرسش

فرق امر به معروف و نهي از منكر با تبليغ چيست؟

پاسخ

تبليغ» كه در قرآن آمده است و «امر به معروف و نهي از منكر» كه آن هم در قرآن آمده است، دو مسألة جداگانهاند؛ البته با يكديگر پيوستگي دارند، ولي دو مسألة هستند. تبليغ، مرحلة شناساندن و خوب رساندن است، پس مرحلة شناخت است. ولي امر به معروف و نهي از منكر مربوط به مرحلة اجرا و عمل است. تبليغ، خودش يك وظيفة عمومي براي همة مسلمين است، همچنانكه امر به معروف و نهي از منكر يك وظيفة عمومي است. وظيفهاي كه هر مسلمان از نظر تبليغ دارد اين است كه بايد اين احساس در او پيدا بشود كه به نوبة خودش حامل پيام اسلام است. اما وظيفهاي كه هر مسلمان در مورد امر به معروف و نهي از منكر دارد اين است كه بايد اين احساس در او باشد كه مجري و جزء قوّة مجرية اين پيام است كه بايد آن را در جامعه به مرحلة عمل و تحقق برساند و به آن لباس عينيت بپوشاند. اين است كه امر به معروف و نهي از منكر يك مطلب است و تبليغ مطلب ديگر.

فرق امر به معروف و نهي از منكر با تبليغ چيست؟
پرسش

فرق امر به معروف و نهي از منكر با تبليغ چيست؟

پاسخ

تبليغ» كه در قرآن آمده است و «امر به معروف و نهي از منكر» كه آن هم در قرآن آمده است، دو مسألة جداگانهاند؛ البته با يكديگر پيوستگي دارند، ولي دو مسألة هستند. تبليغ، مرحلة شناساندن و خوب رساندن است، پس مرحلة شناخت است. ولي امر به معروف و نهي از منكر مربوط به مرحلة اجرا و عمل است. تبليغ، خودش يك وظيفة عمومي براي همة مسلمين است، همچنانكه امر به معروف و نهي از منكر يك وظيفة عمومي است. وظيفهاي كه هر مسلمان از نظر تبليغ دارد اين است كه بايد اين احساس در او پيدا بشود كه به نوبة خودش حامل پيام اسلام است. اما وظيفهاي كه هر مسلمان در مورد امر به معروف و نهي از منكر دارد اين است كه بايد اين احساس در او باشد كه مجري و جزء قوّة مجرية اين پيام است كه بايد آن را در جامعه به مرحلة عمل و تحقق برساند و به آن لباس عينيت بپوشاند. اين است كه امر به معروف و نهي از منكر يك مطلب است و تبليغ مطلب ديگر.

امام باقر (ع) درباره امر به معروف و نهي از منكر چه فرمودهاند؟
پرسش

امام باقر (ع) درباره امر به معروف و نهي از منكر چه فرمودهاند؟

پاسخ

امام باقر (ع) درباره امر به معروف و نهي از منكر مي فرمايد:

«بِها تُقامُ الْفَرائِضُ وَتَأْمَنُ الْمَذاهِبُ وَتَحِلٌّ الْمَكاسِبُ وَتُرَدُّ الْمَظالِمُ وَتُعْمَرُ الْارْضُ وَيُنْتَصَفُ مِنَ الْاَعْداءِ وَيَسْتَقيمُ الْاَمْرُ» (فروع كافي، 5/ 56) [به وسيله اين اصل، ساير دستورها زنده مي شود، راهها امن مي گردد، كسبها حلال مي شود، مظالم به صاحبان اصلي برگردانده مي شود، زمين آباد مي گردد، از دشمنان انتقام گرفته مي شود، كارها رو به راه مي شود.]

ديدگاه روايات اسلامي پيرامون دو وظيفة بزرگ امر به معروف و نهي از منكر چيست؟ پرسش
اشاره

ديدگاه در دين اسلامي پس دو وظيفة بزرگ امر به معروف و نهي از منكر چيست؟

پاسخ

در روايات اسلامي، تأكيدهاي فوق العاده اي دربارة اين دو وظيفة مهم ديده مي شود و آن را ضامن اجراي تمام فرايض الهي و سبب امنيّت و آبادي و سبب گسترش عدالت مي شمرد.

1_ در حديثي از پيغمبر اكرم(ص) مي خوانيم

«مَنْ اَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهي عَنِ الْمُنْكَرِ فَهُوَ خَليفَةُ اللهِ في اَرْضِهِ، وَ خَليفَةُ رَسُولِ اللهِ، وَ خَليفَةُ كِتابِهِ» (مجمع البيان 2/484) [كسي كه امر به معروف و نهي از منكر كند جانشين خداوند در زمين، و جانشين پيامبر(ص) و كتاب اوست.] يعني دقيقاً كار آنها را انجام مي دهد.

2_ درحديث ديگري از آن حضرت، تعبير گوياتري ديده مي شود كه پيامبر (ص) بر منبر بود، مردي عرض كرد اي رسول خدا! مَنْ خَيْرِ النّاسِ؟ (چه كسي از همة مردم بهتر است؟!) فرمود

«آمَرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اَتْقاهُمْ لِلّهِ، وَ اَرْضاهُمْ» (مجمع البيان 2/484) [كسي كه از همه بيشتر امربه معروف و نهي از منكر كند و از همه با تقواتر و خشنودتر به رضاي الهي باشد.]

3_ در حديث ديگري از پيامبر اكرم(ص) مي خوانيم

«لَتَأْمُرُونَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَتَنْهُنَّ عَنِ الْمُنْكَرِ اَوْ لَيَعُمَنَّكُمْ عَذابُ اللهِ» (وسائل الشيعه 11/407) [به يقين، همگي بايد امر به معروف و نهي از منكر كنيد و گرنه به طور قطع عذاب الهي شما را فرا مي گيرد.]

4_ در حديث معروفي، نيز از علي(ع) مي خوانيم كه فرمود

«وَ ما اَعْمالُ الْبِرِّ كُلِّها وَ الْجِهادُ في سَبيل اللهِ عِندَ الْاَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهي عَنِ الْمُنْكَرِ اِلّا كَنَفْثَةٍ في بَحْرٍ لُجّيٍ» (نهج البلاغه، كلمات قصار، 374) [تمام اعمال نيك و حتّي

جهاد در راه خدا، در برابر امر به معروف و نهي از منكر، همچون آب دهان است در برابر يك درياي پهناور.]

________________________________________________________________________________________________________________

فلسفة امر به معروف و نهي از منكر چيست؟ پرسش
اشاره

فلسفة امر به معروف و نهي از منكر چيست؟

پاسخ

امام باقر (ع) در يك بيان كوتاه و گويا، فلسفة امر به معروف و نهي از منكر را چنين بيان فرموده است

«اِنَّ الْاَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهيَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَريضَة عَظيمَة بِها تُقامُ الْفَرائِضُ وَ تَأْمَنَ الْمَذاهِبُ وَ تُحَلُّ الْمَكاسِبُ وَ تُرَدُّ الْمَظالِمُ وَ تَعْمُرُ الْاَرْضُ وَ يُنْتَصَفُ مِنَ الْاَعْداءِ وَ يَسْتَقيمُ الْاَمْرُ» (وسائل الشيعه 1/395)

در اين عبارت كوتاه به هفت فلسفه از فلسفه هاي اين دو فريضة عظيم الهي اشاره شده است، مي فرمايد [امر به معروف و نهي از منكر فريضة بزرگ الهي است كه بقيّة فرايض به وسيلة آن بر پا مي شود، به وسيلة اين دو، راهها امن و امان مي گردد، كسب و كارها حلال مي شود، حقوق مظلومان به آنها مي رسد، زمينها آباد مي گردد، از دشمنان انتقام گرفته مي شود و كارها رو به راه مي گردد.]

________________________________________________________________________________________________________________

چه عواملي در دايرة امر به معروف و نهي از منكر قرار مي گيرد؟ پرسش
اشاره

چه عواملي در دايرة امر به معروف و نهي از منكر قرار مي گيرد؟

پاسخ

تمام رسانه هاي گروهي و تمام تبليغهاي سمعي و بصري كه به نحوي براي بالا بردن سطح آگاهي مردم و توجّه آنها به نيكيها و پاكيها و اخلاق انساني و اصول فضيلت و بيزاري از فساد سر و كار دارند، همة آنها در دايرة امر به معروف و نهي از منكر، جاي مي گيرند و حتّي مراكز آموزش و پرورش و علوم عالي كه نوجوانان و جوانان را با اصول اعتقادي صحيح و موازين انساني و قوانين و آداب اجتماعي، آشنا مي سازد و در تعليم و تربيت آنها گام بر مي دارد نيز در اين دايره جاي دارد، چرا كه همة اين امور مي توانند در امر به معروف و نهي از منكر سهيم باشند، بنابراين نقش اين مراكز در پياده كردن اين دو اصل مهمّ اجتماعي روشن مي شود.

اين نكته نيز حائز اهميّت است كه معمولاً امر به معروف و نهي از منكر به عنوان دو بخش از فروع دين شمرده مي شود، ولي از يك نظر دامنة آن چنان گسترده است كه بخش عظيمي از اصول اعتقادات را در بر مي گيرد، چرا كه همة آنها در اين مسير مؤثّر و كارسازند و از طريق تحكيم پايه هاي عقايد، با مفاسد مبارزه مي شود، همچنين عبادات نيز مقدّمه اي براي آن است.

________________________________________________________________________________________________________________

آية "وَلْتَكُن مِّنكُم ْ أُمَّة ٌ يَدْعُون َ إِلَي الْخَيْرِ..." به چه معناست
پرسش

آية "وَلْتَكُن مِّنكُم ْ أُمَّة ٌ يَدْعُون َ إِلَي الْخَيْرِ..." به چه معناست

پاسخ

اين آية دربارة امر به معروف و نهي از منكر است مي فرمايد: "وَلْتَكُن مِّنكُم ْ أُمَّة ٌ يَدْعُون َ إِلَي الْخَيْرِ وَيَأْمُرُون َ بِالْمَعْرُوف ِ وَيَنْهَوْن َ عَن ِ الْمُنكَرِ...; بايد از ميان شما، گروهي باشند كه مردم را به سوي خير دعوت و امر به معروف و نهي از منكر كنند..." در اين آيه شريفه و آيات ديگر قرآن كريم به اين دو وظيفه مهم الهي اشاره شده است "معروف به معناي كار شناخته شده و مراد از آن (در قرآن كارهاي پسنديده اعم از واجب و مستحب است و منكر، به معناي "ناشناخته و در قرآن كريم به معناي "گناه است

دين مبين اسلام از تمامي مسلمانان خواسته كه جهت حفظ جامعه از انحرافات و مفاسد اجتماعي آن و حيات جامعه اسلامي به اين دو وظيفه عمل كنند. از آيه ياد شده و آيات ديگر به دست مي آيد كه اين دو، بر عموم مسلمانان واجب است (ر.ك الميزان علامه طباطبايي ، ج 3، ص 372، جامعه مدرسين حوزه علميه قم / تفسير نمونه آيت الله مكارم و ديگران ج 3 ، ص 34 ، دارالكتب الاسلاميه / قاموس قرآن قرشي ج 7، ص 110، دارالكتب الاسلاميه )

اهميت امر به معروف و نهي از منكر
چرا با اينكه ما جزء كشورهاي عقب مانده صنعتي و اصطلاحاً جهان سوم هستيم هر وقت موضوع امر به معروف و نهي از منكر مطرح مي شود فقط به مسأله حجاب پرداخته مي شود ؟ (مسأله مهم تري وجود ندارد؟)
پرسش

چرا با اينكه ما جزء كشورهاي عقب مانده صنعتي و اصطلاحاً جهان سوم هستيم هر وقت موضوع امر به معروف و نهي از منكر مطرح مي شود فقط به مسأله حجاب پرداخته مي شود ؟ (مسأله مهم تري وجود ندارد؟)

پاسخ

در جوابي سؤالي كه مطرح كرديد بايد تصديق كرد كه موضوع امر به معروف و نهي از منكر اختصاصي به مسأله بدحجابي ندارد و همه منكرات را شامل مي شود، مانند احتكار،كم كاري ،گران فروشي و صدها عنوان ديگر و ليكن برخي از منكرات، در اسلام مهم تر شمرده شده اند و دليل آن هم ايجاد جّو غير اسلامي و حاكميت فضاي غير ديني در جامعه مي باشد، چه آنكه منكرات تا زمانيكه علني و آشكار نگشته اند آثار تخريبي كمتري دارند نسبت به زماني كه فضاي حاكم بر اجتماع مسلمين فحشاء و منكرات علني و ظاهري باشد كه در اين صورت اثرات تخريبي آن قابل محاسبه نيست از جمله مسأله بدحجابي، كه فهرست برخي از آثار آن را مي توان چنين شمارش نمود :

1- زنان بي تقوا و بي حجاب بهترين دام براي شيطان اند 2- زني كه بد حجاب است و خود را براي خارج از منزل معطر مي كند زناكار است. 3- زن بي حجاب و بد حجاب ، ننگ و آتش جهنم است. 4- زنان بي حجاب و بد حجاب بدترين فتنه اند. 5- زن بد حجاب به شوهرش خيانت مي كند. 6_ زن بد حجاب بر قلب شوهرش تسلّط ندارد. 7_ زن بدحجاب و بي حجاب بجاي آرامش اضطراب دارد. 8_ فساد و گناه و سقط جنين در بين زنان بي حجاب و بد حجاب بيشتر است.

9_ آثار مخرّب بدحجابي در فرزندان. 10_ ضرر بدحجابي از لحاظ اقتصادي 11_ اثر بدحجابي در ضعف اعصاب 12_ بدحجابي و فرهنگ مبتذل غرب زمينه اي براي مجذوب كفر شدن. 13_ بدحجابي سبب سرد مزاجي در مردان مي شود. 14_ زن بدحجاب دل دشمنان اسلام بويژه آمريكا را شاد مي كند!

_____________________________

1_ برگرفته از كتاب آنچه يك زن بايد بداند، اسد الله محمدي نيا

ارزش امر به معروف و نهي از منكر تا چه حدّ است كه امام حسين 7در اين راه به شهادت رسيد؟
پرسش

ارزش امر به معروف و نهي از منكر تا چه حدّ است كه امام حسين 7در اين راه به شهادت رسيد؟

پاسخ

چنان كه در پاسخ سؤال 36گفتيم , امر به معروف و نهي از منكر يگانه اصلي است كه ضامن بقاي اسلام است . اگر اين اصل نباشد, اسلامي وجود نخواهد داشت . همان گونه كه يك كارخانه بدون بازرس و رسيدگي دائمي مهندسان پابرجا نمي ماند و جامعه بدون پزشك متخصص نمي تواند برقرار باشد, يك جامعه هم نمي تواندبدون بازرس به راه خود ادامه دهد و حتماً بايد يك بازرس و هشدار دهنده باشد و مردم از خطر افكار پوچ و غلط وخلاف اسلام برحذر كند تا بقا داشته باشد.(1)

(پ_اورقي 1.مرتضي مطهري , مجموعه آثار, ج 17 ص 235

جوانان در ترويج امر به معروف و نهي از منكر چه نقشي دارند؟
پرسش

جوانان در ترويج امر به معروف و نهي از منكر چه نقشي دارند؟

پاسخ

واضح است كه نوعاً جوانان جنبهء احساسات و شور و هيجان شان بر جنبهء عقل و انديشه شان برتري دارد و توجه شان به اميال مادي فزون تر از جنبه هاي معنوي مي باشد. به همين دليل بيش از ساير اقشار در معرض هجوم افكار نادرست قرار دارند. و چون ريشهء اعتقادي مذهبي آن ها محكم نيست , زودتر تحت تأثير واقع مي شوند.بر اين اساس اگر جواني , معروف و منكر را بشناسد و به آن عمل كند و ديگران را امر و نهي كند, اثر مهمي در هم سالان خود خواهد داشت .

آيا كشته شدن در راه امر به معروف و نهي از منكر حكم شهيد را دارد؟
پرسش

آيا كشته شدن در راه امر به معروف و نهي از منكر حكم شهيد را دارد؟

پاسخ

كشته شدن در راه امر به معروف و نهي از منكر در صورتي كه طبق شرايط عمل كرده باشد، شهيد است يا مظلوم. در هر دو صورت داراي اجر عظيم است.

اميرالمؤمنين (ع) فرمود: " هر كس در مقابل زشتي ها و منكرات با قلب و زبان و دستش ايستادگي نكند و از آن جلوگيري ننمايد، مرده اي است بين زندگان".[10]

2[10] جواهر الكلام، ج 21، ص 353.

امروزه فريضة امر به معروف و نهي از منكر غبار گرفته است. در روايت آمده است كه گروهي را به جهنم مي بردند، در حالي كه در اطاعت خدا بودند، ولي علت دچار شدن به عذاب الهي به خاطر عدم انجام فريضة امر به معروف و نهي از منكر بود. لطفاً توضيح دهيد؟
پرسش

امروزه فريضة امر به معروف و نهي از منكر غبار گرفته است. در روايت آمده است كه گروهي را به جهنم مي بردند، در حالي كه در اطاعت خدا بودند، ولي علت دچار شدن به عذاب الهي به خاطر عدم انجام فريضة امر به معروف و نهي از منكر بود. لطفاً توضيح دهيد؟

پاسخ

از جمله فروع دين كه از اهميت فراواني برخوردار است، فريضة امر به معروف و نهي از منكر مي باشد. فريضه اي كه اگر همگاني و فراگير شود و تمام آحاد جامعه خود را نسبت بدان مسئول بدانند، تظاهر به گناه از جامعه برچيده خواهد شد.

در هر حال اين فريضة مهم جزء واجبات كفايي است كه شخص يا گروهي آن را انجام دادند از بقيه ساقط مي شود. اما همان گونه كه هر واجبي در دين اسلام با وجود شرايط آن محقق مي شود، اين واجب نيز با تحقق شرط قابل اجرا و پي گيري خواهد بود.

علما و مراجع بزرگ شرط هاي امر به معروف و نهي از منكر را به شرح ذيل بيان كرده اند:

1_ آن كه مي خواهد امر و نهي كند، بداند آن چه شخص به جا نمي آورد واجب است، و آن چه به جا مي آورد ، بايد ترك كند. بر كسي كه معروف و منكر را نمي داند، واجب نيست.

دوم: احتمال بدهد امر و نهي او تأثير مي كند. اگر بداند اثر نمي كند، واجب نيست.

سوّم: بداند معصيتكار بنا دارد معصيت خود را تكرار كند. اگر بداند يا گمان كند يا احتمال صحيح بدهد تكار نمي كند، واجب نيست.

چهارم: در امر و نهي مفسده

اي نباشد. اگر بداند يا گمان كند اگر امر يا نهي كند، ضرر جاني يا آبرويي يا ماليِ قابل توجه به او مي رسد، واجب نيست، بلكه اگر احتمال صحيح بدهد و ترص ضرر هاي مذكور را پيدا كند، واجب نيست.

اگر بترسد ضرري متوجه متعلقان او مي شود واجب نيست بلكه با احتمال وقوع ضرر جاني يا آبرويي يا مالي كه موجب حرج بر مؤمنان مي شود، واجب نمي شود بلكه در بسياري از موارد حرام است.1

متأسفانه در جامعة امروزي نه تنها امر به معروف و نهي از منكر غبار گرفته، بلكه بسياري از واجبات نيز مورد ترديد و يا بي احترامي و بي اعتنايي است. در چنين مواقعي وظيفة افراد، حفظ و پاسداري از حريم دين مي باشد. اگر فضايي براي اجراي اين فريضه وجود نداشته باشد، كسي در قيامت مورد سؤال واقع نمي شود و به اين خاطر به جهنم نمي رود.

1 توضيح المسائل مراجع، ج 2 ص 618 مسئلة 2791.

امر به معروف و نهي از منكر در بقاي اسلام چه نقشي دارد؟
پرسش

امر به معروف و نهي از منكر در بقاي اسلام چه نقشي دارد؟

پاسخ

امر به معروف و نهي از منكر يگانه اصلي است كه ضامن بقاي اسلام است؛ به اصطلاح، علت مُبقيه است. اصلاً اگر اين اصل نباشد، اسلامي نيست. رسيدگي كردن دائم به وضع مسلمين است. آيا يك كارخانه بدون بازرسي و رسيدگي دائمي مهندسين متخصص كه ببينند چه وضعي دارد، قابل بقاست؟ آيا ممكن است يك سازمان همينطور به حال خود باشد، هيچ دربارهاش فكر نكنيم و در عين حال به كار خود ادامه دهد؟ ابداً. جامعه همچنين است. يك جامعة اسلامي اينطور است بلكه صد درجه برتر و بالاتر. شما كدام انسان را پيدا ميكنيد كه از پزشك بينياز باشد؟ يا انسان بايد خودش پزشك بدن خود باشد 0يا بايد ديگران پزشك باشند و او را معالجه كنند.

حسينبن علي(ع) در راه امر به معروف و نهي از منكر يعني در راه اساسيترين اصلي كه ضامن بقاي اجتماع اسلامي است كشته شد؛ در راه آن اصلي كه اگر نباشد، دنبالش متلاشي شدن است، دنبالش تفرّق است، دنبالش تفكّك و از ميان رفتن و گنديدن پيكر اجتماع است. بله، اين اصل اين مقدار ارزش دارد. آيات قرآن در اين زمينه بسيار زياد است. قرآن كريم بعضي از جوامع گذشته را كه ياد ميكند و ميگويد اينها متلاشي و هلاك شدند، تباه و منقرض شدند، ميفرمايد: به موجب اينكه در آنها نيروي اصلاح نبود، نيروي امر به معروف و نهي از منكر نبود، حس امر به معروف و نهي از منكر در ميان اين مردم زنده نبود.

قرآن چه شرطي را براي اينكه مسلمانان بهترين ملتها شوند بيان مي كند؟
پرسش

قرآن چه شرطي را براي اينكه مسلمانان بهترين ملتها شوند بيان مي كند؟

پاسخ

جواب اين سؤال را قرآن مجيد داده است: كُنْتُمْ خَيْرَ اُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنّاسِ» شما بهترين امتها و ملتها هستيد، اما با يك شرط: «تَأْمُرونَ بِالْمَعْروفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ» مي خواهي به خودت ارزش بدهي؟ مي خواهي در نزد پيغمبر خدا ارزش پيدا كني؟ با عمل كردن به اين اصل در نزد خدا و پيغمبر ارزش پيدا كن. اگر مي خواهي در نزد ملل جهان ارزش پيدا كني كه هم بلوك شرق روي تو حساب كند و هم بلوك غرب، سرنوشت تو را او در اختيار نگيرد و او براي تو تصميم نگيرد، امر به معروف و نهي از منكر داشته باش، همبستگي و همدردي داشته باش، اخوّت و برادري اسلامي را زنده كن، از بي خبري پرهيز كن، از ضعف پرهيز كن.

پيامبر اكرم (ص) در مورد عواقب ترك امر به معروف و نهي از منكر چه فرموده اند؟
پرسش

پيامبر اكرم (ص) در مورد عواقب ترك امر به معروف و نهي از منكر چه فرموده اند؟

پاسخ

حديثي داريم كه امام رضا عليه السلام از پيغمبر اكرم نقل مي كند و آن اين است: «اِذا تَواكَلَتِ النّاسُ الاَمرَ بِالمَعروفِ وَ النَّهيَ عَنِ المُنكَرِ» هر گاه مردم امر به معروف و نهي از منكر را به عهده همديگر بگذارند (يعني هر كس سكوت كند به انتظار اينكه ديگري امر به معروف و نهي از منكر كند و در نتيجه هيچ كس قيام نكند) «فَليَأذنَوا بِوِقاعٍ مِنَ اللهِ» (فروع كافي، 5/59) پس براي عذاب الهي منتظر و آماده باشند. چه عذابي؟ سنگ از آسمان بيايد؟ نه، عذاب الهي در آيه قرآن چنين تفسير شده است: «قُلْ هُوَ القادِرُ عَلي اَن يَبَعثَ عَلشيكُم عَذاباً مِن فَوقِكُم اَو مِن تَحتِ ارجُلِكُم اَو يَلبِسَكُم شِيَعاً وَ يُذيقَ بَعضَكُم بَأسَ بَعضٍ.» انعام/65 (از عذاب خدا بترسيد) بگو خدا قادر است كه از بالاي سر شما بر شما عذاب بفرستد يا از زير پاي شما عذاب را بجوشاند يا شما را دسته دسته كند، يا اينكه زيان خود شما را به خود شما برساند (يعني خودتان را به جان يكديگر بيندازد). اهل بيت در روايات خود چنين معني مي كنند: عذاب بالاي سر يعني شما از مافوقها عذاب مي بينيد، عذاب از زير پا يعني از طبقه مادون عذاب مي بينيد. پيغمبر اكرم فرمود: وقتي مردم امر به معروف و نهي از منكر را رها كنند، منتظر و مطمئن باشند كه پشت سر آن عذاب الهي مي آيد. حديث ديگري از پيغمبر اكرم است كه آن را، هم علماي شيعه در كتب

معتبر خود مثل اصول كافي روايت كرده اند و هم علماي اهل تسنن. غزالي اين حديث را در احياء العلوم نقل مي كند و سند آن در كتب حديث اهل تسنن هست: «لَتَأمُرُونَّ بِالمَعروفِ وَ لَتنَهُنَّ عَنِ المُنكَرِ اَو يُسَلِّطَنَّ اللهُ عَلَيكُم شِرارَكُم فَيَدعوا خِيارُكُم فَلا يُستَجابُ لَهُم» (فروع كافي، 4/56) يعني بايد امر به معروف و نهي از منكر را داشته باشيد، اين دو بايد وجود داشته باشند وگرنه بَدان شما بر شما مسلط مي شوند، بعد خوبان شما مي خوانند و به آنها جوابي داده نميشود. اكثر اين طور معني ميكنند كه بعد از آنكه بَدان شما بر شما مسلط شدند، نيكان شما به درگاه الهي مي نالند و خداوند دعاي آنها را مستجاب نمي كند. يعني قومي كه امر به معروف و نهي از منكر را رها كنند، خاصيتشان اين است كه خداوند رحمت خود را از آنها مي گيرد؛ هر قدر خدا را بخوانند دعاي آنها به موجب اين گناه مستجاب نمي شود. ولي غزالي معني لطيفي براي اين آيه كرده است_با اينكه مرد به اصطلاح درويشي است و در مسائل اجتماعي ديده نمي شود_مي گويد معني اين جمله «فَيَدعُوا خِيارُكُمْ فَلا يُستَجابُ لَهُم» اين نيست كه خدا را مي خوانند و خدا دعاي آنها را مستجاب نمي كند. معنايش اين است: وقتي كه امر به معروف و نهي از منكر را ترك كنند آنقدر پست مي شوند، آنقدر رعبشان، مهابتشان، عزتشان، كرامتشان از بين مي رود كه وقتي به درگاه همان ظلمه مي روند، هر چه ندا مي كنند به آنها اعتنا نمي شود. يعني پيغمبر فرمود: اگر مي خواهيد

عزت داشته باشيد و ديگران روي شما حساب كنند، امر به معروف و نهي از منكر را ترك نكنيد. اگر امر به معروف و نهي از منكر نداشته باشيد اولين خاصيت آن ضعف شماست، پستي و ذلت شماست، دشمن هم روي شما حساب نميكند.

پيامبر اكرم (ص) در مورد عواقب ترك امر به معروف و نهي از منكر چه فرموده اند؟
پرسش

پيامبر اكرم (ص) در مورد عواقب ترك امر به معروف و نهي از منكر چه فرموده اند؟

پاسخ

حديثي داريم كه امام رضا عليه السلام از پيغمبر اكرم نقل مي كند و آن اين است: «اِذا تَواكَلَتِ النّاسُ الاَمرَ بِالمَعروفِ وَ النَّهيَ عَنِ المُنكَرِ» هر گاه مردم امر به معروف و نهي از منكر را به عهده همديگر بگذارند (يعني هر كس سكوت كند به انتظار اينكه ديگري امر به معروف و نهي از منكر كند و در نتيجه هيچ كس قيام نكند) «فَليَأذنَوا بِوِقاعٍ مِنَ اللهِ» (فروع كافي، 5/59) پس براي عذاب الهي منتظر و آماده باشند. چه عذابي؟ سنگ از آسمان بيايد؟ نه، عذاب الهي در آيه قرآن چنين تفسير شده است: «قُلْ هُوَ القادِرُ عَلي اَن يَبَعثَ عَلشيكُم عَذاباً مِن فَوقِكُم اَو مِن تَحتِ ارجُلِكُم اَو يَلبِسَكُم شِيَعاً وَ يُذيقَ بَعضَكُم بَأسَ بَعضٍ.» انعام/65 (از عذاب خدا بترسيد) بگو خدا قادر است كه از بالاي سر شما بر شما عذاب بفرستد يا از زير پاي شما عذاب را بجوشاند يا شما را دسته دسته كند، يا اينكه زيان خود شما را به خود شما برساند (يعني خودتان را به جان يكديگر بيندازد). اهل بيت در روايات خود چنين معني مي كنند: عذاب بالاي سر يعني شما از مافوقها عذاب مي بينيد، عذاب از زير پا يعني از طبقه مادون عذاب مي بينيد. پيغمبر اكرم فرمود: وقتي مردم امر به معروف و نهي از منكر را رها كنند، منتظر و مطمئن باشند كه پشت سر آن عذاب الهي مي آيد. حديث ديگري از پيغمبر اكرم است كه آن را، هم علماي شيعه در كتب

معتبر خود مثل اصول كافي روايت كرده اند و هم علماي اهل تسنن. غزالي اين حديث را در احياء العلوم نقل مي كند و سند آن در كتب حديث اهل تسنن هست: «لَتَأمُرُونَّ بِالمَعروفِ وَ لَتنَهُنَّ عَنِ المُنكَرِ اَو يُسَلِّطَنَّ اللهُ عَلَيكُم شِرارَكُم فَيَدعوا خِيارُكُم فَلا يُستَجابُ لَهُم» (فروع كافي، 4/56) يعني بايد امر به معروف و نهي از منكر را داشته باشيد، اين دو بايد وجود داشته باشند وگرنه بَدان شما بر شما مسلط مي شوند، بعد خوبان شما مي خوانند و به آنها جوابي داده نميشود. اكثر اين طور معني ميكنند كه بعد از آنكه بَدان شما بر شما مسلط شدند، نيكان شما به درگاه الهي مي نالند و خداوند دعاي آنها را مستجاب نمي كند. يعني قومي كه امر به معروف و نهي از منكر را رها كنند، خاصيتشان اين است كه خداوند رحمت خود را از آنها مي گيرد؛ هر قدر خدا را بخوانند دعاي آنها به موجب اين گناه مستجاب نمي شود. ولي غزالي معني لطيفي براي اين آيه كرده است_با اينكه مرد به اصطلاح درويشي است و در مسائل اجتماعي ديده نمي شود_مي گويد معني اين جمله «فَيَدعُوا خِيارُكُمْ فَلا يُستَجابُ لَهُم» اين نيست كه خدا را مي خوانند و خدا دعاي آنها را مستجاب نمي كند. معنايش اين است: وقتي كه امر به معروف و نهي از منكر را ترك كنند آنقدر پست مي شوند، آنقدر رعبشان، مهابتشان، عزتشان، كرامتشان از بين مي رود كه وقتي به درگاه همان ظلمه مي روند، هر چه ندا مي كنند به آنها اعتنا نمي شود. يعني پيغمبر فرمود: اگر مي خواهيد

عزت داشته باشيد و ديگران روي شما حساب كنند، امر به معروف و نهي از منكر را ترك نكنيد. اگر امر به معروف و نهي از منكر نداشته باشيد اولين خاصيت آن ضعف شماست، پستي و ذلت شماست، دشمن هم روي شما حساب نميكند.

امر به معروف و نهي از منكر در بقاي اسلام چه نقشي دارد؟
پرسش

امر به معروف و نهي از منكر در بقاي اسلام چه نقشي دارد؟

پاسخ

امر به معروف و نهي از منكر يگانه اصلي است كه ضامن بقاي اسلام است؛ به اصطلاح، علت مُبقيه است. اصلاً اگر اين اصل نباشد، اسلامي نيست. رسيدگي كردن دائم به وضع مسلمين است. آيا يك كارخانه بدون بازرسي و رسيدگي دائمي مهندسين متخصص كه ببينند چه وضعي دارد، قابل بقاست؟ آيا ممكن است يك سازمان همينطور به حال خود باشد، هيچ دربارهاش فكر نكنيم و در عين حال به كار خود ادامه دهد؟ ابداً. جامعه همچنين است. يك جامعة اسلامي اينطور است بلكه صد درجه برتر و بالاتر. شما كدام انسان را پيدا ميكنيد كه از پزشك بينياز باشد؟ يا انسان بايد خودش پزشك بدن خود باشد 0يا بايد ديگران پزشك باشند و او را معالجه كنند.

حسينبن علي(ع) در راه امر به معروف و نهي از منكر يعني در راه اساسيترين اصلي كه ضامن بقاي اجتماع اسلامي است كشته شد؛ در راه آن اصلي كه اگر نباشد، دنبالش متلاشي شدن است، دنبالش تفرّق است، دنبالش تفكّك و از ميان رفتن و گنديدن پيكر اجتماع است. بله، اين اصل اين مقدار ارزش دارد. آيات قرآن در اين زمينه بسيار زياد است. قرآن كريم بعضي از جوامع گذشته را كه ياد ميكند و ميگويد اينها متلاشي و هلاك شدند، تباه و منقرض شدند، ميفرمايد: به موجب اينكه در آنها نيروي اصلاح نبود، نيروي امر به معروف و نهي از منكر نبود، حس امر به معروف و نهي از منكر در ميان اين مردم زنده نبود.

امر به معروف و نهي از منكر در بقاي اسلام چه نقشي دارد؟
پرسش

امر به معروف و نهي از منكر در بقاي اسلام چه نقشي دارد؟

پاسخ

امر به معروف و نهي از منكر يگانه اصلي است كه ضامن بقاي اسلام است؛ به اصطلاح، علت مُبقيه است. اصلاً اگر اين اصل نباشد، اسلامي نيست. رسيدگي كردن دائم به وضع مسلمين است. آيا يك كارخانه بدون بازرسي و رسيدگي دائمي مهندسين متخصص كه ببينند چه وضعي دارد، قابل بقاست؟ آيا ممكن است يك سازمان همينطور به حال خود باشد، هيچ دربارهاش فكر نكنيم و در عين حال به كار خود ادامه دهد؟ ابداً. جامعه همچنين است. يك جامعة اسلامي اينطور است بلكه صد درجه برتر و بالاتر. شما كدام انسان را پيدا ميكنيد كه از پزشك بينياز باشد؟ يا انسان بايد خودش پزشك بدن خود باشد 0يا بايد ديگران پزشك باشند و او را معالجه كنند.

حسينبن علي(ع) در راه امر به معروف و نهي از منكر يعني در راه اساسيترين اصلي كه ضامن بقاي اجتماع اسلامي است كشته شد؛ در راه آن اصلي كه اگر نباشد، دنبالش متلاشي شدن است، دنبالش تفرّق است، دنبالش تفكّك و از ميان رفتن و گنديدن پيكر اجتماع است. بله، اين اصل اين مقدار ارزش دارد. آيات قرآن در اين زمينه بسيار زياد است. قرآن كريم بعضي از جوامع گذشته را كه ياد ميكند و ميگويد اينها متلاشي و هلاك شدند، تباه و منقرض شدند، ميفرمايد: به موجب اينكه در آنها نيروي اصلاح نبود، نيروي امر به معروف و نهي از منكر نبود، حس امر به معروف و نهي از منكر در ميان اين مردم زنده نبود

امام باقر (ع) درباره امر به معروف و نهي از منكر چه فرموده اند؟
پرسش

امام باقر (ع) درباره امر به معروف و نهي از منكر چه فرموده اند؟

پاسخ

امام باقر (ع) درباره امر به معروف و نهي از منكر مي فرمايد:

«بِها تُقامُ الْفَرائِضُ وَتَأْمَنُ الْمَذاهِبُ وَتَحِلٌّ الْمَكاسِبُ وَتُرَدُّ الْمَظالِمُ وَتُعْمَرُ الْارْضُ وَيُنْتَصَفُ مِنَ الْاَعْداءِ وَيَسْتَقيمُ الْاَمْرُ» (فروع كافي، 5/ 56) [به وسيله اين اصل، ساير دستورها زنده مي شود، راهها امن مي گردد، كسبها حلال مي شود، مظالم به صاحبان اصلي برگردانده مي شود، زمين آباد مي گردد، از دشمنان انتقام گرفته مي شود، كارها رو به راه مي شود.]

امر به معروف و نهي از منكر چه تأثيري در مبارزه با مفاسد اجتماعي دارد؟ پرسش
اشاره

امر به معروف و نهي از منكر چه تأثيري در مبارزه با مفاسد اجتماعي دارد؟

پاسخ

تأثير دو وظيفة الهي«امربه معروف» و «نهي از منكر» در تأمين عدالت اجتماعي و اجراي قوانين و مبارزه با منكرات و كم شدن جنايات و زندانيان و كمك به پيشرفت فرهنگ اجتماعي، غير قابل انكار است و تجربه نشان داده است جامعه اي كه اين دو وظيفه را به طور صريح و آگاهانه انجام دهد بسيار پاك و امن و امان خواهد بود و آنها كه اين دو را به فراموشي بسپرند و دربرابر تخلّفات و نابسامانيها و گناهان، بي تفاوت بمانند، گرفتار عواقب شومي مي شوند و فساد حتّي به داخل خانه و كاشانه آنها كشيده مي شود و در چنين اجتماعي هيچ كس در امنيّت نخواهد بود و درست همان گونه كه در حديث پيغمبر اكرم(ص) آمده، بلا و عذاب الهي دامان آنها را خواهد گرفت، و به گفتة امير مؤمنان علي(ع) در اين حال دعاي نيكانشان نيز، براي حلّ مشكلات و دفع بلاها به اجابت نخواهد رسيد. «فَيُوَلّي عَلَيْكُمْ شِرارُكُمْ ثُمَّ تَدْعُونَ فَلا يُسْتَجابُ لَكُمْ» (نهج البلاغه، نامه 47)

________________________________________________________________________________________________________________

امر به معروف و نهي از منكر چه تأثيري در مبارزه با مفاسد اجتماعي دارد؟ پرسش
اشاره

امر به معروف و نهي از منكر چه تأثيري در مبارزه با مفاسد اجتماعي دارد؟

پاسخ

تأثير دو وظيفة الهي«امربه معروف» و «نهي از منكر» در تأمين عدالت اجتماعي و اجراي قوانين و مبارزه با منكرات و كم شدن جنايات و زندانيان و كمك به پيشرفت فرهنگ اجتماعي، غير قابل انكار است و تجربه نشان داده است جامعه اي كه اين دو وظيفه را به طور صريح و آگاهانه انجام دهد بسيار پاك و امن و امان خواهد بود و آنها كه اين دو را به فراموشي بسپرند و دربرابر تخلّفات و نابسامانيها و گناهان، بي تفاوت بمانند، گرفتار عواقب شومي مي شوند و فساد حتّي به داخل خانه و كاشانه آنها كشيده مي شود و در چنين اجتماعي هيچ كس در امنيّت نخواهد بود و درست همان گونه كه در حديث پيغمبر اكرم(ص) آمده، بلا و عذاب الهي دامان آنها را خواهد گرفت، و به گفتة امير مؤمنان علي(ع) در اين حال دعاي نيكانشان نيز، براي حلّ مشكلات و دفع بلاها به اجابت نخواهد رسيد. «فَيُوَلّي عَلَيْكُمْ شِرارُكُمْ ثُمَّ تَدْعُونَ فَلا يُسْتَجابُ لَكُمْ» (نهج البلاغه، نامه 47)

________________________________________________________________________________________________________________

علي(ع) در مورد تاركان امر به معروف و نهي از منكر چه مي فرمايد؟
پرسش

علي(ع) در مورد تاركان امر به معروف و نهي از منكر چه مي فرمايد؟

پاسخ

او درباره تاركان امر به معروف و نهي از منكر فرمود: «أوًلُ ما تُغْلبونَ عَليهِ مِن الجِهادِ ألجِهاد بأيْديكُم ثُمَّ بِألْسِنتكُم ثُمَّ بِقُلوبِكُم فَمنْ لَم يَعرِفْ بِقلبِهِ مَعروفاً ولَم يُنكرُ مُنكَراً قُلِبَ فَجُعِلَ أعْلاهُ أسْفلُه وأسفَلُه أعْلاه»؛ (نهج البلاغه، حكمت 375). [اوّلين مرحله اي كه در جهاد شكست مي خوريد و مغلوب مي شويد جهاد عملي و پيكار با شمشير است، سپس در جهاد با زبان مغلوب مي گرديد و بعد از آن در جهاد با قلب و دلتان. پس كسي كه به طور كلي دست از جهاد بكشد و حتي با قلب خود حمايت از نيكي ها و امور پسنديده نكند و به مبارزه با زشتي ها و ناپسنديها برنخيزد، قلبش واژگون است.]

جايگاه امر به معروف و نهي از منكر در اسلام چگونه است؟
پرسش

جايگاه امر به معروف و نهي از منكر در اسلام چگونه است؟

پاسخ

در ميان ملتهاي زنده جهان امروز نظارت يك امر مشروع است، هر فردي مي تواند از اين حق بهره برداري نمايد، ولي اگر همان فرد از اين حق استفاده نكرد، او را مجازات نمي كنند، مثلا اگر گوينده و يا نويسنده اي در امور اجتماعي، انحرافي را ديد مي تواند با گفتن و نوشتن، از حق مشروع خود استفاده نمايد، ولي اگر نكرد او را محاكمه نمي كنند اما در اسلام امر به معروف و نهي از منكر بصورت يك اصل لازم و واجب وارد شده و هيچ مسلماني حق ندارد در برابر گناه و خطا سكوت كند، و مهر خاموشي بر دهان بزند.

اسلام به قدري به اين مطلب اهميت داده كه شخصيت و ارزش هر ملتي را در سايه مبارزه با فساد دانسته است ملتي كه در اجراي قوانين، دقت كامل به عمل آورده در برابر گناه و طغيان يك فرد و يا يك جمعيت سكوت اختيار نكند. قرآن اين حقيقت (شخصيت از آن ملتي است كه با فساد مبارزه نمايد) را در آيه زير بيان فرموده است.

«كُنْتُمْ خَيْرَاُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَاْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ» آل عمران/110 [شما در ميان ملت ها در صورتي بهترين ملت و امت هستيد كه مردم را به نيكي دعوت كنيد و از كارهاي زشت باز داريد.]

اسلام به اندازه اي به اين مسأله حياتي اهميت داده است كه كساني را كه از اين اصل مسلم و حق مشروع خود در اثر سستي و تنبلي و يا علل ديگر، استفاده ننمايند مردگان زنده نما خوانده است و چنين فرموده: «فَهُوَ مَيِّتٌ بَيْنَ

الْاَحْياءِ» (وسائل الشيعه11/404) [آنان مردگان زنده نما هستند]، زيرا يك چنين فرد يا جمعيت بسان مرده، از حق مسلم فردي و اجتماعي استفاده ننموده و از حقوق خود دفاع نمي كند، و در برابر عصيان و طغيان ديگران كه بطور مسلم دود آن به چشم آنها نيز خواهد رفت، سكوت مي نمايد.

ارزش هر عمل بستگي به نتيجه اي دارد ك از آن عمل گرفته مي شود. ارزش عمل جراحي كه مبتلا به بيماري «آپانديست» را نجات مي دهد به مراتب بالاتر از ارزش استادكاري است كه در برابر شعله هاي آتش، آهني را جوش مي دهد، و يا درو پنجره مي سازد. در صورتي كه رنج بدني و مقدار وقتي كه كار دوم لازم دارد قابل قياس با رنجي كه جراح در اطاق عمل در هواي معتدل متحمل مي شود، نيست _ مع الوصف _ ارزش عمل جراح كجا، و ارزش كار يك استاد كار كجا. و نكته اين تفاوت، در بزرگي و كوچكي نتيجه ايست كه عائد طرف مي گردد، جراح يك ساعت وقت صرف مي نمايد و رنج مي كشد، و در نتيجه يك شخص مشرف به مرگ را نجات ميدهد. آنگاه دومي چند برابر انرژي مصرف مي نمايد و رنج مي كشد، در آخر كار، در و پنجره و يا چكشي را مي سازد. از اين نظر ارزش كار آنها با هم فرق روشن پيدا مي كند.

عين اين تفاوت درامر به معروف نهي از منكر و باصطلاح مبارزه با فساد و نظارت ملي، با سائر كارهاي شرعي و عرفي موجود است.

به طور مسلم هيچ عملي از نظر ارزش معنوي به پايه امر به معروف نخواهد رسيد، چون هر كار مشروع به جز از امر به معروف، نتيجه

آن، جزئي و عائد خود انسان است زيرا افضل اعمال به حكم عقل و نقل، همان ايمان به خداوند و پرستش (نماز) او است ولي نتيجه ايمان فقط و فقط مربوط به خود شخص ايمان آورنده است و شخص مؤمن در پرتو ايمان ، سعادتمند و اصلاح مي شود، در حقيقت ايمان و ساير اعمال بدني مانند نماز و حج، موجي در اجتماع از نظر اصلاح ايجاد مي نمايد اما موجي بسيار كوچك كه از حدود يك فرد يا كمي بيشتر تجاوز نمي نمايد. از اين نظر بايد گفت: ايمان به خداوند از نظر اعمال فردي با فضيلت ترين عمل است نه از نظرهاي ديگر. ولي امر به معروف و مبارزه با گناه، و فداكاري در طريق اصلاح جامعه، موجي بسيار بزرگتر از ايمان در اجتماع بوجود مي آورد، گاهي يك جامعه را از لب پرتگاه سقوط نجات مي بخشد. گاهي در سايه نظارت ملي يك فرد، جمعيت هاي بزرگي از خطر هاي مادي و ضررهاي معنوي مستخلص ميشوند.

گاهي يك رهبر سياسي، يك راهنماي مذهبي، يك دلسوز نوعدوست، با نظارتهاي پي گير، مبارزه هاي ريشه دار، و دعوتها و راهنمائيهاي سودمند، يك ملت چند ميليوني را از ناكاميها و محروميتها، از سيه روزي و تيره بختي، نجات مي دهد.

شاهد گفتار ما آزاديهائي است كه ملل استعمارزده و زجر ديده افريقا، پاكستان و هندوستان در سايه فداكاري يك اقليت ناچيز به دست آورده اند.

روي اين مبنا ميتوان به عظمت گفتار امير مؤمنان در ارزش امر بمعروف و نهي از منكر پي برد، امام مي فرمايد: «وَما اَعْمالُ البرِّ كُلُّها عِنْدَ الْاَمْرِ بِالْمَعْروُفِ وَالنَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ اِلّا كَنَفْثَةٍ في بَحْرٍ لُجّي» (نهج البلاغه عبده كلمات قصار شماره

/374) يعني [كليه كارهاي خير و نيك نسبت به امر به معروف و نهي از منكر بسان قطره و يا دمي است در برابر درياي مواج و بزرگ.]

هرگز قطره آب يا دم انساني در برابر قطرات بي پايان آب هاي دريا قابل سنجش نيست.

روزي كه امير مؤمنان اين جمله را بيان نمود، مسائل جامعه شناسي مطرح نبود، _ لذا _ دانشمنداني كه كلمات آن حضرت را شرح كرده اند در توضيح اين جمله حق مطلب را ادا نكرده و شايد با يك نظر تعجب آميز گذشته اند ولي امروز جامعه شناسي، و جريانهاي زندگي ملل به پاخاسته، اين مطلب را آفتابي نموده است.

امر به معروف ضامن اجراي كليه قوانين است

كليه قوانين عرفي و شرعي تا ضامن اجراي محكمي پشت آن نباشد، هرگز اجرا نخواهد شد، در حقيقت در سايه امر به معروف و نظارت ملي، تمام قوانين اجتماعي و اقتصادي و غيره اجرا مي شود و اگر دستگاه نظارت و بازرسي از كار افتد، تمام دستورات به حالت تعطيل در آمده و كوچكترين سودي عائد مردم نمي گردد.

امام باقر (ع) اين مطلب را در جمله كوتاهي بيان كرده است : «اِنَّ الْاَمْرَ بِالْمَعْروُفِ وَالنَّهْي عَنِ الْمُنكَرِ سَبيلُ الْاَنْبياء وَمَنْهاجٌ الصُّلَحاءِ فَريضَةٌ عَظيمَةٌ بِها تُقامُ الْمَذاهِبُ وَتَاْمَنُ الْمَذاهِبُ وَتُحَلُّ الْمَكاسِبُ وَتُرَدُّ الْمَظالِمُ وَتُعْمَرُ الْاَرْضُ وَ يُنْتَصَفُ مِنَ الْاَعْداءِ وَيَسْتَقيمُ الْاَمْرُ» ( وسائل الشيعه11/395) [در مسأله نظارت مردم، فرائض و تكاليف انجام مي گيرد و مردم ملزم مي شوند از حرام بپرهيزند. و از طرق مشروع وكسب حلال ارتزاق كنند، در سايه دستگاههاي مبارزه با فساد، تمام راههاي كشور امن مي گردد، و امنيت بر اثر اجراي حدود و كيفر دادن جنايتكاران، در سرتاسر كشور

سايه مي افكند.]

اگر اين قدرت، يعني قدرت امر به معروف، با تمام مراحل گوناگون كه دارد، از راهنمائي زباني گرفته تا برسد به اجراي حدود و قوانين جزايي، از جامعه گرفته شود هرج و مرج، بي نظمي، درهم برهمي، وحشت و اضطراب در تمام شئون مردم رخنه كرده و لذت زندگي از بين مي رود.

آيا اين ادعاي قاضي عبدالجبار معتزلي در مورد وجوب امر به معروف و نهي از منكر صحيح است كه مي گويد: «در ميان امت كسي با وجوب آن مخالف نيست، جز گروه اماميه»؟
پرسش

آيا اين ادعاي قاضي عبدالجبار معتزلي در مورد وجوب امر به معروف و نهي از منكر صحيح است كه مي گويد: «در ميان امت كسي با وجوب آن مخالف نيست، جز گروه اماميه»؟

پاسخ

متأسفانه او در اين نسبت راه خطا پيموده و علت آن اين است كه به كتب اماميه مراجعه نكرده و با دانشمندان آنان در اين مورد سخن نگفته است، در حالي كه كتابهاي فقهي و كلامي اماميه بر وجوب آن گواهي مي دهند.

امام باقر(ع) دربارة اين دو عامل اصلاح جامعه چنين مي فرمايد: «إِنّ الأَمر بالمعروف والنَهي عن المُنكر، سَبيل الأنبياء و مِنهاج الصُلحا، فَريضة عَظيمة تُقام بها الفرائض، وتُؤمّن المذاهب، وتَحلّ المكاسب و تَردُّ المَظالم و تُعمّر الأرض، و يَنتصفُ من الأَعداء و يَستقيم الأمر». (شيخ حر عاملي، وسائل الشيعة 11 /باب دوازدهم از باب جهاد/حديث 1)

[امر به معروف و نهي از منكر، راه پيامبران، طريقة صالحان است، فريضة بزرگي هستند كه به وسيلة اين دو، واجبات تحقق مي پذيرد و راهها امن و كسبها حلال و اموال به صاحبانشان پس داده مي شود و زمين آباد و دشمنان قصاص مي شوند و امور مسلمانان اصلاح مي پذيرد.]

انسان از مسامحة قاضي و امثال او در شگفت است كه چگونه چنين انديشة باطلي را به اماميه كه پيوسته يك سوم مسلمين را تشكيل مي دهند نسبت مي دهد، در حالي ك معاصر او شيخ مفيد استاد كلام شيعه، در كتابهاي كلامي خود بر وجوب آن تصريح مي كند و مي فرمايد:

«امر به معروف و نهي از منكر به وسيلة زبان _ در صورت نياز _ بر همه واجب كفايي است، تا حجت بر جاهل تمام شود». (اوائل المقالات/98)

خواجه در تجريد مي گويد: «والأمر بالمعروف واجب

وكذا النهي عن المنكر، و بالمندوب مندوب».

[امر به معروف و نهي از منكر واجب است و امر به مستحب، بسان خود او مستحب است] (نصير الدين /متن تجريد در كشف المراد/ 271)

شايد چيزي كه ماية اشتباه قاضي شده است، مسألة وجوب جهاد ابتدايي با كافران است كه در سخنان امام هشتم، چنين وارد شده است: «جهاد همراه با امام عادل واجب است، آن كس كه در اين جهاد در راه جان و مال خود كشته شود، شهيد است» (حر عاملي، وسائل الشيعة 11/باب 12/ حديث 10)

آيا مقصود از امام عادل، امام معصوم است يا مطلق پيشواي عادل؟ گروهي از محققان آن را به پيشواي عادل زمان هر چند امام معصوم نباشد تفسير مي كنند و فرمان او را در وجوب جهاد كافي مي دانند. (جواهر الكلام 21/13)

قاضي عبد الجبار، اماميه را به قول به عدم وجوب امر به معروف متهم كرده، ولي از عقيدة اشاعره در مورد پيروي از دستور سلطان ستمگر سخني به ميان نياورده است، در حالي كه آنان اطاعت او را واجب و خروج بر او را حرام و اطاعت او را مادامي كه امر به حرام نكند، اطاعت خدا مي انگارند. آيا يك چنين تسليم در برابر ظالم و ستمگر با وجوب امر به معروف سازگار است، در حالي كه احاديث مروي از پيامبر بر خلاف آن دلالت دارند.

پيامبر گرامي ص) فرمود: «بزرگترين جهاد، گفتار عادلانه است نزد حاكم ستمگر». (ترمذي، سنن /4)

و نيز فرمود: «هرگاه مردم ستمگر راببينند و او را از كار خودباز ندارند، ممكن است عذاب همگان را فرا گيرد» (ترمذي، سنن/4)

جايگاه امر به معروف و نهي از منكر در اسلام چگونه است؟
پرسش

جايگاه امر به معروف و نهي از منكر در

اسلام چگونه است؟

پاسخ

در ميان ملتهاي زنده جهان امروز نظارت يك امر مشروع است، هر فردي مي تواند از اين حق بهره برداري نمايد، ولي اگر همان فرد از اين حق استفاده نكرد، او را مجازات نمي كنند، مثلا اگر گوينده و يا نويسنده اي در امور اجتماعي، انحرافي را ديد مي تواند با گفتن و نوشتن، از حق مشروع خود استفاده نمايد، ولي اگر نكرد او را محاكمه نمي كنند اما در اسلام امر به معروف و نهي از منكر بصورت يك اصل لازم و واجب وارد شده و هيچ مسلماني حق ندارد در برابر گناه و خطا سكوت كند، و مهر خاموشي بر دهان بزند.

اسلام به قدري به اين مطلب اهميت داده كه شخصيت و ارزش هر ملتي را در سايه مبارزه با فساد دانسته است ملتي كه در اجراي قوانين، دقت كامل به عمل آورده در برابر گناه و طغيان يك فرد و يا يك جمعيت سكوت اختيار نكند. قرآن اين حقيقت (شخصيت از آن ملتي است كه با فساد مبارزه نمايد) را در آيه زير بيان فرموده است.

«كُنْتُمْ خَيْرَاُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَاْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ» آل عمران/110 [شما در ميان ملت ها در صورتي بهترين ملت و امت هستيد كه مردم را به نيكي دعوت كنيد و از كارهاي زشت باز داريد.]

اسلام به اندازه اي به اين مسأله حياتي اهميت داده است كه كساني را كه از اين اصل مسلم و حق مشروع خود در اثر سستي و تنبلي و يا علل ديگر، استفاده ننمايند مردگان زنده نما خوانده است و چنين فرموده: «فَهُوَ مَيِّتٌ بَيْنَ الْاَحْياءِ» (وسائل الشيعه11/404) [آنان مردگان زنده نما هستند]، زيرا

يك چنين فرد يا جمعيت بسان مرده، از حق مسلم فردي و اجتماعي استفاده ننموده و از حقوق خود دفاع نمي كند، و در برابر عصيان و طغيان ديگران كه بطور مسلم دود آن به چشم آنها نيز خواهد رفت، سكوت مي نمايد.

ارزش هر عمل بستگي به نتيجه اي دارد ك از آن عمل گرفته مي شود. ارزش عمل جراحي كه مبتلا به بيماري «آپانديست» را نجات مي دهد به مراتب بالاتر از ارزش استادكاري است كه در برابر شعله هاي آتش، آهني را جوش مي دهد، و يا درو پنجره مي سازد. در صورتي كه رنج بدني و مقدار وقتي كه كار دوم لازم دارد قابل قياس با رنجي كه جراح در اطاق عمل در هواي معتدل متحمل مي شود، نيست _ مع الوصف _ ارزش عمل جراح كجا، و ارزش كار يك استاد كار كجا. و نكته اين تفاوت، در بزرگي و كوچكي نتيجه ايست كه عائد طرف مي گردد، جراح يك ساعت وقت صرف مي نمايد و رنج مي كشد، و در نتيجه يك شخص مشرف به مرگ را نجات ميدهد. آنگاه دومي چند برابر انرژي مصرف مي نمايد و رنج مي كشد، در آخر كار، در و پنجره و يا چكشي را مي سازد. از اين نظر ارزش كار آنها با هم فرق روشن پيدا مي كند.

عين اين تفاوت درامر به معروف نهي از منكر و باصطلاح مبارزه با فساد و نظارت ملي، با سائر كارهاي شرعي و عرفي موجود است.

به طور مسلم هيچ عملي از نظر ارزش معنوي به پايه امر به معروف نخواهد رسيد، چون هر كار مشروع به جز از امر به معروف، نتيجه آن، جزئي و عائد خود انسان است زيرا افضل

اعمال به حكم عقل و نقل، همان ايمان به خداوند و پرستش (نماز) او است ولي نتيجه ايمان فقط و فقط مربوط به خود شخص ايمان آورنده است و شخص مؤمن در پرتو ايمان ، سعادتمند و اصلاح مي شود، در حقيقت ايمان و ساير اعمال بدني مانند نماز و حج، موجي در اجتماع از نظر اصلاح ايجاد مي نمايد اما موجي بسيار كوچك كه از حدود يك فرد يا كمي بيشتر تجاوز نمي نمايد. از اين نظر بايد گفت: ايمان به خداوند از نظر اعمال فردي با فضيلت ترين عمل است نه از نظرهاي ديگر. ولي امر به معروف و مبارزه با گناه، و فداكاري در طريق اصلاح جامعه، موجي بسيار بزرگتر از ايمان در اجتماع بوجود مي آورد، گاهي يك جامعه را از لب پرتگاه سقوط نجات مي بخشد. گاهي در سايه نظارت ملي يك فرد، جمعيت هاي بزرگي از خطر هاي مادي و ضررهاي معنوي مستخلص ميشوند.

گاهي يك رهبر سياسي، يك راهنماي مذهبي، يك دلسوز نوعدوست، با نظارتهاي پي گير، مبارزه هاي ريشه دار، و دعوتها و راهنمائيهاي سودمند، يك ملت چند ميليوني را از ناكاميها و محروميتها، از سيه روزي و تيره بختي، نجات مي دهد.

شاهد گفتار ما آزاديهائي است كه ملل استعمارزده و زجر ديده افريقا، پاكستان و هندوستان در سايه فداكاري يك اقليت ناچيز به دست آورده اند.

روي اين مبنا ميتوان به عظمت گفتار امير مؤمنان در ارزش امر بمعروف و نهي از منكر پي برد، امام مي فرمايد: «وَما اَعْمالُ البرِّ كُلُّها عِنْدَ الْاَمْرِ بِالْمَعْروُفِ وَالنَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ اِلّا كَنَفْثَةٍ في بَحْرٍ لُجّي» (نهج البلاغه عبده كلمات قصار شماره /374) يعني [كليه كارهاي خير و نيك نسبت به

امر به معروف و نهي از منكر بسان قطره و يا دمي است در برابر درياي مواج و بزرگ.]

هرگز قطره آب يا دم انساني در برابر قطرات بي پايان آب هاي دريا قابل سنجش نيست.

روزي كه امير مؤمنان اين جمله را بيان نمود، مسائل جامعه شناسي مطرح نبود، _ لذا _ دانشمنداني كه كلمات آن حضرت را شرح كرده اند در توضيح اين جمله حق مطلب را ادا نكرده و شايد با يك نظر تعجب آميز گذشته اند ولي امروز جامعه شناسي، و جريانهاي زندگي ملل به پاخاسته، اين مطلب را آفتابي نموده است.

امر به معروف ضامن اجراي كليه قوانين است

كليه قوانين عرفي و شرعي تا ضامن اجراي محكمي پشت آن نباشد، هرگز اجرا نخواهد شد، در حقيقت در سايه امر به معروف و نظارت ملي، تمام قوانين اجتماعي و اقتصادي و غيره اجرا مي شود و اگر دستگاه نظارت و بازرسي از كار افتد، تمام دستورات به حالت تعطيل در آمده و كوچكترين سودي عائد مردم نمي گردد.

امام باقر (ع) اين مطلب را در جمله كوتاهي بيان كرده است : «اِنَّ الْاَمْرَ بِالْمَعْروُفِ وَالنَّهْي عَنِ الْمُنكَرِ سَبيلُ الْاَنْبياء وَمَنْهاجٌ الصُّلَحاءِ فَريضَةٌ عَظيمَةٌ بِها تُقامُ الْمَذاهِبُ وَتَاْمَنُ الْمَذاهِبُ وَتُحَلُّ الْمَكاسِبُ وَتُرَدُّ الْمَظالِمُ وَتُعْمَرُ الْاَرْضُ وَ يُنْتَصَفُ مِنَ الْاَعْداءِ وَيَسْتَقيمُ الْاَمْرُ» ( وسائل الشيعه11/395) [در مسأله نظارت مردم، فرائض و تكاليف انجام مي گيرد و مردم ملزم مي شوند از حرام بپرهيزند. و از طرق مشروع وكسب حلال ارتزاق كنند، در سايه دستگاههاي مبارزه با فساد، تمام راههاي كشور امن مي گردد، و امنيت بر اثر اجراي حدود و كيفر دادن جنايتكاران، در سرتاسر كشور سايه مي افكند.]

اگر اين قدرت، يعني قدرت امر به معروف،

با تمام مراحل گوناگون كه دارد، از راهنمائي زباني گرفته تا برسد به اجراي حدود و قوانين جزايي، از جامعه گرفته شود هرج و مرج، بي نظمي، درهم برهمي، وحشت و اضطراب در تمام شئون مردم رخنه كرده و لذت زندگي از بين مي رود.

جايگاه امر به معروف و نهي از منكر در اسلام چگونه است؟
پرسش

جايگاه امر به معروف و نهي از منكر در اسلام چگونه است؟

پاسخ

در ميان ملتهاي زنده جهان امروز نظارت يك امر مشروع است، هر فردي مي تواند از اين حق بهره برداري نمايد، ولي اگر همان فرد از اين حق استفاده نكرد، او را مجازات نمي كنند، مثلا اگر گوينده و يا نويسنده اي در امور اجتماعي، انحرافي را ديد مي تواند با گفتن و نوشتن، از حق مشروع خود استفاده نمايد، ولي اگر نكرد او را محاكمه نمي كنند اما در اسلام امر به معروف و نهي از منكر بصورت يك اصل لازم و واجب وارد شده و هيچ مسلماني حق ندارد در برابر گناه و خطا سكوت كند، و مهر خاموشي بر دهان بزند.

اسلام به قدري به اين مطلب اهميت داده كه شخصيت و ارزش هر ملتي را در سايه مبارزه با فساد دانسته است ملتي كه در اجراي قوانين، دقت كامل به عمل آورده در برابر گناه و طغيان يك فرد و يا يك جمعيت سكوت اختيار نكند. قرآن اين حقيقت (شخصيت از آن ملتي است كه با فساد مبارزه نمايد) را در آيه زير بيان فرموده است.

«كُنْتُمْ خَيْرَاُمَّةٍ اُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَاْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ» آل عمران/110 [شما در ميان ملت ها در صورتي بهترين ملت و امت هستيد كه مردم را به نيكي دعوت كنيد و از كارهاي زشت باز داريد.]

اسلام به اندازه اي به اين مسأله حياتي اهميت داده است كه كساني را كه از اين اصل مسلم و حق مشروع خود در اثر سستي و تنبلي و يا علل ديگر، استفاده ننمايند مردگان زنده نما خوانده است و چنين فرموده: «فَهُوَ مَيِّتٌ بَيْنَ

الْاَحْياءِ» (وسائل الشيعه11/404) [آنان مردگان زنده نما هستند]، زيرا يك چنين فرد يا جمعيت بسان مرده، از حق مسلم فردي و اجتماعي استفاده ننموده و از حقوق خود دفاع نمي كند، و در برابر عصيان و طغيان ديگران كه بطور مسلم دود آن به چشم آنها نيز خواهد رفت، سكوت مي نمايد.

ارزش هر عمل بستگي به نتيجه اي دارد ك از آن عمل گرفته مي شود. ارزش عمل جراحي كه مبتلا به بيماري «آپانديست» را نجات مي دهد به مراتب بالاتر از ارزش استادكاري است كه در برابر شعله هاي آتش، آهني را جوش مي دهد، و يا درو پنجره مي سازد. در صورتي كه رنج بدني و مقدار وقتي كه كار دوم لازم دارد قابل قياس با رنجي كه جراح در اطاق عمل در هواي معتدل متحمل مي شود، نيست _ مع الوصف _ ارزش عمل جراح كجا، و ارزش كار يك استاد كار كجا. و نكته اين تفاوت، در بزرگي و كوچكي نتيجه ايست كه عائد طرف مي گردد، جراح يك ساعت وقت صرف مي نمايد و رنج مي كشد، و در نتيجه يك شخص مشرف به مرگ را نجات ميدهد. آنگاه دومي چند برابر انرژي مصرف مي نمايد و رنج مي كشد، در آخر كار، در و پنجره و يا چكشي را مي سازد. از اين نظر ارزش كار آنها با هم فرق روشن پيدا مي كند.

عين اين تفاوت درامر به معروف نهي از منكر و باصطلاح مبارزه با فساد و نظارت ملي، با سائر كارهاي شرعي و عرفي موجود است.

به طور مسلم هيچ عملي از نظر ارزش معنوي به پايه امر به معروف نخواهد رسيد، چون هر كار مشروع به جز از امر به معروف، نتيجه

آن، جزئي و عائد خود انسان است زيرا افضل اعمال به حكم عقل و نقل، همان ايمان به خداوند و پرستش (نماز) او است ولي نتيجه ايمان فقط و فقط مربوط به خود شخص ايمان آورنده است و شخص مؤمن در پرتو ايمان ، سعادتمند و اصلاح مي شود، در حقيقت ايمان و ساير اعمال بدني مانند نماز و حج، موجي در اجتماع از نظر اصلاح ايجاد مي نمايد اما موجي بسيار كوچك كه از حدود يك فرد يا كمي بيشتر تجاوز نمي نمايد. از اين نظر بايد گفت: ايمان به خداوند از نظر اعمال فردي با فضيلت ترين عمل است نه از نظرهاي ديگر. ولي امر به معروف و مبارزه با گناه، و فداكاري در طريق اصلاح جامعه، موجي بسيار بزرگتر از ايمان در اجتماع بوجود مي آورد، گاهي يك جامعه را از لب پرتگاه سقوط نجات مي بخشد. گاهي در سايه نظارت ملي يك فرد، جمعيت هاي بزرگي از خطر هاي مادي و ضررهاي معنوي مستخلص ميشوند.

گاهي يك رهبر سياسي، يك راهنماي مذهبي، يك دلسوز نوعدوست، با نظارتهاي پي گير، مبارزه هاي ريشه دار، و دعوتها و راهنمائيهاي سودمند، يك ملت چند ميليوني را از ناكاميها و محروميتها، از سيه روزي و تيره بختي، نجات مي دهد.

شاهد گفتار ما آزاديهائي است كه ملل استعمارزده و زجر ديده افريقا، پاكستان و هندوستان در سايه فداكاري يك اقليت ناچيز به دست آورده اند.

روي اين مبنا ميتوان به عظمت گفتار امير مؤمنان در ارزش امر بمعروف و نهي از منكر پي برد، امام مي فرمايد: «وَما اَعْمالُ البرِّ كُلُّها عِنْدَ الْاَمْرِ بِالْمَعْروُفِ وَالنَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ اِلّا كَنَفْثَةٍ في بَحْرٍ لُجّي» (نهج البلاغه عبده كلمات قصار شماره

/374) يعني [كليه كارهاي خير و نيك نسبت به امر به معروف و نهي از منكر بسان قطره و يا دمي است در برابر درياي مواج و بزرگ.]

هرگز قطره آب يا دم انساني در برابر قطرات بي پايان آب هاي دريا قابل سنجش نيست.

روزي كه امير مؤمنان اين جمله را بيان نمود، مسائل جامعه شناسي مطرح نبود، _ لذا _ دانشمنداني كه كلمات آن حضرت را شرح كرده اند در توضيح اين جمله حق مطلب را ادا نكرده و شايد با يك نظر تعجب آميز گذشته اند ولي امروز جامعه شناسي، و جريانهاي زندگي ملل به پاخاسته، اين مطلب را آفتابي نموده است.

امر به معروف ضامن اجراي كليه قوانين است

كليه قوانين عرفي و شرعي تا ضامن اجراي محكمي پشت آن نباشد، هرگز اجرا نخواهد شد، در حقيقت در سايه امر به معروف و نظارت ملي، تمام قوانين اجتماعي و اقتصادي و غيره اجرا مي شود و اگر دستگاه نظارت و بازرسي از كار افتد، تمام دستورات به حالت تعطيل در آمده و كوچكترين سودي عائد مردم نمي گردد.

امام باقر (ع) اين مطلب را در جمله كوتاهي بيان كرده است : «اِنَّ الْاَمْرَ بِالْمَعْروُفِ وَالنَّهْي عَنِ الْمُنكَرِ سَبيلُ الْاَنْبياء وَمَنْهاجٌ الصُّلَحاءِ فَريضَةٌ عَظيمَةٌ بِها تُقامُ الْمَذاهِبُ وَتَاْمَنُ الْمَذاهِبُ وَتُحَلُّ الْمَكاسِبُ وَتُرَدُّ الْمَظالِمُ وَتُعْمَرُ الْاَرْضُ وَ يُنْتَصَفُ مِنَ الْاَعْداءِ وَيَسْتَقيمُ الْاَمْرُ» ( وسائل الشيعه11/395) [در مسأله نظارت مردم، فرائض و تكاليف انجام مي گيرد و مردم ملزم مي شوند از حرام بپرهيزند. و از طرق مشروع وكسب حلال ارتزاق كنند، در سايه دستگاههاي مبارزه با فساد، تمام راههاي كشور امن مي گردد، و امنيت بر اثر اجراي حدود و كيفر دادن جنايتكاران، در سرتاسر كشور

سايه مي افكند.]

اگر اين قدرت، يعني قدرت امر به معروف، با تمام مراحل گوناگون كه دارد، از راهنمائي زباني گرفته تا برسد به اجراي حدود و قوانين جزايي، از جامعه گرفته شود هرج و مرج، بي نظمي، درهم برهمي، وحشت و اضطراب در تمام شئون مردم رخنه كرده و لذت زندگي از بين مي رود.

درباره اهميت امر به معروف و زيان هاي ترك آن توضيح دهيد.
پرسش

درباره اهميت امر به معروف و زيان هاي ترك آن توضيح دهيد.

پاسخ

امر به معروف ، عمل خيرخواهانه و مفيد به حال فرد و جامعه است و از نظر عقلي ، بسيارپسنديده است . قرآن مجيد يكي از امتيازات امت اسلامي بر ديگر امت ها رااجراي همين اصل مي داند؛ زيرا اين نوعي نظارت و احساس مسووليت همگاني در جهت سعادت فرد و جامعه در تمام سطوح مي باشد .جالب اين است كه يكي از ابزارهاي مهم كنترل قدرت و نظارت عمومي بر رهبران ،اجراي همين اصل است . از همين رو پيامبر اكرم ( ص ) فرمودند : ( ( اگر امر به معروف ترك شود، بدترين افراد بر جامعه مسلط مي شوند ) ) . بنابراين ؛ اين مهم ، فوايد بيشماري دارد .اما اين كه آن را دخالت در امور ديگران تلقي كنيم ، ناشي از چند چيز است : 1- شيوه هاي غلط امر به معروف وتجسس هاي بي جا در امور داخلي افراد، 2- گرايش پنهان به انديشه هاي فردگرايانه ( Individ Ualism ) غربي و آزادي هاي بيش از حد فردي ، كه با منطق ديني سازگاري ندارد .;

از نظر قرآن امر به معروف و نهي از منكر وظيفة همة مسلمانان است يا وظيفة عده اي يا گروهي خاص ّ است
پرسش

از نظر قرآن امر به معروف و نهي از منكر وظيفة همة مسلمانان است يا وظيفة عده اي يا گروهي خاص ّ است

پاسخ

در آية 104 از آل عمران آمده است "وَلتكن مِنكُم أُمّة يَدعُون إِلَي الخَيْرِ وَ يَأمُرُون َ بِالمَعرُوف ِ وَ يَنهَون َ عَن ِ المُنكَر...; و بايد از ميان شما، گروهي باشند كه مردم را به سوي خير دعوت و امر به معروف و نهي از منكر كنند..."

در اين آيه شريفه و آيات ديگر قرآن كريم (اعراف 157; حج 41; لقمان 17 و...) به دو وظيفة مهم و بزرگ اجتماعي اشاره شده است "معروف كه در لغت به معني كار شناخته شده و مراد از آن در قرآن كريم كارهاي پسنديده اعم از واجب و مستحب است و "منكر" كه در مقابل ِ معني معروف و به معني "ناشناخته است و مراد از آن در قرآن كريم گناه است

دين مبين اسلام از تمامي مسلمانان خواسته كه جهت حفظ اجتماع از افراد شرور و انحرافات و مفاسد اجتماعي ِ آنان و همچنين تداوم و بقا و حيات جامعه اسلامي براي زنده كردن اين دو وظيفه مهم قيام كنند.

آنچه از اين آيه به انضمام آيات ديگر، مثل آية 110 همين سوره و آية "و تواصوا بالحق سورة والعصر به دست مي آيد، اين است كه اين دو وظيفه بر عموم مسلمانان واجب است يعني فردفرد افراد اجتماع براي به پا داشتن و اقامة آن با نظارت عمومي خودشان بايد به آن عمل كنند.

در روايات معتبر نيز بر اهميت اجراي اين دو فريضة

مهم تأكيد شده كه بعضي از آن روايات چنين است

1. امام باقر7 مي فرمايد: "ان الأمر بالمعروف و النهي عن المنكر فريضة عظيمة بها تقام الفرائض امر به معروف و نهي از منكر، دو فريضة بزرگ الهي است كه بقية فريضه ها با آنها برپا مي شوند."

2. پيغمبراكرم مي فرمايد: "مَن اَمَرَ بالمعروف وَ نَهي َ عَن ِ المُنكر فهو خليفة الله في أرضِه ِ و خليفة رسول الله و خليفة كتابه كسي كه به معروف امر و از منكر نهي كند، جانشين خداوند در زمين و جانشين پيامبر و كتاب اوست "

روايات ديگري نيز در اين زمينه وجود دارد كه بر اهميت فوق العاده اين دو فريضة بزرگ اشاره كرده اند.

از آيات قرآن استفاده مي شود كه "امر به معروف و نهي از منكر" دو مرحله دارد:

1. مرحلة فردي 2. مرحلة دسته جمعي مرحلة اول وظيفة همة مردم است مرحلة دوم از شئون حكومت اسلامي است لذا در حكومت اسلامي تشكيل يك گروه نظارت بر وضع اجتماعي و سازمان هاي حكومتي لازم است

و نيز بايد توجه داشت كه يكي از مراحل امر به معروف و نهي از منكر، ضرب و جرح و قتل است اين مرحله بايد به دستور حاكم اسلامي صورت گيرد.(0مستدرك الوسائل محدث نوري ج 4، ص 247، مؤسسة آل البيت )

آيا انسان در اصلاح جامعه خود مسؤول است ؟
پرسش

آيا انسان در اصلاح جامعه خود مسؤول است ؟

پاسخ

نصوص معتبر ديني با صراحت و قاطعيت مسؤوليت افراد را نسبت به انحرافات اجتماعي مطرح ساخته اند. درچشم انداز اسلامي پيدايش و بقاي جامعه سالم بدون مسؤوليت همگاني ناممكن است. البته در اين راستا مسؤوليتافراد متفاوت است و هر كس به تناسب توانايي ها دانش ها و شرايط ويژه اي كه در آن قرار دارد مسؤول است.{J

آيا مي توان به خاطر كمرويي و همچنين يقين به عدم ترتب اثر امر به معروف و نهي از منكر در دانشگاه را ترك كرد؟ اينجانب خيلي وقتها فكر مي كنم كسي كه گناه مي كند حرام انجام داده و او كه امر به معروف نمي كند ترك واجب نموده است پس آيا اين دو نزد حضرت حق جايگاه نز
پرسش

آيا مي توان به خاطر كمرويي و همچنين يقين به عدم ترتب اثر امر به معروف و نهي از منكر در دانشگاه را ترك كرد؟ اينجانب خيلي وقتها فكر مي كنم كسي كه گناه مي كند حرام انجام داده و او كه امر به معروف نمي كند ترك واجب نموده است پس آيا اين دو نزد حضرت حق جايگاه نزديك به هم ندارند؟

پاسخ

اگر شرايط امر به معروف و نهي از منكر فراهم باشد، امر به معروف واجب مي گردد.

بايد عنايت داشته باشيد كه يكي از شرايط امر به معروف احتمال تأثير است. بنابراين هر كجا احتمال تأثير مي دهيد وظيفه داريد و در صورتي كه احتمال تأثير نمي دهيد و يا خطري براي جان و مال شما داشته باشد امر به معروف واجب نيست.

درباره اهميت امر به معروف و زيان هاي ترك آن توضيح دهيد.
پرسش

درباره اهميت امر به معروف و زيان هاي ترك آن توضيح دهيد.

پاسخ

امر به معروف، عمل خيرخواهانه و مفيد به حال فرد و جامعه است و از نظر عقلي، بسيار پسنديده است. قرآنمجيد يكي از امتيازات امت اسلامي بر ديگر امت ها را اجراي همين اصل مي داند؛ زيرا اين نوعي نظارت و احساسمسؤوليت همگاني در جهت سعادت فرد و جامعه در تمام سطوح مي باشد. جالب اين است كه يكي از ابزارهاي مهمكنترل قدرت و نظارت عمومي بر رهبران، اجراي همين اصل است. از همين رو پيامبر اكرم(ص) فرمودند: «اگر امر بهمعروف ترك شود، بدترين افراد بر جامعه مسلط مي شوند». بنابراين؛ اين مهم، فوايد بيشماري دارد. اما اين كه آن رادخالت در امور ديگران تلقي كنيم، ناشي از چند چيز است:

1_ شيوه هاي غلط امر به معروف و تجسس هاي بي جا در امور داخلي افراد،

2_ گرايش پنهان به انديشه هاي فرد گرايانه (Individ Ualism) غربي و آزادي هاي بيش از حد فردي، كه با منطق ديني سازگاريندارد.

{J

در باره تفسير آيه (لايكلف الله نفسا الا وسعها) و ارتباط آن با امر به معروف و نهي از منكر توضيح دهيد؟
پرسش

در باره تفسير آيه (لايكلف الله نفسا الا وسعها) و ارتباط آن با امر به معروف و نهي از منكر توضيح دهيد؟

پاسخ

وسع هركس مقدار توانايي اي است كه براي انجام كاري دارد. در واقع مفاد اين آيه اين است كه خداوند انسان راافزون برتوان (اعم ازتوان جسمي مالي علمي اعتبار اجتماعي و...) مكلف نمي كند. درضمن وسع فقط جنبه فرديندارد بلكه اعم از حيثيت فردي و اجتماعي است. بنابراين ممكن است شخصي بتنهايي توانايي انجام كاري را نداشتهباشد ولي به همراه ديگران و با يك تشكل و جمع بتواند آن را انجام دهد دراين صورت بايد در راستاي انجام آنرسالت الهي به جمع لازم بپيوندد مانند جنگ وجهاد. درمورد امر به معروف و نهي از منكر نيز امروزه لازم استجوانان متدين كانونهاي ديني قدرتمندي تشكيل دهند و بافراگيري هنجارهاي دقيق اسلامي به اين وظيفه مهم به طورگروهي عمل نمايند.{J

مراتب امر به معروف و نهي از منكر
ما در روستايي زندگي مي كنيم كه براي كار و كشاورزي هم باهم به طور دسته جمعي كار مي كنيم و چون گناه و غيبت و غيره صورت مي گيرد و از طرفي بنده نمي توانم امر به معروف كنم، چون تأثيري ندارد، آيا مي توانم از آنجا به جاي ديگر هجرت كنم؟
پرسش

ما در روستايي زندگي مي كنيم كه براي كار و كشاورزي هم باهم به طور دسته جمعي كار مي كنيم و چون گناه و غيبت و غيره صورت مي گيرد و از طرفي بنده نمي توانم امر به معروف كنم، چون تأثيري ندارد، آيا مي توانم از آنجا به جاي ديگر هجرت كنم؟

پاسخ

برادر عزيز و گرامي ! با تشكر و قدرداني از شما. اميدواريم همواره مورد تأييد خداوند متعال باشيد. در مورد امر به معروف اگر تأثير ندارد، بر شما واجب نيست. جدا شدن و هجرت به جاي ديگر اگر با توافق پدر و مادرتان صورت بگيرد، اشكالي ندارد، ولي اگر آنان صلاح بدانند كه با آنان زندگي كنيد، بهتر است همان جا بمانيد و با آنان زندگي كنيد. فقط مواظب اعمال و رفتار خود باشيد و به گناه ديگران راضي نباشيد. انسان در محيط هاي آلوده هم مي تواند به قرب الهي برسد. از خداوند متعال بخواهيد كه جامعه از گناه و آلودگي ها پاك شود.

هنگامي كه در مسجد برق قطع مي شود، بعضي افراد شرور شن بر سر مردم مي پاشند. آيا معرفي آنان به نيروي انتظامي كار درستي است؟
پرسش

هنگامي كه در مسجد برق قطع مي شود، بعضي افراد شرور شن بر سر مردم مي پاشند. آيا معرفي آنان به نيروي انتظامي كار درستي است؟

پاسخ

بزرگان محلّ آنان را نصيحت كنند. با اخلاق خوب و رفتار پسنديده بهتر مي توان جلوي شرارت ها را گرفت.

وظيفه انسان در مجلسى كه شخصى غيبت مى كند، چيست؟
پرسش

وظيفه انسان در مجلسى كه شخصى غيبت مى كند، چيست؟

پاسخ

از آنجا كه در حديث آمده كه شنونده غيبت هم يكى از غيبت كنندگان حساب مى شود، شنيدن غيبت به طور مطلق جايز نيست. در احاديث متعددى داريم كه اگر كسى از برادر مؤمنش دفاع و رد غيبت نكند، عقاب مى شود، و اگر دفاع كرد، خداوند هزار در شرّ و بدى را بر او مى بندد. البته استثنائاتى براى اين حكم وجود دارد. براى مثال شخصى كه مظلوم واقع شده و مظلوميت خويش را بيان مى كند يا كسى كه با شخص مناسبى مشورت مى كند و به خاطر آن ناچار به بيان حقايق درباره كسى يا شنيدن آن است. براى شناخت تفصيلى موارد استثنا مى توان به كتابهاى اخلاقى، مثل« گناهان كبيره» تأليف مرحوم دستغيب و «معراج السعاده» تأليف مرحوم نراقى مراجعه كرد.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_4_

اگر در مجلس گناه بوديم، و نمي توانستيم آن مجلس را ترك كنيم، وظيفة ما چيست؟
پرسش

اگر در مجلس گناه بوديم، و نمي توانستيم آن مجلس را ترك كنيم، وظيفة ما چيست؟

پاسخ

"مي توانيد شركت كنيد ولي هنگام شروع لهو و لعب، نهي از منكر نماييد، اگر اثر نكرد حركت نماييد(مجلس را ترك كنيد) در اين صورت مأجور هستيد." (حضرت آيت ا...تبريزي، مسائل جديد از ديدگاه علماء، ج1،ص142)

"با معصيت كار طوري عمل شود كه بفهمد به سبب انجام آن گناه، با او اينگونه عمل مي شود، مثل اينكه از او رو برگرداند يا با چهرة عبوس با او برخورد كند يا با او رفت و آمد نكند." (آموزش فقه، 72 درس احكام، ص282)

در هر حال، اگر نتوانست مجلس گناه راترك كند در دل به استغفار مشغول باشد، تا گناه ديگران شامل او نشود. و فكر كردن به موضوعات مشروع نيز مفيد است، و در همان مجلس گناه هم بايد مكاني را انتخاب كند كه اثرپذيري از مجلس به حداقل برسد، مثلاً درمجلس عروسي كه همراه با گناه و معصيت است، مي تواند به مكاني برود كه صحنه هاي رقص را نبيند و صداي موسيقي كمتر و ضعيف تر به گوش برسد، مثلاً اگر از بستگان نزديك است، براي خوش آمدگويي بيرون خانه بايستد يا در آشپزخانه كمك كند و ...

_______________________________________________

منابع و مآخذ :

* مسائل جديد از ديدگاه علماء ج1،گردآوري سيد محسن محمودي

* "آموزش فقه" 72 درس احكام، از آقاي فلاح زاده

اگر در مجلس گناه بوديم و نمي توانستيم آن مجلس را ترك كنيم وظيفة ما چيست؟
پرسش

اگر در مجلس گناه بوديم و نمي توانستيم آن مجلس را ترك كنيم وظيفة ما چيست؟

پاسخ

مي توانيد شركت كنيد ولي هنگام شروع لهو و لعب، نهي از منكر نماييد، اگر اثر نكرد حركت نماييد(مجلس را ترك كنيد) در اين صورت مأجور هستيد.(حضرت آيت ا...تبريزي، مسائل جديد از ديدگاه علماء، ج1،ص142) (1)

با معصيت كار طوري عمل شود كه بفهمد به سبب انجام آن گناه، با او اينگونه عمل مي شود، مثل اينكه از او رو برگرداند يا با چهرة عبوس با او برخورد كند يا با او رفت و آمد نكند. (آموزش فقه، 72 درس احكام، ص282) (2)

در هر حال، اگر نتوانست مجلس گناه را ترك كند در دل به استغفار مشغول باشد، تا گناه ديگران شامل او نشود. و فكر كردن به موضوعات مشروع نيز مفيد است، و در همان مجلس گناه هم بايد مكاني را انتخاب كند كه اثرپذيري از مجلس به حداقل برسد، مثلاً درمجلس عروسي كه همراه با گناه و معصيت است، مي تواند به مكاني برود كه صحنه هاي رقص را نبيند و صداي موسيقي كمتر و ضعيف تر به گوش برسد، مثلاً اگر از بستگان نزديك است، براي خوش آمدگويي بيرون خانه بايستد يا در آشپزخانه كمك كند و ...

منابع و مآخذ:

1) مسائل جديد از ديدگاه علماء، ج1،گردآوري سيد محسن محمودي

2)آموزش فقه" 72 درس احكام، از آقاي فلاح زاده

آيا اين كه ما بسيجي باشيم و يا ضابط امر به معروف و نهي از منكر تا ديدم كسي در كوچه و بازار اعمال ضد اخلاقي مي كند مانند متكل گفتن به دختران و با مزاحمتهاي ديگر يا برقراري رابطه نامشروع در ملآ عام ما مي توانيم بدون حكم قاضي اينها را دست و پا بسته مورد ضرب
پرسش

آيا اين كه ما بسيجي باشيم و يا ضابط امر به معروف و نهي از منكر تا ديدم كسي در كوچه و بازار اعمال ضد اخلاقي مي كند مانند متكل گفتن به دختران و با مزاحمتهاي ديگر يا برقراري رابطه نامشروع در ملآ عام ما مي توانيم بدون حكم قاضي اينها را دست و پا بسته مورد ضرب و شتم قرار

داده و يا فحاشي كنيم؟

پاسخ

دوست گرامي در پاسخ به سؤال شما نكات چندي را به شما تقديم مي كنم:

از دغدغة شما در اين باره و پرسشگري شما سپاسگزاري مي كنم.

اسلام دين اعتدال، فطرت و عقل است و هر كاري كه انجام مي دهيم: اين توان براي ما وجود دارد كه آن كار را در نظر خود مورد محاسبه قرار دهيم و ببينيم آيا فطرت ما آن را مي پذيرد و با عقل سازگاري دارد يا خير؟ قرآن كريم تصريح نموده است كه "و لتكُن منِكُم اُمَّة يَدْعُون اِلي الخَير و يَأمُرون بالمعروفِ و يَنْهَوْنَ عَن المنكر"(1) و بايد از ميان شما گروهي مردم را به نيكي دعوت كنند و به كار شايسته وا دارند و از زشتي باز دارند و آنان همان رستگارانند. ما نبايد به اسم نهي از منكر، دچار منكر شويم. اما اصل امر بمعروف و نهي از منكر بايد صورت بپذ يرد. امروزه سيستمهاي حراست، نظارت و ارزيابي، مهندسي ارزش و ... در سازمانها و تشكيلات دولتي و خصوصي همين وظايف را بعهده دارند و در سرتاسر دنيا اين مطلب محقّق است.

اين امر بمعروف چند حا لت دارد كه مقداري از آن در قالب نظارت عملي مي شودكه عبارتست از:

الف- نظارت مردم بر مردم ب- نظارت مردم بر دولت از طريق مجلس و مانند آن ج- نظارت دولت بر مردم د- نظارت هر كس بر خودش كه اصطلاحاً به آن خود كنترلي يا مراقبه و محاسبة نفس گفته ميشود.

آنچه شما فرموديد در مورد دستگيري يا ضرب و شتم در محدودة نظارت دولت بر مردم مي باشد و طبق قواعدي به هنگام ايجاد شورش،

تنش، فساد عمومي و مانند آن و با حكم انتظامي، قضايي محقق مي شود و مردم حق دخالت در اين امور را ندارند و مراتب ابتدايي امر به معروف نظير قطع ارتباط با فرد مذكور، بي اعتنايي، تذكر زباني و ... نه فقط بعهدة بسيجيان بلكه بعهدة همة مردم مي باشد و هر كسي موظف است در اين باره نقشي ايفا كند و در هر صورت فحاشي حرام است.

آنچه شما فرموديد مراحل بالايي در امر به معروف و نهي از منكر نيست و فسادهاي اقتصادي، اعتقادي فراواني وجود دارد و خلاصه كردن امر بمعروف در بد حجابي و مانند آن، كار نادرستي است.

چند استفتاء از رهبر انقلاب را نيز در پايان به شما تقديم ميكنم.

مسأله 1081_ ... مراتب امر به معروف و نهي از منكر اگر متوقف بر نفس و مال فاعل منكر نباشد احتياج به اذن كسي ندارد، بلكه اين از وظايف همگاني بود و بر تمامي مكلفين واجب است. و اما مواردي كه در آن امر به معروف و نهي از منكر به مؤونه بيشتر از نهي لساني متوقف بود، اگر در كشوري باشد كه تحت حكومت و نظام اسلامي قرار دارد، و دولت اهتمام به اين فرضيه اسلامي دارد، در آن صورت كار موكول به اذن حاكم و مسؤولين ذي ربط آن و پليس محلّي و محاكم صالحه، مي باشد.

مسأله 1089- اقدامات فردي در اموري كه از صلاحيت نيروي امنيتي و قضايي است، جايز نيست، و لكن اين مانع از اقدامات مردم در امر به معروف و نهي از منكر با مراعات حدود و شرايط آن نمي باشد.(2)

_______________________________________

منابع و مآخذ :

1. سوره مباركه

آل عمران / آيه104

رسالة اجوبة الاستفتائات، مقام معظم رهبري، ج1، ص301تا312

وظيفه طلبه هاي علوم ديني در قبال افرادي كه به آساني گناه مي كنند و گناه براي آنان عادي مي باشد، چيست
پرسش

وظيفه طلبه هاي علوم ديني در قبال افرادي كه به آساني گناه مي كنند و گناه براي آنان عادي مي باشد، چيست

پاسخ

خواهر عزيز; اين وظيفه بايد در دو بُعد انجام شود:

1) تعميق و تقويت اعتقادات و معارف ديني افراد: بايد دانست كه مردم از سر لجبازي با دين گناه نمي كنند، و اگر شيريني گناه در ذائقة آنها مزه مي كند و جذب گناه مي شوند به دليل عدم آگاهي و معرفت و عدم توجه به مضرات آن است

امام رضا7 مي فرمايند: «... ان ّ الناس لو علموا محاسن كلامنا لاتّبعونا(5); اگر مردم خوبي هاي كلام ما را (كلام زيباي ما را) مي دانستند از ما تبعيت و پيروي مي كردند».

انسان داراي فطرتي خداجوست و عادات و آداب غلط و آموزش هاي انحرافي است كه چون غباري روي صفحه دل را مي گيرد و باعث كشش به سوي گناه مي شود، كه بايد با توجه به توبه گردگيري شود. بنابراين بايد در اولين گام با آگاهي بخشيدن و توجه دادن به عظمت خالق و با يادآوري نعمت هاي الهي دل را به نور معرفت روشن نمود، و در اين صورت است كه گناه هر چند جاذب باشد، جلوه اي نخواهد داشت 2) امر به معروف و نهي از منكر: از ديدگاه اسلام بر همة مردم واجب است با دل و زبان و با قدرت در برابر گناه كار عكس العمل نشان دهند و نهي از منكر نمايند.

در روايات اسلامي در رابطه با چگونگي برخورد با گناه كار مطالب بسيار آمده است از جمله حضرت علي 7 مي فرمايند: «پايين ترين درجه نهي از منكر آن است كه انسان با گنهكار با چهرة گرفته

و خشم آلود برخورد كند و...» از طرفي در فقه اسلامي و دستورالعمل هاي اسلام در برخورد با گناه و جلوگيري از آن دستورات بسيار دقيق ديده مي شود كه خاصيت بازدارندگي از گناه دارند، مانند احكام حدود، قصاص و...، كه اگر به درستي و به طور كامل اجرا شوند، اهرم بسيار نيرومند براي براندازي گناه خواهند بود. در واقع دستورات عملي اسلامي بيانگر برخوردهاي اسلام با فرد گناه كار است كه هر كدام به نحوي نقش بازدارندگي و كنترل گناه را در فرد و جامعه دارد.(6)

البته بايد امر به معروف و نهي از منكر، مطابق آنچه كه در رساله هاي فقهاي عظام آمده با حفظ مراتب و درجات و آگاهي و تسلط به مباني ديني انجام شود.

براي اطلاع بيشتر از شرايط امر به معروف و نهي از منكر و مراحل آن مي توانيد به تحريرالوسيله حضرت امام ، جلد 1 مراجعه نماييد.

پاورقي:

-5 معاني الاخبار، ص 180 و بحارالانوار، چاپ بيروت ج 2، ص 30.

-6 محسن قرائتي گناه شناسي نشر پيام آزادي چاپ ششم ص 280-276 (با تلخيص .

وظيفة ما، در مقابل كساني كه مرتكب گناه مي شوند، چيست چگونه مي توان از نظر قانوني و رسمي قدرت پيدا كنيم تا بتوانيم در مقابل آن ها ايستادگي نماييم
پرسش

وظيفة ما، در مقابل كساني كه مرتكب گناه مي شوند، چيست چگونه مي توان از نظر قانوني و رسمي قدرت پيدا كنيم تا بتوانيم در مقابل آن ها ايستادگي نماييم

پاسخ

انسان در اين سؤال دو وظيفه جداي از هم دارد يكي متوجه شخص خود اوست و ديگري وظيفه اش در مقابل ديگران و جامعه وظيفه خود او ترك گناه است و نبايد گناه را انجام دهد وظيفه اش در قبال ديگران نهي از منكر است آنچه كه مشهور است كه كسي كه امر به معروف و نهي از منكر مي كند خود بايد پاك از آن گناه باشد اين شرط كمال و تأثيرگذاري است نه شرط واجب شدن نهي از منكر. قرآن مجيد در سوره بقره 44 مي فرمايد: "أَتَأْمُرُون َ النَّاس َ بِالْبِرِّ وَ تَنسَوْن َ أَنفُسَكُم آيا مردم را به كار خير سفارش مي كنيد امّا خود فراموش مي كنيد." كمال در اين است كه خود پاك باشد و از گناهان نهي نمايد و به تعبير ديگر خود با عمل خويش الگوي ديگران باشد و به تعبير روايات مردم را با عمل خود تبليغ و نهي از منكر نمايد و دعوت عملي او قوي تر از دعوت قولي او باشد.( تفسير نمونه آيت الله مكارم ج 1، ص 215. ) امّا اگر شخص وظيفه فردي خويش را انجام نداد باعث نمي شود وظيفه اجتماعي خويش يعني نهي از منكر را نيز انجام ندهد.

براي قانوني نمودن اين وظيفه اجتماعي مي توان در سازمان هايي مانند ستاد امر به معروف و نهي از منكر، يا انجمن ناصحان و غيره عضو شد و به اين امر خطير همّت گماشت

همسر من با ترانه وموسيقي ميانه خوبي دارد اگر بعد از امر به معروف و نهي از منكر همسرم اصلاح نشد مي توانم برخورد جدي كنم يا نه ؟
پرسش

همسر من با ترانه وموسيقي ميانه خوبي دارد اگر بعد از امر به معروف و نهي از منكر همسرم اصلاح نشد مي توانم برخورد جدي كنم يا نه ؟

پاسخ

امر به معروف و نهي از منكر در صورت احتمال تأثير واجب است ولي در مورد شما آنچه ضرورت دارد روشنگريو روشن ساختن فلسفه احكام براي آنهاست. بايد سعي كنيد با كار زيربنايي و فردي بر روي افراد خانواده و توضيحاينكه ترانه هاي مبتذل آدمي را به خير دعوت نمي كند و نيز ساير تأثيراتي كه در روان و اخلاق و بينش آدمي مي گذاردآنان را براي پذيرش احكام الهي آماده نماييد. خداوند در اين راه يار و مددكار شما باشد.{J

آيا اين شيوه امر به معروف است كه سرجواني را بتراشند و او را جريمه كنند؟ آيا بدين وسيله به طرف اسلام برمي گردد يا از آن روي گردان مي شود؟
پرسش

آيا اين شيوه امر به معروف است كه سرجواني را بتراشند و او را جريمه كنند؟ آيا بدين وسيله به طرف اسلام برمي گردد يا از آن روي گردان مي شود؟

پاسخ

شيوه اي كه ذكر فرموده ايد باترسيمي كه در مكتوب جناب عالي است مسلما مورد تأييد نيست و تا آن جا كه مااطلاع داريم چنان شيوه اي در دستور كار نظام جمهوري اسلامي قرار ندارد.{J

اگر بخواهيم فردي را كه درآمدش از راه حرام است امر به معروف نماييم شيوه صحيح اين كار چيست؟
پرسش

اگر بخواهيم فردي را كه درآمدش از راه حرام است امر به معروف نماييم شيوه صحيح اين كار چيست؟

پاسخ

الف) با تقدير و تشكر از احساس پاك و عواطف ديني شما، به آگاهي مي رساند كه مسأله امر به معروف و نهي از منكر، از وظايف مهم ديني هر مسلمان است. مرتبه اول آن - كه جنبه ارشادي و راهنمايي دارد - به دوش همگان است. درعين حال در اين رابطه بايد چند نكته را درنظر داشت:

1- جوانان عزيز بايد به دقت احكام شرعي مربوط به امربه معروف و نهي از منكر، موارد معروف و منكر يا شرايط وجوب مراتب آن و كيفيت اجراي نيكوي آن را دقيقا فراگيرند.

2- آمر به معروف و ناهي از منكر، خود را به زيور اخلاق والتزام عملي بيارايد و حتي الامكان از شيوه هاي رفتاري آموزنده و خلاّق استفاده كند.

3- بهتراست امربه معروف و نهي از منكر، به طور متشكل و گروهي همراه با آموزش هاي لازم انجام گيرد.

4- عدم تأثير آني و فوري، نبايد ما را از انجام وظايف خود بازدارد.

5- حتي الامكان بايد كوشيد تا فرهنگ و پذيرش عمومي نسبت به امر به معروف و نهي از منكر را بالا برد.

ب ) حسن اجراي امر به معروف و نهي از منكر داراي شرايطي است از جمله:

1) آمر به معروف و ناهي از منكر داراي شخصيت علمي و عملي باشد.

2) شناخت ويژگي هاي روحي ورواني طرف مقابل و به تناسب آنها با وي برخورد نمودن.

3) به دست آوردن خصوصيات مثبت طرف مقابل و از راه آنها او را جذب كردن.

4) با زبان منطقي و عاطفي به شخص فهماندن كه آنچه به وي تذكر داده

مي شود در رابطه با مصالح خود او و به نفع اوست.

5) دوري از تندروي ها و سليقه ها و تعصبات عاميانه.

ضمن توجه به نكات فوق نبايد انتظار داشت كه به هيچ وجه افراد از امر به معروف يا نهي از منكر بدشان نيايد. بلكه وظيفه ما رعايت اصول صحيح اخلاقي و انساني در تذكر به آنهاست ولي اين كه بپذيرند يا نه و خوششان آيد يا بدشان آيد خيلي دست ما نيست و نبايد از آن خوفي به دل داشت.

حافظ وظيفه تو دعا گفتن است و بس در بند اين مباش كه نشنيد يا شنيد كس

در مورد افرادي كه به مسائل ديني معتقد هستند ولي در مساله موسيقي محدوديتي براي خود قائل نمي شوند چه بايد كرد؟
پرسش

در مورد افرادي كه به مسائل ديني معتقد هستند ولي در مساله موسيقي محدوديتي براي خود قائل نمي شوند چه بايد كرد؟

پاسخ

بايد به وظيفه امر به معروف و نهي از منكر عمل نمود، و با رعايت شرايط و مراحل تدريجي آن، يعني تذكر دادن و رابطه را سرد و سست كردن و در مرحله بعد قهر كردن به منظور متوجه كردن آن ها، اين وظيفه را ادا نمود و البته اين در صورتي است كه احتمال تأثير در فرد مورد نظر را بدهيم ولي اگر بدانيم هيچ گونه اثري ندارد، امر به معروف و نهي از منكر واجب نمي باشد.

ذكر اين نكته ضروري است كه امر كننده به معروف و نهي كننده از منكر بايد با شرايط و احكام اين دو واجب آشنا باشد و با حوصله و شكيبايي از مراحل پايين كه همان تذكر صميمانه و همراه با لطف و مهرباني است، شروع كند و اگر فرد نكته سنج و تيزبيني باشد معمولاً مي تواند در همان مراحل پايين، در آن فرد اثر بگذارد ولي اگر از همان ابتدا خشونت، سختگيري بي مورد به خرج دهد و مراتب را رعايت نكند، معمولاً به لج بازي آن فرد و پافشاري او بر اعمال خلافش منجر مي گردد و نيز بايد مطمئن باشد كه اين موسيقي، موسيقي حرام است و اگر صرفا احتمال مي دهد، وظيفه اي ندارد بايد با مطالعه ي كتاب هايي كه درباره موسيقي نوشته شده و تشخيص حرام از جايز آن و نيز بيان آثار زيانبار موسيقي حرام در روح و جان انسان با بياني شيوا و مستدلّ آن فرد را قانع نمايد و اين اولين گام است كه اگر به خوبي

و پخته برداشته شود شايد نيازي به گام هاي ديگر نباشد.

امر به معروف ونهي از منكر در خصوص كساني كه به احتمال زياد در آنها تاثير ندارد چگونه است يعني اگر انسان احتمال قوي بدهد كه اگر كسي را نهي از منكر كند در وي تاثير نخواهد داشت و نيز انسان اين احتمال را بدهد كه حتي با نهي از منكر كردن آن شخص ،آن شخص صورت بدي
پرسش

امر به معروف ونهي از منكر در خصوص كساني كه به احتمال زياد در آنها تاثير ندارد چگونه است يعني اگر انسان احتمال قوي بدهد كه اگر كسي را نهي از منكر كند در وي تاثير نخواهد داشت و نيز انسان اين احتمال را بدهد كه حتي با نهي از منكر كردن آن شخص ،آن شخص صورت بدي از دين اسلام را تجسم كند و ار دين اسلام بدش بيايد آيا باز هم واجب است كه انسان آنگونه اشخاص را امر به معروف كند .

پاسخ

بر فرض اين كه احتمال تأثير نمي دهيد امر و نهي واجب نيست اما بايد توجه داشته باشيد كه اگر كسي اسلام را آن طور كه هست بفهمد و با زبان لين و اخلاق اسلامي آن را به ديگران بفهماند نه تنها از اسلام تنفر پيدا نمي كنند بلكه علاقمند هم مي شوند چه اين كه در خيلي موارد تجربه نشان داده است.

مهمان به خانه ما مي آيد، ولي غيبت مي كند. از اين كار متنفرم، از اين رو آن جا را ترك مي كنم. آيا اين كار من گناه است؟
پرسش

مهمان به خانه ما مي آيد، ولي غيبت مي كند. از اين كار متنفرم، از اين رو آن جا را ترك مي كنم. آيا اين كار من گناه است؟

پاسخ

غيبت از گناهان بزرگ است. اگر در مجلسي حضور داريد كه درآن گناه صورت مي گيرد خصوصاً غيبت، لازم است جهت حفظ آبروي مسلمان جلو اين كار را بگيريد. اگر بتوانيد با تذكر امر به معروف و نهي از منكر پيامبر گرامي(ص) فرمود: "كسي كه در مجلسي، غيبت برادر خود را بشنود و در مقام ردّ آن برآيد و از او دفاع كند، خداوند هزار نوع از شر در دنيا و آخرت را از او دور خواهد كرد اما كسي كه رد نكند، مانند كسي است كه غيبت كرده است".(1)

اگر نهي از منكر فايده اي نبخشيد، براي آن كه شريك گناه نشويد، آن جا را ترك كنيد! اين كار گناه نيست مگر اين كه ترك جلسه بي احترامي حساب شود. مي توانيد سخنان را به موضوعات ديگر بكشانيد.

در عين حال اگر نمي توانيد از مجلس خارج شويد، سعي كنيد به غيبت گوش ندهيد. تنفّر قلبي كفايت مي كند.

پي نوشت:

1 - وسائل الشيعه، ج 12 ص 292.

امام علي(ع) مردم را در مواجهه با «منكرات» به چند گروه تقسيم مي كند؟
پرسش

امام علي(ع) مردم را در مواجهه با «منكرات» به چند گروه تقسيم مي كند؟

پاسخ

امام علي فرمود: مردم در مواجهه با منكرات چند طبقهاند. بعضي وقتي كه منكرات را ميبينند در ناحية دل متأثر ميشوند، تا مغز استخوانشان ميسوزد، زبانشان به سخن در ميآيد، انتقاد ميكنند، ميگويند، ارشاد ميكنند؛ به اين مرحله هم قانع نشده وارد مرحلة عمل ميشوند، با هر نوع عملي كه شده است، با مهرباني باشد، با خشونت باشد، با زدن باشد، با كتك خوردن باشد، بالأخره هر عملي را كه وسيله ببينند براي اينكه با آن منكر مبازره كنند انجام ميدهند. فرمود: اين يك زندة به تمام زنده است. بعضي ديگر وقتي كه منكرات را ميبينند دلشان آتش ميگيرد، به زبان ميگويند، داد و فرياد ميكنند، استغاثه ميكنند، نصيحت ميكنند، موعظه ميكنند ولي پاي عمل كه در ميان ميآيد، ديگر مرد عمل نيستند. فرمود: اين هم دو سه خصلت از حيات را داراست ولي يك خصلت از حيات را ندارد. صنف سوم دلش آتش ميگيرد اما فقط جوش ميزند، فقط ناراحت ميشود.

اقسام مختلف امر به معروف كدام است؟
پرسش

اقسام مختلف امر به معروف كدام است؟

پاسخ

امر به معروف يا لفظي است يا عملي. امر به معروف لفظي اين است كه انسان با بيانْ حقايق را براي مردم بگويد، خوبيها را براي مردم تشريح كند، مردم را تشويق كند و به آنها بفهماند كه امروز كار خير چيست.

امر به معروف عملي اين است كه انسان نبايد به گفتن قناعت كند، گفتن كافي نيست. ميتوانيم بگوييم يكي از بيماريهاي اجتماع امروز ما اين است كه براي گفتن بيش از اندازه ارزش قائل هستيم. البته گفتن خيلي ارزش دارد تا گفتن نباشد، روشن كردن نباشد، نوشتن و تشريح حقايق نباشد، كاري نميشود كرد.

ما ميخواهيم فقط با قدرت لفظ و بيان وارد شويم و حال اينكه مطلب اين جور نيست. گفتن، شرط لازم هست ولي كافي نيست، بايد عمل كرد.

امر به معروف لفظي و عملي به چند طريق انجام ميشود؟
پرسش

امر به معروف لفظي و عملي به چند طريق انجام ميشود؟

پاسخ

هر يك از امر به معروف لفظي و امر به معروف عملي به دو طريق است: مستقيم و غير مستقيم. گاهي كه مي خواهيد امر به معروف و نهي از منكر كنيد، مستقيم وارد مي شويد، حرف را مستقيم مي زنيد؛ يعني اگر مي خواهيد كسي را وادار به كاري كنيد مي گوييد: من از جنابعالي خواهش مي كنم فلان كار را انجام دهيد. ولي يك وقت هم به طور غير مستقيم به او تفهيم مي كنيد، كه البته مؤثرتر و مفيدتر است؛ يعني بدون آنكه او بفهمد كه شما داريد با او حرف مي زنيد، از كسي كه فلان كار را كرده است تعريف مي كنيد، كار او را توجيه و تشريح مي كنيد، مي گوييد: فلان كس در فلان مورد چنين عمل كرده، اين طور رفتار كرده، و... تا او بداند و بفهمد. اين،بهتر در او اثر مي گذارد كما اينكه عمل هم به طور غيرمستقيم مؤثرتر است.

امر به معروف لفظي و عملي به چند طريق انجام ميشود؟
پرسش

امر به معروف لفظي و عملي به چند طريق انجام ميشود؟

پاسخ

هر يك از امر به معروف لفظي و امر به معروف عملي به دو طريق است: مستقيم و غير مستقيم. گاهي كه مي خواهيد امر به معروف و نهي از منكر كنيد، مستقيم وارد مي شويد، حرف را مستقيم مي زنيد؛ يعني اگر مي خواهيد كسي را وادار به كاري كنيد مي گوييد: من از جنابعالي خواهش مي كنم فلان كار را انجام دهيد. ولي يك وقت هم به طور غير مستقيم به او تفهيم مي كنيد، كه البته مؤثرتر و مفيدتر است؛ يعني بدون آنكه او بفهمد كه شما داريد با او حرف مي زنيد، از كسي كه فلان كار را كرده است تعريف مي كنيد، كار او را توجيه و تشريح مي كنيد، مي گوييد: فلان كس در فلان مورد چنين عمل كرده، اين طور رفتار كرده، و... تا او بداند و بفهمد. اين،بهتر در او اثر مي گذارد كما اينكه عمل هم به طور غيرمستقيم مؤثرتر است.

پس از «هجر و اعراض» دومين مرحله در نهي از منكر چيست؟
پرسش

پس از «هجر و اعراض» دومين مرحله در نهي از منكر چيست؟

پاسخ

درجه دومي كه علما و دانشمندان براي نهي از منكر ذكر كرده اند مرحله زبان است، مرحله پند و نصيحت و ارشاد است. يعني بسا هست آن بيماري كه دچار منكري هست و عمل زشتي را مرتكب مي شود، به خاطر جهالت و ناداني اوست، تحت تأثير يك سلسله تبليغات قرار گرفته است، احتياج به مربي دارد، احتياج به هادي و راهنما و معلم دارد، احتياج به روشن كننده دارد، احتياج به فردي دارد كه با او تماس بگيرد، با كمال مهرباني با او صحبت كند، موضوع را با او در ميان بگذارد، معايب و مفاسد را براي او تشريح كند تا آگاه شود و بازگردد. اين مرحله نيز يك درجه از «نهي از منكر» است، به اين معني كه در مواردي كه كسي با ما تماس دارد و به يك عمل منكر و زشتي ابتلا دارد و ما مي توانيم با منطقي روشنگر او را به ترك آن عمل قانع كنيم، بر ما واجب است كه با چنين منطقي با آن شخص تماس بگيريم.

پس از «هجر و اعراض» دومين مرحله در نهي از منكر چيست؟
پرسش

پس از «هجر و اعراض» دومين مرحله در نهي از منكر چيست؟

پاسخ

درجه دومي كه علما و دانشمندان براي نهي از منكر ذكر كرده اند مرحله زبان است، مرحله پند و نصيحت و ارشاد است. يعني بسا هست آن بيماري كه دچار منكري هست و عمل زشتي را مرتكب مي شود، به خاطر جهالت و ناداني اوست، تحت تأثير يك سلسله تبليغات قرار گرفته است، احتياج به مربي دارد، احتياج به هادي و راهنما و معلم دارد، احتياج به روشن كننده دارد، احتياج به فردي دارد كه با او تماس بگيرد، با كمال مهرباني با او صحبت كند، موضوع را با او در ميان بگذارد، معايب و مفاسد را براي او تشريح كند تا آگاه شود و بازگردد. اين مرحله نيز يك درجه از «نهي از منكر» است، به اين معني كه در مواردي كه كسي با ما تماس دارد و به يك عمل منكر و زشتي ابتلا دارد و ما مي توانيم با منطقي روشنگر او را به ترك آن عمل قانع كنيم، بر ما واجب است كه با چنين منطقي با آن شخص تماس بگيريم.

پس از «هجر و اعراض» دومين مرحله در نهي از منكر چيست؟
پرسش

پس از «هجر و اعراض» دومين مرحله در نهي از منكر چيست؟

پاسخ

درجه دومي كه علما و دانشمندان براي نهي از منكر ذكر كرده اند مرحله زبان است، مرحله پند و نصيحت و ارشاد است. يعني بسا هست آن بيماري كه دچار منكري هست و عمل زشتي را مرتكب مي شود، به خاطر جهالت و ناداني اوست، تحت تأثير يك سلسله تبليغات قرار گرفته است، احتياج به مربي دارد، احتياج به هادي و راهنما و معلم دارد، احتياج به روشن كننده دارد، احتياج به فردي دارد كه با او تماس بگيرد، با كمال مهرباني با او صحبت كند، موضوع را با او در ميان بگذارد، معايب و مفاسد را براي او تشريح كند تا آگاه شود و بازگردد. اين مرحله نيز يك درجه از «نهي از منكر» است، به اين معني كه در مواردي كه كسي با ما تماس دارد و به يك عمل منكر و زشتي ابتلا دارد و ما مي توانيم با منطقي روشنگر او را به ترك آن عمل قانع كنيم، بر ما واجب است كه با چنين منطقي با آن شخص تماس بگيريم

آخرين مرحله نهي از منكر چيست؟
پرسش

آخرين مرحله نهي از منكر چيست؟

پاسخ

آخرين مرحله مرحله عمل است. گاهي طرف در درجه اي و در حالي است كه نه اعراض و هجران ما تأثيري بر او مي گذارد و نه ميتوانيم با منطق و بيان و تشريح مطلب، او را از منكر بازداريم، بلكه بايد وارد عمل شويم؛ اگر وارد عمل شويم، ميتوانيم. چطور وارد عمل شويم؟ وارد عمل شدن، مختلف است. معناي وارد عمل شدن تنها زور گفتن نيست، كتك زدن و مجروح كردن نيست. البته نمي گويم در هيچ جا نبايد تنبيه عملي شود. بله، مواردي هم هست كه جاي تنبيه عملي است. اسلام ديني است كه طرفدار حد است، طرفدار تعزير است؛ يعني ديني است كه معتقد است مراحل و مراتبي مي رسد كه مجرم را جز تنبيه عملي چيز ديگري تنبيه نمي كند و از كار زشت باز نمي دارد. اما انسان نبايد اشتباه كند و خيال كند كه همه موارد، موارد سختگيري و خشونت است. علي(ع) درباره پيغمبر اكرم اينطور تعبير مي كند: «طبيب دوار بطبه، قد احكم مراهمه و احمي مواسمه» (نهجالبلاغه، خطبه 107) ميفرمايد: او طبيب بود؛ پزشكي بود كه بيمارها و بيماريها را معالجه ميكرد. بعد به اعمال اطباء تشبيه ميكند كه اطباء، هم مرهم مي نهند و هم جراحي مي كنند و احياناً داغ مي كنند. ميگويد پيغمبر دوكاره بود: پزشكي بود مرهم نِه و هم جراح و داغ كن. مقصود اين است كه پيغمبر دو گونه عمل مي كرد. يك نوع عمل پيغمبر، مهرباني و لطف بود. اول هم «احكم مراهمه» را ذكر مي كند، يعني عمل اول پيغمبر هميشه لطف و

مهرباني بود. ابتدا از راه لطف و مهرباني معالجه مي كرد، با منكرات و مفاسد مبارزه مي كرد، اما اگر به مرحله اي مي رسيد كه ديگر لطف و مهرباني و احسان و نيكي سود نمي بخشيد، آنها را به حال خود نمي گذاشت. اينجا بود كه وارد عمل جراحي و داغ كردن مي شد. هم مرهمهاي خود را بسيار محكم و مؤثر انتخاب مي كرد و هم آنجا كه پاي داغ كردن و جراحي در ميان بود، عميق داغ مي كرد و قاطع جراحي مي نمود. سعدي ما هم اين مطلب را مي گويد ولي بدون آنكه حق تقدمي براي مهرباني قائل شده باشد. ميگويد:

درشتي و نرمي بهم در به استچو رگزن كه جراح و مرهم نه است

ميگويد: هم درشتي بايدباشد و هم مهرباني، مثل رگزن كه هم جراحي مي كند و هم مرهم مي نهد.

آخرين مرحله نهي از منكر چيست؟
پرسش

آخرين مرحله نهي از منكر چيست؟

پاسخ

آخرين مرحله مرحله عمل است. گاهي طرف در درجه اي و در حالي است كه نه اعراض و هجران ما تأثيري بر او مي گذارد و نه ميتوانيم با منطق و بيان و تشريح مطلب، او را از منكر بازداريم، بلكه بايد وارد عمل شويم؛ اگر وارد عمل شويم، ميتوانيم. چطور وارد عمل شويم؟ وارد عمل شدن، مختلف است. معناي وارد عمل شدن تنها زور گفتن نيست، كتك زدن و مجروح كردن نيست. البته نمي گويم در هيچ جا نبايد تنبيه عملي شود. بله، مواردي هم هست كه جاي تنبيه عملي است. اسلام ديني است كه طرفدار حد است، طرفدار تعزير است؛ يعني ديني است كه معتقد است مراحل و مراتبي مي رسد كه مجرم را جز تنبيه عملي چيز ديگري تنبيه نمي كند و از كار زشت باز نمي دارد. اما انسان نبايد اشتباه كند و خيال كند كه همه موارد، موارد سختگيري و خشونت است. علي(ع) درباره پيغمبر اكرم اينطور تعبير مي كند: «طبيب دوار بطبه، قد احكم مراهمه و احمي مواسمه» (نهجالبلاغه، خطبه 107) ميفرمايد: او طبيب بود؛ پزشكي بود كه بيمارها و بيماريها را معالجه ميكرد. بعد به اعمال اطباء تشبيه ميكند كه اطباء، هم مرهم مي نهند و هم جراحي مي كنند و احياناً داغ مي كنند. ميگويد پيغمبر دوكاره بود: پزشكي بود مرهم نِه و هم جراح و داغ كن. مقصود اين است كه پيغمبر دو گونه عمل مي كرد. يك نوع عمل پيغمبر، مهرباني و لطف بود. اول هم «احكم مراهمه» را ذكر مي كند، يعني عمل اول پيغمبر هميشه لطف و

مهرباني بود. ابتدا از راه لطف و مهرباني معالجه مي كرد، با منكرات و مفاسد مبارزه مي كرد، اما اگر به مرحله اي مي رسيد كه ديگر لطف و مهرباني و احسان و نيكي سود نمي بخشيد، آنها را به حال خود نمي گذاشت. اينجا بود كه وارد عمل جراحي و داغ كردن مي شد. هم مرهمهاي خود را بسيار محكم و مؤثر انتخاب مي كرد و هم آنجا كه پاي داغ كردن و جراحي در ميان بود، عميق داغ مي كرد و قاطع جراحي مي نمود. سعدي ما هم اين مطلب را مي گويد ولي بدون آنكه حق تقدمي براي مهرباني قائل شده باشد. ميگويد:

درشتي و نرمي بهم در به استچو رگزن كه جراح و مرهم نه است

ميگويد: هم درشتي بايدباشد و هم مهرباني، مثل رگزن كه هم جراحي مي كند و هم مرهم مي نهد.

آخرين مرحله نهي از منكر چيست؟
پرسش

آخرين مرحله نهي از منكر چيست؟

پاسخ

آخرين مرحله مرحله عمل است. گاهي طرف در درجه اي و در حالي است كه نه اعراض و هجران ما تأثيري بر او مي گذارد و نه ميتوانيم با منطق و بيان و تشريح مطلب، او را از منكر بازداريم، بلكه بايد وارد عمل شويم؛ اگر وارد عمل شويم، ميتوانيم. چطور وارد عمل شويم؟ وارد عمل شدن، مختلف است. معناي وارد عمل شدن تنها زور گفتن نيست، كتك زدن و مجروح كردن نيست. البته نمي گويم در هيچ جا نبايد تنبيه عملي شود. بله، مواردي هم هست كه جاي تنبيه عملي است. اسلام ديني است كه طرفدار حد است، طرفدار تعزير است؛ يعني ديني است كه معتقد است مراحل و مراتبي مي رسد كه مجرم را جز تنبيه عملي چيز ديگري تنبيه نمي كند و از كار زشت باز نمي دارد. اما انسان نبايد اشتباه كند و خيال كند كه همه موارد، موارد سختگيري و خشونت است. علي(ع) درباره پيغمبر اكرم اينطور تعبير مي كند: «طبيب دوار بطبه، قد احكم مراهمه و احمي مواسمه» (نهجالبلاغه، خطبه 107) ميفرمايد: او طبيب بود؛ پزشكي بود كه بيمارها و بيماريها را معالجه ميكرد. بعد به اعمال اطباء تشبيه ميكند كه اطباء، هم مرهم مي نهند و هم جراحي مي كنند و احياناً داغ مي كنند. ميگويد پيغمبر دوكاره بود: پزشكي بود مرهم نِه و هم جراح و داغ كن. مقصود اين است كه پيغمبر دو گونه عمل مي كرد. يك نوع عمل پيغمبر، مهرباني و لطف بود. اول هم «احكم مراهمه» را ذكر مي كند، يعني عمل اول پيغمبر هميشه لطف و

مهرباني بود. ابتدا از راه لطف و مهرباني معالجه مي كرد، با منكرات و مفاسد مبارزه مي كرد، اما اگر به مرحله اي مي رسيد كه ديگر لطف و مهرباني و احسان و نيكي سود نمي بخشيد، آنها را به حال خود نمي گذاشت. اينجا بود كه وارد عمل جراحي و داغ كردن مي شد. هم مرهمهاي خود را بسيار محكم و مؤثر انتخاب مي كرد و هم آنجا كه پاي داغ كردن و جراحي در ميان بود، عميق داغ مي كرد و قاطع جراحي مي نمود. سعدي ما هم اين مطلب را مي گويد ولي بدون آنكه حق تقدمي براي مهرباني قائل شده باشد. ميگويد:

درشتي و نرمي بهم در به استچو رگزن كه جراح و مرهم نه است

ميگويد: هم درشتي بايدباشد و هم مهرباني، مثل رگزن كه هم جراحي مي كند و هم مرهم مي نهد.

امام علي(ع) مردم را در مواجهه با «منكرات» به چند گروه تقسيم مي كند؟
پرسش

امام علي(ع) مردم را در مواجهه با «منكرات» به چند گروه تقسيم مي كند؟

پاسخ

امام علي فرمود: مردم در مواجهه با منكرات چند طبقهاند. بعضي وقتي كه منكرات را ميبينند در ناحية دل متأثر ميشوند، تا مغز استخوانشان ميسوزد، زبانشان به سخن در ميآيد، انتقاد ميكنند، ميگويند، ارشاد ميكنند؛ به اين مرحله هم قانع نشده وارد مرحلة عمل ميشوند، با هر نوع عملي كه شده است، با مهرباني باشد، با خشونت باشد، با زدن باشد، با كتك خوردن باشد، بالأخره هر عملي را كه وسيله ببينند براي اينكه با آن منكر مبازره كنند انجام ميدهند. فرمود: اين يك زندة به تمام زنده است. بعضي ديگر وقتي كه منكرات را ميبينند دلشان آتش ميگيرد، به زبان ميگويند، داد و فرياد ميكنند، استغاثه ميكنند، نصيحت ميكنند، موعظه ميكنند ولي پاي عمل كه در ميان ميآيد، ديگر مرد عمل نيستند. فرمود: اين هم دو سه خصلت از حيات را داراست ولي يك خصلت از حيات را ندارد. صنف سوم دلش آتش ميگيرد اما فقط جوش ميزند، فقط ناراحت ميشود.

امام علي(ع) مردم را در مواجهه با «منكرات» به چند گروه تقسيم مي كند؟
پرسش

امام علي(ع) مردم را در مواجهه با «منكرات» به چند گروه تقسيم مي كند؟

پاسخ

امام علي فرمود: مردم در مواجهه با منكرات چند طبقهاند. بعضي وقتي كه منكرات را ميبينند در ناحية دل متأثر ميشوند، تا مغز استخوانشان ميسوزد، زبانشان به سخن در ميآيد، انتقاد ميكنند، ميگويند، ارشاد ميكنند؛ به اين مرحله هم قانع نشده وارد مرحلة عمل ميشوند، با هر نوع عملي كه شده است، با مهرباني باشد، با خشونت باشد، با زدن باشد، با كتك خوردن باشد، بالأخره هر عملي را كه وسيله ببينند براي اينكه با آن منكر مبازره كنند انجام ميدهند. فرمود: اين يك زندة به تمام زنده است. بعضي ديگر وقتي كه منكرات را ميبينند دلشان آتش ميگيرد، به زبان ميگويند، داد و فرياد ميكنند، استغاثه ميكنند، نصيحت ميكنند، موعظه ميكنند ولي پاي عمل كه در ميان ميآيد، ديگر مرد عمل نيستند. فرمود: اين هم دو سه خصلت از حيات را داراست ولي يك خصلت از حيات را ندارد. صنف سوم دلش آتش ميگيرد اما فقط جوش ميزند، فقط ناراحت ميشود.

امام علي(ع) مردم را در مواجهه با «منكرات» به چند گروه تقسيم مي كند؟
پرسش

امام علي(ع) مردم را در مواجهه با «منكرات» به چند گروه تقسيم مي كند؟

پاسخ

امام علي فرمود: مردم در مواجهه با منكرات چند طبقهاند. بعضي وقتي كه منكرات را ميبينند در ناحية دل متأثر ميشوند، تا مغز استخوانشان ميسوزد، زبانشان به سخن در ميآيد، انتقاد ميكنند، ميگويند، ارشاد ميكنند؛ به اين مرحله هم قانع نشده وارد مرحلة عمل ميشوند، با هر نوع عملي كه شده است، با مهرباني باشد، با خشونت باشد، با زدن باشد، با كتك خوردن باشد، بالأخره هر عملي را كه وسيله ببينند براي اينكه با آن منكر مبازره كنند انجام ميدهند. فرمود: اين يك زندة به تمام زنده است. بعضي ديگر وقتي كه منكرات را ميبينند دلشان آتش ميگيرد، به زبان ميگويند، داد و فرياد ميكنند، استغاثه ميكنند، نصيحت ميكنند، موعظه ميكنند ولي پاي عمل كه در ميان ميآيد، ديگر مرد عمل نيستند. فرمود: اين هم دو سه خصلت از حيات را داراست ولي يك خصلت از حيات را ندارد. صنف سوم دلش آتش ميگيرد اما فقط جوش ميزند، فقط ناراحت ميشود.

امام علي(ع) مردم را در مواجهه با «منكرات» به چند گروه تقسيم مي كند؟
پرسش

امام علي(ع) مردم را در مواجهه با «منكرات» به چند گروه تقسيم مي كند؟

پاسخ

امام علي فرمود: مردم در مواجهه با منكرات چند طبقهاند. بعضي وقتي كه منكرات را ميبينند در ناحية دل متأثر ميشوند، تا مغز استخوانشان ميسوزد، زبانشان به سخن در ميآيد، انتقاد ميكنند، ميگويند، ارشاد ميكنند؛ به اين مرحله هم قانع نشده وارد مرحلة عمل ميشوند، با هر نوع عملي كه شده است، با مهرباني باشد، با خشونت باشد، با زدن باشد، با كتك خوردن باشد، بالأخره هر عملي را كه وسيله ببينند براي اينكه با آن منكر مبازره كنند انجام ميدهند. فرمود: اين يك زندة به تمام زنده است. بعضي ديگر وقتي كه منكرات را ميبينند دلشان آتش ميگيرد، به زبان ميگويند، داد و فرياد ميكنند، استغاثه ميكنند، نصيحت ميكنند، موعظه ميكنند ولي پاي عمل كه در ميان ميآيد، ديگر مرد عمل نيستند. فرمود: اين هم دو سه خصلت از حيات را داراست ولي يك خصلت از حيات را ندارد. صنف سوم دلش آتش ميگيرد اما فقط جوش ميزند، فقط ناراحت ميشود.

اقسام مختلف امر به معروف كدام است؟
پرسش

اقسام مختلف امر به معروف كدام است؟

پاسخ

امر به معروف يا لفظي است يا عملي. امر به معروف لفظي اين است كه انسان با بيانْ حقايق را براي مردم بگويد، خوبيها را براي مردم تشريح كند، مردم را تشويق كند و به آنها بفهماند كه امروز كار خير چيست.

امر به معروف عملي اين است كه انسان نبايد به گفتن قناعت كند، گفتن كافي نيست. ميتوانيم بگوييم يكي از بيماريهاي اجتماع امروز ما اين است كه براي گفتن بيش از اندازه ارزش قائل هستيم. البته گفتن خيلي ارزش دارد تا گفتن نباشد، روشن كردن نباشد، نوشتن و تشريح حقايق نباشد، كاري نميشود كرد.

ما ميخواهيم فقط با قدرت لفظ و بيان وارد شويم و حال اينكه مطلب اين جور نيست. گفتن، شرط لازم هست ولي كافي نيست، بايد عمل كرد.

اقسام مختلف امر به معروف كدام است؟
پرسش

اقسام مختلف امر به معروف كدام است؟

پاسخ

امر به معروف يا لفظي است يا عملي. امر به معروف لفظي اين است كه انسان با بيانْ حقايق را براي مردم بگويد، خوبيها را براي مردم تشريح كند، مردم را تشويق كند و به آنها بفهماند كه امروز كار خير چيست.

امر به معروف عملي اين است كه انسان نبايد به گفتن قناعت كند، گفتن كافي نيست. ميتوانيم بگوييم يكي از بيماريهاي اجتماع امروز ما اين است كه براي گفتن بيش از اندازه ارزش قائل هستيم. البته گفتن خيلي ارزش دارد تا گفتن نباشد، روشن كردن نباشد، نوشتن و تشريح حقايق نباشد، كاري نميشود كرد.

ما ميخواهيم فقط با قدرت لفظ و بيان وارد شويم و حال اينكه مطلب اين جور نيست. گفتن، شرط لازم هست ولي كافي نيست، بايد عمل كرد.

از ديدگاه روايات امر به معروف و نهي از منكر چند مرحله دارد؟ مهمترين مرحله آن كدام است؟
پرسش

از ديدگاه روايات امر به معروف و نهي از منكر چند مرحله دارد؟ مهمترين مرحله آن كدام است؟

پاسخ

در اخبار وارد شده كه امر به معروف و نهي از منكر سه مرحله و سه مقام دارد: مرحله قلب، مرحله زبان، مرحله يد و عمل. ما معمولآ از مرحله قلب به جاي آنكه اخلاص و حسن نيت و علاقه به سرنوشت مسلمانان را درك كنيم، جوش و خروش و عصبانيتهاي بيجا مي فهميم؛ و از مرحله زبان به جاي آنكه بيانهاي روشن كننده و منطقي بفهميم كه قرآن مي فرمايد: «اُدْعُ اِلي سَبيلِ رَبِّكَ بَالْحِكْمَةِ وَالْموْعِظَةِ الْحَسَنَةِ» نحل/125 [بخوان به سوي راه پروردگارت با حكمت (دلائل عقلي و قابل پذيرش) و پند نيكو.] موعظه ها وپندهاي تحكم آميز مي فهميم؛ واز مرحله يد و عمل هم به جاي اينكه تبليغ عملي و حسن عمل و همچنين تدابير عملي يفهميم ، تنها اين مطلب رافهميده ايم كه بايد اعمال زور كرد .روي هم رفته ما براي گفتن و نوشتن و خطا و مقاله زياده از حد، اعجاز قائل هستيم؛ خيال مي كنيم با گفتن و زبان كار درست مي شود، در صورتي كه:

سعديا گرچه سخندان و مصالح گوييبه عمل كار برآيد به سخنداني نيست

در حديث است: «كونوا دُعاةً لِلنّاسِ بِغَيْرِ اَلْسِنَتِكُمْ» (اصول كافي، 2/ 78، باب ورع) مردم را به دين حق و صلاح دعوت كنيد اما با ابزاري غير از زبان، يعني با ابزار عمل. درحديث ديگري است – كه معمولآ مورد استناد فقها در باب امر به معروف و نهي از منكراست _ كه: «ما جَعَلَ اللهُ بَسْطَ اللّسانِ وَكَفَّ الْيَدِ وَاِنَّما جَعَلَهُما يَبْسٌطانِ مَعآ

وَيَكُفّانِ مَعاً» (فروع كافي، 3/55) يعني چنين نيست كه خدا اجازه داده باشد كه تنها زبان باز باشد ولي دست بسته باشد، بلكه اگر باز است هر دو بايد باز باشد و اگر مي خواهد بسته باشد هر دو بسته باشد، يعني اگر عمل در كار نباشد خوب است زبان هم بسته باشد.

از ديدگاه روايات امر به معروف و نهي از منكر چند مرحله دارد؟ مهمترين مرحله آن كدام است؟
پرسش

از ديدگاه روايات امر به معروف و نهي از منكر چند مرحله دارد؟ مهمترين مرحله آن كدام است؟

پاسخ

در اخبار وارد شده كه امر به معروف و نهي از منكر سه مرحله و سه مقام دارد: مرحله قلب، مرحله زبان، مرحله يد و عمل. ما معمولآ از مرحله قلب به جاي آنكه اخلاص و حسن نيت و علاقه به سرنوشت مسلمانان را درك كنيم، جوش و خروش و عصبانيتهاي بيجا مي فهميم؛ و از مرحله زبان به جاي آنكه بيانهاي روشن كننده و منطقي بفهميم كه قرآن مي فرمايد: «اُدْعُ اِلي سَبيلِ رَبِّكَ بَالْحِكْمَةِ وَالْموْعِظَةِ الْحَسَنَةِ» نحل/125 [بخوان به سوي راه پروردگارت با حكمت (دلائل عقلي و قابل پذيرش) و پند نيكو.] موعظه ها وپندهاي تحكم آميز مي فهميم؛ واز مرحله يد و عمل هم به جاي اينكه تبليغ عملي و حسن عمل و همچنين تدابير عملي يفهميم ، تنها اين مطلب رافهميده ايم كه بايد اعمال زور كرد .روي هم رفته ما براي گفتن و نوشتن و خطا و مقاله زياده از حد، اعجاز قائل هستيم؛ خيال مي كنيم با گفتن و زبان كار درست مي شود، در صورتي كه:

سعديا گرچه سخندان و مصالح گوييبه عمل كار برآيد به سخنداني نيست

در حديث است: «كونوا دُعاةً لِلنّاسِ بِغَيْرِ اَلْسِنَتِكُمْ» (اصول كافي، 2/ 78، باب ورع) مردم را به دين حق و صلاح دعوت كنيد اما با ابزاري غير از زبان، يعني با ابزار عمل. درحديث ديگري است – كه معمولآ مورد استناد فقها در باب امر به معروف و نهي از منكراست _ كه: «ما جَعَلَ اللهُ بَسْطَ اللّسانِ وَكَفَّ الْيَدِ وَاِنَّما جَعَلَهُما يَبْسٌطانِ مَعآ

وَيَكُفّانِ مَعاً» (فروع كافي، 3/55) يعني چنين نيست كه خدا اجازه داده باشد كه تنها زبان باز باشد ولي دست بسته باشد، بلكه اگر باز است هر دو بايد باز باشد و اگر مي خواهد بسته باشد هر دو بسته باشد، يعني اگر عمل در كار نباشد خوب است زبان هم بسته باشد.

كدام قسم از اقسام امر به معروف و نهي از منكر، وظيفه عموم مردم است؟ پرسش
اشاره

كدام قسم از اقسام امر به معروف و نهي از منكر، وظيفه عموم مردم است؟

پاسخ

امر به معروف و نهي از منكر با قلب، يعني دردل، از بديها بيزار و نسبت به خوبيها علاقمند باشد (بعضي گفته اند منظور از اين مرحله آن است كه آثار انزجار يا علاقة قلبي خود را در چهره يا در عمل به صورت قهر و آشتي ظاهر كند) اين وظيفة همة مردم در مقابل ترك واجبات و انجام محرّمات است.

امر به معروف و نهي از منكر با زبان كه ابتدا با كلمات نرم و ملايم و محبّت آميز و پند و اندرز شروع مي شود و سپس با كلمات تندتر و خشن تر ادامه مي يابد (اين نيز وظيفة عامّة مردم است)

________________________________________________________________________________________________________________

دليل وجوب امر به معروف عقلي است يا شرعي؟
پرسش

دليل وجوب امر به معروف عقلي است يا شرعي؟

پاسخ

ترديد در وجوب عقلي اين دو عامل سعادت بخش، نوعي شك در امور بديهي است. آنان كه در وجوب عقلي آن ترديد مي كنند، به زندگي افراد از ديدگاه فردي مي نگرند كه هر فردي براي خود زندگي مستقلي دارد، ولي اگر به زندگي انسانها از ديدگاه اجتماعي بنگرند و اينكه سعادت انسانها كاملاً به يكديگر بستگي دارد واگر در جامعه كار خوبي صورت گيرد، همگان از آن بهره مند مي شوند و اگر كار بدي تحقق پذيرد، دامن همه را مي گيرد، قطعاً در گفتار خود تجديد نظر مي كنند.

به خاطر چنين بستگي است كه آزاديهاي فردي تا آنجا محترم است كه به صلاح و سعادت جامعه لطمه وارد نسازد، در غير اين صورت كاملاً محدود شده و ممنوع اعلام مي گردد، بنابر اين جهل و ناداني انسان نسبت به احكام و يا آلودگي او در گناه، اثر مستقيمي در سرنوشت ديگران دارد، از اين جهت ولو به خاطر سعادت خويش باشد، بايد به وظيفة امر به معروف قيام كنيم و او را از چنگال جهل و آلودگي برهانيم.

پيامبر گرامي درتبيين كيفيت وحدت سرنوشت يك جامعه، مَثَل بسيار ارزنده اي دارد كه ترجمة آزاد آن چنين است: «مثل يك جامعه بسان سرنشينان كشتي واحدي است كه داراي طبقاتي باشد، برخي در قسمت بالا و برخي ديگر درطبقة پايين جاي گرفته باشند، هرگاه سرنشينان طبقة پايين، _ به هر علتي _ در صدد سوراخ كردن كشتي باشند و عمل خود را چنين مدلل سازند كه جايگاه خود را سوراخ مي كنيم و با جايگاه شما كاري نداريم، بايد آنان را از اين كار باز داشت و

گر نه همگي نابود مي شوند ، زيرا سرنوشت همگان به هم بسته است و نفوذ آب در طبقة پايين، مستلزم غرق شدن تمام كشتي است». (بخاري، صحيح 3/ باب «هل يقرع في القسمة»/139)

امام صادق(ع) از پيامبر گرامي ص) حديثي را نقل مي كند كه بيانگر همين حقيقت است.

رسول گرامي ص) فرمود: «هرگاه انسان در خفا مرتكب گناهي گردد، فقط به خود ضرر مي رساند و اگر آشكارا انجام دهد و كسي از او انتقاد نكند، سعادت عموم را در خطر مي افكند».

امام پس از نقل حديث پيامبر مي فرمايد: «او با عمل ناهنجار خود، دين خدا را موهون ساخته و دشمنان خدا را به پيروي از خود دعوت مي نمايد». (حر عاملي، وسائل الشيعة 11/ب 4/ح 1)

از اين بيان روشن مي گردد كه عقل و خرد براي حفظ سعادت اجتماع كه ضامن سعادت فرد نيز هست، بر لزوم امر به معروف و باز داري از منكر به طور اجمال حكم مي كند؛ يعني آنجا كه اگر سهل انگاري شود، سعادت جامعه و خود انسان دستخوش اختلال مي گردد و چون تشخيص موارد آن به صورت دقيق روشن نيست، از باب مقدمه در همه جا بايد در اجراي اين دو اصل كوشش كرد، تا غرض اصلي تحقق پذيرد.

لطف محصِّل مطلقاً واجب و لطف مقرّب نيز در شرايطي واجب مي باشد. مسألة امر به معروف و نهي از منكر، به طور كلي از اقسام لطف مقرّب است كه اگر در آن مسامحه شود، نوع مردم نسبت به واجبات بي تفاوت بوده و يا در آلودگي فرو مي روند.

با وجود اين دو دليل روشن، ابو هاشم از معتزله و خواجه از اماميه، وجوب آن را فقط سمعي دانسته اند

و انتظار ما از خواجه غير اين بوده و او در تجريد الإعتقاد، بر عدم وجوب امر به معروف از نظر عقل استدلال نموده كه كاملاً ناتوان است.

مراتب امر به معروف و نهي از منكر را بيان كنيد.
پرسش

مراتب امر به معروف و نهي از منكر را بيان كنيد.

پاسخ

در بعضي از روايات آمده است كه امر به معروف و نهي از منكر درجات و مراتب مختلفي دارد:

مرتبه اول آن، از دل آغاز مي شود و هر كس ارتكاب منكري ، يا ترك معروفي را ديد، به مقتضاي ايمانش بايد در دل خود، از آن كار منكر و اين ترك معروف منزجر باشد. نخستين آثار انزجار و ناراحتي قلبي در چهره انسان آشكار مي شود؛ يعني مؤمن با ديدن عمل منكر و ترك معروف، در دل ناراحت مي شود و قيافه اش را در هم مي كشد و رويش را ترش مي كند. در روايات، از اين كار به (اكفهرار وجه) تعبير شده است و نيز در روايات آمده است: كسي كه براي خدا با ديدن عمل منكر و ترك معروف چهره اش را در هم نكشد، جهنم چهره او را در هم خواهد كشيد.

مرتبه دوم به زبان مربوط مي شود، يعني در مرحله دوم، شخص مؤمن بايد با زبان، ناراحتي خود را از عامل به منكر و تارك معروف، آشكار كند و او را امر به معروف و نهي از منكر نمايد و يا نصيحت و موعظه كند و يا ارشاد و هدايت نمايد و به هر حال، وي را به راه راست بكشاند.

مرتبه سوم به عمل مربوط مي شود. در مرحله سوم، شخص مؤمن، عملاً با قدرت و به طور فيزيكي، جلو منكرات را مي گيرد. اين مضمون، در روايات بسياري آمده است و در باره اش بحث هايي و پرسش هايي مطرح مي شود مانند اين كه آيا هر سه

مرتبه قلبي، زباني و عملي، بر همه مكلفان واجب است و يا بعضي مراتب آن، مانند مرتبه عملي و پيشگيري از منكرات، با قدرت، و حكومت مربوط مي شود و اختصاص به قوه قهريه دولت دارد و ديگر مردم معمولي، نبايد براي جلوگيري از منكرات، به قهر و خشونت متوسل شوند؟

شايد بتوان گفت كه در صورتي كه امر به معروف و نهي از منكر، به صورت عملي، موجب اخلال در نظم اجتماعي شو د، بايد با اجازه حاكمان دولت اسلامي، انجام گيرد و در صورت مبسوط اليد نبودن حاكم عدل، با اجازه فقيه جامع و شرايط و آگاه به مصالح جامعه، اجرا شود.

مراتب امر به معروف و نهي از منكر را بيان كنيد.
پرسش

مراتب امر به معروف و نهي از منكر را بيان كنيد.

پاسخ

در بعضي از روايات آمده است كه امر به معروف و نهي از منكر درجات و مراتب مختلفي دارد:

مرتبه اول آن، از دل آغاز مي شود و هر كس ارتكاب منكري ، يا ترك معروفي را ديد، به مقتضاي ايمانش بايد در دل خود، از آن كار منكر و اين ترك معروف منزجر باشد. نخستين آثار انزجار و ناراحتي قلبي در چهره انسان آشكار مي شود؛ يعني مؤمن با ديدن عمل منكر و ترك معروف، در دل ناراحت مي شود و قيافه اش را در هم مي كشد و رويش را ترش مي كند. در روايات، از اين كار به (اكفهرار وجه) تعبير شده است و نيز در روايات آمده است: كسي كه براي خدا با ديدن عمل منكر و ترك معروف چهره اش را در هم نكشد، جهنم چهره او را در هم خواهد كشيد.

مرتبه دوم به زبان مربوط مي شود، يعني در مرحله دوم، شخص مؤمن بايد با زبان، ناراحتي خود را از عامل به منكر و تارك معروف، آشكار كند و او را امر به معروف و نهي از منكر نمايد و يا نصيحت و موعظه كند و يا ارشاد و هدايت نمايد و به هر حال، وي را به راه راست بكشاند.

مرتبه سوم به عمل مربوط مي شود. در مرحله سوم، شخص مؤمن، عملاً با قدرت و به طور فيزيكي، جلو منكرات را مي گيرد. اين مضمون، در روايات بسياري آمده است و در باره اش بحث هايي و پرسش هايي مطرح مي شود مانند اين كه آيا هر سه

مرتبه قلبي، زباني و عملي، بر همه مكلفان واجب است و يا بعضي مراتب آن، مانند مرتبه عملي و پيشگيري از منكرات، با قدرت، و حكومت مربوط مي شود و اختصاص به قوه قهريه دولت دارد و ديگر مردم معمولي، نبايد براي جلوگيري از منكرات، به قهر و خشونت متوسل شوند؟

شايد بتوان گفت كه در صورتي كه امر به معروف و نهي از منكر، به صورت عملي، موجب اخلال در نظم اجتماعي شو د، بايد با اجازه حاكمان دولت اسلامي، انجام گيرد و در صورت مبسوط اليد نبودن حاكم عدل، با اجازه فقيه جامع و شرايط و آگاه به مصالح جامعه، اجرا شود.

براى كسانى كه تن به اصلاح نمى دهند چه بايد كرد؟
پرسش

براى كسانى كه تن به اصلاح نمى دهند چه بايد كرد؟

پاسخ

كسانى كه تن به اصلاح و درستى نمى دهند، ناگزير بايد به ذلت و خوارى و بيچارگى و زبونى بگرايند و انتظار رسيدن به رستگارى و سعادت را كه تنها در پيروى از تعليمات زندگى آفرين اسلام ميسر مى شود، نداشته باشند.

اما تحرك جامعه به سوى اصلاح عنصر گنجانده شده است: 1. تبين اهداف بلند و خوبيها.2. تبليغ و پاسدارى و پايدارى در راه اين اهداف.

كسانى كه تحرك جامعه ى را مى خواهند بايد همت را در اجتماع زنده كنند و فاصله آنچه هستند را از آنچه مى توانند باشند نشان دهند. انسان از سماورى كه روشن نكرده، انتظار چاى نمى تواند داشته باشد در قرآن كريم اهتمام بسيارى به سازندگى وجود دارد. با اين وجود يونس((عليه السلام)) را به خاطر شتاب در پذيرش مردم مورد مؤاخذه قرار مى دهد. در تاريخ امامان((عليهم السلام)) و احاديث آنان نيز چگونگى دعوت و پايدارى در راه آن و طبقه بندى افراد، فرهنگ تحرك و اصلاح بيان شده است.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_3_

شرايط امر به معروف ونهي از منكر
آيا كساني كه هميشه به اين و آن اشكال مي گيرند كه چرا بي حجاب هستي و دهها چراي ديگر؛ خودشان مسلمان هستند يا به مسلماني تظاهر مي كند؟
پرسش

آيا كساني كه هميشه به اين و آن اشكال مي گيرند كه چرا بي حجاب هستي و دهها چراي ديگر؛ خودشان مسلمان هستند يا به مسلماني تظاهر مي كند؟

پاسخ

مسلمان حقيقي كسي است كه به وظائف ديني خود كاملاً عمل نمايد و يكي از وظايف او امر به معروف و نهي از منكر است. يعني مثلاً يك خانم مسلمان، خودش بايد با حجاب باشد و بانوان ديگر را هم به حجاب و عفّت، دعوت نمايد؛ دروغ نگويد و ديگران را نيز از دروغگويي باز دارد؛ خودش نماز بخواند و ديگران را هم به خواندن نماز ترغيب كند. ولي اگر كسي خودش مثلاً بي حجاب بود و ديگران را به حجاب و عفّت دعوت كرد، حرف او اثر نخواهد داشت و خود را هم مسلمان كاملي نيست.

البتّه امر به معروف و نهي از منكر، شرايطي دارد كه يكي از آنها اين است كه در مرحله اول با زبان خوش و دلسوزي و مهرباني و نصيحت، افراد را به كار خوب دعوت كند و از كار زشت باز دارد.

« بخش پاسخ به سؤالات »

دست دادن افراد نامحرم كه با هم فاميل مي باشند ، چه حكمي دارد؟
اشاره

شرايط امر به معروف چيست؟

پرسش

دست دادن افراد نامحرم كه با هم فاميل مي باشند ، چه حكمي دارد؟

شرايط امر به معروف چيست؟

پاسخ

از مرجع بزرگواري پرسيدند: در برخي از شهرها به خصوص روستاييان مسئله محرم و نامحرم چندان مورد اهميّت نيست، مثلاً زن، خود را از برادر شوهر حفظ نمي كند و او را به منزله برادر واقعي مي داند. برادر شوهر هم زن داداش خود را خواهر به حساب مي آورد. اي بسا با هم دست مي دهند، يا دختر دايي، دختر عمو با پسر خاله و پسر عمو با هم مصافحه مي كنند. اين عمل چون از روي سادگي و بدون قصد ريبه مي باشد آيا اشكال دارد؟

ايشان در جواب فرمودند: هيچ يك از موارد فوق جايز نيست "يعني حرام است".(1)

البته تكليف همان است كه گفتيم، اما پياده كردن و اعمال آن بايد به گونه اي باشد كه احساس برانگيز نباشد، مايه بدبيني و بي رغبتي مردم به اسلام نگردد، موجب بي ارزشي و پستي مكلّف نشود، مثلاً امر به معروف و نهي از منكر دو فريضه از فرايض اسلامي است و به عنوان واجب كفايي بر هر فردي واجب است، اما اسلام براي پياده كردنش شرايطي تعيين كرده كه با فقدان آن نه تنها واجب نسيت، بلكه گاهي حرام مي شود.

از جمله شرايط اين كه آمر و ناهي بدانند آن چه شخص مكلّف ترك كرده واجب است به جا آورد و آن چه انجام مي دهد واجب است ترك كند و اگر چنين علمي نداشته باشد واجب نيست.

ديگر اين كه بداند و احتمال بدهد امر و نهي او مؤثر است، ولي اگر احتمال بدهد كه اثر ندارد واجب نمي شود.

شرط سوم اين كه

مفسده اي نداشته باشد پس اگر احتمال وقوع ضرر جاني، عرضي، آبرويي و مالي كه موجب حرج بر بعضي مؤمنين مي شود، بدهد واجب نيست.(2)

حدود حجاب چقدر است؟

از نظر اسلام زن بايد غير از گردي صورت و مچ دست ها تمام بدن خود را از نامحرم بپوشاند، اما اين معنايش اين نيست كه با كسي حرف نزند و در خانه خود با پسر عمو و پسر خاله و ديگران صحبت نكند و يا در مجالس جشن و عروسي شركت نكند.

مي شود هم حجاب اسلامي و آداب شرعي را رعايت نمود و هم در اجتماع زندگي كرد بدون اين كه مورد توهين و تمسخر ديگران قرار بگيرد.

در عروسي شركت كنيد منتها هر وقت ديديد بر خلاف شرع كاري صورت مي گيرد مي توانيد به بهانه اي به اطاق ديگر برويد، گذشته از اين كه رقص زن براي زن به فتواي آيت اللَّه فاضل لنكراني اشكالي ندارد ولي اگر نوار حرامي باشد از مجلس خارج شويد.

وقتي مجلس به حالت عادي برگشت مجدداً مراجعه كنيد. حتماً مردم در مجالس جشن و عروسي در تمام ساعات مرتكب گناه و معصيت نمي شوند.

يا هر موقع اقوام و خويشاوندان وارد منزل مي شوند مي توانيد با حفظ حجاب، مثل ديگران با آن ها برخورد كنيد و حرف بزنيد و سلام و عليك كنيد بدون اين كه شما را متهم به افراطي كنند.

كوتاه سخن اين كه تا آن جايي كه ممكن است حجاب اسلامي و آداب شرعي را رعايت كنيد و از زخم زبان ديگران نگران نشويد، امّا در عين حال كاري نكنيد كه در محل انگشت نما شويد و همه از شما و در نهايت از اسلام متنفّر گردند.

صحبت كردن حرام نيست. اگر در خلوت مي ترسيد به گناه بيفتيد اگر پسر عمو يا پسر دايي آمد مي توانيد برويد و دختر همسايه را به خانه بياوريد تا خلوت با اجنبي صورت نگيرد. حتما در جلسات عروسي شركت كنيد و شركت نكردن ممكن است توهين به اقوام باشد.

پي نوشت ها:

1. آيت اللَّه فاضل لنكراني، توضيح المسائل، ج 1، ص 482.

2. توضيح المسائل مراجع، ج 2، ص 618.

به خاطر ترس از آزار جسمي و روحي ديگران , از انجام وظيفهء امر به معروف و نهي از منكرخودداري كرده و آن را ترك مي كنم . چگونه مي توان بر اين ترس غلبه نمود؟
پرسش

به خاطر ترس از آزار جسمي و روحي ديگران , از انجام وظيفهء امر به معروف و نهي از منكرخودداري كرده و آن را ترك مي كنم . چگونه مي توان بر اين ترس غلبه نمود؟

پاسخ

اگر كسي بداند يا گمان كند اگر امر به معروف و نهي از منكر كند, ضرر جاني يا ناموسي يا آبرويي و يا مالي قابل ملاحظه اي متوجه او خواهد شد, انجام اين فريضه بر او واجب نيست , بلكه اگر احتمال بدهدضررهاي مذكور برايش به وجود مي آيد, باز واجب نيست ; حتي اگر بترسد ضرر متوجه متعلقات و بستگان اوشود, واجب نيست امر به معروف و نهي از منكر كند.(1)

البته اگر معروف يا منكر از اموري باشد كه از ديدگاه اسلام خيلي مهم است , مانند اصول دين و مذهبي وحفظ قرآن و حفظ عقايد مسلمانان و يا حفظ احكام ضروري اسلام , با مجرد احتمال ضرر نمي شود آن را ترك نمود, بلكه بايد ضررها مقايسه شوند و هر كدام مهم تر بود, اقدام شود.(2) گاهي امر به معروف و نهي از منكر آن

قدر مهم است كه مسلمان بايد همه چيز خود را در اين راه فدا نمايد, مثل اباعبداللّه الحسين 7

ثانياً غلبه بر ترس در اين گونه موارد راه هايي دارد كه در ذيل به بعضي اشاره مي كنيم :

1 امر به معروف و نهي از منكر يكي از ابزار رسيدن به هدف آفرينش انسان است . همان طوري كه مي دانيم بر حسب اعتقاد ما هدف اصلي خلقت انسان , رسيدن به كمال مطلق و قرب الهي است . رسيدن به آن مقام

ازطريق عمل به دستورهاي اسلام و واجبات و ترك محرّمات امكان پذير خواهد بود. يكي از دستورهاي اسلام ,امر به معروف و نهي از منكر مي باشد. اگر مسلمان مطلب فوق رابداند, هيچ گاه ترس و دلهره نمي تواند جلورسيدن به كمال او را بگيرد.

2 بهترين اعمال , سخت ترين آن ها است . . وقتي انسان بداند اعمال و كارهاي او آن گاه ارزش بيش تري دارد كه در طريق انجام آن متحمّل سختي ها و رنج ها بشود و اركان او وقتي زيبنده است كه در حفظ و نگه داري آن , ضررها و خسارات جاني و مالي متوجه او شده باشد, هرگز ترس از آزار و ديگران او رااز انجام وظيفهء الهي باز نمي دارد.

3 تفكر و انديشه و مطالعهء سرگذشت رهبران ديني ; اگر بداند رسول خدا6و حضرت اميرالمؤمنين 7 صديقهء طاهره زهرا3و ائمهء اطهار به خصوص حضرت اباعبدالله 7براي پياده كردن دستور زندهء اسلامي (امر به معروف و نهي از منكر) چه ضررها و خسارات و رنج ها و آلام روحي و جاني را به جان خريدند و در راه خدا صبر نمودند, ديگر ترس و دلهره پيدا نخواهد كرد.

(پ_اورقي 1.توضيح السمائل مراجع , ج 2 ص 619

(پ_اورقي 2.همان , ص 619 مسئله 2792

يكي از شرايط عمومي تكاليف شرعي، داشتن قدرت است و در روايات اهل بيت عصمت و طهارت، بيان شده است كه اين فريضه صرفاً بر عهده كساني است كه قدرت بر اين كار داشته باشند؛ در حالي كه در نهضت حسيني(ع)، آن حضرت به دليل جهالت يا سست عنصري يا عافيت طلبي مردم و يا به ا
پرسش

يكي از شرايط عمومي تكاليف شرعي، داشتن قدرت است و در روايات اهل بيت عصمت و طهارت، بيان شده است كه اين فريضه صرفاً بر عهده كساني است كه قدرت بر اين كار داشته باشند؛ در حالي كه در نهضت حسيني(ع)، آن حضرت به دليل جهالت يا سست عنصري يا عافيت طلبي مردم و يا به انگيزه هاي

ديگر، از پشتيباني مردم محروم بود و توانايي براندازي يك حكومت سفّاك تا دندان مسلح را نداشت! پس چگونه آن حضرت قيام مسلحانه كرد و آن را امر به معروف و نهي از منكر اعلام نمود؟

پاسخ

استاد مطهري در اين باره مي فرمايد: شرط ديگري براي امر به معروف و نهي از منكر ذكر شده به نام «قدرت» «إنما يجب علي القوي المطلع» ؛ (امر به معروف و نهي از منكر) فقط بر انسان قدرتمند و آگاه واجب است (فروع كافي، ج 5، ص 59). يعني، شخص ناتوان نبايد امر به معروف و نهي از منكر كند. اين يعني نيروي خود را حفظ كن و نتيجه بگير، اما آنجا كه ناتواني و نيرويت هدر مي رود، اقدام نكن. اينجا هم يك اشتباه بزرگ براي بعضي پيدا شده كه مي گويند: من كه قدرت ندارم فلان كار را انجام دهم، اسلام هم گفته اگر قدرت نداري انجام نده؛ پس تكليف از من ساقط است! در جواب بايد گفت: خير! اسلام مي گويد: برو و قدرت به دست بياور؛ اين «شرط وجود» است، نه «شرط وجوب»؛ يعني تا ناتواني، دست به كاري نزن؛ ولي بايد بروي قدرت و توانايي كسب كني تا به نتيجه برسي.

تحصيل قدرت براي اين اصل به قدري مهم است كه گاهي كار حرام واجب مي شود؛ - مثلاً پست و مقام گرفتن از خلفاي جور و ظلم و خدمت در حكومت آنها - اما اگر مي بيني اين مقام تو وسيله اي مي شود كه بر امر به معروف و نهي از منكر قدرت پيدا كني، حتماً اين كار را انجام بده. در تاريخ اسلام داريم كه اشخاص به دستور ائمه(ع)

به دربار خلفا وارد مي شدند.

در پاسخ به اين عقيده كه اگر قدرت تصادفاً پيدا شد، امر به معروف و نهي از منكر واجب است و اگر نه، واجب نيست؛ بايد ببينيم اسلام چه ارزشي به اين اصل داده است؟

ارزش اين اصل تا آنجا است كه آن را ضامن بقاي اسلام دانسته اند و به خاطر آن امام حسين(ع) و يارانش شهيد مي شوند و اهل بيت آن حضرت، به اسارت مي روند. در روايتي در نكوهش برخي از مردم آخرالزمان آمده است: «لايوجبون أمراً بالمعروف و نهياً عن المنكر إلاّ إذا أمنوا الضرر» ؛ امر به معروف و نهي از منكر را واجب نمي دانند، مگر وقتي كه از ضرر آن در امان باشند. (فروع كافي، ج 5، ص 55)..

در حديث ديگر از امام باقر(ع) آمده است: «إن الأمر بالمعروف و النهي عن المنكر سبيل الأنبياء منهاج الصلحاء بها تقام الفرايض و تأمن المذاهب و تعمر الارض وي نتصف من الاعداء» ؛ امر به معروف و نهي از منكر، راه پيامبران و شيوه نيكان است. به وسيله اين اصل واجبات برپا مي گردد، راه ها امن و سرزمينها آباد مي شود و از دشمنان (حقوق ضايع شده) باز ستانده مي گردد. (فروع كافي، ج 5، ص 55).. فريضه اي كه چنين ارزشي دارد، آيا ممكن است درباره آن بگويند: اگر يك روز اتفاقاً و تصادفاً نيرويي داشتي انجامش بده؛ وگرنه تكليف ساقط است. اين بدان معنا است كه بگويند: اگر تصادفاً ديدي مي تواني اسلام را نگه داري، نگه دار و اگر ديدي نمي تواني، ديگر لازم نيست! در مورد احتمال تأثير هم همين طور است؛ يعني، نمي توانيم بگوييم: چون احتمال تأثير وجود ندارد، پس تكليف ساقط است».حماسه

حسيني، ج 1، صص 312-304.

نمونه اي از عملكرد صحيح در مسأله احتمال تأثير را در واقعه عاشورا مي بينيم كه اهل بيت، حتي كشته شدن امام حسين(ع) را هم پايان كار و وظيفه خود ندانستند و حتي در دربار يزيد و ابن زياد دنبال همان هدف حسيني بودند. شهيد شدن امام(ع) از يك نظر براي آنان آغاز كار بود، نه پايان كار.

شرايط امر به معروف و نهي از منكر چيست؟
پرسش

شرايط امر به معروف و نهي از منكر چيست؟

پاسخ

شرايط امر به معروف و نهي از منكر چهار مورد مي باشد. كه عبارتند از:

1. امر كننده به معروف و نهي كننده از منكر خودش به موارد امر و نهي آگاه باشد؛

2. احتمال تأثير در شنونده بدهد؛

3. عمل كننده به منكر و ترك كننده معروف قصد ادامه گناه و يا ترك واجبات را داشته باشد؛

4. مفصده اي براي امر كننده به معروف و نهي از منكر وجود نداشته باشد.

تفصيل و توضيح بيشتر در كتاب توضيح المسائل و رساله مراجع تقليد آمده است.

« بخش پاسخ به سؤالات »

آيا امر به معروف و نهي از منكر در مورد كساني كه تحت تأثير واقع نمي شوند و با انسان برخوردناشايستي انجام مي دهند, واجب است ؟
پرسش

آيا امر به معروف و نهي از منكر در مورد كساني كه تحت تأثير واقع نمي شوند و با انسان برخوردناشايستي انجام مي دهند, واجب است ؟

پاسخ

امر به معروف و نهي از منكر دو واجب بزرگ الهي است كه ترك آن ها آثار و عواقب بدي براي افراد وجامعه دارد.

از پيامبر6 نقل شده است : .(1)

مرحوم آيت اللّه طالقاني در اين زمينه گفته است :

حقيقت جهاد اسلامي هم يك نوع امر به معروف و نهي از منكر مسلّحانه است .(2)

امام خميني (ره ) مي فرمايد:

1 آن كسي كه مي خواهد امر و نهي بكند, بداند كه آن چه آن شخص مكلف به جا نمي آورد, واجب است به جاآورد و آن چه به جا مي آورد, بايد ترك كند; يعني بايد معروف و منكر را بشناسد.

2 احتمال بدهد امر و نهي او تأثير مي كند.

3 بداند كه شخص معصيتكار بنا دارد كه معصيت خود را تكرار كند.

4 در امر و نهي كردن مفسده اي نباشد. پس اگر بداند كه ضرر مالي يا جاني يا آبرويي به او متوجه مي شود, امر ونهي واجب نيست و در بعضي موارد حرام است .

ولي اگر معروف يا منكر از اموري باشد كه اسلام به آن اهميت زياد مي دهد, مانند اصول دين يامذهب و حفظكردن قرآن كريم و حفظ و نگهداري عقايد اسلامي يا احكام ضروري اسلام , بايد ملاحظهء اهميت شود و مجرّد ضرراين وظيفهء الهي را از گردن انسان بر نمي دارد. در اين صورت ها بايد امر به معروف و نهي از منكر انجام داد ولو نياز به بذل جان و مال

و آبرو باشد>.(3)

در هر صورت در موارد معمولي تا آن جا كه ممكن است بايد امر به معروف و نهي از منكر كرد و حتماً تأثير _حتي في الجمله _ دارد, به طوري كه اگر غير شما ديگران نيز آن را پيگيري كنند, تأثير مثبتي خواهد داشت , مگرموردي باشد كه به انسان وارد شود.

(پ_اورقي 1.وسائل الشيعه , ج 11 ص 398

(پ_اورقي 2.محمد عابدي , پيكار با منكر در سيرهء ابرار, دفتر اوّل , ص 191

(پ_اورقي 3.توضيح المسائل مراجع , ج 2 ص 618

شرايط آمر به معروف و ناهي از منكر چيست ؟
پرسش

شرايط آمر به معروف و ناهي از منكر چيست ؟

پاسخ

چند چيز شرط است :

1 آمر و ناهي بداند آن چه شخصي مكلّف به جا نمي آورد, واجب است و آن به جا مي آورد, بايد ترك كند; يعني معروف و منكر را بشناسد.

2 احتمال بدهد امر و نهي او تأثير دارد.

3 بداند معصيت كار بنا دارد معصيت راتكرار كند. پس اگر بداند يا گمان كند و يا احتمال صحيح بدهد تكرارنخواهد كرد, واجب نيست نهي كند.

4 در امر و نهي مفسده اي نباشد. بنابراين اگر كسي بداند يا گمان كند در صورت امر و نهي , ضرر جاني يا آبرويي و يا ماليِ قابل توجّهي به او يا متعلقان او, بلكه بر بعضي مؤمنان وارد مي شود, واجب نيست , امر يا نهي كند.(1)

گفتني است اگر معروف يا منكر از اموري باشد كه شارع مقدس اهميّت زيادي به آن مي دهد, مثل اصول دين , يامذهب و حفظ قرآن و حفظ و عقايد مسلمانان و يا احكام ضروريه مثل نماز و روزه و حج و حجاب , بايد ملاحظه ءاهميّت شود و مجرّد ضرر موجب واجب نبودن نمي شود. پس اگر حفظ عقايد مسلمانان يا حفظ احكام ضروريه ءاسلام , بر بذل جان و مال توقف داشته باشد, بذل آن واجب است .

هم چنين اگر بدعتي در اسلام پيدا شود, اظهار حق به هر نحوِ ممكن واجب است , اگر چه بدانند تأثير نمي كند ونيز اگر احتمال صحيح داده شود, كه سكوت موجب مي شود معروفي , منكر و منكري , معروف شود, بايد اظهار نمود وسكوت جايز نيست .(2)

(پ_اورقي 1.توضيح المسائل مراجع

, ج 2 ص 618_ 619

(پ_اورقي 2.برداشت از توضيح المسائل مراجع , ج 2 ص 619_ 620

از ديدگاه قرآن شخص پس از طي چه مراحلي قابليت امر به معروف و نهي از منكر را پيدا مي كند؟
پرسش

از ديدگاه قرآن شخص پس از طي چه مراحلي قابليت امر به معروف و نهي از منكر را پيدا مي كند؟

پاسخ

قرآن بعد از آنكه ميگويد: «اَلتّائِبونَ الْعابِدونَ الْحامِدونَ السّائِحونَ الرّاكِعونَ السّاجِدونَ» ميگويد: «اَلْامِرونَ بِالْمَعْروفِ وَ النّاهونَ عَنِ الْمُنْكَرِ» اينها هستند كه در راه اشاعة خير قدم بر ميدارند، در راه مبارزه با شر و فساد قدم بر ميدارند، و اينها هستند تنها كساني كه چنين صلاحيتي را دارند. «وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ» در اينجا به مؤمنين نويد و بشارت بده كه اگر تائب، عابد، سائح، راكع و ساجد شدند و پس از آن آمر به معروف و ناهي از منكر شدند، آنگاه موفق خواهند شد. اما اگر همة آنها را داشتند ولي امر به معروف و نهي از منكر را نداشتند، به جايي نخواهند رسيد. اگر امر به معروف و نهي از منكر را داشتند اما آمرين به معروف و ناهين از منكر، خودشان آلوده بودند و توبه فرمايان خود توبه كمتر كردند باز هم به جايي نخواهند رسيد. چنانچه حضرت اميرالمؤمنين فرمود: «لَعَنَ اللهُ الْامِرينَ بِالْمَعْروفِ التّارِكينَ لَهُ، وَ النّاهينَ عَنِ الْمُنْكَرِ الْعامِلينَ بِهِ» خدا لعنت كند آن مردمي را كه امر به معروف ميكنند خودشان بر خلاف آن معروف عمل ميكنند و آن مردمي را كه نهي از منكر ميكنند و خودشان همان منكراتي را كه نهي ميكنند مرتكب ميشوند. يعني آن آمرين به معروف و ناهون عن المنكري كه «اَلتّائِبون» نيستند، «اَلْعابِدون» نيستند، «اَلْحامِدون» نيستند، «اَلسّائِحون» نيستند، «اَلرّاكِعون» نيستند، «اَلسّاجِدون» نيستند، هنوز اين مراحل و منازل را طي نكرده ميخواهند آمر به معروف و ناهي از منكر باشند خدا چنين مردمي را لعنت

كند

از ديدگاه قرآن شخص پس از طي چه مراحلي قابليت امر به معروف و نهي از منكر را پيدا مي كند؟
پرسش

از ديدگاه قرآن شخص پس از طي چه مراحلي قابليت امر به معروف و نهي از منكر را پيدا مي كند؟

پاسخ

قرآن بعد از آنكه ميگويد: «اَلتّائِبونَ الْعابِدونَ الْحامِدونَ السّائِحونَ الرّاكِعونَ السّاجِدونَ» ميگويد: «اَلْامِرونَ بِالْمَعْروفِ وَ النّاهونَ عَنِ الْمُنْكَرِ» اينها هستند كه در راه اشاعة خير قدم بر ميدارند، در راه مبارزه با شر و فساد قدم بر ميدارند، و اينها هستند تنها كساني كه چنين صلاحيتي را دارند. «وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ» در اينجا به مؤمنين نويد و بشارت بده كه اگر تائب، عابد، سائح، راكع و ساجد شدند و پس از آن آمر به معروف و ناهي از منكر شدند، آنگاه موفق خواهند شد. اما اگر همة آنها را داشتند ولي امر به معروف و نهي از منكر را نداشتند، به جايي نخواهند رسيد. اگر امر به معروف و نهي از منكر را داشتند اما آمرين به معروف و ناهين از منكر، خودشان آلوده بودند و توبه فرمايان خود توبه كمتر كردند باز هم به جايي نخواهند رسيد. چنانچه حضرت اميرالمؤمنين فرمود: «لَعَنَ اللهُ الْامِرينَ بِالْمَعْروفِ التّارِكينَ لَهُ، وَ النّاهينَ عَنِ الْمُنْكَرِ الْعامِلينَ بِهِ» خدا لعنت كند آن مردمي را كه امر به معروف ميكنند خودشان بر خلاف آن معروف عمل ميكنند و آن مردمي را كه نهي از منكر ميكنند و خودشان همان منكراتي را كه نهي ميكنند مرتكب ميشوند. يعني آن آمرين به معروف و ناهون عن المنكري كه «اَلتّائِبون» نيستند، «اَلْعابِدون» نيستند، «اَلْحامِدون» نيستند، «اَلسّائِحون» نيستند، «اَلرّاكِعون» نيستند، «اَلسّاجِدون» نيستند، هنوز اين مراحل و منازل را طي نكرده ميخواهند آمر به معروف و ناهي از منكر باشند خدا چنين مردمي را لعنت

كند.

از ديدگاه قرآن شخص پس از طي چه مراحلي قابليت امر به معروف و نهي از منكر را پيدا مي كند؟
پرسش

از ديدگاه قرآن شخص پس از طي چه مراحلي قابليت امر به معروف و نهي از منكر را پيدا مي كند؟

پاسخ

قرآن بعد از آنكه ميگويد: «اَلتّائِبونَ الْعابِدونَ الْحامِدونَ السّائِحونَ الرّاكِعونَ السّاجِدونَ» ميگويد: «اَلْامِرونَ بِالْمَعْروفِ وَ النّاهونَ عَنِ الْمُنْكَرِ» اينها هستند كه در راه اشاعة خير قدم بر ميدارند، در راه مبارزه با شر و فساد قدم بر ميدارند، و اينها هستند تنها كساني كه چنين صلاحيتي را دارند. «وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ» در اينجا به مؤمنين نويد و بشارت بده كه اگر تائب، عابد، سائح، راكع و ساجد شدند و پس از آن آمر به معروف و ناهي از منكر شدند، آنگاه موفق خواهند شد. اما اگر همة آنها را داشتند ولي امر به معروف و نهي از منكر را نداشتند، به جايي نخواهند رسيد. اگر امر به معروف و نهي از منكر را داشتند اما آمرين به معروف و ناهين از منكر، خودشان آلوده بودند و توبه فرمايان خود توبه كمتر كردند باز هم به جايي نخواهند رسيد. چنانچه حضرت اميرالمؤمنين فرمود: «لَعَنَ اللهُ الْامِرينَ بِالْمَعْروفِ التّارِكينَ لَهُ، وَ النّاهينَ عَنِ الْمُنْكَرِ الْعامِلينَ بِهِ» خدا لعنت كند آن مردمي را كه امر به معروف ميكنند خودشان بر خلاف آن معروف عمل ميكنند و آن مردمي را كه نهي از منكر ميكنند و خودشان همان منكراتي را كه نهي ميكنند مرتكب ميشوند. يعني آن آمرين به معروف و ناهون عن المنكري كه «اَلتّائِبون» نيستند، «اَلْعابِدون» نيستند، «اَلْحامِدون» نيستند، «اَلسّائِحون» نيستند، «اَلرّاكِعون» نيستند، «اَلسّاجِدون» نيستند، هنوز اين مراحل و منازل را طي نكرده ميخواهند آمر به معروف و ناهي از منكر باشند خدا چنين مردمي را لعنت

كند.

از ديدگاه قرآن شخص پس از طي چه مراحلي قابليت امر به معروف و نهي از منكر را پيدا مي كند؟
پرسش

از ديدگاه قرآن شخص پس از طي چه مراحلي قابليت امر به معروف و نهي از منكر را پيدا مي كند؟

پاسخ

قرآن بعد از آنكه ميگويد: «اَلتّائِبونَ الْعابِدونَ الْحامِدونَ السّائِحونَ الرّاكِعونَ السّاجِدونَ» ميگويد: «اَلْامِرونَ بِالْمَعْروفِ وَ النّاهونَ عَنِ الْمُنْكَرِ» اينها هستند كه در راه اشاعة خير قدم بر ميدارند، در راه مبارزه با شر و فساد قدم بر ميدارند، و اينها هستند تنها كساني كه چنين صلاحيتي را دارند. «وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ» در اينجا به مؤمنين نويد و بشارت بده كه اگر تائب، عابد، سائح، راكع و ساجد شدند و پس از آن آمر به معروف و ناهي از منكر شدند، آنگاه موفق خواهند شد. اما اگر همة آنها را داشتند ولي امر به معروف و نهي از منكر را نداشتند، به جايي نخواهند رسيد. اگر امر به معروف و نهي از منكر را داشتند اما آمرين به معروف و ناهين از منكر، خودشان آلوده بودند و توبه فرمايان خود توبه كمتر كردند باز هم به جايي نخواهند رسيد. چنانچه حضرت اميرالمؤمنين فرمود: «لَعَنَ اللهُ الْامِرينَ بِالْمَعْروفِ التّارِكينَ لَهُ، وَ النّاهينَ عَنِ الْمُنْكَرِ الْعامِلينَ بِهِ» خدا لعنت كند آن مردمي را كه امر به معروف ميكنند خودشان بر خلاف آن معروف عمل ميكنند و آن مردمي را كه نهي از منكر ميكنند و خودشان همان منكراتي را كه نهي ميكنند مرتكب ميشوند. يعني آن آمرين به معروف و ناهون عن المنكري كه «اَلتّائِبون» نيستند، «اَلْعابِدون» نيستند، «اَلْحامِدون» نيستند، «اَلسّائِحون» نيستند، «اَلرّاكِعون» نيستند، «اَلسّاجِدون» نيستند، هنوز اين مراحل و منازل را طي نكرده ميخواهند آمر به معروف و ناهي از منكر باشند خدا چنين مردمي را لعنت

كند.

از ديدگاه قرآن شخص پس از طي چه مراحلي قابليت امر به معروف و نهي از منكر را پيدا مي كند؟
پرسش

از ديدگاه قرآن شخص پس از طي چه مراحلي قابليت امر به معروف و نهي از منكر را پيدا مي كند؟

پاسخ

قرآن بعد از آنكه ميگويد: «اَلتّائِبونَ الْعابِدونَ الْحامِدونَ السّائِحونَ الرّاكِعونَ السّاجِدونَ» ميگويد: «اَلْامِرونَ بِالْمَعْروفِ وَ النّاهونَ عَنِ الْمُنْكَرِ» اينها هستند كه در راه اشاعة خير قدم بر ميدارند، در راه مبارزه با شر و فساد قدم بر ميدارند، و اينها هستند تنها كساني كه چنين صلاحيتي را دارند. «وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ» در اينجا به مؤمنين نويد و بشارت بده كه اگر تائب، عابد، سائح، راكع و ساجد شدند و پس از آن آمر به معروف و ناهي از منكر شدند، آنگاه موفق خواهند شد. اما اگر همة آنها را داشتند ولي امر به معروف و نهي از منكر را نداشتند، به جايي نخواهند رسيد. اگر امر به معروف و نهي از منكر را داشتند اما آمرين به معروف و ناهين از منكر، خودشان آلوده بودند و توبه فرمايان خود توبه كمتر كردند باز هم به جايي نخواهند رسيد. چنانچه حضرت اميرالمؤمنين فرمود: «لَعَنَ اللهُ الْامِرينَ بِالْمَعْروفِ التّارِكينَ لَهُ، وَ النّاهينَ عَنِ الْمُنْكَرِ الْعامِلينَ بِهِ» خدا لعنت كند آن مردمي را كه امر به معروف ميكنند خودشان بر خلاف آن معروف عمل ميكنند و آن مردمي را كه نهي از منكر ميكنند و خودشان همان منكراتي را كه نهي ميكنند مرتكب ميشوند. يعني آن آمرين به معروف و ناهون عن المنكري كه «اَلتّائِبون» نيستند، «اَلْعابِدون» نيستند، «اَلْحامِدون» نيستند، «اَلسّائِحون» نيستند، «اَلرّاكِعون» نيستند، «اَلسّاجِدون» نيستند، هنوز اين مراحل و منازل را طي نكرده ميخواهند آمر به معروف و ناهي از منكر باشند خدا چنين مردمي را لعنت

كند

شرايط امر به معروف و نهي از منكر را بيان كنيد.
پرسش

شرايط امر به معروف و نهي از منكر را بيان كنيد.

پاسخ

حسن اجراي امر به معروف و نهي ازمنكر داراي شرايطي است از جمله : 1 ) آمر به معروف و ناهي از منكر داراي شخصيت علمي و عملي باشد .2 ) شناخت ويژگي هاي روحي ورواني طرف مقابل و به تناسب آنها با وي برخورد نمودن . 3 ) به دست آوردن خصوصيات مثبت طرف مقابل و از راه آنها او را جذب كردن . 4 ) با زبان منطقي و عاطفي به شخص فهماندن كه آنچه به وي تذكر داده مي شود در رابطه با مصالح خود اوو به نفع اوست . 5 ) تشكيلاتي و هماهنگ عمل كردن در امر به معروف و نهي از منكر .6 ) دوري از تندروي ها و سليقه ها و تعصبات عاميانه . 7 ) احياي فرهنگ امر به معروف و نهي از منكر .يكي از ويژگي هاي نظام تربيتي اسلام اصل ( نظارت همگاني ) است . يعني بايد اين مسيله در جامعه و بويژه دانشجويان جا باز كند كه برخلاف تفكر آزادي لجام گسيخته غربي درجامعه اسلامي همه نسبت به يكديگر مسوولند .زيرا هر جامعه و امتي داراي سرنوشت مشترك است و مانند مسافران يك كشتي اند كه اگر در گوشه اي كسي آن را سوراخ كند همه غرق خواهند شد .همچنين با انحراف يك نفر وگسترش آن سرنوشت كل جامعه اسلامي دگرگون خواهد شد و آن جا كه آزادي فرد مضر به سعادت جامعه باشد بايد آن را محدود ساخت . ;

شرايط امر به معروف و نهي از منكر چيست ؟
پرسش

شرايط امر به معروف و نهي از منكر چيست ؟

پاسخ

در مساله امر به معروف و نهي از منكر شايسته است جهات متعددي در نظر گرفته شود : الف ) احكام شرعي مربوط به امر به معروف وشرايط وجوب و مراتب آن . امر بمعروف در مورد ترك واجبات و نهي ازمنكر در مورد انجام محرمات است و شرايطي دارد كه بعضي از آن عبارتنداز : 1- آمر به معروف و ناهي از منكر واجبات و محرمات را بشناسد 2- كسي كه مرتكب معصيت شده قصد تكرار آن را داشته باشد 3- مراحل امر به معروف و نهي از منكر از آسان به شديد رعايت شود مثلا" اگر با آرامش مي توان نهي كرد از پرخاش خودداري شود .4- احتمال تاثير داده شود .5-براي آمر به معروف ضرر جاني يا مالي قابل توجهي نداشته باشد .ب ) روحيات و ويژگي هاي رواني طرف مقابل . طبيعي است با هر كسي به زبان خاصي بايد سخن گفته شود و چه بسا لازم است برخي را به طور غيرمستقيم و از طريق برخي وسايط ارشاد نمود .ج ) حتي الامكان ازمنطقي ترين و بهترين زبان استفاده شود .بهتر است ابتدا امتيازات و خوبيهاي افراد به آنان گوشزد شودو سپس تدريجا به بيان ايرادات وارد بر آنها پرداخته شود .در اين زمينه هم سعي شود اول يك مسيله مطرح شود و پس از اصلاحتشويق گردد و سپس به همين ترتيب يكي يكي به ديگر مسايل پرداخته شود .د ) حتي الامكان بايد به افراد تفهيم نمود كه آنچه به ايشان تذكر داده مي شودازسر خيرخواهي ومفيد به حال

خود آنها است . ه ) ضمن توجه به نكات فوق نبايد انتظار داشت كه به هيچ وجه افراد از امر به معروف يا نهي ازمنكر بدشان نيايد .بلكه وظيفه ما رعايت اصول صحيح اخلاقي و انساني درتذكر به آنهاست ولي اين كه بپذيرند يا نه و خوششان آيد يا بدشان آيد خيلي دست ما نيست و نبايد از آن خوفي به دل داشت . حافظ وظيفه تو دعا گفتن است و بس ==در بند اين مباش كه نشنيد يا شنيد كس == و ) جدولي براي خود تنظيم كنيد وشرح شيوه هاي كاربردي خود را با ميزان تاثير آن ثبت نماييد و همواره در پي بكارگيري شيوه اي موثرتر باشيد .ز ) اخلاص در نيت را حفظ نموده و از خداوند توفيق بخواهيد .;

معاشرت با افراد منحرف آنگاه كه قصد راهنمايى در بين باشد داراى چه ضوابطى است؟
پرسش

معاشرت با افراد منحرف آنگاه كه قصد راهنمايى در بين باشد داراى چه ضوابطى است؟

پاسخ

1. اين اهتمام دلسوزى، برخاسته از درد ديندارى و قابل تقدير است. حقيقت اين است كه انسان منحرف به دنيا نمى آيد. نقص تربيت، عدم شناخت، ضعف در برخوردها و عوامل گوناگون ديگر، افراد را به انحراف مى كشاند.

2. قدم اول بنابر روش هدايت قرآنى برداشتن موانع از طريق شناخت نيازى كه آنان را به فساد كشانده، مى باشد; زيرا قرآن از روش پيامبر((صلى الله عليه وآله)) چنين حكايت مى كند:«يضع عنهم امرهم و الاغلال التى كانت عليهم;(1)سنگينيها و زنجيرهاى آنان را بر مى داشت».

گاه مى تواند ازدواج، ايجاد صميميت، مقبوليت و شخصيت دادن زمينه ساز تغييرهاى اساسى باشد.

3. پرسشهاى جواب داده نشده، پاسخ يابد.

4. انسان، خود ثابت قدم باشد. چنان نباشد كه آنها با شيطنت او را منفعل كنند. فرد گمراه از داشتن همراه بيشتر، راحت تر به كار ادامه مى دهد.

5. مطالعه كتب تربيتى بسيار لازم است.

6. بررسى مراتب امر به معروف و نهى از منكر در كتاب رساله عمليه لازم است.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_____________________

1 -سوره اعراف، آيه 157.

_10_

آيا كسانى كه هميشه به اين و آن اشكال مى گيرند كه چرا بى حجاب هستى و دهها چراى ديگر; خودشان مسلمان هستند يا به مسلمانى تظاهر مى كند؟
پرسش

آيا كسانى كه هميشه به اين و آن اشكال مى گيرند كه چرا بى حجاب هستى و دهها چراى ديگر; خودشان مسلمان هستند يا به مسلمانى تظاهر مى كند؟

پاسخ

مسلمان حقيقى كسى است كه به وظائف دينى خود كاملا عمل نمايد و يكى از وظايف او امر به معروف و نهى از منكر است. يعنى مثلا يك خانم مسلمان، خودش بايد با حجاب باشد و بانوان ديگر را هم به حجاب و عفّت، دعوت نمايد; دروغ نگويد و ديگران را نيز از دروغگويى باز دارد; خودش نماز بخواند و ديگران را هم به خواندن نماز ترغيب كند. ولى اگر كسى خودش مثلا بى حجاب بود و ديگران را به حجاب و عفّت دعوت كرد، حرف او اثر نخواهد داشت و خود را هم مسلمان كاملى نيست.

البتّه امر به معروف و نهى از منكر، شرايطى دارد كه يكى از آنها اين است كه در مرحله اول با زبان خوش و دلسوزى و مهربانى و نصيحت، افراد را به كار خوب دعوت كند و از كار زشت باز دارد.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_41_

ما چه موقع بايد (واجب است) كه امر به معروف و نهي از منكر كنيم ؟ چه مواقعي نبايد دست به امر به معروف و نهي از منكر بزنيم ؟
پرسش

ما چه موقع بايد (واجب است) كه امر به معروف و نهي از منكر كنيم ؟ چه مواقعي نبايد دست به امر به معروف و نهي از منكر بزنيم ؟

پاسخ

امر به معروف ونهي از منكر در ميدان گفتار و تذكر زبان داراي شرايط ذيل است :

1_ شناخت واجب ترك شده توسط متخلف و شناخت منكر و حرام انجام شده توسط او.

2_ احتمال تاثير تذكر و امر ونهي.

3_ علم به تكرار تخلف توسط متخلف.

4_ عدم وجود مفسده د رامر به معروف و نهي ازمنكر.

بنابراين امر به معروف با شرايط فوق واجب و لازم و در صورت فقدان شرايط مذكور واجب نخواهد بود يعني با شرايط ذيل واجب نيست:

1_ نداند آنچه انجام شده حرام است و ترك واجب.

2_ بداند يا احتمال دهد عدم تاثير گفتار و امر و نهيش را.

3_ بداند يا احتمال دهد مفسده و ضرري را مگر در موارد مسائل پر اهميتي مثل اصول دين و مذهب ، حفظ قرآن و آرمانهاي آن و عقايد و احكام ضروري اسلام كه در آن صورت شرط سوم حذف خواهد گرديد.

لازم به ياد آوري است با فقدان شرايط امر به معروف و نهي از منكر حكم وجوب گفتاري و تذكر كلامي برداشته خواهد شد ولي امر به معروف عملي در حذف بسترهاي گناه و منكرات و استفاده از ابزار بازدارنده وظيفه ديگري است كه فعلا بعهده قوه قضائيه و نيروي انتظامي و اجرائي است . حضرت آيت الله العظمي خامنه اي مدظله العالي در اين باره فرموده اند:

مقصود همان رجعتي است كه اول امام حسين (ع) بعد حضرت امير (ع) و بعد حضرت رسول(ص)

و بعد باقي ائمه رجوع مي نمايند .

برگرفته از : 1_ معاد، استاد مطهري (ره)

براي پژوهش بيشتر به رساله توضيح المسائل حضرت امام (ره) رجوع كنيد.

" با توجه به اينكه در زمان حاكميت و اقتدار حكومت اسلامي مي توان مراتب ديگر امر به معروف و نهي از منكر را كه بعد از مرحله امر و نهي زباني هستند، به نيروهاي امنيتي داخلي ( پليس) و قوه قضائيه واگذار كرد، بخصوص در مواردي كه براي جلوگيري از ارتكاب معصيت چاره اي جز اعمال قدرت از طريق تصرف در اموال كسي كه فعل حرام انجام مي دهد يا تعزير و حبس او و مانند آن نيست، در چنين زماني با حاكميت و اقتدار چنين حكومت اسلامي، واجب است مكلفين در امر به معروف و نهي از منكر به امر و نهي زباني اكتفا كنند، و در صورت نياز به توسل به زور، موضوع را به مسئولين ذيربط در نيروي انتظامي و قوه قضائيه ارجاع دهند و اين منافاتي با فتاواي امام راحل ( در اين رابطه ندارد. ولي در زمان و مكاني كه حاكميت و اقتدار حكومت اسلامي نيست، بر مكلفين واجب است در صورت وجود شرائط، جميع مراتب امر به معروف و نهي از منكر را با رعايت ترتيب آنها تا تحقق غرض انجام دهند."

براي پژوهش بيشتر به رسالة توضيح المسائل حضرت امام ( رجوع كنيد.

__________________________

1_ اوجوبة الاستفتائات، مقام معظم رهبري، ج 2، ص 331، س 1088

لطفاً بفرماييد آيا امر به معروف و نهي از منكر براي افرادي كه به وضو، نماز و... اهميت نمي دهند و در خيابان ها با ظاهري ناهنجار ظاهر مي شوند واجب است چنانچه واجب است بهترين روش كدام است
پرسش

لطفاً بفرماييد آيا امر به معروف و نهي از منكر براي افرادي كه به وضو، نماز و... اهميت نمي دهند و در خيابان ها با ظاهري ناهنجار ظاهر مي شوند واجب است

چنانچه واجب است بهترين روش كدام است

پاسخ

امر به معروف و نهي از منكر با فراهم بودن شرايط آن در هر كجا و براي هر كسي واجب است "وَلْتَكُن مِّنكُم ْ أُمَّة ٌ يَدْعُون َ إِلَي الْخَيْرِ وَيَأْمُرُون َ بِالْمَعْرُوف ِ وَيَنْهَوْن َ عَن ِ الْمُنكَرِ وَأُوْلَغ كَ هُم ُ الْمُفْلِحُون َ ;(آل عمران 104) و بايد از ميان شما، گروهي باشند كه مردم را به سوي خير دعوت و امر به معروف و نهي از منكر كنند..."

مراجع تقليد معمولاً چهار شرط براي وجوب امر به معروف و نهي از منكر ذكر مي كنند:

1. شناخت معروف و منكر از كسي كه امر به معروف و نهي از منكر مي كند;

2. احتمال تأثير;

3. عدم مفسدة جاني عرضي و مالي براي آمر و ديگر مؤمنان

4. تصميم گناهكار بر اصرار بر گناه

در صورت تحقق شرايط فوق ما موظفيم به اين واجب اقدام كنيم امر به معروف از آسان ترين مرحله شروع شده و چنانچه لازم باشد تا سخت ترين مرحلة مجاز ادامه مي يابد.

وظيفه افرادي عادي _ غير از دستگاه هاي مسئول در مرحله اول انزجار قلبي از منكر است و پس از آن امر و نهي زباني با ملاطفت و نرمي و در برخي موارد با درشتي است در اين مرحله لازم است از راه خيرخواهي و جدال احسن وارد شويم تا مخاطب ما را دشمن خود فرض نكند; بلكه خيرخواه خود بداند، "پيغام ها و رسالت هاي پروردگارم را به شما ابلاغ مي كنم و همانا براي شما خيرخواهي امينم . (اعراف 68) در اين باره مطالعه كتاب امر به معروف و نهي از منكر، آقاي

قرائتي مفيد است (ر.ك امر به معروف و نهي از منكر، محسن قرائتي )

امر به معروف و نهي از منكر داراي چه شرايطي است ؟
پرسش

امر به معروف و نهي از منكر داراي چه شرايطي است ؟

پاسخ

در مسئله امر به معروف و نهي از منكر شايسته است جهات متعددي درنظر گرفته شود:

الف احكام شرعي مربوط به امر به معروف و شرايط وجوب و مراتب آن

ب ) روحيات و ويژگي هاي رواني طرف مقابل طبيعي است با هر كسي به زبان خاصي بايد سخن گفته شود و چه بسا لازم است برخي را به طور غيرمستقيم و از طريق برخي وسايط ارشاد نمود.

ج ) حتي الامكان از منطقي ترين و بهترين زبان استفاده شود. بهتر است ابتدا امتيازات و خوبيهاي افراد به آنان گوشزد شودو سپس تدريجا به بيان ايرادات وارد بر آنها پرداخته شود. در اين زمينه هم سعي شود

اول يك مسئله مطرح شود و پس از اصلاح تشويق گردد و سپس به همين ترتيب يكي يكي به ديگر مسائل پرداخته شود.

د ) حتي الامكان بايد به افراد تفهيم نمود كه آنچه به ايشان تذكر داده مي شود از سر خيرخواهي و مفيد به حال خود آنها است

ه ) ضمن توجه به نكات فوق نبايد انتظار داشت كه به هيچ وجه افراد ازامر به معروف يا نهي از منكر بدشان نيايد. بلكه وظيفه ما رعايت اصول صحيح اخلاقي و انساني در تذكر به آنهاست ولي اينكه بپذيرند يا نه وخوششان آيد يا بدشان آيد خيلي دست ما نيست و نبايد از آن خوفي به دل داشت

حافظ وظيفه تو دعا گفتن است و بس در بند اين مباش كه نشنيد يا شنيد كس و ) جدولي براي خود تنظيم كنيد و شرح شيوه هاي كاربردي خود را باميزان تأثير آن ثبت نماييد و همواره در پي

بكارگيري شيوه اي مؤثرتر باشيد.

ز ) اخلاص در نيت را حفظ نموده و از خداوند توفيق بخواهيد.

وظيفه ما در برابر فيلم هاي مبتذل چيست ؟
پرسش

وظيفه ما در برابر فيلم هاي مبتذل چيست ؟

پاسخ

در اين موارد لازم است با رعايت شرايط امر به معروف و نهي از منكر و معرفي عوامل توزيع كننده به مقاماتمسئول انجام گيرد.{J

حسن اجراي امربه معروف و نهي ازمنكر داراي چه شرايطي است ؟
پرسش

حسن اجراي امربه معروف و نهي ازمنكر داراي چه شرايطي است ؟

پاسخ

حسن اجراي امر به معروف و نهي از منكر داراي شرايطي است از جمله:

1) آمر به معروف و ناهي از منكر داراي شخصيت علمي و عملي باشد.

2) شناخت ويژگي هاي روحي و رواني طرف مقابل و به تناسب آنها با وي برخورد نمودن.

3) بدست آوردن خصوصيات مثبت طرف مقابل و از راه آنها او را جذب كردن.

4) با زبان منطقي و عاطفي به شخص فهماندن كه آنچه به وي تذكر داده مي شود در رابطه با مصالح خود و و به نفعاوست.

5) تشكيلاتي و هماهنگ عمل كردن در امربه معروف و نهي ازمنكر.

6) دوري از تندروي ها و سليقه ها و تعصبات عاميانه.

7) احياي فرهنگ امربه معروف نهي ازمنكر. يكي از ويژگي هاي نظام تربيتي اسلام اصل (نظارت همگاني)است.

يعني بايد اين مسئله در جامعه و بويژه دانشجويان جا بازكند كه بر خلاف تفكر آزادي لجام گسيخته غربي در جامعهاسلامي همه نسبت به يكديگر مسئولند. زيرا هر جامعه و امتي داراي سرنوشت مشترك است و مانند مسافران يككشتي اند كه اگر در گوشه اي كسي آن را سوراخ كند همه غرق خواهند شد. همچنين باانحراف يك نفر وگسترش آنسرنوشت كل جامعه اسلامي دگرگون خواهد شد و آن جا كه آزادي فرد مضر به سعادت جامعه باشد بايد آن را محدودساخت.{J

چگو نه مي توان صلاحيت امر به معروف و نهي از منكر را به دست آورد؟
پرسش

چگو نه مي توان صلاحيت امر به معروف و نهي از منكر را به دست آورد؟

پاسخ

امر به معروف و نهي از منكر شرائطي دارد كه هر كس واجد آنها باشد صلاحيت براي امر و نهي دارد. و آن شرائط عبارتند از:

الف. كسي كه امر و نهي مي كند عالم به معروف و منكر باشد يعني بداند چه چيز در اسلام واجب و بايد انجام داد و چه كار حرام است و بايد ترك شود.

ب. احتمال تأثير بدهد پس در صورتي كه انسان مي داند سخن او تأثيري در ديگري ندارد بر او لازم نيست امر به معروف و نهي از منكر نمايد.

ج. آن شخصي كه مرتكب كار خلاف است اصرار بر ترك واجب يا انجام دادن معصيت داشته باشد. پس اگر بداند كه آن شخص توبه كرده و يا نشانه هاي پشيماني در او ديده شود امر و نهي واجب نيست.

د. مفسده مهم نداشته باشد يعني ضرر جاني يا آبروئي يا مالي قابل توجهي براي امر كننده و نهي كننده نداشته باشد. با وجود اين شرائط صلاحيت براي امر به معروف و نهي از منكر هست و الا نه. (توضيح المسائل مراجع، ج 2، ص 629)

آيا كسي كه خود عمل به معروف نميكند مي تواند امر به معروف كند يا خير? به عنوان مثال كسي را كه سيگار ميكشد ميتواند ما را به نهي از سيگار كشيدن كند يا مثلا كسي كه خود بي حجاب است يا بد حجاب امكانش است كه خود ما را امر به معروف و نهي از منكر كند ? آيا اين آيه
پرسش

آيا كسي كه خود عمل به معروف نميكند مي تواند امر به معروف كند يا خير? به عنوان مثال كسي را كه سيگار ميكشد ميتواند ما را به نهي از سيگار كشيدن كند يا مثلا كسي كه خود بي حجاب است يا بد حجاب امكانش است كه خود ما را امر به معروف و نهي از منكر كند ? آيا اين آيه مباركه 44 سوره بقره در اين مورد است كه اتامرون الناس بالبر و تنسون انفسكم...ممكن است كسي بگويد كه من ضررات اين

معضل را چشيدم و نمي خواهم تو نيز گرفتار اين معضل شوي...ولي متقابلا اولين سوالي كه به ذهن مخاطب ميآيد اين كه چرا خود آمر و يا ناهي خود به گفته خود عمل نميكند و او هم در جواب ميگويد كه همه نميتوانند مثل ايمه معصوم باشند?چه بايد گفت به اين افراد...من يك زماني خيلي به اتاق چت ميرفتم دليلش اين بود كه برادرم كه خود به اين اتاق ها ميرفت مرا از اين عمل منع ميكرد و من هم به عكس خيلي علاقه پيدا كرده بودم كه مداومت كنم بر چت...تا اين كه يك سفر آمد ايران و من يك ماه تمام چت ميكردم و بعد از آنكه از ايران آمد ديگر گفت مانعي نيست كه وارد چت شوي...اتفاقا من ديگر بي اعتنا شدم به چت ... من دليل را در اين ميديدم كه اوو چون به گفته ي خويش عمل نميكرد من حريص ميشدم علي ما منعت...به هرحال او هميشه حرفش همان مثال سيگاري است كه بالا ذكر كردم و من هم مثال همان بد حجاب...نظر و انديشه شما چيست? او ميگويد من از آيت الله العظمي از تليوزيون ديديم كه ايشون گفتند كه مانعي نيست در حالي كه من يكي از شرايط را همين عمل به آن ميدانم...او ميگويد بهتر(مرحله ايده آل) آنست كه عمل هم بكني ليك ميتواني هم به زبان بسنده كني و خود خلاف آنرا عمل كني با مغلطه آوردن مثال سيگار كه حتي من شنيدم علماي بزرگ ما اتفاقا سيگار هم ميكشند ...امام راحل-علامه طباطبايي-آيت الله سيستاني...مقام عظماي ولايت را نميدانم به هر حال...من ميگويم كه خود امام

علي لعنت ميكند كسي را كه به امر و نهي خود عمل نكند ...او ميگويد كه اين مرحله ايده آل است و جز معصوم توانايي آن را ندارد...اميدوارم مرا با ارشادات خود راهنمايي كنين..

پاسخ

امر به معروف و نهي از منكر شرائطي دارد كه هر كس واجد آنها باشد صلاحيت براي امر و نهي دارد. و آن شرائط عبارتند از:

الف. كسي كه امر و نهي مي كند عالم به معروف و منكر باشد يعني بداند چه چيز در اسلام واجب و بايد انجام داد و چه كار حرام است و بايد ترك شود.

ب. احتمال تأثير بدهد پس در صورتي كه انسان مي داند سخن او تأثيري در ديگري ندارد بر او لازم نيست امر به معروف و نهي از منكر نمايد.

ج. آن شخصي كه مرتكب كار خلاف است اصرار بر ترك واجب يا انجام دادن معصيت داشته باشد. پس اگر بداند كه آن شخص توبه كرده و يا نشانه هاي پشيماني در او ديده شود امر و نهي واجب نيست.

د. مفسده مهم نداشته باشد يعني ضرر جاني يا آبروئي يا مالي قابل توجهي براي امر كننده و نهي كننده نداشته باشد. با وجود اين شرائط صلاحيت براي امر به معروف و نهي از منكر هست و الا نه. (توضيح المسائل مراجع، ج 2، ص 629)

در اين باره چند نكته قابل توجه است:

1. از شرايط امر به معروف، احتمال تأثير است بنابراين اگر روابط به گونه اي شد كه امر به معروف نتيجه عكس مي دهد، براي مدتي نبايد اقدام كرد. تا شرايط مساعد فراهم شود.

2. از نظر اخلاقي، امر كننده به معروف اگر خود عمل

كننده به آن باشند تأثير بيشتر دارد اما از نظر فقهي، كسي كه خود عمل كننده نيست در صورتي كه شرايط موجود باشد لازم است امر به معروف وكند. و چه بسا وجوب فقهي به خاطر اين باشد كه واجبات هم چنان به عنوان ارزش و كاري كه بايد رعايت بشود در جامعه مطرج شود و به نسل هاي بعد برسد لذا اگر چه خود امر كننده، عمل كننده نيست، حداقل نسل جديد به واجبات آگاه شود.

در نتيجه جامعه از حالت بي تفاوتي خارج مي شود. اما اگر امر به معروف ترك شود رفته رفته گناهان عادي و فراگير مي شوند.

علاوه بر اينكه چه بسا رفته رفته، امر به معروف بر خود گوينده نيز اثر بگذارد و خودش نيز ترك كند.

درجايي دوم خردادي هاي زيادي نشسته اند وازرهبر بد مي گويند (مثلاً درمدرسه)خوب ما اگر از رهبر دفاع كنيم با ما بدشده ودعوا راه مي اندازند ومديرهم ما را دعوا مي كند واگر ساكت باشيم هم خوب نيست وظيفه چيست؟توضيح دهيد؟
پرسش

درجايي دوم خردادي هاي زيادي نشسته اند وازرهبر بد مي گويند (مثلاً درمدرسه)خوب ما اگر از رهبر دفاع كنيم با ما بدشده ودعوا راه مي اندازند ومديرهم ما را دعوا مي كند واگر ساكت باشيم هم خوب نيست وظيفه چيست؟توضيح دهيد؟

پاسخ

1- امر به معروف ونهي ازمنكر مراتب و شرايطي داردكه احتمال تأثير ونيز مفسده نداشتن ازآن شرايط است"1" بنابراين اگر احتمال ضررجاني، مالي، آبرويي وجود داشته باشد امر به معروف ونهي ازمنكر واجب نيست. جز آنكه آن فكر از اموري باشدكه حيات جامعه اسلامي را درمعرض خطر قرار دهد .

2- سعي كنيد تقابل وتعارض بين خودتان وكساني كه ازنظر ديدگاه سياسي با شما مخالف هستند ايجاد نكنيد وتضاد بين خودتان را افزايش ندهيد. بطور دوستانه وصميمي باآنها ارتباط برقرار كنيد واگر خواستيد بحث كنيد ضمن احترام به آنان وعقيده هاشان بصورت استدلالي ومنطقي وبدون كوچكترين توهيني واهانت وحتي به صورت كنايه به بحث ومناظره با آنان بنشينيد .سعي كنيد ارتباط دوستانه خودتان را باكساني كه ديدگاه شما را قبول ندارندحفظ كنيد. هدف اين نيست كه فقط با افراد همفكر ارتباط داشته باشيم بلكه با ساير افراد نيز بايد ارتباط برقرار كنيم واگر احساس مي كنيم به خطا مي روند بصورت غير مستقيم بدون اينكه اظهار كنيم آنها منحرف هستند به راهنمايي آنها بپردازيم .

توجه داشته باشيد انتقاد كردن حتي از رهبر خلاف نيست آنچه خلاف است توهين است، اگر آنهايي كه شمااسم برده ايد توهين هتاكي مي كنند، به آنان يادآور شويد كه توهين جرم است ومجازات دارد،ولي حتي الامكان سعي كنيد ا زنزاع ودرگيري اجتناب ورزيد واگر انتقاد هر چند تند وشديد دارند

سعي كنيد با مباحث دوستانه به انتقادات آنان پاسخ دهيد واز انتقاد كردن نهراسيد. امام خميني مي فرمايند : "انتقاد ها بايد باشد، زيرا يك جامعه تا انتقاد نشود اصلاح نمي شود عيب هم درهمين جاست چون سرتا پاي ما عيب است وبايد اين عيب ها را انتقاد كرد تا جامعه اصلاح بشود. ونيز حضرت آيت ا...خامنه اي مي فرمايند : "انتقاد پذيرفتن و گوش كردن به انتقاد كافي نيست، چيزي كه واقعاً لازم است، انتقاد خواستن ودنبال انتقاد دويدن است"."3"

بنابراين اگر انتقاد آنان را درست نمي دانيد آنها را آگاه كنيد واگر پاسخي به انتقاد آنان نداريد آنرا با مسؤلان درميان بگذاريد وازآنها توضيح بخواهيد تا پاسخ شما را بدهند وبا آگاهي بتوانيد پاسخگوي انتقادات، باشيد واگر انتقادات را بجا دانستيد مي توانيد به دفتر مقام معظم رهبري ارسال فرماييد وپاسخ دريافت كنيد.

4- سعي نكنيد به گونه اي رفتار كنيد تا سبب خشم وغضب آنان را فراهم سازيد دراين صورت كسي است توهين نمايند . بدون شك در چنين شرايطي شما نيز مسوول خواهيد بود.

5- جهت اطلاع بيشتر ر . ك : رساله امام خميني (ره) مسأله 2791 رساله اجوبه الاستفتائات (ترجمه فارسي آيت ا...خامنه اي مسأله 1081و 1082، توضيح المسائل آيت ا...العظمي گلپايگاني مسأله 2862 ، رساله آيت ا...العظمي لنكراني مسأله 2315

بهداروند، محمد محمدي، اخلاق از ديدگاه امام خميني(ره) (تهران انتشارات پيام آزادي،1376)ص112

1. براي اينكه جوانان به معظلات اجتماعي روي نياورند براي امر به معروف ونهي ازمنكر چه اقداماتي را بايد انجام داد؟(درضمن بنده معلم هستم وبيشتر با جوانهاي دبيرستاني تماس دارم)
پرسش

1. براي اينكه جوانان به معظلات اجتماعي روي نياورند براي امر به معروف ونهي ازمنكر چه اقداماتي را بايد انجام داد؟(درضمن بنده معلم هستم وبيشتر با جوانهاي دبيرستاني تماس دارم)

پاسخ

احساس تعهد، مسئوليت پذيري و دغدغه شمادرهدايت نسل جوان بسوي رستگاري وباز داشتن آنها از ورود به فساد وتباهي را ارج مي نهيم وجهت استحضار شما شرايط امر به معروف ونهي ازمنكر و چگونگي برخورد با جوانان را يادآورم مي شويم :

امر به معروف ونهي ازمنكر به عنوان اصل نظارت همگاني در جامعه اسلامي يكي از ويژگيهاي نظام تربيتي اسلام است، بايد انديشه وتفكر در جامعه رواج يابد كه درجامعه اسلامي برخلاف جوامع غربي همه افراد نسبت به يكديگر مسئوليت دارند زيرا هر جامعه وامت داراي سرنوشتي مشترك است و اعضاي جامعه همانند مسافران يك كشتي هستند كه اگر درگوشه اي از آن يك فرد سوراخي ايجاد كند همه غرق خواهند شد. انحراف و آلودگي افراد جامعه ايجاد سوراخ در كشتي متلاطم و خروشان زندگي است كه مي تواند به سعادت و رستگاري جامعه لطمه وارد سازد.

البته بايد توجه داشت كه اجراي اين حكم الهي زماني ضرورت اجرايي دار دكه شرايط آن تحقق پيدا كند در غير اين صورت نه تنها مفيد نخواهد بود، بلكه ضرر هم خواهد داشت . مراجع بزرگوار در رساله هاي عمليه خويش به اين شرايط اشاره كرده اند. امام خميني (رضوان ا...تعالي عليه) چند شرط را در واجب بودن امر به معروف ونهي از منكر ذكركرده اند :"1"

1- كسي كه مي خواهد امر ونهي كند، بداند كه آنچه شخص مكلف به جا نمي آورد واجب است بجا آورد، وآنچه بجا

مي آورد بايد ترك كند. وبركسي كه معروف ومنكر را نمي داند واجب نيست .

2- آنكه احتمال بدهد امرونهي اوتأثيرمي كند، پس اگر بداند اثر نمي كند واجب نيست.

4- آنكه بداند شخص معصيت كار بنا دارد كه معصيت خود را تكرار كند، پس اگر بداند يا گمان كند يا احتمال صحيح بدهد كه تكرار نمي كند واجب نيست . آنكه درامرونهي مفسده اي نباشد،پس اگربداند ياگمان كند، كه اگر امر يا نهي كند ضررجاني يا عرضي وآبرويي يا مالي قابل توجه به او مي رسد واجب نيست. بلكه اگر احتمال صحيح بدهد كه از آن ترس ضررهاي مذكور را پيدا مي كند واجب نيست.بلكه اگر بترسد ضرري متوجه متعلقان او مي شود واجب نيست، بلكه با احتمال وقوع ضررجاني يا عرضي وآبرويي يا مالي موجب حرج بربعضي مؤمنين، واجب نمي شود بلكه دربسياري از موارد حرام است.

خواهر گرامي امر به معروف ونهي از منكر درصورت تحقق شرايط چهارگانه مذكور حكم وجوب پيدا مي كند، درغير اين صورت واجب نخواهد بود لذا لازم است اين شروط را دائماً درذهن داشته باشيد وچنانچه با مراعات آنها احاس تكليف و وظيفه نموديد سعي كنيد دربرخورد با جوانان اصول زيررا رعايت كنيد :

1- از طرف مقابل خود شناخت نسبي پيدا كنيد وبا توجه به روحيات، علائق، سليقه ها وباورهاي او بهترين روش را براي امر ونهي برگزينيد.

2- حتي الامكان سعي كنيد از موعظه و نصيحت مستقيم پرهيز كنيدوبصورت غير مستقيم سعي كنيداو را به راه راست هدايت كنيد.

3- باز بان استدلالي ومنطقي توأم با عاطفه واحساس ومحبت (بخصوص دختران جوان) برخورد كنيد .

4- سعي كنيد بصورت غير مستقيم آنهارا،

با مصالح يا مفاسد اعمال آشنا كنيد .

5- از تندروي وتعصب خشك بي منطق و خارج از چاچوب اخلاق انساني واسلامي بشدت اجتناب ورزيد.

6- با آنان ارتباط دوستانه وعاطفي برقرار كنيد و دررفع مشكلات و گرفتاريها آنها راكمك كنيد واگر توان حل مشكل رانداريد سنگ صبورشان باشيد .

7- درصورت انحراف جوان، ابتدا دربرابر او موضع نگيريد، مقداري با او همراهي و همسويي كنيد ودر نيمه راه به گونه اي كه احساس نكند جهت را عوض كنيد .

8- مخاطب خودرا شنونده اي منفعل بحساب نياوريد، بلكه سعي كنيد به او استقلال رأي ونظربدهيد وقوه تعقل وانديشه اورا بكار اندازيد تا خود پاسخ وراه صحيح را بيابد واحساس نكند به او ديكته شده است .

9- هرگز سعي نكنيد شخصيت آنان را زيرسؤال ببريد، رسول اكرم(ص) مي فرمايند : "هر كسم سلماني را گرامي بدارد خداي والا مرتبه راگرامي داشته است." "2" شخصيت هر فرد (بخصوص جوان) محبوبترين پديده مورد علاقه اوست .

غريزه حب ذات كه براساس حكمت الهي دروجود انسان قرارداده شده است، آدمي را برمي انگيزد تا برمبناي"خوددوستي" ا زمخاطرات وناملايمات، خود رامصون نگاه داشته وبقاي عمر وزندگيش را تدبير نمايد .

اين غريزه انسان را وادار مي كند دربرابر هر عملي كه شخصيت اورا تهديد مي كند، به دفاع ا زشخصيتش بپردازد.با تحقير شخصيت، بيشترين مقاومت را درفرد عليه خود به وجود مي آوريم وبا تكريم شخصيت او موجبات گناه ستيزي را در وجودش تقويت مي كنيم. اميرا لمومنين علي _ عليه السلام _ مي فرمايد :

" من كرمت عليه نفسه، هانت عليه شهواته" (كسي كه نفسش برايش محترم باشد، شهوات مادي درنظرش پست وبي ارزش

مي گردد.) "3"

10- درانتها توصيه مي كنيم كتابهاي تربيتي مربوط به جوانان را مطالعه فرموده تا با رموز ارتباط با جوانان بيشتر آشناشويد . كتاب گفتار فلسفي جوان از نظر عقل واحساسات اثري بسيار ارزشمند است كه شما را با ابعاد وجودي جوان آشنا مي كند .

منابع:

(1) ك : رساله عمليه امام خميني رحمه ا... عليه مسأله 2791

(2) فريد تنكابني، راهنماي انسانيت (سيري ديگر درنهج الفصاحه)، ص599

شرفي محمد رضا، جوان ونيروي چهارم زندگي،ص 50

نهي از منكر به چه كسي و چه كساني واجب است؟ لطفاً توضيح دهيد.
پرسش

نهي از منكر به چه كسي و چه كساني واجب است؟ لطفاً توضيح دهيد.

پاسخ

دين مقدس اسلام، براي سلامت افراد جامعه و اجراي صحيح و دقيق تر فرمانهاي الهي، تمام افراد جامعه را موظّف نموده كه بر اعمال يكديگر در جامعه نظارت داشته باشند، و بدون هيچ گونه رودربايستي، ترس و ... جلو تخلّفات را بگيرند. كه نام اين نظارت همگاني، امر به معروف و نهي از منكر مي باشد.(1)

امر به معروف و نهي از منكر، يك بسيج عمومي و همگاني، براي ريشه كن كردن فساد، و ايجاد جامعه اي سالم است، كه اگر اين بسيج همگاني درست انجام شود، در عالم، عدالت اجتماعي و مدينة فاضله، درست خواهد شد. (2)

هر چيزي كه از نظر عقل و شرع واجب است، امر به آن واجب، و هر چيزي كه از نظر عقل و يا شرع قبيح و حرام باشد،نهي از آن واجب مي شود.

اين فريضه امري است كه بر همة انسانها واجب است، و از نوع واجب كفايي است. بدين ترتيب كه اگر گروهي در جامعه به اين امر قيام نمايند، و عمل آنها كفايت كند، از ديگران ساقط مي شود.

___________________________________________________

منابع و مآخذ :

1. امام علي? : "قوام شريعت به امر به معروف و نهي از منكر، و برپاداشتن حدود(الهي) است." ميزان الحكمه، ج8، ص3699

2. امام باقر( : "فرمان دادن به خوبي، و بازداشتن از زشتي، راه پيامبران است، و شيوة نيكوكاران. فريضه بزرگي است كه ديگر فرايض، به واسطة آن بر پا مي شود، و راه و روش ها امن مي گردد، و درآمدها حلال مي شود، و حقوق و اموال به زور گرفته شده، به

صاحبانش برمي گردد، و زمين آباد مي شود، و... " ميزان الحكمه، ج8، ص3705

* تحريرالوسيله، امام خميني(، ج1،كتاب الامر بالمعروف و النهي عن المنكر القول في اقسامها، مسأله 2

آيا امر به معروف فردي را كه تا اندازه اي احكام شرعي را رعايت مي كند مي توان پذيرفت تجربه هاي اشخاص دربارة معروف و منكر، تا چه اندازه در قبول امر و نهي آنان اعتبار دارد؟
پرسش

آيا امر به معروف فردي را كه تا اندازه اي احكام شرعي را رعايت مي كند مي توان پذيرفت تجربه هاي اشخاص دربارة معروف و منكر، تا چه اندازه در قبول امر و نهي آنان اعتبار دارد؟

پاسخ

امور شرعي يا به اصول دين مربوط است كه انسان خود بايد به آن ها يقين و اعتقاد پيدا كند و نمي تواند فقط به گفتة كسي كه مورد اعتماد اوست اكتفا نمايد، و يا دربارة فروع دين است كه در اين زمينه سخن هيچ كس جز مجتهد جامع الشرايط معتبر نيست و در اين مورد فقط بايد سخن آنان را پذيرفت و به آن عمل كرد و گفته هاي اشخاص ديگر، هرچند هم مورد اعتماد و پاي بند به احكام شرعي باشند، اعتبار ندارد، مگر آن كه مطلبي را از مجتهد يا توضيح المسائل او نقل كند كه در اين صورت اگر مورد اطمينان و اهل مسئله باشد، مانعي ندارد.

اما دربارة امر به معروف و نهي از منكر بايد گفت

1. در امر به معروف و نهي از منكر شرط نيست كه امر كننده خود به آن چه امر مي كند عمل كند و يا خود مرتكب چيزي كه از آن نهي مي كند، نشده باشد; البته خداوند اين گونه اشخاص را _ كه ديگران را امر و نهي كرده خود را فراموش مي كنند _ مذمّت مي كند و مي فرمايد: "أَتَأْمُرُون َ النَّاس َ بِالْبِرِّ وَ تَنسَوْن َ أَنفُسَكُم (بقره 44) آيا مردم را به نيكي دعوت مي كنيد، اما خودتان را فراموش مي كنيد؟"

ولي در عين حال اين آية شريف نمي خواهد بفرمايد كه چنين كسي نبايد امر به معروف كند و يا در امر

به معروف شرط است كه خود امر كننده به آن عمل كند، بلكه به خودخواهي و خودپرستي اين گونه افراد اشاره دارد كه توقع دارند مردم خوب باشند، در حالي كه خود هر چه مي خواهند انجام مي دهند.

2. امر به معروف و نهي از منكر از مقولة "پذيرش نيست يعني آن چه لازم است اين است كه شخصي كه معروف را ترك كرده آن را انجام دهد و شخصي كه منكر را انجام مي دهد آن را ترك كند; بله البته گاهي كاري را ترك كرده ايم و شخصي به ما امر مي كند كه آن كار را انجام دهيم ولي در واقع ما نمي دانيم كه آن كار معروف است يا منكر; در اين صورت اگر شخصي هم كه ما را به انجام آن امر مي كند، خود مسئله را نداند و معروف و منكر را تشخيص ندهد، لازم نيست به سخن وي توجّه كنيم براي مثال اگر شخصي كه آگاه به مسئله است به ما بگويد فلان معامله اي كه انجام مي دهي رباخواري است و بايد آن را ترك كني در اين جا هر چند من از مسئله اطلاع ندارم ولي بايد از شخصي كه از مسئله اطلاع دارد، قبول كنم امّا اگر در همين مورد شخصي كه نهي مي كند، خود، ربا را از غير ربا تشخيص نمي دهد، واجب نيست كه سخن او را بپذيريم

مسئلة ديگري كه باقي مي ماند استفاده از تجارب ديگران در معروف ها و منكرهاي ديني است بايد توجه داشت كه اين مسئله بسيار اهميّت دارد، زيرا همة نتايج رعايت احكام شرعي

و تقواي الهي در دنيا ظاهر نمي شود تا انسان بتواند آن ها را تجربه كند; براي مثال ممكن است شخصي سال ها نماز بخواند، ولي در فقر و فلاكت و پريشاني زندگي كند و اگر در ظاهر از او بپرسند از اين همه نماز چه نتيجه اي گرفته اي جوابي براي گفتن نداشته باشد، زيرا نتيجة واقعي نماز در آخرت ظهور مي كند كه روز ظهور باطن انسان ها و اعمال و سريرت هاست "يَوْم َ تُبْلَي السَّرَآغ رُ ;(طارق 9) در آن روز كه اسرار نهان آشكار مي شود." اين مطلب درست است كه نماز داراي آثار دنيوي هم هست ولي به اين سادگي نمي شود آثار مخصوصي را به نماز نسبت داد، زيرا شما هر اثري را كه بيان كنيد ممكن است مشابه آن را _ هر چند ظاهري _ در افراد بي نماز هم نشان دهند; البته در برخي موارد، نقل تجربه هاي ديني اثر مثبت دارد، ولي اعمال ديني همواره دو سويه هستند; يعني هم مي شود آثار بد و هم آثار خوب را به آن ها نسبت داد; براي مثال شخص با ايمان كه خمس مال خود را مي دهد، هيچ گاه فقر يا شكست در زندگي را به خمس يا زكات دادن نسبت نمي دهد، بلكه به گناهان و يا مقدرات الهي منسوب مي كند، ولي شخصي كه ايمان چنداني ندارد، اگر يك بار خمس و يا صدقه بدهد و پس از آن اُفت اقتصادي پيدا كند، آن را به خمس و صدقه نسبت مي دهد.

امر به معروف و نهي از منكر چه شرايطي دارد و وظيفه در اين مورد چيست ؟
پرسش

امر به معروف و نهي از منكر چه شرايطي دارد و وظيفه در اين مورد چيست ؟

پاسخ

وظيفه در مواردي كه شرايط امر به معروف و نهي از منكر جمع باشد همان امر به معروف است و شرايط آن به طورخلاصه عبارت است از:

الف) كسي كه مي خواهد امر و نهي كند بداند آنچه شخص مكلف به جا نمي آورد واجب است به جا آورد (مثل نماز) وآنچه به جا مي آورد بايد ترك كند (مثل قمار) و به عبارت ديگر كسي كه امر و نهي مي كند بايد عالم به معروف و منكرباشد.

ب ) احتمال بدهد كه امر و نهي او در آن شخص تأثير مي كند پس اگر بداند تأثير نمي كند. امر و نهي واجب نيست.

ج ) بداند شخص معصيت كار بنا دارد كه معصيت خود را تكرار كند. پس اگر بداند يا گمان كند يا احتمال صحيح بدهدكه تكرار نمي كند واجب نيست او را نهي نمايد.

د ) در امر و نهي مفسده اي نباشد. پس اگر بداند يا گمان كند كه اگر امر يا نهي كند ضرر جاني يا آبرويي يا مالي قابل توجه به او مي رسد واجب نيست امر به معروف نمايد ولي اگر احتمال صحيح بدهد كه چنين ضررهايي به او مي رسدواجب نيست بلكه اگر امر و نهي موجب ضررهاي مذكور به يكي از متعلقان او يا يكي از موءمنين بشود باز هم امر و نهي واجب نيست، (توضيح المسائل مراجع ج 2 ص 619 و استفتا از دفتر آيت الله سيستاني)

آيا براي تاثير بيشتر ابتدا مي شود از نهي از منكر چشم پوشي كرد؟
پرسش

آيا براي تاثير بيشتر ابتدا مي شود از نهي از منكر چشم پوشي كرد؟

پاسخ

در جواب به چند امر توجه داشته باشيد:

الف) امر و نهي داراي مراحل و مراتبي است كه بايد رعايت شود؛ چون منظور از آن، وادار ساختن افراد به انجاموظاʙ`و ȘѠحذر داشتن آنǘǠاز گناهان است. بنابراين اگر در راستاي نهي از منكر، لازم شد كه قدري مماشات به عملآيد، بايد از بيان و تصريح به زشتي كار شخص، چشم پوشي نمود و در صورت امكان با اشاره و كنايه با او برخورد كرد ودر صورت اصرار شخص بر ادامه آن كار، بايد موضوع را با صراحت و مهارت با وي در ميان گذاشت.

ب ) مراقب باشيد كه مجالست با چنين افرادي و مماشات با آنها، باعث نشود كه انسان خودش نيز نسبت به آنگناهان دلش نرم شده و تمايل پيدا كند؛ نظير كسي كه مي رود تا غريقي را نجات دهد، ولي بر اثر نداشتن استعداد ومهارت كافي خودش نيز گرفتار امواج مي شود.

ج ) مبادا به بهانه مماشات و وسوسه هاي خفي شيطان، به طور كلي نهي از منكر مورد غفلت و فراموشي قراربگيرد.{J

شيوه هاي امر به معروف و نهي از منكر
در برابر انحرافات اجتماعي چه وظيفه اي داريم ؟
پرسش

در برابر انحرافات اجتماعي چه وظيفه اي داريم ؟

پاسخ

نصوص معتبر ديني باصراحت و قاطعيت مسووليت افراد را نسبت به انحرافات اجتماعي مطرح ساخته اند .در چشم انداز اسلامي پيدايش و بقاي جامعه سالم بدون مسووليت همگاني ناممكن است . البته در اين راستا مسووليت افراد متفاوت است و هر كس به تناسب توانايي ها دانش ها و شرايطويژه اي كه در آن قرار دارد مسوول است . مساله بدحجابي ازمعضلات كنوني جامعه ماست . اين گونه رفتار ريشه در حدود نيم قرن حكومت سلسله منحوس پهلوي و نيز تبليغات غرب و همسويي برخي از جريانات داخلي دارد .از گذشته ها و ريشه تاريخي مساله كه بگذريم ، متاسفانه خودباختگي در برابر غرب ، و تقليد كوركورانه ازآنها و شهوت پرستي مجموعاً وضعيتي را پديد آورده است كه شماگوشه هايي از آن را ارايه كرده ايد .اكنون بايد از دو طريق به اصلاح آن اقدام كرد : الف ) كار بنيادي فرهنگي كه نتايج آن در دهه هاي بعد ظاهرگردد .ب ) كار قانوني و كنترل رفتار فيزيكي . هر يك از اين دو مقوله بدون همراهي ديگري مفيد فايده نخواهد بود و نهايتاً منجر به شكست و تاثير وارونه خواهد شد .در اين رابطه نكات چندي رايادآور مي شويم : الف ) تنها به معضلات و ابعاد منفي اجتماع فكرنكنيد، بلكه به جنبه هاي مثبتي كه به شكرانه انقلاب براي ملت ماپيش آمده نيز بينديشيد .اگر شما بتوانيد دوران پس از انقلاب را بادوران قبل از آن مقايسه كنيد نگرش ديگري خواهيد داشت . ب ) علاوه بر اين نبايد از معضلات اجتماعي آنچنان

ناراحت شويد كه خود را در غم و اندوه غوطه ور سازيد، چون خود اين حالت نيز باعث كندي كار و سد راه تكامل شما خواهد بود .نبي اكرم ( ص ) درباره نابساماني اجتماع و عدم ايمان مردم به شدت ناراحت مي شدند تااين كه خداي سبحان حضرتش را دلداري داده و مي فرمايد : ( ( طه ماانزلنا عليك القرآن لتشقي ؛ پيامبرا ما اين قرآن را براي اين نفرستاديم كه به خاطر كفر و عدم گرايش اين مردم خود را به رنج و مشقت بيفكني ) ) ، ( طه ، آيه 1 ) و نيز مي فرمايد : ( ( لعلك باخع نفسك الا يكونوامومنين ؛ اي رسول ، تو چنان در انديشه اين خلقي كه از غم بي ايماني اين مردم خود را هلاك كني ) ) ، ( شعرا، آيه 23 ) . ملاحظه مي كنيد كه قرآن مجيد چگونه نبي اكرم ( ص ) را از آن همه غم و اندوه بر حذرداشته است و نيز تعبير حكيمانه علي ( ع ) در اين راستا حايز اهميت است كه مي فرمايد : ( ( الهم نصف الهرم ؛ هم وغم نصف پيري را تشكيل مي دهد ) ) ، ( نهج البلاغه قصار 143 ) ؛ يعني ، غصه و اندوه انسان رامي شكند و زود از پا در مي آورد .با اين نگرش ، گرچه ما به احساس پاك شما ارج مي نهيم ولي رهنمود ما اين است كه خود را چنان دچاراندوه و حسرت نكنيد كه از اهداف بلند و تكامل باز بمانيد .ج ) و

اماچه بايد كرد؟ از نكات مزبور چنين برداشت نكنيد كه پس مامسووليتي در ازاي اين رويدادها نداريم ؛ بلكه به پيشنهادي چند،نيك بينديشيد .1- هر كجا زمينه مناسبي يافتيد دگرسازي كنيد و امربه معروف و نهي از منكر را در كمال مهارت و ظرافت به انجام برسانيد .2- اهل مطالعه باشيد و با افراد دلسوزي همچون خودتان در ارتباط بوده و تشكل داشته باشيد .3- و در محافل و مجالسي كه تشكيل مي دهيد بر اين انديشه باشيد كه براي سازندگي و تربيت نسل جوان چه بايد كرد؟ و همچون بسياري از دانشجويان به طور فعال وكوشا در اين راه گام برداريد و مطمين باشيد كه خداي كريم در صددارشاد چنين فرزانگاني است . و اميدوار باشيد كه در نهايت از تلاش خود نتيجه خواهيد گرفت . چند از اين الفاظ واضمار و مجازسوزخواهم سوز با آن سوز ساز;

اگر با افراد بي ايمان برخورد كرديم وظيفه ما چيست؟
پرسش

اگر با افراد بي ايمان برخورد كرديم وظيفه ما چيست؟

پاسخ

به سه نكته اشاره مي كنم.

1. ايمان حقيقتي است قلبي كه ما نمي توانيم در مورد وجود، عدم يا مراتب آن در ديگران به صورت مطلق قضاوت كنيم. هر كدام از ما انسانها ممكن است در بعضي دستورات دين كوتاهي كنيم. ممكن است كسي پوشش مناسبي نداشته باشد ولي هيچگاه نماز صبح او قضا نشود ولي من پوشش اسلامي كامل داشته باشم اما در ماه چندين بار نماز صبح را از دست بدهم. آنچه در نزد مردم مشاهده مي شود ظاهر من است در نتيجه براساس همان ظاهر قضاوت مي كنند، البته به يقين، ما در مورد ديدگاهي كه مردم دربارة ما پيدا مي كنند مسؤول هستيم، اما آنچه مقصود من است اين كه : از ظاهر افراد نمي توان ميزان ايمان و بي ايماني آنها را كشف كرد. بلكه حداكثر مي توانيم بگوييم در مورد اين موضوع خاص، اين فرد كوتاهي يا گناه كرده است.

2. ميزان وظيفة ما بستگي به ميزان توانايي ما و عوامل فرعي ديگري مانند خويشاوندي است، كه با فرد مورد نظر داريم. بنابر فتواي آيات عظام اراكي، گلپاگاني و امام ( "در نگاه، حتي اگر خوف به فساد افتادن باشد، حرام است."(1) و "رفتن به مجالسي كه انسان مي داند در آن مجلس مرتكب حرام خواهد شد جايز نيست."(2) پس اگر فرد، توان عملي امر به معروف و نهي از منكر را در خود نمي بيند و احتمال تأثير منفي را در خود احساس مي كند وظيفه اي در مقابل اينگونه افراد ندارد اما اگر نوع خطا و گناه در

او تأثيري ندارد و يا از نظر اراده، علم و تقوا در حدّ بالايي است و يا فرد مورد نظر از بستگان نزديك اوست و احساس مسؤوليت مي كند، در حدّ توان وظيفه دارد با رفتار اسلامي و عبارتهاي محترمانه و مؤدبانه او را متوجه اشتباهش كند.

3. حضرت امام( مي فرمايند : "هر كس رحمتش و عنايت و لطفش به بندگان خدا بيشتر باشد از اِعْوِجاج و شقاوت آنها بيشتر اذيّت مي شود."(3) بنابراين اصل ناراحت شدن فردي از معصيت ديگران نشان دهندة رحمت وجودي او و سلامت نفس اوست. كه اميدوارم اين روحيه را در خود حفظ و تقويت كنيد.

توضيحات تفضيلي در مورد امربه معروف و نهي از منكر، حدود و شرايط آن را در صورت تمايل مي توانيد به كتاب رسالة توضيح المسائل مقام معظم رهبري به نام "اجوبة الاستفتائات" از صفحه 301 تا 312 مراجعه كنيد.

__________________________________________________________

منابع و مآخذ :

1و2 . احكام روابط زن و مرد، تهيه سيد مسعود معصومي، ص36 و ص116

3. اربعين حديث، امام خميني( ، ص246

اگر با افراد بي ايمان برخورد كرديم وظيفة ما چيست؟
پرسش

اگر با افراد بي ايمان برخورد كرديم وظيفة ما چيست؟

پاسخ

دوست عزيز در مورد سؤال شما به سه نكته اشاره مي كنم.

الف)- ايمان حقيقتي است قلبي كه ما نمي توانيم در مورد وجود، عدم يا مراتب آن در ديگران به صورت مطلق قضاوت كنيم. هر كدام از ما انسانها ممكن است در بعضي دستورات دين كوتاهي كنيم. ممكن است كسي پوشش مناسبي نداشته باشد ولي هيچگاه نماز صبح او قضا نشود ولي من پوشش اسلامي كامل داشته باشم اما در ماه چندين بار نماز صبح را از دست بدهم. آنچه در نزد مردم مشاهده مي شود ظاهر من است در نتيجه براساس همان ظاهر قضاوت مي كنند، البته به يقين، ما در مورد ديدگاهي كه مردم دربارة ما پيدا مي كنند مسؤول هستيم، اما آنچه مقصود من است اين كه: از ظاهر افراد نمي توان ميزان ايمان و بي ايماني آنها را كشف كرد بلكه حداكثر مي توانيم بگوييم در مورد اين موضوع خاص، اين فرد كوتاهي يا گناه كرده است.

ب)- ميزان وظيفة ما بستگي به ميزان توانايي ما و عوامل فرعي ديگري مانند خويشاوندي است، كه با فرد مورد نظر داريم. بنابر فتواي آيات عظام اراكي، گلپاگاني و امام ]ره[ در نگاه، حتي اگر خوف به فساد افتادن باشد، حرام است (1) و "رفتن به مجالسي كه انسان مي داند در آن مجلس مرتكب حرام خواهد شد جايز نيست (2) پس اگر فرد، توان عملي امر به معروف و نهي از منكر را در خود نمي بيند و احتمال تأثير منفي را در خود احساس مي كند وظيفه اي در مقابل اينگونه افراد ندارد اما اگر نوع خطا و گناه

در او تأثيري ندارد و يا از نظر اراده، علم و تقوا در حدّ بالايي است و يا فرد مورد نظر از بستگان نزديك اوست و احساس مسؤوليت مي كند، در حدّ توان وظيفه دارد با رفتار اسلامي و عبارتهاي محترمانه و مؤدبانه او را متوجه اشتباهش كند.

ج)- حضرت امام ]ره[ مي فرمايند : "هر كس رحمتش و عنايت و لطفش به بندگان خدا بيشتر باشد از اِعْوِجاج و شقاوت آنها بيشتر اذيّت مي شود(3) بنابراين اصل ناراحت شدن فردي از معصيت ديگران نشان دهندة رحمت وجودي او و سلامت نفس اوست. كه اميدوارم اين روحيه را در خود حفظ و تقويت كنيد.

توضيحات تفضيلي در مورد امربه معروف و نهي از منكر، حدود و شرايط آن را در صورت تمايل مي توانيد به كتاب رسالة توضيح المسائل مقام معظم رهبري به نام "اجوبة الاستفتائات" از صفحه 301 تا 312 مراجعه كنيد.

منابع و مآخذ:

1) و2) احكام روابط زن و مرد، تهيه سيد مسعود معصومي، ص36 و ص116

3) اربعين حديث، امام خميني (ره)، ص246

در جامعه الآن كه آزادي وجود دارد، چگونه مي توان حجاب را به طور صحيح رعايت كرد؟ و با افرادي كه بي حجابند، چطور بايد برخورد كرد؟
پرسش

در جامعه الآن كه آزادي وجود دارد، چگونه مي توان حجاب را به طور صحيح رعايت كرد؟ و با افرادي كه بي حجابند، چطور بايد برخورد كرد؟

پاسخ

1. خداوند انسانها را مختار آفريده و آفرينش و تداوم حيات و ثواب و عقاب بر اين اصل استوار است. پس هر كس بايد با ارادة خود مسير زندگيش را تشخيص دهد و از فطرت، عقل و تجربة افراد متعهد كه در رأس آنها انبياء، اولياء و پدر و مادر هستند استفاده كند.

2. چه بسا مسيرمان را انتخاب كرده ايم، ولي جوّ جامعه به گونه اي است كه ارادة ما توان مقابله با آن را ندارد، در اين حال ضمن طلب ياري از خداوند بايد :

الف _ انس خود را با قرآن بيشتر كنيم.

ب _ در اجتماعات ديني و افرادي كه مانند ما فكر مي كنند حضور چشمگير داشته باشيم، ودوستاني براي خود انتخاب كنيم كه اين معيارها را دارند.

ج _ عوامل تحريك شهوات و ايجاد مفاسد را از زندگي خود دور كنيم.

د _ با تفكر و مطالعة اعتقادي و اخلاقي، سطح آگاهيهاي فردي و اجتماعي خود را افزون كنيم.

در مورد سؤال دوم نيز نكاتي را تقديم مي كنم :

1.در ايران بي حجاب نداريم و آنچه مشاهده مي شود بدحجابي يا به تعبير دقيقتر حجاب غير كامل است.

2. در مواجهه با اين افراد طبق فتواي مراجع، بايد در صورت علم و توانايي و با شرايط در نظر گرفته شده، امر به معروف كنيم كه داراي مراتبي است، نظير قطع ارتباط، پاسخ كلامي و جلوگيري و منع، كه اين يكي توسط دستگاههاي مسؤول صورت مي گيرد نه مردم عادي، اما

در صورتي كه فرد مطمئن است كه به مفاسد آلوده نمي شود و توان تأثيرگذاري بر مرد يا زن بدحجاب را دارد، مي تواند با تداوم ارتباط و نشان دادن رفتار صحيح اسلامي به او، در بلند مدت او را به فطرت اولية خود بازگرداند، كه اين كار از هر كسي ساخته نيست و براي عموم توصيه نمي شود.(1)

منابع و مآخذ :

1. مراجعه كنيد به : اجوبة الاستفتائات مقام معظم رهبري، ج1، ص301تا312

چه فعاليّتهايي در حوزه علميه صورت گرفته است تا ارتباط بيشتري با مردم داشته باشند؟ و مطالعات و تحقيقات آنها مطابق نيازهاي مردم مخصوصاً نسل جوان باشد؟
پرسش

چه فعاليّتهايي در حوزه علميه صورت گرفته است تا ارتباط بيشتري با مردم داشته باشند؟ و مطالعات و تحقيقات آنها مطابق نيازهاي مردم مخصوصاً نسل جوان باشد؟

پاسخ

از چندين سال پيش با عنايات خاصّ و توجّهات مقام معظم رهبري، و توصيه هاي ايشان، مسؤولين حوزه علميه در قم، خراسان و اصفهان برنامه هايي تدوين نموده اند تا سيستم درس و مطالعاتي حوزه مناسب پاسخگويي به مردم در جهات اعتقادي، احكام و اخلاقي باشد. بعنوان مثال : مؤسسات تحقيقاتي خوبي در قم تأسيس شده اند و تدريس بعضي دروس كه بيشتر جوابگوي مردم بويژه نسل جوان كشور مي باشد در حوزه هاي علميه قوّت گرفته است. در زمينه تبليغ نيز سعي شده تا ضمن حفظ شيوه هاي سنّتي تبليغ كه از معنويت خاصي برخوردار است اين امر مهم سازماندهي شود و تبليغ معارف ديني، بيشتر مناسب با نيازهاي معنوي و فكري جامعه باشد. همچنين دوره هاي آموزشي ويژه روحانيون مبلغ تشكيل شده است تا تخصّص هاي لازم در بيان مطالب و نحوة برخورد با مردم در ايام تبليغ را كسب نمايند. در بُعد اجتماعي و فرهنگي حوزه هاي علميه، نيز اقداماتي در قالب كلاسها و جلسات اخلاقي منظم در مدارس علميه صورت گرفته است تا فرهنگ برخورد و معاشرت با مردم منطبق بر ملاك ها و معيارهاي اسلامي تقويت شود.

در خصوص اصل ارتباط بيشتر حوزه هاي علميه با مردم نيز بايد گفت از قديم اين ارتباط در حدّ مطلوب بوده است و مردم در مسجد و مجالس مذهبي از حضور روحانيون و طلّاب علوم ديني بهره مند شده اند، ولي آنچه امروزه مهم است اين

است كه با توجه به موقعيّت زمان حاضر و توطئه هاي دشمنان بخصوص در حوزة فرهنگ و دين، اين ارتباط بايد مستحكمتر شود و فعاليّت مساجد، كانون هاي فرهنگي و مجالس مذهبي در جهت مبارزات فرهنگي بيشتر شود و اقداماتي هم در اين زمينه صورت گرفته است كه اميدواريم روز به روز بيشتر و بهتر شود.

البته علاوه بر آنچه ذكر شد نبايد از كمبودها و نقصها نيز غفلت كرد و شايد بهترين اقدامي كه بايد در حوزه هاي علميه صورت گيرد اين است كه حسّ پرسيدن را در جامعه پرورش دهند تا با سؤالات مكرّر و متعدّد مردم اولاً نيازهاي فكري و معنوي مردم مشخص شود، ثانياً فعاليّت هاي تخصّصي حوزه هاي علميه در جهت رفع همين شبهات و ابهامات شكل بگيرد كه اين امر بر برنامه ريزي در حوزه هاي علميه، همّت و پشتكار مردم را نيز مي طلبد.

در پايان از خداوند متعال استدعا مي كنيم همه توان ما و شما را در جهت خدمت به نشر معارف الهي و تقويت دين اسلام قرار دهد.

قَوِّ علي خدمتك جوارحي (1)

1. فرازي از دعاي شريف كميل

رفتار ما با كساني كه به رهبر و يا ديگر مسؤولين نظر سوئي دارند و بدگويي مي كنند چگونه بايد باشد؟
پرسش

رفتار ما با كساني كه به رهبر و يا ديگر مسؤولين نظر سوئي دارند و بدگويي مي كنند چگونه بايد باشد؟

پاسخ

1.عدم اعتقاد _ از لحاظ اجتهاد يا تقليد _ به ولايت مطلقة فقيه در زمان غيبت حضرت حجّت ارواحنا فداه، موجب ارتداد و خروج از دين اسلام نمي گردد.(1)

2. ولايت فقيه در رهبري جامعه اسلامي و ادارة مسايل اجتماعي در هر عصر و زمان از اركان مذهب حقه اثني عشري است كه ريشه هايي در اصل امامت دارد. كسانيكه بر اساس استدلال و اقامة برهان به آن اعتقاد ندارند معذورند ولكن ترويج اختلاف و تفرقه بين مسلمانان براي آنها جايز نيست.(2)

3. دفاع از انقلاب اسلامي براي عموم مسلمانان واجب مي باشد(3) و اگر كسي از انقلاب يا رهبري آن بدگويي مي كند بايد محترمانه و منطقي به او تذكر دهيم و امربه معروف و نهي از منكر كنيم و در صورتي كه انساني پرده در و هتّاك بود از ادامه صحبت با او پرهيز كنيم، اما معمولاً عموم افراد در صورت برخورد محترمانه و كريمانه پاسخ مناسبي از خود نشان مي دهند. در هر صورت شرايط امربه معروف و نهي از منكر به ترتيب بايد مورد توجه و اجرا قرار گيرد.(4)

4. هيچ كس منكر اين نيست كه در كشور نقايص و عيوبي وجود دارد. كما اينكه در تمامي كشورهاي دنيا چنين مشكلاتي نظير گراني و عدم اشتغال هست، و اينكه رهبر انقلاب دستور مبارزه با فقر، فساد و تبعيض را صادر نمودند از سويي نشان دهندة وجود چنين نقايصي است و از سوي ديگر نشان دهندة عزم و تلاش ايشان و مسؤولان براي رفع

اين مشكلات است.

بنابراين انتقاد سازنده مناسب است و نشانة دلسوزي فرد، اما نبايد تبديل به بدگويي يا مانند آن شود.

منابع و مآخذ :

1. اجوبة الاستفتائات رهبر انقلاب، ج1، ص24، سؤال62

2. همان، سؤال64

3. وصيتنامة سياسي الهي امام خميني، ص

4. رساله اجوبة، ج1، ص301 تا 312

وظيفه ما در مقابل افرادي كه ادعا مي كنند مستجاب الدعوه بوده و مي توانند با اهل بيت : و به خصوص امام زمان «عجل اللهتعالي فرجه الشريف ارتباط برقرار كنند و حتي ديگران را به حضور ائمه : شرفياب كنند و آنان را موفق به ديدار ائمه كنند، و يا بيماران را با ادعيه
پرسش

وظيفه ما در مقابل افرادي كه ادعا مي كنند مستجاب الدعوه بوده و مي توانند با اهل بيت : و به خصوص امام زمان «عجل اللهتعالي فرجه الشريف ارتباط برقرار كنند و حتي ديگران را به حضور ائمه : شرفياب كنند و آنان را موفق به ديدار ائمه كنند، و يا بيماران را با ادعيه و مواد خاصي شفا دهند و.... چيست آيا اين افراد در ادعاي خود صادق هستند؟! و يا افرادي شياد بوده كه قصدِ اغفال مردم ساده لوح را دارند؟ چه برخوردي بايد با آنها نمود؟

پاسخ

هر كس نسبت به شئونات مختلفي كه بر عهده دارد وظايف معيني نيز دارد. از جمله شئونات انسان شأن خانوادگي شغلي ملي و شأن علمي و اجتماعي مي باشد. كه هر يك از اين شأن ها آداب و شرايطي دارد كه هر فردي سعي مي كند آداب مناسب آن شأن را رعايت كند. ولي آيا ما شأن ديگري نداريم چرا، ما مسلمانان شأني به نام دين و عقيده داريم و آن اسلام و تشيع است و از آنجايي كه عقيدة هر كس سازندة شخصيت و شاكلة اوست اساسي ترين شأن او نيز مي باشد. به فرمودة قرآن كريم «هر فردي بر اساس شاكله اش عمل مي كند.» و بنابراين محوري ترين شأن شأن عقيدتي انسان است

حال بايد ديد ما نسبت به شأن ديني خود كه تشيع است چه شرايطي بايد داشته باشيم و چه وظايفي بر عهده داريم به طور قطع شناخت اسكلت اصلي دين يعني اصول دين اولين وظيفه يك شيعه است يعني بايد ابتدا به دنبال تحصيل شناختي صحيح دقيق منطقي و

مستدل از اصول اعتقادي اسلام (توحيد، معاد، نبوت عدل و امامت باشيم و بعد از كسب چنين شناختي است كه مي توانيم براي سؤالهايي كه در حاشيه هر يك از اين مباحث مطرح مي شود، پاسخي منطقي بيابيم به عنوان نمونه وقتي جايگاه امام را از طريق عقلي نقلي و عرفاني دريافتيم جايگاه شفادادن جواب دادن ائمه (:) به نيازهاي ما، ارزش رؤيت ائمه اطهار(:) و كاربرد اين رؤيت و..... نيز براي ما روشن مي شود. ولي اگر به جاي شناخت ريشه دين به اجزأ و ميوه هاي آن ريشه بپردازيم به جايگاه و خواص واقعي آنها پي نخواهيم برد. مثل اين كه فردي خانه ندارد و شناختي از ابزارهاي خانه نيز ندارد اما تعدادي تابلو، آينه ميخ و....به او بدهند و او نداند كه اين وسايل به چه كار او مي آيد و فقط با آنها اطراف خود را شلوغ مي كند. بنابراين شما فكر كنيد كه اين سؤالها چه مشكلي از شما را حل مي كند؟ آيا از طريق آنها مي خواهيد بفهميد كه ائمه :) قدرت شفا دارند؟ و يا قدرت حل مسايل را دارند؟ و...

اگر از اين راه مي خواهيد صدق وجود آنها را متوجه شويد راه غلطي است بلكه شما بايد در بحث معارف دريابيد كه شفادادن ، حضور داشتن و.... در قدرت خدا و ائمه (:) است و اگر مي خواهيد بفهميد اين مدعيان راست مي گويند يا دروغ بازهم به چه دردتان مي خورد؟ چه بسا بعضي از اين افراد در ادعاي خود كاذب و بعضي صادق مي باشند كه تشخيص آن به اهل فن برمي گردد و به طور قطع

شما در اين باره وظيفه اي نداريد. بنابراين سعي كنيد ذهن و فكر خود را از اين موضوعات بيرون آوريد و با اين گونه مجالس و افراد ارتباط نداشته باشيد كه نه تنها حقيقتي را روشن نمي كند بلكه شما را گرفتار اوهام و خيالات مي كند. باز هم تذكر مي دهيم كه بايد راه دين را از طريق و مجراي صحيح آن شناخت و بهترين راه شناخت دين كه وظيفة اصلي و محوري هر انسان است دريافت و فهم اصول اعتقادي از طريق قرآن و سنت است و علمأ و فقهأ دين بازگويان قرآن و سنت مي باشند. پس توصيه مي كنيم كه با مطالعه كتابهاي اعتقادي از علمأ بزرگ همچون امام (:) و استاد شهيد مطهري (:)، آيت الله سبحاني و آيت الله جوادي آملي و آيت الله مظاهري (حفظهم الله) مباني اعتقادي خود را تحكيم بخشيد. و از صرف انرژي فكري خود در مسايل غلط و ناروا و ادعاهاي نامشخص پرهيز كنيد. در اين راستا مي توانيد از برنامه هاي شبكة راديو معارف نيز بهره مند شويد.

خلاصة كلام اين كه بر فرض كه همة اين ادعاها راست باشد (كه نيست ، اگر صِرف ديدن معصوم (7) فايده اي داشت پس چرا بسياري از كساني كه پيامبر و ائمه (:) را ديدند و در زمان آن بزرگواران حضور داشتند، به صراط مستقيم هدايت نشدند؟!!

پس بايد نسبت به مقام آنان معرفت داشت لذا شما تلاش كنيد با تقويت بنية علمي اعتقادي و عمل صالح موجبات كسب معارف و قرب الهي را فراهم كنيد تا در پرتو آن به رشد معنوي برسيد. خواهر محترم آنچه بيان شد وظيفه فردي شما در مقابل

اين مسأله مي باشد. اما وظيفه اجتماعي شما ايجاب مي كند كه اين موارد را به ستاد خبري 113 و يا سپاه و بسيج منطقه خود اطلاع دهيد تا از مجراي قانون با اين جريان برخورد لازم انجام شود.

چرا درمقابل غيبت و تهمت مثل بي حجابي شدت عمل به خرج داده نمي شود
پرسش

چرا درمقابل غيبت و تهمت مثل بي حجابي شدت عمل به خرج داده نمي شود

پاسخ

غيبت و تهمت از گناهاني است كه معمولاً به طور آشكار و علني در حد حجاب نيست. از اين رو جلوي اين گونهگناهان را گرفتن بسي مشكل تر است؛ ولي در رابطه با حجاب كه به طور علني و آشكار است، بيشتر مي توان اقدامكرد.{J

چگونه مي توان يك فرد بدبين را به نظام و انقلاب خوشبين كرد
پرسش

چگونه مي توان يك فرد بدبين را به نظام و انقلاب خوشبين كرد

پاسخ

اين مسأله بستگي به ميزان ارتباط با طرف و كيفيت تأثير پذيري وي و توانايي تأثير گذارنده دارد و نمي توان براي آنفرمول مشخصي داد. ليكن نكته مهم اين است كه اولاً بايد درست طرف مقابل را شناخت، سپس با زباني جذاب ومنطقي متناسب با روحياتش او را جذب نمود و ارشاد كرد.{J

با مخالفين نظام چگونه برخورد كنيم
پرسش

با مخالفين نظام چگونه برخورد كنيم

پاسخ

حتي الامكان بايد با منطقي درست و برخوردي جذاب آنان را متنبه و متقاعد ساخت.{J

اگر بخواهيد در قالب يك نامه ي دوستانه شخصي را امر به محجبه بودن و نهي از بي حجابي بكنيد چه نامه اي مي نويسيد. خواهشمندم در رابطه با اين سؤال يك نمونه ي نامه بنويسيد.
پرسش

اگر بخواهيد در قالب يك نامه ي دوستانه شخصي را امر به محجبه بودن و نهي از بي حجابي بكنيد چه نامه اي مي نويسيد. خواهشمندم در رابطه با اين سؤال يك نمونه ي نامه بنويسيد.

پاسخ

در مورد حجاب خود قرآن دستور اكيد به آن داده و از بدحجابي منع كرده است، از جمله در سوره احزاب آيه 59 خداوند مي فرمايد «يا ايها النبي قل لازواجك و بناتك و نساءالمؤمنين يدنين عليهن من جلابيهن...»؛ اي پيامبر! همسران و دخترانت و زنان مؤمنين را بگو كه خويشتن را با ]چادر يا مقنعه هاي بلند[ فرو پوشند...

اما فلسفه حجاب: اولا: چون ما درعقايد خويش براي وحي جايگاهي ويژه قائل هستيم آنچه را كه از اين طريق به ما برسد با منت مي پذيريم؛ زيرا مي دانيم كه خداوند جز به مصلحت بندگان خويش فرمان نمي راند. ثانيا: بسياري از حكمت ها و فلسفه هاي حجاب امروزه روشن شده است:

الف) پوشش امري غريزي و فطري براي بشر است كاوش هاي باستان شناسي نشان مي دهد كه از دير زمان بشر در حد امكان نسبت به مساله پوشش اهتمام ورزيده است وهمه صاحبان اديان نيز آن را سرلوحه عمل قرار داده اند.

ب ) مستور بودن زيباييها و جذبه هاي جنسي زن و مرد آنها را از معرض ديد و طمع ورزي شهوت پرستان هرزه محافظت مي كند و امنيت و بهداشت رواني جسمي آنان را تامين مي نمايد.

ج ) برهنگي راهبر به سوي بي بند و باري و لجام گسيختگي جنسي است كه عواقب شوم و زيانباري دارد؛ از جمله:

1- گسترش فساد و ناهنجاري هاي اجتماعي.

2- شيوع بيماري هايي چون سفليس سوزاك ايدز و...

3- سست شدن پيمان مقدس خانواده گسترش آمار

طلاق و بالا گرفتن عقده هاي روحي در كودكان.

4- زياد شدن فرزندان نامشروع.

اينها و ده ها مشكل اجتماعي ديگر عواقب شومي است كه جهان غرب را سخت برآشفته و ستاره تمدنش را به افول مي كشاند تا آن جا كه حتي فرياد متفكرين ماترياليستي چون راسل را برآورده و جهان را سخت بر آنان تنگ كرده است. ولي مكتب گرانقدر اسلام در پرتو هدايت هاي نوراني اش همچون حجاب از اساس با اين جريان ويرانگر به مبارزه برخاسته و حجاب را دژي استوار براي صيانت فرد وجامعه از آسيب هاي بيشمار قرار داده است. از همين روست كه استعمارگران براي تخدير جوانان در بند كشيدن آنان وگسترش اهداف ظالمانه خويش از بي حجابي و برهنگي به عنوان ابزاري قوي سود مي جويند.

به طور خلاصه: رعايت حجاب و پوشش، آثار زير را به دنبال دارد:

1- آرامش رواني، 2- استحكام پيوند خانوادگي، 3- استواري و فعال بودن بيشتر اجتماع، 4- حفظ ارزش و احترام زن.

چون زن هر اندازه متين تر و باوقارتر باشد و خود را در معرض نمايش براي مرد نگذارد، بر احترامش افزوده مي گردد و بايد به اين واقعيت عميق اشاره كرد كه: آلوده ترين پسران در هنگام ازدواج به دنبال پاك ترين دختران مي گردند.

براي آگاهي بيشتر ر.ك: »فلسفه حجاب« شهيد مرتضي مطهري

در مقابل افرادي كه از نظام بد مي گويند ولايت را سرزنش مي كنند چگونه بايستم حتي اگر بزرگتر من باشند و حتي اگر جوان و نامحرم باشند چگونه به آنها بفهمانم كه همه يك طور نيستند براي نظام ومسئولين كه واقع خوب هستند احترام بگذارم و در مقابل مسئولين ديگر را راهنم
پرسش

در مقابل افرادي كه از نظام بد مي گويند ولايت را سرزنش مي كنند چگونه بايستم حتي اگر بزرگتر من باشند و حتي اگر جوان و نامحرم باشند چگونه به آنها بفهمانم كه همه يك طور نيستند براي نظام ومسئولين كه واقع خوب هستند احترام بگذارم و در مقابل مسئولين ديگر را راهنمايي كنم مگر نه اين كه ما

در مقابل اعمال مسئولين حكومت هم وظيفه داريم پس ادارات و رؤساي ما چگونه به كار بد خود برسند اگر ما آنها را به كار بدشان آگاه نكنيم اما چگونه وقتي يك دختر باشي بي پناه و بدون حمايت كنند؟! اصلاً از كجا بفهمي كه چه كسي راست مي گويد؟

پاسخ

راجع به اين مسئله انسان بايد موقعيت شناس باشد. گاهي شخصي بعلت ناداني يا سادگي و در اثر القاي شبهات و شايعات دست به چنين كارهايي مي زند، در اين صورت اگر احتمال بدهيم با نصيحت و بحث منطقي امكان قانع شدنش وجود دارد پس شايسته است در مقابل اين گونه افراد با بهترين و ملايم ترين شيوه واقعيات را بيان نموده از حقيقت دفاع كنيم.

اما گاهي بعضي اشخاص به علل گوناگون نمي توانند قضاوت درستي از امور داشته باشند طوري كه در گفتار و كردار از محور حق خارج شده با اندك بهانه اي ره به افراط و تفريط مي برند.

بعضي هم از روي عناد و كينه توزي حقايق را ناديده گرفته و از هر فرصتي براي سرزنش و بدگويي استفاده مي كنند. حتي كار را به جائي مي رسانند كه با ديدن افراد متعهد و دلسوز نسبت به نظام اسلامي، بد گوئي را شديدتر مي كنند. در برخورد با اين قبيل افراد ( جون احتمال هدايت ايشان كم است) بهتر است يا سكوت اختيار كنيم يا به زيباترين شيوه از ايشان روگردان شويم. متانت، استواري و رفتار شايسته در اين موارد، علاوه بر اين كه سلامت و آرامش روحي و رواني ما را حفظ خواهد كرد بلكه از ايجاد نفرت در مخاطب نيز

جلوگيري خواهد نمود.

اما در اصل اين موضوع كه بايد بعضي مسئولين را نسبت به عملكرد نابجايشان ارشاد كنيم شكي نيست. همه اين وظيفه را دارند اما رعايت شرايط و مراحل امر به معروف و نهي از منكر بسيار ضروري است.

مطالعه كنيد: حكايت هاي امر به معروف و نهي از منكر، موسسه فرهنگي قدر ولايت، تابستان 1375

چگونه مي توان جوانان را به سوي معنويت دعوت كرد؟
پرسش

چگونه مي توان جوانان را به سوي معنويت دعوت كرد؟

پاسخ

}ساختن يك فرد زمينه هاي فراواني لازم دارد، از جمله بينش دادن به فرد در مورد ضرورت تخلّق به اخلاق و آدابو سپس رهنمودهاي نظري.

مؤثرترين شيوه در اين زمينه، آموزش عملي است. اگر شما مي خواهيد به كسي اخلاق آموزش دهيد خود اخلاقيباشيد.

به فرموده امام صادق(ع) : كونوا دعاة الناس بغير السنتكم ؛ مردم را با غير زبان هايتان (با عمل) دعوت به خيركنيد{M».{

چگونه بايد با منتقدان نظام و ولايت فقيه برخورد كرد؟
پرسش

چگونه بايد با منتقدان نظام و ولايت فقيه برخورد كرد؟

پاسخ

مخالفان و يا منتقدان نظام، بر چند دسته اند: برخي به خاطر بي ديني با نظام مخالف اند و برخي ديگر نيز با وجود آن كه از زمره متدينين هستند، نسبت به نظام ديدگاه خاصي دارند.

اين گروه نيز يكسان نيستند؛ برخي به خاطر ديدگاه هاي خاص خود مسأله دار هستند كه در اين موارد بايستي با ريشه يابي، علت را دريافت و با منطق و حسن برخورد، سعي در رفع شبهه از اذهان آنان نمود و در برخي از موارد نيز با قبول اشكالات، از كليت نظام و اهداف و خدمات آن دفاع كرد.

اگر احتمال مي دهيد كه امر به معروف و نهي از منكر در وي تأثير داشته باشد، لازم است كه وي را ارشاد نماييد، ولي اگر اميدي به اصلاح نداريد و ترس داشته باشيد كه رفت و آمد و همنشيني با ايشان در اخلاق و رفتار شما تأثير سوء داشته باشد، سزاوار است كه از ادامه مجالست و همنشيني با وي خودداري كنيد.

صحبت هاي بي جا نيز گر چه چيز لغوي است، ولي تا وقتي كه همراه با غيبت، دروغ، توهين، تمسخر و فحش نباشد حرام نيست.{

فرزند شهيدي بعلت مسائل اجتماعي از شهادت پدرش ناراضي است * چگونه وي را آگاه سازيم ؟
پرسش

فرزند شهيدي بعلت مسائل اجتماعي از شهادت پدرش ناراضي است * چگونه وي را آگاه سازيم ؟

پاسخ

به منظور پاسخ دادن بهذهنيت فردي كه با شهادت پدرش در كشاكش به سر مي برد دو مسير را مي توان طي نمود:

1- پرداختن به سؤالات و ابهام هايي كه ذهن آن شخص را پر كرده ا ست، لذا در اين مورد ابتدا بايد از او بپرسيد كه چرا ناراضي است؟ چرا مخالف است؟ و چرا... بعد از دريافت استدلال هاي وي بايد به مقابله با هر يك از چراهاي او پرداخت و به هر يك به صورت مستقلپاسخ داد. حال با عنايت به اين كه ما از محتواي ذهن اين شخص و سؤالات او به صورت خاص اطلاع نداريم نمي توانيم به جواب مستقيم بپردازيم و چنانچه شما تمايل داريد به صورت خاص به سؤالات وي پاسخ دهيم، بايد سؤالات ذهني و تشويش هاي فكري او را در مورد شهادتپدرش به صورت مستقل در مكاتبه اي ديگر براي ما بنويسيد تا زمينه خدمت گزاري فراهم آيد.

2- راه دوم براي مقابله و برطرف كردن اين ذهنيت آن است كه بدون توجه به سؤالات ريز و كوچك آن شخص، آن سؤالات را به صورت يك موضوع كلي در نظر گرفته به ارائه مطالبي مطابق با آن بپردازيد. مثلاً لازم است وي را با فلسفه شهادت در معارف اسلامي و درزندگي انساني ما آدميان آگاه سازيد و همين طور بايد وي را با مقام شهيد و ارزش از خود و جان خون گذشتن آشنا سازيد و مهم تر از تمام اين مباحث، تبيين جايگاه و ارزش زندگي دنيوي و ارتباط آن با زندگي اخروي از جمله مباحث ضروري است كه

بايد به آن پرداخته شود تا آنجوان بداند كه اين زندگي چه خوب و چه بد محل گذر است و همگي آن روز چشم به دست شهيدان دوخته و در آخرت در محضر حق حاضر خواهيم شد و آن زندگي زندگي جاودانه است و فنا در آن راه ندارد و شهدا از جمله افرادي هستند كه مي توانند در آن دنيا موجبات شفاعتبراي ما را نزد خداوند فراهم سازند.

بايد به گونه اي براي آن جوان مسأله جهاد و شهادت را در معارف اسلام و در نزد تمام اقوام و ملل بيان كنيد كه اين مقام را براي خود يك ارزش تلقي كند و ما محرومين از آن تلقي گرديم. چون شهادت بالاترين مقامي است كه خداوند براي خوبان در نظر مي گيرد و هر كسي رالياقت آن نيست، لذا خوب است او را با كتب زير آشنا و از اين طريق بينش او را نسبت به شهيد و شهادت اصلاح كنيد كه شهادت نفله شدن نيست.

1- شهيد و شهادت، استاد مطهري، 2- فلسفه شهادت، مدرسي

دومين شكل مواجه در اين زمينه بيان روي ديگر سكه است كه اگر به فرض - پدرتان به جبهه نمي رفت و... آيا ضمانت وجود او بود. آيا ديگران كه جبهه نرفتند جملگي به سلامت هستند. هزاران نفر به جبهه نرفتند و يا رفتند و سالم برگشتند ولي اكنون از اين دنيا كوچ كرده اندو فرزندان خود را بي پدر رها ساخته اند و... بنابراين در يك كلام بايد با ارائه كتاب و مطالبي از معارف اسلامي، جايگاه انسان و دنيا و فلسفه مرگ و شهادت را در ذهن دوستتان كاملاً دقيق و واضح روشن فرماييد و از

اين روش وي را به حق رهنمون گرديد تا پي به مقام و منزلتخويش ببرد و خود را كم بها نپندارد.{J

آيا با افرادي كه توهين به نظام جمهوري اسلامي يا ولايت فقيه يا روحانيون مي كنند مي توانيم برخورد كنيم و وظيفه ما در اين مورد چيست؟
پرسش

آيا با افرادي كه توهين به نظام جمهوري اسلامي يا ولايت فقيه يا روحانيون مي كنند مي توانيم برخورد كنيم و وظيفه ما در اين مورد چيست؟

پاسخ

هر فرد ايراني خصوصا دانشجويان عزيز كه خود را نسبت به حفظ نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران و ارزش هاي الهي متعهد و مسئول مي بيند و دغدغه دفاع از آن را دارد لازم است كه اولاً، درباره موضوعاتي كه در جامعه و محيط دانشگاهي مورد بحث قرار مي گيرد، اطلاعات و معلومات در حدّ كافي داشته باشد، تاريخ و تئوريها و رهيافتهاي گوناگون فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي، سياسي و... در مورد انقلاب اسلامي، حوادث مهم دوران انقلاب و بعد از آن، شخصيت ها و گروه هاي فعال و تأثيرگذار در عرصه سياسي كشور، افكار و عقايد آنان و... را به خوبي بشناسد تا بتواند در مواقع نياز با منطق و دليل و مدرك به صورت مستدل از انقلاب دفاع نمايد. و اين كار نيازمند مطالعات گسترده منابع معتبري كه در اين زمينه ها نوشته شده، مي باشد.

ثانيا: علاوه بر آمادگي هاي علمي، هر وقت شبهه يا مسأله اي را كسي مطرح كرد كه مورد قبول و پسند شما نبود، هيچ وقت عصباني نشويد بلكه در كمال خونسردي و خوشرويي از طرف مقابل مدرك و مستند ادعايش را بخواهيد و سعي كنيد طرف مقابل را كاملاً حلاّجي كرده و به سؤال بكشانيد كه منظور شما چيست؟ و بالفرض چنين باشد چه هدفي را داريد؟؟؟ و... زيرا اكثر شبهاتي، كه در جامعه مطرح مي شود ناشي از عدم فهم دقيق آن مسأله براي گوينده آن مي باشد يعني آن فرد بر اساس برداشتهاي ذهني خود شبهه را مطرح مي كند. كه با

كمي سؤال خود او نيز در ادعايش سست مي شود.

مخالفان و يا منتقدان نظام، بر چند دسته اند: برخي به خاطر بي ديني با نظام مخالف اند و برخي ديگر نيز با وجود آن كه از زمره متدينين هستند، نسبت به نظام ديدگاه خاصي دارند.

اين گروه نيز يكسان نيستند؛ برخي به خاطر ديدگاه هاي خاص خود مسأله دار هستند كه در اين موارد بايستي با ريشه يابي، علت را دريافت و با منطق و حسن برخورد، سعي در رفع شبهه از اذهان آنان نمود و در برخي از موارد نيز با قبول اشكالات، از كليت نظام و اهداف و خدمات آن دفاع كرد.

اگر احتمال مي دهيد كه امر به معروف و نهي از منكر در وي تأثير داشته باشد، لازم است كه وي را ارشاد نماييد، ولي اگر اميدي به اصلاح نداريد و ترس داشته باشيد كه رفت و آمد و همنشيني با ايشان در اخلاق و رفتار شما تأثير سوء داشته باشد، سزاوار است كه از ادامه مجالست و همنشيني با وي خودداري كنيد.

صحبت هاي بي جا نيز گر چه چيز لغوي است، ولي تا وقتي كه همراه با غيبت، دروغ، توهين، تمسخر و فحش نباشد حرام نيست.

ثالثا: ايجاد درگيري ميان طرفداران گروه هاي سياسي و نيروهاي انقلاب و بسيج و اهانت به مقدسات و شخصيت هاي نظام يكي از اهداف دشمنان نظام اسلامي مي باشد كه بايد با كمال خونسردي در دام دشمن نيافتاد.

رهبر معظم انقلاب اسلامي مي فرمايند: «اگر يك چيزي كه خون شما را به جوش مي آورد مثلاً فرض كنيد اهانت به رهبري كردند، باز هم بايد صبر و سكوت كنيد. اگر عكس من را هم آتش زدند و يا پاره كردند بايد سكوت كنيد.

نيرويتان را براي آن روزي كه كشور به آن نيازمند است براي آن روزي كه نيروي جوان و مؤمن و حزب اللهي بايد در مقابله با دشمن بايستد حفظ كنيد»، (روزنامه جمهوري اسلامي، 22 تير 78، ص 2).

همچنين معظم له در جاي ديگري مي فرمايند: «بعضي ها گفته اند كه ما اقدام مي كنيم، مجازات مي كنيم؛ ابدا در جمهوري اسلامي، اين كار به مسؤولان مربوط است... اگر كسي احساساتي هم دارد، آن احساسات پيش خداي متعال قطعا اجر خواهد داشت؛ اما اگر عمل و اقدامي برخلاف موازين باشد - از آحاد مردم - يقينا پيش خدا هم اجري ندارد. من هم كه حالا نهي كردم غير از حرمت قانوني، حرمت شرعي نيز پيدا كرد، مراقب باشيد... كسي حق ندارد يك وقت كار نسنجيده اي انجام بدهد»، (روزنامه جمهوري اسلامي، 10 مهر 78، ص 13).

رابعا: قبل از دست زدن به هر كاري و يا ارائه هر پاسخ عجولانه اي، ابتدا خداوند متعال را در نظر گرفته و از او استعانت بجوييد و خوب بيانديشيد كه مبادا با مسلط شدن خشم و غضب بر شما، ناخواسته آب در آسياب دشمنان ريخته و مسأله اي را كه مي شد با خوشرويي و پاسخ هاي منطقي حل كرده و به تقويت نظام اسلامي و وحدت دانشجويان كمك نمود را به ضد آن مبدل كرد.

مبسوط
پرسش

مبسوط

پاسخ

ضمن تقدير و تحسين بخاطر احساس مسئوليتي كه نسبت به دوست همكارتان داريد براي حل مشكل مطرح شده نكات زير را مورد توجه قرار دهيد:

1. از آنجا كه وي فردي است اهل مطالعه چه بهتر است قبل از هر چيز بينش وي را تصحيح فرماييد و با معرفي كتابهايي كه در زمينه نماز و اهميت و ارزش آن نوشته شده است و يا هديه آن براي او و يا در دسترس قرار دادن آن كتابها، وي را به مطالعه آنها ترغيب و تشويق كنيد زيرا همانطور كه گفتيد هنوز فلسفه نماز و لزوم انجام آن و تأثير نماز و عبادت در زندگي براي وي ترميم و ملموس نشده است . و يا حداقل اينكه نگرش صحيحي از اين مسأله حياتي ندارند.

2. به نظر مي رسد وي به خاطر عملكرد غلط برخي از نمازگزاران و رفتار به قول ايشان منافقانه آنها ، گمان مي كند اين صفت و ويژگي از تمام نمازگزاران است بنابراين چه خوب است زندگي نامه عرفا، صلحا و علمايي كه در پرتو نماز به سعادت و خوشبختي رسيده اند به وي معرفي شود تا با مطالعه آنها اين نگرش منفي به تدريج از ذهن وي خارج شود.

3. رفتار مناسب دوستانه صحيح و دلسوزانه شما نيز اگر به همين شكل ادامه پيدا كند و به تدريج احساس كند نماز انسان را به كار نيك تشويق مي كند و در مسير صحيح حفظ و نگهداري مي كند چه بسا تأثير مثبت بيشتري بگذارد و به وي تفهيم شود كه رفتار غلط افراد ناشي از شخصيت و روش و منش آنها است نه ناشي

از نماز خواندن و اهل نماز بودن آنها پس در تعامل و برخورد با وي همچون گذشته دقت به عمل آوريد و همانطور كه خودتان نيز فرموديد تا حدودي حداقل براي مدت اندكي تأثير مثبت خود را خواهد گذاشت لذا نااميد نباشيد.

4. به خاطر تأثير و تأثري كه معمولا بين زن و شوهر وجود دارد و لطافت و حساسيت روح زن نيز اهرم خوبي براي تأثيرگذاري هست ، پيشنهاد شما را تأييد مي كنيم و در صورتي كه مفسده اي به بار نياورد از همسرشان بخواهيد در اين باره با وي گفتگو كند و وي را به نماز تشويق و ترغيب كند. مطمئنا وي بهتر مي تواند در اين مساله نقش آفرين باشد.

5. نوارهاي مذهبي افرادي كه مورد اعتماد وي است و صداي دلنشين و نفس گرمي دارند در اين تأثير گذاري به شما كمك خواهد كرد. بنابراين ببينيد به چه فردي از سخنرانان معروف يا غير معروف كه ويژگيهاي لازم فوق را دارند اعتماد دارد و مورد پذيرش وي مي باشد تا با گوش دادن يا تماشاي فيلم ياCD هاي وي به طور غير مستقيم اهميت اين مسأله براي وي روشن شود.

6. براي تأثيرگذاري لازم است به اين نكته توجه كنيد كه هرگز او را مورد شماتت سرزنش و تمسخر قرار ندهيد. زيرا به جاي تأثيرپذيري از شما بيشتر دورتر خواهد شد.

به نكات فوق توجه و عمل كنيد و نتيجه را در مكاتبه بعدي برايمان گزارش كنيد اميد است تأثيرگذار باشد.

در پاسخ به افرادي كه ضدروحانيت و ضد انقلاب اسلامي سخن مي گويند و حرف از گراني مي زنند چه بگوييم؟
پرسش

در پاسخ به افرادي كه ضدروحانيت و ضد انقلاب اسلامي سخن مي گويند و حرف از گراني مي زنند چه بگوييم؟

پاسخ

افراد مورد اشاره به دو گروه تقسيم مي شوند نخست گروهي كه از روي ناآگاهي موضعگيري مي كنند كه با دليل و منطق مي توان با آنها صحبت كرد و شبهه آنها را بر طرف كرد و گروه ديگر كساني كه معاند هستند و از روي عناد و دشمني به ايجاد شبهه و انتقاد مي پردازند كه اين گروه افراد مانندكسي هستند كه خود را به خواب زده و شمابه هيچ وجه نمي توانيد او را بيدار كنيد وبه فرمايش قرآن كريم "ان الذين كفروا سواء عليهم ءانذرتهم ام لم تنذرهم لا يؤمنون""بقره/6"

به هر حال چون گروه اول كه لازم است با آنها وارد بحث شد ممكن است درمورد انقلاب اسلامي و روحانيت انتقادات و شبهات مختلفي داشته باشند دراينجا نمي توان پاسخ آنها را داد آما آنچه مسلم است انقلاب اسلامي ايران به پرچمداري روحانيت اين كشور را از زير يوغ و سلطة آمريكا وانگليس نجات داده ودست رژيم وابسته و استبدادي پهلوي را از سر ملت كوتاه كرده است و عزت اسلامي را در دنيا براي كشور ما به ارمغان آورده و زمينه ساز بيداري اسلامي در جهان اسلام شده است و قطعاً رسيدن به چنين اهداف بزرگي بدون تحمل مشكلات و سختي ها ممكن نبوده است ويكي از اين مشكلات مشكل گراني است كه محاصرة اقتصادي و جنگ تحميلي و جبران عقب ماندگيهاي كشور ورشد وتوسعة اقتصادي كشور عوامل دخيل در اين امر هستند اگر چه در مجموع سطح رفاه عمومي

و وضعيت اقتصادي كشور با وجود همة موانع ومشكلاتي كه بوده نسبت به قبل از انقلاب بسيار بهتر شده است واز طرفي مشكل تورم وگراني از مشكلات رايج در اكثر كشورها بويژه كشورهاي درحال توسعه مي باشد.

در گشتهاي شب وقتي افرادي را مي گيريم كه به سؤالها جواب نمي دهند گاهي اوقات آنها را مي زنيم، آيا به نظر شما و شرع مقدس اسلام اشكال دارد؟
پرسش

در گشتهاي شب وقتي افرادي را مي گيريم كه به سؤالها جواب نمي دهند گاهي اوقات آنها را مي زنيم، آيا به نظر شما و شرع مقدس اسلام اشكال دارد؟

پاسخ

قابل ذكر است كه امر به معروف و نهي از منكر، يكي از واجبات الهي است. مانند ساير واجبات ديگر، مثل نماز و روزه. بنابراين همانطور كه وظيفه هر شخص مكلف است كه احكامي را كه با آن سرو كار دارد بداند، در خصوص با امر به معروف و نهي ازمنكر نيز، چنين مي باشد.

با توجه به مقدمه اي كه عرض شد، بر شما برادر عزيز كه در پايگاه مشغول فعّاليّت هستيد، و در غالب گشتها به وظيفه بسيار مهم و خطير امر به معروف و نهي از منكر مي پردازيد، حتم و لازم است كه از احكام مربوط به اين بخش، كاملاً مطلع باشيد.

اگر گشتهايي كه انجام مي دهيد، در قالب امر به معروف و نهي از منكر است، بايد بدانيد كه مقام معظم رهبري بعنوان مرجع تقليد، و همچنين ولي فقيه زمان، مي فرمايند : "با توجه به اينكه در زمان حاكميت و اقتدار حكومت اسلامي، مي توان مراتب ديگر امر به معروف و نهي از منكر را كه بعد از مرحله امر و نهي زباني هستند، به نيروهاي امنيت داخلي (پليس) و قوة قضائيه واگذار كرد، بخصوص در مواردي كه براي جلوگيري از ارتكاب معصيت، چاره اي جز اعمال قدرت، از طريق تصرف در اموال كسي كه فعل حرام را انجام مي دهد، با تعزيز و حبس او و مانند آن نيست، در چنين زماني با حاكميت و اقتدار چنين حكومت اسلامي،

واجب است مكلفين در امر به معروف و نهي از منكر، به امر و نهي زباني اكفتا كنند، و در صورت نياز به توسل به زور، موضوع را به مسؤولين ذيربط در نيروي انتظامي و قوة قضائيه، ارجاع دهند." (1)

اما اگر گشتهاي شما با دستور قاضي و با مجوز قوة قضائيه، در خصوص با مورد خاصي باشد، باز هم شما مجري اجراي حدود شرعي نيستيد. بلكه وظيفه شما دستگيري فرد مورد نظر، و تحويل آن به مراجع قضايي مي باشد. و اجراي حدود و تعزير و از اين قبيل موارد اعمال قدرت، بر عهدة قوة قضائيه و حكمي كه قاضي صادر مي كند، مي باشد.

قابل ذكر است كه اعتراف گرفتن از مجرم به زور، طبق قانون ممنوع مي باشد؛ و هيچ اعتباري ندارد.

منابع و مآخذ :

1. رساله اجوبة الاستفتائات، مقام معظم رهبري،ج1،ص331

آيا اين صحيح است كه ما براي ارشاد ديگران بايد خود را الگو قرار دهيم
پرسش

آيا اين صحيح است كه ما براي ارشاد ديگران بايد خود را الگو قرار دهيم

پاسخ

هر كسي در درجه اول بايد به فكر اين باشد كه خود را به احسن وجه بسازد، از طرف ديگر ما بخواهيم يا نخواهيماعمالمان در ديگران تأثير خواهد گذارد و برخي از ما الگو برداري مي كنند، البته الگوگيري از افراد به تناسب ابعادشخصيتيشان متفاوت است، بنابر اين لازم است از هر جهت الگوي خوبي باشيم تا ديگران از ما راه نيك راپرتوگيري كنند.{J

در مورد اينكه هم اكنون در محيط دانشگاه و خارج از آن عده اي هستند كه به قشر روحانيت توهين مي كنند وظيفه ما در برابر اين اشخاص چيست.سكوت يا برخورد؟
پرسش

در مورد اينكه هم اكنون در محيط دانشگاه و خارج از آن عده اي هستند كه به قشر روحانيت توهين مي كنند وظيفه ما در برابر اين اشخاص چيست.سكوت يا برخورد؟

پاسخ

نخست بايد دانست واكنشهاي تنفر زا يا محبت آميز ، ريشه هاي متعددي دارد. برخي واقعي و عقلاني است و برخي احساسي و بدون دليل منطقي است.

همچنين خاستگاه برخي تنفر ها و محبت ها گاهي جنبه شخصي دارد و گاهي جنبه هاي دروني اجتماعي داردو گاهي از توطئه هاي دشمنان برون مرزي و يا دگرانديشان داخلي منشأ مي گيرد.

علاقه و يا تنفر از روحانيون نيز از آنچه گفته شد جدا نيست لذا بايد دليل آن ريشه يابي شود و اگر از فرايند چند عامل به وجود آمده، از ابعاد مختلف بررسي گردد.

با توجه به گستردگي موضوع و ره يافتهاي حل معضل ، در ادامه تنها به يكي ازعوامل پرداخته مي شوند و چند راهكار توصيه مي گردد.

دوست عزيز؛ در جامعه شيعي ما واژه روحاني همواره يك شخصيت بي نياز را ترسيم مي نموده و با وقوع انقلاب اسلامي در ايران روحاني و دين، گويي لازم و ملزم هم گرديده اند. شما وقتي به روزهاي اول انقلاب برگرديد به وضوح به اين امر پي خواهيد برد. در آن روزهايي كه ارزش هاي ديني، مذهبي و فرهنگي چون ايثار، فداكاري، محبت به ديگران و... ملاك اصلي در فرد و جامعه رقم خورده و شكل مي گرفت در اين وقت افرادي (روحانيون) كه به اين امور معنوي توصيه مي نمودند، از آنجا كه اين ارزش ها را توصيه و متذكر مي شدند در بين مردم و از

خود مردم بوده و موانست با آنها داراي اهميت بود كه در واقع توجه و نگاه مردم به آن ارزش ها و ملاك ها بود. همين گونه در مسأله توجه و روي آوردن مردم به اهل بيت در مراسم هاي مذهبي محرم و صفر و يا ايام فاطميه و... كه هر چه نگاه و اهتمام مردم به آن اصول باشد ديگر به اين روحاني يا آن روحاني نگاه نمي كنند بلكه به ارزش ها توجه مي كنند.

دو نكته در مطلب فوق قابل توجه است اول آن كه آن مردم و روحاني در كنار هم و با هم بوده و به نوعي از وضع اجتماعي و جايگاه اجتماعي همديگر مطلع بودند يا به تعبيري امروزي همديگر را درك و از جايگاه هم آگاهي داشتند. مردم به مراكز تحصيلي و تدريس حوزويان و... رفت و آمد مي كردند، در حالي كه بسياري از اين افراد غرض ورز و يا... از اين حداقل مسأله آگاه نبوده و چه بسا مطالب گفته خود را از افراد مغرض و يا بيگانه نسبت به دين اسلام اخذ مي كنند، در اين حال معلوم خواهد شد كه آن افراد چه نوع بيان و تعبيري خواهند داشت.

نكته دوم و مهمتر اين كه آنچه براي آن مردم مهم مي نمود سخن از ارزش هاي معنوي و ديني بود حال اين ارزش را هر كسي آنگونه كه در اسلام و روايات اهل بيت(ع) آمده نقل كند محترم دانسته و لازم نبود كه روحاني باشد چرا كه آن چه براي آن فرد مهم و ملاك است ارزش هاي ديني است نه فرد و شخص.

البته كه در

جامعه انقلابي و اسلامي ما هر چه اين ارزش ها كمرنگ و يا بيهوده گردد و نگاه اصلي جامعه منافع فردي و شخصي شود اين همان آفت انقلاب اسلامي و در واقع دين گريزي و بازگشت به وضعيت سابق مي شود و در اين حالت انتظاري جز از توهين و ... نمي رود.

حال اگر از نوع مطالب اهانت آميز اين افراد، براي شما معلوم شد كه آن فرد به چه علتي اين كار را نموده است او را به واقعيات توجيه كنيد. در صورت امكان سعي كنيد در موقعيتي مانند زيارت مسجد جمكران و يا در سفر به حرم امام رضا(ع) اگر از قم گذشتيد به مدرسه فيضيه و يا مراكز درسي حوزه در قم ديدن نموده ولو اندك زماني با برخي از علماء مجالست و با آنها موانست داشته باشيد تا حقيقت امر بر آن دوست شما تا حدي معلوم شود.

همچنين او را به ارزش هاي ديني اسلامي راهنمايي كنيد. ثمرات جاري بودن اين ارزش ها در جامعه، اين كه همه اين ارزش ها تلاش بر هويت بخشي و كرامت انسانها دارد (برگرفته از كتاب توسعه و تضاد، ص 300 - 360 - انقلاب اسلامي، زيمنه ها و پيامدها).

يكي از شرايط وجوب امر به معروف و نهي از منكر، احتمال تأثير است و اين وضعيت در نهضت موجود نبود؛ چه اينكه معلوم بود يزيد و پيروانش نه از حكومت كنار مي روند و نه از روش خود دست برمي دارند! پس امام حسين(ع) با چه منطق و حجت شرعي به اين كار اقدام كرده و اين امر
پرسش

يكي از شرايط وجوب امر به معروف و نهي از منكر، احتمال تأثير است و اين وضعيت در نهضت موجود نبود؛ چه اينكه معلوم بود يزيد و پيروانش نه از حكومت كنار مي روند و نه از روش خود دست برمي دارند! پس امام حسين(ع) با چه منطق و حجت شرعي به اين كار اقدام كرده و اين امر را يك وظيفه واجب و مقدس مي دانست؟

پاسخ

چنان كه پيش تر گذشت ما شرايط احكام و خصوصيات و فروع امر به معروف را بايد از امام حسين(ع) استفاده كنيم و استوارترين دليل بر جواز شرعي هر عمل، اين است كه امام حسين(ع) آن را انجام داده باشد. به عبارت ديگر گفتار و رفتار آن حضرت از ادلّه احكام شرعي است.

از طرفي احتمال تأثير بر دو نوع است: گاهي شخصي را كه اكنون آماده يا مشغول معصيتي است، مي خواهيم نهي از منكر كنيم. اگر احتمال تأثير ندهيم، نهي از منكر واجب نيست و گاهي نهي از منكر مي كنيم و بالفعل احتمال تأثير نمي دهيم؛ ولي مي دانيم در آينده مؤثر واقع مي شود. در اين صورت نهي از منكر واجب است و با صورت احتمال تأثير فعلي فرق ندارد.

مثل آنكه احتمال بدهيم اگر با فرقه هاي ضاله يا مؤسسات فساد مبارزه كنيم و معايب و مفاسد و مقاصد سوء آنها را به مردم بگوييم و اعلام خطر كنيم؛ پس از مدتي دستگاه شان برچيده شده و اثر آنها در فساد اجتماع كمتر خواهد شد و يا حداقل از گسترش بيشتر تبليغات و فسادشان جلوگيري به عمل خواهد آمد و چنانچه كارگردانان آنها دست از خيانت برندارند، در اثر نهي از منكر، تبليغات سوء آنها باعث

گمراهي نخواهد شد. در اين مورد امر به معروف و نهي از منكر با احتمال تأثير آن در آينده، واجب است.

در دنياي معاصر هم بيشتر مللي كه توانسته اند بندهاي اسارت خويش را پاره كنند و به آزادي و استقلال برسند؛ همين راه را انتخاب كرده اند. آنان با فداكاري و تحمل ناملايمات و تهييج احساسات، دشمنان خود را در افكار عمومي محكوم و پايه هاي تسلط و نفوذ آنان را متزلزل و به تدريج ساقط مي سازند و در اين مبارزات آن افرادي كه پرچم را به دست مي گيرند؛ پيروز شده و خون هاي شان بهاي آزادي جامعه و برافتادن نفوذ بيگانه است. آنان اين پيكار را - اگر چه نتيجه اش در آينده ظاهر مي شود - موفقيت آميز و افتخار مي شمارند؛ زيرا هدف شان رياست و حكومت نيست؛ بلكه اصلاح و نجات جمعيت است.

مردان خدا نيز براي هدف هاي عالي انساني و الهي خود، گاهي چنين مبارزاتي دارند؛ يعني، با اينكه مي دانند دشمنان خدا، خون شان را مي ريزند و سرشان را بالاي نيزه مي كنند؛ ولي باز هم براي نجات اسلام و توحيد، پيكار و جهاد مي كنند تا عكس العمل قيام آنها به تدريج مردم را بيدار و مسير تاريخ را عوض كند.

با وضعي كه پيش آمده بود، خطرات شديدي احكام قرآن و موجوديت اسلام را تهديد مي كرد و آينده اسلام را تاريك و مبهم مي نمود. حتّي معلوم بود كه در آينده نزديك، خورشيد نوراني اسلام غروب و دوران شرك و جاهليت بازگشت خواهد كرد! در اين صورت امام حسين(ع) نمي توانست با در نظر گرفتن احتمال يا قطع به ضرر، دست روي دست بگذارد و در خانه بنشيند و ناظر اين مصيبت ها براي عالم اسلام شود.

گذشته

از اينكه شرط احتمال تأثير هم موجود بود؛ بلكه امام حسين(ع) يقين به تأثير داشت و مي دانست كه نهضت و قيام او، اسلام را حفظ كرده و حركت او ضامن بقاي دين خواهد بود. آن حضرت مي دانست كه اگر بني اميه او را - كه نوه پيغمبر و مركز تحقّق آمال معنوي و اسلامي مردم، و شريف ترين و گرامي ترين خلق و محبوب ترين افراد در قلب جامعه است - بكشند؛ ديگر قدرت شان درهم شكسته مي شود و چنان سيل خشم و نفرت مردم به سوي شان سرازير مي گردد كه بايد براي حفظ موقعيت خود، حالت دفاعي به خود گيرند تا بتوانند چند صباحي پايه هاي لرزان حكومت كثيف خود را از سقوط شدن نگاه دارند!

سيدالشهدا(ع) مي دانست كه شهادت او و اسارت اهل بيت، ماهيت بني اميه و عداوت هاي آنها را با اسلام و شخص پيغمبر آشكار مي سازد و عكس العمل قتل او، ريشه هاي اسلام را در دل ها استوار كرده و حس تمرّد و سرپيچي از اوامر امويان را در همه ايجاد مي كند و احساسات اسلامي و شعور ديني مردم را بيدار و زنده مي سازد.

اباعبدالله(ع) مي دانست كه وقتي بني اميه او را شهيد كنند؛ دستگاه خلافت رسوا خواهد شد و مردم به مسير نادرست حكومت پي خواهند برد و معلوم است حكومتي كه دشمن دين و خاندان رسالت شناخته شده باشد؛ هر چند مدت كوتاهي به ظاهر، بر مردم فرمانروايي كند، اما نخواهد توانست ادعاي خلافت اسلامي را داشته باشد و به حكومت خود ادامه دهد.

فاجعه كربلا دنياي اسلام را تكان داد و مثل آن بود كه شخص پيغمبر شهيد شده باشد. در تمام شهرها احساسات خشم آگين مردم نسبت به بني اميه به جوش آمد

و حركت هاي ضد امويان يكي پس از ديگري شروع شد؛ تا آنكه حكومتي كه به اسم اسلام، ترويج شرك و كفر مي كرد، ساقط شد و آن خون هاي پاك اهل بيت(ع)، بهاي نجات اسلام و شور و هيجان ديني مردم عليه بني اميه گرديد.

پس معلوم شد كه امر به معروف و نهي از منكر امام حسين(ع) از نظر قواعد عمومي و فقهي نيز لازم و از واجبات بوده است و آن حضرت در راه اداي اين تكليف، از جان خود و عزيزترين و لايق ترين جوانان، برادران و يارانش چشم پوشيد و همه را فداي مقاصد بزرگ و عالي اسلامي كرد، و با اينكه سيل مصيبت ها به سوي او هجوم آورد، ثابت و پايدار ايستاد و از دين و هدف خود دفاع نمود.

مناسب است اينجا به سخن علامه شهيد استاد مطهري اشاره شود؛ وي مي نويسد:

«شرط ديگر امر به معروف و نهي از منكر «احتمال تأثير» است؛ يعني، اين فريضه، مثل نماز و روزه «تعبدي محض» نيست. به ما گفته اند: شما در هر حال بايد نماز بخوانيد و نبايد سؤال كرد كه آيا اين نماز خواندن اثر دارد يا ندارد؛ ولي امر به معروف و نهي از منكر را بايد با تدبير و انديشه انجام داد؛ يعني، شخصي روي نتيجه حساب كند و بايد سودي كه به دست مي آيد، بيش از سرمايه مصرفي باشد. اين نظر در مقابل منطق خوارج است كه مي گفتند: حتي اگر كوچك ترين تأثيري هم محتمل نباشد، باز بايد امر به معروف و نهي از منكر نمود. عده اي علت انقراض خوارج را همين امر دانسته اند. «تقيه» نيز كه در شيعه مطرح است؛ يعني، به كار بردن

تاكتيك در امر به معروف و نهي از منكر. تقيه؛ يعني، استفاده از سلاح دفاعي؛ يعني، در مبارزه ضربه بزن؛ ولي كوشش كن آسيب نبيني».

معناي احتمال تأثير اين نيست كه در خانه ات بنشيني و بگويي: من احتمال اثر مي دهم يا نمي دهم؛ بلكه بايد بروي و حداكثر تحقيق را انجام دهي تا ببيني كه آيا به نتيجه مي رسد يا نه. كسي كه بي اطلاع است و به دنبال تحقيق هم نمي رود، نمي تواند چنين عذري بياورد.

راه مسلمان كردن يك غير مسلمان چگونه مي باشد؟
پرسش

راه مسلمان كردن يك غير مسلمان چگونه مي باشد؟

پاسخ

توجه به چند نكته مفيد است:

1- به هيچ وجه تحت فشار قرار نگيرد تا شوقش به شناخت اسلام از بين نرود.

2- در ابتدا به عقايد يهوديت حمله نشود.

3- سطح توانايي و استعداد او در درك معارف ديني، مورد توجه بوده و براساس آن كتاب هايي معرفي شود.

4- به ميل و ذوق او در مباحث توجه شود و متناسب با آن كتاب هايي پيشنهاد شود. مثلاً ميل او به مباحث عقلي است. از كتاب هاي استدلالي مثل كتاب هاي شهيد مطهري و استاد مصباح استفاده شود و اگر به مباحث معنوي عرفاني و اخلاقي علاقه دارد كتاب هاي متناسب با آن معرفي گردد.

5- آشنايي با معارف اصيل اسلامي از طريق قرآن و روايات اهل بيت يكي از بهترين راه هاي دعوت به اسلام مي باشد. لذا با توجه به آگاهي شخص، او را با معارف قرآن و روايات به خصوص نهج البلاغه و مضامين عالي دعاها آشنايش كنيد.

با توجه به تذكرات بالا كتاب هاي زير معرفي مي گردد:

1- علامه سيد محمد حسين طباطبايي، آموزش عقايد و دستورهاي ديني، انتشارات بنياد جانبازان تهران (اين كتاب با بياني ساده معارف اسلامي را توضيح داده است).

2- شهيد مطهري، مجموعه مقدمه اي بر جهان بيني اسلامي، انتشارات صدرا تهران (اين كتاب مباحث را در سطح وسيع تر از كتاب قبل طرح نموده است).

3- مصباح يزدي، آموزش عقايد، سازمان تبليغات اسلامي

كتاب هاي ديگر شهيد مطهري و استاد مصباح به خصوص معارف قرآن استاد مصباح يزدي در سطح عالي تر بسيار مناسب است.

جهت آشنايي بيشتر در مورد حقانيت و برتري دين اسلام و خصوصا مذهب تشيع به مطالب زير توجه فرماييد تا بتوانيد در زمينه گرايش افراد غير

مسلمان به دين اسلام موفقيت بيشتري كسب نماييد.

در اين رابطه از دو راه كلي (عقل و آيات قرآن كريم)، مسأله را پي مي گيريم.

يك. راه عقل براي داوري در مورد حقانيت يك دين و مقايسه آن با اديان ديگر، بايد ابتدا با اصول عقايد و آموزه هاي اديان آشنا شد و آن گاه آن را به وسيله عقل - كه حجت دروني انسان است - محك زد. ما در چنين مراجعه اي، اصول عقايد و معارف دين اسلام را مبتني بر ادله و براهين متقن و يقيني عقلي مي يابيم؛ يعني، يكايك اين اصول به وسيله براهين متعدد يقيني اثبات مي گردد. با وجود براهيني كه درباره اصل توحيد اقامه مي شود، اديان و مكاتب غيرتوحيدي - كه اعتقاد به ثنويت (دوخدايي)، تثليث (سه خدايي) يا چند خدايي از اركان اعتقادي آنها محسوب مي شود - ابطال مي گردد. در همين زمينه، آنچه كه از ادله يقيني عقلي بر نفي جسميت يا رؤيت خداوند اقامه مي شود، مكاتب و مذاهبي را كه مبتني بر چنين عقايدي هستند، رد مي كند. در خصوص دو دين بزرگ يهوديت و مسيحيت، نيز با همين حجت دروني؛ يعني، احكام و براهين يقيني عقل، اگر به بررسي آموزه هاي اين دو دين بنشينيم، به نتيجه مشابه ساير مكاتب خواهيم رسيد.

در خصوص اديان الهي و آسماني بايد گفت كه حقيقت و گوهر همه آنان، دعوت به انقياد و تسليم در برابر خداوند متعال است، لكن دستور العمل هاي مربوط به چگونگي تأمين سعادت دنيوي و اخروي انسان، كه در اصطلاح از آن به «شريعت» ياد مي شود، متفاوت است؛ يعني، با توجه به اختلاف زمان و مكان و مخاطب اين دستورالعمل ها، مراحل مختلي را گذرانده

و متناسب با آن رو به تكامل بوده است. علاوه بر اين، اصول عقايد و گوهر اديان نيز در مقام بيان و تبيين از عمق و تفصيل بيشتري برخوردار گرديده است. در حقيقت، دين توحيدي واحد است و شرايع متعدد است: «ان الدين عند الله الاسلام؛ به درستي كه دين در نزد خدا اسلام (تسليم در برابر حق) است» (آل عمران (3)، آيه 19.)

با ظهور هر پيامبري شريعت قبلي پالايش يافته و در شكل كامل تري عرضه شده است. از اين رو پيامبران همه مبلغ دين واحد بودند، و به همين جهت، يكي پس از ديگري مژده آمدن پيامبر جديد را مي دادند و به اين مطلب در كتاب مقدس يهوديت و مسيحيت تصريح شده است. (تورات، كتاب هوشيع نبي.)

بنابراين پيروي صحيح از آيين يهود، با آمدن حضرت عيسي، در تبعيت از ايشان خواهد بود و پيروي صحيح از آيين مسيح با ظهور پيامبر اسلام، در تبعيت از حضرت نبي اكرم خواهد بود. در نتيجه، تفاوت شرايع آسماني به معناي درجات متكامل از يك راه و يك حقيقت است. با توجه به اين بيان عقل، با قطع نظر از مسأله تحريف در شرايع گذشته، حكم به لزوم پيروي از جامع ترين و كامل ترين پيام و دستورالعمل الهي كه در آخرين شريعت (اسلام) متجلي شده است، مي نمايد. همچنين عقل، در بررسي آموزه هايي كه توسط يهوديت و مسيحيت امروزي تبيين مي شود، آنها را مخالف با براهين يقيني خود مي يابد. اعتقاد به تثليث (رساله اول به قرنتيان 6:8 و انجيل يوحنا: 20.) تجسم و رؤيت (همان و سفر پيدايش.) اموري است كه براهين عقلي آن را از هيچ مكتب و

مذهبي نمي پذيرد؛ بلكه آن را نشانه عدم حقانيت و در واقع تحريف آنها مي داند. به پاره اي ديگر از تحريفات صورت گرفته در اين دو دين بزرگ اشاره اي گذرا مي كنيم تا بر اساس حكم عقل، خود داوري كنيد:

تحريفات مسيحيت و يهود

1. اتهامات ناروا به پيامبران؛ علاوه بر رسوخ تحريفات بنيادي و اعتقادي در كتاب مقدس، پاره اي اتهامات ناروا و غيراخلاقي به بعضي از پيامبران نسبت داده شده است كه قلم از بيان آن شرم دارد، براهين عقلي لزوم عصمت پيامبران را اثبات مي كند.

2. وجود افسانه ها؛ وجود افسانه هاي بي پايه در كتاب مقدس، يكي ديگر از جنبه هاي تحريف آن است؛ از جمله مي توان به كشتي گرفتن حضرت يعقوب با خدا و غلبه اي او بر خدا، اشاره كرد (سفر پيدايش، 43/2330.)

3. گناه فطري؛ مسيحيان معتقدند، آدم در بهشت به گناه آلوده شد و اين گناه به همه فرزندان او نيز منتقل مي شود؛ يعني، انسان بالفطرة گناه كار است و هرگونه تلاش و عمل انسان در رهايي از اين خطا، سودي نخواهد بخشيد و تصليب و به دار كشيده شدن حضرت عيسي(ع)، كفاره گناه فطري انسان است.

4. تقويت ظلم؛ يكي ديگر از آموزه هاي نامعقول كتاب مقدس، توجيه ظلم و ستم و دعوت به سكوت در برابر حاكمان ظالم، به بهانه اين است كه آنان حاكم و سايه خدا در زمين اند. (انجيل متي، 38:5 و اكثر نامه هاي پولس به روميان.) وجود اين گونه آموزه هاي غيرعقلاني در كنار طرح مسأله تثليث و تجسيم و وجود تناقضات متعدد در متن كتاب مقدس، (در كتاب «انيس الاعلام»، ج 2، 125 مورد تناقض موجود در كتاب مقدس مورد بررسي قرار گرفته است.) دليل بر عدم حقانيت مسيحيت و

يهوديت امروزي است.

خلاصه سخن اينكه راه شناخت حقانيت دين اسلام و عدم حقانيت ساير اديان و شرايع، مراجعه به آموزه هاي آنها و داوري است. اگر كسي مراجعه كند، خواهد يافت كه اسلام در سه وادي «عقايد»، «اخلاق و فضايل» و «احكام فردي و اجتماعي»، نه تنها كامل تر از ساير اديان؛ بلكه قابل مقايسه و طرف نسبت با آنها نيست و در تمام دوره زندگي بشر، عقايد و شريعتي به اينجامعيت و عمق و اتقان و استواري بر بنيان عقل، وجود ندارد.

امام خميني(ره) در اين زمينه، در كتاب چهل حديث مي نويسد: «اثبات حقانيت دين اسلام، احتياج به هيچ مقدمه ندارد جز نظر كردن به خود آن و مقايسه بين آن و ساير اديان و شرايع». (خميني، روح الله، چهل حديث، شرح حديث دوازدهم، ص 201.)

در پايان اين بخش، به اين نكته اشاره مي كنيم كه داوري عقل و سنجش و حكم عقل به حقانيت دين اسلام و عدم حقانيت ساير اديان، خود دليلي بر نفي پلوراليزم است.

دو. راه آيات آيات قرآني علاوه بر دلالت بر انحصار دين حق در اسلام و در نتيجه نفي پلوراليسم و تكثرگرايي ديني، به صراحت با برخي از اصول و مباني پلوراليسم مخالف است و آن را ابطال مي كند. مجموع آيات در اين زمينه را در سه بخش قرار مي دهيم:

1. آياتي كه بر صراحت، تنها اسلام را دين حق و صراط مستقيم معرفي مي كند و عقايد پيروان ساير اديان را باطل معرفي كرده و آنان را به پيروي از اسلام دعوت مي كند:

الف. «و من يبتغ غيرالاسلام دينا فلن يقبل منه و هو في الآخرة من الخاسرين». (آل عمران (3)، آيه 85.)

ب. «و لن ترضي

عنك اليهود و لا النصاري حتي تتّبع ملّتهم، قل انّ هدي الله هو الهدي و لئن اتّبعت اهوائهم بعد الذي جاءك من العلم مالك من الله من وليّ و لا نصير». (بقره (2)، آيه 120.)

ج. «و قالت اليهود عُزير ابن الله و قالت النصاري المسيح ابن الله ذلك قولهم بافواههم يضاهئون قول الّذين كفروا من قبل قاتلهم الله انّي يؤفكون». (توبه (9)، آيه 30.)

و آيات فراوان ديگر كه شما را به قرآن كريم ارجاع مي دهيم: سوره آل عمران(3)، آيه 61 (مباهله با مسيحيان)؛ سوره توبه (9)، آيه 32 و 31؛ سوره نساء(4)، آيه 157و 171؛ سوره مائده(5)، آيه 51 و 73؛ سوره فتح (48)، آيه 28؛ سوره صف (61)، آيه 9؛ سوره مريم(19)، آيات 91 88؛ سوره بقره (2)، آيه 79.

2. آياتي كه با مبناي شكاكيت و نسبيت گرايي و عدم امكان دستيابي به حقيقت - كه از مباني و پيش فرض هاي پلوراليزم ديني است - در تضاد و تقابل است و نشان مي دهد كه از ديدگاه قرآن، به هيچ وجه شكاكيت و نسبيّت مورد پذيرش نيست و رسيدن به حقيقت امكان پذير است. اين آيات عبارت است از:

الف. آياتي كه شكاكان را مورد سرزنش قرار مي دهد. (نحل (16)، آيه 66؛ جاثيه (45)، آيه 32.)

ب. آياتي كه ادله انبيا را روشن و آشكار، و شكّ شكاكان را بي وجه معرفي مي كند. (ابراهيم (14)، آيه 9 و 10.)

ج. آياتي كه امر به تبعيت از علم و يقين و اجتناب از پيروي از ظن و گمان و شك دارد. (اسراء (17)، آيه 36؛ يونس (10)، آيه 36؛ نجم (53)، آيه 28.)

3. پلوراليزم ديني، بر اساس برخي از مباني جديد هرمنوتيك استوار است كه

مي پندارد، عبارات و متون ديني صامت، يعني، خالي از معاني اند و قهرا هر نوع شناختي از دين، كاملاً شخصي مي باشد. آيات و روايات بسياري با اين مبنا به صراحت مخالفت دارند:

الف. «و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط؛ كتاب و ميزان را نازل كرديم تا مردم به قسط و عدل قيام كنند» (حديد (57)، آيه 25.)++؛ اگر هر كسي بر اساس صامت بودن قرآن، برداشتي از آن داشته باشد، معيار تمييز بين عدالت و ظلم در قرآن وجود نخواهد داشت و به تبع اقامه عدل بر اساس آن معيار واحد در جامعه، ممكن نخواهد شد.

ب. «و نزّلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شي ء؛ اين كتاب (قرآن) را بر تو فرستاديم تا حقيقت هر چيز را بيان كند» (نحل (16)، آيه 89.)

ج. «و تلك حدود الله يبينها لقوم يعلمون؛ اين است احكام خدا، بيان مي كند آن را براي قومي كه دانا هستند» (بقره (2)، آيه 230.)

د. «لا اكراه في الدين قد تبين الرشد من الغي؛ هيچ اكراهي در دين نيست به درستي كه راه هدايت از گمراهي، روشن گرديد» (همان، آيه 256.)

آيات بالا، قرآن كريم را بيان كننده راه راست از گمراهي و نشانگر حدود الهي و بيانگر هر چيز، معرفي مي كند و اين با مبناي هرمنوتيك جديد، يعني، خالي بودن عبارات و متون از بار معنايي و تأثيرپذيري از دانش هاي بشري و در نتيجه شخصي بودن برداشت ها از عبارت (و نه معرفتي بودن اين برداشت ها) ناسازگار و درست در نقطه مقابل است.

حاصل سخن با مراجعه به حكم عقل و آيات قرآن كريم، به هيچ وجه پلوراليسم و كثرت گرايي ديني، به معناي حقانيت همه اديان،

قابل پذيرش نيست؛ لكن توجه به اين نكته ضروري است كه دين حق و صراط مستقيم واحد است؛ ولي معذّر و حجت متعدد است. بايد مسأله حقانيت را از معذّريت و حجت جدا كرد. پيروان ساير اديان، خارج از شريعت حق و مطلوب الهي هستند؛ اما در صورت وجود دو شرط: (1. جهل به اسلام، 2. پاي بندي به آيين خود) داراي حجت و مستمسك خواهند بود و راهشان هر چند «صراط مستقيم» و دين حق نيست؛ اما قابل اعتذار است و در روز قيامت نزد خداوند معذوراند. قرآن از اين گروه به «مستضعف» ياد كرده است. اين گروه ضمن معذور بودن، در صورت تحقق آن روش ها، بهره اي از سعادت خواهند برد و به درجه اي از سعادت نايل خواهند شد.

نكته ديگر آنكه حقيقت دين يك چيز بيش نيست؛ ولي وحدت آن، از سنخ وحدت عددي نيست،؛ بلكه از قبيل وحدت تشكيكي است؛ يعني، داراي مراتب است كه قرآن از اين مراتب به «سبل» تعبير كرده است. صراط مستقيم واحد است؛ اما سبل به تعدد و اختلاف سالكان و متعبدان متعدد است: «والذين جاهدوا فينا لنهدينّهم سبلنا». (عنكبوت (29)، آيه 69.)

صراط مستقيم همان شاهراه هدايت است كه سبل امن الهي به آن منتهي مي شود و هر كس به همان مقدار كه از سبل امن الهي پيروي كند، از صراط مستقيم نيز بهره مند خواهد شد و هر كس همه سبل امن الهي را طي كند، از صراط مستقيم به طور كامل بهره مند خواهند شد: «... قد جائكم من الله نور و كتاب مبين يهدي به الله من اتّبع رضوانه سبل السلام و يخرجهم من الظلمات الي النور بإذنه

و يهديهم الي صراط مستقيم». (مائده (5)، آيه 15و16. ر.ك: الميزان، ج 1، ذيل آيه 6و7 سوره حمد، (بحث صراط و سبيل)).

براي آشنايي بيشتر منابع زير معرفي مي گردد:

الف. كتاب نقد، شماره 4، ص 242، مقاله «نگاهي درون ديني به پلوراليزم ديني، عبدالحسين خسروپناه»؛

ب. قدردان قراملكي، محمدحسن، سويه هاي پلوراليزم؛

پ. قدردان قراملكي، محمدحسن، قرآن و پلوراليزم.

برخورد با رباخوار چگونه بايد باشد؟
پرسش

برخورد با رباخوار چگونه بايد باشد؟

پاسخ

اول بايد معلوم باشد كه ربا خوارند، چون بعضي از پول استفاده مي كنند به نحوي كه در برخورد با ربا خوار بايد احتياط كنيد و تا آنجاكه ممكن است آنان را نصيحت كنيد و راضي به كار آنان نباشيد. همچنين در برخورد با دنيا پرستان از دوستي با آنان حذر كنيد. و برخورد شما برخورد ناصحانه باشد و از غيبت كردن افراد خودداري كنيد بله اگر واقعاً رباخوار باشند و معلوم باشد نزد مردم كه ايشان ربا خوارند، مي توان غيبت كرد، يعني گناهي را كه مرتكب مي شوند بازگو كرد، نه عيبت ها و گناهان پنهان او را.

چگونه مي توان كسي را به معروف و نهي از منكر كرد و او را به اسلام و نماز خواندن دعوت نمود بدون اين كه احساس ناراحتي كند؟
پرسش

چگونه مي توان كسي را به معروف و نهي از منكر كرد و او را به اسلام و نماز خواندن دعوت نمود بدون اين كه احساس ناراحتي كند؟

پاسخ

روش ها و شيوه هاي گوناگوني وجود دارد كه در ذيل به برخي اشاره مي شود:

1 آمر و ناهي بايد دقيقاً معروف و منكر را بشناسد و در فرصت مناسب بتواند كاملاً آن را تبيين و تشريح كند.

2 خودش عامل باشد; يعني قبل از هر چيز در حضور طرف , به معروف عمل كند و از منكر اجتناب نمايد.

3 با كمال احتياط و با زبان نرم سخن بگويد, مثلاً: فلاني ! شما الحمدلله بزرگوار و آبرومنديد; مردم به شماو خانواده محترمتان با ديد احترام نگاه مي كنند; فلان عمل از قدر و منزلت شما مي كاهد و موجب هتك حرمتتان مي شود; اگر آن را ترك كنيد و به جايش عمل نيك انجام بدهيد, بسيار مفيد خواهد بود.

4 يا بگويد: اگر كسي مثلاً يك شاخهء گل يا يك شيشهء عطر و يا جعبهء شيريني به شما بدهد و يا اگر دكتري بيماري شما يا پدر و مادر و يا يكي از اقوامتان را درمان كند, هر وقت آن ها را ببينيد, اظهار محبت مي كنيد وخود را مديون آنان مي دانيد.

حال آيا شايسته نيست از خداوند بزرگواري كه اين همه نعمت به شما ارزاني داشته و به شما گوش و چشم و قلب و عقل و دست و پا و پدر و مادر و هزاران نعمت ديگر عطا فرموده , تشكر و سپاسگزاري كنيد؟پيامبر6فرمود:< بهترين روش تشكر از خدا, نماز خواندن است >.

5 و مي توانيد

بگوييد: حتماً مي دانيد قلباً به شما علاقه مند و براي شما ارزش قائلم . متقابلاً شما هم براي اينجانب آبرو و حيثيت قائل هستيد. از طرفي توجه داريد اگر كارهاي ناروا و ناشايست از شما سر بزند و بامسجد و نماز و روزه كارهاي خوب سروكار نداشته باشيد, ضمن اين كه شخصيت جنابعالي مخدوش مي شود,به خاطر رفاقت با شما شخصيت من نيز زير سؤال مي رود و آبروي من مورد تهديد قرار مي گيرد; آيا بهتر نيست براي حفظ شخصيت خود و حيثيت دوستان اعمال ناروا را كنار گذاشته و به كارهاي خوب و پسنديده بپردازيد؟

چگونه مي توانم در خود اراده انجام امر به معروف و نهي از منكر را ايجاد و يا تقويت كنم؟
پرسش

چگونه مي توانم در خود اراده انجام امر به معروف و نهي از منكر را ايجاد و يا تقويت كنم؟

پاسخ

انجام امر به معروف و نهي از منكر مستلزم اعتقاد و ايمان به آن، به عنوان يك وظيفه اسلامي است. در نتيجه اوّل بايد تلاش كنيد اين اعتقاد و باور را در خود ايجاد كنيد. دوّم مستلزم شناخت كامل "معروف" و "منكر" است، يعني انسان بداند چه كارهايي منكر شناخته شده اند و چه كارهايي معروف. مثلاً آيا امر به مستحبات و نهي از مكروهات هم در زمره امر به معروف و نهي از منكر است؟

سوم مستلزم آگاهي و شناخت درست از شرايط امر و نهي و آداب آن و زمينه پيدايش وجوب آن است. اين كه امر به معروف و نهي از منكر چه مراحلي دارد، علم به تأثير آن در شخص يا عدم تأثير آن نقشي در وجوب يا اسقاط تكليف دارد يا خير؟

متأسفانه عده اي از عاملان امر به معروف و نهي از منكر با عدم آگاهي كافي از آنچه بيان شد، اقدام به آن مي كنند كه نتيجه منفي آن بسيار بيشتر از نتايج مثبتش مي باشد. اميدواريم اين كوتاه انگيزه كافي براي مطالعه و تحقيق بيشتر در اين زمينه را براي شما فراهم كرده باشد.

مادرم غيبت زياد مي كند.دوري از وي امكان ندارد و نهي از منكر هم در او تأثير ندارد. چه رفتاري مي توان باوي داشت؟
پرسش

مادرم غيبت زياد مي كند.دوري از وي امكان ندارد و نهي از منكر هم در او تأثير ندارد. چه رفتاري مي توان باوي داشت؟

پاسخ

نهي از منكر مراحل و مراتبي دارد، تفهيم منكر و ارائه شناخت و آگاهي صحيح با استفاده از روش ها و شيوه هاي متناسب با اخلاق و روحيات و موقعيت اشخاص، از مراتب نخستين آن است.

مادرت اجمالاً مي داند كه غيبت گناه است اما شايد حرف هاي خود را غيبت نمي داند، يا از مصاديق غيبت حرام و معصيت نمي شمارد و يا از آثار و عواقب غيبت در دنيا و كيفر و عذاب آن در آخرت آگاهي لازم را ندارد. لازم است در هر يك از سه مورد مذكور تذكر و آگاهي لازم به وي داده شود. حال كه از شما نمي پذيرد، اگر به مسجد يا مجالس روضه خواني يا بيان احكام و اخلاق مي رود، - بدون آن كه مادرت و كسي ديگر بفهمد - از امام جماعت يا سخنران جلسات، يا فردي از اقوام و خويشان كه حرفش در مادرت تأثير داد، بخواهيد در ارتباط با غيبت صحبت كند.

اگر باز اثر نكرد، هنگام غيبت خود را به كاري مشغول كن يا سعي كن حرف هاي او را به مسيرهاي ديگر كه براي مادرتان جذاب باشد، منحرف كن و از چيزهاي ديگر سخن بگو، يا از محضر او بلند شو و بيرون برو. اگر اين كار هم تأثير ندارد، به علاوه موجب رنجش خاطر مي شود، ديگر تكليف و مسئوليتي در اين مورد نداريد.

اگر براي ارشاد شخصي، به شخصيت فرد ديگر توهين كنم تا مخاطب بفهمد كارش اشتباه است، گناه محسوب مي شود؟ اگر گناه است، چرا پيامبر شخصي را كه تند نماز مي خواند، به كلاغي تشبيه كرد كه به زمين نوك مي زند؟
پرسش

اگر براي ارشاد شخصي، به شخصيت فرد ديگر توهين كنم تا مخاطب بفهمد كارش اشتباه است، گناه محسوب مي شود؟ اگر گناه است، چرا پيامبر شخصي را كه تند نماز مي خواند، به كلاغي تشبيه كرد كه به زمين نوك مي زند؟

پاسخ

اسلام توهين به شخصيت هيچ فردي را روا نمي داند و اين موضوع استثنا ندارد، زيرا براي رسيدن به هدف هر چند خوب و عالي بايد از وسيله مشروع و خوب استفاده كرد و هرگز هدف، وسيله را توجيه نمي كند اما مثالي كه مطرح كرديد يعني در مورد كسي كه آدامس مي جويد، بگوييد مثل شتري است كه علف مي جود، اين تهمت نيست، ولي غيبت مي تواند باشد.

البته اگر در حضور جمع اين كار را مي كند، غيبت او اشكالي ندارد و برخورد پيامبر(ص) به همين علت بوده است؛ يعني نمازگزار در حضور جمع در مسجد با شتاب نماز خواند و حضرت اين كار را به نوك زدن كلاغ تشبيه كرد. سخن پيامبر(ص) نه تهمت است و نه غيبت، چون به قصد تحقير او گفته نشد و از طرفي در حضور جمع اين كار را كرد. پيامبر(ص) با اين تشبيه مي خواهد تند خواني و بي نشاطي در نماز را نكوهش كند. در روايتي ديگر اميرالمؤمنين(ع) به شخصي كه با سرعت نماز مي خواند فرمود: "مَثَل تو پيش خدا مَثَل كلاغي است كه با سرعت از زمين دانه مي چيند".(1)

پي نوشت ها:

1. وسائل الشيعه، ج 3، ص 24.

وظيفة ما نوجوانان در مجلس يا مدرسة جديدي كه شئون اسلامي رعايت نمي شود چيست؟ چه كنيم تا هم دوستي ما برقرار باشد و هم از راه خود بر نگرديم؟
پرسش

وظيفة ما نوجوانان در مجلس يا مدرسة جديدي كه شئون اسلامي رعايت نمي شود چيست؟ چه كنيم تا هم دوستي ما برقرار باشد و هم از راه خود بر نگرديم؟

پاسخ

يكي از مهم ترين وظايف افراد هنگام روبرو شدن با منكرات، امر به معروف و نهي از منكر است. اين گونه برخوردها اگر با رعايت ادب اسلامي و تواضع و فروتني همراه شود، نيز افراد نصيحت كننده، خود به آن چه مي گويند، پايبند باشند، با نتيجة خوبي همراه خواهد شد. در اين موارد بايد توجه داشت كه شرايط امر به معروف وجود داشته باشد، مثلاً شخص احتمال تأثير بدهد.

اما چه كنيم تا با چنين افرادي هم دوست باشيم و هم از آسيب هاي احتمالي در امان باشيم؟ پاسخ: اگر افراد مورد نظر، آلودگي اخلاقي دارند، مثلا ًاهل فسق و فجورند، فحش و ناسزا مي گويند يا به واجبات و محرمات اهميتي نمي دهند، در اين صورت، صلاحيت لازم براي دوستي ندارند. از نظر اسلام انسان نبايد با افراد فاسق و لا ابالي دوست باشد، چون ناخود آگاه از عمل آن ها متأثر مي شود و زيان مي بيند. از طرفي آن دوستان قابل اعتماد نيستند.

اما اگر به اين حد نمي باشند، بلكه خطاهاي جزئي دارند(كه مقتضاي انسان بودن جائز الخطا بودن است) اگر تذكر شما با رعايت نزاكت و ادب همراه باشد، مشكلي را در روابط ايجاد نخواهد كرد، يا ادامة ارتباطتان موجب روگرداني دوستان از كارهاي بد خواهد شد.

در صورتي كه در خانة ما موسيقي حرام (ترانه) پخش مي شود، چه كار بايد كنيم؟
پرسش

در صورتي كه در خانة ما موسيقي حرام (ترانه) پخش مي شود، چه كار بايد كنيم؟

پاسخ

اگر قدرت داريد، بايد از پخش آن جلوگيري كنيد و آنان را كه به اين كار دست مي زنند، امر به معروف و نهي از منكر كنيد. اگر قدرت نداريد، يا اين كه به حرف شما ترتيب اثر نمي دهند، وظيفه اي نداريد و فقط بايد در آن محل كه موسيقي حرام پخش مي شود، مستدل و با زباني نرم آنان را نصيحت كنيد، با كمك خداوند متعال مؤثر واقع خواهد شد. اعمال و رفتار خوب و شايسته شما مي تواند آنان را از اين كار زشت باز دارد.

وظيفة ما نوجوانان در مجلس يا مدرسة جديدي كه شئون اسلامي رعايت نمي شود چيست؟ چه كنيم تا هم دوستي ما برقرار باشد و هم از راه خود بر نگرديم؟
پرسش

وظيفة ما نوجوانان در مجلس يا مدرسة جديدي كه شئون اسلامي رعايت نمي شود چيست؟ چه كنيم تا هم دوستي ما برقرار باشد و هم از راه خود بر نگرديم؟

پاسخ

يكي از مهم ترين وظايف افراد هنگام روبرو شدن با منكرات، امر به معروف و نهي از منكر است. اين گونه برخوردها اگر با رعايت ادب اسلامي و تواضع و فروتني همراه شود، نيز افراد نصيحت كننده، خود به آن چه مي گويند، پايبند باشند، با نتيجة خوبي همراه خواهد شد. در اين موارد بايد توجه داشت كه شرايط امر به معروف وجود داشته باشد، مثلاً شخص احتمال تأثير بدهد.

اما چه كنيم تا با چنين افرادي هم دوست باشيم و هم از آسيب هاي احتمالي در امان باشيم؟ پاسخ: اگر افراد مورد نظر، آلودگي اخلاقي دارند، مثلا ًاهل فسق و فجورند، فحش و ناسزا مي گويند يا به واجبات و محرمات اهميتي نمي دهند، در اين صورت، صلاحيت لازم براي دوستي ندارند. از نظر اسلام انسان نبايد با افراد فاسق و لا ابالي دوست باشد، چون ناخود آگاه از عمل آن ها متأثر مي شود و زيان مي بيند. از طرفي آن دوستان قابل اعتماد نيستند.

اما اگر به اين حد نمي باشند، بلكه خطاهاي جزئي دارند(كه مقتضاي انسان بودن جائز الخطا بودن است) اگر تذكر شما با رعايت نزاكت و ادب همراه باشد، مشكلي را در روابط ايجاد نخواهد كرد، يا ادامة ارتباطتان موجب روگرداني دوستان از كارهاي بد خواهد شد.

در صورتي كه در خانة ما موسيقي حرام (ترانه) پخش مي شود، چه كار بايد كنيم؟
پرسش

در صورتي كه در خانة ما موسيقي حرام (ترانه) پخش مي شود، چه كار بايد كنيم؟

پاسخ

اگر قدرت داريد، بايد از پخش آن جلوگيري كنيد و آنان را كه به اين كار دست مي زنند، امر به معروف و نهي از منكر كنيد. اگر قدرت نداريد، يا اين كه به حرف شما ترتيب اثر نمي دهند، وظيفه اي نداريد و فقط بايد در آن محل كه موسيقي حرام پخش مي شود، مستدل و با زباني نرم آنان را نصيحت كنيد، با كمك خداوند متعال مؤثر واقع خواهد شد. اعمال و رفتار خوب و شايسته شما مي تواند آنان را از اين كار زشت باز دارد.

وظيفة ما نوجوانان در مجلس يا مدرسة جديدي كه شئون اسلامي رعايت نمي شود چيست؟ چه كنيم تا هم دوستي ما برقرار باشد و هم از راه خود بر نگرديم؟
پرسش

وظيفة ما نوجوانان در مجلس يا مدرسة جديدي كه شئون اسلامي رعايت نمي شود چيست؟ چه كنيم تا هم دوستي ما برقرار باشد و هم از راه خود بر نگرديم؟

پاسخ

يكي از مهم ترين وظايف افراد هنگام روبرو شدن با منكرات، امر به معروف و نهي از منكر است. اين گونه برخوردها اگر با رعايت ادب اسلامي و تواضع و فروتني همراه شود، نيز افراد نصيحت كننده، خود به آن چه مي گويند، پايبند باشند، با نتيجة خوبي همراه خواهد شد. در اين موارد بايد توجه داشت كه شرايط امر به معروف وجود داشته باشد، مثلاً شخص احتمال تأثير بدهد.

اما چه كنيم تا با چنين افرادي هم دوست باشيم و هم از آسيب هاي احتمالي در امان باشيم؟ پاسخ: اگر افراد مورد نظر، آلودگي اخلاقي دارند، مثلا ًاهل فسق و فجورند، فحش و ناسزا مي گويند يا به واجبات و محرمات اهميتي نمي دهند، در اين صورت، صلاحيت لازم براي دوستي ندارند. از نظر اسلام انسان نبايد با افراد فاسق و لا ابالي دوست باشد، چون ناخود آگاه از عمل آن ها متأثر مي شود و زيان مي بيند. از طرفي آن دوستان قابل اعتماد نيستند.

اما اگر به اين حد نمي باشند، بلكه خطاهاي جزئي دارند(كه مقتضاي انسان بودن جائز الخطا بودن است) اگر تذكر شما با رعايت نزاكت و ادب همراه باشد، مشكلي را در روابط ايجاد نخواهد كرد، يا ادامة ارتباطتان موجب روگرداني دوستان از كارهاي بد خواهد شد.

بيشتر جوانان به فيلم هاي مبتذل رو مي آورند .براي نهي از منكر آنها چه بايد كرد؟
پرسش

بيشتر جوانان به فيلم هاي مبتذل رو مي آورند .براي نهي از منكر آنها چه بايد كرد؟

پاسخ

بدين منظور از راه كارهاي زير استفاده كنيد : 1- قبل از هر چيز اعتماد آنها را به خود جلب كنيد تا تذكرات و سخنان تان تاثير بيشتري داشته باشد .2-ضررها و آثار سو روحي و رواني تماشاي چنين فيلم هايي را به آنها متذكرشويد .3- اهميت و ارزش وقت به خصوص در دوران تحصيل را به آنهايادآوري كنيد و آنها را به مطالعه و تحقيق تشويق نماييد .4- توصيه كنيد به جاي تماشاي چنين فيلم هايي ، اوقات فراغتشان را با ورزش و سرگرمي هاي شاد ديگر پر كنند و ضمن بيان فوايد و آثار مثبت ورزش ( مثل كوهنوردي ،شنا، فوتبال و ورزش هاي دسته جمعي ديگر ) با يك برنامه ريزي منظم ،ترتيبي بدهيد كه فرصت كافي براي تماشاي آن فيلم ها پيدا نكنند .5- به كمك بعضي تشكل هاي دانشجويي دانشگاه و خوابگاه براي پر كردن اوقات فراغت جوانان به تشكيل و راه اندازي مسابقات فرهنگي ، ورزشي و يااردوهاي علمي ، تفريحي و ...اقدام نماييد و يا از فيلم هاي جذاب علمي ودر ارتباط با رشته تحصيلي آنها استفاده كرده و به نمايش بگذاريد .;

براي انجام بهتر امور ديني و ارشاد ديگران چه كارهايي بايد انجام دهم ؟
پرسش

براي انجام بهتر امور ديني و ارشاد ديگران چه كارهايي بايد انجام دهم ؟

پاسخ

براي انجام امور ديني توجه به راهكارهاي زير ضروري است : 1- اعتقاد به اين كه تنها راه سعادت مند شدن عمل به احكام ديني و تقويت ايمان است . 2- سعي كنيد با ايجاد ارتباط بادوستاني مومن و جداشدن از دوستان ناباب ( در صورتي كه با چنين افرادي ارتباط داريد ) زمينه انجام احكام الهي را در خود تقويت كنيد .3- سعي كنيدبراي انجام امور عبادي و ديني بيشتر به مراكز مذهبي مثل مسجد، حسينيه هاو ...برويد .4- در انجام كارهاي عبادي سعي كن افراط و زياده روي نكنيدسعي نماييد ابتدا به انجام واجبات و ترك محرمات اكتفا كنيد .5- كارهايي كه واجب است انجام دهيد و همچنين كارهايي كه انجام آن حرام است فهرست كنيد و هر روز ان فهرست را مرور كنيد ..6- سعي كنيد مشغول هركاري كه هستيد هنگام نماز دست از كار برداريد و نماز را در اول وقت انجام دهيد .7- با خودتان شرط كنيد كه اگر واجبي را ترك كردم يا به موقع انجام ندادم مقداري پول بايد به عنوان جريمه صدقه بدهم يا يك روز روزه بگيرم. 8- هر گاه موفق شديد وظيفه ديني خود را انجام دهيد سر به سجده شكربگذاريد و از خداوند تشكر كنيد كه توفيق انجام تكليف را به شما عطا كرده واز او بخواهيد كه هميشه خداوند توفيق انجام وظيفه را به شما عطا كند .9-به خودتان تلقين كنيد كه مي توانم در انجام وظايف ديني ام موفق شوم . 10-اگر گهگاهي موفق نشديد مايوس نشويد

دوباره اقدام كنيد .اما اين كه فرموديد چگونه همه را از خودم راضي كنم البته اينكه انسان بتواند به گونه اي رفتار كند كه جلب توجه ديگران شود و ديگران از او راضي باشندبسيار خوب است ولي واقعيت اينست كه ما نمي توانيم همه افراد را ازخودمان راضي كنيم بنابراين بهترين راه اينست كه سعي كنيم خداوند را ازخودمان راضي كنيم و هيچ گاه رضايت ديگران را بر رضايت خداوند ترجيحندهيم ممكن است بعضي افراد از ما راضي شوند كه ما مرتكب گناه شويم يااينكه واجبات ديني را انجام ندهيم و اگر خداي ناكرده ما چنين افرادي راراضي كنيم به قيمت خشم و غضب الهي به ما تمام خواهد شد و چنين كاري هرگز شايسته نيست اما در عين حال انجام راهكارهاي در جلب علاقه ديگران به شما موثر است : 1- در مقابل ديگران متواضع باشيد و به آنهااحترام بگذاريد .2- در سلام كردن سعي كنيد زودتر سلام كنيد .3- اگرمشلكي براي آنها پيش آمد به آنها كمك كنيد و در صورت عدم توانايي حداقل ابراز همدردي كنيد .4- از خطاي ديگران چشم پوشي كنيد و آنها راببخشيد .5- اگر توانايي داريد هديه اي ولو كوچك براي آنها تهيه كنيد .6- باديگران با گشاده رويي برخورد كنيد .7- از برخوردهاي تند و عصبي اجتناب كنيد .8- نسبت به ديگران دلسوز و مهربان باشيد .9- در كارهاي اجتماعي و همچنين كارهاي منزل مشاركت داشته باشيد .10- از تكبر ودوري از ديگران و همچنين از گوشه گيري و انزواطلبي جدا" پرهيز كنيد .;

بهترين روش امر به معروف ونهي از منكررا - كه تاثير در باطن وروح افرادداشته باشد - بخصوص در دانشگاه ها توضيح دهيد .
پرسش

بهترين روش امر به معروف ونهي از منكررا - كه تاثير در باطن

وروح افرادداشته باشد - بخصوص در دانشگاه ها توضيح دهيد .

پاسخ

حسن اجراي امر به معروف و نهي از منكر داراي شرايطي است از جمله : 1 ) آمر به معروف و ناهي از منكر داراي شخصيت علمي و عملي باشد .2 ) شناخت ويژگي هاي روحي ورواني طرف مقابل و به تناسب آنها با وي برخورد نمودن . 3 ) بدست آوردن خصوصيات مثبت طرف مقابل و از راه آنها او را جذب كردن . 4 ) با زبان منطقي و عاطفي به شخص فهماندن كه آنچه به وي تذكر داده مي شود در رابطه با مصالح خود او و به نفع اوست . 5 ) تشكيلاتي و هماهنگ عمل كردن در امر به معروف و نهي از منكر .6 ) دوري از تندروي ها و سليقه ها و تعصبات عاميانه . 7 ) احياي فرهنگ امر به معروف و نهي از منكر .يكي از ويژگي هاي نظام تربيتي اسلام اصل ( نظارت همگاني ) است × يعني بايد اين مسيله در جامعه و بويژه دانشجويان جا باز كند كه برخلاف تفكر آزادي لجام گسيخته غربي درجامعه اسلامي همه نسبت به يكديگر مسوولند× زيرا هر جامعه و امتي داراي سرنوشت مشترك است و مانند مسافران يك كشتي اند كه اگر در گوشه اي كسي آن را سوراخ كند همه غرق خواهند شد .همچنين با انحراف يك نفر و گسترش آن سرنوشت كل جامعه اسلامي دگرگون خواǘϠشد و آن جا كه آزادي فرد مضر به سعادت جامعه باشد بايد آن را محدود ساخت . ;

وظيفه انسان در برابر منكرات در دانشگاه چيست ؟
پرسش

وظيفه انسان در برابر منكرات در دانشگاه چيست ؟

پاسخ

امر به معروف و نهي از منكر درصورت احتمال تاثير واجب است ، ولي در مورد شما آنچه ضرورت دارد، روشنگري و روشن ساختن فلسفه احكام براي آنهاست . بايدسعي كنيد با كار زيربنايي و فردي بر روي افراد، و توضيح اينكه ترانه هاي مبتذل آدمي را به خير دعوت نمي كند و نيز ساير تاثيراتي كه در روان و اخلاق و بينش آدمي مي گذارد، آنان را براي پذيرش احكام الهي آماده كنيد .خداوند در اين راه يار و مددكار شما باشد .در امر به معروف و نهي از منكر بايد مراتب امر به معљș`و ƙǙʠاز منكررعايʠشود .در ابتدا بايد با گفتار و نصيحت و ارشاد راهنمايي كرد واگر اين راه ها موثر واقع نشد، چنان چه كم كردن ارتباط و يا قطع آن موثر باشد، از آن راه اقدام شود و چنان چه هيچ يك موثر واقع نشد،مي توانيد مراتب را به مقامات مسوول دانشگاه اطلاع دهيد تاخودشان جلوگيري كنند و اگر هيچ يك از اين امور ممكن نبود،تكليف از شما ساقط مي شود.;

در صورت ديدن گناه از يك شخص چه كار بايد كرد، نصيحت يا گزارش به مسيولين ، اگر فايده نداشته باشد چطور؟
پرسش

در صورت ديدن گناه از يك شخص چه كار بايد كرد، نصيحت يا گزارش به مسيولين ، اگر فايده نداشته باشد چطور؟

پاسخ

در صورت احتمال تاثير نهي از منكر واجب است در غير اين صورت چنان چه بطور غير مستقيم ( مثلا از طريق خانواده ) بتوانيد نقش ارشادي در اين موارد ايفا كنيد بهتر است . مسايل حادي كه قابل پيگيري است مي توانيد گزارش كنيد .;

اگر كسى در منزل انسان غيبت كند، به خاطر حفظ حرمت مهمان مى توان او را نهى نكرد؟
پرسش

اگر كسى در منزل انسان غيبت كند، به خاطر حفظ حرمت مهمان مى توان او را نهى نكرد؟

پاسخ

انسان بايد به وظيفه خود در برابر كسى كه غيبت مى كند، چه در منزل خود انسان باشد و چه در منزل ديگر، عمل كرده، امر به معروف و نهى از منكر را با رعايت شرايط آن، انجام دهد. چه بسا حق و حرمت مهمان، شايسته اين باشد كه از گناه محفوظ بماند.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_2050_

اخ_لاق و تربيت

رذائل اخلاقى غيبت

آيا در صورتى كه اعضاى خانواده رفتارهاى خلاف شرع داشته باشند و با ارشاد نيز دست از اعمال خود نكشند، برخورد جديتر لازم است؟
پرسش

آيا در صورتى كه اعضاى خانواده رفتارهاى خلاف شرع داشته باشند و با ارشاد نيز دست از اعمال خود نكشند، برخورد جديتر لازم است؟

پاسخ

به نظر امام خمينى((رحمه الله)) در صورتى كه ترسى از فتنه و فساد نباشد، لازم نيست با خانواده - بخصوص مادر و پدر- قطع رابطه شود; بلكه باز هم بايد آنان را نصيحت و ارشاد نمود و با خشونت با آنان برخورد نكرد آرى بايد سعى كنيم كه تحت تأثير دعوت آنان به مطالب خلاف شرع قرار نگيريم. در آيه اى از قرآن چنين مى خوانيم; « و ما به انسان توصيه نموديم كه به والدين خود نيكى كند و اگر آنان كوشش نمودند كه در آن چيزى كه تو بهآن دانش ندارى به من (خداوند) شرك بورزى اطاعت نكن. بازگشت شما به سوى من است پس شما را از آنچه عمل مى كنيد، با خبر خواهم كرد.(1)

_____________________

1 - سوره عنكبوت، آيه 7.

_2360_

(بخش پاسخ به سؤالات )

_2361_

بهترين شيوه امر به معروف و نهي از منكر چيست؟
پرسش

بهترين شيوه امر به معروف و نهي از منكر چيست؟

پاسخ

حضرت امام خميني (ره) در همين رابطه مي فرمايند: " از بزرگترين مصاديق امر به معروف و نهي از منكر و شريفترين و دقيق ترين و شديد ترين آنها از نظر تأثير و دلنشين ترين آنها بويژه اگر آمر و ناهي از علماي دين و سران مذهب باشد، آن امر به معروف و نهي از منكري است كه از شخص صادر شود كه خود لباس معروف چه واجب و چه مستحب را به تن كرده باشد، و از منكر بلكه از مكروه دور باشد (يعني خود عامل به معروف و تارك منكر باشد) و كسي باشد كه به اخلاق انبياء و اهل معرفت آراسته باشد و از اخلاق نادانان و اهل دنيا بدور باشد تا با عمل و روش و اخلاقش آمر و ناهي باشد و مردم به او اقتدا كنند..."(1)

با توجه به آنچه در اين عبارت بود مي توان بهترين شيوه را از حيث تأثير جمع بين تذكر قولي و عملي دانست كه ضمن اينكه عمل معروفها را انجام مي دهيم با زبان نيز به كمك همان عمل آنرا گسترش دهيم و با رعايت شرائط تذكر از اخلاق و برخورد مناسب و غيره.

براي توضيح بيشتر ضرورت دارد به مبحث امر به معروف و نهي از منكر به كتاب شريف تحرير الوسيله مراجعه شود.

______________________________________________________________________________

1) تبيان ، امر به معروف و نهي از منكر از ديدگاه امام خميني (ره) ، ص 240

چگونگي انجام فريضة امر به معروف و نهي از منكر و تفاوتهاي نحوة عمل به اين فريضه در محيط اجتماع و دانشگاه را بيان فرماييد.
پرسش

چگونگي انجام فريضة امر به معروف و نهي از منكر و تفاوتهاي نحوة عمل به اين فريضه در محيط اجتماع و دانشگاه را بيان فرماييد.

پاسخ

فقهاء بزرگوار در نحوة امر به معروف و نهي از منكر مراتبي را قائل شده اند كه اين مراتب كلي است و فرقي بين مكانهاي مختلف از اين جهت نيست ولكن به اعتبار شرايط خاص ممكن است يك مرتبه تأثير بيشتري داشته باشد و يا شيوة خاصي مؤثرتر واقع شود، رهبر معظم انقلاب در پاسخ به سؤال اينكه بهترين شيوة بر خورد با منكرات چيست مي فرمايند: "بستگي به اين دارد كه چه كسي بخواهد برخورد كند، اگر شما بخواهيد برخورد كنيد "زبان" است _ تعجب نكنيد تأثير امر به معروف و نهي از منكر زباني است _ اگر انجام بگيرد _ از تأثيرات مثبت پولادين حكومت ها بيشتر است. من چند سال است كه گفته ام امر به معروف و نهي ازمنكر. البته عده اي اين كار را مي كنند؛ اما همه نمي كنند. همه تجربه نمي كنند، مي گويند آقا چرا اثر نمي كند؛ تجربه كنيد. منكري را كه ديديد، با زبان تذكر دهيد. اصلاً لازم هم نيست زبان گزنده باشد و يا شما براي رفع آن منكر سخنراني بكنيد؛ يك كلمه بگوييد: آقا! خانم! برادر! اين منكر است. شما بگوييد، نفر دوم بگويد، نفر سوم بگويد، نفر دهم بگويد، نفر پنجاهم بگويد؛ كي مي تواند منكر را ادامه بدهد؟

البته به شما بگويم عزيزان من! منكر را بايد بشناسيد. چيزهايي ممكن است به نظر بعضي منكر بيايد؛ در حالي كه منكر نباشد. بايد معروف و منكر را بشناسيد. واقعاً بايد بدانيد اين منكر است بعضي گفته اند كه بايد احتمال

تأثير و جود داشته باشد. من مي گويم احتمال تأثير همه جا قطعي است؛ مگر در نزد حكومت هاي قلدر، قدرتمندها و سلاطين. آنها يند كه البته حرف حساب به گوششان فرو نمي رود و اثر نمي كند؛ اما براي مردم چرا. براي مردم، حرف اثر دارد. بنابراين، پاسخ من اين شد كه بهترين روش براي شما كه از من سؤال كرديد "زبان" است."

حضرت امام خميني( هم تأكيد بر آن داشته و مي فرمايند: "از بزرگترين مصاديق امر به معروف و نهي از منكر و شريفترين و دقيقترين و شديدترين آنها از نظر تأثير و دلنشين ترين آنها _ آن امر به معروف و نهي از منكري است كه از شخصي صادر شود كه خود لباس معروف چه واجب و چه مستحب را به تن كرده باشد و از منكر بلكه مكروه دور باشد (يعني خود، عامل به معروف و تارك منكر باشد) وكسي باشد كه به اخلاق انبياء و اهل معنويت آراسته باشد و از اخلاق نادانان و اهل دنيا بدور باشد تا با عمل و روش و اخلاقش آمر و ناهي باشد و مردم به او اقتدا كنند."

امر به معروف و نهي از منكر در جامعة امروزي چگونه است؟
پرسش

امر به معروف و نهي از منكر در جامعة امروزي چگونه است؟

پاسخ

امربه معروف و نهي از منكر از مهمترين فروعات اسلام است و سرلوحة مصلحان بزرگي چون انبيا و امامان بوده است در جامعة امروز به صورت فردي و جزئي اجرا مي شود اما توفيق در اين مهم منوط به فراگير كردن اين واجب توسط همة مردم است كه ابتدا بايد مصاديق آن را بشناسند و سپس اقدام به اين واجب كنند. در رساله هاي عمليه واجبات واركان امر به معروف ونهي از منكر به تفصيل آمده است از جمله اينكه : بايد معروف ومنكر شناخته شود . پس براي همگاني كردن آن يك بحث تعليم وآموزش معروف ومنكر را داريم . امّا در اقدام به آن از جمله كساني كه مي توانند در اين آموزشها مؤثر باشند روحانيون هستند وآموزش وپرورش با قرا ر دادن آن در دروس رسمي ، نمازجمعه ها ،مساجد ، رسانه ها وهمه نهادهايي كه با عموم مردم در ارتباط هستند مي توانند نقش مؤثري داشته باشند .

بطور كلي دشمن هرچه پنهان تر باشد قوي تر شده وشكست آن سخت تر مي شود . لذا بايد دشمن را معرفي كرد . يك سري از دشمني ها با انقلاب صورت مي پذيرد كه مردم در تشخيص آنها نيازمند همين آموزشها هستند . ودر اجراي اين فريضه بايد يك هماهنگي ميان قواي سه گانه با مردم وجود داشته باشد . در مسئله جنگ اين هماهنگي بود . مشكل عمده بعد از معرفي منكر ومعروف عدم اين هماهنگي است و وضع بگونه اي نيست كه اگر حركت عمومي در مقابل بعضي منكرات ،

صورت پذيرفت ، جايگاه مشخصي داشته باشد واز آن حمايت شود . نياز به يك سري آموزشهايي است كه وقتي مردم به ميدان دعوت مي شوند نيروهاي مسئول مثل انتظامات و ... هماهنگ باشند . اگر استقبال مناسب نباشد ونيروها يكديگر را خنثي كرده يا در مسئوليت خود اهما ل كنند موفق نمي شوند .

براي شركت عموم بايد مجموعه هاي كوچكتر مانند تشكلهاي مذهبي ، بسيجي ها احساس موفقيت كنند وبعد از آن مجموعه ها ي بزرگتري اقدام كنند . اگر در اين راه ابهام وجود داشته باشد واول كساني كه آمادگي دارند ونيروهاي پيشتاز محسوب مي شوند ، متوقف شده نتايج مطلوبي بدست نياورند يك حركت عمومي شكل نمي گيرد .

البته اين اشكال بيشتر متوجه مسئولين اجرايي است زيرا مردم وقتي دعوت رهبر خود را به اين امر مهّم مي بينند در صحنه حاضر مي شوند .

مقام معظم رهبري د راين زمينه مي فرمايند : " وقتي همه آحاد يك جامعه را موظف به امر به معروف ونهي از منكر مي كنند ، اين به چه معناست ؟ چه وقت ممكن است همه آحاد يك ملت آمر به معروف وخير وناهي از منكر باشد ؟ آن وقت كه همه در متن مسائل كشور به معناي واقعي حضور داشته باشند . همه بايد به كارهاي جامعه كار داشته باشند واهتمام بورزند . همه بايد آگاه باشند . همه بايد معروف شناس ومنكر شناس باشند . اين به معناي نظارت ، حضور وهمكاري عمومي است ، به معني معرفت بالا در همه است . امر به معروف به اين معناست . والاّ اگر ما

امر به معروف را دريك دايره محدود آن هم بوسيله افراد معلوم زنداني بكنيم ودشمن هم در تبليغات خودش سمپاشي كند كه در ايران قرار است از اين به بعد نسبت به زنهاي بد حجاب اينجور عمل بشود ، اين صحيح نيست آيا معناي امر به معروف اين است كه اين واجب به اين عظمت را كه قوام همه چيز به اوست ، بياورند در يك دايره محدود در خيابانهاي تهران . آن هم نسبت به چند نفر زن كه وضع حجابشان مثلاً درست نيست ؟ اين است معناي حضور نيروهاي مؤمن در صحنه هاي گوناگون جامعه ؟ خير ، قضيه بالاتر از اين حرفها ست . تخلفها يك اندازه ويكجور نيست . تخلفها تنها تخلفهاي فردي نيست . بالاترين تخلفها ، تخلفها وجرائمي است كه پايه هاي نظام را سست مي كند .

نا اميدكردن مردم ، مأيوس كردن دلهاي اميدوار ، كج نشان دادن راه راست ، گمراه كردن انسانهاي مؤمن و با اخلاص ، سوء استفاده كردن از اوضاع واحوال گوناگون در جامعه اسلامي ، كمك كردن به دشمن ، مخالفت كردن با احكام اسلامي وپياده شدن مقررات اسلام ، تلاش براي به فساد كشاندن نسل مؤمن ، منكرهاي مهم است .

امروز دستهايي تلاش مي كنند تا فساد را به صورت نا محسوس (نه آنجوركه شما در خيابان ببينيد وبفهميد ومشاهده كنيد ) به شكلهاي گروهكي وبا هدايت دشمن در بين جوانها ترويج كنند ، پسرها را به فساد وبي تفاوتي بكشانند ، اينها منكرات است . منكرا ت، هم اخلاقي ، هم سياسي وهم اقتصادي است . همه جا هم جاي نهي

از منكر است . يك دانشجو هم مي تواند در محيط درس وعلم نهي از منكر كند . يك كارمند شريف هم در محيط كار خود مي تواند نهي از منكر كند . يك كاسب مؤمن هم در محيط كار خود مي تواند نهي از منكر كند . يك هنرمند هم با وسايل هنري خود مي تواند نهي از منكر كند . روحانيون در محيطهاي مختلف يكي از مهمترين عوامل نهي از منكر وامر به معروف هستند . نمي شود اين واجب بزرگ الهي را در دايره هاي كوچك محدود كرد .

اين كار،كار همه است ، اينجور نيست كه مخصوص عده خاصي مثل نيروهاي مسلح يا نيروهاي ديگر باشد ، كارهمه است . البته هر كسي وظيفه اي دارد . من در پيام تشكري كه منتشر شد عرض كردم كه قشرهاي مختلف بايد جايگاه خود را در امر به معروف ونهي از منكر پيدا كنند . هر كس جايگاهي دارد . اينكه كجا بايد نهي از منكر بكنيد ودر مقابل كدام منكر مي توانيد مقاومت بكنيد وبايستيد وكدام را مي شناسيد ، مهم است . كار ، كار مردمي است . البته علماي دين بايد مردم راهدايت وراهنمايي كنند . كيفيت نهي از منكر را براي مردم بيان كنند ومنكر را براي آنها شرح بدهند . " (1)

______________________________________________________

1) كوثر ولايت ، مقام معظم رهبري ، ص 27 - 26

امّا اگر پرسيده شود اين ناهماهنگي تقصيرچه كسي است ؟ بايد اعتراف كرد كه موانعي براي عملي شدن اين فريضه وجود دارد و آن وجود خطوط وجناحهاي مختلف است كه در روشهاي اصلاح جامعه

نظرهاي مختلف ارائه مي كنند وهر كدام برداشتي را از پيش خود ارائه مي كنند وآن تبعيت از رهبري كه بايد در همه مسئولين باشد ، نيست . يكي از نتايج بسيار نامطلوب اين جناح بنديها كه فقط جنبه سياسي هم ندارد مثل بحث آزادي و ... آنقدر اختلاف آراء ونظرها در مقابل خط رهبري مطرح مي شود كه از موانع اساسي اجرايي اين فريضه است . اين مانع وقتي به مسئولين دولتي سرايت مي كند وآنها در اساس اين فريضه واجراي آن ترديد مي كنند يا بعضي ا ز آنها خود به بسياري منكرات مبتلا هستند اين سبب برزمين ماندن اين فريضه الهي مي شود و راه نجات هم دست برداشتن از تشتت آراء واختلافات سياسي وگوش به فرمان رهبري بودن واجراي اوامر ايشان وحفظ وحدت رويّه و وحدت ملّي است .

وظيفه آحاد مردم در امر به معروف و نهي از منكر در جامعه چگونه است؟
پرسش

وظيفه آحاد مردم در امر به معروف و نهي از منكر در جامعه چگونه است؟

پاسخ

امربه معروف و نهي از منكر از مهمترين فروعات اسلام است و سرلوحة مصلحان بزرگي چون انبيا و امامان بوده است در جامعة امروز به صورت فردي و جزئي اجرا مي شود اما توفيق در اين مهم منوط به فراگير كردن اين واجب توسط همة مردم است كه ابتدا بايد مصاديق آن را بشناسند و سپس اقدام به اين واجب كنند. در رساله هاي عمليه واجبات واركان امر به معروف ونهي از منكر به تفصيل آمده است از جمله اينكه : بايد معروف ومنكر شناخته شود . پس براي همگاني كردن آن يك بحث تعليم وآموزش معروف ومنكر را داريم . امّا در اقدام به آن از جمله كساني كه مي توانند در اين آموزشها مؤثر باشند روحانيون هستند وآموزش وپرورش با قرا ر دادن آن در دروس رسمي ، نمازجمعه ها ،مساجد ، رسانه ها وهمه نهادهايي كه با عموم مردم در ارتباط هستند مي توانند نقش مؤثري داشته باشند .

بطور كلي دشمن هرچه پنهان تر باشد قوي تر شده وشكست آن سخت تر مي شود . لذا بايد دشمن را معرفي كرد . يك سري از دشمني ها با انقلاب صورت مي پذيرد كه مردم در تشخيص آنها نيازمند همين آموزشها هستند . ودر اجراي اين فريضه بايد يك هماهنگي ميان قواي سه گانه با مردم وجود داشته باشد . در مسئله جنگ اين هماهنگي بود . مشكل عمده بعد از معرفي منكر ومعروف عدم اين هماهنگي است و وضع بگونه اي نيست كه اگر حركت عمومي در مقابل

بعضي منكرات ، صورت پذيرفت ، جايگاه مشخصي داشته باشد واز آن حمايت شود . نياز به يك سري آموزشهايي است كه وقتي مردم به ميدان دعوت مي شوند نيروهاي مسئول مثل انتظامات و ... هماهنگ باشند . اگر استقبال مناسب نباشد ونيروها يكديگر را خنثي كرده يا در مسئوليت خود اهما ل كنند موفق نمي شوند .

براي شركت عموم بايد مجموعه هاي كوچكتر مانند تشكلهاي مذهبي ، بسيجي ها احساس موفقيت كنند وبعد از آن مجموعه ها ي بزرگتري اقدام كنند . اگر در اين راه ابهام وجود داشته باشد واول كساني كه آمادگي دارند ونيروهاي پيشتاز محسوب مي شوند ، متوقف شده نتايج مطلوبي بدست نياورند يك حركت عمومي شكل نمي گيرد .

البته اين اشكال بيشتر متوجه مسئولين اجرايي است زيرا مردم وقتي دعوت رهبر خود را به اين امر مهّم مي بينند در صحنه حاضر مي شوند .

مقام معظم رهبري د راين زمينه مي فرمايند : " وقتي همه آحاد يك جامعه را موظف به امر به معروف ونهي از منكر مي كنند، اين به چه معناست ؟ چه وقت ممكن است همه آحاد يك ملت آمر به معروف وخير وناهي از منكر باشد ؟ آن وقت كه همه در متن مسائل كشور به معناي واقعي حضور داشته باشند . همه بايد به كارهاي جامعه كار داشته باشند واهتمام بورزند . همه بايد آگاه باشند . همه بايد معروف شناس ومنكر شناس باشند . اين به معناي نظارت ، حضور وهمكاري عمومي است ، به معني معرفت بالا در همه است . امر به معروف به اين معناست . والاّ اگر

ما امر به معروف را دريك دايره محدود آن هم بوسيله افراد معلوم زنداني بكنيم ودشمن هم در تبليغات خودش سمپاشي كند كه در ايران قرار است از اين به بعد نسبت به زنهاي بد حجاب اينجور عمل بشود ، اين صحيح نيست آيا معناي امر به معروف اين است كه اين واجب به اين عظمت را كه قوام همه چيز به اوست ، بياورند در يك دايره محدود در خيابانهاي تهران . آن هم نسبت به چند نفر زن كه وضع حجابشان مثلاً درست نيست ؟ اين است معناي حضور نيروهاي مؤمن در صحنه هاي گوناگون جامعه ؟ خير ، قضيه بالاتر از اين حرفها ست . تخلفها يك اندازه ويكجور نيست . تخلفها تنها تخلفهاي فردي نيست . بالاترين تخلفها ، تخلفها وجرائمي است كه پايه هاي نظام را سست مي كند .

نا اميدكردن مردم ، مأيوس كردن دلهاي اميدوار ، كج نشان دادن راه راست ، گمراه كردن انسانهاي مؤمن و با اخلاص ، سوء استفاده كردن از اوضاع واحوال گوناگون در جامعه اسلامي ، كمك كردن به دشمن ، مخالفت كردن با احكام اسلامي وپياده شدن مقررات اسلام ، تلاش براي به فساد كشاندن نسل مؤمن ، منكرهاي مهم است .

امروز دستهايي تلاش مي كنند تا فساد را به صورت نا محسوس (نه آنجوركه شما در خيابان ببينيد وبفهميد ومشاهده كنيد ) به شكلهاي گروهكي وبا هدايت دشمن در بين جوانها ترويج كنند ، پسرها را به فساد وبي تفاوتي بكشانند ، اينها منكرات است . منكرا ت، هم اخلاقي ، هم سياسي وهم اقتصادي است . همه جا هم جاي

نهي از منكر است . يك دانشجو هم مي تواند در محيط درس وعلم نهي از منكر كند . يك كارمند شريف هم در محيط كار خود مي تواند نهي از منكر كند . يك كاسب مؤمن هم در محيط كار خود مي تواند نهي از منكر كند . يك هنرمند هم با وسايل هنري خود مي تواند نهي از منكر كند . روحانيون در محيطهاي مختلف يكي از مهمترين عوامل نهي از منكر وامر به معروف هستند . نمي شود اين واجب بزرگ الهي را در دايره هاي كوچك محدود كرد .

اين كار،كار همه است ، اينجور نيست كه مخصوص عده خاصي مثل نيروهاي مسلح يا نيروهاي ديگر باشد ، كارهمه است . البته هر كسي وظيفه اي دارد . من در پيام تشكري كه منتشر شد عرض كردم كه قشرهاي مختلف بايد جايگاه خود را در امر به معروف ونهي از منكر پيدا كنند . هر كس جايگاهي دارد . اينكه كجا بايد نهي از منكر بكنيد ودر مقابل كدام منكر مي توانيد مقاومت بكنيد وبايستيد وكدام را مي شناسيد ، مهم است . كار ، كار مردمي است . البته علماي دين بايد مردم راهدايت وراهنمايي كنند . كيفيت نهي از منكر را براي مردم بيان كنند ومنكر را براي آنها شرح بدهند.››(1)

امّا اگر پرسيده شود اين ناهماهنگي تقصيرچه كسي است ؟ بايد اعتراف كرد كه موانعي براي عملي شدن اين فريضه وجود دارد و آن وجود خطوط وجناحهاي مختلف است كه در روشهاي اصلاح جامعه نظرهاي مختلف ارائه مي كنند وهر كدام برداشتي را از پيش خود ارائه مي

كنند وآن تبعيت از رهبري كه بايد در همه مسئولين باشد ، نيست . يكي از نتايج بسيار نامطلوب اين جناح بنديها كه فقط جنبه سياسي هم ندارد مثل بحث آزادي و ... آنقدر اختلاف آراء ونظرها در مقابل خط رهبري مطرح مي شود كه از موانع اساسي اجرايي اين فريضه است . اين مانع وقتي به مسئولين دولتي سرايت مي كند وآنها در اساس اين فريضه واجراي آن ترديد مي كنند يا بعضي ا ز آنها خود به بسياري منكرات مبتلا هستند اين سبب برزمين ماندن اين فريضه الهي مي شود و راه نجات هم دست برداشتن از تشتت آراء واختلافات سياسي وگوش به فرمان رهبري بودن واجراي اوامر ايشان وحفظ وحدت رويّه و وحدت ملّي است .

در امر به معروف و نهي از منكر خواهراني كه خود ميل به كارهاي خراب دارند و با برادران گفتگوي غير مجاز و بيش از حد شرم آور دارند چگونه بايد عمل كرد؟ يا به چه مكان ها و شماره تلفني تماس گرفت كه سريعتر عمل كنند؟
پرسش

در امر به معروف و نهي از منكر خواهراني كه خود ميل به كارهاي خراب دارند و با برادران گفتگوي غير مجاز و بيش از حد شرم آور دارند چگونه بايد عمل كرد؟ يا به چه مكان ها و شماره تلفني تماس گرفت كه سريعتر عمل كنند؟

پاسخ

بحث امر به معروف و نهي از منكر متأسفانه آنگونه كه شايسته و بايسته است در جامعه ما تبيين نشده و افراط و تفريط هاي زيادي صورت گرفته است عده اي بسيار سخت گيري كرده اند و موجبات عصيان جوانان را فراهم ساخته و عده اي ديگر نيز با آزادي غير معقول و غير مشروع به طور عملي به دفاع و حمايت از بعضي منكرات پرداخته اند.

امر به معروف و نهي از منكر آداب، شرايط، مقدمات، ملزوماتي دارند كه در كتاب هاي مربوط و رساله هاي علميه مراجع بزرگوار تقليد به آن اشاره شده است. (1)

اگر امر معروف و نهي از منكر و ارشاد جامعه با شرايط خودش انجام گيرد بهترين و بيشترين تأثير را خواهد داشت ولي متأسفانه برخي آنرا چماق مي كنند و گروهي آنرا تخطئه مي سازند و امر به معروف و نهي از منكر با شرايط براي افراد عادي در حد تذكر زباني و لساني جنبه وجوب دارد و در مرحله عملي فقط بايد توسط حاكم و عوامل حكومت صورت بگيرد و از هرگونه درگيري و تنش بايد اجتناب كرد و اگر تذكر و نصيحت مفيد نباشد و مي توان به عوامل حكومتي اطلاع داد كه ستاد اجرايي امر به معروف و نهي از منكر و پاسگاه هاي انتظامي و نيروي انتظامي و يا 113 ادارات اطلاعات شهرستان ها اطلاع داد. البته برخورد قضايي و انتظامي آخرين مرحله

است و اگر بتواند از طريق نصيحت و ارشاد دوستانه و صميمانه افراد خاطي را هدايت كرد بسيار تأثيرگذارتر خواهد بود چه برخورد فيزيكي افراد را عاصي مي كند و نه تنها بسياري از موافع سازنده نيست بلكه آثار تخريبي منفي دارد. بايد ريشه ها و عوامل را شناسايي كرد و در رفع و نابودي آنها تلاش كرد. اين روش بسيار موفق تر و كارسازتر است تا برخورد فيزيكي و دستگيري و بازداشت و زندان و شلاق و ...

منابع و مآخذ:

1_ از جمله مي توانيد به كتاب حماسه حسيني شهيد مطهري مبحث عنصر امر به معروف و نهي از منكر در نهضت حسيني مراجعه كنيد.

اگر از شما بخواهند چند جوان كه شايد ظاهر نادرستي از لحاظ پوشش داشته باشند منظور اين كه مثلا فردي كه فرضاً موهاي خود را بسته و لباس چسبيده به تن دارد را به گونه اي ارشاد كنيد كه به نماز جماعت بيايند كه خودتان نيز پيش نماز باشيد چگونه برخورد مي كنيد آيا ممك
پرسش

اگر از شما بخواهند چند جوان كه شايد ظاهر نادرستي از لحاظ پوشش داشته باشند منظور اين كه مثلا فردي كه فرضاً موهاي خود را بسته و لباس چسبيده به تن دارد را به گونه اي ارشاد كنيد كه به نماز جماعت بيايند كه خودتان نيز پيش نماز باشيد چگونه برخورد مي كنيد آيا ممكن است شما نيز براي اين كار حاضر باشيد لباس مقدس خودتان را بيرون بياوريد؟

پاسخ

از اين كه شما برادر عزيز و بزرگوار به اين نكته مهم توجه داريد بسيار سپاس گذار و خداوند را شاكريم. اين كه شما عزيز گرامي به جلب و جذب جوانان مي انديشيد كه به زعم ديگران در مسيري جداي از مسير متدينان گام بر مي داريد بسيار خوشوقتيم و از خداوند والا مرتبه استمداد مي طلبيم و نيز شما از درگاه با عظمتش بخواهيد در اين مسير يار و ياور و راهنما و هادي شما باشد.

برادر عزيز كه احتمالا در كسوت مقدس اقامه جماعت هستي لابد حتما حد پوشش و لباس را در منابع فقهي و ديني خوانده اي و مي داني كه حد پوشش براي مرد چقدر است و تا چه ميزان واجب است و بسياري از سختگيريها كه در جامعه ما نسبت به پوشش پسران مي شود وجوب شرعي ندارد عرف آنرا نمي پذيرد و چون خلاف عرف است با آن مقابله مي شود. همچنين بلندي مو و بستن آن نيز حرام و گناه نيست همچنان كه كوتاه كردن موي سر نيز واجب نيست بنابرين در اين مرحله بايد بدان كه فرد مورد نظر گناهكار نيست كوتاه كردن موي سر نيز واجب نيست.

بنابرين در اين

مرحله بايد بدان كه فرد مورد نظر گناهكار نيست فقط عرف جامعه را رعايت نكرده است بنابرين شما در مواجه اوليه با او حق نداري به آنچه كه خلاف شرع و دين نيست توجه كني و به گونه اي القا كني كه كارش خلاف جلوه و در همان ابتدا او را طرد كني. اين مشكلي است كه در قالب متدينان و دوستان عزيز ائمه جماعت و مبلغان و ... مشاهد مي شود و به جاي اينكه به مسايل عمده و زير بنايي و واجبات و محرمات اسلام توجه كنند به ظاهر به افراد و مسايل جزيي كه گاهي اصلا گناه نيست و گاهي ممكن است گناه صغيره باشد توجه مي كنند و از امهات مسايل غفلت مي كنند.

برادر عزيز! شايد بهترين راهكار براي جذب و جلب جوانان دوستي و رفاقت و برخورد خوش و شيرين باشد. سلام كردن به آنان، گرم گرفتن و احوال پرسي صميمانه و سوال كردن از وضعيت درسي و... و كمك كردن به آنان اگر متوجه نيازي شديد و...

بايد با جوانان رفيق شد. درددل هاي آنان را گوش كرد. به آنان احترام گذاشت.

آنان را مورد تكريم قرار داد و آنها را صاحب درك و فهم و خرد دانست و با آنان به مشورت پرداخت و از نظرات متقن و محكم آنها استقبال كرد و در جمع اعلام كرد و تشويقشان كرد. نبايد به دليل اين كه موهايش بلند است به ديدگاه و نظرات او بي اعتنا شد بلكه تعمداً بايد دنبال موقعيتي بود تا او را مطرح كنيم و به عنوان فردي با كمال و فضيلت طرح شود. اگر بتوانيم با

جوانان رابطه دوستانه و صميمانه و صادقانه برقرار كنيم تا آنان احساس كنند دوستشان داريم و قصد نداريم عقايدمان را بر آنان تحميل كنيم به مرور زمان نا خداگاه همانند سازي پيدا خواهد شد و سعي خواهد كرد مثل ما بشود البته در اين ارتباط دوستانه ضرورتي وجود ندارد انسان اصول و معيارهاي خودش را كنار بگذارد. مثلاً لباس مقدس روحانيت را كنار بگذارد تا به زعم خودش جوانا ن با او ارتباط برقرار كنند. بلكه برعكس جوان با اين فرد با ديده فردي بي پايه و اساس نگاه خواهد كرد ممكن است با او دوست بشود ولي او را به عنوان رهبر نخواهد پذيرفت. طلبه بايد طلبگي خودش را حفظ كند ولي با جوانان درست باشد و اگر مثلاً قرار شد با آنان فوتبال بازي كند لباسش را درآورد و بازي كند ولي پس از آن مجدداً به كسوت اصلي خودش باز گردد و لباس خودش را بپوشد. اين نشان دهنده ثبات شخصيتي او خواهد بود و جوان به او تكيه و اعتماد مي كند.

در حال حاضر كه اينقدر نوارهاي موسيقي چه صوتي و چه تصويري رواج پيدا كرده است و ما در هر زماني شاهد اينگونه ماجرا هستيم و نمي شود علم آنها را امر به معروف و نهي از منكر كرد و آيا در چنين مواقعي شنيدن اينگونه مبتذلها و ديدن نوارها و سي دي هاي تحريك كننده چه
پرسش

در حال حاضر كه اينقدر نوارهاي موسيقي چه صوتي و چه تصويري رواج پيدا كرده است و ما در هر زماني شاهد اينگونه ماجرا هستيم و نمي شود علم آنها را امر به معروف و نهي از منكر كرد و آيا در چنين مواقعي شنيدن اينگونه مبتذلها و ديدن نوارها و سي دي هاي تحريك كننده چه حكمي دارد و براي جلوگيري از اين گونه مسائل چه بايد كرد؟

پاسخ

وظيفه دولت و مردم در برابر انحرافات

"قسم به كسي كه جانم در دست اوست، برخي از امتم در قيامت به صورت خوك و ميمون محشور مي شوند، بخاطر مدارا كردن آنها در برابر معاصي و خودداري از نهي از منكر در حالي كه قدرت آن را دارند" (1) پيامبر اكرم (ص)

"كسي كه امر به معروف و نهي از منكر مي كند، خليفة خدا و رسول در روي زمين است" (2) پيامبر اكرم (ص)

"آيا شما را خبر دهم به اقوامي كه پيامبرو شهيد نيستند، ولي در قيامت انبياء و شهدا بر آنها غبطه مي خورند؟ آنان كساني هستند كه بندگان خدا را دوست دارند و در روي زمين خير خواه آنان هستند، آنها را به آنچه خداوند را دوست دارد امر و از آنچه اكراه دارد نهي مي كنند" (3) پيامبر اكرم (ص)

حضرت امام خميني (ره):

امر به معروف و نهي از منكر از اموري است كه بر همه كس واجب است، يك چيزي نيست كه بر يكي واجب باشد بر ديگري نه، همة ما مكلفيم كه همان طور كه مكلفيم كه خودمان را حفظ كنيم و خارج كنيم از ظلمت به نور، ملكف هستيم ديگران را همين طور

دعوت كنيم. هر مقداري كه مي توانيم، شما نبايد بگوييد كه خوب، من كه خطيب نيستم، من كه اهل منبر نيستم، من كه اهل محراب نيستم، شما اهل اين هستيد كه در خانواده تان، با آن پسرتان و با آن دخترتان و با اوليائتان، با آن كسي كه رفيق شما هست، مي تواني حرف بزنيد، همين مقدار شما مكلفيد، اگر انسان ديد معصيت خدا مي شود، بايد جلويش را بگيرد، نگذارد، معصيت خدا بشود. (صحيفه نور، ج11، ص84)

امر به معروف و نهي از منكر واجب حتمي همه است، فقط من و شما به عنوان مسؤولان كشور وظيفه مان در باب امر به معروف و نهي از منكر سنگين تر است. بايد از شيوه ها ووسائل مناسب استفاده كنيم؛ اما آحاد مردم هم وظيفه دارند. با چهار تا مقاله در فلان روزنامه، واجب امر به معروف نه از وجوب مي افتد، نه ارزش تأثيرگذاريش ساقط مي شود. قوام و رشد و كمال

و صلاح، وابستة به امر به معروف و نهي از منكر است؛ اين هاست كه نظام را هميشه جوان نگه مي دارد. چنانچه امر به معروف باشد و شما وظيفة خودتان بدانيد كه اگر منكري را در هر شخصي ديديد، او را از اين منكر نهي كنيد، آنگاه اين نظام اسلامي هميشه تر و تازه و با طراوت و شادب مي ماند. طرف امر به معروف و نهي از منكر فقط طبقة عامة مردم نيستند؛ حتي اگر در سطوح بالا هم هستند، شما بايد به او امر كنيد؛ نه اين كه از او خواهش كنيد؛ بايد بگوييد: آقا! نكن؛ اينكار يا اين حرف درست نيست.

امر و نهي بايد با حالت استعلا ء باشد. البته اين استعلاء معنايش اين نيست كه آمران حتماً بايد بالاتر از مأموران، و ناهيأن بالاتر از منهيان باشند؛ نه، روح و مدل امر به معروف، مدل امر و نهي است؛ مدل خواهش و تقاضا و تضرع نيست. نمي شود گفت كه خواهش مي كنم شما اين اشتباه را نكنيد؛ نه، بايد گفت آقا! اين اشتباه را نكن؛ چرا اشتباه مي كني؟ طرف، هر كسي هست _ حالا بنده كه طلبة حقيري هستم _ از بنده مهمتر هم باشد، او هم مخاطب امر به معروف و نهي از منكر قرار مي گيرد. (4)

حضرت آيت الله بهجت:

امر به معروف و نهي از منكر با شرايط آن واجب است.

حضرت آيت الله صافي گلپايگاني:

تكليف همه بدون استثناء رعايت احكام شرع و حلال و حرام دين است و هر كسي بر طبق توان خود امر به معروف و نهي از منكر نمايد تا خداي ناخواسته تدريجاً معروف، منكر نشود و منكر عنوان معروف پيدا نكند.

حضرت آيت الله تبريزي:

چنانچه دولت بخواهد مشروعيت داشته باشد بايد از مظاهر فساد جلوگيري كند و وظيفة مردم حتي المقدور نصيحت و راهنمايي ديگران و حفظ اهل و عيال خود مي باشد.

حضرت آيت الله فاضل لنكراني:

امر به معروف و نهي از منكر طبق شرايط و مراحل آن بايد انجام شود.

حضرت آيت الله مكارم شيرازي:

همه موظف به احياي فريضة مهم امر به معروف و نهي از منكر هستند.

حضرت آيت الله سيستاني:

تكليف، امر به معروف و نهي از منكر است.

"شنيدن و استماع موسيقي قساوت قلب مي آورد" (5) پيامبر اكرم (ص)

"هيچ گناهي را كوچك مشماريد كه انسان وقتي در

قيامت به گناهان خود مي نگرد، ديدگانش چرك مي گريد" (6) پيامبر اكرم (ص)

"به كوچكي گناه ننگريد، به كسي كه جرأت مخالفت با او كرده ايد نگاه كنيد" (7)

دوستي دارم كه هر وقت به خانه آنها مي روم برايم نوار ترانه و شو مي گذارد ولي من دوست ندارم نگاه كنم و از طرفي خجالت مي كشم كه به او بگويم. البته جو خانه آنها همينطور است ولي دوستم را از نظر اخلاقي، معرفتي و ديني خيلي دوست دارم او اهل نماز روزه و دعا هم هست
پرسش

دوستي دارم كه هر وقت به خانه آنها مي روم برايم نوار ترانه و شو مي گذارد ولي من دوست ندارم نگاه كنم و از طرفي خجالت مي كشم كه به او بگويم. البته جو خانه آنها همينطور است ولي دوستم را از نظر اخلاقي، معرفتي و ديني خيلي دوست دارم او اهل نماز روزه و دعا هم هست و مدت 18 ماه است با او دوست هستم. شما بگوييد كه چه كاري به صلاح ام است؟

پاسخ

همانگونه كه خودت ابراز نموده اي از موارد خلاف متنفر هستي و از گناه كردن اجتناب مي ورزي ولي در مواجه با دوستت خجالت و كم رويي مانع از اين مي شود كه از ارتكاب خلاف خودداري ورزي ولي بايد بداني كه در امور فوق خجالت مفهومي ندارد و حاكي از عقل و انديشه نيست.

تو بايد به نحوي از ابتلا به آن كارها خودداري ورزي. شما مي تواني در خارج از منزل وقتي با يكديگر تنها هستيد با بيان مضرات و دلايل متقن و محكم و عواقب موارد فوق به آن دوست خودت تفهيم كني كه اشتغال به آن كارها مضر است و انسان را از مسير اصلي زندگي حيات بخش و سعادت آفرين ممكن است منحرف سازد و البته مي توانيد بجاي آنها از موسيقي و نوارهاي شاد و جذاب و مجاز استفاده كنيد نه اين كه فقط مخالفت بورزي بلكه با بيان مضرات و عواقب سوء آن سعي كنيد هر دوي تان از اجتناب به آن ارتكاب ورزيد و براي اقناع حس و روحية زيبايي طلبي خويش از موسيقي جذاب شاد و مجاز بهره مند شويد.

مي

توانيد كتاب ها و آثار مربوط به مضرات و آثار سوء مربوط به موسيقي مخرب را مطالعه كنيد تا هم خودتان به صورت علمي دلايل تحريم و حرمت موسيقي و غنا را بشناسيد و هم بتوانيد ديگران را آگاه سازيد.

شما دوست عزيز حتما بايد قبل از رفتن به منزل آن دوست خودت اين مسئله را بسيار دوستانه و صميمي مطرح كني و بگويي كه بسيار او را دوست داري ولي از آن مسئله ناراحت هستي و تا به حال هم به همين دليل علي رغم ناراحتي خودت آنرا مطرح نكرده اي و او را نيز قبول داري و يادآور بشوي كه اعمال خوب و نماز و روزه ها از آن طريق تباه شده يا خواهد شد و يا در معرض تباهي قرار دارد.

و نيز متذكر شوي كه مي توانيد به طور مشترك به موسيقي هاي مجاز گوش كنيد و خود را اغنا كنيد و مانعي براي پيشرفت علمي و عملي خودتان فراهم نسازيد. و نيز يادآور شويد كه اگر اين امر ادامه پيدا كند با كمال تأسف و حسرت در منزلشان حضور نخواهي يافت. خجالت و كم رويي در اين موارد را كنار بگذار و در يك فرصت مناسب در پارك يا... آنرا مطرح كن.

اميدوارم موفق به هدايت آن دوست بشوي.

اگر ما در مجلس عروسي حاضر گرديم و آن مجلس از موسيقي مبتذل استفاده نموده آن موسيقي به گوش برسد چه كار كنيم اگر هم عروسي را ترك كنيم صاحب خانه ناراحت مي شود باز هم بايد از آنجا برويم؟ راهنمايي كنيد؟
پرسش

اگر ما در مجلس عروسي حاضر گرديم و آن مجلس از موسيقي مبتذل استفاده نموده آن موسيقي به گوش برسد چه كار كنيم اگر هم عروسي را ترك كنيم صاحب خانه ناراحت مي شود باز هم بايد از آنجا برويم؟ راهنمايي كنيد؟

پاسخ

توجه شما را به پاسخ استفتائات ذيل از مراجع عظام جلب مي كنيم:

پاسخ از آيت الله صافي گلپايگاني:

ما دو خواهر 19 ساله هستيم، با توجه به اينكه مجالس عقد و عروسي و از اين قبيل كه در آنها از نوارهاي موسيقي و رقص زنان براي زنان به كار برده مي شود و اين مورد حرام است، از شركت در اين مجالس خودداري مي كنيم. اين مسأله تا اندازه اي باعث مخالفت پدر و مادر و اطرافيان شده است و حتي بسياري از آنان با گفتن مواردي مثل كناره گيري از مردم يا دوري از اجتماع و مسخره كردن ما و اين كه به ما مي گويند: شما هميشه نمي توانيد اين طور ادامه دهيد، و با توجه به اين كه ما مجرد هستيم و در تمامي مجالس دعوت شده موارد فوق وجود دارد از نظر اجتماعي با مشكلاتي روبرو شده ايم، با اين وجود نمي خواهيم به هيچ عنوان بر خلاف اسلام عمل كنيم و به ما پيشنهاد مي شود كه راه تقيه را پيش بگيريد يا اينكه شما در اين مجالس بياييد و نظري ندهيد و گوشه اي بنشينيد اين نظرها براي ما قابل قبول نيست چون دليلي بر تأييد آنان نمي دانيم و در ضمن روبرو با صداها و لهو و لعب هاي آنان هستيم و فكر مي كنيم شركت در اين مجالس

باعث عادي شدن اين گناه مي شود. خواهشمنديم در اين مورد ما را راهنمايي فرماييد.

پاسخ: شركت در مجلس معصيت جايز نيست و مورد سؤال از موارد تقيه محسوب نمي شود. خداوند به شما توفيق بدهد؛ شما در اين گونه مجالس شركت نكنيد تا ديگران از استقامت شما در اين امر پند بگيرند. (1)

حضرت آيت الله خامنه اي:

شركت كردن در مجالس حرام در هر صورت جايز نيست و امر به معروف و نهي از منكر بر همه واجب است.

حضرت آيت الله بهجت:

اين نوع بها نه ها باعث حلال شدن حرام الهي نمي شود.

حضرت آيت الله صافي گلپايگا ني:

شركت در مجالس معصيت جايز نيست.

حضرت آيت الله مكارم شيرازي:

در صورتي كه نتوانيد آنها را نهي از منكر كنيد نبايد شركت كنيد.

حضرت آيت الله تبريزي:

مي توانيد شركت كنيد ولي هنگام شروع لهو و لعب نهي از منكر نماييد اگر اثر نكرد حركت نماييد در اين صورت مأجور هستيد.

حضرت آيت الله سيستاني:

اگر مبتلا به حرام مي شود جايز نيست.

حضرت آيت الله فاضل لنكراني:

شركت در مجالسي كه در آن عمل حرام و گناه صورت مي گيرد و انسان نمي تواند نهي از منكر كند صحيح نيست و اگر علت عدم شركت را بدانند دشمني و خصومت نمي كنند.

آيت الله العظمي اراكي(ره):

موسيقي مطرب و ملهي و ترانه هاي مبتذل حرام است و نيز شركت در مجالس حرام.

موسيقي از اموري است كه البته هر كس به حسب طبع خوشش مي آيد ليكن انسان را از جديت بيرون مي برد و به يك موجود هزل و بيهوده مي كشاند، موسيقي فكر انسان را طوري مي كند كه ديگر نتواند در غير محيط موسيقي و

شهوات و اموري كه مربوط به موسيقي است فكر بكند."سخنراني حضرت امام خميني، 30/4/83"

منابع و مآخذ:

1_ جامع الاحكام، ج1، ص1011

برگرفته از كتاب مسائل جديد از ديدگاه علماء و مراجع تقليد، ج1، سيد محسن محمودي، ص143،144

اگر فردي به مجلس عروسي دعوت شود و پس از ورود با ميهمانان كه مشغول رقص و پايكوبي هستند روبرو شود و بر فرض آنكه با ترك مجلس، امر به معروف و نهي از منكر نيز محقق نشود وظيفه فرد چيست؟ ماندن در آن مجلس چه حكمي دارد؟
پرسش

اگر فردي به مجلس عروسي دعوت شود و پس از ورود با ميهمانان كه مشغول رقص و پايكوبي هستند روبرو شود و بر فرض آنكه با ترك مجلس، امر به معروف و نهي از منكر نيز محقق نشود وظيفه فرد چيست؟ ماندن در آن مجلس چه حكمي دارد؟

پاسخ

در پاسخ به سؤال شما نظرتان را به استفتائي از آيت الله خامنه اي در همين رابطه جلب مي نماييم.

س: 1_ شركت در جشنهايي كه زنان و مردان در آنها مبادرت به رقص و نواختن موسيقي بطور جداگانه مي كنند چه حكمي دارد؟

2_ آيا شركت در عروسي هايي كه در آنها مبادرت به رقص و نواختن موسيقي مي شود، جايز است؟

3_ آيا نهي از منكر در مجالسي كه در آنها رقص انجام مي شود، در صورتي كه امر به معروف و نهي از منكر در شركت كنندگان تأثيري نداشته باشد، واجب است؟

4_ رقص مختلط زن و مرد چه حكمي دارد؟

ج: بطور كلي اكر رقص باعث تهييج شهوت شود يا همراه با عمل حرام و يا مستلزم آن بوده و يا به صورت مختلط بين زنان و مردان اجنبي باشد، جايز نيست و فرقي نمي كند بين اينكه در جشنهاي عروسي باشد يا غير آن و شركت در مجلس معصيت هم اگر مستلزم ارتكاب حرام مانند گوش دادن به موسيقي مطرب و لهوي مناسي با مجالس لهو و گناه باشد و يا حضور در آنها تأييد گناه محسوب شود، جايز نيست و اما تكليف امر به معروف و نهي از منكر با عدم احتمال تأثير ساقط است.

منابع و مآخذ:

رسالة اجوبه الاستفتائات آيت الله خامنه اي، ج2، ص119

وقتي روزانه در خيابان محرمات زيادي صورت مي گيرد وظيفة افراد جامعه در قبال امر به معروف و نهي از منكر چيست
پرسش

وقتي روزانه در خيابان محرمات زيادي صورت مي گيرد وظيفة افراد جامعه در قبال امر به معروف و نهي از منكر چيست

پاسخ

همان طور كه مي دانيد، امر به معروف و نهي از منكر با رعايت تمام شرايط كه در رساله هاي عمليه ذكر شده است بر همه مردم واجب است لذا وظيفه ما اين است كه اين فريضه مهم را به شيوه اي صحيح مشفقانه و ناصحانه انجام دهيم تا بتوانيم تارك معروف و عامل منكري را كه مغرض نيستند، ارشاد كنيم و اگر هم مغرض هستند; فرصت انجام دادن اعمال زشت را از آنان بگيريم

هم اكنون در جامعه بي بندوباري روابط نامشروع فساد، قاچاق مواد مخدر، بي اعتنايي به شعائر مذهبي نشر فرهنگ بيگانه زير پا گذاشتن حرمت حجاب دهن كجي به اسلام روي كار آمدن مطرب ها و رقاص ها، رمالي دعانويسي جادوگري جرأت پيدا كردن اراذل و اوباش
پرسش

هم اكنون در جامعه بي بندوباري روابط نامشروع فساد، قاچاق مواد مخدر، بي اعتنايي به شعائر مذهبي نشر فرهنگ بيگانه زير پا گذاشتن حرمت حجاب دهن كجي به اسلام روي كار آمدن مطرب ها و رقاص ها، رمالي دعانويسي جادوگري جرأت پيدا كردن اراذل و اوباش و... شيوع پيدا كرده است انجام وظيفه آمران به معروف و ناهيان از منكر با سكوت مسئولان بي اثر يا كم اثر است لطفاً بفرماييد: ما با اين دهن كجي ها و بي احترامي ها چه كنيم و دادمان را كجا ببريم

پاسخ

مسئله انحرافات اجتماعي و ترويج فساد و فحشا و فسق و فجور در بين اجتماع از طرف افراد فاسد، مطلبي است كه همواره از آغاز آفرينش ِ انسان وجود داشته و دارد و انبياي عظام و اولياي الهي هميشه با فاسدان زمان خود درگير بوده اند.

بعد از رسالت ِ خاتم ِ پيامبران حضرت محمد9، دشمنان اسلام نيز در محيطهاي مختلف و با استفاده از پيشرفته ترين ابزارهاي تبليغي همواره سعي در منحرف كردن مسلمانان داشته اند كه نمونة روشن آن فريب كاري هاي معاويه و يزيد است كه به شهادت حضرت علي و امام حسين منجر شد.

قرآن كريم براي مبارزه و مقابله و پيشگيري از اين تهاجم برنامه هاي جامع و عملي را ارائه داده كه نمونه اي از آن چنين است

1. شناخت خدا و اطاعت از او; چنان كه قرآن مي فرمايد: "وَ أَن ِ اعْبُدُونِي هَ_َذَا صِرَ َطٌ مُّسْتَقِيم (يس 61) و اين كه مرا بپرستيد. اين راه راست است "

2. تقويت باورهاي ديني قرآن مي فرمايد: "قُل ْ أَنَدْعُواْ مِن دُون ِ اللَّه ِ مَا لاَ يَنفَعُنَا وَلاَ يَضُرُّنَا;(انعام 71) بگو: آيا

به جاي خدا چيزي را بخوانيم كه نه سودي به ما مي رساند و نه زياني " بنابراين به هيچ بهايي نبايد در باورهاي ديني مان ترديد كنيم و از آن ها دست برداريم

3. به پا داشتن نماز و احياي اين فرهنگ در جامعه و مراقبت در اوقات نمازهاي پنجگانه چنان كه قرآن مي فرمايد: "إِن َّ الصَّلَوَة َ تَنْهَي َ عَن ِ الْفَحْشَآءِ وَ الْمُنكَر;(عنكبوت 45) نماز از كار زشت و ناپسند باز مي دارد".

4. اجراي فرهنگ ِ "امر به معروف و نهي از منكر" و احياي آن در جامعه و فضاي جامعه قرآن مي فرمايد:

"وَيَأْمُرُون َ بِالْمَعْرُوف ِ وَيَنْهَوْن َ عَن ِ الْمُنكَرِ وَأُوْلَغ كَ هُم ُ الْمُفْلِحُون (آل عمران 104) ]مردم را[ به نيكي دعوت كنند و به كار شايسته وادارند و از زشتي باز دارند و آنان همان رستگارانند."(ر.ك فرهنگ و مقاومت فرهنگي مهدي نويد / تهاجم فرهنگي آية الله مصباح يزدي / فرهنگ و تهاجم فرهنگي سخنان مقام معظم رهبري _ دامت بركاته _.)

5. ترويج فرهنگ ازدواج و تسهيل آن چنان چه در آيات 32 و 33 سوره نور آمده است و پيامبرگرامي اسلام فرمود: "من تزوّج فقد احرز نصف دينه هر كس ازدواج كند به درستي كه نيمي از دين خود را پاسداري كرده است .(براي ديدن برخي روايات در اين باره ر.ك بحارالانوار، علامه مجلسي ، ج 103، ص 219 _ 220.)

آن چه مهم است انجام وظيفه است و خداوند بيش از حد توان تكليفي نخواسته است "لاَ يُكَلِّف ُ اللَّه ُ نَفْسًا إِلآ وُسْعَهَا;(بقره 286) خداوند هيچ كس را، جز به اندازة توانائيش تكليف نمي كند."

لذا، انسان متعهد، تا توان دارد خوب است انجام

وظيفه كند، ولي نتيجه را به خداوند واگذار كند; زيرا، خود خداوند مي فرمايد: "وَ قَال َ مُوسَي ََّ إِن تَكْفُرُوَّاْ أَنتُم ْ وَ مَن فِي الاْ ?َرْض ِ جَمِيعًا فَإِن َّ اللَّه َ لَغَنِي ٌّ حَمِيد;(ابراهيم 8) و موسي غ (به بني اسرائيل گفت اگر شما و همة مردم روي زمين كافر شويد، (به خدا زياني نمي رسد، چرا كه خداوند، بي نياز و شايستة ستايش است "

به هر حال اقدام مقتضي در حد توان در تمامي جهات و ابعاد، امر به معروف و نهي از منكر با شرايط و ضوابطي كه دارد، دعا و توسل براي بهبودي وضع جامعه هماهنگ شدن با مقام معظم رهبري به عنوان ولي فقيه و... از جمله اموري است كه شايسته است به آن توجه شود.

اگر بخواهيم شخصي را كه به نوار ترانه و حرام گوش مي دهد، از آن بازداريم بايد چه كنيم
پرسش

اگر بخواهيم شخصي را كه به نوار ترانه و حرام گوش مي دهد، از آن بازداريم بايد چه كنيم

پاسخ

يكي از فروعات دين اسلام كه مانند نماز و روزه واجب است "امر به معروف و نهي از منكر" است يعني اگر مسلماني مشاهده كند كه مسلمان ديگر ترك معروف _ يعني ترك واجب _ مي كند بايد او را به انجام معروف امر كند. و هم چنين اگر مشاهده كند مسلماني منكري _ يعني حرامي _ را انجام مي دهد، بايد او را از انجام منكر نهي كند. امّا هم چنان كه واجبات ديگر ما، مانند نماز، روزه خمس حج جهاد و غيره هر كدام شرايطي دارند كه بايد آن ها را با رعايت تمام شرائط و ضوابط انجام شوند، امر به معروف و نهي از منكر هم همين طور هستند و شرائط و مراحلي دارد كه لازم است مراعات شود. در ابتدا بايستي با برخوردهايي بسيار آرام و دوستانه و از روي دلسوزي و مهرباني شروع شود. حتي خداوند وقتي حضرت موسي غ و برادرش هارون را به سوي فرعون مي فرستد. به آنان دستور مي دهد كه ابتدا برخورد ملايم داشته باشيد: "فَقولا لَه ُ قَولاً لَيِّن_ًا لَعَلَّه ُ يَتَذَكَّرُ اَو يَخشي َ;(طه 44) امّا به نرمي با او سخن بگوييد; شايد متذكر شود، يا ]از خدا[ بترسد." اگر در اين مرحله تأثيري نديديد شما انزجار و تنفر خود را از عمل او به او نشان دهيد آن مقدار كه بفهمد كه عمل او گناه است و مورد تنفّر شماست البته ممكن است اين عمل زمان ببرد و طول بكشد لذا شما بايد صبر داشته باشيد و از

ميدان خارج و نااميد نشويد در هر صورت اگر موفق به هدايت او شديد كه اجر شما نزد خدا محفوظ است و اگر هم نشديد شما وظيفة خود را انجام داده ايد و تا وقتي كه احتمال مي دهيد نهي از منكر شما مؤثر باشد به همين صورت كه گفته شد نهي از منكر خود را ادامه مي دهيد.(ر.ك تحرير الوسيله امام خميني ، ج 1، ص 427 و 428، نشر جامعه مدرسين حوزة علمية قم )

در برخورد با زنان بدحجاب در جامعه چه وظيفه اي داريم
پرسش

در برخورد با زنان بدحجاب در جامعه چه وظيفه اي داريم

پاسخ

انسان دو وظيفه دارد:

1. وظيفه شخصي؛ 2. وظيفه اجتماعي 1. وظيفه شخصي او اين است كه اگر زن باشد، هنگام خروج از منزل آرايش نكند و لباسي نپوشد تا باعث جلب توجه ديگران شود. در راه رفتن طوري باشد كه راه رفتن او باعث جلب توجه ديگران نشود. مردان هم از نگاه به او با قصد لذت و شهوت بپرهيزند. چنانچه آيه 31 از سوره نور دلالت بر اين مطالب دارد: "به زنان با ايمان بگو چشم هاي خود رااز نگاه هوس آلوده فرو گيرند و دامان خويش را حفظ كنند و زينت خود را (جز آن مقدار كه نمايان است) آشكار ننمايند و (اطراف) روسري هاي خود را بر سينه خود افكنند (تا گردن و سينه با آن پوشانده شود) و زينت خود را آشكار نسازند؛ مگر براي شوهرانشان يا پدرانشان يا پدر شوهران شان يا پسران شان يا پسران همسران شان يا برادران شان يا پسران برادران شان يا پسران خواهران شان يا زنان هم كيش شان يا كنيزان شان يا افراد سفيه كه تمايلي به زن ندارند يا كودكاني كه از امور جنسي مربوط به زنان آگاه نيستند و هنگام راه رفتن پاهاي خود را به زمين نزنند تا زينت پنهاني شان دانسته شود. و همگي به سوي خدإ؛ ** باز گرديد اي مؤمنان تا رستگار شويد".

2. وظيفه اجتماعي افراد، امر به معروف و نهي از منكر است و آيات و روايات زيادي در خصوص اين وظيفه وجود دارد.

در مسئله امر به معروف و نهي از منكر شايسته است جهات متعددي در نظر گرفته شود: الف) احكام شرعي مربوط به امر

به معروف و شرايط وجوب و مراتب آن. ب) روحيات و ويژگي هاي رواني طرف مقابل. طبيعي است با هر كسي به زبان خاصي بايد سخن گفته شود و چه بسا لازم است برخي را به طور غير مستقيم و از طريق برخي وسايط ارشاد نمود. ج) حتي الامكان از منطقي ترين و بهترين زبان استفاده شود. بهتر است ابتدا امتيازات و خوبيهاي افراد به آنان گوشزد شودو سپس تدريجا به بيان ايرادات وارد بر آنها پرداخته شود. در اين زمينه هم سعي شود اول يك مسئله مطرح شود و پس از اصلاح تشويق گردد و سپس به همين ترتيب يكي يكي به ديگر مسائل پرداخته شود. د)حتي الامكان بايد به افراد تفهيم نمود كه آنچه به ايشان تذكر داده مي شودازسر خيرخواهي ومفيد به حال خود آنها است. ه' ) ضمن توجه به نكات فوق نبايد انتظار داشت كه بهيچوجه افراد از امر به معروف يا نهي از منكر بدشان نيايد. بلكه وظيفه ما رعايت اصول صحيح اخلاقي و انساني در تذكر به آنهاست ولي اينكه بپذيرند يا نه و خوششان آيد يا بدشان آيد خيلي دست ما نيست و نبايد از آن خوفي به دل داشت. حافظ وظيفه تو دعا گفتن است و بس در بند اين مباش كه نشنيدياشنيدكس و) جدولي براي خود تنظيم كنيد وشرح شيوه هاي كاربردي خود را با ميزان تاثير آن ثبت نماييد و همواره در پي بكارگيري شيوه اي موثرتر باشيد. ز) اخلاص در نيت را حفظ نموده و از خداوند توفيق بخواهيد.

پدر و مادري كه دچار منكر شده اند, چگونه مي توان , آنها را امر به معروف و نهي از منكر كرد, اگر نصيحت تاثير نكرد, مي توان به آنها اخم يا تندي كرد؟
پرسش

پدر و مادري كه دچار منكر شده اند, چگونه مي توان , آنها را امر به معروف و نهي

از منكر كرد, اگر نصيحت تاثير نكرد, مي توان به آنها اخم يا تندي كرد؟

پاسخ

امر به معروف ونهي از منكر در مورد هر كسي واجب است. ولي بايد با شرايط خاص خود انجام گيرد. فرزند بارعايت احترام رفتاري جذاب و زباني سازنده و منطقي مي تواند والدين خود را نصيحت كند. در مورد اخم كردن نيزمساءله تحت قاعده اهم و مهم قرار مي گيرد.{J

وظيفه زن در قبال شوهري كه ريش مي تراشد و در مجالس عروسي شركت مي كند و خيلي طبق احكام رفتار نمي كند, چيست ؟
پرسش

وظيفه زن در قبال شوهري كه ريش مي تراشد و در مجالس عروسي شركت مي كند و خيلي طبق احكام رفتار نمي كند, چيست ؟

پاسخ

به فتواي آيه الله مكارم احتياط واجب در نتراشيدن صورت است. شما در صورتي كه مي توانيد با مهرباني وعطوفت ايشان را ارشاد كنيد.{J

وظيفه مادرقبال دختردانشجويي كه ازدواج كرده ,ولي بايك دكترمتخصص ارتباط پيدا كرده وقصدداردازشوهرخودطلاق بگيرد,درحالي كه شوهرش ازاين امرمطلع نيست ,چيست ؟
پرسش

وظيفه مادرقبال دختردانشجويي كه ازدواج كرده ,ولي بايك دكترمتخصص ارتباط پيدا كرده وقصدداردازشوهرخودطلاق بگيرد,درحالي كه شوهرش ازاين امرمطلع نيست ,چيست ؟

پاسخ

لازم است يكي از خواهراني كه از آگاهي هاي ديني و متانت بيشتري برخوردار است به طور خصوصي او را نصيحتكند و به او بفهماند كه چنين كاري دام خطرناك شيطاني و گناهي بسيار بزرگ است و مسلما عواقب سوئي دارد. از نظرشرعي نيز زني كه شوهر دارد جايز نيست با شخص ديگري طرح دوستي يا ازدواج بريزد. در صورتي كه نصيحت هايمشفقانه سودي نبخشيد مجددا مكاتبه فرماييد. هم چنين در صورت امكان او را تشويق كنيد كه در مورد مسأله خود بااين واحد مكاتبه و مشورت نمايد.{J

مي خواهيم براي اجراي امر به معروف و نهي از منكر گروهي به نام ناصحين تشكيل دهيم ما را راهنمايي كنيد.
پرسش

مي خواهيم براي اجراي امر به معروف و نهي از منكر گروهي به نام ناصحين تشكيل دهيم ما را راهنمايي كنيد.

پاسخ

موفقيت روز افزون شما عزيزان را در راستاي پيشبرد اهداف مقدس اسلامي و آرمان هاي انقلابي از خداوند بزرگخواستاريم. اقدام خردمندانه شما مبني بر تشكيل گروه ناصحين بسيار ارزنده و در خور تقدير است. در اين راستا لازماست نكاتي چند را در نظر گيرد:

الف) در گزينش افراد براي همكاري رعايت برخي از امور ضروري است:

1- ناصحين بايد نسبت به احكام ديني آگاهي كافي داشته و خود نسبت به آنها ملزم و پايبند باشند. بنابراين از عناصربد سابقه و داراي برخي از كجروي ها بايد بپرهيزيد.

2- در روند نصيحت و امر به معروف درايت ملايمت ملاطفت و پختگي نقش بسيار سازنده اي دارد. از همين روعناصر تندرو خشن و افراطي براي اين كار چندان مطلوب نيستند. البته از آنان مي توان در برخي ابعاد كمك گرفت وليبراي مباشرت هرگز.

3- عناصري كه به هر شكل گرفتار خود بزرگ بيني شده حتي اگر به سبب امتيازات واقعي باشد و ديگران را به خاطراندك خلافي هيچ و پوچ مي انگارند براي اين كار مناسب نيستند. برعكس شما بايد از كساني استفاده كنيد كه نسبت بهديگران دلسوز واقعي بوده و با ديگران با رعايت شوءون و شخصيت شان سخن مي گويند و تحمل و بردباري در برابرناهنجاري هاي آنان را دارند.

4- از تشكلات مختلف دانشجويي مي توانيد در اين زمينه مدد جوييد ولي هر فردي بايد اين تعهد را داشته باشد كه درروند نصيحت و ارشاد مصالح خاص گروهي و تشكيلاتي خود را در نظر نگيرد. بل همگان بايد متعهد به يك وظيفهناب و خالص الهي اسلامي و

انقلابي باشند.

ب ) علاوه بر اين نكاتي چند را در روند نصحيت و امر به معروف و نهي از منكر بايد رعايت كنيد:

1- مقررات مربوط به امر به معروف و شرايط و ابعاد آن را دقيقا به نيروهاي خود آموزش دهيد. در اين زمينه مي توانيداز روحانيون در دسترس و نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري مدد جوييد.

2- در برخوردهاي مستقيم از پخته ترين عناصر خود استفاده كنيد و حتي مي توانيد نسبت به شخصيت كساني كه باآنان برخورد مي كنيد در بين افراد خود نيرو گزيني كنيد. مثلا اگر قرار است نكته اي را به يكي از اساتيد خود تذكر دهيدحتي الامكان از نيرويي استفاده كنيد كه براي آن فرد قابل پذيرش باشد. بنابراين نوعي طبقه بندي بر اساس تيپشناسي محيط در پيشبرد فعاليت هايتان مفيد است.

3- در برنامه هاي خود اصل را بر سازندگي قرار دهيد نه تخريب.

به عبارت ديگر بايد جاذبه اي در حد اعلا و دافعه اي در حد ضرورت داشته باشيد. بسياري از كساني كه امروز بهخوبي گرفتار آلودگي شده و مي شوند زمينه هاي بسياري جهت اصلاح دارند و برنامه ريزي هاي مفيد و سازنده و چهبسا كوشش در جهت حل برخي از مشكلات آنان مي تواند مسير زندگيشان را دگرگون سازد.

در پايان ضمن آرزوي مجدد توفيق شما عزيزان كتاب هاي نصيحت و ناصحين و امر به معروف و نهي از منكر چاپجامعه اسلامي ناصحين قم تقديم مي گردد.{J

وظيفه داماد در مقابل منكراتي كه در جشن ازدواج انجام مي شود چيست ؟
پرسش

وظيفه داماد در مقابل منكراتي كه در جشن ازدواج انجام مي شود چيست ؟

پاسخ

- اگر داماد خود زمينه منكر را فراهم نكرده باشد و وظيفه ارشادي خود را نيز انجام دهد، گناهي بر او نيست؛ ولي چنانچه تدابير لازم را انجام ندهد و خود زمينه را براي منكر فراهم سازد، او نيز شريك در گناه خواهد بود.

مجلس عقد و عروسي مورد نظر اسلام بايد بدين گونه باشد:

1_ زن و مرد از يكديگر مجزا باشند.

2_ از موسيقي هاي لهوي و حرام استفاده نشود.

البته اين دو مورد از مهم ترين منكراتي است كه در برخي از مجالس به چشم مي خورد.

براي رونق اين گونه مجالس، راه هاي ذيل پيشنهاد مي گردد:

- استفاده از مداحاني كه قادرند با اشعار مناسب و شاد مجلس را سرگرم كنند.

- استفاده از شعبده بازي و تردستي.

- استفاده از كساني كه با گفتن لطيفه ها و شيرين كاري، دل ها را شاد مي كنند.

- استفاده از وسيله اي غير از آلات مختص غنا (مانند ظروف و دبه ها) براي ريتم و كف زدن.

- دعوت از سخنران مناسب كه با سخنان شيرين و جذاب مجلس را گرم نمايد.

- در كارت دعوت مي توانند اين جمله را نيز بيفزايند: «مراعات احكام شرعي دل ما را شاد مي كند».

آيا تند روي در اجراي احكام اسلامي در دانشگاه ها درست است ؟
پرسش

آيا تند روي در اجراي احكام اسلامي در دانشگاه ها درست است ؟

پاسخ

تندروي و افراط در ايجاد محدوديت حتي نسبت به مباحات شرعي همان گونه كه فرموده ايد درست نيست و نتايجخوبي ندارد ولي تشخيص بعضي از موارد به عهده كارشناسان فرهنگي است.{J

با توجه به اينكه در اكثر خانوادها نوارهاي غيرمجاز گوش مي دهند ما چه كنيم كه منزوي نشويم ؟
پرسش

با توجه به اينكه در اكثر خانوادها نوارهاي غيرمجاز گوش مي دهند ما چه كنيم كه منزوي نشويم ؟

پاسخ

خودداري از شنيدن چنين نوارهايي موجب انزوا نيست ما نيز نبايد در برابر گوش دهندگان آنها حالت ضعف وانفعالي داشته باشيم؛ بلكه بايد با صراحت و قاطعيت از موضع خود دفاع نموده و مهمتر ازاين با وجود شرايط آنان رانهي از منكر نموده و به وظايف شرعيشان آشنا سازيم.{J

وظيفه من به عنوان يك دانشجوي مذهبي در امور امر به معروف و نهي از منكر در دانشگاه چگونه است؟
پرسش

وظيفه من به عنوان يك دانشجوي مذهبي در امور امر به معروف و نهي از منكر در دانشگاه چگونه است؟

پاسخ

وظيفه هر مسلماني در صورتي كه شرايط امر به معروف و نهي از منكر جمع باشد همان امر به معروف و نهي از منكر مي باشد.

البته در مسأله امر به معروف و نهي از منكر شايسته است جهات متعددي در نظر گرفته شود:

الف) احكام شرعي مربوط به امر به معروف و شرايط وجوب و مراتب آن.

امر بمعروف در مورد ترك واجبات و نهي از منكر در مورد انجام محرمات است و شرايطي دارد كه بعضي از آن عبارتند از:

1_ آمر به معروف و ناهي از منكر واجبات و محرمات را بشناسد

2_ كسي كه مرتكب معصيت شده قصد تكرار آن را داشته باشد

3_ مراحل امر به معروف و نهي از منكر از آسان به شديد رعايت شود مثلاً اگر با آرامش مي توان نهي كرد از پرخاش خودداري شود.

4_ احتمال تأثير داده شود.

5_ براي آمر به معروف ضرر جاني يا مالي قابل توجهي نداشته باشد.

ب ) روحيات و ويژگي هاي رواني طرف مقابل. طبيعي است با هر كسي به زبان خاصي بايد سخن گفته شود و چه بسا لازم است برخي را به طور غير مستقيم و از طريق برخي وسايط ارشاد نمود.

ج ) حتي الامكان از منطقي ترين و بهترين زبان استفاده شود. بهتر است ابتدا امتيازات و خوبيهاي افراد به آنان گوشزد شودو سپس تدريجا به بيان ايرادات وارد بر آنها پرداخته شود. در اين زمينه هم سعي شود اول يك مسئله مطرح شود و پس از اصلاح تشويق گردد و سپس به همين ترتيب يكي

يكي به ديگر مسائل پرداخته شود.

د ) حتي الامكان بايد به افراد تفهيم نمود كه آنچه به ايشان تذكر داده مي شودازسر خيرخواهي ومفيد به حال خود آنها است.

ه ) ضمن توجه به نكات فوق نبايد انتظار داشت كه به هيچ وجه افراد از امر به معروف يا نهي از منكر بدشان نيايد. بلكه وظيفه ما رعايت اصول صحيح اخلاقي و انساني در تذكر به آنهاست ولي اين كه بپذيرند يا نه و خوششان آيد يا بدشان آيد به ما مربوط نمي شود و نبايد از آن خوفي به دل داشت.

حافظ وظيفه تو دعا گفتن است و بس

در بند اين مباش كه نشنيد يا شنيد كس

و ) جدولي براي خود تنظيم كنيد وشرح شيوه هاي كاربردي خود را با ميزان تاثير آن ثبت نماييد و همواره در پي بكارگيري شيوه اي موثرتر باشيد.

ز ) اخلاص در نيت را حفظ نموده و از خداوند توفيق بخواهيد.

مراتب امر به معروف و نهي از منكر از ديدگاه امام خميني:

1- امر به معروف و نهي از منكر چند مرحله دارد: قلبي، زباني و عملي كه به ترتيب بايد اجرا شود، چنانچه مخالفت قلبي سودي نبخشيد بايد با زبان به نهي پرداخت و چنانچه با زبان نيز مؤثر نبود عملاً شخص را از كار بد بايد بازداشت.

2- اظهار ناراحتي قلبي در برابر بدي ها عبارت است از چهره درهم كشيدن، روي گرداندن، دوري گزيدن و ترك رفت و آمد و مانند آن به طوري كه به طرف بفهماند كه او كار بدي مي كند و از او مي خواهد كه دست از آن بردارد.

3- راضي بودن به ارتكاب گناه خود حرام است(رساله نوين، ج

4، ص 155).

در مجموع امر به معروف و نهي از منكر از مهمترين وظايف است و والاترين و مؤثرترين و دلنشين ترين آن در قلب ها، وقتي است كه عهده دار امر به معروف و نهي از منكر، خود آراسته به نيكي ها چه واجب و چه مستحب بوده، از بدي ها حتي از مكروهات بر كنار و اخلاقي پيامبرگونه و روحاني داشته باشد و از اخلاق نادانان و اهل دنيا منزه بوده تا جايي كه با عمل و رفتارش مردم را به نيكي ها ترغيب و از بدي ها بازدارد و مردم از وي پيروي كنند.

براي كسب آگاهي بيشتر ر.ك:

1- رساله نوين، ج 4، مسائل سياسي و حقوقي، امام خميني

2- امر به معروف و نهي از منكر، آيت الله حسين نوري

3- دو فريضه بزرگ، سيد جعفر ميرعظيمي

4- امر به معروف و نهي از منكر، سيد حسن اسلامي

پدرم نماز نمي خواند چگونه او را به نماز خواندن ترغيب و تشويق نمايم
پرسش

پدرم نماز نمي خواند چگونه او را به نماز خواندن ترغيب و تشويق نمايم

پاسخ

از اين كه دلسوز پدر خويش بوده و در صدد ارشاد ايشان هستيد خوشوقت شديم و انصافاً اين تلاش شما شايستهتقدير است. با توجه به ويژگي هاي پدرتان، پيشنهاد ما به شما در راهنمايي ايشان چند چيز است كه ان شاءاللّه و بادقت، سعي در انجام آن داشته باشيد:

الف) سعي كنيد افرادي كه صحبت آنها بر روي پدرتان نافذ است، پيدا كنيد و از آنان بخواهيد كه با مهارت و شگردشايسته اي، با پدرتان درباره نماز صحبت كنند. اين كار را مي توان از طريق جلسه ميهماني يا در طول مسافرت به انجامرساند.

ب ) با عمل خويش انگيزش خواندن نماز را در او ايجاد كنيد. سعي كنيد شما، مادر، برادر و ديگر اعضاي خانواده، نمازتانرا هنگام حضور پدر در خانه برگزار كنيد و شور اشتياق خود به نماز و راز و نياز با خدا را هر چه بهتر به منصه ظهوربرسانيد.

ج ) فلسفه نماز را در فرصت هاي مناسب بيان كنيد؛ مثلاً سؤال و جواب هايي كه قبلاً تهيه ديده ايد، بين شما و برادرتان و ياهر كس ديگري مطرح و جواب داده شود. البته لازمه اش مطالعه و پيش بيني قبلي است. به عنوان نمونه در اينجا بهچند جمله اشاره مي شود: فطرت انسان خواهان تشكر از ولي نعمت است. جبلّت القلوب علي حبِّ من احسناليها ؛ قلب ها بر اساس دوستي و محبت كسي كه به انسان احسان كند، آفريده شده است{M و از آنجا كه در اصل خداي سبحانخالق و هستي بخش ماست و از سويي همه نعمت ها و بركاتي كه در زندگي ما وجود دارد از آن

اوست. بنابر اين لازماست به اقتضاي تكليف فطري خودمان از قادر منّان تشكر كنيم. حال اين تشكر بايد به چه شكل و كيفيتي باشد؟انبياي الهي روشنگر اين حقيقت بوده اند و نبيّ مكرّم اسلام نيز به نوبه خويش نماز را با اين شكل و هيئت خاص به مامعرفي فرموده اند. بنابر اين همان گونه كه پروردگار مهربان هر شب و روز، ما را رهين الطاف و بركات خويش گردانيدهاست، ما بندگان نيز موظّفيم هر چند ساعت يك بار در برابر محبوب قلب و عزيز دلمان بايستيم و از او نهايتسپاسگزاري و تشكر را بنماييم. نماز تشكر است، تواضع است، تجديد عهد با خداست، ابراز نياز در برابر بي نياز مطلقاست. نماز زنده نگاه داشتن ياد خدا در دل است. نماز انسان را به خدا نزديك و با او مأنوس مي كند و اصولاً اگر نماز باتوجه و خشوع و حضور قلب ادا شود، به يقين در روح و جان ما اثر گذاشته و انسان را از زشتي ها و گناهان مصونيّتمي بخشد.

د ) پيشنهاد ديگر اينكه تلاش كنيد به هر كيفيت و طريقي شده، ايشان را به نماز جمعه و جماعت ببريد كه با ديدن عبادتو نماز ديگران تحت تأثير قرار گيرد.

و ) تلاش كنيد از نماز بزرگان و شخصيت ها در نزد ايشان صحبت كنيد؛ مثلاً حضرت علي(ع) با همه شخصيت وگرفتاري هايي كه داشتند، چگونه و با چه اشتياقي به اقامه نماز مي پرداختند. همچنين گرايش رجال بزرگ سياسي،علمي و... به نماز را، به ايشان گوشزد كنيد.

ه ) سفرهاي زيارتي _ همان گونه كه اشاره كرده ايد _ نظير سفر مشهد، سوريه و حج مي تواند در ايشان نقش مؤثري داشتهباشد. بنابر اين سعي

كنيد ايشان را به اين گونه مسافرت ها تشويق نموده و انگيزش دهيد. در خاتمه توصيه ما به شمااين است كه با توضيحي كه راجع به پدر خود داده ايد، مشخص است كه زمينه اصلاح و ارشاد در ايشان زياد است وبدون اينكه نااميد باشيد با حوصله و به تدريج به تلاش خود ادامه دهيد. ان شاءاللّه نتيجه جالبي در اين زمينه خواهيدگرفت.

در ضمن مطالعه كتاب هاي ذيل در اين زمينه مفيد است:

1- راز نماز محسن قرائتي

2- پاداش هاي نمازگزاران

3- داستانها و حكايت هاي نماز (1)

4- يكصد و چهارده نكته درباره نماز{J

در مورد تخلفاتي نظير ارتشاء و اختلاس چه بايد كرد؟
پرسش

در مورد تخلفاتي نظير ارتشاء و اختلاس چه بايد كرد؟

پاسخ

در مورد تخلفاتي نظير ارتشا، اختلاس و... اگر در حدّي است كه جاي اغماض وجود دارد و چه بسا طرف خودش بهتخلف و زشتي رفتار خود پي ببرد، بهتر است ناديده گرفته شود. و اگر طرف بر اين تخلف خود اصرار ورزيد، ديگرجاي اغماض هم نيست. در صورت امكان بايد به امر و نهي او پرداخت و او را متنبه رفتار زشت خويش ساخت. البتهدر اين هنگام بايد مراتب امر و نهي كاملاً مراعات شود.

اگر هيچ يك امكان نداشت يا كارگر نيفتاد، در اين صورت نوبت به مرحله سوم مي رسد كه بايد به مسؤول رده بالاترگزارش داد؛ آن هم حتي الامكان به گونه اي ظريف و با مهارت بدون آن كه كسي بو ببرد. براي پنهان ماندن اين موضوع،مي توان از صندوق انتقادات و پيشنهادات استفاده كرد. به هر حال اين گونه برخوردها، بايد در كمال دقت و ظرافتانجام گيرد تا نتيجه مطلوب به دست آيد.{J

اصلاً راه و روش امر به معروف كردن را بلد نيستم در اتوبوس، در سطح شهر، در دانشگاه به دوستانم هم حتي نمي توانم تذكر بدهم كه مثلاً حجابتان را رعايت كنيد و ... لطفاً كمكم كنيد.
پرسش

اصلاً راه و روش امر به معروف كردن را بلد نيستم در اتوبوس، در سطح شهر، در دانشگاه به دوستانم هم حتي نمي توانم تذكر بدهم كه مثلاً حجابتان را رعايت كنيد و ... لطفاً كمكم كنيد.

پاسخ

الف) با تقدير و تشكر از احساس پاك و عواطف ديني شما، به آگاهي مي رساند كه مسأله امر به معروف و نهي ازمنكر، از وظايف مهم ديني هر مسلمان است. البته برخي از مراتب امربه معروف از وظايف نظام اسلامي است و ازهمين رو رهبر معظم انقلاب مراتب دوم و سوم را كه نوعا منجر به برخورد عملي مي شود به عهده نيروهاي انتظامي وقضايي نهاده اند، ليكن مرتبه اول آن - كه جنبه ارشادي و راهنمايي دارد - به دوش همگان است. درعين حال در اين رابطه بايد چند نكته را درنظر داشت:

1- جوانان عزيز بايد به دقت احكام شرعي مربوط به امربه معروف و نهي از منكر، موارد معروف و منكر يا شرايط وجوب مراتب آن و كيفيت اجراي نيكوي آن را دقيقا فراگيرند.

2- آمر به معروف و ناهي از منكر، خود را به زيور اخلاق والتزام عملي بيارايد و حتي الامكان از شيوه هاي رفتاري آموزنده و خلاق استفاده كند.

3- بهتراست امربه معروف و نهي از منكر، به طور متشكل و گروهي همراه با آموزش هاي لازم انجام گيرد.

4- عدم تأثير آني و فوري، نبايد ما را از انجام وظايف خود بازدارد.

5- حتي الامكان بايد كوشيد تا فرهنگ و پذيرش عمومي نسبت به امر به معروف و نهي از منكر را بالا برد.

ب ) حسن اجراي امر به معروف و نهي از منكر داراي شرايطي است از جمله:

1) آمر به معروف و

ناهي از منكر داراي شخصيت علمي و عملي باشد.

2) شناخت ويژگي هاي روحي ورواني طرف مقابل و به تناسب آنها با وي برخورد نمودن.

3) بدست آوردن خصوصيات مثبت طرف مقابل و از راه آنها او را جذب كردن.

4) با زبان منطقي و عاطفي به شخص فهماندن كه آنچه به وي تذكر داده مي شود در رابطه با مصالح خود او و به نفع اوست.

5) تشكيلاتي و هماهنگ عمل كردن در امر به معروف و نهي از منكر.

6) دوري از تندروي ها و سليقه ها و تعصبات عاميانه.

7) احياي فرهنگ امر به معروف و نهي از منكر. يكي از ويژگي هاي نظام تربيتي اسلام اصل (نظارت همگاني) است. يعني بايد اين مسئله در جامعه و به ويژه دانشجويان جا باز كند كه برخلاف تفكر آزادي لجام گسيخته غربي درجامعه اسلامي همه نسبت به يكديگر مسؤولند. زيرا هر جامعه و امتي داراي سرنوشت مشترك است و مانند مسافران يك كشتي اند كه اگر در گوشه اي كسي آن را سوراخ كند همه غرق خواهند شد. همچنين با انحراف يك نفر و گسترش آن سرنوشت كل جامعه اسلامي دگرگون خواهد شد و آن جا كه آزادي فرد مضر به سعادت جامعه باشد بايد آن را محدود ساخت.

امر به معروف و نهي از منكر در دانشگاه چگونه بايد باشد؟
پرسش

امر به معروف و نهي از منكر در دانشگاه چگونه بايد باشد؟

پاسخ

همه مراجع امر به معروف و نهي از منكر را واجب مي دانند ; لكن با در نظر گرفتن شرايط و مراتب آن و با مهرباني و ملايمت . هم چنين بايد در نظر داشت كه نظم دانشگاه ها و جامعه به هم نخورد.

در مقابل كساني كه جوانان نامحرم هستند و گناه مي كنند چگونه برخود كنم اگر آنها را راهنمايي كنم در واقع با آنها حرف بزنم آنها برداشت بد كرده مرا مورد آزار قرار دهند چه؟ و با آن مردان نامحرم حرف بزنم چه؟ آنان كه از نيت من خبر ندارند مي ترسم كه گناه باشد پس س
پرسش

در مقابل كساني كه جوانان نامحرم هستند و گناه مي كنند چگونه برخود كنم اگر آنها را راهنمايي كنم در واقع با آنها حرف بزنم آنها برداشت بد كرده مرا مورد آزار قرار دهند چه؟ و با آن مردان نامحرم حرف بزنم چه؟ آنان كه از نيت من خبر ندارند مي ترسم كه گناه باشد پس سكوت مي كنم؟!

پاسخ

امر به معروف و نهي از منكر داراي شرايطي است كه انسان بايد به خوبي از آنها آگاه باشد. از جمله شرط هاي وجوب امر به معروف و نهي از منكر احتمال تأثيراست. اگر كسي بداند امر و نهي او هيچ گونه اثري در طرف مقابل ندارد و امري بي فايده و غير مفيد است وظيفه اي در اين مورد ندارد. از شرايط ديگر بي ضرر بودن و بي خطر بودن آن است، يعني اگر امر به معروف و نهي از منكر ضرري جسمي يا روحي يا آبروئي براي انسان در پي داشته باشد وجوب آن برداشته مي شود و مسئوليتي متوجه انسان نمي باشد. بنابراين اگر راهنمائي و ارشاد و امر به معروف و نهي از منكر انسان را در معرض تهمت و آزار قرار دهد و ضرر و زياني را متوجه انسان سازد واچب نمي باشد. بهترين راه امر به معروف و نهي از منكر اين است كه خود انسان در آغاز معروف و منكر را بشناسد و سعي كند خود عامل به معروف و دوري كننده از منكرات باشد. چنين فردي عملش نه حرفش، نمونه بارز امر به معروف و نهي از منكر است و با كردار و رفتار واعمالش ديگران را به

معروف و نيكي و خوبي دعوت مي كند و از بدي و زشتي باز مي دارد در اين حال است كه سخنش نيز مفيد و موثر است و مي تواند امر كننده به معروف و بازدارنده از منكرات و بدي ها باشد.

بنده دو سال پيش خواهرم را بخاطر علاقه زيادي كه به هنر سينما داشت به تهران برده و وارد يك مؤسسه آموزشي سينمايي نمودم و پس از آن پدرم با رغبت كامل بقيه مقدمات را اعم از تأمين مسكن، خوراك و تأمين خرج تحصيل و ... را خودش بر عهده گرفت. همانطور كه مستحضريد در چ
پرسش

بنده دو سال پيش خواهرم را بخاطر علاقه زيادي كه به هنر سينما داشت به تهران برده و وارد يك مؤسسه آموزشي سينمايي نمودم و پس از آن پدرم با رغبت كامل بقيه مقدمات را اعم از تأمين مسكن، خوراك و تأمين خرج تحصيل و ... را خودش بر عهده گرفت. همانطور كه مستحضريد در چنين مؤسساتي آن چنان كه بايد و شايد شؤونات اسلامي رعايت نمي شود و ايشان نيز تحت تأثير محيط آن طور كه بايد حجاب اسلامي را رعايت نكرده و روزانه با افراد مختلف و از جمله مردان نامحرم سر و كله مي زند و اين در حالي است كه ايشان قبل از رفتن به آنجا بخاطر عدم علاقه به درس دچار افسردگي شده بود و اين براي پدر و مادرم زجر آور بود و من هدفم از اين كار اولاً خوشنودي والدينم و دوم رسيدن خواهرم به آنچه علاقه داشته بوده است. حال سؤال بنده اين است اگر بخواهم ايشان را بعد از دو سال بخاطر عدم رعايت بعضي شؤونات از جمله دست دادن با افراد نامحرم كه آنرا نشانه روشنفكري مي دانند _ و در حاليكه پدرم به رعات اين محرمات زياد اعتقادي ندارد _ بخواهم ترك تحصيلش دهم اولاً موجبات رنجش خاطر پدر و مادرم را از طرف خودم فراهم مي نمايم و دوماً باعث بازماندن

خواهرم از هدفش و افسردگي شديد ايشان مي شوم پس اينكار را نكردم آيا حقي و ديني بر گردن من است يا خير و آيا روز قيامت مؤاخذه خواهم شد؟ لطفاً بنده را راهنمايي نماييد.

پاسخ

در مواردي ممكن است انسان با نيت خير دست به كاري اشتباه و نادرست بزند. در اين موارد تنها خير بودن نيت كافي نيست بلكه انتخاب راه درست و خداپسند و هماهنگ با شرع و عقل نيز لازم و ضروري است. كاري كه شما كرده ايد هر چند ممكن است پريشاني و افسردگي را از خواهرتان دور كند ولي سعادت حقيقي و انسانيت او را در معرض آسيب و آفت قرار داده ايد و در واقع زمينه هدايت را از دست او گرفته و بستر گمراهي را براي او فراهم كرده ايد هر چند بندگان شايسته خداوند را در هر جا مي توان يافت و قضاوت درباره افراد و سعادت و شقاوت آنها كار آساني نيست ولي در عين حال زمينه سازي و بستر سازي براي هدايت و يا گمراهي از مسايل اساسي و كليدي است و در سعادت و شقاوت انسان نقشي اساسي دارد. كسب رضايت و خشنودي پدر و مادر هر چند داراي ارزش فراواني است ولي سعادت حقيقي انسان و رضاي الهي بر آن مقدم است و بايد خشنودي پدر و مادر هر چند داراي ارزش فراواني است ولي سعادت حقيقي انسان و رضاي الهي بر آن مقدم است و بايد خشنودي پدر و مادر با كارهايي تأمين گردد كه مورد رضاي خداوند است. به هر حال كاري است كه شده و بايد در اين باره فكري

عاقلانه و درست نمود و نبايد براي جبران اشتباه گذشته دچار اشتباهي بزرگتر شد و كار را از اين كه هست بدتر و وخيم تر نمود.

بايد با ايجاد رابطه اي صميمي تر و عميق تر با خواهرتان و زيادتر كردن ارتباط با او، از او مواظبت نموده و او را تحت مراقبت و نظارت غير مستقيم و غير محسوس داشت و با ظرافت و عمل آگاهانه و عاقلانه راه و رشته و كار ديگري را جانشين رشته و كار فعلي او نمود به گونه اي كه به رويارويي با او و يا پدر و مادرتان منجر نگردد و كار از اين كه هست بدتر نگردد و اگر منصرف كردن او ممكن نباشد بايد با ملايمت و ظرافت وظايف الهي و شرعي و بيان آثار ناگوار بعضي برخوردها و رابطه ها از انحراف و روابط ناسالم او جلوگيري كرد و با اين كار انشاءالله اشتباه شما جبران گردد و راه خير و سعادت به روي خواهرتان گشوده گردد. اگر موفق به تغيير رشته خواهرتان نشديد در صورت امكان او را در مؤسسه اي سينمايي كه داراي مديراني متعهد و متدين مي باشد و افراد شاغل در آنجا موازين شرعي را بيشتر رعايت مي كنند وارد كنيد تا هم به رشته مورد علاقه اش مشغول باشد و هم محيط كارشان سالم و به دور از انحراف باشد.

وظيفه ما در مجالسي مثل جشن عقد و عروسي كه زن در مقابل مرد مي رقصد چيست ؟
پرسش

وظيفه ما در مجالسي مثل جشن عقد و عروسي كه زن در مقابل مرد مي رقصد چيست ؟

پاسخ

در صورتي كه مي توانند بايد نهي از منكر و جلوگيري نمايند.وگرنه وظيفه ترك اين مجالس است. ضمناا رقص زن در مقابل مرد نامحرم به هيچ وجه جايز نيست .

با شخصي كه نماز نمي خواند و حرف هاي بد مي زند, چگونه بايد برخورد كرد؟
پرسش

با شخصي كه نماز نمي خواند و حرف هاي بد مي زند, چگونه بايد برخورد كرد؟

پاسخ

}در اين مورد بايد با توجه به روان شناسي او، راه هاي نفوذ يا اشخاص ذي نفوذ در او را شناسايي و به تدريج نسبتبه زشتي و عواقب سوء رفتارش، وي را آگاه كنيد. هم چنين نسبت به اهميت نماز و عقوبت ترك آن، وي را آگاه ساختهو با روشي عاطفي او را به نماز علاقه مند سازيد.{

مادرم فرد بسيار خوبي بود اما نماز نمي خواند الان چه كاري بايد من انجام دهم تا در آن دنيا مورد موءاخذه قرار نگيرد؟
پرسش

مادرم فرد بسيار خوبي بود اما نماز نمي خواند الان چه كاري بايد من انجام دهم تا در آن دنيا مورد موءاخذه قرار نگيرد؟

پاسخ

ان شاء الله خداوند بزرگ قادر شما را در جوار رحمت واسعه خودش قرار دهد. درباره اين كه مادر محترمتان به علت نداشتن سواد، نماز را نمي خوانده و الان تكليف چيست گفتني است كه: نماز و روزه از واجباتي است كه به هيچ وجه از مكلف ساقط نمي شود و هر فرد مسلمان وظيفه دارد حقوق خداوند و حقوق مردم را در طول زندگي ادا نمايد.

نماز و روزه از حق اللّه است و در زمان حيات بايد به جا آورده شود. امّا اگر به دليل عدم علم، جهل به حكم، تنبلي، سستي و يا مريضي نتوانست به جا آورد طبق فتواي حضرت امام خميني(ره) بر پسر بزرگ تر واجب است كه نمار و روزه قضا شده پدر و مادر را به جا آورد.

اما طبق فتواي برخي از مراجع ديگر، اگر پدر و مادر عمدا نماز و روزه را ترك كردند، قضاي آنها بر پسر بزرگ تر واجب نيست. فقط در صورتي كه عذر داشته اند (مثلاً به علت مريضي، بيهوشي و يا...) نتوانسته اند فرايض خود را انجام دهند، آن وقت بر پسر بزرگتر واجب است كه آنها را به جاي آورد. و شما بايد تحقيق كنيد كه مادرتان مقلد كدام يك از مراجع بود تا تكليف شايد به عهده پسر بزرگ تر بيفتد.

اگر پسر بزرگ تر نداشت، بر بقيه فرزندان واجب نيست. اما فرزندان ديگر مي توانند نماز و روزه مادر را بين خودشان تقسيم كنند و مقداري را كه والده مكرم شما نماز نخوانده به نيابت از

او بخوانند، تا بدهكاري او به خداوند جبران شود. يا اين كه كسي يا كساني را اجير كنيد كه نمازهاي قضا شده مادرتان را بخواند و روزه هاي او را نيز به جا آورد.

در هر صورت مادرتان نماز نخوانده و خود را به خداوند بدهكار كرده است و مورد سؤال و بازخواست قرار خواهد گرفت. پس اگر وضع مالي شما مناسب است مي توانيد براي نمازهاي مادر اجير بگيريد يا خودتان به جاي او نماز بخوانيد و روزه بگيريد تا روح والده شما شاد گردد.

با كسي كه علاقه مند به ديدن فيلم هاي شبكه هاي خارجي است چه بايد كرد؟
پرسش

با كسي كه علاقه مند به ديدن فيلم هاي شبكه هاي خارجي است چه بايد كرد؟

پاسخ

براي ريشه يابي و فهميدن علت به وجود آمدن اين گونه عادت ها روايت زير قابل توجه است: روزي جابربن عبدالله انصاري از رسول خدا(ص) سؤال كرد: يا رسول الله! دانستيم كه خود را چگونه از آتش جهنم نگه داريم؛ اما نمي دانيم فرزندان و خانواده خود را چگونه از آتشجهنم نگه داريم؟ پيغمبر اكرم(ص) در جواب چهار راه كار بيان فرمودند:

1- اعمَلوا الخير ؛ ] خودتان] عامل به خير باشيد{M يعني، نمي شود كه پدر و مادر نسبت به نماز سهل انگار باشند، آنگاه توقع داشته باشند كه فرزندشان نماز را در اول وقت بخواند! نمي شود خانمِخودش بي حجاب يا بدحجاب باشد؛ ولي توقع داشته باشد دخترش محجبه از كار درآيد! خودشان به نوارهاي مبتذل گوش دهند و يا فيلم هاي شبكه خارجي (ماهواره) ببينند، اما فرزندان آنها اين كار را نكنند! بنابراين، بزرگ ترهاي خانواده بايد اولين قدم و گام را براي درمان و از بينبردن چنين عادت هايي در فرزندان بردارند.

2- وذَكروهم بالله ؛ ياد و ذكر خدا را [در دل هاي فرزندانتان] زنده كنيد{M يعني، پدر و مادر به جاي آوردن فيلم هاي مستهجن به منزل و يا از آن بدتر، خريدن و آوردن ماهوارهبه خانه و داير كردن مجالس مختلط دوستانه با سر و وضع تحريك آميز و...، بايد ياد خدا را در دل فرزندانشان زنده كنند تا زمينه كار خير در آنان فراهم گردد. بايد اين واقعيت تلخ را بپذيريم كه اغلب فرزندان نابهنجار در جامعه، از خانواده هايي برخاسته اند كه والدين آنان، از ايفاينقش خود، غافل و يا عاجز بوده اند. غالب چنين افرادي از دامن پدر و مادرهاي

بي تفاوت روانه جامعه گرديده اند. تحقيقات مختلف نشان مي دهد كه ديدن فيلم هاي مبتذل و مشاهده رفتارهاي ضداخلاقي، اعمال غيراخلاقي را در پي دارد. به همين دليل رابرت مردوخ (مالك شبكهماهواره اي تي.وي.استار آمريكا) در مصاحبه اي در هندوستان گفت: من هرگز به بچه هايم اجازه تماشاي اين برنامه ها را نمي دهم، (روزنامه اطلاعات، مورخه 25/5/1373). بنابراين توصيه مي شود اگر شبكه ماهواره داريد، آن را از خانه تانخارج كنيد؛ زيرا اين شبكه، مركز و عامل فساد است. سعي كنيد با تشويق آنها به تفريحات سالم و ورزش كردن، مطالعه كتاب هاي علمي، سرگرمي هاي مفيد، ديدن فيلم هاي آموزنده و... و حتي دادن جايزه به آنان، زمينه را براي از بين بردن عادت هاي ناشايست و بد آنها فراهمنماييد.

3 و 4- وامرهم بالمعروف وانهيهم عن المنكر ، (مستدرك الوسائل، ج 2، ص 625)؛ يعني، اين طور نباشد كه تمام همّ و غمّ پدر و مادر فقط خوراك و پواك فرزند باشد. البتهخوراك و پوشاك حق فرزند است؛ ولي در مقابل آن، خوراك روح و جان فرزند، حق بزرگ تري است كه بايد والدين در اداي آن حساس تر باشند. پدر و مادر با استفاده از تجربياتي كه در طول ساليان متمادي به دست آورده اند بايد راه چگونه زيستن را به فرزندانشان بياموزند. به آنانفرايض و وظايف ديني و اجتماعي را ياد دهند تا از اين طريق آنها را به سوي كردارهاي پسنديده سوق دهند و با نهي از منكر، جلوي فرزندان را از فرو رفتن در گناه و معصيت و انجام دادن رفتارهاي نابهنجار اجتماعي، بگيرند. بنابراين، بالا بردن سطح فرهنگ ديني خانواده، عاملمؤثري در ايفاي نقش خانواده مي گردد تا از اين طريق جلو خيلي از عادت هاي بد

فرزندان گرفته شود. خانواده ها نمي توانند به بهانه اشتغال به كار و عدم فرصت كافي، از رسيدگي به امور فرزندان باز بمانند. از همين رو رسول گرامي اسلام از پدر و مادري كه در اداي اين وظيفه خطير،كوتاهي كنند، برائت و دوري جسته است.{J

در خيابانها ديده مي شود كه دختر و پسر با هم ارتباط دارند و كارهاي خلافي را انجام مي دهند, وظيفه چيست ؟
پرسش

در خيابانها ديده مي شود كه دختر و پسر با هم ارتباط دارند و كارهاي خلافي را انجام مي دهند, وظيفه چيست ؟

پاسخ

با تقدير و تشكر از احساس پاك و عواطف ديني شما عزيزان به آگاهي مي رساند كه مسأله امر به معروف و نهي از منكر از وظايف مهم ديني هر مسلمان است. البته برخي از مراتب امربه معروف از وظايف نظام اسلامي است و از همين رو رهبر معظم انقلاب مراتب دوم و سوم را كه نوعا منجر به برخورد عملي مي شود به عهده نيروهاي انتظامي و قضايي نهاده اند. ليكن مرتبه اول آن - كه جنبه ارشادي و راهنمايي دارد - به دوش همگان است. درعين حال در اين رابطه بايد چند نكته را درنظر داشت:

1- جوانان عزيز بايد به دقت احكام شرعي مربوط به امربه معروف و نهي از منكر موارد معروف و منكر يا شرايط وجوب مراتب آن و كيفيت اجراي نيكوي آن را دقيقا فراگيرند.

2- آمر به معروف و ناهي از منكر خود را به زيور اخلاق والتزام عملي بيارايد و حتي الامكان از شيوه هاي رفتاري آموزنده و خلاق استفاده كند.

3- بهتراست امربه معروف و نهي از منكر به طور متشكل و گروهي همراه با آموزش هاي لازم انجام گيرد.

4- عدم تأثير آني و فوري نبايد ما را از انجام وظايف خود بازدارد.

5- حتي الامكان بايد كوشيد تافرهنگ وپذيرش عمومي نسبت به امر به معروف و نهي از منكر را بالا برد.

با برادرم كه مرتكب كار خلاف شرع مي شود و خواهرم كه از او متاءثر شده , چگونه رفتار كنم ؟
پرسش

با برادرم كه مرتكب كار خلاف شرع مي شود و خواهرم كه از او متاءثر شده , چگونه رفتار كنم ؟

پاسخ

در مورد موضوع مشاوره ابتدا معروض مي داريم كه ارائه خدمات برادرتان را بايد، از مشاوره در مورد خواهران، تفكيك نموده لذا ما نيز در مورد هر يك به صورت مجزا به جواب مي پردازيم:

الف. اصلاح رفتار برادرتان:

برادر محترم درباره شيوه برخورد با برادرتان و هدايت و راهنمايي وي نكاتي در زير بيان مي شود كه با رعايت و بكارگيري دقيق آنها مي توان به مقصود رسيد. ان شاء الله پر واضح است كه عدم رعايت آنها و يا رعايت فارغ از دقت و نظم و ترتيب تأثيري نخواهد گذاشت و چهبسا تأثير منفي داشته باشد لذا دقت، نظم و رعايت ادب نبايد فراموش گردد.

1. ارتباط برقرار كنيد.

اولين قدم و ضروري ترين كاري كه بايد انجام پذيرد برقرار نمودن ارتباط است. تا ارتباط برقرار نشود انتقال هيچ گونه پيامي مقدور نخواهد بود لذا سعي كنيد با او ارتباط برقرار كنيد تا ارتباط برقرار نشده است، اقدام به توصيه و انتقال پيام نكنيد كه وي را در لاك دفاعي فروبرد. و حرف شما بي تأثير مي شود. بنابراين بدون اعمال هيچ شرطي با او دوست شويد در مجالس او شركت كنيد از او بخواهيد با شما ارتباط داشته باشد و وقتي را به گفتگو و صحبت با هم بپردازيد بايد توجه داشته باشيد كه در روزها و يا حتي هفته هاي اول ارتباط هرگز سخن ازاصلاح و تربيت نزنيد بلكه شما با او همراهي كنيد بدون اين كه در اعمال خلاف او شركت داشته باشيد بهرحال بايد به قدري با او ارتباط

برقرار كنيد كه صميميت برقرار شده و اعتماد او را جلب كنيد. بنابر 1_ ارتباط 2_ ايجاد صميميت 3_ جلب اعتماد زمينه ساز هر نوع فعاليت انسانيو تربيتي است. امّا شيوه ارتباط با تن دادن به خواسته هاي او (بدون ارتكاب عمل خلاف)، همراهي بدون قيد و شرط. ابراز محبت و ارائه خدمت بي چون و چرا و... مي باشد. اين ارتباط به شما آگاهي داده و از جانب ديگر شما را با شيوه برخورد با وي آشنا مي سازد.

2. تغيير بينش و نگرش

دومين قدم بعد از برقراري ارتباط و بدست آوردن صميميت و جلب اعتماد، تغيير بينش است. يعني با دادن اطلاع دقيق و صحيح از منابع علمي و اسلامي و ديني ضررهاي اعمال خلاف را گوشزد كنيد و او را از پيامدهاي منفي اعمال ناشايست خود آگاه سازيد چه اگر آدمي ازپيامد زشت و خطرناك رفتار خود آگاهي داشته باشد و آنها را قبول كند و خود را در تير رس اين عواقب ناگوار ببيند يقينا حساب خود را رسيدگي و دامن خود را پاك مي سازد. در دادن اطلاعات بايد از روحيه خيرخواهي و حتي بيان غير مستقيم بهره بگيريد تا طرف به سخن شماگوش دهد. مثلاً لازم نيست خودتان گوينده خوبيها و ضررهاي اعمال نابجا باشيد مي توانيد از زبان ديگران استفاده كنيد، كتب مربوطه را در اختيار او قرار دهيد و يا او را به محلهائي كه افراد نا به كار گرفتار آن شده اند ببريد تا با مشاهده آنها عبرت بگيرد. به هر حال با تدبير و سليقه وذوق خود بايد شيوه مناسبي را برگزينيد تا به هدف برسيد.

3. ارتباط غير مستقيم و ارائه آگاهي

در

صورتي كه برقراري ارتباط ممكن نشد و با برقراري ارتباط مستلزم انجام برخي اعمال خلاف بود بايد از وجود افرادي كه ارتباط دارند استفاده نمود يعني از بين افرادي كه برادر شما از آنها حرف شنوي دارد و با آنها ارتباط دارند فرد و يا افرادي مورد اطمينان را انتخابكرده و اهداف و اغراض خود را با او در ميان بگذاريد و از او بخواهيد كه مسؤوليت شما را عهده بگيرد و آنچه در بند (1) و (2) گفته شد را او انجام دهد. معمولاً براي افرادي كه ارتباط با آنها ممكن نيست و يا به لجاجت و عناد روي آورده اند بهره گرفتن از فرد ثالث خيلي مفيد است.البته توصيه ابتداي ما آن است كه علي رغم نوشته خودتان، شما خود مستقيم به برقراري ارتباط اقدام كنيد و در صورت امكان هم خود اقدام كنيد و هم از كمك دوستان و رفقاي برادران بهره مند گرديد.

4. شيوه اعمال نظر و تربيت و اصلاح:

چه خود در صدد اجراي اهداف بوديد و چه فرد ديگر در هر صورت هميشه از شيوه توصيه و نصيحت استفاده نكنيد بلكه چه خودتان و چه ديگران متولي ارشاد شديد بايد به تناسب روحيه برادرتان و زمانها شيوه هاي بشارت، انذار، ترغيب به خوبيها، تهديد، موقعيت سازي(وارد كردن وي در محيط هاي مذهبي مانند به زيارت رفتن، شركت در مراسم عبادي، اردوهاي تربيتي و...) و تخويف از عذاب و... را به كار بگيريد و راههائي چون احاديث، روايات، كتب اخلاقي مانند كتابهاي شهيد دستغيب به ويژه كتاب گناهان كبيره، سراي ديگر، معاد و شركت درمجالس سخنراني و در اختيار قرار دادن نوارهاي مربوطه و خواندن

سخنان بزرگان (به خصوص افرادي كه مورد توجه برادرتان هستند) را طي كنيد تا به نتيجه برسيد.

5. نكات كاركردي: چند نكته مهم بايد هميشه مد نظرتان باشد

_ صبر و حوصله داشته باشيد و خيلي زود احساس خستگي نكنيد.

_ در رسيدن به هدف عجله نكنيد بايد منتظر تأثير باشيد.

_ در تمام مراحل كار، از حضرات اهل بيت(ع) استعانت بجوئيد و قبل از آن با دعا و التجاء به درگاه خداوند از او ياري بجوئيد.

_ هرگز در برخورد با او رعايت ادب، ابراز محبت و صميميت را فراموش نكنيد توجه داشته باشيد كه تنها كنار كشيدن خودتان از صحنه، نشانه ادب و صميميت نيست بلكه بايد آن خصائص اخلاقي را در رفتار خود ابراز كنيد.

_ شايد به اين روش كه از او بپرسيد من چگونه مي توانم به شما خدمت كنم و چه كار كنم كه شما دوستم داشته باشيد و به تعبير ديگر حتي با شيوه منت كشيدن و خود را كمتر ديدن و تواضع نمودن زمينه شكستن ديوار عاطفي و رابطه سرد را فراهم سازد لذا يقينا از اينراهكارها بهره بگيريد.

_ سعي كنيد به شيوه اي راه نفوذ در شخصيّت او و بدست آوردن دل او را پيدا كنيد و با راه يافتن در دل و قلب ديگران مجاĠبراي هر فعاليتي باز مʢشود و يا از افرادي كه در دل برادرتان جايگاهي دارند استفاده كنيد.

_ اصرار و پافشاري بي مورد و حساسيت هاي نابجا را كاملاً كنار بگذاريد.

_ تمام روحيات و رفتارهايي كه موجب ناخرسندي او مي شود را رها كنيد مگر آنكه دين آن را بر شما واجب كرده باشد تا بدين وسيله ارتباط شما به شكلي مطلوب

سوق يابد.

_ افرادي را كه آشناي شما هستند و مورد اطمينان به عنوان باز نمودن باب دوستي نزد وي بفرستيد با رعايت اصول اخلاق و سرّ نگهداري تا زمينه هدايت او را از طريق دوستي فراهم سازيد.

_ به صورت غير مستقيم (به كمك افراد ديگري كه برادرتان آنها را نمي شناسد) دوستان ناباب او را از اطراف او برانيد و حتي در صورت لزوم از چوب قانون بهره بگيريد البته با رعايت حفظ آبروي برادرتان و خانواده و بدون آنكه برادرتان از طرح شما مطلع شوند و بفهمند كهصحنه از كجا شكل گرفته است. طرح راندن دوستان ناباب و نابكار بايد خيلي حساب شده باشد.

_ هرگز خود را از اينكه در كنار برادران و خواهرانتان باشيد كنار نكشيد و بدانيد كه كنار كشيدن نه تنها رفتار شايسته اي نيست و خلاف وظيفه شرعي و اخلاقي شماست بلكه هميشه و در همه حال، حتي در صورت مشاهده خلاف و همزمان با انجام آن، در صورتي كناركشيدن و يا روي ترش كردن پسنديده است كه اين دو راهكار آنها را از رفتارشان باز دارد ولي چون اين تأثير را ندارد خواهشمند است هميشه در صدد برقراري ارتباطي دوستانه و صميمانه با آنها باشد تا زمينه برقراري ارتباط و آنگاه هدايت فراهم گردد توجه داشته باشيد كه با كناركشيدن خود راه هدايت و اصلاح را سد كرده و مجال را براي خلافهاي بيشتر باز مي كنيد و آنها چه بسا همين رفتار را مي خواهند امّا اگر دوست باشيد هميشه به عنوان رفتار دوستانه (نه مخالفت ورزي) مي توانيد مواظب آنها باشيد تا حداقل آنها كمي حساب رفتار خود را بنمايند و شماهم

بتوانيد هميشه (و حداقل به هنگام ضرورت) در جمع آنها باشيد و اهداف خود را دنبال كنيد. پس كنار كشيدن درست نيست.

ب) شيوه برخورد با خواهرانتان

بي ترديد ارتباط شما با خواهرتان همانند ارتباط با برادرتان نيست و از طرفي انحرافي كه برادرتان به آن مبتلاست (به شكر خداوند) در خواهرتان ديده نمي شود و لذا با عنايت به اين دو خصوصيت بايد شيوه تناسب را برگزيد كه در زير به چند راهكار اشاره مي كنيم بدان اميدكه رعايت دقيق آنها به هدف عالي و ايده ال خود نائل آئيد.

1_ هميشه به خواهرتان احترام بگذاريد و هرگز بي تفاوت با آنها برخورد نكنيد بلكه بايد خمير مايه رفتاري شما با آنها محبت، عرض ارادت باشد لذا به حرف آنها گوش دهيد. در انجام خدماتي كه مي خواهند كوتاهي نكرده و استقبال كنيد و به هر بهانه اي براي آنها و مادرتانهديه تهيه كنيد و... مبادا، مبادا به هر بهانه اي آنها را از خود برانيد و طرد كنيد به هر حال با جنس مؤنث از طريق محبت بي قيد و شرط مي توان دل آنها را به دست آورد و آنگاه اهداف خود را كه هدايت آنهاست تعقيب نمود حتي اگر رابطه شما با آنها خوب باشد آنها به صورت خود بهخود در صدد به دست آوردن دل شما بر مي آيند و به عقايد شما اح

براي بازداشتن نزديكان از دوستان ناباب و مجالس گناه وظيفه عقلي و شرعي و اجتماعي ما چيست ؟
پرسش

براي بازداشتن نزديكان از دوستان ناباب و مجالس گناه وظيفه عقلي و شرعي و اجتماعي ما چيست ؟

پاسخ

دانشجوي گرامي قبل از پرداختن به جواب لازم است به حسن تدبير و تعهد اخلاقي و احساسات پاك شما صد آفرين بگوئيم و اين احساس مسئوليت و دلسوزي عاقلانه را از عمق وجودمان تحسين كنيم و از خداوند سبحان توفيق روز افزون شما را مسئلتمي كنيم.

عزيز دانشجو براي حفظ طهارت دل و پاكي اعمال و رفتار و در نهايت رسيدن به جامعه اي عاري از فساد لازم است سه راهكار اساسي زير بكار گرفته شود؛

1) آشنايي با معارف دين و شناخت صحيح احكام شريعت و پيامدهاي مثبت و منفي اعمال خوب و بد. از اين رو بايد راه كار زير را انجام دهيد:

الف. وي را با اعمال و رفتاري كه از نظر اسلام گناه و معصيت شمرده مي شوند، آگاه سازيد. چه بسا جواناني كه به خاطر بي اطلاعي از گناه بودن عملي، به آن آلوده شدند و آثار منفي آن آنها را آلوده ساخت و ديگر نتوانند خود را از آن دور سازند. لذا وي را به مطالعهتوضيح المسائل مرجع تقليدشان تشويق كنيد و كتابهاي گناه شناسي، نوشته آقاي محلاتي، گناهان كبيره نوشته شهيد دستغيب و... را نيز مورد مطالعه قرار دهند.

ب. هميشه پيامدهاي منفي گناهان و پيامدهاي مثبت حفظ پاكي و طهارت را بصورت غير مستقيم گوشزد كنيد. و او را از محيط هاي آلوده برحذر داريد.

2) در تقويت بينانهاي اعتقاد و ايمان وي اقدام كنيد. توجه داريم كه ايمان به خدا و توكل به او و تمسك به تقواي الهي و توسل به اهل بيت(ع) آثار مثبت فراواني دارد و

يك مانع دروني از ارتكاب گناه و آلوده شدن به معصيت است. پر واضح است كه هميشه انگيزه هايدروني مؤثرتر عمل مي كنند تا اهرمهاي بيروني. براي رسيدن به اين هدف راه كار زير را مؤثر است.

الف. وي را به مطالعه كتب اعتقادي مانند جهان بيني اسلامي نوشته شهيد مطهري. اصول عقايد نوشته آقاي مصباح و آشنائي با اصول عقايد نوشته آقاي ميرباقري و غرويان ترغيب كنيد.

ب. از او بخواهيد به اعمال عبادي و عبادت الهي به ويژه نماز و روزه اهتمام جدي داشته باشند كه در تقويت اراده و نورانيت دل دور شدن فكر و ذهن از گناه و جلوگيري از اعمال ناروا بسيار مؤثر و مفيد است. چرا كه ان الصلاة تنهي عنالفحشا و المنكر .

ج. به منظور زنده نگه داشتن روحيه خداترسي و تقويت ايمان و آرامش روحي و رواني، او را به موعظه و پندهاي اخلاقي و عرفاني دعوت كنيد. چه خودتان و چه ديگران در پند دهي و موعظه نمودن كوتاهي نكنيد و در اين مسير از كتب شهيد دستغب مانند كتاب هايمعاد - سراي ديگر - قلب سليم و... كه روح ايمان و خداترسي را در وجود او زنده نگه مي دارد نيز كمك بگيريد. به ويژه اين كتابها را در اختيار او قرار دهيد تا مطالعه كند.

د. وي را به شركت در جلسات مذهبي و ديني اعم از جلسات معارف دين مانند شركت در كنفرانسهاي علمي و ميزگردها و مناظره ها و سخنراني دانشمندان دين و يا جلسات موعظه و شركت در مراسم دعا و زيارت. نمازهاي جمعه و جماعت و محافل دوستي مذهبي...ديني ترغيب كنيد و حتي او را همراه خود به اين

جلسات ببريد.

3. بعد از دادن اطلاعات (مفاد بند 1) و ايجاد انگيزه و دادن روحيه و ترغيب به عمل (مفاد بند 2) نوبت به مراقبت هاي رفتاري مي رسد. يعني مطابق با سن وي بايد به او آگاهي داد و وي را ترغيب نمود و نسبت به او كنترل داشت. حال چنانچه فرد مورد نظر يك جواناست با روش كنترل از راه دور و حفظ احترام و ارج نهادن به مقام و منزلت فردي و اجتماعي او و همين طور رعايت اطمينان به او اعمال او را از دور كنترل كنيد كه مبادا علي رغم آگاهي و انگيزه بالا براي يك بار هم كه شده فريب شيطان را خورده و به گناه آلوده گردد لذا مواظبورود او به محيط هاي آلوده و همراهي با افرادي كه احتمال آلوده بودن آنها مي رود باشيد البته نه به اين صورت كه هميشه همراه او حركت كنيد بلكه تذكر دهيد و گاه به پيامدهاي شركت در اين محيط ها در او دقت كنيد مانند دير آمدن - بي خوابي ها و بدخوابي ها، تغيير رژيم غذايي،تغيير خلق و خوي و بهانه گيري و... بهترين شيوه كنترل جوانان كنترل در دوست گزيني آنها و توجه و مراقبت به دوستان آنهاست. لذا ابتدا سعي كنيد در انتخاب دوست به او كمك كنيد و اگر دوست ناباب و نامناسب دارد او را از نامناسب بودن آنها با ارائه دليل آگاه ساخته و از اوبخواهيد سطح دوستي با آنها را كاهش دهد و خود در انتخاب دوست مناسب به او كمك كنيد. بعد از كنترل از طريق دوستان بهترين شيوه كنترل جوانان آن است كه با مشورت خود آنها تمام اوقات فراغت

او را پر كنيد و براي زندگي او برنامه ريزي كنيد البته بدون اين كه او احساس كنداين برنامه تحميلي است. و اين كه برنامه مورد علاقه او نيست بايد اقدام كنيد. مبادا برنامه تحميلي و يا مورد علاقه او نباشد. اگر جوانان ما با بزرگترهاي خود رابطه دوستي داشتند و برنامه اي براي زندگي خود ترسيم مي نمودند هرگز محيط آلوده نمي شد تا زمينه تهاجم فرهنگي فراهمگردد چرا كه تمام اعضاي آن جامعه مصونيت دروني دارند. در پايان به برخي از پيامدهاي منفي گناهي كه به آن اشاره كرديد مي پردازيم.

نوشيدن مشروبات الكلي موجب سست شدن اراده و از بين رفتن رغبت به عبادت و كارهاي شايسته شده و انجام هر كار پست و خلافي را براي آدمي سهل و آسان مي نمايد و در يك كلام غيرت ديني و اخلاقي فرد را از او سلب و هدايت فردي و شخصيت فرد را از اونابود مي كند و لذا از انجام هر كار زشت و ناروائي ابايي ندارد و حتي نسبت به نزديكان خود احساس غيرت و جوانمردي نمي كند. خوش بودن تنها مرام و مسلك او مي شود و براي رسيدن به اين هدف از هزينه نمودن هر ارزش اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي و اعتقادي و... دريغنمي كند و ارزان آنها را از كف مي دهد. بنابراين با آگاه نمودن فرد مورد نظر از اين پيامدها و تعميق نمودن اين اطلاعات - با تكرار و مطالعه كتب معرفي شده - او را از درون بر عليه اين فساد و انحراف برانگيزيد تا خود به مبارزه با اين مفسده حركت كند. دوست عزيز بي ترديد با تكيهبه عنايت حضرت حق و عمل به

راهكارهاي ارائه شده به هدف الهي خود خواهيد رسيد و اميدواريم خداوند سبحان شما را در راه خدمت به بندگانش ياري دهد و توفيقات روز افزون خود را روزي شما گرداند.{J

با فساد و ناهنجاري دانشجويان چگونه برخورد كنم * در اين ميان چگونه مي توانم همسر خوب انتخاب كنم ؟
پرسش

با فساد و ناهنجاري دانشجويان چگونه برخورد كنم * در اين ميان چگونه مي توانم همسر خوب انتخاب كنم ؟

پاسخ

برادر دانشجو بعد از عرض سلام و ابراز ارادت خالصانه از نامه پرشور و سراسر شكوه شما كه نشان از غيرت و جوانمردي دارد بي نهايت سپاس و تشكر مي كنيم و اميدواريم بتوانيم پاسخ لازم و متناسب با حق و حقيقت كه راه گشاي مشكل شماست ارائه كنيم و لذا در همينراستا توجه شما را به نكات زير جلب مي كنيم:

1. عزيز دلسوز ما نيز اين حساسيت ديني وغيرت انساني شما را مي ستايم و ذره اي از آن را به تمام دنيا نمي دهيم و در برابر دنيا خريداريم اما بكارگيري اين حساسيت در حوزه رفتارهاي جمعي و در خصوص رفتار ديگران كه از اين سطح حساسيت برخوردار نيستند سخت بيمورد و گاه خطرآفرين مي دانيم لذا از شما - همان گونه كه تاكنون چنين بوده است - انتظار داريم بر اساس همين غيرت و حساسيت، رفتارهاي شخصي خود را شكل داده و عمل كنيد و ذرّه اي از آن كوتاه نيامده و احساس خستگي نيز به خود راه مدهيد اما از ديگران و به ويژه در سطحاجتماع بايد كمي با دقت حوصله و تكيه بر شناخت و درك اجتماعي حركت كرد چرا كه اگر شناخت لازم براي انجام يك عمل فراهم نباشد آدمي هرگز آن كار را انجام نمي دهد و به زور و فشار هم نمي توان وي را به انجام آن عمل وادار كرد و اگر چنين كنيم چه بسا نتيجه اي ديگر عائدگردد و از طرف ديگر ميزان حساسيت ديني و غيرت انساني آدميان هم يكسان نيست تا از همه

بر اساس همان ميزان حساسيت و... يك سطح از عمل را انتظار داشته باشيم. بنابراين بايد به دنبال علاج عاقلانه، پايدار و كارساز واقعه بود.

2. دومين نكته - قبل از بيان راهكارها - علاوه بر آنكه نبايد انتظاري فراتر از سطح آگاهي و احساس مسئوليت داشت، آن است كه نبايد بر اساس ميزان آگاهي و احساس خود در مورد ديگران قضاوت كنيم. مثلاً درست است كه شكل روابط در فضاي دانشگاه آلوده است و هرانسان در سطح آگاهي و حساسيت شما را بر مي انگيزد تا رفتار و روابط خود را كنترل كند اما اين كلام به اين معنا نيست كه هر شخصي كه رفتاري غير از رفتار ما را داشت قابل اعتماد نيست، آلوده است و... اگر ما اينگونه قضاوت كنيم چگونه مي توانيم با آنها ارتباط برقرار كرده و آنهارا به راه راست هدايت كنيم!؟! چرا بايد ارتباط خود را از بين برده و زمينه هر تأثير مثبت و هدايتي را نيز نابود سازيم؟؟! قضاوت كردن در مورد ديگران در حالي كه هنوز آن عمل خاص مشاهده نشده و بلكه مقدمات آن ديده شده سخت است و چه بسا همين روش و قضاوت باعثشود گناهان آنها را به دوش كشيد و خود به واسطه تهمت و افتراء به گناه ديگري مبتلا گرديم. خود مي دانيد كه گناه غيبت، تهمت و افتراء كمتر از برخي روابط نابجا نيست. بنابراين در حالي كه به اين تفكر با بينش شما آفرين مي گوئيم ولي اين نكته را متذكر مي شويم كه بر اساس همانحساسيت ديني در مورد عملكرد ديگران قضاوت نكنيم تا به راندن آنها از نزد خود و سپردن آنها

به دست منحرفين و بستن راه اصلاح و... منتهي نگردد. بويژه كه شما آنچنان تمام دختران دانشگاه را متهم مي سازيد كه گويا يك نفر آدم سالم در بين آنها نيست لذا كمي در قضاوت نمودنو اظهار نظر كردن خويش سنجيده تر و با ملاك و مدرك سخن بگوئيد كه آخرت در نزد حضرت حق دليلي بر گفته خود داشته باشيد. نمي خواهم آنها را تطهير كنم ولي نمي خواهم به شما هم اجازه قضاوت و سريع وصريح را بدهيم بگونه اي كه تمام آنها را نابكار بشماريد و بر اساسهمين قضاوت با آنها برخورد كنيد پس كمي با دقت، تفكر و عاقلانه تر...

3. اما با آنها چه بايد كرد؟ آيا بايد آنها را رها ساخت تا ديگران را به كيش خود بخوانند و در نهايت جامعه اي را...؟ همان گونه كه گذشت بايد در كنار حفظ پاكي و طهارت خود و رعايت احكام شرعي ارتباط خود را با آنها بويژه با پسران حفظ كرد تا در پرتو حفظ ارتباط،هدايت آنها ممكن گردد والاّ اگر ارتباط قطع گردد ديگر زمينه تأثير گذاردن از بين مي رود و راهي براي هدايت باقي نمي ماند. پس با حفظ ارتباط لازم براي هدايت - نه همراهي - در پي دو راهكار باشيد:

الف. افزايش سطح شناخت و آگاهي

ب. افزايش احساس مسئوليت و سطح حساسيت به كمك تقويت پايه هاي ايمان و سطح انگيزش.

پر واضح است كه بدون اين دو راهكار هيچ اصلاحي ممكن نخواهد شد ولي اگر اين دو عنصر فراهم گردد به تمام اهداف مي توان رسيد. اما اينكه چگونه مي توان اين دو عنصر را فراهم آورد بسته به موقعيت، سطح معلومات افراد، رفتار مورد نظر كه در صدد

اصلاح آن هستيدو... متفاوت مي گردد بي گمان تشريح رفتارهاي صحيح و احكام و شرائط آن و پاسخ دادن به سؤالات مورد نظر در هر زمينه بصورت اختصاصي مي توان در اصلاح افراد و عملكرد آن تأثير بگذارد بخصوص اگر در اين مسير محبت و صميميت و يك رنگي چاشني كار شود بسيار مؤثراست. البته راهكارهاي ريز و دقيق تر را بايد رفتار هدف و مورد نظر بيان نمود.

4. در مورد رفتار خودتان بايد به عرض برسانيم كه همچنان با همان حساسيت رفتارهاي شخصي خود را دنبال كنيد ولي بر اساس آن از ديگران انتظار نداشته باشيد و بر اساس آن قضاوت نيز نكنيد. و در كنار اين دو نكته موارد زير را نيز مد نظر داشته باشيد:

_ سطح شناخت خود را از احكام و وظائف شرعي بيش از پيش گسترش داده و بيشتر با واقعيت آشنا شويد.

_ از انجام اعمالي كه تنش آفرين و حساسيت زا است اجتناب كنيد تا ديگران را از خود دور نسازيد و صرفا در محدوده آنچه خداوند خواسته عمل و قضاوت كنيد.

_ بين ذهنيّت خود و آنچه در خارج به چشم مي بينيد كاملاً تفكيك قائل شويد و اين دو حوره را از يكديگر متأثر نسازيد و بر اساس يكي در مورد ديگري تصميم نگيريد مثلاً بر اساس ذهنيت خود در مورد عملكرد ديگران قضاوت نكنيد.

_ رفتار خود را مطابق آنچه شارع مقدّس خواسته هست تنظيم كرده و شكل دهيد لذا نه بر خود سخت بگيرد و نه خود را رها و يله سازيد.

_ براي ازدواج تنها يك صفت [كه حساسيت شما را برانگيخته است تا ديگر ويژگيهاي اساسي را نزد شما بي اهميت و

يا فراموش شده وانمود گردد] اكتفاء نكنيد براي اطلاع از صفات همسر نمونه مانند ايمان، اخلاق، طهارت مولد و... به دو كتاب جوانان و ازدواج همسرنوشته آقاي مظاهري و خانواده متعادل نوشته آقاي شرفي مراجعه كنيد. براي شما جوانان مسلمان متعصب خيلي پسنديده نيست كه تنها بر باكره بودن و بلند قدبودن و... تكيه كنيد هزاران دختر باكره هستند كه آدمي از خواستگاري رفتن آنها روي مي تابد اين نشان مي دهد كه شمانسبت به روابط داخل دانشگاه و اعمال آنها بيش از حد حساسيت نشان مي دهيد و لذا گوشه اي زندگي را براي شما بزرگ وانمود كرده و مانند بادكنكي است كه از يك طرف باد شده است بنابراين در رفتار خود حساس باشيد ولي از حساسيت در رفتار ديگران سخت پرهيزكنيد.

ابتدا از شرايط لازم براي همسر مورد نظر خود اطلاع پيدا كنيد و بعد در پي شخصي كه اين ويژگي ها و شرايط را داراست برآيد و... و شما برخي شرايط سطحي را بزرگ و برجسته نسازيد و از شرايط اساسي غفلت كنيد.{J

بهترين روش امر به معروف ونهي از منكررا - كه تاثير در باطن وروح افراد داشته باشد - بخصوص در دانشگاه ها توضيح دهيد.
پرسش

بهترين روش امر به معروف ونهي از منكررا - كه تاثير در باطن وروح افراد داشته باشد - بخصوص در دانشگاه ها توضيح دهيد.

پاسخ

حسن اجراي امر به معروف و نهي از منكر داراي شرايطي است از جمله:

1) آمر به معروف و ناهي از منكر داراي شخصيت علمي و عملي باشد.

2) شناخت ويژگي هاي روحي ورواني طرف مقابل و به تناسب آنها با وي برخورد نمودن.

3) به دست آوردن خصوصيات مثبت طرف مقابل و از راه آنها او را جذب كردن.

4) با زبان منطقي و عاطفي به شخص فهماندن كه آنچه به وي تذكر داده مي شود در رابطه با مصالح خود او و به نفعاوست.

5) تشكيلاتي و هماهنگ عمل كردن در امر به معروف و نهي از منكر.

6) دوري از تندروي ها و سليقه ها و تعصبات عاميانه.

7 ) احياي فرهنگ امر به معروف و نهي از منكر.

يكي از ويژگي هاي نظام تربيتي اسلام اصل( نظارت همگاني )است . يعني بايد اين مسئله در جامعه و بويژهدانشجويان جا باز كند كه برخلاف تفكر آزادي لجام گسيخته غربي درجامعه اسلامي همه نسبت به يكديگرمسوءولند. زيرا هر جامعه و امتي داراي سرنوشت مشترك است و مانند مسافران يك كشتي اند كه اگر در گوشه اي كسيآن را سوراخ كند همه غرق خواهند شد. همچنين با انحراف يك نفر و گسترش آن سرنوشت كل جامعه اسلاميدگرگون خواهد شد و آن جا كه آزادي فرد مضر به سعادت جامعه باشد بايد آن را محدود ساخت.{J

در صورت ديدن گناه از يك شخص چه كار بايد كرد, نصيحت يا گزارش به مسئولين , اگر فايده نداشته باشد چطور؟
پرسش

در صورت ديدن گناه از يك شخص چه كار بايد كرد, نصيحت يا گزارش به مسئولين , اگر فايده نداشته باشد چطور؟

پاسخ

در صورت احتمال تاثير نهي از منكر واجب است در غير اين صورت چنان چه بطور غير مستقيم (مثلا از طريقخانواده) بتوانيد نقش ارشادي در اين موارد ايفا كنيد بهتر است. مسائل حادي كه قابل پيگيري است مي توانيد گزارشكنيد.{J

لطفا نحوه برخورد با افراد بي حجاب و مفسد را بيان كنيد؟
پرسش

لطفا نحوه برخورد با افراد بي حجاب و مفسد را بيان كنيد؟

پاسخ

معضلات و ناهنجاري هاي اجتماعي بايد ريشه يابي شده و راه حل مناسب براي آن ها ارائه شود. شكل گيري يك آسيب و رخدادِ يك معضل، زمينه هاي خانوادگي، اجتماعي خاصي را مي طلبد و با يك برسي دقيق پي خواهيم برد كه هر كس براي كارهاي حتّي خلاف، خود توجيه ها و دليل هاي - اگر چه نادرست - دارد در واقع ابتدا بايد ديد يك معضل چرا به وجود آمده است و سپس بر اساس چرايي و علّت اين آسيب، يك نسخه براي درمان آن داد و متأسفانه اين كار علمي نشده و ما يك الگوي صحيح براي برنامه ريزي جهت ريشه يابي و پيشگيري معضلات اجتماعي در دست نداريم. پس جداي از ساير شرايط (زمينه هاي خانوادگي، اجتماعي و شخصيتي) نمي توانيم به سراغ يك معضل اجتماعي برويم؛ بايد مراكز علمي مخصوصاً دانشگاه ها و حوزه هاي علميّه، رسانه هاي ارتباط جمعي و مسئولين فرهنگي و تربيتي در مسائل درگير شوند و مي بايست با يك ديد علمي به مسائل و رخدادهاي اجتماعي نگريسته شود و راه كارها نيز مي بايست خارج از چارچوب «تحكّم» باشند تا كار پيشرفت نمايد.

حال در برخود با معضلات و ناهنجاري هاي اجتماعي اصولي بايد حفظ و مراعات شود تا اولاً وفاق و همبستگي اجتماعي حفظ شده و مردم خود را در سرنوشت افراد و جامعه مسئول بشناسند. از اين رو روح و محتواي فرهنگ ديني ما از يك جهت بر پايه ارتباط، صميميت، تعاون، همدردي، خوش رويي و محبت استوار است و از سوي ديگر بر شناخت و رعايت حقوق و مسؤوليت هاي هر فرد تكيه دارد. بي ترديد، داشتن اجتماعي سالم و متعالي، بدون پايبندي به

اين دو جهت امكان پذير نيست. فرهنگ اسلامي، معيارهاي اخلاقي - انساني و ضوابط حقوق پيشرفته اي دارد كه در راه رسيدن به هدف ياد شده، مي توان از آن ها بهره جست.

همان طور كه ذكر شد يكي از اهداف مهم دين وفاق و اتحاد ملي است. سرزنش، تعيير و عيبجويي چه در حضور و چه در غياب با وفاق ملي و ديني سازگار نيست. لذا نتيجه مي گيريم: 1. جامعه بايد با احترام متقابل زندگي كند. 2. افراد جامعه موظف اند با تعليم و تربيت نگذراند كسي مبتلا و آلوده به فسادي شود. 3. اگر كسي غفلت كرد و خطائي مرتكب شد، راهكار تربيتي چنين فردي اول تنبّه (بيدارسازي)، دوّم غفلت زدايي و بعد موعظه مي باشد. موعظه آن است كه واعظ، كه خود از يك مقام علمي و عملي، روحي و معنوي برخوردار است جامعه و افراد را دگرگون سازد.

4. آن گاه اگر فرد خطاكار به صراط مستقيم بازنگشت نوبت به امر به معروف و نهي از منكر مي رسد.

متاسفانه در مورد مسائل اساسي ديني نيز وقتي كه كسي را به معروفي چون نماز توصيه و تذكر داده مي شود به شدت برخورد مي كنند و مي گويند به شما ربطي ندارد در مقابل اين افراد چه بايد كرد آيا بايد به حال رها شوند و يا روشي بهتر براي مطرح كردن و نتيجه گرفتن مي توان
پرسش

متاسفانه در مورد مسائل اساسي ديني نيز وقتي كه كسي را به معروفي چون نماز توصيه و تذكر داده مي شود به شدت برخورد مي كنند و مي گويند به شما ربطي ندارد در مقابل اين افراد چه بايد كرد آيا بايد به حال رها شوند و يا روشي بهتر براي مطرح كردن و نتيجه گرفتن مي توانيم در پيش رو بگيريم؟

پاسخ

امر به معروف و نهي از منكر از مهم ترين و عالي ترين واجبات اسلامي است كه در احاديث به عنوان روش پيامبران و شيوه ي صالحان و دو فريضه بزرگ الهي كه موجب احياء ديگر واجبات مي شود ياد شده است. در عين حال همچون ديگر واجبات الهي داراي شرايط و مراتبي است و در صورت وجود شرايط واجب و الاّ تكليفي بر انسان نيست.

الف) شرايط وجوب امر به معروف و نهي از منكر:

1. كسي كه آمر يا ناهي است، بايد معروف و منكر (عمل نيك و زشت) را از نظر اسلام بشناسد.

2. احتمال بدهيد كه امر يا نهي او اثر دارد.

3. شخص گنهكار اصرار بر ادامه كار خود داشته باشد.

4. امر و نهي، سبب ضرر جاني، مالي، آبرويي قابل توجه به خودش يا نزديكانش و يا ساير مؤمنين نشود.

ب) آداب امر به معروف و نهي از منكر:

سزاوار است كسي كه به معروف امر مي كند و از منكر جلوگيري مي كند:

1. اخلاق و آداب اسلامي را مراعات و با روي خوش برخورد كند و همانند طبيبي دلسوز و پدري مهربان رفتار نمايد.

2. فقط براي رضاي خدا و به دور از هرگونه خودخواهي و برتري جويي اقدام نمايد.

3. از تجسس و پرده دري خودداري و كاملاً صبورانه عمل كند.

ج)

مراتب يا مراحل امر به معروف و نهي از منكر:

1. مرحله انكار قلبي: يعني اظهار خشنودي از معروف و اظهار نارضايتي از منكر، به عبارت ديگر. حداقل انتظاري كه از يك مسلمان مي رود اين است كه به هر شكل ممكن علاقه مندي قلبي خود را به معروف و نفرت خود را از منكر نشان دهد. كه مي توان با جلوه هاي گوناگون مثل: نوع نگاه، سكوت معني دار، سر به زير انداختن، روي گرداندن، اخم كردن و... خشنودي يا ناخشنودي خود را از آن عمل بروز دهد.

در اين مرتبه همه ظرافت ها و نكات روانشناختي را بايد به كار برد تا حيثيت و شخصيت افراد خدشه دار نشود.

2. مرحله انكار زناني: يعني از تارك معروف و عامل به منكر بخواهيم از اين رفتارش دست بردارد. نوع بيان در اين مرحله درجاتي دارد. مثل سربسته سخن گفتن، پند دادن، سخن ملايم گفتن، به صراحت سخن گفتن و شايد در مراحلي خشونت لفظي و درشتگويي ضرورت پيدا كند كه همه اين درجات با توجه به مخاطب و از مرحله آرام مي بايست شروع شود.

3. مرحله انكار (اقدام) عملي: گاه ممكن است منكر چنان ريشه دار باشد كه با مراحل اول و دوم امكان ريشه كن كردن آن وجود نداشته باشد كه نوبت به مرحله سوم برسد كه منظور هر گونه فعاليت هدفدار مشروعي است كه زمينه را براي ريشه كني فساد و رشد معروف فراهم مي سازد و تا زماني كه به ضرب و شتم كشيده نشده انسان مي تواند ادامه دهد. اما چنانچه نياز به ضرب و شتم باشد مي بايست از ولي امر مسلمين اجازه گرفت و يا به مراجع قانوني و ذيصلاح واگذار شود.

بنابر اين در انجام

امر به معروف و نهي از منكر، شرايط، آداب و مراتب آن با درجاتي خاص كه براي هر يك ذكر شد، مي بايست مد نظر قرار گيرد و سپس دست به اقدام زد و در صورتي كه فرد گنهكار تعمد به ترويج فساد وانجام عمل گناه نداشته باشد، گناه را ترك مي كند. اما اگر تعمد در كار است، وظيفه چيز ديگري است و مي بايست از طريق مركز قدرت و قوه قهريه با اينگونه افراد برخورد شود.

اما در هر صورت، كليه سازمان ها و مراكز فرهنگي و فرهنگ ساز كشور وظيفه دارند با برنامه ريزي درست و ارائه راه حل هاي مناسب و كاربردي به گونه اي كه كمترين هزينه هاي سياسي، اجتماعي، امنيتي و اقتصادي را براي كشور داشته باشد چهره جامعه اسلامي و به ويژه دانشگاه هاي كشور را از غبار غمبار گناه و ناهنجاري هاي اجتماعي دور كنند.

براي مطالعه بيشتر رجوع شود به:

1. امر به معروف و نهي از منكر، سيد حسن اسلامي

2. امر به معروف و نهي از منكر، آية الله حسين نوري

به چه شكلي امر به معروف ونهي از منكر كنيم كه موجب ناراحتي طرف مقابل نشود
پرسش

به چه شكلي امر به معروف ونهي از منكر كنيم كه موجب ناراحتي طرف مقابل نشود

پاسخ

در مسأله امر به معروف و نهي از منكر شايسته است جهات متعددي در نظر گرفته شود:

الف) احكام شرعي مربوط به امر به معروف و شرايط وجوب و مراتب آن.

ب ) روحيات و ويژگي هاي رواني طرف مقابل. طبيعي است با هر كسي به زبان خاصي بايد سخن گفته شود و چه بسالازم است برخي را به طور غير مستقيم و از طريق برخي وسايط ارشاد نمود.

ج ) حتي الامكان از منطقي ترين و بهترين زبان استفاده شود. بهتر است ابتدا امتيازات و خوبيهاي افراد به آنان گوشزدشودو سپس تدريجا به بيان ايرادات وارد بر آنها پرداخته شود. در اين زمينه هم سعي شود اول يك مسئله مطرح شودو پس از اصلاح تشويق گردد و سپس به همين ترتيب يكي يكي به ديگر مسائل پرداخته شود.

د ) حتي الامكان بايد به افراد تفهيم نمود كه آنچه به ايشان تذكر داده مي شود از سر خيرخواهي و مفيد به حال خود آنهااست.

ه ) ضمن توجه به نكات فوق نبايد انتظار داشت كه بهيچوجه افراد از امر به معروف يا نهي از منكر بدشان نيايد. بلكهوظيفه ما رعايت اصول صحيح اخلاقي و انساني در تذكر به آنهاست ولي اينكه بپذيرند يا نه و خوششان آيد يا بدشانآيد خيلي دست ما نيست و نبايد از آن خوفي به دل داشت.

حافظ وظيفه تو دعا گفتن است و بس Eدر بند اين مباش كه نشنيد يا شنيد كس
و ) جدولي براي خود تنظيم كنيد وشرح شيوه هاي كاربردي خود

را با ميزان تاثير آن ثبت نماييد و همواره در پيبكارگيري شيوه اي موثرتر باشيد.

ز ) اخلاص در نيت را حفظ نموده و از خداوند توفيق بخواهيد.{J

روش برخورد با اساتيدي كه در كلاس مسائل غير اخلاقي را مطرح مي كنند چگونه بايد باشد؟
پرسش

روش برخورد با اساتيدي كه در كلاس مسائل غير اخلاقي را مطرح مي كنند چگونه بايد باشد؟

پاسخ

وجود اين قبيل مسائل كه به هيچ وجه زيبنده ي نظام آموزش عالي كشور اسلامي و فضاي علمي دانشگاه ها نيست، از عوامل متعددي مانند مسأله غربزدگي و عدم تعهد برخي از اساتيد به ارزش هاي اسلامي و غفلت و سهل انگاري مسئولين مربوطه دانشگاه ها، نشأت مي گيرد و حل اساسي آن نيز در گِرو اعمال دقيق گزينش اساتيد و نظارت مستمر بر عملكرد آن ها و اتخاذ تصميمات و تذكرات مناسب و قاطع از سوي مسئولين مربوطه با متخلفين است.

در اين ميان وظيفه ي امر به معروف و نهي از منكر در مواردي كه احتمال تأثير و ساير شرايط آن وجود دارد. براي دانشجويان با رعايت ادب و اخلاق اسلامي، همچنان پابرجاست. علاوه بر اين، انتقال موضوع به مسئولين دانشگاه و پيگري آن، جائز اهميت مي باشد. در هر صورت دانشجويان عزيز بايد روحيه تعهد و حساسيت خود را در مقابل اين قبيل مسائل حفظ نمايند و از حالت انفعال و بي تفاوتي بپرهيزند زيرا وقتي بي تفاوتي فراگير شد همه اين اشكال ها زمينه بروز و ظهور پيدا مي كنند. از اين رو حفظ روحيه تعهد و سعي در بسط آن به خصوص در دانشجويان مي تواند مانعي بر سر راه آفات باشد. اميد است خسته نشويد و بي امان به تلاش خود براي استواري ارزش هاي حقيقي همت گماريد. «قل انّما اعظكم بواحد ان تقوموا لله مثني و فرادي»سبأ، آيه ي 46.

(.

با احترام به استحضار مي رساند اينجانب دانشجوي سال آخر رشته رياضي مركز آموزش عالي ايرانشهر هستم از بهمن 76 وارد اين مركز شده و چون به علت مشكلات موجود و همچنين اين موضوع كه مسئولين اجرايي (مديريت) و مسئولين فرهنگي مركز از برادران اهل سنت بودند هيچ گونه برن
پرسش

با احترام به استحضار مي رساند اينجانب دانشجوي سال آخر رشته رياضي مركز آموزش عالي ايرانشهر هستم از بهمن 76 وارد اين مركز شده و چون به علت مشكلات موجود و همچنين اين موضوع كه مسئولين اجرايي (مديريت) و مسئولين فرهنگي مركز از برادران اهل سنت

بودند هيچ گونه برنامه اي جهت اجراي برنامه هاي مذهبي نداشتند. و چون به عنوان يك بچه شيعه و مسلمان بر خود واجب مي دانستم تا براي برگزاري مراسمات و جلسات مذهبي اقدام نمايم الحمدلله و با ياري ائمه اطهار رضايت بخش بوده است اما مشكلات فراواني براي اينجانب ايجاد نمودند و با آن كه مسئولين را در جريان قرار مي دادم اما هر كس مشغول كار خود بود و مي گفتند نبايد تفرقه ايجاد كرد تا آنجا كه در دو سال گذشته در يكي از شب هاي ماه رمضان گروهي از خواهران دانشجوي شيعه را جهت انتخاب خوش صداترين جهت راه اندازي گروه كر تست مي نمودند اينجانب و گروهي از دانشجويان بسيجي اعتراض نموديم كه اين مورد ما بحث فرا خواندن اين حقير به كميته انضباطي شد و مسائلي از اين قبيل فراوان به وجود آمده است تا جايي كه روابط دختر و پسر به شدت افزايش يافته و به حد عادي شدن مسئله رسيده است در بسياري از خوابگاههاي برادران و حتي خواهران مواد مخدر مصرف مي شود و زماني كه شخصأ در يكي از خوابگاهها مواد مخدر از دست هم اتاقي خود گرفتم و به مسئولين تحويل دادم مسئولين در حضور آن دانشجو با اينجانب برخورد نمودند مفاسد اخلاقي رواج عجيبي پيدا كرده است به نحوي كه دختران دانشجو به رابطه داشتن با پسران به ديده افتخار نگاه مي كنند و مسئولين هم حمايت مي نمايند (نه تنها جلوگيري و چاره انديشي نمي كنند) اجراي تئاتر دانشجويي با بازي دختر و پسر در نقش زن و مرد با تمرين هاي هفتگي

بدون نظارت رواج يافته و ارزش گذاري به هنر قلمداد مي شود تا جائيكه يكي از دانشجويان پسر بدون اطلاع خواهر دانشجويي لباس او را مي پوشد و در يك تئاتر و جنگ شادي نقش يك عروسي آرايش كرده و سوسول را كه با شوهرش به شهر رفته اند را بازي مي نمايد و هيچ كس هيچ گونه اعتراض نمي نمايد چرا كه اعتراض كردن فايده اي ندارد و مسئولين حتي مسئولين (؟) كاري انجام نداده حتي در يك مورد براي خود اينجانب كه منباب امر به معروف و نهي از منكر به خواهر دانشجويي از جهت داشتن روابط متعدد با چند نفر از آقايان تذكر دادم و آن خانم به مسئولين اعتراض كرده بنده را متهم به داشتن و زدن حرف هاي ضد اخلاقي نمودند و وقتي از آنان خواستم تا موضوع را اثبات نمايند بنده را به سكوت دعوت نموده و گفتند كه شما بايد ثابت كنيد؟ خواهشمند است اينجانب را راهنمايي كنيد در ضمن علاوه بر وظيفه شرعي براي امر به معروف مسئوليت نيز داشته ام.

پاسخ

از نعمت غيرت ديني كه خداوند به شما داده هميشه شاكر و سپاسگذار باشيد.

اشكال و درد دل شما راجع به وضع فرهنگي دانشگاه ها و جامعه وارد مي باشد. بايد دانست كه وضع فرهنگي يك جامعه به امور مختلفي وابسته است از قبيل: وضع اقتصاد جامعه، اوضاع سياسي جامعه، خط سياسي حاكميت جامعه، آگاهي هاي عمومي آحاد جامعه و...

همين امور موجب مي شود در برخي از مواقع و مقطع هاي زماني به آمر به معروف بگويند كار تو ايجاد تفرقه است يا از خوش صداترين دختران

دانشگاه گروه كر تشكيل دهند يا همايش دختر نمونه سال برگزار نمايند و همچنين در مقابل مواد مخدر حساسيتي وجود نداشته باشد. ولي بايد توجه داشت كه همه اين مسائل يا حتي بدتر از آن هم نمي تواند عذر موجهي براي ترك امر به معروف و نهي از منكر باشند.

ما در هر زمان و شرايطي مأمور به انجام تكاليف الهي هستيم ولي آن چه مهم است كيفيت و شيوه هاي انجام اين واجب است. گاهي وظيفه تذكر شفاهي مستقيم به اشخاص مرتكب گناه است و گاهي بايد با مسؤولين مربوطه مذاكره نمود يا با مسؤوليني كه شرايط محيط هاي غيرديني را فراهم مي نمايند برخورد نمود و...

ما اموري را به شما توصيه مي كنيم:

1- اشخاص متدين و انقلابي را شناسايي كنيد و با آنها دوست شويد.

2- اگر مي توانيد اقدام به تأسيس يك تشكل مذهبي يا هيأت ديني نماييد. زيرا كار انفرادي يا نتيجه نمي دهد يا دير به نتيجه مي رسد.

3- با اقشار مختلف دانشگاه و خوابگاه با محبت و لطف و بزرگواري برخورد كنيد و تا حد امكان از تندي و بداخلاقي بپرهيزيد تا تذكرات ديني و اخلاقي شما مؤثر واقع شود.

4- اگر تذكر زباني و شفاهي اثر نبخشيد به دنبال ريشه منكرات باشيد - گاهي كوتاهي يا خيانت يك مسؤول موجب زمينه سازي گناه در جامعه شده - لذا با پيدا نمودن آن ريشه تذكرات خود را متوجه آنجا نماييد و اگر اثر نبخشيد مراتب را به مقامات بالاتر اطلاع دهيد.

5- هميشه سعي كنيد افكار عمومي جامعه را به سهم خود روشن و آگاه نماييد تا جلو گناه ها و تخلف هاي

آينده گرفته شود.

6- هيچ گاه نسبت به آينده كار خود مأيوس نباشيد. اميد به خدا بزرگترين سرمايه اين راه است.

در پايان خوب است بدانيم كه اسلام با همين سختي ها و خون دل ها به ما و شما رسيده و اصولا بنده خدا گشتن و بهشتي شدن كار سختي است و آدمي دوست دارد پيرو هواهاي نفس خويش باشد و در نهايت كساني پيروز شوند كه با هواي نفس و شيطان مبارزه نمايند.

وظيفه در مورد مسؤوليني كه ترويج فساد را مي كنند مثلا به دانشجويان سال 81 مي گويند شما براي خودتان دوستاني انتخاب كنيد كه از دخترهاي ورودي 81 باشند تا بين شما و سال 80 ها دعوا نشود چيست؟
پرسش

وظيفه در مورد مسؤوليني كه ترويج فساد را مي كنند مثلا به دانشجويان سال 81 مي گويند شما براي خودتان دوستاني انتخاب كنيد كه از دخترهاي ورودي 81 باشند تا بين شما و سال 80 ها دعوا نشود چيست؟

پاسخ

چند كار مفيد و مؤثر (البته با توجه به شرايط خاص آن دانشگاه و نيز مورد خاص آن استاد) پيشنهاد مي شود:

1- انتقال مطلب (كتبا) به مسؤول دفتر نهاد و تذكر مقتدرانه البته با حفظ محبت و احترام آن استاد.

2- تذكر به رئيس دانشگاه و يادآوري اين نكته كه اگر اين اساتيد به رفتارشان ادامه دهند و دانشگاه با آنها برخوردي نكند ما به عنوان يك مسلمان با آنان برخورد نموده، از طريق مراجع ذي صلاح اقدام مي نماييم.

3- در ميان گذاشتن اين مطلب با ساير برادران و خواهران متعهد و يافتن يك راه كار و حتي يك شخص موجه و منطقي و به دور از احساسات تند با رعايت ادب البته با اقتدار تمام.

4- انتقال مطلب (كتبا) به حراست دانشگاه و يادآوري اين نكته كه اگر اين واحد اقدام لازم را به عمل نياورد، دانشجويان متعهد رأسا از طرق مراجع ذي صلاح اقدام خواهند نمود.

5- انتقال مطلب (كتبا) به اداره اطلاعات شهرستان.

سه نكته زير را در نظر داشته باشيد:

1- اگر از طريق محبت و جذب و ... قابل اصلاح است اين راه را مقدم بداريد.

2- انتقال مطلب باعث توجه به سوء سابقه ايشان در آينده و نيز احتمال افزايش احتمال اقدام مسؤولين و اهتمام به آن تأثير زيادي دارد.

3- انتقال مطلب، در صورتي كه احتمال مواجه شدن با مشكلات را بدهيد، لازم نيست با اسم

و امضاي رسمي خودتان باشد، ليكن زمان دقيق چنين ابراز نظر و احتمالا ساير شواهد در اين امر را بازگو كنيد.

وظيفه نسبت به رفتارهاي نادرست ديگران چيست ؟
پرسش

وظيفه نسبت به رفتارهاي نادرست ديگران چيست ؟

پاسخ

در قرآن آمده است: ولا تستوي الحسنة ولا السيئة، ادفع بالتي هي احسن فاذا الذي بينك و بينه عداوة كانه ولي حميم نيكي و كژي يكسان نيستند؛ [بدي را] به نيكوترين وجه برگردان، آن گاه آن كه با تو دشمني دارد چون دوستي صميم خواهد شد{M»، (فصلت، آيه 34).

شيوه و رفتار پيشوايان دين سراسر خوبي و نيكي در برابر رفتارهاي نادرست ديگران بوده و همين رمز بزرگي براي موفقيت آنان بوده است. به قول خواجه عبداللّه انصاري:

نيكي را نيكي كردن خركاري است؛

بدي را بدي كردن سگساري است؛

بدي را نيكي كردن كار خواجه عبداللّه انصاري است.

البته اين روش مادامي است كه موجب سوء استفاده طرف مقابل و تقويت ظالم نشود.{J

دوستم براي نماز نخواندن مي گويد بسياري از نماز خوانان به گناه مي افتند او را چگونه راهنمائي نمايم ؟
پرسش

دوستم براي نماز نخواندن مي گويد بسياري از نماز خوانان به گناه مي افتند او را چگونه راهنمائي نمايم ؟

پاسخ

استدلال دوست شما براي نماز نخواندن به حدي ضعيف است كه اگر شما فقط كاري كنيد كه او را به تفكر منصفانه واداريد، او پاسخ خود را خواهد يافت. آيا درست است مريض بگويد: چون برخي از بيماران مشابه من دارو نمي خورند يا به پزشك مراجعه نمي كنند، من هم به درمان خود نمي پردازم؟! آيا اين سخن منطقي است كه چون برخي از اشخاص خود را به دام اعتياد انداخته اند من هم چنين كنم و...؟! كساني كه نماز مي خوانند چند دسته اند؛ زيرانمازهايي كه انسان ها به جا مي آورند، بر طبق معرفت و آگاهي و عرفان آنان است. نماز براي برخي معراج الي اللّه است و براي عده اي داروي معنوي و براي گروه ديگر حكم مسكّن را دارد و براي اشخاصي هم كم اثرتر از حتيّ مسكّن است و اين عيب مربوط به نماز نيست؛ بلكه مربوط به استفاده نمازگزار از اين فريضه الهي است. كسي كه فقط مي خواهد به عنوان رفع بهانه، نماز بخواند و ديگر كاري با شرايط صحت و قبولي آن ندارد، مسلما نمازش او را از گناهباز نخواهد داشت.

به عنوان مثال آب غسل و وضو بايد مباح و حلال باشد و كسي كه همين يك شرط را بخواهد رعايت كند، بايد بي اجازه در ملك اشخاص تصرف نكند و در شغل خود كم كاري ننمايد و هرگونه خيانت روا ندارد تا حقوق و درآمدش حلال باشد و بتواند با پول حلال قبض آب منزلش را پرداخت نمايد. حال قضاوت كنيد شخصي كه اين وجدان كاري و انضباط اجتماعي

را رعايت كند، تا چه حد از گناهان محفوظ خواهد ماند؟!

مطلب ديگر در اهميت نماز، اُنس با خدا است. به دوست خود بگوييد دوستان معمولي هر چند خوب باشند؛ اما داراي نواقص و كاستي هايي هستند و ممكن است در مواقع حساس و ضروري، انسان را تنها گذارند يا توان ياري انسان را نداشته باشند. ولي اگر كسي با خداي خود به وسيله نماز رابطه داشته باشد، هيچ گاه در خود احساس بي كسي و ضعف و تنهايي نخواهد كرد و خود را سعادتمندتر و شاداب تر از همه خواهد ديد.{J

در دانشگاهها دخترها و پسرها با هم ارتباط صحيحي ندارند, براي راهنمايي آنها چه كارهايي را بايد انجام دهيم ؟
پرسش

در دانشگاهها دخترها و پسرها با هم ارتباط صحيحي ندارند, براي راهنمايي آنها چه كارهايي را بايد انجام دهيم ؟

پاسخ

در اين موارد اقدامات گوناگوني متناسب با وضعيت فرهنگي، اخلاقي و اقتصادي افراد بايد انجام داد. آنچه به طور كلي مي توان در اين جا يادآور شد اقدام به نكات زير است:

الف) تلاش در جهت ايجاد فضاي معنوي و سالم در محيط جامعه و دانشگاه، به گونه اي كه زمينه پيدايش اين روابط را به حداقل ممكن برساند.

ب ) انجام نصيحت مشفقانه و امر به معروف و نهي از منكر به گونه اي جذّاب و مؤثر.

ج ) در جريان قراردادن خانواده هاي اين افراد؛ البته با رعايت مصالح آنان و دقت در اين كه اين مسأله به آبروريزي و مفسده بزرگ ترنيانجامد.

د ) در صورت نصيحت ناپذيري فرد و گسترش روابط نادرست، بايد وي را به كميته انضباطي معرفي كرد البته اين مسأله در مورد كساني است كه قصد اصلاح و توبه نداشته و محيط را آلوده مي سازند.

ه ) مهم ترين راه حل، ازدواج و ايجاد شرايط آن است كه نيازمند برنامه ريزي هاي كلان براي جوانان جامعه مي باشد.

چگونه امر به معروف و نهي از منكر كنيم تا موثر واقع شود؟
پرسش

چگونه امر به معروف و نهي از منكر كنيم تا موثر واقع شود؟

پاسخ

الف) با تقدير و تشكر از احساس پاك و عواطف ديني شما، به آگاهي مي رساند كه مسأله امر به معروف و نهي ازمنكر، از وظايف مهم ديني هر مسلمان است. البته برخي از مراتب امربه معروف از وظايف نظام اسلامي است و ازهمين رو رهبر معظم انقلاب مراتب دوم و سوم را كه نوعا منجر به برخورد عملي مي شود به عهده نيروهاي انتظامي وقضايي نهاده اند، ليكن مرتبه اول آن - كه جنبه ارشادي و راهنمايي دارد - به دوش همگان است. درعين حال در اينرابطه بايد چند نكته را درنظر داشت:

1- جوانان عزيز بايد به دقت احكام شرعي مربوط به امربه معروف و نهي از منكر، موارد معروف و منكر يا شرايط وجوب مراتب آن و كيفيتاجراي نيكوي آن را دقيقا فراگيرند.

2- آمر به معروف و ناهي از منكر، خود را به زيور اخلاق والتزام عملي بيارايد و حتي الامكان از شيوه هاي رفتاري آموزنده و خلاّق استفادهكند.

3- بهتراست امربه معروف و نهي از منكر، به طور متشكل و گروهي همراه با آموزش هاي لازم انجام گيرد.

4- عدم تأثير آني و فوري، نبايد ما را از انجام وظايف خود بازدارد.

5- حتي الامكان بايد كوشيد تا فرهنگ و پذيرش عمومي نسبت به امر به معروف و نهي از منكر را بالا برد.

ب ) حسن اجراي امر به معروف و نهي از منكر داراي شرايطي است از جمله:

1) آمر به معروف و ناهي از منكر داراي شخصيت علمي و عملي باشد.

2) شناخت ويژگي هاي روحي ورواني طرف مقابل و به تناسب آنها با وي برخورد نمودن.

3) بدست آوردن خصوصيات

مثبت طرف مقابل و از راه آنها او را جذب كردن.

4) با زبان منطقي و عاطفي به شخص فهماندن كه آنچه به وي تذكر داده مي شود در رابطه با مصالح خود او و به نفعاوست.

5) تشكيلاتي و هماهنگ عمل كردن در امر به معروف و نهي از منكر.

6) دوري از تندروي ها و سليقه ها و تعصبات عاميانه.

7) احياي فرهنگ امر به معروف و نهي از منكر. يكي از ويژگي هاي نظام تربيتي اسلام اصل (نظارت همگاني) است.يعني بايد اين مسئله در جامعه و بويژه دانشجويان جا باز كند كه برخلاف تفكر آزادي لجام گسيخته غربي درجامعهاسلامي همه نسبت به يكديگر مسوءولند. زيرا هر جامعه و امتي داراي سرنوشت مشترك است و مانند مسافران يككشتي اند كه اگر در گوشه اي كسي آن را سوراخ كند همه غرق خواهند شد. همچنين با انحراف يك نفر و گسترش آنسرنوشت كل جامعه اسلامي دگرگون خواهد شد و آن جا كه آزادي فرد مضر به سعادت جامعه باشد بايد آن را محدودساخت.

با افرادي كه نماز را سبك مي شمارند و ما را به انجام منكرات دعوت مي كنند چگونه برخورد نماييم ؟
پرسش

با افرادي كه نماز را سبك مي شمارند و ما را به انجام منكرات دعوت مي كنند چگونه برخورد نماييم ؟

پاسخ

آن چه كه مسلم است و در آيات قرآن نيز به آن اشاره بلكه تصريح شده است برخورد مناسب وخوب از راه هايبسيار سازنده در تبليغ دين است . حضرت موسي(ع) در مقابل فرعون مامور به گفتاري نرم مي شود (قولا له قولا لينا) وپيامبر (ص) نيز در برابر مردم (فبما رحمه من الله لنت لهم) به واسطه فيض رحمت الهي برخوردي نرم و عاطفيداشته اند. بنابراين روي گشاده داشتن و با مهرباني درصدد هدايت ديگران بودن رسالتي پيامبر گونه است .اين مسأله باحديثي كه از امام صادق (ع) در مورد دوستي نكردن با كسي كه به نماز اهميت نمي دهد منافات ندارد. زيرا مسألهدوستي و مؤانست و هم راز شدن موضوعي بالاتر از روابط متعارف است .اگر بناست انسان دوستي صميمي داشتهباشد ولي به نماز اهميت ندهد روشن است كه در اغلب موارد بر دوست خود تأثير سوء خواهد گذاشت و او را نيز بهراه خود خواهد كشيد. بنابراين خوش برخورد بودن و حتي مهرباني با مردم منافاتي با آن ندارد كه اگر بناست دوستيبراي خود برگزينيم از بين كساني باشد كه به نماز اهتمام مي ورزند. در مورد دوستانتان اگر مي دانيد كه حفظ رابطه با اوممكن است در اصلاح او مؤثر باشد رابطه را حفظ نماييد واگر احتمال مي دهيد كه نتيجه معكوس باشد رابطه دوستانهخود را قطع كنيد گرچه در برخوردها با او گرم بوده و به او محبت نمائيد.

حسن اجراي امر به معروف و نهي از منكر داراي شرايطي است از جمله:

1) آمر به معروف و

ناهي از منكر داراي شخصيت علمي و عملي باشد.

2) شناخت ويژگي هاي روحي ورواني طرف مقابل و به تناسب آنها با وي برخورد نمودن.

3) بدست آوردن خصوصيات مثبت طرف مقابل و از راه آنها او را جذب كردن.

4) با زبان منطقي و عاطفي به شخص فهماندن كه آنچه به وي تذكر داده مي شود در رابطه با مصالح خود او و به نفع اوست.

5) تشكيلاتي و هماهنگ عمل كردن در امر به معروف و نهي از منكر.

6) دوري از تندروي ها و سليقه ها و تعصبات عاميانه.

7) احياي فرهنگ امر به معروف و نهي از منكر.

يكي از ويژگي هاي نظام تربيتي اسلام اصل (نظارت همگاني) است. يعني بايد اين مسأله در جامعه و بويژهدانشجويان جا باز كند كه برخلاف تفكر آزادي لجام گسيخته غربي در جامعه اسلامي همه نسبت به يكديگر مسؤولند.زيرا هر جامعه و امتي داراي سرنوشت مشترك است و مانند مسافران يك كشتي اند كه اگر در گوشه اي كسي آن راسوراخ كند همه غرق خواهند شد. همچنين با انحراف يك نفر و گسترش آن سرنوشت كل جامعه اسلامي دگرگونخواهد شد و آن جا كه آزادي فرد مضر به سعادت جامعه باشد بايد آن را محدود ساخت.

وظيفه فرزند نسبت به پدري كه سوء ظن به افراد دارد و گاهي هم دروغ مي گويد چيست ؟
پرسش

وظيفه فرزند نسبت به پدري كه سوء ظن به افراد دارد و گاهي هم دروغ مي گويد چيست ؟

پاسخ

امر به معروف و نهي از منكر در صورت امكان تأثير لازم است. البته در امر و نهي شرايط ويژه اي حاكم است كه بايدرعايت گردد و چقدر به جا است كه در اين زمينه به تحريرالوسيله يا ترجمه آن از حضرت امام(ره) مراجعه فرماييدولي در عين حال به برخي از شرايط اشاره مي كنيم:

1- نسبت به حرمت موضوعي كه در نظر داريد يقين داشته باشيد،

2- تذكر و يادآوري شما بايد به تدريج و با مقدمات باشد،

3- حتي الامكان از صراحت اجتناب نموده و با كنايه واشاره گوشزد كنيد،

4- گاهي مطلب را به صورت سؤال درآورده و در لباس شاگردي به تنبّه ايشان بپردازيد،

5- خودتان در پيرامون موضوع مايه مطالعاتي داشته باشيد كه به مناسبت بتوانيد از بازده شوم آن گناه سخن بگوييد،

6- از تندي و خشونت به شدت پرهيز كنيد و با حفظ احترام پدر در اين رهگذر ملايمت را شعار خود سازيد،

7- اگر زمينه مساعدي مي بينيد پيشنهاد كنيد موضوع را به صورت سؤال درآورده و در همين نامه ها از فتواي مرجع و عواقب سوء چنين حراميبپرسيد و پاسخ را به ايشان ارائه دهيد،

8- اگر اهل مطالعه هستند كتابي مربوط به حرمت آن موضوع و آثار شوم گناه را در دسترس ايشان قرار دهيد،

9- مطمئن باشيد كه يادآوري و تذكر بي تأثير نخواهد بود. و ذكر فان الذكري تنفع المؤمنين ، (ذاريات، آيه 55). ازاين رو تا آنجاكه احتمال تأثير مي دهيد از وظيفه خود دست نكشيد و مأيوس نباشيد،

10- و در نهايت اگر به فرض نتيجه نگرفتيد، شما

وظيفه خويش را به انجام رسانده ايد كه و ما علي الرسول الا البلاغ المبين ؛پيامبر وظيفه اي جز ابلاغ آشكار ندارد{M، (نور، آيه 54).

در خاتمه رهنمود مجدد ما اين است كه با وضعي كه راجع به پدر خود مرقوم فرموده ايد حرمت ايشان را كاملاًمراعات فرماييد.

متوجه شدم پسري با خواهرم ارتباط دارد چه برخوردي داشته باشم ؟
پرسش

متوجه شدم پسري با خواهرم ارتباط دارد چه برخوردي داشته باشم ؟

پاسخ

در اين مورد بايد بر غيرت ديني و حساسيت وجداني شما آفرين بگوييم.

برخورد شما با خواهر محترمه تان بايد دقيق و ظريف باشد به گونه اي كه موجب آزار و اذيت وي نشود، وي را ازشما فراري ندهد، تأثير سخن شما را دچار تزلزل نكند و خيرخواهي شما را مخدوش نسازد. بايد به شكلي با ويصحبت كنيد كه شما را خيرخواه و تكيه گاه خود بداند. نبايد با لحن و كلمات اهانت آميز - كه موجب اذيت وي گردد -با وي سخن گوييد؛ در اين صورت راهنمايي شما مفيد نخواهد شد و به دست خويش وي را از خانه و از خودتاندلسرد خواهيد كرد و بسا موجب اشتباهات بيش تر وي گردد.

بايد ابتدا به اصل وجود اين ارتباط يقين داشته باشيد و ماجرا را پنهان نگه داريد. اين عمل شما باعث جلباطمينان و اعتماد وي به شما مي گردد.

نكته مهم ديگر آن است كه از ابتدا به صورت مستقيم برخورد نكنيد، بلكه با زبان خوش، ناصحانه، دلسوزانه و بهصورت غيرمستقيم وارد شويد. مثلاً بگوييد شنيدم كه دختري با پسري ارتباط داشته حال فاش شده و بعدا كم كم وارداصل ماجرا شويد. نگوييد «تو چرا اين كار را كردي» بگوييد «نكند شما اين كار را بكنيد، مواظب باشيد».

لازم نيست اقرار و اعتراف كنيد. همين كه سكوت كند و سخن شما را گوش دهد، كافي است. روش هاي برخوردتدريجي با اين مسأله را مي توان چنين جمع بندي كرد:

1- او را از پيامدهاي اجتماعي زشت اين عمل آگاه سازيد؛ مانند از بين رفتن حيثيت و آبرو و سلب اطمينانعمومي و... (البته به صورت غيرمستقيم).

2- از

احاديث و رواياتي كه عقاب و عذاب اين گروه افراد را بيان مي كند برايش بخوانيد؛ البته به صورتي كه اومخاطب شما نباشد، بلكه بگوييد اين گروه افراد در آخرت...

3- راه هاي جلوگيري از ادامه اين ارتباط و قطع ارتباط را بيان كنيد.

4- دوست مناسب را برايش تعريف كرده، ويژگي هاي وي را برايش تبيين كنيد و حتي در صورت امكان در انتخابدوست به او كمك كنيد.

5- از فرد ثالث (شخصي غير از خواهرتان و خودتان) كمك بگيريد، تا وي آن جوان را اقدام به اين ارتباط نموده، بانصيحت از اين عمل بازدارد.

در پايان به او گوشزد كنيد كه ديگر در صدد ارتباط با خواهر شما برنيايد و او را تهديد كنيد كه ماجرا را به خانوادهدختر و آن پسر خواهد گفت.

6- در صورتي كه آن جوان لايق و مناسب همسري خواهرتان باشد، از طريق همين فرد واسطه در اين مسير گامبردارد، بدون اين كه خود آن جوان متوجه اين طرح بشود.{J

در دانشگاه ما روابط پسر و دختر در راهروهاي دانشگاه غوغا مي كند. لذا خواهشمند است راه هاي نهي از منكر (فرهنگي و عقيدتي) كه مورد توجه و اصلاح خاطيان باشد و همچنين اين راهكارها مطابق شرع و نسبت به مقتضيات زمان تازه و جوان پسند و دانشجوپسند باشد؟
پرسش

در دانشگاه ما روابط پسر و دختر در راهروهاي دانشگاه غوغا مي كند. لذا خواهشمند است راه هاي نهي از منكر (فرهنگي و عقيدتي) كه مورد توجه و اصلاح خاطيان باشد و همچنين اين راهكارها مطابق شرع و نسبت به مقتضيات زمان تازه و جوان پسند و دانشجوپسند باشد؟

پاسخ

در اين زمينه خوب است به منابع زير كه چندان مفصل نيستند مراجعه فرماييد:

مجله پرسمان، چرايي پوشش بانوان، آقاي حسيني

مجله پرسمان، ش 8، روابط دختر و پسر، آقاي احمدي

تفسير نمونه، ذيل آيه 104 سوره آل عمران

شش نكته مهم كه توجه بدانها ضروري تر است:

اولا، آگاهي دقيق و عميق برادران و خواهران متعهد و حزب اللهي در دانشگاه ها نسبت به موارد و مصاديق معروف و منكر.

ثانيا، كار تشكيلاتي با انسجام همه نيروهاي معتقد به مباني ديني و انقلابي اعم از تشكل هاي اسلامي بسيج و ساير تشكل هاي مذهبي و متعهد و نيز با همكاري و ارشاد و اقدام جدي دفاتر نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها در ضمن از اين طريق مي توانيد:

1- كلاس هاي آشنايي بيشتر با مبحث امر به معروف و نهي از منكر و راه كارهاي اجرايي آن برگزار كنيد.

2- در شوراي فرهنگي دانشگاه و ساير مراكز فرهنگي دانشگاه در تصويب مقررات خوب و نيز تضمين اجراي آن نقش خوبي را ايفا كنيد.

3- گاهي برخورد با بعضي از منكرات به لحاظ حساسيت يا ويژگي خاص، نياز به جريان سازي دارد، تشكل منجسم نيروهاي خودي در اين راستا، كارآيي خوبي مي تواند داشته باشد.

ثالثا، كار مطبوعاتي و نشرياتي و درج مقالات علمي و نه تهاجمي تند و بي منطق و پر از

شعار.

رابعا، تشكيل يك هسته امر به معروف و نهي از منكر دانشجويي. البته با نهايت دقت كه به نام شما با حركت هاي بي منطق و تند نابه جا و غيرمنطقي، سوء استفاده نشود بهتر است اين اقدام در قالب كار تشكيلاتي مذكور صورت پذيرد.

خامسا، دوستي و محبت و نفوذ در دل خاطيان و همان كساني كه با زبان نصيحت پذيراي سخن شما نيستند، در اردوها، در كلاس ها، در اوقات فراغت. چه اين كه نصيحت به معناي خيرخواهي است بايد راه كار عملي ساختن نصيحت را جستجو نمود. قطعا محبت يكي از بهترين شيوه هاي ممكن است.

سادسا، مبارزه با منكرات و مفاسد اجتماعي و ناهنجاري هاي موجود در جامعه يك واجب قطعي بر عهده يكايك دانشجويان و همه مسؤولين و مديران دانشگاه ها و كل جامعه است، ليكن اين امر مهم را مي توان در دو بخش انجام داد:

1. تك تك آحاد جامعه موظف اند با هر گونه منكر و مفسده اي مبارزه كنند و به افرادي كه در صدد شكست حريمهاي ارزشي و احكام اسلامي مي باشند, فرصت ندهند. نكته قابل توجه در اين جا اين است كه مبارزه ي عمومي با فساد و تباهي در جامعه شرايط و ضوابطي دارد; از جمله : اولا": فردي كه در صدد امر به معروف و نهي از منكر است , به خوبي معروف و منكر را بشناسد. ثانيا", احتمال تأثير امر يا نهي را بدهد. ثالثا", شخصي كه مرتكب منكر يا مفسده اي شده , اصرار بر استمرار آن داشته باشد. رابعا", در امر و نهي او مفسده اي اعم از ضرر جاني يا آبروئي

يا مالي قابل توجه وجود نداشته باشد. علاوه بر لزوم مراعات شرايط ياد شده در مقام امر به معروف و نهي از منكر, مراعات مراتب امر به معروف و نهي از منكر نيز لازم است و در صورت حصول مطلوب در مرتبه ي پايين تر, جايز نيست كه به مرتبه ي بالاتر تعدي كند. در مرتبه ي اول ناراحتي قلبي و تنفر خود را از فعل منكر آشكار سازد (مانند عبوس كردن صورت , روي بر گرداندن و.. از او, ترك رابطه كردن با وي و...) در مرتبه ي دوم امر و نهي زباني , موعظه و ارشاد طرف است و در صورت فايده نداشتن , گفتار خود را غليظ كرده در امر و تهديد و ترساندن شدت به خرج دهد. مرتبه ي سوم , مرحله ي اقدامات عملي است . اگر دو مرتبه ياد شده اثر نداشت , واجب است از اعمال قدرت استفاده كند, (تحريرالوسيله , امام خميني , ج 2, ص 315). البته اين در زماني است كه حاكميت و اقتدار حكومت اسلامي وجود نداشته باشد. اما اگر حكومت اسلامي وجود داشته باشد (مانند وضعيت فعلي ما) بر مكلفان واجب است به امر و نهي زباني اكتفا كنند و در صورت نياز به توسل به زور, موضوع را به مسؤولان ذي ربط در نيروي انتظامي و قوه قضائيه ارجاع دهند,(استفتاآت آيت الله خامنه اي , ترجمه ي فارسي , ج 1, ص 231).

2. سازمان ها و ارگان هاي ويژه (از قبيل نيروي انتظامي , قوه قضائيه , دستگاههاي اطلاعاتي و امنيتي , ستاد احياي امر به معروف و نهي از منكر, ستاد

مبارزه با مواد مخدر و...) موظف اند بر اساس وظايف و كاركردهاي مشخص شده در قانون , نسبت به انجام مسؤوليت هاي خود كوشا باشند و از اقدامات عملي و قهري دريغ نورزند. در پايان گفتني است كه هر چند در مبارزه با منكرات و مفاسد اجتماعي استفاده از عوامل فيزيكي و نيروهاي نظامي و... لازم است , ولي تكيه بر اين عامل به تنهايي نمي تواند راه حل مناسب و اساسي باشد. راه حل نهايي اين قبيل معضلات , مبتني بر شناخت و ريشه يابي عوامل بروز اين قبيل مفاسد و ارائه راه كارهاي منطقي و واقع بينانه و مناسب با آن است . راه كارهايي از قبيل حل مشكلات اقتصادي , اشتغال , مسكن , ازدواج , تقويت و تثبيت ارزش هاي اسلامي , اجرا شدن فريضه ي امر به معروف و نهي از منكر به صورت گسترده و فراگير, فراهم نمودن امكانات تفريحي و ورزشي سالم براي جوانان و... و در نهايت برخورد قاطع دستگاه هاي مربوطه با افراد شرور و مخل به نظم و امنيت اجتماعي و ارزش هاي اسلامي و تهديد كننده ي سلامت جامعه , مطلوب است . در مورد محيط و اطرافيان : مسلما حفظ ايمان و ارزش هاي آن در محيط نامساعد بسي دشوار است ولي ارزش افزون تري دارد. خداوند در سوره ((تحريم )) آيه 11 نمونه اي را براي اين گونه افراد يادآوري مي نمايد. خداوند براي مؤمنان آسيه همسر فرعون را مثال و نمونه مي آورد هنگامي كه از شوهرش بيزاري جست و عرضه داشت : خدايا! من از قصر فرعون و زيورهاي دنيوي

گذشتم و تو خانه اي در بهشت براي من بنا كن و مرا از شر فرعون و كردارش و قوم ستمكار نجات بخش . حفظ ارزش ها در محيط مناسب و مساعد هنر نيست . هنر آن است كه در تندباد ضد ارزش ها ارزش ها مطرح شود. بنابراين سعي كنيد با اعتماد به خدا و يقين به درستي راه دين و ايمان خود را حفظ نموده و همواره آن را تقويت كنيد. از مطالعه قرآن و توجه به معاني آن و همچنين كتاب هاي سودمند ديگر و شركت در مجالس وعظ و ديگر محافل ديني غفلت نكنيد. بايد بدانيد كه خداوند قدرت و توان مقابله با گناه را در وجود شما قرار داده است , ليكن با عزم و همتي سترگ بايد به مبارزه با گناه برخيزيد و همواره كوشش كنيد كه براي اولين بار كه ميل به گناه آمد با جديت تمام در برابر آن مقاومت كنيد, آن گاه به تدريج مبارزه آسان خواهد شد. در هر صورت نگاه كردن عمدي و يا خيره شدن به نامحرم از روي لذت حرام است , اما اگر در حال عبور از كوچه و بازار و... چشم انسان به نامحرم افتاد اشكال ندارد. البته نگاه كردن به صورت و دست هاي زنان نامحرم تا مچ اگر به قصد لذت و شهوت نباشد اشكال ندارد.

با توجه به وجوب فريضه امر به معروف و نهي از منكر، اگر بخواهيم يك دختري را كه از لحاظ حجاب وضع درستي ندارد را امر به معروف و نهي از منكر كنيم با توجه به اين كه ممكن است ديگران اين عمل انسان را چيز ديگري تلقي كرده و برداشت نادرستي از انسان داشته باشند چگونه
پرسش

با توجه به وجوب فريضه امر به معروف و نهي از منكر، اگر بخواهيم يك دختري را كه از لحاظ حجاب وضع درستي ندارد را امر به معروف و نهي از منكر كنيم با توجه به اين كه ممكن است ديگران اين

عمل انسان را چيز ديگري تلقي كرده و برداشت نادرستي از انسان داشته باشند چگونه بايد عمل كنيم؟

پاسخ

به طور كلي، اين مجموه اي از بايدها و نبايدها است كه مؤمنان بايد در چارچوب آن حركت كنند و بكوشند بايدها را عمل كنند و از نبايدها دوري كنند، به اين معنا كه هر ديني از پيروانش مي خواهد به هنجارهايي تن در دهند و از ناهنجاري هايي دوري كنند، اين هنجارها در قالب واجبات الهي و ناهنجاري در دسته محرمات الهي قرار مي گيرند.

يكي از آموزه هاي مؤثر و كارآمد در دين رهايي بخش الام و از جمله احكام و هنجارهاي واجب آن، فريضه امر به معروف و نهي از منكر بوده كه بر هر زن و مرد مسلمان با وجود شرايط آن واجب است.

به هر حال، امر به معروف و نهي از منكر از مهم ترين ابزارهاي نظارتي در بعد فردي و اجتماعي است و هدف از آن، احياي معروف و ميراندن منكر در جامعه اسلامي مي باشد.

تعبير «امر به معروف و نهي از منكر، از تعبيرات كليدي در قرآن كريم و سخنان حكيمانه پيشوايان راستين اسلام بوده و از جايگاه و اهميت بسيار بالايي در چارچوب آموزه ها و مقررات فردي و اجتماعي در اسلام برخوردار مي باشد.

امام باقر(ع) در اين باره چنين مي فرمايد: «امر به معروف و نهي از منكر، واجب بسيار بزرگي است كه در پرتو آن ديگر واجبات اقامه (به پا داشته) مي شود ...»، (كافي: 5/56/1، به نقل از: ترجمه ميزان الحكمه، محمدي ري شهري، ج 8، ص 3704). يعني اين واجب (در صورت اجراي درست آن) به

تنهايي، ضامن اجراي ساير احكام و دستورات الهي و اسلامي است.

ليكن، امر به معروف و نهي از منكر، با توجه به تأثيرات بالاي خود، داراي زمينه ها، شرايط مراتب و آداب مهمي مي باشد كه اگر همه آنان به خوبي به اجرا درآيد، مي تواند يك پروژه بي عيب و نقص و در عين حال در كاهش جرم و پيشگيري از آن، بسيار تأثيرگذار و داراي نقش باشد.

بنابراين، شناخت اصل اين پروژه اجتماعي، فرهنگي، اخلاقي و تربيتي براي اجرايي كردن آن و دسترسي به اهداف آن، بسيار مهم است.

يكي از شرايط مسلم «امر به معروف و نهي از منكر» آن است كه اجراي آن مفسده اي در پي نداشته باشد. بدين معنا كه هدف از امر و نهي، دعوت به خير و صلاح و باز داشتن از شر و فساد است، اما اگر زماني، اجراي آن نتيجه معكوسي به بار آورد، ترك آن درست تر بلكه واجب مي باشد. بنابراين، اجراي اين فريضه، نبايد موجب مفسده و ضرر جاني، مالي و آبرويي باشد (البته در منكراتي كه جزيي و فردي است، اما در جايي كه اساس دين در خطر باشد، مسأله فرق مي كند).

بديهي است كه اگر شرايط امر و نهي فراهم نباشد اصلاً واجب نخواهد بود و نيز اگر در مقام اجرا، مراحل و شرائط آن، به درستي پياده نشود، چه بسا ممكن است تأثيرات منفي و مخربي از خويش بر جاي گذارده و احياناً زمينه دين گريزي را به همراه داشته باشد.

بنابراين، همانگونه كه اهتمام به امر و نهي، واجب بوده، اجراي صحيح آن نيز لازم مي باشد به اين ترتيب بايد مراقب

بود تا در مقام عمل به اين تكليف سياسي _ اجتماعي در اسلام، و انگيزه بالا براي بستن پرونده گناه، پرونده گناه ديگري (در اثر بد عملي)، گشوده نشود، چه اينكه بي عملي و بد عملي (در صورت تقصير) هر دو، گناه بزرگي، به شمار مي آيد.

با تأكيد بر مباحث پيش گفته و حساسيت اين واجب پر اهميت، بايد گفت كه امر و نهي بايد شفاف و بدون ابهام باشد و الا ممكن است زمينه سوء تفاهم و حتي تهمت فراهم شود كه بايد از كلي گويي، مبهم گويي و ... اجتناب كرد.

اميرالمؤمنين علي(ع) در اين باره مي فرمايد: «كسي كه خود را در معرض تهمت قرار دهد نبايد كسي را كه به او گمان بد برد، سرزنش كند»، (بحارالانوار، 75/90/4 و ص ، به نقل از ترجمه ميزان الحكمه، ج 2، ص 632).

در مورد سؤال ياد شده مي توان گفت، در صورتي كه شرايط امر به معروف و نهي از منكر آماده است، لازم است امر و نهي نماييم، اما اگر مورد از مواردي است (مثلاً يك زن است) كه در معرض تهمت قرار مي گيريد (در صورتي آمر و ناهي يك مرد باشد) بايد از مكانيسم هاي ديگر استفاده كنيد از جمله اينكه به صورت جمعي به اين واجب اقدام نمائيد و همچنين با مراجعه به نهادهاي مسؤول و با استفاده از خواهران مسؤول و متعهد، به اين واجب بسيار كارآمد، اهتمام داشته باشيد.

در پايان نكته قابل توجه اين است كه در همه مراحل امر به معروف و نهي از منكر، تلاش نماييم. با به كارگيري هوش و درايت و روش هاي روانشناسانه

و نيز با بهره گيري از اخلاق اسلامي و ادب ديني و صبر و حوصله و بدون درگيري لفظي و فيزيكي (با توجه به مراحل ابتدايي آن)، اقدام شود تا با كم ترين هزينه، بيشترين استفاده را ببريد. بنابراين، با افراد مختلف و سليقه هاي متفاوت برخوردهاي متنوع بايد داشت تا موفقيت بيشتري كسب نماييد.

نمي دانم وظيفه ام در زمان فعلي چيست و در زمينه امر به معروف و نهي از منكر كه بيشتر اوقات از نتيجه آن مي ترسم و خود را كنار مي كشم.
پرسش

نمي دانم وظيفه ام در زمان فعلي چيست و در زمينه امر به معروف و نهي از منكر كه بيشتر اوقات از نتيجه آن مي ترسم و خود را كنار مي كشم.

پاسخ

با تقدير و تشكر از احساس پاك و عواطف ديني شما عزيزان , به آگاهي مي رساند كه مسائله امر به معروف و نهي از منكر, از وظايف مهم ديني هر مسلمان است . البته برخي از مراتب امربه معروف از وظايف نظام اسلامي است و از همين رو رهبر معظم انقلاب مراتب دوم و سوم را كه نوعا منجر به برخورد عملي مي شود به عهده نيروهاي انتظامي و قضايي نهاده اند, ليكن مرتبه اول آن - كه جنبه ارشادي و راهنمايي دارد - به دوش همگان است . درعين حال در اين رابطه بايد چند نكته را درنظر داشت : 1- جوانان عزيز بايد به دقت احكام شرعي مربوط به امربه معروف و نهي از منكر, موارد معروف و منكر يا شرايط وجوب مراتب آن و كيفيت اجراي نيكوي آن را دقيقا فراگيرند. 2- آمر به معروف و ناهي از منكر, خود را به زيور اخلاق والتزام عملي بيارايد و حتي الامكان از شيوه هاي رفتاري آموزنده و خلاق استفاده كند. 3- بهتراست امربه معروف و نهي از منكر, به طور متشكل و گروهي همراه با آموزش هاي لازم انجام گيرد. 4- عدم تائثير آني و فوري , نبايد ما را از انجام وظايف خود بازدارد. 5- حتي الامكان بايد كوشيد تا فرهنگ و پذيرش عمومي نسبت به امر به معروف و نهي از منكر را بالا برد. انسان ها در

برخورد با حق , چند گونه اند: 1- انسان هاي حق گرا. چنين افرادي در صورتي كه اشتباه خود را دريابند, نه تنها ناراحت نمي شوند, بلكه بسيار خرسند و شادمان مي شوند. 2- انسان هاي بي تفاوت در مقابل حقيقت . چنين افرادي از اينكه كسي روي اشتباهاتشان انگشت بگذارد, استقبال نمي كنند. 3- انسان هاي حق ستيز. اين گونه افراد مسلما" در برابر حرف حق , واكنش منفي نشان مي دهند. البته اين گروه اندكند و غالب افراد جزو گروه اول و دوم هستند. در اينجا يك نكته اساسي وجود دارد و آن نحوه امر به معروف و نهي از منكر است . مسلما" اگر آمر به مروف , با درك درستي از طرف مقابل و ويژگي هاي روحي , اخلاقي و تربيتي او, شيوه اي كارساز و جذاب در امر به معروف برگزيند, عكس العمل مثبت طرف مقابل , بسيار بالا خواهد بود. در امر و نهي شرايط ويژه اي حاكم است كه بايد رعايت گردد و چقدر به جا است كه در اين زمينه به تحريرالوسيله يا ترجمه آن از حضرت امام (ره ) مراجعه فرماييد ولي در عين حال به برخي از شرايط اشاره مي كنيم : 1- نسبت به حرمت موضوعي كه در نظر داريد يقين داشته باشيد, 2- تذكر و يادآوري شما بايد به تدريج و با مقدمات باشد, 3- حتي الامكان از صراحت اجتناب نموده و با كنايه واشاره گوشزد كنيد, 4- گاهي مطلب را به صورت سوئال درآورده و در لباس شاگردي به تنبه ايشان بپردازيد, 5- خودتان در پيرامون موضوع مايه ي مطالعاتي داشته باشيد

كه به مناسبت بتوانيد از بازده شوم آن گناه سخن بگوييد, 6- از تندي و خشونت به شدت پرهيز كنيد و با حفظ احترام در اين رهگذر ملايمت را شعار خود سازيد, 7- اگر زمينه ي مساعدي مي بينيد پيشنهاد كنيد موضوع را به صورت سوئال درآورده و در همين نامه ها از فتواي مرجع و عواقب سوئ چنين حرامي بپرسيد و پاسخ را به ايشان ارائه دهيد, 8- اگر اهل مطالعه هستند كتابي مربوط به حرمت آن موضوع و آثار شوم گناه را در دسترس ايشان قرار دهيد, 9- مطمئن باشيد كه يادآوري و تذكر بي تائثير نخواهد بود.((و ذكر فان الذكري تنفع الموئمنين )), (ذاريات , آيه 55). ازاين رو تا آنجا كه احتمال تائثير مي دهيد از وظيفه خود دست نكشيد و مائيوس نباشيد, 10- و در نهايت اگر به فرض نتيجه نگرفتيد, شما وظيفه خويش را به انجام رسانده ايد كه ((و ما علي الرسول الا البلاغ المبين ; پيامبر وظيفه اي جز ابلاغ آشكار ندارد)), (نور, آيه 54).

چون خودم در دوران راهنمايي و دبيرستان خيلي گناه آلوده بودم الان دوست دارم برادر كوچكترم كه 17 سال سن دارد را راهنمايي كنم. يعني از قبل از بلوغش تصميم به اين كار گرفتم اما نتوانستم به زبان خودش با وي صحبت كنم و علي رغم اينكه گاهي نصيحت مي كردم اعصابم خرد م
پرسش

چون خودم در دوران راهنمايي و دبيرستان خيلي گناه آلوده بودم الان دوست دارم برادر كوچكترم كه 17 سال سن دارد را راهنمايي كنم. يعني از قبل از بلوغش تصميم به اين كار گرفتم اما نتوانستم به زبان خودش با وي صحبت كنم و علي رغم اينكه گاهي نصيحت مي كردم اعصابم خرد مي شد و بهش بد و بيراه مي گفتم. البته يكي از داداش هاي ديگرم با زبان كتك با او حرف مي زد كه متأسفان الان همون كه 17 سال داشت سيگاري شده، درس را هم كنار گذاشت و

مي ره تعميركار ماشين بشه، گاهي اوقات مي دونم كه يعني حدس 90% مي زنم كه با پسرخاله يا پسر دائي ام مي ره لواط اما تا حالا نتوانستم درست بهش بگم كه اين كار را نكند چون تا حالا نديدم و مي ترسم به او هم تهمت بزنم. و خلاصه نگرانش هستم و دوست ندارم وقتي به سن من رسيد اينقدر گناه كرده باشد. به نظر شما چطوري راهنمائيش كنم.

پاسخ

از دلسوزي و تدبير مشفقانه شما نسبت به برادر كوچكترتان تقدير و تشكر مي كنيم و توفيق روز افزون شما را از خداوند سبحان مسألت مي نماييم.

اما در مورد موضوع مشاوره توجه شما را به نكات زير جلب مي كنيم و همانگونه كه خود متذكر شده ايد راهكارهاي ارائه شده بايد عملياتي گردد و به كار گرفته شوند تا در رسيدن به هدف مؤثر افتند و الا صرف آشنايي با آنها كارساز نيست و نخواهد بود. پس با اميد به ياري خداوند و انتظار عمل از شما به سراغ راهكار مي رويم:

1- راهكار اصلي هدايت و راهنمايي يك نوجوان، برقراري ارتباط صميمانه و دوستانه با وي مي باشد. دوران نوجواني دوران برقراري روابط نزديك با همسالان به جاي والدين و بزرگسالان است. روابط والديني جاي خود را به رابطه همسالان مي دهد لذا اگر در صدد ارائه راهنما و هدايت وي هستيد بدون برقراري ارتباط و از راه دور و به شيوه آمرانه ممكن نمي شود بايد در قالب دوستي، همبازي بودن، بر عهده گرفتن نقش رفيق شفيق با او ارتباط برقرار كنيد تا در فضاي رفاقت و صميميت او تمام احساسات و افكار

و تصميمات خودش را با شما در ميان گذارد و شما هم در پرتو روابط دوستانه و رفاقت او را هدايت و به زندگي او خط دهيد.

توجه داشته باشيد تا وي احساس صميميت نكند حرف خود را با شما در ميان نمي گذارد و از حرف شما فرمان نمي پذيرد و ارائه دستورات هدايت گرانه در قالب بيانات بزرگسالانه، آمرانه، سرزنش گرانه كمتر مؤثر خواهد بود تا چه رسد به رفتارهاي تنبيهي و مجازات گرانه. اگر شما با زبان سرزنش و عتاب با وي برخورد كنيد وي نيز در جبهه لجاجت و خودسري سنگر مي سازد و اگر از مقام برتري طلبي و تفوق خواهي وي را خطاب كرده و هدايت كنيد او خود را در فضاي غرور و نخوت فرض كرده و پاسخ شما را مي دهد كه هيچ يك ازاين شيوه راه مناسبي نيست و شما را به هدفتان نمي رساند.

2- راهكار ديگري كه شما را به هدفتان نائل مي گرداند انتخاب دوست براي برادرتان و يا كمك به وي در انتخاب دوست مناسب است.

البته اين دخالت در انتخاب دوست نبايد يك دخالت مستقيم باشد كه او احساس سلب آزادي و تحميلي و كنترل نمايد. شما از طريق دوستان برادرتان مي توانيد وي را به همان سمتي كه دوست داريد و مي پسنديد هدايت كنيد و به شكل غيرمستقيم او را كنترل نماييد. البته اين دوست برادرتان كه برگزيده شماست و يا حاضر به همكاري با شما شده است بايد با شما رابطه اي صميمانه داشته باشد و سياست شما را افشا نسازد و قبل از تمام اين امور، كاملا مورد وثوقتان باشد

و اخلاق و رفتار و طرز تفكر او را پسنديده و پذيرفته باشيد و او نيز با تمام وجود حاضر به همكاري با شما باشد.

پس راه رسيدن به هدف آن است كه يا خود دوست برادرتان باشيد و يا براي او دوستان خاصي برگزينيد.

اما محتواي اين رفتار دوستانه و صميمانه بايد همانند محتواي رفتار دوران نوجواني خودتان باشد؛ يعني با مراجعه و يادآوري علائق، احساسات، طرز تفكر خود در دوران نوجواني اينك با برادرتان نيز در همان سطح از عواطف و احساسات و علائق و... برخورد نماييد و از او انتظار داشته باشيد هرگز انتظار نداشته باشيد او همانند يك آدم پخته و رشيد رفتار كند و يا عواطف و احساسات انسان هاي بزرگسال را داشته باشد. به هر حال از او در سطح خودش انتظار داشته باشيد، لذا:

1- بر رفتارهاي اصلاحي وي سرسختي و پافشاري نداشته باشيد.

2- خطا و اشتباه نمودن را انتظار داشته و بپذيريد و بعد آن را فراموش كنيد.

3- در جمع وي را امر و نهي نكنيد.

4- تمام انتظارات و دستورات خود را در قالب محبت و دوستي بيان كنيد.

5- به شخصيت او به خصوص در جمع دوستان احترام بگذاريد.

6- به آنچه كه خود عمل نمي كنيد او را امر و نهي نكنيد و در واقع به رفتار نيك و پسنديده خود او را به سمت خوبي ها دعوت كنيد نه با زبان و دستورات خشك.

7- توان روحي و جسمي و رواني او را در عمل به خوبي ها و ترك بدي ها مد نظر داشته باشيد و فراتر از توانش از او انتظار نداشته باشيد.

8- او را به جمع دوستانه

خود دعوت كنيد و همراهي خود را با او افزايش دهيد.

9- اعمال كنترل بر او را به شكل غيرمستقيم اعمال نماييد.

10- اگر تصميم قطعي گرفته است كه پيش يك استاد كار تعميرگاه برود و شاگردي كند، سعي كنيد استادكار متدين و مورد اعتمادي را شناسايي كنيد و به برادرتان معرفي كنيد تا وي بتواند برخي رفتارهاي ناصحيح وي را كنترل نموده و در او تأثير گذاشته و مانع رفتارهاي نامطلوب وي شود. استاد كاري كه تا حدودي توانايي كافي در اين زمينه داشته باشد.

ما چگونه برادر و خواهر كوچكتر خود را از ديدن اين فيلمها كه مصداق واقعي كلمه «لهو و لعب» اند دور سازيم؟
پرسش

ما چگونه برادر و خواهر كوچكتر خود را از ديدن اين فيلمها كه مصداق واقعي كلمه «لهو و لعب» اند دور سازيم؟

پاسخ

براي تأثيرگذاري بر آنها به كارگيري راهكارهاي زير مناسب است:

1- آنها را به خاطر اين عملي كه انجام مي دهند تحقير و طرد نكنيد.

2- رابطه دوستي با آنها برقرار كنيد به گونه اي كه به شما اعتماد كنند و احساس كنند شما دلسوز آنها هستيد.

3- اوقات فراغت آنها را با برنامه هاي مفيد مانند ورزش و كارهاي هنري مورد علاقه آنها و همچنين تهيه نوارها و سي دي هاي سالم و در عين حال جذاب پر كنيد.

4- مراقب دوستان آنها باشيد با چه كساني رابطه دوستي دارند اگر دوستان نامناسبي دارند سعي كنيد با برقراري ارتباط با خانواده هاي سالم دوستان سالمي را جايگزين كنيد.

5- اگر در سنين نوجواني هستند از برخورد ديكتاتور مأبانه با آنها اجتناب كنيد. به آنها دستور ندهيد بلكه بيشتر با آنها مشورت كنيد هم در مورد كارهاي خودتان و هم در مورد كارهاي مربوط به خانواده و همچنين كارهاي مربوط به خود آنها.

6- در مشورت ها به نظرات آنها اهميت بدهيد.

7- از تهديد و تنبيه آنها اجتناب كنيد.

8- اگر رفتارهاي نامناسبي دارند سعي كنيد با برخود شايسته به آنها بگوييد ما شما را دوست داريم ولي اين رفتار شما را نمي پسنديم زيرا اين رفتار در شأن شما نيست.

خلاصه اين كه از راه رفاقت و دوستي با آنها مي توانيد رفتار آنها را اصلاح كنيد.

اقوام درجه 1 مادر من يعني خاله، دايي و ... وقتي دور هم جمع مي شوند اكثراً ترجيح مي دهند فقط صحبت كنند و بخندند و من مدت زيادي نمي توانم اين وضعيت آنها را تحمل كنم. ضمناً بعضي از آنها زياد اهميتي به حجاب و ... نمي دهند يعني تقريباً فقط گذران عمر. من چگونه
پرسش

اقوام درجه 1 مادر من يعني خاله، دايي و ... وقتي دور هم جمع مي شوند اكثراً ترجيح مي دهند فقط صحبت كنند و بخندند و من مدت زيادي نمي توانم اين وضعيت آنها را تحمل كنم. ضمناً بعضي از آنها زياد اهميتي به حجاب

و ... نمي دهند يعني تقريباً فقط گذران عمر. من چگونه بايد برخورد كنم هم احساس مي كنم وقتم هدر مي رود و هم بالاخره خويشاوند هستند.

پاسخ

از اين كه در مقابل برخي از مسائل ارزشي مانند حفظ حجاب، احساس مسؤوليت مي كنيد بسيار خرسنديم همچنين حساسيت شما نسبت به اتلاف وقت و گذران بيهوده عمر كه با هيچ چيز ديگري نمي توان جبران كرد قابل ستايش است. به نظر مي رسد توجه به چند نكته در پاسخ سؤال شما ضروري است:

1. بعضي از روابط به ويژه روابط صميمي ميان اقوام مانند عمو، دايي، خاله، عمه و... از ضروريات است و اسلام نيز به اين روابط تحت عنوان صله رحم توجه خاص دارد و حتي حفظ اين روابط را واجب كرده است و قطع آن را حرام نموده است و قطعا اصل اين روابط خويشاوند بدون ترديد در حفظ سلامت رواني و بهداشت روان اثر مثبت دارد علاوه بر اين كه از جهات ديگر نيز حفظ و استمرار اين روابط مفيد است كه در اينجا مجال طرح نيست.

2. جو غالب بر اين روابط بايد يك جو عاطفي باشد و الا اميدي به استمرار آن نيست زيرا انسان ها كنار هم قرار مي گيرند تا در درجه اول تبادل عاطفي كنيد و بعد از آن آثار ديگري نيز مي تواند بر اين روابط مترتب شود اما تبادل عواطف هدف اصلي و درجه اول روابط خانوادگي و فاميلي تشكيل مي دهد.

3. انسان ها همه در يك سطح نيستند. بعضي از نظر علمي و فهم و درك اجتماعي در سطح بالايي قرار دارند برخي در سطح پايين، بايد

توجه داشت كه در روابط خانوادگي و فاميلي اين سطوح را نبايد لحاظ كرد بنابراين اگر خاله شما يا عمه شما از نظر علمي در سطح پاييني قرار دارد نبايد اين گونه تلقي كنيد كه من اگر نيم ساعت يا يك ساعت كنار آنها بنشينم ضرر مي كنم زيرا هيچ ارزش علمي براي من ندارد اين نشست در واقع تأمين كننده نيازهاي عاطفي و انساني است كه از هيچ راه ديگري نمي توان آن را به دست آورد در حالي كه علم را از هر فردي كه داراي آن علم باشد مي تواند ياد گرفت. بنابراين بايد نگرش خود را نسبت به اين نشست ها فاميلي تغيير دهيد و از يك منظر ديگري به آن نگاه كنيد و آن نگاه عاطفي است و مطمئن باشيد اين نشست ها در سلامتي انسان بسيار تأثير دارد و قطع آن موجب انواع بيماري هاي رواني مي شود كه امروزه متأسفانه اين مشكل رو به افزايش است و يكي از دلايل آن كم رنگ شدن روابط خانوادگي است و جايگزين كردن چيزهاي مصنوعي ديگر از قبيل برنامه هاي تلويزيون، فيلم، سينما و حتي پارك رفتن ها در حالي كه اينها هيچ كدام نمي تواند جاي آن روابط گرم و صميمي خانوادگي را پر كند.

4. خنده و گريه دو عالم بسيار مهم براي تخليه هيجانات است و هر دو براي سلامتي انسان مفيد لذا در هيجانات ناخوشايند بايد گريه كرد و در هيجانات خوشايند بايد خنديد و هيچ اشكال شرعي و عقلي نيز ندارد اما بعضي مسائل بايد رعايت شود كه مبادا اين نشست ها به گونه اي برگزار شود

كه در مسير اصلي خود خارج شود و تبديل به جلسات گناه و اتلاف عمر شود:

الف. اولا بايد حدود شرعي رعايت شود به مسأله محرم و نامحرم خيلي بايد اهميت داده شود كه اين جلسات تبديل به جلسه گناه نشود البته اگر همه افراد جلسه به نحوي با يكديگر محرم هستند اين مشكل منتفي است.

ب. از طرح مسائلي كه از نظر شرعي گناه است و حرام تلقي مي شود مثل غيبت كردن، تهمت زدن، دروغ گفتن مسخره كردن ديگران، استفاده از آلات موسيقي حرام و تبديل جلسه به جلسه لهو و لعب بايد جدا خودداري شود.

ج. وظيفه ما در مورد دو بند فوق در مرحله اول جلوي از گناه يعني نهي از منكر و تبديل جلسه به يك جلسه مفيد و مؤثر يعني امر به معروف مي باشد. البته امر به معروف و نهي از منكر شرايطي دارد و نحوه انجام آن نيز بسيار ظريف و دقيق است كه بايد در اين زمينه به كتاب هايي كه نوشته شده مراجعه كرد.

د. در صورت عدم توانايي و يا موجود نبودن شرايط مساعد براي امر به معروف و نهي از منكر حداقل وظيفه اي كه ما داريم ترك آن جلسات مي باشد.

ه. اين جلسات بايد از نظر زماني خيلي طولاني نباشد كه موجب اتلاف وقت شود اين كه از نظر زماني چه قدر بايد باشد بستگي به زمان، مكان و نوع افرادي كه در آن جلسه هستند دارد لذا نمي توان وقت معيني را تعيين كرد.

نتيجه اين كه اين گونه نشست ها و جلسات مفيد و ضروري است و از سخت گيري هايي كه اصلا منشأ شرعي

و عقلي ندارد و صرفا سليقه اي است بايد اجتناب كرد شما نيز بايد در اين جلسات حاضر شويد و نقش فعال داشته باشيد و جلوي بعضي از اشتباهات را نيز تا آنجايي كه امكان دارد بگيريد و حتي اين جلسات ارزش اين را دارد كه انسان از قبل روي محتواي آن فكر كند و برنامه ريزي كند تا محتواي آن را غني كند و جلوي برخي اشتباهات را نيز بدون هيچ گونه تنشي بگيرد.

5- سعي كنيد با افراد جلسه قطع نظر از هر چيزي روابط گرم، صميمي و عاطفي داشته باشيد، اگر اشتباهي مرتكب شدند خيلي سريع به آنها پرخاش و ترشرويي نشان ندهيد و در يك فرصت ديگر فقط به خود او اشتباهش را تذكر دهيد.

6- براي اين كه بيشتر تأثيرگذار باشيد در اين جلسات سعي كنيد به بقيه افراد خدمت كنيد، احترام بگذاريد اگر چيزي نياز داشتند مثل، آب، چاي و يا... شما در تهيه آن پيش قدم باشيد اعم از اين كه اين جلسه در خانه شما باشد يا در خانه خاله يا عمه يا دايي شما.

7- همواره تبسم بر لب ها داشته باشيد و از اخم كردن به آنها اجتناب كنيد (البته تبسم فقط نسبت به محارم يعني كساني كه به شما محرم هستند).

گاهي اوقات در محيط دانشجويي مواردي پيش مي آيد كه كارهايي خلاف شرع و شئون اسلامي انجام مي گيرد از جمله پخش موسيقي هاي مستهجن و بازي با پاسور و ... گاهي اوقات امكان ترك مكان نيست و يا ترك مكان به موجب ناراحتي و دشمني با ديگران مي شود تكليف در اين گونه مواقع
پرسش

گاهي اوقات در محيط دانشجويي مواردي پيش مي آيد كه كارهايي خلاف شرع و شئون اسلامي انجام مي گيرد از جمله پخش موسيقي هاي مستهجن و بازي با پاسور و ... گاهي اوقات امكان ترك مكان نيست و يا ترك مكان به موجب ناراحتي و دشمني با ديگران مي شود تكليف در اين گونه مواقع چيست؟

پاسخ

اولين وظيفه شخص در برابر پخش موسيقي و گناه، نهي از منكر با بيان متين و بهترين و مؤثرترين شيوه و منطق است. در صورت احتمال عدم تأثير نهي از منكر چنانچه شخص مجبور باشد در آن مكان بماند برايش گناهي نيست. خودتان را به كاري مشغول نماييد و گوش نكنيد.

خوردن صداي آن به گوش، اگر قلبا مايل به شنيدن نباشد اشكال ندارد و تا آنجا كه ممكن است هنگام پخش موسيقي از آن محل خارج شود.

برخورد ما با كساني كه فحاشي مي كنند يا دروغ مي گويند و گاهي گناهي كه با زبان انجام مي دهند چگونه بايد باشد.
پرسش

برخورد ما با كساني كه فحاشي مي كنند يا دروغ مي گويند و گاهي گناهي كه با زبان انجام مي دهند چگونه بايد باشد.

پاسخ

كساني كه فحاشي مي كنند و دروغ مي گويند يا هر گناه زباني ديگري را انجام مي دهند، در زمره جاهليني هستند كه در آيه شريفه 63 سوره مباركه «فرقان» از ايشان ياد شده. در اين آيه خداوند يكي از اوصاف مؤمنين و بندگان شايسته خود را چنين بيان مي كند: «و عباد الرحمن الذين يمشون علي الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما» به توصيف آيه شريفه مؤمنين هنگامي كه نادان ها ايشان را طرف خطاب قرار دهند با ملايمت و نرمي پاسخ مي گويند.

خداوند همواره در دستوراتي كه براي ابناء بشر ابلاغ نموده سعي در حفظ سلامت نظام اجتماعي آنها داشته و از اين رو جواب جاهلين را ملايمت و نرمي مي داند. (البته نه ملايمتي كه در دين مسيح از حد اعتدال خارج شده و مي گويد اگر كسي در صورتت زد آن طرف صورتت را نيز به طرفش برگردان).

از سويي ديگر با كنكاش در آثار و احوالات پيامبر اكرم(ص) و ائمه معصومين(ع) مي توان به روش صحيح در برخود اجتماعي با چنين افرادي دست يافت.

پيامبر اكرم(ص) چه در زماني كه از قدرت ظاهري زيادي برخوردار نبودند (ايامي كه در مكه سپري كردند) و چه زماني كه به رياست حكومت جامعه دست يافتند (زماني كه در مدينه بودند) در مقابل برخوردهاي تند و جسارت هاي زباني اعراب با ملاطفت و نرمي برخورد كرده، ايشان را از آن طريق به راه راست هدايت مي كردند.

در زندگاني ائمه معصومين(ع)

و بزرگان ديني نيز اين روش استمرار داشت. شايد داستان مالك اشتر - سردار حكومت حضرت علي(ع) - را به خاطر داشته باشيد كه در مقابل توهيني كه به وي شد به مسجد رفته براي وي طلب استغفار كردند.

بسيار مناسب است توجه شما را به متن كامل و ترجمه حديث عنوان بصري از امام صادق(ع) از كتاب «ميزان الحكمه، ج 8، باب 2875، روايت 13911» جلب كنيم:

«علامه مجلسي مي نويسد: دستخطي از استادمان شيخ بهايي ديدم كه عين آن اين است: شيخ شمس الدين محمد بن مكي گفت: از دستخط شيخ احمد فراهاني از قول عنوان بصري - كه پير سالخورده نود و چهار ساله اي بود -نقل كردم كه گفت: من سال ها به محضر درس مالك بن انس آمد و شد مي كردم. اما وقتي جعفر صادق(ع) به مدينه آمد به مجلس درس ايشان رفتم و دوست داشتم همچنان كه از مالك بهره گرفتم از ايشان نيز بهره مند شوم. روزي به من فرمود: من آدم گرفتاري هستم (ارباب رجوع زياد دارم) و با اين حال، در هر ساعتي از ساعت شب و روز براي خودم اوراد و ادعيه اي دارم؛ مرا از دعا خواندن باز ندار. از همان مالك علم بياموز و همچون گذشته پيش او برو. من از اين سخن غمگين شدم و آن حضرت را ترك كردم و با خود گفتم: اگر در من حسني مي ديد، مرا از آمد و رفت پيش خود و فرا گرفتن دانش از خويش نمي راند. پس به مسجد رسول(ص) رفتم و به آن حضرت سلام دادم و فرداي آن روز به روضه (حرم

رسول خدا(ص)) برگشتم و دو ركعت نماز خواندم و گفتم: خدايا! خداوندا! از تو مي خواهم كه دل جعفر را به من متمايل و مهربان گرداني و از دانش او آن روزيم فرمايي، كه در پرتو آن به راه راست تو رهنمون شوم. غمزده به خانه ام برگشتم و چون دلم از عشق و محبت جعفر پر شده بود، ديگر به درس مالك بن انس نرفتم. از خانه ام فقط براي خواندن نماز واجب بيرون مي رفتم، تا آن كه سرانجام صبرم تمام شد و حوصله ام سر آمد. بعد از آن كه نماز عصر را خواندم، كفش هايم را پوشيدم و ردايم را بر تن كردم و به طرف خانه جعفر رفتم. چون به در منزل او رسيدم در زدم، خدمتكارش بيرون آمد و گفت: چه مي خواهي؟ گفتم بر آن مرد شريف سلامي كنم. خدمتكار گفت: ايشان در حال خواندن نمازند. من مقابل در نشستم. ديري نگذشت كه خدمتكار بيرون آمد و گفت: به اميد خدا، وارد شو. من داخل خانه رفتم و به حضرت سلام كردم. جواب سلامم را داد و فرمود: بنشين، خدا تو را بيامرزد. من نشستم. حضرت مدتي سر به زير افكند و آن گاه سرش را بلند كرد و فرمود: كنيه ات چيست؟ گفتم: ابو عبدالله. فرمود: خداوند كنيه ات را استوار بدارد و تو را توفيق دهد. اي ابو عبدالله! چه مي خواهي؟ با خودم گفتم: اگر از ديدار او و سلام گفتن براي من بهره اي جز همين دعا نباشد، باز هم بهره زيادي برده ام. حضرت دوباره سرش را بلند كرد و فرمود: چه مي

خواهي؟ گفتم من از خداوند خواستم كه دل تو را نسبت به من متمايل و مهربان گرداند و از دانش تو روزيم فرمايد و اميدوارم كه خداي تعالي خواهشي را كه از او درباره اين مرد شريف كردم اجابت كرده باشد. حضرت فرمود: اي ابو عبدالله! دانش به آموختن نيست بلكه نوري است كه در دل هر كس كه خداوند تبارك و تعالي خواهان هدايتش باشد، مي افتد. بنابراين اگر خواهان دانش هستي پيش از هر چيز حقيقت عبوديت را در جان خودت جستجو كن و علم را با به كار بستن آن بجوي و از خداوند فهم بخواه تا به تو بفهماند. گفتم: اي بزرگوار! فرمود: بگو، اي ابو عبدالله. گفتم: اي ابو عبدالله! حقيقت عبوديت چيست؟ گفت: سه چيز: اول اين كه بنده در آنچه خداوند به او عطا فرموده است، براي خود مالكيتي قائل نباشد؛ زيرا بندگان و غلامان مالك چيزي نيستند، مال را مال خدا مي دانند و آن را در هر جا كه خداوند فرموده است به مصرف مي رسانند. دوم اين كه بنده براي خود تدبير و چاره انديشي نكند. سوم اين كه: همه سرگرمي و اشتغالش به چيزي باشد كه خداي تعالي او را به انجام آن فرمان داده يا از ارتكابش نهي فرموده است؛ زيرا هرگاه بنده در آنچه خداي تعالي به او داده است، براي خود مالكيتي قائل نباشد، انفاق كردن آنها در مواردي كه خداوند فرمان به انفاق داده است، برايش آسان مي شود و هرگاه بنده تدبير و چاره گري كار خود را به مدبر خويش واگذارد، مصائب و گرفتاري هاي دنيا بر وي

آسان گردد و هرگاه بنده به اوامر و نواهي خدا سرگرم شود، ديگر فرصتي براي ستيزه گري و فخر فروشي با مردم پيدا نمي كند. پس، هرگاه خداوند بنده را با اين سه خصلت بنوازد، مشكل دنيا و شيطان و مردم بر او آسان شود و دنيا را براي فزونخواهي و فخر فروشي نجويد و چشمش دنبال جاه و جلال مردم نباشد و روزگار خويش را بيهوده نگذراند. اين نخستين پلكان پرهيزگاري است. خداي تبارك و تعالي فرموده است: «اين سراي آخرت را براي كساني قرار مي دهيم كه خواهان برتري و تبهكاري در زمين نيستند و فرجام (نيك) از آن پرهيزگاران است». گفتم: اي ابو عبدالله! به من سفارشي بفرما. فرمود: تو را به نه چيز سفارش مي كنم كه اينها سفارش من به طالبان راه خداي تعالي است و از خداوند مي خواهم كه تو را در به كار بستن آنها توفيق دهد. سه چيز از اين نه چيز به رياضت نفس مربوط مي شود و سه چيز به بردباري و سه چيز ديگر به دانش. اينها را حفظ كن و زنهار كه ناچيزشان شماري. عنوان مي گويد: دلم را به كلي به آن حضرت سپردم. حضرت فرمود: آن سه چيز كه به رياضت مربوط مي شود اينهاست: از خوردن آنچه كه ميل و اشتها بدان نداري، خودداري كن؛ زيرا اين كار حماقت و كودني به بار مي آورد. ديگر آن كه تا گرسنه نشده اي غذا نخور و هرگاه غذا خوردي، حلال بخور و نام خدا بگو و اين حديث رسول خدا(ص) را به ياد آر كه: آدمي هيچ ظرفي بدتر از

شكم خويش پر نكرد. اما چون چاره اي از خوردن نيست، پس يك سوم معده را به غذا اختصاص ده، يك سوم ديگرش را به آب و نوشيدني و يك سوم را هم به نفس آن.

آن سه چيز كه به بردباري مربوط مي شود اينهاست: چنانچه كسي به تو گفت: اگر يكي بگويي ده تا مي شنوي، در پاسخش بگو: اگر ده تا بگويʠيكي هŠنخواهي شنيد. اگر كسي به تو ناسزا گفت، به او بگو: اگر آنچه مي گويي راست باشد، از خداوند مي خواهم كه مرا بيامرزد و اگر دروغ باشد، از خداوند مي خواهم كه تو را بيامرزد. (سوم اين كه) اگر كسي به تو سخن زشتي گفت، تو او را نصيحت و ارشاد كن.

آن سه چيز كه به دانش مربوط مي شود، اينهاست: آنچه مي داني از دانشمندان بپرس و زنهار كه به قصد مجادله و آزمودن از ايشان سؤالي كني. زنهار كه براساس رأي خود كاري كني و در كارها تا جايي كه راه دارد، به احتياط عمل كن. از فتوا دادن بگريز چنان كه از شير مي گريزي و گردن خود را پلي براي مردم قرار مده. اينك؛ اي ابو عبدالله تو را نصيحت و راهنمايي كردم. برخيز و مرا تنها بگذار و ورد و دعايم را بر من خراب مكن؛ زيرا من مردي هستم كه نسبت به نفس خود بخل و مضايقه مي ورزم و درود بر كسي كه از راه هدايت پيروي كند».

اين سؤالي كه مطرح مي كنم مربوط به كسي است كه خيلي برايم عزيز است و دوست دارم و وظيفه خودم مي دانم كه كمكش كنم و آن اين است او دختري 14 ساله است ولي با اين سن با توجه كه بسيار زيرك است اما بسيار ساده لوح و بي آلايش است يعني هر چه در دل داشته باشد مي گويد و
پرسش

اين سؤالي كه مطرح مي كنم مربوط به كسي است كه خيلي برايم عزيز است و دوست دارم و وظيفه خودم مي دانم كه كمكش

كنم و آن اين است او دختري 14 ساله است ولي با اين سن با توجه كه بسيار زيرك است اما بسيار ساده لوح و بي آلايش است يعني هر چه در دل داشته باشد مي گويد و به قول خودش نمي تواند حرفي را با احساسي كه دارد در دل نگهدارد و بازگو نكند در اين زمينه خيلي با او صحبت كردم اما مي دانم كه در اين سن نصيحت هيچ تأثيري ندارد بنابراين دنبال راهكار ديگري مي گردم با توجه به اينكه تا حدي از قوه شهوت بالايي برخوردار است گاهي دچار توهماتي مي شود بطوريكه مي گويد مي ترسم كسي با من كار بدي كرده باشد كه من مطمئنم و با كمال يقين مي گويم كه تا به حال همچين اتفاقي نيافتده و خيلي از اين مسئله هراس دارد. با توجه به علاقه اي كه به جنس مخالف دارد مي گويد دلم مي خواهد با يك پسر دوست شوم و با توجه به اينكه از زيبايي بسيار زيادي نيز برخوردار است در هر جمعي جلب توجه مي كند از نظر خانوادگي در خانواده اي است كه تا حدي بسيار زياد مقيد و پايبند به مسائل ديني و شرعي هستند و خانواده كم جمعيت و تا حدي بسيار زياد مراقب فرزندان چه از نظر درسي و اخلاقي چه از نظر ساير جوانب.

نمي دانم داراي شخصيت بسيار حساس است يعني نمي داند با توجه به سن خودش چه رفتاري از خود بروز دهد گاهي بسيار بزرگانه و گاهي بسيار حركات بچه گانه اي دارد يعني افراط و تفريط از آينده اش هراس دارم مي

ترسم با توجه به علاقه و حرف شنوي كه از من دارد مي دانم مي توانم كمكش كنم.

مي ترسم كه در دست هوسبازان مكار و بي حيا بيفتد روحش جريحه دار شود با توجه به اينكه خيلي حساس و احساساتي است و خيلي سريع گول مي خورد از وضع اين جامعه و بازي هايش خبر ندارد و همه چيز را در ظاهر انسانها مي بيند.

در ضمن او فردي است كه تجزيه و تحليل خوبي به نسبت سن خود دارد و تا حد بسياري زيادي پايبند موازين شرعي است از آينده اش مي ترسم مرا راهنمايي كنيد تا بتوانم كمكش كنم لطفاً هر چه سريعتر جواب را برايم بفرستيد.

پاسخ

ضمن ستودن احساس وظيفه و خيرانديشي پاك و بي شائبه شما، درباره موضوع مورد نظر توجه شما را به نكات زير جلب مي كنيم:

آنچه بيان فرموديد گوشه اي است از ويژگي هاي روحي و خصائص شخصيتي يك جوان كه روشي خاص از برخورد و رفتار به آنها را مي طلبد از اين رو بايد براساس همين ويژگي ها با وي رفتار كرد، به هدف رسيد و الا هدف و جوان هر دو از دست مي روند لذا:

1. بهترين شيوه هدايت يك جوان نظارت بر رفتار اوست و اين نظارت نبايد از نزديك و با دستور انجام پذيرد بلكه اين هدايت، هدايت از راه دور و بر پايه انتقال ارزش ها و واقعيت ها است و از نظر عملياتي راه هدايت در دوستي با آنها نهفته است پس سعي كنيد خود با وي دوست باشيد و در فضاي دوستي و ارتباط هاي صميمانه بتوانيد اهداف خود را برآوريد.

2.

اگر خود نمي توانيد دوست باشيد و يا در كنار روش اول شما در انتخاب دوست به وي كمك كنيد و با ياري دوست برگزيده ارزش ها و واقعيت ها را به او منتقل كنيد چون تعهد جوانان به قوانين گروه هاي هم سن و سال بيشتر است لذا از دوستان خود بيشتر حرف شنوي دارند و شما مي توانيد از اين ويژگي استفاده كرده و از طريق دوستان و يا انتخاب دوستان خوب و پسنديده اهداف خود را تعقيب نماييد.

3. از سرزنش كردن، دستورات آمرانه صادر نمودن، امر و نهي كردن در برابر ديگران سخت پرهيز كنيد كه اين نوع رفتارها (تا چه رسد به رفتارهاي زشت و نابجا) باعث بريده شدن ريسمان ارتباط مي گردد و وقتي ارتباط قطع شد ديگر راهي براي اصلاح و انتقال پيام نخواهد ماند.

4. از آنجا كه جوانان توصيه مستقيم را نمي پذيرند در اختيار نهادن كتب مورد نظر به شكل غيرمستقيم و يا نقل داستان عبرت آموز و... مي تواند راهي براي انتقال پيام شما باشد. مثلا درباره ارتباط با جنس مخالف و داشتن دوست پسر، كتابي به نام «دختران، دوستي ها و عبرت ها» را معرفي يا در اختيارش قرار دهيد تا مطالعه كند.

5. در حالي كه مبالغه گويي را كنار گذارده برخي پيامدهاي ارتباط هاي اجتماعي نابجا مانند دوست پسر داشتن، فريب دوستان خياباني را خوردن و... را براي او بازگو كنيد لذا خود با بينش از آنها پرهيز مي كند و اگر روزي شما نيز حضور نداشته باشيد او از درون از آنها انزجار پيدا مي كند و متنفر مي شود.

6. توانايي هاي او

همانند احساسات پاك، تخيلات بي شائبه او را به مسير خوب هدايت كنيد مثلا اجازه بدهيد احساسات خود را در مسير موجود برتر عالم هستي حضرت بقيه الله (عج) بنويسد و يا در مورد يك گل، پدر و مادر و ... بيان كند نبايد اين احساسات و تخيلات را سركوب كرد همانگونه كه نبايد اجازه داده به انحراف كشيده شوند پس موضوع و فرصت را شما ايجاد كنيد تا او خود را به اين شكل رها سازد.

7. براي او سرگرمي مورد علاقه، پر كننده اوقات فراغت، برطرف كننده نيازهاي امروز و آينده زندگي او است فراهم آورد به خصوص از حرفه آموز و هنرآموزي در اين مورد غفلت نورزيد اگر جوانان نيروي جواني خود را در مسير سالم هدايت نكند غوغا به پا مي كند.

آيا با وجود اين همه گناههاي آشكار مثلا بي حجابي دختران ،آرايش كردن آنها و... باز امر به معروف و نهي از منكر بر ما واجب است چون تعداد افراد زياد است كه ما همه را امر به معروف و نهي از منكر كنيم و نيز برخورد مردم تند و خجالت آور شده است.
پرسش

آيا با وجود اين همه گناههاي آشكار مثلا بي حجابي دختران ،آرايش كردن آنها و... باز امر به معروف و نهي از منكر بر ما واجب است چون تعداد افراد زياد است كه ما همه را امر به معروف و نهي از منكر كنيم و نيز برخورد مردم تند و خجالت آور شده است.

پاسخ

در صورت وجود شرايط امر به معروف و نهي از منكر واجب است اما اگر شرايط امر به معروف و نهي از منكر نيست امر به معروف و نهي از منكر هم واجب نيست و فرقي بين مرتكبين گناه چه زياد باشند يا كم نيست.

شرايط شرعي امر به معروف و نهي از منكر به طور خلاصه اين است:

الف. كسي كه امر يا نهي مي كند خودش عالم به معروف و منكر باشد يعني بداند چيزي كه طرف مقابل ترك كرده شرعا واجب است انجام دهد مانند نماز و همين طور چيزي كه فرضا انجام مي دهد شرعا حرام است مانند قمار.

ب. شخص گناهكار اصرار بر گناه خود داشته باشد يا احتمال بدهد كه قصد دارد كار خود را تكرار كند.

ج. احتمال تأثير بدهد.

د. ضرر مهم جاني يا مالي براي امر كننده يا نهي كننده در كار نباشد.

مطالعه كنيد: حكايت هاي امر به معروف و نهي از منكر «مؤسسه فرهنگي قدر ولايت».

معمولا در اكثر جشن ها اين حرمت شكني ها مشاهده مي شود وظيفه ما در قبال اين موارد چيست؟
پرسش

معمولا در اكثر جشن ها اين حرمت شكني ها مشاهده مي شود وظيفه ما در قبال اين موارد چيست؟

پاسخ

وظيفه شما نهي از منكر است و بايد احكام را براي آنها با بياني ظريف بيان كرد و نبايد مراتب نهي از منكر فراموش شود.

چگونه يك فرد را مي توانيم به دين نزديك كنيم و نور ايمان را در دلش بتابانيم البته شخصي كه در خانواده اي معتقد است و خود هم اعتقاداتي دارد اما در عمل به آنها تنبلي كرده و يا بي تفاوتي نشان مي دهد.
پرسش

چگونه يك فرد را مي توانيم به دين نزديك كنيم و نور ايمان را در دلش بتابانيم البته شخصي كه در خانواده اي معتقد است و خود هم اعتقاداتي دارد اما در عمل به آنها تنبلي كرده و يا بي تفاوتي نشان مي دهد.

پاسخ

تلاش و كوشش جهت هدايت و تشويق افراد به طرف خدا و تقويت ايمان آنها كاري بس ارزشمند است . دعوت مردم به آشنايي با دين و عبادت خداوند از برجسته ترين و متعالي ترين امور است. چنانچه در روايتي رسول خدا(ص) فرمود: هر كس بتواند يك نفر را هدايت كند و به طرف دين جذب نمايد، ارزش آن برتر از تمام چيزهايي است كه خورشيد بر آنها مي تابد.

براي ترغيب و تشويق به انجام فرائض ديني ، ابتدا بايد زيربناهاي فكري افراد را مورد بررسي قرار داده و در اصلاح آن كوشيد. ديدگاه فرد در مورد خداوند، جهان هستي، انسان، معاد و ... اموري است كه نتيجه مستقيم بر ايمان فرد دارد . تقويت و اصلاح اين مباني تأثير زيادي بر ايمان انسان مي گذارد.

قدم بعدي چشيدن و مزه كردن ايمان است. اگر كسي شيريني و لذت ايمان به خدا را حس كند و از انجام كارهاي ديني لذت ببرد ، هرگز نسبت به آنها بي تفاوتي نشان نمي دهد. به همين جهت در دعاها آمده است: «اللهم اذقني حلاوه ذكرك : خدايا شيريني ياد خودت را به من بچشان».

قدم سوم پرهيز از اموري است كه انسان را از توجه به خدا غافل مي كندن. گر چه ياد خدا و ارتباط عاشقانه با او بسيار لذت بخش است و هيچ

لذتي به پاي آن نمي رسد ، ولي اگر لذت هاي مادي و شيطاني كه رسيدن به آنها بسيار آسان است و روز به روز متنوع تر و گسترده تر مي شود، در زندگي فرد وارد شود، كم كم او را از توجه به خدا باز مي دارد و ايمان او را ضعيف مي كند.

حال با توجه به اين سه مطلب، راهكارهاي زير را جهت تقويت ايمان فرد و نزديك كردن او به دين پيشنهاد مي كنيم، اما قبل از آن اين نكته را يادآوري مي كنيم كه هدايت و ارشاد ديگران به طرف خدا امري تدريجي است كه لازمه آن صبر و بردباري و تلاش دائمي است و نمي توان انتظار داشت يك مرتبه افراد به همه چيز برسند. بايد سعي كنيم قدم به قدم پيش رويم. اين راهكارها عبارتند از:

1. او را به مطالعه كتاب هاي مفيد در زمينه هاي مذهبي تشويق كنيد . گاهي هم كتاب هاي جالب را كه براي او مناسب است خودتان مطالعه كنيد و خلاصه آن را برايش بگوييد، به اين صورت كه اگر مي توانيد با او قرار بگذاريد و در يك زمان مناسب اين كار را بكنيد. شما مي توانيد اين كار را به بهانه اينكه مي خواهيد از او كمك بگيريد تا اشتباهات شما را اصلاح كند ، انجام دهيد. زيرا در غير اينصورت ممكن است زير بار اين كار نرود.

2. نصيحت و تذكر مستقيم سودي ندارد. سعي كنيد مطالبتان را غير مستقيم به او بگوييد.

3. قبل از اينكه بخواهيد تذكري به او بدهيد بهتر است نكات مثبت او را برجسته كنيد. و او را

به عنوان فردي موفق جلوه دهيد و طوري وانمود كنيد كه تذكرات شما براي بهتر شدن وضعيت او است.

4. داشتن روابط صميمي و دوستانه تأثير سخن شما را چند برابر مي كند پس سعي كنيد دائما او را مورد محبت و نوازش قرار دهيد و او را از بهترين دوستان خود معرفي كنيد.

5. گاه گاهي از او بخواهيد اشتباهاتتان را به شما تذكر دهد تا احساس كند نظرات او را قبول داريد و به آن احترام مي گذاريد.

6. سعي كنيد وي را به شركت فعال در تشكلهاي مذهبي دانشگاه تشويق كنيد و از اعضاي آنها بخواهيد به او توجه و احترام لازم داشته باشند.

7. او را به شركت در مراسم جذاب مذهب مثل زيارت عاشورا ، دعاي توسل و مانند آن تشويق كنيد و روحيه توبه و انابه و مناجات با خدا را در او به وجود آوريد.

8. تا جايي كه ممكن است ارتباط او را با لذايذ حرام مثل نوارها و سي دي هاي غير مجاز و شركت در مجالس آلوده ، رابطه با جنس مخالف و مانند آن قطع يا محدود كنيد، زيرا اينگونه برنامه ها در تخريب ايمان جوانان بسيار مؤثر است.

9. آينده نگري، احساس مسئوليت و توجه به عالم آخرت را در او ايجاد كنيد.

10. از صميم قلب براي موفقيت خودتان و براي هدايت او دعا كنيد و بدانيد كه اگر در كارتان جديت و اخلاص داشته باشيد ، حتما موفق مي شويد، اگر هم موفق نشديد اجرتان پيش خدا محفوظ است و از اين جهت جاي نگراني نيست.

11. سعي كنيد با رفتارتان او را دعوت به دين و ارزشهاي ديني

كنيد «كونوا دعاه الناس بغير السنتكم» پيامبر فرمود مردم را با غير زبان به دين دعوت كنيد. زيرا مشاهده رفتار ديگران در تأثير پذيري انسان بسيار مؤثر است. اين كار هم به نفع شماست يعني عملا خود شما كمال پيدا مي كنيد و هم باعث تشويق و تحريض ايشان براي عمل كردن به احكام و ارزشهاي دنيوي مي شويد.

من دوستي دارم كه به خاطر مسائل ديني و مذهبي خيلي به او نزديك شدم تا بتوانم رويش تاثير گذارم (شايد با گفتن مشكل سؤال قبل اين حرفم خنده دار باشد) اما خيلي كم موثر بودم حال مي بينم كه دو بار است او از روي شوخي به امام حسين و حضرت فاطمه توهين مي كند البته من
پرسش

من دوستي دارم كه به خاطر مسائل ديني و مذهبي خيلي به او نزديك شدم تا بتوانم رويش تاثير گذارم (شايد با گفتن مشكل سؤال قبل اين حرفم خنده دار باشد) اما خيلي كم موثر بودم حال مي بينم كه دو بار است او از روي شوخي به امام حسين و حضرت فاطمه توهين مي كند البته من سريعا عكس العمل نشان مي دهم و ا و را سرزنش كردم حال شما بفرماييد ما با او چه كنم.

پاسخ

دانشجو گرامي: گر چه احساس مسئوليت شما نسبت به دوستتان جاي تقدير و تشكر دارد و نشان دهنده حسن نيت، مسئوليت پذيري و همنوع دوستي شما ست اما تأثيرگذاري نياز به مقدمات شرايط و عواملي چند است كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم.

1. يكي از چيزهايي كه براي تأثيرگذاري لازم است توانايي، مهارت و شناخت كافي نسبت به موضوعي كه مورد بحث شماست به عنوان مثال اگر شما مي خواهد دوستتان را نسبت به مسائل ديني آگاه كنيد و او را جذب دين و معارف ديني كنيد بايد خودتان اطلاعات لازم را نسبت به معارف دين داشته باشيد و الا به خوبي نمي توانيد معارف دين و فوايد دينداري را براي او توضيح دهيد و او تحت تأثير قرار نخواهد گرفت.

2. عمل به احكام ديني يكي از مهمترين شرايط تأثيرگذاري است . پيامبر (ص) در اين باره فرمود اگر مي خواهيد ديگران را به دين دعوت كنيد سعي كنيد نه با زبان بلكه با عملتان آنها را به دين دعوت كنيد و قرآن نيز مي فرمايد: «اتأمرون الناس بالبر و تنسون انفسكم افلا تعقلون» (بقره

، آيه 25) آيا شما مردم را به نيكي امر مي كنيد در حالي كه خودتان را فراموش كرده ايد آيا فكر نمي كنيد؟»

بنابراين رفتار شما به آموزه هاي ديني در تأثيرگذاري نقش بسيار مهمي دارد.

3. در معرفي دين به ديگران علاوه بر شناخت كافي نسبت به آموزه هاي ديني بايد سعي كنيد دين را خوب براي او تبيين كنييد با بياني مستدل و با منطقي قوي و در عين حال با برخورد خوب و زبان شيرين.

4. اگر خودتان شرايط لازم علمي و تبليغي را نداريد از بحث كردن با او اجتناب كنيد و سعي كنيد از افرادي كه شرايط فوق را دارا هستند كمك بگيريد.

5. يكي ديگر از شرايط تأثير گذاري اينست كه اعتماد او را به خودتان جلب كنيد. براي جلب اعتماداو ، رابطه عاطفي و محبت آميز با او داشته باشيد و از طرح كردن بحث هاي جدلي با او اجتناب كنيد.

6. در صدد محكوم كردن او نباشيد بلكه در صدد راهنمايي و هدايت او باشيد. زيرا اگر بخواهيد او را محكوم كنيد و بگوييد تو اشتباه مي كني در مقابل شما حالت دفاعي مي گيرد و مقاومت مي كند و حتي از روي لجبازي هم كه شده حرف شما را نمي پذيرد بلكه ممكن است كاري كند يا حرفي بزند تا روحيه شما را جريحه دار كند مانند همان برخوردهاي توهين آميزي كه خودتان به آن اشاره كرديد.

7. اگر احساس مي كنيد بحث كردن شما با او فايده اي ندارد بلكه باعث مي شود او نسبت به دين و بزرگان دين بي ادبي كند و لو از روي شوخي از بحث

كردن با او خودداري كنيد.

مغازه اي رابه فردي اجاره داده ام اوازاين مغازه درجهت اشاعه فحشا استفاده ميكند مراراهنمايي كنيد
پرسش

مغازه اي رابه فردي اجاره داده ام اوازاين مغازه درجهت اشاعه فحشا استفاده ميكند مراراهنمايي كنيد

پاسخ

ضمن تقدير و تشكر از شما كه نسبت به مسائل فرهنگي و اجتماعي شهر و محله تان حساسيت و دلسوزي به خرج مي دهيد. نكاتي را در پاسخ به سؤالات شما به عرضتان مي رسانيم:

1. در صورتي كه مغازه شما كه اجاره داده ايد، به مركز فساد تبديل شده است و يا در اشاعه گناه و مظاهر فساد به گونه اي كمك مي كند، قرار دادتان را در سال جديد تمديد نكنيد، زيرا اين كار شما مرتبه اي از مراتب امر به معروف و نهي از منكر است و اگر توان و امكان جلوگيري از گناه و فسادهاي اجتماعي را داريد، بايد از آن قدرت، استفاده كنيد و در حد توان خودتان به اقامه حدود الهي كمك نماييد. مطمئن باشيد خداوند به شما كه نيت خالص و پاك داريد و در صدد پاس داشتن و حرمت گذاري نسبت به وظايف اخلاقي و ديني در بعد اجتماعي هستيد، كمك خواهد كرد و جبران كننده ضرر احتمالي مالي تان نيز خواهد بود.

2. در صورت امكان وي را تشويق كنيد كه از چنين اقداماتي كه وضعيت فرهنگي خيابان را به سود افراد بي فرهنگ و فعاليت هاي ابتذالي جهت داده است دست بردارد حتي اگر ممكن است به وي قول دهيد كه در صورت اجتناب از اين فعاليت ها، اجاره مغازه را كاهش مي دهيد يا ديگر اضافه نمي كنيد و از اين نوع تسهيلات كه آن جوان براي رسيدن به سود مادي بيشتري هم كه شده فعاليت هاي غير مجازش را

كنترل يا حذف كند.

3. در صورتي كه سخن گفتن و يا كوتاه آمدن و يا تشويق كردن وي تأثيري ندارد پس از اتمام رسيدن مدت اجاره نامه را تمديد نكنيد.

فردي را مي شناسم كه چون جوان است و در پارك ها بطور رايگان ديگران به او ترياك مي دهند و او اين مواد را به افراد معتاد مي دهد و از آنها دخترشان را براي مدتي كرايه مي كند. پيش آ پيش تشكر مي كنم.
پرسش

فردي را مي شناسم كه چون جوان است و در پارك ها بطور رايگان ديگران به او ترياك مي دهند و او اين مواد را به افراد معتاد مي دهد و از آنها دخترشان را براي مدتي كرايه مي كند. پيش آ پيش تشكر مي كنم.

پاسخ

با اعتراف به وجود چنين وقايع تلخ و ناشايسته براي جامعه اسلامي، بر غيرت ديني و شرف انساني همه مؤمنين و انسان هاي غيور ايراني (ما و شما و همه كساني كه در جريان اين ناملايمات اخلاقي قرار مي گيرند) اقتضاء مي كند از طريق نيروهاي مسئول مخصوصا نيروي انتظامي يا اداره اطلاعات مانع خيانت عده اي بشوند كه شرف انساني و ايماني خود را با شهوات يا پول معامله مي كنند و به ناموس مردم تعرض مي كنند.

چند نكته: 1 _ ما قبول داريم كه مبارزه واقعي اصيل و پايدار، ريشه كن كردن علل شكل گيري اين حوادث و وقايع تلخ يعني فقر مالي، فقر فرهنگي، بي عدالتي و تبعيض و شكاف طبقاتي و بي كاري و ... است.

2 _ با معضل اعتياد متأسفانه برخوردهاي سليقه اي، چندان جواب نداده است بلكه با تهاجم دشمنان از اين طريق كه هزينه ككم و برداشت زياد دارد، متأسفانه آمار و ارقام ناراحت كننده شنيده مي شود.

3 _ مبارزه ريشه اي نبيد به معناي نفي مبارزه فوري و مقطعي گردد.

4 _ وظيفه مسئولين حكومت، به معنا يا مستلزم عدم مسئوليت ما در امر به معروف و نهي از منكر نمي گردد بلكه هر انسان با غيرتي در مقابل اين مفاسد، احساسات پاك انساني و ايماني خود را بروز مي دهد.

5 _

امر به معروف و نهي از منكر فقط در قالب سخن و كلام نيست، بلكه به مقتضاي «ولتكن منكم امه تدعون الي الخير و تنهون عن المنكر ...» بايد هم مؤمنين با هم و هم با نيروهاي مسئول حكومتي همكاري نمايند و در قالب طرح و برنامه اي جدا ريشه اين مفاسد را بخشكانند و حتي اگر برخي از نيروهاي حكومتي براي مثال برخي مأمورين نيروهاي انتظامي از انجام وظيفه خود سر باز زد و يا از وظيفه خود تخلف كرد به جاي يأس، بايد به طريق ديگر مثلا رجوع به مقامات بالاتر درصدد دفع اين مفسده باشيم.

6 _ ما نيز آمادگي همكاري و پي گيري مشكل هستيم چنانچه از دست ما كاري بر مي آيد بي درنگ ما را مطلع سازيد البته با ارائه شواهد و مستند).

با سلام و عرض خسته نباشيد سوال من در رابطه با امر به معروف و نهي از منكر است من گاهي اوقات مثلا در نماز جماعت ميبينم كه افرادي كه حتي سن انها بالا است اشكالاتي در نمازشان است و من خجالت ميكشم با توجه به سنشان به انها توضيح دهم ايا دين شرعي به گردن من ميبا
پرسش

با سلام و عرض خسته نباشيد سوال من در رابطه با امر به معروف و نهي از منكر است من گاهي اوقات مثلا در نماز جماعت ميبينم كه افرادي كه حتي سن انها بالا است اشكالاتي در نمازشان است و من خجالت ميكشم با توجه به سنشان به انها توضيح دهم ايا دين شرعي به گردن من ميباشد و بهترين راه براي اين مسله چيست با تشكر

پاسخ

اگر مسائل نماز را نمي دانند و با گفتن خود احتمال اثر مي دهيد؛ بصورت محترمانه تذكر دهيد و مي توانيد با طرح سوالي ايشان را متوجه اشتباهشان نماييد.

اصولا خجالت كشيدن عذر ترك وظيفه نمي گردد مگر اينكه در اثر شرايط خاص هيچ گونه احتمال اثر داده نشود.

با سلام و عرض خسته نباشيد سوال من در رابطه با امر به معروف و نهي از منكر است من گاهي اوقات كه در تاكسي و يا شخصيهاي مسافربر كه هستم انها از نوارهاي مبتذل استفاده ميكنند كه من بسيار ناراحت ميشوم اما نميخواهم با يك فرد سطح پايين جامعه بحث كنم و البته كمي هم
پرسش

با سلام و عرض خسته نباشيد سوال من در رابطه با امر به معروف و نهي از منكر است من گاهي اوقات كه در تاكسي و يا شخصيهاي مسافربر كه هستم انها از نوارهاي مبتذل استفاده ميكنند كه من بسيار ناراحت ميشوم اما نميخواهم با يك فرد سطح پايين جامعه بحث كنم و البته كمي هم خجالت ميكشم و تقيه ميكنم ايا دين شرعي به گردن من ميباشد و بهترين راه براي اين مسله چيست با تشكر؟

پاسخ

با تحقق شرايط نهي از منكر، كه از جمله آن احتمال تأثير است بر شما بيشتر از نهي از منكر چيزي واجب نيست و در صورتي كه مؤثر واقع نشود، واجب است كه از گوش دادن به غنا و موسيقي حرام اجتناب كنيد و اگر مجبور به بودن در آن مكان (مثل ماشين) باشيد گناه ندارد و اگر به طور غير ارادي صداي موسيقي حرام و غنا به گوش شما برسد، چيزي بر شما نيست (ترجمه اجوبه الاستفتاآت مقام معظم رهبري، ص 282، مسأله 1065 و 1139).

باسلام وتسليت متاسفانه اخيرا در خوابگاههاي دانشجويي عمدتا شايعه گرايش برخي از دانشجويان به آيين مسيحيت به وفور مشاهده ميشود لذا لازم است نهاد محترم قدري به اين مسئله با جديت بيشتري پاسخگو باشند .وهمچنين راه كار برخورد (علمي ) را براي بنده بيان فرماييد. با
پرسش

باسلام وتسليت متاسفانه اخيرا در خوابگاههاي دانشجويي عمدتا شايعه گرايش برخي از دانشجويان به آيين مسيحيت به وفور مشاهده ميشود لذا لازم است نهاد محترم قدري به اين مسئله با جديت بيشتري پاسخگو باشند .وهمچنين راه كار برخورد (علمي ) را براي بنده بيان فرماييد. با تشكر

پاسخ

با تشكر از توجه شما و تذكرتان به برادرانتان در نهاد مقام معظم رهبري؛ درباره برخورد علمي بهترين راه نشان دادن نقاط ضعف فراوان مسيحيت و تحريفات فراوان كتاب مقدس است. ما دو كتاب معرفي مي كنيم و مختصري هم در اين مورد سخن مي گوييم.

براي داوري در مورد حقانيت يك دين و عدم حقانيت اديان ديگر، بايد ابتدا با اصول عقايد و آموزه هاي اديان آشنا شد و آن گاه آن را به وسيله عقل _كه حجت دروني انسان است_ محك زد. ما در چنين مراجعه اي، اصول عقايد و معارف دين اسلام را مبتني بر ادله و براهين متقن و يقيني عقلي مي يابيم؛ يعني، يكايك اين اصول به وسيله براهين متعدد يقيني اثبات مي گردد. با وجود براهيني كه درباره اصل توحيد اقامه مي شود، اديان و مكاتب غيرتوحيدي _كه اعتقاد به ثنويت (دوخدايي)، تثليث (سه خدايي) يا چند خدايي از اركان اعتقادي آنها محسوب مي شود_ ابطال مي گردد. در همين زمينه، آنچه از ادله يقيني عقلي بر نفي جسميت يا رؤيت خداوند اقامه مي شود، مكاتب و مذاهبي را كه مبتني بر چنين عقايدي هستند، رد مي كند. در خصوص دو دين بزرگ يهوديت و مسيحيت، نيز با همين حجت دروني؛ يعني، احكام و براهين يقيني عقل، اگر به بررسي آموزه هاي اين دو دين بنشينيم، به نتيجه مشابه ساير مكاتب خواهيم رسيد.

عقل،

در بررسي آموزه هايي كه مسيحيت تبيين مي شود، آنها را مخالف با براهين يقيني خود مي يابد. اعتقاد به تثليث،رساله اول به قرنتيان 8:6 و انجيل يوحنا: 5/20 تجسم و رؤيت،همان و سفر پيدايش، 32:24 _ 30)... اموري است كه براهين عقلي آن را از هيچ مكتب و مذهبي نمي پذيرد؛ بلكه آن را نشانه عدم حقانيت و در واقع تحريف آنها مي داند. به پاره اي ديگر از تحريفات صورت گرفته در اين دين اشاره اي گذرا مي كنيم تا بر اساس حكم عقل، خود داوري كنيد:

تحريفات مسيحيت و يهود

1. اتهامات ناروا به پيامبران؛ علاوه بر رسوخ تحريفات بنيادي و اعتقادي در كتاب مقدس، پاره اي اتهامات ناروا و غيراخلاقي به بعضي از پيامبران نسبت داده شده است كه قلم از بيان آن شرم دارد، ر.ك: انجيل يوحنا، 2:1_11، سفر تكوين، 19:30 _ 38 و براي آشنايي بيشتر ر.ك: انيس الاعلام، ج 3 و بشارات عهدين، محمد صادقي، ص 73 و 177؛ در حالي كه براهين عقلي لزوم عصمت پيامبران را اثبات مي كند.

2. وجود افسانه ها؛ وجود افسانه هاي بي پايه در كتاب مقدس، يكي ديگر از جنبه هاي تحريف آن است؛ از جمله مي توان به كشتي گرفتن حضرت يعقوب با خدا و غلبه اي او بر خدا، اشاره كرد.سفر پيدايش، 32:34_30

3. گناه فطري؛ مسيحيان معتقدند، آدم در بهشت به گناه آلوده شد و اين گناه به همه فرزندان او نيز منتقل مي شود؛ يعني، انسان بالفطرة گناه كار است و هرگونه تلاش و عمل انسان در رهايي از اين خطا، سودي نخواهد بخشيد و تصليب و به دار كشيده شدن حضرت عيسي(ع)، كفاره گناه فطري انسان است.

4. تقويت ظلم؛ يكي ديگر از آموزه هاي نامعقول كتاب مقدس، توجيه ظلم

و ستم و دعوت به سكوت در برابر حاكمان ظالم، به بهانه اين است كه آنان حاكم و سايه خدا در زمين اند.انجيل متي، 5:38 و اكثر نامه هاي پولس به روميان.

وجود اين گونه آموزه هاي غيرعقلاني در كنار طرح مسأله تثليث و تجسيم و وجود تناقضات متعدد در متن كتاب مقدس، در كتاب «انيس الاعلام»، ج 2، 125 مورد تناقض موجود در كتاب مقدس مورد بررسي قرار گرفته است. دليل بر عدم حقانيت مسيحيت و يهوديت امروزي است.

خلاصه سخن اينكه راه شناخت حقانيت دين اسلام و عدم حقانيت ساير اديان و شرايع، مراجعه به آموزه هاي آنها و داوري است. اگر كسي مراجعه كند، خواهد يافت كه اسلام در سه وادي «عقايد»، «اخلاق و فضايل» و «احكام فردي و اجتماعي»، نه تنها كامل تر از ساير اديان بلكه قابل مقايسه و طرف نسبت با آنها نيست و در تمام دوره زندگي بشر، عقايد و شريعتي به اين جامعيت و عمق و اتقان و استواري بر بنيان عقل، وجود ندارد.

امام خميني(ره) در اين زمينه، در كتاب چهل حديث مي نويسد: «اثبات حقانيت دين اسلام، احتياج به هيچ مقدمه ندارد جز نظر كردن به خود آن و مقايسه بين آن و ساير اديان و شرايع».چهل حديث، امام خميني، شرح حديث دوازدهم، ص 201.

در پايان دو كتاب جهت مطالعه بيشتر معرفي مي شود:

1 - زيبائي نژاد؛ محمد رضا؛ درآمدي بر تاريخ و كلام مسيحيت؛ انتشارات اشراق چاپ اول 1375؛ قم.

2 - سليماني اردستاني عبدالرحيم؛ پسر خدا در عهدين و قرآن؛ انتشارات موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني چاپ اول 1378؛ قم

الان در بسيج پستي را قبول كردم كه با مشكلات عديده اي مواجه شدم به نظر شما از چه الگوهاي رفتاري براي برخورد و صحبت كردن استفاده كنم خواهشمندم مرا راهنمايي كنيد و از اين برزخ مرا بيرون بياوريد؟
پرسش

الان در بسيج پستي را قبول كردم كه با مشكلات عديده اي

مواجه شدم به نظر شما از چه الگوهاي رفتاري براي برخورد و صحبت كردن استفاده كنم خواهشمندم مرا راهنمايي كنيد و از اين برزخ مرا بيرون بياوريد؟

پاسخ

اين روحيه شما قابل تحسين است زيرا در حفظ حريم و دوري از حرام بايد جدي بود. چنان كه حضرت موسي(ع) هنگامي كه با دو دختر شعيب به سوي شهر مي رفتند جلوتر راه مي رفت تا آن دو دختر در مقابل نگاهش نباشند و يا امام علي(ع) با وجود عصمت و پاكي فوق العاده، از سلام كردن به خانم هاي جوان خودداري مي كرد. بنابراين حفظ حريم بايد به عنوان يك ارزش در جامعه حاكم شود و در صورتي كه از نظر درسي و آراستگي نقطه ضعفي نباشد، رفته رفته به عنوان يك الگو براي ديگران قابل طرح است.

با توجه به شرايط خاص دوران جواني , طولاني بودن دوران تجرد غالب دانشجويان و خطرات جدي تمايلات آشكار و پنهان غرائز نفساني , لازم است برادران و خواهران دانشجو روابط خود را از نظر كمي و كيفي تحت كنترل قرار دهند و در سطح ضرورت حفظ كنند. بنابراين , توصيه اكيد ما اين است كه : اولا", اگر ضرورتي ايجاب نمي كند حتي الامكان چنين روابطي با نامحرم برقرار نشود. اينكه در احكام شرعي مي فرمايند در غير ضرورت مثلا" مكروه است مرد با زن هم صحبت شود, مخصوصا" مرد و زن جوان , به اين دليل است كه چه بسا همين هم صحبت شدن ها, غرايز جنسي افراد را تحريك كند و يك الفت و محبت شهواني بين مرد و زن ايجاد گردد و نقطه آغازي براي

غوطه ور شدن در انحراف و فاسد شود. در هر حال انسان بايد دقيقا" درون خود را بكاود و باطنش را عميقا" مطالعه كند كه مثلا" صحبت كردن با افراد نامحرم چه ضرورتي براي او دارد. ثانيا": در صورت ناچاري و ضرورت , روابط با نامحرم تا آنجا كه به شكستن حريم احكام الهي منجر نشود, اشكالي ندارد. بنابراين , گفتگو و نگاه هاي متعارف بدون قصد لذت و ريبه , اشكالي ندارد. اما با اين حال , حتي الامكان لازم است در كلاسها به گونه اي باشند كه كمترين اختلاط پديد آيد و در برخورد و گفتگو, هنجارهاي شرعي زير رعايت شود:

1- از گفتگوهاي تحريك كننده پرهيز شود.

2- از نگاه هاي آلوده و شهواني خودداري شود.

3- حجاب شرعي رعايت شود.

4- قصد تلذذ و ريبه در كار نباشد.

5- دو نفر نامحرم در محيط بسته , تنها نمانند. بنابراين , سعي كنيد خود را عادت دهيد كه :

1- در صحبت با نامحرم به او نگاه نكنيد و به هيچ قسمتي از بدن او خيره نشويد و قسمت هاي باز و پوشيده برايتان كاملا" مساوي فرض شوند, اين مسأله را با تكرار و تلقين بايد ادامه دهيد.

2- در همه حال , خدا را ناظر بر اعمال و رفتار خود بدانيد و عفت و حيا را فراموش نكنيد.

لذا با توجه به شرايط خاص دوران جواني , طولاني بودن دوران تجرد غالب دانشجويان و خطرات جدي تمايلات آشكار و پنهان غرائز نفساني , لازم است برادران و خواهران دانشجو روابط خود را از نظر كمي و كيفي تحت كنترل قرار دهند و در سطح ضرورت حفظ كنند.

بنابراين , توصيه اكيد ما اين است كه : اولا", اگر ضرورتي ايجاب نمي كند حتي الامكان چنين روابطي با نامحرم برقرار نشود و خواهران دانشجو در مقابل افراد نا محرم , رفتاري متكبرانه داشته باشند نه رفتاري صميمانه. اينكه در احكام شرعي مي فرمايند در غير ضرورت مثلا" مكروه است مرد با زن هم صحبت شود, مخصوصا" مرد و زن جوان, به اين دليل است كه چه بسا همين هم صحبت شدن ها, غرايز جنسي افراد را تحريك كند و يك الفت و محبت شهواني بين مرد و زن ايجاد گردد و نقطه آغازي براي غوطه ور شدن در انحراف و فاسد شود. در هر حال انسان بايد دقيقا" درون خود را بكاود و باطنش را عميقا" مطالعه كند كه مثلا" صحبت كردن با افراد نامحرم چه ضرورتي براي او دارد. ثانيا": در صورت ناچاري و ضرورت , روابط با نامحرم تا آنجا كه به شكستن حريم احكام الهي منجر نشود, اشكالي ندارد. بنابراين , گفتگو و نگاه هاي متعارف بدون قصد لذت و ريبه , اشكالي ندارد. اما با اين حال , حتي الامكان لازم است در فعاليت ها به گونه اي باشند كه كمترين اختلاط پديد آيد و در برخورد و گفتگو, هنجارهاي شرعي زير رعايت شود:

1- از گفتگوهاي تحريك كننده پرهيز شود.

2- از نگاه هاي آلوده و شهواني خودداري شود.

3- حجاب شرعي رعايت شود.

4- قصد تلذذ و ريبه در كار نباشد.

5- دو نفر نامحرم در محيط بسته , تنها نمانند.

با توجه به آنچه گفته شد خوب است براي توجيه خواهران از يك نفر به عنوان رابط استفاده كنيد. كه

سعي كنيد از نظر سن و ويژگي هاي ظاهري جذابيت كمتري براي شما داشته باشد. و در هنگام صحبت با خواهران بدون اينكه در صورت آنها نگاه كنيد. مطالب و دستورات لازم را به آنها منتقل كنيد. و اما درباره رعايت ديگر ويژگي هاي مسؤول توجه شما را به نكات زير جلب مي كنيم:

1. حضرت علي(ع) مي فرمايند: «آله الرياسه سعه الصدر» يعني وسيله و ابزار ضروري براي مديريت، داشتن سعه صدر است بنابراين به تقويت قدرت تحمل و صبر در مقابل ناملايمات رفتاري ديگران و نقص و ضعف و كمبودهاي امكانات بپردازيد تا بو تحمل شنيدن نقطه نظرات، انتقادات و اعتراضات ديگران را هم در خودتان ايجاد و هم آن را تقويت كنيد و خيلي زود از نداشتن امكانات يا ضعف ها و يا شكست در رسيدن به اهداف و برنامه هاي طراحي شده، عصباني و رنجيده خاطر نشويد. هر چند بايد پي گيري كنيد و در تلاش هاي مجدد سعي كنيد به هدفتان دسترسي پيدا كنيد. بنابراين اولين توصيه ها داشتن سعه صدر است.

2. در تصميم گيري ها بخصوص تصميمات مهم هرگز عجله نكنيد و شتاب زده تصميم نگيريد بلكه خوب درباره آن بيانديشيد و با ديگران به مشورت بپردازيد و در يك جمع بندي كلي و پس از شنيدن نظرات ديگران تصميم گيري كنيد.

3. از تعدادي دوستان مورد اعتماد و با تجربه تر بخواهيد هسته را تحت عنوان هسته مشاوره تشكيل داده و از طراحي و برنامه ريزي اي كوتاه مدت و بلند مدت آنها بهره بگيريد.

اما درباره نحوه رفتار با ديگران و تعامل اجتماعي با آنها توجهتان را به مطلب زير

جلب مي كنيم:

بهترين روش رفتار با ديگران و جلب محبت را مي توان از كلام رسول اكرم(ص) آموخت كه فرمود: هيچ يك از شما مؤمن نيست مگر اينكه براي ديگري آن را بخواهد كه براي خود مي خواهد»

بنابراين اگر روشي را دوست داريد كه مردم آنگونه با شما رفتار كنند، به همان روش با ديگران برخورد كنيد. هر چه را براي ديگران پيشنهاد مي كنيد همان بهترين روش است و شما نيز بر اساس آن با آنان رفتار كنيد. زيرا انسان جز انتظار خوش رفتاري از مردم ندارد، كمترين اهانتي را از سوي آنان نمي پذيرد راضي نيست كه كسي به او تهمت زند، و نمي پسندد كه كسي از معايب او پيش ديگران سخن بگويد هر چند آن عيوب را واقعا داشته باشد.

در اينجا ما به بعضي از فنون اساسي در رفتار با ديگران اشاره مي كنيم:

1_ اگر خواستيد شخصي را نسبت به موضوعي متقاعد سازيد سعي نكنيد پيرامون آنچه شما مي خواهيد با او به جر و بحث بپردازيد بلكه اول از خواسته خود كوتاه بياييد و خواسته او را در نظر بگيريد آنگاه نظر خودتان را مطرح كنيد.

2_ در روابط اجتماعي با ديگران سعي كنيد از انتقاد، سرزنش و گلايه خودداري كنيد.

3_ سعي كنيد نكات مثبت در رفتار و شخصيت ديگران را شناسايي كرده و آنها را به خاطر آن ويژگي ها و رفتارها، تحسين صادقانه داشته باشيد نه آنكه روي نكات منفي وي انگشت گذاشته او را مذمت كنيد.

4_ سعي كنيد شنونده خوبي براي ديگران باشيد و ديگران را تشويق كنيد درباره خود با شما حرف بزنند.

5_ به ديگران احترام بگذاريد و كاري كنيد كه احساس كنند

مهم و با ارزش هستند و اين كار را صميمانه انجام دهيد.

6_ در برخورد با ديگران با چهره اي گشاده و لبخند سخن را آغاز كنيد.

7_ به جاي اينكه مستقيما به ديگران دستور دهيد كاري براي شما انجام دهند، خواسته خويش را به شكل سؤال طرح كنيد و به طور غيرمستقيم از آنها بخواهيد خواسته تان را عملي كنند.

8_ اگر ديگران كاري براي شما انجام دادند، آنها را به هر طريقي كه ممكن است خوشحال كنيد و از آنها تشكر و قدرداني كنيد. ضمنا لازم است از حقوق ديني و اخلاقي _ اجتماعي اي كه ديگران بر انسان دارند شناخت بيشتري پيدا نمود تا در اداء آن حقوق تلاش كرد.

يكي از خانه هاي اطراف منزل ما مواد مخدر توزيع مي كند. با توجه به بي اعتنايي ساير همسايه ها وحتي مامورين نيروي انتظامي شهر خودمان (كه با تماس هاي گرفته شده كاري از پيش نبرده اند) و با توجه به مخالفت هاي زياد پدر و مادر و اينكه اگر آنها دستگير شوند به اولين
پرسش

يكي از خانه هاي اطراف منزل ما مواد مخدر توزيع مي كند. با توجه به بي اعتنايي ساير همسايه ها وحتي مامورين نيروي انتظامي شهر خودمان (كه با تماس هاي گرفته شده كاري از پيش نبرده اند) و با توجه به مخالفت هاي زياد پدر و مادر و اينكه اگر آنها دستگير شوند به اولين كساني كه مشكوك مي شوند ما هستند و ممكن است مشكلاتي را براي ما به وجود آورند مرا در مورد چگونگي برخورد با آنها راهنمايي كنيد؟ با تشكر

پاسخ

برادر عزيز و گرامي قبل از پرداختن به پاسخ لازم است از حسن اعتمادتان به اين دفتر و كارشناسان مربوطه تقدير و تشكر كنيم و به اين احساس مسئوليت و تعهد ايماني شما آفرين بگوييم. اگر در جامعه ايراني و اسلامي ما 20 درصد مردم اين چنين احساس مسئوليت مي نمودند هرگز منكري رخ نمي داد و معروفي ترك نمي شد اما افسوس ولي اميدواريم كه افراد مانند شما كه بسيار اندك هستند كاري كارستان نمايند چه هر يك نفر آنها برابر با صدها و هزارها نفر از افراد عادي مفيد و اصلاح گر هستند.

دوست عزيز سؤال شما از دو زاويه قابل بررسي و پاسخ است يكي از ديدگاه فقهي و حكم تكليفي الهي و ديگري از رهگذر تأثيرات تربيتي و اخلاقي.

از ديدگاه نخست يعني وظيفه ديني و فقهي با توجه به عدم تأثيرپذيري متخلفين و فراهم نبودن شرائط ديگر همانند تأمين جاني و خانوادگي و حتي نهي و مخالفت والدين [كه تأمين رضايت آنها بسيار مهم مي باشد] انجام اين امر به معروف و نهي از منكر بر شما لازم و

واجب نيست. يعني لازم نيست با خود آنها موجه شده و آنها را از منكر مبتلا شده باز داريد.

اما از نظر تربيتي و اخلاقي شما تكليف و وظيفه ديگري داريد:

الف. بدون توجه به مقررات و وظائف نيروهاي انتظامي جريان را با يك پير مرد خوش برخورد و وجيه در ميان بگذاريد و از او بخواهيد تا اين افراد را ارشاد كند (هر چند كه خود مي دانيد امر به معروف و نهي از منكر اثر ندارد و حتي مضر است) و آنها با پيامدهاي شخصي و اجتماعي اين گونه اعمال آشنا سازد. البته اين پيرمرد بايد از اين محله نباشد و از طرفي ارتباط شما را با ايشان به افراد خاطي گزارش ندهد و مخفي نگهدارد و بر ملاء نسازد كه از كجا متوجه شده است فقط چند بار به صورت دوستانه و خيرخواهانه خطر اين نوع خلافكاري ها را گوشزد كند و به آنها تذكر دهد. و اين كار را بدون تهديد و صرفا با زباني دوستانه و خيرخواهانه بيان كند بعد از مدتي كه اين شكل برخورد را ادامه داد در آخرين برخورد با آنها بگويد كه من خيرخواهتان بودم و بعد از اين ديگر خودتان مي دانيد اگر خداي ناكرده حادثه ناگواري رخ داد من وظيفه خيرخواهي خود را انجام دادم [يعني تهديد نكند ولي هشدار بدهد كه بعد از اين ديگر من خير خواهتان نيستم نه آنكه دشمن شما هستم و شما را لو مي دهم] البته اين شخص نبايد آدرس و نشاني به آنها بدهد.

آنگاه كه مأموريت پيرمرد به پايان رسيد شما از طريق دائره عقيدتي سياسي نيروي انتظامي و

حتي ارائه گزارش به مأمورين نيرو در سطح استان نسبت به لو دادن آنها اقدام كنيد. و در اين مدت رفتار خود را با اين افراد تغيير ندهيد تا به شما مشكوك شوند. منتهي از گزارش دادن به طرق مختلف (تلفن، گزارش كتبي ، زدن ايميل و ...) هرگز كوتاهي نكنيد و در يك بمباران اطلاعاتي توسط افراد متهد و از كانال هاي مختلف اقدام كنيد.

در اين مدت زندگي و ارتباط طبيعي و قبلي خود را ادامه دهيد.

بعد از اين شما به وظيفه تربيتي خود نيز عمل كرده ايد. اگر كارگر واقع نشد تماس مجدد بگيريد تا اقدامات بعدي بيان شود.

بسمه تعالي اللهم عجل لوليك الفرج با عرض سلام و خسته نباشيد سوال من در مورد چگونگي هدايت جوانان است اميدوارم كه جوابي كاملاً كاربردي به سوال من داده شود حتماً در مورد تهاجم فرهنگي از طريق اينترنت اطلاعات كافي داريد و اينكه چه مطالب و عكس هاي مستهجني در آن
پرسش

بسمه تعالي اللهم عجل لوليك الفرج با عرض سلام و خسته نباشيد سوال من در مورد چگونگي هدايت جوانان است اميدوارم كه جوابي كاملاً كاربردي به سوال من داده شود حتماً در مورد تهاجم فرهنگي از طريق اينترنت اطلاعات كافي داريد و اينكه چه مطالب و عكس هاي مستهجني در آن وجود دارد و اينكه چه اثرات مخربي بر روح و جان جوانان ما دارد و من فكر مي كنم اين اثر مخرب بر پسران خيلي بيشتر از دختران خواهد بود اين سوال در مورد يكي از اقوام من كه پسري است كه اهل نماز و مسجد است و دوستانش هم فكر نمي كنم از افراد بدي باشند، مي باشد ابتدا چندين ماه قبل در يادداشت هايش به نام چند سايت كه سايت هاي خوبي نبود پي بردم آن آدرس ها را جمع كردم و بعد از مدتي كه به گم شدن آن سايتها پي برد به دنبال انها گشت و بعد از آن

موضوع را با او در ميان گذاشتم و به او گفتم كه با اين كارها فقط به روح خود ضربه مي زند البته او رفتن به اين سايتها را انكار كرد البته آنها در خانه هم اينترنت دارند ولي در استفاده از اينترنت در خانه براي او محدوديت وجود دارد و به راحتي نمي تواند از آن استفاده كند مگر در زمينه هاي درسي. البته من هروقت از كامپيوتر آنها استفاده مي كنم سايتهايي را كه افراد داخل ان شده اند مورد بررسي قرار مي دهم تا مدتي اثري از سايت بدي نديدم تا اينكه امروز وارد سايتي شدم كه داشتم دق مي كردم آخر چرا پسر مسجدي و نماز خوان ما بايد به اين را ه ها كشيده شود .. . واقعاً ديگر نمي دانم چه كنم هر چه فكر كردم كسي را نيافتم كه از او راهنمايي بخواهم . خواستم بروم و با او صحبت كنم اما با خود گفتم اگر اين روش و اين حرف زدن ها تا الان درست مي بود بايد اثر خود را مي كرد. خواهشمندم يك روش واقعاً عملي براي رفع مشكل اين جوان جلوي پاي من قرار دهيد چون هر روز كه اين جوان ها وارد اجتماع مي شوند كنترلشان سخت تر و لغزشهايشان بيشتر خواهد بود با تشكر و خسته نباشد

پاسخ

دوست گرامي ابتدا از احساس تعهد و مسئوليت پذيري شما بسيار تقدير و تشكر مي كنيم و به اين روحيه آفرين مي گوييم و سپس در مورد موضوع مد نظر نكاتي را تقديم مي داريم همانگونه كه خود مي دانيد گناه نكردن و بندگي كردن

دو روي يك سكه هستند و هر يك در ديگري اثر دارد و از آن اثر مي پذيرد اگر گناه رخ دهد ديگر نماز نمي چسبد و از كيفيت مي افتد و اگر نماز از كيفيت لازم خود كاهش يافت مسير گناه كردن هم هموار مي شود. لذا شما براي برخورد با اينگونه پديده ها بايد بر روي هر دو روي قضيه كار كنيد موجبات انجام تكاليف را در سطح بالا فراهم آوريد و وي را به انجام امور عبادي و مشغول شدن به فعاليتهاي مطلوب و خير سرگرم سازيد و هم از سوي ديگر از ارتكاب اعمال نابجا بازداريد.

بعداز اين بايد ديد كه علت كارگر نبودن تذكرات قبلي چه بوده؟ چه بسا او حرف شما را قبول دارد اما در گير و دار بين خوب و بد به ناچار از شيطان فريب خورده و مغلوب او مي شود. در اينجا بايد پيامدهاي زشت اين اعمال را به او هشدار دهيد. او را تنها نگذاريد. براي او كار مطلوب و رفتار جايگزين صحيح انتخاب كنيدو به او بگوييد آيا قبول دارد اين اعمال را و رجوع به اين سايت ها و استفاده از اين دست اطلاعات و برنامه ها زشت، مهلك و خانمانسوز و ايمان برانداز هست يانه؟ اگر اين امور و پيامدها را قبول ندارد بايد از نظر شناختي و افزايش قدرت تشخيص خوب از بد با وي كار كنيد ولي اگر قبول دارد و در عمل مغلوب حيطه شيطان مي شود سطح انگيزه و كنترل بر اعمال او را با اجازه خودش بالا ببريد. مانند اينكه كسي مي داند گوش دادن به نوارهاي

... حرام و باعث تخريب ايمان و ... مي شود اما نمي تواند از آنها دل بكند.او در يك لحظه تمام آن را مي شكند و با يك اقدام عملياتي خود را از وسوسه شيطان رها مي سازد حال در مورد دوستان نيز بايد از اين تدابير عملي بهره بگيريد. با اجازه او تمام و سائل و كانالهاي ارتباط غير صحيح را از بين ببريد تا تحت يك استرس و جنگ مستمر دچار شكست نشويد.

آنچه گفته شد راهكارهاي كلي بود ارائه راهكارهاي جزيي و كوچك نيازمند اطلاعاتي بيشتر از آنچه بيان نموديد مي باشد كه بايد در اختيار بگذاريد تا در خدمتتان باشيم در ضمن دقت كنيد كه:

1_او از شما زده نشود و به چيزي كاري روي نياورد.

2_از سرزنش، تحقير،و اهانت (به خصوص در جمع) جدا اجتناب كنيد.

3_او را به همراه خود ب محيط ها و اعمال پاك بكشانيد و با اين عمل به صورت غير مستقيم وي را تحت كنترل در آوريد.

4_براي اين رفتار زشت يك رفتار خوب جايگزين بايد مورد علاقه او و سهل الوصول باشد.

5_از طريق ديگران به خصوص دوستان ديگر او را به سمت خوبيها بياوريد.

6_اصرار و سماجت نداشته باشيد زمينه انجام اعمال نيك را براي او فراهم آوريد

7-او را با پيامدهاي ناگوار اين نوع اعمال بصورت شفاف آگاه سازيد و اين سخنان را در قالب هاي مختلف به او بگوييد.

8_اجازه ندهيد او ارتباطش را با شما قطع كند كه زمينه هرگونه تاثير گذاري از بين مي رود

9_هرگز اجازه ندهيد او نماز خود را ترك كند هر چند با خجالت زدگي او را به نماز وا داريد و در

محيطهاي ديني بيشتر وارد شويد

10_در تمام اعمال و قبل از همه دو ركعت نماز بخوانيد و با هديه كردن به پيشگاه اهل بيت(عليهم السلام) از آنها مدد بگيريد.

در زمينه ي امر به معروف و نهي از منكر در چنين وضع جامعه بسيار مشكل دارم -با انكه شرايط آن را مي دانم وقتي با شرايطي مواجه مي شوم كه احتمال تاثير مي دهم (زيرا دليلي نمي بينم كه تاثير نداشته باشد)يك حس بسيار بدي به من دست مي دهد با خود كمي ور مي روم چيزي به
پرسش

در زمينه ي امر به معروف و نهي از منكر در چنين وضع جامعه بسيار مشكل دارم -با انكه شرايط آن را مي دانم وقتي با شرايطي مواجه مي شوم كه احتمال تاثير مي دهم (زيرا دليلي نمي بينم كه تاثير نداشته باشد)يك حس بسيار بدي به من دست مي دهد با خود كمي ور مي روم چيزي به من مي گويد برو و چيزي مخالفت مي كند .تشويش فكري بدي مي گيرم از خودم نا اميد مي گردم . نمي دانم كه آيا اين تشويش هم جزو مفسده محسوب مي شود يا خير .البته در انتها وظيفه ام را انجام مي دهم و احساس مي كنم كه راحت شدم .اما درك مي كنم كه نيروي زيادي را هدر داده ام .اين حالت طوري شده كه من حتي قبل سوار شدن به تاكسي حالت دلهره به من دست مي دهد و مرا بسيار اذيت مي كند. شيرهايي كه چكه مي كند توجهم را جلب مي كند و مرا وا مي دارد به مسول مغازه با آن حالت دلهره كه گفتم تذكر دهم .يا خيلي به چراغ هاي روشن توجه مي كنم و مرا وا مي دارد به مسول مغازه با آن حالت دلهره كه گفتم تذكر دهم. لطفا مرا در مورد اين مشكل كمك كنيد و آيا اين تشويش فكري خود مفسده اي هست يا خير؟

پاسخ

برادر گرامي از ارتباط شما كه زمينه ساز ارائه خدمت مي باشد تقدير و تشكر مي كنيم و اميدواريم در انجام اين مسئوليت الهي_به دعاي خيرتان_ موفق باشيم. اما در مورد موضوع مد نظرتان يعني تشويش فكري و كلنجار

شناختي توجه شما را به راهكارهاي زير جلب مي كنيم . توجه داريد عمل به راهكارهاي ارائه شده_به ياري خداوند_ مشكل گشاست و صرف آگاهي از آنها جز نااميدي تاثيري نخواهد داشت.

لذا بايد به آنچه بيان مي شود عمل كنيد تا اندك اندك مقصود بدست آيد و تشويش دل به آرامش خاطر بدل شود.

دوست عزيز خوب بود توضيح مي داديد اين تشويش بيشتر درمورد چه موضوعاتي است؟ آيا بيشتر در مسائل شرعي است يا مسائل اجتماعي؟ ترس و دلهره از انجام تكاليف شرعي داريد يا از قضاوت مردم و يا عدم رعايت يافته هاي علمي آلودگيهاي ميكروبي و...؟ بهر حال به امور زير حداقل براي مدت 20 روز عمل كنيد و گزارشي بفرستيد و به سئوالات بالا به صورت مشروح پاسخ دهيد تا دوره درمان را به لطف خداوند كامل كنيم:

1. مدت زمان ترديد را طولاني نكنيد بر اساس يك تصميم قطعي هر چند به كمك شير يا خط كردن و يا گل يا پوچ نمودن سريع يك طرف قضيه را انتخاب و به همان عمل كنيد.

2. بعد از عمل به آنچه برگزيده ايد ديگر به طرف ديگر و خوب و بد بودن تصميم خود فكر نكنيد و مسير زندگي عادي و اعمال بعدي را پي بگيريد.

3. چنانچه در فضاي ذهنتان سؤالات متعددي بروز مي كند سريع آن را يادداشت كنيد و از دامن زدن به سؤالات و ابهامهاي ذهني پرهيزكنيد .

4. به سوالهاي يادداشت شده پاسخ دهيد و جواب آن را نيز بنويسيد و اگر جواب آن را نمي دانيد از كسانيكه آگاهي دارند بپرسيد و پاسخ را مجددا بخوانيد.

5. بعد از يادداشت

سؤال ديگر به آن فكر نكنيد چون خودتان پاسخش را نمي دانيد_و اين موجب دامن زدن به تشويش ذهني شما مي شود.

6. مسائل كوچك و جزيي و پيش پا افتاده كه دانستن و ندانستن تأثيري ندارد مانند چكه كردن يا نكردن شير آب، دلهره به هنگام تاكسي و... توجه نكنيد. راه عدم توجه اين است كه فكر جايگزين براي ذهن خود داشته باشيد و به اموري ذهن خود را مشغول سازيد كه اهميت و تأثير دارد.

7. مطالعه را فراموش نكنيد . در مباحث و مسائلي كه ذهن شما را مشغول كرده و مي كند مطالعه علمي و دقيق انجام دهيد و اگر در مسئله اي اين گونه منابع در اختيارتان نيست و يا ندارد معلوم مي شود كه اهميت ندارد و نبايد خودتان را سرگرم آن سازيد.

8. به اين سخن بيشتر از اين بينديشيد شما برتر از آن و بهتر از آن هستيد كه سرمايه عمر خود را صرف امور پيش پا افتاده نمائيد لذا تفكر كنيد توجه سماجت گونه همراه با دل مشغولي طولاني به اين امور آيا ارزش دارد؟ آيا در خور يك انسان جوياي كمال و پيشرفت معنوي هست؟ آيا راه تكامل از اين مسير مي گذرد و يا اينها مانع حركت شما هستند؟

9. در مورد امر به معروف و نهي از منكر و تعيين تكليف شرعي خود در ديگر مسائل شرعي فقط به رساله مرجع خودتان مراجعه كنيد و بعد از مطالعه مطابق آنچه او گفته عمل كنيد مثلا ببينيد آيا شما موظف هستيد به مغازه داري در مورد اسراف ها و روشنايي لامپها و... تذكر دهيد؟ پس مردم بايد

دائم در حال تذكر دادن باشند و زندگي عادي خود را رها كنند، ذهن و فكر خود را به صورت صحيح با تكاليفتان آشنا سازيد و آنگاه اقدام نماييد، براساس تصور ذهني خودتان عمل نكنيد و بر پايه تشخيص خودتان، خودتان را موظف و مكلف ندانيد.

10. ورزش شنا، كوهنوردي، پياده روي و دو را فراموش نكنيد يقينا به يكي از آنها بصورت متناوب مشغول باشيد.

11. طي روز با حفظ اشعار حافظ، حفظ قرآن و حديث، فكر كردن در مورد مسائل تحصيلي و علمي خود را سرگرم امور عالي نماييد و اجازه ندهيد ديگران و حوادث روزمره برايتان محتواي ذهني تعيين كنند.

چه كار كنيم كه بتوانيم زنان بد حجاب را امر به معروف ونهي ازمنكر كنيم؟
پرسش

چه كار كنيم كه بتوانيم زنان بد حجاب را امر به معروف ونهي ازمنكر كنيم؟

پاسخ

عنصر امربه معروف ونهي ازمنكر كه از مهمات فروع دين اسلام است حافظ ارزشهاي اسلامي است. درخصوص پاسخ شما بايدگفت : هرچند در سالهاي اخير فريضه امر به معروف ونهي ازمنكر بدليل سياست هاي باز فرهنگي تقريباً رنگ باخته و مطبوعات دگر انديش د رتضعيف آن نقش زيادي داشته اند. منتهي اينها وظيفة ما را سنگين تر مي كند، نهي كردن افراد ازهر فعل منكر مانند بدحجابي در حد تذكر لساني است و مراحل بعدي آن بعهده حكومت است. مراحل مختلف امر به معروف ونهي ازمنكر كه در فتاواي مراجع عظام تقليد آمده است، در حكومت اسلامي بين مردم ومسئولين تقسيم شده است آنچه مربوط به ما وشما بعنوان شهروندان حكومت اسلامي مي باشد تذكر زباني است والبته در بعضي موارد بايدمأمورين انتظامي را در جريان قرار داد تا از طرف قانون برخورد شود وجامعه به هرج ومرج كشانده نشود(درحد تذكر لساني.)

اگر همه افراد مدام به بدحجابان تذكر بدهند واين را يك وظيفه بدانند قطعاً آنها مجبور خواهند شد در جامعه حجاب رارعايت كنند واين مهم، مستلزم فراگيرشدن فريضه امربه معروف ونهي ازمنكر است.

در پايان اين نكته قابل توجه است كه اگر زن بدحجاب با ما نسبت فاميلي داشته باشد امربه معروف ونهي ازمنكر او با ديگران فرق مي كند وفراتر از تذكر زباني مي شود با توجه به موقعيت و شخصيت او بايد با او قطع رابطه كرد البته اگر اين قطع رابطه مؤثر باشد.

به هر حال امر به معروف ونهي ازمنكر فريضه اي بسيار حساس ومهم است كه

براي انجام اين فريضه بايدبسيار مطالعه كرد وحتي آموزش ديد.

چگونگي امر به معروف ونهي از منكر در دورة آخر الزمان با توجه به كاهش يافتن آن در اين دوره از زمان؟
پرسش

چگونگي امر به معروف ونهي از منكر در دورة آخر الزمان با توجه به كاهش يافتن آن در اين دوره از زمان؟

پاسخ

شرايط امر به معروف ونهي از منكر، همان است كه در رساله هاي عمليه ذكر شده است و اگر احياناً اوضاع جامعه آشفته است و منكرات به صورت چشمگيري نمودار است، احكام امر به معروف و نهي از منكر تفاوتي نمي كندبلكه در شرايط كنوني بايد به اين فريضه الهي اهميت بيشتري داد و با شناخت حساسيت ها و موقعيت ها و دردها، به درمان بيماري هاي معنوي جامعه پرداخت و در اين موقعيت ويژه و حساس اگر شرايط امر به معروف ونهي از منكر را خوب بدانيم وبه موقع و جاي خود، به نهي از منكر و امر به معروف بپردازيم و موجب تأثير مثبتي در جامعه باشيم براي تحقق اسلام ناب و فرج مولايمان حضرت مهدي"عج" شرايط را بهتر و بيشتر مهيا نموده و انشاء ا... از توجهات آن حضرت بهره مند خواهيم بود.

امر به معروف ونهي از منكر مثل طبابت كردن است، گاهي طبابت آنقدر حساس و ظريف است كه براي يك بيماري در دو نفر دو نوع دارو بايد تجويز كرد و اگر همان دارويي كه براي يكي درمان كننده است براي ديگري نيز تجويز شود ممكن است به شدت بيماري بيفزايد يعني بايد شرايط و روحيات افراد را به خوبي در نظر گرفت تا خداي ناكرده امر به معروف ونهي از منكر، منجر به ترك معروف و انجام منكر نشود.

به هر حال چه ديگران امر به معروف و نهي از منكر بنمايند يا آن را ترك كنند چه

منكرات بيشتر شده باشد نسبت به گذشته و چه نباشد نمي توان نهي از منكر و امر به معروف را كنار گذاشت و يا مراتب امر به معروف را رعايت نكرد اين عمل درست مثل آن است كه بگوييم چون بيماري سرطان تمام پاي يك نفر را فراگرفته و نسبت به گذشته رشد زيادي داشته يا چون بيماريهاي جامعه متنوع و گسترده شده و يا درمان بيماريها مشكلتر شده يا كار طبابت رونقي ندارد پس ما نيز به عنوان پزشك، اقدام به درمان .

بيماريها ننماييم. در پايان يك بار ديگر شرايط امر به معروف ونهي از منكر را متذكر مي شويم تا با آگاهي بيشتر و با بينش وسيعتر به اين فريضه الهي عمل شود.

امر به معروف ونهي از منكر درميدان گفتار وتذكر زباني داراي شرايط ذيل است :

1. شناخت واجب ترك شده توسط متخلف وشناخت منكر وحرام انجام شده توسط او

2. احتمال تأثير تذكر وامر ونهي

3. علم به تكرار تخلف توسط متخلف

4. عدم وجود مفسده درامر به معروف ونهي ازمنكر

بنابراين امر به معروف با شرايط فوق واجب و لازم ودرصورت فقدان شرايط مذكور واجب نخواهد بود يعني با شرايط ذيل واجب نيست :

1. نداند آنچه انجام شده حرام است وترك واجب

2. بداند يا احتمال دهد عدم تأثير گفتار وامر ونهيش را

3. بداند يا احتمال دهد مفسده وضرري را مگر درموارد مسائل پر اهميتي مثل اصول دين ومذهب، حفظ قرآن و آرمانهاي آن وعقايد واحكام ضروري اسلام كه درآن صورت شرط سوم حذف خواهد گرديد.

لازم به يادآوري است با فقدان شرايط امر به معروف ونهي ازمنكر حكم وجوب گفتاري وتذكر كلامي برداشته خواهد شد

ولي امر به معروف عملي درحذف بسترهاي گناه ومنكرات واستفاده از ابزار بازدارنده وظيفه ديگري است كه فعلاً به عهده قوة قضائيه ونيروي انتظامي است. حضرت آيت ا...العظمي خامنه اي"مدظله العالي" دراين باره فرموده اند : "با توجه به اينكه درزمان حاكميت واقتدار حكومت اسلامي مي توان مراتب ديگر امر به معروف ونهي ازمنكر را كه بعد از مرحله امر ونهي زباني هستند، به نيروهاي امنيتي داخلي(پليس) وقوه قضائيه واگذار كرد، بخصوص در مواردي كه براي جلوگيري از ارتكاب معصيت چاره اي جز اعمال قدرت از طريق تصرف دراموال كسي كه فعل حرام انجام مي دهد يا تعزير وحبس او و مانند آن نيست، درچنين زماني با حاكميت واقتدار چنين حكومت اسلامي، واجب است مكلفين درامر به معروف ونهي از منكر به امر ونهي زباني اكتفا كنند، و درصورت نياز با توسل به زور، موضوع را به مسؤلين ذيربط درنيروي انتظامي و قوة قضائيه ارجاع دهند واين منافاتي با فتاواي امام راحل"ره" دراين رابطه ندارد. ولي درزمان ومكاني كه حاكميت واقتدار حكومت اسلامي نيست، برمكلفين واجب است درصورت وجود شرائط، جميع مراتب امر به معروف ونهي ازمنكر را با رعايت ترتيب آنها تا تحقق غرض انجام دهند."

براي پژوهش بيشتر به رسالة توضيح المسائل حضرت امام"ره" رجوع كنيد.

به نظرشما واكنش مانسبت به اوضاع موجود درجامعه بايد چطور باشد؟(منظور اوضاع به هم ريخته است)
پرسش

به نظرشما واكنش مانسبت به اوضاع موجود درجامعه بايد چطور باشد؟(منظور اوضاع به هم ريخته است)

پاسخ

حقيقت مطلب اينست كه واكنش هاي مردم ومسؤلين دربرابر فساد اخلاقي وبي بندوباري ها وبرخي ناهنجاريها وحوادث ديگر متفاوت است، بعضي دراين قضيه زياده روي كرده وعليرغم اينكه مقام معظم رهبري بارها فرموده اند درشرايط فعلي از مراحل امر به معروف ونهي ازمنكر مرحلة زباني كافي است ونياز به اقدام عملي ندارد وبا زدوخورد وبرهم زدن مجالس وتعرض به ديگران مخالفت نموده اند بازهم افرادي با عنوان انصارحزب ا...وغيرآن، دست به چنين اقداماتي مي زنند كه البته كاردرستي نيست. واما ازطرف ديگر عده اي هم دراين قضايا بي تفاوت بوده از امر به معروف زباني هم دريغ مي كنند ويا خداي نكرده با افراد متخلف همخواني دارند كه اين هم موجب تقويت فساد است.

به هرحال بهترين روش اينست كه ضمن امر به معروف ونهي ازمنكر زباني، كاربرخورد عملي را به نهادهاي انتظامي وقضائي واگذار كرد. وهرگاه نيازبه حضور مردم درصحنه باشد رهبر معظم اعلام خواهند نمود، ودرمواقعي كه ازسوي دولتمردان ومسؤلين كوتاهي درانجام وظيفه مشاهده شودبايد مردم ازآنها بخواهند ومطالبه نمايند ومراتب را به مسؤلين بالاتر آن منتقل كنند.

وظيفه بسيجيان درحال حاضر نسبت به اوضاع جامعه چيست؟(گراني و فساد در جامعه)
پرسش

وظيفه بسيجيان درحال حاضر نسبت به اوضاع جامعه چيست؟(گراني و فساد در جامعه)

پاسخ

درابتدا بايد عرض كنيم بسيج يعني مجموعه اي كه در عرصه مجاهدت انقلابي حضور پيدا كرده و غايب نيست. در كلمه بسيج معناي حضور وآمادگي آن هم درحد فداكاري هست بسيج يعني نيرويي كه داوطلبانه وارد ميدان شده ودرحال اعلان آمادگي است. بسيج يعني حضور همه جانبه در عرصه هاي جهد ومبارزه درهمة ابعاد مورد نياز جامعة اسلامي.

در خصوص مسأله گراني وفساد جامعه، همة اقشار جامعه مسئوليت دارند دراين ميان وظيفه بسيجيان بعنوان نيروهايي كه آماده و حاضر براي مقابله با تهاجمات ودفاع از انقلاب هستند سنگين تر و مهم تر مي باشد در قبال فساد فرهنگي جامعه كه يكي از دلايل آن تهاجم فرهنگي دشمن است در مرتبه نخست هر يك از بسيجيان بايد خود را در قبال اين موج تهاجم حفظ نمايند وبه تقويت باورها واعتقادات خويش بپردازند و درعرصة تزكيه وتهذيب نفس نيز بايد قدم برداشته به تهذيب اخلاق خود بپردازند. بسيجيان حاضر درصحنة دفاع از ارزشهاي انقلاب بايد گوش بزنگ رهنمودهاي مقام معظم رهبري وساير مسؤلان دلسوز نظام اسلامي باشند.مقام معظم رهبري در ديدار اخير خود با بسيجيان و جوانان اهوازي خودسازي علمي وعملي را بعنوان راهي براي مقابله با دشمنان وحركت كشور به سمت ترقي و تعالي دانستند وفرمودند : هرحركت علمي واخلاقي به منزله شليك تيري به سمت دشمن مي باشد. براي آگاهي بيشتر توجه شما را به گوشه هايي از اين رهنمودهاي ارزنده جلب مي كنيم :

مقام معظم رهبري وظايف جوانان را تلاش درجهت تحصيل و تهذيب و ورزش نام برده اند كه در

اين صحنه ها بسيجيان بايد قدرتمندانه و با شور بيشتر نسبت به جوانان ديگر حاضر شوند وبدرخشند. ايشان مي فرمايند : "جوانهاي عزيز من! فرزندان من! دنبال تقليد نباشيد، بر روي شيوه و راهي كه درآن ذهن واراده وايمان شما قوي مي شود واخلاق شما پاك وآراسته مي گردد، فكر كنيد، آنگاه شما عنصري خواهيد بود كه مثل يك ستون، سقف مدنيت اين كشور وتمدن حقيقي اين ملت بر روي آن قرار مي گيرد. همين الآن بلاشك ما گرفتاريها ومشكلاتي در زمينه ي اقتصادي وغيره داريم واينها يك روز تمام خواهد شد، اما آن عامل تمام شدن اين گرفتاريها، جز همين روحيه ي معنوي وتمسك به اسلام و انقلاب، چيز ديگري نخواهد بود. باز هم همين دختر وپسر جوانند كه كشور را نجات خواهند داد.

من بارها گفته ام كه نسل جوان گره گشاي دروه هاي سخت و محنتهاي بزرگ است، و وقتي وارد ميدان مي شود، كه الحمد الله امروز هم در ميدان است، گرههاي ريز و سخت گشوده خواهد شد. جوانان ما، مؤمن و متدين وعلاقه مند به كشورشان و علاقه مند به اسلام هستند وبا سلطه آمريكا و با سلطه بيگانه مخالفند، همين كارساز خواهدبود.

در خاتمه نكته اي را هم يادآور مي شوم : اين كارهايي كه جوانان مي كنند، اينها كوچك نيست، همين درس خواندني كه من مي گويم همين كار تحقيق، همين كار هنري، همين كار ورزشي، اينها كارهاي كوچك نيست. من خواهش مي كنم كسي كه اين كارها را انجام ميدهد، تصور نكند كه كارش كوچك است؛ نه همين كار در مجموعه ي كلان كشور، به يك عنصر تعيين كننده تبديل

مي شود....شما كارتان را كه خوب انجام داديد، اگر صد نفر ديگر مثل شما فكر كنند همان اعتلاي عظيم وهمان كار بزرگ اتفاق خواهد افتاد."

همچنين مقابله با تهاجم فرهنگي نياز به برنامه ريزي دارد و بسيجيان مي توانند دراين ميدان با ارائه الگوهاي فرهنگي درجهت تغييرزندگي مردم ودرعين حال با ايجاد نظام فرهنگي و كار فرهنگي به هدايت عمومي جامعه بپردازند. مقام معظم رهبري در مقابله با تهاجم فرهنگي توصيه به كار سلب وايجابي مي كنند و مي فرمايند : "كار سلبي مقابله با آنها وجلوگيري از توطئه آنها است، كار ايجابي، كار فرهنگي صحيح است، منبري خوب، منبرخوب، موعظه مردم و توجيه فكري آنها، اين روزنامه هاي ما، اين مجلات ما، اين گويندگان ما، اين آقايان مسئولان كه مرتب در اين جا وآنجا درمسجدها و پشت تريبونها واين شهر وآن شهر حرف مي زنند حرف اصليشان اين باشد" "1"

از اين رو بسيجيان مي توانند با ايجاد كانون هاي فرهنگي و با دعوت ا زافراد شايسته و اساتيد مجرب و اصحاب فكر به توجيه فكري جامعه در راستاي توصيه هاي رهبري قدم بردارند.

1) پرسش وپاسخ از محضر مقام معظم رهبري، ص255و 256و233...

1- اگر درمجالس اهل بيت عصمت وطهارت "عليهم السلام" ازنام سگ و....استفاده كنيم ودست بزنيم اشكالي ندارد؟
اشاره

2- اگر دريك مجلسي نشسته بوديم ويك نفر داشت غيبت ميكرد وظيفه ما چيست؟

3- اگر درخانه اي آهنگ يا موسيقي غير مجاز پخش مي شد ما در آنجا چه وظيفه اي داريم؟

پرسش

1- اگر درمجالس اهل بيت عصمت وطهارت "عليهم السلام" ازنام سگ و....استفاده كنيم ودست بزنيم اشكالي ندارد؟

2- اگر دريك مجلسي نشسته بوديم ويك نفر داشت غيبت ميكرد وظيفه ما چيست؟

3- اگر درخانه اي آهنگ يا موسيقي غير مجاز پخش مي شد ما در آنجا چه وظيفه اي داريم؟

4- اگر پدرومادرما را براي نمازصبح بيدار نكنند وظيفه ما چيست؟

پاسخ

1) برگزاري مجالس بزرگداشت اهل بيت عصمت وطهارت سلام ا...عليهم اجمعين بايد بگونه اي باشد كه دشمنان ومخالفان شيعيان هيچ بهانه اي بدست نياورند بنابراين بايد ازهرگونه حركتي كه موجب وهن شيعه واز بين رفتن حرمت و قداست آنان مي شود بشدت پرهيز كرد.مجالس بزرگان شيعه وعلماي برجسته مذهب حقه جعفري سرمشق بسيار خوبي است براي مجالس ما، نحوه عزاداري مراجع بزرگ تقليد وشيوة برگزاري جشن وسرور آنان درمولوديها واعياد يك الگوي جامع ويك نمونة ممتازي است كه بايد همواره مورد توجه قرار گيرد. آنچه نوشته ايد در سيرة علماي بزرگ شيعه ديده نمي شود ودر احوالات بزرگان مذهب ذكر نشده. شعراي بزرگ وسرايندگان نام آوري همچون(فرزدق، سيد حميري، دعبل خزاعي و...) درمراثي و مناقب اهل بيت "عليهم السلام" اشعار بلند وسروده هاي جاودانه اي از خود بر جاي گذاشته اند بعضي از اين سروده ها در حضور امام معصوم خوانده شده وتأييد اهل بيت را با خود همراه دارد وجالب توجه اين است كه درهيچ يك ازاين اشعار، تعابير زشت وسخنان وهن آميز مشاهده نمي شود واين درمكتب اهل بيت"عليهم السلام" يك درس ماندگار است كه شخصيت مؤمن وشخصيت شيعه همواره بايد محترم ومكرم وعزيز باشد"محبوبه في ارضك وسمائك" "1" (وتحت هيچ شرايطي نبايد اين عزت

واحترام شكسته واز بين برود.)

2) درموردسؤال دوم شما بايد عرض كرد كه اولاً بايد گناه را دقيقاً شناخت، چه بسا يك چيزي ممكن است در آن مجلس پيش بيايد ولكن غيبت نباشد، پس شناختن اصل گناه خيلي مهم مي باشد.

ثانياً درصورت وجود شرايط آن،نهي ازمنكرافراد واجب مي باشد."2"

ثالثاً درصورتي كه شرائط نهي ازمنكروجود نداشت ويا وجودداشت، اما نهي ازمنكر اثري نداشت، بايد آن مجلس راترك كرد، زيرا غيبت هم براي گوينده وهم براي شنونده حرام مي باشد"3"

3) درمورد سؤال سوم شما نكات زير قابل توجه مي باشد :

الف) همان نكته اي كه دراول جواب براي سؤال دوم شما وآن اينكه بايد گناه را كاملاً شناخت، خصوصاً موسيقي كه دربارة آن تعاريف زيادي شده است.

ب) اگر اين پخش كردن باعث استماع ديگران وآزار واذيت همسايگان مي شود، بايد با بودن شرايط نهي ازمنكر، نهي ازمنكر كرد واگر اثرنكرد چون اين مسأله بر ميگردد به مسائل اجتماعي وحرمت دين ومقدسات، بايد به نهادهاي ذي ربط گزارش داد تا او را وادار كنند به رعايت قانون، البته بايد به اين نكته توجه داشت كه نبايد درمسائل شخصي وپنهاني مردم دخالت شود."4"

4) درمورد سؤال چهارم شما بايد گفت كه بيدار كردن براي نماز صبح از وظائف پدرومادر نيست، بلكه بايد خود فرزند بيدارشود وبه ارزش آن واقف شود، اصل اين است اما اگر هم بيدار كردند مانعي ندارد، فردي كه به سن تكليف مي رسد بايد نهايت دقت ومراقبت را نسبت به واجبات ديني وفرائض مذهبي داشته باشد"5".

(1) زيارت امين الله

(2) اجوبه الاستفتائات مقام معظم رهبري(حفظه ا...)،ج2،ص121

(3) استفتائات امام خميني(ره) ج2،ص618

(4) با استفاده ازكتاب پرسشها وپاسخها،ج4،ص20

نظام خانواده دراسلام،ص 462

به بعد

1- چرا با وجود سربازان امام زمان و پايگاههاي مردمي درمساجد ودرقالب قانون و پوشش نيروي انتظامي واينكه شهر مشهدشهرمذهبي وباوجود مقام ولايت امام رضا( اين قدرگناه ومعصيت مي شودجلوي آنرا نمي گيرند ؟
اشاره

2- ازاينكه نمي توانم امر به معروف كنم رنج مي برم چگونه مي ت

پرسش

1- چرا با وجود سربازان امام زمان و پايگاههاي مردمي درمساجد ودرقالب قانون و پوشش نيروي انتظامي واينكه شهر مشهدشهرمذهبي وباوجود مقام ولايت امام رضا( اين قدرگناه ومعصيت مي شودجلوي آنرا نمي گيرند ؟

2- ازاينكه نمي توانم امر به معروف كنم رنج مي برم چگونه مي توانم از اين مسئوليت خطير روسفيد شوم ؟

3- چطور مي توانم فرزندان خود راكه د رمقطع تحصيلي دبيرستان قرار گرفته اند وبا يك دنيا خطرات روبرو هستند راهنمائي كنم ؟

پاسخ

در رابطه با سوال اول بايدگفت : گناه علل متعددي دارد كه عمده آن بعد ناسوتي و مادي انسان است , اگر انسان را از اين بعد مورد بررسي قرار دهيم مي بينيم از گناه ومعصيت لذت مي برد واز اين بعد شقاوت در ذات او نهفته است كه قرآن كريم مي فرمايد :

"ان النفس لاماره بالسوء الامارحم ربي " (1)

اين نفس اماره همان بعد حيواني انسان است كه امر كننده به بدي وگناه است , بنابراين مجموعه تمايلات و غرائز كه برگرفته از اين بعد انسان است دليل عمده گناه و معصيت بوده وبه اين مورد وسوسه هاي شيطان و تلاش دشمنان درتهاجم فرهنگي به جامعه ما را اضافه نمايند وراه اصلي ترك وريشه كن كردن گناه , تلاش ومجاهدت علمي وعملي د رتحصيل معرفت به مبدا و معاد ورسوخ دادن اين حقايق به قلب از طريق تكرار وتمرين و تفهيم به قلب درهنگام عبادات ورسيدن به سر منزل يقين وايمان قوي است كه مسلماً بازدارنده انسان از ارتكاب معاصي است وليكن بايدتوجه داشت قبل از آنكه عقل وايمان به قدرت كافي درمهار كردن نفس

سركش برسد لازم است انسان درخانواده و محيط اجتماع درشرايطي قرار گيرد كه براحتي بتواند خود را كنترل نمايد واين با اجراي صحيح و دقيق امر بمعروف ونهي ازمنكر وتشويق و تذكر مناسب توسط افرادآگاه ممكن خواهد بود .

واما اينكه چرا نيروي انتظامي جلوي گناه را نمي گيرد ؟ ضمن اينكه اين سوال را بايد مسئولان محترم آن نيرو پاسخگو باشند وليكن آنقدركه ما مطلع هستيم برنامه هاي متعددي را براي كنترل فساد درجامعه داشته ودارند ولي وسعت وگسترش شهرها و جمعيت ونيروي جوان كشور از يكطرف و تلاش دشمنان قسم خورده نظام و سرمايه گذاري گسترده آنها در رابطه با ترويج

ابا حيلگري و لا ابالي دربين نسل جوان از طرف ديگر تاثير آن مقدار فعاليت را كم نموده وهمانطور كه شما اشاره كرديد گويا اصلاً كاري نمي شود .

واما درارتباط با سئوال دوم : ضمن ارج نهادن به اين روحيه شما كه خوداولين مرتبه ازمراحل امر به مع_روف ونه_ي ازمنك__ر يعن_ي مرحله قلبي است , توجه به شرائط امر به معروف ونهي از منكر بسيار مهم است تاثير مثبت يامنفي بسياري از امور وابسته به شرائط انجام دادن آنهاست , يعني يك عمل درموقعيت ويژه اي ممكن است تاثير مثبت فوق العاده مهمي داشته باشد ولي درموقعيت ديگر تاثيري بسيار كمرنگ تر و كم ارزش تر پديد آورده , حتي به عاملي منفي وضد ارزش تبديل شود . براي مثال دارويي با توجه به خصوصيات ويژه يك بيمار شفابخش ودرمانگر است ولي در شخص ديگر و با شرائطي خاص دردزا وتباه كننده است . بنابراين درهر عملي بايد به شرائط ويژه اش

توجه كرد تا بهره مثبت از آن بدست آيد . امر بمعروف ونهي از منكر فريضه اي است كه اگر با توجه به شرائط خاص , لازم وصحيح آن انجام گيرد داروي دردهاي فردي واجتماعي است اما اگر به شرائط آن توجه نشود , گاه بجاي هدايت وسازندگي , تخريب و گمراهي به بار مي آورد , شناخت معروف ومنكر , احتمال تاثير , نداشتن پيامدهاي ناروا ازشرائط امر بمعروف ونهي از منكر است , درصورت جمع شدن اين شرائط همه مسلمانان موظف به امر بمعروف و نهي ازمنكر هستند كه البته _متاسفانه_ درجامعه ما اكثر افراد در اين زمينه انگيزه خود را ازدست داده اند كه عوامل آن درجاي خود قابل بررسي است .

واما سئوال سوم : درك جوان ونيازهاي او مباحث مهم وداراي گستردگي خاص خود است , اهتمام به امور ديني درتربيت فرزندان و همراه شدن آن با اندكي لطافت و ظرافت تاثير بسزايي دررشد وتكامل جوان خواهد داشت . فرزندان ما اگر كانون خانواده را سرشار از محبت وتوجه به خود ونيازهاي جسمي و معنوي خويش ببينند , خانه وخانواده را ماوي و پناهگاه خود قرار داده وآنگاه انس والفتي بين فرزندان ووالدين ايجاد مي شود كه گام اول درارتباط همين نكته است , سپس توجه به نيازهاي جوان و پاسخ مناسب پيدانمودن براي سئوالات و شبهات او وارتباط دادن او با جمبهاي مذهبي و دوستان ارزشي , گامهاي بعدي درهدايت و راهنمايي او برداشته خواهد شد .

حضرت سجاد ( مي فرمايند : (( حق فرزندانت بتو اينستكه بداني او از تو بوجودآمده ودرنيك و بد زندگي وابسته بتو است وبداني

كه تو مسئول ادب و تربيت صحيح او هستي , مسئولي كه او را بخداوند بزرگ راهنمايي كني ودراطاعت از اوامرحق ياريش كني بايد رفتار تو درتربيت فرزندت توام با احساس مسئوليت باشد , رفتار كسي كه بداند درحسن تربيت فرزند ما جور است ودرسوء رفتارش استحقاق عقاب وكيفر است)) . (2)

درك اهميت تربيت فرزند خصوصاً در مباحث ديني انگيزه لازم را به پدر و مادرخواهد داد كه باحوصله و برنامه ريزي واستفاده ازدستورات اسلامي وتجربه ديگران دراين راه موفق باشند , جهت آشنايي بيشتر با نيازهاي جوان وراههاي تامين آن نيازها به كتاب جوان از سري كتب گفتار فلسفي مراجعه كنيد .

(1) يوسف /53

(2) تحف العقول

يكي از بستگان نزديك من تقريباً تمامي مباني و اصول دين اسلام را قبول دارد، اما نماز نمي خواند، و از طرفي بچه هاي او در سني هستند كه بايد شروع به خواندن نماز كنند و مادر خانه از اين بابت بسيار ناراحت و دل نگران است. مي خواستم بپرسم آيا اين شخص كافر است يا
پرسش

يكي از بستگان نزديك من تقريباً تمامي مباني و اصول دين اسلام را قبول دارد، اما نماز نمي خواند، و از طرفي بچه هاي او در سني هستند كه بايد شروع به خواندن نماز كنند و مادر خانه از اين بابت بسيار ناراحت و دل نگران است. مي خواستم بپرسم آيا اين شخص كافر است يا فقط تارك الصلاة است و براي ارشاد او بايد چه كرد؟ اگر بخواهيد بگوييد همسرش در مقابل او نماز بخواند يا به نماز اهميت دهد، تمام اين كارها شده، اما او همچنان نه نماز مي خواند و نه روزه مي گيرد. به نظر شما بايد چه كرد؟ اما شخص ديگري نيز هست كه نماز نمي خواند، به حلال و حرام البته فقط در منزل بهايي نمي دهد، و از نظر سايراعتقادات او نيز اطلاع دقيقي نداريم، چون بازگو نكرده ما نيز سؤالي نپرسيديم. البته ناگفته نماند كه اين شخص هنوز مجرد

مي باشد و در ضمن اين شخص اصلاً مسؤوليت پذير نيست. به نظر شما چه بايد كرد؟ خواهشمندم ما را راهنمايي فرماييد.

پاسخ

احساس مسؤوليت و تعهد شما در قبال ديگر اقوام و بستگان، قابل تحسين و تجليل است. خدا را سپاسگزاريم كه مردان و زنان با ايمان و مؤمن و متعهدي در جامعه وجود دارند، كه به بركت وجود و حضور آگاهانه و مسؤولانه آنان در صحنه هاي گوناگون، احكام و دستورات نوراني و حيات بخش دين مبين اسلام، رواج و رونق مي گيرد.

در خصوص سؤال مفصل شما و جنبه هاي گوناگون آن، نكاتي را به عرض شما خواهر عزيز و گرامي و فهيم مي رسانيم.

اولاً، بر اساس بيان علماي اسلام، كافر كسي است كه به انكار خدا و رسول و ... ، يا انكار يكي از ضروريان بپردازد. بنابراين كسي كه نماز نمي خواند، ولي به انكار آن، به عنوان يكي از ضروريات دين، نمي پردازد، حكم كفر بر او صدق نمي كند. بلكه ايمان و باور او ضعيف و ناقص است.

ثانياً، در برابر كساني كه نماز نمي خوانند، اگر مطمئن بشويم، كه هيچ يك از ما موظف نيستيم دقيق بشويم در حالات افراد و ببينيم نماز مي خوانند يا نه، ولي اگر به هر طريقي اطمينان حاصل كرديم كه فردي نماز نمي خواند، ما در برابر او فقط وظيفه امربه معروف و نهي از منكر داريم. وحتماً مي دانيد امر به معروف و نهي از منكر نيز شرايط، ضوابط و مقررات خاصي دارد، كه در كتب مربوطه آمده است؛ و از مهم ترين شرايط آن، كه در رساله هاي عمليه مراجع بزرگوار تقليد

نيز عنوان شده، اين است كه امربه معروف و نهي از منكر زماني حكم وجوب پيدا مي كند كه احتمال تأثير داده بشود، و براي آمر و ناهي هم مفسده اي نداشته باشد. ولي اگر آمر و ناهي مي داند امر و نهي تأثيري ندارد، يا برايش مفسده اي به دنبال خواهد داشت، حكم وجوب از انسان برداشته مي شود.

ثالثاً، همسرش نه به دليل توجه دادن او به نماز، نماز بخواند بلكه وظيفه خودش را انجام دهد، و تظاهر به اين كه مي خواهد او را وادار به نماز بكند هم نكند، و به گونه اي رفتار نكند كه شوهرش احساس كند همسرش قصد دارد او را به نماز وادار كند بلكه نماز و عبادات خودش را به خوبي انجام دهد، و در كنار انجام عبادات، در وظايف همسري خودش هم هيچگونه كوتاهي نكند. به گونه اي به انجام وظايف مادري و همسري بپردازد، و به شوهرش بفهماند كه به عنوان يك وظيفه و تكليف خدايي و شرعي به همسرش خدمت مي كند. اگر بتواند عشق و علاقه شوهرش را نسبت به خدا و پيامبر( و ائمه ( افزايش بدهد، درمقاطع بعدي احتمال دارد شوهرش خودبخود به نماز و عبادت گرايش پيدا بكند.

متأسفانه در دهه هاي اخير، همانند نيم قرن پيش، در گام اول براي ترويج اسلام، ياد دادن احكام اسلام مطرح مي شود، و حال آنكه اگر ابتدا تاريخ اسلام و زندگي پيامبر( و امامان( و جلوه هاي زيباي آن، بيان شود، و افراد عاشق اين شخصيّتهاي بزرگ بشوند، در مرحله بعد، فراگيري احكام و عمل به آن، بسيار راحتتر خواهد بود. اگر ابتدا مفاهيمي

چون حرمت و زشتي دروغ، ظلم، بدقولي، بدرفتاري، كم فروشي، كلاه برداري، سخن چيني غيبت و ساير بديها از سيرة پيامبر( و ائمه( بيان بشود، و زيباييهايي مثل ايثار و فداكاري، خدمت به همنوعان، تقوي و پاكي و ... ، از سيره آن بزرگواران بيان و تبيين بشود، و سپس جنبه هاي عرفاني و سير و سلوك ائمه( ، و مناجات و عبادات آنان تشريح بشود، بطور ناخودآگاه افراد به اسلام گرايش خواهند يافت.

در تأثير گذاري بر افراد، الگو نقش بسيار مهمي دارد. اگر بتوان براي افراد، شخصيتهايي از تاريخ و عصر حاضر به عنوان الگو معرفي كرد، و افراد الگوهاي ديني را به عنوان الگوي فردي خودشان بپذيرند، خواه ناخواه با آنان همرنگ و همسو خواهند شد. اما بيان حرمت و وجوب، به تنهايي براي گرايش به دين كافي نيست. بيان حرمت و وجوب زماني كارساز است، كه فرد ايمان و باور به دين داشته باشد، و بخواهد فردي ديندار بشود؛ در اين صورت، مشتاق بيان احكام، و وجوب و حرمت خواهد بود.

بنابراين دوستان نزديك او خيلي مي توانند در تحول معنوي او نقش ايفا كنند. يا دوستي با افراد درستكار را مي توان بصورت غيرمستقيم در برنامه ارتباطي خانواده قرار داد، تا به مرور زمان به آن سو هدايت شود.

رابعاً براي وادار كردن فرزندان به نماز و عبادت، بهترين راه و روش، كانون مدرسه و اولياء تربيتي مدرسه هستند. معلمان مي توانند به طور شايسته و بسيار خوب، دانش آموزان را به اين امر مقدس و با ارزش ترغيب و تحريض كنند. مي توانيد از طريق مدرسه و مربّي تربيتي وارد شده، از او

بخواهيد با توجه ويژه به آن دانش آموزان، عبادت و نماز را به نحو مقتضي، و با استفاده از روشهاي تربيت، در آنان نهادينه كند.

در مورد شخص ديگري كه نوشته ايد نيز اگر اطمينان به تارك الصلاة بودن او داريد، از طريق ابراز محبت همسرش، و نيز مواردي كه ذكر شد، اقدام نماييد. اميد است در اين راه موفق و سربلند باشيد. با آرزوي موفقيت و كاميابي، و توفيق نشر و ترويج ارزشهاي متعالي دين. التماس دعا

______________________________________

منابع و مآخذ :

1. رساله هاي عمليه، مراجع بزرگوار تقليد، فصل دفاع و امر به معروف و نهي از منكر

2. كتب تربيتي(بحث روشهاي تربيت)

عنصر امر به معروف و نهي از منكر در نهضت حسيني، شهيد مطهري

چگونه مي توان فردي را از كارهاي حرام نهي كرد؟ براي فردي كه امر به معروف در او تأثيري ندارد بيان كنيد؟
پرسش

چگونه مي توان فردي را از كارهاي حرام نهي كرد؟ براي فردي كه امر به معروف در او تأثيري ندارد بيان كنيد؟

پاسخ

امر به معروف از آسان ترين مرحله شروع مي شود و چنان چه لازم باشد تا سخت ترين مرحلة مجاز ادامه مي يابد; البته اين سير كلي در امر به معروف و نهي از منكر است ولي اين كه آسان ترين مرحله و شيوه هاي برخورد اوليه چيست و چگونه و تحت چه ضوابطي اين كار را بايد شروع كرد، در قرآن كريم در اين باره آياتي وجود دارد، از جمله

1. خيرخواهي خداوند متعال مي فرمايد: "پيغام ها و رسالت هاي پروردگارم را به شما ابلاغ مي كنم و همانا براي شما خيرخواهي امينم . (اعراف 68) آمر و ناهي بايد خيرخواه شخص نصيحت شونده باشد.

2. جدال احسن خداوند متعال مي فرمايد: "ادْع ُ إِلَي َ سَبِيل ِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَة ِ وَالْمَوْعِظَة ِ الْحَسَنَة ِ وَ جَ_َدِلْهُم بِالَّتِي هِي َ أَحْسَن ُ...; (نحل 125) با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آن به طريقي كه نيكوتر است استدلال و مناظره نما..."

حكمت به معناي دانش و منطق و استدلال و موعظه نيكو، استفاده از عواطف انسان هاست جدال احسن در صورتي است كه حق عدالت امانت و صدق و راستي بر آن حكومت كند و از هرگونه جسارت توهين تحقير و... پرهيز شود.

3. صلابت در سخن آمر و ناهي بايد در سخن خود قاطع باشد.

4. تطابق قول و فعل قرآن كريم مي فرمايد: "آيا مردم را به نيكي امر مي كنيد و خودتان را فراموش مي كنيد ]خود آن را ترك مي كنيد[..." (بقره

44) پس قول و فعل آمر و ناهي بايد مطابق هم باشد.

5. رهنمودهاي روان شناسي روان شناسان با استفاده از تجربه به نكاتي در زمينه هدايت و پرورش و چگونگي و راهبردهاي آن رسيده اند كه آگاهي از آن ها در پيشبرد تكريم شخصيت مخاطب مؤثر است قبل از برخورد و نصيحت مي توان نكات مثبتي از اخلاق درس ورزش و... را از مخاطب به زبان آورد و وي را به خاطر آن تمجيد كرد; آن گاه تذكر داد كه چنين شخصيتي (مثلاً در رتبه علمي و يا سطح ورزشي شايسته نيست چنين كار ناپسندي را مرتكب شود و...( ر.ك تفسير نمونه آية الله مكارم شيرازي و ديگران ج 3، ص 35_48 و ج 4، ص 37، دارالكتب الاسلامية )

از نظر اسلام امر به معروف و نهي از منكر در انجام امور واجب و ترك محرمات بر همه مسلمانان _ بر اساس شرايط و ضوابط آن _ واجب است و در انجام امور مستحب و ترك مكروهات مستحب است

ضمناً وجوب امر به معروف و نهي از منكر چهار شرط دارد:

1_ شناخت معروف و منكر توسط آمر و ناهي 2_ احتمال تأثير

3_ عدم مفسدة جاني عرضي و مالي براي آمر و ديگر مؤمنين 4_ تصميم گناهكار بر اصرار بر گناه ر.ك رسائل توضيح المسائل امام خميني مسئله 2786 _ 2825. )

وظيفة ما نسبت به كسي كه امر به معروف و نهي از منكر كرديم ولي اعتنايي نمي كند چيست
پرسش

وظيفة ما نسبت به كسي كه امر به معروف و نهي از منكر كرديم ولي اعتنايي نمي كند چيست

پاسخ

امر به معروف از آسان ترين مرحله شروع مي شود و چنان چه لازم باشد تا سخت ترين مرحلة مجاز ادامه مي يابد; البته اين سير كلي در امر به معروف و نهي از منكر است ولي اين كه آسان ترين مرحله و شيوه هاي برخورد اوليه چيست و چگونه و تحت چه ضوابطي اين كار را بايد شروع كرد، در قرآن كريم در اين باره آياتي وجود دارد، از جمله

1. خيرخواهي خداوند متعال مي فرمايد: "پيغام ها و رسالت هاي پروردگارم را به شما ابلاغ مي كنم و همانا براي شما خيرخواهي امينم . (اعراف 68) آمر و ناهي بايد خيرخواه شخص نصيحت شونده باشد.

2. جدال احسن خداوند متعال مي فرمايد: "ادْع ُ إِلَي َ سَبِيل ِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَة ِ وَالْمَوْعِظَة ِ الْحَسَنَة ِ وَ جَ_َدِلْهُم بِالَّتِي هِي َ أَحْسَن ُ...; (نحل 125) با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آن به طريقي كه نيكوتر است استدلال و مناظره نما..."

حكمت به معناي دانش و منطق و استدلال و موعظه نيكو، استفاده از عواطف انسان هاست جدال احسن در صورتي است كه حق عدالت امانت و صدق و راستي بر آن حكومت كند و از هرگونه جسارت توهين تحقير و... پرهيز شود.

3. صلابت در سخن آمر و ناهي بايد در سخن خود قاطع باشد.

4. تطابق قول و فعل قرآن كريم مي فرمايد: "آيا مردم را به نيكي امر مي كنيد و خودتان را فراموش مي كنيد ]خود آن را ترك مي كنيد[..." (بقره 44) پس

قول و فعل آمر و ناهي بايد مطابق هم باشد.

5. رهنمودهاي روان شناسي روان شناسان با استفاده از تجربه به نكاتي در زمينه هدايت و پرورش و چگونگي و راهبردهاي آن رسيده اند كه آگاهي از آن ها در پيشبرد تكريم شخصيت مخاطب مؤثر است قبل از برخورد و نصيحت مي توان نكات مثبتي از اخلاق درس ورزش و... را از مخاطب به زبان آورد و وي را به خاطر آن تمجيد كرد; آن گاه تذكر داد كه چنين شخصيتي (مثلاً در رتبه علمي و يا سطح ورزشي شايسته نيست چنين كار ناپسندي را مرتكب شود و...(ر.ك تفسير نمونه آية الله مكارم شيرازي و ديگران ج 3، ص 35_48 و ج 4، ص 37، دارالكتب الاسلامية )

از نظر اسلام امر به معروف و نهي از منكر در انجام امور واجب و ترك محرمات بر همه مسلمانان _ بر اساس شرايط و ضوابط آن _ واجب است و در انجام امور مستحب و ترك مكروهات مستحب است

ضمناً وجوب امر به معروف و نهي از منكر چهار شرط دارد:

1_ شناخت معروف و منكر توسط آمر و ناهي 2_ احتمال تأثير، بنابراين اگر مي داني كه طرف اعتنايي به سخن تو نمي كند و در او هيچ تأثيري ندارد، در اين صورت واجب نخواهد بود.

3_ عدم مفسدة جاني عرضي و مالي براي آمر و ديگر مؤمنين 4_ تصميم گناهكار بر اصرار بر گناه ر.ك رسائل توضيح المسائل امام خميني مسئله 2786 _ 2825.)

همان گونه كه خوانده ام و شنيده ام در خانه اي كه نوارهاي ترانه و آهنگ هاي مبتذل باشد، امامان به آن خانه ها كاري ندارند. اگر كسي در محيطي زندگي مي كند كه هيچ علاقه اي به اين مسائل ندارد، ولي يكي از اهل خانواده اهل ترانه گوش كردن است و امر به معروف و نهي ا
پرسش

همان گونه كه خوانده ام و شنيده ام در خانه اي كه نوارهاي ترانه و

آهنگ هاي مبتذل باشد، امامان به آن خانه ها كاري ندارند. اگر كسي در محيطي زندگي مي كند كه هيچ علاقه اي به اين مسائل ندارد، ولي يكي از اهل خانواده اهل ترانه گوش كردن است و امر به معروف و نهي از منكر هم اثر ندارد; لطفاً بفرماييد وظيفة فردي كه در چنين خانواده اي زندگي مي كند چيست

پاسخ

دربارة "خانه در روايات ائمه حقايق جالبي گفته شده است به ويژه از اين جهت كه در خانه گناه باشد و يا ياد الهي دربرخي روايات خانه اي كه در آن ياد خدا نشود، مرده و خانه اي كه در آن ياد خدا بشود، زنده معرفي شده است (مكارم الاخلاق طبرسي ص 311، نشر منشورات شريف رضي )

اين روايت نشان مي دهد كه خانه ها هم نزد خدا مرده و زنده دارند و ملاك حيات و زندگي در آن ها ياد خداست

در روايت ديگري نيز آمده است "خانه اي كه در آن "نماز شب خوانده مي شود، براي اهل آسمان مي درخشد، مانند آن كه ستارگان براي اهل زمين مي درخشند."(عوالي اللئالي ابن ابي جمهور احسائي ج 1، ص 136، نشر مطبعة سيد الشهدأ.) و در روايت ديگري به جاي نماز شب هر "معروفي وارد شده است خلاصه ملاك و معيار دوري و نزديكي يك خانه از عنايات و توجهات الهي و ائمه معصومين و فرشتگان و اهل آسمان گناه و اطاعت الهي است يعني خانه اي كه در ان گناه باشد، از چشم مي افتد و خانه اي كه در آن ياد خدا باشد، مورد عنايت واقع

مي شود; البته دوري و نزديكي انسان از خداوند متعال بر اساس رفتارهاي شخصي خودش رقم مي خورد; هر چند انسان موظف است با امر به معروف و نهي از منكر، به اصلاح محيط خود، اعم از خانه مدرسه اداره و... اقدام كند، ولي ما از آيات الهي قرآن كريم مي فهميم كه نسبت به نزديكان خود، مسئوليت ويژه اي داريم "يَ_ََّأَيُّهَا الَّذِين َ ءَامَنُواْ قُوَّاْ أَنفُسَكُم ْ وَ أَهْلِيكُم ْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاس ُ وَ الْحِجَارَة (تحريم 6) اي كساني كه ايمان آورده ايد! خود و خانوادة خويش را از آتشي كه هيزم آن انسان ها و سنگ هاست نگه داريد." اين مسئوليّت غير از وظيفة امر به معروف و نهي از منكري است كه همگاني است و اختصاصي به نزديكان ندارد; گويا در مورد نزديكان مي فرمايد تلاش كنيد آن ها را از آتش جهنّم حفظ كنيد; حال چه با امر به معروف و نهي از منكر و يا با هر وسيلة صحيح ديگري پس شما دربارة نزديكان و اهل خانوادة خود بايد نهايت سعي و تلاش خود را، هر چند با نصيحت و التماس و احسان و غيره به كار گيريد و به آن ها كمك كنيد تا از ورطة گناه بيرون آيند، ولي سرانجام اگر توفيق اصلاح محيط خود را پيدا نكرديد و محيط به هر جهت اصلاح نشد، حساب شما از ديگران _ نزد خداوند متعال _ جدا مي شود، مانند بسياري از پيامبران الهي كه با ياران اندك خود در محيطهايي زندگي كردند كه ساكنان آن هرگز تن به اصلاح ندادند.

باتوجه به وضعيت تهاجم فرهنگي وشرايط سياسي واجتماعي چه كنيم تاهم امر به معروف ونهي از منكر نماييم وهم اين عمل ما موجبات ناراحتي ديگران را فراهم نسازد؟
پرسش

باتوجه به وضعيت تهاجم فرهنگي وشرايط سياسي واجتماعي چه كنيم تاهم امر به معروف ونهي

از منكر نماييم وهم اين عمل ما موجبات ناراحتي ديگران را فراهم نسازد؟

پاسخ

مردم در جامعه مانند جماعتي هستند كه در كشتي نشسته اگر كسي بخواهد جاي خود را در كشتي سوراخ كند وادعا نمايد كه من به ديگران كاري ندارم وفقط جاي خود را سوراخ مي كنم آيا ديگران مي توانند ساكت بنشينند وتماشا كنند ؟ از آنجايي كه آثار سوء يك خلاف اجتماعي تنها به خود افراد محدود نمي شود ونبايد از اين نظارت ملي كه همان امر به معروف ونهي از منكر است غافل شد ، بدون ترديد امربه معروف ونهي از منكر يكي از واجبات است وانجام آن هم مستلزم پرداخت يك سري هزينه هايي است كه براي ساير واجبات ديگر انجام مي گيرد وبنا بر آيات و روايات رسيده اјҘԠآن بلحاظ كاركرد اجتماعي در بعضي از مواقع به مراتب از بقيه واجبات بيشتر است به حدي كه امام حسين (ع) براي احياي اين فريضه جان عزيزش را در طبق اخلاص خدا مي كند. اما آنچه مهم است كه بدانيم انجام اين واجب داراي شرايط ويژه اي است كه در شرع مقدس همچون شناخت معروف از منكر ، احتمال تأثير احتمال تكرارآن از سوي شخص خاطي ، نبود ضرر وزيان جاني ومالي در برخي موارد 000 بيان گرديده است. حال پس از فراهم بودن شرايط ، نبايد از خاطر دور داشت كه زدودن برخي از مفاسد اجتماعي ، سياسي ، اقتصادي ، فرهنگي نيازمند تشكيلات منسجم و قوي است كه از حيطه فرد خارج است واين حكومت است كه با ساز وكار مناسب كه به همين منظور بوجود آمده

اند جلوي مفاسد را بگيرد. وچنانچه چنين تشكيلات منسجم وخوبي نباشد بايد از طريق مذاكره ومكاتبه با دفتر رهبر معظم انقلاب ، بسيج و تشكيلات دلسوز جهت ريشه كن كردن آن اقدام نمود . پيوند با مسجد ، امام جماعت محل و مراجع تقليد نيز از بهترين ومناسبترين پايگاههاي مقابله با مفاسد اجتماعي است اما برخي از مظاهر منكر ومفاسد هم كه درحد محدوده شخصي افراد است بدون شك با رعايت شرايط آن وبا انتخاب اصلح ترين روش وتاكتيك بايد به اداي اين فريضه پرداخت. آنچه مهم است نحوه بيان وتذكر است كه مي تواند نقش مؤثري داشته باشدواولين گام هم در انجام اين واجب تذكر لساني و زباني است وهمين كه افراد خطاكار ، غافل ولاابالي بدانند كه چهره انسان يك چهره متذكر و هشدار دهنده وخيرخواه است سعي مي كنند جهت مصون ماندن از چنين تذكراتي رعايت معروف را بنمايند واگر امر به معروف ونهي از منكر باقصد دلسوزي وبه بهترين شيوه انجام شود بدون شك هم تأثير خواهد داشت وهم نگراني افراد وناراحتي انان چندان مهم نخواهد بود ودير يا زود خواهند فهميد كه آمر به معروف وناهي از منكر جز خير چنين افرادي را مدنظر نداشته اند.

شرايط امر به معروف ونهي از منكر بايد مرحله مرحله انجام پذيرد:

1-تنفر قلبي از كار زشت

2-بابيان خوش و گفتار دلسوزانه به اين نحو كه اول نقاط قوت شخصي خلافكار را گفته وسپس نقاط ضعف آن را جوري بيان كنيم كه منظورمان اين است كه نقطه ضعف از بين برود وتبديل به قوت گردد.

3-ومسائل منكر را با لطائف الحيل از او دور كنيم و

مرحله سوم قهر كردن وچهارم با كلمات تند وگاهي به تهديد و000 درضمن متذكر مي شويم كه امر به معروف ونهي از منكر معمولاً طرف مقابل ناراحت ميشود . اما شما نبايد ناراحت شويد وحتي اگر دشنام ويا كتك هم خورديد بايد خوشحال بود كه واجب وامر الهي اطاعت وانجام گرفته است.

براي مطالعه بيشتر به منابع زير مراجعه نماييد:

نظارت ملي يا امر به معروف ونهي ازمنكر نوشته ابوالقاسم علي زاده حسن آبادي ، تابستان 1371 ، دفتر تبليغات اسلامي.

لطفاً بفرماييد روش مناسب جهت نهي از منكر دختراني كه با آرايش و بد حجاب در كوچه و بازار مشاهده مينماييم چيست و ما چه وظيفة شرعي داريم ؟
اشاره

لطفاً بفرماييد در برخورد با پسرانيكه دور و بر دختران مشغول متلك گوئي هستند به چه روش عمل نمايم ؟

پرسش

لطفاً بفرماييد روش مناسب جهت نهي از منكر دختراني كه با آرايش و بد حجاب در كوچه و بازار مشاهده مينماييم چيست و ما چه وظيفة شرعي داريم ؟

لطفاً بفرماييد در برخورد با پسرانيكه دور و بر دختران مشغول متلك گوئي هستند به چه روش عمل نمايم ؟

پاسخ

اين نوع رفتارها غالباً درس نوجواني اوائل بلوغ مثل مقطع دبيرستان است لذا خيلي ظريف و حساس است و كمتر حين ارتكاب عمل اثر دارد ، البته ممكن است با شرائط خاصي و طريقة مخصوص با لحاظ جوانب روحي و رفتار ي طرف اثر كند ولي اغلب اين موارد بايد در شرايط رفاقت و آرامش به امور آنها را متذكر كرد .

1-قبح و زشتي اين ا عمال را به آنها گوشزد كرد .

2- مسئو ليت انسان و شرافت گوهر وجودي او را به او ياد آوري كرد .

3- از راه تحريك عاطفه و تشويق به حفظ حرمت و كرامت نواميس مردم كرد .

تذكر: البته اگر با شرايط مناسب بود و تذكر دادي حتي اثر عملي هم نكرد براي آمر به معروف خير و بركات معنوي را دارد و خود ا مر و نهي چند شرط دارد .

1-موارد و مصاديق امر و نهي را بشناسد .

2- احتمال اثر بد هي

3- خطر يا مفسده براي آمر نداشته باشد ( البته بستگي به مورد منكر و مقدار خطر دارد )

لكنتم خير امهً اخرجت النّاس لتأ مرون با لمعروف و تنهون عن المنكر

شما بهترين امتي هستيد كه براي اصلاح بشر قيام كرديد

با منافقين چگونه بايد رفتار كرد.
پرسش

با منافقين چگونه بايد رفتار كرد.

پاسخ

در قبال هر گناه و گنهكاري وظيفه يك مؤمن امر به معروف و نهي از منكر است در قبال شخص منافق نيز بايد امر به معروف و نهي از منكر را با رعايت شرايط آن اجرا نمود كه عبارتند از:

1. شناساندن معروف و منكر: اول بايد سعي كنيم حق را به شخص گنهكار بشناسانيم - ممكن است شخص منافق از حقيقت كار خود بي اطلاع باشد.

2. تبيين قبح و بدي نفاق: اگر منافق زشتي كار خود را بفهمد ممكن است به راحتي از اين عمل زشت دست بردارد.

3. تحويل نگرفتن و صميمي نشدن با او.

4. ناراحت شدن از او و ابراز اين ناراحتي.

5. طرد او از جامعه مسلمين و مؤمنين.

و اگر در هر مرحله آن شخص اصلاح شد مجاز به اجراي مرحله بعد نيستيم.

در خانه ما مرد سالاري حاكم است پدرم بشدت مادرمان را با زورگوئي اش تحت فشار قرار داده * لطفا بگوييد چگونه مي توان او را راهنمايي كرد؟
پرسش

در خانه ما مرد سالاري حاكم است پدرم بشدت مادرمان را با زورگوئي اش تحت فشار قرار داده * لطفا بگوييد چگونه مي توان او را راهنمايي كرد؟

پاسخ

قضاوت در مورد زندگي خانوادگي شما و نقش پدر و مادرتان از راه دور كار آساني نيست؛ چه بسا كه هر طرف براي كار خود دلايلي داشته باشد. ولي در هر صورت روش مادر شما (صبر و بردباري) روش پسنديده اي است چرا كه اگر دو طرف بر مواضع خود اصرار ورزند، نه تنها مشكلي حل نمي شود بلكه معضلات و ناآرامي زندگي افزون تر خواهد شد.

شما نيز روش مادر را در پيش گيريد. البته سعي كنيد از راه مناسب و توسط اشخاصي كه روي پدر نفوذ دارند موارد لازم را به او تذكر دهيد. نقش شما در حال حاضر بايستي نقش آرامش بخش به خانواده باشد.

توصيه هاي زير را نيز مد نظر داشته باشيد:

1- پيش از هر چيز، به خداوند بزرگ توكل نموده و پيوسته از او در حل مشكل مدد جوييد.

2- همواره بكوشيد در برابر ناهنجاري هاي ذكر شده صبر، متانت و برخوردي پرمهر و عاطفه و منطقي داشته باشيد و ديگر اعضاي خانواده را نيز به چنين شيوه اي تشويق نماييد، به ويژه مادر شما اگر در برابر هر خشونتي عكس العملي محبت آميز داشته باشد به تدريج، البته در مدت طولاني، روش تند و خشن پدرتان را تغيير خواهد داد.

3- كوشش كنيد عواملي كه در خانه موجب ناراحتي و عصبانيت پدرتان مي شود، از بين برود؛ مثلاً اگر از بي نظمي هاي خانه، سر و صدا يا برخي خواسته ها ناراحت مي شود، حتي الامكان آنها را از بين ببريد و محيط خانه را براي

او جايگاهي آرام بخش و دوست داشتني كنيد.

4- بررسي كنيد كه دخالت هاي ديگران در چه زمينه هايي است، سپس بكوشيد آن زمينه ها را از بين ببريد.

5- در صورتي كه افراد بزرگ و فهميده اي در نزديكان، بستگان يا دوستان پدرتان وجود دارد كه توصيه هايش به پدر شما مفيد مي افتد مشكلات را با او در ميان نهاده و بخواهيد كه با حفظ امانت و شيوه اي حكيمانه، در موارد مقتضي اندرزها و رهنمودهاي لازم را به پدر شما بدهد و به كارها و اقدامات ناپسند خود آگاه نمايد. به هر حال او پدر شماست و شما بايد ديد خود را نسبت به او عوض كنيد. شما با اخلاق و نيك رفتاري خود، مي توانيد الگوي مناسبيبراي تغيير رفتار پدرتان باشيد. البته لازم به ذكر است اسلام هيچ گاه نگفته مرد هر چه بخواهد در زندگي مي تواند انجام دهد.

در صورت تمايل نتيجه كار را با ما مكاتبه كنيد.

وظيفه انسان در برابر منكرات در دانشگاه چيست ؟
پرسش

وظيفه انسان در برابر منكرات در دانشگاه چيست ؟

پاسخ

امر به معروف و نهي از منكر در صورت احتمال تأثير واجب است، ولي در مورد شما آنچه ضرورت دارد،روشنگري و روشن ساختن فلسفه احكام براي آنهاست. بايد سعي كنيد با كار زيربنايي و فردي بر روي افراد، و توضيح اين كه ترانه هاي مبتذل آدمي را به خير دعوت نمي كند و نيز ساير تأثيراتي كه در روان و اخلاق و بينش آدمي مي گذارد،آنان را براي پذيرش احكام الهي آماده كنيد. خداوند در اين راه يار و مددكار شما باشد.

در امر به معروف و نهي از منكر بايد مراتب امر به معروف و نهي از منكر رعايت شود. در ابتدا بايد با گفتار ونصيحت و ارشاد راهنمايي كرد و اگر اين راه ها مؤثر واقع نشد، چنان چه كم كردن ارتباط و يا قطع آن مؤثر باشد، از آنراه اقدام شود و چنان چه هيچ يك مؤثر واقع نشد، مي توانيد مراتب را به مقامات مسؤول دانشگاه اطلاع دهيد تاخودشان جلوگيري كنند و اگر هيچ يك از اين امور ممكن نبود، تكليف از شما ساقط مي شود.

در برابر انحرافات اجتماعي چه وظيفه اي داريم ؟
پرسش

در برابر انحرافات اجتماعي چه وظيفه اي داريم ؟

پاسخ

نصوص معتبر ديني با صراحت و قاطعيت مسؤوليت افراد را نسبت به انحرافات اجتماعي مطرح ساخته اند. درچشم انداز اسلامي پيدايش و بقاي جامعه سالم بدون مسؤوليت همگاني ناممكن است. البته در اين راستا مسؤوليت افراد متفاوت است و هر كس به تناسب توانايي ها دانش ها و شرايط ويژه اي كه در آن قرار دارد مسؤول است.

مسأله بدحجابي از معضلات كنوني جامعه ماست. اين گونه رفتار ريشه در حدود نيم قرن حكومت سلسله منحوس پهلوي و نيز تبليغات غرب و همسويي برخي از جريانات داخلي دارد.

از گذشته ها و ريشه تاريخي مسأله كه بگذريم، متأسفانه خودباختگي در برابر غرب، و تقليد كوركورانه از آنها وشهوت پرستي مجموعاً وضعيتي را پديد آورده است كه شما گوشه هايي از آن را ارائه كرده ايد. اكنون بايد از دو طريق به اصلاح آن اقدام كرد:

الف) كار بنيادي فرهنگي كه نتايج آن در دهه هاي بعد ظاهر گردد.

ب) كار قانوني و كنترل رفتار فيزيكي.

هر يك از اين دو مقوله بدون همراهي ديگري مفيد فايده نخواهد بود و نهايتاً منجر به شكست و تأثير وارونه خواهد شد. در اين رابطه نكات چندي را يادآور مي شويم:

الف) تنها به معضلات و ابعاد منفي اجتماع فكر نكنيد، بلكه به جنبه هاي مثبتي كه به شكرانه انقلاب براي ملت ماپيش آمده نيز بينديشيد. اگر شما بتوانيد دوران پس از انقلاب را با دوران قبل از آن مقايسه كنيد نگرش ديگري خواهيدداشت.

ب ) علاوه بر اين نبايد از معضلات اجتماعي آنچنان ناراحت شويد كه خود را در غم و اندوه غوطه ور سازيد، چون خود اين حالت نيز باعث كندي كار و سدّ راه تكامل شما

خواهد بود. نبي اكرم(ص) درباره نابساماني اجتماع و عدمايمان مردم به شدت ناراحت مي شدند تا اين كه خداي سبحان حضرتش را دلداري داده و مي فرمايد: « طه ما انزلنا عليك القرآن لتشقي »؛ پيامبرا ما اين قرآن را براي اين نفرستاديم كه به خاطر كفر و عدم گرايش اين مردم خود را به رنج و مشقت بيفكني(طه، آيه 1) و نيز مي فرمايد: « لعلّك باخع نفسك الاّ يكونوا مؤمنين »؛ اي رسول، تو چنان در انديشه اين خلقي كه از غم بي ايماني اين مردم خود را هلاك كني(شعراء، آيه 23).

ملاحظه مي كنيد كه قرآن مجيد چگونه نبي اكرم(ص) را از آن همه غم و اندوه بر حذر داشته است و نيز تعبيرحكيمانه علي(ع) در اين راستا حائز اهميت است كه مي فرمايد: « الهمّ نصف الهَرَمِ »؛ همّ وغمّ نصف پيري را تشكيل مي دهد (نهج البلاغه قصار 143)؛ يعني، غصه و اندوه انسان را مي شكند و زود از پا در مي آورد. با اين نگرش، گرچهما به احساس پاك شما ارج مي نهيم ولي رهنمود ما اين است كه خود را چنان دچار اندوه و حسرت نكنيد كه از اهداف بلند و تكامل باز بمانيد.

ج ) و اما چه بايد كرد؟ از نكات مزبور چنين برداشت نكنيد كه پس ما مسؤوليتي در ازاي اين رويدادها نداريم؛ بلكه به پيشنهادي چند، نيك بينديشيد.

1- هر كجا زمينه مناسبي يافتيد دگرسازي كنيد و امر به معروف و نهي از منكر را در كمال مهارت و ظرافت به انجام برسانيد.

2- اهل مطالعه باشيد و با افراد دلسوزي همچون خودتان در ارتباط بوده و تشكل داشته باشيد.

3- و در محافل و مجالسي كه تشكيل مي دهيد

بر اين انديشه باشيد كه براي سازندگي و تربيت نسل جوان چه بايد كرد؟ و همچون بسياري ازدانشجويان به طور فعّال و كوشا در اين راه گام برداريد و مطمئن باشيد كه خداي كريم در صدد ارشاد چنين فرزانگاني است. و اميدوار باشيدكه در نهايت از تلاش خود نتيجه خواهيد گرفت.

چند از اين الفاظ واضمار و مجاز

سوز خواهم سوز با آن سوز ساز

چگونه با افراد غير مذهبي در دانشگاه رفتار نماييم ؟
پرسش

چگونه با افراد غير مذهبي در دانشگاه رفتار نماييم ؟

پاسخ

در اين باره لازم است اصول و ضوابطي كه به آن اعتقاد داريم مراجعه كنيم از جمله:

1- حفظ ايمان و اعتقاد خودمان از همه چيز مهمتر است نبايد عملي انجام دهيم كه به دينداري ما صدمهزند.

2- تقويت بچه هاي مذهبي از نظر روحي و رواني لازم است و مذهبي ها نبايد تضعيف شوند اگر هم به آنان انتقاديداريم بيان انتقاد نبايد به تضعيف آنان بيانجامد.

3- امر به معروف و نهي از منكر مصاديق و انواع گوناگون دارد، گاه با رفاقت و دوستي مي توان اين كار را انجام دادگاه با كنار كشيدن و به كار خود مشغول بودن گاه با بي اعتنايي و گاه... با توجه به اين اصول و ضوابط اگر برقراري روابطو رفات با آنان با اين اصول سازگار است اشكال ندارد.

در عين حال برخوردهاي نسنجيده و ناگهاني و بدون زمينه و مقدمه و بدون طرح و برنامه صحيح نيست.{J

افرادي را مي شناسيم كه هرزه و لاابالي هستند ولي نوحه خواني امام حسين (ع ) مي كند, با اين گونه افراد چگونه برخورد كنيم ؟
پرسش

افرادي را مي شناسيم كه هرزه و لاابالي هستند ولي نوحه خواني امام حسين (ع ) مي كند, با اين گونه افراد چگونه برخورد كنيم ؟

پاسخ

بايد به چنين افرادي با زباني ملايم تذكر داد كه شما كه در مقام مدّاح و نوحه خوان حضرت اباعبداللّه ع) هستيد، شايسته است كه ساير اعمال و رفتارت نيز مورد قبول امام حسين(ع) باشد.

ضمنا در مورد سوال سوم نامه قبلي 12008 كه در مورد امر به معروف و نهي از منكر است برايم مبهم بود من در مورد ترك اين مهم از طرف خودم نگرانم ولي بيشتر اوقات كه آن را ترك مي كنم به دليل اين است كه نمي دانم چگونه موضوع را مطرح كنم كه وضع طرف مقابل بدتر نشود.
پرسش

ضمنا در مورد سوال سوم نامه قبلي 12008 كه در مورد امر به معروف و نهي از منكر است برايم مبهم بود من در مورد ترك اين مهم از طرف خودم نگرانم ولي بيشتر اوقات كه آن را ترك مي كنم به دليل اين است كه نمي دانم چگونه موضوع را مطرح كنم كه وضع طرف مقابل بدتر نشود.

پاسخ

در نامه قبلي وظايف و حدود و احكام فردي كه مي خواهد آمر به معروف و ناهي از منكر باشد به خوبي و به صورت مفيد و مختصر بيان گرديد. مشكل شما در واقع پياده كردن اين برنامه ها و عمل به آنها در موارد مختلف است. البته اين مطلبي بسيار ظريف و حساس است و بايد همه جوانب و اطراف آن به خوبي مورد توجه و ارزيابي قرار گيرد. يعني تشخيص اين كه اين مورد خاص جاي عمل كردن به كدام مرحله از امر به معروف و نهي از منكر است مهم و اساسي است. انتخاب قالب مناسب براي عمل به امر به معروف و نهي از منكر داراي نقش اساسي است. مثلا اگر راننده اتوبوس از نوار غير مجاز و غير مناسب كه حرمت آن مسلم و قطعي است استفاده مي كند در اينجا دو نوع عكس العمل در راستاي امر به معروف و نهي از منكر مي توان انجام داد. يكي اين كه با شدت و خشونت از او بخواهيم صداي آن را خاموش كند و ديگر اين كه با ملايمت و به كار بردن كلماتي مثل «ببخشيد، معذرت مي خواهم» از او بخواهيم كه صداي نوار را كم كند به حدي كه

فقط خود او بشنود. راه اول معمولا مفيد و مؤثر نمي باشد و گاه وضع را بدتر مي كند و او رادر خلافش جري تر و جسورتر مي سازد و گاه منجر به درگيري مي گردد. ولي راه دوم معمولا مؤثرتر و اثربخش تر است و علاوه بر تحقق اين دو واجب آثاري مخربي در پي ندارد. در همين مورد جو مسافرين حاضر در اتوبوس و چگونگي اعتقاد و باور و عكس العمل آنها نيز نقش مؤثري دارد. اگر تعداد متدينين و مؤمنين زياد باشد، راحت تر مي توان اين كار را انجام داد چون وجود آنها به منزله پشتوانه و حمايت است. در همين مثال اگر شرايط به گونه اي باشد كه تنها شما معترض به كار راننده هستيد با توجه به خانم بودن شما و نداشتن پشتيبان كافي است كه شما به آن نوار مبتذل گوش ندهيد و همين ناراحتي و نارضايتي دروني و قلبي شما خود نوعي امر به معروف و نهي از منكر است چون گفته اند حداقل مرتبه امر به معروف و نهي از منكر نارضايتي قلبي است. بررسي روحيات فردي كه مي خواهيم او را امر به معروف و يا نهي از منكر نماييم بسيار مهم است. گاه ممكن است فردي بدزبان و بي ادب باشد و باعث آبروريزي و هتك حرمت گردد و فسادي بالاتر به بار آورد. مثلا اگر فردي از افراد خانواده، نماز نمي خواند، نحوه برخورد با او و در پيش گرفتن راهي مناسب براي راهنمايي و هدايت او، بستگي مستقيم با روحيات و اخلاق او دارد. ممكن است او فردي باشد كه با كمي

سرسنگيني از طرف شما و بي اعتنايي به او، به خود بيايد و متوجه شود شما به خاطر ترك نماز چنين با او برخورد مي كنيد. ولي گاه ممكن است اين نوع رفتار تأثيري منفي و برخلاف داشته باشد و او را در ادامه راه غلط خود لجوج تر و مصرتر گرداند. يعني كنار آمدن با او و گرم گرفتن او و در موارد مناسب با عمل و حرف به او تذكر دادن و نصيحت كردن در مورد اين فرد بهتر جواب مي دهد.

مثال ديگر مجالس عروسي و جشن است كه معمولا رعايت حدود شرعي در آنها نمي شود ومسائلي مانند نوار حرام و رقص و اختلاط محرم و نامحرم در اين گونه مجالس معمول است. در اينجا اگر تشخيص فرد شركت كننده در اين مجالس اين است كه ممكن است آلوده به حرام گردد نبايد در اين مجالس شركت كند. حال اگر مجبور و مضطر به شركت در اين مجالس گرديد، اگر مي تواند بايد مانع ادامه اين برنامه گردد و اگر نمي تواند بايد از اين مجلس خارج گردد و اگر خروج او به هر دليل ممكن نبود بايد به گونه اي رفتار نمايد كه ديگران ناراحتي و نارضايتي او را در اين مورد متوجه شوند و اين خود نوعي امر به معروف و نهي از منكر است. با توجه به اين مثال ها مي توانيد در موارد ديگر نيز اقدامات لازم و مناسب را انجام دهيد و از نظر وجداني و شرعي خشنود باشيد كه به وظيفه خود در اين مورد به اندازه توانايي و وسع خود عمل نموده ايد موفق و

پيروز باشيد.

و بايد دانست كه در برخورد با هر منكري كار متناسب با آن ضروري است و آنچه از روش ها گفته مي شود ممكن است در هر موردي جواب ندهد و نياز به راهكار متناسب براي رسيدن به هدف است.

وظيفه شخص در خوابگاه دانشجويي , هنگام شنيدن موسيقي حرام چيست ؟
پرسش

وظيفه شخص در خوابگاه دانشجويي , هنگام شنيدن موسيقي حرام چيست ؟

پاسخ

چنان كه گفته شد، اگر امر به معروف مؤثر نيست و شما مايل به شنيدن نباشيد و مجبورا صدا به گوش شما مي رسد، شرعا براي شما اشكال ندارد و اگر مي توانيد تغيير مكان بدهيد، لازم است از آن مكان بيرون برويد. شنيدن نوارها و صداهاي مشكوك كه - نمي توانيد حرمت آنها را تشخيص بدهيد - اشكال ندارد.

بيشتر جوانان به فيلم هاي مبتذل رو مي آورند. براي نهي از منكر آنها چه بايد كرد؟
پرسش

بيشتر جوانان به فيلم هاي مبتذل رو مي آورند. براي نهي از منكر آنها چه بايد كرد؟

پاسخ

بدين منظور از راه كارهاي زير استفاده كنيد: 1- قبل از هر چيز اعتماد آنها را به خود جلب كنيد تا تذكرات و سخنان تان تائثير بيشتري داشته باشد. 2- ضررها و آثار سوئ روحي و رواني تماشاي چنين فيلم هايي را به آنها متذكر شويد. 3- اهميت و ارزش وقت به خصوص در دوران تحصيل را به آنها يادآوري كنيد و آنها را به مطالعه و تحقيق تشويق نماييد. 4- توصيه كنيد به جاي تماشاي چنين فيلم هايي , اوقات فراغتشان را با ورزش و سرگرمي هاي شاد ديگر پر كنند و ضمن بيان فوايد و آثار مثبت ورزش (مثل كوهنوردي , شنا, فوتبال و ورزش هاي دسته جمعي ديگر) با يك برنامه ريزي منظم , ترتيبي بدهيد كه فرصت كافي براي تماشاي آن فيلم ها پيدا نكنند. 5- به كمك بعضي تشكل هاي دانشجويي دانشگاه و خوابگاه براي پر كردن اوقات فراغت جوانان به تشكيل و راه اندازي مسابقات فرهنگي , ورزشي و يا اردوهاي علمي , تفريحي و... اقدام نماييد و يا از فيلم هاي جذاب علمي و در ارتباط با رشته تحصيلي آنها استفاده كرده و به نمايش بگذاريد.

چگونه برادرم را كه با دروغ گفتن به پدر و مادر كارهاي خلاف مي كند هدايت كنم ؟
پرسش

چگونه برادرم را كه با دروغ گفتن به پدر و مادر كارهاي خلاف مي كند هدايت كنم ؟

پاسخ

يكي از چيزهايي كه امروزه در روانشناسي روي آن تأكيد مي شود، نقش و تأثير عوامل محيطي و از جمله نقش گروه هاي هم سال (دوستان)، بر افراد است. طبق نظر روان شناسان، يادگيري اجتماعي و رفتار انسان، محصول تعامل مداوم متغيرهاي شخصي و محيطي است. شرايطمحيطي، از طريق يادگيري، به رفتار شخص شكل مي دهد. تأثيري كه ديگران بر فرد دارند، نقش زيادي در رفتار او دارد. بعضي از الگوهاي رفتاري نيز از راه تجربه مستقيم ياد گرفته مي شود؛ لكن بسياري از رفتارهاي انسان از راه مشاهده (يادگيري از راه مشاهده) به دست مي آيد. حالاگر ما با افرادي رفت و آمد داشته باشيم كه انسان هاي با شخصيت و خوبي هستند، مشاهده رفتار خوب آنان تأثير مثبتي در ما ايجاد مي كند. در نتيجه ما نيز همان گونه رفتار مي كنيم. اما اگر خداي ناكرده با افراد بي شخصيت، لاابالي و ناباب سر و كار داشته باشيم، مشاهده رفتار زشتآنان، ناخودآگاه بر رفتار و افكار ما تأثير منفي خواهد داشت و ما را نيز به انحراف خواهد كشاند.

قرآن هم تا حدودي، تأثير عوامل محيطي - از جمله نقش دوستان - را در هدايت و گمراهي افراد، مي پذيرد (مثل نقش دوستان پسر نوح پيغمبر در انحراف او و نهايتا غرق و نابود شدن وي).

شما با يادآوري اين نكته كه پسر پيغمبر خدا، با افراد بد و ناباب، رفت و آمد كرد و گوش به حرف پدرش نداد؛ در نتيجه به فساد و انحراف كشيده شد و غرق و نابود گشت؛ چه رسد به افراد عادي مثل ما.

اين حرف ها، در صورتي اثر خواهد داشت كه برادر شما از شما حرفشنوي داشته باشد؛ اما در غير اين صورت، مي توانيد از اعضاي ديگر خانواده و يا از يكي از دوستان و آشنايان با تجربه، دلسوز و قابل اعتماد كمك بگيريد تا از اين طريق، مسأله به خير و خوشي حل شود.{J

با توجه به رواج بد حجابي در جامعه علت آن چيست و روش راهنمايي اين افراد در جامعه چه مي باشد؟
پرسش

با توجه به رواج بد حجابي در جامعه علت آن چيست و روش راهنمايي اين افراد در جامعه چه مي باشد؟

پاسخ

مسأله بدحجابي از معضلات كنوني جامعه ماست. اين گونه رفتار ريشه در حدود نيم قرن حكومت سلسله منحوس پهلوي و نيز تبليغات غرب دارد. از گذشته ها و ريشه تاريخي مسأله كه بگذريم، متأسفانه خودباختگي در برابر غرب، و تقليد كوركورانه از آنها و شهوت پرستي مجموعاً وضعيتي را پديد آورده است كه شما گوشه هايي از آن را ارائه كرده ايد. البته با وجود آنچه كه نوشته ايد وضعيت عمومي جامعه ما از نظر حجاب و حفظ عفت نسبت به كشورهاي ديگر اسلامي بهتر است و تا حدود زيادي

مراعات وجود دارد. ولي در اثر تبليغات سنگين غرب به وسيله محصولات فرهنگي مانند فيلم ها و مجلات نوعي تمايل به آن گونه رفتارها در سطوحي از جامعه مشاهده مي گردد كه بايد از دو طريق به اصلاح آن اقدام كرد:

الف) كار بنيادي فرهنگي كه نتايج آن در دهه هاي بعد ظاهر گردد.

ب) كار قانوني و كنترل رفتار فيزيكي.

هر يك از اين دو مقوله بدون همراهي ديگري مفيد فايده نخواهد بود و نهايتاً منجر به شكست و تأثير وارونه خواهد شد. در زمينه هاي فوق اقدامات فراواني از سوي دولت و مسئولين صورت گرفته است، ولي به دليل تراكم تبليغات خنثي كننده از سوي غرب، آثار آن به طور كامل بروز نكرده است. اميد است با برنامه ريزي هاي دقيق و حساب شده فرهنگي و قانوني در آينده موفقيت هاي بيشتري در اين زمينه حاصل گردد. آنچه كه مربوط به شما مي شود در صورتي كه شرائط براي امر به معروف و نهي از منكر مهيّا است لازم

است نهي از منكر نمائيد در صورتي كه احتمال تأثير نمي دهيد بر شما چيزي نيست ضمنا نگاههاي اتفاقي بدون اختيار اشكال ندارد. در عين حال گاهي اوقات افراد اطلاع و شناخت كافي از اهميت حجاب و آثار مثبت آن ندارند و از طرف ديگر عوارض سوء بدحجابي را نمي دانند بنابراين نسبت به اين گونه افراد بايد پنهاني و با زبان مناسب و ايجاد ارتباط عاطفي به روشنگري پرداخت چه بسا با همين تذكرات پنهاني خود را اصلاح كنند ولي اگر علنا و بدون پرده تذكر داده شود بيشتر جري تر مي شوند.

مطمئن باشيد اگر چندين نفر و به طور مكرر با اين افراد برخورد اخلاقي مناسب صورت گيرد تحت تأثير قرار گرفته و خود را اصلاح خواهند كرد. آري در صورتي كه فردي مي خواهد در يك جمع و فضاي خصوص از روي عمد و قصد مي خواهد با برخي رفتارهاي زشت و ضد اخلاقي، به مقدسات و ارزش هاي اخلاقي و باورهاي ديني مردم دهن كجي كند بايد به طور علني به او هشدار داد. ولي اين گونه موارد بسيار كم اتفاق مي افتد. پس چه بهتر است با افراد جاهلي كه اطلاع كافي در اين زمينه ندارند با احترام

و سعه صدر لازم به روشنگري پرداخت و به طور خصوصي و انفرادي مسائل قابل طرح را گوشزد نمود.

البته نبايد غفلت شود اخلاق كارگزاران و عملكرد آنان تأثير مثبت يا منفي در رفتار اجتماعي شهروندان دارد چنانكه فساد سياسي، اداري و اقتصادي مردم به ويژه جوانان را مأيوس ساخته، از شادابي، نشاط و معنويت باز مي دارد و طبيعي است كه باعث بسياري از ناهنجاري هاي اخلاقي همين سرخوردگي هاي اجتماعي است

و امر به معروف و نهي از منكر به طور ريشه اي بايد ضمن آن كه در خصوص بد حجابي يا ناحجابي مطرح مي شود قبل از آن بايد نسبت به ريشه هاي پيدايش آن صورت گيرد.

امر به معروف و نهي از منكر نسبت به اشخاصي كه نوارهاي موسيقي گوش مي دهند چگونه است ؟
پرسش

امر به معروف و نهي از منكر نسبت به اشخاصي كه نوارهاي موسيقي گوش مي دهند چگونه است ؟

پاسخ

امر به معروف و نهي از منكر در صورت احتمال تأثير واجب است، ولي در مورد شما آنچه ضرورت دارد،روشنگري و روشن ساختن فلسفه احكام براي آنهاست. بايد سعي كنيد با كار زيربنايي و فردي بر روي افراد، و توضيحاينكه ترانه هاي مبتذل آدمي را به خير دعوت نمي كند و نيز ساير تأثيراتي كه در روان و اخلاق و بينش آدمي مي گذارد،آنان را براي پذيرش احكام الهي آماده كنيد. خداوند در اين راه يار و مددكار شما باشد.{J

اگر محيط و موقعيت ايجاب كند كه خواسته يا ناخواسته با فردي بدحجاب روبرو شويم چه روشي را پيش بگيريم تا مرتكب هيچ گناهي نشويم و تا چه حد مسئول اصلاح اين امر هستيم.
پرسش

اگر محيط و موقعيت ايجاب كند كه خواسته يا ناخواسته با فردي بدحجاب روبرو شويم چه روشي را پيش بگيريم تا مرتكب هيچ گناهي نشويم و تا چه حد مسئول اصلاح اين امر هستيم.

پاسخ

مسأله امر به معروف و نهي از منكر, از وظايف مهم ديني هر مسلمان است . البته برخي از مراتب امربه معروف از وظايف نظام اسلامي است و از همين رو رهبر معظم انقلاب مراتب دوم و سوم را كه نوعا منجر به برخورد عملي مي شود به عهده نيروهاي انتظامي و قضايي نهاده اند, ليكن مرتبه اول آن - كه جنبه ارشادي و راهنمايي دارد - به دوش همگان است . درعين حال در اين رابطه بايد چند نكته را درنظر داشت :

1- جوانان عزيز بايد به دقت احكام شرعي مربوط به امربه معروف و نهي از منكر, موارد معروف و منكر يا شرايط وجوب مراتب آن و كيفيت اجراي نيكوي آن را دقيقا فراگيرند.

2- آمر به معروف و ناهي از منكر, خود را به زيور اخلاق والتزام عملي بيارايد و حتي الامكان از شيوه هاي رفتاري آموزنده و خلاق استفاده كند.

3- بهتراست امربه معروف و نهي از منكر, به طور متشكل و گروهي همراه با آموزش هاي لازم انجام گيرد.

4- عدم تأثير آني و فوري , نبايد ما را از انجام وظايف خود بازدارد.

5- حتي الامكان بايد كوشيد تا فرهنگ و پذيرش عمومي نسبت به امر به معروف و نهي از منكر را بالا برد. انسان ها در برخورد با حق , چند گونه اند:

گونه اول- انسان هاي حق گرا. چنين افرادي در صورتي كه اشتباه خود را

دريابند, نه تنها ناراحت نمي شوند, بلكه بسيار خرسند و شادمان مي شوند.

گونه دوم- انسان هاي بي تفاوت در مقابل حقيقت . چنين افرادي از اينكه كسي روي اشتباهاتشان انگشت بگذارد, استقبال نمي كنند.

گونه سوم - انسان هاي حق ستيز. اين گونه افراد مسلما" در برابر حرف حق , واكنش منفي نشان مي دهند. البته اين گروه اندكند و غالب افراد جزو گروه اول و دوم هستند.

در اينجا يك نكته اساسي وجود دارد و آن نحوه امر به معروف و نهي از منكر است . مسلما" اگر آمر به معروف، با درك درستي از طرف مقابل و ويژگي هاي روحي , اخلاقي و تربيتي او, شيوه اي كارساز و جذاب در امر به معروف برگزيند, عكس العمل مثبت طرف مقابل , بسيار بالا خواهد بود. در امر و نهي شرايط ويژه اي حاكم است كه بايد رعايت گردد و چقدر به جا است كه در اين زمينه به تحريرالوسيله يا ترجمه آن از حضرت امام (ره ) مراجعه فرماييد ولي در عين حال به برخي از شرايط اشاره مي كنيم :

1- نسبت به حرمت موضوعي كه در نظر داريد يقين داشته باشيد.

2- تذكر و يادآوري شما بايد به تدريج و با مقدمات باشد.

3- حتي الامكان از صراحت اجتناب نموده و با كنايه واشاره گوشزد كنيد.

4- گاهي مطلب را به صورت سؤال درآورده و در لباس شاگردي به تنبه ايشان بپردازيد.

5- خودتان در پيرامون موضوع مايه مطالعاتي داشته باشيد كه به مناسبت بتوانيد از بازده شوم آن گناه سخن بگوييد.

6- از تندي و خشونت به شدت پرهيز كنيد و با حفظ احترام در اين رهگذر

ملايمت را شعار خود سازيد.

7- اگر زمينه ي مساعدي مي بينيد پيشنهاد كنيد موضوع را به صورت سؤال درآورده و در همين نامه ها از فتواي مرجع و عواقب سوء چنين حرامي بپرسيد و پاسخ را به ايشان ارائه دهيد.

8- اگر اهل مطالعه هستند كتابي مربوط به حرمت آن موضوع و آثار شوم گناه را در دسترس ايشان قرار دهيد.

9- مطمئن باشيد كه يادآوري و تذكر بي تأثير نخواهد بود. «فذكر فان الذكري تنفع المؤمنين», (ذاريات , آيه 55). ازاين رو تا آنجا كه احتمال تأثير مي دهيد از وظيفه خود دست نكشيد و مأيوس نباشيد.

10- و در نهايت اگر به فرض نتيجه نگرفتيد, شما وظيفه خويش را به انجام رسانده ايد كه «و ما علي الرسول الا البلاغ المبين ; پيامبر وظيفه اي جز ابلاغ آشكار ندارد»، (نور, آيه 54).

شرايط شرعي امر به معروف و نهي از منكر به طور خلاصه اين است:

الف. كسي كه امر يا نهي مي كند خودش عالم به معروف و منكر باشد يعني بداند چيزي كه طرف مقابل ترك كرده شرعا واجب است انجام دهد مانند نماز و همين طور چيزي كه فرضا انجام مي دهد شرعا حرام است مانند قمار.

ب. شخص گناهكار اصرار بر گناه خود داشته باشد يا احتمال بدهد كه قصد دارد كار خود را تكرار كند.

ج. احتمال تأثير بدهد.

د. ضرر مهم جاني يا مالي براي امر كننده يا نهي كننده در كار نباشد.

مطالعه كنيد: حكايت هاي امر به معروف و نهي از منكر «مؤسسه فرهنگي قدر ولايت».

با توجه به آنچه در بالا گفته شد معلوم مي شود:

اولا، اگر از محيط و موقعيتي كه در آن

واقع مي شويد اطلاع داريد و مي توانيد با تدبيري ساده از واقع شدن در آن اجتناب كنيد، كاري كنيد كه در چنين موقعيتي قرار نگيريد تا موجب ارتكاب گناه شويد. اما اگر ناخواسته وارد چنين محيطي شديد و نمي توانيد (با توجه به شرايط بالا) تأثيرگذار باشيد يا تغييري ايجاد كنيد بايد هر چه سريع تر آن محل را ترك نماييد.

ثانيا، اگر مفسده و ضرري كه با وارد شدن در آن محيط ها متوجه شما مي شود بيشتر از مصلحت نهي از منكر، باز هم در چنين موقعيتي بايد رعايت حال مفسده را بكنيد و از آن اجتناب كنيد.

ثالثا، شكي نيست كه براي اجراي حق و حفظ و نگهداري خود از هرگونه خلاف و گناهي نيازمند تلاش زياد و هزينه كافي است و با تقويت اراده خود، در مقابل چنين موقعيت هايي ثابت قدم بود و در واقع اين موقعيت ها آزمايشگاهي است براي ساخته شدن انسان و مبارزه با نيروي وسوسه گر شيطان كه هر لحظه و آني به سراغ انسان مي آيد.

لازم به ذكر است انسان مؤمن كسي نيست كه هيچ گناهي نكند بلكه مؤمن كسي است كه اگر ناخواسته مرتكب گناهي شد بلافاصله توبه كندو از عملكرد خود پشيمان شود و در صدد جبران آن برآيد. بنابراين خسته نشويد و در راه اجراي حق و هدايت ديگران و حفظ و نگهداري خود از هرگونه انحراف و كژي تلاش كنيد و از خداوند متعال نيز استعانت جوييد. ما نيز دعاگوي شما هستيم و به وجود شما عزيزان دانشجو با اين سيره پاك و ارزشمند افتخار مي كنيم.

در جامعه امروزي كه وضعيت حجاب بسيار نامناسب است و عده اي از دانشجويان دختر پا را فراتر گذاشته و از حجاب اسلامي تجاوز كرده اند وظيفه ما و امثال ما در برابر اين افراد هم از نظر احكام و هم از نظر امر به معروف چيست و بايد چه اقدامي انجام داد چون بايد در مسائل
پرسش

در جامعه امروزي كه وضعيت

حجاب بسيار نامناسب است و عده اي از دانشجويان دختر پا را فراتر گذاشته و از حجاب اسلامي تجاوز كرده اند وظيفه ما و امثال ما در برابر اين افراد هم از نظر احكام و هم از نظر امر به معروف چيست و بايد چه اقدامي انجام داد چون بايد در مسائل درسي با آنها رابطه اي داشت توضيح دهيد.

پاسخ

مسأله امر به معروف و نهي از منكر, از وظايف مهم ديني هر مسلمان است . البته برخي از مراتب امربه معروف از وظايف نظام اسلامي است و از همين رو رهبر معظم انقلاب مراتب دوم و سوم را كه نوعا منجر به برخورد عملي مي شود به عهده نيروهاي انتظامي و قضايي نهاده اند, ليكن مرتبه اول آن - كه جنبه ارشادي و راهنمايي دارد - به دوش همگان است . درعين حال در اين رابطه بايد چند نكته را درنظر داشت :

1- جوانان عزيز بايد به دقت احكام شرعي مربوط به امربه معروف و نهي از منكر, موارد معروف و منكر يا شرايط وجوب مراتب آن و كيفيت اجراي نيكوي آن را دقيقا فراگيرند.

2- آمر به معروف و ناهي از منكر, خود را به زيور اخلاق والتزام عملي بيارايد و حتي الامكان از شيوه هاي رفتاري آموزنده و خلاق استفاده كند.

3- بهتراست امربه معروف و نهي از منكر, به طور متشكل و گروهي همراه با آموزش هاي لازم انجام گيرد.

4- عدم تأثير آني و فوري , نبايد ما را از انجام وظايف خود بازدارد.

5- حتي الامكان بايد كوشيد تا فرهنگ و پذيرش عمومي نسبت به امر به معروف و نهي از منكر

را بالا برد. انسان ها در برخورد با حق , چند گونه اند:

گونه اول- انسان هاي حق گرا. چنين افرادي در صورتي كه اشتباه خود را دريابند, نه تنها ناراحت نمي شوند, بلكه بسيار خرسند و شادمان مي شوند.

گونه دوم- انسان هاي بي تفاوت در مقابل حقيقت . چنين افرادي از اينكه كسي روي اشتباهاتشان انگشت بگذارد, استقبال نمي كنند.

گونه سوم - انسان هاي حق ستيز. اين گونه افراد مسلما" در برابر حرف حق , واكنش منفي نشان مي دهند. البته اين گروه اندكند و غالب افراد جزو گروه اول و دوم هستند.

در اينجا يك نكته اساسي وجود دارد و آن نحوه امر به معروف و نهي از منكر است . مسلما" اگر آمر به معروف، با درك درستي از طرف مقابل و ويژگي هاي روحي , اخلاقي و تربيتي او, شيوه اي كارساز و جذاب در امر به معروف برگزيند, عكس العمل مثبت طرف مقابل , بسيار بالا خواهد بود. در امر و نهي شرايط ويژه اي حاكم است كه بايد رعايت گردد و چقدر به جا است كه در اين زمينه به تحريرالوسيله يا ترجمه آن از حضرت امام (ره ) مراجعه فرماييد ولي در عين حال به برخي از شرايط اشاره مي كنيم :

1- نسبت به حرمت موضوعي كه در نظر داريد يقين داشته باشيد.

2- تذكر و يادآوري شما بايد به تدريج و با مقدمات باشد.

3- حتي الامكان از صراحت اجتناب نموده و با كنايه واشاره گوشزد كنيد.

4- گاهي مطلب را به صورت سؤال درآورده و در لباس شاگردي به تنبه ايشان بپردازيد.

5- خودتان در پيرامون موضوع مايه مطالعاتي داشته باشيد

كه به مناسبت بتوانيد از بازده شوم آن گناه سخن بگوييد.

6- از تندي و خشونت به شدت پرهيز كنيد و با حفظ احترام در اين رهگذر ملايمت را شعار خود سازيد.

7- اگر زمينه ي مساعدي مي بينيد پيشنهاد كنيد موضوع را به صورت سؤال درآورده و در همين نامه ها از فتواي مرجع و عواقب سوء چنين حرامي بپرسيد و پاسخ را به ايشان ارائه دهيد.

8- اگر اهل مطالعه هستند كتابي مربوط به حرمت آن موضوع و آثار شوم گناه را در دسترس ايشان قرار دهيد.

9- مطمئن باشيد كه يادآوري و تذكر بي تأثير نخواهد بود. «فذكر فان الذكري تنفع المؤمنين», (ذاريات , آيه 55). ازاين رو تا آنجا كه احتمال تأثير مي دهيد از وظيفه خود دست نكشيد و مأيوس نباشيد.

10- و در نهايت اگر به فرض نتيجه نگرفتيد, شما وظيفه خويش را به انجام رسانده ايد كه «و ما علي الرسول الا البلاغ المبين ; پيامبر وظيفه اي جز ابلاغ آشكار ندارد»، (نور, آيه 54).

شرايط شرعي امر به معروف و نهي از منكر به طور خلاصه اين است:

الف. كسي كه امر يا نهي مي كند خودش عالم به معروف و منكر باشد يعني بداند چيزي كه طرف مقابل ترك كرده شرعا واجب است انجام دهد مانند نماز و همين طور چيزي كه فرضا انجام مي دهد شرعا حرام است مانند قمار.

ب. شخص گناهكار اصرار بر گناه خود داشته باشد يا احتمال بدهد كه قصد دارد كار خود را تكرار كند.

ج. احتمال تأثير بدهد.

د. ضرر مهم جاني يا مالي براي امر كننده يا نهي كننده در كار نباشد.

مطالعه كنيد: حكايت هاي امر به معروف

و نهي از منكر «مؤسسه فرهنگي قدر ولايت».

در مورد مشكل بدحجابي بايد گفت كه اين معضل در ايران ريشه در عوامل متعددي دارد كه بايد آن عوامل را در جامعه مورد شناسايي قرار داد و با توجه به آنها اقدامات اساسي و حسابشده انجام داد. بر اين اساس عوامل بدحجابي در جامعه به دو دسته تقسيم مي شود:

الف) عوامل دروني: منظور از عوامل دروني، مجموعه مؤلّفه هايي است كه به وجود آوردن اين پديده دخالت داشته و ناشي از عملكرد افراد يك جامعه و سيستم سياسي، اجتماعي و فرهنگي حاكم بر آن است. مهم ترين آنها عبارت است از:

1. از نظر انسان شناختي و روان شناختي انسان موجودي است كه داراي قدرت اختيار مي باشد، يعني، هم توانايي انتخاب راه درست و طي كردن مراتب كمال انساني را دارد و هم توانايي پيروي از اميال و هواهاي نفساني و طي كردن مدارج انحطاط و سقوط را. قرآن مي فرمايد: «انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا» ، (انسان، آيه 3).

بر اين اساس در جامعه اي مانند جامعه اسلامي ما _ كه بسياري از احكام، ارزش ها و معارف اسلامي براي اداره جامعه تبيين شده و جاي هيچگونه عذر و بهانه اي نيست _ بعضي از احكام الهي (مانند حجاب) از سوي برخي افراد ناديده گرفته مي شود، به اين اصل و عنصر روان شناختي باز مي گردد. به عبارت ديگر يكي از مهم ترين عوامل بدحجابي در جامعه، پيروي از هواهاي نفساني است كه خود ناشي از ضعف ايمان و تقوا،تزلزل شخصيت است و... مي باشد و در مظاهري از قبيل تجمل گرايي، خودنمايي در مقابل بيگانگان و... نمود پيدا مي كند.

در بسياري از موارد خودباختگي و تزلزل شخصيت و عدم

اعتماد به نفس موجب تقليد و تظاهر به رفتارهاي ناصحيح ديگران مي گردد. بر اثر خودباختگي ملاك در كرامت و شايستگي اجتماعي را محبوب بودن و مطرح بودن در چشم ديگران مي دانند. البته اگر انسان با تقوا و پاكدامن و مقيد به رعايت ارزش هاي الهي باشد هم محبوب خواهد بود و هم در چشم و دل و زبان اولياء مطرح خواهد بود، ليكن اين مسأله نياز به خودباوري و ايمان قوي و انگيزه هاي عالي و معرفت صحيح از حيات طيبه دارد. چنين انساني براي خود رسالتي عظيم را قايل است كه به رفتارهاي او جهت مي دهد.

يكي از راه هاي اصلاح جامعه از اين معضل، مقابله با عوامل روان شناختي آن و تقويت ايمان و تقواي افراد جامعه و تقويت انگيزه، عزم و اراده آنان در اجراياحكام الهي و موازين و مقررات اسلامي در سطح جامعه مي باشد. قرآن كريم مي فرمايد: «ان الله لا يغير ما بقومٍ حتي يغيروا ما بأنفسهم...» خداوند سرنوشت هيچ قومي را تغييرنمي دهد، مگر آن كه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند، (رعد، آيه 11).

اين عامل دروني اختصاص به جامعه اي خاص يا پيروان دين مخصوصي ندارد اما در هر جامعه اي عوامل تشديد كننده يا كنترل كننده وجود دارد كه بايد پيشينه تاريخي و وضعيت فرهنگي را بررسي كرد. در خصوص جامعه ايراني به ريشه هاي تاريخي آن اشاره مي كنيم.

2. ريشه هاي تاريخي اين مسأله كه به اقدامات رژيم پهلوي براي گسترش فرهنگ برهنگي، بي بند و باري و كشف حجاب بر مي گردد، كه توانست بخشي از جامعه ما را دچار اين انحراف كند و بي حجابي را در خانواده ها

به صورت يك هنجار و ارزش درآورد. روند گسترشاين معضل، هر چند با وقوع انقلاب اسلامي و فضاي ناشي از دوران دفاع مقدس، تا حد زيادي كنترل شد؛ ولي به دلايل متعددي، رگه ها و ريشه هاي خود را همچنان حفظ نمود و بعد از تغيير محيط ارزشي جامعه و فاصله گرفتن از فضاي معنوي حاصل از انقلاب و دفاع مقدس، دوبارهمجال ظهور و بروز پيدا كرد.

3. كوتاهي و بي توجهي برخي از مسؤولان فرهنگي كشور در تثبيت ارزش ها و احكام اسلامي و تعميق بخشيدن به آن، از وسايل ديگر گسترش بدحجابي است.

گفتني است كه به علت وجود مشكلات ناشي از تثبيت انقلاب اسلامي، جنگ تحميلي، فشارهاي خارجي محاصره هاي گوناگون اقتصادي، سياسي و... باعث شد كه بيشترين وقت و انرژي مسؤولان و دستگاه هاي دولتي به اين امور صرف شود و توجه چنداني به مسائل فرهنگي جامعه و اجراي راه كارها و برنامه هايي در جهت تثبيت و تعميق ارزش ها و احكام اسلامي مبذول نگردد.

4. بعضي از اقدامات انجام گرفته بعد از سال 1368 (از قبيل سياست هاي پولي و ارزي و...) كه به منظور تسريع در روند توسعه و رشد اقتصادي، صنعت و... انجام گرفت، ناخواسته موجب تغيير ارزش هاي جامعه، به سوي هنجارهاي مادي، مدرك گرايي، تجمل پرستي و...گرديد.

5. عملكرد منفي و نامطلوب برخي از دستگاه هاي فرهنگي (از جمله وزارت ارشاد و مطبوعات وابسته در سال هاي اخير) و ميدان دادن به افراد و عناصري كه هيچ اعتقادي به نظام اسلامي ندارند و با استفاد از تسهيلات مادي و معنوي وزارت ارشاد و فضاي باز و بدون نظارت جامعه، موجبات نشر و ترويج فرهنگ فاسد منحط دوران پهلوي و ارزشهاي حاكم بر

جوامع غرب را فراهم و اوضاع فرهنگي كشور را به شدت مسموم و آلوده نمودند به گونه اي كه مقام معظم رهبري هشدارهاي شديد به مسئولين فرهنگي داده، نارضايتي خود را از عملكرد وزارت ارشاد اعلام نمودند كه در نهايت منجر به استعفاي وزير ارشاد گرديد.

6. برخي از افراط و تفريطهايي كه در سالهاي اوليه انقلاب و بعد از آن در مبارزه با بي حجابي و بد حجابي شد از قبيل استفاده روشهاي خشونت آميز و فيزيكي و... باعث بوجود آمدن تنفر و انزجار و بدبيني به اين حكم الهي گرديد.

7. اجرا نشدن فريضه مهم امر به معروف و نهي از منكر يا نظارت ملي به صورت فراگير و گسترده و نظام مند از طرف آحاد جامعه، كه در روايات متعدد ضامن حفظ و سلامت جامعه از فساد، نا امني و... شمرده شده است.

ب) عوامل بيروني: مهمترين عامل بيروني تهاجم فرهنگي گسترده و همه جانبه غرب به ارزش هاي اسلامي و ملّي ما، براي بي هويت نمودن نسل جوان، تضعيف باورهاي عقيدتي در مردم و در نهايت شكست نظام اسلامي در ايران با استفاده از پيشرفته ترين وسايل تكنولوژي _اعم از نرم افزاري و سخت افزاري، عناصر وابسته داخل در عرصه هاي فرهنگي و اقتصادي و... در جهت حاكم نمودن فرهنگ و ارزش ها و مظاهر تمدن غرب.

مجموعه عوامل فوق سبب گرديده كه متأسفانه عليرغم گذشت بيش از دو دهه از انقلاب اسلامي، معضل بد حجابي در جامعه اسلامي ما وجود داشته باشد. اما در مورد راه هاي برخورد و مقابله با اين پديده زشت دو راهكار قابل پيش بيني مي باشد:

1. راهكارهاي فيزيكي و برخورد از موضع قدرت با متخلفين البته اين برخورد بايد حساب شده

و هنجارمند باشد.

2. كار بنيادي فرهنگي. مسلما برخورد با اين پديده به صورت فيزيكي و از طريق دستگاههاي دولتي، بسيار دشوار و تا حدّي ناممكن است. زيرا اگر ما در مسئله لباس و پوشش اسلامي صرفا بخواهيم از طريق زور وارد شويم، استدلال و منطق نداشته باشيم و نتوانيم حقانيت و لزوم پوشش اسلامي، آثار مثبت و فوايد و بركات اجراي اين فريضه الهي در ابعاد مختلف زندگي شخصي و اجتماعي افراد و فلسفه حجاب و... را با كار فرهنگي مستمر عميق و ريشه اي با استفاده از دستگاههاي فرهنگي و رسانه هاي جمعي و مطبوعات و... به زيباترين و بهترين صورت، ارائه دليل و برهان، ثابت كنيم، متأسفانه بايد منتظر رواج و گسترش بدحجابي و رواج ارزشهاي غربي به صورت گسترده در جامعه اسلاميمان باشيم. عامل مهم ديگري كه مي تواند ما را در مقابله با اين معضل اجتماعي ياري نمايد اهتمام جدي جامعه و دانشجويان به انجام فريضه امر به معروف و نهي از منكر است. بديهي است اگر جامعه در اين زمينه به صورت جدي وارد عمل شود و اين فريضه الهي را منطبق با شرايط و مراتبي كه در شرع مقدس معين گرديده، عملي سازد دستگاه هاي فرهنگي و مراكز موجود در دانشگاه ها نيز بهتر مي توانند در حل اين معضل اجتماعي اقدام نمايند و ضمن تشويق و ترغيب دانشجويان به انجام شؤونات اسلامي، راه كارها و اقدامات بنيادي فرهنگي را در جهت گسترش ارزش هاي اسلامي در بين دانشجويان فراهم سازند. به اميد روزي كه با همكاري مسؤولين و دانشجويان شاهد محيطي سرشار از پاكيو صفا و اهتمام جدي به رعايت ارزش هاي اسلامي در دانشگاه ها باشيم، ان شاءالله.

ناگفته

نماند بسياري از ناهنجارهاي اجتماعي از جمله بدحجابي به بي ساماني اقتصادي نيز گره خورده است، معضل بيكاري، تورم و... مولد بسياري از مفاسد اجتماعي هستند كه ظهور و بروزهاي آن در شكل هاي مختلف صورت مي پذيرد. از اين رو نظام اسلامي و همه علاقه مندان به اين نظام مقدس بايد در جهت كارآمدي نظام و حل معضلات اقتصادي و اجتماعي تلاش جدي انجام دهند. فرمايشات و رهنمودهاي مقام معظم رهبري در زمينه مبارزه با مفاسد اقتصادي و اجتماعي به شكل قاطع و نيز نهضت خدمت رساني به مردم، در اين راستا ارزيابي مي شود.

براي آگاهي بيشتر ر.ك:

1_ حداد عادل، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي

2. فرامرز رفيع پور، توسعه و تضاد

3. علي ذوعلم، انقلاب و ارزشها

4. شهيد مطهري، مسأله حجاب

اما اينكه در پايان سوالاتان فرموده ايد، بايد در مسائل درسي با آنها رابطه اي داشته باشيم به نظر مي رسد حرف مقرون به صحت نباشد . به عبارتي ديگر مي توان در چنين محيط هاي حضور داشت و بدون ارتباط گناه آلودي، پاكي و پاكدامني خود را حفظ كرد. هر چند مشكل هست و ما نيز مي پذيريم ولي ناشدني نيست و ما نيز نمونه هاي بسيار فراواني از بين خود شما دانشجويان پاك سرشت و پاكدامن نامه هاي فراوان داريم كه حكايت از همين پاكي درون و رفتار سالم شان مي كند كه جاي بيان آن نيست. علاوه بر اين مگر چه ضرورت دارد براي مسائل درسي با جنس مخالف ارتباط ايجاد كرد. مگر نمي توان دانشجويان هم جنس در اين گونه مسائل به گفتگو و حل مشكلات و ... بپردازند. ما معتقديم اگر

اراده كنيد امري است شدني. ثانيا اگر هم در برخي شرائط و موقعيت ها و مواردي نادر هم ضرورتي ايجاب كند. مي توان به حداقل اكتفا كرد و در همان حداقل نيز رعايت شئونات اخلاقي و شرعي را كرد و خود را كنترل نمود. هم چش و گوش و ديگر حواس خود را به كنترل عقل درآورد و هم ذهن و اشتغالات ذهني رااز اين گونه مسائل برحذر داشت. گر چه قبول داريم نيازمند اراده اي قوي و عزمي راسخ دارد.

ولي گوهر پاكي و پاكدامني و حفظ خود را از گناه و خلاف بدون تلاش بدست نمي آيد.و همانطور كه گفته ااند: هر كه طاووس خواهد جور هندوستان كشد.

در پايان لازم است دقت و حساسيتان را نسبت به مسائل فرهنگي و ارزشي و اخلاقي و لزوم حفظ آن براي محيط دانشگاه و دانشجويان مي ستاييم و اميدواريم با تلاشهاي عزيزاني همچون شما ، به يك محيط سالم هرچه نزديك تر شويم.

هر زمان كه مي خواهم با افراد بي نماز و بي دين صحبتي كنم و آنهارا روشن كنم نمي توانم و در برابر آن ها كم مي آورم و گاهي صحبت هاي آنها باعث شك در من مي شود و ترس باعث مي شود كه ديگر صحبت با انان را دنبال نكنم چه كنم تا اين گونه نباشم.
پرسش

هر زمان كه مي خواهم با افراد بي نماز و بي دين صحبتي كنم و آنهارا روشن كنم نمي توانم و در برابر آن ها كم مي آورم و گاهي صحبت هاي آنها باعث شك در من مي شود و ترس باعث مي شود كه ديگر صحبت با انان را دنبال نكنم چه كنم تا اين گونه نباشم.

پاسخ

تلاش شما براي آشنا ساختن دوست خود با نماز، كاري بس ارزشمند و مورد پسند است. دعوت مردم به آشنايي با خداوند و عبادت او از برجسته ترين و متعالي ترين امور است.

براي ترغيب و تشويق به نماز، در آغاز بايستي زير بناهاي فكري فرد را مورد بررسي قرار داده و در اصلاح آن كوشيد.

ديدگاه فرد در مورد خداوند، جهان هستي، انسان، معاد و... اموري است كه داراي نتيجه مستقيم بر عملكرد فرد است. پس بايد به تقويت و اصلاح اين مباني كوشيد.

خلأ عمده اي كه موجب ترك نماز از سوي ديگران شده است مشكل فكري است. ظاهرا آنها در فلسفه نماز دچار اشتباه شده و آن گاه نتيجه نادرستي مي گيرند. بنابراين راه اصلاح وي نيز تصحيح انديشه آنها است كه البته كار آساني هم نيست و نيازمند فرصتي طولاني و نيز استفاده از روش هاي اصولي و تدابير خردمندانه است.

لازم به ذكر است بايد خودتان با مطالعه در اين زمينه سعي كنيد آمادگي بيشتري براي مقابله با چنين افكاري در خود پديد آوريد كتابهاي زير در مورد نماز توصيه مي شود.

راز نماز محسن قرائتي

راز نماز بي آزار شيرازي

پرواز در ملكوت امام خميني

از ژرفاي نماز آيت الله خامنه اي

اين است نقش عبادات محمد باقر صدر

رفتار شما با وي نيز بايد به گونه اي باشد كه

تحت تأثير اخلاق، عواطف و نحوه برخوردتان قرار گيرد به افكار و انديشه هاي شما - به عنوان يك فرد نماز خوان مذهبي - علاقه مند شود و با نفوذ در قلب و دل او، بتوانيد تغييري در فكر وانديشه وي ايجاد كنيد.

هشدار آن كه ارتباط و گفتگوي شما با چنين افرادي در صورتي است كه شما بتوانيد با روش هاي مناسب در آنها تأثير بگذاريد فكر و انديشه آنها را اصلاح نماييد ولي اگر نمي توانيد و يا خداي نكرده ممكن است تحت تأثير افكار و اعمال بي توجهي آنها به نماز شما نيز سست عقيده و بي مبالات به نماز شويد، در روابط صميمي و نزديك خود با آنها فاصله ايجاد كنيد و در حفظ باورهاي ديني و اعمال عبادي خود كوشا باشيد.

در اين قسمت از پاسخ توجه تان را به مطلبي جلب مي كنيم كه درباره چگونگي تأثيرگذاري تهيه و تدوين شده است. اميد است با به كار بستن راهكارهاي ارائه شده در نيت خيرتان موفق باشيد. مهم آن است كه براي انجام چنين مسؤوليتي قبل از هر چيز بايد اعتماد آنها را به خود جلب كنيد به عبارت ديگر آنها بايد به شما به عنوان فردي امين، دلسوز، صميمي اعتماد كند و لازمه اين كه اين اعتماد به وجود بيايد بايد از راهكارهايي مناسب استفاده نماييد تا ميزان تأثيرگذاري شما بيشتر شود.

1. براي جلب اعتماد ابتدا بايد رابطه عاطفي خود را با آنها تقويت كنيد. براي اين كه اين ارتباط عاطفي به وجود بيايد بايد نسبت به آنها همدلي نماييد. براي اين كه بتوانيد همدلي كنيد بايد شرايط روحي و دغدغه هايي كه دارند را

درك كنيد از آنجا كه آنها در سنين جواني يا نوجواني هستند كمي بايد به آنها بيشتر نزديك شويد تا متوجه شويد كه چه دغدغه هايي دارند و شما تا چه اندازه مي تواني در حل مشكلات آنها به آنها كمك كنيد بنابراين همدلي كردن با آنها مستلزم درك كردن آنهاست.

در مرحله بعد براي ايجاد ارتباط عاطفي با آنها بايد پذيرش بدون شرط نسبت به آنها داشته باشيد. اين طور نباشد كه آنها را هنگامي تحويل بگيريد و پذيراي آنها باشيد كه كارهاي مورد علاقه شما را انجام دهند ولو اين كه آنها رفتارهاي غلطي هم داشته باشند ولي شما بدون شرط آنها را بپذيريد. اين نحوه برخورد باعث مي شود كه ارتباط عاطفي آنها با شما محكمتر شود علاوه بر اين دلسوزي و صميميت خود را نيز عملا بايد نسبت به آنها نشان دهيد به گونه اي كه همواره احساس كنند شما دلسوز آنها هستيد. بنابراين اگر همدلي، پذيرش بدون شرط و دلسوزي نسبت به آنها داشته باشيد ارتباط عاطفي شما به آنها محكم مي شود. يكي از عوامل ايجاد اعتماد آنها نسبت به شما حاصل مي شود.

2. توجه به انگيزه هاي آنها؛ انسان ها معمولا داراي انگيزه ها و نيازهايي هستند، توجه به نيازها و انگيزه هاي افراد بسيار مهم است. يكي از مهمترين نيازهاي انسان، نياز به معنويت است. اگر اين نياز به نحو صحيح ارضاء نشود، رقص و موسيقي و اعتياد و مشكلات اخلاقي جايگزين آن مي شود. در هر حال توجه به انگيزه هاي افراد و تلاش در جهت دست يابي آنها به اين انگيزه ها باعث ايجاد اعتماد

مي شود.

3. عنصري كه در اعتمادسازي نقش مؤثري دارد عنصر شناخت است؛ يعني سطح شناختي و درك افراد را بايد در نظر گرفت و براساس ميزان درك و شناخت آنها با آنها صحبت كرد. توجه به اين سه عنصر عاطفي، شناختي و انگيزشي در افراد موجب ايجاد اعتماد در آنها نسبت به خود مي شود. وقتي كه شما اين اعتماد را در آنها نسبت به خود ايجاد كرديد آنگاه مي توانيد تأثيرگذار باشيد و امر و نهي شما يا نصيحت شما و يا پيشنهاد شما مؤثر واقع مي شود. سعي كنيد براي ارشاد آنها بيشتر از الگوي مشاوره استفاده كنيد تا از موضع يك فردي كه امر و نهي مي كند يا حكم مي كند كه اين كار خلاف است پس نبايد انجام داد.

نكته ديگري كه در تأثيرگذاري شما نقش مهمي دارد رفتار شماست يعني هر چه شما با زبان رفتار و عمل با آنها سخن بگوييد مؤثرتر است يعني اگر ظهر مي شود و صداي اذان بلند مي شود اقدام به اقامه نماز نماييد. يا وقتي با نامحرم مواجه مي شود رعايت حدود الهي را بكنيد اين بهترين شيوه براي تأثيرگذاري است.

در مرحله بعد از باب امر به معروف و نهي از منكر رعايت حدود الهي را به آنها گوشزد كنيد (البته به شرط اين كه احساس كنيد اين اقدام شما تأثير مثبت دارد و الا بيشتر از همان راهكارهاي اول و دوم استفاده كنيد).

در مجموع مي توان گفت: تأثيرگذاري يك مهارتي است كه به تدريج حاصل مي شود و تأثيرگذار و تأثير گيرنده و فضاي رواني از آمادگي لازم و شرائط كافي برخوردار

باشد كه با تمرين و ممارست به اين مهارت دسترسي پيدا مي شود. با رعايت اصول و نكات زير مي توان ميزان تأثيرگذاري را افزايش داد:

1. كار خود را با تحسين و قدرداني صميمانه از طرف مقابل شروع كنيد.

2. با اندكي تفحص و جستجو برنامه خود را با برجسته كردن يك يا چند نكته مثبت و ارزشمند در طرف مقابل و تحسين صادقانه از وي به خاطر وجود آن امر مثبت ارتباط خود را با وي پي گيري نمائيد.

3. در صورتي كه اشتباه و لغزشي در وي مشاهده كرديد مستقيما از او گلايه نكنيد و وي را مورد انتقاد مستقيم و سرزنش خود قرار ندهيد.

4. قبل از انتقاد از ديگران درباره اشتباهات خود حرف بزنيد.

5. سعي كنيد شنونده خوبي باشيد و ديگران را تشويق كنيد درباره خود براي شما حرف بزنند.

6. صميمانه ديگران را دوست داشته باشيد و به آنها اين محبت باطني خود را اعلام كنيد.

7. به ديگران اعتبار بدهيد و كاري كنيد كه احساس كنند مهم هستند.

8. در طرف مقابل نسبت به كاري كه مي خواهي انجام دهد ميل شديدي ايجاد كنيد و به عبارت ديگر فضاي رواني لازم را براي انجام آن عمل فراهم نمائيد.

9. هر رفتاري را كه از ديگران نسبت به خود انتظار داريد همان را با ايشان در پيش گيريد.

10. سعي كنيد نقطه نظرات و ديدگاههاي خويش را بر ديگران تحميل نكنيد زيرا مردم سخن كسي را كه بخواهد عقيده اش را بر آنان تحميل كند نمي پذيرند و با كسي كه همچون يك سرپرست با ايشان رفتار كند دوستي نمي ورزند و به او اعتماد نمي كنند.

در اين زمينه براي آگاهي بيشتر ر.ك:

1. آئين دوست يابي،

ديل كارنگي

2. دوستي و دوستان، سيد هادي مدرسي، انتشارات آستان قدس رضوي

3. دوستي در قرآن، محمدي ري شهري

من دانشجوي 24 ساله هستم و ساكن خوابگاه و از شهري محروم و شهيد پرور به اينجا آمده ام . در خانواده اي مذهبي و پايبند به اسلام بزرگ شده ام و در اينجا با مشكل عمده اي روبرو شده ام هم اتاقي هاي من دست به كارهايي مي زنند كه خلاف موازين ديني است كه از بيان آنها
پرسش

من دانشجوي 24 ساله هستم و ساكن خوابگاه و از شهري محروم و شهيد پرور به اينجا آمده ام . در خانواده اي مذهبي و پايبند به اسلام بزرگ شده ام و در اينجا با مشكل عمده اي روبرو شده ام هم اتاقي هاي من دست به كارهايي مي زنند كه خلاف موازين ديني است كه از بيان آنها معذورم ليكن با وجود اينكه مي توانم به اتاق ديگري بروم ولي با خود مي گويم بمانم و آنها را با عملم شرمنده كنم .مرا راهنمايي كنيد كه بمانم و پايداري كنم با تمام سختي ها يا بروم و آنها را به امان خدا رها كنم؟ اين جوانمردي است ؟يكي از آنها پسر خيلي خوبي است و حالا شرايط او را به ورطه هولناكي انداخته است.

پاسخ

دانشجو، دانشگاه و خوابگاه، سه مفهوم نام آشنا در پروسه ي تعليم و تربيت در مقطع آموزش عالي بوده كه هر يك در عين تعامل با يكديگر، داراي ويژگي هاي منحصر به فرد هستند.

1_ دانشگاه: محيطي است كه مجموعه اي از انسان هاي دوستدار دانش در قالب استاد و دانشجو گرد هم آمده و تحت ضوابط و قوانين خاصّي، پروسه آموزش و فراگيري دانش را معني مي بخشند. از ويژگي هاي بارز اين تعامل علمي، تفاوت سطح سنّ و دانش دو گروه استاد و دانشجو است كه كار ارتباط همه جانبه بين آنان را دشوار مي كند. گر چه ارتباط علمي ميسّر است، اما به دليل اختلاف سن و نيز قبول رابطه ي محدود بين استاد و شاگرد، وجود ارتباط تنگاتنگ، برابر و آزاد در همه ابعاد روحي، فراهم نيست و حداقل همراه با ملاحظات ويژه اي است.

2_ دانشجو: گروهي

كه از نظر سنّي عمدتاً از امتيازات دوره ي جواني برخوردار بوده و به دنبال كسب دانش، راه دانشگاه را برگزيدند. اما مهم ترين ويژگي آنان، برخورداري از انرژي متراكم، تحرّك، جنب و جوش، خلاقيت، نوآوري، شور و نشاط و روحيه انتقادي است، به طوري كه براي خويش «حدّ يقف» و محدوديتي قايل نيستند.

3_ خوابگاه: محلّي كه ده ها بلكه صدها تن از دانشجويان جوان و پر انرژي، بعد از فراغ از درس و بحث و ارتباطات معمول دانشگاهي، ساعت استراحت خويش را در اين محلّ گردهم مي آيند و چه بسا هر دانشجويي، از فرهنگ و اخلاقي متفاوت با ديگر دانشجويان، برخوردار است كه گاه همين مسأله موجب عدم تعامل و ناسازگاري بين آنان مي شود.

امّا محيط خوابگاه، برخلاف آن چه كه از اسمش پيداست، تنها محلّي براي خواب نيست (برخلاف دانشگاه كه صرفاً براي كسب دانش است) بلكه داراي خدمات و عملكردهاي ديگري نيز هست، چرا كه از يك طرف به دليل پيگري مباحث كلاس و آمادگي براي انجام تكاليف درسي، ادامه ي دانشگاه به حساب مي آيد و از ديگر طرف محلّي براي تهيه ي خوراك، بهداشت تن و لباس، عبادت و گعده هاي سياسي - اجتماعي و تأمين ساير نيازهاي روحي است.

در عين حال، اساسي ترين ويژگي خوابگاه دانشجويي آن است كه نه چتر حمايت عاطفي (بي حساب) خانواده را بر سر دارد و نه قوانين متصلّب و خشك همراه با نظارت استاد در كلاس را.

بنابر اين، تركيب اموري همچون گروه همسال، انرژي متراكم دوره ي جواني و احساس آزادي بيشتر از حدّ معمول و به دور از نظارت خانواده، دانشگاه و استاد و وجود سليقه هاي متفاوت و گاهي متضاد بين دانشجويان و

نيز فشار رواني ناشي از دوري از خانواده و خلأ عاطفي و دغدغه ي ازدواج به همراه نگراني هاي مربوط به اشتغال و مسكن، عواملي هستند كه محيط خوابگاه را به طور معمول از كنترل عادي خارج مي سازند. البته، وجود چنين فضايي در خوابگاه با آن ويژگي هايش (كه با هر مجتمع ديگر تفاوت دارد)، تا حدّي طبيعي است.

اما درباره عدم رعايت مسائل مذهبي و اخلاقي بايد گفت كه، هيچ پديده ضد اخلاقي چه در غرب و چه در شرق، چه در زنان و چه در مردان، يك شبه روي نمي دهد و اگر پديده اي زشت و ناهنجار باشد، زشتي آن در آغازش به اندازه ي نقطه انجامش نيست. به عنوان مثال: كسي كه از راه مستقيم منحرف مي شود، انحرافش در نقطه ي آغاز يك قدم است و در نقطه ي انجام آن قدر زياد مي شود كه ديگر صداي راهدار را كه بانگ مي زند: «راه اين جاست و آن كه تو پيش گرفته اي بي راهه است» به گوش او نمي رسد.

بنابر اين، براي برون رفت از چنين وضعيتي و ارشاد اين دسته از افراد، راه كارهاي زير پيشنهاد مي شود:

1_ امر به معروف و نهي از منكر: از امتيازات اسلام آن است كه همه ي مردم را ولي و سرپرست همديگر مي داند به هيچ كس اجازه نمي دهد كه (البته در صورت جمع بودن شرايط) راضي به گناه ديگران شده و آنان را باز ندارد. بلكه به مسلمانان دستور داده كه امر به معروف و نهي از منكر كنند و با امر به معروف، جوّ جامعه (خوابگاه) را براي رشد خوب ها و خوبي ها، آماده سازند و با نهي از مكر هم جو جامعه را براي رشد زشتي ها نامساعد و

تنگ كنند و در نتيجه گناهان، انحراف ها و پليدي ها نتوانند در محيط اسلامي رشد كرده و ريشه بدوانند. و اين فرصت (امر به معروف و نهي از منكر) پالايشگاه معنوي بزرگي است كه مي تواند جامعه را حداقل از غرق شدن در فساد بيشتر، حفظ كند.

به نظر مي رسد اگر از امر به معروف و نهي از منكر به طور اصولي و منطقي بهره بگيريم تا حد زيادي تأثير خواهد گذاشت و البته هميشه عده ي اندكي پيدا مي شوند كه هيچ هنجاري را برنمي تابند كه اسلام در برخورد با چنين افرادي علاوه بر امر به معروف و نهي از منكر، عناوين ديگري هم دارد. نظير: وجوب قطع رابطه با اهل منكر و بزه كار و حرمت همنشيني با آنان و وجوب دوستي با اطاعت كاران و افراد صالح و بهنجار و احترام و تشويق آنان.

البته همه ي موارد امر به معروف و نهي از منكر (غير از مواردي كه به حكومت برمي گردد و با قاطعيت همراه است) مي تواند با چاشني محبت همراه باشد.

2_ با چنين افرادي به عنوان يك بيمار، برخوردي آكنده از مهر داشته باشيم. همچون برخورد يك پزشك حاذق و مهربان با بيمار خويش.

3_ با رفتار شايسته مان به آنان بفهمانيم كه اين رفتار و اخلاق نيكو، ثمره ي ايمان به خدا و ترس از اوست تا بدين وسيله حساسيت هاي موجود را نه در حد يك سليقه ي شخصي و خشكه مقدسي، بلكه ناشي از رفتارهاي منطبق با عقل و شرع معرفي كرده و آنان را به سوي مكتب متمايل سازيم. يعني رفتار ما بايد اسلامي باشد، چرا كه اگر ما از اسلام فقط چند چيز از جمله نماز و روزه آن

را رعايت كنيم و اين اعمال در رفتار ما تأثير نداشته باشد، نه تنها نمي توانيم آنان را تحت تأثير خويش قرار داده و ارشاد كنيم، بلكه آنان را از اسلام منزجر كرده و دور مي كنيم.

4_ با دليل و برهاني قانع كننده، مفاسد كارهاي غيراخلاقي، و برون ديني را براي چنين افرادي تشريح كرده و با ارائه نمونه هايي از عواقب چنين رفتارهايي در عملكرد جوامع و انسان هاي سرخورده، از انحرافات آنان جلوگيري كنيم.

احكام نوراني اسلام از پشتوانه ي منطقي بالايي برخوردار است. بنابر اين هيچ حكمي از احكام اسلام تحميلي نيست (تحميل به معناي آن است كه چيزي كه مخالف عقل و مصلحت است با منطق سرنيزه بر انسان ها تحميل كنند). بلكه بر اساس حكم عقل و توأم با مصلحت است و اگر هم جايي باشد كه ما به اَسرار آن حكم واقف نباشيم لااقل مخالف با حكم عقل نيست.

5- در صورتي كه قطع رابطه شما با آنها باعث متنبه شدن آنها مي شود از اين اهرم به طور موقت استفاده نماييد و بگوييد من دوست ندارم با كساني كه مرتكب حرام مي شوند هم سخن شوم و يا به حداقل ارتباط با آنها اكتفا كنيد.

6- اگر به سخنان شما چندان اهميت نمي دهند از فرد قابل اعتمادي بخواهيد با دلسوزي كامل آنها را از اين عمل باز دارد و پيامدهاي عملشان را به آنها متذكر شود تا شايد متنبه شوند.

7- از همدلي و دلسوزي كردن نسبت به آنها دريغ نورزيد و ضمن احترام گذاشتن و اظهار علاقه به آنها, آنها را از اين عمل بازداريد نه اين كه آنها را طرد كرده از پيش خود برانيد.

8_

ترويج قانونمندي و قانون پذيري و رعايت دقيق قانون در خوابگاه، دعوت از دانشجويان در سالن اجتماعات و گفتگو با آنان پيرامون قوانين حاكم بر خوابگاه و اهميت رعايت قوانين براي جلوگيري از هرج و مرج در محيط خوابگاه. چرا كه اگر يكي بخواهد صداي موسيقي را بلند كرده و ديگري صداي نوار مداحي و آن ديگر هم بر ديگ و قابلمه بكوبد، وضع به گونه اي خواهد شد كه چه بسا لازم باشد اسم خوابگاه را به......تغيير دارد.

افرادي كه در يك مكان با هم زندگي مي كنند شايسته است به آداب و شرايطي كه بر زمان و مكان حاكم است احترام بگذارند تا با مراعات آن آداب، محيطي مطلوب براي ايشان مهيا شود.

انسان آزاده و فرهيخته، حرمت و ادب حضور ديگران را نگه مي دارد و از آنچه موجب رنجش هم نوع شود مي پرهيزد بر همين اساس اگر به امور ديني هم نگاه كنيم حرمت ها و مرزها كاملا حفظ شده است هر كس در امور مربوط به خود آزادي هايي نسبي دارد و در عين حال تا جائي كه آزادي ديگران خدشه دار نشود، از نعمت آزادي عمل برخوردار است. هر كجا آزادي عمل شخص با آزادي ديگران تنافر و تناقض ايجاد كند، بايد شخص حدود و اندازه هاي خود را بشناسد و سپس در حفظ حريم ديگران بكوشد همان طور كه خود نيز دوست دارد تا حرمتش محفوظ بماند.

در خصوص افرادي كه رعايت احكام و مسائل مذهبي و اخلاقي را نمي كنند همين قاعده جاري است كه افراد بايد قوانين و ضوابط و اخلاق فردي و اجتماعي را مراعات كنند مخصوصا در محيط

خوابگاه يا خانه جمعي كه اخلاق و آداب خاصي دارد و لازم است اين آداب بصورت يك فهرست مكتوب در اتاق ها نصب شود تا با استناد به آن آداب هر فرد خود را موظف به پايبند بودن به آنها نمايد.

علاوه بر اين مواردي كه برخلاف عرف و شرع رخ مي دهد بايد با فرد خاطي از سر خيرخواهي و مصلحت انديشي، گفتگو شود و با بيان متين و بهترين و مؤثرترين شيوه مواجهه صورت گيرد تا انشاءالله متنبه شود.

اگر گروه غالب در خوابگاه رعايت آداب و مسائل اخلاقي را نمي كنند باز بايد در جهت آگاه سازي ايشان اقدام كرد و چنانچه مؤثر نشد خود شما با يك برنامه زمان بندي شده سعي كنيد كمترين زمان را در جمع آنها باشيد و در زمان هاي ديگر از مكانهايي كه از امنيت و آسايش بيشتري برخوردار هستيد استفاده كنيد تا انشاءالله ايشان از روش خود باز گردند به هر جهت براي اينكه دچار تأثير وضعي اين گونه رفتارها نشويد سعي كنيد محل اسكان خود را تغيير دهيد و حتي اگر هزينه اي در بر دارد آن را تحمل نمائيد تا از آثار سوء اعمال آنها در امان بمانيد.

در پايان تأكيد مي شود در صورتي ماندن در آن اتاق و پايداري در مقابل تمام سختي ها، نيكو و پسنديده است كه خودتان در آنها هضم نشويد و براي نجات آنها يا يكي از آنها، خودتان گرفتار نشويد زيرا اگر از توان علمي و عملي قوي و قدرتمندي برخوردار نباشيد چه بسا گرفتار همان ورطه اي شويد كه يكي از آنها شده است و به قول خودتان

پسر خيلي خوبي بوده و هست ول يشرايط و فضاي فرهنگي و رفتاري اتاق او را به ورطه هولناكي انداخته است. البته در اينجا لازم است دلسوزي و همدردي تان را و نيز احساس مسؤوليت و جوانمردي در برابر ناملايمات موجود مي ستاييم و تحسن كرده و به وجود جوانان نيك سرشت و پاك نهادي همچون شما افتخار مي كنيم ولي اين زنگ خطر را نيز بايد به صدا درآوريم كه گاهي ممكن است براي حفظ و مراقبت از ديگران و يا نجات آنها، خود دچار مشكل مي شود و يا حداقل نمي توان تأثيرگذار بود و از طرف ديگر خودتان از فعاليت هاي علمي و يا رشد و كمال باز خواهيد ماند.

پس در چنين صورتي نمي توان گفت جوانمردي آن است كه در چنين فضايي و اتاقي بمانيد بلكه عقل حكم مي كند براي نجات خود آنها را فراموش كرد و چه بسا از بيرون و با حفظ خود از هرگونه آلودگي و يا احتمال آلودگي، به تأثيرگذاري روي آنها پرداخت و يا آن فرد مورد نظرتان را به گونه اي نجات داد. مجددا تلاش خالصانه و دلسوزانه و جوانمردانه شما را مي ستاييم و برايتان آرزوي موفقيت مي كنيم.

دوستي دارم كه از زماني كه وارد دانشگاه شد يك سري رفتارهايي انجام مي دهد كه مناسب شأن خانوادگي شان نيست مثل اصلاح سر و صورت و آرايش آن البته خانواده اش هم مي خواهند به او بفهمانند كه اينها در شأن خانواده شان نيست و البته خودم مي خواهم نامه اي برايش بنويسم
پرسش

دوستي دارم كه از زماني كه وارد دانشگاه شد يك سري رفتارهايي انجام مي دهد كه مناسب شأن خانوادگي شان نيست مثل اصلاح سر و صورت و آرايش آن البته خانواده اش هم مي خواهند به او بفهمانند كه اينها در شأن خانواده شان نيست و البته خودم مي خواهم نامه اي برايش بنويسم نه اينكه بگويم خودم خيلي خوبم بلكه از اصالت و

اينكه چرا تو نتواني با اين همه خوبي هايت آنان را جذب كني و چرا آنان از تو تاثير نگيرند كمك كنيد تا بدانم آيا نوشتن نامه صحيح است و در نامه چه چيزي بايد بنويسم البته زياد نمي خواهم جنبه نصيحت داشته باشد.

پاسخ

قبل از هر چيز بايد از اين احساس مسؤوليتي كه نسبت به دوست تان داريد تقدير و تشكر كنيم و اين كه شما داراي اين روحيه عالي هستيد به شما تبريك بگوييم. مطمئنا خوب مي دانيد زماني تلاش شما در اين زمينه تأثيرگذار خواهد بود كه شما پيش وي از اعتماد كافي برخوردار باشيد و شما را فردي دلسوز، قابل اعتماد، صميمي و امين بداند. پس در مرحله اول در صدد جلب اعتماد بيشتر وي باشيد.

ثانيا، از راهكارهاي مختلفي كه تأثيرگذاري شما مؤثر است بهره بگيريد در اينجا نكاتي را متذكر مي شويم. شما خوب مي دانيد كه مسأله تأثيرپذيري يا تأثيرگذاري در حدود كيفيت آن بستگي به توان ها و قابليت هاي انسان در ابعاد مختلف دارد. مهم ترين اموري كه در تاثيرگذاري دخالت دارند ويژگي هاي روحي از قبيل اراده استواراخلاق نيكو حسن معاشرت و آگاهي ها و توانهاي علمي بالا است.

تأثيرگذاري يك مهارت است تأثيرگذار و تأثير گيرنده و فضاي رواني از آمادگي لازم و شرائط كافي بايد برخوردار باشد كه با تمرين و ممارست به اين مهارت دسترسي پيدا مي شود. با رعايت اصول و نكات زير فرد مي تواند ميزان تأثيرگذاريخويش را افزايش دهد.

1. كار خود را با تحسين و قدرداني صميمانه از طرف مقابل شروع كنيد.

2. با اندكي تفحص و جستجو برنامه خود را با برجسته كردن يك يا چند نكته مثبت

و ارزشمند در طرف مقابل و تحسين صادقانه از وي به خاطر وجود آن امر مثبت ارتباط خود را با وي پي گيري نمائيد.

3. در صورتي كه اشتباه و لغزشي در وي مشاهده كرديد مستقيما از او گلايه نكنيد و وي را مورد انتقاد مستقيم و سرزنش خود قرار ندهيد.

4. قبل از انتقاد از ديگران درباره اشتباهات خود حرف بزنيد.

5. سعي كنيد شنونده خوبي باشيد و ديگران را تشويق كنيد درباره خود براي شما حرف بزنند.

6. صميمانه ديگران را دوست داشته باشيد و به آنها اين محبت باطني خود را اعلام كنيد.

7. به ديگران اعتبار بدهيد و كاري كنيد كه احساس كنند مهم هستند.

8. در طرف مقابل نسبت به كاري كه مي خواهي انجام دهد ميل شديدي ايجاد كنيد و به عبارت ديگر فضاي رواني لازم را براي انجام آن عمل فراهم نمائيد.

9. هر رفتاري را كه از ديگران نسبت به خود انتظار داريد همان را با ايشان در پيش گيريد.

10. سعي كنيد نقطه نظرات و ديدگاههاي خويش را بر ديگران تحميل نكنيد زيرا مردم سخن كسي را كه بخواهد عقيده اش را بر آنان تحميل كند نمي پذيرند و با كسي كه همچون يك سرپرست با ايشان رفتار كند دوستي نمي ورزند و به او اعتماد نمي كنند.

در اين زمينه براي آگاهي بيشتر ر.ك:

1. آئين دوست يابي، ديل كارنگي

2. دوستي و دوستان، سيد هادي مدرسي، انتشارات آستان قدس رضوي

3. دوستي در قرآن، محمدي ري شهري

با توجه به آنچه در زمينه چگونگي تأثيرگذاري بيان شد اگر احساس مي كنيد به طور غير مستقيم و يا در قالب نوشتن نامه بتوانيد طرز تفكر وي را تغيير دهيد. همين كار را انجام دهيد

و در نامه خود به فلسفه حجاب ميزان پوشش و نكات ضروري درباره اختلاط و ارتباط دختر و پسر و سوء استفاده هاي افراد مشكوك و بوالهوس اشاره نماييد.

در عين حال به نظر مي رسد در گفتگوهاي دوستانه تان و به طور غير مستقيم مي توانيد به برخي از آنها اشاره كنيد و يا با در اختيار گذاشتن برخي مجلات، مقالات و كتاب هايي كه از جذابيت كافي براي وي برخوردار است، به ارتقاء سطح معرفتي وي بپردازيد آنچه نقش اساسي تر در اصلاح وي مي تواند داشته باشد رفتار و عمل شماست. همانطور كه گفته شده است «كونوا دعاه الناس بغير السنتكم» به وسيله غير زبان خود مردم را بر كارهاي خير و صحيح دعوت كنيد. رفتار و منش شخصيتي و اعمال شما بيشتر از هر چيز ديگري در ذهن ديگري ماندگار است. ضمنا رابطه دوستانه تان را با وي قطع نكنيد بلكه با تقويت اين رابطه علاقه باطني خودتان را به وي نشان دهيد.

يكي از روحانيون در يكي از مساجد هنگام سخنراني طي مراسم ترحيم يكي از آشنايان در بالاي منبر حركتي ناشايست انجام داد كه توجه همگان به آن جلب گرديد با توجه به آن كه ايشان ملبس به لباس مقدس اسلام بوده و مروجين دين مبين اسلام هستند آيا اين برخورد تبليغ منفي علي
پرسش

يكي از روحانيون در يكي از مساجد هنگام سخنراني طي مراسم ترحيم يكي از آشنايان در بالاي منبر حركتي ناشايست انجام داد كه توجه همگان به آن جلب گرديد با توجه به آن كه ايشان ملبس به لباس مقدس اسلام بوده و مروجين دين مبين اسلام هستند آيا اين برخورد تبليغ منفي عليه دين نيست ؟ آيا به صرف اينكه اين فرد روحاني است نبايد به او تذكر داد ؟ تذكر به چه طريق و نحوي باشد كه به لباس مقدس و جايگاه حساس روحانيت خدشه اي وارد نگردد ؟ روال معمول در اين موارد چيست ؟مراجع رسيدگي كننده

را توضيح دهيد تا اگر خداي نكرده در آينده مشاهده شد به عنوان يك مسلمان به وظيفه خود عمل كنم آيا اين عمل (تذكر دادن ) واجب عيني است يا كفايي ؟

پاسخ

اگر شما به آن حركت ناشايست اشاره اي كرده بوديد بهتر مي توانستيم در اين باره قضاوت كنيم. در هر صورت حركات نامناسب از هر فرد مسلمان كه سر بزند، غير قابل قبول و مخالف با آموزه هاي اخلاقي و تربيتي دين مبين است به ويژه اگر چنين فردي موقعيتي حساس و جايگاهي ويژه در اجتماع داشته باشد. نصيحت و خيرخواهي و تذكر در مورد عيب ها و كاستي ها و صفات ناروا از وظايف همه مسلمانان و نشانه احساس مسؤوليت و تعهد اخلاقي و وجداني است. هر فردي در هيچ موقعيتي از تذكر و نصيحت بي نياز نمي باشد. كساني كه به فضايل نفساني و اخلاقي و كمالات روحي بيشتري آراسته هستند معمولا خود را به نصيحت و تذكر محتاج تر مي بينند. بنابراين تذكر دادن در اين مورد نه تنها بي اشكال است بلكه لازم و ضروري است؛ چون ممكن است اين روحاني محترم ناخواسته يا بدون توجه اين كار نامناسب را انجام داده باشد و خودش توجهي به اين كارش نداشته است و با يادآوري و تذكر شما متوجه گردد و از اين كار شما خوشحال و خشنود گردد و از يادآوري شما تشكر نمايد.

تذكر دادن اگر به گونه اي باشد كه تنها از طرف شما انجام مي گيرد و كسي ديگر اين كار را انجام نداده است در اين صورت واجب عيني است و اگر ديگران نيز به اين

كار اقدام كرده اند واجب كفايي است يعني اگر آنها كوتاهي كردند بر عهده شما است ولي اگر آنها اقدام به تذكر كردند از گردن شما ساقط است.

براي تذكر چنين مواردي مي توانيد به دفتر ائمه جماعات و يا مراكزي مانند آن مراجعه نماييد. البته قبل از آن بهتر است مستقيما به خود اين فرد روحاني و يا كساني كه ارتباط بيشتري با او دارند مسأله را در ميان بگذاريد، شايد سوء تفاهمي اتفاق افتاده باشد و قضاوت شما نادرست يا احساسي بوده باشد.

در مورد وضعيت هاي بد پوشش، امر به معروف و نهي از منكر چگونه است؟ در صورتي كه احتمال زياد مي دهيم كه بي اثر است. همچنين در مورد نوارهاي غير مجاز بخصوص در تاكسي هاي شهري؟ لطفا دقيق پاسخ دهيد.
پرسش

در مورد وضعيت هاي بد پوشش، امر به معروف و نهي از منكر چگونه است؟ در صورتي كه احتمال زياد مي دهيم كه بي اثر است. همچنين در مورد نوارهاي غير مجاز بخصوص در تاكسي هاي شهري؟ لطفا دقيق پاسخ دهيد.

پاسخ

يكي از شرايط آن است كه احتمال تاثير داده شود ليكن در مواردي كه احتمال تاثير نرود تكليف ساقط است. در هرصورت بهتر است حتي الامكان به اين فريضه مهم جامه عمل بپوشانيد ولي به گونه اي برخورد نماييد كه موجب جدال و كشمكش نشود.

در مورد نوارهاي غيرمجاز نيز اگر با امر به معروف احتمال تأثير نمي دهند در صورتي كه ممكن است از آن ماشين پياده شوند و اگر ممكن نيست و موجب مشقت زياد است در صورتي كه قلبا مايل به شنيدن موسيقي حرام نباشند و فقط صدا به گوش آنها بخورد اشكال ندارد.

من مدتي است كه در دانشگاه آزاد كار مي كنم و مسئول خوابگاه مي باشم تعدادي از دانشجويان هستند كه رعايت حجاب نمي كنند و هر چه به آنها تذكر داده مي شود موثر نمي باشد. به نظر شما ما بايد چگونه عمل كنم كه اثر داشته باشد و مثمر ثمر باشد و ديگر اينكه تذكر دادن ما
پرسش

من مدتي است كه در دانشگاه آزاد كار مي كنم و مسئول خوابگاه مي باشم تعدادي از دانشجويان هستند كه رعايت حجاب نمي كنند و هر چه به آنها تذكر داده مي شود موثر نمي باشد. به نظر شما ما بايد چگونه عمل كنم كه اثر داشته باشد و مثمر ثمر باشد و ديگر اينكه تذكر دادن ما آيا با اين وجود باز هم لازم هست كه ادامه داشته باشد.

پاسخ

مسأله امر به معروف و نهي از منكر, از وظايف مهم ديني هر مسلمان است . البته برخي از مراتب امربه معروف از وظايف نظام اسلامي است و از همين رو رهبر معظم انقلاب مراتب دوم و سوم را كه نوعا منجر به برخورد عملي مي شود به عهده نيروهاي انتظامي و قضايي نهاده اند, ليكن مرتبه اول آن - كه جنبه ارشادي و راهنمايي دارد - به دوش همگان است . درعين حال در اين رابطه بايد چند نكته را درنظر داشت :

1- جوانان عزيز بايد به دقت احكام شرعي مربوط به امربه معروف و نهي از منكر, موارد معروف و منكر يا شرايط وجوب مراتب آن و كيفيت اجراي نيكوي آن را دقيقا فراگيرند.

2- آمر به معروف و ناهي از منكر, خود را به زيور اخلاق والتزام عملي بيارايد و حتي الامكان از شيوه هاي رفتاري آموزنده و خلاق استفاده كند.

3- بهتراست امربه معروف و نهي از منكر, به طور متشكل و گروهي همراه با آموزش هاي لازم انجام گيرد.

4- عدم تأثير آني و فوري , نبايد ما را از انجام وظايف خود بازدارد.

5- حتي الامكان بايد كوشيد تا فرهنگ و پذيرش

عمومي نسبت به امر به معروف و نهي از منكر را بالا برد. انسان ها در برخورد با حق , چند گونه اند:

گونه اول- انسان هاي حق گرا. چنين افرادي در صورتي كه اشتباه خود را دريابند, نه تنها ناراحت نمي شوند, بلكه بسيار خرسند و شادمان مي شوند.

گونه دوم- انسان هاي بي تفاوت در مقابل حقيقت . چنين افرادي از اينكه كسي روي اشتباهاتشان انگشت بگذارد, استقبال نمي كنند.

گونه سوم - انسان هاي حق ستيز. اين گونه افراد مسلما" در برابر حرف حق , واكنش منفي نشان مي دهند. البته اين گروه اندكند و غالب افراد جزو گروه اول و دوم هستند.

در اينجا يك نكته اساسي وجود دارد و آن نحوه امر به معروف و نهي از منكر است . مسلما" اگر آمر به معروف، با درك درستي از طرف مقابل و ويژگي هاي روحي , اخلاقي و تربيتي او, شيوه اي كارساز و جذاب در امر به معروف برگزيند, عكس العمل مثبت طرف مقابل , بسيار بالا خواهد بود. در امر و نهي شرايط ويژه اي حاكم است كه بايد رعايت گردد و چقدر به جا است كه در اين زمينه به تحريرالوسيله يا ترجمه آن از حضرت امام (ره ) مراجعه فرماييد ولي در عين حال به برخي از شرايط اشاره مي كنيم :

1- نسبت به حرمت موضوعي كه در نظر داريد يقين داشته باشيد.

2- تذكر و يادآوري شما بايد به تدريج و با مقدمات باشد.

3- حتي الامكان از صراحت اجتناب نموده و با كنايه واشاره گوشزد كنيد.

4- گاهي مطلب را به صورت سؤال درآورده و در لباس شاگردي به تنبه

ايشان بپردازيد.

5- خودتان در پيرامون موضوع مايه مطالعاتي داشته باشيد كه به مناسبت بتوانيد از بازده شوم آن گناه سخن بگوييد.

6- از تندي و خشونت به شدت پرهيز كنيد و با حفظ احترام در اين رهگذر ملايمت را شعار خود سازيد.

7- اگر زمينه ي مساعدي مي بينيد پيشنهاد كنيد موضوع را به صورت سؤال درآورده و در همين نامه ها از فتواي مرجع و عواقب سوء چنين حرامي بپرسيد و پاسخ را به ايشان ارائه دهيد.

8- اگر اهل مطالعه هستند كتابي مربوط به حرمت آن موضوع و آثار شوم گناه را در دسترس ايشان قرار دهيد.

9- مطمئن باشيد كه يادآوري و تذكر بي تأثير نخواهد بود. «فذكر فان الذكري تنفع المؤمنين», (ذاريات , آيه 55). ازاين رو تا آنجا كه احتمال تأثير مي دهيد از وظيفه خود دست نكشيد و مأيوس نباشيد.

10- و در نهايت اگر به فرض نتيجه نگرفتيد, شما وظيفه خويش را به انجام رسانده ايد كه «و ما علي الرسول الا البلاغ المبين ; پيامبر وظيفه اي جز ابلاغ آشكار ندارد»، (نور, آيه 54).

شرايط شرعي امر به معروف و نهي از منكر به طور خلاصه اين است:

الف. كسي كه امر يا نهي مي كند خودش عالم به معروف و منكر باشد يعني بداند چيزي كه طرف مقابل ترك كرده شرعا واجب است انجام دهد مانند نماز و همين طور چيزي كه فرضا انجام مي دهد شرعا حرام است مانند قمار.

ب. شخص گناهكار اصرار بر گناه خود داشته باشد يا احتمال بدهد كه قصد دارد كار خود را تكرار كند.

ج. احتمال تأثير بدهد.

د. ضرر مهم جاني يا مالي براي امر كننده يا نهي

كننده در كار نباشد.

مطالعه كنيد: حكايت هاي امر به معروف و نهي از منكر «مؤسسه فرهنگي قدر ولايت».

در مورد مشكل بدحجابي بايد گفت كه اين معضل در ايران ريشه در عوامل متعددي دارد كه بايد آن عوامل را در جامعه مورد شناسايي قرار داد و با توجه به آنها اقدامات اساسي و حسابشده انجام داد. بر اين اساس عوامل بدحجابي در جامعه به دو دسته تقسيم مي شود:

الف) عوامل دروني: منظور از عوامل دروني، مجموعه مؤلّفه هايي است كه به وجود آوردن اين پديده دخالت داشته و ناشي از عملكرد افراد يك جامعه و سيستم سياسي، اجتماعي و فرهنگي حاكم بر آن است. مهم ترين آنها عبارت است از:

1. از نظر انسان شناختي و روان شناختي انسان موجودي است كه داراي قدرت اختيار مي باشد، يعني، هم توانايي انتخاب راه درست و طي كردن مراتب كمال انساني را دارد و هم توانايي پيروي از اميال و هواهاي نفساني و طي كردن مدارج انحطاط و سقوط را. قرآن مي فرمايد: «انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا» ، (انسان، آيه 3).

بر اين اساس در جامعه اي مانند جامعه اسلامي ما _ كه بسياري از احكام، ارزش ها و معارف اسلامي براي اداره جامعه تبيين شده و جاي هيچگونه عذر و بهانه اي نيست _ بعضي از احكام الهي (مانند حجاب) از سوي برخي افراد ناديده گرفته مي شود، به اين اصل و عنصر روان شناختي باز مي گردد. به عبارت ديگر يكي از مهم ترين عوامل بدحجابي در جامعه، پيروي از هواهاي نفساني است كه خود ناشي از ضعف ايمان و تقوا،تزلزل شخصيت است و... مي باشد و در مظاهري از قبيل تجمل گرايي، خودنمايي در مقابل بيگانگان و... نمود پيدا

مي كند.

در بسياري از موارد خودباختگي و تزلزل شخصيت و عدم اعتماد به نفس موجب تقليد و تظاهر به رفتارهاي ناصحيح ديگران مي گردد. بر اثر خودباختگي ملاك در كرامت و شايستگي اجتماعي را محبوب بودن و مطرح بودن در چشم ديگران مي دانند. البته اگر انسان با تقوا و پاكدامن و مقيد به رعايت ارزش هاي الهي باشد هم محبوب خواهد بود و هم در چشم و دل و زبان اولياء مطرح خواهد بود، ليكن اين مسأله نياز به خودباوري و ايمان قوي و انگيزه هاي عالي و معرفت صحيح از حيات طيبه دارد. چنين انساني براي خود رسالتي عظيم را قايل است كه به رفتارهاي او جهت مي دهد.

يكي از راه هاي اصلاح جامعه از اين معضل، مقابله با عوامل روان شناختي آن و تقويت ايمان و تقواي افراد جامعه و تقويت انگيزه، عزم و اراده آنان در اجراياحكام الهي و موازين و مقررات اسلامي در سطح جامعه مي باشد. قرآن كريم مي فرمايد: «ان الله لا يغير ما بقومٍ حتي يغيروا ما بأنفسهم...» خداوند سرنوشت هيچ قومي را تغييرنمي دهد، مگر آن كه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند، (رعد، آيه 11).

اين عامل دروني اختصاص به جامعه اي خاص يا پيروان دين مخصوصي ندارد اما در هر جامعه اي عوامل تشديد كننده يا كنترل كننده وجود دارد كه بايد پيشينه تاريخي و وضعيت فرهنگي را بررسي كرد. در خصوص جامعه ايراني به ريشه هاي تاريخي آن اشاره مي كنيم.

2. ريشه هاي تاريخي اين مسأله كه به اقدامات رژيم پهلوي براي گسترش فرهنگ برهنگي، بي بند و باري و كشف حجاب بر مي گردد، كه توانست بخشي از جامعه ما

را دچار اين انحراف كند و بي حجابي را در خانواده ها به صورت يك هنجار و ارزش درآورد. روند گسترشاين معضل، هر چند با وقوع انقلاب اسلامي و فضاي ناشي از دوران دفاع مقدس، تا حد زيادي كنترل شد؛ ولي به دلايل متعددي، رگه ها و ريشه هاي خود را همچنان حفظ نمود و بعد از تغيير محيط ارزشي جامعه و فاصله گرفتن از فضاي معنوي حاصل از انقلاب و دفاع مقدس، دوبارهمجال ظهور و بروز پيدا كرد.

3. كوتاهي و بي توجهي برخي از مسؤولان فرهنگي كشور در تثبيت ارزش ها و احكام اسلامي و تعميق بخشيدن به آن، از وسايل ديگر گسترش بدحجابي است.

گفتني است كه به علت وجود مشكلات ناشي از تثبيت انقلاب اسلامي، جنگ تحميلي، فشارهاي خارجي محاصره هاي گوناگون اقتصادي، سياسي و... باعث شد كه بيشترين وقت و انرژي مسؤولان و دستگاه هاي دولتي به اين امور صرف شود و توجه چنداني به مسائل فرهنگي جامعه و اجراي راه كارها و برنامه هايي در جهت تثبيت و تعميق ارزش ها و احكام اسلامي مبذول نگردد.

4. بعضي از اقدامات انجام گرفته بعد از سال 1368 (از قبيل سياست هاي پولي و ارزي و...) كه به منظور تسريع در روند توسعه و رشد اقتصادي، صنعت و... انجام گرفت، ناخواسته موجب تغيير ارزش هاي جامعه، به سوي هنجارهاي مادي، مدرك گرايي، تجمل پرستي و...گرديد.

5. عملكرد منفي و نامطلوب برخي از دستگاه هاي فرهنگي (از جمله وزارت ارشاد و مطبوعات وابسته در سال هاي اخير) و ميدان دادن به افراد و عناصري كه هيچ اعتقادي به نظام اسلامي ندارند و با استفاد از تسهيلات مادي و معنوي وزارت ارشاد و فضاي باز و بدون نظارت جامعه، موجبات نشر و

ترويج فرهنگ فاسد منحط دوران پهلوي و ارزشهاي حاكم بر جوامع غرب را فراهم و اوضاع فرهنگي كشور را به شدت مسموم و آلوده نمودند به گونه اي كه مقام معظم رهبري هشدارهاي شديد به مسئولين فرهنگي داده، نارضايتي خود را از عملكرد وزارت ارشاد اعلام نمودند كه در نهايت منجر به استعفاي وزير ارشاد گرديد.

6. برخي از افراط و تفريطهايي كه در سالهاي اوليه انقلاب و بعد از آن در مبارزه با بي حجابي و بد حجابي شد از قبيل استفاده روشهاي خشونت آميز و فيزيكي و... باعث بوجود آمدن تنفر و انزجار و بدبيني به اين حكم الهي گرديد.

7. اجرا نشدن فريضه مهم امر به معروف و نهي از منكر يا نظارت ملي به صورت فراگير و گسترده و نظام مند از طرف آحاد جامعه، كه در روايات متعدد ضامن حفظ و سلامت جامعه از فساد، نا امني و... شمرده شده است.

ب) عوامل بيروني: مهمترين عامل بيروني تهاجم فرهنگي گسترده و همه جانبه غرب به ارزش هاي اسلامي و ملّي ما، براي بي هويت نمودن نسل جوان، تضعيف باورهاي عقيدتي در مردم و در نهايت شكست نظام اسلامي در ايران با استفاده از پيشرفته ترين وسايل تكنولوژي _اعم از نرم افزاري و سخت افزاري، عناصر وابسته داخل در عرصه هاي فرهنگي و اقتصادي و... در جهت حاكم نمودن فرهنگ و ارزش ها و مظاهر تمدن غرب.

مجموعه عوامل فوق سبب گرديده كه متأسفانه عليرغم گذشت بيش از دو دهه از انقلاب اسلامي، معضل بد حجابي در جامعه اسلامي ما وجود داشته باشد. اما در مورد راه هاي برخورد و مقابله با اين پديده زشت دو راهكار قابل پيش بيني مي باشد:

1. راهكارهاي فيزيكي و برخورد از

موضع قدرت با متخلفين البته اين برخورد بايد حساب شده و هنجارمند باشد.

2. كار بنيادي فرهنگي. مسلما برخورد با اين پديده به صورت فيزيكي و از طريق دستگاههاي دولتي، بسيار دشوار و تا حدّي ناممكن است. زيرا اگر ما در مسئله لباس و پوشش اسلامي صرفا بخواهيم از طريق زور وارد شويم، استدلال و منطق نداشته باشيم و نتوانيم حقانيت و لزوم پوشش اسلامي، آثار مثبت و فوايد و بركات اجراي اين فريضه الهي در ابعاد مختلف زندگي شخصي و اجتماعي افراد و فلسفه حجاب و... را با كار فرهنگي مستمر عميق و ريشه اي با استفاده از دستگاههاي فرهنگي و رسانه هاي جمعي و مطبوعات و... به زيباترين و بهترين صورت، ارائه دليل و برهان، ثابت كنيم، متأسفانه بايد منتظر رواج و گسترش بدحجابي و رواج ارزشهاي غربي به صورت گسترده در جامعه اسلاميمان باشيم. عامل مهم ديگري كه مي تواند ما را در مقابله با اين معضل اجتماعي ياري نمايد اهتمام جدي جامعه و دانشجويان به انجام فريضه امر به معروف و نهي از منكر است. بديهي است اگѠجامعه در اين زمينه به صورت جدي وارد عمل شود و اين فريضه الهي را منطبق با شرايط و مراتبي كه در شرع مقدس معين گرديده، عملي سازد دستگاه هاي فرهنگي و مراكز موجود در دانشگاه ها نيز بهتر مي توانند در حل اين معضل اجتماعي اقدام نمايند و ضمن تشويق و ترغيب دانشجويان به انجام شؤونات اسلامي، راه كارها و اقدامات بنيادي فرهنگي را در جهت گسترش ارزش هاي اسلامي در بين دانشجويان فراهم سازند. به اميد روزي كه با همكاري مسؤولين و دانشجويان شاهد محيطي سرشار از پاكيو صفا و اهتمام

جدي به رعايت ارزش هاي اسلامي در دانشگاه ها باشيم، ان شاءالله.

ناگفته نماند بسياري از ناهنجارهاي اجتماعي از جمله بدحجابي به بي ساماني اقتصادي نيز گره خورده است، معضل بيكاري، تورم و... مولد بسياري از مفاسد اجتماعي هستند كه ظهور و بروزهاي آن در شكل هاي مختلف صورت مي پذيرد. از اين رو نظام اسلامي و همه علاقه مندان به اين نظام مقدس بايد در جهت كارآمدي نظام و حل معضلات اقتصادي و اجتماعي تلاش جدي انجام دهند. فرمايشات و رهنمودهاي مقام معظم رهبري در زمينه مبارزه با مفاسد اقتصادي و اجتماعي به شكل قاطع و نيز نهضت خدمت رساني به مردم، در اين راستا ارزيابي مي شود.

براي آگاهي بيشتر ر.ك:

1_ حداد عادل، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي

2. فرامرز رفيع پور، توسعه و تضاد

3. علي ذوعلم، انقلاب و ارزشها

4. شهيد مطهري، مسأله حجاب

. از جمله شرايط وجوب امر به معروف و نهي از منكر، ايمن بودن از خطر و ضرر است، اين شرط نه تنها موجود نبود بلكه با پيشينه و عملكرد يزيد و حكومت بني اميه - با آن وضعيت استبدادي و كشتار بي رحمانه انسان هاي بي گناه - روشن بود كه چنين موقعيتي پيش نمي آيد و اقدام
پرسش

. از جمله شرايط وجوب امر به معروف و نهي از منكر، ايمن بودن از خطر و ضرر است، اين شرط نه تنها موجود نبود بلكه با پيشينه و عملكرد يزيد و حكومت بني اميه - با آن وضعيت استبدادي و كشتار بي رحمانه انسان هاي بي گناه - روشن بود كه چنين موقعيتي پيش نمي آيد و اقدام امام حسين(ع) يا هر كس ديگر، با مخاطرات جدي روبه رو است! پس چگونه آن حضرت با اين وضعيت اقدام به نهضت و امر به معروف و نهي از منكر نمود؟

پاسخ

ما شرايط احكام و خصوصيات و فروع آن را بايد از روش امامان(ع) فرا بگيريم و دليل بر جواز شرعي هر عمل اين است كه به وسيله امامان(ع) انجام گرفته باشد. به عبارت ديگر گفتار و رفتار آن بزرگواران از ادلّه احكام شرعي است.

پس فرضاً اگر دليلي كه دلالت بر مشروط بودن امر به معروف به احتمال تأثير و امن از ضرر دارد، به عموم يا اطلاق شامل اين مورد هم بشود؛ اقدام امام حسين(ع) مخصِّص يا مقيِّد آن خواهد بود و مي فهميم كه اگر مصلحت مهم تري در كار بود، اين دو شرط در وجوب دخالت ندارد و بايد امر به معروف و نهي از منكر نمود؛ هر چند احتمال ضرر و خطر داده شود.

از اين رو بايد اهميت مصلحت امر به معروف و نهي از منكر را با ضرر و مفسده احتمالي آن، سنجيد؛ اگر مصلحت آن اهمّ و شرعاً لازم الاستيفا باشد، (مثل بقاي دين)، تحمل ضرر لازم است و ترك امر به معروف جايز نيست.

به بيان ديگر: فرق است بين امر به معروف و نهي از منكرهاي

عادي و معمولي - كه غرض بازداري اشخاص از معصيت و مخالفت و وادار كردن آنها به اطاعت و انجام وظيفه است - و بين امر به معروف و نهي از منكري كه جنبه عمومي و كلي دارد و احياي دين و بقاي احكام و شعائر، به آن وابسته باشد و ترك آن موجب خسارت ها و مصايب جبران ناپذيري بر مسلمانان شود. درست مانند آنكه در عصر حكومت يزيد، مليّت جامعه اسلام در خطر تغيير و تبديل به مليّت كفر واقع شده بود و اوضاع و احوال نشان مي داد كه به زودي دين از اثر و رسميت افتاده و فاتحه اسلام خوانده مي شود.

در صورت اول امر به معروف و نهي از منكر مشروط به امن از ضرر است و در صورت دوم وجوب آن، مشروط به امن از ضرر نيست و بايد دين را ياري كرد و خطر را از اسلام دفع نمود؛ اگر چه به فداكردن مال و جان باشد.

امام حسين(ع) كاملاً از خطري كه متوجه دين شده بود، آگاه بود؛ از اين رو در همان آغاز كار - كه مروان در مدينه به آن حضرت توصيه كرد كه با يزيد بيعت كند - فرمود:

«انّا للّه و انّا اليه راجعون و علي الاسلام السلام اذ قد بليت الامّة براع مثل يزيد» ؛ «... بايد با اسلام وداع كرد؛ زيرا امت به راعي و شباني مانند يزيد مبتلا شده است»؛ يعني، وقتي يزيد زمامدار مسلمين شود، معلوم است كه اسلام به چه سرنوشتي گرفتار مي شود! آنجا كه يزيد است اسلام نيست و آنجا كه اسلام است، يزيد نيست.

در مقابل چنين خطر و منكري، امام حسين(ع) بايد

به پا خيزد و دفاع كند و سنگر اسلام را خالي نگذارد؛ هر چند خودش و عزيزانش را بكشند خواهران و دخترانش را اسير كنند؛ زيرا آن حضرت بقاي اسلام و بقاي احكام اسلام را از بقاي خودش مهم تر مي دانست؛ پس جان خود را فداي اسلام كرد و با آنكه اطفال و خاندانش در سختي و گرفتاري شديد بودند از برنامه خود و انجام وظيفه منصرف نشد.

آري قيام سيدالشهدا(ع) امر به معروف و نهي از منكر و مبارزه با ظلم، ستم، كفر و ارتجاع واقعي بود. اما تاريخ چنين امر به معروف و نهي از منكر و مبارزه با ظلم و كفر، به خود نديده است؛ كه يك نفر مانند امام حسين(ع) همراه با خاندان خود در احاطه لشكري ستمگر باشد، اما در عين حال عزت و كرامت نفس خود را حفظ كرده و به وظيفه خود وفادار مانده باشد.

اين اباعبدالله(ع) بود كه در راه امر به معروف و نهي از منكر، چنان قوت قلب و شجاعتي در روز عاشورا اظهار كرد كه از عهده آن همه امتحانات بزرگ برآمد و در بين شهيدان راه حق، رتبه اول را حائز شد.

در اينجا بسيار مناسب است به بيان لطيفي از استاد شهيد علامه مطهري اشاره شود: «وجوب امر به معروف و نهي از منكر را تا زماني كه ضرري بر آن مترتب نيست همه قبول دارند. اما وقتي كه پاي ضرر پيش مي آيد، بعضي مي گويند: مرز آن اصل تا همين جا هست؛ يعني، وجوب آن، تا جايي است كه خطري در كار نباشد و ضرري به آبرو و جان و حتي به مال شخص آمر و ناهي،

وارد نيايد. اينها ارزش اين اصل را پايين آورده اند؛ اما بعضي مي گويند: ارزش امر به معروف و نهي از منكر بالاتر از اينها است؛ اگر موضوع معروف و منكر مسأله ساده و كوچكي باشد، با احتمال ضرر، وجوب آن منتفي خواهد بود؛ ولي اگر در مواردي، مثلاً قرآن به خطر بيفتد، عدالت به خطر بيفتد، وحدت اسلامي به خطر بيفتد، ديگر نمي توان گفت: امر به معروف و نهي از منكر نمي كنم؛ زيرا اگر حرفي بزنم جانم در خطر است، آبرويم در خطر است و يا اجتماع نمي پسندد».

از اين رو، اصل امر به معروف در مسائل بزرگ، مرز نمي شناسد و حتي با وجود ضرر و خطرهاي بزرگ، واجب خواهد بود. اين است كه مي گوييم: نهضت حسيني، ارزش امر به معروف و نهي از منكر را - در مقام اثبات - بالا برد؛ زيرا او نه تنها جان و مال خود، كه جان عزيزانش را هم در اين راه فدا كرد و حتي به اسارت اهل بيتش هم براي اقامه اين اصل، راضي شد.

با اين كار امام(ع)، ديگر جاي شك نيست كه در مسائل مهم، امر به معروف و نهي از منكر با وجود هر گونه خطري واجب خواهد بود و در راه آن هر ضرري را بايد به جان خريد.

تكليف ما درباره اوضاع فرهنگي و اجتماعي حاضر در جامعه چيست. با توجه به اينكه هميشه موارد فراوان از ناديده گرفتن شئونات اسلامي و حفظ حجاب و ارزشهاي ديني مشاهده مي شود تكليف ما چيست.و چطور مي توان در اين زمينه امر به معروف و نهي از منكر نمود آيا اصلا تكليفي
پرسش

تكليف ما درباره اوضاع فرهنگي و اجتماعي حاضر در جامعه چيست. با توجه به اينكه هميشه موارد فراوان از ناديده گرفتن شئونات اسلامي و حفظ حجاب و ارزشهاي ديني مشاهده مي شود تكليف ما چيست.و چطور مي توان در اين زمينه امر به معروف و نهي از منكر نمود آيا اصلا تكليفي در اين زمينه

داريم يا نه؟

پاسخ

تك تك آحاد جامعه موظف اند با هر گونه منكر و مفسده اي مبارزه كنند و به افرادي كه در صدد شكست حريمهاي ارزشي و احكام اسلامي مي باشند, فرصت ندهند. نكته قابل توجه در اين جا اين است كه مبارزه ي عمومي با فساد و تباهي در جامعه شرايط و ضوابطي دارد; از جمله:

اولا": فردي كه در صدد امر به معروف و نهي از منكر است , به خوبي معروف و منكر را بشناسد.

ثانيا", احتمال تأثير امر يا نهي را بدهد.

ثالثا", شخصي كه مرتكب منكر يا مفسده اي شده , اصرار بر استمرار آن داشته باشد.

رابعا", در امر و نهي او مفسده اي اعم از ضرر جاني يا آبروئي يا مالي قابل توجه وجود نداشته باشد.

علاوه بر لزوم مراعات شرايط ياد شده در مقام امر به معروف و نهي از منكر, مراعات مراتب امر به معروف و نهي از منكر نيز لازم است و در صورت حصول مطلوب در مرتبه ي پايين تر, جايز نيست كه به مرتبه ي بالاتر تعدي كند. و در صورتي كه شرايط امر به معروف و نهي از منكر فراهم نباشد تكليف ساقط است و بايد دانست كه در زماني كه حكومت اسلامي هر نوع اقدام عملي از سوي شخص جايز نيست و بايد اين مرحله از نهي از منكر را به نيروهاي امنيتي و قوه قضائيه واگذار كرد.

متأسفانه برخي از اساتيد از نظر روابط اجتماعي بالاخص در نگاه و گفتار درست عمل نمي كنند و مي خواهم بدانم كه آيا صرف اينكه نمره ما در دست آنهاست ما مجبور به سكوت و مراعات هستيم و آيا تكليف شرعي ما تحمل آنهاست. چون برخي از درس ها تنها به يك استاد ارائه مي شود
پرسش

متأسفانه برخي از اساتيد از نظر روابط اجتماعي بالاخص در نگاه و گفتار درست عمل نمي كنند و مي خواهم بدانم كه آيا صرف اينكه نمره ما در دست آنهاست ما مجبور به سكوت و مراعات هستيم و آيا

تكليف شرعي ما تحمل آنهاست. چون برخي از درس ها تنها به يك استاد ارائه مي شود و ما مجبور مي شويم با آنها كلاس برداريم و امر به معروف و نهي از منكر هم مسلما بي فايده است.

پاسخ

شما دو وظيفه داريد؛

يكي، رعايت پوشش بدن (به جز صورت و دست ها تا مچ) مگر آن كه خوف فساد و تلذذ در كار باشد كه در اين صورت بايد خودتان را بيشتر بپوشانيد.

دوم، اين كه اگر استاد با قصد لذت به شما نگاه مي كند با زبان نرم امر به معروف نماييد (اگر شرايط هم فراهم باشد) و اگر تأثير نكرد وظيفه اي نداريد.

در عين حال توجه به نكات زير مناسب و شايسته است:

1. حتي المقدور نگاهتان را در برخورد با وي در كلاس درس يا خارج كلاس كنترل كرده و از نگاه مستقيم و رودر رو به وي پرهيز كنيد.

2. رفتارتان با همه دانشجويان پسر و نامحرم ها و به خصوص با فرد مورد نظرتان متكبرانه و داراي جديت بيشتري باشد واز هرگونه شوخي و خنده اجتناب كنيد و هرگز با وي گرم نگيريد. ضمن اين كه احترام وي را به عنوان استاد كاملا رعايت كنيد.

3. در برخوردها و روابط اجتماعي تان محجوب تر، با وقارتر باشيد و زمينه گفتگوهاي غيردرسي را به صورت انفرادي با وي را فراهم نكنيد.

براي كساني كه تن به اصلاح نمي دهند چه بايد كرد؟
پرسش

براي كساني كه تن به اصلاح نمي دهند چه بايد كرد؟

پاسخ

كساني كه تن به اصلاح و درستي نمي دهند، ناگزير بايد به ذلت و خواري و بيچارگي و زبوني بگرايند و انتظار رسيدن به رستگاري و سعادت را كه تنها در پيروي از تعليمات زندگي آفرين اسلام ميسر مي شود، نداشته باشند.

اما تحرك جامعه به سوي اصلاح عنصر گنجانده شده است: 1. تبين اهداف بلند و خوبيها.2. تبليغ و پاسداري و پايداري در راه اين اهداف.

كساني كه تحرك جامعه ي را مي خواهند بايد همت را در اجتماع زنده كنند و فاصله آنچه هستند را از آنچه مي توانند باشند نشان دهند. انسان از سماوري كه روشن نكرده، انتظار چاي نمي تواند داشته باشد در قرآن كريم اهتمام بسياري به سازندگي وجود دارد. با اين وجود يونس«عليه السلام» را به خاطر شتاب در پذيرش مردم مورد مؤاخذه قرار مي دهد. در تاريخ امامان«عليهم السلام» و احاديث آنان نيز چگونگي دعوت و پايداري در راه آن و طبقه بندي افراد، فرهنگ تحرك و اصلاح بيان شده است.

« بخش پاسخ به سؤالات »

انتقاد صحيح كدام است و چه ضوابطي دارد؟
پرسش

انتقاد صحيح كدام است و چه ضوابطي دارد؟

پاسخ

انتقاد از مادّه نقد به معني وارسي كردن، جدا كردن است انتقاد جدا سازي خوب از بد مي باشد. اساساً همه ما و به ويژه كساني كه در جايگاه مديريتي هستند بايد انتقاد پذير باشند. و برخوردمان طوري باشد كه ديگران جرات داشته باشند عيوب را متذكّر شوند امّا اين حركت مشروط به شرايطي است:

1. منتقد بايد حق را بشناسد و از ناحق تميز دهد. عيب را از صحت تشخيص دهد.

2. انتقاد به گونه اي باشد كه آبرو و شخصيّت طرف انتقاد مصون بماند.

3. ذكر عيوب و ايرادات اگر آشكار نبوده، در خلوت و حتي الامكان از صراحت بپرهيزد.

4. انتقاد از روي خيرخواهي باشد نه انتقام و برتري جويي اين چنين انتقادي، آثاري چون فزوني عقل، كمال فكر عاقبت خير، نجات از سرزنش، دوستي، انصاف، پيشرفت در كارها و... را خواهد داشت.

در حديث مي خوانيم علامت ناصح چهار چيز است:

حكم به حق مي كند؛

انصاف دارد؛

آنچه براي خود مي پسندد براي مردم هم خشنود است؛

تجاوز به حدود كسي نمي كند(2).

« بخش پاسخ به سؤالات »

2) پيامبر اكرم«صلي الله عليه وآله»، تحف العقول، ص 21.

با دوستاني كه پاي بند به مسائل اسلامي نيستند، چه برخوردي مناسب است؟
پرسش

با دوستاني كه پاي بند به مسائل اسلامي نيستند، چه برخوردي مناسب است؟

پاسخ

1. انسان در صورتي مسئول است كه توانائي تأثير داشته باشيد. ولي اگر خودمان هم در اثر معاشرت ضرر ببينيد، بايد دوري كنيد.

2. انسان زماني تكليف را مي پذيرد كه به دستور دهنده، عشق و ارادت داشته باشد و عشق و فرمانبري هم از شناخت مايه مي گيرد. دوستان خويش را به محبت ها و نعمتهاي خداوند متوجه كنيم . در اين باره كتابهايي هست كه مي توان آنها را آگاه كرد.

3. به ايشان يادآور شويم اگر زندگي خوردن و خوابيدن و خوش بودن بود (لاابالي گري) همان غريزه هاي حيواني كافي بود. اما مجهز بودن فكر و عقل و وجدان ملامتگر و اين استعدادهاي شگفت نشانه هدفي بلند در آفرينش است و حيف است كه انسان پالايشگاه كود باقي بماند.

4. كتابهايي در معادشناسي بسيار مؤثر است.

5. در اين سير صبر و حوصله لازم است.

« بخش پاسخ به سؤالات »

بنده دانشجوي رشتهء رايانه مي باشم . دوستي كوچك تر از خودم دارم كه با افراد نابابي معاشرت دارد و به دليل كم تجربگي دست به بعضي كارهاي خلاف شرع و عقل مي زند. او مي گويد انسان بايد همه چيز راتجربه كند! چه كار كنم او را از مهلكه نجات دهم ؟
پرسش

بنده دانشجوي رشتهء رايانه مي باشم . دوستي كوچك تر از خودم دارم كه با افراد نابابي معاشرت دارد و به دليل كم تجربگي دست به بعضي كارهاي خلاف شرع و عقل مي زند. او مي گويد انسان بايد همه چيز راتجربه كند! چه كار كنم او را از مهلكه نجات دهم ؟

پاسخ

برادر عزيز و گرامي ! از اين كه دوست داريد راهنماي خوبي براي دوستتان باشيد و براي آن هادلسوزي كنيد خوشحاليم . خداوند امثال شما را زياد بگرداند. اگر همهء نوجوانان , دوستان خوبي مانند شما داشتند,كم تر به دام شيطان مي افتادند. با دقت بررسي كنيد چه عاملي باعث جذب ايشان به آنان شده است و عامل جذّابيّت آنان چيست كه توانسته اند او را به طرف خود بكشانند. عوامل مختلفي مي تواند باعث انحراف نوجوانان بشود, ازجمله :

1 ضعف بنيهء اخلاقي و اعتقادي ; معمولاً بزهكاري و جذب شدن به كارهاي خلاف به خاطر اين است كه الگوي درست رفتاري نداشته اند و در مدتي كه در خانه نزد پدر و مادر, دوران كودكي و نوجواني را گذرانده يا در مدرسه باافراد گوناگون برخورد داشته اند, از نظر اخلاقي و اعتقادي به نحو مطلوب تربيت نشده اند; از اين رو جذب افرادبزهكار مي شوند.

2 طغيان غرائز جنسي در نوجواني , عامل ديگري براي تسريع جذب نوجوانان به بزهكاري است .

3 جذابيت افرادي كه نوجوانان را به طرف خود كشانند, با شوخي و خنده و گرم گرفتن و كمك هاي مادي وميهمان كردن (خريد بستي و ساندويج و غذا و اظهار دلسوزي و رفاقت و به گردش و پارك رفتن ).

اما

روش هايي كه مي تواند در جلوگيري و ممانعت نوجوانان مؤثر باشد:

1 گفت گو; شيرين زباني و مزاح هاي پسنديده و معقول مي تواند نقش مؤثري در جذب نوجوانان به سوي حق وحقيقت باشد.

2 كار; بسياري از نوجوانان چون از كودكي تا جواني دست به كاري نمي زنند و لباس و غذايشان آماده است وحتي رختخوابشان را پدر و مادر پهن مي كنند و دست به سياه و سفيد نمي زنند, احساس تعهد و مسئوليتي ندارند وداراي توقعات بيش از حد هستند, حتي اگر پدر يا مادر و يا ديگران از آنان كاري را درخواست كنند, عصباني و ازخانه گريزان مي شوند و وقتي اميدشان به خانه و پدر و مادر نبود, خواه ناخواه جذب هر جا و هر شخصي كه محبت نشان دهد, مي شوند. اگر پدر و مادر و جامعه , بچه ها را از كودكي با فرهنگ كار و زحمت بار بياورند و آنان را بابرخي مهارت ها آشنا سازند, در نوجواني و جواني عاطل و باطل نمي مانند و مي توانند به كار مناسبي اشتغال ورزند.

3 تشويق و ترغيب نوجوانان و جوانان و اميد دادن به آنان و برخورد خوب و بردنشان به مكان هاي مذهبي وزيارتي و آشنا كردنشان به مضامين آيات و روايات مناسب و پر كردن اوقات فراغت آنان مي تواند از عوامل پيشگيري مفاسد اجتماعي و بزهكاري باشد.

4 معرفي ماهيت زشت افرادي كه رفيق شما را جذب كرده اند, عامل مؤثري , در ارشاد او مي باشد. سعي كنيدچهرهء واقعي رفقاي او را كه باعث انحرافش شده اند, معرفي كنيد. مي توانيد از نمونه هايي كه در

صفحات حوادث روزنامه ها هست , برايش بگوييد و عواقب رفاقت با افراد نابكار را هشدار دهيد. خداوند تمامي جوانان و نوجوانان را از خطرات و لغزش ها مصون بدارد.

مادرم كارهاي ناروايي مي كند و چون او را نهي كرده ام , قصد جانم را كرده است . كمكم كنيد.
پرسش

مادرم كارهاي ناروايي مي كند و چون او را نهي كرده ام , قصد جانم را كرده است . كمكم كنيد.

پاسخ

از نظر اسلامي فرزند در برابر پدر و مادر, كاملاً مطيع و تسليم است و امر به معروف و نهي از منكر بيش از يك بارجايز نيست . شما به مادرتان كاري نداشته باشيد. او اگر رابطهء نامشروع دارد, در دنيا و آخرت مكافات خواهد ديد واگر پدرت مطيع مادرتان است و چيزي نمي گويد, از بي غيرتي نيست . او مي فهمد طلاق دادن زن چه مشكلاتي دارد.مگر پدرت به سادگي مي تواند زن بگيرد؟ وانگهي رفت و شد مادرتان را تعقيب كند, بهتر است . صلاح اين است بابخش منكراتِ نيروي انتظامي همكاري كنيد تا مادرت با آن شخص پليد دستگير شود. فعلاً مصلحت اين است بامادرتان حرف بزنيد و رفتار عادي داشته باشيد و از غذايي كه همگي مي خورند, استفاده نماييد. وقتي برخورددرست نشان دهيد, قطعاً مادرتان كاري با شما نخواهد داشت و مزاحمتان نمي شود, تا ترم را بگذرانيد و بتوانيد دردانشگاه قبول شويد يا به سربازي برويد. بالاخره هر چه باشد, مادر است و فرزندان نمي توانند با مادر و پدر دعواكنند يا نهي از منكر نمايند. به خصوص اگر احتمال اثر نمي دهند. رسوايي مادرتان باعث سرشكستي شما است . فرداكه مي خواهيد ازدواج كنيد, وقتي مادرتان به بزهكاري معروف باشد, كسي با شما ازدواج نخواهد كرد. بهتر است گناه مادر را بپوشانيد و حرف او را باور كنيد. غيرت يا بي غيرتي پدر به شما ارتباطي ندارد. بهتر است محيط خانواده رامتشنج نسازيد و راه محبت

و مهرباني با مادر را در پيش بگيريد. شايد از اين طريق بتوانيد او را هدايت كنيد. اگر پدرو مادر كافر يا مشرك باشند, وظيفهء اولاد احترام و احسان به آن ها است . البته اگر به گناه دعوت كردند, اطاعت آن هالازم نيست . قرآن مي فرمايد: .

نبايد برخوردي با آن ها انجام دهيد. صبر كنيد و براي هدايت آن ها دعا كنيد. متأسفانه نمي توانيم در مورد جا ومكان به شما كمك كنيم , چون امكاناتي نداريم . بهتر است با افراد فاميل صحبت كنيد, تا آن ها واسطه شوند و موضوع را حل كنند. اگر احساس امنيت نمي كنيد و راه حل ديگري به ذهنتان نمي رسد, مي توانيد دفترچهء آماده به خدمت بگيريد و به سربازي برويد و بهصورت متفرقه درس را ادامه دهيد. در اين وضع , اين امر بر تحصيل مقدم است .فرصت براي تحصيل باقي است و مي توانيد در آينده جبران كنيد.

چگونه مي توان فردي را از كارهاي حرام نهي كرد؟ اين مورد را براي فردي كه امر به معروف و نهي از منكر در او هيچ اثري ندارد، بيان كنيد.
پرسش

چگونه مي توان فردي را از كارهاي حرام نهي كرد؟ اين مورد را براي فردي كه امر به معروف و نهي از منكر در او هيچ اثري ندارد، بيان كنيد.

پاسخ

به نظر مي رسد كه سؤال قدري تناقض داشته باشد، زيرا اگر شيوه امر به معروف در كسي اثري نداشته باشد، پس نمي توان به هيچ طريقي او را از عمل ناپسند و كارهاي حرام بازداشت، اما شايد در مورد چنين شخصي شيوه صحيح امر به معروف و نهي از منكر به كار نمي رود.

در بيشتر اوقات چون توصيه و نصيحت هاي ما، آگاهانه و از روي اصول تربيتي انجام نمي گيرد، نتيجه مطلوبي به دست نمي دهد. از اين رو به طور اجمال شيوه هاي برخورد با افراد خطاكار خدمتتان پيشنهاد مي شود :

اول: دادن شخصيت؛ در برخورد با يك فرد خطاكار نبايد از طريق توهين به شخصيت وي لطمه وارد ساخت. به عنوان مثال: مدير دبيرستان وقتي بخواهد دانش آموزي را در مورد لغزشي كه انجام داده، نصيحت كند و او را باز دارد، شايسته است در دفتر كار خود بدون اطلاع ديگران اين كار را انجام دهد. اين نوع برخورد اثر زيادي دارد. اصولاً هر چه قدر بتوان با خطاكار برخورد ملايم و مؤدبانه و مخفيانه داشته باشيم، شخصيت او را

لكه دار نكرده ايم ،زيرا طبيعت بشر به گونه اي است كه اگر شخصيتش مورد اهانت و توهين قرار گيرد، واكنش نشان مي دهد.

دوم: جلب اعتماد؛ امام علي عليه السلام مي فرمايد: "قلوب الرجال وحشية فمن تألفها، اقبلت عليه؛ دل هاي (1)

مردم وحشي است، پس هر كسي كه دل ها را جذب كند، به او روي خواهند آورد".

امام علي به ما روش معاشرت را ياد

مي دهد. منظور حضرت اين است كه دل هاي انسان ها نسبت به يكديگر متمايز است. اگر كسي در جذب آنها مهارت داشته باشد، به آن شخص روي آورده و او را پذيرا مي شوند، به همين جهت پس از جلب اعتماد مي تواند در آنها نفوذ كرد. يكي از راه هاي جلب، احسان و محبت است.

در حديث است: "الأنسان عبيدالأحسان" طبيعت آدمي به گونه اي است كه در برابر نيكي ها فروتني نشان (2)

مي دهد. وقتي خضوع پيدا كرد و اعتمادش جلب شد، آن موقع مي توان او را ارشاد كرد. البته او خواهد پذيرفت، ولي متأسفانه ما دل افراد را با عمل و محبت جذب نمي كنيم. حتي رسول اكرم صلي الله وعليه وآله اگر اعتماد مردم را به خود جلب نمي كردند و در زندگي آن صداقت و امانت داري را نداشتند، مردم هيچ گاه سخنان ايشان را با جان دل گوش نمي دادند و انسان ها را نمي توانست چنين پاك و شجاع تربيت نمايد.

سوم: باز زبان طرف و به اندازه فهم مخاطب؛ قرآن مجيد درباره شيوه برخورد مي فرمايد: "ادع الي سبيل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتي هي احسن اي رسول، خلق را به حكمت و برهان و موعظه 3)

نيكو به راه خدا دعوت كن و به بهترين طريق با اهل جدل مناظره كن". خداوند در اين آيه مي فرمايد كه با يك دسته از مردم بايد با حكمت و استدلال صحبت كرد؛ با گروه ديگر بايد با موعظه و نصيحت سخن گفت، بنابراين لازم است ميزان درك مخاطب را فهميد و ديد كه چه قدر مي فهمد و با چه زباني متوجه مي شود. اين قاعده در باب مسئله امر به معروف

و تربيت بسيار مهم است كه متأسفانه كمتر رعايت مي شود و غالباً ما با

ملامت و سرزنش با خطاكار صحبت مي كنيم به هر حال با زبان مخاطب صحبت كردن و ساده گفتن بسيار مؤثر است.

چهارم: در نظر گرفتن وضعيت روحي و رواني؛ امام علي عليه السلام در اين باره فرموده اند: "همانا قلب ها براي پذيرفتن نصيحت، گاه روي مي آورد و گاه نمي پذيرد. پس در مواقع پذيرش، آنها را دريابيد، زيرا اگر دل ها نسبت به چيزي اكراه داشته باشند، در آن مورد كور بوده و چيزي را نمي بينند". در اين حديث امام 4)

مي فرمايد: بايد موقعيت معصيت كار را در نظر گرفت و زمان آمادگي پند و اندرز را فهميد.

در غير اين صورت ممكن است اصلاً چيزي را قبول نكند. اگر جواني مشغول بازي فوتبال است يا كسي را كه مشغول كار خلاف است، در همان وقت نمي توان امر به معروف و نهي از منكر كرد. نيز در حال عصبانيت نمي توان او را نصيحت كرد، زيرا پذيرش ندارد.

پنجم: ارشاد بايد از نكات مورد اتفاق شروع شود؛

در برخورد خطاكار لازم است نقاط مشتركي را كه همه قبول دارند گفت تا سرانجام به نقاط اختلاف برسند. در مسئله امر به معروف و نهي از منكر شايد بهترين روش، روش سقراطي (قابله اي) باشد، يعني همان طور كه قابله بچه را از شكم مادر بيرون مي كشد، بايد پاسخ سؤالات را از افراد عاصي بيرون كشيد، مثلاً در برخورد با

خانم خطاكار مي توان اين صورت صحبت كرد: آيا شما قبول داريد كه انسان هستيم، آيا قبول داريد كه نظام انساني قانون و ضوابط اخلاقي لازم دارد، آيا انسان با عفت ارزش دارد يا بي

عفت، آيا دختران عفيف بيشتر

خريدار دارند يا غير عفيف؟ مسلّماً جواب همه پرسش ها را مثبت مي دهد. سپس بايد روي اين اقرارها تأكيد كرد و اما از اين جا به بعد به نقاط اختلاف بپردازيم و نسبت به اصلاح آن اقدام نماييم.

ششم: توجه دادن شخص به آثار و نتايج نامطلوبي كه از عمل ناشايست و كارهاي حرام ايجاد مي شود؛

بعضي به نتايج كارهايي كه مي كنند، توجه ندارند. نتايج سياسي، اجتماعي، فرهنگي، انساني و خانوادگي. نيم مي دانند گناه نسبت به قلب و دل و دل انسان چه مي كند. روابط انساني را ميان آدم ها تيره مي كند و نتايج نامطلوب به بار مي آورد. توجه دادن به اين اقرار با در نظر گرفتن نكات قبلي مي تواند مفيد باشد.

در صورتي كه روش هاي مزبور فايده اي نداشت و فرد خاطي آگاه نشد و ترك گناه نكرد، از شيوه هاي غير مستقيم استفاده شود:

1 - از بين بردن زمينه گناه و معصيت مانند: ايجاد كار و ازدواج؛

2 - برقراري ارتباط دوستانه وي با افراد صالح؛

3 - اهداي كتاب و تشويق به خواندن آن ها؛

4 - تشويق به ورزش؛

5 - كمك گرفتن از مربيان و معلمان با نفوذ؛

در نهايت با روبرگرداندن و اظهار ناراحتي مي توانيد او را نسبت به عمل ناپسند آگاه كنيد؛ البته اگر اظهار ناراحتي شما براي او مهم باشد و تاثير مثبت داشته باشد. در غير اين صورت حداقل از نظر دروني و قلبي نسبت به عمل ناپسند او ناراحت باشند و اظهار تنفر كنيد.

{1 - نهج البلاغه، كلمات قصار، ح 47. P} {2 - ميزان الحكمه، ج 1، ص 41، چاپ جديد. P}

{3 - نحل

(16) آيه 125. P}

{4 - نهج البلاغه، كلمات قصار، حديث 184. P}

آيا نحوهء برخورد, با منكرات اجتماعي , مثلاً زدن افراد صحيح است ؟
پرسش

آيا نحوهء برخورد, با منكرات اجتماعي , مثلاً زدن افراد صحيح است ؟

پاسخ

براي مبارزه با منكر و اشاعه هر معروفي , بايد منكر و معروف را شناخت و دانست چرا فلان كار منكراست يا معروف .

مسلماً اسلام روابط آزاد و بي ضابطهء دختران و پسران را قبول ندارد و از آن نهي كرده است , اما براي مبارزه با اين منكر راه هايي را پيش پاي مسلمانان نهاده است , تا منكرات شيوع پيدا نكنند و معروف ها از بين نرود.

متاسفانه در جامعه , از بُعد شناخت معروف و منكر و راه هاي امر به معروف و نهي از منكر دچار مشكل هستيم واز اين رو, نه منكرات رخت بر مي بندد و نه معروف ها رشد مي كنند!

هم رابطهء غير مشروع دختر و پسر _ حتي اگر قصد ازدواج با هم داشته باشند _ اشتباه است و هم كار كساني كه براي پاسداري از عفّت عمومي , آن ها را باز خواست مي كنند و احياناً كتك مي زنند!

گاه اين بازداشت ها با آبرو ريزي و گرفتن اعتراف به زور و پرونده سازي و پاره كردن لباس و شلوار و يا زدن موهاي پسران همراه است كه چون هيچ كدام حكم حاكم شرع را ندارد, اشتباه و مستلزم پرداخت ديه و قصاص است . بهترين كار در اين گونه موارد امر به معروف و نهي از منكر, با توجه به احكام آن كه در رساله هاي عمليه آمده است , مي باشد.

در صورت تكرار معصيت , بايد آنان را تحويل مراجع قضايي داد تا با عدالت اسلامي و قانون الهي با آنان برخورد

شود.

آمران و ناهيان بايد توجه داشته باشند آبروي مسلمانان محترم است و نبايد به هر بهانه اي آن را ريخت و نبايدبراي برقراري حقوق الهي , حق ديگران را زير پا گذارد.

براي اطلاع بيش تر به احكام امر به معروف و نهي از منكر و احكام ديات و قصاص در رساله هاي عمليه مراجعه كنيد.

يكي از اعضاي خانوادهء من كه از من بزرگتر است مشروب مي خورد و تقريباً براي او عادت شده است . من بارها ناراحتي خود را نشان داده ام و اتاق را ترك كرده ام , صحبت ها و راهنمايي هاي من اثري نداشته است چه كنم كه او را وادار به ترك كنم ؟
پرسش

يكي از اعضاي خانوادهء من كه از من بزرگتر است مشروب مي خورد و تقريباً براي او عادت شده است . من بارها ناراحتي خود را نشان داده ام و اتاق را ترك كرده ام , صحبت ها و راهنمايي هاي من اثري نداشته است چه كنم كه او را وادار به ترك كنم ؟

پاسخ

همين مقدار كه اظهار ناراحتي مي كنيد از نظر وظيفهء شرعي كافي است . سعي كنيد ارتباط عاطفي خودرا بيشتر كنيد و از اين راه او را به كم كردن و به تدريج , ترك وادار كنيد. اين مسئله نبايستي باعث كدورت شديد و به قطع رابطه منجر گردد, هر چند نبايستي زشتي اين عمل اندك نگاشته شود و او فكر كند كار خيلي بدي انجام نمي دهد. اگر زمينه وجود دارد مطالبي كه دربارهء زيان هاي مشروب براي شما مي فرستيم در اختيار ايشان قرار دهيد.تا تأثير منفي مشروبات را دريافت نماييد. حداقل به خاطر نسل آينده هم شده دست از اين عمل پليد بردارد.

يك روش مناسب براي امر به معروف خانم هاي بي حجاب پيشنهاد كنيد
پرسش

يك روش مناسب براي امر به معروف خانم هاي بي حجاب پيشنهاد كنيد

پاسخ

امر به معروف و نهي از منكر دو واجب عقلي و از دستورهاي الهي و وظيفهء همهء كساني است كه به جامعهء انساني و ارزش هاي معنوي مي انديشند و براي ترقي و پيشرفت جامعه مي كوشند, زيرا در جامعه اي كه فسادحاكم باشد, انسان به تعالي نمي رسد. البته امر به معروف و نهي از منكر از ظرافت خاصي برخوردار است كه هر كس نمي تواند بدون آموزش و زيركي و توانمندي آن را انجام دهد. چه بسا سخني يا عملي به عنوان امر به معروف و نهي ازمنكر نتيجهء معكوس مي دهد و عوض اين كه شخصي را از ضلالت نجات دهد, او را به گناه و معصيّت جري تر وجسورتر مي كند. بنابراين آمر به معروف و ناهي از منكر بايد روحيه و روان شخصي گناهكار را بداند تا بتواند با شيوه و نحوهء مناسب وظيفهء امر به معروف و نهي از منكر را انجام دهد.

پس نكتهء اوّل , آشنايي با خصوصيات اخلاقي و رواني فرد خاطي است .

نكتهء دوم , آگاه و علم به اين كه معروف چيست و منكر چيست .

نكتهء سوم , دلسوزي و ملاطفت و هدايت است , نه انتقامجويي و مفتضح كردن فرد خطاكار.

در مورد حجاب و جلوگيري از بدحجابي , آقايان و خانم ها مي توانند اقدام كنند, امّا خانم ها بهتر مي توانند اقدام كنند. براي اين مهم پيشنهاد ما اين است كه آيات و رواياتي را در زمينهء حجاب بيآموزند و حفظ داشته باشند و ازداستان ها و حوادثي كه بر

اثر بدحجابي و مفاسدي كه به جهت آن در جامعه و روزنامه ها گزارش شده است , آگاهي داشته باشند و از راه بيان آن ها براي افراد بي حجاب و بدحجاب , آنان را ارشاد كنند.

در مورد كساني كه دچار فساد و شهوتراني شده اند, راهنمايي كنيد كه چگونه آن ها را امر به معروف و نهي از منكر كنيم ؟
پرسش

در مورد كساني كه دچار فساد و شهوتراني شده اند, راهنمايي كنيد كه چگونه آن ها را امر به معروف و نهي از منكر كنيم ؟

پاسخ

وظيفهء همگان است كه امر به معروف و نهي از منكر كنند. در مورد شهوتراني جزوه اي ارسال مي شودتا به ايشان بدهيد و سفارش كنيد مطالعه كند. اگر شما مي خواهيد ايشان را هدايت و ارشاد كنيد, بايد كتاب هايي راكه در مورد مذكور نوشته شده است مطالعه كنيد تا با اطلاعات وسيع و روش صحيح با ايشان صحبت كنيد. براي مطالعه كتاب از مرحوم شهيد دستغيب را مطالعه كنيد و نيز كتاب كيفر گناه و كيفر كردار و همين طوركتاب هايي كه در مورد جوانان و آسيب هايي كه ممكن است دامنگير آنان شود, نوشته شده است , از قبيل , , ,, , . اگرتوانستيد به آنان نيز براي مطالعه بدهيد.

با راننده اي كه در ماشين نوار مبتذل روشن مي كند, چگونه برخورد كنيم ؟
پرسش

با راننده اي كه در ماشين نوار مبتذل روشن مي كند, چگونه برخورد كنيم ؟

پاسخ

امر به معروف و نهي از منكر يكي از فوع دين و جزء واجبات است , چنين روحيه اي در شماتحسين برانگيز است . بسياري از نادانان و يا مغرضين و يا افراد ترسو و مسامحه كار از اين واجب الهي صرف نظركرده و حتي به دلايل واهي , ديگران را از اين مهم منع مي كنند; مثلاً آن گونه كه ذكر كرديد, مي گويند: راننده نوارگذاشته تا خوابش نبرد و يا از نارحتي بيرون آيد; اگر چنين چيزي بود پي مي بايست شرع مقدس اسلام مطابق باروحيات و سليقه هاي افراد متغير مي شد; فلاني چون مي خواهد مراسم عروسي به پا كند از ساز و آواز ومطرب استفاده كند يا فلان شخص چون غمكين است مي تواند موسيقي حرام گوش كند; چون دين بازيچه اي در دست افراد سست انگار و سطحي نگر مي شود. پس بايد به راننده اتومبيلي كه مي خواهد در هنگام مسافركشي كار حرامي انجام دهد و از نوارهاي غير مجاز استفاده كند. تذكر داد و امر به معروف و نهي از منكر كرد. امانكته در اين مسئله رعايت نكات لازم و ضروري است ; مثلاً براي افرادي چون شما كه زن هستيد و قدرت مقابله فيزيكي بافرد مختلف را نداريد, اگر آن فرد با تذكر شما متنبه شد كه هيچ والا مي توانيد از ماشين پياده شويد, نه آن كه در صورت اختيار, وضعيت موجود را تحمل كنيد و دست روي دست بگذاريد. البته اگروضعيت به گونه اين بود كه از عهده شما

خارج بود و يا احتمال تأثير نمي دهيد وظيفه از دوش شما ساقط است و در اين صورت از ماشين پياده مي شويد به هر روي دليلي را كه براي اقامه امر به معروف و نهي از منكر ذكركرديد متين و محكم است , چون اگر فريضه امر به معروف و نهي از منكر, اين واجب بزرگ اليه فراموش يا ترك شود, گناهان مانند قارچ از همه جا سر بردن مي آورند و جامعه را به فساد و تباهي مي كشانند.

درخانه ما موسيقي حرام (ترانه ) پخش مي شود. من چه بايدبكنم ؟
پرسش

درخانه ما موسيقي حرام (ترانه ) پخش مي شود. من چه بايدبكنم ؟

پاسخ

اگر قدرت داريد ,بايد از بخش آن جلوگيري كنيد و آنان را كه به اين كار دست مي زنند, امر به معروف و نهر ازمنكر كنيد. اگر قدرت نداريد ,يا اين كه به حرف شما ترتيب اثر نمي دهند, وظيفه اي نداريد وفقط بايد در آن محل كه موسيقي حراق پخش مي شود, مستدل و با زباني نرم آنان را نصيحت كنيد, با كمك خداوند متعال موثر واقع خواهد شد. اعمال و رفتار خوب و شايسته شما مي تواند آنان را از اين كار زشت بازدارد.

امروزه در تعداد زيادي از وسائل حمل و نقل مسافر درون شهري يا برون شهري، نوار موسيقي مبتذل روشن مي كنند. وقتي كه به راننده ها تذكر مي دهيم، ناراحت مي شوند و گاهي مسافران با ما مقابله مي كنند و از راننده مي خواهند نوار روشن بماند، به طوري كه معمولاً سبب نارا
پرسش

امروزه در تعداد زيادي از وسائل حمل و نقل مسافر درون شهري يا برون شهري، نوار موسيقي مبتذل روشن مي كنند. وقتي كه به راننده ها تذكر مي دهيم، ناراحت مي شوند و گاهي مسافران با ما مقابله مي كنند و از راننده مي خواهند نوار روشن بماند، به طوري كه معمولاً سبب ناراحتي ما مي شود و سفرها را بر ما سخت نموده است. در اين وضع تكليف ما چيست؟

پاسخ

مسلّماً امر به معروف و نهي از منكر، دو واجب بزرگ الهي هستند كه وظيفه هر فرد مسلمان است.

البته انجام اين دو وظيفه شرايطي دارد، از جمله اين كه امر و نهي تأثير داشته باشد و فايده اي بر آن مترتب شود. شرط ديگر اين كه ضرري به شما وارد نشود. اگر اين دو شرط باشد، امر به معروف و نهي از منكر واجب است. به نظر مي رسد گفتن و تذكر دادن شما و امثال شما به راننده بي تأثير نباشد و ضرري به شما وارد نمي شود. بنابراين تا آن جا كه ممكن است، به اين وظيفه مهمّ اقدام كنيد. بر فرض در موردي با برخورد خوبي مواجه نشديد، مي توانيد با اخلاق خوب و سخن زيبا آنان را توجيه و روشن بكنيد. خداوند برهاني قاطع و زباني گويا و دلي مطمئن به شما عنايت فرمايد.

پدرم به اعتياد رو آورده است . برادرم افزون بر آن به مشروبات الكلي و به مقدسات بد مي گويند و بااين وجود متعصبند و ظاهر سازي مي كنند, اين ها مرا رنج مي دهد, لطفاً راهنمائيم كنيد.
پرسش

پدرم به اعتياد رو آورده است . برادرم افزون بر آن به مشروبات الكلي و به مقدسات بد مي گويند و بااين وجود متعصبند و ظاهر سازي مي كنند, اين ها مرا رنج مي دهد, لطفاً راهنمائيم كنيد.

پاسخ

امر به معروف و نهي از منكر با شرايط خاص خود بر همه واجب است , اما اين كه چگونه مي توان اعضاي خانواده را از منكرات , اعتياد و مشروبات الكلي بازداشت , در اين باره يك نسخهء شفا بخش كلّي وجودندارد, بلكه هر فردي يك سري خصوصيات , ضعف ها و قوت ها دارد, اعضاي خانواده يكديگر را بهتر از ديگران مي شناسند و به ضعف ها و قوت هاي يكديگر آگاهند, بايد با توجه به ضعف ها و قوت هاي افراد در پي علاج برآمد,مثلاً فرض كنيد پدر فردي عاطفي است بايد از دريچهء عاطفه وارد شد, برادر فردي اجتماعي است و بُعد اجتماعي وآبرو داري براي او بسيار اهميت دارد, بايد از همين زاويه وارد شد و... .

حال برخي از افراد با وجودي كه خودشان ضعف دارند, ليكن نمي خواهند اعضاي خانوادهء شان ضعف داشته باشند, خود اين خلاف متعارف نيست , شما از اين بابت اظهار نارضايتي نموده ايد. من از شما خواهرمحترم مي پرسم اگر فردي در پي بدي ها حركت كند و خانوادهء خويش را هم به بدي ها سوق دهد و يا بي تفاوت باشد, و فرد ديگري خودش در بدي ها غوطه ور باشد, ولي نسبت به خانواده اش حساس باشد كه مبادا در بدي ها گرفتار شود, به نظر شمافرد اول ترجيح دارد يا دومي ؟

طبيعي است كه فردي كه نسبت به خانواده بي تفاوت نيست و در پي آن است كه خانواده اش از بدي ها مصون باشد, خود اين ارزشمند است , گرچه خودش پايبند به آن نباشد. اين فرد نسبت به فردي ديگري كه بيان شد, يك قدم به راه حق نزديكتر است . بنابراين , ناراحتي ندارد كه پدر و يا برادر در دين داري و حفظشئونات ديني خانواده با حساسيت و غيرت واكنش نشان مي دهند.

شما خواهر گرامي همّت خويش را به زدودن منكرات از اعضاي خانواده معطوف داريد, نه اين كه از جهت تظاهر به دين داري و غيرت دين داري آنان .

بعضي از دوستانم مرتكب كارهاي زشت مي شوند، مانده ام كه با آن ها چه كار كنم! اگرقطع رابطه نكنم مي ترسم آلوده شوم و اگر قطع رابطه بكنم، مشكل ديگري پيش مي آيد. كمكم كنيد كه چه كار كنم؟
پرسش

بعضي از دوستانم مرتكب كارهاي زشت مي شوند، مانده ام كه با آن ها چه كار كنم! اگرقطع رابطه نكنم مي ترسم آلوده شوم و اگر قطع رابطه بكنم، مشكل ديگري پيش مي آيد. كمكم كنيد كه چه كار كنم؟

پاسخ

در بين فرزندان بشر در تمام ادوار زندگي، از ايام كودكي و جواني تا روزگار كهولت همواره نيازمند رفاقت ديگران هستند، شبهه اي نيست. همان طور كه آدمي از داشتن رفيق موافق احساس مسرت مي كند و از مصاحبتش خشنود مي گردد، هم چنين از تنهايي رنج مي برد و از نداشتن هم صحبت شايسته، آزرده خاطر مي شود. امام علي(ع) فرمود: "كسي كه دوست خو را كه براي خدا با او دست شده، از دست بدهد، مثل اين كه شريف ترين اعضاي خود را از كف داده است".(1) در اين جهت هم كه هر دوستي به مقياس درجه رفاقت در امورمادي و معنوي رفيق خود نفوذ مي كند و هر يك دانسته يا ندانته روي عقايد و اخلاق و رفتار و گفتار ديگري اثر مي گذارد، حرفي نيست. به گونه اي كه رسول خدا(ص) فرمود:"المرء علي دين خليله و قرينه؛ روش آدمي طبق مذهب و سيره دوست دلبندش خواهد بود".(2) و امام علي(ع) فرمود: "از رفاقت با كساني كه افكارشان خطا و اعمال شان ناپسند است، برحذر باش، چه آدمي به روش رفيقش خو گرفته و به افكار و اعمال وي عادت مي كند".(3)

رفاقت با افراد ناباب وآلوده آثار سوء خطرناكي دارد. از جمله امام صادق(ع) فرمود: "كسيكه با رفيق بد هم نشيني كند، سالم نمي ماند و سرانجام به ناپاكي آلوده مي شود".(4)

در حد امكان از طريق امر به معروف و نهي از منكر براي صلاح دوستان بكوشيد. و بگوييد

حيثيت و شرافت شما و خانواده محترم تان در معرض خطر قرار گرفته است يا مي گيرد. به او بگوييد: باوركنيد از دست دادن رفيق شفيقي مثل شما سخت مرا رنج مي دهد، اما چه كنم كه آبروي من دارد لطمه مي خورد. شما را به خدا براي دوستي هم كه شده از اعمال بد بپرهيزيد.

پي نوشت ها:

1 - غررالحكم، ج 5، ص 742، چاپ دانشگاه.

2 - شيخ حرعاملي، وسايل الشيعه، ج 8، ص 430.

3 - نهج البلاغه، نامه شماره 69.

4 - محدث نوري، مستدرك، ج 2، ص 65، چاپ قديم.

در يك مدرسه شبانه روزي مربي بودم. يكي از سرپرست هاي مدرسه نسبت به نماز بي اهميت بود و با يك پسر دوست بود. وقتي مسئولان اداره از من جويا شدند، من واقعيت را گفتم و آنان او را از سرپرستي مدرسه بركنار كردند. حالا احساس گناه مي كنم. آيا لازم است از او حلاليّت
پرسش

در يك مدرسه شبانه روزي مربي بودم. يكي از سرپرست هاي مدرسه نسبت به نماز بي اهميت بود و با يك پسر دوست بود. وقتي مسئولان اداره از من جويا شدند، من واقعيت را گفتم و آنان او را از سرپرستي مدرسه بركنار كردند. حالا احساس گناه مي كنم. آيا لازم است از او حلاليّت بطلبم؟

پاسخ

شما به وظيفه خود عمل كرده ايد و خلاف و خطايي انجام نداده ايد كه احساس گناه داشته باشيد. شما نه تنها گناهي نكرده ايد، بلكه ثواب هم داريد، چون واقعيت را گفته ايد و جامعه مدرسه را از افراد ناپاك مصونيت بخشيده ايد. بنابراين هيچ نگران نباشيد و لزومي ندارد از او حلاليت بطلبيد. چون در چارچوب مسئوليت گام برداشته ايد.

با توجه به مربيگري اگراول به خود سرپرست تذكر مي داديد كه اين عمل در مجموعه بدآموزي دارد و قبل از اين كه مسئولان بفهمند، بهتر است از اين عمل دست برداريد، شايد بهتر شود.

در اين دوره و زمان وظيفه ما در مورد امر به معروف و نهي از منكر چيست؟ وقتي كه ما مي دانيم كه نمي توانيم امر به معروف كنيم و يا اگر امر به معروف كرديم به ما بگويند: (به تو مربوط نيست) وظيفه ما چيست؟
پرسش

در اين دوره و زمان وظيفه ما در مورد امر به معروف و نهي از منكر چيست؟ وقتي كه ما مي دانيم كه نمي توانيم امر به معروف كنيم و يا اگر امر به معروف كرديم به ما بگويند: (به تو مربوط نيست) وظيفه ما چيست؟

پاسخ

امر به معروف و نهي از منكر دو واجب عقلي و شرعي است و هر مسلمان با احراز شرايط بايد اقدام كند. شرائط وجوب امر به معروف و نهي از منكر چند چيز است:

1- كسي كه مي خواهد امر به معروف و نهي از منكر نمايد بايد معروف و منكر را بشناسد يعني بداند كه معروف و كارهاي خوب چيست و منكر و كارهاي زشت چيست و نيز بداند اين كاري كه از آن فرد سر مي زند و به نظر منكر است بايد بداند كه يقيناً منكر و كار زشت است.

در بعضي از موارد مشاهده شده كه افراد ظاهر الصلاحي كارهايي انجام مي دهند يا حرف هايي مي زنند و انسان پندار مي كند كه آن كارها زشت است يا آن حرف ها غيبت است، ولي در واقع و با دقت اگر ملاحظه شود آن كارها، كار زشت محسوب نمي شود. بنابراين شرط اوّل اين است كه هم از نظر مفهوم و هم از نظر مصداق مشخص و يقيني باشد كه آن كار، زشت و منكر است.

2- شرط ديگر اين است كه بداند حرف او تأثيري در آن شخص خطا كار دارد ولو تأثير كم باشد. بنابراين اگر بداند كه حرف او هيچ تأثيري ندارد امر به معروف و نهي از منكر واجب نيست.

3- در امر و نهي مفسده اي نباشد پس اگر

بداند يا گمان كند كه اگر امر يا نهي كند ضرر جاني يا آبرويي يا مالي قابل توجه به او مي رسد، واجب نيست.(1)

در امر به معروف و نهي از منكر نبايد كوتاهي كرد و بايد با زبان نرم و اخلاق پسنديده و در موقع مناسب اين وظيفه را انجام داد و نبايد آبروي طرف را ريخت مگر در مواردي خاصّ، و به صرف اين كه به انسان گفتند (به تو مربوط نيست) نبايد دست از وظيفه الهي كشيد.

اگر به مطالب توهين آميز و خلاف مقررات برخورد نموديم، آن را با ذكر منبع نوشته و به مراجع قانوني ارسال كرده و منتظر اقدام آنان مي باشيم. به هر حال شخصاً نبايد به مقابله پرداخت كه موجب هرج و مرج خواهد شد.
اشاره

يكي از بستگان مجردم در اثر رفاقت با افراد ناباب و م

پرسش

اگر به مطالب توهين آميز و خلاف مقررات برخورد نموديم، آن را با ذكر منبع نوشته و به مراجع قانوني ارسال كرده و منتظر اقدام آنان مي باشيم. به هر حال شخصاً نبايد به مقابله پرداخت كه موجب هرج و مرج خواهد شد.

يكي از بستگان مجردم در اثر رفاقت با افراد ناباب و مفسد، دست به كارهاي زشت و قبيح مانند ضبط برنامه هاي غير اسلامي و آموزش هاي جنسي مي زند. به پند و نصايح بستگان دلسوز گوش نمي دهد. به همين دليل اميد به آينده ندارد. از خانواده بريده و از ازدواج و پيدا كردن شغل مناسب تنفر دارد. پدرش روحاني و ساكن قم است. لطفاً بگوييد تكليف من و ساير بستگان نزديك ازد يدگاه شرع مقدس چيست؟

پاسخ

تكليف و وظيفه شرعي در مقابل اين گونه افراد به اين قرار است:

اولاً: اگر علم داشته باشد كه امر به معروف و نهي از منكر اثر ندارد، در اين صورت امر و نهي واجب نيست و تكليفي ندارد.

ثانياً: اگر بداند اثر دارد، منتهي بترسد ضرر جاني يا مالي و يا عرضي داشته باشد، باز واجب نيست.

گفتني است: اگر معروف و منكر امر مهمي باشد كه شارع مقدس به آن اهميت زيادي مي دهد، مثل اصول دين و مذهب و حفظ قرآن و ارزش هاي اسلامي بايد ملاحظه اهميت را بكند و يا صرف اتمال ضرر و خوف نمي شود آن را ترك كرد، منتهي در اين خصوص مراحلي وجود دارد كه بايد مراعات شود:

اول به نحوي به او تفهيم كنيد كه از رفتارتان خوشم نمي آيد، مثلاً چهره عبوس كنيد يا هنگام صحبت رو برگردانيد و... دوم از او با حفظ سلسله مراتب اعراض كنيد؛

يعني اول با او حرف نزنيد، مرحله دوم رو ترش كنيد و در مرحله بعدي ترك معاشرت كنيد. اگر با اين ترفندها هم نتوانيد كاري بكنيد، بايد از طريق زبان اقدام نماييد.(1) در اين مرحله هم بايد سلسله مراتب رعايت شود: ابتدا بايد با زبان نرم و روي گشاده با او برخورد شود. خداوند متعال آن گاه كه به حضرت موسي و برادرش هارون مأمورت داد كه با فرعون صحبت كنند و او را ارشاد نمايند فرمود: "به سوي فرعون برويد، چون طاغي شده منتهي با ملاطفت و نرمي با او سخن بگوييد".(2)

امام صادق(ع) مي فرمايد: "بعد از رايض ديني هيچ يك از اعمال فرد مؤمن در نزد خدا محبوب تر از آن نيست كه با تمام مردم به گشاده رويي و حسن خلق برخورد نمايد و از خشونت بپرهيزد".(3)

اگر زبان خوش و ملاطفت مؤثر نشد، تهديدش كنيد و اگر باز مؤثر نيفتاد، به مراجع قانوني مراجعه كرده و آنان در جريان امر قرار دهيد تا قانوني با او برخورد نمايند.

گفتني است: اگر از بستگان شنوايي ندارد، مي توانيد از افراد ذي نفوذي كه از آنان شنوايي دارد، استمداد كنيد.

پي نوشت ها:

1 - توضيح المسائل مراجع، ج 2، از ص 618 - 624، با تلخيص.

2 - ث (20) آيه 43 و 44.

3 - اصول كافي، ج 2، طبق نقل جوان، فلسفي، ج 2، ص 8.

در امر به معروف و نهي از منكر موفق نيستم . چه كار كنم ؟
پرسش

در امر به معروف و نهي از منكر موفق نيستم . چه كار كنم ؟

پاسخ

امر به معروف و نهي از منكر يك فريضه و وظيفهء مهم الهي است كه در دين مبين اسلام جايگاه ويژه دارد و از اهميت فوق العاده اي برخوردار است . آثار و بركات آن به حدي است كه از نظر پيشوايان الهي و امامان معصوم : انجام ساير واجبات الهي كاملاً بستگي به اقامهء امر به معروف و نهي از منكر دارد. امام باقر7مي فرمايد:.(1)

انسان وقتي فكر مي كند, به خوبي در مي يابد اگر امر به معروف و نهي از منكر در تمام سطوح جامعه به خوبي اعمال شود, جامعه به راه رشد و تعالي خود ادامه مي دهد.

ترك اين واجب بزرگ الهي به قدري زيان بخش است كه امام باقر7فرمود: .(2)

امر به معروف و نهي از منكر شرايطي دارد:

1 كسي كه مي خواهد امر به معروف و نهي از منكر كند, معروف و منكر را خوب بشناسد; يعني مثلاً بداند كاري راكه طرف مرتكب مي شود, كار بد و حرامي است .

2 تارك طاعت و مرتكب معصيت , بر كار خويش پافشاري داشته باشد, چون اگر كسي خلافي مرتكب شد وسپس ندامت حاصل شد و توبه كرد, جايي براي امر به معروف و نهي از منكر نمي ماند.

3 آمر و ناهي احتمال تأثير بدهد.

4 اين كار موجب مفسده نباشد; يعني ضرر و زيان بر جان و مال و آبروي آمر و ناهي يا مسلمان ديگر مترتب نباشد.(3)

پس از آن كه اين چهار شرط فراهم شد, بايد مراحل امر به معروف و نهي از منكر پله

پله پياده گردد. بدين سان كه ابتدا اظهار رنجش و كراهت شود. اگر اثر نكرد, با سخن نرم گوشزد شود. اگر مفيد نشد, به گفتار خشن و پس از اين مرحله , به عهدهء حكومت است . انجام امر به معروف و نهي از منكر يك واجب وظيفه است كه اگر انجام گيرد, وظيفه ادا شده و انسان مأجور است و خود اين موفقيت است . چنانچه با رعايت شرايط اين كار را بكند, به وظيفهء خود عمل كرده ايد و موفق هستيد.

(پ_اورقي 1.شيخ حرعاملي , وسائل الشيعه , ج 11 ص 395 حديث 6

(پ_اورقي 2.مصطفي حسيني دشتي , معارف و معاريف , ج 2 ص 428 ماده ء: امر به معروف و نهي از منكر.

(پ_اورقي 3.امام خميني , تحرير الوسيله , ج 1 ص 465_ 472

اين روزها مراسم جشن و عروسي و تولد اغلب آميخته با گناه و غنا و رقص و... است . براي جلوگيري از اين امر چه مي توانيم بكنيم ؟
پرسش

اين روزها مراسم جشن و عروسي و تولد اغلب آميخته با گناه و غنا و رقص و... است . براي جلوگيري از اين امر چه مي توانيم بكنيم ؟

پاسخ

بايد امر به معروف و نهي از منكر بكنيم و يا به پليس خبر بدهيم . مسئوليت اين گناهان و مسئوليت جلوگيري از اين گونه مفاسد بر عهدهء دولت است .

با كساني كه روي پشت بام مي آيند و به حياط همسايگان سرك مي كشند, چگونه بايد برخورد كرد؟!
پرسش

با كساني كه روي پشت بام مي آيند و به حياط همسايگان سرك مي كشند, چگونه بايد برخورد كرد؟!

پاسخ

شخص نامحرم حق ندارد حريم افراد جامعه را مورد تهديد قرار دهد. اگر اين مسئله ثابت و تكرار شد,لازم است جهت برخورد با اين پديدهء زشت به نيروي انتظامي اطلاع داد تا مسئله از راه قانوني پيگيري شود.

لازم است خواهران مسلمان هنگامي كه از اتاق خارج شده و به فضاي بازي چون حياط قدم مي گذارند, ازپوشش مناسب و لباس بلند و روسري يا مقنعه استفاده كنند تا احياناً از ديد افراد لاابالي و چشم چران مصون ومحفوظ بمانند.

با فردي كه نماز نمي خواند حجابش را رعايت نمي كند و با آرايش در كوه و خيابان ظاهر مي شود,بايد چگونه برخورد كرد؟ اگر او بزرگ تر يا همسن و يا كوچكتر از ما باشد, چگونه بايد بر خورد شود؟
پرسش

با فردي كه نماز نمي خواند حجابش را رعايت نمي كند و با آرايش در كوه و خيابان ظاهر مي شود,بايد چگونه برخورد كرد؟ اگر او بزرگ تر يا همسن و يا كوچكتر از ما باشد, چگونه بايد بر خورد شود؟

پاسخ

اسلام براي مبارزه با منكرات , وظيفهء امر به معروف و نهي از منكر را از برنامه هاي اساسي و مهم دانسته و به آن دستور داده است :

مردان و زنان باايمان وليّ و سرپرست يكديگرند. امر به معروف و نهي از منكر مي كنند>.

اين آيه امر به معروف و نهي از منكر را وظيفهء هر مسلماني دانسته است . اگر با مفاسدي كه در جامعه ظهور و بروزمي كند, مبارزه نكنيم , كم كم گسترش پيدا مي كند, مانند ويروس بيماري هاي واگيردار كه بايد با آن ها به طور جدي مبارزه كرد.

در امر به معروف و نهي از منكر بايد با رعايت شرايط و برخورد مناسب قدم گذاشت . برخوردهاي غير معقولانه تأثير منفي به جا مي گذارد. به نظر ما در اين زمان در برخورد با افرادي كه اهل نماز نيستند يا بد حجاب هستند, ابتدابا اخلاق نيكو و با گفت و گو بيان مفاسد و ضررهاي اين كار, آنان را توجيه كرد. مسلّماً گفتگو و تذكّر در آنان تأثيرمي گذارد. اگر چند نفر به آنان تذكر بدهند, بهتر تأثير خواهد داشت . البته بخش بزرگي از اين وظيفه بر دوش دولتمردان است كه بايد زمينهء منكرات را فراهم ننمايند و از گسترش و نفوذ فرهنگ بيگانه جلوگيري كنند. فعلاًوظيفهء مردم اين است كه با برخورد زيبا و منطقي

و با جدال أحسن و گفت گو مانع گسترش فساد در جامعه شوند. دربرخورد با بزرگ ترها و هم سن ها اين گفت گو, همراه با زبان نرمتر و ملايمتر باشد.

در برخورد با گناهكاران اگر توان گفتگوي زباني نباشد و يا شرايط موجود نباشد, بايد قلباً از كردار آنان ناراحت باشيم و راضي به كارهاي زشت آنان نباشيم . اميرالمؤمنين 7فرمود:

به كارهاي ديگران راضي باشد, مانند اين است كه خود نيز آن كارها را انجام مي دهد>.

در مورد افراد بي نماز يا بدحجاب , آيات و روايات و داستان ها و آفات مربوط به آن ها را بدانيم تا با مطرح كردن دليل و شواهد, تأثير و نفوذ بيشتري در آنان داشته باشيم .

دوست دارم سخنور باشم تا امر به معروف و نهي از منكر كنم. متأسفانه مي ترسم و خجالتي هستم و نمي توانم از عهده اين كار برآيم. لطفاً براي موفقيت در اين كار كمكم كنيد. چنانچه كتابي در اين خصوص وجود دارد، معرفي نماييد.
پرسش

دوست دارم سخنور باشم تا امر به معروف و نهي از منكر كنم. متأسفانه مي ترسم و خجالتي هستم و نمي توانم از عهده اين كار برآيم. لطفاً براي موفقيت در اين كار كمكم كنيد. چنانچه كتابي در اين خصوص وجود دارد، معرفي نماييد.

پاسخ

فرا گرفتن صفات حميده و پسنديده، يكر از شرائط اساسي اظهار وجود و اثبات شخصيت اجتماعي است.

جواني كه داراي سجاياي اخلاقي است، هر چند كوچك و كم سن باشد، در جامعه عزيز و محبوب است. او به سادگي مي تواند با مردم بياميزد و در اجتماع پيروز گردد. اما جواني كه دچار سوء اخلاق و مكات ناپسند است، هر قدر بزرگ باشد، نمي تواند خود را با جامعه تطبيق دهد و شخصيت شايسته را احراز كند.

امام علي(ع) مي فرمايد: "خلق بد، دوست و خويشاوندان را مي راند، و غير فاميل را به بي اعتنايي وا مي دارد.".(1)

اخلاق در زندگي بشر به قدري مهم است كه خدا در قرآن تغيير اوضاع و احوال فردي و اجتماعي مردم را به تغيير خلقيات و ملكات نفساني مرتبط نموده است: "خدا اوضاع هيچ مردمي را تغيير نمي دهد، مگر آن كه خودشان صفات نفساني و ملكات روحي خود را دگرگون سازند".(2)

بدون ترديد صفات ناپسند اخلاقي در شكست اجتماعي نقش مؤثري دارد.

ممكن است خلق ناپسند و مذموم مانند ترس و عدم اعتماد به نفس، جوان را از رفتار اجتماعي و احراز شخصيت باز دارد، خوب است بدانيم نگراني اضطراب و ترس، همه جا و در هر صورت ناپسند نيست، بلكه ترس هاي به جا و عاقلانه كه ناشي از احساس خطر و حاكي از دور انديشي است، پسنديده است.

ترس هاي

به جاو پسنديده در روان بشر همانند دردهاي عضوي در جسم است. همان طوري كه احساس درد جسمي از عارضه بيماري خبر مي دهد و آدمي را به درمان عضو دردناك وا مي دارد. ترس هاي به جاي روحي، به منزله اعلام خطر است كه صاحبش را به چاره انديشي وا مي دارد.

امام علي(ع) مي فرمايد: "چه بسا مرد خائفي كه خوفش او را در منزل آرامش و ايمني مستقر سازد".(1)

ترس از مجازات و كيفرهاي الهي موجب مي شود نفس از ارتكاب معاصي خودداري كند، در نتيجه متسحق پاداش الهي گردد، اما ترس مذموم و ناپسند ترسي است كه سدّ راه سعادت انسان بوده و مانع پيشرفته و تكامل است. ترس زيان آور ترسي است كه از ضعيف و زبوني سرچشمه گرفته و اراده آدمي را متزلزل مي كند.

ترس هاي ناپسند علاوه بر آن كه محرك عمل مفيد نيست، مضرّ و مزاحم است و پيوسته جسم و جان صاحبش را مي كاهد و او را به سقوط و تباهي سوق مي دهد.

عواملي در ايجاد ترس هاي مذموم و زيان آور نقش دارند كه به پاره اي اشاره مي شود:

1 - فال بد، چه بسيارند مردمي كه عدد سيزده، صداي كلاغ و جغد را شوم مي دانند!

2 - گروهي، خانه و مركب و سواري و زن را شوم مي دانند!

در صورتي از نظر اسلام، شوم بودن زن در مهر سنگين و شومي خانه در كوچكي و تنگي آن و شومي مركب سواري در چموشي و سوء خلق آن است.

3 - برخي از ترس هاي بد از نقايص و عيوب اعضا ناشي مي شود.

كودكي كه با چشم پيچيده يا كور، يا دست و پاي كج

به دنيا مي آيد، وقتي بزرگ مي شود، همواره احساس حقارت مي كند، و هر چه جلوتر مي شود، اين احساس شديدتر مي گردد و به جايي مي رسد كه از ورود به اجتماع و صحبت كردن با مردم مي ترسد و نگران است به او بخندند و مسخره اش كنند!

اگر بخواهند ترس را ازخود دور كنند، چاره اش اين است كه:

اولا: استعدادهاي عقلي يا بدني خود را بشناسند و لياقت خود را تشخيص دهند، سپس به كاري كه شايستگي و توانايي اش را دارند، دست بزنند و تمام نيروي خود را صرف آن نمايند.

ثانيا: در برخوردهاي اجتماعي سعي كنند عيب هاي خود را فراموش كنند و به جاي توجه به نقص عضو، در نقص اعضاي كساني كه عيب بزرگ تري دارند بينديشند.

دنباله معرفي عوامل ايجاد ترس:

4 - سوء تربيت. بخر از ترس هاي ناپسند ناشي از تربيت هاي نادرست دوران كودكي است. خشونت و سخت گيري هاي بي مورد و يا نوازش و احتام فوق العاده پدران و مادران به فرزندان، سبب ترس هاي مذمومي مي شود.

جواني كه بر اثر سوء تربيت دچار عقده حقارت شده و اعتماد به نفس ندارد، هميشه گرفتار حالت انفعالي ترس است. او خوشتن را كوچك تز از اين مي پندارد كه با جامعه بياميزد و اظهار وجود كند. به همين دليل هنگام مواجهه با مردم، خود را گم مي كند.

امام علي(ع) مي فرمايد: "من هاب خاب؛ هر كه بترسد، زيان مي بيند".(2)

راهكارهاي درمان ترس

الف) بايد بداند تا وقتي علت ترس جانش ريشه كن نشود ،اعتماد به نفس ندارد و نمي تواند به خوبي با مردم سخن بگويد.

ب) بايد با دقت به حساب خويش رسيدگي كند و حالت رواني خود را به درستي

تجزيه و تحليل كند تا به منشأ اساسي ترس رسيده، به نفع آن بپردازد.

امام علي(ع) مي فرمايد: "من حاسب نفسه ربح و من غفل عنها خسر؛ هر كس به حساب خويش برسد، سود مي برد و هر كس از اين وظيفه، غفلت كند، زيان مي بيند".(3)

اگر به حساب نفس خود رسيدگي كنيد و متوجه شويد منشأ ترس شما چيست، حتماً در صدد رفع آن برخواهيد آمد و خواهيد گفت: من الان مردي هستم و ديگران از من برتري ندارند، همه از ابتدا مثل من بودند و به مرور زمان خوب شدند، مردم كاري با من ندارند و اگر خوب صحبت كنم، به من توجه خواهند كرد.

پ) پس از محاسبه نفس و اميد به پيروزي براي ان كه در معاشرت و مكالمه با مردم جرئت پيدا كنيد، بايد در اولين برخوردهاي اجتماعي از ساده ترين روش هاي اخلاقي كه مايه جلب محبت است ، استفاده كنيد، مثلا در برخورد با هر كسي ابتدا سلام كند و نگذارد كسي بر او در سلام سبقت بگيرد، دوم اين كه با چهره متبسّم و بشّاش با مردم روبرو شود.

امام علي(ع) مي فرمايد: "هر تازه واردي در محيط نامأنوس، حيرت زده مي شود، براي آرامش خاطر، سخن خود را با سلام آغاز كند.(4)

نيز مي فرمايد: "گشاده رويي ريسمان مهر و محبت است".(5)

ت) تمرين، مثلاً روبه روي آينه بايستد و مطلب مورد نظر خود را بيان نمايد.

گاهي خبرهاي داغ و دست اول را از روزنامه ها، كتاب ها، راديو و تلويزيون بگيرد و آن را با آب و تاب براي اعضاي خانواده و دوستان صميمي مطرح نمايد.

ث) اعتماد به نفس، به خود تلقين كند

مگر از ديگران چه كم دارم؟ چرا ديگران بتوانند و من چنان نباشم؟

پي نوشت ها:

1 - غرر الحكم، ج 4، ص 554، چاپ دانشگاه.

2 - همان، ج 5، ص 147.

3 - همان، ص 211.

4 - همان، ص 10.

5 - مسعود بن ابي فراس حلّي، مجموعه ورام، ج 1، ص 31.

با توجه به مشكلاتي كه در رابطه با برخورد خود با خواهر و برادرم برايتان نوشته ام لطفا در مورد روش هاي صحيح و اصولي انتقاد كردن از ديگران بخصوص نوجوانان و جوانان توضيح دهيد؟
پرسش

با توجه به مشكلاتي كه در رابطه با برخورد خود با خواهر و برادرم برايتان نوشته ام لطفا در مورد روش هاي صحيح و اصولي انتقاد كردن از ديگران بخصوص نوجوانان و جوانان توضيح دهيد؟

پاسخ

پاسخ سؤال شما را به گونه اي مي آوريم كه شامل نحوه برخورد شما با اعضاي خانواده نيز باشد. اصولا براي انجام هر نوع كار اصلاحي يا انتقادي بايد سه چيز را در نظر بگيريم:

1 - ريشه يابي مشكل.

2 - شناخت مشكل و شناخت راه هاي خروج از آن.

3 - نوع برخورد با افراد.

بنابر اين در برخورد با نسل نوجوان و جوان بايد بسياري از نكات را در رابطه با اينموارد در ذهن داشته باشيد تا هم بتوانيد باسخنان خود مثمر ثمر باشيد و هم خداي نكرده تأثيرات منفي اي نداشته باشيد.

اين نكات عبارتند از:

- در نظر داشتن محيط زيست، وضعيت خانوادگي، محل تربيت و زيمنه هاي مساعد براي تعليم و تربيت. مسلما كسي كه داراي زمينه هاي مساعدي از اين نوع نيست، نميتواند با معيارهاي خاص اين چنيني مورد ارزيابي قرر گيرد.

از اين رو توجه داشته باشيد كه در برخورد با افراد، اين زمينه ها را مد نظر داشته باشيد؛ زيرا در بسياري از محيطها، انحراف صورت عمومي و اپيدمي دارد و از اين رو كسي به انحراف بودن و ناپسند بودن كار خودش يا توجهي ندارد يا آن راچندان عيب بزرگي نمي شمارد. مسلما برخورد با اين افراد كاملا با برخود با كسي كه در محيطي كاملا متضاد رشد كرده متفاوت است.

- شناخت ريشه ها و عوامل بنيادي سوق يافتن افراد به انحرافات هم بسيار مهم اند؛ همان طور كه گفتيم محيط

آلوده مثل محله بد، مدرسه بد، دوستان و آشنايان بد و... نقش بسيار مهمي در انواع انحرافات دارند. در اين گونه اماكن، انواع و اقسام انحرافات به همراه امكان دسترسي آسان جمع شده اند؛ انواع عكس ها، فيلم ها، كتاب هاي داستان، نامه هاي عاشقانه، منحرفان خياباني با جلوه هاي خاص خود، گفتگوهاي طولاني و امكان سخن گفتن در مورد انواع انحرافات و از همه بدتر غرور ناشي از انجام آن ها كه به نوعي بزرگ شدن تفسير مي گردد، ريشه هاي فساد در جوانان ما هستند. از نقش پدر و مادر هم نبايد چشم پوشي كرد، رابطه زناشويي آزاد در نزد فرزندان و بدون مراقبت هاي لازم تا فرزندان از چند و چون قضايا مطلع نگردند و به اصطلاح حس خفته شان بيدار نگردد؛ عدم اعتقاد و پايبندي به مسائل ديني و فرايض آن مثل نماز خواندن، روزه گرفتن، شركت در مساجد، حسينيه ها و اجتماعات مذهبي، گوش دادن به نوارهاي مبتذل، آوردن فيلم هاي مبتذل به منزل، دشنام دادن ها و الفاظ ركيك به كار بردن، نداشتن پوشش درست در منزل - مثلا بسياري از مادرها و دخترها در منزل با لباس زير و خيلي مكشوفه و يا آرايش مي گردند و گمان مي كنند محرم بودن جواز اين كارها است در حالي كه همين كارها موجب آسيب رواني بر ذهن فرزندان مي گردد و چيزهايي از اين قبيل جزء عوامل اصلي و ريشه هاي انحراف در جوانان است.

- از سوي ديگر تعصب و تقيد شديد به مذهب و پافشاري بي منطق بر مباني ديني و ارزشي نيز مي تواند سبب گريز فرزندان از حريم دين و ورود به ناهنجاري هاي ديگر شود.

- عدم آرامش در منزل هم سبب ايجاد

ناهنجاري و پذيرش انحرافات مي گردد، دعواهاي خانوادگي و فاميلي جزء مهم ترين برهم زننده هاي تعادل در خانواه اند.

- شناخت اصل انحراف و راه هاي دوري از آن با توجه به زمينه هاي پيدايش آن نيز جزء مهم ترين نكات است؛ زيرا سبب مي شود كه ما در برخورد با يك ناهنجاري ابتدا در از ميان بردن ريشه هاي آن كوشاباشيم، سپس با توجه به روحيه افراد به مدد آنان برخيزيم و نوع برخورد خود را با توجه كامل به روحيات آنان تنظيم كنيم. و نيز با عدم تشخيص اشتباه در نوع انحراف از ياد دادن ساير انحرافات نيز پرهيز كنيم.

حال با توجه به آن چه كه براي شما نوشته ايم اميدواريم كه به عمق كاري كه در پيش داريد واقف گشته باشيد و دانسته باشيد كه اصلاح يك انحراف حتي خيلي كوچك، كار بسيار مهم و اساس اي است.

به گمان ما طرح مسائل خانواده با پدر و مادر خانواده در خفا (در صورتي كه مي بينيد زمينه مناسب است) مي تواند كمك مؤثري باشد. در مورد خودتان هم بايد بگوييم كه بهتر است فعلا با خوشرويي و محبت با اعضاء خانواده تان برخورد كنيد و سعي كنيد با اخلاق پسنديده و محبت وافر فضاي تازه اي را در منزل ايجاد كنيد. لطف كنيد از تظاهر به دينداري، تقدس، خوب بودن و چيزهايي از اين قبيل كه گهگاه بر انسان عارض مي شود پرهيز كنيد، اميد است خداوند شما و خانواده تان را مشمول رحمت و عنايت خويش قرار دهد.

در صورتي كه سؤال ديگري داشتيد مي توانيد بر همكاري و دوستي واحد ما حساب كنيد.

در انتظار مكتوبي ديگر از شما هستيم. خدا نگهدارتان باد!

خواهر 16 ساله اي دارم كه در دبيرستان تحصيل مي كند او دختر با حجابي است، ولي اخيراً از خاطراتش فهميدم كه عاشق پسري شده است او را چگونه راهنمايي كنم؟
پرسش

خواهر 16 ساله اي

دارم كه در دبيرستان تحصيل مي كند او دختر با حجابي است، ولي اخيراً از خاطراتش فهميدم كه عاشق پسري شده است او را چگونه راهنمايي كنم؟

پاسخ

هر چند مطالعه خاطرات خواهرتان كار پسنديده اي نبوده است، ولي به هر صورت وظيفه شما در اين شرايط آگاهي دادن به ايشان است، ولي بايد بسيار با دقت و ظرافت كاملي اين كار را انجام دهيد. از موعظه و تذكّر مستقيم خودداري كنيد.

با توجه به اين كه ايشان دختر منطقي و با حجابي مي باشد زمينه پند پذيري در او بسيار مساعد است. بايد بر نقاط قوت خواهرتان تأكيد ورزيد و هرگز خطاها و لغزش هاي ايشان را به رخ نكشانيد و به طور غير مستقيم با ذكر سرنوشت افراد كه به انحراف كشيده شده و يا فريب شيادان را خوردند و مراقبت بيشتز از ايشان و زير نظر گرفتن او به طوري كه او نفهمد و با ارائه كتاب هاي مفيد و نشريه ها يا مجلات سودمند مي توانيد به وظيفه امر به معروف و نهي از منكر عمل نماييد و در صورت توان رابطه ايشان با دوستش را كه رابطه با آن پسر را فراهم كرده، قطع نماييد.

دوستم با اين كه چادري با شخصيتي است، ولي نسبت به شهدا، امام خميني و مقام معظم رهبري بدگويي مي كند هر قدر نصيحتش مي كنم بي فايده است؟ براي راهنمايي او چه كنم؟
پرسش

دوستم با اين كه چادري با شخصيتي است، ولي نسبت به شهدا، امام خميني و مقام معظم رهبري بدگويي مي كند هر قدر نصيحتش مي كنم بي فايده است؟ براي راهنمايي او چه كنم؟

پاسخ

خواهر گرامي! احساس مسئوليت شما در امور ديني و اجتماعي و روحية امر به معروف و نهي از منكر و دل سوزي و شفقت شما نسبت به دوستان شايسته تقدير و تحسين است، موفقيت روز افزون شما را در شناخت و معرفت بيشتر اسلام و عمل به آن را از خداوند مسئلت داريم.

خواهر! در روزگار فتنه هاي فرهنگي و اجتماعي و هجوم هاي دين ستيزي و دين گريزي، بر سر گذاشتن چادر كه نماد حجاب برتر اسلامي است. زينت و افتخاري براي آن خانم است و اين پيام را به دنبال دارد كه اعتقادات مذهبي و ديني در عمق جان شان ريشه دارد. اگر چه ممكن است در ساير ابواب و اصول و فروع دين شناخت و معرفتي سطحي و بر پاية شنيده ها و گفته ها داشته باشد.

بدبيني ها و بدگويي هاي اين گونه افراد بايد علت يابي گردد تا متناسب با ريشه هاي برخوردي مناسب داشت و به تعبير قرآن با روش "... حادلهم بالّتي هي احسن" با آن ها مذاكره و گفتگو كرد؛ زيرا اين گونه افراد ممكن است به علت وضعيت معيشتي و اقتصادي نامطلوب و بيكاري يا برخورد نادرس برخي ادارات، شخصيت هاي دولتي و مذهبي با آن ها چنين روحيه اي پيدا كرده باشند و يا از حرف ها و تبليغات ديگران اعم از دوستان و خانواده و درگيري ها ، روزنامه ها و مطبوعات

و راديوهاي بيگانه ذهنيت نادرستي برايشان ايجاد شده و يا شكست هايي در زندگي آنان مانند عدم توان ادامه تحصيل يا پيدا نشدن شغل يا همسر مناسب، عقده هاي رواني ناخواسته و نا آگاهانه اي را در آنان پديد آورده باشد كه همه علل ذكر شده ناشي از سطحي نگري و ضعف معرفت ديني و بنيه علمي و فكري است. جهت تغيير و اصلاح بينش ديني و اجتماعي اين گونه افراد بايد از شيوة آموزش و تأثير گذاري غير مستقيم بهره جست. مرحله اول معرفي كردن يا هديده دادن كتاب هاي اخلاقي مانند: قلب سليم، نفس مطمئنه، گناهان كبيره(هرسه از شهيد دستغيب)، اخلاق عملي آيت الله مهدوي كني، وصيت نامه هشدا و علما و از جمله امام خميني ره.

بنابراين در قدم اول بايد علت مخالفت و بدگويي ايشان را به دست آوريد. شايد معاشر بدي دارد و يا علت ديگري، پس از كشف علت يا علل به درمان او بپردازيد. براي راهنمايي بيشتر با مسئول واحد تماس بگيريد. تلفن:› 7743183-0251

وظيفة من در مقابل دوستان بد حجابم چيست؟
پرسش

وظيفة من در مقابل دوستان بد حجابم چيست؟

پاسخ

وظيفة اصلي و اساسي شما نهي از منكر است، ولي اين مسئوليت بايد به طور شايسته و صحيح انجام گيرد تا نتيجة مطلوب حاصل شود. در انجام اين وظيفه، احكام و شرايطي را كه در اين زمينه بيان شده، بدانيد و فرا گيريد، زيرا چه بسا انسان بي اطلاع كارهايي انجام مي دهد كه ضرر آن بيشتر از نفع است. اين احكام و شرايط در رسالة امام خميني(ره) و بعضي از كتاب ها و جزوه ها بيان شده است. به دختر جواني كه حجاب اسلامي را رعايت نمي كند، نمي توان به زور مقنعه و چادر پوشاند، بلكه بايد او با رغبت و ميل باطني حجاب را بپذيرد و به آن باور دروني پيدا نمايد. وقتي براي خانمي، زيبايي و فضيلت و فوايد و آثار حجاب جا نيفتاده باشد، طبيعي است كه آن را نمي پذيرد و فشار و تحميل خارجي اثر دراز مدت ندارد. در اين راستا لازم است كتاب هايي را كه دربارة حجاب است، در اختيار ايشان قرار دهيد. در برخورد با دوستتان نكاتي را حتماً مورد نظر داشته باشيد:

1_ اعطاي شخصيت: هرگز به خاطر بدحجابي نسبت به ايشان بي احترامي نكنيد و آمرانه و قلدرمآبانه برخورد ننماييد، بلكه خواهرانه و دوستانه برخورد كنيد و با گفتن جملاتي مانند: اين عمل در شأن شما نيست يا شأن شما بالاتر از اين ها است، او را راهنمايي كنيد. به طور كلي به صورت پيشنهادي باشد، نه دستوري.

2_ جلب اعتماد: نهي از منكر وقتي تأثير دارد كه اعتماد طرف مقابل جلب گردد. بنابراين قبل از آموزش بايد جذب

صورت گيرد. امام علي(ع) مي فرمايد: "قلوب الرجال وحشية فمن تألّفها أقبلت عليه؛ دل هاي مردم وحشي است. پس هر كسي آن قلوب را جذب كند، به او روي خواهند آورد".[1]

سعي كنيد با رفاقت با ايشان دلشان را به دست آوريد.

3_ در نظر گرفتن وضع روحي و رواني: در نهي از منكر بايد به اين نكته روان شناختي توجه داشت كه حرف در زماني كه احتمال تأثير آن مي رود، زده شود. بديهي است انسان هميشه حال و حوصلة سخن گوش دادن را ندارد. امام علي(ع) مي فرمايد: "دل ها براي قبول نصيحت اقبال (روي آوردن) و ادبار (نپذيرفتن) دارند؛ پس در مواقع پذيرش، آن ها را دريابيد، زيرا اگر دل نسبت به چيزي اكراه داشته باشند، در آن مورد كور بوده، چيزي را نمي بيند".[2]

4_ رعايت نزاكت و ادب: قرآن مجيد دربارة نحوة برخورد مي فرمايد: "ادفع بالّتي هي أحسن السيئة؛ اي رسول ما تو آزار و بدي هاي امت را به آن چه نيكوتر است، دفع كن".1[3]

انسان در مقابل خشونت و يا ملايمت، واكنش مناسب با اوضاع را بروز خواهد داد. اگر به يك نفر با عصبانيت بگوييد: حجابت را رعايت كن، ممكن است در جواب بگويد: چرا، چنين كنم؟! اگر با احترام از او چنين تقاضايي داشته باشيد، قبول مي كند.

5_ محترم شمردن عقايد افراد: خانمي كه با بدحجابي وارد جامعه مي شود و آن را نشانة عظمت و تمدن مي داند، اين ها را ارزش تلقي مي كند و نشانة شخصيت مي پندارد. واضح است كه هيچ گونه اهانت و تحقيري را نسبت به فكر خود نمي پذيرد. در برخورد با اين افراد بايد به آن ها فهماند كه به

عقيده و نظرشان احترام مي گذاريد، ولي اين انتخاب را صحيح نمي دانيد.

6_ پافشاري بر نكات مثبت: از ابتدا نبايد كار خلاف ديگران را مطرح كرد، زيرا زمينة پذيرش وجود ندارد و چه بسا واكنش نشان داده مي شود. در آغاز بايد طرف مقابل را به خاطر صفات مثبت ستود تا از اين طريق احساس كرامت كند و در مقام تلافي و ستيزه جويي بر نيايد.

7_ برخورد با علل: براي رفع ناهنجاري ها بايد علل را بازشناسي كرد. بي حجابي يا بد حجابي دختران قطعاً علل مختلفي دارد، مانند عدم تربيت صحيح، بي محبتي پدر و مادر، معاشرت با نااهلان و اوضاع نابسامان سياسي و اجتماعي و اقتصادي. با ريشه يابي و عكس العمل مناسب با آن مي توان با اين پديدة ناپسند مبارزه كرد.

[1]نهج البلاغه، قصار 47.

[2]همان، قصار 184.

[3]مؤمنون (23) آية 96.

براي اين كه ديگران را به اخلاق نيك دعوت كنيم چه آياتي براي آن ها بخوانيم
پرسش

براي اين كه ديگران را به اخلاق نيك دعوت كنيم چه آياتي براي آن ها بخوانيم

پاسخ

با توجه به اين كه اخلاق نيك و تزكية نفس اساس و زير بناي سعادت انسان را تشكيل مي دهد، بسياري از آيات قرآن مجيد، مستقيم يا غيرمستقيم با اخلاق و فضايل نفساني ارتباط دارد، در اين پاسخ به برخي از آياتي كه انسان را به مكارم اخلاق دعوت فرموده و نمونه اي ديگر از آيات كه انسان را از رذايل اخلاقي باز مي دارد، اشاره مي كنيم

1. قرآن مجيد يكي از عوامل پيشرفت پيامبراكرم 9 و موفقيت او در گسترش اسلام را، اخلاق نيك آن حضرت مي داند، در آية 159 سورة آل عمران آمده "به بركت رحمت الهي در برابر آنان ]مردم نرم و مهربان شدي و اگر خشن و سنگ دل بودي از اطراف تو پراكنده مي شدند."

2. حلم و بردباري و فرونشاندن خشم "وَالْكَ_َظِمِين َ الْغَيْظَ وَالْعَافِين َ عَن ِ النَّاس ِ وَاللَّه ُ يُحِب ُّ الْمُحْسِنِين َ ;(آل عمران 134) كساني كه خشم خود را فرو مي برند و از خطاي مردم در مي گذرند و خدا نيكوكاران را دوست مي دارد." و نيز آية 63 فرقان و 199 اعراف

3. ادا كردن امانت "إِن َّ اللَّه َ يَأْمُرُكُم ْ أَن تُؤَدُّواْ الاْ ?َمَ_َنَ_َت ِ إِلَي ََّ أَهْلِهَا... ;(نسأ،58) خداوند به شما فرمان مي دهد كه امانت ها را به صاحبانش بدهيد." و نيز آية 8 مؤمنون و 283 بقره

4. فروتني "وَ عِبَادُ الرَّحْمَ_َن ِ الَّذِين َ يَمْشُون َ عَلَي الاْ ?َرْض ِ هَوْنًا ;(فرقان 63) بندگان خاص خداوند رحمان كساني هستند كه با آرامش و بي تكبر بر زمين راه مي روند."

5. وفاي به

عهد و اداي امانت خداوند مهربان در سوره آل عمران آيه 76، مردم را به رعايت كردن عهد و پيمان هايشان با ديگران دعوت مي كند و مي فرمايد: "آري هر كه به پيمان خود وفا كند، و پرهيزگاري نمايد، بي ترديد خداوند، پرهيزگاران را دوست دارد."

و نيز آيات مؤمنون 8 ; اسرأ، 34 ; نحل 91.

6. صبر و شكيبايي "اي كساني كه ايمان آورده ايد; از صبر و شكيبايي و نماز ياري جوييد; زيرا خدا با شكيبايان است . (بقره 153)

هم چنين در مورد دعوت ديگران به دوري از كارهاي بد و اخلاق ناپسند به چند نمونه از آيات اشاره مي شود.

1. ترك خيانت "يَ_ََّأَيُّهَا الَّذِين َ ءَامَنُواْ لاَ تَخُونُواْ اللَّه َ وَالرَّسُول َ وَتَخُونُوَّاْ أَمَ_َنَ_َتِكُم ْ وَأَنتُم ْ تَعْلَمُون َ ;(انفال 27) اي كساني كه ايمان آورده ايد! به خداو پيامبر خيانت نكنيد و نيز در امانت هاي خود خيانت روا مداريد، در حالي كه مي دانيد ]اين كار، گناه بزرگي است ["

2. پرهيز از دروغ "إِنَّمَا يَفْتَرِي الْكَذِب َ الَّذِين َ لاَ يُؤْمِنُون َ بِ ?‹َايَ_َت ِ اللَّه ِ وَأُوْلَغ كَ هُم ُ الْكَ_َذِبُون َ ;(نحل 105) تنها كساني دروغ مي بندند كه به آيات خدا ايمان ندارند، ]آري دروغ گويان واقعي آنها هستند."

و نيز آيات زمر، 3; غافر، 28.

3. دوري از غيبت "وَ لاَ يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَيُحِب ُّ أَحَدُكُم ْ أَن يَأْكُل َ لَحْم َ أَخِيه ِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوه ُ;(حجرات 12) هيچ يك از شما ديگري را غيبت نكند، آيا كسي از شما كه دوست دارد كه گوشت برادر مردة خود را بخورد؟ ]به يقين همة شما از اين امر كراهت داريد، تقواي الهي پيشه كنيد كه خداوند توبه پذير است "

4. دوري از سخن چيني و سرزنش ديگران "وَيْل ٌ لِّكُل ِّ هُمَزَة ٍ لُّمَزَة ٍ ;(همزه 1) واي بر عيب جوي مسخره كننده " و نيز آيات قلم 10 _ 13.

فرهنگ

رسانه ها

نقش ارتباطات در جامعه چيست ؟

پرسش

نقش ارتباطات در جامعه چيست ؟

پاسخ

ارتباطات مانند راديو, تلويزيون , تلفن , تلكس , فاكس , ماهواره , روزنامه ها, مجلات , و... پديده ءبسيار مهمي است كه در دنياي كنوني بيشترين نقش را در پيشرفت بخش هاي مختلف جامعه عهده دار مي باشد و تاآن جا پيش رفته كه مي تون ارتباطات را كليد دهكدهء جهاني فرض كرد. بر اثر ارتباطات مي توان جامعه را به وحدت ,مشاركت و يكپارچگي و تعالي و ترقي رساند و نيز مي توان به خاطر تبليغات سوء از ارتباطات جامعه را به تفرقه وپراكندني و فحشا و منكر و انحطاط كشاند.(1)

(پ_اورقي 1.همان .

چرا اينقدر در فيلمهاي تلويزيون ازدواج را تبليغ ميكنند.اين در بعضي موارد باعث اختلاف بين جوانان ميشود.

پرسش

چرا اينقدر در فيلمهاي تلويزيون ازدواج را تبليغ ميكنند.اين در بعضي موارد باعث اختلاف بين جوانان ميشود.

پاسخ

ازدواج از جايگاه ارزشي بسيار بالايي در دين اسلام برخوردار بوده و تاثيرات بسيار زيادي در رشد و تكامل فرد و اجتماع دارد؛ پيامبر گرامي اسلام(ص) درباره اهميت ازدواج مي فرمايند: «ما بني في الاسلام بناء احب الي الله _عزوجل_ و اعز من التزويج» ؛ (بحارالانوار, ج 103, ص 222)

يعني هيچ كانوني در اسلام بر پا شنده است كه نزد خداوند محبوب تر و عزيزتر از كانون ازدواج باشد. و امام علي(ع) مي فرمايد: «هيچ يك از ياران رسول خدا ازدواج نمي كند, مگر اينكه پيامبر اكرم درباره او مي فرمود: (دينش كامل شد)» (مكارم الاخلاق، ص 99)

بنابراين ازدوا از ارزش هاي مهم دين مبين اسلام بوده كه تبليغ و تريويج آن امري مثبت و ضروري تلقي مي شود. و از سوي ديگر ازدواج يكي از موضوعات مهم و حياتي جامعه كنوني ماست كه اكثريت جوان مي باشند؛ لذا لازم است توسط دستگاه هاي فرهنگي و رسانه هاي ملي توجه جدي به آن شود، متأسفانه بالارفتن سن ازدواج از يك سو و هجوم فرهنگ غرب و آموزه هاي فردگرايي، لذت طلبي و عدم پذيرش مسؤوليت و ... همچنين مشكلات و نارسايي هاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي كه در اين زمينه وجود دارد، سبب شده تا درصد قابل توجهي از جوانان اقبال كمتري به اين مسأله مهم داشته باشند به عنوان نمونه بر اساس گزارش سازمان ثبت احوال كشور، در سال 1375 حدود 464 هزار ازدواج به ثبت رسيده است كه نسبت به سال 1374، دو درصد كاهش نشان

مي دهد، از سال 1367 به بعد، به ازاي هر سال، شش ماه به ميانگين سن ازدواج افزوده شده است، آمارهاي موجود نشان مي دهد كه ميزان جدايي ها (طلاق) افزايش و ازدواجها كاهش يافته است. (جوانان و ازدواج، اسماعيل بيابانگرد، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1381، ص 23)

ويل دورانت، دانشمند معروف، درباره ترغيب جوانان به ازدواج مي گويد: «اگر راهي پيدا شود كه ازدواج در سالهاي طبيعي انجام گيرد، فساد و انحرافهاي جنسي، تنهايي و عزلت ناپسند و برخي امراض رواني، به ميزان زيادي كاهش خواهد يافت، ... عشق جنسي جوانان، زودتر از توانايي اقتصادي شان فرا مي رسد. ما نبايد از اين پيشامد حذر كنيم و بگذريم آن عشق افسرده شود و بميرد. ازدواجي كه برپايه عشق تازه و نمرده دختر و پسر انجام شود، در طي سالهاي طولاني، زندگي آن ها را معطر و خوشبو مي كند و گرنه عميق، فرمال و ايده ال نخواهد بود» (لذات فلسفه، ويل دورانت، ترجمه عباس زرياب، خويي، نشر انديشه، 1375، ص 174)

از اين رو با توجه به عوامل فوق به نظر مي رسد اصل تبليغ و ترويج فرهنگ ازدواج، اقدامي مثبت و در راستاي نيازهاي جامعه جوان ما باشد، هر چند حل اساسي مشكل ازدواج نيازمند بهبود نسبي عوامل اقتصادي - معيشتي، اجتماعي و فرهنگي جامعه است كه در اين بخشها نيز تليغات و فرهنگ سازي صحيح توسط رسانه هاي عمومي مي تواند نقش مؤثري ايفا نمايد.

و نكته آخر اينكه، تمام مطالب فوق درباره اصل مسأله ازدواج و تبليغ آن توسط تلويزيون مي باشد، اما اينكه روشها و الگودهي هاي برنامه هاي تلويزيون تا چه اندازه

صحيح و مطابق ارزش هاي اسلامي و مقتضيات جامعه اسلامي ماست، نيازمند بررسي دقيق است كه از عهده اين مركز خارج بوده و بايد پاسخ آن را از مسؤولين آن رسانه جويا شد.

نظر شما در مورد فيلم مارمولك و نكات مثبت و منفي آن چيست؟

پرسش

نظر شما در مورد فيلم مارمولك و نكات مثبت و منفي آن چيست؟

پاسخ

به طور كلي نظر كارشناسي درباره فيلم از ابعاد مختلف هنري و محتوايي قابل بررسي است و آثار مستقيم و غيرمستقيم بر بييندگان را بايد در يك نظرسنجي و تحقيق ميداني به نتيجه گيري رساند.

لذا اگر چه اين فيلم چه بسا با انگيزه هاي غير مغرضانه تهيه شده باشد ولي با توجه به برداشت بيندگان ، معلوم مي شود پيامدهاي منفي آن بيشتر بوده است.

براي توضيح بيشتر توجه شما را به مطالب زير جلب مي كنيم:

فيلم مارمولك ساخته كمال تبريزي در نظر اهل فرهنگ ، بازتاب هاي مختلفي در پي داشته ، عده اي آن را نمي پسندند و معقتدند بايد اين فيلم توقيف شود و عده اي ديگر آن را در نوع خود بي نظير مي دانند كه هر دو از دغدغه هاي پيروي مي كنند گروه اول نگران اهانت به نيروي انتظامي ، مردم، جوانان ، روحانيت هستند و از آن بيم مي رود كه سر آغاز اهانت هاي بعدي باشد.

گروه دوم كه تهيه كنندگان و كارگردان و كساني كه با نگاه سازندگي و اطلاع رساني و نگاه مثبت تحليل مي كنند نگران آنند كه تكثير خط قرمز ها و ايجاد محدوديت ها ممكن است در رشد فرهنگي و هنري جامعه ، توقف ايجاد شود.

تحليل گروه دوم بطور خلاصه اين چنين است:

موافقان اكران فيلم

1. كمال تبريزي نيز صاحب دغدغه اي از همان جنس است و او با اين فيلم، هرگز نخواسته است تصويري نامطلوب از روحانيت به نمايش بگذارد بلكه كوشيده است تا بيننده به بلوغ تمايز برسد.

ايشان به

گفته منوچهر محمدي «تهيه كننده» مي گويد: مضمون اين فيلم تا حد آشكاري تأكيد بر نزديكي مردم و روحانيت دارد. به عبارتي فيلم با هدف اصلاح ارتباط مردم و روحانيون ساخته شده است و از طرف ديگر سازندگان فيلم در همه گفتارها و اعلام نظرات خود بر اين نكته تأكيد مي كنند كه فيلم، در همه مراحل توليد از نگارش فيلنامه تا نمايش آن با همفكري صاحب نظران غير سينمايي در حيطه هاي گوناگون انجام گرفته است. (روزنامه شرق، دوشنبه 28 ارديبهشت) وي معتقد است كه فيلم مارمولك نه تنها در جهت توهين به روحانيت و قداست زدايي از آن نيست بلكه درست در جهت قداست بخشيدن مضاعف به آنها است.

اما نقد و نظريه گروه اول و مخالفان اكران فيلم

در اين فيلم چند گروه مورد اهانت و تمسخر قرار گرفته اند به طور خلاصه عبارتند از:

1. نيروي انتظامي و مأموران زندان و نيز افسر نيروي انتظامي در قطار و افسر راهنمايي رانندگي كه اين فيلم در صدد القا اين است كه نيروهاي انتظامي و مأموران راهنمايي و رانندگي خادم مردم نيستند بلكه حافظ منافع روحانيت هستند.

2. در تمام فيلم به شدت و پر رنگتر از خط استهزا، روحانيت است. كارگردان كاراكتر خوبي از روحانيت ساخته كه بايد ضد قانون و روشنفكر باشد. ويژگي خوب را در يك آخوند قلابي گذاشته كه نمي توانند ديگر ويژگيها را داشته باشد. كه به راحتي مي توان به او خنديد.

3. گروه مديران كشور است از جمله مدير قطار كه اين صحنه تأييد ديگري است كه مديران مشتي چاپلوسان نسبت به رژيم هستند در حالي كه اين طوري نيست.

4. جريان

ديگر كه در اين فيلم مسخره مي شود توده مردم و القا نفهمي به عموم است در صورتي كه مردم ما آگاه هوشيار و زيرك اند و افراد باسواد و كم سواد را به خوبي تشخيص مي دهند.

5. گروه ديگر جوانان هستند كه با روحانيت گره خورده اند و اين قضيه از نقاط انحرافي است و در حقيقت گسستن پيوند جوانان با روحانيت است .

6. مهمترين چيزي كه در فيلم ياد شده - از ديد كارشناسي و هنرشناسي - قابل بررسي و دقت نظر است آن كه با تكيه بر برخي موارد منفي كه ممكن است از بعضي افراد روحاني نما سر زده باشد آن را به شكل عمومي به نام همه روحانيت مطرح مي كند بي آن كه مسأله را تفكيك كرده باشد فقط در يك جا آن هم آخر فيلم و خيلي ساده و كم رنگ به جايگاه روحانيت اصيل اشاره دارد ولي به هر حال از انتخاب اسم فيلم (مارمولك) تا نحوه بازيگري آقاي پرستويي با لباس روحاني، سراسر ديد ناصحيح و مسخره آميز از لباس روحانيت و مردم مؤمن را به نمايش گذاشته است.

يكي از رسالت هاي صداوسيما تلاش در بهبود وضع فرهنگي جامعه است و يك راه آن تقويت موسيقي سنتي است .ما دانشجويان از شما مي خواهيم كه به صداوسيما گوشزد كنيدكه اين قدر از رهبري مايه نگذارد مگر رهبري موافق موسيقي پاپ و جاز است ? چرا آقاي علي معلم دامغاني و آقاي

پرسش

يكي از رسالت هاي صداوسيما تلاش در بهبود وضع فرهنگي جامعه است و يك راه آن تقويت موسيقي سنتي است .ما دانشجويان از شما مي خواهيم كه به صداوسيما گوشزد كنيدكه اين قدر از رهبري مايه نگذارد مگر رهبري موافق موسيقي پاپ و جاز است ? چرا آقاي علي معلم دامغاني و آقاي ضرغامي دروغ مي گويند ? ما از شما خواهش مي كنيم كه به استدلال هاي اين دو نگاه كنيد كه چقدر دروغ و خنده

آور است . لطفا پاسختان را به ايميل ما بدهيد . در ضمن از صداوسيما بخواهيد كه اول از خودش درباره ي پاسخگوئي شروع كند .

پاسخ

با تشكر از حسن اعتماد شما و ستايش دغدغه شما نسبت به بهبود وضعيت فرهنگي, به اطلاع مي رساند متن نامه شما به روابط عمومي صداوسيما ارسال شد. و اما در خصوص نياز به موسيقي و ملاك حرمت و يا مجوز استفاده از آن توجه شما را به مطالب زير جلب مي كنيم:

وجود هر گرايش طبيعي و دروني، نياز پاسخگويي را مي طلبد. جذابيت سمفوني از اين قاعده مستثني نيست. اما بايد دانست چگونگي پاسخگويي به غرايز ابتدايي و نيازهاي پس از رشد يافتگي، تا ميزاني مشترك ميان تمامي اقوام و فرهنگ ها و پيروان اديان است. مانند آن كه استفاده از «آب» براي رفع تشنگي نزد همگان مشترك است. تفاوت از آنجا آغاز مي شود كه براي رفع اين نياز اصلي در پي آماده سازي و پيشنهاد نوشيدني هاي متنوع باشيم. اينجاست كه نظريه هاي انسان شناختي و فاكتورهاي اقتصادي، سياسي، فرهنگي رخ مي نمايد و كنش ها و واكنش ها بروز مي كند.

پيچيدگي ها و ابهام آنگاه فزوني مي يابد كه در عصر ارتباطات، تنوع پاسخگويي به نيازها بسيار فراوان مي شود و از ميان آن همه «انتخاب پاسخگو» به نياز اصيل و طبيعي «بدون عوارض»، كاري بس دشوار مي باشد و تلاش همگاني را براي انتخاب صحيح و يا پيدا كردن جايگزين مي طلبد.

جهت شفاف سازي درباره خصوص موسيقي متذكر مي شويم: موسيقي به طور كلي داراي دو نوع است:

1- موسيقي غنائي: هرگونه آهنگي است كه به لحاظ شكل يا محتوا موجب تحريك شهوت و متناسب با مجالس گناه است.

اين گونه موسيقي، گاهي آرامش

تخديرگونه براي اعصاب دارد و گاهي هيجانات ناهنجار براي روان در پي دارد و غفلت از ياد خدا، پرده پوشي عقل از آثار نمايان آن است.

2- موسيقي غيرغنايي: شامل صوت قرآن، موسيقي عرفاني، مارش عزا، مارش نظامي، آواز حُدي (براي تحريك حيوانات و دام) و حتي موسيقي مناسب براي رشد گياهان، مي شود. اين نوع موسيقي ميتواند پاسخگوي نياز انسان به زيبايي هاي سمفوني و موسيقي باشد و با اجراهاي متنوع مي تواند جايگزين موسيقي غنايي باشد.

قرآن كريم داراي نثري آهنگ پذير است و اين خاصيت خود يكي از معجزات اين كتاب مقدس است. از آهنگ پذيري قرآن كريم و تشويقي كه نسبت به آهنگين و نيكو خواندن آن وجود دارد، نتيجه مي گيريم كه انسان در طي مسير كمال و به منظور تحصيل آرامش رواني و صفاي دل، صوت دلنشين قرآن نياز دارد به همين جهت، تلاوت آن با صداي نيكو، مستحب و محبوب خداي متعال است.

غزليات و اشعار عرفاني داراي سمفوني پرجاذبه اي است كه شنيدن و زمزمه آن با صداي خوش بسيار آرامش بخش و آگاهي ساز است و مي تواند جايگزين مناسبي براي موسيقي غنايي باشد.

از بوعلي سينا آورده شده: آهنگ خوش آن مقدار كه حكمت لازم مي شمارد؛ جوهر نفس آدمي را تقويت مي كند و قواي باطني او را تمركز مي بخشد؛ نه آن آهنگي كه امور شهواني را در انسان تحريك مي كند. (جوادي آملي، مبادي اخلاق در قرآن، ص 278)

افلاطون حكيم مي گويد: آن كس كه همه عمر را به ترنّم نغمات حظّ از زيبايي صوت ميϚϘИјǙƘϠهمان طور كه آهن در اثر آتش نرم مي شود، عنصر «غيرت» در نفس وي ملايم مي گردد و طولي نخواهد كشيد كه «شجاعت» وي نيز تحليل رود.

(جمهوري افلاطون، ص 6_194)

به اميد آن كه با هم فكري و خويشتن داري به بالندگي معنوي خود و جامعه كمك كنيم.

بررسي متون ديني و آراء عالمان دين نشان مي دهد كه موسيقي از نظر اسلام در چند صورت حرام مي باشد:

1 ) موسيقي مطرب يعني آهنگهايي كه موجب تحريكات غير ارادي در شنونده شود و انسان را از ياد خدا غافل مي سازد. منظور از محرك بودن نيز نوعي و شأني است؛ يعني، به طور معمول چنين اثري را دارا باشد نه فقط نسبت به شخص خاص.

2 ) موسيقي همراه با مضامين لهوي يعني آهنگهايي كه در كنار آن اشعار و سرودهايي قرائت مي شوند كه به گونه اي موجب فساد اخلاق و انحراف اذهان است مانند ترانه هاي عاشقانه و اشعاري كه در وصف زن، شراب و غيره است و از همين قسم است اشعاري كه به هر نحو موجب ترويج باطل و مخالفت با حق باشد مانند اشعاري كه بر عليه اسلام و مقدسات آن همچون قرآن، پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) يا نظام و حكومت اسلامي بوده و يا در جهت تاييد كفر و شرك و نظامهاي فاسد و سردمداران آن باشد.

3 ) موسيقي در مجلس گناه و لهوولعب مانند آهنگهايي كه در حال رقص يا نوشيدن شراب و غيره نواخته مي شوند.

در هر صورت معيار در حرمت موسيقي مناسب بودن آن با مجالس لهو و داشتن مضامين فساد انگيز و اغوا كننده است. موسيقي طرب انگيز كه شايسته مجالس لهو و باطل است حرام است.

فرق نمي كند كه از صداو سيما باشد يا غير آن . تاثير برفرد داشته باشد ويا نداشته باشد. اصيل باشد و يا غير اصيل . ايراني

باشد و يا غير ايراني ولي موسيقي كه مناسب مجالس لهو نباشدو ملاك هاي حرمت را نداشه باشد حرام نيست.

از جنابعالي تقاضا دارم توضيح دهيد كه چرا مسائل مربوط به اغتشاشات دانشجويان و مردمي هيچ گاه بطور شفاف و واضح در رسانه هاي گروهي بخصوص درتلويزيون به نمايش گزارده نمي شود؟

پرسش

از جنابعالي تقاضا دارم توضيح دهيد كه چرا مسائل مربوط به اغتشاشات دانشجويان و مردمي هيچ گاه بطور شفاف و واضح در رسانه هاي گروهي بخصوص درتلويزيون به نمايش گزارده نمي شود؟

پاسخ

درحد لازم براي روشن شدن افكار عمومي صحنه ها وتصاوير آن از تلويزيون پخش مي شود منتهي نشان دادن همه وقايع موجب بزرگنمايي موضوع و التهاب جامعه شده و نگرانيهاي مردم را افزايش خواهد داد، از طرفي مطبوعات غير خودي اين اغتشاشات را از زاويه ديدگاه خودشان مطرح كرده وبا بزرگنمايي آن درافكار عمومي شبهه ايجاد نموده و واقعيت ها را پنهان مي نمايند.

چرا در جامعه اي مثل كشور ما كه يك جامعه اسلامي است از طرق مختلف سازمان هاي مختلف باعث بدآموزي كودكان معصوم وبي گناه مي شوند؟ مثلا با پخش فيلم هاي خارجي به حساب خودشان دوبله شده باعث مي شوند كه چشم نوجوانان حالتي پيدا كند كه تنها دنبال فيلم هاي خارجي باشد

پرسش

چرا در جامعه اي مثل كشور ما كه يك جامعه اسلامي است از طرق مختلف سازمان هاي مختلف باعث بدآموزي كودكان معصوم وبي گناه مي شوند؟ مثلا با پخش فيلم هاي خارجي به حساب خودشان دوبله شده باعث مي شوند كه چشم نوجوانان حالتي پيدا كند كه تنها دنبال فيلم هاي خارجي باشد وديگر نسبت به فيلم هاي ايراني دل سرد شوند كه اين باعث

از بين رفتن مرز اسلام مي شود.

پاسخ

درود وصلوات الهي برشما نوجوان فهيم ودوست داشتني كه علي رغم سن خويش مفاهيم عميق را درك مي كنيد و در مقام مطالبه از مسئولان برمي آييد آفرين برشما وامثال شما، خدا را شاكر و سپاسگزاريم كه با چنين نوجوانان فهميده ومتعهد ومسئول سروكار داريم.

دوست عزيز مانيز همانند شما فكر مي كنيم ونسبت به بسياري از برنامه هاي فرهنگي و هنري اجرا شده دررسانه ها منتقد هستيم وآرزو مي كنيم روزي برسد كه برنامه هاي فرهنگي و هنري ما ، از چنان جاذبه وجذابيتي برخوردار گردد كه نه تنها جوانان ونوجوانان كشور خودمان بلكه نوجوانان وجوانان ساير كشورها وبلاد اسلامي را نيز به خودش جلب و جذب نمايد. اين از آرزوها وآمال ما و شما وهم دلسوزان به اسلام ونظام اسلامي است كه اميدواريم روزي تحقق آنرا ببينيم. البته ذكر اين نكته نيز شايان توجه است كه دست يافتن به چنين امري اگر چه محال نيست ولي سهل و ساده هم نيست ولي اگر جواناني همانند شماكه چنين احساس مسئوليتي دارند در كنار مطالبه ومؤاخذه مسئولان مصمم بشوند وارد عرصه هنر بشوند با توكل واتكال به خداوند وهمت وجديت و پشتكار ونيز فراگيري

فنون عملي وهنري وتبليغي قادرند برنامه هاي هنري و فرهنگي توليد وعرضه نمايند كه نه تنها جامعه خودمان بلكه ساير جوامع رانيز تحت تأثير قرار مي دهد همچنانكه گاهي شاهد چنين برنامه هايي هستيم. جوانان ايران

زمين استعداد و توانايي خلق آثار مختلف فرهنگي وهنري را دارند مشروط بر اينكه همت گمارند وبا توكل به خدا به سوي اهداف متعالي گام بردارند. تحولي كه هنرمند شهيد سيد مرتضي آويني درعرصه هنر ونمايش و ... بوجود آورد تحول كمي نبود، ما مي توانيم با تكيه بر استعدادهاي نوجواناني همانند شما كه احساس دردمندي وتعهد را توأمان با يكديگر داريد آويني هاي زيادي درعرصه هنر وسينما و...بپردازيم.

مهم باور واتكاء به نفس است كه اميدواريم اين مهم م__حقق ش_ود هم_چن__ان__كه درمسابق___ات علم_ي و بين المللي جوانان ايراني نشان داده اند قادرند غول هاي علمي دنيا را پشت سر گذارند وبركرسي موفقيت و پيروزي در عرصه هاي جهاني تكيه زنند.

دوست عزيز نوجوان، بازخواست ومؤاخذه مسئولان كاري است لازم وضروري ولي كافي نيست. همه بايد همت كنيم با منع تماشاي فيلم خارجي يا عدم پخش آن مشكل حل نخواهد شد اگر فيلم خارجي پخش نشود فيلم هاي غير مجاز شيوع و رواج خواهد يافت. اگر فيلم هاي ايراني جذابيت لازم را داشته باشد بصورت خودكار نسل جوان بسوي آنها خواهند رفت ولي اگر ازاين جذابيت برخوردار نباشد بسوي فيلم هاي خارجي واحياناً غير مجاز كشيده خواهند شد. پس پيش بسوي تحقق اين آرمان مقدس وتبليغ وترويج والقاء حس خودباوري وتوانمندي در نسل جوان ونوجوان وبا اميد به آرزوي روزي كه هنر وسينمايي بالنده ومطرح درسطح جهاني داشته باشيم. ان

شاءا...

1-چرا اگر داشتن مرجع تقليد براي افراد ضروري است متوليان فرهنگي بخصوص صدا وسيما اهميت آن را تبليغ نميكند ؟

اشاره

2- اگر يك مسلماني مرجع تقليد نداشته باشد چه حكمي دارد ؟

پرسش

1-چرا اگر داشتن مرجع تقليد براي افراد ضروري است متوليان فرهنگي بخصوص صدا وسيما اهميت آن را تبليغ نميكند ؟

2- اگر يك مسلماني مرجع تقليد نداشته باشد چه حكمي دارد ؟

پاسخ

بايد قصور از ناحيه متوليان فرهنگي را در زمينه مذكور پذيرفت ولي اين به معناي آن نيست كه كاري در اين زمينه صورت نگرفته از باب مثال شبكه معرف پاسخگوي بسياري از مسائل اعتقادي و همچنين احكام است و در طول شبانه روز پاسخگوي شبهات و سؤالات وارده در زمينه مذكور است و در شبكه هاي ديگر هم به مناسبت شخصيتها ي علمي و غير علمي به اين امر مهم اشاره داشتند و مي كنند . مسأله تقليد يك مسألة عقلي است و هر عقل سليمي تقليد از مجتهد را لازم ميداند چون مجتهد همان كارشناس مسائل فقهي و احكام دين است كه پس از سالها تلاش بي وقفه و از دست دادن سرمايه عمر به اين مقام ارجمند نائل و در مسائل فقهي و دين صاحب نظر است عقل هر كس حكم مي كند كه در هر امري از امور زندگي چه مسائل شخصي انسان و چه مسائل اجتماعي و چه مسائل مادي و يا مسائل جسمي و روحي به صاحب نظر در آن امر مراجعه شود . و به حكم اينكه ما مسلمانيم و بدون شك در دين مقدس اسلام احكام و آداب خاصي متوجه مكلفين وكساني كه به بلوغ شرعي رسيدند هست و از طرفي اين احكام و تكاليف د راختيار همه نيست و لوازم و ابزار استفاده از آن براي همگان ميسر نيست لذا بايد از كساني كه اين

لوازم و ابزار را در اختيار دارند و در اين زمينه كار لازم انجام دادند پيروي كرد تقليد همان پيروي از متخصص است و اين ضروري عقل است . ايا تا به حال اتفاق افتاده كه ما براي ناراحتيهاي جسمي و روحيمان به يك بقال و يا حتي يك مهندس الكترونيك مراجعه كنيم كه در اين صورت مضحكه عقل و مردم شويم و يااگر براي ناراحتي جسمي به پزشك حاذق مراجعه كرديم و بر طبق تشخيص خودش نسخه اي پيچيد آيا سؤال مي كنيم كه فلان دارو را نوشتي يا فلان دارو را ننوشتي چون ما اطلاعات در زمينة پزشكي نداريم و در اين امر تسليم محض پزشك مي شويم و اگر بخواهيم بهبودي كامل جسمي حاصل شود موبه مو نسخه اش را عمل مي كنيم ما در مسائل هم يقين داريم كه فلان نسخه را عمل نكنيم از نظر روحي مريض مي شويم و عذاب اخروي هم داريم و يقين داريم ذمه ما به تكاليفي مشغول اما اينكه اين تكاليف به چه مقدار و به چه نحو است علم نداريم و مي دانيم احكام ديني فوق العاده گسترده است و فروع و جزئيات فراواني دارد كه هر كس كه مجتهد نيست مي فهمد كه قادر به فهم تمام آنها نيست لذا بايد يقين پيدا كنيم كه به وظيفه خود دررابطه با احكام الهي و حلال و حرام خداوند عمل كرديم و براي رسيدگي به اينچنين يقين هيچ راهي جز پيروي از كارشناسي فقيهي نيست و اين همان تقليد است پس بناراين عقل حكم مي كند اگر اعمالي را كه انسان انجام داده و مي

دهد مطابق با فتوي مجتهدي كه وظيفه انسان تقليد از اوست باشد اعمال انسان درست است و گرنه باطل است و دراين جهت مقصر است .

1- نظر شما در باره فيلم «مارمولك» و طرفداران آن چيست ؟

پرسش

1- نظر شما در باره فيلم «مارمولك» و طرفداران آن چيست ؟

پاسخ

ج 1- نظر بنده نسبت به اين فيلم مثبت نيست. به اين دليل كه برداشت افراد از آن متفاوت است برخي مغرضانه و بدون شناخت , فيلم را بررسي مي كنند كما اينكه بعد از اكران فيلم « به نمايش گذاشتن » شاهد هتك حرمت و ناهنجاريهايي نسبت به روحانيت از طرف اين افراد بوديم و عده اي ساده لوحانه متأثر از القائات صورت گرفته در فيلم و جو حاكم برآن و با توجه به اسم منفي فيلم و القاء اين اسم كه نوعي توهين به مقام روحانيت محسوب مي شود . ممكن است در اعتقادشان سستي ايجاد شود , بنابراين هتك حرمت به لباس روحانيت در هر شكل اقدامي ضد تبليغي محسوب ميشود, در حالي كه نفس پوشيدن لباس روحانيت براي طلبه علوم ديني نوعي تبليغ دين است .

منابع :

1-فرهنگ عميد

2-صحيفه نور , ج 4 , ص 180

3-صحيفه نور , ج 16 , ص 211

نظر شما درباره ء انتقاداتي كه نسبت به صدا و سيما وجود دارد, چيست و براي رفع آنها چه اقداماتي لازم است ؟

پرسش

نظر شما درباره ء انتقاداتي كه نسبت به صدا و سيما وجود دارد, چيست و براي رفع آنها چه اقداماتي لازم است ؟

پاسخ

مسلما" كاركرد صدا و سيما هم مانند ساير دستگاه ها خالي از عيب و نقص نمي باشد, اما با توجه به اهميت اين رسانه و نقش مهم و تائثيرگذار آن بر افكار عمومي , عقايد و نگرش هاي جامعه و وظايف سنگيني كه اين رسانه ملي خصوصا" بعد از انقلاب در جهت گسترش و تثبيت ارزش هاي اسلامي و الهي در جامعه و زدودن فرهنگ فاسد پهلوي و مقابله با تهاجم فرهنگي بر عهده دارد, رفع مشكلات و معضلات اين رسانه و بهبود كيفي و كمي برنامه هاي آن , آن هم در حدي كه زيبنده حكومت اسلامي باشد و بتوان از آن به عنوان يك دانشگاه انسان سازي نام برد از اولويت بسزايي برخوردار مي باشد. اما در مورد انتقاداتي كه شما نام برديد مي توان گفت كه بخشي از اينها مربوط به صدا و سيما و اصلاح كاركردهاي آن مي باشد و بخشي هم مربوط به افراد بيننده و مخاطبين آن مي باشد. اما در مورد اول بايد گفت كه هم در زمان امام كه اين رسانه ها زير نظر مشترك قواي سه گانه اداره مي شد و چه در زمان حال كه نصب و عزل رئيس آن با مقام معظم رهبري مي باشد و شورايي مركب از نمايندگان سه قوه بر سازمان نظارت دارند, خود اين بزرگواران انتقادات زيادي به برخي از برنامه هاي اين رسانه داشته , تذكرات متعددي در جهت بهبودبخشي ان داده اند ولي به جهت

عواملي متعدد كه در جاي خود قابل بررسي مي باشد, هنوز مشكلات فراواني وجود دارد كه براي رفع آنها انجام اقدامات ذيل مطلوب مي نمايد: 1- نظارت دقيق بر گزينش افراد و برنامه ها در صدا و سيما و استفاده از هنرمندان متعهد و انقلابي . 2- كنارگذاشتن افراد منحرف و غيرقابل اصلاح از راديو و تلويزيون و جلوگيري از نفوذ افراد وابسته به درون صدا و سيما. 3- نظارت همه جانبه بر پخش راديو و تلويزيون با استفاده از متخصصين و كارشناسان متعهد و نظارت دقيق بر فيلم سازان و محتواي فيلم ها. 4- برخورد با مسوئولان پخش مطالب توهين آميز يا منافي ارزش هاي اسلامي . 5- صدا و سيما به عنوان دانشگاه عمومي و مركز ترويج ارزش هاي اسلامي بايد از تقليد برنامه هاي خارجي بدون مطابقت با آيين اسلام و بسط فرهنگ تجمل گرايي و... در تهيه برنامه هاي خود, دست برداشته و زمينه هدايت جامعه را فراهم آورد. حال با توجه به مشكلاتي كه در صدا و سيما و برخي برنامه هاي آن وجود دارد و به هر دليلي شايد اين مسائل در كوتاه مدت قابل حل نباشد بينندگان و مخاطبان نيز بايد يكسري نكات را مد نظر داشته و رعايت نمايند: اولا": هر چند برخي از فيلم ها يا سريال هاي خارجي كه از صدا و سيما پخش مي شود از نظر شرعي نتوان مشكل في نفسه اي براي آنها نام برد ولي اگر براي برخي بينندگان مفسده اي به دنبال داشته باشد بايد آن فرد از آنها اجتناب نمايد و صرف پخش آن برنامه از صدا و سيماي

جمهوري اسلامي ايران به هيچ وجه دليل بر مشروعيت آن نمي شود. ثانيا": وجود اين قبيل مشكلات و نقائص وظيفه نيروهاي انقلابي و متعهد را در كسب تخصص ها و مهارت هاي گوناگون , مضاعف مي نمايد زيرا پاره اي از عوامل اين نارسائي ها به كمبود نيروي انساني و متخصصين متعهد بازمي گردد. ثالثا": با توجه به تهاجم فرهنگي از طريق ارتباطات و فن آوري پيشرفته به حدي كه در آينده اي بسيار نزديك هيچ مانع و كنترل بيروني براي دستيابي به اين امواج مسموم وجود نخواهد داشت , مطمئن ترين راه براي دورماندن از انحراف و آلوده شدن به گناه , تقويت ايمان و تقواي الهي (كنترل دروني ) مي باشد كه البته اين موضوع به هيچ وجه توجيه كننده مشكلات برخي برنامه هاي صدا و سيما نمي باشد ولي در مورد مخاطبان حائز اهميت مي باشد.

آيا نوشتن و گفتن فسادهاي موجود در مملكت در مطبوعات،منافاتي با آيه 19 سوره ((نور))ندارد؟

پرسش

آيا نوشتن و گفتن فسادهاي موجود در مملكت در مطبوعات،منافاتي با آيه 19 سوره ((نور))ندارد؟

پاسخ

توجه به نكات زير مي تواند در زدودن ابهامات موجود، راهگشا باشد:

1. اهميت مطبوعات: نقش مطبوعات به طور عام و روزنامه به طور خاص در زندگي سياسي و تنوير افكار عمومي بسيار مهم است: چرا كه اصولاً، روزنامه، بازتاب مزاج عمومي و رواج آگاهي بين مردم است. براي نشان دادن اهميت سياسي مطبوعات بود كه بر آن «ركن چهارم» [دموكراسي] نهادند.

به طور كلي، روزنامه منبعي است كه مردم به وسيله آن واقعيت ها را در مي يابند و در جريان رخدادهاي جاري كشور و جهان قرار مي گيرند. همچنين روزنامه ها حكومت را قادر مي كنند تماس با مردم را حفظ كرده و با انعكاس نظرات شهروندان، انتقادها و پيشنهادهايي براي بهبود امور ارائه دهند.

البته مطبوعات و به ويژه روزنامه ها، نه تنها شكايت هاي عمومي را از صافي مي گذرانند بلكه مي كوشند احساسات و نظريات مردم را آن طور كه مي فهمند، منعكس كنند. با در نظر گرفتن نقش مهم آنها در شكل گيري افكار عمومي، لازم است مراقبت بشود تا اين رسانه جمعي (ارتباط و تبليغاتي) را اشخاص سودجو و صاحبان قدرت (سياسي، اقتصادي و...) به انحصار خويش در نياورند.

به طور كلي، اين نظر موافق نيز وجود دارد كه مطبوعات آزاد و بي طرف براي موفقيت حكومت هاي مردمي ضروري است، مهم آنست كه خيرها بايد به درستي ارائه شود تا شهروندان را به ارزيابي و قضاوتي سالم، توانا كند، اما متأسفانه در عمل براي رسيدن به اين هدف مطلوب، راه كار مشخصي ارائه نشده است زيرا بسيار به منافع آگهي دهندگان وابسته اند. 2. انتقاد نه انتقام: همانطور كه اشاره

شد، مطبوعات و روزنامه هاي مفيد و سازنده، آن دسته از مطبوعات هستند كه همواره در صدد اطلاع رساني شفّاف به مردم و نردبان ترقّي ضعيفترين شهروندان و منعكس كننده ديدگاه هاي اصولي مردم بوده و در نقد و بررسي عملكرد صاحبان قدرت بدون تمايلات گروهي و حزبي، از هيچ كوششي دريغ نورزند.

اما اگر بخواهيم با نگاه آسيب شناسانه به مطبوعات و روزنامه ها نگاه كنيم، خواهيم ديد كه برخي از آنان با شيوه انعكاس خبرها و با تحريفي كه در آنها ايجاد مي كنند و نيز با بحث درباره رخدادها و سياست هاي گروه هاي مختلف سياسي، در تلاش براي نفوذ گذاري بر افكار عمومي (نه به نفع عموم بلكه در جهت منافع حزبي و گروهي) هستند. چنين فرايندي، ممكن است در اشكال مختلف از جمله در شكل شايعه سازي و جنگ رواني آزار دهنده و با انگيزه انتقام جويي، تصفيه حساب هاي شخصي، تخريب اعتماد عمومي، لكه دار ساختن پرستيز و شخصيّت افراد بزرگ (حقيقي و حقوقي) و منحرف ساختن افكار عمومي از مسايل اساسي تحقّق يابد كه با عدم كنترل دقيق آن، ممكن است به متزلزل شدن يا از بين رفتن

امنيت و وفاق ملّي بيانجامد. البته چنين روندي در همه حكومت ها، حركتي نابهنجار به شمار مي آيد و در بعضي شرايط حتي موجب برخورد با آنان مي شود. 3. عدم تفاوت بين گفتار، نوشتار و...: بايد به اين نكته توجه كرد كه سخنراني، مطبوعات، كتاب و رسانه هاي نويسا و نيز فيلم، تئاتر اينترنت و... همه مصاديقي از بيان هستند. چه اينكه انسان مي تواند افكار خويش را هم به وسيله زبان و گفتار مطرح كند، و هم به وسيله نوشتن و علائم و حركات.

بنابراين، اگر كسي حق ندارد با زبان خود به ديگري ناسزا گويد يا تهمت بزند، با قلم، عكس، فيلم و... هم حق ندارد چنين اعمالي را انجام دهد.

بر اين اساس، نوشتار با گفتار از جهت احكام و قانون فرقي ندارد و هر چه گفتنش در شرع و قانون ممنوع و حرام است نوشتنش نيز چنين است، و هر چه گفتنش لازم و واجب است _ مثل موارد امر به معروف و نهي از منكر _ نوشتنش نيز چنان است. اما در كشور ما مثل بسياري از كشورهاي آزاد جهان، براي مطبوعات و روزنامه ها قوانين ويژه اي قرار دادند به طوري كه متخلفين مطبوعاتي در دادگاه مطبوعات و با حضور هيئت منصفه و با تسهيلات ويژه اي محاكمه مي شوند. همه اين تسهيلات، به

خاطر اين است كه قانون، مطبوعات را در مسير منافع و مصالح عمومي ارزيابي كرده و از آن حمايت مي كند. بنابراين ارباب جرايد و مطبوعات نيز بايد نگهبانان خوبي براي منافع و مصالح و ديدگاه هاي مردم باشند. با توجه به مباحث ياد شده، نتيجه مي گيريم كه، نوشتن و گفتن فسادهاي موجود در كشور و سانسور يا كوچك و بزرگ كردن مطالب مورد نظر خود و نقد و بررسي مشكلات كشور در سخنراني ها، رسانه هاي عمومي و به ويژه در رسانه هاي نوشتاري با قصد اشاعه فساد، فحشاء و منكر و تضعيف نظام اسلامي و متزلزل كردن اعتقادات مردم و از بين بردن امنيت، وحدت و وفاق ملّي، چه بسا از مصاديق بارز آيه شريفه A{ان الذين يحبّون ان تشيع الفاحشه في الذين آمنوا لهم عذاب اليم}A، به شمار آيد و از مصاديق گناهان كبيره است. نكته قابل توجه،

اين است كه اسلام براي جامعه با ايمان، امنيت هاي چهارگانه را به رسميت شناخته است:

1. امنيت جاني،2. امنيت مالي، 3. امنيت حيثيتي و آبرويي، 4. امنيت شخصيت انسان در فكر و ذهن ديگران (نهي از سوء ظن به ديگران).

پيامبر اكرم(ص) در يكي از سخنان خود اينچنين به امنيت هاي چهارگانه، اشاره فرموده است: H{انّ الله حرّم علي المسلم دمه و اله و عرضه و ان يظنّ به سوء الظّنM{}Hخداوند، تجاوز به خون، مال و آبروي مسلمانان را حرام نموده و هرگز اجازه نداده است كه كسي به يك فرد مسلمان بدگمان شود و حتي در ذهن و فكر خود، به او نسبت ناروا بدهد}M ولي طرح اين مسايل به منظور آسيب شناسي وضعيت موجود و درمان آن و طرّاحي وضعيت مطلوب و آرماني و آناتومي و كالبد شكافي مفاسد اجتماعي به منظور دست يابي به صراط مستقيم و رشد و توسعه كشور و بهبود وضعيت شهروندان با استفاده از روش هاي معقول و مناسب، منافاتي با آيه ندارد، زيرا اين آيه مي فرمايد، كساني كه دوست دارند فحشاء و منكرات در ميان مؤمنان گسترش يابد از عذاب دردناك برخوردار خواهند شد در حالي كه انتقاد كننده منطقي، نه تنها دوست ندارد كه فحشاء و منكرات در ميان مؤمنان و جامعه اسلامي، گسترش يابد بلكه سعي مي كند كه با انتقاد از آن و نشان دادن گونه هاي فساد و فحشاء و ارائه راه حل آن، از اشاعه آن جلوگيري مي كند. به همين جهت در عهدنامه حضرت اميرالمؤمنين(ع) به مالك اشتر مي خوانيم: «نزديكترين افراد به تو بايد كساني باشند كه با استفاده از اصول و روش هاي صحيح، كاستي هاي وضعيت موجود را بهتر

نقد مي نمايند

آيا با توجه به وجود برخي فيلم هاي مساله دار ،سينماي ايران نجيب ترين سينماست؟

پرسش

آيا با توجه به وجود برخي فيلم هاي مساله دار ،سينماي ايران نجيب ترين سينماست؟

پاسخ

در پاسخ شما بايد عرض كنيم كه به مسائل از دو جهت مي توان نگريست. يك بار ما مسائل را با توجه به اعتقادات، باورها، ارزش ها و هنجارهاي خود به عنوان يك جامعه اسلامي كه داراي نظامي اسلامي است مد نظر قرار مي دهيم. اما گاهي به مسائل با نگاهي فراتر مي نگريم اين نگاه فراملّي ممكن است منطقه اي، قاره اي و يا جهاني باشد.

در نگاه اول كه نگاه ملي است، آنچه براي ما به عنوان ساكنان ايران زمين كه اكثريت آن را مسلمان تشكيل مي دهد به عنوان معيار و ملاك مطرح مي باشد نقطه ايده آل و آرماني است كه براساس الگوهاي ديني انتظار داريم. مقايسه مسائل فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي و سياسي كشور اگر همواره غالبا ما را به اين نتيجه رهنمون خواهد ساخت كه با نقطه ايده آل فاصله بسياري داريم. اين فاصله به دليل بستر متغير مسائل اجتماعي و انساني هميشه در حال نوسان است. از اين ديدگاه آنچه اهميت دارد اين است كه برنامه ها، اجرا و نظارت آنها ما را به آن الگوي ايده آل نزديك تر سازد. مسلما از اين ديدگاه سينماي ما از وضع رضايت بخشي برخوردار نيست. اين فاصله آرماني فقط منحصر به سينما نيست؛ خيابان، بازار، منزل، اداره، مدرسه، دانشگاه و حتي مساجد ما با آن نقطه ايده آل فاصله دارد. پس آنچه ضروري به نظر

مي رسد اين است كه ما در مسير اصلاح امور براي دست يابي به الگوي آرماني باشيم.

در ديدگاه دوم يعني از منظر فراملّي، ما قطع نظر از الگوي آرماني خويش خود را با سايرين قياس مي كنيم. البته شايد چنين به نظر

رسد كه به دليل تفاوت الگوهاي آرماني در سطح ملي، اين قياس نابجا است. اما اگر ما يك حداقلي را در نظر بگيريم كه بشر امروز در كل جهان بر سر آن توافق دارد و يا لااقل اكثريت مردم جهان بدان معتقدند، ما مي توانيم به يك الگوي آرماني جهاني دست يابيم. در مورد سينما بايد عرض كنيم كه رعايت مسائل اخلاقي و عفت عمومي اگر مورد اجماع جامعه جهاني نباشد، دست كم اكثريت آن را لازم مي دانند. در اين صورت ادعاي آقاي خاتمي مبني بر اين كه سينماي ايران نجيب ترين سينما در جهان است چندان گزاف به نظر نمي آيد. البته در يك نگاه كلي به محصولات سينماي ايران وگرنه با نگاه جزئي فرضا به فيلمي خاص مانند «كاغذ بي خط» (البته اين فيلم را ما ملاحظه نكرده ايم) از نظر شما، اين ادعا چه بسا بي پايه و اساس باشد.

در پايان مجددا تكرار مي كنيم كه آنچه به عنوان وظيفه اي اسلامي و ملي بر عهده همه مسؤولين و آحاد شهروندان ما سنگيني مي كند اين است كه با اميد به آينده در مسير اصلاح خويش و جامعه در زمينه هاي مختلف حركت كنيم تا فاصله خود را با نقطه آرماني نزديك تر سازيم. همان گونه كه قرآن از زبان حضرت شعيب(ع) نقل مي كند و اباعبداللّه الحسين(ع) در وصيت نامه خويش تكرار كردند H{ان اريد الا الاصلاح ما استطعت و ما توفيقي الا بالله عليه توكلت و اليه انيبM{}Hمن قصدي جز اصلاح جامعه تا آنجا كه بتوانم ندارم و توفيق من جز به ياري خدا نيست. بر او توكل كرده ام و به سوي او باز مي گردم}M.

چرا صدا و سيما به خاطر يك عدهء معدود, فيلم هاي زشت و زننده پخش مي كند و در نتيجه عده اي جوان خراب مي شوند و تصميم به گناه مي گيرند؟

پرسش

چرا صدا و سيما به خاطر يك عدهء معدود, فيلم هاي

زشت و زننده پخش مي كند و در نتيجه عده اي جوان خراب مي شوند و تصميم به گناه مي گيرند؟

پاسخ

در مورد پخش فيلم هاي غير مفيد و گاه زيان بخش , تذكر داده شده و اعتراض شما وارد است .اميدواريم هنرمندان ايراني بتوانند فيلم هاي خود را جايگزين فيلم هاي خارجي و بدون فايده و گاه منحرف ,كنند تا نسل جوان در اوقات فراغت , سرگرمي داشته باشد و از برنامه هاي خارجي بي نياز گردد.

از آن جا كه رياست صدا و سيما از سوي رهبر معظم انقلاب تعيين مي شود, شما مي توانيد شكواييه اي به دفتر مقام رهبري در تهران بنويسيد.

مدتي است در تلويزيون فيلم هايي پخش مي شود كه برتري زنان را به مردان در خانه نشان مي دهد. چرا به صدا و سيما اعتراض نمي كنيد كه با اين كار زشتشان زندگي عده اي را تباه مي كنند؟

پرسش

مدتي است در تلويزيون فيلم هايي پخش مي شود كه برتري زنان را به مردان در خانه نشان مي دهد. چرا به صدا و سيما اعتراض نمي كنيد كه با اين كار زشتشان زندگي عده اي را تباه مي كنند؟

پاسخ

برخي فيلم ها كه در تلويزيون پخش مي شود, معمولاً مبالغه آميز است و هر وقت بخواهند به زن بها دهند, معمولاً زياده روي مي كنند و از آن طرف وقتي مي خواهند از زنان عيب بگيرند, مبالغه و زياده روي مي كنند, به طوري كه زنان خيلي ناراحت مي شوند و اعتراض مي كنند. متأسفانه وقتي تلويزيون مي خواهد به زن اعتبار و شخصيت بدهد, برتري مطلق او را نشان مي دهد. اين كنش به خاطر اشكال عمومي است كه دربرنامه هاي تلويزيون وجود دارد, كه زياده روي در نشان دادن خوبي ها و بدي ها و مشكلات است , در حالي كه نبايد افراط و تفريط كرد, بلكه بايد همواره در گفتار و كردار و نمايش فيلم ها و برنامه هاي آموزشي , ميانه روي وعدالت را به كار گيريم . در اين صورت است كه اثر بهتري در مردم خواهد داشت . اميدواريم اين موضوع كه خواست عمومي است , عملي گردد.

اگر انتقاد از صدا و سيما را به دفتر مقام معظم رهبري بنويسيد, كارساز خواهد بود.

چرا مي گويند حجاب را رعايت كنيد و از طرف ديگر در اين جا و آن جا خانم ها با وضع نامناسبي درمجلات و روزنامه ها ظاهر مي شوند؟ اين ها اصلاً با هم هم خواني ندارد. البته من تحت تأثير قرار نمي گيرم , بلكه برعكس عمل مي كنم .

پرسش

چرا مي گويند حجاب را رعايت كنيد و از طرف ديگر در اين جا و آن جا خانم ها با وضع نامناسبي درمجلات و روزنامه ها ظاهر مي شوند؟ اين ها اصلاً با هم هم خواني ندارد. البته من تحت تأثير قرار نمي گيرم , بلكه برعكس عمل مي كنم .

پاسخ

رعايت حجاب و حفظ شئون انساني و اسلامي شما را مي ستاييم . شخصيت مستقل و كامل شما رامي ستاييم كه تحت تأثير تصاوير تبليغاتي قرار نمي گيرد و مي دانيد در پشت اين گونه تصاوير و تبليغات چيست . ماهم قبول داريم كه برخلاف گفته ها و توصيه هايي كه مسئولان نظام دارند, دست اندركاران مطبوعات و تلويزيون وديگر رسانه ها از زن و از تصويرهاي فريبنده استفاده هاي نامشروع مي كنند و با اين كار خود نظام جمهوري اسلامي را زير سؤال مي برند. همان طور كه گفته ايد اينها اصلاً هم خواني ندارد و باعث بدبيني افراد مذهبي و سالم مي شود وبرايشان سؤال پيش مي آيد كه چرا برخلاف گفته ها عمل مي شود و هيچ كس جلوي آن را نمي گيرد. به هر حال جاي خوشوقتي است كه برخي افراد آگاه همانند شما تحت تأثير قرار نمي گيرند, بكله روز به روز با ديدن اين صحنه هاي ضد فرهنگي , رفتار و كردار خويش را با ارزش هاي معنوي بيشتر وفق مي دهند. خداوند شما را در اين راه پايداربدارد.

نظر اسلام راجع به ماهواره، ويدئو، سينما و... چيست؟

پرسش

نظر اسلام راجع به ماهواره، ويدئو، سينما و... چيست؟

پاسخ

اسلام با پديده هاي صنعتي و تكنولوژيكي مخالفتي ندارد، زيرا اين وسائل مي تواند بر سطح معلومات بشر بيافزايد و زندگي راحتي را برايشان فراهم كند و مشكلات زندگي را كمتر كند. آن چه كه اسلام با آن مخالفت مي كند، استفاده ناصحيح از اين وسائل است. اسلام با فساد اخلاق مخالف است. هم چنين با مزاحمت ديگران مخالف مي باشد. اگر اين وسائل پيشرفته و مدرن، باعث از بين رفتن روحيه تقوا و خارج كردن انسان از مسير عبوديت كه همان صراط مستقيم است باشد، استفاده از آن ها جياز نيست. قرآن از قول حضرت عيسي نقل مي كند: "ان الله ربي و ربكم فاعبدوه هذا صراط مستقيم".(1)

بايد راه و رسم عبوديت، خط اصلي هر انساني باشد و هر چه كه انسان را از اين خط منحرف مي كند، بايد از آن دوري كرد.

پي نوشت ها:

1 - وسائل الشيعه، ج 3، ص 299، ص 300.

آيا پخش فيلمي مانند "مدير كل" به جز فساد و رواج بي حجابي ره آورد ديگري دارد؟

پرسش

آيا پخش فيلمي مانند "مدير كل" به جز فساد و رواج بي حجابي ره آورد ديگري دارد؟

پاسخ

فيلم مذكور كه ساخته كشور سوري است و از سيما پخش شود، مانند فيلم هاي ديگر از نقاط ضعف و قوّت برخوردار است. نقطة ضعف آن عدم پوشش اسلامي بانوان و آرايش غليظ خانم ها است كه در نامه ذكر شده، ولي قطعاً نقطة قوّتي نيز داشته است، مانند نشان دادن گوشه اي از فساد نظام اداري، حاكميت روابط به جاي ضوابط و يا پارتي بازي در اداره ها و توجه به قاطعيت در مديريت، معرفي مدير موفق و غيره. به نظر مي رسد اگر تنها به نقاط ضعف آن بپردازيم و نقاط قوّت را ناديده بگيريم، از انصاف دور شده ايم. البته ما نيز معتقديم در صورت امكان بايد از فيلم هايي استفاده كرد كه بدآموزي نداشته باشد.

[7] استفتائات، ج 2، ص 18.

آيا اين همه تبليغات كه در رسانه هاي عمومي خصوصاً تلويزيون انجام و روز به روز بر تعداد آن افزوده مي شود، توجيه شرعي دارد؟

پرسش

آيا اين همه تبليغات كه در رسانه هاي عمومي خصوصاً تلويزيون انجام و روز به روز بر تعداد آن افزوده مي شود، توجيه شرعي دارد؟

پاسخ

راديو، تلويزيون، روزنامه ها و مجلات، رسانه هاي عمومي هستند. طبيعي است در چنين رسانه هايي علاوه بر بيان اخبار، گزارش هاي مختلف از دست آوردهاي علمي فرهنگي، نيز تبليغ كالاهاي مصرفي براي جلب نظر مشتري شود.

بديهي است آن چه غير لازم و حتي خلاف به نظر مي رسد، افراط در تبليغ بعضي كالاها است كه با توجه به شرايط سخت اقتصادي در جامعه امروز چنين كاري اگر خلاف شرعي نباشد، يك كار غير اخلاقي و سودجويانه است و هيچ عقل سليمي آن را نمي پذيرد، مثلاً در تلويزيون از كالايي لوكس تبليغ شود كه نوع مردم از خريد آن عاجز باشد، يا از مواد خوراكي تبليغ شود كه ارزش غذايي نداشته و حتي براي سلامتي مضر باشد، مثل تبليغ از پفك و چيپس و تنقلات خاص.

اگر مراد از تبليغات، تبليغات ديني و مذهبي است، بايد عرض كنيم كه نسبت به تبليغات ديگر، اين مقدار تبليغات ديني زياد نيست و فايده تبليغات ديني و تاثير آنها در روح و روان و زندگي فردي اجتماعي بر كسي مخفي نيست. اگر افراد جامعه ديندار باشند، بسياري از اشكالات و تنش هاي اجتماعي و سياسي حل مي شود.

آياپخش سريال مدير كل، آقاي دغل و سواران باد همسويي با فرهنگ غرب نيست؟

پرسش

آياپخش سريال مدير كل، آقاي دغل و سواران باد همسويي با فرهنگ غرب نيست؟

پاسخ

در صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران كارشناسان ومتخصصاني وجود دارند كه به نقد و بررسي فيلم ها و سريال ها مي پردازند، و بر برنامه هاي كلان صدا و سيما نظارت مي كنند. اين نظارت بدان جهت است كه از سيماي جمهوري اسلامي ايران فيلم ها و سريال هايي كه بد آموزي و بار منفي دارند، پخش نشود، از اين رو خيلي از فيلم ها و سريال هايي كه در خارج از كشور از تلويزيون ها پخش مي شود، از سيماي ايران پخش نمي شود، حتي برخي از سريال هاي خارجي كه بر اساس معيارهاي اسلامي گزينش مي شود، نخست نقد و بررسي مي شود و بخشي از قسمت هاي آن ها كه بد آموزي زيادي دارند، حذف مي شوند.

اگر سريال هاي مدير كل، آقاي دغل و سواران باد، بد آموزي هاي زياد داشتند و همسو با فرهنگ غرب بودند، از سيماي جمهوري اسلامي پخش نمي شوند اين گونه سريال ها به رغم آن كه برخي از آثار منفي و بد آموزي هايي مانند حضور زنان بي حجاب، نوعي لباس ها و آرايش هايي كه استفاده شده است و... دارند ولي آثار مثبت مهم نيز دارند كه اين آثار مهم موجب شده است برخي از آثار منفي آنها ناديده گرفته شده و از پخش آن ها جلوگيري نشود، مثلاً در سريال "مدير كل"نحوه نظارت يك مسئول بر فعاليت كارمندان يك اداره و يا وزارت خانه و چگونه رفتار كارمندان با ارباب رجوع و جلوگيري از سوء استفاده مالي و... به نمايش گذاشته شده است. آثار مثبت اين گونه سريال ها به مراتب بيشتر از بار منفي آن ها است. همسويي اين سريال ها با فرهنگ غرب در حدي

نبوده است كه از پخش آن ها جلوگيري شود از سوي ديگر برداشت انسان ها از سريال ها متفاوت است اگر چه پخش اين سريال ها بعضاً آثار منفي دارد، اما كشانده شدن جوانان به فيلم هاي خيلي بدتر نيز مورد لحاظ قرار مي گيرند، يعني براي دفع افسد به فاسد، آن ها را نمايش مي دهند.

بنابر اين اگر كسي مي داند كه سريال هاي مذكور بار منفي دارند و فرهنگ غرب را تداعي مي كنند و داراي آثار منفي هستند و يا آثار منفي آن ها بيشتر از نكات مثبت آن ها است مي تواند اين گونه سريال ها را نگاه نكنند.

برنامه هاي تلويزيون از نظر شما شرعي هستند؟

پرسش

برنامه هاي تلويزيون از نظر شما شرعي هستند؟

پاسخ

برنامه هايي كه از تلويزيون جمهوري اسلامي ايران پخش مي شود، به طور كلي، با صرف نظر از موارد آن از نظر شرعي به عنوان اين كه از رسانه نظام مقدس جمهوري اسلامي پخش مي شود، اشكالي ندارد.

تلويزيون برنامه هاي مختلفي پخش مي كند كه بعضي از آنها داراي محتواي اسلامي و بدون اشكال است، مثل برنامه هاي قرآني و اذان و اخلاقيات و سختراني هاي مذهبي كه اشخاص شناخته شده مورد اعتماد ايراد مي نمايند.

برنامه هايي كه در چارچوب تعاليم اسلامي موجب تقويت وجدان ديني و معرفت و آگاهي افراد به جريان هاي سياسي و دام هاي شيطاني و انحرافي دشمنان اسلام باشد، هم چنين سبب شناخت بيشتر انسان نسبت به دين و زندگي سالم و آزاد و ترقي دنيا و آخرت گردد، نيز استقلال اسلامي و ايستادگي در برابر كفار و مستكبران را تقويت نمايد، خوب است.

اما در مورد برنامه هاي ديگر مانند فيلم، جواب نسبت به افراد، مختلف است. اصل ديدن فيلم ها و بازيگران زن و مرد اشكال ندارد. اما اگر براي كسي بدآموزي داشته باشد و يا براي جواني موجب تحريك شهوت شود، اشكال دارد و بايد از ديدن آن اجتناب كند. ملاك و معيار در اين كه فيلمي شرعاً مجاز باشد، اين است كه در نظر مكلّف موجب فشاد و گناه نباشد. در اين جا نظر شخصي فرد براي خودش بايد مورد پيروي قرار گيرد و ملاك نوعي يا همگاني نمي باشد، (1) يعني بيننده بايد از نگاه كردن به فيلم و عكسي كه باعث تهييج شهوت باشد، خودداري كند، اگر چه ديگران به اين فيلم نگاه بكنند، برايشان شهوت انگيز نباشد

پي نوشت ها:

1 - اجوبةالاستفتاءات،

ص 264، س 1207.

آيا مؤسسه اي وجود دارد كه كاست هاي سخنراني آقاي الهي قمشه اي را تهيه و توزيع كند؟ آيا اين مطلب واقعيت دارد كه ايشان براي هر سخنراني مبلغ هنگفتي پول دريافت مي كند؟

پرسش

آيا مؤسسه اي وجود دارد كه كاست هاي سخنراني آقاي الهي قمشه اي را تهيه و توزيع كند؟ آيا اين مطلب واقعيت دارد كه ايشان براي هر سخنراني مبلغ هنگفتي پول دريافت مي كند؟

پاسخ

1) به نظر مي رسد مؤسسة سروش، وابسته به سازمان صدا و سيما كاست هاي سخنراني آقاي الهي قمشه اي را داشته باشد. بيشتر سخنراني هاي ايشان از تلويزيون و راديو پخش مي شود. معمولاً صدا و سيما سخنراني ها و برنامه هايي را كه از آن مركز پخش مي شود به صورت كاست، CD و نوار ويدئويي در اختيار متقاضيان قرار مي دهد.

2) اين واحد در جريان گرفتن مقدار پول توسط آقاي قمشه اي نيست. اصولاً وظيفه و رسالت اين واحد پاسخگويي به اين گونه مسايل نيست. بهتر است فكرتان را به اين مسايل مشغول نكرده و به مسايل مهم تري بپردازيد.

كار مركز پاسخگويي به سؤالات دفتر تبليغات چيست و چه كمكي به ما مي تواند بكند؟ مراكز ديگري كه مي توانند پاسخگو باشند، كدام است؟ چگونه با دفتر مراجع ارتباط داشته باشيم؟

پرسش

كار مركز پاسخگويي به سؤالات دفتر تبليغات چيست و چه كمكي به ما مي تواند بكند؟ مراكز ديگري كه مي توانند پاسخگو باشند، كدام است؟ چگونه با دفتر مراجع ارتباط داشته باشيم؟

پاسخ

مركز پاسخگويي به سؤالات دفتر تبليغات يكي از واحدهاي مختلف مربوط به بخش تحقيقات مي باشد. دفتر تبليغات اسلامي از سه بخش: آموزش، تبليغات و تحقيقات تشكيل شده است.

در اين واحد به سؤالات دريافت شده در موضوعات مختلف اعتقادي، تاريخي، مشاوره، احكام و ... از سراسر كشور به صورت كتبي و تلفني پاسخ داده مي شود.

چند برگ از اطلاعيه ضميمه شده است.

مراكز ديگري نيز در قم در امر پاسخگويي فعال هستند كه مراكز زير از آن جمله اند:

1_ قم، چهار راه بيمارستان، مؤسسه در راه حق، پاسخ به سؤالات، صندوق پستي 137 _ 37185.

2_ قم، صندوق پستي 4466 _ 37185، تلفن 7745830، پاسخ به سؤالات مركز حوزة علمية قم.

به همراه پاسخ هاي ارسالي، چند جزوه فرستاده مي شود.

مي توانيد براي جلب حمايت فرهنگي براي فعاليت كانون به دفتر سازمان تبليغات اسلامي شهرستان و يا دفتر امام جمعه مراجعه نماييد تا كمك هاي لازم براي فعاليت فرهنگي و ادامة كار را دريافت كنيد.

در مورد دريافت رساله هاي نيز به سازمان تبليغات مراجعه نماييد و يا از دفتر مراجع در شهرستان خود دريافت كنيد.

براي مكاتبه با دفتر مراجع در قم مي توانيد نامة خود را به دفتر مراجع مورد نظر ارسال نماييد، مثلاً بنويسيد: قم، دفتر آيت الله فاضل لنكراني يا دفتر رهبري. زندگي نامه مراجع نيز مربوط به دفتر مراجع مي شود.

اميدواريم ارتباط خود را با اين مركز استمرار بخشيد. يكي از

فعاليت هايي كه مي توانيد انجام دهيد برقراري ارتباط با افراد غير عضو كانون و معرفي افراد و همكاران گرامي تان و افراد ديگر براي ايجاد ارتباط و پرسش به طور مستقيم از اين مركز و دريافت پاسخ مي باشد.

در مكاتبات بعدي، سؤالات اساسي خود را در مورد اعتقادات طرح نمايد تا پاسخ داده يا جزوات لازم ارسال شود.

تبليغ به چه معناست؟ و شرايط موفقيت در ابلاغ يك پيام چيست؟

پرسش

تبليغ به چه معناست؟ و شرايط موفقيت در ابلاغ يك پيام چيست؟

پاسخ

تبليغ به معناي رساندن و شناساندن يك پيام، آگاه ساختن مردم، معتقد كردن، متمايل نمودن و جلب كردن نظرهاي آنها به يك پيام است. شرايط موفقيت يك پيام چهار چيز است كه اگر در يك جا جمع بشود موفقيت آن پيام قطعي است چهار شرط لازم عبارت است از 1 _ ماهيت پيام (حقانيت و غني بودن محتواي آن) 2 _ شخصيّت خاص پيام رسان 3 _ ابزار پيامرسان 4 _ كيفيت و متد و اسلوب رساندن پيام.

نظر شما در مورد فيلم مارمولك چيست؟ و از نظر شرعي چه حكمي دارد؟

پرسش

نظر شما در مورد فيلم مارمولك چيست؟ و از نظر شرعي چه حكمي دارد؟

پاسخ

فيلم مارمولك با توجه به تنش هاي اجتماعي كه به وجود آورد و باعث ايجاد جنجال و بر خورد گرديد در حال حاضر به سالنهاي سينما به نمايش گذاشته نمي شود و خود دست اندركارا ن توليد و پخش فيلم مذكور در حال حاضر به اين نتيجه

رسيده اند كه از نمايش آن خوداري نمايند لذا نمايش آن در سطح كشور متوقف شده است.

در مورد فيلم هاي نامناسب، مقام معظم رهبري (آقاي خامنه اي) مي فرمايند : "هر گونه فيلمي كه در ساخت آن ضوابط شرعي اهمال (سستي) شود و يا مفاسدي بر آن مترتب باشد اشكال دارد بلكه ساختن، نمايش و تماشاي آن جايز نيست."(1)

ساير مراجع نيز عقيده دارند در اين گونه موارد از خريد آنها اجتناب كنيد تا هم خود شما آلوده نشويد و هم آن موارد (فيلم يا نشريات منحرف) تقويت نشوند(2)

حال شما دوست عزيز ببينيد كه نگاه كردن به اين فيلم برايتان ضرورت و پيام مثبت دارد يا نه؟ پس اگر تماشاي آن برايتان مي تواند بازدهي مثبت داشته باشد بهتر است كه آن را امانت گرفته و تماشا كنيد و اگر تماشاي آن تضعيف روحانيت مي باشد (نه تضعيف روحاني نماها) بهتر است كه از تماشاي آن خودداري كرده و به اين طريق آقا امام زمان( را خوشحال سازيد. البته در فتواي مراجع عظام اين نكته نيز قابل توجه است كه اموري كه در دولت جمهوري اسلامي از نظر قانون منع شده است از نظر شرع نيز ممنوع مي باشند.

تكميل و ارسال فرم نظر سنجي موجب تكامل

و پويايي كارماست.

منابع و مآخذ :

1. رساله آموزشي، مسايل جديد ازديدگاه علماء و مراجع تقليد، نوشته و گردآوري سيد محسن محمودي،ص91 _ (و نشريه نصيحت، شماره56)

2. همان، ص39

براي فيلم مارمولك چه اقداماتي انجام شده است، ما را در جريان بگذاريد؟

پرسش

براي فيلم مارمولك چه اقداماتي انجام شده است، ما را در جريان بگذاريد؟

پاسخ

فيلم مارمولك با توجه به تنش هاي اجتماعي كه به وجود آورد و باعث ايجاد جنجال و بر خورد گرديد در حال حاضر به سالنهاي سينما به نمايش گذاشته نمي شود و خود دست اندركارا ن توليد و پخش فيلم مذكور در حال حاضر به اين نتيجه رسيده اند كه از نمايش آن خوداري نمايند لذا نمايش آن در سطح كشور متوقف شده است.

لطفاً در مورد فيلم "خانه اي بر روي آب كه مي گويند فيلمي قرآني است توضيح دهيد؟

پرسش

لطفاً در مورد فيلم "خانه اي بر روي آب كه مي گويند فيلمي قرآني است توضيح دهيد؟

پاسخ

فيلم "خانه اي بر روي آب به كارگرداني بهمن فرمان آرا كه ساليان درازي در خارج از كشور به سر مي برده ساخته شده است

قهرمانان داستان فيلم دو نفرند: يكي مردي (رضا كيانيان به عنوان پزشك متخصص زنان و زايمان كه فردي عياش مشروب خوار، ثروتمند و...است و همسرش را چندين سال است كه طلاق داده و تنها پسرش در خارج از كشور مي باشد. ديگري پسر نه ساله اي كه حافظ كل قرآن است

آشنايي اين دو به آن جا بر مي گردد كه حافظ قرآن بر اثر بيماري و كُما به بيمارستان برده مي شود و به علت نبود جا در بخش زنان بستري مي شود.

در اين فيلم صحنه ها و گفتگوهايي وجود دارد كه حاكي از آن است كه پدر حافظ قرآن توجهي به بهبودي فرزندش ندارد و تنها به برج سازي مشغول است اما در عوض از سوي شخصيت ها توصيه هاي فراواني براي معالجه اين حافظ مي شود. در بخشي از فيلم حافظ قرآن علت بيماري خود را سوء استفاده پدر و مادر از او و بردن او به مجالس در قبال دريافت پول مي داند. وي از اين عمل ناراضي بوده و اظهار مي دارد من از قهر خدا ترسيدم و از ترس نبودن خدا با من بي هوش شدم در صحنه اي از فيلم دست دكتر، كه به زخمي ناعلاج دچار شده است به مدد حافظ قرآن و به طور معجزه آسايي بهبود مي بابد و در پايان فيلم عده اي دكتر را در خانه اش

به شدت مجروح مي كنند. در اين لحظه حافظ قرآن كه به همراه وي به خانه اش رفته است خود را بالاي سر دكتر مي رساند و به او مي گويد: نترس من با تو هستم دكتر در آخرين لحظه نام خدا را بر زبان مي راند و هر دو در فضايي پاك به آسمان و بهشت پر مي كنند.

در فيلم صحنه ها و گفتگوهاي ديگري وجود دارد كه بيشتر پيرامون فحشا و انحرافات جنسي (مانند رابطه دكتر با منشي خود) است ممكن است در ابتدا به نظر برسد، كارگردان از قداست قرآن و اعجاز و كرامات حافظان قرآن در برابر مفاسد پيراموني آن سخن گفته اما اين فيلم به ويژه پيش از حذف برخي از صحنه ها و گفتگوها، فيلمي ضد قرآني و اسلامي بوده و از سوي شخصيت ها و مراكز قرآني مورد اعتراض قرار گرفته است

برخي از انتقاداتي كه به اين فيلم وارد است عبارتند از:

1.تلقي نادرست از مفاهيم قرآني و بكارگيري آن

2.القاي فضاي تيره و مغشوش جامعه و سرنوشت حتمي و غير قابل تغيير آن

3. نشان دادن تفكر تظاهر و رياكاري حكومت ديني

4. نشان دادن مظلوميت زنان جامعه

5. كنايه و اهانت به نهادهاي انقلابي

6. وجود نكات زننده و غير اخلاقي در فيلم

شايان ذكر است با توجه به محتواي ضد قرآني اين فيلم در ابتدا از اكران آن جلوگيري شد; اما متاسفانه پس از كش و قوس هاي فراوان و تساهل كاري وزارت فرهنگ و ارشاد با حذف برخي از صحنه ها و گفتگوها اجازه اكران يافت و در حال حاضر

در چند سينماي تهران روي پرده است به احتمال زياد اين فيلم تا چند وقت ديگر به سينماهاي شهرستان ها و سپس كلوپ هايي ويديويي راه خواهد يافت

چرا بعضي از فيلم ها را كه در سينما نمايش مي دهند سانسور نمي كنند ولي وقتي آن را در سيما به نمايش مي گذارند سانسور مي كنند؟

پرسش

چرا بعضي از فيلم ها را كه در سينما نمايش مي دهند سانسور نمي كنند ولي وقتي آن را در سيما به نمايش مي گذارند سانسور مي كنند؟

پاسخ

صدا و سيما رسانه اي همگاني است و طبيعتا ايجاب مي كند كه آنچه در آن پخش مي شود از دهليزهاي دقيق تريعبور كند.{J

اگر نگاه زن به بدن مرد نامحرم حرام است چرا صداوسيماي ايران تصاوير ورزشكاران را نمايش مي دهد

پرسش

اگر نگاه زن به بدن مرد نامحرم حرام است چرا صداوسيماي ايران تصاوير ورزشكاران را نمايش مي دهد

پاسخ

نگاه به تصوير نامحرم، حرام نيست؛ مگر آن كه با لذت و ريبه همراه باشد. به نظر مي رسد ديدگاه هاي افراطي در اينگونه مسائل، خسارتي كمتر از برخي مصلحت انديشي ها نداشته باشد. ما بايستي انديشه خود را درباره اسلام و نگاهكلي به موضوعات مختلف، اصلاح كنيم و سپس به داوري بنشينيم.{J

چرا صداوسيما در حاليكه زير نظر رهبري است موسيقي هاي مبتذل و برنامه هاي غير اسلامي پخش مي كند

پرسش

چرا صداوسيما در حاليكه زير نظر رهبري است موسيقي هاي مبتذل و برنامه هاي غير اسلامي پخش مي كند

پاسخ

آنچه مسلم است اين است كه موسيقي اي كه انسان را از خدا دور كند و مناسب با مجاس لهو و لعب باشد حراماست خواه اصيل باشد و خواه غير اصيل (ايراني يا غير ايراني)، ولي موسيقي اي كه مناسب مجالس لهو نباشد بهفتواي حضرت امام «ره» مجاز و آنچه كه مشكوك است نيز بلا مانع مي باشد. صداو سيما هم موظف به پيروي ازنظرات رهبري انقلاب است و چنان كه معظم له انحرافي مشاهده كند در مواقع لزوم رهنمودهاي لازم را ارائه مي دهند.در عين حال اين موجب اين نيست كه راه نقد پژوهشگرانه بر برنامه هاي راديو و تلويزيون به كلي مسدود باشد وپنداشته شود كه در برنامه هاي آن هيچ اشتباهي از جهت تطبيق با موازين اسلامي صورت نمي گيرد.

چرا فيلم هاي خارجي تحريك آميز از تلويزيون جمهوري اسلامي پخش مي شود؟

پرسش

چرا فيلم هاي خارجي تحريك آميز از تلويزيون جمهوري اسلامي پخش مي شود؟

پاسخ

قابل انكار نيست كه برخي از برنامه هاي تلويزيوني تحريك آميز است، ولي درعين حال با زمان طاغوت تفاوت بسياري دارد.

برادر عزيز! سن شما اقتضا نمي كند كه تصويري از تلويزيون زمان طاغوت در ذهن داشته باشيد؛ ولي ما كه آن زمان را درك كرده ايم در مي يابيم كه تفاوت از كجا تا كجا است. در زمان طاغوت، تلويزيون و راديو صد در صد در خدمت ترويج فساد و فحشا و هرزگي بود: از تصاوير كذايي تا پخش رقص ها و... .

آنچه اكنون وجود دارد، اساسا با آنچه كه در آن زمان وجود داشت قابل قياس نيست. اما چرا همين مقدار اندك وغيرقابل مقايسه نيز وجود دارد؟ چرا برخي از فيلم هاي خارجي نمايش داده مي شود و برخي آهنگ هاي كذايي پخش مي شود؟ در جواب گفتني است كه وضعيت جهاني تبليغات و وسعت آن، به اندازه اي است كه واقعا كشور ما و هركشوري كه بخواهد خود را در برابر اين هجوم حفظ كند در محاصره اي همه جانبه قرار دارد. كشورهاي هم مرز ايران بافرستنده هاي تصويري خود مرزهاي كشور ما را در مي نوردند و هزاران نفر را زير چتر تبليغاتي خود با فيلم ها وتصويرهاي آن چناني قرار مي دهند.

شبكه هاي ارتباطي بين المللي مانند اينترنت و ماهواره و نيز فيلم هاي ويديويي و صدها كانال راديويي، هر چه هست و نيست را براي مردم پخش مي كنند. در اين ميان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران با امكانات و فرصتي محدود مي خواهد در برابر همه اينها بايستد. از سويي بايد مخاطب جلب كند و از سويي بايستي آرمان ها را حفظ نمايد. توليد فيلم و سريال مناسب نيز

كاري بس پرهزينه و طولاني است. حال بايد چه كرد؟ آيا بايد شبانه روز راديو وتلويزيون فقط دعا و يا سخنراني و... پخش كنند (مانند راديو قرآن و راديو معارف)؟ اين راه حلي بسيار ساده است؛ولي نتيجه آن از دست دادن ميليون ها بيننده و رفتن آنها - متأسفانه - به سوي كانال هاي ديگر است.

در حقيقت با چنين كاري خود را در برابر دشمن خلع سلاح كرده ايم. بلي اگر برنامه هاي جذاب و صد در صد سالم وجود داشته باشد، معنا ندارد كه به برنامه هاي تلقيني روي آورده شود؛ ولي كو آن برنامه ها؟!

بهترين راه جهت آشنايي با مسايل اجتماعي چيست ؟

پرسش

بهترين راه جهت آشنايي با مسايل اجتماعي چيست ؟

پاسخ

}گوش دادن به اخبار، مطالعه روزنامه هاي معتبر و شركت در جلسات بحث و سخنراني از جمله راه هاي آشنا شدن بامسائل اجتماعي است.{

چرا صدا و سيما ارزش هاي منفي را ترويج مي دهد؟

پرسش

چرا صدا و سيما ارزش هاي منفي را ترويج مي دهد؟

پاسخ

متأسفانه عليرغم هشدارها و توصيه هاي شديد مقام معظم رهبري و بزرگان حوزه به مسؤولان نسبت به اوضاع وخيم و اسفناك فرهنگي جامعه و روند تغيير ارزش هاي اسلامي كه جلوه هاي بارز آن در برخي توليدات و محصولات هنري و سينمايي به وضوح قابل مشاهدهمي باشد و برخي اقدامات صورت گرفته در اين خصوص مانند استعفاي وزير پيشين وزارت ارشاد، جلوگيري از پخش و اكران برخي فيلم ها و...، همچنان ما شاهد گسترش اين روند در جامعه مي باشيم كه اين خود نيازمند بررسي و شناخت دقيق عوامل و زمينه هاي به وجود آورنده آنو ارائه راه كارهاي اصولي و مناسب مي باشد. در هر صورت آنچه در پاسخ اين سؤال مي توان گفت اين است كه برخي از اين قبيل معضلات مربوط به عملكرد دستگاه هاي فرهنگي نظام مي باشد. وزارت ارشاد بود و برخي به صدا و سيما.

در مورد اقدامات مربوط به وزارت ارشاد بايد گفت كه متأسفانه عملكرد اين وزارت خانه _ خصوصا در سال هاي اخير _ به هيچ وجه مطلوب نبوده و مقام معظم رهبري به كرّات نارضايتي خود را از آن اعلام نموده اند كه منجر به تعويض وزير آن وزارتخانه گرديد. ايشان در 24آذر 78 در ديدار شوراي عالي انقلاب فرهنگي فرمودند: «... سؤال من اين است كه وزارت ارشاد چند كتاب براي تقويت تفكر اسلامي چاپ كرده است؟ چند فيلم براي تقويت فكري اسلامي و انقلاب ساخته است؟ الان مرتب در سالن هاي وابسته به ارشاد نمايش داده مي شود، بعضي هاصد در صد ضد دين است، ضد انقلاب است. اگر در كنار اين همه چند نمونه تئاتر و فيلم اسلامي مي ساختند

كه اين مبلّغ اسلام است، من اعتراض نمي كردم. بنده اهل رمان خواندن بودم، و الان هم با رمان بي ارتباط نيستم، خبر دارم كه در دنياي رمان چه خبر است فاسدترين رمان هاالان منتشر مي شود و...».

اما در مورد صدا و سيما هم معظم له تذكراتي داشته اند. ايشان در اين باره فرمودند: «... من به صدا و سيما هفته اي يك بار يا كم تر، اعتراض مي كنم و پيغام تند مي دهم؛ اما صدا و سيما كارهاي زيادي به عنوان اسلام انجام داده و برنامه هاي اسلامي درست كرده است. برنامه هايهنري، اسلامي، گزارش و علمي، اگر خطا دارد تلاش هم دارد...»،ولي در هر صورت كاركرد صدا و سيما هم مانند ساير دستگاه ها خالي از عيب و نقص نمي باشد، اما با توجه به اهميت اين رسانه و نقش مهم و تأثيرگذار آن بر افكار عمومي، عقايد و نگرش هاي جامعه و وظايف سنگينيكه اين رسانه ملي خصوصا بعد از انقلاب در جهت گسترش و تثبيت ارزش هاي اسلامي و الهي در جامعه و زدودن فرهنگ فاسد پهلوي و مقابله با تهاجم فرهنگي بر عهده دارد، رفع مشكلات و معضلات اين رسانه و بهبود كيفي و كمي برنامه هاي آن، آن هم در حدي كه زيبنده حكومتاسلامي باشد و بتوان از آن به عنوان يك دانشگاه انسان سازي نام برد از اولويت بسزايي برخوردار مي باشد. اما در مورد انتقاداتي كه شما نام برديد مي توان گفت كه بخشي از اينها مربوط به وزارت ارشاد و صدا و سيما و اصلاح كاركردهاي آن مي باشد و بخشي هم مربوط به افراد بينندهو مخاطبين آن مي باشد.{J

نگاه كردن به سريال هايي كه از صدا و سيما پخش مي شود براي جوانان مضر هست ياخير؟ اگر هست چرا پخش مي شود؟

پرسش

نگاه كردن به سريال هايي كه از صدا و سيما پخش مي شود براي جوانان

مضر هست ياخير؟ اگر هست چرا پخش مي شود؟

پاسخ

برنامه هاي متنوعي كه از تلويزيون پخش مي شود در بر گيرنده مجموعه اي از فيلم ها، سريال ها، مسابقات، برنامه هاي ويژه جشن ها و ... است كه آثار مثبت و منفي آن در سطوح مختلف از مراحل رشد انسان فرق مي كند. شكي نيست كه اين برنامه ها در آموزش رفتارهاي اجتماعي و جامعه پسند و يا ضد اجتماعي و پرخاشگرانه افراد جامعه تأثير به سزائي دارد.

در يك تحقيق علمي به گروهي از كودكان كودكستاني فيلم عروسك بزرگي را كه رفتار پرخاش جويانه داشت نشان دادند، در آن فيلم يك كودك در حالي كه روي اين عروسك نشسته بود و فرياد مي كشيد آن را با چوب دستي كتك مي زد. بعد از تماشاي اين فيلم مشاهده شد كه كودكان تماشاگر بيشتر رفتارهاي فيلم را تقليد كرده اند. بنابراين آثار كوتاه مدت رفتار همسالان در پرخاشگري كودكان خردسال قطعي است.

نتايج يك تحقيق ديگر نشان مي دهد:

1- كودك بهنجار و سازگار، زماني كه فيلم مهيج و ناراحت كننده اي را تماشا مي كند ممكن است با تسلط بر اعصاب خود از تنش هاي عصبي و عواقب ناگوار آن رهائي يابد، در حالي كه كودك هيجاني و عصبي مزاج امكان كمتري براي مقاومت دارد.

2- صحنه هاي جنائي و خشونت آميز، روش هاي جنايت كارانه را به كودكان مي آموزد. اين صحنه ها هم عمل جنايت را به كودك كينه توز القاء مي كند و هم اجراي آن را تأييد مي كند.

3- توجه و علاقه زياد به تماشاي صحنه هاي جنائي و خشونت آميز، روح انسان دوستي،

هم دردي و همكاري با مردم را در كودك از بين مي برد.

همچنين برخي فيلم ها و سريال ها باعث تهييج غرايز جنسي جوانان و يا در برخي موارد باعث گسترش فرهنگ مصرف گرائي ناپسند بين بعضي جوانان و خانواده ها مي شود كه همه اين موارد و نقاط ضعف بايد با يك مديريت صحيح و حساب شده اي به كنترل در آيد. ما نيز معتقديم اگر مضرات آن بيش از فوايد اينگونه سريال ها باشد از پخش آن بايد جلوگيري شود. ولي اين امر را بايد به مسئولين مستقيم آن يعني صدا و سيما تذكر داد.

ولي وظيفه عقلي و شرعي من و شما آن است كه از مشاهده آنچه كه تأثير نامطلوب روي شخصيت ما مي گذارد و يا باعث گسترش فرهنگ غلط مي شود، خود را كنترل كنيم و در صورت لزوم به ديگران نيز پيامد هاي منفي مشاهده اين گونه برنامه ها را متذكر شويم. حتي المقدور دوستان نزديك، اعضاي خانواده و فاميل نزديك و ديگراني كه احتمالا تأثير گذاري روي آنها داريم، نسبت به اين موضوع آشنا سازيم.

همه سريال ها و برنامه هاي صدا و سيما يكدست نيست برخي مفيد و برخي مضر است. فايده و ضرر نيز ابعاد گوناگوني دارد چه بسا فيلم ها، كه به واسطه آموزش هاي نادرست ، از جهت اخلاقي ناپسند باشد ولي از جهت شرعي حرام نباشد گرچه قطعاً كراهت دارد.

آنچه عالمان دين و انديشمندان فقه گفته اند اين است كه نگاه كردن به فيلم و يا سريال كه باعث تحريك جنس و تبلور شهوت مي شود حرام است، ولي تشخيص اينكه آيا براي

فرد مضر است و يا اين حالت حاصل مي شود، يا خود فرد است، پس اگر كسي فهميد كه نگاه كردن به همين سريالهاي موجود در تلويزيون برايش مضر است نبايد نگاه كند.

اما اگر مضر است چرا پخش مي شود، مسئولين صدا و سيما مي گويند ما با 70 ميليون نفر انسان با سليقه هاي مختلف روبرو هستيم و نمي توانيم تنها نظر گروه خاصي را در نظر بگيريم بلكه بايد نظر و ديدگاه عموم مردم را ملاك و معيار قرار دهيم از اين رو بر افراد است كه اگر موسيقي و يا سريالي را براي خود مضر مي بينند، آن را نشنوند و نگاه نكنند.

ما ضمن اذعان به صداقت و تلاش بسيار عمده دست اندركاران و مسئولين برنامه ها در صدا و سيما، وجود برخي نواقص و نادرستي ها و كژي ها را نيز غيرقابل انكار مي دانيم. صدا و سيما بايد تلاش كند تا از عيوب و نواقص بكاهد. البته مسئولين عالي رتبه نيز تذكرات لازم را مي دهند.

بهرحال اگر اين جواب هم قانع كننده نباشد وظيفه و تكليف جوانان در مقابل سريالهايي كه مضر مي داند مشخص است. از جمله وظايف تماس با خود صدا و سيما و بيان نقطه نظرات انتقادي و پيشنهادي مي باشد.

چرا آهنگ هاي بدي مي گذارد در تلوزيون؟

پرسش

چرا آهنگ هاي بدي مي گذارد در تلوزيون؟

پاسخ

مسلماً كاركرد صدا و سيما هم مانند ساير دستگاه ها خالي از عيب و نقص نمي باشد، اما با توجه به اهميت اين رسانه و نقش مهم و تأثيرگذار آن بر افكار عمومي، عقايد و نگرش هاي جامعه و وظايف سنگيني كه اين رسانه ملي خصوصاً بعد از انقلاب در جهت گسترش و تثبيت ارزش هاي اسلامي و الهي در جامعه و زدودن فرهنگ فاسد پهلوي و مقابله با تهاجم فرهنگي بر عهده دارد، رفع مشكلات و معضلات اين رسانه و بهبود كيفي و كمي برنامه هاي آن، آن هم در حدي كه زيبنده حكومت اسلامي باشد و بتوان از آن به عنوان يك دانشگاه انسان سازي نام برد از اولويت بسزايي برخوردار مي باشد. اما در مورد انتقادي كه شما نام برديد بايد گفت: عليرغم وجود برخي مشكلات و معضلاتي كه به هيچ وجه زيبنده رسانه ملي نظام اسلامي ايران نمي باشد، صدا و سيماي جمهوري اسلامي دستاوردها و برنامه هاي بسيار مفيد و مثبت و سازنده فراواني داشته و دارد و اين چنين نيست كه كارش فقط تبليغ بدحجابي، مدگرايي، تجمل گرايي و آهنگ هاي مطرب و... باشد.

گذشته از برخي مظاهر نامناسب با ارزش هاي اسلامي، اكثريت برنامه هاي صدا و سيما برنامه هايي آموزنده و در راستاي تأمين نيازهاي متنوع اقشار مختلف جامعه مي باشد كه البته به واسطه برخي عوامل، هنوز مشكلات و معضلات و نواقص در دستيابي به نقطه مطلوب و برآوردن انتظارات مسؤولين نظام اسلامي و مردم عالي قدر وجود دارد كه بخشي از اينها مربوط به صدا و سيما و اصلاح كاركردهاي آن مي باشد و بخشي هم مربوط به افراد بيننده و مخاطبين آن مي باشد.

اما در

مورد اول بايد گفت كه هم در زمان امام كه اين رسانه ها زير نظر مشترك قواي سه گانه اداره مي شد و چه در زمان حال كه نصب و عزل رئيس آن با مقام معظم رهبري مي باشد و شورايي مركب از نمايندگان سه قوه بر سازمان نظارت دارند، خود اين بزرگواران انتقادات زيادي به برخي از برنامه هاي اين رسانه داشته، تذكرات متعددي در جهت بهبودبخشي آن داده اند.

معظم له در 24 آذر 78 در ديدار شوراي عالي انقلاب فرهنگي فرمودند: »... من به صدا و سيما هفته اي يك بار يا كم تر، اعتراض مي كنم و پيغام تند مي دهم؛ اما صدا و سيما كارهاي زيادي به عنوان اسلام انجام داده و برنامه هاي اسلامي درست كرده است. برنامه هاي هنري، اسلامي، گزارش و علمي، اگر خطا دارد تلاش هم دارد...« بنابراين چنين نيست كه مقام معظم رهبري هيچ گونه نظارت و كنترل بر اين رسانه نداشته باشند بلكه برعكس با توجه به جايگاه و وظايف آن نسبت به اين رسانه حساس بوده و اهتمام جدي دارند. اما نكته اي كه بايد توجه شود اين است كه نظارت و كنترل مقام معظم رهبري به تنهايي نمي تواند علت تامه براي حل مشكلات و معضلات جامعه و سازمان ها و نهادها از جمله صدا و سيما باشد بلكه حل اساسي آنان نيازمند ريشه يابي دقيق مشكلات و انجام اقدامات اصولي و صحيح براي برطرف كردن آن مشكلات مي باشد كه عبارتند از:

1- نظارت دقيق بر گزينش افراد و برنامه ها در صدا و سيما و استفاده از هنرمندان متعهد و انقلابي.

2- كنارگذاشتن افراد منحرف و غيرقابل اصلاح از راديو و تلويزيون و جلوگيري از نفوذ افراد وابسته به درون صدا و

سيما.

3- نظارت همه جانبه بر پخش راديو و تلويزيون با استفاده از متخصصين و كارشناسان متعهد و نظارت دقيق بر فيلم سازان و محتواي فيلم ها.

4- برخورد با مسؤولان پخش مطالب توهين آميز يا منافي ارزش هاي اسلامي.

5- صدا و سيما به عنوان دانشگاه عمومي و مركز ترويج ارزش هاي اسلامي بايد از تقليد برنامه هاي خارجي بدون مطابقت با آيين اسلام و بسط فرهنگ تجمل گرايي و... در تهيه برنامه هاي خود، دست برداشته و زمينه هدايت جامعه را فراهم آورد.

حال با توجه به مشكلاتي كه در صدا و سيما و برخي برنامه هاي آن وجود دارد و به هر دليلي شايد اين مسائل در كوتاه مدت قابل حل نباشد بينندگان و مخاطبان نيز بايد يكسري نكات را مد نظر داشته و رعايت نمايند:

اولاً: هر چند برخي از فيلم ها يا سريال هاي خارجي كه از صدا و سيما پخش مي شود از نظر شرعي نتوان مشكل ذاتي براي آنها نام برد ولي اگر براي برخي بينندگان مفسده اي به دنبال داشته باشد بايد آن فرد از آنها اجتناب نمايد و صرف پخش آن برنامه از صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران به هيچ وجه دليل بر مشروعيت آن نمي شود.

ثانياً: وجود اين قبيل مشكلات و نقائص وظيفه نيروهاي انقلابي و متعهد را در كسب تخصص ها و مهارت هاي گوناگون، مضاعف مي نمايد زيرا پاره اي از عوامل اين نارسائي ها به كمبود نيروي انساني و متخصصين متعهد بازمي گردد.

ثالثاً: با توجه به تهاجم فرهنگي از طريق ارتباطات و فن آوري پيشرفته به حدي كه در آينده اي بسيار نزديك هيچ مانع و كنترل بيروني براي دستيابي به اين امواج مسموم وجود نخواهد داشت، مطمئن ترين راه براي دورماندن از انحراف و آلوده شدن به گناه، تقويت ايمان

و تقواي الهي (كنترل دروني) مي باشد كه البته اين موضوع به هيچ وجه توجيه كننده مشكلات برخي برنامه هاي صدا و سيما نمي باشد ولي در مورد مخاطبان حائز اهميت مي باشد.

در ايران بعضي از كارها حرام است چرا بطور رايج انجام مي گيرد و اصولا مگر وظيفه مرجع بقليد نيست كه نسبت به آن هشدار دهد؟ مثل استعمال سيگار، دروغ گفتن ، سؤالم اين است چرا اين احكام گفته نمي شود از تلويزيون يا جرايد؟

پرسش

در ايران بعضي از كارها حرام است چرا بطور رايج انجام مي گيرد و اصولا مگر وظيفه مرجع بقليد نيست كه نسبت به آن هشدار دهد؟ مثل استعمال سيگار، دروغ گفتن ، سؤالم اين است چرا اين احكام گفته نمي شود از تلويزيون يا جرايد؟

پاسخ

مقوله امر به معروف و نهي از منكر از مسائلي است كه ضامن حفظ و بقاي جامعه است و در اهميت آن شكي نيست. اما اين مسأله، تكليف همگاني است و اختصاص به اشخاص يا رسانه خاصي ندارد گرچه همان طور كه فرموديد هر قدر امكان رسانه اي از جمله صاحبان تريبون مثل صدا و سيما كه گسترده ترين تريبون عمومي را در اختيار دارد و نيز هر قدر از نفوذ كلمه و آگاهي بيشتر بهره مند باشيم مثل مراجع تقليد، مسؤولين دولت اسلامي وظيفه سنگين تري داريم.

پس كوتاهي گروهي يا رسانه اي در انجام اين مسؤوليت نمي تواند عذر آور براي ديگر مردم باشد تا آنها نيز در اين زمينه كوتاهي كنند. فرد فرد آحاد جامعه، مسؤول هستند تا با هر گونه منكري امر به معروف كنند (البته با توجه به شرايط آن).

اگر در جايي نيز مشاهده شد كه عالمي يا مسؤولي از وظيفه خود بدون هيچ عذري شانه خالي مي كند، در اينجا نيز بايد نهي از منكر نموده، او را متوجه وظيفه خود نمود. خداوند كريم در قرآن علت عذاب كردن بسياري از امم گذشته را اهمال ايشان در مسأله امر به معروف و نهي از منكر مي داند. در آنجا چنين بيان شده كه مسؤولين و علماء امر به معروف و نهي از منكر نكردند بلكه

علت را متوجه كل جامعه مي كند. پس اگر همه افراد نيز در اين وظيفه اهمال كنند باز وظيفه و مسؤوليت شخصي ديگران سلب نخواهد شد.

البته نبايد در اين امر، در مورد مصاديق اشتباه كرد. به عنوان مثال در حرمت سيگار كشيدن غير از برخي علماء، اتفاق نظري وجود ندارد.

با وجود همه اين نكات، ضمن ارج نهادن به دغدغه ديني شما كه ناشي از غيرت ديني شما مي باشد، اين موضوع را خاطر نشان مي سازيم كه رعايت يا عدم رعايت هنجارهاي اجتماعي صرفا با امر و نهي درست نمي شود، گرچه امر و نهي واجب است اما لازم تر و مقدم بر آن، ايجاد زمينه هاي لازم براي پذيرش امر و نهي است و اين مسأله مكانيسم هاي مختلفي را مي طلبد.

اگر بستر لازم براي پذيرش رهنمودهاي مراجع نباشد، آنها وظيفه گفتن و تذكر دارند، اما چه سود كه دل هاي غافل و گوش هاي ناشنوا نسبت به سخن حق، به آن اعتنايي نمي كنند، گرچه ممكن است به خاطر عدم احتمال تأثير امر به معروف و نهي از منكر نيز ضرورتي نيايد. از اين رو بايد همه ما بدون استثناء تلاش كنيم.

با مطالعات عميق روان شناختي، جامعه شناختي و اهتمام جدي به بهداشت رواني جامعه از ديدگاه اسلام در اين مسأله مهم مشاركت كنيم.

بارها از دوستان و غير دوستان مي شنويم كه مي گويند فيلم هاي سينمايي و تلويزيوني ما ديني نيست و با ارزشهاي ما در تعارض است و يا در فيلم هاي كارگردانان مي بينيم كه براي ديني كردن فيلم تنها كاري كه مي كنند اين است كه در فيلم شان شخصي را نشان مي دهند كه مشغول

پرسش

بارها از دوستان و غير دوستان مي شنويم كه مي گويند فيلم هاي سينمايي و تلويزيوني ما ديني نيست و با ارزشهاي ما در تعارض است و يا در فيلم هاي كارگردانان مي بينيم كه براي ديني كردن فيلم تنها كاري كه مي كنند اين است كه در فيلم

شان شخصي را نشان مي دهند كه مشغول نماز و قرآن خواندن است.آيا با اين طور نمايش دادن فيلم ،فيلم ديني مي شود.

مشخصات و ويژگي هاي يك فيلم ديني را بيان كنيد.

پاسخ

پاسخ دقيق به اين سؤال از يك سو نيازمند شناخت دقيق هنر ديني است و از سوي ديگر بايد به اين نكته توجه شود كه نمي توان قضاوت كلي پيرامون تمامي محصولات و توليدات سينمايي و تلويزيوني در كشورمان داد، بلكه بايد هر كدام را براساس ويژگي ها و معيارهايي كه براي يك هنر يا فيلم يا سينماي ديني وجود دارد، در نظر گرفت و سپس ميزان ديني يا ديني نبودن آن را مشخص نمود.

ولي از اين واقعيت نيز نمي توان گذشت كه بحمدالله بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و با ورود نيروها و عناصر متعهد و متخصص انقلابي به عرصه سينما، گام هاي بسيار مهمي - هر چند ناكافي - در جهت ديني شدن صدا و سيما و محصولات سينمايي كشورمان برداشته شده است و توانسته است ميزان عظيمي از فرهنگ، معارف و ارزش هاي اسلامي را به جامعه منتقل نمايد.

البته اين واقعيت نيز وجود دارد كه موانع بي شمار داخلي و خارجي - از قبيل رسوبات فكري و فرهنگي دوران قبل از انقلاب در ميان برخي از هنرمندان سينمايي، تهاجم فرهنگي غرب براي القاء فرهنگ منحط خود و تأثيرگذاري آن بر برخي جريانات داخلي و ناكافي بودن تعداد هنرمندان متعهد و منابع مادي، كاستي در نظارت و... سبب شده تا متأسفانه برخي محصولات سينمايي و تلويزيوني ما معيارهايي غير از الگوهاي اسلامي را تعقيب نموده و چهره اي غير اسلامي

به توليدات خود بدهند.

در هر صورت جهت شناخت دقيق يك فيلم ديني و ويژگي هاي آن، بخش هايي از يك مقاله يا مشخصات ذيل به دنبال مي آيد.

هنر و امكان ديني شدن آن!

نويسنده: محمد رضا اسدي

منبع: سايت باشگاه انديشه به نقل از www.soroushpress.com

امكان ديني شدن هنر!

براي بحث از امكان ديني شدن هنر نيازمند آن هستيم تا تصوير مشخصي از ماهيت هنر يا حقيقت هنر داشته باشيم و از مطالبي كه در مورد روش تعريف هنر و دشواري هاي دسترسي به ماهيت هنر در بخش اول، سخن گفتيم معلوم شد كه تصوير روشني از ماهيت هنر وجود ندارد و هر فرد يا گروهي از فيلسوفان و هنرمندان و انديشمندان، هنر را بگونه اي تبيين كرده اند كه به سختي بتوان به توافقي حتي نسبي در مورد ماهيت هنر و اثر هنري دست يافت. بنابراين براساس ابهامي كه در تعريف هنر و هويت هنر وجود دارد - و نه به جهت اينكه توافق جمعي در مورد تعريف هنر وجود ندارد - منطقي ترين سخن در باب هنر ديني آن است كه مفهوم هنر ديني نيز هنوز در هاله اي از ابهام قرار دارد. بحث فني و دقيق فلسفي در مورد هنر ديني آن هنگامي ميسر است كه حقيقت هنر براي ما مكشوف شده باشد و چطور مي توان در حالي كه ماهيت هنر هنوز در ابهام است هنر ديني را با وضوح تمام تشريح كرد؟!

پرسش و مسئله اين است كه ملاك و ميزان ديني شدن علوم و امور مختلف چيست؟ ادراكات و آگاهيهاي ما در چه صورتي متصف به دينيّت مي شوند؟

واقعيت خارجي fact) در چه صورتي متصف به ديني بودن

مي شود؟ مثلاً فرهنگ، يا حكومت يا يك اثر هنري به عنوان واقعيات خارجي بر چه اساسي ديني محسوب مي شوند؟

ملاك ديني بودن يك موضوع آن است كه نه تنها آن موضوع تعارضي با دين نداشته باشد بلكه كاملاً با اهداف، مباني، بينش و ارزشهاي ديني - اسلامي سازگار باشد.

از ديدگاه ما هنر صورت و سيرتي دارد و اسلام به عنوان يك دين هم در شكل بخشيدن به صورت هنر و هم معني بخشيدن به سيرت هنر، توانمند است. اثر هنري از هر مقوله اي كه باشد؛ سينما، تئاتر، مجسمه سازي، نقاشي، موسيقي، شعر و... - از صورت و سيرتي برخوردار است و صورت آن محصول نوعي مهارت و تكنيك است و سيرت آن مبتني بر نوعي معرفت و آگاهي، دين در اين ميان هم بر مهارت و تكنيك اثر هنري تأثيرگذار است و هم بر معرفت و مضمون بكار گرفته شده در آن، گو اينكه شايد نتوان ميزان دخالت دين در تمامي عرصه ها و شاخه هاي هنري را يكسان و يك اندازه دانست في المثل دخالت دين در شكل بخشيدن به صورت يك نقاشي بيش از دخالت دين در شكل بخشيدن به صورت يك شعر است.

با اين اوصاف في المثل سينماي ديني، سينمايي نيست كه فقط از مضمون ديني و اسلامي برخوردار باشد بلكه صورت و اشكالي كه آن محتوي را به نمايش مي گذارند نيز بايد مطابق ضوابط و جهان بيني و ارزشها ديني و اسلامي باشد و يا بالعكس اگر اشكال و صورت يك فيلم هماهنگ با ضوابط ديني باشد اما پيام و محتواي آن فيلم هماهنگ با ارزشها و اهداف ديني نباشد آن فيلم يا سينما هنوز كاملاً ديني

نيست. سينماي ديني يا فيلم ديني هنگامي تحقق مي يابد كه صورت و سيرت آن مبتني بر ارزشها و اهداف و موازين ديني باشد. البته ديني با تمامي گستردگي و وسعتش كه شامل تمامي ارزشهاي والاي انساني و بشري است.

ديني بودن يا ديني شدن يك امر ذو مراتب است يعني ما مي توانيم از ديني و ديني تر شدن سخن بگوييم. از اين رو اي بسا يك اثر هنري از حيث صورت ديني باشد اما از حيث محتوي غير ديني يا بالعكس از جهت مضمون و پيام ديني باشد اما از جهت صورت غيرديني - و نه لزوماً ضد ديني - و اي بسا يك اثر هنري از نظر صورت و سيرت تواماً ديني باشد اما بتوان پرداختي نسبت به آن اثر هنري داشت كه آن را ديني تر كند. يك اثر هنري تمام عيار آن است كه دين در صورت و سيرت آن تواماً حضور جدي و شفاف داشته باشد.

گو اينكه نمي توان انكار كرد كه صورت و سيرت يك اثر هنري در خارج چنان در هم تنيده و با يكديگر در آميخته اند كه به دشواري بتوان يكي را از آن ديگري جدا كرد و مستقلاً مورد ارزيابي و داوري قرار داد.

با توجه به كاركرد و جايگاه هنر ديني در حيات بشري شايد در نهايت بتوان گفت هنر در مقام كاركرد هم داراي كاركردهاي منفي بوده است و از آن در مسير باطل بهره برداري شده است و هم داراي كاركردهاي مثبت بوده است. از اين رو اگر بخواهيم هنر ديني - اسلامي را براساس كاركردهاي مثبتش معرفي نماييم مي توان گفت هنر ديني، هنري است كه آدمي را

از اسارت وسوسه ها و هوسها مي رهاند و خدا را با شكوه و عظمت و زيبايي در چشم آدمي مي نمايد. هنر ديني، حق بين و حق جو است و با هر صورتي از ظلم و باطل و زشتي سرستيز دارد.

به آدمي غمهاي متعالي مي دهد و غمهاي حقيرش را مي ستاند. انبساطها و شگفتي هاي عميق روحي به او مي بخشد و او را از دام شاديهاي كودكانه مي رهاند.

هنر ديني بال و پري است براي برون پريدن از قفس تنگ زمان و مكان و فرصتي است براي تنفس كردن در سرسراي فراخ لازمان و لامكان.

هنر ديني واقعيتي است كه بيشتر از جنس راه است تا از جنس مقصد و از همين رو، دعوتي است براي عبور كردن و نه تأكيدي براي ماندن.

هنر ديني تمثّل عطش و التهاب يك روح بي قرار و معطوف به سوي ابديت است. و جان كلام اينكه هنر ديني چيزي جز هنر عاشقي و هنر عاشقان نيست.

عاشق و رند و نظر بازم و مي گويم فاش تا بداني كه به چندين هنر آراسته ام

عشق مي ورزم و اميد كه اين فنّ شريف چون هنرهاي دگر موجب حرمان نشود

تعريف فرهنگ

نظراسلام درباره ازخود بيگانگي چيست

پرسش

نظراسلام درباره ازخود بيگانگي چيست

پاسخ

خودباختگي از بدترين دردهايي است كه گريبانگير انسان مي شود. اگر انسان قدر خود را نداند,ارزش ندارد. به تعبير قرآن اگر انسان خود را ببازد, مانند قمار بازي است كه تمام اموالش را باخته است و ديگر هيچ ندارد و در مرحلهء آخر خود را هم مي بازد:

خود را باختند>.

خود باختگي در دوري از خدا است . انساني كه از خدا غافل است , در خسران به سر مي برد.

اگر انسان از خدا غافل بشود, از خود هم غافل مي شود; مثلاً انساني كه دزدي مي كند و داخل خانهء مردم مي شودو اموال را به غارت مي برد, خود را مي بازد و جانش را در خطر مي اندازد و هويت خود را از دست مي دهد و همه ءگناهان همين پيامد را دارند و هويت انسان را عوض مي كنند. به ظاهر او را انسان مي بيني , اما در باطن درنده و حيوان خطرناكي است كه بايد از او پرهيز كنند. علي 7تعبير جالبي دربارهء معاويه دارد:

پاك كنم تا ناخالصي ها بيرون آيد>.

انسان در اثر غفلت از خدا و دوري از معنويات و فرورفتني در گناهان , هويت خويش را از دست مي دهد و لذادر روايات آمده است كه پيامبر فرمود: .(1)

در مقابل خود فراموشي و غفلت از خدا, ذكر است . ذكر يعني توجه قلبي به خدا, و چون نماز بهترين ياد خدا است , انسان در نمازي كه با حضور قلب و معرفت باشد, خود را پيدا كرده و به خود واقعي دست مي يابد ووقتي خود را يافت و به

حقيقت خود توجه كرد, هويت انساني خود را پيدا مي نمايد و به تمام معنا انسان مي شود, اماانسان هايي كه در گناه و شهوت و غفلت غوطه ور هستند, گرچه به ظاهر انسان اند, ولي در حقيقت همان گونه كه درروايت پيامبر6آمده بود, از انسانيت به دورند.

(پ_اورقي 1.بحارالانوار, ج 7 ص 89

از ديدگاه شما ارزش هاي اسلامي چيست ؟ و به چه چيزهايي ارزش اسلامي مي گويند؟ آيا احكام اسلامي مانند ازدواج دائم يا موقت را مي توان از ارزشهاي اسلامي دانست ؟

پرسش

از ديدگاه شما ارزش هاي اسلامي چيست ؟ و به چه چيزهايي ارزش اسلامي مي گويند؟ آيا احكام اسلامي مانند ازدواج دائم يا موقت را مي توان از ارزشهاي اسلامي دانست ؟

پاسخ

برادر عزيز و گرامي ! مفهوم ارزش چيزي نيست كه بر كسي مخفي باشد. هر كس در حدّ توان علمي ياتجربي خود, مفهوم ارزش را مي داند و حتي مصاديق آن را تشخيص مي دهد. دستورهاي اسلامي و احكام آن ازمسائلي نيستند كه براي فرد يا جامعه ضرري داشته باشد. اين مطلب قابل استدلال است و مي توان با تحقيق و تأمل بدان دست يافت . اگر كسي با حقيقت انسان و اخلاق در حيات او و از طرفي با قوانين فردي , اجتماعي اسلام آشناباشد, هر چه در اين دو موضوع با تحقيقات وسيع تر و با ديد و فرهنگ و دانش عميق تر و بالاتر وارد شود, بهتر به اين حقيقت دست خواهد يافت . راستي شما در اين مطلب انديشيده ايد كه پيامبر اسلام و امامان و بزرگان و علما ودانشمندان و متفكران اسلامي و هزاران عالم و متفكر و انديشمند اسلامي همگي چشم بسته و بدون تأمل و تعقل مطالبي را كه مورد تأييد عقل نيست , پذيرفته اند و برخلاف , عقلشان به چيزهايي معتقد شده اند؟. امثال بوعلي سينا.فخررازي و خواجه نصيرالدين طوسي , و ملاصدرا و فيض كاشاني و علامه طباطبايي و امام خميني و هزاران انديشمند كه هر كدام سال ها از مطالب و احكام اسلامي انديشيده اند و كتاب ها نوشته اند, همه روي عقلشان با گذشته و چيزهاي خلاف عقل و انديشه را

پذيرفته اند و روي آن پا فشاري نموده اند. شما اگر منصفانه و عالمانه , به احكام اسلامي نظر بيافكنيد و بدون احساسات و اميال قضاوت كنيد, در مي يابيد كه اين دستورهاي الهي به مصلحت بشراست . اصلاً به جز اين احكام چه طرح و برنامه اي مي توانيد پيشنهاد كنيد كه مشكلات را كمتر كند و جامعه را به سوي جامعهء بدون ظلم و فساد به پيش ببرد؟ نه تنها بنده و جنابعالي بلكه صدها سال است جامعه شناسان براي حل ّمشكلات جوامع فكر كرده اند و هر كسي نظري داده است , يكي مشكل را اقتصاد دانسته , مانند ماركس و لنين ,ديگري در غريزهء جنسي دانسته , مانند فرويد و عده اي حلّ مشكل را درهم جنس بازي دانسته اند! همه نظرهايشان را مطرح كرده و كتاب ها نوشته اند و حتي بعضي از نظريات در بعضي از كشورها اجرا نشده است , ولي نتوانسته اندمشكلات را حّل كنند, بلكه بر مشكلات افزوده اند. هر كسي ارزش را در چيزي مي پندارد و بر آن پافشاري مي كند وبعد از مدّتي كه سرش به سنگ مي خورد, پس از آنچه آن را ارزش مي دانست , دست برمي دارد و نظرش عوض مي شود. همهء نيك انديشان و خيرخواهان دنبال ارزش تعالي بخ

شيدن به خود و جامعه هستند, امّا تك بعدي يا چندبعدي مي انديشند. بعضي نيتشان خير است , امّا راه را بلد نيستند و مدتي مردم را سرگردان مي كنند, بعد مي فهمنداشتباه رفته اند. اينان نه اينكه كم عقل يا بي عقل اند; همه عقل دارند و با

عقل خود محاسبه مي كنند, امّا به تمامي جوانب مسائل توجه ندارند و سطحي نگرند و تك بعدي به مسائل نگاه مي كنند.

ما مي گوييم هر مطلبي كه در راستاي رشد انسان و انسانيت و بنه رابطهء او با خدا باشد, ارزش و ارزشمند است وهر چه در اين راستا نباشد, مي توان صد درصد آن را ارزش محسوب كرد. رابطهء انسان با خدا بايد از قبيل رابطهء عبدو مالك باشد. انسان بايد در اثر تهذيب نفس به مرحلهء عبوديت برسد و خود را عبد خدا بداند. آن وقت كه به اين مرحله رسيد, ديگر به كسي ظلم نمي كند, كم كاري نمي كند, از مردم و از بيت المال دزدي نمي كند, به ناموس ديگران چشم نمي اندوزد, به قوانين و تهّدات اجتماعي احترام مي گذارد, كلا به سر كسي نمي گذارد, آبروي كسي را نمي ريزد,دنياپرست نيست , اهل خير و احسان است . گر چه خودش كم دارد. امّا به ديگران رسيدگي مي كند و به علم و اخلاق اهميت مي دهد و به عالم و استاد و معلم توجه مي كند.

طرح ازدواج صحيح و سالم از سوي اسلام برنامه اي مطابق با فطرت مرد و زن است و هر طرح و برنامهء ديگري غير از اين داراي مفاسد فراواني است . اين طرح و نقشه تنها از اختراعات پيامبر اسلام نيست , بلكه از دستورهاي الهي است كه توسط همهء پيامبران الهي از صدر خلقت تاكنون توصيه شده و رواج داشته است و عقلاي عالم نيز آن راقبول دارند.

مسئلهء ازدواج دائم و موقت مخصوص قشر خاصي نيست و همهء مردان و

زنان , چه جوان باشند و چه غير چون مي توانند در صورت وجود مقتضي و بررسي جوانب امر بدان اقدام كنند.

شهيد كيست و شهادت چيست؟ فرهنگ شهادت چيست؟

پرسش

شهيد كيست و شهادت چيست؟ فرهنگ شهادت چيست؟

پاسخ

شهادت به حكم اين كه عملي آگاهانه و اختياري است و در راه و هدفي مقدس است و از هر گونه انگيزة خود گرايانه منزّه و مبرّا است تحسين انگيز و افتخار آميز است و عملي قهرمانانه تلقي مي شود. ميان انواع مرگ ها تنها اين نوع از مرگ است كه از حيات و زندگي، برتر و مقدس تر و عظيم تر است.

مرگي "شهادت" محسوب مي شود كه با توجه به خطرات احتمالي يا ظنّي يا يقيني فقط به خاطر هدفي مقدس و انساني و به تعبير قرآن "في سبيل الله" از آن استقبال كند.

شهادت دو ركن دارد: يكي اين كه در راه خدا باشد؛ هدف، مقدس باشد و انسان بخواهد جان خود را فداي هدف نمايد. ديگر اين كه آگاهانه صورت گرفته باشد.

كلمة شهيد و مفهوم شهيد در كلمات و مفاهيم اسلامي و در ذهن كساني كه فرهنگشان اسلامي است، مفهومي نوراني و مقدس است و در همة عرف ها توأم با قداست و عظمت است.

از نظر اسلام، هر كس به مقام و درجة شهادت نائل آيد كه اسلام او را با معيارهاي خودش شهيد بشناسد، يعني در راه هدف هاي عالي اسلامي به انگيزة برقراري ارزش هاي واقعي بشري كشته بشود، به يكي از عالي ترين درجات و مراتي كه يك انسان ممكن است در سير صعودي خود نائل شود، نائل مي گردد. قرآن در شأن شهيد فرمود: "ولا تحسبنّ الّذين قتلوا في سبيل الله أمواتاً أحياءٌ عند ربهم يُرزقون؛[10] گمان مبريد كساني كه در راه خدا كشته شدند مردگانند، بلكه زنده اند و نزد

پروردگارشان روزي مي خورند".

در اسلام وقتي كه مي خواهند مقام كسي را بالا ببرند مي گويند: مقام فلان شخص برابر است با مقام شهيد يا فلان كار اجرش برابر است با اجر شهيد.

شهيد مطهري مي گويد: "مَثَل شهيد مثل شمع است كه خدمتش از نوع سوخته شدن و فاني شدن و پرتوافكندن است تا ديگران در اين پرتو كه به بهاي نيستي او تمام شده بنشينند و آسايش بيابند و كار خويش را انجام دهند. آري شهدا شمع محفل بشريتند. سوختند و محفل بشريت را روشن كردند. اگر اين محفل تاريك مي ماند، هيچ دستگاهي نمي توانست كار خود را آغاز كند يا ادامه بدهد".3[11]

شهادت آن قدر داراي ارزش است كه اولياءالله براي رسيدن به آن دعا مي كردند و به اميد شهادت زنده بودند و يكي از دعاهاي مسلمانان صدر اسلام همين بود. در دعاهايي كه از ائمه به ما رسيده است، اين موضوع به چشم مي خورد. در دعاي شب هاي ماه مبارك رمضان مي خوانيم: اللهم برحمتك في الصالحين فأدخلنا و في عليين فارفعنا ... و قتلاً في سبيلك مع وليّك فوفّق لنا؛ خدايا، به ما توفيق بده كه در راه تو و به همراه وليّ تو كشته بشويم و به فيض شهادت نائل گرديم".

عمروبن جموح كه يك پايش در جنگ لنگ شده و وظيفة رفتن به جهاد از او ساقط بود، گربه مي كرد و پيامبر را واسطه قرار داد كه مانع او نشوند تا بالاخره در جبهة جنگ اُحد به شهادت رسيد.[12]

[10]آل عمران (3) آية 169.

[11]مرتضي مطهري، قيام و انقلاب مهدي شهيد، ص 76.

[12]همان، ص 97.

تمدّن اسلامي چيست و راه هاي بسط و گسترش آن كدام است؟

پرسش

تمدّن اسلامي چيست و

راه هاي بسط و گسترش آن كدام است؟

پاسخ

تمدن نوع خاصي از توسعة مادي و معنوي در جوامع بشري است كه شامل مجموعه اي از پديده هاي اجتماعي قابل انتقال، حاوي جهات مذهبي، اخلاقي، زيبايي شناختي و هنر، امور فني و علوم و مشترك در همة اجزاي يك جامعة وسيع و يا چندين جامعة مرتبط با يكديگر است.[4] اين امور در جوامع اسلامي طي ده قرن، به ويژه در قرن هاي سوم، چهارم و پنجم هجري به نحو بارزي تحقق يافت.

دانشوران در معناي تمدن اسلامي چنين گفته اند كه تمدن اسلامي، فرهنگي است كه فراتر از خواستگاه خود، مدينه النبي، گسترش مكاني و زماني يافته و اجتماعات متعدد را در بر گرفته و از حيات اجتماعي آن ها تأثير پذيرفته و بر حيات اجتماعي آن ها تأثير گذارده است.[5]

تمدن اسلامي كه از بعثت پيامبر اسلام(ص) و از سرزمين حجاز منبعث شد، در كوتاه ترين زمان ممكن به گسترش چشم گيري نايل شد به گونه اي كه از ضلع غربي آن تا اندلس، اسپانيا و پرتقال و كرانه هاي شرقي اقيانوس اطلس، از ضلع شرقي آن تا آسياي مركزي، ديوارهاي چين و سين كيانگ، از شما تا بالكان و از جنوب تا كرانه هاي اقيانوس هند و آفريقاي مركزي گسترش يافت.

مسلمانان در اين بستر پهناور جغرافيايي با انگيزة اسلامي به بسط علم، فلسفه، هنر و اخلاق و سياست پرداختند و از ويرانه هاي تمدن هاي پيشين بهره گرفتند و تمدن بزرگي را پايه ريزي نمودند و به جهانيان عرضه داشتند. بغداد، قاهره و قرطبه به تناوب از مركز ثقل اين تمدن بودند. علوم و فنون

از جهان اسلام به اروپا سرايت كرد.

به گفتة گوستاولبون فرانسوي، اثري كه تمدن اسلامي در غرب نهاد بسيار و گسترده است.[6]

بنابراين، تمدن غرب وامدار تمدن اسلامي است.

در دورة تمدن اسلامي يك سلسله فرازها و عوامل پيشرفت و يك سلسله نشيب ها و عوامل بازدارنده و انحطاط به وقوع پيوست كه سخن در هر يك فرصت ويژه اي را مي طلبد.

در سال 490 هجري اروپائيان جنگ هاي صليبي به راه انداختند و به مدت دويست سال نيروهاي مسلمانان را تلف كردند و موجب ضعف در تمدن اسلامي شد.

در سال 656 هجري هلاكوخان مغول مركز خلافت عباسي، بغداد را به تصرف در آوردند و با نابودي شهر و كشتار هزاران نفر به تمدن اسلامي ضربه زدند.

در اسپانيا مسلمانان از سوي فرانسويان مورد هجوم قرار گرفتند و سرانجام در سال 898 هجري با شكست مسلمانان يكي از مراكز مهم تمدن اسلامي به ويرانه اي تبديل شد.

در سال 1342 هجري با بر چيده شدن حكومت عثماني و تقسيم آن به ده ها كشور كوچك و كوچك تر، ضربه اي ديگر به عالم اسلام وارد شد.

اين ها گوشه اي از عوامل فراز و نشيب در تمدن اسلامي است.

ميدان براي سخن گفتن در تمدن اسلامي بسيار وسيع است چون كه تمدن اسلامي، تمدن مسلمانان است كه از نظر مكاني از اندلس تا چين و از نظر زماني بيش از ده قرن را به خود اختصاص داده اند، سخن گفتن در يكايك پارامتر هاي تأثير گذار، پيروزي ها و شكست ها فرصت زيادي را مي طلبد. توصيه مي شود كه در صورت تمايل به جلد چهارم تاريخ ويل دورانت، تاريخ اسلام

و عرب گوستاولوبون فرانسوي و تاريخ تمدن جرجي زيدان مراجعه شود، ليكن در اين فرصت كوتاه به برخي از عوامل مهم در بسط و گسترش تمدن اسلامي اشاره مي كنيم:

1_ تشويق اسلام به گسترش علم و دانش؛

2_ تلاش ها و فداكاري هاي خالصانة پيامبر اسلام(ص)، اهل بيت و ياران آن حضرت؛

3_ رفق و مداراي مسلمانان با ديگران؛

4_ معارف عالي قرآن و هدايت آن در جهت نيل به تعالي؛

5_ نقش قرآن در گسيختگي جمود فكري و آزاد انديشه در حوزة تفكري اسلام؛

6_ موقعيت جغرافيايي جزيره العرب و سخت كوشي عرب ها؛

7_ وجود برخي از خصلت هاي عرب جزيره العرب همانند صبر و پايداري در برابر سختي ها؛

8_ عدالت پروري اسلام؛

9_ كوشش هاي علمي _ فرهنگي اهل بيت پيامبر(ص) به ويژه امام پنجم و امام ششم(ع)؛

10_ نهضت علمي عباسيان، به ويژه هارون الرشيد و مأمون عباسي و تأسيس بيت الحكمه و نهضت ترجمه.

[4]آلن بيرو، فرهنگ علوم اجتماعي، ترجمة باقر ساروخاني، ص 47.

[5]فصلنامة تاريخ اسلام، ش 2، ص 3.

[6]گوستاولبون، تمدن اسلام و عرب، مترجم سيد هاشم حسيني، ص 3.

تعريف(دين) و(فرهنگ) چيست؟ وچه رابطه اي ميان اين دو وجود دارد؟

پرسش

تعريف(دين) و(فرهنگ) چيست؟ وچه رابطه اي ميان اين دو وجود دارد؟

پاسخ

معناداري زندگي انسان در گرو انجام اعمال ورفتارهايي است كه در چارچوب نظام ارزشي ويژه يك جامعه, و در راستاي باورها ونظام عقيدتي آن جامعه انجام ميگيرد, و چون مطابق بينش اسلامي, تنها جهان بيني حق و به تبع آن تنها نظام عقيدتي و ارزشي صحيح دين اسلام است, ما مسلمانان عامل معناداري وجهت دهنده زندگي انسان را دين

ميدانيم. از اين رو فرهنگ بر دين انطباق مييابد. مگر آن كه اجزاي تشكيل دهنده فرهنگ را كمتر از اجزاي تشكيل دهنده دين بدانيم, مثلاً جزاي فرهنگ را صرفاً نظام ارزشي ورفتارهاي موجود در جامعه ديني بدانيم كه در اين صورت فرهنگ زير مجموعه و تابعي از دين خواهد بود. ناگفته نگذاريم كه گاهي ارزشها در كشوري كه داراي جامعه ديني است, فربه تر از صرف ارزشهاي ديني تعريف مي شود, در اين صورت دو گونه ارزش خواهيم داشت: گونه اول ارزشهاي ثابت وغير قابل تغيير كه از باورهاي ديني سرچشمه مي گيرد, گونه دوم ارزشهاي ناشي از آداب ورسوم و قراردادهاي اجتماعي كه قابل تغيير وعوض شدن هستند. اما پر واضح است كه تغيير در دسته دوم گزندي به ارزشهاي ثابت وغير قابل تغيير نميرساند, چرا كه اساساً از دو خاستگاه متفاوت نشأت گرفته اند.

تعريف كار فرهنگي چيست ؟

پرسش

تعريف كار فرهنگي چيست ؟

پاسخ

در كار فرهنگي ابتدا بايد تعريف درستي ازفرهنگ داشت و سپس در نظر گرفت كه در ميان فرهنگ هاي مختلف فرهنگ مطلوب چيست . مسلماً منظور ما از كار فرهنگي تبيين ، ترويج و رساندن پيام فرهنگي اسلام به ديگران و زمينه سازي جهت رشد و تعالي معنوي وفرهنگي است . چنين عملي مسلماً بايد از طريق شناخت هر چه بهتر فرهنگ غني اسلام و آشنايي با ابزارها و تكنيك هاي انتقال و پويايي فرهنگي انجام پذيرد .يكي از ويژگي هاي ممتاز اسلام اين است كه علاوه بر غناي فرهƚϙʠ،داراي غناي ابزاري در راستاي پويايي فرهنگي نيز هست . براي آگاهي بيشترر.ك : فرهنگ و تهاجم فرهنگي ، بيانات مقام معظم رهبري . ;

فلسفه عزاداري و گريه بر اهل بيت( چيست؟

پرسش

فلسفه عزاداري و گريه بر اهل بيت( چيست؟

پاسخ

در بيان اهداف و فلسفه عزاداري بايد گفت؛ اگر درميان شيعيان، عزاداري يك سنت رايج شده است انگيزه هاي گوناگوني دارد كه به طور اختصار عبارت است از :

1.شناساندن مقام پيشوايان بزرگ اسلام كه سراسر زندگي آنان براي جامعه اسلامي الگو و سرمشق است، چه در مبارزه با طاغوتيان و چه در مسايل اخلاقي و روحي و ...

2. افزايش عشق و محبت اهل بيت كه پاداش رسالت پيامبر( است؛ چون در قرآن خداوند امر فرمود به حضرت رسول( كه چنين بگويد: "قل لا اسئلكم عليه اجراً الا المودة في القربي"(1) بگو : من در برابر تبليغ دين اجر و مزدي از شما نمي خوǙǙŘ̠مگر دوستي و تبعيّت از اهل بيتم.

3. كمال خواهي و فضيلت طلبي.

4. دعوت به دين و آگاه شدن از حقايق آن و فراخواني مردم به صلاح و اصلاح و دوري از انحراف و فساد.

5. حقانيّت نهضت حسيني بر ضد طاغوتيان و آشنا كردن مردم با ويژگيهاي قيام امام حسين(

6. اطعام عده اي از گرسنگان در پرتو مجالس عزا كه از دستورات مؤكد قرآن و اسلام است.

7. ياد مصيبت اهل بيت( كه موحب آسان شدن مصايب و سختيهاي دوستداران آنان است.

8. همدردي با رسول خدا( و حضرت زهرا( و ساير ائمه(.

9. فراموش نشدن خاطره عاشورا؛ چرا كه اگر اين عزاداريها نبود نسلهاي آينده نمي دانستند امام حسين( را يزيد كشته است؛ و چرا كشته است.

10. افشاگري جنايات ستمگران به ويژه بني اميه و بني عباس.

11. رشد فضايل و كرامتهاي انساني و الهي و پرورش روحيه شهادت طلبي؛ هر قطره اشك پيامي است كه شهادت را

چون پيامي به مردم ابلاغ مي كند و گريه نشانه آن است كه فاجعه اي روي داده و ظلمي صورت گرفته است. عزاداري نه يك روز، نه ده روز، نه يك ماه بلكه در تمام سال براي اين است كه ملتي كه در شهادت زندگي مي كند بايد عزادار باشد و در مجالس عزا با بيان فلسفه شهادت و با يادآوري از شهيدانش، روحية شهادت طلبي را همچنان تازه نگه دارد. بي شك به خاطر نشر فلسفه شهادت و ايثار و كرامتهاي انساني است كه شيعه به بهانه مرگ برادر، عمو، دايي و ... جلسه برگزار مي كند و يك باره به كربلا گريز مي زند و از حسين سخن مي گويد.

12. زنده نگه داشتن اسلام با استفاده از ابزار عزاداري، عزاداري اسلام را زنده كرد و اگر امام حسين( قيام نمي كرد اثري از اسلام باقي نمي ماند. اساس شكل گيري انقلاب اسلامي نيز نهضت امام حسين( است. امام خميني( دربارة تجديد و تكرار عزاداريها مي فرمايند : "... اصلاً نمي فهمند مكتب سيدالشهدا چه بوده و نمي دانند اين منبرها، گريه ها، و سينه زنيها حدود 1400 سال است كه ما و مكتب را حفظ كرده و تا حالا اسلام را آورده، اين عده از جوان ها اينطور نيست كه سوء نيت داشته باشند؛ آنها _ خيال مي كنند كه ما بايد حرف روز بزنيم. حرف سيدالشهدا حرف روز، و هميشه حرف روز است؛ اصلاً حرف روز را سيدالشهدا آورده است و دست ما داده است و سيدالشهدا را اين گريه ها، و مكتب وي را اين مصيبتها، داد و قالها و اين

سينه زنيها و اين دستجات حفظ كرده است _ اگر فقط مقدسي بود و توي اتاق و توي خانه مي نشست و براي خودش هي زيارت عاشورا مي خواند و تسبيح مي گرداند، چيزي نمانده بود... همينهاست كه اين نهضت را پيش برده، اگر سيدالشهدا نبود اين نهضت را _ كسي _ پيش نمي برد."(2)

بنابراين عزاداري حسين بن علي و ساير ائمه اطهار( يك حركت است، يك موج است، يك مبارزه اجتماعي است.(3) روضه هاي خانگي و دسته هاي عزاداري و هيأتهاي زنجيرزني، پوشيدن لباس مشكي و پرچم به دست گرفتن و شربت و آب دادن و تلاش در برپايي مجالس و نوحه خواني و سينه زني و ... هر يك به نوعي سربازگيري براي جبهه حسيني است.(4) اين پيوند قلبي را عمق و غنا مي بخشد. اين موارد، انگيزه هاي برگزاري مجالس سوگواري و عزاداري است و آنچه در اين ميان وجود ندارد گريه كردن براي ضعف و ذلت ائمه است چون نفوس آنها، عزيزترين نفوس در ميان موجودات عالم است.

منابع و مآخذ :

1. سوره مباركه شوري / آيه 23

2. قيام عاشورا در كلام و پيام امام، ص16

3. نهضتهاي اسلامي در صد ساله اخير، مرتضي مطهري، ص89

4. فرهنگ عاشورا، ص314

پاسخ به شبهات عزاداري، حسين رجبي، ص25

چه تفاوتي بين ايدئولوژي و فرهنگ است؟

پرسش

چه تفاوتي بين ايدئولوژي و فرهنگ است؟

پاسخ

ابتدا معناي اين دو واژه را بايد داشت. فرهنگ (colture در انگليسي، و Kultur در زبان آلماني) مركب از دو واژه "فر" به معناي "پيش" و "هنگ" از ريشه اوستايي THANG به معناي كشيدن تشكيل شده و كلمات فرهختن و فرهيختن در ادبيات فارسي ريشه است كه به معناي تربيت كردن و ادب آموختن است. و نيز فرهنگ در فارسي به معناي دانش، عقل، فضل، ادب، بزرگي و سنجيدگي به كار رفته است، و نيز به معناي شاخه درختي كه در زمين خوابانيده مي شود تا جاي ديگر سر بر آورد و كار ريز آب گفته مي شود.

از نظر اصطلاحي، با اينكه صدها تعريف براي واژه فرهنگ ذكر كرده اند، نقطه مشترك خاصي وجود ندارد، اما به طور كلي اين تعريف را بهتر مي توان ديد كه: "فرهنگ عنصر هويت ساز جوامع و مظهر حيات عقلايي آنها است و كليتي است كه از تركيب خصوصيات و نمادهاي به وجود آمده در هر جامعه پديد مي آيد، كه هسته مركزي اين كليت و حيات عقلايي، نگرش موجود در هر جامعه درباره انسان و حقوق بنيادين اوست.

و تعريف توصيفي يا تشريحي از فرهنگ مي توان گفت: فرهنگ به عنوان يك كليت از ويژگي هاي اساسي گروههاي اجتماعي، تصورات، باورها، هنرها، آداب و رسوم بشري، ميراث ملي، راه و روش زندگي يك قوم، نظام ويژگي هاي مادي و معنوي كه به منظور تأمين نيازهاي بشري سامان يافته اند.

فرهنگ ثمره فعاليتهاي فكري و سيري جوامع و چكيده زندگي اجتماعي است و در تمامي ضوابط فردي و اجتماعي منعكس مي شود. مؤلفه هاي

فرهنگ عبارتند از همان آداب، رسوم، باورها و نظام ارزشي حاكم بر جامعه، بنابراين ايدئولوژي جزئي از فرهنگ هر قوم است. جامعه اي كه از فرهنگ قوي برخوردار باشد، اصول و معيارهاي عملي خاصي دارد كه به آن ايدئولوژي گفته مي شود. ايدئولوژي در مقابل جهان بيني است در مكتب اسلام اصول عقايد را مي توان جهان بيني ناميد، و فروع دين و در واقع بخش عملي احكام را ايدئولوژي. و چون فرهنگ بايد واجد باورها باشد، اين باورها، كه همان جهان بيني هستند، به فرهنگ جهت بخش و صاحبان فرهنگ را راهنمايي مي نمايد كه به چه معيارها و موازين ارزشي پاي بند باشند و بر اساس چه خطوطي عمل و حركت كنند.

از سوي ديگر ايدئولوژي و فرهنگ در يك داد و ستد سازنده و جلو برنده به يكديگر ياري مي رسانند. هر گاه كسي به مقررات اجتماعي و ديني و معيارهاي پذيرفته شده جامعه، عمل نمايد، به فرهنگ جامعه پاي بند بوده و سعي نموده است عملاً آن را رعايت كند، و هر چه به اين مقررات بيشتر پاي بند و عامل باشند فرهيخته تر و با فرهنگ تر خواهد بود.

در دنياي كنوني با كوچكتر شدن جهان و رشد و سرعت تبادل اطلاعات، ضمن اينكه امكان بهره گيري از فرهنگ ديگران وجود دارد، خطر دست كشيدن از موازين و فرهنگ خودي و استحاله فرهنگي نيز وجود دارد. ايدئولوژي در چنين جايي _ با اينكه از عناصر دروني فرهنگ است _ كمك مي كند تا فرهنگ هويت و استقلال خود را حفظ نمايد، و مواد زايد و مضري كه به نام فرهنگ از سوي

بيگانه هجوم مي آورد را دفع نمايد و به صاحبان فرهنگ بگويد به خود متكي باشند و درصدد نقد واردات باشند نه رد مطلق و نه پذيرش و تسليم يكسره.

از نظر قرآن، بهترين تمدن، چه تمدني است؟

پرسش

از نظر قرآن، بهترين تمدن، چه تمدني است؟

پاسخ

قرآن مجيد، ضمن تذكر و راهنمايي انسان براي رسيدن به بهترين تمدن يا آرمان شهر، در آيات متعددي به نحو ملموس و عيني، با ذكر نمونههايي از تمدنهاي گذشته، عوامل انحطاط و سقوط، و همچنين عوامل رشد و تعالي آنها را بيان ميكند.

بهترين تمدن يا آرمانشهر اسلامي و قرآني، همان جامعه و تمدن مهدوي است كه با ظهور حضرت تحقق ميپذيرد.

تمدن ايدهآل، تمدني است كه: 1. قانون همه جانبه و كامل، زير بناي نظم اجتماعي آن باشد; قانوني كه زمينة رشد و شكوفايي انسان را در بُعد مادي و معنوي فراهم كرده باشد و اين قانون، جز از راه وحي و مكتب انبيا براي انسان، قابل دسترسي نيست.(أَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَ_َب)

2. دولت مردان و مجريان آن، انسانهاي صالح و پاكي باشند، و تقسيم قدرت، بر اساس لياقت و شايسته سالاري باشد كه بهترين نمونه آن را در صورت حكومت حضرت مهديغ مشاهده خواهيم كرد، قرآن مجيد ميفرمايد: "وَ لَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الاْ ئَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّ_َ_لِحُونَ ;(انبيأ،105) و ما بعد از تورات در زبور نوشتيم كه البته بندگان نيكوكار من، ملك زمين را وارث خواهند شد."

اگر قانون و اجراي آن به نحو مطلوب و صحيحي در جامعه، مطرح باشد، همه نهادهاي جامعه، به سمت و سوي ترقي و رشد حركت كرده و تمدن واقعي را رقم ميزنند كه در آن سعادت انسان و رشد معنوي و مادياش تأمين ميشود.

معمولاً براي جامعه، پنج نهاد اصلي را بر ميشمارند: نهاد خانواده، اقتصاد، حقوق، حكومت، آموزش و پرورش. قرآن، به همه

اينها پرداخته و ارزش مداري و واقعگرايي را در همة آنها، لِحاظ نموده است.

نهاد خانواده، طبيعيترين عامل براي زندگي اجتماعي به شمار ميرود. جامعه ايدهآل، جامعهاي است كه به تشكيل اين نهاد اهميت بدهد. قرآن مجيد، با تأكيد بر اصل ازدواج، آن را ماية آرامش انسان معرفي نموده و روايات ما به پيروي از قرآن، ملاك و ارزشها را در اينباره معرفي نمودهاند.

قرآن مجيد، سرپيچي از اين عامل مهم را سبب انحطاط تمدن ميداند; هم چنان كه در جريان قوم لوط، به اين مطلب اشاره شده است.

نهاد اقتصاد و معيشت، طبيعيترين نيازي است كه افراد احساس ميكنند براي تأمين آن ميبايست تلاش كرده و نيازهايشان را تأمين نمايند.

تشويق مردم به كار و تقسيم و توزيع عادلانه منابع و ثروتها كه، مسئلهاي است كه اسلام در اين زمينه متذكر ميشود.

نهاد حقوقي، با وضع قوانين عادلانه و واقعنگر، روابط حقوقي بين افراد را تنظيم ميكند، هم چنين اسلام دربارة وظايف حكومت نيز مطالبي بيان كرده است.

از باب نمونه، قرآن براي تأمين امنيت مال و ناموس افراد از دشمنان و توطئهگران داخلي و خارجي، به تهيه لشكر قوي و استوار دستور ميدهد: "وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّة;(انفال،60) خودتان را مهيا نماييد تا آن مقدار كه ميتوانيد."

هم چنين در بُعد آموزش، نيز قرآن، ضمن طرح ارزش علم و دانش، به جهتدهي آن در مسير خدمت به مردم و عبوديت خدا ميپردازد.(برگرفته از علل انحطاط تمدنها از ديدگاه قرآن، احمد علي قانع، نشر سازمان تبليغات اسلامي.)

به طور خلاصه ميتوان گفت: تمدن ايدهآل قرآني، تمدني است مبتني بر تعاليم ديني و وحياني

كه، مجريان آن، صالحان و پاكانند و تمام زمينههاي رشد انساني، اعم از مادي و معنوي را توسعه ميدهند كه ما شاهد تحقق آن به صورت كامل، در زمان ظهور حضرت مهديغ خواهيم بود، كه علم، عدالت، معنويت و آزادگي، در اوج رشد و شكوفايي خواهد بود.

براي مطالعه و كسب اطلاعات بيشتر از تمدن قرآني، ميتوانيد به كتاب علل انحطاط تمدنها از ديدگاه قرآن، نوشته آقاي احمد علي قانع، مراجعه فرماييد.

بعضي قائل شده اند كه بخشي از فرهنگ آداب و رسوم مردم هم عصر نزول قرآن كريم (فرهنگ جاهليت در قرآن وارد شده است _ آن هم با لحني موافق و به رسم مماشات _ آيا اين ادعا صحيح است

پرسش

بعضي قائل شده اند كه بخشي از فرهنگ آداب و رسوم مردم هم عصر نزول قرآن كريم (فرهنگ جاهليت در قرآن وارد شده است _ آن هم با لحني موافق و به رسم مماشات _ آيا اين ادعا صحيح است

پاسخ

"فرهنگ در لغت به معناي تعليم و تربيت علم و دانش و ادب كتاب لغت مجموعة آداب و رسوم و مجموعة علوم و معارف و هنرهاي يك قوم به كار رفته است از نظر اصطلاحي به مجموعة برداشت ها، موضع گيري هاي فكري هنر، ادبيات فلسفه آداب سنن و رسوم و روابط حاكم بر اجتماع تعريف شده است

قرآن كريم آخرين پيام آسماني است كه بر بشر نازل شده است و در محيطي بر انسان ها وارد شده كه آن ها سرگشته و حيران و در جهل و تعصّب و خرافات به سر مي بردند و در فرهنگشان آميخته اي از عناصر صحيح و غيرصحيح وجود داشت چون از طرفي اعراب جزيرة العرب وارثان حضرت ابراهيم و اسماعيل و دين حنيف بودند، لذا عناصر فرهنگي الهي و مفيدي مثل حج داشتند و از طرف ديگر در طول اعصار متمادي و با دوري از انبياي الهي به تدريج خرافات و عناصر باطل در فرهنگ آنان رسوخ كرده بود.

آن چه در قرآن كريم آمده حق است و باطل در آن راه ندارد: "لآ يَأْتِيه ِ الْبَ_َطِ_ل ُ مِن بَيْن ِ يَدَيْه ِ وَ لاَ مِن ْ خَلْفِه ِ." (فصلت 42)

حال اگر مراد از "فرهنگ زمانة عرب عناصري مثل ادبيات باشد، اين عناصر فرهنگي به ناچار، در هر كتاب يا سخنراني وجود دارد

و به كارگيري آن براي تفهيم مطالب لازم است امّا اگر مراد از "فرهنگ زمانه ، خرافات مطالب باطل و شرك آلود عرب جاهلي باشد، قطعاً قرآن كريم از اين فرهنگ متأثر نشده است بلكه به شدت و با تمام امكاناتي كه داشته با اين فرهنگ مبارزه كرده است مثل مذمت زنده به گور كردن دختران (تكوير، 8) و يا بت پرستي و شرك به خدا و... .

پس به همان صورت كه در ردّ تفكر خرافي و جاهلي و شرك آلود، مماشاتي در رفتار پيامبر و زبان قرآن مشاهده نمي شود، به همان گونه در تأييد و اصلاح تفكر توحيدي پيامبران الهي كوتاهي و يا مماشاتي انجام نگرفته است چرا كه احيا نمودن عناصر فرهنگي مثبت كه ريشه در اديان ابراهيمي داشته است به اين معنا نيست كه قرآن تحت تأثير آن فرهنگ قرار گرفته است بلكه به معناي احيا و پيرايش نمودن و تكامل بخشيدن آن سنن الهي است

قرآن از عصر قبل از نزول به "الجاهلية الأُولي َ" (احزاب 33) تعبير كرده و مي فرمايد: "أَفَحُكْم َ الْجَ_َهِلِيَّة ِ يَبْغُون َ وَمَن ْ أَحْسَن ُ مِن َ اللَّه ِ حُكْمًا...; (مائده 50) آيا خواستار حكم جاهليت اند؟ و براي مردمي كه يقين دارند، داوري چه كسي از خدا بهتر است "

هر حكمي غير از احكام و شرايع حقّي كه از جانب خداوند متعال نازل شده است حكم جاهليت و ناشي از هوا و هوس هاي جاهلان است پس "فرهنگ جاهلي مربوط به عصر نزول قرآن نيست كه بگوييم فرهنگ و سنت هاي قبل از ظهور اسلام "فرهنگ جاهلي

و فرهنگ و آداب بعد از ظهور اسلام "فرهنگ اسلامي است بلكه فرهنگ اموي و عباسي و... نيز از مصاديق "فرهنگ جاهلي به شمار مي آيد; حتي بخش هاي بسياري از آن چه امروز به "فرهنگ مدرن و متمدن غرب ياد مي شود، نيز از مصاديق بارز "فرهنگ جاهليت است

نكته مهم ديگر اين كه "قرآن ، كتاب فيزيك گياه شناسي زمين شناسي و يا كيهان شناسي نيست قرآن كتاب انسان سازي است و نازل شده است تا آن چه را كه بشر در راه تكامل حقيقي اش (تقرب به خداوند) به آن نياز دارد، به او بياموزد; پس نمي توان با روش علوم تجربي به بررسي آن پرداخت بلكه بايد به شيوه اي ويژه كه خود قرآن تعليم فرموده آن را بررسي كرد. واقعيت هاي انكار ناپذيري كه در قرآن كريم وجود دارد، عبارت است از:

1. ارتباط تنگاتنگ كلام خداوند با كلام بشر: اين كه حقايق و معاني قرآن در قالب الفاظ، حروف و كلماتي استفاده شده است كه جنبة بشري دارد، مطلب درستي است در قرآن از قواعد ادب و فنون بلاغتي بهره برده شده كه ديگران نيز از آن بهره برده اند. هر پيامبري براي القاي پيام خود به مخاطبان چاره اي جز اين ندارد كه معاني بلند سخن آسماني را در قالب الفاظي در آورد كه بشر با آن ها مأنوس است به همين دليل نيز مي بينيم كه قرآن گاهي عين كلمات مخاطبان خود را نقل تأييد، تصحيح يا رد مي كند.

2. زبان قرآن اين كه قرآن به زبان عربي آمده و تورات به زبان عبري و... ناشي

از گوناگوني مخاطبان وحي بوده است و گرنه براي خداوند، عربيت عبريت و... خصوصيتي ندارد; بنابراين قرآن در هنگامه و موقعيت جغرافيايي خاصي نازل شده است كه در آن اقوام و مذاهب گوناگون وجود داشته است و قرآن نيز بدون توجه به شناخت واژه ها و كلمات و بدون رعايت تفهيم و تفاهم مطالب را ادا نكرده است مثلاً از آن جايي كه مردم حبشه و يمن كه از خدا به "رحمان تعبير مي كردند و گروهي از آنان در شهر مكّه بودند، قرآن نيز عمداً در موارد بسياري به جاي ديگر اسمأ ذات حق از كلمه "رحمان استفاده كرده است

3. اسباب نزول يكي ديگر از واقعيت هاي انكارناپذير، سبب هاي نزول است لذا جاودانگي قرآن به اين معنا نيست كه هيچ گونه رابطه اي با واقعيت هاي عصر خود نداشته است و همة پيام هاي خداوند كلي است بلكه قرآن با توجه به نيازها و شرايط عصر رسالت نازل شده و رنگ زمان و فرهنگ عصر بعثت در آن مشاهده مي شود; ولي در همة اين موارد، جهت گيري آن عام و كلي بوده و جنبة درس آموزي و هدايت گري جامعة انساني لحاظ شده است

4. شرايط تاريخي عصر نزول اين نيز از ديگر واقعيت هاي پذيرفته شده است زيرا براي درك فرهنگ عصر نزول قرآن آگاهي از شرايط تاريخي جغرافيايي اقتصادي و سياسي منطقة حجاز ضروري است چون موجب مي شود، مخاطبان اوليه قرآن شناخته شوند.

منطقة حجاز، با طبيعت خشك و دور از فرهنگ و تمدن انساني كم محصولي و نبود كشاورزي انبوه و

كسب سالم و مطمئن انسان هايي خرافاتي بت پرست خونريز و با رفتارهاي ناهنجار به وجود مي آورد و اسلام با توجه به واقعيت ها و مسائل حاكم بر آن محيط، تعاليم خود را پي ريزي كرد و اندك اندك با عقايد فاسد آنان به مبارزه برخاست

5. انسجام و پيوستگي اگرچه دوران رسالت و نزول قرآن پر فراز و نشيب است امّا روند دعوت و جوهره پيام آن يكي است بنابراين سير پيام و خط كلي دعوت در تمام مراحل رعايت شده است

با توجه به واقعيت هاي موجود نمي توان قائل شد كه قرآن كاملاً تسليم فرهنگ عصر نزول _ يعني صدراسلام _ بوده و يا اين كه قرآن فرهنگ زمان خويش را كه همان فرهنگ جاهلي عرب و آميخته با خرافات ضد علمي بوده پذيرا شده و خداوند آن را در متن قرآن وارد كرده است چرا كه اين نظريه تا حدودي شبيه نظريه اي است كه در زمينة تأثير فرهنگ زمانه بر نويسندگان تورات و انجيل گفته شده است البته اين بيان در مورد تورات و انجيل با آن همه خرافات و مسائل ضد علميشان مي تواند صادق باشد و شواهدي نيز بر آن مترتب است امّا در مورد قرآن كريم هرگز قابل قبول نيست

با توجه به آن چه گذشت ثابت مي شود كه قرآن هيچ گاه فرهنگ منحط جاهلي را نپذيرفته و با باطل مماشات نكرده است

لطفاً در مورد فرهنگ از ديدگاه قرآن كريم توضيح دهيد؟

پرسش

لطفاً در مورد فرهنگ از ديدگاه قرآن كريم توضيح دهيد؟

پاسخ

پيش از پاسخ تذكر نكاتي لازم است

"فرهنگ در لغت به معناي تعليم و تربيت علم و دانش و ادب كتاب لغت مجموعة آداب و رسوم و مجموعة علوم و معارف و هنرهاي يك قوم به كار رفته است از نظر اصطلاحي به مجموعة برداشت ها، موضع گيري هاي فكري هنر، ادبيات فلسفه آداب سنن و رسوم و روابط حاكم بر اجتماع تعريف شده است

در قرآن كريم از "فرهنگ به مفهوم مصطلح آن تعبيري يافت نمي شود; ولي به طور كلي قرآن كريم از "فرهنگ در يك جا به عنوان "زبان قوم ياد كرده است چون قرآن كريم نخست در محيط جزيرة العرب نازل شده و با مردمي سروكار داشته كه داراي اعتقادات و رفتاري خاص بوده اند:

"وَ مَآ أَرْسَلْنَا مِن رَّسُول ٍ إِلآ بِلِسَان ِ قَوْمِه ِ لِيُبَيِّن َ لَهُم ْ;(ابراهيم 4) ما پيامبران را نفرستاديم مگر با زبان قوم خودشان سخن بگويند."

در جاي ديگر از "فرهنگ به عنوان "حكم جاهليت ياد كرده و در آيات بسياري به اعتقادات و فرهنگ رايج عصر خود حمله مي كند: "أَفَحُكْم َ الْجَ_َهِلِيَّة ِ يَبْغُون َ وَمَن ْ أَحْسَن ُ مِن َ اللَّه ِ حُكْمًا لِّقَوْم ٍ يُوقِنُون َ;(مائده 50) آيا حكم جاهليت را مي جوييد؟ براي گروهي كه باور دارند، حكم چه كسي از حكم خدا بهتر است ؟

همچنين از فرهنگ به عنوان "سنن ياد كرده و در آيات بسياري سنت گذشتگان و آداب و رسوم آن ها را يادآوري كرده است "قَدْ خَلَت ْ مِن قَبْلِكُم ْ سُنَن ٌ فَسِيرُوا فِي الاْ ?َرْض ِ فَانظُرُوا كَيْف َ

كَان َ عَ_َقِبَة ُ الْمُكَذِّبِين َ;(آل عمران 137) پيش از شما، سنت هايي وجود داشت ]و هر قوم طبق اعمال و صفات خود، سرنوشت هايي داشتند; كه شما نيز همانند آن را داريد[ پس بر روي زمين گردش كنيد و ببينيد سرانجام كار تكذيب كنندگان ]آيات خدا[ چگونه بود؟!"(ر.ك قرآن و فرهنگ زمانه سيد محمد علي ايازي انتشارات كتاب مبين / المعجم المفهرس محسن بيدارفر، ص 372، انتشارات بيدار.)

اكنون به بيان اين مطلب مي پردازيم كه فرهنگ يك جامعة اسلامي از ديدگاه قرآن چگونه بايد باشد و قرآن با فرهنگ موجود زمان نزول و ساير فرهنگ ها، چگونه برخورد كرده است

فرهنگ هاي غير الهي به سان فرهنگ عرب زمان نزول قرآن گسيخته اي از حق و باطل اند; حق از آن جهت كه از اديان الهي متأثر بوده اند و باطل از آن جهت كه آن فرهنگ الهي با خرافات و علايق مغاير با خواست شرايع الهي مخلوط شده است

قرآن كريم ضمن ارائة فرهنگي فراگير و پايه دار، با فرهنگ موجود و به طور كلي فرهنگ هاي بشري برخوردي متناسب دارد; بدين ترتيب كه عناصر حق را تأييد كرده و عناصر باطل را به نقد كشيده براي آن ها _ چنانچه لازم بوده _ جايگزيني مناسب ارائه كرده است

عناصر فرهنگ ساز قرآني در آيات بسياري به تصوير كشيده شده و نمونه هاي عيني آن نيز گاه ارائه شده است براي مثال ترويج مسؤوليت پذيري و دفاع از كيان جامعه اسلامي فرهنگ جهاد و شهادت عدالت محوري در گستره هاي فردي و اجتماعي اطاعت پذيري از مسؤولان مورد تأييد حاكم شرع

توجّه به فضايل اخلاقي و نهادينه كردن آن و انذار از رذايل اخلاقي و بسياري ديگر.(ر.ك قرآن و فرهنگ زمانه سيد محمدعلي يازي نشر كتاب مبين )

آيا افتخار كردن به تمدن ايراني در كنار تمدن اسلامي اشكال دارد

پرسش

آيا افتخار كردن به تمدن ايراني در كنار تمدن اسلامي اشكال دارد

پاسخ

افتخار نمودن به تمدن اشكالي ندارد؛ ولي دين ساختن از آن، معقول و منطقي نيست. شايد علت اين كه برخي در برابر افتخار به تمدن هاي گذشته، موضع گيري مي كنند خاطراتي است كه از دوران طاغوت در اذهان دارند؛ چرا كه در آن دوران، سعي مي شد با بيان سوابق تمدني گذشته ايران، نوعي تفكر خاص (شاهنشاهي 2500 ساله) القا گردد و نوعي مكتب و طرز تفكر و فرهنگ از آن اتخاذ شود. جشن هاي 2500 ساله نيز در زمان طاغوت، به همين منظور طراحي شده بود.

اما درباره كورش نيز گفتني است كه مرحوم علامه طباطبايي(ره)، اين نظر را ترجيح داده اند كه كورش همان ذوالقرنين باشد. حال چه كورش همان ذوالقرنين باشد يا نباشد، ما نبايستي چشم خود را به روي حقايق تاريخي ببنديم. تا آن جا كه كورش، خدماتي به ملت هاي محروم انجام داده (مانند نجات يهود از ظلم بخت النصر) و يا خدمات ديگر، از او قدرداني كنيم و آن جا كه برخلاف آن بوده، به صرف ايراني و يا قدرتمند بودن چشم هاي خود را نبنديم.

در هر صورت مطالعه و تحقيق و نيز بيان افتخارات تاريخي، تا آن جا كه با تعاليم وحي الهي در تضاد نباشد، هيچ اشكالي ندارد.

با توجه به ضرورت كار فرهنگي براي ما دانشجويان سوال اين است كه مرز اين گونه فعاليتها تا چه حد بايد باشد

پرسش

با توجه به ضرورت كار فرهنگي براي ما دانشجويان سوال اين است كه مرز اين گونه فعاليتها تا چه حد بايد باشد

پاسخ

نكته اي كه در نامه خود مطرح كرده ايد، نشانگر احساس مسؤوليت و آرمان پاك شماست. با توجه به نياز مبرم درمحيط دبيرستان و دانشگاه به فعاليت هاي فرهنگي شما عزيزان، بايد چند نكته را در نظر داشته باشيد:

1 - در كار خود برنامه ريزي كنيد و با حفظ اصل ميانه روي، عمده وقت خويش را به درس ها و مابقي را به فعاليت هايجنبي اختصاص دهيد.

2 - در صرف وقت بخيل باشيد تا به وظايف اصلي خودتان برسيد و در آنها موفق گرديد.

3 - در اوقات امتحان از فعاليت هاي ديگر دست بكشيد و براي آن وقت زياد صرف كنيد.

4 - اين را بايد توجه داشته باشيد كه انجام وظايف جنبي فرهنگي شما را با تجربه و با مهارت خواهد ساخت.

همچنين در محضر ربوبي نيز از اجر و پاداش برخوردار خواهيد بود. باري، فرق است بين افراد بي تفاوت و كسانيكه با همه وجودشان براي خدا تلاش مي كنند و مسؤوليت هاي خطيري را از روي اخلاص مي پذيرند. توصيه آخر مااين است كه با رفتار عملي و اخلاق نيكو، سرمشق و الگويي براي ديگر دوستان خود باشيد.{J

وجه تمايز فرهنگ شرق و غرب چيست ؟

پرسش

وجه تمايز فرهنگ شرق و غرب چيست ؟

پاسخ

بررسي دقيق تمايزات فرهنگ شرق و غرب و وجوه مختلف مثبت و منفي هر يك، ده ها كتاب و صدها مقاله مي طلبد. از طرف ديگر هر يك از دو بلوك شرق و غرب، فرهنگ هاي گوناگوني را در خود جاي داده اند؛ ليكن در اين جا به اختصار به چند وجه تمايز كلي و اساسي اشاره مي شود:

1- استكبار و فرعوني گري يكي از ويژگي هاي بارز فرهنگ غرب است. اين پديده در جهان شرق، آنسان كه در غرب وجود دارد ديده نمي شود. خطر بزرگ تحميل و تهاجم فرهنگ غربي از همين روحيه ناشي مي شود.

2- خودبسندگي و گريز از تعهد ديني نيز يكي از وجوه بارز غرب است و گرايش به اومانيسم و سكولاريسم ناشي از همين گرايش مي باشد؛ ليكن فرهنگ شرقي اساسا غير از اين است و در آن تعبد و خداگرايي و التزام در برابر فرمان هاي او بسيار با اهميت است.

3- استخدام طبيعت يكي از گرايش هاي غربي است؛ در حالي كه در فرهنگ شرقي استفاده از طبيعت در آن حد افراطي نيست.

4- در فرهنگ غربي به شناخت و ساختن طبيعت بيشتر بها داده مي شود تا شناخت خود و ساختن خويش، ولي اين روش در فرهنگ شرقي مردود است.

5- اخلاق و عواطف انساني در غرب شديدا متزلزل است؛ ولي در فرهنگ شرقي اخلاق جايگاه ممتازي دارد.

6- غلبه ماديت بر معنويت نيز يكي از وجوه مهم فرهنگ غربي است. اين مسأله در ابعاد مختلف زندگي غربي ها نمودهاي عيني فراواني دارد؛ مثلاً فرهنگ پوشش در غرب، فرهنگي بدن نما و نمايشگر جاذبه هاي جسمي است؛ اما در شرق اصالت با وجوه معنوي حيات انسان است و

در پوشش نيز تلاش بر اين است كه توجه جاذبه هاي جسماني، رباينده توجه از امور معنوي نباشد.

7- هنر در فرهنگ غربي تصويرگر ابعاد مادي حيات است و در فرهنگ شرقي توجه دهنده به ابعاد معنوي و عرفاني.

8- در فرهنگ غربي اصالت «حق» (به معناي طلبكاري ها، نه به معناي حقيقت) بر وظيفه مسؤوليت و تكاليف تقدم دارد؛ اما در فرهنگ شرقي مسؤوليت آدمي مقدم بر حقوق او است.

9- در فرهنگ غربي اصالت با فرد(Inolividualism) است؛ ولي در فرهنگ شرقي چنين تقدم و اصالتي وجود ندارد.

10- براساس حاكميت اصالت فرد و اومانيسم(Humanism) و اخلاق سودپرستانه(Utilitarianism) در غرب حتي دين گرايي نيز به خاطر اصالت و حقانيت دين نيست. بلكه در راستاي كاركردهاي (Funetions) رواني است. در حالي كه در فرهنگ شرقي آنچه اصالت دارد حقيقت است و دين به خاطر حقانيتش مورد قبول است و كاركردهاي فردي و اجتماعي آن در درجه دوم مورد توجه قرارمي گيرد.{J

پايداري يك فرهنگ تابع چه عواملي است ؟

پرسش

پايداري يك فرهنگ تابع چه عواملي است ؟

پاسخ

پايايي يك فرهنگ تابع عوامل مختلفي است؛ از جمله:

1- هماهنگي با فطرت،

2- تأييد پذيري از ناحيه عقل و داراي پشتوانه منطقي بودن،

3- غنا و جامعيت،

4- برخورداري از جذابيت،

5- انطباق پذيري با شرايط مختلف،

6- قدرت كنترل و بازدارندگي نسبت به عوامل مخرّب.

{J

راههاي فهم و مطالعه فرهنگ و معارف اسلامي در جامعه چيست؟

پرسش

راههاي فهم و مطالعه فرهنگ و معارف اسلامي در جامعه چيست؟

پاسخ

فرهنگ و معارف اسلامي را از راه هاي مختلف مي توان شناخت:

1. مطالعه كتبي كه در زمينه معارف اسلامي تأليف شده است مانند مجموعه آثار شهيد مطهري يا مجموعه آثار شهيد دستغيب تقريبا مباحث جامعي در زمينه عقايد و اخلاق اسلامي.

2. با انتخاب مرجع تقليد و تهيه رساله او و مطالعه احكام با بخش ديگري از معارف اسلامي مي توانيد آشنا شويد.

3. مطالعه كتاب هاي اخلاقي مانند كتاب معراج السعاده از احمد نراقي.

4. مطالعه كتاب هاي تاريخ اسلام مانند تاريخ اسلام از جعفر سبحاني و سيره پيشوايان از مهدي پيشوايي.

5. شركت در مراسم مذهبي.

كتاب هايي كه معرفي شد بر اين اساس است كه معارف ديني به سه بخش : عقايد، احكام و اخلاق تقسيم مي شود و سير مطالعاتي بايد به گونه اي باشد كه هر سه بخش را پوشش دهد و كتاب هاي فوق تقريبا هر سه بخش را پوشش مي دهد مضافا بر اين كه شركت در مراسم مذهبي هم شما را با معارف اسلامي بيشتر آشنا مي كند و هم با فرهنگي ديني بيشتر آشنا مي شويد.

مقام معظم رهبري درفرمايشي بيان فرمودند كه كربلا نه يك واقعه است بلكه يك فرهنگ است . فرهنگ كربلا وكربلايي بودن را توضيح فرماييد؟

پرسش

مقام معظم رهبري درفرمايشي بيان فرمودند كه كربلا نه يك واقعه است بلكه يك فرهنگ است . فرهنگ كربلا وكربلايي بودن را توضيح فرماييد؟

پاسخ

حادثه عاشورا حادثه اي است كه در آن فرهنگ اسلامي مجسم شده است يعني اموري كه دين به آنها امر كرده ودر جامعه اسلامي جزو ارزشها محسوب مي شود مانند مبارزه با ظلم وعدالتخواهي ، مروت وايثار وجوانمردي ، صبر واستقامت در مصائب داشتن بالاترين درجه محبت وعشق نسبت به خدا و000 دراين حادثه بوسيله امام وياران وفادارش جامه عمل پوشيده اند.

وبه قول استاد مطهري ره : « حادثه كربلا يك نمايش از سربازان اسلام است اما نه نمايشي كه صرفاً نمايش و صورت بازي باشد كه آدمكهايي بسازند وصورتكي درست كنند ولي در واقع حقيقت نداشته باشد مثلاً آيه « انّ الله اشتري من المؤمنين انفسهم واموالهم بأن لهم الجنه » (1) در اين حادثه كربلا خودش را نشان مي دهد.» (2)

همانطور كه ذكر شد حادثه كربلا تجسم عملي فرهنگ اسلامي است و آيات قرآن كه راه رسم زندگي وفرهنگ ديني را به انسانها مي آموزد دراين واقعه عينيت يافته است.

يكي ديگر از آياتي كه در خادثه كربلا تجسم يافت وبه نمايش در آمد آيه « ومن الناس من يتخذ من دون الله اندادا يحبونهم كحب الله والذين امنوا اشد حبا للّه » (3) يعني : برخي از مردم غير خدا را همانند خدا مي گيرندوچنانكه خدا را بايد دوست داشت به آنان دوستي مي ورزندوليكن آنها كه اهل ايمانند كمال محبت و دوستي را فقط مخصوص خدا مي گردانند.

حال ببينيم حسين عليه السلام جزء كدام گروه هستند كسانيكه

دلبستگي و دوستي وعلاقه شان به غيرخدا به اندازه خداست يا كسانيكه بيشترين دوستي ودلبستگي شان را به خداوند اختصاص داده اند در حادثه كربلا امام حسين (ع) نشان ميدهند كه اهل ايمانند وشديدترين دوستيها ومحبت ها را باخدا دارند. والذين امنوااشد حبّا لله .

استاد مطهري (ره ) دراين باره مي گويند ما بچه هايمان را دوست داريم آيا حسين بن علي (ع) بچه هاي خود را دوست نداشت مسلماً او بيشتر دوست داشت . ابراهيم خليل هم اين طور نبود كه كمتر از ما اسماعيلش را دوست داشته باشد. خيلي بيشتر دوست داشت بهااين دليل كه از ما انسان تر بود واين عواطف ، عواطف انساني است او انسان تر از ما بود وقهراً عواطف انساني او هم بيشتر بود . حسين بن علي هم از مثل ما فرزندان خود را دوست مي داشت اما در عين حال او خدا را از همه كس وهر چيزي بيشتر دوست مي داشت و درمقابل خداوند ودرراه خدا هيچ كس را به حساب نمي آورد. (4)

يكي ديگر از آيه هايي كه رد حادثه عاشورا تجسم يافت وبه نمايش درآمد وسرمشق عملي انسانها شد آيه « لقد جائكم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رئوف رحيم » (5) يعني : همانا رسولي از جنس شما براي خلق آمد كه از فرط محبت و نوع پروري فقرو پيشاني وجهل وفلاكت شما براو سخت مي آيد وبراي نجات شما حريص وبه مؤمنان مهربان مي باشد.

اسلام دين محبت ومهرورزي است اما همانطور كه گفتيم اين محبتها جهت دارند وجهت آن خدايي است ممكن است كسي

چيزي يا كسي را به خاطر خودش وخودخواهي ومنافعش دوست داشته باشد كه اگر آن منافع تأمين نشود آن دوستي هم نيست . اما گاهي دوستيها به خاطر خداست محبت امام حسين عليه السلام از اينگونه محبت ها بود.

وجود مبارك اباعبدالله از بدبختي سپاهي كه به جنگش آمده بودند متأثر بود نمي خواست حتي يك نفرشان به اين حال بماند وتمام سعي خود را براي برگرداندن آنها مي كرد مي گويند اباعبدالله براي آنكه آنها را از جنگ با دين منصرف كنند يك دفعه سوار شتر ( چون بلندتر است كه سپاه دشمن او را ببيند) مي شود و مي رود اندرز ميدهند وبرمي گرداند عمامه پيامبر را به سر مي گذارند لباس پيامبر را مي پوشند ، سوار اسب مي شوند وبه سوي آنها مي روند بلكه بتوانند از اين گروه شقاوت كار كسي را كم كنند.

دراينجا حسين يكپارچه محبت است يكپارچه دوستي است كه حتي دشمن خود را هم واقعاً دوست دارد وبراي هدايت او حريص است . آيه ديگري كه در حادثه عاشورا تجسم يافت وجان گرفت آيه « ان الانسان خلق هلوعا اذا مسه الشر جزوعا واذا مسه الخير منوعا الا المصلين » (7) يعني : انسان مخلوقي سخت حريص وبي صبراست ، چون شر وزياني به او رسد جزع وبي تابي مي كند وچون مال و دولتي به او رو كند منع احسان كند مگر نمازگزاران.

امام حسين (ع) در حادثه كربلا نشان داد كه از مصلين ونمازگزاران واقعي است كه در كوران حوادث وسختي ها به بي تابي وجزع وفزع نمي افتد . اين آيه كريمه در جاي جاي

حادثه كربلا جان گرفته است اما اوج تجسم ان در شب عاشورا است.

از مظاهر درخشنده حادثه كربلا واز تجليات بزرگ الهي آن موضوع جمع كردن اصحاب در شب عاشورا است وسخنراني امام حسين براي آنهاست ، بايد درنظر داشت كه اين سخنراني در شب عاشورا است ، هنگامي است كه عوامل محيط از هر جهت نامساعد ونااميد كننده است . درچنين شرايطي هر سردار ورهبري كه تنها مادي فكر كند جز لب به شكايت بازكردن كاري ندارد منطقش اين است : افسوس كه بخت با مامساعد نشد000مثل ناپلئون مي گويد طبيعت با من مساعدت نكرد ، همه سخنانش شكايت از روزگار واحساس يأس است. آنچه شرايط را براي او سخت تر مي كند اينست كه زنان وفرزندان وخواهرانش تا 24ساعت ديگر اسير دست دشمن مي شوند براي يك مرد غيور وفداكار اين خيلي ناگوار است.

دريك چنين شرايطي ديگران چه كرده اند ما در تاريخ مي خوانيم كه المقنع وقتي كه محصور شد ودر شرايط نامساعد ونااميدكننده اي قرار گرفت اول خاندان خود را كشت ، بعد خودش را . همچنين است يكي از خلفاي اموي كه در هنگام گرفتاري همين رفتار را داشت تاريخ از اين نمونه ها بسيار دارد.

اما حسين بن علي عليه السلام وقتيكه شروع كرد به سخنراني گفت : اُثني علي الله أحسَنَ الثّناء واحمُده علي السّراء والضّراء اللهم اني احمدك 000 بااينهمه شرايط نامساعدي مادي ، دم از رضا وسازگاري با عوامل مي زند چرا ؟ چون در شرايط معنوي مساعدي زيست مي كند ، او اعتقاداً وعملاً موحد وخداپرست است وبعلاوه او به نتيجه نهايي كار خود آگاه

است هدفش مثل اسكندر وناپلئون جهانگيري نبود كه خود را شكست خورده بداند ، هدفش اعتلاي كلمه حق بود واز اين نظر كارخود را بسيار سودمند و مؤثر ميديد. (8)

وتاريخ كربلا نشان داد كه نه تنها امام حسين عليه السلام بلكه هيچكدام از ياران ايشان در اين موقعيت حساس دچار يأس ونااميدي وشكوه و شكايت نشدند واين نشان مي دهد كه دستوراتي كه دين براي انسان سازي وفرهنگ ديني آورده عملي وشدني است وانسانها در نهايت سختي ها ومشكلات اگر توكل و اعتمادشان به خداي بزرگ ومهربان باشد عزت وشرف خود را از دست نمي دهند وبه جزع وبيتابي نمي رسند.

منابع ومآخذ

1-قرآن كريم ، مباركه توبه ، آيه 111

2-حماسه حسيني مطهري مرتضي ، ج1 ، ص 381.

3-قرآن كريم ، مباركه بقره ، آيه 165.

4-حماسه حسيني ، مطهري مرتضي ، ج1 ، ص224.

5-همان ، ص398.

6-قرآن كريم ، مباركه توبه ، آيه 128.

7-قرآن كريم ، مباركه معارج ، آيه 19-28.

8-حماسه حسيني مطهري مرتضي ج2 ، ص74-75.

فرهنگ به چه معناست ؟

پرسش

فرهنگ به چه معناست ؟

پاسخ

فرهنگ به معناي ادب، تربيت، علم و دانش و آداب و رسوم آمده است. بالا بودن سطح فرهنگ لزوما تابع سطح عادي زندگي نيست؛ بلكه حضور برخي از فرهيختگان (مانند عالمان برجسته) و تأثيرگذاري بر مردم و نيز تلاقي با فرهيختگان از ديگر مناطق و سيطره شيوه هاي تربيتي مناسب، در اين رابطه بسيار مؤثر است. البته گاهي تأثير يك عامل (مانند تأثيرگذاري يك عالم بزرگ) ممكن است به قرن ها قبل برگردد و هم چنان اثر خود را در طيقرن هاي متمادي حفظ كرده باشد.{J

چرا فرهنگ اسلام , در خارج از كشور مشتاقان زيادي دارد؟

پرسش

چرا فرهنگ اسلام , در خارج از كشور مشتاقان زيادي دارد؟

پاسخ

الف) اين كه تبليغ اسلام در خارج مشتاقان بيشتري دارد مبتني بر كدام آمار است و چه منبع معتبري دارد؟ آنچه مسلم است اين كه اسلام دين جذابي است و هر كس جوياي حقيقت باشد، به محض آشنايي با حقايق و معارف نوراني اسلام، به سوي آن جذب مي شود؛ چه در داخل باشد و چه در خارج از كشور.

ب ) منظور از مبلغان فرهنگي چيست؟ اگر مقصودتان فرهنگ ديني باشد؛ در حال حاضر مبلغان بسياري در ايام خاصي (مانند ماه رمضان و محرم) به دانشگاه ها رفته و به تبليغ دين مي پردازند؛ ليكن نياز موجود مسلما بسيار بيشتر از تعداد مبلغ موجود است.{J

ايا افتخار به هويت ملي صحيح است و بحران هويت و عوامل ان وراهاي مبارزه با انرا بيان كنيد

پرسش

ايا افتخار به هويت ملي صحيح است و بحران هويت و عوامل ان وراهاي مبارزه با انرا بيان كنيد

پاسخ

((هويت ملي )) مجموعه اي از تاريخ , فرهنگ و تمدن يك ملت است كه در بستر زمان شكل گرفته است . در مورد افتخار كردن به هويت ملي چند نوع ديدگاه وجود دارد:

الف ) ديدگاه كساني كه از هويت ملي ايدئولوژي مي سازند و به شكلي ((نژاد پرستانه )) و يا ((سرزمين پرستي )) همه چيز را در شعاع آن مي بينند چنين ديدگاهي هويت ملي را مطلق انگاشته و هر چيزي را كه مربوط به آن باشد تقديس مي كند.

ب ) ديدگاه ديگر در اين موضوع , نظر كساني است كه ((هويت ملي )) را مطلق ندانسته و آن را در خور نقد مي دانند. اينان با انتخاب ديدگاه منطقي برتري به مليت مي نگرند و نژاد و خاك را تقديس نمي كنند; بلكه ديدگاهي فراتر داشته و ((هويت انساني )) را اصل قرار مي دهند. ديدگاه هاي ((انترناسيوناليستي )) نوعا بر اين منطق استوار است .

اسلام نيز به روشني ديدگاه ((انترناسيوناليستي )) دارد و مردم را در قالب فرزندان خاك و نژاد ملاحظه نمي كند; بلكه سرشت بني آدم را از يك گوهر دانسته و آنان را با هم برابر مي داند. از نظر اسلام پرداختن به هويت ملي تا آن جا كه هويت اسلامي را تحت الشعاع قرار ندهد اشكالي ندارد; ولي اگر بنا باشد به جاي دين بنشيند و ديدگاه هاي خود را بر كرسي بنشاند, طبيعي است كه با روند اصلي بينش دين در تضاد است . پس بايد ديدگاهي

نقادانه و هشيارانه در برابر مدعيان ((هويت ملي )) داشت ; بدين صورت كه عناصر مفيد آن را ارج نهاد و منطقه هاي غير ارزشي و موهوم آن را رها ساخت .

براي مطالعه بيشتر ر . ك :

1- سير انديشه ملي گرايي از ديدگاه اسلام مترجم : عقيقي بخشايشي

2- جامعه انساني اسلام مجتهد شبستري

3- ناسيوناليسم و انقلاب رضا داودي

4- سير عقايد و انديشه هاي سياسي خزائلي

مسأله بحران هويت و تقليد كوركورانه مظاهر تمدن غرب توسط جوانان پديده اي است كه داراي علل متعدد و سابقه طولاني مي باشد كه به برخي از مهمترين عوامل اين پديده شوم اشاره مي نماييم: نتايج تحقيقاتي كه در اين زمينه انجام شد، نشان مي دهد كه هر چه احساس بي هويتي اجتماعي جوانان نسبت به نظام اجتماعي و ارزش هاي حاكم در جامعه خويش بيشتر شود، احساس هويت اجتماعي آنان نسبت به الگوهاي شناختي و ارزشي، رفتاري و نمادي حاكم بر گروه هاي غربي رپ و هوي متال و... بيشتر مي شود. به عبارت ديگر به اين دليل كه نظام اجتماعي زمينه هاي لازم براي كسب هويت اجتماعي جوانان را براساس ارزش هاي نظام و انقلاب اسلامي از طريق فرايندهاي اصولي و مبنايي جامعه پذيري، فراهم نكرده است، گرايش هاي ارزشي و شناختي، رفتاري و نمادي، جوانان متناسب با اهداف نظام و انقلاب اسلامي نيست، از طرف ديگر به دليل اين كه الگوها و ارزش هاي فرهنگ غربي به وفور در دسترس جوانان قرار گرفته و به تناسب نيازهاي آنان توسط نظام هاي غربي براي آنها الگوسازي و ترويج شده و نظام اجتماعي خودمان نيز به تبليغ آنها پرداخته است، احساس هويت اجتماعي نوجوانان متناسب با الگوهاي غربي شكل گرفته و ويژگي هاي شناختي و

ارزشي، رفتاري و نمادي آنها نيز مبتني بر آنها جلوه گر شده است. از جمله عواملي كه زمينه هاي اين روند را فراهم نموده و به آن شدت مي بخشد عبارتند از:

1- مظاهر زيبا و دلفريب حيات مادي غرب كه از سويي برآيند رشد تكنولوژي است و از ديگر سو محصول غارت و به كارگيري سرمايه هاي كشورهاي عقب مانده و ضعيف است.

2- وجود گرايش هاي نيرومندي همچون غريزه جنسي كه موجب افتادن در دام هواها و تمايلات نفساني كه در جهان غرب برآمدني تر و با فرهنگ آن تناسب بيشتري دارد و ناآگاهي بسياري از جوانان از اهداف و توطئه هاي دشمنان و نادانسته پيروي نمودن از آنها.

3- به فراموشي سپردن منابع و ذخاير غني و ارزشمند فرهنگي، اخلاقي، علمي و مادي خود.

4- ضعف بينش صحيح اسلامي در برخي از عناصر نقش آفرين در صحنه تفكر اجتماعي (مانند برخي از روشنفكران غرب زده و مطبوعات وابسته به خارج و...). و همچنين سخت گيري ها و تنگ نظري هاي برخي از عناصر فعال در زمينه فرهنگي نسبت به مسائلي مانند مد و آرايش بومي و ملي جوانان كه باعث سوق دادن آنها به طرف الگوهاي غربي و بيگانه و در نتيجه بي هويتي شده است.

5- به كار نگرفتن درست و كامل اصول و تعاليم اسلامي در عرصه فرهنگ و بينش اجتماعي.

6- عدم آشنايي بسياري از خانواده ها با اصول تربيت اسلامي.

به نظر مي رسد از جمله مناسب ترين راهها براي مصونيت بخشيدن جوانان از بحران هويت و خارج ساختن آنان از باتلاق «اليناسيون» و از خود بيگانگي، باز گرداندن آنها به ساحل نجات هويت اجتماعي، فرهنگي و ديني است و در اين عرصه، نزديك تر شدن گروه هاي همسال

و جوانان متفكر، متدين و با اخلاق به آنان، گامي مهم در جهت جذب آنان مي باشد. به طور كلي، جواناني كه در محيط خانواده و تحت نظارت والدين خويش بسر مي برند و همواره دريافت كننده ي محبت هاي پدر و مادر خويش مي باشند. سعي مي كنند هنجارهاي حاكم بر خانواده و محيط خويش را رعايت كنند، اما اكنون كه بهانه ي تحصيل يا كار از محيط با صفاي خانه و خانواده جدا شدند، سرمايه ي بزرگ توجّه ومحبت اطرافيان را از دست داده اند و خود را فراموش شده مي بينند و اصولاً هر چيزي كه بتواند باعث توجه ديگران به ايشان شود، اقدام به آن كارها خواهند كرد. امروزه با توجه به الزامات عصر ارتباطات و پرتاب موشك هاي تهاجم فرهنگي غرب به جهان سوم و اصابت تركش هاي آن به جوانان پاك و بي پناه، لازم است با تجديد نظر در ارزيابي هايمان نسبت به آنان، چترهاي حمايتي جامعه را گستراند و اين جوانان پيرو مدل هاي غربي را به ارزش هاي فرهنگي و معنوي جامعه باز گرداند. بسياري از اين جوانان تشنه ي محبت و مهرباني هستند و اين اكسير محبّت را هر كجا بيابند به آن سمت خواهند رفت و چه بسا در اين راه در دام هاي مفاسد اخلاقي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي (جذب جنس مخالف، اعتياد، قاچاق و...) گرفتار خواهند شد. بهترين و كم هزينه ترين راه براي جلوگيري از چنين انحرافات فرهنگي، عرضه كردن فرهنگ ناب اسلامي در قالب فنون و هنرهاي مختلف، از طريق جوانان خوش فكر، خوش ذوق و خوش برخورد است، مطمئن باشيد اگر جوانان با مكتب حيات بخش اسلام و احكام نوراني آن و سيره ي معصومين(ع) آشنا شوند آن را

با هيچ چيز عوض نخواهند كرد.

بر اين اساس مهم ترين راه هاي مبارزه با آن عبارتند از:

1- حفظ و تعميق ارزش هاي اسلامي و ملي از طريق فرآيند صحيح جامعه پذيري و عوامل آن مانند خانواده، مدرسه، رسانه ها و... و آگاه نمودن جوانان با پيشينه هاي درخشان تمدن اسلامي و دستاوردهاي مادي و معنوي عظيم انقلاب اسلامي.

2- تحقق حيات طيبه اسلامي و حفظ ارزش هاي انقلابي، استقرار عدالت اجتماعي و قسط اسلامي و تأمين رفاه، سعادت، خوشي، صلح و امنيت براي مردم در سايه ايمان به خداوند و حاكميت ارزش هاي الهي.

3- هوشياري و بيداري در مقابل انحراف معنوي جامعه اسلامي.

4- احياي فريضه مهم امر به معروف و نهي از منكر كه به عنوان يكي از اركان اساسي اسلام و ضامن حفظ و بقاي فرايض و ارزش هاي الهي مي باشد.

5- تحقق باوري عميق، دروني، ريشه دار، عقلاني و مبتني بر نظام ارزش اسلام در مديران جامعه به معني كساني كه در

دستگاه هاي رسمي، تقنيني، اجرايي، قضايي، نظامي، انتظامي، آموزشي، فرهنگي و تبليغي و... نقش ايفا مي كند. نسبت به جايگاه و اهميت اساسي اين مجموعه، در جهت گيري فرهنگي و ارزشي جامعه و خارج شدن اين مجموعه از حالت انفعال، يأس و اعتقادات پنهان جبرگرايانه كه روحيه سازش و تسليم در برابر فرهنگ واحد جهاني را به دنبال خواهد داشت.

6- تلاش و تدبير جدي، گسترده و عميق براي لحاظ نظام ارزشي مطلوب در همه فعاليت ها و اقدامات، در بخش هاي مختلف جامعه و در عرصه هاي گوناگون سياسي، اقتصادي، فرهنگي و...

7- تبلور و تجلي اين نظام ارزشي در رفتار حقيقي و حقوقي مديران، ساختار كلان كشور و برنامه هاي اجرايي

8- و بالاخره توجه جدي به

نيازهاي اساسي جوانان مانند حس زيبايي دوستي، آرايش، مرتب بودن، تنوع طلبي و ... و تلاش براي ارائه پاسخي منطقي و متناسب با اين نيازها بر اساس الگوهاي ديني و ملي، همچنان كه مقام معظم رهبري در تيرماه 1383 در اجتماع پر شور جوانان همدان مطرح و مسؤولين و دستگاه هاي فرهنگي را مؤظف به انجام آن نمودند.

براي آگاهي بيشتر ر.ك:

- فرهنگ و تهاجم فرهنگي، برگرفته از سخنان مقام معظم رهبري

- انقلاب و ارزش ها، علي ذوعلم

- ابوالفضل اشرفي، بحران هويت اجتماعي و آسيب شناسي انقلاب (مجموعه مقالات آسيب شناسي انقلاب اسلامي) .

از خود بيگانگي چيست؟

پرسش

از خود بيگانگي چيست؟

پاسخ

از خود بيگانگي اين است كه انسان به خود توجّه نكند و حقيقت خود را فراموش كند، قرآن مجيد اين موضوع را در آياتي مطرح كرده است؛ مثلاً مي فرمايد: «و لاتَكُونُوا كَالّذينَ نَسُوااللَّهَ فَاَنسيهُم اَنفسَهُم(1)؛ مانند كساني نباشيد كه خدا را فراموش كردند و خدا آنان را نسبت به خودشان فراموشي داد». در اين آيه كريمه فراموشي خود نتيجه فراموشي خدا به حساب آورده شده است. اين بدان دليل است كه شخصيّت انسان اصولاً در رابطه او با خدا حفظ مي شود. كسي كه بخواهد به نفع و مصلحت خود كار كند و در راه كمال خويش قدم بردارد، بايد به ياد خدا باشد و ارتباط خويش را با خدا محكم كند. كسي كه خدا را فراموش كند و تنها به مادّيات بپردازد، از خود بيگانه مي شود و موجبات سقوط شخصيّت انساني خويش را فراهم مي كند. از خود بيگانگي اصطلاح ديگري نيز دارد كه در فلسفه غرب از سوي برخي جامعه شناسان مطرح شده است.

« بخش پاسخ به سؤالات »

1) سوره حشر، آيه 19.

آيا تمدّن امروزي واقعاً تمدّن است؟

پرسش

آيا تمدّن امروزي واقعاً تمدّن است؟

پاسخ

در تعريف تمدّن چنين آمده است: متخلق شدن به اخلاق اهل شهر و انتقال از خشونت و جهل به حالت ظرافت و انس و معرفت (اقرب الموارد) البته اين يك تعريف لغوي است و اكنون تمدّن بدون پيشرفتهاي تكنولوژيك تعريف نمي شود و چه بسا تنها با اين ويژگي يعني فن آوري متنوع و رشد رايانه ها و گسترش ارتباطات شناخته مي گردد. امّا به سادگي مي توان به اين پرسش پاسخ داد كه اين وجه تمدّن هرگز تعريفي جامع از تمدّن حقيقي نيست. زيرا آثار زيانبار آن روز به روز آشكارتر مي گردد و بن بستهاي اخلاقي، فكري، فلسفي، اجتماعي، نشانه ناتمام بودن آن ويژگي است. فرهنگ انساني بايد همراه رشد امكانات رشد كند و بالنده گردد وگرنه تيغ تيز به دست زنگي مست است.

مشكل اساسي در همين نكته نهفته است كه فرهنگ حاكم بايد بعد معنوي آدمي را گسترش دهد و جهت يابي زندگي را برايش تأمين نمايد تا باعث هدايت و كنترل او گردد. و اين فرهنگ با تلفيقي از هنر و ادبيات و فلسفه و حتّي عرفان مهيا نمي گردد، چون در نظامي كه انسان عمق و نيازهايش شناخته نشده، حتّي عرفان به بازي گرفته مي شود. چنانكه پرفسور چيتيك استاد دانشگاه هاروارد آمريكا گفته است غرب اكنون مثنوي و مولوي را مطرح مي كند امّا فقط صيغه عشق را برجسته مي كند و هر جا سخن از تكليف است سانسور مي نمايد. چون او به خوشي مي انديشد.

پس تنها راه نجات، اقبال به دين و وحي با تمامي جامعيّت آن است. دين بن بست ها را مي شكند و انسان را با همه ابعادش سرشار مي نمايد و او را

كنترل كرده و به همه دست آوردهايش جهت مي بخشد. پس جواب پرسش با جرأت منفي است.

« بخش پاسخ به سؤالات »

هنجارها وناهنجاريها

مبسوط

پرسش

مبسوط

پاسخ

آن گونه كه از سؤال شما برداشت مي شود وجود برخي مشكلات و معضلات در جامعه نظير بي عدالتي، فقر، فساد و ... موجب شبهاتي پيرامون عملكرد نظام اسلامي شده است و بين وضعيت موجود با باورها، اعتقادات و انتظاراتي كه از يك حكومت اسلامي ايده آل داشته ايد، ناهمخواني و دوگانگي، مشاهده مي نماييد. رفع اين گونه شبهات و ابهامات در گرو توجه به امور ذيل است:

اولا، اصل وجود اين قبيل مشكلات در جامعه امري مسلم و غير قابل انكار است اما نكته اساسي قضاوت و ارزيابي صحيح پيرامون ميزان اين امور و علل يا عوامل اصلي آن است.

از سوي ديگر بايد توجه داشت كه آيا از وجود برخي مشكلات در جامعه، مي توان هرگونه نتيجه اي را گرفت؟ آيا به خاطر برخي مشكلات بايد منكر تمامي جهات مثبت نظام و منطبق بر تعاليم اصيل اسلامي شد؟ يا اين كه برعكس بايد با بها دادن به اين جهات و دستاوردهاي مثبت، در صدد رفع كاستي ها و نقاط ضعف برآمد؟ آيا مي توان دستاوردهاي عظيم نظام اسلامي را در اسلامي كردن و اصلاح جامعه حفظ استقلال، تماميت ارضي، عزت جهان اسلام، رشد و شكوفايي در عرصه هاي مختلف و... ناديده گرفت؟ آيا منصفانه است كه تلاش هاي خالصانه رهبري و مسؤولين نظام را در جهت مقابله با مفاسد و مشكلات و نتايج مثبت آن را ناديده گرفت؟

ثانيا، اگر بخواهيم قضاوت صحيح در مورد ميزان اسلاميت جامعه و نظام سياسي خويش داشته باشيم ابتدا بايد به شناختي دقيق از جامعه و نظام اسلامي و ويژگي هاي آن رسيده و سپس با وضعيت كنوني جامعه

مقايسه نماييم:

الف) تعريف جامعه ي اسلامي و ويژگي هاي آن:

جامع ترين تعريفي كه از جامعه ي ديني وجود دارد اين است: جامعه ي ديني، جامعه اي است «دين باور»، «دين مدار»، «دين داور» و «مطلوب دين»(جامعه ي برين، سيد موسي ميرمدرسي، چاپ اول، 1380، صص 209 - 210)..

جامعه ي ديني جامعه اي است كه شبكه روابط اجتماعي، اقتصادي، سياسي، حقوقي و اخلاقي آن بر اساس دين و آموزه هاي آن تنظيم شده باشد. جامعه ي ديني جامعه اي است كه در آن داوري با دين باشد و افراد آهنگ خود را هميشه با دين موزون كنند. جامعه ي ديني دغدغه ي دين دارد و اين دغدغه و احساس نياز به همسو كردن خود با دين، تنها به امور فردي و عباديات و اخلاق فردي محدود نمي شود: بلكه نسبت ميان دين و كليه ي امور و روابط اجتماعي بايد سنجيده شود و داوري دين در همه خطوط و زواياي تمامي شبكه ي روابط اجتماعي نافذ باشد(جامعه ي ديني، جامعه ي مدني، احمد واعظي، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه ي اسلامي، چاپ اول، 1377، صص 88 - 90).

بر اين اساس ويژگي هاي جامعه ي ديني عبارتند از(حكومت ديني، حميدرضا شاكرين، انتشارات معارف). :

1_ دين باوري و اعتقاد به آموزه هاي ديني.

2_ تنظيم نظام حقوقي خود بر اساس دين (شريعت مداري).

3_ داراي نظام ديني است و جز حكومت ديني را برنمي تابد(نظام ديني).

4_ در جامعه ي ديني، مردم سلوك و رفتار فردي و اجتماعي خود را با دين موزون مي كنند و داوري دين را در اين باره پذيرايند(دين داوري).

5_ چنين جامعه اي قطعاً مطلوب و مورد رضايت دين نيز هست (مطلوب دين).

جامعه اي كه بر اساس مؤلفه ها و ويژگي هاي فوق شكل گرفته باشد، جامعه اي ديني است.

بر اين اساس مي توان دو معيار اصلي براي جامعه ي اسلامي نام برد:

1_ افراد جامعه به

دين مبين اسلام باور داشته و آن را در رفتار فردي و اجتماعي خود متجلي سازند.

2_ كليه نظام هاي حقوقي و ساختارهاي سياسي بر اساس دين مبين اسلام تنظيم شده باشد.

نكته ي مهمي كه در اين جا قابل ذكر است، توجه به مراتب متعدد جامعه ي اسلامي است. يعني اين كه به هر مقدار اين دو معيار فوق در جامعه اي رعايت شود، درصد و ميزان اسلاميّت آن جامعه بالاتر مي رود.

ب) بررسي اسلامي بودن جامعه ي كنوني ايران:

با نگاهي به واقعيات جامعه ي كنوني ايران مشخص مي شود كه بحمدالله جامعه ما از دو معيار اصلي جامعه ي اسلامي برخوردار است. زيرا اولاً اكثر افراد جامعه به دين مبين اسلام عقيده و باور دارند. و ثانياً نظام حقوقي و ساختار سياسي جامعه نيز بر اساس آموزه هاي دين مبين اسلام شكل گرفته است. بنابر اين در اصل اسلامي بودن جامعه ي ما هيچگونه ترديدي نيست. اما اين كه به چه ميزان از اسلاميّت برخوردار هستيم نيازمند بررسي عملكرد اركان و عناصر تشكيل دهنده ي جامعه ي اسلامي اعم از افراد جامعه، مسؤولين، نهادها و دستگاه هاي دولتي و... و ميزان انطباق آن با آموزه هاي دين مبين اسلام است. در اين زمينه به صورت مختصر بايد گفت: نظام جمهوري اسلامي كه بر اساس آموزه هاي دين مبين اسلام تشكيل شد، از ابتدا تاكنون تمامي سعي و تلاش خود را در جهت تحقق و اجراي كامل تعاليم و ارزش هاي اسلامي در سطح جامعه به كار بسته است. و در اين راه تا آن جا كه امكانات مادي و معنوي اجازه داده از هيچ تلاشي دريغ نكرده است. اما بايد به اين نكته نيز توجه داشت كه وجود نظام سياسي و حقوقي

منطبق با دين در صورتي در اجراي كامل تعاليم و ارزش هاي اسلامي در سطح جامعه موفق خواهد بود كه ساير شرايط و زمينه هاي لازم (از قبيل وجود منابع انساني مورد نياز، كارگزاران و مديراني صالح، مردم وفادار و هميشه در صحنه، كفايت منابع مادي و اقتصادي و..). مهيا بوده و به علاوه موانع و مشكلات (از قبيل تهديدات خارجي و تهاجمات نظامي و فرهنگي، محاصره هاي اقتصادي و سياسي و نظامي، بدعت ها و سنت هاي غلط، دنياگرايي تجمل پرستي و..). وجود نداشته باشد؛ وگرنه هرگز آن حكومت ديني در اصلاح كامل جامعه موفق نخواهد بود. اين موضوع درباره حكومت اميرالمؤمنين(ع) نيز مطرح است.

حضرت علي(ع) از سوي خداوند متعال به عنوان ولي جامعه اسلامي و هم تراز پيامبر اكرم(ص) معرفي شده و هيچ ترديدي در حقانيت و مشروعيت حكومت ايشان وجود ندارد. در قرآن كريم ابلاغ ولايت ايشان به وسيله پيامبر اكرم(ص)، موجب اكمال دين و اتمام نعمت و راضي بودن به دين اسلام دانسته شده است. (مائده، آيه 3) اما با نگاهي به تاريخ پنج ساله حكومت مولاي متقيان و اوضاع اجتماعي حاكم بر آن دوران، روشن مي شود كه موانع زياد فراروي آن حضرت بوده است.

جنگ هاي داخلي صفين، جمل و نهروان، تهديدات دشمنان خارجي، كمبود نيروي انساني توانمند و تربيت يافته، كثرت مشكلات، گستردگي بدعت ها و سنت هاي فاسد و آلودگي هاي مزمن اجتماعي، تغيير چارچوب نظام ارزشي و... تنها گوشه اي از مشكلات موجود در برابر حكومت عدل امام علي(ع) است. دنياگرايي مردم، خيانت و يا نافرماني برخي كارگزاران و فرماندهان آن حضرت و... از مسائلي بودند كه آن حضرت در تمام دوران حكومت خود با آن روبه رو بودند؛ ولي در

همان حال آن حضرت شايسته ترين فرد براي حكومت و زمامداري جامعه اسلامي در اوضاع آن روز بود و اين نابساماني ها هيچ گاه ترديدي در اصل مشروعيت ولايت آن حضرت ايجاد نمي كند.

حال آيا مي توان بدليل وجود آن مشكلات، حكومت امام علي(ع) را نالايق و ناكارآمد معرفي كرد و يا اين كه آن جامعه را غيراسلامي دانست در هر صورت براي حل اساسي اين شبهه لازم است، فلسفه اصلي و اهداف تشكيل حكومت اسلامي و نهايت چيزي كه مي توان از حكومت اسلامي انتظار داشت، مشخص نمود. بر اين اساس مهم ترين فلسفه و اهداف تشكيل حكومت اسلامي عبارت است از:

1. استقرار توحيد و خداپرستي در زمين و رهانيدن مردم از بندگي و فرمانبرداري غير خدا: «و لقد بعثنا في كل امةٍ رسولاً ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت...»نحل، آيه 36).

روشن است تحقق اين هدف بسيار خطير و بزرگ، نيازمند سازمان و قدرت سياسي _ اجتماعي است.

2. رشد و تعالي علمي، فرهنگي و تربيتي انسان ها و رهايي و.... آنان از ناداني و جهل. «هو الذي بعث في الاميين رسولاً منهم يتلوا عليهم آياته و يزكّيهم و يُعلّمهم الكتاب و الحكمة و ان كانوا من قبل لفي ضلالٍ مبين»، (جمعه، آيه 2).

3. آزادسازي و رهايي توده هاي مردم و انسان هاي مستضعف از چنگال ظالمان و ستمگران و از زنجيرهاي اسارت و بردگي: «... و يضع عنهم اصرهم و الاغلال التي كانت عليهم...»، (اعراف، آيه 157).

4. برپايي جامعه نمونه و مدينه فاضله آرماني از راه اقامه قسط و عدل اسلامي: «لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط...»، (حديد، آيه 25).

5. اجراي كامل قوانين آسماني اسلام با تمام

ابعاد آن (اعم از قوانين اقتصادي، حقوقي، اجتماعي، سياسي، نظامي و..).

پس فلسفه تشكيل حكومت، تأمين نيازهاي مادي و معنوي و فراهم نمودن زمينه و بستر رشد و تكامل انسان و در نتيجه سعادت و خوشبختي او در دنيا و آخرت است. حكومت اسلامي موظف است، با تمامي امكانات و در حد توان خود، زمينه هاي كمال انسان ها را فراهم نموده، زمينه هاي فساد را از ميان بردارد. اما آيا اينكه با فراهم بودن تمامي اين زمينه ها و بسترسازي ها، همه افراد جامعه اصلاح و جامع كاملاً اسلامي خواهد شد، در جواب مي توان به اين آيه اشاره كرد كه: «انّ الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم...؛ خداوند هيچ قومي را تغيير نمي دهد؛ مگر آنان حال خود را تغيير دهند»، (رعد، آيه 11).

بر مبناي اين اصل مهم هرگونه تغييري در سرنوشت انسان ها و اصلاح يا انحطاط اجتماعي و فردي يك جامعه، منوط به خواست و اراده انسان است. افراد يك جامعه، زماني به طور كامل اصلاح مي شوند كه بر اساس اراده، گزينش و كنش اختياري خود بتوانند از شرايط محيطي _ كه به بركت حاكماني عادل و الهي، قوانين به احكام و ارزش ها و معارف اسلامي به وجود آمده _ استفاده كنند و راه تعالي و تكامل خود را در پيش گيرند. بنابراين وجود حاكماني الهي و ساير شرايط محيطي (قوانين اسلامي، تأمين نيازهاي مادي و رفاه، امنيت و..). هر چند در روند تكاملي و اصلاح جامعه امري كاملاً ضروري و لازم است؛ اما به هيچ وجه كافي نيست؛ بلكه اراده و گزينش و كنش اختياري خود افراد يك جامعه نيز، شرط ديگر اين مجموعه است. از

اين رو شاهديم كه در طول تاريخ، با اين كه پيشوايان الهي (مانند پيامبر اكرم(ص) و ائمه معصومين(ع) در جامعه بوده اند و تمام شرايط و زمينه هاي رشد و تعالي براي مردم فراهم بوده است؛ اما چون همه افراد آن جامعه، به چنان درك و شناختِ عميق _ نرسيده بودند، كه اصلاح كامل و فراگير در جامعه محقق نشد.

به علاوه، همان طور كه پيشوايان معصوم ما، هرگز مدعي اصلاح كامل جامعه نبودند؛ هيچ يك از مسؤولان جامعه اسلامي ما نيز هرگز چنين ادعايي را ندارند و نخواهند داشت. البته آنان موظف اند زمينه هاي اصلاح جامعه را فراهم آورند؛ اما تا زماني كه خودِ افراد جامعه اراده نكنند، اين برنامه عملي نخواهد شد.

در هر صورت مسأله مفاسد اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي از قبيل وجود فقر، تبعيض و عدم رعايت عدالت اجتماعي، به هيچ وجه منطبق با تعاليم ديني مقدس اسلام و اصول و ارزش ها و آرمان هاي نظام جمهوري اسلامي نبوده و همواره يكي از دغدغه هاي مسؤولين نظام خصوصا مقام معظم رهبري بوده است.

معظم له مكررا نارضايتي خود را از اين مسأله ابراز داشته و از متوليان امر خواستار رسيدگي جدي براي حل اين معضل شده اند زيرا تداوم نظام و انقلاب اسلامي نيز وابسته به اصلاح ساختارهاي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي جامعه و مبارزه با مظاهر فساد و پيوند، همراهي و محبت بين مردم و مسؤولين اداره كننده نظام مي باشد.

بنابر آن چه گذشت، مشخص مي شود كه در جامعه ي اسلامي همه افراد جامعه از مردم گرفته تا زمامداران و كارگزاران، همه مسؤولند و به نسبت مسؤوليت خويش پاسخگو هستند. بنابر اين نمي توان همه ي مشكلات و معضلات جامعه را متوجه فرد يا دستگاهي

خاص نمود و از آن انتظار حلّ همه مسائل را داشت. مسلماً زماني كه همه مردم و مسؤولين جامعه به دين باور داشته باشند و در راه اجراي آن در تمام عرصه ها تلاش جدي نمايند، مي توان انتظار زدودن مظاهر غيراسلامي از جامعه را داشت.

امام علي(ع) مي فرمايد: «فليست تصلح الرعيه الا بصلاح الولاه و لاتصلح الولاه الا باستقامه الرعيه؛ مردمان اصلاح نشوند مگر زمامداران اصلاح شوند و اينان اصلاح نيابند مگر به درستي مردم(نهج البلاغه، 683).

در اين فرمايش هم بر نقش مسؤولين و هم بر نقش مردم تأكيد مي شود.

با اين همه وظايف دانشجويان متعهد و دلسوز براي اصلاح جامعه سنگين تر مي شود و مشكلات و معضلات جامعه نه تنها نبايد باعث يأس و نااميدي و ترديد در انجام وظايف فردي و اجتماعي ما شود، بلكه بايد انگيزه و عزم ما را در اصلاح جامعه راسخ تر نمايد. اتكاء به خداوند متعال و ياري خواستن از او و توسل به ائمه اطهار(ع) بهترين پشتوانه ي هر فرد در چنين شرايطي است. «و من يتوكل علي الله فهو حسبه (طلاق، آيه ي 3). كه هم باعث جلوگيري از سستي و ضعف ايمان مي شود و هم راه هاي هدايت و خروج از مشكلات را بر روي انسان مي گشايد. البته همچنان به دنبال شغل و يا رشته ي تحصيلي مورد علاقه ي خويش باشيد و در انجام وظايف و تكاليف فردي و اجتماعي خود از هيچ گونه تلاش و مجاهدتي دريغ نورزيد و به اين وعده ي الهي مطمئن باشيد كه والذين جاهدوا فينا لنهدينّهم سبلنا و ان الله لمع المحسنين (عنكبوت، آيه ي 69).

ثالثا و نكته آخر اين كه، در ريشه يابي مشكلات جامعه مي توان از رهيافت

هاي متعددي استفاده نمود. از قبيل رهيافت تك عاملي كه ريشه همه مشكلات را ناشي از يك عامل مثلا اقتصاد يا مديريت كشور مي داند و يا رهيافت چند عامل كه به صورت واقع بينانه و با ارائه آمار، شواهد و شاخص هاي مورد نياز و به دور از هياهوهاي سياسي و... به بررسي ميزان دخالت و تأثير عوامل مختلف در ايجاد يك پديده پرداخته و نقش هر كدام را مشخص مي نمايد.

به نظر مي رسد از ميان اين دو رهيافت، رهيافت تك عاملي، خصوصا درباره جامعه كنوني ما نه روش علمي و نه منطبق با واقعيات است لذا بايد سراغ رهيافت دوم رفت و در بررسي علمي و محققانه اين موضوع، زمينه ها و شرايط و ابعاد مختلف آن، موانع تاريخي، داخلي، بين المللي، امكانات و توانايي ها و... را به صورت واقع بينانه بررسي و ارزيابي نماييم.

مسلما طبيعي است جامعه اي مانند جامعه ما كه از نظر سوابق تاريخي و مشكلات عظيمي كه از نظر ساختار اقتصادي [تك محصولي بودن آن وضعيت وخيم صنعت، كشاورزي و...] و ساختار سياسي، فرهنگي و اداري از قبل از انقلاب به ما منتقل شده و چه از نظر مشكلات طبيعي مربوط به انقلاب و ناشي از جنگ و خسارات عظيم آن [بالغ بر 1000 ميليارد دلار، معادل هزينه 70 سال كشور] و محاصره هاي بين المللي، تورم بين المللي و مشكلات ناشي از دوران سازندگي و رشد سريع جهت مشكلات ناشي از آن و...

معضلات ناشي از ساختار ناسالم اداري، تهاجم فرهنگي و تغيير ارزشها و رواج فرهنگ مصرف گرايي، تجمل پرستي و... ماهيتا داراي مشكل مي باشد.

البته هر چند مسأله مديريت قوي و كارآمد و عاري از سوء استفاده و فساد در بخشهاي مختلف آن مي تواند در كاهش مشكلات و تأمين نيازمندي هاي اساسي جامعه نقش مؤثري داشته باشد، ولي با توجه به دخالت متغيرهاي ديگر به هيچ وجه نبايد انتظار معجزه داشته باشيم، بلكه بايد تمامي آحاد جامعه اصلا در انتخاب دقيق ، صحيح و آگاهانه مسؤولين اجرايي و نمايندگان خود مشاركت فعال داشته باشند زيرا در نظام اسلامي ما تصميم گيري و قانون گذاري درباره بخشهاي مختلف جامعه و اداره آن به صورت مستقيم و غير مستقيم با آراء و نحوه انتخاب مردم بستگي دارد، لذا بايد به پيامدهاي مثبت و منفي انتخاب خود به صورت دقيق فكر نماييم.

ثانيا، با همدلي و همكاري همه بخش هاي مختلف جامعه و نظام براي حل اساسي مشكلات و حركت به سوي پيشرفت و تكامل مادي و معنوي جامعه، براساس ارزش ها و تعاليم اصيل اسلامي گام برداريم.

سؤال ما اين است كه از لحاظ مكتب اسلام تكثير چنين عكس هايي كه در نگاه سليم اجتماعي -فرهنگي غير متعارف است مبناي اسلامي دارد در حالي كه ما معتقديم اثرات بد رواني و هيجاني دارد (نظر مراجع و علما و فضلا را هم مي خواهيم در اين مورد خاص بدانيم) آيا اين چنين شهي

پرسش

سؤال ما اين است كه از لحاظ مكتب اسلام تكثير چنين عكس هايي كه در نگاه سليم اجتماعي -فرهنگي غير متعارف است مبناي اسلامي دارد در حالي كه ما معتقديم اثرات بد رواني و هيجاني دارد (نظر مراجع و علما و فضلا را هم مي خواهيم در اين مورد خاص بدانيم) آيا اين چنين شهيدان راهشان و خودشان زنده مي شوند؟ اين عكس ها را در ميان جوانان دانشجو در مراسم ديدار با خانواده هاي داغ ديده شهيدان توزيع مي كنند همراه انتخاب آيا جاذبه هاي داغ ديده شهيدان و فرهنگ دقيق اسلام ناب جايگزين براي اين موارد دارد؟ لطفا نظر نمايي و دقيق

خوش رابيان كنيد. ضمنا ما معتقد به زنده كردن ياد و خاطره شهدا هستيم.

پاسخ

هرگونه فعاليت تبليغاتي و فرهنگي پيرامون ارزش هاي انقلاب اسلامي، بايد با توجه به اثرات و پيامدهاي آن صورت پذيرفته و بر اين اساس شكل بگيرد. مسلما شهدا و زنده نمودن ياد و هدف آنان و فرهنگ شهادت طلبي، از بالاترين ذخاير انقلاب اسلامي است كه در صورت استفاده صحيح، مي تواند نتايج بسيار مطلوبي بر ابعاد مختلف جامعه اسلامي ما داشته باشد. از اين رو توجه و ترويج آثار گرانقدر اين عزيزان مانند عكس، وصيت نامه، خاطرات و..، اقدام فرهنگي مهم در اين زمينه به شمار مي آيد كه البته بايد به جايگاه و شرايط هر مجموعه خاص توجه داشت و با توجه به ظرفيت ها، ميزان كشش و توان درك روحي و فكري افراد، از اين آثار بهره جست؛ مثلا بسياري افراد بوده اند كه تحت تأثير آثار اين شهيدان دچار تحول و انقلاب روحي شده اند و افق روشني در زندگي آنان به وجود آمده است و يا اين كه برعكس برخي افراد چنين استعدادي نداشته و تأثير منفي در آنها داشته است. خلاصه بايد شرايط را در نظر گرفت.

توي جامعه ما همه بد هستند مگر اينكه خلاف اين ثابت شود همه از يكديگر غيبت و بدگويي مي كنند احزاب مختلف توي سر و كله يكديگر مي زنند و مدام از هم بدگويي مي كنند و اين باعث شده است كه من به عنوان يك جوان و همچنين بسياري از دوستانم از هر چي سياست و سياست مدار

پرسش

توي جامعه ما همه بد هستند مگر اينكه خلاف اين ثابت شود همه از يكديگر غيبت و بدگويي مي كنند احزاب مختلف توي سر و كله يكديگر مي زنند و مدام از هم بدگويي مي كنند و اين باعث شده است كه من به عنوان يك جوان و همچنين بسياري از دوستانم از هر چي سياست و سياست مدار است بيزار مي شوم ولي آيا واقعا همين گونه است آيا واقعا همه سياست مداران بد هستند اگر آنها بد هستند پس چه

كسي خوب است اگر بخواهيم بدانيم چه كسي خوب است بايد صبر كنيم تا او بميرد آنگاه يك برنامه تلويزيون يا راديويي و يا يكي از رسانه هاي گروهي ديگر برنامه اي براي يادبودش درست كنند و از او به خوبي بگويند و آنگه ما هم حسرت بخوريم كه افسوس چه كسي را از دست داده ايم . يادم مي آيد چند ماه پيش توي شهر خودمان اردبيل يك شاعر مرحوم شد و البته چون من با شعر و شاعري خيلي ميانه اي ندارم يادم نيست كه كي بود دوستم مي گفت كه يك كتاب از همين شاعر را داشت ولي او را نمي شناخت و با آنكه كتاب را بسيار دوست داشت فقط از اسم شاعر خبر داشت زماني فهميد كه او همشهري اش است كه توي راديو برايش يادبود گرفتند و خلاصه به من بگوييد در اين آشفته بازار از همه رنگ ما چگونه بايد بفهميم كه چه چيزي خوب است و چه چيزي بد است كي راست ميگه كي دروغ؟

پاسخ

قبل از پرداختن به موضوعات مطرح در سؤال لازم است به اين واقعيت تذكر داده شود كه اين چنين نيست كه در جامعه ما همه بد باشند و يا بدبيني و تهمت و امثال آن جامعه را فرا گرفته باشد، بلكه نگاهي منصفانه به ديدگاه ها و موضع گيري هاي مسؤولين عالي رتبه و يا قوه قضائيه به عنوان نماد غالب در جامعه، خلاف اين را ثابت مي نمايد، به عنوان نمونه كافي است بيانات مقام معظم رهبري را در مورد قواي سه گانه مرور بنماييد، ايشان علي رغم مشكلاتي كه در

كاركردهاي اين قوا وجود دارد، همواره سعي در تقويت و برجسته نمودن امتيازات و نكات قوت داشته اند. هر چند در برخي موارد چاره اي نيست غير از اين كه به افراد خاطي و يا مسؤوليني كه از انجام وظايف خويش غفلت ورزيده اند و يا تحت تأثير تبليغات دشمنان نظام اسلامي قرار گرفته اند، تذكراتي بدهند و اگر غير از اين باشد ديگر نه تنها رهبري و يا ساير دستگاه هاي قضايي و اطلاعاتي و امنيتي در انجام وظايف قانوني خود كوتاهي نموده اند، بلكه مصالح، منافع و امنيت ملي و جامعه اسلامي با بحران و آسيب مواجه خواهد شد.

اما در مورد سؤال بايد گفت: متأسفانه عملكردهاي ناشايست برخي جناح ها و افراد سياسي و عدم پايبندي به اصول، موازين فقهي، شرعي و اخلاقي در رقابت هاي سياسي از يك سو و بزرگ نمايي اين قبيل مشكلات توسط مخالفين نظام اسلامي در داخل و خارج، چنين برداشتي را براي برخي دانشجويان و ساير افراد جامعه به وجود آورده است و حال آن كه اگر با ديدي منطقي، باز و تحليل گرانه - آنگونه كه از يك دانشجو انتظار مي رود - به بررسي موضوعات موجود بپردازيم به اين نتيجه مي رسيم كه در قضاوت پيرامون چنين مسائلي بايد چند نكته را در نظر داشت:

اولا، همانگونه كه آموزه هاي اسلامي و سيره پيشوايان اسلام نشان مي دهد، سياست و پرداختن به امور سياسي في نفسه نه تنها امري مذموم و مطرود نيست بلكه قسمت عظيمي از تعاليم اسلامي (قرآن و روايات) و سيره بزرگان اسلام، پيرامون سياست و موضوعات مربوط به چگونگي اداره و تنظيم

روابط مختلف جامعه بوده و تك تك افراد جامعه را موظف به دخالت در امور سياسي، اجتماعي خود مي داند و به عبارت ديگر در دين اسلام سياست با دين عجين شده و پيوستگي كامل داشته و با آن توأم اند و كوشش براي اصلاح جامعه، از بزرگترين ارزش هاي اسلامي مي باشد، تا جايي كه از مهمترين اهداف و عملكردهاي اساسي تمامي پيامبران الهي و ائمه معصومين(ع) به شمار مي آيد و از سوي ديگر نگاهي به عملكرد فقها و علماي بزرگ معاصر نظير مرحوم آيت الله نائيني، مرحوم آيت الله شيرازي، حضرت امام، شهيد مطهري و بهشتي و آيت الله خامنه اي و... و دخالت در سياست و تصدي امور سياسي، همه حاكي از اين واقعيت است كه هم مي توان سياست و سياستمدار خوب و الهي داشت و هم اين كه فعاليت هاي سياسي را براساس معيارهاي الهي پيش برد و در اين راه تنها در چارچوب موازين شرعي و اخلاقي حركت كرد.

ثانيا، جامعه ما تركيبي از سه نوع فرهنگ ايراني، اسلامي و غربي است كه علي رغم وقوع انقلاب اسلامي، آنچنان كه شايسته است، فرهنگ اصيل اسلامي در بخش هايي از جامعه از جمله حوزه فعاليت هاي سياسي جناح ها، نهادينه نشده است و برخي افراد و گروه ها تحت تأثير اميال و هواهاي نفساني و فرهنگ هاي مادي، تنها كسب قدرت و بيرون راندن رقيب با هر وسيله اي را هدف اصلي خود قرار مي دهند كه نتيجه آن بروز برخي كاركردها و رفتارهاي مغاير با موازين و معيارهاي اسلامي و انساني و اهداف انقلاب اسلامي است.

ثالثا، براساس نكات اول

و دوم، قضاوت عام پيرامون سياست و رفتارهاي سياسي و انتساب خوب يا بد به همه آن، صحيح نمي باشد، بلكه بايد هر سياست، رفتار سياسي و سياستمداري را براساس ملاك ها و معيارهاي خاصي در نظر گرفت و بررسي موردي نمود. معيارهايي نظير:

1. اهداف اساسي آن كه آيا تعالي و اصلاح جامعه و خدمت به مردم است يا منافع شخصي و ارضاي اميال نفساني.

2. ميزان هماهنگي با تعاليم اسلامي و رعايت اصول و موازين فقهي - شرعي و اخلاقي، در رقابت و فعاليت هاي سياسي.

3. ميزان همكاري و ارتباط با دوستان خدا و دشمني با دشمنان خدا و...

بر اين اساس به هر ميزان سياستي يا سياستمداري با اين ملاكات مطابقت داشته باشد، به همان اندازه مورد تأييد اسلام و رضايت خداوند و مردم مي باشد و در صورت عدم مطابقت، اسلامي نبوده و مورد تأييد نظام اسلامي نمي باشد.

رابعا، در اين كه كوتاهي هايي در معرفي، تقدير و تجليل از افراد خدوم و صادق به جامعه و انقلاب اسلامي، وجود دارد، جاي بحث نيست، اما نبايد تأكيدات نظام اسلامي و برنامه هاي مختلفي كه توسط سازمان ها و رسانه هاي عمومي در تجليل و معرفي شخصيت هاي علمي و نخبگان كشورمان به جامعه مي شود، ناديده گرفت، مراسمي نظير برگزاري بزرگداشت شخصيت هاي علمي، ادبي، مذهبي و... و برنامه هايي كه توسط صدا و سيما در معرفي اين بزرگواران، به جامعه و خصوصا نسل جوان وجود داشته و دارد، همگي بيانگر رويكرد جدي سازمان ها و مسؤولين فرهنگي به اين امر مهم مي باشد.

نظر اسلام در مورد تفريح چيست و كدام تفريح ارزنده است؟

پرسش

نظر اسلام در مورد تفريح چيست و كدام تفريح ارزنده

است؟

پاسخ

تفريح و سرگرمي يك ضرورت حياتي است و برآوردن اين تمايل براي تمام طبقات مردم، لذت بخش و اجتناب ناپذير است. با تفريح سالم، آدمي از ملالت كارهاي يكنواخت و خسته كننده رهايي مي يابد و زمينه بهره وري بيشتر از كار و فعاليت فراهم مي گردد.

اسلام به اين امر، توجه كرده و آن را در برنامه هاي روزمرة مسلمانان گنجانده است. امام رضا(ع) مي فرمايد: "از لذايذ دنيوي نصيبي براي كاميابي خويش قرار دهيد، ولي از راه حلال باشد و به مردانگي شما آسيب نرساند و به اسراف نگرايد. از اين امر در ادارة زندگي استمداد نماييد".(1)

در روايت ديگر حضرت ساعات روز را به چهار دسته تقسيم كرده، عبادت، تأمين معاش، معاشرت با دوستان مورد اطمينان و تفريح، بعد مي فرمايد: "از مسرت و نشاط ساعت تفريح، نيروي انجام وظايف در ساعات ديگر را تأمين نماييد".(2)

اسلام بر تفريح سالم، تأكيد دارد؛ تفريحي كه به نفع يكي از جهات مادي يا معنوي باشد، بنابراين تفريح به معناي اتلاف وقت و بي بند و باري و آلودگي به مفاسد اجتماعي نيست، بلكه عامل جلوگيري از تبهكاري و ناهنجاري هاي اجتماعي و تأمين سلامتي جسماني و رواني است. بر اين اساس تفريحات مورد تأكيد اسلام عبارتند از:

مسافرت، ورزش، مطالعه، ديد و بازديد. در شعري كه به امام علي(ع) نسبت داده شده، حضرت فرمود: براي نيل به تعالي از وطن خود دور شويد و مسافرت كنيد كه در سفر پنج فايده است: انبساط روح، تأمين معاش، علم آموزي، ادب آموزي و دوستي با خوبان.(3)

پي نوشت ها:

1. بحارالانوار، ج 75، ص 346.

2. همان.

3. محمد تقي

فلسفي، جوان، ج 1، ص 447.

قرآن سرچشمه فساد در روي زمين را چه مي داند؟ پرسش

اشاره

قرآن سرچشمه فساد در روي زمين را چه مي داند؟

پاسخ

قرآن استعمار و استثمار انسان را بوسيله انسان، سرچشمه فساد در روي زمين ميدا ند، و آنرا به شدت محكوم ميكند «اِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِي الْاَرْضِ وَجَعَلَ اَهْلَها شِيَعاً يَسْتَضْعِفُ طائِفةً مِنْهُمْ يُذَّبِحُ اَبْنائَهُمْ وَيَسْتَحيي نِسائَهُمْ اِنَّهُ كانَ مِنَ الْمُفْسِدينَ» قصص/ 4 [فرعون در روي زمين طغيان نمود و اهل آنرا به دسته ها و طبقه ها تقسيم كرد، جمعي از آنها را ناتوان (و اسير و مستعمره خود) مي شمرد، پسرانشان را بقتل ميرساند (تا نيروي فعال انساني آنها را نابود كند) و دخترانشان را (براي خدمت) زنده نگه ميداشت، حقاً او از مفسدان بود]

قرآن مي گويد؛ حكومت روي زمين، حق صاحبان زر و زور نيست، بلكه حق خاص «بندگان صالح خدا» است «اِنَّ الْاَرْضَ يَرِثُها عِباديِ الصّالِحُونَ» انبياء/ 105 [بندگان صالح و شايستة من وارثان زمين خواهند شد]

جايگاه عرف و هنجارهاي اجتماعي در شرع چيست؟ عمل به هنجارهاي اجتماعي لازم است يا نه؟

پرسش

جايگاه عرف و هنجارهاي اجتماعي در شرع چيست؟ عمل به هنجارهاي اجتماعي لازم است يا نه؟

پاسخ

در طول تاريخ نسبت به اعتبار عرف و عادت بين علماء اختلاف بوده است. برخي از آنها براي عرف اعتبار قائل شده اند كه عمدتاً از اهل سنت هستند و ادله اي هم براي اعتبار عرف اقامه نموده اند كه استاد ابراهيم جناتي در بحث منابع اجتهاد به هفت دليل آنها اشاره مي كنند كه البته آنها هم در اعتبار عرف شرائطي قائلند كه از جملة آنها اين است كه عرفي را معتبر دانند كه مورد پسند عقل و مطابق با ذوق سليم و رأي عمومي باشد، ولي از نظر علماء شيعه، عرف و عادت به عنوان منبع و پايه شناخت احكام شرعي مورد پذيرش قرار نگرفته و تنها حجيت و اعتبار آن را مخصوص به موارد خاص دانسته اند، بدين جهت هيچيك از اقسام عرف نمي تواند دليل مستقلي در مقابل كتاب (قرآن) سنت، اجماع و عقل باشد بلكه اعتبار آن منوط به كاشفيت از امضاء شارع است كه در اين صورت داخل در سنت مي شود، استاد جناتي مي فرمايد: اعتبار و كاربرد عرف و عادت در امور زير است،

- كشف مقصود گوينده

- كشف حكم شرعي

كه تشخيص و يا تنقيح صغريات براي موضوعات احكام كلي و يا تنقيح آنها براي قياسهاي استنباطي و يا تحديد موضوعهاي احكام كار عرف است، و نيز از نظر حقوقي نيز در اعتبار عرف و عدم آن اختلاف است كه در اين رابطه مي توانيد به مباني حقوق در ايران آقاي نجوميان مراجعه كنيد.

بهر حال آنچه از عرف و عادت و هنجارهاي اجتماعي كه از طرف شرع تأييد و امضاء شده،

لازم است پيروي شود و آنچه نفي شده، قابل تأييد نمي باشد.

چرا در اين زمان حرف اول را پول و پارتي مي زند؟

پرسش

چرا در اين زمان حرف اول را پول و پارتي مي زند؟

پاسخ

ريشة اين بيماري دردناك ضعف فرهنگ ديني و اخلاق انساني است كه اصلاح آن نياز به فرهنگ سازي دارد. تا زماني كه همة افراد جامعه خود را ملزم به رعايت اخلاق و دستورات دين نكنند اين گونه امور ريشه كن نمي شود.

اگر افراد مسئول در جامعه براساس تكليف ديني و وظيفة اخلاقي خود عمل كنند و اشخاص مراجعه كننده نيز به وظايف شرعي و اخلاقي خود آشنا و ملتزم باشند، اين مشكلات پيش نمي آيد. البته اين مسئله مخصوص اين زمان نيست بلكه اين امر، بسيار ريشه دار و با سابقة تاريخي است و تنها در اوايل انقلاب كه دگرگوني فرهنگي روي داد و مردم از فرهنگ طاغوت رويگردان شدند و مسئولان نيز براساس وظيفة شرعي به خدمت مردم پرداختند، وضعيت بهتري پيش آمده بود.

با توجه به وضعيت فعلي دانشگاه ها كه رعايت مسايل شرعي ، نشانه بي فرهنگي و عقب ماندگي اجتماعي و عدم رعايت موازين شرعي نشانه تجدد و فرهنگ تلقي مي شود ، چگونه مي توان بين دين و دنيا و حفظ موقعيت ديني و اجتماعي ، جمع نمود؟

پرسش

با توجه به وضعيت فعلي دانشگاه ها كه رعايت مسايل شرعي ، نشانه بي فرهنگي و عقب ماندگي اجتماعي و عدم رعايت موازين شرعي نشانه تجدد و فرهنگ تلقي مي شود ، چگونه مي توان بين دين و دنيا و حفظ موقعيت ديني و اجتماعي ، جمع نمود؟

پاسخ

دين اسلام در زمينه زندگي در اين دنيا و معاشرت با همنوعان دستورات فراواني دارد و به هيچ وجه گوشه گيري و دوري گزيدن از جامعه و مردم را نمي پسندد و به آن توصيه نمي كند. و جالب اين است كه نكات و توصيه هاي خاصي در نحوة معاشرت با هر صنف از اصناف مردم (كودك بزرگسال محرم و نامحرم ذي حق و...) به مسلمانان ارايه نموده است

بنابراين با توجه به موقعيت اجتماعي و وظيفة ديني عمل به دستورات خداوند آسان و به دور از تكلّف خواهد بود. مثلاً در مسأله صحبت با نامحرم وظيفة فرد مؤمن اين است كه حدّ ضرورت را در نظر بگيرد، يعني بحث و گفتگو دربارة مطالب لازم مانعي ندارد، ولي در عين حال وقار و متانت در حين گفتگو و پرهيز از خودماني شدن كه تبعات خاصي مانند، نگاه ممتد با خنده و شوخي كردن و... دارد مورد توجه و سفارش قرار گرفته است رعايت اين مسايل در نحوة ارتباط با ديگران نه تنها مضرّ نيست بلكه مفيد نيز مي باشد، زيرا هر انساني حق دارد و مي تواند تمايلات خود را كه نشان دهندة شخصيت اوست در عمل نمايان سازد و از ديگران بخواهد كه به آن توجه داشته باشند. پس نبايد منفعلانه عمل

نمود زيرا اين روش حكايت از ضعف روحيه و ساخته نشدن شخصيت بايسته در فرد مي كند.

و در نهايت هر يك از ما مسلمانان بايد فرهنگ ساز باشيم نه خودباخته در مقابل فرهنگ ديگران و اگر اين در شرايط دشوار صورت گيرد، اجر اخروي آن نيز بيشتر خواهد بود.

چرا هنوز در مراكز مهم مذهبي مسألة رشوه و پارتيبازي حل نشده است، آيا اين مراكز، قرآن را مطالعه نكردهاند؟

پرسش

چرا هنوز در مراكز مهم مذهبي مسألة رشوه و پارتيبازي حل نشده است، آيا اين مراكز، قرآن را مطالعه نكردهاند؟

پاسخ

گفتار بدون كردار، يكي از صفات زشت است كه قرآن كريم از آن نكوهش كرده است.

"يَ_ََّأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُون كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لاَ تَفْعَلُونَ ;(صف،2و3) اي كساني كه ايمان آوردهايد، چرا سخني ميگوييد كه انجام نميدهيد؟ نزد خدا سخت ناپسند است كه چيزي را بگوييد و انجام ندهيد."

از بدترين بلاهايي كه ممكن است بر يك جامعه مسلط شود، بلاي سلب اطمينان است و عامل اصلي آن جدايي گفتار از كردار است; مردمي كه ميگويند و عمل نميكنند، هرگز نميتوانند به يكديگر اعتماد كنند و در برابر مشكلات هماهنگ باشند; هرگز برادري و صميميت در ميان آنان حاكم نخواهد شد; هرگز ارزش نخواهند داشت و هيچ دشمني از آنان حساب نميبرد.

اولاً بايد توجه داشت كه در مراكز مذهبي، مسألة اخذ رشوه و پارتيبازي مطرح نيست. رشوه و پارتيبازي مربوط به مراكز اداري و اقتصادي است نه مراكز مذهبي.

ثانياً، بسياري از جاهايي كه رشوه ميگيرند يا پارتيبازي ميكنند، از زشتي و حرمت اين كارها آگاهند; ولي در عمل به علمشان ترتيب اثر نميدهند; براي جلوگيري از اين كارهاي زشت: اولاً بايد نيروي ايمان در اين افراد تقويت شود;

ثانياً، بايد نظارت مسئولان مافوق دقيقتر انجام گيرد.(ر.ك: تفسير نمونه، آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران، ج 24، ص 7_66، دارالكتب الاسلامية.)

قرآن كريم در مورد "شايعه" چه آياتي را بيان ميكند؟

پرسش

قرآن كريم در مورد "شايعه" چه آياتي را بيان ميكند؟

پاسخ

از بلاهاي بزرگي كه دامن گير جوامع مختلف شده و روح اجتماعي و تفاهم و همكاري را در ميان مردم از بين ميبرد "شايعه" است. جعل و پخش شايعات دروغين و نگران كننده يكي از مهمترين شاخههاي جنگ رواني توطئهگران است كه براي جريحهدار ساختن حيثيت نيكان و پاكان جامعه و پراكنده ساختن مردم از اطراف آنها صورت ميگيرد، به همين جهت اسلام صريحاً با شايعه مبارزه كرده و قرآن كريم در اين مورد، در سه بخش سخن ميگويد:

1. شايعه سازي; 2. شايعه پراكني (كه اين دو بخش غالباً توسط منافقان صورت ميگيرد); 3. شايعه پذيري. (كه غالباً توسط افراد جاهل و ناآگاه اتفاق ميافتد)

خداوند در مورد شايعه سازان ميفرمايد: "اگر منافقان و كساني كه در دلهايشان مرضي است و آنها كه اخبار دروغ و شايعات بياساس در مدينه پخش ميكنند، دست از كار خود برندارند، تو را سخت بر آنان مسلط ميكنيم. سپس جز مدّت اندكي نميتوانند در كنار تو در اين شهر بمانند و از همه جا طرد ميشوند و هر جا يافته شوند گرفته خواهند شد و به سختي به قتل خواهند رسيد . درباره كساني كه پيشتر بودند ]همين[ سنت خدا ]جاري بوده[ است; و در سنّت خدا هرگز تغييري نخواهي يافت."(احزاب، 61 _ 62.)

اين آيات در مورد گروهي از منافقان و دشمنان اسلام است كه در مدينه به ساختن و پخش شايعات، عليه پيامبر اكرمميپرداختند به خصوص به هنگامي كه حضرت با ارتش اسلام به غزوات ميرفتند، با خبرهاي دروغين از شكست پيامبر6 و مؤمنين به تضعيف

روحيه بازماندگان آنان همت داشتند خداوند به آنها هشدار ميدهد كه اگر دست از اعمال زشت و ننگين خود برندارند. فرمان حملة عمومي و يورش به آنها را صادر خواهيم كرد تا با يك حركت مردمي مؤمنان، همه را از مدينه (مركز و حكومت اسلامي) ريشه كن سازيم و در هيچ جا در امان نخواهند بود; چون آنها را با دقت پيدا ميكنند و به ديار عدم ميفرستند. و در پايان اين تهديد را جدي دانسته تا بدانند كه مطلب كاملاً قطعي و ريشه دار و غير قابل تغيير و تبديل است.(رجوع كنيد به: تفسير نمونه، آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران، ج 17، ص 429، دارالكتب الاسلامية / تفسير الميزان، علامه طباطبائي;، ج 16، ص 340، انتشارات اسماعيليان.)

قرآن در مورد شايعه پراكني ميفرمايد: "و هنگامي كه خبري از پيروزي يا شكست به آنها برسد (بدون تحقيق) آن را شايع ميسازند، در حالي كه اگر آن را به پيامبر و پيشوايان _ كه قدرت تشخيص كافي دارند _ باز گردانند، از ريشههاي مسائل آگاه خواهند شد." (نسأ، 83)

كه بسياري از خبرهاي آنان در مورد پيروزي و شكست مسلمانان بدون تحقيق و بياساس بوده و غالباً از طرف دشمنان به منظورهاي خاصي جعل ميشده است.(رجوع كنيد به: تفسير نمونه، همان، ج 4، ص 30.)

در داستان پرماجراي "افك" (تهمت عظيم) كه جمعي از دشمنان شكست خورده و منافقان كوردل نسبت اتهام عمل منافي عفت به يكي از زنان پيامبر6 دادند و اين تهمت را شايعه كردند، به طوري كه عدهاي از مؤمنان تحت تأثير اين شايعه قرار گرفتند، خداوند متعال ميفرمايد: "مسلماً كساني كه

آن تهمت عظيم را عنوان كردند، گروهي (متشكّل و توطئهگر) از شما بودند; امّا گمان نكنيد اين ماجرا براي شما بد است، بلكه خير شما در آن است; براي هر كسي از آنان (كه در اين كار دست داشته) همان سهم از اين گناهي است كه مرتكب شده است; و از آنان كسي كه بخش مهمّ آن را برعهده داشته، عذابي سخت خواهد داشت." (نور، 11)

كه اين آيه اشاره به "شايعه سازان" دارد; سپس خطاب به "شايعه پذيران" كه افرادي مؤمن و ظاهربين بودند ميفرمايد: "چرا هنگامي كه اين (تهمت) را شنيديد، مردان و زنان با ايمان نسبت به خود (و كسي كه همچون خود آنها بود) گمان نيك نبردند و نگفتند: "اين دروغي بزرگ و آشكار است؟!" و در ادامة داستان ميفرمايد: "و اگر فضل و رحمت الهي در دنيا و آخرت شامل شما نميشد، قطعاً به (سزاي) آنچه كه در آن دخالت داشتيد، به شما عذابي بزرگ ميرسيد آن گاه كه اين شايعه را از زبان يكديگر ميگرفتيد، و با دهانهاي خود چيزي را كه بدان علم نداشتيد ميگفتيد و ميپنداشتيد كه كاري سهل و ساده (و كوچك) است، در حالي كه نزد خداوند بس بزرگ است چرا هنگامي كه آن را شنيديد نگفتيد: "ما حق نداريم كه به اين سخن (و در اين موضوع) سخن بگوئيم; خداوندا منزهي تو، اين بهتاني بزرگ است؟!" خداوند شما را اندرز ميدهد كه هرگز چنين كاري را تكرار نكنيد. اگر ايمان داريد"(نور،12_17)

در پايان نيز خطاب به "شايعه پراكنان" چنين هشدار ميدهد: "كساني كه دوست دارند زشتيها در ميان مردم با ايمان شيوع يابد، عذاب

دردناكي براي آنان در دنيا و آخرت خواهد بود; و خداوند ميداند و شما نميدانيد."(نور،18)(رجوع كنيد به: تفسير الميزان، علامه طباطبايي;، ج 15، ص 92، اسماعيليان / ترجمه تفسير الميزان، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، ج 15، ص 129، بنياد علمي و فكري علامه طباطبايي / تفسير نمونه، همان، ج 4 و 3.)

و فرمان خداوند متعال در خنثي سازي شايعه و عدم پذيرش آن چنين است: "وَ لاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِي عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَغكَ كَانَ عَنْهُ مَسْ ئ‹ُولاً ;(اسرأ،36) و از آنچه كه به آن آگاهي نداري پيروي مكن; چرا كه گوش و چشم و دل همه مسئولند." پس در صورت جهل و ناداني مردم است كه شايعه در جامعه پذيرش پيدا ميكند.

چگونه مي توان با چپاولگران و مفاسد اقتصادي مبارزه كرد؟

پرسش

چگونه مي توان با چپاولگران و مفاسد اقتصادي مبارزه كرد؟

پاسخ

قرآن كريم برخي راهكارها را ارائه فرموده كه با بهره گيري از آن ها مي توان چپاولگران و مفاسد اقتصادي مبارزه كرد; از جمله

1. جلوگيري از كسب ثروت از طريق فعاليت هاي ناسالم و غير مشروع مانند: ربا; (بقره 275)، تجاوز به حقوق ديگران و خوردن مال و كسب درآمد از راه باطل (بقره 188)، خوردن مال يتيم و چپاول و غارت سرمايه مستضعفان جامعه (نسأ، 2، 6، 75، 97) رشوه خواري (مائده 42 و 62) دزدي و قماربازي (بقره 219;مائده 38) و...

2. جلوگيري از انحصار و تكاثر ثروت در دست ثروتمندان (تكاثر،1; حشر،7; ماعون 4; همزه 2)

3. جلوگيري از رانت خواري و سوءاستفاده نزديكان به قدرت و اختلاس آن ها بيت المال و از منافع و امتيازات اقتصادي و... چنان كه قرآن مي فرمايد: "وَمَا كَان َ لِنَبِي ٍّ أَن يَغُل َّ وَمَن يَغْلُل ْ يَأْت ِ بِمَا غَل َّ يَوْم َ الْقِيَ_َمَة ِ ثُم َّ تُوَفَّي َ كُل ُّ نَفْس ٍ مَّا كَسَبَت ْ وَهُم ْ لاَ يُظْ_لَمُون َ ;(آل عمران 161) ممكن نيست هيچ پيامبري خيانت كند و هر كس خيانت كند در روز رستاخيز آن چه را در آن خيانت كرده يا خود ]به صحنة محشر[ مي آورد، سپس به هر كس آن چه تحصيل كرده داده مي شود و ]به همين دليل به آن ها ستم نخواهد شد ]زيرا محصول اعمال خود را خواهند ديد[."

4. تلاش براي برقراري عدل و برابري به ويژه در مسائل اقتصادي و تقسيم ثروت و بيʢ المال در بين مردم و اقشار مختلف جامعه (نسأ،58)

5. انجام امر به معروف و نهي از منكر در زمينه مسائل اقتصادي (آل عمران 104)

6. سپردن منافع

و ثروت اموال بيت المال و نيز مصادر و مراكز اقتصادي به دست افراد مؤمن متعهد و متخصص كه به منافع مردم و بيت المال به چشم امانت بنگرند ودر آن خيانت نكنند;(نسأ،58)

و ...(براي آگاهي بيشتر ر.ك طرح و مباني اقتصاد در قرآن مسعود دهش ور و...، چاپخانه ميهن )

چرا دولت جمهوري اسلامي با ماهواره مخالفت مي كند و دليل آن را هم جنبة منفي ماهواره مي داند، در صورتي كه هر پديدة جديد، داراي جنبة مثبت نيز هست مثلاً، ويدئو زماني در نظام ما جرم محسوب مي شد، ولي اكنون در تلويزيون نيز از آن تبليغ مي شود؟!

پرسش

چرا دولت جمهوري اسلامي با ماهواره مخالفت مي كند و دليل آن را هم جنبة منفي ماهواره مي داند، در صورتي كه هر پديدة جديد، داراي جنبة مثبت نيز هست مثلاً، ويدئو زماني در نظام ما جرم محسوب مي شد، ولي اكنون در تلويزيون نيز از آن تبليغ مي شود؟!

پاسخ

پاسخ دهي به پرسش هاي غيرقرآني از حوصله اين پاسخ نامه ها خارج است در عين حال توجه به چند نكته لازم است

1. در بسياري از موارد با گذشت زمان موضوع عوض مي شود مثلاً تلويزيون در يك زمان وسيله ترويج فساد و فحشا بود و استفاده حلالي نداشت به خلاف حالا.

2. تنها مجتهدين و مراجع تقليد هستند كه با قدرت استنباط از منابع اسلامي (كتاب سنت عقل و اجماع مي توانند حلال و حرام الهي را بفهمند و حكم آن را اعلام كنند.

3. حلال و حرام خداوند متعال تنها در حيطه قدرت خداوند حكيم است نه تنها روحانيان و مراجع تقليد نمي توانند حلال خدا را حرام و يا حرام خدا را حلال كنند; بلكه امام معصوم و پيامبر9 نيز چنين حق و قدرتي را ندارد. و حلال خداوند همواره حلال و حرام او تا روز قيامت حرام مي باشد.

4. نظرها و فتاواي علماي اسلام در مورد حلال ها و حرام ها را بايد از رساله هاي عمليه آن ها و يا بوسيله استفتأ از خودشان به دست آورد.

يادآوري مي شود كه دشمنان اسلام و روحانيت همواره تبليغ مي كنند كه دين و روحانيت مخالف پيشرفت صنعت و فن آوري استفاده از وسايل و تجربيات بشر مانند: راديو، تلويزيون هواپيما، ويديو، رايانه و ... است اين

تبليغات كاملاً بي اساس است (ر.ك علم و دين در حيات معقول مرحوم علامه محمد تقي جعفري نشر كانون علم و دين / بحث هايي از فلسفه دين و كلام جديد، علي رباني گلپايگاني مؤسسه امام صادق )

دولت جمهوري اسلامي نيز، طبق احكام اوليه اسلام استفاده صحيح و سودمند را از هيچ يك از وسايل ياد شده ممنوع نمي داند، اگر چنان كه در بعضي زمان ها استفاده برخي از آن ها را ممنوع مي كند، روي مصلحت جمع و مصلحت نظام اين عمل را انجام مي دهد، ولي ممكن است گذشت زمان شرايط را دگرگون كند و يا طبق اصل عقلايي "دفع افسد به فاسد"، مجبور شوند، در بعضي از اوقات نسبت به شرايط حاضر، حكم ممنوعه را بردارند.

يك روز برنامه اي ضامن سعادت جامعه است ولي روز ديگر ممكن است بر اثر دگرگوني شرايط همان برنامه سد راه آن شود; يك روز، دارويي براي بيمار، فوق العاده مفيد است و طبيب آن را تجويز مي كند، اما روز ديگر به خاطر بهبود نسبي بيمار ممكن است اين دارو حتي زيانبار باشد.

لذا در نظام اسلامي علماي اسلام چون حافظ كيان فرهنگي جامعه اسلامي هستند، طبيعي است كه به آن چه كه سوغات كشورهاي غرب و استعمارگر است با توجه به سياست تهاجم فرهنگي به ديدة احتياط و ترديد بنگرند و تا اطمينان به اين نداشته باشند كه ضرري به جامعه اسلامي ندارد، حكم به استفادة از آن ندهند.

شايعه چيست ؟ چگونه شكل مي گيرد و پراكندگان شايعه در ايران چه كساني اند؟

پرسش

شايعه چيست ؟ چگونه شكل مي گيرد و پراكندگان شايعه در ايران چه كساني اند؟

پاسخ

شايعه اصطلاحا دروغ هاي منتشره و پخش شده را گويند و شكل گيري آن عوامل مختلفي دارد كه يكي از آنهادسيسه هاي دشمن است. اين شيوه تاريخ طولاني دارد و مخصوصا در جنگ ها براي تضعيف روحيه سپاه مقابل ازطريق عناصر وابسته اعمال مي شده. چنان كه در جنگ احد شايع كردند كه پيامبر(ص) كشته شده است. در زمان ما نيزراديوهاي بيگانه مجلات روزنامه ها و ايادي وابسته دشمن عناصر اوليه و برخي از مردم ساده و كم اطلاع يا بدبينحاملان درجه دوم شايعاتند. البته گاهي هم شايعه بر اثر نوعي اشتباه و پندار واهي صورت مي گيرد.{J

چرا مردم به ترك زبان ها اهانت مي كنند و موجب رنجش آنان مي شوند؟

پرسش

چرا مردم به ترك زبان ها اهانت مي كنند و موجب رنجش آنان مي شوند؟

پاسخ

از اين كه به خاطر عادات غلط در رفتار اجتماعي برخي مردم ناراحت شده ايد متأثر شديم.

برادر عزيز! بدگويي هاي اقوام مختلف از يكديگر علاوه بر آن كه كاري نامشروع و خلاف اخلاق است، از نقشه هاياستعمارگران براي ايجاد اختلاف بين مردم است. اميد است با روشنگري افرادي چون شما اين عادات از بين مردمرخت بربندد. شما نيز از اين بابت چندان نگران نباشيد، چرا كه ترك يا لر يا فارس هيچ تفاوتي با هم ندارد. همه بندگانخداوند در برابر او يكسانند. اميد است صدا و سيما و ديگر رسانه ها با اتخاذ شيوه هاي خردمندانه در رفع اين عاداتو رسوبات غلط رژيم ستم شاهي كوشا باشند. همه مردم بندگان خداوند هستند و به فرموده پيامبر اكرم(ص) هماننددانه هاي شانه با هم برابرند. علاوه بر آن كه بسياري از مشاهير و بزرگان علم و سياست و ادب كه از افتخارات ايران وجهان هستند، ترك زبانند. رهبر انقلاب خود اصالتاً ترك زبانند. دانشمنداني بزرگ چون شهريار و علامه محمدتقيجعفري و صدها نمونه از اين قبيل افتخاري براي همه ما و شما هستند. بنابراين شما از ترك زبان بودن برخود بباليد وهرگز تحت تأثير سخنان نسنجيده افراد بي فرهنگ قرار نگيريد.{

علت روي آوردن جوانان به اعتياد را بيان كنيد؟

پرسش

علت روي آوردن جوانان به اعتياد را بيان كنيد؟

پاسخ

در پاسخ اين سؤال، به صورت كلي و خلاصه اين امر را مي توان به لحاظ جامعه شناسي پاسخ گفت:

الف) سطح عوامل اجتماعي كلان؛ يعني عواملي كه مي تواند در سطح كلان جامعه مؤثر واقع شود مي توان از عوامل ذيل ياد كرد:

1- شهرنشيني و شهرگرايي

2- محلات شهري.

3- حاشيه نشيني (در متن جامعه نبودن).

4- سياست هاي جهاني استكبار.

5- نظام سرمايه داري جهاني.

6- موقعيت استراتژيك كشور (مسير ترانزيت مواد مخدر به اروپا).

7- قشربندي و طبقات اجتماعي (برخي طبقات، اعتياد برايشان نوعي ژست و عادت است).

ب ) سطح عوامل اجتماعي خرد؛ يعني عواملي كه در سطح خرد و بر روي برخي از افراد مؤثر است:

فقر و نياز مادي، رفاه زدگي، گروه همسالان، نوع شغل، نابساماني هاي خانوادگي، رسانه هاي گروهي، اوقات فراغت، بيكاري، نابرابري شرايط اجتماعي، فساد و فحشاء.

ج ) سطح عوامل فردي و شخصي؛ ميتوان به موارد ذيل اشاره كرد:

- ضعف اعتقادات مذهبي،

- سست شدن سنت هاي مفيد اجتماعي،

- گروه هاي سني ويژه،

- فقدان نزديكان و والدين،

- شكست در زندگي،

- فقر علمي و آگاهي،

- ناراحتي هاي رواني.

براي آگاهي بيشتر ر.ك: نشريه اصلاح و تربيت شماره 73 و 74، مقاله «اعتياد جوانان از ديدگاه جامعه شناسي»، نعمت الله تقوي.

با وجودي كه مراجع تراشيدن ريش را حرام دانسته اند اما در جامعه خيلي ها ريش خود را مي تراشند و يك ديد منفي نسبت به كساني كه ريش مي گذارند هم در جامعه به وجود آمده است. دليل چيست.كه يك فرد مسلمان پيرو مراجع اين چنين حكم اسلامي را كنار گذاشته و به بهانه هاي م

پرسش

با وجودي كه مراجع تراشيدن ريش را حرام دانسته اند اما در جامعه خيلي ها ريش خود را مي تراشند و يك ديد منفي نسبت به كساني كه ريش مي گذارند هم در جامعه به وجود آمده است. دليل چيست.كه يك فرد مسلمان پيرو مراجع اين چنين حكم اسلامي را كنار گذاشته و به بهانه هاي مختلف ريش خود را مي زنند. گذاشتن ريش در سپاه به قول يكي از سربازان به صورت يك قانون درآمده است و كسي كه ريش

نداشته باشد با او برخورد مي شود. زدن يا گذاشتن ريش چه نفعي براي سپاه دارد. چرا اجبار؟آيا اجبار براي سرباز عقده نمي شود كه در دوران بعد از خدمت با اشتياق هر چه بيشتر ريش خود را بزند.

پاسخ

متأسفانه هم چنان كه فرموديد برخي در جامعه با آگاهي از حرمت ريش تراشي به اين عمل اقدام مي كنند. برخي از علت هاي اين رفتار عبارت است از:

1. ضعف ايمان. عده اي از افراد پاك و بي آلايش، به خاطر فقر فرهنگي و ضعف ايمان، با اندك شبهه و ترديد يا توجيهاتي از عمل به دستورات شرعي سر باز مي زنند.

در قرآن كريم بيشتر خطاب ها با لفظ ايمان شروع شده است. اين امر نشان دهنده آن است كه باور و عمل و استمرار آن جز با تقويت ايمان ميسر نيست.

2. شبهه افكني. گاه از سوي دشمنان دانا و دوستان نادان شبهه هاي واهي، به منظور تزلزل ايمان و باور افراد منتشر مي شود پاسخ ندادن به شبهه ها و در پي آن حاكم شدن شك و ترديد، سستي و بي تفاوتي را نسبت به باورهاي ديني پديد مي آورد. در نتيجه هم انگيزه براي دفاع از ارزش ها و عقايد ديني از بين مي رود و هم زمينه براي جايگزين شدن انديشه هاي باطل به جاي باورهاي صحيح فراهم مي گردد.

3. رفتارهاي نادرست برخي به ظاهر متدينان. عده اي متدين نما با ناآگاهي از همه جوانب احكام شرعي، دست به اقداماتي مي زنند كه نه تنها باعث تقويت و ترغيب گرايش جوانان به دين نشده؛ بلكه، دين گريزي را به وجود مي آورد.

بلند گذاشتن

ريش، بيش از حد معمول، نرسيدن و پيرايش نكردن آن كثيفي آن بهره برداري نامناسب از آن و ... نمونه هايي از اين عمل كردهاي نادرست است.

اما سپاه و اجبار به نتراشيدن ريش مي دانيم كه در هر جامعه و آيين و شريعتي، پاره اي قوانين اجتماعي وجود دارد كه افراد در آن، موظفند به قواعد رفتاري آن آيين و شريعت تن دهند. منتها قوانين برخي جامعه ها با فطرت و عقل سليم آدمي هماهنگي ندارد و آنها تنها براساس تمايلات و خواست هاي انسان ها در زمان خاصي وضع شده و پس از چندي تغيير مي كند.

احكام و قوانين تشريع شده از ناحيه خداوند به علت همخواني با فطرت و شمول گرايي به همه زمان ها قابل تبديل نيست و متدينان موظف به اجراي آنها مي باشند.

قوانين و احكام شرعي دو گونه اند. برخي فردي و شخصي مي باشند مانند اعتقادات دروني و شخصي و برخي جنبه اجتماعي دارد مانند حجاب، پوشش مناسب در اجتماع، ريش گذاشتن - هر چند جنبه فردي نيز دارد -.

در امور اجتماعي، همه مسلمانان و به ويژه حاكم اسلامي، موظف به امر به معروف و نهي از منكر هستند و حاكم اسلامي در صورت مصلحت مي تواند از قانون جبر و قهر استفاده كند؛ فقها شيوه برخورد اگر همراه با دادن بينش و فراهم كردن امكانات لازم باشد، مسلم باز خورد منفي نخواهد داشت.

افزون بر اين اساسا دوران سربازي در همه ارتش هاي جهان، از انجام تا سرانجام همراه با قوانين سختي است. كوتاه كردن موها، واكس زدن كفش ها در هر روز، احترام به مافوق و... همه از

اموري است كه باطبع ظريف و آزادي خواه جوان منافات دارد. چنانچه در هر يك از امور ياد شده با جوانان به شدت برخورد شود جوانان عقده اي خواهند شد. در غير اين صورت سربازي يكي از دوره هاي شيرين زندگي براي هر سربازي خواهد بود.

با سلام در جامعه امر روضه خواني از دير باز به عنوان يك سمبل ديني حفظ شده و در زمانهاي مشخص و مكانهاي مشخص به عنوان يك امر اطلاع رساني به حفظ دين كمك زيادي كرده است ولي در حال حاضر در تمامي طول سال به انحاي مختلف روضه هاي زنانه باب شده و متاسفانه بيشتر ب

پرسش

با سلام در جامعه امر روضه خواني از دير باز به عنوان يك سمبل ديني حفظ شده و در زمانهاي مشخص و مكانهاي مشخص به عنوان يك امر اطلاع رساني به حفظ دين كمك زيادي كرده است ولي در حال حاضر در تمامي طول سال به انحاي مختلف روضه هاي زنانه باب شده و متاسفانه بيشتر به ظواهر و فخر فروشي تبديل شده است .آيا خانمي كه نماز صبحش قضا مي شود و آرايش مي كند از منزل ميزنه بيرون و حتي مشكل زنانه اي دارد كارهاي منزلش و غذاي بچه ها و همسرش مانده جايز است به اين روضه برود ؟ آيا خانمهايي كه براي روضه هاي زنانه انتخاب مي شوند مساله اي ندارند؟ (در زندگي شخصيشان همانند خانمهاي بالا نيستند) آيا اين خانمهاي مداح در مورد مسائل شرع به خانمها توضيحي مي دهند؟ آيا به واقع مي توانند به خانمهاي آنجا بگويند براي جلوگيري از فساد اجتماع و همسرانتان بايد به آنها توجه كنيد و به آنها برسيد؟ خانمي كه به مردش نميرسه و مرد به او نياز داره وقتي چند بار بيرون مي بينه كه زنان با آن وضع توي خيابان هستند فاسد نمي شود؟ اين مرد خوبي باشد صيغه مي كنه و بعد از مدتي كه زن اصلي مي فهمه به عوض اشتباهاتش را

جبران كنه مظلوم نمائي مي كنه! آيا اين مطالب را نبايد در همين روضه هاي زنانه عنوان كرد؟آيا اين امر به معروف و نهي از منكر نيست؟ پس چرا علماي حاضر فتاوي در اين زمينه ها صادر نمي كنند ؟چند سال آينده دختران چنين مادراني چه چيزي از وظايف يك زن و زناشوئي مي دانند؟مي دانند نماز را هر وقت خواستي بخوان فرادا هم بخوان آرايش مربوط به كوچه و خيابان است خنده و قشنگ حرف زدن مربوط به بيرون از خانه است داخل منزل خسته ام حوصله ندارم چي ندارم فلاني چي داشت براي روضه ما بايد فلان باشد والا آبروي ما مي رود !به قول يكي از دوستان همه سفره حضرت ابوالفضل را مي اندازند براي اينكه بگويند ما داريم كسي سفره حضرت رقيه پهن نمي كند. باور كنيد اگر كافي ها مطهري ها الان بودند تا بحال چند سخنراني و كتاب براي اين زمينه چاپ كرده بودند. به نظر من همه كساني كه عالم هستند و در اين موارد مي توانند بگويند و سكوت كنند كه مبادا تهمتي به آنان زده شود گناهشان از اين افراد كه بيشترشان نسبت به اين مسائل جاهل هستند كمتر نيست! لطفا در اين باره مرا راهنمائي كنيد كه تا بحال چه كارهايي شده است. خداوند بر اعمال ما ناظر است و از رگ گردن به ما نزديكتر

پاسخ

در پاسخ به اين سؤال توجه به نكات ذيل حائز اهميت است:

اولا فلسفه و هدف اصلي روضه خواني و برپايي مراسم وعظ و ..., همانطور كه اشاره كرده ايد تبليغ آموزه ها و معارف اسلامي و در نتيجه هدايت

و رشد و ارتقاء فكري و معنوي مخاطبين در ابعاد مختلف زندگي فردي و اجتماعي است. و تا زماني كه اين مراسم داراي چنين كاركردهايي باشند, از جايگاه ارزشمند و با اهميتي برخوردارند. اما اگر وضعيت و شرايط به گونه اي شد كه نه تنها چنين كاركرد و نتايجي نداشت, بلكه از هدف اصلي خود منحرف گرديده و ارزشهاي غير اسلامي را ترويج نمود, ديگر نه تنها برپايي و شركت در اين مجالس به هيچ وجه ارزشي ندارد, بلكه منكري است كه بايد به دنبال اصلاح آن بود.

ثانيا: از ديدگاه اسلامي خانواده كانون مقدس و پر از مهر و محبتي است كه هر كدام از اعضاي آن بايد شديدا در استحكام آن كوشيده و از هر گونه اقدامي كه بنيانهاي اين كانون را متزلزل مي نمايد خودداري كنند. از اين رو اهتمام جدي افراد خانواده به انجام وظايف و كار ويژه هاي خود حائز اهميت مي باشد و زن و مرد نمي توانند حتي به خاطر برخي امور مذهبي كه در مقايسه با وظايفشان در قبال خانواده از اولويت كمتري برخوردارند, از زير بار مسئوليت هاي خويش شانه خالي كنند. خصوصا با توجه به اينكه اصولا از ديدگاه فقهي و قانوني خروج زن از منزل حتما بايد با اجازه شوهر خود باشد, از اين رو شركت زن در مراسمي كه نام برديد حتي اگر از همه جهت خوب باشد, باز هم در صورت عدم رضايت شوهر مشكل شرعي داشته و گناه محسوب مي گردد.

ثالثا: نمي توان يك ارزيابي و قضاوت كلي پيرامون همه مجالس روضه خواني زنانه و يا سخنرانان آنان داشت, بلكه بايد به

صورت موردي و با شناخت دقيق از انگيزه هاي برپاكننده اين قبيل مجالس, نوع رفتارهاي افراد شركت كننده, ماهيت صحبتهاي سخنران و بالاخره نتايج و تأثيرات فردي و جمعي اين جلسات به قضاوت نشست. زيرا علي رغم وجود اين قبيل جلسات كه به هيچ وجه با فرهنگ و ارزشهاي اسلامي همخواني ندارند و متأسفانه نتايج منفي هم به دنبال دارند, جلسات بسيار زيادي نيز وجود دارد كه واقعا جو غالب در آنها كاملا مذهبي و با نيات و اهداف خالص برگزار مي گردد و نتايج مثبتي هم به همراه دارد.

رابعا: متأسفانه رويكرد بخشهاي زيادي از جامعه به فرهنگ ماديگرايي و تجملات, واقعيتي غيرقابل انكار است كه مقابله اصولي با آن نيازمند اهتمام جدي و پي گير متوليان فرهنگي جامعه از بخشهاي فرهنگي دولت گرفته, تا حوزه هاي علميه, صدا و سيما و نشريات و ..., مي باشد. اما با اين همه افراد دلسوز جامعه نيز داراي يكسري وظايف مي باشند و بايد در قبال مشكلات فرهنگي و اجتماعي احساس مسئوليت داشته و حداقل در حفظ سلامت و هدايت خود و خانواده خويش بكوشند. و در مواردي كه احساس خطر و انحراف مي كنند با استفاده از راههاي صحيح منطقي از بروز انحرافات جلوگيري نمايند. به عنوان نمونه در مورد مذكور در نامه, استفاده از روش هايي نظير گفتگو, هديه كتابهاي مفيد, شركت در مجالس مذهبي كه داراي بازدهي مثبت مي باشد و همچنين طرح موضوع با حضور همسر خويش در مقابل شخصيتهاي مورد قبول دو طرف (اعم از فاميل و غيرفاميل) و مشورت و راهنمايي خواستن از آنها و ... مي تواند در رفع اين

مشكلات مؤثر باشد.

خامسا: علماء و بزرگان حوزه هاي علميه بيشترين اهتمام را نسبت به تبيين احكام الهي و هدايت و اصلاح جامعه و ... دارند و در اين راه آنچه كه مورد نياز جامعه است بيان مي نمايند. مراجع عظام تقليد و مقام معظم رهبري از گذشته تاكنون به كرات نسبت به وجود برخي انحرافات در مراسم مذهبي و لزوم اصلاح آنها هشدار داده اند و اخيرا نيز كتابهاي زيادي پيرامون آسيب شناسي عزاداريها و مراسم مذهبي از محققان حوزه هاي علميه منتشر گرديده ولي متأسفانه عادتهاي غلط و منافي با دين رسوباتي است كه اصلاح آنها نيازمند مدت زمان طولاني همراه با كار فرهنگي مستمر و دقيق است؛ بنابراين اگر مشاهده مي نماييم افراد جامعه عمل نمي كنند, اين ديگر به حوزه هاي علميه بر نمي گردد. بلكه بايد علت را در جاي ديگر جستجو نمود.

و نكته آخر اينكه؛ بحمدالله به بركت انقلاب اسلامي حوزه هاي علميه در شهرهاي مختلف رشد كمي و كيفي خوبي داشته اند, از اين رو توصيه مي شود جهت سخنراني و برگزاري مجالس با مراكز اعزام مبلغ حوزه هاي علميه, سازمان تبليغات و ..., هماهنگ شود تا ضمن جلوگيري از انحرافات به رشد فكري و معنوي جامعه كمك شود.

چرا با وجوداينكه خدا درقرآن صراحتاً فرموده است كه دست افراد دزد را قطع كنيد ولي درجامعه ما شاهد قطع دست دزدان نيستيم ؟ درحاليكه جامعه مملواز افراد دزد است .

پرسش

چرا با وجوداينكه خدا درقرآن صراحتاً فرموده است كه دست افراد دزد را قطع كنيد ولي درجامعه ما شاهد قطع دست دزدان نيستيم ؟ درحاليكه جامعه مملواز افراد دزد است .

پاسخ

شواهد وقراين نشان مي دهد جنابعالي به اسلام و نظام مقدس اسلامي عميقاً عشق مي ورزيد كه اين عشق ومحبت قابل تقدير وتحسين است . شما با طرح سه سوال به نكات مهم وكليدي اشاره كرده ايد كه تبيين درست وصحيح آن استحكام , دوام وبقاء نظام را تا حدود زيادي قوت مي بخشد .

سوال او ل شما درست درجهت عكس اشكالي است كه سالها ست مستشرقان , غرييان و مخالفان اسلام و انقلاب اسلامي به اسلام وارد مي كنند ووجود چنين حكمي را بهانه تبليغ سوء عليه اسلام قرارداده اند وبه استناد آن اسلام را باحقوق بشر در تعارض و تضاد دانسته اند وحال آنكه اگر دين حكم الهي به درستي بيان و تشريح گردد انديشمندان وعقلاي منصف حكيمانه بودن احكام اسلامي را با همه وجود درك خواهند كرد , جنابعالي برخلاف اين انتقاد از عدم اجراي حدود الهي و قطع دست سارقان گلايه و انتقاد داريد . سوزو گداز شما قابل درك است اما لازم است ياد آور شويم كه اجراي اين حد الهي وشرعي قيود و شروطي دارد كه در بسياري از موارد و شايد همه موارد آن شروط و قيود براي قضاوت محترم اثبات نشده و نمي شود براي آگاهي شما وديگر عزيزاني كه همانند شما ممكن است چنين سوالي داشته باشند اين شروط را يادآور مي شويم :

سرقت از معاصي كبيره , و جرايم سنگيني است كه قانون

گذاري جزايي اسلام براي ريشه كن كردن آن , كيفري سنگين ومتناسب با جرم , معين و مقررداشته است . هيچ جرمي را سراغ نداريم كه در دومين و سومين بار ارتكاب آن كيفرهاي سنگيني چون كيفرهاي سرقت قانون گذاري شده باشد آيات 38 و 39 و42 و43 از سوره مائده , جرم سرقت , و كيفر آن را مقرر كرده است .

سرقت مال ديگران , هرگاه با آن شرايطي كه بيان خواهد شد همراه باشد , علاوه بر حيف و ميل اموال ديگران از طرق نادرست , موجب سلب امنيت و عدالت اجتماعي , و ايجاد وحشت واضطراب مردم مي شود , واين چيزي است كه هر جا

ودرمورد هرجرمي وجود داشته باشد , اسلام براي آن كيفري سنگين قانون گذاري كرده است .نظام مال ومالكيت خصوصي با شرايطي هر گاه همراه باشد , مورد حمايت اسلام است . واز ويژگيهاي همه انسان هاي روي زمين بشمار مي رود . مالكيت از حقوق اوليه انسان است كه خداوند براي اقوام ودوام او مقرر داشته وهم اديان آسماني , و اكثر قريب به كل حقوق هاي وضعي جهان , از آن دفاع كرده اند . مالكيت , هرگز از انسان جدا نبوده واز آغاز پديد آمدن انسان , با او پديد آمده تا درروي زمين انساني وجود دارد , مالكيت نيز وجود خواهد داشت .

اسلام , مال را ولو دردست اشخاص و متعلق به افراد باشد , قوام ومايه بقاء و هستي جامعه مي شناسد و به هر وسيله ممكن پاسداري از آن را كه خود يكي از ارزشهاي پنج گانه معتبر انساني است وجهه همت

در قانون گذاري هاي خود قرار داده است . وبدين جهت است كه سرقت مال ديگران را از جرايم بزرگ و سنگين بر شمرده و كيفرهاي بازدارنده, وجلوگيري كننده اي براي آن قانون گذاري كرده است , به هدف اين كه ديگر كسي پيدا نشود كه كار نكرده و رنج نبرده بخواهد براموال و رشته هاي ديگران دست اندازي كند و با بي اعتنايي به عرف و ارزش هاي انساني به اموالي بادآورده دست يابد .

د رحقوق جزاي اسلام برا ي جرم سرقت درصورت تحقق داشتن شرايط آن , چهار كيفر قانون گذاري شده است . بدين ترتيب كه حد سارق درمرتبه نخست , قطع چهار انگشت دست راست است . درصورتي كه آن حدود درباره او اجرا شده وبار ديگر سرقت كند , كيفر او قطع پاي چپ است , از پايين برجستگي پشت به گونه اي كه پاشنه و قسمتي از كف پا باقي مي ماند . ودر صورتي كه كيفر دوم درباره او اجرا شده باشد , ودرسومين بار دست به سرقت بزند , كيفر او زندان ابد است , وهرگاه درزندان از حرزسرقت كند وساير شرايط در او احراز شود ,در اين چهارمين بار كشته مي شود .

حد قطع در صورتي برسارق لازم مي شود كه شروط زير وجود داشته باشد :

1- سارق , بالغ باشد اگر كودك مرتكب سرقت شود , حد ندارد ومسوليت جنايي متوجه او نخواهد گرديد , بلكه به آن چه حكم صلاح ببيند , تاديب مي شود .(1)

2- سارق , عاقل باشد . پس اگر ديوانه ولو اين كه جنون ادواري داشته باشد سرقت كند مسئوليت

جنايي ندارد و كيفرقطع درباره او اجرا نخواهد گرديد , البته اگر ديوانه , تنبيه شدن را درك كند ( يعني بفهم كه مثلاُ براي چه او راكتك مي زنند) وامكان داشته باشد كه تاديب در او موثر است , ادب مي شود .)

3- سارق , مختار باشد . پس اگر او را به زور به سرقت واداشته باشند , محكوم به كيفر نمي شود . سارق , مضطر نباشد . پس هر گاه كسي براي دفع اضطرار , دست به سرقت بزند دست او قطع نمي شود .

4- آنچه سارق به سرقت مي برد . از طعام و خوراك درسال قحطي نباشد , پس اگر سارق درقحط سالي , ودر اثر اضطرار وناچاري به دزديدن خوراكي ها مبادرت ورزد , حد قطع نخواهد داشت .(2)

5- سارق خود به تنهايي يا به كمك شريك جرم , حرز را بشكند ( ومالي رااز آن سرقت كند وبيرون برد) پس

اگر ديگري حرز را بشكند , واو آن را بدون حرز سرقت كند , درباره هيچ يك كيفر قطع اجرا نمي شود . اگر چه هر دو با هم براي سرقت كردن , و كمك به هم درسرقت , آمده باشند . شكننده حرز ضامن خسارات وارده برحرزاست وسارق ضامن اموال مسروقه .

6- سارق از حرز سرقت كند . وحرز محفظه و صندوق و جاي دربسته و قفل شده اي است كه انواع اموال درهر يك نگاه داري مي شود . حرز اموال مختلف , متنوع ومتفاوت است و هر چيزي محفظه مخصوص به خود را دارد . مثلاً صندوق قفل دار وگاوصندوق , حرز اشياء گرانبها

واسناد بهادار , وجواهر و پول است .ومغازه و دكان حزركالاست , وخانه وباغ , حرزدرخت و ميوه , وطويله واصطبل حرز چهارپايان .

( مثلاً اگر كسي پولش رادر جيب جلو پيراهنش بگذارد ومورد سرقت قرار گيرد , سرقت از حرزتلقي نمي شود ولي اگر در جيب بغل باشد حرز محسوب مي شود .)

7- سارق , كالا را خود (به تنهايي) يا خود به مشاركت ديگري از حرز بيرون برد , و بيرون بردن فوق نمي كند به مباشرت باشد , مثل اين كه سارق كالاي دزدي را بر دوش بگذارد وبيرون برد , يا به تسبيب باشد , مثل اينكه آن را به طنابي ببندد, وسپس ازبيرون حرزآن را بكشدياآن را از درون حرز و سيله اي بار كند وبيرون ببرد و ...

8- سارق , مال را از فرزند خود سرقت كرده باشد , بنابراين , پدر براي دزديدن مال فرزند , كيفر قطع ندارد , ولي فرزند اگر از پدر سرقت كند قطع مي شود (3)

9- سارق , پنهاني مال را برگيرد , پس اگر حرز را به زور وقهر , ولي آشكارا بشكند ومال را برگيرد , محكوم به قطع دست نيست , بلكه هرگاه حرز را پنهاني بشكند , ولي مال را به زور وبه طور آشكارا بردارد , كيفر قطع نيست .

10- هرگاه سارق عمل خود را جرم نپندارد , حد ندارد , مثلاً شريك مال مشترك را بدون اذن شريك ديگر بردارد به گمان آنكه جايزاست , محكوم به كيفر قطع دست نخواهد شد .

11- مال سرقت شده از چيزهاي حرام نباشد . سارق اجيرويا مهمان نباشد ,

پس اگر اجير از مال صاحب كار و مهمان از ميزبان و ...اموالي را سرقت كند كه درحرز نيست , و پنهان نكرده اند , كيفر قطع دست ندارد .

12- كسي كه از او سرقت شده است شكايت نزد حاكم برد مطالبه قطع يد كند , واگر مطالبه نكند ,سارق , حد قطع دست نخواهد داشت .

13- آن چه سرقت شده است , مال باشد . پس اگر كودكي يا انسان بالغي را بدزدد , محكوم به قطع دست تحت عنوان حد نخواهد شد .

14- مال مسروق به حد نصاب برسد , پس اگر كمتر از حد نصاب باشد , حد قطع نخواهد داشت حد نصاب ربع دينار (يك چهارم مثقال) طلاي خالص مسكوك , يا معادل بهاي آن است ا زهر چيزي كه ماليت داشته باشد

مثل : لباس , معدن , ميوه , خوراك وهر آن چيزي كه مسلمان مي تواند مالك آن بشود .(4)

با توجه به آنچه بيان شد روشن است كه تحقق شرايط 16 گانه فوق در سرقت امر ي است تقريباً غير ممكن وشايد محال . لذا انتقاد از عدم اجراي حكم درجايي كه شرايط كاملاً تحقق يافته باشد وارد است وبايد درجهت تنوير افكار عمومي و تبيين احكام الهي تلاش كرد ولي اگر درجايي مواجه شديد كه بدون تحقق اين شرايط از عدم اجراي حد سرقت انتقاد مي كنند لازم است شروط مذكور را به آنان متذكر شويد وتنبه بدهيد كه اين گونه انتقاد كردن نه تنها به ترويج انديشه ناب اسلام كمك نمي كند بلكه موجب مي گردد د رحجم تبليغات مخالفان اسلام و نظام اسلامي افزايش يابد

و بصورت غيرمستقيم همسويي با طرف مقابل است كه بدون شك هيچ مسلمان دلسوز و آگاهي حاضر نخواهد بود ناخواسته به آرمانهاي والاي اسلام لطمه وارد سازد وبه اهداف مشرقان وخاورشناسان كمك نمايد .ضمن اينكه هر از چند گاهي از طريق رسانه هاي عمومي نسبت به اجراي اين حد درموارد تحقق شروط _ اگر چه نادر اطلاع رساني شده است .

چرا مغزهاي متفكر ايران در كشورهاي خارجي به درس خواندن مي پردازند؟

پرسش

چرا مغزهاي متفكر ايران در كشورهاي خارجي به درس خواندن مي پردازند؟

پاسخ

البته خروج مغزها در ذات خود بد نيست وبه همين خاطر بعضي وقتها تحت عنوان فرار مغزها وبعضي وقتها تحت عنوان صادرات مغز از آن ياد مي شود. بنابراين اگر خروج مغزها به كشور به بازگشت آنها بيانجامد چه بسا ثمرات خوبي هم داشته باشد.

بد نيست بدانيم كه سياست دولت جمهوري اسلامي در استفاده از اينترنت، راهي بود براي اينكه مغزها از كشور خارج نشوند وبتوانند نيازهاي علمي خودشان را از اين طريق تأمين كنند ونياز به خارج كشور نداشته باشند، اما علي رغم اقدامات مثبت دولت، باز هم كساني خارج مي شوند، بهترين راه فراهم كردن امكانات در داخل كشور است كه بعضي اقدامات دولت مثبت بوده وبعضي اقدامات مثل كم شدن بودجه تحقيقاتي منفي تلقي مي شود.

اينهمه تبعيض وفساد ورشوه را چگونه مي توان درجامعه اسلامي حل كرد، ونقش جوانان دراين امر مهم چيست؟

پرسش

اينهمه تبعيض وفساد ورشوه را چگونه مي توان درجامعه اسلامي حل كرد، ونقش جوانان دراين امر مهم چيست؟

پاسخ

براي حل مشكلات جامعه از جمله موارد فوق، از دوراه عمده بايد وارد شد : يكي برنامه ريزي وعملكرد قاطعانه مسؤلين كشور با توجه به تأكيدات فراوان وارائه راه حلها وراهكارها توسط مقام معظم رهبري.ودوم نظارت عمومي مردم مخصوصاً نسل جوان بروضعيت جامعه كه درهر كجا فساد اداري، تبعيض و مانند اينها ديدند نسبت به آن بي تفاوت نبوده ومراتب امر به معروف ونهي ازمنكر را با توجه به تأثيرات حتمي آن انجام دهند. از تذكر زباني به اشخاص متخلف گرفته تا گزارش وخبررساني پنهاني يا آشكار به مسؤلين زيربط ونهادهاي مراقب وبرخورد كننده با تخلفات درهر نهاد واداره .

نكته ديگري كه مي توان به مطالب فوق افزود اين است كه تك تك افراد جامعه بايد به عنصر تقوي بها بدهند واز اين گوهر گرانبها حراست ومراقبت كنند. اگر آحاد ملت به اين اصل سازنده عامل باشند امكان رشد تبعيض وفساد ورشوه بكلي از ميان خواهد رفت واگر خداي ناكرده باين اصل مهم اخلاقي بي توجهي شد چه بسا اينگونه تبعيض ها واينگونه مفاسد دامن ما را نيز بگيرد كه بايد ازآن به خداي عزوجل پناه برد.

چرا در جامعه ما پارتي بازي روز به روز, رو به گسترش است ؟

پرسش

چرا در جامعه ما پارتي بازي روز به روز, رو به گسترش است ؟

پاسخ

در اين باره هم مردم و هم دولت بايد با فساد اداري به مبارزه جدي برخيزند. مبارزه دولت از طريق نظارت و بازرسي و مبارزه مردم از طريق كنار نهادن فرهنگ پارتي بازي و نرفتن به سراغ اين روش نادرست است. و تا زماني كه فرهنگ پارتي بازي در جامعه برقرار باشد، مبارزه دولتي ثمري نخواهد داشت؛ كما اين كه اگر دولت هم با جديت با آن برخورد نكند، فرهنگ آن در جامعه هم چنان تداوم خواهد يافت.

چرا الان استفاده از ماهواره ممنوع شده است ؟

پرسش

چرا الان استفاده از ماهواره ممنوع شده است ؟

پاسخ

مسلما وضعيت جهان امروز با گذشته تفاوت هاي اساسي دارد. امروز جهان در حال تبديل شدن به يك دهكده بزرگ جهاني است و تكنولوژي و وسايل ارتباطي، آن را به صورت نويني در آورده است.

روشن است كه در جهان كنوني نمي توان چشم خود را بر روي حقايق بست و ديواري به دور خود كشيد.

پس بايد از جنبه هاي مثبت تكنولوژي بهره جست و آن را در خدمت انسانيت و دين قرار داد، ولي متأسفانه ابزارهايي مانند ماهواره و ... سكه هاي دو رو هستند. به دليل تسلط منحرفان بر اين شبكه ها و تبليغات شيطاني و زهر آگين آنها براي كشورهاي جهان سوم، يك نوع شبيخون فرهنگي بر اين جوامع صورت گرفته است كه اگر حد و مرزي براي استفاده از اين امكانات وجود نداشته باشد، مسلما عوارض نامطلوب آن، بر فوايدش غلبه خواهدكرد.

در اين رابطه اقدامات متعددي لازم است از جمله:

الف) آگاه سازي مردم نسبت به خطرات آن.

ب ) ايجاد بديل سالم.

ج ) تقويت روح ايمان و تقواي اجتماعي، به گونه اي كه انگيزه گرايش به ماهواره كاسته شود.

د ) احساس مسؤوليت همگاني و مشاركت عمومي در كنترل و ارشاد كساني كه در جست وجوي اين گونه امورند.

چرا در جامعه ما جلو گسترش فساد و ارتشاء گرفته نمي شود؟

پرسش

چرا در جامعه ما جلو گسترش فساد و ارتشاء گرفته نمي شود؟

پاسخ

رشد فساد و بي بند و باري در جامعه ما معلول سه عامل است:

1- حركت گسترده و توطئه وسيع استكبار جهاني در جهت نابودي اسلام و انقلاب.

2- كوتاهي و بي توجهي برخي از مسؤولان فرهنگي كشور.

3- عدم اهتمام جدي به امر به معروف و نهي از منكر در سطح عمومي.

مبارزه با اين پديده نيز حركت جدي و سازمان يافته و برنامه ريزي شده گسترده اي با مشاركت دولت و مردم مي طلبد.

چرا در برنامه ها و فيلم هاي صدا و سيما به ترك زبانان اهانت و بي احترامي مي شود و چرا از طرف رهبري و رياست سازمان كاري در جهت رفع اين توهين و بي احترامي صورت نمي گيرد؟

پرسش

چرا در برنامه ها و فيلم هاي صدا و سيما به ترك زبانان اهانت و بي احترامي مي شود و چرا از طرف رهبري و رياست سازمان كاري در جهت رفع اين توهين و بي احترامي صورت نمي گيرد؟

پاسخ

خوب بود چند مورد از اهانت هايي كه در صدا و سيما به ترك زبانان كرده اند، ارائه مي كرديد تا ما آن ها را به قضاوت مي گذاشتيم و به مسئولين تذكر مي داديم. در عين حال پيام شما به صدا و سيما ارسال مي شود و خودتان هم اگر بنويسيد بهتر است. دفتر مقام معظم رهبري هم مي تواند اقدام نمايد.

روشن كردن آتش در مقبره امام زاده ها و غير امام زاده ها چه صورتي دارد؟

پرسش

روشن كردن آتش در مقبره امام زاده ها و غير امام زاده ها چه صورتي دارد؟

پاسخ

ظاهراً بايد روشن كردن چراغ، يا شمع و امثال آن در مقبره امام زاده ها و ساير مقبره ها به قصد علامت و ياد كردن صاحب قبر اشكالي نداشته باشد "البته اگر صاحب قبر مؤمن و متدين و مسلمان باشد".

چنانكه در روايتي مي خوانيم وقتي حضرت امام باقر(ع) رحلت فرمودند امام صادق(ع) دستور دادند در اطاق نشيمن امام باقر(ع) چراغ روشن كنند و همين طور پس از شهادت امام صادق(ع) به دستور حضرت امام موسي كاظم در اطاق مسكوني امام صادق(ع) چراغ روشن مي نمودند.(1)

پي نوشت ها:

1. بحارالانوار، ج 47، ص 7.

كلمه تاسوعا و عاشورا از كجا گرفته شده و چرا به اين نام، نامگذاري شده است؟

پرسش

كلمه تاسوعا و عاشورا از كجا گرفته شده و چرا به اين نام، نامگذاري شده است؟

پاسخ

از گذشته دور عرب ها به روز نهم و دهم محرم تاسوعا و عاشورا مي گفتند. در تاريخ جاهليت عاشورا از روزهاي عيد رسمي و ملي بوده و در آن روزگار در چنين روزي روزه مي گرفتند، لباس فاخر مي پوشيدند و چراغاني و خضاب مي كردند. در اسلام با تشريع روزه رمضان آن روزه فسخ شد. گفته اند علت نام گذاري روز دهم به عاشورا آن است كه ده نفر از پيامبران با ده كرامت در اين روز مورد تكريم الهي قرار گرفتند.(1)

در فرهنگ شيعي، روز نهم محرم روزي است كه امام حسين(ع) و يارانش در محاصره نيرهاي كوفه قرار گرفتند. روزي كه آب را به روي اهل بيت بستند، و عصر آن روز عمر بن سعد با دستوري كه از ابن زياد دريافت كرد، آماده جنگ با حسين(ع) شد.

اما به دستور امام(ع) آن شب را مهلت خواستند، تا به عبادت و راز و نياز بپردازند.

روز دهم محرم هم ياد آور و اقعه شهادت امام (ع) و يارانش مي باشد. اين روز از عظيم ترين روزهاي سوگواري به حساب مي آيد. مي توان گفت عاشورا همان دهم محرم است، چون پيامبران براي حادثه اي كه در اين روز واقع مي شود گريسته اند، در فرهنگ ديني هم چنان باقي مانده است واز سوي ديگر روز غلبه موسي بن عمران بر فرعون است، لذا همواره يهودي ها روزه مي گرفته اند و پيامبر وقتي مدينه مشرف شدند به ايشان خبر دادند كه يهودي ها امروز روزه اند، زيرا معتقدند كه روز غلبه موسي بر فرعون است. از اين رو حضرت موسي فرمود به شكرانه اين پيروزي روزه

بگيريد، پيامبر تا شنيد فرمود: "انّا احق باحياء سنّت اخي موسي". من دستور مي دهم روز تاسوعا را هم روزه بگيريد، زيرا مقدمه و طرح پيروزي در آن روز ريخته شده است، ولي اكنون روزه گرفتن مكروه است.

1. حيات الامام الحسين(ع)، ج 3، ص 179، به نقل از فرهنگ عاشورا، جواد محدثي.

عشق در چه مواردي صحيح و در چه مواردي نادرست است ؟

پرسش

عشق در چه مواردي صحيح و در چه مواردي نادرست است ؟

پاسخ

عشق بر دو نوع است :

1 عشق هاي هوسي و شهواني : اين گونه عشق ها بر اساس هوس و جاذبه هاي جنسي و كشش هاي شهواني مي باشد. اگر عشق به طور مشروع و در زندگي زناشويي باشد, مفيد و لازم است و بايد شيرازهء زندگي باشد, ولي غالباً اين گونه عشق ها پس از فرو نشستن شهوت , زائل مي شود و از بين مي رود.

]عشق هايي كز پي رنگي بُوَدعشق نَبْوَد, عاقبت ننگي بُوَد

]2 عشق هاي متعالي : در اين نوع عشق , علاقهء انسان به ارزش هاي عالي تعلق مي گيرد. اگر اين عشق در رابطه ءزن وشوهر باشد, علاقه هاي شهواني و جاذبه هاي جنسي , زير چتر آن واقع شده و رنگ ارزش هاي عالي به خودمي گيرد. در زندگي زناشويي هر دو نوع لازم است و هر كدام به تنها كافي نيست ; يعني اين كه بگوييم : علاقه و رابطه ءهمسران بايد فقط بر ارزش هاي متعالي استوار باشد و عشق جنسي لازم نيست , اشتباه است و نمي تواند باعث زندگي سعادتمندانه شود, يا بگوييم : تنها عشق نوع اوّل كافي است , نيز غلط است . بايد هر دو باشند تا يك ديگر راكامل كنند. در عشق نيز مانند همهء مسائل ازدواج و انتخاب همسر, بايد راه اعتدال را پيمود. عشق نوع اول به تنهايي مخرّب و زيانبار است , اما با نوع دوم كه همراه شود, حالت منفي و مخرّب خود را از دست داده و جزء ارزش هاي عالي گشته

و مفيد خواهد شد.(1) يكي از اقسام عشق متعالي , عشق و محبّت به خوبي ها و خوب مطلق كه خدا است, مي باشد.

اين عشق و محبّت فطري است . ملاصدرا مي گويد: عشقي كه جامعه همهء معشوقات باشد, سه گونه است : عشق اكبر و اوسط و اصغر.

عشق اكبر, عشق خداي متعال است , كه حاصل نمي شود مگر براي خداجويان حقيقي و متالّهين كامل , كه براي آنان فناي كلّي حاضل شده است . اينان مورد تعلق عشق و حبّ ذات حق تعالي واقع مي شوند.

عشق اوسط, عشق انسان هايي است كه دائم ذكر خدا را بر زبان و قلب دارند و خلقت و عظمت خدا تفكر وانديشه مي كنند و مي گويند: ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانك فقنا عذاب النار.(2)

عشق اصغر, عشق انسان صغير است .(3)

افلاطون عشق را جنون الهي مي داند كه نفوس قدسي و انسان هايي كه داراي روح عالي هستند, به آن مبتلامي شوند.(4)

عشق به خدا مايهء پرستش بهتر و كامل تر است .

]خبرت هر سحر از باد صبا مي خواهم هر شبي خيل خيالت به دعا مي خواهم

سينه را بهر وفاي تو صفا مي جويم ديده را بهر جمال تو ضيا مي خواهم

]علي 7در مناجات خود عرض مي كند: .(5)

عشق به خوبان نيز در طول عشق به خدا است ; عشق به پيامبران و اولياءاللّه و صادقان و همراهي با آنان : (6)

(پ_اورقي 1.علي اكبر مظاهري , جوانان و انتخاب همسر, ص 160

(پ_اورقي 2.آل عمران (3 آيهء 191

(پ_اورقي 3.صادق خلخالي , سير هنر و عرفان در ايران , ج 1 ص 7

(پ_اورقي 4.همان .

(پ_اورقي 5.سيد يحيي

يثربي , عرفان نظري , ص 51 به نقل از وافي , ج 3 ص 70

(پ_اورقي 6.توبه (9 آيهء 119

اختلاف سنّ در مورد ازدواج چطور است ؟

پرسش

اختلاف سنّ در مورد ازدواج چطور است ؟

پاسخ

اختلاف سنّ در ازدواج بين پسر ودختر, برگشت به طبيعت آن دو دارد, زيرا پسران در سنين بالاترمرد مي شوند و قابليت زن گرفتن پيدا مي كنند, ولي دختران در سنين كم تر و پايين تر, زن مي شوند و قابليت همسرداري پيدا مي كنند. از نظر طبيعي پسر چند سال بيش تر از دختر باشد, بهتر است ولي اشكالي ندارد پسر و دختردر سنين مساوي با هم ازدواج كنند يا حتي دختر سنش بالاتر از پسر باشد. مهم در ازدواج اين است كه پسر و دخترهم ديگر را از نظر اخلاقي و تديّن و زيبايي بپسندند. اگر موردي پيش آمده كه اين چند ملاك در پسر و دختر وجودداشت و بينشان هماهنگي بود, مي توانند با هم ازدواج كنند, حتي اگر دختر چند سال از پسر بزرگ تر باشد.

در روايات به اصل ازدواج و بعضي خصوصيات زنان اشاره شده است :

پيامبر6فرمود: .(1)

علي 7فرمود: .(2)

پيامبر6فرمود: .(3)

در روايات ديگر سفارش شده است : زناني را كه عقل و ادب و دين دارند و عفيف هستند, اختيار كنيد.(4)

(پ_اورقي 1.حرعاملي , وسائل الشيعه , ج 14 ص 3

(پ_اورقي 2.همان .

(پ_اورقي 3.همان , ص 5

(پ_اورقي 4.همان , ص 13و 14

آيا خريد شمع و سوزاندن آن در زيارتگاهها اسراف نيست ؟

پرسش

آيا خريد شمع و سوزاندن آن در زيارتگاهها اسراف نيست ؟

پاسخ

چون در روشن كردن شمع , در مكان هاي روشن , فائده اي مترتب نيست و وجه عقلايي ندارد, روشن كردن , اسراف و بي فائده است , مگر اين كه اثر تبليغي و روحي داشته باشد, مانند روشن كردن در شام غريبانِ امام حسين 7به عنوان اين كه تاريكي , صحراي كربلا را فراگرفته و شمع محفل اهل بيت خاموش شده است .

آرايش براي مرد چه لزومي دارد؟

پرسش

آرايش براي مرد چه لزومي دارد؟

پاسخ

متوجه مراد شما نشديم . اگر منظور اين است كه چه لزومي دارد مردها موهاي سر و صورت خود رامرتب كرده و موهاي اضافي را برطرف كنند و لباس تميز و پاك بپوشند و مسواك كرده و بدن خود را شستشو كنند,خوب مشخص است ; يكي از دستورهاي اسلام رعايت نظافت است , كه پوشيدن لباس تميز و پاك و آرايش سر وصورت با برطرف نمودن موهاي اضافي و شانه كردن است . قرآن مي فرمايد:

روزي هاي پاكيزه را حرام كرده است ؟>.

امام صادق 7از پدرش (امام باقر7 نقل كرده است كه روزي مردي به در خانهء پيغمبر6آمد و اذن دخول خواست . پيغمبر در برابر ظرف آبي كه در اتاق بود ايستاد و محاسن خود را مرتب كرد و از اتاق بيرون رفت و بعد ازپايان ملاقات به حجره برگشت . عايشه گفت : يا رسول الله ! تو بزرگي و بهترين فرزندان آدم و فرستادگان خدايي ! بااين بزرگي در برابر ظرف مي ايستي و موي سر و صورت خود را مرتب مي كني ؟! رسول خدا6فرمود: اي عايشه !خداوند دوست دارد وقتي بندهء مؤمن به سوي برادر مؤمنش مي رود, آراسته باشد.(1)

نبي گرامي اسلامي نه تنها خود اين گونه بود, بلكه به ديگران سفارش مي كرد هنگام برخورد با افراد, خود رابيارايند.

شخصي مي گويد: روزي بر پيغمبر اكرم وارد شدم , در حالي كه موها ژوليده و لباس هايم مرتب نبود. پيامبرفرمود وضع مالي ات خوب نيست ؟ عرض كردم چرا, بحمداله شتر و گوسفند و اسب دارم . حضرت فرمود: وقتي خداوند اين نعمت

ها را به تو داده , ميل دارد اثر آن را در تو ببيند.(2)

گفتني است : پرداختن به سر و صورت و وضع لباس و كفش , بايد در حد معمول باشد و به اسراف نرسد و از راه حرام تهيه نشود. چنان كه در حديثي از امام صادق 7مي خوانيم : لباس نيكو بپوش و خود را بياراي , زيرا خداوند زيبااست و زيبايي را دوست دارد, ولي مواظب باش از راه حلال تهيه شده باشد.(3)

اگر مردا شما آرايش مثل زن ها است , چنين آرايشي لزومي ندارد و بالاتر اين كه شايد عملي حرام باشد.

(پ_اورقي 1.مكارم الاءخلاق , چاپ بيروت , ص 96 طبق نقل , آية اله مهدوي كني , اخلاق عملي , ص 587 بحار, ج 16 ص 249

(پ_اورقي 2.المستدرك الصحيحين , ج 4 ص 181 طبق نقل اخلاق عملي , ص 587

(پ_اورقي 3.بحار, ج 76 ص 603 چاپ بيروت .

روشن نمودن چراغ و شمع بر قبر ميّتي كه تازه فوت نموده , چگونه است ؟

پرسش

روشن نمودن چراغ و شمع بر قبر ميّتي كه تازه فوت نموده , چگونه است ؟

پاسخ

در تاريخ ائمه نقل است : امام صادق 7بعد از شهادت پدرش (امام باقر7 مي فرمود كه هر شب چراغ را در اتاقي كه حضرت وفات يافته بود, روشن كنند.(1) روشن كردن چراغ يا شمع بر قبر ميّت بي دليل است .

(پ_اورقي 1. شيخ عباس قمي , منتهي الآمال , ج 2 ص 120 وسائل الشيعه , ج 2 ص 673

آيا خنديدن در ماه محرّم حرام است ؟

پرسش

آيا خنديدن در ماه محرّم حرام است ؟

پاسخ

خنديدن در ماه محرّم و صفر از نظر شرعي حرام نيست , اما چون ماه هاي اندوه و حزن اهل بيت وخاندان نبوّت , خصوصاً در دههء عاشورا است , بهتر است شيعه و دوستان اهل بيت در حزن و اندوه باشند. در روايتي از حضرت علي 7مي خوانيم : (1)

گفتيم خنديدن در ماه محرّم و صفر حرام نيست , امّا بهتر است نسبت به ساير ماه ها كم تر بخندند و خوش حال باشند, گرچه حزن و سرور امري قلبي است . چه بسا كساني مي خندند, اما به مجرد توجه به مصائب اهل بيت گريانند.

(پ_اورقي 1.محمد باقر مجلسي , ج 65 ص 18 حديث 24

آيا خنديدن و شوخي كردن و خوردن خوراكي (تخمه) در شب هاي ماه هاي محرم و صفر اشكال دارد؟

پرسش

آيا خنديدن و شوخي كردن و خوردن خوراكي (تخمه) در شب هاي ماه هاي محرم و صفر اشكال دارد؟

پاسخ

خنديدن و شوخي كردن و خوردن تخمه و يا ديدار با اقوام و بستگان در شب هاي محرم و صفر (به جز شب عاشورا) به صورت متعارف اشكال ندارد.

در شب عاشورا پيروان حضرت امام حسين عليه السلام سزاوار است طبق حديث شريف رفتار كنند كه فرمود:

"يحزنون لحزننا؛ شيعيان ما كساني هستند كه در غم و اندوه ما غمگين هستند". از اين رو در آن شب پسنديده است از اين گونه كارها پرهيز نمايند و در مجالس عزا و سوگواري حضرت شركت جويند، زيرا عزاداري براي حضرت طبق فتواي علما و انديشمندان علوم اسلامي از بهترين اعمال براي نزديكي به خدا است.

آيا جهيزيه بر عهدهء زن است و بايد آن را تهيه كند؟

پرسش

آيا جهيزيه بر عهدهء زن است و بايد آن را تهيه كند؟

پاسخ

اسباب و لوازم زندگي كه در ابتداي ازدواج تهيه مي شود, بر عهدهء مرد است , ولي خانوادهء عروس براي اين كه دخترشان محتاج به وسائل ديگران نباشد و در ضمن به دامادشان كمكي كنند, مقداري اسباب تهيه و به دخترشان هديه مي كنند, تا او با دلي شاد و آرامش بتواند نيازمندي هاي خود را رفع كند. اسباب و اثاثيه از آنِ عروس است و شوهر حق تصرف و نقل و انتقال آن ها را بدون اجازهء همسرش ندارد.

اگر مرد اسباب و لوازمي را تهيه كرد, مال خودش خواهد بود و زن نخواهد توانست بدون اجازهء شوهرش آن ها راببخشد, گرچه با اجازهء شوهر, از آن ها استفاده مي كند.

چه حكمتي دارد كه وقتي بچه متولد مي شود. اذان و اقامه در گوش او مي خوانند؟

پرسش

چه حكمتي دارد كه وقتي بچه متولد مي شود. اذان و اقامه در گوش او مي خوانند؟

پاسخ

امام خميني در تحرير الوسيله مي نويسد: مستحب است بعد از ولادت در گوش راست نوزاد, اذان ودر گوش چپش , اقامه بگويند.(1)

پيامبر دربارهء حكمت اين عمل فرمود:

از ارتكاب منكرات نگه مي دارد)>.

نوزاد از لحظه ولادت بايد تحت آموزش قرار گيرد.

امروزه روانشناسان كودك بدين حقيقت دست پيدا كرده اند كه تمام حركات و سكنات پدر و مادر و اطرافيان درروان بچه مؤثر مي باشد و در گرياندن و خنداندن كودك بسيار مؤثر است .

ابن القيم جوزي در كتاب تحفة المولود مي گويد(2)

پ_اورقي 1.تحرير الوسيله , ج 2 ص 310

پ_اورقي 2.اسلام و تربيت كودك , احمد بهشتي , ص 58 با تلخيص .

آيا حجاب اسلامي كه مدّ نظر قرآن و ائمه : است , در مناطق مختلف مانند شمال و جنوب يا درقبايل مختلف مانند لرها و كردها و بلوچ ها متفاوت است كه هر كدام به شكلي حجاب دارند, مثلاً در بعضي روستاهاحجاب را رعايت نمي كنند؟ آيا حجاب مخصوص شهري ها است ؟

پرسش

آيا حجاب اسلامي كه مدّ نظر قرآن و ائمه : است , در مناطق مختلف مانند شمال و جنوب يا درقبايل مختلف مانند لرها و كردها و بلوچ ها متفاوت است كه هر كدام به شكلي حجاب دارند, مثلاً در بعضي روستاهاحجاب را رعايت نمي كنند؟ آيا حجاب مخصوص شهري ها است ؟

پاسخ

حجاب مسئله و پوشش از ضروريات اسلام و مورد اتفاق تمامي فرقه هاي اسلامي (شيعه و سني )مي باشد, اما در نوع و كيفيت آن , طوائف و قبائل و نواحي مختلف , طبق رسوم خود, متفاوت هستند. در بعضي ازمناطق , با چادر پوشش دارند; در بعضي مقنعه و مانتو و در بعضي جاها طور ديگر. اما همه بايد حجاب اسلامي را كه عبارت است از پوشش تمامي بدن به غير از صورت و دست ها تا مچ , مراعات كنند.

اگر مشاهده مي شود در بعضي مناطق پوشش كامل ندارند, بر خلاف دستور شرعي عمل مي كنند. بنابراين حجاب مخصوص شهرنشينان نيست , بلكه تمامي بانوان بايد مراعات حجاب اسلامي را بنمايند.

به اين جمله توجه شود: در سرزمين هاي جنگ هشت سالهء دفاع مقدس , نبايد با كفش به قدم زدن بپردازيم , چرا كه زمين آغشته به خون شهداي جنگ است و لگد مال كردن خون شهيدان معصيت است .

اشاره

اين جمله علاوه بر اين كه چندان منطقي نيست , آيا برخورد غربي ها با ساير دستورهاي

پرسش

به اين جمله توجه شود: در سرزمين هاي جنگ هشت سالهء دفاع مقدس , نبايد با كفش به قدم زدن بپردازيم , چرا كه زمين آغشته به خون شهداي جنگ است و لگد مال كردن خون شهيدان معصيت است .

اين جمله علاوه بر اين كه چندان منطقي نيست , آيا برخورد غربي ها با ساير دستورهاي اسلام و موهون دانستن آن ها, مانند برخورد ما با جملات مذكور نيست ؟

پاسخ

احترام به خون شهيدان به معناي احترام به ارزش هايي است كه به خاطر آن ها به شهادت رسيدند, نه به معناي پا برهنه بر روي زمين راه رفتن است . جملاتي كه شما نقل كرده ايد, جملاتي شاعرانه و اغراق آميز است .مسلّم است كه اشكالي ندارد در مناطق جنگي با كفش راه برويم , كما اين كه مردم راه مي روند. شايد مراد از جمله ءمذكور اين باشد كه به ما گوشزد كند خون شهيدان را لگد مال نكنيم . بنابراين مقصود اين نيست كه با كفش در آن سرزمين راه نرويم . پيام اين است كه اهداف شهيدان را حفظ و حراست كنيم و از استقلال كشور و از اسلام و انقلاب اسلامي حمايت كنيم . بنابراين نبايد برداشت بدي از اين جمله داشته باشيم , بلكه بايد پيام اين كلام را دريابيم و به آن ارج بنهيم .

اما برخورد غربي ها از مقوله هايي مانند حجاب و نماز و... و موهون دانستن آن ها, به جهت بي توجهي و جهل به حقيقت اين ارزش ها است و آنان نمي دانند حجاب و نماز و روزه و بندگي و عبوديت خدا

و اخلاق حسنه و زيبايي معنوي براي انسان و جامعهء بشري سودمند و لازم است . اگر مي دانستند و توجه مي كردند, آن ها را موهون نمي دانستند. ثانياً موهون دانستن آنان , حقيقت مطلب را عوض نمي كند و آن ها را از ارزشمند بودن نمي اندازد. اگرهمهء مردم دنيا بگويند: ظلم خوب است , ظلم خوب نمي شود و اگر غربي ها بگويند: حجاب و عفت و پاكدامني بداست , آن ها بد نمي شوند.

اصولاً ما نبايد خود باخته باشيم و به ارزش هايي كه در مكتب ما وجود دارد, با اندك اعتراضي در آن ها شك كنيم . يك مسلمان بايد آن قدر در فهم ارزش هاي الهي قوي و متقن باشد كه تشكيك ديگران در او تأثيري نداشته باشد.

چرا عصر روزهاي جمعهء هر هفته غبار غمي بر دل انسان مي نشيند؟

پرسش

چرا عصر روزهاي جمعهء هر هفته غبار غمي بر دل انسان مي نشيند؟

پاسخ

معلوم نيست عصر جمعه هر هفته براي همهء مردم غمناك باشد و غبار غمي بر دل آن ها بنشيند. آن هايي كه غمگين مي شوند, شايد بتوان علت آن را عوامل زير دانست :

1 روزهاي غير جمعه سركار مي روند, اشتغال دارند و با دوستان حرف مي زنند. از اين جهت احساس خستگي نكرده و در نتيجه غمگين نمي شوند. اما در روز جمعه نوعاً در خانه مي نشينند, چند ساعتي با بچه ها حرف مي زنند,چند ساعتي استراحت مي كنند و ساعتي هم بانگاه به تلويزيون و گوش دادن به راديو خود را مشغول مي سازند, اماباز مي بينند ساعاتي باقي مانده است , لذا خسته مي شوند و احساس غم مي نمايند.

2 طبق روايات وارده از اهل البيت : عصرهاي هر جمعه نامهء اعمال مردم رابه پيشگاه حضرت ولي الله الاءعظم امام امام عصر عليه آلاف التحية و الثناء برده و به عرض ايشان مي رسانند. شايد انسان ها به طور ناخودآگاه از جريان مطلع شده و از اين بابت غمگين و ملول مي شوند.

3 بر حسب گفتهء روان شناسان و روان كاوان و تأييد دسته اي از روايات , انسان علاوه بر حواس پنج گانه , حس ششمي هم دارد كه از راه دور بعضي از امور ناراحت كننده يا خوشحال كننده را مي فهمد كه اصطلاحاً به آن گفته مي شود. به تعبير ديگر ارواح بعضي انسان ها در عالم معنا با هم الفت دارند كه در اثر ناراحتي روحِ يكي ,روح ديگري نيز ناراحت و

غمگين مي شود.

جهان ديگري هم براي اين حالت متصور است .

چرا خانواده هاي اسلامي به ويژه شيعه از انتخاب نام كاظم و قنبر براي فرزندان خود امتناع مي ورزند

پرسش

چرا خانواده هاي اسلامي به ويژه شيعه از انتخاب نام كاظم و قنبر براي فرزندان خود امتناع مي ورزند

پاسخ

اولاً: معلوم نيست همهء مردم از انتخاب نام كاظم (لقب امام هفتم 7 و قبنر (غلام علي 7برايفرزندان خويش خودداري نمايند. چنان كه بعضي علما به اسم كاظم بودند, مانند سيد محمد كاظم يزدي , صاحب عروة الوثقي و ملا محمد كاظم , صاحب كفاء, معروف به آخوند خراساني كه از علما و مراجع بزرگ بودند.

ممكن است منطقه اي با منطقه ديگر تفاوت داشته باشد و در بعضي مناطق بيش تر و در بعض ديگر كم تر انتخاب كنند.

ثانياً: بعضي از ائمه , مثل امام علي و امام حسن و امام حسين : روي جهاتي درخشندگي خاصّي دارند, به همين دليل مردم اسامي آن ها را بيش تر براي فرزندان خود انتخاب مي نمايند.

ثالثاً: بهتر است عدم انتخاب چنين نامي براي فرزندان , از خود مردم پرسيده شود.

آب ريختن بر سنگ قبرها و شستن آن ها چه ارزش معنوي براي ميّت دارد؟

پرسش

آب ريختن بر سنگ قبرها و شستن آن ها چه ارزش معنوي براي ميّت دارد؟

پاسخ

در وسائل الشيعه در مورد آب پاشيدن بر روي قبر رواياتي نقل شده است كه دلالت بر استحباب دارد.از ظاهر روايات استفاده مي شود اين استحباب مربوط به موقعي است كه ميت را دفن كرده و پس از آن كه قبر را ازخاك پر كردند, بر روي آن آب بريزند. فقط از يك روايت استفاده مي شود. امام رضا7دستور داد بر روي قبريونس بن يعقوب تا 40ماه يا 40روز, آب بريزند.(1)

امكان دارد شخصيت يونس بن يعقوب باعث دستور امام 7بوده است و نمي توان اين مطلب را نسبت به هرقبري تعميم داد, زيرا قبور علما واولياءالله از ويژگي خاصي برخوردار است .

(پ_اورقي 1.وسائل الشيعه , ج 2 ص 860

چرا پسرها هر نوع لباسي را مي توانند بپوشند، ولي دخترها نمي توانند؟

پرسش

چرا پسرها هر نوع لباسي را مي توانند بپوشند، ولي دخترها نمي توانند؟

پاسخ

چه كسي گفته است كه دختران نمي توانند لباس هاي زيبا بپوشند؟ زنان و دختران هرگونه لباس زيبا و جالب را مي توانند بپوشند. اتفاقاً در هر خانه اي به كمد لباس زن ها اگر سري بزنيد، مي بينيد انواع لباس هاي گران قيمت و زيبا و جذاب از آن زنان است. اسلام با بدحجابي و بي حجابي و ايجاد فساد در جامعه مخالف است، چون اين گونه مفاسد جامعه را از درون مانند موريانه مي خورد و فاسد مي كند. از اين جهت در بيرون از خانه زنان بايد با حجاب باشند. البته پسران هم نبايد هرگونه لباسي كه دلشان بخواهد بپوشند، بلكه بايد حرمت جامعه اسلامي را حفظ كنند و لباس هايي نپوشند كه باعث گناه و يا لباس شهوت باشد.

كلمه (مهزيار) چه واژه اي است؟ آيا واژه بيگانه است؟ چرا ثبت احوال اين نام را براي فرزندانمان نمي پذيرد؟

پرسش

كلمه (مهزيار) چه واژه اي است؟ آيا واژه بيگانه است؟ چرا ثبت احوال اين نام را براي فرزندانمان نمي پذيرد؟

پاسخ

كلمه مهزيار مركب از دو كلمه "ماه" و كلمه "زيار" است، ولي در كتاب لغت نامه هاي فارسي موجود نيست. بنابراين كلمه فارسي محسوب نمي شود.

مخارجي كه در زمان فوت تا چهلم براي مرده انجام مي شود چه توصيه شرعي دارد؟

پرسش

مخارجي كه در زمان فوت تا چهلم براي مرده انجام مي شود چه توصيه شرعي دارد؟

پاسخ

بسياري از چيزهايي كه هم اكنون در جوامع اسلامي جزء سنّت هاي فراموش نشدني مردم شده است فاقد وجاهت شرعي و ديني است . يكي از همان سنت ها مراسمي است كه هنگام فوت و خصوصاً بعد از فوت تحت عنوان هاي مختلف برگزار مي شود.

هنگامي كه مرگ بر سر عزيز يا عزيزاني از خانواده و فاميل سايه مي گستراند و از ميان آدميان براي خودنامزدي انتخاب مي كند اين تازه شروع ماجرا است . افرادي كه به دليل قرابت و خويشاوندي با يك ديگر مأنوس شده و چون زنجيري به هم پيوسته شده اند; اكنون در حسرت فراق در هاله اي از غم مي سوزند و اشك مي ريزند و داستان دنياچنين تعبير مي شود كه : آدميانش روزي در جشن و سرورند و روزي در غم و اندوه در اين بين علاوه بر تحميل غصه و اندوه بر صاحبان ميّت , عده اي نيز به خيال آن كه به بازماندگان تسلي خاطر مي بخشند ناگهان سبز شده و به پذيرايي از خويش مشغول مي شوند, باز مانده بيچاره نمي داند كه آيد بگريد يا آن مهيمان ناخواسته را پذيرايي كند.حتي توقع بعضي از افراد آن چنان بالا است كه اگر خوب پذيرايي نشوند زبان به طعن و لعن و بد گويي باز مي كند اين يك گوشه داستان است و بماند در زمان امروز و وضع نابه هنجار اقتصادي از مردم كه با سيلي صورت خود را سرخ مي كنند چگونه مي توانند از عهده مخارج سنگين

پذيرايي سوم و هفتم و چهلم و سال برآيند. آيا اسلام چنين مي گويد كه هر كس مرد بازمانده اش بايد خيرات دهد و پشت سر مجلس غذا و طعام برگزار كند تا عده اي بيايند وبخواند و اگر خيلي هنر كنند فاتحه اي ناقص و بخوانند و با عجله از مجلس خارج شوند و دمي بعد گويا كه خبري نبوده بهبي خبري و غفلت خويش باز گردند. بر عكس , اسلام و قرآن مي فرمايد: قطعاً همه شما را با چيزي از ترس ,گرسنگي , و كاهش درمال ها و جان ها و ميوه ها, آزمايش مي كنيم وبشارت ده به استقامت كنندگان .(1)

مي گويد مرگ امتحان وابتلا است . مرگ عبرت و درس است , مرگ باعث مي شود كه انسان در فكر آن باشدكه آرزوهاي دراز و بلند نداشته باشد. بگذريم در هر حال , بسياري از اين سنت ها, ريشه در جهل و ناداني وباورهاي غلط دارد از جمله تحميل پذيرايي و خيرات بعد از مرگ به وسيله بازماندگان است .

بناي اسلام درست در جهت عكس آن چيزي است كه امروز مردم روزگار آن را مي پسندند. از آن جمله اگرشخصي از خانواده اي رحلت كرد و از دنيا رفت مستحب است كه تا سه روز غذايي از بيرون تهيه كرده و براي بازماندگان ارسال كنند و اين سنت احتمالا تا به امروز در بعضي از كشورهاي اسلامي متداول است نقل شده درنقاطي از استان لرستان ايران مردم به اين مهم اهتمام داشته و عمل مي كنند.

امام باقر7فرمود: سزاوار است همسايگان صاحب عزا به مدت سه روز براي صاحبان

عزا طعام درست كنند.(2)

امام صادق 7فرمود: غذا خوردن نزد اهل مصيبت از كارهاي دوران جاهليت است و سنت (پسنديده ) آن است كه براي آنان (عزاداران ) طعام و غذا ارسال شود. آن گونه كه پيامبر اسلام 6درباره بازماندگان جعفربن ابي طالب سفارش به ارسال طعام كردند() و اين به شكل سنتي در آمده است پس سنت اسلام اين است نه آن كه كاملا بر عكس (پ_اورقي 1_ وسايل الشيعه , ج 2 ص 889 حديث 6

اين سنت و هنگامي كه شخصي مي ميرد خود را آماده پذيرايي و خوردن غذاي سوم و هفتم و چهلم و سال بكنيم .شخصي كه عزيزش را از دست مي دهد و در عزايش به سوگ نشسته است چگونه حال و حوصله پذيرايي وخيرات دادن را دارد و البته بسيارند كه اهل ريخت و پاشند و به اندازه كافي خدمه و عمله دارند و به اندازه اي پول و ثروت دارند كه گويا اين گونه خرج ها براي آنان تأثير ندارد كه البته اينرا نيز اسلام نمي پذيرد و به نوعي اسراف مي داند زيرامي توان از براي ميت در راه بهتري چون وقف و ديگر صدقات جاريه , خدمات آموزش و پرورش , مدرسه سازي ,ساختن راه ها و بنا هايي كه عموم مردم از آن استفاده كند و شناسايي افراد فقير و مستمند و رسيدگي به وضع آنان نيزاز آن جمله است وانجام اين امور لازم است زير نظر مجتهد ومرجع تقليد صورت پذيرد تا وجه شرعي اش حفظشود. پس اولاً انسان كه از دنيا مي رود عمل اوست كه او را نجات مي دهد يا خداي

ناكرده دچار عذاب مي كند ودادن طعام و غذا واز اين قبيل سفره پهن كردن ها علاوه بر زحمت بيهوده كشيدن تاثير چنداني براي مرده ندارد. و اگرانسان مي خواهد بر عزيز از دست رفته اش خدمتي بكند بهتر است براي او كاري انجام دهد كه مرده ثمره اش رادريافت كند و علما و مراجع تقليد در استفتائات و رساله هاي علميه خود هر آن چه كه از امور واجب و مستحب براي ميت بوده است را بيان كرده اند. پس علما نه تنها سكوت نكرده اند بلكه دادن اين نسبت به بزرگان صحيح نيست . و اين كه مردم عامي به سراغ آنان و يا كتاب هايشان نمي روند تا آن چه از اصل اسلام است را بياموزند. اين به خود مردم مربوط است و گناهي متوجه علما و بزرگان نيست .

(پ_اورقي 1_ بقره (2 آيه 155

(پ_اورقي 2_ وسايل الشيعه , ج 2 ص 889 حديث 5

با توجه به اين كه عيد امسال با ماه محرم الحرام مصادف است، تكليف مسلمانان چيست و از نظر برگزاري مراسم كدام يك از اين دو مهم تر است؟

پرسش

با توجه به اين كه عيد امسال با ماه محرم الحرام مصادف است، تكليف مسلمانان چيست و از نظر برگزاري مراسم كدام يك از اين دو مهم تر است؟

پاسخ

به دليل آن كه سال قمري ده روز از سال شمسي كمتر است، مناسبت هاي خاصي كه در ماه و يا سال قمري اتفاق افتاده است، نيز در طوف فصول تغيير مي كند. گاهي ماه مبارك رمضان در زمستان قرار مي گيرد و گاهي به چرخش زمان در تابستان اتفاق مي افتد و يا مراسم عزاداري حسين(ع) كه در ماه محرم اتفاق افتاده، در طول سال در چرخش و تغيير است. هم اكنون نيز ماه محرم با ايام تحويل سال مقارنت پيدا كرده و از طرفي مردم به خاطر سنت و آدابي كه از زمان هاي دور به جا مانده و ممكن است ريشه آن به دوران قبل از ظهور اسلام برگردد، به ديد و بازديد پرداخته و سال نو را كه طبيعت نيز در آن شكوفا شده گرامي مي دارند و لباس نو مي پوشند و بسياري از مراسم هاي عقد و عروسي را در اين موقع سال برگزار مي كنند و سعي مي نمايند كدورت هاي پيش آمده بين خودشان را با بازديدهاي دوستانه بزدايند. از طرفي نيز محرم و مسئله عاشورا چيز ساده و فراموش شدني نيست و مردم طبق تعبد واعتقاد بالايي كه دارند، فطرتاً به قامه عزا مي پرازند. در عين حال مي شود هم به مراسم تحويل سال پرداخت و هم موضوع محرم را از ياد نبرد و بالخصوص اگر دو روز تاسوعا و عاشورا و يا اربعين حسيني با روزهاي اوليه سال همزمان شود،

اولويت با عزاداري خواهد بود و مردم اين مهم را رعايت كرده و مراسم جشن و شادماني را به سال هاي بعد موكول مي كنند تا از بركت برپايي عزا محروم نشوند، زيرا مردم مسلمان، عزاداري در ماه محرم را فداي عيد و مراسم خاص آن نمي كنند، چرا كه امام صادق(ع) فرمود: "شيعيان ما از خمير مايه طبيعت ما خلق شده اند. در شادي هاي ما شادند و در غم هاي ما مغموم اند".

محرم ماه حزن اهل بيت پيامبر است. چگونه شيعه مي تواند مسرور و شادمان باشد؟ البتهص له رحم مانعي ندارد و عقد و عروسي بايد تعطيل شود و مجالس جشن و سروري در كار نباشد، اما كمك به يتيمان و لباس نو پوشيدن و ديد و بازديد دوستانه مانعي ندارد. به جاي تبريك سال نو بهتر است بگوييم: "عظم اللَّه اجورنا بمصاب الحسين(ع)، تا با اهل بيت پيامبر همنوا باشيم.

چرا آخوندها فوتبال بازي نمي كنند؟

پرسش

چرا آخوندها فوتبال بازي نمي كنند؟

پاسخ

آخوندها و كلاً هيچ شخص عاقلي نبايد بازي بدون ثمر و فايده بكند، بلكه ورزش كردن خوب است. فرق اين دو آن است كه بازي از مصاديق لغو است و قرآن مي فرمايد: مؤمنان از لغو دوري مي كنند (و عن اللّغو معرضون). امّا نرمش و ورزش و راه پيمايي و كوهنوردي به مقداري كه براي سلامتي بدن لازم باشد، خوب و لازم است. آخوندها نيز به اندازه كافي ورزش مي كنند، مثلاً اگر هفته اي يك بار با روزي ده دقيقه ورزش براي بردن لازم باشد، انجام مي دهند، ولي اين كه روزي دو ساعت وقتشان را صرف بازي كنند، اين طور نيست.

بنابراين بايد فرق بگذاريم بين ورزش و بازي. هدف از ورزش سلامتي بدن است. فرق ديگر اين است كه ورزش به اندازه نياز لازم است، مانند غذا، امّا بازي، به گونه اي سرگرمي و وقت گذراندن است.

در هر صورت طلاب جوان به مقدار لزوم ورزش مي كنند؛ ورزش هايي از قبيل فوتبال و واليبال و پينگ پنگ و كشتي.

سال ها را چگونه و توسط چه كساني نامگذاري مي كنند؟ سال هاي 81 و 82 و 83 و 84 و 85 و... چه نام دارند؟ براي مثال سال 80 سال مار مي باشد.

پرسش

سال ها را چگونه و توسط چه كساني نامگذاري مي كنند؟ سال هاي 81 و 82 و 83 و 84 و 85 و... چه نام دارند؟ براي مثال سال 80 سال مار مي باشد.

پاسخ

در خصوص نامگذاري سال ها، براساس وضعيت افلاك در يك چرخه دوازده ساله اين كار صورت مي گيرد. اين كارتوسط دانشمندان علم هيئت و نجوم صورت مي پذيرد و هر سال را با نام يك حيوان نامگذاري مي كنند. اين نامگذاري نسبت به سال هاي بعد صورت نمي گيرد، چون دانشمندان براساس وضعيت افلاك تنها به نامگذاري سال جديد مي پردازند.

فلسفه پوشيدن لباس سياه براي عزاداري چيست ؟

پرسش

فلسفه پوشيدن لباس سياه براي عزاداري چيست ؟

پاسخ

پوشيدن لباس سياه شعار اهل مصيبت و علامت سوگواري و عزا است و پوشيدن آن در عزاي حضرت سيّدالشهدا و ساير معصومين عليهم السلام , تعظيم شعاير و اعلان برائت از اعداي آل محمد6و تجليل ازايثار, فداكاري , شهادت در راه خدا و عناوين راحجه ديگر است . به طور يقين اين برنامه ها و سياه پوشيدن وسياهپوش كردن در و ديوار خانه و حسينيه ها, تكايا و مجالس , كه متضمن درس هاي بسيار آموزنده و موجب تعالي افكار و اهداف و تبلور شعور مذهبي و انساني است همه راحج و سبب احيا و بسط امر مذهب و تحكيم علايق وروابط با خاندان رسالت است .(1)

فقها پوشيدن لباس سياه جهت عزاداري را راجح مي دانند. پس از شهادت امام حسين 7و ياران آن حضرت ,كسي از زنان بني هاشم و طايفه قريش نبود مگر آن كه براي امام حسين 7لباس سياه پوشيده بود.(2)

فقط در دوران حاكميت بني عباس , چون لباس سياه به عنوان لباس رسمي آنان محسوب مي شده پوشيدن لباس سياه به عنوان يكي از مصاديق تلبس به لباس ظلمه و تشبه به آن ها محسوب مي شد كه با نابودي آنان اين عنوان منتفي شده امروزه سياه پوشي از ويژگي هاي مهم شيعه است , شيعه در عزاداري ها همانند ايام محرم و صفر نه تنهاسياه مي پوشد, بلكه در و ديوار و كوي و برزن را نيز سياهپوش مي كند. لباس سياه , نشانهء عشق و دوستي به ساحت مقدس امامان معصوم : است و اعلام جانبداري از سرور آزادگان در جبههء

ستيز حق و باطل كه سراسر تاريخ را فراگرفته است . شيعه با سياهپوشي خويش در عاشورا اعلام مي دارد كه در منطق وي , بي حسين , جامعه تاريك , جهان بي فروغ است .(3) امروزه پوشيدن لباس سياه از شعاير شيعه محسوب مي شود.

(پ_اورقي 1.حسين رجبي , پاسخ به شبهات عزاداري , ص 105

(پ_اورقي 2.بحارالانوار, ج 45 ص 196

(پ_اورقي 3.همان , ص 106

مراد از تعزيه خواني در اسلام چيست ؟ آيا تعزيه خواني عزاداري خوبي است ؟

پرسش

مراد از تعزيه خواني در اسلام چيست ؟ آيا تعزيه خواني عزاداري خوبي است ؟

پاسخ

تعزيه خواني نمايشي است كه در يك محوّطه با حضور مردم توسط چند نفر انجام مي گيرد كه نقش قهرمانان كربلا و اسراي آل الله را با لباس هاي مخصوص و ابزار جنگي همراه با شيپور نيزه , شمشير ايفا مي كنند.صحنه و نمايش بر منهاي حوادث كربلا و مقتل ها تنظيم مي شود.

تأثير گذاري عاطفي و نيز روحيهء ضد ظلم كه در پي ديدن نمايش تعزيه در افراد ايجاد مي شود, از نقاط قوت ومثبت اين نمايش است .

تعزيه اگر به صورت جمع و با حفظ موازين و شئون معصومان انجام شود, در بينندگان تأثير مهمي مي گذارد ووسيله انتقال فرهنگ شهادت به نسل هاي آينده است .

به همين دليل پس از انقلاب اسلامي در ايران تعزيه خواني رواج و توسعهء بيش تري يافته است و همراه اين توسعه , تحولاّتي در؟ اجرا و محتواي اشعار و جهت گيري سياسي اجتماعي پديد آمده است . (1)

(پ_اورقي 1.جواد محدثي , فرهنگ عاشورا, ص 115_ 117 با تلخيص .

چرا روز تاسوعا سر خاك شهدا و مردگان مي روند؟

پرسش

چرا روز تاسوعا سر خاك شهدا و مردگان مي روند؟

پاسخ

زيارت اهر قبور به خصوص شهيدان در همه شب به ويژه شب جمعه , از ديدگاه اسلام بسيار مطلوب است و روايات زيادي در اين خصوص از رسول خدا6و اهل بيت اطهارش 7وارد شده است .

تا حدّي كه ما اطلاع داريم درخصوص شب تاسوعا براي زيارت اهل قبور روايتي نداريم , بلكه اين كار از رسوم و سنّت هاي عرفي است .

شايد يك علّتش اين باشد كه جوان فردايش روز عاشورا و روز شهادت حسين بن علي 7و ياران با وفايش مي باشد, مي خواهند پيشاپيش اين ضايعهء مولمه را به اموات و اهل قبور تسليت بگويند. شايد هم چون به خاطرحادثهء هولناك روز عاشورا محزون و معمومند, به قبرستان مي روند تا حزن و اندوه خود را برطرف نمايند.

در روايات آمده : يكي از راه هاي برطرف نمودن غم و ناراحتي ها زيارت اهل قبور است .

چرا روز عاشورا پا برهنه مي شوند؟

پرسش

چرا روز عاشورا پا برهنه مي شوند؟

پاسخ

حتماً اطلاع داريد عاشورا در تاريخ جاهليت عرب از روزهاي عيد رسمي و ملي بود. در چنين روزي لباس هاي فاخر مي پوشيدند و چراغاني و خضاب مي كردند و اين روز را روزه مي گرفتند, اما در اسلام باتشريع روزهء رمضان , روزه اين روز نسخ شد.

در فرهنگ شيعي , روز عاشورا به خاطر حادثه جان گداز شهادت امام حسين 7و فرزندان و يارانش در اين روز از بزرگ ترين ايّام سوگواري و ماتم به حساب مي آيد.

امامان شيعه در اين روز مجلس عزا برپا مي كردند و بر حسين بن علي 7مي گريستند و آن حضرت را زيارت مي كردند و به زيارت او تشويق و امر مي نمودند. با اين كار ياد اين روز را زنده مي داشتند.(1)

از جمله آداب استحبابي اين روز:

ترك لذّت ها, دنبال كار نرفتن , پرداختن به سوگواري و گريه , تا ظهر چيزي نخوردن و نياشاميدن , براي خانه چيزي ذخيره نكردن و حالت صاحبان عزا را به خود گرفتن است .(2)

تا جايي كه اطلاع داريم درخصوص پابرهنه شدن , از پيامبر6و خاندان اطهارش 7دستوري نرسيده وظاهراً يك سنت عرفي است كه محبّان و عاشقان اباعبدالله 7رسم كرده اند.

اتفاقاً كار خوبي است و مي تواند از شعاير باشد. به اين معنا كه چون در اين روز حضرت اباعبدالله 7و شهيدان ركاب آن بزرگوار با بدن بي سر و چاك چاك روي خاك تفيده كربلا افتادند و زن ها و بچه ها بعد از آتش زدن خيمه ها با پاي برهنه از خيمه ها بيرون دويدند,

شيعيان هم در اين روز پا برهنه مي شوند تا به آل الله بگويند: ما درحزن شما محزونيم و خود را در كنار شما احساس مي كنيم . ضمناً به ديگران بگويند: در عيان دروغين حقق بشر وجانشينان پيامبر6با خانوادهء او چنين ظلمي را روا داشتند.

(پ_اورقي 1.جواد محدّثي , برداشت از فرهنگ عاشورا, ص 276_ 277 با تلخيص .

(پ_اورقي 2.شيخ حر عاملي , وسائل الشيعه , ج 1 ص 394

چرا ده شب اوّل ماه محرّم عزاداري مي شود؟ مگر نبايد بعد از عاشورا عزاداري نمود؟

پرسش

چرا ده شب اوّل ماه محرّم عزاداري مي شود؟ مگر نبايد بعد از عاشورا عزاداري نمود؟

پاسخ

آن طوري كه مورّخان نوشته اند: كاروان امام حسين 7روز دوم محرّم سال 61هجري وارد كربلا شدوارد و زدند. بعد از آن سپاه كوفيان به تدريج وارد شد و روز نهم (تاسوعا) كاروان امام 7را محاصره كامل كرده وروز دهم روز (عاشورا) آن بزرگوار و يارانش را به شهادت رساندند.

بنابراين چون اصل گرفتاري حضرت از دههء اول محرم آغاز شده است پيروان حضرت از اوّل محرم عزاداري مي كنند.(1)

(پ_اورقي 1.جواد محدثي , فرهنگ عاشورا, براداشت از ص 46

فلسفهء علامت كه در جلوي دستهء زنجيرزني و سينه زني حركت مي دهند چيست ؟

پرسش

فلسفهء علامت كه در جلوي دستهء زنجيرزني و سينه زني حركت مي دهند چيست ؟

پاسخ

علامت به معناي نشانه است و از ابزار و وسايل عزاداري حضرت امام حسين 7است .

اين ابزار نام علم و علامت خاصي است كه هر هيأت و دسته اي براي خود دارد كه آن را از دسته هاي ديگرمتمايز مي سازد. از شعارهاي عزاداران عرب هاي عراقي است : (1)

از اين نوع شعارها فهميده مي شود هيأت ها با حمل علامت و علم مي خواهند بگويند: ما نمي گذاريم پرچم خونين كربلا كه بر دستان حضرت ابي الفضل العباس بوده , به زمين بيفتد و پايمال گردد.

]گرچه سردار علم , در خون نشست دست هايت روي رايت مانده است (2)

(پ_اورقي 1.جواد محدثي , فرهنگ عاشورا, ص 319_ 321

(پ_اورقي 2.عزيزاللّه زيادي .

آيا آوردن پرچم قرمز در دسته هاي سينه زني و زنجير زني خوب است ؟

پرسش

آيا آوردن پرچم قرمز در دسته هاي سينه زني و زنجير زني خوب است ؟

پاسخ

استفاده از پرچم قرمز در دسته هاي سينه زني نشانهء پرچم خونين كربلا است كه در دست علمدارحسين 7حضرت ابوالفضل 7 بود و از شعاير اسلامي است . روشن است هر چيزي كه جزء شعاير اسلامي باشد,خوب است و با ارزش . (1).

(پ_اورقي 1.حج (22 آيه 32

از چه طريقي مي توان براي بچّه يا مكان و يا هر چيز ديگري نامي انتخاب كرد؟ شنيده ام بعضي قرآن را باز مي كنند و يك كلمه از آن در نظر گرفته و نام بچّه را انتخاب مي نمايند، با اين كه در آن صفحه اصلاً نامي وجود ندارد. آيا اين مطلب صحيح است؟! توضيح دهيد.

پرسش

از چه طريقي مي توان براي بچّه يا مكان و يا هر چيز ديگري نامي انتخاب كرد؟ شنيده ام بعضي قرآن را باز مي كنند و يك كلمه از آن در نظر گرفته و نام بچّه را انتخاب مي نمايند، با اين كه در آن صفحه اصلاً نامي وجود ندارد. آيا اين مطلب صحيح است؟! توضيح دهيد.

پاسخ

از جمله حقوقي كه فرزند بر گردن پدر و مادر دارد، اين است كه اسم نيك برايش انتخاب نمايند. رسول خدا(ص) فرمود: "فرزند سه حق بر گردن والد خود دارد: انتخاب اسم نيك؛ تعليم خواندن و نوشتن؛ ازدواج وقتي به بلوغ رسيد".(1)

در قرآن امده است: "يوم ندعوا كلّ اناس بامامهم؛ در قيامت هر گروه و طايفه اي را به نام رهبر و پيشوايشان صدا مي كنيم".(2)

چون همه ما مسلمان و پيرو رسول خدا(ص) و شيعه علي و ائمه اطهار(ع) هستيم، بهتر است اسامي رسول خدا(ص) زهراي اطهر(ع) علي بن ابيطالب و فرزندان معصوم او را براي فرزندان انتخاب نماييم تا فرداي قيامت فرزند پيش امّت رسول اللَّه(ص) شرمنده نشود. از چند طريق مي توان براي بچه ها نامي برگزيد:

1- پدر و مادر و اعضاي خانواده كه مؤمن و متديّن و علاقه مند به اهل البيت(ع) هستند، نامي برگزينند.

2- مشورت با بزرگان مثل روحانيون و معلمان معارف.

پي نوشت ها:

1. محمد باقر مجلسي، بحار، ج 71، ص 8، حديث 82، چاپ بيروت، انتشارات احياء التراث.

2. اسراء (17) آيه 71.

بعضي از افراد به عطسه كردن اعتقاد دارند و مي گويند در عطسه هاي فرد بايد دست از كار كشيد و درعطسه هاي زوج به كار خويش ادامه داد! آيا چنين چيزي درست است ؟ اگر درست نيست , چگونه احاديث متعددي در اين باره وجود دارد؟

پرسش

بعضي از افراد به عطسه كردن اعتقاد دارند و مي گويند در عطسه هاي فرد بايد دست از كار كشيد و درعطسه هاي زوج به كار خويش ادامه داد! آيا چنين چيزي درست است ؟ اگر درست نيست , چگونه احاديث متعددي در اين باره وجود دارد؟

پاسخ

در كتاب شريف بحارالانوار(1) بابي به نام وجود دارد كه حضرات معصومان :

به اين مناسبت بياناتي فرموده اند كه از جمع بندي سخنان ايشان به دست مي آيد عطسه نشانهء سلامتي است . نيز اگركسي آن را بشنود, حمد خدا بگويد كه خداوند او را از شرّ بيماري و آفات مصون دارد.

امام علي 7فرمود .(2)

عبدالدين يعنور مي گويد: .(3)

در هر حال از اين دست روايات در باب عطسه فراوان است , اما اين كه در نزد مردم شايع شده است اگر كسي يك عطسه بزند, بايد صبر كند و اگر به جايي مي خواست برود, كمي با تأخير برود, انسان نبايد به چنين خرافاتي اعتقاد پيدا كند.

چنين اعتقاداتي ساخته و پرداختهء ذهن عوام است كه فائده اي بر آن مترتب نمي شود. از قول معصوم :حكايت است كه اگر عطسه اي آمد و خواستي به كاري برسي در كارت تأخير نينداز و براي مقابله با رسم غلط صبردر اين مواقع , در انجام كار عجله بكن .

براي دست يابي به اطلاعات بيش تر به جزوهء همراه مراجعه شود.

(پ_اورقي 1.بحارالانوار, ج 73 ص 51 چ بيروت .

(پ_اورقي 2.همان .

(پ_اورقي 3.همان .

بيشتر اديان مراسم عروسي و عزاي خود را در اماكن ديني برگزار مي كنند. چرا مراسم ازدواج مسلمانان در مساجد برگزار نمي شود؟

پرسش

بيشتر اديان مراسم عروسي و عزاي خود را در اماكن ديني برگزار مي كنند. چرا مراسم ازدواج مسلمانان در مساجد برگزار نمي شود؟

پاسخ

در هر دين و آيين , آداب و سنن خاصي وجود دارد, مثلاً مسيحيان مراسم ازدواج و عزاي خود را دركليسا برگزار مي كنند. اسلام نيز آداب و سنن خاصي دارد. در مورد ازدواج , نزد فقهاي شيعه , برگزاري مراسم ازدواج در مسجد, به عنوان يك مستحب شرعي ثابت نيست و مراسم عقد ازدواج در مسجد مطلوبيتي ندارد. دليلي همب رمنع آن وجود ندارد. از طرف ديگر اگر برگزاري اين مراسم در مساجد به گونه اي باشد كه باعث مزاحمت نمازگزاران و يا همراه با اموري باشد كه با شأن و منزلت مسجد منافات داشته باشد, برگزاري آن در مسجد جايز نيست .(1)

شايان ذكر است كه برخي ازدواج ها در مسجد صورت گرفته است , ولي رجحان شرعي اين عمل در مسجد قابل اثبات نيست و جايگاه معنوي مسجد رفيع تر از آن است كه بخواهيم در اين خصوص آن را با اماكن مذهبي سايراديان مورد مقايسه قرار دهيم . مسجد جايگاه عبادت خدا و محل وحدت مؤمنانِ عاشق است كه به صورت همدل ومتحد با خداي خويش راز و نياز مي كنند. مسجد مكاني است كه انسان با انجام عبادت خالصانهء خويش در آن دراوج تقرب به حق تعالي قرار مي گيرد.

(پ_اورقي 1.رحيم نوبهار, سيماي مسجد, ج 1 ص 338

در همسايگي ما چند فقير زندگي مي كنند. پدرم هر ماه به اين ها كمك مي رساند. اين كار چگونه است ؟

پرسش

در همسايگي ما چند فقير زندگي مي كنند. پدرم هر ماه به اين ها كمك مي رساند. اين كار چگونه است ؟

پاسخ

احسان و نيكي و دادن صدقه و رسيدگي به همسايگان كار بسيار با ارزش و فوق العاده با اهميت و ازمكارم اخلاق است و در شريعت اسلام بر آن تأكيد شده است . نيكوكار محبوب خداوند است . قرآن مي فرمايد:.(1)

قرآن در جاي ديگر مخصوصاً از احسان به همسايه سخن گفته است : .(2)

حق همسايه در اسلام به قدري اهميت دارد كه امام علي 7مي فرمايد: .(3)

رسول خدا6فرمود: .(4)

حضرت در جاي ديگر فرمود: .(5)

امام صادق 7فرمود: .(6)

با توجه به آثار و بركات و ثواب احسان و صدقه و رعايت حق همسايه پدر شما كار بسيار خوب و پسنديده اي انجام مي دهد. خداوند به ايشان خير و بركت و نعمت هاي دنيا و آخرت را عنايت فرمايد.

(پ_اورقي 1.بقره (2 آيهء 195

(پ_اورقي 2.نساء (4 آيهء 36

(پ_اورقي 3.تفسير نمونه , ج 3 ص 381

(پ_اورقي 4.همان .

(پ_اورقي 5.مصطفي حسيني دشتي , معارف و معاريف , ج 10 ص 518 ماده ء: همسايه .

(پ_اورقي 6.همان .

در ايام محرم مرسوم است كه بعضي شيعيان در مجالس مرثيه خواني , حجلهء حضرت قاسم 7رست مي كنند و از بين حضّار يك نفر را به نام عروس حجله لباس پوشانده و كنار حجله نشانده و به نذر و نياز ودعا مي پردازند. آيا اين مطلب از نظر شيعه صحيح است ؟

پرسش

در ايام محرم مرسوم است كه بعضي شيعيان در مجالس مرثيه خواني , حجلهء حضرت قاسم 7رست مي كنند و از بين حضّار يك نفر را به نام عروس حجله لباس پوشانده و كنار حجله نشانده و به نذر و نياز ودعا مي پردازند. آيا اين مطلب از نظر شيعه صحيح است ؟

پاسخ

در بين مسلمانان افراط و تفريطهاي فراواني به چشم مي خورد و اعمال ذوقي و سليقه هاي از خود درآورده بسيار است . قضيهء دامادي حضرت قاسم 7بدون مدرك و دليل است و در كتب تاريخي و مقتل هاي معروف و مشهور مطرح نشده است . بر فرض قبل از واقعهء كربلا حرفي از داماد شدن حضرت قاسم بين خويشان مطرح شده يانامزدي داشته باشد, مطرح كردن آن در مراسم عزاداري و حجله درست كردن و عروس كنار آن نشاندن و نذر و دعاكردن چه معنا دارد؟! اين از كارهايي است كه افراد موهوماتي در ذهن خود مي پرورانند و بعد آن ها را با ذوق و سليقه ءخود اجرا مي كنند و ديگران هم تقليد و پيروي مي كنند و كم كم به صورت رسم در جامعه بروز و ظهور مي كند كه ناخودآگاه آثار و تبعات سويي در بردارد و باعث موهون شدن بسياري از عقايد حقّه ميشود و شيعه را نزد ديگران سبك مي گرداند.

محدّث معروف مرحوم شيح عباس قمي در منتهي الآمال نوشته است : دامادي حضرت قاسم 7در كربلا وتزويج او به فاطمه دختر امام حسين 7صحّت ندارد, زيرا در كتابهاي معتبر به نظر نرسيده است . وي از استاد خودمرحوم حاج ميرزا حسين نوري (ره )

در كتا بلؤلو و مرجان نقل مي كند كه به مقتضاي تمام كتاب هاي معتبري كه درفن حديث و تاريخ و انساب هست , نمي توان براي حضرت سيدالشهداء7دختري كه قابل تزويج براي قاسم بن الحسن باشد, پيدا كرد.(1)

روز عاشورا فرصت براي ازدواج نبود, چون همگي در يك روز شهيد شدند.

(پ_اورقي 1.منتهي الآمال , ج 1 ص 380

1 فلسفهء بلند نمودن علم هايي كه در محرّم بر دوش مي كشند چيست ؟ وجه اسلامي آن كدام است ؟

پرسش

1 فلسفهء بلند نمودن علم هايي كه در محرّم بر دوش مي كشند چيست ؟ وجه اسلامي آن كدام است ؟

پاسخ

آنچه در روايات به چشم مي خورد, بزرگذاشت حادثهء غمبار و خونين كربلا است . بزرگداشتيان حادثه , به برگزاري مجالس و سياه پوش كردن و نصب پرچم سياه و راه انداختن هيأت و گروه هاي عزاداري محقق مي شود. حركت هيأتهاي عزادار همراه با پرچم و عَلَم در خيابان ها و كوچه ها و سينه زني و زنجير زني , اعلان حمايت از حركت و ايدهء امام حسين 7و اعلام آمادگي و طرفداري از راه شهيدان كربلا است . در روايات تأكيدفراوان بر گيه كردن و نوحه و عزاداري نسبت به سالار شهيدان شده است .

البته بامرور زمان برخي از عادات بر اثر سهل انگاري , در عزاداري وارد شده كه بدون ترديد از مصاديق عزاداري و سوگواري به شمار نمي آيد, بلكه از آفت هاي آن محسوب مي شود, مانند استفاده كردن از وسائل موسيقي و اجراي آهنگ ها و قمه زني و خواندن شعرهاي غلوّآميز و احياناً خواندن شعرها و مطالب موهون و در اختيارگرفتن مجالس عزاداي به وسيلهء افراد بي سواد و كساني كه به جاي پرداختن به محتواي مجالس , به ظواهر ومداحي هاي بي روح و بي هدف مي پردازند. از جمله چيزهايي كه نمي تان وجه عقلايي براي آن تصور كرد, بلندكردن عَلَم سنگين است , چون نمي توان بين آن و عزاداري ارتباطي قائل شد.(1)

(پ_اورقي 1.با استفاده از لغت نامهء دهخدا; فرهنگ عاشورا; پاسخ به شبهات عزاداري .

ابن شهر آشوب روايت كرده : منصور به موسب بن جعفر7پيشنهاد كرد: نوروز را براي تبريك جلوس كند و هرچه نزد او آوردند, دريافت كند. وي فرمود: . حال آيا نوروزبيهوده است ؟ اسلام و امامان چه سلوكي داشته اند؟

پرسش

ابن شهر آشوب روايت كرده : منصور به موسب بن جعفر7پيشنهاد كرد: نوروز را براي تبريك جلوس كند و هرچه نزد او آوردند, دريافت كند. وي فرمود: . حال

آيا نوروزبيهوده است ؟ اسلام و امامان چه سلوكي داشته اند؟

پاسخ

دربارهء نوروز دو دسته روايات وارد شده است . يك دسته روايات معلّي بن خنيس از امام صادق 7بر تأييد نوروزوارد شده كه دلالت بر استحباب روزه گرفتن در روز عيد و غسل كردن و پوشيدن لباس هاي نظيفو خوشبو كردن دارد.(1)

دستهء ديگر مانند روايت حضرت موسي بن جعفر7است كه دلالت بر تحريم زنده كردن عيدي است كه اسلام آن را عيد قرارنداده است .(2)

دربارهء وجه جمع بين اين دو دسته , نظريات متخصصان , متفاوت است .

علامهء مجلسي در ذيل اين حديث مي فرمايد: روايت حضرت موسي بن جعفر را بايد حمل بر تقيه كنيم , چون روايات سندش قوي تر و مشهور بين اصحاب است .(3)

برخي گفته اند: در اين مورد كه منصور از امام موسي بن جعفر مي خواهد جلوس كند و تحفه ها و هديه ها را بپذيرد, تقيه معناندارد. ثانياً هر دو دسته از روايات ضعيف اند. هم روايت معلّي بن خنيس و هم اين روايت و هيچ كدام قابل اعتماد نيست . اين كه بعضي از فقها روايات را ترجيح داده اند, از باب تسامح در ادلّهء سُنن است , زيرا روزه گرفتن و غسل كردن و لباس پاكيزه پوشيدن و خوشبو كردن لباس و بدن در نوروز را حج است , به جهت وجود همين روايات و به جهت اين كه در مستحبات مي توان به دليل ضعيف تكيه كرد و آن را مستند استحباب دانست ; يعني كارهاي مستحبي لازم نيست دليل متقن و مطمئني داشته باشد.(4)

از طرفي زنده كردن عيدي كه اسلام آن را

عيد قرار نداده و چون از مخترعات كفار بوده , آن را تأييد نكرده , تشريع و بدعت است كه در اسلام حرام است . لذا امام موسي بن جعفر از بزرگداشت آن ابا داشته , ولي وقتي منصور به امام گفت : فرمايش شمادرست است , ولي چون مردم منطقه اين روز را محترم مي شمارند و سربازان و فرماندهان ارتش به ديدار مي آيند, براي سياست و ادارهء لشكر, جلوس مفيد است , حضرت قبول كرد و جلوس فرمود.

نتيجه اين كه : بزرگداشت نوروز به عنوان يك عيد ملّي كه داراي ويژگي هاي خوبي از قبيل نظافت و پاكيزگي و صلهء ارحام وديد و بازديد دوستان و آشنايان است , خوب است . اگر كسي در كارهاي خوب قصد قربت داشته باشد, ثواب عطيمي دارد. امااين كه عيد نوروز را عيد اسلامي بدانيم , قابل قبول نيست , چون دليل معتبري نداريم .

(پ_اورقي 1.بحارالانوار, ج 59 ص 101

(پ_اورقي 2.همان , ص 100

(پ_اورقي 3.همان .

(پ_اورقي 4.همان , ص 100 پاورقي .

فلسفه سينه زني در عزاداريها چيست؟

پرسش

فلسفه سينه زني در عزاداريها چيست؟

پاسخ

براي تعظيم شعائر الهي و شركت در غم و اندوه مصيبت سيد الشهداء(ع) سينه زني صورتي مي گيرد. سينه زني از مراسم سنتي عزاداري براي سيد الشهداء(ع) و ديگر ائمه مظلوم است كه همراه با نوحه خواني و با جهنگ خاصي بر سر و سينه زدن همراه است. اصل اين سنت به ويژه درميان عربها رواج داشته و بعدها به صورت موجود در آمده است. اين امر در دوران صفويه توسعه يافت و در عصر قاجاريه بيش تر رواج پيدا كرد.(1)

پي نوشت ها:

1 - جواد محدثي، فرهنگ عاشورا، ص 237.

اگر مراسم سينه زني و زنجير زني يك سنت است , چرا علما زنجير نمي زنند؟

پرسش

اگر مراسم سينه زني و زنجير زني يك سنت است , چرا علما زنجير نمي زنند؟

پاسخ

سينه زني , زنجير زني , تعزيه خواني , پوشيدن لباس سياه و سياه پوش كردن مساجد و تكايا, براي برپايي عزاداري حضرت سيدالشهدا و ساير امامان : و ابراز تنفر از ظلم و ستم بني اميه و بني عباس و ديگرستمگران چون در تداوم هدف عاشورا و توسعهء فلسفهء قيام و نهضت اباعبداللّه الحسين 7نقش مهمي دارد, عملي راحج و مستحب است و از مصاديق , تعظيم شعاير و افضل قربات است .() لازم است همهء ارادتمندان و محبان اهل (پ_اورقي 1.آيت اللّه فاضل لنكراني , جامع المسائل , ج 1 ص 619_ 620 آيت اللّه مكارم شيرازي , مجموعه استفتائات جديد, ص 157 آيت اللّه حاج شيخ جواد تبريزي , استفتائات جديد, ص 453

البيت : از علما و دانشمندان و غير آنان در اقامه عزا در ايام سوگواري , و بر پايي مجالس جشن و سرور در هنگام ميلاد آنان , از خود همت نشان دهند, زيرا تعظيم اين امور موجب اقامهء دين و احكام الهي و ريشه دواندن اعتقادات در عمق و درون جان انسان ها مي گردد.

فلسفه حمل علم ها در مراسم عزاداري امام حسين(ع) چيست؟ اكثر مردم شهرهاي ايران اين علم ها را مي بوسند و نذر مي كنند تا حاجت هايشان برآورده شود. آيا اين اعتقاد صحيح است و عدم اعتقا د موجب گناه است؟

پرسش

فلسفه حمل علم ها در مراسم عزاداري امام حسين(ع) چيست؟ اكثر مردم شهرهاي ايران اين علم ها را مي بوسند و نذر مي كنند تا حاجت هايشان برآورده شود. آيا اين اعتقاد صحيح است و عدم اعتقا د موجب گناه است؟

پاسخ

علم يا علامت به پرچم يا كتل يا وسايلي گفته مي شود كه نشانه و علامت عزاداري حضرت اباعبدالله الحسين(ع) است. شايد برداشتن علم به معناي اين باشد كه چون پرچم امام حسين در كربلا به زمين افتاد، ما آن پرچم را برميداريم و راه حسين(ع) راادامه مي دهيم؟ برداشتن علم يا بوسيدن و احترام به آن جنبة سمبوليك دارد و هدف عاشقان اهل بيت از اين كار تبعيت از راه رسم و پيمودن مسير حسين(ع) است و نذر و خيرات و مبراتي كه مي كنند، براي عزاداران حسين(ع) انجام مي دهند، چون در روايت آمده است: هر كس براي عزاداري امام حسين انفاق كند و درهم و ديناري خرج كند، خداوند هفتاد برابر در دنيا و آخرت به او بركت مي دهد و گناهانش آمرزيده مي شود.(1)

عشق به حسين(ع) عشق به همة خوبي ها است. گرية براي شهيد و عزاداري براي او، همرنگ و همصدا شدن با او است.

البته هدف از عزاداري امام حسين(ع) زنده شدن نام و ياد و مرام حسين(ع) در ذهن و زندگي ما است و پيمودن راه او از اهداف عزاداري است. در عزاداري نبايد از آثار و نتايج آن بي بهره بود و از اهداف بي نصيب ماند. نبايد عزاداري فقط جنبة عادي و شكلي داشته باشد، بلكه عزادار امام حسين(ع) بايد احساس كند كه با حسين(ع) در

يك اردوگاه قرار دارد و احساس كند در ركاب او قدم مي زند. در عزاداري بايد از خرافات و افراط و تفريط ها دوري كرد.

اگر نذر مي كند، بايد براساس صحيح فقهي و شرعي باشد و اگر پولي خرج مي كند، بايد در راه صحيح مصرف شود. نذر كردن براي علم صحيح نيست اما بوسيدن آن اشكالي ندارد و روا شدن حاجات به دست خدا است و عدم اعتقاد به اين ها گناه محسوب نمي شود.

پي نوشت ها :

1 - مجمع البحرين ، مادة عشر.

ناموس و ناموس داري ديني يعني چه؟

پرسش

ناموس و ناموس داري ديني يعني چه؟

پاسخ

كلمة ناموس داراي معاني بسيار است. به معاني : احكام الهي، قانون، وحي، صاحب راز، خانة راهب ، خوابگاه شير، مرد دانا، سياست، ريا، بانگ، آبرو، عزّت ، نيكنامي، خجالت، عصمت، عفت. زن و زن هاي متعلق به يك مرد مثل مادر و خواهر و دختر و معاني ديگر آمده است. اما آنچه كه در عرف مامعروف و مشهور است، ناموس به معناي زن و زن هاي متعلق به انسان است كه پاكي آنان باعث حفظ آبروي انسان مي شود. ناموس داري ديني به معناي اين است كه انسان مؤمن غيرت و حيا نسبت زنان خويشاوند داشته باشد.[1]

[1] لغت نامة دهخدا، كلمة ناموس.

ايام فاطميه چه ايامي است؟

پرسش

ايام فاطميه چه ايامي است؟

پاسخ

دربارة تاريخ رحلت حضرت زهرا (س) روايات مختلف و متضاد است. (از چهل روز تا شش ماه بعد از رحلت پيامبر (ص)).

ميان علماي شيعه، دو تاريخ مشهور و مقبول است: يكي هفتاد و پنج روز بعد از رحلت پيامبر (ص) و ديگري نود و پنج روز.

با توجه به رحلت پيامبر اسلام (ص) در بيست و هشتم صفر، بنا به روايت هفتاد و پنج روز، در مورخة سيزدهم تا پانزدهم جمادʠالأوّل ، شهادت حضرت زهرا است و اين ايام را فاطمية اوّل مي خوانند.

اما بنا به روايت نود و پنج روز، شهادت حضرت در سوم تا پنجم جمادي الثاني است و اين ايام را فاطمية دوم مي خوانند.

منشأ كلمات عاشورا و تاسوعا چيست؟

پرسش

منشأ كلمات عاشورا و تاسوعا چيست؟

پاسخ

عاشورا از ريشة عشر به معناي ده و دهم است. و در عبري روز دهم اولين ماه سال تشرين عاشورا گفته مي شد كه برابر است با اولين ماه سال قمري. و به همين جهت دهمين روز محرم را عاشورا گويند و تاسوعا هم از ريشة تسع كه به معناي نه و نهم است.

طريقة فاتح گرفتن براي مردگان را تشريح كنيد؟ آيا اگر چاقو روي سفره باشد ، در هنگام فاتحه گفتن اشكال دارد؟

پرسش

طريقة فاتح گرفتن براي مردگان را تشريح كنيد؟ آيا اگر چاقو روي سفره باشد ، در هنگام فاتحه گفتن اشكال دارد؟

پاسخ

فاتحه گرفتن براي مردگان در هر حالي و در هر مكاني بلا اشكال است. بودن چاقو و غير آن سر سفره هيچ اشكالي ندارد.

چرا از اول محرم و قبل از شهادت امام حسين(ع) لباس سياه مي پوشند؟ در حالي كه امام حسين(ع) در روز عاشورا به شهادت رسيده اند و طبق معمول بايد از روز عاشورا به بعد لباس سياه پوشيده شود، لطفاً در اين مورد توضيح دهيد؟

پرسش

چرا از اول محرم و قبل از شهادت امام حسين(ع) لباس سياه مي پوشند؟ در حالي كه امام حسين(ع) در روز عاشورا به شهادت رسيده اند و طبق معمول بايد از روز عاشورا به بعد لباس سياه پوشيده شود، لطفاً در اين مورد توضيح دهيد؟

پاسخ

برادر عزيز و گرامي! از جنابعالي كه دبير و معلم دانش آموزان هستيد و در رفع مشكلات و شبهات آنان مي كوشيد تشكر مي كنيم. اميدواريم در اين راه .

همان طور كه جنابعالي در سؤال مطرح كرده ايد اصولاً بايد محبين اهل بيت (ع) در عزاداري براي سالار شهيدان بعد از روز عاشورا لباس ماتم و سياه بپوشند و عزاداري براي آن حضرت را شروع كنند، ولي عشق و محبّت به آن حضرت باعث شده كه قبل از عاشورا خود را آماده كنند و لباس هاي سياه بپوشند، مساجد، تكايا و حسينيه ها را سياهپوش كنند.

عزاداري براي اباعبدالله(ع) يك عزاداري معمولي نيست؛ بلكه تبديل به يك فرهنگ فراگير شده است وقتي كه تبديل به فرهنگ شد ديگر زمان و مكان نمي شناسد، لذا تا نسيم محرّم به مشام جان مي وزد خود به خود پوشيدن لباس عزا و سياه پوش كردن كوچه و خيابان ها و مساجد و تكيه ها شروع مي شود. البته در غير محرم نيز عزاداري براي امام حسين در فرصت هاي مناسب برگزار مي شود، شيعيان به دستور اولياي دين مخصوصاً به دستور امامان بعد از امام حسين(ع) براي زنده نگه داشتن اهداف امام حسين و فرهنگ عاشورا تلاش و كوشش مي كنند.

امام باقر(ع) در زمينة برپايي عزا در خانه ها بر امام حسين(ع) مي فرمايد:

بايد بر حسين(ع) ندبه و عزاداري و گريه كنيد و بر اهل خانة خود دستور دهيد كه بر او بگريند . با اظهار گريه و ناله بر حسين(ع) مراسم عزاداري بر پا كنيد و يك ديگر را با گريه و تعزيت در سوگ حسين (ع) ملاقات كنيد.[1]

رمز جاودانگي نهضت حسيني نيز همين احيا و زنده نگهداشتن و تعظيم شعاير بوده است. امام خميني(ره) فرمود: الآن هزار و چهارصد سال است كه با اين منبرها با اين روضه ها و با اين مصيبت ها و با اين سينه زني ها (دين اسلام) را حفظ كرده اند.[2]

عزاداري، احياي خط خون و شهادت و رساندن صداي مظلوميت آل علي به گوش تاريخ است. عزاداران حسيني پروانگان شيفتة نورند كه شمع محفل آراي خويش را يافته از شعلة شمع، پيراهن عشق پوشيده اند و آمادة جان باختن و فدا شدن اند.

نقش عزاداري در حفظ فرهنگ عاشورا مهم است و آثار و بركات خوبي براي بشريت داشته و خواهد داشت.

اي كه آميخته مهرت با دل

كرده عشق تو مرا دريا دل

بذر عشقي كه به دل كاشته ام

جز هواي تو ندارد حاصل

از مي عشق تو، عاقل مجنون

وزخم مهر تو مجنون عاقل

گر شود كار جهان زير و زبر

نشود عشق تو از دل زايل[3]

[1] جواد محدثي ، فرهنگ عاشورا، ص 312، به نقل از كامل الزيارات ، ص 175.

[2] همان، ص 313.

[3] همان، ص 315.

بعضي از افراد نظر داردن كساني كه عَلَم امام حسين را بلند مي كنند و عزاداري مي كنند، بايد انسان هاي آرام و ساكتي باشند و در ادارات دولتي مشغول به كار نباشند.

پرسش

بعضي از افراد نظر داردن كساني كه عَلَم امام حسين را بلند مي كنند و عزاداري مي كنند، بايد انسان هاي آرام و ساكتي باشند و در ادارات دولتي مشغول به كار نباشند.

پاسخ

اين نظر درست نيست. همة مؤمنان مي توانند علمدار حسين(ع) باشند و پرچم عزاي امام حسين(ع) را بر دوش بكشند. البته اين افراد هر چه پاك و با تقوا باشند، ثواب بيشتري دارند.

مي خواستم در مورد عطسه اطلاعاتي بدهيد. آيا مطالبي كه در مورد عطسه شايع است صحت دارد يا اين كه خرافات است؟

پرسش

مي خواستم در مورد عطسه اطلاعاتي بدهيد. آيا مطالبي كه در مورد عطسه شايع است صحت دارد يا اين كه خرافات است؟

پاسخ

مطالبي كه بين مردم در مورد عطسه شايع است، درست نيست. اساساً روح اسلام با اين گونه مطالب سازش ندارد، تا آن جا كه درستور مي دهد هنگامي كه تصميم بر كاري گرفتيد، اگر كسي فال بد زند، اعتنا نكنيد و بر خداوند توكّل نموده، به دنبال هدف برويد.

دربارة عطسه وارد شده است هرگاه يكي از شما عزسه كرد، در حق او دعا كنيد و بگوييد "يرحمكم الله؛ رحمت خدا شامل حال تو گردد". طرف ديگر نيز متقابلاً دعا كند و بگويد: "يغفرالله لكم؛ خدا تو را بيآمرزد". اما صبر كردنيا فوق گذاردن بين يك عطسه و دو عطسه افسانه است كه بايد مسلمان آگاه و دانا از اين افسانه ها بپرهيزد.[2] جزوه اي در اين زمينه خدمت شما ارسال مي شود .

[1] توضيح المسائل مراجع، ج 1، ص 29.

[2] ناصر مكارم، پرسش ها و پاسخ ها ، ج 4، ص 162.

چرا درباره علما كه اين همه زحمت براي انقلاب كشيده و مي كشند، بد مي گويند؟

پرسش

چرا درباره علما كه اين همه زحمت براي انقلاب كشيده و مي كشند، بد مي گويند؟

پاسخ

اولاً: همة مردم اين گونه نيستند. بسيار هستند كه از عالمان ديني حمايت كرده و از آنان تمجيد مي نمايند.

ثانياً: بد گويان دو دسته اند:

دسته اي كه اكثريت را تشكيل مي دهند و تنها زباني و از نظر ظاهري بد مي گويند، اما باطناً و قلباً عناد و كينه اي از آن ها ندارند، مثل اعضاي يك خانواده كه داخل خانه، برادر به برادر و خواهر خود بد مي گويد و حتيگاهي باهم درگير مي شوند، اما خارج خانه هواي يكديگر را دارند و در كنار همند و از هم حمايت مي كنند.

عدة زيادي از بد گويان اين گونه اند، چون همانان پاي منبر مي نشينند و در نماز جمعه ها و جماعت شركت مي كنند و از عالمان ديني در جشن ها و عزاها دعوت به عمل مي آورند.

دستة ديگر كه در اقليت هستند، كساني هستند كه با عالمان و روحانيون عناد دارند.

دشمني محدود به عصر ما و منحصر به روحانيت نيست، بلكه از ابتدا با انبيا و امامان(ع) و صالحان و متقيانخصومت داشته و دارند.

البته با همة تلخي ها بايد گفت: عمل كرد برخي روحانيون خوب نبوده و نيست. مردم آن ها را مي بينند و خيال مي كنند همه اين طورند. لذا پشت سر همه بد مي گويند.

چنان كه از عمل كرد بد چند پاسدار، يا چند نظامي و يا چند قاضي و چند بازاري و ... به همة پاسداران و نظاميان و قاضيان و بازاريان بد بين مي شوند، با اين كه منطقاً نبايد حساب كار چند منحرف در هر قشري را به حساب همه به شمار آورد.

آيا ناخن گرفتن در شب ايراد دارد؟ بهترين موقع ناخن گرفتن چيست؟

پرسش

آيا ناخن گرفتن در شب ايراد دارد؟ بهترين موقع ناخن گرفتن چيست؟

پاسخ

در احاديث و روايات سفارش هاي بسياري ديده مي شود كه كوتاه كردن ناخن موجب از بين رفتن در دو جلب روزي مي شود.

امام علي (ع) فرمود: "چيدن ناخن مانع درد و بيماري بزرگ مي شود و روزي را فراوان مي كند.(1)

چه موقعي ناخن گرفتن مستحب است؟ معصومان (ع) بيشتر روي پنج شنبه و جمعه تكيه كرده اند، اگر چه روزهاي ديگري چون سه شنبه وچهارشنبه نيز آمده است، ولي تكيه استحباب بيشتر روي جمعه است. پيامبر گرامي اسلام (ص) فرمود: "هر كه در روز جمعه ناخن بچيند، خدا درد و بيماري را از انگشتانش بيرون مي كند و به جاي آن شفا و درمان مي بخشد".(2)

امام صادق (ع) فرمود: "آدمي ناخن و موي خود را پس از چيدن دفن مي كند و اين كار سنت است".(3)

بلند گذاشتن ناخن براي زن، نوعي زينت محسوب مي شود. پيامبر گرامي اسلام (ص) فرمود "شما مردان" ناخن هاي خود را بچينيد. (شما زنان) برخي از ناخن هاي خود را بگذاريد كه براي شما زينت بخش تر است.(4)

1 - بحارالانوار، ج 73، بيروتي، ص 119، حديث 2.

2 - مكارم الاخلاق، ص 64.

3 - آثار الصادقين، ج 12، ص 161.

4 - بحارالأنوار، ج 73، ص 123، حديث 12.

اگر زني حامله باشد و مرده اي ببيند ، چه حكمي دارد ؟ اين كه مي گويند بچه چشمانش شور مي شود يعني چشم زخم مي زند ، آيا واقعيت دارد؟

پرسش

اگر زني حامله باشد و مرده اي ببيند ، چه حكمي دارد ؟ اين كه مي گويند بچه چشمانش شور مي شود يعني چشم زخم مي زند ، آيا واقعيت دارد؟

پاسخ

پس از تحقيق و تفحص مطلبي دال بر اين كه اگر زن حامله مرده اي ببيند ، چشم فرزندش شور مي شود نيافتيم ، اگر چه مردم برخي از مناطق بدان معتقد هستند ، ولي ظاهرا مدركي ندارد . اين مطلب بعيد به نظر مي رسد.

آيا در محرم و صفر مي توان مراسم عقد و خواستگاري را برگزار نمود؟

پرسش

آيا در محرم و صفر مي توان مراسم عقد و خواستگاري را برگزار نمود؟

پاسخ

رفتن به خواستگاري و خواندن عقد ازدواج در محرم و صفر اشكال ندارد.

براي رعايت احترام اين دو ماه به خاطر عزاي حسيني از جشن و سروي اجتناب شود.

آيا تسبيح در دست گرداندن گرفتاري مي آورد؟

پرسش

آيا تسبيح در دست گرداندن گرفتاري مي آورد؟

پاسخ

تسبيح در دست گرداندن اشكال ندارد و موجب گرفتاري نمي شود. گاهي ثواب هم دارد. امام كاظم(ع) فرمود: "اگر كسي تسبيح تربت امام حسين(ع) را به دست بگرداند و با آن ذكر خدا كند، به عدد هر دانه چهل حسنه نوشته مي شود، و اگر آن را بدون ذكر در دست داشته باشد، بيست حسنه برايش نوشته مي شود".(1)

پي نوشت ها:

1 - مصطفي حسيني دشتي، معارف و معاريف، ج 3، ص 557، ماده تسبيح.

آيا عطسه در كمي يا زيادي عمر مؤثر است؟ آيا در عطسه تك بايد صبر كرد؟

پرسش

آيا عطسه در كمي يا زيادي عمر مؤثر است؟ آيا در عطسه تك بايد صبر كرد؟

پاسخ

در حديث آمده كه عطسه به موجب راحتي بدن است، و تا سه روز و به روايتي هفت روز، امان از مرگ است. نيز وارد شده كه عطسه به هنگام گفتن مطلب، مگواه بر صدق و راستي آن مطلب است. در روايت آمده كه هنگام عطسه صلوات بفرستيد. آن چه بين عوام مشهور است كه هنگام عطسه تك بايد صبر كرد، صحت ندارد و در احاديث اثري از اين حرف نيست.(1)

پي نوشت ها:

1 - شهيد دستغيب، 82 پرسش، ص 161، سؤال 71، مصطفي حسيني دشتي، معارف و معاريف، ج 7، ص 389، ماده: عطسه.

بسيار مشتاقم بدانم جزء عوام الناس هستم يا جزء اهل دانش؟ دانستن اين امر چگونه ميسر است؟

پرسش

بسيار مشتاقم بدانم جزء عوام الناس هستم يا جزء اهل دانش؟ دانستن اين امر چگونه ميسر است؟

پاسخ

از پيگيري و سؤال شما بر مي آيد دوست داريد، اهل علم باشيد و ان شاء اللَّه چنين خواهد بود و در قيامت بااهل دانش محشور مي شويد.

حضرت علي(ع) به كميل بن زياد نخعي كه ازنيكان و ياران آن بزرگوار بود، فرمود: "مردم سه دسته اند:

عالم رباني (داناي خداشناسي كه به مبدأ و معاد آشنا بوده و به آن عمل نمايد) و طالب علم و آموزده اي كه (از جهل و ناداني) بر راه نجات و راهيي يافتن است و مگسان كوچك و ناتوان (نادان نفهم و به انواع زشتي ها آلوده) كه هر آواز كننده (به هر راهي) را پيروي مي كنند و با هر بادي مي روند (= درست رااز نادرست تميز نداده و به مذهب و طريقه اي پايدار نيستند و به هر راه كه پيش مي آيد مي روند،) اينان از نور دانش روشني نطلبيده اند (و در تاريكي ناداني مانده اند) و به پايد استواري (عقايد حقه كه روي دو پايه عقل و علم است) پناه نبرده اند".

بنابر اين هر كس در پي كسب دانش به ويژه دانش ديني از طريق علما باشد و در اين راه از پيگيري خسته نشود، جز متعلمان و دانشجويان است، نه گروه عوام.

پي نوشت ها:

1 - نهج البلاغه، ص 1144، قصار الحكم، 139، به قلم فيض الاسلام.

مي گويند: وقتي در كاري صبري و عطسه آمد، در انجام آن عجله نكنيد و يا آن را ترك كنيد، آيا اين حرف صحيح است؟

پرسش

مي گويند: وقتي در كاري صبري و عطسه آمد، در انجام آن عجله نكنيد و يا آن را ترك كنيد، آيا اين حرف صحيح است؟

پاسخ

تا جايي كه ما اطلاع داريم درهيچ يك از كتب معتبره اسلامي، صبر به عنوان "شوم" معرفي نشده، بلكه خيلي خوب است و آثار نيكي برايش ذكر شده است. امام صادق(ع) فرمود: "اگر مريض عطسه كند، نشانه بهبودي از مرض مي باشد".(1)

نيز از معصومان(ع) مي خوانيم: "اگر كسي عطسه كند و بگويد: الحمد اللَّه رب العالمين علي كل حال و صلي اللَّه عليه محمد آل محمد، گرفتار درد دندان و گوش نمي شود...".(2)

جهت اطلاب بيشتر جزوه عطسه ارسال مي گردد.

گفتني است: چون بين عده زيادي شايع ست: بعد از صبر بايد دقايقي از انجام كار خودداري نمود، ممكن است طرف در اثر اين تلقينات دچار دلهره و اضطراب شود و نتواند كار را به طور احسن انجام دهد. از اين رو بهتر است در كار عجله نكند و كمي تأمل كند تا آرامش پيدا كرده و با خاطري آسوده اقدام نمايد.

پي نوشت ها:

1 - محدث قمي، سفينة البحار، ج 2، ص 203، ماده عطس.

2 - همان.

آيا دود اسفند براي كساني كه به اصطلاح چشم خورده و مورد حسادت قرار گرفته، مفيد است؟ در اين خصوص روايتي از معصومان(ع) وارد شده يا خرافات است؟

پرسش

آيا دود اسفند براي كساني كه به اصطلاح چشم خورده و مورد حسادت قرار گرفته، مفيد است؟ در اين خصوص روايتي از معصومان(ع) وارد شده يا خرافات است؟

پاسخ

در اين كه در بعضي از چشم ها اثر مخصوصي است كه وقتي از روي اعجاب به چيزي بنگرند، ممكن است آن را از بين برده يا در هم بشكنند و يا انسان را بيمار يا ديوانه كنند، نبايد از نظر عقل و علم مورد انكار قرار گيرد.

در روايات اسلامي تعبيرات مختلفي ديده مي شود كه وجود چنين امري را اجمالا تاييد مي كنند.

اسماء بنت عميس خدمت پيامبر(ص) عرض كرد: گاه به فرزندان جعفر چشم مي زنند! آيا "رُقْيه" براي آنان بگيرم؟ (منظور از "رقيه" دعاهايياست كه مي نويسند و براي جلوگيري از چشم زخم با خود نگه مي دارند و آن را (تعويذ) نيز مي گويند).

پيامبر فرمود: مانعي ندارد. اگر چيزي مي توانست بر قضا و قدر و پيشي گيرد، چشم زدن است.(1)

اميرالمؤمنان(ع) فرمود: "پيامبر براي امام حسن و امام حسين(ع) "رقيه" گرفت و اين دعا را خواند "شما را به تمام كلماتو اسماي حُسناي خداوند و از شرّ مرگ و حيوانات موذي و هر چشم بدو حسود آن گاه كه حسد مي ورزد مي سپارم" سپس پيامبر نگاهي به ما كرد و فرمود:

" اين چنين حضرت ابراهيم براي اسماعيل و اسحاق تعويذ نمود". (2)

چشم زخم از چند طريق قابل درمان است: دعا و دود اسپند.

از حضرت رسول اكرم(ص) نقل شده: "بر هر يك از برگ و دانه بوته اسفند موكّلي است و با آن ها است تا بپوسد. ريشه و شاخه اش غم و سخر را بر طرف مي كند و

دانه اش شفاي هفتاد درد است. پس به اسفند مداوا كنيد".(3)

از طريق اسفند مي توان چشم زخم و نگراني كسي را كه مورد حسادت قرار گفته است، درمان نمود.

پي نوشت ها:

1 - مجمع البيان، ج 10، ص 342، به نقل از نمونه، ج 24، ص 427.

2 - نور الثقلين، ج 5، ص 400، به نقل از نمونه، ج 24، ص 428.

3 - محدث قمي، مفاتيح الجنان، بخش "عوزات دفع شياطين".

جمله "يا علي" يعني چه و چرا عده زيادي اين جمله را بر زبان جاري مي كنند؟

پرسش

جمله "يا علي" يعني چه و چرا عده زيادي اين جمله را بر زبان جاري مي كنند؟

پاسخ

ميان بزرگان دين و اولياي الهي و امامان معصوم، اميرالمؤمنان حضرت علي(ع) ويژگي و برتري خاصي دارد. او پدر تمام امامان، جانشين بلافصل پيامبر، وليّ خدا، مظهر شجاعت و غيرت و قوّت بازو و تقوا و تمام خوبي ها است. مسلمانان خصوصاً شيعه، آن امام همام را الگو و مرا خويش قرار داده اند. تاريخ به ياد دارد حضرت علي(ع) در بسياري از جنگ هاي صدر اسلام كه حضور داشتند، دلاوري هاي اعجاب گونه اي به يادگار گذاشتند. جنگ هايي از قبيل بدر، اُحد، خندق، خيبر و نهروان نمونه هاي روشن آن است.

عموم شيعيان براي دست يابي به توفيق و مدد الهي و بهره مندي از قدرت و قوّت حضرت، براي شروع كاري و يا پي گيري هدفي، از نام مقدس او اسفتاده مي كنند، تا شايد اين تميّن و تبرك جويي، فال نيكي در شكوفايي و ثمر دهي اهدافشان باشد.

مردم در هنگام بلند كردن چيزهاي سنگين مي گويند: "يا علي" كه ذكر اين جمله نوعي كمك گرفتن از نيروي غيبي حضرت است، يا مي گويند: يا علي مدد يعني اي علي! به ما مدد و نيرو و قوّت عطا كن!

در هر حال استفاده از نام هاي خداوند و بهره مند شدن از نام مقدس اولياي الهي در كسب توفيق و رسيدن به اهداف موردنظر تأثير فراواني دارد.

چرا دور خانه خدا را با پارچه مشكل پوشانيده اند؟

پرسش

چرا دور خانه خدا را با پارچه مشكل پوشانيده اند؟

پاسخ

عليت اين كه چرا با پارچه مشكي خانه خدا را پوشانده اند معلوم نيست، ولي مي توان چند چيز را به صورت حدسي بيان كرد:

1 - زبان حال پارچه سياه اين است كه انبياي الهي مي آمدند در اين خانه طواف مي كردند، ولي چون ديگر نمي آيند كعبه لباس عزا پوشيده است.(1)

2 - در تاريخ آمده است كه اولين كسي كه خانه خدا را پوشانيد، پادشاه حِمْيَر (يمن) در سال 220 قبل از هجري بوده است و هر پادشاهي بعد از او اين كار را مي كرد. برخي از آنان كعبه را با پوست گوسفند يا با حصير برگ خرما مي پوشانيدند كه در عالم خواب به آنان گفته شد لباس بهتري بر كعبه بپوشانيد تا بالاخره، لباس سياه حرير انتخاب كردند. از آن زمان لباس حرير سياه براي پوشش كعبه انتخاب شد.(2)

3 - رنگ سياه از بين رنگ ها، ساده ترين و بي آلايش ترين رنگ است و آن را به عنوان زيور و زينت به حساب نمي آوردند و از سادگي خاصي برخوردار است، لذا كعبه كه مسجد است با اين رنگ ساده پوشانيده شده است.

از امام صادق(ع) نقل شده است كه اسماعيل (ع) زني عاقله از قبيله حِمْيَر داشت. او به اسماعيل گفت: شايسته است دور پرده بر اين دو دَر كعبه بياويزيم و اسماعيل پذيرفت. بعد از مدتي زن پيشنهاد كرد كه كل كعبه پوشانيده شود، چون اين سنگ ها بدنما است. اسماعيل پذيرفت. همسر اسماعيل پشم فراواني تهيه كرد و نزد زنان قبيله خويش فرستاد كه بريسند. تا موسم حج نيمي از خانه پوشانده شد. نيم ديگر را

با حصير برگ نخل پوشاندند، وقتي مرتم اين منظره را ديدند تصميم گرفتند براي كعبه هديه بياوردند، لذا هر ساله ازجمع آوري هديه ها پرده كاملي براي خانه خدا تهيه مي شود.(3)

پي نوشت ها:

1 - محمد حسين اعلمي، دائره المعارف الشيعه العامّه، ج 15، ص 196 و دائرة المعارف فريد و جدي، ج 8، ص 150.

2 - همان، ص 195.

3 - سيد مصطفي دشتي، معارف و معاريف، ج 8، ص 529.

چرا جن باعث ترس در مردم مي شود؟

پرسش

چرا جن باعث ترس در مردم مي شود؟

پاسخ

برادر گرامي! واقعيت آن است كه در مورد جن تحقيق جامعي صورت نگرفته است و اطلاعات ما از آن موجود نامرئي بسيار ناقص و محدود است و داوري ها بر اساس حدسيات و ظنيّات صورت مي گيرد. ضمن سپاس از پيشنهاد شما اميدواريم در مورد آن تصميم خوبي گرفته شود.

ترس مردم از جن، معلول تصورات نادرست آن ها است. متأسفانه دربارة جن افسانه ها و داستان هاي خرافي بسياري ساخته شده است. از جمله اين كه آن ها را با اشكال عجيب و غريب و وحشتناك و موذي و كينه توز و بدرفتار كه ممكن است از ريختن يك ظرف آب داغ در يك نقطه خالي خانه هايي را به آتش كشند و موهومات ديگري از اين قبيل طبيعي است كه با اين نگرش و گمان مردم از چنين موجود ترسناك، مي ترسند. ترس از جن مانند ترس از تاريكي و غيره، ترس واقعي نيست و تنها بر اساس تخيلات و ساخته هاي ذهني ايجاد شده است. با واقع بيني و شناخت صحيح از جن قطعاً ترس از بين خواهد رفت.

امروزه سه امر: بانك، تلويزيون و فوتباليست ها مردم را به خود مشغول داشته است. چرا اين گونه شده است؟

پرسش

امروزه سه امر: بانك، تلويزيون و فوتباليست ها مردم را به خود مشغول داشته است. چرا اين گونه شده است؟

پاسخ

در خصوص بانك سؤال روشن نيست تا پاسخ مناسب نوشته شود. در مورد تلويزيون و مسئلة فوتبال حرف شما درست است. برنامه هاي تلويزيون در برخي اوقات نه تنها قطع نمي شود، بلكه معمولاً در وقت هاي حساس برنامه هاي پخش

مي كنند، و اكثر تماشاگران را از كارهاي مفيد باز مي دارند. به نظر مي رسد مردم بايد از مسئولين تلويزيون بخواهند برنامه هاي تلويزيون در اوقات مناسب پخش شود. نيز به گونه اي برنامه هاي خود را تنظيم كنند كه خانواده ها وقت براي تربيت بچه ها و گفت و گو با آنان را داشته باشند.

نام صبا و مليكه براي دختر آيا جزء اسامي مذهبي است؟

پرسش

نام صبا و مليكه براي دختر آيا جزء اسامي مذهبي است؟

پاسخ

مقدمه: چون سخن از اسم هاي مذهبي است، لازم مي بينم مقداري در اين مورد توضيح دهيم.

يكي از امتيازات درخشان اسلام، جامعيت و گستردگي دامنة آموزش آن و عنايت ويژه اش به مسايل روان شناسي و جامعه شناسي است. طرح حقوق كودك، در كنار ساير حقوق ها يكي ديگر از امتيازات اسلام است. اسلام براي كودك از روزي كه به صورت يك جنين در رحم مادر به سر مي برد حقوقي تعيين كرده و براي والدين وظايف و مسئوليت هاي پيش از انعقاد نطفه مشخص نموده است.

يكي از حقوقي كه فرزندان بر والدين دارند انتخاب نام نيكو براي آنان است.

مردي از پيامبر اسلام(ص) پرسيد: حق فرزندم به من چيست؟ فرمود: " نام نيكي براي او انتخاب كن، تربيتش را نيكو گردان و شغل شايسته اي براي او در نظر بگير".1

پدر و مادر بايد توجه داشته باشند كه نوزاد آنان در آينده با نامي كه آنان برگزيده اند، سر و كار خواهد داشت و نام آنان وسيله اي براي توجه ديگران به شخصيت فرزندشان خواهد بود. پيامبر اكرم(ص) فرمود: "اولين هديه اي كه هر يك از شما به فرزندش مي بخشد نام نيك است،

پس بهترين نام ها را براي فرزندانتان انتخاب كنيد".2

بهترين نام ها:

بهترين نام ها آن است كه از بندگي خدا حكايت كند و نشان دهنده علاقه و محبت به بندگان صالح خدا، امامان و اولياي الهي مخصوصاً چهارده معصوم عليهم السلام باشد.

امام محمد باقر(ع) مي فرمايد: "اصدق الأسماء ما سُمّي بالعبوديه و أفضلها (او خيرها) اسماء الانبياء".3

علي(ع) فرمود:

"هيچ خانواده اي نيست كه در آن نام پيامبر مي باشد جز آن كه خداوند فرشته اي را مأمور سازد كه شبانه روز آنان را تقديس كند".4

تأثير نيك در سرنوشت دنيا و آخرت افراد: علي(ع) فرمود: "هيچ فردي و ملّتي نيست كه نام صالحان را براي فرزندان خود برگزينند جز آن كه خداوند آن چه را كه از دستشان مي رود به نيكويي به آنان باز مي گرداند".5

ربعي بن عبدالله مي گويد: به امام صادق(ع) عرض شد: ما فرزندان خود را به نام شما و پدران شما نام گذاري مي كنيم. آيا اين عمل به حال ما سود دارد؟ فرمود: "آري، به خدا قسم! مگر دين چيزي جز حبّ و بغض و دوستي با دوستان خدا و دشمني با دشمنان خدا است؟".6

سپس به آية "ان كنتم تحبون الله فاتبعوني..."، استدلال مي كند كه يكي از علامت هاي ايمان به خدا و نشانه هاي دوستي خدا و رسول اطاعت از امامان و انتخاب اسم آنان براي خود و فرزندان است.7

اسم هاي برگزيده براي اشخاص، اشيا، شغل، مغازه و غير آن، نشان دهندة نوع عقيده و طرز تفكر، فرهنگ و شخصيت است. پيامبر اسلام فرمود: "المرء مع من احببت؛ انسان با كسي زندگي مي كند، مي ميرد و محشور مي شود كه دوستش دارد". وقتي كسي حضرت فاطمة زهرا و علي عليهماالسلام را دوست داشته باشد نام آنان و فرزندانشان را براي فرزندان خود انتخاب مي كند. با اين كار مذهب و حزب و الگوي زندگي خويش را معيّن ميكند و دنباي آنان حركت مي كند و از آنان دستور مي گيرد. پيامبر اسلام فرمود: "محبت و

دوستي اهل بيت من، رزق و روزي پاك است كه نصيب هر كسي گشت، خير دنيا و آخرت به او داده شده و بيست امتياز دارد كه ده خصلت و امتياز آن در دنيا داده مي شود و ده امتياز ديگر در آخرت داده مي شود كه يكي از آن ها بهشت است".8

نام افراد منفور و دشمنان را انتخاب نكنيد:

در يك تقسيم بندي مي توان اسم ها را چند دسته تقسيم كرد:

1- نام هاي پيامبران، امامان، شهدا، صالحان، رهبران ديني و در يك كلمه نام هاي محبوب.

2- اسم هاي منفور و مبغوض. انسان هاي شرور، ستمگر، فاسد و مفسد مثل هيتلر، معاويه، يزيد، ابوسفيان و شمر.

3- اسم هايي كه نشان دهندة خود باختگي و از خود بيگانگي فرهنگي و بحران هويت و شخصيت اشخاص است و نشان مي دهد كه خانواده چنان مجذوب بيگانگان شده است كه همة افتخارات ملي و مذهبي خود را به هيچ گرفته، اعتماد به نفس را از دست داده، هيچ گونه استقلال فكري و روحي ندارد. از اين رو مي خواهد با انتخاب اسم هاي خارجي براي فرزندان يا محل كار و شغل خويش بگويد كه من متجدد و نو انديش هستم در حالي كه اين گونه افراد به علت خلأ فكري و دروني مرتجع ترين و كهنه گراترين اقشار هستند، زيرا همانند انسان هاي كهن، كور كورانه از بيگانگان تقليد مي كنند.

يكي از كارهاي برنامه ريزي شدة انبيا مخصوصاً پيامبر اسلام(ص تغيير دادن نام هاي اشخاص، اشيا، نهرها، جاده ها و يا زمين هايي بود كه بوي كفر، شرك، فساد يا وابستگي به بيگانگان مي داد. حسين بن

علوان از امام صادق(ع) نقل مي كند: "انّ رسول الله يغيّر الأسماء القبيحه في الرجال و البلدان؛ پيامبر اسلام پيوسته نام هاي زشتي را كه بر مردان يا شهرها بود عوض مي كرد".

صبا به معني باد شمال يا شرق و نيز به معني كودكي است و گاهي به پيكي كه حامل خبر مسرّت بخش و خوشحال كننده است گفته مي شود.

مليكه به معني پادشاه و قدرت مند است، نيز كسي كه مالك و حاكم چيزي است گفته مي شود. اين گونه نام ها، از جمله نام هاي دستة دوم و سوم نيست ليكن از نام هاي دستة اوّل و به عنوان نام هاي مذهبي هم نيست. انتخاب اين گونه اسم ها اشكال ندارد.

1 احمد بهشتي، اسلام و حقوق كودك، ص 58، چاپ دوم، انتشارات دفتر تبليغات.

2 محمود جواد طبسي، حقوق فرزندان در مكتب اهل بيت (ع)، چاپ دوم، تابستان 1376 انتشارات دفتر تبليغات، ص 55.

3 شيخ حرالعاملي، وسايل الشيعه، ج15، ص 124.

4 صادق احسان بخش، آثار الصادقين، ج9، ص 155.

5 كنزالعمال ج 16، ص 419.

6 محمد جواد طبسي، حقوق فرزندان در مكتب اهل بيت، ص 62.

7 محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ج2 ص 1364، باب 1904، حديث 8913.

8 همان، حديث 3202.

به عقيدة برخي از مردم بعد از طلوع و غروب خورشيد، خواندن فاتحه و صلوات براي مردگان خوب است و به آن ها مي رسد، ولي پس از غروب و شب ها گفتن فاتحه سودي به حال آن ها ندارد. اين گفته ها تا چه حدّ درست است؟

پرسش

به عقيدة برخي از مردم بعد از طلوع و غروب خورشيد، خواندن فاتحه و صلوات براي مردگان خوب است و به آن ها مي رسد، ولي پس از غروب و شب ها گفتن فاتحه سودي به حال آن ها ندارد. اين گفته ها تا چه حدّ درست است؟

پاسخ

خواندن فاتحه و صلوات و دادن خيرات و مبرّات به نيت ثواب براي اموات وقت خاصي ندارد، گرچه بر زيارت قبور مؤمنان در روز شنبه و دوشنبه و پنج شنبه تأكيده شده است. خواندن هفت مرتبه سورة انّا انزلنا و سورة يس و سلام دادن بر مردگان و خواندن قرآن در روايات آمده است. در روايت امام صادق(ع) آمده است: "اگر قبل از طلوع خورشيد به زيارت قبر مردگان رفتيد و به آنان سلام داديد آنان مي شنوند و جواب مي دهند واگر بعد از طلوع آفتاب رفتيد، مي شنوند ولي جواب نمي دهند".[2]

[2] بحارالأنوار، ج 102، ص 295 به بعد؛ وسائل الشيعه، ج2، ص 879 به بعد.

آيا به كسي كه به حج عمره مي رود مي توان حاجي گفت؟

پرسش

آيا به كسي كه به حج عمره مي رود مي توان حاجي گفت؟

پاسخ

از نظر اصطلاح فقهي واژة "حج" و "حاجي" به چيزي و كسي گفته مي شود كه شرايط حج را داشته و حج او واجب شده است. هرگاه شرايط حج فراهم شد و شخصي مستطيع به مكه مشرف شد و اعمال حج را انجام داد، يكي از واجبات الهي را انجام داده و اصطلاحاً به او "حاجي" اطلاق مي گردد. واژة حج و حاجي به عمرة تمتع و كسي كه اعمال آن را انجام دهد اطلاق نمي گردد. البته ممكن است برخي از مردم با توجه به فرهنگ و ساختار جوامع خويش، بر كسي كه اعمال عمره را انجام دهد، حاجي بگويند، ولي در عرف شرع به كسي كه اعمال عمره را انجام دهد، حاجي گفته نمي شود.

آيا وجود خال در طرف راست و يا چپ صورت نشانة شانس و اقبال است؟

پرسش

آيا وجود خال در طرف راست و يا چپ صورت نشانة شانس و اقبال است؟

پاسخ

خال يك عارضة پوستي است كه ممكن است از عوارض خوني باشد و معمولاً روي پوست بدن ظاهر مي شود. وجود خال روي صورت و يا هر جاي ديگر، نشانة شانس و اقبال نيست و چيزي را ثابت نمي كند. هر چند بين مردم بعضي مسائل به صورت خرافه و غير علمي مطرح شده است اما هيچ يك از آن ها اعتبار علمي و شرعي ندارد.

آيا اين گفته درست است كه موقع سال تحويل هر كس در هر موقعيتي است، در همان موقعيت باقي مي ماند مثلاً اگر خواب باشد يا در حال خواندن قرآن باشد در طول سال هميشه اين حالات را به خود مي گيرد؟

پرسش

آيا اين گفته درست است كه موقع سال تحويل هر كس در هر موقعيتي است، در همان موقعيت باقي مي ماند مثلاً اگر خواب باشد يا در حال خواندن قرآن باشد در طول سال هميشه اين حالات را به خود مي گيرد؟

پاسخ

اين مطلب وجه عقلايي ندارد. زمان تحويل سال يك زمان اعتباري و قرارداري است. در واقع در هر ثانيه، سال تحويل مي شود. مثلاً اگر ما اوّل مهر را اوّل سال قرار بدهيم، همان زمان اوّل سال خواهد بود، همين طور هر زماني را كه اوّل سال قرار بدهيم. بنابراين اوّلاً اصل مطلب كه تحويل سال در وقت خاصي است، يك امر قراردادي است، نه واقعي و تكويني. ثانياً مطلب مذكور كه اگر كسي در آن ساعت در حالتي باشد، در طول سال به همان حال خواهد بود صحيح نيست. البته خوب است ابتداي سالِ قراردادي را با خوبي و خوشي و تلاوت قرآن شروع كنيم و آن را به فال نيك بگيريم.

چرا مي گويند اگر هنگام شب خواستي آب بر روي زمين بريزي بسم الله بگو. آيا جني ها در شب فعاليتي دارند؟

پرسش

چرا مي گويند اگر هنگام شب خواستي آب بر روي زمين بريزي بسم الله بگو. آيا جني ها در شب فعاليتي دارند؟

پاسخ

جن در شب و روز فعاليت دارد و آن چه نقل شده در ميان عوام مشهور است ولي معلوم نيست اين حرف اعتبار داشته باشد ولي در جن نيز افرادي موذي و بدرفتار يافت مي شود كه براي در امان بودن از آن ها دعاهايي وارد شده است از جمله گفتن بسم الله است.

علامه طباطبايي مي گويد: تقسيم آية مباركه بسم الله الرحمن الرحيم در مربعات به حروف ابجد براي رفع جنيان و افراد مبتلا به جن مفيد است.[10]

[10] علامه حسيني تهراني، نگرشي بر مقالة بسط و قبض تئوريك شريعت، ص 191.

آيا درست است كه در خانه و يا مسجد جانماز پهن باشد، شيطان نماز مي خواند؟

پرسش

آيا درست است كه در خانه و يا مسجد جانماز پهن باشد، شيطان نماز مي خواند؟

پاسخ

چنين چيزي واقعيت نداشته و در متون ديني بدان اشاره نشده است. به نظر مي رسد اين گونه برداشت ها ريشه در فرهنگ ها و سنت برخي از جوامع دارد. شيطان سعي بر آن دارد كه به گمراهي و اغواي انسان بپردازد، چنان كه در قرآن بدان تصريح شده است،[23] آن گاه چگونه امكان دارد كه خود در منزل و يا مسجد كه جانماز پهن شده نماز بخواند؟ نماز خواندن شيطان در مسجد و خانه را عقل نيز نمي پذيرد، زيرا اين عمل شيطان با برنامه ها و عملكرد او تضاد دارد. نماز خواندن در هر مكاني كه باشد، زمينة معنويت و تقوا را فراهم مي كند و شيطان در صدد معنويت زدايي است.

[23] ص (38) آية 82.

در مورد مراسم آشپزي، در برخي مناطق مرسوم است كه زني پابرهنه براي جمع كردن پول به در خانة هفت نفر كه نام آن ها فاطمه است مي رود و هيچ نمي گويد بلكه فقط ذكر مي گويد و مواد لازم براي پختن آش را از آنان تهيه و جمع آوري مي كند. آيا اين مطلب دليلي دارد؟

پرسش

در مورد مراسم آشپزي، در برخي مناطق مرسوم است كه زني پابرهنه براي جمع كردن پول به در خانة هفت نفر كه نام آن ها فاطمه است مي رود و هيچ نمي گويد بلكه فقط ذكر مي گويد و مواد لازم براي پختن آش را از آنان تهيه و جمع آوري مي كند. آيا اين مطلب دليلي دارد؟

پاسخ

چنين مطالبي در منابع شرعي نداريم. گرچه آش پختن و خيرات و مبّرات كردن بسيار خوب است و آين كه آن شخص ذكر مي گويد، نيز بسيار خوب است، امّا دليلي ندارد كه به اين خانه و آن خانه براي جمع آوري مواد لازم مراجعه شود.

گذاشتن سنگ مرمر و آرامگاه روي قبر چه تأثيري به حال افراد متوفي دارد؟

پرسش

گذاشتن سنگ مرمر و آرامگاه روي قبر چه تأثيري به حال افراد متوفي دارد؟

پاسخ

گذاشتن سنگ مرمر و آرامگاه روي قبر تأثيري به حال افراد متوفي ندارد بلكه احترامي براي مردگان محسوب مي شود. "اصولاً بناهاي ياد بود كه خاطرة افراد برجسته و با شخصيت را زنده مي دارد هميشه در ميان مردم جهان بوده و هست و يك نوع قدر دانياز گذشتگان و تشويق براي آيندگان در آن كار نهفته است. وجود اين گونه بناها يك سند تاريخي بر وجود اين شخصيت ها و برنامه و تاريخشان است".[14]

قرآن مجيد در مورد اصحاب كهف مي فرمايد: "آن ها كه از رازشان آگاهي يافتند گفتند ما مسجدي در كنار مدفن آن ها مي سازيم".[15]

[14] تفسير نمونه، ج 12، ص 388.

[15] كهف (18) آية 21.

فلسفة سينه زدن چيست و از چه زماني بوجود آمد؟

پرسش

فلسفة سينه زدن چيست و از چه زماني بوجود آمد؟

پاسخ

سينه زدن يك نحوه عزاداري است كه انسان عزادار در فراق محبوب و معشوق خود انجام مي دهد بر پايي عزاداري و سوگواري در سيرة مسلمانان با وجود همة فشارها از جانب دشمنان اهل بيت به مرور زمان وسعت بيشتري يافته است پيش از قرن چهارم هجري برگزاري مراسم عزاداري براي امام حسين (ع آشكار نبود و بلكه نهائي انجام مي گرفت اما از اوائل قرن چهارم به بعد عزاداري ها از گوشة خانه ها و كنج خفا بيرون آمده و عيان گشت و به صورت دسته جمعي با حركت هيأتهاي عزاداري در كوچه ها و خيابان ها نمايان شد. معز الدولة ديلمي يكي از سلاطين مقتدر آل بويه نيز در آشكار ساختي شعار شيعه نقش اساسي داشت وي مردم بغداد را به نوحه ماتم و عزاداري بر حسين (ع تشويق كرد. در سال 352 هجري تا اواسط قرن پنجم كه حكومت آل بويه از ميان رفت مراسم عاشورا به صورت علني برگزار مي شد در همين سالها فاطيون مصر را به تصرف خود رآوردند و شهر قاهره را بنا نهادند و با حضور آنان در مصر بزرگداشت مراسم عاشورا در مصر نيز انجام مي گرفت در آن جا هر ساله ايام عاشورا بازارها را مي بستند و مردم به طور دسته جمعي نوحه گري مي كردند و به مسجد قاهره مي رفتند. پس از آجن همان مراسم در ساير نقاط اسلامي مانند شمال افريقا، ايران و برخي از كشورها عربي رسوخ كرد. رسم سوگواري و تعزيه در قرن اول و دوم هجري در ايران رايج بود ابتدا عزاداري ها به صورت

نوحه خواني و مرثيه سرايي و گريه بود بعدها كه به صورت هيات مذهبي درآمد و به كوچه و خيابان كشيده شد، با سينه زدن و زنجير زدن و پرچم و سائر مراسم شد. البته منشأ عزاداري تأكيد فراوان ائمه (ع براي بر پايي عزادراي و گريه كردن بر مظلوم كربلا بوده است و خود آنان نيز مراسم عزاداري براي امام حسين (ع بر پا مي كردند و مداحان و سرايندگان را بر اين كار تشويق مي كردند.

چرا به امام هشتم(ع) قبلة هفتم مي گويند؟

پرسش

چرا به امام هشتم(ع) قبلة هفتم مي گويند؟

پاسخ

نظر به اين كه هفت مدفن براي معصومين(ع) وجود دارد: (1- مدينه محل دفن پيامبر(ص) 2- قبرستان بقيع 3- نجف 4- كربلا 5- كاظمين 6- سامرا 7- مشهد لذا مدفن امام علي بن موسي الرضا(ع را بعضي از مردم قبلة هفتم ناميده اند. البتّه منظوراز قبله در اين جا قبلة نماز نيست، بلكه قبله به معنا چيزي است كه به آن توجّه مي كند.[3]

مانند قبلة آمال، قبله گاه، يعني كانون توجه و مركز آمال و آرزوها، مدفن مقتدا كه انسان ها او را الگو قرار داده اند.

[3] آيت الله ناصر مكارم شيرازي، استفتائات، ج 1، ص 486.

عاشورا و تاسوعا به چند معنا است و چرا روز نهم و دهم محرم به نام عاشورا و تاسوعاي حسيني ياد مي شود؟

پرسش

عاشورا و تاسوعا به چند معنا است و چرا روز نهم و دهم محرم به نام عاشورا و تاسوعاي حسيني ياد مي شود؟

پاسخ

عاشورا را به دهمين و دهمين روز و تاسوعا به معناي نهمين است.

اگر چه اين لفظ مي تواند بر نهمين و دهمين روز هر ماه اطلاق شود، اما فقط بر نهمين و دهمين روز محرم اطلاق شده و معروف است. عاشورا در تاريخ جاهليت عرب، از عيد هاي رسمي و ملي بود. در آن روزگار در چنين روزي روزه مي گرفتند و لباس هاي فاخر مي پوشيدند، و چراغاني و خضاب مي كردند.

در اسلام، با تشريع روزة رمضان، آن روز نسخ شد. گفته اند علت نامگذاري روز دهم محرّم به عاشورا آن است كه ده نفر از پيامبران با ده كرامت در اين روز مورد تكريم الهي قرار گرفته اند.[1]

در فرهنگ شيعي، به خاطر شهادت امام حسين(ع) در اين روز، عظيم ترين روز سوگواري و ماتم به حساب مي آيد، زيرا بزرگترين فاجعه و ستم در مورد خاندان پيامبر انجام گرفته است؛ از اين رو امام صادق(ع) فرمود: "و أمّا يوم عاشورا فيوم أصيب فيه الحسين(ع) ضريعاً بين أصحابه و أصحابه حوله صرعي عراة؛[2] عاشورا روزي است كه حسين(ع) ميان يارانش كشته شد و بر زمين افتاد. ياران او نيز پيرامون او به خاك افتاده و عريان بودند".

شيعيان امام حسين(ع) در ايام محرم، به ويژه روز عاشورا عزاداري نموده و ياد و خاطرة آن روز را زنده نگه داشته اند، از اين رو اين روز به نام عاشوراي حسيني شهرت يافت. البته امويان بعد از شهادت امام حسين (ع) در اين روز شادي

مي كردند. از اين رو در زيارت عاشورا آمده است: "اللّهم هذا يوم تبرّكت به بنو اميّة وابن آكلة الاكباد".[3]

روز نهم محرّم، تاسوعاي سال 61 هجري امام حسين و يارانش در محاصرة نيروهاي دشمن بودند. و در اين روز دشمن آب را به روي اهل بيت امام حسين(ع) و ياران او بسته بود.

اين روز به دليل اين كه بر اهل بيت سخت گذشت و شايد يكي از روزهاي بسيار سخت و مصيبت بر خاندان پيامبر بود، تاسوعاي حسيني نام گرفت. امام صادق(ع) فرمود: "تاسوعا روزي است كه حسين(ع) و اصحاب او در كربلا محاصره شدند و سپاه شاميان بر ضد آنان گرد آمد. ابن زياد و عمر سعد از فراهم آمدن آن همه سوار خوشحال شدند و آن روز، حسين(ع) و يارانش را ناتوان شمردند و يقين كردند ديگر براي او ياوري نخواهد آمد و عراقيان او را پشتيباني نخواهند كرد".[4] [1]حياه الامام الحسين، ج 3، ص 179.

[2]بحارالانوار، ج 45، ص 95.

[3]همان، ج 44 ص 284؛ وسايل الشيعه، ج 1، ص 394.

[4]سفينه البحار، ج 1، ص 124.

چرا عيد قربان و عيد غدير به اين نام شناخته شده است؟

پرسش

چرا عيد قربان و عيد غدير به اين نام شناخته شده است؟

پاسخ

عيد قربان به مناسبت اين كه در روز دهم ذي الحجه حجّاج در مني بايد قرباني كنند، به نام عيد قربان است.

در هيجده ذي الحجه پيامبر اكرم(ص) در جايي به نام غدير خم علي(ع) را به خلافت و جانشيني برگزيد. از اين رو آن را عيد ولايت يا عيد غدير ناميده اند.

اگر بعضي ها بعد از دهم محرم كه مردم عزاداري مي كنند، به سي دي و فيلم هاي شاد نگاه كنند، درست است؟

پرسش

اگر بعضي ها بعد از دهم محرم كه مردم عزاداري مي كنند، به سي دي و فيلم هاي شاد نگاه كنند، درست است؟

پاسخ

هدف از عزاداري براي حضرت اباعبدالله الحسين(ع) آشنا شدن با اهداف آن بزرگوار و پيروي و ادامه دادن راه حضرت است. حضرت براي جلوگيري از فساد و گناه قيام كرد. او فرمود: "أريد أن آمر بالمعروف و أنهي عن المنكر؛ مقصود من از قيام، امر به معروف و نهي از منكر است. براي پياده كردن روش جدّم پيامبر و پدرم علي قيام كردم". افرادي كه براي حضرت عزاداري مي كنند، بايد خود را همرنگ و همراه امام حسين(ع) قرار دهند و با اهداف او دمساز شوند. در جاي ديگر دربارة حضرت آمده است: "أشهد أنّك قدْ أقمتَ الصلوةَ و آتيت الزكوة؛ شهادت مي دهم كه نماز را برپاداشتي و پرداخت زكات را زنده كردي". ما كه پيروان حضرت هستيم و براي ايشان و مصيبات او گريه و عزاداري مي كنيم، بايد سعي كنيم از گناهان دوري كنيم.

شكي نيست كه نگاه كردن به فيلم ها و سي دي هاي آموزنده و غير انحرافي اشكالي ندارد ولي نگاه كردن به فيلم ها و سي دي هاي مبتذل انسان را از راه و هدف امام حسين(ع) دور مي كند و به مسيري ديگر مي كشاند. در اين صورت چنين فردي كه عزاداري مي كند، از اهداف امام حسين(ع) غافل است و براي او سازندگي ندارد.

بعد از مرگ افراد معمولاً مراسم سوم هفتم چهلم و سالگرد برگزار مي شود. چرا روزهاي را مراسم مي گيرند. آيا اين مراسم تأثيري بر حال مرده دارد؟

پرسش

بعد از مرگ افراد معمولاً مراسم سوم هفتم چهلم و سالگرد برگزار مي شود. چرا روزهاي را مراسم مي گيرند. آيا اين مراسم تأثيري بر حال مرده دارد؟

پاسخ

درخصوص گرفتن مراسم سوم هفتم چهلم و سالگرد براي متوفي روايت و سفارش خاصي از طرف معصومين ع) به دست نيامد. البته احسان و صدقه و قرائت قرآن اگر با نيت خالص باشد، خوب است و ثوابش به مرده مي رسد. رسول خدا(ص) فرمود: "هنگامي كه به نيت مرده صدقه داده شود، خداوند به جبرئيل امر مي كند با هفتاد هزار ملك به سوي قبر ميت حركت كنند. در دست هر ملكي طبقي است وقتي به قبر رسيدند، خطاب به مرده مي گويند: اي ولي خدا، سلام بر تو. اين هديه اي است كه فلان پسر فلاني براي تو فرستاده است و قبر او نوراني مي شود".[1] از امام صادق ع) سؤال شد: چه چيز براي انسان بعد از مرگش مي رسد؟ حضرت فرمود: "حج و صدقه و روزه .[2]

پس در مورد دبرپايي مراسم سوم و هفتم و... كه امروزه مرسوم است دستوري از امامان ع) به دست نياورديم گرچه هر كار خيري اگر با نيت خاص و قربةً الي الله انجام گيرد و ثوابش به مرده هديه شود، به او مي رسد.

[1] سفينة البحار، ج 2، ص 555.

[2] همان ص 556.

ايام نحس چه ايامي است آيا بستگي به اعمال و رفتار انسان دارد؟

پرسش

ايام نحس چه ايامي است آيا بستگي به اعمال و رفتار انسان دارد؟

پاسخ

از نظر عقلي دليلي بر اثبات يا نفي سعادت و نحوست ايام وجود ندارد، اما از نظر شرع در قرآن مجيد در دوجا نامي از نحوست ايام آمده است

"مانند باد وحشتناك و سردي را در يك روز شوم بر آن ها فرستاديم .[1] در جاي ديگر مي فرمايد: "ما تندباد سخت و سرد در روزهاي شومي بر آن ها مسلط كرديم .[2]در مقابل زمان سعد نيز در قرآن آمده است "ما قرآن را در شبي مبارك نازل كرديم .[3] در روايات اسلامي به نحس و سعد ايام برخورد مي كنيم مثلاً چهار شنبه هر هفته و چهار شنبه آخر ماه به عنوان ايام نحسن ذكر شده و روز اوّل ماه روز سعد و مباركي معرفي گرديده است البته در پاره اي از اين روايات علت نخوست آمده و آن حوادث ناگواري است كه اتفاق افتاده است مانند رحلت رسول خدا (ص و شهادت سيد الشهدا و انداختن ابراهيم در آتش و غيره كه همه در روز دو شنبه واقع شده است علامه طباطبايي (ره پس از نقل روايات مي گويد: "اخباري كه در بارة نحوست و سعادت ايام وارد شده بيش از اين دلالت ندارد كه اين سعادت و نحوست به خاطر حوادث ديني است كه بر حسب ذوق ديني و يا بر حسب تأثير نفوس يا در فلان روز ايجاد حسن كرده و يا باعث قبح و زشتي آن شده و اما اين كه خود آن روز و يا آن قطعه از زمان متصّف

به ميمنت و يا نحوست شود و تكويناً خواص ديگري داشته باشد كه ساير زمان ها آن خواص را نداشته باشد، از آن روايات برنمي آيد و هر روايتي كه بر خلاف آن چه گفتيم ظهور داشته باشد، بايد حمل بر تقيه كرد و يا به كلي طرح = بي اعتبار] نمود".[4]

روايتي كه يكي از ياران امام هادي (ع نقل كرده مؤيدّ اين مطلب است روزي خواستم خدمت امام هادي (ع برسم كه در آن روز در مسير راه انگشتم

مجروح شد و سواري از كنارم گذشت و به شانة من صدمه زد و در وسط جمعيت گرفتار شدم و لباس را پاره كردند. گفتم خدا مرا از شرّ تو اي روز حفظ كند. عجب روز شومي هستي امام (ع فرمود: "با اين كه با ما ارتباط داري چنين مي گويي و روز را كه گناهي ندارد، گناه كار مي شمري " آن مرد عرض مي كند: از شنيدن اين سخن به هوش آمدم و به خطاي خود پي بردم عرض كردم اي مولاي من از اين خطا استغفار مي كنم حضرت فرمود: "روزها چه گناهي دارند كه شما آن ها را شوم مي دانيد و حال آن كه كيفر اعمال شما در اين روزها دامانتان را مي گيرد؟" .

راوي مي گويد: عرض كردم من هميشه از خدا استغفار مي كنم امام فرمود: "اين براي تو فايده اي ندارد. خداوند شما را به مذمت كردن چيزي كه نكوهش ندارد مجازات مي كند. آيا نمي داني كه خداوند ثواب و عذاب مي دهد و جزاي اعمال را در اين سرا و سراي ديگر خواهد داد؟" سپس

فرمود: "ديگر اين عمل را تكرار مكن و براي روزها در برابر حكم خداوند تأثيري قرار مده .[5] پس طبق اين روايت روزها نحس ندارند بلكه نتايج اعمال ما آن روز يا شب را به خوب يابد بودن متصّف مي كند.

اما رواياتي كه براي رفع نحوست اعمال يا دعاها يا اذكار خاصي بيان كرده اند، مثل آن چه از امام صادق (ع نقل شده كه كسي كه اولّ صبح صدقه دهد، خداوند نحوست در آن روز را از او دفع سازد".[6]

يا فرموده اند: "اگر روز چهار شنبه سفر مي كني صدقه بده و آيت الكرسي بخوان .[7]

علامه طباطبايي چنين توجيه كرده اند: "اين روايات در مقام نجات دادن مردم از شرّ تفأل است مي خواهد بفرمايد: اگر قوّت قلبت به اين حد است كه اعتنايي به نحوست ايام نكني كه چه بهتر و اگر چنين قّوت قلبي نداري دست به دا من خدا شو و قرآني بخوان و دعائي بكن .[8

پاورقي:

1 - قمر (54) آيه 19.

2 - فصلت (41) آيه 16.

3 - دخان (44) آيه 3.

4 - ترجمه الميزان، ج19، ص 144.

5 - بحارالانوار، ج56، ص 2.

6 - همان، ج56، ص 31.

7 - همان، ص 28.

8 - ترجمه الميزان، ج19، ص 143.

چرا براي شهادت امام حسين (ع مراسم اربعين برگزار مي شود، ولي در رحلت پيامبر و ساير ائمه اين كار صورت نمي گيرد؟ توضيح دهيد.

پرسش

چرا براي شهادت امام حسين (ع مراسم اربعين برگزار مي شود، ولي در رحلت پيامبر و ساير ائمه اين كار صورت نمي گيرد؟ توضيح دهيد.

پاسخ

اقامة عزاي حسين در اربعين سالار شهيدان در جهان تشيع به خاطر چند چيز است

1 _ برپايي مراسم سوگواري براي امام حسين (ع در مناسبت هاي مختلف دستور امامان (ع است گريستن بر ابا عبداله الحسين (ع ثواب بسيار دارد. فرشتگان پيامبران زمين آسمان حيوانات صحرا و دريا هم بر عزاي حسين (ع گريسته اند.

عزاداري بر حسين (ع نشانة پيوند قلبي با اهل بيت و سيد الشهدا است دستور امامان بر گريستن بر امام حسين (ع بسيار است حضرت رضا (ع به ريّان بن شبيب فرمود: "اگر بر چيزي گريه كني بر حسين بن علي گريه كن كه او را همچون گوسفند سر بريدند" .

يكي از رموز اين همه تأكيد بر سوگواري امام حسين (ع اين است كه اين كار يك نوع مبارزه با ستمگران بني اميه و بني عباس و طاغوتيان بدي است در حقيقت برقراري عزاي حسيني يك جهاد مقدس و احياي خط ائمه (ع و تبيين مظلوميت آنان و اعتراض به ظالمان و حمايت از مظلومان و انتقال فرهنگ شهادت به نسل هاي آينده است

محرم و صفر اسلام را بيمه كرده است

2 _ در نخستين اربعين شهادت امام حسين (ع جابر بن عبداله انصاري و عطيه عوفي موفق به زيارت تربت و قبر سيد الشهداء (ع شدند، نيز بنا، به برخي نقل ها در

اربعين كاروان اسراي اهل بيت (ع در بازگشت از شام وارد كربلا شدند و براي شهداي كربلا گريه و عزا داري نمودند بنابر اين اولين عزا داري براي سيد الشهدا در اربعين شهادت حضرت صورت گرفت شيعيان نيز براي شركت در عزا داري حضرت زينب و اسراي كربلا و احياي خاطرة غمبار عاشورا و تداوم شور حسيني همه ساله در اربعين عزا داري مي كنند.

3 _ زيارت امام حسين (ع در روز اربعين مستحب است و از نشانه هاي مؤمن شمرده شده است امام عسكري (ع فرمود: "نشانه هاي مؤمن پنج چيز است پنجاه و يك ركعت نماز، زيارت اربيعن انگشتر به دست راست كردن پيشاني به خاك گذاشتن (در حال سجده ، و بسم الله را (در نماز) بلند گفتن .

به طور كلي تاكيد و توصيه اي كه از طرف ائمه (ع براي عزا داري امام حسين صورت گرفته در مورد هيچ امامي صورت نگرفته و با آن كه شهادت امام حسين در يك روز است اما همان طور كه مي د انيد عزاداري براي او از مدت ها قبل و پس از آن ادامه مي يايد.

اين همه براي رسيدن به هدف و درس هايي است كه در عاشورا بوده كه هدف تمام امامان (ع در آن خلاصه شده است كه در قيام امام حسين (ع روشن تر، آشكارتر، جامع تر و عميق تر وجود يافته است

پاورقي:

1 - سفينه البحار، ج1، ص 97.

2 - بحارالانوار، ج44، ص 286.

3 - جواد محدثي، فرهنگ عاشورا، ص 41.

منظور از حمّام منجاب كه گاه علما از آن نام مي بردند چيست؟

پرسش

منظور از حمّام منجاب كه گاه علما از آن نام مي بردند چيست؟

پاسخ

نقل كرده اند كه در شهر يا روستايي حمامي بود به نام منجاب. زني براي استحمام به سوي حمام حركت كرد، ولي جاي آن را نمي دانست. از مردي كه در خانة خويش ايستاده بود پرسيد: حمام منجاب كجا است؟ مرد هوسران و شهوت باز چون به چهرة زن نگاه كرد، شهوتش طغيان كرد و به دروغ به زن گفت: حمام منجاب همين جا است، و اشاره به خانة خود كرد. زن بيچاره وارد خانة مرد هوسباز شد. مرد در خانه را بست و زن را به عمل زشت زنا دعوت كرد، ولي زن مؤمنه با حيله اي خود را از دست آن مرد نجات داد. زن ابتدا گفت: اشكالي ندارد، ولي الان من كثيف و خون آلوده هستم. اجازه بده به حمام بروم و خود را تميز كنم و شستشو دهم، بعد در خدمت تو هستم. زن از خانه بيرون آمد و به سوي حمام رفت و بدين وسيله خود را نجات دارد، ولي آن مرد كه همواره چهرة آن زن در زهنش بود، تا آخر عمر حتي هنگام احتضار و مرگ افسوس مي خورد و مي گفت: حمام منجاب كجاست؟!

بعضي گداها با آنكه وضع خوبي دارند، باز اقدام به تكدّي مي كنند. آيا مي توان به اين افراد چيزي نداد يا آن ها را از خود راند؟ با اين افراد به طور كلي چگونه بايد برخورد نماييم؟

پرسش

بعضي گداها با آنكه وضع خوبي دارند، باز اقدام به تكدّي مي كنند. آيا مي توان به اين افراد چيزي نداد يا آن ها را از خود راند؟ با اين افراد به طور كلي چگونه بايد برخورد نماييم؟

پاسخ

يكي از ناهنجاري هاي اجتماعي كه متأسفانه در ميان جوامع مسلمانان بيشتر به چشم مي خورد، تكدي يا گدايي است. گدايي كار نازيبا و ناپسندي است، چه رسد به اين كه براي بعضي نوعي شغل و محل كسب درآمد شده باشد، كه در اين صورت مفسده اي اخلاقي مي باشد و نوعي كلاهبرداري از راه سوء استفاده از اعتقادات و احساسات مردم است.

مسلّم است كه در مورد اين طور گدايان، حداقل كاري كه مي توان انجام داد، امتناع از پرداخت هر گونه وجه و كمكي به آن ها است و حداكثر (با علم به چنين رفتار ناشايستي) معرفي او به مراجع قضايي و انتظامي، و امر به معروف نيز مي تواند به عنوان يك برخورد مثبت تلقي شود. اما ضرورتي ندارد كه با اين افراد درگير شويم، با آن ها تند برخورد كنيم و ...، مگر اين كه موقعيتي پيش آيد كه از برخورد ناگزير باشيم.

اما در مورد انسان هاي مستحق يا آنان كه علم به سوء استفاده شان نداريم، يعني نمي دانيم كه استحقاق دريافت كمك دارند يا نه، در هر حال الگوي اسلامي، كمك به اين افراد و برخورد با عطوفت و مهرباني، تواضع، منت ننهادن و آزار نرساندن است. آيات و روايات بسياري در اين زمينه وجود دارد و بر آن تأكيد مي كنند. كمك به افرادي كه مستحق هستند اما آبروي خود را حفظ مي كنند و در مقام

درخواست بر نمي آيند، بيشتر توصيه و تأكيد شده است.

در هر حال، هر دو گروه را مي توان به كميتة امداد امام خميني، يا سازمان بهزيستي كه يكي از وظايفشان سر و سامان دادن به زندگي اين افراد است، ارجاع داد و صدقات خود را به صندوق ها واريز نمود.

عزاداري خوب و مقبول براي ائمه چه ويژگي هايي دارد؟

پرسش

عزاداري خوب و مقبول براي ائمه چه ويژگي هايي دارد؟

پاسخ

عزاداري براي ائمه(ع) اظهار محبّت و علاقه نسبت به آنان و نيز اظهار تنفر و برائت از دشمنان آنان است. آنان كه با جانفشاني و شهادت مظلومانه درخت اسلام را سرسبز نگه داشتند. مخصوصاً بر حضرت اباعبدالله الحسين(ع) و ياران او مصيبت بسيار سختي وارد شد كه دل عالَم و آدم را خون كرد. كمتر كسي است كه مصيبت او را بشنود و گريه نكند. مصيبتي كه بر آسمان ها و زمين بسيار سخت گذشت. در طول تاريخ چنين حادثه اي از نظر كمّي و كيفي كمتر واقع شده است. در زيارت عاشورا آمده است: "مصيبة ما أعظمها و أعظم رزّيتها في الاسلام و في جميع السموات والارض؛ مصيبتي كه در اسلام و در جميع آسمان ها و زمين بسيار بزرگ و عظيم بود".

عزاداري و گريه براي آنان داراي اجر است و باعث همراه شدن با آنان است. در عزاداري براي حضرت اباعبدالله الحسين(ع) و ساير معصومان بايد از رياكاري و خودنمايي و از اعمال و كارهاي زشت از قبيل خون آلود كردن بدن، قمه زدن كه باعث توهين تشيع مي شود، جدّاً خودداري كرد. از مطالب دروغ و بي مبنا بايد پرهيز شود. بهترين شكل عزاداري تشكيل مراسم عزاداري همراه با سخنراني و مداحي است، زيرا در آن مسائل حلال و حرام و پند و موعظه و ذكر فضائل و مناقب و مصائب اهل بيت و فلسفه و هدف قيام امام حسين(ع) و درس ها و عبرتهايي كه در آن وجود دارد، بيان مي شود و مردم در ساية عزاداري با معارف اسلامي آشنا مي شوند.بديهي است

تشكيل هيئات عزاداري همراه با سينه زني به صورت معقول بسيار مناسب است.

چرا ماه رجب را رجب المرجب ناميده است

پرسش

چرا ماه رجب را رجب المرجب ناميده است

پاسخ

لغت شناسان واژة رجب را به عظمت معنا كرده اند. و مرجب به معناي "مورد عظمت قرار داده شده مي باشد. رجب هفتمين ماه از سال قمري است بدين جهت بدان رجب المرجب گفته اند كه قبايل عرب به آن ماه احترام قايل بوده و آن را بزرگ مي شمردند و جنگ را در آن ماه جايز ندانسته و يكي از ماه هاي حرام شمرده مي شد.

عرب صور اسلام بدان "شهر اللّه گفته و تعظيم مي نمودند. در آموزه هاي ديني ماه رجب از جايگاه و اهميت خاص برخور دار است كه حكايت از عظمت اين ماه دارد در روايتي آمده است نه "رجب نام جوي است كه از عسل شيرن تر و از برف سفيدتر است هي كه در اين ماه روزه دارد، از آن جويش آب دهند".

پيامبر اسلام (ص فرمود: "رجب براي امّت من ماه استغفار است بين در اين ماه به محضر پروردگار از گناه خويش يوزش كليد كه خداوند، بخشندة مهربان است شايد به خاطر عظمت ماه رجب المرجب است كه شخصيتي مانند امام علي (ع در آن متولد شده است

چرا قاريان موقع تلاوت قرآن دست ها را بر گوش خود قرار مي دهند؟

پرسش

چرا قاريان موقع تلاوت قرآن دست ها را بر گوش خود قرار مي دهند؟

پاسخ

بهتر بود اين سؤال را از قاريان مي پرسيديده ولي چند احتمال وجود دارد: ممكن هست اين كار بنابر عادت طبيعي قاريان باشد، باگذاشتن دست روي گوش تسلّط بيشتر و دقيق تري صداي خويش پيدا مي كنند و صداي خود را تنظيم مي نمايند، و يا با اين كار جلوي ورود صداهاي ديگر گرفته مي شود، البته از نظر شرعي هيچ وجهي ندارد.

در مورد تاريخ تولد و شهادت حضرت احمد بن موسي (ع (شاه چراغ توضيح دهيد؟

پاسخ: متأسفانه آگاهي ها در بارة احمد بن موسي بن جعفر (ع معروف به "سيد السادات و "شاه چراغ بسيار اندك است از اين رو مورخان وسيره نگاران در بارة محل وچگونگي شهادت وي اختلاف دارند. تاريخ ولادت او نيز معيّن نيست گرچه سال شهادت وي را 203ه ذكر كرده اند. مورخان نوشته انده وي در سال شهادت امام هشتم (ع ، يعني 203. به شهادت رسيده است برخي از مورخان باور دارند كه احمد بن موسي بعد از شنيدن خبر شهادت امام رضا (ع به همراه خويشاوندان به خون خواهي برادر و انتقام از مأمون خروج كرد و رو به ايران نهاد و در قم با سپاهيان مأمون جنگيد و سر انجام به خراسان و در جايي نزديك اسفراي طي جنگ بالشكريان مأمون كشته شد و همان جا دفن گرديد، كه بعداً زيارتگاه شد. برخي از مورخان عقيده دارند كه احمد بن موسي (ع بعد از خبر شهادت امام هشتم (ع به خون خواهي آن حضرت عازم ايران شد و

در هنگام رسيدن به هثت فرسخي شيراز، در حالي كه عده اي دو را همراهي مي كردند، باشكريان قتلغ خان (استاندار شيراز) جنگيد و در همان جا به شهادت رسيد و دفن شد.

بودن كبوتران در حرم بعضي از ائمه(ع) نشانة چه مي باشد؟

پرسش

بودن كبوتران در حرم بعضي از ائمه(ع) نشانة چه مي باشد؟

پاسخ

در احاديث اهل بيت(ع) در مورد كبوتراني كه در اطراف حرم امامان(ع) جمع مي شوند، مطلبي به دست نيامد، ولي مي توان گفت اين امر نشانة صفا و پربركت بودن اين اماكن مقدسه است، چرا كه كبوتران از بركت حرم هاي مطهر بهره مند شده و بدون زحمت از گندمي كه زوّار اهدا مي كنند، روزي مي خورند. هرجا كه پرندگان و چرندگان احساس امنيت و رفاه كنند، طبعاً در آن جا گرد خواهند آمد. دليل خاصي ندارد.

تذكر: لطفاً سعي كنيد سؤالات خود را مستقيماً به آدرس: قم، ص . پ 197 - 37185 واحد پاسخ به سؤالات بفرستيد تا سريع تر جواب را دريافت نماييد.

آيا اين گفته صحيح است كه هر وقت انسان ناخودآگاه تكاني مي خورد، مي گويند اين عزرائيل است كه به او تنه مي زند و مرگ را يادآور مي شود؟

پرسش

آيا اين گفته صحيح است كه هر وقت انسان ناخودآگاه تكاني مي خورد، مي گويند اين عزرائيل است كه به او تنه مي زند و مرگ را يادآور مي شود؟

پاسخ

سخن مذكور يك برداشت و تلقي عاميانه است و دليل و سندي براي آن نمي توان پيدا كرد. البته خداوند از راه هاي مختلف انسان ها را به مرگ متوجه مي سازد، مانند مرگ اطرافيان و فاميل و همسايه.

منظور از روز بزرگداشت شخصيت هايي كه در تقويم آمده، آيا سالروز تولد است يا سالروز رحلت؟

پرسش

منظور از روز بزرگداشت شخصيت هايي كه در تقويم آمده، آيا سالروز تولد است يا سالروز رحلت؟

پاسخ

اگر روز وفات يا تولد آن شخصيت معلوم و مشخص باشد، غالباً آن را قيد مي كنند، مثلاً مي نويسند سالروز شهادت شهيد مطهري يا سالروز رحلت امام خميني(ره) يا سالروز تولّد امام باقر(ع)، امّا اگر قيد نكردند مثلاً نوشتند "سالروز بزرگداشت عطار نيشابوري" احتمال دارد روز فوت يا روز تولد او باشد، نيز احتمال دارد آن روز را به عنوان بزرگداشت در تاريخ قرار داده باشند تا از او يادي بكنند و مقام علمي و عملي او را پاس بدارند. احتمال سوّم غالباً در مواردي است كه روز تولد يا رحلت معلوم نباشد.

آيا انداختن شال سبز با نيت جلب احترام به ديگران و يا خود را فرزند ائمه اطهار (ع) دانستن موجب نارضايتي اهل بيت مي گردد؟ آيا صحيح است

پرسش

آيا انداختن شال سبز با نيت جلب احترام به ديگران و يا خود را فرزند ائمه اطهار (ع) دانستن موجب نارضايتي اهل بيت مي گردد؟ آيا صحيح است

پاسخ

از نظر اخلاقي خوديابي و ريا كاري صحيح نيست ولي صرف انداختن شال سبز و اظهار سيادت گناهي ندارد. اگر سيدي اين كار را كرد، نبايد آن را حمل بر جلب احترام مردم يا فخر فروشي بكنيم

امروز رسم شده كه صاحب عزا لباس مشكي به تن مي كند. آيا از قديم رسم بوده؟ حكم علما در اين مورد چيست؟ آيا مراسم هايي مانند مجلس ختم، هفت و چهلم لازم است؟

پرسش

امروز رسم شده كه صاحب عزا لباس مشكي به تن مي كند. آيا از قديم رسم بوده؟ حكم علما در اين مورد چيست؟ آيا مراسم هايي مانند مجلس ختم، هفت و چهلم لازم است؟

پاسخ

پوشيدن لباس سياه منشأ تاريخي دارد. در حديثي نقل شده كه چون امام حسين(ع) شهيد شد، زنان بني هاشم لباس سياه پوشيدند.[4] و از آن وقت به بعد در ايام محرّم عزاداران در سوگواري سيد الشّهدا و ساير امامان معصوم(ع) هم خود لباس سياه مي پوشند و هم مساجد و تكايا را سياه پوش مي كنند. كم كم ميان مردم رسم شد كه در سوگ و عزاي عزيز از دست رفته، لباس سياه بپوشند. البته اين مسئله ميان بعضي از ملت ها و فرهنگ هاي ديگر نيز هست. و علما و مراجع محترم تقليد در اين مورد نظري ندارند، ولي در هر حال پوشيدن لباس سياه در حال نماز براي مردان مكروه است.[5]

دربارة برگزاري مجالس ختم و هفت و چهلم براي ميت مسلمان، دليل خاصي نداريم، لكن برپايي چنين مجالسي براي تسليت و ارامش خاطر بازماندگان و احترام به ميت مسلمان نثار و خيرات براي او مطلوب است.

[4] بحارالانوار، ج 45، ص 188.

آيا شاد بودن در مجالس ائمة اطهار(ع) ثواب دارد؟

پرسش

آيا شاد بودن در مجالس ائمة اطهار(ع) ثواب دارد؟

پاسخ

همانطور كه درروايات به برپايي مجالس سوگواري معصومان(ع) به خصوص حضرت اباعبدالله الحسين(ع) سفارش اكيد شده و شركت كنندگان آن نزد خداوند از ثواب و پاداش عظيمي برخوردارند، برپايي جشن و سرور نيز براي آنان و شركت در آن سفارش شده و موجب ثواب است، البته اگر همراه با كار حرامي نباشد.

از امام علي(ع) نقل شده: "شيعيان و پيروان ما كساني هستند كه ما را ياري مي كنند. نيز در شادي و خوشحالي ما خوشحال و شاد مي باشندو در غمگيني و ناراحتي ما محزون و غمگين مي باشند".[1] تاريخ نويسان نقل كرده اند كه پيامبر(ص) وقتي وارد مدينه شد، زنان و مردان انصار به جشن و سرور و شادي پرداختند و اشعاري را سرودند. در اين هنگام پيامبر از مردم مدينه پرسيد: آيا مرا دوست داريد؟ گفتند: به خدا قسم آري! پيامبر فرمود: من هم شما را دوست دارم.[2] از امام صادق(ع) نقل شده: "پيامبر(ص) براي برپا كنندة جشن و سرور و شادي در ازدواج حضرت زهرا دعا كرد و دست هاي خود را به آسمان بلند كرد و گفت: خدايا، همان طور كه "اسماء بنت عميس" در اين شب جشن و سرور برپا كرد و دل دخترم فاطمه را شاد كرد، در قلب او سرور و شادي ايجاد كن".[3]

بنابراين از روايات به خوبي استفاده مي شود كه بر پايي جشن و سرور در ولادت معصومان(ع) مطلوب و پسنديده است، در صورتي كه همراه با محرّماتي از قبيل اختلاط زن و مرد نباشد، و شركت و كمك به آن موجب ثواب خواهد بود.

[1]بحارالأنوار، ج 65، ص 18.

[2]بحارالأنوار،

ج 103، ص 275، حديث 32.

[3]دعائم الأسلام، ج 2، ص 206، ح 752.

ساختن دوتار را منسوب به حضرت ... مي دانند و اهل سنت هم به اين علت در خانة خود دوتاري را به عنوان تبرك نگه مي داند. آيا اين گفته حقيقت دارد؟

پرسش

ساختن دوتار را منسوب به حضرت ... مي دانند و اهل سنت هم به اين علت در خانة خود دوتاري را به عنوان تبرك نگه مي داند. آيا اين گفته حقيقت دارد؟

پاسخ

براي آگاهي شما نسبت به اين مسئله لازم است در اين مورد اطلاعاتي در اختيار شما قرار دهيم.

دوتار و تنبور

دوتار سازي است از سازهاي قديمي و كهن كه در اكثر مناطق استان خراسان و برخي از نواحي شمال و شرق آن سامان و پاره اي از نقاط مرز و بوم ما با اختلافاتي چند در پرده بندي و ساختمان رواج داشته و دارد. زمان پيدايش ساز دوتار معلوم نيست و دربارة آن مأخذي در دست نداريم. مسلّم اين است كه نام اين ساز از دو وتر ابريشمي يا دو سيم گرفته شده و در كشور افغانستان و شمال كشور ايران هم سازي با همين خصوصيات و به همين نام وجود دارد.

ابونصر فارابي در كتاب خود الموسيقي الكبير از سازي با همين مشخصات - بدون كم و كاست - به نام طنبور خراسان نام مي برد و مي گويد: "در ناحيه اي كه اين اثر را نگاشته ام، تحت اين نام دو نوع طنبور ساخته مي شود: تنبور خراسان كه در منطقه اي با همين نام (در آن زمان افغانستان و ماوراء النّهر هم جزء خراسان بوده است) و در همساية شمالي و جنوبي و غربي آن جا ساخته مي شود و تنبور بغداد كه در عراق و غرب آن جا معمول است و از نظر ابعاد و شكل با هم تفاوت دارند".

عبدالقاهر مراغه اي (وفات 837 ه . ق) در مقاصد الالحان

چنين شرح مي دهد: "تنبور شروانيان و آن سازي است كه اهل تبريز بسيار در عمل آرند و آن بر هيئت آمرودي (گلابي) باشد و سطح آن بلند باشد و بر آن دو وتر منفرد و بر ساعد آن پرده ها بندند".

فارمر (محقق انگليسي) در مقالة خود تحت عنوان تأثير نفوذ ايران در تعبيه آلات موسيقي مي نويسد: "ساز ديگري كه آن را تنبور خراسان مي نامند و در اوايل خلافت عباسيان در دربار ايشان رواج يافت در موسيقي عرب تأثير بسيار كرد".

"باريتوس" و "پاندورا" دو نويسندة يوناني نيز به هنگام ياد كردن از سازهاي فرهنگي هاي ديگر از "عود ايراني" و "تنبور خراساني" نام مي برند.

مسعودي در مروج الذهب به آلات موسيقي اي كه اهالي خراسان به كار مي بردند، اشاره كرده و مي گويد: "يكي هفت تار داشت كه آن را "زنگ" مي گفتند و ديگري تنبور كه اهل طبرستان و رِي آن را دوست تر داشتند و اين آلت موسيقي نزد همه فرس مقدّم بر ساير آلات موسيقي بوده است".

ابن خرداذبه ابوالقاسم عبيدالله صاحب كتاب المسالك و الممالك (وفات 300

ه . ق) دربارة تنبور مي نويسد: "آواز خواني مردم ري و طبرستان و ديلمان با تنبورهاست. ايرانيان تنبورها را بر بيشتر سازها برتر گيرند".

در حجاري هاي دورة اشكانيان نقش تنبور ديده مي شود و به اعتبار اين كه اشكانيان خراساني بوده و اين ساز را دوست مي داشته اند، مدركي است بر وجود دوتار يا تنبور خراسان.

در ميان تركمن ها اين ساز بسيار رواج دارد و به نام "توتار" شناخته مي شود، چون ساختمان آن از چوب توت است و پرده

ها و تارها از ابريشم (توت + تار).

تركمن ها مي گويند: صفحة "توتار" بايد از چوب توت ماده باشد و كاسه آن از چوب توت نز و دستة آن از چوب زرد آلو، زيرا اين سه عاشقند و سخني كه از عشق بر آيد، بر دل نشيند.

شكل دوتار تركمن شباهتي بسيار به دوتار دره گز دارد و بيشتر شبيه به تنبوري است كه سلسله اهل حق با آن سر و كار دارد.

هم چنان كه ملاحظه مي شود در هيچ يك از منابع كهن نامي از دوتار برده نشده است و همه بالاتفاق از تنبور خراسان سخن گفته اند. اين نكته و نيز توجه به اين مطلب كه در حال حاضر تنها سازي كه در خراسان و نواحي اطراف آن معمول است و نغمات پيشينيان كه سينه به سينه انتقال يافته، با آن نواخته مي شود، دوتار است نيز با توجه به مشخصاتي كه ابونصر فارابي و عبدالقاهر مراغي در كتب خويش از شكل و شمايل متفاوت تنبور در نقاط مختلف آورده اند و بعضي شواهد و مدارك ديگر، به طور قطع مي توان گفت كه: تنبور خراسان همان دوتار هراتي يا دوتار است.

به هر حال تاريخ پيدايش اين ساز به هر نام و نشاني كه باشد، ناپيدا است و نمي توان تاريخي براي آن معيّن نمود. آنچه كه توسط برخي نويسندگان دربارة منشأ آن نوشته شده، مبتني بر تحقيق نيست و به قول ابن خرداذبه اقاويل و افسانه هايي است كه بنا به مقتضياتي به وسيلة نويسندگان نقل شده است كه به هدف هاي معيّني ساخته و پرداخته شده اند و مأخذ قرار دادن آن

ها دور از حقيقيت و انصاف است.

از ميان اين اقاويل و افسانه ها يكي منسوب دانستن تنبور به قوم لوط است.

مفضل ابن سلمعه نحوي در كتاب العود و الملاهي از هشام كلبي نقل مي كند كه: قوم لوط هر زمان از نوجواني خوششان مي آمد، دل او را با زدن تنبور نرم مي كردند.

عده اي ديگر ساختن عود (و در بعضي نقل ها تنبور) را به قابيل [يا قاين] فرزند حضرت آدم نسبت مي دهند.

صاحب كتاب مطلع العلوم و مجمع الفنون سازندگان تنبور را تركان و صاحب بهجت الروح سازندة ان را جالينوس مي شمارد.

از آنچه گفتيم نتيجه مي گيريم:

1) انتساب دوتار به يكي از پيامبران يا اولياي الهي يا هيچ فرد ديگري از روي تحقيق و سند قوي نيست، بلكه صرفاً افسانه هايي است كه منشأ اكثر آن ها داستان هاي عاميانه است.

2) بر همين ترتيب، ساز دوتار هيچ گونه تقدّس و تبركي از اين ناحيه ندارد.

3) احتمالاً در نامة شما ميان دوتار و تنبور خلط شده است. گروهي از صوفيان و دراويش اهل حق براي ساز تنبور و آواهاي برخاسته از آن احترامي خاص قائلند و آن را نمادي عرفاني مي دانند كه آواي دوست را به گوش انسان مي رساند؛ يعني درست همان نمادي كه مولانا از صداي ني اراده كرده است:

بشنو از ني چونحكايت مي كنداز جدايي ها شكايت مي كند.

و همو درمورد تار يا تنبور مي گويد:

خشك سيم و خشك چوب و خشك پوستازكجا مي آيد اين آواي دوست

4) در منابعموسيقي چيزي در باب اين انتساب ملاحظه نشده است. شايد هر طريقتي از پيش خود دوتاريا تنبور را

به كسي منتسب بدانند و از همين رو براي آن تقدسي قائل باشند. چنانچهنام آن دسته از اهل سنت را مي نوشتيد، مي توانستيم اطلاعاتجامعتري در اختيارتان قرار دهيم.2[7]

"در صورت مكاتبة بعدي مشخصات كامل و شمارهنامة ارسال شده را قيد فرمائيد"

تلفن مستقيم: 7743183و7734530 و 94-7743189داخلي 02

[7]الموسيقي الكبير فارابي؛ فارابي (وفات . 339 ه ق) در جلد دوم كتابخود (جلد اوّل از بين رفته) به سازهاي عصر خود، (قرن 3 و 4 هجري مي پردازد و پس ازبررسي عود به انواع طنبور مي رسد؛ مقاصد الالحان عبدالقاهر مراغه اي؛ كتاب سالشيدا، ج 1، مقالاتي از دكتر مهدي فروغ، مهدي كماليانم تنبور، نوشته سيد خليل عالينژاد؛ آئينه و آواز، نوشته محمد رضا درويشي.

آيا لباس سياه براي مرده اثرات بدي دارد؟ اگر لباس سياه خوب نيست، براي امامان معصوم چطور است؟ آيا ثواب پوشيدن لباس سياه براي امام حسين تا ده روز يا تا آخر ماه مي باشد؟

پرسش

آيا لباس سياه براي مرده اثرات بدي دارد؟ اگر لباس سياه خوب نيست، براي امامان معصوم چطور است؟ آيا ثواب پوشيدن لباس سياه براي امام حسين تا ده روز يا تا آخر ماه مي باشد؟

پاسخ

پوشيدن لباس سياه كراهت دارد، يعني اگر نپوشيم، بهتر است. بيشتر به پوشيدن لباس سفيد ترغيب شده است.

پيامبر(ص) فرمود: "ألبسوا من ثيابكم البياض فأنّها من خير ثيابكم و كفّنوا فيها موتاكم؛[25] لباس سفيد بپوشيد زيرا آن بهترين لباس است و مرده هايتان را در لباس سفيد كفن كنيد".

باز فرمود: "أحسن مازرتم الله عزّ و جلّ به في قبوركم و مساجدكم البياض؛[26] از بهترين لباس ها نزد خدا لباس سفيد است، پس در آن نماز بخوانيد و مرده هايتان را در آن كفن كنيد".

پوشيدن لباس مشكي در عزاي عزيز از دست دادن، روايت نشده كه دلالت بر تأييد يا رد آن كند و اينكه اثار بدي داشته باشد. امّا پوشيدن لباس سياه در عزاداري ها كه از قديم مرسوم بوده و هست، اشكالي ندارد، بلكه رجحان شرعي دارد، چون از مصاديق شعائر الهي است، مخصوصاً براي عزاداري سالار شهيدان حضرت اباعبدالله الحسين(ع) كه زمين و زمان مصيبت زدة او هستند. بزرگاني چون مرحوم آيت الله العظمي بروجردي (ره) در روز عاشورا از قباي سياه استفاده مي كردند.[27]

نقل شده وقتي كه حسين بن علي(ع) به شهادت رسيد، زن هاي بني هاشم لباس سياه و خشن پوشيدند و از گرما و سرما شِكوه نمي كردند و علي بن الحسين(ع) براي آنان طعام درست مي كرد.[28]

صاحب حدائق در ج 7، ص 118 فرموده است: بعيد نيست استثنا كردن پوشيدن لباس سياه در ماتم

امام حسين(ع)، يعني پوشيدن لباس سياه كراهت ندارد، زيرا روايات فراوان وارد شده به اظهار حزن و اندوه براي اباعبدالله الحسين(ع).[29]

مرحوم حاجي نوري در مستدرك الوسائل، ج 3، ص 327 فرموده: پوشيدن لباس سياه براي عزاداري كراهت ندارد، بلكه رجحان دارد، همان طور كه سيره و روش متدينان در ايام عزاداري اباعبدالله(ع) بر آن است.[30]

مدت عزاداري براي اباعبدالله الحسين(ع) مقدار ندارد و چند روز پوشيدن لباس سياه كراهت ندارد، بلكه رجحان دارد. برخي از مراجع فرموده اند: در ايام سوگواري هر يك از امامان، هم چنين در سراسر ماه هاي محرّم و صفر پوشيدن لباس مشكلي مستحب است.[31]

[25] محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، خبر 18061.

[26] همان، خبر 18062.

[27] آيت الله فاضل، جامع المسائل، ج 1، س 2170 به بعد.

[28] همان.

[29] همان.

[30] همان.

[31] آيت الله تبريزي، استفتائات جديد، س 1993 و 1993؛ آيت الله صافي، جامع الاحكام، ج 2، س 1590 به بعد.

چرا حرم مقدس ائمه اطهار(ع) و اماكن مقدسه را به صورت گنبد درست مي كنند؟

پرسش

چرا حرم مقدس ائمه اطهار(ع) و اماكن مقدسه را به صورت گنبد درست مي كنند؟

پاسخ

ساختن قبّه و بارگاه بر قبور بزرگان واولياي خدا به عنوان بزرگداشت و يادبود و تكريم آنان بوده است. عقلاي عالم براي بزرگداشت شخصيت هاي علمي، سياسي بناي يادبود يا مجسمه بر روي قبر يا در جاهاي مناسب ايجاد مي كردند. اين چيزي نيست كه در اسلام رسم شده باشد بلكه قبل از اسلام نيز نزد مردم رواج داشته است. قرآن دربارة اصحاب كهف مي فرمايد: "فقالوا ابنوا عليهم بنياناً ربّهم أعلم بهم قال الّذين غلبوا علي أمرهم لنتّخذنّ عليهم مسجداً؛ گفتند بنايي بر آن بسازيد. پروردگارشان از وضع آن ها آگاهتر است و آنان كه آگاهي بيشتر بر راز آنان (اصحاب كهف) داشتند گفتند: روي مدفن آنان مسجدي مي سازيم (تا خاطرة آنان فراموش نشود)".[1]

سمهودي در ضمن بحث از پوشش هاي روضه و مرقد مطهر پيامبر(ص) و معطّر كردن گفته است: در زمان هارون الرشيد خيزران (مادر هارون) دستور داد مسجد پيامبر(ص) و قبر مطهر را با زعفران و عطرهاي ديگر معطّر كردند و نيز قبر را با شال ها و پارچه هاي مشبّك حرير پوشانيدند. پرده كشيدن روي قبر و اطراف آن معمول بوده است و قنديل هاي گوناگون از طلا و نقره و بلور در اطراف حجره و روضة پيامبر قرار مي دادند. جمع بي شماري از علما و زهّاد براي زيارت قبر پيغمبر(ص) كه آمده اند، امور مذكور را منع و انكار نكرده اند.

شمار قنديل هاي حرم نبوي گاهي به حدّي مي رسيد كه قسمتي از آن ها را مي فروختند و قيمت آن را به مصرف بنا

ياتعمير اطراف حرم مي رساندند، از جمله در سال 705 رئيس خدّام حرم پيامبر(ص) از سلطان اجازه گرفت كه قسمتي از قنديل ها را بفروشد و از پول آن مأذنه اي در باب السلام بنا كند، كه سلطان اجازه داد.[2]

سمهودي در كتاب وفاءالوفا دربارة گنبد كبود روي حرم نبوي مي گويد: قبل از حريق در مسجد شريف در سال 654 روي حجرة پيامبر(ص) قبّه اي نبود، بلكه روي بام به موازات حجره بنايي از آجر به اندازة نضف قامت يك انسان وجود داشت تا بام حجره از ديگر قسمت هاي مسجد مشخص شود. در سال 678 در زمان ملك منصور قلاوون صالحي قبّه اي روي حجره بنا شد كه پايين آن مربع و بالاي آن هشت گوشه بود.[3]

در سال 72 هجري قمري به دستور عبدالملك خليفة اموي بر بالاي صخرة ذبائح در اورشليم نزديك مسجد الاقصي قبّه و گنبدي ساخته شد كه به آن قبّه الصخره گفتند.[4]

ساختن گنبد يا بنايي به شكل ديگر روي قبور بزرگان به جهت تكريم و احترام آنان بوده است و مؤمنان و معتقدان به آن بزرگواران هر از چند گاهي از باب ذوقياتي كه داشتند، آن ها را به شكلي كامل تر در مي آوردند. نقش معماران و حاكمان در اين زمينه بسيار بوده است. البته در برخي جاها اين ساختمان ها به صورت كلّه قندي چند ضلعي و در اكثر موارد به صورت گنبد مدوّر بوده است. در ساختن اين بناها وضعيت آب و هوايي مناطق نيز دخيل بوده است، مثلاً در مناطق گرمسيري بلند بودن سقف همراه با دريچه هاي اطراف آن باعث كوران هوا و خنگي فضاي آن براي

زوّار و نمازگزاران مي شد؛ با توجه به اين كه در زمان هاي قديم امكانات رفاهي فعلي وجود نداشته است.

در مورد شكل گنبدها در مساجد و اماكن مقدس اسلامي بايد گفت كه: اين اشكال هويت اسلامي ندارند، بلكه نوعي وام گيري از معتقدات ايران باستان و اديان قبل از اسلام است كه كم كم رنگ و بوي اسلامي به خود گرفته و در زمرة فرهنگ اسلامي و معماري اسلامي درآمده است.

توضيح مطلب: اصل شگل گنبد و محراب از زمان تقدس آتش بر جاي مانده است.

اعتقاد اقوام گذشته بر اين بود كه انسان از 4 يا 5 عنصر تشكيل شده است. در ايران اين عناصر چهارگانه و در فلات پامير و تبت پنج گانه اند: خاك، آب، آتش، هوا و اتر.

اقليم خاك، نشان هبوط انسان بر زمين و نماد تراكم موجودي لطيف است كه همان روح انساني است. اقليم خاك، اقليم وابستگي و نماد همه كثرت ها و دو گانگي هايي است كه انسان در حيات خود با آن ها سر و كار دارد: روز و شب، خوبي و بدي، خير و شر، خدا و شيطان و ...

اقليم آب اقليم احساس، درك، شعور و عقل است. اقليمي است كه در آن رايحة وحدت، انسان را به عشق ورزيدن، دوست داشتن، محبت و جستجوي اصل خويش فرا مي خواند.

اما اقليم آتش، نماد سوختن و خاكستر شدن، نماد پختگي و وارستگي است. آتش مظهر دل كندن از عقل و جسم (عالم ناسوت) و اهتزاز و بالا رفتن به عالم روح (عالم لاهوت) است. از اين رو آتش مقدّس است، زيرا نشانة سير انسان از اسفل به اعلي است.

بدين لحاظ

شكل آتش كه چون محراب و گنبد است (مطابق شكل) در

معم_اري ام_اكن مقدس مورد تقليد واقع شد و محراب ها و گنبده_اي

مدور شكل گرفت.

در ايران، هند، چين، يونان و مصر تقريباً تمامي معابد و اماكن مقدس، شكلي مخروطي، هرمي، گرد يا گنبدي دارند. اهرام مصر نشانة عروج روحاني انسان است كه از يك مقطع مربع آغاز شده و با كمتر شدن طول و عرض آن به نقطة اوج (يعني رأس هرم) مي رسد. در هند شكل ساختمان هاي معابد مراحل تكامل زندگي بشر را تداعي مي كنند كه در ابتدا مقاطعي مربع يا مستطيل دارد و در انتها اَشكالي گرد هرمي يا مخروطي مي يابد. در ايران آتشكده ها گنبدي شكل و داراي محراب هستند.

در معماري اسلامي نيز اين گنبدها نشانة عظمت و شكوه و قداست و همان حيات علوي هستند. مانند بسيار چيزهاي مثبت يا مباح ديگر كه در فرهنگ هاي گذشته وجود داشته و در فرهنگ و تعاليم اسلامي باقي مانده، يا حتي از آن ها بهره گرفته است.

1 - كهف (18) آيه 21.

2 - علي اصغر فقيهي، وهابيان، ص 59 به بعد، با تلخيص.

3 - همان، ص 62، به نقل از وفاء الوفاء، سمهودي، ج1، ص 435.

4 - علي اكبر دهخدا، لغت نامه، ص 15382.

چرا براي مردگان هفتم، چهلم و سالگرد مي گيرند؟

پرسش

چرا براي مردگان هفتم، چهلم و سالگرد مي گيرند؟

پاسخ

برگزاري مراسم هفتم، چهلم و سالگرد، به منظور حفظ ياد و خاطرة گذشتگان و تجليل از مقام شامخ عالمان و قهرمانان و احترام به آن ها است و موجب تسكين قلوب بازماندگان مي گردد؛ از اين رو شاهد عزاداري، بزرگداشت و برگزاري مراسم چهلم و سالگرد مي باشيم. به نظر مي رسد در آموزه هاي ديني به برگزاري اين گونه مراسم به صورت خاص (هفتم، چهلم و سالگرد) تصريح نشده، يعني در آموزه هاي ديني تصريح نشده است كه براي مردگان هفتم، چهلم و سالگرد گرفته شود. از آموزه هاي ديني استفاده مي شود كه به زيارت قبور رفته[1] و يا به فعاليت هايي پرداخته شود كه از آن ها به عنوان خيرات و مبّرات و باقيات صالحات ياد مي شود. بر اين اساس برگزاري مراسم هفتم و چهلم و سالگرد به جهت خيراتي كه در اين مراسم براي رفتگان به عمل مي آيد، از سنت هاي پذيرفته شده بوده و هست. اگر چه نحوة برگزاري اين گونه مراسم به حسب سنت به آداب و فرهنگ جوامع متفاوت است. اگر اين گونه مراسم با رعايت برنامه هاي اسلامي باشند، اشكال ندارد؛ از اين رو اين گونه مراسم براي درگذشتگان و شخصيت هاي علمي و عالِمان ديني برگزار شده و بزرگان دين نه تنها از آن ها نهي نكرده اند كه خود نيز بدان اقدام مي نمودند.

شايد مراسم هفتم، چهلم و سالگردها ريشه در عزاداري هايي داشته باشد كه هم معصومان(ع) عزاداري كردند[2] و هم مسلمانان به عزاداري مي پرداختند.[3]

پيامبر اسلام(ص) دستور داد كه مسلمانان براي حضرت حمزه

عزادري نمايند. معصومان(ع) هم خود براي امام حسين(ع) عزاداري مي كردند و هم ديگران را بدان فرا مي خواندند.[4]

همچنين شايد برگزاري اربعين براي امام حسين(ع) در ميان ما شيعيان موجب شده باشد كه مردم براي مردگان خود چهلم بگيرند.

مراد از ايام الله چيست؟

پرسش

مراد از ايام الله چيست؟

پاسخ

ايام الله روزهايي است كه امر و دستور و سلطنت الهي در آن روزها ظاهر گشته است. قرآن مي فرمايد: "و ذكّرهم بأيّام الله؛ روزهاي خدا را به ياد قوم خود بياور".[11]

مسلّماً همة روزها، ايام الهي است، همان گونه كه همه مكان ها متعلق به خدا است. اگر نقطة خاصي به نام بيت الله (خانه خدا) ناميده شد، دليل بر ويژگي آن است، هم چنين عنوان "ايام الله" مسلّماً اشاره به روزهاي مخصوصي است كه امتياز و درخشش فوق العاده اي دارد. و شامل تمام روزهايي مي شود كه داراي عظمتي در تاريخ زندگي بشر باشند و يا در آينده حكومت مطلقه الهي را آشكار سازند. هر روزي كه يكي از فرمان هاي خدا در آن چنان درخشيده كه بقية امور را تحت الشعاع قرار داده، از ايام الله است. هر روزي كه فصل تازه اي در زندگي انسان ها گشوده، و درس عبرتي به آنها داده و ظهور و قيام پيامبري در آن بوده، يا طاغوت و فرعون گردن كشي در آن قعر درّة نيستي فرستاده شده، خلاصه هر روزي كه حق و عدالتي بر پاشده و ظلم و بدعتي خاموش گشته، همة آن ها از أيّام الله است،[12] مانند روزهاي ظهور قهر و غلبه الهي در به هلاكت رساندن قوم نوح و عاد و ثمود، و روزهاي ظهور رحمت پروردگار در نجات كشتي نوح(ع) و به سلامت رسيدن آن بر ساحل، و نجات يافتن حضرت ابراهيم(ع) از آتش[13] و روز ظهور امام عصر(ع) كه روز بسط عدالت است.

رسول خدا(ص) فرمود: "ايام الله، نعمت ها و بلاهاي خدا است.[14]

امام باقر(ع) فرمود: "ايام الله، روز قيام مهدي موعود و روز رجعت و روز قيامت است".[15] مرحوم علامه طباطبايي بعد از نقل اين حديث شريف مي فرمايد: "در اين روايت به بعضي از مصاديق روشن ايام الله اشاره شده، نه اين كه ايام الله منحصر به همان سه روز باشد".[16]

[11] ابراهيم (14) آية 5.

[12] تفسير نمونه، ج 10، ص 271.

[13] تفسير الميزان (ترجمه)، ج 12، ص 25.

[14] همان، ص 26.

[15] همان.

[16] همان.

چرا امروزه كساني را كه بيش از يك همسر دارند به چشم بد نگاه مي كنند؟

پرسش

چرا امروزه كساني را كه بيش از يك همسر دارند به چشم بد نگاه مي كنند؟

پاسخ

اين نگرش ممكن است علل مختلف داشته باشد، ولي شايد علت عمده اش اين باشد كه مردم مخصوصاً خانم ها مشاهده مي كنند كه غالباً كساني كه بيش از يك زن اختيار مي كنند، نمي توانند مسئوليت هاي شرعي و اخلاقي چند همسري را ادا كنند، از اين رو براي خانواده و فرزندان وضعيت نا مطلوب و ناهنجاري را به وجود مي آورند، و صفا و صميميت و وحدت و يگانگي و خوشي و مسرّت خانواده را از بين مي برند. چون نمي توانند عدالت اسلامي را بين زن ها رعايت كنند. به قول شهيد مطهري ستمكاري و جنايت و بيدادگري را جايگزين رفتار و اخلاق اسلامي مي نمايند.

اين باعث مي شود چند همسري در نظر ديگران بد و نامطلوب و ضد خوش بختي تلقي شود. يا به اين جهت كه ديگران اختيار همسران متعدد را صرفاً از غريزه جنسي و شهوت نگاه مي كنند.

جواب قسمت دوم

اين كه تعداد كمي از آخوند ها و دكترها سيگار مي كشند، تأثير بد ندارد؟

پرسش

اين كه تعداد كمي از آخوند ها و دكترها سيگار مي كشند، تأثير بد ندارد؟

پاسخ

با وجود مضرات فراواني كه براي اعتياد به سيگار ثابت شده است، سيگار كشيدن افرادي كه ديگران را از استفاده سيگار منع مي كنند و عواقب وخيم اعتياد به

سيگار را گوشزد مي كنند، ماية تأسف است و مسلماً تأثير منفي دارد. اين مسئله اختصاص به سيگار ندارد. در خيلي از كارهاي ما انسان ها بين آگاهي به يك مسئله و عمل طبق آگاهي، فاصله وجود دارد. در مورد سيگار نيز چنين است.

بسياري از مردم معتقدند هنگامي كه عطسه مي كنند، اگر يك عطسه كردند، معناي صبر كردن است و اگر دو عطسه كردند، بايد در آن كار عجله كنند. آيا اين حرف درست است؟

پرسش

بسياري از مردم معتقدند هنگامي كه عطسه مي كنند، اگر يك عطسه كردند، معناي صبر كردن است و اگر دو عطسه كردند، بايد در آن كار عجله كنند. آيا اين حرف درست است؟

پاسخ

در احاديث عطسه موجب راحتي بدن شمرده شده است. در حديثي از امام باقر(ع) آمده است كه: "عطسه زياد، آدمي را از پنج چيز نجات مي بخشد: اوّل جذام؛ دوم بادهاي رنج آوري كه در سر و صورت فرود مي آيند؛ سوم آمدن آب چشم؛ چهارم بسته شدن سوراخ هاي بيني؛ پنجم روييدن مو در چشم".

از حضرت رسول(ص) روايت شده كه: "اگر به گفتن مطلبي مشغول بودي و در اين بين يكي عطسه كرد، دليل است كه آن مطلب به حقيقت نزديك است و گواه بر تحقق آن خواهد بود".

در احاديث زيادي تأكيد شده كه "چون عطسه كنيد، خدا را حمد و ثنا گويي و بر محمد و آل محمد درود بفرستيد. اگر سه بار عطسه بيشتر شد، معلوم مي شود بر اثر عارضه و كسالتي مي باشد".

اين كه عوام معتقدند اگر كسي يك عطسه نمايد، بايد صبر كرد و اگر دو عطسه زد، بايد عجله كند، در احاديث اثري از اين حرف ها نيست.

نقل شده كه بعد از ماه صفر از شب اوّل ماه ربيع الاوّل مستحب است در نيمه شب به بعد به هفت مسجد رفته و در مسجد را كوفته و حاجت خواست. خداوند هر حاجتي كه شخص داشته باشد، عطا مي كند. آيا اين مطلب صحيح است؟

پرسش

نقل شده كه بعد از ماه صفر از شب اوّل ماه ربيع الاوّل مستحب است در نيمه شب به بعد به هفت مسجد رفته و در مسجد را كوفته و حاجت خواست. خداوند هر حاجتي كه شخص داشته باشد، عطا مي كند. آيا اين مطلب صحيح است؟

پاسخ

به نظر مي رسد اين مطلب نيز مانند مطلب قبلي از خرافات و از چيزهايي است كه عده اي جعل كرده اند و افراد ساده لوح مي پذيرند. در هيچ منبع معتبري يافت نشد.

0: شهيد به چه كسي گفته مي شود، چرا كساني را كه در مسير كربلا جان مي بازند، به آن ها شهيد نمي گويند ولي به نيروهاي مسلح كه كشته مي شوند، شهيد گفته مي شود؟

پرسش

0: شهيد به چه كسي گفته مي شود، چرا كساني را كه در مسير كربلا جان مي بازند، به آن ها شهيد نمي گويند ولي به نيروهاي مسلح كه كشته مي شوند، شهيد گفته مي شود؟

پاسخ

شهيد در فرهنگ اسلامي به كسي گفته مي شود كه در ركاب پيامبر يا امام و يا در جهاد مشروع كشته شده باشد.

در علت نامگذاري چنين مرگي به شهادت گفته اند: يا بدان جهت است كه فرشتگان رحمت خدا در صحنه شهادت حضور مي يابند يا بدان سبب كه خدا و رسول، به بهشتي بودن شهدا، گواهي مي دهند، يا اين كه شهيد در قيامت همراه انبيا بر امت هاي ديگر گواهي مي دهد يا اين كه شهيد، زنده و حاضر است يا بدان جهت كه شهيد

به شهادت حق قيام مي كند تا كشته شود. با اين بيان معلوم مي شود كه كساني كه در ميدان نبرد با دشمن مجمع البحرين، ج 1، ص 553، واژه شهيد.

حضور نداشته و به دلائل ديگر جان باخته اند، مانند سانحه هوايي و يا تشنگي يا تصادف و غيره هر چند ممكن است به حسب نيت و عملشان، ثواب شهادت را داشته باشند، ولي در اصطلاح به آن ها شهيد اطلاق نمي شود. اما افرادي كه در راه انجام مأموريت جان مي بازند، ممكن است از نظر دستگاه هاي اجرايي و قوانين كشوري به آن ها شهيد گفته شود، ولي در حقيقت آن ها هم شهيد مصطلح نيستند. كساني كه در راه كربلا كشته مي شوند، بايد توجه داشت كه با اوضاع كنوني كه عراق در اشغال نيروهاي استعمارگر آمريكايي است كه در فكر چپاول ثروت هاي ملت عراق و تأييد رژيم اشغالگر فلسطين و... هستند، مسافرت به آن كشور تا چه اندازه مي تواند

صحيح باشد، بǠتوجه به اين كه اين مسئله مي تواند مشكلاتي را براي ايران و حكومت اسلامي ايران به وجود آورد. اما اين مسافرت ها تأييد اشغال گري نمي تواند باشد؟ و البته شايد اين افراد با نيات خالص بروند و در اين راه كشته شوند و اجر شهيد را هم داشته باشند، اما توجه داشته باشند كه شهيد رسمي ناميدن آنها به وسيله حكومت و دولت ايران با غير قانوني دانستن اين مسافرت ها اصلاً سازگاري نخواهد داشت.

ورزش و پياده روي چه نقش در تندرستي و سلامتي دارد؟ و نظر اسلام چيست؟

پرسش

ورزش و پياده روي چه نقش در تندرستي و سلامتي دارد؟ و نظر اسلام چيست؟

پاسخ

بي ترديد ورزش _ به ويژه پياده روي _ نقش بنيادي در سلامت روان و جسم انسان دارد؛ از اين رو امروزه در جهان ورزش از اهميت ويژه اي برخوردار است. اهميت ورزش در راستاي فوايد و آثار بهداشتي سياسي و اجتماعي آن است كه به برخي از آن ها اشاره مي شود:

1_ ورزش كسالت و تنبلي را از انسان زدوده و به انسان نشاط و شادابي بخشيده و او را براي انجام كارهاي فردي و اجتماعي آماده نموده و اخلاق او را بهبود مي بخشد.

2_ ورزش بر بالا بردن توان جسماني نقش اساسي دارد، از اين رو فعاليت هاي نظامي و تقويت توان رزمي، با بهره گيري از ورزش امكان پذير است.

3_ ورزش روحية شجاعت و از خود گذشتگي، مبارزه با ظلم و دفاع از مظلوم را در انسان تقويت نموده و ارادة او را قوي مي سازد.

4_ ورزش سلامتي و توانمندي جسماني را افزايش مي دهد.

5_ ورزش موجب رشد و نموي بدن شده و نقش زيربنايي در نظم و ثبات حركات تنفس دارد.

6_ ورزش عامل مهم همآهنگ كننده بين اعصاب و مراكز عصبي بوده و موجب تقويت اعصاب مي شود.

7_ ورزش موجب مي شود كه قوة جذب و دفع بدن بيشتر شده و سلول هاي بدن در برابر آسيب ها مقاوم و فعاليت هاي بيشتري انجام دهند.

يكي از نويسندگان مي نويسد: "عضلات در حال ورزش 10 تا 18 برابر در حال استراحت احتياج به خون دارند. 20 دفعه بيشتر قند و اكسيژن مصرف مي نمايند. 5

بار زيادتر گاز كربنيك دفع مي نمايند...".

با توجه به همين ارقام اهميت كار قلب هنگام ورزش روشن مي گردد. بوعلي سينا باور دارد: "ورزش، حركتي است تابع اراده. در ورزش تنفس بلند و بزرگ و پي در پي مي آيد (مراد تنفس عميق و شدت تنفس در اثر بالا رفتن مقدار اكسيژن مصرفي است). هر كس بتواند با اسلوب صحيح و متناسب با اعتدال مزاجش در وقت مناسب ورزش كند ... از مداواي بيماري هاي مزاجي بي نياز مي گردد".

در راستاي نقش ورزش در سلامت روان و جسم انسان، همچنين نقش آن در مسايل اجتماعي و نظامي است كه در آموزه هاي ديني بدان اهميت خاص داده شده است، تا آنجا كه براي بدن انسان حق بيان شده، حق بدن حفظ و سلامت آن با بهره گيري از ورزش مي باشد. پيامبر اسلام(ص) فرمود: "انّ لربّك عليك حقاً و إنّ لجسدك عليك حقّاً و لاهلك عليك حقاً؛ پروردگار بر تو حقي دارد، و بدنت بر تو حقي دارد، و خانواده است [نيز] بر تو حقي دارد". همچنين يكي از وظايف والدين نسبت به فرزندان آموزش ورزش بيان شده است. رسول خدا(ص) فرمود: "حق فرزند بر عهدة پدرش اين است كه به او نوشتن، شنا كردن و تيراندازي ... را آموزش دهد". البته دراسلام به برخي ورزش ها مانند شنا، تيراندازي و اسب دواني عنايت خاص شده است.

پياده روي و كوهنوردي از جمله ورزش هايي است كه در اسلام مطرح شده است. يكي از نويسندگان مي نويسد: "(اسلام) پياده روي را در رديف غذا خوردن به حساب آورده، خوردن را براي زنده مانده ضروري مي

داند و فرهنگ بدني را نيز لازم زندگي دانسته است. مگر در آية شريفة: "يأكلون الطّعام و يمشون في الاسواق" طعام و بازار با خوردن و پياده روي، قرين ياد شده و غذا و ورزش منسوب به پيامبران، رديف ذكر نگرديده است".

در عصر حاضر نيز بزرگان دين مانند امام راحل(س) بارها فوايد ورزش را بيان نموده و همگان را به آن فراخوانده است: "در همة ابعاد ورزش كنيد. من خودم ورزشكار نيستم، ولي ورزشكاران را دوست دارم... . ورزش كارها هميشه اين طور بودند كه يك روح سالمي داشتند، از باب اين كه توجه به شهوات نداشتند، توجه به لذات نداشتند، توجه به يك فعاليت جسماني داشتند كه عقل سالم در بدن سالم است...".

مي توانيد براي آگاهي بيشتر از تأثير ورزش و پياده روي در سلامتي انسان، به كتاب هاي كه كارشناسان در اين باره نوشته اند، مراجعه كنيد. چند عنوان در پانوشت ذكر شد.

لقب آيت الله العظمي در زيارت به حضرت علي(ع) نسبت داده شده است. چرا به مراجع هم اين را مي گوييم؟ معني "قدّس سره" چيست؟

پرسش

لقب آيت الله العظمي در زيارت به حضرت علي(ع) نسبت داده شده است. چرا به مراجع هم اين را مي گوييم؟ معني "قدّس سره" چيست؟

پاسخ

آيت در لغت به معاني علامت، عبرت، معجزه، امر شگفت، دليل، برهان و ... آمده است.

آيت الله به معناي نشانه و حجت خدااست.

آيت الله العظمي به معناي نشانه و حجت بزرگ خدا است. حضرت علي(ع) فرمود: "نزد من اسم اعظم است و من نشانه بزرگ خداوند و داراي اعجاز درخشان و تابان هستم".

مراد از آيت الله عظمي كه حضرت علي(ع) خود را به اين نام خوانده، اين است كه او انسان كامل و جامع صفات خداوند در مرتبة نازل است؛ بنابراين انسان با آگاهي و آشنا شدن با شخصيت حضرت علي و صفات او، خداوند را بهتر مي شناسد و از راه شناخت حضرت علي(ع) و عظمت او، انسان بهتر از راه ها و آيات ديگر به خداوند و عظمت او دست مي يابد.

امام علي(ع) انسان كامل است و انسان كامل مظهر اَتم و اَكمل اسماء الله است. او صاحب ولايت كليه است و مي تواند به اذن الله در ماده كائنات تصرف كند و قواي ارضيه و سماويه را تحت تسخير خويش در آ ورد.

امّا تعبير آيت الله العظمي كه امروزه براي مراجع تقليد به كار مي برند، اصطلاحي است كه رايج شده است و اين اصطلاح به معنايي كه حضرت امير(ع) استفاده فرمود نمي باشد، بلكه اين اصطلاح امروزه در حوزه هاي علميه براي كساني به كار مي رود كه مرجع تقليد باشند و به بالاترين سطح مدارج حوزوي رسيده باشند. اين به جهت برتري علمي آن ها

نسبت به سايرين در حوزة علميه مي باشد، نه آن برتري كه در وجود مبارك اميرالمؤمنان بوده است.

البته در مورد علماي قديم بيشتر با عناوين ثقه الاسلام و حجت الاسلام ياد شده است و استعمال لفظ آيت الله العظمي تاريخ روشن و مشخصي ندارد، ولي امروزه براي كساني كه مرجع تقليد هستند، استفاده مي شود.

معني "قدس سرّه" اين است: پاك باد قبرش، پاك باد خاك قبرش، كه سرّ به "ارض طيّب" خاك پاك معنا شده است.

فلسفه روشن كردن شمع در سقاخانه ها و فلسفه طشت گذاري چيست؟

پرسش

فلسفه روشن كردن شمع در سقاخانه ها و فلسفه طشت گذاري چيست؟

پاسخ

روشن كردن شمع شايد ريشه در فرهنگ آتش پرستي زردشتيان داشته باشد.

نيز ممكن است از يهود و نصارا اخذ شده باشد. ميان آنان سنت روشن كردن شمع در اماكن مقدسه شان وجود دارد.

ممكن است در قديم يك سنت پسنديده اي محسوب مي شد و شب ها به جهت بهره مندي رهگذرها از نور آن روش مي كردند و از اين جهت كار ارزشمندي محسوب مي شد كه البته امروز ديگر آن فايده را نخواهد داشت زيرا با وجود نور برق، نيازي به آن نيست.

در مورد روشن كردن شمع در سقاخانه ها مطلبي به دست نياورديم. شايد براي تجديد خاطره شام غريبان اهل بيت امام حسين عليه السلام باشد.

طشت گذاري، مراسم سنتي در عزاداري ايام عاشورا است كه عمدتاً در شهرستان اردبيل برگزار مي شود. طشت هاي آب را در مساجد و حسينيه ها مي آورند و سمبل يك حادثه تاريخي است كه در كربلا اتفاق افتاده است.

در توضيح سنت مرسوم در اردبيل نوشته اند: "اين مراسم از سه روز مانده به محرم در مسجد جامع، مسجد اعظم و سپس در مساجد ديگر اجرا مي شود. طشت ها را بالاي سرها مي گيرند و مسجد را دور مي زنند، سپس در داخل آن ها آب مي ريزند. مردم دست به طشت و آب مي زنند و نوعي بيعت با امام حسين عليه السلام و حمايت ا ز عباس عليه السلام مي كنند. آب طشت ها را مردم در شيشه هايي براي شفا و تبرك برمي دارند. اين سنت از حادثه جوانمردانه آب دادن امام حسين عليه السلام به سپاه حر در 27 ذيحجه گرفته شده، كه آب مشك ها را در طشت ها ريختند و تمام لشكر حر و اسبان را سيراب كردند. اين سنت

سمبوليك تأسي از اقدام سالار شهيدان است" به اين مراسم طشت گرداني هم مي گويند.

جواد محدثي، فرهنگ عاشورا، ص 272، به نقل از روزنامه رسالت، 3 / 4 / 72، ص 5، گزارش شوق كربلا.

حكم پوشيدن لباس سياه چيست؟ چه معصوماني سفارش كرده اند كه در عزاداري لباس مشكي بپوشيم؟ اين كه زن ها چادر مشكي مي پوشند، آيا ريشه روايي دارد؟

پرسش

حكم پوشيدن لباس سياه چيست؟ چه معصوماني سفارش كرده اند كه در عزاداري لباس مشكي بپوشيم؟ اين كه زن ها چادر مشكي مي پوشند، آيا ريشه روايي دارد؟

پاسخ

از جمله احكام لباس (چه در مورد نمازگزار و چه در غير حالت نماز) كراهت پوشيدن لباس سياه است. بهترين لباس، سفيد است كه بدان سفارش شده است. {1}

امام صادق(ع) فرمود: "يكره السواد إلاّ في ثلاثة الخفّ و العمامة و الكساء؛پوشيدن لباس سياه مكروه است، مگر در سه مورد: كفش سياه عمامه سياه و عبا يا قباي سياه".

امام صادق(ع) فرمود كه پيامبر(ص) فرمود: "لباس سفيد بپوشيد كه بهتر و پاكيزه تر است و مردگان را با پارچة سفيد كفن كنيد".

رنگ سياه، افسرده كننده و نمايندة پنهان داشتن است، ولي رنگ سفيد علاوه بر امتيازاتي كه دارد، زود چرك و آلوده مي شود و صاحبش مجبور مي شود آن را بشويد يا تعويض كند، به اضافه اين كه لباس سفيد خنك كنندة خوبي است، چون تابش نور خورشيد را منعكس مي كند و به خود جذب نمي نمايد كه باعث گرم شدن بدن بشود.

مردماني كه در مناطق گرمسيري مانند عربستان زندگي مي كنند، اين مطلب به تجربه بر ايشان ثابت شده و لباس سفيد مي پوشند. دانشمندان گفته اند: رنگ سفيد از مواد سمي چون ارسنيك، كرمات، سرب و انيلين به دور مي باشند كه هر كدام ممكن است ايجاد آلرژي يا مسموميت يا هر دو نمايند. بهتر است لباس انسان سفيد و نرم باشد.

پوشيدن چادر مشكي چون داخل در عنوان "ردا" است و بر اساس روايات "ردا" اگر سياه باشد كراهت ندارد، از اين رو

پوشيدن چادر سياه براي زنان مانعي ندارد و كراهت هم ندارد، به اضافه اينكه چادر مشكي چون جذابيت و تحريك كننده گي ندارد، مفسده اي بر آن مترتب نمي شود. در اين زمينه به روايتي دست نيافتيم كه توصيه به چادر سياه شده باشد.

اما اين كه چرا مردم در مصيبت ها و عزاداري ها لباس سياه بر تن مي كنند يا پرچم هاي سياه برپا مي نمايند، به خاطر اين است كه رنگ سياه، شاد نيست. از اين رو با مصيبت زدگي هماهنگ است. اين مسئله نه تنها ميان ما ايرانيان و مسلمانان بلكه در كشورهاي ديگر نيز رائج است و جزء سنّت ها و فرهنگ هاي كشورها است.

در مورد پوشيدن لباس سياه در مصيبت و عزاي ائمه مخصوصاً حضرت اباعبدالله الحسين(ع) نه تنها كراهت ندارد، بلكه چون از مصاديق تعظيم شعاير اسلامي است و باعث زنده نگه داشتن اهداف امام حسين(ع) مي باشد، داراي ثواب و اجر الهي است. بزرگاني همچون مرحوم آيت الله العظمي بروجردي در روز عاشورا قباي سياه بر تن مي كردند.

از فرزند امام سجاد(ع) نقل شده كه وقتي امام حسين(ع) به شهادت رسيد، زن هاي بني هاشم لباس سياه و خشن پوشيدند و از گرما و سرما شكوه نمي كردند و علي بن الحسين(ع) براي آنان طعام درست مي كرد.

بنابراين در پوشيدن لباس سياه براي عزاي امام حسين(ع)، هم چنين غذا دادن به عزاداران مورد تأييد امام سجاد(ع) بوده است. تأييد امام دليل بر جواز بلكه بر رجحان آن است.

[1] وسائل الشيعه، ج 3، ص 278، [باب 19، از ابواب لباس مصلي.

چرا از نگاه كردن به آيينه و جارو كردن در شب نهي شده است؟

پرسش

چرا از نگاه كردن به آيينه و جارو كردن در شب نهي

شده است؟

پاسخ

در روايات از جارو كردن وجمع نمودن خاكروبه در شب نهي شده است.

قال رسول الله صلي الله وعليه وآله: "لا تبيّتوا القمامة في بيوتكم و اخرجوها نهاراً فانها مقعد الشيطان؛ خاكروبه را در خانه وسائل الشيعه، ج 15، ص 347، باب 49.

هايتان در شب جمع آوري نكنيد، زيرا محل اجتماع شيطان (ميكروب) است".

در روايت ديگر از پيامبرصلي الله وعليه وآله آمده كه بيست چيز باعث فقر مي شود، از جمله "كنس البيت بالليل" جارو بحارالانوار، ج 73، ص 315 و 318.

كردن خانه در شب است. البته اين روايت تنها دلالت بر كراهت دارد و به معناي حرمت نيست. در مورد نگاه كردن به آيينه در شب بعد از مراجعه به كتب روايي مطلبي نيافتيم. اما علت اين كه جارو كردن در شب كراهت دارد و از آن نهي شده است، بر ما معلوم نيست. احتمال دارد در زمان هايي كه از نعمت برق و روشنايي محروم بوده اند و امكانات بهداشتي نبوده، از طرفي اسلام به بهداشت فرد و اجتماع و محيط بسيار عنايت داشته، مي ديد مردم به مسائل بهداشتي توجه نمي كننند، از اين رو دستورهاي بهداشتي را به اين صورت به مردم ابلاغ و اعلام مي كرد. اميرالمؤمنين دربيان وضعيت مردم در آن زمان مي فرمايد: "خداوند پيامبرصلي الله وعليه وآله را به رسالت مبعوث ساخت كه جهانيان را بيم دهد و امين آيات وي باشد، در حالي كه شما ملت عرب بدترين دين و آيين را داشتيد و در بدترين مكان ها زندگي مي كرديد ميان سنگ هاي سخت و مارهايي كه فاقد شنوايي بودند. آب هاي آلوده را مي نوشيديد و غذاهاي ناگوار مي خورديد. خون يكديگر را

مي ريختيد و پيوند خويشاوندي را قطع مي نموديد.

بت ها در ميان شما برپا بود و گناهان سراسر وجود شما را فرا گرفته بود".

نهج البلاغه، خطبه 26.

چرا به امامان لقب مي دهند؟

پرسش

چرا به امامان لقب مي دهند؟

پاسخ

گزينش القاب نيكو اختصاص به امامان (ع) ندارد، بلكه از سنت هاي پذيرفته اي است كه معمولاً در برخي از جوامع رائج است. در برخي فرهنگ ها به جاي نام و نام خانوادگي، نام، لقب و كنيه وجود دارد.

قبل از اسلام نيز سنت گزينش لقب وجود داشته است و بعضي افراد با همان القاب شهرت داشتند، چنان كه پيامبر اسلام صلي الله وعليه وآله به عنوان مظهر امين مشهور بود.

انتخاب القاب براي ائمه عليهم السلام از اين قاعده مستثنا نبوده و براساس سنت هاي حاكم بر جامعه انتخاب شده است. البته با اين تفاوت كه برخي القاب ائمه عليهم السلام از سوي خدا و پيامبر اسلام گزينش شده است. از بسياري روايات پيامبرصلي الله وعليه وآله و ائمه استفاده مي شود كه يكي از القاب علي عليه السلام اميرمؤمنان است.

اين لقب در زمان رسول خدا براي حضور قرار داده شد. حتي، نقل برخي روايات اين لقب قبل از خلقت آدم از جانب خداوند براي علي عليه السلام برگزيده شد.

زيد بن جهم هلالي مي گويد: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه فرمود: "چون آيه ولايت علي بن ابي طالب نازل شد،

رسول خداصلي الله وعليه وآله به اصحاب فرمود: سلام كنيد بر علي بن ابي طالب به عنوان اميرالمؤمنين".

اصغر ناظم زاده، سيماي پر فروغ، ص 27 - 28.

يكي از القاب امام باقرعليه السلام "باقر" است كه به معناي شكافنده علم مي باشد. حضرت را بدان جهت "باقر" گفته اند كه شكافنده علم است و به او باقرالعلوم هم مي گفتند. شيخ مفيد از جابر بن عبدالله گزارش مي كند كه رسول خدا به وي فرمود: "تو آن قدر زنده مي ماني كه يكي از فرزندان مرا كه از حسين به وجود خواهد

آمد و ا و را محمد مي گويند، ملاقات خواهي كرد. او است كه علم دين و مذهب را مي شكافند و نشر مي دهد".

ارشاد مفيد (مترجم)، ص 156 - 157.

از امام زين العابدين عليه السلام سؤال شد: چرا به امام صادق عليه السلام صادق گفته مي شود و حال آن كه همه شما صادق و راستگو هستيد؟ فرمود: "پدرم از پدر بزرگوارش از پيامبر اسلام براي من نقل كرد كه آن برگزيده خدا فرمود: موقعي كه فرزند من جعفر بن محمد بن علي بن حسين عليه السلام متولد شد، او را صادق بگوييد، زيرا پنجمين فرزند او جعفر (جعفر كذاب) نام دارد و به دروغ ادعاي امامت خواهد كرد و نزد خدا كذاب و افترا زننده به خدا است".

ستارگان درخشان، ج 8، ص 16 - 17.

آيا بين گناهان فرقي است؟ در جامعه مي بينيم فرضاً استفاده از بيت المال هيچ گونه زشتي ندارد، ولي صحبت با يك زن نامحرم خيلي زشت شمرده مي شود! دليل اين گونه تفاوت ها چيست؟

پرسش

آيا بين گناهان فرقي است؟ در جامعه مي بينيم فرضاً استفاده از بيت المال هيچ گونه زشتي ندارد، ولي صحبت با يك زن نامحرم خيلي زشت شمرده مي شود! دليل اين گونه تفاوت ها چيست؟

پاسخ

گناهان از جهتي به دو دسته صغيره و كبيره تقسيم مي شوند. در كتب اخلاقي در مورد خصوصيات هر كدام و تعداد گناهان بحث شده است. گناهان صغير در اثر تكرار و اصرار در حكم كبيره مي شوند.

براي اطلاع بيشتر به كتاب گناهان كبيره آيت الله دستغيب رجوع شود، ج 1، ص 31 به بعد.

البته بين تعاليم اسلامي و دستورهاي ائمه معصوم عليهم السلام و آنچه در جوامع اسلامي و مسلمانان رايج مي باشد، تفاوت فراواني وجود دارد كه علت اين مسئله يكي از مهم ترين موضوعات قابل بحث است. يك سري از گناهان كبيره و صغيره هستند كه بعضي مردم مرتكب آنها مي شوند و در اثر تكرار در جامعه، به امري عادي تبديل شده اند. حتي اگر گناهان صغير باشد، در اثر مداومت به كبيره تبديل مي شود. حرمت هيچ يك از گناهان با توجيهات بي پايه و اساس رفع نمي شود. اگر به بعضي گناهان مردم حساسيت خاصي نشان مي دهند، اين امر بسيار مثبت است و بايد در مورد ساير گناهان نيز در جامعه، با فرهنگ سازي و نهي از منكر اين حساسيت ها به نحو منطقي و صحيح افزايش يابد. اين عامل، نيروي بازدارندگي قويي براي ترك گناهان به حساب مي آيد، بي آن كه از حساسيت نسبت به گناهاني كه وجود دارد، كاسته شود.

علت ديگري كه مي توان در مورد فرق گذاشتن بين گناهان ذكر نمود، اين است كه انسان ها از قبح برخي گناهان آگاهي ندارند و با نوعي

سطحي نگري و ساده انگاري آن گناهان را مرتكب مي شوند و اصلاً به حرمت آن گناه توجه ندارند و يا اين كه با سهل انگاري گناه را مرتكب مي شوند و نوعي اباحيگري آنها را فرا گرفته است، كه به سادگي واجبات الهي را ترك مي نمايند. اين مسئله نيز نياز به آگاهي بخشي دارد.

چرا وقتي كسي مي ميرد، تا سه شب بالاي سر قبر او فانوس يا چراغ روشن مي كنند؟

پرسش

چرا وقتي كسي مي ميرد، تا سه شب بالاي سر قبر او فانوس يا چراغ روشن مي كنند؟

پاسخ

مطلبي در خصوص چراغ و فانوس روشن كردن بالاي سر قبر ميت در احاديث نيافتيم، احتمالاً مربوط به فرهنگ و سنت ما ايرانيان و بعضي ملت هاي ديگر است.

در مورد برخي از امامان آمده است، كه بعد از رحلت امام بعدي چراغي مدام در اطاقش روشن نگه مي داشت.

پيراهن مشكي براي مصائب اهل بيت (ع ) و ايام شهادت پوشيده مي شود. حال اگراميل كسي فوت كند, پوشيدنش مانعي دارد؟

پرسش

پيراهن مشكي براي مصائب اهل بيت (ع ) و ايام شهادت پوشيده مي شود. حال اگراميل كسي فوت كند, پوشيدنش مانعي دارد؟

پاسخ

پوشيدن لباس سياه كراهت دارد و مستحب است لباس سفيد پوشيده شود امّا پوشيدن آن براي عزاي اهل بيت كراهت ندارد, بلكه به فرمودهء نويسندهء كتاب حدائق چون از مصاديق تعظيم شعايراست , برتري و رجحان شرعي دارد, حتي اگر با لباس سياه نماز بخواند.(1

به فتواي علما نماز خواندن با لباس سياه كراهت دارد(2 و اين اطلاق شامل پوشيدن لباس سياه حتي از عزاي خويشان و همسايگان مي شود.

بنابراين اگر كسي در عزاي خويشان يا دوستان لباس سياه بپوشد, كراهت دارد و نماز خواندن با آن باعث كم شدن ثواب نماز مي شود.

پي نوشت ها:

1 آيت اللّه فاضل , جامع المسائل , ج 1 س 2170 آيت اللّه تبريزي و صافي و صانعي و ديگران .

2 توضيح المسائل مراجع , ج 1 مسئلهء 865

يكي از وظايف شيعيان برخاستن به هنگام آوردن نام امام زمان (ع ) است , پس چراعضي روحانيون قيام نمي كنند؟

پرسش

يكي از وظايف شيعيان برخاستن به هنگام آوردن نام امام زمان (ع ) است , پس چراعضي روحانيون قيام نمي كنند؟

پاسخ

برخاستن به هنگام برده شدن نام امام زمان (ع ) به عنوان احترام به شخصيت آن بزرگوار بسياربه جا و مناسب است و اكثر روحانيون بدان پاي بند هستند, ولي اوّلاً برخاستن واجب نيست ; ثانياًبرخي از مواقع كه نام حضرت برده مي شود, شخص ممكن است مشغول نماز باشد يا عذر ديگري داشته باشد.

بهترين مهريه اي كه يك دختر مسلمان در اين زمان مي تواند بطلبد چيست؟

پرسش

بهترين مهريه اي كه يك دختر مسلمان در اين زمان مي تواند بطلبد چيست؟

پاسخ

مهريه در اصل هديه و پيش كش است كه مرد هنگام ازدواج خود را به آن ملزم مي كند و در واقع نوعي اداي احترام است. قرآن به اين مسئله تصريح مي كند: "و مهر زنان را (به طور كامل) به عنوان يك هديه به آنان بپردازيد".(1)

پس اصل مهريه يك التزام ديني و اخلاقي و مورد قبول همگاني است.

اما مهريه زن چه مقدار بايد باشد؟ اين نكته نيازمند بحث گسترده اي است، ولي ذكر اين مسئله لازم است، آن ها كه از مهريه هاي سنگين و خارج از حد تصور و بعضاً غير قابل پرداخت دفاع مي كنند در حقيقت زن را كالايي براي معامله دانسته و براي آن بهاي مادي قائلند، حال آن كه واقعيت چنين نيست و ازدواج هايي كه با مهريه هاي پايين شكل مي گيرد، پايدارتر از ازدواج هايي است كه پايه در تجملات و زرق و برق هاي دنيوي دارد؛ زيرا آنها اساس زندگي را بر امور ديگري چون عشق و محبت بنا نهاده اند، نه تجملات و امور مادي.

پيامبر گرامي اسلام (ص) فرمود: "بهترين مهر كمترين آن است".(2)

امام علي (ع) فرمود: "مهر زنان را گزاف قرار ندهيد كه موجب دشمني خواهد شد".(3)

اما بهترين مهر، مهري است كه مطابق سنت باشد كه به چنين مهري "مهر السنة" مي گويند و مهر السنه مهريه اي است كه مي گويند پيامبر اكرم (ص) براي همسران و دختران خود انتخاب مي كرد كه حدود پانصد درهم بود. اكنون با توجه به تورم اقتصادي برابر با چهارده سكه تمام بهار آزادي است. (4)

مبنا قراردادن چنين مهري كه ريشه در سنت پيامبر دارد، موجب بركات

زيادي در زندگي مشترك خواهد شد. علاوه بر اين مقدار مهريه اي كه در ازدواج حضرت زهرا (س) و امام علي (ع) به كار رفته با مهر السنه مطابق بوده است.(5)

پي نوشت ها:

1 - سوره نساء (4) آيه 4.

2 - كنزالعمال، ج 16، ص 320.

3 - بحارالانوار، چاپ بيروت، ج 100، ص 351، حديث 22.

4 - ر. ك: مجله پيام زن، شماره 144، ص 38.

5 - ر. ك: سيد جعفر شهيدي، زندگاني فاطمه (ع)، ص 58.

آيا درباره اسپند دود كردن روايتي رسيده است؟ و كلمه اسپند به عربي چيست؟

پرسش

آيا درباره اسپند دود كردن روايتي رسيده است؟ و كلمه اسپند به عربي چيست؟

پاسخ

اسفند را به عربي "حَرْمَل" گويند. در مورد اسفند دود كردن روايتي به دست نيامد. در دائرة المعارف آمده: گياه اسفند به سبب داشتن خاصيت هاي طبي در درمان برخي از بيماري ها به كار مي رود".(1)

در فرهنگ عامه مردم سرزمين هاي اسلامي اسفند و دانه آن مقدس شمرده مي شود و آن را براي راندن بلاها و آفت ها و دفع چشم زخم به كار مي برند.(2)

پي نوشت ها:

1. مصطفي حسيني دشتي، معارف و معاريف، ج 2، ص 178 ماده اسفند.

2. دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج 6، ص 333، ماده اسفند.

آيا عطسه كردن فرد دلالت بر صبر دارد و اصلاً در روايتي آمده است؟

پرسش

آيا عطسه كردن فرد دلالت بر صبر دارد و اصلاً در روايتي آمده است؟

پاسخ

در مورد عطسه و فوائد و آداب آن روايات فراواني نقل شده است اما در مورد اين كه دلالت بر صبر دارد، در روايات چيزي نيافتيم، ولي حديثي از امام صادق (ع) در مورد آنچه بين عوام الناس متداول مي باشد نقل شده است. حضرت فرمود: "فال بد زدن (چيزي را شوم گرفتن) بستگي دارد به اين كه تا چه حد تو به آن اهميت دهي. اگر آن را كوچك دانستي، اثر آن كوچك است و اگر مهم دانستي، اثر مهم خواهد داشت. اگر آن را به چيزي نگرفتي، چيزي نخواهد شد"، يعني اصل اين مسئله حقيقت ندارد و بستگي به خودت دارد كه چگونه تفسير كني.

پي نوشت ها:

1 - معارف و معاريف، ج 4، ماده عطسه، ص 1567.

چرا وقتي خانمي مي ميرد، عكس او را در اعلاميه ها نمي زنند؟

پرسش

چرا وقتي خانمي مي ميرد، عكس او را در اعلاميه ها نمي زنند؟

پاسخ

چاپ عكس زناني كه از دنيا رفته اند - با رعايت مسائل شرعي - اشكال ندارد، چنان كه در زمان حيات، عكس برخي زنان را چاپ مي كنند، مثلاً اگر زني كانديداي براي نمايندگي مجلس شده و يا در صحنه هاي علمي، سياسي و اجتماعي حضور مي يابد، عكس او را چاپ مي كنند.

چاپ و عدم چاپ عكس زنان در اعلاميه هاي ترحيم، ريشه در آداب اجتماعي و سنت هاي جوامع دارد. معمولاً در جامعه اسلامي، مسلمانان غيرتمند و دين دار، عكس مادر، خواهر، همسر و... را در اعلاميه ها چاپ نكرده و عكس آنها را در معرض ديد همگان قرار نمي دهند، تا چهره نواميس آنها را ديگران ببينند. اين رويكرد و نگرش ريشه در سنت و فرهنگ آنان دارد.

حساسيت ديني و مذهبي در شدت و ضعف اين سنت مؤثر است.

حرف شوخي و جدي را چگونه مي توان تشخيص داد؟

پرسش

حرف شوخي و جدي را چگونه مي توان تشخيص داد؟

پاسخ

از راه نشانه ها و قراين كلامي، بيان و حالي و لحن و آهنگ سخن مي توان تشخيص داد. گاهي نيز گوينده، حرف شوخي خودرا خالي از قراين لفظي و لحني بيان مي كند، ولي مخاطب با توجه به شناختي كه از گوينده دارد، كلام شوخي و جدي او را به راحتي تشخيص مي دهد.

چگونه مي توان با ايدئولوژي و فلسفه رايج در كشور پيشرفته اي مثل آمريكا آشنا شد، و اصولاً زندگي كردن در كشور نپذيرفته اي مثل آمريكا بهتر است يا در ايران عقب مانده؟

پرسش

چگونه مي توان با ايدئولوژي و فلسفه رايج در كشور پيشرفته اي مثل آمريكا آشنا شد، و اصولاً زندگي كردن در كشور نپذيرفته اي مثل آمريكا بهتر است يا در ايران عقب مانده؟

پاسخ

بهتر بودن زندگي در آن جامعه يا مانند جامعه ايران، بستگي دارد كه انسان از زندگي چه بخواهد و خوشبختي را در چه ببيند. مهم آن نيست كه انسان در چه كشوري، (صنعتي و پيشرفته مادي يا جهان سوم) زندگي مي كند، مهم آن است كه معناي زندگي و حقيقت آن و هدف از زندگي و خوشبختي در نظر او چه باشد؟ آيا خوشبختي در لذت هر چه بيشتر مادي و فقدان معنويت و ارزش هاي اخلاقي و انساني است؟ با اين مقدمه نگاهي به جامعه آمريكا مي اندازيم.

كشور آمريكا از نظر صنعت و تكنولوژي پيشرفته است، ولي از جهت اصول اخلاقي و تعالي انساني و روح معنويت نه تنها پيشرفته نيست، بلكه روز به روز رو به انحطاط مي رود. ثمره انحطاط انساني، در قدرت تصميم گيري سياسي آن كشور (كه در رياست جمهوري متمركز مي شود) ظاهر شده است. امروزه همه جهان شاهد خطرات مرگ بار تصميم هاي مستكبرانه رئيس جمهور آمريكا هستند و با تمام وجود درك مي كنند اين انسان نماي مستكبر و غرق در غرور و نخوت شيطاني چگونه با تكيه بر تكنولوژي برتر، خواست مشروع و قانوني بشر مبني بر عدم حمله نظامي به ملت هاي مظلوم مثل عراق و افغانستان را به تمسخر گرفته است حرف حق و منطق به گوشش نمي رود! چنان كه از تمام معاهده هاي بين المللي مانند كنترل سلاح هاي كشتار جمعي و پيگيرد جنايتكاران جنگي (با قرار دادن سربازان خود) و با وتوي معاهده هاي بين

المللي در محكوميت حكومت اشغالگر صهيونيست و جنايت هاي آن سرباز مي زند! آيا اين انحطاط اخلاق، انسانيت، معنويت و احترام به حقوق ديگران، نقض حقوق بشر و انسان ها نيست؟ افزون بر اين فحشا و منكرات، بي بندوباري هاي جنسي، آزادي همجنس بازي، آمار بالاي قتل و خودكشي و بيماري هاي رواني آمريكا را در رديف كشورهاي داراي بحران معنويت قرار داده است. گذشته از اين ها آمريكا، دچار چالش هايي است كه زندگي در اين كشور را ناخوش آيند و بحران زده مي نمايد. گزارش هاي موجود حاكي از وخامت اوضاع اجتماعي اين كشور است. مروري اجمالي بر وضعيت اجتماعي ايالات متحده، عمق آسيب هاي وارده بر جامعه آمريكايي را به خوبي عيان مي گرداند.

"در سال 1995، 4/9 ميليون آمريكايي تحت كنترل قضايي بودند. از اين تعداد 2/8 ميليون نفر به مجازات هاي تعليقي محكوم شده بودند و 671/000 نفر در آزادي مشروط به سر مي برند. 958/704 نفر در زندان هاي دولتي و 95/034 در زندان هاي فدرال و 446/000 در زندان هاي محلي محبوس بودند. اين آمار و ارقام همه ساله رو به افزايش است هر سال 6 تا10% بر ميزان جرم و خيانت در شهرهاي آمريكا اضافه مي شود. پليس فدرال آمريكا هر دقيقه يك فقره قتل و هر پنج دقيقه يك فقره تجاوز و هر 49 ثانيه يك فقره دزدي و هر 30 ثانيه يك فقره حمله مسلحانه را گزارش مي كند. قاچاق مواد مخدر در آمريكا به سودآورترين شغل بدل شده است. و نسبت طلاق از 30% به 70% افزايش يافته است. در يك آمار جديد 70% از مردان آمريكايي اظهار كرده اند به همسران خود وفادار نبوده اند. امنيت داخلي در آمريكا حتي در مدارس ابتدايي و متوسطه

به وضع بحراني رسيده است. گزارش هايي از اين قبيل اين نكته را به ما گوشزد مي كند كه در شناخت و تحليل واقعيت هاي تمدن آمريكايي از سطحي نگري بايد پرهيز نمود، چرا كه به رغم تصوير زيبايي كه سياستمداران آمريكايي از رؤياي زندگي آمريكايي براي دنياي خارج ترسيم مي كنند، اين رؤيا براي جمع بزرگي از مردم اين كشور به صورت يك كابوس درآمده است". (1)

در آماري كه چند سال پيش گرفته شده آمده است كه بيش از نيمي از مردم آمريكا (زن و مرد) تنها زندگي مي كنند و نيمي از فرزندان تنها با يكي از والدين زندگي مي كنند، و اين بسيار تعجب آور است كه چگونه در عصر ارتباطات و نزديك شدن انسان ها با وسايل ارتباطي، انسان در آن جامعه پيشرفته، احساس تنهايي و بي كسي نمي كند و فرزندان تنها مي توانند با يكي از والدين زندگي كنند و با انواع وسايل سرگرم كننده خود را مشغول نمايند تا احساس خلأ و تنهايي را پر كنند، حال اگر شده با انواع مواد مخدر يا برنامه هاي كذايي. خود فراموشي و گم كردن حقيقت و معناي زندگي و حقيقت انسان و نيازهاي اساسي او، آفت و بلاي جهان معاصر است كه حتي لذت واقعي زندگي را در دنيا از انسان ها سلب نموده است.

متأسفانه اين مشكل امروز تنها گريبانگير جهان صنعتي غرب نيست، بلكه به جهان سوم و ملت هاي آن ها و كشوري مانند ايران نيز كم و بيش سرايت نموده، به همين خاطر است كه گفتيم جايي كه زندگي مي كنيم، مهم نيست، بلكه معنا و هدفي كه براي آن زندگي مي كنيم، مهم بوده و بايد بدانيم خوشبختي را

كه جستجو مي كنيم چيست؟ اين پرسش مهم و حياتي است، حال هر كجا كه زندگي كنيم. شايد آمريكا باشيم، اما خود را نبازيم و حقيقت و كرامت انساني خود و ارزش هاي اخلاقي را فراموش نكرده و به ياد داشته باشيم، يا شايد در ايران زندگي كنيم، ولي آمال و آرزوهاي ما در آن طرف و زندگي سراسر ماشيني و غفلت و بي خبري و بي معنايي باشد. با آرزوي موفقيت و سربلندي و خوشبختي و كاميابي براي شما و همه جوانان.

پي نوشت ها:

1 - مير احمد رضا حاتمي، عصر امام خميني، ص 264. براي اطلاع بيشتر از تمدن بحران زده آمريكا به اين كتاب مراجعه فرماييد.

چرا كام نوزاد را با آب فرات برمي دارند، مگر آب فرات تصفيه شده و بهداشتي است؟

پرسش

چرا كام نوزاد را با آب فرات برمي دارند، مگر آب فرات تصفيه شده و بهداشتي است؟

پاسخ

در اين موضوع اولاً بايد توجه داشته باشيم كه يك مسئله استحبابي است، نه وجوبي. در موارد مستحب قانوني در فقه وجود دارد كه در دلايل استحباب، تسامح وجود دارد، يعني دقت هايي كه در دلايل وجوب و حرمت مانند صحت روايت، وثاقت راوي و تأييد حكم عقل وجود دارد، در موارد استحباب به دلايل خاصي تسامح مي شود.

بنابراين براي اين كه فرزندان شيعه از همان ابتدا با فرهنگ امامت و تشيع سرخ آشنا گردند مستحب است كام شان با تربت حسيني يا آب فرات برداشته شود.

اين استحباب صرفاً به جهت تاريخ آب فرات و حادثه عظيمي است كه كنار آن اتفاق افتاده و درس بزرگي است كه از آن حادثه مي توان گرفت.

بنابراين براي يادآوري آن حادثه بزرگ و گرفتن درس زندگي، از راه هاي بي شمار به ما توجه داده شده كه يكي از آنها غسل در آن آب است، مانند استحباب تربت حسيني كه در روايات به شفابخشي آن اشاره شده، در حالي كه اگر بخواهيم از راه علل و اسباب عادي و طبيعي نگاه كنيم، بسياري از ميكروب ها در خاك وجود دارد كه كه براي انسان بيماري هاي مختلف به همراه دارد.

مطلب دومي كه بايد توجه داشته باشيم اين است كه در چنين مواردي صرفاً به علل و اسباب عادي و ظاهري نظر نكنيم و همه چيز را از راه فرمول هاي فيزيكي و شيميايي حل نكنيم. بايد به معنويت و علل ماوراي طبيعي هم نظر افكند. اين يك بحث مستقل بوده و در اين مقاله نمي گنجد.

آب فرات همچون

خاك كربلا هر دو آموزگار شجاعت و الهام بخش شهادتند. از اين رو برداشتن كام نوزاد با آب فرات يا تربت حسيني، طعم شجاعت و انتقال فرهنگ شهادت در دل و جان شيعه است،(1) چرا كه عاشورا و حسين مكتب است و راه و رسم زندگي و جوانمردي.

پي نوشت ها:

1 - جواد محدثي، فرهنگ عاشورا، ص 342.

چرا پرچم امام حسين(ع) در كربلا قرمز است؟ چرا سبز نيست؟

پرسش

چرا پرچم امام حسين(ع) در كربلا قرمز است؟ چرا سبز نيست؟

پاسخ

به گونه ي مشخص نمي توان قضاوت نمود كه علت قرمز بودن پرچم امام حسين(ع) چيست و روايات نيز در اين خصوص دلالت ندارد به نظر مي رسد گزينش پرچم قرمز براي امام حسين(ع) بدان جهت بوده است كه نماد از فعاليت و قيام و مظلوميت حضرت و انتقام از دشمنان را بروز دهد.

نحوه شهادت امام حسين(ع) با ديگر امامان(ع) متفاوت است. امام حسين(ع) مظلومانه و با وضع رقت انگيز به شهادت رسيد و خانواده و اهل بيت او به اسارت درآمدند اين حالت براي هيچ يك از امامان قبل و بعد از ايشان سابقه نداشته است.

به همين جهت توصيه امامان(ع) در عزاداري و برپاداشتن ياد و نام و مكتب و سخنان اباعبدالله(ع) بيشتر از ساير ائمه مي باشد. در مورد رنگ پرچم او اگر چه روايت خاصي از امامان معصوم(ع) وارد نشده، اما برپاداشتن ياد و خاطره امام حسين(ع) سفارش شده، نيز الهام گرفتن از مكتب وي. امام ثارالله (خون خدا) است و انتقام او توسط امام زمان(ع) گرفته مي شود، كه در احاديث به آنها اشاره شده است. پرچم سرخ در عين حال كه نشان رنگ خون و جنگ و انتقام از ظالمان است، نشان شهادت مظلومانه و كشته شدن با شمشير مي باشد.

چرا در جامعه اسلامي بين پسران و دختران تفاوت زيادي وجود دارد، يعني بسيار مشاهده مي شود كه براي پسران ارزش و احترام بيشتري نسبت به دختران قائلند؟

پرسش

چرا در جامعه اسلامي بين پسران و دختران تفاوت زيادي وجود دارد، يعني بسيار مشاهده مي شود كه براي پسران ارزش و احترام بيشتري نسبت به دختران قائلند؟

پاسخ

از ديدگاه اسلام تفاوتي بين زن و مرد (دختر و پسر) وجود ندارد.

قرآن كريم در موارد متعدد تصريح كرده كه رسيدن به مقام والاي انسانيت و نيل به مراتب بالاي معنويت و قرب الهي و وصول به "حيات طيبه"، به جنسيت مربوط نيست، بلكه به ايمان و عمل صالح بستگي دارد:

"من عمل صالحاً من ذكر أو انثي و هو مؤمن فلنحيينه حياةً و لنجزينهم أجرهم بأحسن ما كانوا يعملون؛ هر كس عمل صالح انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، در حالي كه ايمان داشته باشد، ما به او زندگي پاك ارزاني مي كنيم و پاداش وي را به بهترين اعمالي كه انجام داده، مي دهيم".(1)

در آيات و روايات بسياري اين حقيقت مورد تأكيد واقع شده است.

با اين كه اسلام، چنين نگرشي به زن و مرد دارد و تفاوت و امتياز يكي بر ديگري را برنمي تابد، ولي متأسفانه در عمل، بعضي خانواده ها در مقام ارزش گذاري، مرد را بر زن ترجيح مي دهند.

دوگانگي عمل و عقايد مسلمانان معلول چند علت مي تواند باشد:

1 - بي خبري و ناآگاهي آنان از معارف و قوانين دين مقدس اسلام، يا برداشت هاي غلط و ناصحيح از ظواهر برخي روايات كه ناظر به جريان خاصي و در زمان يا اشخاص معيني بوده است.

2 - ممكن است برخوردهاي دوگانه معلول ناآگاهي نباشد. شخص در مقام سخن و استدلال به روشني و با شفافيت تمام از عدم تفاوت زن و مرد سخن مي گويد و چه

بسا به آيات و روايات هم استدلال كند، ولي در مقام عمل "آن كار ديگر" مي كند. همان گونه كه مي داند دروغ، غيبت، تهمت، فريب دادن مردم، رشوه، ربا، تجاوز به مال و جان و يا ناموس مردم از گناهان كبيره است، ليكن با تمسك به توجيهات شيطاني اين گونه كارها را ممكن است انجام دهد و نام مسلمان هم بر خود نهد. واضح است كه اين گونه كارها غالبا. معلول عدم آگاهي نيست، بلكه به "ضعف ايمان و كم سو بودن چراغ تقوا و دور بودن از خوف و خشيت الهي" برمي گردد.

3 - علت سوم حاكميت آداب و رسوم غلط قومي و قبيله اي يا بقاي رسوبات جاهليت در انديشه ها و عمل بسياري از افراد است كه در مقام عمل تفاوتي بين مردم عامي و بسياري از درس خوانده ها و حتي آگاهان به مسايل ديني وجود ندارد.

4 - عدم خودباوري زنان نيز اين ذهنيت را در جامعه ايجاد كرده كه مردها قابليت بيش تري دارند. زنان با خود باوري و اعتماد به نفس و حضور در صحنه هاي مختلف مي توانند توانايي هاي خود را نشان دهند.

5 - در جوامع سنتي مثل روستاها و شهرهاي كوچك كه حوزه فعاليت پسران گسترده تر است و پسران در كنار پدر به شغل كشاورزي، كارگري، تجارت و غيره اشتغال داشته و به اصطلاح عصاي دست پدر بوده اند. اين امر باعث شده پدر، پسر را حامي خود بداند و او را بر دختر مقدّم بدارد.

پي نوشت ها:

1 - نحل (16) آيه 95.

چرا در مراسم عزاداري امام حسين(ع) عَلَم يا پرچم هاي گوناگون و طوق هاي بزرگ چلچراغ و غيره مي آورند؟ اين ها سنبل چه چيزي است؟ چه چيز را مي فهماند؟

اشاره

براي اطلاع بيشتر اگر كتابي هست، معرفي كنيد.

پرسش

چرا در مراسم عزاداري امام حسين(ع) عَلَم يا پرچم هاي گوناگون و طوق هاي بزرگ چلچراغ و غيره مي آورند؟ اين ها سنبل چه چيزي است؟ چه چيز را مي فهماند؟

براي اطلاع بيشتر اگر كتابي هست، معرفي كنيد.

پاسخ

"عَلَم" در اصطلاح عزاداري حسيني نام علامت خاصّي است كه هر هيأت و دسته، ويژه خود دارد و آن را از دسته هاي ديگر متمايز مي سازد.(1)

"علامت" از ابزار و وسايل عزاداري امام حسين(ع) است كه در هيأت ها و دسته هاي مذهبي به كار گرفته مي شود. اين علامت ها نشانه هاي گروه هاي عزادار محسوب مي شده است.

به نوشته دهخدا: " صليب مانندي كه بر چوب يا آهن افقي آن از سوي پايين شال هاي ترمه آويزند و از سوي زِبَر لاله و تنديس هايي از مرغ و جز آن نصب كنند و درميان زبانه اي از فلز طويل دارد و بر نوك آن فلز پرياً گلوله اي از شيشه الوان نصب كنند و اين زبانه هاي فلزي كه به تيغ مشهور است، سه يا پنج باشد و در مراسم عزاداري محرم پيشاپيش دسته ها به حركت آرند".(2)

(برخي ديگر گفته اند:) شيئي است فلزي و كار صنعت گران اصفهان كه قدمت آن به عهد سلاطين صفوي مي رسد. داراي تعدادي زبانه، گنبد، گلدان و طاووس بوده و آن را با شال هاي سبز و سياه و قهوه اي و پرطاووس و سكّه هاي نقره... در آخر دسته ها به حركت درمي آورند... شباهت آن به صليب مي رساند كه پس از ارتباط ايران با اروپايي ها در عصر قاجار، از آيين هاي مذهبي مسيحيت اقتباس شده است. به هر حال (همه اين ها) نمودها و مظاهري است كه گاهي عزاداران را از محتوا و اصل عزاداري و اقامه شعائر ديني بازمي دارد.(3)

نوغ (توق) از جمله وسايل تزييني

دسته هاي عزاداري است و قدمت آن به عهد صفويه مي رسد... توق اصل و نشانه را گويند و در هر لشگر گاهي كه توق زدند، هر كس مي داند كه جاي او كجا است، آن جا رود... در عصر صفويه توغ از تجهيزات دسته بود... هر تكيّه تعدادي توغ دارد كه در روزهاي خاص ازايام محرم، آنها را جامه مي كنند... مردم عزادار با نظمي خاص در دسته هاي سينه زني و زنجير زني وارد تكيه شده و به دنبال آن توغ ها با شور و هيجاني خاص به همراه شيون و ناله مردان و زنان به حالت نيمه افراشته نگه داشته مي شوند.

در عين حال اين ابزار و وسايل به نوعي ارتباط با لشكر و سپاه دارد و مي تواند نشانه آن باشد كه دسته هاي عزاداري، همانند لشگر و سپاه امام حسين(ع) درآيد يا شبيه آن شود و به گونه اي به آن حادثه نزديك گردد. اين مسئله در صورت درست بودن آن نهايتاً شباهت ظاهري را مي رساند، اما مهم تر از آن شباهت واقعي عزاداران با ياران امام حسين و نزديكي به آنها است.

اين گونه احساسات و شعائر مذهبي ستودني است، ولي كاش نيمي از آنچه به تجهيزات و عَلَمات و توق و ابزار، بها داده مي شود، براي محتواي عاشورا و تعاليم نهضت امام حسين(ع) و هدف عزاداري بها داده شود.(4)

پرچم: در عزاداري أباعبدالله (ع) نقش پرچم سياه مهم است. در ايام عزا و عاشورا بر سر در خانه ها و مغازه ها و در معابر مي زنند تا نشانه ايام سوگواري باشد و تأثير عاطفي خاصي دارد. شكل هاي خاص عَلَمات و كتل در دسته هاي عزاداري تحول يافته همان پرچم است كه سنت هاي خاصي

را همراه دارد.(5)

در اين راستا شناخت اهداف حضرت مهم ترين مسئله در حادثه تاريخي كربلا مي باشد و مسائلي همچون عزاداري و تعزيه خواني و گرداندن پرچم ها، علم ها و چلچراغ ها در مسير معرفي آن حادثه (كه در طول بيش از هزار سال يكي پس از ديگري بروز كرده) از موضوعات جانبي است و از نظر اهميت در رديف هاي بعدي قرار دارند.

بخشي از اهداف بلند حضرت به قرار زير است:

1 - زنده كردن اسلام و احياي سنت نبوي و سيره علوي.

حضرت در نامه اي به سران بصره نوشت: "من شما را به كتاب خدا و سنت رسول خدا(ص) فرا مي خوانم".

همچنين در ضمن خطبه اي فرمود: "قيام من براي امر به معروف و نهي از منكر و پياده كردن سيره جدّم علي بن أبي طالب (ع) است".

2 - حاكميت حق.

حضرت فرمود: "آيا نمي نگريد كه به حق عمل و از باطل نهي نمي شود؟!"

3 - اصلاح جامعه اسلامي امام(ع) در ضمن خطبه اي فرمود: "هدف من از قيام ايجاد اصلاح در ميان امت جدم مي باشد".

از حسين اكتفا به نام حسين نبود در خور مقام حسين كشته شد، زير بار ظالم نرفت به به از قدرت تمام حسين بهر احياي دين شهادت يافت زنده شد نام دين زِ نام حسين(6)

به اميد رسيدن روزي كه امام و اهداف او را بهتر بشناسم.

بهترين كتاب براي مطالعه در اين موضوع "فرهنگ عاشورا" نوشته آقاي جواد محدثي مي باشد.

پي نوشت ها:

1 - فرهنگ عاشورا، جواد محدثي، نشر معروف، ص 320.

2 - همان، ص 319 به نقل از لغت نامه دهخدا، واژه علامت.

3 - همان، ص 320 - 319.

4 - همان، ص 123 - 122.

5 - همان، ص 85 - 86.

6

- همان، ص 63 - 62.

آيا درست است كه يك جوان با زيرپوش ركابي جلو مردم ظاهر شود و خود را در جامعه در معرض نمايش بگذارد؟

پرسش

آيا درست است كه يك جوان با زيرپوش ركابي جلو مردم ظاهر شود و خود را در جامعه در معرض نمايش بگذارد؟

پاسخ

همان گونه كه جايز نيست زن بدن خويش را در معرض ديد نامحرم قرار دهد، بر مرد رعايت پوشش بدن لازم است، اگر چه مقدار و حد آن در زن و مرد متفاوت است. بعضي از فقها فرموده اند: احتياط اين است كه مرد مواضعي را كه معمولاً پوشيدن آن در بين مردم متعارف است، در صورتي كه بداند زن اجنبيه به او نگاه مي كند بپوشاند.(1)

پي نوشت ها:

1 - احكام روابط زن و مرد، ص 102.

چرا در ايام محرم و صفر، بعضي از هيأت هاي عزاداري زنجير مي زنند؟

پرسش

چرا در ايام محرم و صفر، بعضي از هيأت هاي عزاداري زنجير مي زنند؟

پاسخ

يكي از شيوه هاي عزاداري سنّتي در ايران، زنجيرزني است كه در پاكستان و هندوستان نيز اين شيوه از ديرباز رواج داشته است، اين شيوه در ايام محرم و صفر و به صورت دسته جمعي و در هيأت هاي عزاداري، همراه با نوحه خواني، جهت زنده نگه داشتن ياد حادثه عاشورا و حماسه حسيني برگزار مي شود. زنجير زني همانند نوحه خواني و سينه زني، چون با روح و جان و عاطفه شيعه آميخته شده است، به عزاداري سيد و سالار شهيدان أبي عبدالله الحسيني(ع) رنگ مردمي داده و عامل جذب و تجمّع انبوه شيفتگان اهل بيت عصمت و طهارت(ع) مي گردد. ما شاهد حضور صميمي و با نشاط جمعيت عزادار خصوصاً جوانان عزيز در دسته عزاداري و زنجيرزني هستيم. وقتي دسته زنجيرزني شكل گرفته و به راه مي افتد، جوانان عزادار خودجوش و با صفا و صميميت وارد اين دسته ها شده و عزاداري امام حسين(ع) از جنب و جوش و از حال و هواي خاصي برخوردار مي گردد. حفظ عزاداري كه به شيوه سنّتي از عصر صفويّه شكل گرفته، ضامن تداوم نهضت امام حسين(ع) شده است.

امام خميني(رحمةالله عليه) در اين باره فرمود:

"ما بايد حافظ اين سنت هاي اسلامي، حافظ اين دسته جات مبارك اسلامي كه در عاشورا، در محرم و صفر در مواقع مقتضي به راه مي افتد باشيم و تأكيد كنيم كه بيشتر دنبالش باشند... بايد اين سنت ها را حفظ كنيد".(1)

البته زنجيرزني ها و ديگر رسم ها و برنامه ها در عزاداري، مانند سينه زدن نمي باشد، زيرا بر سينه و سر زدن با احساس خاصي همراه است و در تماس دست انسان به سينه و

سر، حالت عزا و ماتم بيشتر احساس مي شود، در عين حال دست هاي زنجيرزني به جهت نظم و انضباط خاصي كه در آن است، مورد توجه قرار مي گيرد، به خصوص آن كه با محتوايي مقدس و آدابي خالصانه و عاشقانه آميخته باشد.

مرحوم كاشف الغطا مي نويسد: "اگر بيرون آمدن اين موكب ها در راه ها نبود، هدف و غرض از يادآوري حسين بن علي (ع) از بين مي رفت و ثمره فاسد مي شد و راز شهادت حسين بن علي(ع) منتفي مي گشت".(2) مي توانيد مستقيماً به آدرس قم، دفتر تبليغات اسلامي، واحد پاسخ به سؤالات (ص - پ 197) مكاتبه نماييد.

پي نوشت ها:

1 - صحيفه نور، ج 15، ص 204.

2 - محمد حسين كاشف الغطاء، المواكب الحسينيه، ص 15، چاپ 1345ق، نجف، به نقل از فرهنگ عاشورا، ص 175؛ معارف و معاريف، ج 7، ص 350.

علت اين كه وقتي كسي از دنيا مي رود، فردايش بعد از نماز صبح به سر قبرش مي روند چيست؟

پرسش

علت اين كه وقتي كسي از دنيا مي رود، فردايش بعد از نماز صبح به سر قبرش مي روند چيست؟

پاسخ

اين رسم در همه جا نيست. اگردر محل شما چنين رسمي هست، شايد با روايات از امامان معصوم(ع) بي ارتباط نباشد. در روايتي آمده كه امام صادق(ع) فرمود: "مردگان را پيش از طلوع آفتاب زيارت كنيد، آنها حرف تان را مي شنوند و جواب مي دهند. اگر بعد از طلوع آفتاب زيارت كنيد مي شنند، ولي جواب نمي دهند".(1)

در روايت ديگري حضرت باقر(ع) فرمود: "روز جمعه به زيارت اهل قبور برويد. هر يك از مردگان در تنگي قرار گرفته باشد، ما بين طلوع فجر (اذان صبح) و طلوع آفتاب فرصت داده مي شود".(2)

پي نوشت ها:

1 - مفاتيح الجنان، ص 1119.

2 - وسائل الشيعه، ج 7، ص 415.

آيا فال حافظ حقيقت دارد و درست است؟

پرسش

آيا فال حافظ حقيقت دارد و درست است؟

پاسخ

پيش از بيان درست بودن استفاده از فال حافظ و حقيقت داشتن آن بايد توجه داشت كه عادت نمودن به استفاده از فال حافظ يا حتي استخاره به قرآن كه مورد تأييد شرع نيز مي باشد، چندان صحيح به نظر نمي رسد. جايي كه انسان بايد از نيروي عقل و خرد استفاده نمايد و يا از تجارب و آگاهي ديگران با مشورت از ايشان بهره گيرد، بايد به همان عمل نمايد.

ديوان حافظ چند جهت مثبت دارد و به همين خاطر مي توان از آن به عنوان فال نامه نيز استفاده نمود.

1 - غالب غزليات و اشعار حافظ مثبت نگراست و مثبت نگري در زندگي خوب و پسنديده است و در روايات نيز به داشتن "حسن ظن" ترغيب شده و از داشتن سوء ظن نهي شده است.

2 - غزليات حافظ چند پهلو و چند معنا است و مي توان از اشعار او تفسيرهاي متعدد نمود و هر كس به فراخور حال و عقل و انديشه خود از آن معنايي برداشت مي كند.

3 - به گفته خود حافظ، اشعار او مضامين آيات قرآني و برگرفته از آنها مي باشد و آنچه در سينه خود از آيات قرآني حفظ نموده در غزليات خود بيان نموده است.

نديدم خوشتر از شعر تو حافظ

به قرآني كه اندر سينه داري

به همين خاطر اشعار او از حقايقي خبر مي دهد.

شايد بدين خاطر باشد كه از او به لسان الغيب ياد شده است.

با توجه به اين نكات، ديوان حافظ بسيار ارزشمند است و مي توان از آن به عنوان فال و بيان حال خود بهره گرفت.

اما بايد توجه داشت كه

توقع پيشگويي از حافظ و غيب گويي از او، توقعي ساده لوحانه و عبث است، توقع ما از حافظ آن است كه به شيريني ابيات و سخنانش، تلخي هاي روزگار از كام ما بزدايد و با شيريني سخنانش، انديشه اي نو و معرفتي تازه در ما بيافريند. معرفتي كه ما در دنياي كنوني بيش از هر زمان ديگري به آن نيازمنديم.

رويكرد ما به حافظ، رويگردي از سر اخلاص و محبت به كسي است كه چون معلمي عزيز مي تواند گره از مشكلات فكري گشوده و از آلام روحي مان بكاهد و در اين راه هيچ گاه نبايد حد اعتدال و ميانه روي را در استفاده از آن فراموش كنيم.

با وجودي كه امامت در دوازده امام معصوم(ع) محدود است، چرا به آيت اللَّه خميني امام اطلاق مي شود؟ چرا همين عنوان را به آيت اللَّه خامنه اي، جانشين ايشان اطلاق نمي كنند؟

پرسش

با وجودي كه امامت در دوازده امام معصوم(ع) محدود است، چرا به آيت اللَّه خميني امام اطلاق مي شود؟ چرا همين عنوان را به آيت اللَّه خامنه اي، جانشين ايشان اطلاق نمي كنند؟

پاسخ

"امام" و "اَمام" هم ريشه اند. "اَمام" به معناي جلو و رو به رو و "اِمام" به معناي پيشوا و جلودار، آن كه از او پيروي مي شود (خواه انسان باشد يا كتاب يا چيز ديگر) اين شخص يا چيز پيروي شده ممكن است حق باشد يا باطل.

عرب ها به ريسماني كه بَنّاها به ديوار مي كشند تا ديوار راست بنا گردد، "اِمام" مي گويند.

قرآن خود را اِمام معرفي مي كند (و كل شي ءٍ احصيناه في امامٍ مبين).(1)

نيز به پيشوايان هدايت و عصمت(2) و ديگر پيشوايان(حق يا باطل) امام اطلاق مي كند.(3)

در عرف اسلامي به كسي كه در نماز جماعت جلودار است و ديگران از او در نماز خواندن پيروي مي كنند، امام جماعت مي گويند. نيز به پيشوا و عالِم مذهبي، امام گفته مي شود، مانند امام فخر رازي، امام ابوحامد محمد غزالي، امام بخاري و... .

به پيشواي سياسي نيز امام گفته مي شود، مانند امام موسي صدر(رهبر شيعيان لبنان). بر آيت اللَّه خميني چون پيشواي مذهبي، سياسي و رهبر انقلاب اسلامي ايران است امام اطلاق مي شود.

طبق همين معنا اطلاق امام به آيت اللَّه خامنه اي روا است. اگر در عرف ما ايرانيان متداول نيست كه به ايشان امام خطاب كنيم، امّا در عرف عرب زبانان اين اطلاق شايع است. عرب ها به آيت اللَّه خامنه اي، امام خامنه اي مي گويند.

افزون بر اين ها در فرهنگ شيعه و در اصطلاح خاص علم كلام واژه امام و

امامت از يك بار معنايي ويژه اي بهره مند است. در اين فرهنگ امام آن انسان برگزيده اي است كه از سوي خداوند بزرگ رهبري امت را در دست دارد و از ملكه عصمت بهره مند است. امام بدين معنا بعد از پيامبر(ص) در دوازده تن منحصر است. اطلاق كلمه امام به رهبر كبير انقلاب آيت اللَّه خميني بدين معنا نيست، كه ايراد گرفته شود مگر ما از دوازده امام بيشتر داريم كه به آيت اللَّه خميني امام گفته مي شود. اين ايراد در واقع خلط بين اين چند معنا است.

چون در فرهنگ شيعه امامت از بار معنايي خاص بهره مند است و با اطلاق كلمه امام، امام معصوم در ذهن تداعي مي كند، بدين جهت براي ما شيعيان ايران سنگين و نا مأنوس بود كه كلمه امام را به آيت اللَّه خميني اطلاق نماييم. بدين جهت در آغاز مي گفتند: نائب الامام خميني؛ يعني آيت اللَّه خميني عنوان نايبِ عام امام مهدي(عج) را دارد، چون كه فقيهان با شرايط خاص در دوره غيبت كبري نايبان امام مهدي(عج) مي باشند.

در جريان مبارزات اسلامي ملت ايران برخي از شخصيت هاي مذهبي اعلان كردن كه به آيت اللَّه خميني امام (به معناي رهبر و پيشوا) گفته شود و كم كم اين عنوان برايشان از مقبوليت اجتماعي بهره مند شد.

همين عنوان را مي توان درباره آيت اللَّه خامنه اي رهبر انقلاب اطلاق نمود و هيچ اشكالي ندارد.

پي نوشت ها:

1. يس (36) آيه 12.

2. انبيا (21) آيه 73.

3. قصص (28) آيه 41.

معناي كلمه نقد چيست؟ آيا نقد كتاب هاي شهيد مطهري و حضرت امام يا نقد ايشان جايز است؟

پرسش

معناي كلمه نقد چيست؟ آيا نقد كتاب هاي شهيد مطهري و حضرت امام يا نقد ايشان جايز است؟

پاسخ

نقد به معناي جدا كردن دينار و درهم سِره از ناسره (قلابي)، تميز دادن خوب از بد، آشكار كردن محاسن و معايت سخن است.(1)

از مجموع كلمات انديشمندان لغت شناس استفاده مي شود كه نقد و انتقاد حركتي اصلاح گرانه با قصد پالايش و زنگارزدايي است.

نثقد كسي به معناي مناقشه كردن با او درباره چيزي است.(2)

تمام افكار بشري قابل نقد و ارزيابي است و تنها از كساني نمي توان نقد كرد كه معصوم بوده و از هرگونه خطا و لغزش مصون باشند. انديشه هاي افراد ديگر (در هر حد كه باشند) قابل نقد و ارزيابي است.

كتاب هاي امام و استاد شهيد مطهري نيز قابل نقد و ارزيابي است اما بايد توجه داشت كه در فرهنگ اسلامي بايد سخن فرد را مورد نقد و ارزيابي قرار داد و از توهين و اهانت به شخص اجتناب كرد. در واقع بايد افكار و اعتقادات را مورد نقد قرار داد، نه اشخاص را. به تعبير ديگر بايد به سخن توجه كرد، نه صاحب سخن.

اگر نقدها به دور از غرض ورزي و در كال انصاف باشد، قطعاً در رشد و پويايي دانش مؤثر خواهد بود.

نكه آخر در باب نقد اين است كه احترام و شخصيت افراد بايد محوظ بماند. البته به معناي اين نيست كه بزرگواري و عظمت شخصيت چنين افرادي، مانع از نقد و ارزيابي سخن يا نوشته ها و يا حتي عملكرد آنان باشد.

پي نوشت ها:

1 - فرهنگ معين، ماده نقد؛ المنجد، ماده نقد.

2 - محاج اللغه، جوهري، ماده نقد.

مراسم براي اموات را بايد با سال قمري حساب كنيم يا سال شمسي؟

پرسش

مراسم براي اموات را بايد با سال قمري حساب كنيم يا سال شمسي؟

پاسخ

برگزاري مراسم براي اموات چه با سال قمري و چه با سال شمسي مشكلي ندارد. هدف از برگزاري مراسم رسيدن ثواب به ميّت است. ثواب برگزاري هر مراسمي (چه با سال قمري و چه با سال شمسي و شركت مردم و خواندن قرآن و فاتحه و اطعام به مردم) به ميّت مي رسد.

آيا سينه زني و زنجير زني به شكل مرسوم فعلي در روايات مطرح گرديده و يا اين كه صرف عزاداري مطرح شده است؟

پرسش

آيا سينه زني و زنجير زني به شكل مرسوم فعلي در روايات مطرح گرديده و يا اين كه صرف عزاداري مطرح شده است؟

پاسخ

اصل عزاداري و نوحه خواني خصوصاً بعد از حادثة جانگداز كربلا، همواره مورد تأكيد و سفارش بسيار ائمه بوده است. امام باقر(ع) به كساني كه روز عاشورا نمي توانند به زيارت امام حسين بروند، دستور مي دهد: بر حسين(ع) نُدبه و عزاداري و گريه كنند و به اهل خانة خود دستور دهند بر او بگريند. نيز در خاندانش با اظهار گريه و ناله بر حسين(ع) مراسم عزاداري بر پا كنند و يكديگر را با گريه و تسليت گويي در سوگ حسين(ع) در خانه هاي شان ملاقات كنند.(1)

اما استفاده از ابزار خاصي نظير زنجير، طبل، بر پاداشتن عَلَم و نظاير آن، بعد ها متداول گشت و اكنون به عنوان عزاداري سنّتي جايگاه خاصي نزد شيعيان دارد.

البته عزاداري به شكل امروزي (سينه زني و زنجير زني) بيشتر در عصر صفويه رواج پيدا كرد.(2)

در عين حال همان طور كه زنان و برخي از مردان در عزاي نزديك ترين افراد خود، به سر و صورت يا به سينه و روي زانوي خود مي زنند، قبل از دوران صفويه نيز اين مراسم وجود داشته است. اگر در دوران صفويه به صورت منظم و به شكل هيأت هاي عزاداري مرسوم شده، برگرفته از حالت شخصي است كه در عزاي بهترين و نزديك ترين فرد انجام مي دهند.

بر سر و سينه زدن در مراسم عزاداري طبيعي تر بوده و به مجلس عزا و نوحه شباهت بيشتر دارد.

پي نوشت ها:

1. جواد محدثي، فرهنگ عاشورا، ص 312.

2. همان.

در حالي كه زمينة ازدواج در حال حاضر فراهم نيست، براي ارضاي غريزه چه بايد كرد؟

پرسش

در حالي كه زمينة ازدواج در حال حاضر فراهم نيست، براي ارضاي غريزه چه بايد كرد؟

پاسخ

تنها راه صحيح براي تعديل غريزة جنسي ، ارضاي آن به وسيله ازدواج دائم يا موقت است. از آن جا كه امكان ازدواج براي همه افرادي كه به بلوغ جنسي مي رسند فراهم نيست، چاره اي جز كنترل ميل جنسي نيست. تنها با دادن زمام اين مركب سركش به دست عقل و شرع مي توان عوامل و زمينه هاي تهييج ميل جنسي را كنترل كرد. اسلام براي مقابله با طغيان غريزة جنسي، راهكارهاي مناسبي را ارائه كرده است كه عبارتند از:

1 - خردورزي: امام علي(ع) مي فرمايد: "در دل هاي بشر خاطرات بد و خواهش هاي زشت پديد مي آيد. عقل است كه از اعمال آن خاطرات و انجام تصميم ها جلوگيري مي كند".(1)

البته بايد اذعان كرد كه به دليل نيرومندي غريزه جنسي چه بسا اين چراغ هدايت كم فروغ گردد و كارايي خود را از دست دهد. از اين رو بايد از احساسات مذهبي كه ريشه در سرشت آدم دارد بهره جست.

2 - خدامحوري: توجه به خدا و انجام تكاليف مذهبي نقش مهمي در كنترل قوه شهويه دارد. امام علي (ع) مي فرمايد: "هرگاه يكي از شما زني را ديد و خوشش آمد، سراغ همسرش برود، زيرا نزد همسرش همان چيزي است كه ديده است و براي شيطان راهي به سوي دل قرار ندهد اما اگر همسر ندارد، دو ركعت نماز بخواند و حمد خدا را زياد بگويد و بر پيامبر و آلش درود بفرستد، سپس از خدواند فضلش را طلب نمايد".(2)

از اين روايت بر مي آيد كه

اگر امكان ازدواج فراهم نيست، بايد از نماز كمك خواست، چون ياد خدا فكر گناه را دور مي سازد.

3 - رعايت اصل مهم حيا و عفت در محيط خانه

4 - دقت در دوست يابي:

5 : طرد افكار شيطاني: مشكل ترين مرحله مقابله غريزه جنسي، مرحله سالم سازي انديشه و پرهيز از افكار شهوي است. امام علي (ع) مي فرمايد "كسي كه در اطراف گناه بسيار بينديشد، سرانجام به گناه كشيده خواهد شد".(3)

تمايلات جنسي در خلوت و به ويژه هنگام خواب در بستر زمينة بيش تري براي بروز دارد. از اين رو به جوانان توصيه مي شود زماني وارد بستر شوند كه به حد كافي خسته شده باشند.

6 - پر كردن اوقات فراغت: تنهايي، محيط كاملا مساعدي را براي شيوع انحرافات جنسي فراهم مي كند. پرهيز از تنهايي و پر كردن اوقات فراغت، مقدمات گناه را از بين مي برد. گاندي در كتاب خود مي نويسد: "در سراسر عموم كم تر به شهوت جنسي توجه داشته ام و اصولا هيچ وقت بيكار نشده ام تا در اين باره فكر كنم".(4)

7 - كنترل چشم: نگاه راهبر دل و دام شيطان و بذر شهوت است. براي مهار غريزة جنسي بايد از ديدن هر چه كه ميل جنسي را تحريك مي كند، خودداري كرد.

امام علي (ع) مي فرمايد : "بهترين عامل روي گرداني از شهوات، فرو بستن چشم ها است".(5)

8 - ورزش: يكي از راه هاي آرام سازي طوفان غريزة جنسي، ورزش و فعاليت بدني است، زيرا ورزش مقدار

فراواني از انرژي هاي بدني و فكري انسان را به خود اختصاص مي دهد و طبعا از مسائل ديگر

كم مي كند.

9 - كم خوري : اجتناب از پرخوري از جمله راه هاي غلبه بر شهوت است.

در روايات اسلامي از روزه داري كه يك نوع كم خوري است، به عنوان يك عامل تعديل غريزة جنسي ياد شده است. پيامبر (ص) مي فرمايد: "اي جوانان ، هر يك از شما قدرت ازدواج دارد، ازدواج كند و اگر قدرت ندارد، روزه بگيرد، زيرا روزه گرفتن براي كنترل شهوت مفيد است".(6)

10 - توجه به عواقب شهوت راني: شهوات دربردارندة انواع آفت ها و محروميت هاست . يك محاسبه منطقي، آدمي را متوجه مي كند كه لذت آني ؛ ارزش تحمل آن همه محروميت را ندارد.

امام علي (ع) مي فرمايد: "لذتي كه آميخته با رنج و درد است، لذت نيست".(7)

11 - نظر به پاداش الهي: امام علي (ع) مي فرمايد : "كسي كه به بهشت علاقه داشت، خواهش هاي نفس و شهوات را فراموش كرد".(8)

پي نوشت ها :

1 - غررالحكم، ج2، ص 500.

2 - وسائل الشيعه، ج20 ، ص 105.

3 - غررالحكم ، ج5، ص 321.

4 - جوانان چرا، ص 107.

5 - غررالحكم، ج6، ص 164.

6 - بحارالانوار، ج100، ص 220.

7 - نهج البلاغه ، قصار 30.

8 - غررالحكم ، ج 6، ص 355.

چرا همانند عزايي كه براي مردگان خود مي گيريم، براي پيامبران و امامان(ع) عزاداري بر قرار نمي كنيم؟

پرسش

چرا همانند عزايي كه براي مردگان خود مي گيريم، براي پيامبران و امامان(ع) عزاداري بر قرار نمي كنيم؟

پاسخ

عزاداري براي پيامبر و خاندان او به مراتب بيشتر از آن است كه براي مردگان خود انجام مي دهيم.

عزاداري براي اهل بيت(ع) موجب شده است برخي ما را به مرده گرايي متهم نمايند. عزاداري مردم در ايام سال و به ويژه ماه هاي محرم و صفر شاهد بر اين مدعا است، در حالي كه براي رفتگان شايد عزاداري و مراسم بيش از يك سال طول نكشد. در جمهوري اسلامي ايران روز رحلت پيامبر(ص) تعطيل عمومي بوده و مردم ايران در سوگ پيامبر اشك مي ريزند. عزاداري به گونه اي است كه گويا پيامبر عظيم الشأن اسلام تازه از دنيا رفته است. مردم ايران در خانه هاي خويش براي حضرت زهرا(س) مراسم عزاداري و روضه برگزار نموده و در ايام فاطميه در سوگ بانوي اسلام خون گريه مي كنند. عزاداري مردم ايران براي اميرمؤمنان در شب هاي قدر به گونه اي است كه گويا آن اولين مظلوم عالم تازه در مسجد كوفه ضربت خورده است.

عزاداري مردم ايران در ايام محرم و صفر مثال زدني است. عزاداري به گونه اي انجام مي گيرد كه مردم جهان را تحت تأثير قرار داده است؛ حتي در عزاداري هايي كه براي مردگان خويش انجام مي دهيم، در آن مراسم نيز براي ائمه(ع) و فاطمه زهرا(س) روضه مي خوانيم، عزاداري مردم ايران نشان عشق و ارادت نسبت به اهل بيت پيامبر(ص) است. به عقيدة برخي تاريخ نگاران هيچ ملّتي به اندازه ملّت ايران ارادت نسبت به خاندان پيامبر ندارد. تاريخ ادبيات فارسي نيز

شاهد بر مدعا است.

1-گاهي كه در حضور فردي سُنّي "يا علي" مي گوييم، مي پرسند چرا "يا خدا" نمي گوييد، در صورتي كه علي(ع) بندة خدا است. لطفاً بفرماييد ريشة "يا علي" گفتن چيست؟

پرسش

گاهي كه در حضور فردي سُنّي "يا علي" مي گوييم، مي پرسند چرا "يا خدا" نمي گوييد، در صورتي كه علي(ع) بندة خدا است. لطفاً بفرماييد ريشة "يا علي" گفتن چيست؟

پاسخ

كساني كه "يا علي" مي گويند (غير از افرادي كه علي را خدا مي دانند و بدين وسيله كافر شده اند) "يا الله" هم مي گويند، بلكه همواره "يا الله" مي گويند و فقط گاهي "يا علي" مي گويند.

"يا علي" گفتن نوعي توسل به حضرت است، يعني گويندة "يا علي" حضرت را وسيله و تشفيع درگاه خداوند قرار مي دهد كه خدا به خاطر آبرويي كه علي(ع) دارد، به شخص كمك كند و ياور وي شود. توسل به آبرومندانِ درگاه الهي اشكال ندارد و ريشه آن قرآن كريم است: "يا أيّها الّذين آمنوا اتّقوا الله وابتغو اليه الوسيله و جاهدوا في سبيل الله؛(1) اي افراد با ايمان، تقواي الهي داشته باشيد و براي تقرب به او وسيله اي جستجو كنيد و در راه وي جهاد كنيد". بايد توجه كرد كه وسيله به معناي تقرّب نيست، بلكه چيزي است كه ماية نزديكي به خدا مي گردد. يكي از وسايلي كه ماية تقرب مي گردد، جهاد در راه خدا است كه در آيه ذكر شده است. در عين حال مي تواند چيزهاي ديگر نيز وسيلة تقرب باشد، مانند نماز و روزه و ترك گناه و ... خداوند به حضرت موسي(ع) فرمود: "اي موسي، هيچ عامل و وسيله اي براي نزديكي قرب جويندگان به من مانند دوري از گناه نيست".(2)

گاهي خداوند افرادي را واسطة فيض خود قرار مي دهد، يعني به وسيلة آنان فيض و رحتمش

را به ديگران مي رساند، مثلاً پيامبر را وسيله قرار مي دهد، تا بندگانش را بيامرزد.

قرآن كريم به كساني كه گناه كرده اند، فرمان مي دهد سراغ پيامبر روند و توسط ايشان طلب مغفرت كنند و پيامبر براي آنان طلب آمرزش كند و نيز نويد مي بخشد در اين موقع خدا را توبه پذير و رحيم خواهند يافت.(3) بنابراين افراد با "يا علي" گفتن آن حضرت را به كمك و ياري مي طلبند تا خداوند به وجاهت و آبروي حضرت خواستة آنان را فراهم كند، وگرنه مي دانند كه همه چيز به دست خداوند است و هيچ كس از خود چيزي ندارد، مگر اين كه خداوند به او بدهد. اگر حضرت عيسي مرده زنده مي كند، از خودش چيزي ندارد، بلكه با تأييد و اذن الهي كارش را انجام مي دهد، و ديگران هم همين طور هستند.

جهت آگاهي بيشتر به كتاب آئين وهابيت نوشتة آيت الله سبحاني مراجعه فرماييد.

پي نوشت ها:

1. مائده (5) آية 35.

2. اصول كافي، ج 2، ص 80.

3. نساء (4) آية 64.

چرا اسلامي كه اكنون در جامعه ترويج مي شود، به تجليل از مردگان پرداخته و مراسم عزاداري را به بهترين وجه برگزار مي كند اما به شادي ها كم توجه است؟ آيا اين مرده پرستي نيست؟

پرسش

چرا اسلامي كه اكنون در جامعه ترويج مي شود، به تجليل از مردگان پرداخته و مراسم عزاداري را به بهترين وجه برگزار مي كند اما به شادي ها كم توجه است؟ آيا اين مرده پرستي نيست؟

پاسخ

1) اين نگرش كه برگزاري مراسم براي مردگان، مرده گرايي است، قابل قبول نيست، زيرا عزاداري براي آن عده كه از دنيا رفته اند، احترام به جايگاه و مقام بلند انسان است. در آموزه هاي ديني انسان جايگاهي والا دارد و هر گونه تجليل از آن، احترام به حرمت و قداست بشر محسوب مي شود. از اين رو امروزه جهان براي بزرگان خود كه رفته اند، مراسم مي گيرند و ياد و خاطرة آنان را گرامي مي دارند.

از سوي ديگر پاسداشت ها براي شخصيت هاي سياسي و علمي و فرهنگي برگزار مي شود. تجليل از اين شخصيت ها، احياي فرهنگ و تمدن و علم است. پاسداري از علم و تمدن و خلاّقيّت ها نه تنها مرده پرستي نيست، بلكه تمدن سازي و نكو داشت از علم، فرهنگ و تمدن است.

آنچه كه مورد احترام قرار مي گيرد، شخصيت است، نه شخص. درست است كه شخص و بدن او در خاك رفته است، اما شخصيت او (در صورت داشتن صفات ارزشمند) جاودانه و زنده است.

بر همين اساس بزرگان دين براي امام حسين(ع) عزاداري نموده و ديگران را نيز به عزاداري فرا مي خواندند، چون شخصيت او كه حماسه، تن به ذلت ندادن، فرهنگ ايثار، از خود گذشتگي و ديگر صفات عالي انساني است، همه در فرهنگ عاشورا و حماسة آن وجود دارد و زنده و پايدار است، تا زماني كه انسان

روي زمين است.

افزون بر آن، در اين گونه عزاداري ها، گويندگان، شاعران و نويسندگان به بيان مطالب و حقايقي مي پردازند كه انسان ها بدان نياز دارند؛ مثلاً در عزاداري براي امام حسين(ع) از دين مداري، ستم ستيزي، شجاعت و ... سخني به ميان مي آيد كه موجب رشد فكري و فرهنگ سازي مي شوند.

البته بايد در همة امور از جمله عزاداري ها، از افراط و تفريط جلوگيري شود. عزاداري ها و مراسم بايد به گونه اي باشد كه طراوت و شادابي از بين نرود و باعث دلزدگي و رنجش نشود كه با هدف برپايي عزاداري در تضاد قرار مي گيرد.

2) در اسلام همان گونه كه به پاسداشت از مردگان سفارش شده است، به وجود آوردن شادابي و نشاط نيز اهميت دارد. بر اساس آموزه هاي ديني است كه مردم وظيفه دارند مراسم ولادت بزرگان ديني، بعثت پيامبر و ايام عيدها را جشن بگيرند. اين سفارش بدان جهت است كه هم از مقام بزرگان و شخصيت ها تجليل شود و هم شادي به وجود آيد. از سوي ديگر در اسلام بر تفريحات سالم نيز تأكيد شده است.

امروزه در جمهوري اسلامي ايران همان گونه كه براي بزرگان دين و شخصيت ها مراسم عزاداري برگزار مي شود، به مناسبت ولادت و مناسبت هاي ديگر نيز مراسم جشن برگزار مي گردد؛ مثلاً در نيمه شعبان به مناسبت ولادت امام زمان(عج) جشن با شكوه برگزاري مي گردد كه مقدمات آن از هفته ها قبل فراهم مي گردد اين از ويژگي هاي اسلام است كه جهت حفظ تعادل روحيه انسان ها هم به عزاداري توجه كرده است و هم به

شادي.

در جمهوري اسلامي از برخي شادي ها _ به دليل غير مشروع بودن آن _ جلوگيري مي شود، از اين رو بعضي تصور مي كنند در جامعه اسلامي ايران از شادي ها كاسته شده است. عدم برگزاري برخي از جشن ها و يا عدم اجراي برخي از مراسم ها در جشن ها بدان جهت است كه مشروعيت ندارند. خيلي از چيزهايي كه در جوامع غربي به عنوان شادي مطرح هستند، در اسلام مشروع نبوده و از مصاديق شادي كاذب هستند. جامعة اسلام مؤلفه ها و شاخصه هاي خاص خود را دارد و بايد عزاها و جشن ها بر اساس آموزه هاي ديني تعريف شود. در عين حال كه فرهنگ جوامع مختلف در كيفيت و چگونگي آن ها تأثير مي گذارد.

در كتاب ها و نقل قول ها شنيده مي شود كه هنگام ريختن آب جوش نام خدا را ببريد، چون در غير اين صورت جنّي ها اذيت مي شود. آيا اين مسئله صحّت دارد؟ اگر صحّت دارد، نام الله و بسم الله در زمان ريختن آب جوش چه تأثيري در جنّ دارد، مثلاً جنّ چه مي شود؟

پرسش

در كتاب ها و نقل قول ها شنيده مي شود كه هنگام ريختن آب جوش نام خدا را ببريد، چون در غير اين صورت جنّي ها اذيت مي شود. آيا اين مسئله صحّت دارد؟ اگر صحّت دارد، نام الله و بسم الله در زمان ريختن آب جوش چه تأثيري در جنّ دارد، مثلاً جنّ چه مي شود؟

پاسخ

وجود جن حقيقت دارد و قرآن كريم با صراحت از وجود موجوداتي به نام جن خبر داده،(1) تا جايي كه اسم يكي از سوره هاي قرآن "جنّ" است، ليكن بودن جن ها در محل هايي كه آب داغ ريخته مي شود، صحت ندارد و از خرافات است.(2)

البته بسم الله گفتن براي هر كاري خوب است و گاهي موجب دور شدن موجودات شرور يا رفع شر مي شود.

پي نوشت ها:

1. جن (72) آية 1.

2. علي رضا رجالي تهراني، جن و شيطان، ص 149.

مهريه و مقدار آن چقدر بايد باشد؟

پرسش

مهريه و مقدار آن چقدر بايد باشد؟

پاسخ

مهريه در اصل هديه و پيشكش است كه مرد هنگام ازدواج، خود را به آن ملزم مي كند و در واقع نوعي اداي احترام است. قرآن به اين مسئله تصريح مي كند: "و مهر زنان را (به طور كامل) به عنوان يك هديه به آنان بپردازيد".(1)

پس اصل مهريه يك التزام ديني و اخلاقي و مورد قبول همگاني است.

اما مهريه زن چه مقدار بايد باشد؟ اين نكته نيازمند بحث گسترده اي است، ولي ذكر اين مسئله لازم است. آن ها كه از مهريه هاي سنگين و خارج از حد تصور و گاه غير قابل پرداخت، دفاع مي كنند، در حقيقت زن را كالايي براي معامله دانسته و براي او بهاي مادي قائلند، حال آن كه واقعيت چنين نيست و ازدواج هايي كه با مهريه هاي پايين شكل مي گيرد، پايدارتر از ازدواج هايي است كه پايه در تجملات و زرق و برق هاي دنيوي دارد؛ زيرا آنها اساس زندگي را بر امور ديگري چون عشق و محبت بنا نهاده اند، نه تجملات و امور مادي.

پيامبر گرامي اسلام (ص) فرمود: "بهترين مهر كمترين آن است".(2)

امام علي (ع) فرمود: "مهر زنان را گزاف قرار ندهيد كه موجب دشمني خواهد شد".(3)

مقدار مهر، با توافق زوجين مشخص مي شود و در اسلام حد خاصي تعيين نشده تا كم تر يا بيش تر از آن جايز نباشد. اما بهترين مهر، مهري است كه مطابق سنت باشد كه به چنين مهري "مهر السنة" مي گويند. مهر السنه مهريه اي است كه مي گويند پيامبر اكرم (ص) براي همسران و دختران خود انتخاب مي كرد كه حدود پانصد درهم بود. اكنون با توجه به تورم اقتصادي برابر با چهارده سكه تمام

بهار آزادي است. (4)

مبنا قراردادن چنين مهري كه ريشه در سنت پيامبر دارد، موجب بركات زيادي در زندگي مشترك خواهد شد. علاوه بر اين مقدار مهريه اي كه در ازدواج حضرت زهرا(س) و امام علي(ع) به كار رفته، با مهر السنه همخوان بوده است.(5)

پي نوشت

1 - سوره نساء (4) آيه 4.

2 - كنزالعمال، ج 16، ص 320.

3 - بحارالانوار، چاپ بيروت، ج 100، ص 351، حديث 22.

4 - ر. ك: مجله پيام زن، شماره 144، ص 38.

5 - ر. ك: سيد جعفر شهيدي، زندگاني فاطمه (ع)، ص 58.

روز اوّل ربيع الاول عده اي از مسلمانان برخي مناطق به سمت مساجد رفته، درب مسجد را مي زنند و عرض حاجت مي كنند، آيا چنين عملي در روايات بيان شده و كار صحيحي است؟

پرسش

روز اوّل ربيع الاول عده اي از مسلمانان برخي مناطق به سمت مساجد رفته، درب مسجد را مي زنند و عرض حاجت مي كنند، آيا چنين عملي در روايات بيان شده و كار صحيحي است؟

پاسخ

در خصوص مطالب بالا، در كتب، حديثي نيافتيم. تنها دو روز مزبور يكِ عمل مستحب وارد شده و آن روزه گرفتن است.

اوّل ربيع الاول روز هجرت پيامبر اسلام است و امام علي(ع) در جاي حضرت خوابيد و برادري خود را با حضرت ثابت كرد، از اين رو مستحب است مسلمانان براي تشكر و سپاس نعمت سلامتي آن دو بزرگوار، آن روز را روزه بدارند و زيارت ايشان را بخوانند.(1) لازم است به مردم مسلمان آن ديار تذكر داده شود كه براي برآوره شدن حاجت شايسته است. مسلمان وضو بگيرد، وارد مسجد شود، دو ركعت نماز بخواند و سپس از آفريدگار خويش حاجت بخواهد.

پاورقي:

1 - مفاتيح الجنان، ص 598.

گاهي كه در حضور فردي سُنّي "يا علي" مي گوييم، مي پرسند چرا "يا خدا" نمي گوييد، در صورتي كه علي(ع) بندة خدا است. لطفاً بفرماييد ريشة "يا علي" گفتن چيست؟

پرسش

گاهي كه در حضور فردي سُنّي "يا علي" مي گوييم، مي پرسند چرا "يا خدا" نمي گوييد، در صورتي كه علي(ع) بندة خدا است. لطفاً بفرماييد ريشة "يا علي" گفتن چيست؟

پاسخ

كساني كه "يا علي" مي گويند (غير از افرادي كه علي را خدا مي دانند و بدين وسيله كافر شده اند) "يا الله" هم مي گويند، بلكه همواره "يا الله" مي گويند و فقط گاهي "يا علي" مي گويند.

"يا علي" گفتن نوعي توسل به حضرت است، يعني گويندة "يا علي" حضرت را وسيله و تشفيع درگاه خداوند قرار مي دهد كه خدا به خاطر آبرويي كه علي(ع) دارد، به شخص كمك كند و ياور وي شود. توسل به آبرومندانِ درگاه الهي اشكال ندارد و ريشه آن قرآن كريم است: "يا أيّها الّذين آمنوا اتّقوا الله وابتغو اليه الوسيله و جاهدوا في سبيل الله؛(1) اي افراد با ايمان، تقواي الهي داشته باشيد و براي تقرب به او وسيله اي جستجو كنيد و در راه وي جهاد كنيد". بايد توجه كرد كه وسيله به معناي تقرّب نيست، بلكه چيزي است كه ماية نزديكي به خدا مي گردد. يكي از وسايلي كه ماية تقرب مي گردد، جهاد در راه خدا است كه در آيه ذكر شده است. در عين حال مي تواند چيزهاي ديگر نيز وسيلة تقرب باشد، مانند نماز و روزه و ترك گناه و ... خداوند به حضرت موسي(ع) فرمود: "اي موسي، هيچ عامل و وسيله اي براي نزديكي قرب جويندگان به من مانند دوري از گناه نيست".(2)

گاهي خداوند افرادي را واسطة فيض خود قرار مي دهد، يعني به وسيلة آنان فيض و رحتمش

را به ديگران مي رساند، مثلاً پيامبر را وسيله قرار مي دهد، تا بندگانش را بيامرزد.

قرآن كريم به كساني كه گناه كرده اند، فرمان مي دهد سراغ پيامبر روند و توسط ايشان طلب مغفرت كنند و پيامبر براي آنان طلب آمرزش كند و نيز نويد مي بخشد در اين موقع خدا را توبه پذير و رحيم خواهند يافت.(3) بنابراين افراد با "يا علي" گفتن آن حضرت را به كمك و ياري مي طلبند تا خداوند به وجاهت و آبروي حضرت خواستة آنان را فراهم كند، وگرنه مي دانند كه همه چيز به دست خداوند است و هيچ كس از خود چيزي ندارد، مگر اين كه خداوند به او بدهد. اگر حضرت عيسي مرده زنده مي كند، از خودش چيزي ندارد، بلكه با تأييد و اذن الهي كارش را انجام مي دهد، و ديگران هم همين طور هستند.

جهت آگاهي بيشتر به كتاب آئين وهابيت نوشتة آيت الله سبحاني مراجعه فرماييد.

پي نوشت ها:

1. مائده (5) آية 35.

2. اصول كافي، ج 2، ص 80.

3. نساء (4) آية 64.

پرسش: در مورد مراسم سوم و هفتم و ... براي ميت توضيح دهيد كه آيا وجه شرعي دارد؟ خرج هاي سنگيني كه در اين مراسم مي شود، چگونه است؟(پ)

پرسش

پرسش: در مورد مراسم سوم و هفتم و ... براي ميت توضيح دهيد كه آيا وجه شرعي دارد؟ خرج هاي سنگيني كه در اين مراسم مي شود، چگونه است؟(پ)

پاسخ

بسياري از چيزهايي كه هم اكنون در جامعه جزء سنت هاي فراموش نشدني مردم شده است فاقد وجاهت شرعي و ديني است . يكي از همان سنت ها مراسمي است كه هنگام فوت و خصوصا بعد از فوت تحت عنوان هاي مختلف برگزار مي شود.

در حالي كه برخي از اين كارها برعكس روايات و احكام ديني است.

اگر شخصي از خانواده اي رحلت كرد و از دنيا رفت مستحب است كه تا سه روز غذايي از بيرون تهيه كرده و براي بازماندكان ارسال كنند و اين سنت احتمالا تا به امروز در بعضي از كشورهاي اسلامي متداول است نقل شده در نقاطي از استان لرستان ايران مردم به اين مهم اهتمام داشته و عمل مي كنند.

امام باقر (ع) فرمود: سزاوار است همسايگان صاحب عزا به مدت سه روز براي صاحبان عزا طعام درست كنند. (1)

امام صادق (ع) فرمود: غذا خوردن نزد اهل مصيبت از كارهاي دوران جاهليت است و سنت (پسنديده) آن است كه براي آنان (عزاداران) طعام و غذا ارسال شود. آن گونه كه پيامبر اسلام (ص) درباره بازماندگان جعفر بن ابي طالب سفارش به ارسال طعام كردند(2) پس سنت اسلام اين است . البته گرفتن مجلس ترحيم و خواندن فاتحه بدون پذيرايي هاي مفصل خوب است ، تا ثواب فاتحه و ... به ميت واصل شود. و در عوض هزينه هاي هنگفتي كه مي شود، مي توان در راههاي بهتر و سودمند تر براي ميت

و بازماندگان خرج كرده مانند وقف و ديگر صدقات جاريه، خدمات آموزش و پرورش، مدرسه سازي، ساختن راه ها و بناهايي كه عموم مردم از آن استفاده كنند و شناسايي افراد فقير و مستمند و رسيدگي به وضع آنان .

در مورد مراسم سوم و هفتم و ... در روايات چيزي ذكر نشده است ، اما مراسم چهلم به خصوص متأثر از برپايي مراسم اربعين سالار شهيدان مي باشد.

پي نوشت ها :

1 - وسايل الشيعه، ج2، ص 889 ، حديث 5.

2 - همان، حديث6.

در روايات اهميت زيادي بر احترام سادات هست. آناناين امتيار را از كجا كسب كرده اند و اين امر چه توجيهي دارد؟

پرسش

در روايات اهميت زيادي بر احترام سادات هست. آناناين امتيار را از كجا كسب كرده اند و اين امر چه توجيهي دارد؟

پاسخ

يكي از مسايل پذيرفته شده جوامع آن است كه انتساب به رهبران و شخصيت ها نوعي امتياز محسوب مي شود؛ از اين رو مردم به بستگان شخصيت هاي علمي و سياسي احترام مي گذارند. اين از منظر اجتماعي است، نه از منظر الهي. اگر انتساب به پيامبر اسلام - كه گلواژه آفرينش و رهبر جهانيان است - امتياز به حساب مي آيد، از همين منظر اجتماعي است. وابستگان به خاندان هاي نامدار در ديد اجتماعي جايگاه ويژه اي بهره مندند.

از آنجا كه سادات ذريه پيامبر از فاطمه زهرا(س) بوده و نسل بني هاشم هستند، اجتماع براي آنان حساب ويژه اي باز مي كند. اگر در روايات آمده است كه به سادات احترام نماييد، به جهت پيامبر اسلام(ص) است. امام رضا(ع) فرمود: "ما خاندان نبوت حقي كه بر مردم داريم، به خاطر پيامبر(ص) مي باشد".(1)

امتيازي كه از منظر اجتماعي نصيب سادات مي شود، مسئوليت آنان را بيشتر مي گرداند. بنابراين از آنجا كه سادات به پيامبر(ص) منتسب هستند، بايد مواظب رفتار خود باشند؛ زيرا انجام برخي اعمال از انسان هاي معمولي مشكل ايجاد نمي كند، ولي انجام آن از سوي انسان هاي با شخصيت و رهبران ديني منتسب هستند، مشكل ايجاد مي كند. امام صادق(ع) خطاب به يكي از شيعيان فرمود: "همانا نيكي از هر كسي نيكو است، ولي از تو نيكوتر است، به خاطر انتساب تو به ما و كار زشت از هر كسي ناپسند است، ولي از تو ناپسندتر است، به خاطر انتساب تو به ما".(2)

بزنطي مي گويد: در خدمت حضرت رضا(ع)

نشسته بودم. سخن از سادات به ميان آمد، عرض كردم: آيا منحرف از خاندان شما و غير شما يكسانند؟

فرمود: "نيكوكار ما اجرش دو چندان و بدكار ما گناهش دو چندان است".(3)

پي نوشت ها:

1. معارف و معاريف، ج 6، ص 149؛ بحارالانوار، ج 31، ص 145 - 146.

2. شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 17، ص 17 - 18.

3. معارف و معاريف، ج 6، ص 149؛ بحارالانوار، ج 43، ص 230.

آيا گريه براي مرده گناه است؟

پرسش

آيا گريه براي مرده گناه است؟

پاسخ

گريه بر مرده نه تنها گناه نيست، بلكه مستحب هم است و ثواب دارد.(1) پيامبر اسلام(ص) در مرگ فرزندش ابراهيم گريه كرد و فرمود: "قلب محزون مي شود و اشك از چشمم جاري مي گردد، ولي چيزي نمي گويم كه خدا را غضبناك كند".(2) فاطمه زهرا(س) و ائمه اطهار(ع) در مرگ عزيزانشان گريه مي كردند.(3) فاطمه زهرا(س) در مرگ خواهرش رقيّه چنان گريه مي كرد كه اشك هايش بر قبر مي ريخت.(4) گريه آرام بخش است و مستحب است وقتي مصيبت سنگيني بر انسان وارد نمي شود، گريه كند تا روحش آرام بگيرد.(5) علي(ع) فرمود: "پيامبر اسلام(ص) گريه در مصيبت را اجازه دادند".(6)

حضرت موسي بن جعفر(ع) فرمود: "وقتي مؤمني از دنيا مي رود، ملائكه آسمان و مكان هايي كه در آن عبادت كرده بود، بر مرگ وي گريه مي كنند".(7) رسول خدا(ص) عرض كرد: "پروردگارا! محبوب ترين بندگانت پيش تو كدامند، خطاب آمد: "بنده اي كه در فقدان صالحان بگريد، چنان كه بچه در نبود والدين خود گريه مي كند".(8)

اما نبايد در حال گريه كلماتي از زبان خارج شود كه مورد پسند خداوند نيست.

پي نوشت ها:

1. عروه الوثقي، ج 1، ص 443.

2. وسائل الشيعه، ج 1، ص 921، حديث 4.

3. همان، ص 892.

4. همان، ص 921.

5. همان.

6. مستدرك الوسائل، ج 2، ص 460.

7. وسائل الشيعه، ج 1، ص 934.

8. مستدرك الوسايل، ج 2، ص 469.

براي چه روي قبرها آب مي ريزند؟

پرسش

براي چه روي قبرها آب مي ريزند؟

پاسخ

يكي از مستحبات پس از دفن ميّت، آب ريختن روي قبر است، بدين ترتيب كه رو به قبله بايستي و از طرف سر ميت دور تا دور قبر را آب بريزي و بقية آب را به وسط قبر بريزي.(1) امام صادق(ع) فرمود: "تا وقتي كه خاك هاي قبر بر اثر پاشيدن آب نم داشته باشد، عذاب از ميّت برداشته مي شود.(2) البته نمي توان چنين روايتي را قطعي و يقيني دانست.

در وسائل الشيعه در مورد آب پاشيدن روي قبر رواياتي نقل شده است كه دلالت بر استحباب آن دارد، ولي از ظاهر روايات استفاده مي شود كه استحباب مربوط به موقعي است كه ميت را دفن كرده و پس از آن كه قبر را از خاك پر كردند، روي آن آب بريزند. فقط از يك روايت استفاده مي شود كه امام رضا(ع) دستور داد روي قبر يونس بن يعقوب تا چهل ماه يا چهل روز آب بريزند.(3)

برخي از فقها آب پاشيدن روي قبر را مختصّ بعد از دفن نكرده اند، بلكه هر موقع كه انسان موفق به زيارت اهل قبور شد، مستحب است روي قبر آب بپاشد.(4)

از ظاهر روايات بر مي آيد "آب پاشيدن روي قبر" بعد از دفن ميت و تا مدتي مثلاً چهل روز يا چهل ماه مستحب است. نمي توان استحباب آن را بعد از گذشت اين مدت استفاده كرد. البته در روايات براي اين كار علت خاصي ذكر نشده است، اما شايد علّت آن باشد كه خاك قبر در اثر پاشيدن آب سفت و محكم شود تا بدن ميّت از دستبرد حيوانات مانند

گوركن (كفتار) مصون بماند.

پي نوشت ها:

1. امام خميني، تحريرالوسيله، ج 1، ص 91.

2. سفينه البحار، ج 2، ص 396، مادة قبر.

3. وسائل الشيعه، ج 2، ص 860؛ عروه الوثقي، ج 1، ص 442.

4. امام خميني(ره)، تحريرالوسيله، ج 1، ص 91؛ شيخ عباس قمي، سفينه البحار، ج 2، مادة قبر.

آيا مي شود در ماه محرم موهاي خود را حنا زد؟

پرسش

آيا مي شود در ماه محرم موهاي خود را حنا زد؟

پاسخ

مؤمنان براي رعايت احترام خاندان عصمت و طهارت و هماهنگ شدن با عترت حسيني معمولاً در ماه محرم از حنا گذاشتن و رنگ كردن موها خودداري مي كنند، ولي اگر كسي حنا گذاشت يا موهاي خود را رنگ كرد، اشكال شرعي ندارد، مخصوصاً اگر به حنا گذاشتن نياز پيدا شود.

چرا عكس زن در اعلامية فوت او زده نمي شود؟

پرسش

چرا عكس زن در اعلامية فوت او زده نمي شود؟

پاسخ

زدن عكس زن در اعلامية فوت او اگر عكس با حجاب اسلامي باشد، اشكال شرعي ندارد و مي توانند اين كار را بكنند. امّا اين كه چرا اين كار را نمي كنند، شايد به خاطر محفوظ ماندن حرمت او يا به جهت عرف جامعه باشد. غيرت به مردان اجازه نمي دهد عكس زن يا خواهر و مادرشان در اعلاميه در كوچه و محله و خيابان نصب شود و در معرض ديد مردان نامحرم قرار گيرد.

نظر اسلام دربارة حفظ ظاهرچيست؟

پرسش

نظر اسلام دربارة حفظ ظاهرچيست؟

پاسخ

اسلام از پيروان خود مي خواهد در بين مردم با عزت زندگي كنند و ظاهر خود را بيارايند و بدي هاي خود را آشكار نسازند، از اين رو جامة زيبا پوشيدن، مسواك كردن ، به مو شانه و روغن زدن، معطر بودن و خلاصه خود را آراستن در حال عبادت و معاشرت نيكو با مردم داشتن، از مستحبات مؤكد و جزء برنامة روزانه مسلمانان است. قرآن مجيد از فقيراني كه با حفظ ظاهر آبرومندانه زندگي مي كنند، ستايش مي كند و مي فرمايد: "آنان به قدري عفيف اند كه اگر كسي از وضع واقعي آنان آگاه نباشد، فكر مي كنند ثروتمند هستند. اينان با عزت نفس هرگز از مردم چيزي نمي خواهند".(1) تظاهر به داشتن و بي نيازي، نشانگر مناعت طبع و روحيه عزت طلبي است و غير از رياكاري و فريب دادن است. اگر حفظ ظاهر براي خودنمايي و فخر فروشي باشد، رياكاري است و از نظر اسلام گناه حساب مي شود. بنابراين حفظ ظاهر به معناي تجويز نفاق و دورويي نيست كه اين حالت، خطرناك ترين و بدترين حالت است. انساني كه سعي كند خود را در ظاهر انسان خوب و موجه جلوه دهد، اما در باطن برخلاف آن باشد، بسيار ناپسند است.

حفظ ظاهر و به ظاهر خوب نشان دادن تا زماني پسنديده است كه موجب اشاعه بدي و از بين رفتن قبح زشتي و اخلاق ناپسند نشود.

نيز حفظ ظاهر باعث شود انسان با خود بينديشد كه اگر ظاهر خوب دارم، سعي نمايم كه باطنم نيز مطابق با ظاهر باشد. اگر غير از اين باشد، نفاق و دورويي

است.

رسول اكرم (ص) به "معاذ بن جبل" فرمود: "برحذر باش از اين كه در ظاهر ، نشانه هاي نيكوكاران در تو باشد و در باطن ، فاقد آن ها باشي و در قيامت با رياكاران محشور گردي".(1)

در جاي ديگر مي فرمايد: "از خشوع تصنعي و نفاق آلود بپرهيزيد و آن اين است كه بدن آدمي حالت تواضع به خود بگيرد، ولي قلب خاضع نباشد".(2)

آن چه مهم است، انگيزه حفظ ظاهر است. اگر خودنمايي باشد، نوعي رياكاري و ناپسند است اما اگر براي حفظ عزت نفس دوري از ذلت باشد، پسنديده است.

پي نوشت ها :

1 - بقره (2) آيه 273.

2 - گفتار فلسفي، اخلاق، ج2، ص 146.

3 - تحف العقول ، ص 100.

چرا عكس زن در اعلامية فوت او زده نمي شود؟

پرسش

چرا عكس زن در اعلامية فوت او زده نمي شود؟

پاسخ

زدن عكس زن در اعلامية فوت او اگر عكس با حجاب اسلامي باشد، اشكال شرعي ندارد و مي توانند اين كار را بكنند. امّا اين كه چرا اين كار را نمي كنند، شايد به خاطر محفوظ ماندن حرمت او يا به جهت عرف جامعه باشد. غيرت به مردان اجازه نمي دهد عكس زن يا خواهر و مادرشان در اعلاميه در كوچه و محله و خيابان نصب شود و در معرض ديد مردان نامحرم قرار گيرد.

در مورد مراسم سوم و هفتم و ... براي ميت توضيح دهيد كه آيا وجه شرعي دارد؟ خرج هاي سنگيني كه در اين مراسم مي شود، چگونه است؟(پ)

پرسش

در مورد مراسم سوم و هفتم و ... براي ميت توضيح دهيد كه آيا وجه شرعي دارد؟ خرج هاي سنگيني كه در اين مراسم مي شود، چگونه است؟(پ)

پاسخ

بسياري از چيزهايي كه هم اكنون در جامعه جزء سنت هاي فراموش نشدني مردم شده است فاقد وجاهت شرعي و ديني است . يكي از همان سنت ها مراسمي است كه هنگام فوت و خصوصا بعد از فوت تحت عنوان هاي مختلف برگزار مي شود.

در حالي كه برخي از اين كارها برعكس روايات و احكام ديني است.

اگر شخصي از خانواده اي رحلت كرد و از دنيا رفت مستحب است كه تا سه روز غذايي از بيرون تهيه كرده و براي بازماندكان ارسال كنند و اين سنت احتمالا تا به امروز در بعضي از كشورهاي اسلامي متداول است نقل شده در نقاطي از استان لرستان ايران مردم به اين مهم اهتمام داشته و عمل مي كنند.

امام باقر (ع) فرمود: سزاوار است همسايگان صاحب عزا به مدت سه روز براي صاحبان عزا طعام درست كنند. (1)

امام صادق (ع) فرمود: غذا خوردن نزد اهل مصيبت از كارهاي دوران جاهليت است و سنت (پسنديده) آن است كه براي آنان (عزاداران) طعام و غذا ارسال شود. آن گونه كه پيامبر اسلام (ص) درباره بازماندگان جعفر بن ابي طالب سفارش به ارسال طعام كردند(2) پس سنت اسلام اين است . البته گرفتن مجلس ترحيم و خواندن فاتحه بدون پذيرايي هاي مفصل خوب است ، تا ثواب فاتحه و ... به ميت واصل شود. و در عوض هزينه هاي هنگفتي كه مي شود، مي توان در راههاي بهتر و سودمند تر براي ميت و

بازماندگان خرج كرده مانند وقف و ديگر صدقات جاريه، خدمات آموزش و پرورش، مدرسه سازي، ساختن راه ها و بناهايي كه عموم مردم از آن استفاده كنند و شناسايي افراد فقير و مستمند و رسيدگي به وضع آنان .

در مورد مراسم سوم و هفتم و ... در روايات چيزي ذكر نشده است ، اما مراسم چهلم به خصوص متأثر از برپايي مراسم اربعين سالار شهيدان مي باشد.

پي نوشت ها :

1 - وسايل الشيعه، ج2، ص 889 ، حديث 5.

2 - همان، حديث6.

روز اوّل ربيع الاول عده اي از مسلمانان برخي مناطق به سمت مساجد رفته، درب مسجد را مي زنند و عرض حاجت مي كنند، آيا چنين عملي در روايات بيان شده و كار صحيحي است؟

پرسش

روز اوّل ربيع الاول عده اي از مسلمانان برخي مناطق به سمت مساجد رفته، درب مسجد را مي زنند و عرض حاجت مي كنند، آيا چنين عملي در روايات بيان شده و كار صحيحي است؟

پاسخ

در خصوص مطالب بالا، در كتب، حديثي نيافتيم. تنها دو روز مزبور يكِ عمل مستحب وارد شده و آن روزه گرفتن است.

اوّل ربيع الاول روز هجرت پيامبر اسلام است و امام علي(ع) در جاي حضرت خوابيد و برادري خود را با حضرت ثابت كرد، از اين رو مستحب است مسلمانان براي تشكر و سپاس نعمت سلامتي آن دو بزرگوار، آن روز را روزه بدارند و زيارت ايشان را بخوانند.(1) لازم است به مردم مسلمان آن ديار تذكر داده شود كه براي برآوره شدن حاجت شايسته است. مسلمان وضو بگيرد، وارد مسجد شود، دو ركعت نماز بخواند و سپس از آفريدگار خويش حاجت بخواهد.

پاورقي:

1 - مفاتيح الجنان، ص 598.

1- آيا اختلاف آداب نشان دهنده نسبيت اصل آن است ؟

پرسش

آيا اختلاف آداب نشان دهنده نسبيت اصل آن است ؟

پاسخ

خير , اصل معناى ادب كه همان حالت نيكويى است كه سزاوار است افعال انسان با آن مطابق باشد , مورد اتفاق همه عقلا در همه زمانها است . آنچه مورد اختلاف است مصاديق ادب است و اين امر سبب نسبى بودن اصل ادب نمى گردد . ام_ا دل_ي_ل اي_ن اخ_ت_لاف آن اس_ت ك_ه حسن و نيكويى كه از مقدمات معناى ادب است به دلايل گوناگون و اغراض متفاوت در نزد اجتماعات مختلف , فرق مى كند .

͙ϘәƠو عيب مردم ايران از يك ديد كلي چيست؟

پرسش

حُسن و عيب مردم ايران از يك ديد كلي چيست؟

پاسخ

ما مردم ايران يك حُسن داريم و يك عيب. حُسن ما مردم اين است كه در مقابل حقيقت، تعصب كمي داريم و شايد مي توانيم بگوييم بي تعصب هستيم؛ يعني اگر با حقايقي برخورد كنيم و آنها را درك كنيم، شايد از هر ملت ديگر زودتر تسليم آن حقايق مي شويم. ولي يك عيب بزرگي در ما ملت ايران هست كه به موازات اينكه در مقابل حقايق تسليم مي شويم، به حماسه ها و اركان شخصيت خودمان زياد پايبند نيستيم و با يك حرف پوچ، زود آن را از دست مي دهيم و رها مي كنيم. هيچ ملتي به اندازه ما نسبت به شعائر خودش بي اعتنا نيست. شما هنديها و ژاپنيها و اعراب را ديده ايد؛ آنها هم مثل ما مشرق زميني هستند، لكن از اين نظر مثل ما نيستيد. به اندازه اي كه ما در مقابل لغات و عادات اجنبي تسليم هستيم، هيچ ملتي تسليم نيست. به عكسها يي كه در كتابهاي تاريخ علوم هست نگاه كنيد، مي بينيد دانشمندان درجه اول هند با همان عمامه و لباس خودشان هستند. نهرو كه يك سياستمدار بزرگ و يك وزنه جهاني بود، با همان لباس هندي در همه جا حركت مي كرد. بلندي و كوتاهي لباس و يا سفيد و سياه بودنش اهميت ندارد، اما اينكه آن دانشمند عمامه خودش را سرش مي گذارد و يا نهرو با آن شلوار سفيد و گشاد و پالتوي مخصوص همه جا مي رود، مي خواهد به همه مردم دنيا بگويد كه من هندي هستم و بايد هندي باقي

بمانم و در مقابل علم و صنعت تعصب ندارم، كه علم و صنعت مربوط به كشور خاصي نيست؛ در مقابل عقايد بزرگ فلسفي و ديني تعصب ندارم اما در مورد شعارهاي ملي، هر كسي به شعارهاي خودش پايبند است، من چرا بايد شعار يك ملت ديگر را بپذيرم؟ ولي ما، اگر فرنگي يك زنار ببندد، ما دو تا زنار مي بنديم، با اينكه او روي حساب شعار خودش اين كار را مي كند. ولي در جامعه ما اين حسابها نيست.

حُسن و عيب مردم ايران از يك ديد كلي چيست؟

پرسش

حُسن و عيب مردم ايران از يك ديد كلي چيست؟

پاسخ

ما مردم ايران يك حُسن داريم و يك عيب. حُسن ما مردم اين است كه در مقابل حقيقت، تعصب كمي داريم و شايد مي توانيم بگوييم بي تعصب هستيم؛ يعني اگر با حقايقي برخورد كنيم و آنها را درك كنيم، شايد از هر ملت ديگر زودتر تسليم آن حقايق مي شويم. ولي يك عيب بزرگي در ما ملت ايران هست كه به موازات اينكه در مقابل حقايق تسليم مي شويم، به حماسه ها و اركان شخصيت خودمان زياد پايبند نيستيم و با يك حرف پوچ، زود آن را از دست مي دهيم و رها مي كنيم. هيچ ملتي به اندازه ما نسبت به شعائر خودش بي اعتنا نيست. شما هنديها و ژاپنيها و اعراب را ديده ايد؛ آنها هم مثل ما مشرق زميني هستند، لكن از اين نظر مثل ما نيستيد. به اندازه اي كه ما در مقابل لغات و عادات اجنبي تسليم هستيم، هيچ ملتي تسليم نيست. به عكسها يي كه در كتابهاي تاريخ علوم هست نگاه كنيد، مي بينيد دانشمندان درجه اول هند با همان عمامه و لباس خودشان هستند. نهرو كه يك سياستمدار بزرگ و يك وزنه جهاني بود، با همان لباس هندي در همه جا حركت مي كرد. بلندي و كوتاهي لباس و يا سفيد و سياه بودنش اهميت ندارد، اما اينكه آن دانشمند عمامه خودش را سرش مي گذارد و يا نهرو با آن شلوار سفيد و گشاد و پالتوي مخصوص همه جا مي رود، مي خواهد به همه مردم دنيا بگويد كه من هندي هستم و بايد هندي باقي

بمانم و در مقابل علم و صنعت تعصب ندارم، كه علم و صنعت مربوط به كشور خاصي نيست؛ در مقابل عقايد بزرگ فلسفي و ديني تعصب ندارم اما در مورد شعارهاي ملي، هر كسي به شعارهاي خودش پايبند است، من چرا بايد شعار يك ملت ديگر را بپذيرم؟ ولي ما، اگر فرنگي يك زنار ببندد، ما دو تا زنار مي بنديم، با اينكه او روي حساب شعار خودش اين كار را مي كند. ولي در جامعه ما اين حسابها نيست.

منظور از اصلاح و افساد جامعه چه مي باشد؟

پرسش

منظور از اصلاح و افساد جامعه چه مي باشد؟

پاسخ

اصلاح و افساد از ريشه صلاح و فساد اشتقاق يافته اند و در مواردي به كار مي روند كه موجودي، كمال مناسب با نوع خود و آن چه كه از او انتظار مي رود را به دست آورد يا از دست بدهد. هر موجودي كه در اين جهان در مسير حركت و دگرگوني است، مي تواند در شرايط خاصي به كمالاتي متناسب با نوع خود، دست پيدا كند كه اگر به آن كمال دست پيدا كرد، از اين وضع، مفهوم صلاح انتزاع مي شود و اگر عواملي او را از وصول به كمال لايق خود، باز داشت، يا پس از وصول به آن، تداوم آن كمال را ناممكن ساخت، در اين صورت، مفهوم فساد از آن انتزاع مي شود.

چرا از آموزه هاي ثابت قرآن در دروس دانشگاهي و عرصه هاي علمي استفاده نمي كنيم ؟

پرسش

چرا از آموزه هاي ثابت قرآن در دروس دانشگاهي و عرصه هاي علمي استفاده نمي كنيم ؟

پاسخ

اسلام با ظهور خود فرهنگ نويني را به بشريت ارزاني داشت و با طرح مفاهيم جديد، بينش انسان ها را دگرگون ساخت ، اين مفاهيم كه از مجراي وحي و سنت رسول خدا ( ص ) كه ترجمان حقيقي وحي بود، نازل شد و با عمل و رفتار مومنان در شبه جزيره عربستان بسط يافت ، بنيان هاي تكوين يك امت واحد جهاني را فراهم آورد .قرآن شريف ، سفارش هاي مكرري نسبت به انديشيدن و تميز درست از نادرست دارد و اين سفارش ها كاملا" منطقي است . اين كتاب عظيم چنان كه عقل راراهنماي انسان ميداند، از فرد بشر مي خواهد تا حكمت و رشد خود راگسترش دهد [ در اين باب نگا : تفكر از ديدگاه اسلام عباس محمود عقاد،ترجمه محمدرضا عطايي ، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي ،مشهد، چاپ اول 1371 ش ، صص 26 - 9 ] . همچنين در اين كتاب بي نظيرآموزه هايي وجود دارد كه سمت و سوي حركت آدمي را به كلي دگرگون ساخته است . آموزه هايي در باب اخلاق ، خداشناسي ، انسان شناسي ،جهان شناسي ، تاريخ و ...حضرت رسول ( ص ) با سيره عملي و گفتار زباني وبعد از او ايمه ( ع ) كوشش كردند تا اين آموزه ها را به طور صحيح و درست براي ما تفسير نمايند، هر چند به دلايلي نشد آنچه را كه حق اين كتاب بود به بشريت ارزاني دارند .اما بايد به اين نكته توجه

داشت كه هدف اصلي و اولي قرآن شريف كدام يك از اين آموزه ها بوده است ، آيا علاوه بر طرح مسايلي چون خداشناسي ، انسان شناسي ، راهنماشناسي و اخلاق ، مواردي چون جهان شناسي به معني شناخت جهان و طبيعت مانند فيزيك ، گياه شناسي ،زمين شناسي ، ستاره شناسي و در يك كلام دانش تجربي نيز مد نظر وحي بوده است تا ما انتظار داشته باشيم كه چنين قضايايي نيز در قرآن طرح شده باشد؟! به نظر مي رسد قرآن كتاب انسان سازي است تاآنچه را كه بشر در راه تكامل حقيقي يعني تقرب به خداي متعال نياز دارد به او بياموزد .بر اين اساس آموزه هايي كه در ارتباط مستقيم با اين مساله بوده اند مورد اهتمام آيات قرآن اند؛ يعني در باب خداشناسي ، انسان شناسي ، معادشناسي ،راهنماشناسي ، اخلاق و احكام عبادي . اما در باب جهان ، طبيعت و مسايل فيزيكي و جسماني بدن ، قرآن به طور استطرادي و تطفلي بحث كرده است وشايد هيچ آيه اي را نيابيم كه مستقلا" و مستقيما" به ذكر آفرينش جهان وكيفيت وجود آسمان ها و زمين پرداخته باشد .در برخي موارد، گفت و گو ازآفرينش جهان و انواع آفريده ها براي آگاهانيدن انسان و رهنموني اوست به عظمت الهي و سترگي حكمت هايي كه خدا در آفرينش به كار برده است . درپاره اي مواضع نعمت هاي خدا در آسمان و زمين به تفصيل يادآوري شده است تا انگيزه اي باشد براي شكر و حق شناسي ، و در همه جا ممكن است اين هدف مد نظر باشد كه

انسان با نگرش به عالم از آن جهت كه آفريده خداو در چنبره تدبير اوست ، معرفت فطري و شناخت حضوري خود راشكوفايي دهد و شدت و نيروي بيشتري بخشد [ معارف قرآن ، محمدتقي مصباح يزدي ، موسسه در راه حق قم ، چاپ اول 1367 ش ، ج 1، صص 226 - 225 ] . با توجه به اين نكته ، در پاسخ به پرسش شما خاطرنشان مي شويم كه اگر مقصود شما از نظريات قرآن در باب آموزه هايي باشد كه هدف اولي و اصلي قرآن است ، بله در اين جهت ما بايد كوشش كنيم تاآموزه هاي قرآني را محور نظريات علمي خود قرار دهيم و از آنها سودجوييم ، به راستي ما در انسان شناسي و اخلاق و حتي مباحث خداشناسي ،راهنماشناسي و معادشناسي هنوز مطالب ناگفته بسياري در قرآن داريم كه بااستخراج و انتظام منطقي آنها مي توانيم مسايل جديدي را در اين ساحت هابه جهان بشريت عرضه كنيم . اما اگر منظور شما آموزه هايي در ساحت دانش تجربي باشد كه هدف اولي و اصلي قرآن نبوده و در اين مورد تنها به ذكركلياتي استطرادي اكتفا شده است ، به نظر ما نبايد تلاش بيهوده اي را آغازكنيم ، چنان كه برخي چون رشيد رضا در تفسير ( ( المنار ) ) و طنطاوي در تفسير ( ( الجواهر في تفسير القرآن ) ) كوشش كردند كه بسياري از مسايل علمي را باآيات قرآن تطبيق دهند .زيرا از آن جا كه اين آيات جنبه استطرادي داشته ، درهيچ زمينه ، هيچ گاه به بحثهاي تفصيلي در اين باب

نپرداخته بلكه به همان اندازه كه هدف قرآن در هدايت مردم تامين مي شده بسنده كرده است ، به همين جهت برخلاف بسياري از آيات ديگر، اين آيات غالبا" داراي ابهام هايي است و كمتر مي توانيم نظر قطعي در اين مورد به قرآن نسبت دهيم [ براي آگاهي بيشتر نگا : همان ، صص 232 - 228 ] . در اينجا تذكر چند نكته لازم و ضروري است : 1- هر چند قرآن به دانش تجربي چنان كه توضيحش گذشت نپرداخته است ولي با لحن خاصي انسان را تشويق و ترغيب نموده است كه در اين باب به كند و كاو و جستجو و كشف عالم طبيعت بپردازد [ نگا : اعراف ، آيه 185 ؛ غاشيه ، آيه 20 - 17 ؛ بقره ، آيه 164 و ...] 2-خداوند حجت باطني به عنوان عقل براي انسان قرار داده است تا در پرتو آن بشر خود دست به خلاقيت زده و با استفاده از آن مجهولات جهان طبيعت راكشف نمايد .در حقيقت اين موضوع به انسان واگذار شده است . از اين رو دراين باب بايد از عقول ديگران و تجارب آنها سود جويد .3- علوم اسلامي همچون تفسير، فقه ، اصول ، حديث ، نحو، بلاغت ، تاريخ ، اخلاق ، فلسفه وكلام هر چند در پرتو هدايت هاي رسول خدا ( ص ) و پايه گذاري حضرت علي ( ع ) پديد آمد ولي بسط و تسديد آن توسط انسان صورت گرفت و آدمي با عقل خود آن را توسعه بخشيد .بنابراين علوم غيراسلامي نيز مي تواند باخود آدمي رشد و بالندگي

خود را به دست آورد [ در اين باب نگا : ظهورشيعه ، علامه سيد محمد حسين طباطبايي ، انتشارات فقيه ، تهران ، چاپ اول ، 1360 ش ، صص 44 - 33 ] . 4- تطفلي و استطرادي بودن برخي ازآموزه هاي قرآني در باب دانش تجربي به اين معنا نيست كه آنها پندارهاي خيالي اند كه براي ارايه يك پيام ارزشي ساخته و پرداخته شده باشند .حاشاو كلا كه چنين باشد .گزارش هاي وحي از خلقت آسمان و زمين كلام خداوندي است كه بهتر و برتر از همگان به اسرار خلقت و چگونگي آفرينش آگاه است . مقصود آن بود كه قرآن در پي تبيين چنين آموزه هايي نبوده است واز اين رو اين سلسله آيات با ابهام مطرح شده است . در واقع با اين سلسله آيات ، خداوند آدمي را تحريك و تشويق و ترغيب نموده است تا با استمداداز عقل خود به كشف رازهاي مجهول آن نايل آيد .5- ناگفته نماند كه نگاه ديني قرآن به طبيعت و تاريخ از يك امتياز عمده نسبت به نگاه مفسران مادي طبيعت برخوردار است ؛ زيرا قرآن همراه با طرح اين مسايل ، به علت فاعلي و غايي حوادث طبيعي و تاريخي نيز توجه مي دهد و در نتيجه علوم طبيعي و اجتماعي را با دو بال ( ( هو الاول ) ) و ( ( هوالاخر ) ) تا اوج گاه مبدا و معادپرواز مي دهد [ شريعت در آيينه معرفت ، آيت الله عبدالله جوادي آملي ،مركز نشر فرهنگي رجا، تهران ، چاپ اول ، 1372، صص 166 - 164

] . به هرروي ما بايد در برخي آموزه هاي قرآني كه اهتمام اولي به آن شده است ،نظريات آن را استخراج كرده و به جهانيان عرضه نماييم ولي در بعضي ازدانش ها چون دانش تجربي و تاريخي بايد با استمداد از عقل بشري و تبادل آرا و افكار، از ديدگاه دانشمندان در كشف مجهولات خويش استفاده نماييم. ;

براي تغيير آداب و رسوم بي جا و سنتي در هنگام چه راهي را پيشنهادمي كنيد؟

پرسش

براي تغيير آداب و رسوم بي جا و سنتي در هنگام چه راهي را پيشنهادمي كنيد؟

پاسخ

دانشجوي گرامي ما نيز در وجود بعضي آداب و رسوم بي جا و دست و پا گير و مشكل ساز رنج مي بريم و معتقديم كه بسياري از جوانان با چنين مشكلاتي مواجه هستند .اما سوال اينجاست كه اين آداب و رسوم از كجا وارد جامعه ما شده است ؟ پاسخ به اين سوال نياز به يك تحليل جامعه شناختي و روانشناختي دارد .معمولا" سنتها و آداب ورسوم اعم از مثبت و منفي بدون پذيرش اجتماعي نمي تواند وارد يك فرهنگ شودو مقبوليت عامه پيدا كند .سوال ديگري كه مطرح مي شود اينست كه چگونه اين سنت ها و آداب و رسوم مورد پذيريش عموم قرار مي گيرد؟! به طور قطع عوامل گوناگوني دست بدست هم مي دهد و شرايطي را بوجود مي آورد تا اينكه مردم يك قانون يا سنتي را بپذيرند و بعد از پذيرفتن به آن عمل نمايند و سپس آن عمل راتكرار كنند تا اينكه كم كم جز فرهنگ عمومي جامعه شود .يكي از مهمترين عوامل موثر در پذيرش عمومي آداب و رسوم غلط ضعف فكري ، علمي و اعتقادي جامعه است به عبارت ديگر اگر مردمي اهل تفكر و انديشه باشند و از نظر اعتقادي ،باورهاي ديني به صورت عميق در آنها رسوخ كرده باشد قطعا" آسيب پذيري آنهادر مقابل تهاجم سنت هاي غلط كه از بيرون يا درون آن جامعه القا مي شود كاهش پيدا مي كند و حاضر نيستند بدون دليل هر فكر القا شده اي را به پذيرند بلكه مقاومت

مي كنند اما اگر به هر دليلي مردم يك جامعه اي قدرت تفكرشان ضعيف وباورهاي ديني كم رنگ باشد آسيب پذيري فرهنگي آن بيشتر و بيشتر مي شود و نه تنها در مقابل القاات فرهنگي غلط مقاومت نمي كنند بلكه خود در ترويج و گسترش آن از هيچ كوششي دريغ نمي ورزند .بنابراين اگر ما بخواهيم از اين آداب و رسوم غلط و دست و پا گير رهايي پيدا كنيم ، بايد دامن همت به كمر زده و به اندازه توان ووسع خود كار فرهنگي را شروع كنيم و به خودمان تلقين نكنيم كه يك دست بي صدا است يا اينكه با يك گل بهار نمي شود .اين مطالب نيز در واقع تلقينات همان كساني است كه سود جويي خودشان را در منفعل بودن مردم مي دانند و يا اينكه به صورت ناآگاهانه با اينگونه القاات آب به آسياي كساني مي ريزند كه از گسترش اينگونه آداب و رسوم بيشترين سود را مي برند .آري همه حركتهاي فرهنگي در آغازبا افراد معدودي شروع شده اما با پشتكار و خستگي ناپذيري بعد از مدتي تبديل به يك فرهنگ فراگير شده كه سرنوشت يك جامعه و ملتي را تغيير داده است . بنابراين نبايد منتظر باشيم با يك توصيه يا نصيحت يا اطلاعيه اي سنت هاي غلط و آداب ورسوم دست و پا گير همه تعطيل و برچيده شود بلكه نياز به كار فرهنگي توام باعمل دارد و اميدواريم كه متصديان فرهنگي جامعه ما بجاي پرداختن به اموربيهوده براي حل مشكلات جوانان در زمينه ازدواج و اشتغال ، فكر اساسي بكنند وبا كار فرهنگي زمينه حذف يا

حداقل كاهش آداب و رسوم غلط را فراهم نمايند .اماآنچه در مورد ازدواج و همسر آينده خودتان مطرح فرموديد .دانشجوي محترم : ازاينكه شما در خانواده اي زندگي مي كنيد كه اعضا خانواده حق انتخاب دارند و به آراو نظرات و سلايق يكديگر اهميت مي دهند جاي بس خرسندي است و از اينكه شما دوست داريد دختر خوبي براي خانواده خود و خانواده همسر آيندتان باشيدبه شما آفرين مي گوييم و اميدواريم كه همانگونه كه خود فرموده ايد باشيد اما توجه به چند نكته براي تصميم گيري حال و آينده شما بسيار ضروري است : 1- انسانها ازجهات گوناگون فكري ، رفتاري ، استعدادي ، قيافه و عواطف و احساسات با هم متفاوت هستند لذا شما هيچگاه انتظار نداشته باشيد كه همه مثل شما فكر كنند وعواطف و احساسات آنها مثل شما باشد .البته انسانها با وجود همه تفاوتهايي كه دارند قدرت سازگاري و انطباق با ديگران را دارند .بنابراين شما با در نظر گرفتن اين تفاوتها همسر آينده خود را انتخاب كن . 2- در انتخاب همسر آيندتان كمال دقت رابه نماييد يعني بر اساس تحقيق ، مشورت و استفاده از تجارب افراد مجرب و دلسوزمانند پدر و مادر اقدام كنيد .3- بهتر است در زمينه انتخاب همسر بيشتر مطالعه كنيدلذا كتاب انتخاب همسر از آقاي اميني و كتاب انتخاب همسر آقاي علي اكبرمظاهري را معرفي مي كنيم و توصيه مي نماييم كه حداقل يكي از اين دو كتاب رامطالعه بفرماييد .4- اگر خواستگاري براي شما آمد نه خيلي خوش بين باشيد و نه سو ظن داشته باشيد بلكه همانطوري كه در نكته 2

آمد اساس انتخاب خودتان را برآگاهي از وضعيت آن پسر بويژه خانواده او، دوستان او و ...قرار دهيد و بعد ازتحقيق و مشورت انتخاب كنيد .5- در انتخاب همسر خيلي ايده آلي فكر نكنيدبالاخره همه انسانها هم نقاط ضعف و هم نقاط قوت دارند آنچه كه مهم است همسر هر كسي بايد كفو و همتاي او از جهات مختلف باشد بنابراين سعي كنيد اگركسي به خواستگاري شما آمد ببينيد آيا از نظر خانوادگي ، اخلاقي ، اعتقادي ،فرهنگي و اجتماعي به شما نزديك هستند يا نه ، اگر در جهات فوق هم سطح و يانزديك به هم بوديد آنگاه تصميم بگيريد .6- در اين كه همسر آينده شما آيا با شما بانيكي رفتار مي كند يا نه بستگي به عوامل گوناگوني دارد و از جمله رفتار خود شمانقش تعيين كننده در بازخورد او دارد .وضعيت خانوادگي آنها خيلي مهم است لذادرباره اخلاق خانوادگي ايشان تحقيق بيشتري بنماييد و بعد از تحقيق به خداوندتوكل كنيد و انتخاب نماييد .و نگران اين مسيله نباشيد.;

آيا درست است كه در ازدواج ، هيچ فرقي بين يك دختر و كالاي يك مغازه نيست ؟

پرسش

آيا درست است كه در ازدواج ، هيچ فرقي بين يك دختر و كالاي يك مغازه نيست ؟

پاسخ

گرچه متاسفانه در برخي موارد با دختران هماننديك كالا رفتار مي شود و يا برخي دختران خود را به عنوان كالا عرضه مي كنند؛ ولي بايد توجه داشت كه تفاوت بسياري بين كالاي مغازه ها و يك دختر وجود دارد .چرا كه كالا هيچ اختياري از خود ندارد؛ ولي دختر در قبول يا رد مختار است . ثانيا" خواستگار، دختر را به عنوان شريك و همراه درزندگي مي خواهد نه به عنوان يك كالاي مصرفي . البته اگر كسي به چشم كالابه دختري نگاه كند، بالاترين خلاف اخلاقي را مرتكب شده است ؛ چرا كه ارزش انساني يك فرد را در حد كالايي پايين آورده است . هم چنين اگردختري خود را به عنوان كالا عرضه نمايد، خود را در حد يك كالا بي مقداركرده است . ما با بخشي از انتقادات شما موافقيم ؛ به ويژه در برخي ازفرهنگ ها كه براي دختران شاني قايل نيستند و يا اختياري براي آنان باقي نمي گذارند .ولي روند خواستگاري از دختر روندي طبيعي است و تقريبا" دراكثر نقاط دنيا وضعيت به همين منوال است ؛ گرچه دختر نيز مي تواندخواهان كسي باشد و در حقيقت از او خواستگاري كند .به نظر مي رسد بايدديدگاه خود را نسبت به زندگي و مقدمات آن تغيير دهيد و خوشبينانه تربرخورد كنيد .ان شاالله خواستگار مناسبي كه هم شما او را بپسنديد و او نيزشما را، برايتان پيدا خواهد شد و با تشكيل زندگي سالم ، درخواهيد يافت كه زندگي نيز

يك مساعي و همكاري است ؛ نه خريد و فروش و تبادل . از دعا به درگاه خداوند به ويژه پس از خواندن نمازها غافل نشويد.;

وضعيت فرهنگي مردم ايران نسبت به جوامع ديگر، در چه سطحي است ؟

پرسش

وضعيت فرهنگي مردم ايران نسبت به جوامع ديگر، در چه سطحي است ؟

پاسخ

متاسفانه جهان اسلام ، علي رغم ظرفيت ها و قابليت هاي بالقوه اي كه دارد، از مشكلات عديده اي رنج مي بردكه نيازمند مباحثي گسترده و طولاني مي باشد كه ما در اين جا به صورت مختصر،از ديدگاه جامعه شناختي به مهم ترين آن ها مي پردازيم : الف . مشكلات فرهنگي كه شايد بتوان به عنوان مهم ترين مشكل از آن نام برد، كه به دليل دوري از فرهنگ اصيل اسلامي و رواج و گسترش خرافات و بدعت ها در دين وهجوم فرهنگ هاي فاسد بيگانه براي نابودي فرهنگ اسلامي و ...به وجودآمده و سبب دور ماندن جوامع اسلامي از رشد و شكوفايي و توسعه شده است . ب . مشكلات سياسي و امنيتي ، از قبيل وجود تفرقه ميان مليت هاي مسلمان ، وجود حكومت هاي دست نشانده و فاقد مشروعيت ديني و مردمي دراكثر كشورهاي اسلامي ، تهاجم نظامي كشورهاي غير مسلمان ، وجود پايگاه هاي نظامي غرب در داخل سرزمين هاي اسلامي ، جنگ هاي داخلي ميان قبيله ها وكشورهاي اسلامي بر منابع طبيعي ، عقايد مذهبي و ...كه همگي منجر به تضعيف و هدر رفتن توانايي و امكانات مادي و معنوي كشورهاي اسلامي شده و سلطه ي فرهنگي ، سياسي ، نظامي و اقتصادي كشورهاي بيگانه را برسرزمين هاي اسلامي تحكيم كرده است . ج . مشكلات اجتماعي : علي رغم اين كه جهان اسلام نيروي انساني عظيمي را در اختيار دارد، ولي به دليل عدم برنامه ريزي صحيح و مناسب و كافي نبودن امكانات در

رفع نيازهاي اساسي اين افراد و رشد و تربيت نيروهاي متخصص و كارآمد براي پيشبرد جامعه ، اين منبع انساني كه مي تواند كارايي هاي مثبت فراواني داشته باشد، به صورت يكي از معتقدات جوامع اسلامي در آمده است و در نتيجه ي عدم موفقيت حكومت ها در پاسخگويي به نيازهاي اشتغال ، مسكن ، رفاه و ...مشكلات عديده اي را از قبيل نا امني ، بي هويتي ، و عدم اعتماد به نفس نظام فاسداداري و ...به وجود آورده و زمينه را براي پذيرش فرهنگ هاي فاسد غرب فراهم نموده است . ;

آيا عيد نوروز ريشه دينى دارد؟

پرسش

آيا عيد نوروز ريشه دينى دارد؟

پاسخ

در برخى روايات، تجليل امامان((عليهم السلام)) از عيد نوروز مشهود است. به عنوان مثال، در روايتى منسوب به حضرت امام جعفر صادق((عليه السلام)) آمده است كه مى فرمايد: «نوروز، روزى است كه پروردگار از بندگان پيمان گرفته است او را عبادت كنند و بدو شرك نورزند و به فرستادگانش و امامان((عليهم السلام)) ايمان آورند. نوروز، روزى است كه خورشيد در آن طلوع كرده و هيچ نوروزى نيست مگر اين كه ما در آن روز در انتظار از ميان رفتن سختيهاييم; زيرا نوروز از روزهاى ما و شيعيان ماست.»(1) در روايتى ديگر از معصوم((عليه السلام)) وارد است: «چون نوروز فرا مى رسد، غسل كنيد، لباس پاكيزه بپوشيد، خود را معطّر سازيد و در آن روز، روزه گيريد.»

در برابر اين روايات، روايتى ديگر است منسوب به حضرت امام موسى بن جعفر((عليه السلام)) كه در پاسخ درخواست منصور(عبّاسى) بر اين كه حضرت هنگام عيد نوروز در جايى بنشيند و به ديگران تبريك و تهنيّت گويد، مى فرمايد: «در اخبار جَدّم]رسول الله(صلى الله عليه وآله)[ خبرى از اين روز]نوروز[ نيافتم.»(3) مرحوم مجلسى پس از ذكر اين روايت، مى گويد: «ممكن است بتوانيم اين خبر را حمل بر تقيّه كنيم.»

به هر حال، نبايد فراموش كنيم كه حضرت على((عليه السلام)) مى فرمايد: «هر روزى كه در

_____________________

1 - بحارالانوار، ج 59، صص 1 - 92.

(2)2 - وسائل الشيعه، ج 7، صص 346 - 13871.

3 - بحارالانوار، ج 59، صص 2 - 100.

_1410_

آن، نافرمانى خدا نشود، عيد است.»(1) پس بايد در عيد نوروز به كارهايى مشغول شويم كه ما را به خدا نزديك كند

و او را از ما خشنود سازد و از انجام كارهاى خرافى و ارج نهادن به سنّتهاى نادرست و نامعقول خويشتندارى كنيم.

عبادت خداوند و قرائت قرآن و پاكى و نظافت خانه و نيز لباس نو بر تن كردن - نه تحمّل گرايى و فخر فروشى كردن - و همچنين روزه داشتن و به ديدار دوستان و خويشان رفتن، بسيار پسنديده و ارزشمند است. ولى اعتقاد به ناميمونى روز سيزدهم فروردين و واجب بودن سفره هفت سين و برگزارى مراسم چهارشنبه سورى، چون علّت عقلانى و شرعى ندارد، محكوم و مطرود است.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_____________________

1 - شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 20، ص 73.

_1411_

آيا عيد نوروز را بايد جشن گرفت؟

پرسش

آيا عيد نوروز را بايد جشن گرفت؟

پاسخ

ديد و بازديد و صله رحم و دستگيرى از مستمندان كه مردم در عيد نوروز انجام مى دهند، و خانواده ها و خويشان و بستگان از حال يكديگر با خبر مى شوند، از نظر اسلام كارى بسيار شايسته است. گذشته از اين، فروردين، آغاز بهار است; هنگامى كه طبيعت دوباره زنده مى گردد و درختان سبز و خرّم مى شوند و رشد و بالندگى خويش را آغاز مى كنند. اين انگيزه اى است كه انسانها نيز با طبيعت همراه شوند و براى شكوفايى و بالندگى در تمام ابعاد مادّى و معنوى خويش يكوشند. ولى تأسّف برانگيز است كه گروهى از مردم كشور مانى، در اين روزها، كه طبيعت انسان را هشدار مى دهد كه نيروى خويش را تباه نسازد و عمر خويش را از ميان نبرد، به بى بند و بارى مى پردازند و با كارهاى زشت، روح خويش را مى آلايند.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_1759_

گذاشتن ماهى قرمز در سر سفره هفت سين چه حكمى دارد؟

پرسش

گذاشتن ماهى قرمز در سر سفره هفت سين چه حكمى دارد؟

پاسخ

گذاشتن ماهى قرمز در سر سفره هفت سين، علّت عقلى و شرعى و قانونى ندارد، بلكه سنّتى است ملّى كه برخى آن را مى پسندند و بدان عمل مى كنند.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_1760_

چرا برخى مردم بر اين عقيده اند كه عدد سيزده ناميمون است؟

پرسش

چرا برخى مردم بر اين عقيده اند كه عدد سيزده ناميمون است؟

پاسخ

متأسّفانه ايمان برخى مردم به ناميمونى عدد سيزده ژرفتر از ايمانشان قدرت خدا است. حتّى گاه مى بينيم كه آنان براى اين كه به گمان باطل خويش از ناميمونى عدد سيزده بگريزند، كارهايى زشت انجام مى دهند; كارهايى كه با عقل و شرع ناسازگار است.

به فرض كه عدد سيزده نحس باشد، راه گريختن از آن، توكّل به خدا و دعا و نيايش و صدقه و صله رحم و دستگيرى از بينوايان و تهيدستان است. يكى از بهترين نشانه هاى نادرستى اين پندار، ولادت با سعادت حضرت على((عليه السلام)) در روز سيزدهم رجب است. پس، اين عقيده، خرافه اى بيش نيست.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_1761_

هنگام سعد و نحس چه هنگامى است؟

پرسش

هنگام سعد و نحس چه هنگامى است؟

پاسخ

در اسلام هيچ هنگامى به گونه اى نُحُوست ندارد كه تغيير ناپذير باشد. اگر برخى زمانها در برخى احاديث نحس شمرده شده است، در رواياتى ديگر نيز آمده است كه با صدقه و دعا، نُحُوستى در كار نيست. بايد توجّه داشت كه اعمال ناشايست انسان موجب ناميمونى و اعمال شايسته موجب ميمونى ايّام مى شود.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_1762_

آيا تعطيلى در ايّام ولادت يا شهادت ائمه((عليهم السلام)) نوعى تعظيم شعائر است؟

پرسش

آيا تعطيلى در ايّام ولادت يا شهادت ائمه((عليهم السلام)) نوعى تعظيم شعائر است؟

پاسخ

شكى نيست كه بايد در موقع سالگرد شهادت تمام امامان((عليهم السلام)) بلكه تولّد آنان هم شيعه مراسمى را به عنوان احترام و بزرگداشت آنان برگزار كند گرچه تعطيل نوعى احترام و بزرگداشت به شمار مى آيد كه در مورد بسيارى از امامان ما اين نوع از احترام چه به صورت رسمى و چه غير رسمى در بسيارى شهرها وجود دارد و لكن وظيفه اين است كه برنامه هايى طرح، شود مانند اينكه مجالسى تشكيل شود و با سخنرانى و يادآورى شرح زندگى و مصائب و فداكاريهايى آنان شناخت بيشترى درباره آن امامان((عليهم السلام)) فراهم گردد.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_9_

آيا بهتر نيست بودجه تبليغات، جشنها يا ساير مراسم صرف امور ديگرى شود؟

پرسش

آيا بهتر نيست بودجه تبليغات، جشنها يا ساير مراسم صرف امور ديگرى شود؟

پاسخ

بايد توجّه داشت كه تعظيم شعائر دينى از مهم ترين وظائف هر مسلمان و بلكه بر شيعه اى است، اگر ما معتقديم كه به فرموده امام خمينى((رحمه الله)) «محرم و صفر است كه اسلام را زنده نگه داشته است» و اگر مى دانيم كه دشمنان خاندان پيامبر((صلى الله عليه وآله))سعى داشتند اسلام را از اساس نابود كنند، امّا امام حسين((عليه السلام)) با فداكارى و شهادت اهل بيت و يارانش، سبب احياى دين رسول اكرم((صلى الله عليه وآله)) و شريعت اسلام شد; بايد بپذيريم كه زنده نگه داشتن و گرامى داشتن عاشورا در واقع احياى اسلام و مكتب قرآن است، آن گاه به جاى مخالفت با اين امور، تلاش و انديشه خود را در اين مسير خواهيم انداخت كه بر شكوه و كار آمدى آن بيفزاييم.

آرى، اين كه چگونه بايد به تعظيم و تكريم شعائر مذهبى پرداخت، جاى بحث و گفتگوى بسيار دارد; ولى مسلّماً اصل اين مراسم چه در شهادت ها و چه در تولّدها و جشنها بايد به شيوه اى بسيار باشكوه باشد، شيوه اى كه خاطرات و يادهاى چهارده قرن را همچنان تا قيام حضرت حجّة((عليه السلام)) به بهترين نحو زنده و پوينده نگه دارد. تا اسلامى كه با همين عزاداريها و يا جشن تولّد ائمه((عليهم السلام))به ما رسيده است به نسلهاى بعد منتقل شود; كه حيات دين به حيات شعاير الهى است.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_10_

چرا در اطلاعيه هاى شهادت، تبريك و تسليّت مى گوئيم. آيا اين دو با هم قابل جمع هستند؟

پرسش

چرا در اطلاعيه هاى شهادت، تبريك و تسليّت مى گوئيم. آيا اين دو با هم قابل جمع هستند؟

پاسخ

يك موضوع مى تواند از جهات مختلف چند جور تفسير و بيان شود مثلا يك شخص براى شاگرد خود معلّم است امّا براى فرزند خود پدر و براى يك راننده مسافر است. با اينكه در همه اين موارد يك نفر است پس از آنجا كه بهترين نوع مردن شهادت است و يك توفيق محسوب مى شود مى توان تبريك گفت و از آنجا كه فقدان يك مؤمن و يك عزيز از بين امّت، كم شدن يك نيروى با ارزش و هجران از اوست مى توان تسليّت گفت. چنانكه در حديث آمده وقتى دانشمندى بميرد رخنه اى در اسلام ايجاد مى شود كه چيزى آن را پر نمى كند و حال آنكه خود آن شخص مرگ در راه حق را افتخار مى داند.

( بخش پاسخ به سؤالات )

_7_

آيا عيد نوروز را بايد جشن گرفت؟

پرسش

آيا عيد نوروز را بايد جشن گرفت؟

پاسخ

ديد و بازديد و صله رحم و دستگيرى از مستمندان كه مردم در عيد نوروز انجام مى دهند، و خانواده ها و خويشان و بستگان از حال يكديگر با خبر مى شوند، از نظر اسلام كارى بسيار شايسته است. گذشته از اين، فروردين، آغاز بهار است; هنگامى كه طبيعت دوباره زنده مى گردد و درختان سبز و خرّم مى شوند و رشد و بالندگى خويش را آغاز مى كنند. اين انگيزه اى است كه انسانها نيز با طبيعت همراه شوند و براى شكوفايى و بالندگى در تمام ابعاد مادّى و معنوى خويش بكوشند. ولى تأسّف برانگيز است كه گروهى از مردم كشور مانى، در اين روزها، كه طبيعت انسان را هشدار مى دهد كه نيروى خويش را تباه نسازد و عمر خويش را از ميان نبرد، به بى بند و بارى مى پردازند و با كارهاى زشت، روح خويش را مى آلايند.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_2_

گذاشتن ماهى قرمز در سر سفره هفت سين چه حكمى دارد؟

پرسش

گذاشتن ماهى قرمز در سر سفره هفت سين چه حكمى دارد؟

پاسخ

گذاشتن ماهى قرمز در سر سفره هفت سين، علّت عقلى و شرعى و قانونى ندارد، بلكه سنّتى است ملّى كه برخى آن را مى پسندند و بدان عمل مى كنند.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_3_

چرا برخى مردم بر اين عقيده اند كه عدد سيزده ناميمون است؟

پرسش

چرا برخى مردم بر اين عقيده اند كه عدد سيزده ناميمون است؟

پاسخ

متأسّفانه ايمان برخى مردم به ناميمونى عدد سيزده ژرف تر از ايمانشان قدرت خدا است. حتّى گاه مى بينيم كه آنان براى اين كه به گمان باطل خويش از ناميمونى عدد سيزده بگريزند، كارهايى زشت انجام مى دهند; كارهايى كه با عقل و شرع ناسازگار است.

به فرض كه عدد سيزده نحس باشد، راه گريختن از آن، توكّل به خدا و دعا و نيايش و صدقه و صله رحم و دستگيرى از بينوايان و تهيدستان است. يكى از بهترين نشانه هاى نادرستى اين پندار، ولادت با سعادت حضرت على((عليه السلام)) در روز سيزدهم رجب است. پس، اين عقيده، خرافه اى بيش نيست.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_4_

آيا عيد نوروز ريشه دينى دارد؟

پرسش

آيا عيد نوروز ريشه دينى دارد؟

پاسخ

در برخى روايات، تجليل امامان((عليهم السلام)) از عيد نوروز مشهود است. به عنوان مثال، در روايتى منسوب به حضرت امام جعفر صادق((عليه السلام)) آمده است كه مى فرمايد: «نوروز، روزى است كه پروردگار از بندگان پيمان گرفته است او را عبادت كنند و بدو شرك نورزند و به فرستادگانش و امامان((عليهم السلام)) ايمان آورند. نوروز، روزى است كه خورشيد در آن طلوع كرده و هيچ نوروزى نيست مگر اين كه ما در آن روز در انتظار از ميان رفتن سختيهاييم; زيرا نوروز از روزهاى ما و شيعيان ماست.»(1) در روايتى ديگر از معصوم((عليه السلام)) وارد است: «چون نوروز فرا مى رسد، غسل كنيد، لباس پاكيزه بپوشيد، خود را معطّر سازيد و در آن روز، روزه گيريد.»

در برابر اين روايات، روايتى ديگر است منسوب به حضرت امام موسى بن جعفر((عليه السلام)) كه در پاسخ درخواست منصور(عبّاسى) بر اين كه حضرت هنگام عيد نوروز در جايى بنشيند و به ديگران تبريك و تهنيّت گويد، مى فرمايد: «در اخبار جَدّم]رسول الله(صلى الله عليه وآله)[ خبرى از اين روز]نوروز[ نيافتم.»(3) مرحوم مجلسى پس از ذكر اين روايت، مى گويد: «ممكن است بتوانيم اين خبر را حمل بر تقيّه كنيم.»

به هر حال، نبايد فراموش كنيم كه حضرت على((عليه السلام)) مى فرمايد: «هر روزى كه در آن، نافرمانى خدا نشود، عيد است.»(4) پس بايد در عيد نوروز به كارهايى مشغول شويم كه ما را به خدا نزديك كند و او را از ما خشنود سازد و از انجام كارهاى خرافى و ارج نهادن به

_____________________

1 - بحارالانوار، ج 59، صص 1 - 92.

(2)2 -

وسائل الشيعه، ج 7، صص 346 - 13871.

3 - بحارالانوار، ج 59، صص 2 - 100.

4 - شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 20، ص 73.

_22_

سنّتهاى نادرست و نامعقول خويشتن دارى كنيم.

عبادت خداوند و قرائت قرآن و پاكى و نظافت خانه و نيز لباس نو بر تن كردن - نه تحمّل گرايى و فخر فروشى كردن - و همچنين روزه داشتن و به ديدار دوستان و خويشان رفتن، بسيار پسنديده و ارزشمند است. ولى اعتقاد به ناميمونى روز سيزدهم فروردين و واجب بودن سفره هفت سين و برگزارى مراسم چهارشنبه سورى، چون علّت عقلانى و شرعى ندارد، محكوم و مطرود است.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_23_

آيا عيد نوروز ريشه دينى دارد؟

پرسش

آيا عيد نوروز ريشه دينى دارد؟

پاسخ

در برخى روايات، تجليل امامان((عليهم السلام)) از عيد نوروز مشهود است. به عنوان مثال، در روايتى منسوب به حضرت امام جعفر صادق((عليه السلام)) آمده است كه مى فرمايد: «نوروز، روزى است كه پروردگار از بندگان پيمان گرفته است او را عبادت كنند و بدو شرك نورزند و به فرستادگانش و امامان((عليهم السلام)) ايمان آورند. نوروز، روزى است كه خورشيد در آن طلوع كرده و هيچ نوروزى نيست مگر اين كه ما در آن روز در انتظار از ميان رفتن سختيهاييم; زيرا نوروز از روزهاى ما و شيعيان ماست.»(1) در روايتى ديگر از معصوم((عليه السلام)) وارد است: «چون نوروز فرا مى رسد، غسل كنيد، لباس پاكيزه بپوشيد، خود را معطّر سازيد و در آن روز، روزه گيريد.»

در برابر اين روايات، روايتى ديگر است منسوب به حضرت امام موسى بن جعفر((عليه السلام)) كه در پاسخ درخواست منصور(عبّاسى) بر اين كه حضرت هنگام عيد نوروز در جايى بنشيند و به ديگران تبريك و تهنيّت گويد، مى فرمايد: «در اخبار جَدّم]رسول الله(صلى الله عليه وآله)[ خبرى از اين روز]نوروز[ نيافتم.»(3) مرحوم مجلسى پس از ذكر اين روايت، مى گويد: «ممكن است بتوانيم اين خبر را حمل بر تقيّه كنيم.»

به هر حال، نبايد فراموش كنيم كه حضرت على((عليه السلام)) مى فرمايد: «هر روزى كه در

_____________________

1 - بحارالانوار، ج 59، صص 1 - 92.

(2)2 - وسائل الشيعه، ج 7، صص 346 - 13871.

3 - بحارالانوار، ج 59، صص 2 - 100.

_1410_

آن، نافرمانى خدا نشود، عيد است.»(1) پس بايد در عيد نوروز به كارهايى مشغول شويم كه ما را به خدا نزديك كند

و او را از ما خشنود سازد و از انجام كارهاى خرافى و ارج نهادن به سنّتهاى نادرست و نامعقول خويشتندارى كنيم.

عبادت خداوند و قرائت قرآن و پاكى و نظافت خانه و نيز لباس نو بر تن كردن - نه تحمّل گرايى و فخر فروشى كردن - و همچنين روزه داشتن و به ديدار دوستان و خويشان رفتن، بسيار پسنديده و ارزشمند است. ولى اعتقاد به ناميمونى روز سيزدهم فروردين و واجب بودن سفره هفت سين و برگزارى مراسم چهارشنبه سورى، چون علّت عقلانى و شرعى ندارد، محكوم و مطرود است.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_____________________

1 - شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 20، ص 73.

_1411_

آيا عيد نوروز را بايد جشن گرفت؟

پرسش

آيا عيد نوروز را بايد جشن گرفت؟

پاسخ

ديد و بازديد و صله رحم و دستگيرى از مستمندان كه مردم در عيد نوروز انجام مى دهند، و خانواده ها و خويشان و بستگان از حال يكديگر با خبر مى شوند، از نظر اسلام كارى بسيار شايسته است. گذشته از اين، فروردين، آغاز بهار است; هنگامى كه طبيعت دوباره زنده مى گردد و درختان سبز و خرّم مى شوند و رشد و بالندگى خويش را آغاز مى كنند. اين انگيزه اى است كه انسانها نيز با طبيعت همراه شوند و براى شكوفايى و بالندگى در تمام ابعاد مادّى و معنوى خويش يكوشند. ولى تأسّف برانگيز است كه گروهى از مردم كشور مانى، در اين روزها، كه طبيعت انسان را هشدار مى دهد كه نيروى خويش را تباه نسازد و عمر خويش را از ميان نبرد، به بى بند و بارى مى پردازند و با كارهاى زشت، روح خويش را مى آلايند.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_1759_

گذاشتن ماهى قرمز در سر سفره هفت سين چه حكمى دارد؟

پرسش

گذاشتن ماهى قرمز در سر سفره هفت سين چه حكمى دارد؟

پاسخ

گذاشتن ماهى قرمز در سر سفره هفت سين، علّت عقلى و شرعى و قانونى ندارد، بلكه سنّتى است ملّى كه برخى آن را مى پسندند و بدان عمل مى كنند.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_1760_

چرا بايد روحانيون و بسيجيان ريش (محاسن) بگذارند. دليل اين كار چيست؟

پرسش

چرا بايد روحانيون و بسيجيان ريش (محاسن) بگذارند. دليل اين كار چيست؟

پاسخ

ريش گذاشتن و نتراشيدن آن مخصوص روحانيون و بسيجيان نيست. بلكه بايد تمام مسلمانان از تراشيدن آن اجتناب كنند. زيرا مراجع تقليد فعلي و گذشته، بنا بر تحقيقاتي كه در اين باره در منابع اسلامي داشته اند، تراشيدن ريش را جايز ندانسته و يا حرام مي دانند. (مسائل جديد، ج 1، ص 74)

همان گونه كه ما هنگام مراجعه به پزشك و گرفتن دارو از خصوصيات داروها سؤال نكرده و يا كمتر مي پرسيم. زيرا به علم و تخصص او در رشته پزشكي معتقديم و مي دانيم كه جز معالجه و بهبود ما، منظور ديگري ندارد، هنگام عمل به دستورات اسلامي نيز بايد چنين باشيم و تعبّد و تسليم شدن در برابر آن دستورات را سرلوحه افكار خود قرار دهيم. البته، دين مبين اسلام، علت بسياري از امر و نهي ها را بيان كرده و چنين نيست كه علت دستورات شرعي نامعلوم و نامشخص باشد.

برخي از دلايل كه تا كنون براي نتراشيدن ريش معلوم شده، عبارت است از:

1- هرگاه صورت تراشيده شود، ميكروب هاي مختلف در منفذهاي پوست صورت جاي گرفته و به وسيله همان سوراخ هاي ريز راهي براي پيشرفت خود باز مي كنند.

2- تراشيدن ريش به علت تحريك دائمي و مكرر پوست صورت، موجب شكستگي و پژمردگي آن مي شود.

3- تكرار تراشيدن ريش، علاوه بر از بين بردن زيبايي و روشني چهره، در هر مرتبه اثري از خود باقي مي گذارد كه صورت را كم كم سياه و گرفته مي كند.

4- تراشيدن ريش، ايجاد جوش نموده و موهاي صورت را سفيد مي كند.

البته غير از موارد مذكور، توجه به نكات ذيل نيز درباره ريش مفيد

است:

1- ريش، يكي از امتيازات ظاهري بين زن و مرد است.

2- ريش، باعث وقار مرد مي باشد. مخصوصاً براي مردي كه پاكيزه و با كمال است.

3- ريش، صورت هاي لاغر و زشت نما را زيبا جلوه مي دهد.

4- چون معصومين (ع) و بزرگان با آن همه قيافه هاي جالب و زيبا اين زينت ظاهري را حفظ مي كردند، پس پيروي كردن از اين بزرگان، پسنديده عقل و دانش است.

(با استفاده از: 1- فلسفه احكام، تأليف مؤسسه در راه حق؛ 2- علوم روز و قرآن، تأليف سيد جواد افتخاريان.)

در محل سكونت ما رسم بر اين است كه وقتي فردي از دنيا مي رود افراد فاميل به مدت 21 يا 40 روز از اصلاح سر و صورت و بيرون آوردن پيراهن مشكي خودداري مي نمايند استدعا دارم وجه شرعي اين چنين رسومي را بيان بفرماييد.

پرسش

در محل سكونت ما رسم بر اين است كه وقتي فردي از دنيا مي رود افراد فاميل به مدت 21 يا 40 روز از اصلاح سر و صورت و بيرون آوردن پيراهن مشكي خودداري مي نمايند استدعا دارم وجه شرعي اين چنين رسومي را بيان بفرماييد.

پاسخ

اين مسائل جزء رسومات محلي و عرفي است كه بيشتر جنبه احترام دارد و عدم اصلاح سر و صورت بهتر است با نظافت و پاكيزگي همراه باشد. و در شرع به مسائلي از قبيل قرائت قرآن (فاتحه) انفاق، ذكر مصيبت اولياء خدا مخصوصاً اهل بيت عليهم السلام و جبران واجباتي كه از ميت ترك شده مانند نماز، روزه، خمس، زكات و... تأكيد شده است.

و در عدّه زني كه شوهرش مرده و بايد بعد از فوت شوهرش تا 4 ماه و 10 روز از شوهر كردن خودداري كند حضرت امام (ره) مي فرمايند:

»زني كه در عده وفات مي باشد، حرام است لباس الوان (رنگي) بپوشد و سرمه بكشد و همچنين كارهاي

ديگري كه زينت حساب شود بر او حرام مي باشد. (رساله توضيح المسائل حضرت امام (ره)، مسأله 2518)

زني كه در عده وفات مي باشد، حرام است لباس هاي رنگارنگ بپوشد و سرمه بكشد و همچنين كارهاي ديگري كه زينت حساب شود براو حرام مي باشد. (رساله توضيح المسائل آية الله بهجت، مسأله 1776)

نظرات ساير مراجع تقليد در خصوص حرمت زينت زن در ايام عده وفات مشابه است.

مقدار وليمه و نوع آن در عروسي چگونه بايد باشد؟

پرسش

مقدار وليمه و نوع آن در عروسي چگونه بايد باشد؟

پاسخ

وليمه دادن در عروسي مستحب است و خوب است كه يك يا دو روز باشد نه بيشتر. و شايسته است مؤمنان - اعم از فقير و غني - دعوت شوند و تنها به توانگران اختصاص نداشته باشد. مقدار و نوع وليمه موكول به عرف است. حد متعارف مراعات و از اسراف و تبذير پرهيز شود.

از نظر شما از حيث سياسي، عقيدتي و اموري كه يك مسئول فرهنگي در زندگي شخصي خود بايد رعايت كند، چيست؟

پرسش

از نظر شما از حيث سياسي، عقيدتي و اموري كه يك مسئول فرهنگي در زندگي شخصي خود بايد رعايت كند، چيست؟

پاسخ

مسؤول فرهنگي يك پايگاه بودن، تكاليف خاصي در جامعه و كانون خانواده به وجود نمي آورد. عقايدش بايد همان عقايدي باشد كه ديگران دارند و در سياست بايد از رهبر خود پيروي كند و بس. ولي از آنجا كه يك مسؤول فرهنگي در رأس يك تشكيلات هر چند جزيي و محدود، قرار مي گيرد، از نظر اجتماعي بايد نكاتي را رعايت نمايد؛ از جمله:

1- از مقام و موقعيّت خود سوء استفاده ننمايند، تكبر نفروشد و بسيجي بودن و يا مسؤول پايگاه بودن را وسيله تحقير ديگران نشمارد و خود را در يك سنگر شكست ناپذير نبيند. بلكه با مردم با احترام و تواضع برخورد نمايد. مخصوصاً به جوانان و نوجوانان مهر و علاقه نشان دهد. در حدي كه آنها با ديدن اخلاق و ادب او، به بسيج علاقه مند شوند و فرق بسيجي و غيربسيجي را در عمل ببينند.

2- نسبت به عقايد ديني و مذهبي خود بيشتر آگاهي بيابد تا اطلاعات مذهبي اش لااقل از زيردستان خود بيشتر باشد.

3- مسؤولان فرهنگي نسبت به تشكيل كلاس هاي عقيدتي و اخلاقي، حساس و جدي باشند. هر مقدار كه مي توانند در بعد تربيتي گام هاي مؤثرتري بردارند و در اين جهت بسيجيان را به سفرهاي زيارتي - سياحتي ببرند و اردوهاي آموزشي و تربيتي تشكيل دهند.

چرا در دين اسلام اينهمه براي امام حسين ( و ديگر ائمه ( گريه مي كنند و فقط يك روز مراسم عزاداري انجام نمي دهند بلكه در هر مكان مذهبي و هر سخن مذهبي گريزي به عاشورا مي شود و مردم گريه مي كنند. اين امر باعث مي شود روح افسردگي بر جامعه حاكم شود و اصلاً چنين چ

پرسش

چرا در دين اسلام اينهمه براي امام حسين ( و ديگر ائمه ( گريه مي كنند و فقط يك روز مراسم عزاداري انجام نمي دهند بلكه در هر مكان مذهبي و هر سخن مذهبي گريزي به عاشورا مي شود و مردم گريه مي كنند. اين امر باعث مي شود روح افسردگي بر جامعه حاكم شود و اصلاً چنين چيزي به مردم القاء مي شود كه

حتي اگر گريه هم نمي كنيد تباكي كنيد در حالي كه تباكي اصلاًٍ ريا است آيا دين ما اين را مي پسندد؟

پاسخ

مقدمه: گاهي پاسخ به نحوي ارائه مي شود كه گوئي قيام حضرت در يك شرايط بخصوص تحقق پيدا كرده و مي كند. در اين صورت فايده اين درسها مربوط به زماني مي شود كه داراي آن شرايط باشد. امّا در غير آن شرايط مثل دوران كنوني، اين سئوال پيش مي آيد كه ذكر قيام عاشورا چه ضرورتي دارد؟ مانند انديشة منحصر كردن و اختصاص آيات به شأن نزول آنها.

نكتة مهم در اين است كه فلسفة عاشورا را به گونه اي بيان كنيم و توضيح دهيم كه پيام آن همه زمانها را دربرگيرد و قيام حسيني مربوط به زمان خاصي نباشد. "كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا".

اجتماع و تاريخ صحنه اي از بروز و ظهور درگيري دروني وجود انسان است. يعني گرايشات عالي و الهي انسان با گرايشات حيواني و غريزي او درگير مي شوند و انسان بر حسب فطرت، گرايش به معنويات دارد و صفات انساني دعوتي از درون به سوي بخشش و رحمت و وفاداري به مردم و ساير صفات الهي مي كند. اما غريزه دعوتي به اينكه انسان قيد و بندها را رها كند و بخاطر حقوق ديگران خود را از تمتّع و لذّات غريزي منع نكند و بخاطر صفات انساني از تعرض به اموال ديگران خودداري نكند. اين يك جهاد حقيقي است كه هميشه وجود دارد اگرچه در بيرون ظاهر نشود.

در واقع صحنة اجتماع، صحنة بروز همين درگيريها است كساني در راه اميال غريزي و حيواني مبارزه مي كنند و كساني در راه تحقق اهداف انساني و الهي .

و اجتماع عرصة اين روياروييها است در هميشة زندگي و در همه جا. نتيجه اينكه جهاد اصغر ظهوري از جهاد اكبر است و امام از طريق جهاد اصغر درس هميشگي جهاد اكبر را به ما مي آموزد. اگر در جهاد اصغر سر مبارك سيدالشهداء ( از تن جدا گشت معناي واقعي آن، اين بود كه در جامعة آن روز شهوت برسينة وفا نشست و سر عشق و پرستش خدا را از تن جدا كرد. همين واقعيت در درون ما نيز هست. حسين درون ما كه دعوت به گرايشات الهي مي كند در مصاف با غريزه و شهوت درون يا بر زمين افتاده و شهوت بر سينة او نشسته مضروب و مجروح، و يا مقتول و شهيدش ساخته يا آنكه آزاد و فرمانروا است زيرا فطرت سخني غير از دعوت به حق ندارد. اما اينكه ما با آن گرايشات الهي مي كند در مصاف با غريزه و شهوت درون يا بر زمين افتاده و شهوت بر سينة او نشسته مضروب و مجروح، و يا مقتول و شهيدش ساخته يا آنكه آزاد و فرمانروا است زيرا فطرت سخني غير از دعوت به حق ندارد. اما اينكه ما با آن

چگونه معامله مي كنيم، جا دارد هركسي خود دربارة خود به قضاوت بنشيند. از اين رو عاشورا درس زندگي است و مختص به وقت و زمان خاصي نيست از اين نظر ما منتظر وقوع حادثه اي در تاريخ نمي مانيم تا جبّاري به ظهور برسد و بعد براي مقابله با او از سيرة حضرت استفاده كنيم. شيهد مطهري مي فرمايند: "(استمرار عاشورا) به خاطر آموزندگي آن است، به خاطر آن است كه يك درس تاريخي

بسيار بزرگ است. براي اينكه يك درس را انسان مورد استفاده خودش قرار بدهد، اول بايد آن درس را بفهمد و حل كند."1

ديگر اينكه ما مي توانيم با حكومت شيطان كه بر مملكت وجودما حاكم است مبارزه كنيم. چنانكه امام ( مي فرمايند كه جنود شيطاني بر مملكت ما حاكم است و ما بايد جنود الهي را حاكم كنيم.

بنابراين جهاد اصغر در بيرون بروز جهاد اكبر در درون است كه هميشه برپاست و وقتي در يك شرايط خاص تاريخي به ظهور مي رسد الگوي حسي و تاريخي از آن ارائه مي كند.

پس هميشه به شنيدن تفسير زندگي انساني خودمان و راه عشق و پرستش نيازمنديم مخصوصاً كه بازيگران حماسة عاشورا، شخصيتهايي هستند كه در عالي ترين شكل خود نقش الهي شان را ايفا كردند و درس چگونه زيستن و چگونه مردن را به ما دادند. و اگر كسي تفسيري غير از اين دربارة عاشورا ارائه كند كه آنرا از شمول بيندازد تفسيردرستي از قيام حضرت ارائه نكرده است. مقام معظم رهبري در اين باره مي فرمايند: "اگر به تحليل ظاهري قضيه نگاه كنيم، اين قيام، قيام بر عليه حكومت فاسد و ضد مردمي يزيد است اما در باطن يك قيام براي ارزشهاي اسلامي و براي معرفت و ايمان و براي عزّت است. براي اين است كه مردم از فساد و زبوني و پستي و جهالت نجات پيدا كنند... مبارزه امام حسين ( دو وجه دارد و ممكن است دو نتيجه به بار بياورد. اما هر دو نتيجه خوب است. يك نتيجه اين بود كه امام حسين ( بتواند بر حكومت يزيد پيروز بشود و قدرت را از چنگ آن كساني كه

با زور بر سر مردم مي كوبيدند و سرنوشت مردم را تباه مي كردند، خارج كند و كار را در مسير صحيح خود بيندازد. اگر اين كار صورت مي گرفت، البته باز مسير تاريخ عوض مي شد. يك وجه ديگر اين بود كه امام حسين نتواند به هر دليلي اين پيروزي سياسي و نظامي را بدست بياورد، آن وقت امام حسين در اين جا ديگر نه با زبان، بلكه با خون، با مظلوميت، با زباني كه تاريخ تا ابد آن را فراموش نخواهد كرد، حرف خود را مثل يك جريان مداوم و غير قابل انقطاع در تاريخ به جريان مي اندازد و اين كار را امام حسين ( كرد.... اگر ما پيام امام حسين را زنده نگه مي داريم، اگر نام امام حسين را بزرگ مي شماريم، اگر اين نهضت را حادثة عظيم انساني در طول تاريخ مي دانيم و براي آن ارج مي نهيم، براي اين است كه يادآوري اين حادثه به ما كمك خواهد كرد كه حركت كنيم و جلو برويم و انگشت اشارة امام حسين را تعقيب كنيم و به لطف خدا به آن هدفها برسيم و ملت ايران ان شاء الله خواهد رسيد."2

و اما در خصوص تباكي بايد گفت كه رعايت حال ديگران مثل تباكي در نزد انسان مصيبت زده هرچند كه انسان شاد باشد

_____________________________________

1_ حماسة حسيني، شهيد مطهري، ج 2، ص 14

2_ حرف دل، مجموعة بيانات مقام معظم رهبري دربارة نهضت حسيني، ص 19، 18، 12، 11

مسأله مداحي درعزاداريها ومراسمات گوناگون ازبحث شرعي ياغير شرعي بودن مداحيهاي مداحان (ممكن است بعضي جاها از خود چيزهايي درآورند)

پرسش

مسأله مداحي درعزاداريها ومراسمات گوناگون ازبحث شرعي ياغير شرعي بودن مداحيهاي مداحان (ممكن است بعضي جاها از خود چيزهايي درآورند)

پاسخ

مدح مناقب اهل بيت عصمت وطهارت كاري بسيار تأثيرگذار وبا اهميت است ، درروايات هم ازچنين عملي تجليل شده است، ليكن هرعملي ازاعمال انسان حدودوشرائط خاص خودرا دارد كه مداحي نيز مستثني نمي باشد ، اينكه مداح مراقبت نمايد مطالب كذب رابه ائمه (ع) نسبت نده وياجملاتي كه مناسب باشأن ومقام آن بزرگواران نيست دراشعار خود بكارنبرد ويارعايت امانت درنقل مطالب رابنمايد، اما حكم فقهي آن اينستكه اصل مداحي نه تنها شرعي است بلكه چه بسا كاربافضيلتي هم هست ولي نسبت كذب به ائمه ويانقل قول دروغ وحوادث ساختگي حرام است چون ازمصاديق دروغ مي باشد البته نقل ازكتب باذكر منبع يابيان زبان حال _ اگر غير مناسب باشأن افراد نباشد _ اشكالي ندارد.

چرا در صحن هاي حرم رضوي مردم نمي توانند بخوابند و استراحت كنند؟ بخصوص زوّار

پرسش

چرا در صحن هاي حرم رضوي مردم نمي توانند بخوابند و استراحت كنند؟ بخصوص زوّار

پاسخ

از آنجائيكه پاسخ سؤال جنابعالي در حيطه وظايف آستان قدس رضوي مي باشد عين نامه حضرتعالي را به آن ادارة محترم ارسال نموديم در صورت دريافت پاسخ خدمت شما تقديم خواهد شد. با تشكر از ارتباط شما .

فلسفه سينه زني در عزاي اباعبدا...الحسين( و ديگر ائمه اطهار( چيست؟ و شيعيان با سينه زدن چه هدفي را دنبال مي كنند؟

پرسش

فلسفه سينه زني در عزاي اباعبدا...الحسين( و ديگر ائمه اطهار( چيست؟ و شيعيان با سينه زدن چه هدفي را دنبال مي كنند؟

پاسخ

خداي متعال انسان را به گونه اي آفريده است كه هنگامي كه چيزي را مي بيند يا مناظري را مشاهده مي كند، تأثيري مي پذيرد كه هيچ گاه گفته ها، شنيده ها و دانسته ها، آن اثر را ندارد. هرگاه صحنه هايي را بسازيم و بازسازي كنيم، خواه در قالب سنّتي و يا با استفاده از روشهاي جديد و به صورت نمايش و فيلم، به گونه اي كه جريان عاشورا را براي مردم مجسّم كند، بازسازي آن صحنه ها و نشان دادن آنها اثري دارد كه گفتن و دانستن آنها نمي توانند آن اثر را داشته باشند.

نمونه اين مسأله را خود شما بارها تجربه كرده ايد. مكرراً حوادث عاشورا را شنيده ايد و در ذهن شما جاي گرفته است. مي دانيد امام حسين( روز عاشورا چگونه به شهادت رسيد، اما آيا دانسته هاي شما اشك شما را جاري مي كند؟ وقتي در مجالس شركت مي كنيد و مرثيه خوان مرثيه مي خواند، مخصوصاً اگر لحن خوبي هم داشته باشد و به صورت جذابي داستان كربلا را براي شما بيان كند، آنگاه مي بينيد كه بي اختيار اشك شما جاري مي شود.

اين شيوه مي تواند در تحريك احساسات شما تأثيري داشته باشد كه خواندن و دانستن چنان اثري را ندارد. به همين نسبت آنچه ديده مي شود به مراتب مؤثرتر از شنيدني ها است. منظور از اين توضيحات آن بود كه ما علاوه بر اينكه بايد بدانيم چرا اباعبدا...( قيام كرد، و بدانيم كه چرا مظلومانه شهيد

شد، بايد اين مطلب به گونه اي بازسازي شود تا حتي المقدور بهتر بشنويم و ببينيم تا عواطف و احساسات ما بيشتر برانگيخته شود. هر اندازه اينها در برانگيخته تر شدن عواطف و احساسات ما مؤثرتر باشد، حادثه عاشورا در زندگي ما مؤثرتر خواهد بود. بايد صحنه هايي در اجتماع به وجود آيد كه مردم را تحريك كند. مردم همين كه صبح از خانه بيرون مي آيند مي بينند شهر سياه پوش شده است، پرچم هاي سياه نصب شده است، خود اين تغيير حالت، دلها را تكان مي دهد، گرچه مردم مي دانند فردا محرم است، اما ديدن پرچم سياه اثري را در دل آنها مي گذارد كه دانستن اين كه فردا اول محرم است آن اثر را نمي گذارد. راه انداختن دسته هاي سينه زني با آن شور و هيجان خاص خود مي تواند آثاري را به دنبال داشته باشد كه هيچ كار ديگر آن آثار را ندارد.

نمونه چنين تأثيري را مي توانيد در زندگي فردي و اجتماعي خود بيابيد. به خصوص در اين سي _ چهل سال اخير كه حركت

حضرت امام( عليه دستگاه طاغوت و كفر شروع شد. ملاحظه كرديد كه در ايام محرم و صفر نام سيدالشهداء( و عزاداري

سيدالشهداء( مردم را به حركت وادار مي كرد. اين شور و هيجان جز در ايام عاشورا پيدا نمي شود. و جز با همين مراسم سنّتي عزاداري يانظير آن حاصل نمي شود، بايد عمل كرد و رفتاري نشان داد كه احساسات و عواطف مردم را تحريك كند، آن گاه اثربخش خواهد بود. اينجاست كه متوجه مي شويم چرا امام( بارها مي فرمود : "آنچه

داريم از محرم و صفر داريم."(1) چرا اين همه اصرار داشت كه عزاداري به همان صورت سنّتي برگزار شود.(2) چون در طول سيزده قرن تجربه شده بود كه اين امور نقش عظيمي در برانگيختن احساسات و عواطف ديني مردم ايفا مي كند و معجزه مي آفريند.(3) و برپايي اينگونه مراسم عزاداري در قالب روضه، سينه زني، زنجيرزني، و ... عشق به جانبازي و شهادت در راه اسلام و مقدسات را در وجود شيعيان حضرتش به وجود مي آورد و به قول استاد شهيد مرتضي مطهري"ره" : "در رثاي [امام حسين( به عنوان يك] قهرمان بگرييد [و عزاداري كنيد] براي اينكه احساسات قهرماني پيدا كنيد. براي اينكه پرتوي از روح قهرمان در روح شما پيدا شود و شما هم تا اندازه اي نسبت به حق و حقيقت غيرت پيدا كنيد، شما هم عدالتخواه بشويد، شما هم با ظلم و ظالم نبرد كنيد، شما هم آزاديخواه باشيد، براي آزادي احترام قائل باشيد، شما هم سرتان بشود كه عزت نفس يعني چه، شرف و انسانيّت يعني چه، كرامت يعني چه؟!

خلاصه آنچه مذكور شد، چنين خدمت شما عرض مي كنم :

با توجه به اينكه اعمال ما ناشي از خواست قلب و توجهات دل مي باشد و اينكه فهم و علم فقط مقدمه عمل است، اگر بخواهيم زندگي خود را بر اساس سيرة معصومين( مخصوصاً امام حسين( قرار دهيم بايد علاوه بر فهم دقيق واقعه عاشورا، تمايلات قلب را نيز متوجه قيام و اهداف امام حسين( كنيم و از اموري كه قلب را آماده پذيرش افكار و انديشه ها و سيره امام حسين( مي كند همين عزاداري و گريه كردن

و سينه زني و ... است و شيعيان با انجام اين مراسمات در واقع افكار و عقايد خود را در مورد امام حسين( از فكر به قلب مي رسانند واين همان معرفي هست كه در روايات بيان شده است و از شيعيان خواسته شده است تا با معرفت به زيارت قبور معصومين ( بروند.

_______________________________________________

منابع و مآخذ :

1. صحيفة نور، ج15، ص201

2. همان

3. آذرخشي ديگر از آسمان كربلا، استاد محمد تقي مصباح يزدي

حماسه خميني، ج1،ص23

با توجه به اينكه شهادت امام حسين( در روز عاشورا است، چرا ما از اول محرم عزاداري و تعزيه مي گيريم؟

پرسش

با توجه به اينكه شهادت امام حسين( در روز عاشورا است، چرا ما از اول محرم عزاداري و تعزيه مي گيريم؟

پاسخ

ائمه معصومين( تأكيد زيادي بر زنده نگه داشتن ياد و خاطره حماسه كربلا داشته اند، و فلسفه احياء اين امر اينست كه هدف كلي اين نهضت براي هميشه زنده بماند و فلسفة خاصي از طرف پيشوايان دين توصيه شده است كه اين جريان به عنوان يك مصيبت يادآوري شود، و مردم بر آن بگريند، اما گرياندن و گريه كردن صرف، هدف اصلي عزاداري و تعزيه خواني نمي باشد تا بگوييم روز شهادت امام حسين( دهم محرم است. چرا از اول محرم مراسم عزاداري و گريستن آغاز مي شود، بلكه هدف، شناختن اين واقعه و تطبيق آن با شرايط روز و حركت در مسير اهداف امام حسين( است.

استاد مطهري"ره" در اين زمينه مي فرمايند : "ائمه اطهار گفتند كه اين حادثه بايد زنده بماند، فراموش نشود و مردم بنشينند و بگريند. چرا چنين گفتند؟ هدف آنها از اين دستور چه بوده است، اينجا يك هدف واقعي است و يك هدف مسخ شده! يكبار آمديم گفتيم اين فقط به خاطر اينست كه يك تسلي خاطري براي حضرت زهرا( باشد؛ ايشان با اينكه در بهشت هستند با اينكه همراه فرزند بزرگوارشان هستند ... خود امام حسين( در روز اول فرمود : "و ما اولهني الي اسلافي اشتياق يعقوب الي يوسف" چقدر مشتاق هستم كه به اسلافم (جدم، پدر و مادرم) ملحق شوم، اشتياقي زياد چون اشتياقي كه يعقوب براي ديدن يوسف داشت. با اينكه امام حسين( ملحق به مادرش هست، مع ذلك حضرت زهرا( در بهشت نشسته،

دائماً بي تابي مي كند و ما مردم بي سر وپا بايد بياييم يك مقدار گريه كنيم كه حضرت زهرا تسلي خاطر پيدا كند، آيا شما توهيني بالاتر از اين براي حضرت زهرا( پيدا مي كنيد؟!

ديگر گفتند : (علت دستور گريه چيز ديگري است) امام حسين( بي تقصير در كربلا به دست يك عده مردم تجاوز كار كشته شد، پس اين تأثرآور است بايد متأثر بود. من هم قبول دارم امام حسين( بدست يك عده مردم ظالم متجاوز كشته شد، اما همين؟ يك آدم بي تقصير به دست آدمهاي با تقصير كشته مي شود، روزي هزار نفر آدم در دنيا به اصطلاح نفله مي شوند تأثر آور هم هست اما آيا اين نفله شدنها ارزش دارد كه قرنهاي زيادي، ده قرن، بيست قرن، سي قرن ادامه پيدا كند؟... خير آنها كه آمدند توصيه كردند كه بايد عزاي حسين زنده بماند، چون او يك مكتب به وجود آورد، مي خواستند مكتبش زنده بماند.(1) ... وقتي بخواهيم به جامعيت اسلام نظر بيفكنيم بايد نگاهي به نهضت حسين بكنيم، مي بينيم امام حسين( كليات اسلام را در كربلا به مرحله عمل آورده، مجسم كرده است ولي تجسم زنده و جاندار حقيقي و واقعي، نه تجسم بي روح(2) ... آنچه كه در حسين بن علي( در اين حادثه عاشورا و در آن ابتلا و مصيبت پيدا شد از توحيد، از جلوه ايمان، از جلوه خداشناسي، از ايمان كامل به جهان ديگر، از رضا، از تسليم، از صبر، از استقامت، از مردانگي، از طمأنينه نفس، از ثبات ، از عزت نفس، از كرامت نفس، ازآزاديخواهي، از آزادي طلبي، از اينكه در فكر انسانها

باشد، از اينكه در خدمت انسانها باشد، اگر شما نمونه اي در دنيا پيدا كرديد، آنوقت بگوييد چرا ما نام حسين بن علي( را زنده كنيم. (دستور آنها) براي اينست كه بلكه پرتوي از روح حسيني در روح ما و شما بتابد، اگر اشكي كه براي او مي ريزيم در مسير هماهنگي روح ما باشد، روح ما پرواز كوچكي با روح حسيني بكند، ذره اي از همت او، ذره اي از غيرت او، ذره اي از حريّت او ذره اي از تقواي او، ذره اي از توحيد او در ما بتابد و چنين اشكي از چشم ما جاري شود آن اشك هر چقدر دلتان بخواهد قيمت دارد."(3)

البته در حادثه كربلا از جنبه ديگري نيز اسلام نمايش داده مي شود. ما در حادثه كربلا به جريان عجيبي برخورد مي كنيم و آن اين كه مي بينيم در اين حادثه مرد نقش دارد، زن نقش دارد، پير و جوان و كودك نقش دارند، سفيد و سياه نقش دارند، عرب و غيرعرب نقش دارند، طبقات و جنبه هاي مختلف نقش دارند، ... اينكه عرض مي كنم زن نقش دارد منحصر به زينب( نيست، در اين زمينه داستانها داريم، ما در كربلا يك زن شهيد داريم و آن، زنِ جناب عبدا...بن عمير كلبي است. دو زن ديگر داريم كه رسماً وارد ميدان جنگ شدند ولي اباعبدا... مانع شد و به آنها فرمود كه برگرديد و آنها برگشتند. مادرهايي ناظر شهادت فرزندانشان بودند و اين را در راه خدا به حساب آورده اند.(4)...

دوست عزيز، با توجه به مطالبي كه به عرضتان رسيد، بايد گفت زنده نگه داشتن خاطرات كربلا كه احياء

كليات اسلام است با يك روز عملي نيست و نياز به فرصت و وقت كافي دارد، و علاوه بر آن تكرار مسأله و بيان آن از طرق مختلف، همانطور كه در روانشناسي اين مسأله اثبات شده است، به تربيت افراد و رشد جامعه كمك خواهد كرد.

_______________________________________________

منابع و مآخذ :

1. حماسه حسيني،ج1،استاد مطهري،ص105

2. همان، ص384

3. همان، ص107-106

همان، 384

آيا اين نوع عزاداري رايج، ريشه در روايات ديني ما دارد؟

پرسش

آيا اين نوع عزاداري رايج، ريشه در روايات ديني ما دارد؟

پاسخ

در سؤال شما نكتة ابهامي است و آن اينكه "اين نوع عزاداري" منظور كدام نوع عزاداري است، در هر صورت نكاتي را به شرح زير تقديم مي كنم.

1.عزاداري اباعبدا...? ريشه روايتي دارد. علامه اميني با بيش از 7 حديث با سند صحيح كه اهل سنت نيز آنها را نقل كرده اند از گريستن رسول ا...( در روز تولد امام حسين(، اولين سال تولد امام، و دومين سال تولد امام خبر مي دهد. همچنين در روايتي از گريستن امام علي( به هنگام عبور از كربلا در زمان جنگ صفين خبر مي دهد، و بعد از ذكر چند روايت از سليمان بن احمد نقل مي كند كه "همواره مي شنيديم كه او را در سرزمين كربلا مي كشند." اينك به نقل كامل يك روايت بسنده مي كنيم. اولين سوگواري در اولين لحظات تولد : اسماء بنت عميس قابلة فاطمه( بود، گريه پيامبر را به هنگام ديدن قنداق ديد و پيامبر ( فرمود : "اي اسماء اين پسرم را گروه ستمگران مي كشند، خداوند شفاعتم را به ايشان نرساند."(1)

2. در عزاداري، انجام هر گونه اقدامي كه با اعتدال اسلامي و فطرت انساني تناسب ندارد يا موجب وهن دين مي شود، ناصحيح است. مصاديق مختلف عزاداري كه اشكالي ندارد. _ گر چه ممكن است در دين به آن امر نشده باشد _ در فتاواي رهبر انقلاب چنين آمده است : (2)

1- شبيه خواني : اگر مشتمل بر امور دروغ نباشد _ مستلزم مفسده نباشد _ باعث وهن مذهب نشود.

2- استفاده از شيپور، طبل و سنج : به نحو متعارف

3- عَلَم :

نبايد جزء دين شمرده شود.

4- دستة عزداري : بدون اذيت ديگران يا هر عملي كه حرام باشد.

5- زنجير زني : به نحو متعارف

و مواردي كه در فتاوي ايشان، جايز دانسته نشده است عبارتست از :

1- زنجير زدن تيغ دار، 2- استفاده از اُرگ در دسته جات، 3- سوراخ كردن گوشت بدن، 4- ماليدن سر و صورت بر زمين و خوني كردن آن، 5- شركت زنان در دسته هاي سينه زني و زنجير زني، 6- قمه زدن، 7- پابرهنه وارد آتش شدن.

_______________________________________________

منابع و مآخذ :

1. راه و روش ما راه و روش پيامبر ماست، علامه اميني ، ترجمه موسوي همداني، ص64 تا 198

2. رساله اجوبة الاستفتائات، ج2، ترجمة فارسي، سؤال 354 تا 377 ، از ص127 تا 133

درخصوص برهنه كردن در هنگام سينه زني و همچنين سينه زدن و خراشيدن صورت و ... توضيح دهيد. و واقعاً درست است كه مثلاً يكي ديده ام كه غلاده سگ را به گردن انداخته بود و از اين قبيل كارها انجام مي دهند و اگر درست است پس حضرت زهرا( و حضرت زينب( و ... كه بخواهند و

پرسش

درخصوص برهنه كردن در هنگام سينه زني و همچنين سينه زدن و خراشيدن صورت و ... توضيح دهيد. و واقعاً درست است كه مثلاً يكي ديده ام كه غلاده سگ را به گردن انداخته بود و از اين قبيل كارها انجام مي دهند و اگر درست است پس حضرت زهرا( و حضرت زينب( و ... كه بخواهند وارد مجلس شوند با اين بدنهاي نامحرم، لطفاً مرا راهنمايي كنيد.

پاسخ

الف _ در عزاداري انجام هر گونه اقدامي كه با اعتدال اسلامي وفطرت انساني تناسب ندارد يا موجب وهن و توهين به اسلام و مسلمانان است، ناصحيح مي باشد.

مصاديق مختلف عزاداري كه اشكال ندارد _ گرچه ممكن است در دين به آن امر نشده باشد _ در فتاواي رهبر فرزانه انقلاب چنين آمده است : (1)

1.شبيه خواني : اگر مشتمل بر امور دروغ نباشد _ مسلتزم مفسده نباشد، باعث وهن مذهب نشود _

2. استفاده از شيپور، طبل و سنج : به نحو متعارف.

3. عَلَم : نبايد جزء دين شمرده شود.

4. دستة عزاداري : بدون اذيّت ديگران يا هر عملي كه حرام باشد.

5. زنجيرزني : به نحو متعارف.

و مواردي كه در فتاواي ايشان جايز دانسته نشده است عبارتست از :

1. زنجير زدن تيغ دار

2. استفاده از ارگ در دسته جات

3. سوراخ كردن گوشت بدن

4. ماليدن سر و صورت بر زمين و خوني كردن آن

5. شركت زنان در دسته هاي سينه زني و زنجير زني

6. قمه زدن

7. پابرهنه وارد آ تش شدن

8. نقل مصيبتهايي كه سند تاريخي يا روايي ندارد.

ب _ هدف از عزاداري اظهار حزن و اندوه يا ابراز وفاداري و بيعت با راهي است كه اهل بيت به

ما نشان داده اند. بنابراين، مجلس ذكر اهل بيت، مكان ذكر و فكر و شور و شعور در كنار يكديگر است، و مجالسي كه تنها به برانگيختن هيجانات مي پردازند و افراد را تا سر حد جنون تحريك مي كنند، چنين چيزي بنا بر مكتب اهل بيت نيست، و با توجه به تعدّد جلسات، ما مي توانيم بهترين جلسات را انتخاب كنيم.

ج _ در فتاواي رهبر انقلاب، در مورد قلاده به گردن انداختن و صورت خراشيدن، مطلبي ذكر نشده، اما طبيعي است كه از مظاهر وهن دين مي تواند باشد، بويژه امسال كه شبكه هاي خبري غربي تصاوير بسيار زننده اي از اين كارها را در اروپا و آمريكا پخش كردند و شيعه را بعنوان انسانهايي خشن، ديوانه و افراطي معرفي كردند. در مورد در آوردن لباس آقايان، اين كار حرمت شرعي ندارد، اما طبيعي است كه بوي زنندة عرق، ديگران را اذيت مي كند.

_______________________________________________

منابع و مآخذ :

1. رسالة اجوبة الاستفتائات، ج2، ترجمه فارسي، سؤال 354 تا 377 ، از ص127 _ 133

در خصوص اينكه وقتي اسم حضرت خامنه اي مي آيد با تمام احترامي كه براي ايشان قائل هستيم، صلوات فرستاده مي شود؟

پرسش

در خصوص اينكه وقتي اسم حضرت خامنه اي مي آيد با تمام احترامي كه براي ايشان قائل هستيم، صلوات فرستاده مي شود؟

پاسخ

1.اين موضوع مربوط به شخص ايشان نيست و به صورت كلي سنّت حسنه از پيش، نسبت به عالمان ديگر نيز به كار مي رفته و مي رود. بطور مثال بسياري از مردم آمل بعد از شنيدن نام آيت ا..علامه حسن زادة آملي وجوادي آملي، سه با صلوات مي فرستند. كه نشان دهندة ارادت قلبي و احترامي است كه به انديشمندان شهر خود دارند و حتي قبل از انقلاب نيز مردم با شنيدن نام امام صلوات مي فرستادند.

2. اگر به مضمون صلوات دقت كنيم، مشكل حل مي شود مي گوييم "خدايا بر محمد و آل محمد درود فرست" پس ما نه براي آقاي جوادي آملي، نه براي رهبر و نه براي كس ديگري حرف عجيبي نزديم بلكه با شنيدن نام آنها به پيامبر خدا و آل او درود مي فرستيم. علاوه بر اين در روايات مختلفي در باب صلوات آمده است كه صلوات در برخورد با بعضي نعمات مستحب است، مثل ديدن باران و نظر به چهرة عالِم ديني، و يكي از مصاديق بلكه بهترين مصداق عالِم ديني مقام عظمي ولايت حضرت آيت ا...العظمي خامنه اي روحي فداه مي باشند.

3. اين كار نشان مي دهد كه:

1- ما معتقديم راه پيامبر خدا همان راهيست كه اين بزرگواران ادامه مي دهند در نتيجه با شنيدن نام آنها به ياد پيامبر خدا مي افتيم.

2- ما براي آنها احترام قايل هستيم.

3- علاقه مند حفظ ارزشها و انتقال فضاي معنوي به سطح جامعه هستيم.

4- در راهي كه آغاز كرده ايم استقامت مي

ورزيم و از آن خسته نشده ايم و راه رهبر را همان راه امام خميني( و راه انبيا مي دانيم.

رهبر انقلاب در اين باره مي فرمايند : "الآن كساني و گروههايي در اين مملكت وجود دارند كه دلشان مي خواهد انقلاب، از ده سال حيات امام، اعلام توبه كنند! اين را مي دانيد؟"(1)

5- و عملاً از حريم انقلاب دفاع مي كنيم و از حكومت خود جانبداري مي كنيم. رهبر انقلاب در اين باره مي فرمايند : "بگذاريد

به خاطر شعار شما، بعضيها از شما اجتناب كنند، من اين را مي خواهم كه عده اي حريم انقلاب را حفظ كنند." و مي فرمايند : "بايد آن حالت طرفداري و جانبداري از حكومت و دولت به عنوان يك عُرف رايج وجود داشته باشد."(2)

به همة اينها مي گوييم : بصيرت. پس با چشم بينا و درك شرايط زمانه و بدون تعصّب بيجا نسبت به فردي يا گروهي، اقدامي را براي رضاي خدا انجام مي دهيم و از او طلب ياري مي كنيم.

6. آنچه گفتيم مرتبه اي است از تولّي و تبرّي، كه از فروع دين ماست. يعني دوست داشتن دوست خدا، و دشمن داشتن دشمن خدا.

_______________________________________________

منابع و مآخذ :

1. دانشگاه اسلامي و رسالت دانشجوي مسلمان، سال 1357، ج1،ص120

همان، ص30و120

چرا روحاني هاي محترم عمامه بر سر مي گذارند؟

پرسش

چرا روحاني هاي محترم عمامه بر سر مي گذارند؟

پاسخ

برادران روحاني مبّلغ ديني هستند كه حضرت ختمي مرتبت محمد مصطفي (صلي ا... عليه و آله و سلم) آنرا براي ما بني بشر، اعلام فرموده است و چون اين برادران علم و عمل رسول ا... (ص) را منتقل مي كنند. لباسي كه رسول ا... (ص) بر تن دارند نيز به نشانة پيروي از ايشان بر تن دارند كه پيروي در ظاهر، مقدمه پيروي در باطن و حقايق است.

جابربن عبدا... انصاري روايت مي كند كه نبي مكرم به روز فتح مكه عمامه اي سياه بر سر داشت و راويان ديگر نيز مانند چنين پوششي را براي پيامبر ذكر كرده اند.

اميدوارم خداوند همة ما را عامل به ظاهر و باطن دين مبين بگرداند.

در صورت تمايل به مطالعه بيشتر مي توانيد به كتاب خاتميّت اثر شهيد مطهري مراجعه فرماييد.

منابع و مآخذ:

1- ميزان الحكمه ج 8، ص 479، حديث 17795

2- همان، باب 3552، شامل يازده روايت.

بهترين نوع عزاداري براي ائمه چيست ؟ نظر شما در مورد شيوة جديد عزاداري ها چيست ؟

پرسش

بهترين نوع عزاداري براي ائمه چيست ؟ نظر شما در مورد شيوة جديد عزاداري ها چيست ؟

پاسخ

در پاسخ به سؤال اوّل شما دوست عزيز بايد عرض كنيم بهترين نوع عزاداري براي ائمه آن است كه اهداف ذيل در آن عزاداري ها تأمين شود كه به نحو اختصار به برخي از آنها اشاره مي كنيم :

1_ شناساندن مقام پيشوايان بزرگ اسلام كه در سراسر زندگي آنان براي جامعه اسلامي الگو و سرمشق است خواه در مبارزه با طاغوتيان يا مسايل اخلاقي و روحي و ..... ؛

2_ افزايش عشق و محبّت به اهل بيت كه پاداش رسالت پيامبر ( است ؛

3_ دعوت به دين و آگاه شدن از حقايق و معارف آن و فراخواني مردم به صلاح و اصلاح و دوري از انحراف و فساد ؛

4_ بيان حقانيت نهضت حسيني بر ضد طاغوتيان و آشكار كردن مردم با ويژگيهاي قيام امام حسين (عليه السلام) ؛

5_ اطعام عده اي از گرسنگان در پرتو مجالس عزا كه از دستورات موكّد قرآن و اسلام است ؛

6_ ياد مصيبت اهل بيت ( كه موجب آسان شدن مصائب و سختيهاي دوستداران آنان است ؛

7_ همدردي با رسول خدا صلي الله عليه و آله ، حضرت زهرا ( ، امام زمان ( و ساير ائمه ( .

8_ افشاگري جنايات ستمگران به ويژه بني اميّه و بني عباس و تطبيق آن با شرايط و مقتضيات زمان ؛

9_ رشد فضايل و كرامتهاي انساني و الهي و پرورش روحيه شهادت طلبي ؛ هر قطره اشك كلامي است كه شهادت را چون پيامي به مردم ابلاغ مي

كند و گريه نشان آن است كه فاجعه اي روي داده و ظلمي صورت گرفته است. عزاداري نه يك روز ، نه ده روز ، بلكه در تمام سال براي اين است كه ملّتي كه در شهادت زندگي مي كند بايدعزادارباشد و در مجالس عزا با بيان فلسفه شهادت و با ياد آوري از شهيدانش ، روحيه شهادت طلبي را همچنان تازه نگه دارد. بي شك به خاطر نشر فلسفه شهادت و ايثار و كرامتهاي انساني است كه شيعه به بهانه مرگ برادر ، عمو ، ودايي و ... جلسه برگزار مي كند و يكباره به كربلا گريز مي زند و از حسين ( سخن مي گويد.

در مورد سؤال دوم شما نيز عرض مي كنيم : عزاداري احياي خط خون و شهادت و رساندن صداي مظلوميت آل علي( به گوش تاريخ است ...... هم بر مظلوميت امام گريه مي شود و هم در سايه آن هدف از نهضت و حركت ائمه( شناخته مي شود ، روضه هاي خانگي و دسته هاي عزاداري وهيأتهاي زنجير زني ، پوشيدن لباس مشكي و پرچم به دست گرفتن و شربت آب دادن و تلاش در برپايي مجالس نوحه خواني و سينه زني و ...... . هر يك به نوعي سرباز گيري جبهه حسيني است و اين پيوند قلبي را عمق و غنا مي بخشد .* 1 البته برخي آداب و مراسمهايي وجود دارد كه عوام مردم به مرور زمان و در اثر سهل انگاريها در عزاداري وارد كرده اند كه بي ترديد از مصاديق عزا و سوگواري به شمار نمي آيد بلكه از آفتها و منكرات آن مي باشد. مانند

:

1_ نواختن شيپور و ني و اجراي آهنگ هاي مبتذل ؛ اين امور بدون هماهنگي و دستور فقهاء بوده است و بايد از آن جلوگيري شود.

2_ انجام كارهاي خرافي و ساختگي كه آنها نيز به تأييد فقها نرسيده است ؛

3_ قمه زني ؛ قمه زني مانند زنجير زني و شبيه خواني از دير باز مورد اختلاف علما بوده، اين مراسم از نظر شرعي پايه و مبنايي ديني ندارد و صرفاً از روي علاقه به ابا عبدالله الحسين عليه السلام انجام مي گيرد. بدون شك اگر به وسيله آن ضرري بر بدن وارد شود حرام است و اگر ضرري هم وارد نسازد _ در عرف امروز موجب بدبيني و وهن مذهب است و بايد از آن جلوگيري شود.

كي گفت حسين تو بر سر خويش بزن با تيغ به فرق خويشتن نيش بزن

تيغي كه زني بر سر خود اي غافل بر فرق ستمگران بد كيش بزن *2

4_ اشعار غلو آميز و به كار بردن واژه هايي كه خلاف اعتقادات مذهبي است ؛ مثل لا اله الا الفاطمه ، يا من حسين اللهي ام ، و ... كه فقهاء فتوا بر حرمت اين گونه اشعار داده اند يا حكم به احتياط داده اند.

5_ در اختيار گرفتن مجالس عزاداري به وسيله افراد بي سواد و كساني كه به جاي پرداختن به محتواي مجالس به ظواهر و مداحيهاي بي روح و بي هدف مي پردازند. بنابراين شعرا بايد شيوه دعبل ها و كميت ها را بر گزينند و از اشعار ضعيف ، سست و بي مدرك ، يا دروغ و جعليات كه موجب وهن مقام معصومين

مي شود پرهيز شود و خلوص و تقوا را در حدّ مطلوب فراموش نكنند. حجه السلام و المسلمين استاد فاطمي نيا از علماء و شاگردان برجسته عارف بزرگ آيت ا... بهاء الدين (ره) در يكي از منبرهاي خود در اين باره مي فرمودند : " ... آدمي كه پشتوانه علمي ندارد و روي فقط احساس آمده ، ضربه مي خورد. احساس يك اندازه اي دارد ، اگر كسي علوم اولين و آخرين را داشته باشد يك عبّاسي نمي ارزد واگر حال داشته باشد و پشتوانه علمي نداشته باشد باز هم فايده ندارد... خدا شاهد است از مجالسي كه روي احساس برگزار مي شود ناراحتم.

نواري را آورده بودند و دريك جايي در آن نوار آن بنده خدا كه مي خواند مي گفت : شب عاشورا امام حسين ( به قمر بني هاشم ( فرمود كه : اگر تو هم مي خواهي بروي برو" بعد مي گفت : " عباس خوشگله آمد زينب كبري را پيدا كرد و گفت : برو به داداش حسينت بگو ..... " مثل اينكه ميدان مولودي بود ، مثلاً دروازه غار- نعوذ بالله ..........

آخر اين شد حرف ، همه اش احساس ،اينطور قمر بني هاشم را آدم ياد مي كند ؟ قمر بني هاشم كه وقتي اسمش مي آمد اثمه تعظيم مي كردند ... اينها درد دل من است ... . " *3

براي اينكه عزاداريها رشد و بالندگي خودش را داشته باشد و جامعه اسلامي از آثار ارزشمند آن بهره مند گردد ، شايسته است علما و دانشمندان متعهد و مسؤول در برابر مراسمهايي كه توسط افراد ناآگاه و يا مغرض

ترويج مي شود ، مبارزه نمايند و نگذارند كه مراسم حركت آفرين عاشورا و ساير ائمه با خرافات آلوده گردد ،همان طور كه تعطيلي مجالس عزا ضربه سهمگيني بر پيكر امت اسلامي وارد مي سازد، افراط در آن و نفوذ هر نوع رسم و رسومي كه با كليات آن هماهنگ نيست آن را متضرر مي كند .* 4

... لازم به يادآوري است كه در مورد مصاديق مختلف عزاداري به طور جداگانه از هر كدام از مراجع استقتائاتي كرده اند وايشان نيز حكم شيوه ها وسبكهاي جديد و گوناگون عزاداري را بيان نموده اند ، لذا چون جنابعالي مصداقاً اشاره نكرده بوديد ما نيز به صورت كلي جواب را براي شما ارسال مي كنيم. براي توضيح بيشتر مي توانيد به سه جلد كتاب مسائل جديد از ديدگاه مراجع و علما مراجعه كنيد.

خداوند ما را از عزاداران واقعي اهل بيت عليهم السلام قرار دهد. انشاء ا...

با توجه به اينكه اغلب ائمه معصومين(ع) در كشورهاي عربي متولد و وفات يافته اند و آنها با توجه به عرق ملي و هموطني و مذهبي بايد نسبت به برگزاري مراسم تولد و وفات آنها حساسيت بيشتري به خرج دهند و مي بينيم كه آنها زياد حساسيتي ندارد و خصوصاً در مراسم وفات خيلي

پرسش

با توجه به اينكه اغلب ائمه معصومين(ع) در كشورهاي عربي متولد و وفات يافته اند و آنها با توجه به عرق ملي و هموطني و مذهبي بايد نسبت به برگزاري مراسم تولد و وفات آنها حساسيت بيشتري به خرج دهند و مي بينيم كه آنها زياد حساسيتي ندارد و خصوصاً در مراسم وفات خيلي عادي برخورد مي كنند در صورتي كه در شيعه و خصوصاً در ايران كه نسبت به كل جمعيت مسلمان در اقليت هستند به قول معروف دو آتشه نسبت به برگزاري مراسم تعذيه داري اقدام مي نمايند و اين مراسم از نظر خيلي از روحانيون مورد تاثير قرار گرفته در صورتي كه هر انساني زماني از

دنيا مي رود بهتر آن است در مراسم تولد او چند روز برنامه بگذاريم و از آمدنش به دنيا خشنود شويم و خدماتش را ارج نهيم نه هنگامي كه از دنيا مي رود! به نظر من تعذيه خواني و محرم و صفر با اين روشي كه در ايران برگزار مي گردد لازم و جايز نيست لطفاً در اين رابطه توضيحي فرمايئد؟

پاسخ

فلسفه عزاداري براي حضرت سيد الشهدا (ع) چيست؟

مسأله عزاداري مخصوصاً براي امام حسين (ع) دو جنبه و دو چهره دارد:

الف)- چهره زيبايي ها يعني، عظمتي كه حضرت ابا عبداللَّه (ع) و ياران ايشان در ابعاد مختلف آفريده و عالي ترين جلوه هاي كمال انساني را با عمل خويش ترسيم نموده و بزرگترين درس را به كل تاريخ بشريت آموختند. اين بعد از حادثه عاشورا بسيار غرورانگيز و افتخارآفرين است و به راستي بايد به خود باليد كه در چنين مكتب درخشاني پا به عرصه وجود نهاده و در آن رشد يافته و با آن مي ميريم و حاضريم همه هستي خود را در اين راه نثار كنيم.

ب)- چهره ديگر عاشورا جنبه تراژديك، غمبار و اسفبار آن است. اسف از اين كه چرا امت، حق امام (ع) را پاس نداشته و ناجوانمردانه ترين حركات را نسبت به محبوب ترين خلق خدا و شريف ترين انسان ها روا داشتند. آري ظلمي كه بر امام (ع) و اهلبيت و ياران ايشان تحميل شد، دل هر انسان نيكو سيرتي را به درد مي آورد و روح آدمي را سخت مي آزارد. از طرف ديگر اشك گاهي از سوز است و گاه از سر شوق. گريه بر ابا عبداللَّه (ع) از هر دو نوع است. يعني هم مصائب ايشان

سيلاب اشك از ديدگان فرو مي ريزد و هم عظمت و شگفت آفريني هاي آن حضرت و يارشان. كيست كه بشنود در آن صحراي سوزان با وجود عطش جانكاه، در ميان صدها يا هزاران مأمور دشمن حضرت ابوالفضل العباس (ع) خود را به شريعه رساند و چون در رودي عظيم و آب گوارا قرار گرفت و آب را تا دهان برآورد، ولي همين كه به ياد تشنگي حضرت اباعبداللَّه (ع) و فرزندانشان افتاد به خود اجازه نوشيدن نداد و لب تشنه با مشك پر از آب برگشت. آيا اين مردانگي و شرافت آدمي را به ريختن اشك شوق وادار نمي سازد؟ از سوي ديگر گريه و عزاداري به حضرت سيد الشهدا در نصوص ديني سخت مورد تأكيد و توجه واقع شده و از افضل قربات دانسته شده است اين مسأله فلسفه هاي سازنده و تربيتي مهمي دارد، از جمله:

الف)- زنده داشتن ياد و تاريخ پرشكوه نهضت حسيني،

ب)- الهام بخش روح انقلابي و ستم ستيزي،

ج)- پيوند عميق عاطفي بين امت و الگوهاي راستين،

د)- اقامه مجالس ديني در سطح وسيع و آشنا شدن توده ها با معارف ديني،

ه)- پالايش روح و تزكيه نفس،

و)- اعلام وفاداري نسبت به مظلوم و مخالفت با ظالم،

ز)- نكته ديگر اين كه وجود مراسم عزاداري در هر كوي و برزن بزرگ ترين ابزار گسترش فرهنگ حسيني (ع) است. ليكن در اين باره بايد دقت كافي را در سالم سازي و بهينه سازي اين مجالس و زدودن آفت ها و انحرافات از آن به عمل آورد. براي آگاهي بيشتر ر. ك: "حماسه حسيني" شهيد مطهري ج)- عزاداري براي اهل بيت: موجب احياي ياد و نام آنها و در كنار آن فرهنگ و مكتب

و هدف آنان است. به عبارت ديگر در شكل يك پيوند روحي راه آنان به جامعه الهام گشته و پيوستگي پايداري بين پيروان مكتب و رهبران آن برقرار مي سازد و ديگر گذشت قرون و اعصار نمي تواند بين آنان جدايي افكند. همين مسأله موجب نفوذ ناپذيري امت از تأثيرات و انحرافات دشمنان مي گردد و مكتب را هم چنان سالم نگه مي دارد و يا تحريفات و اعوجاجات را به حداقل مي رساند. از همين روست كه استعمارگران براي نابودي ملل اسلامي مي كوشند رابطه آنان را با تاريخ پر افتخار صدر اسلامي قطع نمايند تا با ايجاد اين خلاء زمينه القاي فرهنگ خود را فراهم آورند. اينها از آثار اجتماعي عزاداري است و آثار رواني و تربيتي ديگري نيز دارد. آن چه مسلم است، نه شادماني افراطي و بدون دليل پسنديده است و نه ماتم زدگي و غم و اندوه مداوم، و پسنديده آن است كه انسان راه تعادل در پيش گيرد يعني نه اسير سرخوشي هاي بي دليل شده و نه آن كه غم زده و گوشه گير شود بلكه بر حسب مورد و واقعيات موجود خود را تطبيق دهد.

گذشته از آن كه دل مؤمن همواره شاد است، شادي مؤمن يك شادماني عميق و وصف ناشدني است چرا كه سرور و ابتهاج مؤمن از معرفت عميق او نسبت به خداوند و هستي و مسيري كه در پيش دارد سرچشمه مي گيرد و با شادماني هاي سطحي و دل مشغولي هاي گذراي دنيا متفاوت است. در مورد برگزاري مراسم بايد بگوييم كه اين مجالس براي غم خوردن و يا ابراز تأسف و اندوه نيست بلكه براي ذكر مصائب خاندان پيامبر (ص) و

مردان خدا و اقتداي به آنان است گرچه برخي مظاهر عزاداري ممكن است همان گونه باشد كه شما گفتيد و چنين مواردي بايد اصلاح گشته و فلسفه حقيقي عزاداري ها براي مردم تبيين گردد.و نكته آخر اينكه در اسلام مرز جغرافيايي مطرح نيست و براي اعراب فضل و كرامتي به خاطر عرب بودن اهل بيت (ع) نيست. بلكه اهل بيت (ع) آقا و سرور تمام موجودات عالم هستند و دايرة مريدان ايشان حتي ملائكه و جن را نيز در بر مي گيرد پس نمي توان گفت چرا اعراب چنين مي كنند و ما ايرانيان چنين بلكه بايد گفت هر انساني كه به تعاليم اسلام نزديك تر است و بيشتر تحت تربيت اسلامي قرار گرفته است نسبت به معصومين (ع) ارادت بيشتري دارد.

چرا طرح خانه عفاف رد شد؟

پرسش

چرا طرح خانه عفاف رد شد؟

پاسخ

طرح خانه عفاف به عنوان يك راه حل موقت و تسكين دهنده براي معضل "عدم تأمين صحيح و مشروع غريزه جنسي" جواناني كه قادر به ازدواج نيستند از سوي برخي طراحان كه بعضاً در بين نمايندگان مجلس ششم و مسئولين اجرايي كشور نيز طرفداراني داشت بطور غير رسمي به افكار عمومي عرضه شد. و افرادي بدنبال طرح در مجلس و قانونمند كردن آن بودند كه بدليل:

1_ نامناسب دانستن اين شيوه

2_ به دور بودن از شأن مجلس و نهاد قوة مقننه

3_ عدم آمادگي فكري و فرهنگي مردم و جامعه

4_ خلاف عفت عمومي و توهين به شأن و منزلت زنان مسلمان دانستن آن.

عكس العملهاي تندي از سوي نمايندگان زن در مجلس ششم و تعدادي از صاحب نظران و مسئولين كشوري را بهمراه داشت و به بوته فراموشي سپرده شد.

چرا ناهنجاري ها روز به روز در حال افزايش است

پرسش

چرا ناهنجاري ها روز به روز در حال افزايش است

پاسخ

پرسشگر محترم اگر منظور شما از ناهنجاري مفاسد و آلودگي هاي اخلاقي در جامعه به خصوص در جامعه اسلامي است بايد توجه داشت كه آيا واقعاً ناهنجاري ها در جامعه روز به روز در حال افزايش است پذيرش و تاييد چنين ادعايي بايد به آمارهاي دقيق مستند شود.

در عين حال افزايش و گسترش ناهنجاري هاي از نظر قرآن كريم و روايات اسلامي در هر اجتماع مي تواند ريشه و عوامل مختلفي داشته باشد، از جمله

1. عدم شناخت انسان از خويش كسي كه فلسفه و حكمت آفرينش خويشتن را نشناسد و جايگاه و ارزش انسان بودن خود را نداند، و هدف و راه را تشخيص ندهد، به طور طبيعي به دنبال ناهنجاري ها رفته و ممكن است بسياري از ناهنجاري ها را براي خود به عنوان هنجار تصور كند; خداوند متعال مي فرمايد: "و خدا شما را از شكم مادرانتان _ در حالي كه چيزي نمي دانستيد _ بيرون آورد، و براي شما گوش و چشم ها و دل ها قرار داد، باشد كه سپاسگزاري كنيد."

حضرت علي مي فرمايد: "برترين خرد، خودشناسي انسان است پس هر كه خود را شناخت خردمند شد و هر كه خود را نشناخت گمراه گشت " و در جايي ديگر مي فرمايد: "هر كه خود را نشناخت از راه نجات دور افتاد و در وادي گمراهي و ناداني ها قدم نهاد."(ميزان الحكمه محمد محمدي ري شهري ترجمه حميد رضا شيخي ج 8، ص 3567، انتشارات مؤسسه دارالحديث )

2. پيروي از وسوسه هاي شياطين و هواهاي نفساني قرآن كريم

مي فرمايد: "الشَّيْطَ_َن ُ يَعِدُكُم ُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَآءِ وَاللَّه ُ يَعِدُكُم مَّغْفِرَة ً مِّنْه ُ وَفَضْلاً...;(بقره 268) شيطان شما را ]به هنگام انفاق وعده فقر و تهيدستي مي دهد و به فحشا ]و زشتي ها[ دعوت مي كند; ولي خداوند به شما وعده آمرزش و فزوني مي دهد..."

و باز مي فرمايد: "اي كساني كه ايمان آورده ايد از گام هاي شيطان پيروي نكنيد، هر كس قدم جاي قدم هاي شيطان بگذارد ]گمراهش مي سازد[ چرا كه او به فحشا و منكر امر مي كند..."(نور،21)

خداوند متعال از پيروي كردن هواهاي نفساني نهي كرده و مي فرمايد: "...و از آن كس كه قلبش را از ياد خود غافل ساخته ايم و از هوس خود پيروي كرده و ]اساس كارش بر زياده روي است اطاعت مكن "(كهف 28)

3. ضعف و سستي ايمان و عقيده فقر فرهنگي و ضعف عقيده نيز از عوامل افزايش ناهنجاري ها در جوامع به خصوص جامعه اسلامي مي باشد; "إِن َّ الَّذِين َ لاَ يُؤْمِنُون َ بِالاْ ?َخِرَة ِ زَيَّنَّا لَهُم ْ أَعْمَ_َ_لَهُم ْ فَهُم ْ يَعْمَهُون َ ;(نمل 4) كساني كه به آخرت ايمان ندارند اعمال ]سوء و زشت آن ها را براي آنان زينت مي دهيم به طوري كه آن ها سرگردان شوند." از آيه مذكور بر مي آيد كساني كه به آخرت و وعده هاي الهي ايمان ندارند و يا ايمان آن ها ضعيف بوده و به امور معنوي و دستورهاي خداوند مانند: به جا آوردن واجبات انس با قرآن دعا و نيايش توكل توسل و... كم توجه هستند، در نظر چنين افرادي ناهنجاري و آلودگي به گناه هنجار و پاك و زيبا مي شود و آن ها پستي ها را افتخار و بدبختي ها و سيه روزي ها را سعادت و پيروزي و غرق شدن

در فساد و تباهي را زندگي ايده آل و خوب مي دانند!

4. مشكلات اقتصادي پيامبر گرامي مي فرمايد: "كاد الفقر ان يكون كفرا; فقر نزديك است كه خود را به كفر برساند."(الكافي محمد بن يعقوب كليني ، ج 2، ص 307، دارالكتب الاسلامية تهران )

حضرت علي خطاب به فرزندش امام حسن مي فرمايد: "...كسي كه قُوت خود را نداشته باشد، خطاهايش بسيار است .. فرزندم هر كس گرفتار فقر شود، به چهار خصلت مبتلا مي گردد: به سستي در يقين كاستي در خرد، شكنندگي در دين و كمي شرم و حيا در چهره پس به خدا پناه مي بريم از فقر."(ترجمه ميزان الحكمه ترجمه حميد رضا شيخي ج 10، ص 4663، انتشارات مؤسسه دارالحديث )

5. رفاه اقتصادي و ثروت فراوان قرآن كريم مي فرمايد: "وَ إِذَآ أَرَدْنَآ أَن نُّهْلِكَ قَرْيَة ً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُواْ فِيهَا فَحَق َّ عَلَيْهَا الْقَوْل ُ فَدَمَّرْنَ_َهَا تَدْمِيرًا ;(اسرأ،16) و هنگامي كه بخواهيم شهر و دياري را هلاك كنيم اوامر خود را براي "مترفين آن ها ]ثروتمندان مست شهوت بيان مي داريم سپس هنگامي كه به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات يافتند آن ها را به شدت در هم مي كوبيم "

بنابراين كثرت ثروت و رفاه اقتصادي مي تواند زمينه ساز پيدايش مفاسد و ناهنجاري هاي اجتماعي و اخلاقي شود و در افزايش آن ها مؤثر باشد.

6. ترك امر به معروف و نهي از منكر; "بايداز ميان شما جمعي دعوت به نيكي كنند و امر به معروف و نهي از منكر نمايند و آن ها رستگارانند."(آل عمران 104)

حضرت امام باقر7 مي فرمايد: "امر به معروف و نهي از منكر دو فريضة بزرگ الهي است كه ساير

واجبات با آن ها برپا و اقامه مي شوند و بوسيلة اين دو راه ها امن گشته و كسب و كار مردم حلال مي شود، حقوق افراد تأمين مي گردد و در سايه آن زمين ها آباد و از دشمنان انتقام گرفته مي شود و در پرتو آن همه كارها روبراه مي گردد."(وسائل الشيعه شيخ حرّ عاملي ج 16، ص 119، مؤسسة آل البيت ، قم )

7. تهاجم وسيع فرهنگي دشمنان دين به نام توسعه فرهنگي ; دشمنان قرآن و اسلام همواره با بهره گيري از پيشرفته ترين ابزار تبليغي و رسانه هاي مختلف به رواج و گسترش فساد و ناهنجاري ها در ميان جوامع مختلف اقدام مي كنند، تا بدينوسيله به اهداف شوم خود برسند، قرآن كريم با اشاره به نمونه اي از تهاجŠفرهنگي فرصت طلبان در امت هاي پيشين مي فرمايد: "قَال َ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِن بَعْدِكَ وَ أَضَلَّهُم ُ السَّامِرِي ُّ ;(طه 85) فرمود: ما قوم تو ]حضرت موسي َ[ را بعد از تو آزمايش كرديم و سامري آن ها را گمراه كرد."(ر.ك تفسير نمونه آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران ج 13، ص 267_274، دارالكتب الاسلامية تهران )

8. سياسي كاري و كوتاهي برخي از مسئولان اجرايي در امر فرهنگ و تضعيف ارزش هاي اسلامي به طور طبيعي مشغول شدن برخي از مسئولان و مديران بخشي از امور اجرايي و... كشور به خصوص درگيري هاي جناحي اختلاف انگيزي و غفلت آن ها نسبت به تهاجم فرهنگي دشمنان و ترويج و گسترش ناهنجاري هاي اجتماعي و اخلاقي و... از عوامل افزايش ناهنجاري در جامعه است

قرآن كريم مؤمنان را به همكاري و تعاون در امور خوب و گسترش ارزش هاي ديني و اسلامي تشويق كرده و

از همكاري و مشغول شدن بر ناهنجاري ها و گناهان نهي فرموده است "...تَعَاوَنُواْ عَلَي الْبِرِّ وَالتَّقْوَي َ وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَي الاْ ?ًِثْم ِ وَالْعُدْوَ َن ِ وَاتَّقُواْ اللَّه َ إِن َّ اللَّه َ شَدِيدُ الْعِقَاب ِ ;(مائده 2)... در نيكوكاري و پرهيزكاري با يكديگر همكاري كنيد، و در گناه و تعدي دستيار هم نشويد، و از خدا پروا كنيد كه خدا سخت كيفر است "

و...( براي آگاهي بيشتر ر.ك تهاجم فرهنگي آيت اللّه مصباح يزدي انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني / پاسخ به پرسش ها از ديدگاه تشيع و تسنن دفتر نمايندگي مقام معظم رهبري در امور اهل سنت ص 25_29، انتشارات دفتر نمايندگي مقام معظم رهبري در امور اهل سنت بلوچستان و... )

نمونه هايي از واژه هاي ارزشي كه جاي خود را به ضد ارزش ها داده اند را با استفاده از قرآن كريم كه در اقوام گذشته اتفاق افتاده را با روش هاي امروزي و مصاديق آن ذكر كنيد.

پرسش

نمونه هايي از واژه هاي ارزشي كه جاي خود را به ضد ارزش ها داده اند را با استفاده از قرآن كريم كه در اقوام گذشته اتفاق افتاده را با روش هاي امروزي و مصاديق آن ذكر كنيد.

پاسخ

برخي از واژه هاي ارزشي كه جاي خود را به ضد ارزش ها داده اند عبارتند از:

1. در زمان پيامبر گرامي تجمل گرايي و گرايش به جمع آوري و تكاثر اموال مركب و... يك ضد ارزش محسوب مي شد ولي بعد از رحلت آن حضرت در زمان خليفه سوم تجمل گرايي و گرايش به رفاه زدگي و جمع آوري اموال ارزش شد.

در اين زمان نيز به تدريج تجمل و رفاه زدگي به عنوان يك ارزش در جامعه و ميان اغلب مردم چهره خود را نشان مي دهد و ساده زيستي و مبارزه با آن يك ضد ارزش محسوب مي شود. قرآن كريم نيز نمونه اي از اين قبيل را در سورة انعام آيه 52 بيان مي كند و مي فرمايد: "آن ها را كه صبح و شام خدا را مي خوانند و جز ذات پاك او نظري ندارند، از خود دور مكن نه حساب آن ها بر تو است و نه حساب تو بر آن ها، اگر آن ها را طرد كني از ستمگران خواهي بود."(ر.ك تفسير نمونه آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران ج 5، ص 251_257، دارالكتب الاسلامية تهران )

قرآن كريم تكاثر و فزون طلبي برخي از اقوام و قبائل در مدينه كه حتي قبور مردگان خود را مي شمردند و به آن به عنوان يك ارزش افتخار مي كردند، را سرزنش كرده و آن را يك اقدام ضد ارزشي معرفي مي كند و مي فرمايد: "أَلْهَغ كُم ُ التَّكَاثُرُ حَتَّي َ زُرْتُم ُ الْمَقَابِرَ كَلآ سَوْف َ تَعْلَمُون َ ;(تكاثر،

1_3) تفاخر و تكاثر شما را به خود مشغول داشته ]و از خدا غافل كرده تا آن جا كه زيارت قبرها رفتيد ]و قبور مردگان خود را برشمرديد[ چنين نيست كه شما خيال مي كنيد به زودي خواهيد دانست "

بنابراين عده اي از اقوام خيال مي كردند كه زيادي قبور و مردگان براي آن ها افتخار و ارزش است در حالي كه به صرف وجود قبور يا مردگان بيشتر ارزش محسوب نمي شود، بلكه بايد از سرگذشت مردگان عبرت آموخت (ر.ك نمونه همان ج 27، ص 276_283.) در جايي ديگر درباره قارون و ارزشمند شدن ثروت او در ميان قوم يهود و بني اسرائيل مي فرمايد: "]قارون با تمام زينت خود در برابر قومش ظاهر شد، آن جا كه طالب حيات دنيا بودند. گفتند: اي كاش همانند آن چه به قارون داده شده است ما نيز داشتيم به راستي كه او بهرة عظيمي دارد."(قصص 79) در زمان حضرت موسي غ و قارون عده اي ارزش را در ثروت زراندوزي و تمكن مي دانستند. در عصر كنوني و زمان ما نيز اين ضد ارزش (ثروت اندوزي تا حدودي چهره زشت خود را به عنوان يك ارزش نشان داده و برخي در اين رابطه به رقابت پرداخته و نمايش مدگرايي تجمل پرستي ثروت اندوزي و... را به اجرا گذاشته و بسياري از راه هاي مشروع و نامشروع به اين ضد ارزش به عنوان ارزش دامن مي زنند.(ر.ك نمونه همان ج 16، ص 163_176.)

2. در زمان پيامبر گرامي مسلمانان همه با هم برابر بودند و همگي از بيت المال به طور يكسان سهم داشتند و ثروت

و غنائم به طور عادلانه تقسيم مي شد و عدالت برقرار بود و اين خود بسيار ارزشمند بود; ولي در زمان معاويه و خليفه دوم حس ناسيوناليستي مردم را برانگيختند و قوم گرايي و قبيله گرايي را ترويج كرده و در تقسيم اموال و ثروت در بين مسلمانان تبعيض قائل شدند و به اين صورت ضد ارزش ها را به جاي ارزش ها به مردم قالب كردند; در اين زمان نيز برخي تلاش مي كنند كه حس ّ ملي گرايي قوم گرايي و ناسيوناليسم را ترويج نمايند و با بي عدالتي و رابطه گرايي عدالت راكمرنگ مي كنند. و آن را به عنوان ارزش در جامعه و جوامع بشري مطرح مي كنند. و...(براي آگاهي بيشتر ر.ك فروغ ابديت آيت اللّه جعفر سبحاني ج 1_2، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي قم / ارزش ها و ضد ارزش ها در قرآن ابوطالب تجليل انتشارات جامعه مدرسين حوزه علميه قم )

با توجه به اسلامي بودن كشور چرا سيگار - كه براي جامعه ضرر دارد - به فروش مي رسد؟

پرسش

با توجه به اسلامي بودن كشور چرا سيگار - كه براي جامعه ضرر دارد - به فروش مي رسد؟

پاسخ

حرمت سيگار از نظر شرعي ثابت نيست از طرف ديگر خوف آن وجود دارد كه بازداشتن از آن موجب گرايش بهسوي مواد مخدر شود و به اصطلاح دفع فاسد به افسد شود كه از نظر شرعي جايز نيست.{J

چرا تمام مشكلات ضد اخلاقي را به غرب نسبت مي دهند در حالي كه بسياري از افراد جامعه و مسوولان خود علت و عامل مشكلات و معضلات اجتماعي اند؟

پرسش

چرا تمام مشكلات ضد اخلاقي را به غرب نسبت مي دهند در حالي كه بسياري از افراد جامعه و مسوولان خود علت و عامل مشكلات و معضلات اجتماعي اند؟

پاسخ

چنين نيست كه تمام مشكلات و معظلات و ... به غرب نسبت داده شود. بلكه عوامل ديگري نيز در كار هست ليكنآنچه بايد توجه داشت اين است كه اهم مسائل و مشكلات ما به خاطر توطئه هاي وسيع و گسترده استكبار جهانياست و غفلت از خطر آن براي ما بسيار زيانبار است. در عين حال نبايد از مسايل درون زاد نيز غافل بود. مسوءوليننظام هموراه بايد با دقت عملكرد خود را ارزيابي و اشكالات آن را بر طرف سازند.{J

با توجه به فقر بعضي مسلمين انجام جشنها نوعي اسراف نيست ؟

پرسش

با توجه به فقر بعضي مسلمين انجام جشنها نوعي اسراف نيست ؟

پاسخ

در پاسخ به اين سؤال توجه به چند نكته ضروري است:

الف) فلسفه وجودي تشكيل جشن ها و مراسم اعياد معصومين(ع)، عبارت است از:

1- برگزاري مراسم جشن ولادت آنان، تعظيم شعائر الهي است. قرآن مجيد، تعظيم شعائر الهي را نشانه تقواي قلوب و تسلط پرهيزكاري بر دل ها مي داند وَ مَن يعظم شعائر الله فانها من تقوي القلوب ،(حج، آيه 32). مقصود از شعائر در آيه شريفه، نشانه هاي دين او است و اولياي الهي - به خصوص معصومين(ع) - از شعائر الهي و نشانه هاي دين او مي باشند. تعظيم اين بزرگان، علاوه بر حفظ آثار و مكتب آنان، بزرگداشت ايام ولادت آنان و برپايي جشن وسرور در اين مناسبت ها است. در بعضي از روايات نيز آمده است: شيعيان ما در شادي ماشاد و در غم و اندوه ما اندوهناك اند. قرآن كريم به روشني به ما دستور مي دهد كه به بستگان و خويشاوندان پيامبر گرامي اسلام، مهر بورزيم قل لا اسئلكم عليهاجرا الا المودة في القربي ، (شوري، آيه 23). مسلما يكي از راه هاي ابراز علاقه به خاندان رسالت، برگزاري مراسم جشن و سرور يا عزاداري در مناسبت هاي مربوط به آن بزرگواران مي باشد.

2- يكي از راه هاي ترويج و گسترش فرهنگ و ارزش هاي اسلامي اسوه و الگو قراردادن آنان در ابعاد مختلف شخصيتي، اجتماعي، اخلاقي و... عالي ترين الگو و اسوه براي همگان مي باشند.

از آن جايي كه در مراسم ميلاد يا وفيات آن بزرگواران گوشه هاي مختلفي از زندگي پربار و معنوي آنان و گفتارهاي ارزشمند اخلاقي آنان (از قبيل ايثار، نيكوكاري، كمك به فقرا، دوري از گناهان و...) مطرح مي شود؛

لذا باعث آشنايي هر چه بيشتر شركت كنندگان با اخلاق ورفتار ائمه(ع) و الگوگيري از آنان مي شود. پس مي بينيم يكي از بهترين راه هاي كاهش فقر و مبارزه صحيح و اصولي با ريشه هاي آن و حل معضلات اقتصادي، اجتماعي و...، برگزاري اين قبيل مراسم باشكوه در بزرگداشت ائمه اطهار(ع) مي باشد.

ب ) با مقايسه اي بين ساير بودجه هاي كلان فرهنگي كشور و نتايج آن با هزينه هايي كه در اين قبيل مراسم ها مصرف مي شود؛ اهميت اين قبيل مراسم آشكار مي شود و ما در گسترش آن كوشش مي نماييم. متأسفانه در بعضي موارد بودجه هاي كلاني توسط برخي از مسؤولانحيف و ميل مي شود كه ثمره اي جز خالي نمودن بيت المال، فقر جامعه، بدبيني مردم، گسترش فرهنگ اسراف و تبذير و تجمل به دنبال ندارد. شما نيز چه خوب بود از آن موارد نام مي برديد و اين گونه از برنامه هاي ياد شده انتقاد مي كرديد.

ج ) ما با شما موافقيم كه از هرگونه اسراف، ريخت و پاش و انجام يك سري اموري كه به هيچ وجه زيبنده نظام اسلامي و اهداف و سيره ائمه اطهار(ع) نيست، بايد جلوگيري كرد و علاوه بر گسترش و ترويج اين قبيل جشن ها و بهبود كمي و كيفي آنان، در جهت هر چه مفيدتربودن آنها كوشش نمود.{J

برگزاري مراسم ترحيم , چه فوايدي دارد؟

پرسش

برگزاري مراسم ترحيم , چه فوايدي دارد؟

پاسخ

با از دنيا رفتن يك شخص، افراد بسياري كه با او مأنوس بوده اند عزادار مي شوند. فرد متوفي براي بازماندگان عزيز بوده؛ آنان عزيزي را به خاك سپرده اند و به قول معروف «چغندر كه خاك نكرده اند»، لذا بر خود لازم مي دانند تا ياد آن عزيز از دست رفته را گرامي داشته و از دوستان و آشنايان انتظار دارند با حضور در مراسم يادبود آن عزيز، برشكوه مجلس بيفزاييد. ديگران نيز با حضور در اين مجالس ضمن عرض تسليت به بازماندگان، براي متوفي طلب مغفرت مي كنند. به نظر مي رسد اين مقدار حداقل مورد قبول تمامي مكاتب اله يباشد.

آيين اسلام با توجه به اهداف ذيل تجهيز متوفي را براي خاك سپاري واجب كفايي و شركت در تشييع جنازه و مراسم ترحيم را مستحب مي داند.

1- تكريم و احترام مؤمن متوفي: شارع مقدس از تمامي مكلفين مي خواهد كه به پاس ايمان متوفي به اسلام، با غسل دادن، معطر ساختن، پوشاندن جامه سفيد، نمازگزاردن و خاكسپاري او، جسم بي جان مؤمن را محترم شمرده و از هتك حرمت به جسم او ممانعت به عمل آيد.

2- انجام خيرات، مبررات، قرائت فاتحه و طلب آمرزش براي متوفي: اگر چه توشه اصلي اين راه پرخطر اعتقاد صحيح و عمل خالص اوست اما هداياي معنوي مؤمنان نيز بي تأثير نيست.

3- اعلام تسليت و تعزيت به وابستگان نسبي و سببي متوفي: حضور سايرين در مراسم مختلف باعث تسلي بازماندگان شده، از شدت غم و اندوه آنان كاسته، تحمل فراغ عزيز از دست رفته را آسان تر مي سازد.

4- عبرت آموزي براي زندگان: شركت در خاك سپاري و ساير مراسم متوفي مي تواند يادآور روزي باشد كه

ما مسافران دنيا دير يا زود بايد از پل مرگ عبور كرده و به عالم برزخ وارد شويم.

بديهي است انجام هر كاري در اين قبيل مراسم بايد در راستاي تأمين اهداف فوق باشد و از آن جا كه در دين اسلام هدف وسيله را توجيه نمي كند، لذا ابزار و وسايل به كار گرفته شده در اين مراسم بايد مباح و بي اشكال باشد.

از اين منظر، مراسم ترحيمي كه امروز ميان ما مرسوم است اگر چه حائز نقاط قوت بسياري است اما اشكالات متعددي مي توان يافت كه شما پرسشگر عزيز به برخي از آن اشاره نموده ايد. لكن نكته حائز اهميت اين است كه ما بايد از اين مراسم آسيب شناسي به عمل آورده، نقاط مثبتي كه در راستاي اهداف مذكور است تقويت كرده و در صدد محو نقاط منفي آن باشي.

اما تا دست يابي به نقطه ايده آل نبايد شركت در اين مراسم را ترك كرد، لذا شايسته است بهترين زمان و مكاني كه مي تواند اهداف مذكور را با كمترين موارد منفي برآورده سازد جهت انجام وظيفه انتخاب و از آن بهره برد.

كسب كه مي خواهد نام فرزند خود را از نام ائمه بگذارد در حد نام شناسنامه كفايت مي كند يا اينكه اسمي كه هميشه صدا مي شود؟

پرسش

كسب كه مي خواهد نام فرزند خود را از نام ائمه بگذارد در حد نام شناسنامه كفايت مي كند يا اينكه اسمي كه هميشه صدا مي شود؟

پاسخ

آن چه مطلوب و پسنديده و مورد سفارش ائمه اطهار(ع) است، نامگذاري و صدا زدن فرزندان به اسامي ائمه اطهار(ع) و نام هاي نيك است. چرا كه با صدا زدن و نام بردن فرد به اين گونه نام ها يك نوع تبليغ و گسترش فرهنگ ديني و ائمه اطهار(ع) است و صرف اين كه در شناسنامه باشد، ولي هيچ گاه در جامعه آن اسم به زبان جاري نشود، اثر مطلوب را نخواهد داشد. با صدا زدن فرزند با اين گونه اسامي كودك و يا نوجوان و جوان سعي مي كند از صاحب اسم الگو بگيرد و با او آشنا شود و با وي همانندسازي كند و اين بعد جنبه سازندگي دارد، نه صرفِ ثبت در شناسنامه.

جهت جذب نونهالان و نوجوانان به كانونهاي فرهنگي مساجد چه بايد كرد؟

پرسش

جهت جذب نونهالان و نوجوانان به كانونهاي فرهنگي مساجد چه بايد كرد؟

پاسخ

الف) جهت جذب نونهالان و نوجوانان به كانون هاي فرهنگي مساجد راه هاي مختلفي وجود دارد از جمله:

1- برگزاري اردوهاي علمي، تفريحي و زيارتي.

2- برگزاري مسابقات مختلف و اهداء جوايز.

3- استفاده از اساتيد پرجاذبه و هنرمند و جوان براي تدريس موضوعات ديني و قرآني و هنري.

4- پرهيز از مسؤوليت دادن به افراد تند و بداخلاق و كم حوصله.

5- مدارا نمودن و عدم سخت گيري نسبت به مراجعين و خودداري از انحصار شديد اين قبيل كانون ها و...

ب ) براي كسب امكانات مي توانيد به سازمان تبليغات شهر خود مراجعه كنيد و از طريق امام جماعت يا افرادخيرخواه و نيكوكار ارتباط برقرار نماييد.

ج ) جهت گسترش فعاليت هاي علمي و فرهنگي، سعي كنيد

اولاً: از افراد پرانگيزه، صبور و با سليقه براي مسؤوليت كانون يا همكاري با كانون دعوت به عمل آوريد.

ثانيا: قبل از تعطيلات تابستان برنامه هاي تابستان را تهيه و تنظيم نماييد و مقدمات فعاليت هاي تابستاني خود را فراهم آوريد.

ثالثا: در زمينه هاي مختلفي اقدام به فعاليت نماييد مثل مسابقات ورزشي، مسابقه كتابخواني و مقاله نويسي و...

چرا بيشتر مردم ايران دوست دارند شاعر باشند و شعر بگويند؟

پرسش

چرا بيشتر مردم ايران دوست دارند شاعر باشند و شعر بگويند؟

پاسخ

قوه شاعر بودن مربوط به توانايي انسان در تخيل است. چه بسا روحيه آزادگي و آرمان خواهي و احساسات قوي ايراني ها در اين توانايي نقش مهمي داشته باشد. اصولا مردم ايران عاطفي هستند و در پرتو اعتقادات مذهبي، احساسات و عواطف آنها هم قوي تر شده است و هم پاك تر و والاتر گشته است.

وانگهي زبان شعر، زبان ماندگارتر، شيرين تر و با سرعت انتقال بيشتر و چه بسا عمومي تر باشد، لذا ايران كه از تمدن باسابقه طولاني برخوردار است از اين ظرفيت ها استفاده مي نمايد.

اولويت هايي كه بجاي تعزيه در مراسم مذهبي ما مي تواند جايگزين شود چه مي باشند؟

پرسش

اولويت هايي كه بجاي تعزيه در مراسم مذهبي ما مي تواند جايگزين شود چه مي باشند؟

پاسخ

تعزيه به عنوان يكي از شيوه هاي عزاداري در صورتي كه مشتمل بر تحريف و مضامين موهن به ارزش هاي اسلامي نباشد ممدوح و دليل بر جايگزيني و كنار گذاشتن آن نيست. هر چند «بهتر است كه به جاي آنها مجالس وعظ و ارشاد و ذكر مصائب حسيني و مرثيه خواني برپا شود»(اجوبه الاستفتاآت، تهران، الهدي، 1381، ص 322).

چرا در ايام شهادت ائمه خوردن تخمه اشكال دارد؟

پرسش

چرا در ايام شهادت ائمه خوردن تخمه اشكال دارد؟

پاسخ

دليل خاصي در اين مورد كه تخمه شكستن در ايام شهادت معصومين(ع) اشكال داشته باشد وارد نشده به نظر مي رسد اين گونه مسائل عرفي باشد. چنانچه كارهايي از قبيل تخمه شكستن عرفا مناسب با سرور و شادي مي باشد شايسته است كه در ايام سوگواري معصومين(ع) به جهت تعظيم شعائر ديني از آن پرهيز شود.

نظرشما در باره تعدد هيات مذهبي در شرايط فعلي جامعه چيست. بعضا مشاهده شده از درون برخي هيات هاي هيات هاي جديدي تشكيل و فعاليت مي كنند آيا اين باعث اختلاف نيروهاي مذهبي نمي شود.و يا برعكس سبب گسترش نيروهاي مذهبي مي شود.

پرسش

نظرشما در باره تعدد هيات مذهبي در شرايط فعلي جامعه چيست. بعضا مشاهده شده از درون برخي هيات هاي هيات هاي جديدي تشكيل و فعاليت مي كنند آيا اين باعث اختلاف نيروهاي مذهبي نمي شود.و يا برعكس سبب گسترش نيروهاي مذهبي مي شود.

پاسخ

اين موضوع دو حالت دارد:

الف) در صورتي كه اولا، هدف و انگيزه اصلي از تشكيل هيأت هاي جديد، حب و بغض هاي شخصي و يا تعصب هاي قومي، خانوادگي و... باشد و ثانيا، عملكرد آنان هم به نحوي باشد كه نه تنها در راستاي تعميق و ترويج آموزه ها و ارزش هاي والاي عاشورا نباشد، بلكه ارزش هاي مادي و غير اسلامي از قبيل ايجاد تفرقه، اختلاف و دشمني را به دنبال خود بياورد قطعا مسأله تعدد هيأت ها مخالف اسلام و راه امام حسين(ع) بوده و به مصلحت جامعه اسلامي نمي باشد.

ب ) اما اگر آفات و آسيب هاي فوق در اين مسأله وجود نداشته باشد بلكه تعدد ناشي از اختلاف سليقه در مسائلي نظير شيوه عزاداري، سخنراني، مكان هيأت يا زمان آن و امثال اينها باشد، نه تنها هيچ منع و محدوديتي در آن نيست بلكه باعث مي شود تا سلايق و قشرهاي متنوعي نيز بتوانند در هيئت ها شركت نموده و به ترويج آموزه هاي حيات بخش فرهنگ عاشورا در جامعه كمك نمايد.

در مورد ريش گذاشتن توضيح دهيد.

پرسش

در مورد ريش گذاشتن توضيح دهيد.

پاسخ

نخست بايد به اين واقعيت اشاره كرد كه آنچه مهم است «ريشه» و باطن است و اگر به «ريش» و ظاهر توجه مي شود به جهت آن است كه ظاهر نمادي از باطن بايد باشد، لذا كساني كه ظاهر را مي آرايند و باطن نابهنجار دارند به عنوان ظاهر فريب و يا نالايق سزاوار نكوهش هستند اما نبايد رفتار برخي نالايقان، ما را از رعايت برخي احكام منصرف كند.

از سوي ديگر بايد دانست قلب پاك با حفظ ظاهر، مصونيت بيشتر پيدا مي كند و پايدار مي ماند به همين جهت بزرگان حكمت گفته اند براي پايداري در «طريقت» و رسيدن به «حقيقت» حفظ «شريعت» لازم است و اگر احكام ظاهري شريعت حفظ نشود احتمال فسق، التقاط و انحراف بسيار زياد است و بهترين دليل بر درستي اين مطلب، سيره و روش تمامي پيامبران و امامان و اولياي خداست كه علاوه بر اين كه به ريشه و باطن توجه داشتند ظاهر را نيز مطابق احكام شريعت رعايت مي كردند.

براي توضيح بيشتر در اين باره توجه شما را به مطالب زير جلب مي كنيم:

در اين مسأله دو نظريه عمده در ميان فقها وجود دارد: 1- حرمت , 2-تفصيل ميان ريش پرفسوري و غير آن .

هر حكم شرعي از دو جهت قابل دليل يابي است :

الف ) دليل شرعي ; مقصود از آن متون و نصوصي است كه حكم الهي را بيان مي كند. اين دليل ها ابزار اصلي فقيه و كارشناس ديني است كه از طريق آن مي تواند حكم الهي را استنباط كند.

ب ) فلسفه حكم ; مقصود

از آن اين است كه چرا خداوند بر موضوع مفروضي فلان حكم را داده است . چنين كاوشي تحقيق فقهي نيست مگر در مواردي كه ((كشف فلسفه حكم )) در ((استنباط حكم )) دخيل باشد. در اين رابطه بايد چند نكته را در نظر داشت : اولا, فلسفه همه احكام و جزئيات آنها به طور تفصيلي روشن نيست و آگاهي از آن دانشي فراتر از تنگناهاي معارف عادي بشري مي طلبد. ليكن بطور اجمالي روشن است كه همه احكام الهي تابع مصالح و مفاسد واقعي در متعلق آنهاست . بنابراين در صورتي كه فلسفه حكمي را بالخصوص ندانيم بنابر قاعده كلي فوق از آن بايد پيروي كرد. زيرا يقين به وجود مصلحتي در آن هست هر چند بر ما ناشناخته باشد. ثانيا, در جست و جوي فلسفه احكام نبايد هميشه به دنبال علوم تجربي رفت و دليلي مادي و فيزيولوژيك برايش جست وجو نمود. اين فرايند كه همواره در پي يافتن مصلحت يا مفسده اي طبي يا... باشيم برخاسته از نگرشي مادي گرايانه است . در حالي كه بسياري از احكام مصالحي معنوي دارند كه در حوزه هيچ يك از علوم بشري قابل تحقيق نيست و آنها با متد تجربي خود قادر به حكمي نفيا يا اثباتا پيرامون آن نيستند و يا اگر نظري بدهند بسيار سطحي است و چه بسا مسأله حكمتي برتر و بالاتر داشته باشد. چنان كه در مورد روزه علوم به خواص بهداشتي آن پرداخته اند ولي قرآن مجيد فلسفه اي بالاتر را بيان فرموده و آن ((تقوايابي )) است . در مورد تراشيدن صورت نيز از نظر طبي گفته اند:

وجود محاسن براي محافظت از لثه ها و دندان ها و پوست صورت مفيد است . ليكن به نظر مي رسد فلسفه اصلي حكم اثري معنوي و روحي و حفظ حالت طبيعي خلقت مرد باشد. نهايتا" مسأله امري تعبدي است و اگر هيچ فلسفه اي نيز براي آن شناخته نشود, حكم شارع را بايد پذيرفت . حرمت تراشيدن ريش مرحوم محقق آيت الله العظمي خويي , درباره حرمت تراشيدن ريش بحثي مبسوط دارند كه خلاصه آن را بازگو مي كنيم . (نك به مصباح الفقاهه , تقريرات درس محقق خويي به قلم توحيدي تبريزي , ج 1, ص 257) ايشان چنين مي فرمايند: مشهور بلكه اجماع بين علماي شيعه و سني , حرمت تراشيدن است . وجوه ذيل براي حرمت اقامه شده :

1- قول خداي سبحان ((فليغيرن خلق الله )) (سوره نساء، آيه 118) به ادعاي اين كه حلق لحيه (تراشيدن ريش ) تغيير خلقت به شمار مي آيد پس حرام است .

2- در رواياتي امر شده به ارسال لحيه (بلند گذاشتن ريش ) و زدن سبيل ها. و از تشبيه به يهود و مجوس نهي گرديده است , (وسائل الشيعه , ج 1, باب 67 از ابواب عدم جواز حلق لحيه , ص 80 و ج 4, الوافي , ص 99)

3- در رواياتي معروف به جعفريات آمده است كه حلق لحيه مثله كردن است و هر كس مثله كند لعنت خدا بر او باد. (المستدرك , ج 1, ص 59).

4- رواياتي كه دلالت دارند بر اينكه سلوك و مسلك دشمنان دين جايز نمي باشد. حلق لحيه از جمله شمار آنها محسوب مي شود.

5

- قول پيامبر(ص ) در خطاب به دو پيام آور كسري ت: واي بر شما چرا اينگونه هستيد؟ آن دو نفر گفتند پروردگارمان ما را اينگونه امر كرده تا كسري را درك كنيم . سپس پيامبر(ص ) فرمود: لكن پروردگار من امر فرموده كه ريشم را آزاد بگذارم و سبيلهايم را كوتاه كنم . (مستدرك , ج 1, ص 59) 6

- قول علي (ع ): اقوامي بودند كه حلق لحيه نمودند و سبيلها را گذاشتند سپس مسخ شدند. (وسائل الشيعه , ج 1, باب 56, از همان باب , ص 80 و الوافي , ج 2, ص 33) لازم به ذكر است كه همه اين وجوه ششگانه نزد مرحوم خويي به علل ضعف در سند و يا متن , مخدوش هستند و نمي توانند حرمت را اثبات كنند. اما وي وجه هفتمي را ذكر مي كند كه نزد وي مقبول است و آن اين است كه : روايتي صحيح داريم از بزنطي كه از خدمت امام رضا(ع ) سؤال شد: آيا براي مرد صلاح است كه ريشش را بزند. امام فرمود: اما از جوانب آن , اشكالي ندارد. و اما از جلوي آن جايز نيست . (وسائل الشيعه , ج 1, باب 52 از همان باب , ص 80) آن گاه مرحوم خويي مي فرمايد: ((سيره قطعيه اي كه بين متدينين متداول , و به زمان پيامبر(ص ) متصل است بر اين مدعا دلالت مي كند)).

افزون بر آن ادعاي اجماع هم بر آن شده است و قول مخالفي از شيعه و سني در اين مقام نقل نشده است . بنابراين موضوع حرمت از بين

بردن كامل ريش است و فرقي ميان تراشيدن و استفاده از ديگر وسايل پيرايش ندارد. اما اگر مقداري از ريش بر صورت بماند و براي ديگران وجود ريش نمايان باشد, صدق عرفي به شمار مي آيد.

احكام ريش تراشي

پرسش 1. تراشيدن ريش تمام صورت با ماشين يا تيغ چه حكمي دارد؟

همه (به جز بهجت و صافي): تراشيدن ريش خواه با تيغ باشد يا ماشين بنابر احتياط واجب حرام است.(1)

صافي و بهجت: تراشيدن ريش حرام است.(2)

پرسش 2. آيا گذاشتن ريش پروفسوري كفايت مي كند؟

امام، خامنه اي، بهجت، صافي، نوري و سيستاني: خير، تراشيدن مقداري از ريش (دو طرف گونه ها) نيز حكم تراشيدن تمام آن را دارد.(3)

تبريزي، مكارم و فاضل: اگر چانه و اطراف آن (يك چهارم صورت) تراشيده نشود، به طوري كه در وقت مواجهه صدق كند ريش دارد، كفايت مي كند.(4)

پرسش 3. منظور از صدق ريش چيست؟

همه: منظور آن است كه در عرف مردم به آن ريش بگويند.(5)

پرسش 4. آيا منظور از تراشيدن ريش همان تيغ زدن است يا ماشين هاي نمره پايين را هم شامل مي شود؟

همه: هر وسيله اي كه موهاي صورت را بتراشد به گونه اي كه عرف مردم بگوييد ريش ندارد، خواه با تيغ باشد يا ماشين و يا هر ابزارديگري.(6)

پرسش 5. گذاشتن خط ريش چه حكمي دارد؟

همه: تراشيدن روي گونه ها (بصورت خط ريش) اشكال ندارد.(7)

مجوز ريش تراشي

پرسش 6. تراشيدن ريش با تيغ يا ماشين ريش تراشي براي هنرمندي كه كارش آن را اقتضاء مي كند چه حكمي دارد؟

همه: با توجه به اينكه مي توان بوسيله گريم و مانند آن ريش صورت را به شكل تراشيده شده نمايان كرد، تراشيدن آن اشكال دارد.(8)

پرسش 7. افرادي كه در اثر ريش گذاشتن

احساس خارش مي كنند و يا اينكه در محيطي بسر مي برند كه اگر آن را نتراشند گرد و غبار در لابلاي موي صورتش جمع مي شود وظيفه چيست؟

همه: مشكل ياد شده مجوز ريش تراشي نيست.(9)

پرسش 8. چنانچه گذاشتن ريش براي صورت ضرر داشته باشد تكليف چيست؟

همه: در فرض مذكور، تراشيدن ريش صورت اشكال ندارد.(10)

پرسش 9. اگر انسان براي اين كه توهين مردم را نشنود، ريشش را بزند چه حكمي دارد؟

گذاشتن ريش براي مسلماني كه به دينش اهميت مي دهد باعث خواري و سرشكستگي نيست و با مسخره كردن ديگران، احكام خداوند عوض نمي شود. مگر آنكه استهزاء و خواري به حدي برسد كه تحمل آن نزد عقلاء امر غيرعادي و حرج محسوب شود در اين فرض مي تواند ريش خود را بزند.(11)

پرسش 10. آيا براي اين كه انسان در بعضي محيطها انگشت نما نشود مي تواند صورت خود را با تيغ بتراشد؟

همه: خير.(12)

پرسش 11. آيا تراشيدن موهاي كم صورت به منظور رشد و پرشدن آن اشكال دارد.

همه: اگر موهاي صورت كم بوده به طوري كه صدق ريش بر آن نكند، تراشيدن آن مانعي ندارد.(13)

تراشيدن سبيل

پرسش 12. حكم تراشيدن سبيل و بلند گذاشت آن چيست؟

تراشيدن آن اشكال ندارد ولي بلند نمودن آن به مقداري كه هنگام خوردن و آشاميدن با غذا يا آب برخورد كند مكروه است.(14)

----------------------

پي نوشت ها:

1) امام، استفتاءات، ج 2، مكاسب محرمه، س 79؛ نوري، استفتاءات، ج 1، س 492 و 493؛ مكارم، استفتاءات، ج 2، س 750 و 753؛ تبريزي، استفتاءات، س 1089 و 1096؛ فاضل، جامع المسائل، ج 1، س 957 و 955؛ سيستاني، سايت، ريش تراشي، س 1 و 3؛ خامنه اي، اجوبة، س 1421 و

1416؛ دفتر: وحيد.

2) صافي، جامع الاحكام، ج 2، س 1740 و 1742؛ بهجت، توضيح المسائل، متفرقه، م 4.

3) امام، استفتاءات، ج 2، مكاسب محرمه، س 84؛ وحيد، منهاج الصالحين، ج 3،

م 43؛ خامنه اي، اجوبة، س 1413؛ سيستاني؛ سايت، ريش تراش، س 1 و 3؛ صافي، جامع الاحكام، ج 2، س 1743؛ بهجت، توضيح المسائل، متفرقه، س 4؛ نوري، استفتاءات، ج 1، س 492 و 493.

4) مكارم، استفتاءات، ج 2، س 751؛ فاضل، جامع المسائل، ج 1، س 955 و ج 2، س 941؛ تبريزي، استفتاءات، س 1087.

5) تبريزي، استفتاءات، س 1091؛ دفتر: همه.

6) امام، استفتاءات، ج 2، مكاسب محرمه، س 79؛ بهجت، توضيح المسائل، متفرقه، م 4؛ نوري، استفتاءات، ج 1، س 494؛ مكارم، استفتاءات، ج 2، س 751 و 753؛ تبريزي، استفتاءات، س 1091 و 1099؛ فاضل، جامع المسائل، ج 1، س 957؛ صافي، جامع الاحكام، ج 2، س 1742؛ سيستاني، سايت، ريش تراش، س 10 و 6 و 15؛ دفتر: وحيد.

7) بهجت، توضيح المسائل، متفرقه، م 4؛ سيستاني، سايت، ريش تراشي، س 11؛ صافي، جامع الاحكام، ج 2، س 1743؛ خامنه اي، اجوبة، س 1424؛ فاضل، جامع المسائل، ج 1، س 955؛ تبريزي، استفتاءات، س 1096؛ مكارم، استفتاءات، ج 2، س 751؛ نوري، استفتاءات ج 1، س 493؛ دفتر: وحيد، امام.

8) دفتر: همه.

9) امام، استفتاءات، ج 2، مكاسب محرمه، س 87؛ صافي، جامع الاحكام، ج 2، س 1746؛ دفتر: همه.

10) امام، استفتاءات، ج 2، مكاسب محرمه، س 88؛ سيستاني، منهاج الصالحين، ج 2، م 46؛ تبريزي، صراط النجاة، ج 2، س 905؛ خامنه اي، اجوبة، س 1418؛ دفتر: وحيد، نوري، صافي، بهجت، فاضل و مكارم.

11) خامنه اي، اجوبة، س 1418؛ مكارم، استفتاءات، ج

2 س 753؛ تبريزي، صراط النجاة، ج 2، س 905 و التعليقه علي منهاج الصالحين، م 43؛ وحيد، منهاج الصالحين، ج 3، م 43؛ سيستاني، منهاج الصالحين، ج 2، م 46؛ دفتر: صافي، بهجت، وحيد، فاضل، امام.

12) دفتر: همه.

13) امام، استفتاءات، ج 2، مكاسب محرمه، س 80؛ مكارم، استفتاءات، ج 2، س 753 و ج 1، س 570؛ تبريزي، استفتاءات، س 1096؛ فاضل، جامع المسائل، ج 1، س 956 و 960 و 958؛ سيستاني، سايت، ريش تراشي، س 14؛ دفتر: وحيد، بهجت، نوري و صافي.

14) امام، استفتاءات، ج 2، مكاسب محرمه، س 80 و 85؛ خامنه اي، اجوبة، س 1415؛ تبريزي، استفتاءات، س 1096؛ نوري، استفتاءات، ج 1، س 496؛ صافي، جامع الاحكام، ج 2، س 1744؛ دفتر: بهجت، مكارم، وحيد و فاضل و سيستاني.

فلسفه ي انداختن پيراهن روي شلوار چيست؟

پرسش

فلسفه ي انداختن پيراهن روي شلوار چيست؟

پاسخ

آن چه در لباس پوشيدن واجب است رعايت پوشش و حجاب براي مردان و زنان است به شكلي كه خود شخص و يا ديگران به گناه و حرام سوق پيدا نكنند.

اما مدل و كيفيت لباس پوشيدن به اختيار خود انسان ها است به عنوان مثال بعضي پوشيدن كت و شلوار را دوست دارند و برخي بيشتر به پوشيدن كاپشن علاقه مند هستند.

راجع به پيراهن هم همين نكته جاري است. البته ممكن است نظر كساني كه پيراهن خود را روي شلوار مي اندازند پوشش كاملتر و حجاب برتر باشد همانگونه كه لباس هاي ايراني هاي قديم بلند بوده است.

تقدس لباس روحانيت به چيست به طور مستدل پاسخ دهيد؟

پرسش

تقدس لباس روحانيت به چيست به طور مستدل پاسخ دهيد؟

پاسخ

درباره قسمت اول سؤال (لباس روحانيان) نكات ذيل قابل توجه مي باشد:

يكم: اين نوع لباس از زمان پيامبر اكرم(ص) و امامان معصوم(ص) رايج بوده است و آن بزرگواران، چنين لباس مي پوشيدند.

دوم: عمامه بر سر بستن، از مستحبات بوده و تأكيد فراواني بر آن شده است. احاديث متعددي در اين زمينه از حضرت رسول اكرم(ص) و ائمه معصومين(ع) وارد شده است؛ از جمله: امام رضا(ع) مي فرمايند: «حضرت رسول(ص) عمّامه بر سر بستند و يك طرف آن را به جلو وطرف ديگر را به عقب انداختند.» از حضرت امام صادق(ع) نقل شده است كه حضرت رسول(ص) با دست خود بر سر حضرت علي(ع) عمامه پيچيدند، (ر.ك: علامه مجلسي: حليه المتقين، ص 18).

سوم: جايگاه صنفي بسياري از اقشار جامعه اقتضا مي كند كه از ساير اقشار مردم باز شناخته شوند؛ لذا داراي يك نوع لباس مشخص مي باشند. مانند نيروهاي نظامي و انتظامي و... درباره روحانيان نيز چنين است بر اساس روايات متعدد «العلماء ورثه الانبياء» «و اما الحوادث الواقعه فارجعوا الي رواه احاديثنا فانهم حجتي عليكم و... روحانيان، امانت داران ائمه اطهار(ع) و مرجع روحي و معنوي و اجتماعي و... مردم مي باشند؛ لذا نيازمند لباسي مشخص مي باشند تا بدين وسيله در جامعه مشخص شوند و مراجعه به آن ها در مواقع نياز آسان تر باشد. و يا مثلا در موقع نماز جماعت تأكيد شده كه امام جماعت داراي لباس خاصي روحانيت باشد چنان كه امام صادق(ع) فرمود: «شايسته نيست كه امام جماعت بودن عبا و عمامه باشد» (وسايل، ج 3، ص 329، باب 53، ح 1).

چهارم: پوشيدن اين لباس، هر چند شأن

و منزلتي نسبت به ساير اقشار مردم براي روحانيان ايجاد نمي كند، ولي موجب تعظيم شعائر الهي مي گردد كه مورد اهتمام قرآن است. وجود شخصيتهاي وارسته جامعه كه به عنوان سمبل و مظهر علم و تقوا و وارستگي و ارزش هاياسلامي و ملبس به لباس رسول اكرم(ص) و ائمه معصومين(ع) باشند، از شعائر الهي مي باشد و در حفظ و گسترش ارزش هاي الهي و اسلامي در جامعه و تقويت هويت مذهبي در مقابل تهاجم ارزش هاي بيگانه، بسيار مؤثر است.

خصوصا در جامعه ما كه متأسفانه تحت تأثير تهاجم فرهنگي غرب، حتي لباس سنتي و بومي خويش را حفظ نكرده است. بنابراين وجود قشر خاصي در جامعه با لباس مذهبي و سنتي، نماد پايداري در مقابل هجوم فرهنگ و ارزش هاي غربي است و مايه فخر و مباهات محسوب مي گردد.

چرا براي مراجع از لفظ آيه الله العظمي كه مختص حضرت امير در زيارت موجود در مفاتيح مي باشداستفاده مي شود مگر علماي قبلي مثل شيخ مفيد و كليني و ... از نظر بسياري از جهات از موجودين افضل نبودند ؟

پرسش

چرا براي مراجع از لفظ آيه الله العظمي كه مختص حضرت امير در زيارت موجود در مفاتيح مي باشداستفاده مي شود مگر علماي قبلي مثل شيخ مفيد و كليني و ... از نظر بسياري از جهات از موجودين افضل نبودند ؟

پاسخ

در سده 4 قمري عنوان ثقه الاسلام براي محمد بن يعقوب كليني به كار رفت. (دائرد المعارف بزرگ اسلامي، ج 2، ص 260) محمد بن يعقوب كليني در نزد همه طوائف اسلامي مقبول بود، شيعه و سني به او مراجعه مي كردند و روي همين اصل به ثقه الاسلام شهرت يافت. او نخستين كسي است كه در دوره اسلامي به اين لقب اختصاص يافت. (ريحانه الادب، ج 5، ص 79، كلمه كليني)

در سده پنج هجري قمري عنوان «حجه الاسلام» براي امام محمد غزالي به كار رفت. (دائرد المعارف بزرگ اسلامي و ريحانه الادب، ج 4، ص 237

در سده هفتم هجري قمري عنوان «محقق» براي جعفر بن حسن حلي به كار رفت. (دائره المعارف بزرگ اسلام) كتاب «شرائع الاسلام في مسائل الحلال و الحرام» نوشته همين محقق است و جواهر الكلام كه در 43 جلد چاپ شده، شرح همين شرايع است. در حوزه علميه قم همين الان، محور درس خارج فقه برخي از مراجع، كتاب شرايع است. محقق در سال 602 به دنيا آمد و در سال 676 وفات كرد.

در سده هشت هجري قمري عنوان علامه و آيت الله براي حسن بن يوسف حلي به كار رفت كه معروف به علامه حلي است. اين لقبها قرنها مختص همين علماء بود. در سده چهاردهم هجري قمري كاربرد برخي از اين عنوان ها براي گروهي از

فقهاء تكرار شد و رفته رفته گسترش يافت. اكنون عنوانهاي ثقه الاسلام و حجه السلام و آيت الله كاربرد گسترده اي دارد و هر كدام از اينها نشان دهنده سطح معيني از علم فقه است. تا قرن چهاردهم هجري، فقط علامه حلي را آيت الله مي ناميدند. در اوايل قرن چهاردهم هجري نخستين بار سيد محمدمهدي بحرالعلوم آيت الله خوانده شد. چند دهه پس از آن شيخ مرتضي انصاري و سيد محمدحسن شيرازي آيت الله خوانده شدند. مورخان مشروطه، «آيت الله» را بر آخوند ملا كاظم خراساني و ديگران اطلاق كردند. پيش از اين همه مراجع را حجه الاسلام مي ناميدند. پس از تشكيل حوزه علميه قم توسط شيخ عبدالكريم حائري، شماري از فقهاي بزرگ كه در آن گرد آمدند، آيت الله لقب يافتند و به تدريج معدودي از آنها آيت الله العظمي ناميده شدند. (دائره المعارف بزرگ اسلامي)

بنابر آنچه گفته شد القاب و واژه گان نيز همانند بسياري از لوازم زندگي بشري سير تحول داشته است و شايد راز آن در اين نهفته باشد كه براي نشان دادن برجستگي يك نفر در ميان افرادي كه قبلا هم تراز بودند به طور طبيعي از لقب ممتازتر استفاده مي شود و اين سير هم چنان ادامه مي يابد.

چرا شيعيان در ماه محرم و در ايام شهادت امام حسين(ع) گريه مي كنند و به عزاداري مي پردازند؟

پرسش

چرا شيعيان در ماه محرم و در ايام شهادت امام حسين(ع) گريه مي كنند و به عزاداري مي پردازند؟

پاسخ

قبل از پاسخ مناسب است به چند نكته توجه شود:

1- ابراز غم و اندوه و گريه بر عزيزان از دست رفته از نظر شيعه و سني جايز است و شخص رسول گرامي اسلام(ص) در شهادت عمويش حمزه{1}، در شهادت جعفربن ابي طالب{2}، در غم مرگ فرزند عزيزشان ابراهيم{3}، در اندوه رحلت يكي از نوادگانشان، در كنار قبر مادرشان و ...{4} گريستند/

2- بر اساس روايات فريقين پيامبر اكرم(ص) بارها از شهادت اباعبدالله حسين(ع) خبر دادند و در غم و اندوه شهادت و مظلوميت آن حضرت گريستند؛ در روز ولادت{5}، در منزل ام سلمه{6}، در منزل زينب{7} و///

(س)- ائمه معصومين: بر مظلوميت و شهادت امام حسين(ع) مي گريستند و در ايام شهادت آن حضرت به برگزاري مراسم عزا مي پرداختند. امام سجاد(ع) با همه صبر و شكيبايي در بقيه عمر شريفش پس از حادثه كربلا همواره گريان و اندوهگين بود، به گونه اي كه امام صادق(ع) مي فرمايد: «امام علي بن حسين(ع) بيست سال گريه كرد و غذايي در نزد او گذاشته نمي شد مگر اينكه گريه مي كرد.»{8} امام باقر و امام صادق(عليهم السلام) و امام رضا(ع) كه از آزادي بيشتري برخوردار بودند در حكومتهاي وقت خويش مجالس سوگواري بپا مي كردند و از شعرا مي خواستند در مصايب و فضايل اباعبدالله شعر بخوانند و آنان گريه مي كردند.{9}

4- از منابع شيعه استفاده مي شود كه گريه بر امام حسين(ع) نه تنها جايز و مشروع است بلكه مطلوب و پسنديده است و از ثواب فوق العاده اي برخوردار است، پيامبر گرامي اسلام فرمود: "كُلُّ عيْنٍ باكِيٌْ اِلاّ عَينٌ بَكَتْ عَلي مَصائِبِ

الحُسَين فَاِنَّها ضاحِكٌَْ مُسْتَبِشَرٌْ بِنَعيمِ الجَنِّْ."{10}

«هر چشمي در روز قيامت گريان است مگر چشمي كه بر مصيبت حسين(ع) گريه كرده است كه چنين كسي خندان است و بر نعمتهاي بهشت بشارت داده مي شود.»

5- لازمه ابراز عشق و ارادت و محبت به اهل بيت شادي در شادماني آنها و سوگواري بر مصايب و غمو اندوه آنان است چرا كه اهل بيت رسول خدا(ص) همان مصداق «قربي» هستند در آيه شريفه:

"قُلْ لااَسْئَلُكُم عَلَيْهِ اَجْراً اِلاَّ المَوَدََّْ فيِ القُربي"{11}

(ص)- امام حسين(ع) با قيام و شهادتش درس چگونه زيستن و چگونه مردن را به انسانها آموخت و با شهادتش چهره پليد طاغوت زمان خويش را بر ملا ساخت و چهره كريه يزيد را روشن نمود پس بايد قيام و شهادتش بزرگ داشته شود/

اينك با توجه به مقدمات فوق در پاسخ اين سؤال مي گوييم شيعه در ايام شهادت امام حسين(ع) گريه و عزاداري مي كند تا بدين وسيله:

الف: به سنت رسول خدا(ص) و سيره ائمه: تمسك نموده باشد/

ب: عشق و ارادت خويش را به خاندان رسالت ابراز دارد/

ج: درسهاي نهضت عاشورا و اهداف امام حسين(ع) تبيين نمايد/

د: از شهدا و مجاهداني كه براي احياي اسلام از جان خويش دريغ نكردند تقدير نمايد/

ه': زمينه تبليغ دين و بيان احكام اسلامي را فراهم كرده باشد/

[1].- طبقات ابن سعد، ترجمه حمزه/

[2].- استيعاب و اسدالغابه، ترجمه جعفربن ابي طالب/

[3].- صحيح بخاري، كتاب الخبائز، باب قول النبي(ص) «انابك لمحزونون»/

[4].- صحيح مسلم، ج 2، ص 1(ع)(ص)، كتاب الخبائز، باب (ص)(س)، حديث 108/

[5].- مقتل خوارزمي، ج 1، ص (ع)8/

[6].- الجامع الصحيح، ج (س)1، ص (س)19/

[7].- المجمع الزوايد، ج 9، ص 188/

[8].- مناقب، شهر آشوب، ج 4، ص 5(ص)1/

[9].- كامل الزيادات، ص 4(ع)1؛

امالي صدوق و رجال كشي/

[10].- وسايل الشيعه، ج 2، ص 924/

[11]. سوره شوري، آيه (س)2/

موضوع: شير دادن مادر بزرگ به نوه اش

- چرا به امام خميني مي گويند امام؟ حتي بعضي ها مي گويند اما سيزدهم است ؟

اشاره

- چرا وقتي نام امام خميني مي آيد صلوات مي فرستند؟وآنهم سه صلوات ولي نام حضرت محمد(ص) مي آيد يك صلوات مي فرستند؟

پرسش

- چرا به امام خميني مي گويند امام؟ حتي بعضي ها مي گويند اما سيزدهم است ؟

- چرا وقتي نام امام خميني مي آيد صلوات مي فرستند؟وآنهم سه صلوات ولي نام حضرت محمد(ص) مي آيد يك صلوات مي فرستند؟

پاسخ

سوال شما داراي چند بخش است كه سعي مي شود به تفكيك به هر كدام پاسخ داده شود. پرسيده ايد چرا به امام خميني(ره) مي گويند امام. يا امام سيزدهم. درپاسخ بايد عرض كنيم كه واژه امام ازنظر لغوي به معناي رهبر و پيشوا است كه خود شما هم به آن اشاره كرده ايد . به كسي كه درنماز جماعت به او اقتدا مي كنيم هم امام جماعت گفته مي شود چون جماعت مأمومين از او پيروي مي كنند . علت اينكه اين عنوان و لقب به حضرت آيت ا...العظمي خميني (ره) اطلاق شد براي اين بودكه در عصر كنوني توانست با رهبري خود يك نهضت وانقلاب ديني بر پا كند ودر دنيايي كه شعار حذف دين از صحنه سياست واجتماع، سرلوحه كارشان بود يك حكومت ديني برپا كرد. بنابراين ايشان حقيقتاً امام و رهبر بودند وپس از ايشان نيز حضرت آيت ا...خامنه اي درهدايت اين نظام و حكومت همان نقش رابه خوبي ايفا مي كنند ودر پاسخ سوال شما كه چرا به ايشان امام نمي گويند مي گوييم پس از رحلت امام خميني(ره) ابتدا اين لفظ وعنوان به ايشان هم داده شد ولي به قرارمعلوم خود ايشان از اين كار ممانعت فرمودند وخواستار آن شدندكه لقب "امام" فقط به حضرت آيت ا...العظمي امام خميني "رضوان ا...تعالي) منحصر شود .

برخي افراد هم به مزاح و شوخي مي

گويند "امام سيزدهم" حساب اين افراد را بايد از حساب كساني كه ابهام و سؤال دارند جدا كرد.

درباره صلوات فرستادن پس از شنيدن نام امام(ره) وآيت ا...خامنه اي وتعداد صلوات هابايد گفت : آنچه مسلم است اينكه امام خميني (ره) وحضرت آيت ا...خامنه اي اصلاً با معصومين مورد مقايسه قرار نمي گيرند . در واقع صلوات فرستادن پس

از نام امام ورهبري تأكيدي است بر مخالفت با برداشت_هاي نادرس_ت از اس_لام، تأك_يدي اس__ت بربرداشت صحيح امروزي امام ورهبري از اسلام ناب محمدي(ص) است امت اسلام هم معناي اين صلوات را مي فهمند وكسي برتري امام ورهبري را برمعصومين قصد نكرده ونمي كنند بلكه مي توان گفت يك نوع مبارزه سياسي ويا يك استراتژي و شگرد است درمبارزه با دشمنان اسلام .

مقام معظم رهبري حضرت آيت ا... خامنه اي در اين زمينه مي فرمايند :

" پيش از پيروزي انقلاب بنده در تبعيد بودم در پيرانشهر. ا زيك شهري از نزديكي هاي ما چند نفرآدمي بودند كه يكي از آنها راننده بود. آدمهاي اهل فرهنگ ومعرفت واينها نبودند . به حسب ظاهر به اينها مي گفتند عامي، اما آدمهايي جزوخواص بودند . اينها مرتب مي آمدند ديدن ما پيرانشهر، قضيه مذاكرات خودشان با روحاني شهرستان را مي گفتند خوب روحاني شهر هم آدم خوبي بود، منتها عوام بود. ملاحظه مي كنيد! راننده كمپرسي جزو خواص بود ولي روحاني محترم پيش نماز جزو عوام بود مثلاً آن روحاني مي گفت كه چرا وقتي كه اسم پيغمبر مي آيد، يك صلوات مي فرستيد، اسم اين آقا كه مي آيد، سه صلوات مي فرستيد. اين راننده به او جواب مي

داد كه آن روزي كه ديگر مبارزه اي نداشتيم واسلام به همه و همه جا فائق بشود، ما همان سه تا صلوات را، يكي اش را هم نمي فرستيم امروز اين سه تا صلوات مبارزه است. اومي فهميد، اين نمي فهميد. توجه كنيد! اين را، مثال زدم برا ي اينكه مردم بداني دكه خواص كه مي گوييم، معني آن يك لباس خاص نيست، ممكن است مردباشد، ممكن است زن باشد، ممكن است تحصيل كرده باشد، ممكن است تحصيل نكرده باشد، ممكن است ثروتمند باشد، ممكن است فقيرباشد، ممكن است كه يك انساني باشد كه در دستگاههاي دولتي باشد، ممكن است جزء مخالفين دستگاههاي دولتي طاغوت باشد ." "1"

) خواص ورسالت آنان، سخنراني مقام معظم رهبري در حسينيه لشكر27 محمد رسول ا...(ص) ، 20/3/75 ص 16

1- نحوه عزاداري براي امام حسين (ع) چگونه بايد باشد؟ با توجه به اينكه در ايران از زنجيرزدن و سينه خيز رفتن و ... كه با مجروح شدن بدن همراه است استفاده مي كنند آيا اين روشها عذر شرعي ندارد؟

اشاره

2- آيا روشهايي براي عزاداري كه مطابق با دين اسلام باشد واز احاديث

پرسش

1- نحوه عزاداري براي امام حسين (ع) چگونه بايد باشد؟ با توجه به اينكه در ايران از زنجيرزدن و سينه خيز رفتن و ... كه با مجروح شدن بدن همراه است استفاده مي كنند آيا اين روشها عذر شرعي ندارد؟

2- آيا روشهايي براي عزاداري كه مطابق با دين اسلام باشد واز احاديث و ... رسيده باشد نداريم؟

3- عزداران واقعي چه كساني هستند؟

پاسخ

2و1_ برادر عزير بعنوان مقدمه توجه شما را به نكاتي پيرامون فلسفه عزاداري جلب مي نمايم. چراكه قالبهاي رائج عزاداري بايد آئينه نمايشي زوايايي از روح حاكم بر عزاداري باشد نه خداي ناكرده منافي ازآن . " عزاداري و بزرگداشت شهادت اهل بيت ( عليهم السلام ) _ بويژه حضرت اباعبدا...(ع) _ درخصوص ديني سخت مورد تاكيد و توجه واقع شده واز افضل قربات شمرده مي شود. همچنانكه اشك هر آزاده و سينه سوخته اي را برمصائب و شگفتي هاي صحنه اي چون عاشورا از سرسوز و شوق هميشه جاري است . ودرطول تاريخ اين عزادريها داراي آثار مفيد و ارزشمند بسياري بوده است، از جمله : 1- احيا وزنده داشتن نهضت عاشورا كه موجب زنده نگه داشتن و ترويج دائمي مكتب قيام و انقلاب در برابر طاغوتها و تربيت كننده و پرورش دهنده روح حماسه و ايثار بوده است. 2- عزاداري نوعي پيونده محكم عاطفي با مظلوم انقلابگرواعتراض به ستمگر است وبه تعبير استاد مطهري : " گريه بر شهيد شركت درحماسه اوست" 3- عزاداري براي اهل بيت يك پيون روحي راه آنان به جامعه الهام گشته و پيوستگي پايداري بين پيروان مكتب ورهبران آن برقرار مي سازد وديگر گذشت قرون و

اعصار نمي تواند بين آنان جدايي افكند.4- نكته ديگر اينكه وجود مراسم عزاداري در هر كوي وبرزن بزرگترين ابزار گسترش فرهنگ حسيني (ع) است (البته با بهينه سازي اين مجالس وزدودن آفتها وانحرافات ازآن) همين مساله موجب نفوذ ناپذيري امت از تاثيرات و انحرافات دشمنان مي گردد ومكتب راهمچنان سالم نگه مي دارد. ويا تحريفات و اعوجاجات را به حداقل مي رساند."1"

واما درباره قالبهاي رائج وسنتي مثل سينه زني و زنجير زني بايد گفت : اصل عزاداري وسوگواري از خود اهل بيت عليهم السلام است ولي چگونگي آن تا حدود زيادي با شيوه هاي قومي و ملي عجين شده است واين آميزش تا زماني كه مشتمل برخلاف شرع نباشد اشكالي ندارد. بنابراين هر گونه عملكردي درراستاي اهداف مذكور جايز وانجام آن مفيد وبلامانع است و آنچه دروغ و ياموجب وهن و بي پايگي مذهب ودين گردد ممنوع و غير مجاز است و به ويژه با انگيزه هاي دنيا گرايانه .

امام خميني(ره) دراين باره فرموده اند :" بايدمامحرم و صفر را زنده نگه داريم به ذكر مصائب اهل بيت عليهم السلام كه باز ذكر مصائب اهل بيت با همان و ضع سنتي مرثيه سرايي و روضه خواني اين مذهب زنده مانده است . شياطين به گوش ما نخوانند كه ما انقلاب كرديم، حالا بايد همان مسائل انقلاب رابگوييم ومسائلي كه در سابق بود حالا ديگر مشي بايد بشود، خير

ما بايد حافظ اين سنتهاي اسلامي، حافظ اين دسته جات مبارك اسلامي كه درعاشورا، درمحرم وصفر درمواقع مقتضي به را مي افتند (باشيم) تاكيد كنيم كه بيشتر دنبالش باشند . محرم و صفر وفداكاريهاي سيد الشهدا سلام الله عليه

است كه اسلام را براي ما زنده نگه داشته است .... بايد بدانيد اگر بخواهيد نهضت شما محفوظ بماند بايد اين سنتها را حفظ كنيد البته يك چيزهاي ناروايي بوده است سابق و دست اشخاص بي اطلاع از مسائل اسلام بوده، آنها بايد يك قدري تصفيه شود لكن عزاداري به همان قوت خودش بايد باقي بماند ..."

از حضرت ايه ا...العظمي خامنه اي نيز در اين باره سوالاتي شده كه اجمالاً به پاسخهاي ايشان اشاره مي شود :"2"

راجع به مراسم شبيه خواني فرموده اند : اگر مراسم شبيه خواني مشتمل بر امور دروغ و باطل نباشند ومستلزم مفسده هم نباشند و با توجه به مقتضيات زمان باعث وهن مذهب حق هم نشوند اشكال ندارند. ولي درعين حال بهتر است به جاي آنها مجالس وعظ وارشاد وذكرمصائب حسيني ومرثيه خواني برپاشود.

ونيز راجع به راه انداخت دسته هاي عزاداري فرموده اند : به راه انداختن دسته هاي عزاداري براي سيدالشهداء واصحاب او ... وشركت در امثال اين مراسم امر بسيار پسنديده و مطلوبيست واز بزرگترين اعمالياي است كه انسان را به خداوند نزديك مي كند ولي بايد از هر عملي كه باعث اذيت ديگران مي شود ويا في نفسه از نظر شرعي حرام است پرهيزكرد.

وهمچنين راجع به استفاد هاز آلات موسيقي درعزاداريها فرموده اند : استفاده از آلات موسيقي، مناسب با عزاداري سالار شهيدان نيست و شايسته است مراسم عزاداري به همان صورت متعارضي كه از قديم متداول بود برگزار شود.

ونيز راجع به اعمالي چون سوراخ كردن گوشت بدن و آويزكردن وزنه به آن فرموده اند : اين گونه اعمال كه موجب وهن مذهب مي شوند جايز

نيست .

3- ودرخصوص اينكه فرموديد عزادار واقعي كيست؟ بايدگفت : مساله عاشورا دو جنبه ودو چهره دارد :

الف) چهره زيبايي ها ؛ يعني، عظمتي كه حضرت اباعبدا... (ع) وياران ايشان درابعاد مختلف آفريده وعالي ترين جلوه هاي كمال انسان رابا عمل خويش ترسيم نموده وبزرگترين درس رابه كل تاريخ بشريت آموختند . نمايش عزت و افتخار حسيني درمقابل لشكريان جهل و سياهي، بينش زينبي در جاي جاي قيام كربلاو همچنين نمايش اقتدا به مراسم حسيني نكات بارز آن مي باشند .

اين بعد از حادثه عاشورا بسيار غرور انگيز وافتخار آفرين است وبه راستي بايد به خود باليد كه درچنين مكتب درخشاني پا به عرصه وجودنهاده ودرآن رشد يافته وباآن مي ميريم وحاضريم همه هستي خود را دراين راه نثار كنيم .

ب) چهره ديگر عاشورا جنبه تراژديك، عمبار واشكبار آن است. اسف از مظلوميت حق و اسلامي كه ا زآن چون پوستي باقي نمانده بود.از غربت دين كه همه دروجود مبارك امامي رئوف وتنها تجلي يافته بود.

واسف ازاينكه چرا امت حق امام(ع) را پاس نداشته وناجوانمردانه ترين حركات را نسبت به محبوبترين خلق خدا وشريفترين انسانها روا داشتند. آري ظلمي كه برامام(ع) واهلبيت وياران ايشان تحميل شده دل هر انسان نيكوسيرتي را بدرد مي آورد وروح آدمي را سخت مي آزارد واز طرفي زنده وملموس يافتن قيام ودرس مكتب حسيني در سينه ها درتمام آنات و لحظه ها وتطبيق آن برتعارض هميشگي خوبيها وبديها دردرون كه گاه حسين وجود(جان علوي ونفس الهي) دردرون ما به تيغ شخوت و غضب وگاه به تيغ بي حيايي ضربتي مي خورد ودر پهنه نفس وروح ما بي جان و بي رمق

مي افتد واز اين منظر گريه بر حسين گريه برمظلوميت نفس مزكاي الهي خويش وغايتا نساني است كه به دست نفس حيواني دريده مي شود .

همچنانكه اشك گاهي از سر سوزو گا ه از سر شوق جاري مي شود گريه بر اباعبدا... (ع) از هر دو نوع است يعني هم مصائب ايشان سيلاب اشك از ديدگان فرو مي ريزد وهم عظمت و شگفت آفريني ها، مردانگي وشرافت آن حضرت وياران ايشان، آدمي را وادار به ريختن اشك مي سازد.

عزادار حسيني به هر اندازه معرفت به اين دو بعد داشته باشد ومتأثر از آن شود، عزادار محسوب مي شود والبته شايسته است مرتبت ومتزلت خود را دراين مقام با كسب معرفت بيشتر ارتقا بخشيم." "3"

(1) برگرفته از پرسش و پاسخهاي سايت دفتر نهادرهبري دردانشگاه www.nahad.net

(2) پاسخ به سوالات 354، 362، 363، 364 از رساله اجوبه الاستفتائات مقام معظم رهبري، ج2 ،ص 129

برگرفته از پرسش و پاسخهاي سايت دفتر نهاد

چگونه و با چه عملي مي توانيم مديون خون شهيدان نباشيم؟

پرسش

چگونه و با چه عملي مي توانيم مديون خون شهيدان نباشيم؟

پاسخ

تو در اول سرو جان باختي اندر ره عشقتا خلائق بدانند كه فنا شرط بقاست

گ__ر بشك_اف_ي هن_وز خ_اك ش_ه_يدان عش__قآيد از آن كشتگان زمزمه دوست دوست

خواهر گرامي، قطعاً شناخت كار عظيم آن عزيزان، و خدمت بزرگي كه به ما نمودند، گام نخست است. تا در گامي بعد پاسخي مناسب خدمت ايشان بدهيم.

آنچه واقعاً آن بزرگواران انجام دادند، فتح بزرگ جمهوري اسلامي بود. كه به تعبير رهبر بزرگوار انقلاب، آن فتح اين بود كه توانست اين جوانان را به اين مرحله از عظمت و اعتلاي روحي برساند، كه بتوانند احساس خودباوري كنند، و بايستند، و در مقابل تهاجم عظيم يكپارچه دنيا، از كشور و موجوديتشان، و از اسلام و از تمام حريمهاي ارزشهاي انساني و الهي، دفاع كنند.

ايشان به خون خويش هدايت الهي را تبيين كردند، و خويش را در تحقق تجلي اسلام ناب محمدي فاني كردند، و زندگي واقعي را تعريف كردند.

زنده را زنده نگويند كه مرگ از پس اوستبلكه زنده است شهيدي كه حياتش زقفاست

و ارائه طريق نمودند، به هر كه رونده اين طريق است. يعني زنده شدن به دم پروردگار. "مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ اَو اُنْثي وَ هُوَ ُمؤمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِبَةً وَ لَنَجْزيَنَّهُمْ اَجْرَهُمْ بِأحْسَنِ ما كانو يَعْمَلُونَ" (1) (هر كس عمل صالح انجام دهد، از مرد و زن، و او مؤمن باشد، پس او را به حيات پاك و طيب زنده مي گردانيم؛ و جزا مي دهيم ايشان را، به بهتر از آنچه انجام دادند.)

چه عمل صالحي بالاتر از عمل به تكليف در وقت معيّنش، قابل تصور و

تصديق است؟ قرار گرفتن در مرزهاي انسانيت، و صيانت از ارزشها در مقابل مظاهر حقيقي كفر و شيطنت، همراه با ايمان، به انسان حيات طيبه مي دهد، و انسان را به هواي اين حيات زنده مي گرداند.

همينگونه است دربارة شهيدان راه حق، و شهيدان نازنين انقلاب اسلامي. آنگاه كه پاي در ركاب تعبد و تولّي گذاردند، طليعة حيات طيبه در افق قلوبشان پديدار گشت، و طلاقنامه دنيا را در سيماي وصينامه هايشان حك كردند.

مي بينيم چگونه است كه شهيدان امام وار قلوب مؤمنين را نيز به طريقة خويش دعوت مي كنند. و چه دِيْني عظيم تر از اينكه هدايتي صورت گيرد و حق اين هدايت و روشنگري، حركت و التزام ركاب بودن را مي طلبد.

از اين رو در عرصه تربيت و تعالي در طريقه اين بزرگان، توجه خالصانه، و بي شائبة منفعت دنيايي به خداوند، در جهت تقرب به اوست. و معرفت و عمل مجدانه به احكام شريعت، و تخلق به اخلاق انبياء، و معتقد بودن به باورهاي راستين و ايماني، يعني ميثاق اولين ما با رب متعال، و تجديد اين ميثاق، به خون شهيدان صورت مي گيرد.

و در عرصه اجتماعي، بايد ديد كه ا مروز دشمنان، از چه طريق مي خواهند آن ارزشهايي را كه با خون شهدا زنده شده، از ما بگيرند. رهبر انقلاب در اين خصوص نيز مي گويند كه همين اخيراً در يكي از مجلات آمريكايي، سرمقاله اي بوسيله يك نويسندة معروف آمريكايي نوشته شده بود، كه خلاصه اش اين بود كه براي مقابله با كشورهايي مثل ايران، ما نمي توانيم از راههاي نظامي و اقتصادي عمل كنيم. اينها راههاي تجربه شده

و شكست خورده است، از راههاي فرهنگي بايد وارد بشويم. تصريح هم مي كند، مي گويد چگونه بايد وارد بشويم. و در وسط همان صفحه، عكس كاملاً عريان يك زن را كشيده، و گفته از اين طريق. گفته اينها را بايد ترويج كنيم، تا بتوانيم بر آنها فائق آييم. راست هم مي گويد، راه اين است. البته به هول و قوة الهي نمي گذاريم، و نخواهند توانست.

بنابراين اگر مي خواهيم راه شهدا در اين بُعد، كه همان دفاع جانانه از دين و ارزشهاي ديني و انقلابي بود، ادامه يابد، امروز نيز در اين تهاجم فرهنگي، بايد ضمن حفظ خود در مسير ارزشها، با وسايل و ابزار و سلاح مناسب، در اين جبهه تلاش كنيم؛ و با استقامت و راه ندادن نااميدي، گامهاي بلندي برداريم.

و به تعبير رهبر انقلاب درديدار با جوانان، كه فرمودند : "اين كارهايي كه جوانان مي كنند، اينها كوچك نيست، نه، شما كارتان را خوب انجام داديد؛ اگر صد نفر ديگر مثل شما فكر كنند، اعتلاي عظيم، و همان كار بزرگ، اتفاق خواهد افتاد. عين همين مسأله در باب ورزش است، عين همين مسأله در باب درس خواندن و در باب تحقيق است، عين همين مسأله در باب كارهاي خاصّ جوانان است. اين، درست مثل روز راهپيمايي است. اگر همه بگويند كه حالا من يك نفر چه تأثيري دارم، اين سيل عظيم ميليوني در روز بيست و دوم بهمن، يا در نماز جمعه، راه نمي افتاد. اما هر كسي احساس مي كند كه تكليف خودش را دارد انجام مي دهد. من مي خواهم تأكيد و تكرار كنم، كه كار تك تك اين جوانان

_ هر جا و در هر زمينه كه دارند كار مي كنند، در زمينة قرآن، در زمينة معلومات، در زمينة معارف، در حوزه، در دانشگاه، در كتاب نويسي _ كاري مهم است؛ همان كاري است كه انشاءا...، كشور را به اعتلاء خواهد رساند."

____________________________________________________________

منابع و مآخذ :

1. سوره مباركة نحل/آيه 97

گاهي در حرم مطهر امام رضا با صداي بوق و طبل مواجه مي شويم لطفاً بفرماييد اين

اشاره

موضوع چه فلسفه اي دارد ؟

پرسش

گاهي در حرم مطهر امام رضا با صداي بوق و طبل مواجه مي شويم لطفاً بفرماييد اين

موضوع چه فلسفه اي دارد ؟

پاسخ

ضمن تقدير وتشكر از جنابعالي به خاطر بذل توجه به شناخت اين موضوع درحرم مطهر ،

باتوجه به سؤال جنابعالي پيرامون شنيدن صداي بوق وطبل لازم به ذكر است اين اصوات

از محلي بنام نقاره خانه درقسمت شرقي صحن انقلاب است كه به گوش مي رسد . بناي

اين ايوان توسط شاه عباس صفوي باارتفاع 26 متر نهاده شده است . بربلنداي آن

ساختمان مجلل واستوار نقاره خانه چشم اعجاب وتحسين زائران رابه خود جلب مي كند

وازهمين رو اين مكان ايوان نقاره خانه نيز نامبرده مي شود .

استفاده از نقاره از زمانهاي دور درآستان قدس رضوي مرسوم بوده است اما از چگونگي

وعلل واستفاده آن واز چه زماني بصورت يك سنت درآمده هيچ اطلاعي دردست نيست .

شايد يكي از علل استفاده نقاره از آنجاباشد كه درگذشته دركاخها وقصرهاي سلاطين

وشاهان استفاده مي شده واز آنجا وارد حريم رضوي شده است چراكه حضرت نيز مقام

ولايتعهدي رادارا بوده اند وجزء شاهان محسوب مي شده اند .

از طرف ديگر به خاطر مقام عظماي حضرتش وابراز جلالت وفخامت لاهوئي كه حض_رت

برتر از تمامي شاه_ان است اين آواي خوش گواهي است برشكوه حرم روحاني اش .

اما آنچه مسلم است درحال حاضر استفاده از نقاره به غير از ايام محرم وصفر ونيز ايام

سوگواري درتمامي ايام سال در2نوبت 10دقيقه قبل از طلوع ونيز 10دقيقه قبل از

غروب خورشيد نواخته مي شود . علاوه براين درشب اعياد بعد از نماز مغرب وعشاء ونيز

روزهاي عيد

، زمان تحويل سال نو واعلام عيد سعيد فطر ونيز سحرهاي ماه مبارك

رمضان نقاره نواخته مي شود .

لازم به ذكر است تعدادنقاره زنان هفت نفر مي باشد 3نفر برطبل مي كوبند و4نفر

درشيپور مي دمند . گفته مي شود كه ايشان نام مبارك « رضا » ويا عبارت « مولد رضا (ع ) » رادر شيپورهاي خود مي دمند.

نظر شما در رابطه با اينكه رهبر يك انقلا ب دست خود را دراز كنند تا اشخاص آن را ببوسند و بعد از آنهم كه نوبت زنان شد حوله روي آن بيندازند تا آنان هم ببوسند آيا اين درست است ؟

پرسش

نظر شما در رابطه با اينكه رهبر يك انقلا ب دست خود را دراز كنند تا اشخاص آن را ببوسند و بعد از آنهم كه نوبت زنان شد حوله روي آن بيندازند تا آنان هم ببوسند آيا اين درست است ؟

پاسخ

بايد عرض كنيم كه اين رهبر انقلاب نيست كه دست خود را دراز مي كند بلكه اين ميليونها انسان مشتاق هستند كه از روي محبت و علاقه و اعتقاد دست خود را به سمت ايشان به نشانه علاقه دراز مي كنند وايشان از روي ادب و محبت پاسخ مي دهند نه خداي ناخواسته از روي تكبر كه صفت شيطان صفتان است. نه عالمان مهذب و خدا ترس مثل ايشان و اصولاً محبت و ايمان و علاقه به مؤمنان و صالحان از نشانه هاي ايمان است و آنهم به علماي دين و فقيه جامع الشرايط كه به ادله عقلي و نقلي نائب حضرت ولي عصر ( عج ) هستند1- ( جهت اطلاع از اين موضوع به كتاب ولايت فقيه امام خميني(ره) مراجعه نماييد .

2- شئونات ولايت فقيه ترجمه كتاب بيع 3

3- ولايت فقيه آيه الله جوادي آملي و 000 را مطالعه بفرمائيد .

اصولاً احترام و خضوع در مقابل پدر و مادر و معلم و انسانهاي الهي و علماي رباني و انبياء نه اينكه عيب دارد بلكه جزء دستورات و تصريحات قرآني است (1) چون احترام به اينها در مسير خواسته خداي متعال است و اينها بندگان صالح خدا هستند . مگر در نماز سلام به بندگان صالح نمي دهيد اصولاً دوستي بندگان صالح و مؤمنان دستور خداست و محبت به علماي رباني

نشانه ايمان است و توفيق الهي است اگر دوستي و محبت و اطاعت نباشد اشكال دارد و بايد ببينيم اشكال كارمان كجاست مگر فرمايش آيه الله حسن زاده آملي را نشنيده ايد كه فرمود ند من در سر كلاس پاي استادم ايه الله شعراني را بوسيدم البته آنها كه ميل ونياز به احترام ما ندارند ما وظيفه خودمان مي دانيم مگر از امام علي نشنيده ايد هر كس چيزي به من ياد بدهد من بنده او هستم برادر عزيز و محترم آيا اگر اين علماي دين نبودند. الان اينقدر از منابع الهي و قرآني و معارف دين در دسترس موجود بود ؟ و البته حضرت به ايشان اندازه من و شما وظيفه شرعي خودش را تشخيص مي دهد كه از روي پارچه خانمها اظهار علاقه مي كند و مانعي ندارد و اين كار ايشان در انظار ميليونها انسان و دائره علما و مراجع انجام شده است چه اشكال دارد اگر اشكالي مي بود قطعاً به ايشان تذكر ميدادند و ايشان مجتهد هستند و وظيفه ديني اش را تشخيص مي دهد . مگر شما در تفسير نخوانده ايد كه اين طريق را پيغمبر اسلام ( ص ) در صدر اسلام در بيعت با بانوان انجام داد (2)

تكراراً عرض مي كنم كه قرآن در آياتي احترام به انبياء را نشانه عبو ديت شمرده است (3)

و همينجور كسانيكه در مسير اهداف انبياء و ائمه هستند كه مي توانند جهت اطلاع بيشتر به منابع حديثي مراجعه بفرمائيد والسلام علي عبادالله الصالحين

1- سوره اسراء آيه 24 2- تفسير نمونه ممتحنه آيه 12

3- بقره 34 و يوسف آيه

100

ج اول ) استفتاءآت ايه الله مكارم شيرازي مسئله 1605 آدرس چندين حديث را جهت احترام و دست بوسي به عالم ديني و استحباب اين موضوع ذكر كرده جهت اطلاع كتاب وسائل الشيعه كتاب حج و جهاد باب عشره 132

آيا روحانيونيكه در اطراف ضريح مقدس امام رضا ( ع ) يا دراماكن متبر كه حرم مشغول روضه خواني مي باشند و عده اي اطراف آنها جمع مي شوند كار درستي است يا خير ؟ لطفاً توضيح دهيد ؟

پرسش

آيا روحانيونيكه در اطراف ضريح مقدس امام رضا ( ع ) يا دراماكن متبر كه حرم مشغول روضه خواني مي باشند و عده اي اطراف آنها جمع مي شوند كار درستي است يا خير ؟ لطفاً توضيح دهيد ؟

پاسخ

ديدگاهها و نظرات متعدد و مختلف است بعضي از مردم از روضه خواني اين آقاي روحاني استفاده مي كند و خيلي هم خوشحال مي شو ند و نتيجه هم از اين روضه خواني مي گيرند وقتي هم كه مي خواهند بعد از اتمام روضه خواني خداحافظي كنند خدمت روحاني مي رسند تقدير و تشكر مي نمايند .

ولي بعضي از بزركواران و سروران اين مسئله روضه خواني را نمي پسند ند و شايد نظرشان اين باشد كه بعضي از بزرگواران كه مشغول نماز هستند ويا مشغول دعا مي باشند حواس پرتي مي آ ورد و انسان مشغول مي شود آنطور كه از سكوت و تنهائي با خدا و پيامبر و ائمه اطهار ( ع ) لذت مي برد اينجا كه بنظرش مي رسد اين كار درست نيست پس نتيجه مي گيريم : هركس از ديدگاه خودش به موضوع توجه و نظر مي كند اگر ديدگاه مثبت باشد آ ن موضوع را مثبت تلقي مي كند و اگر ديد گاه منفي باشد آن موضوع راهم منفي تلقي مي نمايد.

اولاً توجه داشته باشيد كه اكثر اين آقايان . روحاني كه منظور شماست نمي باشند ، بلكه لباس مقدس روحانيت را بقصد ثواب پوشيده اند و در حرم مطهر روضه خواني مي كنند .

حال اگر روضه خواندن آنها مزاحمتي براي ديگران نداشته باشد و توجه به محتوا و صحت

روضه داشته باشند و توقعي هم نداشته باشند اشكا لي ندارد. ر %

1- چگونه مي توانيم راه و هدف شهدا را ادامه دهيم؟

پرسش

1- چگونه مي توانيم راه و هدف شهدا را ادامه دهيم؟

پاسخ

جواب :

بااهداء سلام وآرزوي توفيق الهي ضمن تشكرازحسن اعتمادشمابه اين بخش پاسخ سؤال مطرح شده به حضورتان تقديم مي گردد.

تداوم راه شهدا يعني شناخت و هدف آنها و انگيزه همه شهيدان از سر آغاز خلقت ، بنده خدا بودن و عمل به وظيفه فردي و اجتماعي بوده است . امّا به چه طريق در مسير آنها قرا ر گيريم ؟

امام علي ? فرموده : ((ما المجاهد الشهيد في سبيل الله باعظم اجراً ممن قدر فعفَّ )) اگر مي خواهي به درجه شهيدان برسي بلكه شهيد واقعي شوي (يعني كسي بر اثر عمل صالح تمام اعمالش خدايي شود ) عفّت پيشه كند و كسانيكه با قدرت برگناه. عفت و پاكدامني پيشه كنند و آلوده نگردند از فرشتگان خواهند شد انسان پاكدامن وقتي در مسير اطاعت خدا و اولياء او در خط رهبري عادل باشد خواسته همه شهيدان تاريخ است .

ضمناً چون حضرت امام خميني (رح) توصيه به تأمل در وصيّت شهدا كرده اند چند نمونه را بيان مي كنيم .

فرازهايي از وصيّت نامه سردار شهيد محمد تقي مددي قاليباف :

سلام و درو د بر امام امّت ، قلب تپنده مسلمين جهان كه موجب قيام مسلمين شد . موجب زنده شدن اسلام و دين جدّش رسول الله? گرديد.سپاس بيكران بر پيكر جماران كه همچون جدّش حسين قيام نموده و واقعيّات را به ما نشان داد . چشم مارا به حقايق روشن و گوشمان را به نداي حق شنوا ساخت و باعث سربلندي اسلام در تمامي جهان گرديد . بودند كساني كه انتظار مهدي را مي

كشيدند و در راه حق شهيد گشتند شهدايي كه مقاومت ، ايثار ، گذشت و ايمان را به ما آموختند و خود رفتند.

اگر روزي من هم شهيد شدم ، گر چه اين را در خود نمي بينم ،بايد خوشحال باشيد كه در اين زمان ، همچون ياران حسين در دشت كربلاي ايران ، از دنيا رفته ام . امّا قبل از اين چند سخن با شما دارم .

1-هميشه پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا به شما ضرري نرسد . 2- نسبت به همسايگان ومسلمين خوش رفتار وباصداقت عمل كنيد

3- در اجتماعات مسلمين شركت نموده و از تفرقه و جدايي بپرهيزيد .4 - هيچ گاه خدا را از ياد نبرده و روز قيامت را به خاطر آوريد 5- در برابر ظلم قيام كنيد و در برابر حق سرتسليم فرود آوريد . 6-حجاب اسلامي را رعايت كرده وبه احكام دين توجّه داشته باشيد 7- استغفار و دعا را از ياد نبرده كه بهترين تسكين براي درمان دردهاست و هميشه به ياد خدا باشيد و در راه او قدم برداريد.

8- هرگز دشمنان بين شما تفرقه نيندازند و شما را از روحانيّت متعهّد جدا نكنند كه اگر چنين كردند روز بد بختي مسلمانان و روز جشن ابر قدرتهاست . 9- در كارهاي امام و كارهايشان بيشتر دقيق شويد و سعي كنيد خود را با او هماهنگ كنيد و تسليم او باشيد و بزرگي و عظمتش را در يابيدو پاكي و دوستي و اخلاص خود را همچنان حفظ كنيد . باشد كه شهدا و مظلوميّتشان ، افرادي را كه ولايت فقيه را تكذيب مي كنند و پيرو راه سرخ

امام خميني نيستند به خود آورد و به رحمت الهي سوقشان دهد مرا خواهيد بخشيد زيرا شما بر تمامي مسائل آگاهيد . از همه طلب عفو و بخشش دارم .

فراز هايي از وصيت نامه فرمانده شهيد عبدالحسين برونسي :

اي جوانها، اي انسانها !به اين قرآن توجّه بكنيد كه با ما چقدر دارد روشن حرف مي زند و به روشني به ما بيان مي كند بيائيد تجارت در راه خدا كنيد و از اين تجارت چهار روز دنيا دست بكشيد ((ان الله اشتري من المؤمنين ا نفسهم و اموالهم وان لهم الجنه يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعداً عليه حقا في التوريه والانجيل و القرآن و من اوفي بعهده من الله فاستبشر ببيعكم الذي بايعتم به و ذالك هو الغفور العظيم )) چه معامله اي بالا تر از اين كه خدا خريدارش باشد توجّه نمي كنيد . تجارت چهار روز دنيا هر چند هم كه مال جمع كنيد ولي اگر در راه او مصرف نكنيد در راه خدا (( ايَحسب ان ماله اخلده كلا لينبذن في الحطمه )) اين مال شما را به اخلده نمي اندازد واين بهترين تجارت در راه خداست . خدا جان شما و اهل ايمان را به بهاي بهشت خريداري كرده است . آ خر چرا به طرف جهنّم پيش مي رويد من متحيّرم از كساني كه اين تجارت پر بها را رها كرده اند وبه تجارت جهنمي خود پيوسته اند . اين قرآني كه چندين سال است در غريبي مانده است اورا زنده كنيم و سر مشق زندگييمان قرار دهيم و ما خودمان را نجات دهيم و آن انسانيّتي

كه خدا براي ما خلق كرده است و ما را با بهترين اندام و قواره خلق كرده ((و لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم ))را به اثبات برسانيم نه اينكه به دست خودمان ، خودمان را به اسفل السافلين بفرستيم . خيلي اين بد است و اين ((شجره من زقوّم )) است اين درختي كه در جهنم است خود انسان است كه اين درخت را براي خودش پر بار مي كند . ما بايد از اين درخت دوري كنيم و به رحمت خدا بپيونديم.

فراز هايي از وصيت نامه شهيد محمد تقي رضوي:

با درود و سلام به پيشگاه امام زمان (عج) و امام خميني و امّت شهيد پرور اسلام اول از همه از خداوند متعال ميخواهم اين بنده نا فرمان را به عظمت و جلالش ببخشد و بيامرزدكه بسيار بار گناهم بر دوشم سنگيني دارد و تحمّل عذاب جهنّم را ندارم هر چند كه نسبت به دستوراتش كوتاهي و سهل انگاري كرده ام و از اين بابت كلاً شرمنده و پشيمانم و به درگاه پر رحمت و شفقّتش توبه ميكنم واز همه بندگان پاك و منزه خداوند طلب شفاعت دارم دوم از تمامي كساني كه اين بنده حقير و سر تا پا گناه را مي شناسند طلب عفو و بخشش مي نمايم . سوم به همه امت اسلامي عرض مي كنم كه قدر اين اسلام و انقلاب و امام و مسئولي نظام جمهوري اسلامي را بدا نندو براي نشان دادن اين قدر شناسي تا جايي كه مي توانند خدمت كنند و سختي ها و ناراحتي ها را را تحمل كرده و در جهت پيشبرد انقلاب بكوشند

و به مسئولين عرض مي كنم كه در رأس همه كارهايشان خدمت به مظلومان را قرار دهند كه همين ها هستند كه جبهه ها را گرم نگه داشته اند و هر روزه خون مي دهند كه نهال انقلاب بارور شود و اسلام به پيروزي برسد .

براي كسب اطلاعات بيشتر رجوع شود به كتابهاي :

1- جرعه عطش (خديجه ابول اولا) 2- رژان ( سرهنگ دوم پاسدار سيد هادي هاشم زاده هاشمي )

3- نبرد آلواتان ( سرگرد پاسدار سيد سعيد موسوي) 4- مانا ( طيبه دلقندي )

2- «شيخ» و «آخوند» به چه معناست ؟

اشاره

3- چرا سمتهاي كليدي را به شيخها مي دهند ؟

پرسش

2- «شيخ» و «آخوند» به چه معناست ؟

3- چرا سمتهاي كليدي را به شيخها مي دهند ؟

پاسخ

ج2-« شيخ» به معناي مرد پير و مرد بزرگ و دانشمند , شخص بزرگوار , رئيس طايفه است . و «آخوند» به معناي ملا , معلم , عالم, روحاني , اعضا و پيشواي مذهبي ( 1) و مرتبه آخوند از شيخ با لاتر است.

ج 3- براي پاسخ به اين سؤال بايد باز گرديم به آغاز شكل گيري انقلاب و نظريات امام خميني« رحمه الله عليه » راجع به حكومت اسلامي. تأسيس انقلاب اسلامي سبب شد تا بر اساس يك همسويي ائدئولوژيك روحانيون كه از دير باز داراي نفوذ قابل توجهي بوده اند از جايگاه ويژه اي درميان نظام سياسي برخور دار شوند , اين توجه و عنايت حكومت فرصت هاي مطلوبي را در اختيار آنان قرار داده است تا بتوانند با تأثير درفرآيند سيا ستگذاري و تصميم گيري ارزشهاي اسلامي را وارد نظام سياسي كنند .

امام خميني « ره » در پاريس در پاسخ به اين سؤال كه نقش روحانيون درحكومت اسلامي چگونه خواهد بود فرمودند :

«روحانيون در حكومت آينده نقش ارشاد و هدايت دولت را دارا مي باشند ( 2) همچنين ايشان يكسال پس از پيروزي انقلاب , با همان اعتقاد سابق و در پاسخ به پرسش مشابه نقش روحانيت را نه در درون دولت و نه خارج از دولت معرفي مي كنند. بلكه نقش روحانيت را همان هدايت و نظارت بر اعمال دولت مي دانند. اما حوادث و تحولات بعدي , ضرورت فعالتر روحانيون را در بخش هاي مختلف ساختمان حكومت نشان داد زماني

كه مهندس بازرگان نخست وزير شد تجربه نخست وزيري وي نحوه نگرش امام به اين قضيه را تغيير داد . امام بعد از نخست وزيري بازرگان فرمودند : «ما تجربه كرديم و ديديم كه اشخاص كه در رأس واقع شدند و از روحانيون نبودند در عين حالي كه بعضي شان متدين بودند از باب اينكه آن راهي كه ما مي خواهيم برويم ... با سليقه آنها موافق نبود ...... ما آن روز خيال مي كرديم كه در اين قشر هاي تحصيلي كرده و متدين و صاحب افكار , افرادي هستند كه بتوانند اين مملكت را به آن جوري كه خدا مي خواهد ببرند ؛ آن طور اداره كنند . وقتي ديديم كه نه, ما اشتباه كرديم ..... (3)

بنا بر اين , تعبير دخالت در سياست , نزد روحانيت , مفهومي فراتر از نظارت و ارشاد يافت و در سيا ستگذاري و اجرا نيز , نقشهاي گسترده اي را بر عهده گرفتند .

بني صدر با خيانت هاي بزرگي كه در حق ملت ايران به خصوص رزمندگان اسلام در جبهه نبرد كرد. امام «راحل» را مصمم كرد كه پست هاي كليدي را به افرادي بسيارند كه مورد اطمينان باشند , حال روحاني باشد يا غير روحاني فرقي نمي كرد , آنچه مهم بود اعتقاد به اسلام و كفر ستيزي و مبارزه با ظلم بود كه طبيعتا روحانيت تعهد و اخلاص خود را بيشتر نشان داد .

آيا به مدهايي كه در جامعه هست بايد عمل كرد؟

پرسش

آيا به مدهايي كه در جامعه هست بايد عمل كرد؟

پاسخ

براي انسان مؤمن و معتقد به اسلام، مد معنا ندارد و هر موردي كه پيروي از اين رسوم، باعث ترك واجب يا انجام كار حرام بشود، مسلما گناه كرده است. و نبايد به آن اعتنا كند.

تهيه جهيزيه بر عهده چه كسي است ؟

پرسش

تهيه جهيزيه بر عهده چه كسي است ؟

پاسخ

تهيه جهيزيه از اموري است كه به عرف هر جامعه بستگي دارد و اين كه اسلام در اين باره نظر خاصي داشته باشد مابا آن برخورد نكرده ايم. فقط آنچه هست جريان ازدواج حضرت امير(ع) و حضرت فاطمه(س) است كه به نقلي درجريان خواستگاري حضرت رسول(ص) به حضرت امير(ع) امر فرمودند كه زره خود را كابين فاطمه(ص) قرار بده وبعد آن را كه 500 درهم ارزش داشت فروختند و بهاي آن را خدمت پيامبر(ص) آوردند.

رسول گرامي اسلام(ص) مقداري از آن را به بلال دادند و فرمودند با اين پول براي دخترم بوي خوش بخر وباقيمانده را به بعض اصحاب سپردند و فرمودند آنچه را دخترم بدان نيازمند است آماده ساز كه فهرست جهيزيهحضرت در امالي شيخ طوسي(ره) مذكور است.

چرا از آموزه هاي ثابت قرآن در دروس دانشگاهي و عرصه هاي علمي استفاده نمي كنيم ؟

پرسش

چرا از آموزه هاي ثابت قرآن در دروس دانشگاهي و عرصه هاي علمي استفاده نمي كنيم ؟

پاسخ

اسلام با ظهور خود فرهنگ نويني را به بشريت ارزاني داشت و با طرح مفاهيم جديد، بينش انسان ها را دگرگونساخت، اين مفاهيم كه از مجراي وحي و سنت رسول خدا(ص) كه ترجمان حقيقي وحي بود، نازل شد و با عمل ورفتار مؤمنان در شبه جزيره عربستان بسط يافت، بنيان هاي تكوين يك امت واحد جهاني را فراهم آورد.

قرآن شريف، سفارش هاي مكرري نسبت به انديشيدن و تميز درست از نادرست دارد و اين سفارش ها كاملاً منطقياست. اين كتاب عظيم چنان كه عقل را راهنماي انسان ميداند، از فرد بشر مي خواهد تا حكمت و رشد خود را گسترشدهد [در اين باب نگا: تفكر از ديدگاه اسلام عباس محمود عقاد، ترجمه محمدرضا عطائي، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، مشهد، چاپ اول 1371ش، صص 26 - 9]. همچنين در اين كتاب بي نظير آموزه هايي وجود دارد كه سمت و سوي حركت آدمي را به كلي دگرگونساخته است. آموزه هايي در باب اخلاق، خداشناسي، انسان شناسي، جهان شناسي، تاريخ و... حضرت رسول(ص) باسيره عملي و گفتار زباني و بعد از او ائمه(ع) كوشش كردند تا اين آموزه ها را به طور صحيح و درست براي ما تفسيرنمايند، هر چند به دلايلي نشد آنچه را كه حق اين كتاب بود به بشريت ارزاني دارند.

اما بايد به اين نكته توجه داشت كه هدف اصلي و اولي قرآن شريف كدام يك از اين آموزه ها بوده است، آيا علاوهبر طرح مسائلي چون خداشناسي، انسان شناسي، راهنماشناسي و اخلاق، مواردي چون جهان شناسي به معنيشناخت جهان و طبيعت مانند فيزيك، گياه شناسي، زمين شناسي، ستاره شناسي و در

يك كلام دانش تجربي نيز مد نظروحي بوده است تا ما انتظار داشته باشيم كه چنين قضايايي نيز در قرآن طرح شده باشد؟!

به نظر مي رسد قرآن كتاب انسان سازي است تاآنچه را كه بشر در راه تكامل حقيقي يعني تقرب به خداي متعال نيازدارد به او بياموزد. بر اين اساس آموزه هايي كه در ارتباط مستقيم با اين مسأله بوده اند مورد اهتمام آيات قرآن اند؛ يعنيدر باب خداشناسي، انسان شناسي، معادشناسي، راهنماشناسي، اخلاق و احكام عبادي.

اما در باب جهان، طبيعت و مسائل فيزيكي و جسماني بدن، قرآن به طور استطرادي و تطفلي بحث كرده است وشايد هيچ آيه اي را نيابيم كه مستقلاً و مستقيما به ذكر آفرينش جهان و كيفيت وجود آسمان ها و زمين پرداختهباشد.

در برخي موارد، گفت و گو از آفرينش جهان و انواع آفريده ها براي آگاهانيدن انسان و رهنموني اوست به عظمتالهي و سترگي حكمت هايي كه خدا در آفرينش به كار برده است. در پاره اي مواضع نعمت هاي خدا در آسمان و زمينبه تفصيل يادآوري شده است تا انگيزه اي باشد براي شكر و حق شناسي، و در همه جا ممكن است اين هدف مد نظرباشد كه انسان با نگرش به عالم از آن جهت كه آفريده خدا و در چنبره تدبير اوست، معرفت فطري و شناخت حضوريخود را شكوفايي دهد و شدت و نيروي بيشتري بخشد [معارف قرآن، محمدتقي مصباح يزدي، مؤسسه در راه حق قم، چاپ اول 1367 ش، ج1، صص 226 - 225].

با توجه به اين نكته، در پاسخ به پرسش شما خاطرنشان مي شويم كه اگر مقصود شما از نظريات قرآن در بابآموزه هايي باشد كه هدف اولي و اصلي قرآن است، بله در اين جهت ما بايد

كوشش كنيم تا آموزه هاي قرآني را محورنظريات علمي خود قرار دهيم و از آنها سود جوييم، به راستي ما در انسان شناسي و اخلاق و حتي مباحثخداشناسي، راهنماشناسي و معادشناسي هنوز مطالب ناگفته بسياري در قرآن داريم كه با استخراج و انتظام منطقيآنها مي توانيم مسائل جديدي را در اين ساحت ها به جهان بشريت عرضه كنيم.

اما اگر منظور شما آموزه هايي در ساحت دانش تجربي باشد كه هدف اولي و اصلي قرآن نبوده و در اين مورد تنها بهذكر كلياتي استطرادي اكتفا شده است، به نظر ما نبايد تلاش بيهوده اي را آغاز كنيم، چنان كه برخي چون رشيد رضا درتفسير «المنار» و طنطاوي در تفسير «الجواهر في تفسير القرآن» كوشش كردند كه بسياري از مسائل علمي را با آياتقرآن تطبيق دهند. زيرا از آن جا كه اين آيات جنبه استطرادي داشته، در هيچ زمينه، هيچ گاه به بحثهاي تفصيلي در اينباب نپرداخته بلكه به همان اندازه كه هدف قرآن در هدايت مردم تأمين مي شده بسنده كرده است، به همين جهتبرخلاف بسياري از آيات ديگر، اين آيات غالبا داراي ابهام هايي است و كمتر مي توانيم نظر قطعي در اين مورد به قرآننسبت دهيم [براي آگاهي بيشتر نگا: همان، صص 232 - 228].

در اينجا تذكر چند نكته لازم و ضروري است:

1- هر چند قرآن به دانش تجربي چنان كه توضيحش گذشت نپرداخته است ولي با لحن خاصي انسان را تشويق وترغيب نموده است كه در اين باب به كند و كاو و جستجو و كشف عالم طبيعت بپردازد [نگا: اعراف، آيه 185 ؛ غاشيه،آيه 20 - 17 ؛ بقره، آيه 164 و...] 2- خداوند حجت باطني به عنوان عقل براي انسان قرار داده

است تا در پرتو آن بشر خود دست به خلاقيت زده وبا استفاده از آن مجهولات جهان طبيعت را كشف نمايد. در حقيقت اين موضوع به انسان واگذار شده است. از اين رودر اين باب بايد از عقول ديگران و تجارب آنها سود جويد.

3- علوم اسلامي همچون تفسير، فقه، اصول، حديث، نحو، بلاغت، تاريخ، اخلاق، فلسفه و كلام هر چند در پرتوهدايت هاي رسول خدا(ص) و پايه گذاري حضرت علي(ع) پديد آمد ولي بسط و تسديد آن توسط انسان صورتگرفت و آدمي با عقل خود آن را توسعه بخشيد. بنابراين علوم غيراسلامي نيز مي تواند با خود آدمي رشد و بالندگيخود را به دست آورد [در اين باب نگا: ظهور شيعه، علامه سيد محمد حسين طباطبايي، انتشارات فقيه، تهران، چاپ اول، 1360 ش، صص 44 -33].

4- تطفلي و استطرادي بودن برخي از آموزه هاي قرآني در باب دانش تجربي به اين معنا نيست كه آنها پندارهايخيالي اند كه براي ارائه يك پيام ارزشي ساخته و پرداخته شده باشند. حاشا و كلا كه چنين باشد. گزارش هاي وحي ازخلقت آسمان و زمين كلام خداوندي است كه بهتر و برتر از همگان به اسرار خلقت و چگونگي آفرينش آگاه است.مقصود آن بود كه قرآن در پي تبيين چنين آموزه هايي نبوده است و از اين رو اين سلسله آيات با ابهام مطرح شده است.در واقع با اين سلسله آيات، خداوند آدمي را تحريك و تشويق و ترغيب نموده است تا با استمداد از عقل خود بهكشف رازهاي مجهول آن نايل آيد.

5- ناگفته نماند كه نگاه ديني قرآن به طبيعت و تاريخ از يك امتياز عمده نسبت به نگاه مفسران مادي طبيعتبرخوردار است؛ زيرا قرآن

همراه با طرح اين مسائل، به علت فاعلي و غايي حوادث طبيعي و تاريخي نيز توجهمي دهد و در نتيجه علوم طبيعي و اجتماعي را با دو بال «هو الاول» و «هوالاخر» تا اوج گاه مبدأ و معاد پرواز مي دهد[شريعت در آيينه معرفت، آيت اللّه عبداللّه جوادي آملي، مركز نشر فرهنگي رجاء، تهران، چاپ اول، 1372، صص 166 - 164].

به هر روي ما بايد در برخي آموزه هاي قرآني كه اهتمام اولي به آن شده است، نظريات آن را استخراج كرده و بهجهانيان عرضه نماييم ولي در بعضي از دانش ها چون دانش تجربي و تاريخي بايد با استمداد از عقل بشري و تبادلآراء و افكار، از ديدگاه دانشمندان در كشف مجهولات خويش استفاده نماييم.{J

من شهدا را خيلي دوست دارم و دلم مي خواهد كاري كه در رابطه با شهدا باشد انجام دهم مي خواهم براي شهدا كار كنم مي خواهم با آنها بيشتر آشنا شوم ولي نمي دانم از كجا و چگونه آغاز كنم مرا راهنمايي كنيد.

پرسش

من شهدا را خيلي دوست دارم و دلم مي خواهد كاري كه در رابطه با شهدا باشد انجام دهم مي خواهم براي شهدا كار كنم مي خواهم با آنها بيشتر آشنا شوم ولي نمي دانم از كجا و چگونه آغاز كنم مرا راهنمايي كنيد.

پاسخ

براي آشنايي بيشتر با شهدا، مطالعه زندگي نامه و سخنان و بيان هدف آنها از زبان خودشان ويا همسنگران آنها راه مناسب و مفيدي است. آگاهي از انگيزه ها و اهداف عالي آنها و پي بردن به روحيه ايثارگرانه و شجاعت و مردانگي و صبر و استقامت آنها در راه دفاع از اسلام و ميهن اسلامي و پيروي آنان از روش و سيره و برنامه سيدالشهدا(ع) ما را به آنها نزديك مي سازد و با حال و هوا و بينش و انديشه و اخلاق و رفتار و ارزش هاي آنها مأنوس و آشنا مي سازد. زيارت قبور پاك شهدا و رفتن به گلزار شهدا علاوه بر ترويج مرام و هدف شهدا و فرهنگ ايثار و شهادت موجب ارتباط روحي و انس و الفت بيشتر با آنان مي گردد و باعث مي شود نام شهدا و راه و رسم آنان به فراموشي سپرده نشود.

شركت در مراسم سالگرد شهدا و نيز مراسم تشييع شهداي گمنام و شهدايي كه بدن پاكشان پس از سال ها از زير خاك هاي جبهه پيدا مي شود راه ديگري براي آشنايي و پيوند با آنها و نوعي تجديد عهد و پيمان بستن با شهدا و ادامه راه پاك آن صالحان و شايستگان است.

بالاترين خدمت به شهدا كمك به تحقق اهداف مقدس آنان است. آنان همه هستي و سرمايه

و جان ارزشمند خويش را در راه اعتلاي اسلام و پياده شدن احكام قرآن و دين فدا كردند و در نزد آنان چيزي مهمتر و عالي تر از حاكميت دين خدا و استقرار جمهوري اسلامي كه تحقق بخش احكام الهي و نمايانگر ظهور دين در عرصه زندگي مردم مسلمان است نمي باشد. دفاع از جمهوري اسلامي و تقويت بنيان هاي اين نظام مقدس كه خونبهاي شهداي ايثارگر و حماسه افرين است به هر صورت ممكن و اعتبار بخشيدن به آن به وسيله شركت در راهپيمايي ها و نمازهاي جمعه و جماعت و صحنه هاي دفاع از نظام و مشروعيت آن در واقع خدمت به شهدا و بزرگداشت نام و ياد و هدف آنها مي باشد. كوشش در جنبه هاي علمي و فعاليت هاي تحقيقي و كسب افتخارات براي جمهوري اسلامي و هر نوع كاري كه باعث سربلندي نظام مقدس و معرفي انقلاب اسلامي به مردم ساير ملت ها باشد، عينيت بخشيدن به خواسته شهدا است. رفع نيازهاي عاطفي و روحي و گاه نيازهاي مادي خانواده هاي سرافراز شهيدان و بازديد از خانواده آنها و ارتباط با آنها و رسيدگي به وضع آنها و به ويژه توجه خاص به وضعيت فرزندان پرافتخار آنان، راهي ديگر براي خدمت به اين عزيزان است. فعاليت در جهت رشد فرهنگي و علمي و اخلاقي فرزندان شهدا و تعليم و تربيت آنها در محيط هاي آموزشي و نيز محيط هاي اجتماعي بالاترين خدمت به شهيدان پر افتخار است. درست منعكس ساختن ايثار و رشادت و اخلاص شهدا در قالب هاي فيلم و عكس و شعر و خاطره و زنده نگه داشتن

روحيه ايثار و شهادت در فضاي سرزمين اسلامي به هر مقدار و به هر صورت ممكن از راه هاي خدمت به اين راست قامتان تاريخ است.

با وجود مراكز خيريه حكم كمك به متكديان و نيازمندان چگونه است ؟

پرسش

با وجود مراكز خيريه حكم كمك به متكديان و نيازمندان چگونه است ؟

پاسخ

دانشجوي گرامي برادر امير پورعظيما

سلام عليكم

سلامتي، سعادت و موفقيت شما را از درگاه ايزد منان خواستاريم

تكدّي از نظر اسلام حرام است و دادن صدقات واجب (مثل سهم سادات و زكات) به كساني كه گدايي مي كنند، جايز نيست؛ اما صدقات مستحبي در صورت اطمنيان به استحقاق شخص خوب است. در هر صورت بهتر است امروزه براي دادن صدقات، از همان كميته امداد و صندوق هايي كه اين نهاد براي جمع آوري صدقات اختصاص داده است، استفاده شود.

در هر صورت اگر در بين خويشان ودوستان خود و يا اهل محل كسي را مستحق مي دانيد، از كمك به او دريغ نكنيد.

چرا در تعزيه خواني از طبل استفاده مي شود؟

پرسش

چرا در تعزيه خواني از طبل استفاده مي شود؟

پاسخ

طبل و سنج و آلاتي كه در تعزيه خواني مورد استفاده قرار مي گيرند, صرفا" براي افزايش احساسات مردم و پيوستن افراد به عزاداران است . به كار بردن ابزارهاي مورد استفاده در جنگ (طبل و سنج و...) در مراسم تعزيه و عزاداري شايد براي ايجاد نظم و ترتيب باشد چنان كه اين ابزار در جنگ براي نظم لشكر و تهييج آن استفاده مي شود. دوستداران اهل بيت (ع ) مي كوشيدند تا مراسم سوگواري خامس آل عبا را با شكوه و ابهت هر چه افزون تر برپا كند; لذا در عهد صفويه , اين گونه مراسم رونق فزاينده اي يافت و براي افزايش هيجان مردم و پيوستن افراد به جمعيت عزادار, طبل و سنج رايج گشت , (مجله مبلغان , شماره 15, ص 66). براي آگاهي بيشتر ر.ك : رسول جعفريان , صفويه از ظهور تا زوال , انتشارات كانون انديشه جوان .

با توجه به فرمايشات حضرت علي (ع ) لقب معظم براي رهبر انقلاب نوعي مدح نيست ؟

پرسش

با توجه به فرمايشات حضرت علي (ع ) لقب معظم براي رهبر انقلاب نوعي مدح نيست ؟

پاسخ

در پاسخ اين سؤال به اختصار مي توان گفت كه مهمترين آفت رهبران و نظام سياسي _ كه از عوامل عقب ماندگي و انحطاط بسياري از جوامع بشري است _ رواج روحيه تملّق و چاپلوسي است، اين پديده زشت، اثرات مخرّبي بر نظام سياسي، نخبگان سياسي و شخصيت اخلاقيمردم بر جاي مي گذارد. در چنين جامعه اي، انسان ها تحقير مي شوند و گوهر عزّت آن ها به تاراج رفته، عرصه بر افراد شايسته تنگ مي شود و ميدان براي افراد بي لياقت باز مي گردد. جامعه به جامعه اي ظالم پرور تبديل شده، نخبگان سياسي آن هيچ گاه واقعيت ها را درك نخواهند كرد؛زيرا شخصيت خود را بسياري بالاتر از آنچه هست، مي بينند و كارهاي خود را بسيار بالاتر و مهم تر از آنچه هست مي پندارند. به تدريج احساس مي كنند كه واقعا بالاتر از همه اند و اين باور در آن ها به وجود مي آيد كه همه بايد در مقابل آنان «بله قربان گو» و دست به سينه باشند. يكياز برنامه هاي مهم امام علي(ع)، بازگرداندن شخصيّت انساني افراد و عزّت نفس آنان بود. امام(ع) تحمل نمي كرد كه حتي يك فرد عادي، در مقابل رهبر، دست به سينه ايستد، سخني بگويد كه موجب تحقير خود، يا بزرگ شماري متملقانه گردد.. هدف امام(ع) ساختن جامعه اي متشكل ازانسان هايي عزّت مند بود، تا در مقابل هيچ مقامي احساس حقارت نكرده، سر فرود نياورند؛ مردمي كه با منطق با پديده ها برخورد كنند و از گفتن سخنان حق نزد فرمانروايان خود _ هر چند تلخ _ ابايي نداشته باشند؛ پذيراي هيچ ظلمي نشوند و نخبگان سياسي خطاكار را

به پاي ميزمحاكمه بكشانند. بررسي سخنان و سيره امام علي(ع) نشان مي دهد كه آن حضرت مطلقِ احترام به رهبر را منع نفرموده بود، بلكه مدح و ستايش چاپلوسانه را مردود مي دانست؛ چنان كه آن حضرت بعد از آن كه مردي در حين سخنراني حضرت، او را ستود و درود فراوان بر او فرستاد،فرمودند: فلا تكلموني بما تكلّم به الجبابره ؛ آن گونه كه سركشان را مدح مي كنيد، با من سخن مگوييد{M، (نهج البلاغه، خطبه216).

اميرالمؤمنين(ع) خطاب به مالك اشتر مي فرمايد: «... و پرهيز از خود پسنديدن و به خود پسندي مطمئن بودن و ستايش را دوست داشتن، كه اين ها از بهترين فرصت هاي شيطان است، تا بتازد و كرده هاي نيكوكاران را نابود سازد.»، (نهج البلاغه، نامه53، ص 340).

مهمترين دليل بر اين آن حضرت مطلقِ احترام به رهبر را منع نفرمودند، عناويني است كه ياران آن حضرت براي خطاب آن حضرت يا در مكاتبه با ايشاƠبه كار مي بردند؛ مانند: «اميرالمؤمنين» كه در موارد متعدد نقل شده است، از جمله آن حضرت در نامه 45 مي فرمايند: أقنع من نفسي بأن يقال هذا اميرالمؤمنين و... ؛ آيا بدين بسنده كنم كه مرا اميرمؤمنان گويند و...{M در نامه اي به اهل كوفه مي نويسند: منعبدالله علي اميرالمؤمنين الي اهل الكوفه... ؛ از بنده خدا، علي اميرمؤمنان، به مردم كوفه كه در ميان انصار پايه اي ارجمند داريد و درعرب مقامي بلند!... پس به سوي امير خود بشتابيد.{M، (نهج البلاغه، نامه 1). بنابراين، امام علي(ع) عناويني را كه ستايش چاپلوسانه نباشد و آثار زيانبار فردي و اجتماعي نداشته باشد، منع نفرموده،خود نيز به كار برده است.

با توجه به دليل منع امام علي(ع) از مدح و ستايش،

اين نكته مشخص مي شود كه استعمالِ وصف «معظّم» براي مقام رهبري شامل منع حضرت(ع) نمي شود؛ زيرا ستايش چاپلوسانه نيست و خصوصيات مدح منفي در آن نيست؛ بلكه، خطاب محترمانه مقام رهبري است، چناƙÙǠدرباره امام علي(ع) «امʘљŘęřƘǙƂ۠خطاب مي كردند. ضمنا، الفاظي از قبيل «عظمي» _ كه مترادف با لفظ «معظّم»، باشند _ نيز براي مراجع تقليد در آيت العظمي استعمال مي شود و هيچ صبغه مدح ناشايست ندارد؛ بلكه نوعي توقير و احترام معنوي است كه در سنت اسلامي داراي موردتأكيد مي باشد. در روايتي از امام علي(ع) آمده است: مَن وقرّ عالما فقد و قرّ اللّه ؛ كسي كه عالمي را احترام كند، خدا را احترام كرده است{M، (غرر الحكم،ص 47، توقير العلماء، حديث 218).{J

علت استفاده از واژه هايي نظير آيت الله و... در بين علماي شيعه چيست ؟

پرسش

علت استفاده از واژه هايي نظير آيت الله و... در بين علماي شيعه چيست ؟

پاسخ

اكثر علماي شيعه نام خودشان را در كنار عباراتي چون اقل العباد، حقير، احقر العباد و غيره مي آورند و عده اي از ترس ريا از همين مقدار هم دوري كرده و نام معمولي خودشان را ذكر مي كنند و اين خود بيانگر تواضع و فروتني آنها است كه اول نشانه عالم بودن است انما يخشي الله من عباده العلمؤُا ، (فاطر، آيه 28).

ضمنا علاوه بر رسمي كه در بين علماي شيعه وجود دارد، در بين ساير اديان و مذاهب هم براي رهبران ديني القاب و عناويني وجود دارد مانند مولوي در اهل تسنن يا پاپ در مسيحيت و عموما در تمامي موارد علاقه مندان به رهبران مذهبي و ديني از آنها به نيكي يادمي كنند.

اما لفظ «آيت الله» همان طور كه گفته ايد عنوان بسيار بزرگي است و بدانيد كه از بي نهايت كوچك ها تا بي نهايت بزرگ ها همه از آيات الهي هستند ولي از آن جا كه در رفتار بزرگان، رهبران مذهبي، نشانه هاي آشكاري از ارتباط با خداوند وجود دارد و از برجستگي ويژه ايبرخوردارند، اين عناوين سزاوار آنان مي باشد.{J

براي تغيير آداب و رسوم بي جا و سنتي در هنگام چه راهي را پيشنهاد مي كنيد؟

پرسش

براي تغيير آداب و رسوم بي جا و سنتي در هنگام چه راهي را پيشنهاد مي كنيد؟

پاسخ

دانشجوي گرامي ما نيز در وجود بعضي آداب و رسوم بي جا و دست و پا گير و مشكل ساز رنج مي بريم و معتقديم كه بسياري از جوانان با چنين مشكلاتي مواجه هستند. امّا سؤال اينجاست كه اين آداب و رسوم از كجا وارد جامعه ما شده است؟ پاسخ به اين سؤال نياز به يكتحليل جامعه شناختي و روانشناختي دارد. معمولاً سنتها و آداب و رسوم اعم از مثبت و منفي بدون پذيرش اجتماعي نمي تواند وارد يك فرهنگ شود و مقبوليت عامه پيدا كند. سؤال ديگري كه مطرح مي شود اينست كه چگونه اين سنت ها و آداب و رسوم مورد پذيريش عموم قرارمي گيرد؟! به طور قطع عوامل گوناگوني دست بدست هم مي دهد و شرايطي را بوجود مي آورد تا اينكه مردم يك قانون يا سنتي را بپذيرند و بعد از پذيرفتن به آن عمل نمايند و سپس آن عمل را تكرار كنند تا اينكه كم كم جزء فرهنگ عمومي جامعه شود. يكي از مهمترين عوامل مؤثردر پذيرش عمومي آداب و رسوم غلط ضعف فكري، علمي و اعتقادي جامعه است به عبارت ديگر اگر مردمي اهل تفكر و انديشه باشند و از نظر اعتقادي، باورهاي ديني به صورت عميق در آنها رسوخ كرده باشد قطعا آسيب پذيري آنها در مقابل تهاجم سنت هاي غلط كه از بيرون يادرون آن جامعه القاء مي شود كاهش پيدا مي كند و حاضر نيستند بدون دليل هر فكر القاء شده اي را به پذيرند بلكه مقاومت مي كنند امّا اگر به هر دليلي مردم يك جامعه اي قدرت تفكرشان ضعيف و

باورهاي ديني كم رنگ باشد آسيب پذيري فرهنگي آن بيشتر و بيشتر مي شود و نه تنهادر مقابل القاءات فرهنگي غلط مقاومت نمي كنند بلكه خود در ترويج و گسترش آن از هيچ كوششي دريغ نمي ورزند. بنابراين اگر ما بخواهيم از اين آداب و رسوم غلط و دست و پا گير رهايي پيدا كنيم، بايد دامن همت به كمر زده و به اندازه توان و وسع خود كار فرهنگي را شروع كنيم وبه خودمان تلقين نكنيم كه يك دست بي صدا است يا اينكه با يك گُل بهار نمي شود. اين مطالب نيز در واقع تلقينات همان كساني است كه سود جويي خودشان را در منفعل بودن مردم مي دانند و يا اينكه به صورت ناآگاهانه با اينگونه القاءات آب به آسياي كساني مي ريزند كه ازگسترش اينگونه آداب و رسوم بيشترين سود را مي برند. آري همه حركتهاي فرهنگي در آغاز با افراد معدودي شروع شده امّا با پشتكار و خستگي ناپذيري بعد از مدتي تبديل به يك فرهنگ فراگير شده كه سرنوشت يك جامعه و ملتي را تغيير داده است. بنابراين نبايد منتظر باشيم بايك توصيه يا نصيحت يا اطلاعيه اي سنت هاي غلط و آداب و رسوم دست و پا گير همه تعطيل و برچيده شود بلكه نياز به كار فرهنگي توأم با عمل دارد و اميدواريم كه متصديان فرهنگي جامعه ما بجاي پرداختن به امور بيهوده براي حل مشكلات جوانان در زمينه ازدواج و اشتغال،فكر اساسي بكنند و با كار فرهنگي زمينه حذف يا حداقل كاهش آداب و رسوم غلط را فراهم نمايند.

امّا آنچه در مورد ازدواج و همسر آينده خودتان مطرح فرموديد.

دانشجوي محترم: از اينكه شما در خانواده اي زندگي

مي كنيد كه اعضا خانواده حق انتخاب دارند و به آراء و نظرات و سلايق يكديگر اهميت مي دهند جاي بس خرسندي است و از اينكه شما دوست داريد دختر خوبي براي خانواده خود و خانواده همسر آيندتان باشيد به شماآفرين مي گوئيم و اميدواريم كه همانگونه كه خود فرموده ايد باشيد امّا توجه به چند نكته براي تصميم گيري حال و آينده شما بسيار ضروري است:

1_ انسانها از جهات گوناگون فكري، رفتاري، استعدادي، قيافه و عواطف و احساسات با هم متفاوت هستند لذا شما هيچگاه انتظار نداشته باشيد كه همه مثل شما فكر كنند و عواطف و احساسات آنها مثل شما باشد. البته انسانها با وجود همه تفاوتهايي كه دارند قدرت سازگاريو انطباق با ديگران را دارند. بنابراين شما با در نظر گرفتن اين تفاوتها همسر آينده خود را انتخاب كن.

2_ در انتخاب همسر آيندتان كمال دقت را به نمائيد يعني بر اساس تحقيق، مشورت و استفاده از تجارب افراد مجرّب و دلسوز مانند پدر و مادر اقدام كنيد.

3_ بهتر است در زمينه انتخاب همسر بيشتر مطالعه كنيد لذا كتاب انتخاب همسر از آقاي اميني و كتاب انتخاب همسر آقاي علي اكبر مظاهري را معرفي مي كنيم و توصيه مي نمائيم كه حداقل يكي از اين دو كتاب را مطالعه بفرمائيد.

4_ اگر خواستگاري براي شما آمد نه خيلي خوش بين باشيد و نه سوء ظن داشته باشيد بلكه همانطوري كه در نكته 2 آمد اساس انتخاب خودتان را بر آگاهي از وضعيت آن پسر بويژه خانواده او، دوستان او و... قرار دهيد و بعد از تحقيق و مشورت انتخابكنيد.

5_ در انتخاب همسر خيلي ايده آلي فكر نكنيد بالاخره همه انسانها هم

نقاط ضعف و هم نقاط قوت دارند آنچه كه مهم است همسر هر كسي بايد كفو و همتاي او از جهات مختلف باشد بنابراين سعي كنيد اگر كسي به خواستگاري شما آمد ببينيد آيا از نظر خانوادگي، اخلاقي،اعتقادي، فرهنگي و اجتماعي به شما نزديك هستند يا نه، اگر در جهات فوق هم سطح و يا نزديك به هم بوديد آنگاه تصميم بگيريد.

6_ در اين كه همسر آينده شما آيا با شما با نيكي رفتار مي كند يا نه بستگي به عوامل گوناگوني دارد و از جمله رفتار خود شما نقش تعيين كننده در بازخورد او دارد. وضعيت خانوادگي آنها خيلي مهم است لذا درباره اخلاق خانوادگي ايشان تحقيق بيشتري بنمائيد و بعد ازتحقيق به خداوند توكل كنيد و انتخاب نمائيد. و نگران اين مسئله نباشيد.{J

مبناي ((عرف جامعه))چيست و چه معنايي دارد؟

پرسش

مبناي ((عرف جامعه))چيست و چه معنايي دارد؟

پاسخ

يكي از مفاهيم مهم در فقه شيعه، مسأله عرف است كه در قانونگذاري اسلامي از نقش و جايگاه مهمي برخوردار است.

T{1- تعريف عرف:}T عرف عبارت است از قول، فعل يا ترك فعلي كه در همه زمان ها و مكان ها يا در زمان و مكاني خاص در ميان مردم رواج يافته و به آن عمل مي شود. علامه طباطبايي در تعريف عرف مي نويسد: H{العرف هو ما يعرفه عقلاء المجتمع من السنن والسيرة الجميله الجاريه بينهم بخلاف ما

ينكره العقل الاجتماعي من الاعمال النادره الشّاذهM{}Hكلمه عرف به معناي آن سنن و سيره هاي جميل جاري در جامعه است كه عقلاي جامعه آنها را مي شناسند، به خلاف آن اعمال نادر و غيرمرسومي كه عقل اجتماعي انكارش مي كند (كه اين گونه اعمال «عرف» نبوده بلكه منكر است)}M.

T{2- اقسام عرف:}T عرف را بر چند قسم تقسيم كرده اند:

الف) عرف عام؛ روشن است كه بيشتر مردم آن را پذيرفته اند. به بيان ديگر عرف متداول ميان گروهي از مردم كه جهت جامع صنفي و يا گروهي ندارند مانند عرف افراد يك مملكت يا يك مذهب.

ب ) عرف خاص: تلاش است كه افراد يك گروه خاص از يك طبقه و يا صنف و يا يك محل معين به آن اعتقاد دارند مانند عرف قاضيان، تجار و صاحبان صنعت.

ج ) عرف لفظي: عرفي است كه مدلول يك لغت يا عبارت است و گاه غير از معناي لغوي آن است. به طور مثال كلمه دابّه (در عربي) به معناي جنبده است ولي در ميان طوايف خاصي به معناي چهارپايان است.

د ) عرف عملي: روشن است كه اكثر مردم از آن پيروي مي كنند.

به بيان ديگر، قاعده اي است كه در مدت طولاني و به طور مستمر در عمل رعايت مي شود. مثل سكوت يك دختر در عقد نكاح كه دلالت بر قبول عقد نكاح است.

ه ) عرف صحيح: روشي است كه مردم آن را پذيرفته اند ولي با نصوص شرعي مغايرتي ندارد.

و ) عرف فاسد: روشي است كه ميان مردم رواج دارد اما شارع آن را نمي پذيرد مانند معاملات ربوي.

ز ) عرف متشرعه: اموري است كه در ميان پيروان يكي از اديان الهي (مثلاً پيروان اسلام) رايج است و افراد در به كارگيري آن از دين خاص تبعيت مي كنند مانند الفاظ صلوة، صوم و زكاة.

T{3- نقش عرف در استنباط احكام:}T جايگاه عرف در استنباط احكام شرعي در سه جهت است:

الف) عرف لفظي در فهم ظهورات نقش اساسي دارد: فهم متون ديني مربوط به فهم ظهورات آن متون است. در واقع فهم مراد شارع، از راه ظهورات كلام او به دست مي آيد. متون فقهي شامل معاني و مفاهيم عرفي بسياري است كه فهم آنها مبتني بر تفاهمات عرفي است. ظهوري كه اهل عرف و محاوره از كلام و سخن مي پذيرند اصالت دارد. آنچه در مقام محاوره مهم است ارتكازات اهل محاوره است.

ب ) تنقيح موضوع يا تشخيص مصداق برخي از مفاهيم، بر عهده عرف است. به استثناي عبادات (كه تعيين حد و مرز آن بر عهده شرع و شارع مقدس است) بسياري از ابواب فقه را موضوعاتي تشكيل مي دهد كه ماهيت عرفي دارند. مانند بيع، اجاره، نكاح، هبه، صلح و... تشخيص برخي موضوع هاي شرعي بر عهده عرف است. در اين موارد اگر عرف تغيير كند حكم نيز به تبع آن تغيير

پيدا مي كند.

به بيان ديگر اگر صورت ها و شكل هاي عمل بر اثر عرف تغيير پيدا كند حكم هم تغيير پيدا خواهد كرد. براي مثال بازي با شطرنج قبلاً حرام بوده ولي امروز بنا به فتواي امام خميني بي اشكال است چرا كه قبلاً به عنوان آلت قمار مورد استفاده قرار مي گرفته است اما امروزه كه از آن به عنوان يك ورزش فكري - نه قمار بازي - استفاده مي شود حلال است. همچنين، غنا و موسيقي از جمله مسايلي است كه در حرمت آن ترديد نيست، اما اين كه چه چيزي غنا است بر عهده عرف مي باشد. چنان كه شهيد ثاني مي گويد: H{الاولي الرجوع فيه الي العرف، فما يسمّي فيه غناء يحرم لعدم ورود الشرع ما يضبطه فيكون مرجع الي

العرفM{}Hبهتر است كه در تشخيص موضوع غنا به عرف رجوع شود پس هر آنچه كه در عرف غنا ناميده مي شود حرام است براي اين كه در دين چيزي براي تشخيص غنا وارد نشده است (چرا كه فقط حكم آن را بيان كرده كه حرام است)}M. بنابراين تشخيص غنا و موسيقي به عرف واگذار شده است.

ج ) كشف حكم شرعي در مواردي كه نصي وارد نشده بر عهده عرف است: به اين معنا كه اگر در زمان معصوم(ع) چيزي رواج داشته و تقرير معصوم مؤيد آن بوده است مورد پذيرش مي باشد، مانند عقد فضولي. با توجه به مباحث ياد شده پيرامون عرف، به اين نتيجه مي رسيم كه در واقع «عرف» نشانه پويايي و رمز بالندگي فقه است و موجب مي شود تا اسلام با مقتضيات معقول زمان سازگار باشد. اين كه اسلام به عرفيات و سيره عقلا توجه كرده، زمينه

حضور خود را در همه عرصه ها و در همه زمان ها و مكان ها فراهم آورده است.

براي بررسي مد و مطالعاتي از اين دست چه كتابهايي را پيشنهاد مي كنيد.

پرسش

براي بررسي مد و مطالعاتي از اين دست چه كتابهايي را پيشنهاد مي كنيد.

پاسخ(قسمت اول)

برخي از منابع مطالعاتي در اين زمينه عبارتند از:

1. توسعه و تضاد ، فرامرز رفيع پور، شركت سهامي انتشار 1376

2. آناتومي جامعه، فرامرز رفيع پور، شركت سهايم انتشار 1378

3. بحران هويت قومي در ايران، علي الطلائي، ترجمه تورج يار احمدي، نشر شيرازه، 1381

4. بحران جامعه مدرن، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1377

5. بحران دنياي متجدد،ر رنه گنون، ترجمه ضياء الدين دهشيري، مؤسسه انتشارات اميركبير 1372

6. جوان مسلمان و دنياي متجدد سيد حسن نصر

7. روان شناسي رشد، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه

8. روان شناسي اجتماعي، ژان استوتزل (استاد دانشگاه رنه دكارت پاريس)، ترجمه دكتر علي محمد كاردان

9. تفسير قرآن ذيل آيات تقليد مخصوصا تفسير الميزان، ذيل آيه 171، سوره بقره

10. جامعه شناسي كجروي، علي سليمي و محمد داوري، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه.

در ذيل گفتگو با دكتر حسن بلخاري در زمينه مدگرايي و مدسازي به نقل از ماهنامه پرسمان، شهريور 1382 آورده مي شود.

آقاي دكتر! در كوچه و خيابان، هر روز آدم هايي را مي بينيم كه با روزهاي قبل، فرق دارند؛ چه از نظر شكل ظاهري مثل آرايش صورت، مو و نوع لباس و چه از لحاظ نوع رفتار، اين پديده را كه كم كم دارد عادي مي شود و به تدريج به جزئي از فرهنگ تبديل مي شود، چگونه تعريف و ارزيابي مي كنيد؟

اين امر كه اغلب تحت عنوان «مُد» در جامعه از آن ياد مي شود، پديده رايجي است كه نه فقط اپيدمي جامعه ما، بلكه گريبان گير جامعه مصرف محور جهاني است و در مورد آن، ديدگاه هاي متفاوتي وجود دارد. گرايش به مد، بيان

گر نوعي تجديد نظرطلبي يا تلاش در جهت نو كردن و تغيير در مسائل مختلف ظاهري زندگي است.

به عبارت ديگر، گرايش وسيع به تغيير و تنوع، بيان گر حرص و نياز شديد انسان نسبت به ورود به مفاهيم و قلمروهاي جديد است. نيازي كه جزئي از فطرت انسان ها را شكل مي دهد.

اين ميل به تغيير، به هر صورت، از يك نياز فطري پرده بر مي دارد و در نفس خود، از يك مبناي معرفت شناسي سرچشمه مي گيرد و چندان قابل طرد و نفي نيست.

انسان حقيقتاً به دنبال تغيير قالب ها و فرار از كليشه هاست. بنابراين معنا، «مد» في نفسه قابليت رد و طرد پيدا نمي كند؛ بلكه آنچه بايد مورد تحليل و بررسي قرار گيرد، صورت يا مفاهيم يا بسترهايي است كه «مد» پيدا مي كند و متناسب با اين جهات، بايد مورد استقبال يا نفي قرار بگيرد.

امروزه شاهد رشد يا به نوعي بروز بيش از پيش مدگرايي هستيم؛ تحليل شما از منشأ و سير صعودي اين گرايش چيست؟

جهان امروز، دچار يك موج گسترده و قوي اقتصادي شده كه محوريت جهان را در دست گرفته و قدرت را به خود اختصاص داده است. ما پيش از ظهور پديده اي به نام «گلوباليزيشن» يا جهاني شدن - پيش از دهه 1980 - جهان را به سه بخش - جهان اول، دوم و سوم - تقسيم مي كرديم و محور و معيار تقسيم جهان، مدرنيته يا مدرنيزاسيون بود؛ يعني هر كشوري كه به معيارهاي مدرنيته نزديك تر مي شد، در واقع به جهان دوم يا اول نزديك مي شد. جوهر مدرنيته، عقل گرايي و توسعه انساني بود.

بعد از اوج گيري جهاني شدن، به ويژه

در قلمرو اقتصاد، تقسيم بندي قبلي چندان اعتباري ندارد و جهان به دو قطب شمال، يعني قطب ثروت و قدرت و جنوب، يعني قطب فقر و ضعف تقسيم شده است. به اين ترتيب ما وارد فضاي جديدي شده ايم كه معيار عمل آن، ثروت و قدرت است.

وقتي بناي تقسيم جهان، ثروت و قدرت شد، كساني كه پرونده اين فضاي قدرت و ثروتند،به دنبال سلطه بر تمام عواملي هستند كه مي تواند بر افكار عمومي تأثير بگذارد؛ يعني اين قدرت و ثروت، هنگامي پا بر جا مي ماند كه با سلطه بر عواملي، تحت كنترل قرار بگيرد و تضمين شود.

اين تسلّط، ابعاد مختلفي را شامل مي شود. در بُعد سياسي، دموكراسي و مسئله مبارزه با تروريسم را مطرح مي كند؛ مسئله نفت را پيش مي كشد؛ رسانه ها را تقويت و يا سانسور مي كند و... و به اين ترتيب، ما دچار نوعي تحول مفهومي در معيارهايمان شده ايم و اين ما را به فضاي جديدي سوق مي دهد كه معيارهاي قبلي در آن حضور جدي ندارند. در نتيجه فضاي زندگي انسان، تبديل به فضايي مصرف زده، سطحي و كاملاً صوري مي شود.

در اين فضاي جديد، ديگر انسان ها به دنبال تعالي نيستند. اين جامعه، براي آن كه به جهان اول برسد، به دنبال اين نيست كه منابع توسعه انساني خود را رشد بدهد، دانشگاه هاي خود را تقويت كند و...؛ بلكه به دنبال اين است كه شكل ظاهري خود را تغيير دهد و چون اين تغيير زود او را دلزده مي كند، به سرعت به دنبال اشكال ظاهري جديد مي رود و اگر اين ظواهر جديد را به او ندهيم يا آنها را خلق مي كند و يا از

ديگران مي گيرد. در واقع رشدي كه شما به آن اشاره كرديد، ناشي از اين تغيير مدل جامعه است كه به خصوص در طي 25 سال گذشته چنين بوده است.

اين پديده بيشتر در چه طيفي از افراد جامعه متمركز است؟

گرايش به تنوع و تغيير خاص، بيشتر در افراد زير 35 سال جامعه است؛ زيرا افراد بالاي 35 سال، معمولاً از لحاظ خصوصيات روانشناختي و ويژگي هاي خاص سني، رويكرد چنداني به مد ندارد. سن ميان سالي، سن محافظه كاري و سن تثبيت است. سن نهادينه شدن مفاهيمي است كه فرد پيش از اين آموخته است؛ چه اين مفاهيم مثبت باشند و چه منفي و در بحث ما جاي نمي گيرد؛ در حالي كه جواني، سن تغيير و تحول است. محال است شما جواني را ببينيد كه در طول هفته يك لباس بپوشد؛ ولي يك ميان سال را به راحتي از لباس هايش مي توان تشخيص داد.

در جامعه ما نزديك به 40% از افراد را 15 تا 30 ساله ها تشكيل مي دهند؛ يعني جمعيتي معادل 25 ميليون نفر. اين جواني جمعيت نشان مي دهد كه جامعه ما ذاتاً به دنبال تحول و تنوع است. جامعه اي كه عنوان دومين كشور جوان جهان را بر دوش مي كشد و اين مسئله، بار مسئوليت ما را سنگين تر مي كند و نبايد آن را از ياد برد.

با توجه به صحبت هايتان، شما مد را صددرصد نفي و طرد نمي كنيد؛ ولي آيا صددرصد تأييد مي كنيد؟

متأسفانه در جهان معاصر، مراجع سنتي كه قابليت ايجاد تحول رفتاري در زندگي انسان را داشته اند، - به ويژه در كاركردشان در مورد جوان و نوجوان، - دچار نوعي كاهش اقتدار شده اند و

جاي آن ها را مراجع ديگري گرفته اند كه در جهت دادن به زندگي و مفهوم آن از ديدگاه خود، به شدت مشغول فعاليت مي باشند. با توجه به شناختي كه ما از اين مراجع مدرن - مثل رسانه ها، موسيقي، تصوير، فيلم و... - داريم و اين كه اين مراجع بر زندگي جوان ما مستولي است و با توجه به مصداق هايي كه «مد» را در جامعه، معرفي و عرضه مي كند، به نحوي مدگرايي را يك خطر در زندگي انسان معاصر قلمداد مي كنم.

منظور از مراجع، همان نيروهاي فكري تأثيرگذار بر انسان است كه مي تواند يك معلم يا يك استاد دانشگاه يا يك خانواده و يا يك دولت باشد. هر كسي كه به نحوي بتواند بر رفتار انسان تأثير بگذارد، يك مرجع فكري محسوب مي شود و چون رفتار، محصول تفكر است، پس اين مرجع قبل از آن كه بتواند بر كردار تأثير بگذارد، بايد بر افكار آدمي تأثير گذارده باشد.

پيش از اين، نيروهاي فكري تاثيرگذار اقتدار داشتند و مردم نيز نسبت به اين نيروها، احساس نياز مي كردند. از اين رو جامعه طلب راهكار مي كرد و آنان هم راهكار ارائه مي كردند؛ اما امروزه نقش اين مراجع فكري ، به شدت كاهش يافته و مراجع جديد جاي آنها را گرفته اند.

چرا؟

يكي از دلايل، تغيير فضا و سرمايه زده شدن يا به عبارت ديگر اقتصادزده شدن جهان است و دليل ديگر، كمرنگ شدن حضور جدي اين مراجع در جامعه مي باشد. در جامعه متحول امروز، بايد پابه پاي زمان و تحولات سريع آن پيش رفت؛ اما مراجع سنتي از اين پيشرفت زمانه، عقب مانده اند.

در واقع شما علت را از دو جنبه

بررسي كرديد؛ يكي از درون جامعه كه مربوط به ثروت گرايي و اقتصاد محوري است و ديگري از جنبه خود مراجع كه بايد مؤثرتر از اين عمل مي كردند و چون اين گونه نبوده، كنار زده شده و در حاشيه نشسته اند.

بله، كاملاً صحيح است. مصرف زدگي، به دنبال تغيير ظواهر زندگي است. وقتي گفته مي شود كه ما وارد يك جهان نو شده ايم، يعني وارد جهاني با معيارهاي جديد شده ايم؛ پس بايد با توجه به اين معيارها، به جوان الگو بدهيم.

متأسفانه مراجع سنتي ما نتوانسته اند فضاهاي جديد را بپذيرند. معيارهاي جديد، عوامل و ابزار جديد را مي طلبد. مراجع بايد آنها را بشناسند و در جهت ترويج و تبليغ مباني مورد تأييد خودشان، از آنها استفاده مي كنند؛ اما گويا مراجع فكري سنتي از زمان عقب مانده اند و نتيجه اين شده كه نوجوان و جوان ما كه به دنبال الگو مي گردد، به سراغ الگوهاي جهاني مي رود. به طور قطع، او فضاي زندگي خود را عريان و تهي نمي گذارد و به هر حال آن را پر مي كند. در اين صورت شما از يك طرف، نبود الگوي متناسب با زمان و فرهنگ را در نظر بگيريد و از طرف ديگر يك فضاي خالي و مستعد براي پذيرش الگوهاي جهاني را - با قدرت و عزم جدي رسانه هاي غربي - كنار آن بگذاريد و ببينيد چه پيش مي آيد. رسانه هاي غربي فقط به دنبال پر كردن اوقات فراغت جوانان نيستند و شبكه هاي مختلف ماهواره اي و فيلم هاي هاليوود، كاملاً هدفمند عمل مي كنند. فيلم هايي كه ما به اسم ماچوئزيم مي شناسيم، قبضه زندگي نوجوان و جوان را در دست گرفته اند. فيلم هايي كه يك قهرمان

افسانه اي - سوپر من - را تداعي مي كند و آن قدر، قدرت دارد كه مي تواند بر محدوديت هاي پيرامون خود غلبه كند. نفس اين قدرت نمايي، از آرمان هاي جدي انسان معاصر است. نمونه بارز اين فيلم ها، مجموعه فيلم هاي هري پاتر است كه به محض ورود به كشور ما، به سرعت در سراسر كشور پخش شد و در دسترس نوجوانان و جوانان قرار گرفت. هري پاتر، پديده قرن 21 است كه تمام آرمان هاي يك نوجوان را براي يك زندگي متعالي در خود دارد. به وضوح مي بينيم كه اين الگو دادن ها، با تمام مباني رواشناسي مدرن منطبق است و مبتني بر كشفيات باطن انسان و روان اوست. الگو دهنده، راه هاي نفوذي را دقيقاً مي شناسد و به اين ترتيب، بر تمام جهان تأثير مي گذارد. حال اين قدرت تأثيرگذاري را در كنار كاهش قدرت مراجع سنتي بررسي كنيد؛ نتيجه اين مي شود كه گرايش، بيش از پيش به سمت مدهاي وارداتي است.

ريشه هاي روانشناختي و جامعه شناختي اين پديده چيست؟

تعريف يك زندگي خوب در جهان امروز، اين است كه شما يك شغل خوب داشته باشيد؛ يك ماشين خوب داشته باشيد و بتوانيد حداكثر بهره مادي را از زندگي ببريد. در اين تعريف، معيارها كاملاً صوري وظاهري است؛ نه باطني و معنوي و چون انسان تجربه تمام پديده هاي لذت گرا را به دست مي آورد، بعد از مدتي، زندگي اش به يك مدار بسته تسلسل و تكرار تبديل مي شود و بناي زندگي اش بر اين قرار مي گيرد كه فقط به نيازهاي غريزي اش، در جهت كسب لذت بيشتر پاسخ دهد و چون بسترهاي ارضاي غريزه محدود است، پس از مدتي دست به تنوعاتي مي زند كه گاه انحراف آميز است

و نتيجه تأسف بارش، انواع رابطه سكس در غرب امروز است كه آمار وحشتناكي است. چرا؟ چون ذات انسان به دنبال تنوع و تكثّر است. جهاني كه همه چيزش در حال تكرار است، دلزدگي و ملامت را در روح انسان پديد مي آورد. بنابراين، انسان امروز، انساني است كم حوصله تر، خسته تر، پژمرده تر، افسرده تر و دلزده تر از ديروز.

پاسخ(قسمت دوم)

گويا آدم هاي امروز وقت كم مي آورند.

بله، همين طور است. به طور كلي پروسه قدرت و ثروت،چون پروسه رقابت است، به شما اجازه تأمل نمي دهد و بايد همواره بدويد تا از سرعت دنياي ديجيتال عقب نمانيد. اين كه به كجا مي رويد، مهم نيست؛ بلكه بايد بدويد تا از همسايه عقب نيفتيد و وقتي به آخر خط مي رسيد، مي بينيد كه هيچ خبري نيست و دنيا همان است كه بود.

در دنياي امروز، اصل، ارضاي غرايز نيست؛ بلكه تنوع در ارضاي غرايز است. انسان خسته اي كه زير گردونه تكرار، زندگي خويش را بر فنإ؛ ّّع ة مي بيند، به دنبال خلق راه هاي جديد مي گردد. راه هايي كه مهم نيست از كجا و با چه هدفي به وجود آمده اند؛ مهم اين است كه انسان از اين راه ها بتواند تكرارها را كنار بزند، فضاها را بشكند و راه هاي جديد را بيابد.

مد، امروزه جزئي از زمان انسان است؛ يعني لحظه به لحظه به دنبال تغيير قالب ها و شكستن موانع است.

بله، در جهان امروز، مُد نسبت ذاتي با زمان انسان پيدا كرده است و اين نكته خيلي مهم است. برخي شبكه هاي ماهواره اي كه به شبكه نيوشون (مد) معروف هستند، كارشان توليد و عرضه مدهاي جديد است. برنامه اين شبكه ها در 24 ساعت شب و روز،

نشان مي دهد كه مد، جزء لاينفك و ذاتي زندگي انسان شده است.

از ابتداي بحث تاكنون، بيشتر به مدهاي ظاهري پرداختيم؛ شكل ظاهري لباس، آرايش مو و صورت و... آيا شما شكل ديگري از مد را سراغ داريد؟

تلقي جامعه از «مد» همين تغيير شكل ظاهري است؛ اما در روانشناسي و جامعه شناسي، مد را فراتر از اين و خيلي عميق تر مي بينيم. انسان با حرص و ولع، به دنبال خلق مدهاي جديد - اعم از ظاهري و روحي و رواني - است. وقتي يك جوان، يك هنر پيشه هاليوود يا يك خواننده راك يا يك فوتباليست را به عنوان الگوي اصلي زندگي اش انتخاب مي كند، در واقع در صدد ارضاي روحيه مدگراي خود در بعد الگويي است.

بر اساس پروسه اي كه رسانه ها در خلق مدهاي جديد، ايجاد كرده اند، ديگر مراجع سنتي نمي توانند به جوان خط بدهند و او را هدايت كنند؛ چون جوان منتظر خط دهي آنها نمي نشيند و به همين دليل است كه مدها خيلي سريع از سوي جوامع پذيرفته شده، در آنها نهادينه مي شوند و خيلي زود به جزء رفتاري جوامع، بدل مي شوند.

براي رفع اين فاصله بين جامعه و مراجع فكري در جوامع سنتي چه بايد كرد؟

من دو راهكار به هم پيوسته را پيشنهاد مي كنم؛ اوّل اين كه مراجع فكري ما، بايد به خودشان بيايند و رسالت خود را باز شناسند و بدانند كه بايد در جامعه الگوآفريني و موج آفريني كنند و الگوهايشان هم امروزي و با توجه به زمان باشد.

براي اين كار، مراجع ما در درجه اول به يك مخاطب شناسي جدي نياز دارند؛ يعني بايد بدانند كه انسان عصر حاضر،

انساني است تنوع طلب و تجدد طلب و اين امر، نياز ذاتي اوست و قابل نفي و طرد هم نيست و در درجه دوم، بايد به يك بينش عميق در شناخت زمان دست يابند و در يك جمله، يعني زبان زمانشان را بفهمند. هر زماني، زبان خاص خودش را دارد و يك مرجع فكري، اگر مي خواهد تأثيرگذار باشد، بايد با اين زبان و رموزش آشنا باشد. دومين راهكار كه در واقع جدا از مسئله اول قابل بحث نيست، اين است كه ما به جاي منع و نفي مد - حتي مدهاي جهاني - ابتدا بايد از طريق فيلترهاي داخلي مثل وزارت ارشاد، سازمان تبليغات اسلامي، صدا و سيما و... اين مدهاي وارداتي را پالايش كنيم و مدهاي خوب را براي مصرف جوانان خود ارائه دهيم.

همه مُدها بد نيستند. در همين هاليوود، فيلم هاي تأثيرگذار فراواني ديده مي شود كه مباني قوي معنوي و انساني را القا مي كند. فيلم «روياهايي كه مي آيند»، يكي از اينهاست كه درباره بهشت و جهنم است و شباهت هاي بسيار زيادي هم با اعتقادات مسلمانان دارد.

در يك نگاه منصفانه، نمي توان همه مدها را نفي و طرد كرد. وقتي مدهاي خوب و مثبت را جدا كرديم، آنچه را كه باقي مي ماند، كاملاً منع نكنيم؛ بلكه بياييم و در يك بحث علمي و موشكافانه و با دلايل منطقي، آنها را نقد كنيم تا جوان با آگاهي انتخاب كند و يك انسان خطي و سطحي نباشد؛ بلكه عمقي و چند بعدي فكر كند و تصميم بگيرد.

من درباره فيلم تايتانيك، اين روش را تجربه كرده ام. هنگام ورود اين فيلم به عرصه هاي جهاني، موج سنگيني كشور را

فرا گرفت. تلاش وزارت ارشاد براي مجوز دادن به اين فيلم از يك سو و تلاش گروه هاي مخالف براي منع آن از سوي ديگر، هيچ كدام صحيح نبود. اين دعواي خانگي بين دو بخش از يك سيستم، تشنگي بيشتر مخاطب را در پي داشت. من اين فيلم را در 70 يا 80 دقيقه خلاصه كردم و همراه نمايش آن در بسياري از دانشگاه ها، برنامه نقد داشتم. فيلم را نقد مي كردم و به اين ترتيب، هم فيلم - به صورت مجاز و نه خلاف اخلاق - به نمايش درآمد و هم بيننده به يك شناخت عمقي از فيلم دست مي يافت. اين خيلي مهم است كه به جوان آگاهي بدهيم؛ نه آن كه هر چه را بر خلاف ميل ماست، منع كنيم؛ زيرا اين منع، نه امكان فني دارد و نه توجيه عقلاني و در عين حال هم نمي شود فضا را كاملاً باز كرد. آگاهي دادن و نقد امواج مسموم وارداتي، بهترين راه حل است. تأكيد مي كنم كه منع و نفي نكنيم؛ بلكه نقد كنيم و جهت بدهيم. جمع كردن ماهواره ها امكان پذير نيست؛ بلكه بايد نسبت به استفاده از آن در جامعه و خانواده به مخاطب آگاهي داد و در كنار آن، رفتار سازي و نمادسازي كرد.

كدام نمادسازي؟ در اين باره، جاي سخن بسيار است؛ لطفاً بيشتر توضيح دهيد.

جهان پست مدرنيسم، جهان نمادهاست؛ نه مصداق ها و اگر شما بتوانيد نمادها را در جامعه عيني كنيد، تا حدود زيادي مسئله حل شده است. ما اگر بتوانيم بر اساس ارزش هاي خود توليد مد بكنيم، موفق خواهيم بود. مثال مناسب، واقعه عاشورا در فرهنگ اسلامي است كه به

يك نماد تبديل شده است و همه در ايام عاشورا اين نماد را رعايت مي كنند. يك تمدن موفق، از مد استفاده مي كند؛ نه اين كه آن را نفي مي كند. به جاي منع، ارزش هاي خود را در قالب مد، ارائه مي دهد و توليد مد مي كند. با سي دي ها، فيلم ها، سريال ها و با كمك ادبيات نمايشي قوي، مطبوعات و ديگر رسانه ها به كمك پروسه توليد مد مي آيد و آينده را در دست مي گيرد. نبض رفتارسازي جامعه را به دست مي گيرد و رسالت خود را به اين ترتيب بهتر به انجام مي رساند.

به تازگي مراجع فكري جامعه ما به خصوص صدا و سيما، جسته و گريخته، دست به اين الگوسازي و ارائه مد زده اند؛ اين توليد مد، تا چه حد در قالب هاي ارزشي ما مي گنجد؟

مراجع رفتارساز و تأثيرگذار در ايران، مراجع قوي و قدرتمندي نيستند ودر كنار اين ضعف بزرگ، افزايش هجوم فرهنگي و معايب اينترنت - علاوه بر محاسنش - را در نظر بگيريد؛ ماهواره ها را هم فراموش نكنيد و بعد ببينيد ما در كجاي اين پروسه قرار داريم.

گرچه صدا و سيما و به خصوص تلويزيون كم كم وارد گردونه ماچوئيسم مي شود و روي جلال و جمال صوري كار مي كند، اما در عين حال، ملاكي كه براي خريد فيلم هاي خارجي در نظر گرفته مي شود، اين است كه فقط سكس نداشته باشد و مواردي مثل دزدي، كشت و كشتار و... مطرح نيست. من يكي از فيلم هايي را كه بررسي كرده ام، در طول 90 دقيقه آن، شما 48 مورد كشته مي بينيد و اين نشان مي دهد كه صدا و سيما ناخواسته چيزهايي را به جامعه القا مي كند كه اصلاً مثبت

نيست. تخريب رواني و ميل به خشونت در اين فيلم ها وجود دارد و اكثر سريال هاي تلويزيون، فعاليت يك گروه پليسي را نشان مي دهد؛ گرچه گاهي سريال هايي مانند افسانه شجاعان هم نمايش داده مي شود كه بنا به روحيه عدالت خواهي قهرمانان فيلم، يك آرامش رواني را به بيننده القا مي كند و موسيقي هم همين طور است. اين كه گرايش به مد، تخريبي باشد يا ممكن است جهت تخريبي پيدا كند، بستگي مستقيم به جهتي دارد كه مراجع سنتي ما به مُد مي دهند و اين خيلي مهم است. صدا و سيما بايد آگاهانه تر عمل كند. رسانه هاي ما در مورد اعتياد خوب عمل كرده اند؛ اما اثر تربيتي مخربي را در مورد قرص هاي مهيج در پيش گرفته اند. مصرف سه بار اين قرص ها، منجر به مرگ مي شود؛ اما همواره در مجلات، از مخدر نبودن اين قرص ها بحث مي شود و اين مسئله به طور غير مستقيم، جنبه زشت و عامل بازدارنده در مصرف اين قرص ها را از بين مي برد و نوعي توجيه واعتماد در مصرف را ايجاد مي كند كه اصلاً خوب نيست.

شما به مصداق هاي مد اشاره كرديد و اين كه نسبت به مصداقي كه مد با آن تعريف مي شود، بايد در مورد رد يا قبول آن نظر داد؛ درباره اين مصداق ها برايمان بگوييد.

بر اين مسئله تأكيد مي كنم كه حتي در اسلام هم مدگرايي نفي نمي شود و عقل هم مُد را ردّ نمي كند؛ به ويژه كه اين مدگرايي از يك مباني فكري ناشي مي شود و آن هم نياز به تغيير و تحول است و به قول فلاسفه، نياز به صيرورت و شدن هاي متوالي است. اگر از اين زاويه نگاه كنيم، نفس

مسئله مورد تأييد است و ما هم از همين زاويه نگاه مي كنيم؛ اما گاهي برخي از مفاهيم در زمان هاي خاص از نظر مصداقي تعريف مي شوند و نه مفهومي و چون مصداق قابل نفي و رد است، مفهوم هم بنا به آن مصداق قابل رد مي شود و مد يكي از آن مفاهيم است. ما گاهي هنر پيشه هاي زمان طاغوت را داريم كه به عنوان مصداق، ضدارزش هستند و گاه الگوهايي را داريم كه كاملاً ارزشي و قابل قبول مي باشند؛ مثل الگوهاي دفاع مقدس. پس «مد» في نفسه قابل قبول است؛ اما گاه بر اثر مصداق هايي كه مي پذيرد، ممكن است مطرود يا مقبول واقع شود.

آقاي دكتر! من به عنوان يك جوان دلم مي خواهد هم از مظاهر مد پيروي كنم و در واقع يك جوان امروزي باشم و هم از سوي ديگر به ارزش هاي خودم پايبند بمانم و جواني باشم كه هم با جامعه پيش مي رود و هم به مباني ارزشي پايبند است؛ چطور مي توانم از تك بعدي بودن بپرهيزم و يك جوان چند بعدي باشم و در عين حال، به تضاد و تناقض هم نرسم؟

فضا، فضايي پيچيده اي است. از يك طرف هم نظام حكومتي و هم نظام فرهنگي و هم فطرت پاك جوان مي خواهد كه ارزش هاي سنتي و انساني بر زندگي او حاكم باشد و از طرف ديگر موج افسار گسيخته اي كه جوامع را مورد هجوم خود قرار داده است، سبب شده كه همواره مدهاي نويني كه از معيارهاي ضد انساني نشأت مي گيرد، بر رفتار و كردار حداقل بخشي از جوانان و نوجوانان حاكم شود كه به عنوان يك واقعيت نمي توانيم آن را ناديده بگيريم.

هر چه جلوتر مي رويم، به اين تضاد بيشتر دامن زده مي شود؛ اما شدت اين اختلاف به گونه اي نيست كه غير قابل كنترل و مهار باشد. حل اين تضاد باز هم تا حدود زيادي بر عهده مراجع فكري و الگوساز است.

«رابرت برتون» در روانشناسي اجتماعي براي جوامعي كه دچار اين فاصله شده اند و به فكر درمان هم نيستند، چهار مرحله را پيش بيني مي كند؛ اولين مرحله نوآوري است؛ اما نوآوري به معناي منفي آن؛ يعني گرايش به خلق راه هاي جديد، براي رسيدن سريع به اهداف و آرمان ها تحت هر شرايطي و چون اين راه ها بر اساس يك معيار عقلاني و منطقي سالم انتخاب نشده اند، به انحراف كشيده مي شوند.

مرحله دوم، تبديل جامعه به يك جامعه سازماني است. كه در واقع بوروكراسي بر نظام جامعه حاكم مي شود.

مرحله بعد واپس زني است؛ يعني فرد به يك حالت انفعالي و بي خيالي رضايت مي دهد و او آن قدر درگير بحران هاي اجتماعي و اقتصادي مي شود كه ديگر نسبت به همه چيز بي تفاوت مي شود و چون نمي تواند فاصله موجود بين حال و ايده آل را كم كند، يك واپس زني ايجاد مي شود.

چهارمين مرحله شورش است؛ انفعال اگر مدت مديدي ادامه يابد، جامعه را به انفجار مي كشاند. اينها مواردي است كه در هر جامعه اي ممكن است رخ دهد.

شنيده ام خود را به كوچه علي چپ زدن را مسيحيان ساخته اند و منظور از علي، حضرت علي (ع) است و به كار بردن آن صحيح نيست.

پرسش

شنيده ام خود را به كوچه علي چپ زدن را مسيحيان ساخته اند و منظور از علي، حضرت علي (ع) است و به كار بردن آن صحيح نيست.

پاسخ

اين كه عبارت ياد شده ساخته مسيحيان است و يا منظور، علي(ع) است چندان قابل اثبات نيست و ليكن شيطان و شيطان صفت ها، تلاش مي كنند از هر راهي به حريم دين و مؤمنين نفوذ كرده به اسلام و امت اسلامي و مخصوصا رهبران و اشخاص تأثير گذار در هدايت ديني مردم اهانت كنند. يكي از راه هاي آن همين ضرب المثل ها است.

لذا گرچه مدرك معتبر براي اثبات گفتار فوق در دسترس ما نباشد ولي به لحاظ عملكرد شياطين و سابقه رفتاري آنها، به نظر مي رسد كه دست دشمنان ولايت در كار است تا نام مقدس علي(ع) از قداست افتاده، آنگاه مردم را از اقتداء و اهتداء به آن وجود مقدس و نوراني محروم كنند.

خدايا، بهترين نعمت و سرمايه دنيا و آخرت ما ولايت است كه مغز و باطن توحيد است. پس خودت اين سرمايه را براي ما از دستبرد شياطين درون و برون مصون دار و شر وسوسه گران خناس و توطئه گران عليه ولايت را از سر همه برطرف فرما.

مختصري درباره خرافات توضيح فرماييد؟

پرسش

مختصري درباره خرافات توضيح فرماييد؟

پاسخ

سخنان بيهوده و پريشان كه ناخوشايند باشند. عادات مألوفه و شيوه هاي متبعه اي كه نه بر مبناي عقل و خرد و نه بر پايه شرع و شريعت، بلكه به استناد خوابي كه كسي ديده باشد يا عادتي كه از گذشتگان به يادگار مانده باشد. اين صفت را در انسان مي توان به انحراف حالت دين جويي وي مستند دانست.

اسلام در بدو ظهور خود با تمام قدرت، با اين شيوه غلط به مبارزه برخاست.

انسان را به ياد عقل در پرده كشيده اش آورد. و در صدد برآمد كه فكر وي را از اوهام و خرافات و عقايد بي اصل و اساس برهاند و وي را به پيروي از عقل و منطق متوجّه سازد. جامعه جاهليّتِ آن روز، سخت اسير موهومات بود. اين حالت، وي را از شكوفا شدن و به فعليّت رسيدن عقل بالقوه اش باز مي داشت. قرآن با نداي بيدار كننده توحيد، وي را به خود آورد. قرآن غل و زنجيرهايي كه خود به دست خويش بر گردن و دست و پا فكنده بود، بگشود(1).

مردم را از پيروي عادات پدران به پيروي عقل و خرد سوق داد(2). به آنها فهمانيد كه چه كسي قادر است آدمي را از سختي ها و محنت هاي روزگار و بن بست هاي زندگي نجات دهد. به آنها آموخت كه بايستي در حوادث ناگوار به چه كسي پناه برد. كدام شخصيّت قادر و مهربان و آگاه،شايسته است كه وي را به ياري بخواني و نداي تو را بشنود و تو را پاسخ گويد(3).

انسان را از بندگي بندگان آزاد ساخت و به بندگي آفريدگار خويش كشانيد و رشته وابستگي به هزاران اميد هوم از او

بگسست و او را به پناهگاهي بايسته و شايسته ربط داد.

« بخش پاسخ به سؤالات »

1) سوره اعراف، آيه 157.

2) سوره بقره، آيه 170.

3) سوره اعراف، آيه 194.

به چه دليل در فرهنگ اسلامي، به غيرمسلماني كه در نبرد با دشمنان خدا كشته مي شود، شهيد اطلاق نمي گردد؟

پرسش

به چه دليل در فرهنگ اسلامي، به غيرمسلماني كه در نبرد با دشمنان خدا كشته مي شود، شهيد اطلاق نمي گردد؟

پاسخ

هر فرهنگي، معيارها و قانون هاي خاصّ خود را دارد، و واژه ها نيز بر همين اساس، استعمال مي شوند. مثلاً همين لغت شهيد از چنين بار فرهنگي برخوردار است.

از آنجا كه كار دين، انقلاب در انگيزه ها بوده است، پس بهترين انگيزه براي كارها و نيز، شرط قبولي اعمال را همين ايمان به خدا دانسته است. در قرآن آمده است:«من عمل صالحاً من ذكر او انثي و هو مؤمن فلنحيينّه حيوة طيّبه؛(5) هر مرد و زني كه عملي نيكو انجام دهد و(به شرط آنكه) مؤمن باشد، به او زندگي طيب عطا مي كنيم».

و اين روشن است كه كار با هدف و انگيزه برتر، است. و امّا شهيد كسي كه به خويشتن و ارزش خويش واقف و شاهد شده و در بازار خريداران، عمر خود را به بهترين كس سپرده است. پس مدال شهيد به او اعطا مي شود. و نه به ديگري؛ زيرا اوست كه به اين نداي خداوند پاسخ داده كه مي فرمايد:«ان الله اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بانّ لهم الجنهة؛(6) خداوند جان و مال مؤمنان را در ازاء بهشت، از آنان خريده است». و اين شهيد است كه حتي غسل ندارد(7) و با لباس خويش به خاك سپرده مي شود. البته در ديدگاه وسيع قرآن، نيكوكاران با بدكاران مساوي نيستند، امّا هر عملي با ميزان هاي ويژه سنجيده مي شود.

« بخش پاسخ به سؤالات »

5) سوره نحل، آيه 97.

6) سوره توبه، آيه 111.

7) اگر در معركه جنگ شهيد شود.

معيارها و ضوابط در فرم و شكل لباس مطلوب چيست و آيا لباس شيك و زيبا مانعي دارد؟

پرسش

معيارها و ضوابط در فرم و شكل لباس مطلوب چيست و آيا لباس شيك و زيبا مانعي دارد؟

پاسخ

ترديدي نيست كه لباس بايد با نيازهاي انسان هماهنگ باشد امّا اين نياز اگر به دست مد روز و تنوع طلبي بيفتد هم نشتت روحي و رواني ايجاد مي كند و هم مخارج سنگين را به عهده مي آورد. به همين دليل در دين مترقّي ما حتّي براي رنگ در لباس تمحيداتي در نظر گرفته شده، مثلاً رنگ سفيد ممدوح و رنگ سياه مكروه است مگر در جاهايي كه استثناء شده باشد(مثل عزاداري امام حسين«عليه السلام») ولي از آن جا كه جنس، سن، فضا و خيلي از شرايط در نوع پوشش اثر دارد براي مثال زنان به خاطر حساسيّت اندام بايد لباس هاي تيره را در اجتماع انتخاب كنند امّا در مجالس خودماني و خانوادگي به ويژه براي همسر، هرگز انتخاب رنگهاي جذاب و با نشاط مانعي نداشته بلكه تشويق شده است. پوشيدن لباس مردان براي زنان و بالعكس تحريم شده است. لباسهايي كه با فرهنگ و سنّت هاي حاكم بر جامعه اسلامي در تضاد است اشكال دارد. لباس شهرت، كه چشم ها را به خويش جلب مي كند و مورد نكوهش شديد است. و در بعضي موارد محرّم. اين مرزها به خاطر مباني معرفتي دين است. دين مي خواهد انسان به سوي خدا برود كه بهترين و بالاترين جهت زندگي و سعادت اوست. و هيچ كس حق ندارد با لباس يا اندام خويش دلها را منحرف كند و از رشد باز دارد. و در اين باره كتابهايي از دكتر پاك نژاد (اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، بهداشت لباس) و دكتر اردوباري مراجعه گردد. در

استفتائات مراجع گرامي نيز احكام لباس تبيين شده است.

در نهايت اسلام با انواع لباس پوشيدن مخالفتي ندارد لباس زيبا و شيك پوشيدن از نظر اسلام گناهي نيست ولي مدپرستي و هواپرستي و به دنبال شهوات حركت كردن مذموم است و مال را بيهوده در راه مد پرستي ها و غربزدگي ها مصرف كردن از نظر اسلام ممنوع است، آري انسان سرمايه مملكت و محصول زحمات خود را بي جهت به جيب مدسازان اروپايي بريزد صحيح نيست البته لباسهايي كه زنان يا جوانان مي پوشند كه باعث برانگيختگي شهوت يكديگر مي شود به هر صورتي كه باشد حرام است و گناه دارد زيرا فساد و خطري كه از اين جهت جامعه را تهديد مي كند بسيار و غيرقابل جبران است البته زن براي شوهر خود آن هم در داخل خانه به هر جوري كه مايل باشد خود را زينت دهد و آرايش كند اشكال ندارد بلكه از نظر اسلام ثواب هم دارد.

« بخش پاسخ به سؤالات »

منشأ مراسم چهلم براي مردگان چيست؟

پرسش

منشأ مراسم چهلم براي مردگان چيست؟

پاسخ

مراسم چهلم براي اموات در بين شيعيان مرسوم است و در بين اهل سنّت و ديگر فرق مرسوم نيست. اين رسم در بين پيروان ائمه و شيعيان ناشي از (اربعين) چهلم امام حسين(ع) مي باشد كه به خاطر تجليل از شهداي كربلا و ياد آوري آن مظلومان براي همه مردم و براي هميشه تاريخ بنياد نهاده شده و براي اين كه درسي باشد و واقعه عاشورا در ذهن ها بماند و به دست فراموشي سپرده نشود، لذا امام حسن عسكري(ع) فرمود: علائم شيعه پنج چيز است: 1- زيارت اربعين امام حسين(ع)؛ 2- بلند خواندن بسم اللَّه در نمازها؛ 3- سجده كردن بر خاك؛ 4- 51 ركعت نماز در شبانه روز؛ 5- به دست كردن انگشتر عقيق.(1)

زيارت كردن جابربن عبداللَّه انصاري با عطيه كوفي در چهلم امام حسين(ع) كه در تاريخ ماندگار شده و سخنان و زيارت جابر بر سر قبر حسين(ع) از وقايع و حوادث و مؤثر در تاريخ اسلام است. با توجه به اين كه جابر از شخصيت هاي پذيرفته شده بين فرق اسلامي است و كار و عمل و گفتار جابر به عنوان حجت و دليل نزد بسياري از مسلمين مورد قبول است، زيرا از صحابه پيامبر است و عمري دراز داشته و امام پنجم را درك كرده و سلام پيامبر را به حضرت رسانيده است، لذا پيروان اهل بيت و شيعيان در تمام مراسمي كه براي اموات خود مي گيرند سعي مي كنند احياگر راه و رسم حسين باشند.

مراسم چلهم هم به عنوان يك كار پسنديده و خوب، نزد محبين اهل بيت(ع) محسوب مي شود و هدف شيعيان از مراسمي كه

براي اموات خود مي گيرند زنده كردن راه و رسم اهل بيت(ع) است، در روايات درباره اربعين آمده:

پيامبر(ص) در سن 40 سالگي به پيامبري مبعوث شد. "صدع (ص) بالرساله... وله يومئذ اربعون سنة".(2)

انسان در سنه 40 سالگي به كمال عقلي مي رسد: "اذا أتت علي العبد اربعون سنة قيل له، خذ حذرك"(3) امام باقر(ع) فرمود: "وقتي بر بنده خدا چهل سال گذشت، به او گفته مي شود: دامنت را جمع كن (مواظب خود باش).

پيامبر (ص) فرمود: اگر چهل نفر درباره امري دعا كنند خداوند دعاي آنان را مستجاب مي كند.(4)

امام صادق(ع) فرمود: "اذا مات المؤمن فحضر جنازته ارعبون رجلاً من المؤمنين فقالوا: "اللّهم انا لا نعلم منه الا خيرا و انت اعلم به منا" قال اللَّه تعالي: انّي قد اجزت شهادتكم و غفرت له ما علمت مما لا تعلمون".(5)

هنگامي كه مؤمني فوت مي كند و چهل نفر از مؤمنين بر جنازه او حاضر مي شوند و مي گويند: "خدايا ما به جز خوبي از او نديديم و تو داناتر هستي" خداي تبارك و تعالي مي فرمايد: من شهادت شما را در حق او قبول كردم و او را بخشيدم.

در رواياتي وارد شده كه هر كس چهل حديث حفظ كند، خداوند او را فقيه محشور مي گرداند: "من حفظ علي امّتي اربعين حديثنا ينتفعون به بعثه اللَّه تعالي يوم القيامة فقيها عالما".(6)

ميقات حضرت موسي چهل شب: "و واعدنا موسي ثلاثين ليله فاتممناها بعشر فتم ميقات ربه اربعين ليلة".(7)

آدم بر هابيل چهل شب گريه كرد.(8) و آسمان بر حسين (ع) چهل روز خون گريست.(9)

پيامبر(ص) فرمود: "ما أخلص عبداللَّه عزوجل اربعين صباحا الا جرت ينابيع الحكمة من قلبه علي لسانه".(10)

هر بنده اي كه 40 شبانه روز

براي خدا اخلاص داشته باشد، چشمه هاي حكمت از قلبش بر زبانش جاري مي شود.

پي نوشت ها:

1. بحارالانوار، ج 98، ص 248.

2. بحارالانوار، ج 15، ص 281، ح 25، طبع بيروت.

3. همان، ج 7، ص 389، ح 7، طبع بيروت.

4. همان، ج 90، ص 394، ح 6، طبع بيروت.

5. بحارالانوار، ج 78، ص 376، ح 27.

6. همان، ج 2، ص 156، ح 8.

7. سوره (7) آيه 142.

8. بحارالانوار، ج 11، ص 44، ح 49.

9. همان، ج 45، ص 206، ح 13.

10. بحارالانوار، ج 67، ص 242، ح 10، طبع بيروت.

از نظر دين و فرهنگ آيا زن مي تواند از مرد خواستگاري كند؟ اگر مي تواند از چه راهي اقدام كند؟

پرسش

از نظر دين و فرهنگ آيا زن مي تواند از مرد خواستگاري كند؟ اگر مي تواند از چه راهي اقدام كند؟

پاسخ

از نظر اسلام اشكال ندارد زن از مرد خواستگاري كند، ولي از نظر فرهنگ كنوني ما معمولاً اگر زن از مرد خواستگاري كند، تحقير مي شود، مگر از طريق واسطه علاقه او گفته شود، اما با روحيه خاصي كه زنان دارند بايستي آمادگي كامل داشته باشند تا اگر جواب رد شنيدند غمگين و دل شكسته نگردند.

البته از چه راهي بايد اقدام كرد، به صورت كلي نمي شود قضاوت كرد، هر كس بايد ببيند از چه راهي برايش امكان دارد: يكي به وسيله نامه اين تمايل رامي رساند، يكي به وسيله دوستان خود، يكي به وسيله خواهر و يا ساير بستگان، يكي به وسيله همسايگان و فاميل خود. بايد بهترين راه را انتخاب كند تا از پي آمدهاي احتمالي در امان باشد و باعث حرف و حديث نشود.

آيا پوشيدن لباس سياه در مرگ افراد, ريشهء مذهبي دارد و آيادعوت كردن مردم به صرف شام يا نهار, ريشه مذهبي دارد يا رسم ملي است , نظراسلام چيست ؟

پرسش

آيا پوشيدن لباس سياه در مرگ افراد, ريشهء مذهبي دارد و آيادعوت كردن مردم به صرف شام يا نهار, ريشه مذهبي دارد يا رسم ملي است , نظراسلام چيست ؟

پاسخ

پوشيدن لباس سياه در عزاداري امام حسين : و ديگر ائمه : به دليل اين كه از مصاديق تعظيم شعاير است , رجحان شرعي دارد و بسياري از بزرگان در روز عاشورا, لباس سياه مي پوشيدند به علاوه در برخي از روايات وارد شده (1) كه

برخي از اولياي الهي در عزاي عزيزانشان از لباس سياه استفاده مي كردند; البته استفاده از لباس سياه , حتي براي زنان در حال نماز مكروه است , ولي در عزاداري استثنا شده است .(2)

دعوت كردن مردم به صرف شام يا ناهار, اطعام بوده كه در اسلام به اصل اطعام , سفارش شده است , هم چنين خيرات و مبرّات براي كساني است كه از دنيارفته اند و اين احسان در مغفرت و آمرزش آنان مؤثر است , ليكن از نظر فقهي ,مستحب است تا سه روز براي بازمانگان ميّت غذا ببرند و اسباب مزاحمت آنان رافراهم ننمايند; بنابراين , آن چه در ميان ما ايرانيان مبني بر دعوت مهمان ها به غذادر ايام عزا و مرگ افراد, رواج دارد, نوعي رسم ملي است , گرچه اين رسم , اگرباعث اذيت و آزار بازماندگان مرده نشود و با رضايت كامل آنان صورت گيرد, رسم خوبي است كه موجبات آمرزش , رحمت و عفو را فراهم مي سازد.

(پ_اورقي 1.ر.ك : ابوالحسن منذره علي , كتاب سياهپوشان .

(پ_اورقي 2.ر.ك : محمد كاظم طباطبايي يزدي , العروة الوثقي , ج 1 ص

572(منشورات مؤسسة العلمي للمطبوعات ) ; ر.ك : آيت ا... محمد فاضل لنكراني , جامع المسائل , ج 1 ص 621 سؤال 2170

در مراسم عزاداري اهل بيت : مشاهده مي شود كه عده اي ازجوانان , لباس از تن در آورده , سينه مي زنند, در حاليكه روحاني ها آرام و بدون سر وصدا سينه مي زنند. كدام يك از اين دو برتر است و ثواب بيشتري دارد؟

پرسش

در مراسم عزاداري اهل بيت : مشاهده مي شود كه عده اي ازجوانان , لباس از تن در آورده , سينه مي زنند, در حاليكه روحاني ها آرام و بدون سر وصدا سينه مي زنند. كدام يك از اين دو برتر است و ثواب بيشتري دارد؟

پاسخ

عزاداري در ايام مصايب اهل بيت عصمت و طهارت : بسيارمطلوب و از افضل قربات است ; يعني موجب تقرب انسان به مقام قرب ربوبي مي گردد.(1)

هر چه عزاداري بيان گر سوز و گدار بيش تري باشد, بهتر است ; البته عزاداري وسينه زني بايد همراه با معرفت و شناخت بيش تر اهل بيت : باشد. بدون شك استفاده از منبر, مجلس وعظ, ارشاد عالمان دين و آشنايي با زندگاني اهل بيت عصمت و طهارت از طريق واعظان محترم , بسيار خوب است . در طول تاريخ ,علما, مراجع معظم تقليد و روحانيت مكرّم در مجالس عزاداري شركت مي كردند وخود زمينهء مجالس عزا و سينه زني و زنجير زني را براي اهل بيت : فراهم مي نمودند و عزاداران را تشويق مي كردند, ليكن گاهي شئونات عرفي اقتضا مي كندكه عالمان دين , بدون سر و صدا و با متانت و وقار, اقدام به سينه زني و عزاداري نمايند.

(پ_اورقي 1.ر.ك : امام خميني , استفتائات , دربارهء عزاداي و سينه زني .

چه دليلي بر نحوهء خاص عزاداري براي ائمه , همچون سينه زني يا زنجير زني وجود دارد؟

پرسش

چه دليلي بر نحوهء خاص عزاداري براي ائمه , همچون سينه زني يا زنجير زني وجود دارد؟

پاسخ

اصل عزاداري براي ائمه : به ويژه براي سيدالشهدا7موردتوجه اولياي دين است ; زيرا عزاداري به صورت گريه و برپايي مجالس و ذكر وگرياندن و نوحه خواني , احياي خط ائمه و تبيين مظلوميت آنان است . امام باقر7در زمينهء برپايي عزا در خانه ها براي امام حسين 7مي فرمايد: .(1)

استاد مطهري مي گويد: عزاداري حسين بن علي 7يك حركت است ; يك موج است ; يك مبارزهء اجتماعي است .(2)

اين عزاداري به شيوه هاي مختلف مانند روضه هاي خانگي و دسته هاي عزاداري و هيأت هاي سينه زني و زنجير زني و پوشيدن لباس مشكي انجام مي گيرد و از ديرباز مطرح بوده و جنبهء مردمي يافته است .

اين گونه شيوه ها چون با روح و جان و عاطفهء شيعه آميخته است , عامل جذب و تشكل شيفتگان اهل بيت : مي گردد. از روايات بر مي آيد شيوه ءمرسوم نزد مردم , بيش تر مورد اهتمام ائمه : بوده است .

ابوهارون مي گويد: روزي خدمت امام صادق 7رسيدم . حضرت فرمود:برايم شعر بخوان . من نيز خواندم . حضرت فرمود: نه اين طور, بلكه همان گونه كه براي خودتان شعر خواني مي كنيد و همان گونه كه نزد قبر حضرت سيدالشهدا مرثيه مي خواني .(3)

حفظ اين سنت , ضامن تداوم خط اهل بيت است . امام خميني ره همواره برحفظ عزاداري سنتي تأكيد مي كرد; بنابراين دليل اصل عزاداري , در مورد سينه زني و زنجير زني كفايت مي كند و دليل جداگانه اي لازم

ندارد. البته بايد عزاداري از هر گونه خرافته و اعمال ناروا به دور باشد, تا قداست آن محفوظ گردد.

(پ_اورقي 1.جواد محدثي , فرهنگ عاشورا, ص 312

(پ_اورقي 2.استاد مطهري , نهضت هاي اسلامي صد ساله اخير, ص 89

(پ_اورقي 3.بحارالانوار, ج 44 ص 287

چرا سؤال هاي شخصي جوانان را جواب نمي دهيد؟ آيا تيپ زدن اشكال دارد؟

پرسش

چرا سؤال هاي شخصي جوانان را جواب نمي دهيد؟ آيا تيپ زدن اشكال دارد؟

پاسخ

خوشبختانه واحد پاسخ به سؤالات تمام سؤال هاي _ اعم از شخصي و غير شخصي , مذهبي وغير مذهبي , از جوانان و غير جوانان , از زنان و مردان _ را پاسخ مي دهد.

شما مي توانيد با اطمينان كامل هرگونه سؤالي را _ با مكاتبه يا تلفن _ بپرسيد و ما هم راز دار اسرار شماهستيم .

تيپ زدن كه عبارت از انتخاب شكل و قيافهء خاصي براي خود است , اگر مستهجن نباشد و موجب سبكي وزشتي و انگشت نمايي نشود, اشكالي ندارد, ولي خوب است جوانان مسلمان از ظاهري آراسته و زيبا و معقول برخوردار باشندو از ظواهر اسلامي خود را جدا نكنند.

يك نوجوان موهايش را چگونه و به چه مدلي كوتاه كند؟ آيا زدن عطر و ادكلن اشكال دارد؟

پرسش

يك نوجوان موهايش را چگونه و به چه مدلي كوتاه كند؟ آيا زدن عطر و ادكلن اشكال دارد؟

پاسخ

انسان مي تواند به هر نوع و هر شكلي كه مستهجن و زشت نباشد و در جامعه انگشت نما نشود,مو و زلف هاي خود را آرايش كند. تميزي و نظافت و منظم بودن وضع لباس و سر و صورت , از سفارش ها ودستورهاي اسلامي است . زدن عطر و ادكلن مخصوصاً عطرهاي خوش بو مانند عطر گل محمّدي بسيار مناسب و خوب است . پيامبر اسلام 6مقداري از پول خود را صرف خريد عطر و بوي خوش مي كرد و از علما وصلحا نيز اين روش پسنديده نقل شده است .

در قرآن آمده است :

تميز و سر و صورت مزيّن ) استفاده كنيد>. مسجد رفتن , مخصوص پيران نيست ; شما نوجوانان نيز با هر نوع زيبايي و لباس به مساجد برويد. وضعيت سر و صورت از ظواهر است ; زيرا آراستگي شيوهء پيامبران است , ان ّاللّه جميل و يحب الجمال ; خداوند زيبا است و زيبايي را دوست دارد.

براي هر انسان مخصوصاً نوجوانان , پاكي دل و صداقت و رسيدن به عشق خدا و عبادت و نماز, از زيبايي خاصي برخوردار است . وضعيت سر و صورت و لباس را بر اساس وضعيت روحي و معنوي و بر اساس عشق به خدا و نماز تنظيم كنيد.

امام رضا7فرمود: .(1)

امام صادق 7فرمود: .(2)

پيامبر6فرمود: .(3)

پيامبر اسلام 6با مشك و عنبر خود را خوشبو مي كرد.(4)

امام رضا7با عود هندي خانه را خوشبو مي كرد و با گلاب و مشك خود را خوشبو مي كرد.(5)

از امام صادق 7نقل

شده است : هنگامي كه خواستي روغن و كرم براي بدن و سر و صورت خوداستعمال كني , بگو: اللّهم انّي سألك الزينة والدين و اعوذبك من الشَيْن و الشنآن ; خدايا از تو مي خواهم زيبا وديندار باشم و از زشتي و بد اخلاقي به تو پناه مي برم >.(6)

در مورد موهاي سر و صورت و شانه زدن , در روايات آمده است : پيامبر6فرمود: هر كس موهايش راشانه كند, دچار بيماري مربوط به كثافت موها نمي شود.(7)

شانه زدن , ذهن (حافظه و هوش ) را زياد مي كند و بلغم و زردي را از بدن دفع مي كند.(8)

نيز پيامبر6فرمود: .(9)

در پايان يادآوري اين نكته ضروري است كه اسلام از تمام اديان و مذاهب به نظافت , بهداشت آرايش وتميزي توجه بيشتري داشته بر آن بسيار تأكيد كرده است .

(پ_اورقي 1.بحارالانوار, ج 76 ص 140

(پ_اورقي 2.همان , ص 141

(پ_اورقي 3.همان , ص 142

(پ_اورقي 4.همان .

(پ_اورقي 5.همان .

(پ_اورقي 6.همان , ص 145

(پ_اورقي 7.همان , ص 117

(پ_اورقي 8.همان .

(پ_اورقي 9.همان , ص 116

جوان هايي كه در كنكور قبول نمي شوند چگونه بايد اوقات فراغت خود را بگذرانند؟

پرسش

جوان هايي كه در كنكور قبول نمي شوند چگونه بايد اوقات فراغت خود را بگذرانند؟

پاسخ

جواني كه در كنكور قبول نشده است . براي پركردن اوقات فراغت بايد اوقات شبانه روز خود را تقسيم كند, قسمتي را به آش پزي , نظافت خانه و كمك به مادر اختصاص دهند. ساعاتي را به كارهايي مثل خياطي , قالي بافي , كاموابافي , قلاب بافي و گلدوزي وو... بپردازد. حداقل هر روزي يك ساعت وقت خود را در خواندن نماز و تلاوت قرآن . و خواندن دعا اختصاص بدهد. پاره اي از ساعات را با استراحت و نگاه كردن به برنامه هاي تلويزيون وو... بگذراند. هر روزي چند ساعت مطالعه كند. اگر مي خواهد در سال آينده دركنكور شركت كند كتاب هاي درسي را تقسيم بندي كند و هر نيم ساعت و يا يك ساعتي يك و يا چند فصل يك كتاب را بخواند. و اگر نمي خواهد در كنكورشركت كند كتاب هايي مثل توضيح المسائل و آشنايي با احكام اسلامي به خصوص احكام بانوان و كتاب هاي روان شناسي كودك , شوهر داري و... رامطالعه كند كه براي آينده اش بسيار مفيد خواهد بود.

حضرت علي 7فرمود: (1)

(پ_اورقي 1.نهج البلاغه , كلمات قصار, شماره 390

سفره اي به نام حضرت زهرا3مرسوم است كه مي گويند بايد اين سفره در محلّ تاريك بازشود و هيچ مردي نبايد سر سفره باشد! آيا اين درست است ؟

پرسش

سفره اي به نام حضرت زهرا3مرسوم است كه مي گويند بايد اين سفره در محلّ تاريك بازشود و هيچ مردي نبايد سر سفره باشد! آيا اين درست است ؟

پاسخ

مدركي براي چنين اعتقادي , در جايي مشاهده نكرديم . البته خيرات كردن و سفره انداختن وطعام دادن , كار بسيار خوبي است , اما با اين شكل و روش كه مطرح كرده ايد, مدركي نيافتيم .

آيا عطسه نشانهء درستي موضوع است ؟

پرسش

آيا عطسه نشانهء درستي موضوع است ؟

پاسخ

از نظر اسلام , اين گونه مطالب درست نيست , بلكه شبيه به خرافه است .

از امام صادق 7روايت شده كه عطسه , امان از مرگ است و علامت سلامتي مزاج است , لذا مستحب است هنگامي كه شخصي عطسه مي زند به او بگوييم و طرف مقابل نيز بگويد ,(1)

اما صبر و مكث كردن و يا فرق گذاردن بين يك عطسه و دو عطسه , همگي افسانه و خرافه است كه بايدمسلمان آگاه و دانا از اين افسانه ها بپرهيزد و عزم را جزم كند و اساساً روح اسلام با اين گونه مطالب سازش نداردتا آن جا كه دستور مي دهد هنگامي كه بر كاري مصمّم شديد, اگر كسي فال بد زد اعتنا نكنيد و بر خداوند توكل كرده به دنبال هدف برويد و فال بد زدن را نشانه شرك قرار داده است و همواره فرموده اند: (2)همواره به خير و نيكي تفأل بزنيد تا آن خير و خوبي را از پيشگاه حقّ دريابيد. صداي زاغ , آهنگ جغد و پرش چشم و يا عطسه نبايد در عزم و تصميم انسان خللي ايجاد كند.

(پ_اورقي 1.سفينة البحار, ج 2 مادهء عطس .

(پ_اورقي 2.همان , مادهء سَمَت .

فاميلي هايي كه به نام (محمدي ) يا (حسيني ) است , به افراد سيّد و صالح مربوط مي شود ويا فاميلي به نام (مرادي ) به ابن ملجم مرادي مربوط مي شود, مشاهده مي شود بعضي از افراد كه به نام محمدي يا حسيني هستند, آدم هاي بدي هستند و يا بعضي از افرادي كه به نام (مراد

پرسش

فاميلي هايي كه به نام (محمدي ) يا (حسيني ) است , به افراد سيّد و صالح مربوط مي شود ويا فاميلي به نام (مرادي ) به ابن ملجم مرادي مربوط مي شود, مشاهده مي شود بعضي از افراد كه به نام محمدي يا حسيني هستند, آدم هاي بدي هستند و يا بعضي از افرادي كه به نام (مرادي ) هستند آدم هاي خوبي هستند؟

پاسخ

فاميل هايي كه افراد دارند, عناوين اعتباري هستند, چنان كه اسم هاي افراد نيز اعتباري است ,پدري كه نام فرزندش را حسن يا حسين مي گذارد يا مغازه داري كه اسم مغازه اش را (حقيقت ) نام مي گذارد,هيچ دليلي بر واقعي بودن اين نام ها نمي شود; يعني نمي توان از اين نام ها كشف كنيم كه اين مغازه هيچ كارخلاف حقيقت انجام نمي دهد يا اين حسن و حسين هيچ وقت بد نمي شود. بسياري از اسم ها و فاميلي ها اين چنين هستند; بنابراين , اگر فاميلي كسي محمدي يا حسني يا حسيني يا ابوالفضل يا كاظمي يا غيره باشد, دليل نمي شود كه او سيّد است و يا آدم صالحي است و يا از نسل آنان است و بالعكس , اگر فاميل و نام كسي مرادي يابكري يا غيره باشد, دليل نمي شود كه آدم بدي است و يا از نسل ابن ملجم مرادي است .اين نوع فاميل ها راحدود صد سال قبل روي افراد گذارده اند و هيچ ربطي به هزار سال قبل در زمان ائمه : ندارد. بسياري از افرادخوب بوده اند كه ما نام هاي آنان را نمي پسنديم , مثلاً معاوية بن

عمّار, معاوية بن وهب , مفضل بن عمر, محمدبن سنان , ابان بن عثمان , عمربن علي بن ابي طالب , محمد بن مروان , عثمان بن عيسي و ديگران غالباً افرادخوبي بوده و از راويان حديث بوده اند, پس اسم و فاميلي , دليل بر خوبي يا بدي افراد نمي شود. يكي ازفرزندان حضرت علي 7عثمان است .

در قرآن كريم از القاب زشت نهي شده است و مردم نبايد يك ديگر را با لقب زشت خطاب و در احاديث آمده است كه نام خوب روي بچه ها بگذاريد كه آن ها احساس عظمت و غرور كنند.

چرا اجازه مي دهند زنان و دختران به ورزشگاه ها بيايند و به مردان و پسران نگاه كنند؟متأسفانه شما تا به حال تذكر نداده ايد.

پرسش

چرا اجازه مي دهند زنان و دختران به ورزشگاه ها بيايند و به مردان و پسران نگاه كنند؟متأسفانه شما تا به حال تذكر نداده ايد.

پاسخ

تا آن جا كه ما اطلاع داريم , ورزشگاه هاي مردانه , تماشاگر زن نداشته است و چنين مسئله اي فقط يك بار در يكي از ورزشگاه هاي تهران در سال گذشته اتفاق افتاد كه با اعتراضات شديد رو به رو شد.

اگر در ورزشگاه هاي ديگر و در حال حاضر, تماشاگران زن مجاز هستند شركت كنند, براي ما بنويسيد تاتذكر دهيم .

چرا مي گويند: كلّ يوم عاشوار و كلّ أرض كربلا؟

پرسش

چرا مي گويند: كلّ يوم عاشوار و كلّ أرض كربلا؟

پاسخ

هر روز عاشورا و هر سرزمين كربلا است ; اين جمله و شعار, نشان دهندهء پيوستگي و تداوم درگيري حق و باطل در همهء زمان ها و مكان ها است . عاشورا و كربلا يكي از بارزترين حلقه هاي اين زنجيره است . هميشه حق و باطل رو در روي هم قرار دارند و انسان هاي آزاده , وظيفهء پاسداري از حق و پيكار با باطل رابر عهده دارند و بي اعتنا گذشتن از كنار حق و باطل , بي ديني است . امام خميني قدّس سرّه بارها به اين نكته ءمهم توجه دادند, از جمله در ايّام جنگ تحميلي : و در پيامي به مناسبت هفدهم شهريور فرمود: . .

نبرد عاشورا, گر چه از نظر زمان , كوتاه ترين درگيري بود (نيم روز) ولي از نظر امتداد, طولاني ترين درگيري باستم و باطل است و تا هر زمان كه هر آرزومندي آرزو كند كاش در كربلا بود و در ياري امام شهيدان , به فوز عظيم شهادت مي رسيد, جبههء كربلا گرم و درگيري عاشورا داير است . آن گونه كه حسين 7وارث آدم و ابراهيم و نوح و موسي و عيسي و محمد است ; پيروان عاشورايي او نيز وارث خط سرخ جهاد و شهادت اند و پرچم كربلا رابر زمين نمي نهند و اين جوهر تشيّع در بُعد سياسي است .(1)

(پ_اورقي 1.جواد محدّثي , فرهنگ عاشورا, ص 371 با تلخيص .

چرا به روز نهم و دهم محرّم تاسوعا و عاشورا گفته مي شود؟ آيا فلسفه خاصي دارد يا چون در زبان عربي به اين دو روز تاسوعا و عاشورا مي گويند, ما هم به همان اسم مي خوانيم ؟

پرسش

چرا به روز نهم و دهم محرّم تاسوعا و عاشورا گفته مي شود؟ آيا فلسفه خاصي دارد يا چون در زبان عربي به اين دو روز تاسوعا و عاشورا مي گويند,

ما هم به همان اسم مي خوانيم ؟

پاسخ

همان طور كه مي دانيم در زبان عربي به روز نهمِ هر ماه تاسح يا تاسوعا, و به روز دهم , عاشر ياعاشورا گفته مي شود, ولي چون در روز نهم و دهم ماه محرّم سال 61ه. ق حادثهء بزرگ و جان سوز كربلا پيش آمد, بعد از آن سال تنها به روز نهم و دهم محرّم , تاسوعا و عاشورا اطلاق مي شود, و فلسفهء خاصي ندارد; هرچند, شايد بتوان از بعضي روايات , علّت و فلسفهء خاصي براي اين نام گذاري پيدا كرد.

به عنوان مثال , امام صادق 7فرمود:

پدرم به فداي كسي باد كه او را غريب گذاشته و در تضعيف او كوشيدند>.(1)

در روايتي مي خوانيم : حضرت موسي بن عمران 7در مناجات خود عرضه داشت : بار خدايا! چرا امت حضرت محمّد را بر ديگر امت ها برتري دادي ؟ خطاب آمد: به خاطر ده چيز. حضرت موسي عرض كرد: آن ده چيز كدام است تا به بني اسرائيل بگويم عمل كنند؟ فرمود: نماز و زكات و روزه و حج و جهاد و جمعه وجماعت و قرآن و علم و عاشورا. حضرت موسي عرض كرد: عاشورا چيست ؟ خطاب رسيد: عاشورا عبارت است از گريستن يا حالت گريه به خود گرفتن و نوحه و مرثيه خواندن در عزاي سبط رسول خدا6

اي موسي ! هيچ بنده اي از بندگانم بر حسين و مظلوميت او گريه و ناله نمي كند مگر اين كه اهل بهشت خواهد بود.(2)

(پ_اورقي 1.محدّث قمي , سفينةالبحار, ماده تسح .

(پ_اورقي 2.الشيخ فخر الدين الطريحي , مجمع البحرين , ج 3_

4 مادهء عشر.

فرق بين مرد و پسر چيست ؟

پرسش

فرق بين مرد و پسر چيست ؟

پاسخ

در اصطلاح عرف , مرد به كسي مي گويند كه ازدواج كرد, و زن گرفته است و پسر به كسي مي گويند كه هنوز ازدواج نكرده است , ولي اگر پسر به سنّ بلوغ رسيده باشد, مرد است و فرقي با او ندارد.

در لغت نامه , مرد را به انسان نر (مقابل انسان ماده ) مي گويند.(1)

(پ_اورقي 1.لغت نامه دهخدا, ج 4 ص 4893

به نظر من روز عيد غدير بايد به ديدار افرادي رفت كه در عصرخودشان بر محور ولايت فقيه حركت مي كنند و اگر از سادات باشند. بهترند;حال نظر شما در خصوص رسم موجود در جامعه كه صرف نظر از ويژگي هاي سادات و رويه آنان به ديدارشان مي روند چيست ؟ و اگر آن را نمي پسنديد

پرسش

به نظر من روز عيد غدير بايد به ديدار افرادي رفت كه در عصرخودشان بر محور ولايت فقيه حركت مي كنند و اگر از سادات باشند. بهترند;حال نظر شما در خصوص رسم موجود در جامعه كه صرف نظر از ويژگي هاي سادات و رويه آنان به ديدارشان مي روند چيست ؟ و اگر آن را نمي پسنديد چه راه هايي را براي رفع آن پيشنهاد مي كنيد؟

پاسخ

برادر مجتبي كياني ! با آرزوي موفقيت براي شما. مقدماتي كه نوشته ايد و منتهي به نتيجه مورد نظر شده است , بسيار عالي و به جا است و مانظر شما را مي پسنديم . همه سفارشات و توصيه هاي پيامبر6راجع به اهل بيت : ذريّه و خاندانش در جهت تقويت امامت و ولايت بوده است و تشويق هايي كه از زبان پيامبر يا ائمه 7در زمينه احترام به اهل بيت : شده است ,همگي بايد در مسيري باشد كه ولايت را تقويت كند و گرنه سيدي كه در زمان طاغوت امام جمعه تهران و منصوب از طرف محمد رضا شاه بود, هرگز قابل احترام نبوده و نيست و در آخرت با محمد رضا محشور خواهد شد و در روايت است كه امام رضا7فرمود: . ورسول اللّه 6خطاب به فرزندان عبدالمطلب فروده است : . خداوند فرموده است :

دميده شود, هيچ يك از پيوندهاي خويشاوندي ميان آن ها در آن روز نخواهد بود و ازيك ديگر تقاضاي كمك نمي كنند. (چون كاري ازكسي ساخته نيست ) كساني كه وزنه اعمالشان سنگين است , همان رستگارانند و آنان كه وزنهء اعمالشان سبك باشد, كساني هستند كه سرمايه وجود

خود را از دست داده , در جهنم جاودانه خواهند ماند>.()

(پ_اورقي 1.مجلسي , بحارالانوار, ج 7 ص 241 حديث 11

آن چه در روايات به آن اهميت داده شده شيعه بودن و پيرو بودن است , نه سيد بودن ; البته سيدي كه پيرو باشد, بايد بيش تر مورد احترام قرار گيرد; زيرايادآور دودمان پاك پيامبر6و اهل بيت : است ; دودماني كه در پاكي وطهارت مَثَل اعلا هستند و خداوند آيهء تطهير() را در شأن ايشان نازل كرده است ,(پ_اورقي 2.احزاب (33 آيهء 33

ولي سيد گنه كار, نه تنها مورد احترام نيست , بلكه بيش از يك انسان معمولي بايد مؤاخذه شود.

وقتي سلمان غير سيد و در برهه اي از زمان غير مسلمان , به خاطر پيروي واقعيش از اسلام , يكي از خاندان اهل بيت مي شود,()

(پ_اورقي 3..(بحارالانوار, ج 17 ص 170.

بايد متوجه شد كه معيارها در اسلام چگونه است و شيعيان بايد به چه كساني احترام بگذارند و روز عيد غدير به ديدن چه كساني بروند و صرف سيدبودن _ ولو سيدي كه با نظام ولايت فقيه مخالف است و در مقام ضديت ودشمني است . نبايد معيار ديدارها باشد, بلكه بايد به ديدار سيدي بروند كه اگربه خاطر تبليغات و به خاطر اوضاع آشفته ,, لااقل طرف دار صددرصد نظام وولايت فقيه نيست , خداي نكرده مخالف نباشد و پرچم ضديت را بر در خانه خود نصب نكرده باشد و دهان و زبانش به بدگويي و عيب جويي از نظام ولايت فقيه باز نباشد.

امام چهارم 7فرموده است :

زيرا آن كس از خاندان ما كه نيكوكاري مي كند, در حقيقت دو كار

كرده , يكي اين كه مانند ديگران كار نيكي كرده و ديگر اين كه حيثيت و احترام پيغمبر را حفظ كرده است .آن كس هم كه گناه مي كند, دو گناه مرتكب شده است , يكي اين كه مانند ديگران كاربدي كرده و ديگر اين كه آبرو و حيثيت پيغمبر را از بين برده است ... اساس كار, پيوندمعنوي و صلاح عمل و اطاعت امر خدا است , گو اين كه هيچ گونه نسبت و رابطه نسلي و جسماني با ما نداشته باشد و هر كس گنه كار باشد از ما نيست , گو اين كه از اولادحقيقي و صحيح النسب زهرا3باشد>.()

(پ_اورقي 1.بحارالانوار, ج 1 ص 65

در خاتمه نظر آن برادر عزيز را به اين مسئله جلب مي كنيم كه ديدار ازسادات و احترام به سادات , تداوم همان مسئله امامت و ولايت بوده است , به ويژه در زمان طاغوت , وقتي مردم به ديدار سادات , آن هم در روز عيد غديرمي رفته اند, مي خواسته اند مسئله امامت و ولايت را تقويت كنند و خاطره غديررا زنده نمايند و امروز هم , گرچه بعضي از عوام بدون توجه به مسئله ولايت فقيه , به ديد و بازديد سادات مي روند, ولي چون اساس اين موضوع يك سنت حسنه بوده است , مخالفت با آن صلاح نيست , ولي مي شود مردم را راهنمايي كرد كه به ديدار ساداتي بروند كه در خط ولايت و امامت باشند تا غير از ديد وبازديد معمولي كه كارخوبي است , پاداش مضاعفي داشته باشند. ان شاءاللّه .

معناي اين جمله چيست : كس پيراهن ندوخت كه آخر قبا نكرد؟!

پرسش

معناي اين جمله چيست : كس پيراهن ندوخت كه

آخر قبا نكرد؟!

پاسخ

قبا, لباس بلندي است و جلوي آن باز است و آن را با بند يا با دكمه مي بندند.

قبا كردن اصطلاحي است به معناي چاك كردن پيراهن و به معناي تنگ شدن معيشت و سخت شدن كار نيز مي آيد.(1)

ظاهراً مراد از جملهء بالا اين باشد كه هر كس پيراهن دوخت , بالاخره آن راچاك خواهد كرد و يا به دشواري و سختي خواهد افتاد; كنايه از اين كه روزي خواهد مرد و قبا و پيراهن او را چاك خواهند زد و از بدنش بيرون خواهند آورد و اورا با كفني داخل گور خواهند كرد.

(پ_اورقي 1.دهخدا, لغت نامه ; فرهنگ معين , لغت قبا.

اين شعر به چه معنا است ؟ اگر با ديگرانش بود ميلي چراظرف مرا بشكست ليلي ؟

پرسش

اين شعر به چه معنا است ؟ اگر با ديگرانش بود ميلي چراظرف مرا بشكست ليلي ؟

پاسخ

اين شعر از مجنون است كه عاشق ليلي بود. چون عاشقان ليلي فراوان بودند, هر كسي ظرفي نزد او مي برد تا از او هديه اي ببرد مجنون نيز ظرفي رانزد او برد, ولي از بين همهء ظرف ها, ظرف مجنون را شكست . مجنون , شكستن ظرف خود را دليل تمايل ليلي مي دانست , چرا كه شكستن سبو ظرف , علامت محبت است , اين گونه كارها از معشوق , براي شعله ور ساختن عشق عاشق قلمداد مي شود.

آيا فقط هر كس لياقت داشت , شهيد مي شود, اگر چنين است ,چرا بعضي افراد لاابالي كه حتي اهل نماز نبودند, در جنگ به شهادت رسيدند؟

پرسش

آيا فقط هر كس لياقت داشت , شهيد مي شود, اگر چنين است ,چرا بعضي افراد لاابالي كه حتي اهل نماز نبودند, در جنگ به شهادت رسيدند؟

پاسخ

مسلّماً رسيدن به مقام شهادت و لقاي پروردگار, توفيق و لياقت مي خواهد. البته ما به مصداق شهيد كه فلاني و فلاني باشد, كار نداريم و كلي بحث مي كنيم . براي رسيدن به اين مقام , اولين و اساسي ترين شرط, اخلاص عمل است .كسي كه به خاطر خدا حفظ ارزش هاي ديني و نگه داري از جان و مال و آبروي مسلمانان , به مرزهاي كشور اسلامي مي رود يا با نااهلان درگير و كشته مي شود,شهيد محسوب مي گردد و نزد خدا مأجور است . البته بيش تر كساني كه در جنگ تحميلي شركت كردند, براي حفظ كشور و به فرمان مرجع تقليد و رهبرشان و به خاطر خدا حركت كردند كه بعضي به شهادت رسيدند, گر چه بعضي قبلاً به نماز يابعضي ديگر از دستورهاي اسلام كم توجه بودند, ولي با توجه و رفتن به صحنهء خطرو درگيري و ايثار جان خود در راه خدا, تمام گناهانشان پاك مي شود: .

چرا وقتي از واقعهء كربلا يادي به ميان مي آيد, نام حضرت زينب از بين بقيهء زنان حاضر در آن واقعه , گيراتر و بيش تر مطرح است ؟ چرا نامي اززنان يا دختران حضرت كه رنج هاي فراواني كشيدند, برده نمي شود؟

پرسش

چرا وقتي از واقعهء كربلا يادي به ميان مي آيد, نام حضرت زينب از بين بقيهء زنان حاضر در آن واقعه , گيراتر و بيش تر مطرح است ؟ چرا نامي اززنان يا دختران حضرت كه رنج هاي فراواني كشيدند, برده نمي شود؟

پاسخ

شخصيت حضرت زينب با ديگر زنان در كربلا, قابل مقايسه نيست .

مي توان گفت بعد از امام حسين 7شخصيت دوم در اين صحنهء جاودانه ,حضرت زينب بود.

آن حضرت , دختر بزرگ امام علي بن ابي طالب 7و شخصيتي علمي و ايماني محسوب مي شد.

او زني بود كه دو فرزند خود به نام هاي عون و محمد را قبل از اين كه پسران امام حسين به ميدان بروند, به ميدان فرستاد. اين دو برادر (محمد و عون ) نزد امام حسين 7(دايي شان ) آمدند و گفتند: به حق مادرت فاطمهء زهرا! به ما اجازه بده به ميدان برويم . امام 7اجازه داد. اين دو برادر با شجاعت عجيبي به دشمن حمله كردند تا به شهادت رسيدند. امام حسين 7به بالين اين دو نوجوان آمد و ايشان رابه سينه چسباند و كشان كشان به خيمهء شهيدان برد. همهء زنان و كودكان بر بالاي جنازهء آن دو جمع شدند و گريه كردند, اما حضرت زينب حاضر نشد و فرمود:مي ترسم بالاي جنازهء كودكانم بيايم و از بي طاقتي گريه كنم و برادرم ناراحت شود.

از بين زنان حاضر در واقعهء عاشورا, كسي مانند زينب _ كه اين قدر با شناخت عالي و با معرفت باشد _ وجود نداشت . او را عقيلهء بني هاشم , عقيلة الطالبين ,عارفه , عالمه , محدّثه , فاضله ,

كامله , عابدهء آل علي لقب داده اند. اين بانوي بزرگ داراي قوّت قلب , فصاحت زبان , شجاعت , زهد و ورع , عفاف و شهامت فوق العاده بود. او پيام آور كربلا, افشاگر ستمگري هاي حكام اموي , سرپرست كاروان اسيران اهل بيت و مراقب امام زين العابدين بود. خطبه هاي آتشين او در كوفه و شام ,احياگر خون شهيدان بود. او را لقب داده اند.

صبح ازل طليعهء ايام زينب است پاينده تا به شام ابد نام زينب است

در راه دين لباس شهامت چون دوختندزيبنده آن لباس بر اندام زينب است

]بارزترين بُعد زندگي حضرت زينب , پاسداري از فرهنگ عاشورا بود, كه باخطابه هاي آتشينش , پيام خون شهيدان را به جهانيان رساند.

حضرت زينب از فصاحت و ادب برخوردار بود و هنگام مشاهدهء سربريده ءبرادر, خطاب به او سرود: , بعدها در سوگ امام حسين 7اشعاري با اين مطلع سرود: .(1)

(پ_اورقي 1.جواد محدّثي , فرهنگ عاشورا, ص 216

سنّت چهارشنبه سوري در ايران ريشه از چه اعتقادي دارد؟

پرسش

سنّت چهارشنبه سوري در ايران ريشه از چه اعتقادي دارد؟

پاسخ

در آخرين چهارشنبهِ اسفند ماه هر سال شمسي , ايرانيان در شب آن , جشن چهارشنبه سوري مي گيردو آداب و رسوم خاصي را بر گزار مي كنند. اين شب را براي جشن و سرور بنياد گذاشته اند. از مهم ترين مراسم آن ,آتش افروزي و جَستن از روي آن و شادي كردن در كنار آتش است . در هر جستن از روي آتش مي گويند: زردي من از تو سرخي تو از من ; يعني اي آتش ! زردي و ناتواني و بيماري را از من بگير و سرخي و شادابي و تندرستي خود رابه من ببخش . پس از سوختن هيزم ها, خاكستر را در خاك اندازي جمع مي كنند و از خانه بيرون مي برند و در كنارديوار مي ريزند و آن كس كه آن را بيرون ريخته است , در بازگشت در مي زند و بايد از درون خانه بپرسند: كيست ؟ واو در جواب بگويد: منم . سؤال كنند: از كجا آمده اي ؟ جواب دهد: از عروسي . بپرسند چه آورده اي ؟ گويد: تندرستي .

يكي ديگر از آداب چهارشنبه سوري , آجيل خوري است . يكي ديگر, فالگوش است ; كساني كه حاجتي دارند,شب چهارشنبه سوري نيّت مي كنند و چهار راه يا گذر مي ايستند و اولين عابري كه مي گذرد, به سخن او توجه مي كنند و هر چه از دهان او بيرون آيد, در استحابت حاجت به فال نيك يا بد مي گيرند. يكي ديگر از آداب , كوزه شكستن است و ديگر دفع چشم

زخم و بخت گشايي , كه به دباغ خانه مي روند و از آب آن جا اندكي بر مي دارند و باخود به خانه مي آورند و براي گشوده شدن بخت , بر سر مي ريزند. البته آداب و رسوم ديگري در هر شهري ذكر شده است . به لغت نامه دهخدا رجوع شود.(1)

(پ_اورقي 1.لغت نامه دهخدا, ج 5,ص 7007

سنّت سفرهء هفت سين در ايران ريشه در چه اعتقادي دارد و هفت سين سمبل چه چيزهايي است ؟

پرسش

سنّت سفرهء هفت سين در ايران ريشه در چه اعتقادي دارد و هفت سين سمبل چه چيزهايي است ؟

پاسخ

از مشهورترين مراسم نوروز, هفت سين است و آن گردآوردن هفت چيز است كه نام آن ها با حرف سين آغاز مي گردد. معمولاً بين اشياي ذيل : سيب سياهدانه , سنجد, سماق , سير, سركه , سبزه , سمند و سبزي , هفت چيز را انتخاب مي كنند. سنّت مزبور بسيار كهن به نظر مي رسد و هفت سين , هفت سبزي يا هفت سبزه است .(1)

(پ_اورقي 1.فرهنگ معين , ج 4 ص 5155 لغت نامهء دهخدا, ج 14 هفت سين .

در صحن پشتي امامزادگانِ پنج تن , واقعي در جمكران , در اطراف يك درخت را ميله كشيده اند و افرادي در آن جا راز و نياز و نذر مي كنند و آن رازيارت مي كنند. آيا اين كار درست است ؟

پرسش

در صحن پشتي امامزادگانِ پنج تن , واقعي در جمكران , در اطراف يك درخت را ميله كشيده اند و افرادي در آن جا راز و نياز و نذر مي كنند و آن رازيارت مي كنند. آيا اين كار درست است ؟

پاسخ

التزام به اين مطالب خالي از اشكال نيست و نذر و دعا و راز و نيازگرچه ذاتاً مطلوب است , ليكن متعلق نذر بايد مشروع و راجح باشد.

بهتر است عبادت در مساجد و زيارتگاه هاي معتبر انجام شود. پارچه و نخ بستن به درخت يا چيز ديگر درست نيست . اين كار جاهلانه اي است كه يكي به تبعيت از ديگري بدون تأمل و انديشه انجام مي دهد. بايد از اين كارها جدّاًخودداري كرد, مخصوصاً كه شيعيان را به خاطر اين كارهاي اشتباه , نزد دشمنان مخصوصاً وهابيان مورد طعن و بدگويي قرار مي دهند. شيعه عقيده دارد نذر بايدبراي خدا باشد و در صيغهء نذر مي گوييم : للّه علّي و مي گوييم : عبادت و خضوع وخشوع و پرستش مخصوص خدا است و جز او را پرستش نمي كنيم , لذا از كارهايي كه ممكن است مستمسك دشمنان بشود و ما را مورد طعن قرار دهند و احياناًمشرك و غير مسلمان بدانند, جدّاً خودداري كنيم .

بايد ببينيم روش علماي بزرگ و فقهاي عظام در اين موارد چگونه است . آياديده شده است يك فقيه و عالم اسلامي از اين قبيل كارها انجام دهد؟ خداوندبعضي از شيعيان را از قيد و بندهاي خرافي كه احتمالاً دست هاي بيگانه در آن هادخيل است نجات دهد.

به نظر شما موقع ازدواج يك دختر چه وقت است ؟

پرسش

به نظر شما موقع ازدواج يك دختر چه وقت است ؟

پاسخ

هدف از ازدواج , بقاي نسل و پرورش انسان هاي صالح و انس باجنس مخالف است . بر همين اساس انسان طوري آفريده شده است كه زن بدون مردو مرد بدون زن نتواند زندگي معتدلي داشته باشد و اگر كسي از ازدواج خودداري كند, در حالي كه مانعي براي ازدواج نداشته باشد, دچار اختلالات جسمي و رواني مي شود و سلامت و تعادل خود را از دست خواهد داد.

عدم تعادل در مردها محسوس است و در زن ها ظهور كمتري دارد.

معلوم مي شود سلامت جسمي و رواني انسان در گرو ازدواج است ; به همين جهت رسول خدا6زناشويي را يكي از سنن مهم خود بر شمرد.(1)

براي وضو به اين هدف خداوند متعال از نظر آفرينش در زن و مرد تجهيزاتي قرار داد كه آنان به سوي ازدواج كشانده شوند. به عبارت ديگر: عطشي در زن و مردوجود دارد كه جز با پيوند زناشويي برطرف نمي شود. ازدواج يك واقعيت طبيعي است . با توجه به اين قانون , افراد بايد سعي كنند به ازدواجي اقدام كنند كه سعادت طرفين در آن باشد. ضمن اين كه ازدواج , سنّت و واقعيت طبيعي است , نمي توان ادعا كرد هر ازدواجي كه انجام مي گيرد, اهداف ازدواج را در بر دارد.

عطش دروني در مرد و زن هنگامي بروز مي كند كه آن دو به سن بلوغ و رشدبرسند, كه در پسران و دختران از حدود سيزده سالگي شروع مي شود و تا مدتي قابل كنترل مي باشند, ولي پس از گذشت چند سالي بايد اقدام كنند,

چون اگر سن ّدختر از 20تا 25بگذرد و ازدواج نكند, دچار اضطراب و درگيري هاي دروني وبروني با پدر و مادر و برادران و خواهران خواهد شد.

دختران بايد هر چه زودتر ازدواج بكنند, همان طور كه دستور اسلام است . هرچه تأخير بيفتد, به ضررشان تمام مي شود.

(پ_اورقي 1.حرعاملي , وسائل الشيعه , ج 14 ص 6

تهاجم فرهنگي

تعريف تهاجم فرهنگي

آيا تقليد از فرهنگ غربي روا است؟
پرسش

آيا تقليد از فرهنگ غربي روا است؟

پاسخ

متأسفانه گرايش به مظاهر غرب امروزه به عنوان مظاهر مدرنيته شناخته شده ، از اين رو گرايش به مدها و آرايش ها و به طور كلي زندگي غربي نوعي پيشرفت تلقي مي شود. كسي كار ندارد كه ايا اين سبك زندگي با فرهنگ ما سازگاري دارد؟ يا نه از اين رو، فرهنگ خودمان، بر اثر بي توجهي و سهل انگاري، كم كم فراموش مي شود.

الگوپذيري تنها در مد مو و لباس و آرايش و موسيقي و... نيست، بلكه در معماري ساختمان ها، نظام آموزشي و بانكداري و بيمه و ... نيز جريان دارد كه شرح آن فرصتي ديگر مي طلبد.

تقليد اگر به معناي اخذ فرهنگ و خودسازي آن باشد، به اين معنا كه انسان از فرهنگ هاي ديگر خوبي ها و امتيازاتش را اخذ كند و آن را جزء فرهنگ خود نمايد، نه تنها ناپسند نيست، بلكه امري مطابق عقل و منطق است، ولي اگر تنها صورتي سطحي داشته و پيروي محض باشد، بدون در نظر گرفتن خوبي ها و بدي هايش كار بيهوده اي است و اين نوع تقليد است كه مولانا آن را نفرين نموده است:

خلق را تقليدشان بر باد داد اي دو صد لعنت بر اين تقليد باد

متأسفانه ما در شناخت فرهنگ خودي و شناساندن آن و در لزوم تبادل با فرهنگ هاي ديگر دچار مشكل هستيم و اين كاري است كه هم مسئولان بايد در مورد آن جديت به خرج دهند و هم تودة مردم.

فرهنگ اسلامي به مراتب بهتر و ارزشمندتر از فرهنگ غرب است. در فرهنگ اسلامي با مظاهر فساد و فحشا

و ظلم و اجحاف و بي عدالتي مبارزه مي شود، ولي متأسفانه فرهنگ غربي تبليغ كنندة فساد و فحشا است و باعث از هم پاشيدن زندگي خانوادگي و نابودي رحم و مروّت و انصاف مي شود و بر مبناي سود خواهي و سودپرستي است. از اين رو مسلمانان بايد از نظر فرهنگي استقلال داشته باشند. در عين حال از موارد خوب فرهنگ هاي ديگر نيز استفاده كرده و آن ها را در فرهنگ خود وارد كنند.

تهاجم فرهنگي يعني چه؟
پرسش

تهاجم فرهنگي يعني چه؟

پاسخ

هر نهضت و حركتي كه هدف آن برانداختن آداب و تمدّن و رسوم تعليم و تربيت و آداب وشعائر و سنن ديني و قومي يك جامعه و تضعيف اعتقاد و پايبندي افراد آن جامعه خصوصاً جوانان و نوجوانان به فرهنگ و آداب خودشان براي آماده سازي آنها به قبول عادات بيگانگان باشد، تهاجم فرهنگي به آن جامعه است.

بنابراين، تهاجم فرهنگي به جوامع اسلامي، نهضتها و برنامه هاي ويرانگري است كه با سياستهاي فرهنگي استعماري و با ترويج اخلاق بيگانه و در حال حاضر غربي براي محو شخصيّت اسلامي و مسلمانان و ذوب آنها در فرهنگ و عادات و رسوم بيگانگان و برداشتن مرزهاي اخلاقي خصوصاً در روابط زن و مرد و تأسيس حكومت بر اساس حكومتهاي غربي، و نفي اصالت حكومت دين و حاكميّت احكام، مخصوصاًاز حدود دو قرن پيش در بلاد و ممالك اسلامي به صورتهاي گوناگون و شامل تقريباً كلّ مظاهر زندگي، كم و بيش شكل گرفت و مي توان گفت: جز چند نقطه از سرزمينهاي اسلام همه جا را فرا گرفت و بسياري از عادات و آداب و حتّي لباس و پوشش مسلمانان و طرز و روش ملاقاتها، برخوردها و ديدارها، پذيرايي ها و مراسم عزا و عروسي ها را شامل گرديد.

تهاجم فرهنگي يعني چه؟
پرسش

تهاجم فرهنگي يعني چه؟

پاسخ

هر نهضت و حركتي كه هدف آن برانداختن آداب و تمدّن و رسوم تعليم و تربيت و آداب وشعائر و سنن ديني و قومي يك جامعه و تضعيف اعتقاد و پايبندي افراد آن جامعه خصوصاً جوانان و نوجوانان به فرهنگ و آداب خودشان براي آماده سازي آنها به قبول عادات بيگانگان باشد، تهاجم فرهنگي به آن جامعه است.

بنابراين، تهاجم فرهنگي به جوامع اسلامي، نهضتها و برنامه هاي ويرانگري است كه با سياستهاي فرهنگي استعماري و با ترويج اخلاق بيگانه و در حال حاضر غربي براي محو شخصيّت اسلامي و مسلمانان و ذوب آنها در فرهنگ و عادات و رسوم بيگانگان و برداشتن مرزهاي اخلاقي خصوصاً در روابط زن و مرد و تأسيس حكومت بر اساس حكومتهاي غربي، و نفي اصالت حكومت دين و حاكميّت احكام، مخصوصاًاز حدود دو قرن پيش در بلاد و ممالك اسلامي به صورتهاي گوناگون و شامل تقريباً كلّ مظاهر زندگي، كم و بيش شكل گرفت و مي توان گفت: جز چند نقطه از سرزمينهاي اسلام همه جا را فرا گرفت و بسياري از عادات و آداب و حتّي لباس و پوشش مسلمانان و طرز و روش ملاقاتها، برخوردها و ديدارها، پذيرايي ها و مراسم عزا و عروسي ها را شامل گرديد.

در چه صورت چيزي كه از خارج سرزميني وارد آن سرزمين شود اجنبي و ضد ملّي شمرده مي شود؟
پرسش

در چه صورت چيزي كه از خارج سرزميني وارد آن سرزمين شود اجنبي و ضد ملّي شمرده مي شود؟

پاسخ

در يك صورت آن چيزي كه از خارج رسيده است بيگانه و اجنبي خوانده مي شود و پذيرش آن بر خلاف اصول مليت شناخته مي شود و احياناً پذيرش آن نوعي تغيير مليت به شمار مي آيد كه آن چيز رنگ يك ملت بالخصوص داشته باشد و از شعارهاي يك ملت بيگانه باشد. بديهي است كه در اين صورت اگر ملتي شعار ملت ديگر را بپذيرد و رنگ آن ملت را به خود بگيرد، بر خلاف اصول مليت خود عمل كرده است. مثلاً نازيسم آلمان و صهيونيزم يهود، رنگ مليت بالخصوصي دارد؛ اگر افراد يك ملت ديگر بخواهند آن را بپذيرند، بر خلاف مليت خود عمل كرده اند.

اما اگر آن چيز رنگ مخصوص نداشته باشد، نسبتش با همة ملتها علي السواء باشد، شعارهايش شعارهاي كلي و عمومي و انساني باشد و ملت مورد نظر هم آن را پذيرفته باشد، آن چيز اجنبي و بيگانه و ضدملي شمرده نمي شود. به همين دليل، حقايق علمي به همة جهان تعلق دارد. جدول فيثاغورش و نسبيت اينشتين به قوم معيني تعلق ندارد و با هيچ مليتي منافات ندارد، براي اينكه اين حقايق بي رنگ است و رنگ و بوي قوم و ملت مخصوصي را ندارد.

به اين دليل، دانشمندان و فيلسوفان و پيامبران به همة جهانيان تعلق دارند، كه عقايد و آرمانهاي آنها محصور در محدودة يك قوم و ملت نيست.

از نظر احساسات ملي و عواطف قومي، نه هر چيزي كه از وطن برخاست جنبة ملي پيدا مي كند و نه هر چيزي كه از مرز و بوم

ديگر آمده باشد بيگانه به شمار مي رود، بلكه عمده آن است كه اولاً بدانيم آن چيز رنگ ملت بالخصوصي دارد يا بي رنگ است و عمومي و جهاني است، ثانياً آيا ملت مورد نظر آن چيز را به طوع و رغبت پذيرفته است يا به زور و اكراه.

منظور شما از تهاجم فرهنگي چيست راه مبارزه با آن چگونه است ؟
پرسش

منظور شما از تهاجم فرهنگي چيست راه مبارزه با آن چگونه است ؟

پاسخ

- براي ارايه تفسيري دقيق و كامل از تهاجم فرهنگي لازم است علاوه بربررسي معنا و مفهوم آن ، علل و ريشه هاي ابعاد و شيوه ها و ابزارهاي دشمن در تهاجم فرهنگي به انقلاب اسلامي ايران را مورد تحليل قرار داده و درنهايت به راه هاي مبارزه به تهاجم فرهنگي بپردازيم . الف ) بررسي معنا ومفهوم تهاجم فرهنگي : تهاجم فرهنگي به اين معنا است كه يك مجموعه سياسي يا اقتصادي براي اجراي مقاصد خود و اسارت يك ملت ، به بنيان هاي فرهنگي آن ملت هجوم مي برد و باورهاي تازه اي را به زور و به قصد جايگزيني با فرهنگ و باورهاي ملي آن ملت وارد كشور مي كنند تهاجم فرهنگي براي بي اعتقاد كردن نسل نو به دين و به اصول انقلابي انجام مي گيرد .در واقع تهاجم فرهنگي دو ركن اساسي و مهم دارد : 1- جايگزين كردن فرهنگ بيگانه به جاي فرهنگ بومي و اين ادامه همان كاري است كه در دوران پهلوي انجام مي گرفت . 2- حمله به جمهوري اسلامي وارزش هاي آن و ارزش هاي ملت ايران و يك تهاجم فوق العاده فرهنگي ،اجتماعي و سياسي با ابعاد گسترده در سرتاسر جهان به صورت عام ومتمركز كردن اين حملات عليه ايران به عنوان كانون بيداري نهضت اسلامي. ب ) علل و ريشه هاي تهاجم فرهنگي : دشمنان اسلام به اين نتيجه دست يافتند تا زماني كه فرهنگ ملي بر جامعه حاكم است ، اجراي هر طرحاستعماري قطعا" فاقد توفيق خواهد بود، زيرا

سلطه سياسي بدون پشتوانه هاي فرهنگي ميسر نيست ، بنابراين براي تضعيف اسلام و ارزش هاي اعتقادي و همچنين كم رنگ ساختن روحيه ايثار، جهاد، شهادت ،خوداتكايي و ضديت با ظلم و تخريب فرهنگ ملي كشور و جايگزين كردن فرهنگ آمريكايي در راستاي ايجاد بحران هويت ، طرح تهاجم فرهنگي را بابرنامه ريزي هاي حساب شده به مرحله اجرا درآورند .بر اين اساس مهم ترين علل و ريشه هاي تهاجم فرهنگي عبارتند از : 1- احيا و اعتلاي اسلام انقلابي در ايران و جهان . 2- انقلاب اسلامي ايران هرموني نظام سلطه را به چالش كشاند .3- مطرح شدن جمهوري اسلامي ايران به عنوان ام القرا و كانون حركت جهاني اسلام . 4- ناكامي دشمنان در شكست جمهوري اسلامي ازطريق تهاجم نظامي ، محاصره سياسي ، اقتصادي و ...ج ) بررسي ابعاد،شيوه ها و ابزارهاي دشمن در تهاجم فرهنگي به انقلاب اسلام : 1- اشاعه فرهنگ غلط، فساد و فحشا ميان جوانان . 2- تضعيف روحانيت با حربه هاي تبليغاتي . 3- تحقير و منزوي كردن جريان ادب ، هنر و فرهنگ اسلامي . 4-متهم كردن نظام اسلامي به سلب آزادي هاي مدني و ضديت با حقوق بشر.5- ترويج و اشاعه دنياطلبي و مادي گرايي افراطي با تبليغ مظاهر زندگي غربي . 6 تبليغ گسترده سكولاريسم ، لاييسيسم ، اومانيسم ، وجود قرايت هاي مختلف از اسلام ، تضاد ميان علم و توسعه با دين و اخلاق . 7- سازماندهي حملات لجام گسيخته به باورهاي ملي ، مذهبي و ارزش هاي حياتي . اين موارد به عنوان محورهاي استراتژي راديوهاي بيگانه ، رسانه هاي غربي

،نيروهاي سكولار، روشنفكران غربزده و مزدوران اجير شده نظام سلطه درعرصه تهاجم فرهنگي بر ضد اسلام و ايمان مردم ايران مي باشد .د ) راه هاي مبارزه با تهاجم فرهنگي : هر چند دشمنان اسلام برنامه ريزي گسترده اي رابراي كم اهميت جلوه دادن تهاجم فرهنگي و توهم خواندن آن با هدف كم كردن حساسيت ها نسبت به اهداف تهاجم فرهنگي و ايجاد روحيه ياس ونااميدي در مردم ، به ويژه در نسل جوان با ترويج و اشاعه غيرقابل اجرا بودن ارزش هاي والاي الهي در جامعه ، انجام داده اند ولي واقعيت اين است كه تهاجم فرهنگي يك مقوله حقيقي و جدي و با برنامه ريزي هاي منظم وسازماندهي شده مي باشد و تنها راه مبارزه با آن نيز مصونيت بخشيدن به جوانان و ساير افراد جامعه از راه تمسك به فرهنگ غني اسلامي و ملي اين مرز بوم و استفاده كارآمد از همه امكانات خصوصا" دستگاه هاي فرهنگي وبسيج همه اقشار مردم ، براساس برنامه اي دقيق ، حساب شده مي باشد .براين اساس مهم ترين راه هاي مبارزه با تهاجم فرهنگي عبارتند از : 1- حفظ وتعميق ايمان و معنويت در مردم و مسوولين . قرآن كريم در سوره آل عمران ،آيه 139 مي فرمايد : ( ( و انتم الاعلون ان كنتم مومنين ) ) . 2- تحقق حيات طيبه اسلامي و حفظ ارزش هاي انقلابي ، استقرار عدالت اجتماعي و قسطاسلامي و تامين رفاه ، سعادت ، خوشي ، صلح و امنيت براي مردم در سايه ايمان به خداوند و حاكميت ارزش هاي الهي . 3- هوشياري و بيداري درمقابل

انحراف معنوي جامعه اسلامي . 4- احياي فريضه مهم امر به معروف و نهي از منكر كه به عنوان يكي از اركان اساسي اسلام و ضامن حفظ و بقاي فرايض و ارزش هاي الهي مي باشد .5- تحقق باوري عميق ، دروني ، ريشه دار،عقلاني و مبتني بر نظام ارزش اسلام در مديران جامعه به معني كساني كه دردستگاه هاي رسمي ، تقنيني ، اجرايي ، قضايي ، نظامي ، انتظامي ، آموزشي ،فرهنگي و تبليغي و ...نقش ايفا مي كند .نسبت به جايگاه و اهميت اساسي اين مجموعه ، در جهت گيري فرهنگي و ارزشي جامعه و خارج شدن اين مجموعه از حالت انفعال ، ياس و اعتقادات پنهان جبرگرايانه كه روحيه سازش و تسليم در برابر فرهنگ واحد جهاني را به دنبال خواهد داشت . 6-تلاش و تدبير جدي ، گسترده و عميق براي لحاظ نظام ارزشي مطلوب درهمه فعاليت ها و اقدامات ، در بخش هاي مختلف جامعه و در عرصه هاي گوناگون سياسي ، اقتصادي ، فرهنگي و ...7- تبلور و تجلي اين نظام ارزشي در رفتار حقيقي و حقوقي مديران ، ساختار كلان كشور و برنامه هاي اجرايي... در پايان ذكر اين نكته لازم است كه مسلما" برخورد فيزيكي و بستن مرزهاو ...هرگز به عنوان بهترين يا آخرين راه حل نمي باشد و تحقق آن نيز در عصرارتباطات و پيشرفت تكنولوژي به صورت كامل امكان پذير نيست ، اما درمواردي لازم است و از تاثير و نفوذ بيشتر تهاجم فرهنگي جلوگيري به عمل مي آورد .از طرف ديگر اين نكته را نيز بايد در نظر داشت كه آمريكا در حال

حاضر رهبري جهاني نظام سلطه و استكبار را بر عهده دارد و سايه شوم صهيونيزم و سرمايه داري خون آشام را بر سر تمام ملل جهان دامن گسترمي كند .از اين رو مبارزه با آمريكا در حال حاضر قابل قياس با هيچ جريان ديگري نيست . به عبارت ديگر ستيز با آمريكا يعني مقابله با ام الفسادجهاني . براي آگاهي بيشتر ر.ك : 1- فرهنگ و تهاجم فرهنگي برگرفته ازسخنان مقام معظم رهبري 2- انقلاب و ارزش هاعلي ذوعلم ;

گرايش جوانان به فرهنگ غرب چيست ؟
پرسش

گرايش جوانان به فرهنگ غرب چيست ؟

پاسخ

گرايش به فرهنگ غربي و فسادعوامل متعددي دارد از جمله : 1- وجود گرايش هاي نيرومندي همچون غريزه جنسي كه طبيعتا فرد را به سوي پورنو گرافي غربي متمايل مي سازد.2- استفاده غربي ها از عوامل . ابزارها و سرمايه هاي عظيم و به كارگيري تكنيك ها و شيوه هاي فريبنده در سطحي بسيار گسترده . 3- ناآگاهي بسياري از جوانان از اهداف و توطيه هاي دشمنان و نا دانسته پيروي نمودن از آنان . 4-ضعف بينش صحيح اسلامي در برخي از عناصر نقش آفرين در صحنه تفكراجتماعي ( مانند برخي از دانشگاهيان و ...) . 5- به كار نگرفتن درست و كامل اصول و تعاليم اسلام در عرصه فرهنگ و بينش اجتماعي . 6- عدم آشنايي بسياري از خانواده ها با اصول تربيت اسلامي . مساله غرب گرايي ، پديده اي است كه سابقه اي طولاني نه تنها در كشور ما، بلكه در سطحي بسيار گسترده تردر همه كشورهاي جهان سوم وجود دارد .برخي از علل اين پديده عبارت است از : 1 - مظاهر زيبا و دلفريب حيات مادي غرب كه از سويي برآيند رشدتكنولوژي است و از ديگر سو محصول غارت و به كارگيري سرمايه هاي كشورهاي عقب مانده و ضعيف است . 2 - به فراموشي سپردن منابع و ذخايرغني و ارزشمند فرهنگي ، اخلاقي ، علمي و مادي خود .3 - افتادن در دام هواها و تمايلات نفساني كه در جهان غرب برآمدني تر و با فرهنگ آن تناسب بيشتري دارد .انقلاب اسلامي آواي بلندي بود كه در سراسر جهان اسلام ومستضعفين طنين

افكن شد و توانست براي بسياري از جوانان ، روشنفكران ،نويسندگان و انديشمندان تغيير جهت دهد .ليكن از ديگر سو عوامل غرب نيزهمواره در كمين نشسته و از هر سو براي ربودن نظرها و انديشه ها تلاش مضاعفي در سطح جهان انجام مي دهند .طبيعي است كه در اين ميان برخي به آن سو و برخي به اين سو مي خرامند .در ارزيابي نهايي هر چند ما حركت هاي موجود در جهت مبازره اصولي و ريشه اي با پديده غرب گرايي را كافي نمي دانيم و هرگز نمي توان انتظار داشت كه كامل ترين برنامه ها بتواند به طوركلي ريشه اين گونه گرايش ها را خشكاند؛ زيرا انسان ها بر اساس اميال وخواست هاي متفاوت كه دارند و نيز متناسب با محيط هاي مختلفي كه در آن رشد كرده اند و انديشه هاي گوناگوني كه ذهنشان با آن رشد يافته است ،گرايش هاي متفاوتي مي يابند .بنابر اين ضمن آنكه تا حد زيادي مي توان كارنامه مبارزه با اين پديده را مثبت ارزيابي كرد، ولي همواره پرونده اين گونه گرايش ها باز است و حركتهاي موجود يا هر حركت ديگري مي تواند آن رامحدود سازد، ولي نمي تواند به طور كلي آن را نابود كند .;

معناي رپ ( rap ) چيست و چه آرماني دادند؟
پرسش

معناي رپ ( rap ) چيست و چه آرماني دادند؟

پاسخ

( ( رپ ) ) ( Rap ) در لغت به معناي زخم زبان ،ضربت سريع و تند زدن ، آدم بي توجه و حقه باز و مورد سرزنش قرار گرفته است . هواداران اين گروه ، پسراني با موهاي بلند و يا كلاه گيس هستند،لباس ( ( جير ) ) به تن كرده و دم پاي شلوارشان تنگ است و با عينك دودي ، كفش مخصوص و كمربند و دست بندهاي آرم دار در اجتماع ظاهرمي شوند .علامت و آرم اين گروه از صلح جهاني ( Peace ) گرفته شده ، اماهيچ سنخيتي با طرز فكر و رفتار گروه ندارند .از نظر تاريخي ، در دهه 1980ميلادي عده اي سياه پوست آمريكايي كه ريشه اصلي نژاد آنها آفريقايي بود، جهت رسيدن به صلح و آزادي در قاره آفريقا و در اعتراض به نژادپرستي اقدام به تظاهرات كردند .نقطه اجتماع سياه پوستان و آغازتظاهرات آنها از محله معروف ( ( هارلم ) ) در نيويورك بود و هنوز هم از اين محل به عنوان مركز هدايت Rap نام برده مي شود .اجتماعكنندگان كه نام رپ را انتخاب كرده بودند اعتراض خود را با نوعي رقص و پايكوبي اعلام كردند و سپس با مرور زمان نوعي موسيقي مخصوص اين گروه رواج يافت و حمايت هاي مالي و نيز پيوستن برخي خوانندگان معروف ، باعث شهرت گروه رپ گرديد .رفته رفته رپ جاي خود را در جامعه آمريكا باز كرد.موسيقي گروه غنا و تنوع زيادي يافت به طوري كه پس از مدتي موسيقي رپ با عناوين

مختلفي پديد آمد كه مشهورترين آن گروه ( ام. سي مهامر ) است . شهرت غيرمنتظره رپ باعث شد تا استعمار از آن براي رسيدن به اهداف خود استفاده كند و با به انحراف كشاندن اهداف رپ ، اين گروه به ابزاري در دست قدرت هاي بزرگ تبديل شد تا جوانان را به انحراف اخلاقي بكشاند .امروزه در سراسر آمريكا، اروپا، آسيا و حتي آفريقا، جوانان بي بند وباري ديده مي شود كه با سر و وضع عجيب و غريب در اجتماع ظاهرمي شوند، بدون آن كه به بررسي ريشه يابي اين حركت خود بپردازند .آنان به نوعي خودباختگي و حتي گاهي به فساد و انحراف كشيده مي شوند درحالي كه مدعي هواداري از رپ يعني كمك به قيام سياهان براي كسب صلح و آزادي هستند .از سوي ديگر موسيقي گروه رپ مورد استفاده گروه هاي منحرف اخلاقي قرار گرفته است . آنان خود را فارغ از تمامي مسايل زندگي دانسته و در پي يك آسايش مفرط و بي حد و اندازه هستند وبه همين علت دوستي و سازش را كه شعار صلح جهاني است به اشتباه تعبيركرده و خود را متصل و پيرو آن مي دانند .اين گروه براي خود گردن بند ودست بندهاي مخصوص دارند و آرم گروه نيز به صورت يك تكه يا دو تكه برآنها نقش بسته و به وسيله زنجير به يكديگر متصل شده اند .گروه رپ به چندين فرقه يا زيرمجموعه تبديل شده و يكي از مهمترين اين مجموعه ها گروه RAS دختران است . طرفداران ( ( راس ) ) خط و مشي رپ را انتخاب كرده اما

در هدف معتقد به آزادي تام و كامل دختران مي باشند .يكي ازفرقه هاي مهم در ميان زيرمجموعه رپ كه به شيطان پرست غيرمشهور است گروه WASP مي باشد كه مخفف جمله ( ( ما پيامبران سكس هستيم ) ) گرفته شده است . افراد هوادار اين فرقه داراي تفكرات هوسراني ،هم جنس بازي ، ولگردي هاي شبانه و آزاد از هرگونه قيد و شرطي هستند .يكي ديگر از فرقه هاي رپ ، گروه ( ( هوي متال ) ) مي باشد كه خود داراي چندين فرقه مي باشد كه مهمترين آنها عبارتند از : متاليكا، ايرون ، مادن ، تي برگتر،انترمتال . نقظه مشترك و متصل همه آنها آزادي جنسي است و در رده بعدي نيز صلح براي آزادي سكس ، آزادي اعتياد مواد مخدر، آزادي بي بند و باري ،روابط آزاد دختر و پسر، نژادپرستي ، خشونت عليه خانواده و ...قرار دارد.;

در مورد "مد گرايي جوانان" چه آياتي در قرآن، آمده است؟
پرسش

در مورد "مد گرايي جوانان" چه آياتي در قرآن، آمده است؟

پاسخ

"مد" كلمهاي فرنگي است، در كنار "مد" كلمهاي ديگري به نام "الگو" قرار دارد كه ميتوان آن را از نظر مفهوم با كلمه عربي "اسوه" مقايسه كرد. در اصطلاح، مد تنها به مظاهر و نمادهاي زندگي روزمره اشاره ميكند و تنها بخشي از مقدمه الگو پذيري است. در ديدي وسيعتر الگو پذيري شامل رفتار و منشهاي اجتماعي، فردي در زندگي است و محدود به ظواهر زندگي مادي و صورت زندگي نميباشد.

انسانها و جوامع انساني براي نمايش روحيات، علايق و محتواي مطلوب زندگي خويش، به علايم و نمايهها نياز دارند و مدها و الگوها همان مظاهر و نمايهها هستند.

از آن جا كه گرايش به الگو و مد كه از جمله گرايشهاي انسان است و روح انسان از يك نواختي، گريزان بوده و ميل به تنوع دارد، قرآن كريم كه كتاب هدايت و پاسخ گو به نيازهاي فطري انسان است، به اين نياز مهم بشر (نياز به الگو) پاسخ گفته است و انسانها را به الگو پذيري از شخصيتها و چيزهايي كه باعث كمال ميشود تشويق كرده و از مدهايي كه منجر به از خود بيگانگي ميشود بر حذر داشته است.

قرآن كريم، براي پيمودن مسير كمال، پيامبران و اوليأ الهي را الگوي انسان معرفي كرده و پيامبر اكرم(مظهر انسان كامل و بهترين فرد عالم) را بهترين سرمشق انسانها قرار داده است; " لَّقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُواْ اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الاْ ئَخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا" (احزاب، 21)

در مقابل اين نوع الگو، انتخاب هر چه كه

باعث شود، انسان از مسير واقعي منحرف شود و در مسير دوري از خدا و سعادت جاودانه اخروي گام بردارد، به عنوان الگوها و مدهاي نامناسب مطرح شده است. در قرآن مجيد بارها نسبت به غفلت از خود و سرسپردگي انسان نسبت به غير خدا هشدار داده شده و از بت پرستي، پيروي از شيطان، هواي نفس، تقليد كوركورانه از نياكان و بزرگان و ديگران، نكوهش شده است. مفاهيم ياد شده در فرهنگ بشري و بينش اسلامي مفاهيمي آشنا و قابل دركند. اين مفاهيم را ميتوان از زاويه مسأله مد پرستي كه منجر به از خود بيگانگي ميشود نگريست و جلوه تازهاي به آنها بخشيد.

به هر حال، "مد پرستي" و از خود بيگانگي در منظر قرآن يك حالت رواني و فكري است كه داراي لوازم، نمودها و آثاري است.

انسان مد پرست، هويت ديگري را هويت خود ميپندارد و اين هويت ديگر هر چه باشد، انسان از خود بيگانه، تصويري متناسب با آن، از خود خواهد داشت.

در اين جا به برخي از نمودهاي از خود بيگانگي و مد پرستي اشاره ميكنيم:

1. اصالت دادن به ديگري: انسان مد پرست، در تمام يا برخي از شوون خود اصالت را به ديگري ميدهد و در ارزيابيها، احساس دردها، تشخيص درمانها و... آن ديگري را اصل قرار ميدهد و امور خود را بر اساس او ميسنجد، در موردشان قضاوت ميكند، انتخاب ميكند و طبق آن عمل ميكند. و به طور مرتب وضع مادي خويش را با ديگران مقايسه ميكند. اين طرز تفكر كه نشانه عدم رشد كافي و احساس حقارت دروني و كمبود همت ميباشد، يكي

از عوامل مؤثر عقب ماندگي در زندگي _ حتي مادي _ خواهد بود. از اين رو قرآن كريم به شدت از اين طرز فكر نهي ميكند ميفرمايد:

" وَ لاَ تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَيَ مَا مَتَّعْنَا بِهِيَّ أَزْوَ َجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَوَةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقَيَ (طه، 131);

چشم خود را به نعمت هايي كه به گروه هايي از آنان داديم نيفكن، اينها گلهاي زندگي دنيا است اينها به خاطر آن است كه ميخواهيم آنان را با آن بيازماييم، آن چه خدا به تو روزي داده است بهتر و پايدارتر است."

2. بر هم خوردن تعادل روحي; از آن جا كه حركتهاي كسي كه انسان از خود بيگانه از او تقليد ميكند با مقتضاي ساختار وجودي او سازگار نيست و افرادي كه انسان مد پرست از آنان الگو ميگيرد، متعددند و خواستهاي متضاد يا مختلف دارند، انسان مد پرست، دچار عدم تعادل روحي ميشود.

در قرآن كريم آياتي وجود دارد كه به اين افراد صادق است; از جمله در مورد انسان مشرك ميفرمايد:"ءارباب متفرقون خير ام الله الواحد القهار" (يوسف، 9) ; آيا خداوندان پراكنده بهترند يا خداي يگانه چيره بر همه". و نيز ميفرمايد: "خداوند مثلي زده است مردي كه چند (خواجه) بدخود و ناسازگار در او شريك باشند و مردي كه از آن يك مرد است آيا اين دو در مثل برابرند." (زمر، 29)

3. بي هدفي و بي معياري; انسان بي هويت دچار بي هدفي ميشود و در زندگي و رفتار خود مذبذب است;" مُّذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذَ َلِكَ لاَ َّ إِلَيَ هَ_ََّؤُلاَ َّءِ وَلاَ َّ إِلَيَ هَ_ََّؤُلاَ َّءِ

وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُو سَبِيلاً (النسأ:143) بين خدا و غير خدا سرگردان اند نه با گروه مؤمنان و نه با گروه كافران ]يكسو و يكدل[ اند و هر كه را خدا گمراه كند برايش راهي نيابي"

4. عدم بهرهگيري از عقل و دل و...(ر.ك: انسانشناسي، آية الله مصباح يزدي، ص 176 _ 163، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) تفسير نمونه، آيت الله مكارم شيرازي و ديگران، ج 17، ص 242، دارالكتاب الاسلاميه.)

آيا در تاريخ اسلام، تهاجم فرهنگي وجود داشته است؟
پرسش

آيا در تاريخ اسلام، تهاجم فرهنگي وجود داشته است؟

پاسخ

تهاجم فرهنگي، به معناي هجوم بردن يك مجموعة سياسي يا اقتصادي به بنيانهاي فرهنگي يك ملت، به منظور جايگزين كردن فرهنگ خود به جاي فرهنگ آن ملّت است.

طبق اين تعريف در تهاجم فرهنگي دو هدف مورد نظر است.

1. بي اعتقاد كردن نسل نو به معتقدات خود;

2. جايگزيني فرهنگ بيگانه به جاي فرهنگ بومي.(فرهنگ و تهاجم فرهنگي، برگرفته از سخنان مقام معظم رهبري، سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي.)

در قرون اوليه مسلمانان با عمل به آموزههاي قرآن و تكيه بر نيروي علمي، فرهنگي و نظامي خود، اگرچه در درون خود دچار انحرافاتي شدند ولي اجازه هيچ گونه تهاجمي را به بيگانگان ندادند، بلكه خود را تا آفريقا و اروپا رسانيد; اما در قرن هفتم و پس از آن، با سستي و ضعفي كه از خود نشان دادند و با رشد و رونق علمي، كه در قرنهاي اخير، در غرب پديد آمد، خود را باخته و مورد انواع تهاجمهاي فرهنگي قرار گرفتند. از جمله اين تهاجمهاست:

1. تهاجم فرهنگي مسيحيان براي تصرف اندلس

در تاريخ اسلامي اندلس اسلامي، يعني اسپانياي فعلي، ميخوانيم كه مسيحيان براي تصرف آن با كارهاي فرهنگي، از قبيل فراهم كردن وسايل عياشي، وقف باغها و بوستانها براي تهيه شراب، اشاعه روسپيگري و... روح ايمان و اعتقاد را از مسلمانان گرفته و به راحتي بر آن استيلا يافتند.(امدادهاي غيبي در زندگاني بشر، شهيد مطهري، ص 42، انتشارات صدرا.)

2. تهاجم فرهنگي غرب به اسلام با رشد علمگرايي

از قرن هيجده ميلادي با رونق علمي و صنعتي، كه در غرب پديد آمد، غربيها با انواع

شيوهها، فرهنگ ديني مسلمانان را در همة نقاط مورد تاخت و تاز قرار دادهاند.

چرا در رسانه ها گفته مي شود ما غربزده هستيم در صورتي كه بيشتر ضربه هايي كه به ما مي رسد از اعراب است ؟
پرسش

چرا در رسانه ها گفته مي شود ما غربزده هستيم در صورتي كه بيشتر ضربه هايي كه به ما مي رسد از اعراب است ؟

پاسخ

آنچه را كه شما به كشورهاي عربي نسبت مي دهيد درست است ولي همه اينها همان ترويج فرهنگ غربي وغربزدگي است كه با واسطه دستگاه هاي تبليغاتي كشورهاي عربي و... ترويج مي شود.{J

هنرمندان و فيلم سازان ما متعهد نيستند و مدگرا هستند. اينان به نوعي در تهاجم فرهنگي شريكند, پس چرامي گوييم تهاجم فرهنگي كاركشورهاي غربي است ؟
پرسش

هنرمندان و فيلم سازان ما متعهد نيستند و مدگرا هستند. اينان به نوعي در تهاجم فرهنگي شريكند, پس چرامي گوييم تهاجم فرهنگي كاركشورهاي غربي است ؟

پاسخ

مقصود از تهاجم فرهنگي غرب آن است كه آنان سرمنشأ و سلسله جنبان اين حركت هستند ولي عوامل متعددديگري نيز ممكن است در استحاله فرهنگي جامعه موءثر باشد و غالب عوامل داخلي دانسته يا ندانسته و خواسته ياناخواسته ترويج فرهنگ آنان را مي كنند و واسطه سلطه فرهنگي آنان مي باشند.{J

خيلي مي خواهم در مورد لباس هايي كه از غرب مي آيد بدانم كه آيا در اين لباسها نيز تهاجم فرهنگي نهفته است يا خير. تا چه حد.
پرسش

خيلي مي خواهم در مورد لباس هايي كه از غرب مي آيد بدانم كه آيا در اين لباسها نيز تهاجم فرهنگي نهفته است يا خير. تا چه حد.

پاسخ

لباس دست كم پاسخ گوي سه نياز آدمي است؛ يكي اين كه او را از سرما و گرما حفظ مي كند، ديگر اين كه در جهت حفظ عفت و شرم، به او كمك مي كند و سوم اين كه به او آراستگي و وقار مي بخشد. در هر جامعه اي نوع و كيفيت لباس زنان و مردان، علاه بر آن كه تابع شرايط اقتصادي و اجتماعي و اقليمي آن جامعه است، تابع جهان بيني و ارزش هاي حاكم بر فرهنگ آن جامعه نيز مي باشد. انسان بسته به اين كه براي جهان، چه معنايي قائل باشد، خود را چگونه موجودي بداند، چه سرنوشتي براي خود تصور كند و سعادت خود را در چه بداند، لباس پوشيدنش تفاوت مي كند.

همان طور كه گفتيم انسان به وسيله لباس به خود آراستگي و زيبايي مي بخشد. خود آرايي و زينت كردن، نه تنها آثار مثبت روحي و رواني در ديگران داشته و موجب آرامش روحي مي شود، بلكه اثرات رواني مثبتي نيز در خود فرد دارد. بنابراين، نه تنها كيفيت لباس پوشيدن حاكي از شخصيت انسان است، بلكه در شكل گيري و تحول شخصيت او نقش دارد. اينك بعضي از موارد ارتباط نوع پوشش و شخصيت آدمي را بر مي شماريم:

1. پوشيدن لباس آراسته و پرهيز از هر نوع آشفتگي و پريشاني، نشانه اي از وجود نظام فكري و ذوق سليم در انسان است. بنابراين مي توان گفت كه آشفتگي بروني، حكايت از آشفتگي دروني مي كند؛ زيرا انسان اگر داراي شخصيت طبيعي

و سالم باشد، از آشفتگي و بهم ريختگي گريزان است و نظم و ترتيب و تميزي را بر ژوليدگي و پريشاني ترجيح مي دهد.

2. پرهيز از خودآرايي و پذيرفتن آشفتگي و ژوليدگي در لباس، به جهت تعارضي كه با خواسته هاي فطري انسان دارد، اثرات بدي در زمينه رواني بر انسان مي گذارد؛ بطوري كه به تدريج سبب بروز افسردگي روحي و انهدام ذوق سليم در انسان شده، منجر به بي اعتدالي رواني مي شود تا آن جا كه علائق انسان را به زندگي و مواهب موجود در آن، از حد اعتدال كاهش مي دهد و او را به شخصي منزوي و گوشه گير تبديل مي كند.

3. آراستگي ظاهري اگر با خود آرايي دروني همراه شود، تنها رمز موفقيت انسان در جلب محبت و راه يافتن در دل هاست؛ به طوري كه بدون برخورداري از چنان شرايط ظاهري و باطني، انتظار محبوبيت پيدا كردن، انتظاري بي جا خواهد بود.

در اين جا بعضي از ويژگي هاي لباس را كه با شخصيت انسان مرتبط است، از زبان روايات اسلامي يادآور مي شويم:

1. لباس زيبا، باعث تقرب به خداست. امام صادق(ع) مي فرمايد: خود را به وسيله لباس زيبا كنيد؛ زيرا خدا زيباست و زيبايي را دوست دارد.1 بنابراين وقتي انسان احساس كند خدا او را دوست دارد، تأثير مثبتي برشخصيت او مي گذارد.

2. امام علي(ع) مي فرمايد: لباس تميز، غم و ناراحتي را برطرف مي كند و براي نماز، يك نوع پاكيزگي است.2

بنابراين يكي از عوامل نشاط و شادابي رواني، پوشيدن لباس تميز است.

3. لباس تميز، باعث ذلت و خواري دشمنان مي شود و انسان را در مقابل آنان سربلند مي كند. امام صادق(ع) مي فرمايد: لباس پاكيزه، دشمن

را ذليل مي نمايد.3

4. لباس مناسب، انسان را در ميان مردم عزيز مي كند. امام علي(ع) مي فرمايد: براستي نيكوترين لباس، آن لباسي است كه تو را با مردم همسان سازد و موجب آرايش تو در ميان آنان شود و زبان هاي آنان را از بدگويي تو باز دارد.4

5. لباس انسان، بايد معرف جنس او نيز باشد؛ بنابراين لباس مردان بايد با لباس زنان تفاوت داشته باشد و هر كدام لباس مخصوص خود را بپوشند. پيامبر خدا(ص) مرداني را كه لباس زنان و زناني را كه لباس مردان مي پوشند، از رحمت خدا دور دانست.5

6. لباس نبايد غير متعارف و به اصطلاح لباس شهرت باشد. گاهي انسان بر اساس خود خواهي و تكبر، لباسي را انتخاب مي كند كه نظيرش در هيچ كس نبوده باشد. امام صادق(ع) مي فرمايد: براي انسان از نشانه هاي خفت و خواري همين بس كه لباسي بپوشد كه به آن مشهور شود.6 بنابراين لباس شهرت، نشانه شخصيت خود خواه و متكبر است. از سيره و زندگي پيامبر اكرم(ص) و ساير پيشوايان ديني استفاده مي شود كه آنها با مسئله تجمل پرستي در لباس سخت مخالف بودند و از آن چه نشانه خودخواهي و تكبر داشت، برحذر مي داشتند. درباره هيئت نمايندگي نجران، چنين آمده است: در پاسخ به دعوت پيامبر اكرم(ص) در سال دهم هجري، هيئتي از مسيحيان نجران وارد مدينه شدند تا با پيامبر مذاكره كنند. اين هيئت در حالي كه لباس هاي تجملي ابريشمي بر تن و انگشترهاي طلا بر دست و صليب ها بر گردن داشتند، وارد مسجد شدند؛ ولي وضع زننده و نامناسب و حاكي از تكبر و خودخواهي آنان، پيامبر(ص) را ناراحت نمود و

در نتيجه آنان را به حضور نپذيرفت؛ اما علت ناراحتي پيامبر(ص) را ندانستند. از علي(ع) در اين باره چاره خواستند و علت به حضور نپذيرفتن هيئت توسط پيامبر اكرم(ص) و ناراحتي آن بزرگوار را جويا شدند. علي(ع) فرمود: من چنين فكر مي كنم كه آنها بايد اين لباس هاي تجملاتي و انگشترهاي گران قيمت را از تن بيرون كنند و بعد خدمت پيامبر(ص) برسند. آنها چنين كردند و پيامبر اكرم(ص)، آنها را به حضور پذيرفت و مورد احترام و تكريم قرار داد.

7. پرهيز از لباس فرهنگ هاي بيگانه؛ كسي كه فرهنگ اسلامي و ملي خود را رها كند و به رنگ و لباس بيگانگان(كه مظهر آن دنياي غرب است) در آيد، نشانه نداشتن استقلال و نشانه وابستگي به آنان است. چنين فردي، دچار احساس خود كم بيني شده است و شخصيتي ذليل دارد. امام علي(ع) مي فرمايد: همواره حال اين امت نيكو خواهد بود تا زماني كه لباس بيگانگان را نپوشند و غذاهاي آنان را نخورند و آن زمان كه چنين كنند، خداوند آنها را ذليل خواهد كرد.7

8. استفاده از رنگهاي شاد در لباس، اثرات غير مستقيمي در افزايش حركت و فعاليت و پيشرفت كار افراد دارد و در سلامت رواني و شخصيتي افراد مؤثر خواهد بود. پيامبر خدا(ص) مي فرمايد: لباس سفيد رنگ بپوشيد كه سبب آرامش و پاكيزگي شماست.8 بنابراين انساني كه از رنگ هاي روشن و شاد در لباس استفاده مي كند، از آرامش رواني بيشتري برخوردار است. امام زين العابدين(ع) مي فرمايد: زماني كه امام حسن(ع) متولد شدند، او را در جامه زردي پيچيدند و به خدمت رسول اكرم(ص) آوردند تا نامي را براي وي انتخاب كند. آن حضرت فرمود:

مگر من شما را نهي نكردم كه نوزاد را در جامه زرد نپيچيد! بعد آنان جامه زرد نوزاد را بيرون آوردند و او را در جامه سفيدي پيچيدند و به حضور پيامبر اكرم(ص) آوردند تا مراسم نام گذاري صورت گيرد.9

از آن چه گذشت، معلوم مي شود كه كيفيت و چگونگي لباس هم از نظر رنگ و هم از نظر مدل و هم از نظر آراستگي و تميزي، نشانه نوع شخصيت انسان است و چه بسا افرادي كه با پوشيدن نوع خاصي از لباس ها، دچار مسخ شخصيتي مي شوند و به كلي رفتار و اعمالشان تغيير پيدا مي كند.

مدگرايي غربي با انگيزه هاي مختلف صورت مي گيرد:

الف) تحميل فرهنگ خويش به ديگران،

ب ) بازاريابي براي اجناس خود،

ج ) جامعه را از مسير صحيح و پاك به انحراف و آلودگي كشاندن،

د ) سنت هاي بجا و صحيح را از امتي گرفتن و سنت هاي ناپسند و احياناً خرافي را جايگزين آن ساختن،

ه ) از طريق سنت هاي يك ملّت وارد شدن ولي آن را از دورن مسخ كردن.

شايد اطلاع داشته باشيد كه براي ساختن اين مدها، مدت ها و ساعات زيادي متخصصين روان شناس،جامعه شناس و... به مطالعه مي پردازند و راجع به تأثيري كه مد خاصي مي تواند در يك جامعه از خود به جاي گذارد،آينده نگري و تحليل مي كنند وقتي تصويب شد، با شگردهاي عجيبي به تبليغ آن مي پردازند. جهت اطلاع ازشگردهاي تبليغي شايسته است «مباني تبليغ» از دكتر حسن زورق و همچنين «روش تبليغ» از محمد تقي رهبر، را موردمطالعه قرار دهيد. آنجا ملاحظه خواهيد فرمود كه چگونه براي جازدن يك شي ء مضري نظير سيگار و مواد مخدر يانظاير آن از طريق عكس هاي شرطي و به خصوص

از قيافه سكس زن ها استفاده مي كنند.

نكته ديگر در اين راستا، اين است كه آنها به رنگ و مدل كفش، لباس، كيف و كمربند اكتفا نمي كنند؛ بلكه ملّتي را دراين گونه مسائل مجذوب خود مي سازند و به تقليد خود درمي آورند، سپس به تدريج سراغ افكار و انديشه و ايده يك ملّت آمده و آن را هم به طرف خود جذب مي كنند.

چادر به عنوان حجاب اسلامي يك سنت نيكو و پسنديده است. فراموش نمي كنيم كه در زمان طاغوت ناگهان بازاراسلامي، پر از چادرهاي بدن نما شد و... حال ساده انديشي و خامي است اگر ما فكر كنيم كه آنها در به وجود آوردن مدروز به نقطه خاصي اكتفا مي كنند. طبيعي است كه چنين نخواهد بود. اگر امتي به نام مد و طرح روز به دنبال آنها راه بيفتد، تا نهايت هرزگي و فساد پيش خواهند رفت. ملاحظه كنيد امروزه در غرب (اروپا و آمريكا) در زمينه شهوت پرستي و فساد جنسي و طرح لباس هاي سكس به نام تمدن و تجدد چه خبر است؟ اين ويژگي و خصيصه انسان است كه در هر وادي جلو رفت، حد نهايي براي خودش نمي شناسد.

« بل يريد الانسان ليفجر امامه »؛ انسان مي خواهد هرمانعي را از سر راهش بردارد(سوره قيامت ، آيه 5 ). اگر به وادي كمال قدم گذاشت تا بي نهايت پر مي كشد و اگر به وادي فساد و انحطاط قدم نهاد، در آنجا هم تا بي نهايت جلو مي رود، به گونه اي كه نمي توان آنها را در جايي متوقف كرد.ناگفته پيداست كه بشر تنوع طلب است و از يكساني خسته مي شود. قرآن كريم نيز به اين نكته توجه داشته است كه مي فرمايد:« مختلفاً الوانه»(سوره

نحل ، آيه 12). گياهان و ميوه ها با رنگ ها و گونه هاي مختلف براي شماآفريده ايم يا بشر در نژادها و قبائل گوناگون آفريده شده است و... راستي اگر همه چيز يكسان بود (يك رقم گياه، يكنژاد، يك زبان) و ديگر هيچ در آن صورت چه لطفي باقي مي ماند؟

حال با توجه به تنوع طلبي انسان، مدل لباس و طرح كيف و كفش و ساختمان و ماشين و ... اگر با موازين شرع وسنت هاي نيك ما، تضادي نداشته باشد، نمي توان تا اين حد بر آن ايراد گرفت. حرف ما در اين است كه چرا ماخودمان طراح مد و مدل روز نباشيم؟ چرا افراد مبتكر و خلاّق جامعه ما سعي نمي كنند تا طرح جديدي را ارائه دهند.و اصولا اين يكي از ايرادهاي ماست كه نسبت به اين گونه مسائل آن قدر منتظر مي مانيم تا ديگران با طرح جديد خودبر ما يورش آورند. آن گاه مبتكران ما بعد از فشار زيادي كه از افكار عمومي متوجه آنها مي شود، تازه دست به كارمي شوند كه مثلاً مدل فلان ماشين يا طرح ساختماني و يا شيوه لباس قشر خاصي را تغيير دهند. در حالي كه اگر ما دراين راستا ابتكار عمل را به دست گيريم، چه بسا بتوانيم فرهنگ خويش را براي ديگران اسوه و الگو قرار دهيم. همچنان كه در برخي از جهات چنين بوده است. به هر حال نسبت به مسأله «مدگرايي» خيلي بايد هوشيار بود و ازاينكه زمام فرهنگ و سنت و فكر خويش را به نام تمدن و تجدد، به دست مدهاي غربي بسپاريم به شدت پرهيز كنيم.

-------------------

پي نوشت:

1. وسائل، ج 3، ص 340.

2. وسائل، ج 3، ص 346.

3. همان، ص 346.

4. غررالحكم، ص 152.

5. سنن ابي داود، ج 4، ص 60.

6. بحار، ج 78، ص 252.

7. وسائل، ج 3، ص 356.

8. همان، ص 355.

9. منتهي الامال، ج 1، ص 411.

چرا روند تهاجم فرهنگي را يك روند ناخودآگاه ناميده و هيچ گروهي را مسوول و برنامه ريز آن ندانسته اند. بودجه هايي كه در آمريكا براي براندازي جمهوري اسلامي به شبكه هاي مستهجن ماهواره اي و راديويي و ... اختصاص داده مي شود اگر تهاجم فرهنگي نيست پس چيست.
پرسش

چرا روند تهاجم فرهنگي را يك روند ناخودآگاه ناميده و هيچ گروهي را مسوول و برنامه ريز آن ندانسته اند. بودجه هايي كه در آمريكا براي براندازي جمهوري اسلامي به شبكه هاي مستهجن ماهواره اي و راديويي و ... اختصاص داده مي شود اگر تهاجم فرهنگي نيست پس چيست.

پاسخ

واقعيت اين است كه تهاجم فرهنگي يك مقوله حقيقي و جدي و برنامه ريزي شده مي باشد و تنها راه مبارزه با آن نيز مصونيت بخشيدن به جوانان و ساير افراد جامعه از راه تمسك به فرهنگ غني اسلامي و ملي اين مرز بوم و استفاده كارآمد از همه امكانات خصوصا" دستگاه هاي فرهنگي و بسيج همه اقشار مردم , براساس برنامه اي دقيق و حساب شده مي باشد. بر اين اساس مهم ترين راه هاي مبارزه با آن عبارتند از:

1- حفظ و تعميق ارزش هاي اسلامي و ملي از طريق فرآيند صحيح جامعه پذيري و عوامل آن مانند خانواده , مدرسه , رسانه ها و... و آگاه نمودن جوانان با پيشينه هاي درخشان تمدن اسلامي و دستاوردهاي مادي و معنوي عظيم انقلاب اسلامي .

2- تحقق حيات طيبه اسلامي و حفظ ارزش هاي انقلابي , استقرار عدالت اجتماعي و قسط اسلامي و تأمين رفاه , سعادت , صلح و امنيت براي مردم در سايه ايمان به خداوند و حاكميت ارزش هاي الهي .

3- هوشياري و بيداري در مقابل انحراف معنوي جامعه اسلامي .

4- احياي فريضه مهم امر به معروف و نهي از منكر كه به عنوان يكي از اركان اساسي اسلام و ضامن حفظ و بقاي فرايض و ارزش هاي الهي مي باشد.

5- ايجاد

باوري عميق , دروني , ريشه دار, عقلاني و مبتني بر نظام ارزشي اسلام در مديران جامعه به معني كساني كه در دستگاه هاي رسمي , تقنيني , اجرايي , قضايي , نظامي , انتظامي , آموزشي , فرهنگي و تبليغي و... نقش ايفا مي كنند.

6- تلاش و تدبير جدي , گسترده و عميق براي لحاظ نظام ارزشي مطلوب در همه فعاليت ها و اقدامات , در بخش هاي مختلف جامعه و در عرصه هاي گوناگون سياسي , اقتصادي , فرهنگي و...

7- تبلور و تجلي اين نظام ارزشي در رفتار حقيقي و حقوقي مديران , ساختار كلان كشور و برنامه هاي اجرايي ... به طور كلي براي مصون ماندن از تهاجم فرهنگي بيگانگان و گريز از الگوها و گرايشات غربي دو جهاد عمده لازم است : جهاد علمي و عملي .

الف ) در جهاد علمي شخص بايد معرفت خويش را نسبت به ارزش ها و هنجارهاي ديني پيوسته روزافزون سازد و نيك را از بد و سره را از ناسره به خوبي بازشناسد و با شعور و آگاهي همواره در مسير نيكي ها گام بردارد.

ب ) جهاد عملي به دو بخش تقسيم مي شود:

1- جهاد عملي فردي ; اين جهاد حركتي دائمي و خستگي ناپذير در برابر هواها و خواسته هاي نفساني است . اين جهاد عزمي استوار و مراقبتي دائمي مي طلبد و بدون ارتباط پيوسته با خدا و جديت در مخالفت با شيطان نفس نمي توان از آن سرافراز بيرون آمد. يكي از راه هاي كاربردي مناسب براي بالا بردن ميزان موفقيت در اين مسير اجراي برنامه مشارطه , مراقبه ,

محاسبه است كه به ضميمه ارسال مي گردد.

در اين مسير شخص بايد ابتدا به انجام واجبات و ترك محرمات همت گمارد, در مرتبه دوم انجام مستحبات و ترك مكروهات را وجهه همت خويش قرار دهد و در مرتبه سوم هر آنچه غير الهي است , حتي برخي از مباحات , را از خود دور سازد و به غير خدا و آنچه مطلوب اوست نپردازد.

2- جهاد عملي اجتماعي ; كوششي جمعي در جهت تغيير و اصلاح جامعه و مبارزه با آلودگي ها و انحرافات و بسط علم , اخلاق , معنويت و فضيلت و تقوي در جامعه است . اين مهم نيز مستلزم برنامه ريزي دقيق و مشورت و همگامي با صاحب نظران و ديگر دوستان همراه و هم رأي است .

در پايان ذكر اين نكته لازم است كه مسلما" برخورد فيزيكي و بستن مرزها و... هرگز به عنوان بهترين يا آخرين راه حل نمي باشد و تحقق آن نيز در عصر ارتباطات و پيشرفت تكنولوژي به صورت كامل امكان پذير نيست , اما در مواردي لازم است و از تأثير و نفوذ بيشتر تهاجم فرهنگي جلوگيري به عمل مي آورد. براي آگاهي بيشتر ر.ك :

1- فرهنگ و تهاجم فرهنگي , برگرفته از سخنان مقام معظم رهبري

2- انقلاب و ارزش ها, علي ذوعلم

3- ابوالفضل اشرفي , بحران هويت اجتماعي و آسيب شناسي انقلاب (مجموعه مقالات آسيب شناسي انقلاب اسلامي )

آشنايي جوانان با سابقه ممتد تهاجم فرهنگي در عصر حاضر به 150 سال اخير و اهداف و تلاش هاي دشمنان را به ناكامي مي كشاند و زمينه مقاومت فرهنگي را در نسل جوان افزايش مي دهد.

تجزيه و تحليل

رويدادهاي تاريخي و اجتماعي، منجر به درك قانونمندي هايي مي شود كه در هر برهه از زمان قابل انطباق با شرايط مورد نظر مي باشد. تعقيب رد پاي دشمنان در طول سال هاي اخير، زمينه ساز بصيرتي ژرف و عميق در جوانان خواهد بود.

ترميم و تصحيح روابط متقابل جوانان با اطرافيان و تأمين نيازهاي رواني آنان، راه را بر تفاهم مي گشايد و جذّابيت زندگي خانوادگي، جوان را از لغزش هاي اجتماعي و فرهنگي، مصونيت مي بخشد.

ميزگردهاي بحث و انتقاد، فرصت مطلوبي فراهم مي كند تا ترديدهاي فلسفي و نگراني هاي فكري زدوده شود و شيوه مناسبي براي حل معضلات فكري در اختيار آنان قرار گيرد.

نبايد فراموش كنيم كه ملت ما، ملتي جوان و مستعد است، بيشترين نيروي سازنده اجتماع نيز قشر جوان آن جامعه مي باشند. علاوه بر آن كشور ما در دوران حساس بازسازي و نوسازي است. دشمناني كه از ترفندهاي نظامي، اقتصادي و سياسي طرفي برنبستند تمام اميد خود را در تهاجم فرهنگي متمركز كرده اند تا با هدف قرار دادن نسل جوان، نيروي فعال كشور را از پاي درآورند و روح بي تفاوتي نسبت به ارزش ها و اعتقادات را در اين نيروي جوان، تقويت كنند.

گفتگوهاي صميمي و سازنده با نسل جوان در هر فرصتي، مفيد و درخور توجه است و زمينه را براي گشودن معضلات فكري اين نسل فراهم مي كند. محورهاي اصلي چنين گفتگوها مي تواند معيارهاي صحيح انتخاب دوست، نوع تأمين اوقات فراغت، چگونگي تجزيه و تحليل اخبار و رويدادهاي ايران و جهان، شناخت فرهنگ ها آن چنان كه هستند و انتخاب خط مشي زندگي از جمله مواردي هستند كه محورهاي قابل توجهي براي نسل جوان محسوب مي شوند.

نسل جوان با درك جايگاه و موقعيت خود و

شرايط حساس انقلاب مي توانند تهاجم فرهنگي دشمنان را به شكست آنان و انزواي سياسي شان تبديل نمايند.

نويسندگان و كارشناسان نيز در هر فرصتي مي توانند با به تصوير كشيدن پيامدهاي مخرب و نامطلوب تهاجم و مقايسه چنين شرايطي با پايبندي به فرهنگ خودي، فرصت مناسب را براي انتخاب و گزينش صحيح به جوانان اعطاء نمايند.

در رابطه با مقابله با شبيخون فرهنگي دشمنان وظايفي بر عهده دولت و وظايفي بر دوش مردم بويژه جواناناست:

الف) وظايف دولت:

1) اصلاح برنامه هاي راديو و تلويزيون.

2) احياي مساجد و كانون هاي ديني فرهنگي و تربيتي.

3) سرمايه گذاري جدي در اصلاح وضعيت مدارس و دانشگاه ها.

4) جديت در برخورد با منكرات اجتماعي.

5) آگاهي بخشيدن به جامعه از ترفندهاي دشمن و خطرات آن و راه هاي پيشگيري و مقابله و...

6) ايجاد سرگرمي هاي سالم و مفيد و جاذب كه مانع بزرگ از توجه مردم به برنامه هاي مبتذل دشمن گردد.

ب) وظايف مردم:

1) حضور هر چه بيشتر در مراسم ديني.

2) كيفيت و غنا بخشيدن به برنامه هاي مذهبي.

3) بالا بردن سطح معلومات و تعميق آگاهي هاي ديني و استحكام بخشيدن به ايمان و اعتقادات مذهبي.

4) احياي هر چه بهتر امر به معروف و نهي از منكر.

مقصود از تهاجم فرهنگي چيست؟
پرسش

مقصود از تهاجم فرهنگي چيست؟

پاسخ

براي اصطلاح فرهنگ بيش از 250 تعريف ذكر شده است كه پرداختن به آن در حوصله اين مقال نيست. در ميان اين تعاريف يكي از تعريف هاي نسبتاً جامع توسط تايلور (E.B.Taylor) مردم شناس انگليسي ارايه شده است، او عقيده دارد فرهنگ، عبارت است از «مجموعه پيچيده اي از علوم، دانش ها، هنرها، افكار و اعتقادات، قوانين و مقررات، آداب و رسوم و سنت ها و به طور خلاصه كليه آموخته ها و عاداتي كه يك انسان به عنوان عضو جامعه اخذ مي كند».{1}

به طور كلي، براي فرهنگ سه بخش اساسي مي توان در نظر گرفت؛ نخست، شناخت ها و باورها؛ دوم، ارزش ها و گرايش ها و سوم، رفتارها و كردارها/

منظور از تهاجم فرهنگي به طور خلاصه اين است كه جامعه اي بكوشد، فرهنگ خود را به جامعه اي ديگر كه داراي فرهنگ ويژه خويشتن است، تحميل كند و نوعي دگرگوني در فرهنگ آن جامعه پديد آورد. فرهنگ مهاجم، در ذات خود، سلطه جويي پنهان دارد و همواره در جهت بسط سيطره خود، تلاش مي كند به عنوان نمونه گمانه «دهكده جهاني» بر اساس مباني و ارزش هاي غربي مثالي از سلطه جويي فرهنگ مهاجم غرب است. پديده تهاجم فرهنگي با توجه به حركت پنهان خود داراي دو شاخصه غافلگيري و تحميل است و هدف آن دگرگوني جامعه با استفاده از عنصر قدرتمند فرهنگ است/

يكي از مهم ترين ابزارهاي اين تهاجم، شبكه هاي پيشرفته ارتباطي است. در واقع، تلاش غرب در گسترش شبكه هاي خبري و ارتباطي بدان منظور است كه سليقه ها، معيارها و الگوهاي رفتاري و اخلاقي خود را در قالب فيلم ها و ديگر برنامه هاي سرگرم كننده مبتذل، در سراسر جهان به همه انسان ها تحميل كند/

در جهان معاصر،

يكي از مهم ترين شيوه هاي تسلط، سلطه فرهنگي است؛ چرا كه در صورت تحقق اين نوع سلطه، خود بخود سلطه در ابعاد سياسي، نظامي و اقتصادي نيز محقق خواهد شد. هربرت اسپنسر فيلسوف معروف انگليسي مي گويد: «اخلاق، آداب، زبان و تمدن خود را به اقوام و مستملكات خود بياموزيد و آنان را به حال خود واگذاريد كه هميشه از آنِ شما خواهند بود».{2}

از سوي ديگر آسان ترين راهي كه سلطه جويان را بدون كمترين هزينه به هدف مي رساند، سلطه فرهنگي است. يعني بر خلاف گونه هاي ديگر سلطه كه هزينه هاي مالي فراوان و تلفات جاني و انساني، به دنبال دارد، سلطه فرهنگي آسان ترين و كم خرج ترين راه براي رسيدن به هدف است/

امروزه دشمنان اسلام براي رسيدن به اين هدف، با همه ابزارها و شيوه ها و به كارگيري برترين فن آوري ها و جديدترين روش هاي علمي، در جبهه اي به وسعت همه دل هاي معتقد و دين باور، به ميدان آمده اند و سعي دارند استعماري نوپديد را جايگزين استعمار كهن نمايند. در اين خصوص مرزبان بزرگ معنويت و انسانيت، حضرت امام خميني1 مي فرمايد: «ما از حصر اقتصادي نمي ترسيم، آن چيزي كه ما را مي ترساند، وابستگي فرهنگي است.استقلال و موجوديت هر جامعه، از استقلال فرهنگي آن نشأت مي گيرد و ساده انديشي است كه گمان شود، با وابستگي فرهنگي، استقلال در ابعاد ديگر، يا يكي از آنها، امكان پذير است.... بي جهت و من باب اتفاق نيست كه هدف اصلي استعمارگران، كه در رأس تمام اهداف آنان است، هجوم به جوامع زير سلطه است»/

اميد است همه مردم ما و بويژه انديشمندان و متفكران و نيز مسؤولان جامعه، با شناخت توطئه هاي فرهنگي دشمنان، آنان را در اين جبهه پيچيده با

ناكامي مواجه سازند.{3}

[1]. مباني جامعه شناسي، علي اكبر ترابي 154/

[2]. اسلام بر سر دوراهي، اطريشي، ص 23/

[3]. با استفاده از كتاب تهاجم فرهنگي، مصباح يزدي/

موضوع: سكولاريسم

درباره تهاجم فرهنگي توضيح دهيد وكتابهايي معرفي كنيد.
پرسش

درباره تهاجم فرهنگي توضيح دهيد وكتابهايي معرفي كنيد.

پاسخ

شواهدحاكي از آن است كه شما بطور جدي وفعال قصد داريد سطح آگاهيهاي خويش را افزايش داده وبا تكيه برآن هدايت وارشاد ديگران وبحث ومناظره بپردازيد. دراين صورت شما بايد سطح مطالعات خويش را افزايش دهيد ما نيز سعي مي كنيم يار ومددكار شما باشيم وضمن پاسخگويي به سؤالات، آثار وكتابهاي متناسب ومفيد معرفي كنيم.

درباره تهاجم فرهنگي توضيح خواسته بوديد. براي ارائه توضيح دفيق وكامل به بررسي معنا ومفهوم وعلل وريشه ها وشيوه هاي آن مي پردازيم.

فرهنگ واژه اي فارسي ومركب از دو جزء"فر" و "هنگ" است. "فر" به معناي شكوه وعظمت است واگر به عنوان پيشوند به كار رود به معناي جلو، بالا، پيش و بيرون است. "هنگ" از ريشه اوستايي سنگThanga به معناي كشيدن، سنگيني ووقار است اين واژه مركب به معناي بيرون كشيدن، بالا كشيدن وبركشيدن مي باشد كه درادبيات فارسي به مفهوم لغوي خود بكار رفته است."1"

اصطلاح فرهنگ داراي معاني ومفاهيم متفاوت ومتنوعي است ودرسير تاريخي خود، معاني مختلفي را به خود گرفته است. مرحوم علامه محمد تقي جعفري چنين تعريف كرده است :"فرهنگ عبارت است ازكيفيت يا شيوه ي بايسته ويا شايسته براي آن دسته از فعاليت هاي حيات مادي ومعنوي انسان ها كه مستند به طرز تعقل سليم واحساسات تصعيد شده آنان درحيات معقول تكاملي باشد." "2"

شايد بتوان بر اين معنا براي فرهنگ توافق كرد :"فرهنگ مجموعه اي از بينش ها، باورها، گرايش ها، ورفتارهاي مادي ومعنوي افراد يك جامعه است كه از نسلي به نسل ديگر منتقل مي شود"

تهاجم از مصدر هجوم است وهجوم به معناي حمله ناگهاني، يورش،

تاخت وتازناگهاني، تهاجم به معناي به يكديگر حمله كردن به يكديگر هجوم بردن ويورش آوردن مي باشد."3"

تهاجم فرهنگي عبارتست از : "حمله فرهنگي يك قوم (ياگروه يا ملت) به قوم،گروه يا ملت ديگر به منظور تبديل وتغيير عناصر وپديده فرهنگي طرف مقابل".

بنابراين تهاجم فرهنگي دوركن دارد :

1. تهاجم به باورها وارزش هاي يك قوم، ملت و...

2. جايگزين فرهنگ خود بجاي فرهنگ قوم مغلوب

مهاجمان فرهنگي غالباً از ابزارها و روشهاي زيربراي هجوم بهره برداري مي كنند :

الف _ ابزارها

1. هنر وابزارهاي هنري (راديو، تلويزيون ، ويدئو، سينما، ماهواره) وساخت برنامه هاي جذاب

2. ادبيات وابزارهاي ادبي (رمان هاي مبتذل، داستانهاي شهوت انگيز، مقالات مأيوس كننده، اشعار پوچگرا وسرد وبي هويت، مجلات ضد اخلاقي و...

3. ورزش وميادين ورزشي (تبليغات تجاري وسياسي، اجتماعي، فرهنگي درميادين ورزشي، برگزاري مسابقه با اهداف سياسي، تأكيد بيش از حد برورزش به منظور بازداري ازكار وتلاش وسازندگي وابزار قرار دادن ورزشكاران وقهرمانان)

4. بهره برداري از روشنفكران وغربگرايان خودباخته، به عنوان عمله استعمار وبلندگوي فرهنگ بيگانه

5. استفاده ابزاري اززنان ودختران دراجتماع وفيلم هاي مبتذل، مجلات نامناسب و...

6. استفاده از فنون وتكنولوژي هاي پيشرفته ارتباطي وانتقال ابتذال وفساد به جوامع مورد هجوم

7. استفاده ابزاري از سازمانها، نهادها وبنيادهاي بين المللي ومنطقه اي درمحكوميت كشور وقوم مورد هجوم واسميت بخشيدن به حاكميت وسلطه فرهنگي وسياسي خود برآن قوم.

8. استفاده از مواد مخدر ومنكرات، مسكرات، مواد تهييج كننده قواي جنسي وتوزيع ارزان وفراوان دربازار.

ب _ روشها :

1. تضعيف باورها واعتقادات مذهبي

2. تحريف گرايشهاي معنوي

3. تخريب ونفي هويت ملي

4. ايجاد گسستگي تاريخي (تخريب گذشته تاريخي)

5. طرد الگوها واسوه هاي خودي

6. تخريب وترور شخصيتهاي خودي

7. گسترش روحيه غربگرايي

وغرب زدگي

8. تقويت روشنفكران _ نخبگان وابسته

9. ايجاد جريانهاي انحرافي وتفرقه هاي قومي

10. ترويج خط وزبان بيگانه

11. خبرپردازي وتصوير سازي

12. ترويج فساد وفحشاء ومنكرات

13. استفاده از مذهب عليه مذهب (معرفي اسلام آمريكايي بجاي اسلام ناب)

14. متهم كردن كشور ودولت به ضديت با حقوق بشرو...

15. ترويج روحيه تجمل گرايي واشرافي گري

مهم ترين علل و ريشه هاي تهاجم فرهنگي به جمهوري اسلامي عبارتند از :

1- احياء واعتلاي انقلاب اسلامي درايران وجهان

2- به چالش كشيدن نظام سلطه جهاني توسط انقلاب اسلامي

3- مطرح شدن جمهوري اسلامي به عنوان كشور كانوني اسلام درجهان

4- ناكامي درشكست جمهوري اسلامي از طريق تهاجم نظامي، محاصره اقتصادي وسياسي و...

راههاي مقابله با تهاجم فرهنگي يا ايجاد مقاومت فرهنگي :

1- حفظ وتعميق ايمان ومعنويت درمردم"4"

2- تحقق عدالت اسلامي، حفظ ارزش ديني، تأمين رفاه، سعادت، خوشي، صلح وامنيت همگاني درسايه ايمان وحاكميت ارزشهاي الهي

3- هوشياري وبيداري درمقابل انحرافات جامعه

4- احياي فريضه مقدس ومبارك امر به معروف ونهي ازمنكر به طور صحيح ودرست

5- باور عميق مسؤلان ومردم به توانايي وكارآمدي نظام دراداره درست وصحيح جامعه واجتناب ازيأس ونااميدي و...

6- تلاش، پشتكار وجديت گسترده درعرصه هاي گوناگون سياسي، فرهنگي، اقتصادي و...

7- تجلي نظام ارزشي درمنش ورفتار مسؤلان ومديران بخشهاي مختلف

جهت اطلاع بيشتر درباره تهاجم فرهنگي مي توانيد به كتب زير مراجعه بفرماييد :

1.فرهنگ ومقاومت فرهنگي، مهدي نويد

2. فرهنگ وتهاجم فرهنگي، برگرفته از سخنان مقام معظم رهبري

3. فرهنگ برهنگي وبرهنگي فرهنگي، دكتر حداد عادل

4. جنگ فرهنگي عليه انقلاب اسلامي، دكتر جواد منصوري

5. علل گرايش به ماديگري، شهيد مطهري

شبيه خون به چه مي گويند؟ آيا همان تهاجم فرهنگي است؟
پرسش

شبيه خون به چه مي گويند؟ آيا همان تهاجم فرهنگي است؟

پاسخ

در لغت نامه ها درتعريف واژه شبيخون چنين آمده است : به تاختن ناگهاني در شب و غافلگير كردن دشمن در شب، شبيخون گفته مي شود.

شبيخون فرهنگي در واقع همان تهاجم فرهنگي است اما علت اينكه از تهاجم فرهنگي به نام شبيخون فرهنگي ياد مي شود اين است كه از آنجا كه تهاجم فرهنگي بر خلاف ساير تهاجمات و جنگ ها نامحسوس و نامرئي است معمولاً كساني كه مورد هجوم فرهنگي قرار مي گيرند در صورتي كه هوشيار نباشد متوجه تهاجم دشمن نمي شوند واين مثل آن مي ماند كه در خواب فرو رفته باشند و موقعي متوجه اين امر مي شوند كه كار از كار گذشته و دشمن پيشرفت زيادي كرده است. مولوي در مثنوي خود تمثيلي دارد كه بي ارتباط با بحث ما نيست، مي گويد : "شبي دزدي بر بالاي بام خانه اي رفت، صاحب خانه متوجه سرو صدايي شد و پرسيد بر بالاي پشت بام كيست؟ دزد گفت : من هستم، و صاحب خانه گفت : تو بالاي پشت بام خانه من چه مي كني؟ دزد گفت : دهل مي زنم صاحب خانه گفت : پس چرا صدايش نمي آيد دزد گفت فردا صبح صداي آن را خواهي شنيد".

رهبر معظم انقلاب دراين رابطه مي فرمايند : "تهاجم فرهنگي مثل خود كار فرهنگي، يك كار آرام و بي سرو صداست... اين نوع جنگ به صورت پنهاني و آرام صورت مي گيرد و باور ايجاد كردن به وجود چنين تهاجمي خود يك مرحله از مقابله است".

و در جاي ديگر مي فرمايند

: "سعدي در گلستان داستاني را تعريف مي كند كه دزدان بر سر عده اي رفتند و آنها خواب بودند او مي گويد اولين دشمن كه بر آنها تاخت"خواب" بود! اول دشمن درون چشم آنها را بست و دست آنها را از كار انداخت و بعد دشمن بيرون آمد و دستهاي آنها را بست و اموال آنها را برداشت و برد"، دشمن در تهاجم فرهنگي همين طور عمل مي كند. اول مردم را خواب مي كند و بعد همه چيز آنها را مي برد. اميرمؤمنان حضرت علي( فرمودند :

"اگر شما رادر سنگر خواب برد، دليل بر اين نيست كه دشمن در سنگر روبروي شما نيز خوابش برده است؛ شما اگر غافل شدي بايد انتظار داشته باشي كه ضربه را بلافاصله بخوري، لذا دشمن هوشيار نشسته و ميليونها پول صرف مي كند بلكه اگر مبالغه نباشد بايد عرض كنم ميلياردها صرف مي كند تا بتواند ضربه اي كاري به اين انقلاب بزند".

دوست عزيز! با توجه به نكاتي كه دربارة ويژگيهاي تهاجم فرهنگي بيان شد به نظر مي رسد علت اين كه گاه از تهاجم فرهنگي با نام شبيخون فرهنگي ياد مي شود روشن شده باشد و در اين زمينه ابهامي باقي نمانده باشد.

منظور شما از تهاجم فرهنگي چيست راه مبارزه با آن چگونه است ؟
پرسش

منظور شما از تهاجم فرهنگي چيست راه مبارزه با آن چگونه است ؟

پاسخ

براي ارائه تفسيري دقيق و كامل از تهاجم فرهنگي لازم است علاوه بر بررسي معنا و مفهوم آن، علل و ريشه هايابعاد و شيوه ها و ابزارهاي دشمن در تهاجم فرهنگي به انقلاب اسلامي ايران را مورد تحليل قرار داده و در نهايت بهراه هاي مبارزه به تهاجم فرهنگي بپردازيم.

الف) بررسي معنا و مفهوم تهاجم فرهنگي: تهاجم فرهنگي به اين معنا است كه يك مجموعه سياسي يا اقتصاديبراي اجراي مقاصد خود و اسارت يك ملت، به بنيان هاي فرهنگي آن ملت هجوم مي برد و باورهاي تازه اي را به زور وبه قصد جايگزيني با فرهنگ و باورهاي ملي آن ملت وارد كشور مي كنند

تهاجم فرهنگي براي بي اعتقاد كردن نسل نو به دين و به اصول انقلابي انجام مي گيرد. در واقع تهاجم فرهنگي دوركن اساسي و مهم دارد:

1- جايگزين كردن فرهنگ بيگانه به جاي فرهنگ بومي و اين ادامه همان كاري است كه در دوران پهلوي انجاممي گرفت.

2- حمله به جمهوري اسلامي و ارزش هاي آن و ارزش هاي ملت ايران و يك تهاجم فوق العاده فرهنگي، اجتماعيو سياسي با ابعاد گسترده در سرتاسر جهان به صورت عام و متمركز كردن اين حملات عليه ايران به عنوان كانونبيداري نهضت اسلامي.

ب ) علل و ريشه هاي تهاجم فرهنگي: دشمنان اسلام به اين نتيجه دست يافتند تا زماني كه فرهنگ ملي بر جامعهحاكم است، اجراي هر طرح استعماري قطعا فاقد توفيق خواهد بود، زيرا سلطه سياسي بدون پشتوانه هاي فرهنگيميسر نيست، بنابراين براي تضعيف اسلام و ارزش هاي اعتقادي و همچنين كم رنگ ساختن روحيه ايثار، جهاد،شهادت، خوداتكايي و ضديت با ظلم و تخريب فرهنگ ملي كشور و جايگزين

كردن فرهنگ آمريكايي در راستايايجاد بحران هويت، طرح تهاجم فرهنگي را با برنامه ريزي هاي حساب شده به مرحله اجرا درآورند. بر اين اساسمهم ترين علل و ريشه هاي تهاجم فرهنگي عبارتند از:

1- احياء و اعتلاي اسلام انقلابي در ايران و جهان.

2- انقلاب اسلامي ايران هرموني نظام سلطه را به چالش كشاند.

3- مطرح شدن جمهوري اسلامي ايران به عنوان ام القرا و كانون حركت جهاني اسلام.

4- ناكامي دشمنان در شكست جمهوري اسلامي از طريق تهاجم نظامي، محاصره سياسي، اقتصادي و...

ج ) بررسي ابعاد، شيوه ها و ابزارهاي دشمن در تهاجم فرهنگي به انقلاب اسلام:

1- اشاعه فرهنگ غلط، فساد و فحشا ميان جوانان.

2- تضعيف روحانيت با حربه هاي تبليغاتي.

3- تحقير و منزوي كردن جريان ادب، هنر و فرهنگ اسلامي.

4- متهم كردن نظام اسلامي به سلب آزادي هاي مدني و ضديت با حقوق بشر.

5- ترويج و اشاعه دنياطلبي و مادي گرايي افراطي با تبليغ مظاهر زندگي غربي.

6 تبليغ گسترده سكولاريسم، لائيسيسم، اومانيسم، وجود قرائت هاي مختلف از اسلام، تضاد ميان علم و توسعه با دين و اخلاق.

7- سازماندهي حملات لجام گسيخته به باورهاي ملي، مذهبي و ارزش هاي حياتي.

اين موارد به عنوان محورهاي استراتژي راديوهاي بيگانه، رسانه هاي غربي، نيروهاي سكولار، روشنفكران غربزدهو مزدوران اجير شده نظام سلطه در عرصه تهاجم فرهنگي بر ضد اسلام و ايمان مردم ايران مي باشد.

د ) راه هاي مبارزه با تهاجم فرهنگي: هر چند دشمنان اسلام برنامه ريزي گسترده اي را براي كم اهميت جلوه دادنتهاجم فرهنگي و توهم خواندن آن با هدف كم كردن حساسيت ها نسبت به اهداف تهاجم فرهنگي و ايجاد روحيهيأس و نااميدي در مردم، به ويژه در نسل جوان با ترويج و اشاعه غيرقابل اجرا بودن ارزش هاي والاي الهي در جامعه،انجام داده اند ولي واقعيت اين

است كه تهاجم فرهنگي يك مقوله حقيقي و جدي و با برنامه ريزي هاي منظم وسازماندهي شده مي باشد و تنها راه مبارزه با آن نيز مصونيت بخشيدن به جوانان و ساير افراد جامعه از راه تمسك بهفرهنگ غني اسلامي و ملي اين مرز بوم و استفاده كارآمد از همه امكانات خصوصا دستگاه هاي فرهنگي و بسيج همهاقشار مردم، براساس برنامه اي دقيق، حساب شده مي باشد. بر اين اساس مهم ترين راه هاي مبارزه با تهاجم فرهنگيعبارتند از:

1- حفظ و تعميق ايمان و معنويت در مردم و مسؤولين. قرآن كريم در سوره آل عمران، آيه 139 مي فرمايد: وانتم الاعلون ان كنتم مؤمنين .

2- تحقق حيات طيبه اسلامي و حفظ ارزش هاي انقلابي، استقرار عدالت اجتماعي و قسط اسلامي و تأمين رفاه،سعادت، خوشي، صلح و امنيت براي مردم در سايه ايمان به خداوند و حاكميت ارزش هاي الهي.

3- هوشياري و بيداري در مقابل انحراف معنوي جامعه اسلامي.

4- احياي فريضه مهم امر به معروف و نهي از منكر كه به عنوان يكي از اركان اساسي اسلام و ضامن حفظ و بقايفرايض و ارزش هاي الهي مي باشد.

5- تحقق باوري عميق، دروني، ريشه دار، عقلاني و مبتني بر نظام ارزش اسلام در مديران جامعه به معني كساني كهدر دستگاه هاي رسمي، تقنيني، اجرايي، قضايي، نظامي، انتظامي، آموزشي، فرهنگي و تبليغي و... نقش ايفا مي كند.نسبت به جايگاه و اهميت اساسي اين مجموعه، در جهت گيري فرهنگي و ارزشي جامعه و خارج شدن اين مجموعهاز حالت انفعال، يأس و اعتقادات پنهان جبرگرايانه كه روحيه سازش و تسليم در برابر فرهنگ واحد جهاني را به دنبالخواهد داشت.

6- تلاش و تدبير جدي، گسترده و عميق براي لحاظ نظام ارزشي مطلوب در همه فعاليت ها و اقدامات، دربخش هاي مختلف

جامعه و در عرصه هاي گوناگون سياسي، اقتصادي، فرهنگي و...

7- تبلور و تجلي اين نظام ارزشي در رفتار حقيقي و حقوقي مديران، ساختار كلان كشور و برنامه هاياجرايي...

در پايان ذكر اين نكته لازم است كه مسلما برخورد فيزيكي و بستن مرزها و... هرگز به عنوان بهترين يا آخرين راهحل نمي باشد و تحقق آن نيز در عصر ارتباطات و پيشرفت تكنولوژي به صورت كامل امكان پذير نيست، اما درمواردي لازم است و از تأثير و نفوذ بيشتر تهاجم فرهنگي جلوگيري به عمل مي آورد. از طرف ديگر اين نكته را نيز بايددر نظر داشت كه آمريكا در حال حاضر رهبري جهاني نظام سلطه و استكبار را بر عهده دارد و سايه شوم صهيونيزم وسرمايه داري خون آشام را بر سر تمام ملل جهان دامن گستر مي كند. ازاين رو مبارزه با آمريكا در حال حاضر قابل قياسبا هيچ جريان ديگري نيست. به عبارت ديگر ستيز با آمريكا يعني مقابله با ام الفساد جهاني.

براي آگاهي بيشتر ر.ك:

1- فرهنگ و تهاجم فرهنگي برگرفته از سخنان مقام معظم رهبري

2- انقلاب و ارزش ها علي ذوعلم

موسيقي هاي راك (ب آپ ت ) و پاپ (پپ پ) چه نوع موسيقي هايي هستند؟
پرسش

موسيقي هاي راك (ب آپ ت ) و پاپ (پپ پ) چه نوع موسيقي هايي هستند؟

پاسخ

پاپ , موسيقي مردمي است (1) و راك , رقص و چرخش است كه ممكن است همراه با موسيقي باشد.(2)

(پ_اورقي 1.عباس آريان پور كاشاني , فرهنگ انگليسي به فارسي , ص 824

(پ_اورقي 2.همان , ص 925

به نظر شما آيا در زمان ما پديده اي به نام تهاجم فرهنگي وجود دارد يا تبادل فرهنگي است؟ اگر تهاجم فرهنگي وجود دارد، وظيفه جوانان براي مقابله با آن چيست؟
پرسش

به نظر شما آيا در زمان ما پديده اي به نام تهاجم فرهنگي وجود دارد يا تبادل فرهنگي است؟ اگر تهاجم فرهنگي وجود دارد، وظيفه جوانان براي مقابله با آن چيست؟

پاسخ

دو مقوله تهاجم فرهنگي و تبادل فرهنگي با هم تفاوت اساسي دارند. تبادل فرهنگي بسيارخوب و براي پيشرفت بشر لازم است. شاخصه ها در تبادل فرهنگي چند چيز است:

1 - در تبادل فرهنگي نزاع و درگيري و تنش نيست، مانند اين كه دو عالم با هم مي نشينند و نظريات يكديگر را براي هم مي گويند و با هم بحث و گفت و گو مي كنند.

2 - در تبادل فرهنگي، سياسي كاري و قصد نابود كردن و براندازي را ندارند.

3 - در تبادل فرهنگي تحميل و فشار و خورد كردن نيست.

4 - تبادل فرهنگي هميشه بين صاحبان فرهنگ و انديشمندان و متخصصان هر جامعه انجام مي گيرد، نه بين افراد كم سواد و احساساتي.

5 - در تهاجم فرهنگي قصد مهاجمان خورد كردن يكديگر و از بين بردن فرهنگ ديگري از راه نفوذ بر افراد كم سن و سال و كم سواد و احساساتي است.

6 - در تبادل فرهنگي برخلاف تهاجم فرهنگي اگر يكي از طرفين به حقانيت طرف ديگر پي برد، تسليم مي شود و گردن مي نهد و دنبال بهانه جويي و توجيه كردن نمي رود.

تهاجم فرهنگي را تعريف كنيد؟
پرسش

تهاجم فرهنگي را تعريف كنيد؟

پاسخ

تهاجم فرهنگي larutluc (noisavnI): اين اصطلاح مترادف اصطلاح امپرياليسم فرهنگي - خبري , يعني اعمال قدرت به منظور اشاعه ارزش هاي فرهنگي امپرياليسم در ميان ملل جهان سوم و خفه كردن فرهنگ اين ملتها است . به عبارت ديگر تهاجم فرهنگي به اين معناست كه يك مجموعه سياسي يا اقتصادي براي اجراي مقاصد خود و اسارت يك ملت , به بنيانهاي فرهنگي آن ملت هجوم مي برد, و باورهاي تازه اي را به زور به قصد جايگزيني با فرهنگ و باورهاي آن ملت وارد كشوركند. تهاجم فرهنگي براي بي اعتقاد كردن نسل نو به دين و به اصول انقلابي انجام مي گيرد, (ر.ك : مركز اطلاعات و مدارك علمي ايران , فرهنگ علوم سياسي , ص 81)

فرهنگ را تعريف كنيد, و ويژگي هاي فرهنگ اسلامي را بيان كنيد.
پرسش

فرهنگ را تعريف كنيد, و ويژگي هاي فرهنگ اسلامي را بيان كنيد.

پاسخ

واژه فرهنگ (culture): اگر چه در علوم انساني و اجتماعي عموما" و در جامعه شناسي و مردم شناسي خصوصا" موارد استعمال فراوان دارد, فاقد مفهوم واحد و معين و مشخص است , به قسمي كه تاكنون بيش از دويست و پنجاه تعريف مختلف از آن ارائه شده است . در ادبيات غرب , نخستين تعريف علمي ((فرهنگ )) كه در سال 1871 توسط ادوارد تايلر ارائه گرديد فرهنگ چنين بيان شده است : ((فرهنگ يا تمدن كليت درهم بافته اي است شامل دانش , دين , هنر, قانون , اخلاقيات , آداب و رسوم و هرگونه توانايي و عادتي كه آدمي همچون عضوي از جامعه به دست مي آورد)), (يدالله هنري لطيف پور, فرهنگ سياسي شيعه و انقلاب اسلامي , ص 21). تعريف ديگر فرهنگ از پالمرو مونتي : ((ارزش ها, هنجارها و نظام اعتقادات يك جامعه , مشتمل بر سنت ها, آداب و رسوم و مذاهب , ايدئولوژي ها و تشريفات مذهبي , ميراث و زبان و كليه عادت ها با ديدگاه هاي مشترك )), پالمرو مونتي , نگرشي جديد بر علم سياسيت , ترجمه منوچهر شجاعي , ص 99).

براي مطالعه بيشتر ر.ك: فرهنگ شناسي، دكتر چنگيز پهلوان، تهران، پيام امروز، 1378.

در ادبيات اسلامي نيز از گذشته هاي بسيار دور انديشمندان و متفكران علوم اجتماعي مسلمان به فرهنگ , عناصر و تقسيم بندي ها و ساير مسائل مربوط به آن پرداخته اند هر چند از واژه فرهنگ استفاده نشده است كه از جمله مي توان به اخوان الصفا (قرن سوم و چهارم

هجري و قرن نهم و دهم ميلادي و ابوريحان بيروني متولد 362 ه.ق برابر با 973 ميلادي اشاره نمود), (دفتر همكاري حوزه و دانشگاه , تاريخ تفكر اجتماعي در اسلام , ص 89).

برخي از انديشمندان اسلامي معاصر ((فرهنگ )) را به معنايي عام به كار برده اند كه شامل علوم عقلي مانند رياضيات و منطق , علوم تجربي و علوم نقلي مانند صرف و نحو و تاريخ و بر فلسفه عرفان , دين , هنر, ادبيات , كلام , اخلاق , فقه , نظام هاي ارزشي حقوقي , اخلاقي , ديني و زيبايي شناختي , عرف و عادات و آداب و رسوم مي باشد, (محمد تقي مصباح يزدي , جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن , ص 271). در مقايسه فرهنگ اسلامي با فرهنگ غربي مي توان به بررسي هاي ذيل براي فرهنگ اسلامي اشاره نمود:

1- در فرهنگ اسلامي كهكشاني از الگوهاي اخلاقي , معنوي وجود دارد كه هر يك براي تحول جامعه بشري كفايت مي كند در حالي كه در فرهنگ غربي , اگر چه دانشمندان زيادي ظهور يافته اند ولي از لحاظ الگوهاي اخلاقي , هيچ يك از آنان , انسان كامل و آيينه تمام نماي فضايل اخلاقي به شمار نمي آيند.

2- فرهنگ اسلامي قادر است به دغدغه هميشگي انسان يعني معنا و مفهوم زندگي پاسخ دهد و به روشني آن را تبيين كند در حالي كه فرهنگ غربي از پاسخ دادن به اين پرسش بنيادين عاجز است .

3- در فرهنگ اسلامي ميان دنيا و آخرت رابطه منطقي وجود دارد و بهره گيري مشروع از دنيا و توجه به آخرت هر دو

توصيه شده است , در حالي كه در فرهنگ غربي اين دو با يكديگر در تضادند و پيوستن به دنيا لازمه پشت كردن به آخرت تلقي مي شود.

4- در فرهنگ اسلامي بر اصل احترام به ملت ها و استقلال و آزادي آنان تائكيد فراوان شده است در حالي كه در فرهنگ غربي مفاهيمي نظير توسعه بي قيد و شرط, قدرت طلبي , استثمار ملت ها و تحقير توده هاي مردمي كه در جوامع ديگري نظير جهان سوم زندگي مي كنند به چشم مي خورد.

5- در فرهنگ اسلامي , دين و سياست , جلوه هايي از يك حقيقت واحدند, در حالي كه در فرهنگ غربي با تسلط سكولاريسم دين از سياست منفك مي شود, (دكتر محمدرضا شرفي , پاسخ به سوئالات نسل جوان , ص 124).

جهت مطالعه بيشتر ر.ك: تعاملات علمي و فرهنگي ايران و غرب، مجموعه مقالات، دانشگاه صنعتي خواجه نصيرالدين طوسي، 1382.

مقصود از تهاجم فرهنگي چيست؟
پرسش

مقصود از تهاجم فرهنگي چيست؟

پاسخ

براي اصطلاح فرهنگ بيش از 250 تعريف ذكر شده است كه پرداختن به آن در حوصله اين مقال نيست. در ميان اين تعاريف يكي از تعريف هاي نسبتاً جامع توسط تايلور (؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟) مردم شناس انگليسي ارايه شده است، او عقيده دارد فرهنگ، عبارت است از «مجموعه پيچيده اي از علوم، دانش ها، هنرها، افكار و اعتقادات، قوانين و مقررات، آداب و رسوم و سنت ها و به طور خلاصه كليه آموخته ها و عاداتي كه يك انسان به عنوان عضو جامعه اخذ مي كند».

به طور كلي، براي فرهنگ سه بخش اساسي مي توان در نظر گرفت؛ نخست، شناخت ها و باورها؛ دوم، ارزش ها و گرايش ها و سوم، رفتارها و كردارها/

كند به عنوان نمونه گمانه «دهكده جهاني» بر اساس مباني و ارزش هاي غربي مثالي از سلطه جويي فرهنگ مهاجم غرب است. پديده تهاجم فرهنگي با توجه به حركت پنهان خود داراي دو شاخصه غافلگيري و تحميل است و هدف آن دگرگوني جامعه با استفاده از عنصر قدرتمند فرهنگ است/

اين تهاجم، شبكه هاي پيشرفته ارتباطي است. در واقع، تلاش غرب در گسترش شبكه هاي خبري و ارتباطي بدان منظور است كه سليقه ها، معيارها و الگوهاي رفتاري و اخلاقي خود را در قالب فيلم ها و ديگر برنامه هاي سرگرم كننده مبتذل، در سراسر جهان به همه انسان ها تحميل كند/

اين نوع سلطه، خود بخود سلطه در ابعاد سياسي، نظامي و اقتصادي نيز محقق خواهد شد. هربرت اسپنسر فيلسوف معروف انگليسي مي گويد: «اخلاق، آداب، زبان و تمدن خود را به اقوام و مستملكات خود بياموزيد و آنان

را به حال خود واگذاريد كه هميشه از آنِ شما خواهند بود».

از سوي ديگر آسان ترين راهي كه سلطه جويان را بدون كمترين هزينه به هدف مي رساند، سلطه فرهنگي است. يعني بر خلاف گونه هاي ديگر سلطه كه هزينه هاي مالي فراوان و تلفات جاني و انساني، به دنبال دارد، سلطه فرهنگي آسان ترين و كم خرج ترين راه براي رسيدن به هدف است/

ز استقلال فرهنگي آن نشأت مي گيرد و ساده انديشي است كه گمان شود، با وابستگي فرهنگي، استقلال در ابعاد ديگر، يا يكي از آنها، امكان پذير است.... بي جهت و من باب اتفاق نيست كه هدف اصلي استعمارگران، كه در رأس تمام اهداف آنان است، هجوم به جوامع زير سلطه است»/

اميد است همه مردم ما و بويژه انديشمندان و متفكران و نيز مسؤولان جامعه، با شناخت توطئه هاي فرهنگي دشمنان، آنان را در اين جبهه پيچيده با ناكامي مواجه سازند.

موضوع: سكولاريسم

مقصود از تهاجم فرهنگي چيست؟
پرسش

مقصود از تهاجم فرهنگي چيست؟

پاسخ

براي اصطلاح فرهنگ بيش از 250 تعريف ذكر شده است كه پرداختن به آن در حوصله اين مقال نيست. در ميان اين تعاريف يكي از تعريف هاي نسبتاً جامع توسط تايلور (E.B.Taylor) مردم شناس انگليسي ارايه شده است، او عقيده دارد فرهنگ، عبارت است از «مجموعه پيچيده اي از علوم، دانش ها، هنرها، افكار و اعتقادات، قوانين و مقررات، آداب و رسوم و سنت ها و به طور خلاصه كليه آموخته ها و عاداتي كه يك انسان به عنوان عضو جامعه اخذ مي كند».{1}

به طور كلي، براي فرهنگ سه بخش اساسي مي توان در نظر گرفت؛ نخست، شناخت ها و باورها؛ دوم، ارزش ها و گرايش ها و سوم، رفتارها و كردارها/

منظور از تهاجم فرهنگي به طور خلاصه اين است كه جامعه اي بكوشد، فرهنگ خود را به جامعه اي ديگر كه داراي فرهنگ ويژه خويشتن است، تحميل كند و نوعي دگرگوني در فرهنگ آن جامعه پديد آورد. فرهنگ مهاجم، در ذات خود، سلطه جويي پنهان دارد و همواره در جهت بسط سيطره خود، تلاش مي كند به عنوان نمونه گمانه «دهكده جهاني» بر اساس مباني و ارزش هاي غربي مثالي از سلطه جويي فرهنگ مهاجم غرب است. پديده تهاجم فرهنگي با توجه به حركت پنهان خود داراي دو شاخصه غافلگيري و تحميل است و هدف آن دگرگوني جامعه با استفاده از عنصر قدرتمند فرهنگ است/

يكي از مهم ترين ابزارهاي اين تهاجم، شبكه هاي پيشرفته ارتباطي است. در واقع، تلاش غرب در گسترش شبكه هاي خبري و ارتباطي بدان منظور است كه سليقه ها، معيارها و الگوهاي رفتاري و اخلاقي خود را در قالب فيلم ها و ديگر برنامه هاي سرگرم كننده مبتذل، در سراسر جهان به همه انسان ها تحميل كند/

در جهان معاصر،

يكي از مهم ترين شيوه هاي تسلط، سلطه فرهنگي است؛ چرا كه در صورت تحقق اين نوع سلطه، خود بخود سلطه در ابعاد سياسي، نظامي و اقتصادي نيز محقق خواهد شد. هربرت اسپنسر فيلسوف معروف انگليسي مي گويد: «اخلاق، آداب، زبان و تمدن خود را به اقوام و مستملكات خود بياموزيد و آنان را به حال خود واگذاريد كه هميشه از آنِ شما خواهند بود».{2}

از سوي ديگر آسان ترين راهي كه سلطه جويان را بدون كمترين هزينه به هدف مي رساند، سلطه فرهنگي است. يعني بر خلاف گونه هاي ديگر سلطه كه هزينه هاي مالي فراوان و تلفات جاني و انساني، به دنبال دارد، سلطه فرهنگي آسان ترين و كم خرج ترين راه براي رسيدن به هدف است/

امروزه دشمنان اسلام براي رسيدن به اين هدف، با همه ابزارها و شيوه ها و به كارگيري برترين فن آوري ها و جديدترين روش هاي علمي، در جبهه اي به وسعت همه دل هاي معتقد و دين باور، به ميدان آمده اند و سعي دارند استعماري نوپديد را جايگزين استعمار كهن نمايند. در اين خصوص مرزبان بزرگ معنويت و انسانيت، حضرت امام خميني1 مي فرمايد: «ما از حصر اقتصادي نمي ترسيم، آن چيزي كه ما را مي ترساند، وابستگي فرهنگي است.استقلال و موجوديت هر جامعه، از استقلال فرهنگي آن نشأت مي گيرد و ساده انديشي است كه گمان شود، با وابستگي فرهنگي، استقلال در ابعاد ديگر، يا يكي از آنها، امكان پذير است.... بي جهت و من باب اتفاق نيست كه هدف اصلي استعمارگران، كه در رأس تمام اهداف آنان است، هجوم به جوامع زير سلطه است»/

اميد است همه مردم ما و بويژه انديشمندان و متفكران و نيز مسؤولان جامعه، با شناخت توطئه هاي فرهنگي دشمنان، آنان را در اين جبهه پيچيده با

ناكامي مواجه سازند.{3}

[1].مباني جامعه شناسي، علي اكبر ترابي 154/

[2].اسلام بر سر دوراهي، اطريشي، ص 23/

[3].با استفاده از كتاب تهاجم فرهنگي، مصباح يزدي/

مقصود از تهاجم فرهنگي چيست؟
پرسش

مقصود از تهاجم فرهنگي چيست؟

پاسخ

مقوله فرهنگ، مقوله اي بس گسترده است كه درباره آن بسيار سخن گفته شده است. آنان كه با مباحث جامعه شناسي آشنا هستند، مي دانند كه براي اين واژه نزديك به پانصد تعريف ذكر شده كه پرداختن به آن در حوصله اين مقاله نيست.

شايد بهترين و ساده ترين تعريف براي فرهنگ اين باشد كه بگوييم: «فرهنگ عبارت از مجموعه مايه هايي است كه رفتار انسان را از رفتار حيوانات مشخص و متمايز مي گرداند.»

به طور كلي، براي فرهنگ سه بخش اساسي مي توان در نظر گرفت: نخست، شناختها و باورها. دوم، ارزشها و گرايشها و سوّم، رفتارها و كردارها.

منظور از تهاجم فرهنگي آن است كه جامعه اي بكوشد فرهنگ خود را بر جامعه اي ديگر كه بالطبع داراي فرهنگ ويژه خويشتن است، تحميل كند يا دست كم، نوعي دگرگوني در فرهنگ آن جامعه پديد آورد. فرهنگ مهاجم، در ذات خود، سلطه جويي را نهان دارد و همواره در جهت بسط سيطره خود، برنامه ريزي و تلاش مي كند و همانگونه كه سردمداران كنوني آن اعلام كرده اند، در پي آنند كه جهان را به صورت «دهكده واحد جهاني» بر اساس مباني و ارزشهاي غربي در آورند. بنابراين در معناي تهاجم، غافلگيري و تحميل نهفته است. سبب آنكه اين واژه در عرف جامعه ما، بار منفي دارد، اين است كه دشمن مي خواهد باورها و ارزشهاي متعالي را از جامعه ما ستانده و بجاي آن فرهنگ منحط غربي را بنشاند.

يكي از مهمترين ابزارهاي اين تهاجم، شبكه هاي پيشرفته ارتباطي است. در واقع، تلاش غرب، در گسترش شبكه هاي خبري و ارتباطي، بدان منظور است كه سليقه ها، معيارها و الگوهاي رفتاري و اخلاقي خود را در

قالب فيلمها، شوهاي تلويزيوني و ديگر برنامه هاي سرگرم كننده مبتذل، در سراسر جهان به همه انسانها تحميل كند كه در لواي اين كار، اهداف سودجويانه شيطاني نهفته است.

در ميان شيوهاي گوناگوني كه از ديرباز براي تسلط بر ديگران شناخته و آزموده شده است، در دوران معاصر، كاراترين آن بنام سلطه فرهنگي شناخته مي شود، چرا كه اولاً در صورت تحقق اين نوع از سلطه، خود بخود انواع ديگر آن همانند سلطه سياسي، نظامي و اقتصادي هم، محقق خواهد شد، همانگونه كه هربرت اسپنسر فيلسوف معروف انگليسي گفته است:

«اخلاق و آداب و زبان و تمدن خود را به اقوام و مستملكات خود بياموزيد و آنان را به حال خود واگذاريد كه هميشه از آنِ شما خواهند بود.»{1}

ثانياً آسان ترين راهي كه سلطه جويان را بدون كمترين هزينه به هدف مي رساند، سلطه فرهنگي است. يعني بر خلاف گونه هاي ديگر سلطه جويي كه صرف هزينه هاي مالي فراوان و حتي گاه تلفات جاني و انساني، لازم مي آيد، در سلطه فرهنگي كمترين هزينه براي رسيدن به هدف صرف مي شود.

بنابراين، در ميان شيوه هاي استعماري، آنچه از همه خطرناكتر و در عين حال پنهانتر است، شيوه سلطه فرهنگي است. خطري كه در اين زمينه، جبهه اسلامي را تهديد مي كند، به جهت گستردگي جبهه تهاجم، پيچيدگي آن و صدماتي است كه از لحاظ معنوي به او وارد مي آورد و در پي آن است كه افكار و عقايد و ارزشها را در درون وي به نابودي كشد و حيات معنويش را دچار اختلال سازد.

امروز، دشمنان اسلام، براي رسيدن به اين هدف، با همه ابزارها و شيوه ها و بكارگيري برترين تلنولوژي ها و جديدترين روشهاي علمي، در جبهه اي

به وسعت همه دلهاي معتقد و دين باور، به ميدان آمده اند.ديگر مسئله آمدن بيگانه به داخل يك خاك مطرح نيست، بلكه سخن از بيگانه شدن از خويشتن و از درون پوسيدن است.

مرزبان بزرگ معنويت و انسانيت، حضرت امام خميني (قدس سره الشريف) مي فرمود: «ما از حصر اقتصادي نمي ترسيم، آن چيزي كه ما را مي ترساند، وابستگي فرهنگي است.استقلال و موجوديت هر جامعه، از استقلال فرهنگ آن نشأت مي گيرد و ساده انديشي است كه گمان شود، با وابستگي فرهنگي، استقلال در ابعاد ديگر، يا يكي از آنها، امكان پذير است.... بي جهت و من باب اتفاق نيست كه هدف اصلي استعمارگران، كه در رأس تمام اهداف آنان است، هجوم به جوامع زير سلطه است.»

اميد است همه مردم ما و بويژه انديشمندان و متفكران و نيز مسئولان جامعه ما، با شناخت توطئه هاي فرهنگي دشمنان، آنان را در اين جبهه پيچيده با ناكامي مواجه سازند.{2}

[1]. - اسلام بر سر دوراهي، ص 23

[2]. - با استفاده از كتاب تهاجم فرهنگي، گرد آمده از سخنرانيهاي استاد مصباح يزدي.

تهاجم فرهنگي و موارد آن را توضيح دهيد؟
پرسش

تهاجم فرهنگي و موارد آن را توضيح دهيد؟

پاسخ

تهاجم فرهنگي عبارت است از تلاش مستمر و حيله گرانه استكبار براي مسخ فرهنگ هاي اصيل و الهي از ملت ها و دور ساختن آنان از هويت مستقل ديني و ملي خودشان و نيز سلب اتكا به اراده خود و اعتماد به نفس، به منظور سلطه اقتصادي و سياسي چنانكه از تعريف نيز بر مي آيد، هدف اصلي تهاجم فرهنگي، گرفتن هويت فرهنگي و ملي براي فراهم شدن زمينه غارت ثروت ملي و سلب كيان و استقلال ملت ها است تا بتوانند غريزه توسعه طلبي و سلطه جويي خود را اشباع نمايند.

به ديگر سخن، هدف دشمن از تهاجم فرهنگي عبارت است از: 1. دور كردن جوانان از دين با القاي جدايي دين از سياست و جدايي دين از علم؛ 2. ايجاد اين باور كه زندگي و فرهنگي غربي مي تواند بهترين الگو باشد؛ 3. جايگزين كردن ارزش هاي مادي به جاي ارزش هاي الهي؛ 4. ترويج فرهنگ لذت جويي، مصرف گرايي و بي تفاوتي.

مهاجمان به عرصه فرهنگ، روش ها و ابزار گوناگوني را به كار مي برند، از جمله 1. ترويج انديشه هاي ناسالم غربي در قالب مكتب هاي فكري و فلسفي همچون حس گرايي، شك گرايي، و غيره؛ 2. ترويج افكار ويرانگر ضد اخلاقي در شكل نظريات و فرضيات علمي؛ 3. ترويج فساد اخلاقي و آزادي جنسي از طريق فيلم هاي مبتذل ويدئويي و پخش عكس هاي مستهجن؛ 4. پوشش نيرومند رسانه اي بر جهان اسلام به وسيله ماهواره ها؛ 5. به استهزا گرفتن معتقدات، آداب و رسوم ملي و دين با استفاده از بحران هاي استقلال طلبي و نو گرايي در نسل جوان؛ 6. تشويق قلم به دستان مزدور براي نوشتن كتاب ها و مقالات در ابعاد

مختلف با هدف مخدوش كردن چهره هاي رهبران اسلامي و معتقدات آنان؛ 7. اعزام جاسوس به مراكز مختلف اسلامي براي آمادگي بيش تر در راستاي اهداف دراز مدت تهاجم فرهنگي؛ 7. القاي اين شبهه كه اسلام توان اداره جامعه را ندارد؛ 8. ترويج روحيه بي اعتمادي به مسؤولان.

اما راه هاي مقابله با تهاجم فرهنگي: آگاهي و هشدار دادن به جامعه از طريق احياي امر به معروف و نهي از منكر؛ تبيين خطرات، مضرات و نتايج خسارت بار فرهنگ هاي مهاجم غربي به وسيله صدا و سيما و ديگر وسايل ارتباط جمعي؛ تهيه خوراك فرهنگي سالم براي جوانان با شيوهاي جديد و متنوّع؛ كوشش براي جايگزين كردن برخورد فعال و سازنده با تهاجمات فرهنگي به جاي برخوردهاي انفعالي؛ استفاده از تكنيك و دانش ارتباطات و تبليغات؛ ايجاد سرگرمي هاي سالم براي جوانان؛ به كارگيري و استفاده از كارشناسان مسلمان در زمينه مسايل اجتماعي، تربيتي و تبليغي؛ تقويت اساتيد ومعلمان متعهد در سطح جامعه و فعال كردن مساجد.

چرا جوانان ايراني فرهنگ خودمان را قبول ندارند و از غربي ها تقليد مي كنند؟
پرسش

چرا جوانان ايراني فرهنگ خودمان را قبول ندارند و از غربي ها تقليد مي كنند؟

پاسخ

مظاهر تمدن غرب امروزه به عنوان مظاهر مدرنيته شناخته مي شوند، از اين رو گرايش به مدها و آرايش ها و به طور كلي زندگي غربي نوعي مردن شدن تلقي مي شود. كسي كار ندارد كه آيا اين سبك زندگي با فرهنگ ما سازگاري دارد؟ از اين رو، فرهنگ خودمان، بر اثر بي توجهي و سهل انگاري، كم كم فراموش شده و مي شود.

البته اين را هم بگوييم كه اين الگو پذيري تنها در مد مو و لباس و آرايش و موسيقي و ... نيست، بلكه در معماري ساختمان ها نظام آموزشي و بانكداري و بيمه و ... نيز جريان دارد كه شرح و بسط آن ها فرصتي ديگر مي طلبد.

اين را هم اضافه كنيم كه تقليد اگر به معناي اخذ فرهنگ و خودسازي آن باشد، به اين معنا كه انسان از فرهنگ هاي ديگر خوبي ها و امتيازاتش را اخذ كندو آن را جزء فرهنگ خود نمايد نه تنها ناپسند نيست بلكه امري مطابق عقل و منطق است، ولي اگر تنها صورتي سطحي داشته باشد و پيروي محض باشد بدون در نظر گرفتن محسّنات و مضراتش كار بيهوده اي است و اين نوع تقليد است كه مولانا آن را لعن نموده است:

خلق را تقليدشان بر باد داد اي دو صد لعنت بر اين تقليد باد

پاسخ اين كه چرا گرايش به تقليد در جوانان ما زياد است، يك جمله بيش نيست و آن اين كه: متأسفانه در شناخت فرهنگ خودي و شناساندن آن و در لزوم تبادل با فرهنگ هاي

ديگر و اخذ فرهنگ هاي غير خود دچار مشكل هستيم و اين كاري است كه هم مسئولان بايد در مورد آن جديت به خرج دهند و هم تودة مردم.

ضرر نوار هاي ترانه چيست؟
پرسش

ضرر نوار هاي ترانه چيست؟

پاسخ

يكي از مهم ترين مسائلي كه امروز در دنيا مطرح است و انديشوران زيادي دربارة آن به تحقيق مشغولند، مبحث "آلودگي صوتي" و "بهداشت شنوايي" است. طبق اين تحقيقات گوش سپردن به هر نوع صداي مصنوعي (صداي تلويزيون، راديو و ...) زيانبار است و اين شاميل صداهاي موسيقيار هم مي شود. از بين موسيقي ها، آن چه كه از جهت فن موسيقي و تنفيق شعر و موسيقي كه مايه يا بي مايه هستند، زيان بار تر است.

اما موسيقي هاي پاپ امروز ايراني كه معروف به ترانه هستند غير از معضلات بالا، مشكل ديگر هم دارند و آن ضربي بودن آن ها است. اين موسيقي ها اكثراً ريتميك هستند و پديدة تكرار در آن ها يك اصل است. حال خوب است بدانيد كه اعصاب انسان تا حدي ظرفيت شنيدن قطعات ضربي و ريتميك را دارد و در صورت گوش سپردن فراوان به اين نوع موسيقي ها، اثرات زيانبار آن ها بر اعصاب بسي بيشتر خواهد بود.

كم مايه بودن و بي محتوايي اكثر اشعار و ملودي هاي مورد استفاده را نيز نبايد از نظر دور داشت كه از نگاه اخلافي و حتي عرفي مكروهند.

اميد است كه تا حدي به زيان هاي اين نوع موسيقي ها آگاهي يافته باشيد.

تا نامة بعد و پاسخي بعد به خدايتان مي سپاريم.

آيا دانشگاه محل فساد است؟ بعضي با اين حرف پدر و مادرها را بدبين كرده اند. آيا اين حرف صحيح است؟
پرسش

آيا دانشگاه محل فساد است؟ بعضي با اين حرف پدر و مادرها را بدبين كرده اند. آيا اين حرف صحيح است؟

پاسخ

خواهر گرامي اين سخن به صورت كلي صحيح نيست. قضاوت بعضي از والدين بر اساس گزارش هايي است كه از بعضي دانشگاه ها به گوش آن ها رسيده كه معلوم نيست آن اطلاعات چقدر درست است. البته بعضي از مراكز دانشگاهي متأسفانه موازين اسلامي را رعايت نمي كنند و به اين شايعات دامن مي زنند. بنابراين بايد به پدران و مادران گفت: همة دانشگاه ها چنين وضعيتي ندارند. از طرفي كسي كه اهل فساد باشد، در هر كجا باشد، به اين امر مبادرت مي ورزد، چه دانشگاه باشد و چه محيط ديگر. افراد متدين هر جا باشند، ايمان خود را حفظ مي كنند، همان طوري كه دانشجويان زيادي در دانشگاه وجود دارند كه از نظر اخلاقي نمونه اند. آمار معتكفان دانشجو و شركت كنندگان در نماز جماعت و حضور در مجلس دعا و زائرين عمره گوياي اين حقيقت است.

خودباختگي چيست و آثار و پيامدهاي آن كدام است؟
پرسش

خودباختگي چيست و آثار و پيامدهاي آن كدام است؟

پاسخ

خود باختگي به معناي مرعوب فرهنگ بيگانه شدن، عدم استقلال فكري و نتيجة از خود بيگانگي فرهنگي است.

خودباختگي به خود باختگي فردي و خود باختگي اجتماعي تقسيم مي شود.

خودباختگي فردي بدان معنا است كه شخص اعتماد به نفس نداشته و قابليت ها و استعداد خويش را ناديده گرفته و از خودشناسي نيز عاجز بوده و مجذوب و مرعوب ايدة ديگران مي شود؛ خود و ارزش هاي خويش را فراموش مي كند.

يكي از پيامدهاي منفي خودباختگي احساس حقارت است. انسان خود باخته به دليل اين كه جذب ارزش ها و قابليت هاي ديگران مي شود، احساس حقارت و كم بيني مي كند كه نتيجة آن از دست دادن عزت مندي و كرامت انساني است.

از اين رو، در آموزه هاي ديني از احساس حقارت نهي شده و انسان ها به عزت مندي و عزت گرايي فراخوانده شده است. امام هادي(ع) فرمود : "من هانت عليه نفسه فلا تأمن شرّه؛ كسي كه خويشتن را ناچيز و خوار مي يابد و در باطن نسبت به خود احساس سستي و حقارت دارد از شر او ايمني نداشته باش".[1]

پيامبر اسلام(ص) در خصوص عزت نفس فرمود: "بر هيچ مسلماني جايز نيست كه خود را ذليل و خوار نمايد".[2]

امام علي(ع) خطاب به فرزندش فرمود: "و لا تكن عبداً غيرك و قد جعلك الله حراً".[3]

جامعه خود باخته نيز بدان معنا است كه آن جامعه استقلال سياسي، فرهنگي، اقتصادي ... نداشته و در برابر فرهنگ و تمدن جامعة ديگر خود باخته و مرعوب و مجذوب جوامع ديگر مي گردد.

از سوي ديگر قابليت ها

و استعداد هاي خويش را فراموش نموده و استقلال و اقتدار و عزت خويش را از دست مي دهد.

پيامدهاي منفي جامعه دراستقلال فرهنگي و سياسي... ظهور مي كند. اگر جامعه از نظر فرهنگ و تمدن خود باخته باشد، جذب فرهنگ بيگانگان شده، از فرهنگ و آداب آن ها استفاده كرده و از باورهاي ديني و ارزش هاي خود دست بر مي دارد.

خود باختگي سياسي موجب مي شود كه جامعه به كشورهاي بيگانه و ابسته شده و در تصميم گيري هاي سياسي و روابط بين الملل مشكل داشته و اصولاً سياسي منفعلانه داشته باشد و در برابر ابر قدرت ها تسليم شده و كاملاً به آن ها وابسته گردد.

يكي از پيامدهاي منفي خود باختگي در بعد نظامي ظاهر مي شود. جامعة خود باخته توان و قدرت نظامي خويش را ناديده گرفته و به كشورهاي ديگر كه توان نظامي بيشتر دارد جذب شده و امكانات نظامي خويش را از آنان مي گيرد، حال آن كه در آموزه هاي ديني به استقلال و خود اتكايي نظامي تأكيد شده است.[4]

براي رهايي از خود باختگي فردي و اجتماعي لازم است كه باورهاي فردي حفظ شده و عوامل عزت مندي در انسان تقويت شود. در خصوص خود باختگي جامعه نيز بايد گفت: جامعه بايد قابليت ها و استعدادهاي خويش را باور نموده و راهكارهاي استقلال سياسي و اقتصادي ... را ايجاد و با عوامل خودباختگي مبارزه شود و در فضاي جامعه اين نگرش به وجود آيد كه هر جامعه اي قابليت و استعداد خاص خود را داشته و ميراث فرهنگي گرانسنگ و افتخارات را حفظ نمايد. [1]تحف العقول، ص 483.

[2]تاريخ يعقوبي

ص 67؛ به نقل از: محمد تقي فلسفي، جوان از نظر عقل واحساس، ج 2، ص 291.

[3]نهج البلاغه، نامه 31.

[4]انفال (8) آية 80.

آيا مي توان گفت علت گسترش فساد و بي حجابي كه شاهد آن هستيم پس از انقلاب اسلامي ايران فقط تهاجم فرهنگي بوده است آيا مي شود روزي بي حجابي در ايران از بين برود؟
پرسش

آيا مي توان گفت علت گسترش فساد و بي حجابي كه شاهد آن هستيم پس از انقلاب اسلامي ايران فقط تهاجم فرهنگي بوده است آيا مي شود روزي بي حجابي در ايران از بين برود؟

پاسخ

فساد و بدحجابي و ديگر مفاسدي كه در كشور ما فراوان شده معلول عواملي است

1 _ بازمانده افكار ولنگاري و بي حجابي و تربيت هاي ناصحيح قبل از انقلاب آنان كه سن و سالشان اقتضا مي كند مي دانند كه قبل از انقلاب وضعيت فساد و بي حجابي برگرفته از نسخه هاي غربي بود و توسط دست هاي پيدا و پنهان استعمار در اين كشور اجرا مي شد و حتي برداشتن حجاب را اجباري كرده بودند. وضع طوري بود كه اگر دختر يا زني مي خواست با حجاب باشد، مورد تهاجم سخريه ها و استهزاها و دهن كژي ها واقع مي شد. أُمُّل و كوتاه فكر و عقب افتاده مي دانستند. اين نسخه توسط رضاخان اجرا شد، سپس مدت پنجاه سال اين فرهنگ ادامه پيدا كرد. فرهنگ ولنگاري و فساد را در جامعه محكم كردند اما انقلاب اسلامي كه به وجود آمد، اين وضعيت حدود 180 درجه عوض شد، به طوري كه بي حجابي به طور كلي رخت بر بست ولي باقيماندة آن افكار پس از مدتي كم كم و به طور خزنده رشد كرد و متأسفانه مسئولان و دست اندركاران فرهنگي تدبيري نيانديشيدند بلكه با بعضي از اعمال و شيوع فرهنگ و افترا،، عده اي اعتماد و اعتقاداتشان را به نظام از دست دادند.

2 _ تهاجم فرهنگي مي توان گفت يكي از بزرگ ترين عوامل گسترش فساد و ولنگاري تهاجم گستردة فرهنگي

غربي است ورود سي دي ها و فيلم هاي مستهجن ايجاد شبكه هاي ماهواره اي و اينترنتي و پخش و گسترش افكار شهوي نيز تبليغات گسترده رسانه اي در روزنامه ها، هفته نامه ها، ماه نامه ها و... نمونه اي از تهاجم فرهنگي دشمن است البته دست هاي مرموز و مشكوك داخلي نيز پيدا است هدف از تهاجم گسترده فرهنگي قبضه كردن افكار و ايده هاي مردم مخصوصاً جوانان است تا بتوانند بر آنان مسلط شوند.

3 _ هواهاي نفساني و شهوت راني و شهوت پرستي زمينه شهوت در وجود هر مرد و زني هست كه اگر كنترل نشود، كم كم بر انسان مسلط مي شود.

از اميرالمؤمنين ع) آمده " أشجع الناس من غلب هواه ؛ شجاع ترين مردم كسي است كه بر هواهاي نفساني اش غلبه كند."1[1]

اميرالمؤمنين(ع) فرمود: "غالب الشهوة قبل قوّة ضراوتها فانها ان قويت ملكتك و استقادتك و لم تقدر علي مقاومتها؛ پيش از آن كه تمايلات نفساني به تندروي عادت كنند، با آنها به ستيز، زيرا اگر تمايلات سركش در تجاوز و خودسري نيرومند شوند، فرمانرواي تو خواهند شد و تو را به هر سو كه بخواهند مي برند، در نتيجه قدرت مقاومت در برابر آن ها را از دست خواهي داد."[2]

در درجه اول مسئولان فرهنگي كشور بايد با مفاسد مبارزه كنند و جلو فساد و فحشا را بگيرند. نيز زمينه ازدواج را فراهم كنند. تورم و گراني و ثابت نبودن قيمتها را حل كنند. وظيفة مردم نيز امر به معروف و نهي از منكر است و در انجام وظيفة مهم نبايد كوتاهي كنند.

[1]بحارالانوار، ج 67، ص 76.

[2]فهرست غرر الحكم ص 187شمارة 6444.

تهاجم غربي براي مسلمانان شامل چه مواردي در اسلام مي شود (در كل فرهنگ غرب؟
پرسش

تهاجم غربي براي مسلمانان شامل

چه مواردي در اسلام مي شود (در كل فرهنگ غرب؟

پاسخ

متأسفانه پرسش مبهم است، زيرا معلوم نيست مقصود از تهاجم غربي، تهاجم فرهنگي است و يا تهاجم نظامي، از اين رو لازم است در نامه هاي بعدي به طور شفاف پرسش هاي خويش را مطرح نماييد، اگر مقصود، ابعاد تهاجم فرهنگي باشد، بايد در جواب گفت: غرب با تهاجم فرهنگي به تضعيف باورهاي ديني پرداخته و ارزش ها و سنت و آداب، تمدن و مباني اعتقادي، سياسي، اقتصادي و به طور كلي تمام چيزهايي را كه موجب استحكام يك نظام و كشور مي شود، مورد تهاجم قرار مي دهد.

اين تهاجم با بهره گيري از پيشرفته ترين ابزار فرهنگي صورت گرفته و تبليغات غرب، نظام يافته و همسو با شرايط زمان مي باشد. از سوي ديگر غرب با زير سؤال بردن باورهاي ديني مسلمانان و هجمه قرار دادن فرهنگ آنان، به تقويت فرهنگ غرب پرداخته وانمود مي كند كه فرهنگ غرب بهترين فرهنگ بوده و تمام خواسته هاي سعادت انسان در بهره گيري فرهنگ غرب تأمين مي شود.

اگر مقصود از تهاجم غربي، تهاجم نظامي باشد، اين نوع تهاجم نيز با رايزني ها و فضا سازي خاصي شكل مي گيرد. غرب در ابتدا سعي مي كند كه افكار عمومي را جهت حمله نظامي به كشورهاي اسلامي فراهم نموده و سپس حمله نظامي كند، مانند حمله نظامي آمريكابه عراق و يا افغانستان كه نخست وجود سلاح هاي شيميايي در عراق را مطرح نمود و سپس حمله نظامي نمود، حمله نظامي غرب در كشورهاي اسلامي پيامدهاي منفي را در پي داشته و موجب از بين رفتن امكانات مادي مي شود، از سوي ديگر مسلط شدن غرب به كشور مورد تهاجم موجب مي شود كه باورهاي ديني مردم

ضعيف شد، و آداب و فرهنگ اسلامي آن كشور به مرور زمان از بين برود.

چرا به اندازه اي كه تبليغات غربي ها بر جوانان ما تأثير گذار بوده، تبليغات ما روي جوانان غرب چنين تأثيري را نداشته است؟
پرسش

چرا به اندازه اي كه تبليغات غربي ها بر جوانان ما تأثير گذار بوده، تبليغات ما روي جوانان غرب چنين تأثيري را نداشته است؟

پاسخ

ار چند جهت تأثير گذاري تبليغات غربي ها بيشتر بوده است:

1. غربي ها براي تهاجم فرهنگي و تبليغاتي اسباب و ابزارهاي فراواني را در اختيار دارند كه اصلاً قابل مقايسه با امكانات ما نيست. نمونه اش پايگاه هاي متعدد اينترنتي، دستگاه هاي مدرن ارتباط جمعي مانند ماهواره، شبكه هاي تلويزيوني، خبرگزاري هاي متعدد و غيره مي باشد.

2. غربي ها براي تأثير تبليغات خود از هر شيوه اي استفاده مي كنند و به مسائل اخلاقي خود را مقيد نمي دانند، از اين رو از حيله و ترفند و تظاهر و مظلوم نمايي و تحريف حقايق به راحتي بهره مي جويند، در حالي كه بر اساس نظام اخلاقي اسلام ما نمي توانيم اين شيوه ها را به كار بگيريم.

3. اين واقعيت را نيز نبايد ناديده بگيريم كه به دليل سابقه و پيشينه تهاجم، كشورهاي استعمارگر، از راه كارهاي مدرن و عناصر حرفه اي برخوردارند كه در جذب مخاطبان بسيار مؤثر است، ولي ما به دليل عدم سابقه طولǙƙʘ̠نياز به آزمون و خطا داريم و چه بسا از شيوه هاي جذاب استفاده نكرده ايم.

4. آنها با دست گذاشتن روي يك سري نيازهاي فطري و غريزي انسان مانند غريزه جنسي و حس آزادي، در كار تبليغاتي خود بسيار بهره مي گيرند و طبيعي است كه اين مسائل علاوه بر اين كه نياز انساني است، حتي گاهي از نيازهاي اوليه است كه هر انساني در صدد پاسخ گويي و ارضا آن نيازها است. در اين راه غربيان با تكنيك ها و تبليغات گسترده اي كه دارند و با توجه به آزاد بودن ارتباطات رسانه اي بهره بسيار مي برند.

5. اين

نكته را نبايد ناديده گرفت كه كار تهاجم، از دفاع آسان تر است. و هميشه تخريب راحت تر از سازندگي است

اهداف تهاجم فرهنگي

رپ، آيا گروه خاصي هستند؟ چه هدف و خط مشي دارند؟
پرسش

رپ، آيا گروه خاصي هستند؟ چه هدف و خط مشي دارند؟

پاسخ

"رپ" از اول به نوعي موسيقي در غرب اطلاق مي شد و بعدها توسط گروهي به اين اسم ترويج شد، اگر چه از ابتدا متتذل و فاسد نبود، ولي بعدها به اين موضع اسفبار و مبتذل دچار گرديد، رپ هم اكنون به عنوان سمبل گروه هاي مبتذل در ايران شناخته مي شود و تمامي مدهاي فاسد و مبتذل منتسب به گروه هاي "رپ" مي باشند، كه با ارائه مدها و سبك هاي خود، الگويي براي جوانان و پيروان خود بوه و آن ها را نيز به انحراف مي كشانند. از مشخصه هاي اين گروه در ايران، پوشيدن كفش هاي لنگه و لنگه و پوشيدن شلوارهايي با پاچه هاي كوتاه و گشاد مي باشد.

انسان ها در جوامع انساني براي نمايش روحيات و علايق و مطلوب يا موجود زنگي خويش، به نمايه هايي نياز دارند و "مدها" نمايه هاي فرهنگ و هويت يك عدد است. مد تظاهر به فرهنگ و الگوهاي مورد نظر، و در آخرين حد مي تواند نمايشي از تحول شخصيتي و هويتي فرد يا جامعه باشد.

يكي از اهداف استكبار جهاني و گروه هاي مبتذل در تهاجم فرهنگي، بهره گيري از نيازها و غرائز فطري و تقاضاهاي انسان ها است.

آن ها با برنامه گسترده و فراگير، با چهره سازي و قهرمان پروري در صدد ارائه الگو و روش در زمينه هاي مختلف، جهت مسخ و تغيير فرهنگ ديني و ملي به ويژه ملت هاي اسلامي هستند. حجم عظيم تبليغات بنگاه هاي تبليغتي استعماري و ارائه مدها و الگوهاي مغاير با دين و سيره ائمه معصومين(ع) و اختصاص برنامه هاي گسترده از رسانه ها در طول شبانه روز و ارسال آن به اقصي نقاط دنيا، جهت

القاي فرهنگ مبتذل غربي است، به علت ضعف فرهنگي و آسيب پذيري جوامع وارداتي، تأثير مدها و تبليغات مي تواند بسيار مخرب باشد.

انسان ها در نهاد ونيازهاي دروني و در طبيعت خود، به مدگرايي و انتخاب روش و طرز زندگي، گرايش دارند غريزهو حس كمال جويي در همه وجود دارد. بر همين اساس، انسان همواره به دنبال الگو وانتخاب روش بهتر براي حركت خود به سوي كمال جويي است. همانند نوجواني كه همواره تلاش مي كند تشنگي خود را در ابعاد گوناگون سيراب نمايد و يا رفتار و ظاهر خود را با مشاهده رفتار ديگران تغيير دهد. همه اين ها حاكي از نياز دروني است. مشكل اصلي اين است كه انسان به چه منبعي مراجعه نمايد و چه مراجعي را براي تنظيم زندگي خود مورد توجه قرار داده و چه روش هايي را براي پياده كردن رفتارها و هنجارهاي خويش انتخاب نمايد؟

اصل گرايش به مدو پيروياز روش و رفتار ديگران ريشه دروني دارد تا انسان بتواند خلاهاي شخصيتي خويش را پر كند.

ميزان تحصيلات رابطه مستقيمي با مدگرايي دارد، زيرا اگر تعليم بر اساس الگوهاي فكري و رفتاري بيگانه باشد، در مدگرايي معطوف به خارج از مرزهاي "هويتي"، اثر خواهد داشت.

آراستن و پوشيدن لباس به نحو معقول و مشروع، يك تمايل طبيعي در انسان ها است، اما اگر از روي غفلت يا دخالت پاره اي از نقاط ضعف، اين تمايل از مسير طبيعي و صحيح خود خارج شود، يكياز مهم ترين عوامل دامن زدن و ارضاي خودنمايي و فخر فروشي و خودپرستي است كه از حالت طبيعي خود آرايي به حالت انحراف خودنمايي تغيير پيدا مي كند و در مراحل پيشرفته، تبديلبه

هوس بازي هاو خودخواهي ها ارضاي حسادت ها و رقابت هاي احمقانه خواهد گرديد. در اين حال، حالت مرض روحي گرفته و به سوي معايب اخلاقي و سقوط و انحطاط روحي خواهد رفت.

رپ ها كه گرفتار عارضه مد پرستي هستند، انواع امراض روحي و صفات برگرفته از خودپرستي را نشان مي دهند، مگر كساني كه با ناآگاهي و ساده لوحي تحت تأثير عوامل محيطي به تقليد كوركورانه از ديگران، در اين مسير قرار گرفته اند و مد سازان با تيزهوشي آميخته به شيّادي، وجود چنين نقطه ضعف در نهاد آدمي را درك نموده و كار خود را پيش مي برند. اين ما هستيم كه بايد هوشيارانه نقشه هاي دشمنان را نسبت به فرزندانمان ودين و ديانت، نقش بر آب كرده و از اصالت و هويت حقيقي و ديني خود دفاع كنيم.(1)

پي نوشت ها:

1 - روزنامه كيهان، مد پذيري و مدگرايي، 1375/5/27، ص 6 و علل گرايش به مدگرايي، 1375/5/22، ص 7 و روزنامه رسالت، بررسي ريشههاي رواني نوگرايي و مدگرايي، 1357/5/17، ص 13، با تلخيص.

علت اين كه مردم ايران و جهان به فساد و كارهاي زشت و شهوتراني كشيده مي شوند چيست؟ چرا بايد به خاطر كارهاي زشت و بي بندوباري بعضي از جوانان ايراني كه هر كاري مي خواهند انجام مي دهند، ديگران هم بايد در تنگنا باشند و بايد خشك و تر با هم بسوزند؟
پرسش

علت اين كه مردم ايران و جهان به فساد و كارهاي زشت و شهوتراني كشيده مي شوند چيست؟ چرا بايد به خاطر كارهاي زشت و بي بندوباري بعضي از جوانان ايراني كه هر كاري مي خواهند انجام مي دهند، ديگران هم بايد در تنگنا باشند و بايد خشك و تر با هم بسوزند؟

پاسخ

علت اصلي رواج فساد در عالم در يك چيز خلاصه مي شود و آن "كم رنگ شدن تعهّد انسان ها است. اين تعهد هم شامل ايمان به خدا و اعتقادات مذهبي مي شود و هم شامل تعهد نسبت به هم نوع كه سعدي از آن به "آدميت" تعبير مي كند.

وقتي يك انسان - در هر كجاي عالم كه باشد و هر ديني كه داشته باشد - تنها خود و زندگي خويش را معيرا اعمالش بداند و تمام تكاپوي حياتش در دستيابي به اميال درونيش باشد، ديگر نه از ايمان در او خبري مي ماند نه آدميّت، زيرا ايمان انسان را به راهيابي به دريچه هاي گشودة آسمان دعوت مي كند. همت انسان را از ورطه خاك فزون تر مي سازد و آدميت، آسايش و ارامش نسل انسان را در افق فكر انسان روشن مي سازد و او را از آمال فردي جدا مي سازد. نبودِ اين تعهد در انسان امروزي سبب شيوع فساد و رواج بي بند و باري شده است كه البته تمام ضررها و زيان هاي آن هم به خود انسان ها مي رسد، زيرا بالاخره روزي مي رسد كه اين يدوارها بلند تر مي گردند و زندگي فردي به قدري افزايش مي يابد كه انسان در چاهي كه به

دست خود كنده است، به تنهايي در مي ماند و پشيمان مي گردد.

اما اين كه چرا بايد انسان هاي خوب هم با انسان هاي بد يكي دانسته شوند و به قول شما خشك و تر با هم بسوزند؟ نكته را ياد آوري مي كنيم و آن اين كه شما اگر در يك آپارتمان ده طبقه زندگي كنيد كه بيست تا سي خانوار در آن سكونت دارند، كافي است يكي از اين خانه ها به هر دليلي - دچار حريق شود. آن گاه ملاحظه مي كنيد كه تمامي ساختمان دستخوش تخريب مي گردد! آيا در اين مورد مي توان گفت چرا خشك و تر با هم سوخته اند؟ مسلّماً خير!

به همين قياس، ما در جامعه اي زندگي مي كنيم كه داراي زير ساخت ها و اسكلت خاصي ارتباطي مي باشد. وقتي يك عده از افراد جامعه دست به فساد و تبهكاري بزنند. مسلّماً الباقي جامعه نيز دستخوش شوك حاصل از آن مي گردند. به طور مثال اين باند هاي سرقت دختران و زنان را مثال مي زنيم كه به بهانة مسافر كشي به تبهكاري دست مي زنند، به طور خيلي طبيعي امروزه دختران و زنان مواظب هستند كه سوار هر اتومبيلي نشوند و بيشتر با وسايل عمومي سفر كنند! در حالي كه گروه تبهكاران فقط عدة معدودي هستند و شايد در صد اندكي را شامل شوند، ولي ما از احتمال خطر هر پرهيز مي كنيم و در حقيقت به نوعي خشك و تر را با هم مي سوزانيم. حال اگر اين استرس به وجود آمده خيلي زود بر طرف شود و آرامش به انسان ها باز

گردد تعادل رواني جامعه به هم نخواهد خورد، برعكس اگر روز به روز آمار فساد بيشتر شود، جامعه اي خواه ناخواه فاسد يا تحت فشار فساد خواهيم داشت.

مسئلة مورد نظر شما همين طور است. افزايش روابط بدون ضابطة دختران و پسران با هم سبب شده استكه هر نوع رفت و آمدي - حتي مقدس و پاك - محكوم به نادرستي باشد و اين قضاوتي است كه جامعه در مورد اين نوع رفتار دارد.

آيا اين درست است كه مي گويند آمريكا به ايران حملة نظامي نمي كند ولي تبليغات فرهنگي مي كند روي نسل جوان كه تا حدود زيادي هم موفق شده است؟ نظر شماچيست؟
پرسش

آيا اين درست است كه مي گويند آمريكا به ايران حملة نظامي نمي كند ولي تبليغات فرهنگي مي كند روي نسل جوان كه تا حدود زيادي هم موفق شده است؟ نظر شماچيست؟

پاسخ

با سلام وآرزوي موفقيت وتوفيق روز افزون براي شما خواهر عزيز ومعلم گرانقدر كه با انديشه وتدبير خود به تربيت و تعليم نسل جوان مشغول هستيد براي شما خواهر بسيار عزيز و فهيم دعا مي كنيم تا بتوانيد رسالت الهي خويش را به خوبي به انجام رسانيد.

خواهر محترمه آمريكاي جنايتكار كه بيش از سه دهه بر همه مقررات اين كشور سلطه داشته است و دل كندن از ايران بسيار سخت و جانكاه است. بخصوص در شرايطي كه انقلاب اسلامي ايران اين پديده كم نظير و بي همتاي قرن معاصر نه تنها ايران را از چنگال ابرقدرت آمريكا رها ساخته است كه در سراسر گيتي منافع شيطاني آمريكا را به خطر انداخته است. لذا سردمداران كاخ سفيد ازهمان آغازين روزهاي طليعه پيروزي انقلاب اسلامي وحتي قبل از حاكميت انقلاب اسلامي ودر دوره حكومت بختيار زماني كه پيروزي مردم قريب الوقوع بود با اعزام ژنرال كاركشته خود" بنام هايزر" قصد كودتا عليه مردم را داشتند كه با اعلام بيطرفي ارتش، توطئه آنان درنطفه خفه شد.پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز درهمه ادوار از توطئه چيني عليه نظام دست برنداشته اند از تحريك وتسليح گروهكها ومنافقان گرفته، تا طراحي كودتا و حمله مستقيم نظامي به بهانه آزادي گروگانها ونيز حمايت از كشورعراق براي حمله به عراق. پس از پايان تجاوز عراق به ايران نيز بارهاوبارها خواسته است ايران را به صحنه درگيري بكشاند، جنگ عراق عليه كويت

جنگ افغانستان واكنون حمله به عراق و...درهمه موارد فوق آمريكا با بهانه تراشي سعي كرده است ايران اسلامي را به جنگ ناخواسته اي وارد سازد ولي غافل از آن است كه مسؤلان عاليرتبه كشور ورهبر فرزانه انقلاب اسلامي حضرت آيت ا...خامنه اي بسيار هوشيار تراز آنند كه درچاه حفر شده شيطاني غرب وسرمداران صهيونيسم جهاني فروبروند. رهبران جمهوري اسلامي با پشتوانه الهي و مردمي نه تنها گول دسيسه هاي آمريكاي خونخوار را نمي خورند بلكه با تدابير حكيمانه توطئه هاي طراحي شده آنان را درنطفه خفه مي كنند وتاكنون بارهاوبارها حسرت وآه را بردل سنگ وسياه آنان باقي گذاشته اند.

او از طريق جوسازي وتبليغ وترويج مفاسد وتباه كاريها وتهي ساختن شرف وانسانيت نسل امروز به جنگ با جمهوري اسلامي مي آيد. اواگر بخواهد روزي به ايران حمله كند، بايد احساس كند زمينه داخلي برايش فراهم شده ومردم دربرابر او ايستادگي قابل توجهي نخواهند داشت. رهبرمعظم انقلاب اسلامي حضرت آيت ا...خامنه اي جدا كردن مردم از نظام از طريق القاي ناكارآمدي دستگاه هاي حكومتي وايجاد دسته بندي وفضاي هرج ومرج را دونقطه اميد صهيونيست ها و آمريكايي ها درمواجهه با ايران اسلامي دانستند ويادآور شدند :

"آمريكا مي داند كه درمقابل ملت شجاع وعزيز ايران وجوانان پرنشاط وشهادت طلب كه از مرگ نمي ترسند حمله نظامي هيچ نتيجه اي جز شكست وسرافكندگي ندارد. بنابراين تلاش براي تضعيف ارتباط مستحكم مردم با نظام وايجاد اختلاف را دردستور كار خود قرار داده است كه ملاك اين توطئه نيز در گرو خدمت به مردم و وحدت كلمه است."1"

بنابراين اگر آمريكا روزي تصميم بگيرد به ايران حمله كند، روزي خواهد بود

كه احساس كند مردم وجوانان ايران زمين در برابر او مقاومت چشمگيري نخواهند كرد. ولي تا زماني كه احساس كند مردم وجوانان برومند ايران اسلامي با همه وجود وتوان آماده مقابله با متجاوز ودفاع از سرزمين ودين خويش هستند، نه تنها حمله نخواهد كرد، بلكه تخيل تجاوز هم در مخيله اش وارد نخواهد شد. پس حمله يا عدم حمله بسته به عملكرد من وشما وامثال ما ودولتمردان و... مي باشد.بكوشيم با اعداد وآمادگي وگسترش اين آمادگي در ميان نسل جوان، آمريكا را براي هميشه از رسيدن به ايران پشيمان سازيم، (وبه تعبير شهيد مظلوم ايت ا...دكتر بهشتي) از عصبانيت بميرد.

روزنامه خراسان،شنبه 16فروردين 1382،ص4

چه عامل و يا عواملي سبب شده است كه اين همه فساد و بي اعتقادي وناهنجاري در بين جوانان امروز كه در جمهوري اسلامي بدنيا آمده و تربيت يافته اند زياد مي باشد؟ درعين حال كه قبول داريم جوانان معتقد نيز كم نيستند.
پرسش

چه عامل و يا عواملي سبب شده است كه اين همه فساد و بي اعتقادي وناهنجاري در بين جوانان امروز كه در جمهوري اسلامي بدنيا آمده و تربيت يافته اند زياد مي باشد؟ درعين حال كه قبول داريم جوانان معتقد نيز كم نيستند.

پاسخ

طرح سؤال حضرتعالي به اين شكل نشان دهندة اين است كه با توجه به اينكه فرهنگي بوده و با قشر جوان سروكار داشته ايد قضاوتي عادلانه داريد و قبول داريد كه در كنار عده اي كه داراي ناهنجاري هاي اخلاقي و اعتقادي هستند جوانان معتقد در جامعه كم نيستند اما با توجه به اينكه اين جوانان در جمهوري اسلامي پرورش يافته اند، فساد و بي اعتقادي و ناهنجاري، ازآنان توقع نيست. در پاسخ حداقل بايد به اين مسأله توجه داشت كه با توجه به گسترش وسائل ارتباط جمعي، تربيت جوانان امروز كه در عصر انفجار اطلاعات زندگي مي كنند مانند گذشته تنها متأثر از خانواده و محيط آموزشي نيست بلكه امروز از دورترين نقاط دنيا به راحتي با فرزندان اين مرزو بوم در چهارديواري و داخل منازل ارتباط فرهنگي برقرار مي شود و آنها متأثر از اين فضاي باز فرهنگي كه به مدد تكنولوژي فراهم شده مي باشند لذا بخش عمده اي از اين انحرافات را بايستي در توطئه وتهاجم فرهنگي دشمن جستجو كرد هر چند لازم است مسؤولين امر در اين تهاجم وسيع كه مقام معظم رهبري راجع به آن مكرراً هشدار داده اند چاره اي بينديشند.

علل تنزل اوضاع فرهنگي كشور در سال هاي اخير چيست ؟
پرسش

علل تنزل اوضاع فرهنگي كشور در سال هاي اخير چيست ؟

پاسخ

اين مسأله علل متفاوتي دارد، از جمله:

1- گسترش تهاجم فرهنگي بيگانه،

2- فعاليت چشمگير عناصر وابسته به بيگانه و فرهنگ غيرخودي در عرصه مطبوعات كشور،

3- دوري نسل سوم از تاريخ و پيشينه انقلاب و ارزش ها و اهدافي كه انقلاب را پديد آورد،

4- تلاقي با فرهنگ بيگانه در پرتو توسعه و تأثيرگذاري آن بر عناصر داخلي،

5- جدي نگرفتن خطر تهاجم فرهنگي و عدم جديت كافي در حفظ فرهنگ ناب اسلام محمدي از سوي برخي از عناصر داخلي، حتي در سطح برخي از مسؤوليت هاي اجرايي و فرهنگي كشور.

{J

علل گرايش جوانان به فساد چيست ؟
پرسش

علل گرايش جوانان به فساد چيست ؟

پاسخ

قبل از روي آوردن به جواب , از مكاتبه شما كه در زمينه ارائه خدمت به شما انسان هاي حقيقت جو و دوستدار پاكي را فراهم آورده است , تقدير و تشكر مي كنيم . راه هاي آلوده شدن به فساد از نظر عملي براي هر انساني متفاوت است و نمي توان گفت به تمام انسان ها به يك شيوه مبتلا مي گردند ولي از نظر تئوري و علمي آلوده شدن به گناه و فساد و انحرافي - هر چند خلاف عقل - معلول دو عامل يا يكي از دو عامل زير است : 1- جهالت و عدم شناخت صحيح . 2- پيروي از خواهش هاي زودگذر و فارغ از تائمل (پيروي از هواي نفس ). گاهي اوقات جهالت باعث مي شود كه آدمي در ورطه گناه و فساد سقوط كند در اين صورت راه علاج كسب علم و رسيدن به مرتبه يقين و تعميق فكر و انديشه است . اما در كنار اين علت , علت اساسي و عمده كه بيشتر آدميان از كانال آن به فساد مبتلا مي شوند پيروي از هواي نفس است . در اين مورد آدمي علي رغم آگاهي از حق و شناخت دقيق حق و باطل ولي عوامل پراكنده اي چون تنبلي , تن آسايي , مقام پرستي , پول و ثروت , دوستي و پيروي از غضب , شهوت او را به سوي عملي خلاف آنچه حق مي داند و شايسته مي شمارد انجام دهد. از بين اين دو عامل , عامل دوم گستردگي بيشتر و عامل اول عمق تائثير بيشتري

در انحراف انسان دارد, لذا بايد با تحصيل دانش مربوطه و رها كردن نفس اماره راه نفوذ دو عامل را سد نمود كه هدف از ارسال رسل و انزال كتب همين بوده كه آدمي به اين دو عالم مسلح شوند و هماي سعادت را در آغوش گيرند.

ارتباط فرهنگ كشورها را از جنبه مثبت و منفي بنويسيد؟
پرسش

ارتباط فرهنگ كشورها را از جنبه مثبت و منفي بنويسيد؟

پاسخ

ذات و ماهيت يك فرهنگ حالت ايستا و ثابت ندارد بلكه پيوسته در حال تغيير و تائثير و تائثر در ارتباط با ساير فرهنگها مي باشد. حال اگر در يك فرهنگ عناصر مضر و مبتذل كه از راه ارتباط با فرهنگهاي بيگانه وارد شده اند, به هنجار و ارزش تبديل شوند و در جهت عكس رشد و پويايي و بالندگي آن فرهنگ حركت كرده و جامعه را به ركود بكشانند تائثير منفي مي باشد اما اگر عناصر وارد شده در اثر ارتباط با ساير فرهنگها در جهت غنا بخشيدن به فرهنگ يك قوم و رشد و شكوفايي آن و در نتيجه حركت آن جامعه به سوي رشد و كمال و توسعه باشد, اثرات مثبت نام دارد.

گرايش جوانان به فرهنگ غرب چيست ؟
پرسش

گرايش جوانان به فرهنگ غرب چيست ؟

پاسخ

گرايش به فرهنگ غربي و فساد عوامل متعددي دارد از جمله :

1- وجود گرايش هاي نيرومندي همچون غريزه جنسي كه طبيعتا فرد را به سوي پورنو گرافي غربي متمايل مي سازد.

2- استفاده غربي ها از عوامل . ابزارها و سرمايه هاي عظيم و به كارگيري تكنيك ها و شيوه هاي فريبنده در سطحي بسيار گسترده .

3- ناآگاهي بسياري از جوانان از اهداف و توطئه هاي دشمنان و نا دانسته پيروي نمودن از آنان .

4- ضعف بينش صحيح اسلامي در برخي از عناصر نقش آفرين در صحنه تفكر اجتماعي (مانند برخي از دانشگاهيان و...).

5- به كار نگرفتن درست و كامل اصول و تعاليم اسلام در عرصه فرهنگ و بينش اجتماعي .

6- عدم آشنايي بسياري از خانواده ها با اصول تربيت اسلامي.

مسأله غرب گرايي , پديده اي است كه سابقه اي طولاني نه تنها در كشور ما, بلكه در سطحي بسيار گسترده تر در همه كشورهاي جهان سوم وجود دارد. برخي از علل اين پديده عبارت است از:

1 - مظاهر زيبا و دلفريب حيات مادي غرب كه از سويي برآيند رشد تكنولوژي است و از ديگر سو محصول غارت و به كارگيري سرمايه هاي كشورهاي عقب مانده و ضعيف است .

2 - به فراموشي سپردن منابع و ذخاير غني و ارزشمند فرهنگي , اخلاقي , علمي و مادي خود.

3 - افتادن در دام هواها و تمايلات نفساني كه در جهان غرب برآمدني تر و با فرهنگ آن تناسب بيشتري دارد.

انقلاب اسلامي آواي بلندي بود كه در سراسر جهان اسلام و مستضعفين طنين افكن شد و توانست براي بسياري از جوانان

, روشنفكران , نويسندگان و انديشمندان تغيير جهت دهد. ليكن از ديگر سو عوامل غرب نيز همواره در كمين نشسته و از هر سو براي ربودن نظرها و انديشه ها تلاش مضاعفي در سطح جهان انجام مي دهند. طبيعي است كه در اين ميان برخي به آن سو و برخي به اين سو مي خرامند. در ارزيابي نهايي هر چند ما حركت هاي موجود در جهت مبازره اصولي و ريشه اي با پديده غرب گرايي را كافي نمي دانيم و هرگز نمي توان انتظار داشت كه كامل ترين برنامه ها بتواند به طور كلي ريشه اين گونه گرايش ها را خشكاند; زيرا انسان ها بر اساس اميال و خواست هاي متفاوت كه دارند و نيز متناسب با محيط هاي مختلفي كه در آن رشد كرده اند و انديشه هاي گوناگوني كه ذهنشان با آن رشد يافته است , گرايش هاي متفاوتي مي يابند. بنابر اين ضمن آنكه تا حد زيادي مي توان كارنامه مبارزه با اين پديده را مثبت ارزيابي كرد, ولي همواره پرونده اين گونه گرايش ها باز است و حركتهاي موجود يا هر حركت ديگري مي تواند آن را محدود سازد, ولي نمي تواند به طور كلي آن را نابود كند.

علت گرايش بعضي از جوانان به كمونيسم چيست؟
پرسش

علت گرايش بعضي از جوانان به كمونيسم چيست؟

پاسخ

علت گرايش برخي جوانان به مكتب كمونيستي ناآگاهي و عدم اطلاع درباره مكتب درخشان اسلام و تعليمات حيات بخش و زندگي آفرين آن مي باشد.

مكتب كمونيسم براساس انكار خدا و حقايق متافيزيكي و ماوراء طبيعت بنيان نهاده شده است و كسي كه اعتقاداتش براساس دليهاي محكم استوار شده و به مبدأ و معاد عقيده دارد و خداي دانا و توانا را حكيم دانسته و قوانين الهي را از علم غير محدود و گسترده الهي مي داند هيچگاه به طالب بي اساس كمونيسم گرايش پيدا نمي كند.

و اگر گفته شود اين مكتب خيلي بهتر و عالي تر از اسلام در چين اجرا مي شود صحيح نيست زيرا اوّلاً كمونيسم تاكنون در جهان اجرا نشده است و قابل اجرا هم نيست ثانياً چنانكه ياد آوري شد در كمونيسم كمالات روحي و معنوي انسان بطور كلي ناديده گرفته شده است در حالي كه بعد روحي و كمالات مربوط به آن بسيار عالي تر و ارزشمندتر از ديگر ابعاد وجود انساني است ثالثاً دورانهاي پر شكوهي بر اسلام گذشته در عين حال كه كوتاه و محدود بوده اما گواهي راستين و شاهد عيني بر صلاحيت تعاليم آسماني اسلام براي پياده شدن در جوامع انساني است.

براي آگاهي قسمتي از نقاط ضعف كمونيسم مي توانيد به كتاب فيلسوف نماها نوشته آقاي مكارم و كتاب درسهايي درباره ماركسيسم نوشته جلال الدين فارسي و كتاب علمي بودن ماركسيسم نوشته آقاي مهدي سحاب مراجعه فرماييد.

در ضمن اين مكتب به قول امام خميني (ره) به موزه هاي تاريخي سپرده شد و اكنون موردي ندارد. مگر برخي از عقايد و نظريات آنان كه در بعضي از مكاتب

اكنون غربي يافته مي شود. و راز گرايش شايد در چند مورد خلاصه شود.

1. ناآگاهي از تأمين نيازهاي انسان در مكتب مترقي اسلام .

2. موقعيت تاريخي كشور و تبليغات جذاب ماركسيست ها.

« بخش پاسخ به سؤالات »

چرا با وجود مؤسسات ديني و تبليغات مذهبي فساد و انحراف رو به افزايش است؟
پرسش

چرا با وجود مؤسسات ديني و تبليغات مذهبي فساد و انحراف رو به افزايش است؟

پاسخ

امكانات تبليغي اگر تمام همّت خويش را به كار گيرند باز اين انحراف به چند دليل خواهد بود.

1. آزادي انسان.

2. مطابقت اين برنامه ها با تمايلات آدمي به ويژه در سنين جواني.

3. ضعف عملكرد در گسترش فرهنگ ازدواج.

4. تهاجم فرهنگي غرب.

در قرآن مي خوانيم «يريد الانسان ليفجر امامه يسئل ايان يوم القيامه» انسان مي خواهد كه گناهكاري پيشه كند و به همين خاطر، مباني ديني را هم مورد ترديد قرار مي دهد. در نظام اسلامي انسان مجبور به اطاعت نمي شود. بلكه بايد خوبي را انتخاب كند.

با همه اين احوال، بايد معترف به برخورد ضعيف و عدم برنامه ريزي صحيح در اين باره اعتراف نمود به ويژه آنكه گاهي دشمنان مقاصد خويش را از راه به ظاهر دوستان اجرا مي كنند.

« بخش پاسخ به سؤالات »

علت انحراف جوانان چيست؟
پرسش

علت انحراف جوانان چيست؟

پاسخ

هدايت و تربيت نسل جوان به لحاظ اهميتي كه دارد امروزه بيش از گذشته مورد توجه انديشمندان و دل سوزان جوامع مختلف قرار گرفته است. جوان داراي خصوصيات عاطفي، اجتماعي و جسماني است. حساسيت، تنوع خصلت هاي رفتاري، هيجان هاي دروني، علاقه شديد به دوستي با همسالان، عدم كنترل رفتار، ذات، الگو پذيري و تقليد، افتخار، به شخصيت و تشخيص طلبي و ميل به آزادي، شمه اي از ويژگيهاي اوست. امام صادق(ع) در مورد يكي از ويژگي هاي جوانان يعني الگوپذيري و تقليد سريع از ديگران هشدار داده و فرمود: جوانان و نوجوانان خود را با احاديث ما آشنا كنيد قبل از اينكه گروه هاي منحرف بر شما پيشي گرفته و آنان را جذب كنند/

و همچنين آن حضرت به روحيه پذيرش سريع سجاياي اخلاقي در نوجوانان توجه كرده و به ابوجعفر؛ مومن طاق مي فرمايد: «عليك بالاحداث فانهم اسرع الي كل خير«;{1} بر تو باد تربيت نوجوانان، زيرا آنان زودتر از ديگران خوبي ها را مي پذيرند.

با توجه به اينكه جوانان روحيات مخصوص به خود را دارند و بايد براي بهره گيري از اين گنجينه هاي سرشار جامعه، سرمايه گذاري هاي شايسته اي انجام گيرد به برخي از علل و عوامل انحراف جوانان اشاره مي كنيم:{2}

كمبود محبت و فقر عاطفي

اگر جوانان اين قشر فعال جامعه مورد كم لطفي و بي احترامي قرار بگيرند و با اين قلب هاي پاك و زلال رفتاري حكيمانه و كريمانه صورت نگيرد، آنان بتدريج مورد محبت افراد منحرفي و گروه هاي فريبنده قرار خواهند گرفت و هويت آنان در معرض جدي ترين آسيب هاي اجتماعي خواهد بود. همچنانكه امروزه در جوامع صنعتي فقر غالب فقر اقتصادي و فرهنگي نيست بلكه فقر غالب

فقر عاطفي است.

مهمترين علت انحراف جوانان و نوجوانان امروزي در خانواده ها كمبود عشق، عاطفه و محبت است. انسان همان طور كه به آب و غذا نياز دارد به «محبت« هم نيازمند است و حتي نيازهاي عاطفي و معنوي او به مراتب بيشتر از نيازهاي جسماني است.

عمده ترين دليل ناسازگاري در خانواده ها و علت بسياري از انحرافات و ناهنجاري هاي جوانان تندخويي ها، خشونت ها، لج بازي ها، زورگويي ها، بدبيني ها، اعتيادها، افسردگي ها، گوشه گيري ها، نااميدي ها، ناسازگاري ها، طلاق و فرار از خانه ومدرسه و غيره - ريشه در كمبود محبت دارد. مطالعه سيره تربيتي رسول گرامي اسلام ما را با اين حقيقت آشنا مي كند و متوجه مي شويم كه آن رهبر آسماني چگونه با محبت قلبها را صيد كرده و جوانان را جذب نموده و از انحرافات نجات داد. و خداوند متعال هم به اين راز توفيق رسول الله(ص) اشاره كرده و مي فرمايد: به بركت رحمت الهي در برابر آن مردم نرم و مهربان شدي و اگر خشن و سنگدل بودي، از اطراف تو، پراكنده مي شدند.{3}

نداشتن روحيه اعتماد به نفس

بخشي از انحرافات و مشكلات نسل جوان ريشه در نداشتن روحيه اعتماد به نفس و عدم خود باوري دارد. ترس از ورود به اجتماعات و اظهار انديشه ها، عدم پذيرش مسئوليت ها بسياري از ناكامي ها و عدم موفقيت ها از جمله عوارض احساس حقارت و نداشتن عزت نفس است. بنابراين براي تقويت شخصيت جوان و به وجود آمدن بسترهاي مناسب براي ايجاد خصلت هاي نيكو و صفات ستوده در وجود آنان بايد از راههاي مختلفي اقدام نمود. احترام به افكار جوانان، تقويت ارتباط صميمانه، سلام كردن با لحن دلنشين، هديه دادن مشورت كردن و عادت دادن جوانان

بر اتكال به خداوند متعال در مشكلات، برخي از شيوه هاي تقويت عزت نفس و خود باوري در نسل جوان مي باشد خداوند متعال در برخي آيات قرآن به اين شيوه ها اشاره كرده و به پيامبر بزرگوار خويش مي فرمايد: «پس آنها را ببخش و براي آنان طلب آمرزش كن و در كارها با آنان مشورت كن، اما هنگامي كه تصميم گرفتي بر خدا توكل كن زيرا خداوند متوكلان را دوست دارد.{4}

نداشتن رابطه كلامي با والدين و مربيان

عموم جوانان ونوجوانان به ارتباط كلامي بسيار حساس هستند. لحن و صوت والدين مربيان ومبلغان در ارتباط كلامي بايد داراي بار عاطفي مثبتي باشد در غير اين صورت آنان از متوليان تربيتي جامعه جدا شده و به دامن افراد منحرف پناه خواهند برد/

مشكل ازدواج

هر جواني فطرتاً نيازمند ازدواج است و بايد به اين نياز خدادادي و طبيعي از طريق مشروع جواب داد. بقاي نسل، رسيدن به آرامش و سكون، تكميل و تكامل، تأمين نياز جنسي، سلامت و امنيت اجتماعي و تأمين نيازهاي روحي و رواني بخشي از دستآوردهاي امر مقدس ازدواج بر جوانان است. وجود مشكلات وموانع متعدد بر سر راه ازدواج جوانان اسباب انحراف آنان را فراهم خواهد ساخت.

مسأله اشتغال

بيكاري نه تنها موجب از ميان رفتن استعدادهاي دروني يك جوان مي شود و او را به فردي تن پرور و بي خاصيت تبديل مي كند، بلكه به عنوان يك معضل اجتماعي، يك جوان مسلمان را دچار انواع مفاسد اخلاقي و اجتماعي مي نمايد و يك نيروي انساني را كه بايد به عنوان سرباز جامعه باشد سربار اجتماع نموده و گرفتار انواع انحرافات مي نمايد.

تهاجم فرهنگي عوامل بيگانه

استكبار جهاني براي مقابله

با رشد روزافزون اسلام خواهي و شناخت هويت حقيقي جوانان كشور با ساماندهي تهاجم فرهنگي در اشكال گوناگون از جمله شبهه افكني، ترويج بي بندوباري و... در انحراف جوانان عزيز كشور تلاش مي كند.

[1].لتهذيب، ج 8، ص 111/

[2].الكافي، ج 8، ص 93/

[3].سوره آل عمران، آيه 159/

[4].مان /

علت انحراف جوانان ما چيست؟
پرسش

علت انحراف جوانان ما چيست؟

پاسخ

اين پرسش دامنه اي وسيع از علتها و عوامل عمومي و همه گير و نيز عواملي خصوصي و فردي را در بر مي گيرد و پرداختن به آن مجالي گسترده و همه جانبه در تمامي ابعاد جامعه شناختي، روانشناسي و جغرافياي فرهنگي - مذهبي محتاج است اما برخي از عوامل عمومي آن كه به گونه اي ملموس تر و فراگيرتر از ساير عوامل باعث اين انحرافات در برخي از جوانان گرديده را مي توان به اين شرح بيان داشت.

1- توهم آزادي در اسلام

بسياري از جوانان همواره با اين پرسش روبرو هستند كه چرا پاره اي از اعمال در كشورهاي غرب جايز بوده اما اسلام انجام آنها را ممنوع و حرام نموده است؟ اين پرسش به واسطه غليان احساسات و عواطف دوران جواني به طور معمول در نوجوانان و جوانان بروز مي نمايد اما برخي سعي كرده اند كه اين موضوع را نوعي تقيه و پايبندي زايد و عدم آزادي جلوه دهند و آن را به عنوان شاهدي بر مخالفت اسلام با آزادي قلمداد نموده و باعث دوري نسل جوان از مذهب و انحراف آنان گردند. بديهي است كه چنين نگرشي ناشي از نوعي سطحي نگري و يا غرض ورزي است ولي متأسفانه عدم تبيين فلسفه برخي از حدود و؟؟؟؟ مورد سفارش شارع مقدس و نيز تبليغات گسترده رسانه هاي غرب و جاذبه كاذب برخي از آزاديهاي نامشروع به تلقي نادرست عدم آزادي و به تبع آن انحراف برخي از جوانان انجاميده است.

2- توهم بي فايده و زايد بودن ديني و عقايد ديني در زندگي انسان

به طور معمول جوانان خود را نسل جديد و صاحب تفكرات و عقايد نو

مي دانند و سعي مي كنند از نسل گذشته كه در ديد آنان صاحبان تفكر كهنه هستند فاصله بگيرند اگر چه هدايت و جهت بخش به اين تمايل نسل نو مي تواند به بالندگي، شكوفايي و خلق استعدادهاي بينجامد ولي متأسفانه نبود ساز و كار و سيستم پرورش كافي در آموزش اين نسل باعث شده آنان هر چيز را كه متعلق به نسل گذشته باشد كهنه از كار افتاده و زايد باقي نمايند و بديهي است عقايد ديني و مذهبي نيز در ديد برخي از جوانان شامل همين برداشت گرديده و زايد و بي فايده تلقي گرديده است و همين امر باعث شده گروهي عقايد ديني و مذهب را در زندگي انسان بي فايده تلقي گرديده است و همين امر باعث شده گروهي عقايد ديني ومذهب را در زندگي انسان بي فايده و زايد بينگارند. از سوي ديگر روند مدر نيفتد و نوگرايي در غرب كه شكل سازمان يافته اين نوگرايي است و اطلاع ناكافي گروهي از جوانان از آن بر اين تمايل افزوده و باعث انحراف گروهي از جوانان گرديده است و مي توان آن را به عنوان يكي از عوامل انحراف نسل نو به شمار آورد.

3- عدم تبيين صحيح و دقيق معتقدات مذهبي

يكي ديگر از عوامل انحراف نسل جوان ناآگاهي و عدم اطلاع درست آن از مذهب و معتقدات مذهبي است و بدون ترديد جواناني كه يا نتوانسته اند؛ مباني و عقايد مذهبي آشنا شوند و يا نخواسته اند چنين شناختي به دست آورند در معرض خطر انحراف و لغزش قرار گرفته و به راحتي جذب تبليغات منحرف مروجان انحراف قرار گرفته اند.

البته پر واضح است كه اين عدم آشنايي

كافي ويژه جوانان نبوده بلكه بسياري از نخبگان و خواص نيز هنوز تصوير صحيحي از جهان بيني الهي باورهاي ديني و عقايد مذهبي ندارند و اين امر وظيفه خطيري را متوجه مبلغان و روحانيان نموده و نياز به نهضتي عمومي براي ايجاد آگاهي كافي از مذهب و معتقدات ديني دارد.

نكته ديگري كه در اين خصوص بايد به آن توجه نمود تحريف و وارونه جلوه دادن باورهاي ديني و معارف مذهبي است چنان كه القاي تصوير نابهنجار و خرافه آلود از مذهب از سوي گروهي و نيز تبليغ وسيع دشمنان مذهب در مخدوش جلوه دادن چهره مذهب باعث آگاهي ناصحيح از مذهب گرديده است كه در نهايت به روند انحراف انجاميده شهيد مطهري درباره ارايه تصوير نادرست از مذهب توسط گروهي از مبلغان مي گويد: «يكي ديگر از موجبات اعراض و روگرداندن از دين، جنگ و ستيزي است كه برخي از داعيان و مبلغان ديني بي خرد ميان دين و ساير غرايز ديگر معرفي كننده آن را منافي و دشمن ساير فطريات بشر معرفي مي كنند... يكي از مختصات دين اسلام اين است كه همه تمايلات فطري انسان را در نظر گرفته و هيچ كدام را از قلم نينداخته و به هيچ كدام سهم بيشتري از حق طبيعي آنها نداده است... بعضي از مقدس مآبان و مدعيان تبليغ دين به نام دين با همه چيز به جنگ برمي خيزند و شمارشان اين است: اگر مي خواهي دين داشته باشي پشت پا بزن به همه چيز ، گرد مال و ثروت نگرد، ترك حيثيت و مقام كن، زن وفرزند را رها كن و...»{1}

4- شبهه تعارض مفاهيم مذهبي با علوم تجربي و

پيشرفتهاي علمي

عده اي گمان كرده اند كه دين اسلام نيز همانند مسيحيت قرون وسطايي با علوم تجربي و پيشرفتهاي علمي مخالف است و اين شبهه اي باعث روي گرداني گروهي و از جمله جوانان شده و باعث انحراف آنان گرديده است و حال آن كه گزارش در آيات و روايات اسلامي نشان مي دهد كه اسلام نه تنها با علوم تجربي و پيشرفتهاي آن مخالف نيست بلكه در بسياري از آيات به اسرار و رموز آن اشاره شد و تنها تلقي نادرست گروهي از افراد از آيات و روايات به اين شبهه دامن زده است. قرآن كريم درباره خلقت آسمان و زمين و اين كه آسمانها در آغاز به صورت توده گازي به هم پيوسته بوده و پس با قدرت الهي از هم جدا شده و نيز گردش هر يك از كرات در مداري معين و با رعايت فواصلي كه با يكديگر تصادم نكنند و اين كه نور خورشيد از خود اوست و نور ماه از خورشيد و اين كه نور خورشيد از انوار متعددي تركيب شده و همه مطالب علمي ديگر سخن گفتن{2} و مي توان گفت اين عامل تنها توهم و شبهه اي بوده كه در جامعه القا شده و مي توان با معرفي صحيح اسلام آن را از جمله عوامل انحراف نسل جوان حذف كرد.

7- ضعف عملكرد مسؤولان و متصديان جامعه

ضعف عملكرد مسؤولان و متصديان جامعه در تمامي ابعاد آن در انحراف نسل جوان نقش بسزايي داشته است. چه بسيار جواناني كه به دليل تند خويهاي والدين خود مذهب و عقايد مذهبي را مجموعه قوانين خشك و خشن انگاشته و از مذهب رويگردان شده اند و كم نبوده اند جواناني كه

به خاطر آموزش ناكافي متصديان آموزش - تربيتي خودنتوانسته اند باوري صحيح از مذهب به دست آمدند و از اين رو از عقايد مذهبي رويگردان شده اند و متأسفانه بر اين مجموعه بايد عملكرد نادرست برخي از مروجان مذهبي و نيز متصديان اجرايي جامعه را افزود كه با اعمال ناصحيح خود تصويري نادرست از مذهب ارايه نموده و باعث بي ميلي جوانان به مذهب و در بسياري از موارد انحراف آنها شده اند.

آنچه گفته شد مجموعه اي از عوامل عمومي رويگرداني جوانان از مذهب و به تبع آن انحراف گروهي از آنان است كه با اندكي تأمل، علاج پذيري اين عوامل مشهود است. البته پر واضح است كه پرداختن به مبحث انحراف جوانان مستلزم پژوهش همه جانبه در تمامي ابعاد اجتماعي فردي، رواني، فرهنگي، فكري و مذهبي مي باشد و نياز به كاوش ژرف تر و گسترده تر دارد.

[1]. امدادهاي غيبي، ص 45 - 47.

[2]. براي اطلاع بيشتر ر.ك: تاريخ و علوم قرآن، علي حجت كرماني.

چرا تهاجم فرهنگي بر ضد ايران است؟
پرسش

چرا تهاجم فرهنگي بر ضد ايران است؟

پاسخ

تهاجم فرهنگي به اين معناست كه يك مجموعه سياسي يا اقتصادي براي اجراي مقاصد خود و اسارت يك ملت، به بنيادهاي فرهنگي آن ملت هجوم ببرد. در اين هجوم، باورهاي تازه اي را به زور و به قصد جايگزين با فرهنگ و باورهاي ملي آن ملت وارد كشور مي كنند. تهاجم فرهنگي همانند كار فرهنگي، يك كار آرام و بي سرو صداست و دو شاخه مهم دارد: يكي جايگزين كردن فرهنگ بيگانه به جاي فرهنگ بومي و ديگري حمله به جمهوري اسلامي و ارزشهاي ملت ايران.{1}

تهاجم فرهنگي عليه ملت ما، مشخصا از دوران رضاخان شروع شد. البته قبل از او مقدمات تهاجم فراهم شده بود؛ اما بزرگ ترين قدم را به نفع سلطه غرب و استعمار انگليس بر ايران برداشت. آنها نخست لباس ملي اين ملت را ممنوع كردند و گفتند بااين لباس نمي شود عالم شد. سپس چادر را از سر زنها برداشتند و چنين القا كردند كه با چادر ممكن نيست زني عالم و دانشمند شود ودر فعاليت اجتماعي شركت كند. او بسياري از سنت هاي مردم را تغيير داد، دين را ممنوع كرد وكارهايي را با قلدري انجام داد و بدين ترتيب براي سلطه گران غربي به چهره اي محبوب تبديل شد.{2}

آنچه همواره آتش كينه مستكبران را نسبت به كشورهاي اسلامي شعله ور ساخته، باورها و اعتقادات ديني است كه تا ژرفاي وجود مسلمانان ريشه دوانده و براي منافع متكبران خطرساز است. توجه به اين باور، فزون خواهان را بر آن داشت تا درصدد برآيند تلاش وسيعي براي محو هويت و نفي فرهنگ ديني در جوامع اسلامي شروع كنند. اهداف و علل تهاجم

آنان به ايران عبارت است از:

1. بيگانه نمودن كشورهاي اسلامي با فرهنگي خودي. در مسائل اعتقادي و فرهنگي اين گونه است كه تا انديشه و باوري از ذهن و قلب انسان زدوده نگردد، نفوذ انديشه اي معارض با آن امكان پذير نيست. بر اين اساس استكبار در نخستين گام هاي يورش فرهنگي خود، در صدد زدودن فرهنگ بومي و باورهاي ديني كشورهاي اسلامي برآمد.

2. تضعيف اسلام ازتبليغات مهم مستكبران تبليغات وسيعي است كه مي خواهد مردم را از اسلام ونظام اسلامي مأيوس كند.

3. تضعيف حكومت اسلامي ايران كه تمام آرزوهاي مستكبران را برباد داد و بر نقشه هاي آنان خط بطلان كشيد و انقلاب اسلامي را كانون توجه جهانيان قرار داد.

4. جداسازي حوزه از دانشگاه با توجه به اهميت اين دو مركز، استكبار سعي دارد با نفوذ در آنها، زمينه هاي انحراف فكري و ديني نيروهاي موجود را فراهم كند و به خاطر گستردگي دانشگاهها در سراسر كشور، نفوذ خود در آنجا را آسان تر مي بيند و در آن جا سرمايه گذاري بيش تر مي كند.

5. معرفي الگوهاي ضد اخلاقي آنان مي خواهند بدين وسيله انديشه واستعداد جوانان را در مسيري پوچ و بيهوده قرار دهند.

6. جلوگيري از خيزش اسلامي ملل مسلمان.

7. جلوگيري از احيا واعتلاي اسلام از انقلابي در ايران.

8. جمهوري اسلامي ايران، ام القرا و كانون يك حركت جهاني اسلام است و اين براي مستكبران خطرساز است.

9. ضديت انقلاب اسلامي با نظام سلطه هاي حاكم بر جهان كه اين منافي اهداف دشمنان است.

10. كنترل نظام آموزشي دانش آموزان امروز، كارگزاران فرداي جامعه به شمار مي آيند و غربي ها با توجه به اين امر، نفوذ در نظام آموزشي و دگرگوني ساختار آن را در جهت اهداف استكبار، از ديربار مورد

توجه قرار داده اند.

11. استيلاي سياسي: استيلاي همه جانبه بر ملل ضعيف و محروم، و در اختيار گرفتن منابع آنان، از اهداف پليد و غير انساني آنها است؛ بر همين اساس همواره سلطه سياسي به عنوان كارآمدترين وسيله مورد توجه و استفاده آنها بوده است.

12. سلطه اقتصادي سلطه اقتصادي را مي توان مهم ترين هدف يورش فرهنگي غرب به شمار آورد.

13. دگرگوني ارزش ها.

14. سست كردن بنيادهاي اخلاقي و باورهاي ديني.

15. تجربه و تاريخ ثابت نموده است كه تهاجم فرهنگي كارآمدترين طريق مبارزه است و در جاهايي كه هيچ حربه ديگري كارسازترين، تهاجم فرهنگي كارساز است و چون در به كارگيري ساير شيوه ها شكست خورده، اينك با تهاجم فرهنگي به ميدان آمده است.

[1].فرهنگ و تهاجم فرهنگي (برگرفته از سخنان مقام معظم رهبري)، ص 37.

[2].همان، ص 102.

چرا غرب با تهاجم فرهنگي خود به مقابله با كشورهاي جهان سوم برخاسته است؟
پرسش

چرا غرب با تهاجم فرهنگي خود به مقابله با كشورهاي جهان سوم برخاسته است؟

پاسخ

هجوم غرب به ويژه آمريكا به كشورهاي جهان سوم اختصاص به تهاجم فرهنگي ندارد، بلكه براي رسيدن به اهداف - خود كه تسلط سياسي، اقتصادي و ... نيز تأخير منافع همه جانبه است - از اهرم فشار و سياست هاي همسو با شرايط زمان مي گيرند؛ از اين رو نيز جهت تحقيق اهداف خود گاهي از حمله نظامي و گاهي از تحريم اقتصادي و ... استفاده مي كنند.

يكي از راهكارهاي بسيار كار آمد كه غرب از آن بهره مي گيرد، تهاجم فرهنگي و

يا به تعبير مقام معظم رهبري شبيخون فرهنگي است. مقام معظم رهبري فرمود: "تهاجم فرهنگي همانند كار فرهنگي، يك كار آرام و بي سرو صدا است".

هدف اساسي غرب از اين تهاجم، تهي كردن جامعه از معيارها و هنجارهاي پذيرفته شده آن و عدم تعلق خاطر نسبت به جامعه خود است تا استحاله فرهنگي صورت گيرد و كساني كه در جهان سوم حقند، شيفته فرهنگ و جامعة غربي گردند. با اين هدف نتايج بسياري براي جهان غرب به دست مي آيد: اوّلاً اگر جزء متفكران و دانشمندان باشد، خود را در خدمت كشورهاي غربي قرار دهد تا از خدمات آن بهره مند شود. ثانياً بازار پرسودي براي كالاي مصرفي صنايع و كارخانه هاي بزرگ جهان غرب ايجاد مي شود. ثالثاً تسلط فرهنگي، تسلط سياسي و اقتصادي را به دنبال دارد و از اين طريق ضمن به دست گرفتن بازار كشورهاي جهان سوم، از منابع آن ها به نفع خود استفادة كامل مي برند. كاري كه در گذشته با حمله نظامي

انجام مي دادند امروزه با تهاجم فرهنگي انجام مي دهند. حتي تهاجم فرهنگي و تبليغات مي تواند زمينة تسلط نظامي را هم در صورتي كه لازم ببينند فراهم آورد.

اگر غرب در برخي اوقات حمله نظامي نمايند، مردم با غرب درگير شده و به دفاع از كشور خود مي پردازند، زيرا حمله مستقيم، دشمني آشكار غرب را به نمايش مي گذارد؛ از اين رو غرب از آن پرهيز مي كنند، ولي تهاجم فرهنگي توطئه پنهاني است كه پيامداي منفي آشكار حملة نظامي را ندارد.

غرب براي تهاجم فرهنگي نخست به گسترش و تقويت فرهنگ خود و اين كه سنت ها و فرهنگ غرب بهترين و كارآمد ترين فرهنگ است مي پردازد تا زمينه هاي پذيرش فرهنگ غرب را براي همة مردم به ويژه جوانان فراهم كنند. از سوي ديگر غرب سعي مي كند باورهاي ديني و ارزش هاي جهان سوم را تضعيف و نوعي خلاء فرهنگي به وجود آورد.

مقام معظم رهبري فرمود: "تهاجم فرهنگي براي بي اعتقاد كردن نسل نو انجام مي گيرد و هم بي اعتقاد كردن به دين، هم بي اعتقاد كردن به اصول انقلابي و هم بي اعتقاد كردن به آن تفكر فعالي كه امروز استكبار و قلمرو قدرت هاي استكباري را به خطر و وحشت انداخته است".

تقويت فرهنگ غرب از يك سو و تضعيف و خلاء فرهنگي جهان سوم از جانب ديگر، زمينة تهاجم فرهنگي و پذيرش آن را فراهم مي كنند.

هدف غرب از تهاجم فرهنگي، سلطه بر ديگر كشورهاي است. نه تنها تهاجم به كشورهاي جهان سوم، حتي خود كشورهاي پيشرفته نسبت به هم تهاجم فرهنگي دارند و اين ريشه

در سلطه گري دارد. در قرن هاي 17، 18 و 19 با تهاجم نظامي استعمار در پي سلطه بودند. در قرن بيستم با مصيبت هاي دو جنگ جهاني اوّل و دوم احساس شد كه از طريق حمله نظامي مشكلاتي وجود دارد. زين پس در پي استعمار نو برآمدند، و امروزه با تهاجم فرهنگي و جهاني سازي در پي آقايي و سيادت خويش بر جهان مي باشند.

چرا گرايش به مذهب ميان جوانان كم شده است؟
پرسش

چرا گرايش به مذهب ميان جوانان كم شده است؟

پاسخ

از چند جنبه مي توان پرسش را بررسي كرد:

1 - آيا واقعاً گرايش به مذهب ميان جوانان كم شده است.

2 - به فرض اثبات مدعا ، علل آن چيست؟

3 - راه هاي رويارويي با آن كدام است.

ملاك كمتري و بيشتري؟

"كمتر شدن" در پرسش با چه زماني مقايسه شده است؟ آيا نسبت به پيش از انقلاب يا پس از پيروزي؟ سال هاي مربوط به دوران جنگ هشت ساله؟ هر وضعيتي پاسخ خود را دارد.

اگر گفته شود نسبت به پيش از انقلاب ، معلوم مي شود پرسشگر محترم از اوضاع ايران در پيش از انقلاب و "فرهنگ شدن فساد اجتماعي" در عرصه هاي مختلف اطلاع صحيحي ندارد.

كافي است بدانيد براي مبارزه به اصطلاح علمي با اسلام و شستشوي مغزي و فكري جوانان، از يك سو ماركسيسم و كمونيسم را تبليغ كردند و آن را نشانه روشنفكري شرقي شمردند. از ديگر سو ، تفكر جدايي دين از سياست و قرار دادن دين در مقابل علم و صنعت و پيشرفت و تمدن ، ملاك روشنفكري غربي به حساب مي آمد. در واقع تفكر غربي و شرقي دو تيغة قيچي بودند و هر دو يك هدف را دنبال مي كردند و آن ضديت و مخالفت با دين اسلام و مظاهر ديني بود. قشر عظيمي از جوانان جامعه گرفتار يكي از اين دو تفكر بودند.

از سويي ديگر با گسترش و ترويج فساد و فحشا از طريق كاباره ها ، سينماها، فيلم ها و تئاترها ، نيز تجويز تأسيس رسمي و علني روپي گري، عشرتكده ها و شهرك هاي فحشا و مشروب فروشي

ها ، نيز به كارگيري مطبوعات، راديو و تلويزيون به تضعيف اعتقادات ديني و مبارزة عملي با احكام اسلام ، برخاسته بودند.

پيروزي انقلاب با تكيه بر فرهنگ اسلام، نوري بود ميان ظلمات درهم تنيدة آن روزگار.

پس چگونه مي توان وضعيت دين گرايي جوانان امروز را با پيش از انقلاب مقايسه كرد؟

وضعيت غير عادي پس از انقلاب

پس از پيروزي انقلاب و فرو ريختن كاخ سلطنت دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهي ، اكثر مردم به مقتضاي "الناس علي دين ملوكهم" افكار و عقايد ، سيره و روش رهبران انقلاب را پيش گرفتند. جوانان نيز به مقتضاي تنوع و تجدد طلبي و عدالت خواهي و ستم ستيزي شان از يك سو، شور و نشاط برخاسته از احساسات و عواطف سني و جواني از ديگر سو، به رودخانه انقلاب پيوستند.

اين حركت و گرايش مردمي به انقلاب ، اگر چه ميان گروهي عظيم از توده ها بر پاية شناخت و معرفت بود، ليكن ميان همه اقشار حامي انقلاب آگاهي نبود، بلكه مبتني بر آگاهي سطحي و اجمالي از اوضاع سياسي و اجتماعي و فرهنگي جامعه يا شناخت غير تحقيقي و ابتدايي فطري از دين بود. با بروز جنگ تحميلي و شكوفايي "روح حماسي" و فراگير شدن "عرفان گرايي و معنويت" فضا و زمينة مساعدي براي خودسازي و روگردان شدن از مجالس بزم پيش از انقلاب و رو آوردن به ميادين رزم فراهم شد، از اين رو هر چه از دوران جنگ فاصله مي گيريم، به بيان ديگر: هر چه از حماسه و عرفان و بسترهاي مهيا براي خودسازي و غلبة احساسات و عواطف فاصله مي گيريم، احساس (1)

مي شود كه گرايش به مظاهر مذهب مانند شركت در نماز جمعه و جماعت كم رنگ تر شده است.

علاوه بر آن چه ذكر شد، عوامل ديگر نيز باعث افزايش گسست از ارزش ها و گرايش نوجوانان و جوانان به سمت و سوي رفتارهاي غير مذهبي گرديده است كه از يك نگاه مي توان آن ها را به سه دسته تقسيم كرد:

أ) عوامل طبيعي و تكويني

رشد تدريجي جسماني و بروز غرايز جنسي، موجب ظهور تحولات دروني و دگرگوني هايي در اخلاق و رفتار و روان مي گردد، در نتيجه علاقه به ديدن صحنه هاي تحريك كننده، تمايلات جنسي، خواندن

داستان هاي عشقي و جنايي و پليسي تشديد مي شود، كه اگر كنترل و هدايت نشود، و در مسير طبيعي و

تكويني اش قرار نگيرد و طبق مقررات ديني و قانوني ارضا نشود، زمينه براي انحرافات اخلاقي و پيدايش مشكلات رواني و عقده هاي سرخورده فراهم مي گردد. و آن گاه به صورت بزهكاري هاي اجتماعي و جرايم اخلاقي، خودفروشي و از دست دادن عزت و عفت نفساني ظاهر مي شود.

ب) ضعف برخوردها و عملكردها و فقدان مديريت كارآمد داخلي

عوامل تكويني و تمايلات طبيعي انسان نيازمند هدايت و راهنمايي در مسير بالندگي و رشد است تا بتواند به كمال شايستة خويش و مقام انسانيت برسد. در غير اين صورت آدمي به يك موجود مسخ شده تبديل

مي گردد. به ديگر بيان: بي توجهي به تربيت و هدايت استعدادهاي طبيعي باعث مي شود كه "فرصت ها" به جاي بهينه سازي به سوي تبهكاري سوق داده شود ، كه سبب كم رنگ شدن و كم رغبتي برخي جوانان به مسايل معنوي

و ارزشي شود. از آن جمله مي توان به امور زير اشاره كرد.

1 - برخوردهاي نامناسب خانواده والدين و اطرافيان ، معلمان و اولياي مدرسه،

2 - فعاليت چشمگير عناصر وابسته به بيگانه و فرهنگ غير خودي در عرصة مطبوعات كشور و ايجاد جو ناسالم در جامعه و تحريك آن به سوي جرم آفريني،

3 - حركت ها و رفتارها و برخوردهاي ناصحيح برخي دستگاه هاي اجرايي و قضايي و قانونگذاري،

4 - انتصاب افراد ناكارآمد و فاقد مديريت و نداشتن روح تعاون و دلسوزي اسلامي ، نيز حاكميت فاميل سالاري و حزب و جناح سالاري در برخي از نهادهاي حكومت به جاي شايسته سالاري،

5 - اختلافات جنايي و سليقه اي در مسايل سياسي و اجتماعي و فرهنگي و اقتصادي و...،

6 - فقر و تهيدستي جوانان و خانوادة آنان و حل نشدن بسياري از مشكلات اشتغال، مسكن و رفاه و ازدواج،

نيز عدم اجراي ارزش هاي اسلامي و ديني در جامعه مانند عدالت اجتماعي و مبارزه با مظاهر فساد، همچنين ترويج آزادي هاي لجام گسيخته كه حتي برخي از آن در غرب نيز وجود ندارد،

7 - دوري نسل سوم از تاريخ و پيشينة انقلاب و ناآگاهي از عوامل و ارزش ها و اهدافي كه انقلاب را پديد آورد،

8 - جدي نگرفتن خطرها و تهاجم فرهنگي و توهم پنداشتن آن.

ج) تهاجم فرهنگي دشمنان خارجي

هر هجوم و تهاجمي هدف معيّن ، شيوه و شكل خاص ابزارهاي ويژه ، نيرو و نفرات انساني به خصوص دارد.

پرداختن به سه عامل ذكر شده در حوصله اين پاسخ نيست اما يادآوري اين نكته لازم است:

پيروزي انقلاب اسلامي ( كه در حقيقت پيروزي

اسلام بر كفر جهاني بود) به دنيا نشان داد كه "دين" به خصوص "اسلام" مي تواند به عنوان يك قدرت سياسي و حكومتي عليه زورمداران و زرپرستان قد علم كند. ظهور اين قدرت موجب شد دنياگرايان در انديشة مقابله با آن برآيند، آن را براندازند و نابود كنند، يا جلوي گسترش و صدور انقلاب را بگيرند ، يا آن را از درون از كارآيي و نيل به اهداف ساقط كنند.

ايجاد آشوب ها و درگيري هاي داخلي، تحريك صدام براي جنگ از خارج ، تحريم هاي اقتصادي و نظامي، استفاده از ابزارهايي چون شوراي امنيت سازمان ملل و حقوق بشر و عفو بين الملل و... همه براي تحقق گام اوّل و دوم بود.

چون در آن دو گام نتوانستند توفيق حاصل كنند، درصدد دگرگون كردن فرهنگي و به تعبير رهبر معظم انقلاب "شبيخون فرهنگي" برآمدند.

پيچيده ترين و خطرناك ترين حركت تهديد كنندة انقلاب و دين و ارزش هاي معنوي، تهاجم فرهنگي است. دشمن براي نيل به اين هدف شوم از همة فرصت هاي داخلي و خارجي استفاده مي كند.

علاوه بر راه اندازي ده ها ايستگاه راديويي و تلويزيوني و ماهواره ها و انتشار كتاب و روزنامه و ساير وسائل ارتباطي، نيز به استخدام در آوردن خبرگزاري هاي مهم جهان و دستگاه هاي جاسوسي، به سراغ طيف هاي مخالف انقلاب و كساني كه با نظام و حاكميت مشكل دارند، هم چنين روشنفكراني رفتند كه تا حدودي تمايل مذهبي داشتند و مي توانستند در اين طرح استعمارگران را كمك نمايند و آگاهانه يا ناآگاهانه ، مستقيم يا با واسطه ، مجري سياست قدرت ها باشند و با استفاده از

شيوه هاي متفاوت و ارائه نظريه هاي ديكته شده، به جنگ فرهنگي با انقلاب برخيزند.

در ذيل به برخي از "نظريه ها و شيوه هاي جنگ فرهنگي" اشاره مي شود:

1 - سياست به كارگيري مذهب عليه مذهب و ايجاد يا تشديد اختلاف ديني و مذهبي،

2 - راه اندازي جنگ علم و دين يا تقابل تمدن با تديّن،

3 - القاي شبهات و طرح نظريه ها و پرسش هايي براي تضعيف باوري هاي ديني و قداست زدايي،

4 - القاي عدم كارآيي دين در عرصه اجتماعي و ناكارآمدي آن در حل مشكلات سياسي و اجتماعي.

5 - القاي پاسخگو نبودن دين و باورهاي سنتي به بسياري از مسايل و نيازهاي انسان معاصر و اين كه دين و باورها و احكام و آيات آن مربوط به گذشته است، نه براي زمان حاضر.

6 - به كارگيري ابزارهايي مانند ماهواره و اينترنت و... نيز تأكيد بر نيازهاي غريزي انسان ها و موجّه جلوه دادن آزادي هاي بي حد و حصر جنسي و اين كه اين امور حق بشر است و انسان بايد بتواند به هر شكلي خواست از آن استفاده كند.

7 - بزرگ نمايي برخي از مشكلات سياسي، اقتصادي و اجتماعي كه در جامعه وجود دارد و ربط و پيوند دادن آنها با اعتقادات و باورهاي ديني.

از تظاهر تا واقعيت

با توجه به حجم گستردة آفات ارزش هاي ديني كه به آن اشاره شد ، اگر مي بينيم برخي از جوانان از جهت ظاهري و رفتاري به اين سو و آن سو كشيده مي شوند، مفهومش اين نيست كه از بعد اعتقادي و نظري نيز استحاله و تهي شده اند، اگر چه ممكن

است در برخي از آنان كه از اوّل ماية ديني و هويت فرهنگي ضعيفي داشته اند چنين باشد، اما بحمداله وضعيت ظاهري و رفتاري نامطلوب اكثر اين دسته از جوانان، امري گذري و موقتي است.

نظر خواهي ها و آمارها اين مطلب را تأييد مي كند. مضافاً حضور همان جوانان در گردهماي مذهبي تاسوعا و عاشورا، شب هاي قدر ماه رمضان، حرم امامان و امام زاده ها، حضور در اعتكاف ها و هم چنين حضور در صحنه هايي كه نياز به فداكاري و ايثار بوده، دليل اين مدعا است. به علاوه ، جوانان زيادي در محيط هاي علمي و دانشگاهي و غير آن هستند كه كه عملاً به اسلام و ظواهر ديني پايبند مي باشند.

به تحليل نگرش ها و گرايش هاي ديني جوانان كه از نتايج تحقيقي تحت عنوان گرايش هاي ديني جوان اخذ شده توجه كنيد.

گرايش هاي ديني (دينداري) 1522 دانشجو در 20 دانشگاه كشور سال 1380

1) 82 درصد دانشجويان به مسلمان بودن خود افتخار مي كنند. (كاملاً موافق و موافق)

2 ) 16 درصد دانشجويان خود را از نظر مذهبي، ضعيف و غير مذهبي معرفي كرده اند.

3 ) 11 درصد دانشجويان پدر و مادر خود را از نظر مذهبي، ضعيف و غير مذهبي معرفي كرده اند.

4 ) 80 درصد دانشجويان نقش خداوند را در زندگي بسيار مهم دانسته اند و 13 درصد نيز نقش خداوند را در زندگي مهم ارزيابي كرده اند.

5 ) 43 درصد دانشجويان خود را مسلمان عادي دانسته اند. 28 درصد نوانديش، 16 درصد انقلابي و 5/2 درصد خود را مسلمان شناسنامه اي معرفي كرده اند.(شناسنامه اي كمترين نشانه ي مسلماني)

6

) 97 درصد دانشجويان در مورد اعتقاد به خداوند كاملاً موافق و موافقند.

7 ) 95 درصد دانشجويان اعتقاد دارند قرآن كلام خدا و راهنماي سعادت بشر است. (كاملاً موافق و موافق)

8 ) 91 درصد دانشجويان اعتقاد دارند روز جزا، بهشت و دوزخ، حقيقت انكار ناپذير است. (كاملاً موافق و موافق)

9 ) 88 درصد دانشجويان اعتقاد دارند ظهور حضرت مهدي (عج) و عده اي انكار ناپذير الهي است. (كاملاً موافق و موافق)

10 ) 87 درصد دانشجويان اعتقاد دارند خداوند حاضر و ناظر زندگي آنهاست.

11 ) 80 درصد دانشجويان گاهي اوقات از خداوند براي جبران بعضي از خطاها كمك خواسته اند.

12 ) 71 درصد دانشجويان گفته اند هر روز نماز مي خوانند. 10 درصد بيشتر روزها و بقيه يا نماز نمي خوانند و يا به ندرت نماز مي خوانند .

13 ) 73 درصد دانشجويان گفته اند همه ي روزهاي ماه رمضان را روزه مي گيرند.

14 ) 57 درصد دانشجويان گفته اند يا در نماز جماعت شركت نمي كنند و يا به ندرت شركت مي كنند.

15 ) 85 درصد دانشجويان گفته اند يا در نماز جماعت شركت نمي كنند و يا به ندرت شركت مي كنند.

16 ) در سال 1375 يك تحقيق نشان داد كه 90 درصد دانش آموزان اصلاً در نماز جمعه شركت نمي كنند.)

17 ) در سال 1353 يك تحقيق نشان داده است كه 26 درصد مردم در نماز جماعت شركت كرده اند. همين تحقيق در سال 1379 فقط 6 درصد از مردم در نماز جماعت شركت كرده اند.

18 ) 60 درصد دانشجويان اعتقاد دارند كه امر به معروف و نهي از منكر در زندگي اجتماعي

تقليل پيدا كرده است.

منبع تحقيق:

در هفته نامه ي فرهنگ، پژوهش (1383) شماره ي 158.

حسين سراج زاده، فرهنگ پژوهش (1383) ، تحليلي بر نگرش ها و گرايش هاي ديني جوانان و نوجوانان ، شماره 158، ص 11 - 10.

چرا گرايش به مذهب ميان جوانان كم شده است؟
پرسش

چرا گرايش به مذهب ميان جوانان كم شده است؟

پاسخ

از چند جنبه مي توان پرسش را بررسي كرد:

1 - آيا واقعاً گرايش به مذهب ميان جوانان كم شده است.

2 - به فرض اثبات مدعا ، علل آن چيست؟

3 - راه هاي رويارويي با آن كدام است.

ملاك كمتري و بيشتري؟

"كمتر شدن" در پرسش با چه زماني مقايسه شده است؟ آيا نسبت به پيش از انقلاب يا پس از پيروزي؟ سال هاي مربوط به دوران جنگ هشت ساله؟ هر وضعيتي پاسخ خود را دارد.

اگر گفته شود نسبت به پيش از انقلاب ، معلوم مي شود پرسشگر محترم از اوضاع ايران در پيش از انقلاب و "فرهنگ شدن فساد اجتماعي" در عرصه هاي مختلف اطلاع صحيحي ندارد.

كافي است بدانيد براي مبارزه به اصطلاح علمي با اسلام و شستشوي مغزي و فكري جوانان، از يك سو ماركسيسم و كمونيسم را تبليغ كردند و آن را نشانه روشنفكري شرقي شمردند. از ديگر سو ، تفكر جدايي دين از سياست و قرار دادن دين در مقابل علم و صنعت و پيشرفت و تمدن ، ملاك روشنفكري غربي به حساب مي آمد. در واقع تفكر غربي و شرقي دو تيغة قيچي بودند و هر دو يك هدف را دنبال مي كردند و آن ضديت و مخالفت با دين اسلام و مظاهر ديني بود. قشر عظيمي از جوانان جامعه گرفتار يكي از اين دو تفكر بودند.

از سويي ديگر با گسترش و ترويج فساد و فحشا از طريق كاباره ها ، سينماها، فيلم ها و تئاترها ، نيز تجويز تأسيس رسمي و علني روپي گري، عشرتكده ها و شهرك هاي فحشا و مشروب فروشي

ها ، نيز به كارگيري مطبوعات، راديو و تلويزيون به تضعيف اعتقادات ديني و مبارزة عملي با احكام اسلام ، برخاسته بودند.

پيروزي انقلاب با تكيه بر فرهنگ اسلام، نوري بود ميان ظلمات درهم تنيدة آن روزگار.

پس چگونه مي توان وضعيت دين گرايي جوانان امروز را با پيش از انقلاب مقايسه كرد؟

وضعيت غير عادي پس از انقلاب

پس از پيروزي انقلاب و فرو ريختن كاخ سلطنت دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهي ، اكثر مردم به مقتضاي "الناس علي دين ملوكهم" افكار و عقايد ، سيره و روش رهبران انقلاب را پيش گرفتند. جوانان نيز به مقتضاي تنوع و تجدد طلبي و عدالت خواهي و ستم ستيزي شان از يك سو، شور و نشاط برخاسته از احساسات و عواطف سني و جواني از ديگر سو، به رودخانه انقلاب پيوستند.

اين حركت و گرايش مردمي به انقلاب ، اگر چه ميان گروهي عظيم از توده ها بر پاية شناخت و معرفت بود، ليكن ميان همه اقشار حامي انقلاب آگاهي نبود، بلكه مبتني بر آگاهي سطحي و اجمالي از اوضاع سياسي و اجتماعي و فرهنگي جامعه يا شناخت غير تحقيقي و ابتدايي فطري از دين بود. با بروز جنگ تحميلي و شكوفايي "روح حماسي" و فراگير شدن "عرفان گرايي و معنويت" فضا و زمينة مساعدي براي خودسازي و روگردان شدن از مجالس بزم پيش از انقلاب و رو آوردن به ميادين رزم فراهم شد، از اين رو هر چه از دوران جنگ فاصله مي گيريم، به بيان ديگر: هر چه از حماسه و عرفان و بسترهاي مهيا براي خودسازي و غلبة احساسات و عواطف فاصله مي گيريم، احساس (1)

مي شود كه گرايش به مظاهر مذهب مانند شركت در نماز جمعه و جماعت كم رنگ تر شده است.

علاوه بر آن چه ذكر شد، عوامل ديگر نيز باعث افزايش گسست از ارزش ها و گرايش نوجوانان و جوانان به سمت و سوي رفتارهاي غير مذهبي گرديده است كه از يك نگاه مي توان آن ها را به سه دسته تقسيم كرد:

أ) عوامل طبيعي و تكويني

رشد تدريجي جسماني و بروز غرايز جنسي، موجب ظهور تحولات دروني و دگرگوني هايي در اخلاق و رفتار و روان مي گردد، در نتيجه علاقه به ديدن صحنه هاي تحريك كننده، تمايلات جنسي، خواندن

داستان هاي عشقي و جنايي و پليسي تشديد مي شود، كه اگر كنترل و هدايت نشود، و در مسير طبيعي و

تكويني اش قرار نگيرد و طبق مقررات ديني و قانوني ارضا نشود، زمينه براي انحرافات اخلاقي و پيدايش مشكلات رواني و عقده هاي سرخورده فراهم مي گردد. و آن گاه به صورت بزهكاري هاي اجتماعي و جرايم اخلاقي، خودفروشي و از دست دادن عزت و عفت نفساني ظاهر مي شود.

ب) ضعف برخوردها و عملكردها و فقدان مديريت كارآمد داخلي

عوامل تكويني و تمايلات طبيعي انسان نيازمند هدايت و راهنمايي در مسير بالندگي و رشد است تا بتواند به كمال شايستة خويش و مقام انسانيت برسد. در غير اين صورت آدمي به يك موجود مسخ شده تبديل

مي گردد. به ديگر بيان: بي توجهي به تربيت و هدايت استعدادهاي طبيعي باعث مي شود كه "فرصت ها" به جاي بهينه سازي به سوي تبهكاري سوق داده شود ، كه سبب كم رنگ شدن و كم رغبتي برخي جوانان به مسايل معنوي

و ارزشي شود. از آن جمله مي توان به امور زير اشاره كرد.

1 - برخوردهاي نامناسب خانواده والدين و اطرافيان ، معلمان و اولياي مدرسه،

2 - فعاليت چشمگير عناصر وابسته به بيگانه و فرهنگ غير خودي در عرصة مطبوعات كشور و ايجاد جو ناسالم در جامعه و تحريك آن به سوي جرم آفريني،

3 - حركت ها و رفتارها و برخوردهاي ناصحيح برخي دستگاه هاي اجرايي و قضايي و قانونگذاري،

4 - انتصاب افراد ناكارآمد و فاقد مديريت و نداشتن روح تعاون و دلسوزي اسلامي ، نيز حاكميت فاميل سالاري و حزب و جناح سالاري در برخي از نهادهاي حكومت به جاي شايسته سالاري،

5 - اختلافات جنايي و سليقه اي در مسايل سياسي و اجتماعي و فرهنگي و اقتصادي و...،

6 - فقر و تهيدستي جوانان و خانوادة آنان و حل نشدن بسياري از مشكلات اشتغال، مسكن و رفاه و ازدواج،

نيز عدم اجراي ارزش هاي اسلامي و ديني در جامعه مانند عدالت اجتماعي و مبارزه با مظاهر فساد، همچنين ترويج آزادي هاي لجام گسيخته كه حتي برخي از آن در غرب نيز وجود ندارد،

7 - دوري نسل سوم از تاريخ و پيشينة انقلاب و ناآگاهي از عوامل و ارزش ها و اهدافي كه انقلاب را پديد آورد،

8 - جدي نگرفتن خطرها و تهاجم فرهنگي و توهم پنداشتن آن.

ج) تهاجم فرهنگي دشمنان خارجي

هر هجوم و تهاجمي هدف معيّن ، شيوه و شكل خاص ابزارهاي ويژه ، نيرو و نفرات انساني به خصوص دارد.

پرداختن به سه عامل ذكر شده در حوصله اين پاسخ نيست اما يادآوري اين نكته لازم است:

پيروزي انقلاب اسلامي ( كه در حقيقت پيروزي

اسلام بر كفر جهاني بود) به دنيا نشان داد كه "دين" به خصوص "اسلام" مي تواند به عنوان يك قدرت سياسي و حكومتي عليه زورمداران و زرپرستان قد علم كند. ظهور اين قدرت موجب شد دنياگرايان در انديشة مقابله با آن برآيند، آن را براندازند و نابود كنند، يا جلوي گسترش و صدور انقلاب را بگيرند ، يا آن را از درون از كارآيي و نيل به اهداف ساقط كنند.

ايجاد آشوب ها و درگيري هاي داخلي، تحريك صدام براي جنگ از خارج ، تحريم هاي اقتصادي و نظامي، استفاده از ابزارهايي چون شوراي امنيت سازمان ملل و حقوق بشر و عفو بين الملل و... همه براي تحقق گام اوّل و دوم بود.

چون در آن دو گام نتوانستند توفيق حاصل كنند، درصدد دگرگون كردن فرهنگي و به تعبير رهبر معظم انقلاب "شبيخون فرهنگي" برآمدند.

پيچيده ترين و خطرناك ترين حركت تهديد كنندة انقلاب و دين و ارزش هاي معنوي، تهاجم فرهنگي است. دشمن براي نيل به اين هدف شوم از همة فرصت هاي داخلي و خارجي استفاده مي كند.

علاوه بر راه اندازي ده ها ايستگاه راديويي و تلويزيوني و ماهواره ها و انتشار كتاب و روزنامه و ساير وسائل ارتباطي، نيز به استخدام در آوردن خبرگزاري هاي مهم جهان و دستگاه هاي جاسوسي، به سراغ طيف هاي مخالف انقلاب و كساني كه با نظام و حاكميت مشكل دارند، هم چنين روشنفكراني رفتند كه تا حدودي تمايل مذهبي داشتند و مي توانستند در اين طرح استعمارگران را كمك نمايند و آگاهانه يا ناآگاهانه ، مستقيم يا با واسطه ، مجري سياست قدرت ها باشند و با استفاده از

شيوه هاي متفاوت و ارائه نظريه هاي ديكته شده، به جنگ فرهنگي با انقلاب برخيزند.

در ذيل به برخي از "نظريه ها و شيوه هاي جنگ فرهنگي" اشاره مي شود:

1 - سياست به كارگيري مذهب عليه مذهب و ايجاد يا تشديد اختلاف ديني و مذهبي،

2 - راه اندازي جنگ علم و دين يا تقابل تمدن با تديّن،

3 - القاي شبهات و طرح نظريه ها و پرسش هايي براي تضعيف باوري هاي ديني و قداست زدايي،

4 - القاي عدم كارآيي دين در عرصه اجتماعي و ناكارآمدي آن در حل مشكلات سياسي و اجتماعي.

5 - القاي پاسخگو نبودن دين و باورهاي سنتي به بسياري از مسايل و نيازهاي انسان معاصر و اين كه دين و باورها و احكام و آيات آن مربوط به گذشته است، نه براي زمان حاضر.

6 - به كارگيري ابزارهايي مانند ماهواره و اينترنت و... نيز تأكيد بر نيازهاي غريزي انسان ها و موجّه جلوه دادن آزادي هاي بي حد و حصر جنسي و اين كه اين امور حق بشر است و انسان بايد بتواند به هر شكلي خواست از آن استفاده كند.

7 - بزرگ نمايي برخي از مشكلات سياسي، اقتصادي و اجتماعي كه در جامعه وجود دارد و ربط و پيوند دادن آنها با اعتقادات و باورهاي ديني.

از تظاهر تا واقعيت

با توجه به حجم گستردة آفات ارزش هاي ديني كه به آن اشاره شد ، اگر مي بينيم برخي از جوانان از جهت ظاهري و رفتاري به اين سو و آن سو كشيده مي شوند، مفهومش اين نيست كه از بعد اعتقادي و نظري نيز استحاله و تهي شده اند، اگر چه ممكن

است در برخي از آنان كه از اوّل ماية ديني و هويت فرهنگي ضعيفي داشته اند چنين باشد، اما بحمداله وضعيت ظاهري و رفتاري نامطلوب اكثر اين دسته از جوانان، امري گذري و موقتي است.

نظر خواهي ها و آمارها اين مطلب را تأييد مي كند. مضافاً حضور همان جوانان در گردهماي مذهبي تاسوعا و عاشورا، شب هاي قدر ماه رمضان، حرم امامان و امام زاده ها، حضور در اعتكاف ها و هم چنين حضور در صحنه هايي كه نياز به فداكاري و ايثار بوده، دليل اين مدعا است. به علاوه ، جوانان زيادي در محيط هاي علمي و دانشگاهي و غير آن هستند كه كه عملاً به اسلام و ظواهر ديني پايبند مي باشند.

به تحليل نگرش ها و گرايش هاي ديني جوانان كه از نتايج تحقيقي تحت عنوان گرايش هاي ديني جوان اخذ شده توجه كنيد.

گرايش هاي ديني (دينداري) 1522 دانشجو در 20 دانشگاه كشور سال 1380

1) 82 درصد دانشجويان به مسلمان بودن خود افتخار مي كنند. (كاملاً موافق و موافق)

2 ) 16 درصد دانشجويان خود را از نظر مذهبي، ضعيف و غير مذهبي معرفي كرده اند.

3 ) 11 درصد دانشجويان پدر و مادر خود را از نظر مذهبي، ضعيف و غير مذهبي معرفي كرده اند.

4 ) 80 درصد دانشجويان نقش خداوند را در زندگي بسيار مهم دانسته اند و 13 درصد نيز نقش خداوند را در زندگي مهم ارزيابي كرده اند.

5 ) 43 درصد دانشجويان خود را مسلمان عادي دانسته اند. 28 درصد نوانديش، 16 درصد انقلابي و 5/2 درصد خود را مسلمان شناسنامه اي معرفي كرده اند.(شناسنامه اي كمترين نشانه ي مسلماني)

6

) 97 درصد دانشجويان در مورد اعتقاد به خداوند كاملاً موافق و موافقند.

7 ) 95 درصد دانشجويان اعتقاد دارند قرآن كلام خدا و راهنماي سعادت بشر است. (كاملاً موافق و موافق)

8 ) 91 درصد دانشجويان اعتقاد دارند روز جزا، بهشت و دوزخ، حقيقت انكار ناپذير است. (كاملاً موافق و موافق)

9 ) 88 درصد دانشجويان اعتقاد دارند ظهور حضرت مهدي (عج) و عده اي انكار ناپذير الهي است. (كاملاً موافق و موافق)

10 ) 87 درصد دانشجويان اعتقاد دارند خداوند حاضر و ناظر زندگي آنهاست.

11 ) 80 درصد دانشجويان گاهي اوقات از خداوند براي جبران بعضي از خطاها كمك خواسته اند.

12 ) 71 درصد دانشجويان گفته اند هر روز نماز مي خوانند. 10 درصد بيشتر روزها و بقيه يا نماز نمي خوانند و يا به ندرت نماز مي خوانند .

13 ) 73 درصد دانشجويان گفته اند همه ي روزهاي ماه رمضان را روزه مي گيرند.

14 ) 57 درصد دانشجويان گفته اند يا در نماز جماعت شركت نمي كنند و يا به ندرت شركت مي كنند.

15 ) 85 درصد دانشجويان گفته اند يا در نماز جماعت شركت نمي كنند و يا به ندرت شركت مي كنند.

16 ) در سال 1375 يك تحقيق نشان داد كه 90 درصد دانش آموزان اصلاً در نماز جمعه شركت نمي كنند.)

17 ) در سال 1353 يك تحقيق نشان داده است كه 26 درصد مردم در نماز جماعت شركت كرده اند. همين تحقيق در سال 1379 فقط 6 درصد از مردم در نماز جماعت شركت كرده اند.

18 ) 60 درصد دانشجويان اعتقاد دارند كه امر به معروف و نهي از منكر در زندگي اجتماعي

تقليل پيدا كرده است.

منبع تحقيق:

در هفته نامه ي فرهنگ، پژوهش (1383) شماره ي 158.

حسين سراج زاده، فرهنگ پژوهش (1383) ، تحليلي بر نگرش ها و گرايش هاي ديني جوانان و نوجوانان ، شماره 158، ص 11 - 10.

دليل بي حجابي در جامعه اسلامي ايران چيست و براي مقابله باآن چه كار بايدكرد؟
پرسش

دليل بي حجابي در جامعه اسلامي ايران چيست و براي مقابله باآن چه كار بايدكرد؟

پاسخ

عوامل بدحجابي در جامعه به دو دسته تقسيم مي شود : الف ) عوامل دروني : منظور از عوامل دروني ، مجموعه مولفه هايي است كه به وجود آوردن اين پديده دخالت داشته وناشي از عملكرد افراد يك جامعه و سيستم سياسي ، اجتماعي و فرهنگي حاكم برآن است . مهم ترين آنها عبارت است از : 1 .از نظر انسان شناختي و روان شناختي انسان موجودي است كه داراي قدرت اختيار مي باشد، يعني ، هم توانايي انتخاب راه درست و طي كردن مراتب كمال انساني را دارد و هم توانايي پيروي از اميال وهواهاي نفساني و طي كردن مدارج انحطاط و سقوط را .قرآن مي فرمايد : ( ( انا هديناه السبيل اما شاكرا" و اما كفورا ) ) ، ( انسان ، آيه 3 ) . بر اين اساس در جامعه اي مانندجامعه اسلامي ما - كه بسياري از احكام ، ارزش ها و معارف اسلامي براي اداره جامعه تبيين شده و جاي هيچ گونه عذر و بهانه اي نيست - بعضي از احكام الهي ( مانند حجاب ) از سوي برخي افراد ناديده گرفته مي شود، به اين اصل و عنصرروان شناختي باز مي گردد .به عبارت ديگر يكي از مهم ترين عوامل بدحجابي درجامعه ، پيروي از هواهاي نفساني است كه خود ناشي از ضعف ايمان و تقوا، تزلزل شخصيت است و ...مي باشد و در مظاهري از قبيل تجمل گرايي ، خودنمايي درمقابل بيگانگان و ...نمود پيدا مي كند .يكي از راه هاي

اصلاح جامعه از اين معضل ،مقابله با عوامل روان شناختي آن و تقويت ايمان و تقواي افراد جامعه و تقويت انگيزه ، عزم و اراده آنان در اجراي احكام الهي و موازين و مقررات اسلامي در سطحجامعه مي باشد .قرآن كريم مي فرمايد : ( ( ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا مابانفسهم... ؛ خداوند سرنوشت هيچ قومي را تغيير نمي دهد، مگر آن كه آنان آنچه رادر خودشان است تغيير دهند ) ) ، ( رعد، آيه 11 ) . 2 .ريشه هاي تاريخي اين مساله كه به اقدامات رژيم پهلوي براي گسترش فرهنگ برهنگي ، بي بند و باري و كشف حجاب بر مي گردد، كه توانست بخشي از جامعه ما را دچار اين انحراف كند وبي حجابي را در خانواده ها به صورت يك هنجار و ارزش درآورد .روند گسترش اين معضل ، هر چند با وقوع انقلاب اسلامي و فضاي ناشي از دوران دفاع مقدس ، تا حدزيادي كنترل شد؛ ولي به دلايل متعددي ، رگه ها و ريشه هاي خود را همچنان حفظنمود و بعد از تغيير محيط ارزشي جامعه و فاصله گرفتن از فضاي معنوي حاصل ازانقلاب و دفاع مقدس ، دوباره مجال ظهور و بروز پيدا كرد .3 .كوتاهي و بي توجهي برخي از مسوولان فرهنگي كشور در تثبيت ارزش ها و احكام اسلامي و تعميق بخشيدن به آن ، از وسايل ديگر گسترش بدحجابي است . گفتني است كه به علت وجود مشكلات ناشي از تثبيت انقلاب اسلامي ، جنگ تحميلي ، فشارهاي خارجي محاصره هاي گوناگون اقتصادي ، سياسي و ...باعث شد كه بيشترين

وقت و انرژي مسوولان و دستگاه هاي دولتي به اين امور صرف شود و توجه چنداني به مسايل فرهنگي جامعه و اجراي راه كارها و برنامه هايي در جهت تثبيت و تعميق ارزش ها واحكام اسلامي مبذول نگردد .4 .بعضي از اقدامات انجام گرفته بعد از سال 1368 ( از قبيل سياست هاي پولي و ارزي و ...) كه به منظور تسريع در روند توسعه و رشداقتصادي ، صنعت و ...انجام گرفت ، ناخواسته موجب تغيير ارزش هاي جامعه ، به سوي هنجارهاي مادي ، مدرك گرايي ، تجمل پرستي و ...گرديد .5 .عملكرد منفي ونامطلوب برخي از دستگاه هاي فرهنگي ( از جمله وزارت ارشاد و مطبوعات وابسته در سال هاي اخير ) و ميدان دادن به افراد و عناصري كه هيچ اعتقادي به نظام اسلامي ندارند و با استفاد از تسهيلات مادي و معنوي وزارت ارشاد و فضاي باز وبدون نظارت جامعه ، موجبات نشر و ترويج فرهنگ فاسد منحط دوران پهلوي وارزشهاي حاكم بر جوامع غرب را فراهم و اوضاع فرهنگي كشور را به شدت مسموم و آلوده نمودند به گونه اي كه مقام معظم رهبري هشدارهاي شديد به مسيولين فرهنگي داده ، نارضايتي خود را از عملكرد وزارت ارشاد اعلام نمودند كه در نهايت منجر به استعفاي وزير ارشاد گرديد .6 .برخي از افراط و تفريطهايي كه در سالهاي اوليه انقلاب و بعد از آن در مبارزه با بي حجابي و بد حجابي شد از قبيل استفاده روشهاي خشونت آميز و فيزيكي و ...باعث بوجود آمدن تنفر و انزجار و بدبيني به اين حكم الهي گرديد .7 .اجرا نشدن فريضه مهم

امر به معروف و نهي از منكر يانظارت ملي به صورت فراگير و گسترده و نظام مند از طرف احاد جامعه ، كه درروايات متعدد ضامن حفظ و سلامت جامعه از فساد، نا امني و ...شمرده شده است . ب ) عوامل بيروني : مهمترين عامل بيروني تهاجم فرهنگي گسترده و همه جانبه غرب به ارزش هاي اسلامي و ملي ما، براي بي هويت نمودن نسل جوان ،تضعيف باورهاي عقيدتي در مردم و در نهايت شكست نظام اسلامي در ايران بااستفاده از پيشرفته ترين وسايل تكنولوژي - اعم از نرم افزاري و سخت افزاري ،عناصر وابسته داخل در عرصه هاي فرهنگي و اقتصادي و ...در جهت حاكم نمودن فرهنگ و ارزش ها و مظاهر تمدن غرب . مجموعه عوامل فوق سبب گرديده كه متاسفانه عليرغم گذشت بيش از دو دهه از انقلاب اسلامي ، معضل بد حجابي درجامعه اسلامي ما وجود داشته باشد .اما در مورد راه هاي برخورد و مقابله با اين پديده زشت دو راهكار قابل پيش بيني مي باشد : 1 .راهكارهاي فيزيكي و برخورد ازموضع قدرت با متخلفين البته اين برخورد بايد حساب شده و هنجارمند باشد .2.كار بنيادي فرهنگي . مسلما" برخورد با اين پديده به صورت فيزيكي و از طريق دستگاههاي دولتي ، بسيار دشوار و تا حدي ناممكن است . زيرا اگر ما در مسيله لباس و پوشش اسلامي صرفا" بخواهيم از طريق زور وارد شويم ، استدلال و منطق نداشته باشيم و نتوانيم حقانيت و لزوم پوشش اسلامي ، آثار مثبت و فوايد و بركات اجراي اين فريضه الهي در ابعاد مختلف زندگي شخصي و اجتماعي افراد

و فلسفه حجاب و ...را با كار فرهنگي مستمر عميق و ريشه اي با استفاده از دستگاههاي فرهنگي و رسانه هاي جمعي و مطبوعات و ...به زيباترين و بهترين صورت ، ارايه دليل و برهان ، ثابت كنيم ، متاسفانه بايد منتظر رواج و گسترش بدحجابي و رواج ارزشهاي غربي به صورت گسترده در جامعه اسلاميمان باشيم . عامل مهم ديگري كه مي تواند ما را در مقابله با اين معضل اجتماعي ياري نمايد اهتمام جدي جامعه به انجام فريضه امر به معروف و نهي از منكر است . بديهي است اگر جامعه در اين زمينه به صورت جدي وارد عمل شود و اين فريضه الهي را منطبق با شرايط ومراتبي كه در شرع مقدس معين گرديده ، عملي سازد دستگاههاي فرهنگي نيز بهترمي توانند در حل اين معضل اجتماعي اقدام نمايند .براي آگاهي بيشتر ر.ك : 1-حداد عادل ، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي 2 .فرامرز رفيع پور، توسعه و تضاد3 .علي ذوعلم ، انقلاب و ارزشها 4 .شهيد مطهري ، مساله حجاب . ;

عوامل بدحجابي در جامعه چيست ؟
پرسش

عوامل بدحجابي در جامعه چيست ؟

پاسخ

عوامل بد حجابي در جامعه به دو دسته تقسيم مي شود : الف ) عوامل دروني : منظور از عوامل دروني ، مجموعه مولفه هايي است كه به وجود آوردن اين پديده دخالت داشته و ناشي از عملكرد افراد يك جامعه وسيستم سياسي ، اجتماعي و فرهنگي حاكم بر آن است . مهم ترين آنها عبارت است از : 1 .از نظر انسان شناختي و روان شناختي انسان موجودي است كه داراي قدرت اختيار مي باشد، يعني ، هم توانايي انتخاب راه درست و طي كردن مراتب كمال انساني را دارد و هم توانايي پيروي از اميال و هواهاي نفساني و طي كردن مدارج انحطاط و سقوط را .قرآن مي فرمايد : ( ( انا هديناه السبيل اما شاكرا" و اما كفورا ) ) ، ( انسان ، آيه 3 ) . بر اين اساس در جامعه اي مانند جامعه اسلامي ما - كه بسياري از احكام ، ارزش ها و معارف اسلامي براي اداره جامعه تبيين شده و جاي هيچ گونه عذر و بهانه اي نيست - بعضي از احكام الهي ( مانند حجاب ) از سوي برخي افراد ناديده گرفته مي شود، به اين اصل و عنصر روان شناختي باز مي گردد .به عبارت ديگر يكي از مهم ترين عوامل بدحجابي در جامعه ، پيروي از هواهاي نفساني است كه خود ناشي از ضعف ايمان و تقوا، تزلزل شخصيت است و ...مي باشد و در مظاهري ازقبيل تجمل گرايي ، خودنمايي در مقابل بيگانگان و ...نمود پيدا مي كند .يكي از راه هاي اصلاح جامعه از

اين معضل ، مقابله با عوامل روان شناختي آن وتقويت ايمان و تقواي افراد جامعه و تقويت انگيزه ، عزم و اراده آنان دراجراي احكام الهي و موازين و مقررات اسلامي در سطح جامعه مي باشد.قرآن كريم مي فرمايد : ( ( ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم... ؛خداوند سرنوشت هيچ قومي را تغيير نمي دهد، مگر آن كه آنان آنچه را درخودشان است تغيير دهند ) ) ، ( رعد، آيه 11 ) . 2 .ريشه هاي تاريخي اين مساله كه به اقدامات رژيم پهلوي براي گسترش فرهنگ غربي به ويژه در بعدبرهنگي ، بي بند و باري و كشف حجاب بر مي گردد، كه توانست بخشي ازجامعه ما را دچار اين انحراف كند و بي حجابي را در خانواده ها به صورت يك هنجار و ارزش درآورد .روند گسترش اين معضل ، هر چند با وقوعانقلاب اسلامي و فضاي ناشي از دوران دفاع مقدس ، تا حد زيادي كنترل شد؛ ولي به دلايل متعددي ، رگه ها و ريشه هاي خود را همچنان حفظ نمود وبعد از تغيير محيط ارزشي جامعه و فاصله گرفتن از فضاي معنوي حاصل ازانقلاب و دفاع مقدس ، دوباره مجال ظهور و بروز پيدا كرد .3 .كوتاهي وبي توجهي برخي از مسوولان فرهنگي كشور در تثبيت ارزش ها و احكام اسلامي و تعميق بخشيدن به آن ، از وسايل ديگر گسترش بدحجابي است. گفتني است كه به علت وجود مشكلات ناشي از تثبيت انقلاب اسلامي ،جنگ تحميلي ، فشارهاي خارجي محاصره هاي گوناگون اقتصادي ، سياسي و ...باعث شد كه بيشترين وقت و انرژي

مسوولان و دستگاه هاي دولتي به اين امور صرف شود و توجه چنداني به مسايل فرهنگي جامعه و اجراي راه كارها و برنامه هايي در جهت تثبيت و تعميق ارزش ها و احكام اسلامي مبذول نگردد .4 .بعضي از اقدامات انجام گرفته بعد از سال 1368 ( از قبيل سياست هاي پولي و ارزي و ...) كه به منظور تسريع در روند توسعه و رشداقتصادي ، صنعت و ...انجام گرفت ، ناخواسته موجب تغيير ارزش هاي جامعه ، به سوي هنجارهاي مادي ، مدرك گرايي ، تجمل پرستي و ...گرديد .5.عملكرد منفي و نامطلوب برخي از دستگاه هاي فرهنگي ( از جمله وزارت ارشاد و مطبوعات وابسته در سال هاي اخير ) و ميدان دادن به افراد وعناصري كه هيچ اعتقادي به نظام اسلامي ندارند و با استفاد از تسهيلات مادي و معنوي وزارت ارشاد و فضاي باز و بدون نظارت جامعه ، موجبات نشر و ترويج فرهنگ فاسد منحط دوران پهلوي و ارزشهاي حاكم بر جوامع غرب را فراهم و اوضاع فرهنگي كشور را به شدت مسموم و آلوده نمودند به گونه اي كه مقام معظم رهبري هشدارهاي شديد به مسيولين فرهنگي داده ،نارضايتي خود را از عملكرد وزارت ارشاد اعلام نمودند كه در نهايت منجربه استعفاي وزير ارشاد گرديد .6 .برخي از افراط و تفريطهايي كه در سالهاي اوليه انقلاب و بعد از آن در مبارزه با بي حجابي و بد حجابي شد از قبيل استفاده روشهاي خشونت آميز و فيزيكي و ...باعث بوجود آمدن تنفر وانزجار و بدبيني به اين حكم الهي گرديد .7 .اجرا نشدن فريضه مهم امر به معروف و

نهي از منكر يا نظارت ملي به صورت فراگير و گسترده و نظام مند ازطرف احاد جامعه ، كه در روايات متعدد ضامن حفظ و سلامت جامعه ازفساد، نا امني و ...شمرده شده است . ب ) عوامل بيروني : مهمترين عامل بيروني تهاجم فرهنگي گسترده و همه جانبه غرب به ارزش هاي اسلامي وملي ما، براي بي هويت نمودن نسل جوان ، تضعيف باورهاي عقيدتي درمردم و در نهايت شكست نظام اسلامي در ايران با استفاده از پيشرفته ترين وسايل تكنولوژي - اعم از نرم افزاري و سخت افزاري ، عناصر وابسته داخل در عرصه هاي فرهنگي و اقتصادي و ...در جهت حاكم نمودن فرهنگ وارزش ها و مظاهر تمدن غرب . مجموعه عوامل فوق سبب گرديده كه متاسفانه عليرغم گذشت بيش از دو دهه از انقلاب اسلامي ، معضل بدحجابي در جامعه اسلامي ما وجود داشته باشد .اما در مورد راه هاي برخوردو مقابله با اين پديده زشت دو راهكار قابل پيش بيني مي باشد : 1.راهكارهاي فيزيكي و برخورد از موضع قدرت با متخلفين البته اين برخوردبايد حساب شده و هنجارمند باشد .2 .كار بنيادي فرهنگي . مسلما" برخوردبا اين پديده به صورت فيزيكي و از طريق دستگاههاي دولتي ، بسيار دشوارو تا حدي ناممكن است . زيرا اگر ما در مسيله لباس و پوشش اسلامي صرفا"بخواهيم از طريق زور وارد شويم ، استدلال و منطق نداشته باشيم و نتوانيم حقانيت و لزوم پوشش اسلامي ، آثار مثبت و فوايد و بركات اجراي اين فريضه الهي در ابعاد مختلف زندگي شخصي و اجتماعي افراد و فلسفه حجاب و ...را با كار فرهنگي

مستمر عميق و ريشه اي با استفاده ازدستگاههاي فرهنگي و رسانه هاي جمعي و مطبوعات و ...به زيباترين وبهترين صورت ، ارايه دليل و برهان ، ثابت كنيم ، متاسفانه بايد منتظر رواج وگسترش بدحجابي و رواج ارزشهاي غربي به صورت گسترده در جامعه اسلاميمان باشيم . عامل مهم ديگري كه مي تواند ما را در مقابله با اين معضل اجتماعي ياري نمايد اهتمام جدي جامعه به انجام فريضه امر به معروف ونهي از منكر است . بديهي است اگر جامعه در اين زمينه به صورت جدي وارد عمل شود و اين فريضه الهي را منطبق با شرايط و مراتبي كه در شرعمقدس معين گرديده ، عملي سازد دستگاههاي فرهنگي نيز بهتر مي توانند درحل اين معضل اجتماعي اقدام نمايند .براي آگاهي بيشتر ر.ك : 1- حدادعادل ، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي 2 .فرامرز رفيع پور، توسعه و تضاد3 .علي ذوعلم ، انقلاب و ارزشها 4 .شهيد مطهري ، مساله حجاب . ;

علّت اصلى گمراه شدن جوانان چيست؟ و چطور مى توان آنان را به دين اسلام دعوت كرد؟
پرسش

علّت اصلى گمراه شدن جوانان چيست؟ و چطور مى توان آنان را به دين اسلام دعوت كرد؟

پاسخ

گمراه شدن جوانان انگيزه هاى مختلفى دارد كه مى توان مهمترين آنها را چند عامل دانست:

1. ناآشنايى جوانان به عقايد اسلامى و تعاليم زندگى آفرين اسلام كه اين خود معلول عواملى است.

2. شيوع و گسترش عوامل انحراف و فساد در اجتماع كه فكر و انديشه جوانان را به خود جلب نموده و آنان را بى بندوبار و به سوى گناه سوق داده است و فرصت گرايش به مسايل اصيل زندگى و انديشيدن درباره معتقدات صحيح و آيين راستين را از آنان سلب نموده است.

3. گسترش اشكالات و ايرادات بسيار در مسايل مختلف دينى از ناحيه استعمار و دشمنان اسلام بدين لحاظ كه وفتى جوانى با منطق اسلام آشنايى نداشت و با ايرادهايى روبرو شد و اساساً در اين انديشه نبود كه تحقيق و پى جويى به عمل آورد تا پاسخ ايرادات مذكور را به دست آورد تسليم آنها شده و به دين صحيح و آيين درست بدبين مى شود. با توجّه به اين عوامل روشن مى شود كه اگر بخواهيم جوانان را به اسلام دعوت كنيم لازم است با تبليغات صحيح و درست اسلام راستين را به آنان معرّفى كنيم و با گوشزد كردن زيانهاى سهمگين انحراف و بى بندوبارى و لزوم گرايش به ايمان، شناخت صحيح را در آنان زنده كنيم و اشكالاتى كه باعث تزلزل و نوسان فكرى آنان مى شود پاسخ گوييم.

4. سبب ديگرى كه بايد دردمندانه به آن پرداخت اينست كه بدانيم نياز به دين بزرگترين احتياج انسان است و اگر كسى دربند نيازهاى

فردى و ابتدائى خويش باشد

_5_

شيطان و شيطان صفتان از اين موضوع استفاده نموده و راه هاى فساد و گمراهى را نشان مى دهند. بنابراين وقتى جوانى نياز به ازدواج دارد و احساس جنسى او را آزار مى دهد، بايد در قدم اوّل او را يارى دهيم كه با رفع اين مشكل نياز بزرگ خويش را بيابد و از خود صيانت كند. چرا كه رسول اكرم((صلى الله عليه وآله)) فرمود: كسى كه ازدواج كند نيم دين خود را مصون دانسته است. و مشكل ما اين است كه همه چيز را مى خواهيم با موعظه حل كنيم اين حس همكارى و هميارى نتايج درخشانى داشته و دارد ولى ما دينداران غالباً در اين مسائل ضعيف عمل مى كنيم. و حال آنكه اگر اقدام كنيم خدا هم يارى خواهد داد و همه تقصير را به دوش ديگران نخواهيم گذاشت.

( بخش پاسخ به سؤالات )

_6_

علت گرايش بعضى از جوانان به كمونيسم چيست؟
پرسش

علت گرايش بعضى از جوانان به كمونيسم چيست؟

پاسخ

علت گرايش برخى جوانان به مكتب كمونيستى ناآگاهى و عدم اطلاع درباره مكتب درخشان اسلام و تعليمات حيات بخش و زندگى آفرين آن مى باشد.

مكتب كمونيسم براساس انكار خدا و حقايق متافيزيكى و ماوراء طبيعت بنيان نهاده شده است و كسى كه اعتقاداتش براساس دليهاى محكم استوار شده و به مبدأ و معاد عقيده دارد و خداى دانا و توانا را حكيم دانسته و قوانين الهى را از علم غير محدود و گسترده الهى مى داند هيچگاه به طالب بى اساس كمونيسم گرايش پيدا نمى كند.

و اگر گفته شود اين مكتب خيلى بهتر و عالى تر از اسلام در چين اجرا مى شود صحيح نيست زيرا اوّلاً كمونيسم تاكنون در جهان اجرا نشده است و قابل اجرا هم نيست ثانياً چنانكه ياد آورى شد در كمونيسم كمالات روحى و معنوى انسان بطور كلى ناديده گرفته شده است در حالى كه بعد روحى و كمالات مربوط به آن بسيار عالى تر و ارزشمندتر از ديگر ابعاد وجود انسانى است ثالثاً دورانهاى پر شكوهى بر اسلام گذشته در عين حال كه كوتاه و محدود بوده اما گواهى راستين و شاهد عينى بر صلاحيت تعاليم آسمانى اسلام براى پياده شدن در جوامع انسانى است.

براى آگاهى قسمتى از نقاط ضعف كمونيسم مى توانيد به كتاب فيلسوف نماها نوشته آقاى مكارم و كتاب درسهايى درباره ماركسيسم نوشته جلال الدين فارسى و كتاب علمى بودن ماركسيسم نوشته آقاى مهدى سحاب مراجعه فرماييد.

_2_

در ضمن اين مكتب به قول امام خمينى (ره) به موزه هاى تاريخى سپرده شد و اكنون موردى ندارد. مگر برخى

از عقايد و نظريات آنان كه در بعضى از مكاتب اكنون غربى يافته مى شود. و راز گرايش شايد در چند مورد خلاصه شود.

1. ناآگاهى از تأمين نيازهاى انسان در مكتب مترقى اسلام .

2. موقعيت تاريخى كشور و تبليغات جذاب ماركسيست ها.

( بخش پاسخ به سؤالات )

_3_

در مورد گروههاي غربي كه در ميان جوانان رواج پيدا كرده مثل گروه هيپي و... لطفاًتوضيح داده و چگونگي پيدايش آن و از چه كشوري وارد شده، راهكارها و اهداف اين گروهها را توضيح دهيد؟
پرسش

در مورد گروههاي غربي كه در ميان جوانان رواج پيدا كرده مثل گروه هيپي و... لطفاًتوضيح داده و چگونگي پيدايش آن و از چه كشوري وارد شده، راهكارها و اهداف اين گروهها را توضيح دهيد؟

پاسخ

گروههاي مختلف غربي امروزه در بين جوانان مملكت ما_ بعضاً_ رسوخ كرده اند، افكار، علائم و شعارهاي آنها از طريق مختلفي چون ماهواره، سي دي و فيلمها و مطبوعات به جوانان رسيده كه به اختصار به بعضي از آنها اشاره مي شود.

رپRAP: در مورد لفظ رپ به عنوان يك اصطلاح بايد گفت: گروههايي از سياه پوستان آمريكايي در آغاز دهه 80 ميلادي در اعتراض به "نژاد پرستي" و با شعار "صلح و آزادي" به عصيان عليه وضع موجود، دست زدند. اين افراد و گروههاي معترض كه از ساكنين فقير محله "هارلم" نيويورك بودند در پيروي از نسبتهاي قومي آفريقايي اعتراضات خود را با نوعي رقص و پاي كوبي همراه نمودند.

به تدريج اينگونه رقصها با ابداع نوعي از "موسيقي" تلفيق گرديد و با تقويت و حمايت مالي سياه پوستان متمكن، هنرمنداني از جامعه آمريكا به اين گروههاي معترض پيوستند.

در همان سالهاي نخستين شكل گيري "رپ" با دخالت قدرتمندان، هدفهاي سياسي و اجتماعي گروههاي سياه پوست، دست خوش نوعي تحريف گرديده و در نتيجه به ابزاري در دست سياستمداران و صهيونيسم تبديل شدند.

در طول مدتي كه رپ شكل مي گرفت، عناوين مختلفي از اين نوع موسيقي توسط موزيسين ها به وجود آمد كه با پيوستن خوانندگاني معروف به اين گروه "موسيقي رپ" طرفداران زيادي را به خود جلب و جذب نمود.

آن "رپ" نسبت به گروههاي ديگر طرفداران بيشتري دارد و جوانان علاقمند به موسيقي آن گوش

مي سپارند و بر اساس مدلهايي كه به آنها القاء مي شود لباس مي پوشند و آرايشهاي ظاهري رپ را بر مي گزينند.

شلوارهايي كه پاچه هاي گشاد آن بر روي زمين كشيده مي شد، مانتوهايي با آستينهاي بلند، موهاي روغن زده و چسبيده بر سر، عينكهاي دودي با قالب فلزي، خط ريش پايين تر از گوش پسران و روسري هاي كوچك و معمولاً سفيد رنگ دختران، ويژگي ظاهري آنها است.

هوي متال: هوي متال به معناي فلز سنگين است و نوعي از موسيقي نسبتاً جديد آمريكايي اطلاق مي شود كه در آن اصوات مرتعشه از سازها، نزديك به صداي برخورد فلزات است. در اين موسيقي اوج و فرود (نواس) قطعات بسيار شديد بوده و ضرب آهنگها معمولاً فوق العاده تند است. استفاده از آلات موسيقي الكترونيكي و سازهاي "كوبه"اي چنان فضاي تند موسيقيايي پديد مي آورد كه كمتر كسي قادر به گوش دادن آن است.

هوي متال در كنسرتهاي خود (اخيراً) فريادهاي دلخراشي را به موسيقي خود افرودند كه از "گيتار برقي" كه قابليت ايجاد صداهاي ناهنجار را دارد بيش از ساير سازها استفاده مي نمايند.

از بررسي موسيقيهاي اين آهنگها، تحليل محتواي ترانه هايي كه خوانندگان اين گروهها مي خوانند و نيز از شعارهاي آنها چنين بر مي آيد كه در آنها عصياني كور نسبت به "حال" و ميل "بازگشت به گذشته" فوق العاده قوي است. آنچنان كه گاه از آن بوي "بدويت" به مشام مي رسد.

تأكيد و تعريفي كه آنها از مفاهيمي همچون صلح، جنگ، عشق، حقيقت و آزادي دارند مؤيد اين نكته است.

برخي از گروه هاي زير مجموعة هوي متال عبارتند از: گروه كيس، نيروانا، سپول ترا، گانزس روزيس و ...

چرا در جامعه ما فرهنگ مصرف گرايي روز به روز و لحظه به لحظه رو به افزايش است و چرا هيچكس كاري نمي كند؟ چرا؟
پرسش

چرا در جامعه ما فرهنگ مصرف گرايي روز به روز

و لحظه به لحظه رو به افزايش است و چرا هيچكس كاري نمي كند؟ چرا؟

پاسخ

به ميزاني كه كشورهاي اسلامي و همچنين ايران اسلامي، به فرهنگ غرب نزديك مي شوند آثار آن را نيز مي پذيرند. اقتصاد مركانتيلسمي غرب به سه عنصر منابع اوليه، نيروي كار ارزان و بازار مصرف بنا شده و شهروندان خود را به مصرف هرچه بيشتر توصيه مي كند.

اما در فرهنگ اسلامي با توجه به اينكه قناعت حرف اول در اقتصاد را مي زند، بايد فرهنگ سازي شود، البته بسياري از خانواده هاي ايراني قناعت جزء زندگي آنها است و كم هم نيستند. اما نمود ندارند ولي مظاهر مصرف گرايي چون نمود بيشتري دارند چشمگير به نظر مي رسد.

متأسفانه مشكلات و تنگناهاي اقتصادي سبب شده است برخي از سياست هاي غلط پول ساز سرلوحة فعاليت هاي صدا و سيما قرار گيرد كه تبليغات كالا به سبك غربي و اشاعة فرهنگ مصرفي از كمترين تأثيرات مخرب آن است سياست هاي ديگري مانند ترويج جهانگردي با شكل غلط آن كه فرهنگ بيگانگان و بي قيدي نسبت به دين و اخلاق را در جامعه نشر مي دهد نيز به فرهنگ مصرف گرايي دامن مي زند و روش هاي غلط ديگري كه بي توجه به شبيخون فرهنگي غرب راه را براي دشمنان هموار مي سازد. اما اينكه در كنار اين سياست هاي غلط كه بايد اصلاح شود جهت گيري مصوبات مجلس وسياست هاي كلي نظام در جهت مبارزه با فرهنگ ابتذال و مصرف گرايي است حقيقتي است كه نبايد به آن ترديد نمود و همچنين نبايد تلاش خدمتگزاران صديق دولت و مجلس را دراين راه ناديده گرفت و ليكن هجم تهاجم و مبارزه منفي دشمنان در ترويج فرهنگ مبتذل خود آنقدر وسيع است كه اين

تلاشها به چشم نمي آيد.

دليل بدحجابي هايي كه امروزه در جامعه اسلامي مي بينيم چيست و آيا نمي شود جلوي اين بدحجابي ها را گرفت تا جوانان كمتر به فساد كشيده شوند و جامعه ما به عنوان يك جامعه اسلامي نمونه و داراي پيشرفت محسوب شود؟
پرسش

دليل بدحجابي هايي كه امروزه در جامعه اسلامي مي بينيم چيست و آيا نمي شود جلوي اين بدحجابي ها را گرفت تا جوانان كمتر به فساد كشيده شوند و جامعه ما به عنوان يك جامعه اسلامي نمونه و داراي پيشرفت محسوب شود؟

پاسخ

مسأله بدحجابي از معضلات كنوني جامعه ماست. اين گونه رفتار ريشه در حدود نيم قرن حكومت سلسله منحوس پهلوي و نيز تبليغات غرب دارد.

از گذشته ها و ريشه تاريخي مسأله كه بگذريم، متأسفانه خودباختگي در برابر غرب، و تقليد كوركورانه از آنها و شهوت پرستي مجموعاً وضعيتي را پديد آورده است كه شما گوشه هايي از آن را ارائه كرده ايد. البته با وجود همه آنچه كه نوشته ايد وضعيت عمومي جامعه ما از نظر حجاب و حفظ عفت نسبت به كشورهاي ديگر اسلامي بهتر است و تا حدود زيادي مراعات وجود دارد. ولي در اثر تبليغات سنگين غرب به وسيله محصولات فرهنگي مانند فيلم ها و مجلات نوعي تمايل به آن گونه رفتارها در سطوحي از جامعه مشاهده مي گردد كه بايد از دو طريق به اصلاح آن اقدام كرد: الف) كار بنيادي فرهنگي كه نتايج آن در دهه هاي بعد ظاهر گردد. ب) كار قانوني و كنترل رفتار فيزيكي.

هر يك از اين دو مقوله بدون همراهي ديگري مفيد فايده نخواهد بود و نهايتاً منجر به شكست و تأثير وارونه خواهد شد. در زمينه هاي فوق اقدامات فراواني از سوي دولت و مسئولين صورت گرفته است، ولي به دليل تراكم تبليغات خنثي كننده از سوي غرب، آثار آن به طور كامل بروز كرده است. اميد است با برنامه ريزي هاي دقيق و حساب شده فرهنگي و قانوني در آينده موفقيت هاي بيشتري

در اين زمينه حاصل گردد. بهبود وضعيت حجاب نياز به برنامه ريزي وسيع فرهنگي و اجتماعي دارد. در اين راستا علاوه بر تكاليف فردي، در جهت ارشاد ديگران بايستي با برنامه هاي كلان تلاش كرد. عوامل بد حجابي در جامعه به دو دسته تقسيم مي شود: الف) عوامل دروني: منظور از عوامل دروني، مجموعه مؤلّفه هايي است كه در به وجود آوردن اين پديده دخالت داشته و ناشي از عملكرد افراد يك جامعه و سيستم سياسي، اجتماعي و فرهنگي حاكم بر آن است. مهم ترين آنها عبارت است: 1. از نظر انسان شناختي و روان شناختي انسان موجودي است كه داراي قدرت اختيار مي باشد، يعني، هم توانايي انتخاب راه درست و طي كردن مراتب كمال انساني را دارد و هم توانايي پيروي از اميال و هواهاي نفساني و طي كردن مدارج انحطاط و سقوط را و قرآن مي فرمايد: إناِ هَدَيْناهُ اَلسَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً،الف). بر اين اساس در جامعه اي

مانند جامعه اسلامي ما- كه بسياري از احكام، ارزش ها و معارف اسلامي براي اداره جامعه تبيين شده و جاي هيچ گونه عذر و بهانه اي نيست- بعضي از احكام الهي (مانند حجاب) از طرف برخي افراد ناديده گرفته مي شود، به اين اصل و عنصر روان شناختي باز مي گردد. به عبارت ديگر يكي از مهم ترين عوامل بدحجابي در جامعه، پيروي از هواهاي نفساني است كه خود ناشي از ضعف ايمان و تقوا، تزلزل شخصيت و ... است و مي باشد و در مظاهري از قبيل تجمل گرايي، برخي در مقابل بيگانگان و... نمود پيدا مي كند. يكي از راه هاي اصلاح جامعه از اين معضل، مقابله با عوامل روان شناختي آن و تقويت ايمان و تقواي افراد جامعه

و تقويت انگيزه، عزم و اراده آنان در اجراي احكام الهي و موازين و مقررات اسلامي در سطح جامعه مي باشد. قرآن كريم مي فرمايد: إِنَّ اَللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّي يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ. خداوند سرنوشت هيچ قومي را تغيير نمي دهد، مگر آن كه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند، (ب)- ريشه هاي تاريخي اين مسأله كه به اقدامات رژيم پهلوي براي گسترش فرهنگ غربي به ويژه در بعد برهنگي، بي بند و باري و كشف حجاب بر مي گردد، كه توانست بخشي از جامعه ما را دچار اين انحراف كند و بي حجابي را در خانواده ها به صورت يك هنجار و ارزش درآورد. روند رو به گسترش اين معضل، هر چند با وقوع انقلاب اسلامي و فضاي ناشي از دوران دفاع مقدس، تا حد زيادي كنترل شد ولي به دلايل متعددي، رگه ها و ريشه هاي خود را همچنان حفظ نمود و بعد از تغيير محيط ارزشي جامعه و فاصله گرفتن از فضاي معنوي حاصل از انقلاب و دفاع مقدس، دوباره مجال ظهور و بروز پيدا كرد.

ج)- كوتاهي و بي توجهي برخي از مسؤولان فرهنگي كشور در تثبيت ارزش ها و احكام اسلامي و تعميق بخشيدن به آن، از وسايل ديگر گسترش بدحجابي است.گفتني است كه به علت وجود مشكلات ناشي از تثبيت انقلاب اسلامي، جنگ تحميلي، فشارهاي خارجي، محاصره هاي گوناگون اقتصادي، سياسي و... باعث شد كه بيشترين وقت و انرژي مسؤولان و دستگاه هاي دولتي به اين امور صرف شود و توجه چنداني به مسائل فرهنگي جامعه و اجراي راه كار و برنامه هايي در جهت تثبيت و تعميق ارزش ها و احكام اسلامي مبذول نگردد.

د)- بعضي از اقدامات انجام گرفته بعد از

سال 1368 (از قبيل سياست هاي پولي و ارزي و...) كه به منظور تسريع در روند توسعه و رشد اقتصادي، صنعت و... انجام گرفت، ناخواسته موجب تغيير ارزش هاي جامعه، به سوي هنجارهاي مادي، مدرك گرايي، تجمل پرستي و... گرديد

ه)- عملكرد منفي و نامطلوب برخي از دستگاه هاي فرهنگي (از جمله وزارت ارشاد و مطبوعات وابسته در سال هاي اخير) و ميدان دادن به افراد و عناصري كه هيچ اعتقادي به نظام اسلامي ندارند و با استفاد از تسهيلات مادي و معنوي وزارت ارشاد و فضاي باز و بدون نظارت جامعه، موجبات نشر و ترويج فرهنگ فاسد منحط دوران پهلوي و ارزشهاي حاكم بر جوامع غرب را فراهم و اوضاع فرهنگي كشور را به شدت مسموم و آلوده نمودند به گونه اي كه مقام معظم رهبري هشدارهاي شديد به مسئولين فرهنگي داده، نارضايتي خود را از عملكرد وزارت ارشاد اعلام نمودند كه در نهايت منجر به استعفاي وزير ارشاد گرديد.

و)- برخي از افراط و تفريطهايي كه در سالهاي اوليه انقلاب و بعد از آن در مبارزه با بي حجابي و بد حجابي شد از قبيل استفاده روشهاي خشونت آميز و فيزيكي و... باعث بوجود آمدن تنفر و انزجار و بدبيني به اين حكم الهي گرديد.

ز)- اجرا نشدن فريضه مهم امر به معروف و نهي از منكر يا نظارت ملي به صورت فراگير و گسترده و نظام مند از طرف احاد جامعه، كه در روايات متعدد ضامن حفظ و سلامت جامعه از فساد، نا امني و... شمرده شده است.

ب) عوامل بيروني: مهمترين عامل بيروني تهاجم فرهنگي گسترده و همه جانبه غرب به ارزش هاي اسلامي و ملّي ما، براي بي هويت نمودن

نسل جوان، تضعيف باورهاي عقيدتي در مردم و در نهايت شكست نظام اسلامي در ايران با استفاده از پيشرفته ترين وسايل تكنولوژي- اعم از نرم افزاري و سخت افزاري، عناصر وابسته داخل در عرصه هاي فرهنگي و اقتصادي و... در جهت حاكم نمودن فرهنگ و ارزش ها و مظاهر تمدن غرب. مجموعه عوامل فوق سبب گرديده كه متأسفانه عليرغم گذشت بيش از دو دهه از انقلاب اسلامي، معضل بد حجابي در جامعه اسلامي ما وجود داشته باشد. اما در مورد راه هاي برخورد و مقابله با اين پديده زشت دو راهكار قابل پيش بيني مي باشد

الف)- راهكارهاي فيزيكي و برخورد از موضع قدرت با متخلفين البته اين برخورد بايد حساب شده و هنجارمند باشد.

ب)- كار بنيادي فرهنگي. مسلماً برخورد با اين پديده به صورت فيزيكي و از طريق دستگاههاي دولتي، بسيار دشوار و تا حدّي ناممكن است. زيرا اگر ما در مسئله لباس و پوشش اسلامي صرفاً بخواهيم از طريق زور وارد شويم، استدلال و منطق نداشته باشيم و نتوانيم حقانيت و لزوم پوشش اسلامي، آثار مثبت و فوايد و بركات اجراي اين فريضه الهي در ابعاد مختلف زندگي شخصي و اجتماعي افراد و فلسفه حجاب و... را با كار فرهنگي مستمر عميق و ريشه اي با استفاده از دستگاههاي فرهنگي و رسانه هاي جمعي و مطبوعات و... به زيباترين و بهترين صورت، ارائه دليل برهان، ثابت كنيم، متأسفانه بايد منتظر رواج و گسترش بدحجابي و رواج ارزشهاي غربي به صورت گسترده در جامعه اسلاميمان باشيم. عامل مهم ديگري كه مي تواند ما را در مقابله با اين معضل اجتماعي ياري نمايد اهتمام جدي جامعه به انجام فريضه امر به معروف و نهي از منكر

است. بديهي است اگر جامعه در اين زمينه به صورت جدي وارد عمل شود و اين فريضه الهي را منطبق با شرايط و مراتبي كه در شرع مقدس معين گرديده، عملي سازد دستگاههاي فرهنگي نيز بهتر مي توانند در حل اين معضل اجتماعي اقدام نمايند. براي آگاهي بيشتر ر. ك: 1- حداد عادل، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي 2. فرامرز رفيع پور، توسعه و تضاد 3. علي ذوعلم، انقلاب و ارزشها 4. شهيد مطهري، مسأله حجاب.

منابع و مآخذ:

الف) انسان، آيه 3

ب) رعد، آيه 11

چرا فرهنگ غرب در بين جوانان كشور ما اينقدر گسترش پيدا كرده است بخصوص در بين دختران آيا راه پيشگي ندارد؟
پرسش

چرا فرهنگ غرب در بين جوانان كشور ما اينقدر گسترش پيدا كرده است بخصوص در بين دختران آيا راه پيشگي ندارد؟

پاسخ

با پوزش فراوان از تأخير در ارسال پاسخ سؤال شما!

با توجه به مباحث رشد جسماني و رواني، ويژگي هاي اين مرحلة سني را از مراحل قبل و بعد به خوبي مي توان تمييز داد.

نوجوان, از نظر رشد شناختي، دوره هاي حسي _ حركتي، و عمليات عيني را پشت سر مي گذارد و به شناخت انتزاعي دست مي يابد، يعني كودك ديروز كه شناخت هايش مبتني بر دريافت هاي حسي بود و اگر اسباب بازي اش را مخفي مي كردند، ديگر بدنبال آن نمي گشت و آن را غير موجود تلقي مي كرد، تبديل به نوجوان امروز شده است و با تكيه به اندوخته هاي حسي قبلي، وچه بسا فارغ از حواس فعلي خود، دست به تفكر انتزاعي مي زند و به طور مرتب، هر روز و هر ساعت، با سؤالهاي مختلف و كنجكاوي هاي متعدد دروني و بيروني در همة جهات، رو به رو مي شود. (1)

از نظر اخلاقي، در دوران كودكي اوليه و ثانويه، كه اصطلاحاً آن را اخلاق "پيش قرار دادي" مي نامند، بر اساس خودگرايي و لذت گرايي عمل مي كرد و در نوجواني كه اصطلاحاً مرحلة "قرار دادي" ناميده مي شود، رفتار او تابع سازگارهاي فردي و قوانين قرار دادي است؛ از اين كه به او برچسب "دختر خوب و پسر خوب" زده شود خوشحال مي شود؛ و در انتهاي اين دوره، تعهدات اجتماعي را مهم مي داند و كم كم متوجه اخلاق خود پذيرفته گرديده، وارد اخلاق فوق قرار

دادي مي شود. در اين مرحله، ديگر تنبيه و پاداش و يا بر چسب دختر يا پسر خوب برايش اهميت ندارد، بلكه وارد اخلاقي مي شود كه حداقل بر اساس نظم و قانون، يا بر اساس پيمان اجتماعي شكل گرفته است؛ و اين خود باعث بروز مسائل عاطفي و احساسي شديدي براي نوجوان مي شود. (2)

در رشد اجتماعي _ سياسي نيز به مرحلة خاصي مي رسد كه بايد تصميم گيري كند، احساس بالندگي نمايد، به تدريج از خانواده جدا شود و احساس استقلال كند، در مسائل اجتماعي و سياسي نظر داشته باشد، رأي بدهد و حداقل، با شغل و تحصيل و ازدواج وارد جامعه شود.

از نظر رشد جسماني و بلوغ هم، با مسائل خاصي رو به رو مي شود، تغييرات بيولوژيك و فيزيولوژيك، حاصل، و باعث ظهور و بروز علايم ثانوية جنسي مي شود؛ محتلم شدن و تغيير صدا در پسران، و رشد سينه ها و عادت ماهانه در دختران، روييدن مو، رشد سريع تر بدني، و آشكار شدن ميل جنسي در هر دو، از پيامدها و نشانه هاي دورة بلوغ است؛ و همة اين تغييرات با وضعيت روحي فرد و آموزش محيطي او در تعامل است و وضعيت خاصي را براي هر فرد ايجاد، و اين طبقة سني را از طبقات قبل و بعد كاملاً جدا مي سازد.

اگر چه در مقام تعليم و تعلم و پژوهش، هر يك از اين ابعاد، جداگانه مورد بحث واقع مي شوند، ولي در عرصة وجود نوجوان، مجزاي از يكديگر عمل نمي كنند؛ بلكه يك رفتار كه از نوجوان سر مي زند، برآيند همة ويژگي هاي روان شناختي اوست

كه به صورت يك رفتار، تجلي پيدا مي كند. براي تحليل همان يك رفتار، بايد ويژگي هاي كلي جوان و نوجوان را بشناسيم.

حال با توجه به آن ريشه ها و تحقيقات بنيادي، كه معمولاً در مباحث رشد به آن پرداخته مي شود، برخي از ويژگي هاي رواني (شناختي، عاطفي، و رفتاري) نوجوان را كه بيش تر مي تواند در رفتار او بروز پيدا كند، بيان خواهيم كرد:

الف) از نظر عاطفي، در مقايسه با بزرگسال، ثبات عاطفي كم تري دارند؛ زودرنج و حساس اندو به محض اين كه خلاف انتظاري را مشاهده كنند، از عمق وجودشان متأثر مي شوند.

ب) اهميت بسياري به هم سالان مي دهند؛ اگر مشكل خاصي برايشان ايجاد شود، ترجيع مي دهند كه از هم سالان كمك گرفته، از تأييد آنها برخوردار باشند؛ در عين حال مي دانند كه مخالفت با بزرگسالان، به نفع آنها نيست؛ چه اين كه از بعضي وابستگي هاي خود آگاه هستند.

بر اين اساس، نوجوان گاهي گرفتار تعارض ميشود؛ والدين و بزرگسالاني موفق اند كه حتي المقدور، با خواسته هاي نوجوان مخالفت نكنند؛ و هرگاه مخالفت مي كنند، يعني نوجوان بداند كه غير از ميل او يا والدين، ملاك ومعياري در كار است.

ج) انتقاد ناپذيري و انتقاد گري: به مقتضاي فعاليت زياد ذهني، به هر جايي نظر دارند و اشكالها را مي بينند و ابراز مي كنند؛ اما هنوز به واقع بيني هاي لازم و كافي دست نيافته اند. به كارهاي خود، نوعي تعلق خاطر دارند و كم تر به خود اجازة فكر و انتقاد كردن به كارهاي خويش را مي دهند، انتقاد ديگران را هم دارد نمي

دانند و نمي خواهند از منش و رفتار خود دست بردارند.

د) احساس فداكارانه در مبارزه با ظلم و دفاع از مظلوم؛ در اين جهت بسيار بلند مي انديشند و ايده آل گرا هستند؛ نيروي رواني و عاطفي بسيار آنان، نيروي جسماني شان را نيز تحت كنترل گرفته، آن را افزايش مي دهد. هر جا ظلمي احساس كنند دوست دارند به مبارزه با آن بروند؛ محدوديتهاي موجود را تجربه نكرده اند و نمي خواهند آنها را بپذيرند. اين احساس بسيار ارزشمند است و ممكن است از آن استفادة صحيح يا باطل بشود.

ه) دوست دارند افراد مهمي تلقي بشوند؛ لازم است خانواده ها و بزرگسالان، آنان را به رسميت بشناسند و احترام قايل باشند و اگر گاهي، از جهاتي، نظر آنها را تام نمي دانند، آنان را توجيه كنند و اگر در مواردي با آنها مخالفت كردند، از جهات ديگر جبران نمايند؛ اهميت نظراتشان را ابراز كنند و موقعيتي مناسب براي آنان در خانواده و فاميل به تصور بكشند.

و) در برابر ناكامي ها، احساس يأس و نااميدي به آنها دست مي دهد؛ به علت كمي تجربه، هنوز نمي دانند كه يك شكست به معني شكست هميشگي نيست؛ بزرگ تر ها بايد ضمن تشويق و ايجاد شور و نشاط و واقع بيني، تجربيات خود را نيز به آنها منتقل كنند، تا آنها مجموع شكست و پيروزي و تلخ و شيرين زندگي را در يك چرخة منطقي و معقول ببينند.

ز) به وضع ظاهر و سر و لباس و آرايش و اندازة بدني خود، بسيار اهميت مي دهند؛ اين ويژگي، في نفسه خوب است و نبايد با آن مخالفت

شود؛ اما اين ميل بايد با توجه به واقعيات اطراف، مانند توانايي هاي مادي، مطلوب يا نامطلوب بودن در بين دوستان و هم كلاسي، عرف اجتماعي و غيره ارضاء شود؛ پسر و دختر دبيرستاني، نبايد امكاناتي فراتر از متوسط هم شاگردي هاي خود را به نمايش بگذارند و براي خود و دوستان و مسئولان دبيرستان مشكل ايجاد كنند؛ هم چنين در همة محيط هاي اجتماعي ديگر نيز بايد در اين زمينه، اعتدال رعايت شود.

ح) حالات رويايي و عاشق پيشگي دارند؛ ذهن و قواي آنها متوجه دنياي وسيع اطراف مي شود، و قدرت تخيل آنان بسيار زياد است؛ آنچه را كه دوست دارند، اما امكان تجربة مستقيم و واقعي آن را ندارند، با حالتي خيال بافانه و به اميد فردايي آرماني، براي خود به تصوير مي كشند؛ اين حالتي خوب و مبارك است و نبايد از چنين حالتي نگران بود؛ ولي بايد به اين رؤياها و عاشق پيشگي ها جهت داد. اگر خوبي ها با ساز و كارهاي صحيحي ارائه شوند، مي توانند موضوع عشق جوان و نوجوان باشند؛ مثلاً ممكن است فردي عاشق امام خميني (ره) يا فلان شاعر عارف يا فلان مخترع و يا عاشق علم بشود؛ ولي اگر اين عشق درست هدايت نشود، متوجه موضوعات منفي، مثل هيپي گري، بي بند و باري و امثال اين ها مي شود.

ط) نگران آينده هستند؛ آيندة شغلي، تحصيلي، اقتصادي، اخلاقي و جنبه هاي ديگر برايشان مهم است و اشتغال ذهني ايجاد مي كند.

با توجه به اين ويژگي ها و حساسيت هاي روان شناختي، هجوم فرهنگي بيش تر متوجه اين طبقة سني مي شود. آنها نيرومند، تأثير

پذير و تأثير گذارند؛ همانند ظرفهاي خالي، پر شدني هستند، كنجكاو و به دنبال هويت مطلوب براي خودند و جمعيت آنها زياد است؛ از اين رو مهاجمان فرهنگي بيش تر به اين گروه توجه دارند.

علي رغم تأثيرات اجتماعي و وظايفي كه براي مسئولين ووالدين وجود دارد، بايد دانست كه اصلي ترين ومهم ترين تصميم گيرنده در اين خصوص، خود نوجوان و جوان است. همواره واقعيتها با مطلوب هاي نهايي فاصله دارد. آنچه در مورد فضاي فرهنگي، ارزش هاي مسلط جامعه و وظايف والدين گفته مي شود مطلوب است؛ اما همه اش واقع نمي شود. فضاي فرهنگي و ارزشهاي مسلط جامعه، به طور كامل، اسلامي و انساني نيست. گاهي مسئولين به هر دليل، به تمام وظايف خود عمل نمي كنند. بسياري از والدين با محدوديتهايي، مثل بي سوادي و كم سوادي، نارسايي اقتصادي، نداشتن روابط ووجهة اجتماعي مناسب، وجود مشكلاتي مثل بيماري و اختلاف نظر، نزاع هاي خانوادگي و ...؛ مواجه هستند و در نتيجه نه تنها نمي توانند به نوجوان كمك كنند بلكه چه بسا نياز به هدايت و كمك نوجوان و جوان خود دارند.

در چنين موقعيتي، منطقي نيست كه نوجوان به بهانة وظيفه ناشناسي يا ناتواني ديگران، به آينده و ظرفيت ها و توانمندي هاي خود كم توجهي كند. او بايد اين دوره را قبل از اينكه دير شود، بشناسد و از آن به اندازه كافي بهره ببرد. در اين دوره قدرت بدني و نيروهاي رواني فوق العاده است؛ اگر اين نيروها جهت داده شوند و پراكنده نشوند و هر روز و هر ماه به سويي نروند، بسيار ارزشمند و قابل ستفاده اند. همان

طور كه گذشت، نيروي اين دوران را مي توان به آبي تشبيه كرد كه هم ممكن است تبديل به سيل شود و هم ممكن است كه آن را به باغ ها و مزارع تشنه هدايت كرد تا باعث سيرابي آنها بشود.

در اين خصوص، بر نكات كليدي مسلم و مهم تأكيد مي كنيم:

الف: نوجوان بايد از همان ابتداي نوجواني، به تدريج، به فكر هويت آيندة خود باشد. تلاش كند تا مجموعه ي افكار و احساسات و فعاليت هاي او، هم جهت و كمكل يكديگر باشند؛ به علايق و امكانات خود و نيازهاي جامعه بينديشد؛

ب: همت بلند داشته باشد به افق هاي دور دست نگاه كند و به حداقل ها اكتفا نكند؛ ضمن اينكه واقعيتها و محدوديتها را مي بيند به راحتي تسليم مشكلات نشود و حتي المقدور، جهاني بينديشد،

ج: در تصميم گيري هايش از مشورت با ديگران بهره مند شود و عقل ديگران را به عقل خود بيفزايد.

د: در انتخاب و داشتن دوستان خوب، بسيار جدي و از دوستان بد كاملاً بر حذر باشد چه بسا دوستان خوبي كه مي توانند همة خوبي ها را به او هديه دهند و چه بسا دوستان بدي كه ممكن است همة خوبي هايش را از او بگيرند.

ه: به واجبات الهي بپردازد و از محرمات اجتناب كند به هيچ وجه توصيه نمي شود كه با عبادات بسيار خود را بيازارد اما هميشه يك ارتباط ذهني و رواني را با خداوند داشته و در تصميم گيريها و زندگي روزمره اش سهمي هم براي خداوند قايل باشد.

و: وقت خالي براي خود نگه ندارد و حتي المقدور به فعاليتي مناسب اشتغال داشته

باشد منظور از اشتغال شغل رسمي درآمدزا نيست؛ بلكه بي كار نبودن مطلوب است.

ز: به مطالعه و افزودن بر دانش خود و فكر كردن به موضوعات گوناگون بپردازد امروزه دانستني ها به صورت تصاعدي (و چه بسا به صورت تصاعد هندسي) افزايش مي يابند يك نوجوان، بايد خودش استعداد، فعال، قوي برخوردار از امكانات كافي و داراي انگيزة قوي باشد تا بتواند به درياي مواج معارف و دانش و فناوري امروز بشر، درست بنگرد و درست انتخاب كند و سهم مناسب خود را از آن برگيرد. علم بهترين سرمايه اي است كه هم بالفعل او را مشغول مي كند و هم در آينده در اختيار او خواهد بود، و چه بسا بسياري از تمايلات ديگرش را تحت الشعاع قرار دهد، چرا كه آدمي از دو چيز سير نمي شود يكي مال و ديگري علم. در اين دو موضوع هر قدمي قدم بعدي را مي طلبد.

ح: به ورزش و تفريحات سالم و مناسب اهميت بدهد؛ جسم و روح خود را سالم نگه دارد. ورزش و تفريحات سالم را به هدف سالم سازي جسم و روح خود انجام دهد، نه با اهدافي كه چه بسا بوي انحراف مي دهند.

ط: توجه به كف نفس (خود داري از گناه) نيز براي نوجوان لازم و ضروري است. نوجوان بايد بدان دكه در كنار كارهايي كه بايد انجام دهد، كارهايي نيز وجود دارد كه بايد از آنها اجتناب كند؛ و خود داري از گناه كار آساني نيست، بلكه نياز به تمرين بسيار دارد. اين همان جهاد اكبر است كه پيامبر اكرم (ص) اهميت آن را بيش تر از جهاد در ميدان

نبرد دانسته اند. فقط محرمات شرعي منظور نيست، بلكه مراد رفتار و احساساتي است كه هر فرد (ولو غير متدين) آن را ناصحيح و غير مطلوب مي داند.

اگر نوجوانان و جوانان ما به مسائلي ازاين قبيل توجه داشته باشند، تا حدود زيادي در مقابل هجوم هاي فرهنگي بيگانگان واكسينه مي شوند. اين اقدام بسيار ضروري و مهم است چه اينكه اگر همة افراد و مجموعه ها وظايف خود را به خوبي انجام دهند، اما خود نوجوانان و جوانان، توجه به اين موضوعات نداشته باشند آن اقدامات سودي به حالشان نخواهد داشت.

منابع و مآخذ:

1_ ر.ك. محمود منصور، ران شناسي ژنتيك، ص98_116

2_ ر.ك. دفتر همكاري حوزه و دانشگاه، روان شناس رشد با نگرش به منابع اسلامي، ج2

علل گسترش فرهنگ ابتذال در جامعة ما چيست
پرسش

علل گسترش فرهنگ ابتذال در جامعة ما چيست

پاسخ

1. از نگاه تاريخي به طور عمده در ساختار فرهنگ توسعه و به جاي پرداختن به توسعة فرهنگي در شكل صحيح آن همواره در ايران تلاش شده است كه سياست گذاري ها و برنامه ريزي هاي توسعه مبتني بر الگوهاي توسعة غرب و شيوه هاي فرهنگي آن ها صورت گيرد. اين مسئله يكي از عوامل گسترش ابتذال فرهنگي در كشور است به ديگر سخن گسترش ابتذال فرهنگي از تفكر افرادي غرب زده سرچشمه مي گيرد كه تصوّر مي كنند، پيشرفت جامعه وام دار غربي شدن است راه چاره آن است كه به جاي پذيرش الگوهاي اشتباه فوق سعي شود متناسب با بافت تاريخي _ فرهنگي كشورمان الگويي سازگار با آن انتخاب شود.

2. توجه جدّي به تعليم و تربيت و تزكيه و پاك سازي درون افراد جامعه از راه هاي ديگر مقابله با فرهنگ ابتذال است در پيش گرفتن راه نوراني هدايت الهي به جاي رهروي در مسير حيله هاي شيطان راه كار عملي در اين راه است

3. در پايان مي توان به سود جويي ها، فرصت طلبي ها و سياست بازي ها، به جاي پرداختن به مشكلات حقيقي جامعه و يافتن راه حل هاي منطقي براي آن ها، به عنوان عامل ديگر جلوگيري از گسترش ابتذال فرهنگي اشاره كرد.

علت گستردگي تهاجم فرهنگي چيست؟ و چگونه مي توان از آن جلوگيري كرد؟
پرسش

علت گستردگي تهاجم فرهنگي چيست؟ و چگونه مي توان از آن جلوگيري كرد؟

پاسخ
علت روي آوردن مردم به مصرف گرايي , تجمل و افزايش فساد و قاچاق چيست ؟
پرسش

علت روي آوردن مردم به مصرف گرايي , تجمل و افزايش فساد و قاچاق چيست ؟

پاسخ

اين مسأله از سويي بازگشت به مسأله تهاجم فرهنگي مي كند و در واقع بخشي از مظاهر آن است از طرف ديگرمعلول يك سري از عوامل و مشكلات داخلي؛ مانند گرفتاري هاي اقتصادي تغييرات سريع در بافت اقتصادي واجتماعي عدم برنامه ريزي جامع در فرهنگ عمومي و نداشتن تعريفي مشخص براي كار فرهنگي سيل مهاجرت بهشهرها بيكاري جوانان تغيير الگوهاي مصرف و... است.{J

دقيقا بفرمائيد مدگرايي به چه انگيزه اي است
پرسش

دقيقا بفرمائيد مدگرايي به چه انگيزه اي است

پاسخ

مدگرايي غربي با انگيزه هاي مختلف صورت مي گيرد:

الف) تحميل فرهنگ خويش به ديگران.

ب ) بازاريابي براي اجناس خود.

ج ) جامعه را از مسير صحيح و پاك به انحراف و آلودگي كشاندن.

د ) سنت هاي بجا و صحيح را از امتي گرفتن و سنت هاي ناپسند و احياناً خرافي را جايگزين آن ساختن.

ه ) از طريق سنت هاي يك ملّت وارد شدن ولي آن را از دورن مسخ كردن.

شايد اطلاع داشته باشيد كه براي ساختن اين مدها، مدت ها و ساعات زيادي متخصصين روان شناس،جامعه شناس و... به مطالعه مي پردازند و راجع به تأثيري كه مد خاصي مي تواند در يك جامعه از خود به جاي گذارد،آينده نگري و تحليل مي كنند وقتي تصويب شد، با شگردهاي عجيبي به تبليغ آن مي پردازند. جهت اطلاع ازشگردهاي تبليغي شايسته است «مباني تبليغ» از دكتر حسن زورق و همچنين «روش تبليغ» از محمد تقي رهبر، را موردمطالعه قرار دهيد. آنجا ملاحظه خواهيد فرمود كه چگونه براي جازدن يك شي ء مضري نظير سيگار و مواد مخدر يانظاير آن از طريق عكس هاي شرطي و بخصوص از قيافه سكس زن ها استفاده مي كنند.

نكته ديگر در اين راستا، اين است كه آنها به رنگ و مدل كفش، لباس، كيف و كمربند اكتفا نمي كنند؛ بلكه ملّتي را دراين گونه مسائل مجذوب خود مي سازند و به تقليد خود درمي آورند، سپس به تدريج سراغ افكار و انديشه و ايده يكملّت آمده و آن را هم به طرف خود جذب مي كنند.

چادر به عنوان حجاب اسلامي يك سنت نيكو و پسنديده است. فراموش نمي كنيم كه در زمان طاغوت ناگهان بازاراسلامي، پر از چادرهاي بدن نما شد و... حال ساده انديشي و خامي

است اگر ما فكر كنيم كه آنها در به وجود آوردن مدروز به نقطه خاصي اكتفا مي كنند. طبيعي است كه چنين نخواهد بود. اگر امتي به نام مد و طرح روز به دنبال آنها راهبيفتد، تا نهايت هرزگي و فساد پيش خواهند رفت. ملاحظه كنيد امروزه در غرب (اروپا و آمريكا) در زمينه شهوتپرستي و فساد جنسي و طرح لباس هاي سكس به نام تمدن و تجدد چه خبر است؟ اين ويژگي و خصيصه انسان استكه در هر وادي جلو رفت، حد نهايي براي خودش نمي شناسد. بل يريد الانسان ليفجر امامه انسان مي خواهد هرمانعي را از سر راهش بردارد{M، (سوره قيامت ، آيه 5 ). اگر به وادي كمال قدم پا گذاشت تا بي نهايت پر مي كشد و اگر بهوادي فساد و انحطاط قدم نهاد، در آنجا هم تا بي نهايت جلو مي رود، به گونه اي كه نمي توان آنها را در جايي متوقفكرد.

ناگفته پيداست كه بشر تنوع طلب است و از يكساني خسته مي شود. قرآن كريم نيز به اين نكته توجه داشته است كهمي فرمايد: مختلفاً الوانه ، (سوره نحل ، آيه 12). گياهان و ميوه ها با رنگ ها و گونه هاي مختلف براي شماآفريده ايم يا بشر در نژادها و قبائل گوناگون آفريده شده است و... راستي اگر همه چيز يكسان بود (يك رقم گياه، يكنژاد، يك زبان) و ديگر هيچ در آن صورت چه لطفي باقي مي ماند؟

حال با توجه به تنوع طلبي انسان، مدل لباس و طرح كيف و كفش و ساختمان و ماشين و ... اگر با موازين شرع وسنت هاي نيك ما، تضادي نداشته باشد، نمي توان تا اين حد بر آن ايراد گرفت. حرف ما در اين است كه چرا

ماخودمان طراح مد و مدل روز نباشيم؟ چرا افراد مبتكر و خلاّق جامعه ما سعي نمي كنند تا طرح جديدي را ارائه دهند.و اصولا اين يكي از ايرادهاي ماست كه نسبت به اين گونه مسائل آن قدر منتظر مي مانيم تا ديگران با طرح جديد خودبر ما يورش آورند. آن گاه مكبتران بعد از فشار زيادي كه از افكار عمومي متوجه آنها مي شود، تازه دست به كار مي شوندكه مثلاً مدل فلان ماشين يا طرح ساختماني و يا شيوه لباس قشر خاصي را تغيير دهند. در حالي كه اگر ما در اين راستاابتكار عمل را به دست گيريم، چه بسا بتوانيم فرهنگ خويش را براي ديگران اسوه و الگو قرار دهيم. هم چنان كه دربرخي از جهات چنين بوده است. به هر حال نسبت به مسأله «مدگرايي» خيلي بايد هوشيار بود و ازاينكه زمام فرهنگو سنت و فكر خويش را به نام تمدن و تجدد، به دست مدهاي غربي بسپاريم به شدت پرهيز كنيم.{J

شبهات چه اثرات خوب و بد اجتماعي در بر دارد؟
پرسش

شبهات چه اثرات خوب و بد اجتماعي در بر دارد؟

پاسخ

شبهه و اشكال، نوعا داراي آثار مفيد فكري است و پس از حل و جواب دادن به هر شبهه اي، نوعا فرد به پله ايبالاتر از تفكّر صعود مي كند. البته القاي شبهه براي افراد ضعيف و عوام، ممكن است مخاطراتي در پي داشته باشد.بنابراين نبايد در هر شرايطي به القاي شبهه پرداخت؛ زيرا براي افرادي كه از نظر فكري ضعيف اند، ممكن است شبهه،خوب گرفته شود، ولي پاسخ مناسبي دريافت نگردد.

ابعاد مختلف تهاجم فرهنگي چيست ؟
پرسش

ابعاد مختلف تهاجم فرهنگي چيست ؟

پاسخ

شناخت چگونگي تهاجم فرهنگي غرب، كار مشكلي نيست. غرب داراي افكار و جهت گيري هاي مشخصي درزمينه سياست، اقتصاد، روابط اجتماعي، اخلاق و... مي باشد و با سرعت و گستردگي هر چه تمام تر، به نشر آن نيزاقدام مي كند. اين نشر و تبليغ، از طريق فيلم، راديو، ماهواره، مجلات همسو و تقويت هم فكران خود در هر نقطه ازجهان صورت مي گيرد. تنها راه مقابله با اين تهاجم، شناخت فرهنگ خودي و شناساندن و تبليغ ارزش هاي آن به جامعه است. ايجاد خودباوري در جوانان و شناخت قرآن و ارزش هاي آن، از مهم ترين راه هاي مقابله با اين تهاجم محسوب مي شود.

تهاجم فرهنگي ابعاد مختلفي دارد و در محيط دانشگاهي از راه هاي ويژه اي انجام مي گيرد؛ برخي از آن راه هاعبارت است از:

الف - ايجاد دگرگوني در نظام فكري و اعتقادي. اين برنامه از طريق استفاده هاي نادرست فلسفي و نظري از ره آوردهاي علمي و القاي علمي بودن برخي از آموزه هاي مغاير با جهان بيني ديني صورت مي پذيرد.

ب - القاي نگرش هاي معرفت شناختي، جامعه شناختي، روان شناختي و تفكرات سياسي و اجتماعي غربي و بيرون راندن انديشه هاي ديني ازعرصه هاي فوق و تبليغ خالي بودن دين از محتويات مربوط به اين ساحت ها.

ج - كم رنگ سازي ارزش هاي اصيل و پايدار ديني و تبليغ نسبيت و تاريخ مندي اصول ارزش ها و تبعيت آن از ذوق و سليقه هاي تجدد طلبانه قومي، ملي، نژادي و ...

د - نفوذ در جريانات نقش گذار و تلاش در جهت ايجاد انحراف در مسير آنان و كشاندن آنها به سوي حركت هاي معارضه آميز و سياسي كاري به جاي تلاش هاي انقلابي و اسلامي.

در مقابله با مسائل فوق هر دانشجوي متعهد و با ايمان

با سه جهاد پيگير و پر دامنه روبه روست :

1- جهاد علمي و تلاش پيوسته جهت شناخت هر چه بيشتر اسلام و معارف آن و محتويات دين در عرصه هاي مختلف و شناخت و درك درست مسائل سياسي واجتماعي.

2- جهاد عملي در راستاي تقويت بنيان معنوي و ايماني خويش از طريق ارتباط پيوسته با خدا ، قرآن و پيشوايان دين.

3- جهاد اجتماعي؛ يعني، تلاش در جهت گستراندن نور معنويت در محيط دانشگاه و تقويت بخشيدن به آگاهي ، شعور و احساس ديني در دانشگاهيان.

آنچه كه درباره تربيت نيروهاي نفوذي در قشرهاي مختلف جامعه توسط سرويس هاي جاسوسي غرب گفته ايد،صحيح است؛ ولي اين كه توانسته باشند در بين روحانيت، در رده هاي نخست آن افرادي را ساخته و مطرح كنند،واقعيت ندارد؛ چون نظام روحانيت به صورتي است كه مطرح شدن مصنوعي در آن راهي ندارد؛ چون ارتقاي رتبه افراد، تنها مستعد به عملكرد، سوابق، ميزان علم، تقوا و ديگر شرايط است و هرگز يك جاسوس نمي تواند تا اين اندازه صحنه سازي كند. البته نهادهاي انقلاب در شناسايي چنين افرادي كوشا هستند و تا به حال عده بسياري از آنها شناخته شده و دستگير شده اند. در عين حال همواره بايد هشيار بود.

آيا جامعه اي كه فرهنگ قوي و غني دارد از تهاجم فرهنگي مي ترسد پس دليل اينهمه وحشت چيست
پرسش

آيا جامعه اي كه فرهنگ قوي و غني دارد از تهاجم فرهنگي مي ترسد پس دليل اينهمه وحشت چيست

پاسخ

پاسخ هاي اجتماعي:

اسلام يك دين كامل و غني و داراي فرهنگ خاص خود است كه اگر به آن جامه عمل پوشانده شود، جامعه ازبسياري

معضلات رهايي خواهد يافت؛ ولي آيا ما نيز مسلمان واقعي هستيم؟

اسلام به ذات خود ندارد عيبي هر عيب كه هست از مسلماني ماست

آيا مسلمانان بيشتر تابع آداب و رسوم نياكان و فرهنگ بومي خود قبل از اسلامند يا تابع واقعي اسلام؟ اگر تماماحكام الهي راجع به رابطه زن و مرد و ازدواج اجرا شود، آيا مشكل به اسم تهاجم فرهنگي در اين زمينه باقي خواهدماند؟ و... پس به جاي ناليدن و غصه دار شدن از تهاجم فرهنگي، بايد به ترويج فرهنگ اسلام پرداخت. بايد ايثار كردو حتي مسؤولان كشور بايد از آبرو و تمام سرمايه هاي خويش مايه بگذارد تا فرهنگ ما اصلاح گردد، در نتيجه اگرمنظور از شعار غناي فرهنگي، غناي فرهنگ اسلام مي باشد، درست است؛ ولي تا وقتي كه ما ترويج پفك نمكي وماكاروني را بر ترويج فرهنگ اصيل اسلام ترجيح دهيم، آن غنا ربطي به ما ندارد و در يك جمله احكام اسلام نه به تمامي در حال حاضر اجرا مي گردد و نه حتي ترويج مي گردد و...؟!!

جواب هاي سياسي:

هيچ كس نمي تواند - نه در جامعه اسلامي و نه در هيچ جامعه ديگر - جلو فكر كردن انسان ها را بگيرد؛ چه رسد به اين كه در اين زمينه اجبار كند. پس اختلاف افكار گريزناپذير است؛ ولي مسؤولان اداره يك جامعه موظف اند جوّعلمي، مذهبي، اجتماعي و سياسي كشور را طوري سالم سازند كه منجر به

تفكر صحيح گردد؛ يعني، مسؤولان و حتي آحاد ملت، وظيفه دارند از اشتباهات يكديگر جلوگيري كنند و...؛ مثلاً اگر در پَسِ پرده اي موجودِ خطرناكي باشد ولي اطلاعات غلط به شما داده شود و آن موجود را بي خطر بلكه مفيد جلوه دهند، اين اطلاع رساني سبب مي شود كه شما نه تنها راجع به آن موجودِ پس پرده صحيح فكر نكنيد؛ بلكه موجب مي گردد تدابير درست هم نينديشيد. پس انديشمندان وظيفه دارند حقايق را ترويج كنند و احيانا به مسؤولان و مردم گوشزد و يادآوري نمايند؛ ولي اگر گروهي پيروي نكردند اجبار در اين زمينه كاربردي ندارد. در زمان پيامبر اكرم(ص) و حضرت علي(ع) نيز ديدگاه و انديشه حق در جامعه فراگير نشد. قرآن به پيامبر مي فرمايد: تو نمي تواني كساني را كه مرده باطني شده اند، بينا و شنوا كني. درنتيجه در صدر اسلام نيز افكار مختلفي وجود داشت تا حدي كه در زمان حضرت علي(ع) قاسطين، مارقين و ناكثين پديد آمدند؛ ولي بايد توجه داشت كه مخالفان حق تا جايي آزادند كه به ترويج باطل و گمراه نمودن افراد جامعه مخصوصا مردم عادي - كه از اطلاعات كافي برخوردار نيستند - نپردازند.

پس آزادي انديشه مطلقا هست؛ ولي آزادي بيان، قلم و عمل مشروط به عدم سوء استفاده از بي اطلاعي يا كم اطلاعي اقشار مختلف جامعه است. اين گونه حدود و قيود در نزد هر عقل سليمي مفيد بلكه لازم است. البته اگرحاكمي آزادي بي شرط و نامحدودي را تجويز نمايد به مردم ظلم كرده و سبب گمراهي آنان را فراهم آورده است. وقتي عقل مي گويد: قاتل و دزد نبايد در جامعه آزاد باشد، به طريق اولي مي گويد: قاتلِ هدايت و

دزد دين و اخلاق مردم نيزنبايد در جامعه آزاد باشد. ازاين رو حضرت امير(ع) با خوارج و شامي ها به جنگ برخاستند، حال ممكن است بگوييدآنها معصوم بودند و حق و باطل را هم تشخيص مي دادند و لذا جلو ابراز باطل را مي گرفتند، ولي در جامعه كنوني مامرجع تشخيص حق و باطل كيست؟ و از كجا بفهميم اين مسأله حق است يا صرفا سليقه اشخاص خاصي است؟

پاسخ اين است كه مسائل بر دو دسته است: بديهي و نظري؛ همان طور كه آيات قرآن نيز بر دو دسته است:محكمات

و متشابهات. در مسائل بديهي و محكمات دين (مثل حفظ بيت المال، عدم جواز ترويج فحشا و منكرات، عدم جوازظلم، دنياگرايي، تحريك شهوات نفساني بدون فراهم آوردن اسباب شرعي، ارضاي آن و بسياري از اين قبيل)سليقه هاي شخصي نمي تواند دخالتي در آن داشته باشد. در مسائل نظري و متشابهات نيز در قسمتي كه بين كارشناسان اتفاق هست، بايد به آنان رجوع كرد و نظر حق را فهميد. در نتيجه در مواردي كه حق روشن است، بايدانجام دهنده آن تشويق و ترغيب و تارك يا منكر آن، مورد مؤاخذه قرار گيرد. پس روشن شد كه آزادي فكر كردن،چيزي غير از آزادي بيان است؛ چون هر يك، احكام مختص به خود را دارد و خلط بين آنها صحيح نيست.

اما اين كه: «چرا در جامعه ما با افكار و نظرات مختلف و مخالف با نظر آقاياني مخالفت مي شود؟» اين مطلب بسياركلي است و روشن نكرده ايد كه با چه افكاري در جامعه ما مخالفت مي شود و مخالفان چه كساني هستند و منظورتان ازآقايان چه اشخاصي مي باشد؟ اگر منظور علماي دين باشد، خوب آنان خود

را كارشناس و متخصص دين مي دانند ومعتقدند در موارد لازم بايد تذكرات بلكه مقابله هايي با ترويج غير اسلام انجام گيرد و اگر منظور مسؤولان كشور است،آنها نيز خود را مسؤول مي دانند و معتقدند وقتي مردم به آنان رأي داده اند، يا به هر نحوي اين مسؤوليت به آنها واگذارشده است، بايد تفكرات و اعتقادات خود را به اجرا درآورند نه يافته هاي ديگران را. در عين حال هيچ يك مصون ازخطا و اشتباه نيستند. البته راه صحيح ايجاد زمينه هاي مناسب جهت تضارب و تبادل افكار مي باشد؛ ولي آنچه براي همه مهم است، تلاش جهت ارتقاي سطح اطلاعات ديني و اجتماعي است تا بتوان قضاوت و تحليل درست و واقعي از مسائل داشت. در غير اين صورت در هر زماني گروهي مدعي بوده و هستند كه فقط آنان حق و حقيقت را مي فهمندو ديگران را غربزده يا متحجر معرفي مي كنند. جالب اين جا است كه همه طيف ها و جناح هاي مختلف جامعه ما، دراين نقص مشتركند و در يك سو نگري، خود مصداق بارز براي اين نقص هستند.

اما اين كه «آيا وضعيت فعلي جامعه ما مطلوب و دلخواه امام راحل است يا نه؟» بايد گفت: در زمان خود ايشان هم وضع جامعه صد در صد مطلوب ايشان نبود چه رسد به حالا؛ مثلاً حضرت امام(ره) - كه معمار انقلاب بودند - راجع به مذمت نهضت آزادي و مصدق (در صحيفه نور، ج 15، ص 15) بيانات شديد اللحني ايراد فرمودند؛ اما متأسفانه امروزه در جامعه ما آنها ترويج مي شوند. هم چنين راجع به رابطه با آمريكا، سلمان رشدي، قانون اساسي، ولايت فقيه و... سفارش هايي داشتند كه متأسفانه امروز حتي در

حد يك شعار هم به بعضي از آنها نگريسته نمي شود. در زمان حيات آن عزيز هم مسائل مشابهي وجود داشت؛ مثلاً درباره ماليات، خمس، جنگ و... گروهي زيربار نمي رفتند. پس كسي واقعا در خط امام است كه فراجناحي فكر كند و خود را محصور به افكار و خط مشي هاي جناحي خاص ننمايدو سيره قولي و عملي امام(ره) را برنامه زندگي خود قرار دهد.

درباره صدا و سيما هم اگر اشكالي داريد بايد ايرادات خود را به صورت جزئي و ريز، ذكر كنيد و... البته خود ما نيزاشكالات فراواني نسبت به بعضي از برنامه هاي آن سازمان داريم؛ ولي بايد فراجناحي انديشيد و بدون هيچ پيش داوري، درباره راه هاي رشد و بالا بردن كيفيت برنامه هاي صدا و سيما، طرح ارائه داد.

درباره ابراز احساسات با كف زدن، بايد گفت كه موارد آن فرق مي كند؛ مثلاً كف زدن براي تشويق محصلان،ورزشكاران و سخنرانان في نفسه اشكال ندارد؛ ولي اگر كسي به ضروريات دين و اعتقادات مذهبي اهانت كند يا

حرف باطلي بزند و براي او كف بزنند، اين مصداق همان حديث است كه: «راضي به گناه گنهكار مانند انجام دهنده آن گناه است»؛ زيرا با كف زدن اعلام مي كنيم كه ما هم آن اهانت را قبول داريم. البته تقسيم بندي مذكور مختص به كف زدن نيست و در صلوات و تكبيرهايي كه در جلسات مختلف گفته مي شود نيز جاري است. ازاين رو اگر صلوات هم براي استهزاي ديگران يا هُو كردن شخصي و يا تأييد باطلي باشد، اشكال دارد.

درباره مطبوعات نيز گفتني است كه اصل حساسيت نسبت به مطبوعات كار صحيحي است؛ زيرا مطبوعات بافرهنگ ديني، سياسي، اجتماعي و فردي اشخاص سر و كار دارند

و مي توانند نقش مهمي در شكل دهي باورهاي جامعه ايفا نمايند؛ مخصوصا در زمان فعلي كه خوشبختانه شاهد افزايش كمّي مطبوعات هستيم. پس بايد مراقب كيفيت آنها نيز بود و براي ارتقاي سطح كيفي آنها برنامه ريزي كرد. متأسفانه امروزه در خيلي از اينها احكام اسلام صريحا رد مي شود و به جاي اجراي احكام الهي، راه هايي غربي پيشنهاد مي گردد؛ به طوري كه تحجّر و عقب ماندگي دين را امري مسلم والگوهاي غربي را مدينه اي فاضله جلوه مي دهند، يا غرايز جوانان را تحريك مي نمايند بدون اين كه راه صحيحي براي برآوردن خواسته هاي آنان پيشنهاد گردد. بسياري از اين نشريه ها مروّج خودباختگي ها، ابتذال سياسي، باندبازي ها، ابتذال فرهنگي و اخلاقي و... هستند. خلاصه نقد و ردّ نظريات بنيانگذار انقلاب اسلامي و رواج داستان هاي عاشقانه غربي با پيام هاي ضد اخلاقي، ترويج سياست منهاي دين و... از مسائلي است كه برخي ازمطبوعات بدان ها كمر همت بسته اند. شايد شما فقط كيهان و اطلاعات را مي بينيد كه آسوده خاطريد، آيا مي دانيد درنشريات ما حتي عكس انسان بدون هيچ گونه پوششي و به صورت لخت به چاپ رسيده است؟ يا در بعضي ديگراصولي ترين مباني انقلاب اسلامي نفي و ردّ شده است آن هم نه به صورت بحث علمي بلكه به شكل يك حركت تبليغاتي و عوام فريبانه .

*ومسائلي ديگر از اين قبيل .....در ديدگاه كلي براي ازبين بردن يك جامعه ابتدا بايد ان جامعه وملت از فرهنگ وآيين خويش دور ساخت كه در اواين مرحله ايجاد شبهه است و...سرانجام خود زمينه بي هويتي رافراهم كرده,آن گاه يك هويتي متزلزل جاِيگزين شود,آن جامعه از درون بي ثبات مي شود واقدامات بعدي دشمن را آسان مي

كند, هرچند آن جامعه داراي فرهنگ غني باشيد(ديرباز)*

پوشيدن لباس هاي مد به تقليد از غرب چه عواقبي دارد؟
پرسش

پوشيدن لباس هاي مد به تقليد از غرب چه عواقبي دارد؟

پاسخ

مدگرايي غربي با انگيزه هاي مختلف صورت مي گيرد:

الف) تحميل فرهنگ خويش به ديگران،

ب ) بازاريابي براي اجناس خود،

ج ) جامعه را از مسير صحيح و پاك به انحراف و آلودگي كشاندن،

د ) سنت هاي بجا و صحيح را از امتي گرفتن و سنت هاي ناپسند و احياناً خرافي را جايگزين آن ساختن،

ه ) از طريق سنت هاي يك ملّت وارد شدن ولي آن را از دورن مسخ كردن.

شايد اطلاع داشته باشيد كه براي ساختن اين مدها، مدت ها و ساعات زيادي متخصصين روان شناس،جامعه شناس و... به مطالعه مي پردازند و راجع به تأثيري كه مد خاصي مي تواند در يك جامعه از خود به جاي گذارد،آينده نگري و تحليل مي كنند وقتي تصويب شد، با شگردهاي عجيبي به تبليغ آن مي پردازند. جهت اطلاع ازشگردهاي تبليغي شايسته است «مباني تبليغ» از دكتر حسن زورق و همچنين «روش تبليغ» از محمد تقي رهبر، را موردمطالعه قرار دهيد. آنجا ملاحظه خواهيد فرمود كه چگونه براي جازدن يك شي ء مضري نظير سيگار و مواد مخدر يانظاير آن از طريق عكس هاي شرطي و به خصوص از قيافه سكس زن ها استفاده مي كنند.

نكته ديگر در اين راستا، اين است كه آنها به رنگ و مدل كفش، لباس، كيف و كمربند اكتفا نمي كنند؛ بلكه ملّتي را دراين گونه مسائل مجذوب خود مي سازند و به تقليد خود درمي آورند، سپس به تدريج سراغ افكار و انديشه و ايده يك ملّت آمده و آن را هم به طرف خود جذب مي كنند.

چادر به عنوان حجاب اسلامي يك سنت نيكو و پسنديده است. فراموش نمي كنيم كه در زمان طاغوت ناگهان بازاراسلامي، پر از چادرهاي بدن نما شد و... حال

ساده انديشي و خامي است اگر ما فكر كنيم كه آنها در به وجود آوردن مدروز به نقطه خاصي اكتفا مي كنند. طبيعي است كه چنين نخواهد بود. اگر امتي به نام مد و طرح روز به دنبال آنها راه بيفتد، تا نهايت هرزگي و فساد پيش خواهند رفت. ملاحظه كنيد امروزه در غرب (اروپا و آمريكا) در زمينه شهوت پرستي و فساد جنسي و طرح لباس هاي سكس به نام تمدن و تجدد چه خبر است؟ اين ويژگي و خصيصه انسان است كه در هر وادي جلو رفت، حد نهايي براي خودش نمي شناسد.

« بل يريد الانسان ليفجر امامه »؛ انسان مي خواهد هرمانعي را از سر راهش بردارد(سوره قيامت ، آيه 5 ). اگر به وادي كمال قدم گذاشت تا بي نهايت پر مي كشد و اگر به وادي فساد و انحطاط قدم نهاد، در آنجا هم تا بي نهايت جلو مي رود، به گونه اي كه نمي توان آنها را در جايي متوقف كرد.ناگفته پيداست كه بشر تنوع طلب است و از يكساني خسته مي شود. قرآن كريم نيز به اين نكته توجه داشته است كه مي فرمايد:« مختلفاً الوانه»(سوره نحل ، آيه 12). گياهان و ميوه ها با رنگ ها و گونه هاي مختلف براي شماآفريده ايم يا بشر در نژادها و قبائل گوناگون آفريده شده است و... راستي اگر همه چيز يكسان بود (يك رقم گياه، يكنژاد، يك زبان) و ديگر هيچ در آن صورت چه لطفي باقي مي ماند؟

حال با توجه به تنوع طلبي انسان، مدل لباس و طرح كيف و كفش و ساختمان و ماشين و ... اگر با موازين شرع وسنت هاي نيك ما، تضادي نداشته باشد، نمي توان تا اين حد بر آن ايراد گرفت.

حرف ما در اين است كه چرا ماخودمان طراح مد و مدل روز نباشيم؟ چرا افراد مبتكر و خلاّق جامعه ما سعي نمي كنند تا طرح جديدي را ارائه دهند.و اصولا اين يكي از ايرادهاي ماست كه نسبت به اين گونه مسائل آن قدر منتظر مي مانيم تا ديگران با طرح جديد خودبر ما يورش آورند. آن گاه مبتكران ما بعد از فشار زيادي كه از افكار عمومي متوجه آنها مي شود، تازه دست به كارمي شوند كه مثلاً مدل فلان ماشين يا طرح ساختماني و يا شيوه لباس قشر خاصي را تغيير دهند. در حالي كه اگر ما دراين راستا ابتكار عمل را به دست گيريم، چه بسا بتوانيم فرهنگ خويش را براي ديگران اسوه و الگو قرار دهيم. همچنان كه در برخي از جهات چنين بوده است. به هر حال نسبت به مسأله «مدگرايي» خيلي بايد هوشيار بود و ازاينكه زمام فرهنگ و سنت و فكر خويش را به نام تمدن و تجدد، به دست مدهاي غربي بسپاريم به شدت پرهيز كنيم.

دليل گرايش جوانان به الگوهاي بيگانه چيست ؟
پرسش

دليل گرايش جوانان به الگوهاي بيگانه چيست ؟

پاسخ

گرايش به الگوهاي بيگانه ناشي از امور زير است:

1- عدم شناخت كافي از ارزشهاي بومي،

2- عدم درك صحيح و ژرف از ارزش هاي بيگانه و ماهيت آنها،

3- سرخوردگي اجتماعي،

4- لاابالي گري و پوچ گرايي.

{J

علت اين كه جوامع مختلف به پوشيدن لباس هاي تنگ و كوتاه روي آورده اند چيست ؟
پرسش

علت اين كه جوامع مختلف به پوشيدن لباس هاي تنگ و كوتاه روي آورده اند چيست ؟

پاسخ

علت اساسي آن گسترش فرهنگ غربي به ويژه در بخش لذت گرايي و هوس راني مادي آن است. در فرهنگ مادي،حقيقت والا و گوهر شريف روحاني انسان و سير و صعود معنوي فروگذاشته مي شود و تن آرايي و شهوات پست وحيواني، اصالت و اعتبار تام داده مي شود. اين وضعيت يكي از چيزهايي است كه در نصوص اسلامي به عنوان«مفاسد آخر الزمان» بيان شده است.{

علت ترويج فرهنگ غرب در بعضي موارد با توجه به اينكه ما يك كشور اسلامي هستيم چيست ؟
پرسش

علت ترويج فرهنگ غرب در بعضي موارد با توجه به اينكه ما يك كشور اسلامي هستيم چيست ؟

پاسخ

اين موضوع عوامل متعددي دارد كه به توضيح برخي از مهم ترين آنها مي پردازيم:

1. تغيير هنجارهاي اجتماعي از ارزش هاي ديني و معنوي به ارزش هاي مادي و سودانگاري در اثر برخي اقدامات اقتصادي و در پيش گرفتن مدل توسعه اي مي باشد كه باعث بروز تضادهاي ارزشي و فاصله گرفتن جامعه از ارزش هاي اسلامي گرديده است.

2. عملكرد منفي و نامطلوب برخي از دستگاه هاي فرهنگي از جمله وزارت ارشاد و مطبوعات وابسته در چندين سال گذشته _ و ميدان دادن به افراد و عناصري كه هيچ اعتقادي به نظام اسلامي نداشتند و استفاده از تسهيلات مادي و معنوي وزارت ارشاد و فضاي باز و بدون نظارت جامعه، موجب نشر و ترويج فرهنگ فاسد و منحط دوران پهلوي و ارزش هاي حاكم بر جوامغ غرب زده گرديد و اوضاع فرهنگي كشور به شدت مسموم شد؛ به گونه اي كه مقام معظم رهبري هشدارهاي شديدي به مسئولين فرهنگي داده،

نارضايتي خود را از عملكرد وزارت ارشاد اعلام نمودند كه در نهايت منجر به استعفاي وزير ارشاد گرديد.

3. كم كاري نيروها و دستگاه هاي انقلابي در تصدي مديريت هاي اجرايي، فرهنگي و...

4. ضعف نظام گزينش و نظارتي دقيق و مستمر.

5. تهاجم گسترده و همه جانبه ي غرب به ارزش هاي اسلامي و ملّي ما، براي بي هويت نمودن نسل جوان، تضعيف باورهاي عقيدتي در مردم و شكست نظام اسلامي در ايران با استفاده از پيشرفته ترين وسايل تكنولوژيكي _ اعم از نرم افزاري و سخت افزاري _، عناصر وابسته ي داخل در عرصه هاي فرهنگي و اقتصادي و... .

توجه به اين نكته لازم است كه در جامعه ي اسلامي

هرگز چنين اعمالي كه مخالف ارزشهاي اسلامي باشد، اجازه فعاليت داده نمي شود و اگر مسؤولي يا دستگاهي خود سرانه اين عمل را انجام داد، نبايد به حساب كل نظام گذاشته شود؛ بلكه نظام اسلامي _ چنان كه از ابتدا تاكنون نشان داده است در مبارزه با اين مفاسد تلاش كرده و هزينه هاي زيادي را پرداخته و اقدامات چشمگيري را انجام داده است. اگر هنوز اين مفاسد در جامعه وجود دارد، ناشي از گستردگي و حجم تهاجم فرهنگي غرب و وجود عواملي است

كه به آن اشاره شد، اما در مورد پديده غربگرايي بايد گفت كه: مسأله غرب گرايي و تقليد كوركورانه مظاهر تمدن غرب توسط جوانان كشورهاي جهان سوم از جمله كشورهاي اسلامي پديده اي است كه داراي علل متعدد و سابقه طولاني مي باشد كه به برخي از مهمترين عوامل اين پديده شوم اشاره مي نماييم:

نتايج تحقيقاتي كه در اين زمينه انجام شد، نشان مي دهد كه هر چه احساس بي هويتي اجتماعي جوانان نسبت به ظنام اجتماعي و ارزش هاي حاكم در جامعه بيشتر شود، احساس هويت اجتماعي آنان نسبت به الگوهاي شناختي و ارزشي، رفتاري و نمادي حاكم بر گروه هاي غربي رپ و هوي متال و... بيشتر مي شود. به عبارت ديگر به اين دليل كه نظام اجتماعي زمينه هاي لازم براي كسب هويت اجتماعي جوانان را براساس ارزش هاي نظام و انقلاب اسلامي از طريق فرايندهاي اصولي و مبنايي جامعه پذيري، فراهم

نكرده است، گرايش هاي ارزشي و شناختي، رفتاري و نمادي، جوانان متناسب با اهداف نظام و انقلاب اسلامي نيست، از طرف ديگر به دليل اين كه الگوها و ارزش هاي فرهنگ غربي به وفور در دسترس جوانان قرار گرفته و به تناسب نيازهاي آنان توسط

نظام هاي غربي براي آنها الگوسازي و ترويج شده و نظام اجتماعي خودمان نيز به تبليغ آنها پرداخته است، احساس هويت اجتماعي نوجوانان متناسب با الگوهاي غربي شكل گرفته و ويژگي هاي شناختي و ارزشي، رفتاري و نمادي آنها نيز مبتني بر آنها

جلوه گر شده است. از جمله عواملي كه زمينه هاي اين روند را فراهم نموده و به آن شدت مي بخشد عبارتند از:

1- مظاهر زيبا و دلفريب حيات مادي غرب كه از سويي برآيند رشد تكنولوژي استو از ديگر سو محصول غارت و به كارگيري سرمايه هاي كشورهاي عقب مانده و ضعيف است.

2- وجود گرايش هاي نيرومندي همچون غريزه جنسي كه موجب افتادن در دام هواها و تمايلات نفساني كه در جهان غرب برآمدني تر و با فرهنگ آن تناسب بيشتري دارد و ناآگاهي بسياري از جوانان از اهداف و توطئه هاي دشمنان و نادانسته پيروي نمودن از آنها.

3- به فراموشي سپردن منابع و ذخاير غني و ارزشمند فرهنگي، اخلاقي، علمي و مادي خود.

4- ضعف بينش صحيح اسلامي در برخي از عناصر نقش آفرين در صحنه تفكر اجتماعي (مانند برخي از روشنفكران غرب زده و مطبوعات وابسته به خارج و...).

5- به كار نگرفتن درست و كامل اصول و تعاليم اسلامي در عرصه فرهنگ و بينش اجتماعي.

6- عدم آشنايي بسياري از خانواده ها با اصول تربيت اسلامي.

در مورد راه هاي مبارزه با غرب گرايي بايد گفت: واقعيت اين است كه غرب گرايي يك مقوله حقيقي و جدي و با برنامه ريزي هاي منظم و سازماندهي شده مي باشد و تنها راه مبارزه با آن نيز مصونيت بخشيدن به جوانان و ساير افراد جامعه از راه تمسك به فرهنگ غني اسلامي و ملي اين مرز بوم و استفاده كارآمد از همه امكانات خصوصا دستگاه هاي

فرهنگي و بسيج همه اقشار مردم، براساس برنامه اي دقيق، حساب شده مي باشد. بر اين اساس مهم ترين راه هاي مبارزه با آن عبارتند از:

1- حفظ و تعميق ارزش هاي اسلامي و ملي از طريق فرآيند صحيح جامعه پذيري و عوامل آن مانند خانواده، مدرسه، رسانه ها و... و آگاه نمودن جوانان با پيشينه هاي درخشان تمدن اسلامي و دستاوردهاي مادي و معنوي عظيم انقلاب اسلامي.

2- تحقق حيات طيبه اسلامي و حفظ ارزش هاي انقلابي، استقرار عدالت اجتماعي و قسط اسلامي و تأمين رفاه، سعادت، خوشي، صلح و امنيت براي مردم در سايه ايمان به خداوند و حاكميت ارزش هاي الهي.

3- هوشياري و بيداري در مقابل انحراف معنوي جامعه اسلامي.

4- احياي فريضه مهم امر به معروف و نهي از منكر كه به عنوان يكي از اركان اساسي اسلام و ضامن حفظ و بقاي فرايض و ارزش هاي الهي مي باشد.

5- تحقق باوري عميق، دروني، ريشه دار، عقلاني و مبتني بر نظام ارزش اسلام در مديران جامعه به معني كساني كه در دستگاه هاي رسمي، تقنيني، اجرايي، قضايي، نظامي، انتظامي، آموزشي، فرهنگي و تبليغي و... نقش ايفا مي كند. نسبت به جايگاه و اهميت اساسي اين مجموعه، در جهت گيري فرهنگي و ارزشي جامعه و خارج شدن اين مجموعه از حالت انفعال، يأس و اعتقادات پنهان جبرگرايانه كه روحيه سازش و تسليم در برابر فرهنگ واحد جهاني را به دنبال خواهد داشت.

6- تلاش و تدبير جدي، گسترده و عميق براي لحاظ نظام ارزشي مطلوب در همه فعاليت ها و اقدامات، در بخش هاي مختلف جامعه و در عرصه هاي گوناگون سياسي، اقتصادي، فرهنگي و...

7- تبلور و تجلي اين نظام ارزشي در رفتار حقيقي و حقوقي مديران، ساختار كلان كشور و برنامه هاي اجرايي...

در هر صورت

اميد مي رود تا انشاءاللّه با اصلاح ساختار و نظام مديريتي كشور و دقت در گزينش مديران اجرايي و نظارت دقيق و مستمر بر عملكرد آنان و برخورد قانوني مراجع ذي صلاح با متخلفان به هيچ وجه شاهد اين گونه رفتارها و اقدامات مغاير ارزش هاي اسلامي و متناقض با اهداف و آرمان هاي نظام اسلامي در جامعه نباشيم.

براي آگاهي بيشتر ر.ك:

1- فرهنگ و تهاجم فرهنگي، برگرفته از سخنان مقام معظم رهبري

2- انقلاب و ارزش ها، علي ذوعلم

3- ابوالفضل اشرفي، بحران هويت اجتماعي و آسيب شناسي انقلاب (مجموعه مقالات آسيب شناسي انقلاب اسلامي)

5- فرامرز رفيع پور، توسعه و تضاد

6- فرامرز رفيع پور، آناتومي جامعه

دليل رواج بي حجابي در شهرهاي بزرگ ايران چيست؟
پرسش

دليل رواج بي حجابي در شهرهاي بزرگ ايران چيست؟

پاسخ

در مورد مشكل بدحجابي بايد گفت كه اين معضل در سراسر كشور از جمله شهرهاي بزرگ و نيز مخصوصا در دانشگاه ها ريشه در عوامل متعددي دارد كه بايد آن عوامل را در جامعه مورد شناسايي قرار داد و با توجه به آنها اقدامات اساسي و حسابشده انجام داد. بر اين اساس عوامل بدحجابي در جامعه به دو دسته تقسيم مي شود:

الف) عوامل دروني: منظور از عوامل دروني، مجموعه مؤلّفه هايي است كه به وجود آوردن اين پديده دخالت داشته و ناشي از عملكرد افراد يك جامعه و سيستم سياسي، اجتماعي و فرهنگي حاكم بر آن است. مهم ترين آنها عبارت است از:

1. از نظر انسان شناختي و روان شناختي انسان موجودي است كه داراي قدرت اختيار مي باشد، يعني، هم توانايي انتخاب راه درست و طي كردن مراتب كمال انساني را دارد و هم توانايي پيروي از اميال و هواهاي نفساني و طي كردن مدارج انحطاط و سقوط را. قرآن مي فرمايد: «انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا» ، (انسان، آيه 3).

بر اين اساس در جامعه اي مانند جامعه اسلامي ما _ كه بسياري از احكام، ارزش ها و معارف اسلامي براي اداره جامعه تبيين شده و جاي هيچگونه عذر و بهانه اي نيست _ بعضي از احكام الهي (مانند حجاب) از سوي برخي افراد ناديده گرفته مي شود، به اين اصل و عنصر روان شناختي باز مي گردد. به عبارت ديگر يكي از مهم ترين عوامل بدحجابي در جامعه، پيروي از هواهاي نفساني است كه خود ناشي از ضعف ايمان و تقوا،تزلزل شخصيت است و... مي باشد و در مظاهري از قبيل تجمل گرايي، خودنمايي در مقابل بيگانگان

و... نمود پيدا مي كند.

در بسياري از موارد خودباختگي و تزلزل شخصيت و عدم اعتماد به نفس موجب تقليد و تظاهر به رفتارهاي ناصحيح ديگران مي گردد. بر اثر خودباختگي ملاك در كرامت و شايستگي اجتماعي را محبوب بودن و مطرح بودن در چشم ديگران مي دانند. البته اگر انسان با تقوا و پاكدامن و مقيد به رعايت ارزش هاي الهي باشد هم محبوب خواهد بود و هم در چشم و دل و زبان اولياء مطرح خواهد بود، ليكن اين مسأله نياز به خودباوري و ايمان قوي و انگيزه هاي عالي و معرفت صحيح از حيات طيبه دارد. چنين انساني براي خود رسالتي عظيم را قايل است كه به رفتارهاي او جهت مي دهد.

يكي از راه هاي اصلاح جامعه از اين معضل، مقابله با عوامل روان شناختي آن و تقويت ايمان و تقواي افراد جامعه و تقويت انگيزه، عزم و اراده آنان در اجراياحكام الهي و موازين و مقررات اسلامي در سطح جامعه مي باشد. قرآن كريم مي فرمايد: «ان الله لا يغير ما بقومٍ حتي يغيروا ما بأنفسهم...» خداوند سرنوشت هيچ قومي را تغييرنمي دهد، مگر آن كه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند، (رعد، آيه 11).

2. ريشه هاي تاريخي اين مسأله كه به اقدامات رژيم پهلوي براي گسترش فرهنگ برهنگي، بي بند و باري و كشف حجاب بر مي گردد، كه توانست بخشي از جامعه ما را دچار اين انحراف كند و بي حجابي را در خانواده ها به صورت يك هنجار و ارزش درآورد. روند گسترشاين معضل، هر چند با وقوع انقلاب اسلامي و فضاي ناشي از دوران دفاع مقدس، تا حد زيادي كنترل شد؛ ولي به دلايل متعددي، رگه ها و

ريشه هاي خود را همچنان حفظ نمود و بعد از تغيير محيط ارزشي جامعه و فاصله گرفتن از فضاي معنوي حاصل از انقلاب و دفاع مقدس، دوبارهمجال ظهور و بروز پيدا كرد.

3. كوتاهي و بي توجهي برخي از مسؤولان فرهنگي كشور در تثبيت ارزش ها و احكام اسلامي و تعميق بخشيدن به آن، از وسايل ديگر گسترش بدحجابي است.

گفتني است كه به علت وجود مشكلات ناشي از تثبيت انقلاب اسلامي، جنگ تحميلي، فشارهاي خارجي محاصره هاي گوناگون اقتصادي، سياسي و... باعث شد كه بيشترين وقت و انرژي مسؤولان و دستگاه هاي دولتي به اين امور صرف شود و توجه چنداني به مسائل فرهنگي جامعه و اجراي راه كارها و برنامه هايي در جهت تثبيت و تعميق ارزش ها و احكام اسلامي مبذول نگردد.

4. بعضي از اقدامات انجام گرفته بعد از سال 1368 (از قبيل سياست هاي پولي و ارزي و...) كه به منظور تسريع در روند توسعه و رشد اقتصادي، صنعت و... انجام گرفت، ناخواسته موجب تغيير ارزش هاي جامعه، به سوي هنجارهاي مادي، مدرك گرايي، تجمل پرستي و...گرديد.

5. عملكرد منفي و نامطلوب برخي از دستگاه هاي فرهنگي (از جمله وزارت ارشاد و مطبوعات وابسته در سال هاي اخير) و ميدان دادن به افراد و عناصري كه هيچ اعتقادي به نظام اسلامي ندارند و با استفاد از تسهيلات مادي و معنوي وزارت ارشاد و فضاي باز و بدون نظارت جامعه، موجبات نشر و ترويج فرهنگ فاسد منحط دوران پهلوي و ارزشهاي حاكم بر جوامع غرب را فراهم و اوضاع فرهنگي كشور را به شدت مسموم و آلوده نمودند به گونه اي كه مقام معظم رهبري هشدارهاي شديد به مسئولين فرهنگي داده، نارضايتي خود را از عملكرد وزارت ارشاد

اعلام نمودند كه در نهايت منجر به استعفاي وزير ارشاد گرديد.

6. برخي از افراط و تفريطهايي كه در سالهاي اوليه انقلاب و بعد از آن در مبارزه با بي حجابي و بد حجابي شد از قبيل استفاده روشهاي خشونت آميز و فيزيكي و... باعث بوجود آمدن تنفر و انزجار و بدبيني به اين حكم الهي گرديد.

7. اجرا نشدن فريضه مهم امر به معروف و نهي از منكر يا نظارت ملي به صورت فراگير و گسترده و نظام مند از طرف آحاد جامعه، كه در روايات متعدد ضامن حفظ و سلامت جامعه از فساد، نا امني و... شمرده شده است.

ب) عوامل بيروني: مهمترين عامل بيروني تهاجم فرهنگي گسترده و همه جانبه غرب به ارزش هاي اسلامي و ملّي ما، براي بي هويت نمودن نسل جوان، تضعيف باورهاي عقيدتي در مردم و در نهايت شكست نظام اسلامي در ايران با استفاده از پيشرفته ترين وسايل تكنولوژي _اعم از نرم افزاري و سخت افزاري، عناصر وابسته داخل در عرصه هاي فرهنگي و اقتصادي و... در جهت حاكم نمودن فرهنگ و ارزش ها و مظاهر تمدن غرب.

مجموعه عوامل فوق سبب گرديده كه متأسفانه عليرغم گذشت بيش از دو دهه از انقلاب اسلامي، معضل بد حجابي در جامعه اسلامي ما وجود داشته باشد. اما در مورد راه هاي برخورد و مقابله با اين پديده زشت دو راهكار قابل پيش بيني مي باشد:

1. راهكارهاي فيزيكي و برخورد از موضع قدرت با متخلفين البته اين برخورد بايد حساب شده و هنجارمند باشد.

2. كار بنيادي فرهنگي. مسلما برخورد با اين پديده به صورت فيزيكي و از طريق دستگاههاي دولتي، بسيار دشوار و تا حدّي ناممكن است. زيرا اگر ما در مسئله لباس و پوشش

اسلامي صرفا بخواهيم از طريق زور وارد شويم، استدلال و منطق نداشته باشيم و نتوانيم حقانيت ولزوم پوشش اسلامي، آثار مثبت و فوايد و بركات اجراي اين فريضه الهي در ابعاد مختلف زندگي شخصي و اجتماعي افراد و فلسفه حجاب و... را با كار فرهنگي مستمر عميق و ريشه اي با استفاده از دستگاههاي فرهنگي و رسانه هاي جمعي و مطبوعات و... به زيباترين و بهترين صورت، ارائه دليل و برهان، ثابت كنيم، متأسفانه بايد منتظر رواج و گسترش بدحجابي و رواج ارزشهاي غربي به صورت گسترده در جامعه اسلاميمان باشيم. عامل مهم ديگري كه مي تواند ما را در مقابله با اين معضل اجتماعي ياري نمايد اهتمام جدي جامعه و دانشجويان به انجام فريضه امر به معروف و نهي از منكر است. بديهي است اگر جامعه در اين زمينه به صورت جدي وارد عمل شود و اين فريضه الهي را منطبق با شرايط و مراتبي كه در شرع مقدس معين گرديده، عملي سازد دستگاه هاي فرهنگي و مراكز موجود در دانشگاه ها نيز بهتر مي توانند در حل اين معضل اجتماعي اقدام نمايند و ضمن تشويق و ترغيب دانشجويان به انجام شؤونات اسلامي، راه كارها و اقدامات بنيادي فرهنگي را در جهت گسترش ارزش هاي اسلامي در بين دانشجويان فراهم سازند. به اميد روزي كه با همكاري مسؤولين و دانشجويان شاهد محيطي سرشار از پاكيو صفا و اهتمام جدي به رعايت ارزش هاي اسلامي در دانشگاه ها باشيم، ان شاءالله.

ناگفته نماند بسياري از ناهنجارهاي اجتماعي از جمله بدحجابي به بي ساماني اقتصادي نيز گره خورده است، معضل بيكاري، تورم و... مولد بسياري از مفاسد اجتماعي هستند كه ظهور و بروزهاي آن در شكل هاي مختلف

صورت مي پذيرد. از اين رو نظام اسلامي و همه علاقه مندان به اين نظام مقدس بايد در جهت كارآمدي نظام و حل معضلات اقتصادي و اجتماعي تلاش جدي انجام دهند. فرمايشات و رهنمودهاي مقام معظم رهبري در زمينه مبارزه با مفاسد اقتصادي و اجتماعي به شكل قاطع و نيز نهضت خدمت رساني به مردم، در اين راستا ارزيابي مي شود.

براي آگاهي بيشتر ر.ك:

1_ حداد عادل، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي

2. فرامرز رفيع پور، توسعه و تضاد

3. علي ذوعلم، انقلاب و ارزشها

4. شهيد مطهري، مسأله حجاب

علت پائين آمدن سن تماشاي فيلم هاي مبتذل در جامعه چيست ؟وچه كساني اين فيلمها را وارد مي كنند؟
پرسش

علت پائين آمدن سن تماشاي فيلم هاي مبتذل در جامعه چيست ؟وچه كساني اين فيلمها را وارد مي كنند؟

پاسخ

گر چه پاسخ به اين سئوال چندان دشوار نيست و مواردي را مي توان بر شمرد كه مي توانند نقش تعيين كننده اي در موضوع مورد بررسي يعني كاهش سن در تماشاي فيلمهاي مبتذل، داشته باشد اما توجه به اين نكته مهم است كه اين سئوال شما در واقع يك ادعايي است كه نيازمند به يك پژوهش و تحقيق ميداني است، واقعا استناد شما به اينكه تماشا كنندگان فيلمهاي مبتذل در جامعه بالا رفته است، چيست؟ آيا خود شما در اين زمينه يك تحقيق علمي انجام داده ايد يا ديگران تحقيق كرده اند و شما به تحقيقات ديگران استناد مي كنيد يا اينكه با مواردي كه در شهر و يا محله خودتان برخورد داشته ايد و آنرا به همه جامعه تعميم مي دهيد. بنابراين مسئله شقوقي دارد و جواب نيز بايد بر اساس شقوق مسئله باشد سئوال شما حاكي از اينست كه خود شما تحقيقي در اين زمينه انجام نداده ايد و همچنين ديگران نيز اگر تحقيقي انجام داده اند حداقل شما به آن تحقيقات استناد نكرده ايد بنابراين جواب ما مبتني بر شق سوم است يعني شما اجمالا به مواردي برخورد كرده ايد كه كودكان و افراد كم سن وسال فيلمهاي مبتذل تماش مي كرده اند و بر هيمن اساس تصور شما اينست كه بقيه جامعه نيز اينچنين است با اين فرض بايد گفت كه اين آسيب فرهنگي - اخلاقي - اجتماعي علل گوناگون و متعددي مي تواند داشته باشد كه به آنها اشاره مي

شود:

1 - گسترش روز افزون و نا متناسب صنعت و بكارگيري آن در ترويج فرهنگ ابتذال.

2 - رعايت نكردن و الدين و خانواده ها در تماشاي اين فيلمها يعني اگر حداقل خانواده ها اين فيلمها را كه براي خود آنها نيز مضر است در يك ساعاتي از شب يا روز تماشا مي كردند كه كودكان مدرسه هستند يا بخواب رفته اند تا حدود زيادي از گسترش آن در ميان كودكان و نوجوانان جلوگيري مي شد.

3 - كاهش سطح باورهاي ديني و بعبارتي ديگر تضعيف ايمان مذهبي عامل بسيار مؤثري در گسترش ابتذال فرهنگ مبتذل در نوجوانان و كودكان است.

4 - بيكاري و عدم تفريح هاي سالم نيز مؤثر است البته عوامل ديگري نيز در اين مسئله دخيل هستند. اما اينكه فرموديد چه كساني اين فيلمها را وارد مي كنند:

1 - تمام كسانيكه دنبال سودجويي و منافع خودشان هستند.

2 - عوامل نفوذي كه در سطوح مختلف به ويژه در نهادهاي فرهنگي جامعه وجود دارند.

3 - افراد غافل و از خدا بي خبر و بي دين كه با سفر به كشورهاي داراي فرهنگ ابتذال، آنها را به عنوان سوغات به داخل كشور مي آورند اين افراد ممكن است هيچگونه سود شخصي هم عايدشان نشود بلكه هزينه ها داشته باشد ولي فقدان ايمان مذهبي و عدم ثبات شخصيت آنها باعث مي شود كه چيزهاي ضد فرهنگي را فرهنگي تلقي كنند وآوردن اين برنامه ها از خارج و تماشاي آنها را نشانه با فرهنگ بودن، بدانند. عوامل مؤثر ديگري نيز ممكن است وجود داشته باشد كه فعلا مجال بر شمردن آنها نيست . در هر حال اصل اين

سئوال نياز به يك تحقيق دقيق دارد كه صرفا يك ادعا و تعميم دهي نباشد آنگاه مي توان بر اساس آن سئوال دقيق علمي پاسخ مناسب نيز ارائه داد.

ابزاروروشها تهاجم فرهنگي

با اين وضع حجاب در دخترخانم هاي جوان و ظاهر نامناسب پسرهاي جوان آينده دين را چگونه مي بينيد؟
پرسش

با اين وضع حجاب در دخترخانم هاي جوان و ظاهر نامناسب پسرهاي جوان آينده دين را چگونه مي بينيد؟

پاسخ

وبا تقدير و تشكر از شما به خاطر ارتباط با مؤسسه، در خصوص سؤال شما بايد عرض كنم؛

از جمله شيوه هاي مهاجمان فرهنگي گسترش فساد و منكرات به شكلهاي مختلف در جوامع اسلامي مي باشد و يكي از نمونه هاي بارز آن شيوع بدحجابي و بي حجابي در ميان زنان مسلمان است چرا كه اخلاق و عفت عمومي جامعه با تحريف زنان و جوانان نسبت به مسأله حجاب و آزاديهاي اجتماعيشان آسيب پذيرتر مي گردد. اصولاً جلوگيري از مفاسد اجتماعي كار آساني نيست و دولت هم به تنهايي نمي تواند صحنه گردان ماجرا باشد زيرا فرهنگ يك جامعه با انديشه ها و باورها و اعتقادات مردم سروكار دارد. درخصوص مبارزه با پديدة شوم بدحجابي و بعضاً بي حجابي و فساد اخلاقي همه افراد جامعه اسلامي بايد با كار فرهنگي قدم اساسي در رفع اين معضل بردارند و نبايد مأيوس شد چرا كه زندگي هدفدار و معنادار يعني مبارزه با فساد و تباهي ها و گام برداشتن براي اصلاح جامعه؛ مي توان با تشكيل هسته هاي فرهنگي و گسترش آن در سطح جامعه به روشنگري پرداخت البته انتظار نتيجه فوري نيز نبايد داشت. با احياي اصل حياتي امر به معروف ونهي از منكر با رعايت شرايط آن هر كس مي تواند گامهاي مؤثري در جهت محو و نابودي منكر بردارد. و بدانيد كه مبارزة حق و باطل همواره در طول تاريخ بشر وجود داشته و مخصوص زمان و مكان معيني نيست امام سرانجام پيروزي نهايي باحق خواهد

بود بفرموده قرآن كريم : "بل نقذف بالحق علي الباطل فيدمغه فاذا هو زاهق""1" (ما حق را بر سر باطل مي كوبيم تا آن را نابود و هلاك سازد و باطل محو ونابود خواهد شد.)

و يا در سورة رعد آيه 17 ، باطل را به كفهاي روي امواج تشبيه مي كند كه چند صباحي خودنمايي و جولان داردند اما اين كفها نه هرگز تشنه اي را سيراب مي كند و نه درختي را مي روياند باطل پرسروصدا و پرغوغاست ولي توخالي و بي محتوا ونابود شدني است. مطمئن باشيد قدرت خداي متعال و تقدير او بي ترديد از حركت پاك انقلاب اسلامي حمايت كرده و به شكلي كه صلاح حضرت حق باشد جريانات باطل را كه مانع اصلي اشاعه معنويت و گسترش انقلاب اسلامي است سركوب خواهد كرد چرا كه اين انقلاب با خون شهداي بسياري بيمه شده و با خود دعاي صالحان واولياي خدا را به همراه دارد. پس نگران و مأيوس نباشيد بلكه سعي و تلاش جدي خويش را بكار گيريد تا الگوي رفتاري مناسبي لااقل براي فرزندان خود باشيد تا آنها را از اين گونه آسيبها نجات بخشيد.

البته اين نكته نيز قابل تأمل است كه درصد جوانان پاك، معتقد و متدين در جامعه كم نيست. يكي از وجوه تبليغ حجاب درجامعه اين است كه جوانان پاك در جامعه بيشتر ظهور داشته باشند و با حضور خود در اماكن مختلف شهر و مراسمات مختلف جوّ تبليغي دشمن را از بين ببرند چرا كه دشمنان اسلام وانقلاب درصدد اين هستند كه اكثريت جوانان را بي بندوبار جلوه دهند ما علاوه بر تدوين يك برنامه

ريزي دقيق براي تبليغ حجاب در سطوح مختلف از خانواده تا جامعه بايد حضور خود را در مجامع مختلف بيشتر نشان دهيم تا سبب دلگرمي متدينين و معتقدين نظام اسلامي شود.

نوارهاي مبتذل به چه نوارهايي مي گويند؟
پرسش

نوارهاي مبتذل به چه نوارهايي مي گويند؟

پاسخ

نوارهايي كه انسان را از راه راست و صراط مستقيم دور مي سازد و مسير حركت تكاملي انان را عوض مي كند؛ از چمله نوارهاي مبتذل محسوب مي شوند. اين گونه نوارها انسان را از خدا غافل و روح بي ايماني را در او تقويت مي كند، غريزه شهوت را در انسان بر مي انگيزد و به اخلاق وي آسيب مي رساند.

بنابراين، نوارهاي موسيقي و ترانه هاي شهوت برانگيز كه مناسب با مجالس لهو و لعب است، از ديدگاه فقهاي اسلامي (نوارهاي مبتذل) مي باشند.

چرا بي حجابي روز به روز بيشتر مي شود؟
پرسش

چرا بي حجابي روز به روز بيشتر مي شود؟

پاسخ

1- اولين عامل بي حجابي، بي تقوايي و عدم رسوخ ايمان در روح و جان خانم هاي بي حجاب است، زيرا اگر ايمان به خدا و روز جزا و اعتقاد به قرآن و احكام آن كه يكي از آن ها حجاب است، كامل باشد، انسان باور مي كند كه دستورهاي خداوند حكيم صد در صد به نفع فرد و جامعه مي باشد و تخلّف و سرپيچي از آن فرامين در دنيا موجب بدبختي و در آخرت باعث عذاب و خذلان خواهد شد. با چنين باوري قهراً انسان از ارتكاب معاصي كه يكي از آن ها بي حجابي است، خودداري مي كند. پس در درجه اوّل بايد خانواده ها سعي كنند افراد با تقوا تحويل جامعه نمايند و عوامل تبليغاتي هم به جِدّ مردم را تقوا و پاكي دعوت كنند.

2- دومين عامل بي حجابي، ترك امر به معروف و نهي از منكر است. امر به معروف و نهي از منكر دو وظيفه بزرگ اجتماعي است؛ يعني مؤمنان جامعه اسلامي موظفند كه مردم را به نيكي ها دعوت كرده و از بدي ها باز دارند كه انجام اين دو فريضه مهم الهي، عامل فلاح و رستگاري جامعه اسلامي است و با به فراموشي سپردن اين وظيفه مقدّس، افراد نالايق و بي تقوا با تظاهر به اعمال خلاف و ناشايسته، جامعه را آلوده كرده و تباه مي نمايند. اميرمؤمنان(ع) در اهميت امر به معروف و نهي از منكر مي فرمايد: "تمام كارهاي نيك وحتي جهاد در راه خدا، در برابر امر به معروف و نهي از منكر، چون آب دهان است در برابر درياي پهناور".(1)

اين همه تأكيد در مورد امر به معروف و نهي از منكر به خاطر اين است كه آن دو ضامن اجراي بقيه وظايف فردي و اجتماعي است و با تعطيل آن ها تمام احكام و اصول اخلاقي ارزش خود را از دست خواهد داد.

3- سومين چيزي كه ممكن است برخي را به بي بندوباري از جمله بي حجابي بكشاند، خيال يا مشاهده بي عدالتي و سوء استفاده هاي مالي و مقامي از سوي عده اي از مسئولان نظام اسلامي مي باشد كه بعضي مي خواهند با ارتكاب اعمال خلاف در مقابل اين گونه كارها عكس العمل نشان دهند.

پي نوشت ها:

1. نهج البلاغه (فيض الاسلام)، كلمات قصار، شماره 366، ص 1253.

هدف دخترها از پوشيدن لباس هاي غير اسلامي چيست؟
پرسش

هدف دخترها از پوشيدن لباس هاي غير اسلامي چيست؟

پاسخ

پوشيدن لباس هاي غير اسلامي، عوامل متعددي دارد، از جمله:

1 - نداشتن درك و شناخت صحيح و كامل از حجاب و فلسفه آن.

برخي از دختران و زنان توجيه نشده اند كه رعايت حجاب شرعي از واجبات دين است و مثل نماز و روزه و ديگر واجبات رعايت آن ضروري است و از شرايط ايمان مي باشد.

2 - نداشتن تربيت صحيح،

در خانواده و محيطي پرورش يافته كه حجاب براي آنان مسئله مهمي نبوده و توجهي به آن نداشته اند يا براي آنان محرم و نامحرم و مقررات اسلامي مطرح نبوده است.

خلاصه اين گونه بزرگ شده است و هدف ديگري در كار نيست.

3 - تقليد كوركورانه.

يكي از تمايلات طبيعي نوجوانان و جوانان، "تقليد" است. آنان براي ساختن شخصيت خويش و برگزيدن صفات لازم و سازگار با اجتماع، از ديگران تقليد مي كنند و روش آن ها را برنامه كار خود قرار مي دهند.

تقليد يكي از اركان اساسي تري بشر است و انسان بايد از آن در زندگي بهره مند كردد، اما به شرطي كه از افراد منحرف و آلوده پيروي ننمايد، زيرا دچار خطا و گمراهي شده و از مسير فضيلت و مصلحت منحرف مي شوند.

برخي از دختران متأسفانه از زنان بدحجاب و يا بي حجاب پيروي كرده و آن ها را الگوي زندگي خود قرار مي دهند و مي بينيم با پوشش غير اسلامي وارد اجتماع مي شوند.

4 - جبران احساس حقارت.

يكي ديگر از تمايلات طبيعي نوجوانان و جوانان تشخص طلبي و برتر جويي است.

اين خواسته اگر در مسير صحيح هدايت شود، مي تواند آنان را به كمال سوق دهد و استعدادها را به فعليت بياورد.

اگر

در راه درست راهنمايي نشود و جوانان به افراط و تند روي بگرايند، موجبات تيره روزي آنان را فراهم مي سازد. هر جواني طبعا ميل دارد در جامعه شهرت و آوازه پيداكند. موردتوجه ديگران قرار بگيرد و و همه از او تمجيد كنند، ولي نمي دانند راه شهرت اين نيست. مي توان گفت: ميل شديد نوجوان به جلب توجه ديگران و سرفرازي، عكس العمل احساس حقارت مي باشد.

نوجواني كه در كودكي محبت بيش از اندازه ديده و لوس بار آمده و اكنون در جامعه به وي اعتنا نمي شود، عملا تحقير مي شود. نوجواني كه در طفوليت مورد بي مهري پدر و مادر بوده و عزت نفسش سركوب شده دست به كارهاي ناشايسته مي زند.

نوجواني كه به علت تنبلي يا نارسايي عقل و هوش از تحصيل عقب افتاده يا به خاطر نقص عضو و برخوردار نبودن از زيبايي احساس كمبود مي كند، يا در محيط خانواده و اجتماع مورد ظلم قرار گرفته، دچار كج رفتاري مي شود.

نوجواني كه در خانه و بيرون تحت كنترل شديد و خشك پدر و مادر و افراد خانواده بوده، يا ضمير آرام ندارد و در خود احساس كوچكي و حقارت مي كند، به فكر جبران آن مي باشد(1) و مي خواهد از هر طريقي شخصيت خود را نشان دهد و مورد توجه همگان قرار بگيرد، حتي اگر از طريق بي حجابي يا بد حجابي باشد.

5 - عمل بيگانه؛

احتمال دارد دشمن سرسخت نظام ارزشمند جمهوري اسلامي براي ضربه زدن به نظام و مخالفت با قوانين اسلامي و ناموفق جلوه دادن آن، عده اي را اجيري كرده باشد كه با بعضي اعمال مثل بدحجابي؛ اعمال خلاف عفت و چهره نظام

را مشوه نمايد.

پي نوشت ها:

1 - جوان، فلسفي، ج 1، ص 402 - 416.

دشمن از چه راه هايي مي خواهد جوانان را؟ به فساد بكشاند و از اسلام دور سازند؟
پرسش

دشمن از چه راه هايي مي خواهد جوانان را؟ به فساد بكشاند و از اسلام دور سازند؟

پاسخ

دشمن براي بيرون كردن مردم مخصوصاً جوانان از صحنه از راه هاي مختلفي وارد شده است

1_ مواد مخدر: گسترش مواد مخدر و ترويج آن عامل مهمي در بيرون كردن قشر مهم جامعه يعني جوانان از صحنة سياست و اسلام است مشاهدة معتادان در خيابان ها و بروز اختلافات خانوادگي و جدايي و طلاق به سبب اعتياد نمونه هايي از اين مسئله است .

2_ ترويج فرهنگ ابتذال گسترش و كثرت فيلم ها و سي دي هاي مبتذل و برنامه هاي ماهواره اي بزرگ ترين و خطرناك ترين عامل به فساد كشاندن جوانان محسوب مي شود .

3_ ترويج فرهنگ اباحي گري و به اصطلاح تبليغ از تساهل و تسامح و تشكيك در مباني اعتقادي مردم در سال هاي اخير از طريق برخي روزنامه ها و مجلات و فهته نامه ها و سياسي كردن همه چيز و هجوم گسترده و پي در پي به آن چه عامل پيروزي انقلاب اسلامي شد، نيز تشكيك دربارة برخي از تصميمات گذشته مانند دفاع مقدس و حمله به نيروهاي مذهبي د راستاي زدودن و پاك كردن افكار انقلابي و اسلامي بوده و اين خطري بزرگ براي ملت شريف ايران مخصوصاً جوانان عزيز است ؛ مخصوصاً كه اخيراً تز جدايي دين از سياست را به اذهان القا مي كنند؛ تزي كه مسلمان را از هويت ديني و استقلال خواهي و عزت طلبي تهي مي كند و آنان را براي ذلت طلبي آماده مي سازد.

5_ بد عمل كردن برخي از دست اندركاران و مجريان و مديران مملكت آن هم در نظامي كه به نام اسلام و روحانيت است يكي ديگر از عوامل

مهم دل زدگي مردم مخصوصاً جوانان است .

را به پاي ناتواني اسلام براي ادارة جامعه مي پندارند، در حالي كه چنين نيست .

مسئوليت و رياست به عنوان خدمت به مردم و آسان كردن كارهاي اينان است نه اشكال تراشي و بي احترامي و تأخير انداختن كارها. برخي از مديران يا كارمندان رياست خود را به اين مي دانند كه مردم را اسير گردانند؛ آنان را در سالن انتظار معطل كنند كار را مشكل و مهم جلوه دهند، در حالي كه آنان مزد بگيران مردم و==== آنان هستند .

ما نبايد بد عمل كردن برخي افراد را پاي اسلام و نظام اسلامي بدانيم .

اس__لام به ذات خ_ود ن_دارد عيب_ي

هر عيب كه هست از مسلماني ما است

گاه گاهي مطالبي را به چاپ مي رسانند منبي بر اين كه فلان مطلب را پيامبر در عالم خواب به شخصي فرموده و دستور داده كه آن را پنجاه مرتبه چاپ كنيد و هر كس اين كار را نكند مثلا فلان بلا گرفتار مي شود و اگر اين كار را بكند چقدر حاجات او
پرسش

گاه گاهي مطالبي را به چاپ مي رسانند منبي بر اين كه فلان مطلب را پيامبر در عالم خواب به شخصي فرموده و دستور داده كه آن را پنجاه مرتبه چاپ كنيد و هر كس اين كار را نكند مثلا فلان بلا گرفتار مي شود و اگر اين كار را بكند چقدر حاجات او بر آورده مي شود و رزق و روزي فراوان مي شود. آيا اين مطالب صحيح است و بايد به اين عمل كرد؟

پاسخ

اين گونه مطالب ريشه در تهاجم فرهنگي دارد و دست هاي پيدا و پنهان مي خواهند ملت ما را خرافي معرفي كرده و اوقات آنها را به كارهاي بي هوده بكشانند وانگهي چون مدرك منبع صحيح و معتبري ندارد نمي توان بر آن ها اعتماد كرد گر چه مطالبي كه در برخي از اين نوشته ها هست صحيح و مطابق با واقع است مثلا خطاب به زن ها نوشته شده حجاب خود را مراعات كنيد، به فرزندان بگوييد از پدر و مارشان اطاعت كنند. اين گونه مطالب درست و صحيح است وظيفة مؤمنان اين است كه به امر به معروف و نهي از منكر كرده واجب مهم الهي است همت بگماريد از خويشان و فرزندان شروع كنند و اگر در افراد جامعه فساد و بدي مشاهده كردند تذكر بدهند و يكديگر را نصيحت كنند و آنان را از خرافات و پوچي ها بر حذر دارند. قرآن دربارة پيامبر(ص) مي فرمايد: "يأمرهم بالمعروف و ينهاهم عن المنكر...؛"[1] (پيامبر) آنان را به معروف امر مي كرد و از منكر باز مي داشت پاكيزه ها را براي آنان حلال مي شمرد، ناپاكي ها را تحريم مي كرد و بارهاي سنگين و زنجيرهايي كه بر مردم بود

از دوششان بر مي داشت آن ها كه به او ايمان آوردند و حمايتش كردند و ياريش نمودند

و از تنوري كه با او نازل شده (قرآن پيروي كردند آنان رستگارانند.

محتواي دعوت پيامبر با فرمان عقل كاملا سازگار است به نيكي ها و آن چه خرد مي شناسد دعوت مي كند و از بدي ها و زشتي ها نهي مي نمايد.

دعوت پيامبر(ص) با فطرت سليم هم آهنگ است طيبات و آنچه را كه طبع سليم مي پسندد، براي مردم حلال مي شمارد و آن چه خبيث و تنفرآميز باشد، بر آنان تحريم مي كند. پيامبر تنها باري بر دوش آنان نمي گذارد، بلكه بارها را از دوش آنان بر مي دارد و غل و زنجيرهايي را كه بر دست و پا و گردنشان سنگيني مي كرد مي شكند. پيامبر با خرافات موافق نيست بلكه با آنها مبارزه مي كند!

در هر صورت به اين نوشته ها اعتنا نكنيد. و به تكثير و چاپ اين مطالب اقدام نكنيد.

[1]اعراف (7) آية 157.

راههاي نفوذ دشمن در قشر جوان را برشمريد؟
پرسش

راههاي نفوذ دشمن در قشر جوان را برشمريد؟

پاسخ

1. سكوت نسبت به ارزش اسلامي وانقلابي مانند جهاد, شهادت, فداكاري, زهد وپارسايي ودم زدن از مفاهيمي نو مانند دموكراسي, توسعه, آزادي و... كه از سويي براي همه خصوصاً قشر جوان جذاب باشد واز سوي ديگر مقدمه وتمهيدي براي از بين بردن ومحو ارزش هاي اسلامي قرار گيرد. 2. معرّفي روحانيت به عنوان عامل مشكلات اقتصادي مردم, گراني وتورّم, كمبود وسائل رفاهي, وقوع جنگ وپيآمدهاي آن ووانمود كردن اينكه مسوول همه اين نابسامانيها روحانيت هستند.3. از بين بردن حساسيت ها وغيرت ديني 4. دين ودينداري را عامل اختلاف معرّفي كردن.

علل و عوامل پيدايش و گسترش « الحاد » را بر شمريد ؟
پرسش

علل و عوامل پيدايش و گسترش « الحاد » را بر شمريد ؟

پاسخ

1- علل رواني : يعني انگيزه هايي كه ممكن است براي بي ديني و گرايش به الحاد در شخص وجود داشته باشد ، هر چند خودش از تأثير آنها بي خبر باشد و مهمترين آنها راحت طلبي است ( در مقابل زحمت تحقيق و پژوهش در دين ) و ميل به بي بند و باري ( در مقابل قبول مسئوليتهايي كه دين به عهده انسان گذاشته ، و جلوگيري دين از هواپرستي ) است .

2- علل اجتماعي : يعني اوضاع واحوال اجتماعي نامطلوبي كه در پاره اي از جوامع به وجود مي آيد و متصديان امور ديني نقشي در پيدايش يا گسترش آن دارند ، در چنين شرايطي بسياري از مردم از نظر تفكر عقلاني ضعيف هستند ، اين نابسامانيها را به دليل دخالت دينداران در وقوع آنها ، بحساب مكتب و دين مي گذارند .

3- علل فكري : يعني اوهام و شبهاتي كه به ذهن شخص مي آيد يا از ديگران مي شنود و در اثر ضعف نيروي تفكر و استدلال ، قدرت بر دفع آنها را ندارد و كمابيش تحت تاثير آنها قرار مي گيرد.

چه عواملى، ما جوانان را گمراه مى كند؟
پرسش

چه عواملى، ما جوانان را گمراه مى كند؟

پاسخ

ما اين عوامل را به دو عامل خارجى و داخلى تقسيم مى كنيم .

عامل خارجى همان برنامه ريزيهاى غرب است كه به خاطر دستيابى به منابع مادى و اقتصادى ما نياز به سرگرمى و انحراف سرمايه هاى توانمند يعنى جوانان دارد. آنها به سرعت انواع مدها والگوهاى فاسد و ضدفرهنگى را از طريق راديو تلويزيون، ماهواره و دوستان داخلى خود به معرض ما مى گذارند. و سوگمندانه اين كالاهاى فاسد را به نام تمدن و فرهنگ غالب مى كنند و دلسوزان جامعه را خلع سلاح مى كنند. در حاليكه متفكرين غربى خود اين عصر را عصر ايمان عقب نشينى و بن بست مكتبهاى غربى مى دانند.

2 0 عامل داخلى داريم كه خود دو قسمت مى شود يكى سرسپردگان و دلبستگان فرهنگ غربى در داخل كشور كه بانوشتن مقالات داستانها و ادبيات و استانى، غذاى مسمرى را به آسانى به ذهن بچه هاى ما تزريق مى كنند. متأسفانه امروز آنان نشريات متنوع هم دارند و افكار پوسيده و ناهماهنگ با تاريخ مكتب ما را به خورد بچه هاى مظلوم مى دهند مسيحيت كه در غرب نتوانست فلسفه و جهان بينى توانايى كه مغز و دل را سيراب كند عرضه كند، باصطلاح انديشمندان غربى را واداشت كه چاره اى بينديشند و انواع انحرافات را دچار شوند آنوقت عدّه اى آن كالايى بى ارزش را براى جوانان ما به ارمغان مى آورند. از آنجمله حرفهايى مثل پلوراليزم آزادى (بدون حدود) روشنفكرى بدون روشندلى، سكولاريزم و... البته انديشمندان متعمد حوزه و دانشگاه در مقابل اينها ايستاده اند به تأليفات آن مراجعه

نمائيد.

3 0 از آنجا كه نبايد همه گناهها را به گردن بيرون گذاشت معترفيم كه انسان با نفسى

_3_

تنوع خواه روبروست كه اگر با معرفت و عبادت و عشق الهى جهت نيابد. آدمى را به راحتى به انحراف مى كشاند چون اين دزد در خانه است.

(ان النفس لامارة بالسوء).

شيطان و جلوه هاى دنيا اگر شناسائى نشوند و با عبرتها وايمان محكم مسدود نگردند بزرگترين عامل گمراهى مى شوند. چنانكه مجاهدان ديروز را به منافقان امروز تبديل مى كنند.

براى ايمانى كه داريد كار كنيد و به تقويت آن بپردازيد . خداوند خوديارى خواهد داد. و الاّ اين يك قانون است، ايمان بى تحرك به كفر مى پيوند (طلحه و زبير) و كفر و متحرك به ايمان (حرّبن يزيد).

4 0 نقش دوستان و معاشران را دست كم نگيريد بزرگان فرموده اند انسان بر دين دوست خود مى باشد. آدمى كه در تاريكى مى رود براى خود دنبال همراه مى گردد. لازم است اگر توانمند پر تغيير دوستان ناباب نيستيم از آƘǙƠجدا شويم .

5 0 بعضى از نوشته هاى مفيد در اين مورد را حتماً بخوانيد و بر ديگران توصيه كنيد .

كتاب جوان حجة الاسلام فلسفى (ره) با جوانان وطنم نوشته مهدى شجاعى پشت ديوار ندامت ( از انتشارات كيهان)....

( بخش پاسخ به سؤالات )

_4_

با توجه به گذشت 23 سال از پيروزي انقلاب و با توجه به برقراري حكومت اسلامي چرا سطح فساد در جامعه نسبت به سال 1358 رو به افزايش مي باشد ؟
پرسش

با توجه به گذشت 23 سال از پيروزي انقلاب و با توجه به برقراري حكومت اسلامي چرا سطح فساد در جامعه نسبت به سال 1358 رو به افزايش مي باشد ؟

پاسخ

آيت الله مصباح در پاسخ به اين سؤال مي فرمايند: "اين سؤال درباره حكومت اميرالمومنين ( نيز مطرح مي شود. مطابق معتقدات ديني، امير المومنين علي ( معصوم است . در حقانيت و مشروعيت حكومت علي هيچ ترديد و شبهه اي ميان فرقه هاي مختلف اسلامي وجود ندارد. نگاهي به تاريخ پنج ساله حكومت، ميزان موفقيت آن حضرت را در ايجاد ̘ǙŘٙǠايϙǢ آل نشان مي دهد.جنگهاي داخلي صفين، جمل و نهروان، تهديدات دشمنان خارجي به كمبود نيروي انساني توانمند و تربيت شده، كثرت مشكلات، گستردگي بدعتها و سنت ها ي فاسد و آلودگيهاي مزمن اجتماعي، تغيير چارچوب نظام ارزشي، زمينه هاي اين وضع را فراهم آورده بود. در همان حال علي ( شايسته ترين فرد براي حكومت در اوضاع آن روز بود. اكنون نيز در نظام جمهوري اسلامي مشكلات فراواني به چشم مي خورد. مثلا مشكلات اقتصادي كشور.

توضيح آنكه: جمعيت تاكنون دو برابر شده، قيمت كالاها متناسب با تورم جهاني بالا رفته است ولي قيمت نفت به كمتر از يك سوم تنزل يافته است. فرهنگ مصرف جامعه بسيار تغيير كرده و سطح توقعات، به نحو چمشگيري بالا رفته، تحريمهاي اقتصادي، جنگ و ويرانيهاي بسياري كه بر كشور ما تحميل شد. گروهي از ارزشمند ترين تربيت يافتگان در حوادث آغازين انقلاب به شهادت رسيدند بزرگاني چون شهيد بهشتي ، شهيد مطهري و افزون بر اين، دخالت دشمن در ايجاد فضاي آلودة فرهنگي براي نسل جوان و ... در

نابسامانيهاي فرهنگي تأثيري عميق گذاشت با اين همه اين مشكلات و نارساييها مشروعيت نظام را زير سؤال نمي برد"(1)

پاسخي كه ارائه شد نسبتاً كامل است اما عوامل ديگري هم وجود د ارد كه مي توان آنها را به عنوان علتهاي مهم ضميمه كرد. به طور كلي قبل از پيروزي انقلاب مردم ايده ها و آرزوهايي داشتند اما وقتي به آن دست يافتند عملاً ديدند كه براي نگهداري و حفظ اين مرحله مشكلات زيادي دارند "ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا"(2) بودند كه زير سيطره ظلم و محروميتها زندگي مي كرده اند اما بعداً وقتي اين مردم به واسطه رهبري الهي از يوغ استعمار و ظلم نجات پيدا كردند خودشان حاكم و وارث شدند. بنابراين اين دو دوره با هم متفاوت است. در دوره اول مردم به خاطر قرار داشتن در موقعيت محروميت و ظلم در يك وضعيت روحي خاص قرار داشتند لذا براي رها كردن خودشان تلاش مي كردند ولي در دوره جديد چون مردم در حقيقت مي خواهند خودشان وارثاني باشند كه حكومت در دست آنها باشد و در يك دورة راحتي و آسايش قرار مي گيرند. آمال، ايده ها كه قبلا داشتند در اين دوره به خاطر برداشته شدن آن فشارها عوض مي شود. شاهد بر اين مطلب آيه شريفه قرآن است كه مي فرمايد: " ان الانسان ليطغي اَن راه استغني"(3) در اين آيه به تصريح در مورد اين دوره آمده كه وقتي انسان به استغنا و بي نيازي مي رسد طغيانگر مي شود. در داستان انبيا مي بينيد همان مردمي كه مظلوم بودند حاكم مي شوند و بعد از مدتي ايده ها فراموش

مي شود و همانها تبديل به ظالماني مي شوند كه به زير دستان خود ظلم مي كنند و باز آن مظلومين براي رهايي دعا مي كنند و سالياني مي گذرد و باز آنها حاكم مي شوند و به همين ترتيب سنت الهي ادامه پيدا مي كند.

در مورد انقلاب شكوهمند اسلامي بايد بگويم كه اين وضعيت قابل تعميم نسبت به تمام افرد طبقه حاكم نيست، بلكه رهبران شخصيتهاي فرزانه اي هستند كه از اين آفت تا حدود بسيار زيادي مصون هستند و افرادي نيز هستند كه اين دورهِ عافيت براي آنها عافيت نبوده، بلكه چه بسا در سختي و فشار بيشتري قرار مي گيرند و حتي آسايش گذشته را هم ندارند كه اينها در پيگيري اهداف اسلامي رهروان صديق و در حقيقت ياران مخلص رهبري محسوب مي شوند ولي كل جامعه دردو دوره جنگ و صلح وضعيت متفاوتي پيدا يافته است در زمان 8 سال دفاع مقدس شاهد بوديم كه حتي جوانهايي كه خيلي مذهبي نبودند و افرادي عادي بودند وقتي ظلم و تجاوز و تعدي را ديدند سينه سپر كردند و همه به ميدان نبرد آمدند و شهادت و ايثار جان در راه هدف يك دانشگاه آدم سا زي براي همه شده بود. اما وقتي دورة عافيت فرا رسيد و جنگ تمام شد اينها برگشتند. دغدغه ها، دغدغه هاي زندگي، تامين كار، معاش و خانه شد و آن روحيات و نيّات ايثار و فداكاري به سرو سامان دادن به وضع زندگي و تحصيل رفاه تبديل شد، به عنوان مثال آن جواني كه در جنگ رهبري دسته و گروهي را به عهده مي گرفت يا يك آرپي جي زن

بود كه در شديد ترين وضعيتها از خودش فداكاري نشان مي داد الان دغدغه اش تهيه يخچال، فرش و جنسهاي كوپني و ... شده است و در يك جو ديگري قرار گرفته در اينجا طبيعي است كه اين مرحله خيلي سخت تر از مرحله قبل است اينجا داراي عافيتي است كه مصداق آيه "ان الانسان ليطغي ان راه استغني"(4) است چون در زمان جنگ انسان مرتب ظلم و ستم به خويشان و نزديكان خود را مي بيند و اين صحنه ها حميّت و جوهره انساني او را پر نور و تازه نگه مي دارد، اما در زمان صلح و عافيت انسان غافل مي شود و دغدغه هاي ديگري براي ا و بوجود مي آيد. لذا متذكر شدن به جوهرة انسانيت ديگر مانند گذشته وجود ندارد و همه چيز، انسان را به يك حال و هواي ديگري كه خاص دوره عافيت است دعوت مي كند، اين شرايط خيلي سخت است و انسانها حال و وضعشان عوض مي شود لذا عواملي در اين زمينه مؤثر است كه بايد آنها را به عواملي كه در ابتدا ذكر شد اضافه نمود. يكي از اين عوامل اين است كه انسان در يك مرحله نسبت به وضعيتي كه در آن قرار گرفته بيدار شده و طالب رهايي مي شود تلاش مي كند و براي رسيدن به وضعيت مطلوب انقلاب مي كند اما بعد از اين انقلاب و سرنگوني حكومت فاسد و برقراري حكومت مشروع الهي، دوراني شروع مي شود كه اين دوران در واقع دوران تربيت است و اين دوران، دوارن تغيير فرهنگ اجتماع است كه اين تغيير به صورت دفعي و آني

نيست بلكه به تدريج صورت مي گيرد.

بنابراين عوض كردن عادات، خلقيات و روحيات مردم كار يك شب و دو شب يا يكسال و دو سال نيست . سال 58 را فرض كنيد همانهايي كه ابتدا در اين انقلاب داوطلب بودند و ثبت نام كرده بودند و حاضر بودند هر سختي را در راه انقلاب تحمل كنند شايد برخي هم فكر اين را كه تربيت و سازندگي خيلي سخت است و تربيت و ساختن مساوي است با چشم پوشيدن از خيلي چيزها را نكرده بودند، لذا در اين دوره بعضي ها عقب نشيني كردند. شاهد بر اين مطلب دوران حكومت حضرت علي ( است كه وضعيت مردم به همين صورت بود به طوري كه وقتي مردم براي بيعت با حضرت آمدند آنقدر ازدحام جمعيت زياد شد كه حضرت در اين باره مي فرمايند "ناگهان ديدم مردم از هرسوي رو به من نهادند و چون يال كفتار پس و پشت هم ايستادند چندانكه حسنين فشرده گشتند و دو پهلويم آزرده شد و به گرد من اجتماع نمودند و چون گله گوسفندان بي سرپرست..."(5) اما وقتي مردم شيوه و روش مولا علي ( را مشاهده كردند چون اجراي عدالت حضرت بر ايشان سخت بود و بايد از خيلي چيزها از جمله عشرتها، بي بند و باريها، هرزه گيها، و آزاديهاي شيطاني دست بر مي داشتند با اينكه حضرت از ابتدا فرموده بودند كه: " به خدا اگر ببينم كه بيت المال به مهر زنان يا بهاي كنيزكان رفته باشد آن را باز مي گردانم كه در عدالت گشايش است و آن كه عدالت را بر نتابد ستم را سخت

تر يابد"(6)

اينها فكر نمي كردند حضرت سخنانش را عمل كند و گمان مي كردند اينها فقط شعار است اما وقتي ديدند اين حرفها اجرا مي شود خيلي ها از راه برگشتند.

در مورد مقايسه بين حكومت پهلوي و جمهوري اسلامي ا گر بخواهيم آماري از رواج فساد و فحشا ارائه دهيم حقيقت اين است كه سالهاي قبل از سال 58 فساد و فحشا علني و رسمي بود اما در حال حاضر فساد و فحشا به صورت علني نيست و جلوي آن گرفته شده است. ما حتي بي حجابي نداريم در حالي كه در آن زمان بي حجابي داشتيم درست است كه در حال حاضر بدحجابي در جامعه وجود دارد اما بازهم نسبت به آن سالها قابل مقايسه نيست. با اين حال بعد از اين همه سال كه از انقلاب گذشته و توقع بسياري كه از حكومت اسلامي داريم اين اندازه فساد موجود هم براي ما قابل تحمل نيست و ديگر زمينه هاي فساد مانند احتكار، سرقت و دزدي و ... نيز قصه اي مشابه دارد. _____________________________________________ _____________________________________________

1_ پرسشها و پاسخ ها، آيت الله مصباح يزدي، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني (، ص 75، 76

2_ احقاف/ 13

3_ علق/ 6

4_ علق/ 6

5_ نهج البلاغه/ خ 3

6_ نهج البلاغه/ خ15

علت اصلي دوري از مسائل اخلاقي جوانان آنهم جوانان تحصيل كرده چه مي باشد؟
پرسش

علت اصلي دوري از مسائل اخلاقي جوانان آنهم جوانان تحصيل كرده چه مي باشد؟

پاسخ

فاصله و دوري از اخلاق و ارزش هاي اخلاقي پديده اي تازه و نو نيست كه هرگز بشر شاهد آن نباشد بلكه تاريخ حتي در عصر معصومين ( شاهد آن بوده و گزارش هاي تأسف باري از آن دارد جامعه ما نيز در كنار حضور مردم بويژه جوانان تحصيل كرده و دانشگاهي در مراسم معنوي دعاي كميل، ندبه، اعتكاف و عزاداريها و ... شاهد دوري قشر نسبتاً قابل ملاحظه اي از جوانان مسائل اخلاقي مي باشد كه زنگ خطر و هشداري است جدي به همة مردم بويژه صاحبان مسؤوليت در مسائل فكري، فرهنگي و تربيتي جامعه از والدين و معلمان و روحانيون و روشنفكران و فرهيخته گان گرفته تا همة نهاد ها و سازمان ها آموزشي، فرهنگي، ارشاد و تبليغي.

در پديدة فوق مي توان عوامل ذيل را موثر دانست.

1. طبيعت انسان به حيوانيت گرايش دارد زيرا انسان از حيث طبيعتش حيوان بالفعل و انسان بالقوه است.

2. تزيين و آرايش و ويرايش دنيا و دنياگرايي.

3. جايگزيني تهاجم فكري و فرهنگي بجاي سلاح هاي كشتار جمعي در جهان بويژه در ايران توسط استكبار جهاني.

4. اختلاف و حزب بازي هاي برخي دولتمردان.

5. جايگزيني مديريت دنياگرايي بجاي مديريت خدا محوري در بدنة مديريت سياسي.

6. عدم پاسخگويي مناسب و به روز نبودن سيستم تبليغاتي و فرهنگي جامعه.

حضرت آيت الله مكارم شيرازي در پاسخ چنين فرموده اند: "به عقيدة ما فاصله گرفتن بسياري از جوانان از مجامع ديني عوامل متعددي دارد كه از همه مهمتر دو عامل است. اول: تبليغات مسمومي است كه عمال بيگانه از مدتها پيش در ميان جوانان ما كرده و آنها را نسبت به جوامع ديني

و روحانيت بدبين ساخته اند، و حقايق را طوري ديگر در نظر آنها جلوه داده اند."

دوم: عدم انظباط در بعضي جلسات ديني، و عدم رعايت اصول صحيح سخنراني و تبليغات ديني در بعضي از اين مجامع، به طوري كه بتواند افكار تشنه جوانان تحصيل كرده را با تعليمات علي و ارزنده اسلام سيراب نمايند.

عوامل مهم ديگري هم هست كه مي توان نام برد مانند: بعضي از اختلافات ميان دولتمردان و ايجاد خطوط و جناح بنديها كه اتحاد مردم را خدشه دار مي كند. عامل ديگر دنياگرايي بعضي مسؤولين و منتسبين به دين مي باشد. هنر بزرگ امام راحل اين بود كه راه روحانيت در باري و جاه طلب و دنيا گرا را از اهل زهد و تقوي جدا نمود. همانطور كه مخلصين و خدمتگزاران از قشر روحانيت و مسؤولين در انقلاب، روشني چشم ملت محل اعتماد آنها است هستند. دنياگرايي و رفاه طلبي برخي نيز صدمات جبران ناپذيري به اعتماد و حمايت مردم وارد مي آورد. حضرت امام فرمودند: "مبادا خداي نخواسته يك وقت از اين زي طلبگي خارج بشود و خروج آنها موجب تزلزل عقيدتي در مورد مردم بشود" و دربارة دولتمردان فرمودند: "بدبختي و خوشبختي ملتها بسته به اموري است كه يكي از مهمات آن صلاحيت داشتن هيأت حاكمه است."

چرا در جامعه ما براي تهيه كتاب يا سي دي يا نوار مذهبي براي نمونه تفسير قرآن بايد پول زيادي بدهيم ولي براي كتابها يا نوارها يا سي دي مبتذل پول زيادي لازم نيست؟
پرسش

چرا در جامعه ما براي تهيه كتاب يا سي دي يا نوار مذهبي براي نمونه تفسير قرآن بايد پول زيادي بدهيم ولي براي كتابها يا نوارها يا سي دي مبتذل پول زيادي لازم نيست؟

پاسخ

احساس وظيفه و مسئوليت و دلسوزي جنابعالي نسبت به اسلام و نظام اسلامي در خور ستايش و تحسين و موجب افتخار و مباهات است .از اين كه مي بينيم زناني با مسئوليت درپهنه اين مرز و بوم به زندگي شرافتمندانه توأم با حس مسئوليت پذيري و روح نقد و نقادي زندگي مي كنند احساس غرور و افتخار مي كنيم. همان گونه كه جنابعالي اشاره كرده اي سرمايه گذاري دشمنان و عوامل استكبار براي نابودي و كمرنگ نمودن فرهنگ غني و پر محتواي اسلام و انقلاب اسلامي با همة توان خويش به صحنه آمده است و در راه محو فرهنگ ديني از هيچ تلاش و كوششي فروگذار نمي كند ولي درمقابل ، جامعه و مسئولان كشور تنها با نازيدن و افتخار به گذشته فرهنگي خويش و اقتدار و عظمت فرهنگ و تمدن اسلامي در قرون گذشته اكتفا مي كند و به جاي پرداختن به برنامه ريزي اساسي و زيربنايي براي تحكيم پايه هاي فرهنگ و نوزايي و پويايي فرهنگي متأسفانه به نزاع هاي بي مصرف و بي خاصيت سياسي و قومي ... مشغول شده و هستي و انرژي متراكم و سرشار نسل جوان را به نابودي و فلاكت مي كشاند و حال آن كه براي مقابله با ابتذال فرهنگي و ايستادگي در برابر فرهنگ پوچ و بي مصرف مادي غرب كه از پايه هاي لرزان مادي شكل گرفته است،اقدام در خور و شايسته اي صورت نمي پذيرد و بجز چند حركت خوب و ارزنده همانند برگزاري مسابقات بين المللي قرآن

مسابقات سالانه قرآن و عترت دانشگاه آزاد اسلامي، حركتهايي كه در خصوص ترويج فرهنگ اقامه نماز صورت گرفته و ...، ساير فعاليت ها و تلاشهاي صورت گرفته در عرصه فرهنگ و انديشه چندان قابل توجه نيست.

برادر عزيز آنچه شما را نگران ساخته و اظهار داد نموده ايد درد مشترك همه دلسوزان اسلام و انقلاب اسلامي است ولي متأسفانه از حد همين دلسوزي و گاه اظهار يأس و نااميدي فراتر نمي رود كه اين امر نه تنها دردي دوا نمي كند بلكه در بسياري از مواقع شوق و اميد را از نسل آتي و آينده ساز كشور مي ربايد و زمينه پذيرش فرهنگ ابتذال با ترويج حس ناتواني فرهنگ خودي در وجود آنان فراهم مي گردد.

برادر عزيز كم نيستند كساني كه همانند شما گراني كتاب را عامل كتاب نخواندن مي دانند ولي حقيقت چيز ديگري است ؛چگونه است كه روزانه و در هفته و ماهانه هزاران ريال خرج خريد تنقلات بي خاصيت و بي مصرف براي فرزندانمان و خودمان مي كنيم ولي يك هزارم آن براي تغذيه فكري او هزينه نمي كنيم. در هفته چقدر شكلات كيك كلوچه، پفك، چيپس و ... مي خريم. اينها همه به عنوان غذاي جسم است كه ارزش غذايي ندارد آيا تصور نمي كنيد اگر يك هزارم همين هزينه ها را خرج خريد كتاب بكنيم مقدار زيادي كتاب مي توانيم تهيه كنيم. اينها را مرتب بايد خريد ولي يك كتاب را يك بار بايد بخريم و روزها و ماهها بطور مرتب به عنوان غذاي روح از آن تغذيه كنيم. انصافاً كتاب در مقايسه با ساير اقلام گران نيست.

چه بسيارند كساني كه به بهانه گراني كتاب، كتاب نمي خرند ولي حتي كتابهايي كه خريده اند

و در منزل نگهداري مي كنند مطالعه نكرده اند. چه بسيارند كساني كه چنين فكر مي كنند ولي از تلاوت روزانه چند آيه از قرآن كريم به عنوان عالي ترين غذاي روح بشري غفلت مي ورزند. چه بسيارند كساني كه گران بودن كتاب را بهانه كتاب نخواندن مي دانند ولي هرگز به كتابخانه هاي عمومي براي عضو شدن و كتاب گرفتن مراجعه نكرده اند. آيا كتاب خواندن فقط با كتاب خريدن ميسر است و گاهي برخي از كتابهاي كتابخانه ها سالهاي سال مورد مطالعه قرار نمي گيرد و حال آن كه سرمايه عظيمي است كه دولت براي استفاده عموم هزينه كرده است.

اتفاقاً كتاب خواندن با حضور در كتابخانه و عضويت در كتابخانه مفهوم پيدا مي كند نه كتاب خريدن . وقتي كتابي مطالعه شد كنار گذاشته و بلااستفاده مي شود ولي در كتابخانه افراد مختلف مطالعه مي كنند. انسان با عضويت در كتابخانه مي تواند ميليونها كتاب بخواند كه خريد آن برايش مقدور نيست . مشكل جامعه ما افت فرهنگي و عقب ماندگي فرهنگي است كه بايد با همت همگاني برطرف شود. انشاء ا...

چرا در جامعه بي بندوباري و فساد زياد شده است
پرسش

چرا در جامعه بي بندوباري و فساد زياد شده است

پاسخ

بي بند و باري و فساد كنوني جامعه معلول

امور متعددي است كه براي رفع آن بايد آن علل رفع

و دفع شود از جمله:

فقر و بيكاري;

گراني و سختي اداره زندگي;

مشكل شدن ازدواج براي جوانان;

تفسيرهاي ناصحيح از آزادي و خلط آزادي با

بي بندوباري در اين چند ساله اخير;

تهاجم فرهنگي دشمن و رواج ماهواره، فيلم هاي

مبتذل و عكسهاي مستهجن;

كمبود امكانات براي تفريحات سالم ;

- اعتياد و متلاشي شدن كانون گرم خانواده ها

علت بي توجهي جوانان به نماز و معنويت و سستي ايمان و اعتقاد انها چيست
پرسش

علت بي توجهي جوانان به نماز و معنويت و سستي ايمان و اعتقاد انها چيست

پاسخ

اين موضوع دلايل متعددي دارد كه از جمله آنها مي توان به موارد زير

اشاره كرد.

الف) حجم عظيم تبليغات غرب و دنياي دور از دين با وسايل مختلف و

متعدد ارتباطي;

ب) ضعف تبليغات ديني و نامتناسب بودن آن با شرايط زمان;

ج) سردرگمي جوانان در مورد الگوهاي ديني ارائه شده كه ناشي از

اختلاف و تفاوت نظرها در اين مورد است.

د) مشكلات اجتماعي و موانعي كه انقلاب را در رسيدن به اهداف خود

دچار مشكلات و صدماتي كردند.

البته بايد توجه داشته باشيد در عين حال به دليل حقانيت دين و

خداپرستي گرايش به دين بسيار نيرومند است و فطرت ها هم چنان مسير

حقيقي خود را مي پيمايند. گرچه جوانان به سرعت به خواسته هاي پدران و

مادران پاسخ نمي گويند.

بايد مشكلات فكري جوانان را حل كرد تا مسير دينداري آنان با

مشكلات كمتري روبرو باشد.

علل بي رغبتي جوانان به نماز و مسائل مذهبي چيست
پرسش

علل بي رغبتي جوانان به نماز و مسائل مذهبي چيست

پاسخ

بي رغبتي و ترك نماز علل متعددي دارد از جمله:

1. عدم آشنايي به فلسفه نماز;2. احساس تحجر و عقب ماندگي;

3. تنبلي و تن پروري;4. مسامحه كاري;

5. احساس خودنمايي و رياكاري;6. احساس بي فايده بودن نماز

به علت گناهكار بودن;

7. خانواده;8. محيط و اجتماع فاسد;

9. دوست فاسد;10. برخوردهاي نامناسب افراد مذهبي

شخصي كه در خواندن نماز سستي مي كند و به آن بي رغبت

است، بايد به عوامل ياد شده توجه كند و درهر موردي كه درباره ئ او

صادق است، به درمان وبرطرف كردن آن مشغول باشد ; مثلاش اگر

دوست فاسد عامل ترك نماز است، بايد رابطه با او را كاملاش قطع كند و

اگر با فلسفه نماز آشنايي ندارد; به مطالعه و تفكر در اسرار و

فلسفه هاي نماز بپردازد.

چرا گرايش بزرگسالان به مساجد نسبت به جوانان بيشتر است؟
پرسش

چرا گرايش بزرگسالان به مساجد نسبت به جوانان بيشتر است؟

پاسخ

اين مساله علت هاي مختلفي دارد از جمله:

1. جونان الان بيشتر مشغول تحصيل يا اشتغال هستند و در مواقع نماز، نمي توانند در مساجد حاضر شوند.

در عين حال بزرگسالان و پيران چون كاري انجام نمي دهند، اوقات خالي خود را در مساجد سپري مي كنند.

2. ايمان و باور افراد مسن، بيشتر از جوانان است و لذا آنان بيشتر به دين و دستورات آن اهميت مي دهند و ترس آنان از عذاب هاي الهي و مرگ و قيامت، بيشتر از جوانان است.

3. برخوردهاي ناروا و ناشايست بعضي از افراد با جوانان و نوجوانان، باعث دوري و فرار آنان از مساجد شده كه بايد هيات امناي مساجد و روحانيان، اين مشكلات رفتاري را برطرف سازند.

4. اشتغالات ديگر (مثل ورزش، تفريح و...) و نيز ضعف بنيان هاي عقيدتي و فكري، جذاب و مناسب نبودن بعضي از برنامه ها با روحيه جوانان و.. باعث دوري آنان از مساجد و نماز شده كه بايد سعي كرد ضمن بررسي اين موانع، درصدد رفع و ريشه كني آنها بر آمد.

چرا در تهران بي حجابي رواج بيشتري دارد؟
پرسش

چرا در تهران بي حجابي رواج بيشتري دارد؟

پاسخ

معمولا پايتخت كشورها مركز تلاقي بيشتر با اشخاص جريانات بازارها و تفكرات ملل گوناگون است. از همين روتأثير گذاري و تأثير پذيري آنها هم در اين موارد بيشتر مي باشد.{J

با توجه به اينكه اعتقاد داريم حكومت اسلامي كامل ترين قوانين حكومتي را دارد, چرا گرايش جوانان به فرهنگ بيگانه روز به روز افزايش مي يابد؟
پرسش

با توجه به اينكه اعتقاد داريم حكومت اسلامي كامل ترين قوانين حكومتي را دارد, چرا گرايش جوانان به فرهنگ بيگانه روز به روز افزايش مي يابد؟

پاسخ

گرايش به فرهنگ غربي و فساد عوامل متعددي دارد از جمله:

1- وجود گرايش هاي نيرومندي همچون غريزه جنسي كه طبيعتا فرد را به سوي پورنوگرافي غربي متمايلمي سازد.

2- استفاده غربي ها از عوامل. ابزارها و سرمايه هاي عظيم و به كارگيري تكنيك ها و شيوه هاي فريبنده در سطحيبسيار گسترده.

3- ناآگاهي بسياري از جوانان از اهداف و توطئه هاي دشمنان و نا دانسته پيروي نمودن از آنان.

4- ضعف بينش صحيح اسلامي در برخي از عناصر نقش آفرين در صحنه تفكر اجتماعي (مانند برخي ازدانشگاهيان و...).

5- به كار نگرفتن درست و كامل اصول و تعاليم اسلام در عرصه فرهنگ و بينش اجتماعي.

6- عدم آشنايي بسياري از خانواده ها با اصول تربيت اسلامي.{J

علت تقليد جوانان كشورهاي اسلامي در مسائل گوناگون از غرب چيست ؟
پرسش

علت تقليد جوانان كشورهاي اسلامي در مسائل گوناگون از غرب چيست ؟

پاسخ

مسأله غرب گرايي و تقليد كوركورانه مظاهر تمدن غرب توسط جوانان كشورهاي جهان سوم از جمله كشورهاي اسلامي پديده اي است كه داراي علل متعدد و سابقه طولاني مي باشد كه به برخي از مهمترين عوامل اين پديده شوم اشاره مي نماييم:

نتايج تحقيقاتي كه در اين زمينه انجام شد، نشان مي دهد كه هر چه احساس بي هويتي اجتماعي جوانان نسبت به نظام اجتماعي و ارزش هاي حاكم در جامعه بيشتر شود، احساس هويت اجتماعي آنان نسبت به الگوهاي شناختي و ارزشي، رفتاري و نمادي حاكم بر گروه هايغربي رپ و هوي متال و... بيشتر مي شود. به عبارت ديگر به اين دليل كه نظام اجتماعي زمينه هاي لازم براي كسب هويت اجتماعي جوانان را براساس ارزش هاي نظام و انقلاب اسلامي از طريق فرايندهاي اصولي و مبنايي جامعه پذيري، فراهم نكرده است، گرايش هاي ارزشي وشناختي، رفتاري و نمادي، جوانان متناسب با اهداف نظام و انقلاب اسلامي نيست، از طرف ديگر به دليل اين كه الگوها و ارزش هاي فرهنگ غربي به وفور در دسترس جوانان قرار گرفته و به تناسب نيازهاي آنان توسط نظام هاي غربي براي آنها الگوسازي و ترويج شده و نظاماجتماعي خودمان نيز به تبليغ آنها پرداخته است، احساس هويت اجتماعي نوجوانان متناسب با الگوهاي غربي شكل گرفته و ويژگي هاي شناختي و ارزشي، رفتاري و نمادي آنها نيز مبتني بر آنها جلوه گر شده است. از جمله عواملي كه زمينه هاي اين روند را فراهم نموده و به آن شدتمي بخشد عبارتند از:

1- مظاهر زيبا و دلفريب حيات مادي غرب كه از سويي برآيند رشد تكنولوژي است و از ديگر سو محصول غارت و به كارگيري سرمايه هاي

كشورهاي عقب مانده و ضعيف است.

2- وجود گرايش هاي نيرومندي همچون غريزه جنسي كه موجب افتادن در دام هواها و تمايلات نفساني كه در جهان غرب برآمدني تر و با فرهنگ آن تناسب بيشتري دارد و ناآگاهي بسياري از جوانان از اهداف و توطئه هاي دشمنان و نادانسته پيروي نمودن ازآنها.

3- به فراموشي سپردن منابع و ذخاير غني و ارزشمند فرهنگي، اخلاقي، علمي و مادي خود.

4- ضعف بينش صحيح اسلامي در برخي از عناصر نقش آفرين در صحنه تفكر اجتماعي (مانند برخي از روشنفكران غرب زده و مطبوعات وابسته به خارج و...).

5- به كار نگرفتن درست و كامل اصول و تعاليم اسلامي در عرصه فرهنگ و بينش اجتماعي.

6- عدم آشنايي بسياري از خانواده ها با اصول تربيت اسلامي.

در مورد راه هاي مبارزه با غرب گرايي بايد گفت: واقعيت اين است كه غرب گرايي يك مقوله حقيقي و جدي و با برنامه ريزي هاي منظم و سازماندهي شده مي باشد و تنها راه مبارزه با آن نيز مصونيت بخشيدن به جوانان و ساير افراد جامعه از راه تمسك به فرهنگ غني اسلاميو ملي اين مرز بوم و استفاده كارآمد از همه امكانات خصوصا دستگاه هاي فرهنگي و بسيج همه اقشار مردم، براساس برنامه اي دقيق، حساب شده مي باشد. بر اين اساس مهم ترين راه هاي مبارزه با آن عبارتند از:

1- حفظ و تعميق ارزش هاي اسلامي و ملي از طريق فرآيند صحيح جامعه پذيري و عوامل آن مانند خانواده، مدرسه، رسانه ها و... و آگاه نمودن جوانان با پيشينه هاي درخشان تمدن اسلامي و دستاوردهاي مادي و معنوي عظيم انقلاب اسلامي.

2- تحقق حيات طيبه اسلامي و حفظ ارزش هاي انقلابي، استقرار عدالت اجتماعي و قسط اسلامي و تأمين رفاه، سعادت، خوشي، صلح و امنيت براي مردم در سايه

ايمان به خداوند و حاكميت ارزش هاي الهي.

3- هوشياري و بيداري در مقابل انحراف معنوي جامعه اسلامي.

4- احياي فريضه مهم امر به معروف و نهي از منكر كه به عنوان يكي از اركان اساسي اسلام و ضامن حفظ و بقاي فرايض و ارزش هاي الهي مي باشد.

5- تحقق باوري عميق، دروني، ريشه دار، عقلاني و مبتني بر نظام ارزش اسلام در مديران جامعه به معني كساني كه در دستگاه هاي رسمي، تقنيني، اجرايي، قضايي، نظامي، انتظامي، آموزشي، فرهنگي و تبليغي و... نقش ايفا مي كند. نسبت به جايگاه و اهميت اساسي اينمجموعه، در جهت گيري فرهنگي و ارزشي جامعه و خارج شدن اين مجموعه از حالت انفعال، يأس و اعتقادات پنهان جبرگرايانه كه روحيه سازش و تسليم در برابر فرهنگ واحد جهاني را به دنبال خواهد داشت.

6- تلاش و تدبير جدي، گسترده و عميق براي لحاظ نظام ارزشي مطلوب در همه فعاليت ها و اقدامات، در بخش هاي مختلف جامعه و در عرصه هاي گوناگون سياسي، اقتصادي، فرهنگي و...

7- تبلور و تجلي اين نظام ارزشي در رفتار حقيقي و حقوقي مديران، ساختار كلان كشور و برنامه هاي اجرايي...

در پايان ذكر اين نكته لازم است كه مسلما برخورد فيزيكي و بستن مرزها و... هرگز به عنوان بهترين يا آخرين راه حل نمي باشد و تحقق آن نيز در عصر ارتباطات و پيشرفت تكنولوژي به صورت كامل امكان پذير نيست، اما در مواردي لازم است و از تأثير و نفوذ بيشتر تهاجمفرهنگي جلوگيري به عمل مي آورد.

براي آگاهي بيشتر ر.ك:

1- فرهنگ و تهاجم فرهنگي، برگرفته از سخنان مقام معظم رهبري

2- انقلاب و ارزش ها، علي ذوعلم

3- ابوالفضل اشرفي، بحران هويت اجتماعي و آسيب شناسي انقلاب (مجموعه مقالات آسيب شناسي انقلاب اسلامي){J

عوامل فساد و چگونگي تهاجم فرهنگي دشمن را بيان كنيد و وظايف ما در برابر آن چيست ؟
پرسش

عوامل فساد و

چگونگي تهاجم فرهنگي دشمن را بيان كنيد و وظايف ما در برابر آن چيست ؟

پاسخ

براي شناخت وظيفه و چگونگي مقابله با فساد در جامعه ابتدا لازم است كه عوامل و موجبات فساد را موردشناسايي قرار داده و سپس به راههاي مقابله با آن بپردازيم:

الف _ عوامل ايجاد فساد در جامعه و تأثيرات مخرّب آنها:

1_ مشروبات الكلي: كه نوشيدن آن آدمي را سست اراده، پست و بي شخصيت مي سازد و موجب سلب توفيقات ودوري از خداوند مي گردد و هم از نظر جسمي و هم از نظر رواني و هم از نظر اجتماعي، پيامدهاي ناگوار به دنبالداشته و زمينه بسياري از جرائم را فراهم مي كند.

2_ قماربازي، انسان را لاابالي مي كند، روابط خانوادگي را از هم مي پاشد، عامل دشمني و كينه توزي مي شود، زمينهخشم و انتقام را فراهم مي سازد و زيان هاي اقتصادي و رواني جبران ناپذير به قمار بازان وارد مي كند.

3_ مواد مخدّر، كه اعتياد به آن نابود كننده استعدادهاي جسمي و روحي انسان است، و باعث مي شود آدمي،شرافت، ناموس، ثروت، حيثيت و دين و همه چيز خود را بر باد دهد.

4_ روابط نا مشروع، نكته مهم اين است كه روابط نا مشروع به صورت تدريجي محقق مي شود يعني از نگاهشهوت انگيز شروع مي شود و با يك لبخند و يا گفتگويي تداوم مي يابد و زمينه را براي ارتباطهاي بعدي فراهم مي شود.جواناني هستند كه براي رابطه نا مشروع به گرفتاري هاي فراوان روحي، اجتماعي و جسمي دچار شده اند و عاقبترسوا گشته و شخصيت اجتماعي و معنوي خويش را از دست داده اند، لذا بايد با توكل به خدا، دست رد بروسوسه هاي شيطان زد و هنگام برخورد با چنين مخالف، تقواي الهي را پيشه

كرد و با نگاه شهوت انگيز، كه تيري ازتيرهاي زهر آلود شيطان است، به ديگران نگاه نكرد.

5_ مجالس خوش گذراني: افرادي كه روح تقليد از فرهنگ غرب، آنان را به طور مخفيانه به تشكيل چنين مجالسيوادار مي كند، از دوستان خود دعوت مي نمايند با شركت در آن مجالس عيش و عشرت، براي چند ساعتي خود را درعالم خوش گذراني و بي خيالي وارد سازند، مجالسي كه با لهو و لعب، موسيقي هاي مبتذل و رقص و پايكوبي و...همراه است شركت در اينگونه مجالس زمينه بسيار مناسبي را براي فساد و ارتكاب گناهان كبيره و... مهيا مي سازد، مگركسي بتواند جلوي اين اعمال خلاف شرع را بگيرد.

6_ خود ارضايي، كه گاهي بر اثر عادت و تكرار به صورت اعتياد در مي آيد، پيامدهاي شوم و ضررهاي بسياري، هماز جهت جسمي و هم از جهت روحي براي فرد مبتلا به آن به وجود مي آورد اين كار مانند ساير كارهاي غير مشروعجنسي از ديدگاه شريعت اسلام حرام و ممنوع است و محققان مضرّات بسياري را براي آن شمرده اند از جمله ضعفچشم، لاغر شدن صورت، ضعف اعصاب ضعف بدن، كم خوني، سست شدن زانو ، ضعيف شدن حافظه، زرد شدنصورت، گوشه گيري و بسياري از عوارض ديگر از پيامدهاي آن مي باشد. جوانان بايد زمينه هايي كه باعث تحريكغريزه جنسي و در نتيجه خودارضايي مي شود بشناسند و سعي كنند از آن پرهيز نمايند اين زمينه ها عبارتند از:لباس هاي تنگ و چسبان، غذاهاي شهوت زا مانند موز، پياز، زعفران و... كه غريزه جنسي را تحريك مي كنند وهمچنين پرخوري. مشاهده صحنه هاي محرك و شهوت انگيز مانند فيلم ها و عكس هاي سكس و چشم چراني و...شنيدنيهاي مهيّج و ركيك مخصوصا درباره مسائل جنسي و ترانه هاي فاسد، بستر

نا مناسب خواب، (مانند خلوتبودن محل خواب، گرم و نرم بودن بستر خواب، قبل از خستگي كامل به رختخواب رفتن).

7_ فيلم هاي مبتذل: كه باعث شهوت پرستي، خوشي گذراني بي عفتي، بي حيايي، پوچي، روابط نامشروع،

و بسياري از انحرافات مي شود.

8_ موسيقي هاي مطرب: آن دسته از موسيقي كه حالت ابتذال داشته، مناسب لهو و لعب باشد انسان را در افكارشيطاني بيندازد و از امور معنوي دور نمايد. موسيقي مبتذل علاوه بر ضررهاي معنوي و اخلاقي مانند شهوت راني،مردن دل ها، محروم شدن از لذت انس با خدا، پاره شدن پرده هاي عصمت، سبك شدن عقل، زمينه را براي فراهمشدن گناه، عدم استجابت دعا، بر جسم و اعصاب هم آثار سويي دارد كه امروزه از نظر علمي ثابت شده است.

9_ دوستان ناباب كه باعث فساد و سقوط انسان در منجلاب گناهان و آلودگيهاي متعدد مي شود. نشانه هاي دوستانناباب عبارتند از: بي تقيّدي به دستورات الهي، تملّق و چاپلوسي، ارتباط با ناپاكان، وسوسه گري و...

علاوه بر عواملي كه موجب فساد در جامعه مي شوند يكسري زمينه هاي فساد نيز وجود دارد كه جوانان بايدمواظب اين زمينه ها بوده و به گونه اي برخورد كنند كه اين امور، آنها را به انحطاط و فساد نكشاند:

1_ مسافرت به خارج گرچه فوائد بسيار متعددي دارد ولي جوانان بايد مواظب باشند در صورت مسافرت به اينكشورها براي كارهايي مانند تحصيل، سياحت يا ساير كارهاي مفيد، تحت تأثير جاذبه هاي فريبنده فرهنگ آنان واقعنشوند.

2_ اوقات فراغت: منظور ساعاتي است كه جوانان مشغول به كاري، اعم از كار فرهنگي، هنري، توليدي، خدماتي وسرگرمي سودمند و... نباشند. جوانان بايد به شدّت مراقب اوقات فراغت خويش بوده و نگذارند وسوسه گران درونيو بيروني و فرصت طلبان خنّاس صفت، از اوقات

فراغت آنان سوء استفاده كنند و آنان را به فساد بكشانند جوانان بايداوقات فراغت خود را سرگرم امور مفيد مانند كارهاي علمي، هنري، ورزشي، مطالعه، ديد و بازديد، تفريح سالم و...بنمايند تا هم از عمر و حيات خويش بيشترين استفاده را كرده باشند و هم دچار انحراف و مفاسد نگردند.

3_ فقر و تنگدستي. بسياري از جواناني كه به فحشا و فساد كشده شده اند براي فقر و تنگدستي آنان بوده است.جوانان عزيز، اگر كار و تلاش بنمايند و بر خداوند توكل كنند و راه تقوا پيشه نمايند، هرگز ضعف مالي، عاملي براي بهانحراف كشاندن آنان نخواهد بود.

4_ تجرّد و عزوبت فرد اگر طولاني باشد ممكن است جزء عوامل فساد و تباهي قرار گيرد.

5_ ثروت و رفاه زياد گاهي مي تواند زمينه انحراف و فساد گردد براي افرادي كه از ايماني ضعيف برخوردار باشند.گرچه ثروت به طور كلي عامل انحراف نمي تواند باشد اما براي عده اي ممكن است زمينه انحراف فراهم نمايد لذاهوشياري لازم هنگام برخورداري از ثروت ضروري است.

و در پايان اين بخش ذكر اين نكته لازم است كه اشاعه فساد و فحشا و ترويج منكرات يكي از نمونه هاي تهاجمفرهنگي است. دشمنان انقلاب و فرهنگ اصيل اسلام اشاعه فساد و منكرات را بهترين راه براي تضعيف و نابوديفرهنگ اسلام و جايگزين كردن فرهنگ غرب مي دانند و به دنبال اهداف زير مي باشند: 1_ غرق نمودن جوانان ايراندر شهوات و در نتيجه غافل ماندن از مسائل اجتماعي و سياسي و اقتصادي 2_ روحيه انقلابي را از آنان سلب كند 3_گرايش به فرهنگ غرب

ب _ راههاي مبارزه با فساد و دوري از گناه:

بطور كلي در جامعه اي كه فساد در آن رايج

شده، از نظر اسلام دو نوع وظيفه براي فرد مسلمان وجود دارد: وظايففردي و وظايف اجتماعي.

منظور از وظايف فردي كليه اقداماتي است كه فرد براي حفاظت خود از آلوده شدن به گناه انجام مي دهد ايناقدامات شامل:

1_ آشنايي به اعمال و رفتاري كه از نظر احكام اسلامي گناه و معصيت شمرده مي شوند. كه ما در بخش اول بهپاره اي از آنان اشاره كرديم، چه بسا جواناني كه به خاطر بي اطلاعي از گناه بودن عملي، مرتكب آن شده اند و آثار وپيامدهاي وضعي گناه در تمام عمر گريبان گير آنها بوده است.

2_ مواظبت بر ترك گناه هر چند آن گناه كوچك باشد. زيرا ارتكاب گناهان صغيره خود زمينه ساز گناهان بزرگترمي باشد.

3_ در زمان مواجهه با گناه هميشه خداوند را در نظر داشته باشد و به عواقب و پيامدها و آثار سوء و خطرناك دنيويو اخروي گناه فكر كند و بداند كه لذت گناه بسيار زودگذر و عواقب آن (مشكلات روحي و جسمي، رفتن آبرو،مجازات دنيوي و اخروي و...) پايدار و مانع از پيشرفت انسان به سوي كمال و سعادت مي باشد.

4_ تقويت ايمان به خدا و توكل بر او و تمسك به تقواي الهي كه داراي آثار مثبتي است از قبيل: اشباع حسكمال گرايي، گرايش به ارزش هاي اخلاقي، برخورداري از لذّت هاي معنوي، هدفدار كردن حيات، جلوگيري از جرايم ومفاسد، آرامش روان و...

5_ اهميت به نماز و انجام ساير عبادات، خصوصا روزه كه در تقويت اراده انسان براي مقابله با گناه نقش زياديداردو مداومت بر ذكر خداوند و تلاوت قرآن و تمسّك به اهل بيت(ع) زيرا موجب نوراني شدن دل و دور شدن افكارو وسوسه هاي شيطاني مي شود و انسان را در لغزش گاه هاي

حساس ياري مي نمايد.

6_ كنترل تمام اعضاء و جوارح و تسلّط بر آنان از حواس ظاهري گرفته تا حواس باطني.

7_ پر نمودن اوقات فراغت خود با كارهاي علمي، فرهنگي، مطالعه كتاب هاي مفيد، اشتغال به ورزش و تفريحاتسالم و...

علاوه بر وظايف فردي مسلمان براي مصون نگه داشتن خود از گناه، در مقابل محيط اجتماعي و جامعه اي كه درآن زندگي ميكند يك سري وظايفي دارد كه عبارتند از:

1_ بسيج همگاني اصلي ترين راه مقابله با مفاسد اجتماعي: مسلّما فردي كه خواهان پاكي و مصون ماندن از گناه مي باشد در صورتي موفق مي باشد كه علاوه بر انجام وظايف فردي براي دوري از گناه , يكسري اقدامات را انجام دهد تا محيطش نيز از گناه پاكيزه شود والا در محيط فاسد احتمال لغزش و ارتكاب گناه مي رود و از آنجا كه مفاسد بصورت گسترده وجود دارد و به واسطه تهاجم فرهنگي دشمنان شدأت بخشيده مي شود. براي مقابله با آن نيازمند بسيج همگاني مي باشد. همه بايد احساس مسئوليت كنند و فريضه امر به معروف و نهي از منكر را در جامعه عملي سازند. 2- شركت كردن در جلسات مذهبي , نماز جمعه و جماعت و تشويق دوستان و آشنايان به شركت در اين مراسم . 3- ايجاد محيط گرم خانوادگي و برخورد صميمي و دوستانه و سازنده با جوانان باعث جلوگيري از جذب شدن افراد خانواده يا جوانان توسط دوستان ناباب و منحرف مي شود. 4- آگاه نمودن جوانان به پيامدهاي مخرب و نامطلوب فساد, و شناساندن معيارهاي صحيح انتخاب دوست , دوري از فرهنگ مبتذل غرب و پايبندي به فرهنگ خودي . 5-

تشكيل ميزگردهاي بحث و انتقاد فرصت مطلوبي را فراهم مي كند تا ترديدهاي خلقي و نگراني هاي فكري زدوده شود و شيوه مناسبي براي حل معضلات فكري در اختيارشان مي گذارد. 6- ترويج ارزش هاي اسلامي از راه بحث و گفتگو, منطق و استدلال زيرا آنچه موجب مي شود كه انسان بتواند اميال خود را كنترل كند پذيرفتن يك سلسله ارزش هاي برتر است و علت بعثت انبيائ هم همين بوده كه مردم نسبت به برخي از ارزش ها باور پيدا كنند تا بتوانند مانع از طغيان شهوات بشوند. يكي ديگر از راه هاي ترويج ارزش هاي اسلامي و مبارزه با فساد آن است كه با استفاده از آخرين دستاوردهاي تكنولوژي مدرن , ارزش هاي اسلامي خود را در مقابل هنرمندانه ترين فيلم ها, نمايش نامه ها, كتاب ها, رمان ها و در قالب ساير آثارهنري با استفاده از وسايل هنري و تبليغاتي عرضه كنيم و ديگران را تحت تائثير قرار دهيم . براي آگاهي بيشتر ر.ك : 1- جوانان در طوفان غرايزهمأت سهراب پور 2- تهاجم فرهنگي استاد محمدتقي مصباح يزدي 3- انقلاب و ارزش هاعلي ذوعلم

ريشه هاي مد و مدگرايي از كجا منشأ مي گيرد و آيا جنبه ها مثبتي هم دارد؟ در خصوص جنبه هاي منفي آن در اجتماع چه بايد كرد؟
پرسش

ريشه هاي مد و مدگرايي از كجا منشأ مي گيرد و آيا جنبه ها مثبتي هم دارد؟ در خصوص جنبه هاي منفي آن در اجتماع چه بايد كرد؟

پاسخ

در خصوص موضوع مورد نظرتان نكات زيرا را تقديم مي داريم:

مدگرايي و تنوع طلبي از ويژگيهاي دوران جواني زندگي است اما آنچه در اين ميان حائز اهميت است سه موضوع زير مي باشد:

الف. آيا آن مدگرايي با مشي و زندگي يك مسلمان مغاريت دارد يا نه؟

ب. اگر مغايرت دارد وظيفه افراد مدگرا چيست؟

ج. در صورت مغايرت وظيفه ديگران در برابر چنين افرادي چيست؟

مثلا در دين اسلام توصيه مؤكد، كه نشانه وجوب عمل در رفتار پوششي ويژه باشد وجود ندارد يعني شكل خاصي از لباس و با رنگ مخصوصي از لباس واجب نشده و يا تحريم نگرديده است آنچه در قالب كلي بيان مي گردد آن است كه پوشيدن لباس و يا عمل به رفتاري خاصي كه موجب شهرت و شناخته شدن انسان مي گردد و يك فرد به آن لباس و رفتار معرفي مي شود، جايز نيست يعني همان لباس شهرت و يا عمل شهرت تحريم شده است و از جانب ديگر همانند كفّار و غير مسلمانان عمل كردن و پوشيدن نيز شايسته مسلمانان نيست و اين اعمال اگر موجب اهانت به مقام مسلمانان شود _ كه امروزه گاه چنين است _ جايز نيست . يعني اگر مدگرايي ابزار و زمينه سلطه بيگانگان گردد بگونه اي كه مشاهده مظاهر رفتار مسلمانان همه را به ياد كشورهاي كفر بياندازد حرام است.

آنچه گفته شد از زاويه احكام فقهي است در حالي كه اخلاق اسلامي چيز ديگري را اقتضا مي كند و معيار آن چنين است كه هر

عمل، رفتاري كه ياد خداوند را از دلها بزدايد و دنياپرستي و دلبستگي به دنيا را در دل ما فزوني بخشد شايسته مسلماني نيست. مسلمان بايد در تمام حالات و رفتارهاي خود خدا را بجويد و رضايت او را به طلبد و حتي اگر لباسي را انتخاب مي كند و مي پوشد علاوه بر حفظ بدن خود و رعايت عفت و حجاب كه واجب است به شكلي بايد خود را بيآرايد (چه لباس جلوه اي از زيبائي است) كه خداوند راضي است. بي ترديد شخصي كه هنوز گرفتار رنگ لباس و مد آن باشد و همّ و غمّ او متوجه ظاهرسازي مي گردد نمي توانند آنگونه كه شايسته است به خداوند دل دهد و رضايت او را بجويد. و چه بسا كه توجه به همين امور سطحي آدمي را از انجام واجبات و ترك محرمات الهي باز دارد و در اين صورت پرداختن به اين امور يقينا حرام خواهد بود چون مانع انجام واجبات و ترك محرمات مي گردد در حالي كه شخص مسلمان در ذره ذره اعمال خود و لحظه لحظه عمر خويش بايد در صدد تقرب جستن به حضرت حق باشد و از عمق دل باور داشته باشد كه تعلق به دنيا مانع تعالي و تكامل اوست. و مدگرايي از برترين و بارزترين مظاهر دنياپرستي و روي آوردن به دنياست. و از جانب ديگر از ديدگاه اجتماعي اهتمام به مد و مانند آن زمينه ساز سلطه فرهنگي و اجتماعي بيگانگان بر مسلمانان مي باشد كه اين عمل بي ترديد جايز نيست.

ساده زيستي از وظايف اخلاقي و گاه بنابر برخي حالات از وظائف شرعي ما مسلمانان است و توجه جدّي و افراطي به لباس

و شيوه دوخت و مدگرايي در لباس پديده اي است كه كاملاً با ساده زيستي مغايرت دارد و هر چه مانع اين روحيه شود مذموم و نكوهيده است و بايد از آن اجتناب نمود و اسلام در حالي كه به پوشش عنايت كامل دارد و برخي از رنگ ها را براي لباسها توصيه مي كند هيچگاه آن رنگ خاص را واجب نكرده است تا موجب رها كردن درون و اهتمام به ظاهر شود و آدمي در جنبه اهتمام به امور گذرا و ظاهري از پرداختن به طهارت قلب و پاكي اعمال غافل شود. در اينجا اين نكته را بايد خاطر نشان سازيم كه براي زنان در كنار رعايت حجاب، اهتمام به عفت و حيا نيز واجب است و چه بسا افرادي كه در ظاهر محجوب هستند اما شكل حجاب آنها از حيا و عفت كاملاً عاري است و در اين زمينه گاهي اوقات مدگرايي موجبات زير پا نهادن عفت و حيا مي شود كه از اين زاويه نيز بايد (واجب است) رعايت گردد تا عفت عمومي محفوظ بماند كه اگر حيا از جامعه رخت بپوشد به قول امام(ع) آدمي از انجام هيچ عملي ابا نخواهد داشت. پس از اين زاويه بايد رفتارهاي پوششي خود را مورد مداقه قرار دهيد و در يك كلام پوشش كامل همراه با عفاف و حيا كه بر تكبرورزي استوار است شيوه زندگي اجتماعي زنان مسلمان است و بس.

به نظر شما شيوع و رشد بى بند و باريهاى اخلاقى به ويژه جنسى در جامعه اسلامى ما چرا رشد كرده است؟
پرسش

به نظر شما شيوع و رشد بى بند و باريهاى اخلاقى به ويژه جنسى در جامعه اسلامى ما چرا رشد كرده است؟

پاسخ

متأسفانه دنياى امروز با همه امكانات عالى و فرهنگى نه تنها در راه ارشاد و هدايت جوانان و آگاه ساختن آنان به ابعاد مختلف زندگى قدمى بر نداشته است، بلكه با ايجاد عوامل تحريك كننده مسائل شهوانى سبب انحراف جوانان از مسير صحيح زندگى و بهره گيرى صحيح از استعدادها و غرايز وجودى شده است.

اگر در جامعه غربى انحراف جنسى يك امر عادى محسوب مى شود، خيلى نبايد مورد تعجب ما باشد زيرا كه در آن جامعه مذهب به عنوان يك ماده مخدر شناخته شده و جوان غربى بارهايى از مذهب به قيود شهوانى روى آورده و اسير هواهاى نفسانى و مسائل خاص دنيوى شده است، اما در جامعه مذهبى ما چرا؟ چون ايرانى از نظر وجود فرهنگ سازنده انسانى و مسائل عالى انسانى كمبودى ندارد بى برنامه اى ما، و خود باختگى بسيارى در برابر زرق و برقهاى مادى غرب و دور شدن از مبانى و اصول فرهنگ اسلامى، جوانان را در دام تحريكات شهوانى انداخته، و آنان را قربانى غرور و هوسهايى جاهلانه ساخته است.

اولاً: بايد عوامل محرك شهوات را در جامعه از بين ببريم. ثانياً: به خواسته هاى جوانان در بعد مادى (ازدواج) اقتصادى با برنامه صحيح و نفى تورم پاسخ دهيم ثالثاً: به جاى مذهب سنى و احساس، مذهبى عقلانى متكى بر قرآن و سنت و استدلال به او ارائه دهيم رابعاً: او را نسبت به هدف زندگى، كيفيت زندگى آگاه سازيم و...

آنگاه كه انسان از خدا، غافل شود

و از شئون انسانى خارج گردد شكى نيست كه گناه براى او امرى عادى و سبك خواهد بود.

( بخش پاسخ به سؤالات )

ديدن كمي از موي زن براي نامحرم چه فرقي با ديدن تمام موي آن زن دارد؟ اگر فرقي ندارد چه فرقي بين جامعه ما با جامعه غربي وجود دارد زيرا درجامعة ما كمي از موي زنها معلوم است ولي درجوامع غربي تمام موي زن.
پرسش

ديدن كمي از موي زن براي نامحرم چه فرقي با ديدن تمام موي آن زن دارد؟ اگر فرقي ندارد چه فرقي بين جامعه ما با جامعه غربي وجود دارد زيرا درجامعة ما كمي از موي زنها معلوم است ولي درجوامع غربي تمام موي زن.

پاسخ

براساس روايات وآيات كريمه قرآن، برتري وحرمت و شرافت و كرامت زن مسلمان بر زنان اهل كتاب يا مشرك مسلم وحتمي است، بنابراين نظر درخصوص سؤال شما بايد عرص كنيم كه ديدن كمي از موي نامحرم مسلمان يا ديدن تمام موهاي او، اگر عمداً واختياراً يا از روي لذت وشهوت صورت گيرد از نظر اسلام حرام مي باشد، اما در مورد زن غير مسلمان، مثل زنهاي جوامع غربي بنا بر فتواي اكثر مراجع عاليقدر، اگر كسي به جاهائي كه عادتا آنها را نمي پوشانند نگاه كند حرام نمي باشد منتهي بايد به قصد لذت وخوف افتادن درگناه نباشد."1"

واما به نظر مي رسد كه سؤال جنابعالي بيشتر ناظر به گلايه از بدحجابي بعضي از افراد جامعه مي باشد كه دراين مورد بايد بگوئيم كه حقيقتاً بدحجابي از معضلات كنوني جامعة ماست واين گونه رفتار ريشه درحدود نيم قرن حكومت سلسله منحوس پهلوي ونيز تبليغات غرب دارد . از گذشته ها و ريشه تاريخي مسأله كه بگذريم، متأسفانه خودباختگي در برابر غرب، وتقليد كوركورانه ازآنها و شهوت پرستي مجموعاً وضعيتي را پديد آورده است كه شما گوشه هايي از آن را ارائه كرده ايد. البته با وجود همه آنچه كه نوشته ايد وضعيت عمومي جامعه ما ازنظر حجاب وحفظ عفت نسبت به كشورهاي ديگر اسلامي بهتر است وتا حدود زيادي مراعات وجود دارد

. ولي دراثر تبليغات سنگين غرب به وسيله محصولات فرهنگي مانند فيلم ها ومجلات نوعي تمايل به آن گونه رفتارها درسطوحي از جامعه مشاهده مي گردد كه بايد از دو طريق به اصلاح آن اقدام كرد : الف) كار بنيادي فرهنگي كه نتايج آن دردهه هاي بعد ظاهر گردد.ب) كار قانوني وكنترل رفتار فيزيكي . هر يك از دو طريق از اين دو مقوله بدون همراهي ديگري مفيد فايده نخواهد بود ونهايتاً منجر به شكست وتاثير وارونه خواهد شد. در زمينه هاي فوق اقدامات فراواني از سوي دولت اميد است با برنامه ريزي دقيق وحساب شده فرهنگي و قانوني درآينده موفقيت هاي بيشتري دراين زمينه حاصل گردد.

نكته ديگر اين كه متاسفانه شهرهاي مرزي (مانند اهواز) بيش از نقاط مركزي درزير فشارهاي تبليغاتي دشمنان قراردارند و لغزيدن به سمت شهوات و بي بند وباري نيز كار آساني است؛ چراكه حركت درسراشيبي سقوط است، ولي بالا رفتن از قله وكمال يابي، كاري دشوار است. از سوي ديگر درحال حاضر بيشتر جمعيت را جوانان تشكيل مي دهند واين نيز خود مزيد بر علت شده است . ولي اين كه وضعيت از زمان طاغوت بدتر باشد واقعيت ندارد؛ چرا كه ماهم آن زمان را ديده ايم وهم حال را. اميد است غيرت و حميت اسلامي، درافراد متدين فراموش نشود وآنان بتوانند با كار فرهنگي قدم اساسي بردارند وقانون نيز با راه كارهاي مناسب قدمي براي جلوگيري از گسترش بي بند وباري بردارد وهمگي دين خود را به خون شهيدان ادا كنيم . برادر عزيز! زندگي درجامعه اي سالم آرمان هم_ه بن_دگان خدا اس_ت؛ ول_ي مي داني_م ك_ه پ_اكان و تق_واپي_شگان هم_واره در

چه شراي_ط سخت_ي ق_رار داش_ته اند ول_ي در عين حال دست از مبارزه برنداشته و حتي جان خود را د راين راه داده اند . پس نبايد مأيوس شد. زندگي هدفدار ومعنادار؛ يعني، مبارزه با فساد و تباهي ها و قدم برداشتن براي اصلاح جامعه. بنابراين به جاي يأس، ازخون شهيدان پيام بگيريد وباتشكيل هسته هاي فرهنگي وگسترش آن درسطح جامعه به روشنگري بپردازيد و انتظار نتيجه فوري نيز نداشته باشيد . در اين صورت خداوند شما را ياري خواهد كرد وبه اهداف خود نايل خواهيد شد."ان تنصروا...ينصركم ويثبت اقدامكم" موفق باشيد .

احكام روابط زن ومرد،سيدمسعود معصومي،ص31به بعد

برگرفته از سايت پرسش وپاسخ نهاد نمايندگي رهبري در دانشگاه www.nahad.net

مظاهر تهاجم فرهنگي در جامعه كدامند؟
پرسش

مظاهر تهاجم فرهنگي در جامعه كدامند؟

پاسخ

مظاهر تهاجم فرهنگي در واقع همان نمودهاي عيني و تحقق يافته اي كه در اثر تهاجم فرهنگي در يك جامعه بوجود آمده اند, كه مي تواند در بخشهاي مختلف , فرهنگي , سياسي , اقتصادي , اجتماعي و... مظاهر مختلفي داشته باشد, مثلا" در بخش اقتصاد, فرهنگ مصرف گرايي , اسراف و تبذير و... در بخش سياست : فرهنگ هجو و تخريب و... در بخش اجتماع : بزهكاري , قانون گريزي , مدرك گرايي , ابتذال , فسادهاي اخلاقي و..., (ر.ك : فرامرز رضيع پور, آناتومي جامع , ص 333)

ابزارهاي تهاجم فرهنگي چيست ؟
پرسش

ابزارهاي تهاجم فرهنگي چيست ؟

پاسخ

هر جريان فرهنگي نياز به ابزارها و روشهايي دارد كه از طريق آن به طرف مقابل رسوخ و نفوذ نمايد, امپرياليسم آمريكا در كشورهاي غربي در تهاجم به بنيانهاي فرهنگي كشور از روشها و ابزارهاي مختلفي استفاده كرده اند كه بطور مختص عبارتند: الف - ابزارها و روشهاي فرهنگي ; كه از موئثرترين ابزارهاي فرهنگي است . استفاده از هنر, سينما, و تئاتر, انواع فيلمها, و سريالهاي تلوزيوني , مطبوعات و كتب , چاپ و نشر اشعار و مقالات و رمانهاي مختلف جهت ترويج پوچ گرايي و بي هويت كردن مردم يك كشور و زير سوئال بردن مباني تئوريك نظام سياسي جمهوري اسلامي ايران , نفوذ در مدارس و دانشگاهها و ترويج اومانيسم , لائيسيم و پلوراليسم ديني براي تضعيف مباني معرفتي حكومت ديني و... ب - ابزارها و روشهاي اقتصادي : صندوق بين الملل پول و بانك جهاني در راستاي اهداف امپرياليستي غرب هميشه در دادن وامها به دولتها شرايطي را مي گذارد كه در تحميل فرهنگ سرمايه داري غرب موئثر است مثلا" شرايط بانك جهاني و صندوق بين المللي پول براي دادن وام به ايران مبتني بر تسريع خصوصي سازي و تعديل اقتصادي و هماهنگ با بازار آزاد جهان , ايجاد مناطق آزاد تجاري كه زمينه بسيار مناسبي براي ترويج فرهنگ غربي از جمله تغيير الگوي مصرف تجمل گرايي , مدهاي غرب و... از طرف ديگر مراكز كنترل صدور تكنولوژيهاي غرب شرط همكاري و انتقال تكنولوژي را به گونه اي ترسيم مي نمايند كه فرهنگ بيگانه را نيز وارد آن كشور سازد. ج - ابزارها و روشهاي اجتماعي

تهاجم فرهنگي مانند فساد جنسي در جامعه , فيلمهاي ويدئوئي و برنامه هاي تلوزيوني و ماهواره اي , مجلات و تصاوير مبتذل , كاتالوگ كالاهاي لوكس و تبليغاتي , همگي در ترويج فسادهاي اجتماعي , بي هويت كردن نسل جوان , گسترش فساد و خشونت , و نا امني , بيكاري و غيره دانسته تا بدين وسيله افراد جامعه را خصوصا" نسل جوان را از اهداف معنوي و فرهنگ انقلاب اسلامي منحرف نمايند. ايجاد روحيه مدگرايي و اخلاق خاص ترويج كنندگان اين مدها در قالب گروههاي رپ و هوي متال و... ديده مي شود كه ترويج كننده ارزشهاي ضد اخلاقي از جمله همجنس بازي و برقرار روابط آزاد جنسي و... هستند. از طرف ديگر صنعت توريسم گسترش مصرف مواد مخدر و مشروبات الكلي از ديگر ابزارهاي اجتماعي تهاجم فرهنگي مي باشند, (ر.ك : علي ذوعلم , جرعه جاري (سي مقاله پژوهشي پيرامون انقلاب اسلامي ) عليرضا كريميان , ماهيت انقلاب اسلامي و تهاجم فرهنگي , ص 469)

علت عادي بودن رقص در جامعه ما چيست؟
پرسش

علت عادي بودن رقص در جامعه ما چيست؟

پاسخ

حساسيت شما نسبت به مسائل فرهنگي، اجتماعي و ارزش قابل تقدير است. اما اين كه نوشته ايد «رقص در جامعه ما عادي شده» قبول اين معني به صورت كلي شايد درست نباشد. در ارتباط با حكم شرعي رقص و انواع آن ديدگاه هاي مختلفي وجود دارد كه فعلاً در پي بيان حكم شرعي آن نيستم. اما به طور خالصه و فقط براي تبيين موضوع بايد گفت، برخي از فقها به جايز بودن آن براي همجنس و نيز براي شوهر نظر داده اند و برخي ديگر تنها رقص زن براي شوهر را مجاز دانسته اند و برخي هيچ كدام را كه دلايل فقهي آن در كتاب هاي مربوطه موجود است.

مقام معظم رهبري در اين باب فرموده اند: «رقص براي همجنس در صورتي كه محرك شهوت نباشد و موجب مفسده اي نشود و همراه آن موسيقي حرام استفاده نشود، اشكال ندارد» و در مجموع فرقي بين رقص هاي سنتي و غيرسنتي و محلي و... نيست».

پيرامون فلسفه تحريم از ديدگاه اسلام، بايد به كرامت وجودي و اعتبار و ارزش توجه داشت كه خداوند براي انسان در نظر گرفته است. و اگر هدف انسان را رسيدن به كمال بدانيم. هر آن چه كه انسان را به نحوي از اين مسير دور كند، در اسلام منع شده است و ميزان منع نيز بستگي به ميزان غفلتي است كه آن عمل مي تواند براي انسان در مسير ياد شده، ايجاد كند. و به همين دليل بعضي اعمالي كه زمينه ورود انسان را به مسيرهاي انحرافي و فساد فراهم مي سازد مثل مشروبات الكلي، قمار، رقص، موسيقي مطرب و... در اسلام منع شده است

و فراگير شدن چنين اعمالي در جامعه دامي در جهت انحطاط آن جامعه، به پايين ترين مرحله خود و دور شدن از كمال انساني مي باشد.

اما چرا رقص حالت عادي پيدا كرده (بر فرض قبول)، دلايل متعددي مي تواند داشته باشد كه مهم ترين آن كم توجهي مسئولين به مسايل فرهنگي و ديني و ايجاد شيفتگي و تبليغ نسبت به فرهنگ مبتذل غرب، با اهداف خاص مي باشد و از طرف ديگر برنامه ريزي دشمنان انقلاب اسلامي براي به انحراف كشيدن اين حركت اصيل و اسلامي است كه بر اساس تجربيات و تحقيقات انجام شده از سوي استعمارگران در كشورهاي اسلامي به ويژه ايران، مؤثرترين راه براي تغيير مسير اصلي و الهي و زمينه سازي براي دستيابي به اهداف شوم استكباري خود را «ايجاد بي بند و باري و فساد» در اين كشورها دانسته اند و به اين منظور از هيچ كوششي براي رسيدن به آن هدف فروگذار نمي كنند. «رقص» نيز يكي از اموري است كه مي تواند آرام آرام جامعه را به سوي فساد و بي بند و باري هاي مختلف همراه با اعمال مفسده انگيز ديگر سوق دهد و زمينه را براي ترويج فساد فراگير فراهم كند.

اما چه بايد كرد و يا وظيفه ما در برابر اين گونه اعمال مفسده انگيز چيست؟

1_ امر به معروف و نهي از منكر به عنوان يك وظيفه عمومي البته با رعايت شرايط، آداب و مراتب آن (كه در پاسخ سؤالات بعدي مفصل توضيح خواهد آمد) و با شناخت دقيق موضوع، موقعيت جامعه، روحيات افراد، تفكيك امور حرام از غير حرام و... .

2_ تدوين و تصويب قوانين متقن، استوار و جامع.

3_ وجود تشكيلات قوي جهت قوانين مزبور.

4_ اهتمام كليه مجموعه هاي فرهنگي كشور و

مسئولين آن مراكز در ايجاد و تقويت فرهنگ ديني و جلوگيري از نفوذ فرهنگ ابتذال و بيگانه، كه صدا و سيما، رسانه هاي گروهي و وسايل ارتباط جمعي در اين زمينه وظيفه سنگين تري دارند.

5_ برخود قاطع قوه قضائيه با مروجين فرهنگ بيگانه و اعمال خلاف قانون.

6_ ارائه جايگزين هاي مجاز براي تفريح و تنوع در زندگي جوانان.

بنابر اين، بايد به اين نكته توجه داشت كه علاوه بر وظيفه عمومي (بند 1) عمده مسؤوليت بر دوش مسئولين اجرائي، قانونگذاري و دستگاه قضايي كشور است كه چنانچه در جامعه شاهد بعض مظاهر فساد هستيم نشانه آن است كه درست به وظايفمان عمل نمي كنيم.

علت اصلي روي آوردن جوانان روشن فكر كشور عزيز ما به فرهنگ غرب و دوري از فرهنگ غني اسلامي و نخواندن نماز و فرائض ديني را انجام ندادن و نسبت به دين و مسؤلين نظام بدبين بودن چيست. و چرا بايد اين تازه ميوه هاي رسيده كشور ما در دست دشمن قسم خورده بيفتد و فاسد ش
پرسش

علت اصلي روي آوردن جوانان روشن فكر كشور عزيز ما به فرهنگ غرب و دوري از فرهنگ غني اسلامي و نخواندن نماز و فرائض ديني را انجام ندادن و نسبت به دين و مسؤلين نظام بدبين بودن چيست. و چرا بايد اين تازه ميوه هاي رسيده كشور ما در دست دشمن قسم خورده بيفتد و فاسد شود و از دست برود و چرا به فكر اين نسل بعد از انقلاب كسي نيست.

پاسخ

اثبات اصل اين موضوع يعني وجود دين گريزي و يا دين ستيزي در جامعه كنوني ما نيازمند ارائه تحقيقات دقيق ميداني و پژوهش هاي آماري با ذكر مصاديق و نمادهاي دين گريزي و ميزان آن در جامعه است؛ زيرا افراد بسياري وجود دارند كه در ظاهرشان حركت ها و اعمالي مغاير با ارزش ها و آموزه هاي ديني مشاهده مي شود، ولي اگر به صورت عميق تر به بررسي ساير رفتارهاي آنها بپردازيم مشخص مي شود كه همان افراد، در بسياري از اعمال و رفتار خويش پاي بند، مقيد و معتقد به دين مي باشند. از اين رو به نظر مي رسد دين گريزي مطلق - كه افراد به طور كامل هيچ گونه پاي بندي به دين نداشته باشند - در جامعه ما بسيار محدود است، لذا به سادگي نمي توان گفت، نسل امروز جامعه ما دين گريز و احيانا دين ستيز هستند. اينان نسبت به واقعيات موجود جامعه، ديدگاه هاي متفاوتي دارند و چه بسا بخشي از آن ديدگاه ها و نارضايتي ها، وارد باشد؛ ولي ممكن است، بعضي از افراد جامعه و جوانان با توجه به شرايط محيطي و خانوادگي، از نارضايتي بيشتري برخوردار

باشند و بعضي از نارسايي ها را ناشي از قوانين ديني بدانند و در نتيجه اشكالات خويش را متوجه دين بكنند. البته كارآمدي دين بحثي است و كارآمدي برخي از مديران بحث ديگر. اتفاقا در گفت وگو با اين قبيل افراد، غالبا تصريح مي كنند كه اشكالات آنان نه به اصل دين؛ بلكه به مديران و كارگزاران بر مي گردد.

بنابراين، بي ترديد مي توان گفت: جوانان كشور از بهترين جوانان از حيث سلامت فكري، روحي و ديني مي باشند البته سرمايه گذاري كلان دشمنان دين و كشور، براي تسخير اين دژ مستحكم و انحراف جوانان، خطري بزرگ است؛ كه بايد نسبت به آن هوشيار بود.

به هر حال، دين گريزي _هر چند در حد خيلي ضعيف_ عوامل متعددي دارد؛ از جمله:

1. تبليغات سوء دشمنان و ايجاد و القاي شبهه درباره دين،

2. روش هاي نادرست در آموزش ديني در دوران كودكي و نوجواني،

3. ضعف و سستي بنيان هاي ديني در خانواده،

4. گرايش به سوي تمايلات و هواهاي نفساني،

5. ضعف بينش و نداشتن آگاهي درست از ماهيت دين و نقش و كاركرد آن در تأمين سعادت دنيوي و اخروي انسان.

6. ناكارآمدي برخي از مديران جامعه در اجراي برنامه هاي اعلام شده حكومت ديني، در نتيجه، بي پاسخ ماندن نيازهاي اوليه اجتماعي جوانان (ازدواج، اشتغال، مسكن و...)،

7. عدم توزيع عادلانه امكانات و فرصت ها در برخي از ادارات و دستگاه هاي كشور،

8. درگيري برخي گروه ها و جناح هاي سياسي براي كسب قدرت سياسي و در نتيجه، ايجاد يأس و نااميدي جوانان براي نيل به خواسته هاي مشروع خويش.

براي مبارزه با دين گريزي بايد پس از بررسي همه جانبه علل و عوامل آن، راه كارهاي مناسب را برگزيد. آنچه در جامعه امروز ما بسيار مهم است، ايجاد موجي سهم گين

و توفنده در برابر تهاجم فرهنگي دشمنان و ارايه چهره زيباي دين و زدودن غبار خرافات و كژانديشي هاست، در اين صورت دين با جذابيت فوق العاده اي كه دارد، با توان مندي جوانان را به سوي خود فرا مي كشاند. از طرف ديگر شديدا بايد مواظب خطر دگرگوني در هويت فرهنگي و گرايش هاي نسل جوان بود. يكي از خطرات جدي فرهنگ مهاجم غرب اين است كه جوانان را چنان به سوي تمايلات شهواني و آزادي هاي جنسي سوق دهد كه اساسا گرايش به دين و ديانت در آنان رنگ بازد و ديگر براي آنان حق و باطل چندان اهميتي نداشته باشد.

به هر حال، جواني، از بزرگ ترين نعمت هاي الهي به بشر است و مثل هر نعمت خداداد ديگر، بايد از آن استفاده اي بهينه كرد. جوانان، گران بهاترين سرمايه هاي كشورها به هنگام جنگ و صلح بوده و به عنوان سربازان و مديران بالقوه در عرصه هاي سياسي، اجتماعي، علمي، فرهنگي و... به شمار مي آيند. بنابراين، بايد با برنامه ريزي دقيق، موانع پيش روي نسل حاضر (عوامل دينگريزي پيش گفته) را زدود و براي مشكلات آنان، راه كارهاي عملي ارائه كرد.

در رابطه با بدبيني به دين و مسئولين نظام بايد گفت هر چند اين موضوع به هيچ وجه عموميت و كليت نداشته و نه همه مردم از نظام اسلامي و مسئولين زده شده اند و نه اين بدبيني نسبت به كل نظام و همه مسؤولان آن وجود دارد و اين واقعيت را مردم آگاه و انقلابي ما به كرات در راهپيمايي ها, انتخابات و حضور گسترده در مواقع نياز, به اثبات رسانيده اند, اما متأسفانه به علت پاره اي از مشكلات و معضلات و مفاسد اداري و... كه

در بدنه اجرايي نظام وجود دارد شاهد وجود نوعي بدبيني و نارضايتي از برخي رفتارها و عملكردهاي مسؤولان خصوصا" در رده هاي پايين اجرايي از سوي مردم عزيزمان مي باشيم . در ريشه يابي علل و عوامل ايجاد اين موضوع مي توان آن را در دو بخش مورد بررسي قرار داد.

الف ) بدبيني و نارضايتي از برخي مسؤولان غيرروحاني : كه مطالب ارائه شده در پاسخ سؤال اول تا حد زيادي گوياي علل و عوامل آن مي باشد.

ب ) بدبيني و نارضايتي از برخي مسؤولان روحاني : كه در اين قسمت مي توان به چند مطلب اشاره كرد:

1. عملكرد و رفتار تعداد محدودي از افراد روحاني كه در دستگاه ها و نهادهاي دولتي و حكومتي اشتغال دارند موجب پيدا شدن تعارض و شكاف بين گفتار و عمل از ديدگاه توده ي مردم گشته و اين امر موجبات بدبيني به تمامي روحانيت را فراهم آورده و باعث شد كه بسياري از خدمات افراد صادق و دلسوز با تقوا نيز تحت الشعاع قرار گرفته و مورد غفلت واقع شود.

2. برخي افراط و تفريط, رفتارها و برخوردهاي ناصحيح در بيان احكام شرع و... موجبات بدبيني عده اي از افراد را فراهم آورده است .

3. اختلافات جناحي و سليقه اي در مسائل اقتصادي , سياسي , اجتماعي و... باعث افت جايگاه و منزلت روحانيت در ديدگاه مردم شده است .

4. از ديگر علل آن , حل نشدن برخي از مشكلات و معضلات , عدم اجراي ارزش هاي اسلامي در جامعه به صورت كامل (مانند عدالت اجتماعي , مبارزه با مظاهر فساد و...) و تحليل نادرست مردم

(يعني مشكلات را همواره از چشم روحانيت ديدن ) است .

5. تغيير ارزشهاي جامعه يكي ديگر از عوامل بروز اين مشكل است . گفتني است پس از پايان جنگ و آغاز دوران بازسازي كشور, مدلي براي توسعه ي اقتصادي و اجتماعي در پيش گرفته شد كه موجب بروز تضادها و تغيير ارزشهاي جامعه به سوي ارزش هاي مادي , تجمل پرستي , مدرك گرايي و... شد. نتيجه ي طبيعي آن تغيير ديدگاه جامعه نسبت به روحانيان كه مدافع ارزش هاي اسلامي اند - شد.

6. تهاجم شديد و گسترده ي فرهنگي غرب عليه ارزشهاي اسلامي با استفاده از تمامي امكانات نرم افزاري و سخت افزاري , تكنولوژي هاي پيشرفته , عناصر وابسته داخلي و مطبوعات وابسته و... براي ضربه زدن به مهمترين ركن انقلاب اسلامي يعني ولايت فقيه و حوزه هاي علميه و روحانيت با ناكارآمد خواندن مديريت فقهي و فراهم آوردن موجبات بدبيني مردم نسبت به اين گروه .

7. به فرموده ي امام علي (ع ) (من ملك استأثر) قدرت در دست هر كسي باشد مردم به طور طبيعي از آنها فاصله مي گيرند.

8. انتظارات غير واقعي و بيش از حد از روحانيت داشتن چه در حل مشكلات در زمينه هاي گوناگون , و چه در شيوه هاي سلوك فردي و اجتماعي.

9. تعميم نادرست اشكالات مشاهده شده از پاره اي عناصر به مجموعه و تمامي روحانيت چنانچه اگر شخصي از يك فردث روحاني خطايي ببيند فرياد مي زند كه كل روحانيت منحرف گشته است .

مجموعه عوامل فوق و عواملي از اين قبيل موجبات بدبيني برخي از افراد جامعه را كه داراي قوه تحليل و شناخت

كامل نبوده و يا اين كه از بسياري از مشكلات مانند تبعيض , فساد, معضلات اجتماعي , بيكاري به ستوه آمده بودند را, فراهم آورد.

اما در مورد راهكارهاي حل اين معضل , هم مي توان آنها را به دو بخش تقسيم نمود:

الف . راهكارهايي كه خود سازمان روحانيت بايد انجام دهد از قبيل , دقت در گزينش ها خصوصا" افراد روحاني كه در دستگاههاي دولتي و نهادهاي حكومتي مشغول به كار هستند يا مي شوند و نظارت دقيق بر اعمال آنان و برخورد با افراد خاطي پرهيز از اختلافات جناحي و تفرقه و...

ب . اقداماتي كه در جامعه بايد انجام بگيرد مانند بالا بردن درك و شناخت مردم و شناساندن علل و عوامل مشكلات اقتصادي و اجتماعي , توطئه هاي دشمنان در تضعيف روحانيت و... از طريق ارائه برنامه هاي فرهنگي دقيق و كارشناسانه به وسيله مطبوعات و رسانه هاي ملي و... و يادآوري و تبيين دستاوردهاي با ارزش و مفيدي كه در كشور ما به بركت رهبري روحانيت حاصل شده در مقايسه با ساير كشورهاي همسايه و زمان قبل از انقلاب .

براي آگاهي بيشتر ر.ك :

1. علي ذو علم , انقلاب و ارزشها

2. امام خميني و حكومت اسلامي , ج 8, روحانيت , اجتهاد و دولت

3. فرامرز رفيع پور, توسعه و تضاد

مقابله باتهاجم فرهنگي

با توجه به تهاجم فرهنگي غرب , آينده كشور را چگونه پيش بيني مي كنيد؟
پرسش

با توجه به تهاجم فرهنگي غرب , آينده كشور را چگونه پيش بيني مي كنيد؟

پاسخ

}آينده جامعه ما به خط مشي فكري و عملي امروز جامعه ما بستگي دارد: ان اللّه لايغير ما بقوم حتي يغير و امابانفسهم .

اگر جامعه اي اسير شهوات نفساني و لذايذ مادي شد، روشن است كه سرنوشتي جز اضمحلال مادي و معنوينخواهد داشت؛ ولي اگر ارزش ها و معيارهاي الهي و انساني محور باشد، در اين صورت جامعه رو به كمال خواهدرفت. در حال حاضر با وجود برخي گرايش هاي دنياطلبانه، نبايستي از آينده نااميد بود؛ چرا كه شعله هاي پرفروغي ازايمان و ارزش نيز در جامعه به چشم مي خورد كه نور اميد را در دل ها زنده نگاه مي دارد.

وجود جواناني همانند شما - كه به حمداللّه اندك هم نيستند - و خانواده هايي كه چنين فرزنداني را پرورشمي دهند، برهان روشني بر اين مدعا است. در هر صورت آينده در گرو امروز و فعاليتي است كه در جهت تحقق اهدافالهي و آرمان هاي انساني صورت مي گيرد.

در جامعه ما با وجود زمينه هاي غني فرهنگي و الگوهاي لازم در اين زمينه، اميدهاي فراواني براي اين سير وجوددارد: ولا تيأسوا من روح اللّه .

احساسات پاك و علايق ديني شما بسيار ارزنده و مهمترين ركن بالندگي و رشد و كمال معنوي است. با اخلاص واعتقاد راسخي كه در وجود شما عزيزان مي باشد خداوند همواره ياور و دستگيرتان خواهد بود. براي اين كه بهنيكوترين شكلي در حساس ترين و ارزنده ترين دوران حيات خويش بتوانيد گل زيباي فطرت را شكوفا ساخته و هر چهبيشتر آن را بارور سازيد بايد با عزمي قاطع و اراده اي استوار و برنامه اي منظم و حساب شده به پيش رويد

و لحظه ايدرنگ نورزيد. در اين راستا در دو زمينه بايد خود را رشد دهيد:

1) رشد علمي و فكري: در اين زمينه بايد به جهادي علمي بپردازيد وبا برنامه ريزي دقيق براي خود سيرمطالعاتي منظمي ترتيب داده و از هر فرصت ممكن در اين راستا بهره جوييد. در مرحله اول - بويژه در تعطيلاتتابستان - سري 7 جلدي «مقدمه اي بر جهان بيني اسلامي» استاد مطهري راتوصيه مي نماييم. آنها را دوبار مطالعهنموده و خلاصه برداري نماييد. پس از اتمام اين برنامه نتيجه را گزارش نماييد تا مراحل بعدي اعلام گردد.

2) در بعد عملي: اولين گام انجام واجبات و ترك محرمات است. در اين زمينه دو جزوه خدمتتان ارسالمي گردد. در عمل به روش هاي ذكر شده در آنها بسيار جدي باشيد و در صورت مخالفت خود را تنبيه نماييد. درجدولي همه روزه برنامه هاي انجام شده و خداي نخواسته خلاف هايي كه مرتكب شده ايد را ثبت كنيد و بلافاصلهتصميم به از بين بردن آنها با روش هاي ذكر شده بگيريد. نتيجه و ميزان موفقيت هر يك از آنها را ثبت كنيد و در پايانبراي ما ارسال داريد. از خداوند بزرگ توفيقات روز افزونتان را خواستاريم و اميد آن داريم كه همواره تحت عناياتحضرت ولي عصر(عج) باشيد.

هم چنين كتاب هاي «نامه ها و برنامه ها» و «در آسمان معرفت» از علامه حسن زاده آملي را بخوانيد.{

چرا جوانان از روحانيون و انقلاب فاصله مي گيرند؟ چه بايد كرد؟
پرسش

چرا جوانان از روحانيون و انقلاب فاصله مي گيرند؟ چه بايد كرد؟

پاسخ

متأسفانه به رغم وجود ارزش هاي والاي انساني و غناي مسائل فرهنگي و معنوي در جامعه ما، نسل اوّل انقلاب، دستگاه هاي فرهنگي و... در انتقال اين ارزش ها به نسل دوم و سوم انقلاب و حتي تعميق آنها براي خودِ نسل اول انقلاب، سهل انگاري و متأسفانه عليرغم هشدارهاو توصيه هاي شديد مقام معظم رهبري و بزرگان حوزه به مسؤولان نسبت به اوضاع وخيم و اسفناك فرهنگي جامعه و روند تغيير ارزش هاي اسلامي كه جلوه هاي بارز آن در برخي توليدات و محصولات هنري و سينمايي به وضوح قابل مشاهده مي باشد و برخي اقدامات صورت گرفتهدر اين خصوص مانند استعفاي وزير پيشين وزارت ارشاد، جلوگيري از پخش و اكران برخي فيلم ها و...، همچنان ما شاهد گسترش اين روند در جامعه مي باشيم كه اين خود نيازمند بررسي و شناخت دقيق عوامل و زمينه هاي به وجود آورنده آن و ارائه راه كارهاي اصولي و مناسبمي باشد. در هر صورت آنچه در پاسخ اين سؤال مي توان گفت اين است كه برخي از اين قبيل معضلات مربوط به عملكرد دستگاه هاي فرهنگي نظام مي باشد. وزارت ارشاد بود و برخي به صدا و سيما.

در مورد اقدامات مربوط به وزارت ارشاد بايد گفت كه متأسفانه عملكرد اين وزارت خانه _ خصوصا در سال هاي اخير _ به هيچ وجه مطلوب نبوده و مقام معظم رهبري به كرّات نارضايتي خود را از آن اعلام نموده اند كه منجر به تعويض وزير آن وزارتخانه گرديد. ايشان در 24آذر 78 در ديدار شوراي عالي انقلاب فرهنگي فرمودند: «... سؤال من اين است كه وزارت ارشاد چند كتاب براي تقويت تفكر اسلامي چاپ

كرده است؟ چند فيلم براي تقويت فكري اسلامي و انقلاب ساخته است؟ الان مرتب در سالن هاي وابسته به ارشاد نمايش داده مي شود، بعضي هاصد در صد ضد دين است، ضد انقلاب است. اگر در كنار اين همه چند نمونه تئاتر و فيلم اسلامي مي ساختند كه اين مبلّغ اسلام است، من اعتراض نمي كردم. بنده اهل رمان خواندن بودم، و الان هم با رمان بي ارتباط نيستم، خبر دارم كه در دنياي رمان چه خبر است فاسدترين رمان هاالان منتشر مي شود و...».

اما در مورد صدا و سيما هم معظم له تذكراتي داشته اند. ايشان در اين باره فرمودند: «... من به صدا و سيما هفته اي يك بار يا كم تر، اعتراض مي كنم و پيغام تند مي دهم؛ اما صدا و سيما كارهاي زيادي به عنوان اسلام انجام داده و برنامه هاي اسلامي درست كرده است. برنامه هايهنري، اسلامي، گزارش و علمي، اگر خطا دارد تلاش هم دارد...»،ولي در هر صورت كاركرد صدا و سيما هم مانند ساير دستگاه ها خالي از عيب و نقص نمي باشد، اما با توجه به اهميت اين رسانه و نقش مهم و تأثيرگذار آن بر افكار عمومي، عقايد و نگرش هاي جامعه و وظايف سنگينيكه اين رسانه ملي خصوصا بعد از انقلاب در جهت گسترش و تثبيت ارزش هاي اسلامي و الهي در جامعه و زدودن فرهنگ فاسد پهلوي و مقابله با تهاجم فرهنگي بر عهده دارد، رفع مشكلات و معضلات اين رسانه و بهبود كيفي و كمي برنامه هاي آن، آن هم در حدي كه زيبنده حكومتاسلامي باشد و بتوان از آن به عنوان يك دانشگاه انسان سازي نام برد از اولويت بسزايي برخوردار مي باشد. اما در مورد انتقاداتي كه شما نام برديد مي توان

گفت كه بخشي از اينها مربوط به وزارت ارشاد و صدا و سيما و اصلاح كاركردهاي آن مي باشد و بخشي هم مربوط به افراد بينندهو مخاطبين آن مي باشد.

كم كاري هايي داشته اند كه، انضمام، جماعت فاصله گرفتن تدريجي برخي از جوانان از ارزش هاي اسلامي شده است. بعضي از اين عوامل عبارت است از:

1. مشكلات پس از انقلاب (مانند جنگ و توجّه به مسائل امنيتي و دفاعي و...) كه نتيجه طبيعي آن فقدان برنامه ريزي هاي دقيق و كارشناسي شده براي نهادينه سازي و تثبيت ارزش ها و معارف اسلامي است.

2. تغيير هنجارهاي اجتماعي از ارزش هاي ديني و معنوي به ارزش هاي مادي و سودگرايي، در اثر بعضي از اقدامات اقتصادي و در پيش گرفتن مدل توسعه، باعث بروز تضادهاي ارزشي و فاصله گرفتن جامعه از ارزش هاي اسلامي گرديده است.

3. عملكرد منفي و نامطلوب بعضي از دستگاه هاي فرهنگي در سال هاي اخير و ميدان دادن به افراد و عناصري كه غير معتقد به نظام اسلامي و ترويج فرهنگ غربي از سوي آنان.

4. پاره اي برخوردهاي نسنجيده و نامطلوب و يا همراه با زياده روي و افراط توسط بعضي از افراد مذهبي دلسوز در مقابله با ناهنجاري ها و منكرات جامعه.

5. كم كاري برخي از افرادمذهبي در نشان دادن چهره واقعي و محبت آميز اسلام و برطرف نمودن ديدگاه منفي ايجاد شده در عمل.

6. كم كاري نيروها و دستگاه هاي انقلابي، در توليد برنامه هاي سالم، جذّاب و مفيدي كه بتواند اوقات فراغت جوانان را پر كند و آنان را از توجّه به برنامه هاي ضد اخلاقي و فاسد فرهنگ بيگانه باز دارد.

7. تهاجم فرهنگي غرب در جهت بي هويت كردن نسل جوان، تضعيف باورهاي عقيدتي مردم، ايجاد شكاف ميان نسل جوان و مسؤولان حكومتي و ايجاد

ترديد نسبت به كارآيي مديريت فقهي، شكست نظام اسلامي در ايران با استفاده از پيشرفته ترين وسايل تكنولوژيو...

8. پيروي از اميال و هواهاي نفساني كه ناشي از عوامل محيطي، تربيت ناصحيح با بي اعتنايي، به ارزش هاي معنوي و... است. اين مشكل ناشي از اراده و اختيار خود انسان است. خداوند مي فرمايد: انا هديناه السبيل اما شاكرا و اماكفورا ، (انسان، آيه 3). متأسفانه بسياري از افراد تحت تأثير هواي نفس و پيروي از اميال و خواهش هاي نفساني، راه ضلالت و گمراهي را بر مي گزينند. قرآن در اين زمينه فرموده است: لقد خلقنا الانسان فياحسن تقويم * ثم رددناه اسفل سافلين ، (تين، آيه 4 و 5). متأسفانه اين عوامل، باعث فاصله گرفتن برخي جوانان از ارزش ها و مسائل معنوي و دوري آنان از روحانيان و مساجد شده است. هر چندمردم و جوانان تيز بين و آگاه ما همواره كمال ارادت را به شخصيتهاي روحاني مانند حضرت امام و مقام معظم رهبري و بسياري از شخصيت هاي ديگر كه هيچ گونه حقوقي از دولت دريافت نكرده و زندگي كاملاً ساده و در سطح خيلي پاييني داشته و همواره در خدمت انقلاب بوده اند،دارند.

9. تأثيرگذاري جريانات التقاطي و يا روشنفكري وابسته و سكولار در داخل كشور در جهت ايجاد بدبيني نسبت به اسلام و روحانيت.

جدايي عده اي از جوانان از روحانيون ممكن است دلايل ديگري هم داشته باشد، از جمله:

1. عملكرد و رفتار ناشايست گروهي از شاغلان در دستگاه ها و نهادهاي دولتي و حكومتي باعث پيدا شدن تعارض و شكاف بين گفتار و عمل آنان شده و موجب بدبيني به تمامي روحانيت گشته است.

2. برخي از رفتارها و برخوردهاي ناصحيح و

مخالف شرع در بيان احكام شرعي، موجبات بدبيني عده اي از افراد _ خصوصا جوانان _ را فراهم آورده است، حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب بارها خطر اين گونه افراد را متذكر شده و در اين خصوص مي فرمايند: «معنايتحجر آن است كه كسي كه مي خواهد از مباني اسلام و فقه اسلام، براي بناي جامعه استفاده كند، به ظواهر احكام اكتفا كند و نتواند كشش طبيعي احكام و معارف اسلامي را در آن جايي كه قابل كشش است درك كند و براي نياز يك ملّت و يك نظام و يك كشور كه نياز لحظه به لحظهاست، نتواند علاج و دستور روز را نسخه كند و ارائه بدهد، اين بلاي بزرگي است»، (روزنامه جمهوري اسلامي، 17/3/1376).

3. اختلافات جناحي و سليقه اي در مسائل اقتصادي، سياسي و اجتماعي، جايگاه و منزلت روحانيت را پايين آورده است.

4. حل نشدن برخي از مشكلات و معضلات اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي (مانند اشتغال، مسكن و رفاه)، و عدم اجراي ارزش هاي اسلامي در جامعه به صورت كامل (مانند عدالت اجتماعي، مبارزه با مظاهر فساد و...)، باعث شده كه مردم اين مشكلات را همواره از چشمروحانيت ببينند و انتظارات غير واقعي و بيش از حد از آنان داشته باشند.

مجموعه اين عوامل باعث شده تا دشمنان اسلام و انقلاب اسلامي با تهاجم فرهنگي، و درشت نمايي مشكلات، به القاي انديشه نسبي بودن ارزشها، جدايي دين از سياست، ناكارآمدي مديريت فقهي، اسلام منهاي روحانيت پرداخته اند. اما براي مقابله با اين روند، كارها واقدامات متعددي انجام شده كه آنها را مي توان در دو بعد، مورد بررسي قرار داد.

الف) اقدامات نظري و انديشه اي:

1- تقويت و تثبيت ارزشهاي اسلامي و

ايمان مذهبي و ترسيم چهره واقعي و محبت آميز اسلام از طريق برگزاري جلسات پرسش و پاسخ و مشاوره بصورت شفاهي و كتبي براي حل مشكلات و شبهات عقيدتي و برگزاري جلسات روح بخش دعا و سخنراني هاي مفيد وپرمحتوي نماز جماعت در مؤسسات و ادارات برگزاري و گسترش برنامه روح بخش اعتكاف در سطح شهرها خصوصا دانشگاهها بطوريكه هر سال با استقبال بيشتري روبرو بوده است.

2- ايجاد و تقويت هويت جوانان از طريق شناخت استعدادها و تواناييهاي بالقوه اي كه دارند آشنا نمودن آنها با گذشته درخشان اسلامي و ملي خود و دستاوردهايي كه در دوران انقلاب و بعد از آن داشته اند و آگاهي دادن نسبت به عقايد شوم دشمنان و خطرات ناشي ازانحرافات اخلاقي و اعتياد و بالا بردن درك و شناخت و قدرت تحليل جوانان و شناساندن عوامل مشكلات اقتصادي و معضلات اجتماع

بهترين مبارزه با تهاجم فرهنگي چيست؟
پرسش

بهترين مبارزه با تهاجم فرهنگي چيست؟

پاسخ

مبارزه با تهاجم فرهنگي غرب در گرو رعايت اموري است كه ذيلاً به آن اشاره مي شود:

1- حفظ و تعميق ايمان و معنويت: قرآن مجيد دو عامل اصلي را از اسباب گمراهي و انحراف عمومي مي داند: يكي دور شدن از ذكر خدا؛ يعني فراموش كردن معنويت و ديگري شهوتراني و دنياطلبي است آن جا كه مي فرمايد: "فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلاة واتبعوا الشهوات"(1)

دشمن نيز با علم به اين موضوع در يان دو محور سرمايه گذاري مي كند براي مقابله با دسيسه شيطاني دشمن بايد جوانان را مسلح به ايمان و معنويت كرد. مقام معظم رهبري مي فرمايد: چيزي كه به يك نظام قدرت مي دهد بمب اتمي نيست قدرت نظامي اسلامي كه آمريكا و شوروي سابق و بقيه قدرت هاي ريز و درشت عالم تا امروز نتوانسته اند و نخواهند توانست با آن مقابله كنند، قدرت ايمان نيروهاي حزب اللَّه است.(2)

2- احياي فريضه مهم امر به معروف و نهي از منكر: با نظارت عمومي و مراقبت دستگاه هاي مربوطه فساد و تباهي از جامعه ريشه كن مي شود. بر اين اساس اسلام امر به معروف و نهي از منكر را در كنار نماز و روزه واجب كردهاست تا جايي كه علي(ع) مي فرمايد:

"و ما اعمال البركلها و الجهاد في سبيل اللَّه عندالامر بالمعروف و النهي عن المنكر الا كنفثة في بحر لجّيّ؛(3) امر به معروف و نهي از منكر در مقياس وسيع و عمومي حتي از جهاد بالاتر است كارهاي نيك و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهي از منكر چون دميدني است به دريايي پرموج پهناور".

3- بها دادن به

امور فرهنگي: از آن جا كه دشمن با ابزار فرهنگي مبارزه مي كند براي خنثي ساختن آن بايد با همان ابزار مانند فيلم و عكس و رسانه هاي جمعي وارد ميدان شد، از اين رو رسالت مبلغان و صدا و سيما و مطبوعات و مؤسسات فرهنگي بسيار مهم و تعيين كننده است.

4- توجه ويژه به جوانان: مقام معظم رهبري خطاب به جوانان مي فرمايد: واضح است كه شما در خط مقدم تهاجم فرهنگي هستيد و من اين را قبول دارم، چون تهاجم فرهنگي به مقصود بي اعتقاد كردن نسل نو انجام مي گيرد. هم بي اعتقاد كردن به دين، هم بي اعتقاد كردن به اصول انقلابي.(4)

با مسئوليت دادن جوانان و درك صحيح از خواسته هاي آن ها و رفع نيازهاي مشروع و ارتقاي سطح آگاهي جوانان مي توان اين نسل پر طراوت را در برابر تهاجم فرهنگي دشمن مقاوم ساخت.

5- خودباوري مردم و مسئولين:

تهاجم فرهنگي دشمن به منظور سست كردن اراده مردم و خودباختگي آن ها صورت مي گيرد. براي مقابله با آن بايد جوانان را باور كنيم و به نيروهاي متخصص و متعهد خود اعتماد داشته باشيم تا با ابتكار و خلاقيت رشته هاي وابستگي را در بخش اقتصادي بگسلند. امام خميني مي فرمايد:

"اساس همه شكست ها و پيروزي ها از خود آدم شروع مي شود. انسان بر اساس پيروزي است و اساس شكست است. باور انسان اساس تمام امور است. شما اگر چنانچه باورتان باشد كه نمي توانيد صنعت بكنيد و نمي توانيد صنايع بزرگ و كوچك را و چيزهايي كه احتياج به غرب بوده است، خودتان آن ها را درست بكنيد تا اين باور هست نمي توانيد كه انجام بدهيد. اول بايد خودتان را درست كنيد. اوّل بايد باورتان

بيايد كه ما هم انسانيم، ما هم قدرت تفكر داريم".(5)

پي نوشت ها:

1. مريم، آيه 59.

2. فرهنگ و تهاجم فرهنگي، ص 179.

3. نهج البلاغه، كلمات قصار، ص 374.

4. فرهنگ و تهاجم فرهنگي، ص 402.

5. صحيفه نور، ج 14، ص 193 و 194.

در ديگر كشورهاي اسلامي يكتاپرستي چگونه روالي را طي مي كند؟ و آيا آن ها نيز دچارمشكلات دامنگيري چون تهاجم فرهنگي مي باشند در صورت مطلع بودن راه هاي مقابله اين ملل را بامشكلات شرح دهيد؟
پرسش

در ديگر كشورهاي اسلامي يكتاپرستي چگونه روالي را طي مي كند؟ و آيا آن ها نيز دچارمشكلات دامنگيري چون تهاجم فرهنگي مي باشند در صورت مطلع بودن راه هاي مقابله اين ملل را بامشكلات شرح دهيد؟

پاسخ

مسلمانان در ساير كشورها نيز گرفتار مشكلات هستند تهاجم فرهنگي لاابالي گري بي بند و باري و آزادي در معاشرت و اختلاط مدارس آنها را ويران ساخته است . گر چه امروزه مسلمين تا حدودي بيدارشده اند و به مقابله پرداخته اند, ولي حكومت آن ها زيرسلطه ابرقدرت ها است آنها بايد با داخل و خارج مبارزه كنند تا از چنگال آن ها نجات پيدا كنند.

وقتي نمي توانيم جلوي ابتذال در دانشگاهها را بگيريم چگونه با ابتذال عمومي در نقاط مختلف مبارزه كنيم؟
پرسش

وقتي نمي توانيم جلوي ابتذال در دانشگاهها را بگيريم چگونه با ابتذال عمومي در نقاط مختلف مبارزه كنيم؟

پاسخ

مبارزه با ابتذال و هجوم در دانشگاه جدا از مبارزه با شبيخون فرهنگي در جامعه نيست، البته تفاوتهاي اندكي كه در اين زمينه وجود دارد نبايد با اين حال بايد توجه داشته باشيد كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي و تحقق حكومت جمهوري اسلامي اقدامات چشم گيري نيز در اين راستا صورت گرفته است كه در ذيل به آن اشاره مي شود:

1. ايجاد تغييرات و اصلاحاتي در برنامه هاي صدا و سيما و افزايش برنامه هاي سازنده و معنوي.

2. اجرا و تقويت برنامه هاي ديني و تربيتي در مدارس، دانشگاهها، ادارات و ... مانند طرح نماز و ...

3. كنترل مرزها و جلوگيري از ورود مواد مخدر و ابزارها و وسايل فساد انگيز.

4. كشف شبكه هاي گسترش فساد و انهدام آنها.

5. ارايه آموزشهايي در سطح مديران مدارس جهت آشنايي با شيوه هاي تهاجم فرهنگي در مدارس و راه هاي مقابله با آنها.

6. ايجاد ممنوعيت و محدوديت استفاده از برنامه هاي ماهواره اي.

كوشش هاي مذكور و اقدامات ديگري كه در سطح وسيعي انجام گرديده و با توجه به گستردگي بسيار بالاي توطئة دشمنان، نتايج درخشاني نيز به بار آمده ولي هرگز نبايد پنداشت كه اين امور كافي است و با اين تلاش ها توطئه تهاجم فرهنگي ريشه كن مي شود.بلكه هر يك از عوامل فوق تأثيري در حد و در زمينه خاصي دارد و بدون همكاري جدي و بي وقفه مردم و مسؤلين مصونيت از گزند تهاجم فرهنگي و رواج ابتذال ممكن نيست.

برگرفته از:ww. Nakad. net

چنانچه موجي به داخل جامعه اي را ه يافت ، مقابله با آن چگونه خواهد بود ؟ آن را نفي كنيم و مقاومت كنيم يا اين كه جامعه را با آن به نحوي سازگار كنيم كه خطر ابتذال فرهنگي بيشتر نشود ؟
پرسش

چنانچه موجي به داخل جامعه اي را ه يافت ، مقابله با آن چگونه خواهد بود ؟ آن را نفي كنيم و مقاومت كنيم يا اين كه جامعه را با آن به نحوي سازگار

كنيم كه خطر ابتذال فرهنگي بيشتر نشود ؟

پاسخ

از ظاهر سؤال شما اينگونه بر مي آيد كه منظور جنابعالي از نفوذ موج به داخل جامعه ، موج فرهنگي را منظور نظر داشته ايد در پاسخ به اين پرسش بايد گفت : امواج فرهنگي بر دو قسمند :

1- امواج فرهنگي مثبت و سازنده

2- امواج فرهنگي منفي و مخرب

امواج فرهنگي حركت آفرين و پيش برنده جامعه ، ريشه در اصالتهاي اسلامي و ارزشهاي انساني دارد . بطور مثال موج فرهنگي بيداري ديني و بازگشت به هويت اسلامي و موج حمايت و دفاع از ارزشهاي ملي و انقلابي در جريان جنگ تحميلي ، يك موج اصيل و يك حركت رو به جلو بود كه رهبري آن را امام راحل و روحانيت بيدار بر عهده داشتند . ولي امواج فرهنگي مخرب ريشه در فرهنگ وارداتي و ضد ارزشها دارد كه سردمدار آن استكبار جهاني است و شعار اصلي آنان ليبراليسم و سكولاريسم مي باشد . طبيعي است كه هر انسان خردمند و هر جامعه بيداري در قبال چنين فرهنگي مقاومت و ايستادگي مي كند . البته اين سخن به اين معنا نيست كه اگر احياناً جنبه هاي مثبتي در فرهنگ ديگران مشاهده مي شود آن را ناديده گرفته و نفي كنيم اساساً در مقوله هاي فرهنگي و روابط فرهنگي بين الملي دو مبحث خودنمايي مي كند :

- تبادل فرهنگي

- تهاجم فرهنگي

رهبر معظم انقلاب در اين خصوص چنين مي فرمايند :

و دلنشين و خوب و سازنده و مورد علاقه را مي گيرد . ملت فراگيرنده ، نقاط درست و چيزهايي كه فرهنگ اورا كامل مي كند تعليم مي گيرد .

تبادل

فرهنگي از طرف ماست ولي تهاجم فرهنگي از طرف دشمن است . تا فرهنگ خودي را ريشه كن كند . تبادل فرهنگي خوب است ولي تهاجم فرهنگي بد است . تبادل فرهنگي هنگام قوت و توانايي يك ملت انجام مي گيرد ، ولي تهاجم فرهنگي درروزگارضعف يك ملت به وقوع مي پيوندد .

استفاده از فرهنگ ديگران انسان را تكميل مي كند . اما فرق است بين اينكه انسان يك داروي مقوي يا يك غذاي مقوي را برود با معرفت و بيدراي و هوشياري از بين صد قلم دارو و غذا انتخاب كند يا دارو و غذايي را به او تحميل كنند كه به ضرر او هم باشد.

تا آخر دوران پهلوي فرهنگ بيگانه را به اين ملت تزريق كردند .اخذ فرهنگ بيگانه در گذشته به عنوان تكميل نبود بلكه غرق شدن و مفعول فرهنگ بيگانه قرار گرفتن بود كه ارزشي نداشت. اگر انسان برود با اختيار خودش انتخاب بكند، صحيح است. الان در فرهنگ غرب انصافاً يك عناصر خوبي وجود دارد كه براي ما حياتي است و ما بايد آنها را ياد بگيريم ، چيزهاي خوب زيادي دارند ، اگر اين چيزهاي خوب نبود كه غرب به اينجا نمي رسيد . اين همه فسادي كه غرب دارد بايد غرب را اصلاً مضمحل مي كرد و مثل دود به هوا مي برد . علت اينكه دود نشدند و نرفتند هوا، اين است كه عناصر واقعاً حسابي در كار اينها بوده ، اينها آدمهاي منظمي هستند ، آدمهاي پركاري اند در تلاشهاشان خستگي ناپذيرند و از همين روي عناصر مثبت و مطلوب فرهنگ اينها را بايد گرفت

و استفاده كرد .

وقتي اروپائيها تهاجم فرهنگي را به كشورما شروع كردند روحيه وقت شناسي ، شجاعت ، خطركردن در مسائل ، تجسس و كنجكاوي علمي را براي ما نياوردند ، نخواستند تا با تعليمات و تبليغات و پيگيري ، ملت ايران يك ملت داراي وجدان كار وجدان علمي بشود . آنها فقط بي بندوباري جنسي را وارد كشور ما كردند .››

نقش نخبگان جامعه و انديشمندان آن همچون نقش يك فيلتر است اگر فرهنگ ديگران بشكل صحيح پالايش شود نه تنها مضر نيست بلكه نقشي سازنده نيز ايفا خواهد كرد ولي تن دادن به فرهنگ ديگران بدون درنظر داشتن جنبه هاي منفي و مخرب آن امري ناپسند و مذموم است كه بايد در برابر آن مقاومت و ايستادگي كرد .

ايستادگي به اين معناست كه آگاهي ديني و بينش سياسي و هوشياري انقلابي جامعه روز به روزافزايش يابد . نقش فرهيختگان و انديشمندان در اين زمينه يك نقش پيشرو و پيش برنده است .

هر چه به آگاهي جامعه افزوده شود مصونيت او در تبادل فرهنگ بيگانه بيشتر خواهد بود

وظيفة ما در قبال فساد فرهنگي كه در جامعه حاكم است چه مي باشد؟
پرسش

وظيفة ما در قبال فساد فرهنگي كه در جامعه حاكم است چه مي باشد؟

پاسخ

در قبال فساد فرهنگي كه معمولاً آثار تهاجم فرهنگي دشمن است، ضمن اينكه بايد خود را حفظ نمود و به تقويت باورها و اعتقادات خويش پرداخت و با عمل صالح رابطة خويش را با آن باورها مستحكم نمود، بايد به مقابله با تهاجم فرهنگي دشمن پرداخت كه نياز به برنامه ريزي دقيق است.

در بحث تهاجم فرهنگي به تعبير رهبر انقلاب بايد يك كار ويژه انجام شود، كه نكاتي را بايد دقت نمود:

الف. الگوهاي فرهنگي، كه جهت زندگي مردم را تغيير مي دهند.

ب. نظام فرهنگي، اگر نظام فرهنگي همة مناسبات اجتماعي و سياسي را احاطه نكند، عواملي به اقتضاي شرايط هدايت جامعه را به دست مي گيرد.

ج. كار فرهنگي، به معني هدايت عمومي جامعه در كشور ما كمتر توجه شده است.

د. همانند سازي و پالايش جامعه بايد در حوزة فرهنگ صورت گيرد.

حالا با توجه به نكات بالا در مقابله با تهاجم در ديد كلي بايد مراحل زير را طي نمود:

1. شناسائي سازمانهاي حمله كننده، كه در قدم اول بايد سازمانها و مراكزي كه كار حمله فرهنگي را شكل مي دهند شناسائي كرد و از كيفيت حمله آنان مطلع شد.

2. تشخيص كار فرهنگي، انسان اگر كارشناس مسائل فرهنگي نباشد، يقيناً نمي تواند فعاليت مضر دشمنان را تشخيص دهد، لذا براي شناسائي تهاجم فرهنگي دشمن بايد با كار فرهنگي آشنا بود.

كار سلبي و ايجابي، مقام معظم رهبري در اين رابطه مي فرمايند: "كار سلبي مقابله با آنها و جلوگيري از توطئه آنها است، كار ايجابي، كار فرهنگي صحيح است، منبري خوب _ منبر خوب _ موعظة مردم و توجيه فكري آنها،

اين روزنامه هاي ما، اين مجلات ما، اين گويندگان ما، اين آقايان مسؤولان كه مرتب در اين جا و آنجا در مسجدها و پشت تريبونها و اين شهر و آن شهر حرف مي زنند، حرف اصليشان اين باشد" و نهايتاً در اين رابطه كلام رهبر بزرگوار انقلاب در پاسخ به سؤال از نحوة پاسخگويي به تهاجم فرهنگي را مي آوريم: "نبرد فرهنگي را با مقابلة به مثل مي شود پاسخ داد، كار فرهنگي و هجوم فرهنگي را با تفنگ نمي شود جواب داد، تفنگ او، قلم است، اين را مي گوئيم تا مسؤولان فرهنگ كشور و كارگزاران فرهنگي در هر سطحي و فرهنگيان ٘ҙʘҘ̠احساس كنيد كه امروز، سرباز اين قضيه شماييد _ راديو، تلوزيون، مدارس، وزارت ارشاد، روزنامه ها، مجلات و كلاً مجموعه بناي فرهنگي كشور، مسؤوليت دارند"

با همة نكاتي كه تذكر داده شد نمي توان انكار نمود كه هيچ عاملي در اصلاح فرهنگي جامعه و مقابله با تهاجم بيگانگان به نيرومندي عامل امر به معروف نيست كه مي بايد با قوت به وسلية دولت و قواي اجرايي ملت احيا شود.

راه عملي مبارزه با تهاجم فرهنگي چيست؟ (راهي كه با توجه به شرايط كنوني عملي باشد)
پرسش

راه عملي مبارزه با تهاجم فرهنگي چيست؟ (راهي كه با توجه به شرايط كنوني عملي باشد)

پاسخ

در بحث تهاجم فرهنگي به تعبير رهبر انقلاب بايد يك كار ويژه انجام شود، كه نكاتي را بايد دقت نمود:

الف. الگوهاي فرهنگي، كه جهت زندگي مردم را تغيير مي دهند.

ب. نظام فرهنگي، اگر نظام فرهنگي همة مناسبات اجتماعي و سياسي را احاطه نكند، عواملي به اقتضاي شرايط هدايت جامعه را به دست مي گيرد.

ج. كار فرهنگي، به معني هدايت عمومي جامعه در كشور ما كمتر توجه شده است.

د. همانند سازي و پالايش جامعه بايد در حوزة فرهنگ صورت گيرد.

حالا با توجه به نكات بالا در مقابله با تهاجم در ديد كلي بايد مراحل زير را طي نمود:

1. شناسائي سازمانهاي حمله كننده، كه در قدم اول بايد سازمانها و مراكزي كه كار حمله فرهنگي را شكل مي دهند شناسائي كرد و از كيفيت حمله آنان مطلع شد.

2. تشخيص كار فرهنگي، انسان اگر كارشناس مسائل فرهنگي نباشد، يقيناً نمي تواند فعاليت مضر دشمنان را تشخيص دهد، لذا براي شناسائي تهاجم فرهنگي دشمن بايد با كار فرهنگي آشنا بود.

3. كار سلبي و ايجابي، مقام معظم رهبري در اين رابطه مي فرمايند: "كار سلبي مقابله با آنها و جلوگيري از توطئه آنها است، كار ايجابي، كار فرهنگي صحيح است، منبري خوب _ منبر خوب _ موعظة مردم و توجيه فكري آنها، اين روزنامه هاي ما، اين مجلات ما، اين گويندگان ما، اين آقايان مسؤولان كه مرتب در اين جا و آنجا در مسجدها و پشت تريبونها و اين شهر و آن شهر حرف مي زنند، حرف اصليشان اين باشد"

و نهايتاً در اين رابطه كلام رهبر بزرگوار انقلاب در پاسخ به

سؤال از نحوة پاسخگويي به تهاجم فرهنگي را مي آوريم: "نبرد فرهنگي را با مقابلة به مثل مي شود پاسخ داد، كار فرهنگي و هجوم فرهنگي را با تفنگ نمي شود جواب داد، تفنگ او، قلم است، اين را مي گوئيم تا مسؤولان فرهنگ كشور و كارگزاران فرهنگي در هر سطحي و فرهنگيان عزيز، احساس كنيد كه امروز، سرباز اين قضيه شماييد _ راديو، تلوزيون، مدارس، وزارت ارشاد، روزنامه ها، مجلات و كلاً مجموعه بناي فرهنگي كشور، مسؤوليت دارند"

با همة نكاتي كه تذكر داده شد نمي توان انكار نمود كه هيچ عاملي در اصلاح فرهنگي جامعه و مقابله با تهاجم بيگانگان به نيرومندي عامل امر به معروف نيست كه مي بايد با قوت به وسلية دولت و قواي اجرايي ملت احيا شود.

توسعه فرهنگي خوب بوده است ولي قدرت تهاجم فرهنگي و تلاشهاي دشمن بيشتر مي باشد چرا اين وضع را پيدا كرده ايم؟
پرسش

توسعه فرهنگي خوب بوده است ولي قدرت تهاجم فرهنگي و تلاشهاي دشمن بيشتر مي باشد چرا اين وضع را پيدا كرده ايم؟

پاسخ

همانطور كه خود شما اشاره كرده ايد، تلاش دشمن در راه براندازي دين و انقلاب ما بسيار بيشتر از زحمات ما در زمينه هاي فرهنگي مي باشد، و اگر ما بخواهيم در اين زمينه ها موفق باشيم بايد ضمن سرعت دادن به كارهاي فرهنگي خود، از اصل خودسازي و توكّل به خداوند در كنار توسل به امامان معصوم( نيز غافل نشويم. همچنين بايد به سرمايه گذاري هاي مالي نيز فكر كنيم، زيرا يكي از حربه هاي دشمن بهره گيري از امكانات مالي وسيع مي باشد. و نيز بايد خود را به آخرين پيشرفتهاي علمي روز مجهّز كرده و از تكنولوژي نرم افزاري نيز غافل نباشيم.

خلاصه اينكه ما در صورتي بر دشمن غلبه خواهيم كرد كه مانند او در كار خود جديّت داشته باشيم، و بخاطر ناملايمات و سختي هاي راه، آقا امام زمان( و مقام معظم رهبري را تنها نگذاريم، و از هيچ كوششي در اين راه فروگذار نباشيم(هر چند كه همين الآن هم با وجود كوچكي كشورمان و كمي جمعيتمان نسبت به ساير كشورهاي قدرتمند، خواب را از چشم آمريكا و ... ربوده ايم"

با نظري به تاريخ بشريت به حقيقتي لذت بخش مي رسيم وآن اين است كه در اكثر زمانها و مكانها در طول تاريخ، قدرت مادي و آميخته با وسوسه هاي شيطاني در دست ظالمين بوده است مثل فرعون، نمرود و ابوسفيان و معاويه و ... اما قدرت حقيقي كه قدرت معنوي است و تجلي قدرت خداوند است در دست انسانهاي

موحّد بوده است، نظير پيامبر بزرگوار اسلام( اميرالمؤمنين علي( و پيامبران و ساير معصومين( و سرانجام هر قوم و ديني به خير و حاكميت الهي ختم شده است. خداوند متعال موسي را بر فرعون و ابراهيم را بر نمرود و نوح را بر قوم نوح پيروز گردانيد و شرق و غرب عالم را به زير پرچم اسلام آورد.گر چه مسلمانان از مسير حقيقي اسلام خارج شدند و گرفتار حكومتهاي ظالمانه بني اميه و بني عباس و ... شدند ولي به بركت انقلاب اسلامي و همّت فرزند پاك زهرا( ، امام خميني( ، اسلام زنده شد و بر اقتدار كفار و ظالمين جهان پايان داد. وما معتقديم و ايمان داريم كه خون سرخ شهيدان و اشك چشم مادران شهدا اجازه نخواهد داد كه فرعون زمان (آمريكا) به تخت ظلم خويش باقي بماند و عاقبت، اين فرعون متكبر زمان در درياي نيل عشق و اخلاص مردم مسلمان ايران، غرق خواهد شد. پرچمي كه به دست امام( برافراشته شد، بر زمين نخواهد افتاد كه در دست سيد بزرگواري قرار گرفته است كه حسيني مي انديشد و علوي حكومت مي كند. و اين سردار عشق وايثار پرچم نظام مقدس جمهوري اسلامي را به دست امام زمان( خواهد رساند و اين وعدة قرآن است.

پس به اميد روزي كه بتوانيم پرچم انقلاب اسلامي خود را به دست آقا امام زمان( برسانيم.

آمين

آيا براي از بين بردن اين فرهنگ غرب كه با لباس هاي مبتذل وارد شهر مي شوند و همه را به طرف خود مي كشانند چه بايد كرد؟
پرسش

آيا براي از بين بردن اين فرهنگ غرب كه با لباس هاي مبتذل وارد شهر مي شوند و همه را به طرف خود مي كشانند چه بايد كرد؟

پاسخ

انحراف نوجوانان و جوانان در عصر كنوني موضوعي نيست كه تنها گريبان قشر جوان اين مرز و بوم را گرفته باشد، بلكه بلايي است كه در سراسر دنيا ريشه دوانده و روز به روز هم بر ابعاد اين معضل جهاني افزوده مي گردد. بحث ارتباطات و وجود وسايل ارتباط جمعي و رسانه هاي مختلف و حجم وسيع و گستردة تبليغات غرب در ترويج فساد و فحشا از طريق انتشار فيلم و عكس و مجله و سي دي و ماهواره و حتي شبكه اينترنت ميان نوجوانان و جوانان و ساير اقشار به عنوان ابزاري جهت مقابله با فرهنگها و سنتهاي بومي هرمنطقه از جهان و در نهايت نابودي اين فرهنگها و جايگزين شدن فرهنگ غرب كه خود آغاز روح جديد استعمار غربي و اروپايي است، خودباختگي ملتها در برابر اين تبليغات، و در نتيجه پشت كردن به آداب و رسوم فرهنگ خودي و لاقيدي و عدم پايبندي به اصول مذهبي، همه و همه گسترش فساد و انحراف در سطح جهاني را موجب گشته، و متأسفانه در جوامع اسلامي عليرغم تلاشهاي مثبتي كه در زمينه حفظ و احياي شعائر ديني صورت مي گيرد، عملكردها و فعاليتهاي ضدّ ارزشي برخي مسؤولين و رسانه ها و عدم برخورد قاطع و صريح و منطقي با جلوه هاي آشكار و پنهان انحراف و فساد اجتماعي از سوي آنان، سهل انگاري خانواده ها و مربيان در امر تربيت كودكان و نوجوانان، خود به اشاعه فساد و انحراف

در اين جوامع دامن زده، اما چاره چيست؟ آيا بايد نشست تا فرهنگ لجام گسيخته و ضدّ اخلاقي غرب تمام ابعاد زندگي ما را در برگيرد، يا خير بايد راه مقابله با اين آفت قرن را در پيش گرفت و براي نابودي آن اقدامات همه جانبه كرد؟ مسلّم است كه اگر كسي به نجات خويش و جامعه اي كه در آن زندگي مي كند مي انديشد، بايد راه مقابله را در پيش گيرد كه خير و سعادت دنيا و آخرت او در همين است. اما چگونه؟

در منطق اسلام هر مسلماني علاوه بر اينكه مسؤول حفاظت خويش از انحرافات و گناهان است، در قبال ديگر افراد بشر هم مسؤول است، و تا آنجا كه در توان دارد بايد مانع انحراف ديگران شود، و نمي تواند و نبايد در برابر اعمال و افعال خلافي كه ديگران انجام مي دهند، بي تفاوت و ساكت بماند. از اينروست كه مسأله امر به معروف و نهي از منكر از مهمترين موضوعات مباحث تعليم و تربيت اسلامي است، به گونه اي كه طبق روايات، امر به معروف و نهي از منكر، شعبه اي از جهاد در راه خداست و به فرموده قرآن ترك اين فريضه، عذاب الهي و نابودي جوامع بشري را در پي خواهد داشت.

پيامبر (ص) مي فرمايد: "بايد امر به معروف و نهي از منكر كنيد و الاّ خداوند بدان را بر نيكان شما مسلّط مي كند و هر چه دعا كنيد مستجاب نخواهد شد."(1) اهميّت موضوع بقدري است كه علي (ع) مي فرمايد: "تمام كارهاي خير و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهي

از منكر همانند آب دهن است در برابر دريا"(2)

موضوع ديگري كه در بحث مقابله با انحراف و فساد فردي و اجتماعي حائز اهميت است آموزش ديني كودكان و نوجوانان و چگونگي تربيت آنان در عمل به تكاليف ديني است. آموزش و انجام تكليف ديني نبايد تا سن بلوغ به تأخير افتد و انسان بايد از كودكي با عبادت پروردگار خوگيرد. فردي كه از خردسالي عملاً با نماز و روزه و طهارت و نجاست و محرم و نامحرم و حلال و حرام از طريق والدين در محيط خانواده آشنا مي گردد، با آداب اسلامي تربيت مي گردد و ادب مي آموزد، آنگاه در نوجواني و جواني و حتي بزرگسالي دچار انحراف نمي گردد، و يا ميزان لغزش او از اصول و مباني ديني و اخلاقي بسيار اندك خواهد بود. كساني كه قوانين و احكام اسلامي را در محيط خانواده درك نكرده و يا به گونه ناقص با تعاليم اسلامي آشنا شده باشند، در دوران پس از كودكي، نسبت به انجام فرائض ديني دچار كندي و سستي و بي ميلي هستند و آنچه مطلوب آنهاست پيروي از شهوات و هواي نفس و گرايش به امور انحرافي است.

امام صادق (ع) مي فرمايد: "احاديث اسلامي را به نوجوانان خود بياموزيد و در انجام اين وظيفة تربيتي سرعت عمل داشته باشيد، پيش از آنكه مخالفين گمراه بر شما پيشي گيرند و سخنان نادرست خويش را در ضمير پاك آنان جاي دهند و گمراهشان كنند.(3)

خداوند به والدين و خصوصاً به پدران كه سرپرست خانواده هستند فرمان مي دهد كه در قبال فرزندان و امور خانواده بي تفاوت نباشند و مانند نگهباني

دلسوز و آگاه، مراقب حريم خانواده از دستبرد شياطين جن و انس باشند،(4) تا محيط خانواده عاري از هر گونه آلودگي و انحراف و گناهي گردد و شرايط براي تربيت و رشد فرزندان سالم و پاك وخداجو فراهم آيد. حق زن و فرزند بر پدر تنها اين نيست كه او عهده دار تأمين هزينه زندگي و مسكن و تغذيه آنها باشد، بلكه پدر به عنوان قيّم خانواده بايد در اصلاح رفتار و گفتار و خط فكري اعضاي خانواده خويش از هيچ تلاشي فروگذار نباشد.

موضوع ديگري كه در تربيت فرزندان داراي اهميّت است و در روايات بسيار مورد تأكيد قرار گرفته، توجّه جدي به روابط دوستي و همنشيني فرزندان است. رسول خدا (ص) مي فرمايد: "هر انساني از دين و روش دوست و همنشين خود پيروي مي كند."(5) و نيز مي فرمايد: "سعادتمندترين مردم كسي است كه با افراد بزرگوار مجالست و معاشرت كند."(6)

براي جلوگيري از انحراف و يا درمان انحراف فرزندان به طور فشرده به چند نكته اشاره مي گردد:

- در برخورد با اين پديده بايد بسيار جدّي بود و هر نوع سهل انگاري از سوي والدين عِقاب و عذاب الهي را در پي خواهد داشت.

- اگر محيط زندگي و وضع اخلاق و منش خانواده و رفت و آمدهاي فاميلي در بروز انحراف فرزندان تأثيرگذار بوده، بايد در تغيير و تبديل و كنترل آنها به گونه اي منطقي و بدور از جنجال به چاره انديشي پرداخت.

- زندگي در برخي مناطق شهري در نوع افكار و گرايشات نوجوانان بي تأثير نيست، در صورت امكان تغيير محيط نيز بايد مورد بررسي قرار گيرد.

- پدر و مادر

بايد به طور جدي در معاشرتهاي مفسده انگيز، تجديد نظر كنند و در عوض رفت و آمد با افرادي را ترتيب دهند كه بر سلامت دين واخلاق اعضاي خانواده تأثيرگذار است.

- رفتار و معاشرت پدر و مادر با يكديگر و نوع پوشش آنها در خانه در انحراف فرزندان نقش داشته باشد.

- نحوة كسب معاش و تأمين درآمد خانواده نيز از اهميت فوق العاده اي برخوردار است، زيرا غذاي ناپاك قلب و روح انسان را تاريك مي كند، تا جايي كه انسان را از درك و قبول حقيقت دين باز مي دارد.

- دوستي و رفاقت والدين با نوجوان و جوان و احترام به شخصيّت او بايد به عنوان يك اصل تلقي گردد و براي خواسته ها و گفته هاي او بايد گوش شنوايي وجود داشته باشد و بهترين كس همان پدر و مادرند.

- در پند و موعظه و نصيحت بايد به گونه اي غيرمستقيم عمل كرد و از افراط و تفريط در محبت و تنبه فرزندان پرهيز كرد، كه هر دو مخرب است.

- ارتباط با افراد يا مراكزي كه مي توانند در زمينه تربيت و اصلاح فرزندان، والدين را ياري دهند، بايد مهم تلقي گردد.

- رفت و آمد به اماكن مقدس همراه با فرزندان و شركت در مجالس ديني و برگزاري اين مجالس درخانه در صورت امكان، قرائت و انس با قرآن و دعا توسط والدين در محيط خانواده، همه در سلامت فكري و روحي فرزندان مؤثر است.

خلاصة كلام اينكه از آنجايي كه اولين محيط تربيتي هر انساني كانون خانواده است، ابتدا بايد در اصلاح اين واحد اجتماعي سعي و تلاش جدّي كرد، كه اگر خانواده از جايگاه

اصيل و اسلامي خود برخوردار گردد، سهل انگاري و اهمال كاري و بي كفايتي و بي قيدي و ناآگاهي افراد به حداقل خواهد رسيد و تمام اركان جامعه اصلاح مي گردد. بنابراين براي مقابله با هر نوع انحراف و فسادي بايد در وهله اول والدين خود را ملزم به رعايت دستورات اخلاقي و ديني كنند تا فرزندان با پيروي از آنان در برابر انحرافات واكسينه شوند.

منابع و مآخذ:

1) سفينة البحار، ج1، ص448و449

2) نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 374 ، بنقل از تفسير نمونه، ج3، ص4

3) اصول كافي، ج6، ص46

4) سوره مباركه تحريم/ آيه 6

5) وسايل الشيعه، ج4، ص207 ، مستدرك ج2، ص62

6) بحارالانوار، ج15، ص51

- آئين تربيت، ابراهيم اميني

- مسائل تربيتي اسلام، سيد محمد باقر حجتي

- خانواده و تربيت كودك، علي قائمي

- تربيت از ديدگاه اسلام، دكتر احمد بهشتي

آيا تبليغاتي كه كشورهاي ديگر براي جوانان شيعه و انقلابي ايران براي به فساد كشاندن آنها مي كنند ما نيز براي مبارزه با اين تبليغات و مبارزه با اين شبيخون فرهنگي انجام مي دهيم؟ آيا اين مقدار مبارزه كافي است؟
پرسش

آيا تبليغاتي كه كشورهاي ديگر براي جوانان شيعه و انقلابي ايران براي به فساد كشاندن آنها مي كنند ما نيز براي مبارزه با اين تبليغات و مبارزه با اين شبيخون فرهنگي انجام مي دهيم؟ آيا اين مقدار مبارزه كافي است؟

پاسخ

موجب كمال خوشوقتي و خوشحالي است كه جوانان عزيز كشورمان حتي در شهرهاي كوچك و دور افتاده از مركز از روحيات پر شور انقلابي و ديني برخوردارند و براي اسلام و مكتب حياتبخش تشيع دل مي سوزانند و براي ترويج و توسعه آن همت مي گمارند و از نقص تبليغ و ترويج مذهب گلايه و شكوه دارند. آفرين بر اين همت و پشتكار و تلاش و جديت و شور و نشاط. آرزو مي كنيم اين روحيه بيش از پيش گسترش يابد و بخش قابل توجهي از جوانان عزيز كشور به اين صحنه شور و حماسه گام نهند و با ابتكار و خلاقيت و شور و شوق به ميدان مبارزه با جهل و ناآگاهي و بي بصيرتي و مقابله با هجمه هاي گسترده جوامع استكباري قدم بگذارند و آينده اي توام با حماسه هاي جاودان و ماندگار خلق كنند.

دوست عزيز! قدر مسلم تلاش فرهنگي كشور و جامعه ما در برابر حجم وسيع و طوفانهاي سهمگين تبليغات سموم و زهر آگين جوامع استكباري و نظام سلطه جهاني اندك و ناچيز است و نمي توان با آن همه دستگاههاي عظيم خبري و تبليغي جهاني مقابله و مبارزه كند. چه بسيار انسانها و افراد و جوامعي بوده و هستند كه تاكنون حتي يك كلام از زبان ما نشنيده اند. و اسلام و انقلاب اسلامي و امام و جمهوري اسلامي

و قرآن و اهل بيت و شيعه و ... را از زبان مستشرقان شنيده اند. و از قلم شرق شناسان اسلام ستيز خوانده اند. چه بسيار قرآنهايي كه توسط آنان ترجمه و چاپ و نشر شده و هر آنچه خواسته اند به اسم اسلام و قرآن نوشته اند. چه بسيار كتابها، مجلات، مقالات و سخنراني هايي كه در كشورهاي گوناگون در طول قرنهاي متمادي توسط مجامع شرق شناس و اسلام شناس غربي ارايه شده و اسلام و مذاهب اسلامي، قرآن، اهل بيت، نبوت، امامت و ... را به جهانيان معرفي و عرضه كرده اند اسلام و قرآني كه با اسلام و قرآن حقيقي فرسنگها فاصله دارد بلكه اسلام و قرآني كه درست در نقطه مقابل اسلام و قرآن قرار دارد. كافي است شما كتابهاي مربوط به شرق شناسي و آثار و نوشته هاي مربوط به خاور شناسان را

مرور كني آنگاه اندكي متوجه خواهي شد چه توطئه هاي بزرگي بر ضد اسلام در طول قرنهاي گذشته سامان داده اند ولي به بركت قرآن كريم كه فرموده است: دشمنان مي خواهند نور خدا را خاموش كنند ولي شدني نيست.

امروز هم با همه هجوم وسيع و گسترده استكبار اسلام يكي از اديان زنده اروپاست. مسيحيت با همه تلاش خودش نتوانسته است جوامع اسلامي و ايران را تسخير كند ولي اسلام مي رودكه اروپا و غرب را تسخير كند و برخي از متفكران غربي گفته اند قرن 21 قرن غلبه و حاكميت اسلام بر اروپاست.

دوست عزيز! همچنان ما در سطح جهان مظلوم هستيم و صدايمان به جايي نمي رسد. اما باور داريم كه دين ما حق است و

روزي فاتح جهان خواهد شد و البته بايد خيلي بيش از اين تلاش كنيم و از نزاعهاي پست و حقير بپرهيزيم و نيرويمان را متمركز كنيم براي مقابله با دشمنان عنود و لجوج تا دندان مسلح.

به اميد پيروزي و حاكميت دين حق، اسلام راستين بر اين گيتي. انشاء الله

مطالب لازم در مورد تهاجم فرهنگي و راههاي جلوگيري آن و مصاديق تهاجم فرهنگي كه راهگشاي جوانان در حل مشكلات آنان در اين زمينه باشد، را بفرماييد.
پرسش

مطالب لازم در مورد تهاجم فرهنگي و راههاي جلوگيري آن و مصاديق تهاجم فرهنگي كه راهگشاي جوانان در حل مشكلات آنان در اين زمينه باشد، را بفرماييد.

پاسخ

به طور خلاصه بايد گفت : تهاجم فرهنگي غدة چركيني است كه پيكرة جامعة اسلامي را تهديد مي كند. استكبار جهاني و دشمنان اسلام بخوبي دريافته اند كه براي دستيابي به منابع ملي مسلمين و از بين بردن فرهنگ مذهبي و به استضعاف كشيدن كشورها، بايد به تهاجم فرهنگي غرب در درون كالبد جوامع اسلامي پرداخت . بر اين اساس استكبار بعد از شكستهاي پي در پي در زمينه هاي سياسي و نظامي با استفاده از رسانه هاي عمومي ماهواره مطبوعات ، عناصر نفوذي و روشنفكران وابسته و ... به القاي فرهنگ غربي پرداخته است . عوامل مؤثر در تهاجم فرهنگي عبارتند از: 1 _ ضعف آگاهي افراد از معارف غني اسلام 2 _ ضعف ايمان كه مهمترين عامل نفوذ فرهنگ اجنبي است زيرا دين بينش فرد و طرز تفكر اوست هر اندازه كه پايه هاي اعتقادي فرد سست تر باشد، احتمال خطا و تأثيرپذيري از ساير عقايد و فرهنگها بيشتر خواهد شد.از اين رو زماني تهاجم فرهنگي در عمل موفق تر است كه جامعه داراي ضعف ايمان و عقيده باشد و بر عكس اگر جامعه از بعد ايمان و عقيده محكم باشد، هر قدر هم كه تهاجم فرهنگي قوي باشد هيچ گونه اثري نخواهد پذيرفت حضرت علي (7) در نهج البلاغه خطبه 57 مي فرمايند:بندگان خدا! بدانيد كه تقوي حصار بلند و غير قابل تسلط است و بي تقوايي و هرزگي حصار و بارويي پست است كه حافظ

ساكنان خود نيست و آن كس را كه به آن پناه برد، حفظ نمي كند.همانابا نيروي تقوي نيش گزنده خطاكاريها بريده مي شود. مقام معظم رهبري اين كار را به شبيخون فرهنگي و گاهي به غارت فرهنگي تعبير كرده اند. حال ما وظيفه داريم با هوشياري تمام اوضاع و احوال را بخوبي بشناسيم و با استعانت از خداي متعال و ائمه اطهار(:) به قدر وسع و توانايي ، با آن مقابله كنيم

اما حل مشكل جوانان راه حل اساسي اين است كه جوانان عزيز بايد با استفاده از فطرت خدادادي و زمينه هاي مناسب فعلي كه به بركت جمهوري اسلامي راه براي تحقيق و مطالعه باز است ; در بازسازي اعتقادي و استدلالي كردن باورها بكوشند تا فكر و دل آنها با باورهاي ديني آرام گيرد و طوفان تهاجم بر آنها تأثير نگذارد.

با توجه به گسترة تهاجم فرهنگي به گفته مقام معظم رهبري شبيخون فرهنگي در حوزة مقدّس علمية قم براي مقابله با آن چه راه هاي عملي در پيش گرفته شده است
پرسش

با توجه به گسترة تهاجم فرهنگي به گفته مقام معظم رهبري شبيخون فرهنگي در حوزة مقدّس علمية قم براي مقابله با آن چه راه هاي عملي در پيش گرفته شده است

پاسخ

1. بي ترديد، رسالت حوزة مقدس علميّه شناخت دين با توجه به منابع دست اوّل آن يعني وحي و سنّت پيامبر6 و امامان از يك سو و تزكيه پالايش درون از رذايل اخلاقي و آراسته شدن به زيور گران قدر تقوي َ و معنويت در منش و روش از سوي ديگر است زمينة حركت در بستر اين دو عنصر بنيادين و ضروري براي هر عضو حوزة علميه الهام گيري از سفارش قرآن كريم است كه فرمود: "وَيُزَكِّيهِم ْ وَيُعَلِّمُهُم ُ الْكِتَ_َب َ وَالْحِكْمَة (آل عمران 164) تزكيه همان پالايش درون و تعليم نيز بازسازي و جهت دهي انديشه از بيرون است كه به يقين براي آن پردازش دروني امري ضروري و اساسي و بلكه زمينه ساز آن است

2. اين دو گوهر گران مايه كه هويّت حوزه را رقم مي زند، تربيت يافتگاني را به جامعه تحويل مي دهد و گنجينه هايي را در دامن خود مي پروراند كه مقتداي مردم در گرايش به معنويّت وايمان قرار مي گيرند.

3. شبكة مقدّس مساجد، از مهم ترين راهبردهاي اين تلاش براي محقق ساختن آن حركت به منظور بسط و گسترش معنويت در مردم است عنصر اصلي رونق يافتن مساجد، و به اصطلاح كاتاليزور فعّال شدن آن ها، روحاني است به ديگر سخن گفته مي شود كه نمك دين مسجد است و نمك مسجد هم روحاني است _ قرآن كريم

دربارة جايگاه و اهميّت مساجد مي فرمايد: "...وَ مَسَ_َجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْم ُ اللَّه ِ كَثِيرًا;(حج 40) روحاني هم چون چراغي تابناك در مسجد مي درخشد و فضاي آن در پرتو نورانيّت او جان مي گيرد و زنده مي شود. قرآن كريم در آيه اي كه چندان بي ارتباط با وظيفه روحاني نيست مي فرمايد: "فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُل ِّ فِرْقَة ٍ مِّنْهُم ْ طَ_آغ فَة ٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي الدِّين ِ وَ لِيُنذِرُواْ قَوْمَهُم ْ إِذَا رَجَعُوَّاْ إِلَيْهِم ْ لَعَلَّهُم ْ يَحْذَرُون َ ;(توبه 122) چرا از هر گروهي از مؤمنين طايفه اي كوچ نمي كنند تا در دين (و معارف و احكام اسلام آگاهي يابند و به هنگام بازگشت به سوي قوم خود، آن ها را بيم دهند؟ شايد (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند و خودداري كنند." اين كه روحاني با چه معياري به مسجدي دعوت شود، براي جذابيت برنامه هاي مسجد وسوق گسترده مردم به اين مركز مهم ديني چه تدابيري بايد انديشه شود، و... از مسائلي است كه اعضاي هيئت امنأ در آن بسيار مؤثرند. اعضاي فوق نيز، عموماً از سوي مردم برگزيده مي شوند.

5. در حوزه شبكه مساجد، آن چه كه به روحاني به عنوان وظيفه طلبگي مربوط مي شود; حركتي مخلصانه و صادقانه به منظور فعّال كردن و رونق بخشيدن آن ها است بخشي ديگر از مسائل به مردم مربوط مي شود كه چه مسئوليني را به عنوان هيئت امنأ برگزينند تا آن ها راه را براي ورود روحاني شايسته هموار سازند.

6. در زنجيرة كار ديني و معنوي روحاني با مردم سازمان هاي متعددي از قبيل سازمان تبليغات اسلامي ادارة امور مساجد، و... وجود دارند كه عملكرد منطقي آن ها در سامان بخشي به امر مقدّس تبليغ ديني مؤثّر است

حتي اگر اين مجموعه ها، درست عمل نكنند، شبكة مساجد با تكيه بر مردم به گونة خودجوش مي توانند امور مسجد را به پيش ببرند و ضرورتاً در اين راستا، ملزم به استفاده از سازمان هاي مذكور نيستند.

7. خلاصه آن كه از ديدگاه اين نوشتار، مهم ترين حلقه ارتباط معنوي روحاني با مردم مساجد مي باشند. سازمان دهي امر مساجد همان گونه كه بيان شده برآيندي از دو عنصر روحاني و مردم است

8. افزون به شبكة مقدس مساجد، امروز به لطف الهي روحانيّت در حوزة مقابله با شبيخون فرهنگي با قلم و بيان خود، در عرصه هاي مختلف از جمله روزنامه ها، مجلات شبكه اينترنت و... فعّال است آن چه ضروري مي نمايد، توجه به روي آوردن مردم در يادگيري وظايف ديني خود، به اين صنف و گروه است استفتا از مراجع تقليد، و پرسيدن تكاليف ديني از روحاني محل و در يك كلام انطباق وظايف ديني خود با مراجع تقليد كه روحاني حلقة واسطة ميان آن مقام والا با مردم است از جمله راه كارهاي هم كاري مردم و روحاني در مقابله با پديدة شوم تهاجم و شبيخون فرهنگي است

با توجه به اين كه در جامعه امروز، عده اي با اشاعه فساد و بي بند و باري و... قصد دارند جامعه را از مسير درست منحرف كنند; نظر قرآن دربارة اين را موضوع تشريح فرماييد؟
پرسش

با توجه به اين كه در جامعه امروز، عده اي با اشاعه فساد و بي بند و باري و... قصد دارند جامعه را از مسير درست منحرف كنند; نظر قرآن دربارة اين را موضوع تشريح فرماييد؟

پاسخ

مسئله انحرافات اجتماعي و ترويج فساد و فحشا و فسق و فجور در بين اجتماع از طرف افراد فاسد، مطلبي است كه همواره از آغاز آفرينش ِ انسان وجود داشته و دارد و انبياي عظام و اولياي الهي هميشه با فاسدان زمان خود درگير بوده اند.

بعد از رسالت ِ خاتم ِ پيامبران حضرت محمد9، دشمنان اسلام نيز در محيطهاي مختلف و با استفاده از پيشرفته ترين ابزارهاي تبليغي همواره سعي در منحرف كردن مسلمانان داشته اند كه نمونة روشن آن فريب كاري هاي معاويه و يزيد است كه به شهادت حضرت علي 7 و امام حسين 7 منجر شد.

قرآن كريم براي مبارزه و مقابله و پيشگيري از اين تهاجم برنامه هاي جامع و عملي را ارائه داده كه نمونه اي از آن چنين است

1. شناخت خدا و اطاعت از او; چنان كه قرآن مي فرمايد: "وَ أَن ِ اعْبُدُونِي هَ_َذَا صِرَ َطٌ مُّسْتَقِيم (يس 61) و اين كه مرا بپرستيد. اين راه راست است "

2. تقويت باورهاي ديني قرآن مي فرمايد: "قُل ْ أَنَدْعُواْ مِن دُون ِ اللَّه ِ مَا لاَ يَنفَعُنَا وَلاَ يَضُرُّنَا;(انعام 71) بگو: آيا به جاي خدا چيزي را بخوانيم كه نه سودي به ما مي رساند و نه زياني " بنابراين به هيچ بهايي نبايد در باورهاي ديني مان ترديد كنيم و از آن ها دست برداريم

3. به پا داشتن نماز و احياي اين فرهنگ در جامعه و مراقبت در اوقات نمازهاي پنجگانه چنان كه قرآن مي فرمايد:

"إِن َّ الصَّلَوَة َ تَنْهَي َ عَن ِ الْفَحْشَآءِ وَ الْمُنكَر;(عنكبوت 45) نماز از كار زشت و ناپسند باز مي دارد".

4. اجراي فرهنگ ِ "امر به معروف و نهي از منكر" و احياي آن در جامعه و فضاي جامعه قرآن مي فرمايد:

"وَيَأْمُرُون َ بِالْمَعْرُوف ِ وَيَنْهَوْن َ عَن ِ الْمُنكَرِ وَأُوْلَغ كَ هُم ُ الْمُفْلِحُون (آل عمران 104) ]مردم را[ به نيكي دعوت كنند و به كار شايسته وادارند و از زشتي باز دارند و آنان همان رستگارانند."(ر.ك فرهنگ و مقاومت فرهنگي مهدي نويد / تهاجم فرهنگي آية الله مصباح يزدي / فرهنگ و تهاجم فرهنگي سخنان مقام معظم رهبري _ دامت بركاته _.)

5. ترويج فرهنگ ازدواج و تسهيل آن چنان چه در آيات 32 و 33 سوره نور آمده است و پيامبرگرامي اسلام 9 فرمود: "من تزوّج فقد احرز نصف دينه هر كس ازدواج كند به درستي كه نيمي از دين خود را پاسداري كرده است .(براي ديدن برخي روايات در اين باره ر.ك بحارالانوار، علامه مجلسي ، ج 103، ص 219 _ 220.)

آن چه مهم است انجام وظيفه است و خداوند بيش از حد توان تكليفي نخواسته است "لاَ يُكَلِّف ُ اللَّه ُ نَفْسًا إِلآ وُسْعَهَا;(بقره 286) خداوند هيچ كس را، جز به اندازة توانائيش تكليف نمي كند."

لذا، انسان متعهد، تا توان دارد خوب است انجام وظيفه كند، ولي نتيجه را به خداوند واگذار كند; زيرا، خود خداوند مي فرمايد: "وَ قَال َ مُوسَي ََّ إِن تَكْفُرُوَّاْ أَنتُم ْ وَ مَن فِي الاْ ?َرْض ِ جَمِيعًا فَإِن َّ اللَّه َ لَغَنِي ٌّ حَمِيد;(ابراهيم 8) و موسي غ (به بني اسرائيل گفت اگر شما و همة مردم روي زمين كافر شويد، (به خدا زياني نمي رسد، چرا كه

خداوند، بي نياز و شايستة ستايش است "

به هر حال اقدام مقتضي در حد توان در تمامي جهات و ابعاد، امر به معروف و نهي از منكر با شرايط و ضوابطي كه دارد، دعا و توسل براي بهبودي وضع جامعه هماهنگ شدن با مقام معظم رهبري به عنوان ولي فقيه و... از جمله اموري است كه شايسته است به آن توجه شود.

يك نوجوان چگونه با تهاجم فرهنگي مبارزه كند
پرسش

يك نوجوان چگونه با تهاجم فرهنگي مبارزه كند

پاسخ

تهاجم فرهنگي از موضوعات اجتماعي

مهم و شاخص دنياي امروز است. دنياي صنعتي با

استفاده از تكنولوژي و ابزارهاي خود، سعي در

ترويج فرهنگ خود و برافكندن بنيان هاي فرهنگي

ديگر جوامع دارد. مسلما اگر ملت ها و دولت هاي

جهان سوم به فكر نباشند و راهي براي مقابله و دفع

تهاجم نينديشند فرهنگ آنها به تاراج خواهد رفت و

به دنبال آن همه چيز آنها در جهت منافع قدرت هاي

جهاني قرار خواهد گرفت. براي مقابله با تهاجم

فرهنگي در آغاز كاري فرهنگي لازم است كه

عمده ترين عناصر آن عبارت است از :

1- شناخت

دقيق تهاجم فرهنگي و تعريف و ابعاد و فلسفه آن

2- شناخت

روش هاي تهاجم 3- شناخت راه هاي مقابله با تهاجم

4- تبديل

كردن ايده ها به عمل و كار عملي وسيع براي مقابله با

آن

5- شناساندن تهاجم و ابعاد آن به ديگران

در صورت تحقيق در موارد فوق به كار انداختن

انديشه ها در اين جهت قطعا نتايج مفيدي در پي

خواهد داشت.

در مقابل تهاجم فرهنگي ,چگونه بايد عقايد خود را حفظ و كامل كنيم ؟
پرسش

در مقابل تهاجم فرهنگي ,چگونه بايد عقايد خود را حفظ و كامل كنيم ؟

پاسخ

تقويت ايمان و عقيده راه هاي متعددي دارد از جمله:

1- بالا بردن سطح شناخت و آگاهي هاي ديني. در اين زمينه گسترش مطالعات و تحقيقات ديني با برنامه ريزي هايهدايت شده و منظم بسيار ضروري است.

2- گسترش فعاليت هاي فرهنگي و تبليغاتي با شيوه هايي نو و جذاب.

3- تقويت جلسات و برنامه هاي مذهبي و هر چه با شكوه تر و پرمحتواتر برگزار كردن آنها.{J

به نظر شما بهترين راه مقابله با تهاجم فرهنگي چيست ؟
پرسش

به نظر شما بهترين راه مقابله با تهاجم فرهنگي چيست ؟

پاسخ

مساله تهاجم فرهنگي از معضلات اجتماعي عصرحاضر در كشورهاي جهان سوم خصوصا كشورهاي اسلامياست كه به علت پيچيدگي وآميخته بودن آن با مسائل ديگر اجتماعي راه مقابله با آن بسيار دشوار است آنچه كه بهطور كلي مي توان ابراز داشت اين كه بايد تمامي امكانات در راه استقرارارزشهاي اسلامي وملي به كار گرفته شود وتمام دين داران با مايه گذاشتن از امكانات خوددر اين راه به مبارزه بپردازند مبارزه اي كه از يك سو جنبه توليدي دارد(يعني توليد برنامه ها و به كار گرفتن ابزارهاي لازم در اين مورد) و از سوي ديگر مبارزه منفي و تحريم آنچه كه در صددكندن بنيانهاي اعتقادي و ديني جامعه است. به هر ترتيب افزوني آگاهي ها و بينش سياسي واجتماعي به وسيلهمطالعه تفكر و ارتباط مداوم با قرآن و مكتب اهل بيت (ع) زيربناي مبارزه با تهاجم فرهنگي است.{J

در خصوص تهاجم فرهنگي چه بايد كرد؟
پرسش

در خصوص تهاجم فرهنگي چه بايد كرد؟

پاسخ

مقابله با تهاجم فرهنگي حركتي گسترده با همياري ملت و دولت را مي طلبد. برشماست كه بكوشيد در محيطپيرامون خود اعم از خانواده دانشگاه و محل كار به فعاليت هاي خوب و مفيد فرهنگي دست بزنيد و با برنامه ريزيهاي حساب شده و گسترده با همياري ديگر دوستان به مبارزه با عوامل فساد برخيزيد و روح معنويت را حاكمسازيد.{J

براي جلوگيري از نفوذ فرهنگ غرب به جامعه اسلامي چه بايد كرد؟
پرسش

براي جلوگيري از نفوذ فرهنگ غرب به جامعه اسلامي چه بايد كرد؟

پاسخ

اين مسأله ابعاد و راه هاي مختلفي دارد. براي مبارزه با تهاجم فرهنگي غرب و حركت به سوي اسلامي شدن دانشگاه ها هر دانشجوي متعهد و مسلماني بايد خود را براي سه جهاد آماده كنيد.

الف - شناخت تهاجم دشمن و شيوه هاي آن

ب - شناخت فرهنگ اسلام و باور داشتن آن

ج - اتخاذ روش هاي مناسب در جهت مقابله با تهاجم

د - تحكيم مباني عقيدتي و فكري

{J

در برابر شبهات چه بايد كرد؟
پرسش

در برابر شبهات چه بايد كرد؟

پاسخ

پاسخ گويي به شبهه، نيازمند داشتن اطلاعات كافي از شبهه و از مكتبي است كه بايد به دفاع از آن پرداخت. طبيعياست شخصي كه مي خواهد از اسلام دفاع كند، بايد اطلاع كافي از كليّت منابع آن داشته باشد و بدون آن، مسلما قادربه دادن پاسخ صحيح به شبهات نخواهد بود.{J

براي برطرف كردن معضلاتي از قبيل غرب زدگي , عدم رعايت شوونات اسلامي و غيره چه بايد كرد؟
پرسش

براي برطرف كردن معضلاتي از قبيل غرب زدگي , عدم رعايت شوونات اسلامي و غيره چه بايد كرد؟

پاسخ

}در اين رابطه نكات چندي را يادآور مي شويم:

الف) تنها به معضلات و ابعاد منفي اجتماع فكر نكنيد، بلكه به جنبه هاي مثبتي كه به شكرانه انقلاب براي ملت ماپيش آمده نيز بينديشيد. اگر شما بتوانيد دوران پس از انقلاب را با دوران قبل از آن مقايسه كنيد نگرش ديگري خواهيدداشت.

ب ) علاوه بر اين نبايد از معضلات اجتماعي آنچنان ناراحت شويد كه خود را در غم و اندوه غوطه ور سازيد، چونخود اين حالت نيز باعث كندي كار و سدّ راه تكامل شما خواهد بود. نبي اكرم(ص) درباره نابساماني اجتماع و عدمايمان مردم به شدت ناراحت مي شدند تا اين كه خداي سبحان حضرتش را دلداري داده و مي فرمايد: طه ما انزلناعليك القرآن لتشقي پيامبرا ما اين قرآن را براي اين نفرستاديم كه به خاطر كفر و عدم گرايش اين مردم خود را به رنج و مشقتبيفكني{M»، (طه، آيه 1) و نيز مي فرمايد: لعلّك باخع نفسك الاّ يكونوا مؤمنين اي رسول، تو چنان در انديشه اينخلقي كه از غم بي ايماني اين مردم خود را هلاك كني{M»، (شعراء، آيه 23).

ملاحظه مي كنيد كه قرآن مجيد چگونه نبي اكرم(ص) را از آن همه غم و اندوه بر حذر داشته است و نيز تعبيرحكيمانه علي(ع) در اين راستا حائز اهميت است كه مي فرمايد: الهمّ نصف الهَرَمِ ؛ همّ وغمّ نصف پيري را تشكيلمي دهد{M»، (نهج البلاغه قصار 143)؛ يعني، غصه و اندوه انسان را مي شكند و زود از پا در مي آورد. با اين نگرش، گرچهما به احساس پاك شما ارج مي نهيم ولي رهنمود ما اين است

كه خود را چنان دچار اندوه و حسرت نكنيد كه از اهدافبلند و تكامل باز بمانيد.

ج ) و اما چه بايد كرد؟ از نكات مزبور چنين برداشت نكنيد كه پس ما مسؤوليتي در ازاي اين رويدادها نداريم؛ بلكهبه پيشنهادي چند، نيك بينديشيد.

1- هر كجا زمينه مناسبي يافتيد دگرسازي كنيد و امر به معروف و نهي از منكر را در كمال مهارت و ظرافت به انجام برسانيد.

2- اهل مطالعه باشيد و با افراد دلسوزي همچون خودتان در ارتباط بوده و تشكل داشته باشيد.

3- و در محافل و مجالسي كه تشكيل مي دهيد بر اين انديشه باشيد كه براي سازندگي و تربيت نسل جوان چه بايد كرد؟ و همچون بسياري ازدانشجويان به طور فعّال و كوشا در اين راه گام برداريد و مطمئن باشيد كه خداي كريم در صدد ارشاد چنين فرزانگاني است. و اميدوار باشيدكه در نهايت از تلاش خود نتيجه خواهيد گرفت.

چند از اين الفاظ واضمار و مجاز Eسوز خواهم سوز با آن سوز ساز
{

وظيفه يك دانشجو در مقابل تهاجم فرهنگي چيست ؟
پرسش

وظيفه يك دانشجو در مقابل تهاجم فرهنگي چيست ؟

پاسخ

تهاجم فرهنگي ابعاد مختلفي دارد و در محيط دانشگاهي از راه هاي ويژه اي انجام مي گيرد؛ برخي از آن راه هاعبارت است از:

الف - ايجاد دگرگوني در نظام فكري و اعتقادي. اين برنامه از طريق استفاده هاي نادرست فلسفي و نظري از ره آوردهاي علمي و القاي علمي بودنبرخي از آموزه هاي مغاير با جهان بيني ديني صورت مي پذيرد.

ب - القاي نگرش هاي معرفت شناختي، جامعه شناختي، روان شناختي و تفكرات سياسي و اجتماعي غربي و بيرون راندن انديشه هاي ديني ازعرصه هاي فوق و تبليغ خالي بودن دين از محتويات مربوط به اين ساحت ها.

ج - كم رنگ سازي ارزش هاي اصيل و پايدار ديني و تبليغ نسبيت و تاريخ مندي اصول ارزش ها و تبعيت آن از ذوق و سليقه هاي تجدد طلبانهقومي، ملي، نژادي و ...

د - نفوذ در جريانات نقش گذار و تلاش در جهت ايجاد انحراف در مسير آنان و كشاندن آنها به سوي حركت هاي معارضه آميز و سياسي كاري بهجاي تلاش هاي انقلابي و اسلامي.

در مقابله با مسائل فوق هر دانشجوي متعهد و با ايمان با سه جهاد پيگير و پردامنه روبه روست :

1- جهاد علمي و تلاش پيوسته جهت شناخت هر چه بيشتر اسلام و معارف آن و محتويات دين در عرصه هاي مختلف و شناخت و درك درستمسائل سياسي و اجتماعي.

2- جهاد عملي در راستاي تقويت بنيان معنوي و ايماني خويش از طريق ارتباط پيوسته با خدا ، قرآن و پيشوايان دين.

3- جهاد اجتماعي؛ يعني، تلاش در جهت گستراندن نور معنويت در محيط دانشگاه و تقويت بخشيدن به آگاهي ، شعور و احساس ديني دردانشگاهيان.{

وظيفه ما در مقابل مشكلات فرهنگي و غيرفرهنگي جامعه چيست ؟
پرسش

وظيفه ما در مقابل مشكلات فرهنگي و غيرفرهنگي جامعه چيست ؟

پاسخ

دانشجوي گرامي ما اين روحيه ارزشمند كه حاكي از تعهد، مسؤليت پذيري، حق شناسي و قدرداني از نعمت هاي الهي است را به شما تبريك عرض مي نماييم. آري همه كساني كه نسبت به مسائل و مشكلات فرهنگي و غير فرهنگي موجود در جامعه رنج مي برند در واقع با شماهمدرد هستند و ما نيز به نوبه خود با شما ابراز همدردي مي كنيم اما وظيفه در مقابل اين مشكلات چيست؟ ما چند وظيفه در قبال اين گونه مسائل داريم:

1- اولاً سعي كنيد اين روحيه تعهد و مسؤليت پذيري را همواره در خود حفظ كنيد.

2- مراقب باشيد كه خودتان به اين گونه اشتباهات آلوده نشويد.

3- در صورت امكان و احتمال تأثير از امر به معروف و نهي از منكر غفلت نكنيد كه يكي از علل شيوع اين مشكلات عمل نكردن مردم به اين وظيفه همگاني يعني امر به معروف و نهي از منكر است البته اگر احتمال اثر نمي دهيد و يا ممكن است براي شما خطر جدي به دنبال داشتهباشد همان تأثير و ناراحتي دروني شما كافي است ولي در صورت امكان به هر اندازه اي كه مي توانيد بايد به تكليف شرعي خود عمل نماييد و لازمه اين كار آشنايي با احكام امر به معروف و نهي از منكر است.

4- سعي نماييد با خودسازي، كسب مهارت هاي لازم خودتان را آماده خدمت به جامعه كنيد تا حداقل جاي يكي از افرادي كه موجب اين نابساماني ها مي شوند را پر نماييد.

5- وجود اين گونه كاستيها و نابساماني ها يا مشكلات فرهنگي و اخلاقي از قبيل بي حجابي نبايد موجب يأس

و نااميدي شما شود بلكه بايد شما را مصمم كند تا خود براي اصلاح و بهبود وضع موجود مهيا كنيد و از خداوند بخواهيد كه اين امكان و توفيق را به شما بدهد تا دركنارديگر دردمندان دلسوز بتوانيد گام هاي مؤثر در جهت رفع اين مشكلات برداريد از خداوند متعال موفقيت روزافزون شما را مسئلت مي نماييم. {J

راه مقابله با نفوذ تهاجم فرهنگي در خود و اطرافيان چيست ؟
پرسش

راه مقابله با نفوذ تهاجم فرهنگي در خود و اطرافيان چيست ؟

پاسخ

نقش مخرب تهاجم فرهنگي دشمن از آن جهت حائز اهميت است كه كار كرد آن ايجاد اختلال در روابط كليدي واستراتژيك نظام است يعني اگر نتوان به نحو مقتضي كار كردهاي تهاجم فرهنگي دشمن را اصلاح نمود به تدريج رابطه مردم با اسلام، رهبري و ساير مسؤولين نظامسست و آسيب پذير خواهد شد و سلامت كليت نظام به خطر خواهد افتاد در اينجا ابتدا لازم است كه تعريف دقيقي از تهاجم فرهنگي داشته باشيم: حركت ها و مجموعه اقدامات آگاهانه و هدفمند دشمنان نظام براي تغيير باورداشتها گرايشات، تمايلات و رفتارهاي غالب اكثريت مردمجامعه را با هدف دورسازي اين باور داشتها گرايشها، تمايلات و رفتارهاي از حوزه جهان بيني و فرهنگ اسلامي و نزديك ساختن حوزه جهان بيني و خواسته ها و فرهنك مهاجم را تهاجم فرهنگي مي نامند.

اما در مورد راه هاي مقابله با تهاجم فرهنگي ابتدا لازم است اهداف دشمنان را از تهاجم فرهنگي و ابزارهاي آن را به صورت مختصر مرور نمود و در مرحله بعد راه كارهاي دفاعي و عملكردهايي را كه داشته ايم مورد بررسي قرار دهيم:

الف) بررسي اهداف تهاجم فرهنگي:

1- ترويج و اشاعه دنياطلبي و مادي گرايي افراطي با تبليغ مظاهر زندگي غربي و ابتذال.

2- حمله مستمر به مباني ارزشي و پايه هاي اعتقادي با تحريف حقايق ترويج نسبي گرايي.

3- تبليغ مستمر و گسترده سكولاريسم و لائيسم و جداسازي دين از سياست، القاي تضاد ميان علم و توسعه با دين و اخلاق.

3- ترويج و اشاعه دنياطلبي و مادي گرايي افراطي با تبليغ مظالم زندگي غربي و ابتذال.

4- كوشش براي جداكردن نسل جوان از ارزش هاي اعتقادي

و آرمانهاي انقلاب با هدف ايجاد بحران هويت.

5- سوءاستفاده از نارسايي ها معضلات ضعفهاي مديريتي و اجرايي براي القاء ناكارآمدي دين در اداره جامعه و تئوري حكومت ديني.

6- ايجاد روحيه يأس و نااميدي در مردم به ويژه نسل جوان با ترويج و اشاعه فرسودگي و غير قابل اجرا بودن ارزشهاي الهي در جامعه و نيز القاي انديشه تاريخي و نسبي بودن ارزشها.

7- آسيب رساني به تحقق روند دستيابي به توسعه پايدار يا متوازي و همسو با آرمانها و ارزشهاي دنيي در كشور.

ب ) هر جريان فرهنگي نياز به ابزارها و روشهايي دارد كه از طريق آن به طرف مقابل رسوخ و نفوذ نمايد، امپرياليسم آمريكا در كشورهاي غربي در تهاجم به بنيانهاي فرهنگي كشور از روشها و ابزارهاي مختلفي استفاده كرده اند كه بطور مختص عبارتند:

1- ابزارها و روشهاي فرهنگي؛ كه از مؤثرترين ابزارهاي فرهنگي است. استفاده از هنر، سينما، و تئاتر، انواع فيلمها، و سريالهاي تلوزيوني، مطبوعات و كتب، چاپ و نشر اشعار و مقالات و رمانهاي مختلف جهت ترويج پوچ گرايي و بي هويت كردن مردم يك كشور و زير سؤالبردن مباني تئوريك نظام سياسي جمهوري اسلامي ايران، نفوذ در مدارس و دانشگاهها و ترويج اومانيسم، لائيسم و پلوراليسم ديني براي تضعيف مباني معرفتي حكومت ديني و...

2_ ابزارها و روشهاي اقتصادي: صندوق بين الملل پول و بانك جهاني در راستاي اهداف امپرياليستي غرب هميشه در دادن وامها به دولتها شرايطي را مي گذارد كه در تحميل فرهنگ سرمايه داري غرب مؤثر است مثلاً شرايط بانك جهاني و صندوق بين المللي پول براي دادن وامبه ايران مبتني بر تسريع خصوصي سازي و تعديل اقتصادي و هماهنگ با

بازار آزاد جهان، ايجاد مناطق آزاد تجاري كه زمينه بسيار مناسبي براي ترويج فرهنگ غربي از جمله تغيير الگوي مصرف تجمل گرايي، مدهاي غرب و... از طرف ديگر مراكز كنترل صدور تكنولوژيهاي غربشرط همكاري و انتقال تكنولوژي را به گونه اي ترسيم مي نمايند كه فرهنگ بيگانه را نيز وارد آن كشور سازد.

3_ ابزارها و روشهاي اجتماعي تهاجم فرهنگي مانند فساد جنسي در جامعه، فيلمهاي ويدئوئي و برنامه هاي تلوزيوني و ماهواره اي، مجلاّت و تصاوير مبتذل، كاتالوگ كالاهاي لوكس و تبليغاتي، همگي در ترويج فسادهاي اجتماعي، بي هويت كردن نسل جوان، گسترش فساد وخشونت، و نا امني، بيكاري و غيره دانسته تا بدين وسيله افراد جامعه را خصوصا نسل جوان را از اهداف معنوي و فرهنگ انقلاب اسلامي منحرف نمايند.

ايجاد روحيه مدگرايي و اخلاق خاص ترويج كنندگان اين مدها در قالب گروههاي رپ و هوي متال و... ديده مي شود كه ترويج كننده ارزشهاي ضد اخلاقي از جمله همجنس بازي و برقرار روابط آزاد جنسي و... هستند. از طرف ديگر صنعت توريسم گسترش مصرف مواد مخدرو مشروبات الكلي از ديگر ابزارهاي اجتماعي تهاجم فرهنگي مي باشند، (ر.ك: علي ذوعلم، جرعه جاري (سي مقاله پژوهشي پيرامون انقلاب اسلامي) عليرضا كريميان، ماهيت انقلاب اسلاميو تهاجم فرهنگي، ص 469)

ج ) بررسي راه هاي مقابله و راه كارهاي دفاعي و برخي اقدامات انجام شده در مقابل تهاجم فرهنگي:

مجموعه اين راهكارها را مي توان در دو بعد انديشه اي فكر و نظري و اقدامات عملي مورد بررسي قرارداد اما مجموعه راهكارها و اقداماتي كه در بعد فرهنگ و انديشه انجام شده عبارتنداز:

1- تقويت و تثبيت ارزش هاي اسلامي و ايمان مذهبي از طريق برگزاري جلسات پرسش و پاسخ و مشاوره بصورت

شفاهي و كتبي براي حل مشكلات و شبهات عقيدتي و برگزاري جلسات روح بخش دعا و سخنراني هاي مفيد و پرمحتوي نماز جماعت در مؤسسات و اداراتبرگزاري و گسترش برنامه روح بخش اعتكاف در سطح شهرها خصوصا دانشگاهها بطوريكه هر سال با استقبال بيشتري روبرو بوده است.

2- ايجاد و تقويت هويت جوانان از طريق شناخت استعدادها و تواناييهاي بالقوه اي كه دارند آشنا نمودن آنها با گذشته درخشان اسلامي و ملي خود و دستاوردهايي كه در دوران انقلاب و بعد از آن داشته اند و آگاهي دادن نسبت به عقايد شوم دشمنان و خطرات ناشي از انحرافاتاخلاقي و اعتياد و... .

3- از آن جا كه تهاجم فرهنگي بيشتر فكر و فرهنگ و انديشه افراد يك جامعه را مورد هجوم خود قرار مي دهد در اين راستا مؤسسات و دستگاه هاي فرهنگي اقدامات بسيار شايسته اي را در جهت مصونيت بخشيدن و زدودن آثار مخرب فكري و فرهنگي تهاجم فرهنگي با استفاده ازمحققين و متفكران و صاحب نظران علوم انساني انجام داده اند كه به برخي از آنان اشاره مي نماييم :به عنوان نمونه در سال 1377 تعداد 3609 عنوان كتاب در مورد دين و معارف اسلامي با تيراژي در حدود 20779935 جلد و همچنين دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم تاكنون بيشاز هزار عنوان كتاب با تيراژ بالا در زمينه هاي مختلف فرهنگي و علوم اسلامي منتشر نموده است هم اكنون بيش از 180 مؤسسه در سطح قم در زمينه هاي تحقيقاتي اطلاع رساني و... با همكاري محققين زبده فعال مي باشد. نتايج و دستاوردهاي بسيار چشمگير و مثبتي را به دنبالداشته اند و در ارائه معارف ديني وانديشه هاي اسلامي از پيشرفته ترين تكنولوژي هاي پيشرفته و با جديدترين

شيوه ه استفاده مي شود سعي شده با استفاده از اينترنت مجموعه آثار فرهنگي اسلامي را به اين شبكه جهاني منتقل نموده و راه آشنايي ملت هاي ديگر را با فرهنگ اسلاميفراهم سازند تا اوائل سال 79 تعداد 15 سايت (پايگاه) جهاني به وسيله شيعيان و 13 سايت توسط اهل سنت ايجاد شده است (به نقل از مجله نگاه حوزه شماره 62، 59 ص 151).

يكي از ملموس ترين اثرات و پيامدهاي اين اقدامات فكري و انديشه اي ناكارآمدي تهاجم فرهنگي دشمن براي القاء شبهه در خصوص ناكارآمدي دين در اداره جامعه و تئوري حكومت ديني و تلاش در جهت سكولار كردن و لائيك نمودن جامعه ديني ايران بود چنانكه شاهدهستيم به خاطر ارائه پاسخهاي دقيق علمي و مستدل در اين زمينه ها عناصر شبهه افكن مانند سالهاي قبل ديگر مجال و عرصه اي براي جولان دادن نمي يابند و در واقع در مهمترين ركن تهاجم فرهنگي دشمن دچار شكست شده است و اين در حالي است كه اكثريت قريب به اتفاق افرادجامعه ما همه خواهان اجرا و تحقق حكومت عدل علوي و عمل شدن به ارزش ها و احكام اسلامي مي باشد و انتقادهايي نيز كه به مسؤلين ايراد مي نمايند در اين خصوص مي باشد كه اين خود يكي از آثار مثبت نامگذاري سال 79 به نام سال علي(ع) و سال 80 به نام رفتار علوي(ع) كهبواسطه معرفي شيوه ها و ارزشهاي حكومتي امام علي(ع) كه از طريق مقالات و كتابهاي متعددي كه در اين زمينه ارائه شد مي باشد.

4- تهيه برنامه هاي جذاب مفيد و سالم و تفريحي از طريق دستگاههاي فرهنگي و صدا و سيما به عنوان نمونه راديو جوان با برنامه هاي جذاب و متنوع

به صورت سراسري در سال 77 در حدود 7616 ساعت برنامه داشته كه از مجموع آن 1701 ساعت فرهنگي و 1238 ساعت معارفاسلامي و 859 ساعت اجتماعي بوده است در همان سال مجموعه شبكه هاي اول و دوم و سوم و چهارم و شبكه تهران و مراكز شهرستانها 3859 ساعت فرهنگي 2980 ساعت معارف اسلامي و 7153 ساعت اجتماعي و شبكه هاي سحر و جام جم 386 ساعت برنامه هاي فرهنگي 587ساعت برنامه هاي اجتماعي و 283 ساعت معارف اسلامي داشته اند. (منبع گزارش فرهنگي كشور 1377 مركز آمار و برنامه ريزي پژوهش هاي فرهنگي و هنري).

اما اقدامات عملي كه در جهت مقابله با تهاجم فرهنگي انجام شده عبارتند از:

1- برخورد قانوني با عوامل داخلي دشمن از قبيل روزنامه ها و گروه هاي معاند و شبهه افكن.

2- تقويت نيروهاي نظامي و انتظامي از نظر كمي و كيفي در مقابله با باندهاي فساد و اشراري كه در صدد ايجاد ناامني در مناطق مرزي كشور بوده و سعي در گسترش اعتياد و

در مقابل هجوم تبليغات جهاني(اينترنت)چگونه بايد رفتار كرد كه از عوارض نامطلوب آن در امان بود؟
پرسش

در مقابل هجوم تبليغات جهاني(اينترنت)چگونه بايد رفتار كرد كه از عوارض نامطلوب آن در امان بود؟

پاسخ

ضمن تشكر از دغدغه و اهتمام شما به اين آسيب مهم اجتماعي كه متوجه همه انسانها و به ويژه انسانهاي ارزش گرا شده است توجه به نكات ذيل شايد در پاسخ به پرسش شما مفيد باشد:

1- اين يك واقعيت اجتماعي است كه قرآن كريم نيز گوشزد كرده است، اگر دشمنان بر ما مستولي گردند ارزش هاي (بايدها و نبايدها) نادرست خود را بر ما تحميل خواهند كرد، از اين رو اولين وظيفه ما توليد دانش، تقويت فناوري و توليد برنامه هاي نرم افزاري مناسب و مقابله با هجوم بيگانگان است. واضح است كه در هر مبارزه اي مسلح بودن به تسليحات مناسب با آن را مي طلبد بنابراين به مقتضاي «و اعدوا لهم مااستطعتم من قوه ...» بايد بالاترين توان توليد برنامه هاي اينترنتي را به ويژه از طريق حوزه هاي علميه و دانشگاهها كسب نموده و تبليغات مستقيم و غير مستقيم، متني و يا حاشيه اي (همان طور كه شما در پرسش خود مطرح نموديد كه حتي در سايت ها علمي نيز به نحوي برنامه هاي مبتذل را مي گنجانند) انجام دهيم.

2- يك وظيفه مهم دولت اسلامي (به عنوان يك دولت فضيلت مدار) بر اساس آيات قرآن «الذين ان مكنا هم في الارض اقاموا الصلاه و آتوا الزكوه و امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر ...»(سوره حج آيه 41) و نيز روايات متعدد اشاعه فضايل اخلاقي و تلاش در ازاله منكر و نهي از آن است. ولي متاسفانه بسياري از كساني كه اكنون كارگزار حكومت اسلامي هستند به

جاي ايده «دولت فضيلت محور» ايده «دولت ليبرال و دموكراسي» را با رويكرد و حداكثر آزادي و حداقل مداخله در پيش گرفته آنگاه كه فساد در سينما ها و فرهنگسرا ها غوغا مي كند و حتي در جشنواره هاي انقلابي مانند 22 بهمن فيلم هاي آنچناني پخش و بد تر از آن جايزه گرفته و تشويق مي شوند و سايت هاي اينترنتي بدون فيلتر آزادي مطلق دارند با تلاش عده اي از نيروهاي ارزشي مبني بر «فيلتر گذاشتن» سايت ها و انجام نسبي آن فرياد وامصيبتاي عده اي به نام اصلاحات در آمده كه اين بحث ما بحث سياسي نيست ولي چه كنيم كه متأسفانه همه مباحث حتي خدا شناسي، اقتصاد، روان شناسي و ... همه و همه سياسي شده است.

والله بالله فساد و ابتذال چپ و راست و ميانه رو نمي شناسد مانند اعتياد و بدتر از آن جوانان و سرمايه هاي عزيز انساني ما را از ما ميگيرد حتي در خود آمريكا و اسرائيل و برخي از كشورهاي اروپائي نيز مسئله فيلتر گذاري ساليان سال قبل از ما انجام شده است.

3- علاوه بر و بلكه مقدم بر بحث فيلتر گذاري يا راهكارهاي ديگر به نحوي كه هم از مباحث علمي آن استفاده شود و هم از اين آسيب ها مصون بمانيم، مصونيت بخش داخلي بسيار حائز اهميت است.

جامعه اسلامي، جامعه پليسي نيست، جامعه تقوائي و ارزشي است بايد كاري كنيم كه از درون هر كس به مقتضاي ايمان خود از اين آفات در امان بماند. تقويت اخلاق اسلامي و دروني كردن ارزش ها نه تحميل از بيرون البته با مقتضيات و راهكارهاي مناسب

آن گامي اساسي در اين مسئله است.

ناگفته نماند كه معناي سخن ما نفي پليس يا برخورد اقتدارگرايانه نيروهاي انتظامي و امنيتي نيست، بلكه مفهوم سخن ما اصالت دادن و محور قرار گرفتن ارزشهاي دروني به جاي برخورد از بيرون است و گرنه همان طور كه شهيد بهشتي مي فرمودند اصل كار فرهنگي صحيح است و ليكن 20% اعمال قدرت نيز لازم است. اگر اصل بر كار فرهنگي و خودسازي و ترويج ارزش هاي ديني گذاشته شد و مردم و مخصوصا جوانان ما در اين مسير قدم برداشتند طبيعي است كه عده اي به هيچ صراطي مستقيم نمي شوند و ناگزير با آنان بايد برخورد مناسب و قاطع صورت گيرد.

پرسيدي كه: «... چگونه بايد رفتار كرد تا از بلاياي شيطاني هم در امان بود؟» مناسب دانستيم به اين نكات توجه فرمائيد:

1- هدف تمام توطئه ها، روح پاك جوانان است. قلب لطيف جوان مؤمن ايراني، بزرگترين مانع نفوذ و تأثير شيطنت هاست. از اين رو از همين حالا برنامه اي جهت تهذيب نفس و عرفان داشته باشيد. حتما با نام حضرت آيت الله بهجت كه از مراجع تقليد و علماء رباني و عرفاي مكتب اهل بيت (عليهم السلام) است آشنائيد. توصيه اي خاطره گونه از ايشان كه عمري را در مسير سير الهي پيموده نقل مي كنيم:

«شخصي به محضر ايشان رسيد و عرض كرد: از شما تقاضاي دستورالعمل عرفاني جهت خودسازي و سير و سلوك دارم. ايشان از او كه طلبه حوزه علميه بود پرسيد: به چه درسي مشغوليد؟ پاسخ داد: سال دوم حوزه هستم. آقا خطاب به ايشان فرمودند: يك سال دير آمدي! بايد از همان

سال اولي كه به درس مشغول شدي مراجعه مي كردي. فعلا روزي يك صفحه از كتاب معراج السعاده (در علم اخلاق) مطالعه كن و همان روز سعي در عمل به آن يك صفحه نما و روزي 5 دقيقه درباره آن فكر كن.»

دوست عزيز! هرچند دين داري كار سختي شده است اما نشدني نيست. استاد شهيد مطهري كلامي دارد روح بخش و اميد آفرين؛ مي گويد: من در همين تهران [منظور تهران زمان طاغوت] عرفائي ديده ام كه يا هرگز مثل آنها را نديده ام يا خيلي كم مانند بوده اند. [آنگاه علت پرورش چنين بزرگاني آن هم در محيط پر از فساد تهران آن روز را توضيح مي دهند كه] علت عظمت آنها اين است كه آنان خلاف جريان آب شنا كردند و همين سختي دو چندان، اجري دو برابر دارد.»

2- با الهام از دو گفته ياد شده به ذكر نكاتي مي پردازيم كه در صفاي روحتان مؤثر است. فقط يك شرط دارد! و آن اينكه نكات زير را هر چند كم و اندك، اما مستمر و هر روز پيگيري كنيد:

- ساعت خواب و بيداري خود را كنترل كنيد. شب ها زودتر استراحت كرده و سحرخيز باشيد. به ياد داشته باشيد كه به فرمايش حضرت امير (عليه السلام) «خواب، بسياري از تصميم ها و برنامه ها را خراب مي كند»(«ما انقص النوم لعزايم اليوم» - نهج البلاغه) خواب بي جا ضد حال برنامه هاي عرفاني، علمي است.

- نماز! بويژه نماز اول وقت ( و چه بهتر كه امام جماعت عادلي انتخاب كرده و با او نماز بگذاريد)

- روزي يك گناه از كتاب گناهان كبيره شهيد

دستغيب را بخوانيد.

مرجع تقليد جامع الشرايطي برگزينيد و از او تقليد نمائيد. در غير اين صورت معمولا اكثر اعمالي كه بدون تقليد انجام مي شود خالي از اشكال نيست.

- به توصيه اكيد آيت الله بهجت «اگر كسي طالب صادق مسير سير و سلوك و قرب الي الله است، انجام واجبات و ترك معصيت برايش كافي است اگر چه هزار سال باشد.»

- حتما روزي 50 آيه قرآن بخوانيد. (براي راحتي و عادت از جزء 29 و 30 شروع كنيد)

- درس! درس! درس!

- مطالعه غير درسي: معراج السعاده، معاد (شهيد دستغيب) مطالعه شود و همواره در ارتباط بيشتري با همين بخش باشيد.

- سعي كنيد توسل به ائمه اطهار (عليهم السلام) را با زيارت عاشوراي هر روز استمرار بخشيد.

- اذكار مستحبي مثل صلوات، استغفار، آيه الكرسي، آيه و ان يكاد ... را مراقبت نموده و اعمال مستحبي خود را به نيابت از امام زمان (عجل الله تعالي فرجه) انجام داده و ايشان را ياد كنيد.

براي بهبود يافتن وضعيت فرهنگي چگونه رفتار و برخورد كنيم ؟
پرسش

براي بهبود يافتن وضعيت فرهنگي چگونه رفتار و برخورد كنيم ؟

پاسخ

هر چند اين سؤال ابهام دارد و منظور حضرت عالي كاملاً روشن نيست ولي با توجه به سؤال قبلي شايد بتوان گفت منظورتان چگونگي رفتار در وضعيت فرهنگي موجود در جامعه و وظيفه فردي و اجتماعي، اخلاقي و شرعي يك جوان در چنين فضايي باشد كه در اين صورتمي توان گفت: به طور كلي در جامعه اي كه فساد در آن رايج شده، از نظر اسلام دو نوع وظيفه براي فرد مسلمان وجود دارد: وظايف فردي و وظايف اجتماعي.

منظور از وظايف فردي كليه اقداماتي است كه فرد براي حفاظت خود از آلوده شدن به گناه انجام مي دهد اين اقدامات شامل:

1_ آشنايي به اعمال و رفتاري كه از نظر احكام اسلامي گناه و معصيت شمرده مي شوند. كه ما در بخش اول به پاره اي از آنان اشاره كرديم، چه بسا جواناني كه به خاطر بي اطلاعي از گناه بودن عملي، مرتكب آن شده اند و آثار و پيامدهاي وضعي گناه در تمام عمر گريبان گير آنهابوده است.

2_ مواظبت بر ترك گناه هر چند آن گناه كوچك باشد. زيرا ارتكاب گناهان صغيره خود زمينه ساز گناهان بزرگتر مي باشد.

3_ در زمان مواجهه با گناه هميشه خداوند را در نظر داشته باشد و به عواقب و پيامدها و آثار سوء و خطرناك دنيوي و اخروي گناه فكر كند و بداند كه لذت گناه بسيار زودگذر و عواقب آن (مشكلات روحي و جسمي، رفتن آبرو، مجازات دنيوي و اخروي و...) پايدار و مانع ازپيشرفت انسان به سوي كمال و سعادت مي باشد.

4_ تقويت ايمان به خدا و توكل بر او و تمسك به تقواي الهي كه داراي

آثار مثبتي است از قبيل: اشباع حس كمال گرايي، گرايش به ارزش هاي اخلاقي، برخورداري از لذّت هاي معنوي، هدفدار كردن حيات، جلوگيري از جرايم و مفاسد، آرامش روان و...

5_ اهميت به نماز و انجام ساير عبادات، خصوصا روزه كه در تقويت اراده انسان براي مقابله با گناه نقش زيادي داردو مداومت بر ذكر خداوند و تلاوت قرآن و تمسّك به اهل بيت(ع) زيرا موجب نوراني شدن دل و دور شدن افكار و وسوسه هاي شيطاني مي شود و انسان را درلغزش گاه هاي حساس ياري مي نمايد.

6_ كنترل تمام اعضاء و جوارح و تسلّط بر آنان از حواس ظاهري گرفته تا حواس باطني. 7_ پر نمودن اوقات فراغت خود با كارهاي علمي، فرهنگي، مطالعه كتاب هاي مفيد، اشتغال به ورزش و تفريحات سالم و...

علاوه بر وظايف فردي مسلمان براي مصون نگه داشتن خود از گناه، در مقابل محيط اجتماعي و جامعه اي كه در آن زندگي ميكند يك سري وظايفي دارد كه عبارتند از:

1_ بسيج همگاني اصلي ترين راه مقابله با مفاسد اجتماعي: مسلّما فردي كه خواهان پاكي و مصون ماندن از گناه مي باشد در صورتي موفق مي باشد كه علاوه بر انجام وظايف فردي براي دوري از گناه، يكسري اقدامات را انجام دهد تا محيطش نيز از گناه پاكيزه شود والا درمحيط فاسد احتمال لغزش و ارتكاب گناه مي رود و از آنجا كه مفاسد بصورت گسترده وجود دارد و به واسطه تهاجم فرهنگي دشمنان شدّت بخشيده مي شود. براي مقابله با آن نيازمند بسيج همگاني مي باشد. همه بايد احساس مسؤوليت كنند و فريضه امر به معروف و نهي از منكر را درجامعه عملي سازند.

2_ شركت كردن در جلسات مذهبي، نماز جمعه و جماعت

و تشويق دوستان و آشنايان به شركت در اين مراسم.

3_ ايجاد محيط گرم خانوادگي و برخورد صميمي و دوستانه و سازنده با جوانان باعث جلوگيري از جذب شدن افراد خانواده يا جوانان توسط دوستان ناباب و منحرف مي شود.

4_ آگاه نمودن جوانان به پيامدهاي مخرب و نامطلوب فساد، و شناساندن معيارهاي صحيح انتخاب دوست، دوري از فرهنگ مبتذل غرب و پايبندي به فرهنگ خودي.

5_ تشكيل ميزگردهاي بحث و انتقاد فرصت مطلوبي را فراهم مي كند تا ترديدهاي خلقي و نگراني هاي فكري زدوده شود و شيوه مناسبي براي حل معضلات فكري در اختيارشان مي گذارد.

6_ ترويج ارزش هاي اسلامي از راه بحث و گفتگو، منطق و استدلال زيرا آنچه موجب مي شود كه انسان بتواند اميال خود را كنترل كند پذيرفتن يك سلسله ارزش هاي برتر است و علت بعثت انبياء هم همين بوده كه مردم نسبت به برخي از ارزش ها باور پيدا كنند تا بتوانند مانعاز طغيان شهوات بشوند.

يكي ديگر از راه هاي ترويج ارزش هاي اسلامي و مبارزه با فساد آن است كه با استفاده از آخرين دستاوردهاي تكنولوژي مدرن، ارزش هاي اسلامي خود را در مقابل هنرمندانه ترين فيلم ها، نمايش نامه ها، كتاب ها، رمان ها و در قالب ساير آثار هنري با استفاده از وسايل هنري وتبليغاتي عرضه كنيم و ديگران را تحت تأثير قرار دهيم.

براي آگاهي بيشتر ر.ك:

1_ جوانان در طوفان غرايز همّت سهراب پور

2_ تهاجم فرهنگي استاد محمدتقي مصباح يزدي

3_ انقلاب و ارزش ها علي ذوعلم

{J

با توجه به جو درسي دانشگاه وتهاجم فرهنگي غرب چگونه مي توانيم به يادخدا باشيم و با اشتياق وظايف ديني را انجام دهيم ؟
پرسش

با توجه به جو درسي دانشگاه وتهاجم فرهنگي غرب چگونه مي توانيم به يادخدا باشيم و با اشتياق وظايف ديني را انجام دهيم ؟

پاسخ

انس و ارتباط دائمي با خدا و مسائل اسلامي در همه حال ميسر است ولي نه براي همه بل براي آنان كه جدا بهخودسازي پرداخته و بناي ايمان خويش را بسيار مستحكم ساخته اند. بنابراين هر قدر مرتبه معرفت و ايمان و عشقآدمي به ذات اقدس الهي افزون گردد و آن كس كه از سلسبيل عشق و معرفت قطره اي نچشيده باشد به اندك چيزيخداي را از ياد برده و در گرداب اوهام شيطاني غرق مي گردد. آيا تاكنون ديده ايد كه عاشق جز به معشوق خويشانديشد و جز در طريق رضاي او و وصل بدو گامي نهد؟ نيز آنكه خداي را شناخت و به او دل سپرد در همه چيز و همهحال به ياد اوست و براي نيل به مقصود حقيقي؛ يعني قرب به سوي پروردگار گام مي نهد. چنين آرماني هرگز باتلاش هاي صحيح دنيوي و فراگيري دانش هاي طبيعي صنعتي انساني اجتماعي و ... تضاد ندارد بل همه اينها را درراستاي همان هدف تكاملي قرار مي دهد و ياد و ذكر و توجه پيوسته به معبود و معشوق حقيقي را با آن مقارن ولاينفك مي سازد. ليكن چنان كه معروض افتاد در اين راه بايد گامي استوار برداشت معرفت خويش را بالا برد و دل ازهواها و تعلقات نفساني شست و خانه قلب را مالامال از عشق باري تعالي ساخت . بر دانشجويان عزيز با ايمان استكه در برابر تهاجم فرهنگي غرب يك صدا خيزش معنوي و آرماني بلندي نموده و بر محيط دانشگاه عطر معنويتافشانند و

نگذارند آلودگي ها از هر سوي اين محيط مقدس را لكه دار ساخته و چراغ نور افشان ايمان و معنويت را در آنخاموش سازد.{J

آيا واقعا از تهاجم فرهنگي به ستوه آمده ايد، آيا دانشجويان را دوست داريد؟
پرسش

آيا واقعا از تهاجم فرهنگي به ستوه آمده ايد، آيا دانشجويان را دوست داريد؟

پاسخ

زندگي و مرگ هر كشوري را بايد در فرهنگ آن كشور جستجو نمود، چه اين كه هويت هر كشوري به فرهنگ اوست نه به رنگ و نژاد و ... مردم آن كشور. از اين رو امام حسين(ع) براي احياء يك جامعه سالم اسلامي، فرهنگ ذلت پذيري، ظلم پذيري و بي تفاوتي در برابر حق و باطل را نفي مي كند و در اين مسير حتي از نثار جان خود دريغ نمي ورزد. به خاطر داشته باشيد همان گونه كه مقام معظم رهبري فرمودند: «عاشورا يك حادثه نبود، يك فرهنگ است». از اين رو دشمنان ما، دشمنان جوانان ما، دشمنان مملكت اسلامي ما، ريشه اي ترين كارشان تهاجم فرهنگي و ايجاد تزلزل در بنيان هاي فكري و فرهنگي و باورهاي ديني اين مردم به ويژه در سطح دانشگاهها است. و چون حقيقتاً ما جوانان مخصوصاً فرهيختگان آنان يعني دانشجويان را دوست داريم، نسبت به اين عامل انحطاط بشريت يعني تهاجم فرهنگي بسيار متأسف بوده و همواره خطرات آن را گوشزد مي كنيم.

با توجه به اين كه جديدأ در شهر ما فرقه صوفيه مشغول فعاليت هستند در اين خصوص راهنمايي لازم و راهكارهاي مقابله را مطرح فرمائيد.
پرسش

با توجه به اين كه جديدأ در شهر ما فرقه صوفيه مشغول فعاليت هستند در اين خصوص راهنمايي لازم و راهكارهاي مقابله را مطرح فرمائيد.

پاسخ

در خصوص راهنمائي براي شناخت گروه صوفيه و راهكارهاي مقابله با آن ابتداءً بايد اين نكته را يادآور شوم كه براي اين كه ما يك انديشه و مكتبي را قبول و يا رد كرده و با آن مقابله كنيم ابتداءً بايد حقيقت آن انديشه و مكتب را خوب بفهميم و در مرحله بعد به نقادي عقل گذارده و اينكه آيا با ضروريات علمي و عقلي منافات دارد يا خير و در مرحله سوم شخص صاحب مكتب و دين بايد ملاحظه كند كه اين انديشه و مكتب آيا با حقايق قطعي دينش همخواني و سازگاري دارد يا خير؟

بررسي مكتب تصوف هم از اين قاعده مستثني نيست. لهذا بايد در مرحله اول تعريفي از اين مكتب ارائه كنيم. درباره طريقه تصوف كه تقريباً از قرن دوم به صورت يك مسلك معيني درآمده و تا قرن هفتم رو به تكامل بوده و قرنهاي 7 و 8 اوج اين مكتب است و از قرن نه تاكنون رو به نزول و انحطاط داشته ما اگر نگوييم كه تعريفش غيرممكن است بايد اعتراف كرد كه بسيار مشكل است. كه در روشن شدن اين مطلب كافي است كه بدانيم كه ابوالمنصور بغدادي حدود 1000 تعريف درباره تصوف جمع آوري كرده، (تاريخ تصوف، دكتر مهديزاده، ص 4) و علت اين مطلب اين است كه در تصوف در طول تاريخ دگرگوني هاي بسيار زيادي حاصل شده كه تصوف در اسلام از زهد ابتدائي شروع تا اوج عرفان كه امروزه

بعضي عرفان را تكامل يافته تصوف مي دانند علاوه بر اينكه در هر دوره در تصوف فرقه هاي گوناگون كه حتي گاه در مقابل هم بودند پيدا شده اند كه همين مكاتب متعدد گاه متضاد نشان مي دهد كه تصوف واقعاً داراي چهارچوب منظم و قابل تعريف نيست و رد كردن آن بصورت مطلق و يا قبول كردنش بنحو مطلق درست نيست لهذا بايد آراء و عقايد فرقه خاصي از صوفيه را كه ما شخصاً با آن مواجه هستيم مورد شناخت قرار دهيم تا بتوانيم بصورت مستدل قبول يا رد كنيم.

ولي با تأمل و كنجكاوي در آثار و نوشته هاي صوفيه اشاره به دو نوع مطلب بر مي خوريم:

1. مطالب ساده و در خور مطالعه و احياناً سودمند كه از مذاهب و اديان و انديشه هاي مختلف چه از اسلام، مسيحيت، بودا، خسرواني، زردشت و افلاطون و ديگران گرفته اند.

2. مطالبي نادرست و نابخردانه و خرافات آشكار و مطالب ضد دين و عقل و ادعاهاي عجيب و غريب كه گاه به خواب پريشان بيشتر شباهت دارد مانند معراج نامه بايزيد بسطامي، شطحيات حلاج، دعاوي ابن عربي و كرامات شيخ احمد جامي كه بسياري از اين مفاهيم در صورتي كه به ظاهر آن اخذ كنيم با قرآن و حديث و حتي عقل در تضاد هستند.

و واضح است كه با اين چند سطر جواب نمي تواند فرقه ها و عقايد و آداب و رسوم مصوفه را بيان كرد. لهذا براي اين كه شما برادر عزيز به صورت كامل پي به حقيقت اين فرقه ببريد، به منابعي مانند تاريخ تصوف در اسلام تأليف دكتر قاسم غني؛ كتاب جلوه

حسن، تأليف آيت الله مكارم شيرازي و يا كتاب تلبيس ابليس عبدالرحمن جوزي و ريشه هاي عرفان در قرآن، نوشته داريوش احمدي و يا منايع ديگر مراجعه فرمائيد.

با اين حال به صورت مختصر بعضي كليات كه تقريباً مورد قبول فرق گوناگون تصوف است را ذكر مي كنيم و قضاوت را به خود شما دانشجوي عزيز وا مي گذاريم.

يكي از ويژگيهاي اين فرقه كه همه محققين به آن اعتراف كرده اند التقاطي بودن اين مكتب است. بدين معنا كه مباني خود را از اديان و مذاهب و انديشه هاي گوناگون مانند اسلام، مسيحيت، هندو، بودا، زردشت گرفته و از مزج اينها تصوف ايجاد شده كه همين التقاطي بودن باعث ايجاد تضادهاي در درون اين مكتب شده، (جلوه حق، آيت الله مكارم شيرازي، ص 24) و اينكه بعضي دعاوي آنها با عقل و بعضي با دين و بعضي با هر دو در تضاد باشد كه به مواردي اشاره مي كنيم.

دو ويژگي منفي صوفيه:

الف) مخالفت با علم و دانش

اين مخالفت با علم و دانش و اموري از علم و مدرسه و اينكه بشوي اوراق دفتر اگر مدرس مائي چنانچه جنيد بغدادي كه از بزرگترين مشايخ تصوف است مي گويد: خواندن و نوشتن سبب پراكندگي انديشه صوفي مي شود، (آثار ادبي صوفيه، دكتر قاسم غني، ص 506) و شيخ عطار در حالات بشر حافي كه از عرفاي بزرگ است نقل مي كنند كه هفت صندوق از كتب حديث داشت كه همه را زير خاك پنهان كرد، (تذكره الاولياء، جلد 11، ص 108). و بگونه اي تعليم و تعلم بين آنها زشت بود كه بدست گرفتن قلم را ننگ

مي دانستند، (نقد العلم و العلماء، ص 317).

ب: شكستن حريم احكام دين

كه در زمينه هاي گوناگون احكام صريح و قطعي اسلام را زير پا مي نهند. مانند ترك نماز، رقص و سماع، ترك ازدواج، رياضت كشيهاي سخت عزلت و گوشه نشيني، ايجاد خانقاه، خرقه پوشي، خرد كردن شخصيت خود ، در كتاب اسرار التوحيد در حالات ابو سعيد ابوالخير كه از بزرگان صوفيه است نوشته شده روزي بعد از دعوت به مهماني سماع كردند و شيخ ما را حالتي پديد آمد... مؤذن بانگ نماز ظهر گفت و شيخ همچنان در حال بود و جمع در وجد و رقص مي كردند. امام محمد قايني (ميزبان) گفت وقت نماز است شيخ گفت ما در نمازيم و همچنان در رقص بود امام ايشان را بگذاشت و در نماز شد. در رياضت كشيهاي ايشان درباره ابوبكر شبلي از بزرگان صوفيه نقل شده به اول كه به مجاهده دست بر گرفت سالهاي دراز نمك در چشم كشيدي تا در خواب نشود و گويند كه هفت من نمك در چشم كرده بود، (تذكره الاولياء، شيخ قربه الدين عطار، جلد 2، ص 164) و داستان معروف لُص (دزد) حمام _ كه غزالي از يكي از شيوخ بنام ابن كزيني نقل مي كند كه: من زماني وارد يكي از مناطق شدم و در آنجا حسن سابقه اي پيدا كردم. براي نجات از اين حسن شهرت روزي به گرمابه اي رفتم و لباس گرانبهائي را دزديده از گرمابه خارج شدم مردم دويدند مرا گرفته جامعه هاي گرانبها از من بركندند پس از اين واقعه در ميان مردم به دزد حمام مشهور شدم و به

اين وسيله نفس من راحت شد!! و غزالي هم اين عمل را تأييد كرده كه باعث تعجب دانشمند بزرگ ابن جوري شده كه مي گويد آيا هيچ راهي صحيح براي اصلاح قلب نبود كه به اين گونه امور بپردازند و آيا رواست كه مسلمان بر خود نام دزد نهد. كه بايد گفت اين نهايت شكستن حريم احكام دين است . بعضي از ادعاهاي بزرگان اين گروه را براي نمونه ذكر مي كنيم: درباره بايزد بسطامي كه در ميان صوفيه مقام فوق العاده اي دارد بطوري كه او را سلطان العارفين ملقب كرده اند نقل شده روزي مردي پيش او آمد بايزيد گفت: كجا مي روي؟ گفت به حج خانه خدا گفت چه داري گفت دويست درهم. گفت: آن را بمن بده كه صاحب عيالم و هفت بار دور يمن بگرد و باز گرد كه حج تو همين است!

و بالا تر از اين شيخ عطار نقل مي كند. كه بايزد را گفتند روز قيامت كه مي شود مردم در زير لواي محمد(ص)، جمع مي شوند گفت به خدا قسم كه لواي و پرچم من از لواي محمد بزرگتر است، (تذكره الاولياء، ج 2، ص 112). و جمله ما اعظم شأني كه فقط در حق خداوند متعال سزاوار است گفته شود هميشه ورد زبان او بوده به اين معنا كه چه مقامم بالا است و صدها نمونه از اين قبيل كفريات از اين شخص كه به عقيده خود صوفيها بعنوان بزرگترين صوفي مطرح شده داريم. لهذا گرچه ممكن است بعضي گفته هاي آنها هم خوب و درست باشد ولي غالب مطالب آنها مخالف با عقل و

دين و شريعت است و آگاهي پيدا كردن به همين موارد بهترين راهكار براي مقابله با آنهاست.

صوفيه از نگاه دين

اما از نظر دين حكم اين گروه چيست كتابهايي در اين زمينه نوشته شده و به جمع آوري رواياتي كه درباره صوفيه وارد شده پرداخته اند كه از همه مهمتر 2 كتاب است يكي كتاب حديقه الشيعه محقق اردبيلي و يكي كتاب الاثني عشريه شيخ حر عاملي كه هر 2 از دانشمندان بسيار معروف شيعه هستند. براي نمونه فقط يك حديث معتبر و صحيح كه در هر 2 كتاب ذكر شده بسنده مي كنيم.

بزنطي و اسماعيل ابن بزيع از امام رضا(ع) نقل مي كنند، قال علي ابن موسي(ع) من ذكر عنده الصوفيه و لم ينكرهم بلسانه و قلبه فليس منا و من انكرهم فكانما جاهد الكفار بين يدي رسول الله(ص)، امام رضا(ع) فرمود هر كس در نزد او از صوفيه ذكري بشود و به زبان و دل ايشان را انكار ننمايد چنين كسي از ما نيست و هر كسي صوفيه را انكار كرد مانند كسي است كه در راه خدا و در حضور رسول خدا(ص) جهاد كرده باشد، (الاثني عشريه، شيخ حر عاملي، ص 32 و حديقه الشيعه، محقق اردبيلي، ص 563).

كه به خاطر اين روايات و بعضي دعاوي بزرگان اين گروه و فتاواي خاص آنها معمولاً علماء و فقهاء شيعه با اين فرقه مخالفت كرده و به ابطال عقايد آنان پرداخته اند و بزرگاني مانند آيت الله شيخ حر عاملي و محقق اردبيلي و ...و از علماي معاصر آيت الله مكارم شيرازي در رد عقايد آنان كتاب نوشته اند. انشاء الله كه در شناخت

حق و ابلاغ آن و در مقابله با انديشه هاي باطل موفق باشيد.

امر بمعروف و نهي از منكر اكنون در كشور دچار هجمه فرهنگي غرب شده و جوانان نيز گرفتار شده اند و فساد در جوانان و ترويج اخلاق فرنگي رونق پيدا كرده چگونه است تكليف ما با برخورد با اينها؟
پرسش

امر بمعروف و نهي از منكر اكنون در كشور دچار هجمه فرهنگي غرب شده و جوانان نيز گرفتار شده اند و فساد در جوانان و ترويج اخلاق فرنگي رونق پيدا كرده چگونه است تكليف ما با برخورد با اينها؟

پاسخ

واقعيت اين است كه تهاجم فرهنگي يك مقوله حقيقي و جدي و برنامه ريزي شده مي باشد و تنها راه مبارزه با آن نيز مصونيت بخشيدن به جوانان و ساير افراد جامعه از راه تمسك به فرهنگ غني اسلامي و ملي اين مرز بوم و استفاده كارآمد از همه امكانات خصوصا" دستگاه هاي فرهنگي و بسيج همه اقشار مردم , براساس برنامه اي دقيق و حساب شده مي باشد. بر اين اساس مهم ترين راه هاي مبارزه با آن عبارتند از:

1- حفظ و تعميق ارزش هاي اسلامي و ملي از طريق فرآيند صحيح جامعه پذيري و عوامل آن مانند خانواده , مدرسه , رسانه ها و... و آگاه نمودن جوانان با پيشينه هاي درخشان تمدن اسلامي و دستاوردهاي مادي و معنوي عظيم انقلاب اسلامي .

2- تحقق حيات طيبه اسلامي و حفظ ارزش هاي انقلابي , استقرار عدالت اجتماعي و قسط اسلامي و تأمين رفاه , سعادت , صلح و امنيت براي مردم در سايه ايمان به خداوند و حاكميت ارزش هاي الهي .

3- هوشياري و بيداري در مقابل انحراف معنوي جامعه اسلامي .

4- احياي فريضه مهم امر به معروف و نهي از منكر كه به عنوان يكي از اركان اساسي اسلام و ضامن حفظ و بقاي فرايض و ارزش هاي الهي مي باشد.

5- ايجاد باوري عميق , دروني , ريشه دار, عقلاني و مبتني

بر نظام ارزشي اسلام در مديران جامعه به معني كساني كه در دستگاه هاي رسمي , تقنيني , اجرايي , قضايي , نظامي , انتظامي , آموزشي , فرهنگي و تبليغي و... نقش ايفا مي كنند.

6- تلاش و تدبير جدي , گسترده و عميق براي لحاظ نظام ارزشي مطلوب در همه فعاليت ها و اقدامات , در بخش هاي مختلف جامعه و در عرصه هاي گوناگون سياسي , اقتصادي , فرهنگي و...

7- تبلور و تجلي اين نظام ارزشي در رفتار حقيقي و حقوقي مديران , ساختار كلان كشور و برنامه هاي اجرايي ... به طور كلي براي مصون ماندن از تهاجم فرهنگي بيگانگان و گريز از الگوها و گرايشات غربي دو جهاد عمده لازم است : جهاد علمي و عملي .

الف ) در جهاد علمي شخص بايد معرفت خويش را نسبت به ارزش ها و هنجارهاي ديني پيوسته روزافزون سازد و نيك را از بد و سره را از ناسره به خوبي بازشناسد و با شعور و آگاهي همواره در مسير نيكي ها گام بردارد.

ب ) جهاد عملي به دو بخش تقسيم مي شود:

1- جهاد عملي فردي ; اين جهاد حركتي دائمي و خستگي ناپذير در برابر هواها و خواسته هاي نفساني است . اين جهاد عزمي استوار و مراقبتي دائمي مي طلبد و بدون ارتباط پيوسته با خدا و جديت در مخالفت با شيطان نفس نمي توان از آن سرافراز بيرون آمد. يكي از راه هاي كاربردي مناسب براي بالا بردن ميزان موفقيت در اين مسير اجراي برنامه مشارطه , مراقبه , محاسبه است كه به ضميمه ارسال مي گردد.

در اين

مسير شخص بايد ابتدا به انجام واجبات و ترك محرمات همت گمارد, در مرتبه دوم انجام مستحبات و ترك مكروهات را وجهه همت خويش قرار دهد و در مرتبه سوم هر آنچه غير الهي است , حتي برخي از مباحات , را از خود دور سازد و به غير خدا و آنچه مطلوب اوست نپردازد.

2- جهاد عملي اجتماعي ; كوششي جمعي در جهت تغيير و اصلاح جامعه و مبارزه با آلودگي ها و انحرافات و بسط علم , اخلاق , معنويت و فضيلت و تقوي در جامعه است . اين مهم نيز مستلزم برنامه ريزي دقيق و مشورت و همگامي با صاحب نظران و ديگر دوستان همراه و هم رأي است .

در پايان ذكر اين نكته لازم است كه مسلما" برخورد فيزيكي و بستن مرزها و... هرگز به عنوان بهترين يا آخرين راه حل نمي باشد و تحقق آن نيز در عصر ارتباطات و پيشرفت تكنولوژي به صورت كامل امكان پذير نيست , اما در مواردي لازم است و از تأثير و نفوذ بيشتر تهاجم فرهنگي جلوگيري به عمل مي آورد. براي آگاهي بيشتر ر.ك :

1- فرهنگ و تهاجم فرهنگي , برگرفته از سخنان مقام معظم رهبري

2- انقلاب و ارزش ها, علي ذوعلم

3- ابوالفضل اشرفي , بحران هويت اجتماعي و آسيب شناسي انقلاب (مجموعه مقالات آسيب شناسي انقلاب اسلامي )

مبارزه با منكرات و مفاسد اجتماعي و ناهنجاري هاي موجود در جامعه را مي توان در دو بخش انجام داد:

1. تك تك آحاد جامعه موظف اند با هر گونه منكر و مفسده اي مبارزه كنند و به افرادي كه در صدد شكست حريمهاي ارزشي و احكام اسلامي مي باشند، فرصت

ندهند. نكته قابل توجه در اين جا اين است كه مبارزه عمومي با فساد و تباهي در جامعه شرايط و ضوابطي دارد؛ ازجمله:

اولاً: فردي كه در صدد امر به معروف و نهي از منكر است، به خوبي معروف و منكر را بشناسد.

ثانيا، احتمال تأثير امر يا نهي را بدهد.

ثالثا، شخصي كه مرتكب منكر يا مفسده اي شده، اصرار بر استمرار آن داشته باشد.

رابعا، در امر و نهي او مفسده اي اعم از ضرر جاني يا آبروئي يا مالي قابل توجه وجود نداشته باشد.

علاوه بر لزوم مراعات شرايط ياد شده در مقام امر به معروف و نهي از منكر، مراعات مراتب امر به معروف و نهي از منكر نيز لازم است و در صورت حصول مطلوب در مرتبه پايين تر، جايز نيست كه به مرتبه بالاتر تعدّي كند. در مرتبه اوّل ناراحتي قلبي و تنفّر خود را از فعل منكر آشكار سازد (مانند عبوس كردن صورت، روي بر گرداندن و.. از او، ترك رابطه كردن با وي و...) در مرتبه دوم امر و نهي زباني، موعظه و ارشاد طرف است و در صورت فايده نداشتن، گفتار خود را غليظ كرده در امر و تهديد و ترساندن شدت به خرج دهد. مرتبه سوم، مرحله اقدامات عملي است. اگر دو مرتبه ياد شده اثر نداشت، واجب است از اعمال قدرت استفاده كند، (تحريرالوسيله، امام خميني، ج 2، ص 315).

البته اين در زماني است كه حاكميت و اقتدار حكومت اسلامي وجود نداشته باشد. اما اگر حكومت اسلامي وجود داشته باشد (مانند وضعيت فعلي ما) بر مكلّفان واجب است به امر و نهي زباني اكتفا كنند و در صورت نياز به توسل به

زور، موضوع را به مسؤولان ذي ربط درنيروي انتظامي و قوه قضائيه ارجاع دهند، (استفتاآت آيت الله خامنه اي، ترجمه فارسي، ج 1، ص 231).

2. سازمان ها و ارگان هاي ويژه (از قبيل نيروي انتظامي، قوه قضائيه، دستگاههاي اطلاعاتي و امنيتي، ستاد احياي امر به معروف و نهي از منكر، ستاد مبارزه با مواد مخدّر و...) موظّف اند بر اساس وظايف و كاركردهاي مشخص شده در قانون، نسبت به انجام مسؤوليت هاي خودكوشا باشند و از اقدامات عملي و قهري دريغ نورزند.

در پايان گفتني است كه هر چند در مبارزه با منكرات و مفاسد اجتماعي استفاده از عوامل فيزيكي و نيروهاي نظامي و... لازم است، ولي تكيه بر اين عامل به تنهايي نمي تواند راه حل مناسب و اساسي باشد. راه حل نهايي اين قبيل معضلات، مبتني بر شناخت و ريشه يابي عوامل بروز اين قبيل مفاسد و ارائه راه كارهاي منطقي و واقع بينانه و مناسب با آن است. راه كارهايي از قبيل حل مشكلات اقتصادي، اشتغال، مسكن، ازدواج، تقويت و تثبيت ارزش هاي اسلامي، اجرا شدن فريضه امر به معروف و نهي از منكر به صورت گسترده و فراگير، فراهم نمودن امكانات تفريحي و ورزشي سالم براي جوانان و... و در نهايت برخورد قاطع دستگاههاي مربوطه با افراد شرور و مخلّ به نظم و امنيت اجتماعي و ارزش هاي اسلامي و تهديد كننده سلامت جامعه، مطلوب است. اما با وجود اين يكي از نكاتي كه نبايد مورد غفلت قرار گيرد شناخت دقيق روحيات و ويژگي هاي شخصيتي جوانان، علايق آن، نفرت ها و انزجارهاي آنان از يك طرف و آگاهي به راه هاي ارتباط و نفوذ در آنان با توجه به اصول روان شناسي است.

چگونه مي توان در برابر شبهه افكني مغرضان ايستادگي كرد و دچار شك و ترديد نشد؟
پرسش

چگونه مي توان در برابر شبهه افكني مغرضان ايستادگي كرد و دچار شك و ترديد نشد؟

پاسخ

هر فرد ايراني خصوصا" دانشجويان عزيز كه خود را نسبت به حفظ نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران و ارزشهاي الهي متعهد و مسئول مي بيند و دغدغه دفاع از آن را دارد لازم است كه اولا", درباره موضوعاتي كه در جامعه و محيط دانشگاهي مورد بحث قرار مي گيرد, اطلاعات و معلومات در حد كافي داشته باشد, تاريخ و تئوريها و رهيافتهاي گوناگون فرهنگي , اجتماعي , اقتصادي , سياسي و... در مورد انقلاب اسلامي , حوادث مهم دوران انقلاب و بعد از آن , شخصيت ها و گروه هاي فعال و تأثيرگذار در عرصه سياسي كشور, افكار و عقايد آنان و... را به خوبي بشناسد تا بتواند در مواقع نياز با منطق و دليل و مدرك به صورت مستدل از انقلاب دفاع نمايد. و اين كار نيازمند مطالعات گسترده منابع معتبري كه در اين زمينه ها نوشته شده , مي باشد. ثانيا": علاوه بر آمادگي هاي علمي , هر وقت شبهه يا مسأله اي را كسي مطرح كرد كه براي شما ابهامات و يا شك و ترديدهايي را به وجود آورد. اگر شخصا از راه تأمل و تفكر و يا مطالعه توانايي حل آن را داريد از اين طريق اقدام نماييد و در اينجا ذكر اين نكته لازم است كه اكثر شبهاتي كه در جامعه مطرح مي شود، شبهه علمي به مفهوم دقيق آن نيست، بلكه بيشتر مغالطه است كه اگر در مقدمات آن به خوبي تأمل شود قابل حل است و اگر شخصا اين توانايي را نداريد

حتما در اولين فرصت با افراد و يا مراكزي كه توانايي پاسخگويي به چنين شبهاتي دارند، ارتباط و به پاسخ قطعي آن برسيد.

در هر صورت نبايد در مقابل شك و ترديد بي تفاوت ماند؛ زيرا آفتي است كه چه بسا ايمان و معتقدات مذهبي و ارزش هاي فرد را به نابودي مي كشاند.

وظيفه تشكلهاي دانشجويي در زمينه رفع معضلات فرهنگي فوق چيست.
پرسش

وظيفه تشكلهاي دانشجويي در زمينه رفع معضلات فرهنگي فوق چيست.

پاسخ

قيام براي رضاي خدا با زنده كردن روحيه عدالت طلبي، آرمان طلبي، احياي ارزش ها، علم خواهي و پژوهش گري و انضباط اخلاقي، با بهره گيري از همه توان هايتان اموري كه در اين مسير بايد رعايت شود:

1- اولاً سعي كنيد اين روحيه تعهد و مسؤليت پذيري را همواره در خود حفظ كنيد.

2- مراقب باشيد كه خودتان به اين گونه اشتباهات آلوده نشويد.

3- در صورت امكان و احتمال تأثير از امر به معروف و نهي از منكر غفلت نكنيد كه يكي از علل شيوع اين مشكلات عمل نكردن مردم به اين وظيفه همگاني يعني امر به معروف و نهي از منكر است البته اگر احتمال اثر نمي دهيد و يا ممكن است براي شما خطر جدي به دنبال داشتهباشد همان تأثير و ناراحتي دروني شما كافي است ولي در صورت امكان به هر اندازه اي كه مي توانيد بايد به تكليف شرعي خود عمل نماييد و لازمه اين كار آشنايي با احكام امر به معروف و نهي از منكر است.

4- سعي نماييد با خودسازي، كسب مهارت هاي لازم خودتان را آماده خدمت به جامعه كنيد تا حداقل جاي يكي از افرادي كه موجب اين نابساماني ها مي شوند را پر نماييد.

5- وجود اين گونه كاستيها و نابساماني ها يا مشكلات فرهنگي و اخلاقي از قبيل بي حجابي نبايد موجب يأس و نااميدي شما شود بلكه بايد شما را مصمم كند تا خود براي اصلاح و بهبود وضع موجود مهيا كنيد و از خداوند بخواهيد كه اين امكان و توفيق را به شما بدهد تا دركنارديگر دردمندان دلسوز بتوانيد گام هاي

مؤثر در جهت رفع اين مشكلات برداريد.

6- درست شناختن كاري كه در پي انجام آن هستيم - تا انسان چيزي را به خوبي و كامل نشناسد نمي تواند آن را به شكل صحيح ترويج كند - بايد اولا كار فرهنگي را براي خود تعريف كنيد سپس آن را شناخته و به انجام آن مشغول شويد.

7- در هر كار از متخصصين آن كار استفاده كنيد. مثلا اگر مي خواهيد نشريه داشته باشيد - كساني را براي اين كار انتخاب كنيد كه در زمينه نشريه نگاري آشنايي كافي را دارند.

8- از افراط و تفريط پرهيز نماييد.

9- اهل مدارا و گذشت و ملاطفت باشيد زيرا كار فرهنگي با زور و سر نيزه و تنگ نظري نمي شود.

10- صبور باشيد زيرا كار فرهنگي از نظر نتيجه ديررس و در عين حال ماندگار است. كار فرهنگي با روح و شخصيت افراد سر و كار دارد و بيماري روحي مانند بيماري جسمي نيست كه با چند قرص و كپسول مداوا گردد بلكه گاهي درمان آن مدت ها زمان مي برد.

11- از افراد با انگيزه اي به عنوان همكار كمك بگيريد. پرانگيزه باشيد و صرفا براي وقت گذراني يا كسب درآمد به آن كار نپرداخته اند.

12- نمونه كاري را كه مي خواهيد انجام دهيد در مراكز ديگر مورد بازرسي و ديدن و ارزيابي قرار دهيد و از تجربيات ديگران همواره استفاده نماييد.

13- هيچ گاه از شكست و نتيجه ندادن كارها نهراسيد.

14- هر كاري با اخلاص و رعايت تقوا شروع شود ماندگار و پرثمر و با بركت خواهد بود.

براي مطالعه بيشتر ر.ك:

دانشگاه اسلامي و رسالت دانشجوي مسلمان، نشر روابط عمومي نهاد نمايندگي مقام

معظم رهبري در دانشگاه ها، 1379

چطور مي شود از تهاجم فرهنگي جلوگيري كرد؟
پرسش

چطور مي شود از تهاجم فرهنگي جلوگيري كرد؟

پاسخ

از آنجا كه فرهنگ با انديشه ها و باورها و اعتقادات مردم سروكار دارد بايد با مباني و عقايد عقلاني و مبتني بر فطرت و بصيرت زمينه پذيرش يا نفي يك فرهنگ را پديد آورد و رويارويي با فرهنگ مهاجم نيز نياز به يك كار فرهنگي دقيق و حساب شده دارد و در اين ميان دو كار عمده فرهنگي ضروري به نظر مي رسد :

مورد اول شناسايي فرهنگ مهاجم يا فرهنگ غرب است. براي مقابله با هر پديده اي ابتدا بايد شناخت دقيقي از آن حاصل نمود تا بتوان سازوكارهاي لازم را مهيا كرد. غرب شناسي به مفهوم شناخت ماهيت عملكرد و باطن و جوهر حقيقي اين فرهنگ است وشناخت عميق فرهنگ غرب به معناي اين است كه از ظاهر فريبنده آن پرده برگيريم و به درون آن راه يابيم.

مقام معظم رهبري در اين رابطه مي فرمايند : "اين ملت براي اين كه حيثيت و كيان حقيقي و انساني اسلامي و انقلابي و فرهنگ ملي اش حفظ بشود، احتياج به مجاهدت و مقاومت و ايستادگي در مقابل تهاجم دشمن و تهاجم بردن به نقاط ضعف دشمن دارد".

فرهنگ غرب نقاط ضعف فراوان دارد كه اگر ما به اين نقاط ضعف آشنا نباشيم قدر فرهنگ غني خود را نخواهيم دانست و همانگونه كه مقام معظم رهبري فرمودند "اين ما هستيم كه بايد به فرهنگ غرب تهاجم داشته باشيم و ضد ارزشها و نقاط ضعف و انحرافات و پوچي آن فرهنگ مادي و مبتذل را افشاء نماييم تا جوامع و از جمله جامعه خودمان را واكسينه و از فريب زرق

و برق و ظاهر زيبا و باطن گنديده آن مصون بداريم".

در اين مجال اندك در حد توان پرده از چهره كريه غرب برداشته و به گوشه اي از نقاط ضعف اين فرهنگ نازيبا مي پردازيم :

از جمله نقاط ضعفي كه غرب را در سراشيبي سقوط و سرنگوني قرار داده است اين موارد است :

1- نژاد پرستي و قوميت گرايي : مقام معظم رهبري در اين رابطه مي فرمايند : "امروز كشورهاي مترقي دنيا كه از لحاظ مادي پيشرفته هستند، هنوز گرفتاري سياه وسفيد دارند... هنوز در آنجا جنگ نژاد، جنگ خون و جنگ قوميتها وجود دارد.

2- برده داري دوران جاهليت در عصر جديد : دختران باكره از دهكده هاي فقير تايلند با قيمت 1000 مارك توسط دلالان خريداري و براي خدمتگزاري اما در واقع براي فاحشه گري به كل_وپ ه_اي شب_انه بان_كوك، هن_ك ن_گ، ژاپ_ن و آلم_ان

فرستاده مي شوند؛ بردگي عصر جديد تجارت دختران جوان است.

3- دزدي و قتل : هر خانواده آمريكايي بطور متوسط سالانه حدود 300 دلار در ازاء دزديهايي كه در كشور صورت مي گيرد خسارت مي پردازند.

4- سقوط خانواده در غرب : 28% كل خانواده هاي آمريكايي را خانواده هاي بدون پدر يا مادر تشكيل مʢ

دهند (زوجها با همسران خود زندگي نمي كنند)

5- نا امني : در حدود 200 ميليون اسلحه گرم در دست مردم غير نظامي قرار دارد و 12 ميليون زن آمريكايي به منظور حفاظت از خود اسلحه كمري دارند.

6- قاچاق و مصرف انواع مواد مخدر : آمريكاييان در طول يك سال 40 ميليارد دلار صرف مواد مخدر قاچاق كرده اند. در آلمان 000/50 كودك معتاد به نيكوتين هستند

و اغلب جوانان (دختر و پسر) در سن 15 سالگي يا كمتر معتاد به سيگار مي شوند.

7- وضع نامطلوب مدارس : بيش از يك سوم از دانش آموزان آمريكا در طول سال گذشته مرتكب سرقت شده اند.

8- توحش قرون وسطايي : در جنگهاي سارايو صربها لباس زنان مجروح را پاره كرده و با كارد روي سينه آنها علامت صليب را كشيده اند.

9- روابط جنسي نا مشروع با محارم : 32% دختران فرانسوي قرباني تجاوز پدران خود مي شوند؛ روابط نامشروع جنسي بين دختران فرانسوي و نزديكان آنها روند صعودي طي مي كند. "1"

اينها گوشه اي از نقاط ضعف فرهنگ غرب بود كه ذكر شد۠بي جهت نʘӘʠكه رهبر معظم انقلاب در گȘԙǠاي از بيانات خودمي فرمايند : "آمريكا بايد به حل مشكلات عظيم انساني و اخلاقي و نيز فقدان امنيت در جامعه خود بپردازد"."2"

و كار دوم فرهنگي و ارتباط با مقابله با فرهنگ مهاجم درك هويت فرهنگ خودي است؛ شناخت يك فرهنگ در حقيقت معرفت به ويژگيها، مشاهير، ارزشها و برتريهاي آن فرهنگ نسبت به ساير فرهنگها است. نسل جوان بايد به امتيازات فرهنگ اسلامي و ملي خويش آشنا باشد تا در مقابله با فرهنگ بيگانه از اعتماد به نفس بالايي برخوردار باشد. تاريخ تحليل فرهنگ خودي و مطالعات تطبيقي فرهنگهاي معاصر و بويژه بررسي ماهيت انقلاب اسلامي و تأثيري كه بر معادلات سياسي و اجتماعي جهان معاصر داشته است جوانان را در برابر نفوذ فرهنگ بيگانه مقاوم مي كند و با اين امر بازگشت به فرهنگ خودي امكان پذير خواهد بود.

1- مقابله با شبيخون فرهنگي دشمن از ديدگاه رهبري، ص69و...

سخنراني مقام معظم رهبري در تاريخ 7/11/71

-چه كنيم كه بتوانيم به طور جدي از اعتقادات خود حفاظت كنيم؟
پرسش

-چه كنيم كه بتوانيم به طور جدي از اعتقادات خود حفاظت كنيم؟

پاسخ

جواب :

بااهداء سلام وآرزوي توفيق الهي ضمن تشكرازحسن اعتمادشمابه اين بخش پاسخ سؤال مطرح شده به حضورتان تقديم مي گردد.

با عرض سلام خدمت شما دوست عزيز وبا تشكر از اينكه سؤال خود را با ما مطرح نموديد پاسخ سؤال خوبتان را با كلامي از حضرت علي? شروع مي كنم ايشان مي فرمايند : اي گروه جوانان ، شرف انساني و سجاياي اخلاقي خود را با ادب آموزي و تربيت محافظت نمائيد و سرمايه گرانبهاي دين خويش را با نيروي علم و دانش از دسبرد نا پاكان و خطرات گوناگون بركنار نگاه داريد . (تاريخ يعقوبي ص 152)

پايبندي به دين و ايمان و فضائل اخلاقي نيازمند به تربيت و مراقبت است و اگر در كودكي و نوجواني به اين مسأله اهميّت و ارزش داده شود اثرات خوب آن تا پايان عمر باقي خواهد ماند .

دكتر كارل ميگويد : كسيكه در آغاز زندگي به شناخت خوب و بدي عادت كرد در تمام عمر انتخاب خوبي و پرهيز از بدي براي او آسان خواهد بود و همانطور كه از آتش دوري ميكند از بدي نيز مي پرهيزد و عهد شكني و دروغ و خيانت در نظر او نه تنها اعمالي ممنوع بلكه غير ممكن مي آيد. (جوان از نظر عقل و احساسات تأليف محمد تقي فلسفي)

البته اين به آن معنا نيست كه نتايج تربيتهاي صحيح در هر گونه شرايط و به هر صورت پايدار بماند حضرت علي? مي فرمايند : كسيكه قبل از بلوغ با خواهشهاي نفساني خويش مجاهده نكرده باشد در بزرگي به مقام

فضل و بزرگي نائل نمي شود .(غرر الحكم علي? ص 645)

و نيز ميفرمايند آن كسيكه بر خلاف ميلش به ادب آموزي و تربيت صحيح وادار شود و به مشقّتهاي آن تن در دهد به گفتار و رفتار زشت كمترآلوده مي شود. (غررالحكم علي ? ص 645)

اما براي محافظت از سرمايه گرانبهاي دين و محكم كردن پايه هاي آن نيازمند به علم كامل و صحيح از منبعي اطمينان بخش هستيم و در اين زمينه نبايد به شناختهاي كمي كه از گذشته آموخته ايم اكتفا كنيم و همراه با افزايش آگاهيّمان در معارف دين سعي در عمل به آنها داشته باشيم .

بنابراين مهمترين مسأله در اين زمينه افزايش آگاهي در مسائل ديني و سؤال و مشورت با افراد خبره و استفاده از امكاناتي است كه در اين زمينه در نظر گرفته شده است مانند كلاسهاي آموزش مسائل ديني ،نوارهاي ويدئوئي و كاست و… براي شروع مي توانيد با مطالعه كتب آقاي دستغيب ،محسن قرائتي و حسين مظاهري آگاهي خويش را افزايش دهيد و اگر توانائي داشته باشيد به مطالعه كتب استاد مطهري بپردازيد.

البته مطالعه به تنهايي كار ساز نيست بلكه در كنار جستجو و مطالعه مي بايست به تفكر و نيايش و توسل و ارتباط با خداوند نيز پرداخت تا مفاهيم ديني تا عمق جان نفوذ كند ودر زندگي به كار گرفته شود .

در منابع اسلامي و منابع ساير اديان به تفكر و تدبر بسيار اهميّت داده شده است به طوري كه در روايتي آمده كه بيشتر عبادت ابوذر تفكر بوده است .مذاهب مختلف داراي رسمها و عباداتي هستند تا انسان را وادار به تفكر كنند

اما تمام راههاي رشد روحي انسان به تفكردر اوقات فراقت و آرامش نياز دارند ،پيروان مذهب تائو ميگويند وقتي آب ساكن ميشود و باد به آن نمي وزد ميتوان انعكاس هر چيزي را به روشني در آن ديد حتي تك تك موهاي ريش مردان و ابروان زنان را ميتوان در تصوير آب تشخيص داد . حال كه آب ميتواند در سكون و آرامش چنين پاك و روشن باشد اگر قلب آدمي به آرامش و سكون برسد تا چه حدّ پاك و زلال خواهد شد ؟ در اين صورت آسمانها و زمين و هزاران چيز ديگر در قلب انسان منعكس خواهد شد .(كليد هاي تربيت كودكان ، كليدهاي آموختن به كودكان درباره خدا ، تأليف دكتر ايريس ياب ،مترجم دكتر مسعود حاجي زاده ص 133 )

دوست خوبم! در پايان عرايضم خاطر نشان مي كنم كه بهتر است به هر مرحله اي از دانش ديني كه دست پيدا ميكنيد به آنها قانع و خشنود نباشيد بلكه سعي كنيد به درك و شناخت عميقتري از خدا و آموزه اي ديني دست يابيد چه بسا كه در اين مسير تصاوير قلبي خود را نيز تغيير دهيد مهم اين است كه با تلاش وتوكل و تدبر به دركي اطمينان بخش از خداوند و معارف ديني برسيد نه به درك و تصوري ثابت.

2- چه كنيم تابتوانيم از افراديكه در كوچه و خيابان ميبينيم الگو پذيري نكنيم؟
پرسش

2- چه كنيم تابتوانيم از افراديكه در كوچه و خيابان ميبينيم الگو پذيري نكنيم؟

پاسخ

جواب : سؤال دوم:

در پاسخ به سؤال خوبتان عرض مي شود دوران جواني ايام سپري شدن ايام كودكي ، و آغاز زندگي اجتماعي است . نوجوان بر اثر بلوغ ، از محيط محدود خانواده خارج مي شود و به فضاي پهناور اجتماع قدم مي گذارد كسيكه مي خواهد عضو مؤثر اجتماع باشد و در صف افراد مفيد قرار گيرد بايد واجد شخصيتي باشد كه بتواند خويشتن را با جامعه تطبيق دهد و به صفات لازم عضويت اجتماعي برسد .

موضوع احزار شخصيت و برگزيدن صفات لازم براي سازگاري با اجتماع ،يكي از بزركترين مشكلات نسل جوان است . بسياري از نوجوانان به علت خود سري يا نداشتن مربي لايق از مسير صحيح منحرف مي شوند و به جاي برگزيدن صفات مفيد و پسنديده به خلقيّات مضرّ و ناپسند آلوده مي شوند و در نتيجه از منطبق كردن خود با اجتماع عاجز مي مانند.

نوجوانان براي ساختن شخصيت خويش و برگزيدن صفات لازم از ديگران تقليد مي كنند و روش آنان را برنامه كار خود قرار مي دهند با توجه به اينكه تمايل به خود نمايي و تشخص طلبي در نوجوانان شديد است كوشش مي كنند تا جائيكه ميسر است از مردان مشهور و ممتاز پيروي كنند و صفات آنان را الگوي شخصيّت سازي خود قرار دهند به اين اميد كه هر چه زودتر و بيشتر شهرت و افتخاري كسب كنند و مورد توجه عموم مردم قرار گيرند .

گاهي پير و ستاره سينما مي شوند و كارهاي ساختگي و غير واقعي آنها را برنامه

زندگي حقيقي خود قرار مي دهند و اين رفتار نادرست را مايه افتخار و شهرت خويش مي پندارند مانند آنان راه ميروند ، حرف ميزنند ، لباس مي پوشند ، نگاه مي كنند ، مي خندند ،معاشقه ميكنند ، روي و موي خود را مثل آنها مي آرايند و خلاصه به جاي اينكه جوانان شخصيّت خويش را بر اساس سجاياي اخلاقي و صفات انساني پي ريزي كنند و خود را انسان لايقي سازند از ستاره هاي سينما تقليد مي كنند رفتار آنها را برنامه كار خود قرار مي دهند و از اين راه بزر گترين ضربه را به شخصيّت خود ميزنند .

بدون ترديد مطالبي را كه جوانان در جرائد مي خوانند يا در پرده سينما ميبينند در آنان اثر عميق مي گذارد و بدون آنكه خودشان متوجّه باشند به همان مسير سوق داده ميشوند و به همان روحيّه پرورش داده ميشوند .

به نظر روانشناسان حسّ تقليد يكي از تمايلات طبيعي است كه در تمام افراد بشر در سنين مختلف وجود دارد امّا اين حس در نسل جوان شديدتر است .

دكتر جان بي كيزن در كتاب شادكامي ميگويد: رفتار ما به طور كلي بر اثر تقليد است اگر اين غريزه نبود مي بايستي هر كس از طفوليت تجربيات زندگي را از سر بگيرد و رفتار و كردار مخصوص به خود داشته باشد و البته در اين صورت زندگي در اجتماع بسيار دشوار و شايد غير ممكن مي شد .

متأسفانه گاهي تشخيص نادرست و هوي و هوس ، برخي را به تقليد از افرادي وا ميدارد كه مورد تصديق همه كس و پسنديده عقلا نيستند چنانكه ممكن

است جواني عجول و شيفته خود نمائي و سرافرازي ،به عوض اينكه با صبر و حوصله اسباب بزرگي را يك به يك فراهم آورد ، از كسي پيروي و تقليد كند كه اتفا قاً از راه نا صواب به كام رسيده و در نتيجه اين تقليد ناروا خود را به هزار زحمت و مهلكه بيندازد .

بدون ترديد تقليد يكي از اركان اساسي ترقي بشر و از عوامل بسيار مؤثر در پيشرفتهاي فردي و اجتماعي است و بايد نوجوانان در راه ساختن شخصيّت خود از اين تمايل طبيعي استفاده كنند ولي براي آنكه بر اثر تقليد هاي كور كورانه و نادرست دچار خطا و گمراهي نشوند و از مسير فضليت و مصلحت منحرف نگردند لازم است همواره به دو نكته توجه داشته باشند .

اول آنكه از افراد منحرف و گمراه پيروي نكنند و به اميد نيل درجه قهرماني در رسيدن به مقام رفيع اجتماعي ، اعمال نادرست آنان را سرمشق خود قرار ندهند چه آنكه گمراهان و گنهكاران خيلي زود با شكست و نا اميدي مواجه خواهند شد امام حسين ? مي فرمايند : كسيكه از راه گناه از پي كاري بر خيزد اميدش بيشتر فوت ميشود از آنچه مي ترسد سريعتر به آن مبتلا مي گردد ( بحار ج 17 ص 149 )

دوم آنكه بدانند ساختمان طبيعي و استعدادهاي نظري بشر با يكديگر متفاوت است . خداوند مردم را مختلف آفريده و هر انساني براي انجام كار مناسب با ساختمان خود آمادگي بيشتري دارد .

پيامبر(ص) ? مي فرمايند: كاركنيدكه هركس براي كاري كه آفريده شده مهيّا تراست وآن را بهترانجام ميدهد(سفينه ص 732)

آدمي زماني به

كمال لايق خويش ميرسد كه از ذخاير نهائي خود استفاده كند و استعدادهاي دروني خويش را به فعليّت آورد منظور از تقليد آن است كه شخص در راه احياي قابليّت و ابراز لياقت خود از روش ديگران استفاده كند و راهي را كه آنان پيموده اند و به نتايج ثمر بخش رسيده اند بپيمايد نه آن كه به خيال قهرمان شدن ، كوركورانه از قهرمان تقليد كند و استعدادهاي فطري خود را كه ميتواند مايه شهرت و سر بلندي وي گردند را سركوب نمايد.

دكتر اوستاس در كتاب رشد و زندگي ميگويد : اگر شما فقط يك قسمت از شخصيّت خود را بگيريد و آن را پرورش دهيد تا به شكل يك قهرمان خيالي در ايد هرگز شخصيّت واقعي خودتان نخواهد بود ، شخص تا وقتي حركات و رفتار و انگارش طبيعي و حقيقي باشد بيش از كسيكه با رفتار مصنوعي خود را به رخ ديگران ميكشد داراي ارزش و احترام خواهد بود انسان ميتواند با كوشش و اراده خود را از گمنامي به شهرت و افتخار برساند و شخصيّت برجسته اي را دارا شود ولي اشخاصي كه فقط مي خواهند از قهرمان تقليد كنند هيچ وقت بيش از يك شخص مقلّد نخواهند بود .

خوشبختي ، عشق موفقيّت و پيشرفت همه زماني نصيب شما ميشوند كه شما از قوا و استعداد هاي طبيعي خود استفاده كنيد نه اينكه استعداد هاي خويش را با اخلاق و رفتار ناپسند ، غرور و حرص ، عدم اعتياد يا اعتياد بيش از اندازه به ديگران يا پيروي كوركورانه از آنان از بين ببريد

دوست عزيز با توجه به مطالبي كه

به عرضتان رسيد نوجوانان و جوانان كه از دوره كودكي پا به دوره نوجواني و جواني ميگذارند براي ساختن شخصيّت خويش و ارضاي ميل تفوق طلبي و برتري در اجتماع دست به تقليد از ديگران ميزنند امّا اشتباه اصلي در تعيين شخص يا اشخاص است كه مورد تقليد قرار مي گيرند و در ارتباط با سؤالي كه مطرح كرده ايد با توجه به سخنان آسماني ائمه دين و دانشمندان روانشناسي به نظر نمي رسد افراد كوچه و خيابان در روش پوشش و رفتار اجتماعي آنان الگوي مناسبي براي تقليد باشد چرا كه مارااز هدف اصلي كه رسيدن به موفقيت وكاميابي اجتماعي و داشتن شخصيت مطلوب است نمي رساند .

منبع جوان از نظر عقل و احساسات ، آقاي فلسفي ج 1 ص 403-417 (با حذف و جابجايي )

با توجه به اينكه فرهنگ غربي در جوامع اسلامي شيوع پيدا كرده وظائف مسلمانان و جامعه اسلامي در اين باره چيست ؟
پرسش

با توجه به اينكه فرهنگ غربي در جوامع اسلامي شيوع پيدا كرده وظائف مسلمانان و جامعه اسلامي در اين باره چيست ؟

پاسخ

مسأله تهاجم فرهنگي از معضلات اجتماعي عصر حاضر در كشورهاي جهان سوم خصوصا كشورهاي اسلامي است كه به علت پيچيدگي وآميخته بودن آن با مسائل ديگر اجتماعي راه مقابله با آن بسيار دشوار است آنچه كه به طور كلي مي توان ابراز داشت اين كه بايد تمامي امكانات در راه استقرار ارزش هاي اسلامي وملي به كار گرفته شود و تمام دين داران با مايه گذاشتن از امكانات خود در اين راه به مبارزه بپردازند مبارزه اي كه از يك سو جنبهتوليدي دارد (يعني توليد برنامه ها و به كار گرفتن ابزارهاي لازم در اين مورد) و از سوي ديگر مبارزه منفي و تحريم آنچه كه در صدد كندن بنيان هاي اعتقادي و ديني جامعه است. به هر ترتيب افزوني آگاهي ها و بينش سياسي واجتماعي به وسيله مطالعه تفكر و ارتباط مداوم با قرآن و مكتب اهل بيت (ع) زيربناي مبارزه با تهاجم فرهنگي است.{J

چرا پس از گذشت بيش از دو دهه از انقلاب جوانان از دين روي گردان شده اند و راه حل معضلات اجتماعي و اخلاقي در جامعه چيست ؟
پرسش

چرا پس از گذشت بيش از دو دهه از انقلاب جوانان از دين روي گردان شده اند و راه حل معضلات اجتماعي و اخلاقي در جامعه چيست ؟

پاسخ

قبل از هر چيز لازم است از حسن اعتمادتان به اين اداره سپاسگزاري كنيم و از اين كه شفاف و صريح نقطه نظراتخود را درباره دين گريز شدن جوانان بيان فرموديد خرسنديم و از شما تقدير و تشكر مي كنيم.

اين كه فرموده ايد همه جوانان ايران زميني با دلي روشن دوستدار آزادي و عدالت در پرتو دين و معنويت هستند،مطلب صحيحي است. ما نيز با شما هم عقيده هستيم و نشانه هاي آن را مي توان به روشني در جامعه مشاهده كرد.بعضي تحقيقات علمي و تجربي نيز كه در اين مورد به خصوص در سطح دانشجويان و دانش آموزان انجام گرفته گويايهمين مطلب است كه توده جوانان ايراني علاقه مند به دين و معنويت هستند. ولي اين نكته را نيز نبايد به فراموشيسپرد و يا ناديده گرفت كه بعضي اعمال و رفتارهاي نابهنجار و خلاف دين و اخلاق در ميان افراد جامعه به خصوصدر بين جوانان و حتي دانش آموختگان و دانش آموزان و دانشجويان نيز وجود دارد. خود شما بسياري از آنها را ازنزديك مي توانيد مشاهده و لمس كنيد. علاوه بر اين آمار و ارقام تحقيقات ميداني و تجربي نيز وجود پاره اي ازنابهنجاري هاي اخلاقي و ديني و اجتماعي را تأييد مي كند. اعتياد حتي بين دانش آموزان و نوجوانان، روابط نامشروعدختران و پسران مصرف و نوشيدن آشاميدني هاي غيرمجاز و مشروبات الكلي، دزدي و انواع و اقسام خلاف هايديگر را نمي توان انكار كرد، بنابراين گرچه جوانان علاقه مند به دين و معنويت هستند ولي عملاً و در خارج با اينگونهنابهنجاري ها نيز

مواجه هستيم و بايد براي مبارزه با مفاسد اخلاقي و اجتماعي، برنامه ريزي و با آن به طور جدي مقابلهشود، تا اين مفاسد به بخش هاي ديگر جامعه سرايت نكند و اقشار مختلف و جوانان آينده كشور از خطرات آنمحفوظ بمانند.

اگر به دنبال علل و عوامل اينگونه مشكلات و نابهنجاري هاي اجتماعي و اخلاقي برويم، يقينا بهتر خواهيمتوانست راه حل مناسب ارائه كنيم. البته اين امري نيست كه بتوان بدون تحقيق و بررسي درباره آن اظهار نظر كرد،بنابراين ضرورت دارد كارشناسان، متخصصان و خبرگان بدون هرگونه تشريفات و به قول شما بدون هرگونه گرايشسياسي و گروهي به شناسايي نابهنجاري هاي جامعه بپردازند و راهكارهاي عملي و عيني و قابل اجرا را پيشنهاد كردهو به اجرا درآورند. در اين راستا، دين و آموزه هاي ديني كه ضامن سعادت انسان و جامعه اسلامي است مي تواندبهترين و بيشترين كمك را براي رسيدن به اهداف داشته باشد. طبيعي است كه بايد از هرگونه جلسه و سمينار وكنفرانس توخالي و بي محتوا جدا خودداري كرد.

اما اين كه فرموده ايد «رفتار و سلوك و عملكرد بعضي از مسؤولين، جوانان را دچار تشويش خاطر و تشويق به نفاقو ريا و تظاهر و به عبارتي باعث دوري از دين شده است» بر فرض قبول اين فرضيه و ادعاء، بايد به تصحيح ايننتيجه گيري پرداخت و به جوانان اين آگاهي و شناخت را داد كه اگر به قول شما جوانان جامعه علاقه مند به دين هستندنبايد عملكرد افراد خاصي را ملاك و معيار خود بدانند، بلكه معيار عمل ما بايد دين، آموزه هاي ديني و ارزش هاياخلاقي باشد. بايد لزوم پاي بندي خود به دين را از اصول و ارزش هاي ديني و اخلاقي بگيريم، نه از

عمل اين فرد يا آنگروه و يا فلان مسؤول. اگر كسي با الفباي منطق آشنايي داشته باشد و از عقل سليم برخوردار باشد، به طور عادي وطبيعي خواهد توانست، بين دين و ارزش هاي اخلاقي و ديني و بين افراد به ظاهر متدين و دور از محتواي دين فرقبگذارد و ملاك عمل خود را رفتار و سلوك چنين افرادي قرار نخواهد داد. ما و شما نيز موظفيم كه اين بينش و آگاهي وشناخت را نسبت به تفكيك دين از افراد متظاهر در خود ايجاد كنيم. پس به منظور جلوگيري از دين گريزي جوانانشايسته است اجازه ندهيم (تا آنجا كه ممكن است و توان و قدرت ما اجازه مي دهد) افراد رياكار و متظاهر مسؤوليتچنين نقش هاي كليدي را به عهده بگيرند تا چهره دين مسخ نشود. اگر دين به دست انسان هاي راستين و معتقد واقعياقامه شود و يا نماز و اعمال عبادي ديگر احياء شود و توسط آنها ارزش هاي اخلاقي پاسداري شود و به طور صحيح ومناسب و منطبق با دين و اخلاق به مظاهر ديني توجه شود، يقينا باعث اعتلاي دين و آموزه هاي ديني شده و مانعدين گريزي تعدادي از جوانان خواهد شد. شما نيز حتما با اين سخن موافقيد. پس چه زيباست امثال شما كه چنيندلسوزانه قلبتان آكنده از محبت و علاقه و عشق به دين و اجراي دستورات ديني است، قدم به جلو بگذاريد و حركترا آغاز كنيد و جلو نابهنجاري هاي بيشتر را بگيريد و وظيفه خود را انجام دهيد.

در پايان لازم به ذكر است ما نيز آماده ايم نقطه نظرات، پيشنهادات شما را درباره مسائل مربوط به جوانان جهترشد فرهنگ ديني، اعتقادي و عملي آنان دريافت نماييم

تا براي مقابله با معضلي كه بيان فرموده ايد از خود شما طلبياري مي كنيم.

چه كنيم تا جوانان را از اعتياد, افسردگي و خودكشي نجات بدهيم ؟
پرسش

چه كنيم تا جوانان را از اعتياد, افسردگي و خودكشي نجات بدهيم ؟

پاسخ

مشكل اعتياد بلاي خانمان سوزي است كه ناشي از فقر فرهنگي و بيكاري است . ما و شما بايد تلاش كنيم كه با آگاه كردن جوانان و خانواده هاي آنها پوچي و بي هدفي و لاابالي گري را از جوانان دور كنيم و آنها را با وظايفشان آشنا سازيم . شما مي توانيد با فراهم كردن ارتباط و دوستي مناسب و صحيح با آنها و راه اندازي مكان هاي فرهنگي - تفريحي و مذهبي خوب و جذاب و برگزار نمودن مجالس مذهبي و دعوت اهالي , جوانان را جذب كرده و خلائهاي فكري و فرهنگي آنها را پر نموده آنها را به فكر اشتغال مناسب و مفيد و فعال بودن در جامعه بياندازيم و از بيكاري و بيهودگي و هدر رفتن وقت آنها جلوگيري كنيم و از طرف ديگر با شناسايي افراد فاسد و سودجو و جنايتكار كه جوانان رامنحرف مي كنند و معرفي آنها به نيروهاي انتظامي و مراكز قضايي و ضابطين آنها جلوي گسترش فساد را بگيريم و زمينه را براي پاك بودن جوانان فراهم سازيم . به هر حال ; ارائه الگوهاي صحيح , گسترش فرهنگ ديني , هدفمند كردن جوانان در زندگي , فراهم كردن اشتغال مناسب , ايجاد ارتباط و دوستي صميمانه و صحيح , فراهم كردن امكان مطالعه و پيشرفت و تفريحات سالم , سوق دادن افراد به سمت مراكز ديني مثل مساجد و مراكز فرهنگي اسلامي مي تواند جوانان ما را از افسردگي و اعتياد نجات بخشد. شما بايد خود در حد توان و امكاناتي

كه در اختيار داريد با بكارگيري راه هاي فوق الذكر به اين هدف ايده آل دست يابيد و بدانيد كه اين كار فعاليتي بس مشكل و در عين حال سرشار از ثواب و پاداش است و دنيا و آخرت شما و ديگران را آباد مي سازد. لازم است با ذوق و سليقه و پشتكار و به تناسب افراد و موقعيت ها از راه هاي ارائه شده استفاده كنيدو هرگز احساس خستگي و ناتواني نكنيد. به هر قيمتي شده با جوانان دوست شويد و آنها را جذب كنيد تا جذب مراكز فساد نشوند. لذا ايثار و از خود گذشتگي تنها سرمايه اين كار است كه مي تواند شما را به هدف برساند. در پايان از دلسوزي عاقلانه و دورانديشي مدبرانه شما عزيز دانشجو تقدير و تشكر مي كنيم و اميدواريم به دعاي خير حضرت صاحب الزمان (عج ) در اين كار خطير موفق باشيد.

چگونه مي توان با تهاجم فرهنگي مبارزه كرد؟
پرسش

چگونه مي توان با تهاجم فرهنگي مبارزه كرد؟

پاسخ

از آنجا كه تهاجم فرهنگي يك مقوله حقيقي و جدي و با برنامه ريزيهاي منظم و سازماندهي شده مي باشد, تنها راه مبارزه با آن نيز مصونيت بخشيدن به جوانان و ساير افراد جامعه از راه تمسك به فرهنگ غني اسلامي و ملي اين مرز و بوم و استفاده كارآمد از همه امكانات خصوصا" دستگاههاي فرهنگي و بسيج همه اقشار مردم , بر اساس برنامه هاي دقيق حساب شده مي باشد, بر اين اساس مهمترين راههاي مبارز با تهاجم فرهنگي و جلوگيري از نفوذ و گسترش آن عبارتند از: 1- حفظ و تعميق ايمان و معنويت در مردم و مسئولين , قران كريم در سوره آل عمران آيه 139 مي فرمايد ((و انتم الاعلون ان كنتم موئمنين )) 2- تحقق حيات طيبه اسلامي و حفظ ارزشهاي انقلابي , استقرار عدالت اجتماعي و قسط اسلامي , تائمين رفاه , سعادت , خوشي , صلح و امنيت براي مردم در سايه ايمان به خداوند و حاكميت ارزشهاي الهي . 3- هوشياري و بيداري در مقابل انحراف معنوي جامعه اسلامي . 4- احياي فريضه مهم امر به معروف و نهي از منكر كه به عنوان يكي از اركان اساسي اسلام و ضامن حفظ و بقاي فرايض و ارزشهاي الهي مي باشد. 5- تحقق باوري عميق , دروني و ريشه دار, عقلاني و مبتني بر نظام ارزشي اسلام در مديران جامعه به معني كساني كه در دستگاه هاي رهبري , تقنيني , اجرايي , قضايي , نظامي و انتظامي , آموزش فرهنگي و تبليغي و... نقش ايفا مي كنند نسبت به

جايگاه و اهميت اساسي اين مجموعه , در جهت گيري فرهنگي و ارزشي جامعه و خارج شدن اين مجموعه از حالت انفعال , يائس و اعتقادات پنهان جبرگرايانه , كه روحيه سازش و تسليم در برابر فرهنگ واحد جهاني را به دنبال خواهد داشت . 6- تلاش و تدبير جدي , گسترده و عميق براي لحاظ نظام ارزشي مطلوب در همه فعاليت ها و اقدامات , در بخشهاي مختلف جامعه و در عرصه هاي گوناگون سياسي , اقتصادي , فرهنگي و... 7- تبلور و تجلي اين نظام ارزشي در رفتار حقيقي و حقوقي مديران , ساختار كلان كشور و برنامه هاي اجرايي و... براي آگاهي بيشتر ر.ك : 1- سخنان مقام معظم رهبري , فرهنگ و تهاجم فرهنگي 2- علي ذو علم , انقلاب و ارزشها

نقش رسانه هاي گروهي در تهاجم فرهنگي چيست ؟
پرسش

نقش رسانه هاي گروهي در تهاجم فرهنگي چيست ؟

پاسخ

مهمترين وظايف رسانه هاي گروهي در برخورد با تهاجم فرهنگي را مي توان به صورت مختصر چنين بيان نمود: تهيه برنامه هاي مفيد و سالم براي تبليغ و ترويج الگوهاي مناسب بر اساس ارزش هاي فرهنگي و ديني انقلاب و اسلام براي نسل نوجوان و جوان جامعه و ايجاد و تقويت يك هويت مذهبي و ملي در آنان , كه با استفاده از پيشرفته ترين فن آوريها بوده و از جذابيت و شيريني لازم برخوردار باشد و فاخرترين هنرهاي نمايشي با مضامين پر بار اجتماعي و اخلاقي و سياسي را در اين رسانه ها ارائه نمايند تا بدين وسيله علاوه بر هويت بخشي از در دام افتادن جوانان ما توسط فرهنگهاي مهاجم جلوگيري بعمل آورد. به علاوه رسانه هاي گروهي وظيفه هدايت جامعه را بر عهده داشته و ضمن معرفي اهداف و اغراض شوم دشمنان و شناساندن ابزارها و نتايج عناصر شوم تهاجم فرهنگي , بايد جوانان و نوجوانان را نسبت به عواقب وخيم فساد, اعتياد, بي بند و باري و... آگاه سازند.

چگونه برخورد دانشجو با شبهاتي كه در كلاس يا محيط مطرح مي شود؟
پرسش

چگونه برخورد دانشجو با شبهاتي كه در كلاس يا محيط مطرح مي شود؟

پاسخ

هر فرد ايراني خصوصا دانشجويان عزيز كه خود را نسبت به حفظ نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران و ارزشهاي الهي متعهد و مسئول مي بيند و دغدغه دفاع از آن را دارد لازم است كه اولاً، درباره موضوعاتي كه در جامعه و محيط دانشگاهي مورد بحث قرار مي گيرد،اطلاعات و معلومات در حدّ كافي داشته باشد، تاريخ و تئوريها و رهيافتهاي گوناگون فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي، سياسي و... در مورد انقلاب اسلامي، حوادث مهم دوران انقلاب و بعد از آن، شخصيت ها و گروه هاي فعال و تأثيرگذار در عرصه سياسي كشور، افكار و عقايد آنان و... رابه خوبي بشناسد تا بتواند در مواقع نياز با منطق و دليل و مدرك به صورت مستدل از انقلاب دفاع نمايد. و اين كار نيازمند مطالعات گسترده منابع معتبري كه در اين زمينه ها نوشته شده، مي باشد.

ثانيا: علاوه بر آمادگي هاي علمي، هر وقت شبهه يا مسأله اي را كسي مطرح كرد كه مورد قبول و پسند شما نبود، هيچ وقت عصباني نشويد بلكه در كمال خونسردي و خوشرويي از طرف مقابل مدرك و مستند ادعايش را بخواهيد و سعي كنيد طرف مقابل را كاملاً حلاّجي كردهو به سؤال بكشانيد كه منظور شما چيست؟ و بالفرض چنين باشد چه هدفي را داريد؟؟؟ و... زيرا اكثر شبهاتي، كه در جامعه مطرح مي شود ناشي از عدم فهم دقيق آن مسأله براي گوينده آن مي باشد يعني آن فرد بر اساس برداشتهاي ذهني خود شبهه را مطرح مي كند. كه با كمي سؤالخود او نيز در ادعايش سست مي شود.{J

بهترين راه حفظ نفس از تهاجم فرهنگي و غرق شدن در فساد چيست ؟
پرسش

بهترين راه حفظ نفس از تهاجم فرهنگي و غرق شدن در فساد چيست ؟

پاسخ

توفيق روز افزون شما را در راه كسب كمالات معنوي و تقوا از خداوند بزرگ خواهانيم.

آري برادر عزيز! يگانه راه نجات انسان از سقوط به مهلكه هاي گمراهي، حفظ تقوا است. كسي كه تقوا پيشه سازد،قطعا خداوند راه هايي براي او قرار خواهد داد تا از مرحله هاي سخت زندگي به سلامت عبور كند و سرافرازانه ازخطرات بگذرد.

همواره از خداوند بخواهيد كه توفيق را همراهتان ساخته و لحظه اي شما را به خودتان وانگذارد.

برنامه عملي براي حفظ تقوا، همان تقيّد به احكام شرعي، انجام واجبات، ترك محرمات و پناه بردن دائمي بهخداوند است. تلاوت و تدبّر در آيات قرآن را در برنامه روزانه خود قرار دهيد و هيچ گاه از ياد خداوند غافل نشويد.{

همانطور كه مستحضريد عروسك Barby يكي از مظاهر شوم تهاجم فرهنگي صهيونيست هاست كه متاسفانه در سالهاي اخير با هجمه وسيع تبليغاتي آنان به جامعه ما راه يافته است و تقريبا هيچ فروشگاهي وجود ندارد كه فاقد اجناسي با تصوير اين عروسك باشد. لطفا در مورد سابقه فكري و
پرسش

همانطور كه مستحضريد عروسك Barby يكي از مظاهر شوم تهاجم فرهنگي صهيونيست هاست كه متاسفانه در سالهاي اخير با هجمه وسيع تبليغاتي آنان به جامعه ما راه يافته است و تقريبا هيچ فروشگاهي وجود ندارد كه فاقد اجناسي با تصوير اين عروسك باشد. لطفا در مورد سابقه فكري و اهداف سازندگان آن توضيح فرماييد و راه هاي مقابله با آثار آن را ذكر كنيد (اگر ممكن است منابع يا مقالاتي براي مطالعه بيشتر معرفي نماييد)

پاسخ(قسمت اول)

جهت آشنايي كامل با تاريخچه ساخت اين عروسك و اهداف سازندگان آن مي توانيد به منابع ذيل مراجعه نماييد:

1. كالبدشناسي يك محصول، حميد قاجاريان، نشريه صنايع پلاستيك

2. همه چيز درباره باربي، انوشه فاضلي، روزنامه همشهري، 30 خرداد 1381

3. جنگ جهاني چهارم، حسن عباسي، انتشارات پارسايان، 1382

و در مورد راهكارهاي مقابله و اقداماتي كه در مقابل اين پديده انجام شده است دو مقاله در ذيل آورده مي شود:

يكم :غريبه هاي ايراني

(مقاله اي از محمدعلي زم درباره تفاوت سارا و دارا و باربي,منبع: همشهري 21/2/ 1382,به نقل از سايت باشگاه انديشه)

چندين نسل متوالي است كه كودكان سرزمين من از اوان نونهالي با عروسك هاي موطلايي و چشم سبز يا چشم آبي آشنا شده و به آن ها انس مي گيرند. عمده پدران و مادران، بي آن كه به الگوپذيري و قهرمان طلبي فرزندان خود بينديشند هر آن چه را كه خود دوست مي دارند ويا به دست مي آورند در دسترس فرزندانشان قرار مي دهند و با اين كار خود الگوهاي ذهني آينده اين خردسالان را با صبغه سبز و آبي براي چشم و طلايي براي مو رنگ آميزي مي كنند. اين

عجيب نيست كه بسياري از دختران نوجوان و جوان ما با عدسي هاي رنگي چشمان سياه و زيباي خود را كه ده ها قرن الهام بخش شاعران ايراني در توصيف زيبايي زنانه بوده است به رنگ هاي آبي و خاكستري و عسلي و سبز در مي آورند و موهاي مشكي و مطهر خود را كه صدها سال چون قناره قلب عاشقان را بر خم طره خود مي آويخته پسرانه كوتاه كرده و به رنگ هاي طلايي و آفتابي و نقره اي جلوه مي دهند چون بسياري از پسران و مردان آينده ما هم در انتخاب همسر خود لعبتكان دوران كودكي را به عنوان الگو پيش رو قرار داده و به دنبال عروس هايي به زيبايي عروسك مي گردند. اين گونه است كه مصرف رنگ موهاي بور و طلايي در كشور ما بيش از بسياري از ديگر نقاط دنياست و با اين كه نوعاً در همه جاي دنيا زنان مسن براي پوشاندن موي سپيد خود به رنگ مو روي مي آورند اين پديده «عروسك آفرين» اين همه مورد استقبال نوجوانان و جوانان ايراني است. از همان اوايل فعاليت در حوزه هنري مراقب زندگي و عملكرد عليا مخدره اي به نام «باربي» بودم. از دوستاني كه با آن سوي مرزها مي رفتند و مي آمدند خواهش مي كردم حكايت هاي باربي را برايم جمع آوري و تعريف كنند. اگر هر چند سال يك بار سفري دست مي داد بخش جدي و مهمي از وقتم را به مداقه در فروشگاه هايي كه كالاهاي فرهنگي و اسباب بازي مي فروختند اختصاص مي دادم.به اين ترتيب زماني كه باربي حدود

بيست سال پيش - با آقا پسري زلف آويخته و چهارشانه و قد بلند به نام «كن» دوست شد نگران رفتار و روابط شان بودم و چند سال بعد كه با هم ازدواج كردند و صاحب دو فرزند - يكي دختر و ديگري پسر - شدند نفس راحتي كشيدم!بحث طراحي و ارائه عروسك هاي ملي را براي اولين بار در ابتداي دهه شصت در حوزه هنري مطرح كردم. به خاطر دارم كه در يكي از همان اولين جلسات گفتم كه داشتن يك عروسك ملي براي ملتي كه تصميم گرفته استقلال و اقتدار فرهنگي داشته باشد ضرورتي اجتناب ناپذير است. ليكن دشواري كار به سبب فقدان مغزافزار لازم به حدي بود كه بحث ها به بررسي نرم افزارهاي لازم هم كشيده نمي شد چه رسد به سخت افزار و شكل و شمايل خود عروسك. معتقد بودم پيش از دستيابي به توليد و عرضه بايد ابتدا مغزافزار لازم تعريف شده سپس براساس آن نرم افزار مناسب طراحي شود و در نهايت به وجوه تكنيكي و هنري كه موجب خلق سخت افزار مي شد بپردازيم. يك مثال ساده مقصود مرا از اين سه اصطلاح روشن مي سازد. فرض كنيد در خودرويي نشسته و در حال حركتيم. مغزافزار پاسخ اين سئوال است كه: به كجا مي رويم و براي چه مي رويم؟ نرم افزار قوانين راهنمايي و رانندگي و دستور العمل هاي رانندگي و شيوه هاي استفاده از گاز و كلاژ و ترمز است به گونه اي كه اين خودرو به نرمي و در كمال امنيت راه را بپيمايد و سخت افزار قطعات خودرو هستند كه در يك تركيب

سيستماتيك به هم متصل شده و چرخ ها را به حركت در آورده و بر سطح آسفالت به پيش مي برند ماه ها در اين تلاش بودم كه به كمك همفكران و دوستانم تبيين كنيم براي چه عروسك ملي مي خواهيم و كاربردهاي عروسك ملي چيست؟ پس از آن مي بايست ماجراها و قصه هاي متعدد زندگي آن عروسك را بر اساس پاسخ هايي را كه براي چيستي و چرايي اش به دست آورده بوديم به صورت رماني با ورسيون ها و در سطوح سني مختلف تنظيم مي كرديم و بالاخره نوبت به قد و قواره و شكل و شمايلي كه با آن سناريوها مي خواند مي رسيد. براي اين منظور شركتي مستقل به نام شركت اسباب بازي نشاط آفرين تأسيس كردم اما به دليل ناشناخته بودن بازار اقتصادي اين «كالا پديده» ضرورت موضوع براي بانك ها و سرمايه داران هرگز متقن نشد و تنها چالش هاي ما در پس پرده بازار حرفه اي و اقتصادي با گردآوري اطلاعات و گفتگو پيرامون صنعت و اقتصاد و بازار اسباب بازي و عروسك ادامه يافت.

با عزميت برخي هنرمندان حوزه به كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان انديشه دستيابي به عروسك ملي به منصه ظهور رسيد و توليد عروسك هاي دارا و سارا - ولو با تاخير طولاني - آغاز شد. اما علي رغم سرمايه و تلاش هنگفتي كه پشتوانه تولد اين دو عروسك بود چنان كه انتظار مي رفت مورد استقبال خانواده ها و بچه هاي ايراني واقع نشد. چندي پيش يكي از دوستان قديم كه استاد نشانه شناسي فرهنگي (Semiology) بود و در آمريكاي شمالي

به سر مي برد ضمن تبريك نوروز، تلفني از من خواست تا چنانچه وقت دارم مقاله اي تطبيقي در مورد باربي و سارا بنويسم و برايش بفرستم و اطمينان داد كه از نظرات من تنها در حوزه هاي آكادميك استفاده خواهد شد و بدون موافقت من در نشريه يا روزنامه اي چاپ نخواهد شد. از او عذرخواهي كردم و توضيح دادم ذهنم پرمشغله تر از اين است كه بتوانم در اين موضوع مداقه و غور كنم. تلفن را كه قطع كردم ديدم دلمشغولي قديم دوباره به سراغم آمده و رهايم نمي كند. در يكي از روزهاي تعطيل نوروز خستگي را بهانه كردم چند ساعتي انديشه ام را از صدها دغدغه فرهنگي كه اين اواخر هر روز به تعدادشان در ذهنم افزوده مي شود فارغ كردم. در كتابخانه ام را بستم و حاصل، چند ورقي شد كه پيش رو داريد.

مناسب ديدم همزمان با ارسالشان براي آن دوست گرامي، هموطنان فهيم و سنجش گرم را نيز از نقطه نظراتم آگاهي دهم تا با نقد و نكته يابي آنان زمينه تبيين و تعديل اشتباهاتم را فراهم آورم. پيش از آغاز متن دست منتقدان خيرخواه را به گرمي مي فشارم و از شنيدن هر انديشه و سخن نويي استقبال مي كنم. تفاوت هاي سارا و باربي و دلايل كم توفيقي آن و موفقيت اين را به سه بخش اساسي تقسيم مي كنم، يكي بخش سخت افزاري، دومي بخش نرم افزاري و بالاخره بخش مغزافزاري.

الف _ بخش سخت افزاري:

نكته يكم: يك عروسك خوب، عروسكي است كه بتوان با آن به راحتي بازي كرد و به اصطلاح به

سيري دل با آن ور رفت. باربي را مي توان برهنه و بي لباس خريد. تنوع لباس هاي باربي به حدي است كه مي توان از او از يك كارگر ساختماني يا باغبان گرفته تا يك ملكه يا هنرپيشه ساخت و اين ها همه تنها به مدد لباس هاي متعدد ساده و گوناگوني است كه متناسب با حالات باربي و اتفاقات زندگي روزمره اش طراحي و عرضه شده است لباس هاي خوب فاخر و غير قابل انعطاف دارا و سارا مانع از وررفتن بچه ها با آن هاست. دارا و سارا در شكل كنوني خود بيشتر عروسك هاي زينتي هستند كه بايد سراغشان را در ويترين و سر طاقچه خانه ها گرفت. البته اگر در طاقچه هاي زندگي امروزي جايي براي آن ها مانده باشد.

نكته دوم: آناتومي و ساختمان بدني باربي ساده و در عين حال متحرك است. اما سارا و دارا توان حركتي پيچيده باربي را كه در تمامي مفاصل (به جزء انگشتان پا) از الگوي انساني تبعيت مي كنند ندارند. تا آنجا كه من مي دانم حركت انگشتان دست باربي از ابتداي دهه هشتاد ميلادي شروع شد و اين به دنبال فراگير شدن رقص هايي بود كه به تحرك سريع و پيچيده اعضاي بدن نياز داشت. اين رقص ها كه با «رقص رعد» (Flash dance) در سال ???? ميلادي شروع شد بلافاصله به دسته بندي جديدتري به نام «رقص شكسته»(dance break) تبديل شد و در نهايت به مدد حركات محيرالعقول سياه پوستي به نام مايكل جكسون و رقصي كه به نام خود او معروف شد به اوج خود رسيد. به هر تقدير

باربي همراه با محبوبيت اين گونه رقص ها ساختمان بدني خود را كامل كرد تا بتواند بازي كودكان با خود را «به روز» نگاه دارد. اگر يكي از كاركردهاي عروسك و اسباب بازي را وسيله كمك آموزشي و يا ابزار توان بخشي براي كودكان بدانيم بايد اين وسيله در آناتومي، شكل ظاهري و حركات خلاق از چنان كيفيتي برخوردار باشد كه بتواند در صاحبان خردسال خود حس همذات پنداري ايجاد كند و اين به دست نمي آيد مگر به مدد انعطاف فوق العاده بدني و حركات فيزيكي عروسك.

نمونه ديگر اين استفاده روانشناسانه از انعطافات بدني را مي توان در نسل نو كارتون هاي كودكان كه با شيوه هاي بيش از بيست و چهار عكس در ثانيه توليد مي شود جستجو كرد. در اين كارتون ها - كه اتفاقاً كارتون باربي و سيندرلا از جمله آن ها است - تلاش شده است تا با نمايش انعطاف بيشتر در حركات شخصيت هاي كارتون جذابيت فيلم و حس همذات پنداري در بينندگان افزايش داده شود. به هر تقدير اگر براي انعطاف حركات بدني امتيازي در نظر بگيريم و مثلاً نمره باربي را در اين زمينه پانزده از بيست بدانيم متأسفانه بايد به سارا و دارا گفت كه بروند و شهريور برگردند.

نكته سوم: در كنار تمام محاسن باربي، يكي از ايرادهاي سخت افزاري و تكنيكي كه به او وارد است اين است كه باربي اصلي يك چهره بيشتر ندارد. يعني باربي به عنوان نماد دختر يا زن آمريكايي تنها نشان دهنده درصد كوچكي از نژادهاي گوناگوني است كه در آمريكا زندگي مي كنند. البته او دوستاني با

چهره هاي سياه پوست، خاور دوري، سرخ پوست و حتي آسيايي دارد ليكن خودش داراي فنوتيپ ثابت و تغيير ناپذيري است كه بيش از چهل سال است حتي مويش سفيد نشده است. همواره اميدوار بودم اين نقيصه كه نشان از سلطه جويي فرهنگي اقليت كوچكي در آمريكا دارد در مورد عروسك ملي ايران تكرار نخواهد شد ليكن در كمال تأسف با آن كه ايران سرشار از اقوام گوناگون است و حس چهره شناسي بعضاً در ميان ايرانيان به قدري كاراست كه بسيار پيش مي آيد كه از قيافه فردي مي فهمند كجايي است و از چه فرهنگ و رفتاري آمده است اما سارا و دارا داراي چهره هاي ثابت هستند تنها از روي لباسشان مي توان به تفاوت هاي قومي - نژادي آنان پي برد. كدام كودك بالاي هفت هشت ساله در ايران نمي تواند چهره هاي شمالي، تركمن، ترك، كرد و بلوچ را از يكديگر تشخيص دهد؟ اگر سارا و دارا نماد كودك ايراني بدون در نظر گرفتن تفاوت هاي قومي هستند چرا لباس هايشان قومي طراحي شده است و اگر هر يك نماد قومي از اقوام ايران هستند و با هدف ايجاد اتحاد در ذهن و قلب كودكان ايران طراحي شده اند به جز كودكان تهراني كه در محيطي كاملاً مختلط زندگي مي كنند كدام بچه سيه چرده و آفتاب سوخته بلوچ يا كودك چشم كشيده و زرد پوست تركمن آن را صرفاً به سبب لباسشان« خودي» خواهد انگاشت.

در مورد باربي اين مشكل با دوستان رنگ و وارنگ و ريز و درشت باربي و كن تا حدي حل شده است و همبازي

باربي چنانچه داراي تفاوت ظاهري فاحش با عروسكش باشد، به جاي هم ذات پنداري با باربي خود را دوست باربي خواهد انگاشت. طفلك دارا و سارا كه در كشوري با اين همه گوناگوني فرهنگ و قوم از داشتن دوست بي بهره اند و اميدوارند در هر منطقه بومي «خودي» انگاشته شوند.

ب _ بخش نرم افزاري:

نكته يكم: عروسك و اسباب بازي حلقه هاي يك زنجيره كامل (آن هم در يك مدل سيستماتيك) هستند.

واقعيت اين است كه ناتواني ما در عرصه عروسك سازي به ضعف ما در شناخت زنجيره فرهنگ ملي باز مي گردد. ما در زنجيره فرهنگ همواره از دو نقيصه عمده آسيب ديده ايم اول اين كه تبيين نمي كنيم چه محتواي فرهنگي را بايد براي كدام سن (از نونهالي تا كهنسالي) تدارك ببينيم. اگر هم به باور اين ضرورت رسيده و عزم و اراده بر انجام اين كار داشته باشيم نمي دانم كدام نهاد يا سازمان بايد مسئوليت پشتيباني مطالعاتي، پژوهشي و فكري اين كار را بر عهده بگيرند.

دوم اين كه نمي دانم چه ابزارها و كدام وسايل براي انتقال ديدگاه هاي فرهنگي خود استفاده كنيم. باز چنان چه اين ابزارها را بشناسيم، برنامه ها و نرم افزارهاي استفاده از آن ها برايمان ناشناخته است. ما چون فاقد سيستم ارزشيابي، رده بندي و درجه بندي امور محتوايي- به خصوص در عرصه هاي فرهنگي - هستيم طبيعتاً فاقد شناخت چگونگي عرضه آن ها و نسبتشان با ابزارها و وسايل عرضه و انتقال مي باشيم. در جهان امروز براي تربيت و بهره گيري از استعداد بي همتاي انسان نرم افزارهاي فراوان و

متنوعي تدارك ديده شده است كه نسل من و نسل هاي پيش و پس از من از آن ها محروم مانده است.

نكته دوم: باربي و كن هر دو به روز هستند و نگاه به آينده دارند. اين نگاه به آينده از لوازم جانبي مورد استفاده آنان از تلفن همراه و كامپيوتر گرفته تا مدل ماشيني كه سوار آن مي شوند كاملاً هوايد است. بسياري از وسايلي كه آنان در زندگي روزمره خود از آن استفاده مي كنند نياز به مهارت هاي تكنيكي و دانش تئوريك دارد.

به تازگي باربي هايي به بازار آمده كه به زباني علاوه بر انگليسي نيز تكلم مي كند. در كنار خيل عظيم لوازم جانبي و لواحق مدرن زندگي آنان برنامه ها و فيلم ها و سريال هاي تلويزيوني و سينمايي و بازي هاي كامپيوتري كه در مورد آنان ساخته شده و مي شود هر روز منظره و بعد جديدي از زندگي آنان را به نمايش در آورده و در دسترس كودكان قرار مي دهد. به اين ترتيب باربي و كن تنها بخشي از سمفوني عظيمي هستند كه به مدد هزاران قطعه مينياتوري لوازم زندگي و ده ها فيلم و سريال و صدها كتاب قصه و جزوه در ذهن كودكان جا افتاده و الگو مي شوند. تا آن جا كه من در بازار سارا و دارا گشت و گذار كرده ام اين دو بلا ديده از ابتدايي ترين وسايل زندگي بي بهره اند و هر كجا پيش بيايد مي خوابند و بر هر خودرويي كه دم دست باشد سوار مي شوند. نگاه نرم افزاري دارا و سارا رو به گذشته

دارد. اين دو سعي در حفظ سنت ها دارند و مي خواهند ارزش هاي به ميراث رسيده را حفظ كنند اما تكليف كودك را در رويارويي با مدرنيسم روشن نمي كنند و در سكوت و با چشم هاي مهربان و خيس از اشك در مقابل تلفن همراه يا كامپيوتر جيبي يا دي وي دي و امثال آن مبهوت و منفعل مي مانند.

پاسخ(قسمت دوم)

نكته سوم: اگر دختري داشته باشيد و او روزي با عزم راسخ به شما اعلام كند كه تصميم گرفته مثل سارا زندگي كند شما چگونه او را در اين تصميم خود ياري خواهيد رساند؟ سارا چه مي كند؟ چه وسايلي در اختيار دارد؟ از وسايلش چگونه استفاده مي كند؟ اگر ناچاريد از ذهن خود كمك بگيريد و براي دختركتان قصه هاي زندگي سارا را تعريف كنيد پس فرق قصه با عروسك چيست؟ چرا اجازه نمي دهيد سارا هم مثل ننه نقلي يا خاله سوسكه يا عمو زنجيرباف در ذهن پاك كودكتان ساخته و پرداخته شود. باربي مشكل شما را حل كرده! از مسواك و خمير دندان و كيف مدرسه و دفترچه مشق گرفته تا ميز و كمد و تخت خواب و لباس و ملحفه همه را برايتان در سايز واقعي فراهم كرده است. حتي تلفن همراه و لوازم آشپزخانه واقعي باربي هم در دسترس و قابل خريد هستند. شيريني هايش راكه ديگر هر كودكي در آمريكا بارها به دست خودش پخته و خورده است. اين سخت افزار در خدمت نرم افزاري است كه به يك سئوال ساده پاسخ مي دهد: چگونه آمريكايي زندگي كنيم؟ سئوال من اين است كه آيا در پشت

طراحي سخت افزاري عروسكي به نام سارا پاسخ اين سئوال مشخص شده و در جايي ثبت و ضبط شده است كه؛ چگونه ايراني زندگي كنيم؟ به نظر مي رسد سارا بيشتر بايد بتواند پاسخ دهد. چگونه تركمن زندگي كنيم؟ يا مثلاً چگونه بلوچ زندگي كنيم؟اما آن چنان كه از توان ذهني سارا بر مي آيد تا او پاسخ اين سئوال ها را آماده كند باربي دست كودك شما را گرفته و با خود به جايي برده است كه سارا هم اگر رويش مي شد لباسش را عوض مي كرد و به دنبالشان مي تاخت.

پنج نكته اقتصادي

پيش از آن كه به بخش مغزافزاري بپردازم تبيين پنج نكته اقتصادي را ضروري مي دانم:

نكته يكم: تنظيم و بهبود سخت افزارهاي اقتصادي خود از موجبات بهره وري، توسعه و راهبردي كردن مغزافزارها و نرم افزارهاي فرهنگي است. واقع مطلب اين است كه در طول ?? _ ?? سال اخير اتفاق چندان مثبتي در رابطه با صنايع و توسعه تكنولوژي فرهنگي در كشور ما نيفتاده است. طرح ها و كارهاي فرهنگي نظير پروژه «دارا و سارا» از اين بابت تولد سوخته اي خواهند داشت كه در گردونه صنعت و تكنولوژي تكليفشان روشن نشده و به اصطلاح داراي خط توليد مشخصي نيستند لذا بدون وجود رقيب قدري چون باربي و كن به خودي خود محكوم به شكست و فنا هستند.

پيش از آن كه به بخش مغزافزاري بپردازم تبيين پنج نكته اقتصادي را ضروري مي دانم:

نكته يكم: تنظيم و بهبود سخت افزارهاي اقتصادي خود از موجبات بهره وري، توسعه و راهبردي كردن مغزافزارها و نرم افزارهاي فرهنگي است. واقع

مطلب اين است كه در طول ?? _ ?? سال اخير اتفاق چندان مثبتي در رابطه با صنايع و توسعه تكنولوژي فرهنگي در كشور ما نيفتاده است. طرح ها و كارهاي فرهنگي نظير پروژه «دارا و سارا» از اين بابت تولد سوخته اي خواهند داشت كه در گردونه صنعت و تكنولوژي تكليفشان روشن نشده و به اصطلاح داراي خط توليد مشخصي نيستند لذا بدون وجود رقيب قدري چون باربي و كن به خودي خود محكوم به شكست و فنا هستند.

نكته دوم: آنطور كه در يكي از خبرها خواندم درآمد اسباب بازي در جهان از درآمد توريسم (كه ??? ميليارد دلار است) بالاتر است. ما هنوز هيچ اطلاعات اقتصادي از حجم واردات اسباب بازي و عروسك ها از راه هاي مجاز و غيرمجاز نداريم. همچنان كه هنوز به رقم سرانه هزينه ملي در مصرف اسباب بازي و عروسك دسترسي نداريم. از اين رو اقتصاد حرفه اي «دارا و سارا» براي دست اندركاران آن مشخص نبوده و نيست و از نظر من هر فعل فرهنگي كه اقتصادش يافت نشده باشد محكوم به شكست و در راه ماندن است. نكته سوم: دنياي امروز، دنياي پيچيده رقابت هاست از اين رو سرعت، كيفيت و قيمت (ارزاني) از اصول اقتصاد رقابتي جهان است. ديگران نمي ايستند كه ما به آنها برسيم. آنها با سرعت رو به جلو حركت مي كنند و زيرساخت هاي ملي خود را براي رقابت تدارك مي بينند. روزي بود كه ما اجناس وارداتي تايوان و سنگاپور و چين را پس مي زديم و مي گفتيم تقلبي است و در جست وجوي مارك هاي اصلي آمريكايي

و آلماني و ژاپني بوديم، در آن روزها به فكر توليد و اصلاح زيرساخت هاي اقتصاد رقابتي خود برنيامديم و از خلاقيت در توليد و سرمايه گذاري ارزان با دلارهاي ? _ ? تومان و پول هاي كم بهره جهان بازمانديم. نتيجه اينكه امروز مصرف كننده كالاهاي چيني و تايواني (به عنوان كالاهاي موفق) هستيم. اگر به منظر فرهنگي از زاويه اقتصاد و صنعت و تكنولوژي نگريسته بوديم امروز مي بايست بخش عمده اي از درآمد ما از ناحيه توليدات و صادرات اسباب بازي رقم مي خورد. تحقيقات ? _ ? سال پيش من مويد اين بود كه تايوان سالانه از اين بخش ?? _ ?? ميليارد دلار صادرات دارد.

گراني دارا و سارا در مقايسه با عروسك هاي پرتحركي كه مسافران ايراني در دوبي و كيش خريداري مي كنند و يا از طريق قاچاق وارد فروشگاه هاي شهر مي شود گاه متجاوز از ??? تا ??? درصد است. باربي ارزان قيمت كه ديگر جاي خود را دارد.نكته چهارم: بسته بندي و تنوع و كيفيت آن در جهان امروز به تلفيقي از يك علم با صنعت و اقتصاد و هنر تبديل شده است. ما در كلان محصولات ملي ضعف بسته بندي داريم از اين رو ضعف عمومي بر بسته بندي كالاهاي فرهنگي و از جمله عروسك هاي دارا و سارا نيز سايه انداخته است و از جاذبه آنان مي كاهد.نكته پنجم: فقدان شبكه توزيع و خدمات بازرگاني از رنج هاي اقتصاد ملي ماست. به كتابي در كتابخانه برخورد كردم كه سال انتشار آن شهريور ???? بود و شمارگان نخست آن ???? جلد بود. متأسفانه پس

از گذشت شش دهه و افزايش جمعيت از حدود ?? به ?? مليون نفر هنوز تيراژ معمول كتاب در جامعه ما همان تعداد ???? جلد است و بعضاً نويسندگان بايد خود متكفل توزيع كتاب هايشان هم باشند. فقدان زنجيره توزيع و شبكه سراسري بازرگاني كالاهاي فرهنگي كه تاكنون دولت بابت آن كلي هزينه كرده است و طرح هاي پرهزينه و نيم بند فراوان به اجرا درآمده است ضايعه اي است كه گريبانگير همه آثار فرهنگي و هنري و سينمايي و صوتي ما از جمله عروسك هاي دارا و سارا است.

ج _ بخش مغزافزاري

نكته اول و آخر: متأسفانه مديريت كلان فرهنگي _ اجتماعي انقلاب آنطور كه مي بايست به ثروت عظيم و ذخيره ملي حافظه و استعداد دوره كودكي توجه نكرده و عمدتاً كودكان را چون «بچه» هستند به حال خود رها كرده است. حال آنكه با توجه به اين دوره از زندگي (كودكي و نوجواني) علاوه بر بهره مندي هاي فراوان از اين ثروت نهفته ملي، در هزينه هاي عمومي كه براي دوران بعد از آن (جواني و...) مي شود صرفه جويي هاي زيادي خواهد شد. علاوه بر آن بايد بخشي از ضايعات و آسيب هاي دوره جواني و بزرگسالي را در اين واقعيت جست وجو كرد كه بچه هاي ما خوب بچگي نكرده اند. يعني دوران بچگي را با مقتضيات لازمه اين دوره نگذرانيده اند. از اين رو بعضاً مشاهده مي كنيم بسياري از مردم ما حتي در بزرگسالي و سنين كهولت نيز همچنان منش و روش هاي دوران كودكي را همراه دارند و آن را در تعاملات اجتماعي خويش دخالت مي دهند.

خداوند متعال براي هر دوره از عمر كوتاه بشرويژگي ها و خصايصي را قرار داده است كه مخصوص آن دوره است و اين ويژگي ها اگر در دوره خاص خود مورد استفاده واقع نشده و از درون انسان استخراج نشود در وجود آدمي رسوب و در آينده نه چندان دور در جايي نقش خود را آشكار خواهد كرد. از اين رو روانشناسي اجتماعي و جامعه شناسي ما همواره در معرض مشاهدات غيرقابل پيش بيني و نامنتظر است و به راحتي نمي توان از روي افكار عمومي و شاخص هاي معمول وقايع را مورد برداشت و تحليل علمي قرار داد. به بيان ديگر بچه هاي ما خوب بچگي نمي كنند! به تبع آن جوان هايمان هم خوب جواني نمي كنند و از اين رو جامعه در بزرگسالي و كمال دچار فعل و انفعالات نامعقول و يا نامطبوع مي شود. در مورد سارا و دارا بحث مغزافزاري اين است كه اين دو بزرگوار به ميدان آمده اند تا چه دردي را از جامعه محروم و مظلوم ايراني دوا كنند؟ آيا آمده اند تا جلوي سلطه و تهاجم فرهنگ غرب را كه از كودكي به كمين انديشه هاي پاك و مستعد فرزندان اين وطن نشسته بگيرند؟ اگر چنين است پرداختن به سارا و دارا در كنار عدم سياستگذاري صحيح در مورد اينترنت و اصرار بر جلوگيري از راه اندازي شبكه هاي خصوصي تلويزيوني در داخل كشور مانند اين است كه در توفان بلا راه دودكش را ببنديم ولي در خانه را چهارطاق باز بگذاريم.

حتي اگر خوشبينانه بنگريم و قائل شويم كه به هر حال اگر ديگران درب

هاي فرهنگ ملي را خوب نمي يابند دست كم ما نگهبانان خوبي براي دودكش اجاق فرهنگ باشيم باز جاي صدها سوال مغزافزاري در مورد دارا و سارا كه كيستند و چه مي كنند، چه اعتقادات و رفتارهايي دارند و سرگذشت هاي الگوسازشان چيست باقي خواهد ماند. تا زماني كه صدها صفحه مطلب كارشناسانه در پاسخ به اين سوالات اوليه و بديهي تأليف و تدوين نشده و تكليف دارا و سارا براي كودكان ايراني مشخص نگردد بسنده كردن بچه هاي ايراني به بازي با عروسك هاي سارا و دارا بايد در نوع خود يك جهاد و ايثار ملي دانست.

دوم:جايگزيني براي باربي

(نويسنده: نيمو دبرين Mimo Debryn,مترجم: حميده پشتوان,منبع: باشگاه انديشه 2/10/1382)

در نگاه اول، اين دخترك كه جديداً به بازار عرضه شده، چنان رقيب سرسختي براي «باربي» به نظر نمي آيد. هرچه باشد، باربي چيزهايي دارد كه او ندارد، هيكل خوش تراش، پرزرق و برق و جاذبه ي جنسي.

اين عروسك كه Razanne نام دارد دقيقاً همان چيزي است كه بسياري از مسلمانان آمريكايي آن را _ با آن لباسهاي آستين بلند و روسري _ به باربي ترجيح مي دهند.از نظر آقاي سعاده، اين عروسك، هم جاي خالي چنين عروسك هايي را در بازار پر مي كند و هم به دختران مسلمان چيزي را عرضه مي كند كه مي توانند با او ارتباط برقرار كنند.آقاي سعاده كه شركت Noor Art را به كمك همسرش و چند سرمايه گذار ديگر راه اندازي كرده مي گويد: «مهمترين پيامي كه ما سعي مي كنيم از طريق اين عروسك ارايه دهيم اين است كه: آنچه كه در درون شما است اهميت دارد نه آنگونه كه به نظر مي رسيد».

شركت فوق كه حدود هفتاد سال پيش در

Livonia واقع در ميشيگان تأسيس شد، علاوه بر توليد و عرضه ي Razanme، اسباب بازي هاي ديگري نيز كه مطابق با نياز كودكان مسلمان است مي فروشد.

به گفته ي آقاي سعاده اين كه شما كوتاه يا بلند، لاغر، زشت يا زيبا هستيد، هيچ اهميتي ندارد. زيبايي واقعي، روح شماست كه خداوند و ساير هم كيشانتان ناظر آن هستند.

عروسك Razanne اندام كودكان يازده، دوازده ساله دارد و در سه نوع به بازار عرضه شده: سفيدپوست با موهاي بور، سبزه (پوست زيتوني) با موهاي مشكي و سياه پوست با موهاي مشكي.

سازندگان اين عروسك مي خواهند چهره ي زن مسلمان امروزي را عرضه كنند، در لباس دكتر و در صورت لزوم حتي در لباس يك فضانورد، برنامه ي آينده ي توليد اين عروسك است. هم اكنون در بازار عروسك رَضانه پيشاهنگ مسلمان وجود دارد كه يك نوار كاست حاوي سوگند پيشاهنگ مسلمان از جمله متعلقات آن است.آقاي سعاده خاطرنشان مي كند كه: «آنچه رَضانه را از رقباي خود پيش مي اندازد، تقاضاي جهاني آن براي كودكان مسلمان است». به همين دليل بود كه خانم ميمو دبرين، چهار سال پيش بر آن شدند كه يكي از اين عروسك ها را براي دخترش خريداري كند. به گفته ي خانم دبرين، رضانه شبيه زناني است كه دخترش با آنها سروكار دارد؛ او ادامه مي دهد: «دخترم به اين عروسك عشق مي ورزد و از او مراقبت مي كند. برايش در اتاق جاي خاصي را در نظر گرفته و با احترام با او رفتار مي كند».

همچنين مي گويد: «دخترم هرگز سعي نكرد كه روسري عروسكش را بردارد. در حاليكه لباس هاي عروسك هاي باربي معمولاً قابل تعويض است».

بازار جهاني

Mattel توليدكننده ي عروسك هاي باربي در ايالات متحده، نوعي باربي مراكشي به بازار عرضه كرده و

نيز عروسكي به نام «ليلا» را هم در معرض فروش قرار داده است. لباس محلي پرزرق و برق و داستان خيالي اسارت ليلا در دربار يكي از سلاطين ترك، گوياي سختي و مشكلات دختري مسلمان در دهه ي 1720 است.به گفته ي سعاده، تعجبي ندارد اگر ببينيم كه توليدكنندگان اين عروسكها، باربي هايي از خاورميانه بسازند كه بدكاره يا رقاصة عربي باشند. مقابله با چنين ذهنيت غلطي، يكي از هدف هاي اصلي توليد رضانه بوده است.اتحاديه ي عرب عروسكي به نام ليلا (Laila) را براي دختران مسلمان بيست ودو عنصر اتحاديه عرضه كرده است كه از نظر فرهنگي جايگزيني قابل قبول براي باربي، با آن زندگي پرزرق و برقش محسوب مي شود. اما اين عروسك هرگز جوابگوي نياز بازار نبود. دو سال پيش هم در ايران عروسك هاي سارا و دارا، مشابه باربي و دوستش كِن، ساخته شدند. اين دو عروسك دو شخصيت كارتوني ايراني بودند.

اما به عقيده سعاده اين نوع عروسك ها نمي توانند بازاري سراسري در خاورميانه داشته باشند؛ چراكه بيشتر جنبه ي فرهنگي دارند.آقاي سعاده اميدوار است كه رضانه بتواند بازار را تسخير كند. اين عروسك به زودي به بازارهاي كويت و امارات متحده ي عربي عرضه خواهد شد و جاي خود را در بازارهاي آسياي جنوب شرقي بيش از پيش باز خواهد كرد.رضانه هم اكنون در كشورهاي آمريكا، كانادا، سنگاپور و آلمان به فروش مي رسد. آقاي سعاده درباره ي تعداد كل عروسك هاي فروخته شده چيزي نگفت ولي خاطرنشان كرد كه تك فروشي هايي كه از طريق سايت اينترنتي شركت صورت مي گيرد، فروش سي هزار عروسك در سال را نشان مي دهد.

قيمت رضانه از 10 دلار براي يك عروسك تنها تا 25 دلار براي يك سري كامل، شامل عروسك

و وسايل جنبي آن (مثل رضانه معلم به علاوه ي كيف و ساير متعلقات) متغير است.

اخيراً پليس مذهبي عربستان صعودي ضمن توهين آميز دانستن عروسك هاي باربي [با لباس هاي قابل تعويض] نسبت به اسلام، اين عروسك ها را تهديدي براي اصول اخلاقي قلمداد كرده است.

عروسك رضانه ي نمازگزار كه داراي پوششي بلند و لباس عبادت باوقاري است، به احتمال زياد عربستان صعودي و ساير كشورهاي خاورميانه را مجذوب خود خواهد كرد. سازندگان اين نوع رضانه از بيم آنكه مبادا مردم فكر كنند اين عروسك دائماً در حال نماز و عبادت است، نوع ديگري از اين عروسك را ساخته اند كه پوشش او در خارج و داخل خانه متفاوت است. كشوي لباس اين عروسك حاوي لباس هاي كوتاه و رنگارنگ، از جمله وسايل جنبي اين عروسك است كه نشان مي دهد رضانه در داخل منزل و در حضور افراد محرم از چه نوع پوششي استفاده مي كند.خانم دبرين مي گويد: حضور رضانه به دخترش كمك مي كند تا از اين كه دختري مسلمان است، بيشتر احساس راحتي و رضايت كند.

چه راه عملي در جهت رشد فرهنگي و كاهش بي بندو باري جامعه پيشنهاد مي كنيد؟
پرسش

چه راه عملي در جهت رشد فرهنگي و كاهش بي بندو باري جامعه پيشنهاد مي كنيد؟

پاسخ

بررسي و ارائه پاسخي دقيق به ابعاد مختلف اين سؤال، نيازمند ارائه پژوهش و تحقيقي ژرف است كه از حوصله يك نامه خارج مي باشد از اين رو به اختصار نكاتي را بيان مي نماييم:

الف- مفهوم توسعه فرهنگي:

مقصود از توسعه فرهنگي، ايجاد شرايط و امكانات مادي و معنوي مناسب براي افراد جامعه به منظور شناخت جايگاه آن و رشد و افزايش علم و دانش و معرفت انسان ها و آمادگي براي تحول و پيشرفت و پذيرش اصول كلي توسعه، نظير قانون پذيري، نظم و انضباط، بهبود روابط اجتماعي و انساني و افزايش توانايي هاي علمي و اخلاقي و معنوي براي همه افراد جامعه مي باشد. توسعه فرهنگي با تأكيد برهويت فرهنگي، بهينه سازي شرايط فرهنگي و رشد كمي و كيفي مسايل مربوط به خود را نويد مي دهد و به اخلاق و آداب و سنن جامعه بهبود مي بخشد و بر رونق بازار فنون و دانش و تكنيك مي افزايد (ارزش ها و توسعه، محمد نقي نظرپور، نشر پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، 1378، ص 42).

عنصر فرهنگ، محور توسعه فرهنگي مي باشد، بر اين اساس فرهنگ، مجموعه پيچيده اي است در بردارنده اطلاعات، باورها، هنرها، اخلاق و دين، قوانين، آداب و رسوم و هرگونه توانايي كه آدمي همچون عضوي از جامعه به دست مي آورد و در قبال آن تعهداتي را بر عهده دارد (تايلور، به نقل از داريوش آشوري، 1380، ص 47).

به طور كلي همه فرهنگ ها را در دو نوع مادي و الهي مي توان تقسيم

بندي كرد:

1. فرهنگ مادي: اين فرهنگ بر پوچ انگاري ارزش هاي الهي و انساني بنا نهاده شده است. در اين فرهنگ، جنبه انساني انسان به فراموشي سپرده شده است و آدمي تنها به عنوان موجود مادي ارزيابي مي شود. چنين فرهنگي، پيروان خويش را براي به دست آوردن رفاه بيشتر، آزادي و بهره وري افزون تر ازغرايز و سودپرستي به جنبش در مي آورد، در فرهنگ مادي، هدف وسيله را توجيه مي كند، بنابراين براي رسيدن به هدف هاي مادي و بهره مندي هر چه بيشتر از مزاياي زندگي، به هر وسيله اي دست مي يازند و از هر شيوه اي سود مي جويند. در پرتو چنين فرهنگي، بنيادهاي اخلاقي جامعه فرو مي ريزد، ارزش هاي انساني كم رنگ و معضلات و ناهنجاري هاي اجتماعي فزوني مي يابد و جامعه به سوي انحطاط و نابودي پيش مي رود.

2. فرهنگ الهي: اين فرهنگ، انسان را آميزه اي از پيكر و روان آسماني مي داند و فرهنگ اسلامي نشان دهنده كامل اين فرهنگ است كه هدف خود را دست يابي به كمال مي داند كه در پرتو وحي و آموزه هاي الهي به دست مي آيد. معيار برتري افراد را نيز پاي بندي به اصول ثابت اخلاقي مي داند به فرموده قرآن كريم «ان اكرمكم عندالله اتقيكم» ويژگي هاي فرهنگ اسلامي را مي توان چنين برشمرد: خدامحوري، عدالت خواهي و مساوات، شايسته سالاري، مصلحت گرايي، مسؤوليت فردي و اجتماعي، تقواگرايي، پاسداري از كرامت انسان (خط و مشي هاي سياسي نهج البلاغه، محمد مهدي ماندگار، بوستان كتاب قم، 1381، صص 173 - 141).

بر اين اساس وقتي صحبت از

توسعه فرهنگي در جامعه اسلامي ما مي شود؛ در واقع تعقيب فرايندي است كه دگرگوني در حوزه هاي ادراكي، شناختي و گرايش هايي را كه در ساختار جديد جامعه اسلامي مطلوب است، به دنبال داشته باشد. توسعه فرهنگي به هيچ وجه به معناي گسستن از فرهنگ گذشته نيست، بلكه بهينه سازي و شكوفايي عناصر اصيل فرهنگ اسلامي و ملي در سطوح مختلف جامعه و زدودن عناصر نامطلوب و ناشايست از آن مي باشد. بنابراين هدف توسعه ديگر نمي تواند صرفا اقتصادي و بالا بردن نرخ رشد توليد ناخالص ملي و درآمد سرانه باشد بلكه اهداف كلي توسعه علاوه بر موارد مذكور فقرزدايي، ايجاد رفاه عمومي، عدالت اجتماعي و تعادل منطق ها و تعالي و الهي گونه شدن انسان ها مي باشد (توسعه فرهنگي در جامعه ايران، مژگان حق خواه، 1382، باشگاه انديشه جوان).

ب) توسعه فرهنگي در ايران:

ورود فرهنگ و تعاليم حيات بخش اسلام به ايران كه با استقبال و پذيرش گرم ايرانيان همراه بود، تأثيرات بسيار درخشاني در شكوفايي فرهنگ ايراني داشته است تا آنجا كه ايران را به عنوان مركز تمدن درخشان اسلامي تبديل نمود و آثار و نتايج بسزايي در تحول و پيشرفت ساير تمدن ها به جاي گذاشت (ر.ك: پويايي فرهنگ و تمدن اسلام و ايران، علي اكبر ولايتي، مركز اسناد و خدمات پژوهشي 1382 ؛ خدمات متقابل اسلام و ايران، استاد مرتضي مطهري، انتشارات صدرا، 1374).

اما متأسفانه چند عامل از توسعه و تكامل اين فرهنگ جلوگيري كرد:

1. انحرافات و كج انديشي هايي كه در فرهنگ اصيل اسلامي به وجود آمد.

2. رسوبات و بقاياي برخي عناصر فرهنگي غير صحيح و ناسالم قبل

از اسلام.

3. عناصر فرهنگي وارداتي از مكاتب مادي غرب و شرق.

4. ساختار مديريتي و سياسي ناسالم و مخالف و يا ناآشنا با فرهنگ اصيل اسلامي و...

مجموعه عوامل فوق باعث شد تا فرهنگ اصيل اسلامي نتواند در جامعه ايراني به صورت كامل شكل گرفته و پويايي و بالندگي خود را در حد مطلوب حفظ و استمرار بخشد.

متأسفانه دوره قاجار و پهلوي به دليل فساد شديد ساختار سياسي، وابستگي و مرعوب شدن آن در مقابل فرهنگ و تمدن بيگانه، صدمه هاي عمده اي به فرهنگ اصيل اسلامي و ايراني جامعه ما وارد شد و آن را در سراشيبي سقوط قرار داد، هر چند وقوع انقلاب اسلامي و تدابير مسؤولين دلسوز در اين روند وقفه ايجاد كرده و آن را معكوس نمود تا جايي كه به حمدالله در بخش هاي زيادي از جامعه شاهد شكوفايي، رشد و پويايي فرهنگ اصيل اسلامي و ايراني مي باشيم و البته باز هم تأكيد مي نماييم تا زماني كه رگه هايي از دلايل فوق در جامعه خصوصا بخش هاي اجرايي و تصميم گيرنده نظام وجود داشته باشد و مجموعه اركان نظام و جامعه به اجماعي واحد پيرامون اهميت و اهتمام شديد به برتري فرهنگ اصيل اسلامي در مقابل ساير فرهنگ ها نرسند، تعميق و پويايي فرهنگ اصيل اسلامي در حد مطلوب در جامعه ممكن نخواهد بود.

واقعيت اين است كه تهاجم فرهنگي يك مقوله حقيقي و جدي و برنامه ريزي شده مي باشد و تنها راه مبارزه با آن نيز مصونيت بخشيدن به جوانان و ساير افراد جامعه از راه تمسك به فرهنگ غني اسلامي و ملي اين مرز بوم و استفاده كارآمد

از همه امكانات خصوصا" دستگاه هاي فرهنگي و بسيج همه اقشار مردم , براساس برنامه اي دقيق و حساب شده مي باشد. بر اين اساس مهم ترين راه هاي مبارزه با آن عبارتند از:

1- حفظ و تعميق ارزش هاي اسلامي و ملي از طريق فرآيند صحيح جامعه پذيري و عوامل آن مانند خانواده , مدرسه , رسانه ها و... و آگاه نمودن جوانان با پيشينه هاي درخشان تمدن اسلامي و دستاوردهاي مادي و معنوي عظيم انقلاب اسلامي .

2- تحقق حيات طيبه اسلامي و حفظ ارزش هاي انقلابي , استقرار عدالت اجتماعي و قسط اسلامي و تأمين رفاه , سعادت , صلح و امنيت براي مردم در سايه ايمان به خداوند و حاكميت ارزش هاي الهي .

3- هوشياري و بيداري در مقابل انحراف معنوي جامعه اسلامي .

4- احياي فريضه مهم امر به معروف و نهي از منكر كه به عنوان يكي از اركان اساسي اسلام و ضامن حفظ و بقاي فرايض و ارزش هاي الهي مي باشد.

5- ايجاد باوري عميق , دروني , ريشه دار, عقلاني و مبتني بر نظام ارزشي اسلام در مديران جامعه به معني كساني كه در دستگاه هاي رسمي , تقنيني , اجرايي , قضايي , نظامي , انتظامي , آموزشي , فرهنگي و تبليغي و... نقش ايفا مي كنند.

6- تلاش و تدبير جدي , گسترده و عميق براي لحاظ نظام ارزشي مطلوب در همه فعاليت ها و اقدامات , در بخش هاي مختلف جامعه و در عرصه هاي گوناگون سياسي , اقتصادي , فرهنگي و...

7- تبلور و تجلي اين نظام ارزشي در رفتار حقيقي و حقوقي مديران ,

ساختار كلان كشور و برنامه هاي اجرايي ... به طور كلي براي مصون ماندن از تهاجم فرهنگي بيگانگان و گريز از الگوها و گرايشات غربي دو جهاد عمده لازم است : جهاد علمي و عملي .

الف ) در جهاد علمي شخص بايد معرفت خويش را نسبت به ارزش ها و هنجارهاي ديني پيوسته روزافزون سازد و نيك را از بد و سره را از ناسره به خوبي بازشناسد و با شعور و آگاهي همواره در مسير نيكي ها گام بردارد.

ب ) جهاد عملي به دو بخش تقسيم مي شود:

1- جهاد عملي فردي ; اين جهاد حركتي دائمي و خستگي ناپذير در برابر هواها و خواسته هاي نفساني است . اين جهاد عزمي استوار و مراقبتي دائمي مي طلبد و بدون ارتباط پيوسته با خدا و جديت در مخالفت با شيطان نفس نمي توان از آن سرافراز بيرون آمد. يكي از راه هاي كاربردي مناسب براي بالا بردن ميزان موفقيت در اين مسير اجراي برنامه مشارطه , مراقبه , محاسبه است كه به ضميمه ارسال مي گردد.

در اين مسير شخص بايد ابتدا به انجام واجبات و ترك محرمات همت گمارد, در مرتبه دوم انجام مستحبات و ترك مكروهات را وجهه همت خويش قرار دهد و در مرتبه سوم هر آنچه غير الهي است , حتي برخي از مباحات , را از خود دور سازد و به غير خدا و آنچه مطلوب اوست نپردازد.

2- جهاد عملي اجتماعي ; كوششي جمعي در جهت تغيير و اصلاح جامعه و مبارزه با آلودگي ها و انحرافات و بسط علم , اخلاق , معنويت و فضيلت و تقوي در

جامعه است . اين مهم نيز مستلزم برنامه ريزي دقيق و مشورت و همگامي با صاحب نظران و ديگر دوستان همراه و هم رأي است .

در پايان ذكر اين نكته لازم است كه مسلما" برخورد فيزيكي و بستن مرزها و... هرگز به عنوان بهترين يا آخرين راه حل نمي باشد و تحقق آن نيز در عصر ارتباطات و پيشرفت تكنولوژي به صورت كامل امكان پذير نيست , اما در مواردي لازم است و از تأثير و نفوذ بيشتر تهاجم فرهنگي جلوگيري به عمل مي آورد. براي آگاهي بيشتر ر.ك :

1- فرهنگ و تهاجم فرهنگي , برگرفته از سخنان مقام معظم رهبري

2- انقلاب و ارزش ها, علي ذوعلم

3- ابوالفضل اشرفي , بحران هويت اجتماعي و آسيب شناسي انقلاب (مجموعه مقالات آسيب شناسي انقلاب اسلامي )

مبارزه با منكرات و مفاسد اجتماعي و ناهنجاري هاي موجود در جامعه را مي توان در دو بخش انجام داد:

1. تك تك آحاد جامعه موظف اند با هر گونه منكر و مفسده اي مبارزه كنند و به افرادي كه در صدد شكست حريمهاي ارزشي و احكام اسلامي مي باشند، فرصت ندهند. نكته قابل توجه در اين جا اين است كه مبارزه عمومي با فساد و تباهي در جامعه شرايط و ضوابطي دارد؛ ازجمله:

اولاً: فردي كه در صدد امر به معروف و نهي از منكر است، به خوبي معروف و منكر را بشناسد.

ثانيا، احتمال تأثير امر يا نهي را بدهد.

ثالثا، شخصي كه مرتكب منكر يا مفسده اي شده، اصرار بر استمرار آن داشته باشد.

رابعا، در امر و نهي او مفسده اي اعم از ضرر جاني يا آبروئي يا مالي قابل توجه وجود نداشته باشد.

علاوه بر لزوم مراعات شرايط ياد

شده در مقام امر به معروف و نهي از منكر، مراعات مراتب امر به معروف و نهي از منكر نيز لازم است و در صورت حصول مطلوب در مرتبه پايين تر، جايز نيست كه به مرتبه بالاتر تعدّي كند. در مرتبه اوّل ناراحتي قلبي و تنفّر خود را از فعل منكر آشكار سازد (مانند عبوس كردن صورت، روي بر گرداندن و.. از او، ترك رابطه كردن با وي و...) در مرتبه دوم امر و نهي زباني، موعظه و ارشاد طرف است و در صورت فايده نداشتن، گفتار خود را غليظ كرده در امر و تهديد و ترساندن شدت به خرج دهد. مرتبه سوم، مرحله اقدامات عملي است. اگر دو مرتبه ياد شده اثر نداشت، واجب است از اعمال قدرت استفاده كند، (تحريرالوسيله، امام خميني، ج 2، ص 315).

البته اين در زماني است كه حاكميت و اقتدار حكومت اسلامي وجود نداشته باشد. اما اگر حكومت اسلامي وجود داشته باشد (مانند وضعيت فعلي ما) بر مكلّفان واجب است به امر و نهي زباني اكتفا كنند و در صورت نياز به توسل به زور، موضوع را به مسؤولان ذي ربط درنيروي انتظامي و قوه قضائيه ارجاع دهند، (استفتاآت آيت الله خامنه اي، ترجمه فارسي، ج 1، ص 231).

2. سازمان ها و ارگان هاي ويژه (از قبيل نيروي انتظامي، قوه قضائيه، دستگاههاي اطلاعاتي و امنيتي، ستاد احياي امر به معروف و نهي از منكر، ستاد مبارزه با مواد مخدّر و...) موظّف اند بر اساس وظايف و كاركردهاي مشخص شده در قانون، نسبت به انجام مسؤوليت هاي خودكوشا باشند و از اقدامات عملي و قهري دريغ نورزند.

در پايان گفتني است كه هر چند در مبارزه با

منكرات و مفاسد اجتماعي استفاده از عوامل فيزيكي و نيروهاي نظامي و... لازم است، ولي تكيه بر اين عامل به تنهايي نمي تواند راه حل مناسب و اساسي باشد. راه حل نهايي اين قبيل معضلات، مبتني بر شناخت و ريشه يابي عوامل بروز اين قبيل مفاسد و ارائه راه كارهاي منطقي و واقع بينانه و مناسب با آن است. راه كارهايي از قبيل حل مشكلات اقتصادي، اشتغال، مسكن، ازدواج، تقويت و تثبيت ارزش هاي اسلامي، اجرا شدن فريضه امر به معروف و نهي از منكر به صورت گسترده و فراگير، فراهم نمودن امكانات تفريحي و ورزشي سالم براي جوانان و... و در نهايت برخورد قاطع دستگاههاي مربوطه با افراد شرور و مخلّ به نظم و امنيت اجتماعي و ارزش هاي اسلامي و تهديد كننده سلامت جامعه، مطلوب است. اما با وجود اين يكي از نكاتي كه نبايد مورد غفلت قرار گيرد شناخت دقيق روحيات و ويژگي هاي شخصيتي جوانان، علايق آن، نفرت ها و انزجارهاي آنان از يك طرف و آگاهي به راه هاي ارتباط و نفوذ در آنان با توجه به اصول روان شناسي است.

بهترين راه مبارزه با تهاجم فرهنگي چيست؟
پرسش

بهترين راه مبارزه با تهاجم فرهنگي چيست؟

پاسخ

تهاجم فرهنگي از سه محور حركت خويش را سامان داده و شروع به تخريب مي كند:

1. بينش ها و باورها.

2. ارزش ها و گرايش ها.

3. رفتارها و كردارها.

در مورد اوّل مثلاً مي گويند معنويات، خيالات است. معاد و وحي و روح تجربي نيستند!

در مورد دوّم مي گويند؛ ارزش ها و وسيله با خود ما آدم ها تعيين مي شوند و اعتباراتي بيش نيستند و مي توانند تغيير كنند.

در مورد سوّم نيز اعمال اسلامي را با تمسخر و يا روشهاي ديگر كم رنگ مي كنند و هويّت ملّي و ديني را نابود كرده و مدها و روش هاي متروك را زنده مي كنند.

در اينجا دو راهكار داريم:

1. راهكار ريشه اي.

2. راهكار سطحي.

راهكار سطحي همانا تحريك احساسات و عواطف و روش هاي تكراري و كهنه است امّا راهكار ريشه اي همانا ترويج ارزش هاست با هر وسيله، با گفتگو، تبليغ فيلم، هنر. كه در چند محور خلاصه مي شود:

1. آگاه نمودن مردم از اهداف فرهنگ سازان غربي.

2. هجوم فرهنگي بر ضدّ فرهنگ غرب.

3. ترويج ارزش هاي معنوي.

4. آگاهي بر مواضع كار و به كارگيري زبان مناسب. يعني فرق دبستان، با دبيرستان و دانشگاه برايمان روشن باشد و مناسبت را رعايت كنيم.

5. تكيه بر منابع اصيل ديني قرآن و سيره اهل بيت«عليهم السلام».

« بخش پاسخ به سؤالات »

دشمنان اسلام با شبيخون فرهنگي سعي در نابودي افكار آزاديخواهي , ناموس پرستي ,ارزش خواهي در چارچوب اسلام ناب را دارند. وظيفهء ما چيست و چگونه در مقابل آنها مقاوت كنيم ؟
پرسش

دشمنان اسلام با شبيخون فرهنگي سعي در نابودي افكار آزاديخواهي , ناموس پرستي ,ارزش خواهي در چارچوب اسلام ناب را دارند. وظيفهء ما چيست و چگونه در مقابل آنها مقاوت كنيم ؟

پاسخ

وظايف سنگين است و راه هاي مقابله با آنها زياد كه گفتن آن ها وقت زيادي لازم دارد به خاطرعدم اطالهء كلام فقط به بعضي به طور اختصار اشاره مي كنيم :

اول , تبيين جايگاه انسان در دنيا, كه هدف از آفرينش انسان چه بوده و چرا او به دنيا آمده است . اگر هدف رسيدن به كمال مطلق و قرب الهي است , بهترين راه رسيدن به آن هدف چيست ؟

دوم , حل مشكل اساسي جوانان , مثل بي كاري و ازدواج و مسكن است . حداقل مي توان آن ها را با ورزش كه لازمه اش تهيهء مكان هاي ورزشي مثل استخر و زمين فوتبال و... است , سرگرم كرد.

سوم , ارتقاي سطح علمي جوانان , از طريق تشريح دستورهاي اسلامي به طور ساده و روان و عموم پسند وتشويق آنان به مطالعه است , تا از اتلاف وقت آن ها جلوگيري شود.

چهارم , شناخت دشمن و اين كه او هدفي جز بدبختي و ذلّت و نابودي مردم به خصوص نسل جوان مسلمان را ندارد.

چرا مردم براي گرفتن حاجات خود مستقيماً نزد خدا نمي روند و ائمهء اطهار و امام زاده ها راوسيله و شفيع قرار مي دهند؟
پرسش

چرا مردم براي گرفتن حاجات خود مستقيماً نزد خدا نمي روند و ائمهء اطهار و امام زاده ها راوسيله و شفيع قرار مي دهند؟

پاسخ

خداوند در قرآن كريم مي فرمايد:

مي خواند, پاسخ مي گويم >.

بنابراين , همان طور كه نوشته ايد, شايد چنين به نظر آيد كه براي خواستن حاجت از خدا نيازي به واسطه نيست و ما به راحتي و در هر زمان مي توانيم خدا را بخوانيم و خداوند به ما جواب خواهد داد; پس چرا ما درمواقع زيادي به زيارت مرقد امامان و امام زادگان مي رويم و از آن ها حاجت مي طلبيم و آن ها را واسطهء درگاه خدا مي كنيم ؟

شواهدي از قرآن و روايات مي آوريم كه به اين مسئله اشاره دارد و واسطهء قرار دادن افراد صالح و اعمال نيك را تجويز و تشويق مي كند.

خداوند مي فرمايد:

براي تقرب به خدا انتخاب نماييد>.

موضوع مهمي كه در اين آيه بايد بحث شود, دستوري است كه دربارهء انتخاب در اين آيه به افراد باايمان داده شده است . در اصل به معناي تقرب جستن و يا چيزي كه باعث تقرب به ديگري از روي علاقه و رغبت مي شود, مي باشد.

بنابراين , وسيله در آيهء فوق معناي بسيار وسيعي دارد و هر كار و چيزي را كه باعث نزديك شدن به پيشگاه مقدس پروردگار شود, شامل مي گردد كه مهم ترين آن ايمان به خدا و پيامبر اكرم 6و جهاد و عبادات هم چون نماز و زكات و روزه و زيارت خانهء خدا و هم چنين صلهء رحم و انفاق در راه خدا و هر كار نيك

و خيرمي باشد و نيز شفاعت پيامبران و امامان و بندگان صالح خدا _ كه طبق صريح قرآن باعث تقرب به پروردگارمي گردد _ در مفهوم وسيع توسل است و هم چنين پيروي از پيامبر و امام و گام نهادن در جاي آن ها ; زيرا همه ءاين ها موجب نزديكي به ساحت قدس پروردگار مي باشد, حتي سوگند دادن خدا به مقام پيامبران و امامان وصالحان كه نشانهء علاقه به آن ها و اهميت دادن به مقام و مكتب آنان مي باشد, جزء اين مفهوم وسيع است . پس به معني هر چيز است كه باعث تقرّب مي گردد.

از آيات ديگر قرآن نيز به خوبي استفاده مي شودوسيله قرار دادن مقام انسان صالحي در پيشگاه خدا وطلب چيزي از خداوند به واسطهء او, ممنوع نيست و منافات با توحيد ندارد. در آيهء 64سورهء نساء آمده است :.

و نيز در آيهء 97سورهء يوسف مي خوانيم : برادران يوسف از پدر تقاضا كردند در پيشگاه خداوند براي آن هااستغفار كند و يعقوب نيز اين تقاضا را پذيرفت .

در آيهء 114سورهء توبه نيز موضوع استغفار ابراهيم در مورد پدرش آمده است كه تأثير دعاي پيامبران رادربارهء ديگران تأييد مي كند.

از روايات متعددي كه از طرق شيعه و سني در دست داريم , نيز به خوبي استفاده مي شود توسل به اين معناهيچ گونه اشكالي ندارد, بلكه كار خوبي محسوب مي شود. روايات اهل تسنن مي گويد: حضرت آدم قبل ازخلقت پيامبر اسلام 6روي اطلاعي كه از آفرينش آن حضرت داشت و به مقام و موقعيت او نزد خداوندمتعال آگاهي يافت مي گويد: خداوندا! به حق

محمد6از تو تقاضا مي كنم مرا ببخشي ! و در روايت ديگري دارد:مرد نابينايي تقاضاي دعا از پيامبر براي شفاي بيماريش كرد و پيغمبر به او دستور داد بگويد: خداوندا! من از تو به واسطهء پيامبر رحمتت تقاضا مي كنم و به تو روي مي آورم ... خداوندا! او را شفيع من ساز.

اما در منابع شيعه موضوع به قدري روشن است كه نياز به نقل حديث ندارد.

موضوع مهم قابل توجه اين است كه : منظور از توسل اين نيست كه كسي حاجت را از شخص پيامبر ياامامان مستقلاً بخواهد و اگر كسي چنين كند, از فرهنگ اسلام به دور است ; منظور اين است كه به مقام معصوم در پيشگاه خدا متوسل شود و اين در حقيقت توجه به خدا است ; زيرا احترام پيامبر نيز به سبب اين است كه فرستادهء او بوده و در راه او گام برداشته است .(1)

پس بايد توجه داشت رفتن به حرم امامان و امام زادگان از اين جهت كه انسان خود را كنارشخص بزرگي قرار مي دهد كه از نظر معنوي انسان صالح و شايسته و حتي معصوم از گناه است و به خاطر اجر و قربي كه نزدخداوند دارد, سعي مي كند درخواست خود را به واسطهء اين موقعيت مناسب از خداوند بخواهد, اين چيزي نيست كه هيچ انسان با انصافي آن را مردود بشمارد; البته رفتاري كه برخي مسلمانان به ويژه شيعيان انجام مي دهند و مستقيماً و مستقلاًّ از امامان يا امام زادگان حاجت مي طلبند, قابل دفاع نيست و كار نادرستي است .

(پ_اورقي 1.اقتباس از تفسير نمونه , ج 4 ص 363_ 370

علت نفوذ تهاجم فرهنگي و راه هاي مبارزه با آن چيست _ مخصوصاً براي جواناني كه در دانشگاه هامشغول هستند _؟
پرسش

علت

نفوذ تهاجم فرهنگي و راه هاي مبارزه با آن چيست _ مخصوصاً براي جواناني كه در دانشگاه هامشغول هستند _؟

پاسخ

پس از پيروزي انقلاب اسلامي كه در حقيقت پيروزي اسلام بر سردمداران كفر جهاني بود و به دنيانشان داد كه دين مخصوصاً اسلام مي تواند به عنوان يك قدرت جهاني عليه زورمداران دنيا عرض اندام نمايد و درمقابل قدرت ها بايستد, قدرتمندان سياسي دنيا مخصوصاً غرب در صدد برآمدند در مقابل اين فرهنگ بايستند يا آن را نابود كنند يا جلوي گسترش آن را بگيرند و يا آن را از كارايي بياندازند. در هر مورد هجوم هايي بردند, كه امروز نيزبا نوعي مشكل تر و برنده تر, تهاجم فرهنگي عليه انقلاب اسلامي در سطح جهان ادامه دارد.

امروز به اعتباري مي توان گفت صاحبان قدرت هاي برتر نظامي و صنعتي , مغول هاي ضد فرهنگ عصر حاضر وصليبيّون قرن اتم اند, اما به جاي شيههء اسب ها و برق شمشيرها و غبار سپاه , شيعهء بي اماني است كه از حلقوم راديو وتلويزيون ها بر مي آيد و بر خيره كننده اي است كه از چشم دوربين ها ساطع مي شود و غبار عالمگيري است كه از موج ماهواره بر مي خيزد. ماهواره ها و دكل ها همهء نقاط زمين را هدف بمباران فرهنگي قرار داده و از اين طريق تسلطخود را بر رگ و ريشه و مغز انسان ها وارد مي كنند. امروز صاحبان قدرت هاي برتر صنعتي و نظامي در قرن بيستم دجال هاي عصرند. از هر ناي آنان آوازي , همگان را شيفتهء خود كرده , چندان كه گاه بسياري از فرهنگ سازان

رافريفتهء خود مي سازد. كساني كه در برابر ظواهر پر جذبهء غرب , خودباخته اند و فرنگ را با فرهنگ يكي دانسته اند,قدر و قيمت فرهنگ اسلام و ايران و اصولاً نقش و تأثير آن در گذشته و حال را نمي دانند يا اگر اندكي بدانند,احساس حقارتشان در پيشگاه تمدّن صنعتي و تكنيكي غرب و گاه كينه توزي هايي كه بعضاً نسبت به فرهنگ و سنن خود داشته و دارند, آنان را از پذيرش حقيقت باز مي دارد.

تهاجم فرهنگي به اين معنا است كه : دشمن مسلمانان مي خواهد منابع قدرت آنان را تحت سلطهء خويش قراردهد و از ما اذن و اجازه نمي طلبد و براي وصول به مقصود, حمله و هجوم را آغاز كرده است . هر هجوم و تهاجمي داراي شكل خاص و واجد ابزار ويژه اي است , هم چون ابزار نظامي , اقتصادي , سياسي و فرهنگي كه ابزار فرهنگي گاه به عنوان مقدمه , گاه متمّم و مكمّل به كار برده مي شود.

تهاجم فرهنگي يعني دشمن ابزارهاي غير نظامي و غير اقتصادي و غير سياسي را به كار مي گيرد تا افكار و آراي مردم را براي پذيرش هجوم ناگهاني يا نفوذ تدريجي به منظور تصرف و تملّك منابع و منافع مادي و معنوي آنان مهياكند.

راه هاي مبازره با تهاجم فرهنگي :

مبارزه با غرب زدگي و روشنفكري غربي : جوانان بايد بدانند در انقلاب مشروطيت و ديگر انقلاب ها بزرگ ترين ضربه اي كه انقلاب ها و مردم خوردند, از روشنفكر مآباني بود كه دل در گرو غرب و آمريكا داشتند. آنان با نوشتن مقاله ها و تأسيس روزنامه

ها و اهانت به علما و روحانيان و پايين آوردن اعتبار احكام اسلامي , بزرگ ترين ضربه رابر انقلاب مشروطيت و ديگر نهضت ها زدند.

از نوشته هاي جلال آل احمد چنين بر مي آيد كه : روشنفكر ايراني وارث بدآموزي هاي صدر مشروطه بدآموزي هاي روشنفكران قرن هيجده و نوزده فرنگ است . مخالفت و ضديّت با مذهب و روحانيت ميراثي است از اين جمله اينان غالباً در دعواي ميان روحانيت و حكومت , طرف حكومت را گرفته اند و آخرين بار در قضيهء 15خرداد42; از قضيهء تحريم تنباكو بگير تا كشتار بي رحمانهء 15خرداد. در تمام صدسالهء اخير روشنفكر ايراني , مردد ميان حكومت و مردم و نوميد از بي خبري عوام و خسته از تحجّر برخي روحانيون , در آخرين دقايق , طرف حكومت راگرته است .

روشنفكر مآبان هميشه عقدهء نداشتن تأثير در جامعه و در ميان اكثر مردم , آنان را آزار و اذيت و وادار كرده دست به قلم بزنند و با نوشتن و ايجاد شبهه و ترديد, دل ها را خالي كنند و به آرزوي دور و دراز دامن بزند.

روشنفكر غرب زده چون ديد در حضور مذهب و علماي دين , كاري از او ساخته و حرفي از او شنيده نيست ,ناچار لامذهبي اش تحريك شد و احكام اسلامي را كه بر پايهء قرآن و سنّت نهاده شده است , مورد شك و ترديد قرارداد.

اينان به يك جا وابسته نيستند; يك دسته به فرهنگ فرانسه و دستهء ديگر انگليس , دستهء ديگر امريكا يا به آلمان دل بسته و شيفتهء فرهنگ آنان هستند.

بهايي گري , فراماسونري , كسروي بازي ,

زردشتي بازي , فردوسي بازي , احزاب , مطبوعات , مجامع ادبي وهنري , كلوپ هاي بولينك و سونادار و جمع كنندهء تفنّن و سياست و معامله و امثال اين ها را مي توان پاتوق اين گونه روشنفكران دانست . ضديّت با مذهب و مليّت و بيگانگي با محيط بومي , از خصايص روشنفكران غرب زده است .(1)

در تهاجم حساس و سرنوشت ساز فرهنگي , سراغ گروهي از روشنفكران رفتند; آنان كه تا حدودي تمايل مذهبي داشتند و مي توانستند در اين طرح حساب شده , استعمارگران را كمك كنند و آگاهانه يا ناآگاهانه مجري سياست قدرت ها باشند. استعمارگران ابتدا تعدادي از روشنفكران مزدور را به كار گرفته , حركت را آغاز كردند,سپس بسياري از روشنفكران مذهبي بدون توجه به نقشه هاي شيطانيِ ابر قدرت ها, تنها با احساس مسئوليت برخواسته از داوري هاي شخصي در برابر كاستي هاي موجود در جامعهء اسلامي , به اين حركت شيطاني حساب شده دامن زدند و طرح هاي استعماري زيادي را به كار گرفتند, مانند:

1 سياست مذهب عليه مذهب ;

2 سياست دين سازي ;

3 سياست ايجاد جنگ بين علم و دين ;

4 سياست تحقق تفكر التقاطي اختلاط اصول اسلام با ديگر مكاتب مادي و غربي ;

5 سياست براندازي دين .

از بُعد سياست ايجاد تضاد و جنگ بين علم و دين , با روش هاي فرهنگي و علمي بسيار ظريف و حساب شده ,به محافل دانشگاهي و فرهنگي , تئوري ها و فرضيه هاي علمي مكاتب غربي و شرقي را به دروس دانشگاهي راه دادند و توسط برخي اساتيد روشنفكر, به اين طرح و نقشهء شيطاني دامن زدند

كه : علم روز مخالف مذهب و مذهب مخالف علم است ! تا بتوانند بر ضد مذهب و روحانيت , دانشجويان را بسيج نمايند.

سياست تفكر التقاطي توسط روشنفكران مذهبي , به عنوان اسلام و مذهبي نو, متناسب با مكاتب شرق و غرب كه هر غربي و هم مسلمان باشيم , هم مذهب بماند و هم غرب پسندانه باشد, هم به مذهبي ها بگويند با شماييم و هم به روي غرب و شرق لبخند بزنند.

اينان نمي دانستند اگر علماي دين و روحانيت و فقهاي شيعه را كه سنگربان اسلام و انقلاب و كشورند, تضعيف كنند و به انزوا بكشانند, دشمن سود خواهد برد.

برخي از روشنفكران با تز و بعضي با تز جدايي دين از سياست و برخي با عقيده ء يا و يا و يا و و و مبازره و ايجاد بدبيني با احكام اسلامي , از قبيل , ومبازره با شخصيت هاي سياسي و علمي روحاني و مشوّه جلوه دادن آنان در سطح گسترده , از فعاليت هاي روشنفكران مذهبي و غير مذهبي است كه خطر بزرگي براي انقلاب و امنيت و استقلال كشور است .

اگر روشنفكران به وحي و قرآن و اصول مسلّم اسلام و معيارهاي روشن اجتهاد, آگاهي داشته باشند و دست ازهوي و خود پرستي و غرور بردارند و به دانشمندان و فقها و عالمان متدين ارج بنهند و متوجه توطئه هاي دشمنان باشند و به مرزهاي اسلام و تشيع يورش نبرند و احزاب و گرايش هاي سياسي , وحدت و هم دلي و تقواي الهي راحفظ كنند, خواهند توانست در برابر دشمن , سدّي محكم و براي اسلام و كشورشان

مفيد باشند و استقلال كشور را كه ثمرهء خون هزاران شهيد مظلوم و فداكار و زحمات طاقت فرساي علماي دين از سال ها قبل تا كنون بوده , محافظت كنند.(2)

البته راه هاي ديگري نيز براي مبارزهء با تهاجم فرهنگي هست , از جمله :

1 رسيدگي مسئولان به خواسته هاي فطري و طبيعي جوانان و زمينه سازي ازدواج آنان .

2 جلوگيري از ورود فيلم ها و عكس هاي مستهجن و نوارهاي مهيج , همان طور كه مبارزه با مواد مخدّر يك امرمعقول و پسنديده است .

3 ايجاد شغل .

4 توجه جوانان به اشتغال , حتي شغل هاي مشكل و سخت و بي توجهي به شغل هاي كاذب و غير مفيد.

5 توجه و امعان نظر در كلمات امام راحل (ره ) و عنايت به وصيّت هاي ايشان و تبعيت از منويّات رهبر معظم انقلاب . امام (ره ) فرمود: .

6 حفظ تقوا با مطالعهء كتاب هاي اخلاقي قرائت قرآن , مناجات , رفتن به مساجد و اجتماعات , مطالعهء كتاب هاي روايي از قبيل اصول كافي , تحف العقول و ديگر كتب مفيد.

7 مطالعهء تاريخ انقلاب ها و علل شكست آن ها و عوامل تسلط بيگانگان .

8 پرهيز از خواندن نوشته هاي افراد سياسي و روشنفكر مآبي كه مورد تأييد دشمنان اند.

خداوند ما را از شرور نفسمان و انقلاب اسلامي را از گزند حوادث مصون دارد.

جوانان براي مبارزه با تهاجم فرهنگي چه بايد بكنند؟
پرسش

جوانان براي مبارزه با تهاجم فرهنگي چه بايد بكنند؟

پاسخ

در دنياي ارتباطات و انفجار اطلاعات خواه ناخواه فرهنگ ها به يكديگر منتقل شده و امر الگوپذيري تسريع مي شود. راديو، تلويزيون، ماهواره، اينترنت و حتي مطبوعات هر كدام در اين مقوله به نوعي سهم دارند.

جوان به اقتضاي طبع خود، همان گونه كه در اين مقطع از دوران زندگي از نظر جسمي درخشنده و زيبا مي شود و اين را بايد از آثار خلقت دانست، در پي زيباطلبي خواهد بود. تشريع اديان براي جلوگيري از انحراف هايي است كه در پي هوي و هوس به وجود مي آيد و جوان چون بيشتر از ديگران در معرض خطا و لغزش است و بايد بيشتر از ديگران از خود مواظبت كند. اگر كسي داراي مباني اعتقادي قوي باشد و نيز از اصالت خانوادگي برخوردار بوده و به واجبات تن دهد و از محرمات بپرهيزد، در مقابل طوفان حوادث و تهاجم بيگانگان در امان خواهد بود. دنيا از همان ابتدا قابيل و هابيل داشت. قابيل در پي تطميع نفس و هابيل در پس كسب رضاي خدا بود.

پس دنياطلبي و علاقه مندي به آن، مصدر تمام لغزش ها و بدي ها است و آفت اوليه در وجود انسان از لغزش هاي خود او شكل مي گيرد و نفس براي پذيرش انواع انحراف ها آماده مي شود.

اگر جواني بخواند در مقابل تهاجم فرهنگي مقاومت كند و از شبيخون دشمن نهراسد، لازم است خود را به سلاح تقوا مجهز كند و كمي فكر نمايد كه نهايت كارش به كجا مي انجامد. مرگ را حق بداند و از مردگان عبرت بگيرد.

خوشي هاي دنيا را لذاتي زودگذر بداند و به

آن دل نبندد. مباني اعتقادي خويش را تقويت كند و در مجامع معنوي چون مساجد و نماز جماعت حاضر شده و حضور در مراكزي كه به تقويت شعائر مذهبي مي پردازند، را براي خود لازم بداند و هر تئوري اگر به عمل آميخته نشود و فقط حرف باشد، نمي تواند سازنده شود. انسان هم به نصيحت احتياج دارد و هم به عمل. اگر با جوانح و قلب خود پندي را گوش مي دهد، بايد با جوارح و اعضاي خود آن را عملي سازد. اما گفتن اين مسائل آسان و عمل سخت است، ولي همراه با اميد به اين آيه قرآن گوش مي دهيم كه: "و أنْ ليس للانسان إلاّ ما سعي و اين كه براي انسان بهره اي جز سعي و كوشش او نيست".(1)

پي نوشت ها:

1. نجم (53) آيه 39.

حجاب را دوست دارم، اما در مجالس عروسي و خيابان و نزد آشنايان چه كنم؟
پرسش

حجاب را دوست دارم، اما در مجالس عروسي و خيابان و نزد آشنايان چه كنم؟

پاسخ

در مجالس عروسي كه نامحرم شما را نبيند، آرايش كردن و بدون حجاب بودن اشكالي ندارد، اما اگر نامحرم شما را ببيند، جايز نيست و قطعاً شما كه اهل نماز و ارتباط با خدا هستي، نمي خواهي با عمل خود خدا را از خود ناراضي سازي.

پيوسته در شبانه روز اقلاً ده بار به خدا عرض مي كنيم: "ايّاك نعبد و ايّاك نستعين؛ خدايا! عبد و بنده تو هستيم و تنها از تو فرمان مي بريم و از تو كمك مي طلبيم. آيا لازمه "فقط بنده و مطيع خدا بودن" اين نيست كه از برخي كارهايي كه خواسته هواي نفساني است و شيطان از آن خوشحال مي گردد، ولي خدا آن را ناپسند مي داند. پرهيز كنيم؟ آياخداوند كه ارحم الراحمين است و نسبت به بندگان خويش "رئوف و رحيم" است، با امر كردن به رعايت حجاب نزد نامحرم، چيزي جز خير و سعادت انسان را مي خواهد.

براي خنثي كردن شبهات و ترديدها و دغدغه هاي فكري، و مقابله با جنگ رواني كه دشمنان اسلام و بعضي از روزنامه هاي سرسپرده و برخي از جناح هاي سياسي... به وجود مي آورند، چه بايد كرد؟
پرسش

براي خنثي كردن شبهات و ترديدها و دغدغه هاي فكري، و مقابله با جنگ رواني كه دشمنان اسلام و بعضي از روزنامه هاي سرسپرده و برخي از جناح هاي سياسي... به وجود مي آورند، چه بايد كرد؟

پاسخ

برادر بزرگوار از پرسنل فداكار "ناجا" درȘϠبر شما. از اين كه با ما مكاتبه نكرده و شبهات خود را با ما در ميان گذاشتيد سپاس گزاريم. در اين گونه موارد وظيفه اين است كه :

1 - با كمال متنانت و دقت علمي شبهات را برطرف نموده و تبليغات مسموم را خنثي كرد.

2 - اگر امر به معروف و نهي از منكر اثر دارد، ارشاد كرد و از عواقب شوم چنين كاري آگاه ساخت.

3 - اگر قدرت بر رد شبهات نداشته باشيم و از طرفي بدانيم امر به معروف و نهي از منكر ندارد، شبهات را بايد به مراكز علمي فرستاده و پاسخ را دريافت نمايد.

اگر ترانه را از جوانان بگيريم، چه چيزي را جايگزين كنيم؟
پرسش

اگر ترانه را از جوانان بگيريم، چه چيزي را جايگزين كنيم؟

پاسخ

يكي از محرّمات در اسلام غنا و موسيقي مطرب مي باشد . هر آن چه كه در شرع ممنوع اعلام گرديد، مسلّماً به خاطر مفاسد و ضرري بوده كه بر ارتكاب آن مترتب مي شود، چه بشر به آن فساد رو ببرد يا از آن بي خبر باشد. وقتي انسان معتقد به خدا باشد و باور كند تمام منهيات الهي بر اثر ضرر و مخرّب بودن آن ها حرام گرديده است، قطعاً از انجام معاصي اجتناب مي كند و سجدة شكر به جا مي آورد كه خداي مهربان وي را بر آن چه بر ضرر او است، آگاه نموده است. حضرت رضا (ع) فرمود: "گناهان نه تنهادر زندگي بشر مود احتياج و ضرورت نيست ، بلكه ماية فساد و باعث هلاكت است".[11] خوشبختانه از مدت ها پيش بر اثر پيشرفت علم پزشكي و روان شناسي مضرات غنا و موسيقي معلوم گرديد. فلسفة تحريم موسيقي از طرف اسلام براي بشر روشن شده است. ممكن است تصور شود اگر ترانه و موسيقي مطرب زيان بار است، چرا عده اي گوش مي دهند؟! جوابش اين است كه آثار زيان بار موسيقي بر اعصاب آدمي مدتي بعد پيدا مي شود و اين يكي از عواملي است كه مردم نسبت به آن بي اعتنا هستند، همان گونه كه مضرات شراب و ترياك و هروئين و سيگار بر همگان معلوم است و در رسانه هاي گروهي سراسر جهان تقريباً همه روزه از مفاسد اين ها مردم را مطلع مي كنند، ولي باز ببينيد چقدر سيگاري داريم و روز به روز

هم به تعداد سيگاري ها افزوده مي شود، چون كه ضرر اين ها مخصوصاً سيگار دير آشكار مي شود. افرزون بر اين كه گناهان در دنيا مضرند ، در آخرت هم موجب بدبختي آدمي شده و موجب مي شود انسان به عذاب دردناك جهنم گرفتار آيد. انسان مسلمان با كمي دقت مي فهمد خداوند مهربان است و هر چه دستور عبادي داده؛ به نفع خود انسان است و از هر چه نهي كرده، به ضرر خود وي مي باشد و اگر از دستور الهي سرپيچي كند، خود را بدبخت نموده است. در اين صورت گناهان از جمله گوش دادن موسيقي را ترك مي كند و اصلاً مرتكب گناه نمي شود. وقتي سر منشأ اجتناب از گناه اعتقاد به خدا باشد، آدمي از اين ترك لذت مي برد، چون خود را در حال اطاعت از خدا مي بيند و مي داند كه در مقابل ترك گناه به چه پاداش خوبي خواهد رسيد. پس اولين چيزي كه به جوانان بايد ياد داد، ايمان و اعتقاد پاك است كه باور كنند آن چه دستور اسلام است، دقيقاً به نفع شان است و سرپيچي از قوانين الهي مساوي با تبعيت از دشمن آشگار و درجة يك و قسم خوردة انسان يعني شيطان است كه تا انسان را به جهنم نيندازد، راضي نمي شود. نيز جوانان مي تو انند به جاي گوش دادن به ترانه از نوارهاي قرآن ، سخنراني هاي مذهبي، نوارهاي خنده دار، خواندن كتاب، تشكيل جلسات انس با دوستان، ورزش ، رفتن به كوه، بحث هاي علمي و تفريحات سالم ديگر استفاده نمايند.

[11] محمد تقي فلسفي، كودك، ج

1، ص 14.

چرا در برنامه هاي تلويزيون بعضي از مسايل مَجْرم و نامحرمي، و يا مسايل ديگر را رعايت نمي كنند؟
پرسش

چرا در برنامه هاي تلويزيون بعضي از مسايل مَجْرم و نامحرمي، و يا مسايل ديگر را رعايت نمي كنند؟

پاسخ

صدا و سيما در موقعيتي قرار دارد كه اگر درست عمل كند مي تواند تأثير بسيار مثبتي در دين و فرهنگ و ترقي جامعه داشته باشد و چنان چه درست عمل ننمايد براي جامعه مخرّب و زيان بار است. امام خميني (ره) در اين باره مي فرمايد: "صدا و سيما دستگاهي است كه با صحت آن مردم صحيح مي شوند، و با فساد آن فاسد. ما مي توانيم به وسيلة صدا و سيما اسلام را همان طور كه هست معرفي كنيم. اگر آن طوري كه هست معرفي شود مورد قبول همه خواهد شد".14

به نظر مي رسد بايد مردم انقلابي و مؤمن جامعة اسلامي اعتراض خود را نسبت به بعضي از برنامه هاي تلويزيون با صلاح ديد علماي محل و توسط امام جمعه هاي محترم به سمع مبارك مقام معظم رهبري برسانند تا ايشان اقدام لازم را بفرمايند. اميدواريم خداي مهربان همه ما را در راه اسلام ثابت قدم و قدر دان خون پاك شهيدان گلگون كفن و ناله هاي جانكاه جان بازان در بستر افتادة انقلاب و زحمات طاقت فرساي امام راحل(ره) قرار بدهد.

14 امام خميني(ره)، صحيفة نور ج 18، ص 242 - 247.

وظيفة جوانان در برابر تهاجم فرهنگي دشمن چيست؟
پرسش

وظيفة جوانان در برابر تهاجم فرهنگي دشمن چيست؟

پاسخ

در برابر تهاجم فرهنگي دشمن آحاد جامعه، به ويژه نسل جوان وظايف سنگيني دارند كه عبارتند از:

1- حفظ و تعميق ايمان و معنويت: قرآن مجيد رمز موفقيت و برتري جامعة انساني را ايمان به خدا مي داند و مي فرمايد: "انتم الا علون ان كنتم مؤمنين؛ شما برتريد اگر مؤمن باشيد".9

2- هوشياري در مقابل انحراف معنوي: قرآن مجيد دو عامل براي گمراهي و انحراف عمومي ذكر كرده است: "فخلف من بعد هم خلف اضاعوا الصلاه واتّبعوا الشهوات".10 يكي دور شدن از ذكر خدا و نماز و ديگري پيروي از شهوات. جوانان بايد در برابر هجوم فرهنگي دشمن از ارزش هاي اسلامي دفاع كنند و به معنويت روي آورند.

3- احياي امر به معروف و نهي از منكر: قوام حكومت اسلامي و پيشگيري از تبليغات مسموم دشمن بستگي به انجام اين فريضة خطير دارد امام علي(ع) مي فرمايد: اگر امر به معروف و نهي از منكر را ترك كنيد اشرار بر شما مسلط مي شوند و هر چه دعا كنيد خداوند دعايتان را مستجاب نمي گرداند.11

4- استقلال فرهنگي: جوانان بايد با تكيه بر فرهنگ بومي واعتقادات مذهبي خود را از هجوم فرهنگ وارداتي دشمن حفظ نمايند و با خود باوري و استقلال فكري از تقليد كوركورانه اجتناب ورزند.

5- آشنايي با ترفند دشمن: راه اساسي براي مقابله با توطئه هاي دشمن شناخت شيوه ها و نقشه هاي آنان است. امام صادق(ع) مي فرمايد: "العالم بزمانه لا تهجم عليه اللوابس؛ كسي كه به زمان خود آشنا باشد مشكلات بر او غالب نخواهد شد".12

دشمن هرگز در لباس دشمني ظاهر نمي

شود، بلكه با نفاق و دورويي و شايعه پراكني و دلسر كردن مردم مي كوشد اهداف خود را تأمين نمايد.

9 آل عمران (3) آية 139.

10 مريم (19) آية 59.

11 بحارالانوار، ج 93، ص 378.

12 همان، ج 78، ص 269.

ما جوانان چگونه مي توانيم خود را از فساد تهاجم فرهنگي دور سازيم، در صورتي كه همه اين ها را جلوي چشم مان هر روز مشاهده مي كنيم؟
پرسش

ما جوانان چگونه مي توانيم خود را از فساد تهاجم فرهنگي دور سازيم، در صورتي كه همه اين ها را جلوي چشم مان هر روز مشاهده مي كنيم؟

پاسخ

راه مقابله با تهاجم فرهنگي، نخست مقاومت فرهنگي به منظور بي اثر كردن كار دشمن و به زانو در آوردن مهاجم است تا به فرار ذليلانه مجبور گردد. سپس بايد از يك سو به تعقيب دشمن فراري پرداخت و با شوك هاي فرهنگي، علمي، تبليغاتي و سياسي، زمينه فروپاشي قدرتش را فراهم ساخت؛ از سويي ديگر به خانه تكاني افكار و پاك نمودن دل ها از رسوبات فرهنگ بيگانه و جايگزين كردن فرهنگي ديني و ملّي اقدام نمود. رمز موفقيت در مقاومت فرهنگي، شناخت فرهنگي خودي و پديده هاي اصولي آن و عملياتي كردن آن است.

روش هاي مقاومت فرهنگي

روش هاي تربيتي اسلام كه موجب پرورش انسان آگاه، مؤمن و متعادل مي شوند، هم چنين تمامي شيوه هايي كه سبب سالم سازي و پايداري جامعه اسلامي مي گردند، در زمره روش هاي مقاومت فرهنگي محسوب مي شوند.

مصون سازي، بهترين شيوه مقابله با تهاجم فرهنگي

در تهاجم فرهنگي، عقايد و اخلاق ملت، به خصوص نسل جوان آن مورد هجوم قرار مي گيرد در برنامه ريزي مقاومت فرهنگي براي مقابله با هجوم بيگانگان بايد به دنبال مصون سازي جوانان و دانش آموزان در برابر تهاجمات بود.

مصون سازي وابسته به خود آگاهي است. جمع آوري آنتن هاي ماهواره اي، فيلم ها و نوارهاي مبتذل و سيار مظاهر فساد امري لازم است كه از طرف مسئولان بايد دنبال شود، امّا كافي نيست. بايد گيرنده هاي دروني و فكري ضعيف را جمع آوري نمود و به جاي آن گيرنده هاي قوي و فكري مقابله گر و مهاجم

دشمن شناس و دشمن ستيز نصب كرد.

بنيادي ترين روش مقاومت فرهنگي

بنيادي ترين روش مقاومت فرهنگي، گسترش شناخت معارف اسلامي و تعميق باورهاي اصيل مذهبي است. فرد خداشناس و خداباور به خود آگاهي و خود باوري مي رسد. چنين فردي مفتون و مرعوب فرهنگ الحادي و هوس گرايانه بيگانه نمي شود.

ساير راه كارهاي مقابله با هجوم فرهنگي بيگانگان

پناه بردن به قرآن و آشنايي با معاني و پيام هاي آن، تمسك به ولايت ائمه(ع) و برقراري ارتباط روحي و معنوي با آنان از راه آشنايي با روايات و احاديث و زيارت و توسل به آنان، آشنا شدن باتجلي دين و دين باوري در صحنه هاي مختلف انقلاب اسلامي به ويژه صحنه هاي جاويدان هشت سال دفاع مقدس، و مطالعه خاطرات رزمندگان و ايثارگران و آزادگان، مطالعه وصيت نامه شهدا، و بالاخره خلوت كردن با خدا و راز و نياز با او و در نظر آوردن خداوند در همه احوال از جمله عواملي است كه دين و باورهاي ديني را در درون انسان نهادينه ميكنند و جوان را به خودآگاهي و خود باوري مي رسانند. انسان خودآگاهي كه توانايي هاي ذاتي و مفاخر ديني و ملّي خويش را باور دارد و از اعتماد به نفس برخوردار است، نه تنها در برابر پيام هاي مهاجمان تسليم نمي شود، بلكه آن پيام ها را عليه آنان به كار مي گيرد. آگاه كردن مردم از اهداف فرهنگ سازان غربي و استفاده از شيوه هاي تهاجمي مانند فيلم و كتاب و رمان، نيز توليد فكر و انديشه و حضور فعال در عرصه فرهنگ و هنر، هم چنين رفع بيكاري و فقر و اشتغال به كارهاي مفيد و مناسب و بسط عدالت اجتماعي

از شيوه هاي مقابله با تهاجم فرهنگي دشمنان است.

آيا نمي توان با روش هاي كنوني در مقابله با تهاجم فرهنگي پيروز شويم؟
پرسش

آيا نمي توان با روش هاي كنوني در مقابله با تهاجم فرهنگي پيروز شويم؟

پاسخ

منظور از روش هاي كنوني در سؤال روشن نيست. مسلّم است تهاجم فرهنگي از پيچيدگي خاصي برخوردار است. مقابله با آن نيز كاري ساده و كوتاه مدت نيست، بلكه به عوامل مختلفي بستگي دارد. از آن جا كه دشمن از ترفندهاي جديدي استفاده مي كند، مقابله با آن نيز بايد متناسب با ابزارهاي تهاجمي باشد و يك روش ثابت و غير قابل تغيير در مقابله با آن وجود ندارد، بلكه مي تواند روش ها متناسب با تهاجم متغير باشد.

در اين باره همة جامعه با تمام امكانات بايد به دنبال خنثي كردن تهاجم فرهنگي باشند. از سوي ديگر هجوم فرهنگي بر ضد فرهنگ غرب را در برنامه قرار دهند و هميشه در مقابل دشمن موضع انفعالي نگيرند. اين امر با ترويج ارزش هاي اسلامي از راه فيلم، نمايشنامه ، كتاب ، رمان و آثار هنري حاصل مي شود.

علاوه بر آن بايد زمينه هاي تهاجم فرهنگي را از بين برد، مانند بيكاري ، فقر، بي عدالتي و موانع ازدواج و مسكن جوانان.

به نظر مي رسد با وجود همه تلاش هايي كه ارگان هاي مختلف در جهت مقابله با تهاجم فرهنگي داشته اند، اين اندازه كفايت نمي كند ، چون آن چه واقع شده، دفع تهاجم بوده و حالت انفعالي داشته است. دستگاه هاي فرهنگي اعم از آموزش و پرورش ، آموزش عالي، صدا و سيما، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و دستگاه هاي تبليغاتي مانند سازمان تبليغات و رسانه هاي گروهي و روزنامه ها بايد به طور ريشه اي و اصولي، فرهنگ

بومي و خودي را با استفاده از روش هاي مدرن معرفي كنند و ايمان و خداباوري را در بين نسل جوان نهادينه نمايند، نيز چهرة واقعي فرهنگ غرب را بشناسانند و با ارتباط صميمي با جوانان ، از مشكلات آگاه گردند، همچنين براي رويارو يي با تنگناها چاره جويي نمايند و فرهنگ غني اسلامي را به رخ جهانيان بكشانند

در عين حال بايد حجم گسترده تهاجم فرهنگي و ابعاد مختلف آن را نيز در نظر داشت كه مقابله با آن كار ساده و اساني نخواهد بود . البته كارهاي صورت گرفته را نيز با توجه به موانع موجود نبايد كوچك و حقير دانست.

چرا فرهنگ و تبليغات غربي ها مؤثر است، ولي تبليغات ما مؤثر نيست؟
پرسش

چرا فرهنگ و تبليغات غربي ها مؤثر است، ولي تبليغات ما مؤثر نيست؟

پاسخ

تأثير فرهنگ در جوامع يك طرفه نيست، يعني فقط غربي ها بتوانند فرهنگ ما را تحت تأثير قرار دهند، ولي ما نتوانيم و شواهدي در دست است كه انقلاب اسلامي ايران به رغم رويارويي با توطئه هاي پي در پي در مقابل چشمان بهت زده تحليل گران، تأثير شگفت آور خود را در جهان داشته است. حيات مجدد كليساها، افزايش بي سابقه مبلّغان مذهبي ، استقبال وسيع مردم از آثار صوتي و تصويري و مكتوب ديني، افزايش مخالفت هاي مردمي با پرده دري هاي اخلاقي ، بخشي از نشانه هاي تأثيرات فرهنگي انقلاب اسلامي ايران در غرب مي باشد.(1)

اين مسئله حتي از طرف مخالفان اسلام و انقلاب ايران مانند هانيتگتون (نظريه پرداز جنگ تمدن ها) مورد اعتراف قرار گرفته است. رشد روز افزون اسلام در غرب دليل ديگر بر تأثير انقلاب اسلامي و تبليغات ما مي باشد.

شبكه تلويزيوني سي ان ان آمريكا با بيان اين مطلب كه دين اسلام با سرعتي فراتر از اديان ديگر در حال گسترش است . اعلام نمود :"رشد اسلام در جوامعي كه اكثريت آنان را مسيحيان تشكيل مي دهند، باعث شده تا صاحب نظران آن جوامع از نوعي رنسانس اسلامي سخن به ميان آورند".(2)

نويسنده غربي در مقاله خود مي نويسد : "اسلام به بمب ساعتي تبديل شده است".(3) براي مطالعه بيش تر در اين باره به كتاب عصر امام خميني از آقاي صاحبي را پيشنهاد مي كنيم.

غرب به دليل اثرگذاري انقلاب اسلامي ، بودجه هاي هنگفتي را براي رويارويي با انقلاب و تهاجم فرهنگي در سطح گسترده

در نظر گرفته است و اين طور وانمود مي شود كه آن ها موفق ترند، در حالي كه اگر هوشيارانه عمل كنيم، با توجه به برتري اسلام و معارف بلند و بي نظير قرآن و پشتوانه عقلي و فطري مسلمانان و وعدة تخلف ناپذير الهي، پيروزي از آن ما خواهد بود.

واقعيت آن است كه غرب به دليل عواملي توانسته بر جوامع ديگر به ويژه ملت هاي مشرق و جهان سوم چيرگي يابد و به ياري تسلط خويش ، فرهنگ خود را نيز در آن جوامع نفوذ داده و گسترش دهد.

هانتينگتون معتقداست : "پيروزي غرب بر جهان ناشي از برتري انديشه ها ، ارزش ها يا دين نبود، بلكه معلول برتري غرب در استفاده از خشونت سازمان يافته بود".(4)

وي مي افزايد: "عواملي كه باعث گسترش فوق العاده و منحصر به فرد سلطه غرب شد، از اين قرار بود:

1 - ساختار اجتماعي و روابط طبقاتي موجود در غرب

2 - رشد شهرها و گسترش تجارت

3 - پراكندگي نسبي قدرت در جوامع غربي

4 - ايجاد نظام اداري كشوري

5 - رشد فن آوري

6 - اختراع عوامل حمل و نقل دريايي

7 - بسط ظرفيت هاي نظامي براي تصرف سرزمين ها".(5)

امكانات گستردة دشمن و تأسيس سايت هاي متعدد و استفاده از ماهواره و ابزارهاي تبليغاتي ، نيز جذابيت ظاهري برنامه هاي فرهنگي آنان و انگشت نهادن بر نيازهاي غريزي انسان ها ، همچنين مقيد نبودن به حدود و مرزهاي اخلاقي و توسل جستن به شيوه هاي ناجوانمردانه و مزوّرانه ، نيز شايعه و دروغ پردازي و تخريب شخصيت بزرگان باعث شده فرهنگ غرب، خود را بيش

تر مطرح كند . البته نبايد ضعف و سستي مسلمانان و تفرقه موجود ميان كشورهاي اسلامي را ناديده گرفت.

وضع نابسامان موجود هوشياري ما را مي طلبد . اگر خود را آماده رويارويي با فرهنگ بيگانه نكنيم و اختلافات را كنار نزنيم، به شدت آسيب پذير مي شويم اما اگر به هويت ملي و اسلامي خود برگرديم، به فرمايش قرآن، حق ماندني و جاودان است و باطل زوال پذير.

پي نوشت ها :

1 - مير احمد رضا حاجتي، عصر امام خميني ، ص 4 - 363.

2 - همان، ص 372.

3 - همان، ص 373.

4 - محمد رضا شرفي، جوان و بحران هويت، ص 155.

5 - همان.

آيا نمي توان با روش هاي كنوني در مقابله با تهاجم فرهنگي پيروز شويم؟
پرسش

آيا نمي توان با روش هاي كنوني در مقابله با تهاجم فرهنگي پيروز شويم؟

پاسخ

منظور از روش هاي كنوني در سؤال روشن نيست. مسلّم است تهاجم فرهنگي از پيچيدگي خاصي برخوردار است. مقابله با آن نيز كاري ساده و كوتاه مدت نيست، بلكه به عوامل مختلفي بستگي دارد. از آن جا كه دشمن از ترفندهاي جديدي استفاده مي كند، مقابله با آن نيز بايد متناسب با ابزارهاي تهاجمي باشد و يك روش ثابت و غير قابل تغيير در مقابله با آن وجود ندارد، بلكه مي تواند روش ها متناسب با تهاجم متغير باشد.

در اين باره همة جامعه با تمام امكانات بايد به دنبال خنثي كردن تهاجم فرهنگي باشند. از سوي ديگر هجوم فرهنگي بر ضد فرهنگ غرب را در برنامه قرار دهند و هميشه در مقابل دشمن موضع انفعالي نگيرند. اين امر با ترويج ارزش هاي اسلامي از راه فيلم، نمايشنامه ، كتاب ، رمان و آثار هنري حاصل مي شود.

علاوه بر آن بايد زمينه هاي تهاجم فرهنگي را از بين برد، مانند بيكاري ، فقر، بي عدالتي و موانع ازدواج و مسكن جوانان.

به نظر مي رسد با وجود همه تلاش هايي كه ارگان هاي مختلف در جهت مقابله با تهاجم فرهنگي داشته اند، اين اندازه كفايت نمي كند ، چون آن چه واقع شده، دفع تهاجم بوده و حالت انفعالي داشته است. دستگاه هاي فرهنگي اعم از آموزش و پرورش ، آموزش عالي، صدا و سيما، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و دستگاه هاي تبليغاتي مانند سازمان تبليغات و رسانه هاي گروهي و روزنامه ها بايد به طور ريشه اي و اصولي، فرهنگ

بومي و خودي را با استفاده از روش هاي مدرن معرفي كنند و ايمان و خداباوري را در بين نسل جوان نهادينه نمايند، نيز چهرة واقعي فرهنگ غرب را بشناسانند و با ارتباط صميمي با جوانان ، از مشكلات آگاه گردند، همچنين براي رويارو يي با تنگناها چاره جويي نمايند و فرهنگ غني اسلامي را به رخ جهانيان بكشانند

در عين حال بايد حجم گسترده تهاجم فرهنگي و ابعاد مختلف آن را نيز در نظر داشت كه مقابله با آن كار ساده و اساني نخواهد بود . البته كارهاي صورت گرفته را نيز با توجه به موانع موجود نبايد كوچك و حقير دانست.

علت نفوذ تهاجم فرهنگي و راه هاي مبارزه با آن چيست؟
پرسش

علت نفوذ تهاجم فرهنگي و راه هاي مبارزه با آن چيست؟

پاسخ

پس از پيروزي انقلاب اسلامي كه در حقيقت پيروزي اسلام بر سردمداران كفر جهاني بود و به دنيانشان داد كه دين مخصوصاً اسلام مي تواند به عنوان يك قدرت جهاني عليه زورمداران دنيا عرض اندام نمايد و درمقابل قدرت ها بايستد, قدرتمندان سياسي دنيا مخصوصاً غرب در صدد برآمدند در مقابل اين فرهنگ بايستند يا آن را نابود كنند يا جلوي گسترش آن را بگيرند و يا آن را از كارايي بياندازند. در هر مورد هجوم هايي بردند, كه امروز نيزبا نوعي شديدتر و برنده تر, تهاجم فرهنگي عليه انقلاب اسلامي ادامه دارد.

امروز به اعتباري مي توان گفت صاحبان قدرت هاي برتر نظامي و صنعتي , مغول هاي ضد فرهنگ عصر حاضر وصليبيّون قرن اتم اند, اما به جاي شيهة اسب ها و برق شمشيرها و ، شيهة بي اماني است كه از حلقوم راديو وتلويزيون ها بر مي آيد و بر خيره كننده اي است كه از چشم دوربين ها ساطع مي شود و غبار عالمگيري است كه از موج ماهواره ها بر مي خيزد. ماهواره ها و دكل ها همهء نقاط زمين را هدف بمباران فرهنگي قرار داده و از اين طريق تسلط خود را بر رگ و ريشه و مغز انسان ها وارد مي كنند.

امروز صاحبان قدرت هاي برتر صنعتي و نظامي در قرن بيستم دجال هاي عصرند. از هر ناي آنان آوازي , همگان را شيفتة خود كرده , چندان كه گاه بسياري از فرهنگ سازان رافريفتة خويش مي سازد. كساني كه در برابر ظواهر پر جذبهء غرب , خودباخته

اند و فرنگ را با فرهنگ يكي دانسته اند,قدر و قيمت فرهنگ اسلام و ايران و اصولاً نقش و تأثير آن در گذشته و حال را نمي دانند يا اگر اندكي بدانند,احساس حقارتشان در پيشگاه تمدّن صنعتي و تكنيكي غرب و گاه كينه توزي هايي كه گاه نسبت به فرهنگ و سنن خود داشته و دارند, آنان را از پذيرش حقيقت باز مي دارد.

تهاجم فرهنگي به اين معنا است كه : دشمن مي خواهد منابع قدرت مسلمانان را تحت سلطهء خويش قراردهد ، از اين رو براي وصول به مقصود خود, حمله و هجوم را آغاز كرده است .

هر هجوم و تهاجمي داراي شكل خاص و ابزار ويژه اي است , همچون ابزار نظامي , اقتصادي , سياسي و فرهنگي كه ابزار فرهنگي گاه به عنوان مقدمه , گاه متمّم و مكمّل به كار برده مي شود.

تهاجم فرهنگي، يعني دشمن ابزارهاي غير نظامي و غير اقتصادي و غير سياسي را به كار مي گيرد تا افكار و آراي مردم را براي پذيرش هجوم ناگهاني يا نفوذ تدريجي به منظور تصرف و تملّك منابع و منافع مادي و معنوي آنان مهياكند.

راه هاي مبازره با تهاجم فرهنگي :

مبارزه با غرب زدگي و روشنفكري غربي : مردم مخصوصاً جوانان بايد بدانند در انقلاب مشروطيت و ديگر انقلاب ها بزرگ ترين ضربه اي كه انقلاب ها و مردم خوردند, از روشنفكر مآباني بود كه دل در گرو غرب و آمريكا داشتند. آنان با نوشتن مقاله ها و تأسيس روزنامه ها و اهانت به علما و روحانيون و پايين آوردن اعتبار احكام اسلامي , بزرگ ترين ضربه رابر انقلاب مشروطيت

و ديگر نهضت ها زدند.

از نوشته هاي جلال آل احمد بر مي آيد: روشنفكر ايراني وارث بدآموزي هاي صدر مشروطه بدآموزي هاي روشنفكران قرن هيجده و نوزده فرنگ است . مخالفت و ضديّت با مذهب و روحانيون است. از اين رو روشنفكران غالباً در دعواي ميان روحانيت و حكومت , طرف حكومت را گرفته اند. آخرين بار در قضيهء 15خرداد42؛ از قضيهء تحريم تنباكو بگير تا كشتار بيرحمانهء 15خرداد. در تمام صدسالهء اخير روشنفكر ايراني , مردد ميان حكومت و مردم و نوميد از بي خبري عوام و خسته از تحجّر برخي روحانيون , در آخرين دقايق , طرف حكومت راگرفته است .

روشنفكر مآبان هميشه عقدهء نداشتن پايگاه در جامعه و ميان اكثر مردم , آنان را آزار و اذيت نموده) و وادار كرده دست به قلم بزنند و با نوشتن و ايجاد شبهه و ترديد, دل ها را خالي كنند و به آرزوي دور و دراز دامن بزنند.

روشنفكر غرب زده چون ديد در حضور مذهب و علماي دين , كاري از او ساخته و حرفي از او شنيده نيست ,ناچار لامذهبي اش تحريك شد و احكام اسلامي را كه بر پايهء قرآن و سنّت نهاده شده است , مورد شك و ترديد قرارداد.

اينان به يك جا وابسته نيستند; يك دسته به فرهنگ فرانسه و دستهء ديگر انگليس , دستهء ديگر امريكا يا به آلمان دل بسته و شيفتهء فرهنگ آنان هستند.

بهايي گري , فراماسونري , كسروي بازي , زردشتي بازي , فردوسي بازي , حزب گرايي مطبوعات , مجامع ادبي وهنري , كلوپ هاي بولينك و سونادار و جمع كنندهء تفنّن و سياست

و معامله و امثال اين ها را مي توان پاتوق اين گونه روشنفكران دانست . ضديّت با مذهب و مليّت و بيگانگي با محيط بومي , از خصايص روشنفكران غرب زده است .(1)

ابر قدرت ها در تهاجم حساس و سرنوشت ساز فرهنگي , سراغ گروهي از روشنفكران رفتند; آنان كه تا حدودي تمايل مذهبي داشتند و مي توانستند در اين طرح حساب شده , استعمارگران را كمك كنند و آگاهانه يا ناآگاهانه مجري سياست قدرت ها باشند. استعمارگران ابتدا تعدادي از روشنفكران مزدور را به كار گرفته , حركت را آغاز كردند,سپس بسياري از روشنفكران مذهبي بدون توجه به نقشه هاي شيطانيِ ابر قدرت ها, تنها با احساس مسئوليت برخاسته از داوري هاي شخصي در برابر كاستي هاي موجود در جامعهء اسلامي , به اين حركت شيطاني حساب شده دامن زدند و طرح هاي استعماري زيادي را به كار گرفتند, مانند:

1 سياست مذهب عليه مذهب ;

2 سياست دين سازي ;

3 سياست ايجاد جنگ بين علم و دين ;

4 سياست تحقق تفكر التقاطي اختلاط اصول اسلام با ديگر مكاتب مادي و غربي ;

5 سياست براندازي دين .

از بُعد سياست ايجاد تضاد و جنگ بين علم و دين , با روش هاي فرهنگي و علمي بسيار ظريف و حساب شده ,به محافل دانشگاهي و فرهنگي , تئوري ها و فرضيه هاي علمي مكاتب غربي و شرقي را به دروس دانشگاهي راه دادند و توسط برخي اساتيد روشنفكر, به اين طرح و نقشهء شيطاني دامن زدند كه : علم روز مخالف مذهب و مذهب مخالف علم است ! تا بتوانند بر ضد مذهب و روحانيون , دانشجويان را

بسيج نمايند.

سياست تفكر التقاطي توسط روشنفكران مذهبي , به عنوان اسلام و مذهبي نو, متناسب با مكاتب شرق و غرب كه هم غربي و هم مسلمان باشيم , هم مذهب بماند و هم غرب پسندانه باشد, هم به مذهبي ها بگويند با شماييم و هم به روي غرب و شرق لبخند بزنند.

اينان نمي دانستند اگر علماي دين و روحانيت و فقهاي شيعه را كه سنگربان اسلام و انقلاب و كشورند, تضعيف كنند و به انزوا بكشانند, دشمن سود خواهد برد.

برخي از روشنفكران با تز <اصالت خرد و انديشه > و بعضي با تز جدايي دين از سياست و برخي با عقيده ء<قداست روحانيت به اين است كه در كارهاي مملكت دخالت نكند> يا <بازسازي دين > و يا <هر چه علما از دين مي فهمند, برداشت هاي خودشان مي باشد و غير از دين است > و يا <دين و شريعت , معرفت بشري است و هر روز در حال تغيير و دگرگوني است ; پس مي توان با توجه به ضرورت هاي زمان , شريعت را قبض و بسط نمود و مطابق فرهنگ روز, شريعت اسلامي را بازسازي كرد> و <دين نه تنها افيون ملت ها, بلكه دولت ها است > و <دوران دين سپري شده >و مبازره و ايجاد بدبيني با احكام اسلامي , از قبيل <لايحهء قصاص , انساني نيست >, <هم جنس گرايي و خودارضايي جنسي (آنانيسم ) يك ضرورت براي نسل جوان است و آن چه در رساله هاي عمليه آمده , مبناي علمي ندارد> ومبازره با شخصيت هاي سياسي و علمي روحاني و مشوّه جلوه دادن آنان در

سطح گسترده , از فعاليت هاي روشنفكران مذهبي و غير مذهبي است كه خطر بزرگي براي انقلاب و امنيت و استقلال كشور است .

اگر روشنفكران به وحي و قرآن و اصول مسلّم اسلام و معيارهاي روشن اجتهاد, آگاهي داشته باشند و دست ازهوي و خود پرستي و غرور بردارند و به دانشمندان و فقها و عالمان متدين ارج بنهند و متوجه توطئه هاي دشمنان باشند و به مرزهاي اسلام و تشيع يورش نبرند و احزاب و گرايش هاي سياسي , وحدت و همدلي و تقواي الهي راحفظ كنند, خواهند توانست در برابر دشمن , سدّي محكم و براي اسلام و كشورشان مفيد باشند و استقلال كشور را كه ثمرهء خون هزاران شهيد مظلوم و فداكار و زحمات طاقت فرساي علماي دين از سال ها قبل تا كنون بوده , محافظت كنند.(2)

البته راه هاي ديگري نيز براي مبارزهء با تهاجم فرهنگي هست , از جمله :

1 رسيدگي مسئولان به خواسته هاي فطري و طبيعي جوانان و زمينه سازي ازدواج آنان .

2 جلوگيري از ورود فيلم ها و عكس هاي مستهجن و نوارهاي مهيج , همان طور كه مبارزه با مواد مخدّر يك امرمعقول و پسنديده است .

3 ايجاد شغل .

4 توجه جوانان به اشتغال , حتي شغل هاي مشكل و سخت و بي توجهي به شغل هاي كاذب و غير مفيد.

5 توجه و دقت نظر در كلمات امام راحل (ره ) و عنايت به وصيّت هاي ايشان و پيروي از منويّات رهبر معظم انقلاب . امام (ره ) فرمود: <پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا به مملكت آسيبي نرسد>.

6 حفظ تقوا با مطالعهء كتاب هاي اخلاقي

قرائت قرآن , مناجات , رفتن به مساجد و اجتماعات , مطالعهء كتاب هاي روايي از قبيل اصول كافي , تحف العقول و ديگر كتب مفيد.

7 مطالعهء تاريخ انقلاب ها و علل شكست آن ها و عوامل تسلط بيگانگان .

8 پرهيز از خواندن نوشته هاي افراد سياسي و روشنفكر مآبي كه مورد تأييد دشمنان اند.

خداوند ما را از شرور نفسمان و انقلاب اسلامي را از گزند حوادث مصون دارد.

پي نوشت ها :

1.جلال رفيع , فرهنگ و مهاجم _ فرهنگ مولّد, ص 192به بعد, با تلخيص و تصرف .

2 . محمد دشتي , مذهبي روشنفكري , با تلخيص و تصرف .

در روستايي زندگي مي كنم كه پر از خرافات و عقايد بيهوده است لطفاً مرا راهنمايي كنيد؟
پرسش

در روستايي زندگي مي كنم كه پر از خرافات و عقايد بيهوده است لطفاً مرا راهنمايي كنيد؟

پاسخ

تمامي مطالبي كه در نامه به آن اشاره كرده ايد، همان طور كه خود يادآور شده ايد، خنده آور است و برخاسته از عادات موهوم و خرافات بيهوده اي مي باشد كه نه مبناي عقلي و نه مبناي شرعي دارد، بلكه مستند به عملي است كه از گذشتگان به يادگار مانده است. اين صفات را مي توان حالت دين جويي انحرافي مردم دانست.

مردم آن منطقه با اين كارها بي جهت خود را مشغول كرده و از اهداف اصلي زندگي شان بازمانده اند.

مطالب ذكر شده انسان را به ياد سخنان بيهوده و خرافي پيش از اسلام مي اندازد . عربستان براي بارش باران چوب هاي درخت را به دم گاو مي بستند، گاو را به بالاي كوه مي راندند، سپس چوب ها را آتش مي زدند، وقتي چوب ها شعله ور مي شد، گاو بر اثر سوختگي شروع به دويدن و نعره زدن مي كرد. آنان اين عمل غير انساني جاهلانه را به عنوان تشبيه به رعد و برق آسمان انجام مي دادند! شعله را به جاي برق و نعرة گاو را به جاي رعد مي پنداشتند و اين عمل را در بارش باران مؤثر مي دانستند! (1) تاريخ پيش از اسلام پر است از اين مسائل بيهوده.

اسلام در آغاز ظهور با تمام قدرت با اين شيوه هاي غلط به مبارزه برخاست و درصدد برآمد فكر مردم را از اوهام و خرافات و عقايد بي اساس برهاند و آنها را به پيروي از عقل و منطق متوجه سازد.

(2)

متأسفانه برخي اوهام و خرافات طوري در اذهان بعضي مردم رسوخ مي كند و آنها را اسير مي نمايد كه به سختي مي توان آنها را برطرف كرد. از اين رو بر مبلّغان اسلام و آگاهان لازم است مردم را در مناسبت هاي مختلف با مسائل اسلامي آشنا كنند و به آنان بگويند كه بندة حقيقت باشند، نه بندة افسانه و خرافات . نيز موهومات و خرافات را از ذهنشان بزدايند و افكارشان را به حقايق نوراني اسلام روشن كنند. در اسلام تمامي دستورها و آداب مربوط به زندگي بشر ( كه به آن نياز دارند) وجود دارد . مي بايد به آنان فهمانده شود زنده كننده و ميراننده فقط خدا است و سعادت و خوشبختي تنها در پيروي از دستورهاي خدا و پيغمبر و امامان معصوم است.

گاهي برخي از حوادث اتفاق مي افتد كه انسان هاي خيال پرداز و خرافي آنها را به چيزهاي خاصي نسبت مي دهند ، مانند همان داستان مسافرت يك روز به عيد مانده، در حالي كه چيزي جز خرافات نيست. هزاران انسان يك روز مانده به عيد مسافرت مي كنند، اما براي آنها اتفاقي نمي افتد يا اگر تصادفي پيش آيد، مانند روزهاي ديگر سال است.

بسياري از موارد ، مطابق عقيده خرافي نمي باشد اما انسان هاي خرافي هيچ گاه توجه نمي كنند و تنها يك مورد ( كه آن هم دليل خاص و منطقي دارد) وقتي اتفاق مي افتد، آن را به عقيده خرافي خود ربط مي دهند.

گاهي اوقات مردم مناطق مختلف دنيا يا حتي يك كشور، عقايد خرافي متضاد دارند، مثلاً يكي حادثه اي را شوم

مي پندارند و ديگري خوب و نيك! اين نيز نشانه آن است كه چيزي جز خرافات نيست؛ زيرا چگونه مي تواند هر دو عقيده ناهمگون و متضاد درست باشد، در حالي كه قانون عليت و سنت الهي در همه دنيا و

جهان هستي به يك صورت عمل مي كند؟!

پي نوشت ها :

1 - فروغ ابديت، ج1، ص 59.

2 - مصطفي حسيني دشتي، معارف و معاريف، ج5، ص 109.

21

راههاي مبارزه با تهاجم فرهنگي چيست؟
پرسش

راههاي مبارزه با تهاجم فرهنگي چيست؟

پاسخ

1_ شناختن ارزشها و ضدّ ارزشها از ديدگاه اسلام و نظر فقه و فقها و تمسّك محكم و ثابت به انجام ارزشها و ترك ضدّ ارزش ها و به عبارت ديگر معيار قراردادن تعاليم مأخوذه از فقه جواهري در زندگي فردي و اجتماعي و سياسي و تنظيم كلّ روابط بر اساس راهنماييهاي فقهي.

2_ تبليغ و ترويج و تشويق همگان بر محافظت بر اين ارزشها به وسيلة سخنرانيها و مطبوعات و جرايد و همة رسانه هاي گروهي.

3_ نشان دادن عكس العملهاي منفي مناسب نسبت به برنامه ها و افرادي كه اين ارزشها را هتك و به قداستهاي اسلامي آنها بي اعتنايي مي نمايند و يا ضدّ ارزشها را به كار مي گيرند ونيز نشان دادن عكس العملهاي مثبت و تحسين برانگيز نسبت به بانوان و مرداني كه ارزشها و آداب اسلامي را احترام مي نمايند و به آنه متعهّدند.

4_ تأكيد بر اسلامي بودن نظام آموزش و پرورش و تربيت جوانان بر اساس هدايتهاي عالي اسلام و گزينش اساتيد و دبيران و آموزگاران شايسته و متعهّد و مؤمن به فرهنگ اسلام.

5_ سالم ساختن محيط گردشگاهها و پاركها و فرهنگسراها از ظواهر مخرّب اخلاق، مثل: اركستر و موسيقي و اختلاط زن و مرد و بد آموزيهاي مختلف.

6_ ترويج فرهنگ استقلال و اعتماد به نفس و تجليل از شعائر اسلام و تحقير وابستگي به كفّار و تقليد از آداب و عادت آنها.

7_ تبيين و تبليغ مفاسد مكتبهاي مضرّه و فرهنگهاي مادّي و ضدّ ايمان به خدا و اصالت اخلاق و معنويّات و مضار مدنيّت منهاي دين، و پوچي و پوسيدگي آن و ارشاد همگان، خصوصاً دانشجويان، به

فوايد و مصالح اسلام گرايي و تعهّد ديني و كمالات حقيقي انساني.

8_ نشر و تبليغ سيرة انبيا، خصوصاً سيرة رسول اكرم _ صلي الله عليه و آله و سلّم _ و ائمّه طاهرين _ عليهم السلام _ و دعوت به تأسّي به آن بزرگواران در مظاهر زندگي.

9_ بيان و تفهيم اين حقيقت ناب، خصوصاً به جوانان كه مدنيّت صناعي غرب معلول بي ايماني و بي اعتنايي آنها به مباني اخلاقي نيست و توجّه به ترقّي صنعتي و كسب علوم مادّي با تمسّك به دين و اخلاق در كمال توافق و سازگاري بوده و بلكه مكمّل يكديگرند؛ و سعادت حقيقي براي جميع افراد بشر در ساية كمال او در اين دو ناحيه فراهم خواهد شد. و استفادة درست و صحيح از علم و صنعت و همة نعمتهاي مادّي به طوري كه موجب ظلم و تظلّم و استضعاف و استكبار نشود، فقط در پرتو ايمان به خدا و اخلاق حقيقي حاصل خواهد شد.

10_ بالاخره با پشتيباني همه، به خصوص صاحبان مقامات و علماي اعلام و ارباب سخن و اهل قلم و ساير اقشار و مؤمنين از فرهنگ امر به معروف و نهي از منكر، و نظارت بر اجراي احكام الله و سدّ ابواب ورود فرهنگ بيگانه، به طوري كه هر مسلمان آگاه و متعهّد، همة جريانها و سازمانها و مطبوعات و نوشته ها و كتابها و رسانه هاي گروهي و سيره و روش و تمام مقامات و رفت و آمدها و كيفيّت برخوردها را در رابطه با اين تهاجم فرهنگي زيرنظر داشته باشد.

راههاي مبارزه با تهاجم فرهنگي چيست؟
پرسش

راههاي مبارزه با تهاجم فرهنگي چيست؟

پاسخ

1_ شناختن ارزشها و ضدّ ارزشها از ديدگاه اسلام و نظر فقه و فقها و تمسّك محكم و ثابت به انجام ارزشها و ترك ضدّ ارزش ها و به عبارت ديگر معيار قراردادن تعاليم مأخوذه از فقه جواهري در زندگي فردي و اجتماعي و سياسي و تنظيم كلّ روابط بر اساس راهنماييهاي فقهي.

2_ تبليغ و ترويج و تشويق همگان بر محافظت بر اين ارزشها به وسيلة سخنرانيها و مطبوعات و جرايد و همة رسانه هاي گروهي.

3_ نشان دادن عكس العملهاي منفي مناسب نسبت به برنامه ها و افرادي كه اين ارزشها را هتك و به قداستهاي اسلامي آنها بي اعتنايي مي نمايند و يا ضدّ ارزشها را به كار مي گيرند ونيز نشان دادن عكس العملهاي مثبت و تحسين برانگيز نسبت به بانوان و مرداني كه ارزشها و آداب اسلامي را احترام مي نمايند و به آنه متعهّدند.

4_ تأكيد بر اسلامي بودن نظام آموزش و پرورش و تربيت جوانان بر اساس هدايتهاي عالي اسلام و گزينش اساتيد و دبيران و آموزگاران شايسته و متعهّد و مؤمن به فرهنگ اسلام.

5_ سالم ساختن محيط گردشگاهها و پاركها و فرهنگسراها از ظواهر مخرّب اخلاق، مثل: اركستر و موسيقي و اختلاط زن و مرد و بد آموزيهاي مختلف.

6_ ترويج فرهنگ استقلال و اعتماد به نفس و تجليل از شعائر اسلام و تحقير وابستگي به كفّار و تقليد از آداب و عادت آنها.

7_ تبيين و تبليغ مفاسد مكتبهاي مضرّه و فرهنگهاي مادّي و ضدّ ايمان به خدا و اصالت اخلاق و معنويّات و مضار مدنيّت منهاي دين، و پوچي و پوسيدگي آن و ارشاد همگان، خصوصاً دانشجويان، به

فوايد و مصالح اسلام گرايي و تعهّد ديني و كمالات حقيقي انساني.

8_ نشر و تبليغ سيرة انبيا، خصوصاً سيرة رسول اكرم _ صلي الله عليه و آله و سلّم _ و ائمّه طاهرين _ عليهم السلام _ و دعوت به تأسّي به آن بزرگواران در مظاهر زندگي.

9_ بيان و تفهيم اين حقيقت ناب، خصوصاً به جوانان كه مدنيّت صناعي غرب معلول بي ايماني و بي اعتنايي آنها به مباني اخلاقي نيست و توجّه به ترقّي صنعتي و كسب علوم مادّي با تمسّك به دين و اخلاق در كمال توافق و سازگاري بوده و بلكه مكمّل يكديگرند؛ و سعادت حقيقي براي جميع افراد بشر در ساية كمال او در اين دو ناحيه فراهم خواهد شد. و استفادة درست و صحيح از علم و صنعت و همة نعمتهاي مادّي به طوري كه موجب ظلم و تظلّم و استضعاف و استكبار نشود، فقط در پرتو ايمان به خدا و اخلاق حقيقي حاصل خواهد شد.

10_ بالاخره با پشتيباني همه، به خصوص صاحبان مقامات و علماي اعلام و ارباب سخن و اهل قلم و ساير اقشار و مؤمنين از فرهنگ امر به معروف و نهي از منكر، و نظارت بر اجراي احكام الله و سدّ ابواب ورود فرهنگ بيگانه، به طوري كه هر مسلمان آگاه و متعهّد، همة جريانها و سازمانها و مطبوعات و نوشته ها و كتابها و رسانه هاي گروهي و سيره و روش و تمام مقامات و رفت و آمدها و كيفيّت برخوردها را در رابطه با اين تهاجم فرهنگي زيرنظر داشته باشد.

در مقابل تهاجم فرهنگي در دانشگاه ها، چه فعاليتي مي توان داشت ؟
پرسش

در مقابل تهاجم فرهنگي در دانشگاه ها، چه فعاليتي مي توان داشت ؟

پاسخ

تهاجم فرهنگي ابعاد مختلفي دارد و در محيطدانشگاهي از راه هاي ويژه اي انجام مي گيرد؛ برخي از آن راه ها عبارت است از : الف - ايجاد دگرگوني در نظام فكري و اعتقادي . اين برنامه از طريق استفاده هاي نادرست فلسفي و نظري از ره آوردهاي علمي و القاي علمي بودن برخي از آموزه هاي مغاير با جهان بيني ديني صورت مي پذيرد .ب -القاي نگرش هاي معرفت شناختي ، جامعه شناختي ، روان شناختي وتفكرات سياسي و اجتماعي غربي و بيرون راندن انديشه هاي ديني ازعرصه هاي فوق و تبليغ خالي بودن دين از محتويات مربوط به اين ساحت ها .ج - كم رنگ سازي ارزش هاي اصيل و پايدار ديني و تبليغ نسبيت و تاريخ مندي اصول ارزش ها و تبعيت آن از ذوق و سليقه هاي تجدد طلبانه قومي ، ملي ، نژادي و ... د - نفوذ در جريانات نقش گذار و تلاش در جهت ايجاد انحراف در مسير آنان و كشاندن آنها به سوي حركت هاي معارضه آميزو سياسي كاري به جاي تلاش هاي انقلابي و اسلامي . در مقابله با مسايل فوق هر دانشجوي متعهد و با ايمان با سه جهاد پيگير و پردامنه روبه روست : 1- جهاد علمي و تلاش پيوسته جهت شناخت هر چه بيشتر اسلام ومعارف آن و محتويات دين در عرصه هاي مختلف و شناخت و درك درست مسايل سياسي و اجتماعي . 2- جهاد عملي در راستاي تقويت بنيان معنوي و ايماني خويش از طريق ارتباط پيوسته با

خدا ، قرآن و پيشوايان دين . 3-جهاد اجتماعي ؛ يعني ، تلاش در جهت گستراندن نور معنويت در محيطدانشگاه و تقويت بخشيدن به آگاهي ، شعور و احساس ديني دردانشگاهيان . ;

قشر جوان و دانشجوي ما در پي مد لباس است و از غرب پيروي مي كند براي تاثيرگذاري بر آنها چه بايد كرد؟
پرسش

قشر جوان و دانشجوي ما در پي مد لباس است و از غرب پيروي مي كند براي تاثيرگذاري بر آنها چه بايد كرد؟

پاسخ

همان طور كه هرانساني در طول زندگي تحت تاثير عوامل مختلف دروني و بيروني به نوسانات مختلف روحي دچار مي شود، مثلا" گاهي شاد و با نشاط است وگاه غمگين و كسل و افسرده خاطر مي شود، به همين خاطر، از يك حالت رواني يكنواخت برخوردار نيست و با توجه به فضاي رواني حاكم بر او وحوادثي كه اتفاق مي افتد، حالات روحي مختلفي بر وي غلبه مي كند؛ به همان نحو، جامعه اي كه انسان در آن زندگي مي كند نيز با توجه به مقتضيات زمان و مكان ، حالات و اشكال مختلفي به خود مي گيرد، مثلا" در برهه اي اززمان مثل اوايل انقلاب و در زمان جنگ تحميلي كه فضاي جبهه و شهادت در جامعه حاكم بود، وضع حجاب و پوشش خانم ها و آقايان و نيز خيلي چيزهاي ديگر، بسيار مناسب و مطلوب بود و خيلي ها به خود اجازه نمي دادند اين گونه كه شما توصيف مي كنيد وارد جامعه شوند، اما دربرهه اي ديگر از زمان مثل زمان بعد از جنگ و زماني كه ما اكنون در آن زندگي مي كنيم با توجه به تبليغات زياد و زشتي كه در رابطه با خيلي از ارزش هاي حاكم بر جامعه واز جمله حجاب و پوشش ، صورت گرفت مساله حجاب نهايتا" به اين صورت درآمد كه شما ملاحظه مي نماييد .در برخي از شهرها بنابه دلايل محيطي و فرهنگي ، مواردي از بدحجابي ديده مي شود

كه اين موضوع بيشتر از آنچه كه به قوانين مربوط شود به فرهنگ عمومي جامعه ونيز نفوذ سبك هاي غربي ، ماهواره و نيز افراد غرب زده و از همه مهم تر،تهاجم فرهنگي گسترده اي كه در جهان غرب عليه كشور ما به راه انداخته است ، مرتبط است و اصلاح آن نيز، نيازمند برنامه هاي درازمدت ودقيق فرهنگي است ، چرا كه تنها وضع قوانين نمي تواند ضامن اجراي مقررات اسلامي باشد و همين مساله ، وظايف ما را به عنوان يك فرد مذهبي ودين دار دو چندان مي كند؛ يعني ، اولا" ما در اين جامعه ابتدا بايد باخودسازي و تهذيب نفس مراقب و مواظب دين داري خودمان باشيم و ثانيا"براي جلوگيري از انحراف در جامعه واشاعه فحشا در آن ، بايد با امر به معروف و نهي از منكر جلو اين انحراف را گرفت . اما راه كاري كه براي بازدهي بهتر و بيشتر امر به معروف و نهي از منكر ارايه مي دهيم اين است كه : 1- سعي كنيد افراد همفكر مذهبي را شناسايي كرده و با آنها رفت و آمدكرده و در حل مشكلات مشورت و از آنها كمك بگيريد .2- با اساتيد معارف و اساتيد متدين و دلسوز رابطه تان را زيادتر كرده و از رهنمودهاي آنها درزمينه هاي مختلف ، استفاده نماييد .3- سعي كنيد به طور گروهي و متشكل به دقت احكام شرعي مربوط به امر به معروف و نهي از منكر، موارد معروف و منكر يا شرايط وجوب مراتب آن و كيفيت اجراي نيكوي آن را دقيقا"فراگيريد .4- بايد آمر به معروف و ناهي از

منكر خود را به زيور اخلاق والتزام عملي بيارايد و حتي الامكان از شيوه هاي رفتاري آموزنده و خلاق استفاده كند .5- در صورتي كه احساس مي كنيد چنين نابساماني هاي فرهنگي باعث به خطا افتادن و گناه شما مي شود و امكان ازدواج هم برايتان فراهم مي باشد، براي كنترل غريزه جنسي خود، ازدواج كنيد تا كمتر دچارخطر لغزش شويد .6- حتي الامكان بايد كوشيد تا فرهنگ و پذيرش عمومي نسبت به امر به معروف و نهي از منكر را بالا برد .7- عدم تاثير آني و فوري نبايد ما را از انجام وظايف خود بازدارد، چرا كه دشمنان ما با اجراي برنامه هاي درازمدت توانستند به اين حد از پيشرفت در كارشان برسند .8-با مطالعه آيات قرآني و زندگي پيامبران و مخصوصا" زندگي پيامبر اسلام وايمه اطهار ( ع ) و تحمل مشقت ها و سختي هايي كه آنها در زندگي كشيدند،ميزان صبر و بردباري خود را افزايش داده و بدانيد كه يك فرد مذهبي براي رسيدن به هدف ، نبايد از حرف هاي نابخردانه و غيرمنطقي بعضي ها، دچارسستي و خداي ناكرده دچار ياس و نااميدي شود .به خدا توكل كرده و در راه انجام اين مسووليت سنگين از او كمك و مدد بخواهيد.;

با توجه به اينكه فرهنگ غربي در جوامع اسلامي شيوع پيدا كرده وظايف مسلمانان و جامعه اسلامي در اين باره چيست ؟
پرسش

با توجه به اينكه فرهنگ غربي در جوامع اسلامي شيوع پيدا كرده وظايف مسلمانان و جامعه اسلامي در اين باره چيست ؟

پاسخ

مساله تهاجم فرهنگي از معضلات اجتماعي عصر حاضر در كشورهاي جهان سوم خصوصا كشورهاي اسلامي است كه به علت پيچيدگي وآميخته بودن آن با مسايل ديگر اجتماعي راه مقابله با آن بسيار دشوار است آنچه كه به طور كلي مي توان ابراز داشت اين كه بايد تمامي امكانات در راه استقرار ارزش هاي اسلامي وملي به كار گرفته شود و تمام دين داران با مايه گذاشتن از امكانات خود در اين راه به مبارزه بپردازند مبارزه اي كه از يك سو جنبه توليدي دارد ( يعني توليد برنامه ها و به كار گرفتن ابزارهاي لازم در اين مورد ) و از سوي ديگر مبارزه منفي و تحريم آنچه كه در صدد كندن بنيان هاي اعتقادي و ديني جامعه است . به هر ترتيب افزوني آگاهي ها و بينش سياسي واجتماعي به وسيله مطالعه تفكر و ارتباطمداوم با قرآن و مكتب اهل بيت ( ع ) زيربناي مبارزه با تهاجم فرهنگي است. ;

در مقابل تهاجم فرهنگي ،چگونه بايد عقايد خود را حفظ و كامل كنيم ؟
پرسش

در مقابل تهاجم فرهنگي ،چگونه بايد عقايد خود را حفظ و كامل كنيم ؟

پاسخ

تقويت ايمان و عقيده راه هاي متعددي دارد از جمله : 1- بالا بردن سطح شناخت و آگاهي هاي ديني . در اين زمينه گسترش مطالعات و تحقيقات ديني با برنامه ريزي هاي هدايت شده و منظم بسيار ضروري است . 2- گسترش فعاليت هاي فرهنگي و تبليغاتي با شيوه هايي نو و جذاب . 3- تقويت جلسات و برنامه هاي مذهبي و هر چه با شكوه تر و پرمحتواتر برگزار كردن آنها .;

براى جلوگيرى از فساد، در جوانان شهرستانى چه پيشنهادى مى شود؟
پرسش

براى جلوگيرى از فساد، در جوانان شهرستانى چه پيشنهادى مى شود؟

پاسخ

درباره چنين كار ارزشمندى چند راهكار هست. راهكارهاى كوتاه مدّت و دراز مدّت.

1. راههاى كوتاه مدّت مثل تشكيل كلاس عقيدتى، قرآن(قرائت، حفظ، تشويق) جذب نمودن مراكز فرهنگى سالم مثل مساجد و ارتباط دادن جوانان با مراكز فرهنگى خارج از شهرستان همانند مؤسسه در راه حق براى پاسخگويى و مشاوره.

2. راهكار دراز مدت: اين روش گرچه ممكن است دير به نتيجه برسد. امّا درست ترين راه است. و مهم اين نيست كه زود برسيم بلكه درست رسيدن مهم است.

اين روش نيز به دو شكل ميسر است.

الف) احساس مسؤوليّت و اقدام از طرف خود ما، يعنى افراد دلسوز به اين ترتيب كه توانمندى دينى را كسب كنيم و از طريق ارتباطهاى فردى با جوانان، فكر دينى را به آنان منتقل نماييم، سپس با ايجاد جمع هاى مذهبى تحت عنوان هيئت ها و اجتماعات صميمى آنان را پيوند داده و سپس اين ارتباط را به وسيله كارهاى جمعى مثل زيارت كاروان، و تفريحات سالم دوستانه(در شكل ورزش، مسابقه) تغذيه كنيم.

براى چنين حركت عميقى خودمان بايد سه مرحله را طى كنيم، سازندگى فكرى (شناخت) سازندگى روحى(ايمان قلبى) داشتن طرح عملى.

پس يك مطالعه روى روشها الزامى است.(مثل كتاب روش سازندگى نسل جوان سيد كاظم ارفع - مسئوليت و سازندگى، على صفائى).

ب) دعوت از روحانيون توانمند از خارج شهرستان و تشكيل جلسات پرسش و پاسخ و ايجاد ارتباط نزديك با اين عزيزان.

_4_

و چنانچه در خود شهرستان موجود باشند چنين سازماندهى به نتيجه مى رسد.

البته يكى از تمهيدات عملى، همانا استفاده از روحانيون اعزامى، در مناسبت هاى سال است

و ماه مبارك كه زمان طولانى تربيت، بهتر است. بديهى است بايد در كار از روحانيونى استفاده شود كه در اين كار تجربه لازم را دارند شايان توجّه است كه چنين كارهاى عظيم و ارج دارى نيازمند صبر و عشق و استمرار و يقين به حمايت قطعى خداوند است. «ولينصرن الله من ينصره;(1) خداوند حتماً كسانى را كه او را(دين را) يارى مى كنند، نصرت مى نمايد.»

(بخش پاسخ به سؤالات )

_____________________

1 - سوره حج.

_5_

بهترين راه مبارزه با تهاجم فرهنگى چيست؟
پرسش

بهترين راه مبارزه با تهاجم فرهنگى چيست؟

پاسخ

تهاجم فرهنگى از سه محور حركت خويش را سامان داده و شروع به تخريب مى كند:

1. بينش ها و باورها.

2. ارزش ها و گرايش ها.

3. رفتارها و كردارها.

در مورد اوّل مثلا مى گويند معنويات، خيالات است. معاد و وحى و روح تجربى نيستند!

در مورد دوّم مى گويند; ارزش ها و وسيله با خود ما آدم ها تعيين مى شوند و اعتباراتى بيش نيستند و مى توانند تغيير كنند.

در مورد سوّم نيز اعمال اسلامى را با تمسخر و يا روشهاى ديگر كم رنگ مى كنند و هويّت ملّى و دينى را نابود كرده و مدها و روش هاى متروك را زنده مى كنند.

در اينجا دو راهكار داريم:

1. راهكار ريشه اى.

2. راهكار سطحى.

راهكار سطحى همانا تحريك احساسات و عواطف و روش هاى تكرارى و كهنه است امّا راهكار ريشه اى همانا ترويج ارزش هاست با هر وسيله، با گفتگو، تبليغ فيلم، هنر. كه در چند محور خلاصه مى شود:

1. آگاه نمودن مردم از اهداف فرهنگ سازان غربى.

2. هجوم فرهنگى بر ضدّ فرهنگ غرب.

_6_

3. ترويج ارزش هاى معنوى.

4. آگاهى بر مواضع كار و به كارگيرى زبان مناسب. يعنى فرق دبستان، با دبيرستان و دانشگاه برايمان روشن باشد و مناسبت را رعايت كنيم.

5. تكيه بر منابع اصيل دينى قرآن و سيره اهل بيت((عليهم السلام)).

( بخش پاسخ به سؤالات )

_7_

دليل اينكه ارزشهاي ديني و فرهنگي ما كمرنگ شده اند چيست و چه كاري بايد براي بهبود آن ا نجام شود.
پرسش

دليل اينكه ارزشهاي ديني و فرهنگي ما كمرنگ شده اند چيست و چه كاري بايد براي بهبود آن ا نجام شود.

پاسخ

آية الله مصباح در اين زمينه فرموده اند: انسان موجودي است كه از درون تحت تاثير عواطف و احساسات است و از بيرون نيز متأثر از عوامل گوناگوني است اين عوامل بيروني عواطف و گرايش هاي انسان را جهت مي دهند و به هر ميزان كه فربه تر باشند از قدرت بيدار كردن عواطف و جهت دهي بيشتري نيز برخوردار خواهند بود حال با توجه به اين مقدمه بايد عوامل كمرنگ شدن ارزشها را نسبت به اوائل انقلاب و دوران جنگ چنين گفت: 1- تغيير شرائط حاكم بر جامعه، 2- نبود تصويري روشن از دوران پيروزي انقلاب و دفاع مقدس. 3- وجود مشكلات معيشتي و تحصيلي 4- مشكل اشتغال و ازدواج 5- تغيير سياست استكبار در مقابله با نظام اسلامي از تهاجم نظامي به تهاجم فرهنگي و ساماندهي آن در اشكال مختلف از جمله شبهه افكني در مسائل عقيدتي كه با در نظر گرفتن عدم غناي فكري ديني جوانان و سوء استفاده از احساسات و عواطف آنان صورت ميگيرد..." و در ارتباط با اينكه چه بايد كرد كه وضعيت فعلي بهبود يابد ايشان مي گويند:

به نظر مي رسد كارآمدترين راه اين است كه دست اندركاران امور فرهنگي كشور از موقعيت عاطفي دوران جواني كمال استفاده را بكنند و آنرا زمينه تقويت قواي فكري و عقلاني جوانان قرار دهند و به شناخت آنها عمق بخشند- لذا بايد با تدوين كتب و نشريات فرهنگي از يك سو و از سوي ديگر برنامه ريزي و تشكيل جلسات منظم و

ارتباط مستقيم كه جوانان براحتي پرسشهاي خود را مطرح كنند و پاسخ در خور را بيابند. شرايطي فراهم كرد تا نگرش و بينش جوانان بالنده و در مقابل هجمه هاي دشمنان بيمه شوند.

فرهنگ سازي

دوست دارم در مورد مفهوم توسعه فرهنگي و نقش فرهنگ در توسعه در طول تاريخ پرفراز و نشيب ايران بعد از اسلام و قبل از اسلام و مخصوصا عوامل و موانع توسعه فرهنگي در قبل و بعد از انقلاب اسلامي به دليل جديد بودن مطلب توضيحاتي داده شود و به عبارتي آيا مي شود گفت در

پرسش

دوست دارم در مورد مفهوم توسعه فرهنگي و نقش فرهنگ در توسعه در طول تاريخ پرفراز و نشيب ايران بعد از اسلام و قبل از اسلام و مخصوصا عوامل و موانع توسعه فرهنگي در قبل و بعد از انقلاب اسلامي به دليل جديد بودن مطلب توضيحاتي داده شود و به عبارتي آيا مي شود گفت در طول چه شاخص هايي را مي توانيم در اين زمينه مطرح كنيم تا باعث رشد فرهنگ ما در سطح ملي و پايين اسلامي شود؟

پاسخ

بررسي و ارائه پاسخي دقيق به ابعاد مختلف اين سؤال، نيازمند ارائه پژوهش و تحقيقي ژرف است كه از حوصله يك نامه خارج مي باشد از اين رو به اختصار نكاتي را بيان مي نماييم:

الف- مفهوم توسعه فرهنگي:

مقصود از توسعه فرهنگي، ايجاد شرايط و امكانات مادي و معنوي مناسب براي افراد جامعه به منظور شناخت جايگاه آن و رشد و افزايش علم و دانش و معرفت انسان ها و آمادگي براي تحول و پيشرفت و پذيرش اصول كلي توسعه، نظير قانون پذيري، نظم و انضباط، بهبود روابط اجتماعي و انساني و افزايش توانايي هاي علمي و اخلاقي و معنوي براي همه افراد جامعه مي باشد. توسعه فرهنگي با تأكيد برهويت فرهنگي، بهينه سازي شرايط فرهنگي و رشد كمي و كيفي مسايل مربوط به خود را نويد مي دهد و به اخلاق و آداب و سنن جامعه بهبود مي بخشد و بر رونق بازار فنون و دانش و تكنيك مي افزايد (ارزش ها و توسعه، محمد نقي نظرپور، نشر پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، 1378، ص 42).

عنصر فرهنگ، محور توسعه فرهنگي مي باشد، بر اين

اساس فرهنگ، مجموعه پيچيده اي است در بردارنده اطلاعات، باورها، هنرها، اخلاق و دين، قوانين، آداب و رسوم و هرگونه توانايي كه آدمي همچون عضوي از جامعه به دست مي آورد و در قبال آن تعهداتي را بر عهده دارد (تايلور، به نقل از داريوش آشوري، 1380، ص 47).

به طور كلي همه فرهنگ ها را در دو نوع مادي و الهي مي توان تقسيم بندي كرد:

1. فرهنگ مادي: اين فرهنگ بر پوچ انگاري ارزش هاي الهي و انساني بنا نهاده شده است. در اين فرهنگ، جنبه انساني انسان به فراموشي سپرده شده است و آدمي تنها به عنوان موجود مادي ارزيابي مي شود. چنين فرهنگي، پيروان خويش را براي به دست آوردن رفاه بيشتر، آزادي و بهره وري افزون تر ازغرايز و سودپرستي به جنبش در مي آورد، در فرهنگ مادي، هدف وسيله را توجيه مي كند، بنابراين براي رسيدن به هدف هاي مادي و بهره مندي هر چه بيشتر از مزاياي زندگي، به هر وسيله اي دست مي يازند و از هر شيوه اي سود مي جويند. در پرتو چنين فرهنگي، بنيادهاي اخلاقي جامعه فرو مي ريزد، ارزش هاي انساني كم رنگ و معضلات و ناهنجاري هاي اجتماعي فزوني مي يابد و جامعه به سوي انحطاط و نابودي پيش مي رود.

2. فرهنگ الهي: اين فرهنگ، انسان را آميزه اي از پيكر و روان آسماني مي داند و فرهنگ اسلامي نشان دهنده كامل اين فرهنگ است كه هدف خود را دست يابي به كمال مي داند كه در پرتو وحي و آموزه هاي الهي به دست مي آيد. معيار برتري افراد را نيز پاي بندي

به اصول ثابت اخلاقي مي داند به فرموده قرآن كريم «ان اكرمكم عندالله اتقيكم» ويژگي هاي فرهنگ اسلامي را مي توان چنين برشمرد: خدامحوري، عدالت خواهي و مساوات، شايسته سالاري، مصلحت گرايي، مسؤوليت فردي و اجتماعي، تقواگرايي، پاسداري از كرامت انسان (خط و مشي هاي سياسي نهج البلاغه، محمد مهدي ماندگار، بوستان كتاب قم، 1381، صص 173 - 141).

بر اين اساس وقتي صحبت از توسعه فرهنگي در جامعه اسلامي ما مي شود؛ در واقع تعقيب فرايندي است كه دگرگوني در حوزه هاي ادراكي، شناختي و گرايش هايي را كه در ساختار جديد جامعه اسلامي مطلوب است، به دنبال داشته باشد. توسعه فرهنگي به هيچ وجه به معناي گسستن از فرهنگ گذشته نيست، بلكه بهينه سازي و شكوفايي عناصر اصيل فرهنگ اسلامي و ملي در سطوح مختلف جامعه و زدودن عناصر نامطلوب و ناشايست از آن مي باشد. بنابراين هدف توسعه ديگر نمي تواند صرفا اقتصادي و بالا بردن نرخ رشد توليد ناخالص ملي و درآمد سرانه باشد بلكه اهداف كلي توسعه علاوه بر موارد مذكور فقرزدايي، ايجاد رفاه عمومي، عدالت اجتماعي و تعادل منطق ها و تعالي و الهي گونه شدن انسان ها مي باشد (توسعه فرهنگي در جامعه ايران، مژگان حق خواه، 1382، باشگاه انديشه جوان).

ب) توسعه فرهنگي در ايران:

ورود فرهنگ و تعاليم حيات بخش اسلام به ايران كه با استقبال و پذيرش گرم ايرانيان همراه بود، تأثيرات بسيار درخشاني در شكوفايي فرهنگ ايراني داشته است تا آنجا كه ايران را به عنوان مركز تمدن درخشان اسلامي تبديل نمود و آثار و نتايج بسزايي در تحول و پيشرفت ساير تمدن ها به جاي گذاشت

(ر.ك: پويايي فرهنگ و تمدن اسلام و ايران، علي اكبر ولايتي، مركز اسناد و خدمات پژوهشي 1382 ؛ خدمات متقابل اسلام و ايران، استاد مرتضي مطهري، انتشارات صدرا، 1374).

اما متأسفانه چند عامل از توسعه و تكامل اين فرهنگ جلوگيري كرد:

1. انحرافات و كج انديشي هايي كه در فرهنگ اصيل اسلامي به وجود آمد.

2. رسوبات و بقاياي برخي عناصر فرهنگي غير صحيح و ناسالم قبل از اسلام.

3. عناصر فرهنگي وارداتي از مكاتب مادي غرب و شرق.

4. ساختار مديريتي و سياسي ناسالم و مخالف و يا ناآشنا با فرهنگ اصيل اسلامي و...

مجموعه عوامل فوق باعث شد تا فرهنگ اصيل اسلامي نتواند در جامعه ايراني به صورت كامل شكل گرفته و پويايي و بالندگي خود را در حد مطلوب حفظ و استمرار بخشد.

متأسفانه دوره قاجار و پهلوي به دليل فساد شديد ساختار سياسي، وابستگي و مرعوب شدن آن در مقابل فرهنگ و تمدن بيگانه، صدمه هاي عمده اي به فرهنگ اصيل اسلامي و ايراني جامعه ما وارد شد و آن را در سراشيبي سقوط قرار داد، هر چند وقوع انقلاب اسلامي و تدابير مسؤولين دلسوز در اين روند وقفه ايجاد كرده و آن را معكوس نمود تا جايي كه به حمدالله در بخش هاي زيادي از جامعه شاهد شكوفايي، رشد و پويايي فرهنگ اصيل اسلامي و ايراني مي باشيم و البته باز هم تأكيد مي نماييم تا زماني كه رگه هايي از دلايل فوق در جامعه خصوصا بخش هاي اجرايي و تصميم گيرنده نظام وجود داشته باشد و مجموعه اركان نظام و جامعه به اجماعي واحد پيرامون اهميت و اهتمام شديد به برتري فرهنگ اصيل اسلامي در مقابل

ساير فرهنگ ها نرسند، تعميق و پويايي فرهنگ اصيل اسلامي در حد مطلوب در جامعه ممكن نخواهد بود.

در پايان مقاله اي به نام «امام خميني و فرهنگ» نگاشته مصطفي شكري، باشگاه انديشه 1382 آورده مي شود:

امام خميني (ره) و فرهنگ

از ديدگاه امام خميني (ره) فرهنگ اساس سعادت يا شقاوت يك ملت است و رستگاري هر جامعه از راه اصلاح و احياء فرهنگي امكان پذير است. از نگاه امام فرهنگ داراي دو ساحت اصلي است. نخست بعد فردي فرهنگ كه با انسان و سعادت او ارتباط دارد و ديگري بعد اجتماعي فرهنگ كه در عرصة حيات اجتماعي انسان ها حضور دارد. به هر روي با اين نگاه فرهنگ موضوعي است ويژة انسان و ارتباطي وثيق با هدايت و تربيت او دارد. از نگاه ايشان فرهنگ سازنده و پيشرو در حوزه هاي فردي و اجتماعي سبب هدايت انسان ها و جامعه و تربيت الهي هر دو خواهد شد. ايشان با توجه به هر دو بعد فردي و اجتماعي فرهنگ، تأثيراتي عميق بر هر دو ساحت فرهنگ اسلامي - ايراني گذاشته اند، به گونه اي كه الگوي تحول فرهنگي ايران پس از انقلاب اسلامي مي تواند به تنهايي موضوع تحقيقي جامع و فراگير باشد. ايشان در بُعد فردي مسائل فرهنگي سال ها به خودسازي و تربيت خويش و ديگران پرداختند و در قالب سلوك اخلاقي و عرفان عملي اسلام نمونه اي از انسان تربيت يافتة الهي را به جهان امروز معرفي نمودند. جوانان بسياري نيز در اين نظام تربيتي كه امام احياگر آن بودند رشد يافتند و سير الي ا… خويش را با مراد خود پيمودند و به عناصر اصلي انقلاب اسلامي تبديل شدند. در ابعاد اجتماعي نيز تئوري

اصلاح فرهنگي امام در قالب انقلاب اسلامي معرفي و تبيين شده است. از نگاه امام فرهنگ مطلوب يك جامعه بايد حاوي 3 ويژگي زير باشد:

1. داراي يك نظام تربيتي براي رشد و تعالي انسان باشد.

2. فعال، پيش رو و روزآمد باشد و هيچ گاه دچار تحجر، انفعال و غرب زدگي نشود.

3. با محوريت فرهنگ خودي تأمين كنندة استقلال فرهنگي باشد.

در ادامه سعي خواهيم نمود به تبيين اين سه ويژگي از ديدگاه فرهنگي امام بپردازيم:

1. امام خميني (ره) معتقد است تربيت الهي انسان اصل و اساس دعوت انبياء و اديان بزرگ جهان است. همانگونه كه مسيح براي تربيت، عروج و رشد انسان مبعوث شد، پيامبر گرامي اسلام (ص) نيز وظيفة تربيت و هدايت انسان ها را بر عهده داشت. بنابراين اساس فرهنگ ديني بر هدايت و تربيت انسان به سوي خداوند متعال شكل گرفته است. از نگاه امام اصلي ترين و اولي ترين نقش و وظيفة فرهنگ، تربيت انسان صالح است. ايشان در انتقاد از غرب و حكومت پيشين ايران در ناديده گرفتن اين ضرورت فرهنگي مي فرمايند:

"آنها فرهنگ ما را آن طور درست كرده اند كه نگذاشتند انسان در آن تربيت پيدا كند. اين ها نگذاشتند كه جوانان ما رشد پيدا كنند. اينها در فرهنگ ما رخنه كردند و فرهنگ ما را به روزي انداختند كه انسان نتواند در آن رشد پيدا كند." (1)

ايشان اصل رشد و هدايت انسان به سوي خداوند متعال را نيز به عنوان اولين وظيفة دولت موقت ايران در سال 1358 (1979ميلادي) معرفي كردند و فرمودند:

"بايد در اين سال جديد عنايت زيادي شود اول به فرهنگ كه اين خيلي مهم است، اين فرهنگ بايد متحول شود، فرهنگ استعماري فرهنگ استقلالي شود

بايد معلمان ما متناسب با فرهنگ ما انتخاب شوند و جوانان ما را به گونه اي صحيح تربيت كنند يعني جوانان ما تربيت انگلي پيدا نكنند. چنان چه كه تا به حال اين گونه بوده كه آنها را غربي بار آورده اند. اين مسأله در فرهنگ ما مطلب بسيار مهمي است. بالأخره فرهنگ ما بايد متحول شود." (2)

امام در تبيين عدم توجه به اين مسألة مهم خصوصاً در دانشگاه ها مي فرمايند:

"ما بيش از پنجاه سال است كه دانشگاه داريم لكن چون خيانت شده است به ما از اين جهت رشد انساني ندارد. تمام انسان ها و نيروي انساني ما را از بين برده است." (3)

2. بر اساس ديدگاه امام، فرهنگ بايد روزآمد و پيش رو باشد و در عرصة توسعة فرهنگي جامعه نقشي فعال و پويا داشته باشد. در ديدگاه امام آلوده شدن فرهنگ به تحجر و واپس گرايي نيز از آسيب هاي بزرگ فرهنگ است. لذا امام در اولين روزهاي انقلاب در پاسخ به عده اي از متحجرين و در پاسخ به شايعاتي مبني بر تحريم سينما از سوي مراجع ديني فرمودند: (4)

"ما كي با تجدد مخالفت كرده ايم؟ سينما يكي از مظاهر تمدن است كه بايد در خدمت مردم و تربيت آنها باشد. ما با فساد مخالفيم نه با سينما."

پويايي و سرزندگي فرهنگ از نگاه امام يكي از ويژگي هاي اصلي فرهنگ است. به اعتقاد امام فرهنگ مشرق زمين اين توانايي را دارد كه بدون تأثير از ساير فرهنگ ها نقشي فعال و پويا ارائه نمايد. ايشان در وصيت نامة خويش در فرازي به نقشة دامنه دار استعمار غرب براي رخوت و ركود فرهنگي جوانان به وسيلة مظاهر فساد اشاره مي نمايند و آن را مغاير پويايي فرهنگي مشرق

و به خصوص ايران مي دانند. از نگاه امام الگوي خودباوري شرق يكي از راه هاي پويايي و سرزندگي فرهنگ شرقي است و به همين جهت در وصيت نامة خويش خطاب به جوانان ايراني مي فرمايند:

"و بدانيد كه نژاد آريا و عرب از نژاد اروپا و آمريكا و شوروي كم ندارد اگر خودي خود را بيابد." (5)

3. از نگاه امام خميني (ره) فرهنگ خودي هر جامعه مناسب ترين فرهنگ براي رشد و بالندگي آن جامعه است و تلاش در جهت هرچه پربارتر كردن اين فرهنگ موجب استقلال فرهنگي خواهد شد. در ادبيات امام فرهنگ غرب، ويرانگر فرهنگ شرقي است ولي با اين وجود امام بر اخذ وجوه مثبت فرهنگ غربي تكيه دارد. خودباوري فرهنگي در انديشة امام يك اصل اساسي است.

امام معتقد است غرب در پي استيلاي فرهنگي خويش بر شرق است و اين استيلا نظم فرهنگي جامعه شرقي را بر هم خواهد زد. ايشان در پيام تاريخي خويش به گورباچف به اين نكته اشاره كرده و مي فرمايند:

"شما اگر بخواهيد در اين مقطع تنها گره هاي كور اقتصادي سوسياليسم و كمونيسم را با پناه بردن به كانون سرمايه داري غرب حل كنيد، نه تنها دردي از جامعة خويش را دوا نكرده ايد كه ديگران بايد بيايند و اشتباهات شما را جبران كنند." (6)

غرب ستيزي منطقي امام، همواره بر جهت خاص حفظ و كسب استقلال فرهنگي استوار بوده است. از نگاه امام غرب ستيزي فرهنگي در كنار تحول فرهنگي در چارچوب فرهنگ شرقي بايد به استقلال فرهنگي بيانجامد چنانكه فرمودند:

"بالأخره بايد فرهنگ متحول شود به يك فرهنگ سالم و يك فرهنگ مستقل و يك فرهنگ انساني." (7)

از نگاه امام خميني (ره) بايد اصلاح يك جامعه را

از اصلاح فرهنگي آن جامعه آغاز كرد. انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام نيز در پي تجديد حيات معنوي و فرهنگي انسان و جامعه بوده و هست. اين شيوة اصلاح فرهنگي امام الگويي از تحول فرهنگي در پرتو تعهد فرهنگي را به جهان امروز عرضه نمود.

والسلام

------------------

پي نوشت ها:

1. امام خميني، صحيفة نور، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، ج 5، ص 195.

2. همان، ص 200.

3. همان، ص 284.

4. امام خميني، وصيت نامه، انتشارات آستان قدس رضوي.

5. امام خميني، صحيفة نور، ج 21، ص 66.

6. همان، ص 200.

يك «مبلّغ» چه شرايطي را براي ابلاغ پيام بايد دارا باشد؟

پرسش

يك «مبلّغ» چه شرايطي را براي ابلاغ پيام بايد دارا باشد؟

پاسخ

اولين شرط براي يك نفر مبلغ شناسايي خود مكتب است، شناسايي ماهيت پيام است؛ يعني كسي كه مي خواهد پيامي را به جامعه برساند بايد خودش با ماهيت آن پيام آشنا باشد، بايد فهميده باشد كه هدف اين مكتب، اصول و پايه هاي اين مكتب و راه اين مكتب چيست و به كجا مي رسد، اخلاق و اقتصاد و سياست اين مكتب چيست، معارف اين مكتب ، توحيد و معاد اين مكتب، احكام و مقررات اين مكتب چيست. آخر مگر كسي مي تواند پيامي را به مردم برساند بدون آنكه خودش آن پيام را شناخته و درك كرده باشد؟! اين مثل اين است كه بگوييم يك نفر مرجع تقليد باشد اما فقه نخوانده باشد. چطور مي شود كسي مرجع تقليد باشد و بخواهد بر اساس فقه فتوا بدهد و فقه نخوانده باشد؟! و يا مثل اين است كه يك نفر مي خواهد طبيب باشد اما پزشكي نخوانده باشد. از اينجا معلوم مي شود كه براي يك نفر مبلغ تا چه اندازه وسعت اطلاعات علمي و شناخت اسلام، آنهم به صورت يك مكتب لازم است

دومين شرط براي كسي كه حامل يك پيام است اولا مهارت در به كار بردن وسايل تبليغ و ثانيا شناسايي آنهاست؛ يعني بايد بداند چه ابزاري را مورد استفاده قرار بدهد و چه ابزاري را مورد استفاده قرار ندهد و بلكه خودش از نظر ابزارهاي طبيعي، چه ابزاري را داشته باشد و چه ابزاري را نداشته باشد. داستان بعثت موسي بن عمران به رسالت را حتماً شنيده ايد. بعد از ده سال كه دوباره

مي خواهد به مصر برگردد، با همسرش حركت مي كند. شبي تاريك و باراني است. زن حامله اش را درد زايمان مي گيرد. هوا هم سرد است و بايد زنش را گرم كند ولي وسيله گرم كردن هم ندارد. ناگهان در نقطه اي از آن بيابان نوري را مي بيند (در وادي طور، وادي سينا). فكر مي كند آتش است. مي رود آنجا، معلوم مي شود كه آتش نيست؛ جريان، جريان ديگري است. در همان جا موسي بن عمران مبعوث مي شود؛ ندا مي رسد كه از اين به بعد رسول ما هستي يعني مبلغ خدا هستي، پيام ما را بايد به فرعون و فرعونيان برساني. موسي مي فهمد كه يك مبلغ شرايطي دارد. پيغمبري خودش را كافي نمي داند، تقاضاهايي دارد: «رَبِّ اشْرَح لي صَدري» خدايا به من حوصله فراوان بده، شرح صدر بده آنچنان كه عصباني نشوم، ناراحت نشوم، به تنگ نيايم، دريادلم كن كه كار تبليغ دريادلي مي خواهد، «وَ يَسِّر لي امري» طه/25 و 26 اين مآموريت سنگين را بر من آسان گردان (ببينيد كار تبليغ را ما چقدر كوچك مي شماريم و موسي بن عمران چقدر بزرگ مي شمارد). مؤيد اين مطلب مطلبي است راجع به پيغمبر اكرم. قرآن كريم به پيغمبر اكرم راجع به مآموريتش يعني تبليغ اسلام و هدايت مردم مي فرمايد: «اِنّا سَنُلقي عَلَيكَ قَولاً ثَقيلاً» مزمل /5 عن قريب يك بار سنگين به دوش تو خواهيم گذاشت. باري است كه به دوش پيغمبر سنگيني مي كند، به دوش پيغمبران سنگيني مي كند! چه مي گوييم ما؟! موسي(ع) در ادامه تقاضاهاي خود گفت: «وَ احلُل عُقدَةً من لساني» خدايا گره را از زبان من

باز كن، به من بياني رسا و گوارا بده، قدرت سخنوري و ناطقه بده، «يَفقَهوا قَولي» طه/27، 28 به من قدرت تفهيم بده كه آن حقيقتي را كه به من وحي مي كني به مردم القاء كنم و مردم بفهمند، درك كنند؛ رابطه اي بين من و مردم برقرار كن كه مردم مطلب را عينا آن طوري كه تو مي خواهي از من بگيرند نه اينكه من چيزي بگويم و آنها پيش خود چيز ديگري خيال كنند و من نتوانم آنچه را كه دارم بيان كنم. قدرت و قوه بيان يك امر طبيعي است (البته مقداري از آن اكتسابي است) ولي امور طبيعي بايد با تمرين و اكتساب تقويت بشوند، مثل كارهاي ورزشي كه شخص بايد يك استعدادي داشته باشد و اين استعداد در اثر تمرينهاي ورزشي تكميل مي شود.

چرا از آموزه هاي ثابت قرآن در دروس دانشگاهي و عرصه هاي علمي استفاده نمي كنيم ؟

پرسش

چرا از آموزه هاي ثابت قرآن در دروس دانشگاهي و عرصه هاي علمي استفاده نمي كنيم ؟

پاسخ

اسلام با ظهور خود فرهنگ نويني را به بشريت ارزاني داشت و با طرح مفاهيم جديد، بينش انسان ها را دگرگون ساخت ، اين مفاهيم كه از مجراي وحي و سنت رسول خدا ( ص ) كه ترجمان حقيقي وحي بود، نازل شد و با عمل و رفتار مومنان در شبه جزيره عربستان بسط يافت ، بنيان هاي تكوين يك امت واحد جهاني را فراهم آورد .قرآن شريف ، سفارش هاي مكرري نسبت به انديشيدن و تميز درست از نادرست دارد و اين سفارش ها كاملا" منطقي است . اين كتاب عظيم چنان كه عقل راراهنماي انسان ميداند، از فرد بشر مي خواهد تا حكمت و رشد خود راگسترش دهد [ در اين باب نگا : تفكر از ديدگاه اسلام عباس محمود عقاد،ترجمه محمدرضا عطايي ، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي ،مشهد، چاپ اول 1371 ش ، صص 26 - 9 ] . همچنين در اين كتاب بي نظيرآموزه هايي وجود دارد كه سمت و سوي حركت آدمي را به كلي دگرگون ساخته است . آموزه هايي در باب اخلاق ، خداشناسي ، انسان شناسي ،جهان شناسي ، تاريخ و ...حضرت رسول ( ص ) با سيره عملي و گفتار زباني وبعد از او ايمه ( ع ) كوشش كردند تا اين آموزه ها را به طور صحيح و درست براي ما تفسير نمايند، هر چند به دلايلي نشد آنچه را كه حق اين كتاب بود به بشريت ارزاني دارند .اما بايد به اين نكته توجه

داشت كه هدف اصلي و اولي قرآن شريف كدام يك از اين آموزه ها بوده است ، آيا علاوه بر طرح مسايلي چون خداشناسي ، انسان شناسي ، راهنماشناسي و اخلاق ، مواردي چون جهان شناسي به معني شناخت جهان و طبيعت مانند فيزيك ، گياه شناسي ،زمين شناسي ، ستاره شناسي و در يك كلام دانش تجربي نيز مد نظر وحي بوده است تا ما انتظار داشته باشيم كه چنين قضايايي نيز در قرآن طرح شده باشد؟! به نظر مي رسد قرآن كتاب انسان سازي است تاآنچه را كه بشر در راه تكامل حقيقي يعني تقرب به خداي متعال نياز دارد به او بياموزد .بر اين اساس آموزه هايي كه در ارتباط مستقيم با اين مساله بوده اند مورد اهتمام آيات قرآن اند؛ يعني در باب خداشناسي ، انسان شناسي ، معادشناسي ،راهنماشناسي ، اخلاق و احكام عبادي . اما در باب جهان ، طبيعت و مسايل فيزيكي و جسماني بدن ، قرآن به طور استطرادي و تطفلي بحث كرده است وشايد هيچ آيه اي را نيابيم كه مستقلا" و مستقيما" به ذكر آفرينش جهان وكيفيت وجود آسمان ها و زمين پرداخته باشد .در برخي موارد، گفت و گو ازآفرينش جهان و انواع آفريده ها براي آگاهانيدن انسان و رهنموني اوست به عظمت الهي و سترگي حكمت هايي كه خدا در آفرينش به كار برده است . درپاره اي مواضع نعمت هاي خدا در آسمان و زمين به تفصيل يادآوري شده است تا انگيزه اي باشد براي شكر و حق شناسي ، و در همه جا ممكن است اين هدف مد نظر باشد كه

انسان با نگرش به عالم از آن جهت كه آفريده خداو در چنبره تدبير اوست ، معرفت فطري و شناخت حضوري خود راشكوفايي دهد و شدت و نيروي بيشتري بخشد [ معارف قرآن ، محمدتقي مصباح يزدي ، موسسه در راه حق قم ، چاپ اول 1367 ش ، ج 1، صص 226 - 225 ] . با توجه به اين نكته ، در پاسخ به پرسش شما خاطرنشان مي شويم كه اگر مقصود شما از نظريات قرآن در باب آموزه هايي باشد كه هدف اولي و اصلي قرآن است ، بله در اين جهت ما بايد كوشش كنيم تاآموزه هاي قرآني را محور نظريات علمي خود قرار دهيم و از آنها سودجوييم ، به راستي ما در انسان شناسي و اخلاق و حتي مباحث خداشناسي ،راهنماشناسي و معادشناسي هنوز مطالب ناگفته بسياري در قرآن داريم كه بااستخراج و انتظام منطقي آنها مي توانيم مسايل جديدي را در اين ساحت هابه جهان بشريت عرضه كنيم . اما اگر منظور شما آموزه هايي در ساحت دانش تجربي باشد كه هدف اولي و اصلي قرآن نبوده و در اين مورد تنها به ذكركلياتي استطرادي اكتفا شده است ، به نظر ما نبايد تلاش بيهوده اي را آغازكنيم ، چنان كه برخي چون رشيد رضا در تفسير ( ( المنار ) ) و طنطاوي در تفسير ( ( الجواهر في تفسير القرآن ) ) كوشش كردند كه بسياري از مسايل علمي را باآيات قرآن تطبيق دهند .زيرا از آن جا كه اين آيات جنبه استطرادي داشته ، درهيچ زمينه ، هيچ گاه به بحثهاي تفصيلي در اين باب

نپرداخته بلكه به همان اندازه كه هدف قرآن در هدايت مردم تامين مي شده بسنده كرده است ، به همين جهت برخلاف بسياري از آيات ديگر، اين آيات غالبا" داراي ابهام هايي است و كمتر مي توانيم نظر قطعي در اين مورد به قرآن نسبت دهيم [ براي آگاهي بيشتر نگا : همان ، صص 232 - 228 ] . در اينجا تذكر چند نكته لازم و ضروري است : 1- هر چند قرآن به دانش تجربي چنان كه توضيحش گذشت نپرداخته است ولي با لحن خاصي انسان را تشويق و ترغيب نموده است كه در اين باب به كند و كاو و جستجو و كشف عالم طبيعت بپردازد [ نگا : اعراف ، آيه 185 ؛ غاشيه ، آيه 20 - 17 ؛ بقره ، آيه 164 و ...] 2-خداوند حجت باطني به عنوان عقل براي انسان قرار داده است تا در پرتو آن بشر خود دست به خلاقيت زده و با استفاده از آن مجهولات جهان طبيعت راكشف نمايد .در حقيقت اين موضوع به انسان واگذار شده است . از اين رو دراين باب بايد از عقول ديگران و تجارب آنها سود جويد .3- علوم اسلامي همچون تفسير، فقه ، اصول ، حديث ، نحو، بلاغت ، تاريخ ، اخلاق ، فلسفه وكلام هر چند در پرتو هدايت هاي رسول خدا ( ص ) و پايه گذاري حضرت علي ( ع ) پديد آمد ولي بسط و تسديد آن توسط انسان صورت گرفت و آدمي با عقل خود آن را توسعه بخشيد .بنابراين علوم غيراسلامي نيز مي تواند باخود آدمي رشد و بالندگي

خود را به دست آورد [ در اين باب نگا : ظهورشيعه ، علامه سيد محمد حسين طباطبايي ، انتشارات فقيه ، تهران ، چاپ اول ، 1360 ش ، صص 44 - 33 ] . 4- تطفلي و استطرادي بودن برخي ازآموزه هاي قرآني در باب دانش تجربي به اين معنا نيست كه آنها پندارهاي خيالي اند كه براي ارايه يك پيام ارزشي ساخته و پرداخته شده باشند .حاشاو كلا كه چنين باشد .گزارش هاي وحي از خلقت آسمان و زمين كلام خداوندي است كه بهتر و برتر از همگان به اسرار خلقت و چگونگي آفرينش آگاه است . مقصود آن بود كه قرآن در پي تبيين چنين آموزه هايي نبوده است واز اين رو اين سلسله آيات با ابهام مطرح شده است . در واقع با اين سلسله آيات ، خداوند آدمي را تحريك و تشويق و ترغيب نموده است تا با استمداداز عقل خود به كشف رازهاي مجهول آن نايل آيد .5- ناگفته نماند كه نگاه ديني قرآن به طبيعت و تاريخ از يك امتياز عمده نسبت به نگاه مفسران مادي طبيعت برخوردار است ؛ زيرا قرآن همراه با طرح اين مسايل ، به علت فاعلي و غايي حوادث طبيعي و تاريخي نيز توجه مي دهد و در نتيجه علوم طبيعي و اجتماعي را با دو بال ( ( هو الاول ) ) و ( ( هوالاخر ) ) تا اوج گاه مبدا و معادپرواز مي دهد [ شريعت در آيينه معرفت ، آيت الله عبدالله جوادي آملي ،مركز نشر فرهنگي رجا، تهران ، چاپ اول ، 1372، صص 166 - 164

] . به هرروي ما بايد در برخي آموزه هاي قرآني كه اهتمام اولي به آن شده است ،نظريات آن را استخراج كرده و به جهانيان عرضه نماييم ولي در بعضي ازدانش ها چون دانش تجربي و تاريخي بايد با استمداد از عقل بشري و تبادل آرا و افكار، از ديدگاه دانشمندان در كشف مجهولات خويش استفاده نماييم. ;

چرا به افرادي مانند نويسندگان و مخترعان اهميت داده نميشود، در حالي كه آثار آنان باقي ميماند; ولي به گروهي مثل ورزشكاران يا بازيگران بها داده ميشود، در حالي كه كار آنان محصور در زمان است؟

پرسش

چرا به افرادي مانند نويسندگان و مخترعان اهميت داده نميشود، در حالي كه آثار آنان باقي ميماند; ولي به گروهي مثل ورزشكاران يا بازيگران بها داده ميشود، در حالي كه كار آنان محصور در زمان است؟

پاسخ

از ديدگاه قرآن كريم، معيار ارزش، تقوا است. "يَ_ََّأَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَ_َكُم مِّن ذَكَرٍ وَ أُنثَيَ وَ جَعَلْنَ_َكُمْ شُعُوبًا وَ قَبَآغلَ لِتَعَارَفُوَّاْ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَغكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ ;(حجرات،13) اي مردم، ما شما را از مرد و زني آفريديم و شما را تيره تيره و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايي متقابل حاصل كنيد. در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست. بي ترديد، خداوند داناي آگاه است."

بي شك هر انساني به طور فطري خواهان اين است كه موجود باارزش و پر افتخاري باشد; به همين جهت با تمام وجودش براي كسب ارزشها تلاش ميكند; ولي شناخت معيار ارزش، با تفاوت فرهنگها، كاملاً متفاوت است و گاه ارزشهاي كاذب جاي ارزشهاي راستين را ميگيرد.

اگر ما در ارزشگذاري گروهها و افراد، معيار قرآن را (تقوا) رعايت كنيم، دچار بحران در ارزشگذاري نخواهيم شد. آنچه در تفاوت ارزشگذاري گروهها، گاهي در جامعه مشاهده ميشود، ناشي از اهميت ندادن به معيارهاي اسلامي در ارزشها است. در اسلام تقوا، علم، عبوديت، ظلمستيزي و مانند آن ارزش است و ارزش گذاري در جامعه اسلامي بايد بر اساس اين معيارها باشد. متأسفانه، گاهي در اثر تأثيرپذيري از فرهنگ غير اسلامي (فرهنگ غربي) معيار ارزشگذاريها تغيير كرده است و يكي از علتهاي آن، ناآگاهي از فرهنگ اسلامي يا خودباختگي در برابر فرهنگ بيگانه است.(ر.ك: تفسير نمونه، آيت اللّه مكارم شيرازي

و ديگران، ج 22، ص 196_203، دارالكتب الاسلامية.)

از آنجا كه كارهاي فرهنگي نياز به برنامهريزيهاي دقيق و حساب شده دارد و پياده كردن ارزشگذاري بر اساس معيارهاي ارائه شده از سوي اسلام در جامعه، يك كار فرهنگي است، بايد مسئولان فرهنگي در حكومت اسلامي، براي اين كار برنامهريزي كنند. البته اين گونه نيست كه به نويسندگان و مخترعان اهميت داده نشود، به آنان هم ارزش و اهميت داده ميشود گرچه مناسب است كه مسئولين نظام اسلامي به اين مطلب توجه بهتر و بيشتري داشته باشند.

حاجيان خانة خدا كه براي حج به كشور عربستان مي روند، از طرف آن كشور، قرآن هايي دريافت مي كنند: الف _ آيا اين قرآن ها از هر نظر صحيح است ب _ هدف كشور عربستان از دادن قرآن به زائران چيست ج آيا اگر اين كار در كشور ايران قبل از اين كه حاجيان به مكّه بر

پرسش

حاجيان خانة خدا كه براي حج به كشور عربستان مي روند، از طرف آن كشور، قرآن هايي دريافت مي كنند: الف _ آيا اين قرآن ها از هر نظر صحيح است ب _ هدف كشور عربستان از دادن قرآن به زائران چيست ج آيا اگر اين كار در كشور ايران قبل از اين كه حاجيان به مكّه بروند، انجام شود بهتر نيست

پاسخ

الف _ اين قرآن ها از هر نظر صحيح و منطبق با قرائت عاصم به روايت حفص است كه مورد تأييد شيعه بوده و مطابق با همين قرآن هايي است كه در كشور ايران به چاپ مي رسد.

ب _ معمولاً هر كشوري كه ميزبان تعدادي ميهمان است سعي مي كند هنگام بدرقة ميهمانان عزيزترين و گران بهاترين چيزش _ كه هم نزد او و هم نزد ميهمانان عزيز و گران بها است _ را به آن ها هديه دهد و به اين راه "ميهمان دوستي و ارادت خود را به ميهمانان اظهار مي كند; به همين جهت نه تنها عربستان سعودي حاجيان را با دادن يك جلد كلام اللّه مجيد، بلكه با مقداري آب زمزم _ كه هر دو نزد مسلمانان از پاكي خاصي برخوردارند _ بدرقه مي كند و هديه ها، به زائرين ايراني اختصاص ندارد، بلكه به كشورهاي ديگر نيز داده مي شود.

ج _ البته دادن قرآن به حاجيان قبل از تشرّف _ به طوري كه قرآن ها هنگام ورود به عربستان همراه حاجيان باشد _ از چند جهت بهتر به نظر مي رسد: 1. دشمنان شيعه و آنان كه بر ضدّ شيعه توطئه مي كنند _ و شيعه را نسبت به قرآن

بي توجه جلوه مي دهند _ خلع سلاح مي شوند، زيرا مي بينند كه به همراه هر شيعه قرآني است كه مثل آن نزد خودشان موجود است 2. حاجي مي تواند در خارج از مساجد هم _ هنگام اقامت در هتل _ از قرآن استفاده نمايد، و هم چنين هنگام وقوف در عرفات و مشعر و مني كه قرآني در دسترس نيست به همراه او باشد. 3. حاجي مي تواند يك جلد قرآن منتشر شدة كشورمان را به ديگر برادران مسلماني كه به شدّت علاقه دارند با شيعيان ايران ارتباط داشته باشند، به رسم يادبود هديه كند.

با توجه به اين كه زبان هر ملتي جزئي از فرهنگ آن ملت است كه آن را بر ساير زبان ها ترجيح مي دهند، پذيرش و ترويج زبان عربي از سوي ديگرِ ملت هاي اسلامي چگونه توجيه پذير است

پرسش

با توجه به اين كه زبان هر ملتي جزئي از فرهنگ آن ملت است كه آن را بر ساير زبان ها ترجيح مي دهند، پذيرش و ترويج زبان عربي از سوي ديگرِ ملت هاي اسلامي چگونه توجيه پذير است

پاسخ

پرسش گر گرامي در بين ملت هاي اسلامي فقط زبان عربي به عنوان زبان بيگانه تعليم و ترويج نمي شود، بلكه بنابه علل و ضرورت هايي به ديگر زبان ها هم پرداخته شده و شايد بيش از همه به زبان انگليسي كه رايج ترين زبان دنياست توجه مي شود. با اين حال مي توان گفت به طور كلي فراگيري ديگر زبان ها و خطها، با حفظ خط و زبان ملي كاري بي خطر و بي اشكال است امّا در خصوص توجه به زبان عربي از سوي مسلمانان كه براي شما هم ايجاد حساسيت نموده به عرض مي رسد كه محور وحدت و فرهنگ يك جامعه عواملي مانند زبان خط، نژاد، تاريخ جغرافيا و... و از همه مهم تر وحدت فكري (ديني است كه تمام مرزهاي نژادي زباني و... را درنورديده و مي تواند پايه هاي اتحاد جهاني را بنا كند. آن چه در بين ملت هاي اسلامي مهم ترين عامل شكل دهندة وحدت و فرهنگ مردم است دين مبين اسلام و كتاب آسماني قرآن و پيامبري محمد مصطفي و هدايت معصومين مي باشد كه بر عوامل ديگر مقدم هستند. اگر ما اسلام و معارف والاي آن را از فرهنگ امت اسلامي برداريم و به دوران قبل از آشنايي با اسلام برگرديم و بخواهيم پاسدار ميراث گذشتگان خود باشيم چيز چشم گيري نخواهيم داشت مردم

مسلمان جهان از ابتداي ظهور اسلام به علت گرايش هاي اسلام خواهانة خود و به شوق تسلط بر قرائت و فهم عميق تر قرآن و روايات و ادعيه معصومين ، و مطالعة آثار قلمي به جا مانده از بزرگان دين به فراگيري زبان عربي همت گماشتند و به مرور زمان در محاوره ها و مكاتبه هاي خود از واژگان عربي استفاده كردند، تا اندازه اي كه اين كلمات را بخشي از زبان و فرهنگ خود قرار دادند، حتي مردم برخي كشورها، مانند مصر و شام زبان اصلي خود را كنار گذاشته به زبان عربي پرداختند، زبان و ادبيات ايران نيز پس از نفوذ و گسترش زبان عربي هر چند كلمات فراواني از آن را در خود هضم كرد، اما قالب و پيكرة اصلي خود را حفظ نمود، و به وسيلة آشنايي با معارف اصيل اسلامي بر غناي ِ محتوايي ِ خويش افزود. مقايسة آثار ادباي ايران ِ پس از اسلام با پيش از آن به آساني بر اين غنا و سرشاري شهادت مي دهد. امروزه وضعيت زبان ملت هاي اسلامي و از جمله ايران به گونه اي است كه اگر بخواهيم كلمات عربي رايج در آن ها را حذف نماييم در واقع به حذف بخش مهمي از فرهنگ والاي خود پرداخته ايم و هيچ خدمتي به زبان خود نكرده ايم اگر به پرسش خود دقت نماييد، خواهيد ديد كه كلمات "توجه ملت جزء، ساير، ترجيح ترويج توجيه با اين كه عربي هستند، اما هيچ يك از ما در حال حاضر آن ها را كلمات غير ايراني نمي شماريم

در پايان تذكر اين

نكته ضروري است كه نبايد شيطنت استعمارگران و دشمنان اسلام و مسلمانان را در دور نگه داشتن امت اسلام از فراگيري زبان عربي كه زبان كتاب خدا "قرآن كريم و معصومين است را از نظر دور داشت آنان از طرفي آموزش و ترويج زبان عربي را در بين جوامع اسلامي تضعيف مي نمايند، و از طرفي با هزار دليل خط و زبان خود را بر برخي از كشورهاي اسلامي زير نفوذ خود رواج مي دهند; آن گونه كه در پاكستان و تركيه انجام دادند.

شما به منظور جذب دانشجويان و پياده كردن فرهنگ قرآني در دانشگاه و جامعه به ويژه قشر دانشجو، و شناساندن قرآن كريم به دانشجويان چه راه كارهايي را پيشنهاد مي كنيد و چگونه مي توان با اين سازمان ارتباطي تنگاتنگ و نزديك برقرار نمود؟

پرسش

شما به منظور جذب دانشجويان و پياده كردن فرهنگ قرآني در دانشگاه و جامعه به ويژه قشر دانشجو، و شناساندن قرآن كريم به دانشجويان چه راه كارهايي را پيشنهاد مي كنيد و چگونه مي توان با اين سازمان ارتباطي تنگاتنگ و نزديك برقرار نمود؟

پاسخ

1. شناساندن جايگاه قرآن نخستين گام در گسترش فرهنگ قرآن در جامعه است قرآن كلام تغييرنايافته و تحريف نشدة خداوند، معجزة جاودان آخرين سفير و رسول الهي حجت خدا بر بندگان و عرصة سخن گفتن خدا با انسان هاست و به طور كلي گسترش توصيف هاي فراواني كه از ائمه و پيامبر بزرگوار اسلام دربارة اين كتاب الهي به دست ما رسيده است

2. گام دوم آثار قرائت قرآن چه آثار دنيايي و آثار معنوي با استفاده از روايات در فضاي فرهنگي جامعه است احاديث فراواني در اين باره از معصومان بيان شده است كه براي نمونه به جلد چهارم كتاب شريف اصول كافي مي توان اشاره كرد كه بخش عظيمي از آن به اين موضوع ارتباط دارد.

3. شيوه قرائت قرآن از جمله گام هاي ديگري است كه بايد در جهت گسترش فرهنگ قرآني در جامعه برداشته شود. قرآن كريم خود در اين باره رهنمودهاي فراواني را مطرح فرموده است كه به نمونه هايي از آن ها اشاره مي شود:

الف خواندن همراه با تدبّر و انديشه ورزي "افلا يتدبّرون القرءان (نسأ،82) آيا آن ها در قرآن نمي انديشند.". تدبّر در واژه "دبر"، به معناي پشت و قبل است يعني قرائت قرآن بايد با چنان تمركزي

همراه باشد كه ارتباط معاني با آيات قبل گسسته نشود و قرائت كننده هنگام قرائت هر آيه مفاهيم ياد شده در آيات پيش را هم به خاطر داشته باشد.

ب _ خواندن قرآن به صورت ترتيل قرآن كريم در اين باره مي فرمايد: "و رتّل القرآن ترتيلا". (مزمّل 4) تلاوت همراه با ترتيل يعني خواندن شمرده شمرده و توأم با تفكر. از امام صادق در تفسير اين آيه چنين آمده است "ان القرآن لا يقرء هذرمه و لكن يرتّل ترتيلاً، اذا مررت بآية فيها ذكرالنّار وقفت عندها، و تعوذت باللّه من النّار; قرآن را، تند و دست و پا شكسته نبايد خواند، بلكه بايد به آرامي تلاوت نمود. هنگامي كه به آيه اي مي رسي كه در آن آتش دوزخ ذكر شده است توقف مي كني ]و مي انديشي و به خداوند از آتش دوزخ پناه مي بري "(تفسير نمونه آيت اللهمكارم شيرازي و ديگران ج 11، ص 402، دارالكتب الاسلامية )

ج پناه بردن به خداوند از شيطان رجيم "فإذا قرأت القرءان فاستعذ باللّه من الشيط_َن الرجيم (نحل 98) هنگامي كه قرآن مي خواني از شرّ شيطان مطرود و رانده شده به خداوند پناه ببر." روشن است اين پناه بردن به لفظ و سخن محدود نيست بلكه بايد در اعماق روح و جان نفوذ كند، به گونه اي كه انسان هنگام تلاوت قرآن از خوي هاي شيطاني جدا شود، و به صفات الهي نزديك گردد تا موانع فهم كلام حق از محيط فكر او برخيزد.(همان ص 401.)

4. تشكيل

جلسات گروهي قرائت قرآن در منازل مساجد، محلّه ها، كانون هاي قرآن در محيطهاي آموزشي و... از جمله راه هاي ديگر گسترش فرهنگ قرآن در جامعه است

5. پاي بندي به دستورهاي قرآني امر به معروف و نهي از منكر، در مواردي كه اصول مسلّم قرآني در محيطهاي آموزشي از جمله دانشگاه زير پا گذاشته مي شود; از جمله راه كارهاي ديگر گسترش فرهنگ قرآني بلكه مهم ترين آن هاست امر به معروف و نهي از منكر، سبب مي شود ريشة گناه در جامعه بخشكد. بي تفاوتي در برابر گناه هاي انجام يافته در جامعه سكوت مرگ باري است كه قرآن را در انزوا قرار مي دهد.

6. در پايان يادآور مي شويم كه يكي از راه هاي گسترش فرهنگ قرآن برخورد نكردن مشابه يهود و نصارا با كتاب خود است قرآن كتابي نيست كه تنها براي مُرده ها و در مجالس ختم به كار گرفته قرائت شود. همه ما مسلمانان بايد خانه هاي خود را با قرائت قرآن نوراني كنيم پيامبر بزرگوار اسلام در اين باره مي فرمايد: "نوّروا بيوتكم بتلاوة القرآن و لا تتخذوها قبوراً كما فعلت اليهود والنصاري َ، صلّوا في الكنائس والبيع و عطّلوا بيوتهم فان البيت اذا كثر فيه تلاوة القرآن كثر خيره واتسع اهله و اضأ لاهل السّمأ كما تضيئ نجوم السّمأ لاهل الدنيا; خانه هاي خود را به تلاوت قرآن روشن كنيد و آن ها را گورستان نكنيد، چنان چه يهود و نصاري َ چنين مي كنند; آن ها در كليساهاي خود نماز مي گذارند، ولي خانه هاي خود را معطل گذارده ]و در آن ها عبادتي انجام نمي دهند[، زيرا كه هرگاه در خانه قرآن زياد تلاوت شود، خير

و بركتش زياد گردد و اهل آن در وسعت ]روزي قرار گيرند، و آن خانه براي اهل آسمان درخشندگي دارد، چنان چه ستارگان آسمان براي اهل زمين مي درخشند."(اصول كافي شيخ كليني (ره ، ج 4، ص 413، دفتر نشر فرهنگ اهل البيت .)

7. براي ارتباط تنگاتنگ با مركز فرهنگ و معارف قرآن واحد پاسخ به پرسش هاي قرآني مي توانيد با تهيه فرم هاي پست رايگان به صورت كتبي و با تماس تلفني با آن ارتباط برقرار كنيد.

دستاوردهاي فرهنگي انقلاب بعد از بيست سال چيست ؟

پرسش

دستاوردهاي فرهنگي انقلاب بعد از بيست سال چيست ؟

پاسخ

براي آگاهي در اين موضوع به منابع ذيل مراجعه كنيد.

1- نام سند: اطلاعات 20410

سال يا دوره: 15/11/1377

صفحه شروع: 2

صاحب اثر: شجاعي، ابولاقاسم / سخنراني

خلاصه مطلب: آثار و ثمرات انقلاب اسلامي ايران

2- نام سند: اطلاعات 20415

سال يا دوره: 20/11/1373

صفحه شروع: 2

صاحب اثر: خميني، احمد / سخنراني

خلاصه مطلب: نگرشي بر دستاوردهاي انقلاب اسلامي ايران

3- نام سند: اطلاعات 20412

سال يا دوره: 17/11/1373

صفحه شروع: 8

صاحب اثر: حبيبي، حبيب اللّه / سخنراني

خلاصه مطلب: بررسي دستاوردهاي انقلاب اسلامي ايران در بعد داخلي و خارجي

4- نام سند: اطلاعات 20414

سال يا دوره: 19/11/1373

صفحه شروع: 8

صاحب اثر: سيدي علوي، قدسيه / سخنراني

خلاصه مطلب: تشريح دستاوردهاي انقلاب اسلامي در ابعاد سياسي، اجتماعي و فرهنگي

5- نام سند: اطلاعات 20414

سال يا دوره: 19/11/1373

صفحه شروع: 8

صاحب اثر: زارع، كريم / سخنراني

خلاصه مطلب: نگرشي بر دستاوردهاي انقلاب اسلامي ايران

ديدگاه ها و انقلاب اسلامي، باقري بيدهندي و ديگران، نشر روح

8- درآمدي بر تهاجم فرهنگي، محمد سعيد فياضي، وزارت ارشاد اسلامي 1372

9- جنگ فرهنگي عليه انقلاب، جواد منصوري، آستان قدس رضوي 1369

10- سرمقاله درباره پنتاگونيسم

چرا در دانشگاه هاي ما در كلاس درس استادان از اسلام دفاع كه نمي كنند هيچ، همه چيز را سر اسلام خراب مي كنند. به ولايت توهين مي كنند به مقدسات توهين مي كنند، عقب افتادگي ما را در اسلام و مسلماني بودن مي دانند چرا و چرا ... واقعأ قلب من با ديدن اين همه مظلومي

پرسش

چرا در دانشگاه هاي ما در كلاس درس استادان از اسلام دفاع كه نمي كنند هيچ، همه چيز را سر اسلام خراب مي كنند. به ولايت توهين مي كنند به مقدسات توهين مي كنند، عقب افتادگي ما را در اسلام و مسلماني بودن مي دانند چرا و چرا ... واقعأ قلب من با ديدن اين همه مظلوميت كه اسلام دچارش شده است مي گيرد. چرا عده اي از ما مسلمانها با كارهاي خودمان باعث شديم چهره اسلام كريه شود. چرا كارهاي بد ما مسلمانها را به پاي اسلام مي نويسند؟

پاسخ

اولا، از غيرت مندي شما تشكر مي كنيم، حق هم همين است. فلسفه بسياري از دستورات ديني از جمله فرمان به نهي از هم نشيني و شركت در جلساتي كه به مقدسات ديني اهانت مي شود (آيه 140 سوره نساء) و نيز تأسيس نهاد امر به معروف و نهي از منكر در همه شرايع ديني، احياء همين روحيه پاك و لطيف است.

ثانيا، علت تخريب مباني فرهنگي و اهانت به شعاير و مقدسات ديني و انقلابي، علت هاي گوناگوني مي تواند داشته باشد كه به برخي از موارد مهم آن اشاره مي كنيم:

1- عدم تقيد به مباني ديني، انقلابي و باورهاي اسلامي.

2- سرسپردگي به غرب يا خودباختگي نسبت به آن.

3- وازدگي از عملكرد نادرست (و يا آنچه به ظاهر نادرست مي نمايد) از سوي معتقدين به مباني ديني و انقلابي و مسؤولين.

4- منفعت طلبي و لجام گسيختگي، به لطف الهي تا حد زيادي (حداقل آن حدي كه ليبرال مسلك ها مي خواستند) سد شده است.

5- بي غيرتي و بي تفاوتي برخي دانشجويان.

مقصود از بي غيرتي، اهانت

به دانشجويان نيست، بلكه به عنوان يك واقعيت مد نظر است. غيرت يعني حساس بودن، ابراز احساسات (مثبت يا منفي، تأييد يا نفي) نسبت به رفتار و گفتاري كه درخصوص بنيان هاي فرهنگي و ديني ما جهت گيري مي شود.

6- البته در خيلي از موارد نيز عدم شناخت درست، عدم دسترسي به اخبار و اطلاعات صحيح، خصوصا با اين اطلاع رساني و آلودگي در افكار عمومي كه از سوي برخي مطبوعات و يا محافل ايجاد مي شود، ريشه چنين سخنان يا رفتارهايي است.

ثالثا، وظيفه ما :

- تثبيت و افزايش اين روحيه غيرت مندي در خود وديگران مي باشد.

- شناخت صحيح و انتقال اين اطلاعات صحيح به ديگران با شيوه مناسب هدايت گرانه و دلسوزانه.

- گسترش امر به معروف و نهي از منكر.

- كمك گرفتن از نهادهاي نظارتي دانشگاه از جمله نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه، رياست دانشگاه، كميته انضباطي اساتيد، بسيج اساتيد و تشكل هاي اسلامي صاحب نفوذ در دانشجويان و در دانشگاه .

ما به عنوان مسلمان كه در كشور اسلامي زندگي مي كنيم چرا در مدارس ما فقط قرآن در حد روخواني تدريس مي شود و از تفسير آن در مدارس كشور بي بهره ايم.

پرسش

ما به عنوان مسلمان كه در كشور اسلامي زندگي مي كنيم چرا در مدارس ما فقط قرآن در حد روخواني تدريس مي شود و از تفسير آن در مدارس كشور بي بهره ايم.

پاسخ

مجموعه سؤالات شما دانشجوي گرامي، مبين روحيه حق پرستي و عدالت جويي است و بيانگر اهتمام شديد شما به معارف عظيم اسلامي و تحقق آن در جامعه مي باشد، از اين رو خواسته ها و نظرات شما را كه همه در راستاي اين هدف متعالي است مي ستاييم.

اما در خصوص اين سؤال بايد گفت كه بحمدالله جامعه اسلامي ما به بركت پيروزي انقلاب اسلامي و تلاش هاي مخلصانه مسؤولين عالي رتبه نظام و حوزه هاي ديني و ساير برنامه هاي ارزنده اي كه بخش هاي مختلف فرهنگي كشور انجام داده انددر مجموع رويكرد خوبي - هر چند ناكافي - به قرآن و ساير معارف اسلامي داشته است و تحت تأثير ين اقدامات قرآن تا حدي از محجوريت و غربتي كه در زمان پهلوي در مدارس و دانشگاه ها پيدا كرده بود خارج شد. بحمدالله در زمان حاضر علاوه بر اقشار فرهنگي، بسياري از اقشار ديگر نظير نيروهاي مسلح و...، رويكرد قابل توجهي به قرآن دارند.

اما با اين همه، همانگونه كه مشاهده مي كنيم فرهنگ قرآن آنگونه كه شايسته و زيبنده يك جامعه و نظام اسلامي است در بخش ها و سطوح مختلف جامعه نهادينه نشده است و در ريشه يابي اين موضوع مي توان به كوتاهي و يا تغافل بخش هايي از دستگاه هاي قانونگذار يا عوامل فرهنگي و برنامه ريز يا عوامل اجرايي به عنوان مهمترين عامل اين موضوع اشاره نمود

كه نتيجه آ ن بي توجهي يا كم توجهي مراكز آموزشي كشور اعم از مدارس و دانشگاه ها به گسترش و تعميق مفاهيم قرآني در ميان دانش آموزان و دانشجويان است. چنانكه مقام معظم رهبري مي فرمايد: «ما در جامعه خودمان مبالغ زيادي از آموزش قرآن عقب افتادگي داريم؛ اگر جوان مسلمان با قرآن انس پيدا كند و فرصت تدبر در قرآن را به خود بدهد بسياري از شبهات دشمنان بي اثر خواهد شد. البته همه دستگاه هاي فرهنگي كشور بايد كمك كنند. بايد مفاهيم قرآني به وسيله خبره هاي اين كار دسته بندي شود و به تناسب در جاي خود در كتاب هاي درسي - چه مدرسه ها، چه دانشگاه ها - گنجانده شود؛ اين ارتباط بايد دايمي باشد» (بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار جمعي از حافظان و قاريان قرآن نونهال و نوجوان كشور، 28/6/1380).

همانطور كه حضرت علي(ع) اسامي فرزندان خود را كه خداوند بر آنها نهاد را، درخواست كرد از عبري به عربي برگردانده شود؟ چرا ما هم اسامي عربي را و از جمله نام اهل بيت را كه عربي است به فارسي برنگردانيم و يا اصلاً استفاده نكنيم؟

پرسش

همانطور كه حضرت علي(ع) اسامي فرزندان خود را كه خداوند بر آنها نهاد را، درخواست كرد از عبري به عربي برگردانده شود؟ چرا ما هم اسامي عربي را و از جمله نام اهل بيت را كه عربي است به فارسي برنگردانيم و يا اصلاً استفاده نكنيم؟

پاسخ

_ فرض سؤال شما تصوري است كه از تغيير اسامي فرزندان حضرت علي(ع) از عبري به عربي و به درخواست حضرت صورت گرفته است. كه بايد گفت چنين نبوده بلكه مطلب به گونه اي ديگر است. ماجرا از اين قرار است: هنگامي كه امام حسن(ع) به دنيا آمدند، انتخاب نام اين كودك به عهده ي پيامبر اكرم(ص) نهاده شد و ايشان نيز در اين امر بر خداي خود پيشي نگرفتند لذا جبرئيل نازل شد و عرض كرد، از آنجا كه جايگاه علي بن ابيطالب نسبت به شما مانند جايگاه هارون نسبت به موسي است، نام عربي فرزندان هارون (حسن و حسين) را بر فرزندان علي بن ابيطالب قرار بده و ايشان نيز چنين كردند.1

و چنين نبوده كه جبرئيل اسامي عبري فرزندان هارون را ابلاغ كند و بعد حضرت علي(ع) تغيير آنها را تقاضا كند.

_ به هر حال چه اين تغيير اسامي را بپذيريم و چه نپذيريم بايد توجه داشت كه:

1. يكي از نكات مهم در بكارگيري الفاظ و واژه ها تفاهم عرفي آنهاست بگونه اي كه مشكلي در تلفظ و استفاده پيش نيايد. در زمان حضرت علي(ع) دو زبان عبري و عربي كاملاً از يكديگر متمايز و جدا بودند و استفاده از واژه هاي عبري كار پسنديده اي به نظر نمي رسيد ولي در زمان ما چنين تمايز و جدائي بين زبان عربي و فارسي وجود

ندارد و اصلاً نمي توان فارسي را از واژه هاي عربي جدانمود. لذا استفاده ي از اسامي عربي _ آن هم با اين سابقه ي طولاني در استفاده و آشنايي ما با آنها _ اشكالي ندارد.

2. با توجه به اينكه محتواي دين اسلام و كتاب آسماني آن قرآن، كامل ترين محتواست، بايد اين كامل ترين محتوا در كامل ترين قالب ريخته شود كه آنهم زبان عربي است، پس تغيير كلمات از زبان عبري به عربي حركت از ناقص به كامل است و نوعي پيشرفت محسوب مي شود، آيا تغيير اسامي از عربي به فارسي نيز پيشرفت است؟ علاوه بر اينكه عربي بعنوان زبان قرآن، اسلام و مكتب ما از جايگاه و شأن خاصي برخوردار است. و استفاده از نام هاي اسلامي نوعي فرهنگ سازي و گسترش فرهنگ ديني بشمار مي آيد كه حركتي مثبت است.

3. تغيير اسامي از زباني به زبان ديگر هر چند ممكن است، ولي بايد توجه داشت كه تمام معناي كلمه هنگام تغيير و ترجمه، منتقل نمي شود و هيچگاه واژه ي ترجمه شده آن پيشينه هاي تاريخي و جهات مثبت و منفي كلمه ي اصلي را به همراه ندارد. يعني معادل هر واژه اي از اصل آن ناقص تر است.

علاوه بر اينكه اسامي افراد و مكان ها قابل ترجمه و تغيير نيستند، مثلاً نمي توان هنگام ترجمه ي مطلبي پيرامون «شهيد كشوري(ره) فاميل او را مثلاً به انگليسي تغيير داد و گفت: civil (به معناي كشوري)، بايد متذكر شد كه اسامي ائمه(ع) همگي حالت وصفي دارند يعني در صورت تغيير و ترجمه اينگونه مي شوند، محمد ? ستوده، علي ? بلند مرتبه، صادق ? راستگو و ... كه البته معادل هاي آنها بار معنايي واژه ي اصلي را نمي رساند.

4. يكي از حقوق فرزندان

بر پدر و مادر انتخاب نام نيك و خوب است و اين وظيفه اي است كه هر پدر و مادري نسبت به فرزندان خود بايد به خوبي انجام دهد.

از امام علي(ع) در حديثي حكايت شده: «حق كودك بر پدر و مادر اين است كه اسم نيكويي بر او بگذارند، او را با آداب اسلامي و آداب نيكو پرورش دهند و به او قرآن را بياموزند.»2

5. هدف از خلقت و زندگي انسان سعادت يافتن اوست و تمام كارها بايد در اين راستا قرار گيرد حتي نامگذاري و انتخاب اسم. هر اسمي تاثيرات خاص خود را دارد چنانچه هر چيزي اثرات خود را بروز مي دهد. انتخابٍ نامٍ خوب و زيبا مقدمه اي براي تشويق به خوبي ها و صفات پسنديده است. اسمي كه از يك پيشينه ي مثبت برخوردار است باعث تلقين همان خوبي ها در فرد مي شود و اين درباره ي اسامي با پيشينة بد و منفي نيز صادق است.

به عنوان مثال: تاثير پوشيدن لباس هاي مختلف:

كسي كه لباس سفيد و تميز مي پوشد از مكان هاي آلوده و كثيف پرهيز مي كند، و سعي مي كند كه لباس سفيد تميزش، تميز و سفيد باقي بماند. يا ورزشكاري كه لباس ورزشي مي پوشد و تاثير رواني خاص دارد براي ورزش كردن انگيزه ي بيشتري دارد تا زماني كه لباس مخصوص ورزش را نپوشيده است.

6. يكي از علائم و نشانه هاي دوستي و دشمني ما نسبت به افراد، استفاده و يا عدم استفاده ي ما از اسامي ايشان است. بهتر است اسامي افراد مورد علاقه ي خود را بر فرزندان خود انتخاب كنيم. نام هاي ائمه(ع) به عنوان محبوب ترين افراد نزد ما بهترين اسامي براي فرزندانمان محسوب مي شوند.

يكي از وظايف ما زنده نگهداشتن نام

و ياد بزرگان است كه مي تواند با قراردادن نام اين بزرگان بر كودكان محقق شود. همانگونه كه امام حسين(ع) براي زنده نگه داشتن نام و ياد پدر بزرگوارش امام علي(ع)، نام تمام پسران خود را علي قرار داد.

7. يكي از آثار و نتايج استفاده از نام هاي ائمه(ع) ايجاد يك فضاي پر مهر و عطوفت در خانه است زيرا در احاديث متعدد از پيامبر اكرم(ص) حكايت شده:

«هر گاه نام فردي را «محمد» قرار داديد، كارهايش را زشت مشماريد (سوء ظن نداشته باشيد) خواسته ي او را رد نكنيد و در مجالس خود او را جاي دهيد.»3

با چنين توصيه هايي كه در مورد افراد با اسامي ائمه(ع) شد، اگر افراد به احترام صاحب اسم همديگر، حرمت يكديگر را نگه دارند. ديگر جايي براي بد اخلاقي و ساير صفات زشت در محيط مقدس خانواده باقي نمي ماند.

8. بايد يادآوري كرد كه استفاده از اسامي ائمه(ع) خيرات و بركات مادي و معنوي فراواني در زندگي ما به ارمغان مي آورد كه بسياري از اين بركات از توجه ما به دور است. بعنوان مثال از امام باقر(ع) حكايت شده: «شيطان از نام «محمد» و «علي» متنفر و گريزان است و از شنيدن نام دشمنان ما اهل بيت خوشحال و مغرور مي شود.»4

يا پيامبر اكرم(ص) مي فرمايند: خانه، مجلس و گروهي كه فردي با نام «محمد» در آن باشد، مبارك و سرشار از بركات است.5

و در برخي كتب فقهي از امام رضا(ع) حكايت شده: «خانه اي كه در آن افرادي با نام محمد يا احمد يا علي و يا حسن يا حسين يا جعفر يا طالب يا عبدالله يا فاطمه از زنان آنان باشد؛ در آن خانه فقر

داخل نمي شود.»6

ملاك هاي انتخاب بهترين اسم:

1. گوياي خصلت نيكو و اخلاق خوب و پسنديده باشد.

2. نشان و علامتي از آرمان، عقيده و مكتب اعلاي شيعه داشته باشد.

3. بدور از خرافات و هوس ها باشد.

4. يادآور افتخارات گذشته و افتخار آفرينان گذشته باشد.

5. همراه عقل، خرد و انديشه ي صحيح باشد.

بر طبق ملاك هاي بالا ترتيب اسماء انتخابي چنين است:

1. يكي از نام ها و صفات نيكوي الهي مانند، عبدالله، عبدالرحيم و ...

2. يكي از نام هاي انبياء و ائمه اطهار(ع) باشد مانند: موسي، عيسي، ابراهيم، محمد، علي، فاطمه، مريم، حسن و حسين و مهدي و...

3. بر گرفته از اسامي رهپويان راه حقيقت مانند: سلمان، مقداد، اباذر و ... باشد.

معرفي كتاب:

براي مطالعه ي بيشتر در اين باره مراجعه فرماييد به:

1. كتاب «فرهنگ نامگذاري در آيات و روايات»، محمد موحدي نژاد

2. كتاب فاطمه الگوي زن مسلمان، احمد صادقي اردستاني، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، تابستان 74.

منابع:

1. منتخب ميزان الحكمه، ج 1، ص 512 و ج 2، ص 1096، دارالحديث، چاپ 81، تلخيص سيد حميد حسيني، ترجمه: حميدرضا شيخي.

2. الحديث، ج 1، روايات تربيتي، ص 192، چاپ يازدهم، 74، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.

3. حقوق فرزندان در مكتب اهل بيت(ع)، محمد جواد مروجي طبي، ص 41، چاپ بوستان كتاب قم، 83.

4. فرهنگ نامگذاري در آيات و روايات، محمد موحدي نژاد، نشر روح، قم، تابستان 81.

5. شرح لمعه، شهيد ثاني.

1 . بحارالانوار، ج 43، ص 241.

2 . نهج البلاغه، حكمت 399.

3 . بحار، ج 104، ص 128.

4 . وسايل الشيعه، ج 15، ص 126.

5 . مستدرك، ج 2، ص 618.

6 . شرح لمعه، ج 2،ص 3 _ 362.

براي چه اينقدر براي ازدواج جوانها سخت گيري مي كنند ؟

پرسش

براي چه اينقدر براي ازدواج جوانها سخت

گيري مي كنند ؟

پاسخ

سخت گيري خانواده هادر امر ازدواج به سبب عوامل زيادي است كه عمده ترين آنها ضعف اعتقاد و ايمان به خداوند و همچنين تجمل گرايي ، چشم و هم چشمي و افكار و ديدگاههاي غلط در باب ازدواج مي باشد بعضي از پدر و مادر ها د رفكر مال و ثروت عروس و داماد خود هستند و مهريه و جهيزيه بسيار را معيارهاي خوشبختي فرزندان خودشان مي دانند .

كسيكه با ..... عناوين مختلف مثل حفظ آبرو ، شرايط سخت ، مخارج سنگين جشن ازدواج و يا مهريه بالا را بر زندگي زن و مرد جوان تحميل مي كنند داراي اعتقاد ضعيف به خداوند است زيرا دراين كار خود رضايت خداوند متعال را در نظر نگرفته و فقط چشمش به رضايت مخلوق است .

بسياري از مردم مي دانند آنچه كه در زندگي مشترك مهم است تفاهم ، صداقت ، ايمان و اخلاق خوب است اما روحيات زشتي كه در وجودشان ريشه دوانيده نمي گذارد آنان به راه صدق و صفا بروند و بخاط چشم و هم چشمي و تجمل گرايي در صدد پياده كردن خواسته هاي خود هستند كه زمينه ساز بسياري از مشكلات براي زوجهاي جوان مي شود .

اسلام به پدر و مادر توصيه مي كند كه در انتخاب همسر براي فرزندانشان دقت و توجه كنند ولي اشكالتراشي نكنند اينكه بايد از دين و اخلاق و نجابت پسر و اصالت خانوادگي او سر در آوريم جاي بحثي نيست ولي در عين حال بايد مراقب بود كه مته بر خشخاش نگذارند و بي جهت مانع پيوند پسر و دختري مسلمان نگردند آنچه

مايه صفاي زندگي است اخلاق و ايمان و خلوص و صداقت است نه خانه و اتومبيل و مدرك تحصيلي و خرده گيري والدين در اين زمينه ها سبب محروم كردن دو جوان از تشكيل زندگي سالم بر مبناي معيارهاي الهي شده و بفرموده امام عسكري (سبب ايجاد مفسده در زمين خواهد شد .

سوال :

برخي خانواده ها براي ازدواج دخترشان مخارج زيادي را به داماد تحميل مي كنند مانند برپايي مجالس در تالارها با هزينه سنگين ، دعوت از صدها نفر ميهمان و امثال آن كه حقيقتاً در ابتداي زندگي به بهانه آبرو داشتن،.... مخارج كمر شكن را بر دوش داماد قرار مي دهند او را مجبور به زير بار قرض رفتن و بسياري از مشكلات ديگر مي كنند تا جايي كه قلباً راضي به پرداخت اين مخارج نيست و اما مجبور مي شوند . آيا اين بهانه كه به نوعي سد راه ازدواج جوانها مي گردد شرعاً چگونه است و در صورت عدم رضايت داماد به انجام اين مخارج استفاده از آن چه صورت دارد ؟

حضرت آيه الله خامنه اي :

خانواده ها بايد در آسان نمودن امر ازدواج جوانان تلاش كنند و در هر صورت .... تصرف در خوراكي كه داماد در اختيار ميهمانان قرار مي دهد بي اشكال است .

حضرت آيه الله فاضل لنكراني :

ترويج اين امور في نفسه وجهي ندارد و گاهي خلاف شرع است.

حضرت آيه الله مكارم شيرازي :

جايز نيست .

حضرت آيه الله بهجت :

مي تواند انجام ندهد و با وساطت افراد عاقل طرفين نوعاً مشكل كم مي شود .

1- مسائل جديد از ديدگاه علما و مراجع ص53 و 54

2- بهشت

خانواده ص61

3- نظام حيات خانواده در اسلام دكتر علي قائمي

چرا در بخش فرهنگي دركشور ما زياد مسئولان سرمايه گذاري نمي كنند؟

پرسش

چرا در بخش فرهنگي دركشور ما زياد مسئولان سرمايه گذاري نمي كنند؟

پاسخ

حقيقت اين است كه در بخش فرهنگي سرمايه گذاري مي شود من جمله بخش كتاب، سينما، تئاتر، موسيقي، روزنامه ها ونشريات و...اما مشكل اساسي اين است كه محصولات فرهنگي كه حاصل اين سرمايه گذاري هستند چندان مناسب جامعه اسلامي نيستند وبعضي از اين محصولات متأسفانه درنقطه مقابل فرهنگ اسلامي هستند. وظيفة مسئولان اين است كه از سرمايه گذاري انجام شده در بخش فرهنگ استفادة صحيح و مطابق با آرمانهاي اسلام وامام راحل"ره" بكنند وفرامين مقام معظم رهبري را مد نظر داشته باشند.

البته اگر از ديدة انصاف بنگريم وضعيت فرهنگي بعد از انقلاب با قبل ازانقلاب خيلي فرق كرده است وبه موازين اسلام بسيار نزديك شده است. اما به هر حال نقاط ضعفي هنوز در فرهنگ جامعه ما به چشم مي خورد كه سؤال دلسوزانه وخيرخواهانه شما متوجه همين نقاط ضعف است و وظيفه ما و شما اين است كه به عنوان يك مسلمان و يك ايراني از فرهنگ ديرينة ايراني واسلامي خود دفاع كنيم ودائماً مسئولان رابه طرق مختلف به وظايفشان يادآور شويم.

چگونه مي توان به جوانان امروزي فهماند كه به بزرگان خود احترام بگذارند؟زيرا جوانان امروزي به اين امر كم توجه شده اند.

پرسش

چگونه مي توان به جوانان امروزي فهماند كه به بزرگان خود احترام بگذارند؟زيرا جوانان امروزي به اين امر كم توجه شده اند.

پاسخ

در باطن آدمي دو نيروي عظيم ودو قدرت مؤثر وجود دارد : يكي عقل وديگري احساسات، با فرار رسيدن بلوغ همزمان با رشد اندام عقل واحساسات نيز در راه رشد وشكوفايي قدم مي گذارند با اين تفاوت كه رشد احساسات مانند رشد اندام خيلي سريع صورت گرفته اما عقل دركمال آرامي وبه تدريج منازل كمال خود را طي مي كند. حضرت علي( دراين رابطه در مستدرك 2،ص625 مي فرمايند : "عقل آدمي در 28 سالگي كامل مي شود " ونيز مي فرمايند : "آخرين مرحله نهايي تكامل طبيعي عقل در 25 سالگي است وازآن پس هر ترقي دركمال كه نصيب عقل شود تجربي است نه طبيعي" ناموزوني رشد عقل واحساسات بزرگترين مشكل رواني جوانان را تشكيل داده ومنشاء انحرافات اخلاقي آنان مي باشد جوان به علت شدت تمايلات عاطفي همه چيز وهمه كس را از پشت عينك احساسات مي نگرد و ممكن است با يك تحريك كوچك ويا يك ضربه روحي منقلب شده واز راه اعتدال منحرف گردد.

با توجه به نكات ذكر شده، در تربيت جوانان و حفظ حريمهايي كه اسلام قداست خاصي براي آنها قائل است بايد موارد ذيل را مراعات نمود :

1- والدين ومربيان طبع حساس وزود رنج جوانان را در نظر داشته وبا آنان بر اساس تكريم واحترام برخورد نمايند و متوجه باشند كه بي احترامي به جوانان وتحقير شخصيت آنان يكي از عوامل طغيان وسركشي نسل جوان را تشكيل مي دهد، پيامبر اكرم( مي فرمايند: "از رحمت خدا دور باد آن

پدر ومادري كه با رفتار وگفتار نادرستشان موجبات بدكاري فرزندان خود ونارضايتي خويشتن را از وي فراهم آورند." "1"

اگر والدين مطالب تربيتي يا راهنماييهاي خود را دوستانه و به زبان اندرز بگويند يا به صورت مشورت وتبادل فكر با آنان در ميان گذارند به خوبي مي توانند دراعماق روح جوان نفوذ كرده ودر تربيت صحيح آنان موفق گردند ودر مواردي كه مي خواهند نسبت به لغزش جوان تذكر انتقادي داشته باشند طوري آنرا ادا كنند كه باعث هتك حرمت و توهين به جوان نشده وبه راه عصيان سوق داده نشود. حضرت علي( دراين رابطه مي فرمايند : "لغرش انسان عاقل رابا كنايه تذكر دادن براي او مؤثر و دردناكتر از سرزنش و توبيخ صريح است" اگر تخلف و لغزش نوجوان با كنايه و دركمال ادب تذكر داده شود بعيد نيست كه تأثير كرده ولااقل براي

الگو والدين باشند . امام صادق( فرمودند : "كونوا دعاة الناس بغير السنتكم" يعني مردم را با اعمالتان به دين دعوت كنيد نه با گفتار تنها، و در مورد نوجوان و جوان اين مسأله مهم تر است زيرا آنان تذكر و توبيخ وانتقاد زياد را نمي پسندند واعمال خود را بيشتر براساس الگوهايي كه مي بينند يا مي شنوند تنظيم مي كنند مثلاً اگر والدين درخانه به يكديگر احترام بگذارند حتماً فرزندان به والدين احترام مي گذارند يا اگر پسري ببيند كه پدر نسبت به پدربزرگ مؤدب نيست او نيز نسبت به پدرش مؤدب نخواهد بود.

2- پدر ومادر خود راشريك خوشبختي فرزند خويش بدانند وبه وي بفهمانند كه تو بر اثرحب ذات طالب سعادت خود هستي وما نيز به علت مهر

پدري ومادري خوشبختي ترا خواهانيم. ما وشما هدف داريم و آن رستگاري و پيروزي شماست و براي نيل به اين هدف بايكديگر همكاري مي كنيم با اين تفاوت كه ما عمر بيشتري كرده ايم وتجربه هاي زيادي اندوخته ايم واز خطرات ايام جواني به خوبي آگاهيم و از تو انتظار داريم با پذيرفتن وبكاربستن نصايح ما صميمانه، با ماهمكاري كرده موجبات پيروزي وموفقيت خود را كه هدف مشترك ماست فراهم آوري. به نظرمي رسد جوان از چنين منطقي كه سرشار از خيرخواهي و محبت است استقبال كرده واز راهنمائيهايي مصلحت آميز پدر و مادر بهره مند شود همانگونه كه حضرت امام صادق( در روضه كافي،ص93 مي فرمايند : "نيروي خويش را در راه هدايت جوانان به كار انداز زيرا جوانان زودتر حق را مي پذيرند وسريعتر به هر خير وصلاحي مي گرايند."

در پايان تذكر اين نكته ضروري به نظر مي رسد كه جوانان نيز بايد به اين امر توجه داشته باشند كه پدران ومادران حق بزرگي برگردن آنها دارند و در مواردي كه ايشان به علت بي سوادي يا خودسري يا سهل انگاري شخصيت جوان خود را محترم نشمرند يا حتي احياناً ستمي كنند فرزندان مكلفند درمقابل رفتاروالدين صابر و بردبار بوده وازتلافي وانتقام خودداري نمايند . دركتاب رشد وزندگي،ص163 در اين باره آمده است "همواره به خاطر داشته باشيد كه پدران ومادران شما انسان هستند بنابراين هم داراي صفات برجسته هستند وهم داراي نقاط ضعف، حال اگر نقاط ضعف آنها در مورد طرز رفتارشان با شما باشد بهتر اين است كه با واقع بيني اين عيب را ازآنها يك امر طبيعي بدانيد و ضمناً

صفات برجسته ومحاسن آنها و محبت پاك و بي آلايش آنها را نسبت به خود وتوجه و مواظبتي را كه از شما مي نمايند در نظر بگيريد و ازآنان قدرداني كنيد.

براي اطلاع بيشتر در اين زمينه مي توانيد به كتاب جوان از نظر عقل واحساسات، آقاي فلسفي مراجعه كنيد. با تشكر از شما كه سؤال خود را با ما درميان گذاشتيد اميدوارم نكات ذكر شده در بهبود مشكلتان مفيد واقع گردد. وسايل،ج5،ص115

منابع : جوان از نظر عقل واحساسات،آقاي فلسفي

آيا افزايش جلسات مذهبي دركشور دليل برانزجار مردم از جامعه نمي باشد، مراجع دركفرگويي بعضي ازمداحان چه عكس العملي نشان داده اند؟

پرسش

آيا افزايش جلسات مذهبي دركشور دليل برانزجار مردم از جامعه نمي باشد، مراجع دركفرگويي بعضي ازمداحان چه عكس العملي نشان داده اند؟

پاسخ

درخصوص سؤال شما نكات زير قابل توجه مي باشد :

1. درمورد افزايش جلسات مذهبي بايد گفت كه چون ملت مسلمان ومظلوم ما، آماج حملات همه جانبه فرهنگي وتهاجمات ضد ديني واقع شده، افزايش اين جلسات نه تنها باعث انزجار مردم نخواهد شد، بلكه باعث اميدواري وقوت قلب واستحكام ايمان واتحاد وهمدلي وباورهاي مذهبي آنها خواهد گرديد، منتهي بايد به طور جدي به اين نكته توجه شود كه جلسات مذهبي بر اساس مباني ديني وشيوه هاي صحيح اسلامي باشد وبهترين راه اين است كه ازمجالس بزرگان دين وعلماي برجسته سرمشق بگيريم تا خداي ناكرده دچار انحراف وبدعت نگرديم.

2. انسان ها موظفند ارتباط عميق روحاني ومعنوي خود را با خداوند متعال وائمه معصومين"عليهم السلام" نه نتها حفظ كنند، بلكه روز به روز برقوت واستحكام آن بيفزايند، يكي ازعوامل حفظ وافزايش اين ارتباط همين جلسات مذهبي است كه بزرگان ما خيلي به آن سفارش وتأكيد كرده اند تا اسلام هميشه زنده باشدوما نيز به بركت اسلام زندگي كنيم، واصلاً كار خوب و خداپسندانه، با تكرار ومداومت است كه اثر واقعي خود را مي بخشد.

3. درمورد اشعار كم محتوا وبدعت آميز بعضي ازمداحان، اكثر مراجع عاليقدر فرموده اند كه ازخواندن اينگونه اشعار اجتناب و پرهيز شود.

چرا عموم مردم نسبت به دين بيگانه شده اند؟

پرسش

چرا عموم مردم نسبت به دين بيگانه شده اند؟

پاسخ

با احترام وابراز ارادت به شما وتمامي جوانان برومندي كه نسبت به مفاهيم وارزشهاي متعالي انساني والهي ومظاهر مذهبي احساس تعهد ومسؤوليت مي نمايند ونسبت به تغيير ارزشها و بي اعتنايي به مصاديق ديني عكس العمل مناسب نشان مي دهند.

اما درمورد سؤال شما بايدعرض كنيم ما نيز قبول داريم كه پس از پذيرش قطعنامه 598 وتوقف جنگ تحميلي عراق عليه ايران، جامعه دچار تغييراتي گرديد كه يكي از مهم ترين تغييرات، دگرگوني درنظام ارزشي است كه براي اكثريت افراد جامعه كم وبيش محسوس است. اما تغيير ارزشها ودگرگوني آنرا با قاطعيت نمي توان بيگانگي با دين ياخداي ناكرده بي ديني ولامذهبي ولاقيدي گذاشت. درگذر زمان جامعه نسبت به بعضي ازمسائل ارزشي تغيير عقيده مي دهد. برخي ارزشها به ضد ارزش وبعضي ضد ارزشها ارزش تلقي مي گردد، ولي درعين حال اگر همين افراد درموضع تصميم گيري وانتخاب قرار گيرند خود را ديندار مي دانند واگر ما اصرار ورزيم آنها بي دين هستند موجب طرد بيشتر آنان ودور شدن از مظاهر ديني خواهيم شد.

درست است كه وقتي به كوچه وبازار وپارك و ...مي رويم مظاهر مادي و كم توجهي به برخي احكام ودستورات ديني رامشاهده مي كنيم وهمين افراد را نيز مي توان در مساجد، حسينيه ها، بارگاه منور امام رضا"ع"، تشييع جنازه شهدا، هيأت عزاداري و... مشاهده كرد. در اين صورت آيا مي توانيم اين افراد را لامذهب ولاقيد بدانيم. ممكن است به برخي مصاديق مذهبي بي توجهي داشته باشند ولي لاقيد نباشند. بندرت مي توان افراد بي توجه به مظاهر ديني رايافت كه تعمداً تظاهر

به مخالفت با بعضي احكام ديني بنمايند. آيا با جرأت مي توانيم بگوييم اگر فرد يا افرادي برخي مظاهر ديني را در پوشش رعايت نمي كنند، بي دين ويا لاقيد هستند، قطعاً بطور قاطع نمي توان پاسخ داد. چقدر از دختراني كه پوشش نامناسب دارند به قصد مخالفت ومبارزه با دين پوشش خود را برگزيده اند. آنان درشرايط محيطي وجو حاكم رفتاري همسو با همنوعان خويش از خود بروز مي دهند، بسياري از جوانان از محاسن ومعايب اعمال خويش بي خبرند. اهميت و ضرورت آنچه انجام مي دهند به خوبي درك نكرده يا نمي كنند. آثار مثبت ومنفي عمل خودشان را به روشني دريافت نكرده اند.

بعضاً با برخوردهاي سطحي وظاهري واوامر ونواهي بدور از شرايط تأثيرگذار خانواده و بستگان و...مواجه شده اند. زمينه جواني كردن نيافته اند. شخصيت خود را در مسير درست وصحيح نتوانسته اند به ظهور وبروز برسانند بنابراين براي ابراز وجود وشخصيت دست به كارهايي مي زنند كه بسياري ازآنها با تعاليم ديني ومذهبي ممكن است درتعارض باشد وبسياري از اعمال آنها في نفسه ممكن است معارض با دستورات اسلامي نباشد ولي عرف حاكم وآداب ورسوم

وسنت ها وباورهاي گذشته و...آنرا نپذيرد.از سوي ديگر بسياري از مردان وزنان وجواناني (دختران وپسران) كه به حفظ ظواهر ديني تقيد دارند جزدرهنگام ضرورت به كوچه وبازارو خيابان نمي آيند. بسياري از آنان از اينكه در كوچه وبازار پرسه بزنند و...اكراه دارند. بنابراين اگر بخواهيم قضاوت كلي در مورد جامعه بكنيم بايدهمه اينها را ببينيم، خوب است بدانيد بر اساس تحقيقاتي كه سازمان ملي جوانان انجام داده است ودر روزنامه كيهان، پنجشنبه 8خرداد 1382 درج

گرديده است : 4/76% درصد از جوانان نظام مبتني بر ولايت فقيه را مظهري از مردم سالاري ديني دانسته اند 76% معتقدند مردم سالاري ديني بهترين روش حكومت است. 79% تحقق واجراي عدالت در جمهوري اسلامي را بهتر از ساير كشورهاي اسلامي دانسته اند. 77% درصداز جوانان قانون اساسي كشور را كه براساس تعاليم ديني تدوين شده است از بهترين قوانين اساسي مي دانند. آيا اين درصد عظيم از جوانان را مي توان با دين بيگانه دانست؟

دوست عزيز، دانشجو درشرايط كنوني كه كشور، احساسات و شور وهيجان انقلابي وشور حماسي دوران دفاع مقدس را سپري كرده واحساس مي كند بايد به امور غير رزمي وبازسازي وسازندگي ورسيدگي به امور دنيوي بپرازد ودر شرايطي كه استكبار با همه توان وامكان خودش براي به زانو درآوردن اين نظام مقدس به پا خاسته است. وظيفه وتكليف ماوشمابسيار سنگين است. دشمن غداركمر همت بسته است تا ثابت كند دين قادر به اداره جامه نيست وبايد به گوشه و زواياي منازل ومساجد پناه ببرد و به مرور حذف شود. انقلاب اسلامي ايران برخلاف چنين انديشه اي مي خواهد ثابت كند دين اسلام قادر است سعادت دنيوي واخروي نوع بشر را تأمين وتضمين كند.

بنابراين برادر ارجمندهمه مابايد در نهايت جديت وباهمه وجود وتوان بكوشيم با شيوه هاي عملي درست وصحيح به هدايت عالمانه ومشفقانه نسل امروز بپرازيم واز طرد وحذف ونيش وكنايه جداً اجتناب ورزيم. بايد بشيرونذير باشيم. اميد و اميدواري را تزريق كنيم و با يأس ونااميدي مقابله ومبارزه كنيم وبراي تحقق اهداف عاليه دين مبين اسلام كه اجراي عدالت وشفقت ورحمت واسعه است، با قلم و قدم وامر ونهي مشفقانه

ودوستانه، مجدانه تلاش كنيم. دستان پر انرژي وتوانمند شما جوانان برومند و روشن ضمير را در هدايت جامعه بسوي فلاح وسعادت ورستگاري به گرمي مي فشاريم وبه همت عاليه شما چشم اميد بسته ايم.

چرا پس از دو سه سال از انقلاب كه گذشت درارتباط با مردم حشر و نشر و تعامل اجتماعي از صداقت افراد كاسته شده است و مردم در نتيجه بيشتر دچار استرس و اضطراب مي گردند، آن قناعت و پاكي كه در مردم وجود داشت، وجود ندارد. سئوال من اين است چه كنيم تا اين صداقت و قنا

پرسش

چرا پس از دو سه سال از انقلاب كه گذشت درارتباط با مردم حشر و نشر و تعامل اجتماعي از صداقت افراد كاسته شده است و مردم در نتيجه بيشتر دچار استرس و اضطراب مي گردند، آن قناعت و پاكي كه در مردم وجود داشت، وجود ندارد. سئوال من اين است چه كنيم تا اين صداقت و قناعت مانند اول انقلاب حكم فرما گردد؟

پاسخ

براي پاسخ به سؤال شما بهتر است ما سفري به اول انقلاب داشته باشيم و اين سئوال را طرح كنيم كه چرا مردم ما انقلاب كردند؟ بي شك مردم ما (اكثريت تأثيرگذار) به مرحله اي از رشد فكري رسيده بودند كه توانستند نظريه سياسي اسلام را كه توسط امام خميني( طرح گرديد بپذيرند. پس مردم دوران انقلاب ما به يك رشد علمي و اخلاقي بالايي رسيده بودندكه اين مهم را انجام دادند، ولي جنابعالي در مقدمه سئوالتان از تغيير خصيصه اجتماعي افراد و رفتار آنها در طول دوران سخن گفته ايد پس بهتر است مايك تقسيم ساختار در ابتدا ارائه بدهيم.

الف _ اخلاقهاي ثابت افراد دراجتماع : بعضي از خلقيات در انسان مي تواند ثابت باشد، حتي فرد اگر در اجتماعي مخالف آن روحيه زندگي كند با همه اصتكاكهاي اجتماعي باز هم بر آن خلقيات پا برجا بماند. البته تغيير اين نوع از خلقيات در دراز مدت ممكن است و چه بسا خيلي از مردم خلقياتشان در دراز مدت تغيير مي كند. البته به سن و طبقه اجتماعي افراد نيز اين مهم بي ارتباط نيست.

1- تغيير خلقيات افراد در اجتماع در دراز مدت : در دراز مدت مي توان با تبليغات

روحيات افراد را تا حدي تغييرداد. تغيير روحيات افراد در جامعه در ارتباط اجتماعيشان پديدار مي شود. هر قدر روحياتي مانند صداقت، درستي و راستي افراد در درونشان ريشه دار نباشد امكان تغيير به آساني صورت مي گيرد.

2- عدم تغيير خلقيات افراد اجتماع : هر قدر خصيصه هاي خوب افراد اجتماع بيشتر تكرار شود و اصتكاك اجتماعي در برخورد افراد صورت نگيرد خلقيات افراد اجتماع ادامه پيدا كرده و رشد و تعالي پيدا مي كند.

ب _ اخلاقهاي متغيير افراد اجتماع : در برخي از اتفاقات اجتماعي و سياسي افراد جامعه در مدت كوتاهي و به خاطر عواملي مختلف يك سري حالاتي پيدا مي كنند كه بعد از مدتي آن حالات را ترك مي كنند. و بايد عرض شود كه اگر حال خوشي كه انسان كسب مي كند همراه با تفكر نباشد و استمرار نيابد و تعميق نگردد، درمعرض خطر است و اگر تبديل به ملكه شود و در درون قلب انسان ريشه يابد هرگز از روح، قلب و فكر انسان پاك نمي شود. معمولاً در انقلاب ها و كودتاها و يا برخي از اتفاقات خوب و بد اجتماعي اي_ن روح_يات و حالات ظ_هور مي كنن_د و بع_د از مدت_ي فروك_ش مي نمايند. از جمله عواملي كه باعث ظهور اين نوع روحيات مي شود عبارت است از :

1. خلق افراد تابع احساسات و هيجانها و عواطف اجتماعي : مثلاً به خاطر تلقينات صفت شجاعت در موقع جنگ افراد اجتماع شجاعتر به نظر مي آيند و يا در موقع بلاهاي طبيعي مثل زلزله، مظلوم به نظر مي رسند، و يا موقع انقلاب افراد احساس مي كنند دنيا

عوض شده و ديدشان تغيير كرده است.

2. خلق و خوهاي گزينشي در افراد جامعه : برخي از افراد اجتماع به خاطر منفعت ها و هم رنگ شدن با افراد براي سودطلبي اقدام به تظاهر و ظاهر سازي هاي شخصي و اجتماعي مي نمايند و اين رفتار بيشتر در همان اتفاقات اجتماعي خود را نشان مي دهد. مثل انقلاب ها و جنگ ها و ...

ممكن است برخي افراد جامعه خودشان را در انقلاب افراد مهذب و مخلص نشان دهند كه بعد از مدتي درون اصلي شان خود رانشان مي دهد.

به نظر بنده مهمترين عاملي كه صداقت افراد جامعه را در دوران انقلاب سبب مي شد ، عبارت بود از :

شخصيت والاي امام( و انقلابيون : بي شك امام خميني( تنديس اخلاق و صداقت بود. او الگويي بود براي تمام رهبران، انساني مهذب و بزرگوار و صادق كه بايد سالها بگذرد كه بزرگواري او خود را از پشت حجاب زمان نشان دهد. جوانان به او عشق مي ورزيدند و او را مرشدي تمام براي خود مي دانستند و او را الگوي همه چيز خود مي دانستند و پيران به او اقتدا مي كردند. در كنار امام( نيز شخصيت هاي وارسته اي همچون شهيد مطهري، بهشتي، رجايي باهنر و ...بودند، در چنين شرايطي بي شك افراد جامعه يا به حقيقت يا به تظاهر خود را با صداقت نشان مي دادند.

ولي هر قدر كه روزگار سپري شد برخي از افراد شعارهاي اصلي انقلاب را زير پا گذاشته و رفته رفته برخي از افراد جامعه مورد حملات تبليغاتي گستردة رسانه هاي مخالف انقلاب اسلامي قرار گرفتند از طرفي برخي از افراد از

شرايط موجود سوء استفاده نموده و باعث شدند دلسردي جاي اميد را بگيرد اگر ما آن چنان رشادت وفداكاري را كه در ميدانهاي جنگ داشتيم بعد از جنگ در دوران سازندگي ادامه مي داديم، شايد وضع اجتماعي ما اين گونه نمي بود. پس بايد به قول مقام معظم رهبري پيوسته در فكر اصلاح و انقلاب باشيم و سعي كنيم هر جا و هر قدر كه خدا از ما بازخواست خواهد كرد و مي كند سعي در اصلاح خويش داشته باشيم. به قول تولستوي نويسندة بزرگ روسي، همه در فكر اصلاح جهان هستند و هيچ كس به فكراصلاح خويش نيست. ما اگر خودسازي و اصلاح نفس داشته باشيم خداوند ما را ترفيع مي دهد، رشد مي دهد، الگو قرار مي دهد، چنانچه شايدخودمان متوجه نشويم. بايد افراد شايسته را به مجلس و دولت بفرستيم. براي برگشتن به صداقت، قناعت و ساده زيستي بايد قدم برداريم. ما كه انتقاد مي كنيم به زندگي خود توجه داشته باشيم كه ما چقدر گرفتار شديم. بايد فرهنگ سازي شود تا جامعه اي درست نشود كه رهبرانش هر قدر هم انسان هاي بزرگي مثل علي( باشند آنها را درميدان هاي جهاد تنها مي گذارند. و خدا دور كند از جامعه اي كه هم گردانندگان آن بي صلاحيت باشند هم مردمانش، كه ديگر از آن جامعه انتظار امر خيري نخواهد بود.

من نمي دانم به كدام ارگان يا شخص و جايي مربوط مي شود ولي از شما سؤال مي كنم آيا شما صبح ها از ساعت 4 الي 8 تا 5/8 سري به پارك ملت در ملأ عام زده ايد كه ببينيد جوانان ما كه براي امر به اين پاكيزه و سالمي به نام ورزش به چه وضعي هستند؟! وقتي جوان و نوجوان من

پرسش

من نمي دانم به كدام ارگان يا شخص و جايي مربوط مي شود ولي از شما سؤال مي كنم آيا شما صبح ها از ساعت 4 الي 8 تا 5/8 سري به پارك ملت در ملأ عام زده ايد كه ببينيد

جوانان ما كه براي امر به اين پاكيزه و سالمي به نام ورزش به چه وضعي هستند؟! وقتي جوان و نوجوان من نوعي مي خواهد به پارك مراجعه كند چطور مي توانم او را منع كنم وقتي مي بينم محيط سالم نيست.(وقتي بنده به مأمورين پارك اعتراض كردم گفتند از مقامات دستور آمده جوانان آزاد باشند نگذاريد جوانتان اينجا بيايد)

پاسخ

كه درارتباط با مسأله فساد اخلاقي جوانان دو گونه برخورد مي توان داشت : يكي اين كه با تهديد و ارعاب و برخوردهاي خشن مانع از تحقق فساد در جامعه شد و ديگر آن كه بجاي توسل به زور براي توسعه فرهنگي، كاهش ناهنجاريهاي اجتماعي به اصلاح و دگرگوني باورها و نگرشاها پرداخت. و تجربه نشان داده در اين گونه موارد برخورد فيزيكي و ارعاب نه تنها كارساز نيست بلكه در بسياري از موارد نتيجه عكس مي دهد و از لحاظ روانشناسي نيز روش تنبيه و مجازات آخرين حربه تربيتي مي باشد حال آنكه در طول ساليان گذشته ما براي اصلاح جامعه آنرا به عنوان اولين ابزار و وسيله به كار برديم و با آن كه رهبر معظم انقالب آيت ا...خامنه اي بر فريضة امر به معروف و نهي از منكر بصورت لساني تأكيد ورزيدند اما متوليان امر به تجاي امر و نهي زباني به امر و نهي عملي و برخورد فيزيكي پرداختند و به جاي اصلاح امور به تشديد آن كمك كردند.

راه حل دوم براي اصلاح ساختار اجتماعي و كاهش ناهنجاريهاي اجتماعي اصلاح و دگرگوني باورها و نگرشها است. اصلاح جامعه و روابط حاكم بر آن از جمله روابط دختر و پسر نيازمند بستر سازي

مناسب و كارهاي تأثير گذار فرهنگي است. لابد مي دانيد تا زماني كه زشتي امري براي فرد فرد آشكار نشود از آن اجتناب نخواهد كرد و اگر شخص يا اشخاصي مانع از انجام آن شوند وقوع آن امر صورت مخفي و غير علني پيدا كرده و در خفا گسترش مي يابد و به مرور ر صحنه اجتماع بروز و نمود خواهد يافت، و چون از گستردگي برخوردار گردد عملاً ممانعت و مخالفت عملي با آن به آساني ميسر نخواهد بود. البته ما نيز همانند ماخواستار محيلي سالم براي رشد اررشها و كمالات هستيم و همة ما مسئول اصلاح وضع موجود بوده و از مسئولان نيز انتظار داريم راهكارهاي عملي و تأثير گذاري در اين امر حياتي ارائه و دنبال نموده و محيط را براي رشد ارزشهاي انساني اسلامي مهيا كنند.

و در ارتباط با اين مسأله كه فرموده بوديد چگونه جوانتان در محيطي كه آلوده به انواع فساد است دچار آلودگي نشود، عرض مي شود : اولاً غير از پارك ملت مكانهاي ورزشي ديگري در سطح شهر احداث شده كه براي اطمينان بيشتر مي توانيد جهت ورزش به آن مكان ها مراجعه كنيد. ثانياً تذكر اين نكته خالي از لطف نيست كه با اين كه محيط نقش زيادي در اخلاق و روحايات افراد باز مي كند اما انسان ها در سخت ترين شرايط و بدترين محيط هاي اجتماعي مي توانند با اراده اي قوي دامان خود را از آلودگي ها پاك نگه دارند. چنانچه در همين دوره كنوني بسياري از جوانان سليم العقل نه تنها آلوده به گناه نشده بلكه مراحل رشد و كمال معنوي خود را يكي

پس از ديگري طي مي كنند كه البته اين مسأله وابستگي بسيار شديدي در مرحله اول به تربيت خانوادگي افراد و در مرحله دوم به تربيت مربيان دلسوز دارد. اول معلماني كه درس زندگي به كودك مي آموزند و در دل پاك او نقش هاي خوب وبد ترسيم مي كنند پدر و مادرهستند. اولين عاملي كه دل بي آلايش طفل را به صفات پسنديده يا ناپسند متصف مي كند و در وي تمايلات روا يا ناروا پديد مي آورد تربيت خانوادگي است.

امام باقر( مي فرمايند : "فرزندان بشر با صلاحيت اخلاقي پدران خود از خطر انحراف مصون مي مانند""1"

البته از تأثير دوست بد نبايد غافل بود، چنانچه حضرت علي( در وصاياي خود به امام حسن مجتبي( به اين مسأله اشاره كرده و مي فرمايند : "از مراكز بد نام بپرهيز، از مجالسي كه مورد سؤظن است دوري كن، و بدان كه رفيق بد دوست خود را فريب مي دهد و ميل او را به كارهاي ناپسند تحريك مي كند و سرانجام آلوده اش مي سازد""2"

در پايان به اين مطلب نيز اشاره اي مي كنيم كه ؛ انقلاب و نظامي كه با خون هزاران هزار شهيد به ثمر رسيده است امانتي است الهي، و همه ما در حفظ و حراست آن مسؤليم، لذا بايد ضمن تلاش در جهت سالم نگه داشتن جوانان خويش در جهت حفظ ارزشها نيز بكوشيم و به صور مختلف در خصوص حفظ ارزش ها متوجه سازيم. در چنين محيطي يقيناً افراد سودجو و غير ارزشي مجال فعاليت نخواهند داشت و كسي جرأت نخواهد كرد ارزشهاي انقلابي و اسلامي را فداي بي بند

و باري جوانان كند.

منابع :

1. بحار15/ص178

وسايل3/ص206

بهترين صورت شناساندن ولايت فقيه به مردم عام با تحصيلات كم چيست؟

پرسش

بهترين صورت شناساندن ولايت فقيه به مردم عام با تحصيلات كم چيست؟

پاسخ

از طرفي مي دانيم كه اسلام به همه نيازها وضرورتهاي انسان پاسخ مثبت داده و براي آن قانون وضع كرده است تا آنجا كه براي مسائل غير ضروري و پيش پا افتاده نيز احكامي قرار داده است.

نتيجه آنكه بايد در دوران غيبت امام"ع" پيش بيني لازم را براي ضروري ترين و حياتي ترين مسائل جامعه كه حكومت است نموده باشد ونمي توان باور كرد كه اسلام براي اين مقطع از زمان كه ممكن است طولاني هم باشد هيچ نوع پيش بيني نكرده باشد. زيرا فرض اينكه در جامعه اي حكومت اسلامي نباشد مساوي است با اينكه اسلام نباشد.

به خاطر اينكه قوانين اجتماعي وسياسي اسلام از قبيل مسائل اقتصادي، حدود، ديات، قصاص قضاوت و...همگي با نبود حكومت تعطيل وتنها مسائل اخلاقي وعبادي اسلام باقي مي ماند كه آن هم در يك حكومت طاغوتي و غير اسلامي به طور صحيح وكامل پياده نخواهد شد ودر نتيجه هيچ يك از احكام و مسائل اسلامي بدون حكومت و نظام اسلامي به طوركامل اجرا نمي گردد.

بديهي است كه اسلام براي همه زمانها وهمه انسانها ست و محدود به زمان پيامبر و ائمه اثني عشر "ع" نيست.

بنابراين براي حفظ نظام و پياده شدن اسلام كه قطعاً مطلوب ومورد خواست خداوند است حكومت هم مطلوب ومورد خواسته اواست . واز اموري است كه لازم است جامعة مسلمين در انجامش بكوشند وبا توجه به هدف حكومت كه بسط عدالت واجراء قوانين اسلام وتربيت جامعه با آداب اسلامي است ناچار بايد دررأس حكومت، فقيهي عادل،مدبر وآگاه به زمان قرار گيرد تا حكومت

اسلامي پياده شود.)"1"

جهت اطلاع بيشتر ر ك : رعايت فقيه وحاكميت ملت،سيدحسن طاهري خرم آبادي،ص51

آيا ذكر نام مبارك امام حسين( با آهنگي تند وسريع براي تحريك جوانان سينه زن و همچنين مقابله با آهنگ هاي محرك هيجان آور غربي و داخلي كار درستي است؟ آيا اين بي احترامي به اهل بيت( كه مقامي بس بالاتر از اينها دارند نيست؟ آيا به جاي اينكه براي مبارزه با فرهنگ غ

پرسش

آيا ذكر نام مبارك امام حسين( با آهنگي تند وسريع براي تحريك جوانان سينه زن و همچنين مقابله با آهنگ هاي محرك هيجان آور غربي و داخلي كار درستي است؟ آيا اين بي احترامي به اهل بيت( كه مقامي بس بالاتر از اينها دارند نيست؟ آيا به جاي اينكه براي مبارزه با فرهنگ غرب روي عمق مطالب ذكر شده توسط امامان وهمچنين اهداف ايشان كار كنيم از نام مبارك ايشان بدون هيچ بهره فرهنگي و ديني براي مقابله با فرهنگ غربي و موسيقي آنها استفاده كنيم كار درستي است؟

پاسخ

با استفاده از سبك هاي جديد در صورتيكه موجب سبك شمردن ذكر مصيبت نشود مانعي ندارد. اما اگر مداحي به سبك موسيقي حرام اجرا شود وباعث ايجا غنا شود خواندن و گوش دادن به آن حرام است. مراد از آهنگهاي غير مجاز حرام همان موسيقي غنايي لهوي متناسب با مجالس لهو ومعصيت مي باشد.بنابر آنچه ذكر شد : 1. مداحي توأم با غنا حرام است 2. از مداحي توأم با آهنگهاي حرام بايد اجتناب شود.

البته تشخيص موارد ياد شده به عهده مكلف و تشخيص موسيقي حرام عرفي مي باشد.

اما ذكر اين نكته لازم به نظر مي رسد كه از آنجايي كه بايد حرمت ائمه ( درهر حال حفظ شود به نظر مي آيد كه حتي اگر به فرض مداحي به سبك موسيقي غيرمجاز باعث غنا نشود به جهت امكان وهن نسبت به ائمه اطهار( بايد از خواندن و استماع اين نوع مداحيها اجتناب شود وعلت اجتناب نيز توهين آميز بودن آن به مقام شامخ ائمه اطهار ( مي باشد و همانطور كه شما دوست عزيز مرقوم داشته

ايد بجاي تأييد و گسترش اين سبك عزاداريها مي بايست سيره علمي و اهداف ائمه( بيشتر مطرح و شفاف

سازي شود و در اين ارتباط تك تك افراد جامعه مسئولند. سوره سباء، آيه 46 در اين ارتباط مي فرمايد :

"قل انما اعظكم بواحدة ان تقوموا لله مثني و فرادي" حضرت امام خميني"ره" در صحيفه نور، ج5،در توضيح اين آيه چنين مي فرمايند : "خداوند تبارك و تعالي در اين آيه مي فرمايند كه يك موعظه به شما مي كنم واين موعظه اي است كه واعظش خداست وآورنده اش پيامبر اكرم( و مي فرمايد : "فقط يك موعظه است اين موعظه اهميتش خيلي زياد

بايدباشدكه با اين تعبير مي فرمايد آن موعظه اين است كه : "إن تقوموا لله مثني و فرادي" اينكه قيام كنيد براي خدا براي اقامه حق قيام كنيد لازم نيست كه اول يك اجتماعاتي باشد "ثم" انسان بعد از اجتماعات قيامي كند. يكي يكي هم اين تكليف هست مثني و فرادي هم هست دو تا دوتا هم هست يعني تنهايي تكليف قيام لله هست ميزان اين است كه انسان تشخيص دهد لله است و قيام براي خداست واگر لله شد از اينكه تنها هستيم و جمعيتمان كم است ديگر وحشتي نيست. قيام لله هيج خسران ندارد.

در پايان به نكته اي اشاره مي كنم كه قابل توجه مي باشد؛ اسلام با اصل موسيقي مخالف نيست بلكه در بعضي موارد موسيقي ها را تجويز نموده است آيات قرآن كريم از آهنگ دلربايي برخوردار است وهمين آهنگ دلنشين بسياري از كفار قريش را جذب نمود، روايات معصومين( نيز چنين هستند. پس اصل موسيقي دراسلام حرام

نيست. درخصوص نام مقدس معصومين( نيز اگر در اين حد از موسيقي و آهنگ استفاده مي شود اشكالي ندارد و چه بسا جوانان را جذب نموده و به مرور دعوت به تفكر در سيره معصومين ( نمايد. نقطه مقابل آن بيان نام معصومين( است، با صداي زشت وساده كه ممكن است تأثير منفي در مستمع داشته باشد. مطلب ديگري كه بايد در خصوص سؤال شما بيان كرد اين است كه درهمه مسائل از واجب و حرام و مستحب و مكروه و مباح بايد مقتضيات زمان و مكان رامد نظر داشت. درهمه زمانها و مكانها نمي شود يك حكم واحد كرد مگر در اصول مسلّمه لاتغيير اسلام.

اميدواريم همه ما توفيق قيام لله براي بهبود وضعيت جامعه داشته باشيم.

* صحيفه النور،ج5،امام خميني"ره"

1- چرا كساني كه مي خواهند براي نسل جوان برنامه ريزي كنند اول نظر خودآنها ونياز آنها را از خودايشان سوال نمي كنند ؟

اشاره

2- آيا فكر نمي كنيد مقداري دير شده و ديگر اين حركتها پاسخگوي نيازهاي دقيق وظريف نسل جوان نيست ؟

3- به نظر شما آيا صادق ترين جوان هم از برگ

پرسش

1- چرا كساني كه مي خواهند براي نسل جوان برنامه ريزي كنند اول نظر خودآنها ونياز آنها را از خودايشان سوال نمي كنند ؟

2- آيا فكر نمي كنيد مقداري دير شده و ديگر اين حركتها پاسخگوي نيازهاي دقيق وظريف نسل جوان نيست ؟

3- به نظر شما آيا صادق ترين جوان هم از برگه سوالات پاسخي مورد نياز خودخواهديافت ؟ چرا رودر روي جوان پرسش و پاسخ نمي كنيد؟

پاسخ

ج س 1 : 1) ماهم معتقديم براي برنامه ريزي براي نسل جوان داشتن نيازها ونقطه نظرات جوانان ضروري ولازم است .

2) اگر منظور شما همين طرح پاسخ به سوالات معرفتي و عقيدتي است , اين واضح است كه يكي از نيازهاي واقعي و مهم نسل جوان , داشتن اطلاعات مفيد از مسائل ديني ورفع شبهات وپرسشهاي اعتقادي آنان است . واين طرح پس ازبررسي و كارشناسي لازم وبا توجه به نقطه نظرات جوانان مومن ومتدين وابراز نياز از سوي آنان برگزار مي شود .

3) اگر منظور شمابرنامه ريزي در سطح كلان جامعه است , براي اين منظور شوراي عالي جوانان كه مركب از كارشناسان متخصص و با تجربه ومسئولين ذيربط كشوري است , باروشهاي مختلف از نيازها و نظرات نسل جوان كسب آگاهي مي نمايند .

به عنوان نمونه از جمله جلسات برگزار شده توسط شواري عالي جوانان مي توانيد به ديداري كه برگزيدگان نسل جوان دررشته هاي مختلف علمي _ ورزشي _ هنري وغيره با مقام معظم رهبري داشتندودرآن ديدار خواسته ها ونظرات خود را مستقيماً با ايشان مطرح نمودند و گفتگوي آنان بطور مفصل از سيماي جمهوري اسلامي پخش شد ودررسانه هاي عمومي منعكس گرديد

, اشاره كرد .

4) با همه اين مطالب بايد اذعان كرد كه هنوز براي تحقق خواسته ها ورفع مشكلات نسل جوان فرصت بسياري براي كارو عمل وجود دارد .

ج س 2 : ا) به هيچ وجه وهيج وقت براي ارائه مطالب جديد وتوجه به خواسته ها و نيازهاي نسل جوان دير نيست . وبه قول معروف از هرجاي ضرركه برگردي به نفع است . اگر تابه حال به دلايلي دربرخي زمينه ها به جوانان بي توجهي شده است دليل نمي شود كه اين روند همچنان ادامه پيدا كند .

2) مسئوليت اين طرح , جوابگويي به شبهات وسوالات اعتقادي و معرفتي است نه پاسخ و حل نيازها و مشكلات نسل جوان و به نظر مي رسد يك نوع تعامل فكري وفرهنگي مفيدي باشد .اساساً چنين انتظاري از يك موسسه ويك نهاد وياحتي يك وزارتخانه انتظار بجايي نيست برنامه ريزي صحيح ودقيق مي طلبد نهادها وسازمانها ازتوان از يك مجموعه فراتر است . دراين خصوص كه هر نهادي متولي يك بخش از نيازهاي اساسي اجتماع باشد زيرا حجم گسترده وظائف اين طرح بايد گفت : پاسخ به نيازهاي عقيدتي وسياسي نسل جوان .

ج س 3 : 1) البته ارزيابي دقيق از ميزان موفقيت اين طرح واينكه سوال كنندگان محترم به پاسخ قانع كننده و مفيد دست يافته اند يا نه , بعداً بايد انجام شود . يكي از راههاي رسيدن به اين ارزيابي تكميل فرم نظر سنجي ارسالي است كه اميد است مورد توجه دريات كنندگان پاسخ قرارگيرد .

2) پاسخ به سوالات به دو شكل صورت مي گيرد : حضوري وغير حضوري .

وهر كدام داراي محاسن ومعايبي

است . مثلاً درشكل حضوري اين خوبي را دارد كه جوان و شخص سوال كننده مي تواند صريح وبي پرده وباشهامت خواسته وسوال خود را مطرح نمايد كه چه بسا درنوشتن اين مقدور نمي باشد . وهمچنين شخص پاسخگو مي تواند مخاطب خود را ببيندوبهتر حرف او رابفهمد , ومرحله اي از مخاطب شناسي انجام گرفته و وضعيت سوال كننده را درك كند ودر نتيجه پاسخ مناسب تري ارائه نمايد . ودرمقابل در شكل غير حضوري هم فوايدي وجود دارد از جمله اينكه افراد مي توانند مطالب راكه به دلايلي از گفتن آن درجمع ودرحضور ديگران خود داري مي كنند بطور مكتوب مطرح نموده وبدون اينكه شخص سوال كننده شناخته شود جواب را دريافت نمايد .

3) علاوه بر پاسخگويي غير حضوري , دراين طرح همايش هاي ويژه اي براي تحقق خواسته جنابعالي پيش بيني شده كه در پشت برگه سوالات نيز ذكر شده است .

در پاسخ به افرادي كه مي گويند كساني كه در عزاداري ها شركت مي كنند ابتدا بايد سيرة عملي را ياد بگيرند بعد عزاداري كنند چه بگوئيم؟

پرسش

در پاسخ به افرادي كه مي گويند كساني كه در عزاداري ها شركت مي كنند ابتدا بايد سيرة عملي را ياد بگيرند بعد عزاداري كنند چه بگوئيم؟

پاسخ

حادثه عاشورا حادثه عظيمي در تاريخ اسلام بوده ونقش بسيار زيادي در سعادت مسلمان ها وهدايت مردم داشته است اين حادثه در نظر ما بسيار با اهميت است لذا بايد با بزرگداشت وزنده نگهداشتن ياد وخاطرة آن از بركات وآثار عاشورا استفاده كنيم.

توجه به اين نكته اساسي ضروري است كه علاقة ما شيعيان به اهل بيت "ع" و جريان عاشورا را وقيام سيد الشهداء"ع" دراثر دو عامل تقويت مي شود، پرواز محبان اهل بيت به سرمنزل عشق و محبت به معصومين "ع" با دو بال ميسر است.

الف : عامل احساس محبت وعاطفه

ب : عامل شناخت وآگاهي

حقيقت اينست كه شيعيان به هردو عامل و هردو بال نياز دارند يعني عشق بدون شناخت وعاطفة بدون آگاهي چندان مفيد نسيت و شناخت بدون عشق ومحبت نيز كارساز نخواهد بود هر يك از اين دو عامل در ديگري توليد اثر مي كند. پس نبايد از اين دو عامل غفلت كرد. خصوصاً عامل شناخت وآگاهي. زيرا سوز وگداز شيعيان در مصائب اهل بيت وخصوصاً مصائب سيد الشهداء با الطاف خداوندي واستمداد از روح سالار شهيدان در ما علاقمندان به ابا عبدا.."ع" بسيار زياد است اما مراتب آگاهي و شناخت ما نسبت به اهداف آن بزرگوار و چگونگي پيدايش انقلاب عاشورا بسيار كم است . استاد شهيد مرتضي مطهري دربارة حادثه عاشورا مي فرمايند : "حادثه كربلا يك تجسم است از اسلام درهمه جنبه ها اما جان دارو روح دار حادثه امام حسين گوئي

براي ايجاد يك نمايش حماسي و پرخاشگري وتراژدي و وعظي و عشق الهي و مساوات اسلامي وعواطف انساني، همه

درآخرين اوج به وسيله قهرمانهاي مختلف از پير وجوان، زن ومرد، آزاد و برده ويا آزادشده، بالغ و كودك به وجود آمده وهمة ابعاد اسلام را هم نشان مي دهد. هم توحيد وعرفان وعشق الهي و تسليم ورضا ونرد محبت با حق باختن و پاكبازي با خدا، وهم

درع_ين حال جنب_ه اعت_راض و پ_رخ_اش_گري ش_دي_د وهم_دردي با محرومان، وهم حماسة اخلاقي تحرك و تجسم شجاعت و حماسه انساني، وهم وعظ واندرز وسكون خاص به آن، وهم برابري و مساوات اسلامي، وهم تجلي عاليترين عواطف اخلاقي واسلامي؛ مثلاً ايثار (داستان ابوالفضل "ع")، فداكاري و سبقت درآن، اينست معني جامع بودن قيام حسيني""1"

بنابراين مي بينيم كه حادثة عاشورا سيرة عملي ائمه است كه در حادثه عاشورا به نمايش درآمده است وبراي يادگيري اين سيره يكي ازبهترين راه ها، عزاداري است كه با تحريك احساسات وعواطف پيام عاشورا بطور بليغي به مردم مي رسد.

آيت ا...مصباح يزدي دراين رابطه مي فرمايند : "جواب اين است كه اين صحنه ها بايد به وجود بيايد كه غير از عامل شناخت، عامل احساسي، عاطفي نيز در ما تقويت شود. اگر اين عواطف تحريك شود، آن گاه مي تواند اثر كند. نمونه چنين تأثيري را مي توانيد در زندگي فردي ونيز زندگي اجتماعي خود بيابيد. بخصوص در اين سي _ چهل سال اخير كه حركت حضرت امام"ره" عليه دستگاه طاغوت وكفر شروع شد، ملاحظه كرديد كه درايام محرم وصفر نام سيدالشهداء"ع" وعزاداري سيدالشهداء"ع" مردم را به حركت وادار مي كرد. اين شور وهيجان جز درايام عاشورا

پيدا نمي شود وجز با همين مراسم سنتي عزاداري يا نظاير آن حاصل نمي شود، بايدعمل كرد ورفتاري نشان داد كه احساسات وعواطف مردم را تحريك كند، آنگاه اثر بخش خواهد بود. اين جا است كه متوجه مي شويم چرا امام"ره" بارها مي فرمود آنچه داريم از محرم وصفر داريم.چرا اين همه اصرار داشت كه عزاداري به همان صورت سنتي برگزار شود؟ چون درطول سيزده قرن تجربه شده بود كه اين امور نقش عظيمي در برانگيختن احساسات وعواطف ديني مردم ايفا مي كند ومعجزه مي آفريند. تجربه نشان داد كه بيشترين پيروزيهايي كه در دوران انقلاب ويا در دوران جنگ در جبهه ها حاصل شد، در اثر شور ونشاطي بود كه مردم در ايام عاشورا وبه حركت نام سيدالشهداء "ع" حاصل مي كردند""2"

درپايان مطلب سخني از مقام معظم رهبري ذكر مي شود كه مطلب را تمام كرده اند

"شما مداحان و گويندگان فضايل اهل بيت "ع" بهترين كساني هستيد كه مي توانيد حلقة عمل را به حلقة محبت وصل كنيد ويك سلسله و زنجيرة واقعي به وجود بياوريد.

برادران عزيز!اين انقلاب دشمن دارد و دشمنان جدي هم دارد. اما انقلاب روي دوش ايمان مردم است واين ايمان بايدهم عمق پيدا كند، هم صفا وجلا وهم مردم به اين ايمان تشويق شوند. لهذا كدام زبان مي تواند براي اين كار از زبان مدحان اهل بيت"ع" مناسبتر باشد.""3"

(1) حماسه حسيني،ج3،ص343

(2) آذرخشي ديگر ازآسمان كربلا،ص21و22

رازهاي غم، ص104

چرا امروزه به راحتي ازكنار برخي از مفاسد اجتماعي مي گذريم؟

پرسش

چرا امروزه به راحتي ازكنار برخي از مفاسد اجتماعي مي گذريم؟

پاسخ

بي توجهي نسبت به مفاسد اجتماعي دلايل مختلفي مي تواند داشته باشد. از جمله طبيعي شدن موضوع بخاطر كثرت آن مانند پديدة بدحجابي نسبت به اول انقلاب و يا بي توجهي و عدم برخورد قاطع ارگانهاي مسؤول با موضوع كه ديگران را در برخورد با مفاسد بي انگيزه كرده است و يا آلوده شدن خود افراد و ضعف ايمان درهر حال براي مؤمنين در هر شرايطي امر به معروف ونهي از منكر جزء وظايف ديني است كه در اين راستا بايد از اطلاعات كافي در شناخت معروف ومنكر و نحوة انجام آن برخوردار باشد به فرمايش شهيد مطهري امر به معروف ونهي از منكر از پند شروع مي شود وبه بند ختم مي شود ولي فاصله پند و بند راههاي زيادي است كه اگر در نهايت به آنها مؤثر واقع نشد بايد از بند استفاده كرد اما متأسفانه عده اي فكر مي كنند اولين وسيله براي برخورد وامر به معروف ونهي از منكر توسل و استفاده از بند است.

چرا نوجوانان و جوانان نسبت به مسائل ديني و امور مذهبي كم رغبت مي باشند؟

پرسش

چرا نوجوانان و جوانان نسبت به مسائل ديني و امور مذهبي كم رغبت مي باشند؟

پاسخ

عوامل زيادي دخالت دارد از جمله:

1- عدم آشنايي به فلسفه دين و مذهب.

2- مسامحه كاري و اهميّت ندادن به مذهب.

3- توهّم هدم سازش باور ديني با لذّات دنيوي.

4- خانواده يعني خانواده شان يا مذهبي نيستند يا مذهبي هستند منتهي جوّ معنوي در منزل حاكم نيست، يا جو معنوي هم حاكم است منتهي عمل كرد و برخورد خشن و غير اصولي است.

5- برخوردهاي نامناسب افراد مذهبي با ديگران.

6- عدم موفقيت متدصيان امر تبليغ در استفاده شيوه هاي درست تبليغ.

چگونه مي توان برادران كوچكم را به نماز تشويق كنيم؟

پرسش

چگونه مي توان برادران كوچكم را به نماز تشويق كنيم؟

پاسخ

آنان را سفارش كنيد به مسجد بروند و با جماعت نماز بخوانند. فوايد نماز را برايشان تذكر دهيد. كتاب هايي درباره نماز نماز كه مناسب با آنان باشد، براي آنان تهيه كنيد. آيات و رواياتي كه درباره بي نماز است و عذاب هايي كه براي آنان مقرّر شده است به صورت ساده با زبان خودشان، برايشان توضيح دهيد و آنان را از دوستان بد و بي نماز جدا كنيد. به معلمشان بگوييد كه در كلاس به نماز تشويق كند.

براي معرفي اسلام و انقلاب و امام به مردم به ويژه نسل جوان چه كارهايي مي توانيم انجام دهيم؟

پرسش

براي معرفي اسلام و انقلاب و امام به مردم به ويژه نسل جوان چه كارهايي مي توانيم انجام دهيم؟

پاسخ

معرفي و شناساندن اسلام و انقلاب و امام بايد در دو بخش نظري و عملي انجام گيرد؛ يعني مباني اسلام و انقلاب و تفكر امام ره بايد در بين مردم به صورت شفاف و عميق مورد بررسي قرار گيرد و به شبهات پاسخ داده شود و از طرفي نقش اسلام در احياي تمدن بشري و دستاوردهاي انقلاب اسلامي و خصوصيات رفتاري حضرت امام در صحنه هاي مختلف سياسي علمي، اجتماعي در قالب شعر و داستان و فيلم و غيره به صورت جذاب تبيين شود.

در شرايطي كه روحاني محل به دليل كهولت سن نمي تواند به وظيفه تبليغي خود عمل نمايد ما چه وظيفه اي دارم؟

پرسش

در شرايطي كه روحاني محل به دليل كهولت سن نمي تواند به وظيفه تبليغي خود عمل نمايد ما چه وظيفه اي دارم؟

پاسخ

وظيفه امر به معروف و نهي از منكر تنها به عهده روحاني محل نيست، بلكه اين وظيفه بر دوش همه اقشار جامعه قرار دارد و در شرايط مذكور اين فريضه مهم نبايد ترك شود. در اين راستا بايد جوانان مؤمن و نيروهاي فرهنگي در قالب تجمع و تشكيلات مذهبي از قبيل بسيج، انجمن اسلامي و غيره با جذب نوجوانان و برنامه ريزي دقيق در جهت ارتقاي سطح فكري مردم و تشكيل جلسات مذهبي، ترويج فرهنگي كتاب خواني، توجه به قرآن و اهل بيت(ع) معرفي الگوها و تأسيس كتا بخانه به وظيفه خود عمل نمايند.

يكتاپرستي به خصوص در دوره جواني را بين كشور عزيزمان ايران و ديگر كشورهاي اسلامي مقايسه نماييد؟

پرسش

يكتاپرستي به خصوص در دوره جواني را بين كشور عزيزمان ايران و ديگر كشورهاي اسلامي مقايسه نماييد؟

پاسخ

هيچ كشوري در توحيد و يكتاپرستي قابل قياس با ايران نيست ; زيرا همه كشورها طوق بندگي وعبوديت آمريكا را بگردن انداخته اند.

چه كمبودهايي را در جامعه احساس مي كنيد كه موجب دوري ما از يكتاپرستي ايده آل گشته است ؟

پرسش

چه كمبودهايي را در جامعه احساس مي كنيد كه موجب دوري ما از يكتاپرستي ايده آل گشته است ؟

پاسخ

در جامعه ما هنوز عدال كيفي به معناي واقعي كلمه اجرا نمي شود و عقايد ديني هنوز فراگير وهمگاني نيست , صدق و راستي عمومي نشده , شرك و نفاق براي رسيدن به مقاصد در مقياس قابل توجهي حكم فرما است . اگر توكل و اتكال همه ما به خدا باشد اگر او را رازق حقيقي بدانيم اگر عبد واقعي او باشيم امروز قطعا مدينه فاضله را تشكيل داده بوديم , ولي هنوز از توحيد واقعي فرسنگ ها دوريم .

چرا اداره مساجد وضعيت مطلوبي ندارد؟ و گاهي افراد بدسابقه مجاور مسجد هستند؟ چرا در عصر كامپيوتر و تكنولوژي , امور مساجد به طور رايانه اين انجام نمي گيرد و وظايف روحانيون مشخص نمي شود تا آن هامسئوليت داشته باشند؟

پرسش

چرا اداره مساجد وضعيت مطلوبي ندارد؟ و گاهي افراد بدسابقه مجاور مسجد هستند؟ چرا در عصر كامپيوتر و تكنولوژي , امور مساجد به طور رايانه اين انجام نمي گيرد و وظايف روحانيون مشخص نمي شود تا آن هامسئوليت داشته باشند؟

پاسخ

مطلب فوق دربارهء تمام مساجد صدق نمي كند, زيرا الآن مساجدبسياري در تهران و شهرهاي بزرگ وجود دارند كه با شيوهء مدرن و برنامه ءمشخص و امكانات پيشرفته اداره مي شوند, حتي سازماني به نام در تهران و بعضي شهرها فعال هستند و امور مساجد را فيصله مي دهند كه اگر اين امر با برنامه ريزي گسترش پيدا كند و نسبت به همهء مساجدتعميم داده شود, مشكلات مرتفع خواهد شد; البته چون اداره كنندگان اصلي مساجد, مردم هستند و تأمين هزينهء آن به عهدهء آن ها است , طبيعي است فرهنگ و افكار مناطق گوناگون و توانايي مردم بي تأثير نيست .

در هر حال رفع نقص گسترده , زمان و امكانات بيش تري مي طلبد.

چگونه مي توان شخصي را كه اتعقاد به مذهب و دين ندارد, به راه راست هدايت كرد؟

پرسش

چگونه مي توان شخصي را كه اتعقاد به مذهب و دين ندارد, به راه راست هدايت كرد؟

پاسخ

از دو راه مي توان ديگران را هدايت كرد:

1 تبليغ منطقي و مستدلّ (وجادلهم بالّتي هي أحسن ).(1) استدلال و مجادلهء عاقلانه و با روش صحيح و بااخلاق حسنه ;

2 تبليغ عملي : وقتي رفتار و اخلاق خوب شما را مشاهده كنند, تحت تأثير واقع مي شوند (كونوا دعاةللناس بغير ألسنتكم ليروا منك الورع والاجتهاد والصلاة و الخير فانّ ذلك داعية;(2) مردم را با اعمال و رفتارتان هدايت روايت از امام صادق 7است .

كنيد. اگر مردم از شما تقوا و ورع و عبادت و نماز و كارهاي خير را ببينند به خير و صلاح هدايت مي شوند).

(پ_اورقي 1.نحل (16 آيهء 125

(پ_اورقي 2.بحارالانوار, ج 67 ص 303

آيا هم اكنون يزيديان وجود دارند! در چه مناطقي زندگي مي كنند و وظيفهء ما در برخورد باآنان چگونه بايد باشد؟

پرسش

آيا هم اكنون يزيديان وجود دارند! در چه مناطقي زندگي مي كنند و وظيفهء ما در برخورد باآنان چگونه بايد باشد؟

پاسخ

اگر مقصودتان اين است كه افرادي از نسل باقي مانده اند يا نه , از اين مطلب اطلاعي نداريم . و اگر مراد شما از يزيديان , كساني است كه منطق و عمل يزيد را انجام مي دهند و يزيدي رفتارمي كنند و با اسلام و دستورهاي آن و با حسين زمان خود مي جنگند, مي توان گفت افرادي كه اهل شراب و قمارو فسادهاي اخلاقي و مبارزه با حق و امامت مي باشند, يزيدي اند, كه شايد تعداد آنان در دنيا فراوان باشد.

در برخورد با آنان بايد را پيدا كرد و همراه با ايشان به جنگ يزيديان رفت . اما اگر مرادتان فرقهء است , آنان چند گروه هستند:

1 يزيديان : گروهي منسوب به و فرقه اي از خوارج نهروان هستند.

2 گروهي ديگر كيش را صورت دگرگون شدهء دين زردتشتي و لفظ را از ريشهء به معني يزدان مي دانند.

3 يزديان , پيروان شيخ شرف الدين ... ابن روان , از مشايخ قرن ششم مي باشند كه از نسل يزيدبن معاويه است .

4 يزيديان سلسلهء شروان شاهيان اند, به اعتبار اين كه نام يكي از نياكان آنان است . بدين مناسبت خاقاني , شروانشاهان را يزيديان و آل يزيد مي خواند.(1)

(پ_اورقي 1له .دهخدا, لغت نامه , ج 14 ص 21033

عبرت هاي عاشورا براي جامعه و نسل جوان چيست ؟

پرسش

عبرت هاي عاشورا براي جامعه و نسل جوان چيست ؟

پاسخ

يكي از منابع مهم عبرت پذيري سرگذشت ديگران است . در قرآن نيزتاريخ امت هاي گذشته براي عبرت پذيري مطرح شده است .

در سرگذشت فرعون آمده است :

سرگذشت عبرتي است براي كساني كه خدا ترسند>. امام علي 7فرمود: .(1)

يكي از حوادث مهم در واقعهء كربلا, پيام ها و عبرت هاي نهفته آن است . از جمله پيام هاي اين حادثه , دين مداري , خدامحوري , شجاعت , عرفان , ايثار, عدالت گرايي و آزادي خواهي است .

قيام امام حسين 7به همهء مسلمانان , به ويژه جوانان اين درس را داد كه پاسدار دين و معنويت و ايثار و غيرت ديني باشند.

غيرت ديني , يعني اجازهء تجاوز به حريم دين ندادن و خشم مقدس در برابر دين ستيزان .

تاريخ زمان رسول اكرم 6نشان مي دهد مسلمانان چگونه از اسلام وارزش هاي آن دفاع كردند, اما در زمان امام حسين 7بر اثر سياست حاكمان ستمگر, مسلمانان غيرت ديني خود را از دست دادند.

يكي از عوامل مهم زمينه ساز كربلا دنيا گرايي است .

بي ترديد يكي از علل شهادت امام و يارانش , حُب جاه و دنيا بود. وعده هاي ثروت و رياست به مسلمانان , توسط دستگاه حكومت , سبب شد انگيزهء قتل امام 7در مردم به وجود آيد. عمر بن سعد براي رسيدن به حكومت ري , دستورقتل امام 7را صادر كرد. امام فرمود: مردم بندگان دنيايند و دين لقلقهء زباني بيش نيست .

در زمان رسول اكرم 6دين اسلام به عنوان ديني پويا و جامع , اساسي ترين نقش را در تمدن

و معنويت مسلمانان داشت . متأسفانه مسلمانان بعد از پيامبر, ازمعارف اسلام فاصله گرفتند و همين سبب شد دچار ناهنجاري هاي سياسي واجتماعي شوند. از اين رو جامعهء اسلامي نياز به اصلاح داشت .

امام 7يكي از علل قيام را, اصلاح امت دانست . مقام معظم رهبري درخصوص عبرت پذيري عاشورا مي نويسد: اولين عبرت اين است كه ببينيم چه شدپنجاه سال بعد از درگذشت پيغمبر(ره ) جامعه اسلامي به آن حد رسيد كه امام حسين 7ناچار شد براي نجات جامعه , فداكاري كند! چه وضعي بود كه حسين بن علي 7احساس كرد اسلام فقط با فداكاري او زنده مي ماند و گرنه از دست مي رود؟!

پيامبر6براي هدايت مردم , قرآن و عترت را باقي گذاشت , تا مسلمانان باپيروي از اين دو امانت گران سنگ , سعادت دنيا و آخرت را تأمين كنند. متأسفانه بعد از رحلت رسول 6كساني بر مسند قدرت نشستند كه لياقت رهبري جهان اسلام را نداشتند. از اين رو جريان غدير فراموش شد و خلافت از مسير اصلي منحرف و نتيجه آن شد كه در زمان امام 7يزيد به عنوان جانشين پيامبر6برمسند قرار گرفت !

يكي از علل شكست امام 7جهل مردم و بي وفايي آنان بود. هر انقلابي نياز به دو عنصر عمدهء رهبري و مردم دارد. در حادثهء طف , امام 7لايق ترين وشايسته ترين فرد براي رهبري بود, ولي جهل مردم و بي وفايي مسلمانان سبب شدامام 7شكست بخورد.

با توجه به مطالب گذشته بايد گفت : افول غيرت ديني , دنيا گرايي , فاصله گيري از معارف اسلامي , كنار گذاشتن اهل بيت : و بي وفايي مردم ,

عبرت هاي عاشورابراي مردم است . جوانان بايد توجه داشته باشند غيرت ديني و بهره گيري معقول ازدنيا و كسب معارف ديني و پيروي از اهل بيت : و وفاداري به نظام و رهبر,عوامل حفظ و تداوم انقلاب اسلامي است .

(پ_اورقي 1.عبدالمجيد معاديخواه , فرهنگ آفتاب , ج 7 ص 3589

چه كنيم نسل جوان , عاشق قرآن و اهل بيت : شوند؟

پرسش

چه كنيم نسل جوان , عاشق قرآن و اهل بيت : شوند؟

پاسخ

براي آشنايي بيشتر جوانان با قرآن و اهل بيت : و عشق ورزي آنان به اين دو, راه كارهاي متعددي وجود دارد. يكي از آن ها بيان فضايل اهل بيت است . ائمه : نيز بدين معنا اشاره كرده اند. امام رضا7فرمود: اگر مردم خوبي هاي تعاليم ما را بشناسند, از ما پيروي مي كنند.

يكي از راه كارهاي مهم آشنا شدن جوانان , اهل بيت : بيان جايگاه محبت به آنان مي باشد. در برخي احاديث آمده است : هر كه با عشق آل محمد بميرد, شهيداست .

يكي از شعراي معاصر در اين باره مي سرايد:

]تولاي شما فرضي خدايي است قبول و ردّ آن مرز جدايي است

هر آن كس را كه در دين رسول است ولايت , مُهر و امضاي قبول است

ديانت , بي شما كامل نگرددبه جز با عشقتان دل , دل نگردد(1)

]شافعي يكي از علماي اهل سنت مي گويد:

]كفاكم من عظيم القدر انّكم من لم يصلّ عليكم لا صلاة له (2)

]در عظمت قدر شما _ اهل بيت _ همين بس كه هر كس در نماز بر شما درود وصلوات نفرستد, نمازش صحيح نيست .

در جامعه بايد به اهل بيت : احترام گذاشت و از آنان به عظمت ياد كرد. و باانتخاب نام هاي آنان براي فرزندان , تعظيم اهل بيت : را به نمايش گذاشت .

معرفي كتاب و مجله دربارهء ابعاد شخصيت و زندگاني اهل بيت : گامي بلنددر معرفي اهل بيت : و ايجاد علاقه به آنان است . والدين , حكومت و همه ءرسانه هاي گروهي بايد با معرفي

كتاب و آفرينش هاي فرهنگي وظيفهء خويش راانجام دهند.

ساخت سريال و به تصوير كشيدن ابعاد وجودي و فضايل اهل بيت :, يكي از راه كارهاي آشنايي جوانان به اهل بيت : مي باشد. مردم ايران , به ويژه جوانان ,عاشق معصومان : هستند و به تصوير كشيدن جذاب زندگاني آنان , جوانان علاقه ءبيش تري به اهل بيت : پيدا مي كنند.

براي آشنايي جوانان و ايجاد علاقه به قرآن راه هاي متعددي وجود دارد!

1 تبيين معارف بلند قرآن ; بي ترديد معارف قرآن همسو با فطرت انسان ها بوده و در راستاي نياز آنان تشريع شده است و لذا اگر معارف قرآن تبيين شود, جوانان باآن بيش تر آشنا مي شوند, آن گاه جذب قرآن خواهند شد.

2 فعاليت هاي قرآني ; يعني ايجاد كلاس و درس , براي معرفي آن به جوانان است .

3 تشويق حافظان و قاريان قرآن ; بعد از انقلاب , چنين كاري در جامعه صورت گرفت و سبب شد طيف وسيعي از جوانان قرآن گرا شوند.

4 برنامه هاي راديويي و تلويزيوني نيز در گرايش به كتاب آسماني مؤثر است .

(پ_اورقي 1.جواد محدثي , ابيات مثنوي (اهل بيت آفتاب ).

(پ_اورقي 2.الغدير, ج 2 ص 303

چند مجله و نشريهء خوب براي دانش آموزان نام ببريد.

پرسش

چند مجله و نشريهء خوب براي دانش آموزان نام ببريد.

پاسخ

مجلات زيادي براي اقشار مختلف جامعه به ويژه دانش آموزان منتشر مي شود كه مهم ترين آن عبارتند از: بيّنات ; با معارف اسلامي آشنا شويم ; سلام بچه ها; پيوند _ از انجمن اوليا و مربيان ; پوپك ; كيهان بچه ها وبشارت .

رزمندگان در جبهه بيش تر نمازشان را به جماعت مي خواندند يا انفرادي ؟

پرسش

رزمندگان در جبهه بيش تر نمازشان را به جماعت مي خواندند يا انفرادي ؟

پاسخ

رزمندگان علاقهء خاصي به نماز جماعت داشتند, اما مانع مهمي بر سر راه آنان , يعني غالباًنمي توانستند تجمع كنند, چون احتمال خطر بمباران هوايي يا گلوله هاي خمپاره و موشك وجود داشت و فرماندهان ,آنان را از تجمع در يك مكان منع مي كردند, مگر در مكان هايي كه فاصلهء آن با دشمن زياد بود. در آن مكان ها مانعي براي تجمع نبود و حتماً نماز جماعت بر پا مي كردند, به ويژه اگر روحاني بود.

معناي لغوي واژهء نماز چيست و چه راه هايي براي جذب جوانان به نماز پيشنهاد مي كنيد؟

پرسش

معناي لغوي واژهء نماز چيست و چه راه هايي براي جذب جوانان به نماز پيشنهاد مي كنيد؟

پاسخ

نماز كه عربي آن است به معني دعا و رحمت است ,(1) و الآن به معناي عبادت مخصوص به شكلي كه خوانده مي شود, است .

در مورد جذب جوانان به نماز, بايد گفت اگر موانعي كه بر سر راه جوانان براي رسيدن به كمالات معنوي است ,برداشته شود, جوانان جذب مي شوند. جوان با روحيهء شاداب و پر هيجان و با رشد غرائز جنسي و بروز اميال نفساني , موانع فراواني بر سر راه دارد. نماز خود به خود جاذبيت دارد, مخصوصاً با روحيهء پاك و صافي كه در جوان هست , تمايل او به خدا و معنويت از كسي كه مدت طولاني با مظاهر دنيا دست به گريبان بوده , بيش تر است . چندنمونه از مانع ها را بر مي شمريم :

1 ترغيب و تشويق جوانان به شهوت راني جنسي از طريق نشريات و فيلم و كتاب و عكس ها. 2 جلوه وجذابيت هاي مظاهر دنيوي , از قبيل مدها و لباس ها.

3 تشكيك در امور و شخصيت هاي معنوي .

4 بيكاري و فقر اقتصادي .

5 اخلاق بد پدر و مادر و برخورهاي نامناسب با جوانان .

هر كدام از اين ها مي تواند مانع بزرگي بر سر راه جوانان براي رسيدن به كمالات معنوي مخصوصاً نماز باشد. اماجاذبيت هايي كه مي توان ايجاد كرد:

1 عملكرد عاقلانه و مدبّرانه علما و روحانيون , مخصوصاً ائمهء جماعات و داشتن روحيهء شاد و برخورد صحيح و گرم گرفتن با جوانان .

2 تبليغات صحيح و جذاب دربارهء نماز.

3

بيان آثار و فوائد نماز و توجيه جوانان و ايجاد انگيزه در آنان .

4 معلمان مدارس نقش بسيار مهمي در جذب جوانان به نماز دارند.

5 نقش پدر و مادر و عملكرد آنان در خانه مي تواند مشوّق خوبي براي فرزندان باشد. بديهي است وقتي فرزندببيند والدين از نظر اخلاقي پسنديده و اهل نمازند, تأثير مثبتي بر فرزند خواهد داشت .

6 بردن جوانان به مكان هاي معنوي و مقدّس مانند مساجد و زيارت گاه هاي ائمه .

(پ_اورقي 1.مجمع البحرين , ج 1 ص 631

در خانواده اي مذهبي بزرگ شده ام , ولي پسرم كه در دوم دبستان است , علاقه اي به قرآن و حفظآن ندارد و بيش تر به موسيقي و ترانه علاقه دارد. چه كنم ؟

پرسش

در خانواده اي مذهبي بزرگ شده ام , ولي پسرم كه در دوم دبستان است , علاقه اي به قرآن و حفظآن ندارد و بيش تر به موسيقي و ترانه علاقه دارد. چه كنم ؟

پاسخ

عوامل مختلفي مي تواند در تباهي اخلاقي نقش داشته باشد.

1 تربيت ناسالم . چه بسا افرادي در خانواده هايي مذهبي تربيت يافته اند, اما با برخوردهاي ناصحيح و تند وخشن بچه ها را كه ظرفيتشان كم است , از دين و دين داري منزجر و زده مي كنند يا بد اخلاقي در داخل خانه از طرف پدر يا مادر, بچه را متمايل به افراد خارج از خانه مي سازد و اگر دوستان خارج از خانه افرادي منحرف يا متمايل به انحراف باشند, باعث تمايل به فساد مي شود. بنابراين پدر و مادر با رفتار خوب و سالم و عمل به دستورهاي اسلامي كم كم بچه ها را تحت تأثير خود قرار دهند و از جذب آنان به ديگران جلوگيري كنند. در اين زمينه نقش مادرمخصوصاً براي كودكان و نوجوانان بيش تر است .

2 آزادي بيش از اندازه به بچه ها دادن و اين كه بچه ها بدون هراس با هر كس رفت و آمد كنند.

3 لوس و نُنُر بودن بچه ها مخصوصاً اگر در خانواده تك باشند و هر چه خواست , برايش تهيه كنند و هر كچاخواست , او را ببرند و كودك در زندگي خود هيچ رنجي و محنتي را تحمل نكند.

4 بعضي از بچه ها كه تمايل به فساد دارند, به طينت و خميره و سرشت آن ها بر مي گردد, حال از جهت پدري يااز ناحيهء

مادري . كه برخورد با اين گونه بچه ها مشكلات زيادي بايد متحمّل شد و بايد سعي شود تا اين گونه بچه ها اززمينه هاي فساد دور باشند و وقت بيش تري صرف هدايت آنان كرد و آنان را مشغول به كاري كرد, تا فرصت كارخلاف پيدا نكنند.

حال جنابعالي از دوستان فرزندتان , جويا شويد. ببينيد آيا آنان افراد صالحي هستند يا از طريق بعضي دوستان كه خوش اخلاق و متدين هستند, با فرزندتان صحبت و سعي كنيد كم كم او را همراه خود به مسجد ببريد, تا بابروبچه هاي مسجد آشنا و دوست شود.

مقصود از اين كه مردم بايد با سنت هاي ماندگار علي 7آشنا شوند, چيست ؟

پرسش

مقصود از اين كه مردم بايد با سنت هاي ماندگار علي 7آشنا شوند, چيست ؟

پاسخ

امام علي 7يك سلسله كارهاي اجتماعي , حكومتي , فعاليت هاي اقتصادي عام المنفعه و كارهاي خداپسندانه داشت . ما كه ادعا مي كنيم : به علي 7علاقه منديم و از او الگو مي گيريم و مي خواهيم پيرو او باشيم و اورا امام و مقتداي خويش قرار بدهيم , بايد اوّلاً: بدانيم كه آن حضرت چگونه زندگي مي كرد و ثانياً: بعد از آگاهي وآشنايي به سيره اش , آن حضرت را الگو و مقتداي خويش قرار دهيم و به او تمسّك كنيم . به عنوان نمونه توجه شما رابه اين واقعهء تاريخي جلب مي كنم :

روزي عثمان بن حنيف فرماندار حضرت در بصره در يك ميهماني باشكوهي شركت كرد. در اين ميهماني ثروتمندان حضور داشتند, ولي از مستمندان و بيچارگان خبري نبود ميزبان غداهاي رنگارنگ را براي ميهمانان آماده كرده بود, به مجرد اين كه امام علي 7با خبر شد كه فرماندارش در اين ميهماني شركت كرد, نامهء شديداللحني به او نوشت كه محتواي اين نامه درس بزرگي براي يكايك مسلمانان خصوصاً شيعيان است . حضرت فرمود:

آن گاه آن چه حلال بودنش براي تو مشتبه بود از دهان بينداز و آن چه را يقين به پاكيزگي و حليتش داري تناول كن !

آگاه باش ! هر مأمومي امام و پيشوايي دارد كه بايد به او اقتدا كند. و از نور دانشش بهره گيرد, بدان ! امام شما ازدنيايش به همين دو جامه كهنه و از غذاها به دو قرص نان اكتفا كرده است , آگاه باش ! شما

توانايي آن را نداريد كه چنين باشيد. امامرا با ورع , تلاش , عفت , پاكي و پيمودن راه صحيح ياري دهيد, به خدا سوگند من از دنياي شما طلاو نقره اي نيندوخته ام ; و از غنايم و ثروت هاي آن مالي ذخيره نكرده ام و براي اين لباس كهنه ام بدلي مهيا نساخته ام واز زمين آن حتي يك وجب در اختيار نگرفته ام . و از اين دنيا بيش از خوراك مختصر و ناچيزي برنگرفته ام . اين دنيادر چشم من بي ارزش تر و خوارتر از دانهء تلخي است كه بر شاخه درخت بلوطي برويد ....

من نفس سركش را با تقوا تمرين مي دهم و رام مي سازم , تا در آن روز بزرگ و خوفناك با ايمني وارد صحنه قيامت شود, در آن جا كه همه مي لغزند او ثابت و بي تزلزل بماند (فكر نكن من قادر به تحصيل لذت هاي دنيا نيستم )به خدا سوگند اگر مي خواستم مي توانستم از عسل مصفا ... و مغز اين گندم , و بافته هاي اين ابريشم براي خود خوراك و لباس تهيه كنم , اما هيهات كه هوا و هوس بر من غلبه كند و حرص و طمع مرا وادار كند تا طعام هاي لذيذ را برگزينم .در حالي كه ممكن است در سرزمين يا كسي باشد كه حتي اميد به دست آوردن يك قرص نان رانداشته باشد و نه هرگز شكمي سير خورده باشد, آيا من با شكمي سير بخوابم در حالي كه در اطرافم شكم هاي گرسنه و كبدهاي سوزاني باشند؟

آيا به همين قناعت كنم كه گفته شود:

من امير مؤمنانم ؟ اما با آنان در سختي هاي روزگار شركت نكنم ؟! و پيشوا ومقتدايشان در تلخي هاي زندگي نباشم ؟ من آفريده نشدم كه خوردن خوراكي هاي پاكيزه مرا به خود مشغول دارد, هم چون حيوان پرواري كه تمام همش , علف است و يا هم چون حيوان رها شده اي كه شغلش چريد و خوردن و پركردن شكم مي باشد و از سرنوشتي كه در انتظار او است بي خبر است , آيا بيهوده يا مهمل و عبث آفريده شده ام ؟ آيابايد سر رشته دار ريسمان گمراهي باشم ؟ و يا در طريق سرگرداني قدم گذارم ؟ گويا مي بينم گوينده اي از شمامي گويد: .

آگاه باشيد! درختان بياباني چوبشان محكم تر است , اما درختان سر سبز كه همواره در كنار آب قرار دارندپوستشان نازك تر (و كم دوام ترند), درختاني كه در بيابان روييده و جز با آب باران سيراب نمي گردند, آتششان شعله ورتر و پر دوام تر است و من نسبت به پيامبر6هم چون روشني كه از روشنايي ديگر گرفته شده باشد و هم چون ذراع نسبت به باز و هستم (بنابراين روش او را از دست نميدهم ) به خدا سوگند اگر عرب براي نبرد با من , پشت به پشت يكديگر بدهند من به اين نبرد پشت نمي كنم و اگر فرصت دست دهد كه بتوانم آن را مهار كنم به سرعت بسوي آنان خواهم شتافت و بزودي تلاش خواهم كرد ...>(1)

(پ_اورقي 1_ نهج البلاغه , ترجمهء گويا و شرح فشرده , ناصر مكارم شيرازي , ج 3 ص 109_ 113

آيا وجود آموزشگاه ازدواج براي جوانان زير نظر دولت خوب است ؟

پرسش

آيا وجود آموزشگاه

ازدواج براي جوانان زير نظر دولت خوب است ؟

پاسخ

ازدواج يكي از سنت ها و نعمت هاي الهي است و زناشويي و تأسيس زندگي مشترك خانوادگي يك خواسته طبيعي است كه غرايزش در وجود انسان ها نهاده شده است تا جائي كه رسول خدا6فرمود: بنايي دراسلام پايه گذاري نشده كه نزد خدا محبوب تر و عزيزتر از ازدواج باشد.(1) در اسلام براي ازدواج و زندگي مشترك آدابي وجود دارد كه بخشي از اين آداب در كتاب هاي مختلف كه در اين زمينه تأليف شده است مانند ازدواج دراسلام آيت الله مشكيني آمده است . هم اكنون قبل از عروسي و در آغاز ازدواج در مركز بهداشت جلساتي براي آموزش عروس و داماد تشكيل مي دهند.

(پ_اورقي 1_ محمد باقر مجلسي , بحارالانوار, ج 103 ص 222

چرا با وجود نهادهاي ديني ( حوزه هاي , ارشاد, امور تربيتي ...) با هم جوانان روربرو از دين گريزان مي شوند. آيا شيوه تبليغي اين نهادها ايراد دارد. مثلاً شيوه هاي ايراد دارد. مثلاً شيوه هاي تبليغي خشك و سستي است و مبتني بر اصول روان شناسي و علمي نيست ...؟

پرسش

چرا با وجود نهادهاي ديني ( حوزه هاي , ارشاد, امور تربيتي ...) با هم جوانان روربرو از دين گريزان مي شوند. آيا شيوه تبليغي اين نهادها ايراد دارد. مثلاً شيوه هاي ايراد دارد. مثلاً شيوه هاي تبليغي خشك و سستي است و مبتني بر اصول روان شناسي و علمي نيست ...؟

پاسخ

براي ارائه تبليغات موفق و قانون مند, نياز به راهكارهاي علمي و تحقيقي است . از اين رو در جهان امروز, در خصوص تبليغ و پيام رساني , رشته هاي تخصصي به وجود آمده و صدها دانشجو به تحصيل مشغول هستند. از سوي ديگر تبليغات امروز, با بهره گيري از پيشرفته ترين ابزار و شيوه هاي مانند استفاده ماهواره , رايانه وسايت هاي اينترنت ... به وجود مي آيد.

متأسفانه يكي از آسيب هاي مهم تبليغات جامعه اسلامي ايران , عدم همسو با شرايط زمان و تحولات است . بعداز گذشت دو دهه از انقلاب اسلامي , هنوز تبليغات ايران سنتي بوده و از رهيانت راهكارهاي علمي برخوردارنيست . امروز جهان به دهكده اي تبديل شده است كه ارتباطات سريع شكل مي گيرد و نسل جوان از اين ارتباطات تأثير مي پذيرند. تبليغات امروز كه بيشتر از سوي غرب به وجود مي آيد, جوانان را قرباني شبيه خون فرهنگي كرده است . بي ترديد تهاجم فرهنگي تغذيه فرهنگي مي طلبد. نهادها و مراكز فرهنگي ايران در راسنتي تبليغات موفق نبوده اند. تبليغات همسو با شرايط زمان سياست هاي كلان فرهنگي و استراتژي منطقي و معقول را مي طلبد. البته هرجامعه اي علاوه بر آنكه از ابزارهاي تبليغات روز, بايد بهره گيرد, ابزارهاي سنتي

خودش را نيز بايد حفظ كند. درجامعه اسلامي ايران علاوه براينكه از شيوه ها و ابزار تبليغات همسو با فرهنگ خود, استفاده كنند, از ابزارها وشيوه هاي تبليغي مدرن نيز بايد بهره گيرد. بر اين اساس مي توان گفت يكي از علل دين گريزي جوانان نبود تبليغات قانون مند است , از اين رو بايد در ايران فرايند تبليغات ضابطه پذير و همسو با شرايط زمان شود. دين گريزي جوانان اختصاصي به عدم تبليغات نظام يافته ندارد. بلكه عوامل مهم ديگر نقش زيربناي در دين گريزي جوانان دارد.خانواده ها, دوستان عبد صالح و محيط... عوامل تاثير گذار هستند. براي گرايش جوانان ضروري است كه خانواده هابا برنامه ريزي در محيط خانواده , جوانان را از آسيب هاي فردي و اجتماعي حفظ كنند. مدرسه ها به عنوان خانه دوم دانش آموزان نيز رسالت دارد كه با طرح و برنامه هاي ضابطه مند, از دين گزي جوانان جلوگيري كنند. نهادها وحوزه هاي علميه كه نيز وظيفه دارند كه با بهره گيري از ابزارها و شيوه هاي مناسيب , مانند تدوين مجله ها, مقاله ها...تبليغات موفق را ارائه دهند. از سوي ديگر عزم ملي و سياست هاي كلان فرهنگي مي تواند, بزرگترين نقش را درگرايش جوانان به دين داشته باشد. كه عملكرد مدعيان دين داري , از برنامه هاي دين جدا است . اسلام غني ترين ديني است كه عيب ندارد. و عيب ها در عملكرد مسلمانان ظهور مي كند

اسلام به ذات خود ندارد هيچ عيبي هر عيبي كه هست از مسلماني ما است >

7- دعوت از امام جماعت شايسته

برگزاري نماز جماعت نياز به امام

جماعت شايسته , اهل مطالعه و خوش برخوردارد اگر امام جماعت مشكلات جوانان را درك كرده و رفتار منطقي و معقول با آنان داشته باشد و مطالب همسو با نياز جوانان را مطرح كند, جوانان بيشتر به نماز جماعت جذب مي شوند . از سوي ديگر بايد نماز جماعت ها طولاني شود كه سبب خستگي جوانان گردد.

8- شبهه زدايي

امروزه كه همه مردم , بويژه جوانان مورد تهاجم شبيخون فرهنگي دشمن قرار گرفته اند و دشمن با بهره گيري ازپيشرفته ترين ابزار تبليغات مانند ماهواره و اينترنت , دين و اعتقادات جوان را نشانه گرفته است و جوان با دههاپرسش و شبهه روبرو شده است ;ضرورت دارد كه مسؤلان فرهنگي و حوزه هاي علميه به شبهه زدايي بپردازند.گرچه شبهه زدايي سياست هاي كلان فرهنگي و تبليغات ضابطه پذير را مي طلبد. نويسندگان و رسانه ها صدا و سيماو مطبوعات , بايد با تدوين مقاله ها, روزنامه ها و تهيه سريال ها و فيلم ها ي مفيد, شبهه را شناسايي و سپس به رفع آن بپردازند.

9- دعوتت از شخصيت ها

يكي از راهكارهاي مهم جذب جوانان به معنويت , بويژه به نماز جماعت , دعوت از شخصيت هاي وارسته و بامعنويت تقواگرا است . حضور جوانان در جلسات اين گونه افارد و بهره گيري از كلام و اخلاق حسنه آنان ,اساسي ترين نقش را در گرايش جوانان به معنويت دارد. چه بسا جواناني كه در معرض سقوط اخلاقي قرار گرفته بودند, كه با ملاقات و ديدار با بزرگان دين , قلهء رفيع معنويت را فتح كردند.

10- معرفي اهل بيت 7و معارف آنان

يكي

از راهكارهاي مهم جذب جوانان به معنويت معرفي اهل بيت 7و معارف آنان است . جوانان ايران عاشقانه و دلباخته اهل بيت 7هستند كه اگر زندگاني و معارف آنان درست تبيين شود, جوانان به معنويت گرايش پيدا مي كنند. اگر جوانان به زيارتگاهها و اماكن مقدسه برده شده , آن گاه معارف اهل بيت بيان گردد, بيشتر تأثير گذارخواهد بود.

يك هيئت عزاداري بر چه اساسي تأسيس مي شود و نحوه پيشرفت و هدايت امر تبليغ با چه روشي امكان پذير است ؟

پرسش

يك هيئت عزاداري بر چه اساسي تأسيس مي شود و نحوه پيشرفت و هدايت امر تبليغ با چه روشي امكان پذير است ؟

پاسخ

هيئت مذهبي , نوعي تشكّل مذهبي بر محور عزاداري براي سيد الشهدا و ائمه عليهم السلام است .مجموعه هايي از مردم هر محلّه , در شهرها يا رسوتاها كه براي سوگواري و روضه خواني نسبت به امام حسين 7 به ويژه درايام عاشورا تشكيل مي شود. هيئت , سنّتي دير پا و مردمي است و با بودجه علاقه مندان به امام حسين 7شكيل مي يابد. در طول سال هم فعاليت مي كند و جلسات هيئت برگزار مي گردد, اما روز عاشورا, براي سيه زني وعزاداري از حسينيه يا محله بيرون مي آيند و به حرم ها و امام زاده و تكيه ها مي روند. هر هيئت نام خاص و پرچم وعلامت ويژه دارد. هيئت هاي عزاداي گاهي متوسلين به يكي از ائمه يا شهداي كربلا هستند. هيئʠكه نوعي سوگواري گروهي است , در قديم هم رايج بوده و شيعيان به صورت دسته جمعي نوحه خوان و با تشكيلاك طعام , به زيارت قبر امام حسين 7مي رفتند. امام صادق 7به فائد حنّاط كه خبر اينگونه زيارت هاي جمعي را باز مي گفت ,فرمود: هر كس قبر حسين 7را زيارت كند, در حالي كه به حق او آشنا باشد, خداوند گناهان گذشته و آينده او رامي آمرزد.(1)

براي اين كه در امر تبليغ , پيشرفت وجود داشته باشد بايد شيوه حكيمانه اسلام در هدايت و ارشاد مردم كه مستفاد از قرآن كريم است مورد توجه قرار گيرد. قرآن كريم طي آيه شريفه اي ,

چگونگي تبليغ و دعوت جوامع بشري به دين خدا را اعلام مي دارد. كيفيت تبليغ در اسلام برنامه خاصي دارد و بايد در كادر معيني صورت گيرد.قرآن كريم مي فرمايد:

شريفه , بايد روش خطابه و تبليغ بر سه محور استوار باشد: 1 حكمت و منطق 2 مواعظ بليغ 3 شيوهء جدل ومجادله نيكوتر.(2)

براي توسعه و گسترش همراه با كيفيت در خور شأن تبليغ , بايد به ȘљƘǙřǠريزي منسجم و منظم در امر تبليغ ǙǘʙŘǙŠورزيد و در خصوص اجراي آن بايد از مبلغان توانا كه تأثيرگذار باشند استفاده نمود و از طرف ديگر شناخت مخاطبان نيز مي تواند در تأثير به سزاي تبليغ نقش داشته باشد.

(پ_اورقي 1.جواد محدّثي , فرهنگ عاشورا, ص 472

(پ_اورقي 2.محمد باقر شريعتي سبزواري , اصول و مبادي سخنوري , ص 161و 162

پيام عاشورا براي جوانان چيست ؟

پرسش

پيام عاشورا براي جوانان چيست ؟

پاسخ

پيام زياد است , از جمله :

1_ دست رد به سينهء نامحرم زدن و رهبري فاسد و تبه كاري را نپذيرفتن ;

امام حسين 7فرمود: (1)

2_ كرامت نفس و عزّت و شرافت نفس پيدا كردن و زير بار ذلّت و ننگ نرفتن ,

امام حسين 7فرمود: .(2)

در بيان ديگري فرمود: .(3)

3_ در مقابل بي عدالتي ها و نابرابري ها و ظلم و ستم و فريب و دغل بازي ساكت نماندن و امر به معروف و نهي ازمنكر كردن ;

امام حسين 7(4).

4_ در راه حق از هيچ چيز باك نداشتن و همه چيز حتّي جان را فداي حق نمودن .

بعد از گذشتن از قصر نبي مقاتعل , يكي از منازل بين راه مكه و كوفه , امام حسين در جايي كه سوار است بودند,خوابيدند و پس از آن كه از خواب بيدار شدند سه بار فرمود: . حضرت علي اكبر7از علّت جويا شد. امام در جواب فرمود: . عرض كرد: مگر برحق نيستيم ؟ امام جواب مثبت داد. گفت : در اين صورت از مرگ در راه حق باكي نداريم .(5)

(پ_اورقي 1.مجموعه آثار, ج 17 ص 49 نقل از لهوف سيد ابن طاووس , ص 47

(پ_اورقي 2.همان , ص 46

(پ_اورقي 3.همان , نقل از ارشاد مفيد, ص 235

(پ_اورقي 4.شهيد مطهري , مجموعه آثار, ج 17 ص 18 نقل از مقتل الحسين , مقرّم , ص 156

(پ_اورقي 5.اعيان الشيعه , ج 8 ص 26 طبق نقل فرهنگ عاشورا, ص 323-

به نظر شما آيا عزاداري ما فقط بايد در دههء محرّم باشد؟ آيا تبليغات ما در اين زمينه كم نيست ؟ دراين صورت وظيفه چيست ؟

پرسش

به نظر شما آيا عزاداري ما فقط بايد در دههء محرّم باشد؟ آيا تبليغات ما در اين زمينه

كم نيست ؟ دراين صورت وظيفه چيست ؟

پاسخ

متأسفانه بايد با كمال شرمندگي به اين واقعيت تلخ اعتراف كنيم كه عزاداري و تبليغات ما درباره ءنهضت اباعبدالله 7خيلي كم است .

تازه در اين مدت كم اهداف واقعي قيام اباعبدالله 7بيان نمي شود و درسي كه حسين 7به انسان ها آموخت , به مردم تدريس نمي شود.

وظيفه اين است كه :

1_ از روحانيون با سواد و متديّن در اين گونه مجالس استفاده شود و از آن ها خواسته شودكه از علل قيام اباعبدالله 7سخن بگويند. بدبختانه امروزه در برخي از مجالس , تنها به دعوت مدّاحان و شنيد مصيبت حسين 7واهل بيتش بسنده مي شود.

2_ بانيان متعددّي پيدا شوند كه هر كدام يك دهه , مجلس عزاداري برپا كنند, چنان كه در برخي شهرها مثل تهران , قم , مشهد و اصفهان مرسوم است .

3_ در صورت عدم امكان تشكيل جلسات عزاداري , حداقل كتاب هاي مربوطه (مقتل هاي صحيح ) را مطالعه كرده و از اين طريق با واقعيت هاي قيام عاشورا آشنا شوند.

4_ چنان چه از اين طريق ممكن نباشد, وظيفه اين است كه با مراكزي مثل واحد پاسخ به سؤالات دفتر تبليغات اسلامي قم مكاتبه نموده و شبهات خود را با آن درميان بگذاريد و پاسخ هاي خود را دريافت دارند.

آيا در جامعهء ما تمام اهداف امام حسين 7پياده مي شود؟

پرسش

آيا در جامعهء ما تمام اهداف امام حسين 7پياده مي شود؟

پاسخ

بعد از انقلاب شكوهمند و پرافتخار جمهوري اسلامي ايران , بيش تر اهداف مقدس حضرت اباعبدالله 7در جامعه پياده شده است و مي شود. اگر چه در حد مطلوب و ايده آل نمي باشد. كراراً گفتيم : از جمله اهداف قيام اباعبدالله 7عبارت است از:

1_ زنده كردن اسلام ;

2_ نشان دادن چهرهء واقعي دودمان بني اميه ;

3_ اصلاح جامعه از نظر اعتقادي و عملي و اخلاقي , كه متأسفانه در اين خورد خيلي موفق نيستيم .

4_ از بين بردن سلطهء بني اميه , كه ما دست استعمارگران را از كشور جمهوري اسلامي ايران قطع كرديم , گرچه عده اي با انواع حيله ها مي خواهند ما را دوباره گرفتار استعمار كنند.

5_ آزاد سازي ملّت از سلطهء زورمداران ;

6_ حاكم ساختن حق ;

7_ تأمين قسط و عدل اجتماعي , كه در اين مورد خيلي موفق نبوديم .

8_ زنده كردن سنّت بزرگ و سرنوشت ساز امر به معروف و نهي از منكر, كه با كمال تاسف بايد بگوييم : اين سنت بزرگ در جامعهء ما خيلي ضعيف شده و بلكه در حدّ فراموشي قرار گرفته است .

9_ مبارزه با بدعت ها و كج روي ها و بدبختانه اخيراً به دست گروهي از روشنفكران , نادانسته يا مغرضانه كج روي هاي زيادي در جامعهء ما پيدا شده و مي شود, مانند اعتقاد به پلوراليزم , سكولاريزم , قرائت هاي مختلف ,نداشتن حكومت ديني و مخالفت با حجاب و قصاص و...

قيام عاشورا و امام حسين 7در دين و افكار جامعه هاي ديگر چه تأثيري گذاشته است ؟

پرسش

قيام عاشورا و امام حسين 7در دين و افكار جامعه هاي ديگر چه تأثيري گذاشته است ؟

پاسخ

بسيار واضح و روشن است . انقلاب و قيامي كه دم از آزادي و عدالت بزند و چگونگي امتناع از قبول ظلم و جور را نشان بدهد و غيرت و شجاعت و فداكاري و پايداري در برابر مصايب و ثبات قدم بر طريق حق را به ديگران تعليم دهد و حرمت سكوت را دربرابر باطل و فساد ثابت سازد و بالاخره قيامي كه ثابت مي كند حق وفضيلت و عدل و ايمان در هر وضعي مي تواند بر خودسري و مكر و حيله و ستم و كفر غلبه نمايد, در افكار و عمل كرد و ايدئولوژي ديگران حتّي غير مسلمانان اثر فوق العاده اي مي گذارد. به عنوان نمونه گفتار چند نفر از رهبران وانديشمندان غير اسلامي و اسلامي را به نظرتان مي رسانيم :

1_ مهاتما گاندي , رهبر استقلال هند مي گويد: اگر هندوستان بخواهد يك كشور پيروز گردد, بايستي از امام حسين پيروي كند.

2_ محمد علي جناح , قائد اعظم پاكستان مي گويد: به عقيدهء من تمام مسلمانان بايد از شهيدي كه خود را درسرزمين عراق قرباني كرد, پيروي نمايند.

3_ موريس دوكبري مي گويد: در مجالس عزاداري حسين گفته مي شود: كه او براي حفظ شرف و ناموس وبزرگي مقام و مرتبهء اسلام , از جان و مال و فرزند گذشت و زير بار استعمار و ماجراجويي يزيد نرفت .

پس بياييد ما هم شيوهء او را سرمشق قرار داده و از زير يوغ استعمار بيرون بياييم و مرگ با عزّت را بر

زندگي باذلّت ترجيح دهيم .

4_ بالاخره عباس محمود عقّاد, نويسندهء و اديب مصري مي گويد: جنبش حسين يكي از بي نطيرترين جنبش هاي تاريخي است كه تاكنون در زمينهء دعوت هاي ديني و يا نهضت هاي سياسي پديدار گشته است .(1)

همان طور كه ملاحظه شد, حادثهء كربلا و قيام اباعبدالله 7در افكار ديگران اثر فوق العاده اي داشته است .

(پ_اورقي 1.شهيد هاشمي نژاد, درسي كه حسين به انسان ها آموخت , ص 447 طبق نقل فرهنگ عاشورا, ص 283

نقش مساجد در تربيت جوانان چگونه است ؟

پرسش

نقش مساجد در تربيت جوانان چگونه است ؟

پاسخ

از اين كه با ما مكاتبه نموديد سپاسگزاريم . مسجد از صدر اسلام تا كنون پايگاه معنوي و اجتماعي مسلمانان بوده است . تاريخ مسجد با تاريخ اسلام گره خورده و اين نهاد مقدس بي درنگ پس از بعثت پيامبراكرم 6عهده دار نقش هاي مهم و گوناگوني در نهضت و انقلاب آن حضرت بوده است . مسجد پايگاهي است كه نقش حساسي در تربيت جوانان دارد.

انقلاب اسلامي ايران همانند نهضت صدر اسلام خود گواهي است بر اين مدعا كه مساجد كانوني براي جذب وتربيت جوانان تأثير گذار باشند:

1 در بُعد معنوي و اخلاقي : اگر جوانان با مسجد اُنس و پيوند داشته باشند, حالت دروني و معنوي خوب وخوشي براي آنان حاصل مي شود. نماز جماعت تجلّي بخش حالات خوش و معنوي انسان هنگام ارتباط باپروردگار خويش و نقش ارزندهء آن در جهت ايجاد شور و نشاط بيشتر در مسير الي اللّه است .

اگر خميرمايهء فكر و عمل جوانان با عبادات خدا در مسجد شكل بگيرد, با انجام عبادت خالصانه در اين مكان مقدس , در اوج تقرب به حق تعالي قرار مي گيرند. اگر جوانان با معنويت و عشق به خدا پرورش يابند, آينده ءدرخشاني را براي خود و جامعه ترسيم خواهند كرد. مسجد كانون مهمي جهت تقويت حيات معنوي و ارتباط با خدادر جان هاي مستعد جوانان است .

2 بُعد اعتقادي و پاسخ به شبهات : دوران جواني , دوران پرسشگري و مواجهه با شبهات است . مساجد فعال نقش مهمي در پاسخگويي به شبهات و پرسش هاي جوانان ايفا مي كنند و مساجد

به عنوان كانون هاي مهمي جهت پاسخگويي به مسايل و شبهات جوانان مطرح مي باشند كه در ابعاد مختلف مخصوصاً شبهات اعتقادي نقش مهمي ايفا مي كنند; يعني يكي از نيازهاي مهم نسل جوان را پاسخگو هستند. مسجدي كه امام جماعت فعال و مجموعهء پرتلاشي داشته باشد, مي تواند در اين مسير موفق تر باشد.

3 بُعد روابط اجتماعي : دوران جواني , دوران بااهميتي است كه در اين دوران به سرعت علاقه مند به گسترش روابط با ديگران و حضور در اجتماع است . مسجد كانون مناسبي جهت يافتن دوستان خوب و با ايمان است وشخص , با مشاركت در فعاليت هاي مسجد مي تواند فعاليت اجتماعي سالمي را آغاز كند و عرصهء جديد روابطاجتماعي خود را به شكل خوبي توسعه و گسترش دهد.

راه هاي جذب جوانان به مسجد چگونه است ؟

پرسش

راه هاي جذب جوانان به مسجد چگونه است ؟

پاسخ

براي جذب جوانان به مسجد, بايد مساجدي فعال و پويا داشته باشيم . در اين زمان از يك سو دامنه ءتهاجم دشمن به قلمرو انديشه هاي ديني گسترش يافته و از سوي ديگر, جامعهء ما يك جامعهء جوان است كه شيفته ءآشنايي با مباني اسلامي است . بايد نهادهاي مذهبي مانند در خصوص جامعهء جوان برنامه داشته باشند تااين جان هاي مستعد را در مسير درست هدايت كنند.

بي گمان به عنوان سنگري كه از آغازِ بناي آن تا كنون داراي نقش فرهنگي و آموزشي بوده است ,نمي تواند در خصوص نسل جوان و پرسشگر, ساكت و بي برنامه باشد. براي جذب جوانان به مسجد بايد تمامي ابزارها و امكانات را در خدمت گرفت و يك فعاليت فرهنگي و تبليغي پر جاذبه را از سنگر مساجد پي ريزي نمود.در مساجد با بهره گرفتن از روش هاي آموزشي و فرهنگي , مفاهيم بلند ديني را به صورتي زيبا ارايه دهند تا آمدن جوانانبه مساجد استمرار داشته باشد و جوانان گمشدهء خود را در اين مكان مقدس بيابند و با اين مكان مأنوس گردند.

امروزه در كنار فعال نمودن مساجد, بنا نهادن مؤسسات و مراكز آموزشي , فرهنگي در كنار مساجد, يك ضرورت اجتناب ناپذير به شمار مي رود. اين مراكز آموزشي وابسته به مساجد محسوب خواهد شد و اداره ومديريت آن ها جدا از ادارهء مسجد نيست . چنان چه اين مراكز بتوانند به اندازهء توان خود, پاسخگوي نيازهاي مردم مخصوصاً نسل جوان در خصوص كتاب , نشريات سودمند, فيلم , نوار, مراكز اطلاع رساني و حتّي نيازهاي تفريحي

باشند, زمينهء بسيار مناسبي براي جل بو جذب جوانان و دانش پژوهان به نماز و مسجد فراهم مي آيد.

چه زيبا و دلنشين است هرگاه انبوه جواناني كه در كتابخانهء مسجد به مطالعه نشسته اند, با شنيدن آواي ملكوتي اذان , به مسجد بشتابند و پس از بجا آوردن نماز, به كار خود ادامه دهند. وجود چنين مراكزي در كنار مساجد وپيوسته به آن , نسل جوان را با مساجد پيوند مي دهد.(1) هر قدر در مساجد جاذبه هاي معنوي و مورد قبول جوانان تقويت شود, آسان تر سريع تر مي توان جوانان را به مساجد كشاند و اين پيوند را استمرار بخشيد.

(پ_اورقي 1.رحيم نوبهار, سيماي مسجد, ج 2 ص 164

آيا جواب بودن امام جماعت و يا حتي خادم مسجد, در گرايش جوانان به مسجد نقش دارد؟

پرسش

آيا جواب بودن امام جماعت و يا حتي خادم مسجد, در گرايش جوانان به مسجد نقش دارد؟

پاسخ

جوان بودن امام جماعت نمي تواند معياري براي گرايش جوانان به مسجد باشد, چون امام جماعت بايد اوّلاً داراي فضايل علمي و اخلاقي باشد; ثانياً نزد مأمومين از مقبوليت برخوردار باشد, به نحوي كه مردم رغبت داشته باشند به او اقتدا كنند. پيشوايان اسلام بر مقبوليت امام جماعت و اينكه مورد رضايت و پذيرش نماز گزاران باشد, تأكيد فراوان نموده اند. اگر اين مقبوليت نزد جوانان بيشتر شود, آن ها حضور فعال تري در مساجد خواهندداشت . امام جماعت بايد با استفاده از تدابير لازم جهت جذب جوانان و برخوردي پر جاذبه و كم دافعه , آنان را به اين سنگر الهي دعوت كند. هر قدر امام جماعت با درايت و آگاه به زمان باشد, بهتر و سريع تر مي تواند جوانان را به مسجد جذب كند. حضرت امام خميني (ره ) بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران با اين كه جوان نبود, اما بهتر از همه ,جوانان را مي شناخت و با آنان بود و جوانان و همهء مردم ايران به او عشق مي ورزيدند و تا سر حد جان به او اعتقادداشتند. از اين رو مي توان عنوان كرد كه جوان بودن امام جماعت موضوعيت ندارد, بلكه اما جماعت بايد جوانان ونوجوانان و خواسته هاي آنان را بشناسد و راي آنان دوست و ياوري صديق و هدايتگر باشد. جوان بودن امام جماعت ممكن است مشكلاتي را به همراه داشته باشد, همان طوري كه عدم شناخت جوانان و تنها اهميت دادن به بزرگسالان مشكل ساز خواهد بود و ميزان

جذب جوانان به مساجد را قطعاً پايين خواهد آورد. امام جماعت بايدنسبت به همهء مردم راهنما و مهربان باشد و با توجه به حساس بودن اقشار نوجوان و جوان , نسبت به آن ها برخوردمناسب و پر جاذبه اي داشته باشد. اين امر قطعاً گرايش جوانان را به مسجد افزايش مي دهد.

آيا وجود كانون فرهنگي , بسيج , كتابخانه و امثال آن را مي توان از علل جذب جوانان به مسجددانست ؟

پرسش

آيا وجود كانون فرهنگي , بسيج , كتابخانه و امثال آن را مي توان از علل جذب جوانان به مسجددانست ؟

پاسخ

وجود مراكز فرهنگي , كتابخانه و بسيج در كنار مسجد, نقش مفيدي در جذب جوانان به مسجد دارد.اگر اين نهادها و مراكز بتوانند برنامه هاي مفيد و تأثيرگذاري براي نسل جوان داشته باشند, زمينهء جذب جوانان به مسجد را به همراه خواهد داشت . جواني كه از لذت معنوي بهره مند شده است , سعي مي كند اين لذت معنوي را در چه بيشتر استمرار بخشد و پيوند خود با مسجد را مستحكم كند. هر اندازه كه كانون هاي فرهنگي , كتابخانه و بسيج دركنار مسجد فعال باشند و برنامه هاي جالب , معنوي و مرد قبول جوانان داشته باشند, مي توان اميدوار بود جوانان بيشتري به سوي مساجد جذب شوند. سرمايه گذاري اين مراكز و نهادها براي هدايت و ارشاد نسل جوان بايد بابرنامه ريزي مناسب همراه باشد و اين خود موجوب افزايش تمايل جوانان به مساجد خواهد بود.

استقبال جوانان را در مساجد مختلف چگونه مي بينيد؟ علت عدم حضور برخي جوانان در مساجدچيست ؟

پرسش

استقبال جوانان را در مساجد مختلف چگونه مي بينيد؟ علت عدم حضور برخي جوانان در مساجدچيست ؟

پاسخ

استقبال جوانان و حضور آنان در مساجد مختلف فرق مي كند. از بعضي مساجد جوانان استقبال خوبي مي كنند و حضور آنان در عرصهء مسجد چشمگير است . در بعضي ديگر حضور جوانان كم رنگ است و استقبال خوبي از آنان مشاهده نمي شود.

عدم حضور برخي جوانان در مساجد مي تواند علل مختلفي داشته باشد كه برخي از آن ها را بر مي شماريم :

1 فرهنگ حاكم بر خانواده كه نقش مهم و اساسي در ارتباط جوان با مسجد ايفا مي كند; به اين معناكه هرقدرخانواده متدين باشد, در فرزند زمينهء علاقمندي و الگوپذيري در خصوص مفاهيم مذهب يو ديني و از جمله فرهنگ اُنس با مسجد, بيشتر آماده است . اگر فرزند در خانواده اي پرورش يابد كه اعضاي آن بيگانه با دين و مسجد باشند,قطعاً زمينهء ارتباط با فرهنگ ديني و مسجد بسيار كمتر مهيا مي شود.

2 فرهنگ حاكم بر محيط اطراف ; يعني هر آن چه كه جداي از محيط خانواده بر روي جوان تأثير گذار است ,مي تواند نقش مثبت يا منفي بر روي جوانانداشته باشد. هر محيطي كه فضاي فرهنگي نامطلوبي داشته باشد, زمينه عدم گرايش جوانان به مسايل ديني و پيوند با مسجد در آن كمتر خواهد بود.

3 امام جماعت مساجد اگر انسان وارسته , آگاه به زمان و آشنا به نيازهاي نسل جوان باشد, موجب جذب جوانان به مسجد مي شود. اگر خداي ناكرده امام جماعت فاقد شرايط تأثير گذار بر ديگران باشد, قطعاً استقبال كمتري خواهد بود و حتي زمينهء

گريز جوانان از مسجد را ممكن است ايجاد كند.

4 اگر مساجد از امكانات جانبي , مراكز فرهنگي و كتابخانه برخوردار باشند, جوانان بيشتري را مي توانند جذب كنند. در مقابل اگر مساجدي باشند كه از هيچگونه امكانات جانبي برخوردار نباشند, قطعاً ميزان استقبال جوانان كمتر خواهد بود.

خصوصيات مسجد فعال و امام جماعت خوب را بنويسيد.

پرسش

خصوصيات مسجد فعال و امام جماعت خوب را بنويسيد.

پاسخ

مسجد فعال مسجدي است كه از خصوصيات زير برخوردار باشد:

1 حضور گسترده و چشمگير مؤمنان و نمازگزاران در مسجد اولين نشانهء يك مسجد فعال است . حضورگستردهء مردم , جلوهء عملي مسجدي فعال و پويا است .

2 امام جماعتي فعال , پر جاذبه و خوش برخورد داشته باشد و مقبوليت اجتماعي خوبي داشته باشد. اين يك عامل مهم جهت جذب مردم به مسجد محسوب مي شود.

3 فعال بودن مراكز فرهنگي مسجد از قبيل كانون هاي فرهنگي و كتابخانه مي تواند نقش مهمي در فعال نمودن يك مسجد داشته باشد.

4 برخورداري مسجد از برنامه هاي تبليغي و آموزشي مناسب يكي از محورهاي فعال بودن مسجد محسوب مي شود.

خصوصيات يك امام جماعت خوب عبارت است از:

1 مقبوليت اجتماعي : پيشوايان اسلام در كنار واجد شرايط براي احراز منصب امام جماعت , بر مقبوليت امام جماعت و اين كه او مورد رضايت و پذيرش نمازگزاران باشد, تأكيد فراوان نموده اند. عمل به اين رهنمود موجب حضور پر شور و علاقه مندانهء مؤمنان در مسجد و نماز جماعت خواهد بود.(1)

2 اخلاق شايسته و در خور شأن امام جماعت ; امام جماعت بايد داراي اخلاق نيكو و شايسته اي باشد و بامردم به خوبي مدارا كند. امام جماعتي موفق است كه بتواند با مردم , متواضع و خوش اخلاق باشد و به تعبير دقيق ترعلاوه بر اخلاق فردي در بُعد اخلاق اجتماعي هم موفق باشد.

3 شايستگي هاي علمي , اگر امام جماعت عالِمي دينشناس و متعهد باشد و در مسجد به تفسير قرآن و آموزش مسايل ديني بپردازد, مسجد

به كانون اجتماع مؤمنان و مشتاقان فضيلت تبديل خواهد شد.

4 نظم و انضباط; اگر امام جماعت بخواهد پيوند مردم را با مسجد مستحكم تر كند و حضور مردم را روزافزون تر كند, بايد منضبط و حضور او در مسجد منظم باشد. اين امر موجب افزايش حضور مؤمنان در مسجد خواهدشد.

(پ_اورقي 1.رحيم , نوبهار, سيماي مسجد, ج 2 ص 263

ويژگي هاي يك مسجد جوان پسند كدام است ؟

پرسش

ويژگي هاي يك مسجد جوان پسند كدام است ؟

پاسخ

مسجدي مورد توجه جوانان قرار مي گيرد كه از ويژگي هاي زير برخوردار باشد:

1 امام جماعت و مجموعهء افرادي كه در مسجد خدمت مي كنند, اعم از هيأت امنا و خادم و ساير افرادي كه به نوعي در ساماندهي فعاليت هاي مسجد مشاركت دارند, بايد رفتاري پر جاذبه , صبورانه و با محبت نسبت به جوانان داشته باشند. در كنار محبت و مهرباني نسبت به جوانان , بايد امام جماعت و مجموعهء مسئولان , در مسجد به آنان بهابدهند و از مشاركت آنان در امور مسجد استفاده كنند.

2 هر مسجدي كه مراكز فرهنگي و آموزشي دارد, قطعاً بيشتر مورد پسند جوانان خواهد بود, چون فعاليت هاي فرهنگي و آموزشي به عنوان مكمل فعاليت عبادي , زمينهء بيشتري را براي جذب جوانان به مسجد مهيّا مي كند وجوانان رغبت بيشتري پيدا مي كنند كه در مسجد حضور يابند.

3 روزآمد بودن برنامه ها و فعاليت هاي مسجد نقش مهمي در افزايش حضور جوانان خواهد داشت .

اگر برنامه هاي آموزشي , تبليغي و كمك آموزشي در يك مسجد به صورتي تنظيم شود كه نيازهاي فرهنگي ,علمي و عاطفي جوانان را در حدّ مطلوبي تأمين كند, گرايش جوانان به آن مسجد بيشتر خواهد شد. وقتي جوانبه مسجد راه پيدا كرد, كم كم اين رفت و آمد به اُنس و محبت تبديل مي شود, به حدي كه ديگر جوان از مسجد تلقي بسيار نيكويي پيدا مي كند و با آن مأنوس مي شود.

براي نهادينه شدن اصول عقايد جوانان چه بايد كرد؟

پرسش

براي نهادينه شدن اصول عقايد جوانان چه بايد كرد؟

پاسخ

ايمان به خدا و رسوخ توحيد در اعماق جان و باور يقيني به معاد و روز بازپسين و اعتقاد به نبوت خاتم پيامبران 6و آن چه حضرتش براي هدايت و سعادت بشريت آورده است و ايمان به امامت دوازده امام معصوم : و اعتقاد به عدل الهي كه اصول دين هستند, سرمايهء اصلي سعادت بشر مي باشد. بهترين راه آشنايي بيشتر جوانان با اصول اعتقادي , گنجانيدن آن در كتب درسي و تكرار آن در كتاب ها و مقطع هاي بعدي تحصيلي به طور ژرف تر است .

براي تشكر از علماي دين و روحانيون چه بايد كرد؟

پرسش

براي تشكر از علماي دين و روحانيون چه بايد كرد؟

پاسخ

نقش علماي اسلام در دوران غيبت كبري كه عصر غيبت امام عصر, امام زمان 7است , در موردحراست از دين خدا و مذهب حقهء تشيع , در درجهء اول اهميت است , زيرا زندگي بشر به دو دوره تقسيم مي شود:زندگي در دنيا و زندگي در عالم پس از مرگ . زندگي در دنيا كوتاه مدت , ولي حيات در آخرت ابدي است . زندگي سعادتمندانهء جهان پس از مرگ كاملاً بستگي دارد به ايمان , تقوا و پاكي در دنيا, رسول خدا6فرمود: .(1)

انسان هر چه در دنيا عمل كرد و آماده نموده همان را در سراي آخرت دريافت خواهد كرد.

قرآن مي فرمايد: .(2)

دانشمنداني براي بشريت صنعت و فناوري به ارمغان آوردند و بدين وسيله خدمات بزرگي به جهان انسانيت نموده اند, ولي همهء اين خدمات براي دنياي انسان است . اما علماي دين با هدايت مردم به سوي معنويت و دين داركردن آنان , علاوه بر خدمت دنيايي , جهان ابدي انسان را آباد و سراسر نور و نعمت مي كنند. با اين حساب نعمتي كه ديگران در اين دنيا در اختيار انسان مي گذارند, زودگذر و پايان پذير و محدود است , ولي نعمتي كه به وسيلهء هدايت عالمان دين به انسان مي رسد, جاودان و هميشگي است .

از همين جا ارزش والاي علماي اسلام و فقهاي دين و نايبان امام زمان 7در زمان غيبت كبري روشن مي شود.

امام دهم حضرت هادي 7فرمود: .(3)

با اين تأثيري كه عالمان ديني در سعادت و خوش بختي ما دارند, وظيفهء ما آن

است كه اولاً پاي بند به احكام اسلام شده و كاملاً به دستورهاي آن عمل نماييم . اين بهترين شيوهء تشكر از علماي اسلام است , چرا كه بيش ترين دغدغهء آنان اين است كه مردم مسلمان با تقوا شده و زندگي پاك داشته باشند. در اين صورت دين و دنيايشان آبادمي شود.

ثانياً حرمت و احترام علما را حفظ نماييم . امام علي 7فرمود: .(4)

(پ_اورقي 1.مرتضي مطهري , مجموعه آثار, ج 2 ص 520

(پ_اورقي 2 .زلزله (99 آيهء 7_ 8

(پ_اورقي 3 .محمد ري شهري , ميزان الحكمة, ج 3 ص 2087 ماده علم , شماره 13919

(پ_اورقي 4.محمد باقر مجلسي , بحارالاءنوار, ج 2 ص 44 حديث 13

قبل از انقلاب در تهران مركزي براي برطرف نمودن غريزهء جنسي بود, اما بعد از انقلاب آن جا راخراب كردند و همه زن ها كه شوهرانشان به علّت فروش مواد مخدّر و جرايم ديگر به زندان افتاده اند, مجبور به خودفروشي در سطح شهر تهران شده اند و هيچ كس نيست كه رسيدگي كند.

پرسش

قبل از انقلاب در تهران مركزي براي برطرف نمودن غريزهء جنسي بود, اما بعد از انقلاب آن جا راخراب كردند و همه زن ها كه شوهرانشان به علّت فروش مواد مخدّر و جرايم ديگر به زندان افتاده اند, مجبور به خودفروشي در سطح شهر تهران شده اند و هيچ كس نيست كه رسيدگي كند. مسئوليت دولت و مردم در اين مورد چيست ؟

پاسخ

بروز و ظهور و گسترش بيشتر اين گونه مفاسد, ريشهء اقتصادي دارد. مشكلات اقتصادي و فقر, اكثرافراد جامعه را دچار اين گونه ناهنجاريها كرده است . دولت بايد فقر را از جامعه بردارد و اخلاق اسلامي و نورعبوديّت خدا را در جامعه گسترش دهد. مي توان گفت بيشترين نقش را در برطرف مفاسد دولت دارد, ولي وظيفه ءمردم در اين مورد سنگين است .

امر به معروف و نهي از منكر و كمك هاي مادي افراد خيّر براي زدودن فقر از افراد جامعه نقش به سزايي دارد.

علت كم رنگ شدن مسايل ديني و مذهبي در ميان خانواده ها و نيز جامعه چيست ؟ باتوجه به اين كه بعضي مواقع ظاهراً مشكل اقتصادي وجود نداشته و يا شديد نيست ؟

پرسش

علت كم رنگ شدن مسايل ديني و مذهبي در ميان خانواده ها و نيز جامعه چيست ؟ باتوجه به اين كه بعضي مواقع ظاهراً مشكل اقتصادي وجود نداشته و يا شديد نيست ؟

پاسخ

طبيعي است دين داري در هر زماني , مشكل خاص خود را دارد. مقوله دين اگر چه جاذبه و مقبوليت عامه دارد, اما عمل به دستورهاي آن كه بيشتر سر از التزامات و تقيدات مخصوصي در مي آورد, مقوله اي مشكل است . بسياري از آدميان در عمل , هم خدا را مي خواهند و هم خرما را! هم از ترس آتش جهنم و رسيدن به وعده هاي چون بهشت و راحتي هاي دايمي , به عبادت خداي متعال بر مي خيزند و هم ديناي پر زنگ و جاذبه و مسكني راحت و مركبي راهوار و رز زيور مي طلبند. گويا براي هميشه مي خواهند بمانند و حتي از مرگ هم نوعان و خويشان عبرت نمي گيرند!

عده اي با دين معارضه و مبارزه مي كنند و عده اي پاك سرشت و نيك نهان باقي مي مانند و عده اي خدا را بافطرت خويش مي جويند, ولي دنيا رابر وفق طبيعت دانسته و با چنگ و دندان محافظت مي كنند! ريشهء بدبختي ها وكم رنگ شدن امور اعتقادي در چيست ؟

در احاديث و روايات اشاره شده است دوستي دنيا و علاقه مندي با آن رأس تمام خطاها و لغزش ها است .

حديث معروف (1) گواه اين مطلب است كه دوستي با دنيا و نداشتن هدف و عدم استحكام پيوندها و پايه هاي اعتقادي , موجب كم زنگ و يا فراموش شدن مبدأ و

معاد مي شود. انساني كه دنيا دوست مي شود, غير از خوردن و خوابيدن و يا در پي كسب محرمات بودن وياخدعه و نيرنگ زدن به هم نوعان و تهمت و دروغ و غيبت گفتن و به لهو و لعب مشغول شدن , به چيز ديگري نمي انديشد. طبيعي است هر اندازه بر حب و دوستي دنيا افزوده شود, اندازه و مقدار معنويت و امور مربوط به آن كاسته مي شود, زيرا روح براي پرواز و سير در ملكوت , نياز به تصفيه و پالايش دارد و اين مهم ميسر نمي شود جز به تقواي جسم از محرمات و رياضت هايي كه از حضور مادي بشر كاسته و بر درك معنواش مي افزايد. قرآن مي فرماي :.(2)

مفسران دربارهء دوستي دنيا مي فرمايند:

اين , نياز به آموزش فكري و فرهنگي و عقيدتي و سپس تهذيب نفس دارد و از جمله اموري كه مي تواندبالاترين كمك را به سالكان راه در اين مسير كند, ملاحظهء عاقبت كار دنياپرستان است .

فراعنه با آن همه قدرت و امكانات مالي , سرانجام چه كردند؟ قارون از اين همه گنج هايي كه كليد آن ها راچندين انسان نيرومند, به زحمت مي كشيدند, چه اندازه با خود برد؟ قدرت هاي عظيمي را كه در عصر و زمان خودمي گيريم و با نسيمي دفتر زندگي شان بر هم مي خورد و با يك گردش ليل و نهاراز تخت فرو مي افتند و كاخ ها وثروت هايشان را مي گذارند و مي گريزند و يا به زير خاك پنهان مي شوند, خود بهترين واعظ ما است >(3).

نتيجه : علت اصلي كم رنگ شدن

ارزش هاي معنوي در جامعه , نمودار شدن هر چه بيش تر جلوه هاي مادي ودنيوي است . بنا به گفتهء قرآن زندگي دنيا جز زينت و لهو و لعب و تفاخر نيست : (4). اگر چه وجود مشكلات اقتصادي مي تواند در به وجود آمدن بي نظمي و ناهنجاري ها مؤثر باشد, اما كم نيستند افرادي كه در رفاه كامل به سر برده , ولي از معنويت بهره اي ندارند. اينان مصداق اكمل افرادي هستند كه حتي از زيادي خوشي وراحتي , دل زده و خسته مي شوند, چه رسد به اين كه نسبت به امور معنوي اهميت قائل شوند!

(پ_اورقي 1. تفسير نمونه , ج 26 ص 404

(پ_اورقي 2. ق (50 آيه 22

(پ_اورقي 3. تفسير نمونه , ج 26 ص 408

(پ_اورقي 4. حديد (57 آيه 20

روند قانوني و متعارف جهت چاپ يك كتاب چيست ؟ چه مواردي بايد لحاظ شود تا يك اثرآسان تر و سريع تر به چاپ برسد؟ نظر به عدم تمكن مالي اينجانب چگونه و از چه مرجعي مي توانم مورد مساعدت قرار گيرم ؟ در صورت تأييد مطالب از طرف شما, آيا مي توانم از كمك و مساعدت شما

پرسش

روند قانوني و متعارف جهت چاپ يك كتاب چيست ؟ چه مواردي بايد لحاظ شود تا يك اثرآسان تر و سريع تر به چاپ برسد؟ نظر به عدم تمكن مالي اينجانب چگونه و از چه مرجعي مي توانم مورد مساعدت قرار گيرم ؟ در صورت تأييد مطالب از طرف شما, آيا مي توانم از كمك و مساعدت شما برخوردار شوم ؟

پاسخ

برادر گرامي ! از اين كه با ما مكاتبه نموديد سپاس گزاريم . شما در ترويج معارف اهل بيت : قابل تقدير و تشكر است . براي چاپ و انتشار يك كتاب , در ابتداي امر مطالب و محتواي مورد نظر آماده مي شود و سپس مجوز نشر را از وزارت ارشاد اسلامي اخد مي كنند. مرجع رسمي براي صدور جواز انتشار كتاب , وزارت ارشاداسلامي است كه بعد از تأييد محتوا, مجوز انتشار را صادر مي كند.

براي اين كه يك اثر آسانتر و سريع تر به چاپ برسد, رعايت اين امور قابل توجه است :

1 برخورداري از پشتوانه مالي براي چاپ كتاب ,

2 تأييد محتواي كتاب توسط وزارت ارشاد اسلامي .

در صورتي كه محتواي كتاب شما مورد تأييد ناشر قرار بگيرد و تمايل داشته باشد, از شما حمايت مالي مي كند وبراي چاپ اثر شما, مساعدت به عمل مي آورد.

در خصوص تأييد و حمايت از اثر شما اين واحد از امكاناتي برخوردار نيست و نمي تواند از اثر علمي شماحمايت مادي بنمايد. اما مي توانيد با ارايهء اثر خود به انتشارات مختلف و مراكز حوزوي , از حمايت آن ها برخوردارشويد.

ضمناً براي اين كه اثر شما از نظر محتوا و ترتيب و تنظيم

بدون نقص باشد, سزاوار است كتاب هاي آيين نگارش ويژهء نوشتهء دكتر احمد سميعي گيلاني از انتشارات سمت و نوشته ءدكتر يا حقي و دكتر ناصح از انتشارات آستان قدس رضوي را مورد استفاده قرار دهيد.

پرسش: نقش نماز در اصلاحات فرهنگي , سياسي , اجتماعي و... چيست ؟

پرسش

پرسش: نقش نماز در اصلاحات فرهنگي , سياسي , اجتماعي و... چيست ؟

پاسخ

فلسفهء نماز بر كسي پوشيده نيست و دقت در متون آيات و روايات اسلامي , حكمت و فوايد بيشتري در اين خصوص را در اختيار انسان قرار مي دهد كه انسان بيش تر با فلسفه و هدف و نتيجهء نماز آشنا مي شود:

1 هدف نماز, ذكر و ياد خداوند متعال است ; ذكري كه مقدمهء فكر و فكري كه مقدمهء عمل باشد.

در روايت آمده كه امام 7فرمود (1) يعني به ياد خدا بيفتد و به سراغ حلال برود و از حرام چشم بپوشد.

2 نماز وسيلهء پاك كردن گناهان است , زيرا خواه ناخواه انسان را متوجه توبه و اصلاح اعمال و رفتار گذشته مي كند. پيامبر اكرم 6فرمود: .(2)

3 نماز ماع و سد بزرگي است در برابر گناهان , چون روح ايمان را در انسان تقويت كرده و نهال تقوا را در دل پرورش مي دهد. روي همين جهت شرح حال افراد گناهكاري را نزد پيامبر6و اولياي گرامي اسلام بيان مي كردند و آنان مي فرمودند: نگران نباشيد. نماز آن ها را اصلاح مي كند و آرام آرام ايمانشان تقويت شده و گناه را رهامي كنند.

4 نماز غفلت زدا است , چون در ظرف , پنج بار نماز خواندن در شبانه روز به انسان اخطار مي كند و هدف آفرينش را به او گوشزد مي كند و موقعيت او را در جهان به يادش مي آورد, تا از خالق هستي غافل نشده و بداند ازكجا آمده و براي چه آمده و به كجا مي رود.

5 برطرف كنندهء غجب و كبر (خودخواهي و

خود برتربيني ) است ; زيرا وقتي انسان روزي هفده ركعت نمازبخواند و در هر ركعتي بوباره پيشاني بر خاك گذاشته و اظهار تذلّل كند, اين كار بهترين وسيله ابراي از ميان برداشتن غرور و منيت است .

امام علي مي فرمايد: .(3)

6 موجب پرورش فضايل اخلاق و تكامل معنوي است .

نماز انسان را از ديوارهء ماديت بيرون برده و به ملكوت آسمان ها دعوت كرده و با فرشتگان هم صدا و همسازمي سازد. امام علي 7مي فرمايد: .(4)

7 ارزش و قبولي اعمال به نماز است . در حديثي مي خوانيم : امام صادق 7فرمود: .(5)

شايد دليل اين سخن آن باشد كه نماز رمز ارتباط نمازگزار با خالق عالم هستي است كه اگر به طور صحيح انجام گيرد, قصد قربت و اخلاق در نماز زار زنده مي شود كه قبولي همهء اعمال به قصد قربت و اخلاص بستگي دارد.

8 نماز شرايط صحت دارد كه از اين طريق دعوت به پاكسازي زندگي و اصلاح آن دارد.

مي دانيم مكان و لباس و فرشي كه بر آن نماز مي گذارند و آبي كه با آن وضو مي گيرند و غسل مي كنند, بايد از هرگونه غصب و تجاوز و تعدي به حقوق ديگران و افراد جامعه پاك باشد.

كسي كه آلوده به تجاوز, ظلم , ريا, غصب , كم فروشي , رشوه خواري و كسب اموال حرام باشد, چگونه مي تواندمقدمات و شرايط صحت نماز را فراهم سازد؟

چنين كسي اگر بخواهد نماز بخواند, بايد اين گونه صفات و افعال رذيله را از خود دور سازد, تا جامعه اصلاح گردد.

9 نمازعلاوه بر شرايط صحت , شرايط قبول يا كمال دارد

ك رعايت آن ها عامل ترك بسياري از گناهان واصلاح فرد و جامعه مي باشد.

در روايتي مي خوانيم : .(6)

در روايات ديگر آمده : نماز پيشوا و حاكم ستمگر و كسي زكات اموال خود را نمي دهد و آن كه غذاي حرام مي خورد و كسي كه عجب و خودبيني و تكبّر مي كند, قبول نيست .

روشن رعايت اين گونه شرايط به اصلاح جامعه و فرهنگ كمك مي كند.

10 نماز روح نظم و انضباط در انسان را تقويت مي كند.

چون نماز بايد در اوقات معيّني از روز و شب انجام بگيرد كه تقدم و تأخر آن موجب بطلان مي شود, واضح است مقيد بودن به رعايت وقت , انسان و جامعه را منظم مي كند كه همه وقت شناس باشند و كار امروز را به فردا نيندازند ومردم را معطل و سرگردان نكنند.(7)

(پ_اورقي 1.محمد باقر مجلسي , بحارالاءنوار, ج 79 ص 200

(پ_اورقي 2.شيخ حرعاملي , وسائل الشيعه , ج 3 ص 7 ابواب اعدادالفرايض .

(پ_اورقي 3.نهج البلاغة, كلمات قصار, شماره 252

(پ_اورقي 4.همان , شماره 136

(پ_اورقي 5.بحار, ج 79 ص 236 حديث 64

(پ_اورقي 6.بحار, ج 84 ص 317و 320

(پ_اورقي 7 .تفسير نمونه , ج 16 ص 289_ 294

تزيين مساجد باعث كم شدن مقام معنوي آن نمي گردد؟ چرا بر ساده بودن مساجد تأكيد شده است ؟

پرسش

تزيين مساجد باعث كم شدن مقام معنوي آن نمي گردد؟ چرا بر ساده بودن مساجد تأكيد شده است ؟

پاسخ

تزيين مساجد اگر به معناي منظم و تميز بودن و زيبا سازي داخل مسجد باشد, اشكالي ندارد و از مقام معنوي آن نمي كاهد و با ساده بودن منافاتي ندارد, زيرا ساده بودن به معناي كثيف و نامنظم بودن نيست طلاكاري وتزيين مسجد به طلا و نقش و تصوير حيوانات و رنگارنگ كردن آن به طوري كه باعث غفلت نمازگزاران شود, جائزنيست . محقق در شرايع فرمود: .

مرحوم صاحب جواهر مي فرمايد: .

مرحوم محقّق ادلّه اي براي تحيم طلاكاري آورده , از جمله : پيامبر به عبداللّه بن مسعود فرمود: .(1)

دليل هاي ديگر ايشان در حرمت تزيين به طلاكاري , اسراف بودن اين كار و بدعتبودن است , زيرا در زمان رسول خدا مسجدها را زينت نمي كردند. وقتي پيامبر وارد مسجد الحرام شد, دستور داد زيورها و نقش و نگارهايي را كه به كعبه بود برداشتند.(2)

صاحب جواهر مي فرمايد: از اين دليل ها حرام بودن تزيين و نقش و نگار مسجد استفاده نمي شود, زيرا عثمان (خليفهء سوم ) مسجد را توسعه داد و ديوارهايش را با سنگ هاي منقوش بالا برد و ستون هاي مسجد را از سنگ هامنقوش قرار داد و اميرالمؤمنين 7او را منع نكرد. نيز از امام كاظم 7دربارهء مسجدي كه ديوار طرف قبلهء آن راگچكاري يا رنگ كاري مي كنند, سؤال شد, حضرت فرمود: اشكالي ندارد.() و اسراف يا بدعت بودن قابل قبول (پ_اورقي 3.همان , ص 91 به نقل از وسائل , باب 15 از ابواب احكام مساجد.

نيست

و مخدوش است .(3)

بهتر است مساجد ساده و تميز و نظيف و زيبا باشد. نقش و نگار يا طلاكاري در مسجد مذموم مي باشد و از شأن مسجد به دور است , ولي مقام معنوي مسجد كم نمي شود گرچه ممكن است توجه نمازگزاران را از خدا و از نمازبكاهد و باعث كم شدن ثواب نماز شود.

(پ_اورقي 1.جواهر الكلام , ج 14 ص 89 به نقل از مكارم الاخلاق , ج 2 ص 344

(پ_اورقي 2.همان , ص 89

(پ_اورقي 3.همان , ص 91

منظور از احياي رفتار علوي چيست ؟

پرسش

منظور از احياي رفتار علوي چيست ؟

پاسخ

خواهر گرامي ! از اين كه با ما مكاتبه كرده و پرسش خود را با ما در ميان گذاشتيد سپاسگزاريم .

مراد از احياي رفتار علوي , زنده كرده روش اخلاقي , اجتماعي , سياسي و... حضرت امير مؤمنان 7است , مثلاًحضرت براي دنيا و پست و مقام ارزش قايل نبود و فرمود: .(1) هنگام عزيمت براي جن با مردم بصره (جنگ جمل ) ابن عباس مي گويد: در سرزمين بر علي بن ابيطالب وارد شدم , در حالي مشغول اصلاح كفش خود بود. به من فرمود: قيمت اين كفش چقدر است ؟ گفتم : اصلاً ارزشي ندارد.

فرمود: .(2)

در بيت المال سختگير بود و حاضر نمي شد حتي به نزديك ترين افراد چيزي اضافه بدهد.

حضرت در اين باره مي گويد: .(3)

امام سازشكار نبود و در اين خصوص فرمود: .(4)

در مقام عمل هم چنين بود. به عنوان نمونه به محض اين كه مردم انتخابش كردند بعضي از حكام , از جمله معاويه را عزل كردند و در اين خصوص حرف هيچ ناصحي را نپذيرفتند, در نامه اي به او نوشتند, طبق عقيده تان تعيين خليفه به دست اجماع امت , همان مردمي كه ابوبكر و عمر و عثمان را به خلافت برگزيدند مرا نيز انتخاب كردند. ازاين جهت همه بايد مرا بپذيرند. اگر كسي اطاعت نكند بايد او را به اطاعت وادارند, اگر مطيع نشد و تمرّد كرد طبق عقيدهء شما بايد باو جنگيد چون راه غير مؤمنين را انتخاب نموده است .(5) و در نامه اي به جريد بن عبداللّه بحلّي فرمان مي دهد كه به معاويه

بگويد: تكليف خود را روشن كند و كار را به امروز و فردا نيندازد, سپس او را بين جنگ وصلح مخيّر كن اگر پذيراي جنگ شد پيمان امان را به سوي او بيندازد و اگر صلح را پذيرفت از او بيعت بگير.(6) همان طوري كه ملاحظه مي شود امام 7هيچگونه نرمشي نسبت به معاويه از خود نشان نمي دهد.

سخت طرفدار ستمديدگان و پا برهنگان و دشمن ستمگران و عيّاشان بود.

به امام حسن و امام حسين 8سفارش مي كند: دشمن ظالم و ياور مظلومان باشيد: .(7)

خود را در غم و اندوه مردم شريك مي دانست . مي فرمود: آيا تنها قناعت كنم كه به من بگويند: اميرالمؤمنين , درحالي كه در سختي هاي روزگار با آنان همدرد و در تلخ كامي ها جلو آنان نباشم ؟!(8)

از نظر مملكت داري و امور سياسي _ اجتماعي بسيار دقيق و آينده نگر و به فرمانروايان خود سفارش مي كردتمام توان خود را در بهتر اداره كردن امور مردم به كار بگيرند. به عنوان نمونه بهمالك اشتر نخعي , استاندار مصرمي فرمايد:

1 قبل از اين كه افرادي را به كار بگماري و آن ها را در زمرهء كارمندان و حقوق بگيران قرار دهي , ابتدا آن ها راآزمايش كن . چنان چه به خوبي از بوتهء آزمايش به در آمدند, آن گاه آنان را استخدام كن ; يعني تا ديانت و راستي ودرستي و التزام عملي به حكومت اسلامي توسط آنان را نيازموده اي به كار نگير.

2 از ميان نويسندگان و منشي ها, صادق ترين و راز دارترين آن ها را انتخاب كن , تا اسرار مملكت و جنگ

را دراختيار دشمن قرار ندهد و ايجاد مشكل نكند.

3 خود را بيش از حد از مردم پنهان مكن , چون حاكمان با نشست و برخاست و سخن گفتن با مردم , بيش تر ازاحوال مملكت و رعيّت و اسرار و رموز كار آگاهي پيدا مي كنند.

4 متوجه بستگان و خويشاوندان خود باش . مبادا از موقعيت و منزلت شما سوء استفاده كرده و به مردم زوربگويند. احياي رفتار علوي يعني زنده كردن اين نوع روش هاي حضرت علي 7

(پ_اورقي 1.نهج البلاغه , خطبهء 3 ترجمهء محمد دشتي .

(پ_اورقي 2.نهج البلاغه , خطبهء 33 فيض الاءسلام .

(پ_اورقي 3.نهج البلاغه , خطبهء 215 فيض الاءسلام و 224صبحي صالح .

(پ_اورقي 4.نهج البلاغه , حكمت شماره 110ترجمه آيت اللّه مكارم .

(پ_اورقي 5. نهج البلاغه , نامه 6 فيض الاءسلام .

(پ_اورقي 6.همان , نامهء 8

(پ_اورقي 7.همان , نامهء 45

(پ_اورقي 8.نهج البلاغه , نامهء شماره 47 فيض الاءسلام .

دسترسي به دانش افرادي كه داراي سمت استادي در يك علم هستند از چند راه امكان پذير است ؟آيا براي دسترسي به علم يك استاد در هر رشته اي حتماً بايد به دانشگاه برويم ; يعني در كنكور قبول شويم يا به حوزه علميه بياييم و چند سال درس بخوانيم ؟ آيا خارج از برنامه هاي

پرسش

دسترسي به دانش افرادي كه داراي سمت استادي در يك علم هستند از چند راه امكان پذير است ؟آيا براي دسترسي به علم يك استاد در هر رشته اي حتماً بايد به دانشگاه برويم ; يعني در كنكور قبول شويم يا به حوزه علميه بياييم و چند سال درس بخوانيم ؟ آيا خارج از برنامه هاي درسي اين اساتيد, راهي براي ارتباط با آن هاو پرسش وجود دارد؟

پاسخ

برادر گرامي ! از اين كه با ما مكاتبه نموديد سپاسگزاريم . براي دسترسي به دانش اساتيد دانشگاه وحوزه , طريق متعارف , تحصيل در دانشگاه ها و حوزه هاي علميه است . اين آسان ترين و بهترين روش بهره مندي ازدانش اساتيد است , چون انسان بر اساس اسلوب مشخص بر دانش خود مي افزايد و با حقايق آن آشنا مي شود. راه فراگيري علوم و فنون , منحصر به تحصيل در دانشگاه و حوزه نيست , بلكه شخص مي تواند با مطالعات عميق وگسترده در رشته و دانش مورد علاقهء خود, پيشرفت نمايد و از آگاهي هاي لازم برخوردار شود. به هر حال جهت كسب اطلاعات عميق تر و پيمودن راه صحيح , انسان بايد از راهنما و استادي برخوردار باشد تا راه را از بيراهه به اونشان دهد.

آثار قلمي و گفتاري اساتيد و دانشمندان هم مي تواند مورد استفاده افراد قرار گيرد و از اين طريق افراد از نقطه نظرات انديشوران مطلع شوند. نهايت اين كه افراد از طريق مكاتبه يا پرسش حضوري مشكلات و معضلات علمي خود را با اساتيد در ميان بگذارند و از راهنمايي ها و پيشنهادهاي آنان بهره مند شوند.

از اين رو, انسانِ طالبِ علم وعاشق كمالات فكري و معنوي سعي مي كند به جواب هاي مورد نظر برسد و در اين راه از خود استاد, آثار قلمي وگفتاري او و هر آنچه كه او را به مطلوب برساند, كمك مي گيرد. اما هر شخصي به طور معيّن بايد بداند كه در چه گرايش خاصي مي خواهد مطالعه و تحقيق كند, بعد از آن بايد به دنبال استاد آن فن و علم برود تا بتواند از سرمايه ءعلمي او بهره مند شود.

آداب و رسوم منطقة ما چند سالي است كه متزلزل شده و رسم هاي خوب از بين رفته، ريا كاري ، چشم هم چشمي، تجملات گرايي فراوان شده است . آنان كه از نظر مادي وضعشان بهتر است بيشتر مورد احترام اند حتّي اين مسئله در ساختن قبرها هم اثر كرده وقتي من اين ها را مي بينم

پرسش

آداب و رسوم منطقة ما چند سالي است كه متزلزل شده و رسم هاي خوب از بين رفته، ريا كاري ، چشم هم چشمي، تجملات گرايي فراوان شده است . آنان كه از نظر مادي وضعشان بهتر است بيشتر مورد احترام اند حتّي اين مسئله در ساختن قبرها هم اثر كرده وقتي من اين ها را مي بينم از مسلماني زده مي شوم وظيفة ما چيست؟

پاسخ

از آثار تهاجم فرهنگي غربي بر كشور ما همين چيزهايي است كه شما مطرح كرده ايد. كه اخيراً بيشتر شده و در سطح گسترده اي حتي در رسانه هاي داخلي رواج پيدا كرده است و اين خود توطئه اي بر فروپاشي نظام اسلامي و تهي كردن نظام از ارزش هاي اسلامي است.

رهبر معظم انقلاب فرمود: تهاجم فرهنگي براي بي اعتقاد كردن نسل نو انجام مي گيرد . هم بي اعتقاد كردن به دين و هم بي اعتقاد كردن به اصول انقلابي... در تهاجم فرهنگي، دشمن آن نقطه اي از فرهند خود را به اين ملّت مي دهد و وارد اين كشور مي كند كه خودش مي خواهد و معلوم است كه دشمن چه چيز مي خواهد. ما بايد باور داشته باشيم كه امروز آماج تهاجمات فرهنگي دشمنانمان هستيم.

ايشان در قسمتي ديگر از سخنانشان فرمودند: هدف اين است در سينما، در مطبوعات، حتي در راديو و تلويزيون كه مال دولت است، در سالن هاي فرهنگي، در جشنواره ها، در جاي جاي مناطق فرهنگي ، بخشي و مهره اي از آن مجموعه حاضر است. دارند كار مي كنند اول هم فرهنگي محض حركت كردند. حالا وارد مسائل سياسي شدند.[1]

تهاجم فقط در عرصة

فرهنگ نيست بلكه مادي گرايي، تجمّلات در زندگي، اسراف و تبذير، دزدي و كلاه گذاري و چپاول ، چشم و هم چشمي، مسابقه در اشرافي گري، افزون طلبي همه و همه از مفاسدي است كه دامنگير جامعه مي شود و آن جامعه را بيمار مي كند.

1[1] فرهنگ و تهاجم فرهنگي، ص 12 به بعد با تلخيص.

آيا انسان مي تواند كمك هاي مردمي را روي كاغذ بنويسد و در تابلوي مسجد نام اشخاصي را كه كمك كرده اند، براي تشويق ديگران نصب كند؟

پرسش

آيا انسان مي تواند كمك هاي مردمي را روي كاغذ بنويسد و در تابلوي مسجد نام اشخاصي را كه كمك كرده اند، براي تشويق ديگران نصب كند؟

پاسخ

نوشتن و نصب نام افراد خيّر در تابلوي مسجد براي تشويق ديگران اشكالي ندارد مگر اين كه خود افراد خيّر از اين كار راضي نباشند.

امروزه كه همه جان سخن از تهاجم خانمانسوز فرهنگي و اثرات مخرب و زيانبار آن بر ارزش ها و بنيان هاي ديني جامعه است، آيا مادر ارايه صحيح و بهينه اسلام تعاليم انسان ساز آن به جوانان و نوجوانان موفق بوده ايم.

پرسش

امروزه كه همه جان سخن از تهاجم خانمانسوز فرهنگي و اثرات مخرب و زيانبار آن بر ارزش ها و بنيان هاي ديني جامعه است، آيا مادر ارايه صحيح و بهينه اسلام تعاليم انسان ساز آن به جوانان و نوجوانان موفق بوده ايم.

پاسخ

در پاسخ سؤال شما با نهايت تأسف بايد عرض كنيم كه: ما آن طور كه بايد و شايد در اين زمينه موفق نبوده ايم، اما به هر حال موفق شده ايم تا حدودي به بازسازي و احياء ارزش هاي اسلامي كه در دوران پهلوي در حال نابودي بود بپردازيم. براي مثال در چند دهه پيش مفهوم جهاد در راه خدا جاي خود را به حفظ تماميت ارضي كشور و ايران دوستي و عشق به ميهن بدل شده بود. يعني ما از نوعي اعتقاد و ايمان به نوعي ناسيوناليسم محدود و حتي مضحك رسيده بوديم. هم چنين مفهوم امر به معروف و نهي از منكر، غيرت، شجاعت و ايثار و... در حال فراموشي بود، به طوري كه نماد غيرت و شرف و ناموس در آن دوران قهرمان فيلم قيصر بود با آن چاقوي ضامندار و لهجه تهراني و پاشنه هاي خوابيده اش. در بسياري از ارزش هاي ديگر هم ما موفقيت هاي بسياري در احياء و بازسازي مفاهيم داشته ايم، ولي متأسفانه بيشتر ارزش هاي ما در همين مرحله مانده و ما نتوانسته ايم براي پيشبرد آن ها و پياده كردنشان راهكارهاي عملي مناسبي پيدا كنيم كه اميد است با توجه به رشد فكري نسل جوان و نوجوان و همت مردم و مسئولين با يك هم انديشي اجتماعي وسيع بتوانيم به اين دقيقه نيز دست پيدا كنيم.

چرا ازدواج سخت شده است؟ علل سختي و مشكلات ازدواج چيست؟

پرسش

چرا ازدواج سخت شده است؟ علل سختي و مشكلات ازدواج چيست؟

پاسخ

از نظر اسلام، يكي از محبوب ترين و با ارزش ترين مسائل ازدواج است.

نبي گرامي اسلام(ص) فرمود: 0هيچ بنايي در اسلام، نزد خدا محبوب تر از ازدواج نيست".(1)

ازدواج به قدري مهم است كه پيامبر اكرم(ص) سه مرتبه فرمود: مردي كه همسر ندارد، نيازمند است، هر چند متمول و ثروتمند باشد".

نيز سه بار فرمود: "فقير است زني كه شوهر ندارد، هر چند ثروتمند باشد".(2)

اسلام به گونه اي به ازدواج اهميت مي دهد كه پيامبر(ص)فرمود: "از سعادت مرد است كه دخترش در خانه او حيض نبيند"؛ يعني قبل از حيض به خانه شوهر رفته باشد.(3)

از نظر اسلام بهترين معيار براي انتخاب همسر، دين و اخلاق نيك است و سفارش مي كند به خاطر ثروت با او ازدواج نكند.

اسلام مي گويد: ازدواج بايد تحميلي نباشد، مهريه سنگين نباشد، هزينه عروسي كمر شكن نباشد و متأسفانه پيروان اسلام به خصوص جامعه امروزي عملا از چنين فرهنگ غني و واقع بينانه اي فاصله گرفته است، و در نتيجه ازدواج سخت شده است و بسياري از جوانان از زير بار اين امر مقدس شانه خالي مي كنند.

اين مسئله عللي دارد كه به برخي اشاره مي كنيم:

1 - اعمال نظرهاي يك سويه و آمرانه برخي از والدين عرصه را به قدري براي فرزندان تنگ مي كنند كه جوان حاضر است بميرد اما ازدوا نگيرد.

2 - به خاطر چشم و هم چشمي ها مهريه سنگين، جهيزيه هاي طاقت فرسا، خرج هاي اضافي و تشريفاتي به بهانه هاي مختلف مانند آبرو و شأن و مقام مثل فيلم برداري، تالار پذيرايي، دعوت از عده زياد، تهيه لباس عروس، خريد طلا و تهيه

لباس و لوازم داماد.

3 - مشكلات اقتصادي موجود در جامعه، نداشتن مسكن، كار و درآمد بخور و نمير، مهم تر از همه عدم قدرت تحمل برخي از والدين و آگاهي نداشتن به نقش حساس خود در مقابله با مشكلات و ايجاد آرامش در محيط خانواده و در نتيجه زياد شدن درگيري هاي خانوادگي و افزايش طلاق.

4 - حاكم نبودن جو صميمي و دوستانه در بسياري از خانواده ها. (4) معمولا والدين حرف اول و آخر را مي زنند. فرزندان هر چه بزرگو رشيده شده باشند، بچه فرض مي شوند و به ارزش هاي اجتماعي، نيازهاي جواني، تفكر و انديشه آنان توجه نمي شود.

پي نوشت ها:

1 - محدث نوري، مستدرك الوسايل، ج 2، ص 531.

2 - كنز العمال، ج 16، ص 279.

3 - شيخ حر عاملي، وسائل الشيعه، ج 14، باب 23، ابواب مقدمات نكاح، حديث 12.

4 - راهنماي نوعروسان و تازه دامادان، نادعلي صالحي.

جشن عروسي هايي كه در اين دوره مي گيرند، سراسر گناه و بي عفتي است. جوان مؤمن اگر شركت كند، دچار گناه مي شود. اگر شركت نكند مورد ملامت واقع مي شود و مي گويند: فلاني اجتماعي نيست. لطفاً بگويد اگر جوان مؤمني بخواهد جشن عروسي بگيرد، بايد چه كار كند، كه هم ساده

پرسش

جشن عروسي هايي كه در اين دوره مي گيرند، سراسر گناه و بي عفتي است. جوان مؤمن اگر شركت كند، دچار گناه مي شود. اگر شركت نكند مورد ملامت واقع مي شود و مي گويند: فلاني اجتماعي نيست. لطفاً بگويد اگر جوان مؤمني بخواهد جشن عروسي بگيرد، بايد چه كار كند، كه هم ساده نباشد تا مورد تمسخر قرار نگيرد و هم مجلس گناه و معصيت نباشد؟

پاسخ

آرزوي ما اين بوده كه در مملكت شيعه گناهي صورت نگيرد، امّا به رغم داشتن صدها هزار شهيد و جانباز و آزاده و اسير مشاهده مي شود جشن عروسي ها با گناه و بي عفتي برگزار مي شود به جاي اين كه گناهكاران شرمنده باشند و مورد تمسخر قرار گيرند، بايد جوانان و افراد مؤمن شرمنده باشند.

جوانان متدين اگر مجلس زنانه و مردانه را جدا كنند، مي توانند جشن خوبي برقرار كنند و مي توانند كف و دف بزنند و به فتواي امام(ره) زن براي زنان و مرد براي مردان برقصند.

جوان ها مي توانند بعضي از مداحان را كه مي توانند از عهده مجلس جشن برآيند، دعوت كنند و از وجودشان استفاده كنند، به سبب تمسخر و ريشخند ديگران جايز نيست، جوانان متدين مجالس معصيت و لهو لعب بر پا كنند.

آنان بايد عملاً مردم را امر به معروف و نهي از منكر كنند و جشن عروسي را به گونه اي برقرار كنند كه براي همگان آموزنده باشد.

اوقات فراغت خود را چگونه پر كنم، در حالي كه در روستا نه كلاس آموزشي هست و نه تفريح؟ چگونه زندگيم را در دوران مجردي و متاهلي از حالت يكنواختي خارج كنم؟

پرسش

اوقات فراغت خود را چگونه پر كنم، در حالي كه در روستا نه كلاس آموزشي هست و نه تفريح؟ چگونه زندگيم را در دوران مجردي و متاهلي از حالت يكنواختي خارج كنم؟

پاسخ

با توجه به اين كه شما دختري 19 ساله هستي يعني دختري دم بخت كه انشاء اللَّه در آينده نزديك ازدواج خواهيد كرد و داراي زندگي و شوهر خواهي شد، بايد خود را آماده كني آن چه را كه زندگي به آن نياز دارد بلد باشيد.

زندگي وقتي شيرين و با نشاط و صميمي است كه طرفين همديگر را درك كنند و آن چه را كه باعث خوشحالي يا ناراحتي همسر است بدانند و فضايي براي ايجاد خوشي ها و از بين بردن ناراحتي ها بيافريند.

بنابر اين بايد چند آمادگي را در خود ايجاد كني. مشغول شدن به امور آمدگي براي تشكيل زندگي، قميت عمده اوقات فراغت شما را پر خواهد كرد.

آن چه كه بايد بدانيد و خود را براي آن آماده نماييد:

گل هاي گلخانه زندگي وقتي جوانه مي زند و غنچه هاي آن باز و خندان مي گردد كه هر يك درصدد پيدا كردن راهي جهت جلب رضايت و خشنودي همسر و زدودن گرد و غبار خستگي و غم و ناراحيت از چهره وي باشد. هيچ خير و سعادتي براي مرد بهتر و بالاتر از اين نيست كه همسري خوش اخلاق، آگاه به وظايف خانه داري آشپزي و شوهر داري داشته باشد و از هنرهايي كه نياز زندگي است مانند خياطي، گلدوزي و انواع كارهاي دستي و بافندگي، آگاهي لازم را داشته باشد.

بنابر اين اوقات شبانه روز خويش را تقسيم كنيد. قسمتي را به

يادگيري نظري و عملي اين گونه امور اختصاص بدهيد.

قسمتي ديگر را به مطالعه كتاب هاي مفيد و هم چنين اشعار شاعراني چون مولوي، سعدي، حافظ و پروين اعتصامي مخصوص گردانيد.

جوان پر انرژي است و نياز به ورزش و نرمش دارد. جهت حفظ سلامتي تن و روان خويش قسمتي از اوقات را به انواع ورزش يا نرمش هاي مناسب بپردازيد مثلا طناب زدن ورزشي است كه در شهر و روستا حتي بدون خرج و هزينه مي توان انجام داد.

بنابر اين با تقسيم اوقات شبانه روز واختصاص دادن هر قسمتي را به يك از كارهاي مورد نياز مانند خواب، عبادت، تفريح و ميهماني، ورزش، مطالعه، انجام كارهايي كه به عهده شما است، يا مي توانيد خود را با آن سرگرم سازد، زندگي شما را از يكنواختي خارج مي كند.

متأسفانه در شهر ما در مراسم ازدواج و عروسي از كنسرت موسيقي استفاده مي كنند و بنده هم به شدّت مخالف اين مسئله هستم واين امر، سدّ راه بزرگي بر سر ازدواج اينجانب قرار گرفته است، خواهشمندم براي اين كه بتوانم يك ازدواج ساده اي را ترتيب دهم، مرا راهنمايي بفرماي

پرسش

متأسفانه در شهر ما در مراسم ازدواج و عروسي از كنسرت موسيقي استفاده مي كنند و بنده هم به شدّت مخالف اين مسئله هستم واين امر، سدّ راه بزرگي بر سر ازدواج اينجانب قرار گرفته است، خواهشمندم براي اين كه بتوانم يك ازدواج ساده اي را ترتيب دهم، مرا راهنمايي بفرماييد.

پاسخ

مسائل ديني و شرعي و حلال و حرام، چيزي نيست كه انسان بخواهد به خاطر چند روز زندگاني دنيا و يا مراسم ازدواج، آن را به بازي و تمسخر گرفته يا كنار زند، چرا كه در روايت وارد شده: "حلاله حلال الي يوم القيامه و حرامه حرام الي يوم القيامه".

تعصب و نگاه شما به خدا و قرآن و ائمه معصومين(ع) و قبر و قيامت مورد تقدير و تشكر بوده و عنداللَّه مأجور خواهيد بود. به شما توصيه مي شود اولا: در انتخاب همسر و شريك زندگي آينده خويش نهايت دقت را داشته باشيد و همسر خويش را با مشورت بزرگان و نيكان دلسوز و صادق ، از خانوادههاي مذهبي و نجيب و پاي بند به موازين شرعي انتخاب كنيد، اين انتخاب، هم در مراسم ازدواج شماو هم در زندگي مذهبي آينده شما و فرزندانتان و پاي بند ماندن نسبن به دين، مؤثر خواهد بود.

ثانيا: قبل از انجام مراسم جشن ازدواج، خواسته مشروع خود را با والدين و فاميل هاي نزديك وخانواده همسرتان در ميان بگذاريد و محترمانه از آن ها بخواهيد مراسم را سنگين و شاداب و بدون آلودگي به مسائل حرام و نواختن موسيقي انجام دهند.

با اين كار وامر به معروف و نهي از منكر، حجت شرعي را بر آن ها تمام كرده ايد. اگر در انجام مراسم

و پياده شدن خواسته مشروع شما خلاف شرع و يا مشكلي ايجاد شد، ديگر مسئوليت شرعي نخواهد داشت و عند اللَّه مأجور خواهيد بود. ما را از حال خود بي خبر نگذاريد. منتظر نامه هاي بعدي شما و دوستانتان هستيم. .

در كشور ما چه قدر به برنامههاي مذهبي و تبليغ براي جوانان اهميت داده مي شود؟

پرسش

در كشور ما چه قدر به برنامههاي مذهبي و تبليغ براي جوانان اهميت داده مي شود؟

پاسخ

برادر گرامي، هر چند دولت اسلامي و نهادهاي مختلف به امر تبليغ و ارشاد مردم اهتمام ورزيده و بودجه هايي را براي آن اختصاص داده اند، اما بايد اعتراف كرد كه در اين بخش نقص ها و ناهماهنگي هايي وجود دارد، اعزام مبلغان از طرف دفتر تبليغات و سازمان تبليغات از جمله وظايفي است كه در اين راستا بر عهده گرفته اند، در چند ساله اخير توجه خاصي به تبليغ و جذب جوانان صورت گرفته است مانند اقامه نماز در مدارس و دانشگاه ها و طرح هجرت و تشكيل كلاس هاي تابستاني و طرح بسيج دانشجويي و غيره. علاوه بر اين ها سازمان ملي جوانان هلال احمر و صدا و سيما نيز برنامه هايي براي جوانان ترتيب داده اند اما آن چه ضرورت دارد عمق بخشي به كارها و هماهنگي آن ها و متمركز ساختن امور پراكنده است كه اميدواريم هر چند زودتر اين مسئله اتفاق افتد.

چرا براي كشيدن جوانان و نوجوانان به مساجد بودجه اي منظور نمي شود؟

پرسش

چرا براي كشيدن جوانان و نوجوانان به مساجد بودجه اي منظور نمي شود؟

پاسخ

هر چند به اين عنوان بودجه اي لحاظ نشده است اما به طور عام نهادهايي كه متولي امور فرهنگي هستند قطعا بودجه هايي در اختيار دارند كه مي توانند در اين راه مصرف كنند ولي متأسفانه غفلت هايي صورت گرفته است. البته جذب جوانان يك كار بسيار ظريف و تخصصي است كه از عهده يك ارگان خارج است. اين كار مهم يك برنامه جامع و هماهنگ مي طلبد تنها با شعار و تبليغ زباني نميتوان جوانان را به مساجد فرا خواند. مساجد به اين شكل كنوني كه فاقد امكانات لازم است نمي تواند در اين راه موفق باشد. مساجد بايد آراسته و پيراسته و جوان پسند باشد و از جاذبه هاي هنري و علمي در پيشاني مسجد استفاده شود. پاكيزگي، طراوت و زيبايي مسجد وتجهيز آن به امكانات هنري، ورزشي، نمايشي، كتابخانه، جوانان را به اين كانون مهم فرهنگي راغب تر مي كند. بديهي است كه امور مذكور، كار عظيمي است كه برنامه دراز مدت و طولاني را مي طلبد و تا همه ابعاد در نظر گرفته نشود نتيجه حاصل نخواهد شد. با توجه به تهاجم فرهنگي دشمن و سرمايه گذاري رسانه هاي گروهي غرب در انحراف جوانان لازم است در جهت مقابله با آن به جوانان توجه بيشتري صورت گيرد اين توقع بجايي است كه همه دلسوزان انقلاب ودردمندان جامعه دارند.

چگونه مي توان شاخصه ها و ويژگي هاي عزت و افتخار را در عصر كنوني مد نظر قرار داد؟ راهكار هاي كاربردي ايجاد عزت حسيني چيست؟

پرسش

چگونه مي توان شاخصه ها و ويژگي هاي عزت و افتخار را در عصر كنوني مد نظر قرار داد؟ راهكار هاي كاربردي ايجاد عزت حسيني چيست؟

پاسخ

بيان راهكار هاي كاربردي ايجاد عزت و افتخار حسيني، شاخصه ها ومؤلفه هاي عزت وافتخار حسيني را نيز مشخص مي كند. از اين رو در اين نوشته به راهكارهاي كاربردي ايجاد عزت و افتخار حسيني پرداخته مي شود. راهكارهاي ايجاد جامعة عزت مند متعدد بوده، به برخي از آن ها اشاره مي شود:

1- عزت مندي و استقلال گرايي: بي ترديد همة انبيا در صدد جامعه اي مبتني بر دين مداري، عزت مندي و خدا محوري بودند؛ از اين رو با دين ستيزان و ستمگران مبارزه مي كردند. امام حسين(ع) به عنوان رهبري آزادي خواه در برابر يزيد قيام نمود، زيرا يزيد ستمگر و دين ستيز بود و جامعة اسلامي را به ستمگرايي و دين ستيزي سوق مي داد. از سوي ديگر فاسق و فاجري بود. بودن چنين رهبري با جامعه عزت مند منافات داشت.

امام حسين(ع) به رغم اين كه مي دانست آيندة جنگ به نفع او نيست، در برابر ستم و زورگويي يزيد تسليم نشد و او را رهبر جائر خواند[17] و با او بيعت نكرد، زيرا بيعت با يزيد نوعي ذلت بود و ذلت در فرهنگ امام حسين(ع) جا ندارد. او در برابر بيعت خواستن يزيد فرمود: " مرا بين دو چيز : شمشير و ذلّت مخيّر نموده است. ذلت از ما بسيار دور است".[18] همو فرمود "موت في عزٍّ خيرٌ من حياه في ذلّ".[19]

امام حسين(ع) تسليم شدن در برابر ستم را عار دانسته[20] و اهل بيت خود

را همراه برد تا عملاً اثبات كند در فرهنگ امام حسين(ع) ذلّت و خواري معنا ندارد، و يكي از شاخصه هاي جامعة عزت مند ستم ستيزي و آزادي خواهي است.

اعلاميه از قتلگه كرب و بلا داد

اين جمله ز خون بود در آن نشريه مطور

با زينب و سجّاد سوي شام فرستاد

بايد بشر از قيد اسارت شود آزاد

امروزه نيز يكي از راهكارهاي مهم ايجاد جامعة عزّت مند، ستم ستيزي و تقويت روحية استقلال گرايي است. استقلال طلبي و روحية ستم ستيزي مردم ايران موجب شد كه دشمنان ازادي - بويژة آمريكا - توطئه هاي گسترده اي عليه انقلاب اسلامي را سامان دهند، ولي جامعة عزّت مند اسلامي كه با بهره گيري از پيام عاشورا شكل گرفته بود، با صلابت و بالنده و پويا به سوي اهداف بلند خود ادامه داده و در برابر ستم و استكبار جهاني تسليم نشد. البته براي حفظ عزت مندي نياز به ايثار گري و فداكاري و شهادت ياران انقلاب بود كه اين عناصر در انقلاب اسلامي وجود داشت.

2- پاسداري از دين و ارزش ها: يكي از شاخصه هاي مهم جامعة ديني و عزّت مند اجراي قوانين اسلامي است. پيامبر اسلام(ص) با بهره گيري از قوانين اسلامي توانست در مدينه النّبي، جامعة عزت مند به وجود آورد.

متأسفانه بعد از رحلت پيامبر با كنار گذاشتن اهل بيت، جامعة عزت مند نبوي به افول گراييد و رهبران دين ستيز و قانون شكن بر مسند قدرت قرار گرفته و مردم از معارف دين فاصله گرفتند.

از سوي ديگر بدعت گذاري، خرافات وحق ستيزي به اوج رسيد؛ از اين رو امام حسين(ع) يكي از اهداف قيام خويش را حفظ

دين و بدعت زدايي بيان نمود.[21] و به مرگ در راه حفظ دين را زينت دانست.[22] و همگان را به قيام عليه رهبران دين ستيز و قانون شكن فرا خواند.[23]

همچنين او هدف قيام خويش را اجراي دو فريضة الهي - امر به معروف و نهي از منكر- دانسته[24] و عدم حاكميت حق را از شاخصه هاي جامعة ذلت بار آن عصر دانست: "ألا ترون أنّ الحق لا يعمل به و إلي الباطل لا يتناهي عنه ليرغب المؤمن في لقاء اللّه...".[25]

هر جامعه داراي اصول و ارزش ها است كه ستون فقرات جامعه بوده و لازم است حفظ شود. متأسفانه در عصر معاويه و يزيد ارزش زدايي به اوج خود رسيده بود؛ از اين رو امام حسين(ع) قيام نمود تا جامعة مبتني بر ارزش ها به وجود آيد و از ارزش زدايي جلوگيري گردد. امام علي(ع) كه جامعة علوي مبتني بر عزت ايجاد نمود، يكي از پايه هاي آن را ارزش مداري دانست و مالك اشتر را به حفظ سنت ها و ارزش ها فرا خواند و از هر گونه ارزش زدايي بر حذر داشت.[26]

امروزه نيز يكي از راهكارهاي ايجاد جامعة عزت مند، پاسداري از دين و ارزش ها است. پاسداري از دين و ارزش مداري انقلاب اسلامي ايران سبب شد كه دشمنان تبليغات گسترده عليه دين و مقدسات و ارزشي ها سامان دادند. تدوين كتاب آيات شيطان و شيخون فرهنگي راهكارهايي بودند كه به منظور تضعيف باورهاي ديني و ارزش زدايي شكل گرفت.

براي حفظ عزّت و افتخار حسيني، شايسته است كه از سنگرهاي عقيدتي دفاع و از شبيخون فرهنگي جلوگيري شود و به پاسداري از دين و ارزش

ها پرداخته شود.

3- وفاق ملي و وحدت اسلامي: يكي از راهكارهاي مهم ايجاد عزت وافتخار وفاق ملي و همگرايي همة افراد جامعه، به ويژه گروه هاي سياسي است. تاريخ صدر اسلام نشان داد كه پيامبر اسلام(ص) جامعه اي مبتني بر عزت و افتخار ايجاد نمود كه يكي از راهكارهاي مهم آن وحدت اسلامي بود. پيامبر(ص) با تمام عوامل اختلاف مبارزه نمود و همگان را به وحدت اسلامي فرا خواند. وحدت موجب ترقي تمدن اسلامي شد.

"جان ديون پورت" دانشمند معروف انگليسي مي نويسد: "يك نفر عرب ساده، قبائل پراكندة كوچك و برهنه وگرسنة كشور خودش را مبدّل به يك جامعة فشرده و با انضباط [نمود] و در ميان ملل روي زمين آن ها را با صفات و اخلاق تازه اي معرفي نمود و در كمتر از سي سال، اين طرز و روش، امپراتور قسطيطنيّه را مغلوب [كرد] و سلاطين ايران را از بين برد. سوريه و بين النّهرين و مصر را تسخير كرد و دامنة فتوحاتش را از اقيانوس اطلس تا كرانة درياي خزر و تا رود سيحون بسط داد".[27]

وحدت اسلامي بدان معنا نيست كه گروه هاي سياسي و احزاب وجود نداشته باشد بلكه وجود تشكل ها ضروري است، ولي اختلافات غير منطقي كه منافع و مصالح ملتي را تهديد مي كند، جايز نيست. تاريخ انقلاب اسلامي ايران نشان داد كه وحدت ملي چه نقشي را در جامعة عزت مند داشته و امروزه نيز دشمنان همگراي يو همسويي ملت ايران را نشانه رفته اند؛ از اين رو بر همة مردم است كه با وحدت و وفاق ملي ستون فقرات نظام را مستحكم كند كه وحدت نعمت

الهي است[28] و اختلاف موجب عذاب الهي است.[29]

4- تقويت بنية نظامي و دفاعي: جوامع استقلال طلب و عزت مند، بيشتر توسط استقلال و عزت ستيزان تهديد مي شوند. استكبار جهاني كه منافع خويش را در سركوبي جوامع ديگر جستجو مي كند. با ابزار پيشرفتة جنگي، استقلال و امنيت جوامع ديگر را نشانه مي گيرند. طبيعي است دفاع از جامعة عزت مند در برابر تهديد دشمن نياز به تقويت بنية نظامي دارد؛ از اين رو در اسلام سفارش شده و همة مسلمانان فرا خوانده شده اند كه با توجه به شرايط زمان، از امكانات نظامي بهره گيرند. : " در برابر آن ها (دشمنان) آنچه توانايي داريد، آماده سازيد تا دشمن خدا و دشمن خويش را بترسانيد".[30]

از سوي ديگر در آموزه هاي ديني شهادت در راه خدا[31] و جهاد و دفاع عناصر ارزشمندي شناخته شده اند، تا آن جا كه علي(ع) جهاد را بابي از بهشت خواند[32] و آن را عامل عزت مندي و ترك آن را ماية ذلت دانسته است.[33]

امام حسين(ع) نيز در صدد تشكيل جامعة عزت مند بود، از اين رو مرگ عزت مند را از زندگي ذلت بار برتر دانست :"لا أري الموت إلا سعاده و الحياه مع الظالمين إلا برماً".[34]

بزرگ فلسفة قتل شاه دين آن است

كه مرگ سرخ به از زندگي ننگين است

5- رشد سياسي و دشمن شناسي: يكي از راهكار هاي مهم ايجاد جامعة مبتني بر عزت، رشد سياسي افراد جامعه است كه دشمن شناسي را در پي دارد. متأسفانه يكي از آسيب هاي جدي صدر اسلام همين بود، زيرا رشد سياسي مسلمانان بعد از رحلت پيامبر(ص) به افول گراييد و

آنان دوست و دشمنان دين را خوب نشناخته و دشمن شناس نبودند؛ از اين رو در جنگ هاي علي(ع) و امام حسن(ع) با معاويه، از وي حمايت كردند و امام حسن(ع) را مذل المؤمنين خواندند.[35]

در زمان امام حسين(ع) نيز در جنگ حضرت با يزيد، بيشتر مسلمانان به حمايت از وي پرداختند. امام سجاد(ع) فرمود: "سي هزار نفر در كربلا براي كشتن پسر پيغمبر جمع شده بودند و همة آن ها به قصد قربت آمده بودند كه به امام حسين بن علي(ع) شمشير زدند".[36]

امروزه نيز براي حفظ عزت مداري و عزت مندي، رشد سياسي مردم لازم است. مردم ايران بايد دشمنان خويش را شناخته و در تشخيص حق و باطل و دشمن شناسي دچار مشكل شوند. متأسفانه دشمنان با چهره هاي حق گرايي، مدافع آزادي و عدالت خواهي ظاهر شده و با بهره گيري از ابزار تبليغي جوّ جامعه را آلوده مي كند. براي غبار زدايي رشد سياسي، مردم بهترين راهكار مي باشد.

6- رشد معنويت: واقعيت آن است كه حفظ آزادي و تقويت روحية عزت مندي در ساية تقويت معنويت امكان پذير است. معنويت گرايي امام حسين(ع) و ياران او موجب شد آنان در برابر ستم وحق گريزي تسليم نشده و مرگ را در راه خدا را افتخار بدانند.[37]

خصلت ياران شهيد او روح معنوي و حال عبادت و نيايش و نماز بود و شب عاشورا، زمزمة نيايش آنان در خيمه ها پيچيده بود.[38]

متأسفانه جامعة اسلامي از معارف دين و معنويت فاصله گرفته و جذب دنيا شده بودند. از سوي ديگريزيدِ فاسق و شراب خوار بر مسند قدرت قرار گرفته و شعار كفر سر مي داد،[39] از

اين رو امام حسين(ع) يكي از اهداف قيام خود را اصلاح امت اسلامي بيان نمود.[40]

قيام امام حسين(ع) عليه يزيدِ دين ستيز و ستمگر نشان از آن دارد كه جامعة آن عصر مبتني بر عزت مندي و معنويت نبوده است. امروزه نيز براي حفظ و ايجاد جامعة مبتني بر عزت و افتخار نياز به تقويت معنويت است. يكي از شاخصه هاي جامعة ديني، معنويت است.

[17] لهوف، ص 19.

[18] همان، ص 57.

[19] مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 68.

[20] بحارالأنوار، ج 44، ص 192.

[21] وقعه الطف، ص 107؛ حياه الامام الحسين، ج2، ص 322.

[22] اعيان الشيعه ج1، ص 593.

[23] موسوعه كلمات الامام الحسين(ع)، ص 360.

[24] همان، ص 328؛ حياه الامام الحسين، ج 2، ص 262؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 89.

[25] بحارالأنوار، ج 44، ص 381.

[26] نهج البلاغه، نامة 53.

[27] جان ديون پورت، عذر تقصير به پيشگاه محمد و قرآن، ص 77، به نقل از تفسير نمونه، ج 3، ص 30 - 31.

[28] آل عمران، آية 103.

[29] آل عمران، آية 105؛ تفسير نمونه، ج 3، ص 34.

[30] انفال، آية 60؛ تفسير نمونه ج 7، ص 220 - 234.

[31] بحارالأنوار، ج 97، ص 10.

[32] نهج البلاغه صبحي صالح، خطبة 27.

[33] همان.

[34] تحف العقول، ص 176؛ بحارالأنوار، ج 44، ص 381؛ لهوف، ص 69.

[35] ابن جوزي، تذكره الخواص، ص 181.

[36] بحارالأنوار، ج 44، ص 298.

[37] اعيان الشيعه، ج 1، ص 593.

[38] حياه الامام الحسين، ج 3، ص 175؛ جواد محدثي، فرهنگ عاشورا، ص 452.

[39] مقدم، مقتل الحسين، ص 357، مقاتل الطاليين، ص 80.

[40] حياه الامام الحسين، ج 2، ص 246.

چه نقاط مشتركي بين سال 1381 با سال شمسي 610 هجري قمري وجود دارد كه سال امام حسين(ع) ناميده شد؟

پرسش

چه نقاط مشتركي بين سال 1381 با

سال شمسي 610 هجري قمري وجود دارد كه سال امام حسين(ع) ناميده شد؟

پاسخ

در ابتدا لازم است قسمت هايي از پيام مقام معظم رهبري در آغاز سال 1381 بيان شود:

امسال آغاز بهار و سال نو با روز هاي عاشوراي حسيني و تجديد خاطرة آن حماسة بزرگ تاريخي مقارن است. براي ملت عزيز ما كه ارادتمند و عاشق حسين بن علي(ع) هستند اگر چه عيد به معناي جشن و شادي كودكانه وجود ندارد، اما به جهات معنوي اي كه ناشي از عزت و افتخار است، وجود دارد، زيرا حسين بن علي(ع) مظهر عزت راستين و نمودار كامل افتخار حقيقي است".

ديدگاه و مباني بزرگان نياز به تبيين دارد كه بايد از سوي آن ها يا صاحبانانديشه تبيين گردد. اعلام سال 1381 به عنوان سال عزت و افتخار حسيني، از اين قاعده جدا نبوده و نياز به تبيين دارد.

نهضت ها وانقلاب ها در برخي از اصول مشترك هستند. بي ترديد انقلاب اسلامي ايران با بهره گيري از اهداف و شعار قيام حسيني به وجود آمد و ريشه در نهضت عاشورا دارد، از اين رو اين دو نهضت در اكثر اصول اشتراك دارند. اعلام سال 1371 و سال 1380 به عنوان سال امام علي(ع) و رفتار علوي وجه تشابه حكومت ايران را با حكومت علوي نشان مي دهد، زيرا حكومت ايران بايد اهداف و سياست حكومت علوي را مانند قانون گرايي، حمايت از محرومان و برقراري عدالت اجتماعي دنبال كرده و مسئولان نظام مانند علي(ع) رفتار كنند.

به نظر مي رسد اعلام سال 1381 به عنوان سال عزت و افتخار حسيني مبتني بر عوامل زير باشد:

1- عزت و آزادي: يكي

از ويژگي هاي قيام امام حسين(ع) عزت مندي و عزتمداري است. در آموزه هاي ديني آزادي و عزت با نگرش مادي تفاوت دارد. در اسلام عزت و افتخار و آزادي در بندگي خدا، معنويت گرايي و رهايي از اسارت شهوت گرايي و تجمل گرايي ظهور مي كند؛ از اين رو امام علي(ع) عرضه داشت: "الهي كفي بي عزّاً أن أكون لك عبداً و كفي بي فخراً أن تكون لي ربّاً...".[1] از اين رو در قرآن همة عزت ها به خدا بر مي گردد: "من كان يريد العزّه فللّه العزّه جميعاً ".[2]

تكليف گرايي و ستم ستيزي از مصاديق آزادي است، گرچه موجب شهادت شوند.

آزادي خواهي كه افتخار را نيز در پي دارد، در صحنة كربلا به اوج رسيد. امام حسين(ع) در زماني قيام نمود كه جامعة اسلامي را خفقان گرفته و يزيد شعار بي ديني سر مي داد.[3] و به دين ستيزي و ستمگري پرداخت. از سوي ديگر حق و حق گرايان و عدالت در اوج مظلوميت قرار گرفته و جامعه نياز به تحول و اصلاحات داشت. امام حسين(ع) در برابر بيعت خواستن يزيد فرمود:" مرا بين دو چيز: شمشير و ذلّت، مخيّر نموده است و ذلت، از ما بسيار دور است".[4]

گرچه آزادي خواهي امام حسين(ع) منجر به شهادت او و يارانش شد، ولي شهادت در راه خدا مرگ عزت مندو افتخار است "خطّ الموت علي ولد آدم مخطّ القلاده علي جيده الفتاه...".[5]

استقلال طلبي و آزادي خواهي جمهوري اسلامي ايران موجب شد كه يزيد و يزيديان زمان - به ويژه آمريكا - همان گونه كه يزيد امام حسين (ع) را آشوبگر[6] و خشونت گرا معرفي نموده بود،

ولي دشمنان بايد بدانند ملت ايران عاشوريان زمان هستند كه مرگ در راه دين و آزادي را عزّت و افتخار مي دانند. آزادي خواهي و استقلال طلبي نه تنها خشونت نيست، بلكه عزت و افتخار است. از اين رو سال 1381 شمسي با سال 61 هجري قمري پيوند مي خورد. مقام معظم رهبري فرمود: " اميدوارم ان شاءالله سالي كه در پيش داريم، براي ملت ما، سال اعتلاي مادي و معنوي ... باشد و همچنان كه حسين بن علي(ع) مظهر عزّت بود، او بود كه فرمود "هيهات منّا الذّلّه، اين ملت هم در عرصه هاي مختلف نشان دهند كه گَرد ذل بر دامانشان نخواهد نشست و در عزّت مندي و عزّت مداري پيرو آقا و سالار خود حسين بن علي(ع) خواهد بود".

2- تقويت معنويت: متأسفانه بعد از رحلت پيامبر اسلام(ص) مسلمانان به دنيا گرايي رو آورده و از معنويت فاصله گرفتند، به ثروت اندوزي پرداختند[7]، از اين رو امام علي(ع) به نكوهش دنيا گرايي پرداخته و مسلمانان را به معنويت گرايي فرا خواند.[8] متأسفانه در عصر امام حسين(ع) دنيا گرايي مسلمانان افزايش يافت، تا آنجا كه امام خطاب به دشمن فرمود:"فقد ملئت بطونكنم من الحرام...".[9]

همو در مسير كربلا فرمود: "إنّ النّاس عبيد الدّنيا و الدّين لعقٌ علي ألسنتهم".[10] در صحنة كربلا معنويت امام حسين(ع) و ياران او به اوج خود رسيد كه در انجام تكاليف و خدامحوري ظهور نمود. امام در آخرين لحظات زندگي عرضه داشت: "پروردگارا! راضي به رضاي تو و تسليم امر تو هستم. در مقابل قضاي تو صبر خواهم نمود. اي خدايي كه جز تو معبودي نيست اي پناه بي پناهان!".[11] حضرت

زينب (س) در كنار بدن امام حسين(ع) عرضه داشت "اللّهم تقبل منّا هذا القرآن".[12]

يكي از وجه تشابه انقلاب اسلامي ايران با نهضت امام حسين(ع) در معنويت ظهور مي كند. در مدت پيروزي انقلاب و هشت سال دفاع مقدس، معنويت مردم به او ج رسيد. متأسفانه بعد از جنگ دنيا گرايي در جامعه درمان رشد است، از اين رو رهبر فرزانة انقلاب در پيام نوروزي خود مردم را به معنويت گرايي فرا خواند و آنان را از دنيا گرايي بر حذر داشت. دنيا پرستي با انقلاب منافات داشته و فاصلة انقلاب را با نهضت امام حسين(ع) زياد مي كند. از سوي ديگر رهبر با طرح اصلاحات در سه محور، همه به ويژه مسئولان نظام را از هر گونه ثروت اندوزي و تجمل گرايي بر حذر داشت. رهبر معظم انقلاب در قسمتي از پيام خود فرمود: " امسال، سال شمسي ما هم در فروردين و هم در آخر سال در اسفند، با عاشوراي حسيني مقارن و مصادف است. بنابراين جا دارد كه ما امسال را سال عزت و افتخار حسيني بدانيم و اميدواريم ملّت عزيز ما با تمسّك به معنويت حسين بن علي(ع) و با آشنايي بيشتر با آن بزرگوار عزت وافتخار و سربلندي را براي خود كسب كند، هم چنان كه بحمدالله به بركت حسين بن علي(ع) و به بركت اسلام و قرآن از عزت و افتخار معنوي برخوردار بوده و هست".

3- مظلوميت: يكي از وجه تشابه انقلاب اسلامي با نهضت كربلا در مظلوميت است. دشمنان خاندان پيامبران، عليه اين خاندان به ويژه علي(ع) تبليغات گسترده انجام داد[13] تا آن جا كه امام حسين(ع) را آشوبگر[14]

و خارجي[15] معرفي نمود. از سوي ديگر حكومت يزيد را داراي خاستگاه الهي دانست.[16] متأسفانه اين تبليغات بسيار تأثير گذار بود، تا آن جا كه هنگام ورود اهل بيت(ع) به كوفه و شام با آن ها مانند

4- اسيران و كافران برخورد نمودند[17] و جشن گرفتند.[18] اين تبليغات با توجه به شرايط زمان صورت گرفت كه رشد سياسي مردم ضعيف شده بود. متأسفانه يكي از آفات تاريخ اسلام عدم رشد فكري مسلمانان است، از اين رو مردم در جنگ هاي امام علي(ع) و امام حسن (ع) با معاويه، ،از معاويه حمايت كردند و در جنگ امام حسين(ع) با يزيد، از يزيد حمايت نمودند. از اين رو امام حسين، در اوج مظلوميت قرار داشت.

امروزه نيز دشمنان خارجي و داخلي تبليغات گسترده اي با بهره گيري از پيشرفته ترين ابزار تبليغاتي عليه ايران به راه انداخته اند كه با هدف دين زدايي و شكست نظام ديني صورت مي گيرد، كه مظلوميت جمهوري اسلامي و حق گرايات و عدالت خواهان را در پي داد.

از سوي ديگر دشمنان دين مدافع آزادي و پاسداران حقوق بشر معرفي شده اند.

براي مظلوميت زدايي لازم است كه در جامعه رشد سياسي تقويت شده و مردم با بصيرت كامل از نظام و انقلاب خويش دفاع كنند. همان گونه كه ياران با بصرت امام حسين(ع) به پاسداري از دين و آزادي پرداختند.

5- ياد آوري خاطرات انقلاب معمولاً در انقلاب ها، بعد از گذشت زمان ايثار و حماسه هاي مردم و انقلابيون فراموش مي شود، از اين رو نياز به يادآوري دارد تا بار ديگر حماسه هاي مردم به نمايش گذاشته شود، از اين رو نياز به

ياد آوري دارد تا بار ديگر حماسه هاي مردم به نمايش گذاشته شود تا نسل نو بدانند كه اوائل انقلاب، انقلابيون چه كردند. شايد يكي از علل عزاداري براي امام حسين(ع) - كه بزرگان دين بر اين سفارش نموده اند - اين باشد كه در ايام محرم و صفر با عزاداري ها ياد و خاطرة امام حسين(ع) و ياران او فراموش نشود.

رهبر معظم انقلاب با اعلام سال 1381 به عنوان سال عزت و افتخاري حسيني؛ همگان را به ويژه نسل جوان را به عزّت مندي و افتخار آفريني فرا خواند. سال امام حسين(ع) بهانة خوبي بود كه افتخار آفريني ملتّ ايران با انتضارآفريني امام حسين(ع) و ياران او پيوند خورد.

6- تجديد روحية انقلابي و ايثار: بي ترديد يكي از ويژگي هاي مهم نهضت امام حسين(ع) ايثار گري و روحية انقلابي است.

از اين رو امام حسين(ع) ياران خويش را با وفاترين انسان ها ياد نمود.[19]

در راه دوست كشته شدن آرزوي ماست دشمن اگر چه تشنه به خون گلوي ماست

گرديم دور يار، چون پروانه گِرد شمع چون سوختن در آتشِ عشق آرزوي ماست

ازجان گذشته ايم و به جانان رسيده ايم در راه وصل اين تن خاك عود ماست

ما را طراف كعبه به جز دور يار نيست كز هر طرف رويم، خدارو به روي ماست[20]

روحية انقلابي ياران امام حسين(ع) عامل مهمي براي روحية انقلابي مردم ايران بود مردم با بهره گيري از روحية انقلابي ياران امام انقلاب نمودند و در هشت سال دفاع مقدس نيز روحية فداكاري و انقلاب آنان به اوج رسيد. به نظر مي رسيد بعد از دفاع مقدس، روحية مردم افول كرده است. و نياز به

تجديد روحية مي باشد. از اين رو رهبر انقلاب؛ اعالم سال1381 به عنوان سال عزت و افتخار حسيني، بار ديگر همگان را به حفظ و تقويت روحية انقلابي فراخواند و از همه، به ويژه فرزندان انقلاب خواست روحية انقلابي خود را حفظ كنند و آسب ها موجب نشود كه روحية انقلابي آنان از بين برود. طبيعي است در جامعه اي كه امام حسين(ع) در آن جايگاه بلندي دارد، بهره گيري از نهضت او و پيوند انقلاب به نهضت حسيني بهترين راهكار جهت تجديد روحية انقلابي است.

[1] مفاتيح الجنان، ص 273.

[2] فاطر( ) آية 10.

[3] مقرم، مقتل الحسين، ص 357؛ مقاتل الطالبين، ص 80.

[4] نفس المهموم، ص 131؛ مقتل خوارزمي ، ج 2، ص 7؛ لهوف ، ص 19.

[5] اعيان الشيعه، ج 1، ص 593.

[6] تاريخ طبري، ج 4، ص 289؛ مقتل خوارزمي، ج 1، ص 213.

[7] مرتضي مطهري، سيري در نهج البلاغه ص 258 - 262.

[8] همان؛ نهج البلاغة ، خطبة 127 و 185.

[9] بحارالأنوار، ج 45، ص 8.

[10] همان، ج 75، ص 117.

[11] مقرّم مقتل الحسين ص 357؛ ينابيه الموده ص 18.

[12] ينابيع المودّه، ص 307.

[13] الغدير، ج 10، ص 226 مروج الذهب، ج 2، ص 72؛ تاريخ طبري، ج 4، ص 188.

[14] تاريخ طبري، ج 4، ص 289؛ مقتل خوارزمي ج1، ص 212.

[15] همان، ص 331.

[16] همان، ص 355؛ مقتل خوارزمي، ج 2 ص 57.

[17] اعيان الشيعه، ج 1، ص 156.

[18] ناسخ التواريخ حالات سيد الشهداء(ع) ج 3، ص 119.

[19] مقتل خوارزمي ج 1، ص 246؛ لهوف ، ص 79.

[20] جواد محدّثي ، فرهنگ عاشورا، ص 53.

واژه هاي عزت وافتخار حسيني را تفسير و توضيح دهيد.

پرسش

واژه هاي عزت وافتخار حسيني را تفسير

و توضيح دهيد.

پاسخ

عزت به معناي ارجمند، سرافرازي و گرامي شدن است.[21] به قول راغب واژة عزت به معناي حالتي است كه نمي گذارد انسان شكست بخورد و مغلوب واقع شود.[22]

در برابر عزت، ذلت قرار دارد كه به معناي نبود حالت شرافت و عزت در آدمي است، به طوري كه انسان به سادگي پذيراي شكست شده، مغلوب ديگران شود.

واژة افتخار به معناي مرتفع و بلند گرديدن، فخر و شرف[23] تازي، سر افرازي، فخر و آبرو و حرمت[24] : "أفتخر إفتخاراً بكذا؛ به آن باليد وافتخار نمود".[25]

دو واژة عزت و افتخار با پسوند حسيني بيانگر آن است كه عزت و افتخار در فرهنگ امام حسين(ع) با عزت و افتخار فرهنگ مادي تفاوت دارد.

در آموزه هاي ديني عزت و آزادي، افتخار بندگي و معنويت گرايي و رهايي از قيد و اسارت شهوت گرايي و پرهيز از تجمل گرايي ظهور مي كند. از اين رو امام علي(ع) عرض داشت: "الهي كفي بي عزّاً أن أكون لك عبداً و كفي بي فخراً أن تكون لي ربّاً ".[26] پيامبر اسلام (ص) كه جامعة عزت مند در مدينه به وجود آورد، با تمام افتخارات غير معقول مانند ثروت اندروزي و قوم گرايي مبارزه نمود[27] و عزت و افتخار را در عبوديت تفسير نمود.

از سوي ديگر عزت وافتخار در مبارزه عليه ستم و حق كشي ها به وجود مي آيد و پيروزي در جنگ ها عزت و افتخار به حساب نمي آيد. و اين درست مقابل معناي مادي ازادي و افتخار قرار مي گيرد؛ زيرا در فرهنگ مادي پيروزي در مغلوب نمودن طرف مقابل شكل مي گيرد.

در صحنة كربلا عزت و افتخار

حسين به اوج خود رسيد. امام حسين(ع) در زماني قيام نمود كه يزيد شعار بي ديني سر داد[28] و جامعة اسلامي را خفقان گرفته و دين ستيزي و عدالت كُشي به اوج خود رسيده بود. از اين رو امام حسين(ع) مرگ در راه خدا را زينت خواند[29] و تسلم نشدن در برابر يزيد و اسير ذلت نشدن را عزت و افتخار دانست: "موت في عزّ خيرٌ من حياه في ذلّ؛[30] مرگ با عزت بهتر از زندگي با ذلت است".

هم چنين حضرت در برابر بيعت خواستن يزيد فرمود: "ناپاكِ ناپاك زاده مرا بين دو چيز: شمشير و ذلت مخيّر قرار داده، امّا ذلت از ما بسيار دور است".[31] به قول بهجتي:

اندر آنجا كه باطل امير است

اندر آنجا كه حق سر به زير است

اندر آنجا كه دين و مروّت

پايمال و زبون و اسير است

راستي زندگي ناگوار است

مرگ، بالاترين افتخار است

جاويدان آيد بانگ پر شور

لا أري الموت إلا سعاده[32]

امام حسين(ع) فرمود: "من از مرگ باكي ندارم، مرگ راحت ترين راه براي رسيدن به عزّت است. مرگ در راه عزّت زندگي جاودانه است و زندگاني ذلت بار، مرگ بي حيات است".[33]

عزت و افتخار حسيني در آخرين لحظات زندگي امام حسين(ع) به اوج رسي و حضرت بندگي را عامل عزت دانسته و بدان افتخار مي كند. شهيد مطهري مي نويسد:

"در روز عاشورا حسين(ع) حدّ اخر مقاومت را مي كند. ديگر وقتي است كه به كلّي توانايي از بدنش سلب شده است: يكي از تير اندازان ستمكار تير زهر آلودي را به كمان مي كند و به سوي اباعبدالله (ع) مي اندازد كه در سينة ابا عبدالله(ع) مي نشيند و حضرت بي

اختيار روي زمين مي افتد. آيا در اين لحظه تن به ذلت مي دهد؟ آيا خواهش و تمنا مي كند؟ نه، بلكه بعد از گذشت اين دورة جنگيدن رويش را به سوي همان قبله اي كه از آن هرگز منحرف نشده است مي كند و مي فرمايد: "رضاً بقضائك و تسليماً لأمرك و لا معبود سواك يا غياث المستغيثين".[34]

در حادثة كربلا يزيد و يزيديان عزت و افتخار خويش را در پيروزي ظاهري دانسته و به نسب و اجداد و دوران جاهليت افتخار مي كردند، غافل از اين كه پيروزي و جاودانگي از آن حق و حق گرايان است و پيروزي باطل مقطعي است. از اين رو امام علي(ع) فرمود "للحق دوله، للباطل جوله؛[35] براي حق، دولت و عظمت بزرگي است، ولي باطل را جولان و چرخشي است".

از اين ردو قرآن عزت مداري را از آنِ رسول و مؤمنان دانسته است: "للّه العزّه و لرسوله و للمؤمنين".[36]

روشن ترين دليل اين عزت و شكوه دربارة شهداي كربلا مشهود است. هنوز امام حسين(ع) عزيز است محبوب دل ها است و مزارش ميعادگاه عاشقان حق است. امام راحل(س) فرمود " محرّم ماهي است كه عدالت در مقابل ظلم و حق در مقابل قيام كرده و به اثبات رسانده است كه در طول تاريخ، هميشه حق بر باطل پيروز شده است".[37]

[21] محمد معين فرهنگ فارسي، واژة عزت ؛ علي اكبر دهخدا، لغت نامه واژة عزت؛ مصطفي دشتي، معارف و معاريف ج 7، ص 353.

[22] راغب اصفهاني مفردات راغب، ص 563.

[23] اقرب الموارد، ج ص 907؛ علي اكبر دهخدا، پيشين، واژة افتخار.

[24] خليل جرّ، فرهنگ لاروس( ترجمة حميد طبيبيان)

[25] مفردات راغب،

ص 374؛ محمد معين ، پيشين، واژة افتخار.

[26] مفاتيح الجنان، ص 273.

[27] تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 100؛ دعائم الاسلام، ج 1، ص 82.

[28] مقرم، مقتل الحسين، ص 357.

[29] اعيان الشيعه، ج 1 ص 593.

[30] مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 68.

[31] مقتل خوارزمي، ج 2، ص 7؛ نفس المهموم، ص 131.

[32] محمد حسين بهجتي،بهار آزادي، ص 71، با اقتباس از جواد محدثي فرهنگ عاشورا، ص 389.

[33] اعيان الشيعه، ج 1، ص 581.

[34] مرتضي مطهري، حماسة حسيني، ج 1، ص 157.

[35] تحف العقول ص 239.

[36] اسرا(17) آية 81.

[37] صحيفة نور ج 4، ص 27.

چگونه مي شود قرآن را در دانشگاه ها پياده نمود؟

پرسش

چگونه مي شود قرآن را در دانشگاه ها پياده نمود؟

پاسخ

اگر مقصود از پياده نمودن قرآن آشنا نمودن دانش جويان با معارف دل نشين و احكام نوراني و قوانين انسان ساز قرآن باشد، مسئولان كتب درسي و فرهنگي مي توانند اين مسئله را حل نمايند.

اگر منظور پياده نمودن احكام و برنامه هاي سعادت بخش قرآن است به نظر مي رسد:

1- كساني كه به نام اسلام بر مردم حكومت مي كنند، از خورد و كلان نخست خود بايد به قوانين اسلام عمل كنند و به آن پاي بند باشند. اين روش نه تنها دانشجويان بلكه مردم كوچه و بازار را هم به اسلام جذب كرده و آنان را عملاً دعوت به نيكي و پذيرش عيني برنامه هاي قرآن مي نمايد.

در احاديث آمده است: "كونوا دعاه الناس بغير السنتهم؛ [با عمل و] نه زبان تان، مردم را دعوت كنيد".

2- عالمان عامل كه از نظر دانشجويان، علم و عملشان مورد پذيرش باشد، بايد در جلسات هفتگي با تبيين معارف قرآن روشن كنند كه دين اسلام و قرآن تأمين كنندة سعادت زندگي بشر و تضمين كنندة خوش بختي حيات اخروي است.

رسول خدا(ص) فرمود: "وقتي دو صنف از امت من صالح شدند امت صالح مي شود وقتي زماني كه اين دو قشر فاسد شدن امتم فاسد مي شود: فقها و حاكمان".[23]

[23] بحارالأنوار، ج 2، ص 49، حديث 10.

آيا ورزش در طول عمر انسان تأثير دارد، تا چه حد؟

پرسش

آيا ورزش در طول عمر انسان تأثير دارد، تا چه حد؟

پاسخ

علي(ع) مي فرمايد: "انّ الله يحب عبده القواي...؛ خداوند بنده قوي اش را دوست دارد". زيرا انسان قوي بهتر مي تواند اطاعت و عبادت كند و به دين خدا و بندگانش خدمت نمايد.

در دعاي كميل از خداوند زور و قوّت اعضا و جوارح را طلب مي كند: "قوّ علي خدمتكم جوارحي".

انسان را از آن جهت انسان گفته اند كه سه چيز لازمة زندگي و زنده بونش است: انس، نسيان و نويسان. اگر به يكديگر انس و الفت نداشته باشند، اجتماع انساني جز مجتمع حيوانات پستاندار چيزي نخواهد بود.[8]

اگر نسيان و فراموشي به او دست ندهد، بسياري از معايب و اندوه ها و خاطره هاي تلخ زندگي اجازة زنده بودن به او نمي دهند.

مهم تر از همه نوسان و تحرك وفعاليت است. اگر جنبش بدن كم شود، قدرت دفاع بدن كم مي شود واگر در حد اعتدال باشد، قدرت دفاع افزايش مي يابد.[9]

ورزش ، كمك شاياني به ايجاد و تقويت سلاميت جسماني و رواني مي كند، و افرادي كه با روش صحيح ورزش مي كنند و يا داراي كارهاي با تحرك مي باشند، سالم تر بوده و عمرشان از افراد فاقد تحرك، بيشتر است.[10]

فوايد و آثار ورزش:

1- ورزش تغييرات چندي در بدن ايجاد مي كند، از جمله سرعت جريان خون را زياد مي كند و سبب مي شود سرعت تبادلي بين پلاسماي خون و مايع بين سلولي افزايش يابد و گلبول هاي انباشته شده در جدار رگ ها و مويرگ ها هم در اثر شدت جريان وارد خون شوند.[11]

2- ورزش متناسب مخصوصاً پياده روي سبب

مي شود اشخاص كمتر به بيماري هاي عروقي قلب مبتلا شوند.

3- اصولاً افرادي كه شغل آن ها با فعاليت جسمي روزانه همراه است، كمتر به سكتة قلبي دچار مي شوند.

آقاي دكتر پاك نژاد مي نويسد: اگر ورزش با شرايط صحيح بهداشتي انجام گيرد نتايج ذيل به دست مي آيد:

1- قدرت انقباض و نظم جريان قلب پس از مدتي ورزش كردن بهتر مي شود.

2- گنجايش ريه ها بيشتر مي گردد و در نتيجه اكسيژن بهتر به بدن مي رسد.

3- هر چه شخص ورزيده تر باشد مقدار سوخت بدنش نقصان مي يابد. در نتيجه بدن بهتر از مواد غذايي بهره مي برد.

4- رشد و نمو بهتر انجام مي گيرد و بر فعاليت غدد داخلي افزوده مي شود.

5- هماهنگي بين اعصاب و مراكز عصبي و تقويت اعصاب ايجاد مي شود و كارهاي فكري آسان تر مي شود.

6- به تنگي نفس دچار نمي شود و ضربان قلب تند نمي زند و در كارها ديرتر خسته مي گردد.[12]

ورزش و تقويت قواي جسمي و روحي سبب طول عمر و شادابي در زندگي مي گردد.[13]

[8] دكتر پاك نژاد، اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، ج 14، ص 51، چاپ سال 1350، انتشارات كتاب فروشي اسلاميه.

[9] همان.

[10] حسين صبوري، ورزش در اسلام، ص 18، ويزايش دوم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي.

[11] دكتر پاك نژاد، اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، ص 105.

[12] همان، ص 104.

[13] همان، ص 56 - 57.

متأسفانه در جامعه خيلي از منكرات، منكر به حساب نمي آيد. در برابر اين جريان چه بايد كرد؟

پرسش

متأسفانه در جامعه خيلي از منكرات، منكر به حساب نمي آيد. در برابر اين جريان چه بايد كرد؟

پاسخ

اگر مي بينيم بعضي از منكرات در جامعه منكر به حساب نمي آيد دليلش آن است كه وظيفة امر به معروف و نهي از منكر به خوبي انجام نمي شود. در اثر عدم جلوگيري منكر، معروف مي گردد. پيامبر اكرم(ص) همين امر را پيش بيني كرد و خطاب به عده اي از اصحاب فرمود: چگونه خواهيد شد هر گاه زن ها و جوان هاي ԙŘǠفاسد شوند اما امر به معروف و نهي از منكر نكنيد؟ صحابه گفتند: مگر چنين چيزي امكان دارد، حضرت فرمود: آري، از اين هم بدتر مي شود. چگونه خواهيد شرد هرگاه امر به منكر كنيد و نهي از معروف؟ گفتند: مگر چنين چيزي امكان دارد؟ حضرت فرمود: آري، از اين هم بدتر مي شود. چگونه خواهيد شد هرگاه معروف را منكر و منكر را معروف بدانيد.14

وقتي در جامعه با منكر مقابله نشد كم كم به مرحله اي مي رسيم كه ديگر مردم باور مي كنند كه منكر ديگر منكر نيست بلكه معروف است. براي مقابله با اين پديده چاره اي جز عمل به وظيفة شرعي يعني امر به معروف و نهي از منكر و خروج از بي اعتنايي نيست. نهي از منكر اگر هيچ تأثيري نداشته باشد همين تأثير را لااقل خواهد داشت كه از معروف شدن منكر پيشگيري خواهد كرد.

1 اصول كافي ج 3، ص 238.

2 همان، ص 239.

3 نهج البلاغه، نامة 47.

4 بحارالانوار، ج70، ص 59.

5 اصول كافي، ج 4، ص 153.

6 نهج البلاغه، قصار 184.

7 همان، قصار 304.

8 آل عمران (

) آʘɠ8.

9 ميزان الحكمه، ج 3، ص 2611.

10 نهج البلاغه، خطبة 222.

11 ميزان الحكمه، ج 3، ص 2616.

12 نهج البلاغه، نامة 31.

13 منتهي الآمال، ص 469 - 470.

14 تحف العقول، ص 49.

آيا مي شود نمايندگاني از تمام اديان جمع شوند و دين خود را ارايه دهند و ديدگاه اديان خود را در ارتباط با انسان مرگ، سعادت و ... عنوان نمايند تا مردم جهان بتوانند راه درست و دين كامل را بشناسند؟

پرسش

آيا مي شود نمايندگاني از تمام اديان جمع شوند و دين خود را ارايه دهند و ديدگاه اديان خود را در ارتباط با انسان مرگ، سعادت و ... عنوان نمايند تا مردم جهان بتوانند راه درست و دين كامل را بشناسند؟

پاسخ

در طول تاريخ بارها نمايندگان اديان و مذاهب جهان با هم گفتگو داشتند. از مهم ترين آن، نشستي بود كه مأمون عباسي در طوس، بزرگ ترين عالِمان اديان مختلف را در جلسه اي با حضور امام رضا(ع) دعوت نمود و هر يك ديدگاه هاي خويش را بيان نمودند و امام هشتم(ع) در اين جلسه با "جاثليق" (رئيس اسقف ها و علماي مسيحيت)، "رأس الجالوت (= لقب دانشمندان بزرگ يهود)، با هربزاكبر (= لقب مخصوص بزرگ زردشتيان) مناظراتي داشت و حقانيت دين اسلام را بر همگان روشن نمود.15 نيز امام هشتم(ع) با علماي اسلام همانند علي بن محمد بن جهم و سليمان مروزي، مناظراتي برگزار كرد. حدود پانزده سال پيش در ايتاليا نمايندگان دو دين بزرگ دنيا، اسلام و مسيحيت دور هم جمع شدند و ديدگاه هاي خود را براي همگان تبيين نمودند. در دو سال گذشته در آغاز هزارة سوم در سازمان ملل بزرگ ترين تجمع نمايندگان اديان و مذاهب جهان تحت عنوان گفتگوي اديان صورت گرفت و از سوي ايران هيئتي به سرپرستي آيت الله جوادي آملي در آن شركت نمودند.

كوتاه سخن اين كه نشست عالمان اديان از دير زمان تا كنون بر قرار بوده و هست و هر يك ديدگاه هاي خويش را براي ديگران تبيين مي كنند.

1 اعراف (7) آية 157.

2 همان، آية 32 و 33.

3 مؤسسة در راه حق،

بيست پاسخ، ص 184.

4 بيست پاسخ ، مؤسسة در راه حق، ص 184 به بعد، با تلخيص.

5 مجمع البحرين، مادة عشق.

6 محمد باقر مجلسي، بحارالأنوار ج 67 ص 253.

7 ص(38) آية 83.

8 شيخ حرّ عاملي، وسايل الشيعه، ج 1، ص 274، ج 7.

9 شيخ طوسي، الخلاف، مسئلة 112 و 113.

10 همان.

11 همان.

12 كنز العمال، ج 7، ص 460، حديث هاي 19776 و 19777 و 19778.

13 همان.

14 همان.

15 طبرسي، احتجاج ج 2، ص 199 - 224.

ما جوانان چگونه مي توانيم از علوم اسلامي به نحو احسن آگاه شويم و همانند يك روحاني متعهد به اسلام اظهار نظر نماييم؟ نظر شما در مورد قرار دادن درسي به نام تفسير موضوعي قرآن در دانشگاه ها و علاقه مند نمودن دانشجويان به علم قرآني چيست؟

پرسش

ما جوانان چگونه مي توانيم از علوم اسلامي به نحو احسن آگاه شويم و همانند يك روحاني متعهد به اسلام اظهار نظر نماييم؟ نظر شما در مورد قرار دادن درسي به نام تفسير موضوعي قرآن در دانشگاه ها و علاقه مند نمودن دانشجويان به علم قرآني چيست؟

پاسخ

آگاهي كامل مبتني بر طيّ مقدماتي است كه بدون آن ها آگاهي بر علوم اسلامي ممكن نيست، چون قرآن و روايات به زبان عربي است. بايد به زبان عربي خوب مسلط بشويد و با قواعد و قوانين دستور زبان عربي آشنايي كامل داشته باشيد. نيز با علم فصاحت و بلاغت و منطق و فلسفه واصول و فقه در سطح عالي آشنا باشيد.

گذراندن اين دوره تقريباً نُه سال طول مي كشد. سپس بايد يك يا دو دورة كارشناسي به عنوان درس خارج را طي كند در اين دوره با تفسير قرآن و تاريخ اسلام و فقه اسلامي به طور كامل آگاه مي شود.

بنابراين اظهار نظر كارشناسي شده دربارة اصول و فروع دين اسلام محتاج به گذراندن دوران سخت پژوهش و تحقيق است، كه براي همه كس مقدور نيست. البته هر كس به اندازة هوش و استعداد و علاقه اش مي تواند به مراحلي دست يابد.

به نظر ما تمامي جوانان مسلمان بايد دورة فشرده اي از علوم اسلامي و قرآني را بگذرانند و گذراندن اين دوره بايد الزامي باشد. مخصوصاً در دانشگاه ها قرار دادن درس تفسير قرآن خواه به صورت آيه به آيه و خواه به صورت موضوعي بسيار مفيد است. البته جوانان عزيز بايد علاقه مندي خود را نشان بدهند و علوم اسلامي را از علوم ارزشي بدانند

و براي خواندن آن ثواب و قرب الهي قائل باشند، گرچه تمامي علوم اگر براي برطرف كردن نيازهاي جامعة اسلامي خوانده شود، وظيفة الهي محسوب مي شود و موجب قرب الهي مي تواند باشد، ولي علوم انساني و اسلامي چون با آيات و روايات همراه است، به مسير تقوا و هدايت و تهذيب نفس نزديك تر است. كساني كه در علوم ديگر متبحّر مي شوند اگر با علوم اسلامي نيز آشنايي داشته باشند و اهل تقوا و عمل به دستورهاي اسلامي باشند، براي جامعه مفيد تر خواهند بود.

فرزندم در اسفند ماه جاري به سنّ تكليف مي رسد. قصد دارم مراسم با شكوهي براي جشن تكليف او بگيرم. وظيفة من به عنوان پدر نسبت به پسرم در اين زمينه و چگونگي معرفي مراجع تقليد و به دست آوردن رساله چيست؟ محتاج راهنمايي هستم.

پرسش

فرزندم در اسفند ماه جاري به سنّ تكليف مي رسد. قصد دارم مراسم با شكوهي براي جشن تكليف او بگيرم. وظيفة من به عنوان پدر نسبت به پسرم در اين زمينه و چگونگي معرفي مراجع تقليد و به دست آوردن رساله چيست؟ محتاج راهنمايي هستم.

پاسخ

برادر گرامي! اميدواريم با خانواده و نور چشم عزيزتان در پناه ايزد متعال باشيد و مورد توجه حضرت صاحب الزمان(ع) و در ساية عنايات حضرت باشيد.

فرا رسيدن ايام تكليف فرزندتان را به شما و ايشان تبريك مي گوييم. اگر قرار باشد براي امري جشني گرفته شود، بهترين جشن، جشن تكليف است، چون با فرا رسيدن تكليف، انسان مورد توجه و خطاب الهي قرار مي گيرد و بايد وظايف شرعي و اجتماعي خود را انجام دهد. براي اين جشن بر اساس رسوم محلّي در حدّ توان مراسمي بر پا كنيد. و طي مراسمي كه ترتيب مي دهيد به او هديه كنيد. اگر وضع مالي تان خوب است براي او خانه يا زميني در نظر گرفته و آن را در مجلس جشن به او هديه كنيد. براي ياد دادن احكام شرعي گاهي، مسئلة اي را طرح و به او تفهيم كنيد. وي را به مطالعه توضيح المسائل تشويق و راهنمايي كنيد. راجع به مسائل اخلاقي كه زير بناي انسانيت و كمال هر انسان است، او را راهنمايي كنيد. گاهي حديث اخلاقي براي او بخوانيد يا در جمعي كه او حاضر است آن را مطرح كرده يا وي را براي نماز و سخنراني به مسجد ببريد. با بزرگان دين وعلما و شايستگان او را آشنا كنيد. موفقيت شما و فرزندتان را از خداوند

متعال خواهانيم.

روش نوين براي حفظ ايمان جوانان و نوجوانان كنوني چيست؟

پرسش

روش نوين براي حفظ ايمان جوانان و نوجوانان كنوني چيست؟

پاسخ

براي حفظ ايمان جوانان بايد به اموري توجه داشت:

1_ اصلاح روابط خانوادگي: از آن جا كه محيط خانواده اولين كانون آموزش علوم و معارف و مهم ترين نهاد تأثير گذار است، از اين رو در روايت آمده است: "خداوند رحمت كند پدر و مادري را كه فرزندش را در كار نيك ياري نمايند".[16]

در فرايند شكل گيري شخصيت نوجوانان بيشترين نقش متوجه الگوهاي رفتاري است. خمير ماية شخصيت افراد در كانون خانواده شكل مي گيرد. به سخن ديگر: همة آموخته ها، عادت ها و رفتارهاي ما ناشي از مربيان و يادگيري هاي مستقيم و غير مستقيم است. بر اين اساس رعايت اصول اخلاقي و التزام عملي به دستورهاي مذهبي توسط والدين اثر مستقيمي در گرايش جوانان به مذهب دارد. اگر رفتار والدين مناسب نباشد فرزندان مدل رفتاري خوبي نخواهند داشت. امام كاظم(ع) مي فرمايد: "رفتار كودكان در اثر رفتار درست والدين اصلاح مي شود".[17]

2_ انتخاب دوست مناسب: دوستان نقش مهمي در شكل گيري رفتار جوانان دارند. چه بسا جواناني كه در اثر همنشيني با دوستان ناباب به انحراف كشيده شده اند و به فرمايش قرآن كريم خود را در روز قيامت ملامت مي كنند كه چرا فلاني را دوست خود گرفته بودند.[18]

تو اوّل بگو با كيان دوستي كه تا من بگويم كه تو كيستي

3_ پركردن اوقات فراغت: بيكاري و فراغت جوانان را به انحراف مي كشاند. علي(ع) مي فرمايد: "اگر شغل و كار زمينة فعاليت فرد است، فراغت زياد باعث تباهي و فساد است".[19]

براي حفظ ايمان جوانان بايد زمينة كار و فعاليت را فراهم كرد و

اوقات فراغت آن ها را با برنامه هايي مانند ورزش و تفريح سالم پر نمود.

4_ تدارك ازدواج: جوانان در دوران جواني با طوفان غريزة جنسي مواجه اند كه اگر به طور صحيح ارضا نشود به انحراف كشيده مي شوند. مهم ترين امر در اين مقطع كه غريزة جنسي را تعديل مي كند ازدواج است. از اين رو رسول اكرم(ص) مي فرمايد: "هر كس ازدواج كند نيمي از دينش را حفظ كرده است".[20]

[16] مستدرك الوسائل، چاپ قديم، ج 2، ص 625.

[17] بحارالأنوار، ج68، ص 236.

[18] فرقان( ) آية 28.

[19] ارشاد مفيد، ج 1، ص 297.

[20] سفينه البحار، ج 1، ص 561.

جامعة امروز طوري شده كه به همة نيازهاي نفساني خود مي توان رسيد، از نوار و فيلم و سي دي و مشروبات الكلي و خيلي لذّات ديگر...! چگونه مي توانيم خود را از كثافات نگه داري كنيم؟ ايا ما هم بايد با اين روند همسو شويم؟ خيلي از رفقاي ما مي گويند چرا خود را با نماز

پرسش

جامعة امروز طوري شده كه به همة نيازهاي نفساني خود مي توان رسيد، از نوار و فيلم و سي دي و مشروبات الكلي و خيلي لذّات ديگر...! چگونه مي توانيم خود را از كثافات نگه داري كنيم؟ ايا ما هم بايد با اين روند همسو شويم؟ خيلي از رفقاي ما مي گويند چرا خود را با نماز و روزه محدود كرده اي؟! بيا اين دو روز دنيا را خوش باشيم!

پاسخ

از اين كه جامعه امروز چنين شده بسيار متأسفيم ولي تأسف، تكليف سنگين عالمان و مسئولان و مردم را ساقط نمي كند. وقتي امر به معروف و نهي از منكر ترك شود و جلوي هجوم فساد گرفته نشود و كنسرت هاي موسيقي و جشن هاي مختلط در شهرهاي مختلف برگزار شود و به عنوان هنر و موسيقي، از هر بي هنري تجليل شود و از متدينين و مذهبي ها به عنوان خشنت طلب و متجحّر و با انواع تهمت ها تبليغ شود و آنان كه هشت سال دفاع مقدس را بر عهده داشتند و جسم و جان خود را در راه خدمت به مملكت و دين فدا كردند تحقير شوند، وضع جامعه بهتر از اين نمي شود.

در روايت از امام رضا(ع) از پيامبر(ص) آمده است: زماني كه امّت من امر به معروف و نهي از منكر را به يكديگر واگذار كنند، بدانند كه حوادث بدي از جانب خدا بر آنان واقع خواهد شد".[12]

باز رسول خدا(ص) فرمود: "چگونه مي باشيد آن گاه كه زنانتان فاسد و جوان هايتان فاسق و تبهكار شوند و شما امر به معروف و نهي از منكر نكنيد؟ گفتند: يا رسول

الله! آيا چنين خواهد شد؟ فرمود: آري، بدتر از اين خواهد شد. زماني پيش مي آيد كه به بدي فرمان دهيد و از خوبي ها نهي كنيد، و از آن بدتر زماني خواهد رسيد كه خوبي ها را زشت و ناشايست و بدي ها را زيبا و پسنديده بدانيد".[13]

رسول خدا(ص) فرمود: "به راستي خداوند ويژگان و خاصّان را به گناهان همة مردم عامي عذاب نفرمايد تا آن كه اعمال زشت و منكر پيش رويشان عمل شود و آن ها با اين كه قدرت بر انكارش داشته باشند انكارش ننمايند".[14]

اميرالمؤمنين(ع) فرمود: "هر كس نهي از منكر را (با قلب و زبانش) ترك كند، مرده اي ميان زندگان است".[15]

بنابراين وظيفة ما در برابر زشتي ها اين است كه در برابر آن ها موضع گيري كنيم و جلوي آن ها را بگيريم و لااقل قلباً راضي نباشيم، نه اين كه با آن ها هماهنگ شده و در جلسات آنان شركت كنيم. شركت در مجالس گناه انسان را تحت تأثير قرار مي دهد و انسان را از مسير انسانيت به سقوط مي كشاند.

قرآن مي فرمايد: "ثم كان عاقبة الذين اساءوا السؤواي ان كذّبوا بايات الله و كانوا بها يستهزئون؛[16] سرانجام آنان كه به گناه اصرار مي ورزند، به تكذيب آيات خدا و مسخره كردن آن مي رسد".

مرحوم نراقي مي فرمايد: مبادا كسي فكر كند كه وزرو وبال گناه گريبان او را نمي گيرد. چنين چيزي نشدني است زيرا پيامبران از آثار ترك اولي مصون نماندند چه برسد به ديگران. البته چون خداوند پيامبران و اولياي خود را دوست دارد آن ها را در همين دنا زود گوشمالي مي دهد

تا در آخرت آسوده باشند امّا كفار از اين نعمت محرومند. آنقدر به آن ها مهلت داده مي شود كه بر گناهان خود بيفزايند تا مستوجب عذاب بيشتر شوند.[17]

[12] آثار الصادقين، ج1، ص 121، به نقل از فروغ كافي، ج5، ص 59.

[13] همان، به نقل از وسائل، ج 6، ص 397.

[14] همان، ص 123، به نقل از محجه البيضاء، ج 4، ص 10.

[15] همان به نقل از وسائل، ج 6، ص 404.

[16] روم(30) آية 10.

[17] اخلاق عملي، ص 116، به نقل از جامع السعادات، ج 3، ص 48.

من دوستان زيادي دشاتم كه چندين سال پيش با هم به مسجد مي رفتيم. كم كم ديدم خودم و چند پيرمرد در مسجد مانده ايم! در عوض كلوپ ها و سي دي فروشي ها پر شده از جوانان شلوار تنگ و با موهاي آن چناني! مي دانم اگر خود را رها كنم مانند آن ها مي شوم. توصية شما چيست؟ چ

پرسش

من دوستان زيادي دشاتم كه چندين سال پيش با هم به مسجد مي رفتيم. كم كم ديدم خودم و چند پيرمرد در مسجد مانده ايم! در عوض كلوپ ها و سي دي فروشي ها پر شده از جوانان شلوار تنگ و با موهاي آن چناني! مي دانم اگر خود را رها كنم مانند آن ها مي شوم. توصية شما چيست؟ چگونه مي توانم دوستانم را به سوي مسجد بكشانم؟

پاسخ

برادر عزيز! عواملي باعث شده كه جوانان از مساجد زده شده يا لااقل بگوييم از مسجد زده نشده اند ولي جاهاي ديگر را پرجاذبه تر ديده اند. آن عوامل عبارتند از:

1- تهاجم و شبيخون فرهنگي از طريق رواج بي بندوباري و شهوتراني: مشاهده مي شود مغازه هاي فيلم و سي دي فروشي در هر خيابان و كوچه فراوان شده است، يا سي دي هاي مبتذل به طور قاچاق و مخفيانه و يا علناً پخش مي شود يا جشنواره هاي مختلف بر پا مي شود. نيز كنسرت هاي موسيقي در شهر ها و حتي روستاها بر پا مي شود. طبيعي است جوانان كه موقعيت سنّي آنان اقتضاي كشش به اين گونه مسائل را دارد، به اين سو كشانده مي شوند.

2- كم جاذبه يا بي جاذبه بودن مساجد: متأسفانه مساجد ما جاذبة خاصي كه بتواند جوانان را جذب كند ندارد. از لحاظ نظافت، ساختمان، شركت كنندگان و احياناً امام جماعت يا هيأت امنا و خادم. وقتي كه جواني به مسجد مي آيد از طرف برخي نمازگزاران يا هيئت امنا يا خادم مسجد مورد بي مهري قرار مي گيرد يا به او تندي و اهانت مي شود. وقتي كه

مساجد بار علمي و اخلاقي مفيدي نداشته باشد يا بي نظمي و عدم انظباط در مسجد حاكم باشد و برنامه هاي پرجاذبه اي در مسجد اجر نشود خواه ناخواه كم كم تعداد نمازگزاران كم مي شود و فقط چند پيرمرد در مسجد مي مانند.

3- تبليغات بر ضد دين داري و دين داران و تبليغ عليه آنان در روزنامه ها و سخنراني ها و مشوّه جلوه دادن چهرة مذهبيون، تأثير به سزايي در دوري مردم مخصوصاً جوانان از مساجد دارد.

4- اشتباهات برخي مسئولان كه به نام اسلام و نظام اسلامي صورت مي گيرد و شايعات و بزرگ نمايي بعضي اشتباهات و جو سازي هاي مفرط باعث نا اميدي و بي توجهي مردم و جوانان از مراكز مذهبي شده است.

وجود اين عوامل در صحنة اجتماعي كشور ما، همچنين در اكثر كشورهاي اسلامي وظيفة شرعي و وجداني را از انسان سلب نمي كند. هر مسلماني وظيفه دارد اهل نماز و عبادت و مسجد و دعا و امر به معروف و نهي از منكر باشد. يك مسلمان آگاه و متعهد اگر ميان كفّار هم قرار بگيرد همچون ابراهيم خليل الرحمن به وظيفه اش عمل مي كند و هرگز به شعار پوچ و بي معناي "خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو" تمسك نمي كند. بنابراين شما بايد خود را از گناهان و آلودگي ها مبرّا كنيد و دست رفقا و دوستانتان را بگيريد و با برنامه هاي جذّاب و خوب آنان را به مسجد و نماز سوق بدهيد. اگر بتوانيد حتي يك نفر را نجات بدهيد به ارزش و ثواب زيادي رسيده اند. مي توانيد از سروده هاي زيبا و

تواشيح وهمخواني هاي فارسي و عربي، نوار قرائت قرآن از قاريات خوب، مداحي هاي خوش صوت، سفرهاي دسته جمعي به كوه و مكان هاي زيارتي، تهية جوائز براي جذب آنان به نماز و مسجد و مراسم مذهبي كمك بگيريد. از دعا و مناجات و نماز لذّت ببرند، به اين گونه مراسم مي شتابند.

[28] بحارالأنوار، ج 2، ص 88.

دختري دارم در كلاس دوم راهنمايي درس مي خواند. قبل از زمان تكليف مرتب نماز، قرآن، دعاي توسل و دعاي كميل مي خواند و براي نماز صبح بيدار مي شد ولي از دوران راهنمايي نسبت به نماز و دعا و قرآن كم اهميت شده است. از شما راهنمايي مي خواهم.

پرسش

دختري دارم در كلاس دوم راهنمايي درس مي خواند. قبل از زمان تكليف مرتب نماز، قرآن، دعاي توسل و دعاي كميل مي خواند و براي نماز صبح بيدار مي شد ولي از دوران راهنمايي نسبت به نماز و دعا و قرآن كم اهميت شده است. از شما راهنمايي مي خواهم.

پاسخ

طبع انسان فطرتاً خدا خواه و خدا جو است. تا وقتي كه اين فطرت دست نخورده باشد از انس با خدا و عبادت و نماز لذّت مي برد ولي عواملي كه انسان را به خود جذب مي كند و انسان را از فطرت پاك دور مي كند، بسيار است.

جاذبه ها به سرعت انسان را جذب مي كنند و چون در ايام طفوليت و نوجواني، فطرت دست نخورده برهاني و استدلالي نشده و در مرحلة ساده است اگر عامل جاذبه داري به آن ها سو كند زود جذب مي شوند و نمي توانند مقاومت كنند. امّا همان عامل اگر براي يك شخص مسن و تحصيل كرده كه با عقل و درايت، مشكلات زندگي را تجربه كرده باشد، چنان تأثير و جاذبه اي نخواهد داشت.

اكثر نوجوانان در برهه اي از زمان اهل نماز و قرآن و عبادت اند و در برهه اي ديگر شكل ديگري پيدا مي كنند. به تعبير ديگر: زود تحت تأثير قرار مي گيرند. شياطين و استعمارگران اگر بخواهند بر ملّتي مسلط شوند سعي مي كنند از راه جذب اين گونه اقشار به اهداف خود برسند.

ببينيد دختر خانمتان تحت تأثير چه عواملي قرار گرفته يا چه عواملي باعث انزجار او از عبادت شده است. گاهي تندي هاي پدر و مادر و سخت گيري هاي

بيش از اندازه و دستور دادن باعث انزجار آنان مي شود. تا زماني كه كوچكتر بود هر چه به او دستور داده يا احياناً با او تندي مي شد، مي پذيرفت ولي حالا كه جواني شده است توقعات او بالا رفته و غرور او اجازه نمي دهد كسي با او آمرانه برخورد كند. حتي نصيحت كردن به او نيز احتياج به دقّت و احترام دارد.

بايد به او شخصيت بدهيد و از او تعريف و تمجيد كنيد.

يكي ديگر از عواملي كه باعث جدايي جوانان از دعا و نماز مي شود

جاذبه هاي تخيّلي از ناحية دوست يا فيلم يا عكس يا كتاب هاي نامناسب يا معلّمي است كه باعث بد آموزي او شده است. نيز الگوهاي نامناسب كه در روحية او تأثير منفي مي گذارد.

روحية جوان بسيار لطيف است. ممكن است با يك جمله متغيّر شود. كافي است معلم يا دوست او يك بار به او بگويد: اين همه نماز خواندي چه كردي يا به كجا رسيدي؟ يا دربارة دعا خوانان يا نماز گزاران بدگويي بشود يا احياناً نماز خوان و دعاخواني را كه داراي اخلاق فاسد است يا سر مردم كلاه مي گذارد يا دروغ

مي گويد، ديده و تحت تأثير قرار گرفته باشد و نسبت به نماز و دعا بي اعتنا شود.

بنابراين بايد علّت و عامل بي توجهي او را نسبت به نماز جويا شويد و دوستان يا معلم يا مدير يا جو درسه را بررسي كنيد. گاهي او را به مسافرت هاي زيارتي مانند مشهد مقدس يا قم يا جمگران يا به مساجدي كه نماز جماعت

گسترده اي در آن جا برگزار مي شود ببريد. شركت

در اين گونه مجالس در روحية انسان بسيار تأثير گذار است.

براي درخواست احداث مسجد در منطقه اي كه فاقد مسجد است بايد به كدام اداره يا مسئول مراجعه كنيم؟

پرسش

براي درخواست احداث مسجد در منطقه اي كه فاقد مسجد است بايد به كدام اداره يا مسئول مراجعه كنيم؟

پاسخ

ساختن مساجد توسط مردم و ثروتمندان متدين صورت مي گيرد. البته مي توان در اين راستا از برخي مسئولان يا ارگان ها كمك هايي دريافت كرد. هماهنگي با سازمان تبليغات، ادارة اوقاف و امور خيريه، بنياد امور مساجد، ارتباط با دفتر مراجع معظم تقليد شايد مؤثر باشد. قرآن احداث و تعمير مساجد را از وظايف مؤمنان

مي داند: "انّما يعمر مساجد الله من آمن بالله و اليوم الاخر".

از ديدگاه اسلام و قرآن، نقش بسيج در اهداف الهي جامعه را بيان كنيد؟

پرسش

از ديدگاه اسلام و قرآن، نقش بسيج در اهداف الهي جامعه را بيان كنيد؟

پاسخ

يكي از اصول حياتي كه در هر عصر بايد مورد توجّه مسلمانان باشد، لزوم آمادگي رزمي و بسيج نيروهاي مذهبي و فداكار در برابر دشمنان دين و قرآن و ممالك اسلامي خصوصاً ايران عزيز مي باشد. اين مسئله به قدري مهم است كه قرآن بر آن سخت تأكيد ورزيده است: "و أعدّوا لهم مااستطعتم من قوّة و من رباط الخيل...؛ در برابر آن ها (دشمنان) آنچه توانايي داريد از "نيرو" آماده سازيد (هم چنين) اسب هاي ورزيده (براي ميدان نبرد)، تا به وسيلة آن دشمن خدا و دشمن خويش را بترسانيد (همچنين) گروه ديگري غير از اين ها را كه شما نمي شناسيد و خدا مي شناسد و هرچه در راه خدا (و تقويت بنية دفاعي اسلام) انفاق كنيد، به شما بازگردانده مي شود و به شما ستم نخواهد شد".9

نخست مي فرمايد: در برابر دشمنان هر قدر توانايي داريد از نيرو و قدرت آماده سازيد؛ يعني در انتظار نمانيد تا دشمن به شما حمله كند و آن گاه آماد ة مقابله شويد، بلكه از پيش بايد به حدّ كافي آمادگي براي هجوم هاي احتمالي دشمن داشته باشيد. از همين رو امام راحل (ره) فرمان تشكيل "بسيج" را صادر فرمود. نقش و هدف آن بالابردن بنية دفاعي نظام مقدس جمهوري اسلامي و حاكم كردن امنيّت بيشتر در مرزها و جامعة اسلامي و ايجاد آمادگي و وحدت بيشتر بين نيروهاي اسلامي براي مقابلة با دشمنان خارجي و داخلي نظام بود.

اين مهمّ در صورتي جاودان خواهد ماند كه از بسيج و پايگاه هاي مقاومت آن،

سوء استفادة سياسي و جناحي و محلّي نشود.

بسيجيان عزير بايد به مولايشان علي(ع) اقتدا كنند كه در راه نبوّت و ولايت پيامبر(ص) سر از پا نشناخت. بسيجي بايد به فاطمة زهرا(س) اقتدا نمايد كه در راه ولايت علي(ع) جانش را فدا نمود.

جايگاه بسيج با توجه به جوانان پرشور و رزمنده و مذهبي و فداكار آن و با وجود هزاران شهيد مخلص، بسيار مقدّس و والاست. امام راحل فرمود: "اي كاش من هم يك بسيجي بودم". مقام معظّم رهبري، شال گردن بسيجيان را بر گردن نهاده و خود را بسيجي مي داند، چرا كه بسيجيان دست پرورده هاي علما و مراجع و امام راحل(ره) و سربازان ولايت فقيه مي باشند. توصيه مي كنيم مواظب باشيد به جايگاه بسيج و قداست كار و پيدايش آن، لطمه اي وارد نشود تا همچنان شور و نشاط و امنيّت در اين مملكت و در بين جوانان آن، باقي بماند.

9 انفال(8) آية 60.

كسي كه قبلاً نماز مي خواند ولي مدتي است كه نماز را ترك كرده، چگونه مي توان او را دوباره به خواندن نماز تشويق و ترغيب نمود؟

پرسش

كسي كه قبلاً نماز مي خواند ولي مدتي است كه نماز را ترك كرده، چگونه مي توان او را دوباره به خواندن نماز تشويق و ترغيب نمود؟

پاسخ

بايد ديد كسي كه پيش تر اهل نماز بوده، چه عاملي موجب شده كه نماز را ترك كند؟ آيا علت خاصي داشته يا تنبلي و بي حوصلگي باعث شده در اين ورطه قرار گيرد؟ به ديگر بيان: عدم اطلاع وفقدان معرفت و شناخت لازم از فلسفة نماز، و اين كه چرا بايد نماز بخوانيم، و نماز و نيايش چه آثار مادي و معنوي در سرنوشت دنيوي و اخروي انسان مي گذارد و ترك نماز و نيايش كه يكي از نيازهاي ذاتي و فطري آدمي است، چه آثار سوء و تخريبي دارد و عدم آگاهي از اين گونه مسايل موجب شده كه نمازگزار، نمازش را ترك كند. شناخت از روحيات و فرهنگ خانوادگي و اجتماعي شخص و اطلاع داشتن از ميزان معلومات و تحصيلات و سن فرد و آگاهي از علت ترك نماز مي تواند شما را در تشويق و ترغيب و راهنمايي آن طرف مدد رساند. اگر شخص مذكور نوجوان ياجوان است، همسالان در ايشان نقش مؤثري دارند. بر اين اساس از دوستان صميمي نماز خوان بخواهيد او را به نماز ترغيب نمايد. تشويق زباني و عملي اطرافيان و تهية هداياي مناسب و كمك گرفتن از الگوها بسيار مؤثر است. پيشنهاد مي كنيم كتاب هاي مفيد و مناسب كه دربارة نماز به نگارش در آمده است تهيه كنيد و در اختيار ايشان قرار دهيد.

چرا در كشور ما كه كشور قرآن، روحانيت و معنويت است، وضعيت جامعه به اين جا رسيده است؟ چرا آن هايي كه قرآن و نهج البلاغه مي خوانند كارهايي مي كنند كه مناسب با شأنشان نيست؟!

پرسش

چرا در كشور ما كه كشور قرآن، روحانيت و معنويت است، وضعيت جامعه به اين جا رسيده است؟ چرا آن هايي كه قرآن و نهج البلاغه مي خوانند كارهايي مي كنند كه مناسب با شأنشان نيست؟!

پاسخ

در پاسخ به اين سؤال بايد روي عوامل متعددي بحث و تجزيه و تحليل شود كه در پاسخ نامه نمي گنجد. توجه داشته باشيد كه علم به قرآن و منابع اسلامي براي سعادتمندي فرد و جامعه كافي نيست، بلكه ايمان و عمل به آن لازم است. قرآن مجيد ايمان و علم را وسيلة تكامل انسان دانسته است، يعني آگاهي و تقوا كه هيچ كدام بدون ديگري براي هدايت و پيروزي كافي نيست: "يرفع الله الذين آمنوا منكم و الّذين اوتوالعلم درجات؛ خداوند آن ها را كه ايمان آورده اند و كساني را كه از علم بهره دارند، درجات عظيمي مي بخشد".[2]

گردانندگان جامعه بايد علاوه بر دانش، تعهد داشته باشند و مهذب باشند تا فريفتة مقام و مال نشوند.

باز گفتني است كه پاسخ شما در خور يك كتاب است تا ريشه ها و عوامل انحراف و فساد اجتماعي و سياسي و اداري بررسي شود.

[2] مجادله (58) آية 11.

مي خواستم بدانم كه چرا مردم ما زماني كه عزاداري ها برگزار مي شود، مانند عزاداري امام حسين(ع) آن را با شور و شوق برگزار مي كنند، ولي فساد در اين جامعه زياد است؟

پرسش

مي خواستم بدانم كه چرا مردم ما زماني كه عزاداري ها برگزار مي شود، مانند عزاداري امام حسين(ع) آن را با شور و شوق برگزار مي كنند، ولي فساد در اين جامعه زياد است؟

پاسخ

عظيم ترين سرماية روحي شيعه، عشق به اباعبدالله الحسين(ع) و برپايي عزاداري براي حضرت است. در ساية همين عشق و شور، ياد حسين و عاشورا زنده مانده و با مرور زمان، قيام حسيني كهنه و فرسوده نگرديده است. اين عشق، امري خدادادي و فراتر از محاسبات مادي و ظاهري است. امام صادق(ع) مي فرمايد: "براي كشته شدن حسين(ع) حرارتي در دل هاي مؤمنان است كه هرگز سرد نخواهد شد".[11]

محبت حسين بن علي(ع) نه تنها در دلِ زمينيان است، بلكه عرشيان نيز او را دوست مي دارند.

اي كه آميخته مِهرت با دل كرده عشق تو مرا دريا دل

بذر عشقي كه به دل كاشته ام جز هواي تو ندارد حاصل

از مي عشق تو، عاقل مجنون وز خُم مهر تو مجنون، عاقل

گر شود كار جهان زير و زِبَر نشود عشق تو از دل زايل[12]

در عين حال بايد اذعان كرد كه عزاداري ها در مواردي فلسفة خود را فراموش مي كند و تنها به ابراز احساسات و تحريك عواطف بسنده مي شود. اگر عزاداري به مفهوم واقعي انجام گيرد، به تعبير استاد مطهري عزاداري حسين بن علي يك حركت است، يك موج است، يك مبارزة اجتماعي است.[13] محبتي كه در دل شيعيان است، بجا است و اگر آنان را به هم رنگي و هم سويي و سنخيت فكري، اخلاقي و عملي با مولايشان بكشد و در گفتار و كردار، شيعة حسين باشند، عزاداري به عنوان

عامل بازدارنده از گناه و فساد مطرح خواهد بود. بنابراين اگر با وجود عزاداري، شاهد فساد در جامعه مي باشيم، دليلش عدم بهره برداري صحيح از عزاداري و جهت ندادن به مراسم و فراموش كردن فلسفة عزاداري است.

[11] جواد محدثي، فرهنگ عاشورا، ص 315.

[12]

[13] استاد مطهري، نهضت هاي اسلامي صد سالة اخير، ص 89.

نظر اسلام دربارة ورزش چيست؟ آيا آيه اي در اين باره آمده است؟

پرسش

نظر اسلام دربارة ورزش چيست؟ آيا آيه اي در اين باره آمده است؟

پاسخ

ابتدا تصور مي شود كه ورزش يا بازي از يك مقوله اند و به يك معنا مي باشند، ولي اگر به حقيقت اين دو بيشتر توجه شود، معلوم مي گردد كه ورزش غير از بازي است، زيرا ارزش به معناي تمرين منظم براي سلامتي بدن و فكر و روح است. دهخدا در لغت نامه گفته است: "ورزش كردن به معناي تمرين و ممارست كردن است".[8]

امّا بازي كه در عربي به آن لهو و لعب مي گويند، به هر كار كه ماية سرگرمي باشد يا به رفتار كودكانه وغير جدّي مي گويند.[9]

ممكن است بازي و ورزش در مواردي با هم اشتراك داشته باشند و در مصداق نتيجه مشترك باشند ولي بسيار فرق دارند. ورزش، كاري است عاقلانه، چون ورزشكار، ورزش و تحركات بدني را به اندازه اي كه لازم باشد انجام مي دهد و از افراط و تفريط خودداري مي كند مثلاً اگر روزي نيم ساعت براي بدن، نرمش و تحرك لازم باشد، به همان مقدار انجام مي دهد، ولي در بازي ممكن است يك بازيكن چندين ساعت به بازي مشغول باشد، در حالي كه افراط باشد.

به بازي، لعو و لعب گفته، چون بيش از اندازة لازم وقت و عمر انسان را مي گيرد.

در اسلام به ورزش اهميت داده شده، ولي از بازي و لهو و لعب مذمّت شده است.

قرآن مي فرمايد: "وأعدّوا لهم مااستطعتم من قوة...؛[10] هر چه در توان داريد (از نيرو و اسب هاي آماده) بسيج كنيد تا با اين تداركات دشمن خدا و دشمن تان را بترسانيد".

پيامبر(ص) فرمود: "كل

لهو المؤمن باطل إلاّ في ثلاث: في تأديبه الفرس و رميه قوسه و ملاعبته امرئته فإنهنّ حق؛[11] همه سرگرمي هاي مؤمن جز در سه مورد باطل است: در آموزش اسب و پرورش آن، تيراندازي با كمان، و شوخي با زنش. اين سه مورد صحيح و حق است".

تيراندازي در اسلام و حتي شرط بندي براي برد و باخت مذموم نيست و امامان و پيامبران به تيراندازي اهميّت مي دادند. حضرت داوود تيرانداز قابلي بود. او با فلاخن موفق شد بزرگترين طاغوت زمان خود (جالوت) را از پا در آورد. امام باقر(ع) آن قدر دقيق هدف مي گرفت كه در برابر هشام بن عبدالملك ده تير پرتاب كرد كه هر كدام بر ته تير قبلي نشست.[12]

شنا نيز از بازي هاي مشروع مي باشد و مسابقة برد و باخت در مورد آن روا است. پيامبر (ص) فرمود: "هر چيزي كه انسان را از ياد خدا بيرون ببرد، لهو است، مگر شوخي با همسر، تربيت كردن اسب، حركت و دويدن و آموزش شنا براي مرد".[13]

[8] دهخدا، لغت نامه، كلمة ورزش.

[9] همان، كلمة بازي.

[10] انفال (8) آية 60.

[11] حسين صبوري، ورزش در اسلام، ص 127، به نقل از وسائل الشيعه، ج 13، ص 347.

[12] همان، ص 131.

[13] همان، ص 136.

چرا كارمندان ادارات با ارباب رجوع برخود خوبي ندارند؟

پرسش

چرا كارمندان ادارات با ارباب رجوع برخود خوبي ندارند؟

پاسخ

از نظر فرهنگ اسلامي كارگزاران نظام موظف اند با ارباب رجوع برخورد شايسته اي داشته باشند چنان كه در فرمان اميرالمؤمنين(ع) به مالك اشتر اين مسئله مطرح شده است. حضرت مي فرمايد: "پر و بالت را برابر رعيت بگستران و بامردم گشاده رو و فروتن باش و در نگاه و اشارة چشم، سلام كردن و اشاره كردن با همگان يكسان باش تا زورمندان در ستم تو طمع نكنند ناتوانان از عدالت تو مأيوس نگردند".[4]

با اين حال، متأسفانه نظام اداري ما متأثر از فرهنگ منحط رژيم گذشته مي باشد و نتوانسته است رضايت مردم را جلب نمايد. به نظر مي رسد كه انقلاب اداري و اصلاح ساختاري لازم دارد كه بايد قانون گذاران و دست اندركاران نظام به اين مسئله اهميت بيشتري بدهند. البته طرح اكرام ارباب رجوع مطرح شده ولي اهتمام بيشتر با ضمانت اجرايي مي تواند جوابگوي نياز به حق مردم باشد. اميدواريم كاستي ها بر طرف گردد.

[4] نهج البلاغه، نامة 53.

كساني كه مدعي هستند با گوش دادن به موسيقي اعصاب آرامش پيدا مي كند چه بايد گفت

پرسش

كساني كه مدعي هستند با گوش دادن به موسيقي اعصاب آرامش پيدا مي كند چه بايد گفت

پاسخ

موسيقي دو نوع يا چند نوع است بعضي از انواع موسيقي آرام است و باعث تهيج شهوت نيست و افكار انسان را پريشان نمي كند.

بعضي موسيقي ها نه تنها آرامش ايجاد نمي كند بلكه افكار و احساسات انسان را متلاطم مي كند و باعث هجوم افكار شيطاني مي شود، در نتيجه نه تنها آرامش به او دست نمي دهد بلكه دچار تنش هاي دروني و افكار پريشان و هيجانات روحي و رواني مي شود.

ممكن است قسم دوم براي لحظاتي باعث تخدير انسان شود، مثلاً انسان را از بعضي افكار تخليه كند و به جهت ديگري سوق دهد ولي در مجموع ضررهاي جبران ناپذيري در روح و روان به وجود مي آورد كه به مراتب از مختصر منفعي كه داشته باشد، بيشتر خواهد بود.

در اسلام موسيقي هايي كه باعث تهيچ شهوت شود و انسان را از خدا غافل نمايد و به انحراف دعوت كند، تحريم شده است دانشمندان و روانشناسان مي گويند: موسيقي به ويژه آهنگ هاي حساس آن تحريكاتي در اعصاب سمپاتيك و پاراسمپاتيك به وجود مي آورد كه در نتيجه تعادل اين اعصاب به هم مي خورد و انسان دچار ضعف اعصاب مي گردد. ضعف اعصاب امراض ديگري از قبيل اختلال حواس پريشاني جنون ثقل سامعه نابينايي و سل را به وجود مي آورد. به علاوه موسيقي به سبب ايجاد هيجانات روحي و مغزي گاهي به جمله و خفقان قلبي (سكته منجر مي شود. دكتر "ولف آدلر" پرفسور دانشگاه كلمبيا مي گويد: بهترين و دلكش ترين نواهاي موسيقي شوم ترين آثار را روي سلسله اعصاب انسان باقي

مي گذارد.[10] اصولاً شنيدن موسيقي و كنسرت در اعصاب يك نوع اثر تخديري ايجاد مي كند. گاهي آن چنان شديد است كه شنونده را مانند افراد بهت زده مي سازد. لذت فوق العاده اي كه افراد از آن مي برند، از همين اثر تخديري است واضح است كه اين گونه تخديرها، زيان هاي فراواني دارد و اگر شدت يابد، گاهي ممكن است عقل و انديشه را اسير جذبه آهنگ هاي تند موسيقي كند و ديگر نتوانند خوب و بد را از هم تميز دهند و بي پروا دست به حركات و اعمال ناشايست بزنند و در آن حال نتوانند به عواقب وخيم آن بيانديشند. ديگر مفاسدي كه از موسيقي هاي مخرب نصيب انسان و جامعه مي شود، عبارتنداز: ضررهاي اقتصادي و اخلاق دوري از خدا، رواج بي بند و باري ولنگاري هاي جنسي بي رغبتي نيست به رعايت شئون ديني گوش دادن به موسيقي هاي مهيج حاصل شود.

[10] هيئت تحريرية مؤسسه در راه حق، بيست پاسخ، ص 183 به بعد.

چگونه بايد جواني را كه دچار بيماري عشق شده است، نجات داد؟

پرسش

چگونه بايد جواني را كه دچار بيماري عشق شده است، نجات داد؟

پاسخ

عشق به سادگي درمان پذير نيست.

عاشق عاقل نيست كه او را به دركي عبرت انگيز راهنمايي كرد. او بايد مسير خود را بپيمايد، هر چند تجربه هاي تلخ را ذخيره كند. گرچه گاهي آن چنان خود را مي بازد كه در دنيا و آخرت، جاهل و مغبون باقي مي ماند. عاشقان دنيا و خوشي ها جاهلند، زيرا به متاعي دل خوش مي كنند كه زود گذر و تغيير پذير است.

عاشق جاهل و طالب شهوت و اسير هوي و هوس، بايد بداند آن چه را دوست دارد و كعبة آمال خويش مي بيند، جز بازي و سرگرمي نيست كه بر غفلت انسان مي افزايد.

معشوق اصلي جز خدا نمي تواند باشد، زيرا به جز او همه فاني و از بين رفتني اند. حضرت ابراهيم پيامبر بزرگ خدا از معشوقه هاي مجازي مي گريزد و عشق حقيقي و واقعي را فقط در خدا مي بيند.

ابراهيم عشقي را كه در وقتي آغاز شده و هنگامي ديگر پايان مي پذيرد، جز عشق مجازي ابراهيم سرانجام به معشوقي توجه مي كند كه آسمان ها و زمين را آفريد.

بعضي از عشق ها چون دل بستن به شخصي براي ازدواج اگر به سرانجامي خوش پايان پذيرد، مي تواند توجيه پذير باشد، امام عشق حرام فقط خسارت است و چنين شخصي را بايد با مقدماتي مانند ملاقات با عالِمان ديني، روان شناسان و مطالعه كتاب اخلاقي به راه راست هدايت كرد.

با توجه به اين كه شركت در مجالس روشه و ذكر مصيبت اهل بيت (ع بسيار مطلوب است مشاهده مي شود بعضي مداحان و روضه خوانان مطالبي را كه شايد سند قوي و صحيحي نداشته باشد، مطرح مي كنند. جواز برخورد با آن ها و راه برچيده شدن خرافات را

پرسش

با توجه به اين كه شركت در مجالس روشه و ذكر مصيبت اهل بيت (ع بسيار مطلوب است مشاهده مي شود بعضي مداحان و روضه خوانان مطالبي را كه شايد سند

قوي و صحيحي نداشته باشد، مطرح مي كنند. جواز برخورد با آن ها و راه برچيده شدن خرافات را بيان كنيد؟

پاسخ

خواهر گرامي بر پايي مجالس روضه و ذكر مصيبت و شركت در آن مورد تأكيد قرار گرفته و امري شايسته و مطلوب است زيرا در اين گونه مجالس علوم و احكام اسلامي و اهداف وسيرة اهل بيت (ع بيان مي شود. مردم با شركت در آن مجالس با فضائل و مناقب اهل بيت آشنا مي شوند و قوائد ديگري از قبيل ايجاد ارتباط با يكديگر و رسيدگي به فقرا و بيچارگان دارد. بنابراين لزوم چنين مجالس شك و ترديد ندارد، ولي بايد در اين مجالس از مداحان و سخنراناني استفاده شود كه مطالب مستند و قابل قبول ارائه دهند. نبايد افرادي را كه مطالب غير صحيح و غير منطقي بيان مي كنند، دعوت كرد، چرا كه بيان آن مطالب نه تنها ثوابي ندارد بلكه دروغ و افترا و حرام است و احياناً باعث وهن اهل بيت مي شود و افرادي از تحصيل كرده ها با شنيدن مطالب غير منطقي از اين مجالس كناره مي گيرند.

شهيد مطهري دربارة تحريفات در عزاداري ها گفته است آنقدر زياد است كه اگر بخواهيم روضه هاي دروغي را كه مي خوانند جمع آوري كنيم شايد چند جلد كتاب پانصد صفحه اي شود. سپس نمونه هايي از تحريفات را از مرحوم حاج ميرزا حسين نوري (ره نقل مي كند.

اما نقل برخي مطالب موهن و انحرافي در مجالس روضه خواني دليل نمي شود كه در آن مجالس شركت نكنيم حضور در مجالس روضة ابا عبدالله (ع فوائد بسياري دارد و در روايات بر آن تأكيد كرده است

اگر از مداحان يا روضه خوانان مطالب خرافي نقل شد، بايد با آنان صحبت كرد و دليل و مدرك آن را جويا شد و به آنان سفارش كرد كه مطالب صحيح و مستند را نقل كنند.

براي دفاع از ارزش هاي اسلامي حوزة علميه چگونه مي تواند از جانبازان دفاع بنمايد؟ بسياري از جانبازان يكي يكي شهيد مي شوند. 15 سال است كه جانباز شده ام ولي نا اميد نيستم و اعتراض ندارم چون داوطلب بوده ام ولي خيلي از جانبازان هستند

پرسش

براي دفاع از ارزش هاي اسلامي حوزة علميه چگونه مي تواند از جانبازان دفاع بنمايد؟ بسياري از جانبازان يكي يكي شهيد مي شوند. 15 سال است كه جانباز شده ام ولي نا اميد نيستم و اعتراض ندارم چون داوطلب بوده ام ولي خيلي از جانبازان هستند كه بايد به آن ها توجه بيشتري بشود.

پاسخ

شما براي اسلام و با نيت پاك و مقدس از كشور اسلام و براي برقراري و تثبيت اهداف عالية امام خميني (ره كه ارزش هاي اسلامي براساس ولايت اميرالمؤمنين (ع و اهل بيت بوده قدم برداشته ايد. اجر معنوي خود را دريافت كرده ايد و با صبر و متانت از همة ارزش هايي كه خدا براي شما در نظر گرفته محافظت مي كنيد. وظيفة بنياد جانبازان است كه كاملاً از جانبازان مراقبت نمايد و مشكلات آنان را بر طرف كند. البته زندگي بدون مشكل نيست براي همة مشكلاتي هست چه كساني كه به مقام مقدس جانبازي نائل شده اند و چه براي ديگران مشكلات لازمة زندگي است مرد كسي است كه در برابر مشكلات صبور و شاكر باشد. در روايات دربارة صفات مؤمنان حقيقي از امام صادق (ع آمده است "و قور عندالهزاهز، صبور عند البلاء، شكور عندالرخاء، قانع بمارزقه الله (1)مؤمن در شدائد با وقار و صبور است در گرفتاري ها شكرگزار است و به آنچه خدا به او روزي داده راضي است افراد مؤمني بودند كه با اين كه جانباز جنگي نبودند، ولي در اثر بيماري حدود 14 سال در بيمارستان بستري بودند، ولي در سه نوبت اذان گفتن شان ترك نمي شد و يك باز ناشكري نكردند و لب به

اعتراض باز نكردند. مسلماً اينان نزد خدا درجات والايي دارند.

بدانيد جايگاه شما عزيزان جانباز در بهشت در عرش اعلا خواهد بود، به طوري كه ديگر بهشتيان به حال شما غبطه خواهند خورد. خداوند يار و نگهدار شما باشد.

پي نوشت ها : 1 - بحارالانوار، 75، ص 244.

اين كه حضرت امام فرمود: "جبهه دانشگاه انسان سازي است اين چه دانشگاهي است و اين چه انساني است

پرسش

اين كه حضرت امام فرمود: "جبهه دانشگاه انسان سازي است اين چه دانشگاهي است و اين چه انساني است

پاسخ

منظور از دانشگاه در جملة مذكور، دانشگاه مصطلح و محيط رسمي نيست بلكه منظور محلي است كه به انسان چيزي مي فهماند و مي آموزاند. مراد از دانشگاه مرگز تبادل نظر و فراگيري دروس مختلف و نشر فرهنگ و سازندگي است از اين رو حضرت امام از صدا و سيما نيز به عنوان دانشگاه عمومي ياد كرد. جبهة حق عليه باطل دانشگاهي است كه در آن جا مي توان درس عشق و ايثار و فداكاري و از خودگذشتگي را آموخت در زمان خود ديديم افرادي در اين جبهة حق عليه باطل و در صحنة نبرد، با انقطاع از دنيا و تعلقات مادي ره صد ساله را يك شبه پيموده و قله هاي سعادت را در نورديدند، همچون شهيد فهميده كه امام او را رهبر دانست منظور از انسان افراد كوچه و بازار، اعم از كوچك و بزرگ دانشجو و روحاني كارگر و كشاورز هستند كه در جبهه ها حضور پيدا مي كردند و در پرتو رياضت و جهاد في سبيل اللّه و خودسازي به مقامات عالية انساني نائل مي گشتند. بچه هاي جبهه فقيه بزرگواري را نيز منقلب كردند.

درس عشق در دفتر و كتاب نيست بلكه در گسستگي از غير حق است

به شوي اوراق اگر همدرس مايي كه علم عشق در دفتر نباشد

با توجه به اين كه شركت در مجالس روضه و ذكر مصيبت اهل بيت ع بسيار مطلوب است مشاهده مي شود بعضي مداحان و روضه خوانان مطالبي را كه شايد سند قوي و صحيحي نداشته باشد، مطرح مي كنند. جواز برخورد با آن ها و راه برچيده شدن خرافات را ب

پرسش

با توجه به اين كه شركت در مجالس روضه و ذكر مصيبت اهل بيت ع بسيار مطلوب است مشاهده مي شود بعضي مداحان و روضه خوانان مطالبي را كه شايد سند قوي و صحيحي نداشته باشد، مطرح مي كنند. جواز برخورد با آن ها و راه برچيده شدن خرافات

را بيان كنيد؟

پاسخ

بر پايي مجالس روضه و ذكر مصيبت و شركت در آن مورد تأكيد قرار گرفته و امري شايسته و مطلوب است زيرا در اين گونه مجالس علوم و احكام اسلامي و اهداف وسيرة اهل بيت (ع بيان مي شود. مردم با شركت در آن مجالس با فضائل و مناقب اهل بيت آشنا مي شوند و قوائد ديگري از قبيل ايجاد ارتباط با يكديگر و رسيدگي به فقرا و بيچارگان دارد. بنابراين لزوم چنين مجالس شك و ترديد ندارد، ولي بايد در اين مجالس از مداحان و سخنراناني استفاده شود كه مطالب مستند و قابل قبول ارائه دهند. نبايد افرادي را كه مطالب غير صحيح و غير منطقي بيان مي كنند، دعوت كرد، چرا كه بيان آن مطالب نه تنها ثوابي ندارد بلكه دروغ و افترا و حرام است و احياناً باعث وهن اهل بيت مي شود و افرادي از تحصيل كرده ها با شنيدن مطالب غير منطقي از اين مجالس كناره مي گيرند.

شهيد مطهري دربارة تحريفات در عزاداري ها گفته است آنقدر زياد است كه اگر بخواهيم روضه هاي دروغي را كه مي خوانند جمع آوري كنيم شايد چند جلد كتاب پانصد صفحه اي شود.[1]سپس نمونه هايي از تحريفات را از مرحوم حاج ميرزا حسين نوري (ره نقل مي كند.

اما نقل برخي مطالب موهن و انحرافي در مجالس روضه خواني دليل نمي شود كه در آن مجالس شركت نكنيم حضور در مجالس روضة ابا عبدالله (ع فوائد بسياري دارد و در روايات بر آن تأكيد شده است اگر از مداحان يا روضه خوانان مطالب خرافي نقل شد، بايد با آنان صحبت كرد و دليل و

مدرك آن را جويا شد و به آنان سفارش كرد كه مطالب صحيح و مستند را نقل كنند.

[1] حماسة حسيني، ج 1، ص 19.

نظر اسلام دربارة ورزش چيست؟

پرسش

نظر اسلام دربارة ورزش چيست؟

پاسخ

هر چند در قرآن مجيد مسئلة ورزش و مسابقات ورزشي به معنايي كه امروز مورد توجه مردم قرار گرفته، مطرح نشده است، ولي آياتي از قرآن به گونه اي بر اهميت نيرومند سازي جسم، دلالت دارد، از جمله در داستان طالوت، خداوند دو خصلت گسترش علمي و توانايي جسمي ايشان را به عنوان شرايط زمام داري ذكر كرده است.2[7] رسول اكرم(ص) نيز در اين باره فرموده اند: خوشا به حال كسي كه اسلام را پذيرفته و به مقدار معاش خود درآمد دارد و قواي بدني اش نيرومند است.[8]

امام علي(ع) در دعا و نيايش، از خداوند قدرت جسماني طلب مي كند و مي فرمايد: "خدايا بدنم را در جهت خدمت به خودت قوي ساز".[9]

از اين رو اسلام به ورزش هاي خاصي مثل اسب سواري، شنا و تيراندازي تأكيد كرده است تا جايي كه شرط بندي و برد و باخت در اين دو مورد را تجويز كرده و حتي بنابر روايتي، شخص رسول خدا(ص) مخارج جوايز برندگان مسابقه را نيز خود به عهده مي گرفتند.[10]

شنا نيز از جمله ورزش هاي مفيدي است كه اسلام بر آن تأكيد داشته تا جايي كه آموزش شنا به فرزند را يكي از وظايف پدر بر شمرده است.[11]

ورزش ديگري كه اسلام دربارة آن نظر مثبت دارد، ورزش كشتي است. البته منظور از ورزش، صرفاً اتلاف وقت و يا كسب قدرت در جهت ارضاي خواسته هاي نفساني نيست. از نظر اسلام هر گونه عملي كه بيهوده بود و تنها به منظور وقت گذراني صورت گيرد تحت عنوان لهو و لعب قرار گرفته و به شدت از آن بر

حذر داشته است، ولي وقتي يك هدف عقلايي در كار باشد مثلاً ورزش به منظور تقويت جسم كسب سلامتي، تقويت بنية نظامي و رزمي، ايجاد نشاط در جامعه، صورت گيرد مطلوب خواهد بود. هدف اصلي ورزش از ديدگاه اسلام، كسب رضايت پروردگار و كسب قدرت جهت انجام فرامين الهي است. امام علي(ع) مي فرمايد: "هرگاه توانا باشي، بر طاعت خدا توانا باش و اگر ناتوان بودي، از معصيت خدا ناتوان باش".[12]

[7]بقره (2) آية 247.

[8]محمد تقي فلسفي، جوان، ج 2، ص 436.

[9]دعاي كميل.

[10]وسائل الشيعه، ج 13، ص 351.

[11]ميزان الحكمه،ج 10، ص 720.

[12]نهج البلاغه، قصار 375.

منظور از تفريحات سالم كه در احاديث به آن اشاره شده چيست؟ چگونه در جامعة كنوني زمينة تفريحات سالم را در جامعه بايد ايجاد كرد؟

پرسش

منظور از تفريحات سالم كه در احاديث به آن اشاره شده چيست؟ چگونه در جامعة كنوني زمينة تفريحات سالم را در جامعه بايد ايجاد كرد؟

پاسخ

تفريحات سالم از ديدگاه اسلام، هدف دار و عاملي براي رفع خستگي و ايجاد سرور و نشاط و موجب رشد فكري است. در اين جا به بعضي از تفريحات سالم مورد نظر اسلام اشاره مي كنيم:

1_ مسافرت: اسلام مسلمانان را به اين تفريح صحيح فرا خوانده است. پيامبر اسلام(ص) مي فرمايد: "سفر كنيد تا سالم و تندرست باشيد".3[13] البته مسافرت هايي كه به منظور هوس راني و عياشي صورت مي گيرد نمي توان تفريح سالم ناميد و اسلام شديداً از آن ها جلوگيري كرده است.

2_ ورزش: از جمله تفريحات سالم كه نشاط انگيز هم هست ورزش است كه به سلامت جسم و روح كمك مي كند. مسابقه اسب دواني و تيراندازي و شنا كردن از جمله ورزش هايي است كه مورد توجه پيشوايان اسلام قرار گرفته است. پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد: "به فرزندان خود تيراندازي و شنا بياموزيد".[14]

پيامبر اسلام(ص) خود در مسابقة اسب دواني شركت مي كرد و مسلمانان را به اين ورزش تشويق مي فرمود و جوايزي به برندگان اختصاص مي داد.[15]

3_ مطالعه: يكي ديگر از تفريحات كه در رشد فكري مردم مؤثر است مطالعه و كتاب خواندن است كه اگر با ذوق و اشتياق همراه باشد لذت بخش و نشاط آور خواهد بود. امام علي(ع) مي فرمايد: "با مطالب حكيمانه نوين و شگفت، جان هاي خود را نشاط دهيد زيرا روان هم مانند بدن خسته مي شود".[16]

يكي از وظايف دولت اسلامي فراهم كردن زمينة تفريحات سالم و ترويج

فرهنگ ورزش در جامعه مي باشد و از طرفي والدين نيز بايد براي فرزندان خود در حدود امكانات وسائل تفريح آن ها را در خانة خويش فراهم كنند و مسئولان كشور افراد خيّر و نيكوكار را به سمت تأسيس چنين مراكزي هدايت نمايند.

[13]بحارالانوار، ج 97، ص 49.

[14]وسائل الشيعه، ج 15، ص 194.

[15]همان، ج 13، ص 351.

[16]نهج البلاغه، قصار 188.

جواني كه در معرض خواهش هاي نفساني قرار دارد و نياز به ازدواج دارد، ولي از لحاظ اقتصادي و جهات ديگر قادر به ازدواج نيست و خانواده اش هم نمي توانند به او كمك بكنند، چه بايد بكند و چگونه خود را از اين بحران نجات دهد؟

پرسش

جواني كه در معرض خواهش هاي نفساني قرار دارد و نياز به ازدواج دارد، ولي از لحاظ اقتصادي و جهات ديگر قادر به ازدواج نيست و خانواده اش هم نمي توانند به او كمك بكنند، چه بايد بكند و چگونه خود را از اين بحران نجات دهد؟

پاسخ

در شرايطي كه ارضاي غريزة جنسي از راه ازدواج ممكن نيست بايد از اموري ديگر استمداد گرفت كه عبارتند از:

1_ كنترل غريزة جنسي: به اعتقاد كارشناسان، بهترين و كم هزينه ترين درمان، پيشگيري است. براي غلبه بر غريزة جنسي، جوان بايد از ابتداي بلوغ، خواسته هاي نفساني خويش را با نيروي ايمان و عقل و وجدان مهار كند؛ زيرا اگر از اول، غرايز، خودسر بار آيند راه اصلاح و برگشت مشكل خواهد بود. در اين راستا نكاتي قابل توجه است: افكار شيطاني. بايد انديشه را از نفوذ افكار شيطاني دور نگه داشت؛ زيرا گام نخست در انحراف، فكر كردن پيرامون آن است. در حقيقت مشكل ترين مرحله، همين مرحلة سالم سازي انديشه است. يكي از مواقع حساس كه ممكن است انسان به گناه فكر كند زماني است كه جوان در بستر خواب مي رود. بيدار ماندن در رختخواب ممكن است زمينه ساز برخي انحرافات فكري و عمل بشود. از اين رو، به جوانان توصيه مي شود زماني وارد بستر شوند كه به حد كافي خسته شده و آمادة خواب باشند تا بدون فاصله و معطلي به استراحت بپردازند و فرصت انديشيدن دربارة امور جنسي پيدا نكنند.

ب) پر كردن اوقات فراغت: يكي ديگر از عوامل غلبه بر غريزة جنسي پر كردن اوقات فراغت است. تنهايي، محيط كاملاً مساعدي

را براي شيوع انحرافات جنسي فراهم مي كند. تفريح سالم، ورزش، نقاشي، مطالعه و غيره، اثر زيادي در انصراف فكر از عادات ناپسند دارد.

ج) كنترل چشم: نگاه، راهبر دل و دام شيطان و بذر شهوت است. امامعلي(ع) مي فرمايد: "بهترين عامل روي گرداني از شهوت، فرو بستن چشم ها، است".[19]

ز دست ديده و دل هر دو فريادهر آن چه ديده بيند دل كند ياد

د) عدم اختلاط زن و مرد؛ هم نشيني زن و مرد و هم سخن شدن با يكديگر، زمينة لغزش را فراهم مي كند.

2_ انجام مقررات ديني: اسلام براي مهار غرايز، برنامه هاي منظمي را ارائه داده كه مهم ترين آن، نماز و روزه است.

قرآن مجيد مي فرمايد: نماز، آدمي را از كارهاي زشت باز مي دارد.[20]

رسول اكرم(ص) به جوانان توصيه مي كند براي كنترل غريزة جنسي خود از روزه و امساك استفاده كنند آن جا كه مي فرمايد: اي گروه جوانان، هر كدام از شما اگر توانايي هزينه زن گرفتن را دارد پس ازدواج كند و اگ نتواند بسيار روزه بگيرد كه روزه گرفتن از شهوت مي كاهد.[21]

3_ دقت در دوست يابي: يكي از عوامل تشديد غريزة جنسي، رفاقت با افراد آلوده است. دقت در انتخاب دوست مي تواند در پيشگيري از انحرافات جنسي مؤثر باشد.

4_ پرهيز از عوامل تحريك زا: عواملي مثل نگاه شهوت آميز، تخيلات تحريك كننده، تماس با اجنبي و گفتگو با نامحرم، ديدن فيلم ها و عكس هاي مبتذل، آتش سوزان غريزة جنسي را در جوان شعله ور مي كند. براي كنترل غريزة جنسي بايد از اين عوامل، پرهيز كرد.

[19]غررالحكم، ج 6، ص 164.

[20]عنكبوت (29)

آية 45.

[21]بحارالانوار، ج 100، ص 220.

به من ايراد مي گيرند كه چرا در عروسي ها مثل پير زن ها شركت مي كني! به نظر شما موها را از نامحرم پوشاندن، جلو نامحرم ظاهر نشدن و حرام وحلال را رعايت كردن رفتار پير زن ها است؟

پرسش

به من ايراد مي گيرند كه چرا در عروسي ها مثل پير زن ها شركت مي كني! به نظر شما موها را از نامحرم پوشاندن، جلو نامحرم ظاهر نشدن و حرام وحلال را رعايت كردن رفتار پير زن ها است؟

پاسخ

جوان بايد نشاط و شادابي داشته باشد و نشاط خود را در اخلاق و شيوة برخورد و معاشرت با ديگران نيز نوع لباس هايي كه مي پوشد، آشكار سازد. در عين حال ضوابط و قوانين اسلامي را رعايت كند. رعايت حدود اسلامي با مزاح و شوخي و خنده، حُسن خُلق و خوش برخورد بودن و پوشيدن لباس شيك در مجالس زنانه اي كه نامحرم نيست، هيچ منافاتي ندارد. مُد گرايي و چشم و هم چشمي و تقليد كوركورانه از بيگانگان و اسراف و تبذير زشت است امّا سرزنده و با نشاط بودن، لباس زينت و متناسب با مجالس پوشيدن، كاري پسنديده است.

اميرالمؤمنين(ع) فرمود: "هر كس خوش اخلاق و نيك خو شد، دوستانش بسيار مي شوند و محبوب قلوب مردم مي شوند و مردم با او انس و الفت مي گيرند".[1]

نيز فرمود: "خوش اخلاقي و خوشخويي در سه چيز است از حرام خدا دوري كردن، به دنبال حلال رفتن، و بر خانواده سخت نگرفتن".[2] در عين حال اگر به وظيفة شرعي و اخلاقي خود عمل كرديد، ديگر به حرف ديگران اعتنايي نكنيد. شماتت و استهزا و به كار بردن كلماتي نظير مرتجع و يا رفتار پيرزن ها داشتن از حربه هاي شيادان است كه مي خواهند شما را از طريق هدايت خارج كنند. حفظ حدود اسلامي نامش عفت و پاكدامني است و اين افتخاري است كه

نصيب هر كس نمي شود. خود را از نامحرم پوشاندن، تأسي به حضرت زهرا(ع) است، حال نامش را ديگران هر چه مي خواهند بگذارند.

[1]محمد صادق احسان بخش، آثار الصادقين، ج 5، ص 404.

[2]همان ص 410.

بهترين طريقة مداحي و روضه خواني چگونه است چه كنيم تا به گونة مطلوبي جلسه را اداره كنيم و در آن خطايي رخ ندهد؟

پرسش

بهترين طريقة مداحي و روضه خواني چگونه است چه كنيم تا به گونة مطلوبي جلسه را اداره كنيم و در آن خطايي رخ ندهد؟

پاسخ

شكي نيست كه سخن گفتن زيباترين نمودار زندگي انسان هاي انديشمند و بزرگوار است از دير زمان كه بشر در راه تمدن و زندگي اجتماعي گام نهاده نيروي بيان به عنوان امتياز انسان و شرافت وي قلمداد گرديده است

خداوند بزرگ در قرآن از بيان و سخن به عنوان پرگهرترين نعمت ياد كرده است "الرحمن علم القرآن خلق الانسان علمه البيان [4] خداي مهربان قرآن را آموخت و انسان را آفريد و بيان و سخن گفتني را به او آموخت "

پيامبر(ص) فرمود: "الجمال في اللسان [5] زيبايي انسان در زبان است " نيز فرمود: "جمال المرء في فصاحة اللسان [6] زيبايي انسان در فصاحت و شيوايي زبان اوست .[7]

مداحي و روضه خواني و ادارة مجالس مذهبي بايد مصداق "ادع الي سبيل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة وجادلهم بالتي هي أحسن [8] باشد. در اين مورد به چند نكته بايد توجه كرد:

1 - بايد سخنران و مداح مردم را به راه خدا دعوت كند، يعني هدفش راهنمايي مردم به دستورهاي الهي باشد. تمام هم و غم خود را صرف هدايت مردم كند، نه اين كه قصدش اين باشد كه مردم از او تعريف و تمجيد كنند، يا پول خوبي دريافت كند و هدفش كاسبي باشد.

روايات از اين گونه افراد بسيار مذمت كرده است

2 - دعوت و سخنراني و يا مداحي بايد حكيمانه باشد و همراه با موعظه و نصيحت هاي زيبا باشد.

اگر سخنران و مداح بتواند اشعار زيبا و پند گونه را در لابه لاي اشعارش به مناسبت جاسازي كند، سخنراني و مداحي او پر جاذبه خواهد شد.

3 - سخنراني و مداحي نبايد طولاني باشد، به طوري كه شنوندگان خسته شوند.

4 - مطالب و اشعار نبايد براي شنوندگان تكراري باشد. همواره از اشعار زيبا و مناسب با زمان استفاده نمايد.

5 - سخنان و اشعار مخصوصا روضه نبايد مشتمل بر دروغ و مطالب نامعقول باشد. كساني كه به خاطر گرياندن شنوندگان مطلبي را كه مستند و درست نيست مي گويند، گناه كرده اند.

6 - مداح بايد كمتر حرف بزند و حتي در روضه از اشعار بهره جويد سعي كند مروري بر روضه به اشعار بسنده كند. براي پيوند دو گونه شعري چند كلمه حرف زدن مانعي ندارد.

7 - سخنران بايد قبل از سخنراني مطالعه كند و مطالبش را منظم و مدارك و مستندات آن ها را ياد داشت كند. بايد مطالب او به گونه اي باشد كه اگر فردي مدرك آن را مطالبه كرد، به او بگويد.

8 - نحوة دست تكان دادن و نگاه كردن به شنوندگان و تغيير صوت و لحن (بالابردن و پايين آوردن صدا و كلفت و نازك كردن صوت در جذب شنوندگان بسيار مؤثر است انسان هايي كه يكنواخت صحبت مي كنند يا به يك جهت نگاه مي نمايند، در سخنراني و مداحي موفق نيستند.

[4]الرحمن (55) آية 1.

[5]بحار الانوار، ج 77، ص 141.

[6]تحف العقول و كنز العمال خبر 775 28.

[7]محمد باقر شريعتي سبزواري موازين سخن و سخنوري ص 25.

[8]نحل (16)، آية 125.

پسري هستم 27 ساله كه ده ماه است با دختري 19 ساله ازدواج كرده ام و هر دو ديپلم داريم. خانوادة همسرم از نظر مالي بهتر و از نظر اعتقادي ضعيف تر است. چگونه مي توانم اين اختلاف فرهنگي را كه بسيار كم است، از بين ببرم؟

پرسش

پسري هستم 27 ساله كه

ده ماه است با دختري 19 ساله ازدواج كرده ام و هر دو ديپلم داريم. خانوادة همسرم از نظر مالي بهتر و از نظر اعتقادي ضعيف تر است. چگونه مي توانم اين اختلاف فرهنگي را كه بسيار كم است، از بين ببرم؟

پاسخ

يكي از عوامل تعادل و استحكام خانواده، همساني در بُعد فرهنگي است. هرچه اين هماهنگي بيشتر باشد، سازگاري در محيط خانواده افزون تر خواهد بود، ولي بايد اين واقعيت را در نظر گرفت كه هيچ گاه بين زوجين همساني صد در صد يافت نمي شود. آن چه مضر است و منشأ اختلافات و كشمكش ها مي شود، اختلاف شديد و ناهمگون بودن زوجين در بُعد فرهنگي است، كه به نظر مي رسد اختلاف فرهنگي شما به اين اندازه نباشد.

همان طوري كه در نامه مرقوم داشته ايد، خانوادة شما نسبت به مسائل اسلام پايبند تر است اما پدر خانم شما بيشتر اهل خوشگذراني است. با توجه به بافت خانوادة همسرتان و اوضاع محيطي و تربيتي و وراثتي كه در شكل گيري شخصيت ايشان نقش داشته، شما نمي توانيد به راحتي اين وضع را تغيير دهيد و اختلاف فرهنگي را از بين ببريد. از اين رو كاري به خانوادة همسرتان نداشته باشيد و در صورت لزوم فقط به امر به معروف و نهي از منكر بپردازيد، ولي مي توانيد با تبادل نظر و شركت در جلسات مذهبي و زيارت اماكن مقدس و تهية كتاب هاي مذهبي و معاشرت با دوستان مؤمن، همسرتان را از نظر اخلاقي و فرهنگي به خود نزديك كنيد. همسر بيش از آن كه متأثر از پدر و مادر باشد، از همسر خود تأثير

مي پذيرد. گفتار و رفتار خوب و سنجيده و محبت هاي فراوانِ شما مي تواند جهت گيري فكر ي و فرهنگي ايشان را عوض نمايد. البته تغيير و دگرگوني وقت مي خواهد و به تدريج حاصل مي شود.

استفاده صحيح از اينترنت براي جوانان چگونه بايد باشد؟ آيا اين وسيله يك وسيلة آموزشي براي جوانان است يا راهي براي انحراف جوانان؟

پرسش

استفاده صحيح از اينترنت براي جوانان چگونه بايد باشد؟ آيا اين وسيله يك وسيلة آموزشي براي جوانان است يا راهي براي انحراف جوانان؟

پاسخ

اينترنت مانند يك بازار بزرگ است. منتهي بازار اطلاعات كه تنوع و گوناگوني آن باعث حيرت و شگفتي است. بازاري كه در آن هر جور كالايي وجود دارد و اين بسته به انسان است كه دنبال چه كالايي رود. كالايي مضرّ يا كالايي مفيد؟

اين كه مي گوييم انترنت يك بازار اطلاعات است بدين سبب است كه در آن همه نوع انديشه، فكر، اطلاعات و حتي ابزار و وسايل، ارائه شده و خريد و فروش مي گردد. بعضي از اين اجناس تقلبي و بعضي اصيل اند؛ بعضي سبب انحراف و بعضي ماية رشد و باروري است. اين بستگي بدان دارد كه هر كس در پي چه باشد و نياز به چه متاعي داشته باشد.

از جهت فن آوري رايانه اي و تجهيز به پيشرفته ترين وسايل ارتباطي، اينترنت و پديده اي است شبيه به معجزه، از همين رو اهميت فوق العاده زيادي دارد و نقش آن را نمي توان ناديده گرفت. امروزه شما مي توانيد با مراجعه به پايگاه هاي اينترنتي از امكانات اكثر كتابخانه هاي دنيا و موزه هاي معروف استفاده كنيد، درحالي كه پيش از اين مثلاً ديدن يك نسخه خطري در موزه لندن مستلزم صرف هزينه هاي بسيار و مسافرت به كشور انگلستان بود. اين يك مثال ساده بود تا معلوم شود چه مقدار از صرف توان، نيرو و وقت آدمي به وسيلة اين پديده جلوگيري مي شود.

جوانان كشور ما هم بايد بدانند كه اينترنت وسيلة بازي و سرگرمي و يا دسترسي به آدرس

هاي ممنوعه نيست. مگر ما هر چيزي در هر جايي بفروشند مي خريم يا هر جا روزنامه يا فيلمي پخش كنند، به نظار مي ايستيم؟ اينترنت هم مثل هر وسيلة ديگري فقط يك ابزار است و بستگي به نوع استفاده اي دارد كه از اين ابزار مي كنيم و داراي فرهنگي است كه بدون داشتن آن، نه تنها كارآيي و اهميت خود را از دست مي دهد، بلكه سبب شيوع بي فرهنگي، فساد اخلاق و لاابالي گري مي شود كه ضرري غير قابل جبران و محدود است.

چگونه مي توان از تبعيض قائل شدن برخي معلمان نسبت به بعضي دانش آموزان مثل دانش آموزهاي پولدار و لوس جلوگيري كرد؟

پرسش

چگونه مي توان از تبعيض قائل شدن برخي معلمان نسبت به بعضي دانش آموزان مثل دانش آموزهاي پولدار و لوس جلوگيري كرد؟

پاسخ

يكي از راه ها تذكر كتبي يا شفاهي به معلم، همراه با حفظ احترام و ادب در گفتار و نوشتار است. در بيرون از كلاس از معلم تان بخواهيد كه مي خواهم چند دقيقه با شما صحبت كنم. حرف هاي خود را به استدلال قوي و ذكر نمونه و مثال برايش توضيح دهيد.

در صورت مانع شدن شرم و حيا، با وي مكاتبه كنيد، يا با تلفن با وي صحبت كنيد. اگر تأثير نبخشيد، با مدير يا يكي از معاونان موضوع را درميان بگذاريد و از وي بخواهيد بدون ذكر نام شما و بدون اين كه معلم بفهمد كه شما اين اطلاعات را در اختيار مدير گذاشته ايد، با او صحبت كند.

چگونه مي توان از خود و دوست خويش شخصيتي همانند شهيد بابايي ساخت؟

پرسش

چگونه مي توان از خود و دوست خويش شخصيتي همانند شهيد بابايي ساخت؟

پاسخ

الگوگرايي همانند خداگرايي و كمال طلبي از صفاتي است كه ريشه در ذات و فطرت آدمي دارد.

شناخت كمالات، صفات و ويژگي هاي اعتقادي، ايماني، اخلاقي، علمي و عملي الگوهاي برتر، ايمان و تقوا را تقويت مي كند و آثار آن در عمل و رفتار انسان تجسم و تجلي مي يابد.

شهيد عباس بابايي، الگويي است از ميان رودخانه فيض هميشه جاري شهادت، به بيان ديگر: ايمان و عقيده، ايثار و گذشت، معنويت و رشادت، قوت قلب و تعبد و بالاخره روح خدايي و خدايي كاروان شهيدان است كه شما را تحت تأثير و مجذوب خود ساخته است، و چون با شهيد بابايي بيشتر آشنا بوده ايد،او را به عنوان نخونه و مصداقي از آن كمالات ارزشمند از ميان شهدا مثال زده ايد.

پرسش اساسي اين جا است: چه درس ها و كتاب ها و رفتارها و استادها و مكاتب و مذاهبي، از شهدا، انسان هايي ساخته است كه خدا خريدار آن ها و انبيا مشتاق زيارتشان و فرشتگان خدمت گزاران آنان شده اند؟

خواهر! همه علايم جمع را بردار، به وحدت واحد بينديش. يك درس و يك كتاب و يك استاد و يك مكتب و يك مذهب بيش نبود. درس عشق از كتاب عشقي كه نويسنده اش خدا بود و مدرس، معلم آن پيامبر و فاطمه و امامان عليهم السلام بودند و ياران و پيروان آنان در طول تاريخ، شاگردان آن كلاس بودند. آن مكتب مكتب اسلام (ان الدين عند الله الاسلام) و آن مذهب، مذهب و راه علي و فاطمه و حسن و حسين و ساير ائمه عليهم السلام است و امروز استادي كلاس عشق و

عاشقي را حضرت ولي زمان (عج) به عهده دارد.

پس براي آن كه بتوانيد حال و هواي شهدا را پيدا كنيد، بايد شناخت و معرفت خود را نسبت به چهارده معصوم عليهم السلام تكميل نماييد و از راه و سيره و سنت آنان آگاه گرديد؛ با اخلاق و افكار و عقايدشان آشنا شويد؛ دوستان و دشمنانشان را بشناسيد؛ با موانع ظهور امام زمان(عج) يا معرفت پيدا كنيد، و علم و معرفت به دست آمده را در عمل و اخلاق خويش متحقق سازيد، تا جوانه هاي عشق پديد آيد.

پس براي عاشق شدن لازم است راه شناخت و معرفت و راه عمل و عبادت را پيش گيريد؛ يعني بايد عارفِ عامل و عاملِ عارف گشت تا خورشيد عرفان در مشرق روح طلوع كند و عالم وجود درون را روشن سازد و ظلمت و سياهي هاي قلب را بزدايد و دل سرمازده و يخبندان وجود را گرم سازد و يخ هاي آن را آب كند.

پس بايد گام هاي معرفت و عمل را با هم برداشت. در همان حين كه زندگي نامه و وصيت نامه شهدا را مطالعه مي كشيد و با سيره و سنت قول و عملي آشنا مي شويد، گام هاي عملي را نيز تمرين كنيد. تمرينات عملي هر فردي متناسب با ميزان معرفت و عشق و علاقه اش به الگوهاي برتر است.

توصيه ما، در برنامه اول به شما اين است كه به پنج امر اقدام كنيد:

1 - هيچ گاه به شوخي يا جدي دروغ نگوييد

2 - هيچ وقت عصباني نشويد

3 - غيبت نكنيد

4 - هميشه با وضو باشيد

5 - همه نمازهايت را در اول وقت بخوانيد.

هر شب پيش از

خواب كاركردهاي روزانه خود را محاسبه كنيد. ببينيد آيا توانستيد به اين توصيه ها عمل كنيد. هر گاه توانستيد تا چهل روز به طور كامل و دقيق به آن عمل كنيد، با ما مكاتبه نماييد، تا توصيه گام بعدي گفته شود. هر روز كه تخلف كرديد، روزهاي گذشته را ناديده بگيريد و از فردا با جديت و مراقبت بيشتر شروع كنيد و آن را را روز اول چهل روز به حساب آوريد.

دوره كتاب آداب و مراحل سلوك الهي، نوشته استاد كريم محمود حقيقي را براي مطالعه تهيه كنيد.

در صورت عدم دسترسي به آن، كتاب نقطه هاي آغاز در اخلاق عملي نوشته آقاي مهدوي كني را بخوانيد.

علل بي رغبتي دانشجويان به تحقيق و پژوهش چيست؟ پاسخ اين سؤال را با ذكر منابع بيان نماييد.

پرسش

علل بي رغبتي دانشجويان به تحقيق و پژوهش چيست؟ پاسخ اين سؤال را با ذكر منابع بيان نماييد.

پاسخ

همة دانشجويان به فرايند تحقيق و امر پژوهشي بي رغبت نيستند. ابتكار و ارائة آثار علمي و پژوهشي از سوي برخي دانشجويان حكايت از آن دارد كه به تحقيق اهميت داده و بدان علاقه دارند. از سوي ديگر بي رغبتي به تحقيق اختصاص به دانشجويان ايران ندارد، بلكه در برخي از كشورهاي ديگر بسياري از دانشجويان به تحقيق بي رغبت هستند. به نظر مي رسد علل و زمينه هاي متعدد در بي رغبتي دانشجويان تأثير گذار است كه به مهم ترين آن ها اشاره مي شود:

1_ عدم تعريف جايگاه تحقيق در سياست هاي كلان نظام يكي از موانع مهم آن است كه تحقيق در ساختار حكومت تعريف نشده و جايگاه خود را پيدا نكرده و در سياست هاي كلان نظام بدان توجه خاصي نشده است.

بر اين اساس بودجه هايي كه به امر تحقيق اختصاص مي يابد، پاسخگو نيست. بر همين اساس رهبر فرزانه انقلاب، مسئولان نظام را به اهميت دادن به پژوهش فرا خواند. عدم توجه به تحقيق در سطح كلان، بي رغبتي دانشجويان به پژوهش را در پي دارد.

2- عدم فرهنگ سازي:

گسترش و اهميت دادن به چيزي نياز به فرهنگ سازي دارد. متأسفانه در جامعة ايران به امر تحقيق بها داده نشده و نقش بنيادي تحقيق در تحوّلات و بهينه سازي مملكت بيان نشده است و اين فرهنگ به وجود نيامده كه تحقيق و محقق جايگاه بلند داشته و موفقيت يك نظام مبتني بر امر پژوهش است. عدم حمايت افكار عمومي از پژوهش و پژوهشگر،

جامعة دانشجويي را تحت تأثير قرار داده و دانشجويان را نسبت به تحقيق بي رغبت مي كند. براي تشويق به امر تحقيق لازم است كه فرهنگ سازي صورت گرفته و از محقق و آفرينش هاي پژوهشي حمايت شود.

3_ فراهم نبودن شرايط و امكانات:

يكي از عوامل عمده بي رغبتي به فرايند پژوهش، فراهم نبودن شرايط و امكانات است. پژوهش مانند ساير فعاليت هاي ديگر با بهره گيري از امكانان به وجود مي آيد. در غير اين صورت روحيه تحقيق از پژوهشگر گرفته شده و روند فعاليت پژوهشي كند مي گردد؛ مثلاً يك محقق نياز به وسايل و ابزاري مانند رايانه دارد. اگر اين وسيله نباشد، محقق نمي تواند به آساني و سرعت، فعاليت هاي پژوهشي را ادامه دهد. عدم ادامه تحقيق، پژوهش را آسيب پذير مي كند وآسيب پذيري موجب مي شود كه پژوهشگر در ادامه فعاليت بي رغبت شود. بر اين اساس براي ايجاد انگيزة تحقيق بايد شرايط تحقيق فراهم گردد و با آسيب ها مبارزه شود، حال اين شرايط مربوط به محقق باشد و يا مربوط به نظام.

4_ عدم حمايت از دستاورهاي پژوهشي:

يكي از موانع ديگر پژوهشي، عدم حمايت از محصولات پژوهشي است. يك محقق با زحمات طاقت فرسا تحقيق نموده و يك اثر علمي و يا يك ابتكار علمي را به عنوان محصول تحقيق ارائه مي دهد، ولي از سوي نظام و يا خانواده حمايت و تشويق نمي شود. شايد يكي از عوامل بسيار مهم بي رغبتي دانشجويان به امر پژوهش، مربوط به عدم حمايت از محصولات پژوهشي باشد.

5_ عدم آشنايي با اصول و روش تحقيق پژوهش و تحقيق نياز به يادگيري روش

و اصول دارد. آشنايي با اصول و روش تحقيق موجب مي شود كه پژوهشگر در فعاليت ها كم تر دچار مشكل شده و تحقيق زودتر نتيجه دهد. عدم بهره گيري از اصول و روش موجب مي شود محقق احساس خستگي نموده و به تحقيق بي رغبت شود.

6_ روحية راحت طلبي:

بي ترديد تحقيق تحمل زحمات طاقت فرسا را مي طلبد. تدوين يك پايان نامه و ارائة يك اثر علمي موفق با راحت طلبي همسويي ندارد، از سوي ديگر انسان ها - به ويژه جوانان به رغم آن كه توان جسمي دارند - راحت طلب هستند! راحت طلبي انسان از يك سو و زحمات طاقت فرساي پژوهش از جانب ديگر موجب مي شود كه عملاً روحية تحقيق از انسان گرفته شود.

مضافاً بر اين كه فرد در ايام جواني به فكر ازدواج، كسب موقعيت سياسي - اجتماعي و شغل است. آرزوها و راحت طلبي جوان نقش بنيادي در بي رغبتي او به تحقيق دارد. علاوه بر موارد فوق، عوامل ديگري نيز مي تواند نقش داشته باشد.

دربارة اصول و روش تحقيق كتاب هاي متعددي تدوين شده است كه در برخي به موانع و عوامل بي رغبتي به امر تحقيق پرداخته شده است. در اين جا به برخي اشاره مي شود:

1_ روش هاي تحقيق، دكتر علي اكبر سر فراز.

2_ روش تحقيق در يك مكتب، دكتر علي قائمي.

3_ ابزار و وسايل تحقيق، محمد دشتي.

4_ روش تحقيق، س . ك . موز، ترجمه دكتر كاظم ايزدي.

نحوه برخورد يك جوان شيعه با انحرافات اجتماعي چگونه بايد باشد؟

پرسش

نحوه برخورد يك جوان شيعه با انحرافات اجتماعي چگونه بايد باشد؟

پاسخ

وظيفه همه آحاد جامعه به ويژه نسل جوان در برابر انحرافات اجتماعي، نهي از منكر است. قرآن مجيد به صراحت به اين نكته اشاره كرده و فرموده است: "بايد از شما مسلمانان برخي، مردم را به خير و صلاح دعوت كنند و آن ها را به نيكوكاري فرمان داده و از منكرات نهي كنند و اينان رستگار خواهند بود". امام آل عمران (3) آيه 104.

علي عليه السلام كساني را كه از اين وظيفه مهم، شانه خالي مي كنند، در زمره مردگان برشمرده است. البته نهج البلاغه، قصار 366.

برخورد و اجراي نهي از منكر بايد بسيار سنجيده و با علم و آگاهي از شرايط آن و رعايت آنها صورت گيرد كه به مهم ترين آن ها اشاره مي كنيم:

1 - آشنايي با معروف و منكر: ابتدا لازم است كسي كه مي خواهد با انحرافات مبارزه كند، به حقيقت كار توجه داشته باشند؛ يعني خودش آگاهي كامل داشته باشد كه چه كاري خوب و پسنديده است و چه كاري ناپسند و منكر.

2 - دفاع منطقي: در برخورد با ناهنجاري ها، بايد با رفق و مدارا و صبر و حوصله و با نصيحت و استدلال پيش رفت. قرآن مجيد مي فرمايد: "ادع الي سبيل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتي هي أحسن؛ اي رسول! خلق را به حكمت و برهان و موعظه به راه خدا دعوت كن و به بهترين طريق با اهل جدل مناظره كن".

نحل (16) آيه 125.

3 - جلب اعتماد: تا جلب اعتماد صورت نگيرد، موعظه و نصيحت اثري ندارد. امام علي عليه السلام مي فرمايد "دل هاي مردم وحشي است. پس كسي

كه دل ها را جذب كند، به او روي خواهند آورد". از اين جهت لازم نهج البلاغه، قصار 47.

است با افراد خطاكار با صميميت و رفاقت مواجه شد و در گام بعدي با شيوه اي مناسب سخن گفت.

4 - رعايت ادب و نزاكت: در برخورد با ناهنجاري ها نمي توان به بهانه اجراي فريضه نهي از منكر حقوق ديگران را ناديده گرفت. در اين جهت هرگونه تندخويي و درشتي مردود است. خداوند متعال كه موسي عليه السلام را مأمور مقابله با طاغوت زمان خود يعني فرعون كرد و به ايشان سفارش مي كند: "با او به نرمي سخن گويند، شايد پند گيرد يا بترسد".

طه (20) آيه 44.

5 - احتمال ترتيب اثر دادن: انسان بايد احتمال بدهد كه توصيه و سخن درست او، داراي اثري مثبت است. اگر چه اطمينان به ترتيب اثر لازم نيست، زيرا گاهي توصيه و امر به معروف و نهي از منكر نه تنها تأثير

مثبت ندارد، بلكه داراي آثار منفي مي شود، مثلاً شخص را جري تر مي كند.

6 - اقدام عملي: گاهي منكر چنان ريشه دارد شده كه با زبان ريشه كن نمي شود و نيازمند عمل مي باشد. در اين صورت اقدام عمل لازم است، ولي نخستين مرحله اقدام عملي به خود پرداختن و از خود الگوي مناسبي براي ديگران فراهم كردن است. به نظر صاحب جواهر از بزرگ ترين و مؤثرترين جلوه هاي امر به معروف و نهي از منكر به ويژه نسبت به رهبران ديني آن است كه خود، جامه معروف را به تن كنند و پوشش منكر را از تن بدر كنند و نفوس خود را با اخلاق والا برآورند و ا ز اخلاق پست بپيرايند. البته

اين شرط، حتي در زماني كه با جواهرالكلام، ج 21، ص 383.

زبان نهي از منكر مي كند، نيز لازم است؛ يعني اگر چيزي را كه خود رعايت نمي كند، بخواهد به ديگران توصيه كند، نه تنها اثري ندارد، بلكه گاهي اثر معكوس مي گذارد. در مرحله بعد يك جوان متعهد بايد در صورت توان از وقوع جرم و جنايت و فساد در جامعه جلوگيري نمايد. البته در اوضاع فعلي كه نظام اسلامي حاكم است، براي اجتناب از هرج و مرج، بايد مرحله مجازات و تنبيه خطاكار را به مسؤلان سپرد. از اين رو گزارش دادن به مراجع ذي صلاح و پيگيري عملي كفايت مي كند. شرايط و ويژگي هاي ديگر نيز لازم است. مي توانيد با مراجعه به كتاب هايي كه در اين باره نوشته شده و آگاهي از آنها در كار خود موفق تر باشيد.

در پايان بخشي از سخنان رهبر انقلاب را نقل مي كنيم: "در جامعه اسلامي تكليف عامه مردم، امر به معروف و نهي از منكر با لسان (زبان) است، اگر كار به برخورد بكشد، آن ديگر به عهده مسؤلين است كه بايد وارد بشوند و آن ها اين كار را بكنند. البته نقش مهم تر از هم همين زبان دارد. چيزي كه جامعه را اصلاح مي كند، همين نهي از منكر زباني است. اگر مردم به آدم بدكار، خلافكار و كسي كه اشاعه فحشا مي كند و مي خواهد قبح گناهي را از جامعه ببرد، بگويند و ده، صد يا هزار نفر به طور كلي افكار عمومي جامعه روي وجود او سنگيني كند، اين براي او شكننده ترين چيزهاست".

فرهنگ و تهاجم، ص 230.

در روستاي ما افرادي به عنوان هيأت امناي مسجد هستند كه بعد از ساختن مسجد هيچ گونه فعاليت فرهنگي و تبليغي ندارند و برخي از آن ها غير از ماه رمضان به مسجد نمي آيند و از عضويت در هيأت هم استعفا نمي دهند؛ از طرفي جوانان محل هم در معرض خطر تهاجم فرهنگي و انحراف

پرسش

در روستاي ما افرادي به عنوان هيأت امناي مسجد هستند كه بعد

از ساختن مسجد هيچ گونه فعاليت فرهنگي و تبليغي ندارند و برخي از آن ها غير از ماه رمضان به مسجد نمي آيند و از عضويت در هيأت هم استعفا نمي دهند؛ از طرفي جوانان محل هم در معرض خطر تهاجم فرهنگي و انحراف قرار دارند؛ تكليف ما چيست؟

پاسخ

جا دارد به حساسيت، غيرت ديني، فرهنگي واجتماعي شما آفرين بگوييم. توجه جناب عالي را به نكاتي چند جلب مي نماييم:

1_ خداوند به همه اهالي و مؤمنين روستاي شما كه همت نموده و مسجدي ساخته اند پاداش خير عطا فرمايد. اين كار نشانگر عشق و علاقة ايشان به مسجد و اقامة شعائر ديني و ارزشي است.

با اين حال، ساختن مسجد، هر چند نيكو بنا گردد و با فرش هاي ديبا و كاشي هاي زيبا، زينت يابد، در درجه اول اهميت قرار ندارد، زيرا زينت مسجد به حضور گسترده نمازگزاران و فعاليت هاي فرهنگي و دي[ني در آن است كه در اين ميان، حضور هيأت امناي مسجد نيز جلوه اي خاص خواهد داشت و اين عزيزان نبايد از آن غافل باشند و سعي كنند حضورشان بيشتر و چشمگيرتر باشد.

2_ شكي نيست كه در كارهاي فرهنگي و تعظيم شعاير اسلامي، استفاده از تمامي امكانات و مشاركت همه جانبة اهالي، بستر و زمينه فعاليت ها را آماده تر و رسيدن به اهداف را آسان تر مي سازد. از افرادي چون شما، انتظار مي رود با زباني نرم و خوش و توأم با احترام و حفظ عزت افراد _ به خصوص بزرگان، معتمدان و هيأت امناي مسجد _ از آنان بخواهيد كه در اين حركت فرهنگي حضور بيشتري داشته باشند،

تا جوان تر ها بتوانند از تجربيات و حمايت هاي همه جانبة آنان استفاده كنند و خداي ناكرده بر خورد ناصحيح موجب بريدن افراد از مسجد نشود.

3_ نيامدن و عدم حضور افراد (حتي هيأت امنا) به مسجد به هر دليل، مسئوليت را از دوش شما عزيزان بر نمي دارد و همان طور كه اشاره كرديد، در عصر تهاجم فرهنگي كه دشمنان و بدخواهان مبارزه اي جدي را عليه دين و دنيا و نسل و ناموس ما آغاز كرده اند، مي بايست كمربند ها را محكم بست و همت ها را چند برابر ساخت تا بتوانيم از اين بحران با افتخار و سربلندي به در آييم. لذا هيت امناي هيچ مسجدي حق ندارند مانع فعاليت هاي ديني و فرهنگي شوند و در كارهاي فرهنگي نيز نيازي به تأييد يا حضور آن ها نيست.

[1] توضيح المسائل مراجع، مسئلة 1453؛ و آيت الله فاضل، جامع المسائل، ج 1، س 412 و 413.

در حال حاضر با توجه به جوّ فرهنگي حاكم بر كشور ما نيازي به فرهنگ شهيد و شهادت و احياي اين فرهنگ هست؟ ضرورت وجود چنين فرهنگي را چگونه ارزيابي مي نماييد؟ مشروحاً توضيح دهيد.

پرسش

در حال حاضر با توجه به جوّ فرهنگي حاكم بر كشور ما نيازي به فرهنگ شهيد و شهادت و احياي اين فرهنگ هست؟ ضرورت وجود چنين فرهنگي را چگونه ارزيابي مي نماييد؟ مشروحاً توضيح دهيد.

پاسخ

انقلاب اسلامي ايران كه عظمت و سربلندي خود را مرهون فرهنگ شهادت و شهيدان است، الهام گرفته از فرهنگ عاشورا و عاشوراييان مي باشد. امام حسين(ع) با شهادت خود و فرزندان و يارانش درس عزّت و آزادي خواهي را به همه آموختند.

هرگاه جامعة اسلامي سر دوراهي زندگي همراه با ذلّت پذيري يا مرگ شرافتمندانه قرار بگيرد، تنها فرهنگ ايثار و شهادت است كه مي تواند جامعه را از سقوط حتمي نجات داده و به سعادت ابدي رهنمون باشد

قيام حضرت سيدالشهداء(ع) نمونه اي بارز بلكه چراغي فروزان براي طي كردن اين خط مشي به شمار مي رود؛ حضرت در اين راستا از مرگ سرخ استقبال كرد و در برابر خوارج زمان خويش چنين فرمود: "ابن زياد مرا ميان شمشيرهاي آخته و ذلّت پذيري مخيّر ساخته است، ولي هيهات كه ذلّت و ننگ را بپذيريم؛ "هيهات منّا الذّلّه" پذيرش ذلت از ما خاندان به دور است".

آن چه ماية بقا و قدرت و شكوه دين است، جهاد و فرهنگ شهادت طلبي است و امام حسين(ع) براي اين كه به همگان اعلام كند كه دين تنها نماز و روزه و حجّ نيست، دست به آن قيام زد تا مكتب شهادت و فداكاري در راه دين خدا را زنده نگه دارد و روحية رفاه طلبي و سازش را از ميان بردارد. جايگاه و ارزش دين تا حدي است كه همه چيز، حتي خون عزيز

ترين انسان ها همانند حسين بن علي(ع) و اصحاب و يارانش بايد فداي آن شوند.

از اين كه حضرت حاضر شد در راه دين شهيد شود و به استقبال شهادت رفت، روشن مي شود كه ارزش دين از هر چيز ديگري بالاتر است و لازم است در هنگام نياز همه چيز فداي دين گردد.

بنابراين مي توان گفت:

الف) شهيد با شهادت خود حيات جاويدان و سعادت دنيا و آخرت و سرافرازي را براي جامعة اسلامي ضمانت مي كند.

ب) تنها فرهنگي كه مي تواند جامعة اسلامي را زنده و شاداب و ميان ديگر جوامع سربلند نگه دارد، فرهنگ شهيد و شهادت است. صحّت اين ادّعا در نهضت عاشوراي امام حسين(ع) و شكل گيري و پيروزي و تداوم انقلاب اسلامي ايران به ويژه در دوران دفاع مقدس و جنگ تحميلي رژيم متجاوز و وابستة عراق عليه ايران به روشني ثابت شد.

ج) تا اين فرهنگ در جامعة ما باشد، سعادت و سربلندي ملّت ايران تضمين شده است و در غير اين صورت چنين عزّتي ضمانتي ندارد.

پي نوشت ها : 1 - علي بن موسي ابن طاووس، لهوف، دارالاسوه، ص 156.

به منظور پاسخ گويي سريع و علمي و دقيق به سؤالات ديني و مذهبي نسل جوان چه راهكاري را ارائه مي دهيد؟

پرسش

به منظور پاسخ گويي سريع و علمي و دقيق به سؤالات ديني و مذهبي نسل جوان چه راهكاري را ارائه مي دهيد؟

پاسخ

پاسخ گويي به سؤالات نسل جوان، در گرو شناسايي پرسش هاي آنان و به بيان ديگر شبهه شناسي است. اين كار در حد محدودي از طرف سازمان ملي جوانان انجام گرفته و موضوعات قابل توجه نسل جوان را ارائه نموده است.

در مرحله بعد بايد پاسخ هاي مناسب را از منابع موثق و متخصصان رشته مربوطه دريافت نمود.

خوشبختانه، مراكز مختلفي متولي پاسخ گويي به سؤالات مذهبي جوانان هستند، مانند:

1- مركز فرهنگي نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها كه به پرسش هاي دانشجويان پاسخ مي دهد.

2- پاسخ به سؤالات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم.

3- مركز فرهنگ قرآن كه به سؤالات قرآني پاسخ مي دهد.

در مرحله سوم آشنايي با ابزارها و شيوه هاي پيام رساني و توجه به روحيات نسل جوان است. بنابراين، تنها شناخت پرسش و تهيه پاسخ كافي نيست، بلكه روش استفاده صحيح از آموخته ها و انتقال آن به نسل جوان و نوع برخورد با مسائل، بسياري مهم و سرنوشت ساز است. چه بسا كلام پاسخگو از محتواي عميقي برخوردار است، ولي طرز بيان آن طوري است كه با روحيات جوان سازگاري ندارد. هم چنين شخصيت انسان و كردار او نيز در پاسخگويي و نشر معارف ديني بسيار مؤثر است.

استاد مطهري در موفقيت يا شكست يك پيام چهار عامل را مؤثر مي داند:

1- ماهيت پيام، 2- شخصيت خاص پيام رسان، 3- ابزار پيام رساني، 4- كيفيت و متد و اسلوب رساندن پيام.(1)

پي نوشت ها:

1. استاد مطهري، حماسه حسيني، ج 1، ص 209 - 211.

مبارزه با مفاسد اجتماعي از قبيل بدحجابي چگونه بايد صورت گيرد؟

پرسش

مبارزه با مفاسد اجتماعي از قبيل بدحجابي چگونه بايد صورت گيرد؟

پاسخ

مفاسد اجتماعي و از جمله بدحجابي مانند هر پديده ديگر، معلول عواملي است كه مبارزه با آن جز از طريق شناخت علل امكان پذير نيست.

عوامل بدحجابي عبارتند از :

1 - تربيت ناصحيح خانواده: بسياري از ناهنجاري ها ريشه در بي اعتنايي پدران و مادران و طرز برخورد آن ها دارد. دختران نابالغ اگر توسط والدين خود آمادگي ورود به مرحله بلوغ را نداشته باشند و آموزش هاي لازم نبينند، در نوجواني و جواني، پوشش كامل اسلامي را به سختي خواهند پذيرفت.

خانواده ها بايد برنامه مشخصي در زمينه آموزش حجاب و محرم و نامحرم و حلال و حرام به فرزندان خود داشته باشند و از كودكي، دختران خود را با حجاب آشنا سازند و آن را تا زمان بلوغ به تأخير نيندازند. در اين راه از راهكارهاي تشويق و تنبيه بهره گيرند. البته سخت گيري هاي بيجا نه تنها راه حل مناسبي به شمار نمي رود، بلكه معضل را دو چندان مي كند. در صورتي كه غيرت با دورانديشي و تعقل و صبر همراه نباشد، چه بسا به ضد خود تبديل شود.

2 - دگرگوني ارزش ها: شيوه نگرش افراد به ارزش ها در چگونگي موضع گيري آن ها تأثير مي گذارد. اگر زني، خودنمايي را به جاي حجب و حيا، ملاك ارزش گذاري قرار دهد و ارزشمند بداند، طبيعي است كه خود را نشان مي دهد و حتي پوشش را براي نماياندن خود برمي گزيند.

3 - الگوهاي ناهنجار: الگو در اخلاق اسلامي و روان شناسي جايگاه مهمي دارد. درگذشته كه الگوها و نقش ها اندك و محدود بودند، هويت يابي آسان بود، اما امروزه الگوهاي متنوع و متضادي كه رسانه هاي متعدد ارائه مي دهند، هويت يابي و

انتخاب راه صحيح را بر جوانان مشكل كرده است. از اين رو يكي از دلائل بدحجابي، مدگرايي و همرنگ جماعت شدن و تأسي به هنرپيشه ها و شخصيت هاي مطرح در رسانه ها مي باشد.

4 - فقر معنوي: سقوط اخلاقي، بروز ناهنجاري در جامعه و از جمله بدحجابي، ثمره نبود نظريات بنيادي مذهبي درباره هستي درباره هستي و انسان و معناي زندگي و در يك كلمه، عدم اعتقاد به مبدأ و معاد است.

5 - كمبود شخصيت: كمبود محبت و محروميت هاي زمان خردسالي، افرادي را كه به عقده حقارت مبتلا شده اند، وادار به جبران مي كند تا از اين طريق خلأ دروني خود را پرنمايند. يكي از راه هاي ايجاد شخصيت پنداري، خودآرايي است.

6 - تهاجم فرهنگي دشمن: يكي از اهداف استعمارگران و سلطه جويان، زدودن پوشش زنان به منظور هويت زدايي آن ها است.

پس از روشن شدن علل بدحجابي بايد راه هاي صحيح مقابله با آن را جستجو كرد كه عبارتند از:

1 - تقويت بنيان خانوداه

2 - آموزش صحيح از طريق اوليا و مربيان

3 - تقويت باورهاي مذهبي

4 - معرفي الگوهاي شايسته

5 - مبارزه با تهاجم فرهنگي دشمن

6 - برقراري ارتباط صميمي با جوانان

7 - از بين بردن زمينه هاي بدحجابي

8 - ترويج فرهنگ امر به معروف و نهي از منكر

9 - تسهيل امر ازدواج

10 - قاطعيت در اجراي قوانين و مبارزه با باندهاي فساد

11 - خلق آثار فرهنگي و هنري 12 - جذب جوانان از طريق گفتگوهاي چهره به چهره و پاسخ گويي به شبهات آنان

13 - بازشناسي ناهنجاري ها و نقاط منحط فرهنگ غرب 14 - همخواني گفتار و رفتار مربيان

15

- تكيه بر دعوت عملي و زبان رفتاري 16 - سالم سازي محيط

از آن چه گفته شد روشن مي شود كه براي مقابله با بدحجابي، اولين قدم را بايد خانواده بردارد. والدين فرزندشان را از ابتدا با فرهنگ پوشش و حجب و حيا آشنا سازند و احكام شرعي و حدود اسلامي را به آن ها بياموزند.

قدم دوم را محيط آموزشي به خصوص مقطع ابتدايي و راهنمايي بايد بردارند.

گام سوم بايد توسط محيط اجتماع و فرهنگ عمومي برداشته شود. وظيفه حكومت و دلسوزان جامعه به ويژه رسانه هاي گروهي مانند صدا و سيما و روزنامه ها آن است كه با ارائه فيلم، مقاله و غيره، موضوع حجاب را به صورت فرهنگ درآورند. نيز عوامل اجرايي مراقب عناصر فاسد باشند و به پاك سازي محيط بپردازند. افراد عادي و عموم اشخاص نيز سعي در ايجاد زمينه براي تحقق شرايط امر به معروف و نهي از منكر بوده و با آگاهي از آن شرايط و رعايت آنها اين فرمان الهي را در جامعه پياده نمايند.

براي از بين رفتن مسئله بدحجابي در جامعه چه بايد كرد؟

پرسش

براي از بين رفتن مسئله بدحجابي در جامعه چه بايد كرد؟

پاسخ

مفاسد اجتماعي و از جمله بدحجابي مانند هر پديده ديگر، معلول عواملي است كه مبارزه با آن جز از طريق شناخت علل امكان پذير نيست.

عوامل بدحجابي عبارتند از :

1 - تربيت ناصحيح خانواده: بسياري از ناهنجاري ها ريشه در بي اعتنايي پدران و مادران و طرز برخورد آن ها دارد. دختران نابالغ اگر توسط والدين خود آمادگي ورود به مرحله بلوغ را نداشته باشند Ƞآموزش هاي لازم نبينند، در نوجواني و جواني، پوشش كامل اسلامي را به سختي خواهند پذيرفت.

خانواده ها بايد برنامه مشخصي در زمينه آموزش حجاب و محرم و نامحرم و حلال و حرام به فرزندان خود داشته باشند و از كودكي، دختران خود را با حجاب آشنا سازند و آن را تا زمان بلوغ به تأخير نيندازند. در اين راه از راهكارهاي تشويق و تنبيه بهره گيرند. البته سخت گيري هاي بيجا نه تنها راه حل مناسبي به شمار نمي رود، بلكه معضل را دو چندان مي كند. در صورتي كه غيرت با دورانديشي و تعقل و صبر همراه نباشد، چه بسا به ضد خود تبديل شود.

2 - دگرگوني ارزش ها: شيوه نگرش افراد به ارزش ها در چگونگي موضع گيري آن ها تأثير مي گذارد. اگر زني، خودنمايي را به جاي حجب و حيا، ملاك ارزش گذاري قرار دهد و ارزشمند بداند، طبيعي است كه خود را نشان مي دهد و حتي پوشش را براي نماياندن خود برمي گزيند.

3 - الگوهاي ناهنجار: الگو در اخلاق اسلامي و روانϘԙƘǘәʠجايگاه مهمي دارد. درگذشته كه الگșǘǠو نقش ها اندك و محدود بودند، هويت يابي آسان بود، اما امروزه الگوهاي متنوع و متضادي كه رسانه هاي متعدد ارائه مي دهند، هويت يابي و انتخاب راه صحيح

را بر جوانان مشكل كرده است. از اين رو يكي از دلائل بدحجابي، مدگرايي و همرنگ جماعت شدن و تأسي به هنرپيشه ها و شخصيت هاي مطرح در رسانه ها مي باشد.

4 - فقر معنوي: سقوط اخلاقي، بروز ناهنجاري در جامعه و از جمله بدحجابي، ثمره نبود نظريات بنيادي مذهبي درباره هستي درباره هستي و انسان و معناي زندگي و در يك كلمه، عدم اعتقاد به مبدأ و معاد است.

5 - كمبود شخصيت: كمبود محبت و محروميت هاي زمان خردسالي، افرادي را كه به عقده حقارت مبتلا شده اند، وادار به جبران مي كند تا از اين طريق خلأ دروني خود را پرنمايند. يكي از راه هاي ايجاد شخصيت پنداري، خودآرايي است.

6 - تهاجم فرهنگي دشمن: يكي از اهداف استعمارگران و سلطه جويان، زدودن پوشش زنان به منظور هويت زدايي آن ها است.

پس از روشن شدن علل بدحجابي بايد راه هاي صحيح مقابله با آن را جستجو كرد كه عبارتند از:

1 - تقويت بنيان خانوداه

2 - آموزش صحيح از طريق اوليا و مربيان

3 - تقويت باورهاي مذهبي

4 - معرفي الگوهاي شايسته

5 - مبارزه با تهاجم فرهنگي دشمن

6 - برقراري ارتباط صميمي با جوانان

7 - از بين بردن زمينه هاي بدحجابي

8 - ترويج فرهنگ امر به معروف و نهي از منكر

9 - تسهيل امر ازدواج

10 - قاطعيت در اجراي قوانين و مبارزه با باندهاي فساد

11 - خلق آثار فرهنگي و هنري 12 - جذب جوانان از طريق گفتگوهاي چهره به چهره و پاسخ گويي به شبهات آنان

13 - بازشناسي ناهنجاري ها و نقاط منحط فرهنگ غرب 14 - همخواني گفتار و رفتار مربيان

15 - تكيه بر

دعوت عملي و زبان رفتاري 16 - سالم سازي محيط

از آن چه گفته شد روشن مي شود كه براي مقابله با بدحجابي، اولين قدم را بايد خانواده بردارد. والدين فرزندشان را از ابتدا با فرهنگ پوشش و حجب و حيا آشنا سازند و احكام شرعي و حدود اسلامي را به آن ها بياموزند.

قدم دوم را محيط آموزشي به خصوص مقطع ابتدايي و راهنمايي بايد بردارند.

گام سوم بايد توسط محيط اجتماع و فرهنگ عمومي برداشته شود. وظيفه حكومت و دلسوزان جامعه به ويژه رسانه هاي گروهي مانند صدا و سيما و روزنامه ها آن است كه با ارائه فيلم، مقاله و غيره، موضوع حجاب را به صورت فرهنگ درآورند. نيز عوامل اجرايي مراقب عناصر فاسد باشند و به پاك سازي محيط بپردازند. افراد عادي و عموم اشخاص نيز سعي در ايجاد زمينه براي تحقق شرايط امر به معروف و نهي از منكر بوده و با آگاهي از آن شرايط و رعايت آنها اين فرمان الهي را در جامعه پياده نمايند.

چه راهي وجود دارد تاافراد كوچك تر بهافراد بزرگ تر احترام بگذارند و به صورت يك عرف در جامعه درآيد؟

پرسش

چه راهي وجود دارد تاافراد كوچك تر بهافراد بزرگ تر احترام بگذارند و به صورت يك عرف در جامعه درآيد؟

پاسخ

جامعه سالم نيازمند خانواده سالم است. در محيط خانه است كه كودك مي آموزد چگونه با ديگران بايد معاشرت نمايد. بنابراين سنت تكريم بزرگ ترها بايد در كانون خانواده احيا گردد تا به جامعه سرايت نمايد.

دراين مورد همه دستگاه هاي تبليغاتي و رسانه هاي فرهنگي مانند راديو و تلويزيون و روزنامه ها و مجلات نقش تعيين كننده دارند.

مهم نقش هاي متفاوتي است كه هر يك از اعضاي خانواده بايد ايفا نمايند كه به مهم ترين آن ها مي پردازيم:

1 - افراد كوچك و كودكان حرف كساني را مي شنوند و به افرادي از روي ميل و رغبت احترام مي گذارند كه به آن ها ارزش مي دهند و توجه مي نمايند. بنابراين وظيفه بزرگ ترها، مهرباني به كوچك تر و دل جويي از آنان است. رسول اكرم (ص) مي فرمايد: "دل هاي مردم بااين تمايل فطري آفريده شده است كه نيكي كنندگان به خود را دوست داشته باشند و بدكنندگان به خويش را دشمن دارند".(2)

2 - بزرگ ترها بايد موقعيت خود را حفظ نمايند. متأسفانه بعضي والدين به عوض اين كه برنفوذ و احترام يكديگر در برابر كودك بيفزايند، با انتقادهاي بي مورد اختلاف نظرهاي غير معقول از منزلت خود نزد او مي كاهند. اين نوع والدين نمي توانند احترام و همكاري بچه ها را جلب نمايند.

اگر والدين و بزرگ ترها احترام خود را نگه بدارند، بايد توقع احترام از ديگران را داشته باشند.

3 - والدين بايد درس تكريم بزرگ ترها را در قول و عمل به فرزندانشان آموزش دهند. اگر والدين وظيفه تكريم رانسبت به بزرگ ترهاي خود مراعات نمايند، خودشان نيز مورد تكريم فرزندان واقع خواهند شد. امام صادق(ع) مي فرمايد:

"به پدران خود نيكي كنيد تا فرزندان تان هم به شما نيكي نمايند".(2)

4 - رابطه پدر و مادران با فرزندان بايد رابطه عاطفي و مانند دو دوست باشد. البته دو دوستي كه يكي بزرگ تر و داراي علم و آگاهي و تجربه بيشتر و ديگري دوست كوچك تر است. در اين حال، احترام فرزند به پدر و مادر از روي علاقه و اختيار خواهد بود، همانند دوست كوچكي كه با علاقه به دوست بزرگ تر خود احترام مي گذارد و از او حرف شنوي دارد.

پي نوشت ها:

1 - تحف العقول، ص 37.

2 - بحارالانوار، ج 68، ص 65.

براي از بين رفتن مسئله بدحجابي در جامعه چه بايد كرد؟

پرسش

براي از بين رفتن مسئله بدحجابي در جامعه چه بايد كرد؟

پاسخ

مفاسد اجتماعي و از جمله بدحجابي مانند هر پديده ديگر، معلول عواملي است كه مبارزه با آن جز از طريق شناخت علل امكان پذير نيست.

عوامل بدحجابي عبارتند از :

1 - تربيت ناصحيح خانواده: بسياري از ناهنجاري ها ريشه در بي اعتنايي پدران و مادران و طرز برخورد آن ها دارد. دختران نابالغ اگر توسط والدين خود آمادگي ورود به مرحله بلوغ را نداشته باشند و آموزش هاي لازم نبينند، در نوجواني و جواني، پوشش كامل اسلامي را به سختي خواهند پذيرفت.

خانواده ها بايد برنامه مشخصي در زمينه آموزش حجاب و محرم و نامحرم و حلال و حرام به فرزندان خود داشته باشند و از كودكي، دختران خود را با حجاب آشنا سازند و آن را تا زمان بلوغ به تأخير نيندازند. در اين راه از راهكارهاي تشويق و تنبيه بهره گيرند. البته سخت گيري هاي بيجا نه تنها راه حل مناسبي به شمار نمي رود، بلكه معضل را دو چندان مي كند. در صورتي كه غيرت با دورانديشي و تعقل و صبر همراه نباشد، چه بسا به ضد خود تبديل شود.

2 - دگرگوني ارزش ها: شيوه نگرش افراد به ارزش ها در چگونگي موضع گيري آن ها تأثير مي گذارد. اگر زني، خودنمايي را به جاي حجب و حيا، ملاك ارزش گذاري قرار دهد و ارزشمند بداند، طبيعي است كه خود را نشان مي دهد و حتي پوشش را براي نماياندن خود برمي گزيند.

3 - الگوهاي ناهنجار: الگو در اخلاق اسلامي و روان شناسي جايگاه مهمي دارد. درگذشته كه الگوها و نقش ها اندك و محدود بودند، هويت يابي آسان بود، اما امروزه الگوهاي متنوع و متضادي كه رسانه هاي متعدد ارائه مي دهند، هويت يابي و

انتخاب راه صحيح را بر جوانان مشكل كرده است. از اين رو يكي از دلائل بدحجابي، مدگرايي و همرنگ جماعت شدن و تأسي به هنرپيشه ها و شخصيت هاي مطرح در رسانه ها مي باشد.

4 - فقر معنوي: سقوط اخلاقي، بروز ناهنجاري در جامعه و از جمله بدحجابي، ثمره نبود نظريات بنيادي مذهبي درباره هستي درباره هستي و انسان و معناي زندگي و در يك كلمه، عدم اعتقاد به مبدأ و معاد است.

5 - كمبود شخصيت: كمبود محبت و محروميت هاي زمان خردسالي، افرادي را كه به عقده حقارت مبتلا شده اند، وادار به جبران مي كند تا از اين طريق خلأ دروني خود را پرنمايند. يكي از راه هاي ايجاد شخصيت پنداري، خودآرايي است.

6 - تهاجم فرهنگي دشمن: يكي از اهداف استعمارگران و سلطه جويان، زدودن پوشش زنان به منظور هويت زدايي آن ها است.

پس از روشن شدن علل بدحجابي بايد راه هاي صحيح مقابله با آن را جستجو كرد كه عبارتند از:

1 - تقويت بنيان خانوداه

2 - آموزش صحيح از طريق اوليا و مربيان

3 - تقويت باورهاي مذهبي

4 - معرفي الگوهاي شايسته

5 - مبارزه با تهاجم فرهنگي دشمن

6 - برقراري ارتباط صميمي با جوانان

7 - از بين بردن زمينه هاي بدحجابي

8 - ترويج فرهنگ امر به معروف و نهي از منكر

9 - تسهيل امر ازدواج

10 - قاطعيت در اجراي قوانين و مبارزه با باندهاي فساد

11 - خلق آثار فرهنگي و هنري 12 - جذب جوانان از طريق گفتگوهاي چهره به چهره و پاسخ گويي به شبهات آنان

13 - بازشناسي ناهنجاري ها و نقاط منحط فرهنگ غرب 14 - همخواني گفتار و رفتار مربيان

15

- تكيه بر دعوت عملي و زبان رفتاري 16 - سالم سازي محيط

از آن چه گفته شد روشن مي شود كه براي مقابله با بدحجابي، اولين قدم را بايد خانواده بردارد. والدين فرزندشان را از ابتدا با فرهنگ پوشش و حجب و حيا آشنا سازند و احكام شرعي و حدود اسلامي را به آن ها بياموزند.

قدم دوم را محيط آموزشي به خصوص مقطع ابتدايي و راهنمايي بايد بردارند.

گام سوم بايد توسط محيط اجتماع و فرهنگ عمومي برداشته شود. وظيفه حكومت و دلسوزان جامعه به ويژه رسانه هاي گروهي مانند صدا و سيما و روزنامه ها آن است كه با ارائه فيلم، مقاله و غيره، موضوع حجاب را به صورت فرهنگ درآورند. نيز عوامل اجرايي مراقب عناصر فاسد باشند و به پاك سازي محيط بپردازند. افراد عادي و عموم اشخاص نيز سعي در ايجاد زمينه براي تحقق شرايط امر به معروف و نهي از منكر بوده و با آگاهي از آن شرايط و رعايت آنها اين فرمان الهي را در جامعه پياده نمايند.

چه راهي وجود دارد تاافراد كوچك تر بهافراد بزرگ تر احترام بگذارند و به صورت يك عرف در جامعه درآيد؟

پاسخ: جامعه سالم نيازمند خانواده سالم است. در محيط خانه است كه كودك مي آموزد چگونه با ديگران بايد معاشرت نمايد. بنابراين سنت تكريم بزرگ ترها بايد در كانون خانواده احيا گردد تا به جامعه سرايت نمايد.

دراين مورد همه دستگاه هاي تبليغاتي و رسانه هاي فرهنگي مانند راديو و تلويزيون و روزنامه ها و مجلات نقش تعيين كنند دارند.

مهم نقش هاي متفاوتي است كه هر يك از اعضاي خانواده بايد ايفا نمايند كه به مهم ترين آن ها مي پردازيم:

1 - افراد كوچك و كودكان حرف كساني را مي شنوند و

به افرادي از روي ميل و رغبت احترام مي گذارند كه به آن ها ارزش مي دهند و توجه مي نمايند. بنابراين وظيفه بزرگ ترها، مهرباني به كوچك تر و دل جويي از آنان است. رسول اكرم (ص) مي فرمايد: "دل هاي مردم بااين تمايل فطري آريده شده است كه نيكي كنندگان به خود را دوست داشته باشند و بدكنندگان به خويش را دشمن دارند".(2)

2 - بزرگ ترها بايد موقعيت خود را حفظ نمايند. متأسفانه بعضي والدين به عوض اين كه برنفوذ و احترام يكديگر در برابر كودك بيفزايند، با انتقادهاي بي مورد اختلاف نظرهاي غير معقول از منزلت خود نزد او مي كاهند. اين نوع والدين نمي توانند احترام و همكاري بچه ها را جلب نمايند.

اگر والدين و بزرگ ترها احترام خود را نگه بدارند، بايد توقع احترام از ديگران را داشته باشند.

3 - والدين بايد درس تكريم بزرگ ترها را در قول و عمل به فرزندانشان آموزش دهند. اگر والدين وظيفه تكريم رانسبت به بزرگ ترهاي خود مراعات نمايند، خودشان نيز مورد تكريم فرزندان واقع خواهند شد. امام صادق(ع) مي فرمايد: "به پدران خود نيكي كنيد تا فرزندان تان هم به شما نيكي نمايند".(3)

4 - رابطه پدر و مادران با فرزندان بايد رابطه عاطفي و مانند دو دوست باشد. البته دو دوستي كه يكي بزرگ تر و داراي علم و آگاهي و تجربه بيشتر و ديگري دوست كوچك تر است. در اين حال، احترام فرزند به پدر و مادر از روي علاقه و اختيار خواهد بود، همانند دوست كوچكي كه با علاقه به دوست بزرگ تر خود احترام مي گذارد و از او حرف شنوي دارد.

پي نوشت ها:

1 - تحف العقول، ص 37.

2 - بحارالانوار، ج 68، ص 65.

با توجه به اين كه اكثر مشكلات جامعه به نوعي به تمايات جنسي برمي گردد، چرا به جاي محكوم كردن يا سركوب نمودن، راهكارهاي مناسبي براي آن پيدا نمي كنند؟ نقش حوزه علميه چيست؟

پرسش

با توجه به اين كه اكثر مشكلات

جامعه به نوعي به تمايات جنسي برمي گردد، چرا به جاي محكوم كردن يا سركوب نمودن، راهكارهاي مناسبي براي آن پيدا نمي كنند؟ نقش حوزه علميه چيست؟

پاسخ

شكي نيست كه ريشه بسياري از مفاسد لذت جويي و شهوت راني است. امام علي (ع) شهوات را شكارگاه شيطان(1) و ريشه آفت ها(2) ياد كرده و فرموده: "كسي كه به سوي شهوات حركت كند، به سمت آفات سرعت گرفته است"! ميل جنسي بخشي از قوه شهويه است و با دست حكيمانه آفرينش وجود انسان قرار داده شده است و مانند ساير تمايلات دروني، تا ارضا نشود، از بين نمي رود و انسان به آرامش نمي رسد. اسلام هرگز خواهان سركوبي آن نيست. راهكار اسلام نه مطابق با نظريه تعديلي كليسا (يعني ناديده گرفتن و محكوم كردن غريزه جنسي) است و نه مطابق با ديدگاه افراطي فرويد و طرفداران آزادي بي حد و حصر غريزه، بلكه خواهان ارضاي معيّن و محدوده و منطقي غريز مي شابد. بهترين راه تعديل غريزه جنسي را، عمل زناشويي و ازدواج مي داند. رسول خدا (ص) مي فرمايد: "اي جوانان، هر يك از شما كه قدرت ازدواج دارد، حتماً اقدام كند، زيرا بهترين وسيله است كه چشم را از نگاه هاي آلوده و عورت را از بي عفتي محافظت مي كند"(3) نه تنها غريزه جنسي به طور مشروع و در حد خاص، جايز است، بلكه در آيات و روايات و به عنوان امر پسنديده و حتي ضروري شناخته شده و به آن توصيه و تأكيد فراوان شده است. در مواردي كه ازدواج دائم ميسر نباشد، اسلام، ازدواج موقت را پيشنهاد كرده است كه متأسفانه در اوضاع فعلي، از اين راهكار اصلي غفلت شده

و روز به روز موانع ازدواج بيش تر مي گردد، در حالي كه امروزه براي همه جوانان امكان ازدواج دائم وجود ندارد و بين بلوغ جنسي و تشكيل خانواده، چند سال فاصله مي افتد و بيكاري و فقر و تجملات ازدواج، به اين شكل بيش تر دامن مي زند، از سوي ديگر مردان و زنان بدون همسر در جامعه فراوان اند. ضرورت طرح موضوع ازدواج موقت بيش از گذشته احساس مي شود. امام علي (ع) مي فرمايد: "اگر عمر از ازدواج موقت نهي نمي كرد، جز انسان بدبخت سراغ زنا نمي رفت."(4)

در اين راستا همه نهادهاي فرهنگي و اجرايي مسئوليت دارند و نمي توان نهاد خاصي را مقصر دانست. وظيفه حوزه علميه و مراكز فرهنگي، تبليغ و ارشاد مردم در جهت آسان گيري ازدواج و تبيين منطقي از ازدواج موقت است. فرهنگ سازي آن از طريق رسانه هاي گروهي به خصوص صدا و سيما با ارائه فيلم و غيره مي باشد. وظيفه دولت كه امكانات وسيعي را در اختيار دارد، برطرف كردن موانع ازدواج و بهره گيري از عوامل تشويقي مانند وام هاي قرض الحسنه و اولويت دادن براي كار و غيره و حتي پرداخت هزينه ازدواج نيازمندان از بيت المال مي باشد.

والدين نيز با حذف تشريفات و آسان گيري و پرهيز از بهانه جويي و عمل به سنت پيامبر (ص) و بستر سازي ازدواج نقش تعيين كننده اي در ارضاي صحيح غريزه جنسي فرزندان دارند.

پي نوشت ها

- غرر الحكم، ج 2، ص 143. 1

- همان، ج 1، ص 23.)

3 - مكارم الاخلاق، ص 100.

4 - شرح ابن ابي الحديد، ج 12، ص 253.

چرا با وجودي كه امام حسن(ع) فرزند بزرگ امام علي(ع) است، در سخنراني ها كمتر از ايشان صحبت مي شود و به مراسم ميلاد و عزاداري ايشان كم تر توجه مي شود؟

پرسش

چرا با وجودي كه امام حسن(ع) فرزند بزرگ امام علي(ع) است، در سخنراني ها كمتر از ايشان صحبت مي شود

و به مراسم ميلاد و عزاداري ايشان كم تر توجه مي شود؟

پاسخ

بي ترديد همة ائمه(ع) نور واحدي بوده و ميان مسلمانان به خصوص شيعيان از جايگاه ويژه اي برخوردار هستند. بر همين اساس در جامعة اسلامي ايران ايام ولادت آنان جشن گرفته مي شود و در ايام شهادت آنان عزاداري صورت مي گيرد. اين گونه نيست كه احترام نسبت به بعضي از ائمه كم رنگ باشد و نسبت به بعضي ديگر پر رنگ. البته برخي از امامان از ويژگي هايي برخوردار هستند كه موجب مي شود به آنها توجه بيشتري صورت گيرد. بدان جهت كه آنان به حسب شرايط زمان و مكان، فعاليت هايي را انجام داده اند كه زندگي آنان بيشتر مورد توجه قرار گرفته است، مثلاً فعاليت هاي فرهنگي امام صادق(ع) موجب شد مذهب شيعيان به نام مذهب جعفري ياد شود. در زمان امام صادق(ع) شرايط به گونه اي فراهم شد كه امام به فعاليت هاي فرهنگي پرداخته و هزاران روايت از او به عنوان "ميراث گران سنگ" باقي بماند.

هرگاه پژوهشگران و نويسندگان به بيان معارف اسلامي مي پردازند، از كلمات و سيرة حضرت بيشتر استفاده و در مجالس و محافل علمي بيشتر از وي ياد مي كنند. همچنين سخنرانان كه اخلاق و آموزه هاي اسلامي را بيان مي كنند، از روايات امام صادق(ع) بيشتر بهره مي برند و بدين سان نام امام صادق(ع) تكرار مي شود.

قيام امام حسين(ع) كه به حسب شرايط زمان و انجام تكليف الهي شكل گرفت، نقش مهمي در آزادي خواهي، حفظ دين و احياي فرهنگ معصومان(ع) داشت؛ از اين رو همة آزاديخواهان _ بويژه شيعيان براي

حضرت عزاداري نموده و در منبرها بيشتر از او ياد مي شود. افزون بر آن معصومان ديگر هم براي امام حسين(ع) عزاداري مي كردند و ديگران را به آن سفارش مي نمودند. رفتارها و برخوردها و توصيه هاي معصومان به قيام امام حسين(ع) و شهادت او و يا مثلاً ظهور حضرت مهدي(عج) بيشتر از ديگران بوده است. رويكرد معصومان(ع) موجب شد كه عزاداري براي امام حسين(ع) پر رنگ شود. البته اين واقعيت را بايد پذيرفت كه فرهنگ برگزاري عزاداري براي بعضي از ائمه كم رنگ است، حال آن كه جايگاه و مقام شان اقتضا مي كند براي آنان نيز مراسم عزاداري و جشن، مناسب شأن آنان بر گزار شود، زيرا همه ائمه(ع) نور واحد هستند.

بعضي مي گويند قانون منع استفاده از ماهواره نمي تواند جوانان را كنترل كند و معتقدند ماهواره اگر مثل ويدئو آزاد شد، به آن اهميت نمي دهند، نظر شما چيست؟

پرسش

بعضي مي گويند قانون منع استفاده از ماهواره نمي تواند جوانان را كنترل كند و معتقدند ماهواره اگر مثل ويدئو آزاد شد، به آن اهميت نمي دهند، نظر شما چيست؟

پاسخ

هر چند قانون منع استفاده از ماهواره، راه حل نهايي و اصولي براي كنترل جوانان نيست، ولي با توجه به حجم گستردة تبليغات دشمن از طريق ماهواره و گسترش فحشا و فيلم ها (يي كه با فرهنگ و هويّت ملّي و اسلامي همخواني ندارد، چه بسا موجب ترويج و آموزش ناهنجاري هاي اجتماعي و فرهنگي و ديني مي شود) آزاد گذاشتن آن نيز به صلاح نمي باشد، تا به انتخاب خود افراد آن را ترك كنند. اين سخن مانند آن است كه بگوييم مغازه هاي شرابخواري يا مراكز قماربازي و غيره را آزاد بگذاريم و به مردم بگوييم خودتان از رفتن به آن اماكن دوري كنيد! بديهي است گناه لذت و جاذبه اي دارد كه بسياري از جوانان را به سوي خود مي كشاند. از طرفي از نظر اسلام موظفيم زمينة گناه را از بين ببريم.

ماهواره هرگز با ويدئو قابل مقايسه نيست. اگر مردم ويدئو را رها كردند، دليلش آن نبود كه ويدئو آزاد شد، بلكه دليل مهم اش آن بود كه به جاي ويدئو، استفاده از اينترنت و ماهواره براي افرادي كه دوست داشتند فراهم شد. از طرف ديگر صدا و سيما با ارائة فيلم ها و برنامه هاي ورزشي تا حدي توانست وقت جوانان را پر كند و به سوي خود جذب نمايد. در ضمن تهية فيلم هاي خاص ويدئوئي با مشكلاتي مواجه است و هزينه دارد و فراهم آوردن آن نياز

به صرف وقت دارد، هر وقت و هر كس بخواهد آماده، مانند ماهواره نيست.

در ضمن ماهواره ها تنها در نمايش فيلم خلاصه نمي شود؛ برنامه هاي هنري و تبليغاتي و سياسي (كه با فرهنگ و هنجارهاي جامعه ديني، كاملاً تضاد دارد) در واقع يك نوع فرهنگ و تفكّري هم از جهت ظاهر و هم از جهت دروني القا مي كند.

هر كشور و هر نظامي بالاخره به زبان خودش حلال وحرامي دارد؛ مجاز و ممنوعي دارد؛ فرهنگ خاص خود را دارد. در آمريكا هم شرابخواري علني در معابر عمومي قانوناً ممنوع است و اين ممنوعيت را ضد آزادي نمي دانند. البته كار سلبي به بركت كار ايجابي است كه مؤثر است، يعني علاوه بر ممنوعيت استفاده از ماهواره، بايد جريان جديد فكري ايجاد كرد و با دشمن به رقابت برخاست. فرهنگ هر چه داراي جوهر قوي تر و هويت اصيل تر باشد، جريان هاي تازه وارد را بهتر مي تواند در خود حل و هضم كند و نكات منفي آن را دفع كند. همان طوري كه يك درياي عميق، جريان ها و موج ها را در دل خود حل مي كند، پس بايد به فرهنگ خود بها دهيم؛ فرهنگي كه مبتني بر ميراث عظيم و درخشان تاريخي است. چنين فرهنگي مصونيت دارد.(1)

پي نوشت ها:

1. جلال رفيع، فرهنگ مهاجم، فرهنگ مولد، ص 457.

چگونه عشق و معرفت ائمه را در دل هاي خود و ديگران تقويت كنيم؟ آيا اين گفته كه جوان چون احساسي است، بايد با او از راه احساس وارد شد و استدلال عقلي آن چنان اثري ندارد، صحيح است؟

پرسش

چگونه عشق و معرفت ائمه را در دل هاي خود و ديگران تقويت كنيم؟ آيا اين گفته كه جوان چون احساسي است، بايد با او از راه احساس وارد شد و استدلال عقلي آن چنان اثري ندارد، صحيح است؟

پاسخ

شناخت ائمه اطهار(ع) و حقيقت مقام ملكوتي شان نه تنها براي هيچ صاحب انديشه و متفكر تيز پروازي مقدور نيست، بلكه قوه وهم و تخيل شان نيز از تصور افق و كرانه هاي آنان عاجز است.

آنان انسان هاي كاملي هستند كه خداوند، آسمان و زمين، بهشت و جهنم و همة فرشتگان را تحت فرمان آنان قرار داده و ملائكه را مأمور ساخته براي انجام هر مأموريتي در زمين، نخست خدمت آنان شرفياب شوند و مأموريت خود را به عرض امام برسانند ("ما من ملك يهبطه الله في أمر ما يهبط له إلاّ بدأ بالاءمام فعرض ذلك عليه".(1)

جهت روشن شدن حقيقت مطلب به داستان شهود حضرت موسي(ع) از زبان قرآن توجه كنيد:

موساي كليم كه در آغاز دريافت وحي، خدا رابه واسطة "نار و شجره"(2) شهود كرده بود، سال ها پس از آن و بعد از غلبه بر فرعون و فرعونيان از خدا مي خواهد او را "بي واسطه" مشاهده كند، اما نه با چشم سر، بلكه با شهود قلبي. خداي سبحان در پاسخ موسي(ع) فرمود: "به اين كوه بنگر! اگر توان تحمل تجلّي نور مرا داشت، تو هم مي تواني شهود مرا تحمل كني". وقتي خداوند بر كوه تجلّي كرد، كوه متلاشي شد و موسي(ع) مدهوش گشت. وقتي به هوش آمد، به عجز و ناتواني خويش اعتراف كرد و عرض نمود: تو منزه از آني كه بدون

واسطه ديده شوي.

چشم تو و خورشيد جهان تاب كجا؟

يار رخ دلدار و دل خواب كجا؟

با اين تن خاكي، ملكوتي نشوي

اي دوست، تراب و ربّ الارباب كجا؟

خواهر گرامي! وقتي موساي كليم از تجلّي يكي از اسماي الهي بي هوش مي شود، چگونه براي انسان هاي عادي بلكه انبيا و اولياي خدا همچون موسي(ع) ميسر است كه بتواند معرفت كامل به ائمه اطهار(ع) پيدا كنند، در حالي كه ائمه(ع) متجلي همه اسماي حسنا و صفات كمال و جمال و جلال الهي هستند؟

پيامبر اكرم(ص) چه قدر زيبا و شفاف فرمود: "يا علي ما عرف الله حقّ معرفته غيري و غيرك و ما عرفك حق معرفتك غير الله و غيري؛(3) اي علي! حقيقت حق تعالي را غير از من و تو كسي نشناخته و به حقيقت مقام و معرفت تو جز خدا و من كسي دست نيافته است".

چه بايد كرد؟

اگر گفته شد ائمه اطهار"ابواب" و "بيوت" توحيد و معرفت خدا هستند كه معرفت به آنان ممكن نيست، منطور شناخت كامل و معرفت به حقيقت جامع آنان است. هر انساني موظف است به قدر وسعت وجودي و ظرفيت عقلي و ذهني براي شناخت آنان تلاش كند، تا مسير بندگي و عبوديت خدا و راه صحيح زندگي را بشناسد و در صراط مستقيم گام گذارد.

آب دريا را اگر نتوان كشيد هم به قدر تشنگي بايد چشيد

راه دست يابي به معرفت اوليا و ائمه كدام است؟

اين راه پيمودني است و به حركت و رفتن مداوم محتاج است، نه شنيدني و عبور كردني. براي شناخت ائمه(ع):

1_ بايد با كلام و سخنان آنان و احاديث و رواياتشان مأنوس گشت. سيره و سنت آنان

را در امور شخصي اجتماعي، عبادي، سياسي و اقتصادي شناخت و آن را الگوي عمل قرار داد.

2_ يكي ديگر از راه هايي كه مي توان با آن نسبت به ائمه(ع) معرفت پيدا كرد، تأمل و تدبر در معاني و مفاهيم دعاها و مناجات هاي منقول از ائمه(ع) است، مانند دعاي كميل، ابوحمزة ثمالي، دعاي ندبه، مناجات شعبانيه مناجات خمس عشر، دعاي عرفه و ... .

3_ يكي از بهترين و ساده ترين، ولي مهم ترين و ارزشمندترين راه هاي شناخت ائمه(ع)، خواندن زيارت نامه هاي ائمه(ع) مخصوصاً زيارت جامعه و تفكر و كند و كاو، در معاني و مفاهيم بلند آن است.

كتاب "ادب فناي مقربان" كه شرح زيارت جامعة كبيره، از آيت الله جوادي آملي است، هم چنين "شرح مناجات شعبانيه از حضرت آيت الله محمدي گيلاني كتاب هاي مفيدي براي اين مقصود هستند.

منظور از معرفت به ائمه و ميزان و حد آن چيست؟

قدر و ارزش هر كسي به ميزان معرفت او بستگي دارد. هر چه معرفت وسيع تر و جامع تر باشد، قرب و كمال شخص و ارزش اعمال او افزون تر است. معرفت منشأ پيدايش محبت و عشق است. وقتي عشق آمد، چون و چرا و دليل خواهي عاشق كنار مي رود و اطاعت و پيروي محض از معشوق به ميان مي آيد. بنابراين بايد تلاش كرد به معرفت خود نسبت به خدا و انبيا و ائمه(ع) توسعة بيشتر بدهيم و هيچ گاه از جهاد علم آموزي و كسب معرفت، خستگي به خود راه ندهيم.

حمزه بن حمران مي گويد: به امام صادق(ع) عرض كردم: منظور از معرفت حق امام چيست؟ فرمود: بداند كه او حجت

و وليّ خدا است و باور داشته باشد كه او وصيّ و خليفة پيامبر(ص) و واجب الاطاعه است و براي تبليغ دين و هدايت مردم و پايداري و استقامت در راه حق، غريبانه به شهادت رسيد.(4)

معرفت به ائمه ما را به اين حقيقت نايل مي گرداند كه: ائمه(ع) مظهر جامعيت علمي و عيني اسما و صفات خداوند هستند. آنان هر كمالي را كه براي غير خدا ممكن و مقدور است دارند و هر چه دارند، به طور كامل مصون از هر عيب و نقص است. رضايت و خشم و خشنودي آنان، رضايت و خشم و خشنودي خدا است.

به دلالت آية تطهير،(5) عالي ترين مراتب عصمت از آن ائمه است. آنان صاحب معجزات و كرامات، و ولايت تكويني و تشريعي هستند. "علم الكتاب"(6) و علم لدنّي نزد آنان است. آنان از امور قلبي و باطني انسان و ساير موجودات از عالم مُلك تا ملكوت اَعْلي آگاهند.

پيروي از آنان در تمام عرصه هاي زندگي واجب و لازم است.

چگونه مي توان محبت به اوليا و انبياي الهي را در دل افزايش داد؟

پاسخ: معرفت پاية اصلي محبّت است و محبّت ملازم با اطاعت و عامل بزرگ دوري از گناهان و راه اساسي تهذيب نفس است. ممكن است بسيار اتفاق بيفتد كه از كنار دوستان صميمي يا شخصيت هاي مورد احترام علمي و اجتماعي يا ديني و حتي محبوب دل همه منتظران و مستضعفان يعني حضرت بقيه الله(ع) عبور كنيم و هيچ كاري كه بيانگر احترام باشد، انجام ندهيم، چون متوجه وجود آن فرد نشديم يا ديديم ولي نشناختيم، چون اگر مي شناختيم، ابراز محبّت و ارادت مي

كرديم. انسان وقتي عاشق كسي شد و دوستدار او گشت، از وي پيروي مي كند.

قرآن مي فرمايد: "إن كنتم تحبّون الله فاتبعوني يحببكم الله؛(7) اگر دوستدار خدا هستيد، پس از من (پيامبر) پيروي كنيد تا خدا شما را دوست داشته باشد". هرچه پيروي بيشتر و خالصانه تر انجام گيرد، بر محبت و ارادت افزوده مي گردد.

امام صادق(ع) مي فرمايد: "ما كسي را شيعه نمي دانيم مگر آن را كه از همة اوامر ما پيروي كند".(8)

معرفت يا معارفه

وقتي معرفت موجب ايمان و عقيده شد، عشق و محبت مي آفريند. هر چه درجة معرفت افزون تر گردد، ايمان و محبت از صلابت و استواري بيشتري برخوردار مي گردد. وقتي عشق و محبت، همة هستي فرد را به احاطه در آورد، عاشق را تابع بي چون و چراي معشوق مي سازد، در نتيجه محبت و لطف معشوق را متوجه خود مي نمايد چنان كه خداوند(معشوق واقعي و حقيقي عشاق حقيقت طلب) مي گويد: "فاذكروني أذكركم؛(9) پس به ياد من باشيد تا به ياد شما باشم".

اميرالمؤمنين(ع) پس از معرفي ائمه كه سياستگذاران و تدبير كنندگان امور مردمند و از طرف خدا سرپرستي و رياست خلايق را به عهده دارند، مي فرمايد: "لا يدخل الجنة إلاّ من عرفهم و عرفوه؛(10) داخل بهشت نمي شود مگر كسي كه نسبت به امامان معرفت داشته باشد و آنان نيز آن فرد را در زمرة شيعيان و صاحبان معرفت به حق خود بدانند و بشناسند".معرفتي كه به محبت و عشق مبدل مي گردد يك طرفه نخواهد بود. پس كساني كه اظهار دوستي و محبت مي كنند و باور دارند كه آن ها امامان به حق هستند، ولي از آنان اطاعت

و پيروي نمي كنند، امامان را نشناخته و از اين دوستي و اعتقاد سرسري و يك طرفه نمي توانند به كمال مطلوب نايل گردند.

معرفت و ارتباط قلبي

براي افزايش محبت به اولياي الهي، بايد نسبت به آنان و مقام و منزلتشان، افكار و عقايد و عملكرد ها و سيره و سنت شان در ميادين مختلف زندگي معرفت پيدا كرد و آن چه كه آنان را خوشحال و رضايت شان را جلب مي كند، شناخت و سير و حركت هاي خود را بر محور جلب رضايت آنان تنظيم كرد و از هر چه كه باعث ناخشنودي آنان است، فاصله گرفت.

نتيجه معرفت محبت است و نتيجة محبت اطاعت است، اما ميان محبت و اطاعت رابطة متقابل وجود دارد. هرچه محبت بيشتر، اطاعت قوي تر و هر اندازه اطاعت قوي تر و گسترده تر باشد، محبت افزايش مي يابد، و اين تحقق نمي يابد مگر با ارتباط قلبي با آنان. در همة حالات زندگي (سختي ها و آسايش ها) به آنها بايد متوسل شود و آنان را هادي، واسطه و شفيع خود نزد خدا قرار دهد. پاسخ را با ذكر روايتي از علي(ع) در مورد ملاك دوستي و دشمني به پايان مي بريم "إنّ وليّ محمد(ص) من اطاع الله ... و انّ عدوّ محمد من عصي الله و ...؛(11) دوست محمد(ص) كسي است كه خدا را اطاعت كند، اگر چه در خويشاوندي نسبت به پيامبر دور باشد، و دشمن حضرت كسي است كه گناه كند و نافرماني خدا نمايد، اگر چه خويشاوند نزديك او باشد".

در مورد راه جذب جوانان بايد گفت: از طريق گفتگو و منطق و استدلال نيز مي توان جوان را به

ترويج ارزش ها فرا خواند. اين راه عميق تر و پابر جاتر است، ولي از آن جا كه دشمن با شيوه تبليغاتي و استفاده از قوه خيال و تحريك احساسات و عواطف، ايمان جوانان را نشانه گرفته، ما نيز بايد از احساسات استفاده كنيم و از طريق برگزاري مجالس مذهبي از ارزش ها پاسداري نماييم.

پي نوشت:

1 - بحارالانوار، ج 26، ص 357.

2 - اشاره به آية 29 و 30 سورة قصص.

3 - بحارالانوار، ج 39، ص 84.

4 - بحارالانوار، ج 99، ص 35، حديث 17.

5 - احزاب(33) آية 33.

6 - رعد(13) آية 43.

7 - آل عمران(3) آية 31.

8 - كليني، اصول كافي، ج 3، باب الورع، حديث 13.

9 - بقره(2) آية 152.

10 - نهج البلاغه، ترجمة فيض الاسلام، خطبة 152.

11 - همان، كلمات قصار، شمارة 92.

بهترين راه هاي گرايش جوانان به دين و اسلام چيست؟

پرسش

بهترين راه هاي گرايش جوانان به دين و اسلام چيست؟

پاسخ

مقدمه يكي از سؤالات مهم در شيوه تربيت، هدايت و راهنمايي جوانان و جذب آنان به سوي ارزش هاي ديني اين است كه آيا در جذب و هدايت آنان بر اصول "عقلي و استدلالي" بايد تكيه نمود يا مبناي كار و فعاليت را "فطرت" و درون انسان قرار داد و با تسخير دل و درون آنان و بيدار ساختن استعداد هاي خدادادي شان آنان را به سوي اخلاق و عرفان سوق داد يا مبناي فعاليت را رفتار هاي شرعي و مناسكي قرار دهيم كه در اين صورت عرص? كارم احكام شرعي و توضيح المسايل مي شود، يا مدار و محور كار تربيت و جذب جوانان به سوي دين را، عواطف و احساسات جوانان قرار دهيم؟

همه مي دانيم كه جوانان از جنبه هاي گوناگون: فردي خانوادگي و جنسي، احوال متنوع رواني و كثرت طلبي هاي مادي و معنوي دارند.

يكي از انديشمندان در امر تربيت مي گويد: "جوان ها مثل دانه هاي چوب كبريت نيستند كه همه يك اندازه و يك شكل باشند و بشود آن ها را قالبي در قوطِي هاي همشكل بسته بندي يا دسته بندي كرد. هر آدمي براي خودش عالمي است"(1)

بنابر اين نمي شود يك نسخه كلي براي همه جوانان يا نوجوانان نوشت.

به بيان ديگر: در امر تربيت و جذاب و هدايت جوانان يا نوجوانان بايد از همه عناصر و شيوه ها بهره جست، هم از عقل استفاده كرد ، هم از نقل و حديث و روايت، هم از اخلاق و عرفان، نيز احساسات و عواطف دروني بايد بهره جست، چنان كه به بيان احكام شرعي و مناسك عبادي پرداخت، ليكن ميزان استفاده

از هر يك از اين عناصر بر حسب سن و دوره و مايه هاي اوليه تربيتي و حتي خصوصيات شخصي و فردي متفاوت است. نمي توانيم در صدد بهره وري از اين عناصر را در دور? ابتدايي يا دور? راهنمايي يا متوسط و بالاتر را يكسان بگيريم.

تبيين اهداف دين و نقش آن در زندگي

بدون توجه به جنبه هاي گوناگون جوانان و نوجوانان و اصول مهمي كه در مقدمه پاسخ ذكر كرديم، امر تربيت و جذب نوجوانان يا جوانان به سوي ارزش هاي ديني به نتيجه نخواهد رسيد.

نكته اساسي كه بايد به آن توجه داشت اين است كه دين نياز به تبليغ به مفهوم رايج امروزي ندارد، بلكه نياز به معرفي صحيح دارد. امروزه تبليغ براي جنس و كالايي مورد دارد كه نمي تواند خودش را نشان دهد، از اين رو پيش از آن كه بگوييم دين اسلام جامع ترين، كامل ترين و نيكوترين دين ها است، بايد بگوييم دين اسلام چيست و اهداف آن كدام است؟

چه نقشي در زندگي مادي و معنوي انسان دارد ؟اگر حقيقت دين و نقش آن در خوشبختي انسان و اصلاح معاش و معادش به درستي تبيين گردد، فطرت دين گرا و خدا جويي جوانان آن را به راحتي مي پذيرند.

خوشايند سازي

پيامبر اكرم(ص) گروهي را به سرپرستي "معاذ بن جبل" جهت ابلاغ دين و تبيين معارف بلند آن به يمن اعزام فرمود، هنگام عزيمت آنان چند نكته را تذكر داد از جمله فرمود:

1 - تا مي توانيد كار را براي مردم آسان كنيد.دستور مسازيد و تكاليف سختي بر مردم تحميل نكنيد كه باعث اذيت و اضطراب خاطرشان شود.

2 -

مردم را اميدوار كنيد. از دين نااميد و مأيوس نسازيد به مردم نويد و بشارت بدهيد، در اين صورت عزم و اراده گرايش و پيوستن به دين درآنان ايجاد مي شود، و به كارهاي نيك رغبت و علاقه پيدا مي كند.

درك زبان، منطق و احساسات جوانان

بزرگ ترين مشكل رهبري نسل جوان، در نفهميدن زبان و منطق او، احساسات ويژه و خواسته هاي واقعي و ادراكات خاص جواني است، بنابر اين براي پاسخگويي به نسل جوان و رهبري آنان به سوي دين و ارزش هاي معنوي، ابتدا بايد "آنان را شناخت" و احساسات پرشور جواني شان را درك نمود. نقاط قوّت و مثبت روحيات اخلاق و عملكرد هاي آنان را دريافت، نيز جهات ضربه پذيري و منفي آنان را فهميد. روي نكات مثبت تكيه كرد و با دادن شخصيت وكرامت بر آنان، در دلشان نفوذ كرد.

شهيد مطهري مي گويد: ابتدا بايد نسل جوان را بشناسيم. نسل جوان مزايا و عيب هايي دارد، زيرا اين نسل يك نوع ادراكات و احساسات دارد كه در گذشته نبود، از اين جهت بايد به او حق داد.در عين حال يك انحرافات فكري و اخلاقي نيز دارد و بايد آن ها را شناخت و چاره كرد.(2)

اجتناب از افراط و تفريط

در هدايت نسل جوان همان گونه كه بايد به سليقه ها و علاقه هاي آنان توجه كرد و امر رشد و تربيت آنان را با مقتضيات ذات و جوهره شان هماهنگ ساخت، بايد از ايجاد شخصيت كاذب و توقع بي جا پرهيز نمود.

يكي از مسئولان دست اندركار امر تربيت مي گويد: برخورد با نسل جوان بايد بر اساس واقع بيني، منطق و به دور از افراط و تفريط باشد، نه برخورد تند

و خشن و غير منطقي و سركوب احساسات آن ها و نه برخوردهاي غير واقعي كه هم? خواسته هاي جوانان را درست و بر حق بدانيم و در آنان رشد كاذب و توقع نابجا ايجاد كنيم، بلكه بايد متناسب با ذات و جوهر? او و با استفاده از سلايق و علايق او، امر هدايت نسل جوان را دنبال كنيم."(3)

شيوه گفتگو و راهنمايي از منظر قرآن كريم:

قرآن كريم براي راهنمايي انسان و هدايت او به سوي ارزش هاي ديني سه روش را متذكر مي شود:

1 - برخوردها بايد حكيمانه و پاسخ ها مستدل و منطقي و سازگار با حكمت باشد.

2 - دلسوزانه، همراه با رأفت و رحمت، و عشق و موعظ? حسنه باشد.

3 - گفتگو بايد از جدال خصمانه و غرور و خودمحوري به دور باشد پرسش و پاسخ ها نيكو، منطقي و اقناع كننده و براي كشف حقيقت باشد.(4)

تبيين فلسفه احكام:

از نكاتي كه در بيان احكام و مسايل شرعي براي جوانان لازم است، اين است: تا آن جا كه امكان دارد حكمت احكام و مناسك و تعاليم ديني تبيين و تشريح شود تا از روي آگاهي و بينش و بصيرت و با انگيزه قوي تر به تعاليم دين روي آورند.

تبليغ عملي از سوي الگوها:

زبان رفتار و زبان حال بسيار مؤثرتر از زبان گفتار است. عطش جوانان نسبت به مذهب در صورتي سيراب مي شود كه در جهت درست هدايت شود و صداقت و خلوص را در همه امور مشاهده كنند. جوانان تمام مسائل را زير ذره بين انتقاد و موشكافي خود قرار مي دهند و در اصول و بنيان هاي اعتقادي خود هيچ گونه تسامح و

سهل انگاري را روا نمي دارند. اگر با ناهمخواني و تضادي در گفتار و عمل مذهبي روبه رو شوند، به دو صورت واكنش نشان مي دهند: يكي اين كه در اعتقاد خود سست شوند (و اين در صورتي است كه زمين? اعتقادي محكمي نداشته باشند) و ديگر اين كه صداي خود را به اعتراض بلند كنند و طالب جريان يافتن قوانين مذهبي در كليه شئون و امور باشند.(5)

عدم هماهنگي ميان گفتار و كردار، پندار و اندرز مربيان را بي اعتبار مي كند. امام صادق(ع) مي فرمايد: "به وسيل? عمل خود راهنما و راهبر مردم به سوي فضيلت ها شويد و تنها دعوتگر زباني نباشيد".(6)

به كارگيري روش هاي نو:

در حال حاضر با توجه به تغييرات پر شتابي كه در عرصه فرهنگ و ادبيات مخاطبين به ويژه بين نسل جوان ايجاد شده، براي جذب جوانان بايد ارائه پيام ها را متناسب با شعور حاضر و كنوني تنظيم كرد.

نسل كهن، بايد در بستر زمان حضور يابد و نيازهاي نسل نو جامعه را همواره در نظر داشته باشد. امام علي(ع) بر زمان شناسي در ارائه پيام تأكيد ورزيده و فرموده است: "فرزندانتان را به ادب خود مجبور نسازيد كه آنان پديده هاي زمان ديگر هستند".(7

استاد مطهري مي گويد: در هدايت و رهبري نسل قديم كه سطح فكرش پايين تر بود، ما احتياج داشتيم به طرز خاص بيان و تبليغ و يك جور كتاب ها كه امروز آن طرز بيان و آن طور كتاب ها به درد نمي خورد.

بايد و لازم است رفرم واصلاح عميقي در اين قسمت ها به عمل آيد. بايد با منطق روز و زبان روز و افكار روز آشنا شد

و از همان راه به هدايت و رهبري مردم پرداخت.(8)

استفاده از ابزارهاي ارتباطي نوين نيز مي تواند مؤثرباشد.

پي نوشت:

1 - حداد عادل، آسيب شناسي تربيتي ديني، ج 1، ص 75.

2 - مجله پيوند، شماره 260، ص 18.

3 - مجله پيوند، ش 260 ، 18.

4 - نحل (16) ، آيه 125.

5 - دكتر سيد احمد احمدي، روان شناسي نوجوانان و جوانان، ص 62.

6 - سفينه البحار، ج 2، ص 278.

7 - شرح ابن ابي الحديد، ج 20، قصار 102.

8 - استاد مطهري، ده گفتار، ص 185.

راهكارهاي فرهنگ سازي در محيط دانشگاهي را بيان نماييد.

پرسش

راهكارهاي فرهنگ سازي در محيط دانشگاهي را بيان نماييد.

پاسخ

براي فرهنگ سازي در يك محيط ابتدا بايد فرهنگ مورد نظر را به صورت كامل شناخت و نسبت به مباني اعتقادي و علمي آن آگاهي كسب كرد، زيرا لازمه نشر و اشاعه يك فرهنگ آن است كه ابتدا آن فرهنگ و مباني آن را بشناسيم و به آن معتقد بوده و ايمان داشته باشيم ، نيز با تصميم و اراده جدي به پيامد آن عمل كنيم، آن گاه براي تبليغ و انتشار و گسترش آن تلاش نماييم. در واقع اگر هر كسي به آيين و آداب و رسوم فرهنگ مورد نظر پايبند باشد، موجب ترويج و نشر آن فرهنگ مي شود. بنابراين راهكارهاي زير به طور كلي توصيه مي شود:

1 - نسبت به فرهنگ مورد نظر بايد به صورت مشخص آگاهي كسب شود.

2 - با دقت، تأمل، مطالعه و تحقيق ايمان خود را به آن فرهنگ تقويت و تعميق بخشند.

3 - راهكارهاي تحقق و دست يابي به اهداف فرهنگي را با مطالعه و تفكر و جلسات مشورتي و بحث و تبادل نظر مشخص كنند (اهداف عيني، قابل تعريف و اندازه گيري، نه كلي و مبهم و نامعلوم).

4- سعي شود هدف كلي را به اهداف جزئي تر و به صورت مرحله به مرحله تجزيه نماييند.

5 - با مشخص شدن شيوة اجراي كار و دست يابي به اهداف با توكل بر خدا كار را به تدريج آغاز كنند و ضمن آن كه خود صميمانه به آنها عمل مي كنند با روش هاي پسنديده ديگران را نيز تشويق و ترغيب نماييد. به عنوان مثال براي گسترش فرهنگ اسلامي:

1

- ابتدا اعتقاد و ايمان خود به اسلام و اعتقادات ديني اسلامي را تقويت كنيد.

2 - مظاهر فرهنگ و تمدن اسلامي را مشخص كنيد مثل: اعتقادات صحيح، نماز، حجاب، احكام شرعي،

شكل روابط فردي و اجتماعي، اخلاق اسلامي و...

3 - پيدا كردن راهكارهاي عملي براي اجرا و ترويج هر يك از آن اهداف مشخص شده مثلاً : براي گسترش اعتقادات صحيح اسلامي در محيط خود چه كارهايي مي توانيم انجام دهيم؟

- تشويق و ترغيب افراد به مطالعه و در اختيار گذاشتن منابع صحيح و مورد پسند.

- برگزاري جلسات سخنراني به مناسبت هاي مختلف.

- برگزاري كلاس هاي عقيدني .

- برگزاري جلسات پرسش و پاسخ با حضور افراد متبحر.

- تشكيل گروه هاي مطالعاتي و جلسات بحث و بررسي چند نفري.

- مسابقه كتاب خواني و مقاله نويسي در موضوعات ريز معرفي شده.

4 - اجراي يك يك راه هاي به دست آمده.

5 - امتحان و ارزيابي نمودن هر يك از راه ها .

6 - تشويق و پاداش دادن به افرادي كه در ارزيابي امتياز بالا آورند.

چرا قوانين و مسايل مذهبي به صورت درست و منطقي به جوانان شناسانده نمي شود؟

پرسش

چرا قوانين و مسايل مذهبي به صورت درست و منطقي به جوانان شناسانده نمي شود؟

پاسخ

منظور از شناساندن به صورت منطقي چيست؟

اگر منظور "تبيين دين به صورت مستدل است كه مبتني بر تعاريفي باشد كه در علم منطق به عنوان "برهان" مطرح است، چنين كاري انجام گرفته، ولي اگر مقصود اين است كه چرا در معرفي دين "خوشايندسازي" نمي شود و با استفاده از هنر و ادبيات روز و ابزارهاي علمي و روان شناسي رشد جوان به شناساندن دين اقدام نمي گردد، عدم انجام اين موضوع به صورت كلي صادق نيست، زيرا صاحب نظران زيادي هستند كه اكنون در محيط دانشگاهي به نشر معارف اسلايم مي پردازند و در كار خود موفق بوده اند، ولي بايد اذعان كرد كوتاهي هاي زيادي در اين خصوص وجود دارد اما خوشبختانه حركت هاي مفيدي در اين زمينه انجام گرفته است.

در عين حال بايد توجه داشت كه بسياري از جوانان ، آشنا به مراكز و كتاب و نوشته هاي پرمحتوا كه به شناسايي درست و منطقي اقدام كرده اند، نمي باشند. يعني در واقع خود جوان بايد به دنبال تحقيق و بررسي عميق تر مسايل برآيد و به شناخت صحيح و منطقي از دين اقدام نمايد. آثار و نوشته هاي زيادي وجود دارد اما اعتقادات و باورها چيزي نيست كه به ديگران تزريق شود، بلكه بايد شخص، روح جستجو گر داشته باشد تا به مقصود دست يابد.

بعضي از افراد به كساني كه طلبه مي شوند، توصيه مي كنند لباس نپوشند و با همين لباس عادي تبليغ كنند. دليل آن افراد اين است كه مردم به اين لباس بدبين شده اند؛ چگونه بايد به اين شبهه پاسخ داد؟

پرسش

بعضي از افراد به كساني كه طلبه مي شوند، توصيه مي كنند لباس نپوشند و با همين لباس عادي تبليغ كنند. دليل آن افراد اين است كه مردم به اين لباس بدبين شده اند؛ چگونه بايد به اين شبهه پاسخ داد؟

پاسخ

اگر چه پوشيدن يا نپوشيدن لباس طلبگي ارتباطي به شخصيت حقيقي افراد ندارد، نيز تأثيري بر آن نخواهد گذارد، اما به عنوان نماد و ابزار تبليغ، كاربرد وسيعي دارد. شخصي كه طلبه مي شود، اگر بخواهد تبليغ دين كند با پوشيدن اين لباس مقدس ، خود را به عنوان عالم به احكام و معارف ديني معرفي مي كند تا بشناسند و بدانند احكام اسلامي و اصول و فروع دين را بايد از چه كسي بياموزند.

البته در اين بين هستند كساني كه خودسازي نكرده اند و با پوشيدن لباس طلبگي، از اين موقعيت سوء استفاده مي كنند يا نااگاهانه موجب بد گماني ديگران مي شوند، با اين حال دليل نمي شود شخصي كه به خاطر تبليغ اسلام به طلبگي رو مي آورد و به اين هدف مقدس ايمان و اعتقاد دارد، به خاطر عملكرد غلط بعضي كه منجر به سوء ظن افراد شده يا مي شود ، از پوشيدن لباس روحاني منصرف شود، بر عكس، چنين فردي مي بايست در اين راه قاطعانه تر عمل كند تا با الگو شدن نزد مردم، نقايص و كاستي هاي ديگر هم صنفان خود را جبران كند. به عبارت ديگر افراد شايسته بايد اين لباس را بپوشند، تا شأن و مقام روحانيت و ارزش اين لباس حفظ شود. كنار رفتن افراد شايسته ، به معناي تأييد كار كساني است كه احياناً از اين لباس استفاده نامطلوب مي كنند.

نيز بايد يادآوري كرد افراد

و شخصيت هاي با عظمتي چون حضرت امام را كه هيچ كس حداقل در قرن اخير به پايه او نرسيده است. او همين لباس را مي پوشيد و يا مانند علامه طباطبايي و شهيد مطهري.

پس به خاطر حرف ديگران نبايد از ادامه كار مأيوس شد. لباس روحانيت داراي پيام است و آن، دعوت به اسلام و ياد خدا و آخرت مي باشد. در اين شرايط كه زخم زبان ها زياد شده، پوشيدن لباس روحانيت يك نوع مجاهده با نفس حساب مي شود كه اگر براي خدا باشد، ثواب دارد. اين تصور كه بدون اين لباس، بهتر مي توان از دين اسلام تبليغ كرد، به دلائل متعدد نمي تواند مورد قبول باشد. از مهم ترين آفات اين تفكر، جدايي انداختن بين دين و روحانيت است واين فكر اشتباه كه مردم معارف و حقايق دين را از شخص غير روحاني بهتر و صحيح تر مي آموزند.

روزي يكي از هم كلاس هايم از اين كه دوست پسر ندارم، به من خنديد و مرا امل صدا زد. هر جا از حجاب گفم، مرا به تمسخر گرفتند. حرف از خدا زدن اين همه دردسر دارد؟

پرسش

روزي يكي از هم كلاس هايم از اين كه دوست پسر ندارم، به من خنديد و مرا امل صدا زد. هر جا از حجاب گفم، مرا به تمسخر گرفتند. حرف از خدا زدن اين همه دردسر دارد؟

پاسخ

تا شدم حلقه به گوش در ميخانه عشق هر دم آيد غمي از نو به مبارك بادم

حرف از خدا زدن و در راه خدا بودن، دردسرهاي بسيار بيشتر از اين به همراه دارد. آنچه شما آورده ايد، تنها مورد بسيار ناچيزي از آنها است.

مگر اولياي الهي و بزرگان دين نبودند كه سختي و مشكلات و طعنه و زخم زبان هاي بسيار سنگين را به جان خريدند ، اما از راه خدا و جلب رضاي او و دوستي خداوند دست نكشيدند؟

پيامبران و اولياي الهي نيز همواره با اين گونه برخوردها مواجه بوده اند. امام صادق(ع) به "علقمه" كه از تهمت زدن مردم ناراحت شده بود فرمود: "مردم را نمي توان راضي نگه داشت و جلو زبان آنان را نمي توان گرفت. شما انتظاري داريد كه براي پيامبران خدا نيز انجام نشده است. مگر يوسف را متهم نكردندكه قصد زنا داشته است؟

مگر مردم نگفتند: بيماري ايوب كيفر گناهانش مي باشد؟ مگر به موسي اتهام ديگري نبستند؟ مگر تمام پيامبران را جادوگر و دنيا دوست نخواندند؟ مگر نگفتند: مريم از راه نامشروع باردار شده است؟ مگر محمد(ص) را شاعر و مجنون نخواندند؟".(1)

خداوند در مورد انسان هاي مؤمن مي فرمايد: "و هيچ عيبي در آن ها نيافتند جز آنكه به خداوند ايمان داشتند".(2)

قرآن كريم نترسيدن و توجه نكردن به انتقاداتِ بي جا را از صفات نيك كساني مي شمارد كه در

راه خدا تلاش و مجاهدت مي كنند.(3)

يكي از روانشناسان مي گويد: "اگر مي خواهيد از انتقاد بي جا، نگران نشويد، به خاطر داشته باشيد كه انتقاد بي جا و ظالمانه، خود يك نوع تعريف و تحسين در لباس مبدّل است. فراموش نكنيد كسي به سگ مرده لگد نمي زند".(4)در واقع چنين كساني چون توانايي و قابليت و همت و تلاش رسيدن به كمالات را ندارند، سعي مي نمايند ديگران را تحقير كنند. اينها چيزي مي گويند كه هيچ گاه يقين به آن ندارند، بلكه حتي مي فهمند كه خوب و بد چيست، اما مي خواهند خود را فريب دهند.

آن چه مهم است، گام نهادن در مسير سعادت و عمل به وظيفه و كسب رضايت پروردگار است. اگر ما حجاب را به عنوان يك ارزش تلقي كرديم، بايد با قاطعيت از آن دفاع كنيم و تحت تأثير حرف ديگران قرار نگيريم. راه مقابله با قضاوت هاي سطحي ديگران، بي توجهي و بي اعتنايي به حركات زشت و جاهلانه است. قرآن مجيد يكي از اوصاف پارسايان را بي اعتنايي توأم با بزرگواري مي داند و مي فرمايد: "بندگان خاص خدا كساني هستند كه وقتي جاهلان آنان را خطاب مي كنند و به سخنان زشت مي پردازند، در پاسخ سلام مي گويند".(4) اين سلام ناشي از ضعف و درماندگي نيست، بلكه وداع گفتن با سخنان بي منطق آنان و حفظ كرامت و بزرگواري خويش است. امام علي(ع) مي فرمايد: " با ناديده گرفتن چيزهاي كوچك، خود را بزرگ كنيد و بر قدر و منزلتتان بيفزاييد".(5) با اين روش ديگر انسان احساس حقارت نمي كند، بلكه در ديگران تأثير

مي گذارد.

خواهر گرامي، موضوعي كه نوشته ايد، مخصوص اين زمان نيست. هميشه افرادي بوده اند كه اهل حق را با زبان اذيت كرده اند. قبل از انقلاب، افراد مذهبي از اين مسئله رنج مي بردند. پس از انقلاب نيز در زمان جنگ عده اي كنار گود نشسته و رزمندگان را ملامت مي كردند، ولي كسي كه به درستي و حقيقت كار خود اطمينان دارد، از كوره در نمي رود و هزينة باورهاي خود را مي پردازد كه يكي از آن ها شنيدن سخنان ناروا است.

گفتار و كردار ديگران نبايد مبناي تصميم گيري ما باشد. اعتماد به نفس و استقلال فكر مي تواند از نگراني ها پيشگيري نمايد. امام كاظم(ع) بر اين امر تأكيد كرد و خطاب به هشام فرمود: "اگر گردويي داشته باشي و ديگران به تو گويند: چه گوهري داري، وقتي خودت مي داني آن چه در دستت است گردو است، نبايد اين سخن در تو اثر داشته باشد. اگر گوهري در دست داشته باشي و به تو بگويند: اين گردوها را از كجا آورده اي، نبايد ترتيب اثر دهي. اين سخن نبايد به تو آسيب رساند، در حالي كه مي داني گوهر در اختيار داري".(6)

خداوند در قرآن مي فرمايد: "اي كساني كه ايمان آورده ايد، مراقب خويشتن باشيد. (و مطمئن باشيد) اگر هدايت يافته باشيد، گمراهان هيچ آسيبي به شما وارد نخواهند كرد".(7)

حافظ نيز زيبا مي سرايد.

تو با خداي خويش انداز كار دل خوش دار كه رحم اگر نكند مدعي، خدا بكند

پيشوايان دين به ما آموخته اند كه پيرو جوّ و متأثر از افكار عمومي نباشيم و بر پايه خِرَد ورزي و

مصلحت انديشي گام برداريم و از قضاوت و نگاه تحقير آميز ديگران، ترسي به خود راه ندهيم كه خداوند با نيكوكاران است.

چه بسيار افرادي كه به جهت ضعف ايمان و اعتقاد به خدا و نداشتن اعتماد به نفس با همين الفاظ دروغين و فريبكارانه مانند امل، از جاده صداقت و پاكي و عفت به در آمدند و عاقبت به جايي كشيده شده اند كه جز تاريكي و ظلمت و بي كسي و پوچي نتيجه اي به بار نياوردند. به ياد داشته باشيم افتادن و غلطيدن در گناه و سپس غرق شدن در آنها به حدي كه ديگر نمي توان از آن بيرون آمد، ابتدا با همين حرف ها و كارها شروع

مي شود. ابتدا با چيزهاي بسيار ساده مانند رابطه معمولي با يك پسر و بي اعتنايي به حجاب شروع مي شود، سپس به جايي ختم مي گردد كه هيچ گاه خود شخص تصور نمي كرد و يا حتي از تصور آن در ابتدا وحشت مي كرد، ديگر حتي اين احساس در او مي ميرد. و يا چيزهاي زيبا براي او زشت شده و زشت زيبا نمايان مي شود، افراد زيادي را سراغ داريم يا داستان هاي آنها را شنيده ايم كه جز تأسف و تأثر انسان را بر نمي انگيزد ، اما متأسفانه انسان هاي غافل و يا شهوت پرست از آنها درس عبرت نمي گيرند.

اگر كسي به اشتباه به شما توهين كرد، با پاسخ دندان شكن او را براي هميشه پشيمان كنيد. مطمئن باشيد كه ديگر تكرار نخواهد شد. دوري از اجتماع، راه حل مناسب براي مقابله با مشكلات نيست بلكه صورت مسئله

را پاك كردن است.

پي نوشت ها:

1. سفينه البحار، ج 2، ص 511، ماده لسن.

2 . بروج (85) آيه 8.

3. مائده (5) آية 54.

4. ديل كارنگي، آيين زندگي، ص 201.

5. فرقان (25) آية 63.

6. تحف العقول، ص 224.

7. بحارالانوار، ج 1، ص 136.

8 . مائده (5) آيه 105.

افرادي كه محيط آلوده يا وراثت باعث آلودگي آنان شده است، نزد خدا چگونه اند؟

پرسش

افرادي كه محيط آلوده يا وراثت باعث آلودگي آنان شده است، نزد خدا چگونه اند؟

پاسخ

محيط آلوده و يا وراثت هر چند زمينة گناه را فراهم مي كند اما هرگز علت كامل براي انجام گناه و ناهنجاري هاي اجتماعي نيست. چه بسا افرادي كه از محيط مساعد و يا عامل وراثت برخوردار نبوده اند اما در اثر تلاش و پشتكار خود توانسته اند به مدارج علمي و عملي و اخلاقي نائل شوند. بر عكس افرادي كه در دامن خانواده اي پاك و محيطي مساعد بزرگ شده اند اما راه گمراهي را برگزيده و به بدبختي رسيده اند. اين امر نشان مي دهد ارادة انسان قوي تر از عوامل ديگر است. بر اين اساس خداوند عذر و بهانه را از اين گونه افراد نپذيرفته و در روز قيامت به آنان مي گويد: چرا از محيط آلوده هجرت نكرديد، مگر زمين خدا گسترده نبود؟! پس افرادي كه در محيط نامناسبي پرورش يافته اند و كمبودهايي دارند، بايد با جديت و تلاش چند برابر، كاستي ها را جبران كنند و در برابر عوامل تأثير گذار مقاومت نمايند وگرنه گناهي كه توسط آنان انجام شود، براي آن ها ثبت خواهد شد و روز قيامت بايد نزد خدا پاسخ دهند، مگر اين كه از عمل خود پشيمان شوند و توبه كنند.

البته بر اساس قانون عدل الهي، محاسبة عمل چنين افرادي به ميزان كساني كه شرايط ايمان و عمل صالح برايشان فراهم بوده، نخواهد بود، يعني اگر كسي در محيط آلوده يا خانواده غير مؤمن به دنيا آمده و زندگي كرده و در عين حال رو به سوي ايمان به خداوند

و اعمال نيك آورده، از كسي كه شرايط مطلوب تري داشته است، در درگاه الهي از ارزش بيشتري برخورد در خواهد بود.

بعضي مي گويند قانون منع استفاده از ماهواره نمي تواند جوانان را كنترل كند و معتقدند ماهواره اگر مثل ويدئو آزاد شد، به آن اهميت نمي دهند، نظر شما چيست؟

پرسش

بعضي مي گويند قانون منع استفاده از ماهواره نمي تواند جوانان را كنترل كند و معتقدند ماهواره اگر مثل ويدئو آزاد شد، به آن اهميت نمي دهند، نظر شما چيست؟

پاسخ

هر چند قانون منع استفاده از ماهواره، راه حل نهايي و اصولي براي كنترل جوانان نيست، ولي با توجه به حجم گستردة تبليغات دشمن از طريق ماهواره و گسترش فحشا و فيلم ها (يي كه با فرهنگ و هويّت ملّي و اسلامي همخواني ندارد، چه بسا موجب ترويج و آموزش ناهنجاري هاي اجتماعي و فرهنگي و ديني مي شود) آزاد گذاشتن آن نيز به صلاح نمي باشد، تا به انتخاب خود افراد آن را ترك كنند. اين سخن مانند آن است كه بگوييم مغازه هاي شرابخواري يا مراكز قماربازي و غيره را آزاد بگذاريم و به مردم بگوييم خودتان از رفتن به آن اماكن دوري كنيد! بديهي است گناه لذت و جاذبه اي دارد كه بسياري از جوانان را به سوي خود مي كشاند. از طرفي از نظر اسلام موظفيم زمينة گناه را از بين ببريم.

ماهواره هرگز با ويدئو قابل مقايسه نيست. اگر مردم ويدئو را رها كردند، دليلش آن نبود كه ويدئو آزاد شد، بلكه دليل مهم اش آن بود كه به جاي ويدئو، استفاده از اينترنت و ماهواره براي افرادي كه دوست داشتند فراهم شد. از طرف ديگر صدا و سيما با ارائة فيلم ها و برنامه هاي ورزشي تا حدي توانست وقت جوانان را پر كند و به سوي خود جذب نمايد. در ضمن تهية فيلم هاي خاص ويدئوئي با مشكلاتي مواجه است و هزينه دارد و فراهم آوردن آن نياز

به صرف وقت دارد، هر وقت و هر كس بخواهد آماده، مانند ماهواره نيست.

در ضمن ماهواره ها تنها در نمايش فيلم خلاصه نمي شود؛ برنامه هاي هنري و تبليغاتي و سياسي (كه با فرهنگ و هنجارهاي جامعه ديني، كاملاً تضاد دارد) در واقع يك نوع فرهنگ و تفكّري هم از جهت ظاهر و هم از جهت دروني القا مي كند.

هر كشور و هر نظامي بالاخره به زبان خودش حلال وحرامي دارد؛ مجاز و ممنوعي دارد؛ فرهنگ خاص خود را دارد. در آمريكا هم شرابخواري علني در معابر عمومي قانوناً ممنوع است و اين ممنوعيت را ضد آزادي نمي دانند. البته كار سلبي به بركت كار ايجابي است كه مؤثر است، يعني علاوه بر ممنوعيت استفاده از ماهواره، بايد جريان جديد فكري ايجاد كرد و با دشمن به رقابت برخاست. فرهنگ هر چه داراي جوهر قوي تر و هويت اصيل تر باشد، جريان هاي تازه وارد را بهتر مي تواند در خود حل و هضم كند و نكات منفي آن را دفع كند. همان طوري كه يك درياي عميق، جريان ها و موج ها را در دل خود حل مي كند، پس بايد به فرهنگ خود بها دهيم؛ فرهنگي كه مبتني بر ميراث عظيم و درخشان تاريخي است. چنين فرهنگي مصونيت دارد.(1)

پي نوشت ها:

1. جلال رفيع، فرهنگ مهاجم، فرهنگ مولد، ص 457.

راهكارهاي فرهنگ سازي در محيط دانشگاهي را بيان نماييد.

پرسش

راهكارهاي فرهنگ سازي در محيط دانشگاهي را بيان نماييد.

پاسخ

براي فرهنگ سازي در يك محيط ابتدا بايد فرهنگ مورد نظر را به صورت كامل شناخت و نسبت به مباني اعتقادي و علمي آن آگاهي كسب كرد، زيرا لازمه نشر و اشاعه يك فرهنگ آن است كه ابتدا آن فرهنگ و مباني آن را بشناسيم و به آن معتقد بوده و ايمان داشته باشيم ، نيز با تصميم و اراده جدي به پيامد آن عمل كنيم، آن گاه براي تبليغ و انتشار و گسترش آن تلاش نماييم. در واقع اگر هر كسي به آيين و آداب و رسوم فرهنگ مورد نظر پايبند باشد، موجب ترويج و نشر آن فرهنگ مي شود. بنابراين راهكارهاي زير به طور كلي توصيه مي شود:

1 - نسبت به فرهنگ مورد نظر بايد به صورت مشخص آگاهي كسب شود.

2 - با دقت، تأمل، مطالعه و تحقيق ايمان خود را به آن فرهنگ تقويت و تعميق بخشند.

3 - راهكارهاي تحقق و دست يابي به اهداف فرهنگي را با مطالعه و تفكر و جلسات مشورتي و بحث و تبادل نظر مشخص كنند (اهداف عيني، قابل تعريف و اندازه گيري، نه كلي و مبهم و نامعلوم).

4- سعي شود هدف كلي را به اهداف جزئي تر و به صورت مرحله به مرحله تجزيه نماييند.

5 - با مشخص شدن شيوة اجراي كار و دست يابي به اهداف با توكل بر خدا كار را به تدريج آغاز كنند و ضمن آن كه خود صميمانه به آنها عمل مي كنند با روش هاي پسنديده ديگران را نيز تشويق و ترغيب نماييد. به عنوان مثال براي گسترش فرهنگ اسلامي:

1

- ابتدا اعتقاد و ايمان خود به اسلام و اعتقادات ديني اسلامي را تقويت كنيد.

2 - مظاهر فرهنگ و تمدن اسلامي را مشخص كنيد مثل: اعتقادات صحيح، نماز، حجاب، احكام شرعي،

شكل روابط فردي و اجتماعي، اخلاق اسلامي و...

3 - پيدا كردن راهكارهاي عملي براي اجرا و ترويج هر يك از آن اهداف مشخص شده مثلاً : براي گسترش اعتقادات صحيح اسلامي در محيط خود چه كارهايي مي توانيم انجام دهيم؟

- تشويق و ترغيب افراد به مطالعه و در اختيار گذاشتن منابع صحيح و مورد پسند.

- برگزاري جلسات سخنراني به مناسبت هاي مختلف.

- برگزاري كلاس هاي عقيدني .

- برگزاري جلسات پرسش و پاسخ با حضور افراد متبحر.

- تشكيل گروه هاي مطالعاتي و جلسات بحث و بررسي چند نفري.

- مسابقه كتاب خواني و مقاله نويسي در موضوعات ريز معرفي شده.

4 - اجراي يك يك راه هاي به دست آمده.

5 - امتحان و ارزيابي نمودن هر يك از راه ها .

6 - تشويق و پاداش دادن به افرادي كه در ارزيابي امتياز بالا آورند.

چرا قوانين و مسايل مذهبي به صورت درست و منطقي به جوانان شناسانده نمي شود؟

پرسش

چرا قوانين و مسايل مذهبي به صورت درست و منطقي به جوانان شناسانده نمي شود؟

پاسخ

منظور از شناساندن به صورت منطقي چيست؟

اگر منظور "تبيين دين به صورت مستدل است كه مبتني بر تعاريفي باشد كه در علم منطق به عنوان "برهان" مطرح است، چنين كاري انجام گرفته، ولي اگر مقصود اين است كه چرا در معرفي دين "خوشايندسازي" نمي شود و با استفاده از هنر و ادبيات روز و ابزارهاي علمي و روان شناسي رشد جوان به شناساندن دين اقدام نمي گردد، عدم انجام اين موضوع به صورت كلي صادق نيست، زيرا صاحب نظران زيادي هستند كه اكنون در محيط دانشگاهي به نشر معارف اسلايم مي پردازند و در كار خود موفق بوده اند، ولي بايد اذعان كرد كوتاهي هاي زيادي در اين خصوص وجود دارد اما خوشبختانه حركت هاي مفيدي در اين زمينه انجام گرفته است.

در عين حال بايد توجه داشت كه بسياري از جوانان ، آشنا به مراكز و كتاب و نوشته هاي پرمحتوا كه به شناسايي درست و منطقي اقدام كرده اند، نمي باشند. يعني در واقع خود جوان بايد به دنبال تحقيق و بررسي عميق تر مسايل برآيد و به شناخت صحيح و منطقي از دين اقدام نمايد. آثار و نوشته هاي زيادي وجود دارد اما اعتقادات و باورها چيزي نيست كه به ديگران تزريق شود، بلكه بايد شخص، روح جستجو گر داشته باشد تا به مقصود دست يابد.

چرا خانه هاي عفاف بازگشايي نمي شود؟

پرسش

چرا خانه هاي عفاف بازگشايي نمي شود؟

پاسخ

از آن جا كه موضوع ناموس و آبروي مردم از نظر اسلام بسيار مهم و حساس است ( كه علاوه بر مقوله اخلاق، رابطة مستقيم با امنيت ملي دارد) هرگونه بي اعتنايي و سستي و يا ساده انگاري در اين امر، صدمه ها و آسيب هاي جبران ناپذيري به جامعه وارد مي كند كه به هيچ وجه قابل اصلاح نيست. البته موضوع ازدواج موقت در جاي خود يكي از راهكارهاي اصولي جهت ارضاي غريزه جنسي و جلوگيري از روابط بي حد و حصر و نامشروع است. و در كاهش مشكلات جوانان مجرد مؤثر است و در بين فقهاي شيعه امري مسلّم و پذيرفته شده است. اما مانند امور اجتماعي ديگر بايد ضابطه مند گردد و شرايط اجتماعي مورد توجه قرار گيرد راه سوء استفاده از آن بسته شود و بهترين راهكارها براي تحقق، از هر جهت انديشيده شده و به صورت سهل و ساده با آن برخورد نشود.

از آن جا كه خانه هاي عفاف قابل كنترل نبوده و عناصر فرصت طلب مي توانستند تحت عنوان ازدواج ، در آن جا به هوسراني بپردازند، براي پيشگيري از اين امر نابهنجار ، خانه عفاف اگر چه مطرح شد، مورد اجرا قرار نگرفت، ولي راه ازدواج موقت منحصر به خانه عفاف نيست.

نكته اي كه توجه به آن در مورد ازدواج موقت بسيار مهم است، اين كه بايد از نظر فرهنگي و فكري نيز براي جامعه قابل توجيه باشد. براي بسياري از مردم جامعه كه به حقيقت مسئله ازدواج موقت آگاه نشده اند، اين نوع ازدواج ، مسئله فحشا را تداعي مي

كند. اگر در چنين فضاي فكري و فرهنگي بحث خانه عفاف مطرح شود، اين ذهنيت و برداشت عميق تر و مؤثرتر مي شود. بنابراين فرهنگ و فكر جامعه را نمي توان از نظر دور داشت.

در آينده با تدبير و اتخاذ روش هاي مبتني بر علم و دين و بررسي همه جانبه موضوع، طرحي جامع ارائه شود تا هم بتواند پاسخ گوي نياز غريزي باشد و هم به فساد و بي بند و باري منجر نگردد و از نظر فكري و فرهنگي نيز قابل فهم و قابل قبول ميان توده مردم باشد.

چرا ما ايرانيان با وجود داشتن تمدن كهن و ميراث فرهنگي غني و نقش بزرگ ايرانيان در تمدن اسلامي اكنون به اين روز رسيده ايم و فساد در مملكت ما زياد است؟!

پرسش

چرا ما ايرانيان با وجود داشتن تمدن كهن و ميراث فرهنگي غني و نقش بزرگ ايرانيان در تمدن اسلامي اكنون به اين روز رسيده ايم و فساد در مملكت ما زياد است؟!

پاسخ

رشد و پيشرفت هاي علمي و فرهنگي و اخلاق جامعه، وابسته به عوامل فراواني است.

ما ايرانيان به قدر توان و امكاناتمان تلاش كرده ايم. شايد پدران دانشمند يا دانش دوست ها علاقه فراواني به كسب علم و پيشرفت داشته اند. شايد وضعيت سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي آن دوران به گونه اي بوده كه دانشمندان را تكريم مي كرده اند، يا مثلاً به كشاورزان و دامداران اهميت زيادي مي داده اند، به همين دليل ما در آن دوران سيري صعودي داشته ايم، در دورة تمدن اسلامي، ايرانيان سرآمد ديگران بودند و نقش بزرگي در پيشرفت علوم و فنون ايفا كردند، ليكن از پانصد سال پيش تاكنون در جا زدند و كم كم چراغ پر فروغ تمدني آنان به خاموشي گراييد. اين وضع از مجموعه اي از علت ها و زمينه ها برخاسته است كه عبارت اند از:

1 - درگيري هاي مداوم داخلي و جنگ هاي بي شمار داخلي و خارجي كه سبب به هم خوردن نظم اجتماعي و بافت اقتصادي شده است.

مي دانيم كه علم در آرامش و امنيت رشد مي كند، نه در جنگ و آشوب و اضطراب.

2 - كمبود امكانات و ابزارهاي مورد نياز، مثل كتابخانه ها و اساتيد فن و مشكل بودن زندگي از نظر معيشتي و...

3 - حضور پادشاهان و حاكمان نالايق و ناآگاه كه كمتر از ذوق و علاقه به دانش بهره مند بودند و ميان پادشاهان

ايراني، حاكمي كه به علم پروري و دانش اندوزي و احترام به علم و فرهنگ همت گمارد، اندك است. اما پادشاهان مستبد و حريص و نادان و اهل عيش و عشرت فراوان داشته ايم!

4 - عدم وجود نظام آموزشي درست. ابن خلدون در مقدمه خود به نكته جالبي اشاره مي كند، او يكي از دلايل رشد عالمان اسلامي و عدم رشد علم در غرب را طولاني بودن مدت تحصيل در غرب و كوتاه بودن آن در شرق اسلامي مي داند! متأسفانه امروزه اين رويكرد برعكس است. مدت تحصيلات در غرب كوتاه و در ايران بلند است.

5 - عدم حمايت كافي از دانشمندان ، مبتكران و صاحبان توليد انديشه.

دنياي غرب اگراحساس كند در كسي توانايي انجام كاري جديد يا نوآوري هست، از او حمايت مي كند ، ولي ما صبر مي كنيم تا 50 سال بعد از مرگش نابغه بودن او را براي ما اثبات كنند!

مسئله فساد هم كه مطرح كرديد، ربطي به رشد علمي ندارد و مرتبط با فرهنگ غني گذشتگان نمي باشد. فساد اجتماعي به واسطه خصلت هاي اخلاقي و فرهنگي و ضعف هاي شخصيتي شكل مي گيرد.

مشكل اساسي ، فرهنگي است . با كمال تأسف ميان ما ايرانيان تنبلي راحت طلبي افراطي و دروغ گويي ، نيز لاف زدن و كبر و غرور و عدم رعايت قانون و دورويي و ديگر مفاسد اخلاقي اجتماعي كه رايج است.

مشكل اصلي ما است ، مثلاً چند نفر براي كاري در نوبت و صف ايستاده اند، يكي از افراد با پارتي بازي و يا پول دادن، بر ديگران پيشي مي گيرد و زودتر به خواسته اش مي

رسد! در عرف و فرهنگ ما به او مي گويند: آفرين كه زرنگي كرده است. اين كار در فرهنگ ما به عنوان زرنگي ياد مي شود و براي او ارزش و شايستگي قائلند ، نه اين كه او را طرد كنند . وقتي كه در فرهنگ اجتماعي و افكار عمومي؛ چنين امور برخورد نشود، معنايش فساد فرهنگي است كه باعث عقب ماندگي است. اگر توانستيم فرهنگ را درست كنيم، مي توانيم مشكل فساد را چاره انديشي كنيم.

چرا فرهنگ و تبليغات غربي ها مؤثر است، ولي تبليغات ما مؤثر نيست؟

پرسش

چرا فرهنگ و تبليغات غربي ها مؤثر است، ولي تبليغات ما مؤثر نيست؟

پاسخ

تأثير فرهنگ در جوامع يك طرفه نيست، يعني فقط غربي ها بتوانند فرهنگ ما را تحت تأثير قرار دهند، ولي ما نتوانيم و شواهدي در دست است كه انقلاب اسلامي ايران به رغم رويارويي با توطئه هاي پي در پي در مقابل چشمان بهت زده تحليل گران، تأثير شگفت آور خود را در جهان داشته است. حيات مجدد كليساها، افزايش بي سابقه مبلّغان مذهبي ، استقبال وسيع مردم از آثار صوتي و تصويري و مكتوب ديني، افزايش مخالفت هاي مردمي با پرده دري هاي اخلاقي ، بخشي از نشانه هاي تأثيرات فرهنگي انقلاب اسلامي ايران در غرب مي باشد.(1)

اين مسئله حتي از طرف مخالفان اسلام و انقلاب ايران مانند هانيتگتون (نظريه پرداز جنگ تمدن ها) مورد اعتراف قرار گرفته است. رشد روز افزون اسلام در غرب دليل ديگر بر تأثير انقلاب اسلامي و تبليغات ما مي باشد.

شبكه تلويزيوني سي ان ان آمريكا با بيان اين مطلب كه دين اسلام با سرعتي فراتر از اديان ديگر در حال گسترش است . اعلام نمود :"رشد اسلام در جوامعي كه اكثريت آنان را مسيحيان تشكيل مي دهند، باعث شده تا صاحب نظران آن جوامع از نوعي رنسانس اسلامي سخن به ميان آورند".(2)

نويسنده غربي در مقاله خود مي نويسد : "اسلام به بمب ساعتي تبديل شده است".(3) براي مطالعه بيش تر در اين باره به كتاب عصر امام خميني از آقاي صاحبي را پيشنهاد مي كنيم.

غرب به دليل اثرگذاري انقلاب اسلامي ، بودجه هاي هنگفتي را براي رويارويي با انقلاب و تهاجم فرهنگي در سطح گسترده

در نظر گرفته است و اين طور وانمود مي شود كه آن ها موفق ترند، در حالي كه اگر هوشيارانه عمل كنيم، با توجه به برتري اسلام و معارف بلند و بي نظير قرآن و پشتوانه عقلي و فطري مسلمانان و وعدة تخلف ناپذير الهي، پيروزي از آن ما خواهد بود.

واقعيت آن است كه غرب به دليل عواملي توانسته بر جوامع ديگر به ويژه ملت هاي مشرق و جهان سوم چيرگي يابد و به ياري تسلط خويش ، فرهنگ خود را نيز در آن جوامع نفوذ داده و گسترش دهد.

هانتينگتون معتقداست : "پيروزي غرب بر جهان ناشي از برتري انديشه ها ، ارزش ها يا دين نبود، بلكه معلول برتري غرب در استفاده از خشونت سازمان يافته بود".(4)

وي مي افزايد: "عواملي كه باعث گسترش فوق العاده و منحصر به فرد سلطه غرب شد، از اين قرار بود:

1 - ساختار اجتماعي و روابط طبقاتي موجود در غرب

2 - رشد شهرها و گسترش تجارت

3 - پراكندگي نسبي قدرت در جوامع غربي

4 - ايجاد نظام اداري كشوري

5 - رشد فن آوري

6 - اختراع عوامل حمل و نقل دريايي

7 - بسط ظرفيت هاي نظامي براي تصرف سرزمين ها".(5)

امكانات گستردة دشمن و تأسيس سايت هاي متعدد و استفاده از ماهواره و ابزارهاي تبليغاتي ، نيز جذابيت ظاهري برنامه هاي فرهنگي آنان و انگشت نهادن بر نيازهاي غريزي انسان ها ، همچنين مقيد نبودن به حدود و مرزهاي اخلاقي و توسل جستن به شيوه هاي ناجوانمردانه و مزوّرانه ، نيز شايعه و دروغ پردازي و تخريب شخصيت بزرگان باعث شده فرهنگ غرب، خود را بيش

تر مطرح كند . البته نبايد ضعف و سستي مسلمانان و تفرقه موجود ميان كشورهاي اسلامي را ناديده گرفت.

وضع نابسامان موجود هوشياري ما را مي طلبد . اگر خود را آماده رويارويي با فرهنگ بيگانه نكنيم و اختلافات را كنار نزنيم، به شدت آسيب پذير مي شويم اما اگر به هويت ملي و اسلامي خود برگرديم، به فرمايش قرآن، حق ماندني و جاودان است و باطل زوال پذير.

پي نوشت ها :

1 - مير احمد رضا حاجتي، عصر امام خميني ، ص 4 - 363.

2 - همان، ص 372.

3 - همان، ص 373.

4 - محمد رضا شرفي، جوان و بحران هويت، ص 155.

5 - همان.

آيا تقليد از فرهنگ غربي روا است؟

پرسش

آيا تقليد از فرهنگ غربي روا است؟

پاسخ

متأسفانه گرايش به مظاهر غرب امروزه به عنوان مظاهر مدرنيته شناخته شده ، از اين رو گرايش به مدها و آرايش ها و به طور كلي زندگي غربي نوعي پيشرفت تلقي مي شود. كسي كار ندارد كه ايا اين سبك زندگي با فرهنگ ما سازگاري دارد؟ يا نه از اين رو، فرهنگ خودمان، بر اثر بي توجهي و سهل انگاري، كم كم فراموش مي شود.

الگوپذيري تنها در مد مو و لباس و آرايش و موسيقي و... نيست، بلكه در معماري ساختمان ها، نظام آموزشي و بانكداري و بيمه و ... نيز جريان دارد كه شرح آن فرصتي ديگر مي طلبد.

تقليد اگر به معناي اخذ فرهنگ و خودسازي آن باشد، به اين معنا كه انسان از فرهنگ هاي ديگر خوبي ها و امتيازاتش را اخذ كند و آن را جزء فرهنگ خود نمايد، نه تنها ناپسند نيست، بلكه امري مطابق عقل و منطق است، ولي اگر تنها صورتي سطحي داشته و پيروي محض باشد، بدون در نظر گرفتن خوبي ها و بدي هايش كار بيهوده اي است و اين نوع تقليد است كه مولانا آن را نفرين نموده است:

خلق را تقليدشان بر باد داد اي دو صد لعنت بر اين تقليد باد

متأسفانه ما در شناخت فرهنگ خودي و شناساندن آن و در لزوم تبادل با فرهنگ هاي ديگر دچار مشكل هستيم و اين كاري است كه هم مسئولان بايد در مورد آن جديت به خرج دهند و هم تودة مردم.

فرهنگ اسلامي به مراتب بهتر و ارزشمندتر از فرهنگ غرب است. در فرهنگ اسلامي با مظاهر فساد و فحشا

و ظلم و اجحاف و بي عدالتي مبارزه مي شود، ولي متأسفانه فرهنگ غربي تبليغ كنندة فساد و فحشا است و باعث از هم پاشيدن زندگي خانوادگي و نابودي رحم و مروّت و انصاف مي شود و بر مبناي سود خواهي و سودپرستي است. از اين رو مسلمانان بايد از نظر فرهنگي استقلال داشته باشند. در عين حال از موارد خوب فرهنگ هاي ديگر نيز استفاده كرده و آن ها را در فرهنگ خود وارد كنند.

چرا خانه هاي عفاف بازگشايي نمي شود؟

پرسش

چرا خانه هاي عفاف بازگشايي نمي شود؟

پاسخ

از آن جا كه موضوع ناموس و آبروي مردم از نظر اسلام بسيار مهم و حساس است ( كه علاوه بر مقوله اخلاق، رابطة مستقيم با امنيت ملي دارد) هرگونه بي اعتنايي و سستي و يا ساده انگاري در اين امر، صدمه ها و آسيب هاي جبران ناپذيري به جامعه وارد مي كند كه به هيچ وجه قابل اصلاح نيست. البته موضوع ازدواج موقت در جاي خود يكي از راهكارهاي اصولي جهت ارضاي غريزه جنسي و جلوگيري از روابط بي حد و حصر و نامشروع است. و در كاهش مشكلات جوانان مجرد مؤثر است و در بين فقهاي شيعه امري مسلّم و پذيرفته شده است. اما مانند امور اجتماعي ديگر بايد ضابطه مند گردد و شرايط اجتماعي مورد توجه قرار گيرد راه سوء استفاده از آن بسته شود و بهترين راهكارها براي تحقق، از هر جهت انديشيده شده و به صورت سهل و ساده با آن برخورد نشود.

از آن جا كه خانه هاي عفاف قابل كنترل نبوده و عناصر فرصت طلب مي توانستند تحت عنوان ازدواج ، در آن جا به هوسراني بپردازند، براي پيشگيري از اين امر نابهنجار ، خانه عفاف اگر چه مطرح شد، مورد اجرا قرار نگرفت، ولي راه ازدواج موقت منحصر به خانه عفاف نيست.

نكته اي كه توجه به آن در مورد ازدواج موقت بسيار مهم است، اين كه بايد از نظر فرهنگي و فكري نيز براي جامعه قابل توجيه باشد. براي بسياري از مردم جامعه كه به حقيقت مسئله ازدواج موقت آگاه نشده اند، اين نوع ازدواج ، مسئله فحشا را تداعي مي

كند. اگر در چنين فضاي فكري و فرهنگي بحث خانه عفاف مطرح شود، اين ذهنيت و برداشت عميق تر و مؤثرتر مي شود. بنابراين فرهنگ و فكر جامعه را نمي توان از نظر دور داشت.

در آينده با تدبير و اتخاذ روش هاي مبتني بر علم و دين و بررسي همه جانبه موضوع، طرحي جامع ارائه شود تا هم بتواند پاسخ گوي نياز غريزي باشد و هم به فساد و بي بند و باري منجر نگردد و از نظر فكري و فرهنگي نيز قابل فهم و قابل قبول ميان توده مردم باشد.

راهكارهاي فرهنگ سازي در محيط دانشگاهي را بيان نماييد.

پرسش

راهكارهاي فرهنگ سازي در محيط دانشگاهي را بيان نماييد.

پاسخ

براي فرهنگ سازي در يك محيط ابتدا بايد فرهنگ مورد نظر را به صورت كامل شناخت و نسبت به مباني اعتقادي و علمي آن آگاهي كسب كرد، زيرا لازمه نشر و اشاعه يك فرهنگ آن است كه ابتدا آن فرهنگ و مباني آن را بشناسيم و به آن معتقد بوده و ايمان داشته باشيم ، نيز با تصميم و اراده جدي به پيامد آن عمل كنيم، آن گاه براي تبليغ و انتشار و گسترش آن تلاش نماييم. در واقع اگر هر كسي به آيين و آداب و رسوم فرهنگ مورد نظر پايبند باشد، موجب ترويج و نشر آن فرهنگ مي شود. بنابراين راهكارهاي زير به طور كلي توصيه مي شود:

1 - نسبت به فرهنگ مورد نظر بايد به صورت مشخص آگاهي كسب شود.

2 - با دقت، تأمل، مطالعه و تحقيق ايمان خود را به آن فرهنگ تقويت و تعميق بخشند.

3 - راهكارهاي تحقق و دست يابي به اهداف فرهنگي را با مطالعه و تفكر و جلسات مشورتي و بحث و تبادل نظر مشخص كنند (اهداف عيني، قابل تعريف و اندازه گيري، نه كلي و مبهم و نامعلوم).

4- سعي شود هدف كلي را به اهداف جزئي تر و به صورت مرحله به مرحله تجزيه نماييند.

5 - با مشخص شدن شيوة اجراي كار و دست يابي به اهداف با توكل بر خدا كار را به تدريج آغاز كنند و ضمن آن كه خود صميمانه به آنها عمل مي كنند با روش هاي پسنديده ديگران را نيز تشويق و ترغيب نماييد. به عنوان مثال براي گسترش فرهنگ اسلامي:

1

- ابتدا اعتقاد و ايمان خود به اسلام و اعتقادات ديني اسلامي را تقويت كنيد.

2 - مظاهر فرهنگ و تمدن اسلامي را مشخص كنيد مثل: اعتقادات صحيح، نماز، حجاب، احكام شرعي،

شكل روابط فردي و اجتماعي، اخلاق اسلامي و...

3 - پيدا كردن راهكارهاي عملي براي اجرا و ترويج هر يك از آن اهداف مشخص شده مثلاً : براي گسترش اعتقادات صحيح اسلامي در محيط خود چه كارهايي مي توانيم انجام دهيم؟

- تشويق و ترغيب افراد به مطالعه و در اختيار گذاشتن منابع صحيح و مورد پسند.

- برگزاري جلسات سخنراني به مناسبت هاي مختلف.

- برگزاري كلاس هاي عقيدني .

- برگزاري جلسات پرسش و پاسخ با حضور افراد متبحر.

- تشكيل گروه هاي مطالعاتي و جلسات بحث و بررسي چند نفري.

- مسابقه كتاب خواني و مقاله نويسي در موضوعات ريز معرفي شده.

4 - اجراي يك يك راه هاي به دست آمده.

5 - امتحان و ارزيابي نمودن هر يك از راه ها .

6 - تشويق و پاداش دادن به افرادي كه در ارزيابي امتياز بالا آورند.

تلفن مستقيم: 7743183 و 94-7743189 0251 -

21

علل دين گريزي و افول فرهنگي جوانان و نسل امروز چيست؟

پرسش

علل دين گريزي و افول فرهنگي جوانان و نسل امروز چيست؟

پاسخ

از چند جنبه مي توان پرسش را بررسي كرد:

1 - آيا واقعاً گرايش به مذهب ميان جوانان كم شده است.

2 - به فرض اثبات مدعا ، علل آن چيست؟

3 - راه هاي رويارويي با آن كدام است.

ملاك كمتري و بيشتري؟

"كمتر شدن" در پرسش با چه زماني مقايسه شده است؟ آيا نسبت به پيش از انقلاب يا پس از پيروزي؟ سال هاي مربوط به دوران جنگ هشت ساله؟ هر وضعيتي پاسخ خود را دارد.

اگر گفته شود نسبت به پيش از انقلاب ، معلوم مي شود پرسشگر محترم از اوضاع ايران در پيش از انقلاب و "فرهنگ شدن فساد اجتماعي" در عرصه هاي مختلف اطلاع صحيحي ندارد.

كافي است بدانيد براي مبارزه به اصطلاح علمي با اسلام و شستشوي مغزي و فكري جوانان، از يك سو ماركسيسم و كمونيسم را تبليغ كردند و آن را نشانه روشنفكري شرقي شمردند. از ديگر سو ، تفكر جدايي دين از سياست و قرار دادن دين در مقابل علم و صنعت و پيشرفت و تمدن ، ملاك روشنفكري غربي به حساب مي آمد. در واقع تفكر غربي و شرقي دو تيغة قيچي بودند و هر دو يك هدف را دنبال مي كردند و آن ضديت و مخالفت با دين اسلام و مظاهر ديني بود. قشر عظيمي از جوانان جامعه گرفتار يكي از اين دو تفكر بودند.

از سويي ديگر با گسترش و ترويج فساد و فحشا از طريق كاباره ها ، سينماها، فيلم ها و تئاترها ، نيز تجويز تأسيس رسمي و علني روپي گري، عشرتكده ها و شهرك هاي فحشا و

مشروب فروشي ها ، نيز به كارگيري مطبوعات، راديو و تلويزيون به تضعيف اعتقادات ديني و مبارزة عملي با احكام اسلام ، برخاسته بودند.

پيروزي انقلاب با تكيه بر فرهنگ اسلام، نوري بود ميان ظلمات درهم تنيدة آن روزگار.

پس چگونه مي توان وضعيت دين گرايي جوانان امروز را با پيش از انقلاب مقايسه كرد؟

وضعيت غير عادي پس از انقلاب

پس از پيروزي انقلاب و فرو ريختن كاخ سلطنت دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهي ، اكثر مردم به مقتضاي "الناس علي دين ملوكهم" افكار و عقايد ، سيره و روش رهبران انقلاب را پيش گرفتند. جوانان نيز به مقتضاي تنوع و تجدد طلبي و عدالت خواهي و ستم ستيزي شان از يك سو، شور و نشاط برخاسته از احساسات و عواطف سني و جواني از ديگر سو، به رودخانه انقلاب پيوستند.

اين حركت و گرايش مردمي به انقلاب ، اگر چه ميان گروهي عظيم از توده ها بر پاية شناخت و معرفت بود، ليكن ميان همه اقشار حامي انقلاب آگاهي نبود، بلكه مبتني بر آگاهي سطحي و اجمالي از اوضاع سياسي و اجتماعي و فرهنگي جامعه يا شناخت غير تحقيقي و ابتدايي فطري از دين بود. با بروز جنگ تحميلي و شكوفايي "روح حماسي" و فراگير شدن "عرفان گرايي و معنويت" فضا و زمينة مساعدي براي خودسازي و روگردان شدن از مجالس بزم پيش از انقلاب و رو آوردن به ميادين رزم فراهم شد، از اين رو هر چه از دوران جنگ فاصله مي گيريم، به بيان ديگر: هر چه از حماسه و عرفان و بسترهاي مهيا براي خودسازي و غلبة احساسات و عواطف فاصله مي گيريم،

احساس (1) مي شود كه گرايش به مظاهر مذهب مانند شركت در نماز جمعه و جماعت كم رنگ تر شده است.

علاوه بر آن چه ذكر شد، عوامل ديگر نيز باعث افزايش گسست از ارزش ها و گرايش نوجوانان و جوانان به سمت و سوي رفتارهاي غير مذهبي گرديده است كه از يك نگاه مي توان آن ها را به سه دسته تقسيم كرد:

أ) عوامل طبيعي و تكويني

رشد تدريجي جسماني و بروز غرايز جنسي، موجب ظهور تحولات دروني و دگرگوني هايي در اخلاق و رفتار و روان مي گردد، در نتيجه علاقه به ديدن صحنه هاي تحريك كننده، تمايلات جنسي، خواندن

داستان هاي عشقي و جنايي و پليسي تشديد مي شود، كه اگر كنترل و هدايت نشود، و در مسير طبيعي و

تكويني اش قرار نگيرد و طبق مقررات ديني و قانوني ارضا نشود، زمينه براي انحرافات اخلاقي و پيدايش مشكلات رواني و عقده هاي سرخورده فراهم مي گردد. و آن گاه به صورت بزهكاري هاي اجتماعي و جرايم اخلاقي، خودفروشي و از دست دادن عزت و عفت نفساني ظاهر مي شود.

ب) ضعف برخوردها و عملكردها و فقدان مديريت كارآمد داخلي

عوامل تكويني و تمايلات طبيعي انسان نيازمند هدايت و راهنمايي در مسير بالندگي و رشد است تا بتواند به كمال شايستة خويش و مقام انسانيت برسد. در غير اين صورت آدمي به يك موجود مسخ شده تبديل

مي گردد. به ديگر بيان: بي توجهي به تربيت و هدايت استعدادهاي طبيعي باعث مي شود كه "فرصت ها" به جاي بهينه سازي به سوي تبهكاري سوق داده شود ، كه سبب كم رنگ شدن و كم رغبتي برخي جوانان به

مسايل معنوي و ارزشي شود. از آن جمله مي توان به امور زير اشاره كرد.

1 - برخوردهاي نامناسب خانواده والدين و اطرافيان ، معلمان و اولياي مدرسه،

2 - فعاليت چشمگير عناصر وابسته به بيگانه و فرهنگ غير خودي در عرصة مطبوعات كشور و ايجاد جو ناسالم در جامعه و تحريك آن به سوي جرم آفريني،

3 - حركت ها و رفتارها و برخوردهاي ناصحيح برخي دستگاه هاي اجرايي و قضايي و قانونگذاري،

4 - انتصاب افراد ناكارآمد و فاقد مديريت و نداشتن روح تعاون و دلسوزي اسلامي ، نيز حاكميت فاميل سالاري و حزب و جناح سالاري در برخي از نهادهاي حكومت به جاي شايسته سالاري،

5 - اختلافات جنايي و سليقه اي در مسايل سياسي و اجتماعي و فرهنگي و اقتصادي و...،

6 - فقر و تهيدستي جوانان و خانوادة آنان و حل نشدن بسياري از مشكلات اشتغال، مسكن و رفاه و ازدواج،

نيز عدم اجراي ارزش هاي اسلامي و ديني در جامعه مانند عدالت اجتماعي و مبارزه با مظاهر فساد، همچنين ترويج آزادي هاي لجام گسيخته كه حتي برخي از آن در غرب نيز وجود ندارد،

7 - دوري نسل سوم از تاريخ و پيشينة انقلاب و ناآگاهي از عوامل و ارزش ها و اهدافي كه انقلاب را پديد آورد،

8 - جدي نگرفتن خطرها و تهاجم فرهنگي و توهم پنداشتن آن.

ج) تهاجم فرهنگي دشمنان خارجي

هر هجوم و تهاجمي هدف معيّن ، شيوه و شكل خاص ابزارهاي ويژه ، نيرو و نفرات انساني به خصوص دارد.

پرداختن به سه عامل ذكر شده در حوصله اين پاسخ نيست اما يادآوري اين نكته لازم است:

پيروزي انقلاب اسلامي ( كه در

حقيقت پيروزي اسلام بر كفر جهاني بود) به دنيا نشان داد كه "دين" به خصوص "اسلام" مي تواند به عنوان يك قدرت سياسي و حكومتي عليه زورمداران و زرپرستان قد علم كند. ظهور اين قدرت موجب شد دنياگرايان در انديشة مقابله با آن برآيند، آن را براندازند و نابود كنند، يا جلوي گسترش و صدور انقلاب را بگيرند ، يا آن را از درون از كارآيي و نيل به اهداف ساقط كنند.

ايجاد آشوب ها و درگيري هاي داخلي، تحريك صدام براي جنگ از خارج ، تحريم هاي اقتصادي و نظامي، استفاده از ابزارهايي چون شوراي امنيت سازمان ملل و حقوق بشر و عفو بين الملل و... همه براي تحقق گام اوّل و دوم بود.

چون در آن دو گام نتوانستند توفيق حاصل كنند، درصدد دگرگون كردن فرهنگي و به تعبير رهبر معظم انقلاب "شبيخون فرهنگي" برآمدند.

پيچيده ترين و خطرناك ترين حركت تهديد كنندة انقلاب و دين و ارزش هاي معنوي، تهاجم فرهنگي است. دشمن براي نيل به اين هدف شوم از همة فرصت هاي داخلي و خارجي استفاده مي كند.

علاوه بر راه اندازي ده ها ايستگاه راديويي و تلويزيوني و ماهواره ها و انتشار كتاب و روزنامه و ساير وسائل ارتباطي، نيز به استخدام در آوردن خبرگزاري هاي مهم جهان و دستگاه هاي جاسوسي، به سراغ طيف هاي مخالف انقلاب و كساني كه با نظام و حاكميت مشكل دارند، هم چنين روشنفكراني رفتند كه تا حدودي تمايل مذهبي داشتند و مي توانستند در اين طرح استعمارگران را كمك نمايند و آگاهانه يا ناآگاهانه ، مستقيم يا با واسطه ، مجري سياست قدرت ها باشند و با

استفاده از شيوه هاي متفاوت و ارائه نظريه هاي ديكته شده، به جنگ فرهنگي با انقلاب برخيزند.

در ذيل به برخي از "نظريه ها و شيوه هاي جنگ فرهنگي" اشاره مي شود:

1 - سياست به كارگيري مذهب عليه مذهب و ايجاد يا تشديد اختلاف ديني و مذهبي،

2 - راه اندازي جنگ علم و دين يا تقابل تمدن با تديّن،

3 - القاي شبهات و طرح نظريه ها و پرسش هايي براي تضعيف باوري هاي ديني و قداست زدايي،

4 - القاي عدم كارآيي دين در عرصه اجتماعي و ناكارآمدي آن در حل مشكلات سياسي و اجتماعي.

5 - القاي پاسخگو نبودن دين و باورهاي سنتي به بسياري از مسايل و نيازهاي انسان معاصر و اين كه دين و باورها و احكام و آيات آن مربوط به گذشته است، نه براي زمان حاضر.

6 - به كارگيري ابزارهايي مانند ماهواره و اينترنت و... نيز تأكيد بر نيازهاي غريزي انسان ها و موجّه جلوه دادن آزادي هاي بي حد و حصر جنسي و اين كه اين امور حق بشر است و انسان بايد بتواند به هر شكلي خواست از آن استفاده كند.

7 - بزرگ نمايي برخي از مشكلات سياسي، اقتصادي و اجتماعي كه در جامعه وجود دارد و ربط و پيوند دادن آنها با اعتقادات و باورهاي ديني.

از تظاهر تا واقعيت

با توجه به حجم گستردة آفات ارزش هاي ديني كه به آن اشاره شد ، اگر مي بينيم برخي از جوانان از جهت ظاهري و رفتاري به اين سو و آن سو كشيده مي شوند، مفهومش اين نيست كه از بعد اعتقادي و نظري نيز استحاله و تهي شده اند، اگر

چه ممكن است در برخي از آنان كه از اوّل ماية ديني و هويت فرهنگي ضعيفي داشته اند چنين باشد، اما بحمداله وضعيت ظاهري و رفتاري نامطلوب اكثر اين دسته از جوانان، امري گذري و موقتي است.

نظر خواهي ها و آمارها اين مطلب را تأييد مي كند. مضافاً حضور همان جوانان در گردهماي مذهبي تاسوعا و عاشورا، شب هاي قدر ماه رمضان، حرم امامان و امام زاده ها، حضور در اعتكاف ها و هم چنين حضور در صحنه هايي كه نياز به فداكاري و ايثار بوده، دليل اين مدعا است. به علاوه ، جوانان زيادي در محيط هاي علمي و دانشگاهي و غير آن هستند كه كه عملاً به اسلام و ظواهر ديني پايبند مي باشند.

به تحليل نگرش ها و گرايش هاي ديني جوانان كه از نتايج تحقيقي تحت عنوان گرايش هاي ديني جوان اخذ شده توجه كنيد.

گرايش هاي ديني (دينداري) 1522 دانشجو در 20 دانشگاه كشور سال 1380

1) 82 درصد دانشجويان به مسلمان بودن خود افتخار مي كنند. (كاملاً موافق و موافق)

2 ) 16 درصد دانشجويان خود را از نظر مذهبي، ضعيف و غير مذهبي معرفي كرده اند.

3 ) 11 درصد دانشجويان پدر و مادر خود را از نظر مذهبي، ضعيف و غير مذهبي معرفي كرده اند.

4 ) 80 درصد دانشجويان نقش خداوند را در زندگي بسيار مهم دانسته اند و 13 درصد نيز نقش خداوند را در زندگي مهم ارزيابي كرده اند.

5 ) 43 درصد دانشجويان خود را مسلمان عادي دانسته اند. 28 درصد نوانديش، 16 درصد انقلابي و 5/2 درصد خود را مسلمان شناسنامه اي معرفي كرده اند.(شناسنامه اي كمترين نشانه

ي مسلماني)

6 ) 97 درصد دانشجويان در مورد اعتقاد به خداوند كاملاً موافق و موافقند.

7 ) 95 درصد دانشجويان اعتقاد دارند قرآن كلام خدا و راهنماي سعادت بشر است. (كاملاً موافق و موافق)

8 ) 91 درصد دانشجويان اعتقاد دارند روز جزا، بهشت و دوزخ، حقيقت انكار ناپذير است. (كاملاً موافق و موافق)

9 ) 88 درصد دانشجويان اعتقاد دارند ظهور حضرت مهدي (عج) و عده اي انكار ناپذير الهي است. (كاملاً موافق و موافق)

10 ) 87 درصد دانشجويان اعتقاد دارند خداوند حاضر و ناظر زندگي آنهاست.

11 ) 80 درصد دانشجويان گاهي اوقات از خداوند براي جبران بعضي از خطاها كمك خواسته اند.

12 ) 71 درصد دانشجويان گفته اند هر روز نماز مي خوانند. 10 درصد بيشتر روزها و بقيه يا نماز نمي خوانند و يا به ندرت نماز مي خوانند .

13 ) 73 درصد دانشجويان گفته اند همه ي روزهاي ماه رمضان را روزه مي گيرند.

14 ) 57 درصد دانشجويان گفته اند يا در نماز جماعت شركت نمي كنند و يا به ندرت شركت مي كنند.

15 ) 85 درصد دانشجويان گفته اند يا در نماز جماعت شركت نمي كنند و يا به ندرت شركت مي كنند.

16 ) در سال 1375 يك تحقيق نشان داد كه 90 درصد دانش آموزان اصلاً در نماز جمعه شركت نمي كنند.)

17 ) در سال 1353 يك تحقيق نشان داده است كه 26 درصد مردم در نماز جماعت شركت كرده اند. همين تحقيق در سال 1379 فقط 6 درصد از مردم در نماز جماعت شركت كرده اند.

18 ) 60 درصد دانشجويان اعتقاد دارند كه امر به معروف و نهي از منكر در

زندگي اجتماعي تقليل پيدا كرده است.

منبع تحقيق:

در هفته نامه ي فرهنگ، پژوهش (1383) شماره ي 158.

حسين سراج زاده، فرهنگ پژوهش (1383) ، تحليلي بر نگرش ها و گرايش هاي ديني جوانان و نوجوانان ، شماره 158، ص 11 - 10.

چرا گرايش به مذهب ميان جوانان كم شده است؟

پرسش

چرا گرايش به مذهب ميان جوانان كم شده است؟

پاسخ

از چند جنبه مي توان پرسش را بررسي كرد:

1 - آيا واقعاً گرايش به مذهب ميان جوانان كم شده است.

2 - به فرض اثبات مدعا ̠علل آن چيست؟

3 - راه هاي رويارويي با آن كدام است.

ملاك كمتري و بيشتري؟

"كمتر شدن" در پرسش با چه زماني مقايسه شده است؟ آيا نسبت به پيش از انقلاب يا پس از پيروزي؟ سال هاي مربوط به دوران جنگ هشت ساله؟ هر وضعيتي پاسخ خود را دارد.

اگر گفته شود نسبت به پيش از انقلاب ، معلوم مي شود پرسشگر محترم از اوضاع ايران در پيش از انقلاب و "فرهنگ شدن فساد اجتماعي" در عرصه هاي مختلف اطلاع صحيحي ندارد.

كافي است بدانيد براي مبارزه به اصطلاح علمي با اسلام و شستشوي مغزي و فكري جوانان، از يك سو ماركسيسم و كمونيسم را تبليغ كردند و آن را نشانه روشنفكري شرقي شمردند. از ديگر سو ، تفكر جدايي دين از سياست و قرار دادن دين در مقابل علم و صنعت و پيشرفت و تمدن ، ملاك روشنفكري غربي به حساب مي آمد. در واقع تفكر غربي و شرقي دو تيغة قيچي بودند و هر دو يك هدف را دنبال مي كردند و آن ضديت و مخالفت با دين اسلام و مظاهر ديني بود. قشر عظيمي از جوانان جامعه گљXʘǘѠيكي از اين دو تفكر بودند.

از سويي ديگر با گسترش و ترويج فساد و فحشا از طريق كاباره ها ، سينماها، فيلم ها و تئاترها ، نيز تجويز تأسيس رسمي و علني روپي گري، عشرتكده ها و شهرك هاي فحشا و مشروب فروشي ها ،

نيز به كارگيري مطبوعات، راديو و تلويزيون به تضعيف اعتقادات ديني و مبارزة عملي با احكام اسلام ، برخاسته بودند.

پيروزي انقلاب با تكيه بر فرهنگ اسلام، نوري بود ميان ظلمات درهم تنيدة آن روزگار.

پس چگونه مي توان وضعيت دين گرايي جوانان امروز را با پيش از انقلاب مقايسه كرد؟

وضعيت غير عادي پس از انقلاب

پس از پيروزي انقلاب و فرو ريختن كاخ سلطنت دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهي ، اكثر مردم به مقتضاي "الناس علي دين ملوكهم" افكار و عقايد ، سيره و روش رهبران انقلاب را پيش گرفتند. جوانان نيز به مقتضاي تنوع و تجدد طلبي و عدالت خواهي و ستم ستيزي شان از يك سو، شور و نشاط برخاسته از احساسات و عواطف سني و جواني از ديگر سو، به رودخانه انقلاب پيوستند.

اين حركت و گرايش مردمي به انقلاب ، اگر چه ميان گروهي عظيم از توده ها بر پاية شناخت و معرفت بود، ليكن ميان همه اقشار حامي انقلاب آگاهي نبود، بلكه مبتني بر آگاهي سطحي و اجمالي از اوضاع سياسي و اجتماعي و فرهنگي جامعه يا شناخت غير تحقيقي و ابتدايي فطري از دين بود. با بروز جنگ تحميلي و شكوفايي "روح حماسي" و فراگير شدن "عرفان گرايي و معنويت" فضا و زمينة مساعدي براي خودسازي و روگردان شدن از مجالس بزم پيش از انقلاب و رو آوردن به ميادين رزم فراهم شد، از اين رو هر چه از دوران جنگ فاصله مي گيريم، به بيان ديگر: هر چه از حماسه و عرفان و بسترهاي مهيا براي خودسازي و غلبة احساسات و عواطف فاصله مي گيريم، احساس (1) مي شود

كه گرايش به مظاهر مذهب مانند شركت در نماز جمعه و جماعت كم رنگ تر شده است.

علاوه بر آن چه ذكر شد، عوامل ديگر نيز باعث افزايش گسست از ارزش ها و گرايش نوجوانان و جوانان به سمت و سوي رفتارهاي غير مذهبي گرديده است كه از يك نگاه مي توان آن ها را به سه دسته تقسيم كرد:

أ) عوامل طبيعي و تكويني

رشد تدريجي جسماني و بروز غرايز جنسي، موجب ظهور تحولات دروني و دگرگوني هايي در اخلاق و رفتار و روان مي گردد، در نتيجه علاقه به ديدن صحنه هاي تحريك كننده، تمايلات جنسي، خواندن

داستان هاي عشقي و جنايي و پليسي تشديد مي شود، كه اگر كنترل و هدايت نشود، و در مسير طبيعي و

تكويني اش قرار نگيرد و طبق مقررات ديني و قانوني ارضا نشود، زمينه براي انحرافات اخلاقي و پيدايش مشكلات رواني و عقده هاي سرخورده فراهم مي گردد. و آن گاه به صورت بزهكاري هاي اجتماعي و جرايم اخلاقي، خودفروشي و از دست دادن عزت و عفت نفساني ظاهر مي شود.

ب) ضعف برخوردها و عملكردها و فقدان مديريت كارآمد داخلي

عوامل تكويني و تمايلات طبيعي انسان نيازمند هدايت و راهنمايي در مسير بالندگي و رشد است تا بتواند به كمال شايستة خويش و مقام انسانيت برسد. در غير اين صورت آدمي به يك موجود مسخ شده تبديل

مي گردد. به ديگر بيان: بي توجهي به تربيت و هدايت استعدادهاي طبيعي باعث مي شود كه "فرصت ها" به جاي بهينه سازي به سوي تبهكاري سوق داده شود ، كه سبب كم رنگ شدن و كم رغبتي برخي جوانان به مسايل معنوي و ارزشي

شود. از آن جمله مي توان به امور زير اشاره كرد.

1 - برخوردهاي نامناسب خانواده والدين و اطرافيان ، معلمان و اولياي مدرسه،

2 - فعاليت چشمگير عناصر وابسته به بيگانه و فرهنگ غير خودي در عرصة مطبوعات كشور و ايجاد جو ناسالم در جامعه و تحريك آن به سوي جرم آفريني،

3 - حركت ها و رفتارها و برخوردهاي ناصحيح برخي دستگاه هاي اجرايي و قضايي و قانونگذاري،

4 - انتصاب افراد ناكارآمد و فاقد مديريت و نداشتن روح تعاون و دلسوزي اسلامي ، نيز حاكميت فاميل سالاري و حزب و جناح سالاري در برخي از نهادهاي حكومت به جاي شايسته سالاري،

5 - اختلافات جنايي و سليقه اي در مسايل سياسي و اجتماعي و فرهنگي و اقتصادي و...،

6 - فقر و تهيدستي جوانان و خانوادة آنان و حل نشدن بسياري از مشكلات اشتغال، مسكن و رفاه و ازدواج،

نيز عدم اجراي ارزش هاي اسلامي و ديني در جامعه مانند عدالت اجتماعي و مبارزه با مظاهر فساد، همچنين ترويج آزادي هاي لجام گسيخته كه حتي برخي از آن در غرب نيز وجود ندارد،

7 - دوري نسل سوم از تاريخ و پيشينة انقلاب و ناآگاهي از عوامل و ارزش ها و اهدافي كه انقلاب را پديد آورد،

8 - جدي نگرفتن خطرها و تهاجم فرهنگي و توهم پنداشتن آن.

ج) تهاجم فرهنگي دشمنان خارجي

هر هجوم و تهاجمي هدف معيّن ، شيوه و شكل خاص ابزارهاي ويژه ، نيرو و نفرات انساني به خصوص دارد.

پرداختن به سه عامل ذكر شده در حوصله اين پاسخ نيست اما يادآوري اين نكته لازم است:

پيروزي انقلاب اسلامي ( كه در حقيقت پيروزي اسلام بر

كفر جهاني بود) به دنيا نشان داد كه "دين" به خصوص "اسلام" مي تواند به عنوان يك قدرت سياسي و حكومتي عليه زورمداران و زرپرستان قد علم كند. ظهور اين قدرت موجب شد دنياگرايان در انديشة مقابله با آن برآيند، آن را براندازند و نابود كنند، يا جلوي گسترش و صدور انقلاب را بگيرند ، يا آن را از درون از كارآيي و نيل به اهداف ساقط كنند.

ايجاد آشوب ها و درگيري هاي داخلي، تحريك صدام براي جنگ از خارج ، تحريم هاي اقتصادي و نظامي، استفاده از ابزارهايي چون شوراي امنيت سازمان ملل و حقوق بشر و عفو بين الملل و... همه براي تحقق گام اوّل و دوم بود.

چون در آن دو گام نتوانستند توفيق حاصل كنند، درصدد دگرگون كردن فرهنگي و به تعبير رهبر معظم انقلاب "شبيخون فرهنگي" برآمدند.

پيچيده ترين و خطرناك ترين حركت تهديد كنندة انقلاب و دين و ارزش هاي معنوي، تهاجم فرهنگي است. دشمن براي نيل به اين هدف شوم از همة فرصت هاي داخلي و خارجي استفاده مي كند.

علاوه بر راه اندازي ده ها ايستگاه راديويي و تلويزيوني و ماهواره ها و انتشار كتاب و روزنامه و ساير وسائل ارتباطي، نيز به استخدام در آوردن خبرگزاري هاي مهم جهان و دستگاه هاي جاسوسي، به سراغ طيف هاي مخالف انقلاب و كساني كه با نظام و حاكميت مشكل دارند، هم چنين روشنفكراني رفتند كه تا حدودي تمايل مذهبي داشتند و مي توانستند در اين طرح استعمارگران را كمك نمايند و آگاهانه يا ناآگاهانه ، مستقيم يا با واسطه ، مجري سياست قدرت ها باشند و با استفاده از شيوه هاي

متفاوت و ارائه نظريه هاي ديكته شده، به جنگ فرهنگي با انقلاب برخيزند.

در ذيل به برخي از "نظريه ها و شيوه هاي جنگ فرهنگي" اشاره مي شود:

1 - سياست به كارگيري مذهب عليه مذهب و ايجاد يا تشديد اختلاف ديني و مذهبي،

2 - راه اندازي جنگ علم و دين يا تقابل تمدن با تديّن،

3 - القاي شبهات و طرح نظريه ها و پرسش هايي براي تضعيف باوري هاي ديني و قداست زدايي،

4 - القاي عدم كارآيي دين در عرصه اجتماعي و ناكارآمدي آن در حل مشكلات سياسي و اجتماعي.

5 - القاي پاسخگو نبودن دين و باورهاي سنتي به بسياري از مسايل و نيازهاي انسان معاصر و اين كه دين و باورها و احكام و آيات آن مربوط به گذشته است، نه براي زمان حاضر.

6 - به كارگيري ابزارهايي مانند ماهواره و اينترنت و... نيز تأكيد بر نيازهاي غريزي انسان ها و موجّه جلوه دادن آزادي هاي بي حد و حصر جنسي و اين كه اين امور حق بشر است و انسان بايد بتواند به هر شكلي خواست از آن استفاده كند.

7 - بزرگ نمايي برخي از مشكلات سياسي، اقتصادي و اجتماعي كه در جامعه وجود دارد و ربط و پيوند دادن آنها با اعتقادات و باورهاي ديني.

از تظاهر تا واقعيت

با توجه به حجم گستردة آفات ارزش هاي ديني كه به آن اشاره شد ، اگر مي بينيم برخي از جوانان از جهت ظاهري و رفتاري به اين سو و آن سو كشيده مي شوند، مفهومش اين نيست كه از بعد اعتقادي و نظري نيز استحاله و تهي شده اند، اگر چه ممكن است در

برخي از آنان كه از اوّل ماية ديني و هويت فرهنگي ضعيفي داشته اند چنين باشد، اما بحمداله وضعيت ظاهري و رفتاري نامطلوب اكثر اين دسته از جوانان، امري گذري و موقتي است.

نظر خواهي ها و آمارها اين مطلب را تأييد مي كند. مضافاً حضور همان جوانان در گردهماي مذهبي تاسوعا و عاشورا، شب هاي قدر ماه رمضان، حرم امامان و امام زاده ها، حضور در اعتكاف ها و هم چنين حضور در صحنه هايي كه نياز به فداكاري و ايثار بوده، دليل اين مدعا است. به علاوه ، جوانان زيادي در محيط هاي علمي و دانشگاهي و غير آن هستند كه كه عملاً به اسلام و ظواهر ديني پايبند مي باشند.

به تحليل نگرش ها و گرايش هاي ديني جوانان كه از نتايج تحقيقي تحت عنوان گرايش هاي ديني جوان اخذ شده توجه كنيد.

گرايش هاي ديني (دينداري) 1522 دانشجو در 20 دانشگاه كشور سال 1380

1) 82 درصد دانشجويان به مسلمان بودن خود افتخار مي كنند. (كاملاً موافق و موافق)

2 ) 16 درصد دانشجويان خود را از نظر مذهبي، ضعيف و غير مذهبي معرفي كرده اند.

3 ) 11 درصد دانشجويان پدر و مادر خود را از نظر مذهبي، ضعيف و غير مذهبي معرفي كرده اند.

4 ) 80 درصد دانشجويان نقش خداوند را در زندگي بسيار مهم دانسته اند و 13 درصد نيز نقش خداوند را در زندگي مهم ارزيابي كرده اند.

5 ) 43 درصد دانشجويان خود را مسلمان عادي دانسته اند. 28 درصد نوانديش، 16 درصد انقلابي و 5/2 درصد خود را مسلمان شناسنامه اي معرفي كرده اند.(شناسنامه اي كمترين نشانه ي مسلماني)

6 ) 97

درصد دانشجويان در مورد اعتقاد به خداوند كاملاً موافق و موافقند.

7 ) 95 درصد دانشجويان اعتقاد دارند قرآن كلام خدا و راهنماي سعادت بشر است. (كاملاً موافق و موافق)

8 ) 91 درصد دانشجويان اعتقاد دارند روز جزا، بهشت و دوزخ، حقيقت انكار ناپذير است. (كاملاً موافق و موافق)

9 ) 88 درصد دانشجويان اعتقاد دارند ظهور حضرت مهدي (عج) و عده اي انكار ناپذير الهي است. (كاملاً موافق و موافق)

10 ) 87 درصد دانشجويان اعتقاد دارند خداوند حاضر و ناظر زندگي آنهاست.

11 ) 80 درصد دانشجويان گاهي اوقات از خداوند براي جبران بعضي از خطاها كمك خواسته اند.

12 ) 71 درصد دانشجويان گفته اند هر روز نماز مي خوانند. 10 درصد بيشتر روزها و بقيه يا نماز نمي خوانند و يا به ندرت نماز مي خوانند .

13 ) 73 درصد دانشجويان گفته اند همه ي روزهاي ماه رمضان را روزه مي گيرند.

14 ) 57 درصد دانشجويان گفته اند يا در نماز جماعت شركت نمي كنند و يا به ندرت شركت مي كنند.

15 ) 85 درصد دانشجويان گفته اند يا در نماز جماعت شركت نمي كنند و يا به ندرت شركت مي كنند.

16 ) در سال 1375 يك تحقيق نشان داد كه 90 درصد دانش آموزان اصلاً در نماز جمعه شركت نمي كنند.)

17 ) در سال 1353 يك تحقيق نشان داده است كه 26 درصد مردم در نماز جماعت شركت كرده اند. همين تحقيق در سال 1379 فقط 6 درصد از مردم در نماز جماعت شركت كرده اند.

18 ) 60 درصد دانشجويان اعتقاد دارند كه امر به معروف و نهي از منكر در زندگي اجتماعي تقليل پيدا

كرده است.

منبع تحقيق:

در هفته نامه ي فرهنگ، پژوهش (1383) شماره ي 158.

حسين سراج زاده، فرهنگ پژوهش (1383) ، تحليلي بر نگرش ها و گرايش هاي ديني جوانان و نوجوانان ، شماره 158، ص 11 - 10.

چرا قوانين و مسايل مذهبي به صورت درست و منطقي به جوانان شناسانده نمي شود؟

پرسش

چرا قوانين و مسايل مذهبي به صورت درست و منطقي به جوانان شناسانده نمي شود؟

پاسخ

منظور از شناساندن به صورت منطقي چيست؟

اگر منظور "تبيين دين به صورت مستدل است كه مبتني بر تعاريفي باشد كه در علم منطق به عنوان "برهان" مطرح است، چنين كاري انجام گرفته، ولي اگر مقصود اين است كه چرا در معرفي دين "خوشايندسازي" نمي شود و با استفاده از هنر و ادبيات روز و ابزارهاي علمي و روان شناسي رشد جوان به شناساندن دين اقدام نمي گردد، عدم انجام اين موضوع به صورت كلي صادق نيست، زيرا صاحب نظران زيادي هستند كه اكنون در محيط دانشگاهي به نشر معارف اسلايم مي پردازند و در كار خود موفق بوده اند، ولي بايد اذعان كرد كوتاهي هاي زيادي در اين خصوص وجود دارد اما خوشبختانه حركت هاي مفيدي در اين زمينه انجام گرفته است.

در عين حال بايد توجه داشت كه بسياري از جوانان ، آشنا به مراكز و كتاب و نوشته هاي پرمحتوا كه به شناسايي درست و منطقي اقدام كرده اند، نمي باشند. يعني در واقع خود جوان بايد به دنبال تحقيق و بررسي عميق تر مسايل برآيد و به شناخت صحيح و منطقي از دين اقدام نمايد. آثار و نوشته هاي زيادي وجود دارد اما اعتقادات و باورها چيزي نيست كه به ديگران تزريق شود، بلكه بايد شخص، روح جستجو گر داشته باشد تا به مقصود دست يابد.

با وجود اين كه متأسفانه جوان هاي ما از اسلام روي گردان شده اند، چگونه با آن ها رفتار كنيم كه از مذهب زده نشوند و پايبند نماز شوند؟

پرسش

با وجود اين كه متأسفانه جوان هاي ما از اسلام روي گردان شده اند، چگونه با آن ها رفتار كنيم كه از مذهب زده نشوند و پايبند نماز شوند؟

پاسخ

در برخورد با جوانان نبايد همه كارهايي را كه از آنان سرمي زند و بزرگ ترها نمي پسندند، زشت بدانيم و با آنان مانند جنايتكاران و گناهكاران برخورد كنيم و آنان را بي دين بدانيم، چون بسياري از كارهاي آنها نشانه بي ديني نيست ، ولي ما تصور صحيحي از آنها نداريم. اگر كارهاي خلافي از آنان سر مي زند، مي توانيم با روشي صحيح و منطقي و با اخلاقي نيكو برخوردي صحيح و عاقلانه داشته باشيم تا از دين و معنويت زده نشوند. نقش خانواده ها در گرايش هاي مذهبي و غير مذهبي جوانان بسيار است، بلكه اساس و زيربناي ساختار رفتاري فرزندان، در خانواده ها شكل مي گيرد. از اين جهت در آيات و روايات نسبت به فرزندان و تربيت آنان سفارش هاي فراواني به پدران و مادران شده و بر تربيت صحيح آنان تأكيد شده است. رفتارها و اخلاق پدران و مادران تأثير مثبت يا منفي بر فرزندان دارد. اگر پدر و مادري گرايش مذهبي نداشته باشند، در اين كه با فرزندان آنان چگونه بايد برخورد شود تا عشق به مذهب در دل آنان شعله ور شود و به سوي حق و عدل تمايل پيدا كنند، شايد كاري بسيار مشكل باشد و ظرافت خاصي لازم دارد.

براي جذب جوانان به عنوان پدر و مادر لازم است:

1 _ اخلاق و رفتار شما عاقلانه و صحيح باشد. كج فكري، كوتاه بيني و كج خُلقي بازدارندگي دارد و از تاثير گفتارها و نصايح شما مي كاهد.

2 _ شما بايد براي جوان جذابيت داشته باشيد

تا سخنان و رفتار شما براي او مؤثر و الگو باشد.

3 _ استفاده از آيات قرآن و احاديث مناسب و نقل روش و سيره پيامبر (ص) و اميرالمؤمنين (ع) و بزرگان اگر به طور صحيح انجام شود، تأثير بسياري در جذب آنان دارد. امام رضا(ع) فرمود: انّ الناس لو علموا محاسن كلامنا لإ تتبعونا؛(1) اگر مردم زيبايي هاي كلام ما را بدانند، از ما پيروي مي كنند." شخصي به نام خيثمه مي گويد: بر امام باقر(ع) وارد شدم. حضرت فرمود: اي خيثمه! شيعيان ما محبّت در دلشان افكنده مي شود و آنان ما را دوست دارند، در حالي كه ما را نديده و كلام ما را نشنيده اند. اگر آنان ما را ببينند و كلام ما را بشنوند، بر هدايت آنان افزوده مي شود". (2) از امام رضا(ع) نقل شده است: تقوا و ورع را مراعات كنيد. امانت دار و راستگو باشيد. نسبت به همسايه ها خوشرفتار باشيد. اين ها چيزهايي است كه محمد(ص) بدان ها سفارش كرده است. در بين مردم نماز را برپا كنيد و به ديدار خويشان خود برويد و به عيادت مريضان برويد. در تشييع جنازه ها شركت كنيد. زينت ما باشيد و باعث زشتي و وهن ما نباشيد. ما را پيش چشم مردم، بد جلوه ندهيد و باعث نشويد كه مردم به ما بدبين شوند".(3) حُسن خلق و رفتار زيبا نقش مؤثري در جذب ديگران مخصوصاً جوانان دارد و آنان را به اسلام و رفتار اسلامي جذب مي كند. معاشرت با خانواده هاي مذهبي به خصوص معاشرت با خوبان بسيار مؤثر است.

در صورتي كه نوع برخورد با جوانان را براي جذب به باورهاي ديني و واجبات و تكاليف ، از زاويه فريضه ديني امر به معروف نگاه كنيم،

در پاسخ مي گوييم:

امر به معروف و نهي از منكر مسئوليت بزرگي است كه بايد با ظرافت خاص انجام گيرد. طبيعي است كه اگر اين فريضة الهي به طور شايسته عملي نگردد، چه بسا اثر معكوس خواهد داشت. از اين رو اسلام آداب خاصي را براي امر به معروف و نهي از منكر در نظر گرفته است كه مهم ترين آن ها عبارتند از:

1_ حُسن برخورد:

قرآن مجيد خطاب به پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد: "اي پيغمبر! به بندگانم بگو كه با مردم با نيكوترين وجه صحبت نمايند".(4) خداوند از حضرت موسي (ع) مي خواهد با فرعوني كه ادعاي خدايي دارد با نرمي و ملاطفت تكلم كند و به ايشان بگويد: آيا ميل داري كه پاكيزه شوي؟ آيا مي خواهي تو را به راه خداوند هدايت كنم تا به درگاه او خاشع شوي؟(5)

هرگز نمي توان با خشم و خشونت، جواني را از گناه باز داشت. روح جوان بسيار آسيب پذير است و در برابر برخورد قهر آميز و اكنش نشان مي دهد، از اين رو بايد مواظب بود تا لطمه اي به شخصيت افراد وارد نشود. استفاده از جملاتي مانند "اين عمل در شأن شما نيست" و "شأن شما بالاتر از اين ها است"، "شما سرمايه هاي اين مملكت هستيد و جامعه و تاريخ به شما اميد دارد" بسيار مؤثر است. امام خميني در اين باره مي گويد: سزاوار است آمر به معروف و ناهي از منكر، در امر و نهي خود و مراتب انكارش، چون طبيبي دلسوز و پدري مهربان كه مصلحت مرتكب را رعايت مي كند باشد و انكارش بر او خصوصاً و بر امت

عموماً لطف و رحمت باشد.(6)

2_ جلب اعتماد: امر به معروف و نهي از منكر در صورتي با موفقيت انجام مي گيرد كه اعتماد طرف مقابل جلب شود. بدون جلب اعتماد نمي توان در شخصي نفوذ كرد، از اين رو امام علي(ع) مي فرمايد: "دل هاي مردم وحشي است، پس هر كسي بتواند با آن ها الفت برقرار كند، به او روي خواهند آورد". (7) براي اين كار بايد به خطاكار شخصيت داد و از به كار بردن الفاظ تحقير آميز خودداري كرد.

3_ در نظر گرفتن وضع روحي و رواني:

در اجراي صحيح امر به معروف و نهي از منكر بايد شرايط مخاطب را در نظر گرفت. اگر عصباني است نمي توان نصيحت كرد. امام علي(ع) مي فرمايد "براي دل هاي آدميان، علاقه و اقبال و گاهي تنفر و ادبار است. هنگامي كه مي خواهيد كاري را انجام دهيد از طريق علاقة اشخاص وارد شويد زيرا هنگامي كه كسي را مجبور بر كاري كنيد نابينا مي شود".(8) يعني خود را به كوري و كري مي زند.

4_ محترم شمردن عقايد افراد: دختر خانمي كه لباس مبتذل پوشيده و يا جواني كه سر و وضع خاصي دارد، اين ها را ارزش تلقي مي كند و نشانة شخصيت مي داند. اگر چه از ديد ما اين نظريه باطل است اما بايد توجه داشت كه توهين كردن به عقيده و نظر آن ها توهين به همة وجودشان خواهد بود. از اين رو اسلام به مسلمانان دستور مي دهد كه از توهين كردن به بت پرست ها خودداري كنند.(9)

پي نوشت ها :

1 . بحارالانوار، ج 2، ص 30.

2 . همان، ج

24 ، ص 151.

3 . همان، ج 78، ص 348.

4 . اسراء (17) آية 53.

5 . نازعات، آية 18 و 19.

6 . تحرير الوسيله، ج1، ص 481.

7 . نهج البلاغه، قصار 47.

8 . نهج البلاغه، قصار 193.

9 . انعام( 6) آية 108.

چ_ه عامل و يا عواملى سبب شده است كه گروهى از جوانان از شركت در مجامع دينى خوددارى كنند ؟ اين مشكل را از چه راهى بايد حل كرد و براى توجه دادن جوانان به مجامع دينى , چه راهى را بايد انتخاب نمود ؟

پرسش

چ_ه عامل و يا عواملى سبب شده است كه گروهى از جوانان از شركت در مجامع دينى خوددارى كنند ؟ اين مشكل را از چه راهى بايد حل كرد و براى توجه دادن جوانان به مجامع دينى , چه راهى را بايد انتخاب نمود ؟

پاسخ

ب_ه ع_ق_ي_ده ما فاصله گرفتن بسيارى از جوانان از مجامع دينى عوامل متعددى دارد كه از همه م_همتر دو عامل است :اول تبليغات مسمومى است كه عمال بيگانه از مدتها پيش در ميان جوانان م_ا كرده اندو آنها را نسبت به جوامع دينى و روحانيت بدبين ساخته اند و حقايق را طور ديگرى در نظر آنها جلوه داده اند . دوم عدم انضباط در بعضى از جلسات دينى و عدم رعايت اصول صحيح سخنرانى و تبليغات دينى در ب_ع_ضى از اين مجامع , بطورى كه بتواند افكار تشنه جوانان تحصيل كرده رابا تعليمات عالى و ارزنده اسلام سيراب نمايد . اين دو موضوع دست به دست هم داده و بسيارى از جوانان ما را از اين مجامع فرارى ساخته است . ول_ى خ_وشبختانه در سالهاى اخير اكثر جوانان ما بيدار شده اند و به سوء نيت بيگانگان كه در ميان آنها سمپاشى مى كردند پى برده اند . ل_ذا در بسيارى از جلسات دينى اكثريت يا قسمت مهمى را جوانان ما تشكيل مى دهند و ما خود از نزديك شاهد وناظر اين گونه جلسات بوده و هستيم . در ق_سمت دوم نيز تدابيرى اتخاذ شده , هم اكنون مبلغين ورزيده اى كه به زبان روزآشنا باشند و ب_توانند عقده هاى روحى جوانان را با منطق صحيح اسلامى بگشايند كم

نيستند , اگرچه اعتراف مى كنيم كه تعداد آنها به اندازه احتياجات امروز مانيست .

چ_ه عامل و يا عواملى سبب شده است كه گروهى از جوانان از شركت در مجامع دينى خوددارى كنند ؟ اين مشكل را از چه راهى بايد حل كرد و براى توجه دادن جوانان به مجامع دينى , چه راهى را بايد انتخاب نمود ؟

پرسش

چ_ه عامل و يا عواملى سبب شده است كه گروهى از جوانان از شركت در مجامع دينى خوددارى كنند ؟ اين مشكل را از چه راهى بايد حل كرد و براى توجه دادن جوانان به مجامع دينى , چه راهى را بايد انتخاب نمود ؟

پاسخ

ب_ه ع_ق_ي_ده ما فاصله گرفتن بسيارى از جوانان از مجامع دينى عوامل متعددى دارد كه از همه م_همتر دو عامل است :اول تبليغات مسمومى است كه عمال بيگانه از مدتها پيش در ميان جوانان م_ا كرده اندو آنها را نسبت به جوامع دينى و روحانيت بدبين ساخته اند و حقايق را طور ديگرى در نظر آنها جلوه داده اند . دوم عدم انضباط در بعضى از جلسات دينى و عدم رعايت اصول صحيح سخنرانى و تبليغات دينى در ب_ع_ضى از اين مجامع , بطورى كه بتواند افكار تشنه جوانان تحصيل كرده رابا تعليمات عالى و ارزنده اسلام سيراب نمايد . اين دو موضوع دست به دست هم داده و بسيارى از جوانان ما را از اين مجامع فرارى ساخته است . ول_ى خ_وشبختانه در سالهاى اخير اكثر جوانان ما بيدار شده اند و به سوء نيت بيگانگان كه در ميان آنها سمپاشى مى كردند پى برده اند . ل_ذا در بسيارى از جلسات دينى اكثريت يا قسمت مهمى را جوانان ما تشكيل مى دهند و ما خود از نزديك شاهد وناظر اين گونه جلسات بوده و هستيم . در ق_سمت دوم نيز تدابيرى اتخاذ شده , هم اكنون مبلغين ورزيده اى كه به زبان روزآشنا باشند و ب_توانند عقده هاى روحى جوانان را با منطق صحيح اسلامى بگشايند كم

نيستند , اگرچه اعتراف مى كنيم كه تعداد آنها به اندازه احتياجات امروز مانيست .

چ_ه عامل و يا عواملى سبب شده است كه گروهى از جوانان از شركت در مجامع دينى خوددارى كنند ؟ اين مشكل را از چه راهى بايد حل كرد و براى توجه دادن جوانان به مجامع دينى , چه راهى را بايد انتخاب نمود ؟

پرسش

چ_ه عامل و يا عواملى سبب شده است كه گروهى از جوانان از شركت در مجامع دينى خوددارى كنند ؟ اين مشكل را از چه راهى بايد حل كرد و براى توجه دادن جوانان به مجامع دينى , چه راهى را بايد انتخاب نمود ؟

پاسخ

ب_ه ع_ق_ي_ده ما فاصله گرفتن بسيارى از جوانان از مجامع دينى عوامل متعددى دارد كه از همه م_همتر دو عامل است :اول تبليغات مسمومى است كه عمال بيگانه از مدتها پيش در ميان جوانان م_ا كرده اندو آنها را نسبت به جوامع دينى و روحانيت بدبين ساخته اند و حقايق را طور ديگرى در نظر آنها جلوه داده اند . دوم عدم انضباط در بعضى از جلسات دينى و عدم رعايت اصول صحيح سخنرانى و تبليغات دينى در ب_ع_ضى از اين مجامع , بطورى كه بتواند افكار تشنه جوانان تحصيل كرده رابا تعليمات عالى و ارزنده اسلام سيراب نمايد . اين دو موضوع دست به دست هم داده و بسيارى از جوانان ما را از اين مجامع فرارى ساخته است . ول_ى خ_وشبختانه در سالهاى اخير اكثر جوانان ما بيدار شده اند و به سوء نيت بيگانگان كه در ميان آنها سمپاشى مى كردند پى برده اند . ل_ذا در بسيارى از جلسات دينى اكثريت يا قسمت مهمى را جوانان ما تشكيل مى دهند و ما خود از نزديك شاهد وناظر اين گونه جلسات بوده و هستيم . در ق_سمت دوم نيز تدابيرى اتخاذ شده , هم اكنون مبلغين ورزيده اى كه به زبان روزآشنا باشند و ب_توانند عقده هاى روحى جوانان را با منطق صحيح اسلامى بگشايند كم

نيستند , اگرچه اعتراف مى كنيم كه تعداد آنها به اندازه احتياجات امروز مانيست .

علما و مخترعين و مكتشفين بيشتر به بشر خدمت كردهاند يا شهدا؟

پرسش

علما و مخترعين و مكتشفين بيشتر به بشر خدمت كردهاند يا شهدا؟

پاسخ

هيچكس به اندازة شهدا به بشريت خدمت نكرده است، چون آنها هستند كه راه را براي ديگران باز ميكنند و براي بشر آزادي را به هديه ميآورند، آنها هستند كه براي بشر محيط عدالت به وجود ميآورند كه دانشمند به كار دانش خود مشغول باشد، مخترع با خيال راحت به كار اختراع خودش مشغول باشد، تاجر تجارت كند، محصل درس بخواند و هركسي كار خودش را انجام بدهد. اوست كه محيط [مناسب] را براي ديگران به وجود ميآورد.

ابن سينا قانون ننوشت، محمدبن زكريا الحاوي ننوشت، سعدي ذوق خودش را در بوستان و گلستان نشان نداد، مولوي همينطور، مگر از پرتو شهدا، آنهايي كه تمدن عظيم اسلامي را پايهگذاري كردند، موانع را از سر راه بشريت برداشتند، آنهايي كه مثل شعلههايي در يك ظلمتهايي درخشيدند و جان خودشان را فدا كردند، آنهايي كه سراسر وجودشان حماسة الهي بود، حق خواهي و حق پرستي بود، آنهايي كه پرچم توحيد را در دنيا به اهتزاز در آوردند و مستقر كردند، آنهايي كه منادي عدالت بودند، منادي حريّت و آزادي بودند. ما و شما مديون قطرات خون آنها هستيم، مديون حماسههاي آنها هستيم

چرا امر به معروف و نهي از منكر فراموش شده است؟

پرسش

چرا امر به معروف و نهي از منكر فراموش شده است؟

پاسخ

در اين مورد هم مثل همه موارد، ما بايد قبل از توجه به علل خارجي قضيه، سخن معروف منسوب به امير المومنين(ع) را فراموش نكنيم كه فرمود: «دَواوُكَ فيكَ وَ داوُكَ مِنكَ» دواي درد تو در خود تو است و منشا درد هم در خود تو است. اين خود ما بوديم كه اين عنصر را به صورتي درآورديم كه مردم را بيزار كرديم و اين اصل را فراموشانديم.

امر به معروف و نهي از منكر در اسلام از نظر اجرايي شرايطي دارد . اولين شرطش حسن نيت و اخلاص است. ما فقط در مورد منكراتي كه علني است و به آنها تجاهر مي شود حق تعرض داريم. ديگر حق تجسس و مداخله در اموري كه مربوط به زندگي خصوصي مردم است نداريم. ولي در گذشتة نزديك، يك عده مردم ماجرا جو و شرور بالطبع كه مي خواستند ماجرا جويي كنند و حساب خرده هاي خود را با ديگران صاف كنند، اين اصل مقدس را دست آويز قرار مي دادند ، احياناُ براي آنكه بتوانند، مقاصد خود را عملي كنند چند صباحي در گوشه مدرسه زندگي مي كردند و براي خود عبايي و ردايي و عمامه و نعليني و ريش و هيكلي مي اختند و بعد به جان مردم مي افتادند. چه جرمها و جنايتها كه به اين نام نشد ! و چه منكرات شنيع كه به نام نهي از منكر واقع نشد ! داستان ها در اين زمينه هم شنيده ايم و مي دانيم.

چرا امر به معروف و نهي از منكر فراموش شده است؟

پرسش

چرا امر به معروف و نهي از منكر فراموش شده است؟

پاسخ

در اين مورد هم مثل همه موارد، ما بايد قبل از توجه به علل خارجي قضيه، سخن معروف منسوب به امير المومنين(ع) را فراموش نكنيم كه فرمود: «دَواوُكَ فيكَ وَ داوُكَ مِنكَ» دواي درد تو در خود تو است و منشا درد هم در خود تو است. اين خود ما بوديم كه اين عنصر را به صورتي درآورديم كه مردم را بيزار كرديم و اين اصل را فراموشانديم.

امر به معروف و نهي از منكر در اسلام از نظر اجرايي شرايطي دارد . اولين شرطش حسن نيت و اخلاص است. ما فقط در مورد منكراتي كه علني است و به آنها تجاهر مي شود حق تعرض داريم. ديگر حق تجسس و مداخله در اموري كه مربوط به زندگي خصوصي مردم است نداريم. ولي در گذشتة نزديك، يك عده مردم ماجرا جو و شرور بالطبع كه مي خواستند ماجرا جويي كنند و حساب خرده هاي خود را با ديگران صاف كنند، اين اصل مقدس را دست آويز قرار مي دادند ، احياناُ براي آنكه بتوانند، مقاصد خود را عملي كنند چند صباحي در گوشه مدرسه زندگي مي كردند و براي خود عبايي و ردايي و عمامه و نعليني و ريش و هيكلي مي اختند و بعد به جان مردم مي افتادند. چه جرمها و جنايتها كه به اين نام نشد ! و چه منكرات شنيع كه به نام نهي از منكر واقع نشد ! داستان ها در اين زمينه هم شنيده ايم و مي دانيم.

براي فرهنگ سازي اسلامي در جامعه اسلامي چه بايد كرد؟

پرسش

براي فرهنگ سازي اسلامي در جامعه اسلامي چه بايد كرد؟

پاسخ

بايد از فرهنگ غني و پرماية اسلام كمك گرفت، و از طرق مختلف، آن را بارور و پر ثمر ساخت؛ به عنوان نمونه، طرق زير پيشنهاد مي شود :

1_ بهره گيري هر چه بيشتر از آيات مناسب قرآن مجيد با تحليل و تفسير روشن براي ارتقاي سطح فرهنگ و اخلاق.

2_ بهره گيري از متون اصلي سخنان پيشوايان بزرگ اسلام، مخصوصاً سخنان پيامبر (ص) و خطبه هاي نهج البلاغه ودعاهاي صحيفة سجّاديه كه براي هر يك از رشته هاي مديريّت و فرماندهي، فرازهاي زنده اي در آنها مي توان يافت و از آنها الهام گرفت.

3_ تجزيه و تحليل حكومت پيامبر (ص) و حوادث تاريخي غزوات او و حكومت و جنگهاي علي(ع) و يارانش، و ريشه يابي حادثة خونين كربلا و ريزه كاريهايش كه صحنه هاي مشابه آنها دائماً در زندگي ما به چشم مي خورد، و بطور كلّي، بهره گيري از سنّت رسول خدا(ص) و سيرة ائمّه طاهرين(ع) و بزرگان تاريخ اسلام و حوادث مهمّ زندگي آنان.

4_ استفاده از دعاها و مناجات پر محتواي ائمّه هدي (ع) كه فوق العاده پرمايه و غني و الهامبخش است و جمله به جملة آن، حركت آفرين مي باشد؛ دعاهائي همچون كميل؛ ندبه؛ صباح؛ و صحيفة سجّاديه و دعاهاي عرفة امام حسين(ع) و ابوحمزه و مانند آن كه روح و جان افراد را چنان نور و صفائي مي بخشد كه آمادگي براي هرگونه فداكاري به آنها مي دهد؛ البتّه بايد به دقّت مراقب بود كه به صورت افراطي و خسته كننده و ملال آور نباشد.

5_ آموزشهاي مكتبي و اسلامي در مقطع هاي مختلف، براي تحكيم پايه هاي ايمان و اعتقاد به «الله» و معاد و زندگي پس

از مرگ.

6_ نشر انتشارات جالب و پرمايه و غير تكراري _ عمومي يا مخصوص همان تشكيلات _ براي تداوم بخشيدن به جوشش انگيزه ها؛ و تأسيس كتابخانه، هر چند كوچك امّا پرمايه، در محدودة مديريّت براي سرعت بخشيدن به آگاهييهاي فزاينده.

7_ تجليل و بزرگداشت خدمتگذاران گذشته و حال و تجليل از شهدا و خانواده هاي آنها و قدرداني از زحمات افراد زحمتكش، و دريدن «حجاب معاصرت» در اين رابطه، و امور ابتكاري ديگري كه در ايجاد و تقويت انگيزه ها مؤثر است.

راه بازگشت دوباره جامعه به قرآن و عترت، چيست؟

پرسش

راه بازگشت دوباره جامعه به قرآن و عترت، چيست؟

پاسخ

كساني كه داعيه پيروي از اميرالمؤمنين و امام حسين(ع) دارند و خواهان باز گشت دوباره قرآن و عترت به صحنه جامعه و زندگي هستند، بايد قرآن را درست بررسي كنند و حقايق آن را بفهمند و بايد از واليِ قرآن شناسِ عالِم و آگاه يعني فقيه عادل پيروي كنند.

نكته قابل توجه در اينجا اين است كه بايد همه با هم قرآن را بفهمند؛ چون تا قرآن را با هم نفهمند هماهنگي و وحدت اسلامي كه مورد سفارش قرآن و عترت است، ممكن نخواهد بود. آيه شريفه «واعتصموا بحبل الله جميعاً ولا تفرقوا» آل عمران/103

بدين معنا نيست كه همه شما قرآن را به تنهائي و طبق برداشت شخصي بفهميد، بلكه به اين معناست كه آن را با هم به نحو تضارب آرا و توافق افكار بفهميد، همه با هم مسلمان باشيد و در اين مسير از يكديگر جدا نشويد و تفرقه و دوگانگي راه نيندازيد، اگر توانستيم با هم قرآن را بفهميم و مسايل اسلامي را در پرتو قرآن تحليل كنيم؛ با تبادل انديشه ها اختلاف نظر، اختلاف فكر، اختلاف سليقه و در نهايتْ يكديگر را تحمل مي كنيم. چنان كه در حوزه هاي علميّة فقيهان فراواني داريم كه فهم هاي گوناگون از يك روايت و در نتيجه فتواهاي مختلف دارند، امّا يكديگر را تحمّل مي كنند، يكديگر را عادل مي دانند پشت سر يكديگر نماز مي خوانند و عمل يكديگر را صحيح مي دانند؛ چون با هم تبادل نظر مي كنند.

با هم فهميدن متون مقدس ديني غير از بدون هم فهميدن است. بدون هم فهميدن تنازع، ضعف، ترس، سستي و زوال شوكت را

به دنبال دارد و مورد نهي قرآن كريم قرار گرفته است: «لا تَنازعوا فَتفشلوا و تذهب ريحكم». انفال/46

همان طور كه در حركتهاي ديگر اجتماعي، سياسي، مذهبي نيز بايد اين وحدت را حفظ كرد. بايد بدانيم كه با هم عزاداري كردن، غير از بدون هم عزاداري كردن و دسته و جمعيتي جدا راه انداختن است. عزاداريِ جمعي، مشتي محكم بر دهان ياوه گويان و خار چشم دشمنان است و ضد انقلاب خارج و داخل كشور را نااميد مي كند.

خداوند به ما نفرموده است هر كدام به تنهايي دستورهاي الهي را انجام دهيد. بلكه همواره سفارش به اجتماع و همراهي با جامعه و جمعيت مسلمين، مؤمنين و متدينين نموده است. رهبران الهي فرمودند: با هم نماز بخوانيد، با هم روزه بگيريد، با هم قرآن بخوانيد و... .

البته ممكن است كسي فريب نفس مسوّله را بخورد و گمان كند كه در خانه به تنهايي عزاداري كردن، نماز خواندن و مانند آن، حضور قلب بيشتري براي انسان مي آورد. ليكن چنين افرادي بايد بدانند كه ممكن است خداي نخواسته در اثر ترك جامعه و انزواي از امت اسلامي تحت ولايت شيطان قرار گيرند و ندانسته عمري را به عبادت شيطان سپري كنند. اينجاست كه پاهاي برهنه عزيزان عزادار و سينه زن ابا عبدالله الحسين(ع) كه مناسك عبادي و مراسم سوگواري را با هماهنگي كامل انجام مي دهند بيشتر از پيشاني پينه بسته متحجّران سطحي نگر و ظاهر بين ارزش دارد. او نمي فهمد كه به عبادت شيطان مشغول است. هيچ گاه به ما دستور انزوا نداده اند بلكه همه جا دستور به عبادت و اطاعت جمعي داده اند. حتي پيامبر اكرم(ص) فرمود: اگر كسي

در نماز جماعت شركت نكند من خانه اش را آتش مي زنم. هرگز كسي خيال نكند كه اگر ما نمازمان را در خانه به تنهايي بخوانيم كار صحيحي است. نماز داخل خانه غير از نماز در مساجد است. مساجد را هميشه بايد پر كرد كه ما هر چه داريم از مسجد داريم.

علاوه بر اين چنانچه ارتباط خود را با مسجد مستحكم كرديم بچه ها و نسل آينده خود را بيمه خواهيم كرد و بايد توجه داشته باشيم كه اگر خداي ناكرده فرزندي از خانواده اي به انحراف كشيده شود آن خانواده به دردي توان فرسا مبتلا مي شود، پس چه بهتر كه رابطه را با مساجد كه مهد تربيت همه افراد، خصوصاً نوسالان و نونهالان است، برقرار كنيم.

راه بازگشت دوباره جامعه به قرآن و عترت، چيست؟

پرسش

راه بازگشت دوباره جامعه به قرآن و عترت، چيست؟

پاسخ

كساني كه داعيه پيروي از اميرالمؤمنين و امام حسين(ع) دارند و خواهان باز گشت دوباره قرآن و عترت به صحنه جامعه و زندگي هستند، بايد قرآن را درست بررسي كنند و حقايق آن را بفهمند و بايد از واليِ قرآن شناسِ عالِم و آگاه يعني فقيه عادل پيروي كنند.

نكته قابل توجه در اينجا اين است كه بايد همه با هم قرآن را بفهمند؛ چون تا قرآن را با هم نفهمند هماهنگي و وحدت اسلامي كه مورد سفارش قرآن و عترت است، ممكن نخواهد بود. آيه شريفه «واعتصموا بحبل الله جميعاً ولا تفرقوا» آل عمران/103

بدين معنا نيست كه همه شما قرآن را به تنهائي و طبق برداشت شخصي بفهميد، بلكه به اين معناست كه آن را با هم به نحو تضارب آرا و توافق افكار بفهميد، همه با هم مسلمان باشيد و در اين مسير از يكديگر جدا نشويد و تفرقه و دوگانگي راه نيندازيد، اگر توانستيم با هم قرآن را بفهميم و مسايل اسلامي را در پرتو قرآن تحليل كنيم؛ با تبادل انديشه ها اختلاف نظر، اختلاف فكر، اختلاف سليقه و در نهايتْ يكديگر را تحمل مي كنيم. چنان كه در حوزه هاي علميّة فقيهان فراواني داريم كه فهم هاي گوناگون از يك روايت و در نتيجه فتواهاي مختلف دارند، امّا يكديگر را تحمّل مي كنند، يكديگر را عادل مي دانند پشت سر يكديگر نماز مي خوانند و عمل يكديگر را صحيح مي دانند؛ چون با هم تبادل نظر مي كنند.

با هم فهميدن متون مقدس ديني غير از بدون هم فهميدن است. بدون هم فهميدن تنازع، ضعف، ترس، سستي و زوال شوكت را

به دنبال دارد و مورد نهي قرآن كريم قرار گرفته است: «لا تَنازعوا فَتفشلوا و تذهب ريحكم». انفال/46

همان طور كه در حركتهاي ديگر اجتماعي، سياسي، مذهبي نيز بايد اين وحدت را حفظ كرد. بايد بدانيم كه با هم عزاداري كردن، غير از بدون هم عزاداري كردن و دسته و جمعيتي جدا راه انداختن است. عزاداريِ جمعي، مشتي محكم بر دهان ياوه گويان و خار چشم دشمنان است و ضد انقلاب خارج و داخل كشور را نااميد مي كند.

خداوند به ما نفرموده است هر كدام به تنهايي دستورهاي الهي را انجام دهيد. بلكه همواره سفارش به اجتماع و همراهي با جامعه و جمعيت مسلمين، مؤمنين و متدينين نموده است. رهبران الهي فرمودند: با هم نماز بخوانيد، با هم روزه بگيريد، با هم قرآن بخوانيد و... .

البته ممكن است كسي فريب نفس مسوّله را بخورد و گمان كند كه در خانه به تنهايي عزاداري كردن، نماز خواندن و مانند آن، حضور قلب بيشتري براي انسان مي آورد. ليكن چنين افرادي بايد بدانند كه ممكن است خداي نخواسته در اثر ترك جامعه و انزواي از امت اسلامي تحت ولايت شيطان قرار گيرند و ندانسته عمري را به عبادت شيطان سپري كنند. اينجاست كه پاهاي برهنه عزيزان عزادار و سينه زن ابا عبدالله الحسين(ع) كه مناسك عبادي و مراسم سوگواري را با هماهنگي كامل انجام مي دهند بيشتر از پيشاني پينه بسته متحجّران سطحي نگر و ظاهر بين ارزش دارد. او نمي فهمد كه به عبادت شيطان مشغول است. هيچ گاه به ما دستور انزوا نداده اند بلكه همه جا دستور به عبادت و اطاعت جمعي داده اند. حتي پيامبر اكرم(ص) فرمود: اگر كسي

در نماز جماعت شركت نكند من خانه اش را آتش مي زنم. هرگز كسي خيال نكند كه اگر ما نمازمان را در خانه به تنهايي بخوانيم كار صحيحي است. نماز داخل خانه غير از نماز در مساجد است. مساجد را هميشه بايد پر كرد كه ما هر چه داريم از مسجد داريم.

علاوه بر اين چنانچه ارتباط خود را با مسجد مستحكم كرديم بچه ها و نسل آينده خود را بيمه خواهيم كرد و بايد توجه داشته باشيم كه اگر خداي ناكرده فرزندي از خانواده اي به انحراف كشيده شود آن خانواده به دردي توان فرسا مبتلا مي شود، پس چه بهتر كه رابطه را با مساجد كه مهد تربيت همه افراد، خصوصاً نوسالان و نونهالان است، برقرار كنيم.

چگونه مي توان جامعه را از گناهاني مثل غيبت دور نگه داشت ؟

پرسش

چگونه مي توان جامعه را از گناهاني مثل غيبت دور نگه داشت ؟

پاسخ

براي از دست دادن اين حالت بايد اراده اي جدي و قوي داشته باشد و از شنيدن يا گفتن هر غيبت و تهمتي ، هر اندازه هم به نظر كوچك و سطحي مي آيد، اجتناب ورزيد؛ زيرا انسان در روزقيامت جوابي براي آن نخواهد داشت . در اين رابطه به برنامه اي كه پيشنهاد مي شود به مدت 40 روز عمل كنيد و نتيجه را در صورت تمايل براي ما ارسال داريد .اميد است ان شا الله بر اين گناه غالب شويد : 1 ) هر ده روز يك بار بحث غيبت را در كتاب گناهان كبيره مطالعه كنيد .2 ) هر روز صبح با خدا ( ( شرط ) ) كنيد كه امروز غيبت نمي كنم . در طول روز كاملا مراقب رعايت اين شرط باشيد و جدا بكوشيدبراي اولين بار از آن تخلف نكنيد .شب ها هنگام خواب اعمال روزتان را وارسي كنيد .اگر مرتكب غيبت شده ايد تعداد دفعات آن را ثبت كنيد و براي مبارزه با آن توبه نماييد و براي خود تنبيهي قرار دهيد مثلاتصميم بگيريد با دوستي كه نزد او بيشتر غيبت مي كنيد يك روز رفت و آمد و گفت وگوي غيرضروري نكنيد يا در جايي كه بيشتر غيبت هست شركت نكنيد يا يك روز، روزه بگيريد.;

تاثير اينترنت را چگونه ارزيابي مي كنيد؟ با چه راه كارهايي مي توان از اين پديده براي گسترش فرهنگ اسلامي بهره جست ؟

پرسش

تاثير اينترنت را چگونه ارزيابي مي كنيد؟ با چه راه كارهايي مي توان از اين پديده براي گسترش فرهنگ اسلامي بهره جست ؟

پاسخ

اينترنت محصول علمي و فني بشر است و مانند هر ابزارديگري مي تواند استفاده مثبت يا منفي داشته باشد بنابراين آنچه داراي اهميت است بالابردن ضريب مثبت در ابعاد مختلف ( تكنولوژي ، فن آوري ،تبليغ در اسلام و ...) و جلوگيري كامل يا كاهش اثرات منفي اين رسانه مهم جهاني مي باشد مسلما" ما براي دستيابي به توسعه اي سريع و همه جانبه وايجاد تمدن اسلامي و عقب نماندن از قافله علم و تمدن بشري نيازمنداستفاده از تكنولوژي وفن آوريهاي پيشرفته مي باشيم كه يكي از مهمترين آن شبكه جهاني اينترنت است كه در همه زمينه هاي علمي ، تحقيقي ، هنري ،سياسي ، تاريخي ، مذهبي با همه فروعات و جزييات رشته هاي گوناگون مي توان از آن بهره برد اما در عين حال از آن جا كه مراكزي از طريق اينترنت اكنون اطلاعات غير علمي و غير انساني در جهت يكسان سازي فرهنگي ،هنري ، سياسي ، تاريخي ، مذهبي با همه فروعات و جزييات رشته هاي گوناگون مي توان از آن بهره برد اما در عين حال از آنجا كه مراكزي كه از طريق اينترنت اكنون اطلاعات غيرعلمي و غيرانساني در جهت يكسان سازي فرهنگي جهان و مسلط نمودن فرهنگ آمريكا و محو ساير فرهنگها و بالاخره تحقيق دهكده جهاني به رهبري آمريكا ارايه مي نمايند صدها برابر مراكزي است كه اطلاعات مفيد و علمي و فني ارايه مي نمايند بايد با ارايه مكانيزمي دقيق و حساب شده

است . توسط متخصصان از معايب و مضرات آن جلوگيري نمود در اين راستا راه كارهاي بهره بري صحيح از اينترنت در جهت گسترش فرهنگ اسلامي عبارتند از : 1- تهاجم تبليغي را بايد با شيوه هاي نوين تبليغي پاسخ داد با استفاده از اينترنت مجموعه آثار فرهنگي اسلامي رابه اين شبكه جهاني منتقل نمود و راه آشنايي ملت هاي ديگر را با فرهنگ اسلامي فراهم ساخت در اين مورد البته قدمهايي برداشته شده است . 2- دركشورهاي اسلامي با استفاده از شيوه نامه نگاري الكترونيكي با صاحب نظران ،جوانان كساني كه آمادگي دريافت پيام هاي اسلامي را دارند مكاتبه شود وسوالات و نيازهاي آنان پاسخ داده شود .3- فرهنگ غرب آسيب پذيري زيادي را دارد كه با زير سوال بردن آنها و آگاهي به نسل جوان كشورهاي اسلامي و حتي غربي امواجي در مخالفت با آن را مي توان ايجاد نمود .4-دولت اسلامي بايد يك شبكه واحد و مادر از مجموعه شبكه هاي داخلي ايجاد نمايد و سپس ساختار خاصي را براي ارتباط با شبكه جهاني مشخص نمايد حتي كشورهايي مانند فرانسه ساختار خاصي را براي اتصال به اينترنت ايجاد كرده است . 5- بايد راهي را براي گزينش اطلاعات جهاني پيدا كرد و ازورود اطلاعات آلوده از طريق شبكه جهاني جلوگيري كرد صاحب نظران معتقدند اين از نظر تيوري و عملي امكان دارد با كنترل همه جانبه ارتباطات شبكه جلوي تماس با مراكز غيراخلاق گرفته شود، ( ر.ك مجله نگاه حوزه شماره 62-59 ارتباطات و نقش اينترنت در حوزه اطلاعرساني ديني ، حميدفغفور مغربي ص 148 ) . ;

روش هاي گسترش فرهنگ نمازخواني چگونه است ؟

پرسش

روش هاي گسترش فرهنگ

نمازخواني چگونه است ؟

پاسخ

اولا" : يكي از وظايف نظام اسلامي تنظيم شعاير و اقامه ًاحكام الهي و نشر و گسترش آنان مي باشد .قرآن كريم مي فرمايد : ( ( الذين ان مكناهم في الارض اقاموا الصلوه ... ) ) ، ( حج ، آيه 41 ) . ثانيا" : با توجه به ابعادگسترده ً تهاجم فرهنگي عليه احكام و ارزشهاي اسلامي ، وظيفه ً سايردستگاههاي فرهنگي ايجاب مي كند كه به مبارزه با آن برخواسته كه يكي ازموثرترين راههاي آن تشويق ساير اقشار مردم عموما" و جوانان و نوجوانان خصوصا"، از راههاي گوناگون به نماز مي باشد .زيرا به فرموده ً قرآن كريم ( ( ان الصلوه تنهي عن الفحشا و المنكر ) ) ، ( عنكبوت ، آيه 45 ) . ثالثا" : يكي ازراههاي تشويق به نماز انتخاب و معرفي افرادي به عنوان نمونه مي باشد، دراينجا بايد توجه داشت كه اين صرفا" يك كار سمبليك و نمادين مي باشد كه دستگاههاي مربوطه را در رسيدن به هدف خود يعني احيا ارزشها و احكام اسلامي در جامعه كمك مي كند و فوايد و آثار مثبتي بدنبال دارد مانند : 1-ارزش گذاشتن به نماز و نماز گزار، و اعلام اينكه در جامعه ً ما عليرغم تهاجم فرهنگي و توجه به رفاه طلبي ، ماديات و ...به ارزشهاي اسلامي بها داده مي شود .2- تشويق بسياري از نوجوانان و جوانان به نماز و در مدارس ،موسسات فرهنگي و ...رابعا" : با توجه به مطالب فوق مي توان گفت كه اصل چنين اقدامي في نفسه امري مطلوب و لازم مي باشد اما در مورد

كيفيت اجراي آن بايد گفت : عليرغم اينكه حقيقت و ماهيت نماز امريست كه صرفا"نمي توان بر شرايط و اجزا ظاهري آن تكيه نمود بلكه يكسري مسايل معنوي نيز ( مانند : اخلاص ، حضور قلب و ...) در آن دخيل باشد .ولي از آنجا كه شناخت مسايل معنوي بصورت طبيعي غير ممكن بوده و معيار و ملاكي براي اندازه گيري آن نمي توان در نظر گرفت ، لذا چاره اي جز توجه به ابعادظاهري آن نمي باشد مانند : اهميت دادن به نماز و حضور مرتب در نمازجماعت ها در مدارس ، ادارات و ...;

چگونه مي توان فرهنگ وجدان كاري در جامعه ايجاد كرد؟

پرسش

چگونه مي توان فرهنگ وجدان كاري در جامعه ايجاد كرد؟

پاسخ

- وجدان كاري در جامعه از چند طريق قابل حصول است : 1- تقويت مباني ديني و احساس مسووليت شرعي ؛ اين راه فطري ترين ، سالم ترين و كارآمدترين راه شروع و تبليغ ( ( وجدان كار ) ) است. 2- ايجاد نظم آهنين از طريق اعمال زور و سرنيزه ؛ اين روش اگر چه نظمي ظاهري را ايجاد مي كند، ولي چون افراد از درون احساس مسووليت نمي كنند؛ نظمي شكننده به وجود خواهد آمد ( مانند آنچه در شوروي سابق اتفاق افتاد ) . 3- از راه تقويت حس مشاركت و منافع متقابل ؛ اين روش گرچه نسبت به روش دوم كارآمدتر است ؛ ولي به دليل گسترش منفعت گرايي فردي ، جامعه را در وضعيت خطرناكي قرار خواهد داد .;

براي اين كه بتوانم در حل اختلافات خانواده ام موثر عمل نمايم چه كنم ؟

پرسش

براي اين كه بتوانم در حل اختلافات خانواده ام موثر عمل نمايم چه كنم ؟

پاسخ

براي اينكه بتواني در حل اختلافات خانوادگي نقش موثري داشته باشي رهكارهاي زير را به صورت جدي مد نظر قرار بده و به آنهاعمل نما : الف ) سعي كن با رفتار خوب ابتدا اعتماد اعضاي خانواده ات را بدست آوري بگونه اي كه مورد اعتماد آنها باشي . ب ) براي جلب اعتماد آنها سعي كنيد به همه آنها اعم از كوچك و بزرگ ، پدر، نامادري و ديگر خواهران وبرادرانت به همه آنهااحترام بگذار و نسبت به آنها به معناي واقعي دلسوزباشيد .ج ) خشم و نفرت و كينه اعضاي خانواده را از دل خودت بيرون كن وفكر كن هر كدام از آنها اعضاي بدن تو هستند .د ) تلاش كن تا دوگانگي و دودستگي كه در خانواده شما وجود دارد را از بين ببريد و آن برادر ناتني را كه اززن پدر خداوند به شما عطا كرده مورد لطف و مهرباني قرار دهي چه اين كه او برادر يا خواهر وقعي شماست و دليلي ندارد او را دوست نداشته باشيد.ط ) از موضع گيري مخالف در مقابل پدر و نامادري جدا" پرهيز كن . ظ ) دركارهاي منزل مشاركت داشته باشد .ك ) سعي كنيد از رفتارهايي كه موجب عصبي شدن پدرتان مي شود جدا" پرهيز كنيد .گ ) سعي كن با صحبت كردن با برادر بزرگت او را قانع كني كه پدر دشمن ما نيست و خير و خوبي ما رامي خواهد .ف ) سعي كنيد شما خواهران و برادران ، پدرتان را با ازدواج

مجدد و همسر جديد و فرزندش بپذيريد آيا مي دانيد كه ازدواج مجدد براي پدر شما امري ضروري و بر اساس نياز است پس چرا و به چه دليل واهي شما مخالف با او و زندگي مجدد او باشيد .اگر پدر شما واقعا" فردي مومن است بايد شكر گذار خداوند باشيد كه چنين پدري را نصيب شما كرده است آيا با از دست دادن مادرتان چيزي به دست آورديد يقينا" با از دست دادن خداي نكرده پدرتان نيز نه تنها چيزي بدست نخواهيد آورد بلكه ضربات جبران ناپذيري بر زندگي شما وارد خواهد شد بنابراين قدر پدرتان را بدانيدو سعي كنيد رضايت او را بدست آوريد تا خداوند از شما راضي شود و به زندگي شما خير و بركت عطا كند;

چگونه مي توان جامعه را از گناهاني مثل غيبت دور نگه داشت ؟

پرسش

چگونه مي توان جامعه را از گناهاني مثل غيبت دور نگه داشت ؟

پاسخ

براي از دست دادن اين حالت بايد اراده اي جدي و قوي داشته باشد و از شنيدن يا گفتن هر غيبت و تهمتي ، هر اندازه هم به نظر كوچك و سطحي مي آيد، اجتناب ورزيد؛ زيرا انسان در روزقيامت جوابي براي آن نخواهد داشت . در اين رابطه به برنامه اي كه پيشنهاد مي شود به مدت 40 روز عمل كنيد و نتيجه را در صورت تمايل براي ما ارسال داريد .اميد است ان شا الله بر اين گناه غالب شويد : 1 ) هر ده روز يك بار بحث غيبت را در كتاب گناهان كبيره مطالعه كنيد .2 ) هر روز صبح با خدا ( ( شرط ) ) كنيد كه امروز غيبت نمي كنم . در طول روز كاملا مراقب رعايت اين شرط باشيد و جدا بكوشيدبراي اولين بار از آن تخلف نكنيد .شب ها هنگام خواب اعمال روزتان را وارسي كنيد .اگر مرتكب غيبت شده ايد تعداد دفعات آن را ثبت كنيد و براي مبارزه با آن توبه نماييد و براي خود تنبيهي قرار دهيد مثلاتصميم بگيريد با دوستي كه نزد او بيشتر غيبت مي كنيد يك روز رفت و آمد و گفت وگوي غيرضروري نكنيد يا در جايي كه بيشتر غيبت هست شركت نكنيد يا يك روز، روزه بگيريد.;

چه كنيم تا فريب زر، زور و تزوير را نخوريم ؟

پرسش

چه كنيم تا فريب زر، زور و تزوير را نخوريم ؟

پاسخ

فريب خوردن از زر، زور و تزوير ريشه در حب دنيا دارد .عن ابي عبدالله ( ع ) : ( ( راس كل خطييه حب الدنيا؛ حب دنيا راس هر خطا و اشتباهي مي باشد ) ) ، ( اصول كافي ، ج 2، ص 315، روايت 1، به نقل از سرالاسرا،استاد علي سعادت پرور، ج 1، ص 102 ) . اگر حب دنيا در دل انسان خانه كردهم در مقابل زر، زود تطميع مي گرددو هم در برابر تهديد زور، زود تسليم مي شود و هم در قبال تزوير ديگران زود رنگ مي بازد .آيه شريفه قرآن مي فرمايد : ( ( يا ايها الناس ان وعدالله حق ، فلا تغرنكم الحيوه الدنياولايغرنكم بالله الغرور؛ اي مردم ! وعده خداوند حق است مبادا زندگي دنياشما را بفريبد و مبادا شيطان شما را فريب دهد و به ( كرم ) خدا مغرورسازد ) ) ، ( فاطر، آيه 5 ) . چرا زندگي دنيا همه را نمي فريبد؟ زيرا زندگي دنيابراي اندكي از مردم حب و علاقه نمي سازد فقط زندگي دنيا كساني رامي فريبد كه حب و علاقه به دنيا دارند از اين رو ريشه همان حب دنيامي باشد .زر، زور، تزوير همه در حيطه دنيا مي باشند، اگر كسي حب دنياداشت فريب هر سه را مي خورد وگرنه سرافراز بيرون مي آيد نقطه مقابل حب دنيا، زهد مي باشد بنابراين زهد و بي رغبتي به دنيا هم انسان را ازفريب و مكر زر نگه مي دارد و هم از فريب زور

مصون مي سازد و هم از فريب تزوير سد مي كند .اين نكته دقيق در خور دقت است كه زهد يك صفت نفساني است و اين دل و باطن انسان است كه بايد نسبت به دنيابي اعتنا و بي رغبت گردد نه اين كه زهد معنايش اين باشد كه انسان به كلي دنيا را رها سازد و نه مالي داشته باشد و نه ثروتي بيندوزد و ...بلكه تلاش براي كسب مال حلال به هدف آسايش فرزند و عيال و پويايي جامعه انساني و بالندگي جامعه اسلامي از عبادات بزرگ مي باشد و هيچ منافاتي با زهدندارد .يكي از راه هاي كسب زهد عمل به مقدمه پنجم جواب سوال 5مي باشد .يعني فكر در مرگ به هر اندازه كه اين فكر با دل و جان عجين شودو با اشك چشم قرين گردد بي رغبتي دل به دنيا بيشتر مي گردد اگر اين فكر تشديد يابد بلند بلند براي قبر و قيامت مي گريد و از تهيدستي سراي آخرت در فغان و در غوغاست . چنين انساني كمتر برايش زر، زينت ، زور،هيبت و تزوير مكر و حيلت دارد .عن ابي عبيده قال : قلت لابي جعفر ( ع ) : ( ( حدثني ما انتفع به فقال : يا ابا عبيده اكثر ذكر الموت فانه لم يكثر ذكره انسان الا زهد في الدنيا؛ ابو عبيده مي گويد به امام باقر ( ع ) گفتم : سخني را برايم بفرما تا به وسيله آن بهره برم سپس حضرت فرمود : اي ابوعبيده بسيار ياد مرگ كن زيرا يادآوري مرگ به انسان نمي افزايد مگر زهد در دنيارا

) ) ، ( المحجه البيضا، ملا محسن فيض كاشاني ، ج 8، ص 241 ) . ولي چون اين راه حل در درازمدت به دست مي آيد علاوه بر آن مي توان دست به نقد، قبل هر اقدامي و تصميمي و بعد از هر پيشنهادي عميقا" به فكر و مشورت درجوانب آن پرداخت تا به همان اندازه از فريب زر و زور و تزوير در امان ماند.;

راهكارهاي فرهنگ سازي در محيط دانشگاهي را بيان نماييد .

پرسش

راهكارهاي فرهنگ سازي در محيط دانشگاهي را بيان نماييد .

پاسخ

در مورد سوالي كه مطرح فرموديد نكات ذيل را به عرض مي رسانم البته مطالب ارايه شده شما نمايي از يك طرح است . براي فرهنگ سازي دريك محيط ابتدا بايد فرهنگ مورد نظر را به صورت كامل شناخت و نسبت به مباني اعتقادي و علمي آن آگاهي كسب كرد زيرا كه لازمه نشر و اشاعه يك فرهنگ آن است كه ابتدا آن فرهنگ و مباني آن را بشناسيم و به آن معتقدبوده وايمان داشته باشيم و با تصميم و اراده جدي به لوازم آن عمل كنيم وآنگاه براي تبليغ و انتشار و گسترش آن تلاش نماييم در واقع اگر هر كسي به آيين و آداب و رسوم فرهنگ مور نظر پايبند باشد خود موجب ترويج و نشرآن فرهنگ مي شود .بنابراين راهكارهاي زير به طور كلي توصيه مي شود : 1-نسبت به فرهنگ مورد نظر به صورت مشخص آگاهي كسب كند و مثلا" بافرهنگ اسلام آشنايي پيدا كنيد .2- با دقت ، تامل ، مطالعه و تحقيق ايمان خود را به آن فرهنگ تقويت و تعميق بخشيد .3- راهكارهاي تحقق و دست يابي به اهداف فرهنگي خود را با مطالعه و تفكر و جلسات مشورتي و بحث وتبادل نظر مشخص كنيد ( اهداف عيني ، قابل تعريف و اندازه گيري نه كلي مبهم نامعلوم ) . 4- سعي كنيد هدف كلي را به اهداف جزيي تر و به صورت مرحله به مرحله تجزيه نماييد .5- با مشخص شدن نحوه اجراي كار و دست يابي به اهداف با توكل بر خدا كار را به تدريج

آغاز كنيد و ضمن آنكه خود صميمانه به آنها عمل مي كنيد با روش هاي پسنديده ديگران را نيز تشويق و ترغيب نماييد .به عنوان مثال براي گسترش فرهنگ اسلامي : 1- ابتدا اعتقاد وايمان خود به اسلام و اعتقادات ديني اسلامي را تقويت كنيد .2- مظاهر فرهنگ و تمدن اسلامي را مشخص كنيد مثل : اعتقادات صحيح، نماز، حجاب ، احكام شرعي ، شكل روابط صحيح فردي و اجتماعي ، اخلاق اسلامي و ...3- پيدا كردن راهكارهاي عملي براي اجرا و ترويج هر يك از آن اهداف مشخص شده مثلا" : براي گسترش اعتقادات صحيح اسلامي در محيط خود چه كارهايي مي توانيم انجام دهيم ؟ - تشويق و ترغيب افراد به مطالعه و در اختيار گذاشتن منابع صحيحو موردپسند .- برگزاري جلسات سخنراني به مناسبت هاي مختلف . - برگزاري كلاسهاي عقيدتي . - برگزاري جلسات پرسش و پاسخ با حضود افراد متبحر .-تشكيل گروه هاي مطالعاتي و جلسات بحث و بررسي چند نفري . - مسابقه كتاب خواني و مقاله نويسي در موضوعات ريز معرفي شده . 4- اجراي يك يك راههاي بدست آمده . 5- امتحان و ارزيابي نمودن هر يك از راه ها .6-تشويق و پاداش دادن به افرادي كه در ارزيابي امتياز بالا آورند.;

چگونه با افراد غير مذهبي در دانشگاه رفتار نماييم ؟

پرسش

چگونه با افراد غير مذهبي در دانشگاه رفتار نماييم ؟

پاسخ

در اين باره لازم است اصول و ضوابطي كه به آن اعتقاد داريم مراجعه كنيم از جمله : 1- حفظايمان و اعتقاد خودمان از همه چيز مهمتر است نبايد عملي انجام دهيم كه به دينداري ما صدمه زند .2- تقويت بچه هاي مذهبي از نظر روحي و رواني لازم است و مذهبي ها نبايد تضعيف شوند اگر هم به آنان انتقادي داريم بيان انتقاد نبايد به تضعيف آنان بيانجامد .3- امر به معروف و نهي از منكرمصاديق و انواع گوناگون دارد، گاه با رفاقت و دوستي مي توان اين كار را انجام داد گاه با كنار كشيدن و به كار خود مشغول بودن گاه با بي اعتنايي و گاه ... باتوجه به اين اصول و ضوابط اگر برقراري روابط و رفات با آنان با اين اصول سازگار است اشكال ندارد .در عين حال برخوردهاي نسنجيده و ناگهاني وبدون زمينه و مقدمه و بدون طرح و برنامه صحيح نيست. ;

قيام امام حسين((عليه السلام)) چه آثارى در جامعه اسلامى بر جاى گذاشت؟

پرسش

قيام امام حسين((عليه السلام)) چه آثارى در جامعه اسلامى بر جاى گذاشت؟

پاسخ

ارزيابى حادثه خونين كربلا و آثار و نتايج اين قيام پرشور و فداكارى بى نظير، نيازمند مطالعه اى گسترده است; اين حقيقتى است كه از مطالعه نوشته هاى دانشمندان به دست مى آيد. درسهايى كه قيام امام حسين((عليه السلام)) به ما مى آموزد بسيار است كه به بعضى از آنها اشاره مى كنيم:

1. هدف اصلى مصلحان حقيقى و پاسداران حق، تحكيم حق، كوبيدن باطل، احياى نام خداوند، مواسات، اعتلاى دين و آزادى و عدالت اجتماعى است تا در پرتو آن طبقات محروم و ستمديده بتوانند از حق خويش برخوردار شوند. امام حسين((عليه السلام)) مى ديد كه ملّت اسلام در اثر تبليغات سوء دشمن، فساد و ستم را پيشه كرده و عدالت، حريّت و كمالات را به فراموشى سپرده و به تبهكارى و بندگى شهوات روى آورده است. امام حسين((عليه السلام)) مى ديد كه قوانين الهى در حال فراموشى و نابودى اند و اسلام عزيز فداى هوسرانيهاى افراد نالايق و خواسته هاى شوم بلهوسان شده است; پس قيام كرد و با نهضت خود اسلام را جانى تازه بخشيد.

2. امام حسين((عليه السلام)) به مردم فهماند كه ملّت اسلام و بلكه هر ملّتى بايد از زير بار ستم نجات يابد.

3. با قيام امام حسين((عليه السلام)) احكام اسلام و برنامه هاى عالى دينى و توحيدى پس از آنكه مدّت ها در حال فراموشى بود، دوباره محور زندگى مردم قرار گرفت.

4. قيام امام حسين((عليه السلام)) اين بصيرت را به مسلمانان داد كه اسلام بالاتر از همه چيز است و براى برقرارى آن بايد از همه چيز گذشت و

براى بزرگداشت احكام و سنن آن فداكارى كرد.

_1670_

5. نهضت عاشورا درس ديندارى و استقامت در برابر ظلم و كفر به مسلمانان و انسان ها داد و روح شهامت و شجاعت را در مسلمان ها زنده كرد.

6. قيام كربلا احساسات و عواطف دينى مردم را برانگيخت تا همه بدانند در پيشگاه چه كسى بايد خضوع كرد.

7. حادثه خونين كربلا موجب تأسيس مكتب عالى فضيلت و تعليم تربيت صحيح شد كه خود رمز بقاى مذهب تشيّع و اسلام است.

8. اين قيام زمينه ساز محكوميّت بنى اميّه در ذهن مسلمانان و ساير ملل جهان شد.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_1671_

چگونه مى توان جوانى را كه در آستانه بلوغ است، به پيروى از دستورات دينى دعوت كرد؟

پرسش

چگونه مى توان جوانى را كه در آستانه بلوغ است، به پيروى از دستورات دينى دعوت كرد؟

پاسخ

انسان فطرتاً طالب سعادت و رستگارى خويش است و از عوامل زيان بخش مى گريزد. يگانه وسيله اى كه سعادت انسان را در تمام جنبه هاى زندگى تأمين مى كند، پيروى از دستورات دينى است; زيرا قوانين دينى را خداوند - كه داراى علمى محيط و گسترده و آگاه به تمام نيازهاى انسان در زندگى است - مقرر فرموده است و مخالفت با قوانين الهى سبب كيفر و مجازات در دنيا و آخرت است. بر اين اساس، كسى كه به حدّ بلوغ رسيده باشد، بايد در احكام دينى از مجتهدى كه شرايط تقليد را دار است، احكام را فرا گرفته، به آنها عمل كند، تا به سعادت در زندگى نايل گردد.

(بخش پاسخ به سؤالات )

چرا با وجود مؤسسات دينى و تبليغات مذهبى فساد و انحراف رو به افزايش است؟

پرسش

چرا با وجود مؤسسات دينى و تبليغات مذهبى فساد و انحراف رو به افزايش است؟

پاسخ

امكانات تبليغى اگر تمام همّت خويش را به كار گيرند باز اين انحراف به چند دليل خواهد بود.

1. آزادى انسان.

2. مطابقت اين برنامه ها با تمايلات آدمى به ويژه در سنين جوانى.

3. ضعف عملكرد در گسترش فرهنگ ازدواج.

4. تهاجم فرهنگى غرب.

در قرآن مى خوانيم «يريد الانسان ليفجر امامه يسئل ايان يوم القيامه» انسان مى خواهد كه گناهكارى پيشه كند و به همين خاطر، مبانى دينى را هم مورد ترديد قرار مى دهد. در نظام اسلامى انسان مجبور به اطاعت نمى شود. بلكه بايد خوبى را انتخاب كند.

با همه اين احوال، بايد معترف به برخورد ضعيف و عدم برنامه ريزى صحيح در اين باره اعتراف نمود به ويژه آنكه گاهى دشمنان مقاصد خويش را از راه به ظاهر دوستان اجرا مى كنند.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_2_

با مجموعه از جوانان هستيم و مى خواهيم كار تبليغى داشته باشيم تا در مسير هدايت و ارشاد قرار گيرند. كيفيّت برنامه به صورت بهتر چگونه است؟

پرسش

با مجموعه از جوانان هستيم و مى خواهيم كار تبليغى داشته باشيم تا در مسير هدايت و ارشاد قرار گيرند. كيفيّت برنامه به صورت بهتر چگونه است؟

پاسخ

1. مهم ترين موضوع قبل از هدايت و ارشاد شناخت جوان و روحيه اوست، پس كار و حوصله مى طلبد.

2. جوان از حدود 13 تا 19 سالگى نوجوان ناميده مى شود. و مهم ترين ويژگى اين دوران همراه تغييرات جسمانى، موضوع هويت طلبى است. او مى خواهد هويّت خويش را كشف كند و الگويى را انتخاب نموده و پيروى كند. پس با اين خصوصيّت بايد برنامه ريزى كرد.

3. به مجموعه آنها شخصيّت بدهيد و با احترام برخورد كنيد. خود نگهدارى اين جمع براى اهداف عاليه اسلام و تشيع عزيز كه بهترين الگوها را مى دهد مطلوب است.

4. در مرحله بعد در سه موضوع كلاس بگذاريد.

الف: انسان شناسى يا خودشناسى(كه رسول اكرم((صلى الله عليه وآله)) فرمود: هر كسى خود را شناخت خدا را خواهد شناخت).

ب: جهان شناسى يا همان سير آفاق(با اين توجّه كه در جهانى با حساب و هدف زندگى مى كنيم).

ج:تاريخ

اسلام

ائمه((رحمه الله))

معاصر 5. توجّه داشته باشيد كه براى كلاس ها از روحانيان و اساتيدى كمك بگيريد كه با صميميّت كار مى كنند وگرنه حاصل نخواهد داشت. چون صميميّت در اين دوران از

_4_

طرف والدين(در مرحله اوّل) و سپس از مربّيان بسيار سازنده خواهد بود.

6. از بزرگى كار نترسيد خداوند كسانى را كه دين او را يارى كنند يارى مى كند.(قرآن)

( بخش پاسخ به سؤالات )

_5_

چگونه كسى كه از دين بريده است، با دين آشتى دهيم؟

پرسش

چگونه كسى كه از دين بريده است، با دين آشتى دهيم؟

پاسخ

قدم اوّل علّت يابى است. فهرست اين علل...

1. گرايش سنّتى و يا عاطفى به دين. روشن است كه اين اساس زود متزلزل مى شود. و راه اين است كه مذهب اصيل معرّفى شود. مذهب اصيل با تفكّر شروع مى شود پس كافيست با تفكّر به نياز به مذهب شروع كنيم. آنگاه مى بينيم انسان در گذشته و انسان معاصر به شدّت در جستجوى دين بوده و هست. در اين باره شواهد زيادى هست. انسان غيب را مى خواهد و به آنچه كه هست خشنود و آرام نمى شود.

2. رفتار ناپسند ديندارانه بى مبالات - و راه اين است كه با موارد شايسته و رفتار خود خويش اين تنفّر را از ذهن و دل شخص بزدائيم.

3. عدم پاسخ به سؤال هاى شخص. پس بايد اين فرد را با اشخاص و نهادهاى پاسخگو و يا كتاب هاى خوب مرتبط نمود.

4. احساس مخالفت دين با ارضاى هواهاى نفس و به تعبير ديگر مانع ديدن دين براى انجام گناهان. در اينجا نيز بايد شخص را از اين توهم بيرون آورد كه دين با ارضاى تمايلات طبيعى انسان مطلقاً مخالف است و اين تحديد و مرز گذاشتن دين به سود اوست چون او را از صدمات هرزگى و بى بندوبارى حفظ مى كند و از تكرارى شدن و دلزدگى از ارضاى نيازها نيز نجات مى دهد. تازه همه بايد بدانيم دنيا جايگاه مزاحمت هاست انسان هرگز ميدان كاملى براى ارضاى همه هوى نخواهد يافت.

_7_

5. فرصت دادن و استمرار بر مقصد. اين كار شكيبايى مى خواهد چنانكه پيامبر اكرم((صلى

الله عليه وآله)) براى آن جوان يهودى 4 سال آزار تحمّل كرد تا جوان اسلام آورد.

6. احتمالات ديگرى نيز موجود است كه براى مثال تغذيه حلال در پذيرش حق مؤثّر و تغذيه حرام مانع محسوب مى شود. توجّه به اين احتمالات نيز در تسهيل كار، مطلوب است.

7. كتاب علل گرايش به يادگيرى از شهيد مطهرى توصيه مى شود.

( بخش پاسخ به سؤالات )

_8_

آيا مى توان با كنار نگذاشتن ارزشهاى اسلامى و انسانى در علم و صنعت پيشرفت كرد؟

پرسش

آيا مى توان با كنار نگذاشتن ارزشهاى اسلامى و انسانى در علم و صنعت پيشرفت كرد؟

پاسخ

چنانكه ارزشهاى انسانى و اسلامى تضادى با صنعت و نكنيك داشتند ممكن بود سؤال شود كه چگونه با وجود اين رازشها مى توان به صنعت دست يافت، ولى اعتقاد به ارزشهاى اسلامى و انسانى مستلزم اين است كه انسان خويشتن را به فضايل و كمالات انسانى آراسته كرد، خويشتن را از اخلاق زشت تزكيه نمايد. انسان براى پرستش خداوند در اين جهان آمده، تا از رهگذر انجام وظايف عبوديت به كمال مطلوب، كه قرب به خدا است، نايل گردد. بديهى است كه لازمه اين امر اين نيست كه انسان از علم و صنعت بهره نبرد; بلكه علم و تكنيك، خود مى تواند وسيله اى براى نيل به اين هدف باشد.

آرى كسانى كه از اسلام اين برداشت را دارند كه بايد از زندگى مادى فاصله گرفت و به هيچ يك از نعمتهاى دنيوى توجه نكرد و همواره مشغول به عبادت بود و به طور كلى زهد در دنيا را اين گونه تفسير مى كنند، زمينه اى براى آن شبهه وجود خواهد داشت; اما براساس برداشت صحيح از اسلام و تعاليم حيات بخش آن كه اسلام دينى جامه و كامل است، دستورات آن تمام ابعاد زندگى را شامل مى شود و همان گونه كه براى زندگى آن جهان تكاليف و وظايفى قرار داده، براى اين جهان نيز احكام و دستورات حيات بخشى

_10_

Eمقرر فرموده است، استفاده از علم و صنعت، نه تنها ممنوع و مذموم نيست اً بلكه مورد تاكيد نيز هست; چرا كه اساساً اسلام، دين علم و دانش

است و اينكه مسلمانها از كاروان تمدن و صنعت عقب مانده اند، نه به خاطر اعتقاد دينى آنان، بلكه به دليل عمل نكردن به تعاليم اسلام است. همچنانكه پيشرفت علمى و صنعتى غرب به اين دليل نبوده است كه از اسلام فاصله گرفتند و به مسيحيت گرايش پيدا كردند. چرا كه كليساى مسيحيت در صول چند قرن]قرون وسطى[با علم و پيشرفتهاى علمى مخالفت مى كرد.

اميد است كه انقلاب اسلامى ايران بتواند حقيقت اسلام را، آنچنانكه هست، به دنيا معرفى كند و با پيشرفت گسترده علم و تكنيك در ايران اسلامى كشورما به عنوان الگويى از يك كشور اسلامى معرفى شود و از اين رهگذر مسلمانان و همه ملل جهان ره متوجه اسلام سازد.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_11_

چرا ما مسلمانان دروغگو و حيله گر هستيم و راه جلوگيرى از اين فساد از نظر اجتماعى چيست؟

پرسش

چرا ما مسلمانان دروغگو و حيله گر هستيم و راه جلوگيرى از اين فساد از نظر اجتماعى چيست؟

پاسخ

در اين پرسش چند موضع دقيق نهفته است:

1. يكى از علتهاى ايجاد اين پرسش، تصور ناصحيحى است كه از اخلاق غربيان داده شده و آن اينكه آدمها دروغ نمى گويندو... در حالى كه حقيقت اين نيست، نظام حاكم بر آن جامعه و نظارتهاى الكترونيكى در خيابانها، فروشگاهها و محل كار، اخلاق امانت دارانه را تحميل مى كند. و هيچكس نمى تواند به راحتى خطا كند، چنانكه اگر كس در خيابانها از چراغ قرمز رد شده و يا تخلفى ديگر انجام دهد، با چشمهاى الكترونيكى ضبط شده و خلافكار تنبيه مى شود.

اين اخلاق زيربناى صحيحى ندارد و از ارزش اخلاقى كه با اراده و تصميم و انتخاب شخص متحقق مى شود، برخوردار نيست. دليل روشن آن اين است كه زمانى كه برق به مدت دو ساعت در نيويورك مى رود، بدترين دزديها و تجاوزها انجام مى شود. البته هيچ گاه منظور ما انگار رفتارهاى خوب آنان نيست.

2. در ضمن آنكه به بدى بسيارى از رفتارهاى خود اعتراف داريم، بايد توجه داشته باشيم كه فرهنگ اسلامى عقايد و زيربناى متين و محكمى را به مسلمان ارائه مى دهد، كه براساس آن زيباترين جلوه هاى راستى و صداقت شكل مى گيرد. اما شيطان كه دشمن قسم خورده انسان مؤمن است، براى تخريب عقيده ها اقدام مى كند. وقتى نتوانست ريشه عقايد را بخشكاند به سراغ اعمال مى رود. در حالى كه فرد بى اعتقاد در حزب شيطان است و دليلى براى وسوسه او نيست. اين حقيقت را زمانى به

خوبى در مى يابيم كه تصميم بر اصلاح خويش مى گيريم. در اين زمان هجوم شيطان و

_3_

وسوسه هاى گسترده تر مى گردند.

3. اگر براى اصلاح رفتار انسان از روش مكتبى كمك نگيريم و كنترل و نظارتهايى مثل امر به معروف و نهى از منكر ترك بشود، چنين فجايع اخلاقى گسترده تر مى شود، در حالى كه اگر در جوامع غربى اين ساختار دفاعى وجود ندارد، كنترل و نظارت الكترونيكى و قانونى را اعمال مى كند.

4. فراموش نكنيم در همين جامعه اى كه از آن شاكى هستيم، بسيارى ملكات اخلاقى هست كه قابل ستايش است. و از فسادهاى گسترده پنهان و پيداى غرب نيز نبايد غافل شد.

5. راه نجات همانا گسترش و تقويت ايمان و نظارت هاى مكتبى و قانونى مى باشد، كه به قاطعيت محتاج است.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_4_

آيا اگر رويدادهاى اسلامى را با تقويم شمسى حساب كنيم، بهتر نيست؟

پرسش

آيا اگر رويدادهاى اسلامى را با تقويم شمسى حساب كنيم، بهتر نيست؟

پاسخ

بزرگداشت رويدادهاى تاريخ اسلام بر همه مسلمانان لازم است. اگر تقويم آنها قمرى باشد - كه مسلمانان يا دست كم تمام شيعيان در آن با يكديگر متّفقند - با اتّحاد و يگانگى سازگارتر است; زيرا بسيارى از شيعيان در غير ايران زندگى مى كنند و اگر در ايران تقويم شمسى معيار باشد و در غير ايران، تقويم قمرى، گونه اى پراكندگى و از همگسيختگى ميان مسلمانان پديد مى آيد; در حالى كه مسلمانان بيش از هر چيز به يگانگى و هماهنگى نيازمندند.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_1391_

براي جلوگيري از مفاسد خانوادگي چه كارهايي بايستي صورت گيرد؟

پرسش

براي جلوگيري از مفاسد خانوادگي چه كارهايي بايستي صورت گيرد؟

پاسخ

يكي از موضوعاتي كه براي انسان بسيار اهميت دارد، موضوع خانواده و شناخت موانع و عوامل رشد آن است. زيرإ؛أخ5 بر اثر مسخ يا فراموشي ارزش هاي انساني و اسلامي، كارايي تربيتي خانواده از بين مي رود و در عوض كانوني براي مفاسد و مشكلات اخلاقي و رواني مي شود. اگر به ارزش هايي كه بايد در يك خانواده حاكم باشد، بي توجهي شود هرگز نمي توان انتظار تربيت فرزندان صالح داشت. اما در رابطه با سؤال شما، ما به بعضي از علل مفاسد و كارايي غلط خانواده اشاره مي كنيم و راه هاي جلوگيري از آن را بيان مي كنيم.

1) ملاك غلط در انتخاب همسر: خانواده از انتخاب و خواستگاري شروع مي شود. نكته بسيار مهم در اين جا ملاك انتخاب همسر است. يعني پسر و دختر چه معياري براي ارزش گذاري يكديگر دارند. اگر ملاك انتخاب همسر صرفاً مسائل مادي و زيبايي ظاهري باشد، چنين ازدواجي از استحكام زيادي برخوردار نيست. زيرا با زوال مال و زيبايي همسر ازدواج هم متزلزل مي شود. بر همين اساس بسياري از دختران و پسراني كه بر اثر يك آشنايي سطحي به يكديگر علاقه مند مي شوند، پس از ازدواج عشق و علاقه شان از بين مي رود و ادامه زندگي ناممكن مي شود. اما اگر ملاك در انتخاب همسر اخلاق و ايمان و ويژگي هاي انساني باشد، نظام خانواده پابرجا خواهد ماند.

2) نداشتن هدف صحيح در ازدواج: بسيار از زوج ها دقيقاً نمي دانند به چه دليل بايد ازدواج كنند. فقط به صرف اين كه يك نياز طبيعي و يك كشش عاطفي به جنس مخالف پيدا مي كنند تن به ازدواج مي دهند. معمولاً چنين ازدواج هايي دچار مشكل

مي شود. زيرا اگر ببينند براي ارضاي نيازهاي غريزيشان راه هاي آسان تري هم يافت مي شود، خود را از قيد و بند ازدواج مي رهانند.

چنان چه هم اكنون در بين جوانان غربي ازدواج سنتي در حال افول است. اما كساني كه اهداف عالي و انساني از ازدواج دارند، مثل رسيدن به آرامش (روم، آيه ي 21) و تربيت فرزندان صالح، از فروپاشي و تزلزل خانواده محفوظند.

3) عدم آگاهي از وظائف همسري: برخي از مردان فكر مي كنند زن گرفتن يعني خدمتكار براي خود گرفتن است. از زنانشان انتظار دارند تمام كارهاي منزل را بكنند و هميشه مطيع و دست به سينه در مقابل فرامين آن ها باشند. همچنين بعضي زنان تصور مي كنند شوهر گرفتن يعني مردي را به خدمت گرفتن كه به وسيله او آرزوهاي بر باد رفته در منزل پدر را عملي كنند و در مقابل خواسته هاي نامحدودشان تسليم محض باشند.

وقتي زن و مرد به زندگي اين طور نگاه كنند، توفعات شان از يكديگر بالا مي رود و صحنه زندگي به جنگ و نزاع دائمي مبدل مي شود. اين در حالي است كه وظيفه اصلي مرد و زن محبت كردن و عشق ورزيدن به يكديگر است، نه توقع داشتن و امر و نهي كردن. انسان هرگز معشوق خود را به زحمت نمي اندازند، بلكه عاشقانه براي راحتي او تلاش مي كند. زن و شوهر يعني دو عاشق و دو معشوق، نه يك عاشق و يك معشوق.

4) نداشتن گذشت و فداكاري: خاصيت ازدواج اين است كه »من« به »ما« تبديل مي شود. يعني زن و مرد از خودخواهي بيرون مي آيند و خواهان آسايش و موقعيت ديگري هم هستند.

اما يك خانواده فاسد به اين مرحله نمي رسد. مرد فقط به فكر

خود است، كاري با همسر و فرزندانش ندارد. در اين خانواده ها اگر كوچك ترين مشكلي به وجود بيايد، هر يك از آن ها سعي مي كنند مشكل را به گردن ديگري بيندازد و خود را از معركه بيرون بكشد. در واقع ايثار و فداكاري و گذشت و مهرباني وجود ندارد و هيچ كس به ديگري احترام نمي گذارد. بلكه هر كدام كه از قدرت بيشتري برخوردار باشد به اعضاي ديگر زور مي گويد و آن ها را به خدمت خود مي گمارد. تنها راه جلوگيري از اين حالت، كنار گذاشتن خودخواهي و رعايت حقوق هر يك از اعضاء است.

5) عدم آگاهي از روش هاي تربيت فرزند: تربيت فرزند يكي از مشكل ترين و در عين حال مهم ترين وظايف خانواده هاست. خانواده مي تواند يك فرزند را به يك جاني خطرناك تبديل كنند. چنان چه مي تواند از او انسان صالحي به وجود آورد كه جهاني را به نور علم و ايمان روشن گرداند. تربيت صحيح نيازمند روش صحيح است. بسياري از والدين از روش هاي تربيتي هيچ اطلاعي ندارند، تنها راه تربيتي آن ها، امر و نهي و خشونت و كتك كاري است. روشن است فرزنداني كه دائماً به خاطر هر اشتباه كوچك و بزرگي تنبيه شده و به انواع مختلف آزرده خاطر مي شوند تبديل به انساني هاي عقده اي و رواني مي شوند و براي آينده جامعه بسيار خطرناك خواهند بود. اما اگر تربيت فرزند توأم با صبر و متانت و مهرباني و تشويق باشد و كرامت و احترام فرزندان حفظ شود، يقيناً آنان انسان هاي صالح و نيكوكاري خواهند شد.

6) عدم توجه به ارزش هاي مذهبي: در بعضي از خانواده ها توجهي به ارزش هاي مذهبي از قبيل نماز، روزه، و تقوي و خداشناسي نمي شود

و به جاي آن فقط به فكر ماديات و راحتي مادي هستند. خود به خود فرزندان در چنين خانواده اي هرگز با دين و معارف بلند آن آشنا نمي شوند و به افرادي لاابالي و بي دين تبديل مي شوند.

نتيجه اي كه عائد افراد مي شود علاوه بر بي بند و باري اخلاقي، رسيدن به پوچي و بي معنا بودن زندگي است. همان طوري كه امروزه در غرب جوانان به پوچي و خلاء معنوي رسيده اند و با اين كه والدين آن ها از تمام روش هاي تربيتي و روان شناسي براي تربيت آنان استفاده مي كنند، ولي جوانان از رنج بزرگ نداشتن هدف از زندگي رنج مي برند و چه بسا دست به خودكشي هم مي زنند.

7) آزادي بيش از حد: همان طور كه سختگيري زياد باعث فساد و تباهي در جريان خانواده مي شود، آزادي زياد هم سبب توقف رشد اخلاقي و شخصيتي اعضاء، خصوصاً فرزندان مي شود. در روايات اسلامي آمده كه كودكان را تا هفت سال اول زندگي آزاد بگذاريد، ولي در هفت سال دوم به آن ها تربيت و اخلاق و علم را آموزش دهيد و در هفت سال سوم آن ها را مشاور خود قرار دهيد و به نظراتشان احترام بگذاريد. اين در حالي است كه در بعضي خانواده ها هيچ بهايي به فرزندان داده نمي شود و در بعضي ديگر بدو ن اين كه براي تربيت و اصلاح اخلاقي فرزندان قدمي بردارند، آنان را در هر كاري آزاد مي گذارند. اين هم يكي از عوامل فساد خانوادگي است.

البته همان طور كه گفتيم اين ها بخشي از عوامل مفاسد خانوادگي و راه هاي جلوگيري از آن بود كه بيان شد. اگر شما خواهان اطلاعات بيشتري هستيد بايد به كتاب هاي فراواني كه در اين

زمينه تأليف شده است مراجعه نماييد. ر.ك:

1. آئين همسرداري، ابراهيم اميني

2. آئينه ازدواج و روابط همسران، دكتر افروز

براي اين كه امر به معروف و نهي از منكر در جامعه اسلامي ما همگاني گردد و همه افراد از اين وظيفه الهي كه دارند هيچ هراسي نداشته باشند، چه بايد كرد؟ (با اين توضيح كه اين يك امر واجب است و البته در سطح جوانان كارساز نبوده است.)

پرسش

براي اين كه امر به معروف و نهي از منكر در جامعه اسلامي ما همگاني گردد و همه افراد از اين وظيفه الهي كه دارند هيچ هراسي نداشته باشند، چه بايد كرد؟ (با اين توضيح كه اين يك امر واجب است و البته در سطح جوانان كارساز نبوده است.)

پاسخ

در پاسخ اين سؤال چند تذكر لازم است:

1- به نظر مي رسد يكي از عوامل مهم كم رنگ بودن اين اصل حياتي در جامعه اسلامي و علت حساسيت نداشتن مردم نسبت به آن، نگرش سطحي و شعارگونه مردم و مسؤولين نسبت به آن است. اگر مسؤولين نظام و مردم بدانند كه حفظ اسلام و نظام اسلامي و اجراي احكام الهي (عدالت، حدود، عبادات و...) به معناي واقعي اش تنها در پرتو اجراي عملي امر به معروف و نهي از منكر ميسّر است (چنان كه امام باقر(ع) فرمود: بها تُقامُ الفَرائِض) و از طرفي با تعطيل شدن اين اصل، از{P - وسائل، ج 16، ص 119. P}

اسلام و نظام اسلامي جز اسم چيزي باقي نمي ماند، قطعاً با حضور جدي و گسترده خويش در برابر حكم حياتي الهي، رسالتشان را انجام خواهند داد.

2- از طرفي منحصر كردن امر به معروف و نهي از منكر در برخي مسائل فرعي و غفلت از منكرات اساسي جامعه مانند فقر، تبعيض، رباخواري، فساد اداري و... از ديگر اسباب بي تفاوتي جامعه در برابر اين اصل اسلامي است. طبعاً براي مردم اين سؤال مطرح مي شود كه چرا نهي كنندگان در برابر منكرات اصلي جامعه نظير بي عدالتي، مفاسد اقتصادي و... واكنش و حساسيت لازم را نشان نمي دهند. بنابراين توسعه قلمرو امر به معروف و نهي از

منكر به تمامي اموري كه به مصالح فردي و اجتماعي منتهي مي گردد، از جمله راه هايي است كه در تعميم اين فرهنگ در اقشار مختلف جامعه نقش بسزايي خواهد داشت.

3- نهادينه كردن فرهنگ والاي امر به معروف و نهي از منكر در جامعه و اين كه روح اين اصل قرآني به حضور و مشاركت و نظارت دائمي مردم و مسؤولين نسبت به عملكرد يكديگر بر مي گردد، مي تواند تأثير زيادي در همگاني كردن اين اصل داشته باشد و در نتيجه هراس از اجراي آن را نيز از بين ببرد. اگر روحيه تملّق گويي و مداحي بيجا در جامعه مورد سرزنش قرار گرفته، بجاي آن روحيه انتقادگري سازنده مورد تقدير قرار گيرد و سيره نبي اكرم(ص) و امامان(ع) در زمينه اهتمام{P - »كونوا نُقّادَ الكَلام«، بحارالانوار، ج 2، ص 96؛ »اُحْثُوا التُّراب علي وجوه المداحين«، الفروق اللغريه، ابوهلال عسكري، ص 202. P}

جدي آنها به اصل امر به معروف و نهي از منكر براي مردم بازگو گردد، تأثير فراواني در تثبيت نظام اسلامي و گرايش مردم به اجراي اين اصل خواهد داشت و در نتيجه جوانان نيز كه قشر عظيمي از جامعه را تشكيل مي دهند بيش از گذشته جذب دين خواهند شد.

4- به كارگيري شيوه هاي منطقي و عقلايي نيز مي تواند در تعميم فرهنگ امر به معروف و نهي از منكر تأثير بسزايي داشته باشد. آمر به معروف هرگاه فاقد شناخت لازم از مراتب امر به معروف و نيز آشنايي با روحيات مخاطبش باشد قادر به استفاده از بهترين شيوه در اجراي وظيفه خود نخواهد بود. از اين رو لازم است متوليان فرهنگي نظام، آموزش هاي لازم رإ؛ه ب نسبت به مراتب

امر به معروف و نيز به كارگيري بهترين شيوه هاي اجرايي آن مبذول دارند. خلاصه آن كه تكليف امر به معروف و نهي از منكر، همگاني بوده و تمامي اقشار جامعه به ويژه

مسؤولين نظام اسلامي موظفند زمينه اجراي اين اصل سرنوشت ساز و حياتي را در جامعه فراهم كنند؛ مردم نيز در اين زمينه بايد از مسؤولين نظام به طور جدي بخواهند تا با تدوين قوانين و ضوابط معقول و منطقي، حمايت هاي لازم را از آمرين به معروف نموده و زمينه هاي اجرايي همه جانبه اين ركن ديني را فراهم كنند.

با وجود نيروي مخلص بيسج، چرا باز هم متأسفانه شاهد مفاسد اجتماعي هستيم، بخصوص در مراكز آموزشي، و چرا با سازماندهي درسمت و كمك گرفتن از مباني روانشناسي، سعي نمي كنيد، جوانان را هرچه بيشتر به معنويت جذب كنيد؟

پرسش

با وجود نيروي مخلص بيسج، چرا باز هم متأسفانه شاهد مفاسد اجتماعي هستيم، بخصوص در مراكز آموزشي، و چرا با سازماندهي درسمت و كمك گرفتن از مباني روانشناسي، سعي نمي كنيد، جوانان را هرچه بيشتر به معنويت جذب كنيد؟

پاسخ

سؤال از دو جنبه قابل بررسي است:

اولاً، بايد بپذيريم در دهة دوم تهاجم و شبيخون و غارت فرهنگي در غالب نفوذ عناصر در نهادهاي فرهنگي صورت گرفته و نمي توان منكر اين قضيه شد، از طرف ديگر براي حمايت از اين عناصر رسانه هاي خارجي بويژه شبكه هاي تلويزيوني به زبان فارسي به صورت 24 ساعته برنامه پخش مي كنند به عنوان مثال، شبكة تلويزيوني آپاداني مأموريت تشكيك در آيات و روايات را به عهده دارد. شبكه NI TN و (تلويزون ملي ايران)مأموريت تشكيك در نظام ديني، و جدايي دين از سياست را بر عهده دارد. پارس تي وي (PARS TV) شايعه پردازي عليه مسؤولين نظام و همچنين ITV. علاوه بر اين شبكه ها راديويي نيز مزيد بر علت مي باشند.

ثانياً: خود بسيج نيز با توجه به تبليغات گستردة داخلي و خارجي عليه او بويژه بعد از دوم خرداد شرايط براي اجراي مأموريت سخت تر شده است، اگر به ايام انتخابات 18 خرداد (انتخاب رياست جمهوري) نگاه كنيم، بدترين ناسزاگويي ها در تجمعات عليه بسيج به صورت شعار مطرح مي شود. اما علي رغم اينها تا جايي كه امكان داشته و شرايط مناسب بوده بسيج حضور خودش را در تمام صحنه ها و در بين تمام اقشار جامعه حفظ كرده، به ميزاني كه شرايط مساعد شود وارد عمل مي شود. اما اينكه فرموديد از مباني روانشناسي جهت جذب جوانان به معنويت استفاده شود، اين هم مطلب درستي است

كه كمتر به آن پرداخته شده ولي به عنوان يك موضوع اساسي در دستور كار مسؤولين فرهنگي بسيج هست.

براي گسترش وهمه گير شدن امر به معروف ونهي از منكر در جامعه چه بايد كرد ؟ چرا اين مسئله وآموزش آن در سطح مدارس وجود ندارد ؟

پرسش

براي گسترش وهمه گير شدن امر به معروف ونهي از منكر در جامعه چه بايد كرد ؟ چرا اين مسئله وآموزش آن در سطح مدارس وجود ندارد ؟

پاسخ

در رساله هاي عمليه واجبات واركان امر به معروف ونهي از منكر به تفصيل آمده است از جمله اينكه : بايد معروف ومنكر شناخته شود . پس براي همگاني كردن آن يك بحث تعليم وآموزش معروف ومنكر را داريم . امّا در اقدام به آن از جمله كساني كه مي توانند در اين آموزشها مؤثر باشند روحانيون هستند وآموزش وپرورش با قرا ر دادن آن در دروس رسمي ، نمازجمعه ها ،مساجد ، رسانه ها وهمه نهادهايي كه با عموم مردم در ارتباط هستند مي توانند نقش مؤثري داشته باشند .

بطور كلي دشمن هرچه پنهان تر باشد قوي تر شده وشكست آن سخت تر مي شود . لذا بايد دشمن را معرفي كرد . يك سري از دشمني ها با انقلاب صورت مي پذيرد كه مردم در تشخيص آنها نيازمند همين آموزشها هستند . ودر اجراي اين فريضه بايد يك هماهنگي ميان قواي سه گانه با مردم وجود داشته باشد . در مسئله جنگ اين هماهنگي بود . مشكل عمده بعد از معرفي منكر ومعروف عدم اين هماهنگي است و وضع بگونه اي نيست كه اگر حركت عمومي در مقابل بعضي منكرات ، صورت پذيرفت ، جايگاه مشخصي داشته باشد واز آن حمايت شود . نياز به يك سري آموزشهايي است كه وقتي مردم به ميدان دعوت مي شوند نيروهاي مسئول مثل انتظامات و ... هماهنگ باشند . اگر استقبال مناسب نباشد ونيروها يكديگر را خنثي كرده

يا در مسئوليت خود اهما ل كنند موفق نمي شوند .

براي شركت عموم بايد مجموعه هاي كوچكتر مانند تشكلهاي مذهبي ، بسيجي ها احساس موفقيت كنند وبعد از آن مجموعه ها ي بزرگتري اقدام كنند . اگر در اين راه ابهام وجود داشته باشد واول كساني كه آمادگي دارند ونيروهاي پيشتاز محسوب مي شوند ، متوقف شده نتايج مطلوبي بدست نياورند يك حركت عمومي شكل نمي گيرد .

البته اين اشكال بيشتر متوجه مسئولين اجرايي است زيرا مردم وقتي دعوت رهبر خود را به اين امر مهّم مي بينند در صحنه حاضر مي شوند . مقام معظم رهبري د راين زمينه مي فرمايند : " وقتي همه آحاد يك جامعه را موظف به امر به معروف ونهي از منكر مي كنند ، اين به چه معناست ؟ چه وقت ممكن است همه آحاد يك ملت آمر به معروف وخير وناهي از منكر باشد ؟ آن وقت كه همه در متن مسائل كشور به معناي واقعي حضور داشته باشند . همه بايد به كارهاي جامعه كار داشته باشند واهتمام بورزند . همه بايد آگاه باشند . همه بايد معروف شناس ومنكر شناس باشند . اين به معناي نظارت ، حضور وهمكاري عمومي است ، به معني معرفت بالا در همه است . امر به معروف به اين معناست . والاّ اگر ما امر به معروف را دريك دايره محدود آن هم بوسيله افراد معلوم زنداني بكنيم ودشمن هم در تبليغات خودش سمپاشي كند كه در ايران قرار است از اين به بعد نسبت به زنهاي بد حجاب اينجور عمل بشود ، اين صحيح نيست آيا معناي

امر به معروف اين است كه اين واجب به اين عظمت را كه قوام همه چيز به اوست ، بياورند در يك دايره محدود در خيابانهاي تهران . آن هم نسبت به چند نفر زن كه وضع حجابشان مثلاً درست نيست ؟ اين است معناي حضور نيروهاي مؤمن در صحنه هاي گوناگون جامعه ؟ خير ، قضيه بالاتر از اين حرفها ست . تخلفها يك اندازه ويكجور نيست . تخلفها تنها تخلفهاي فردي نيست . بالاترين تخلفها ، تخلفها وجرائمي است كه پايه هاي نظام را سست مي كند .

نا اميدكردن مردم ، مأيوس كردن دلهاي اميدوار ، كج نشان دادن راه راست ، گمراه كردن انسانهاي مؤمن و با اخلاص ، سوء استفاده كردن از اوضاع واحوال گوناگون در جامعه اسلامي ، كمك كردن به دشمن ، مخالفت كردن با احكام اسلامي وپياده شدن مقررات اسلام ، تلاش براي به فساد كشاندن نسل مؤمن ، منكرهاي مهم است .

امروز دستهايي تلاش مي كنند تا فساد را به صورت نا محسوس (نه آنجوركه شما در خيابان ببينيد وبفهميد ومشاهده كنيد ) به شكلهاي گروهكي وبا هدايت دشمن در بين جوانها ترويج كنند ، پسرها را به فساد وبي تفاوتي بكشانند ، اينها منكرات است . منكرا ت، هم اخلاقي ، هم سياسي وهم اقتصادي است . همه جا هم جاي نهي از منكر است . يك دانشجو هم مي تواند در محيط درس وعلم نهي از منكر كند . يك كارمند شريف هم در محيط كار خود مي تواند نهي از منكر كند . يك كاسب مؤمن هم در محيط كار خود مي تواند نهي

از منكر كند . يك هنرمند هم با وسايل هنري خود مي تواند نهي از منكر كند . روحانيون در محيطهاي مختلف يكي از مهمترين عوامل نهي از منكر وامر به معروف هستند . نمي شود اين واجب بزرگ الهي را در دايره هاي كوچك محدود كرد .

اين كار،كار همه است ، اينجور نيست كه مخصوص عده خاصي مثل نيروهاي مسلح يا نيروهاي ديگر باشد ، كارهمه است . البته هر كسي وظيفه اي دارد . من در پيام تشكري كه منتشر شد عرض كردم كه قشرهاي مختلف بايد جايگاه خود را در امر به معروف ونهي از منكر پيدا كنند . هر كس جايگاهي دارد . اينكه كجا بايد نهي از منكر بكنيد ودر مقابل كدام منكر مي توان امّا اگر پرسيده شود اين ناهماهنگي تقصيرچه كسي است ؟ بايد اعتراف كرد كه موانعي براي عملي شدن اين فريضه وجود دارد و آن وجود خطوط وجناحهاي مختلف است كه در روشهاي اصلاح جامعه نظرهاي مختلف ارائه مي كنند وهر كدام برداشتي را از پيش خود ارائه مي كنند وآن تبعيت از رهبري كه بايد در همه مسئولين باشد ، نيست . يكي از نتايج بسيار نامطلوب اين جناح بنديها كه فقط جنبه سياسي هم ندارد مثل بحث آزادي و ... آنقدر اختلاف آراء ونظرها در مقابل خط رهبري مطرح مي شود كه از موانع اساسي اجرايي اين فريضه است . اين مانع وقتي به مسئولين دولتي سرايت مي كند وآنها در اساس اين فريضه واجراي آن ترديد مي كنند يا بعضي ا ز آنها خود به بسياري منكرات مبتلا هستند اين سبب برزمين ماندن

اين فريضه الهي مي شود و راه نجات هم دست برداشتن از تشتت آراء واختلافات سياسي وگوش به فرمان رهبري بودن واجراي اوامر ايشان وحفظ وحدت رويّه و وحدت ملّي است .

راه حل نشان دادن چهره جذاب دين براي قشر جوان چيست وبه عهده كيست ؟ وچگونه مي توان با (بريدن سردين بوسيله دين ) مبارزه كرد.

پرسش

راه حل نشان دادن چهره جذاب دين براي قشر جوان چيست وبه عهده كيست ؟ وچگونه مي توان با (بريدن سردين بوسيله دين ) مبارزه كرد.

پاسخ

آنچه دردين مطرح شده است هماهنگي بافطرت انسانها دارد واين كمال جوئي را وقتي به چشمه سار دين مي رسانيم حلاوت آنرا اندكي بچشانيم اين بطور قطع بدان آرامش مي يابيم وآنرا درآغوش خويش مي گيريم بنابراين دين خود جذاب است براي روشن شدن اين حقيقت مي توان كمالات انساني رادرمولاي متقيان اميرالمؤمنين (ع) شاهد آورد مانند انصاف ، عدالت، شجاعت ، حيا، شرف ، يتيم نوازي وصفات ديگري كه حتي دشمنان دين دربرابر عظمت آن سرفرود مي آوردند وگاهي ناچار به اعتراف مي شدند و پروريدگاني مانند امام راحل در به اعتراف واداشتن دشمن كه اگر بتوانيم دين را كه همان برخورداري ازكمالات انساني و الهي به نسل جوان برسانيم يقيناً مورد پذيرش واستقبال قرار خواهد گرفت البته متأسفانه گاه بين عمل ما آنچه دين مطرح نموده تفاوت بسيار است ودر ذهن جوانان بين دين ورفتار مامسلمانان پيوندي برقرار شده كه هرگز واقعيتي ندارد . چون ممكن است گاه اعمال ما هيچ مربوط با آنچه حقيقت دين مطرح مي كند نباشد ، بنابراين به عهده تك تك مااينستكه واقعيت دين رادرك نموده وآنرا به جوانان برسانيم ، البته دراين وظيفه هركدام ازŘǠوديگران سهم خود رادارند. واما نسبت به سؤال دوم حضرتعالي بايد گفت اگر بتوانيم زمينه تقويت قواي فكري وعقلاني جوانان راتقويت نموده وآنها را به بصيرت وشناخت عميق درمباحث ديني برسانيم وپايه واساس دينداري كه همان فهم وبصيرت درآن هست رادرآنها تقويت نموده وازطرفي با آنها كه

درقالب دين مي خواهند به دين ضربه بزنند برخورد نمائيم مي توان اميدوار بود كه جوان ما از هجمه وسيع نسبت به ارزشهاي ديني مصون بماند ، به وصيت نامه امام (ره ) دراين زمينه مراجعه كنيد.

جديدا رسم شده كه هيئتهاي مذهبي در شهرستانها بالأخص مشهد مقدس سينه زني را همراه با جهش و به سرو صورت كوبيدن انجام مي دهند يا اينكه در حين مداحي مداح صداهاي ناجور در مي آورند حال سوال اينجاست كه آيا اين نحوه عزاداري براي اهل بيت و بخصوص براي امام حسين ( صحي

پرسش

جديدا رسم شده كه هيئتهاي مذهبي در شهرستانها بالأخص مشهد مقدس سينه زني را همراه با جهش و به سرو صورت كوبيدن انجام مي دهند يا اينكه در حين مداحي مداح صداهاي ناجور در مي آورند حال سوال اينجاست كه آيا اين نحوه عزاداري براي اهل بيت و بخصوص براي امام حسين ( صحيح است و تاثير مثبت دارد يا اينكه بالعكس مي باشد و نوعي بازار گرمي و شور كردن است كه در اين صورت ضربه اي ريشه اي به نهضت حسيني وارد مي آيد و در واقع اينگونه افراد طبق گفته زيارت عاشورا "و تابعت و شايعت علي قتله" مي باشند ؟

پاسخ

بدون شك فداكاري سيد الشهدا ( و حادثه عاشورا و كربلا بزرگترين نقش و كاراترين ابزار در زنده ماندن اسلام و ارائه آن به نسلهاي بعد را داشته و دارد و زنده نگهداشتن آن در همان شكل سنتي و حماسي و احساسي تداوم بخش تشيع و بيمه گر اسلام عزيز خواهد بود. بنابراين هر گونه عملكردي در راستاي اهداف مذكور جايز و انجام آن مفيد و بلا مانع است و آنچه دروغ و يا موجب وهن و بي پايگي مذهب و دين گردد ممنوع و غير مجاز است به ويژه باانگيزه هاي دنيا گرايانه .

امام خميني ( در اين باره فرموده اند : بايد ما محرم و صفر را زنده نگه داريم به ذكر مصائب اهل بيت ( كه با ذكر مصائب اهل بيت ( زنده مانده است اين مذهب تا حالا با همان وضع سنتي، با همان وضع مرثيه سرايي و روضه خواني . شياطين به گوش شما نگويند كه

ما انقلاب كرديم، حالا بايد همان مسائل انقلاب را بگوييم و مسائلي كه در سابق بود حالا ديگر منسي بايد بشود، خير.

ما بايد حافظ اين سنتهاي اسلامي، حافظ اين دستجات مبارك اسلامي كه در عاشورا، در محرم و صفر در مواقع مقتضي به راه مي افتند (باشيم) تاكيد كنيم كه بيشتر دنبالش باشند . محرم و صفر است كه اسلام را نگه داشته است. فداكاري سيد الشهدا _ سلام الله عليه _ است كه اسلام را براي ما زنده نگه داشته است زنده نگه داشتن عاشورا با همان وضع سنتي خودش

از طرف روحانيون، از طرف خطبا، با همان وضع سابق و از طرف توده هاي مردم با همان ترتيب سابق كه دستجات معظم

از طرف روحانيون از طرف خطبا ، با همان وضع سابق و از طرف توده هاي مردم با همان ترتيب سابق كه دستجات معظم و منظم دستجات عزاداري به عنوان عزاداري راه مي افتاد بايد بدايند كه اگر بخواهيد نهضت شما محفوظ بماند بايد اين سنتها را حفظ كنيد. البته اگر يك چيزهاي ناروا يي بوده است سابق و دست اشخاص بي اطلاع از مسائل اسلام و منظم، دستجات عزاداري به عنوان عزاداري راه مي افتاد. بايد بدانيد كه اگر بخواهيم نهضت شما محفوظ بماند بايد اين سنتها را حفظ كنيد البته اگر يك چيزهاي ناروايي بوده است سابق و دست اشخاص بي اطلاع از مسائل اسلام بوده آنها بايد يك قدري تصفيه شود لكن عزاداري به همان قوت خودش بايد باقي بماند و گويندگان پس از اينكه مسائل روز را گفتند روضه را همان طور كه سابق مي خواندند و مرثيه

را همان طور كه سابق مي خواندند بخوانند و مردم را مهيا كنند براي فداكاري .

حضرت آيت الله العظمي خامنه اي نيز در اين باره فرموده اند:(1)

س354: در حسينيه ها و مساجد بيشتر مناطق بخصوص روستاها مراسم شبيه خواني به اعتبار اينكه از سنتهاي قديمي است برگزار مي شود كه گاهي اثر مثبتي در نفوس مردم دارد اين مراسم چه حكمي دارند؟

ج : اگر مراسم شبيه خواني مشتمل بر امور دروغ و باطل نباشند و مستلزم مفسده هم نباشند و با توجه به مقتضيات زمان باعث وهن مذهب حق هم نشوند اشكال ندارند ولي در عين حال بهتر است كه به جاي آنها مجالس وعظ و ارشاد و ذكر مصائب حسيني و مرثيه خواني بر پا شود .

س : 362 : نظر شريف حضرتعالي نسبت به ادامه حركت دسته هاي عزاداري در شبهاي محرم تا نصف شب همراه با استفاده از طبل و ني چيست ؟

ج : به راه انداختن دسته هاي عزاداري براي سيدالشهداء و اصحاب او ( و شركت در امثال اين مراسم امر بسيار پسنديده و مطلوبي است و از بزرگترين اعمالي است كه انسان را به خداوند نزديك مي كند ولي بايد از هر عملي كه باعث اذيت ديگران مي شود و يا في نفسه از نظر شرعي حرام است پرهيز كرد.

س 363: استفاده از آلات موسيقي مانند ارگ (از آلات موسيقي و شبيه پيانو است ) و سنج و غير آنها در مراسم عزاداي چه حكمي دارد؟

ج : استفاده از آلات موسيقي ، مناسب با عزاداري سالار شهيدان نيست و شايسته است مراسم عزاداري به همان صورت

متعارفي كه از قديم متداول بوده برگزار شود .

س 364: آيا آنچه متداول شده كه به عنوان عزاداري براي امام حسين ( گوشت بدن را سوراخ كرده و قفل و سنگ كيلو به آن آويزان مي كنند جايز است؟

ج : اين گونه اعمال كه موجب وهن مذهب مي شوند جايز نيست .

______________________________________

1_ اوجوبه الاستفتائات، ج2، ص 129 _ 130

بهترين راه مأنوس كردن نوجوانان با مضامين بلند عرفاني قرآن كريم چيست؟ شرايط توبه را لطفاً بيان فرمائيد؟

پرسش

بهترين راه مأنوس كردن نوجوانان با مضامين بلند عرفاني قرآن كريم چيست؟ شرايط توبه را لطفاً بيان فرمائيد؟

پاسخ

شكي نيست كه آشنايي و تبيين مضامين و معاني بلند قرآن كريم براي آنها كه فطرت خويش را سالم نگه داشته اند ودر پيشگاه قرآن سر تواضع فرود آورده اند، انس ايجاد مي كند. استاد جوادي آملي در كتاب قرآن در قرآن مي فرمايند: "اگر كسي به ره آورد تشريعي قرآن ايمان آورد و پا بر هوس خود گذاشت و در اين راه كمي مقاومت نمود، خداوند او را برمي گزيند و هدايت پاداش خود را نصيب او مي فرمايد (الله يجتبي اليه من يشاء) كسي كه فطرت خود را سركوب و خاموش نكرده باشد، در پيشگاه هدايت قرآن سر تواضع و فروتني را فرود مي آورد و پس از آن، انس و الفتي بين او و قرآن ايجاد مي شود و آيات نوراني آن در دل و جانش مي نشيند و او را بسوي لقاء الله صعود مي دهد."

حال براي انس نوجوانان با قرآن و معاني آن اولاً- بايد از كودكي چنين انسي را با تلاوت و آشنايي با زبان عربي براي فهم آيات دنبال نمود، ثانياً- خود تلاوت قرآن كه تأكيد زيادي بر آن در روايات و كتب اخلاق شده است نقشي والا در ايجاد ارتباط با قرآن دارد.

ثالثاً _ رعايت شرايط قرائت و تدبر در آيات الهي مي تواند قلوب را به حركت آورد و دلها را تكان دهد.

رابعاً- رعايت واجبات الهي و ترك گناهان تأثير زيادي در حيات دلها دارد و حيات دل ركن اساسي در استفاده از قرآن است كما اينكه كريمه شريفه "ان هو الا ذكر و قرآن مبين لينذر من كان

حياً" بر آن دلالت دارد.

و اما شرايط توبه، معلوم است كه توبه شرايطي دارد، اولين مرتبه آن پشيماني از عملي است كه مرتكب آن شده است لذا گفته اند التوبه الندم و مرتبة بالاي آن در شش امر خلاصه مي شود: 1. ندامت و پشيماني از گناهان گذشته 2. تصميم بر عدم عود بر معصيت 3. اداي حقوق ديگران و جبران آن 4. قضاي فرائض فائته 5. ترس از گناهان گذشته و اصرار در طلب عفو6. به جاي لذت گناه سختي طاعت را چشيدن.

تذكر: پرسشگر گرامي جهت برطرف شدن نواقص و عيوب كار و بهبود روند پاسخگويي، لطفاً برگه هاي نظرسنجي سؤال را به اين مؤسسه ارسال فرماييد.

چرا مسائل فرهنگي در حرف بسيار گفته مي شود ولي مسؤولين اصلاً هيچ اهميتي به فرهنگ ملت نمي دهند؟

پرسش

چرا مسائل فرهنگي در حرف بسيار گفته مي شود ولي مسؤولين اصلاً هيچ اهميتي به فرهنگ ملت نمي دهند؟

پاسخ

برادر عزيز مرادتان از مسؤولين كدام بخش مسؤوليتي است، مسلماً رهبر بزرگوار انقلاب بارها اين مسئله را تأكيد داشتند و اهتمام شديدي به آن دارند، ايشان مي فرمايند: "مسئلة فرهنگ در يك جامعه، يك مسئلة حياتي است، فرهنگ به معناي يك چيز زيادي و تجملاتي براي جامعه نيست، فرهنگ اساس است، اگر فرهنگ در يك جامعه، به معناي درست كلمه، فرهنگ صحيح باشد _ با هر تلقي كه انسان از فرهنگ صحيح دارد طبعاً به نظر ما فرهنگ صحيح، آن فرهنگي استكه با مباني اسلامي و منطق و عقل و خرد، همسان و همگام باشد _ آن جامعه به سمت رشد اقتصادي و رفاه و آزادي و اين چيزها هم حركت خواهد كرد، يعني اين فرهنگ خوب، زمينة خواهد شد كه جامعه، ثروتمند هم بشود، عالم هم بشود، از لحاظ سياسي هم قدرت پيدا كند رهبر معظم انقلاب بارها به نهاد هاي مختلف فرهنگي بر انجام رسالت حقيقي خود تأكيد ورزيده و در جاي ديگر فرمودند، "بايد اعتراف كنيم كه در زمينه هاي فرهنگي، آن كار مطلوب و مورد انتظار را خيلي انجام نداده ايم، نه اينكه كس خاصي يا جمع خاصي مورد سؤال باشد، نه مجموعاً در زمينه هاي فرهنگي، ما كم كاري داريم، حتماً اين را بايد قبول كنيم _ ولي در اين مدت شايد انتظار هم نباشد تحول كامل فرهنگي انجام شود" و در اين جهت اگر مرادتان نهاد يا مسؤول خاصي است، بايد بخصوص مورد بررسي و توجه قرار گيرد.

آيا بدليل قباحت عرف عمومي جايز است ازدواج موقت بعنوان يكي از زيباترين راه حل هاي بحران جوانان كه توسط خدا حلال شده است را ترك كرد ؟ راه حل اجرايي شما براي اين مساله چيست؟

پرسش

آيا بدليل قباحت عرف عمومي جايز است ازدواج موقت بعنوان يكي از زيباترين راه حل هاي بحران جوانان كه توسط خدا حلال شده است را ترك

كرد ؟ راه حل اجرايي شما براي اين مساله چيست؟

پاسخ

برادر بزرگوار شكي نيست كه پاسخ سؤال اول شما منفي است يعني نمي توان بواسطه قبح عرفي يك حكم شرعي جائز را حرام دانست . اين امر با كمي توجه به مدارك احكام كه بر اساس مصالح و مفاسد مبتني است روشن خواهد شد البته در اين جهت ممكن است ابهامات و شبهاتي در ذهن انسانها خصوصا خانمها مطرح شود كه در كتب متعدد و توسط بزرگان بررسي شده و پاسخ داده شده است كه از جمله آنها كتاب نظام حقوق زن در اسلام از شهيد بزرگوار استاد مطهري است و آنچه نبايد مورد غفلت واقع شود اين است كه بايد ديد عرف چرا اقبال عمومي نسبت به اين موضوع نشان نداده است اگر علت آن بررسي شود و آن عوارض يا رفع گردد و يا روشن شده و پاسخ داده شود، بسياري از اين قباحت عرفي از بين مي رود. مرحوم شهيد مطهري در همان كتاب مي فرمايند: "منفوريت ازدواج موقت در ميان زنان، مولود سوء استفاده هايي است كه مردان هوسران در اين زمينه كرده اند." كه خود ايشان سپس پيشنهاد نموده اند كه قانون _ اگر قانون خوب و جامع تدوين شود _ مي تواند جلوي آنها را بگيرد، يكي ديگر از مشكلات نوع نگاهي است كه در مردم نسبت به مسئله ازدواج كلا هست كه آنرا فقط براي ارضاء جنسي مي دانند كه قرآن كريم بزرگترين نفع آنرا "سكون" مي داند و وقتي چنين ديدي نسبت به ازدواج داشته باشيم نوع نگاه ما بصورت نگاه به يك امر غير مقدس بلكه شيطان خواهد

بود به هر حال اينكه راه حل اجرايي قضيّه چيست؟ بايد گفت ضمن يك كار فرهنگي وسيع و طولاني و تدوين قانوني جامع با رفع مشكلات و عوارض منفي احتمالي ازدواج موقت، مي توان اميدوار به اجراي اين حكم از احكام اسلام بود .

مقصود همان رجعتي است كه اول امام حسين (ع) بعد حضرت امير (ع) و بعد حضرت رسول(ص) و بعد باقي ائمه رجوع مي نمايند .

برگرفته از : 1_ معاد، استاد مطهري (ره)

آيا ايجاد يك فضاي باز فرهنگي براي تبادل همه انواع فرهنگها در كشور ما امكان پذير است يا نه؟

اشاره

اگر امكان پذير است آيا كاري در اين زمينه انجام مي شود؟

پرسش

آيا ايجاد يك فضاي باز فرهنگي براي تبادل همه انواع فرهنگها در كشور ما امكان پذير است يا نه؟

اگر امكان پذير است آيا كاري در اين زمينه انجام مي شود؟

پاسخ

شكي نيست در جامعه اي كه افراد آن داراي فرهنگ سالمي باشند، هر نوع آزادي معقول نه تنها ضرر ندارد بلكه به سود آن جامعه است، شهيد مطهري در كتاب پيرامون انقلاب اسلامي مي نويسند: "هر كس مي بايد فكر و بيان و قلمش آزاد باشد و تنها در چنين صورتي است كه انقلاب اسلامي ما راه صحيح پيروزي را ادامه خواهد داد، اتفاقاً تجربه هاي گذشته نشان داده است كه هر وقت جامعه از يك نوع آزادي فكري برخوردار بوده است اين امر به ضرر اسلام تمام نشده، بلكه در نهايت بسود اسلام بوده است، اگر در جامعة ما محيط آزاد برخورد آراء و عقايد بوجود بيايد، بطوري كه صاحبان افكار مختلف بتواند حرفهايشان را مطرح كنند و ما هم در مقابل، آراء و نظريات خودمان را مطرح كنيم، تنها در چنين زمينة سالمي خواهد بود كه اسلام هر چه بيشتر رشد مي كند- البته همانطور كه توضيح داديم برخورد عقايد غير از اغوا و اغفال است، اغوا و اغفال يعني كاري توأم با دروغ- توأم با تبليغات نادرست انجام دادن- " بنابراين اصل اينكه فرهنگهاي مختلف مطرح شود نه تنها ايرادي ندارد بلكه اگر با رعايت حدود جامعه باشد باعث رشد و ترقي هم خواهد بود.

البته در چنين فرضي بايد فرهنگ ملي و ديني جامعه را تقويت نمود و آنرا براي همة افراد جامعه تبيين كرد، كه اين همان تبادل فرهنگي است، يعني در عين حفظ هويت ديني و ملي

خود، بتوانيم عناصر مثبت فرهنگي ديگران را در جهت تحول و سازندگي كشور گزينش و متقابلاً تجارب و مهارتهاي سازنده خود را به منظور هدايت و اصلاح ساختار توسعه به ديگر كشورها منتقل كنيم، البته تبادل فرهنگي نبايد به معناي سلطة فرهنگ ديگر كشورها بر فرهنگ ديني و ملي ما معني شود كه مسلّم منفي است و رهبر انقلاب هم تصريح دارند كه نفي غرب بمعناي نفي سلطة غرب است، هر نوع سلطه اي باشد حتي سلطة فرهنگي، بنابراين در جامعة ما تبادل فرهنگها امكان دارد، البته بايد دقت كرد كه زمينة سلطة ديگران فراهم نشود، و اما آيا كاري در اين زمينه شده يا خير؟ بايد گفت: امروز فكرها و نظريات متفاوت در جامعه كم و بيش مطرح است و تا در مسير تقابل با اهداف ديني و ملي ما قرار نگرفته باشند فضاي تلاش و فعاليت براي آنها باز است. در انتها بايد به نكته اي مهم توجه داشت و آن نقش تربيتي فرهنگهاي بيگانه در كودكان، نوجوانان و بطور كلي قشري از جامعه كه به ديدة نقّادي و تحليل نمي نگرند مي باشد. و اساساً تكرار و شيوع فرهنگ غير اسلامي تحت عنواني مخالف اهداف تربيتي اسلام عزيز مي باشد زيرا سالم سازي فضاي جامعه و حاكميت روح ايمان و تقوا و شعائر اسلامي از ضروريات نياز تربيتي فرزندانمان و ساير قشرهاي آسيب پذير است. از اينرو آزادي فرهنگي به معناي تنوع فرهنگهاي رايج اسلامي و غير اسلامي در جامعه امري مطلوب شمرده نمي شود و اين غير از آزادي در بيان و انديشه است كه آنهم نبايد بطور نامحدود و بي حساب موجب تخريب و تضعيف عقايد و ايمان

مردم باشد و به نظر مي رسد در جامعه اسلامي شكل مطلوب بيان عقايد غير اسلامي همان محيط كلاسهاي درس با حضور مربي نيز و محيطهاي علمي ديگر به همراه تحليلهاي مناسب آن است، تا از تأثيرات نامطلوب آن جلوگيري شود.

بنابراين آنچه برخي به عنوان آزادي در جامعه اسلامي مطرح مي كنند بدون محدوديتهاي ذكر شده جز به تخريب ايمان و باور ديني مردم و ايجاد بي بندوباري نمي انجامد و توهم مقاوم شدن در معارضة فرهنگها و رويارويي افكار و انديشه ها به شكلي كه اكنون مطرح است جنبة اسلامي نداشته و نبايد ترويج شود.

آيا ما در مقابل كشورهاي مستكبر سلاح علم و تلاش و كوشش در راه علم و صنعت بهتر است بكار ببريم يا شعار؟

پرسش

آيا ما در مقابل كشورهاي مستكبر سلاح علم و تلاش و كوشش در راه علم و صنعت بهتر است بكار ببريم يا شعار؟

پاسخ

واضح است كه شعار بدون عمل ناروا و ناپسند است"يا ايها الذين آمنول لم تقولون ما لاتفعلون" (چرا مي گوييد چيزي را كه به آن عمل نمي كنيد) كبر مقتاً عند الله ان تقولوا ما لاتفعلون (گناه بزرگي است در نزد خدا كه بگوييد آنچه را كه عمل نمي كنيد).

بدون شك سلاح علم و دانش و فن آوري از كارآترين و برنده ترين ابزار پيشرفت و تمدن جامعه است بگونه ايكه از ديدگاه اسلام توقف و كند شدن آهنگ دانش آموزي و رشد و ارتقاء سطح فرهنگي حتي براي لحظه اي قابل قبول نبوده و حركت علمي و دانشجويي فراتر از محدوديت هاي زماني و مكاني و حتي شرايط سني ضرورتي است اجتناب ناپذير ولي تلاش براي فن آوري و كسب مهارتهاي علمي و صنعتي منافات و تنشي با بهره گيري از ابزارهايي نظير شعار در راستاي ارزشها و آرمانهاي مقدس نداشته بلكه خود نوعي استفاده كاربردي از دانش و تبليغ و ارائة ايده هاي حقيقت مدارانه و آرمانهاي سعادتمندانة بشريت تشنه حقيقت است به شرط آنكه

1. شعار، دروغ، توخالي و بي اساس نباشد.

2. به جا، به موقع و به اندازه از آن استفاده گرديده و از هرگونه افراط و تفريط، تند روي و كندروي پرهيز گردد نظير استفاده كاربردي از همة ابزارها.

مقام معظم رهبري در اين باره چنين فرموده اند: "اگر ايران اسلامي به همت شما جوانها و به همت اين نسل رو به رشد امروز، مدارج علمي را طي كند و از لحاظ صنعت و صنعت برتر، تكنولوژي برتر و علمي كه

امروز مورد نياز است، بتواند سهم وافري را به خودش اختصاص بدهد كه نتوانند به او زور بگويند؛ بتواند قدرت نظامي خودش و پايه هاي اقتصادي كشور را مستحكم كند، بتواند اين محروميت ها را برطرف بكند، بتواند از منابع سرشار و غني اين كشور در همه جا بهره برداري بكند، بتواند معرفت سياسي را در آحاد مردم بالا ببرد، آن وقت ممكن است دشمني آنها كم بشود؛ بنابراين اگر ممكن باشد، آن روز ممكن خواهد بود. اين كه بعضي بردارند طبق ميل دل كارشناسان سياسي آمريكا، دم از نزديكي و مذاكره و ارتباط بزنند و فضا را عادي سازي كنند، اين بزرگترين توهين و خيانت به اين مردم است. اگر قرار است سخن از رفع دشمني دشمنان سوگند خورده بر زبان آورد، بايد آن روزي باشد كه اين كشور از لحاظ اقتصادي پايه هاي خودش را مستحكم كرده باشد؛ محروميت ها را رفع كرده باشد؛ اين نسبت بيكاري را از بين برده باشد؛ آيندة جوانها را روشن كرده باشد؛ جوان تحصيل كرده و فارغ التحصيل دغدغة معاش و دغدغة كار نداشته باشد؛ از لحاظ مسائل فرهنگي اين كشور بتواند هنرمنداني تربيت كند كه بر طبق منافع و مصالح ملي، سينماي كشور را اداره كنند؛ هنر كشور را اداره كنند؛ مطبوعات كشور را اداره كنند. اگر اين جور شد، آن وقت نوبت اين خواهد رسيد كه براي رفع دشمني فكر كنيم؛ والا در غير اين صورت، هرگونه نزديك شدن به دشمن، هرگونه نرمش نشان دادن در مقابل دشمن، تيز كردن آتش دشمني و ستمگري دشمن است."

استاد مصباح در اين باره فرموده اند:

"اين كه ما نسبت به دشمنان اسلام و شيطان بزرگ

اين قدر كينه داريم و اجازه نمي دهيم شعار "مرگ بر آمريكا" حذف شود، تأسي به حضرت ابراهيم ( است. قرآن مي فرمايد شما بايد از ابراهيم ( يادبگيريد و صريحاً بگوييد مرگ بر دشمن اسلام، و عداوت و دشمني خود را نسبت به دشمنان دين اعلام كنيد. همة موارد، جاري لبخند نيست. در بعضي موارد بايد عبوس بود، بايد اخم كرد، بايد صريحاً گفت ما دشمن شماييم، ما آشتي نمي كنيم، مگر دست از خيانت برداريد. اين دستور قرآن است. سابقاً مي گفتند فروع دين ده تا است. بعد از "امر به معروف" و "نهي از منكر" دو فرع "تولي" و "تبري" را نيز جزء فروع دين به حساب مي آوردند.

چرا بعد از انقلاب حتي آزادي هاي كه از نظر اسلام مجاز بودند را نداريم همچون ازدواج موقت و ...؟

پرسش

چرا بعد از انقلاب حتي آزادي هاي كه از نظر اسلام مجاز بودند را نداريم همچون ازدواج موقت و ...؟

پاسخ

اينكه فرموده ايد پس از انقلاب برخي از آزادي هاي مجاز را نداريم نمي توان بصورت كلي قضاوت نمود، بلكه بايد مصاديق آن را مطرح نموده تا پيرامون آن بتوان از نقطه نظرات يكديگر بهره برد و اما عدم تحقق مواردي چون ازدواج موقت بصورت رايج بدليل نحوه نگاه منفي جامعه ما به آن، ربطي به انقلاب ندارد زيرا قبل و بعد از انقلاب ديد مردم ما نسبت به آن يك ديد منفي يا همراه با ابهام و ترديد بوده است و اين خود عواملي دارد كه مرحوم شهيد مطهري در كتاب حقوق زن در اسلام به آن بطور مفصل پرداخته و اينكه اين مشكل چگونه بايد حل شود بحث ديگري مي طلبد كه ضمن نياز به يك كار فرهنگي وسيع براي خانواده ها و تدوين و تبيين قوانين جامع كه در آن ضمن تعيين راهكار براي جلوگيري از سوءاستفاده هاي احتمالي، تمام عوارض ارتباط پسر و دختر در قالب ازدواج موقت لحاظ و كنترل شده باشد مي توان اميدوار بود اين مشكل حل شود، البته فعلا نيز از نظر قانوني انجام چنين كاري مانعي ندارد و مسير قانوني خود را دارد و مشكل، عدم استقبال عمومي جامعه است .

چرا خود بسيج هم در استفاده از بيت المال و تلاش و كوشش و خلوص نيت و بخصوص لحظة استخدام كه اقوام مسؤولين در اولويت مي باشند و استفاده از كلاس هاي آموزشي عقايد و طريقة تحليل مسائل بهترين وجه اقدام لازم تا الآن نداشته است؟

پرسش

چرا خود بسيج هم در استفاده از بيت المال و تلاش و كوشش و خلوص نيت و بخصوص لحظة استخدام كه اقوام مسؤولين در اولويت مي باشند و استفاده از كلاس هاي آموزشي عقايد و طريقة تحليل مسائل بهترين وجه اقدام لازم تا الآن نداشته است؟

پاسخ

از آنجائيكه پاسخ سؤال جنابعالي در حيطه وظائف نيروي مقاومت بسيج مي باشد عين نامه حضرتعالي را به فرماندهي آن نيرو ارسال نموديم در صورت دريافت پاسخ خدمت شما تقديم خواهد شد. با تشكر از ارتباط شما .

چرا مسؤولين تزكيه ندارند؟

پرسش

چرا مسؤولين تزكيه ندارند؟

پاسخ

اينكه مسؤولين تزكيه ندارند بصورت كلي چه بسا بي انصافي باشد، برادر عزيز ما هم قبول داريم كه در بين مسؤولين كساني هستند كه متأسفانه تزكيه ندارند ولي اينكه اين را تعميم داده و طوري بگوئيم كه همة مسؤولين را شامل شود قابل قبول نخواهد بود، اما چرا بعضي مسؤولين تزكيه ندارند، ما هم ضمن تأسف اين را امري نامطلوب براي چهرة نظام جمهوري اسلامي مي دانيم و اميدواريم كه همة مردم در سير تهذيب و تزكيه گام برداشته خصوصاً آنها كه در صدر امور هستند و ؟؟؟ مسؤوليت را در نظام جمهوري اسلامي كه بر مبناي ديني و تلاش و خون شهدا و مردم عزيز برپا شده را پر نمودند، ناگفته پيداست كه احراز مسؤوليت ها در پستهاي كليدي به دو شاخه مهم تخصص و تعهد نيازمند است. در صورتيكه چهره هاي ادارة امور مملكت برخوردار باشند جاي ترديدي نيست كه بر سايرين ترجيح دارند چنين افرادي كمتر يافت مي شوند س

چرا كشور اجازة خروج مغرها را مي دهد يعني قراردادن كمي بودجه براي اين كار، كار دشواري است چرا اين كار به عنوان يك قانون ممنوع نمي كنند و چرا كشور از اين افراد با استعداد استفاده نمي كند؟

پرسش

چرا كشور اجازة خروج مغرها را مي دهد يعني قراردادن كمي بودجه براي اين كار، كار دشواري است چرا اين كار به عنوان يك قانون ممنوع نمي كنند و چرا كشور از اين افراد با استعداد استفاده نمي كند؟

پاسخ

البته خروج مغزها در ذات خود بد نيست و به همين خاطر بعضي وقتها تحت عنوان فرار مغزها و بعضي وقتها تحت عنوان صادرات مغز از آن ياد مي شود بنابراين اگر خروج مغزها به كشور به بازگشت آنها بيانجامد چه بسا ثمرات خوبي هم داشته باشد. بد نيست بدانيم كه سياست دولت جمهوري اسلامي در استفاده از اينترنت، راهي بود براي اينكه مغزها از كشور خارج نشوند و بتوانند نيازهاي علمي خودشان را از اين طريق تأمين كنند و نياز به خارج كشور نداشته باشند، علي رغم اقدامات مثبت دولت بازهم كساني خارج مي شوند، بهترين راه فراهم كردن امكانات در داخل كشور است كه بعضي اقدامات دولت مثبت بوده و بعضي اقدامات مثل كم شدن بودجه تحقيقاتي منفي تلقي مي شود.

فرهنگ كشور رو به ابتذال است ميخوا هم بدانم كه فكري براي اين وضع شده يا خواهد شده ؟

پرسش

فرهنگ كشور رو به ابتذال است ميخوا هم بدانم كه فكري براي اين وضع شده يا خواهد شده ؟

پاسخ

درباره واقعيت امر كه چه تمهيداتي براي مبارزه با ابتذال فرهنگي در كشور شده است يا خير، پاسخ نياز به كارشناسي دقيق و وسيع دا رد ليكن آنچه مسلم است اينكه ابتذال فرهنگي بدون اجراي جدي اصل امر به مروف ونهي از منكر از سوي دولت وملت از ميان نخواهد رفت اما اينكه چه برنامه اي بايد به مورد اجرا در آورده شود در اين باره مي توانيم راهكارهاي زير را در نظر آوريم:

1_ شناخت دقيق عناصر اصلي فرهنگ اسلامي و شناساندن آنها به ديگران. در اين مسير لازم است تا شناخت خود و ديگران را از باورها وارزش هاي ديني، افزايش دهيم. مثلا"در زمينه عقايد يك سلسله باورهاي درست را به ديگران عرضه و بر آنها روشن و ثابت كنيم (هستي شناسي ). در زمينه ارزشها، وجود يك سلسله ارزشها ي ثابت و پايدار را تبيين و وجه بطلان سخنان بي پايه كساني كه ارزشها را امور اعتباري مي دانند آشكار سازيم (فلسفه اخلاق و فلسفه حقوق). هم چنين در برابر كساني كه مي كوشند از ميزان يابي بندي مردم به اعمال شرعي بكاهند و تقيد به مسايل شرعي را تضعيف كنند ايستادگي كنيم و خود و ديگران را به عمل كردن به مسايل شرعي سوق دهيم. از همه مهم تر در برابر كساني كه اصل وجود يقين را يك صد ارزش تلقي مي كنند و از شكايت در معرفت تبليغ مي كنند، امكان يقين در معرفت را ثابت كنيم و از اين رهگذر عقايد

ديني و ارزشهاي آن را از يك پشتوانه معرفت شناختي بر خوردار سازيم.

2_ تقويت وتثبيت هويت مذهبي و ملي دانشجويان از طريق آشنايي با تمدن افتخار آفرين اسلام، دانشمندان نامي آن و نيز دستاوردهاي ممتاز جمهوري اسلامي به رهبري امام خميني ( .

3_ تقويت وتثبيت ارزشهاي اسلامي و ايمان مذهبي از طريق برگزاري جلسات پرسش وپاسخ و همچنين مشاوره كتبي براي پاسخ به پرسشهاي مردم و شبهات ايشان.

4_ راه اندازي مراكزي براي رسيدگي و حل مشكلات روحي، اقتصادي و اجتماعي و شغلي مردم، بويژه طبقه جوان

5_ برگزاري مراسم با شكوه نماز جماعت، دعا، اعتكاف.

6_ ارائه نشريات مفيد و غني از فرهنگ اسلامي و دانش و علوم رايج به گونه ايي جوان پسند.

چرا در جامعه اي كه فرهنگ صحيح آزادي جاي نيفتاده مسأله آزادي زودتر مطرح شده است؟

پرسش

چرا در جامعه اي كه فرهنگ صحيح آزادي جاي نيفتاده مسأله آزادي زودتر مطرح شده است؟

پاسخ

خواهر گرامي ماهم با شما در كليت مسئلة فوق موافق هستيم، يعني اينكه قبل از تبيين هر امر فرهنگي بايد بينش و ظرفيت آن در بين افراد جامعه فراهم گردد، شكي نيست كه افرادي كه در جامعه هستند وقتي با فرهنگ ديني و اسلامي نسبت به آزادي آگاه باشند زمينة سوء استفاده و به انحراف كشيده شدن اين نعمت الهي (آزادي) محدود خواهد شد، البته مدافعين از طرح زودهنگام بحث آزادي، ادله اي براي خويش دارند كه در جاي خود قابل بررسي است، ضمناً آنچه در اين پاسخ مورد پذيرش قرار گرفت منافاتي با مطرح شدن اصل آزادي در ارائة نظر و انديشه ندارد اساساً آنچه مورد اشكال است طرح مسئلة آزادي در ابعادي است كه اكنون مطرح گشته آنچنان كه برخي از حدود آزادي از ديدگاه اسلام و قرآن مورد تعرض قرار گرفته است كه بايد از آن پاسداري شده اسلام آنطور كه هست نمايانده شود نه آنطور كه امروزيها مي پسندند از اين نظر دير يا زود مطرح شدن مسألة آزادي نيست كه مشكل ايجاد كرده است (چه اينكه نمي توان عقايد و معارف دين را از نظر جامعه پنهان نمود) بلكه فراهم ننمودن شرايط و مقدمات آن در اجرا و عمل پايبندي به حدود است. كمااينكه از ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي در اين مملكت ديده ايد كه همة گروه ها، احزاب واشخاص موافق و مخالف براحتي سخن گفته اند، نشريه داشتند و تا آنجا كه نظرات و فعاليت هاي آنها در تقابل با نظام اسلامي قرار گرفته يا نگرفته بود آزادانه گفتند و نوشتند و

مراسم گرفته اند، بنابراين آنچه شما به عنوان مشكل مطرح كرديد قابل قبول است و رهبر معظم انقلاب هم در جمع شوراي انقلاب فرهنگي (15/10/77) مي فرمايند: "اگر فرهنگ يك كشور فرهنگ منحطي بود، اگر رشد اقتصادي هم پيدا كند، به ضررش تمام خواهد شد، اگر رفاه هم پيدا كند، رفاه او را به فساد خواهد كشاند، چنانچه آزادي و دموكراسي و حق رأي و اينها هم داشته باشد، موجب هرج و مرج و موجب فساد و تباهي او خواهد شد، يعني فرهنگ، ذهنيت و عقليت جامعه، و بقية امور مرتبط با بشر است، پيداست كه عقل و ذهن انسان، راهنما و جهت بخش و تعيين كننده است.

چرا در جامعه ما من كه چادر مي پوشم به صورت تمسخر نگاه مي كنند و مورد آزار و اذيت قرار مي دهند؟

پرسش

چرا در جامعه ما من كه چادر مي پوشم به صورت تمسخر نگاه مي كنند و مورد آزار و اذيت قرار مي دهند؟

پاسخ

دينداري و عمل به مقررات ديني بعضاً با بي مهري ها و نامهرباني ها مواجه است كه سابقة ديرينه داشته و اختصاص به عصر خاص ندارد و با نوسان در شدت و ضعف اين اقبال و ادبارها، پذيرش و عدم پذيرشها، تشويق و تضعيف ها و آزار و اذيت ها، خود ميداني ديگر و امتحان الهي است كه وظيفة ديگري ايجاد مي نمايد (افضل الاعمال أحمزها) (بهترين اعمال سخترين آنها است) بويژه در عصر غيبت امام زمان ( و در اين برهه كه هجمه گسترده عليه دين و دين ستيزي آهنگي قوي پيدا نموده كه دل هر دينمداري را مجروح ساخته و دينداري را همچون نگه داشتن آتش در كف دست ساخته است.

و چه لذت بخش است تحمل اذيت و آزار جاهلان و گمراهان و غرض ورزان در راه كسب رضاي الهي و عشق ورزي به ساحت حضرت دوست "والعصر ... و تواصوا بالحق و تواصوا با الصبر"(1)و چه درس زيبايي را قهرمان صبر و كوه استقامت زينب كبري ( شير زن كربلا به ما مي آموزد در حالي كه دستهايش را با ريسمان بسته بودند و با حضور سر بريدة برادر در پاسخ زخم زبان عبيد الله (عليه لعنة الله)كه گفت شكر خداي را كه مردانتان را كشت و شما را به ذلت افكند، فرمود "ما رأيتها الا جميلا" من آنها را جز تكاليف زيبا و پرتوي از جمال جميل الهي نديدم.

لازم به يادآوري است ضرورت صبر و استقامت نسبت به آزار و اذيت هاي جاهلان و دشمنان چيزي از مسؤوليت مسؤولان

و دستگاه هاي عريض و طويل به خواب رفته فرهنگي و امنيتي در راستاي ايجاد محيط آرام و مذهبي نمي كاهد.

چرا در جامعه ما به فردي كه چادر مي پوشد با ديد ديگر نگاه مي كنند و مورد اهانت قرار مي گيرد؟

پرسش

چرا در جامعه ما به فردي كه چادر مي پوشد با ديد ديگر نگاه مي كنند و مورد اهانت قرار مي گيرد؟

پاسخ

دينداري و عمل به مقررات الهي آزمايشي مي باشد كه بي مهري و نامهرباني هايي را در طول تاريخ به دنبال داشته و اهانت به دين مداران كم و بيش داراي سابقه ديرينه است گر چه داراي شدت ضعف بوده و هست و عبور از آن با استحكام و استقامت وظيفه اي است هميشگي بويژه در عصر غيبت و در برهه هاي تهاجم گسترده عليه دين و دين مداران كه دينداري همچون نگه داشتن آتشي است در كف دست.

و دست بر داشتن از تكاليف شرعي چيزي جز تأمين اهداف مهاجمان و غارتگران باورهاي ديني نخواهد بود.

لازم به يادآوري است ضرورت صبر و استقامت در برابر آزار و اذيت جاهلان و دشمنان چيزي را از مسؤليت مسؤلان فرهنگي و امنيتي در ايفاي وظيفه در سالم سازي جامعه اسلامي و مذهبي نخواهد كاست و كاملاً با شما موافقم كه عدم امنيت براي بانوان محجبه آن هم در جمهوري اسلامي ايران خلاف توقع و انتظار است و سهل انگاري در اصلاح اين وضعيت از جمله از گناهان عظيم در نزد خداست.

نقص و ضعف در برنامه ريزي آموزشي و مديريتي تا كي؟ كي و چگونه مي خواهيم فرهنگ خود را اصلاح كنيم؟

پرسش

نقص و ضعف در برنامه ريزي آموزشي و مديريتي تا كي؟ كي و چگونه مي خواهيم فرهنگ خود را اصلاح كنيم؟

پاسخ

بايد اين را بپذيريم كه آنچه قبل از انقلاب اسلامي از مديريت اسلامي سخن مي گفتيم در تئوري و نظر بود و هيچگاه تا پيروزي انقلاب اسلامي جامعه عمل نپوشيد. جز مقطع كوتاهي در عصر نبي اكرم و علي (. بعد از انقلاب اسلامي وقتي بنابر اين شد كه نظريه هاي مديريتي اسلامي عملي شود، با توجه به عدم سابقه اجرايي آن بعضاً به نتيجه نرسيد، و بعضاً نيز گرفتار مديريت هاي ضعيف گرديد اما امروز خوشبختانه مسؤولين نظام در صدد رفع اشتباهات گذشته هستند من جمله بحث تك نرخي شدن ارز در نظام اقتصادي، عام و فرا گير شدن مالياتها، نظارت سيستمي و برخورد قضايي جدي با سوء مديريت ها، از اين جمله مي باشند.

اما قسمت دوم سؤال، مشخص نيست منظور سؤال كننده چه تعريفي از فرهنگ و يا چه قسمتي از فرهنگ مورد نظر او است، اگر منظور فرهنگ اسلامي باشد كه ما بايد در صدد نهادينه كردن آن برآئيم و اگر منظور اصلاح فرهنگ غربي، مثل تجمل گرايي، اسراف، مصرف سودگرايي و... باشد بايد هرچه سريعتر درصدد رفع آن برآئيم، كه به نظرمي رسد مقام معظم رهبري كه از سال 75 بحث تهاجم فرهنگي و شبيخون فرهنگي و عوام و خواص و زندگي اشرافي و تجمل گرايي را مطرح كردند ناظر به همين نوع از اصلاح بود متأسفانه بعضي آن روز نپسنديدند ولي امروز اگر مسؤولين بر اين امر متفق هستند كه تا فرهنگ بيگانه را نزدائيم و فرهنگ اسلامي را جايگزين نكنيم موفق نخواهيم شد، بايد عملاً وارد صحنه

شد.

چگونه مي توانيم به بهترين صورت حق رسالتي را كه شهدا بر دوشمان گذاشتند، ادا كنيم؟

پرسش

چگونه مي توانيم به بهترين صورت حق رسالتي را كه شهدا بر دوشمان گذاشتند، ادا كنيم؟

پاسخ

ابتدا بايد كار عظيم آن عزيزان را شناخت و آنچه واقعاً آن بزرگواران انجام دادند فتح بزرگ جمهوري اسلامي بود كه به تعبير رهبر بزرگوار انقلاب آن فتح اين بود كه توانست اين جوانان را به اين مرحله از عظمت و اعتلاي روحي برساند كه بتوانند احساس خود باوري كنند و بايستند و در مقابل تهاجم عظيم يكپارچه دنيا از كشور و موجوديتشان و از اسلام دفاع كنند" سپس بايد ديد كه امروز دشمنان از چه طريقي مي خواهند آن ارزشهايي كه با خون شهدا زنده شده را از ما بگيرند كه رهبر انقلاب در اين رابطه نيز مي گويند: "همين اخيراً در يكي از مجلات آمريكايي، سرمقاله اي بوسيلة يك نويسندة معروف آمريكايي نوشته شده بود كه خلاصه اش اين بود كه براي مقابله با كشورهايي مثل ايران، "ما نمي توانيم از راه هاي نظامي و اقتصادي عمل كنيم، اينها راه هاي تجربه شده و شكست خورده است، از راه هاي فرهنگي بايد وارد بشويم، تصريح هم مي كند. مي گويد چگونه بايد وارد بشويم و در وسط همان صفحه، عكس كاملاً عريان يك زن را كشيده و گفته از اين طريق! گفته اينها را بايستي ترويج كنيم، تا بتوانيم براي آنها فايق بياييم. راست هم مي گويد؛ راه اين است. متأسفانه عده يي نمي فهمند در كشور دارند چكار مي كنند. البته به هول و قوة الهي نمي گذاريم و نخواهند توانست."

بنابراين اگر مي خواهيم راه شهدا را كه همان دفاع جانانه از دين و ارزشهاي ديني و انقلابي بود ادامه يابد، امروز نيز دراين تهاجم فرهنگي بايد ضمن حفظ خود در مسير ارزشها،

با وسايل و ابزار و سلاح مناسب در اين جبهه تلاش كرد و با استقامت و راه ندادن نا اميدي گامهاي بلندي را برداريم. و به تعبير رهبر انقلاب در ديدار با جوانان كه فرمودند"اين كارهايي كه جوانان مي كنند، اينها كوچك نيست، نه، شما كارتان را خوب انجام داديد، اگر صد نفر ديگر مثل شما فكر كنند اعتلاي عظيم و همان كار بزرگ اتفاق خواهد افتاد. عين همين مسأله در باب ورزش است؛ عين همين مسأله در باب درس خواندن و در باب تحقيق است؛ عين همين مسأله در باب كارهاي خاص جوانان است. اين، درست مثل روز راهپيمايي است. اگر همه بگويند كه حالا من يك نفر چه تأثيري دارم، اين سيل عظيم ميليوني در روز بيست و دوم بهمن يا در نماز جمعه راه نمي افتاد؛ اما هركسي احساس مي كند كه تكليف خودش را دارد انجام مي دهد. من مي خواهم تأكيد و تكرار كنم كه كار تك تك اين جوانان _ هرجا و در هر زمينة كه دارند كار مي كنند، در زمينة قرآن، در زمينة معلومات، در زمينة معارف، در حوزه در دانشگاه، در كتاب نويسي _ كاري مهم است؛ همان كاري است كه ان شاء الله كشور را به اعتلاء خواهد رساند."

چرا در جامعه اي كه اين قدر فساد رواج پيدا كرده است، و جوانها هم قدرت ازدواج ندارند، چرا ازدواج موقت در جامعه ما جا نيفتاده است و چنين مراكزي هم نيست كه كساني كه نمي توانند ازدواج كنند به آنجا مراجعه كنند؟

پرسش

چرا در جامعه اي كه اين قدر فساد رواج پيدا كرده است، و جوانها هم قدرت ازدواج ندارند، چرا ازدواج موقت در جامعه ما جا نيفتاده است و چنين مراكزي هم نيست كه كساني كه نمي توانند ازدواج كنند به آنجا مراجعه كنند؟

پاسخ

علت اينكه ازدواج موقت بطور رايج در جامعه تحقق پيدا نكرده، بدليل نگاه منفي جامعه به آن مي باشد. بطوري كه در افكار عمومي بصورت يك مسألة بسيار زشت و قبيح جلوه كرده است. براي اينكه ازدواج موقت جايگاه خود را پيدا كند، نياز به يك كارفرهنگي وسيع و همچنين تدوين و تبيين قوانين جامع كه در آن راهكاري انديشيده شود كه از سوء استفادة افراد هوس باز جلوگيري شود، و عوارض ازدواج موقت لحاظ و كنترل شود. قابل ذكر است كه در حال حاضر از نظر شرعي و قانوني انجام چنين كاري مانعي ندارد و مشكل، عدم استقبال عمومي جامعه است. ضمن اينكه بايد عرض كنيم راهكار جلوگيري از فساد موجود در جامعه، منحصر به ازدواج موقت نمي باشد، بلكه بايد گفت فساد موجود جامعه، ناشي از مسائلي است كه بايد ريشه يابي شده و علاج شود. عواملي كه سبب فساد جامعه مي شود را مي توان ذيل عناوين زير گنجاند :

عدم تربيت اخلاقي و جنسي افراد، رعايت نكردن حريم عفاف در جامعه، غريزة سركش شهواني كه اگر تقوي نباشد مفسده آور خواهد بود، تهاجم فرهنگي كه بوسيله ماهواره، سي دي هاي مبتذل، اينترنت، ويدئو و امثال اين قبيل موارد صورت مي گيرد. قابل ذكر است كه اگر به اين مواردي كه ذكر شد توجه نشود، فساد دامن افراد متأهل را هم

خواهد گرفت. بطوري كه همة ما شاهد هستيم چه بسيار افرادي كه ازدواج كرده اند اما داراي مفاسد اخلاقي زيادي نيز مي باشند.

بنابراين ازدواج موقت را نمي توان راه حل اساسي براي حل مشكل فساد جامعه دانست، بلكه بايد دنبال راههاي اساسي تر ديگر بود.

چرا با اينكه عوامل مشروع ازدواج و صيغه وجود دارد جوانان به عوامل نامشروع متوسل مي شوند؟

پرسش

چرا با اينكه عوامل مشروع ازدواج و صيغه وجود دارد جوانان به عوامل نامشروع متوسل مي شوند؟

پاسخ

در خصوص سؤالي كه بيان فرموديد نكاتي به عرض شما مي رسد كه اميدواريم راهگشا باشد :

1.دشمنان قسم خوردة اسلام و انقلاب اسلامي با تجربه هايي كه به دست آورده اند به اين نتيجه رسيده اند كه (اگر بخواهيم ملّتي را ذليل و نابود و مستعمرة خود كنيم و منافع آن را به چنگ بياوريم، بهترين راه آن، گسترش تبليغات مسموم و فحشا و بي بندوباري و فساد و اعتياد است، بدون اينكه حتي يك گلوله هم خرج كنيم، خود به خود آن ملّت نابود خواهد شد) همانطور كه در آندلس (اسپانيا) كه از ممالك اسلامي بود اين عمل را انجام داده و نتيجه گرفتند، الآن هم نقطه اميد دشمنان اسلام، براي از بين بردن اسلام استفاده از موارد ذكر شده مي باشد.

2. يكي از مسائلي كه براي ملّتها، خصوصاً ملّت هاي مسلمان، بسيار ضربه زننده و نابود كننده است و تاكنون هم چنين بوده است، تعهد نداشتن و سست و ترسو و خائن بودن بعضي مسؤولين و خواص و افراد مهم ملّتها بوده است. تاريخ نشان مي دهد كه بسياري از مشكلات و اختلافها و بي بندوباري ها و ... كه در هر ملّتي به وجود آمده بي ارتباط با مسؤولين نمي باشد و همچنين بسياري از خوشبختيها و اصلاحات واقعي در كشورها نيز بي ارتباط با مسؤولين و خواص يك ملّت نيست.

يكي از عوامل فساد و بي بندوباري و مسائل نامشروع را نيز بايد در بعضي مسؤولين بي تعهد و ترسو و خائن و بي

بند و بار جست. خصوصاً مسؤوليني كه در كارهاي فرهنگي و ديني و اسلامي فعاليّت مي كنند، گاهي اوقات امضاء كردن يك برگه كاغذ توسط مسؤولي، موجي از فساد ايجاد مي كند، و حتي يك گناه كوچك ممكن است گروهي از مردم عوام را بي دين و بدبين به اسلام كند. بعضي عوامل ديگر را به صورت تيتروار ذكر مي نماييم ؛

3. دگرگون شدن بعضي ارزش ها به منكر و بعضي كارهاي منكر به صورت ارزش و كار خوب.

4. رواج فرهنگ تساهل و تسامح و ضعيف شدن اصل مهم امر به معروف و نهي از منكر چه در مسؤولين و چه در مردم .

5. ارزشمند شدن ثروت و رواج تشريفات خصوصاً در امر ازدواج.

6. شرايط اقتصادي و بسته بودن راههاي رسيدن به درآمد بيشتر.

7. نبود مهارهاي دروني (ايمان و تقوي) و بيروني (مانند امربه معروف و نهي از منكر در شكل وسيع آن).

8. نبود برنامه هاي مناسب براي نسل جوان.

9. فقدان ارائه برنامه ها و پيامهاي ديني در قالب گفتار و رفتار زيبا و منطقي.

10. بي احترامي والدين و درخواستهاي غيرمنطقي آنان و عدم تربيت صحيح آنها و ... .

البته مسائل و عوامل ديگري هم مي باشد كه نيازي به ذكر نيست منتهي بايد دانست خيلي از اين عوامل و عوامل ديگر شايد ريشه اش همان عامل دوم باشد كه با كمي فكر و تعمّق مي توان اين نكته را دريافت كرد.

خداوند متعال همة ما را از عارفين و عاملين و خالصين درگاهش قرار دهد و ملّت و جوانان ما را از گزند حوادث شيطاني حفظ بفرمايد بحق محمد و آل الاطهار(

چرا در رابطه با عذاب هاي جهنم به وسيله گناه صحبت نمي شود؟

پرسش

چرا در رابطه

با عذاب هاي جهنم به وسيله گناه صحبت نمي شود؟

پاسخ

- سؤال فرموده بوديد دربارة كمتر صحبت شدن از نعمت هاي بهشتي، شب اول قبر و سؤال نكير و منكر و عذابهاي جهنمي، خدمت شما عرض شود، برادر گرامي؛ در اين مورد هم صحبت هاي زيادي مي شود و هم كتب و منابع مختلفي موجود مي باشد، بخصوص در كتابخانه آستان قدس رضوي كه از اين لحاظ بسيار غني مي باشد، ضمناً شما مي توانيد در هر جلسه و يا اجتماعي كه مراسمات مذهبي برگزار مي شود از سخنران بخواهيد كه در مورد موضوع پيشنهادي شما صحبت كند و اين امر شدني است تا هم خود بهره ببريد و هم ديگران استفاده كنند و يا از طريق دفتر ائمه وجماعات موضوع را پيگيري نماييد و يا از طريق سازمان تبليغات بخش اعزام مبلغ.

چرا در رسانه هاي گروهي از خانمهايي كد بانو سازگار استفاده نمي كنند، كه اينطور زننده صحبت مي كنند، با همسرانشان و بعضي از دختران الگو براي خودشان مي گيرند و پياده مي كنند، بعضي از خانمهايي كه با آبروداري زندگي مي كنند و اموراتشان را خوب مي گذرانند من بارها

پرسش

چرا در رسانه هاي گروهي از خانمهايي كد بانو سازگار استفاده نمي كنند، كه اينطور زننده صحبت مي كنند، با همسرانشان و بعضي از دختران الگو براي خودشان مي گيرند و پياده مي كنند، بعضي از خانمهايي كه با آبروداري زندگي مي كنند و اموراتشان را خوب مي گذرانند من بارها با خانوادهايي كه در تماسم راه قناعت و زندگي را مي آموزم كه چه كنند دچار سوء تغذيه بر اثر فقر نشوند.

پاسخ

ما نيز با تو هم عقيده هستيم و معتقديم تلويزيون به عنوان پر مخاطب ترين رسانة عمومي كشور مي تواند به عنوان يك دانشگاه عمومي بزرگ در تعالي جامعه به ايفاي نقش بپردازد، ولي متأسفانه پس از سالها هنوز نتوانسته به اين جايگاه عظيم دست يابد. اگر چه گسترش شبكه ها و مراكز و توسعه پوشش صدا و سيما، نسبت به قبل از انقلاب گسترش چشمگيري يافته است. هر چند از بُعد سرگرمي براي طبقات مختلف جامعه، به پيشرفتهايي نايل شده و توانسته است بخشهايي ازجامعه را با برنامه هاي خودش سرگرم كند، ولي جنبه هاي بدآموزي در برنامه هاي سيما هنوز بسيار زياد است، و علت آن هم اين است كه آنهايي كه برنامه مي سازند يا خود نسبت به مسايل آگاهي ندارند و نمي توانند آن را درك كنند، يا بكلي از مسأله دور هستند، و در فضايي رشد كرده اند كه مسايلي همانند آنچه شما خواهر عزيز و گرامي مطرح كرده ايد اصلاً براي آنان مطرح نيست، شايد آنها هنوز وضعيت موجود را سطح پايين بدانند. آنان نمي توانند آنچه شما درك كرده اي و مشاهده مي كني، درك كنند

و ببنيد، زيرا در ميان طبقات پايين و متوسط جامعه نيستند و اگر هم بشنوند نمي توانند باور كنند.

لذا كساني امثال شما بايد جنبه هاي غلط و ضدّ تربيتي و برنامه هايي كه آثار ضدّ اخلاقي و اثر سوء بر اجتماع دارد را گوشزد كرده و بصورت تلفني به خود صدا وسيما و يا بصورت مقاله و ... در روزنامه ها منعكس كنند، تا به مرور زمان بر اثر فشار افكار عمومي انشاءا... اصلاح گردد، و مردم نيز نسبت به آن آگاهي پيدا كنند و بدانند كه آنچه نمايش داده مي شود زندگي واقعي نيست، فيلم است، و فيلم هم غير واقعي است نه واقعي، چرا كه فيلم سازان سيما نمي توانند فيلم واقعي بسازند.

به نظر شما مشكلات عمده فرهنگي كشور با گسترش فرهنگ نماز و زكات در شهر و روستا و امر به معروف و نهي از منكر و انجام فرهنگي چگونه بايستي حل شود؟هدف مهمي كه از تحقق آرمان هاي اسلام عزيز براي شما مجموعه هاي فرهنگي چه مي باشد؟

پرسش

به نظر شما مشكلات عمده فرهنگي كشور با گسترش فرهنگ نماز و زكات در شهر و روستا و امر به معروف و نهي از منكر و انجام فرهنگي چگونه بايستي حل شود؟هدف مهمي كه از تحقق آرمان هاي اسلام عزيز براي شما مجموعه هاي فرهنگي چه مي باشد؟

پاسخ

از آنجايي كه كشور ما از سالهاي قبل گرفتار تهاجم يا قتل عام فرهنگي دشمنان بزرگ چون آمريكا و هم پيمانان او شده است، بر عهده تك تك افراد دلسوز مي باشد كه به هر طريق ممكن براي نجات جوانان و سرمايه هاي اين كشور اسلامي بكوشند تا انشاءا... بتوانند پرچم انقلاب را به دست صاحب آن آقا امام زمان( تحويل دهند. به اين خاطر از سالهاي پيش حركتي فرهنگي در سراسر كشور شروع شده است. مانند فعاليتهاي مؤسسه پيوند با امام( و ... كه نتيجه دادن زحمات آنان به تلاش ساير مردم بستگي دارد. البته كارهاي فرهنگي بسيار وقت گير بوده و معمولاً دير به ثمر مي نشيند، اما افراد مؤمن و با تقوي، با اميد به نظر لطف الهي تلاش خود را خواهند كرد و نتيجة آن را به خدا واگذار مي كنند، در اين راه تلاش شما عزيزان نيز كمك زيادي خواهد كرد.

در خصوص ترويج فرهنگ نماز و ساير عبادات نيز بايد گفت؛ به فرمودة قرآن كريم : "ان الصلوة تنهي عن الفحشاء والمنكر" نماز بهترين اسلحه براي رويارويي با دشمن در ميدان جنگ فرهنگي است، البته شيوه هاي تبليغ نماز و عبادات بسيار مهم است و در برخورد با مردم، مخصوصاً جوانان و نوجوانان، بايد بسيار دقت نمود تا گرفتار افراط و تفريط

نشوند، بحمدا... در سال هاي اخير، ستاد اقامه نماز اقدامات بسيار مفيدي در راه تحقق اين امر مهم انجام داده است كه انشاءا... ثمرات و نتايج تلاش خالصانه مسؤولين مربوطه در جامعه بروز خواهد نمود. اين مجموعه فرهنگي نيز بعنوان يك سرباز فرهنگي در اين ميدان جهاد اكبر با جان و دل سعي در راه تحقق اين اهداف عالي خواهد نمود.

در پايان از اينكه دلسوزانه امور فرهنگي جامعه را پيگيري مي كنيد، از شما تشكر مي كنيم، و براي شما آرزوي توفيق روزافزون از خداوند متعال داريم.

هدف از برگزاري گفتمان ديني در مساجد چيست؟

پرسش

هدف از برگزاري گفتمان ديني در مساجد چيست؟

پاسخ

در اين طرح با بكارگيري روشهاي تحقيقاتي و هنري براي تغذيه علمي و پاسخگويي به سؤالات مذهبي، اجتماعي وسياسي مخاطبان، نظامي نوين در تبليغ و آموزش معارف دين ايجاد مي گردد. در واقع اين طرح درصدد ايجاد يك شبكه منسجم براي نشر علم ومعنويت در مساجد مي باشد (زكاة العلم نشره)

اهداف اصلي طرح :

1.پاسخگويي به نيازهاي فكري نسل جوان كه يكي از مطالبات اساسي آنان مي باشد.

2.طراحي روشهايي مناسب براي افزايش بهره وري فعاليّت هاي فرهنگي در مساجد و گسترش كمي وكيفي خدمات آنان.

3. فعّال سازي و سازماندهي جوانان خصوصاً متصديان امور فرهنگي مساجد در قالب يك برنامه منسجم فرهنگي (بخشهاي عمده اي از اين طرح توسط جوانان مسجدي اجرا مي شود.)

4. گسترش و تقويت ارتباط سازنده مراكز فرهنگي با جوانان.

5. تقويت روحيه همدلي و همراهي به خصوص در مساجد با ايجاد يك ميدان مبارزه فرهنگي و علمي با تأكيد بر محوريّت مساجد.

اين طرح به نظر مؤسسه ما، از فعاليّت هايي است كه در ميدان مبارزه فرهنگي بسيار ضروري به نظر مي رسد، و يكي از ضرورتهاي جامعه امروز بر طرف كردن شبهات و ابهامات در مورد دين است. علاوه بر اين جايگاه مساجد را در جامعه اسلامي روشن مي سازد زيرا مسجد در صدر اسلام و در دوران ائمه( محل برطرف كردن مشكلات علمي، دنيوي و اخروي مسلمانان بوده است.

از شما نيز كه به اين مسائل توجه مي كنيد و با مؤسسه ما در ارتباط هستيد بسيار متشكريم.

چرا جوانان در اين زمان كه نظام جمهوري اسلامي بر ايران اسلامي حاكم مي باشد و از نظر اعتقادات اسلامي و ديني مذهبي نسبتاً ضعيف و كم رنگ مي باشد؟

پرسش

چرا جوانان در اين زمان كه نظام جمهوري اسلامي بر ايران اسلامي حاكم مي باشد و از نظر اعتقادات اسلامي و ديني مذهبي نسبتاً ضعيف و كم

رنگ مي باشد؟

پاسخ

سؤالي كه فرموديد : "دربارة حكومت اميرالمؤمنين ( نيز مطرح مي شود. مطابق معتقدات ديني، اميرالمؤمنين علي( معصوم هستند. در حقانيت و مشروعيت حكومت علي( هيچ ترديد وشبهه اي ميان فرقه هاي اسلامي وجود ندارد. نگاهي به تاريخ پنج ساله حكومت ، ميزان موفقيت آن حضرت را در ايجاد جامعه ايده آل نشان مي دهد. جنگهاي داخلي صفين، جمل و نهروان، تهديدات دشمنان خارجي با وجود منافقان داخلي، كمبود نيروي انساني، از مشكلات حكومت آن حضرت است. كثرت مشكلات، گستردگي بدعتها و سنتهاي فاسد و آلودگيهاي مزمن اجتماعي، تغيير چهارچوب نظام ارزشي، زمينه هاي اين وضع را فراهم آورده بود. در همان حال علي( شايسته ترين فرد براي حكومت در اوضاع آن روز بود.

اكنون نيز در نظام جمهوري اسلامي مشكلات فراواني به چشم مي خورد، مشكلات اقتصادي، افزايش جمعيت، بالارفتن قيمت كالاها متناسب با تورم جهاني، كاهش قيمت نفت به كمتر از يك سوم، تحريمهاي اقتصادي، جنگ و ويرانيهاي بسياري كه بر كشور ما تحميل شد. گروهي از ارزشمندترين تربيت يافتگان و دانشمندان اسلامي نظير شهيد مطهري و شهيد بهشتي در حوادث آغازين انقلاب به شهادت رسيدند، و دخالت دشمن در ايجاد فضاي آلودة فرهنگي (تهاجم فرهنگي) براي نسل جوان و ... در نابسامانيهاي فرهنگي تأثير عميق گذاشته است.(1)

سرنگوني حكومت فاسد و برقراري حكومت مشروع الهي، دوراني را شروع مي كند كه دوران تغيير فرهنگ اجتماع است. اين تغيير به صورت دفعي و آني نيست، بلكه به تدريج صورت مي گيرد.

اما با همه اين حرفها با مقايسه دوران پس از انقلاب و قبل از انقلاب خواهيم ديد سطح ديني و ايماني مردم

چقدر پيشرفت كرده و اصلاً سزاوار نيست با دوران قبل از انقلاب مقايسه شود كه مشروب فروشيها از طرف حكومت مجوّز كار مي گرفتند و زنان حق رأي و انتخاب نداشتند و اكثر دولتمردان از بزرگترين وارد كنندگان مواد مخدّر بودند.

از رهبر معظم انقلاب سؤال پرسيدند كه : كساني دارند وانمود مي كنند نسلي كه روي كار مي آيد از ارزشهاي ديني رويگردان است، آيا اين تحليل صحيح است؟ ايشان در پاسخ فرمودند : "بنده صددرصد حرف آنها را رد مي كنم. نه اين كه من عوامل فساد

برانگيز فرهنگي را نمي بينم يا نمي شناسم يا از آنها خبر ندارم، نخير، بنده از ماهواره و اينترنت و رمانها و فيلمها و آهنگها و حرفهاي فاسد كاملاً خبر دارم و آنها را دست كم نمي گيرم، من عمرم را در ميان جوانان گذرانده ام. بنابراين مي دانم حال و هواي جواني چيست و امروز در فضاي جواني ما چه مي گذرد. اما معتقدم نسل كنوني امروز اين قدر هم آسيب پذير و شكننده نيست. اين را بد فهميده اند. اين نسل در محيطي بارآمده كه از محيط سي سال و سي و پنج سال قبل به مراتب پاكيزه تر وبهتر است. كساني كه در اين محيط متولد شده اند، به بركت هدايت ديني توانستد آن كار عظيم را انجام دهند و آن ايمانهاي پولادين و استوار را عرضه كنند من معتقدم كه اين نسل نسبت به آن نسل، در محيط بهتري پرورش يافته و آمادگيهاي به مراتب بهتر و بالاتري دارد ... چه چيز موجب مي شود كه با اين بمباران فرهنگي كه سال گذشته در

مجموعه يي از مطبوعات زنجيره اي (با حمايت و كمك مالي آمريكا و استكبار جهاني) عليه مذهب و عليه فكر مذهبي و عليه انقلاب و عليه امام( و عليه همه چيز صورت گرفت، وقتي روزهاي اعتكاف ماه رجب فرار رسيد، مسجد دانشگاه تهران جزء شلوغ ترين مراكز اعتكاف شود؟ چه كسي به جوانها گفت برويد اعتكاف كنيد؟ چه كسي به جوانها بخشنامه كرده بود؟ جواني كه پرورش يافته انقلاب است، از معرفت ديني برخوردار است، ايمانش هم ايمان عميقي است، البته احتياج دارد كه تغذية معنوي و فكري دايمي شود. به نظر من، جوانان ما امروز هم خدايي و مؤمن و با صفايند. شما ببينيد دانشگاههاي ما چگونه است. ببينيد كارگاههاي ما چگونه است. ببينيد فضاي كشور چگونه است. شما ببينيد در روز راهپيمايي بيست و دوم بهمن يا روز قدس، اكثريت اين جمعيّتي كه مثل سيل به خيابانها مي آيند، چه كساني هستند، همين جوانانند. همان روح الهي، همان انگيزه و صاعقة الهي، هنوز هم در كشور وجود دارد و باز هم كارساز است. همين روحيه، باز هم كشور را به ساحل نجات خواهد رسانيد."(2)

_______________________________________________

منابع و مآخذ :

1. پرسشها و پاسخها : آيت ا... مصباح يزدي، ص75و76

پرسش و پاسخ از محضر مقام معظم رهبري، صص255، 237و238

چه كار كنيم اينقدر رشوه خواري و پارتي بازي كم شود؟

پرسش

چه كار كنيم اينقدر رشوه خواري و پارتي بازي كم شود؟

پاسخ

از اين كه با ما تماس برقرار كرده اي سپاسگزاريم و اميدواريم مشاور خوبي براي شما و امثال شما باشيم.در خصوص سؤالي كه مطرح كرده اي بايد عرض كنم كه مشكلات و معضلات اجتماعي در همه جا و نسبت به همه افراد علل و عوامل يكساني ندارد.لذا هر جايي كه اين معضلات وجود دارد و هر كس كه به آن مبتلا است بايد تحقيق و جستجو كرد تا علل و عوامل آن شناسايي شود.

يكي از مسايلي كه در ترويج رشوه خواري و پارتي بازي نقش دارد اين احساس است كه بدون پرداخت رشوه يا داشتن پارتي نمي توان به اهداف خود رسيد.لذا مي بينيم براي انجام برخي كارهاي جزيي كه از طريق معمول براحتي قابل انجام و اجرا هم هست افراد به دنبال پارتي مي گردند و حاضرند رشوه بدهند و يا اگر با اندك مانعي برخورد مي كنند بلافاصله پيشنهاد رشوه مي دهند و حتي قبل از هر مانعي از منزل كه راه مي افتد هديه و . . . را با خود مي برد تا كارش براحتي پيش برود.احساس ناامني به مراتب بدتر از نا امني است.اگر كسي احساس كند بدون رشوه و پارتي نمي تواند به هدف برسد طبيعي است كه در همان گام اول اقدام به رشوه و پارتي بازي خواهد كرد.

مسأله ديگري كه در ترويج دو مورد فوق و ساير معضلات اجتماعي و اخلاقي نقش دارد ضعف اخلاقي و انساني است؛وقتي انسانها از تربيت نفساني و فضايل انساني بصورت عميق برخوردار نباشند با اندك وسوسه اي از كوره به در مي روند و به خطا و اشتباه دچار مي شوند و اصول و ارزشهاي

والاي انساني را زير پا مي گذارند.

مسأله ديگري كه به گسترش پارتي بازي و رشوه خواري كمك مي كند،مشكلات اقتصادي و معيشتي است وقتي كسي در خانه و زندگي از كمبودهايي رنج مي برد، براي درمان خودش مشكل دارد،ما يحتاج اوليه و ضروري خودش را نمي تواند به راحتي تأمين كند و . . با وسوسه هاي شيطاني و نفساني براي رسيدن به اين خواسته ها و نيازها ،تن به رشوه خواري و پارتي بازي مي دهد و از طريق فوق مي خواهد بر مشكلات اقتصادي و معيشتي غلبه پيدا كند.طبيعتاً اگر كارمندان و كاركنان بخشهاي گوناگون از نظر مايحتاج عمومي و ضروري تأمين بشوند به حدي كه افراد احساس كمبود و نياز نكنند اين معضلات كاهش خواهد يافت.البته احساس نياز و نياز كاذب و غير ضروري و تلقي كردن ضروري نيز به اين معضل دامن مي زند.زياده طلبي و گرايش به زندگي تجملي و اشرافي و احساس نياز كاذب و عدم تأمين آن نيازهاي كاذب و تجملي و اشرافي نيز افراد را به سوي اين معضلات سوق مي دهد.روشن است كه اگر در انسان چنين احساسي زنده شود سيري ناپذير خواهد بود و هر آنچه بدست آورد باز هم احساس كمبود خواهد كرد و براي تأمين نياز خودش به هر كاري دست خواهد زد.براي مقابله با اين پديده هاي شوم بايد:

1 _ تربيت هاي اخلاقي افزايش يابد.

2 _ مسؤلان مختلف بايد نظارت هاي خود را افزايش دهند و با متخلفان به صورت جدي برخورد نمايند و از زندگي تجملي و اشرافي بشدت پرهيز نمايند.

3 _ نيازهاي اوليه كاركنان و كارمندان تأمين شود.

4 _ رسانه ها با برنامه هاي مختلف الگوسازي كنند و از احساس نيازهاي كاذب بكاهند و .

.. .

چرا در جامعه اسلامي ايران كه در بين مردم قرآن حضور دارد مردم از لحاظ علمي خيلي كند عمل مي كنند ولي در جامعه هاي بيگانه زيادي كه ديني چون اسلام وجود ندارد آن مردم از لحاظ علمي بالاتر از جامعه اسلامي هستند ، دليل چيست ؟ چه كسي باعث شده است كه جامعه به اين ف

پرسش

چرا در جامعه اسلامي ايران كه در بين مردم قرآن حضور دارد مردم از لحاظ علمي خيلي كند عمل مي كنند ولي در جامعه هاي بيگانه زيادي كه ديني چون اسلام وجود ندارد آن مردم از لحاظ علمي بالاتر از جامعه اسلامي هستند ، دليل چيست ؟ چه كسي باعث شده است كه جامعه به اين فلاكت گرفتار شود ؟

پاسخ

ارادت شما جوان پاك نهاد و سليم النفس به قرآن كريم اين كتاب حيات بخش و هدايت آفرين را از صميم قلب مي ستاييم و آرزو مي كنيم عشق و ارادت هر چه بيشتر به قرآن و تعاليم و احكام و دستورات آن افزايش يابد .

دوست عزيز آيا شما گمان مي كني حضور يك كتاب مثل قرآن مي تواند ارتقاء علمي بدهد و عدم حضور آن عقب ماندگي بايد بياورد و يا عوامل ديگري لازم است . آنچه شما بيان كرده اي يك حقيقت تلخ است ولي به قرآن و احكام حيات بخش و تعالي آفرين آن مربوط نيست . اگر مردم به قرآن بي اعتنا باشند و اين كتاب مقدس در لبه هاي طاقچه منازل خاك بخورد و تلاوت نشود و حتي اگر تلاوت بشود و به خواندن و حفظ كردن آن دلخوش باشندآيا از نظر علمي رشد خواهند كرد ؟ آيا شما گمان مي كني تمام چيزها در قرآن وجود دارد . همه علوم در قرآن وجود دارد . همه علوم در قرآن نهفته است ؟ يا بايد جور ديگري انديشيد و با قرآن تعامل برقرار كرد ؟

برادر عزيز و دوست داشتني رمز موفقيت يك ملت داشتن يك كتاب حتي اگر قرآن باشد

نيست . رمز موفقيت هر ملتي در گرو تلاش و پشتكار و مطالعه و تحقيق و تفحص و جستجوي علمي است .

خواه مردم اين تلاش و تكاپو را از تعاليم ديني و كتاب آسماني فرا گرفته باشند و به آن عمل كنند و خواه خودشان بر اثر تجربه فردي و جمعي بشري به آن نتيجه رسيده باشند. ملتي پيشرفت خواهد كرد كه دو ويژگي عمده و بارز در او وجود داشته باشد : 1- كار و تلاش خستگي ناپذير 2- قناعت و قانع بودن به حداقل امكانات زندگي .

نمونه بارز اين ، ملت ژاپن است . توصيه مي كنم كتاب اسلام در ژاپن كه گزارش سفر حجه الاسلام مسيح مهاجري به ژاپن و هند و هنگ كنك است مطالعه كنيد تا متوجه بشويد عامل پيشرفت آنها چيست .

علت عقب ماندگي علمي و فني جوامع اسلامي در وجود كتاب قرآن نيست بلكه علت آن عمل نكردن به تعاليم قرآن است . غربيها به دليل اين كه دين آنها را از پيشرفت علم و دانش منع مي كرد دين را رها كردند و پيشرفت كردند ولي شرقيها همه مي خواستند از همان راه به پيشرفت برسند لذا دين را رها كردند و عقب افتادند . دين تحريف شده مسيحيت و كليساي قرون وسطي مانع پيشرفت بود لذا نهضت رنسانس بر ضد كليسا به راه افتاد و با رها شدن از سلطه كليسا، غرب به اوج پيشرفت فني و تكنولوژي علمي رسيد ولي هم اكنون از جنبه هاي انساني و معنوي و روحي و رواني بدليل تضعيف مذهب دچار بحران هستند. اما دين اسلام مشوق ارتقاء علمي

است . دانش را ارزشمندترين چيز مي داند و مقام دانشمند را بر همه مقامات برتري داده است و تحصيل دانش را واجب شمرده و كار و تلاش علمي و معيشتي را عبادت و بلكه برتر و والاتر شمرده است .

اما متأسفانه مسلمانان به اسلام و قرآن عمل نكرده اند و تصور كرده اندبا پشت پا زدن به احكام دين پيشرفت مي كنند ، غافل از آنكه غربيها به دليل ممانعت دين از پيشرفتهاي علمي ، دين را از صحنه جامعه و سياست كنار زدند ولي اسلام نه تنها مانع پيشرفت دانش نيست بلكه آغاز و انتهايش با دانش است و كسب علم را بدون محدوديت زماني و مكاني و جنسي واجب شمرده است ، اما كو عمل ! آيا افراد مسلمان روزانه چقدر مطالعه مي كنند چقدر براي مطالعه و كتاب هزينه مي كنند . در مقايسه با تغذيه جسمي چقدر به تغذيه روحي (مطالعه و تحقيق كه بالاترين غذاي روحي است) اهميت مي دهند؟ !

دوست عزيز توصيه مي كنيم سخنراني استاد شهيد مرتضي مطهري تحت عنوان " علم " را در كتاب ده گفتار مطالعه كنيد.

برخي منابع براي مطالعه بيشتر:

1. اسلام در ژاپن ، مسيح مهاجري

2. ده گفتار ، شهيد مطهري

3.علل پيشرفت و انحطاط مسلمين ، زين العابدين قربان

4.دانش مسلمين - محمد رضا حكيمي

5. انسان و ايمان - شهيد مطهري

6. آداب تعليم و تعلم در اسلام- سيد محمد باقر حجتي

با توجه به اين امر كه مردم كشور ما مسلمانان و دوستدار ائمه اطهار(ع) هستند، چرا بايد در اين كشور بي بندوباري و فساد رايج شده است؟ چرا در مشهد كه شهري مذهبي است بايد اين وضع فجيع اتفاق افتاده باشد؟

پرسش

با توجه به اين امر كه مردم كشور ما مسلمانان و دوستدار ائمه اطهار(ع) هستند، چرا بايد در اين كشور بي بندوباري و فساد رايج شده است؟ چرا در

مشهد كه شهري مذهبي است بايد اين وضع فجيع اتفاق افتاده باشد؟

پاسخ(قسمت اول)

تبادل و تعامل فرهنگي بين جوامع مختلف امري طبيعي واجتناب ناپذير است.تنوير افكار و رشد فرهنگي جامعه در پرتو تفاهم فرهنگي با ديگران قابل حصول است. ليكن اگر جامعه اي از درون تهي و آسيب پذيرشد، تبادل فرهنگي تبديل به تهاجم فرهنگي مي شود . بنابراين نفس هجوم فرهنگي دشمنان وحشتناك نيست، بلكه خطر درضعف و ناتواني و آسيب پذيري دروني است كه زمينه سلطه پذيري را فراهم مي سازد. از دشمنان نبايد انتظار داشت هجوم نياورند. حيات امپرياليسم جهاني وابسته به سلطه گري است بويژه آنكه رشد اسلام گرايي مرگ فرهنگ غرب را به همراه خواهد داشت.بايد عوامل دروني سلطه پذيري را شناسايي و مرتفع كرد تا زمينه آسيب پذيري به حداقل برسد . درمقام تشبيه، مي توان ا زهجوم ميكروبها به بدن انسان نام برد كه همواره هجوم و برخورد ميكروب با بدن وجود دارد . هر چند بايد تلاش كردتا از اين تلاقي وقرار گرفتن بدن درفضاي آلوده جلوگيري شود لكن انسانهايي بيمار مي شوند كه بدن مجروح، مستعد وآسيب پذير داشته وقواي دفاعي شان به تحليل رفته وقدرت مقابله با ايجاد پادزهر مناسب را نداشته باشند.

بنابراين دربررسي عوامل موفقيت مهاجمان فرهنگي، درمرحله اول بايد به اين سوال پاسخ داد كه : چ_را جامعه سلطه پذي_ر

مي شود؟چرا افراد جامعه تسليم هجوم فرهنگي دشمن مي شوند؟ چرا جامعه قدرت صيانت از فرهنگ و هويت خودي را ازدست داده و به فرهنگ بيگانه روي مي آورد؟ چرا جوانان و نوجوانان فرهنگ بيگانه را برفرهنگ خودي ترجيح مي دهند؟ ويا بطور كلي بايد دو سوال

زير را پاسخ داد :

1. چرا فرد آسيب پذير مي شود؟

2. چرا جامعه آسيب پذير مي شود ؟ با توجه به آنچه بيان شد برخي از علل و عوامل آسيب پذيري فرد وجامعه كه در واقع همان عوامل موفقيت مهاجمان فرهنگي است، به اختصار بيان مي گردد :

1- احساس حقارت و كهتري : نوجوانان وجوانان گاهي به علت داشتن نقايص بدني ويا به علت مسايل ودشواري هاي خانوادگي، شكست ها، محروميت ها، ناآگاهي هاي دوران گذشته زندگي، تمسخر واستهزاي دوستان وهمسالان، سرزنش هاي مكررمعلمان و شاگرداان، ويا به دليل طرد شدنها و بي توجهي ها وياداشتن مسايل رواني ديگر، اعتماد به نفس خودرا ازدست داده دچار احساس حقارت مي شوند وتصور مي كنند ديگران برتري هايي دارند كه آنها ندارند ودر انجام امورناتوان تر از ديگران هستند ومسوليت هيچ كاري را به تنهايي نمي توانند بپذيرند . مكانيزمي كه نوجوان به كار مي برد تا عليه كمتري خود مبارزه كند همواره بريك اصل متكي است وآن اصل جبران يا تلافي است."1"

2-عدم ارضاء نيازها : جوانان همانند ساير مردم داراي مجموع اي از نيازها واحتياجات مي باشند كه براي حل يا رفع آنها تلاش مي كنند . نيازهاي جوانان دريك تقسيم بندي كلي به دو گروه نيازهاي زيستي(خوردن، خوابيدن، پوشيدن و...) ونيازهاي رواني(نيازبه محبت، تعلق خاطر، امنيت، مقبوليت و ...) تقسيم مي شود"2" ارضاء شدن يا بدارضاء شدن اين نيازها، مسايل ومشكلاتي رابراي نوجوان ايجاد مي كند . در چنين شرايطي جوان احساس تنش وناآرامي مي كند واين تنش باعث ايجاد بي قراري وعدم تعادل مي شود. نوجوان براي برطرف كردن اين حالت از مكانيزمهاي دفاعي يا رفتار جبراني استفاده

مي كند. مكانيزم هاي دفاعي كه بادرجات مختلفي توسط افراد به كار برده مي شوند عبارتند از: پرخاشگري، جبران، والايش، همانند سازي (درون فكني)، دليل تراشي، فرافكني، سركوبي، عكس العمل سازي، خودمداري، منفي گرايي، عقب نشيني و فرار، بازگشت به عقب، جابجايي، و..."3". به عنوان مثال دخترجواني كه نتواند زيبايي خويش را درمدرسه ودر بين همسالان به نمايش بگذارد بااستفاده از مكانيزم دفاعي"جابجايي" در خيابان و وخارج از مدرسه نياز خود را ارضاء مي كند. دانش آموزي كه نتواند محبت لازم را درمدرسه از معلم دريافت كند با بهره گيري ازرفتار جبراني"خودمداري" به پوشيدن لباسهاي مبتذل وآرايش نامناسب موي سر روي مي آورد تا كانون توجه ديگران قرار گيردو...

3-عدم مقبوليت و محبوبيت : هرانساني دوست دارد ديگران اورا دوست داشته و محبوب بدارند . اين نياز دركودكان و نوجوانان گستره تر وعميق تر است و درجواني شديدتر ميشود زيرا جواني وسن بلوغ، سن غرور وخود دوستي است . نوجوان تمايل دارد هر چه سريعتر وارد دنياي بزرگسالي گشته ومورد احترام وتكريم ديگران قرارگيرد. او مي خواهد ديگران باور كنند كه دوران كودكي راسپري كرده ونيازي به كنترل و تسلط ديگران _ به ويژه پدر و مادر _ ندارد .جوان دوست دارد روي پاي خويش بايستد وخودش براي خود تصميم بگيردواستقلال خويش را حفظ نمايد . او به دنبال كسب محبوبيت و مقبوليت بخصوص دربين همسالان است . اگراين نيازهاي طبيعي، به خوبي ارضاء نشوند بهداشت رواني جوان و نوجوان آسيب مي پذيرد واختلالات عاطفي و رفتاري بروز مي كند. پذيرش فرهنگ بيگانه و پشت پازدن آگاهانه به هنجارها، آداب، رسوم واخلاقيات حاكم برجامعه مي تواند نمودي

از عدم ارضاء اين نياز باشد. تبعيت جوانان از افكار جديد _ حضور فعال آنان درصحنه ها وجريانات مخالف وضع موجود _ رد وبدل كردن مخفيانه وسايل غيرمجاز نظير فيلم و نوار ومجلات و ... نشانگر عدم پاسخگويي به نياز استقلال طلبي، محبوبيت و مقبوليت آنان است.

4-فشاردوستان وهمسالان : يكي ازويژگيهاي سنين كودكي و نوجواني، دوست يابي است . نوجوان وجوان نيازدارد تا فرد يا افرادي را به دوستي برگزيند ودريك ارتباط عاطفي وصميمي به همانند سازي برسد." هراس از گمنامي وتنهايي، نوجوان را برمي انگيزد تا خودرا درارتباط باگروه همسالان قراردهد .... درمواردي، نوجوان، سرخورده از گروه به باندها وگروههاي ناسالم اجتماعي مي پيوندد تا بر تنهايي وعدم تعلق اجتماعي خويش فايق آيد ." "4"

از عوامل مهم انحرافات نوجوانان وتسليم پذيري آنان دربرابر تهاجم دشمن، پيدا نمودن دوستان نامناسب وفاسداست كه زمينه اعمال بزهكارانه را درآنها تقويت مي كنند . ترس واضطراب ازانجام اعمال بزهكارانه را درآنها تقويت مي كنند .ترس و اضطراب از برخورد همسالان و طردآنها درصورت تخلفي از آداب و رفتار گروه، سبب مي شود تا فرد تسليم گروه باشد . تشكيل مهماني ها، شب نشيني ها، جلسات نمايش فيلم، كوهنوردي هاي گروهي، گردشهاي دسته جمعي، مسافرتها و... اگر بدون نظارت وهماهنگي بزرگترها صورت گيرد مي تواند زمينه ساز آلودگي هاي فرهنگي، اجتماعي واخلاقي باشد.

5- بي هدفي وبي ثمري : زندگي بدون هدف پوچ و فاقد معناست، وهركس نيازدارد كه فعاليت هاي خود رامتوجه هدف يا هدفهاي مشخص نمايد. هدف هر چه بزرگتر و مقدس تر باشد، انگيزه حركت بيشتر، وقوي تراست. داشتن هدف درزندگي به فرد، احساس رضايت و تحرك بيشتر

مي دهد . انسانهاي بي هدف، انسانهاي خودگم كرده هستند كه ثبات شخصيت وسلامت رواني خود راازدست مي دهند . جواناني كه درزندگي هدف مشخصي ندارند ويا هدفهاي كوچك را دنبال مي كنند غالباً درتزلزل و ناامني بسربرده ودچار افسردگي، يا س ونوميدي مي شوند.

6-احساس ناامني اقتصادي (بيكاري وفقر) : صرف انرژي جوان دراوقات فراغت داشتن شغل ودرآمد براي او اهميت دارد . معمولاً اكثر نوجوانان قبل از پايان تحصيلات به شغل آينده خود فكر مي كنند . داشتن كاري مناسب وشغلي مفيد و پردرآمد دراين دوره باعث بي نيازي وعزت نفس و اعتماد به نفس آنها مي شود وبرعكس بيكاري _ بخصوص درسنين جواني _ منشاء بسياري ا زضعفها ومفاسد وآلودگيها مي باشد وامنيت رواني فرد را به خطر مي اندازد براساس تحقيقات، بسياري ازموارد شديد بزهكاري، ناشي ا زبيكاري واحساس پوچي وبيهودگي درجوانان است ."5"

7-خلاء فرهنگي جامعه : يكي از مهمترين ريشه هاي تهاجم فرهنگي، پيدايش خلاء فرهنگي درجامعه است. هيچ جامعه اي تا آمادگي نداشته باشد از فرهنگ بيگانه تأثير نمي پذيرد. معمولاً جوامعي كه دچار آشفتگي وناآرامي اند براي بخورد و پيوند فرهنگي آماده ترند . البته هيچ جامعه اي نيست كه از هر جهت درهر زمان آرام و سامان يافته باشد ولي گاهي بي آرامي و بي ساماني جامعه شدت مي گيرد وسازمان اجتماعي را به خطر مي اندازد. جامعه دراين گونه موار ناگزير است با تدابيري بي آرامي وبي سازماني مفرط را ازبين ببرد."6"

بنابراين تهاجم فرهنگي به خودي خود كار ساز نيست بلكه نياز به زمينه مساعد يعني خلاء فرهنگي و فكري دارد . اگر جامعه امروز نتواند نيازهاي فكري

وفرهنگي افراد جامعه بويژه نسل جوان وتحصيل كرده وتشنه حقيقت وانسانيت را پاسخ دهد، خلاء حاصله ميدان را براي موفقيت هجوم فكري وتبليغي غرب ومكاتب آن باز مي كند وعطش نسل جوان با سراب بيگانه وآبهاي آلوده غربيان سيراب مي شود.

8-تضعيف نهاد دولت : دولت به عنوان يكي از مهم ترين نهادهاي اجتماعي، مسؤليت حراست از استقلال وامنيت ملي وتماميت ارضي و پاسداري از بقاء و رشد و رفاه ملت رابه عهده دارد. هرچه نهاددولت قويتر و توانمندتر باشد آسيب پذيري آن دربرابر تهاجم دشمنان كمتراست. همچنانكه درتهاجمات نظامي دولتهاي ضعيف مجبور به تسليم وقبول شرايط دولتهاي قوي و مهاجم هستند، در تهاجمات فرهنگي و سياسي نيز اين اصل حاكم است و دولتهاي ضعيف قدرت مقابله با تهاجم بيگانگان و پاسداري ا زحريم هويت ملي وفرهنگ خودي راندارند . دولتهاي ضعيف وناتوان مرعوب توانمندي واقتدار دولتهاي سلطه گر شده وخواسته يا ناخواسته سياست، فرهنگ وراه آنان را الگوي خود قرارمي دهند . نهاد دولت برا ي ايفاي نقش ووظايف خويش نياز به قدرت واقتدار داردكه اين اقتدار نه از طريق استبداد وحكومت جبارانه، بلكه ازطريق وفاق، مشاركت وپشتيباني مردم بايد بوجود آيدتا زمينه رشد وتوسعه و استقلال كشور را فراهم آورد.

9-ضعف وناهماهنگي نهادهاي اجتماعي : اگر هريك از نهادهاي اجتماعي وظايف خويش را به خوبي وبادقت درراستاي اهداف نهايي جامعه انجام داده وبا هماهنگي ساير نهادها در حفظ وحراست از فرهنگ خودي وهويت اسلامي و ملي كوشا باشند، تهاجم فرهنگي دشمنان آسيبي نخواهد رساند. آسيب پذيري زماني آغاز مي شو دكه هر يك از نهادها يا وظايف خودشان را انجام ندهند ويا همسو وهم راستا

با اهداف كلي جامعه حركت ننمايند درچنين شرايطي تهاجم فرهنگي به بار مي نشيند.

اگر درجامعه انقلابي واسلامي ما الگوهاي مورد قبول، نظير روحانيت و دولتمردان نتوانند آرمانها وباورهاي اسلامي و انقلابي را درزندگي فردي وخانوادگي واجتماعي خويش پياده نمايند درنتيجه عملكرد آنان زمينه ساز موفقيت تهاجم فرهنگي مي شود.رسانه هاي گروهي اگر همسو با رهبري ودولت درپاسداري از آرمانهاي مكتب اسلام وهويت ملي حركت نكنند خود به ابزاري براي انتقال فرهنگ بيگانه تبديل خواهند شد .

10-گسستگي عواطف و پيوندهاي اجتماعي : جامعه يكپارچه و آسيب ناپذير دربرابر تهاجمات دشمنان جامعه اي است كه بين نهادهاي اجتماعي آن پيوند عميق و گسست ناپذير وجود داشته باشد . اين جامعه نه تنها مرعوب ومقهور تهاجم بيگانگان نمي شود بلكه همچون دژي مستحكم درمقابل تهاجم آنان پايداري مي كند . نمونه اين پايداري را مي توان در دوران دفاع مقدس و جاودانه امت مسلمان ايران دربرابر تهاجم بيگانگان به روشني نظاره كرد. متقابلاً عدم پيوند مستحكم بين نهادهاي اجتماعي و اقشا رمختلف به ويژه عدم پيوند عميق بين شنوندگان و حكومت كنندگان به شدت جامعه راآسيب پذير مي كند . اگر حكومت كنندگان، مرد م را نابالغ، ناآگاه، متخلف، نيازمند سرپرستي و... انگارند واگرمردم حكومت كنندگان خود رامستبد، خودخواه، دنيا پرست، غير مسوول، نالايق بپندارند، اگر توانمندان مردم ضعيف ومستمند را بي خرد، بي تدبير، تنبل وكاهل ولايق بدبختي ببينند واگر فقراء ثروتمندان را مال اندوز، متجاوز،حيله گر وستمگر بدانند، اگرتحصيل كرده ها توده مرد م را قبول نداشته باشند واگر مردم عادي روشنفكران وتحصيل كرده هاي خود را ا زخودندانند واگر... درچنين شرايطي كه عواطف و پيوندهاي

اجتماعي به حداقل خود رسيده است، جامعه به شدت آسيب پذير است وتهاجم دشمنان درهرزمينه مي تواند اساس جامعه را ازهم متلاشي سازد.

پاسخ(قسمت دوم)

همچنين اگر قبايل، نژادهاو اقوام مختلف يك جامعه به تمسخر و تحقير واستهزاء هم برخيزند آسيب پذيري جامعه حتمي است و احساس هويت ملي و هويت اسلامي درچنين شرايطي از بين مي رود وپيدايي چنين بيگانگي هايي از سوي مردم نسبت به نظامات حاكم وازسوي نظام نسبت به مردم واز سوي مردم نسبت به هم ، برهم اثر متقابل داشته ورفته رفته به مراحل سهمگين وخطرناكي كشيده مي شود. روابط تنش زايي بين نظام و ملت بوجو مي آيد وخشم وانزجار ملت وسقوط دولت رابه دنبال خواهدداشت . درچنين شرايطي هرنهاد وهر قشري از جامعه درصدد كسب هويت براي خويش است تا به حيات خود ادامه دهد. اگر اين هويت را دردرون جامعه خويش نيافت به بيگانه متمسك مي شود وهويت خودرا در فرهنگ وانديشه و حكومت بيگانه جستجو مي كند .

11-عدم عدالت اجتماعي : جامعه آسيب پذير دربرابر تهاجم فرهنگي دشمنان، جامعه اي است كه ازدرون پوسيده و سست گرديده وقدرت مقابله باتهاجمات رانداشته باشد. يكي از مهم ترين عوامل پوسيدگي جوامع عدم عدالت اجتماعي درآن جوامع است . عدالت اجتماعي عامل پيوند اقشار و طبقات مختلف با يكديگر و موجب پيوستگي نهادهاي اجتماعي است.

ستون انقلاب وركن اساسي حركتهاي سازنده اجتماعي، تأمين و تعميم عدالت است بويژه عدالت اقتصادي و اجتماعي كه همه مردم به خصوص انسانهاي محروم وانقلابگر باآن سروكاردارند به همين دليل حضرت علي (ع) فرمود : "العدل حياه الاحكام" سبب زنده شدن و زنده ماندن احكام خدا درميان

مردم عدالت است ."7" تهاجم فرهنگي وآسيب رساني آن با جريان سرنوشت ساز عدالت اجتماعي وحركتهاي اقتصادي جامعه پيوستگي مستقيم دارد . هر چه عملكرد هاي اقتصادي باعدالت بيشتري عجين باشد آسب پذيري كمتر مي شود وجامعه به صورت يك مجموعه به هم پيوسته دربرابر تهاجمات پايداري مي كند. به بيان ديگر درجامعه قرآني، احكام قرآن قابل اجراست وجامعه قرآني جامعه قائم به قسط وعامل به عدل است يعني برخوردار از قسط و پي ريخته و ساخته شده برشالوده عدالت، يعني اگر عدالت نباشد بطور قطع تكاثر و فقر خواهد بود واين پديده هردونفي كننده زمينه اعتقاد وعمل به احكام الهي اند .

12-فقر و توسعه نايافتگي : صيانت از فرهنگ اسلامي وهويت ملي ودستيابي به استقلال فرهنگي، سياسي ، اجتماعي دربستري از توسعه ورشد يافتگي وكسب قدرت مادي ومعنوي امكان پذيراست . حفظ ارزشهاي آرماني نيازمند استقلال و توجه است . استقلال قدرت اعمال اراده يك ملت درباره هرگونه عمل، سياست وياحركت داخلي وخارجي درابعاد سياسي، اقتصادي و فرهنگي برمبناي تشخيص منافع ومصالح خود مي باشد. بديهي است هرچه توان اقتصادي، سياسي وعلمي واستحكام وانسجام اجتماعي وظرفيت فرهنگي يك ملت بيشتر ودرمقايسه با جهان پيرامون خود قويتر باشد استقلال او نيز بيشتراست . بنابراين بيشتر وبهتر مي تواند از فرهنگ وانديشه وباورهاي خود دفاع نمايد . فقر، نيازمندي مي آفريند ونيازمندي، وابستگي به وجود مي آورد . درفرهنگ تحت اسلام فقر محكوم گرديده وپيامبر اكرم(ص) وائمه معصومين عليهم السلام با گسترش فقر به مخالفت برخاسته اند چنانكه فرموده اند : "كاد الفقران يكون كفرا" "8"

قرآن كريم نيز مي فرمايد شيطان ابتدا به فقر وسپس به

فحشاء فرا مي خواند : الشيطان يعدكم الفقر و يأمركم بالفحشاء..."9"( شيطان شما رابه سوي فقرفرامي خواند وبه فحشاء فرمان مي دهد )

درشرايطي كه فقر وتوسعه نايافتگي بركشور حاكم است ورود كالا وتكنولوژي بيگانه، ورود فرهنگ وايدئولوژي خاص آنان رانيز به همراه دار دكه اين همان مصداق عيني تهاجم فرهنگي است . فقرزدايي وتوسعه براساس ارزشها ومعيارهاي خودي ومنبعث با منابع وامكانات خودي، ارزشمند وقابل تحقق است وتوسعه مبتني برالگوها وارزشهاي بيگانه واستوار برپايه منابع وامكانات آنان، خود نيز زمينه ساز تهاجم فرهنگي بوده وموجبات توسعه د رتوسعه نيافتگي را فراهم مي آورد.

13-مهاجرت، تجارت، جنگ : مهاجرت، تجارت وجنگ سه عامل مهم در طول تاريخ براي برخوردفرهنگي جوامع با يكديگر بوده اند . يكي از جالب ترين صحنه هاي تاريخ، بسط ملتها از طريق كوچ نشيني مسالمت آميز مي باشد."10" مهاجرت وكوچ نشيني هر چند داراي اثرات مثبت درتاريخ بشري بوده وزمينه بسط و گسترش دانش اقوام را فراهم آورده است لكن درشرايط تهاجم فرهنگي مهاجرين مي توانند به عوامل انتقال فرهنگ بيگانه به داخل كشور و جامعه خود تبديل گردند . تجارت و جنگ نيز دربرخورد فرهنگي ملتها ايفاي نقش مي كنند . تجاروبازرگانان با انتقال كالا، تكنولوژي وخدمات درواقع فرهنگ كشورها رابه هم منتقل مي كنند . "كالاها وابزارهاي مشرق زمين كه به وسيله تجارت ودر طي جنگهاي صليب به اروپا راه يافتند بيش از آثار علمي شرقي زندگي اجتماعي اروپا را دگرگون كردند ." "11"

14-گسترش فحشاء، فساد، منكرات : زير پا نهادن قوانين و شكستن حدود، مقررات ومتلاشي نمودن روابط سالم اجتماعي، جامعه را به سوي بي ثباتي و هرج ومرج سوق داده

وآنرا به شدت آسيب پذير مي سازد. يكي از شيوه هاي مهاجمان فرهنگي گسترش فساد ومنكرات بويژه روابط جنسي وشهواتي مي باشد . جامعه آلوده به كژيها وزشتيها، جامعه ي بيماري است كه دربرابر ميكروبهاي مهاجم قدرت دفاع ازخويش رانخواهدداشت .به همين دليل ترويج فساد، فحشاء، مواد مخدر، منكرات، بدحجابي، روابط نامشروع به صورت سازمان يافته وبرنامه ريزي شده درجامعه انقلابي ما درسرلوحه فعاليتهاي مهاجمان فرهنگي قراردارد .

درتعاليم اسلامي، نابودي جامعه فاسد و مفسد، به عنوان يك سنت تغيير ناپذير اجتماعي درقانونمندي الهي مطرح شده است. ودرآيات زيادي امتها واقوام گذشته به دلايل شيوع فساد و فحشا و بي تفاوتي دربرابر معاصي، دربين آنان مطرح شده است . گسترش رشوه _ فساد اداري _ باند بازي _ تقلب _ قانون شكني _ دزدي _ طلاق _ فرارازخانه _ خودكشي _ نيز رواج منكرات واعمال خلاف اخلاق، همچون موريانه ستونهاي استوار جامعه راازپاي درمي آورند وآن راآسيب پذير مي كنند .

برادر ارجمند و بزرگوار، اكنون كه برخي از علل وعوامل موفقيت روزافزون تهاجم فرهنگ را بيان كرديم .حتماً دريافته ايد كه جلوگيري از آن نيز كار ساده اي نيست ولي به هر حال همان گونه كه قبلاً بيان شد درمقابله با تهاجم فرهنگي برخلاف تهاجم نظامي، دولت و نيروي انتظامي به تنهايي نمي تواند صحنه گردان ماجرا باشد زيرا فرهنگ با انديشه ها وباورها واعتقادات مردم سروكار دارد كه اين امر زورپذير نيست بلكه بايد با مباني وعقايد عقلاني ومبتني برفطرت و بصيرت زمينه پذيرش يانفي يك فرهنگ راپديد آورد و به بيان ديگر ايجاد محدوديت توسط دولتها نمي تواند راه گشا باشد بلكه بايد با ايجاد "مصونيت"

ا زارزشها وفرهنگ خودي دفاع كرد.دررويارويي با فرهنگ مهاجم بايد علل وعوامل ساعد كننده تهاجم را از بين برد ومصونيت سازي راه كارهاي استوار و مطمئني مي طلبد كه به برخي از آنها اشاره مي شود :

1- بازيابي هويت : هويت جويي، از اصلي ترين ومهم ترين نيازهاي نسل امروز است وبازيابي هويت در حقيقت بازشناسي نفشي است كه اين نسل برعهده دارد . جوانان ما بايد براي پرسشهاي اساسي زير پاسخهاي روشن ومستدلي بيابند :

- غايت ومقصود زندگي چيست؟

- جايگاه من درحيات معقول چيست؟

- چه عاملي فلسفه وجودي جوانان را درنظام هستي، توجيه وتبيين مي كند؟

- آيا جوانان درنظام هستي، از كرامت و منزلتي برخوردارند؟پاسخ به اين پرسشها، جوان را از جايگاه رفيعي كه نزدپروردگار دارد،مطمئن نموده واورا از رنج درون تهي بودن و آسيب پذيري مي رهاند .

2- درك هويت فرهنگي : شناخت يك فرهنگ، درحقيقت معرفت به ويژگيها، مشاهير، ارزشها وبرتريهاي آن فرهنگ نسبت به ساير فرهنگهاست .نسل جوان، بايد به امتيازات فرهنگ اسلامي وملي خويش، آشنا باشد تا درمقابله با فرهنگ بيگانه، از اعتماد به نفس بالايي برخوردار باشد .تاريخ تحليلي وفرهنگ خودي ومطالعات تطبيقي فرهنگ هاي معاصر وبه ويژه بررسي ماهيت انقلاب اسلامي و تأثيري كه برمعادلات سياسي واجتماعي جهان معاصر داشته اشت، جوانان را دربرابر نفوذ فرهنگ بيگانه، مقارم مي كند . وبا اين امر بازگشت به فرهنگ خودي، امكان پذير خواهد بود .

3- غرب شناسي زمينه غرب ستيزي: براي مقابله با هر پديده اي، ابتدا بايد شناخت دقيقي از آن حاصل نموده تا بتوان سازو كارهاي لازم را مهيا كرد . غرب شناسي به مفهوم شناخت ماهيت، عملكرد، باطن

وجوهر حقيقي اين فرهنگ است . جوانان، چون غالباً ظاهرگراهستند به باطن ودرون چندان معطوف نيستند . شناخت عميق ومستدل فرهنگ غرب، به معناي اين است كه آنها بتوانند از ظاهر فريبنده آن، پرده برگيرند وبه درون آن راه يابند، مغرب زمين، از درون به شدت احساس تزلزل، روزمرگي وتهي شدن مي كند . زيرا قادر نيست به نسل جوان خويش، معنا و مفهومي براي زيستن ببخشد وفلسفه ارضاء كننده اي براي زندگي آنان، تبيين نمايد. وبه گفته نيچه"كسي كه نداند براي چه زندگي مي كند، قادر نخواهد بودبا هر "چگونه اي"بسازد."12"

منابع و مآخذ :

(1) خداياري فرد، محمد :مسايل جوانان وجوانان (انتشارات انجمن اولياء ومربيان 1372)ص 68

(2) براي اطلاع بيشتر رجوع شودبه : دكترشعاري نژاد، علي اكبر، روان شناسي رشد، موسسه اطلاعات 1364

(3) دكتر نوابي نژاد، شكوه، رفتارهاي بهنجار وناهنجار دركودكان ونوجوانان (انتشارات ابتكار1362)ص 128

(4) شرفي، محمد رضا، دنياي نوجوان(انتشارات تربيت،1370)ص 306

(5) دكتر نوابي نژاد، شكوه، رفتارهاي بهنجار وناهنجار دركودكان ونوجوانان ص 117

(6) بارنفروبكر، تاريخ انديشه اجتماعي، ترجمه جواد يوسفيان (جلد اول نشرني _ تهران) ص 307

(7) غررالحكم ودررالكلم ،ص 30

(8) حكيمي محمد رضا، الحياه، جلد 4 ص 308

(9) قرآن كريم سوره بقره آيه 268

(10) بارنفروبكر، تاريخ انديشه اجتماعي، جلد اول ص 2

(11) همان ص 306

(12) دكتر شرفي محمدرضا، جوان و نيروي چهارم زندگي،ص 68

چرا از يك جوان نه هر جواني كه خود را مسلمان مي داند اگر پرسيده شود دليل انتخاب اسلام چيست ؟ نمي تواندجواب درست دهد . آيا شما علماي دين را در اين زمان مسئول و مقصر نمي دانيد ؟

پرسش

چرا از يك جوان نه هر جواني كه خود را مسلمان مي داند اگر پرسيده شود دليل انتخاب اسلام چيست ؟ نمي تواندجواب درست دهد . آيا شما علماي دين را در اين زمان مسئول و مقصر نمي دانيد ؟

پاسخ

دوست گرامي سؤال مناسب شما كه نشانه دغدغه حضرتعالي در اين باره است پرسشي مناسب است اما پاسخ به آن خود بحثي مفصل است كه اشاراتي به آن مي كنم .

_ همانطور كه حضرتعالي فرموديد بخشي از مسئوليت اين امر به عهده علماي دين و روحانيون مي باشد . خداوند تبارك و تعالي در اين باره مي فرمايد : " پس چرا از هر فرقه اي از مؤمنان ، دسته اي كوچ نمي كنند تا در دين آگاهي پيدا كنند و قوم خود را وقتي به سوي آنان بازگشتند بيم دهند . باشدكه آنان از كيفر الهي بترسند1 ".

اما از سوي ديگر از همين آيه و آيات و روايات ديگر بدست مي آيد كه تك تك افراد جامعه ، خود نيز در اين باره مسئول مي باشند .

از جمله در روايتي از رسول مكرم صلوات الله عليه است كه : " اف بر هر مسلماني كه در هر هفته روزي را براي كسب فهم در امر دينش قرار ندهد تا از دينش پرسش كند2 . در اين باره روايات فراواني است نظير فرموده امام باقر ( كه: اگر بجواني شيعه برسم كه در دينش به فهم نرسيده ، حتماً او را ادب مي كنم 3

و يا آنچه از امام صادق ( رسيده است كه : دوست ندارم جواني از شما را ببينم جز آنكه در يكي از دو حالت باشد ، يا عالم يا

دانش آموز و دانشجو4 .

پس نتيجه گرفتيم كه دولت و علماء موظف به پيگيري و تلاش در اين امر هستند ، اما بار اصلي در اين زمينه به دوش خود مردم و جوانان است . چرا كه انسانها مختار هستند و خودشان بايد راه سعادت يا شقاوت را برگزينند . بطور مثال در همين مشهد ، كتابخانه آستان قدس ، يكي از بزرگترين كتابخانه هاي خاورميانه است كه راه رابراي آنكس كه جوياي فهم و بصيرت باشد هموار كرده و كسي كه بگويد عالمي نبود تا مرا هدايت كند ، اين عذر او در اين زمان ، پذيرفتني نيست .

در پايان اين نكته را هم خدمت شما عرض كنم كه در بين جوانان نيز كساني هستند كه اسلام را با عقل و عشق پذيرفته اند و فعاليت هايي كه اخيراً در آموزش و پرورش و حوزه علميه مي شود بسيار اميدوار كننده است و بنده آينده جوانان مسلمان را بسيار روشن تر از گذشته مي بينم .

منابع و مآخذ :

1 -سوره توبه آيه 122

2 -ميزان الحكمه ، ج 7 ، ص 527 ، حديث 15836

3 ميزان الحكمه ، ج 5 ، ص 8 ، حديث 9088

4 همان حديث 9089

زمان امام عزيز وشهداي گرانقدر ما شاهد اينگونه بي حرمتي و بي عفتي ها از سوي زنانمان و بي غيرتي از سوي مردانمان و آرايش كردن مردها و مرد پوشش زنانه داشته باشد ؟ اين مسائل از سوئي قوه قضائيه و نيروي انتظامي و مقامات ديگر پيگيري مي شوند اگر نمي شود چرا از نير

پرسش

زمان امام عزيز وشهداي گرانقدر ما شاهد اينگونه بي حرمتي و بي عفتي ها از سوي زنانمان و بي غيرتي از سوي مردانمان و آرايش كردن مردها و مرد پوشش زنانه داشته باشد ؟ اين مسائل از سوئي قوه قضائيه و نيروي انتظامي و مقامات ديگر پيگيري مي شوند اگر نمي شود چرا از نيروهاي مؤمن و انقلابي كمك نمي گيريد چرا از اين بيشتر دل

امام زمان(عج) را مي رنجانيم و نايب بر حقش آقا سيد علي خامنه اي را شكنجه مي كنيم . تا كي بايد صبر كنيم ؟

پاسخ

دوست عزيز دانشجو و سرباز لايق ولايت سلام عليكم؛

روحيه انقلابي و غيرتمندانه و دلسوزانه شما جوان با فضيلت و كمال، موجب خوشحالي وجدان انسان مي گردد و از اين كه در ميان جوانان كشور چنين احساسات پاك و وجدانهاي بيداري مشاهده مي شود خداوند را شاكر و سپاسگزاريم.

برادر عزيز قاعدتاً شما به عنوان يك دانشجو مي دانيد كه فرهنگ سازي در يك جامعه كاري است بس مشكل و طاقت فرسا و نيازمند وقت و زمان مناسب و كافي و تدبير و تدبر هوشمندانه و....

تنها روش منع و جلوگيري از برخي موارد ومسايل و پافشاري بر اجراي برخي آداب و رسوم با قوه قهريه براي هميشه نمي تواند دوام و استمرار داشته باشد.

لابد سن شمǠاقتضا نكرده يا بخاطر نمي آوريد كه حدود 15سال قبل رهبر معظم انقلاب اسلامي طي سخناني در چند مرحله و مرتبه بحث امربه معروف و نهي از منكر و تهاجم فرهنگي و شبيخون فرهنگي غرب را مطرح فرمودند و همگان بخصوص نسل جوان را براي مقابله با اين پديده شوم فراخواندند ولي افسوس كه بجاي تدبير وبرنامه ريزي اصولي و زير بنايي ، به برخي مسايل ظاهري و جزيي پرداخته شد كه نه تنها آثار مطلوب و مثبت چنداني نداشت بلكه در برخي موارد آثار و تبعات منفي داشت .

دوست عزيز دردنياي كنوني نمي توان با همه روشهاي كهنه وقديمي به فرهنگ سازي ومقابله با فرهنگ هاي وارداتي پرداخت امروز بايد با استفاده

از ابزار علمي و كارآمد وشناخت ويژگيهاو خصوصيات جوانان و جوامع و وضعيت جامعه خودي و بيگانه و رسانه ها وارتباطات و... و با استفاده از همه ابزار و وسايل فني و تكنيكي به برنامه ريزي اصولي و زير بنايي فرهنگي پرداخت كه متأسفانه نظام جمهوري اسلامي از داشتن يك استراتژي كلان فرهنگي كه همه دستگاههاي فرهنگي از آن پيروي كنند محروم و بي نصʘȠاست . و هر كسي به سليقه خود و عمدتاً با استفاده از روشهاي قديمي و كهنه و ابزار ناكار آمد و بعضاً تخريبي مي خواهند

به مقابله با فرهنگ غرب بپردازند .

عمدتاً به نهي مي پردازيم و از امر به خوبيها سرباز مي زنيم و غافل مي مانيم از اين كه اگر خيرات را ترويج كنيم و در جامعه رشد پيدا كند بطور طبيعي زشتي ها كاهش خواهد يافت و نياز كمتري به مقابله و مبارزه خواهد بود ضمن اين كه مبارزه و مقابله هم آگاهي ، شناخت ، تدبير ،روش و... مي خواهد كه غالباً از آن بي بهره ايم .

شما و كساني همانند شما لحظاتي با خودتان خلوت كنيد ، بدون اين كه ديگران را متهم كنيد كه كار نكرده اند و احساس كنيد تمام نابساماني ها به گردن آنها ست.( البته آنها كه فعاليت نكرده اند مقصرند ولي غالباً ما عادت داريم گناه را به گردن ديگران بيندازيم )ببينيد چه اقداماتي در حد توان خودتان براي ترويج نيكي ها و خوبي ها انجام داده ايد تصور كنيد اگر هر جواني مثل شما - كه تعدادشان كم نيستند - در هرسال فقط يك جوان را به مسير درست هدايت

كند ( از طريق دوستي و ابزار محبت و.. ) چه اتفاقي بزرگي مي افتد چرا ما عادت كرده ايم به تعبير شهيد مطهري فقط بگوييم "نكن" چرا فقط راننده اي هستيم كه ترمز مي كند چرا گاز نمي دهيم . به راست و چپ دور نمي زنيم و... يعني بايدروشهاي گوناگون و مختلفي متناسب با افراد مختلف را به كار بگيريم و آنها را به مسير صحيح هدايت كنيم و مننتظر نمانيم منحرف بشوند بعد هم انتظار داشته باشيم دستگاه قضايي وامنيتي با آنان شديداً برخورد كنند . آيا اگر فساد و تباهي بي نهايت گسترش يافت آيا براي اين دستگاهها مقدور است با آنان برخورد كند؟ البته اين بدان معنانيست كه دستگاههاي فوق نبايد كار و فعاليت بكنند بلكه آنها بايد بسيار جدي و فعال وارد شوند ولي فعاليت آنها پس از وقوع جرم و خطاست . وقتي مجرمان زياد شدند آيا مطلوب است؟ بايد كاري كرد جرم و جنايت و خطا و گناه كاهش يابد نه اين كه مرتب از برخورد ضعيف با جرم گلايه كنيم . كه البته برخورد جدي با جرم نيز مي تواند پيشگرانه باشه ولي كافي نيست بايدزمينه هاي انحراف و خطا كاهش پيدا كند و اين محقق نمي شود مگر با بسيج همگاني همه دستگاههاي و مسئولان وبخصوص همت جوانان براي هدايت دوستان و همسالان خودشان .

با توجه به اينكه ما مسلمانان فقط يك كتاب آسماني (قرآن) را داريم چرا دولت براي حفظ قرآن و تشويق جوانان به اين امر سرمايه گذاري قابل توجهي نمي كند در صورتيكه براي خوابانيدن سرمايه در بانكها براي ثبت نام خودرو پيكان و يا قرعه كشي در بانكها مرتب از تلويزيون ت

پرسش

با توجه به اينكه ما مسلمانان فقط يك كتاب آسماني (قرآن) را داريم چرا دولت براي حفظ قرآن و تشويق جوانان به اين امر سرمايه گذاري قابل توجهي نمي كند در صورتيكه براي خوابانيدن سرمايه در بانكها براي ثبت نام خودرو پيكان و

يا قرعه كشي در بانكها مرتب از تلويزيون تبليغ مي شود و جايزه تعيين مي نمايند؟

پاسخ

سوز و گداز و عشق شما به قرآن و اسلام و مكتب اهل بيت عليهم السلام قابل تحسين و تقدير است اميدواريم اين روحيه عالي و والا هر روز افزايش يابد و با گامهاي عملي در راه ترويج اين مكتب حيات بخش همراه و همسو شود.

در ضرورت توجه بيشتر دولت و مسئولان و مردم به قرآن و بيان احكام نوراني و درك و فهم تعاليم نجات بخش اين كتاب آسماني ما نيز با شما همصدا هستيم و دوست داريم سرمايه گذاري در اين امر مهم و خطير و ارزنده هر روز بيش از پيش افزايش يابد و در آينده اي شاهد جامعه اي اسلامي، قرآني و علوي باشيم. جامعه اي كه درآن نه فقط حفظ قرآن بلكه عمل به احكام نوراني آن سرمشق و سرلوحه كار آحاد جامعه در بخشهاي گوناگون سياسي، اقتصادي، فرهنگي، مراكز آموزشي شهر و روستا، بازار و منازل و ... قرار گيرد. آرزو مي كنيم روزي برسد كه احكام روشن بخش قرآن نه تنها در سرتاسر كشور پهناور ايران اسلامي تبلور و تجسّم عيني و حقيقي پيدا كند بلكه در سراسر بلاد اسلامي و غير اسلامي كنوني نيز سرمشق و سرلوحه زندگي فردي و جمعي جوامع گوناگون قرار گيرد.

برادر عزيز اگر چه نمي خواهيم بپذيريم كه سرمايه گذاري موجود درباره ترويج قرآن آموزي و درك و فهم و شناخت قرآن كافي است بلكه با اذعان به نقص عمده در راه نشر و انتشار احكام منوّر قرآن يادآور مي شويم كه الحق و و الانصاف نسبت به گذشته هاي اين كشور حقيقتاً حركات قرآني بسيار خوبي در

كشور شكل گرفته است كه نتيجه آن به خوبي در داخل كشور و مجامع بين المللي نمود و بروز دارد لذا جمهوري اسلامي ايران علي رغم تفاوت زباني با زبان قرآن، يكي از كشورهايي است كه در بحث قرآن و مسابقات قرآن هميشه خوش درخشيده و افتخار جهان اسلام است.

نكته ديگري كه لازم مي دانيم يادآوري كنيم اين است كه همه طبقات و افراد و همه جوانان را نمي توان فقط به يك نوع فعاليت (حفظ قرآن) سرگرم كرد. سليقه ها، علاقه ها و ... متفاوت است. بسترهاي اجتماعي خانواده ها، آموزش ها، آموزشگاهها و ... همه و همه متفاوت اند بنابراين بايد براي جوانان فعاليت هاي متنوع و گوناگون تدارك ديد. برخي به سوي قرائت قرآن، گروهي حفظ قرآن عده اي ترجمه و تفسير، برخي ترجمه قرآن ،گروهي را به تحقيق و مطالعه در قرآن و منابع اسلامي، برخي را با حضور در ميادين مختلف ورزشي (فوتبال، واليبال و ...) وارد كرد و در زمينه هاي مختلف علاوه بر پرورش جسم و روح، نسلي با نشاط و شاداب در عرصه قهرماني نيز در سطح بين المللي صاحب مقام و جايگاه بشويم و پرچم پر افتخار جمهوري اسلامي ايران كه منقش به لفظ جلاله ا... و شعار توحيد "لا اله الا الله" است در سراسر گيتي به اهتزاز درآوريم.

بدون شك اگر جواني با استفاده از توان و انرژي و علاقه مندي خود با حفظ حرمت اسلام و قرآن و مقدسات ديني با نيت الهي به ميدان بازي فوتبال گام نهد تا پرچم مقدس جمهوري اسلامي برافراشته شود گمان نمي رود اجر و پاداشي كمتر از حفظ و قاري قرآن داشته باشد. اين ميدان

نيز ميدان تربيت و ترسيم چهره مقدس دين و كتاب عظيم آسماني قرآن است اگر با اعتقاد و باور و ايمان به هدفي مقدس پا به عرصه گذاشته شود.

در اسلام همه امور روزمره زندگي فردي و جمعي و تمامي فعاليت هاي مباح و جايز اگر با نيت قربت و بقصد استقرار حاكميت الهي و ترويج دين صورت گيرد مقدس است همگان به حداقلي از تعاليم دين كه در عمل ضرورت دارد نياز دارند و بيش از آن خير. بلكه بقيه نيرو و توان خود را بايد در راستاي علاقه مندي خويش در امور گوناگون علمي، ورزشي، سياسي، اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و ... صرف كنند. البته همه آنها با هدف قربت و رضايت حق .

اميد است اين روحيه متعالي بيش از پيش رواج و رونق گيرد.

با توجه به اينكه صداي اذان بلا را از زمين دور مي كند صداي بلند گوهاي مساجد بسته شده كه مزاحم همسايه هاي مسجد نباشد در صورتي كه صداي نوارهاي موسيقي كه شرعاً حرام است در خيابانها و جاده ها و پارك ها و داخل خودروهاي در حال حركت كاملاً واضح و با صداي بلند شني

پرسش

با توجه به اينكه صداي اذان بلا را از زمين دور مي كند صداي بلند گوهاي مساجد بسته شده كه مزاحم همسايه هاي مسجد نباشد در صورتي كه صداي نوارهاي موسيقي كه شرعاً حرام است در خيابانها و جاده ها و پارك ها و داخل خودروهاي در حال حركت كاملاً واضح و با صداي بلند شنيده مي شود و هيچ كس اقدامي براي اين معزل بزرگ نمي كند.

پاسخ

متأسفانه جامعه ايران جامعه افراط و تفريط است. در سال هاي اوليه پس از پيروزي انقلاب اسلامي ساعتهاي متمادي بلندگوهاي مساجد را روشن مي گذاشتند و تا نيمه هاي شب براي بسياري از مردمي كه به دلايل گوناگون قادر نبودند در مسجد حاضر بشوند مزاحمت ايجاد مي كردند. عزاداري هاي شبهاي محرم و شب هاي احياء، مراسم سخنراني و دعاهاي توسل و كميل و ندبه و ... همه و همه از بلندگوهاي مأذنه ها و بام هاي مساجد پخش مي شد، و گاهي آن قدر اين صداها زياد بود كه مثلاً صداي بلندگوي مسجد امام رضا "ع" در ژاندارمري گناباد و صداي بلندگوي مسجد جامع در سه راهي بجستان بخوبي شنيده مي شد كما اينكه هم اكنون نيز چنين است. حال تصور كنيد وقتي ساكنان منطقه سه راهي بجستان و خيابان غفاري و شوريده گناباد صداي بلندگوي مسجدجامع را استماع كنند به گونه ي كه بتوانند در منزلشان سخنراني فلان شخصيت را گوش كنند ساكنان اطراف مسجد چه شكنجه اي را تحمل خواهند كرد.

برادرعزيز، غالب مردم از صداي اذان و اقامه و دعا و سخنراني متنفر نيستند ولي حتماً قبول داري كه در يك مجلس صداي بلندگو خيلي زياد

باشد بشدت زجردهنده است كه از اصل قضيه حاضري بگذري. واقعاً در بسياري از شرايط آن قدر صدا زياد است كه غير قابل تحمل است. حال اگر فقط اذان باشد هر چقدر هم زياد باشد افراد تحمل مي كنند ولي آيا بايد ساعتها صداي بلندگو ساكنان اطراف مسجد را عذاب دهد؟ اگر كسي بخواهد بخوابد يا مريض باشد و ... چه بايد بكند. آيا پخش سخنراني از بلندگوي مساجد واجب است؟ اين افراط ها باعث اعتراض هاي زياد مردمي شد، به گونه اي كه حالا برخي حتي صداي اذان را هم پخش نمي كنند، يا آن قدر صدا را كم مي كنند كه حضار در بيرون مسجد هم صدا را نمي شنوند. هر دو غلط است، هم افراط گري هاي گذشته و هم تفريط هاي فعلي. هرگز مردم و مسؤولان نگفته اند كه صداي اذان پخش نشود. البته گفته اند ساير برنامه ها از بلندگو پخش نشود. حتماً شما نيز تأييد مي فرماييد. البته اين تفريط ها ريشه در آن افراط ها دارد. شما وقتي شاخه درختي را به پايين بكشي يا سرطنابي را بكشي وقتي رها كردي سرجاي خودش قرار نمي گيرد بلكه مسافتي را به عقب تر از محل استقرار اوليه اش خواهد رفت. اين واكنش و عكس العمل در مسائل اجتماعي نيز صدق مي كند. در خصوص موسيقي نيز اين افراط ها در گذشته بوده است. چند سال اول پس از پيروزي انقلاب در برخورد با موسيقي نيز چنين افراط هايي وجود داشت. سال اول از برگزاري مراسم تعزيه و شبيه خواني جلوگيري شد و چند سال قبل نيز از زدن طبل

و سنج و ... ممانعت شد و آن را مصداق موسيقي خواندند. طبيعي است وقتي كوبيدن استكان به نعلبكي موسيقي و حرام تلقي شود و حال آن كه امام خميني "ره" هم خواني زنان را جايز مي شمارند برخي افراط در موسيقي و ... بوجود مي آيد. ما بايد رفتارهاي ديني خودمان را تعديل كنيم و از افراط و تفريط بشدت اجتناب ورزيم.

چرا نظام آموزشي و پرورشي ما از ريشه خراب است دليل آن اينست كه يك فرد ليسانس يا فوق ليسانس در ايران اول بي سوادي است و نمي تواند مسائل شرعي خود را به خوبي بشناسد و به اعتقادات خود پاي بند باشد؟

پرسش

چرا نظام آموزشي و پرورشي ما از ريشه خراب است دليل آن اينست كه يك فرد ليسانس يا فوق ليسانس در ايران اول بي سوادي است و نمي تواند مسائل شرعي خود را به خوبي بشناسد و به اعتقادات خود پاي بند باشد؟

پاسخ

در اين كه نظام آموزشي ما در سطوح گوناگون (ابتدايي راهنمايي- دبيرستان- دانشگاه و ...) دچار نقصان و ضعف است ترديدي وجود ندارد و از ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي توسط مسئولان و دست اندركاران براي ايجاد تحول در نظام آموزشي تلاش هاي گسترده و فراواني صورت گرفته است ولي به دلايل مختلف و گوناگون آثار ملموس و روشني هويدا نيست. البته در راستاي تحول آموزشي كارهاي بزرگي صورت گرفته است كه از آن جمله مي توان رفع و نابودي زمينه هاي فساد و تباهي در مراكز آموزشي را ذكر كرد .راه اندازي واحد تربيت و كلاسهاي فوق برنامه آموزش قرآن و ... در مراكز آموزشي، تغيير و تحولات گوناگون رشته هاي تحصيلي، تأسيس نهاد نمايندگي ولي فقيه و دفاتر فرهنگ اسلامي و افزايش تعدادي از دروس تحت عنوان دروس معارف اسلامي تاريخ اسلام، اخلاق اسلامي و ... به مجموعه واحدهاي عمومي درسي تمامي رشته هاي تحصيلي دانشگاهها و مراكز آموزش عالي و ... از اين جمله است. اما متأسفانه اين اقلام ها تأثير عميق و مؤثري نداشته است. فشار شديد و تهاجم وسيع فرهنگي استعمار و ندانم كاري ها و ... در ناكار آمدي اين دروس و تغييرات قطعاً مؤثر بوده است.

آنچه موجب نگراني شماست عدم آگاهي و ناداني و جهل تحصيلي كرده هاست نسبت به مسايل شرعي و ديني و حال آن كه در مدارس دروسي مثل بينش ديني،

قرآن، عربي و ... با اين هدف پيش بيني شده كه دانش آموزان را با مسايل اعتقادي و احكام فقهي و دستورات شرع مقدس و نيز فراگيري و آموزش قرآن آشنا سازد در دانشگاهها نيز دروس معارف اسلامي ،اخلاقي اسلامي، متون اسلامي ،تاريخ اسلام، انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن، آموزش قرآن پيش بيني و به مجموعه دروس تمام رشته هاي تحصيلي دانشگاهها افزوده شده است ولي با كمال تأسف كارآيي نداشته است و گاهي نيز تأثيرمنفي نيز بجاي گذاشته است.

البته نمي توان پيش بيني كرد كه اگر اين دروس وجود نداشت الآن وضعيت ديني و مذهبي دانشگاهها چگونه بود و شايد هم توقع ما زياد است ولي با اين دغدغه بايستي ميزان كارآمدي اين دروس افزايش يابد به گونه اي كه بتواند بخشي قابل توجهي از دانش آموزان و دانشجويان را به سوي مذهب و مسايل ديني سوق دهد.

آنچه آنچه جنابعالي ذكر كرده ايد نشانه بيسوادي نيست بلكه نشانه كم توجهي به مسايل ديني و ضعف فرهنگي است. بسياري از همين تحصيل كرده هايي كه شما ذكر كرده ايد در رشته تحصيلي خودشان بسيار هم تبحّر دارند و حتي مقالات عصر ملي و بين المللي اخذ مي كنند ولي در ابتدايي ترين مسايل شرعي و ديني خود گير دارند اين دليل بيسوادي نسبت بلكه ناشي از احساس بي مسئوليتي نسبت به شرع مقدس و دين مبين است. افرادي مي شناسيم كه نفرات اول كنكور و ... شده اند ولي از حداقل مسايل ديني خود بي خبر است علت آن اين است كه فراگيري آن دانش خاص به هر دليلي برايش مهم و اساسي و تأثير گذار در زندگي اش جلوه كرده است ولي نسبت به مسايل شرعي و ديني

خود چنين احساس پيدا نكرده است لذا دروس معارف اسلامي را فقط به قصد نمره گرفتن و مدرك گرفتن خوانده است. ولي از آنها تأثير نپذيرفته است اما ساير دروس را به خوبي هضم كرده است و با آن ها مأنوس شده و زندگي كرده است لذا همه ما بايد تلاش كنيم احساس مسئوليت ديني را در جامعه افزايش دهيم و فرهنگ ديني و تعاليم حيات بخش اسلام را با شيوه هاي جذاب و شيرين نشر و گسترش دهيم.

چرا امروزه در كشور ما ايران جلوي زنان بي حجاب گرفته نمي شود ؟

پرسش

چرا امروزه در كشور ما ايران جلوي زنان بي حجاب گرفته نمي شود ؟

پاسخ

در خصوص سؤال شما دوست عزيز بايد عرض كنيم آنچه بيشتر جامعه ما مبتلا به آن است بد حجابي است نه بي حجابي با اين تصحيح كوچك در سؤال شما ، بايد گفت كه مسأله بد حجابي از معضلات كنوني جامعه است. اين گونه رفتار ريشه در حدود نيم قرن حكومت سلسله منحوس پهلوي و نيز تبليغات غرب دارد. از گذشته ها و ريشه هاي تاريخي مسأله كه بگذريم ، متأسفانه خود باختگي در برابر غرب ، و تقليد كوركورانه از آنها و شهوت پرستي مجموعاٌ وضعيتي را پديد آورده است كه شما گوشه هايي از آن را در جامعه ديده ايد . البته با وجود آنچه نوشته ايد وضعيت عمومي جامعه ما از نظر حجاب و حفظ عفت نسبت به كشورهاي ديگر اسلامي بهتر است و تا حدود زيادي مراعات وجود دارد. ولي در اثر تبليغات سنگين غرب به وسيله محصولات فرهنگي مانند فيلم ها و مجلات، نوعي تمايل به آن گونه رفتارها در سطوحي از جامعه مشاهده مي گردد كه بايد از دو طريق به اصلاح آن اقدام كرد :

الف) كار بنيادي فرهنگي كه نتايج آن در دهه هاي بعد ظاهر گردد . ب ) كار قانوني و كنترل رفتار فيزيكي .

هر يك از اين دو مقوله بدون همراهي ديگري مفيد فايده نخواهد بود و نهايتاٌ منجر به شكست و تأثير وارونه خواهد شد. در زمينه هاي فوق اقدامات بسياري از سوي دولت و مسئولين صورت گرفته است ، ولي به دليل تراكم تبليغات خنثي كننده از

سوي غرب ، آثار آن به طور كامل بروز نكرده است. اميد است با برنامه ريزي دقيق و حساب شده فرهنگي و قانوني در آينده موفقيت هاي بيشتري در اين زمينه حاصل گردد.

نكته ديگر اين كه متأسفانه شهرهاي مرزي ( مانند اهواز ) بيش از نقاط مركزي كشور در زير فشارهاي تبليغاتي دشمنان قرار دارند و لغزيدن به سمت شهوت و بي بند و باري نيز كار آساني است ؛ چرا كه حركت در سراشيبي سقوط است ، ولي بالا رفتن از قله و كمال يابي ، كاري دشوار است. از سوي ديگر در حال حاضر بيشتر جمعيت را جوانان تشكيل مي دهند و اين نيز خود مزيد بر علت شده است. اين نكته را هم فراموش نكنيم كه بد حجابي از ميوه هاي شجره خبيثه فساد و بي بند و باري است ، اگر مسئولين امور نيز مدتي به صورت قهري و جبري با اين مقوله برخورد كنند گرچه براي دوره اي كوتاه افراد شئونات اسلامي و اجتماعي را رعايت مي كنند اما اين حالت پايداري نيست و بعد از مدتي دوباره اين گونه هنجارهاي رفتاري به شكل ديگري در جامعه ظهور و بروز مي كند . مانند بيماري كه براي معالجه غده سرطاني خود نياز به اطاق عمل و جراحي داشته باشد ، اما پزشك او مرتب به جاي برداشتن غده و علت دردش برايش مسكّن تجويز كند. بهترين درمان براي معالجه مرض بدحجابي در جامعه مبارزه با عوامل و ريشه هاي اين جريان است كه آن تهاجم فرهنگي غرب به سر كردگي آمريكا _ سنبل و نماد استكبار جهاني _ است.

اميد است غيرت و حميّت اسلامي ، در افراد متديّن فراموش نشود و آنان بتوانند با كار فرهنگي قدم اساسي بردارند و قانون نيز با راهكاري مناسب قدمي براي جلوگيري از گسترش بي بند و باري بردارد و همگي دين خود را به خون شهيدان ادا كنيم. برادر عزيز ! زندگي در جامعه سالم و مدينه اي فاضله آرزو و آرمان همه بندگان خداست ؛ ولي مي دانيم كه پاكان و تقوا پيشگان همواره در چه شرايطي سختي قرار داشته اند ولي در عين حال دست از مبارزه بر نداشته و حتي جان خود را در اين راه داده اند. پس نبايد مأيوس شد. زندگي هدفدار و معنادار ، يعني مبارزه با فساد وتباهي و قدم برداشتن براي اصلاح جامعه. بنابر اين به جاي يأس و نوميدي و گوشه گيري از فعاليتهاي جمعي در مساجد ، از خون شهيدان پيام بگيريم وبا تشكيل هسته هاي فرهنگي و گسترش آن در سطح جامعه به روشنگري بپردازيم .

و انتظار نتيجه فوري نيز نداشته باشيم. در اين صورت خداوند نيز ما را ياري خواهد كرد و به اهداف خود نايل خواهيم شد. ( ان تنصروالله ينصركم و يثبت اقدامكم ).

علاوه بر موارد و عوامل فوق ، بي توجهي نسبت به مفاسد اجتماعي ، دلايل مختلفي مي تواند داشته باشد . از جمله طبيعي شدن موضوع به خاطر كثرت آن مانند همين پديده بد حجابي نسبت به اول انقلاب و يا بي توجهي و عدم بر خورد قاطع ارگانهاي مسؤول با موضوع كه ديگران را در برخورد با مفاسد بي انگيزه كرده است و يا آلوده شدن

خود افراد و ضعف ايمان، در هر حال براي مؤمنين در هر شرايطي امر به معروف و نهي از منكر جزء وظايف ديني است كه در اين راستا بايد از اطلاعات كافي در شناخت معروف و منكر و نحوه انجام آن برخوردار باشد. به فرمايش شهيد مطهري (ره) امر به معروف و نهي از منكر از پند شروع مي شود و به بند ختم مي شود ولي فاصله پند و بند راههاي زيادي است كه اگر در نهايت آنها مؤثر واقع نشد بايد از بند استفاده كرد اما متأسفانه عده اي فكر مي كنند اولين وسيله براي برخورد وامر به معروف و نهي از منكر توسل و استفاده از بند است.

1 * برگرفته از سايت پرسش و پاسخ نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها www.nahad.net

را ههاي كشاندن افرادي كه بدبين به اسلام هستند به مسجد چيست ؟

پرسش

را ههاي كشاندن افرادي كه بدبين به اسلام هستند به مسجد چيست ؟

پاسخ

عنايت وتوجه خاص و ويژه شما به مسجد كانون و مركز نشرو گسترش اسلام و محور وحدت و انسجام اجتماعي جامعه ي اسلامي و علاقه مندي تان به فعال شدن و جذب هر چه بيشتر اعضاي جامعه بسيار ارزشمند و قابل تحصين و تقدير است اميد مي رود اين توجه و تعصب مثبت و مفيد در ساير بندگان مومن روز بر روز افزايش يابد و مساجد به عنوان كانون و مركز ثقل جامعه ي اسلامي رونق و حيات سياسي اجتماعي و فرهنگي خود را باز يابد .

دوست عزيز در خصوص سئوال شما چند نكته را ياد آور مي شويم :

1_ درباره افرادي كه شما سئوال كرده اي ابتدابايدتوجه آنان را به اسلام جلب كرد. يعني قبل از جذب آنان به مسجد بايد بد بيني آنان از اسلام سلب شود وبه اسلام و احكام تعالي ترقي آن ايمان و اعتقاد پيدا كنند و آن را با همه وجود پذيرا بشوند بديهي است از كسي كه اسلام را نپذيرفته يا باورو ايمانش نسبت به اسلام دچارنقصان است انتظار حضور در مسجد توقعي خارج از انتظار است . مثل اينكه كسي اسلام را باور نداشته باشد بگو ئيم چكار كنيم كه زكات بدهد يا روزه بگيرد . بنابر اين گام اول اين است كه اعتقاد و باورش را به اسلام تحكيم وتقويت كند ودر اين راه بايد به او كمك كرد .

2_ شايد تعبير بدبين بودن به اسلام تعبيري مبالغه آميز باشد چرا كه اگر كسي به اسلام بد بين باشد ، اصل مساله منتفي

است . از كساني بايد توقع داشته باشيم در مسجد حاضر بشوند كه اسلام را پذيرفته اند و به آن ايمان و اعتقاد راسخ دارند به نظر مي رسد فرد يا افراد مورد نظر با اصل اسلام مشكلي نداشته و آن را قبول دارند ولي به دلايلي از حضور در مساجد خود داري مي نمايند .

3_ اگر افراد مسلمان و مومن در مسجد حضور پيدا نمي كنند بايد علل و عوامل آن را شنا سايي كردو آن را از ميان برد در اين صورت بدون شك افراد به مسجد، اين كانون و حدت سرازير خواهند شد . اگر مردم مسلمان بطور عملي كارايي و نقش مثبت و سازنده مساجد را درك و لمس كنند سراسيمه به سوي مساجد رهسپار خواهند شد . مشكل اين است كه مساجد كشور ما و ساير جوامع اسلامي از ايفاي نقش مثبت و سازنده جامع خود باز مانده اند و تنها به عبادتهاي خشك و بي روح بسنده كرده اند .

راه جذب مردم مسلمان به مساجد احياي نقش اصلي مساجد است . براي آشنايي با نقش مساجد توصيه مي كنم

كتابهاي تاريخ آموزش و پرورش و تا ريخ تعليم و تربيت را مطالعه بفر مائيد به عنوان نمونه دو كتاب معرفي

مي گردد :

1_ تاريخ آموزش در اسلام ، نوشته احمد شعبي ، ترجمه محمد حسين ساكت .

2_ تاريخ دانشگاه هاي بزرگ اسلامي ، نوشته عبد الرحيم غنيمه ترجمه مر حوم استاد .

چه كنيم تا مساجد ما به رسالت مساجد زمان رسول ا...( نزديك شود صرفاً گفتمان ديني نه، بلكه جنبه هاي مصداقي و تطبيق اجتماعي، بومي و محلي؟

پرسش

چه كنيم تا مساجد ما به رسالت مساجد زمان رسول ا...( نزديك شود صرفاً گفتمان ديني نه، بلكه جنبه هاي مصداقي و تطبيق اجتماعي، بومي و محلي؟

پاسخ

اما اينكه چه كنيم تا مساجد به رسالت مساجد زمان رسول ا...( نزديك شود ؟ اين است ابتدا بايد سيره وبرخورد رسول خدا( درباره مسجد را دقيقاً مطالعه كنيم، و اينكه پيامبر اكرم( چه اقدامات و كارهايي را در مسجد انجام مي دادند. يعني اينكه از مسجد براي چه كارهايي استفاده مي كردند. از مجموع روايات و سنت پيامبر( اين بدست مي آيد كه ايشان مسجد را مركز عبادت خدا، برقراري نماز، دعاها و مركز سازماندهي نيروها براي دفاع از كيان اسلام و جنگ با كفار و محيط و مكان آموختن علم و دانش و مركز اجتماع مردم در مراسمات ديني مثل عيد فطر، نماز جمعه و ... قرار داده بودند. و همانطور كه فهميده مي شود؛ بايد مسجد از مكاني كه فقط براي نماز و مجالس ختم اموات است خارج شود و در آن كلاسهاي علمي و فرهنگي برگزار شود، البته بايد توجه داشت كه بايد حرمت مسجد حفظ شود.

مثلاً چه اشكالي دارد مراسم ازدواج يعني عقد زن و مرد در مسجد برگزار شود و زندگي خود را از مسجد آغاز كنند و بايد همانند عصر پيامبر( مسجد مركز تمام فعاليتهاي اجتماعي و سياسي باشند. در اين صورت است كه مساجد ما رسالت خودشان را به خوبي ايفا مي كنند.

چرا در كشور ما دين روز به روز كمرنگتر و در ديگر ملل فهميدند كه تازه بايد دنبال دين بروند؟

پرسش

چرا در كشور ما دين روز به روز كمرنگتر و در ديگر ملل فهميدند كه تازه بايد دنبال دين بروند؟

پاسخ

به درگاه حضرت حق جلّ و اعلي پيشاني سجده بر خاك مي ساييم كه ما را در ميان ملت و جواناني فهيم و مؤمن و با صفا قرارداده است تا از فيض فضايل و كرامات آنان بهره مند باشيم و احساس مسئوليت و تعهد شما جوان خوب و صميمي نسبت به ارزش هاي ديني و جلوه هاي مذهبي در جامعه را قدر مي نهيم و آرزو مي كنيم هر روز نسبت به گذشته آگاهي و دانش و بينش و تعهد و مسئوليتت افزون گردد.

برادر عزيز ضمن تأييد تغيير برخي مظاهر و ظواهر ديني در جامعه و قبول آنچه شما اشاره كرده اي يادآورد مي شويم كه البته بايد ببينيم منظور از دين چيست كه درگذشته پررنگتر بوده است و حالا كم رنگ تر. درگذشته برخي مظاهر مثل حجاب و پوشش بخصوص پس از پيروزي انقلاب اسلامي پررنگ تر بوده است و حالا كم رنگ شده است ولي برخي موارد نيز نسبت به گذشته افزايش يافته است؛ از جمله آگاهيهاي جوانان مؤمن و انقلابي نسبت به دين و مسايل ديني نسبت به گذشته در بسياري از مسايل پررنگ تر شده است. بسياري از جوانان عمده مسايل مهم ديني و مملكتي (سياسي، اجتماعي، فرهنگي و ...) بطور عميق درك مي كنند و مي فهمند. بنابراين اگر منظور شما از دين مظاهر و ظواهري است كه از آنها به دين تعبير مي كنيد درست است تغييرات قابل توجهي در جامعه مشاهده مي شود كه درگذشته وجود نداشته و حالا پيدا شده و اتفاقاً اين مسايل از جمله مسايل و مواردي است

كه به بي ديني و يا كم رنگ شدن دين و ارزشهاي ديني تعبير مي شود.

اما اگر كمرنگ شدن دين را به قبول و باور خدا و پيامبر و امامان بدانيم چنين چيزي مورد قبول نيست و تحقيقات متعدد نشان مي دهد اكثريت جوانان كشور با خداي قادر متعال سرستيز و جنگ ندارند و اگر اعتراض و انتقاد دارند از مسئولان و دست اندركاران امور جامعه است كه با انتساب خودشان اين حيثيت و بهره مقدس و زيباي دين را لكه دار و خدشه دار مي سازند و وقتي جوانان زبان به اعتراض مي گشايند متهم به بي ديني مي شوند.

دوست عزيز براساس شواهد و بررسيهاي متعدد بسياري از حركات جوانان و افراد در جامعه عكس العملي است كه در برابر دست اندركاران و متوليان امور جامعه انجام مي گيرد و باعث مي شود مردم از حاكمان نظام ديني و حاكميت اسلام احساس نارضايتي كنند ولي هرگز از اصل اسلام و خدايي خداوند و حاكميت دين بر شؤون گوناگون زندگي شان ناراضي نيستند. گاهي بيان مسايل به گونه اي است كه جوان را به عكس العمل شديد و مخالفت آميز سوق

مي دهد. طبيعي است وقتي جواني را به خاطر رفتاري، ضد دين و بي دين قلمداد كنيم ممكن است بر اثر مرور زمان، خودش هم به اين باور برسد و احساس كند راه بازگشت به دين وجود ندارد و حال آن كه اتهام بي ديني به خاطر پوشيدن نوعي لباس، آرايش كردن و ... نمي توان به كسي زد. كسي بي دين است كه خدايي خداوند و رسالت پيامبر (ص) را نپذيرد ولي كسي كه ايمان به خداوند داردو رسالت پيامبر (ص) را پذيرفته، نمي توان متهم به بي ديني كرد. و حال آن كه ما گاهي

به خاطر خطايي كوچك كه خود خداوند هم آنرا گناه صغيره خوانده است افراد را بي دين مي خوانيم. دوست عزيز، قلب و دل بسياري از جوانان براي اسلام و حاكميت اسلامي مي تپد ولي متأسفانه عملكرد ناشايست و نادرست برخي از دينداران و مسئولان موجب دلزدگي تعداد قابل توجهي از اعضاي جامعه بخصوص جوانان شده است كه بايد با همت شما جوانان خوب و عزيز اصلاح شود. توفيق شما را از درگاه حضرت حق مسئلت مي نماييم.

با عنايت به سخن امام راحل در مورد شهيد مطهري كه ايشان و آثارش را بي اثتثنا مفيد دانسته اند چرا حوزه هاي علميه بخصوص مشهد و قم تابحال همايش و يا سمينار و حركتي مشابه حركت امسال صدا و سيما انجام نداده اند؟

پرسش

با عنايت به سخن امام راحل در مورد شهيد مطهري كه ايشان و آثارش را بي اثتثنا مفيد دانسته اند چرا حوزه هاي علميه بخصوص مشهد و قم تابحال همايش و يا سمينار و حركتي مشابه حركت امسال صدا و سيما انجام نداده اند؟

پاسخ

از سؤال شما مشخص مي شود احتمالاً نسبت به علامه شهيد آيت ا... مرتضي مطهري (ره) و آثار و كتب ايشان عنايت و توجه خاصي داريد و احتمالاً كتابهاي ايشان را مطالعه كرده و مي كنيد. ما نيز همانند شما به اين مسأله اعتراض و انتقاد داريم كه چرا آنگونه كه بايد به آثار شهيد مطهري و توسعه مطالعه كتابهاي ايشان و بسط فكر و انديشه و آرمانهاي ايشان توجه نشده است؟

سخنراني آن شهيد والامقام در خصوص فلسطين و شمر خواندن نخست وزير اسراييل كه حدود 40 سال پيش صورت گرفته است متأسفانه 30 سال پس از ايراد سخنراني و حدود بيست سال پس از پيروزي انقلاب اسلامي براي اولين بار در سيماي جمهوري اسلامي ايران پخش گرديد. هنوز هم بسياري از تحصيل كرده ها اعم از حوزوي و دانشگاهي كه با فكر و انديشه و اعتقادات و باورهاي مردم سروكار دارند از ديدگاههاي اين متفكر بي نظير جهان اسلام در دوران معاصر بي اطلاع هستند. هنوز هم بسياري از خطباء و وعاظ، منبرهاي حماسه حسيني و تحريفات عاشوراي مطهري را نخوانده اند و به روضه خواني دروغ كه به تعبير شهيد مطهري حرام است ادامه مي دهند!

دوست عزيز شايد علت اين بي توجهي ريشه درگذشته قبل از انقلاب داشته باشد. در آن دوران شهيد مطهري (ره) و امثال او مثل شهيدان بهشي و باهنر و ... شخصيت هايي بوده اند كه به دليل افكار

و انديشه هاي نو و جديد مورد پذيرش جامعه متدين وكساني كه به سنت ها بصورت غير پويا و از سوي تعصب عاري از تفكر و تعمق پاي بند بوده اند، مورد بي مهري قرار گرفته و در ميان آنان جايگاهي نداشته اند. لذا حضور اين عزيزان در ميان قشر روشنفكر و تحصيل كرده دانشگاهي و نو انديشان اندك حوزه بيشتر بوده است و در حوزه هاي علميه به دليل حاكميت بافت سنتي حضوري نداشته يا بسيار كمرنگ بوده است. حتي پس از بيان سخن امام و توصيه به مطالعه آثار آن شهيد بزرگوار و تأكيد بر مفيد بودن همه آثار، متأسفانه برخي از حضرات برخي از كتابهاي شهيد مطهري مثل مسأله حجاب را قبول نداشتند و بصورت علني توصيه مي كردند جوانان آن را مطالعه نكنند و ...

اكنون نيز آن طيف فكري سنت گرا كه بيشتر به ظواهر دلخوش مي كنندو از انديشه هايي غير پويا و دگم برخوردار هستند، در پيكره اين مراكز حضور دارند. مظلوم تراز شهيد مطهري.آيت ا... شهيد بهشتي است كه از نظر علمي و فقهي ديدگاههايي همانند شهيد مطهري داشته است نه تنها تاكنون ديدگاههايي همانند شهيد مطهري داشته است نه تنها تاكنون برايش همايش همانند همايش حكمت مطهر برگزار نشد، بلكه مراسم ظاهري و صوري نيزكمتر برايش گرفته مي شود و از او ياد مي شود و حال آنكه قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و استقرار نظام مقدس جمهوري اسلامي به مقدار زيادي مرهون زحمات و خدمات و افكار و انديشه هاي شهيد بهشتي است كه امام خميني (ره) فرمودند: بهشتي يك ملت بود. يعني به لحاظ قدرت و قيمت و ارزش و توانايي فكري و عملي، او به اندازه

كل يك ملت كارآمد و ارزشمند بود ولي متأسفانه در زمان حياتش در جمهوري اسلامي مورد بي مهري قرار گرفت و پس از شهادتش نيز همچنان مظلوم است و گمنام.

دوست عزيز آنچه شما ذكر كرده اي حسرت و آه و ناله ما نيز هست اما چه كنيم كه توان تغيير از ما سلب شده است و جوانان برومند و دلسوزان بايد همتي مردانه كنند و با تشكيل هسته هايي كوچك مطالعاتي در مدرسه و محل خودتان با راهنمايي معلمان و روحانيون و استادان حوزه و دانشگاه و افراد خوش فكر به تجزيه و تحليل آثار آن شهيد عزيز همت بگمارند قطعاً آثار و نتايج آن به مراتب از همايش حكمت مطهر بيشتر خواهد بود.

چه كار كنيم قرآن و معارف جذب جوانان گردد ؟

پرسش

چه كار كنيم قرآن و معارف جذب جوانان گردد ؟

پاسخ

الكسيس كارل فيلسوف مشهور مي گويد : " نيايش اصولاً كشش روح است به سوي كانون غير مادي جهان و نيايش ، بلند ترين قله تعبير را در پرواز عشق از ميان شب ظلماني عقل پيدا مي كند "

برخي از انديشمندان معتقدند جوانان با نداي ارزشها به لرزه در مي آيند و عده اي بر اين باورند كه : "معنويت ، داربست وجودي نسل جوان است. "2

گرايش به معنويت ، همچون يك نياز فطري از درون جوانان ، سر بر مي آورد و از ديگر سوي ، آنان مايلند دنيا را اصلاح كنند. با پيچيدگي و دشواري فزاينده زندگي ، نياز جوانان به معنويت ، جدي تر احساس مي شود و اگر مشاهده مي شود كه كشش هاي معنوي دراين دوران ، بيش از ساير اوقات زندگي است ، رمز آن در فطرت پاك و زلال آنان است . مابايد براي ارتقاء معنوي جوانان تلاش كنيم وبه يك بعد خاص اصرار نورزيم كه ممكن است مفيد نباشد. رسالت و وظيفه مادر قبال معنويت خواهي جوانان سنگين و مهم است برخي از مواردي كه مي توانيم براي آنان نقش مؤثري ايفا كنيم عبارتند از :

1- تفهيم اين واقعيت كه معنويت و رابطه با خداوند فقط به روزهاي سخت زندگي محدود نمي شود بلكه تجلي كامل ارتباط با پروردگار ، در همه فراز و نشيب هاي زندگي ، قابل مشاهده است به آنان بگوييم، آنان كه روزهاي خوب زندگي به ياد خداوند هستند پروردگار شان آنها را در روزهاي سخت زندگي ، تنها نخواهد

گذاشت .

2- آثار مثبت و ارزنده معنويات را در جنبه هاي فردي و اجتماعي برايشان باز گو كنيم تا انگيزه قوي تري براي ارتباط با خالق بيابند .

3- 3- آنان را آگاه كنيم كه برخورداري از معنويت ، مي تواند بر عوامل باز دارنده اي همچون اضطراب هاو استرس هاي زندگي ، غلبه نمايد و اطمينان و آرامش را بجاي آن ، قرار دهد .

4- شيوه هاي نزديك شدن به پروردگار را بدانان ارايه دهيم . شيوه هايي كه هم از طريق عقل و هم از راه عشق مي تواند ، جوان را و اصل به حقيقت بنمايد .

5- به جوانان ياد آوري نماييم كه بهره گيري از معنويت ، به آدمي و شخصيت او ، ساختاري منطقي وقابل اعتماد مي بخشد و او در پرتو چنين روشي قادر خواهد بود ، دوستان خود را جذب نموده وارتباط اجتماعي سالم و فعالي پايه ريزي نمايد .

6- مطالعه زندگي بزرگان دين و سيره اولياي خدا ، يكي از بهترين شيوه هاي تقريب نسل جوان به معنويات و حضور پروردگار مي باشد .

7- و چنانچه جوانان مايل باشند كه بيشتر از گذشته خودرا به خالق ازلي نزديك نمايند ، رمز آن را بايد در عمل به واجبات و ترك محرمات بيابند .

برادر عزيز و گرامي مابايد نسبت به جوانان به توسعه معنويت اهتمام بورزيم و تنها در يك بعد مثلاً اصراردر قرائت قرآن، حفظ قرآن به صورت اجباري وبا فشار شديد ، نماز جملاعت بصورت جدي و اجباري و مرتب ، خواندن نماز شب بصورت اجباري و... به مصلحت جوانان نيست

بايد احساس نياز و علاقه مندي به امور معنوي را در جوانان ارتقاء بدهيم با تشويق و ترغيب و دادن هديه ، حضور در مجالس تلاوت قرآن قاريان برجسته و مطالعه شرح حال قاريان بزرگ و آثار تلاوت و عمل به دستورات قرآن در زندگي افراد و قاريان را مطالعه كنند به مرور زمان علاقه مندي به قرآن درآنها ايجاد خواهد شد ولي اگر تمايل و گرايش به حفظ و تلاوت نداشتند و يا از صدا و صوت زيبائي برخوردار نبودند نبايد اصرار بكنيم به سمت قاري شدن و حافظ شدن سوق داده شوند بلكه در حد خواندن و فهم مفاهيم وعمل به دستورات قرآني تشويق شوند. آنچه در برخورد با قرآن مهم است عمل به دستورات قرآني است نه تلاوت و حفظ ، اينها مقدمه است براي عمل به قرآن و تلاوت و حفظ بدون عمل نه تنها ارزش ندارد بلكه آثار منفي به دنبال دارد و جامعه را به سوي لاقيدي و بي ديني سوق مي دهد .

موفق وسربلند باشي

منابع و مآخذ :

1. كتاب نيايش ، ترجمه محمد تقي شريعتي ، ص 41

سيري در بلوغ ، ترجمه كاظم سامي

چرا ما در مراسم عزاداري قرآن مي خوانيم در مراسم عروسي و ديگر مراسمها قرآن نمي خوانيم؟

پرسش

چرا ما در مراسم عزاداري قرآن مي خوانيم در مراسم عروسي و ديگر مراسمها قرآن نمي خوانيم؟

پاسخ

سؤالي كه مطرح فرموديد بسيار مهم و اساسي است و در پاسخ به اين سؤال بايد عرض كنم كه؛

عرصة ظهور قرآن بسيار فراتر از مواردي است كه فرموديد . در واقع تمام زندگي مسلمين بايد تجليگاه معارف الهي قرآن باشد. زيرا قرآن يكي از دو يادگار گرانبهايي است كه رسول خدا "ص" براي هدايت مسلمين به يادگار نهاد. اما واقعيت اين است كه از همان ابتداي اسلام و رحلت رسول بزرگوار اسلام و بعد از قضية غصب خلافت و خانه نشين شدن اميرالمؤمنين علي "ع" عامة مسلمين به معارف و دستورات قرآن عمل كردند و در طول تاريخ به تدريج قرآن را براي رسيدن به ثواب قرائت آن استفاده كردند (البته علت اصلي آن وجود خلفا و حكام ستمگر در جامعه اسلامي بود كه اكثر يا تمام حقايق قرآن مانع حكومت و ثروت اندوزي آنان بود) و به همين علت قرآن نقش تسكين دهنده در مجالس عزا را پيدا نمود اما در مجالس عروسي كه صريح آيات قرآن مخالف لهو و لعب و رقص و ... مي باشد، قرآن ظهوري نيافت. عدم معرفت مسلمين به حقيقت قرآن مانع شد تا قرآن بعنوان كتاب هدايت در جامعه اسلامي جايگاه خود را بيابد حضرت امام "ره" در مورد جايگاه حقيقي قرآن و تأثير تلاوت آن مي فرمايند :

"مطلوب در قرائت قرآن كريم آن است كه در قلوب صورت آن نقش ببندد، و اوامر و نواحي آن تأثير كند و دعوات آن جايگزين شود. و عمدة آنها (آداب قرائت قرآن)

تفكر و تدبر و اعتبار به آيات آن است و معلوم است كسي كه تفكر و تدبر در معاني قرآن كرد، در قلب آن اثر كند و كم كم به مقام متقين رسد." (1)

با دقت در كلام آخر امام راحل "ره" (كم كم به مقام متقين رسد) در مي يابيم كه تلاوت قرآن و تدبر در آيات آن انسان را به مقام تقوا مي رساند و انسان را از گناه باز مي دارد و با وضعي كه اكثر مراسم عروسيها در جامعه ما دارد تلاوت قرآن در اين مراسمها اصلاً مناسبت ندارد و نمي شود در مراسمي هم رقص و پايكوبي و لهو و لعب برقرار باشد و هم قرآن تلاوت شود.

اينكه به بهانه حفظ شأن حكومت ساختمانهاي آنچناني ساخته شود و صندلي هاي آنچناني تكيه گاه بعضي شود آيا درست است؟

اشاره

چرا نبايد روحانيت معظم همچون سابق مظهر ساده زيستي و زهد باشند وقتي با يك پيكان مدل بالا مي شود كارها را انجام داد استفاده از ماشينهاي ديگر كه

پرسش

اينكه به بهانه حفظ شأن حكومت ساختمانهاي آنچناني ساخته شود و صندلي هاي آنچناني تكيه گاه بعضي شود آيا درست است؟

چرا نبايد روحانيت معظم همچون سابق مظهر ساده زيستي و زهد باشند وقتي با يك پيكان مدل بالا مي شود كارها را انجام داد استفاده از ماشينهاي ديگر كه براي مردم لوكس و گران قيمت است آيا دور از احتياط نيست؟ آيا اين همه اسراف در بيت المال و اعمالي اينگونه كار كمتري از منافقين انجام مي دهد؟

پاسخ

سؤال كننده محترم، شايد شما هم با اين سخن موافق باشيد كه در شرايط فعلي نبايد عمل مسلمانان و حتي همه افراد روحانيت را به حساب اسلام گذاشت، زيرا اگر چه اصل حكومت و نظام اسلامي است و ماية خوشبختي است ليكن حداقل بخشي از عملكرد مسؤولان و مردم هنوز اسلامي نيست و بايد تلاش شود تا همگان گامي به سوي اسلامي شدن تمام عيار عملكرد خويش بردارند. و يكي از مواردي كه در زندگي برخي از مقامات حكومتي و به ويژه روحانيت ديده مي شود و مغاير آموزه هاي اسلامي است و شما هم بدرستي اشاره كرديد، مسألة تشريفات ويژه و رفاه طلبي در زندگي خصوصي آنان است و اين امر تأثير بسيار منفي در ذهن مردم و به خصوص طبقة محروم جامعه نسبت به اسلام و مسؤولان دارد. البته از طرفي نبايد اين ماجراي مربوط به امام صادق (ع) را از ياد ببريم كه حضرت روزي با لباسها ي نو و آراسته از منزل بيرون آمده بود، يكي از مسلمانان مقدس مآب و عارف مسلك امام را ديد و به عنوان اعتراض به او گفت: چگونه

شما چنين لباسهايي مي پوشيد در حاليكه علي بن ابي طالب (ع) لباسهاي بسيار كهنه و فرسوده مي پوشيد؟ امام صادق فرمود: شرايط امروز مردم و جامعه با شرايط زمان علي (ع) متفاوت است و اگر علي (ع) هم در اين دوران زنده بود مانند من مي پوشيد همانگونه كه اگر من در زمان علي (ع) زنده بودم مانند او لباس مي پوشيدم. (1) البته با اين وجود امام صادق (ع) پيراهن خود را بالا زد و لباس زير خود را كه پارچه اي خشن و زبر داشت به وي نشان داد و به او آموخت كه علي رغم پوشيدن لباسهاي نو و آراسته، لباس زيرينش به دليل تواضع در برابر پروردگارش، از بدترين نوع پارچه است.

مهمترين آموزه و درس اين ماجرا اين است كه رهبران و زمامداران جامعه حتي در مورد پوشش خود نيز بايد شرايط مردم و جامعه را مد نظر داشته باشند نه آن گونه زندگي صوفيانه داشته باشند كه عموم مردم از اسلام روي گردان شوند و نه آن گونه رفاه طلب باشند كه طبقة محروم جامعه افسوس بخورند. با اين حال شما هم با ما هم عقيده ايد كه در شرايط فعلي و در ايران حداقل مقام معظم رهبري به عنوان شخص اول كشور و نيز برخي از سران كشور هيچ گونه نشانه رفاه طلبي و تشريفات در زندگيشان ديده نمي شود گر چه عملكرد بخش قابل توجهي از مسئولين نيز مايه تأسف است.

منابع و مآخذ:

1_ اصول كافي يا بحار الانوار

چه چيزهايي براي جذب جوانان و نوجوان در نظر داريد؟

پرسش

چه چيزهايي براي جذب جوانان و نوجوان در نظر داريد؟

پاسخ

از اين كه شما دوست و برادر عزيز و گرانقدر به مسأله مهم جذب نوجوانان و جوانان به مسجد مي انديشي بسيار مسروريم و اميدواريم با همت و تلاش خالصانه و مجددانه و طلبكارانه شما از متوليان امور مساجد حضور نوجوانان و جوانان هر روز بيشتر در مساجد رونق بگيرد.

برادر عزيز دوستاني كه متكفل پاسخگويي به پرسشهاي شما در مساجد پاسخ مي گويند متولي امور مساجد نيستند تا بخواهند براي جذب نوجوانان و جوانان به مساجد برنامه ريزي كنند ولي اگر از طرف متوليان مساجد مورد سوال قرار گيرند قطعاً دوستان عزيز و صاحب نظران گوناگون در حيطه هاي مختلف راه هايي ارايه خواهند نمود ولي به نظر مي رسد بهترين راه جذب نوجوانان و جوانان اين باشد كه خود آنان بگويند دوست دارند مساجد چگونه باشند، چه برنامه هايي در مساجد ارايه شود جذابتر است نه تنها بگويند بلكه خودشان در اداره مساجد شركت كنند و برنامه هاي باب طبع و دل خواه خودشان را طراحي و اجرا كنند. نوجوانان و جوانان نبايد منتظر باشند ديگران براي آنان برنامه ريزي كنند و آنان به عنوان افراد منفعل در آن شركت جويند، حال قابل استفاده باشد يا نباشد. ولي اگر خود جوانان با مشورت با بزرگترها و افراد باتجربه مثل روحانيون بزرگوار، استادان دانشگاهها، معلمان و آموزگاران گرامي و متوليان امر تعليم و تربيت و صاحب نظران در مسايل نوجوانان و جوانان براي خودشان برنامه ريزي كنند، بهترين برنامه ها طراحي و اجرا خواهد شد و قطعاً نتايج مثبت و خوبي نيز به دنبال خواهد

داشت.

دوست عزيز شما مي توانيد با همكاري ساير نوجوانان و جوانان مذهبي و متدين در قالب بسيج مسجد، گروههاي علمي و مطالعاتي، ورزشي و ... در مسجد منسجم و تشكيل شده و براي خودتان برنامه ريزي مدون و منظمي داشته باشيد. و نه تنها مي توانيد برنامه هايي در مسجد اجرا كنيد بلكه مي توانيد در مسجد براي كارهاي ورزشي، اردو و ... نيز برنامه ريزي كنيد و مبداء حركت شما مسجد باشد. مركز وحدت و انسجام و ... مسجد باشد ولي اين بدان معنا نيست كه حتماً هر برنامه اي بايد در مسجد اجرا شود. آنچه بتوانيد در مسجد اجرا كنيد و هر آنچه امكان اجراي آن در مسجد وجود نداشت و آنرا براي نسل جوان مفيد دانستيد انجام دهيد. مسجد را مركز ثقل تصميم گيري و برنامه ريزي و مبداء حركت و تعالي جسمي و فردي خودتان قرار دهيد. انشاء الله مفيد و سربلند باشيد.

اگر بگويم شايد باورتان نشود، من هميشه در سلام كردن سعي مي كنم پيش قدم باشم چرا كه:

اشاره

1_ دستور اسلام است. 2_ باعث افزايش محبت آن شخص در نزد افراد مي شود.

تنها يك بار مشاهده كردم كه بعد از بيرون آمدن از مسجد امير المومنين (ع) گناباد پيش نماز اين مسجد هن

پرسش

اگر بگويم شايد باورتان نشود، من هميشه در سلام كردن سعي مي كنم پيش قدم باشم چرا كه:

1_ دستور اسلام است. 2_ باعث افزايش محبت آن شخص در نزد افراد مي شود.

تنها يك بار مشاهده كردم كه بعد از بيرون آمدن از مسجد امير المومنين (ع) گناباد پيش نماز اين مسجد هنگامي كه از روبرو ما را ديد با اين كه حواس ما در تقدم سلام كردن پرت بود با چنان صداي بلند و رسايي سلام كرد كه جمعي كه با من بودند چنان لذتي را تا به حال نبرده بودند. حال سؤال من اين است كه چرا روحانيون عزيز به اين مسايل واقعاً با ارزش اهميت كمي مي دهند يا مثلاً من كمتر ديده ام كه يك فرد روحاني در عزاداري امام حسين (ع) مثل بقيه مردم و در كنار مردم و محل مردم سينه بزند آيا با اين كار محبوبتر نمي شوند؟ و آيا با اين كارها فاصلة مردم با ايشان كمتر نمي شود حال نمي دانم دليل اين رفتارها از طرف گويندگان دين ما چيست؟

پاسخ

برادر عزيز و بزرگوار سلام،

از اين كه مي بينم جواناني همانند شما به اين مسايل و قداست روحانيت و رهبران مذهبي و نيز اجراي دستورات اسلامي اهميت داده و مقيد هستيد و دل مي سوزانيد خداوند بزرگ را شاكر و سپاسگزاريم.

ما نيز با شما برادر عزيز و گرامي موافق هستيم و معتقديم اجراي دستورات ديني قشر و طبقه نمي شناسد و كساني كه لباس مقدس هدايت جامعه بر تن دارند بايد رفتارشان شباهت بيشتري به رفتار پيامبر (ص) داشته باشد. پيامبر (ص) در سلام كردن

سبقت مي گرفت و هيچكس نتوانسته است در سلام كردن بر پيامبر (ص) سبقت بگيرد. اگر رفتار و منش رهبران ديني با رفتار و منش پيامبر (ص) شباهت بيشتري داشته باشد اثر بيشتري در تربيت ديني مردم مي گذارد تا اين كه بخواهند با شيوه بياني و گفتاري به هدايت مردم بپردازند چنانچه شاعر گفته است:

دو صد گفته چون نيم كردار نيست.

دوست عزيز با اذعان به آنچه شما برادر ارجمند و محترم بيان كرده اي و تاييد درك و فهم و استنباط شما بايد اضافه كنيم كه در ميان روحانيت نيز همانند ساير طبقات افرادي با روحيات و حالات گوناگون وجود دارد. چه بسا بسياري از آنها به اين نكاتي كه مطرح كرده اي توجه ندارند يا به لحاظ ارثي به گونه اي بار آمده اند و تربيت شده اند كه تحول شخصيتي آنان كمي مشكل و سخت به نظر مي رسد و گاهي نيز ممكن است تعداد اندكي با روحيه اقتدار گرايانه و از موضع برتري جويانه اي با جامعه برخورد نمايند و خود را از ساير افراد جامعه برتر بشمارند و توقعي مشابه با اين احساس داشته باشند و برخي كارها و امور را در شأن خودتان بحساب آورند.

از سوي ديگر برخي از كارها اگر چه براي روحاني بدون اشكال است ولي عرف جامعه آنرا قبيح و كوچك و سبك مي شمارد. بنابراين عزيزان روحاني با توجه به اين جنبه اجتماعي از برخي كارها اجتناب مي كنند. مثلاً آيا مكيدن شكلات و آدامس براي روحاني حرام است؟ قطعاً از نظر شرعي حرمت ندارد ولي اگر امام جمعه يا امام جماعت در حالي كه

آدامس مي جود در جمع مردم حاضر شود همه مردم اين عمل را تقبيح مي كنند و حال آن كه عملي حرام نيست.

بنابراين برخي از كارها را عرف جامعه براي برخي طبقات سبك و خلاف شأن آنها مي شمارند. اين قبيل كارها اگر چه از نظر شرعي حرام نيست ولي افراد بايد با توجه به شأن اجتماعي خودشان كارهايي كه جامعه آنرا خلاف شأنشان مي شمارد ترك كنند. البته گاهي نيز افراط و تفريط مي شود و برخي كارهايي كه اجتماع دون از شأن نمي داند به بهانه دون شأن بدان ترك مي كنند و گاهي برخي كارها به بهانه اين كه دون شأن نيست انجام مي شود. رفتار متعادل و متناسب با هر جامعه توسط افراد جامعه نشان دهنده سطح والاي فرهنگي آن جامعه است و تا زماني كه ما به اين سطح از فرهنگ نرسيم در همه طبقات از جامعه روحانيت اين مشكلات وجود داشته و خواهد داشت.

اميد است با افزايش سطح فرهنگ عمومي اين رفتارها متعادل گردد.

در مورد متولي هاي مسجد و سازمانهاي مسؤول در مورد اين سنگر اسلام توضيح بفرماييد. چرا مساجد اينقدر راكد و بي جاذبه هستند و چه راهكاري را در اين زمينه (پويايي مساجد) پيشنهاد مي كنيد.

پرسش

در مورد متولي هاي مسجد و سازمانهاي مسؤول در مورد اين سنگر اسلام توضيح بفرماييد. چرا مساجد اينقدر راكد و بي جاذبه هستند و چه راهكاري را در اين زمينه (پويايي مساجد) پيشنهاد مي كنيد.

پاسخ

احياي مساجد و جذب نيروهاي جوان مستلزم يك خيزش و يك حركت عمومي است جا دارد نخبگان جامعه و كارگزاران نظام مقدس جمهوري اسلامي در اين خصوص يك طرح فراگير ملي را مورد مطالعه قرار دهند و با ديد ملي به آن نگاه كنند. پاسخ مفصل به سؤال جنابعالي در اين مختصر نمي گنجد اما نكاتي به استحضار مي رسد:

1_ مديريت مساجد با شيوه هاي سنتي كنوني، فاقد جاذبيتها و اولويتهاست عمدة افراد هيأت امناي مساجد (با همة احترامي كه براي آنان قائل هستيم و بايد به عنوان پيش كسوتان مورد تكريم قرار گيرند) اما از افراد مسن و گاهي كم سواد هستند. فاصلة سني ميان دو نسل دو پيامد منفي ببار آورده است:

الف: مديريت و توجه و پويايي مساجد به روز نيست.

ب: شيوه هاي تبليغ دين با روشهاي كار فاصلة زيادي دارد.

علاج اين دو مشكل به اين است كه اولاً حداكثر تلاش بعمل آيد نيمي از اعضاي هيأت امنا از نيروهاي جوان و پر انرژي باشند كه درد جوان و خواسته هاي او را درك كنند. ثانياً با شيوه هاي تبليغ مدرن آشنا باشند. بقول معروف كبوتر با كبوتر باز با باز كند همجنس با همجنس پرواز اگر نيروهاي فعال مسجد از جنس جوانان باشند تمايل بيشتري براي مشاركت و حضور ديگر جوانان فراهم مي شود.

2_ در برخي موارد مشاهده شده كه در خدمة مسجد، خصوصاً خادم مسجد

نسبت به وظايف محوله توجيه نشده است. اينجانب چندين بار با چشم خودم ديدم كه تلاش بچه ها توسط خادم مسجد به هدر رفته و بقول معمول، هر چه آنان بافته بودند توسط باباي مسجد پنبه شد. علت آن بود كه جوانان و يا حتي نوجوانان بر اساس شور جواني و تحرك و انرژي فوق العاده شان تلاشهايي مي كردند كه يا با سليقة خادم مسجد و برخي از پير مردان و ريش سفيدان جور در نمي آمد. و يا اساساً آن را مخالف مي دانستند. مثلاً اجراي برنامة سرود، يا تزئينات مسجد يا دعوت از سخنرانان جوان پسند و ...

پس يكي از مشكلات فرا روي پويايي مسجد، خدمة مسجد هستند كه بايد در برنامه ريزي ها و طرحها مدنظر قرار گيرند و

چارة مناسبي در پيش گرفته شود.

3_ در نظام فعلي سازمان تبليغات اسلامي مسجد، جايگاه واقعي را بدست نياورده و با وضعيت مطلوب فاصلة زيادي دارد. آيا نمي توان مساجد را با سيستمهاي كامپيوتري و اينترنت مرتبط ساخت و برخي از سايتهاي فعال مساجد را براي جوانان نمايش داد؟

آيا نمي توان فيلمهاي مذهبي و عمده را در ساعاتي معين پخش كرد و جوانان را با شيوه هاي مدرن امروزي با بهترين سيستم هاي تبليغاتي آشنا كرد. و با بكارگيري ويديو پروجكشن هاي مجهز، سخنراني هاي پرطرفدار آقاي پناهيان و برخي از مداحان بنام را نمايش داد؟

آيا نمي توان برخي از درسهاي آموزشي و كمك آموزشي را در مساجد اجرا كرد و نسل جوان را در راه تقويت بنية علمي و آموزشي ياري رساند. راستي تاكنون چند كلاس تقويتي كنكور را در مساجد اجرا

كرده ايم. مساجد درصدر اسلام محور همة تبليغات و فعاليتها بوده است، آيا اكنون نيز چنين است. آيا نمي توان بگونه اي برنامه ريزي كرد كه هر از چند گاهي، با حضور يكي از اساتيد توانمند و مطرح (دكتر عباسي، دكتر رحميم پور و ...) كنفرانسهايي و فراگردهايي بمنظور پاسخ به شبهات و خواسته هاي جوانان برگزار كرد و نسل جوان را جذب نمود.

آنچه مطرح شد و دهها "آيا" و "اگر" ديگر ممكن است بشرط آنكه بودجه هاي هزينه شده در برخي از سمينارها و كنگره ها و گرد همايي ها در مصارف صحيح و ضروري هدايت و بجا مصرف شوند. هر چند به نظر مي رسد دعواهاي جناحي در قالبهاي سياسي دو جناح به همراه داشته است نخست آنكه اعتماد عمومي نسل جوان را نشانه رفته و نوعي گريز از دين و مذهب را در انديشه اش دامن خواهد زد و دوم فرصت سوزي است. مسؤوليني كه مي توانند از فكر و انديشه خود در جهت جلب و جذب جوانان بهره ببرند در يك دعوايي بي حاصل جناحي وارد مي شوند و فرصت خدمتي بزرگ با اين همه اهميت را از دست ميدهد. مسؤالي كه توان ادارة تبليغات يك يا چند مسجد را دارد در يك مديريت نامناسب قرار گرفته و مساجد را از وجود خود محروم ساخته است.

نتيجه آنچه مطرح شد. (1) پويايي مساجد از عوامل اساسي پويايي انقلاب اسلامي و حفظ و تداوم آن است. 2_ در نگاه اول به يك طرح ملي در حد كلان نياز داريم كه ساز و كار مناسب را بر اساس يك مطالعة فراگير ارائه دهد. البته

تحقق اين امر در دراز مدت ممكن است جواب دهد .

3_ در كوتاه مدت چند كار براي پويايي مساجد در اولويت است.

الف: خواسته هاي معقول و مشروع جوانان در برنامه ريزي هاي مساجد در اولويت قرار گيرد مثلاً در مسجد كميتة ازدواج و حتي كميتة تهية جهزيه و ...

ب: سخنرانان و مبلغان از ميان طلبه هاي جوان و با استعداد انتخاب شوند كه با فهم جوان و نيازهاي او آگاه باشند.

ج: از ابزار مدرن تبليغات امروزي در حد مشروع بنحو مطلوب استفاده لازم بعمل آيد.

د: رفتار كادر هيأت امنا و خادم مسجد با كانون مسجد و بسيج و كلاً نوجوانان، توأم با محبت و دلسوزي باشد.

آيا با اين همه فساد اداري كه در كشور وجود دارد، ارزشهاي فرهنگي و ايراني و اسلامي ما مي تواند اسلحه اي در مقابل استعمار باشد؟ چرا در انجام تكاليف اسلاميمان درمانديم نمونه هاي مختلف بي عدالتي را مي بينيم مثلاً شنيده ام كه در زنداني توسط مأموران در قالب سا

پرسش

آيا با اين همه فساد اداري كه در كشور وجود دارد، ارزشهاي فرهنگي و ايراني و اسلامي ما مي تواند اسلحه اي در مقابل استعمار باشد؟ چرا در انجام تكاليف اسلاميمان درمانديم نمونه هاي مختلف بي عدالتي را مي بينيم مثلاً شنيده ام كه در زنداني توسط مأموران در قالب ساندويج مواد مخدر پخش مي كنند چرا در زندان به اين كوچكي كنترلي وجود ندارد؟ يا بعضي از مسئوليتهاي مهم را به افرادي كه صلاحيت اخلاقي ندارند مي دهند؟ و يا موارد ديگر فساد و بي عدالتي موجود در بعضي دستگاهها و ارگانها و ... . چطور ما هنوز خودمان را اصلاح نكرديم اما دم از انتشار انقلاب اسلامي به ديگر كشورها مي زنيم آيا نسبت به اين مسائل بايد بي توجه بود؟ ممكن است بگوييد موردي اندك بوده و مسائلي از اين بزرگتر در اطرافمان هست اما كجا؟ خدا مي داند. خيلي ها در اوايل با انقلاب و همگام با مردم قدم برمي داشتند و تلاش مي كردند اما حالا با ديدن

اين مسايل و نارسايي ها و مشكلات نسبت به خيلي از مسائل نظر خوبي ندارند. آيا روش حكومت پيامبر (9) هم همينطور بوده اين حرفها را از روي غرض نگفتم اميدوارم به بهانه اين كه مسايل ِ از اين مهم تر هم در اطرافمان وجود دارد و آن قدر هم بزرگ نيست كه شما تصور مي كنيد از جواب دادن خودداري نكنيد.

پاسخ

اسلام عزيز، ديني همه جانبه و مطابق بافطرت پاك بشري و در برگيرنده همه نيازهاي انسان است هر چه كمبود احساس مي كنيم به علّت كوتاهي و تقصيراتي است كه از خودمان سر مي زند. همة ما بايد وظيفه خويش را بشناسيم و بدان عمل كنيم تا مدينة فاضلة نبوي تحقّق يابد و گر نه در زمان حكومت حضرت علي (7) يا در صدر اسلام در زمان حيات پيامبر گرامي نيز افرادي مغرض يا خطاكار وجود داشته اند كه پس از اطلاع از انحراف و كجروي عمدي يا سهوي آنان به نحو مناسب با آنان برخورد مي شد و اين در زمان دولت حضرت مهدي (7) هم خواهد بود. و تصور اين كه همة افراد در همة سطوح خطا و اشتباه و غرض ورزي نكنند يك آرمان دست نيافتني است اما وجود افراد فاسد يا وظيفه نشناس در يك ارگان و نهاد يا در يك دستگاه حكومتي دليل بر فساد و يا انحراف كل آن دستگاه نخواهد بود گرچه نقص هر چه كمتر باشد بهتر است البته در مورد خلافها و گناههايي كه در جامعه صورت مي پذيرد نه فقط رؤساي مملكتي بلكه همة ما مسئوليم تك تك ما بايد با سخن و عمل خود آمر به

معروف و ناهي از منكر باشيم و در واقع بخش عمده اي از رواج فساد و گناه در جامعه ناشي از مسامحه و سهل انگاري خود ماست

نكته ديگر اين كه انتشار انقلاب اسلامي و صدور آن به سراسر جهان امري است كه خداوند متعال وعدة آن را داده است چرا كه صدور انقلاب يعني صدور اسلام و دستورات آن و ما وظيفه داريم در راه نشر و تبليغ احكام اسلام تلاش نماييم

البته بهترين وسيله براي تبليغ عمل ماست و لذا مي بينيم فداكاري جوانان سلحشور ما در جبهه هاي جنگ اسلام عليه كفر مهمترين عامل صدور انقلاب بوده و هست زندگي ساده و پر از صميميّت امام خميني (;) و حضرت آيت الله العظمي خامنه اي دام عزه و سفرهاي ارزشمند و پر ثمر مسؤلينمان به كشورهاي ديگر، باعث جذب ميليونها نفر به سمت اسلام و ايران اسلامي شده است و قهراً به هر اندازه كه ما ويژگيهاي مثبت نظام و كشورمان را افزايش دهيم در وظيفه مهم صدور انقلاب موفق تر خواهيم بود. البته اين مسئله ربطي به رفع كمبودها ندارد; چه بسا ما در كشورمان با كمبودهايي مواجه باشيم ولي نسبت به مسلمانان مظلوم جهان وظايفي داريم كه بايد انجام دهيم اسلام عزيز دستاوردهايي داشته و ارزشهاي والايي براي ملّت ما به ارمغان آورده كه اگر صادقانه و منصفانه بنگريم هرگز به خاطر نواقص يا انحرافاتي كه وجود دارد، نسبت به اسلام انقلاب و رهبران دلسوز و تلاشگر آن بدبين نخواهيم شد.

چگونه مي توان به عنوان يك خواهر شهيد در مقابل تبليغات تهاجم فرهنگي كمرنگ شدن ارزشها، تخريب نيروهاي حزب اللّهي و همچنين نگراني نسبت به دختران و پسران به خصوص نسل آينده ايفاي وظيفه نمود و مانع از پايمال شدن خون شهيدان شد.

پرسش

چگونه مي توان به عنوان يك خواهر شهيد در مقابل تبليغات تهاجم فرهنگي كمرنگ شدن ارزشها، تخريب نيروهاي

حزب اللّهي و همچنين نگراني نسبت به دختران و پسران به خصوص نسل آينده ايفاي وظيفه نمود و مانع از پايمال شدن خون شهيدان شد.

پاسخ

خواهرم تعهد شما نسبت به فرهنگ جامعة اسلامي قابل تقدير و ستايش است همان گونه كه مي دانيد اجتماع دريايي خروشان است كه هر قطرة آن يكي از افراد بشر است اگر هر شخص مراقب اعمال خود بوده به وظيفة انساني خويش عمل نمايد، جامعه رو به سعادت و هدايت پيش خواهد رفت و اين سعادت و هدايت مقدمة يك غيرت ديني در مردم خواهد شد. غيرتي كه شخص را در برابر مفاسد جامعه آسوده خاطر نخواهد گذاشت بلكه با تدبير و درايت احساس مسؤليت كرده و از راه هاي صحيح به امر به معروف و نهي از منكر اقدام خواهد نمود و اين چنين جامعه به سوي خير و صلاح همگام و هماهنگ پيش خواهد رفت ان شأالله يكي از نكات حائز اهميت از بين بردن زمينه هاي گرايش به فرهنگ غرب و آگاهي كامل از فرهنگ غني اسلام است فرهنگي كه دشمن با سلاح هاي گوناگون گرد آن حلقه زده و قصد تصرف در اين قلعة فتح ناشدني را دارد. آري خواهرم اين ما هستيم كه بايد با آگاهي كامل و پيروي از خط امام و ولايت در جهادي كه سنگرش علم و تقوي َ و سلاحش گاهي قلم و گاهي بيان است به جنگ با دشمن برخيزيم در اين ميان بايد دانست همان گونه كه بي تفاوتي امري نكوهيده است رويارويي نسنجيده نيز مي تواند

مضر باشد. پس همان گونه كه خداي متعال فرموده و ادفع بالتي هي احسن به بهترين روش بايد بدي ها را دفع نمود. پس با توجه به مطالب فوق وظيفة ما در نخستين گام كسب آگاهي لازم و شناخت معروف و منكر از نظر شرع مقدس اسلام است تا پس از آن با سعة صدر و برخوردهاي مناسب و بزرگوارانه در راه ترويج ارزش هاي اسلام ناب و جلوگيري از نفوذ هجمة فرهنگي دشمن اقدام نماييم

با آرزوي پيروزي و سعادت شما را به خداي بزرگ مي سپاريم

چرا قرآن ميگويد: سختيها باعث تكامل افراد جامعه است؟

پرسش

چرا قرآن ميگويد: سختيها باعث تكامل افراد جامعه است؟

پاسخ

يكي از حكمتها و فلسفههاي مشكلات و سختيها، كنار رفتن حجابها از روي فطرت پاك آدمي است. در كورة حوادث تمام قشرهاي سياهي كه روي اين فطرت را پوشانده است، ميسوزد و از ميان ميرود، و براي مدتي هر چند كوتاه، درخشش اين نور توحيدي آشكار ميگردد.

از برخي از آيات قرآن مجيد استفاده ميشود كه; يكي از خواص مهم حوادث سخت و دشوار، كنار رفتن پردههاي غرور و غفلت از مقابل چشم دل و شعلهور گشتن فروغ ايمان، و بازگشت و انابه، به سوي پروردگار عالم است; در سوره زمر، آية 8 ميخوانيم: "وَ إِذَا مَسَّ الاْ سًِنسَ_َنَ ضُرُّ دَعَا رَبَّهُو مُنِيبًا إِلَيْه...; چون به انسان آسيبي رسد، پروردگارش را _ در حالي كه به سوي او بازگشت كننده است _ ميخواند"

تعبير "مُنِيبًا إِلَيْه" نشان ميدهد كه انسان، در حالات سخت، كه تمام پردههاي غرور و غفلت كنار ميرود، هر چه غير از خداست، رها كرده و به سوي او باز ميگردد.

و در مفهوم "إنابه" بازگشت اين حقيقت نيز نهفته است كه جايگاه اصلي انسان و مبدأ و مقصد او نيز خدا بوده است.(ر.ك: تفسير نمونه، آيت اللّه مكارم شيرازي، ج 19، ص 391.)

در جاي ديگري از قرآن ميفرمايد: "فَأَخَذْنَ_َهُم بِالْبَأْسَآءِ وَالضَّرَّآءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ ;(انعام،42) آنها را به شدت و رنج و ناراحتي مواجه ساختيم شايد ]بيدار شوند و در برابر حق[ تسليم گردند". از اين آيه، استفاده ميشود، كه خداوند افراد را به بأسأ و ضرأ ]سختيها، رنجها و گرفتاريها[ مبتلا ميكند، تا اين كه با اين واسطه، آنها به سوي

خداوند، تضرع نمايند. و همين آمدن آنها به بارگاه قدسي خداوند، سبب قرب و نزديكي آنها به خدا شده، در نتيجه تكامل يابند. يعني خداوند افراد را به سختيها گرفتار ميكند، تا آنان به سوي خدا برگردند و در نتيجه به تكامل برسند.

البته خداوند در جايي از قرآن، بيان نميكند كه سختيها باعث تكامل افراد ميگردد، بلكه از آياتي استفاده ميشود كه گرفتاري در دام سختيها نهايتاً منجر به بازگشت افراد به حقيقت خويش و خداي خويش شده، در نتيجه باعث تكامل آنان ميگردد.

چرا با وجود تبليغات بيش از اندازه درباره نماز و... هر روز از تعداد نمازگزاران كاسته ميشود؟ آيا در قرآن در اينباره دستور و راهكاري وجود دارد؟

پرسش

چرا با وجود تبليغات بيش از اندازه درباره نماز و... هر روز از تعداد نمازگزاران كاسته ميشود؟ آيا در قرآن در اينباره دستور و راهكاري وجود دارد؟

پاسخ

پرسشگر گرامي! به چند نكته توجه فرماييد:

1. تبليغات دربارة نماز و ساختن مساجد و... نه تنها بيش از اندازه نيست; بلكه به اندازه هم نيست و اگر تبليغات در مورد مسائل ديگري در جامعه را با تبليغات درباره مراسم و فرايض ديني مقايسه كنيم روشن ميشود كه درباره نماز و... تبليغات ضعيف و در سطح پاييني قرار دارد; ولي با اين وجود ادعاي شما كه روز به روز از تعداد نمازگزاران كاسته ميشود نياز به آمار دقيق و تحقيقي دارد.

2. تهاجم فرهنگي به اعتقادات ديني مردم به خصوص جوانان از جمله ابزارها و روشهاي دين ستيزي و مبارزه با خداپرستي است كه همواره از سوي استعمارگران و ستمگران به كار گرفته شده و ميشود و در اين راستا از پيچيدهترين و پيشرفتهترين ابزارهاي تبليغاتي بهره ميگيرند و در انحراف انسانها تلاش ميكنند.

3. دامن زدن به اختلافهاي اجتماعي و حكومتي و وارد و مشغول شدن به بازيهاي سياسي و غفلت از مشكلات اصلي مردم و كوتاهي برخي از نهادهاي فرهنگي نسبت به انجام وظايف اصلي خويش و... همگي دست به دست هم ميدهند و باعث تضعيف مباني اعتقادي مردم و كمرنگ شدن انگيزه آنها و سهلانگاري و سستي آنان در انجام دستورهاي خداوند متعال ميشود.

قرآن كريم و دين مقدس اسلام، برنامههاي جامع و عملي جهت مقابله و پيشگيري از تهاجم فرهنگي دشمنان و جلوگيري از متفرق شدن جامعه اسلامي و... پيشبيني كرده كه برخي از

آنها عبارتند از:

1. توصيه به پرستش خداوند متعال به جاي اطاعت از شيطان; (يس، 60_61) 2. حفظ روحيه دشمنستيزي;(فتح،29) 3. تقويت و تعميق باورهاي ديني;(انعام،71 و اسرأ،36، 4. اقامه و احياي فرهنگ نماز در جامعه; (عنكبوت،45) 5. احياي فرهنگ امر به معروف و نهي از منكر در جامعه; (آلعمران،104) 6. عبرتآموزي از امتهاي گذشته;(يوسف،111 و حشر،2) 7. دعوت به اتحاد و وحدت;(آلعمران،103) و...

و البته آنچه مهم است و باعث ساخته شدن سد محكم در مقابل دشمنان ميشود و از نفوذ آنها ميتواند جلوگيري كند، عمل به دستورهاي قرآن كريم است.(ر.ك: تهاجم فرهنگي، آيت اللّه مصباح يزدي، انتشارات مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني;.)

آيا از نظر قرآن دين ميتواند تمدنساز باشد يا خير؟

پرسش

آيا از نظر قرآن دين ميتواند تمدنساز باشد يا خير؟

پاسخ

پاسخ پرسش نيازمند تبيين و تعريف دين و تمدن است.

تمدن

تمدن در عرف پارهاي از مردم و دانشمندان خودباخته، به معناي ليبراليسم اخلاقي، برهنگي و... است. در صورتي كه مراد از تمدن اين معنا باشد، دين با آن به شدت مخالف بوده، و هدفش در مقابل آن است.

امّا تمدّن با توجه به معناي لغوي آن _ نه عرفي _ اگرچه تاكنون تعاريف متعددي را از سوي صاحبنظران به خود ديده است; ولي غالباً آن را "تخلق به اخلاق شهر و انتقال از خشونت و هجمه و جهل به حالت ظرافت، انس و معرفت"(لغتنامة دهخدا، واژة تمدن.) معنا كردهاند.

دين

تعريف ما از دين، در نوع حضور دين در جامعه بشري و قلمرو آن، نقش تعيينكنندهاي دارد. اگر دين را منحصر به رفتارهاي زاهدانه و عبادات فردي بدانيم، نبايد از دين انتظاري بيش از اصلاح رفتار فرد داشته باشيم.

اما اگر به جامعيت دين در همة ابعاد معتقد باشيم كه حق همين است و دانشمندان دينشناسي، چون علامه طباطبايي، شهيد مطهري، شهيد صدر و... آن را پذيرفتهاند، در اين صورت قلمرو دين وسيع بوده و ميتواند در همة زمانها و ابعاد زندگي بشر حضور خود را به اثبات برساند. تعريف علامة طباطبايي از دين چنين است: "آن روش مخصوصي است در زندگي كه صلاح دنيا را به طوري كه موافق كمال اخروي و حيات دايمي حقيقي باشد تأمين مينمايد; پس، در شريعت بايد قانونهايي وجود داشته باشد كه روش زندگاني را به اندازة احتياج روشن سازد."(الميزان، علامه طباطبايي، ترجمة محمدباقر موسويهمداني، ج 2، ص 187 /

ر.ك: انتظار بشر از دين، عبدالله نصري.)

طبق تعريفي كه از دين و تمدن شد روشن ميشود كه دين نه تنها با تمدن مخالف نيست، بلكه تمدن واقعي را ميسازد و هدفي جز پيشرفت، معرفت، دوري از بربريت و...; _ البته با معيارهاي الهي _ ندارد.

اثبات اين مدعا نيازمند بررسي عوامل ظهور تمدن است.

عناصر و عوامل تمدن

در تمدن معمولاً چهار عنصر اساسي وجود دارد:

1. پيدا شدن سنتهاي اعتقادي، اخلاقي;

2. پيدا شدن سازمان سياسي;

3. پيشبيني و احتياط در امور اقتصادي;

4. تلاش و كوشش در راه علم و گسترش هنر.

عوامل تمدنساز ياد شده _ با معيارهاي متفاوت _ در اديان مختلف آسماني، به ويژه دين اسلام، وجود دارد. بهترين مؤيد بر آن، استمرار تمدن توحيدي; البته با فراز و نشيبها از پيدايش انسان تاكنون است.

در ذيل به اختصار به ديدگاه قرآن، درباره عوامل ياد شده _ با معيار قرآني و الهي _ اشاره ميكنيم:

بُعد اعتقادي و اخلاقي

هر جامعه و تمدني داراي نوعي عقيده نسبت به جهان و هستي است. و در همة اقوام و ملل نوعي اخلاق وجود دارد.

از نظر قرآن كريم، معيارهاي تمدن در بُعدهاي ياد شده عبارتند از:

1. ايمان به خداي يگانه "إنّ ه_َذه أمّتكم أمّة وَحدة و أنا ربّكم فاعبدون" (انبيأ، 92); 2. تسليم محض در مقابل خداوند (احزاب، 36); 3. تقوي (اعراف، 65); 4. وفاي به عهد (مؤمنون، 8); 5. صبر و استقامت (بقره، 177); تعاون (مائده، 2) و... .

بُعد مديريتي و سياسي

پرواضح است سيستم مديريت و نظام سياسي يك جامعه، حساسيت و اهميت زيادي داشته و در پيشرفت يا انحطاط

آن نقش به سزايي دارد. اسلام با تبيين نظام سياسي دقيق و پويا به اين بُعد از عامل پيشرفت جامعه و تمدن نيز پرداخته است. قرآن كريم در چند جهت اين امر را بررسي كرده است:

1. تبيين صلاحيت شخصي رهبر (مائده، 55; نسأ، 141; بقره، 247; يوسف، 55)

2. وظايف مدير و رهبر در مقابل مردم (آلعمران، 159; اعراف، 150; انفال، 65)

3. وظايف مردم در قبال رهبر (نسأ، 59; انفال، 62; حجرات، 1; انفال، 27)

4. قانونگذاري (يوسف، 40; آلعمران، 83)

بُعد اقتصادي

يك جامعه متمدن، علاوه بر مسايل معنوي، در بُعد مادي از جمله اقتصاد نيز بايد كامل و پيشرفته باشد. از ديدگاه قرآن، شكوفايي و بهبود وضعيت مالي شرايط زير را ميطلبد:

1. پرداختن ماليات (توبه، 103); 2. عدم تراكم ثروت (حشر، 7); 3. مشروعيت در تحصيل مال (بقره، 188); 4. روابط سالم اقتصادي و...

بُعد علم و هنر

شايد در تاريخ هيچ دين و تمدني به اندازة دين اسلام تشويق و حمايت از علم و دانش و عالمان و دانشمندان نتوان يافت. از بسياري از آيات قرآن مجيد و احاديث پيشوايان معصوم: اين نكته به خوبي روشن ميشود. برخي از آيات عبارتند از:

"فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَ_آغفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي الدِّينِ وَ لِيُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوَّاْ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُون"(توبه، 122) و نيز (كهف، 66; بقره، 129)(ر.ك: همان / معيارها و عوامل تمدن از نظر قرآن، بنياد باقرالعلوم، دارالقرآن الكريم.)

لطفاً _ به طور صريح _ بفرماييد كه چگونه ميتوان يك ايدئولوژي (جهان بيني) و يا تفكرات سنتي، فرهنگي و يا مذهبي ملت يا نژاد و... را گسترش داد; و يا به ملتهاي مختلف ديگر فهمانيد و يا مسلط نمود؟

پرسش

لطفاً _ به طور صريح _ بفرماييد كه چگونه ميتوان يك ايدئولوژي (جهان بيني) و يا تفكرات سنتي، فرهنگي و يا مذهبي ملت يا نژاد و... را گسترش داد; و

يا به ملتهاي مختلف ديگر فهمانيد و يا مسلط نمود؟

پاسخ

انتقال فرهنگ و سنن _ از يك ملّت به ملّت ديگر _ ، گاهي به صورت هجمه و حملة يك فرهنگ به فرهنگ ديگر صورت ميگيرد، و بعضي اوقات، به صورت عرضة يك فرهنگ بر فرهنگ ديگر و گاهي هم با رفع موانع اختلاط و تسرّي، صورت ميگيرد. اين سه مقولة "تهاجم"، "عرضه" و "رفع موانع اختلاط"، مقولاتي كاملاً اختياري، براي انتقال فرهنگها هستندو قابليت دارند كه تحت برنامه قرار بگيرند. و گاه هم، انتقال به صورت خودجوش از ملّتي به ملّت ديگر، صورت ميگيرد كه عوامل مختلفي، در اين نوع انتقال نقش دارند.

الف. عوامل انتقال، از نوع اختيار آن، عبارتند از:

1. تهاجم فرهنگي: اين نوع انتقال، همواره ازيك فرهنگ منحطّ و مبتذل، به يك فرهنگ سالم و غني، صورت ميگيرد و اين به جهت طبيعت سست و غير قابل عرضة فرهنگهاي منحط است. اين امر بيشتر در ساية قدرت نظامي و يا حيله و فريب، اتفاق ميافتد و فرهنگ غني، جاي خود را، به فرهنگ پست و منحط ميدهد; مانند فرهنگ گوساله پرستي بني اسرائيل كه پس از فرهنگ خداپرستي، در ميان آن قوم رايج شد، كه از عوامل مهمّ آن، جهل و ناداني بسياري از بني اسرائيل و مهارت و زبردستي "سامري" _ كارگردان اصلي غوغاي گوساله پرستي _ بود.(تفسير نمونه، آية الله مكارم شيرازي و ديگران، ج 6، ص 370-371، نشر دارالكتب الاسلاميه.) "وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَيَ مِن بَعْدِهِي مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلاً جَسَدًا لَّهُو خُوَار;(اعراف،148) قوم موسي، بعد از ]رفتن[ او ]به ميعادگاه خداوند[ از زيور آلات خود، گوسالهاي ساختند." و

يا مانند تهاجم فرهنگ منحط غرب _ در زمان حاضر _ به فرهنگ اصيل و ارزشهاي ناب اسلامي.

2. عرضة فرهنگ: اين نوع از انتقال، معمولا به شيوة ارشاد و راهنمايي، از طرف فرهنگ اصيل و غني صورت ميگيرد، و به جهت اصالتي كه دارد، لزومي نميبيند كه از راه تهاجم و شبيخون عمل كند، زيرا قصد آن، خدمت به فرهنگ مقابل و ارتقا بخشيدن به آداب و سنن آن است و چنين عملكردي، بر بيداري ملّتها و پذيرش آگاهانه و آزادانة آنان، توقف دارد. اين نوع از دگرگوني و يا انتقال فرهنگ را ميتوان در شيوة انبياي عظام و فرهنگهاي اصيل الهي مشاهده كرد، كه شاهكار و نمونة جاويد آن، عرضه فرهنگ اسلام، توسط پيامبر گرامي اسلاماست و نمونة زندة آن نيز، دراين زمان، در حال وقوع است و آن، عرضة انقلاب و دست آوردهاي اصيل فرهنگ اسلامي، به ملّتهاي مختلف و استقبال آگاهانه بسياري از ملّتها، از آن است، و همين نمونه كوچك (= انقلاب اسلامي) كه در اين سوي تاريخ اتفاق افتاد، نشان ميدهد كه الگوي آن نيز (= ترويج اسلام در صدر اسلام)، نه تنها به طريق "عرضه" بود، بلكه با عرضهاي بسيار كاملتر و زير نظر شخصيتي كه از راه وحي رهبري ميشد، اتفاق افتاد: "فَإِنْ أَعْرَضُواْ فَمَآ أَرْسَلْنَ_َكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا إِنْ عَلَيْكَ إِلآ الْبَلَ_َغ;(شوري،48) و اگر روي گردان شوند ]غمگين مباش[، ما تو را حافظ ]و مأمور اجبارشان[ قرار ندادهايم. وظيفة تو، تنها ابلاغ رسالت است." آيات بسيار زيادي بر اين مطلب تأكيد دارد، كه فرهنگ سالم، بايستي آگاهانه مورد پذيرش قرار گيرد.

3. رفع موانع انتقال: اين نوع

از انتقال، طبيعتي دو سويه دارد، كه هم ميتواند از جانب فرهنگ منحط و غير اصيل انجام شود، و هم از طرف فرهنگ متأصل صورت بگيريد. حذف موانع فيزيكي و يا ارتباطي _ در اين راستا _ ميتواند مؤثر واقع شود. اسلام در عين حالي كه پايبند و معتقد به شعار "لاَ َّ إِكْرَاهَ فِي الدِّين;(بقره،256) در قبول دين اكراهي نيست."; "لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِين;(كافرون،6) آيين شما براي خودتان و آيين من براي خودم." ميباشد، در مقام پذيرش آگاهانة فرهنگ است، امّا از حذف موانع انتقال و آماده كردن زمينة تماس با فرهنگ اسلام، غافل نمانده است، و از اين راه، همواره ملّتهاي تحت حكومت و ستم را، متوجه رايحة دلپذير فرهنگ اسلام نموده است.

ب. انتقال به صورت قهري و بدون برنامه ريزي: از عوامل آن، ميتوان به موارد زير اشاره كرد:

1. سلطة سياسي: يكي از عواملي كه به طور قهري، يك جامعه را تحت تأثير جهان بيني خود قرار ميدهد، سلطه، قدرت و حاكميّت سياسي يك جهانبيني مخصوص است كه در اين گونه موارد، عقايد و ايدئولوژي ملّت تحت حاكميّت، تحت تأثير جهان بيني قدرت حاكم، قرار ميگيرد.

2. روابط بازرگاني و تجارت: اين نيز از عواملي است كه بدون برنامهريزي، جهان بينيها و عقايد مختلف را در عالم جابجا كرده و به صورت قهري، هر صاحب جهان بيني كه داراي رابطة گستردهتر و عميقتر در اين زمينه باشد، جهان بيني او به تبع روابط تجارياش، گسترده و عميق ميشود.

چگونه كودك خود را با قرآن مأنوس كنيم؟

پرسش

چگونه كودك خود را با قرآن مأنوس كنيم؟

پاسخ

براي علاقهمند كردن فرزندان به قرآن نكاتي را به طور اختصار بيان ميكنيم:

1. بيان اهميت اين كتاب آسماني; 2. بيان قصهها و تمثيلهاي قرآني با زبان كودكانه; 3. تشويق و ترغيب دائمي فرزندان; 4. الگو قراردادن معارف، احكام و اخلاقيات قرآني در حركات، سكنات، اعمال، گفتار و رفتار; 5. فراهم كردن وسايل لازم از قبيل قرآن و جزوات آموزشي، نوارهاي كاست براي تمرين، رحل، كتابهاي مخصوص و... 6. تشويق فرزندان براي رفتن به كانونهاي فرهنگي براي تعليم قرآن; 7. فراهم كردن جوّي سالم در محيط منزل به صورتي كه توجه به قرآن به صورت يك فرهنگ فراگير مانند "محرم و عاشورا" بشود; 8. رعايت حلال و حرام از جانب والدين; 9. مقابلة قرآن با فرزندان و... .

چگونه مي توان پايه هاي فرهنگي و استقلال يك كشور، در بُعد فرهنگي را تقويت كرد؟

پرسش

چگونه مي توان پايه هاي فرهنگي و استقلال يك كشور، در بُعد فرهنگي را تقويت كرد؟

پاسخ

روشن است كه بُعد فرهنگي يك كشور، هم چون ابعاد ديگر آن از اهميت به سزايي برخوردار است حتي مي توان گفت كه ابعاد فوق مبتني بر اين بُعد فرهنگي است زيرا گر جنبه هاي مختلف فرهنگ يك مردم قوي باشد، ابعاد ديگر هم از ضمانت لازم برخوردار خواهند بود، دربارة اين كه چگونه مي توان پايه هاي فرهنگي را تقويت كرد، چند نكته را خاطر نشان مي كنيم

1. روشن گري و آگاه نمودن مردم به ارزش هاي اسلامي و ملّي با توجه به اين كه بخشي از باورهاي مردم بر پاية گزاره هاي ديني تشكيل شده است و اين فرامين و نواهي الهي است كه به گرايش هاي نهفته در ضمير بشري شكل مي دهد و آن را تصحيح مي كند، جايگاه ويژة ارزش هاي اسلامي نزد مردم روشن مي شود. اين اهميت به نوبة خود مي طلبد كه اين حقايق و معارف با لحاظ مقتضيات زمان و مكان به صورت روشن و شفاف در اختيار مردم گذاشته شود تا مردم با آشنا شدن به فوايد و ثمرات آن با جان و دل به آن ها عمل كنند. خداوند، پيامبر6 خود را نيز به چنين وظيفة سنگيني گوشزد مي كند: "وَ مَآ أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَ_َب َ إِلآ لِتُبَيِّن َ لَهُم ُ الَّذِي اخْتَلَفُواْ فِيه (نحل 64) ما قرآن را بر تو نازل نكرديم مگر براي اين كه آن چه را در آن اختلاف دارند، براي آن ها روشن كني "

2. ارج نهادن به عاملين ارزش هاي اسلامي و الهي در جامعه شكي نيست در

اين كه تشويق و پاداش دادن به كساني كه ارزش هاي الهي را عمل مي كنند، نه تنها قدرداني از آن ها به حساب مي آيد، بلكه ترغيب ديگران نيز، براي عمل به اين نوع ارزش ها به شمار مي آيد.

روشن است كه دادن اين امتيازات برخاسته از منطق قرآني و اسلامي است زيرا قرآن خود مي فرمايد: "لآ يَسْتَوِي الْقَ_َعِدُون َ مِن َ الْمُؤْمِنِين َ غَيْرُ أُوْلِي الضَّرَرِ وَالْمُجَ_َهِدُون َ فِي سَبِيل ِ اللَّه ِ بِأَمْوَ َلِهِم ْ وَأَنفُسِهِم ْ فَضَّل َ اللَّه ُ الْمُجَ_َهِدِين َ بِأَمْوَ َلِهِم ْ وَأَنفُسِهِم ْ عَلَي الْقَ_َعِدِين َ دَرَجَة (نسأ،95) هرگز افراد با ايماني كه بدون بيماري و ناراحتي از جهاد باز نشستند، با مجاهداني كه در راه خدا، با مال و جان خود جهاد كردند، يكسان نيستند. خداوند، مجاهداني را كه با مال و جان خود جهاد نمودند، بر قاعدان ]= ترك كنندگان جهاد[ برتري مهمي بخشيده است "

3. مجازات نمودن متخلفان و تعدّي گران به ارزش هاي ملي و ديني معلوم است كه گاهي برخي افراد، ممكن است در اثر عواملي در جامعه در صدد حركت و اقدام بر ضدّ ارزش هاي ديني و ملي برآيند و به كارهاي خلاف دست بزنند، در چنين موقعيتي نوع اقدام با افراد متخلّف هم چون نوع خلاف آن ها، تفاوت پيدا مي كند، به همين علت اسلام مجازات هاي مختلفي مانند: قصاص ديات حدود و تعزير را وضع كرده است به راستي اگر به اين قوانين عمل شود، نه تنها متمرّدان درس عبرت مي گيرند، بلكه آدم هاي خوب نيز، با دل گرمي بيش تر و با پشتوانة محكم تري در انجام كارهاي پسنديده تلاش خواهند كرد.

قرآن مي فرمايد: "تِلْكَ حُدُودُ اللَّه ِ فَلاَ تَعْتَدُوهَا وَمَن

يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّه ِ فَأُوْلَغ كَ هُم ُ الظَّ_َ_لِمُون (بقره 229) اين ها حدود و مرزهاي الهي است از آن تجاوز نكنيد و هر كس از آن تجاوز كند، ستمگر است "

حاصل سخن اين كه اگر به مردم آگاهي كافي و كامل بدهيم و از راه رسانه هاي گروهي و تبليغي انديشه هاي مردم را درست هدايت و راهنمايي كنيم و در مقام عمل نيز، به عاملان بها بدهيم و متخلفان را مجازات كنيم به بهترين وجه مي توانيم پايه هاي فرهنگي و ملي خودمان را تقويت كنيم از اين رو، بيش تر بايد به متون كتاب هاي درسي و دانشگاهي و برنامه هاي تلويزيوني و آثار علمي و هنري و صنعت جهان گردي توجه كافي و عميق كنيم كه با اهميّت به اين ها مي توان بُعد فرهنگي را بيمه و تقويت كرد.

چرا مراكزي مثل مركز شما، مانع خواندن قرآن در قبرستان ها، توسط افراد بد صوت و با قرائت غلط و ظاهري غير شايسته نمي شويد؟ آيا اين اقدام آنان از ارزش قرآن نزد قشر جوان نمي كاهد؟

پرسش

چرا مراكزي مثل مركز شما، مانع خواندن قرآن در قبرستان ها، توسط افراد بد صوت و با قرائت غلط و ظاهري غير شايسته نمي شويد؟ آيا اين اقدام آنان از ارزش قرآن نزد قشر جوان نمي كاهد؟

پاسخ

آري زيبا خواني در آيات قرآن كريم از چنان اهميتي برخوردار است كه پيامبر اسلام و اهل بيت ، نيز مردم را به زيبا خواني قرآن تشويق مي نمودند. "زينوا القرآن باصواتكم قرآن را با صداي نيكوي خويش بياراييد."(ميزان الحكمه محمد ري شهري ج 8، ص 82، مركز نشر اسلامي )

قاري قرآن شايسته است در قرائت خودش روح و تصوير به معاني آيات بدهد، تا اين كه در قلب ها تأثير بگذارد و هر شنونده اي را در درياي معارف الهي غرق نمايد.

البته اين مطلب به اين معنا نيست كه افرادي كه از صداهاي خوب بي بهره هستند، از خواندن قرآن در حضور ديگران و جمع منع گردند و قواي قهريه اي موظف باشند كه جلوي آن ها را بگيرند، بلكه هر كسي با هر صوتي مي تواند قرآن را بخواند و خود و ديگران را از آن بهره مند نمايد.

لطفاً خاطره اي از رزمندگان اسلام دربارة قرآن _ از كتاب "فرهنگ جبهه مي توان استفاده كرد _ برايم بنويسيد; البته به جز خاطرة زير: من در دست دشمن اسير بودم عراقي ها به ما قرآن نمي دادند; بنابراين هر كس "آيه يا "حديثي حفظ بود، با انگشت روي خاك مي نوش

پرسش

لطفاً خاطره اي از رزمندگان اسلام دربارة قرآن _ از كتاب "فرهنگ جبهه مي توان استفاده كرد _ برايم بنويسيد; البته به جز خاطرة زير: من در دست دشمن اسير بودم عراقي ها به ما قرآن نمي دادند; بنابراين هر كس "آيه يا "حديثي حفظ بود، با انگشت روي خاك مي نوشت و ديگران مي خواندند. روزي به عراقي ها گفتيم مي خواهيم مسابقة واليبال بدهيم عراقي ها هم گفتند: به تيم برنده قرآن مي دهيم با شنيدن اين خبر، خوشحال شديم تيم اردوگاه ما در مسابقه برنده شد و عراقي ها به ما قرآن دادند، ولي با آمدن قرآن هم شاد و هم غمگين شديم زيرا

از آثار تركش هايي كه در آن بود، فهميديم كه قرآن متعلق به مسجد خرمشهر بوده است (خاطره از رزمندة اسلام محمد شهسواري

پاسخ

عراقي ها هر از چند گاهي از اسراي ايراني مي خواستند تا نيازهاي خود را بگويند، ولي بچه ها _ علي رغم احتياجات ضروري كه داشتند _ هيچ گاه در مقابل پرسش آنان درخواست لباس غذا، آب آشاميدني و دارو و غيره نمي كردند، بلكه فقط مي گفتند، براي ما قرآن بياوريد.

بعد از اصرار مكرّر بچه ها، سرانجام پس از گذشت هجده ماه از اسارت براي هر آسايشگاه صد نفري يك قرآن آوردند. به نظرم اين سومين دفعه اي بود كه من قرآن را _ در آن مدت _ زيارت مي كردم امّا اين بار با دو دفعة قبل بسيار متفاوت بود; يك قرآن براي صد نفر، آن هم براي افرادي كه اغلب بسيجي بوده و قرآن خوان و اهل دل و راز و نياز بودند; بنابراين هر فرد، مدت كمي مي توانست آن قرآن را پيش خود داشته باشد; اما همين فرصت كم هم براي ما ارزشي ديگر داشت ما با تشكيل يك گروه به حفظ قرآن پرداختيم تشكيل گروه براي اين بود كه ممكن بود عراقي ها هر لحظه قرآن را از ما بگيرند و يا خواندن آن را ممنوع كنند، از اين رو، افراد اين گروه موظف شدند قسمت هاي مختلفي را حفظ كنند تا در صورت بروز هرگونه اتفاقي بتوانيم به كمك هم ديگر، به حفظ آن بخش هايي كه از حفظ نيستيم بپردازيم از نكات جالب و چشم گير اين بود كه

تمام اوقات شبانه روز (24 ساعت ، به صورت ده دقيقه تقسيم شده بود و هر كس در وقت مشخصي از قرآن بهره مي برد و تقريباً قرآن هيچ زماني بدون استفاده نبود.(نشرية قرآني بشارت سال چهارم شمارة 24، مرداد و شهريور 1380، ص 38، از سعيد عطاريان )

چگونه مي توان دانشجويان را به ويژه دانشجويان دانشگاه پيام نور را كه كم تر در دانشگاه حضور دارند، با معارف قرآن آشنا كرد؟

پرسش

چگونه مي توان دانشجويان را به ويژه دانشجويان دانشگاه پيام نور را كه كم تر در دانشگاه حضور دارند، با معارف قرآن آشنا كرد؟

پاسخ

با تشكر از شما و به اميد موفقيت شما در اهداف قرآني كه داريد، نكاتي را در زمينة ياد شده متذكر مي شويم اميدواريم مفيد باشد.

1. تشكيل جلسات سخنراني به ويژه روزهاي پنج شنبه و جمعه كه دانشجويان در دانشگاه حضور دارند، بهره گيري از اساتيد برجسته و شناخته شده در اين جلسات مؤثّر خواهد بود.

2. استفاده از فرصت ها; براي نمونه در همة دانشگاه ها معمولاً نماز جماعت خوانده مي شود. در بين نماز امام جماعت مي تواند در حدّاقل زمان تفسير آيه اي يا نكتة قرآني مهمي را براي دانشجويان بازگو كند.

3. بهره گيري از نشريات دانشگاه دانشگاه ها و دانشكده ها حتي گروه هاي گوناگون دانشجويي نشريات خاص خود را دارند. و از آن راه اخبار و مطالب علمي را به خوانندگان منتقل مي كنند. شما نيز مي توانيد مطالب قرآني خود را در نشرية خود يا نشريات ديگر گروه ها چاپ كنيد.

4. استفاده از تابلوهاي نصب شده در دانشگاه براي انتقال مطالب و نصب بريده هاي مجلاّت قرآني در آن

5. اجراي مسابقات قرآني به اشكال گوناگون

6. ارتباط با نهاد نمايندگي ولي فقيه در دانشگاه ها; بخش فرهنگي اين نهاد راهنما و حامي خوب مي تواند در اجراي برنامه هاي شما باشد.

در پايان شايان ذكر است استمرار در هدفي كه داريد، بهره گيري از خود دانشجويان در اجراي برنامه ها، استفاده از اعضاي هيأت علمي آگاه و آراسته بودن ظاهر افرادي كه با شما كار مي كنند، نقش مهمي در ترغيب دانشجويان خواهد داشت

در

ضمن مركز فرهنگ و معارف قرآن آمادگي دارد، ضمن پاسخ گويي به پرسش هاي قرآني دانشجويان مطالب درخواستي شما را ارسال تا آن ها را در نشريات چاپ يا در تابلوها نصب كنيد.

شماره تلفن هاي واحد پاسخ به پرسش هاي قرآني اين مركز براي مشاوره و راهنمايي بيشتر عبارتند از:7740804 و 7741679_0251

چگونه مي توانم قرآن و دستورات آن را در روستاي خود به ديگران بياموزم و به آن عمل كنم

پرسش

چگونه مي توانم قرآن و دستورات آن را در روستاي خود به ديگران بياموزم و به آن عمل كنم

پاسخ

شما براي عمل به دستورات قرآن كريم و آموزش آن به ديگران ابتدا بايد از آن دستورات اطلاع داشته باشيد; و گرنه نه خود مي توانيد به آن عمل كنيد و نه به ديگران بياموزيد. دستورات قرآن بر دو دسته است الف _ يك دسته مطالبي است _ مردم معمولاً از آن اطلاع دارند _ كه براي دانستن آن ها لازم نيست از كسي سؤال كنيم مانند: رعايت حجاب خواندن نماز، گرفتن روزه دادن خمس و زكات رفتن به حج امر به معروف و نهي از منكر و مانند اين ها. شما در اين گونه دستورات بايستي به وظايف عمل كرده هر روزتان بهتر از ديروز باشد. ب _ دسته اي از معارف قرآن است كه بايد آن ها را از ديگران فرا گيريد و به كساني كه در اين زمينه مهارت دارند، مراجعه نماييد، مانند: علما و روحانيان و دانش مندان اسلامي

اما براي ترويج قرآن و دستورات آن بايد جلسات و كلاس هاي قرآن _ در سطح خودتان _ تشكيل دهيد و ابتدا از روخواني ساده شروع كرده سپس به تدريج بر كيفيّت آن بيفزاييد و در مراحل بعدي كلاس آشنايي با قواعد تجويدي بگذاريد; در اين صورت كم كم شما مي توانيد از ترجمه هاي روان قرآن در فهم آيات كمك بگيريد و براي آشنايي با تفسير آيات الهي از كتاب هاي تفسيري _ كه مانند شما مي توانند آن را بفهمند _ استفاده كنيد; مانند: تفسير نمونة آية الله مكارم

شيرازي و ديگران تفسير نور آقاي قرائتي و تفسير جوان و مانند اين ها. همچنين مي توانيد از كتب قصص قرآن استفاده نماييد; البته اين واحد _ واحد پاسخ به پرسش ها _ نيز، طرحي در دست دارد كه در آينده نزديك مي توانيد با آن آشنا شويد.

جهان بيني براي يك فرهنگ و يك كشور، چه آثاري در پي دارد؟

پرسش

جهان بيني براي يك فرهنگ و يك كشور، چه آثاري در پي دارد؟

پاسخ

نوع برداشت و طرز تفكري كه يك مكتب دربارة جهان و هستي عرضه مي كند، زيرساز و تكيه گاه آن مكتب به شمار مي رود. اين زيرساخت و تكيه گاه در اصطلاح "جهان بيني ناميده مي شود. به تعبير استاد شهيد مطهري ر.ك جهان بيني توحيدي شهيد مطهري ص 75.) هر مسلك و فلسفة زندگي خواه ناخواه بر يك نوع تفسير و تحليل از جهان و انسان مبتني است

معلوم است كه اين نوع اعتقاد و بينش مي تواند آثار زيادي داشته باشد كه براي نمونه به بعضي از آن ها اشاره مي كنيم

1. مقام زن و انتخاب پوشش از نظر قرآن كريم جسم بايد پوشش داشته و چشم نيز كنترل شود تا غرايز حيواني به ويژه غريزة جنسي مهار شود و استعدادهاي معنوي و گنجينه هاي عظيم عقلاني انسان شكوفا گردد.

قرآن در اين باره مي فرمايد: "قُل لِّلْمُؤْمِنِين َ يَغُضُّواْ مِن ْ أَبْصَ_َرِهِم ْ وَ يَحْفَظُواْ فُرُوجَهُم ْ ذَ َلِكَ أَزْكَي َ لَهُم ..;(نور،30) به مؤمنان بگو چشم هاي خود را ]از نگاه به نامحرمان فرو گيرند، و عفاف خود را حفظ كنند; اين براي آنان پاكيزه تر است .

2. منزلت انسان و حفظ حرمت و كرامت او: از ديدگاه اديان الهي انسان در ميان آفريده هاي جهان از جايگاه بي همتايي برخوردار است او وظيفه و رسالتي خاص بر عهده دارد; او مسئول تكميل و تربيت خود و اصلاح جامعة خويش است قرآن در يك جا مي فرمايد: "وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي َّ ءَادَم َ وَ....وَ فَضَّلْنَ_َهُم ْ عَلَي َ كَثِيرٍ مِّمَّن ْ خَلَقْنَا

تَفْضِيلاً ;(اسرأ،70) ما آدميزادگان را گرامي داشتيم و.... و آن ها را بر بسياري از موجوداتي كه خلق كرده ايم برتري بخشيديŢ ." و در جاي ديگر مي فرمايد: "يَ_ََّأَيُّهَا الَّذِين َ ءَامَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلَّه ِ وَلِلرَّسُول ِ إِذَا دَعَاكُم ْ لِمَا يُحْيِيكُم (انفال 24) اي كساني كه ايمان آورده ايد! دعوت خدا و پيامبر را اجابت كنيد هنگامي كه شما را به سوي چيزي مي خواند كه شما را حيات مي بخشد."

3. جايگاه جامعه و اجتماع بر اساس بينش توحيدي و قرآني فرد و جامعه به نوعي اصالت دارند، و هر يك مكمّل ديگري به شمار مي روند; اين گونه نيست كه جامعه به حال خود رها شود، بلكه از نظر نگرش توحيدي محقق كردن محيط پاك و حفظ بقاي آن از مهم ترين واجبات براي انسان به شمار مي آيد: "فَكَذَّبُوه ُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَم َ عَلَيْهِم ْ رَبُّهُم بِذَنبِهِم ْ فَسَوَّغ هَا ;(شمس 14) ولي آن ها ]قوم ثمود[ او را تكذيب كرده و ناقه را پي كردند; از اين رو، پروردگارشان آن ها را به خاطر گناه شان در هم كوبيد و با خاك يكسان و صاف كرد." علي در تبيين و توجيه اين مطلب مي فرمايد: "ي_َايها الناس ..; اي مردم فقط خشنودي و خشم است كه انسان ها را گرد مي آورد. شتر ثموديان را فقط يك مرد پي كرد; خداي متعال عذاب را بر عموم آنان فرود آورد، چرا كه عموم شان از ]كار[ او ]= پي كننده خشنود بودند."(نهج البلاغه صبحي صالح خطبة 201، ص 319، طبعه اولي َ بيروت 1387، .'û)

4. برتري ارزش هاي الهي و عاملان به آن در جامعه معلوم است كه اگر جامعه اي بينش توحيدي داشت به

يقين تقوا و ايمان و خلوص و ايثار را به نقطة مقابل آن ها برتري خواهد بخشيد و به سعي و تلاش كساني كه به اين اوصاف عمل كرده ديگران را نيز تشويق مي كنند، ارج خواهد نهاد: "إِن َّ أَكْرَمَكُم ْ عِندَ اللَّه ِ أَتْقَغ كُم ْ;(حجرات 13) گرامي ترين شما نزد خداوند، با تقواترين شماست " و نيز فرمود: "كُنتُم ْ خَيْرَ أُمَّة ٍ أُخْرِجَت ْ لِلنَّاس ِ تَأْمُرُون َ بِالْمَعْرُوف ِ وَتَنْهَوْن َ عَن ِ الْمُنكَر;(آل عمران 110) شما بهترين امتي بوديد كه به سود انسان ها آفريده شده ايد; ]چه اين كه [ امر به معروف و نهي از منكر مي كنيد."

لطفاً نكته هاي قرآني كه در مورد تبليغ دين مبين اسلام آمده است را بيان كنيد و مرا با فرستادن كتاب ها و مجلات در راه تبليغ و نشر فرهنگ قرآن ياري فرماييد.

پرسش

لطفاً نكته هاي قرآني كه در مورد تبليغ دين مبين اسلام آمده است را بيان كنيد و مرا با فرستادن كتاب ها و مجلات در راه تبليغ و نشر فرهنگ قرآن ياري فرماييد.

پاسخ

قرآن كريم براي تبليغ دين نكته هاي مهمي را بيان فرموده كه برخي از آن ها به قرار زير است

1. قاطعيت اخلاص و ترس از عظمت الهي و نترسيدن از ديگران قرآن كريم در اين باره مي فرمايد: "الَّذِين َ يُبَلِّغُون َ رِسَ_َ_لَ_َت ِ اللَّه ِ وَيَخْشَوْنَه ُو وَ لاَ يَخْشَوْن َ أَحَدًا إِلآ اللَّه (احزاب 39) ]پيامبران پيشين كساني بودند كه تبليغ رسالت هاي الهي مي كردند و ]تنها[ از او مي ترسيدند و از هيچ كس جز او واهمه نداشتند."

2. بدي را با نيكي جواب دادن كسي كه منادي توحيد است بايد ديگران را دعوت به خداوند نمايد، عمل صالح داشته در برابر حق تسليم باشد. قرآن كريم در اين باره مي فرمايد: "وَ مَن ْ أَحْسَن ُ قَوْلاً مِّمَّن دَعَآ إِلَي اللَّه ِ وَ عَمِل َ صَ_َ_لِحًا وَ قَال َ إِنَّنِي مِن َ الْمُسْلِمِين ...ادْفَع ْ بِالَّتِي هِي َ أَحْسَن ..;(فصلت 33و34) گفتار چه كسي بهتر است از آن كس كه دعوت به سوي خدا مي كند و عمل صالح انجام مي دهد و مي گويد: من از مسلمين هستم .. بدي را با نيكي دفع كن تا دشمنان سرسخت هم چون دوستان گرم و صميمي شوند."

3. برداشتن موانع از سر راه و مبارزه با وسوسه هاي شيطاني قرآن كريم در اين باره مي فرمايد: "وَ إِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِن َ الشَّيْطَ_َن ِ نَزْغ ٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّه ِ إِنَّه ُو هُوَ السَّمِيع ُ الْعَلِيم ُ ;(فصلت 36) و هر گاه وسوسه هايي از شيطان متوجه تو گردد، از خدا پناه طلب كه او شنونده

و آگاه است "

4. با نرم خويي و مهرباني مردم را به حق دعوت كردن قرآن كريم با صراحت به پيامبر اكرم مي فرمايد: "فَبِمَا رَحْمَة ٍ مِّن َ اللَّه ِ لِنت َ لَهُم ْ وَلَوْ كُنت َ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْب ِ لاَ نفَضُّواْ مِن ْ حَوْلِك;(آل عمران 159) به خاطر رحمت الهي است كه نسبت به آن ها نرم خو شده اي كه اگر خشن و سنگ دل بودي از اطراف تو پراكنده مي شدند."

5. دعوت عملي مهم ترين برنامه اساسي براي عالمان و مبلغان راه حق اين است كه پيش از سخن گفتن مردم را با عمل خود به خوبي ها دعوت كنند، چرا كه سخني كه از دل برخيزد بر دل نيز خواهد نشست امام صادق در اين باره مي فرمايد: "كونوا دعاة الناس باعمالكم و لا تكونوا دعاة بالسنتكم مردم را با عمل خود به نيكي ها دعوت كنيد، با زبان خود آن ها را دعوت نكنيد."( سفينة البحار، شيخ عباس قمي ، ج 6، ص 514، دارالاسوة )

قرآن كريم نيز در اين باره مي فرمايد: "أَتَأْمُرُون َ النَّاس َ بِالْبِرِّ وَ تَنسَوْن َ أَنفُسَكُم (بقره 44)آيا مردم را به نيكي دعوت مي كنيد، اما خودتان را فراموش مي نماييد."

پرسشگر محترم اين مركز فقط پاسخ گوي پرسش هاي قرآني شما است شما مي توانيد براي تهيه جزوه و كتاب با مؤسسه در راه حق مكاتبه نماييد.( ر.ك تفسير نمونه آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران ج 16، ص 308; ج 1، ص 215; ج 17، ص 330; ج 20، ص 278_285، درالكتب الاسلامية / پيام قرآن آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران ج 7، ص 18، دارالكتب الاسلامية )

براي داشتن يك جلسه خوب آموزش قرآن در قسمت هاي مختلف مانند: نحوه ادارة جلسه آموزش قواعد و... چه توصيه و راهكاري ارائه مي فرماييد؟

پرسش

براي

داشتن يك جلسه خوب آموزش قرآن در قسمت هاي مختلف مانند: نحوه ادارة جلسه آموزش قواعد و... چه توصيه و راهكاري ارائه مي فرماييد؟

پاسخ

هدف اصلي از آموزش و قرائت قرآن كريم فهم و عمل به آن است آموزش قرآن به افراد، نيز بايد در اين راستا انجام شود، و به گونه اي باشد كه شركت گنندگان تدريجاً به قرآن علاقمند، با آن مأنوس و به قرائت و فهم و عمل به قرآن روي آورند، بنابراين كلاس و جلسه اي كه تشكيل مي شود بايد طوري باشد كه افراد شركت كننده هم خسته نشوند، و هم تمام افراد (در سطوح مختلف ، از آن استفاده كنند، و بي بهره نمانند.

در اين جا به برخي نكات كه در بهتر برگزار كردن اين نوع كلاس ها و جلسات مي تواند مؤثر باشد اشاره مي كنيم

1. استاد آمادگي اطلاع كافي و تسلط بر موضوع درس داشته باشد، تا هم خوب درس را بيان كند، و هم قادر بر رفع شبهات باشد. در اين رابطه مطالعة كتاب هاي لغت قرآن تاريخ معارف تفسير، تجويد و علوم قرآن مناسب مي باشد.

2. جدا كردن كلاس هاي آموزشي روخواني حفظ، تجويد، و تفسير از يكديگر، و براي هر يك كلاس متناسب خود برگزار كردن البته در كلاس هاي روخواني حفظ و تجويد مي توان جهت تنوع چند دقيقه اي را به استفاده از پيام هاي قرآن اختصاص داد.

3. در نظر گرفتن زمان و مكان مناسب براي كلاس و جلسه قرآن از جهت نور، سرما، گرما، هواي مطلوب خسته نبودن افراد، طولاني نبودن زمان تدريس و...

4. استفاده از وسايل هنري

و كمك آموزشي (سمعي و بصري ، از قبيل فيلم نوار، تابلو، طرح نمودار، تخته و ابزار نوشتن مرغوب و...

5. استفاده از قصه معما، تمثيل و شعر متناسب با موضوع كلاس در لابلاي سخن در اين رابطه مطالعة كتاب هاي قصه هاي قرآن قصه هاي تفسير نمونه قصه هاي اصول كافي و...، و همچنين مطالعة كتاب هاي متون ادب فارسي جهت استفاده از اشعار و قطعه هاي ادبي متناسب با موضوع كلاس مؤثر مي باشد.

6. آموزش قواعد و همچنين مفاهيم قرآن به صورت كاربردي باشد (رنگ كاربردي داشته باشد تا تئوري .

7. تشويق و هديه دادن به افراد; البته بجا، باندازه و متناسب با عمل آنان

8. پرسش از افراد جلسه (استاد خودش جواب را نگويد، بلكه از افراد شركت كننده جواب را بخواهد).

9. علاقه و صميميت نسبت به شركت كنندگان و شوخ طبعي و بشاش بودن با آنان در حد تعادل

10. داشتن تواضع صبر، بردباري خوش خلقي دلسوزي ايمان به كار، علاقمندي به تدريس و دوري از غرور، خود برتربيني و ديگر صفات رذيله

11. آراستگي نظافت ظاهري استاد، و تكيه ندادن به ديوار، ميز، بازي نكردن با تسبيح قلم لباس و هر چيز ديگر در هنگام تدريس

12. نظم انضباط، خوش قولي و رعايت وقت از نظر شروع ختم ميزان تدريس و حضور به موقع

13. ارزشيابي از كار خود و تأثير درس و فهم افراد، و توجه به نظرات شركت كنندگان در بهتر شدن جلسه

14. مطالعة كتاب هايي

كه مهد قرآن كريم تهران تهيه كرده است و همچنين كتاب هاي روش تدريس و كلاس داري نيز مناسب مي باشد.( ر.ك روشها، جواد محدثي ص 177 _ 193، نشر معروف / روش تدريس و فن كلاس داري دكتر عبدالله جاسبي امور تربيتي تهران / كاربرد مهارت ها در تدريس فاطمه شاكري جهاد دانشگاهي / آداب تعليم و تعلم (شهيد ثاني ، ترجمة محمد باقر حجتي دفتر نشر فرهنگ اسلامي و... )

براي ارتقاي دانش قرآني خودتان و انتقال آن به دانش آموزان نيز مطالعة كتاب هاي تفسير قرآن مجيد، مانند: 1. تفسير نمونه 2. تفسير الميزان 3. تفسير نور، محسن قرائتي 4. تفسير احسن الحديث سيدعلي اكبر قرشي و كتاب هاي تاريخ و علوم قرآني مانند: 1. درسنامة علوم قرآني حسين جوان آراسته 2. تاريخ قرآن آية الله معرفت 3. تاريخ قرآن دكتر محمود راميار بسيار خوب است

قرآن مجيد بهترين شيوة تبليغ اسلامي را در چه مي داند; به عبارت ديگر براي تبليغ دين بايد از چه شيوه اي بهره جست

پرسش

قرآن مجيد بهترين شيوة تبليغ اسلامي را در چه مي داند; به عبارت ديگر براي تبليغ دين بايد از چه شيوه اي بهره جست

پاسخ

خداوند در قرآن مجيد به پيامبر گرامي اسلام مي فرمايد: "ادْع ُ إِلَي َ سَبِيل ِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَة ِ وَالْمَوْعِظَة ِ الْحَسَنَة ِ وَ جَ_َدِلْهُم بِالَّتِي هِي َ أَحْسَن (نحل 125) با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به ]شيوه اي كه نيكوتر است مجادله نماي " اين آيه شريف سه راه دعوت را به پيامبر6 معرفي مي كند. 1. حكمت 2. موعظه حسنه 3. جدال احسن

حكمت يعني علم و عقل دانش منطق و استدلال نخستين گام در دعوت به سوي حق استفاده از منطق صحيح و استدلال است فكر و انديشه مردم را به حركت درآوردن و مورد خطاب قرار دادن آغاز دعوت است (تفسير نمونه آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران ج 11، ص 455، دارالكتب الاسلامية )

دوّمين گام موعظه و بهره گيري از عاطفه انسان هاست اندرز، بيش تر جنبة عاطفي دارد. درحقيقت حكمت از بُعد عقلي وجود انسان استفاده مي كند و موعظه حسن از بُعدي عاطفي او.(همان ص 456.)

البته آيه شريف موعظه را به حَسن بودن مقيد نموده است يعني موعظه غيرحسن راه خوبي براي دعوت به اسلام نيست (تفسير الميزان علامه طباطبايي ، ج 12، ص 372، جامعه مدرسين )

اندرز نيكو اشاره به اين است كه موعظه در صورتي اثر مي كند كه از هر گونه خشونت برتري جويي تحقير، تحريك حس لجاجت و... خالي باشد.(تفسير نمونه ج 11،

ص 455.)

سومين گام جدال و مناظره است اين گام مخصوص كساني است كه ذهن آن ها در گذشته از مسايل نادرستي انباشته شده و بايد از راه مناظره آن ها را براي پذيرش حق آماده نمود، جدال هم بايد احسن باشد، يعني به دور از هر گونه توهين تحقير و خلاف گويي و... و تمام جنبه هاي انساني آن حفظ شود.(همان ص 456.)

اين كه چه راهي بهتر است بايد گفت اين مسئله به مخاطب ارتباط دارد كه در چه وضعيتي به سر مي برد; برخي از مفسّران گفته اند: اين سه راه كه در آيه مطرح شده بر حسب مراتب فهم مردم در قبول حق بيان شده است برخي از خواصند و استعداد عقلاني دارند و حقايق عقلي برايشان حل شدني است اين ها را با حكمت بايد دعوت نمود; برخي از مردم عوامند و با محسوس ها سر و كار دارند و فهم شان از درك حقايق عقلي كوتاه است اينان را با موعظه حسن بايد دعوت نمود; و برخي اهل لجاج و عنادند كه بايد با مناظره و جدال دعوت شوند.

اما آن چه صحيح است اين است كه اين راه ها، به افراد خاصّي اختصاص ندارند و چه بسا عوام از مجادله پند گيرند و خواص نيز، با موعظه بيدار شوند، و حتي در يك مورد نيز، ممكن است انسان از هر سه راه بهره گيرد.(تفسير الميزان علامه طباطبايي ، ج 12، ص 373، جامعه مدرسين )

در سيرة پيامبر6 نيز بهره گيري از اين راه را مشاهده مي كنيم آن چه قابل توجه مي باشد اين است

كه عقل احساس و... مخاطبند، امّا وسايل و شيوه هاي تبليغ به مقتضاي عصر و زمان تفاوت مي كند; شايد روزي شعر و موعظه بهترين وسيله اثرگذاري در احساس بوده امّا امروز فيلم و نمايش و... بهتر بتواند اثر كند ما مي توانيم در تبليغ دين مبين اسلام از وسايل عصري نيز بهره ببريم نكتة ديگري كه در بيان ائمه معصوم بدان سفارش شده نقش مهمّي در تبليغ ديني دارد، تبليغ باعمل است يعني مباحث ديني ويژگي خاص ّ خود را دارد و مبلّغ نمي تواند عامل به سخنان خود نباشد، امام صادق در اين باره فرموده اند: "كونوا دعاة الناس باعمالكم و لا تكونوا دعاة بالسنتكم مردم را با اعمال خود دعوت كنيد و صرفاً با زبان خويش فرا نخوانيد."(بحارالانوار، ج 5، ص 198، الوفأ بيروت )

مبلّغ دين خود بايد به گفته هاي خويش عمل كند و "عالم بي عمل ، در عرصه تبليغ ديني چون زنبور بي عسل است

الف _ ديدگاه قرآن به طور كلي دربارة معرفي و عمل به احكام دين چيست ب _ آيا به خاطر سقوط فرهنگي جامعه درست است كه برخي احكام تعطيل شود؟ ج _ در جامعه اي كه اساس نامة آن قرآن است و بيش ترين افراد آن جامعه را شيعيان تشكيل مي دهند، چرا به طور جدي جلوي ر

پرسش

الف _ ديدگاه قرآن به طور كلي دربارة معرفي و عمل به احكام دين چيست ب _ آيا به خاطر سقوط فرهنگي جامعه درست است كه برخي احكام تعطيل شود؟ ج _ در جامعه اي كه اساس نامة آن قرآن است و بيش ترين افراد آن جامعه را شيعيان تشكيل مي دهند، چرا به طور جدي جلوي رواج بي حجابي و فساد گرفته نمي شود؟ ح _ اگر رهبر مشكلي در جامعه ببيند آيا مي تواند آن را ناديده بگيرد، اگر نمي تواند، پس وضعيت جامعة اسلامي و قرآني با وجود رهبري فقيه و فرزانه چگونه توجيه مي شود؟

پاسخ

الف _ بخشي از آيات قرآن كريم به احكام عملي و فروع مانند: نماز، روزه وضو، تيمم غسل خمس زكات حج امر به معروف نهي از منكر و...مربوط مي باشد، كه به آن ها "آيات الاحكام مي گويند: پيش تر اين احكام در قرآن كريم كلي است كه با بيان جزئيات در روايات تكميل مي شود، ضمن اين كه فلسفة بعضي از آن ها، مانند حرمت شراب بيان شده است در حالي كه فلسفة بسيار از آن ها نيز، بيان نشده است

از نظر قرآن كريم عمل به احكام خداوند، سبب رشد، تكامل امنيت و سعادت دنيا و آخرت مي شود و دوري گزيدن از دستورها، زندگي را بر انسان تنگ مي كند: "وَ مَن ْ أَعْرَض َ عَن ذِكْرِي فَإِن َّ لَه ُو مَعِيشَة ً ضَنكًا وَ نَحْشُرُه ُو يَوْم َ الْقِيَ_َمَة ِ أَعْمَي َ ;(طه 124) و هر كسي از ياد من روي گردان شود، زندگي ]سخت و[ تنگي خواهد داشت و روز قيامت او را

نابينا محشور مي كنيم " روشن است آيات قرآن كه بخشي از آن را آيات احكام تشكيل مي دهد، ياد خدا است و به يقين عمل به آن ها، گشايش در دنيا و آخرت و سرپيچي از آن ها، زندگي سخت را در پي دارد.

ب _ تعطيل كردن احكام الهي بدون مصلحت جايز نيست چه بسا سقوط فرهنگي در برخي مواقع به علت ناديده گرفتن احكام الهي است براي مثال قرآن كريم مي فرمايد: "وَلْتَكُن مِّنكُم ْ أُمَّة ٌ يَدْعُون َ إِلَي الْخَيْرِ وَيَأْمُرُون َ بِالْمَعْرُوف ِ وَيَنْهَوْن َ عَن ِ الْمُنكَرِ وَأُوْلَغ كَ هُم ُ الْمُفْلِحُون َ ;(آل عمران 104) بايد از ميان شما جمعي دعوت به نيكي كنند و امر به معروف و نهي از منكر نمايند و آن ها رستگارانند." بديهي است اگرا ين اصل مهم (امر به معروف و نهي از منكر) نباشد و انسان ها بي تفاوت شوند، بسياري از حرمت ها از بين مي رود، فساد، شراب خواري ربا، بي بند و باري بي حجابي بي عفتي و... در جامعه رواج پيدا مي كند و در نتيجه در عمل برخي احكام ِ خدا تعطيل مي شود، آن گاه فرهنگ غلط رايج مي گردد.

ج _ اگر همة افراد حتي شيعيان به تمام احكام قرآن عمل كنند، به يقين بي حجابي و فساد از بين مي رود و اما اين كه در جامعه بي حجابي و برخي فسادها وجود دارد، به علت آن است كه همة احكام قرآن اجرا نمي شود و كم تر امر به معروف و نهي از منكر انجام مي گيرد; اين همان "مهجور" كردن قرآن است كه در روز قيامت پيامبر اكرم نسبت به آن شكايت مي كند: "وَقَال َ الرَّسُول ُ يَ_َرَب ِّ

إِن َّ قَوْمِي اتَّخَذُواْ هَ_َذَا الْقُرْءَان َ مَهْجُورًا ;(فرقان 30) و پيامبر عرض كرد: پروردگارا! قوم من قرآن را رها كردند."

د _ البته مسامحه و مصلحت انديشي ِ به موقع از جانب هر كس به ويژه رهبر جامعه كه بسياري از امور و ابعاد را بايد در نظر بگيرد، امري معقول است لكن واقعيّت اين است كه فساد جامعه و بي بند و باري مردم حل نمي شود، مگر آن كه خود مردم اصلاح شوند و اگر افراد، خود را اصلاح نكنند، بودن رهبر فرزانه و فقيه جامع الشرايط نيز نمي تواند كاري از پيش ببرد، زيرا همين بي بند و باري ها، فسادها و... در زمان امامان معصوم و پيامبران نيز بوده است در حالي كه قدرت و علم آن ها را نمي توان با غير معصوم مقايسه نمود; از اين رو، رهبر، در صورتي مي تواند وضعيت اخلاقي جامعه را تغيير دهد كه افراد در اصلاح خود هم آهنگ باشند; قرآن كريم در اين باره مي فرمايد: "إِن َّ اللَّه َ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْم ٍ حَتَّي َ يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِم ..;(رعد،11) خداوند سرنوشت هيچ قوم ]و ملتي را تغيير نمي دهد، مگر آن كه آن ها خود تغيير دهند..."(ر.ك تفسير نمونه آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران ج 10، ص 140_142، دارالكتب الاسلامية )

جهت ترويج نماز در مساجد و مدارس چه بايد كرد ؟

پرسش

جهت ترويج نماز در مساجد و مدارس چه بايد كرد ؟

پاسخ

1_ انتخاب امام جماعت فعال خلاق و علاقمند به ترويج مسائل ديني

2_ تقسيم كار بين خود دانش آموزان

3_ صحبتهاي كوتاه مختصر و مفيد در بين دو نماز حد اكثر 3 دقيقه

4_ برنامه ريزي آموزشي در طول هفته يك روز احكام يك روز داستان يك روز مسابقه كتبي يك روز پرسش و پاسخ و...؛

5_ استفاده از تابلوي اعلانات و نصب آثار قلمي دانش آموزان

6_ جذاب كردن و تزيين ظاهري نمازخانه

و...

نماز چگونه در بهبود اجتماع و فرهنگ و سياست يك كشور مؤثر است

پرسش

نماز چگونه در بهبود اجتماع و فرهنگ و سياست يك كشور مؤثر است

پاسخ

به طور خلاصه بايد بگوييم گرچه نماز چيزي نيست كه آثار فردي واجتماعي آن بر كسي پوشيده باشد ولي با دقت در متون آيات و روايات اسلامي آدمي را به ريزه كاريهاي بيشتري رهنمون مي گرداند.

روح اساس هدف ونتيجه نماز همان ياد خداست و ياد خدا، يكي از آثارفردي و اجتماعيش درهم شكستن خود بيني و كبر و غرور و برتري جويي است كه بواسطه غرق شدن در زندگي مادي و لذائذ رود گذر مردم و جامعه هدف آفرينش را فراموش مي كنند. كه اين منشأ بيشتر ناهنجاريهاي اجتماعي فرهنگي مثل قتل غارت رشوه گيري بي بندوباري و خلاصه ذلت و خواري در برابر انسانهاي فاسد داخلي و خارجي را به همراه دارد كه حتي حاضراست براي گذراندن چند روزة دنيا در برابر قدرتهاي بزرگ به هر پستي وخواري تن دهد و كاملاً از هويت و انسانيت خويش قالب تهي نمايد.

چه زيبا مولاي متقيان علي ع فرمود: «فرض الله الايمان تطهيراً من الشرك و والصلاة تنزيهاً عن الكبر؛ شناخت و ايمان به خدا را وسيله پاكسازي جامعه ازشرك و نماز را وسيله پاكسازي از كبر و غرور كه منشأ تمام پستي هاي يك ملت است واجب فرموده است . نماز، دعوت به پاكسازي زندگي فردي واجتماعي و رعايت حقوق ديگران مي كند؛ زيرا از شرايط صحت نماز مكان نماز گزار، لباس نماز گزار، فرشي كه بر آن نماز مي خواند، آبي كه با آن وضوگرفته يا غسل مي كند و خلاصه محلي كه در آن غسل و وضو انجام مي شودبايد از هرگونه غصب و تجاوز به حقوق جامعه

پاك باشد پس نماز در برگيرندة پاكسازي مادي جامعه نيز مي شود.

يكي ديگر از آثار نماز اين است كه موجب فراهم آوردن بخش مهمي از اقتصادافراد جامعه است مثلاً در روايات تصريح شده نماز كسي كه زكات اموال خود را به مستمندان و فقيران جامعه نمي دهد قبول نخواهد بود... آثار ديگرنماز روح نظم و انضباط در جامعه اسلامي است كه تقويت مي شود چرا كه دقيقاً بايد در اوقات معيني انجام گيرد كه تأخر و تقدم آن موجب بطلان نمازاست و رعايت آن پذيرش انضباط را در برنامه هاي زندگي رواج مي دهد. ديگراينكه نماز يك حالت همگرايي و وحدت و همبستگي با شكوه در برابرنيروهاي طبيعي كشورهاي جهان و هم در برابر نيروهاي دروني ذات خودانسان ايجاد مي كند و براي اينكه بتواند در برابر عوامل مخرّب و منحرف ويرانگر آشكار و پنهان مقاومت كند نياز به يار و مددكاري دارد كه همه ملت مسلمان خود را در زير چتر پروردگار قرار داده و با جمله (اياك نعبد و اياك نستعين اعتراف به عبوديت و بندگي كرده و براي ياري از خداي خود

درخواست كمك مي جويند. بخصوص نماز جماعت و جمعه كه موجب تقويت روح برادري و ايثار يك ملت مي گردد و بهترين پاك ترين و كم خرجترين اجتماعات دنياست و نوعي ديد و بازديد مجاني آگاهي ازمشكلات ونيازهاي يكديگر و زمينه ساز تعاون اجتماعي بين آحاد ملت مسلمان است آثار سياسي نماز به خصوص جماعت نشان دهندة قدرت مسلمين و الفت بين دلهاست تفرقه ها را مي زدايد. بيم در دل دشمنان ايجادمي كند و خار چشم بدخواهان است آثار اخلاقي و فرهنگي نماز اين است كه امتيازات موهوم خيالي صنفي نژادي زباني

مالي همه و همه كنار مي رود وصفا و صميميت و نوع دوستي در دلها زنده مي شود و ملت باديدار يكديگردر صف عبادت احساس دلگرمي مي كنند.

چگونه افراد را به نماز تشويق و ترغيب كنيم

پرسش

چگونه افراد را به نماز تشويق و ترغيب كنيم

پاسخ

تلاش شما براي آشنا ساختن جوانان با نماز،

كاري بس ارزشمند و مورد پسند است. دعوت

مردم به آشنايي با خداوند و عبادت او از

برجسته ترين و متعالي ترين امور است.

براي ترغيب و تشويق به نماز، در آغاز بايستي

زير بناهاي فكري فرد را مورد بررسي قرار داده و در

اصلاح آن كوشيد.

ديدگاه فرد در مورد خداوند، جهان هستي،

انسان، معاد و... اموري است كه داراي نتيجه

مستقيم بر عملكرد فرد است. پس بايد به تقويت و

اصلاح اين مباني كوشيد.

نماز، عملي است كه در مجموعه عقيده

توحيدي، داراي معنا و فلسفه است. پس در آغاز

بايستي اين مجموعه شناخته شود تا نماز جايگاه

خود را در ذهن و انديشه فرد باز نمايد.

در بينش توحيدي اسلام و ديگر اديان الهي،

انسان موجودي است كه به سوي كمال و لقاي

پروردگار در حركت است. ((انا الله و انا اليه راجعون ;

از خدائيم و به سوي او باز مي گرديم)).

حال در اين مسير، ابزارهايي به مدد انسان

مي آيد، تا او را از فراموش كردن مسير و هدف باز

دارد كه از مهم ترين آنها ((نماز)) است. ((اقم الصلوه

لذكري ; نماز را براي ياد من بپا دار)).

آدمي بدون نماز راه را گم خواهد كرد. نمازهاي

پنج گانه همانند چراغ هاي برق هستند كه مسيري

طولاني و پر خطر را روشن كرده اند تا كسي راه را گم

نكند و به بيراهه و سقوط كشانده نشود.

آنچه كه موجب مي گردد برخي از نماز،

رويگردان باشند و يا نسبت به آن تساهل كنند،

ندانستن فلسفه نماز و يا دركي غلط از آن است.

برخي چنين مي پندارند كه نماز انسان، نيازي را از

خداوند برطرف مي كند كه البته خيالي واهي است.

خداوند نيازي به هيچ مخلوقي ندارد. از اين رو آنچه

كه

به عنوان عبادات بر آن تاكيد شده، جملگي در

جهت كمال انسان است. نماز داراي آثار و فلسفه هاي

متعدد ديگري نيز هست كه به آن اشاره مي كنيم:

1ؤ نماز، تقدير و سپاس گذاري از خداوند است.

2ؤ موجب آرامش انسان است.

3ؤ موجب ياد خداست.

4ؤ نماز زمينه پرهيز از گناه را در انسان فراهم مي كند.

5ؤ تاكيدي بر نظافت و سلامتي است.

6ؤ موجب انضباط و وقت شناسي است.

7ؤ داراي آثار وحدت بخش اجتماعي است.

براي مطالعه بيشتر ر . ك :

پرتوي از اسرار نمازمحسن قرائتي

اسرار الصلوه ملكي تبريزي

چگونه ميتوان اعتقادات مذهبي افراد بزرگسال را تقويت كرد

پرسش

چگونه ميتوان اعتقادات مذهبي افراد بزرگسال را تقويت كرد

پاسخ

معتقد ساختن افراد سست ايمان، تلاشي

پر دامنه همراه با آگاهي، استقامت و تعهد مي طلبد.

از ديگر سو اين افراد از جهت ميزان آگاهي، روند

تاثيرپذيري، ميزان حقيقت طلبي يا حقيقت گريزي،

مراتب بسيار متفاوتي دارند. بنابر اين هرگز نمي توان

انتظار داشت كه با ارائه نسخه واحدي، بتوان همه

افراد را به سهولت به سوي دين دعوت كرد; بلكه

اين مساله از سويي مرتبط با توان مندي ها و قدرت

جذب شخص هدايتگر از جهت بهره مندي هاي

عملي، كشش هاي اخلاقي و كيفيت اثرگذاري است

و از ديگر سو مرتبط با ويژگي هاي روحي، اخلاقي،

روانشناسي و ذهني مخاطب مي باشد. بنابر اين

آنچه به صورت كلي مي توان بر شمرد اين است كه:

1- كسي كه در صدد هدايت ديگران است، بايد از نظر

اخلاقي به گونه اي باشد كه بتواند مخاطب را به خود

جذب نمايد.

2- هدايتگر بايد درك درستي از مخاطب، ميزان انحراف

وي، ارزش هايي كه بدان وابسته است يا به سمت آنها

گرايش دارد، راه نفوذ و تاثير دروني و ...

داشته باشد.

3- ارشاد كننده بايد آگاهي كافي نسبت به دين حق داشته

باشد و بتواند به خوبي

از عهده پاسخ گويي به سوالات و شبهات مخاطب برآيد.

علاوه بر امور فوق، شخص بايد به گونه هاي مختلف از

عوامل تاثير گذار بر مخاطب استفاده كند و با برنامه ريزي

حساب شده و تدريجي او را به سمت دين و حقايق الهي

دعوت نمايد.

آيا ستاد اقامه نماز براي جذب جوانان به مساجد برنامه ريزي كرده است

پرسش

آيا ستاد اقامه نماز براي جذب جوانان به مساجد برنامه ريزي كرده است

پاسخ

بلي، ستاد اقامه نماز تاكنون برنامه هاي

متنوع و مختلفي جهت جذب جوانان و نوجوانان

داشته وخواهد داشت از جمله:

1 - برگزاري مسابقات نويسندگي كه سالانه جمع

كثيري در آن شركت مي كنندو اخيرا نيز نسخه

شركت كنندگان و برندان سومين مسابقه آن اعلام

گرديد.

2 - گردهمايي جوانان تحت عنوان ((انديشه هاي

سبز)).

3 - شركت در فراخوان مقالات اجلاسيه هاي

سراسري نماز.

4 - عضويت در ستادهاي اقامه نماز مدارس جهت

برپايي هر چه با شكوهتر نماز جماعت.

5 - حضور فعال در مسابقات عكاسي، نقاشي،

روزنامه ديواري و... .

نماز چه آثار فرهنگي در جامعه دارد؟

پرسش

نماز چه آثار فرهنگي در جامعه دارد؟

پاسخ

در ابتدا بايد به معناي اصطلاحي فرهنگ اشاره اي كرد تا بهتر بتوان مسأله «فرهنگ سازي نماز» را ترسيم نمود.

در يك تعريف متداول از فرهنگ آمده است: «مجموعه آموختني ها، كتاب ها و فراگرفتني هاي غير غريزي كه در فرآيند آموزشي از نسلي به نسل ديگر منتقل مي شود؛ يا مجموعه اي از علايق معنوي، ذوقي، ذهني، رفتاري، اخلاقي و آداب و رسوم و رفتارها و كردارهاي انسان هايي است كه در يك مجموعه باهم زندگي مي كنند»

در تعريف ديگري آمده است: «فرهنگ عبارت است از مجموعه دستاوردهاي مادي و معنوي در يك جامعه كه بر اثر كنش ها و واكنش هاي مستمر زندگي جمعي حاصل مي شود و توان ماندكاري پيدا مي كند»

با توجه به اين تعاريف، از مجموع ايستارها، ارزشها، پيام ها و هنجارهايي كه نماز در جامعه به وجود مي آورد، مي توان به «فرهنگ سازي نماز» پي برد.

بر اين اساس پيام فرهنگي نماز عبارت است از تاثير نماز در زندگي فردي و جمعي و پيشبرد اهداف معنوي، ذوقي، اخلاقي و... و شكل گيري رفتار معنوي و ديني در جامعه.

به يقين ايستار ها و ارزش هاي ناشي از نماز زياد است كه در ذيل به بعضي از آنها اشاره اي مي شود.

1- طهارت و پاكي فرد و جامعه و توجه به نيكي ها و فضايل؛

2- حركت انسان ها به سوي كارهاي خير و پالايش و تزكيه نفوس جهت حركت و سير به سوي خير مطلق؛

3- زدودن كناهان و رذايل اخلاقي از سطح جامعه .

4- ترويج فرهنگ تواضع، فروتني و دوستي ديگران در راستاي تعظيم و بزرگداشت معبود؛

5- ترويج فرهنگ وقت شناسي، نظم و انضباط فردي و اجتماعي ؛

6- با لا رفتن سطح آگاهي و انديشه مسلمين و

تقويت اتحاد و همدلي در جامعه (با حضور در نماز جمعه و جماعات)؛

7- به وجود آمدن روحيه تعاون، همكاري، مردم داري و حسن خلق در ميان نمازگزاران.

براي ترويج فرهنگ نماز چه راههايي وجود دارد

پرسش

براي ترويج فرهنگ نماز چه راههايي وجود دارد

پاسخ

براي ايجاد فرهنگ نماز و ترويج آن مطالب

ذيل را سفارش مي نماييم:

1 ؤ تشويق افراد و جوانان اهل نماز متناسب با

سن و روحيه آنها واهميت دادن به آنها به طوري كه

خود آنها و ديگران بفهمند براي نماز محترم هستند.

2 ؤ تبليغ و مطرح كردن فوائد و ثمرات فردي و

اجتماعي و آخرتي نماز به جوانان.

3 ؤ آشنا كردن آنها با اهميت فوق العاده نماز در

بين عبادات وتوجه خاص قرآن، ائمه و بزرگان دين

به نماز.

4 ؤ جذب نوجوانان به نمازهاي جماعت و

مساجد به وسيله تشويق و زبان خوب و ارتباط

تنگاتنگ و دوستانه شما با آنها.

5 ؤ تهيه كتاب هاي مناسب درباره نماز و در اختيار

دانش آموزان گذاشتن آنها.

براي آگاهي بيشتر ر.ك: هدايت نوجوانان به سوي نماز( دكتر

علي قائمي )

چه راهكارهايي براي تعميق گرايش جوانان و نوجوان به مسائل مذهبي وجوددارد

پرسش

چه راهكارهايي براي تعميق گرايش جوانان و نوجوان به مسائل مذهبي وجوددارد

پاسخ

چگونه مي توان افراد تارك نماز را به نماز تشويق و ترغيب كرد

پرسش

چگونه مي توان افراد تارك نماز را به نماز تشويق و ترغيب كرد

پاسخ

راههاي جذب و رغبت جوانان و نوجوانان به نماز چيست

پرسش

راههاي جذب و رغبت جوانان و نوجوانان به نماز چيست

پاسخ

راه كارهاي عملي تعميق گرايش جوانان و نوجوانان به مسائل مذهبي

عبارت است از:

1. ارائه الگوهاي عملي; يعني، روش الگويي وعرضه و نمونه، از مهم ترين

روش هاي تربيتي در اسلام است. آنان از راه مشاهده مستقيم عمل والدين

،مربيان، فرهيختگان جامعه و...، حالات و رفتار اينها را مي بينند و از آنان الگو

مي پذيرند. پس دين آموزي بايد مستلزم عمل و رعايت عمل باشد. اگر تمامي

مبلغان ديني، اساتيد و فرهيختگان به گفته هاي خود عمل مي كردند، گفتارشان

مانند باران بر دشت سرسبز دل ها فرو مي رفت; اما گفتار عالمان بي عمل، مانند

باران رحمت الهي است كه بر تپه ها مي بارد و از آن جا جاري مي شود و راهي به

درون تپه ها نمي يابد.

2. مسا له دوم آموزش صحيح عقائد و احكام ديني است. نخستين مسا له، دامنه ئ

معرفتي است كه در دين بايد به نوجوانان و جوانان القا كنيم. معرفت خداي

يگانه، مسا له خلقت، علم الهي، قدرت و اراده ئ او، عدالت خداوندي، هدايت و

رهبري او، حسابرسي و معاد، احاطه و نظارت پروردگار بر بندگان، نعمت هاي

بيشمار او، مفاهيم مذهبي مثل عبادت، قرب و تقوا، احسان و نيكي و... از جمله

راه هاي پرورش و نوسازي فطرت پاك جوانان است.

در اينجا بايد به دو مسا له توجه داشت:

الف) رعايت شرط سني ; زيرا هر سني مقتضايي دارد و بايد متناسب با فهم و

درك و توانايي او با وي ارتباط آموزشي برقرار كرد.

ب) شرط جنس است كه پسران و دختران در اين زمينه متفاوت اند.

3 ؤ آرايش ظاهر (اعمال، رفتارها، مكان ها و...); غرض اين است كه برنامه ها و

مراسم را گيرا و جذاب كنيم; مثلاش محل برگزاري مراسم را زيبا و معطر نماييم.

4 ؤ

تشكيل گروه و دسته هاي فرهنگي، هنري و ديني (مانند گروه شعر و نويسندگي،

گروه سرود و تواشيح، گروه نقاشي و خط و...).

5 ؤ تمرين زندگي اسلامي; اردوها و مسافرت هاي گروهي، يكي از بهترين

شيوه هاي جذب جوانان است.

6 ؤ دوري از تحكم و اجبار; يعني، جوانان ما، دين گريز يا دين ستيز نيستند; بلكه

از تحكم و فرمان هاي اجباري فرار مي كنند. ما بايد ياد بگيريم كه آنان را دوست

داشته باشيم و با عطوفت و مهرباني با آنها برخورد كنيم. و به جاي تندخويي و

الزام، از شيوه هاي ديگر تبليغ و امر به معروف استفاده كنيم.

7 ؤ سهل گيري در دين; از مطلب قبلي به اين مي رسيم كه خداوند دين را براي

آساني مردم مي خواهد; نه در تنگنا و فشار قرار دادن آنها (يريد الله بكم اليسر و

لايريد بكم العسر). پس ما بايد دين واحكام و آداب آن را به شكلي آسان، زيبا،

قابل پسند و فهم پذير ارائه بدهيم.

8 ؤ حركت هاي جمعي; اصولاش حضور جمع چشمگير است. اگر فعاليت هاي ديني

و مذهبي را گسترش بدهيم و افراد بيشتري را جذب كنيم (مثلاش صد نفر براي

قرائت قرآن)، همين مسا له باعث جذب عده زيادي از افراد بي تفاوت يا كم رو

مي شود.

9 ؤ طولاني نكردن مراسم و برنامه هاي ديني و مذهبي;

نگذاريم جوانان، نوجوانان و حتي كودكان، در مراسم هاي ديني و ساير

فعاليت هاي مذهبي احساس خستگي كرده و زده شوند. بنابر اين بايد سعي كنيم

مدت دعاها و برنامه را كاهش دهيم.

در اين راستا عمل به موارد زير ضروري مي نمايد:

الف) استفاده از لذات كامي يا دهاني; گاهي مراسم را با يك شربت يا شيريني

مي توانيم جذاب كنيم;

ب) زمينه سازي براي اغنا; مراسم اسلامي به صورتي باشد كه لذات گوناگوني

را

اغنا كند (لذت هاي عاطفي، زيبايي، آرامش روان، محبت و پيوند با خدا و...);

ج) ذكر داستان ها و قصه هاي واقعي;

د) دادن جوايز مختلف (به بهانه هاي نظم و انضباط، رتبه ئ درسي، خط زيبا و...);

ه') استفاده از هنر: نمايش، سرود، صوت خوب، كاريكاتور و طنز، نقاشي و خط

و...;

و) استفاده از ادبيات: متون ادبي، متن هاي حماسي و عاطفي، شعري سازنده،

بحث هاي علمي، تحقيق و پژوهش و...;

ز) استفاده از عواطف; روان شناسان مي گويند: عاطفه، خمير مايه ئ گرايش

مذهبي است. هر قدر پيوند و انس با مردم در امر دين بيشتر باشد، دين بيشتر در

آنان نفوذ مي كند;

ح) استفاده از جاذبه ئ احسان و نيكي و خوش رفتاري.

بهترين راه براي جذب بيشتر دانشجويان براي امور مذهبي وهمچنين نمازجماعت چيست و بهترين راه براي وحدت بين اهل تشيع و تسنن چيست ؟

پرسش

بهترين راه براي جذب بيشتر دانشجويان براي امور مذهبي وهمچنين نمازجماعت چيست و بهترين راه براي وحدت بين اهل تشيع و تسنن چيست ؟

پاسخ

براي جلب هر چه بيشتر دانشجويان در فعاليت هاي ديني لازم است برنامه هاي متنوع و جذاب - كه داراي بارعلمي و متناسب با وقت دانشجويان باشد - برگزار گردد و براي آن كه اجتماعات ديني به ويژه نماز جماعت بين اهلتشيع و تسنن به نيكوترين شكل انجام گيرد لازمه اش حفظ وحدت و پرهيزاز دامن زدن به اختلافات است. براي حفظو استحكام وحدت بايد از طرح مسائل اختلافي پرهيز نمود و همگام با يكديگر در مسائل مشترك به تحقيق و مطالعهو مساعي پرداخت از امور حساسيت برانگيز دوري جسته و افكار و انديشه ها را متوجه دشمنان مشترك نمود.{J

با محيط و جوي كه درآن دختران دانشجو بالباس هاي كذايي وبدحجابي جوانان را به سوي خود مي كشند چه بايد كرد؟

پرسش

با محيط و جوي كه درآن دختران دانشجو بالباس هاي كذايي وبدحجابي جوانان را به سوي خود مي كشند چه بايد كرد؟

پاسخ

در اين رابطه بايد با تمام مظاهر خلاف شرع مقابله اي صحيح و منطقي نمود. لازم است دانشجويان متعهد وتشكيلات دانشجويي با همكاري نهاد نمايندگي براي از بين بردن چنين جوي تلاشي پيگير نمايند.{J

علت مختلط شدن دانشگاهيان چيست وچرا از هم ديگر جدا نمي كنند كه اين اختلاط براي روح جوانان خيلي مضر است علتش را جواب دهيد؟

پرسش

علت مختلط شدن دانشگاهيان چيست وچرا از هم ديگر جدا نمي كنند كه اين اختلاط براي روح جوانان خيلي مضر است علتش را جواب دهيد؟

پاسخ

اختلاط پسر و دختر در دانشگاه ها مضر است و حتي الامكان براي رفع آن بايد كوشش شود. البته اين كار دربعضي ازموارد با مشكلات همراه است ولي متأسفانه در حد مقدور نيز اقدام شايسته به عمل نيامده در مواردي نيز بطورآزمايشي دانشگاه هايي غير مختلط ايجاد شده (مانند دانشگاه الزهرا و علوم پزشكي فاطميه). اميد است مسووليننظام آموزشي كشور در اين رابطه اهتمام بيشتري نمايند. در عين حال اقدامات دانشجويان متعهد و درخواست جديآنان از مسوولين تهيه طومار نوشتن مقالات در روزنامه ها و ... موثر خواهد بود.{J

چرا اعتقاد مردم و جوانان امروزي نسبت به دين و احكام بسيار پايين آمده است ؟

پرسش

چرا اعتقاد مردم و جوانان امروزي نسبت به دين و احكام بسيار پايين آمده است ؟

پاسخ

التزام به مسائل ديني به عوامل مختلفي بستگي دارد كه يكي از آنها آگاهي ها و شناخت هاي ديني است. البته نه آگاهي سطحي مانند فقط دانستن فلان حكم شرعي بلكه آگاهي عميق از حقيقت دين و اهميت و فلسفه احكام الهي و چگونگي تأثير اعمال و كنش هاي ديني در پرورش شخصيت و سرنوشت آدمي. از طرف ديگر عوامل متعدد دنيوي -بويژه در وضع كنوني جهان كه روح ماده گرايي شديدا حاكم است - انسان ها را به نوعي غفلت و فراموشي در برابر خداو ارزش هاي الهي مي كشاند وبراي مقابله با آن شديدا بايد در برابر تهاجم فرهنگي با ابزارهاي دقيق علمي و منطقي وايماني ايستاد و با سامان دادن به وضع اجتماعي و فرهنگي جامعه زمينه را براي رشد و اعتلاي معنوي بيش از پيشفراهم نمود.{J

بهترين راه براي اينكه خواهر و برادرهايم را علاقه مند به نماز و قرآن كنم چيست ؟

پرسش

بهترين راه براي اينكه خواهر و برادرهايم را علاقه مند به نماز و قرآن كنم چيست ؟

پاسخ

براي علاقه مند ساختن آنان به قرآن و نماز بايد چند چيز را در نظر بگيريد:

1) شرايط سني ميزان استعداد نوع علاقه ها و گرايش ها و به تعبير ديگر روان شناسي آنان را دقيقا در نظرگيريد.

2) حتي الامكان در برنامه هاي خود «انگيزانندگي» داشته باشيد. به عبارت ديگر به جاي آنكه آنان را امر كنيد درآنان شور و علاقه ايجاد كنيد. براي اينكار وسايل كمك آموزشي مانند كتاب نوار تشويق ايجاد رقابت و ... موءثراست.

3) حتي الامكان از ارائه برنامه سنگين به آنان خودداري نموده و از اصل تدريج استفاده كنيد.

4) از كسان ديگري مانند معلم و ... در جهت هدايت و تشويق بيشتر آنان استفاده كنيد.{J

پيشنهاد شما براي هرچه غني تر شدن فرهنگ اسلامي در دانشگاه ها چيست ؟

پرسش

پيشنهاد شما براي هرچه غني تر شدن فرهنگ اسلامي در دانشگاه ها چيست ؟

پاسخ

در مورد غناي فرهنگي دانشگاه ها غناي فرهنگي رابطه مستقيمي با مجموعه دانشگاهيان و دانشجويان دارد كهمهمترين عنصر آن انديشه و تفكر واهل مطالعه و تدبر بودن است. شناخت افكار و عقايد گوناگون جريانات سياسي وفرهنگي تاريخ معاصر ايران شناخت صحيح از سياست ها و برنامه هاي شرق و غرب و ... زمينه هاي لازم براي رشدفرهنگي سياسي و اجتماعي دانشجويان را فراهم مي آورد.{J

چرا با اينكه ايران يك كشور توريستي است اما هيچ گونه اقدامي براي جلب توريست صورت نمي گيرد و صرفا جلسات بي مورد و بي فايده تشكيل مي دهند؟

پرسش

چرا با اينكه ايران يك كشور توريستي است اما هيچ گونه اقدامي براي جلب توريست صورت نمي گيرد و صرفا جلسات بي مورد و بي فايده تشكيل مي دهند؟

پاسخ

جذب توريست در چند ساله اخير بسيار بيشتر شده است در عين حال اين كار بايد به گونه اي حساب شده انجامگيرد به طوري كه با حفظ ارزش هاي انقلاب تضاد و اصطكاك ايجاد نكند.{J

حضور در مراسم مذهبي و مساجد چقدر در جلوگيري از تهاجم فرهنگي موثر است ؟

پرسش

حضور در مراسم مذهبي و مساجد چقدر در جلوگيري از تهاجم فرهنگي موثر است ؟

پاسخ

حضور در مراسم ديني و مساجد يكي از قوي ترين عوامل مبارزه با تهاجم فرهنگي است. هر قدر حضور مردم دراين گونه مراسم جدي تر باشد و از طرف ديگر كيفيت برنامه ها و مراسم ديني بهبود يابد و غناي علمي و فرهنگيبيشتري يابد تأثير چشمگيري در جهت جلوگيري از ابتلا به ابتذال فرهنگي دارد.{J

چرا مسئولين نمي توانند الگويي مناسب جايگزين الگوهاي نامناسب كنند؟

پرسش

چرا مسئولين نمي توانند الگويي مناسب جايگزين الگوهاي نامناسب كنند؟

پاسخ

در جامعه ما الگوهاي متفاوتي از زمان هاي پيشين تا هم اكنون حاكم بوده و هست و هر كس متناسب با فرهنگ خاصي كه بدان تعلق دارد الگو گزيني مي كند. مثلا اگر در ميان خوانندگان كساني داريوش را الگو قرار مي دهند به نوعيبه فرهنگ او تمايل دارند و در مقابل هم بسياري مثلا آقاي آهنگران را الگوي خود مي سازند و به گونه هاي خاصيشيوه هاي رفتاري خود را با او منطبق مي سازند يا ممكن است كسي به جاي خوانندگان از ميان اولياي دينسياستمداران متفكران و ... الگوبرداري كند. كما اينكه الگوي صدها هزار جوان رزمنده بسيجي ما در صحنه هاي نبردحضرت امام حسين(ع) بود.{J

با توجه به ادعاي اسلامي بودن چرا نمي توانيد مشكل ازدواج جوانان را حل كنيد؟ حال كه نمي توانيد چرا نمي گذاريد به شيوه غرب مسائل جنسي حل شود؟

پرسش

با توجه به ادعاي اسلامي بودن چرا نمي توانيد مشكل ازدواج جوانان را حل كنيد؟ حال كه نمي توانيد چرا نمي گذاريد به شيوه غرب مسائل جنسي حل شود؟

پاسخ

فلسفه آفرينش زن و مرد و اهميت ازدواج و مسأله تأخير ازدواج در جامعه كنوني و رابطه آن با نظام حاكم هر يكبايد به دقت بررسي گردد تا بتوان به قضاوتي درست و فارغ از پيشداوري هاي خام دست يافت.

الف) فلسفه آفرينش زن و مرد صرفا اين نيست كه با يكديگر درآميزند و زندگي كنند. بلكه اين خود يكي ازراهكارهاي مقدماتي نظام خلقت درراستاي هدف و فلسفه اي برتر و بالاتر است.

ب) ازدواج و تشكيل خانواده در اسلام از اهميت بسيار بالايي برخوردار است. زيرا از طريق آن نه تنها نيازهايغريزي انسان به گونه اي نظام وار و سامان مند تأمين مي شود. بلكه زمينه هاي بسيار مناسبي براي پرورش فضايل وكمالات و تربيت انسان هاي پاك و شايسته در محيطي آكنده از عشق و صفا و صميميت فراهم مي گردد.

ج) تأخير در ازدواج از واقعيت هاي تلخي است كه در قرن اخير درسطح جهاني از جمله كشور ما شيوع بسيارييافته است. البته احساس نگراني از اين مسأله در جامعه ما بيش از ديگر جوامع است. زيرا دغدغه ديني و ميل به پاكزيستن و دامن به مفاسد نيالودن و دركنار آن شدت و قوت گرايش هاي جنسي در جوانان فشار شديدي را برآنان واردمي سازد. ولي آيا اين مسأله به منزله آن است كه در كشورهاي ديگر فلسفه آفرينش زن و مرد رعايت شده و در جامعه مانمي شود؟ اگر منظور اصل مسأله تأخير در ازدواج است آمارهاي جهاني نشان مي دهد كه در بسياري از جوامع تأخيرسني ازدواج بيش

از جامعه ماست و اگر مقصود آن است كه آنان با فساد و بي بند وباري به هر طريقي كه شده نيازجنسي خود را تأمين مي كنند اين جز دور شدن از فلسفه خلقت زن و مرد و گرفتار آمدن در انواع تيره بختي ها چيزديگري نيست.

د) علت تأخير ازدواج در ايران و ديگر جوامع بشري چيست؟ شرايط نوين زندگي بشر و تحولاتي كه در پي تمدنجديد رخ داده اساسي ترين عامل تأخير ازدواج مي باشد. اين مسأله نياز به تحقيقات تاريخي جامعه شناختيگسترده اي دارد. ليكن به طور خلاصه و اجمال يادآور مي شويم كه در گذشته معمولا از سنين پايين جوانان و نوجوانانجذب بازار كار و فعاليت در جامعه مي شدند. اين برنامه نتايج چندي را به دنبال داشت. از جمله:

1- شخص از آغاز نوجواني كسب درآمد و ثروت مي نمود و از حالت مصرف كنندگي خارج مي شد علاوه بر آنكههزينه سنگين تحصيل نيز براو يا خانواده و دولت تحميل نمي شد.

2- فرد داراي پايگاه اجتماعي ثابت و مشخص بود. يعني وقتي كسبي را پيشه خود مي ساخت و پس از مدتي درآن ورزيدگي مي يافت ديگر برايش مشخص بود كه زندگي او و آينده اش همين است و چندان دغدغه اينكه فردا وفرداها چه خواهد شد و چه تغييرات اساسي در زندگي و كار او رخ خواهد داد آزارش نمي داد.

3- شخص با كار و فعاليت اجتماعي از تجارب خاص زندگي بهره مند مي شد تدريجا مشكلات را پشت سر مي نهادو پختگي مناسب براي تشكيل خانواده پيدا مي كرد. عوامل فوق باعث مي گرديد كه شخص به سهولت و بدون دردسرازدواج كند. زيرا:

* كمبود هزينه هاي زندگي و سهولت شرايط ازدواج

* دارا بودن درآمد لازم عدم ابهام نسبت به وضعيت آينده

* ورزيدگي

تجربه و آبديده شدن در برخورد با مشكلات و پشت سر نهادن تدريجي آنها ديگر هيچ حالت منتظره ايبراي فرد باقي نمي گذاشت.

اما شرايط عصر نو: درجهان نو شرايط زندگي تغييرات شگرفي نموده و عمده ترين تأثيرات شكننده خود رابرجوانان تحميل كرده است. در دنياي كنوني تقريبا همه نوجوانان به استثناي افراد بسيار قليلي به تحصيل اشتغالداشته و آن چنان آينده مبهم و نامعيني دارند كه گويي فكر آن را هم در سر نمي پرورانند و تمام هم آنها گذران موفق ايندوران است و بس. با پايان يافتن دوران دانش آموزي - كه به طور متوسط در سنين 17 - 20 سالگي انجام مي پذيرد -شخص يا در انديشه راه يابي به دانشگاه است و يا بايد به خدمت سربازي برود. بنابراين چند سالي ديگر جهتتشكيل خانواده مشكل دارد و اگر به دانشگاه راه يافت تازه دغدغه هاي ديگر آغاز مي شود كه آيا موفق به ارتقايمراتب تحصيلي خواهد شد؟ پس از فراغت از تحصيل چند سال به خدمت نظام وظيفه بايد گذراند. تازه پس از همهاينها آيا كار مناسب در جامعه خواهد يافت؟ تا كي بايد در پي كاريابي باشد و ... اينها همه ره آوردهاي طبيعي عصرماشين و تكنولوژي است و براي دولت جمهوري اسلامي نيز يكي از مشكلات بسيار اساسي مي باشد. زيرا دركشور ماتعداد انبوهي از جوانان به تحصيلات دانشگاهي اشتغال دارند و حل مشكل ازدواج آنان در سطح كلان آن هم با توجهبه مشكلات مالي فقدان پايگاه اجتماعي مشخص و تغيير جايگاه اجتماعي و باعنايت به آسيب شناسي هاي اجتماعيمسأله كاري است سخت دشوار. اينك بر شما عزيزان است كه به جاي متهم ساختن نظام دقيقا چشم بر واقعيت هايموجود گشاييد و بدون پيروي

از احساسات تند و هيجاني به انديشه و تعمق در مسأله پرداخته وبا ارائه راه كارهايمفيد و سازنده در حل اين معضل بزرگ همياري و هفكري نماييد.{J

در دانشگاه ها هنوز مشكلاتي از قبيل غربزدگي و عدم تعهد برخي اساتيد و ... وجود دارد, آيا زمان آن نرسيده كه براي رفع اين نقايص اقدام شود؟

پرسش

در دانشگاه ها هنوز مشكلاتي از قبيل غربزدگي و عدم تعهد برخي اساتيد و ... وجود دارد, آيا زمان آن نرسيده كه براي رفع اين نقايص اقدام شود؟

پاسخ

نامه حاكي از تعهد و دلسوزي و باريك بيني شما در مورد مسائل مختلف دانشگاه ها واصل گرديد. مشكلاتي كه مطرح كرده ايد از معضلات اصلي و مهم در سطح آموزش عالي كشور است. مسأله غربزدگي عدم تعهد برخي از اساتيدسوء استفاده از اختيارات و ... نمونه هاي بارز اين موضوع هستند. مطالب نامه شما به قسمت هاي ذيربط در نهادنمايندگي و وزارت علوم منعكس گرديد اميد است مورد توجه قرار گيرد.

آنچه گفتني است اين است كه وقتيبي تفاوتي فراگير شد همه اين اشكال ها زمينه بروز و ظهور پيدا مي كنند از اين رو حفظ روحيه تعهد و سعي در بسط آنبخصوص در دانشجويان مي تواند مانعي بر سر راه آفات باشد. اميد است خسته نشويد و بي امان به تلاش خود براياستواري ارزش هاي حقيقي همت گماريد.

چرا براي جلوگيري از فساد و مشكلاتي كه در جامعه از حيث اخلاقي وجود دارد قيام همگاني نمي شود؟

پرسش

چرا براي جلوگيري از فساد و مشكلاتي كه در جامعه از حيث اخلاقي وجود دارد قيام همگاني نمي شود؟

پاسخ

در جهت مقابله با سرقت قاچاق و... از نظر قوانين كمبودي نداريم. زيرا سيستم قضايي اسلام قاطعيت بسيار خوبيدر جهت مقابله با عوامل مخرب اجتماعي دارد. ليكن ريشه كن كردن اين امور تنها به زندان اعدام و... بستگي نداردبلكه عوامل گوناگوني در اين زمينه سهم دارند. كه بايستي مجموعا مورد بررسي واقدام قرار گيرد تا نتيجه مطلوبحاصل شود{J

وظيفه ء ما در مقابل مشكلات فرهنگي محيطمان چيست ؟

پرسش

وظيفه ء ما در مقابل مشكلات فرهنگي محيطمان چيست ؟

پاسخ

در تغيير محيط تلاقي با گرايش ها فرهنگ ها انديشه ها و آرمان هاي متفاوت امري كاملا طبيعي است و بويژه محيطهاي دانشگاهي جامعه ما در برگيرنده بيشترين آميزه هاي رنگارنگ بينشي و گرايشي است. بنابراين بر جوانان متدين ومتعهد چون شما فرض است كه در اين ميدان وسيع افكار سلايق و علايق با قوت و صلابت هرچه بيشتر - علاوه برپاسداشت و حفظ ايمان - در بالندگي علمي و عملي دين خود بيش از پيش كوشيده و در برابر سيل تهاجماتگوناگون نه تنها چون سدي استوار مقاومت كنيد بلكه خود موجي نوين انگيخته و شور و شعور ايماني جوانان پيرامونخود را روز به روز بيشتر و بهتر سازيد.{J

چرا ازدواج موقت در جامعه ء ما امري منفور و زشت تلقي مي شود؟

پرسش

چرا ازدواج موقت در جامعه ء ما امري منفور و زشت تلقي مي شود؟

پاسخ

آنچه شما در نامه خود در مورد متعه (صيغه) نوشته ايد و نياز شديدي كه جوانان به آن دارند از مسائل بسيار مهمياست كه بايد موانع رواني و اجتماعي آن را شناخت و با آن مبارزه اي دامنه دار آغاز كرد. آنچه كه متأسفانه مانع اجراياين سنت پسنديده در جامعه ما شده رسوبات فكري غلط و جاهلانه و هم چنين تبليغات سوء غربي ها و عوامل آن درگذشته و حال است. ترديدي نيست كه بايد راه صحيح و معقولي براي ارضاي غريزه سركش جنسي براي جواناني كهتا مدت ها قادر بر ازدواج نيستند وجود داشته باشد. گرچه آحادي از جوانان ممكن است به درجه اي از تقوا رسيدهباشند كه در سخت ترين شرايط نيز خود را حفظ نمايند ولي اكثرا در چنين وضعيتي نيستند. بنابراين متعه با حفظشرايط خود بهترين راه براي ارضاي سالم اين غريزه است. اميدواريم با برنامه ريزي هايي كه براي جوانان در كشورصورت مي گيرد موانع رواني و اجتماعي اين مساله از سر راه آنها برداشته شده و آنان بتوانند به صورت مشروع غريزهخود را ارضا نمايند. شما نيز در اين راه با روشنگري و احساس مسوءوليت گام برداريد و با مطرح ساختن مسأله وبررسي ابعاد آن در راه برداشتن موانع عمل به اين سنت حسنه گام برداريد.{J

براي آگاهي و شناخت عميقتر نسبت به اسلام و قرآن از كجا شروع كنم ؟

پرسش

براي آگاهي و شناخت عميقتر نسبت به اسلام و قرآن از كجا شروع كنم ؟

پاسخ

نكته اي كه اشاره فرموده ايد بستگي به عزم قوي و همت والاي شما دارد. در اين رابطه كوششي فراوان و مستمر دردو جنبه علمي و عملي لازم است تا تدريجا ثمرات شيرين و ارزشمند آن در زندگي شما پديدار شود بنابراين از سوييبايد به انجام دستورات الهي و ترك محرمات كمر همت بنديد و تدريجا انجام مستحباتي همچون نماز شب و تركمكروهات را وارد برنامه عملي خود سازيد. از سوي ديگر بايد با برنامه ريزي دقيق به مطالعه و تحقيق منظم و پيوستهدر معارف ديني و قرآني بپردازيد. براي اولين گام در مطالعه توصيه مي شود در يك برنامه ريزي يك ساله به دقتكتاب هاي استاد شهيد مطهري بويژه: «سري هفت جلدي جهان بيني» «نظام حقوق زن در اسلام» «اسلام و مقتضياتزمان» «علل گرايش به ماديگري» و «امامت و رهبري» را كه پاسخگوي بسياري از نيازهاي فكري عصر ما هستند مطالعه فرماييد. پس از انجام اين برنامه چنان چه مكاتبه فرماييد برنامه مطالعاتي ديگري تقديم خواهد شد.{J

با توجه به تكنولوژي پيشرفته دنيا مخصوصا ماهواره آيا ميتوان در را بروي خود بست و از آن استفاده نكرد و شما چه تدابيري در اين زمينه داريد؟

پرسش

با توجه به تكنولوژي پيشرفته دنيا مخصوصا ماهواره آيا ميتوان در را بروي خود بست و از آن استفاده نكرد و شما چه تدابيري در اين زمينه داريد؟

پاسخ

مسلما وضعيت جهان امروز با گذشته تفاوت هاي اساسي دارد. امروز جهان در حال تبديل شدن به يك دهكدهبزرگ جهاني است و تكنولوژي و وسايل ارتباطي، آن را به صورت نويني در آورده است.

روشن است كه در جهان كنوني نمي توان چشم خود را بر روي حقايق بست و ديواري به دور خود كشيد.

پس بايد از جنبه هاي مثبت تكنولوژي بهره جست و آن را در خدمت انسانيت و دين قرار داد، ولي متأسفانهابزارهايي مانند ماهواره و ... سكه هاي دو رو هستند. به دليل تسلط منحرفان بر اين شبكه ها و تبليغات شيطاني و زهرآگين آنها براي كشورهاي جهان سوم، يك نوع شبيخون فرهنگي بر اين جوامع صورت گرفته است كه اگر حد و مرزيبراي استفاده از اين امكانات وجود نداشته باشد، مسلما عوارض نامطلوب آن، بر فوايدش غلبه خواهد كرد.

شما به عنوان يك دانشجو ممكن است از دست آوردهاي مطلوب آن بهره ببريد و آن را وسيله اي براي پيشبرددانش و مهارت خود قرار دهيد، ولي عموم مردم چه؟

تجربه نشان داده است كه استفاده هاي ناسالم از امكانات ماهواره بيش از بهره هاي مفيد آن است. از اين رو تا زمانيكه فرهنگ صحيح استفاده از ماهواره شكل نگيرد و نيز برنامه هاي داخل، جواب گوي نيازها نباشد، محدوديت دراستفاده از اين ابزارها به نفع فرهنگ جامعه و استقلال فكري، سياسي و اجتماعي آن است.{J

با توجه باينكه ريشه هاي مفاسداجتماعي را ازدواج ازبين مي برد لكن مشكلات و رسوم غلط باعث تاثير در اين امر شده * چه راه هاي علمي براي اينكار وجود دارد؟

پرسش

با توجه باينكه ريشه هاي مفاسداجتماعي را ازدواج ازبين مي برد لكن مشكلات و رسوم غلط باعث تاثير در اين امر شده * چه راه هاي علمي براي اينكار وجود دارد؟

پاسخ

موضوع ازدواج جوانان از مسائل غامض كنوني در كشور ماست؛ زيرا از يك سو از نظر اقتصادي و با توجه به سطحبالاي توقعات امكان ازدواج دائم آسان براي جوانان فراهم نيست. ثانيا ، امكان ارضاي غرايز جنسي از طريق مشروعديگر موجود نيست. ثالثا ، مسائل اجتماعي ديگري نيز از نظر رشد جمعيت و ... اين اقتضا را دارد كه سن ازدواج بالابرود. با توجه به آنچه گفته شد براي حل اين معضل بايد يك سري اقدامات صورت گيرد تا بلكه در آينده اين مشكل تاحدودي حل گردد. از جمله :

1- مبارزه با ريشه هاي فرهنگي و اجتماعي سخت گيري در امر ازدواج.

2- كاستن از سطح توقعات خانواده ها.

3- ترويج زندگي ساده و به دور از تشريفات و زوايد.

4- تبليغ ازدواج موقت و تصحيح نگرش اجتماعي مردم در اين زمينه.{J

اسلامي شدن دانشگاهها يعني چه ؟ آيا معنايش اين است كه دختر و پسر با هم نباشند؟

پرسش

اسلامي شدن دانشگاهها يعني چه ؟ آيا معنايش اين است كه دختر و پسر با هم نباشند؟

پاسخ

در موضوع اسلامي شدن دانشگاه ها مع الاسف تنها به برخي از امور ظاهري توجه شده و اصل موضوع در بوته ابهامرها شده است، بلكه حركات ظاهري در برخي مراكز پوششي براي حركت هاي غير اصولي شده است. يعني اين كهجنبه هاي ساده و سطحي قضيه مورد توجه قرار گرفته و جنبه هاي پيچيده و مشكل آن بايگاني شده.

اسلامي شدن يعني عمق يافتن، تعهد، حركت و تلاش جهاد گونه، مبارزه با افكار وارداتي، حفظ استقلال فكري و...

البته حفظ ظواهر اسلامي نيز در اين جدول براي خود جايگاهي دارد، ولي نه اين كه تنها براي اسلامي شدن بههمين مورد آن همه به صورت دست و پا شكسته و يا با برخي از تبعات منفي دنبال شود.{J

نحوه انتقاد از روحانيون مسئول در حاليكه حرمت آنان حفظ شود چگونه است

پرسش

نحوه انتقاد از روحانيون مسئول در حاليكه حرمت آنان حفظ شود چگونه است

پاسخ

همان گونه كه در نامه خود متذكر شده ايد، پذيرش مسؤوليت هاي اجرايي از سوي روحانيون، اين مسأله را در اذهانپديد مي آورد كه آنان هرچه مي گويند و هر چه انجام مي دهند، بيرون از محدوده انتقاد و بررسي است و لذا يك نوعجنبه تعبد به خود مي گيرد.

اين موضوع از جوانب مختلفي قابل بررسي است. يكي از جهات آن اين است كه آيا اساسا كسي حق چنين ادعاييرا دارد يا خير؟ ديگر آنكه چه زمينه هايي موجب بروز اين انديشه شده و بالاخره چه بايد كرد؟

جهت اول: هيچ كس جز معصوم نبايد خود را عاري از خطا بپندارد، بلكه بايد عملكرد خويش را در بوته نقد خود وديگران قرار دهد تا از خطاها و اشتباهات احتمالي جلوگيري گردد.

ولي يك نكته را نيز بايد مدنظر قرار داد و آن اينكه گاه شخص از جانب خود سخني نمي گويد، بلكه سخن معصومو يا كلام خدا را نقل مي كند. در اين صورت نبايستي قدر و منزلت آن سخن را با سخنان شخصي و برداشت هاي فرديكسان دانست. براي مثال اگر كسي گفت: خداوند نماز را واجب كرده و يا فلان مطلب را در آيه اي بيان نموده است(منهاي برداشت هاي شخصي) نمي توان اين سخن را هم طراز گفته هاي خود فرد قرار داد.

آنچه را كه مجتهد با توجه به مباني متقن خود از احكام شرعي بيان مي كند، بايد جزء همين مقوله دانست.

البته نظرات شرعي مجتهد نيز بر دو قسم است: برخي از ضروريات و دين شمرده مي شود كه نقد ناپذيرند (مگركسي در اساس و اصول دين ترديد داشته باشد كه مقوله ديگري است) و برخي

ديگر از ضروريات نيستند. اين دسته رامي توان با ابزار خاص خود مورد نقد قرار داد. همان گونه كه هر دانشي را بايد با روش و متولوژي ويژه خود در بوته نقدگذاشت؛ نه اينكه هركس از هر دري و به هر جهت از راه برسد و بخواهد هر دانشي را مورد نقد قرار دهد.

اما در اجرائيات: در مسائل اجرايي به هيچ وجه تعبّدي در كار نيست، ولي اين سخن را نيز بايد به درستي درك نمودكه «تعبّدي نبودن به معناي هرج و مرج نيست» بلكه مجري چه روحاني باشد و چه غير آن، بايد محترم باشد و در مرزقانون از او تبعيت شود. و در كنار آن نيز انتقاد سازنده صورت پذيرد.

بنابر اين هر چيز به جاي خويش نيكوست. گرچه برخي مباحث و شؤون را با يكديگر مخلوط مي كنند و عدم تعبدرا به بي نظمي و بي قانوني مي كشانند. كوتاه سخن آن كه در غير تعبدي ترين نظام هاي عالم نيز اطاعت بي چون و چرا ازقانون، سرلوحه فرهنگ عمومي شهروندان آن جامعه است گرچه انتقاد نيز در كنار آن ممكن است وجود داشتهباشد.

از جهت ديگر، گاهي فرهنگ جامعه بنا به سوابق خود، نوعي اطاعت ويژه براي برخي اشخاص قائل است و ازهمين رو حتي در مسائل اجرايي نيز زبان به انتقاد گشوده نمي شود.

در اين جا بايد با روشنگري واقع بينانه مسائل را به مردم تفهيم كرد و شؤون را از يكديگر جدا نمود و مرزانتقادناپذيري را براي آنان مشخص كرد.

موضوع ديگري كه در پايان نامه شما آمده است، مسأله حفظ حرمت روحانيت و تقدس آن است كه موضوع بسيارحائز اهميتي مي باشد. واقعيت آن است كه حضرت امام (ره) به عنوان

بنيانگزار جمهوري اسلامي ايران در آغازانقلاب، اين نكته را در نظر و عمل بيان كرده بودند كه روحانيون بايد وظيفه اصلي خود را - كه همان هدايت و تبليغاست - انجام دهند و كارهاي اجرايي مملكت به غير آنان واگذار گردد.

ولي تجربه مشروطيت و نيز حوادث پس از انقلاب، ثابت نمود كه اكثر روحانيت (روحانيان متعهد و انقلابي) بهعنوان تئوريسين هاي يك انقلاب بزرگ در قرن بيستم، از صحنه سياست و پست هاي كليدي خارج گردند، مسلما اينخيزش عظيم اسلامي به انحراف كشيده خواهد شد و داعيه هاي ديگري به روي صحنه خواهند آمد.

شرايط سنگين پذيرش مسؤوليت پس از انقلاب و مشكلات آن نيز مزيد بر علت گرديد و روحانيان متعهد احساسوظيفه كردند كه در صحنه قانون گذاري و اجرائيات مملكت حضور فعال تري داشته باشند. گرچه از جهت حرمت وقداست تاريخي خود نيز با مشكلاتي مواجه گردند.

حال يا مي بايست وظيفه را ترك مي كردند و تقدّس را حفظ مي نمودند و يا برعكس، حال به نظر شما در اين صحنهمي بايست چه رفتاري مي كردند؟!

البته در اين زمينه سخن هاي ديگري نيز وجود دارد كه در اين مجال نمي گنجد.{J

چرا به زندانيها رسيدگي نمي شود و بجاي اينكه با فرهنگ و ايجاد شغل آنها بسازند آنها را زنداني مي كنند؟

پرسش

چرا به زندانيها رسيدگي نمي شود و بجاي اينكه با فرهنگ و ايجاد شغل آنها بسازند آنها را زنداني مي كنند؟

پاسخ

مسأله زندانيان مشكلي جدي است و در نظام اسلامي نيز به زندان به عنوان يك اصل فراگير نگاه نمي شود. اينمسأله بر مسؤولين امور روشن است كه زندان جز در موارد اضطرار، قابل استفاده نيست و در همه جاي دنيا اين نكتهپذيرفته شده است كه زندان ها يكي از مراكز يادگيري برخي از ناهنجاري ها توسط عوامل تازه وارد است. در عين حالزندان و حبس قابل نفي نيست. از اين رو در اسلام هم عوامل تنبيهي متنوع و هم عامل عفو در حد اعلاي امكان وجوددارد. در جامعه ما نيز از عوامل مختلف فوق استفاده مي شود، ولي در عين حال شرايط اجتماعي باعث شده است كهبيش از ديگر عوامل تنبيهي از زندان استفاده شود. اما اينكه معمولاً عناصر اصلي از دام قانون مي گريزند، هر چند درمواردي با ترفندها و امكاناتي كه به كار مي گيرند چنين مي شود، ولي اين مسأله كليت ندارد و در موارد متعددي نيزعناصر مهم و اصلي گرفتار تيغ عدالت شده و مي شوند.{J

چرا ما آذربايجانيها از ابتدايي ترين حقوق (زبان و فرهنگ مطبوعات و) محروميم ؟

پرسش

چرا ما آذربايجانيها از ابتدايي ترين حقوق (زبان و فرهنگ مطبوعات و) محروميم ؟

پاسخ

در انديشه واقع بينانه اسلام هيچ فرقي بين انسان ها وجود ندارد و برتري و بزرگي فقط با تقوا پيشگان است. پسسزاوار است كه در تمام جوامع - بخصوص در جامعه اسلامي خودمان - صحبت از اختلاف و فرق بين اقوام به ميانآورده نشود و برعكس بايد مشتركات فرهنگي و ديني مورد توجّه قرار گيرد.

به هر صورت نامه شما حاوي نكاتي چند است كه ما با برخي از موارد آن موافقيم و با برخي نه. ما با دوران پيش ازانقلاب كاري نداريم، ولي بعد از انقلاب اسلامي ايران، شاهد برادري و برابري بين آذري زبان ها و فارس زبان هاهستيم.

همان طور كه مي دانيم بسياري از مسؤولين و مقامات رده بالاي كشور؛ از نخست وزير گرفته تا وزرا، استانداران،فرمانداران، مسؤولين قضايي و ... از برادران آذري زبان بوده و هستند و الان نيز شاهد اين رويه هستيم؛ بخصوص اينكه مقام معظم رهبري حضرت آيت اللّه خامنه اي، منتسب به ديار شهيد پرور آذربايجان هستند.

هم اينك اساتيد زيادي در دانشگاه ها و حوزه هاي علميه، وجود دارند كه آذري تبار بوده و به نحو شايسته و اكمل،دانش خود را در جامعه ما گسسترانده اند؛ مانند علامه محمد تقي جعفري، جعفر سبحاني و ... همچنين كتاب ها وتحقيقات فراواني توسط نويسندگان و اديبان آذري، نگاشته و منتشر گرديده است. بازيگران و كارگردان هاي خوبي درصحنه سينما و تلويزيون وجود دارند و ...

حتّي زماني كه در حوزه علميه قم، براي مرجعيت تصميم گيري مي شود، مي بينيم از هفت نفر مرجع انتخاب ومعرفي شده، چهار نفر آنان (حضرات آيات: خامنه اي، تبريزي، فاضل لنكراني و شبيري زنجاني) مربوط

به اين خطّه ازكشور عزيزمان هستند.

در رابطه با مسأله فرهنگ و ادب، الان كتاب ها و نشريات گوناگوني به زبان آذري، چاپ و منتشر مي شود؛ مانند:يول، وارليق، ميثاق، آذربايجان نامه، فروغ آزادي، ديوان فضولي، حديقة السعداء، آذربايجان ادبياتينه بير باخيش(هيئت)، ديوان شهريار، سحاب الدموع، ادبيات اوجاقي و ... و صدها كتاب نوحه و مصيبت نامه آذري.

همچنين بعد از انقلاب شاهد بر پايي كنگره هاي بزرگداشت و نكوداشت براي بزرگان اين ديار همانند: علامهمحمد تقي جعفري، علامه طباطبائي، فضولي، شهريار، سرداران شهيد آذربايجان، و ... بوده و هستيم.

پس مي توان نتيجه گرفت كه در اين زمينه ها شاهد پيشرفت هاي چشمگيري مي باشيم و در واقع هيچ تفاوتي بينترك و فارس گذاشته نمي شود.

امّا با برخي از گفته هاي جناب عالي موافقيم؛ مانند اينكه در مقطعي از دوران تحصيلي بايد ادبيات و فرهنگآذربايجان و زبان تركي گنجانده شود و برادران و خواهران آذري، حداقل بتوانند نوشته هاي تركي را بخوانند يابنويسند.

همچنين در صدا و سيما بايد دقّت و تلاش بكنند كه در فيلم ها و برنامه هاي راديويي و تلويزيوني، رايحه قوم گراييو ... به مشام نرسد و احترام تمام اقوام، بخصوص وفادارترين آنها به ايران اسلامي (آذري ها) نگه داشته شود. در اينزمينه شما و ديگر عزيزان آذري مي توانيد اعتراض خود را در نشريات مطرح كنيد و يا كتباً و مستقيماً به مسؤولين صداو سيما ارسال داريد كه آنها نيز در برنامه هاي خود تجديد نظر كرده و از پخش برنامه هاي اختلاف برانگيز و توهينكننده جلوگيري و پرهيز كنند.

در آخر ذكر اين نكته خالي از لطف نيست كه دشمنان اين مرز و بوم براي از بين بردن اقتدار و وحدت مردم و دولت،دست به تفرقه افكني و انواع توطئه ها زده اند كه

از جمله آنها طرح مسائلي چون پان تركيسم، پان عربيسم، پان كرديسمو ... مي باشد.

البته با وجود افراد فرهيخته و آگاه در كل اين سرزمين مقدّس، توطئه شوم اين افراد نقش بر آب شده و ايرانيان همهبا اتحاد و سربلندي به زندگي خود ادامه خواهند داد.{J

آيا ازدواج موقت الان در جامعه ما رايج است ؟

پرسش

آيا ازدواج موقت الان در جامعه ما رايج است ؟

پاسخ

متأسفانه رواج صحيح و درستي ندارد و همين مسأله موجب بروز مشكلاتي براي جوانان گرديده است

اسلامي كردن دانشگاهها به چه صورت انجام مي پذيرد

پرسش

اسلامي كردن دانشگاهها به چه صورت انجام مي پذيرد

پاسخ

فرايند اسلامي كردن دانشگاه ها، جهادي دراز آهنگ و فراگير است كه بايد همه مؤلفه هاي دانشگاهي اعم از: استاد،دانشجو، كاركنان، مديران، نظام مديريت، نظام و سياست آموزشي، نظام تحقيق و پژوهش، متون آموزشي و فضايدانشگاه را فرا گيرد و در همه زير ساخت ها و روساخت ها ريشه دوانده و جايگاه شايسته خود را بيابد. {J

چرا با صرف هزينه مي خواهيد به سئولات ما پاسخ دهيد

پرسش

چرا با صرف هزينه مي خواهيد به سئولات ما پاسخ دهيد

پاسخ

تبليغ و بيان حقايق معارف آسماني از وظايفي است كه قرآن مجيد بر دوش تمامي افرادي كه توان آن را دارند گذاشته است , از اهداف بعثت انبيا تبيين حقايق آسماني بوده است و خداوند از عالمان ديني , بر اين امر ميثاق گرفته است و چون خداوند پيمان گرفت از آنان كه كتاب به آنها داده شده تا حقايق كتاب آسماني را براي مردم بيان كرده و آن را كتمان ننمايند (آل عمران , آيه 178). صدها آيه قرآن دال بر اين رسالت بزرگ است . وانگهي در دنيايي كه بي ديني و لاابالي گري , با صدها چهره فريبنده و از هر دريچه و زاويه , تبليغات بي انتهاي خود را مجاناا در اختيار همه قرار مي دهد و صدا و تصوير و شبكه هاي ارتباطي و... معركه اي بزرگ به پا كرده اند, آيا بيشتر از گذشته نبايد احساس مسوئوليت كرد. حال چرا ما مي خواهيم به سوئال جوانان پاسخ بدهيم ؟! لابد بايد منتظر بنشينيم تا براي اين موضوع يانكي ها و... براي ما كانال راديويي (مجاناا) به راه بيندازند. البته سخن در اين مقوله بسيار است , ولي انتظار آن است كه جواناني مانند شما بتوانند مسائل را خوب تحليل كنند و زمانه را به درستي بشناسند. لازم است به اطلاع برسانيم كه بودجه مصرفي ما براي پاسخ گويي به سوئالات , يك صد هزارم 1100000 بودجه يكي از كانال هاي راديويي بيگانگان - كه براي ما و شما شبانه روز برنامه پخش مي كنند - نيست .

چرا جوانان به مدل هاي غربي و غربگرايي علاقه دارند چرا نظام در اين مورد اقدام نمي كند

پرسش

چرا جوانان به مدل هاي غربي و غربگرايي علاقه دارند چرا نظام

در اين مورد اقدام نمي كند

پاسخ

مسأله غرب گرايي، پديده اي است كه سابقه اي طولاني نه تنها در كشور ما، بلكه در سطحي بسيار گسترده تر در همهكشورهاي جهان سوم وجود دارد. برخي از علل اين پديده عبارت است از:

1 - مظاهر زيبا و دلفريب حيات مادي غرب كه از سويي برآيند رشد تكنولوژي است و از ديگر سو محصول غارت و به كارگيري سرمايه هايكشورهاي عقب مانده و ضعيف است.

2 - به فراموشي سپردن منابع و ذخاير غني و ارزشمند فرهنگي، اخلاقي، علمي و مادي خود.

3 - افتادن در دام هواها و تمايلات نفساني كه در جهان غرب برآمدني تر و با فرهنگ آن تناسب بيشتري دارد.

انقلاب اسلامي آواي بلندي بود كه در سراسر جهان اسلام و مستضعفين طنين افكن شد و توانست براي بسياري ازجوانان، روشنفكران، نويسندگان و انديشمندان تغيير جهت دهد. ليكن از ديگر سو عوامل غرب نيز همواره در كميننشسته و از هر سو براي ربودن نظرها و انديشه ها تلاش مضاعفي در سطح جهان انجام مي دهند. طبيعي است كه دراين ميان برخي به آن سو و برخي به اين سو مي خرامند. در ارزيابي نهايي هر چند ما حركت هاي موجود در جهتمبازره اصولي و ريشه اي با پديده غرب گرايي را كافي نمي دانيم و هرگز نمي توان انتظار داشت كه كامل ترين برنامه هابتواند به طور كلي ريشه اين گونه گرايش ها را خشكاند؛ زيرا انسان ها بر اساس اميال و خواست هاي متفاوت كه دارند ونيز متناسب با محيط هاي مختلفي كه در آن رشد كرده اند و انديشه هاي گوناگوني كه ذهنشان با آن رشد يافته است،گرايش هاي متفاوتي مي يابند. بنابر اين ضمن آنكه تا حد زيادي مي توان كارنامه مبارزه با اين پديده را مثبت ارزيابيكرد، ولي همواره پرونده

اين گونه گرايش ها باز است و حركتهاي موجود يا هر حركت ديگري مي تواند آن را محدودسازد، ولي نمي تواند به طور كلي آن را نابود كند.{J

چرا ازدواج موقت كه يكي از احكام ناب اسلام است در جامعه ما انجام نمي شود؟

پرسش

چرا ازدواج موقت كه يكي از احكام ناب اسلام است در جامعه ما انجام نمي شود؟

پاسخ

ازدواج موقت (متعه) يكي از برنامه هاي ارزشمند اسلام براي تامين نيازهاي موقت جنسي با حفظ عفاف وبهداشت نسل است و پشت پا زدن به آن به معناي سوق دادن جامعه به سوي رهبانيت و يا كمونيسم جنسي است. درجامعه امروز ما نيز متعه هم قابل اجراست و هم مورد نياز ولي متأسفانه نسبت به شيوه هاي اجرايي و چگونگي انجامصحيح آن برنامه ريزي درستي انجام نگرفته است. در عين حال اين به معناي آن نيست كه با متعه بتوان مشكل جنسيجوانان را حل نمود و چه بسا يك درصد آن هم از اين طريق جبران پذير نباشد. بنابراين لازم است بيش از هر چيزنسبت به مساله ازدواج دائم سرمايه گذاري جدي شود و مشكلات آن برطرف گردد.

چرا ازدواج موقت مورد پذيرش افكار عمومي مردم نيست ؟

پرسش

چرا ازدواج موقت مورد پذيرش افكار عمومي مردم نيست ؟

پاسخ

الف) ما پيشنهاد خاصي در اين زمينه نداريم.

ب ) لازمه الگو بودن آنان اين نيست كه دخترانشان ازدواج موقت كنند، به ويژه آن كه براي ازدواج موقت زنان بيوهمناسب ترند و دختران براي ازدواج دائم بهتر.

ج ) اسلام در كجا گفته است كه جوان محصل ازدواج دائم نكند؟ آنچه هست اين است كه بالاخره با تشكيلخانواده مسؤوليت زندگي بر عهده مرد است. اما اسلام هرگز مانع اين نيست كه والدين طرفين با ميل و رضايتخودشان مخارج آنان را بپردازند. اتفاقا يكي از پيشنهادات ما براي حل مشكل ازدواج اين است كه خانواده هايطرفين به جاي سخت گيري هاي بي جا و مخارج سنگين، چند سالي هزينه هاي زندگي زوجين را بر عهده گيرند، تا آنانبا خيال راحت به تحصيل ادامه دهند، ليكن اين مسأله نياز به تبليغات دارد، ولي نمي توان آن را الزامي نمود. نكتهبسيار شگفت انگيز و تأسف آور اين است كه نوشته ايد شرع اين مسأله را تأييد نمي كند!!! در حالي كه شرع آن را يكي ازبزرگترين مستحبات و داراي پاداش بزرگ مي داند.{J

چرا به جاي گرفتن مهريه هاي سنگين براي جلوگيري از طلاق قوانين ديگري وضع نمي كنند؟

پرسش

چرا به جاي گرفتن مهريه هاي سنگين براي جلوگيري از طلاق قوانين ديگري وضع نمي كنند؟

پاسخ

اولاً، اين جا نيز خلط فوق صورت گرفته و پاسخش همان است.

ثانيا، مواردي كه مثال زده ايد، مربوط به جايي است كه هديه و پيشكش به صورت شرط ضمن العقد قرار نگيرد. دراين صورت تنها اراده واهب دخالت دارد؛ اما آن جا كه شرط ضمن العقد شود، از دو جهت با صورت اول تفاوتمي يابد: يكي اين كه اراده و خواست متهب نيز دخيل مي شود، ديگر آن كه جنبه حقوقي و الزامي پيدا مي كند. اينمسأله نه تنها در عقد ازدواج، بلكه در هر عقد و قراردادي مي تواند راه يابد. ليكن رايج ترين مصداق آن در مورد ازدواجاست و اختصاص به ايران و جهان اسلام هم ندارد؛ بلكه در همه جاي دنيا مرسوم و در نظام هاي حقوقي جهان،پذيرفته شده است.{J

چرا مردم به ظواهر بيشتر از امور بنيادي مي پردازند؟

پرسش

چرا مردم به ظواهر بيشتر از امور بنيادي مي پردازند؟

پاسخ

مسلما تبليغ و معرفي اسلام ناب از بزرگترين خدمت هايي است كه در شرايط فعلي بايد انجام داد. البته اسلام هم داراي اصول و آموزه هايي بنيادي است و هم داراي ظواهر و برنامه هاي فرعي، هر دوي اين ها حافظ يكديگرند. اگرتنها بر بنيان ها تكيه شود و به ظواهر اهميت داده نشود بنيان ها نيز پايدار نمي ماند، همان گونه كه اگر تنها بر ظواهر تكيه شود بنيان ها به فراموشي سپرده خواهند شد. پس بايستي هر دو را در كنار يكديگر عرضه نمود، ليكن يك نكته را بايداذعان نمود و آن اين كه كارهاي ظاهري و در دسترس را هم زودتر مي توان انجام داد و هم كساني كه آن را دريابند وپي گيري كنند فراوانند. ولي در مورد كارهاي بنيادي هم فهم كنندگان آن اندكند و هم اقدام براي آن دشواري هاي فراواني را دنبال دارد. لذا كار ترويج اذان بسيار ساده تر از ترويج عدالت و پياده سازي آن است.

در هر صورت بايستي كمر همت را محكم بست و اسلام را به طور جامع و كامل دريافت و الگوهاي آن را به درستي و شايستگي مطرح نمود.

براي حل مشكل ماهواره چه راه حلهايي وجود دارد؟

پرسش

براي حل مشكل ماهواره چه راه حلهايي وجود دارد؟

پاسخ

در اين رابطه اقدامات متعددي لازم است از جمله:

الف) آگاه سازي مردم نسبت به خطرات آن.

ب ) ايجاد بديل سالم.

ج ) تقويت روح ايمان و تقواي اجتماعي، به گونه اي كه انگيزه گرايش به ماهواره كاسته شود.

د ) احساس مسؤوليت همگاني و مشاركت عمومي در كنترل و ارشاد كساني كه در جست وجوي اين گونه امورند.

با توجه به واقعيت موسيقي در جامعه و مخالفت روحانيت با آن با اين معضل چگونه بايد برخورد كرد

پرسش

با توجه به واقعيت موسيقي در جامعه و مخالفت روحانيت با آن با اين معضل چگونه بايد برخورد كرد

پاسخ

اولاً روحانيت با «بحث موسيقي» مخالفت نكرده است؛ بلكه خود همواره آن را مورد بحث قرار داده و پيرامون آن كتابها نوشته است. ثانياً موسيقي انواع و اقسام دارد و قرآن خود بهترين و زيباترين موسيقي را دارد. مجالس ديني،نيايش و ... موسيقي خاص خود را دارند. تكيه روحانيت برآن است كه بايد به جاي موسيقي هاي مبتذل و خلاف شرع، موسيقي مشروع و حلال را جايگزين كرد.

وظيفه بسيج در رويارويي با مشكلات و مسائل اجتماعي چيست ؟

پرسش

وظيفه بسيج در رويارويي با مشكلات و مسائل اجتماعي چيست ؟

پاسخ

بسيجي همان وظيفه اي را برعهده دارد كه هر مسلمان متعهد و شيعه اهل بيت(ع) بر عهده دارد. استواري در رأي وانديشه، پايداري در دين، الگو بودن در عمل، اخلاق نيك و ... گوشه اي از شرايطي است كه بايد ايجاد كرد تا بتوان درصحنه عمل انجام وظيفه نمود.

روشنگري، اصلاح، ارشاد، تبليغ در عمل، از جمله رسالت هاي يك بسيجي در عرصه رويارويي با مشكلات است.

بسيجيان چگونه تفكر بسيجي را در ميان دانشجويان و نسل جوان ترويج نمايند

پرسش

بسيجيان چگونه تفكر بسيجي را در ميان دانشجويان و نسل جوان ترويج نمايند

پاسخ

در آغاز بايد دقيقاً تفكر بسيجي را شناخت و از يك سري امور ظاهري و روبنايي، گذر كرد و به عمق انديشه اي كه در فراسوي آن وجود دارد توجه شود. تفكر بسيجي، همان تفكر شيعه علوي و پيروان واقعي اهل بيت(ع) است. بايدشناخت كه حضرت علي(ع) چگونه مي زيست و چرا آن گونه زندگي مي كرد؟ چگونه روزها به مانند شيري در ميدانبود و شب ها به مانند بنده اي خاكسار؟ زندگي علي چگونه بود؟ نان او، خانه او، برخورد او، كلام پرمغز و پرمحتواي اوچه بود و ....؟ بايد اين الگوها را شناخت و شناساند تا ريشه هاي تفكر بسيجي در دل رسوخ كرده و خود را در عمل بنماياند.

روش صحيح تبليغ در دانشگاهها چيست

پرسش

روش صحيح تبليغ در دانشگاهها چيست

پاسخ

تشخيص شما درباره ئ ضعف تبليغات متعارف در دانشگاه ها, تاحدودي بجا و درست است . پس بايستي به فكر راه هاي نو براي تبليغ پيام اسلام بود. در اين زمينه , مسلما استفاده از گونه هاي مختلف هنر بايد مد نظر قرار گيرد. طرح هايي كه نوشته ايد بسيار مناسب و كارآمد است ; مشروط برآن كه در مواردي كه با مسائل محتوايي سر و كار دارد, مطالعه دقيق صورت گيرد; مثلاا در مورد آيات قرآن و يا شأن نزول آنها بايد, پژوهش و مطالعه زيادي انجام گيرد. براي مسابقات كتاب خواني , مي توان از روش تهيه سوأل هاي مهم از هر كتاب و دريافت پاسخ هاي تشريحي و يا تستي از آن استفاده كرد. هم چنين دادن كنفرانس از فصل هاي كتاب در جلسات و تشويق بهترين آنها نيز در اين زمينه , مناسب است . نقد و بررسي پيرامون يك كتاب و يا فصلي از آن نيز در بعضي موارد كارآيي خوبي دارد. در مورد نوع كتاب ها, سعي كنيد تنوع را در اين زمينه رعايت كنيد; مثلاا مي توان از كتاب هاي علامه حسن زاده آملي و نيز كتاب هاي مناسب ديگر در برخي زمينه ها بهره ببريد.

در پايان براي آشنايي بيشتر شما با وظايف نهاد،و داشتن اطلاع از زمينه فعاليت اين نهاد يك نسخه از اساسنامه آن براي شما ارسال مي گردد.

با اينكه حضرت امام (ره ) فرموده اند بايد دانشگاه كارخانه آدم سازي باشد اما امروز كاملا بر عكس شده است . چرا؟

پرسش

با اينكه حضرت امام (ره ) فرموده اند بايد دانشگاه كارخانه آدم سازي باشد اما امروز كاملا بر عكس شده است . چرا؟

پاسخ

همواره بين آرمان ها و آنچه كه اتفاق مي افتد، فاصله زيادي هست. آدم ساز شدن دانشگاه، آرماني الهي است كه امام(ره) بر آن تأكيد بسيار داشتند. تا حدود زيادي هم زمينه آن در دانشگاه ها فراهم شد و جوان هاي پاك و متعهدي درآن تربيت يافتند و اكنون نيز نسبت به زمان طاغوت و دانشگاه هاي ديگر كشورها مزيت هاي فراواني را از اين جهت دارا مي باشند.

البته به دليل گستردگي تهاجم فرهنگي غرب و نفوذ غرب زدگي در برخي اقشار دانشگاهي و نيز مشكلات ديگرفرهنگي جامعه، آن گونه كه بايسته است، اين امر برآورده نشده است. اميد است با احساس تعهد دانشجوياني همانند شما زمينه بهتري براي رشد معنويت و اخلاق در دانشگاه ها فراهم گردد.

با توجه به فراواني فساد و گناه در جامعه چطور مي توان با خداوند در ارتباط بود و تا عمق معنويات پيش رفت و در جامعه هم نقش فعال داشت؟ آيا حفظ دين با اين وضعيت جامعه و دانشگاه ها ممكن است؟

پرسش

با توجه به فراواني فساد و گناه در جامعه چطور مي توان با خداوند در ارتباط بود و تا عمق معنويات پيش رفت و در جامعه هم نقش فعال داشت؟ آيا حفظ دين با اين وضعيت جامعه و دانشگاه ها ممكن است؟

پاسخ

قبل از هر چيز بزرگي روح و بزرگواري شما را جهت انجام وظايف عرفي و شرعي و تلاش براي كسب رضاي خدا را تبرك مي گوييم.

آنچه از نامه شما به خوبي به دست مي آيد آن است كه به اين نكته مهم توجه داريد كه نبايد عرفان و سير و سلوك، آدمي را از وظايف فردي و اجتماعي دور كند و اين همان روش پيامبران و امامان و اولياء شايسته خداوند است كه در مضمون حديث شريف زير متجلي است: «كن في الناس ولا تكن معهم» ؛ در ميان مردم باش ولي هضم در آنان نباش» و از ويژگي هاي ممتاز «امامان» نسبت به برخي «عرفا» آن است كه عبادت ها و تلاش هاي خودشان را تنها در سير «من الخلق الي الحق» خلاصه نمي كنند بلكه سير «من الحق الي الخلق، في الخلق الي الحق» را نيز دارا مي باشند ودر عين حضور در جامعه به مقام «فناء في الله» نيز نائل شده اند.

در چنين سير و سلوكي است كه بيشترين مبارزه براي دفع و رفع وسوسه هاي شيطاني انجام مي پذيرد و بيشترين فشار را از ناحيه رفتار مردم، انسان سالك بايد تحمل كند و تمامي اين تلاش ها است كه وقتي بر مدار حق و اخلاص انجام مي گيريد. موجب سنگيني كفه ترازوي عمل و ايمان مي شود و مصداق اين آيه شريفه مي شود كه: «فاما من ثقلت موازينه فهو في عيشه راضيه»

هر كه سنجيده هايش سنگين برآيد، پس وي در زندگي خوشي خواهد بود»، (قارعه، آيه 6 و 7).

بنابراين تمامي وسوسه ها و غفلت ها و محدوديت ها، اگر چه از يك سو موجب كندي ظاهري سير و سلوك مي شود، ولي از سوي ديگر همچون موانع در ميدان رزم است كه عبور از آنها انسان سالك را ورزيده تر مي كند و لذت «وصال» پس از «هجران» را براي آدمي محسوس تر مي كند.

بنابراين بدون آن كه انگيزه خود را نسبت به وظايف فردي و اجتماعي و ادامه تحصيل از دست بدهيد. تلاش كنيد و با پي گيري برنامه «مشارطه، مراقبه و حاسبه» در هر شبانه روز طي مراحل سير و سلوك را براي خود هموارتر سازيد.

براي تقويت ارتباط با خدا توجه شما را به يك راه كار مهم معنوي جلب مي كنيم.

در روايات آمده است كه: در دل آدمي دو گيرنده و گوش وجود دارد. يكي صداي رحمان را مي شنود كه آدمي را دعوت به تقوا و خير و صلاح و ايمان مي كند و گوش ديگر نداي شيطان را دريافت مي كند. (ميزان الحكمه، ج 10، ص 4988، ح 16950)

در آيات قرآن نيز اين مطلب آمده است كه: «فالهمها فجورها و تقويها؛ راه فجور و تقوا هر دو به انسان نمايانده شده تا وي كدام يك را در خود تقويت نموده و برگزيند».

شايد بارها اين تجربه براي شما تكرار شده باشد كه هنگام انجام كار نيكي و يا برخاستن براي نماز شب، دو نيروي تشويق كننده و بازدارنده به سراغ شما مي آيد و براي لحظاتي با خود درگيري دروني پيدا مي كنيد. اينجا همان مرحله تصميم گيري است كه كدام سو را انتخاب كنيد.

مطمئن باشيد اگر به هاتف رحماني پاسخ مثبت

دهيد، رفته رفته نيروي معنوي شما تقويت مي شود و الهامات رحماني بيشتر رو به سوي شما مي آيد و اوهام شيطاني سريع تر از شما دور مي شود.

اين همان است كه از آن به «جهاد اكبر» ياد مي شود و اين همان دوام ذكر در طول شبانه روز مي باشد بدون اين كه از تحصيل و كار و روابط با ديگران كناره گيري كرده باشيد. چنين زندگي، شيوه اوليا خداست كه در عين حضور در عرصه هاي مختلف زندگي و جامعه هميشه در درون با خدا و فرشتگان رحماني در ارتباطند و بدون گوشه گيري و ايجاد حساسيت، سير و سلوك معنوي خود را طي مي كنند.

چرا امر به معروف و نهي از منكر در كشور ما اجرا نمي شود؟

پرسش

چرا امر به معروف و نهي از منكر در كشور ما اجرا نمي شود؟

پاسخ

احياي امر به معروف نيازمند امور زير است:

(1) فرهنگ امر به معروف و نهي از منكر در جامعه زنده شود؛ يعني جامعه آن را به عنوان يك ارزش بپذيرد وديدگاه هاي منفي نسبت به آن زدوده شود؛ مثل اين كه برخي آن را «فضولي» تلقي مي كنند. در اين زمينه تبليغ گستردهامر به معروف و بيان اهميت و فلسفه آن نقش به سزايي دارد.

(2) آمران به معروف و ناهيان از منكر داراي ويژگي هاي زير باشند:

الف) خود عامل به معروف و ترك كننده منكرات باشند.

ب ) موارد معروف و منكر را به درستي بشناسند، و عقايد و باور داشت ها و عادات شخصي، سليقه اي و محلي را جايگزين تعاليم حقيقي ديننسازند.

ج ) مراتب و شرايط شرعي امر به معروف و نهي از منكر را به درستي بدانند.

د ) در انجام امر به معروف و نهي از منكر نيز بايد از شيوه هاي زير بهره برد:

1_ در درجه اوّل به تبليغ عملي بپردازند و با رفتار خود، ديگران را جذب كنند.

2_ حتي الامكان از شيوه هاي غيرمستقيم استفاده كنند، مانند آنچه در شيوه امام حسن(ع) و امام حسين(ع) در آموزش وضو به مرد كهنسال نقل شدهاست.

3_ از افراط و تفريط بپرهيزند.

4_ با تشكل و سازماندهي و انتقاد از بهترين تجربيات و شيوه هاي جذب اقدام نمايند.

لازم به ذكر است شايسته ترين افراد براي احياي جدي امر به معروف و نهي از منكر همان بسيجيان و رزمندگان وجوانان با ايمان هستند؛ بنابراين توصيه مي شود در اين زمينه با ديگر برادران بسيجي به تلاش و فعاليت بپردازيد؟ درصورتي كه امثال شمابه اين مهم اقدام نكنند، مشكل

فوق همواره باقي است.{

به نظر شما بهترين كار فرهنگي در دانشگاه و خوابگاه هاي دانشگاه چيست ؟

پرسش

به نظر شما بهترين كار فرهنگي در دانشگاه و خوابگاه هاي دانشگاه چيست ؟

پاسخ

به طور مطلق نمي توان كار مشخص را به عنوان بهترين كار فرهنگي معرفي نمود، زيرا اين مسأله تابع متغيرهايگوناگوني از جهت وضع خوابگاه، گرايش هاي افراد، امكانات و... مي باشد. بنابراين بهتر است در هر خوابگاهي يككانون فرهنگي از برادران آگاه و متعهد تشكيل گردد و با مشورت و مشاركت دفتر نهاد، بسيج و ديگر تشكلات اسلاميفعاليت هاي مناسبي برنامه ريزي و اجرا شود.

چرا بيشتر جوانان ما نسبت به دين و مسائل آن بي اطلاع اند؟

پرسش

چرا بيشتر جوانان ما نسبت به دين و مسائل آن بي اطلاع اند؟

پاسخ

اساسا دين گريزي در جامعه ما امري بسيار نادر و استثنايي است. اكثر قريب به اتفاق جامعه و جوانان ما دين گرا واسلامخواه مي باشند. حتي بسياري از كساني كه ظاهر ديني نداشته و گاه تظاهر به امور خلاف دين مي كنند، به طورجدي دين گريز نبوده و در نهايت تمايلات ديني دارند. در عين حال دين گريزي ناشي از علل مختلفي است؛ ازجمله:

1- پوچ گرايي و فقدان فلسفه و هدف اساسي در زندگي،

2- گرفتاري در دام مشكلات و ناتواني در برخورد با آنها و لاجرم گزينش راه هاي انحرافي،

3- تربيت نادرست،

4- ضعف آگاهي هاي ديني،

5- گرفتاري در دام شبهات و تبليغات سوء دشمنان دين.

در مورد الگوسازي عملي از ائمه اطهار(ع) بيشتر توضيح دهيد.

پرسش

در مورد الگوسازي عملي از ائمه اطهار(ع) بيشتر توضيح دهيد.

پاسخ

در روان شناسي به اين مسأله توجه شده كه انسان احتياج به الگوي رفتار و نمونه عمل دارد و اين مطلب به تجربه نيز ثابت شده است و مي بينيم كه در كارها هر انساني به دنبال الگو مي گردد و در پي شخصيت برجسته اي است كه به او دل بندد و ارادت بورزد. در بين بچه ها و جوانان معمول است كه اگر امتيازاتي در فردي ببينند و به او علاقمند شوند در همه كارها و حتي نوع و شكل لباس و آرايش از او تقليد مي كنند. وجود الگوهاي رفتار و شخصيت هاي نمونه و مربي نقش بسيار مهمي در سازندگي انسان ها دارد.

قرآن كريم مي فرمايد: «لقد كان لكم في رسول الله اسوه حسنه لمن كان يوجوا الله واليوم الاخر و ذكر الله كثيرا؛ براي شما در زندگي و عملكرد پيامبر(ص) سرمشق نيكويي بود براي آنها كه اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند و خدا را بسيار ياد مي كنند» (احزاب، آيه 21).

روحيات عالي، استقامت و شكيبايي پيامبر، هوشياري و درايت و اخلاص و توجه به خدا و تسلط او بر حوادث و زانو نزدن در برابر سختي ها و مشكلات هر كدام مي تواند الگو و سرمشقي براي همه مسلمين باشد.

به دليل اسوه و الگو بودن پيامبران و رهبران الهي براي امت ها و به دليل اين كه مهمترين و مؤثرترين بخش تبليغ و دعوت انبيا(ع) دعوت عملي آنهاست. دانشمندان اسلام معصوم بودن را شرط قطعي مقام نبوت دانسته اند، چون كسي كه مي خواهد الگو و

مقتداي انسان ها باشد بايد از هرگونه خطا و گناه و حتي انديشه آن مصون و محفوظ باشد و حتي از نسيان و سهو نيز بر كنار باشد، چون فردي گنه كار و در معرض لغزش و سهو و خطا چگونه مي تواند الگو و اسوه ديگران باشد و مردم به راحتي به او سر بسپرند و به او دل ببندند و عمل و رفتار او را الگوي خود قرار دهند؟

اهل بيت به تصريح قرآن كريم داراي مقام عصمت بوده و از هرگونه آلودگي پاك و پيراسته مي باشند: «انما يريدالله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا خداوند فقط مي خواهد پليدي و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملا شما را پاك سازد» (احزاب، آيه 33).

امامان معصوم و نيز حضرت زهرا(س) تمام شرايط الگو بودن و مقتدا بودن را دارا مي باشند و عقل حكم مي كند انسان دنباله رو كساني باشد كه به گواهي تاريخ و اعتراف دوست و دشمن گوي سبقت را در ميدان كمالات و فضايل و خوبي از همه ربوده اند و همه خوبǙƠو پاكان و صا͘ȘǙƠكمال ريزه خوار سفره خصال نʙÙșʠآنها مي باشند. راهبراني كه با علم خداداد و لدني كاملا با پيچ و خم راه سعادت آشنايند و خود اين راه را تا آخر پيموده اند و با علم و قدرت الهي، توانايي دستگيري و راهنمايي رهروان اين راه را دارند.

در الگوگيري، حضور يا عدم حضور افراد چندان مهم نيست ; بلكه چه بسا كساني كه در گذشته اي دور زندگي مي كردند, بهتر از بسياري از مصاحبان بتوانند الگو واقع شوند; ليكن

براي اين كار بايد از طريق بررسي تاريخ زندگي درس هاي لازم را فرا گرفت . گذشت چهارده قرن هم چيزي را عوض نمي كند; زيرا محور اصلي در الگوگيري اصول كلي تربيتي و ارزش هاي اخلاقي است كه با مرور زمان پوسيده و كهنه نمي شود.

زندگي ائمه(ع) براي ما الگو است و پذيرش اين مطلب و بيان اين سخن گزاف و بيهوده نيست و لذا هم گوشه گوشه زندگي آنها براي ما روشن است و بيان شده و هم مي توان همچنان از آنها الگو گرفت و پيروي نمود. و براي رسيدن به آن مي توان كتب مشتمل بر معارف دين را كه بسيار فراوان است مورد مطالعه قرار داد. نماز شب حضرت زهرا(س)، ساده زيستي آن حضرت، برخورد وي با نامحرم , پيروي كامل از فرامين دين، بها دادن به ارزشهاي انساني و معنوي در برابر معيارهاي دنيوي و مادي و از خودگذشتگي و خود را فراموش كردن و هزار نكته ديگر كه تنها يك دستورالعمل نيست بلكه بنيان رفتار فاطمي است براي هميشه مي تواند سرمشق زندگي باشد.

سخنان ائمه(ع) در مورد كيفيت و شكل زندگي [نه سخنان معرفتي و تحليلي آنها] براي هر انساني قابل فهم و راهگشاست، كافي است به كتاب هايي كه در مورد زندگاني ائمه(ع) نوشته شده مراجعه كنيد و يا از كلمات گهربار آنها فيض ببريد تا زندگي شما رنگ ديني و الهي بگيرد. به هرحال در اين مورد مي توانيد به كتاب هاي سيري در سيره ائمه(ع) تعليم و تربيت، انسان كامل و سيري در سيره نبوي , نوشته شهيد مطهري , مراجعه و از آنها بهره

مند شويد همين طور مطالعه كتب معتبر زندگاني ائمه هدي (ع) به خصوص كتابهاي جناب آقاي شهيدي و آقاي آيتي و آقاي سيدمهدي شمس الدين و يا كتب روائي كه سخنان ائمه را جمع آوري نموده مانند كتاب فرهنگ سخنان حضرت زهرا(س) و يا نهج البلاغه، نهج الفصاحه، اصول كافي و تحف العقول استفاده كنيد. شما با ترجمه اين كتب مي توانيد خود از آن بهره برده و برنامه زندگاني خود را تنظيم كنيد. پرواضح است كه هر چه بيشتر به حق عمل كنيد راه آگاهي جديدتري به روي شما گشوده خواهد شد و به معرفت علمي و عملي شما افزوده مي گردد.

نكته اي كه در اينجا مهم و اساسي است اين است كه هر چند كامل بودن و بي عيب و نقص و كاستي بودن الگو در تربيت و رهبري انسان ها بسيار مؤثر است چون انسان به راحتي به آنها سر مي سپرد و از آنها اطاعت مي كند ولي وجود زمينه ها و بسترهاي مناسب در فرد الگو گيرنده نيز داراي اهميت ويژه اي است بنابراين بايد خود انسان با سعي و تلاش و مجاهده و با پيروي از حجت و پيامبر و واعظ دروني اش يعني عقل اين زمينه را فراهم سازد تا سخنان و رفتار حجت بيروني و خارجي يعني پيامبران و امامان و بزرگان اهل كمال و معرفت در او تأثيرگذار باشند وگرنه در خود زمان پيامبر و امامان(ع) كم نبوده اند كساني كه دايما با آنها در تماس بوده اند و با آنها انس و معاشرت داشته اند ولي سرسخت ترين دشمنان آنها به شمار مي آمدند و

بالاترين مخالفت ها و عنادها را با حق و حقيقت داشته اند. پس الگو داشتن لازم ولي غير كافي است.

به عبارت ديگر بايد هم فاعل (يعني الگو) در فاعليتش كامل باشد و هم قابل (يعني الگو قرار دهنده) در قابليتش كامل باشد تا الگو سازي مفيد و نتيجه بخش باشد و چون الگوهاي رفتاري ما يعني اولياي الهي در فاعليت و تأثيرگذاري كامل و بي نقص مي باشند، اين ما هستيم كه بايد قابليت پذيرش در خود ايجاد كنيم تا بتوانيم خود را در معرض وزش نسيم رحمت و هدايت آنها قرار دهيم و غنچه وجود خود را شكوفا سازيم:

گوهر پاك ببايد كه شود لايق فيض ورنه هر سنگ و گلي لؤلؤ و مرجان نشود

چرا فرهنگ ازدواج در جامعه تغيير كرده است ؟

پرسش

چرا فرهنگ ازدواج در جامعه تغيير كرده است ؟

پاسخ

گم كردن فلسفه حيات و معقول شدن به ظواهر زندگي مادي، باعث پديدار شدن فرهنگي منحط و خطرناك درمسأله ازدواج است. فساد مترفان و عملكرد آنان در مطرح ساختن الگوهاي دنيا پرستانه، از جمله ريشه هاي اين پديدهشوم است. اميد آن كه با الزام و تعهد مردم نسبت به ارزش هاي اسلامي، اين مشكل برطرف گردد.

البته مطرح و تبليغ شدن الگوهاي مناسب براي زندگي نيز زمينه را براي رشد انحرافات فراهم كرده است.

براي جلوگيري از رقص و ترانه در مراسم عروسي چه بايد كرد؟

پرسش

براي جلوگيري از رقص و ترانه در مراسم عروسي چه بايد كرد؟

پاسخ

بر پا كردن مجلس عروسي واجب نيست البته آنچه به عنوان حكم مستحبي داريم وليمه دادن است در هر صورتاگر مي توانيد جلسه عروسي با رعايت موازين شرعي يعني بدون ساز و آواز حرام و كارهايي كه در بعضي عروسي هاانجام مي شود بر پا كنيد اشكالي ندارد و الا در صورتي كه ممكن است با مسافرت به مشهد مقدس كار را تمام كنيد و اگرنمي توانيد اين هم واجب نيست. بعد از اين كه همسرتان را عقد كرديد شرعاً مي توانيد دست او را بگيريد و به خانهبياوريد. رعايت حرف مردم لازم نيست خوش آمدن يا نيامدن مردم و حرف هايي كه مي زنند هيچ وقت نبايد ملاكشما باشد. مسلمان بايد ببيند چه كند تا خدا از او راضي باشد.{

بهترين راه ها براي حل مشكلات فرهنگي چيست ؟

پرسش

بهترين راه ها براي حل مشكلات فرهنگي چيست ؟

پاسخ

}از ديدگاه ما روش هاي حل مشكلات و تحوّل فرهنگي را مي توان اين گونه طبقه بندي كرد:

الف) در درجه اول بايد به تربيت و سازندگي نوجوانان و جوانان پرداخت.

ب ) صدا و سيما نقش بارزي در اين راستا دارد. بنابراين هر چه بيشتر بايد بر روي فيلم هاي سازنده و جذابفرهنگي سرمايه گذاري كرد؛ چون محسوس است كه بيشترين بيننده و شنونده را تلويزيون به خود اختصاص دادهاست و بهره وري از اين ابزار بايد فزون تر گردد. فيلم هاي سينمايي و ويديويي وتئاتر نيز در اين رديف قرار دارد.

ج ) ترويج فرهنگ قرآن در بين جوان ها، آشنايي و انس با قرآن و تفسير آن از روش هاي خيلي مفيد در اين زمينهاست؛ چون قرآن كتاب بزرگ آسماني ما است و از زيبايي و جاذبه خاصي برخوردار است و همه فرق اسلامي به آنگرايش دارند.

د ) آموزش و پرورش و دانشگاه ها بايد مورد توجه اكيد مسؤولان نظام باشد و به ويژه كتابهاي درسي را بايد موردتوجه قرار داد و از محتواي لازم و جذابيت هر چه بيشتري برخوردار كرد.

ه ) مطبوعات، روزنامه ها و مجلات نقش بارزي را در فرهنگ جامعه ايفا مي كند. ازاين رو لازم است مطبوعات را باعناوين جذّاب و محتواي با ارزش و نيز با ويراستاري و آرايش هنري روانه جامعه كرد و حتي الامكان با قيمت ارزان دراختيار مردم قرار داد.

و ) تابلوهاي تبليغاتي در راستاي مسائل فرهنگي در نقاط حساس شهر نصب گردد. در اين مسير بايد از تكنيك روزاستفاده كرد و از تابلوهاي رايانه اي پيشرفته بهره بيشتري گرفت.

ز ) ترويج فرهنگ كتاب خواني و كتابخانه به گونه اي كه در سطح شهرها و

روستاها هر كجا نياز است كتابخانه ساختهشود و يا نمايشگاه هاي كتاب برگزار گردد تا با ارائه كتاب هاي با ارزش و علمي بتوان جوان ها را جذب كرد.

ح ) خطابه هاي جمعه و محافل علمي و سخنراني ها را نيز نبايد دست كم گرفت. گرچه فيلم و نمايش نقش سازندهو بيشتري دارد؛ ولي سخنراني هاي زنده و با محتوا نيز هم چنان ارزش خود را حفظ كرده است. بنابراين از برگزاري اينسخنراني ها نبايد دريغ كرد.{

دوستم نماز نمي خواند براي اين كه او را به سوي نماز بكشانم هم چنين براي اين كه اخلاق او در ما تاثير نگذارد چه كنم ؟

پرسش

دوستم نماز نمي خواند براي اين كه او را به سوي نماز بكشانم هم چنين براي اين كه اخلاق او در ما تاثير نگذارد چه كنم ؟

پاسخ

پيشنهاد ما به شما در راهنمايي ايشان چند چيز است كه ان شاءاللّه با دقت، سعي در انجام آن داشته باشيد:

الف) سعي كنيد افرادي كه صحبت آنها بر روي ايشان نافذ است، پيدا كنيد و از آنان بخواهيد كه با مهارت و شگردشايسته اي، با وي درباره نماز صحبت كنند.

ب ) با عمل خويش انگيزش خواندن نماز را در او ايجاد كنيد. سعي كنيد شما و بقيه دوستانتان، نمازتان را در حضور ايشانبرگزار كنيد و شور اشتياق خود به نماز و راز و نياز با خدا را هر چه بهتر به منصه ظهور برسانيد.

ج ) فلسفه نماز را در فرصت هاي مناسب بيان كنيد؛ مثلاً سؤال و جواب هايي كه قبلاً تهيه ديده ايد، بين شما و بقيهدوستانتان و يا هر كس ديگري مطرح و جواب داده شود. البته لازمه اش مطالعه و پيش بيني قبلي است. به عنوان نمونهدر اينجا به چند جمله اشاره مي شود: فطرت انسان خواهان تشكر از ولي نعمت است. جبلّت القلوب علي حبِّ مناحسن اليها ؛ قلب ها بر اساس دوستي و محبت كسي كه به انسان احسان كند، آفريده شده است{M» و از آنجا كه در اصل خدايسبحان خالق و هستي بخش ماست و از سويي همه نعمت ها و بركاتي كه در زندگي ما وجود دارد از آن اوست. بنابراين لازم است به اقتضاي تكليف فطري خودمان از قادر منّان تشكر كنيم. حال اين تشكر بايد به چه شكل و كيفيتيباشد؟ انبياي الهي روشنگر اين حقيقت بوده اند و نبيّ

مكرّم اسلام نيز به نوبه خويش نماز را با اين شكل و هيئت خاصبه ما معرفي فرموده اند. بنابر اين همان گونه كه پروردگار مهربان هر شب و روز، ما را رهين الطاف و بركات خويشگردانيده است، ما بندگان نيز موظّفيم هر چند ساعت يك بار در برابر محبوب قلب و عزيز دلمان بايستيم و از او نهايتسپاسگزاري و تشكر را بنماييم. نماز تشكر است، تواضع است، تجديد عهد با خداست، ابراز نياز در برابر بي نياز مطلقاست. نماز زنده نگاه داشتن ياد خدا در دل است. نماز انسان را به خدا نزديك و با او مأنوس مي كند و اصولاً اگر نماز باتوجه و خشوع و حضور قلب ادا شود، به يقين در روح و جان ما اثر گذاشته و انسان را از زشتي ها و گناهان مصونيّتمي بخشد.

د ) پيشنهاد ديگر اينكه تلاش كنيد به هر كيفيت و طريقي شده، ايشان را به نماز جمعه و جماعت ببريد.

و ) تلاش كنيد از نماز بزرگان و شخصيت ها در نزد ايشان صحبت كنيد؛ مثلاً حضرت علي(ع) با همه شخصيت وگرفتاري هايي كه داشتند، چگونه و با چه اشتياقي به اقامه نماز مي پرداختند. همچنين گرايش رجال بزرگ سياسي،علمي و... به نماز را، به ايشان گوشزد كنيد.

در ضمن مطالعه كتاب هاي ذيل در اين زمينه مفيد است:

1- راز نماز محسن قرائتي

2- پاداش هاي نمازگزاران

3- داستانها و حكايت هاي نماز (1)

4- يكصد و چهارده نكته درباره نماز

چگونه مي توان اصل (دانشگاه اسلامي ) را بين دانشجويان مطرح كرد؟

پرسش

چگونه مي توان اصل (دانشگاه اسلامي ) را بين دانشجويان مطرح كرد؟

پاسخ

}در اين باره بايد جلسات و نشست هاي متعددي برگزار نمود و ضرورت، اهميت، ابعاد و نتايج دانشگاه اسلامي رابراي دانشجويان برشمرد. سپس بايد با يافتن راه هاي كاربردي نقش مهم دانشجويان در اين زمينه را به آنان يادآور شدهو در جهت ايفاي اين رسالت بزرگ آنان را تحريض كرد.{

چگونه مي توان از راه فرهنگي زمينه رشد فكري دانشجويان را بالا برد؟

پرسش

چگونه مي توان از راه فرهنگي زمينه رشد فكري دانشجويان را بالا برد؟

پاسخ

اگر مقوله فرهنگ به درستي شناخته شود، راه هاي رشد فكري نيز به روشني نمايان خواهد شد. «فرهنگ» مجموعه اي از افكار، آداب، هنرها، آثار مكتوب، ارزش ها، هنجارها، نمادها و مقوله هايي از اين سنخ است، با مطالعه و تحقيق درباره اين عناصر راه رشد فرهنگي هموار مي گردد. شناخت تاريخ گذشته تمدن اسلامي، آشنايي با دانشمندان بزرگ مسلمان و انديشه هاي آنان، مطالعه آثار متفكران بزرگ اسلامي (مانند ابن سينا، ابن رشد، فارابي، ملايرومي، شهيد مطهري و...) زمينه هاي رشد فرهنگي را فراهم مي آورد.{J

چرا به جوانان اين قدر امر و نهي مي شود و با مهرباني و عطوفت , آنها را راهنمايي نمي كنند؟

پرسش

چرا به جوانان اين قدر امر و نهي مي شود و با مهرباني و عطوفت , آنها را راهنمايي نمي كنند؟

پاسخ

تعهد دلسوزانه شما درباره تصوير ارائه شده از دين در تبليغات جاي تأمل دارد. مسلما اگر روش هاي تبليغ كارآمد نباشد، به جاي تأثير مثبت، اثر منفي خواهد داشت. بناي اسلام و دين الهي نيز بر رحمت و عطوفت است: رحماء بينهم . اميد است با توجه به آنچه كه شما نوشته ايد، همگان با بيداري و هشياري در صدد رفع نقيصه ها و مشكلات برآيند و نظام تبليغاتي دقيقا منطبق بر حقيقت دين و چهره واقعي آن باشد. مسلما روش دعوت بهدين بايد همراه با عطوفت باشد؛ وگرنه قهر و غلبه تغييري در بنيان شخصيتي فرد ايجاد نخواهد كرد.{J

چگونه مي توان فرهنگ وجدان كاري در جامعه ايجاد كرد؟

پرسش

چگونه مي توان فرهنگ وجدان كاري در جامعه ايجاد كرد؟

پاسخ

وجدان كاري در جامعه از چند طريق قابل حصول است:

1- تقويت مباني ديني و احساس مسؤوليت شرعي؛ اين راه فطري ترين، سالم ترين و كارآمدترين راه شروع و تبليغ «وجدان كار» است.

2- ايجاد نظم آهنين از طريق اعمال زور و سرنيزه؛ اين روش اگر چه نظمي ظاهري را ايجاد مي كند، ولي چون افراد از درون احساس مسؤوليت نمي كنند؛ نظمي شكننده به وجود خواهد آمد (مانند آنچه در شوروي سابق اتفاق افتاد).

3- از راه تقويت حس مشاركت و منافع متقابل؛ اين روش گرچه نسبت به روش دوم كارآمدتر است؛ ولي به دليل گسترش منفعت گرايي فردي، جامعه را در وضعيت خطرناكي قرار خواهد داد.{J

چگونه مي توان جوانان را درباره ولايت فقيه توجيه كرد؟

پرسش

چگونه مي توان جوانان را درباره ولايت فقيه توجيه كرد؟

پاسخ

همه جوانان را نمي توان در يك طيف و دسته گنجاند و براي همه آنان راه كار واحدي را ارائه كرد ؛ خود شخص در ابتدا بايد با مباني عقلي و نقلي و مسائل تئوريك ولايت فقيه، شرايط اختيارات و جايگاه او و شبهات موجود در اين زمينه آشنا باشد آن گاه با ريشه يابي وشناخت مشكل اساسي هر كدام از جوانان در ارتباط با ولايت فقيه و سپس ارائه راه حل هاي مناسب با آن بپردازد. مهترين سؤالات و شبهات موجود در مورد ولايت فقيه، عموما در مسائل و مضوعات ذيل خلاصه مي شود:

1- مباني و زير ساخت هاي نظري ولايت فقيه ارتباط دين و سياست، نظام سياسي، اجتماعي اسلام و...؛

2- ادله ديني و خصوصي (آيات و روايات) كه در اين زمينه وارد شده است.

3- امتياز و برتري نظام ولايت فقيه بر ديگر نظام هاي سياسي؛ مثل نظام هاي رياستي، پارلماني، توتاليتاريسم و...؛

4- شرايط و اختيارات ولي فقيه كه آيا مطلقه است يا محدود؟ فراتر از قانون اساسي است يا مقيد به آن؟ و آيا قلمرو اعمال ولايت، جهان اسلام است يا جمهوري اسلامي ايران و...؟

5- عملكردهاي كلان نظام ولايت فقيه آثار و نتايج آن در سطوح و ابعاد مختلف.

6- بعضي از انتخابات درباره عملكردهاي مسؤلان مملكتي و وجود مشكلات و مفاسد اجتماعي مانند تبعيض، فقر، فساد اداري و... ؛

پس بايد به صورت دقيق نوع مشكل جوان را شناسايي كرد و متناسب با آن پاسخ هاي منطقي، علمي و مستند ارائه نمود مثلاً براي جواني كه ولايت را (به دليل ميل به سكولاريسم).

در ابتدا بايد

به صورت روشن سكولاريسم را از ديدگاه اسلام نقد نمود و با استدلال هاي قانع كننده اين نظريه را رد كرد هم چنين براي جواني كه وجود پاره اي از مشكلات اقتصادي، اجتماعي و... باعث به وجود آمدن شبه در عقيده او به ولايت شده بايد ضمن بيان دقيق فلسفهوجودي و اهداف حكومت ديني به آثار و نتايج مثبت و ارزنده ولايت فقيه اشاره كرد. از قبيل پيروزي در انقلاب اسلامي و در جنگ تحميلي حفظ استقلال، تماميت ارضي، منافع ملي و امنيت ملي پيشرفت هاي علمي، صنعتي و... مطرح شدن به عنوان ام القراي جهان اسلام و كانونمبارزه عليه استكبار جهاني و يك كشور مهم و تأثير گذاري در معادلات منطقه اي و جهان و...

در صورتي كه پاسخ ها و استدلات شما براي آن جوان قانع كننده نبود، مي توانيد با معرفي يا در اختيار گذاشتن كتاب هاي مفيد در اين زمينه به تقويت بنيه علمي و نظري و حل شبهات كمك نماييد.

بعضي از كتب هاي مفيد در اين زمينه عبارت است از:

1- امام خميني ولايت فقيه، نشر مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام.

2- جوادي آملي، ولايت فقيه، نشر اسراء.

3- نبي الله ابراهيم زاده آملي، حاكميت ديني، نمايندگي ولي فقيه در سپاه.

4- مصباح يزدي، پرسشها و پاسخ ها، نشر مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني.

5- عبدالحسين خسروپناه، جامعه مدني و حاكميت ديني انتشارات وثوق.

6- محسن غرويان، پرسشهاي فكري و ديني جوانان، نشر مؤسسه فرهنگي يمين.

7- علي شيرازي، پاسخ به شبهات پيرامون ولايت فقيه، نشر دارالصادقين.

8- كاظم قاضي زاده، انديشه هاي فقهي سياسي امام خميني، مركز تحقيقاتي استراتژيك رياست جمهوري.

9- احمد جهاني بزرگي انديشه هاي

فقهي سياسي امام خميني، پژوهشكده و فرهنگ و انديشه اسلامي. {J

علل بي رغبتي جوانان به اسلام و مسايل معنوي چيست ؟

پرسش

علل بي رغبتي جوانان به اسلام و مسايل معنوي چيست ؟

پاسخ

اين كه جوانان كشور به اسلام، مسائل معنوي بي رغيت شده اند، تعبيري درست و مطابق با واقع نيست و بحمداله جوانان زيادي در محيط هاي علمي و دانشگاهي و... عملاً به اسلام و ظواهر دين پايبند هستند و آمار و ارقام نيز اين موضوع را تأييد مي كند. از طرفي مايه هايتشكيل دهنده هويت فرهنگي جامعه اسلامي ما، از استحكام و توانايي زيادي برخوردار است و جوانان كشور در برابر آسيب ها و خطرات فراوان در طول تاريخ _ حداقل در طول بيست و چند سال گذشته _ مقاومت كرده اند و هر موقع به فداكاري، ايثار و حضور آنان نياز بوده، ازارزش هاي ديني و اخلاقي دفاع كرده اند. ليكن بايد توجه داشت كه همواره آفاتي جوانان ما را تهديد مي كند و گاهي انسان به سبب اختياري كه دارد، تحت تأثير عوامل شيطاني مختلف، گاهي به اين سو و آن سو كشيده مي شود و شيطان هاي ظاهري و باطني نيز هميشه و در طول تاريخ،به دنبال به انحراف كشاندن اهل ايمان بوده اند؛ ولي در عين حال مي توان به بعضي عواملي كه باعث كم رنگ شدن و كم رغبتي برخي از جوانان به مسائل معنوي و ارزشي شده، اشاره كرد.

1- گسترش تهاجم فرهنگي بيگانه،

2- فعاليت چشمگير عناصر وابسته به بيگانه و فرهنگ غيرخودي در عرصه مطبوعات كشور،

3- دوري نسل سوم از تاريخ و پيشينه انقلاب و ارزش ها و اهدافي كه انقلاب را پديد آورد،

4- تلاقي با فرهنگ بيگانه در پرتو توسعه و تأثيرگذاري آن بر عناصر داخلي،

5- جدي نگرفتن خطر تهاجم فرهنگي و عدم جديت كافي در حفظ فرهنگ ناب اسلام محمدي از

سوي برخي از عناصر داخلي، حتي در سطح برخي از مسؤوليت هاي اجرايي و فرهنگي كشور.

{J

چگونه مي توان جوانان را نسبت به ولايت فقيه آشنا ساخت ؟

پرسش

چگونه مي توان جوانان را نسبت به ولايت فقيه آشنا ساخت ؟

پاسخ

متأسفانه علي رغم اين كه بسياري از ارزش ها و دستاوردهاي انقلاب از پشتوانه هاي مستحكم و دقيق برخوردار مي باشد، نسل اول انقلاب و به خصوص دستگاه هاي فرهنگي و... در انتقال اين ارزش ها به نسل دوم انقلاب و حتي تعميق اين ارزش ها براي نسل اول انقلابسهل انگاري و كم كاري هايي داشته اند كه اين خود به عواملي از قبيل:

1- مشكلات پس از انقلاب مانند جنگ و توجه به مسائل اقتصادي و...

2- جديد و نوبودن نظريه ولايت فقيه به شكلي كه حضرت امام توانستند از آيات و روايات و ادله و منابع كلامي و فقهي استخراج نموده و آن را در جامعه اسلامي پياده سازند.

بنابراين در سال هاي اول انقلاب طبيعي بود كه از نظر علمي و فرهنگي انتشار و تعميق اين انديشه سياسي در جامعه با كندي پيش رود هر چند در مجامع علمي و فقهي مورد توجه و قبول علماء و انديشمندان بود. اما در سال هاي اخير تلاش هاي بسياري صورت گرفته تاكتاب هاي مناسب و قابل فهم براي گروه ها و صنف هاي مختلف جامعه در خصوص اين موضوع و حل شبهات آن نگاشته شده و در دسترس عموم قرار دارد. در هر صورت بهترين راه ها براي توجه جوانان به اين مسائل:

اولاً؛ بازگو نمودن آثار و نتايج مثبت نظريه ولايت فقيه از قبيل پيروزي در انقلاب اسلامي و در جنگ، حفظ استقلال، تماميت ارضي، منافع ملي و امنيت ملي، مطرح شدن به عنوان ام القراي جهان اسلام و كانون مبارزه عليه استكبار جهاني و... و همچنين بازگو نمودن وضعيتكشورهاي مشابه ما كه به دليل فقدان نظام ولايت فقيه در بدترين اوضاع اقتصادي، فرهنگي، امنيتي و... بسر

مي برند.

ثانيا؛ معرفي كتاب هاي مختصر جذاب و مفيدي كه در اين زمينه نگاشته شده براي تقويت بنيه علمي و نظري و حل شبهات جوانان مي باشد. نكته اساسي ديگري كه در اين زمينه راه گشاست بررسي ماهيت نظام سياسي اسلام و تفاوت هاي بنيادين آن با ديگر نظام هاي سياسياست.

ضرورت وجود «ولايت فقيه» در نظام اسلامي بدون شناخت ماهيت حكومت ديني، لوازم و كار ويژه هاي آن در مقايسه با ديگر نظام هاي سياسي سكولار(Secular)، لائيك(Laic) و بي اعتنا به دين امكان پذير نيست. اكنون به اختصار پاره اي از تفاوت هايبنيادين نظام هاي ديني و غيرديني را مرور مي كنيم تا در پرتو آن بتوانيم پاسخ پرسش بالا را دربيابيم.

1_ منشأ حاكميت: رژيم هاي نامبتني بر دين، اعم از مردم سالار (Democratic)، فردسالار(Monarhy)، اليگارشي (Oligarchy) همچنين رژيم هاي فردگراي ليبرال(Liberal) و يانظام هاي سوسياليستي و كمونيستي همه و همه به يك معنا دولت هاي حداقلي(Minimal) هستند، هر چند اين گونه نظام ها براساس ميزان دخالت در آزادي هاي فردي به رژيم هاي حداقلي و حداكثري و تماميت خواه(Totalital) تقسيم پذيرند، ليكن با توجه بهاين كه اساسي ترين هدف آنها تأمين نيازمندي هاي دنيوي است و هدفي فراتر از آن در نظر ندارند، ازاين رو مي توان همه آنها را دولت هاي حداقلي و يا تك منظوره(Monoplau) به حساب آورد. در مقابل نظام ديني هر دو عرصه حيات بشري را منظور مي دارد و علاوه برنيازمندي هاي اين جهان، تأمين خير و سعادت اخروي و جاوداني را نيز هدفگيري مي كند.

2_ تفاوت در كار ويژه هاي دولت: وظايف و كاركردهاي (Functions) نظام هاي غيرديني نيز متناسب با هدف آنها قلمرو محدودي دارد. يعني اساسي ترين وظيفه آنها تأمين بهداشت، آموزش، امنيت، رفاه وتوسعه (Development) مادي تأمين آزادي و يا عدالت اجتماعي است. در مقابل وظايف حكومت ديني گستره ي وسيع تري دارد، يعني

علاوه بر لزوم ارايه خدمات بالا، بايد به برنامه ريزي صحيح و تلاش در جهت تربيت ديني و معنوي جامعه و ايجاد بستر مناسبجهت رشد و بالندگي فضايل و كمالات عاليه انساني و گسترش تقوي همت گمارد و امور جامعه را همسو با تأمين سعادت پايان و فناناپذير هدايت و رهبري كند.

3_ تفاوت در روش ها و قوانين: روش هاي اجرايي نظام هاي سكولار و ديني در پاره اي از موارد تفاوت بنيادين دارد. تفاوت در اهداف و كار ويژه ها لاجرم در گزينش شيوه ها كارگر خواهد افتاد. در نظام هاي بي اعتنا به دينجستجوي اهداف مادي صرف عقلانيت ابزاري(Instrumental Reason) را عمده ترين مرجع تصميم گيري قرار مي دهد. تكيه اساسي بر خواسته هاي مادي و هواهاي نفس اماره آدمي و ميدان داري انحصاري خردابزاري در بسياري از اين رژيم ها تابدان جا پيش مي رود كه شعار «هدف وسيله را توجيه مي كند» و صدرنشين هنجارهاي معمول بين سياستمداران مي گردد. اما در حكومت ديني استفاده از روش هاي معارض با ارزش هاي والاي اخلاقي كرامت الهي انسان و آنچه ويرانگر سعادت جاوداني بشر شناخته شود مجاز نيست،از همين رو خردابزاري در كادر هنجارهاي الهي و احكام عقل كل نگر توحيدي فعاليت مي كند.

در حكومت ديني تنها روش ها و قوانيني رسميت دارد كه از سوي خداوند جعل شده و يا لااقل با اصول و قواعد مورد قبول شارع سازگار باشد. از همين رو كاركرد عمده مجاري قانون گذاري در چنين نظامي كشف و استنباط قوانين الهي و يا تطبيق آنها بر مقتضيات ونيازمندي هاي زمان است.

4_ تفاوت در زمامداران و كارگزاران: رهبري هر جامعه اي متناسب با ارزش ها و آرمان هاي جامعه و اهداف اساسي حكومت در آن جامعه تعيين مي شود. از اين رو در نظام هاي لائيك و سكولار اگر شرايطي

پيش بينيشود چيزي افزون بر توانايي مديريت كلان اجتماعي مورد توجه نيست. اما در نظام اسلامي شرايط بيشتري لازم است كه اصول آنها عبارت است از:

1) صلاحيت علمي، كه عمدتا ناظر به درك نيازمندي هاي جامعه و نيز شناخت دقيق آموزه هاي فقهي و حقوقي اسلام در همه ابعاد و مسائل فردي و اجتماعي است. زيرا فرض آن است كه آنچه در جامعه اسلامي ملاك عمل و قانون قرار مي گيرد همان قوانين الهي است.بنابراين وجود رهبري كه توانا بر استنباط احكام الهي در مسائل خرد و كلان اجتماعي بوده و بتواند در مسائل مختلف حكم ديني را كشف و به اجراء درآورد كاملاً ضروري مي نمايد.

ممكن است گفته شود مجلس شوراي اسلامي و شوراي نگهبان براي اين امر كافي است. در حالي كه چنين نيست، اين مسأله علل متعددي دارد كه پاره اي از آنها در مطالب بعدي آشكار خواهد شد.

2) صلاحيت اخلاقي، يعني التزام و پاي بندي جدي به هنجارها و ارزش هاي ديني و اخلاقي، پيراسته بودن از اوصاف رذيله، دوري از هواپرستي و خودخواهي و دنياطلبي، كه اصطلاحا از آن به عدالت و تقوي تعبير مي كنيم.

رهبر يك جامعه اسلامي را نشايد كه فاقد ارزش هاي عاليه اخلاقي باشد، زيرا چنين فردي هرگز نمي تواند كاركرد مثبت تربيتي و اخلاقي كه از اهداف نظام اسلامي است داشته باشد. معمولاً انسان ها الگوپذيري شديدي از اخلاق، سيره و منش زمامداران دارند، چنانكه پيامبراكرم(ص) فرمودند: الناس علي دين ملوكهم ، (بحارالانوار، ج 102، ص 7) بنابراين كسي كه الگوي درستي براي جامعه نباشد نمي تواند در رأس نظام اسلامي قرار گيرد.

3) كفايت در مديريت كلان اجتماعي، منش صحيح سياسي و اجتماعي، شجاعت، تدبير و هوشمندي، حد

اعلي و ايده آل اين ويژگي ها را در شخص معصوم مي توان يافت و در عصر غيبت به نيابت از امام معصوم(ع) كسي بايد عهده دار زمامداري جامعه اسلامي باشد كه حدنصاب لازم از ويژگي هاي پيش گفته را دارا باشد. كسي كه صلاحيت علمي و اخلاقي و مديريتي لازم براي اداره كلان جامعه براساس احكام و هنجارهاي الهي را دارا باشند اصطلاحا «ولي فقيه» مي گويند. ازاين رو در قانون اساسي آمده است: اكنون اگر قرار باشد ولي فقيه در رأس نظامنباشد يكي از دو كار بايد انجام گيرد:

1/3 رئيس جمهور داراي همه صلاحيت هاي لازم رهبري باشد. در اين صورت همان ولايت فقيه را اعمال كرده ايم با اين تفاوت كه اولي فقيه رئيس قوه مجريه نيز قرار داده ايم. بنابراين نقش او را در امور اجرايي پررنگ تر كرده و در واقع به سمت يك نظاممتمركز(Centralized) حركت كرده ايم.

2/3 ولي فقيه نقش مشاور براي رئيس قوه مجريه داشته باشد و در مسائل كلان حكومتي نظر او را راهنمايي كند. در اين صورت دو فرض پديد مي آيد:

1/2/3_ يا اينكه رئيس جمهور موظف به اجراي منويات او است، در اين صورت اين همان ولايت فقيه است، زيرا او بر رئيس قوه مجريه ولايت دارد.

2/2/3_ رئيس جمهور موظف به پيروي از منويات او نباشد، در اين صورت رعايت احكام الهي تضمين نشده و ديگر اسلاميت نظام از تضمين كافي برخوردارنخواهد بود. به همين ترتيب مي توان افزون بر آن ولايت فقيه كاركردهاي مهم ديگري نيز دارد، از جمله: ايجاد تعادل و هماهنگي بين قوا. اين مسأله در نظام هاي مبتني بر تفكيك قوا(Decenteralized) همواره يكي از مهمترين معضلاتبوده و عملاً موجب دخالت روزافزون قوه مجريه در ديگر قوا شده است، به طوري كه

طرفداران ليبراليسم جديد(Neo Liberalism) به برتري قوه مجريه گراييده اند. ولي فوايد هماهنگي قوا در نظام جمهوري اسلامي خارج از سه قوه يعنيتوسط ولي فقيه انجام مي شود و بدينوسيله از برتري جويي قوه مجريه بر ديگر قوا جلوگيري مي شود. ليكن رعايت اختصار ما را از بررسي و تفصيل آن معذور مي دارد.

براي آگاهي بيشتر نك:

1- فلسفه سياست، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني

2- ليبراليسم در ايران، شهريار زرش

علت فاصله گرفتن جوانان از ارزش هاي اسلامي چيست ؟ و راه حل آن كدام است ؟

پرسش

علت فاصله گرفتن جوانان از ارزش هاي اسلامي چيست ؟ و راه حل آن كدام است ؟

پاسخ

مشكل بي اعتنايي به ارزش هاي معنوي، ناشي از اراده و اختيار خود انسان است. خداوند مي فرمايد: انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا ، (انسان، آيه 3). متأسفانه بسياري از افراد تحتتأثير هواي نفس و پيروي از اميال و خواهش هاي نفساني، راه ضلالت و گمراهي را بر مي گزينند. قرآن در اين زمينه فرموده است: لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم * ثم رددناه اسفل سافلين ،(تين، آيه 4 و 5). متأسفانه اين عوامل، باعث فاصله گرفتن برخي جوانان از ارزش ها و مسائل معنوي و دوري آنان از روحانيان و مساجد شده است. هر چند مردم و جوانان تيز بين و آگاه ما همواره كمال ارادت را به شخصيتهاي روحاني مانند حضرت امام ومقام معظم رهبري و بسياري از شخصيت هاي ديگر كه هيچ گونه حقوقي از دولت دريافت نكرده و زندگي كاملاً ساده و در سطح خيلي پاييني داشته و همواره در خدمت انقلاب بوده اند، دارند. جدايي عده اي از جوانان از روحانيون ممكن است دلايل ديگري هم داشته باشد، ازجمله:

1. عملكرد و رفتار ناشايست گروهي از شاغلان در دستگاه ها و نهادهاي دولتي و حكومتي باعث پيدا شدن تعارض و شكاف بين گفتار و عمل آنان شده و موجب بدبيني به تمامي روحانيت گشته است.

2. برخي از رفتارها و برخوردها ناصحيح و مخالف شرع در بيان احكام شرعي، موجبات بدبيني عده اي از افراد _ خصوصا جوانان _ را فراهم آورده است، حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب بارها خطر اين گونه افراد را متذكر شده و در اين خصوص مي فرمايند:

«معنايتحجر آن است كه كسي كه مي خواهد از مباني اسلام و فقه اسلام، براي بناي جامعه استفاده كند، به ظواهر احكام اكتفا كند و نتواند كشش طبيعي احكام و معارف اسلامي را در آن جايي كه قابل كشش است درك كند و براي نياز يك ملّت و يك نظام و يك كشور كه نياز لحظه به لحظهاست، نتواند علاج و دستور روز را نسخه كند و ارائه بدهد، اين بلاي بزرگي است»، (روزنامه جمهوري اسلامي، 17/3/1376).

3. اختلافات جناحي و سليقه اي در مسائل اقتصادي، سياسي و اجتماعي، جايگاه و منزلت روحانيت را پايين آورده است.

4. حل نشدن بسياري از مشكلات و معضلات اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي (مانند اشتغال، مسكن و رفاه)، و عدم اجراي ارزش هاي اسلامي در جامعه به صورت كامل (مانند عدالت اجتماعي، مبارزه با مظاهر فساد و...)، باعث شده كه مردم اين مشكلات را همواره از چشمروحانيت ببينند و انتظارات غير واقعي و بيش از حد از آنان داشته باشند.

مجموعه اين عوامل باعث شده تا دشمنان اسلام و انقلاب اسلامي با تهاجم فرهنگي، و درشت نمايي مشكلات، به القاي انديشه نسبي بودن ارزشها، جدايي دين از سياست، ناكارآمدي مديريت فقهي، اسلام منهاي روحانيت پرداخته اند اما كارها و اقدامات انجام شده را مي تواندر دو بعد، مورد بررسي قرار داد.

الف) اقدامات نظري و انديشه اي:

1- تقويت و تثبيت ارزشهاي اسلامي و ايمان مذهبي از طريق برگزاري جلسات پرسش و پاسخ و مشاوره بصورت شفاهي و كتبي براي حل مشكلات و شبهات عقيدتي و برگزاري جلسات روح بخش دعا و سخنراني هاي مفيد و پرمحتوي نماز جماعت در مؤسسات و اداراتبرگزاري و گسترش برنامه روح بخش اعتكاف در سطح

شهرها خصوصا دانشگاهها بطوريكه هر سال با استقبال بيشتري روبرو بوده است.

2- ايجاد و تقويت هويت جوانان از طريق شناخت استعدادها و تواناييهاي بالقوه اي كه دارند آشنا نمودن آنها با گذشته درخشان اسلامي و ملي خود و دستاوردهايي كه در دوران انقلاب و بعد از آن داشته اند و آگاهي دادن نسبت به عقايد شوم دشمنان و خطرات ناشي ازانحرافات اخلاقي و اعتياد و بالا بردن درك و شناخت و قدرت تحليل جوانان و شناساندن عوامل مشكلات اقتصادي و معضلات اجتماعي و جدا نمودن برخي افراد روحاني نما و متحجر از ساير روحانيون وارسته، دلسوز و متعهد.

3- از آن جا كه تهاجم فرهنگي بيشتر فكر و فرهنگ و انديشه افراد يك جامعه را مورد هجوم خود قرار مي دهد در اين راستا مؤسسات و دستگاههاي فرهنگي اقدامات بسيار شايسته اي را در جهت مصونيت بخشيدن و زدودن آثار مخرب فكري و فرهنگي تهاجم فرهنگي بااستفاده از محققين و متفكران و صاحب نظران علوم انساني انجام داده اند كه به برخي از آنان اشاره مي نماييم :به عنوان نمونه در سال 1377 تعداد 3609 عنوان كتاب در مورد دين و معارف اسلامي با تيراژي در حدود 20779935 جلد و همچنين دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قمتاكنون بيش از هزار عنوان كتاب با تيراژ بالا در زمينه هاي مختلف فرهنگي و علوم اسلامي منتشر نموده است هم اكنون بيش از 180 مؤسسه در سطح قم در زمينه هاي تحقيقاتي اطلاع رساني و... با همكاري محققين زبده فعال مي باشد. نتايج و دستاوردهاي بسيار چشمگير و مثبتي رابه دنبال داشته اند و در ارائه معارف ديني وانديشه هاي اسلامي از پيشرفته ترين تكنولوژي هاي پيشرفته و با جديدترين شيوه استفاده مي شود

سعي شده با استفاده از اينترنت مجموعه آثار فرهنگي اسلامي را به اين شبكه جهاني منتقل نموده و راه آشنايي ملت هاي ديگر را با فرهنگاسلامي فراهم سازند تا اوائل سال 79 تعداد 15 سايت (پايگاه) جهاني به وسيله شيعيان و 13 سايت توسط اهل سنت ايجاد شده است (به نقل از مجله نگاه حوزه شماره 62، 59 ص 151).

يكي از ملموس ترين اثرات و پيامدهاي اين اقدامات فكري و انديشه اي ناكارامدي تهاجم فرهنگي دشمن براي القاء شبهه در خصوص ناكارامدي دين در اداره جامعه و تئوري حكومت ديني و تلاش در جهت سكولار كردن و لائيك نمودن جامعه ديني ايران بود چنانكه شاهدهستيم به خاطر ارائه پاسخهاي دقيق علمي و مستدل در اين زمينه ها عناصر شبهه افكن مانند سالهاي قبل ديگر مجال و عرصه اي براي جولان دادن نمي يابند و در واقع در مهمترين ركن تهاجم فرهنگي دشمن دچار شكست شده است و اين در حالي است كه اكثريت قريب به اتفاق افرادجامعه ما همه خواهان اجرا و تحقق حكومت عدل علوي و عمل شدن به ارزش ها و احكام اسلامي مي باشد و انتقادهايي نيز كه به مسؤلين ايراد مي نمايند در اين خصوص مي باشد كه اين خود يكي از آثار مثبت نامگذاري سال 79 به نام سال علي(ع) و سال 80 به نام رفتار علوي(ع) كهبواسطه معرفي شيوه ها و ارزشهاي حكومتي امام علي(ع) كه از طريق مقالات و كتابهاي متعددي كه در اين زمينه ارائه شد مي باشد.

4- تهيه برنامه هاي جذاب مفيد و سالم و تفريحي از طريق دستگاههاي فرهنگي و صدا و سيما به عنوان نمونه راديو جوان با برنامه هاي جذاب و متنوع به صورت سراسري در

سال 77 در حدود 7616 ساعت برنامه داشته كه از مجموع آن 1701 ساعت فرهنگي و 1238ساعت معارف اسلامي و 859 ساعت اجتماعي بوده است در همان سال مجموعه شبكه هاي اول و دوم و سوم و چهارم و شبكه تهران و مراكز شهرستانها 3859 ساعت فرهنگي 2980 ساعت معارف اسلامي و 7153 ساعت اجتماعي و شبكه هاي سحر و جام جم 386 ساعت برنامه هايفرهنگي 587 ساعت برنامه هاي اجتماعي و 283 ساعت معارف اسلامي داشته اند. (منبع گزارش فرهنگي كشور 1377 مركز آمار و برنامه ريزي پژوهش هاي فرهنگي و هنري).

ب ) اقدامات عملي:

1- برخورد قانوني با عوامل داخلي دشمن از قبيل روزنامه ها و گروه هاي معاند و شبهه افكن.

2- تقويت نيروهاي نظامي و انتظامي از نظر كمي و كيفي در مقابله با باندهاي فساد و اشراري كه در صدد ايجاد ناامني در مناطق مرزي كشور بوده و سعي در گسترش اعتياد و بزهكاري در ميان جوانان در راستاي اهداف شوم تهاجم فرهنگي داشته اند كه در اين زمينه نيروي انتظاميبيش از سه هزار شهيد تقديم انقلاب مي نمايد كه اين خود نشانگر عزم نظام در مقابله با مظاهر و ابعاد مختلف تهاجم فرهنگي مي باشد.

3- از آن جا كه فقر و مشكلات اقتصادي و اجتماعي از زمينه هاي مهم در تأثيرگذاري تهاجم فرهنگي مي باشد برنامه ريزي هاي گسترده اي در جهت حل مشكلات اقتصادي و اجتماعي مردم خصوصا قشر جوان از قبيل (اشتغال، مسكن، ازدواج و...) انجام شده و يا در دست اقداممي باشد.

4- مبارزه با مفاسد اداري و مالي و برخورد قاطع با متخلفان كه در اين راستا فرمان مبارزه با فساد مقام معظم رهبري به سران سه قوه در تاريخ 10 /2 /1380

صادر شد.

5- برگزاري مسابقات حفظ و قرائت قرآن مجيد و نهج البلاغه و اردوهاي سياحتي، زيارتي و تفريحي خصوصا در ايام تعطيل و عيد به مناطق جنگي كه با استقبال ميليوني جوانان و دانشجويان هر ساله روبرو بوده و در انتقال ارزشهاي اسلامي و انقلابي به قشر جوان تأثير زيادي داشته. در پايان ذكر اين نكته لازم است كه اقدامات فوق به معناي عدم آسيب پذيري افراد جامعه از تهاجم فرهنگي نمي باشد زيرا قطعا تهاجم فرهنگي توانسته است برخي آسيب هاي اجتماعي و فرهنگي را به كشور ما وارد كند همچنانكه متأسفانه ما شاهد تقليد برخي از جوانانكشورمان از الگوهاي فرهنگ غرب در قالب گروههاي موسوم به رپ و هوي متال و.. مي باشيم اما در مقابل ارزيابي و قضاوت بايد با ديدي كلان مسأله را مورد بررسي قرار داد لذا اولاً بايد اين قبيل معضلات و ناهنجاري ها را با اهداف دشمن (شكست نظام اسلامي و دور نمودن جامعهاز دين) و بودجه ها و اقدامات وسيع نرم افزاري و سخت افزاري او سنجيد. ثانيا، نقاط مثبت و خيلي عظيم جوانان پاك و با تقوي را ديد كه در مقابل اين طوفان سهمگين تهاجم فرهنگي پايدار و مقاوم مانده اند ثالثا حمايت مردم از نظام جمهوري اسلامي ايرا

چه راهكارهاي براي رفع مشكلات فرهنگي دانشگاهها متناسب است ؟

پرسش

چه راهكارهاي براي رفع مشكلات فرهنگي دانشگاهها متناسب است ؟

پاسخ

مجموعه راه كارهاي فرهنگي در دانشگاه ها و بيرون از آن را مي توان در دو بعد نظري و عملي مورد بررسي قرار داد. در اين زمينه راه كارهايي چند پيشنهاد مي شود.

الف) راه كارهاي نظري و انديشه اي

1. شناخت دقيق عناصر اصلي فرهنگ اسلامي و شناساندن آنها به ديگران. در اين زمينه لازم است پايه هاي فهم ديني بر اساس تعيين بوده و با نفوذ شك و ترويج شك گرايي، مبارزه شود. بهترين راه براي مبارزه با اين مسأله آن است كه شناخت خود و ديگران را از باورها وارزش هاي ديني، فزون سازيم و به تعيين منطقي دست يابيم. مثلاً در زمينه عقايد، يك سلسله باورهاي درست و تعييني را به ديگران عرضه و براي آنها روشن و ثابت كنيم (هستي شناسي). در زمينه ارزشي ها، وجود يك سلسله ارزش هاي ثابت و پايدار را تبيين و وجه بطلان سخنان بيپايه كساني كه ارزش ها را امور اعتباري و نياز پرورده مي دانند، آشكار سازيم، (فلسفه اخلاق و فلسفه حقوق).

هم چنين در برابر كساني كه مي كوشند از ميزان پاي بندي مردم به اعمال شرعي بكاهند و امور گناه و حرام خوب جلوه داده، تقيّد به مسائل شرعي را تضعيف كنند، ايستادگي كنيم و خود و ديگران را به عمل كردن به مسائل شرعي سوق دهيم.

از همه مهم تر اين كه برابر كساني كه اصل وجود يقين را يك ضد ارزشي تلقي مي كنند و از شكّاكيت و نيت در معرفت تبليغ مي كنند، امكان معرفت يقيني را ثابت كنيم و از اين رهگذر» عقايد ديني و ارزش هاي اسلامي را از يك پشتوانه معرفت شناختي برخوردارسازيم.

2. تقويت و تثبيت هويت مذهبي و

ملّي دانشجويان از طريق آشنايي با تمدن افتخار اسلامي و دانشمندان نامي و نيز دستاوردهاي مهم و با ارزشي تشكيل جمهوري اسلامي و...

3. تقويت و تثبيت ارزش هاي اسلامي و ايمان مذهبي از طريق برگزاري جلسات پرسش و پاسخ به مشاوره به صورت شفاهي و كتبي براي حل مشكلات و شبهات عقيدتي و... .

ب. راه كارها و اقدامات عملي:

1. برگزاري اردوها و سفرهاي زيارتي و سياحتي و تدارك برنامه هاي جاذبه دار مفيد و سالم به وسيله تشكّلات فرهنگي موجود در دانشگاهها يا گروهي از دانشجويان؛

2. راه اندازي مركزي براي رسيدن و حل مشكلات روحي، اقتصادي و مالي دانشجويان، فراهم نمودن زمينه هاي ازدواج دانشجويي و...؛

3. برگزاري مراسم با شكوه نماز جماعت، دعا، مراسم مذهبي (مانند اعتكاف) و...؛

4. تهيه نشريات داخلي حاوي مطالب مفيد و جذّاب، ارائه فيلم هاي خوب و مفيد و... .

اما در پاسخ قسمت دوم سؤال بايد گفت كه: هدف از تأسيس و راه اندازي اين مركز، ارائه راهكارهاي فرهنگي در جهت مقابله با مشكلات فرهنگي موجود در دانشگاه ها است. مجموعه اقدامات و وظايف اين مركز، عبارت است از برگزاري جلسات پرسش و پاسخ و مشاوره بهصورت شفاهي و كتبي براي حل مشكلات و شبهات عقيدتي، اجتماعي، سياسي و... اعزام مبلغان و روحانيون فاضل و انديشمند به دانشگاه ها، برگزاري اردوهاي تفريحي، علمي و زيارتي، تهيه و تكثير جزوات و مجلاّت مختلف و گوناگون، ارائه خدمات سمعي و بصري و... گفتني استكه دفاتر نمايندگي ولي فقيه مستقر در دانشگاه ها، آماده استقبال و ارائه كمك هاي مختلف در زمينه هاي ياد شده در حدّ توان و امكانات مي باشند.{J

براي رواج بيشتر مسائل ديني در بين دانشجويان چه راهكارهايي را پيشنهاد مي كنيد؟

پرسش

براي رواج بيشتر مسائل ديني در بين دانشجويان چه راهكارهايي را پيشنهاد مي كنيد؟

پاسخ

بايد عنايت داشته باشيم كه تمام فعاليت هاي فردي و اجتماعي يك دانشجو بايد بر محور دانش اندوزي دور بزند و هر عملي كه چنين ثمره اي را در پي ندارد بايد رها كنيد و آنگونه كه از نام دانشجو پيداست هميشه در پي دانش است و جوياي علم مي باشد، لذا به برگزاريكنفرانس هاي علمي، ارائه برنامه هاي معرفتي، برگزاري اردوهاي علمي و تهيه مقالات علمي همت بگماريد و اين كار را از يك جمع چند نفره متعهد و پاي بند و دقيق مي توان آغاز كرد و به گروه هاي بزرگتر گسترش داد. همانگونه كه خود مي دانيد در كنار علم اندوزي، تقوا و برخوردارياز سرمايه زهد و اخلاق نيكو و پاكي نيز براي يك دانشجو ضروري است كه علم بدون تقوا جز ضرر و آسيب پيامدي ندارد، لذا در تهذيب نفس نيز بايد بكوشيد و پابه پاي علم اندوزي به سوي پاكي و طهارت دل خود نيز اهميت بدهيد و در اجتماع دانشجويي نيز اين گونه فعاليت هاييكه دانشجويان را به اين سو [دين داري و تقوا] دعوت مي كند و باعث افزوني سطح دين داري و زهدورزي آنها مي گردد برگزار كنيد. مانند مراسم مذهبي، نماز جماعت در اول وقت و با حضور قلب، روزه هاي مستحبي گروهي، قرائت قرآن، برپايي مراسم دعاي ندبه، كميل و حتي وقتيجهت مناجات گروهي با خداوند و باز كردن دريچه دل به سوي منبع فيض لايزال الهي و...

پس بايد در تمام صحنه هاي فردي و گروهي بايد در پي علم اندوزي و تحصيل طهارت باطن بود و رفتارهايي كه شما را به اين سوي مي خواند و اين گونه پيامدهايي دارد را انجام دهيد.{J

براي انجام بهتر امور ديني و ارشاد ديگران چه كارهايي بايد انجام دهم ؟

پرسش

براي انجام بهتر امور ديني و ارشاد ديگران چه كارهايي بايد انجام دهم ؟

پاسخ

براي انجام امور ديني توجه به راهكارهاي زير ضروري است:

1- اعتقاد به اين كه تنها راه سعادت مند شدن عمل به احكام ديني و تقويت ايمان است.

2- سعي كنيد با ايجاد ارتباط با دوستاني مؤمن و جداشدن از دوستان ناباب (در صورتي كه با چنين افرادي ارتباط داريد) زمينه انجام احكام الهي را در خود تقويت كنيد.

3- سعي كنيد براي انجام امور عبادي و ديني بيشتر به مراكز مذهبي مثل مسجد، حسينيه ها و... برويد.

4- در انجام كارهاي عبادي سعي كن افراط و زياده روي نكنيد سعي نماييد ابتدا به انجام واجبات و ترك محرمات اكتفا كنيد.

5- كارهايي كه واجب است انجام دهيد و همچنين كارهايي كه انجام آن حرام است فهرست كنيد و هر روز ان فهرست را مرور كنيد..

6- سعي كنيد مشغول هر كاري كه هستيد هنگام نماز دست از كار برداريد و نماز را در اول وقت انجام دهيد.

7- با خودتان شرط كنيد كه اگر واجبي را ترك كردم يا به موقع انجام ندادم مقداري پول بايد به عنوان جريمه صدقه بدهم يا يك روز روزه بگيرم.

8- هر گاه موفق شديد وظيفه ديني خود را انجام دهيد سر به سجده شكر بگذاريد و از خداوند تشكر كنيد كه توفيق انجام تكليف را به شما عطا كرده و از او بخواهيد كه هميشه خداوند توفيق انجام وظيفه را به شما عطا كند.

9- به خودتان تلقين كنيد كه مي توانم در انجام وظايف ديني ام موفق شوم.

10- اگر گهگاهي موفق نشديد مأيوس نشويد دوباره اقدام

كنيد.

اما اين كه فرموديد چگونه همه را از خودم راضي كنم البته اينكه انسان بتواند به گونه اي رفتار كند كه جلب توجه ديگران شود و ديگران از او راضي باشند بسيار خوب است ولي واقعيت اينست كه ما نمي توانيم همه افراد را از خودمان راضي كنيم بنابراين بهترين راه اينست كهسعي كنيم خداوند را از خودمان راضي كنيم و هيچ گاه رضايت ديگران را بر رضايت خداوند ترجيح ندهيم ممكن است بعضي افراد از ما راضي شوند كه ما مرتكب گناه شويم يا اينكه واجبات ديني را انجام ندهيم و اگر خداي ناكرده ما چنين افرادي را راضي كنيم به قيمت خشم وغضب الهي به ما تمام خواهد شد و چنين كاري هرگز شايسته نيست اما در عين حال انجام راهكارهاي در جلب علاقه ديگران به شما مؤثر است:

1- در مقابل ديگران متواضع باشيد و به آنهااحترام بگذاريد.

2- در سلام كردن سعي كنيد زودتر سلام كنيد.

3- اگر مشلكي براي آنها پيش آمد به آنها كمك كنيد و در صورت عدم توانايي حداقل ابراز همدردي كنيد.

4- از خطاي ديگران چشم پوشي كنيد و آنها را ببخشيد.

5- اگر توانايي داريد هديه اي ولو كوچك براي آنها تهيه كنيد.

6- با ديگران با گشاده رويي برخورد كنيد.

7- از برخوردهاي تند و عصبي اجتناب كنيد.

8- نسبت به ديگران دلسوز و مهربان باشيد.

9- در كارهاي اجتماعي و همچنين كارهاي منزل مشاركت داشته باشيد.

10- از تكبر و دوري از ديگران و همچنين از گوشه گيري و انزواطلبي جدا پرهيز كنيد. {J

با توجه به شرايط دانشگاه براي احياء نماز جماعت در سطح دانشكده چه راهكارهايي را پيشنهاد مي كنيد؟

پرسش

با توجه به شرايط دانشگاه براي احياء نماز جماعت در سطح دانشكده

چه راهكارهايي را پيشنهاد مي كنيد؟

پاسخ

چاره كار در افزيش انگيزه و ارتقاء سطح انگيزش است تا شما را به انجام آنچه مي خواهيد سوق دهد انگيزش نيز از طرق مختلف ارتقاء مي يابد كه يكي از بهترين روشها افزايش سطح آگاهي و اطلاع است. لذا براي افزايش سطح انگيزش خود نسبت به نماز جماعتلازم است ابتدا به اهميت، نقش و تأثير مثبت نماز جماعت در زندگي بيشتر آگاهي پيدا كنيد و از سوي ديگر علم و آگاهي خود را نسبت به تأثير ترك نماز جماعت افزايش دهيد اگر شما بدانيد كه نماز جماعت چه تأثيرهاي در زندگي دنيوي و اخروي شما دارد و قبل از آن توجه كنيدكه ارزش قائل شدن براي نماز جماعت نوعي اهتمام به نظر خداوند و جلب رضايت اوست ديگر هرگز رضايت خود و ديگران را بر رضايت خداوند مقدم نمي داريد و براي پرهيز از خجالت و خود را شرمنده نساختن! دستور خدا را رها نمي كنيد. اگر خداي ناكرده روزي مادرتان مريضشود و در اين بيماري احتمال از دست دادن او مي رود و از طرف ديگر نجات او اقتضاء مي كرد كه در بين صف جماعت به مردم التماس دعا بگوئيد آيا باز هم به بهانه خجالت كشيدن مادرتان را تسليم مرگ مي سازيد؟ نه هرگز، نه، چون نجات مادرتان از هر چيزي براي شما مهم تر است.حال در اينجا هم اگر اطاعت از خداوند و عمل به آنچه او دوست دارد، عمل مستحبي مي تواند براي شما از همه چيز اهميّت بيشتري داشته باشد و به هيچ قيمتي حاضر به ترك آن نيستيد و نمي شويد. اشكال اساسي اينجاست كه ما هنوز به اهميت و تأثير

اينگونه اعمال عبادي درسرنوشت و سعادت انسانها پي نبرده ايم و چون آنها را كم اهميّت مي بينيم و مي پنداريم به آنها اولويت نداده و اهتمام جدي نسبت به آنها نداريم و به اموري كه آنها را مهم مي شماريم _مانند كار، مطالعه، بازي و... سرگرم مي شويم. و لذا نماز اول وقت را به آخرين فرصت ها حواله داده و بهكار خود ادامه مي دهيم. براي آشنايي بيشتر خوب است به مطالعه كتاب هاي زير بپردازيد تا بيشتر به تأثير نماز و نماز جماعت و نماز اول وقت آگاه شده و آنگاه به آن اهتمام بيشتر بورزيد:

1- صلاة الخاشعين، نوشته شهيد دستغيب

2- ترجمه آداب الصلاة، نوشته حضرت امام خميني{J

بينش دانشجويي نسبت به مسائل سياسي و فرهنگي را چگونه بالا ببريم ؟

پرسش

بينش دانشجويي نسبت به مسائل سياسي و فرهنگي را چگونه بالا ببريم ؟

پاسخ

مشاركت سياسي و تحليل سياسي يك حق طبيعي است و از دگر سو مشاركت در امور سياسي بدون داشتن بينش و آگاهي هاي سياسي لازم تحليل قضايا و بدون تفسير و تأويل رفتار شخصيت ها، رفتار دولت و گروه ها (حزب)، امري غير محتمل يا حداكثر سمبليك است بنابراين موضوعات سياسي بايد با متدولوژي علم سياست مورد تجزيه و تحليل قرار گيرند نه با نظر شخصي و تحليل حوادث سياسي بدون داشتن علم سياست و آگاهي سياسي نازا و عقيم است و لذا در حيطه معرفت سياسي اگر اطلاعاتي در چهار حوزه سياسي داشته باشيم و كُتب مربوط به آنها را مطالعه كنيم مي توانيم اظهار نظردرستي ارائه دهيم.

قبل از ورود به بحث و معرفي كتب مربوطه چند مسأله باعث رشد سياسي و آگاهي سياسي دانشجويان مي شود عبارتند از:

1- برگزاري جلسات علمي و دعوت از صاحب نظران براي ديدگاه هاي علمي در هر زمينه،

2- ايجاد خانه مطبوعات در محيط دانشجويي،

3- برگزاري ميزگردهاي سياسي، علمي، فرهنگي از سوي دانشجويان،

4- فعّال كردن تابلوهاي اطلاع رساني از خبرهاي علمي و سياسي،

5- ايجاد تريبون آزاد براي دانشجويان،

6- مطالعه كُتب و مجلات سياسي،

7- مطالعه نظرات شخصيت هاي سياسي و احزاب و گروه ها.

در حيطه معرفت سياسي شناخت چهار حوزه و تفكيك آنها مهم به نظر مي رسد:

1- حوزه علم سياست: مجموعه اي از تئوري ها، فرضيه ها و قضاياي اثبات پذير و ابطال شدني است و تعداد كتاب هايي كه تحت عنوان علم سياست منتشر شده كم نيست و شايد به دو علت چنين است يكي آن كه بيشتر كتاب ها يك محتوا دارند ولي چون با عبارات و مثال هاي گوناگون بيان

مي شوند بوي تازگي مي دهند و ديگر اين كه كم نيستند افرادي كه بين علم سياست و موضوعات سياسي تفاوتي قائل نيستند لذا بسياري از كتاب ها در عنوان، علم سياست است و در متن، موضوعات سياسي را نه با روش علمسياست، كه با تحليل هاي شخصي به بحث گذارده اند.

2- حوزه علم به حوادث سياسي: اين حوزه از سويي كل تاريخ سياسي را در برمي گيرد كه آزمايشگاه علم سياست نيز هست و از دگر سو پيش بيني حوادث سياسي نيز در اين حوزه است البته بين علم به صدق حوادثگذشته، با علم به وقوع حوادث آتي تفاوتي ماهوي وجود دارد. زيرا علم به حوادث گذشته از متدولوژي علم تاريخ پيروي مي كند و پيش بيني حوادث آتي نيازمند تلفيق چند علم و فن و هنر است و همواره مشروط مي باشد لذا بيشتر معرفتي شخصي تلقي مي شود.

3- حوزه تحليل سياسي: در اين كه تحليل سياسي يك علم است يا فن يا هنر يا تلفيقي از اينها هنوز جاي بحث دارد اما در اين حوزه همگان براي خود حق اظهار نظر قائلند. تحليل سياسي يك حق طبيعي براي همه افراد جامعه است و كسي را نمي توان منع نمود كه در مورد مسائل جامعه و مسائل سياسي تحليل نكند زيرا رشد و توسعه سياسي، فرهنگي و اجتماعي هر كشوري با مشاركت فعال همه اقشار در امور سياسي صورت مي گيرد. درست است كه هر كي تحليل سياسي داشت عالم علم سياست نيست امامعرفت سياسي دارد و معرفت سياسي و مشاركت سياسي هم بدون تحليل قضايا و بدون تغيير و تأويل شخصيت هايي كه در امور سياسي مؤثرند و هم چنين رفتار دولت و احزاب و گروه هاي سياسي

امري غير محتمل است.

4- حوزه آراء و انديشه هاي سياسي: كسي را نمي توان يافت كه در مسائل سياسي اظهار نظر كند و داراي آراء و نظرات سياسي نباشد. آراء سياسي در جامعه قوام مي گيرد و خاستگاه رسيدن به نظرات سياسي تنها از علم سياست نشأت نمي گيرد بلكه ده ها عامل ديگر از قبيل جهان بيني، ايدئولوژي، موقعيت شغلي، رفاقت ها، جنسيت، سن، علاقه به شخصيت هاي سياسي، نوع مطالعات، وضعيت اقتصادي و... همگي دخيلند تا نظرات و آراء سياسي افراد را شكل دهند و بين آراي سياسي و انديشه سياسيفرق است. كسي كه داراي آراي سياسي است وقتي مي رود آراي خود را نيز با خود مي برد اما كسي كه داراي انديشه سياسي است وقتي كه نيست انديشه هايش مي ماند واگر چه گاه كم كم رنگ مي بازد، اما گاه نيز انديشه اش رنگين تر از قبل جلوه مي كند.

حال با توجه به مقدمات فوق، مي پردازيم به چگونگي دستيابي به بينش و تحليل سياسي صحيح. در اين زمينه مي توان چنين گفت كه اصولاً تحليل سياسي در ادبيات سياسي عبارت است از تجزيه پديده به اجزاي تشكيل دهنده، شناخت اجزا و ارتباط آن ها با يك ديگر وشناسايي كلّيت پديده مورد بررسي بايد مشاهده، بررسي و شناخت كامل اجزا به دقت انجام شود و تأثيرات هر يك بر ساير اجزا شناخته شود. هر تحليل سياسي از چهار مرحله تشكيل يافته است:

1. جمع آوري اطلاعات و اخبار: هر تحليل گر بيش از هر چيز و پيش از هر عملي نيازمند اطلاعات و آگاهي هاي لازم از موضوع مورد بررسي است. همه اطلاعات و منابع ارزشي يكسان ندارند، (ر.ك: دكتر عزت الله نادري و دكتر مريمسيف نراقي، روش هاي تحقيق در علوم انساني).

2. تعيين هدف: تعيين

هدف و محدود كردن بررسي ابعاد پديده، موجب به نتيجه رسيدن تحليل مي شود. پس از تعيين هدف و ابعاد آن سؤال هاي مناسبي درباره موضوع مورد نظر مي بايست طرح مي شود و به دنبال پاسخ آن ها وارد مرحله بعدي مي شود.

3. انتخاب روش: شناخت و تحليل پديده هاي سياسي _ اجتماعي از يك راه مشخص به دست نمي آيد؛ زيرا موضوعات بنابر ماهيت و محتواي آن ها، شيوه هاي متفاوتي را مي طلبد. مثلاً براي شناخت علل تورّم، نمي توان به شيوه شناخت علل نابساماني هاي ترافيك عمل كرد.انتخاب روشي نامناسب، موجب تحليل غير واقعي و نتيجه گيري غلط مي شود.

4. جمع بندي: جمع بندي بايد به گونه اي باشد كه ضمن بيان خلاصه مراحل طي شده، نتيجه گيري لازم را داشته باشد و تصويري همه جانبه از موضوع مورد بررسي نشان دهد. تحليل هاي يك جانبه تك بُعدي، معمولاً واقع بينانه نيست و نمي تواند پاسخ گوي سؤالات و ابهاماتباشد و نمي تواند مقدمه و راهنماي مناسبي براي موضع گيري هاي سياسي مورد استفاده قرار گيرد.

يك تحليل گر خوب، بايد داراي ويژگي هايي باشد كه مهم ترين آن ها عبارتند از:

1. واقع بيني؛ تحليل گر بايد به دور از اغراض شخصي، پيش داوري ها و دخالت تمايلات خود، با واقع بيني به تحقيق بپردازد. قوي ترين عاملي كه انسان را از خطاها و لغزش ها باز مي دارد و او را به سمت واقع بيني هدايت مي نمايد، تقواست. قرآن كريم مي فرمايد: ياايها الذين آمنوا ان تتقوا الله يجعل لكم فرقانا اي كساني كه ايمان آورده ايد! اگر تقواي الهي پيشه كنيد، خداوند براي شما قدرتتشخيص حق و باطل مي دهد{M، (سوره انفال، آيه 29). و نيز مي فرمايد: و اتقواالله و يعلمكم الله تقواي خدا را پيشه و روش خود قراردهيد، چه خداوند شما را تعليم و

آموزش مي دهد{M، (بقره، آيه 282).

2. اجتناب از ظن: بايد توجه داشت كه هر گونه شناخت، تحليل، جمع بندي و موضعگيري هر تحليلي بايد مبتني بر علم، مستند و مستدل باشد. نمي توان ظن را پايه تحليل قرار داد. خداوند مي فرمايد: ان الظن لا يعني من الحقشيئا ، (يونس، آيه 36).

3. عدم تبعيت از هواي نفس: عامل بسياري از انحراف ها و خطاها، بي توجهي به واقعيتها، تبعيت از اميال و هواهاي نفساني و خود محوري است.

4. عدم تبعيت كوركورانه: مطالب رسانه هاي استكباري، حتي تحليل هاي داخلي، بايد به دقت بررسي شود. يك تحليل گر بايد فارغ از طيف هاي رسانه اي، بر اساس اسناد و مدارك و واقعيت هاي موجود به بررسي پديده هاي سياسي بپردازد.

اگر كسي توان و قدرت تحليل مسائل سياسي و اجتماعي را به صورت دقيق و مستدل دارد، طي مراحل فوق و داشتن ويژگي هاي تحليل گري، مي تواند ارائه تحليل سياسي نمايد؛ اما اگر چنين تواني ندارد، يا امكانات لازم و اطلاعات كافي در اختيار نيست، بايد به منابعيمراجعه كند كه داراي اين ويژگي ها باشند. بايد از تحليل هاي دشمنان خارجي و داخلي كه از طريق امواج راديويي و برخي مطبوعات اقدام به تحريف حقايق و وارونه جلوه دادن واقعيت ها مي كنند، پرهيز شود، (ر.ك: فرامرز رفيع پور، توسعه و تضاد -آناتومي جامع، نيز جواد منصوري، شناخت و تحليل سياسي)

5. به كارگيري اصول مكتبي: در تحليل حوادث و وقايع بايد اصول و ارزش هاي ديني را ملاك قرار داد و در تمامي مراحل تحليل و نتيجه گيري در نظر داشت. (ر.ك: شيوه هاي تعميق بينش سياسي، سيد عبدالقيوم سجادي، بوستان كتاب قم، 1382).

در پايان منابع ذيل و منابع ديگري از اين قبيل را براي بالا رفتن

سطح معلومات و اطلاعات سياسي دانشجويان پيشنهاد مي گردد.

انديشه سياسي غرب:

- خداوندان انديشه سياسي مايكل فاستر، ترجمه: جواد شيخ الاسلامي

- تاريخ نظريات سياسي جرج ساباين، ترجمه: بهاءالدين پازارگاد

- بنياد فلسفه سياسي در غرب حميد عنايت

- تاريخ تمدن آريل دورانت - ويليام هيميز دورانت، ترجمه: اسماعيل دولت شاهي

- تاريخ تمدن ويل دورانت (5 جلدي)، ترجمه: صفدر تقي زاده و صارمي

انديشه سياسي در قرن بيستم:

- فلسفه هاي معاصر،علي ترابي

- سير تفكر عصر جديد در اروپا، عليرضا رحيمي

- فهم نظريه هاي سياسي، توماس اسيريگن , ترجمه : فرهنگ رجايي

- جهان در قرن بيستم، لويس انسايدر, ترجمه : محمد ابراهيم آيتي

- فلسفه نوين تاريخ ، آرنولد تاين بي , ترجمه : پازارگاد

- استعمار نو، محمد تقي برومند

- استعمار نو و ثبات سياسي، همايون الهي

- تئوري هاي امپرياليسم ، ولفگانگ موسن , ترجمه : كوروش زعيم

- امپرياليسم و عقب ماندگي ، همايون الهي

- سيماي جهل در غرب ، محمد قطب

انديشه هاي سياسي در اسلام :

- ولايت فقيه، امام خميني (ره )

- ولايت فقيه ، آيت الله جوادي آملي

- ولايت فقيه ، عبدالحسين خسروپناه

- انديشه هاي بنيادي اسلام ، محمد حسين طباطبائي

- اسلام شناسي، علي شريعتي

- اسلام شناسي ، محمد قطب

- شش گفتار درباره دين و جامعه ، حميد عنايت

- تاريخ هانري كوربن ، كوربن

- برنامه اسلامي ، ابوالاعلي مودودي , ترجمه : سعيدي

- حكومت در اسلام ، سيد محمد حسين بهشتي

- مقدمه ابن خلدون ، ابن خلدون

- فلسفه مدني فارابي ، رضا داوري

- سياست و غزالي ، هانرر لاتوست , ترجمه

: مهدي مظفري

انديشه سياسي اسلام در قرن بيستم :

- اسلام و فرهنگ قرن بيستم ، موسي صدر, ترجمه : علي حجتي كرماني

- اسلام و تمدن غرب ، ابوالاعلي مودودي , ترجمه : ابراهيم اميني

- سهم اسلام در تمدن جهان ، محمد حسن صاحب الزماني

- جاهليت در قرن بيستم ، محمد قطب

- شناخت استكبار جهاني ، جواد منصوري

احياي انديشه سياسي اسلام:

- احياي فكر ديني در اسلام ، محمد اقبال لاهوري , ترجمه : احمد آرام

- انديشه سياسي در اسلام معاصر، حميد نهايت , ترجمه : خرمشاهي

- احياي تفكر اسلامي ، مرتضي مطهري

- فلسفه و انديشه هاي اسلامي اقبال ، غلامرضا سعيدي

- فلسفه و هدف زندگي ، محمد تقي جعفري

- نهضت هاي اسلامي در صد ساله اخير، مرتضي مطهري

انديشه سياسي در دوره مشروطيت :

- مقدمه فكري نهضت مشروطيت ، علي اكبر ولايتي

- نقش روحانيت پيشرو در بينش مشروطيت ، حامد الگار

- تشيع و مشروطيت ، عبدالهادي حائري

انديشه سياسي در انقلاب اسلامي :

- ولايت فقيه، امام خميني (ره )

- بررسي فشرده اي پيرامون طرح حكومت اسلامي، ناصر مكارم شيرازي

- انقلاب يا بعثت جديد، هاشمي رفسنجاني

- ايران انقلاب بنام خدا، كلر برير و پير بلانشر, ترجمه : صنعوي

كتب عمومي براي حوزه هاي ديگر:

- از دنياي شهر تا شهر دنيامحمد خاتمي

- اصول علم سياسيت موريس دورژه

- انديشه هاي سياسي چنگيز پهلوان

- بنيادهاي علم سياست عبدالرحمن عالم

- تجزيه و تحليل جديد سياست آلن رابرت دال

- تحول انديشه سياسي در شرق باستان فرهنگ رجائي جمهور افلاطون

- درسهاي

سياسي از نهج البلاغه محمد تقي رهبر

- روح القوانين شارل متسكيو

- زوال انديشه سياسي در ايران جواد طباطبائي

- سياست به مثابه علم ويلفريت روديش

- شناخت و تحليل سياسي جواد منصوري

- فرهنگ اصطلاحات سياسي جمال بركات

- فرهنگ جامع سياسي محمود طلوعي

- فهم نظريه هاي سياسي تامس اسپريكنز

- قرارداد اجتماعي ژان ژاك روسو

- مباني روش تحليل سياسي اسدالله بادامچيان

- مباني سياست عبدالحميد ابوالحمد

- متد تحليل پديده هاي سياسي موسي مير مدرس

- مكتب ها واحزاب سياسي فرشيد

- نظام سياسي در مكاتب غرب - شرق - اسلام علي حائري

- نظريه هاي نظام سياسي (تحليل سياسي )تئودور ويليام بلوم

- نوسازي ودگرگوني سياسي حسين سيف زاده

مجله هاي سياسي :

- نقد و نظردفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم

- فصلنامه مطالعات راهبردي پژوهشكده مطالعات راهبردي

- كتاب نقدفصلنامه انتقادي , فرهنگي , فلسفي انديشه

- فصلنامه فرهنگي - سياسي دانشگاه علوم اسلامي رضوي

- فصلنامه حوزه و دانشگاه دفتر همكاري حوزه و دانشگاه

- ماهنامه گام چهارم نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري دانشگاه شهيد بهشتي

- بولتن انديشه نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها

- ماهنامه اسلام و غرب مجلس و پژوهش مجلس شوراي اسلامي ايران

- حكومت اسلامي دبيرخانه مجلس خبرگان

- مشكوه دانشگاه امام صادق (ع )

- 15 خردادمركز اسناد انقلاب اسلامي ايران

- فصلنامه يادبنياد تاريخ انقلاب اسلامي ايران

- نمايه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي

- پژوهشنامه متين پژوهشگاه امام خميني (ره )

- اطلاعات سياسي مؤسسه اطلاعات

- مجله سياست خارجي فصلنامه علوم سياسي آموزش عالي باقرالعلوم

(ع ) قم - دفتر تبليغات

- فصلنامه انقلاب اسلامي

- فصلنامه نگاه نو

- ماهنامه عاشورا

- فصلنامه حضور دانشگاه اسلامي

- ماهنامه امامت

- مجله سياست دفاعي دنياي سخن

- فصلنامه گفتمان ديدگاه ها وتحليل ها (بولتن ماهانه دفتر مطالعات سياسي و بين المللي ) ترجمان سياسي

- فصلنامه گفتگو

- فصلنامه فرهنگ

نرم افزارهاي مربوط به علوم سياسي :

1- گنجينه (مركز اطلاعات و مدارك علمي ايران - تهران ): شامل : فرهنگ علوم سياسي : پايان نامه هاي دانشجويان پايگاه موضوعي علوم انساني چكيده تازه هاي تحقيق چكيده مقالات علمي راهنماي سمينارهاي ايران

2- بنياد تاريخ (بنياد تاريخ انقلاب اسلامي ايران - قم - تهران ): شامل : مجلس ملي مجلس شوراي اسلامي زندگي نامه شخصيت هاي سياسي

در كارهاي قرآني و فرهنگي چه عواملي موجب تداوم و جذابيت كار مي شود؟

پرسش

در كارهاي قرآني و فرهنگي چه عواملي موجب تداوم و جذابيت كار مي شود؟

پاسخ

در اين زمينه راه كارهاي زيادي وجود دارد؛ از جمله:

1) موضوع بندي آيات تحت عنوان آيات موضوعي وارائه به جوانان

2 ) ارايه تازه هاي علمي كه با آيات الهي هم خواني دارد تحت عنوان نشريه، مقاله، روزنامه ديواري و... .

3 ) استفاده از خود جوانان فعال جهت برنامه ريزي در اين زمينه.

4 ) جذابيت متولّيان امور قرآني (چه از لحاظ ظاهري و چه از لحاظ فكري و عملي).

5 ) استفاده از اساتيد مجرب و با سابقه و جوان پسند جهت كلاس هاي قرآني.

6 ) برگزاري مسابقات قرآني و جشن هاي قرآني و محافل نور و دعوت از پيش كسوتان قرآن به نحو شايسته.

7 ) ايجاد انگيزه و نياز در جوانان .

8 ) محيط آرام و مطلوب قرآني

9 ) بها دادن به امور قرآني .

10 ) اساتيد كاردان و جذاب.

11 ) استفاده از ساعات مناسب براي برگزاري كلاس ها و... .

12 ) در اختيار قرار دادن كتاب هاي قرآني، نشريات، مقالات و... .

13 ) ايجاد فضاي عرفاني و معنوي به نحو شايسته با تبليغات حساب شده.

14 ) تبليغات گسترده و مطلوب جهت اعلان شروع به كار .

15 ) برخورد دوستانه در مراحل اوليه با تمام جوانان.

16 ) استفاده از دانشجويان محل جهت راه اندازي هر چه بهتر كار قرآني {J

جامعه ء امروز چه نيازهايي را در اولويت مي بيند و طلاب در چه زمينه اي بايد كار كنند تا پاسخ گوي اين نيازها باشند؟

پرسش

جامعه ء امروز چه نيازهايي را در اولويت مي بيند و طلاب در چه زمينه اي بايد كار كنند تا پاسخ گوي اين نيازها باشند؟

پاسخ

حوزه ي علميه، از بدو تأسيس خويش و از گذشته هاي دور، كانون پرورش و پيدايش عالماني بوده است كه در ترويج و تبليغ از اسلام اصيل، لحظه اي ترديد نداشتند و در پيروي از رسول گرامي اسلام(ص) و پيشوايان معصوم(ع)، پيمان پايداري بستند. آنان در اين راه تا سر حدّشهادت پيش رفتند و بدين سان پيشتاز و طلايه دار تبليغ دين و جانشين آن بزرگواران شدند.

حفظ و تداوم حوزه هاي علميه، به عنوان مهد تربيت و خاستگاه عالمان ديني و مجتهدان بزرگ و سنگر نگهباني از احكام نوراني اسلام، بر كسي پوشيده نيست.

حوزه هاي علميه، به مقتضاي بر دوش كشيدن رسالت تبليغ دين الهي در هر سنگري كه براي دفاع از كليت دين ضروري است، به عنوان يك سرباز آماده و فداكار حاضر مي شوند. البته آنها بايد بر اساس رسالت الهي خود، با زمان خويش هماهنگ باشند و با نيازهاي زمانحركت كنند و نسبت به نيازهاي اجتماعي و مسائل فكري نوظهور، حساس بوده و توجه داشته باشند. بدين منظور، لازم است با جامعه و تجربيّات آنها _ چه با تحقيق فردي و چه با تحقيق گروهي _ آشنا شوند.

در اين راستا، بزرگان حوزه با توجه به مسؤوليت عظيم و تاريخي خود _ به ويژه پس از پيروزي انقلاب اسلامي _ اصلاحات شكلي و محتوايي اي را در بخش هاي گوناگون (تدريس، تحصيل، تبليغ و نظام آموزشي) در حوزه هاي علميه شروع كرده اند تا بر اساس آن، نسلجوان طلبه را بر مبناي نيازها و اقتضائات زمان تربيت كنند.

البته اين برنامه ها، هنوز به رشد ونتيجه نهايي نرسيده است؛ اما مهم آن است كه اين كار شروع شده و نتايج جالبي هم به دست آمده است.

بنابراين، علاوه بر علوم مصطلح حوزوي (اعم از ادبيات فارسي و عربي، معاني و بيان، فقه و اصول، تفسير، حكمت، فلسفه، كلام و...) در ساير عرصه هاي علمي (از قبيل رشته ي اقتصاد، سياسي، علوم تربيتي و زبان خارجه و...) پيشرفت هايي داشتند و گروه هاي تخصص وپژوهشي در سطوح مختلف و با توجه به نيازهاي حال و آينده، در صدد يافتن راه حل هايي هستند تا بتوانند با تربيت نيروهاي قوي و كارآمد، هماهنگ با پيشرفت زمان، حركت كنند. اما از آن جا كه بسياري از پرسش ها و شبهات، از خارج و با زبان هاي زنده و مشهور دنيا، به صورتمقالات و كتاب منتشر مي شود؛ ضروري مي نمايد كه حوزه هاي علميه، قبل از هر چيز عده اي را به عنوان زبان دان تربيت كنند. خوشبختانه به لطف خدا، امروزه حوره ي علميه قم و ساير حوزه ها، در صدد تعليم و آموزش زبان انگليسي، فرانسه و... برآمده اند و حتي با پيشنهاد و دستورمقام معظم رهبري، در آينده ي نزديك، در دستور كار آموزش همه ي مدارس علوم ديني قرار خواهد گرفت. علت اهتمام به اين امر (يادگيري زبان هاي زنده دنيا) اين است كه اولاً براي تبليغ دين و ايجاد ارتباط با مردم ساير كشورها، چاره اي جز فراگيري اين زبان ها نيست. ثانيا برايشناخت هجوم تبليغاتي بيگانگان و پاسخ مناسب به آن شبهات، يادگيري اين زبان ها ضروري مي نمايد. در اين راستا، آموزش و استفاده از رايانه و اينترنت براي تبليغ معارف ديني مورد توجه حوزويان قرار گرفته است.

به طور خلاصه مي توان گفت كه حوزه هاي

علميه بايد با تكيه بر سرمايه ها و ميراث هاي گذشتگان و با توجه به دارايي هاي امروز خويش، براي نيازهاي حال و آينده برنامه ريزي كنند و در اين رابطه تلاش مضاعف و برنامه ريزي دراز مدت داشته باشند.

امام خميني(ره) با تأكيد بر فقه سنّتي _ كه ميراث فقيهان و بزرگان دين است _ درباره ي نيازهاي علمي، تخصصي و عمومي طلاّب علوم ديني مي فرمايد: «... البته در رشته هاي ديگر علوم، به مناسبت احتياجات كشور و اسلام برنامه هاي تهيه خواهد شد و رجالي در آن بايدتربيت شود و از بالاترين و والاترين حوزه هايي كه لازم است به طور همگاني مورد تعليم و تعلّم قرار گيرد، علوم معنوي اسلامي از قبيل علم اخلاق و تهذيب نفس و سير و سلوك الي الله رزقنا الله و ايّاكم، كه جهاد اكبر مي باشد»، (وصيت نامه ي سياسي _الهي امام خميني، مؤسسه تنظم و نشر آثار امام خميني(ره)، تابستان 1378، ص 117).{J

علت دين گريزي جوانان چيستو چگونه مي توان آنها را از اين راه منصرف كرد ؟

پرسش

علت دين گريزي جوانان چيستو چگونه مي توان آنها را از اين راه منصرف كرد ؟

پاسخ

دلايل متعددي را مي توان براي آن نام برد كه به دو دسته عوامل دروني و عوامل بيروني تقسيم مي شوند:

الف) عوامل دروني يا داخلي: منظور عواملي مي باشند كه مربوط به عملكرد مسوءولان بوده و اين وضعيت را پيش مي آورند كه عبارتند از:

1- مقدم داشتن عادات فكري و عاطفي بر منطق و حقيقت و اسلام ناب و اصيل.

2- برخي رفتارها و اقدامات ناشايسته بعضي از مديران كارگزاران و مأموران دستگاه ها و نهادهاي دولتي و حكومتي كه ظاهري مذهبي دارند ولي در حقيقت عمل درست ديني نداشته و موجب پيدايش تعارض و شكاف بين گفتار و عمل از ديدگاه توده مردم گشت و اين امر موجب بدبيني به ساير افراد مذهبي شد.

3- برخوردهاي نامطلوب و ناصحيح و همراه با زياده روي و افراط بعضي از افراد مذهبي دلسوز در مقابله با ناهنجاري ها و منكرات در جامعه موجب بدبيني به عموم افراد مذهبي شد.

4- كم كاري برخي از افراد مذهبي در نشان دادن چهره واقعي و محبت آميز اسلام و برطرف نمودن ديدگاه منفي ايجاد شده درعمل.

ب ) عوامل بيروني يا محيطي: منظور عواملي مي باشند كه خارج از حيطه عملكرد مسوءولان بوده و منجر به وضعيت مذكور شده است:

1- تحول نسل در جامعه و به صحنه آمدن نسل جديدي كه باورها و يافته هاي آنان با افرادمذهبي متفاوت است فقدان برنامه اي جامع و همه جانبه براي تربيت آموزش و توجيه آنان و نيز بي توجهي و يا كم توجهي به ايجاد تغييرات اساسي و ريشه اي در نگرش خانواده ها به اصول و آداب تربيت نسل نومنجر به اين شكاف شده است.

2- وجود مشكلات اقتصادي و اجتماعي در جامعه

و از مسوءولان حكومتي را باعث آن به حساب آوردن.

3- رشد و رواج ابزارهاي جديد اطلاع رساني و تبليغات در سطح جهان در دهه اخير و تشديدتلاش ابر قدرت استعماري آمريكا براي نفوذ فرهنگي و رواج فرهنگ آمريكايي در جهان موجب تغيير جو كلي فرهنگي در سطح جهان شده به گونه اي باعث افول ارزش ها و شكاف ميان دو قشر مذهبي و غيرمذهبي شده است (شكاف سنت و مدرنيته).

4- وجود تمايلات نفساني انسان ووسوسه هاي نفس اماره براي گريز از محدوديت هاي شرعي و ارتكاب شهوات و لذات في نفسه عامل بدبيني و گريز افراد غيرمذهبي از افراد مذهبي مي باشد.

5- سازماندهي تهاجم فرهنگي توسط دشمنان نظام اسلامي براي تضعيف اسلام و ارزش هاي اعتقادي ترويج و اشاعه دنياطلبي تبليغ مستمر و گسترده سكولاريسم و لائيسيسم نفي آرمان گراني تحريك غرائز شهواني حمله مستمر به مباني ارزش و پايه هاي اعتقادي اشاعه چهره اي غيرواقعي و زشت و خشن از اسلام تبليغ و ترويج تضاد ميان اسلام و آزادي سوء استفاده از نارسايي ها معضلات و ضعف هاي مديريتي و اجرايي براي حمله و هجوم به ماهيت اسلام و قوانين الهي ايجادروحيه يأس و نااميدي در مردم با ترويج غيرقابل اجرا بودن ارزش هاي والاي الهي در جامعه تبليغ و ترويج ناكارآمد بودن تئوري حكومت ديني و تضعيف فرهنگ اسلامي و مباني عقيدتي و اشاعه اين نظريه كه دين متعلق به گذشته است.

6- عملكرد گروه هاي معاند نظام اسلامي در داخل در جهت ايجاد بدبيني به افراد مذهبي از جمله مسوءولان و كاهش مشروعيت نظام.

براي آگاهي بيشتر ر.ك: كتاب انقلاب و ارزش ها علي ذوعلم.

ازاين رو به آساني مي توان گفت: كه دين و معنويت و به ويژه اسلام كه دين تحريف نايافته است. مطلوب همه صاحبان خرد و مصلحت انديشان براي

دنيا و دورانديشان براي آخرت مي باشد. اما آنچه موجب گريز از دين مي شود از يك سو جامه دين را وارونه بر تن كردن است و از سوي ديگر خواسته هاي نابجاي برخي و ناهنجاري عاطفي و رواني آنان و بي بند و باري و گرفتاري در انواع دام هاي شيطاني شيطان صفتان و... موجب شده كه بسياري به سستي و فساد و راحتي و سودجويي و... روي آورند و التزام به دين و چارچوب هاي ديني را مزاحم خود ببينند. چنان كه در قرآن كريم درباره مهمترين عامل روي گرداني از توحيد و معاد آمده است: بل يريد الانسان ليفجر امامك بلكه انسان مي خواهد راه فساد را پيش روي خود باز كند{M(قيامت، آيه 5).

به همين جهت براي جلوگيري از دين گريزي هم بايد دين واقعي را شناخت و هم بايد عمل به دين و دوري از فساد و گناه در جامعه به عنوان ارزش تلقي شود و نبايد آن روزي كه فرهنگ جامعه به جايي برسد كه درآمدهاي از هر راه را زرنگي و توانمندي به شمار آورند و لذت هاي به هر صورت را نياز طبيعي جوانان و عامل رفع افسردگي ها بدانند!!

اينجاست كه بايد به طور جدي به حفظ خود و خانواده و اطرافيان پرداخت و دغدغه اصلاح را در برنامه ريزي مسؤولان به وجود آورد.

البته بدانيم حفظ ايمان و ارزش هاي آن در محيط نامساعد بسي دشوار است ولي ارزش افزون تري دارد. خداوند در سوره «تحريم» آيه 11 نمونه اي را براي اين گونه افراد يادآوري مي نمايد. خداوند براي موءمنان آسيه همسر فرعون را مثال و نمونه مي آورد هنگامي كه از شوهرش بيزاري جست و عرضه داشت:خدايا! من از قصر فرعون و زيورهاي دنيوي گذشتم

و تو خانه اي در بهشت براي من بنا كن و مرا از شر فرعون و كردارش و قوم ستمكار نجات بخش. حفظ ارزش ها در محيط مناسب و مساعد هنر نيست؛ هنر آن است كه در تندباد ضدارزش ها، ارزش ها مطرح شود. بنابراين سعي كنيد با اعتماد به خدا و يقين به درستي راه دين ايمان خود را حفظ نموده و همواره آن را تقويت كنيد.

در صورت نبود امكانات ازدواج قرآن مي فرمايد: «وليستعفف الذين لايجدون نكاحا حتي يغنهم الله من فضله» (نور آيه 33). خداوند در اين آيه دستور به عفاف و عفت نفس مي دهد و اين بهترين شيوه و روشي است كه با به كار بستن آن روح ايمان و تقوا در انسان پرورش مي يابد و سبب تقويت اراده و تسلط بر نفس مي شود و روحيه عفت در انسان زنده مي گردد.

همچنين با عمل به سفارش هاي زير و گسترش چنين برنامه هايي در سطح جامعه مي توان بر ناهنجاري ها و گريز از دين غلبه كرد:

1- سعي و كوشش در انجام وظايف و واجبات ديني.

2- خواندن نماز با حضور قلب و در اول وقت.

3- گرفتن روزه مستحبي به ويژه دوشنبه و پنجشنبه.

4- تلاوت قرآن بويژه بعد از نماز صبح.

5- تأمل و انديشه در آيات قرآن.

6- حتي المقدور سعي در خواندن نماز شب.

7- سحر خيزي.

8- شركت درورزش هاي فردي و دسته جمعي.

9- تنظيم برنامه براي تمام شبانه روز و پر كردن اوقات فراغت با برنامه هاي صحيح و سودمند.

10- شركت در فعاليت هاي مذهبي و اجتماعي.

11- پرهيز از نگاه نامشروع به افراد نامحرم. امام صادق(ع) فرمود:«نگاه پس از نگاه در دل بيننده شهوت را مي انگيزاند»(وسائل الشيعه ج 14 ص 138).

و باز فرمود: «نگاه تيري از تيرهاي شيطان

است چه بسا نگاهي كه اندوه هاي دراز در پي دارد»(

12- عدم معاشرت و دوستي با افراد منحرف و فاسد.همان ص 139).

13- انتخاب دوستان موءمن و سالم.

14- به ياد خدا بودن درهمه اوقات.

15- كنترل افكار و نينديشيدن به صحنه هاي شهوت انگيز.

به سادگي نمي شود گفت، نسل امروز جوانان ما دين گريز و احيانا دين ستيز هستند، اينان نسبت به واقعيات موجود جامعه، ديدگاه هاي متفاوتي دارند و چه بسا بخشي از آن ديدگاه ها و نارضايتي ها، وارد باشد. ولي ممكن است، بعضي از جوانان با توجه به شرايط محيطي و خانوادگي از روند نارضايتي بيشتري برخوردار باشند و برخي از نارسايي ها را ناشي از قوانين ديني بدانند ودر نتيجه اشكالات خويش را متوجه دين بكنند، كه البته كارآمدي دين بحثي است و كارآمدي بعضي از مديران بحث ديگر. اتفاقا در برخورد با تعدادي از اين جوانان و گفتگو با آنان، تصريح كردند كه اشكالات آنان نه به اصل دين، بلكه به مديران و كارگزاران بر مي گردد.

بنابراين، بي ترديد مي توان گفت كه، جوانان كشور از بهترين جوانان از حيث سلامت فكري و روحي و ديني مي باشند و سرمايه گذاري دشمنان دين و كشور، براي تسخير اين دژ مستحكم و انحراف جوانان، گواهي است بر مدّعاي ما، كه البته موفق نخواهند شد.

به هر حال، دين گريزي عوامل متعددي مي تواند داشته باشد، از جمله:

1- تبليغات سوء دشمنان و ايجاد و القاي شبهه پيرامون دين،

2- روش هاي نادرست در آموزش ديني در دوران كودكي و نوجواني،

3- ضعف و سستي بنيان هاي ديني در خانواده،

4- گرايش به سوي تمايلات و هواهاي نفساني،

5- ضعف بينش و نداشتن آگاهي درست از ماهيت دين و نقش و كاركرد آن در تأمين سعادت

دنيوي و اخروي انسان.

6) ناكارآمدي بعضي از مديران جامعه در اجراي برنامه هاي اعلام شده ي حكومت ديني، در نتيجه، بي پاسخ ماندن نيازهاي اوليه اجتماعي جوانان (ازدواج، اشتغال، مسكن و..)..

7) عدم توزيع عادلانه امكانات و فرصت ها در برخي از ادارات و دستگاههاي كشور،

8) درگيري برخي گروه ها و جناح هاي سياسي بر سر كسب، حفظ و استمرار قدرت سياسي و در نتيجه، ايجاد يأس و نااميدي جوانان براي نيل به خواسته هاي مشروع خويش.

براي مبارزه با دين گريزي بايد پس از بررسي همه جانبه علل و عوامل آن، راه كارهاي مناسب را برگزيد. آنچه در جامعه امروز ما بسيار مهم است، ايجاد موجي سهم گين و توفنده در برابر تهاجم فرهنگي دشمنان وارايه چهره زيباي دين و زدودن غبار خرافات و كژانديشي ها، در اين صورت دين با جذابيت فوق العاده اي كه دارد، با توان مندي جوانان را به سوي خود فرا مي كشاند. از طرف ديگر شديدا بايد مواظب خطر دگرگوني در هويت فرهنگي و گرايش هاي نسل جوان بود. يكي از خطرات جدي فرهنگ مهاجم غرب اين است كه جوانان را چنان به سوي تمايلات شهواني و آزادي هاي جنسي سوق دهد، كه اساسا گرايش به دين و ديانت در آنان رنگ بازد و ديگر براي آنان حق و باطل چندان اهميتي نداشته باشد.

به هر حال، جواني، از بزرگ ترين نعمت هاي خداداد به بشر است و مثل هر نعمت خداداد ديگر بايد از آن استفاده اي بهينه اي كرد. و جوانان، گرانبهاترين سرمايه هاي كشورها به هنگام جنگ و صلح بوده و به عنوان سربازان و مديران بالقوه در عرصه هاي سياسي، اجتماعي علمي و فرهنگي و... به شمار مي آيند. بنابراين، بايد با برنامه ريزي دقيق، موانع پيش روي نسل حاضر (عوامل دين گريزي

پيش گفته) را زدود و براي مشكلات آنان، راه كارهاي عملي ارائه كرد.

گاهي هنگامي كه با بعضي از دوستان در مورد مسائل ديني و اخلاقي صحبت مي كنيم ،حرفهاي ما در ابتدا تاثير بسيار خوبي روي آنها مي گذارد ولي كم كم از بين ميرود همچنين نميدانم چرا چنين دوستاني بيشتر مايل به دوستي با افراد ناباب هستند در واقع مثل اينكه افراد خلاف ك

پرسش

گاهي هنگامي كه با بعضي از دوستان در مورد مسائل ديني و اخلاقي صحبت مي كنيم ،حرفهاي ما در ابتدا تاثير بسيار خوبي روي آنها مي گذارد ولي كم كم از بين ميرود همچنين نميدانم چرا چنين دوستاني بيشتر مايل به دوستي با افراد ناباب هستند در واقع مثل اينكه افراد خلاف كار جذابيت بيشتري نسبت به انسان هاي مومن دارند ؟

پاسخ

تعهد اخلاقي و ديني شما قابل تقدير و تحسين است. احساس مسؤوليت در برابر ديگران و انگيزه تأثيرگذاري روي ديگران و نگاه دلسوزانه و متعهدانه داشتن به رفتار دوستان و اطرافيان خود حكايت از روح لطيف و مسؤوليت پذيري شما دارد ولي علت عدم استمرار تأثير سخنان شما و عدم ثبات در طريق صحيح عوامل مختلفي مي تواند داشته باشد.

1- انسان هميشه و هر لحظه در معرض وسواس شيطاني است و يك لحظه و كمتر از آن هم شيطان از اغواء دست بردار نيست. بنابراين نيازمند ايماني مستحكم و قوي هستيم تا به اندك وسوسه اي منحرف نشويم.

2- معمولاً جذابيت مسائل مادي و شهوي و بي بند و باري و آزادي بي حد و حصر نسبت به قيود عقلاني و شرعي و راه صحيح كه معمولاً نيازمند دقت و توجه كافي است، بيشتر است و با تنبلي و كسالت انسان سازگاري بيشتري دارد. به همين جهت پاي بندي به اصول اخلاقي و ديني براي معمول مردم و افراد سخت تر است.

3- همان طور كه مي دانيد راه صحيح و حق يكي است ولي راه هاي باطل و غيرصحيح متعدد و زياد است، بنابراين در بين روش هاي مختلف زندگي فقط يك راه صحيح خواهد بود و ساير روش هاي زندگي ناصحيح پس اين نيز يكي

از عوامل انحراف افراد از طريق صحيح است.

در عين حال آنچه بايد در اينجا متذكر شويم اين است كه همين پذيرش اوليه و تأثيرپذيري آنها نسبت به حق و مسائل اخلاقي و ديني خود نشان دهنده سلامت نسبي فكري و ذاتي چنين افراد است يعني ذاتا آنها مايل هستند اصول اخلاقي و ديني را عمل كنند و به آن پاي بند باشند ولي متأسفانه هميشه شيطان در كمين است و در عمل دچار خطا مي شوند پس اين گرايش ذاتي و ميل دروني آنها را قدر بدانيم.

ثانيا، ما نيز بايد با استفاده از روش هايي صحيح، جذابيت خود و افكار و انديشه هاي خود را بيشتر كنيم و عملاً آنها را در مسير حق و صحيح حفظ كنيم. بهترين راه براي جذب آنها اعمال صحيح و صادقانه و دلسوزانه ماست.

صلي الله عليه و سلم صلي الله عليه و سلم ج س 5 - جهت كسب آگاهي و شناخت بيشتر در مورد مقام معظم رهبري، مطالعه منابع ذيل توصيه مي شود:

1- زندگي نامه مقام معظم رهبري، مؤسسه فرهنگي قدر ولايت، چاپ ششم 1379

2- حكايت نامه سلاله زهرا(س) حسن صدري مازندراني، نشر مؤسسه انتشارات مشهور، چاپ اول 1381 (به پيوست ارسال مي گردد)

ج س 6 - براي تهذيب نفس با عزمي استوار و اراده اي پولادين به رعايت امور زير بپردازيد:

الف) در انجام واجبات و ترك گناهان جدي و قاطع باشيد.

ب ) به نماز شب اهميت دهيد هم چنين به خواندن دعاهايي؛ مانند مكارم الاخلاق دعاهاي ايام هفته مناجات خمسه عشر و...

ج ) در صورت توان جسمي روزهاي دوشنبه و پنجشنبه را روزه بگيريد.

د ) در مراسم ديني؛ از جمله دعاي كميل و ... شركت جوييد

و به زيارت اهل قبور برويد و در عالم پس از مرگ به تفكر بپردازيد.

ه ) از صحنه ها و امور تحريك كننده به سوي گناه بپرهيزيد.

و ) از پرگويي، پرخوري، پرخوابي و بيكاري دوري گزينيد.

ز ) برنامه مشارطه، مراقبه، محاسبه و ... را با توجه به مطالعه كتاب «چهل حديث» امام خميني(ره) انجام دهيد.

در اين زمينه بايد دو چيز را دقيقا و حتما بدون سهل انگاري عمل نماييد:

1- ترك زمينه گناه: اين خود زيرمجموعه اي دارد كه مهمترين آن عبارت از است:

* ترك گناه چشم: دقيقا بايد مواظب چشم خود بود كه مبادا به نامحرم و كلاً هر آنچه كه شهوت انگيز است، نگاه شود. عن الصادق(ع): «النظر سهم من سهام ابليس مسموم و كم من نظرة اورثت حسرة طويله؛ نظر دوختن تيري مسموم از تيرهاي ابليس است و چه بسا نگاهي كه حسرت درازمدتي را (در دل) به ارث بگذارد»، (سفينة البحار، شيخ عباسي قمي، ماده نظر).

* ترك گناه گوش: بايد از كليه شنيدنيهايي كه حرام هستند پرهيز شود. نوار موسيقي باشد، صداي شهوت انگيز نامحرم باشد و...

* ترك مصاحبت با دوستان ناباب: دوستاني كه باعث مي شوند انسان مزه گناه را مزمزه كند، در واقع دشمن هستند و بايد از آنها پرهيز كرد.

از امام سجاد(ع) نقل شده: «النهي عن مصاحبة خمسة و محادثتهم و مرافقتهم في طريق و هم الكذاب والفاسق والبخيل والاحمق والقاطع لرحمه؛ حضرت از همراهي و سخن گفتن و رفيق بودن با پنج كس را نهي فرموده: كذاب (دروغگو)، گناهكار، بخيل، احمق و كسي كه قطع رحم كرده است»، (همان، ماده صحب).

البته اينها از مهمترين زمينه هاي گناه هستند كه بايد ترك شوند ولي كلاً هر چيزي

كه زمينه گناه را فراهم مي كندبايد ترك شود.

2- ترك فكر گناه: ترك زمينه گناه سهم به سزايي در ترك فكر گناه دارد ازاين رو هر چه بيشتر و دقيقتر زمينه گناه ترك شود فكر گناه كمتر به سراغ انسان مي آيد ولي علاوه بر آن، چند چيز جزء برنامه زندگي شود (حداقل تا وقتي كه مجرد هستيد):

* اشتغال به برنامه شبانه روزي: حتما بايد شبانه روز خود را با برنامه ريزي صحيح و متناسب وضع روحي و جسمي خود پر كنيد و هيچ ساعت بيكاري نداشته باشيد تا نفس شما را مشغول كند. در اوقات بيكاري وسوسه هاي نفس و شيطان به سراغ انسان مي آيد و او را به فكر گناه و سپس به خود گناه مي كشاند قال اميرالمؤمنين علي(ع): «ان هذه النفس لامارة بالسوء، فمن اهملها، جمحت به الي المآثم؛ براستي و حقيقت كه اين نفس (انساني) پيوسته و مرتب به بدي امر مي كند در نتيجه هر كس آن را به خود واگذارد (و به كاري نگمارد) نفس او را به سمت گناهان مي كشاند»، (الغرر والدرر، باب النفس به نقل از سرالاسراء، استاد علي سعادت پرور، ج 1، ص 544، ح 4).

* روزه گرفتن: روزه گرفتن قواي حيواني و شهواني انسان را تضعيف مي كند اگر قواي شهواني ضعيف گشت قهرا فكر گناه هم كم رنگ مي شود. عن ابي جعفر(ع) قال: «اذا شبع البطن طغي؛ هرگاه شكم پر شود طغيان مي كند، (المحجة البيضاء، ملا محسن فيض كاشاني، ج 5، ص 150). مفهومش اين است اگر شكم بر نشود طغيان نمي كند و بهترين قسم جوع و گرسنگي همان روزه گرفتن است.

تذكر اين نكته بسيار ضروري است كه اولاً: روزه نبايد براي بدن ضرري داشته باشد

وگرنه شرعا حرام است. ثانيا: براي كارهاي روزمره مخل نباشد. ثالثا: اگر نه مضر بود ونه مخل فقط روزهاي دوشنبه و پنج شنبه باشد نه بيشتر ولي در هر صورت اگر براي روزه گرفتن عذري است مورد بعدي يعني ورزش دو برابر شود.

* ورزش: هر روز ورزش لازم است البته آن ورزش هايي باشد كه براي بدن ضرري ندارد مثل نرم دويدن و نرم طناب زدن و انجام حركت هاي كششي و اگر براي روزه گرفتن عذري هست زمان ورزشي دوبرابر شود مثلاً از بيست دقيقه به چهل دقيقه افزايش يابد.

* فكر در مرگ: اين يكي ديگر از چيزهاي بسيار مفيد است كه فكر گناه را يا از بين مي برد و يا كم مي كند كه اين به شدت و ضعف فرو رفتن در فكر مرگ بستگي دارد اگر انسان با اين واقعيت انس بگيرد و مردن را باور دل سازد نقشي سازنده و بالا برنده دارد. قال اميرالمؤمنين علي(ع): «اذكروا هادم اللذات و منغص الشهوات و داعي الشتات؛ ياد كنيد (مرگ را) درهم كوبنده لذات را و تيره و تلخ كننده شهوات را و دعوت كننده جدايي ها را»، (الغرر والدرر، باب الموت، به نقل از سرالاسراء، استاد علي سعادت پرور، ج 2، ص 159).

ياد مرگ دل را از تعلق به شهوات جدا مي سازد و انسان را از گناه و فكر گناه باز مي دارد آنچه كه بسيار مهم است اين است كه اولاً اين فكر هر روز و مستدام باشد اگر شبانه روزي نيم ساعت باشد كافي است ثانيا در مكان خلوتي باشد مخصوصا اگر آن مكان خلوت خود محيط قبرستان باشد به هر گونه كه اين فكر در مرگ با جان

عجين شود و باور دل گردد بسيار مطلوب است مثلاً يكي از كيفيت هاي فكر در مرگ را يكي از بزرگان چنين مي فرمود: تمام خاطرات تلخ و شيرين گذشته را در حد امكان مثل يك فيلم از ذهن بگذراند و به خود بباوراند كه همه اينها گذشت و چند روز باقي مانده عمر هم مي گذرد لحظات جان دادن، وقتي كه خويشان و نزديكان را رها مي سازد و از تمام تلخ و شيريني ها وداع مي كند و... همه و همه را به خوبي تأمل كند تا دل بلرزد و چشم بگريد.

سخن آخر اين است كه اين دستورات وقتي نتيجه مي بخشد كه هر چه دقيق تر به آن عمل شود زمان نتيجه آن بستگي به شرايط و خصوصيات افراد دارد، ازاين رو پي گير زمان نتيجه نبايد بود فقط هم و غمّ صرف عمل به دستورات شود.

كتب زير سفارش مي شود:

1- نردبان آسمان (دروس اخلاق حضرت آيت الله بهاءالديني) تدوين و ويرايش: اكبر اسدي

2- سلوك معنوي تدوين و ويرايش: آقاي اكبر اسدي

3- خودشناسي براي خودسازي محمد تقي مصباح يزدي

معناي مطالعه اين كتب عمل كردن به آن از آغاز تا پايان نيست بلكه براي عمل به دستورالعمل هاي اخلاقي ترتيبي لازم است كه بايد با علماي بزرگ اخلاق يا همين نهاد نمايندگي مشورت شود.

ج س 7 - شما مي توانيد با مراكز ذيل الذكر مكاتبه نمايند.

1- مركز پژوهش هاي حوزه علميه قم: ص. پ 4466

2- دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم: ص. پ 197 - واحد پاسخ به سؤالات

3- مؤسسه در راه حق: قم - خيابان آيت الله مرعشي نجفي

4- ستاد اقامه نماز: قم - خيابان شهدا - كوچه آمار

«خوشبختي و موفقيت شما را از خداوند بزرگ

خواستاريم»

دوستم به گريه كردن در عزاداري سيدالشهداء اعتقاد ندارد چگونه او را راهنمائي كنم ؟

پرسش

دوستم به گريه كردن در عزاداري سيدالشهداء اعتقاد ندارد چگونه او را راهنمائي كنم ؟

پاسخ

گريه كردن براي مصائب ائمه اهل بيت(ع) از بهترين اعمالي است كه باعث صفاي دل و تقرب به خداوند است و باعث تخفيف گناهان و آمرزش آنها مي شود. البته اين كار واجب نيست و همان رقت قلب هم بسيار خوب است. گفتني است كه هر چقدر انسان در تاريخ زندگي اين بزرگان دقت كند و رنج ها و مصايبي كه براي ارشاد و هدايت افراد بشر تحمل كرده اند، مورد توجه قرار دهد؛ خود به خود متأثر مي شود و اشكش جاري مي گردد و اگر كسياحساس كرد كه هيچ حادثه و جرياني او را تكان نمي دهد و رقّت قلب پيدا نمي كند، بايد بداند كه متأسفانه در اثر گناه و خوردن غذاي حرام، به قساوت قلب دچار شده كه به حسب روايات از بدترين مј֢ها و از علايم شقاوت است و بايϠهر چه زودتر خودش را معالجه كند؛ يعني، در مرحله اول شكم را از لقمه حرام پاك كند و سپس با گرفتن روزه و تضرع و توبه به درگاه خداوند، از او بخواهد كه وي را از اين حالت نجات بخشد؛ وگرنه ائمه(ع) هيچ نيازي بهگريه ما ندارند.{J

چگونه افراد بي نماز و بي هدف را ارشاد كنيم ؟

پرسش

چگونه افراد بي نماز و بي هدف را ارشاد كنيم ؟

پاسخ

بايد در اين گونه موارد مراتب امر به معروف و نهي از منكر رعايت شود؛ يعني، ابتدا بايد از راه تذكر شروع كنيد و بهتر است براي ترغيب و تشويق آنان به نماز، فوايد و آثار آن و عواقب سوء دنيوي و اخروي ترك آن را براي آنها بيان كنيد و بعضي از كتاب هايي را كه در اين زمينه نوشته شده به آنان معرفي كنيد؛ مثل كتاب:

1- پرتوي از اسرار نماز محسن قرائتي

2- هزار و يك نكته درباره نماز حسين ديلمي

3- جلوه هاي نماز در قرآن و حديث احمد صادقي اردستاني

4- ترجمه اسرارالصلوة شهيد ثاني

همچنين آنان را براي رفتن به مساجد و مجالس مذهبي تشويق و ترغيب كنيد. در بعضي موارد نيز اگر كناره گيري و يا قهر كردن مؤثر باشد، مي توانيد از اين راه وارد شويد و اگر هيچ يك از اين امور تأثيري نداشت از راه پرخاش و تندي كردن وارد شويد و اگر هيچ يك از اينها در آنان تأثير نكرد، بر شما تكليفي نيست.{J

چه شيوه اي را بكار گيريم تا جوانان ما با قرآن و نهج البلاغه بيشتر نزديك شوند؟

پرسش

چه شيوه اي را بكار گيريم تا جوانان ما با قرآن و نهج البلاغه بيشتر نزديك شوند؟

پاسخ

در اين زمينه راه كارهاي زيادي وجود دارد؛ از جمله:

الف) موضوع بندي آيات با توجه به رشته هاي مختلف دانشگاهي و ارايه يك واحد درسي تحت عنوان آياتموضوعي.

ب ) ارايه تازه هاي علمي كه با آيات الهي هم خواني دارد تحت عنوان نشريه، مقاله، روزنامه ديواري و... .

ج ) اختصاص پايان نامه ها و تحقيقات درسي به موضوعات علمي قرآن و تحقيق و تفحص در اين زمينه.

د ) ارايه كارگاه آموزشي براي اساتيد دانشگاه همراه با اساتيد حوزه مطابق با هر يك از رشته هاي دانشگاهي (جهتآگاهي اين دو قشر از تازه هاي علمي و تفسيري).

ه ) برگزاري نشست هاي علمي و مذهبي، كنفرانس ها و همايش هاي قرآني در سطح دانشگاه.

و ) استفاده از خود دانشجويان فعال جهت برنامه ريزي در اين زمينه.

ز ) جذابيت متولّيان امور قرآني در دانشگاه (چه از لحاظ ظاهري و چه از لحاظ فكري و عملي).

ح ) اهميت دادن رؤساي دانشگاه ها به امور قرآني و در اختيار گذاشتن امكانات اوليه به نحو مطلوب وچشمگير.

ط ) استفاده از اساتيد مجرب و با سابقه و جوان پسند جهت كلاس هاي قرآني و نهج البلاغه.

ي ) تشويق دانشجويان فعال در زمينه قرآني به طور فراگير در دانشگاه.

ك ) منظم بودن اساتيد و مسؤولان قرآني دانشگاه چه از لحاظ زماني و چه از لحاظ ظاهري.

ل ) استفاده از علماي معزّز حوزه جهت سخنراني و كلاس هاي قرآن و نهج البلاغه.

م ) برگزاري مسابقات داخلي قرآني و جشن هاي قرآني و محافل نور و دعوت از پيش كسوتان قرآن كشور به نحوشايسته.

به نظر شما بهترين كار فرهنگي در دانشگاه چه مي باشد؟

پرسش

به نظر شما بهترين كار فرهنگي در دانشگاه چه مي باشد؟

پاسخ

الف) برگزاري جلسات ديني اعم از كلاس، سمينار، فوق برنامه و...

ب ) برگزاري مسابقات جهت دار كه به روشنگري و اشاعه افكار ناب اسلامي و انقلابي بپردازد.

يكي از بهترين مسابقات، مسابقات قرآني، نهج البلاغه، كتب مذهبي و سياسي خوب مانند پرسش ها و پاسخ هاي آيت الله مصباح يزدي است. البته بايد طرح اين مسابقات با يك كار كارشناسي، از حالت كليشه اي و قالب خشك درآيد تا با جذابيت خوب برگزار گردد.

ج ) نشريات ديواري، هفتگي، ماهيانه و يا فصلنامه و يا گاهنامه با مطالب مفيد و متنوع و جذاب.

د ) خنثي كردن تبليغات سوء افراد جاهل يا مغرض به طرق مختلف از جمله پاسخ گويي به شبهات در سخنراني ها، نشريات، بردها و...

و ) برگزاري اردوهاي مفيد به دور از اختلاط و اجراي برنامه هاي اطلاع رساني (جلسه گفتگوي صميمانه با حضور برخي صاحب نظران فرهنگي اسلامي) و...

ناگفته نماند كه كار فرهنگي يك تعريف مشخص و معيني ندارد و ما به برخي از مصاديق و نيز راهكارهاي اجرايي آنها اشاره كرديم.

آنچه در كتابها درباره غرب نوشته شده صرفاً نشان دادن نكات منفي آن است و از ذكر نكات مثبت غفلت مي شود، چه بسا اين نكات مثبت غالب بر منفي ها باشد و چه بسا مكاتب و ديدگاه هاي آنان جامع تر و پيشرفته تر از ما و اسلام باشد (اين پاسخ را به ديدگاه كسي مرقوم فرمايي

پرسش

آنچه در كتابها درباره غرب نوشته شده صرفاً نشان دادن نكات منفي آن است و از ذكر نكات مثبت غفلت مي شود، چه بسا اين نكات مثبت غالب بر منفي ها باشد و چه بسا مكاتب و ديدگاه هاي آنان جامع تر و پيشرفته تر از ما و اسلام باشد (اين پاسخ را به ديدگاه كسي مرقوم فرماييد كه به خاتميت و كامل بودن اسلام اعتقادي ندارد) من مي گويم اين طرز ايجاد نگرش در ما صرفاً به خاطر دشمني ما با غرب است.

پاسخ

غرب مجموعه اي هماهنگ و يكپارچه است. در اين مجموعه، عناصر خوب و مثبت پيدا مي شود و همچنين عناصر بد و منفي نيز موجود است. ماندگاري فرهنگ و تمدن مدرن غرب به خاطر همان عناصر مثبت است و بحران در آن نيز به دليل عناصر منفي اش مي باشد.

نظم و انضباط اجتماعي، وجدان كاري، عقل جمعي، توجه ويژه به پژوهش و تحقيقات علمي و احترام به دانشمندان و نظاير آن از نقاط مثبت تمدن غربي است كه هر فرهنگ و تمدني بايد آن را داشته باشد تا بتواند به جلو برود.

اما آنهايي كه به نقاط منفي غرب توجه مي كنند و آن نقاط را برجسته مي نمايند دو گروه هستند. يكي گروهي كه هدفي جز دشمني با غرب ندارند و از ديدگاه سياسي به غرب سلطه گر و خشن مي نگرند كه همه هستي و موجودي شرق را به نابودي مي كشاند و براي پيشرفت خود، حداكثر بهره برداري و بهره كشي را از جهان غير غرب روا مي دارد و اين كه در پناه جهاني سازي (globalism) كه جهان

را به مثابه دهكده اي كوچك تصور مي كند كه عمدتا بايد يك فرهنگ در سراسر آن مستقر شود و حاكميت غرب و ارزش هاي سرمايه داري و به ويژه فرهنگ مصرفي آمريكا بر سراسر جهان حاكم باشد، بسط اين حاكميت ظالمانه بيشتر شده است. به زعم سردمداران جهان غرب، اين جهان كوچك شده يك كدخدا دارد و آن هم آمريكاست و هرگاه لازم دانست مي تواند آنهايي را كه از نظم نوين جهاني تخطي كنند تنبيه كند.

(بين جهاني شدن و جهاني سازي، تفاوتي ظريف است. نگا: لواساني، سيد سعيد، جهاني سازي، تهديدها و فرصت ها در عرصه فرهنگ و دين، در جهان شمولي و جهاني سازي به اهتمام سيد طه مرقاتي، ج 2، صص 377 - 432، مجمع جهاني تقويت مذاهب اسلامي، چاپ اول، 1382 تهران).

روشن است كه غرب سياسي كه حيات و زندگانيش با استعمار و خونريزي و خشونت و سلطه عليه ديگران همراه بوده است، داراي چنين دشمناني باشد كه نقاط منفي آن را برجسته كنند و نقاط مثبت آن را ناديده بگيرند و جامعه ما نيز از ديرزمان گرفتار چنين استعماري بوده و بسياري از دشمني ها نيز به اين موضوع بر مي گردد و البته ما بايد خود را از اين نوع دشمني خلاص كنيم؛ دشمني اي كه ريشه در سياست دارد نه فكر و انديشه.

اما ديدگاه دوم در نقد غرب، ديدگاه مبتني بر انديشه است. در اين ديدگاه به نقد مدرنيته و حيات فرهنگي غرب مدرن پرداخته مي شود و مبنا و شالوده غرب كه محور فرهنگ و تمدن و اقتصاد و اجتماع و سياست و خلاصه همه فعاليت

هاي آن است به نقد كشيده مي شود. واقعيت اين است كه شالوده و مبناي غرب جديد - به اتفاق انديشمندان غربي - دوري از خدا و انسانمداري به معناي سوئركتيويته (نفسانيت و خودبنيادي) است كه باعث مي شود انساني در هر ورطه بحران و بي هويت سقوط كند.

گفتمان پست مدرن، گفتماني عمومي است كه طرف مقابلش نظم جهاني است. هدف اين گروه مقابله با تخريب دستاوردهاي مثبت مدرنيته است كه به دليل چنين شالوده اي بر مدرنيته سايه افكنده است. هدف آنها نجات غرب از ورطه اضطراب و آشفتگي است و آنهايي كه همه حاكميت غرب را به چالش كشانده اند نيز بر اين اعتقادند كه ديدگاه خود بنياد غربي كه مبدأ و مبناي تمدن مدرن غرب است باعث مي شود كه انسان به پرتگاه برهوت سقوط كند و اصولا دليل اين كه حيات تمدن غرب بجز از راه تغذيه از خون ملت هاي ديگر امكان پذير نيست به دليل همين مبناست.

بنابراين اگر چه تمدن غربي داراي ويژگي هاي مثبتي است، اما چون مبناي آن بر بي خدايي است، باعث مي شود كه انسان غربي كه با نيست خداوند در سير انديشه خود رو به روست، وطن اصلي خود - جايگاه الهي و آسمانيش - را فراموش كند و در بند نيست انگاري - نيهيليسم - گرفتار آيد و اين بي وطني انسان غربي منجر به ظهور ابر انساني مي شود كه خشن ترين اعمال را عليه بشريت به دنبال دارد و همه انسان ها را - جزء اقليتي كه در دايره ابر انساني - هستند به منزله حيوانات و حداكثر بردگاني كه بايد

مطيع باشند تنزل مي دهد اگر چه ظاهر تبليغات خلاف اين مطلب را ترويج مي كنند و مردم خود را در ظاهر آزاد مي دانند.

اين مطلب را نه ما - به عنوان مسلمان - بلكه فلاسفه و انديشمندان معاصر غربي بازگو كرده اند و جهان را رو به نابودي و حداقل هرج و مرج مي دانند.

آري وقتي معنويت و خدا از انسان گرفته شد، به تعبير داستا يوسفكي همه چيز مجاز مي شود و انسان روح خود را به شيطان مي فروشد (چنان كه كريستوفر مارلو نمايشنامه نويس و اديب مشهور انگليسي در صدر مدرنيته در نمايشنامه معروف تراژدي فادست آن را به خوبي نشان داده است) و در اين صورت همه نقاط مثبتش تحت الشعاع مبنا و شالوده منفي اش قرار مي گيرد. بنابراين مخالفت با غرب - از ديدگاه تفكر و انديشه - مخالفت با چنين مبنايي است كه انسان و جهان را از خود بيگانه مي كند وگرنه دستاوردهاي مثبت آن قابل دفاع است.

چرا بعضي ارگان هاي ديني و حتي بعضي از روحانيون (اصلاً قصد توهين ندارم اما اين يك واقعيت در جامعه ماست) با رفتارهاي خشك مقدس مآبانه جلوي گسترش اسلام و احكام ديني را مي گيرند و البته در بعضي موارد مانع ترويج آن مي شوند؟

پرسش

چرا بعضي ارگان هاي ديني و حتي بعضي از روحانيون (اصلاً قصد توهين ندارم اما اين يك واقعيت در جامعه ماست) با رفتارهاي خشك مقدس مآبانه جلوي گسترش اسلام و احكام ديني را مي گيرند و البته در بعضي موارد مانع ترويج آن مي شوند؟

پاسخ

جامعه متشكل از گروههاي مختلفي است كه براي شناخت آنها بايد به اهداف و ضوابط پذيرفته شده در آن گروه ها توجه نمود. اعضايي كه به آن اهداف ملتزم و پايبند هستند اعضاء اصلي و واقعي آن گروه ها به شمار مي روند و اگر مخالف آن قوانين و ضوابط مقبول عمل نمودند، اگر چه به ظاهر در گروه فعاليت دارند، اما در واقع مخالف عملكرد گروه كنش مي كنند.

در اينجا نيز از سويي براي شناخت ارگانهاي ديني و گروه روحانيت بايد به عملكرد علماي راستين و افراد ملتزم به ضوابط درون گروهي مراجعه نمود، و با شناخت اعضاي اصلي عملكرد اعضاي غير واقعي را تشخيص داد.

از سويي ديگر نيز براي شناخت اسلام و احكام ديني بايد به دستوراتي كه در شرع مقدس بيان شده مراجعه نمود. خداوند هم براي آشنايي بيشتر انسانها، الگوها و سرمشقهايي را قرار داده تا با نگرش به عملكرد ايشان بتوان به واقعيت نزديك و نزديكتر شد. اين الگوها دردرجه اول شخص پيامبر اكرم(ص) و ائمه معصومين(ع) و در درجهء بعد بزرگان ديني و علماي راستين هستند كه الگوهاي زنده در هر جامعه اي قلمداد مي شوند.

مسلماٌ عملكرد غلط برخي از روحاني نمايان يا اعضاي ارگانهاي ديني نبايد مورد سرمشق افراد قرار گيرد. آيا مسلمانان به تمامي احكام اسلامي عمل مي كنند؟ پس نبايد به

خاطر عملكرد غلط برخي از آنها، اسلام را داراي نقص و عيبي دانست.

البته اين نكته نيز نبايد مورد غفلت قرار گيرد كه گاهي برداشت ها و شناخت هاي ما از اسلام ناصحيح است و چون دچار آفت فكري هستيم برخي از افراد مقيد و متعهد به ارزش ها را كه حاضر نيستند رضايت خدا را فداي هيچ چيز ديگر از جمله پسند يا ناپسند جامعه كنند، متهم به تعصب مي كنيم.

بنابراين ضمن اذعان به وجود چنين كساني در همه اصناف و گروه ها اظهار تأسف از اينكه در جمع متدينين چنين كساني به چشم مي خورند و وجود آنها باعث تبليغات سوء عليه اسلام مي شود، به اين نكته نيز تأكيد مي ورزيم كه مرز بين تعهد و تعصب بايد حفظ شود.

با توجه به اينكه مسؤول واحد فرهنگي بسيج دانشجويي دانشكده مي باشم، راهنماييهايي را در اين زمينه خواستارم.

پرسش

با توجه به اينكه مسؤول واحد فرهنگي بسيج دانشجويي دانشكده مي باشم، راهنماييهايي را در اين زمينه خواستارم.

پاسخ

در دايره كارهاي فرهنگي توجه به نكته هاي زير ضروري است:

1- كسي كه پرچم فرهنگي يك مجموعه را به دست گرفت خود بايد آراسته به آن فرهنگ باشد يعني هم در بعد علمي و هم در بعد عمل الگو باشد وگرنه كسي كه خود از بينش والا بهره اي نبرده است و از حيث عمل كردن به آن دستورات بي نصيب است نمي تواند خود را به عنوان مسول فرهنگي معرفي كند و در صورت مطرح كردن خود نه تنها بازدهي ندارد بلكه گاهي اوقات باعث منحرف كردن ديگران مي شود.

2- مسئول فرهنگي يك مجموعه بايد از ياران و نيروهاي مخلص و دلسوزي برخوردار باشد تا كار او با مشورت آنان متقن تر به سايرين تحويل داده شود.

3- آنان كه در وادي فرهنگي قلم مي زنند و قدم بر مي دارند بايد سعي كنند از باند بازي خودداري كنند و ابزار جناحهاي سياسي قرار نگيرند.

4- مسائل روز را درست تحليل كردن و درست منتقل كردن و از تحليل صاحب نظران متعهد استفاده كردن نيز نبايد فراموش شود.

5- در حل كردن مشكلات روحي و رواني دانشجويان كوشش لازم صورت گيرد و با منحرفان و ناآگاهان سنجيده و اسلامي برخورد شود و مراحل امر به معروف و نهي از منكر رعايت شود.

6- دعوت از عالمان دين كه پرهيزگار و متعهد باقي مانده اند و در دل دانشجويان جا دارند نبايد فراموش شود.

7- داشتن برنامه هاي مناسب و برگزاري اردوهاي زيارتي و تفريحي هم مي تواند مثمر ثمر واقع

شود. گفتني است كارهاي فرهنگي بدون هماهنگي با مسئولان مربوطه نمي تواند به سرانجام برسد.

8- استفاده از تجربه ديگر واحدهاي فرهنگي هم مي تواند راهگشا باشد.

مهمترين مشكلات فرهنگي جامعه خصوصاٌ جامعه دانشگاهي و دانشجويي كدام است؟ لطفاٌ دلائل ظهور مشكلات را بفرماييد.

پرسش

مهمترين مشكلات فرهنگي جامعه خصوصاٌ جامعه دانشگاهي و دانشجويي كدام است؟ لطفاٌ دلائل ظهور مشكلات را بفرماييد.

پاسخ

دانشگاه يكي از مراكزي است كه بايد فرهنگ ساز باشد و توده مردم هم با استفاده از اين فرهنگ توليدي راه و روش خود را اصلاح كنند و هر روز بر فرهنگ اصيل اسلام يخود بيفزايند ولي چون دانشگاههاي ما تا كنون اسلامي نشده اند دانشجويان هم نتوانسته اند در حدي كه انتظار مي رود اثر گذار باشند از اين رو جامعه اسلامي در تب مشكلات فرهنگي مي سوزد و هم اينك مشكلات جامعه دانشگاهي را تقديم حضورتان مي كنيم:

1- دانشگاه با زمينه هاي تاريخي، فرهنگي و اجتماعي ايران بيگانه است، به ويژه در حيطه علوم انساني.

2- به طور عمده نگاه پيش زمينه اي و سخت افزارانه به علم دارد و از ابعاد پس زمينه اي و نرم افزاري آن غافل است كه نبايد تنها به وجوه سخت افزاري علم توجه شود. بايد به شرايط فرهنگي، ارزشي، اقتصادي و محيطي كه علم در آن مي بالد نيز توجه كرد.

3- با نهايت تأسف در حيطه علوم انساني (به خصوص) به تدريج مرجعيت علم از داخل به خارج مي رود چرا مرجع را به غرب كشانده اند؟ قانون تصويب مي كنند به شرطي استاديار، دانشيار مي شود كه مقاله اي در نشريات خارجي بنويسد يا مي گويند فارغ التحصيلان داخل را به كار نگيريد و برويد سراغ فارغ التحصيلان خارج از كشور.

4- عدم توفيق در جامعه پذيري و انتقال فرهنگ و هويت تاريخي به دانشجو، ما هنوز هويت ايراني و ملي خود را نمي شناسيم. يكي از كار ويژه

هاي دانشگاه در بعد جامعه اين است كه انتقال دهنده فرهنگ از نسل گذشته به نسل بعدي باشد تا چه اندازه شاهد ايفاي اين نقش مهم و كاركرد اساسي هستيم؟

5- خط ربط گرفتن ازگروه هاي سياسي به جاي خط و ربط دادن به آنها. آرايش جناحي در مورد مسئولان دانشگاه به هيچ وجه توجيه پذير نيست، سرنوشت دانشگاه را نبايد ارتباطات سياسي معلوم كند. بايستي تخصص، علم و شايستگي حرف اول و آخر را بزند نه اينكه هر كس به كر سياسي وصل شود، مقام بالاتري داشته باشد.

6- فقدان حقوق معنوي در دانشگاه، و كثرت سرقت هاي علمي در انواع و اقسام آن

7- فقدان رابطه مناسب با نهاد آموزشي ديگر يعني حوزه علميه

8- وجود خط قرمزهاي سياسي و صنفي علم سوز و تحقيقات سوز

9- غفلت از فلسفه تعليم و تربيت كه همان غايات و جهت هاي علم است. (با استفاده از پگاه حوزه، ويژه نامه نهضت آزادي انديشي در ايران، سخنراني استاد عماد افروغ، شنبه 31 خرداد 1382)

اما مشكلات فرهنگي كه در جامعه ديده مي شود بسياري از آنها زاييده تهاجم فرهنگي دشمن است كه از جمله آنها توزيع و پخش نوارها و ... مبتذل مي باشد و نيز شايعات و شبهه هاي كه در مورد بعضي از شخصيتها و اعتقادات اصيل اسلامي مطرح مي شود.

فاصله انداختن بين حكومت و مردم نيز از ترفندهاي دشمن است.

گسترش دام اعتياد نيز مي توان از جمله مشكلات جامعه دانست.

تخريب سنگرهاي كه مي توان با استفاده از آنها از اسلام راستين حفاظت كرد همانند تخريب حوزه هاي علميه.

قبح ربا تا حدودي فراموش شده است و سن ازدواج هم بالا

رفته است.

و همه اين مشكلاتي كه ذكر شد يا ريشه در تهاجم فرهنگي دشمن دارد يا ناشي از مشكلات اقتصادي و بي كاري است.

مبسوط

اشاره

در باره فعاليت هاي فرهنگي و آباداني مسجد

پرسش

مبسوط

در باره فعاليت هاي فرهنگي و آباداني مسجد

پاسخ

قبل از هر چيز بايد حساسيت و توجه تان نسبت به امور فرهنگي و معنوي و اظهار تمايل و علاقه مندي تان نسبت به رشد و كمال و تقويت بنيه اعتقادي اهالي محل زندگيتان را بستائيم و دلسوزي تان را در اين زمينه تحسين كنيم و از خداوند متعال توفيق روز افزون شما و ديگر جوانان روشنفكر و روشن ضمير شبيه شما را خواستاريم. ما نيز به وجود شما جوانان و افكار و انديشه هاي ارزشمند و معنوي افتخار مي كنيم.

مطمئن باشيد هر گامي كه براي مسجد و احياء آن و آباد كردن خانه خدا (در هر مكاني كه باشد) برداريد بي نتيجه نخواهد بود و دير يا زود به آن نتيجه خواهيد رسيد. تمام فعاليت هائي كه در جهت با رونق كردن مسجد كرده ايد بسيار ارزشمند است. ايجاد چنين فضاي معنوي و روحاني آن هم توسط جوان يا جواناني همچون شما في نفسه مطلوب است. بنابراين با همت بلند و تلاشي مضاعف به آن استمرار بخشيد و هرگز خسته نشويد و در راه رسيدن به هدف مقدستان اصرار بورزيد. اميد است به تدريج قلوب مردم به سوي مسجد و رونق بخشيدن به آن جلب شود چرا كه شرط حصول نتيجه، استمرار بخشيدن و پشتكار داشتن در اين زمينه است. هرچند همانطور كه گفته شد صرف ايجاد چنين فضائي هرچند با تعداد اندكي از افراد نيز مطلوبيت دارد و خداوند آن را دوست دارد و به بانيان آن يعني شما عزيزان پاداش عنايت خواهد كرد. در عين حال چند راهكار براي حضور افراد بيشتر در

مسجد اقامه نماز جماعت در آن خدمتتان عرض مي كنيم:

1- از آنجا كه قلب جوان از آلودگي كمتري برخوردار است و از طرف ديگر نيروي بيشتري براي فعاليت دارد مناسب است با تني چند از جوانان هم سن و سال خود كه به امور مذهبي و ديني علاقه مندند گفتگو كنيد و از آنها در جهت فعال تر كردن مسجد كمك بطلبيد و برنامه هاي مختلفي كه داريد با مشورت و به كمك همديگر به اجرا گذاريد و نخواسته باشيد به تنهائي كارها را انجام دهيد. از اين طريق هم از نظرات آنها استفاده كرده ايد و هم از توانائي و نيروي آنها و هم اينكه به مسجد رونق بيشتري داده ايد و تعدادي را از اين طريق به مسجد دعوت نموده ايد.

2- از آنجا كه ركن نماز جماعت، امام جماعت است و معمولا امام جماعت روحاني است و مردم متدين نيز به روحاني محل خود اعتماد دارند، با روحاني منطقه خود گفتگو كنيد و از وي بخواهيد براي رونق بخشيدن به مسجدتان به شما كمك كند و از او دعوت كنيد در يكي از اوقات سه گانه نماز، در مسجدتان نماز جماعت برقرار كنند، و علت يا علل فعال نبودن مسجدتان را از وي جويا شويد و اظهار تمايل كنيد كه در مسجدتان نماز جماعت فعال داشته باشيد.

3- در صورت امكان به سازمان تبليغات اسلامي شهرستان يا به امام جمعه محترمتان مراجعه كنيد و گزارشي از وضعيت فرهنگي محلتان خدمتشان ارائه كنيد و از آنها بخواهيد در اين جهت به شما كمك كنند.

4- در صورت امكان براي نوجوانان و دانش آموزان ابتدائي و راهنمائي

كلاسهاي آموزشي قرآن (روخواني، قرائت، ...) تشكيل دهيد و با حضورشان در مسجد قبل يا بعد از نماز مغرب و عشا به تدريج حضورشان رادر مسجد و فعال تر كردن آن تلاش كنيد. مطمئنا نوجوانان بهتر و زودتر و بيشتر به مسجد و انجام مراسم مذهبي در مسجد علاقه مند مي شوند و با گفتگوئي كه با مراكز فرهنگي شهرستان (مثل سازمان تبليغات و بسيج و غيره) انجام مي دهيد و تهيه جوايز براي آنها مي توانيد زمينه بيشتري در اين رابطه فراهم كنيد.

در پايان ضمن تقدير و تشكر از شما بخاطر چنين روحيه اي و دعاي خير براي شما، توفيق روز افزون شما را از خداوند متعال خواستاريم.

مبسوط

اشاره

سوال در باره پي آمدهاي اختلاط دخترو پسر در محيط دانشگاه است.

پرسش

مبسوط

سوال در باره پي آمدهاي اختلاط دخترو پسر در محيط دانشگاه است.

پاسخ

ضمن تحسين از روحيه انتقادي ناصحانه و متدينانه شما بايد گفت: اولا، جانا، سخن از دل ما مي گويي. ثانيا، مطالبي كه در خصوص حريص شدن غريزه جنسي به خاطر اختلاط گفتيد نيز مطلب كاملا صحيحي است، چنان كه شهيد مطهري در جواب همين شبهه كه شما اشاره كرديد يعني «الانسان حريص علي ما منع» كه از سوي «برتراند راسل» تشريح و پيشنهادهايي نيز ارائه شده است، در كتاب مسأله حجاب بيان مي كنند.

ثالثا، آرماني فكر كردن خيلي خوب است، اما بايد دانست كه آرمان ها در اذهان است آنچه كه در عمل تحقق پيدا مي كند متأثر از واقعيت ها و شرايط جامعه است و نقش ما آن است كه شرايط اجتماعي و واقعيات جامعه را آن گونه بسازيم كه روز به روز فاصله بين آرمان ها و واقعيات اجتماعي كم تر شده ما به آرمان ها نزديك تر شويم. از اين رو به نظر ما در وضعيت كنوني و با توجه به برخي از مسؤولين عالي فرهنگي و نيز با در نظر گرفتن واقعيات موجود در بسياري از دانشگاهها مبني بر عدم رعايت ارزشها و شئونات اسلامي و برخي مشكلات و ناهنجاري هاي ناشي از آن كه به هيچ وجه شايسته و زيبنده جو مقدس و محيط علمي دانشگاه نمي باشد، اختلاط پسر ودختر در دانشگاهها مضرات و آفتهايي را به دنبال دارد.. والا صرف وجود دو جنس در كلاس حرام نيست به شرط آنكه دقيقا هنجارهاي شرعي رعايت گردد.

اما بررسي كامل اين آفات يا فوايد اختلاط نيازمند تحقيقات گسترده جامعه شناختي

و نظر سنجي هاي آماري و... مي باشد كه از حوصله يك نامه خارج است لذا ما به اختصار به تعدادي از مهمترين آن ها مي پردازيم:

الف) بررسي آفات و معايب: قبل از پرداختن به اين بخش ذكر اين نكته لازم است كه معايبي كه در ذيل مي آيد مبتني بر پيش فرضهايي مي باشد از قبيل عدم تثبيت كامل اين ارزش هاي اسلامي، و عدم نظارت و كنترل و هدايت صحيح از سوي مسؤلان دانشگاه و...

مهم ترين آثار اختلاط عبارتند از:

1- به وجود آمدن برخي انحرافات جنسي، اخلاقي و اجتماعي در اثر عدم رعايت شئونات اسلامي از قبيل حجاب كامل و...

2- افت تحصيلي در اثر مشغول شدن روح، فكر و قوه خيال دانشجو به... و عدم توجه كافي به مطالب استاد يا مطالب كتاب در زمان مطالعه و...

3- اضطراب و نگراني ناشي از انگيزش شهواني و دشواري ارضاي صحيح و مشروع.

ب) بررسي فوايد: اين بخش نيز مبتني بر يك پيش فرض مي باشد و آن اين كه در صورتي كه معايب فوق در اختلاط دانشجويان پسر و دختر وجود نداشته باشد يا در حدي كه قابل توجه نباشد والا ديگر اين فوايد در مقابل مشكلات فوق قابل اعتنا نبوده و مسأله مهمتر چشم پوشي از اين فوايد و حل مشكلات و آفتهاي ناشي از آن مي باشد. در هر صورت مهمترين فوايدي كه قابل تصور مي باشد عبارتند از:

1- فوايد اقتصادي از قبيل: صرفه جويي در هزينه ها و بودجه ها، وقت استاد، فضاهاي آموزشي و امكانات دانشگاه و...

2- تمرين تقوا، عفت و پاكدامني و قرار گرفتن در معركه كار زار و جهاد جدي با نفس اماره.

ج) بررسي

وظايف راهكارهاي مقابله با مشكلات ناشي از اختلاط پسر و دختر در دانشگاه: به طور مختصر مي توان وظايف و راه كارهاي مقابله با اين ناهنجاريها را به دو دسته تقسيم كرد:

1- وظايف و راه كارهاي فردي: دانشجو بايد در درجه نخست ارزش ها و معارف و احكام اسلامي را به صورت دقيق شناخته و در خود نهادينه سازد رهبر معظم انقلاب در اين خصوصي مي فرمايند: (آن چه براي دانشجوها در دانشگاهها مهم است رشد ايمان مذهبي و انديشه اسلامي در ذهن ها و دل هاي آنان است و مسأله رشد و روحيه تعبد در آنان تعبد با استدلال عقلي و گرايش به مسائل عقلائي با اعتقاد به علم و فعاليت هاي علمي و دانشگاهي و دانشجويي هيچ منافاتي ندارد و حقيقتا براي نظام جمهوري اسلامي و ملت ايران مايه افتخار است كه در ايام البيض ماه رجب در مسجد دانشگاه تهران دانشجوها اعتكاف بكنند اين خيلي چيز مهمي است) رسالت دانشجوي مسلمان رهنمودهاي مقام معظم رهبري در ديدار با تشكل هاي دانشجويي و در درجه دوم پاي بندي در عمل به ارزش ها و احكام الهي و ساير وظايف عبادي و از ديگر اموري كه مي تواند در اين زمينه مؤثر باشد پيوند دانشجويان با مراكز مذهبي بالاخص علماء ديني مي باشد.

2- وظايف و راه كارهاي اجتماعي: اگر دانشجويان دغدغه صيانت از خود را داشته باشند نمي توانند نسبت به محيط و اطرافيان خود بي تفاوت باشند زيرا نقش محيط غير قابل انكار مي باشد لذا دانشجويان بايد نسبت به تهذيب محيط خود اهميت داده و سعي در ترويج و گسترش ارزشهاي الهي در محيط دانشگاه خصوصا در جامعه، عموما داشته باشند و به فريضه

امر به معروف و نهي از منكر به زيباترين و مناسب ترين روشها عمل نمايند و با اجراي برنامه هاي فرهنگي و تفريحي مفيد و سالم و سازنده از طريق مراكز موجود در دانشگاهها و جذب ساير دانشجويان اخلاق و رفتار مطابق با ارزشهاي اسلامي در برخورد با جنس مخالف و رعايت حدود و موازين شرعي و.. فلسفه احكام اسلامي آفات و مشكلات فردي و اجتماعي رعايت نكردن موازين شرعي و... را به صورت گسترده نهادينه سازند و خداي ناكرده اگر بعضي موارد يافت شد كه دست به برخي اقدامات ناشايست مي زنند از طرق راه كارهاي قانوني مراجعه به مسؤلين دانشگاه و تهيه طومار و... اقدام نمايند.

در اين زمينه دو راهكار مثبت و منفي وجود دارد كه بايد از هر دو استفاده كرد. مقصود از راهكار مثبت انجام برنامه هاي جذاب مانند اردوهاي مشتمل بر تفريح و... است اما به شرطي كه در آن اردو كار فرهنگي قوي و تأثيرگذار صورت گيرد و مقصود از راهكار منفي، جنبه تدافعي و جلوگيري و يا حتي پيشگيري از بروز مفاسد است و يكي از مؤلفه هاي مهم چنين حركت مقدسي، ارتباط تشكيلاتي و پيوندهاي مستحكم بين دانشجويان مذهبي است كه با برنامه، حساب شده و خارج از افراط و تفريط با يك راهكار روشن اقدام لازم را به عمل آورند.

چرا در جامعه ما به شغل پرستاري اهميت داده نمي شود ،جامعه اي كه تمام افراد آن مسلمان هستند جامعه اي كه الگوي پرستاري آن حضرت زينب است .من فكر مي كنم مردم ما فقط صحبت مي كنند تا اينكه عمل كنند مثلا همه براي حضرت زينب گريه مي كنند ولي وقتي به يك پرستار مي رس

پرسش

چرا در جامعه ما به شغل پرستاري اهميت داده نمي شود ،جامعه اي كه تمام افراد آن مسلمان هستند جامعه اي كه الگوي پرستاري آن حضرت زينب است .من فكر مي كنم مردم ما فقط صحبت مي كنند تا اينكه عمل كنند مثلا همه براي حضرت زينب گريه مي

كنند ولي وقتي به يك پرستار مي رسند اول مي پرسند آيا به رشته ات علاقه داري يا در بين مردان آنقدر سطح اعتماد پايين آمده كه تا پسري به خواستكاري دختري پرستار مي آيد مي گويد نمي خواهم شب كاري برود ولي همين فرد اگر به مشكل پولي برخورد كند و زير قرض برود مي گويد اشكال ندارد كه سر كار بروي و كمك خرج خانه باشي .

اين رفتارها يعني چه اگر شغل پرستاري را قبول نداري پس تا آخر بايد قبول نداشته باشي و اگر قبول داري پس چرا افكار غلط را در جامعه ترويج مي دهي ؟

اما در كشورهاي خارجي كه مسلمان نيستند و شايد اصلا حضرت زينب را نشناسند شغل پرستاري از شغل هاي بسيار شريف است .سؤال من اين است چرا در جامعه اسلامي اين طور و در جامعه غير اسلامي آن طور است؟

پاسخ

دوگانگي تئوري و عمل موضوعي هست كه هميشه جامعه با آن روبرو بوده و هست و از آن رنج مي برد و فرهنگ ديني و قرآني ما نيز با آن مبارزه كرده است و آن را نشانه نفاق عملي مي داند. بنابراين ما نيز مثل شما معتقديم كه آنچه در ذهن و انديشه ما شكل گرفته و مي گيرد بايد به عمل بگرايد و در صحنه واقعي و عملي مردم رنگ تحقق پيدا نمايد. اما متأسفانه در بسياري موارد آفات و موانع مختلف باعث مي شود مردم از عمل فاصله بگيرند ولي لازم به ذكر است اين اشكال و ايراد نه تنها در جوامع اسلامي، بلكه در جوامع غير اسلامي نيز به گونه اي وجود

دارد و بسياري از موارد آن از نظرها پنهان است. هر چند نظام اداري و مديريت اجرايي برخي جوامع به گونه اي است كه امكان بي انضباطي و فرار از مسؤوليت شغلي شان به حداقل رسيده است ولي نمي توان نابهنجاري هاي رفتاري و شغلي را به طور كلي در جوامع ديگر ناديده گرفت.

اما وظيفه ما را در چنين موقعيتي و در برابر چنين فضاي فرهنگي روشن مي كند همان عمل كردن به دستورات و قوانين و مقررات شرعي و اخلاقي است و يكايك مردم بايد پاي بند آن باشند. سرنوشت و برآيند فضاي جامعه ما را رفتار و عمل تك تك و آحاد مردم جامعه تعيين مي كند بنابراين همه مسؤول هستند و هر فردي در حيطه شغلي و كاري خود بايد سعي كند به آنچه كه باور دارد عمل كند. قرآن نيز مي فرمايد: برنامه زندگي و سرنوشت جوامع و اقوام را ما تغيير نمي دهيم مگر اين كه خودشان بخواهند و خودشان تلاش كنند و اصلاح و تغيير را در خودشان ايجاد نمايند. اصلاح و تغيير بايد از آحاد افراد جامعه آغاز شود تا تمام جامعه تغيير يابد و اصلاح شود.

لازم به ذكر است مسؤولين فرهنگي جامعه نيز كه مسؤوليت هدايت اين جامعه را به عهده دارند بايد در راه عملي ساختن و ايجاد فضاي فرهنگي مناسب و رشد ارزش هاي اخلاقي، زمينه و شرايط كافي را فراهم نمايند و عهده دار گسترش آن شود و در هدايت و برنامه ريزي فعاليت هاي فرهنگي در اين زمينه تسريع بخشند.

با وجود آنكه سالها از جنگ عراق عليه ايران مي گذرد و شرايط اجتماعي عوض گرديده است و نگرش ها نسبت به مسائل گذشته تغيير كرده پس چرا هنوز هم از جبهه و جنگ و 8 سال دفاع مقدس نام برده مي شود؟

پرسش

با وجود آنكه سالها از جنگ عراق عليه ايران مي گذرد و شرايط

اجتماعي عوض گرديده است و نگرش ها نسبت به مسائل گذشته تغيير كرده پس چرا هنوز هم از جبهه و جنگ و 8 سال دفاع مقدس نام برده مي شود؟

پاسخ

تاريخ فرهنگ و تمدن هر كشور آميزه اي است از جنگ ها و صلح ها، شكست ها و پيروزي ها و موفقيت ها. در تمدن آمريكايي با گذشت چندين سال از جنگ خونبار ويتنام، شاهد فعاليت هنرمندان و فيلمسازان در زمينه آن جنگ هستيم در حالي كه آمريكا در آن جنگ با شكست سختي مواجه شد.

حال كشوري همانند ايران با تمدن اسلامي چند صد ساله و با رويكردهاي استقلال طلبانه و ضد استبدادي بايد اين تمدن را در ضمن پيروزي ها و شكست هاي گذشته خود تعريف كند. اگر چه برتري تمدن ايران در دفاع مقدس به جنبه هاي گوناگوني هم باز مي گردد و ايران برخلاف آمريكا در جنگ ويتنام، به پيروزي چشمگيري هم دست يافت.

به لحاظ تاريخي جنگ ايران نقطه عطفي در تمدن ايراني است كه نبايد فراموش گردد. زيرا در آن جنگ، مردم ايران و نيروهاي مسلح اعم از بسيج، سپاه و ارتش ثابت كردند با توجه به عنايات الهي مي توانند در مقابل تجاوز بيگانگان ايستادگي كنند. پس پرداختن هر چه بهتر و به روزتر به مسأله دفاع مقدس مي تواند تبيين بهتري از تمدن ايراني و اسلامي داشته باشد. از سوي ديگر مسأله درس گرفتن از نكات جنگ ها در گذشته تاريخي هر كشوري است.

در قرآن كريم شاهد گوشزد كردن عيوب و برتري هاي مسلمانان در مقوله جهاد في سبيل الله هستيم. خداوند مسلمانان را به درس گرفتن از

نكات آن جنگ ها و جهاد ها امر مي كند. ايران نيز به عنوان يك كشور اسلامي بايد از دفاع مقدس درس گرفته، آن روحيه جهادي و فداكاري را در مقابل متجاوزان به سرزمين اسلامي ايران را در زمينه هاي اقتصادي و فرهنگي نيز جاري سازد.

نتيجه: پياده كردن روحيه مقاومت و ايستادگي زمان جنگ در زمينه هاي غير نظامي (اقتصادي و فرهنگي) نيز راهشگا است.

دفن كردن شهداي گمنام در دانشگاهها و پاركها و يا اماكن عمومي چه معنايي دارد ؟آيا فرهنگ شهيد و شهادت در اين است كه اجساد مجهول الهويه را سرمايه بقاي نظام گردانيم و از اين طريق از اين اجساد استفاده ابزاري كنيم ؟

پرسش

دفن كردن شهداي گمنام در دانشگاهها و پاركها و يا اماكن عمومي چه معنايي دارد ؟آيا فرهنگ شهيد و شهادت در اين است كه اجساد مجهول الهويه را سرمايه بقاي نظام گردانيم و از اين طريق از اين اجساد استفاده ابزاري كنيم ؟

پاسخ

در اينجا دو موضوع قابل بررسي است؛ اول در مورد جايگاه شهيد وآثار و نتايج دفن شهدا، دوم در مورد مكان دفن اين عزيزان. از اين رو به اختصار مطالبي را بيان مي نماييم:

الف) واقعا اگر ديدي صحيح و واقع بينانه از جايگاه شهيد و اهميت آن در اسلام و اجتماع داشته باشيم، اذعان مي نماييم كه شهيدان از گرانقدرترين سرمايه هاي اصلي نظام هستند و بهتر است آنچنان كه شايسته آنان است، نتوانسته ايم از اين ذخاير عظيم براي خود و نسل هاي بعدي استفاده مناسب بنماييم.

در متون و آموزه هاي دين مبين اسلام جايگاه ويژه اي براي «شهيد» و «شهادت» در نظر گرفته شده است و از «قداست» خاصي برخوردار است. اگر كسي با مفاهيم اسلامي آشنا باشد، در عرف خاص اسلامي، احساس مي كند كه هاله اي از نور كلمه «شهيد» را فرا گرفته است. «ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون، فرحين بما اتاهم الله من فضله و يستبشرون باللذين لم يلحقوا بهم من خلفهم الا خوف عليهم و الا هم يحزنون؛ البته نپنداريد كساني كه در راه خدا كشته مي شوند مردگانند، بلكه زنده به حيات ابدي شدند و در نزد خداوند متنعم خواهند بود، آنان به فضل و رحمتي كه خداوند نصيب آنها گردانيده شادمانند و بشارت و مژده مي

دهند به كساني كه هنوز به آنان نپيوسته اند و بعدا در پي آنها براي آخرت خواهند شتافت كه از مردن هيچ نترسند و از فوت متاع دنيا هيچ غم نخورند» (آل عمران، آيه 170 - 169).

امام علي(ع) مي فرمايد: خدا شهدا را در قيامت بِاَبهاء و جلال و عظمت و نورانيتي وارد مي كند كه اگر انبيا از مقابل اينها بگذرند و سوار باشند به احترام اينها پياده مي شوند. و آيات و احاديث بسيار زيادي كه همه بيانگر جايگاه و ارزش والاي شهيد در اسلام هستند. چرا؟ چون «همه گروه هاي خدمتگزار در جامعه، مديون شهدا هستند؛ عالم در علم خود و فيلسوف در فلسفه خود و مخترع در اختراع خود و معلم اخلاق در تعليمات اخلاقي خود نيازمند محيطي مساعد و آزادند تا خدمت خود را انجام دهند ولي شهيد آن كسي است كه با فداكاري و از خودگذشتگي خود و با سوختن و خاكستر شدن خود محيط را براي ديگران مساعد مي كند. مثل شهيد مثل شمعي است كه خدمتش از نوع سوخته شدن و فاني شدن و پرتو افكندن است تا ديگران در اين پرتو كه به بهاي نيستي او تمام شده بنشينند و آسايش بيابند و كار خويش را انجام دهند. آري، شهدا شمع محفل بشريت اند؛ سوختند و محفل بشريت را روشن كردند. اگر اين محفل تاريك مي ماند هيچ دستگاهي نمي توانست كار خود را آغاز كند يا ادامه بدهد» (قيام و انقلاب مهدي، مقاله شهيد، استاد مطهري، انتشارات صدرا، 1374، ص90 - 66).

بر اين اساس است كه حق شهيد از حق تمام كساني كه از راه

علم، فلسفه و انديشه، صنعت و اختراع و اكتشاف و اخلاق و حكمت عملي و... به بشريت خدمت كرده اند، بالاتر است(همان). و از اين رو مشاهده مي شود كه عكس العمل احساسي انسان ها و ابراز عواطف خالصانه آنان درباره شهدا بيش از ساير گروه هاست.

البته احترام و ارزش والاي شهيد، اختصاص به جامعه ما ندارد بلكه در ساير جوامع و فرهنگ ها براي شهيد مقام و جايگاه ويژه اي قائلند و اين دقيقا به خاطر نقشي است كه شهيد هم در زمان حياتش و در جهاد و مبارزه با دشمنان و دفاع از ميهن و دين خود انجام داده و هم بعد از كشته شدنش به عنوان الگو، نماد واسوه پايداري و حماسه سازي و جانفشاني در راه دفاع از كشور و آرمان هاي آن ايفا نموده است. به فرموده شهيد بزرگوار استاد مطهري «شهيد چه مي كند؟» شهيد تنها كارش اين است كه در مقابل دشمن مي ايستد، يا دشمن را مي زند يا از دشمن مي خورد؛ اگر تنها اين بود، بايد بگوييم آن وقتي كه از دشمن مي خورد و خونش را مي ريزند، خونش هدر رفته، نه، هيچ وقت خون شهيد هدر نمي رود... خون شهيد هر قطره اش تبديل به صدها قطره و هزارها قطره، بلكه به دريايي از خون مي گردد و در پيكر اجتماع وارد مي شود. لهذا پيامبر اكرم(ص) فرمود: «ما من قطره احب الي الله من قطره دم في سبيل الله؛ هيچ قطره اي در مقياس حقيقت و در نزد خدا از قطره خوني كه در راه خدا ريخته شود بهتر نيست. شهادت تزريق

خون است به پيكر اجتماع؛ اين شهدا هستند كه به پيكر اجتماع و در رگ هاي اجتماع - خاصه اجتماعاتي كه دچار كم خوني هستند - خون جديد وارد مي كنند» (همان، ص 88).

بزرگترين اثر و خاصيت شهيد حماسه آفريني اوست. در ملت هايي كه روح حماسه، مخصوصا حماسه الهي مي ميرد بزرگترين خاصيت شهيد اين است كه آن حماسه مرده را از نو زنده مي كند، لهذا اسلام هميشه نيازمند به شهيد است، چون هميشه نيازمند به حماسه آفريني است، حماسه هاي نو به نو و آفرينش هاي جديد بر اين اساس ديگر شهداي گمنام، مجهول الهويه نيستند هر چند نام و نشان خانوادگي ندارند، اما بزرگترين شناسه و مشخصه ديني و ملي را با خود داشته و براي تمام جامعه و نسل هاي آينده كاملا شناخته شده مي باشند و بر اين اساس بدن شهيد هم در اسلام از جايگاه و قداست ويژه اي برخوردار است؛ بدن شهيد يك «جسد متروح» است؛ يعني جسدي است كه احكام روح بر آن جاري شده است، همچنان كه جامعه شهادتش «لباس متجسد» است؛ يعني حكم روح بر بدن جاري شده و حكم جاري شده بر بدن، بر لباس و جامعه وي جاري شده است (همان، ص 69).

لذا براساس دستورات و آموزه هاي حكيمانه اسلام، شهيد با همان لباس خود دفن شده و احتياج به غسل و كفن ندارد. بنابراين شهدا سرمايه و ذخاير عظيم هر ملتي هستند كه بايد تا آنجا كه ممكن است از اين سرمايه ها براي جامعه و نسل هاي آينده به عنوان الگو و اسوه قرار گيرند.

ب) اما در مورد مكان دفن

شهدا بايد گفت كه مسلما انحصار دفن اين پيكرهاي عزيز در بهشت زهرا (به دليل بعد مسافت و يا در حاشيه قرار گرفتن آن و...) به تنهايي نمي تواند نتيجه مطلوب و آن آثاري را كه بايد شهدا در اجتماع داشته باشند - آن هم در شرايط كنوني كه شديدا مورد تهاجم فرهنگي دشمنان هستيم به دنبال داشته باشد، از اين رو اصل اين طرح يعني دفن پيكرهاي مطهر شهدا در مناطق مختلفي از شهر، كاملا منطقي است و اين موضوع اختصاص به ايران نيز ندارد، بلكه در بسياري از كشورهاي پيشرفته نيز، به دليل اهميت اين مسأله و جايگاه شهيد، محل ها و مكان هاي خاصي در داخل را براي شهداي گمنام در نظر گرفته و مردم و مسؤولين در رفت و آمدهاي روزانه به آنها اداي احترام و با آرمان هاي آنان تجديد بيعت مي كنند. به عنوان نمونه، معروفترين مقبره سرباز گمنام، آرامگاهي است كه در ميدان «اتوال» (شارل دوگل) پاريس برپا شده است. اين آرامگاه كه زير طاق نصرت معروف پاريس قرار گرفته پس از پايان جنگ اول جهاني ساخته شد و سمبل جانفشاني 000/390/1 فرانسوي است كه در اين جنگ كشته شدند (فرهنگ جامع سياسي، محمود طلوعي، نشر علمي، 1377، ص 552). و همچنين در روسيه (جلوي پارلمان)، آمريكا و...

اما اين كه در چه منطقه اي از شهر و... باشد نيازمند كار كارشناسي است كه بايد تمامي جوانب و مسائل را در نظر گرفت. به عنوان نمونه در كلكچاي كه محل تفريحي و ورزشي است مي تواند تأثيرات مثبتي به دنبال داشته باشد و يادر دانشگاه ها، زيرا دانشجويان مي

توانند در كنار آموزه هاي علمي و تجربي و محيط درس، آموزه هاي معنوي را هم توسط اين اسوه هاي رشادت و فداكاري و ايثار براي ميهنشان فرا گرفته و عزم و اراده و همت خويش را در انجام وظايف و خدمت به ميهن خويش، تقويت نمايند.

اما در برخي اماكن مانند ميادين شلوغ و پرازدحام شايد مناسب نبوده و نتايج مطلوب را به دنبال نداشته باشد كه تشخيص اين امر به عهده مسؤولين مربوطه و كارشناسان است.

در هر صورت هرگز نبايد به اين سمبل هاي مقاومت و اين سرمايه هاي عظيم ملي و نقش سازنده آنان بي توجه بود. همان طور كه مرحوم دكتر علي شريعتي در اهميت اين موضوع مي گويد: «... پرورش انسان - مذهب، اخلاق، تعليم و تربيتي - جز اين نيست كه همه انسان ها را با پيوند به اين نمونه هاي ممتاز، يعني تأسي به اينان كه «اسوه» اند و چشم داشتن در اينان كه «شهيدند» به انسان حقيقي يعني حقانيت انسان نزديك كنيم»(علي(ع) دكتر علي شريعتي، مجموعه آثار ش 26، تهران، نشر آمون، چاپ هفتم، 1375، ص 561).

نظر شما در مورد فعاليت در تشكلهاي دانشجويي چيست؟و آيا براي دانشجو كه وظيفه او درس خواندن است اين گونه فعاليتها اشكالي ندارد؟ و در چه تشكلي فعاليت كنيم براي خود و جامعه مفيد خواهد بود.

پرسش

نظر شما در مورد فعاليت در تشكلهاي دانشجويي چيست؟و آيا براي دانشجو كه وظيفه او درس خواندن است اين گونه فعاليتها اشكالي ندارد؟ و در چه تشكلي فعاليت كنيم براي خود و جامعه مفيد خواهد بود.

پاسخ

دانشجويان هر جامعه، يكي از اقشار آگاه جامعه نسبت به مسائل گوناگون هستند و ويژگي آرمان خواهي و منتقد بودن به عنوان يكي از صفات ممتاز آنان محسوب مي شود. به همين خاطر نقد وضعيت موجود و در پي وضعيت بهتر بودن، قشر دانشجو را همواره در تلاش و تكاپو نگه مي دارد و دائما او را با مسائل مختلف اجتماعي درگير مي كند. اگر چه دانشگاه، مؤسسه اي علمي است، اما دانشجويان و دانشگاهيان همانند ساير اقشار اجتماعي علاوه بر وظيفه تخصصي خود كه تحصيل و تحقيق مي باشد، به عنوان عضوي از جامعه انساني در قبال سرنوشت جامعه و مناسبات اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي جامعه حساسيت دارند و واكنش نشان مي دهند و به اين ترتيب وارد عرصه سياست مي شوند.

اما از آنجايي كه هر پديده اي ممكن است دچار آفت شود، وارد شدن دانشجو به عرصه هاي سياست نيز داراي آفت هايي است كه يكي از مهمترين آنها بازماندن از تحصيل است. اما اگر از ديدگاه تقسيم كار اجتماعي به دانشگاه و دانشجو نگاه كنيم، تعليم و تعلم، پژوهش و تحقيق و پاسداري از سنن علمي و فرهنگي، وظيفه اصلي دانشگاه و دانشجو تلقي مي شود. اساسا از دانشجو نمي توان انتظار داشت به طور مستقيم در فعاليت هاي سياسي دخالت كند، اما مانند ساير نهادها يا حرفه ها، براي دانشجو نيز دو وظيفه متصور

است: 1. تحصيل و تحقيق، 2. حساسيت در قبال سرنوشت جامعه.

وظيفه اول دانشجو فعاليت هاي علمي، آموزشي و پژوهشي و به عبارتي وظيفه اي حرفه اي است كه به طور معمول به آن مي پردازد. علاوه بر اين گونه فعاليت ها، دانشجو همچون مفسر و منتقد اجتماعي به اوضاع جامعه مي نگرد. اين ويژگي گاه از موضع پژوهش بي طرفانه علمي صورت مي گيرد و گاه براساس تعهدي سياسي و ايدئولوژيك يا احساس وظيفه ديني. بنابراين دانشجو هرگز نبايد فراموش كند كه نسبت به درس و تحقيق و مطالعه علمي چه وظيفه سنگيني دارد اما اين بدان معنا نيست كه نسبت به مسائل فرهنگي و اجتماعي جامعه بي طرف بماند. زيرا به جهت حساسيتي كه دانشگاه در سطح افكار عمومي و جامعه در جهت اثر گذاري و اثرپذيري از اوضاع سياسي، اجتماعي و فرهنگي دارد بي توجهي به آن اثرات نامطلوبي به دنبال خواهد داشت. به همين جهت ايادي دشمن كه از اين حساسيت كاملا آگاه هستند هميشه به دنبال انحراف حركت هاي دانشجويي و جهت دادن آنها در مسير اهداف خود بوده اند. تنها راه نجات از گرفتاري در اين جريان ها، حفظ اصالت ديني و ملي و توجه به آرمان هاي اسلام و انقلاب است كه امروزه در پيروي از ولايت فقيه تبلور يافته است. ما در اينجا تشكل خاصي را به شما پيشنهاد نمي كنيم ولي به طور كلي توصيه مي كنيم وارد هر تشكلي كه شديد خود را سرسپرده به آن ندانيد و اجازه ندهيد تشكيلات شما را در خواسته هاي خودش حل كند. هميشه به ياد داشته باشيد كه مسلمان

هستيد و داراي وظايف الهي هستيد و از اين رو آنچه را كه موافق اسلام و اعتقادات مذهبي تان است بپذيريد. اجازه ندهيد از شما سوء استفاده شود. جرياناتي مانند كوي دانشگاه به خوبي نشان داد كه عده اي از دانشجويان فهيم ما چه سنجيده و خوب عمل كردند و نقشه دشمن را فهميدند و خود را ملعبه دست آنها قرار ندادند ولي عده اي هم بدون فكر و هدف وارد اين جريان شدند و به نفع دشمن خود حركت كردند كه به لطف خدا بسياري از آنها بعدا به اشتباه خود پي بردند و از گذشته خود توبه كردند. خداوند انشاءالله همه ما را به راه راست هدايت فرمايد.

دانشگاه ما از نظر فعاليتهاي فرهنگي گسترده بسيار در فقر به سر مي برد و ما گروهي هستيم كه قصد انجام اين كار را داريم و بدون سابقه قبلي و اطلاعاتي در اين زمينه از شما خواستارم طرحي قابل اجرا پيشنهاد كنيد تا هم بتوانيم از نظر فرهنگي تاثير گذار باشيم هم از نظر

پرسش

دانشگاه ما از نظر فعاليتهاي فرهنگي گسترده بسيار در فقر به سر مي برد و ما گروهي هستيم كه قصد انجام اين كار را داريم و بدون سابقه قبلي و اطلاعاتي در اين زمينه از شما خواستارم طرحي قابل اجرا پيشنهاد كنيد تا هم بتوانيم از نظر فرهنگي تاثير گذار باشيم هم از نظر علمي و معرفتي و طرح گيرا و جذاب باشد در ضمن قادر هستيم در اين زمينه از اساتيد موسسه امام خميني قم استفاده كنيم اما روند، شروع و هدف واقعي را نمي دانيم.

پاسخ

كار در زمينه فرهنگي داراي گستره عامي است كه زير شاخه ها و زير ساختارهاي متعددي را شامل مي شود و از هر طرف مي توان نگاهي به وادي فرهنگ انداخت. به عنوان مثال: قسمت هاي سياسي، ادبي، ديني، اجتماعي، هنري و... پس قبل از هر اقدامي توصيه مي شود هدف خويش را به طور شفاف منقح و تبيين نماييد.

هدف هاي يك مجموعه نيز طبق نيازها و علائق آن مجموعه تعريف مي شود. اگر شما داراي ذائقه هنري هستيد و نياز اصلي شما سمت و سوي چنان مسائلي را دارد پس بهتر است هدف خود را در قالب چنان امري تعريف كنيد. پس بايد چارت تشكيلاتي خود را براي رسيدن به آن هدف منسجم و تنظيم كنيد (تخصيص منابع براي رسيدن به اهداف). يعني مسؤوليت هر يك از منابع انساني خود را مشخص نموده و در نهايت كار انجام شده از وي خواسته شود.

اما، با توجه به جامعه جوان ما و نياز شديد ايشان به فهم صحيحي از دين، آنچه پيشنهاد مي شود برنامه ريزي منسجم و مرتبي

است حول آثار شهيد آيت الله مطهري زيرا آثار ايشان از طرفي مبناي فكري نظام جمهوري اسلامي است و از سوي ديگر حضرت امام نيز توصيه كردند تا دانشجويان و طلاب آثار ايشان را به دست فراموشي نسپارند.

براي اقدام در اين زمينه ابتدا افراد مايل به شركت در اين برنامه را جذب نموده سپس طبق سير مطالعاتي ارائه شده توسط فضلايي چون آقاي معمار منتظرين و ديگران (در اصفهان) برنامه مطالعاتي را شروع نماييد. براي هر كتاب نيز با توجه به برنامه هاي درسي دانشگاه مدت زماني را معين كرده پس از اتمام مطالعه كتاب جلسه گفتگوي گروهي تشكيل داده به بحث و سؤال در مورد مسائل خوانده شده مي پردازيد.

ناظر جلسه نيز بهتر است فردي آشنا به مباني اسلام و شهيد مطهري باشد (در اين زمينه از نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاه خود سؤال كرده با ايشان مسأله را مطرح نماييد) سپس به ترتيب سير ارائه شده را كه از آسان به مشكل ارائه شده به پيش بريد.

نكته لازم به ذكر آن است كه: اولا تمامي اين امور وقتي بجاست كه هيچ گونه لطمه اي به دروس شما وارد نشده به عنوان كار جانبي قلمداد شود.

ثانيا، چنين تصميمي را با برنامه اي منسجم و همه جانبه شروع كرده و تا آخر با استقامت ادامه داد زيرا شعار كار فرهنگي، شعاري جذاب است كه در ابتدا سهل و آسان مي نمايد ولي به خاطر مداومت و استقامت زيادي كه لازم دارد بسياري در ميان راه باز مي گردند.

چگونه مي توان ارزشهاي واقعي و دين را به جامعه بشري تعليم داد؟

پرسش

چگونه مي توان ارزشهاي واقعي و دين را به جامعه بشري تعليم داد؟

پاسخ

در فرايند تعليم و تبليغ ارزش هاي واقعي دين به جامعه، عناصر متعددي از قبيل؛ خصوصيات و توانايي هاي شخص معلم و مبلغ، ويژگي هاي متعلم يا مخاطب (جامعه تبليغي)، موضوع يا پيام مورد انتقال، شيوه، ابزار، هدف، زمان و مكان، مورد نياز بوده و هر كدام در جاي خود از اهميت زيادي برخوردارند (ر.ك: محمد تقي رهبر، پژوهش در تبليغ، ص 156).

بررسي شيوه هاي تعليمي و تبليغي قرآن كريم و پيامبران الهي، به عنوان بزرگترين معلمان بشريت در طول تاريخ مؤيد اين مطلب است. از اين رو در پاسخ سؤال فوق نمي توان به يك روشي و يا چند روشي در تعليم و تبليغ دين و ارزش هاي آن بسنده كرد؛ زيرا موضوعاتي نظير روحيات فرد متعلم، سطح علمي فرد و جهان بيني او، مقتضيات زمان و مكان و...، هر كدام روش ها و شيوه هاي متفاوتي را طلب مي نمايند. از سوي ديگر احكام و تعاليم اسلايم تماما منطبق با مقتضيات طبيعي و شرايط فطري و موافق با سنن الهي حاكم بر جهان است، بنابراين در هر شرايط، امكان اتخاذ يك روش برخاسته از مباني ديني وجود دارد «انعطاف پذيري اسلام چنين اقتضا مي كند كه با روش هاي متناسب با زمان و مكان و با زبان روز و بهره گيري از ابزارهاي مشروع گوناگون كه متضمن رساندن پيام اسلام به مردم است تبليغ و دعوت صورت پذيرد» (فتحي يكن، مشكلات الدعوه والدعاه، ص 117).

از سوي ديگر مسلما روش الگويي «شيوه اسوه نمايي» در تربيت و تعليم، ارشاد و هدايت

و تبليغ از مؤثرترين شيوه هاست. سيد قطب در اهميت اين شيوه مي نويسد: «عملي ترين و پيروزمندانه ترين وسيله تربيت، تربيت كردن با يك نمونه عمل و سرمشق زنده است... سرمشق و الگو به مردم عرضه مي شود تا مردم همانند صفاتش را در خود تحقق بخشند و به رنگ آن نمونه واقعي در آيند. هر كس به اندازه ظرفيت و استعدادش از آن شعله فروزان پرتوي بگيرد و تا آنجا كه توانايي دارد براي رسيدن به قله كمال از كوه دانش و فضيلت بالا رود... از اين جهت است كه اسلام، سرمشق دادن را بزرگترين وسيله تربيت مي داند و پايه روش تربيتي خود را بيش از هر چيز بر اين سنگ استوار مي سازد» (سيد قطب، روش تربيتي اسلام، ترجمه محمد مهدي جعفري، ص 251، 252).

اهميت اين موضوع مورد تأييد يافته هاي علمي روان شناسان نيز واقع شده است(مصطفي عباسي مقدم، نقش اسوه ها در تبليغ و تربيت، ص 83).

در قرآن كريم و روايات متعدد و همچنين سيره معصومين(ع) بر اين روش تأكيد شده است. چنانكه قرآن كريم مي فرمايد: «لقد كان لكم في رسول الله اسوه حسنه لمن كان يرجوا الله و اليوم الاخر» (احزاب، آيه 21) و «قد كانت لكم اسوه حسنه في ابراهيم والذين معه» (ممتحنه، آيه 4). و...

امام صادق(ع) نيز مي فرمايد: «كونوا دعاه الناس بغير السنتكم ليروا منكم الورع والاجتهاد والصلاه والخير فان ذلك داعيه؛ دعوت گر مردم با غير زبان هايتان باشيد تا پاكدامني، كوشش، نماز و نيكي را از شما مشاهده كنند كه اين خود دعوت كننده است» (اصول كافي، كليني، ج 3،

ص 81).

اسوه بودن و انطباق گفتار و كردار يكي از مؤثرترين شيوه هاي تعليم و تبليغ دين است. «اسوه حسنه از موفق ترين شيوه ها و ابزارهاي ارتباط با مردم است و از اين رو بر هر حاكم و رهبر و پيشوايي كه در انديشه پيروزي و نيل به اهداف فكري و عملي دعوت مي باشد، لازم است كه خود اسوه و الگوي ديگران باشد» (عبدالطيف حمزه، الاعلام، تاريخه و مذاهبه، ص 31).

البته همچنان كه مشخص است هرگز نمي توان فقط به اين روش در تعليم و تبليغ دين در جامعه اكتفا نمود بلكه استفاده از روش هاي جديد و شيوه هاي هنري مشروع و مناسب با مقتضيات زمان و مكان مي تواند نقش مهمي در تعليم و انتقال ارزش ها به جامعه داشته باشد. چنان كه زيبايي و فصاحت و بلاغت قرآن كه از مقوله هنر است، مؤيد اين مطلب مي باشد. در هر صورت پرداختن به تمامي شيوه هاي مناسب براي تعليم و تبليغ دين در اين مختصر نمي گنجد، از اين رو توصيه مي شود به منابع ذيل مراجعه نماييد:

1. قرآن و تبليغ، محسن قرائتي، وزارت ارشاد

2. تعليم و تربيت در اسلام، شهيد مطهري، نشر صدرا

3. اسوه هاي قرآني و شيوه هاي تبليغي آنان، مصطفي عباسي مقدم، انتشارات دفتر تبليغات

لذا با توجه به افزايش فساد اخلاقي اعم از روابط نامشروع زناشويي فيلم مبتذل ،عكس ،اينترنت ،خانه فساد و فحشا ،فرار دختران از خانه كه صدا و سيما برنامه به صورت مداوم و سراسري پخش نمايد كه در ازدواج والدين سخت نگيرند تا اين عوامل به وجود نيايد و جامعه به فساد

پرسش

لذا با توجه به افزايش فساد اخلاقي اعم از روابط نامشروع زناشويي فيلم مبتذل ،عكس ،اينترنت ،خانه فساد و فحشا ،فرار دختران از خانه كه صدا و سيما برنامه به صورت مداوم و سراسري پخش نمايد كه در ازدواج والدين سخت نگيرند تا اين عوامل به وجود نيايد و جامعه به

فساد كشيده نشوند.

پاسخ

ضمن استقبال از پيشنهاد شما و پيگيري آن نكاتي را خاطر نشان مي سازيم:

در مورد ازدواج شعارهاي زيادي داده شده و بسياري دم از اين مطلب مي زنند. اما براي تحليل واقع گرايانه تر از اين قضيه بايد توجه داشت مشكلات ناشي از تأخير يا سختگيري در ازدواج تنها با سفارش و توصيه حل نخواهد شد (كه اگر قابل حل بود با اين همه سفارش كه در همان صدا و سيما گفته مي شد قابل حل بود) بلكه خود اين مشكل معلول مشكلات ساختاري ديگري درون جامعه است كه تا آن موارد حل نشود، اين هم قابل نخواهد بود. يعني در عمل بايد دست به اصلاحات ساختاري زد و الا در حرف چه بسيارند ناصحين و سخنگويان.

از جمله آن عوامل؛ نقش فرهنگ سازي و نيز ساماندهي اقتصادي را نبايد مورد غفلت قرار داد. بسياري از تشريفات بي خودو ساختگي مانع ازدواج است، كما اين كه نبايد مشكلات اقتصادي از جمله شغل و مسكن براي جوانان نبايد فراموش شود.

پس اگر كسي در فكر حل مشكلات ازدواج است بايد در فكر اصلاح مشكلات ساختاري كه باعث آن شده اند باشد. از سوي ديگر خداوند متعال نيز در قرآن كريم به جوانان توصيه فرموده اگر توانستند ازدواج كنند ولي اگر نتوانستند و شرايط و مشكلات اجتماعي مانع از آن بود نبايد آن را دليلي بر توجيه گناه كردن قرار دهند. بلكه بايد عفاف پيشه كنند و تقوا بورزند.

از نظرگاه اسلام حتي اگر همه افراد نيز به سمت ضلال و نابودي رفتند فرد باز در برابر خداوند مسؤول است و اگر چه تقوا و عفاف ورزيدن

در اين حالت سخت تر است اما اجر و پاداش بيشتري نيز دارد.

در نهايت:

اولا؛ حل مشكلات ازدواج تنها به سفارش و توصيه تنها حل نخواهد شد بلكه نياز به اصلاحات ساختاري تري دارد.

ثانيا؛ والدين اگر چه بايد در ازدواج ها دست از سخت گيري هاي بي جا بردارند ولي جوانان نيز در صورت عدم حل مشكلات ازدواج بايد تقوا و عفاف بورزند.

موسيقي هايي كه از صدا سيما جمهوري اسلامي پخش مي شود يا از طريق راديو جوان و... و كنسرت هايي كه درمحيط هاي دانشجويي و در شهرهاي مختلف اين مملكت اسلامي در جريان است كاملا غير شرعي و خلاف اعتقادات روايات و آيات الهي مي باشد . بنده در اين مورد به قطع يقين رسي

پرسش

موسيقي هايي كه از صدا سيما جمهوري اسلامي پخش مي شود يا از طريق راديو جوان و... و كنسرت هايي كه درمحيط هاي دانشجويي و در شهرهاي مختلف اين مملكت اسلامي در جريان است كاملا غير شرعي و خلاف اعتقادات روايات و آيات الهي مي باشد . بنده در اين مورد به قطع يقين رسيده ام چون با علماي اهل مكتب اسلام مباحثات زيادي را داشته ام و متاسفانه اين ترويج موسيقي از دانشگاهها رايج شده است بنده به عنوان يك پيرو اهل بيت چه بايد بكنم . اگر ممكن است احاديث و روايات و يا آياتي كه در رد موسيقي وجود دارد براي بنده مشروحا با ذكر منابع ارسال نماييد تا بنده به عنوان مبلغ آنها را تكثير و در ميادين مختلف مبارزات عليه بدعت هاي پخش شده در جامعه تا حد توان خصوصا در بين دانشجويان و خوابگاههاي دانشجويان منتشر نمايم.

پاسخ

به پيوست (كتاب انسان، غنا، موسيقي، احمد شرفخاني خويي) به پيوست ارسال مي گردد.

در روايات و احاديث و مخصوصا قرآن بسيار تاكيد شده است به دستگيري از فقرا. ولي جامعه امروز ما پر شده از بسياري از اشخاص كه به بهانه هاي گوناگون دست نياز به سوي انسان دراز مي كنند. و اين مسئله باعث شده كه تشخيص نيازمند واقعي از گدايان حرفه اي مشكل شود. با تو

پرسش

در روايات و احاديث و مخصوصا قرآن بسيار تاكيد شده است به دستگيري از فقرا. ولي جامعه امروز ما پر شده از بسياري از اشخاص كه به بهانه هاي گوناگون دست نياز به سوي انسان دراز مي كنند. و اين مسئله باعث شده كه تشخيص نيازمند واقعي از گدايان حرفه اي مشكل شود. با توجه به اين كه توصيه شده سائل را از خود نرانيد مخصوصا اگر دم منزل بيايد آيا ما بايد به اين قبيل افراد كمك كنيم يا اينكه با كمك به آنها تكدي گري را رواج داده ايم در اين شرايط وظيفه انساني و اسلامي يك شخص چيست؟

پاسخ

قبل از هر چيز بايد معناي فقير را فهميد - از نظر شرع مقدس اسلام هر كسي كه درآمدش كفاف خرج زندگي او را ندهد فقير است و حتي مي شود به او زكات واجب پرداخت كرد چه رسد به زكات و صدقه مستحبي، در نتيجه جستجوي فقرا در ميان گدايان خياباني اصلاً كار درستي نيست بلكه اكثر آنها از همين راه صاحب درآمدهاي كلان مي باشند.

در حالي كه بسياري از افراد زحمت كش و شريف در ضعف شديد اقتصادي به سر مي برند و بسيار آبرومند هستند و به هيچ وجه راضي به درخواست كمك از ديگران نيستند. خوب است انسان چنين خانواده هايي را از طريق هيأت امناي مسجد محل يا افراد خيري كه در اين كار سابقه دارند شناسايي و اقدام به كمك آنها نمايد. البته بسيار روشن است كه شكل كمك مالي به خانواده هايي اين چنين آبرومند كاملاً متفاوت با پرداخت صدقات در كوچه و بازار است و

از هر كسي هم بر نمي آيد. لذا صدقات جزيي را بهتر است در صندوق هاي صدقات واريز نمود.

تكدي اگر همراه با دروغ و فريب نباشد حرام نيست اگر چه مكروه است (استفتاآت جديد امام خميني، ج 2، ص 45، س 11).

بنابراين كمك كردن به آنهايي كه علم نداريد كه آيا فقير واقعي هستند يا نه حرام نيست و اگر قصد خدا باشد اگر چه در واقع آن شخص مستحق نباشد دهنده صدقه به ثواب مي رسد. البته در جايي كه علم داشته باشيد كه شخص اين كار را وسيله ارتزاق و جمع اموال قرار داده جايز نيست.

آيا مي توانيم بگوييم به علت اينكه علوم غربي از فكر غربي (امانيستي)نشات مي گيرد اين علوم را نمي توان براي مقاصد الهي به كار برد يعني مثلا تلويزيون اسلامي داشته باشيم و...

پرسش

آيا مي توانيم بگوييم به علت اينكه علوم غربي از فكر غربي (امانيستي)نشات مي گيرد اين علوم را نمي توان براي مقاصد الهي به كار برد يعني مثلا تلويزيون اسلامي داشته باشيم و...

پاسخ

نخست بايد دانست برخي از بنيادها و ابزارهاي غربي به طور زيربنايي با تفكر اساسي در تضاد است مانند كنوانسيون رفع تبعيض از زنان. اما برخي ابزارها و بنيادهاي پرداخته شده به وسيله آنها به كارشناسي و تغيير برخي كاربري ها قابل استفاده هستند.

از آن جمله تلويزيون و اينترنت مي باشد (ر.ك: طلوع ماهواره و افول فرهنگي، دكتر صادق طباطبايي، انتشارات اطلاعات).

براي توضيح بيشتر توجه شما را به مطالب زير جلب مي كنيم:

1. بي ترديد، به طور كلي نمي توان گفت كه، علوم غربي براي مقاصد الهي كاربرد ندارد، بلكه با توجه به معيارهاي دين الهي، بايد مرزبندي هاي ميان دو دسته مزبور از دانش ها را شناسايي و از جهات مشترك آنها پيروي نمود.

2. در يك چشم انداز كلي، شايد بتوان گفت، آن چه كه مشخصا يافته هاي دانش غربي را در حوزه علوم انساني، از مورد مشابه آن در علوم الهي جدا مي سازد، نوع نگرش به انسان وجنبه هاي اوست.

بدين توضيح كه آنان با گسيختگي از هويت روحاني انسان كه بخش پايدار وجود او را تشكيل مي دهد و همچنين با جدايي از عالم فرامادي، در ترسيم فلسفه حيات و راهكارهاي شكوفايي آن به بي راهه افتاده اند. اين رويكرد تنها در انديشه وحياني، با همه جوانب خود تبيين شده است.

3. با توجه به نكته ياد شده در رديف دوم، صرف نظر از يافته هاي علوم غربي در

حوزه علوم طبيعي كه نوعا معتبر و قابل پيروي است، اعتبار يافته هاي مزبور در قلمرو علوم انساني، مانند روان شناسي، جامعه شناسي، اقتصاد، فلسفه و ... تا بدان جاست كه با اصول مسلم و مباني فكري انديشه وحياني در تعارض نباشند، مثلا وقتي كه در روان شناسي غربي سخن از اعتماد به نفس مي شود، توكل و اعتماد به خدا براي غني سازي راهكار معقول و منطقي اعتماد به نفس، مطرح نيست يا در اقتصاد، روابط ظالمانه اقتصادي مانند ريسك و خطرپذيري يك جانبه با اصول مسلم اقتصاد اسلامي در تعارض است. با نگاهي مختصر به شرايط مندرج در ساختارهاي مجاز اقتصاد اسلامي همچون مضاربه و غيره حذف روابط ظالمانه به خوبي نمايان است، چرا كه اصل خطرپذيري براي سرمايه گذار و عامل (كارگر) به طور مساوي پذيرفته شده است. در ساير حوزه هاي علوم انساني نيز بايد اين مرز اعتبار لحاظ شود.

براي مطالعه بيشتر ر.ك: مجله بازتاب انديشه، شماره اخير، مقاله تقابل تجدد و تدين.

دلايل عدم رعايت فرهنگ حجاب و رابطه نامناسب دختر و پسر در محيطهاي دانشگاهي چيست. با چه نمونه كارهاي فرهنگي مي توان در جهت اصلاح اين معضلات فرهنگي قدم برداشت.

پرسش

دلايل عدم رعايت فرهنگ حجاب و رابطه نامناسب دختر و پسر در محيطهاي دانشگاهي چيست. با چه نمونه كارهاي فرهنگي مي توان در جهت اصلاح اين معضلات فرهنگي قدم برداشت.

پاسخ

در مورد مشكل بدحجابي بايد گفت كه اين معضل در ايران ريشه در عوامل متعددي دارد كه بايد آن عوامل را در جامعه مورد شناسايي قرار داد و با توجه به آنها اقدامات اساسي و حسابشده انجام داد. بر اين اساس عوامل بدحجابي در جامعه به دو دسته تقسيم مي شود:

الف) عوامل دروني: منظور از عوامل دروني، مجموعه مؤلّفه هايي است كه به وجود آوردن اين پديده دخالت داشته و ناشي از عملكرد افراد يك جامعه و سيستم سياسي، اجتماعي و فرهنگي حاكم بر آن است. مهم ترين آنها عبارت است از:

1. از نظر انسان شناختي و روان شناختي انسان موجودي است كه داراي قدرت اختيار مي باشد، يعني، هم توانايي انتخاب راه درست و طي كردن مراتب كمال انساني را دارد و هم توانايي پيروي از اميال و هواهاي نفساني و طي كردن مدارج انحطاط و سقوط را. قرآن مي فرمايد: «انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا» ، (انسان، آيه 3).

بر اين اساس در جامعه اي مانند جامعه اسلامي ما _ كه بسياري از احكام، ارزش ها و معارف اسلامي براي اداره جامعه تبيين شده و جاي هيچگونه عذر و بهانه اي نيست _ بعضي از احكام الهي (مانند حجاب) از سوي برخي افراد ناديده گرفته مي شود، به اين اصل و عنصر روان شناختي باز مي گردد. به عبارت ديگر يكي از مهم ترين عوامل بدحجابي در جامعه، پيروي از هواهاي نفساني است كه خود ناشي از ضعف ايمان و تقوا،تزلزل شخصيت است و... مي باشد

و در مظاهري از قبيل تجمل گرايي، خودنمايي در مقابل بيگانگان و... نمود پيدا مي كند.

در بسياري از موارد خودباختگي و تزلزل شخصيت و عدم اعتماد به نفس موجب تقليد و تظاهر به رفتارهاي ناصحيح ديگران مي گردد. بر اثر خودباختگي ملاك در كرامت و شايستگي اجتماعي را محبوب بودن و مطرح بودن در چشم ديگران مي دانند. البته اگر انسان با تقوا و پاكدامن و مقيد به رعايت ارزش هاي الهي باشد هم محبوب خواهد بود و هم در چشم و دل و زبان اولياء مطرح خواهد بود، ليكن اين مسأله نياز به خودباوري و ايمان قوي و انگيزه هاي عالي و معرفت صحيح از حيات طيبه دارد. چنين انساني براي خود رسالتي عظيم را قايل است كه به رفتارهاي او جهت مي دهد.

يكي از راه هاي اصلاح جامعه از اين معضل، مقابله با عوامل روان شناختي آن و تقويت ايمان و تقواي افراد جامعه و تقويت انگيزه، عزم و اراده آنان در اجراياحكام الهي و موازين و مقررات اسلامي در سطح جامعه مي باشد. قرآن كريم مي فرمايد: «ان الله لا يغير ما بقومٍ حتي يغيروا ما بأنفسهم...» خداوند سرنوشت هيچ قومي را تغييرنمي دهد، مگر آن كه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند، (رعد، آيه 11).

اين عامل دروني اختصاص به جامعه اي خاص يا پيروان دين مخصوصي ندارد اما در هر جامعه اي عوامل تشديد كننده يا كنترل كننده وجود دارد كه بايد پيشينه تاريخي و وضعيت فرهنگي را بررسي كرد. در خصوص جامعه ايراني به ريشه هاي تاريخي آن اشاره مي كنيم.

2. ريشه هاي تاريخي اين مسأله كه به اقدامات رژيم پهلوي براي گسترش فرهنگ برهنگي، بي بند

و باري و كشف حجاب بر مي گردد، كه توانست بخشي از جامعه ما را دچار اين انحراف كند و بي حجابي را در خانواده ها به صورت يك هنجار و ارزش درآورد. روند گسترشاين معضل، هر چند با وقوع انقلاب اسلامي و فضاي ناشي از دوران دفاع مقدس، تا حد زيادي كنترل شد؛ ولي به دلايل متعددي، رگه ها و ريشه هاي خود را همچنان حفظ نمود و بعد از تغيير محيط ارزشي جامعه و فاصله گرفتن از فضاي معنوي حاصل از انقلاب و دفاع مقدس، دوبارهمجال ظهور و بروز پيدا كرد.

3. كوتاهي و بي توجهي برخي از مسؤولان فرهنگي كشور در تثبيت ارزش ها و احكام اسلامي و تعميق بخشيدن به آن، از وسايل ديگر گسترش بدحجابي است.

گفتني است كه به علت وجود مشكلات ناشي از تثبيت انقلاب اسلامي، جنگ تحميلي، فشارهاي خارجي محاصره هاي گوناگون اقتصادي، سياسي و... باعث شد كه بيشترين وقت و انرژي مسؤولان و دستگاه هاي دولتي به اين امور صرف شود و توجه چنداني به مسائل فرهنگي جامعه و اجراي راه كارها و برنامه هايي در جهت تثبيت و تعميق ارزش ها و احكام اسلامي مبذول نگردد.

4. بعضي از اقدامات انجام گرفته بعد از سال 1368 (از قبيل سياست هاي پولي و ارزي و...) كه به منظور تسريع در روند توسعه و رشد اقتصادي، صنعت و... انجام گرفت، ناخواسته موجب تغيير ارزش هاي جامعه، به سوي هنجارهاي مادي، مدرك گرايي، تجمل پرستي و...گرديد.

5. عملكرد منفي و نامطلوب برخي از دستگاه هاي فرهنگي (از جمله وزارت ارشاد و مطبوعات وابسته در سال هاي اخير) و ميدان دادن به افراد و عناصري كه هيچ اعتقادي به نظام اسلامي ندارند و با استفاد از تسهيلات مادي و

معنوي وزارت ارشاد و فضاي باز و بدون نظارت جامعه، موجبات نشر و ترويج فرهنگ فاسد منحط دوران پهلوي و ارزشهاي حاكم بر جوامع غرب را فراهم و اوضاع فرهنگي كشور را به شدت مسموم و آلوده نمودند به گونه اي كه مقام معظم رهبري هشدارهاي شديد به مسئولين فرهنگي داده، نارضايتي خود را از عملكرد وزارت ارشاد اعلام نمودند كه در نهايت منجر به استعفاي وزير ارشاد گرديد.

6. برخي از افراط و تفريطهايي كه در سالهاي اوليه انقلاب و بعد از آن در مبارزه با بي حجابي و بد حجابي شد از قبيل استفاده روشهاي خشونت آميز و فيزيكي و... باعث بوجود آمدن تنفر و انزجار و بدبيني به اين حكم الهي گرديد.

7. اجرا نشدن فريضه مهم امر به معروف و نهي از منكر يا نظارت ملي به صورت فراگير و گسترده و نظام مند از طرف آحاد جامعه، كه در روايات متعدد ضامن حفظ و سلامت جامعه از فساد، نا امني و... شمرده شده است.

ب) عوامل بيروني: مهمترين عامل بيروني تهاجم فرهنگي گسترده و همه جانبه غرب به ارزش هاي اسلامي و ملّي ما، براي بي هويت نمودن نسل جوان، تضعيف باورهاي عقيدتي در مردم و در نهايت شكست نظام اسلامي در ايران با استفاده از پيشرفته ترين وسايل تكنولوژي _اعم از نرم افزاري و سخت افزاري، عناصر وابسته داخل در عرصه هاي فرهنگي و اقتصادي و... در جهت حاكم نمودن فرهنگ و ارزش ها و مظاهر تمدن غرب.

مجموعه عوامل فوق سبب گرديده كه متأسفانه عليرغم گذشت بيش از دو دهه از انقلاب اسلامي، معضل بد حجابي در جامعه اسلامي ما وجود داشته باشد. اما در مورد راه هاي برخورد و مقابله با

اين پديده زشت دو راهكار قابل پيش بيني مي باشد:

1. راهكارهاي فيزيكي و برخورد از موضع قدرت با متخلفين البته اين برخورد بايد حساب شده و هنجارمند باشد.

2. كار بنيادي فرهنگي. مسلما برخورد با اين پديده به صورت فيزيكي و از طريق دستگاههاي دولتي، بسيار دشوار و تا حدّي ناممكن است. زيرا اگر ما در مسئله لباس و پوشش اسلامي صرفا بخواهيم از طريق زور وارد شويم، استدلال و منطق نداشته باشيم و نتوانيم حقانيت ولزوم پوشش اسلامي، آثار مثبت و فوايد و بركات اجراي اين فريضه الهي در ابعاد مختلف زندگي شخصي و اجتماعي افراد و فلسفه حجاب و... را با كار فرهنگي مستمر عميق و ريشه اي با استفاده از دستگاههاي فرهنگي و رسانه هاي جمعي و مطبوعات و... به زيباترين و بهترين صورت، ارائه دليل و برهان، ثابت كنيم، متأسفانه بايد منتظر رواج و گسترش بدحجابي و رواج ارزشهاي غربي به صورت گسترده در جامعه اسلاميمان باشيم. عامل مهم ديگري كه مي تواند ما را در مقابله با اين معضل اجتماعي ياري نمايد اهتمام جدي جامعه و دانشجويان به انجام فريضه امر به معروف و نهي از منكر است. بديهي است اگر جامعه در اين زمينه به صورت جدي وارد عمل شود و اين فريضه الهي را منطبق با شرايط و مراتبي كه در شرع مقدس معين گرديده، عملي سازد دستگاه هاي فرهنگي و مراكز موجود در دانشگاه ها نيز بهتر مي توانند در حل اين معضل اجتماعي اقدام نمايند و ضمن تشويق و ترغيب دانشجويان به انجام شؤونات اسلامي، راه كارها و اقدامات بنيادي فرهنگي را در جهت گسترش ارزش هاي اسلامي در بين دانشجويان فراهم سازند. به اميد روزي كه

با همكاري مسؤولين و دانشجويان شاهد محيطي سرشار از پاكيو صفا و اهتمام جدي به رعايت ارزش هاي اسلامي در دانشگاه ها باشيم، ان شاءالله.

ناگفته نماند بسياري از ناهنجارهاي اجتماعي از جمله بدحجابي به بي ساماني اقتصادي نيز گره خورده است، معضل بيكاري، تورم و... مولد بسياري از مفاسد اجتماعي هستند كه ظهور و بروزهاي آن در شكل هاي مختلف صورت مي پذيرد. از اين رو نظام اسلامي و همه علاقه مندان به اين نظام مقدس بايد در جهت كارآمدي نظام و حل معضلات اقتصادي و اجتماعي تلاش جدي انجام دهند. فرمايشات و رهنمودهاي مقام معظم رهبري در زمينه مبارزه با مفاسد اقتصادي و اجتماعي به شكل قاطع و نيز نهضت خدمت رساني به مردم، در اين راستا ارزيابي مي شود.

براي آگاهي بيشتر ر.ك:

1_ حداد عادل، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي

2. فرامرز رفيع پور، توسعه و تضاد

3. علي ذوعلم، انقلاب و ارزشها

4. شهيد مطهري، مسأله حجاب

با توجه به شرايط خاص دوران جواني، طولاني بودن دوران تجرّدِ غالب دانشجويان و خطرات جدّي تمايلات آشكار و پنهان غرائز نفساني، لازم است برادران و خواهران دانشجو روابط خود را از نظر كمّي و كيفي تحت كنترل قرار دهند و در سطح ضرورت حفظ كنند. بنابراين، توصيه اكيد ما اين است كه:

اولاً، اگر ضرورتي ايجاب نمي كند حتّي الامكان چنين روابطي با نامحرم برقرار نشود و خواهران دانشجو در مقابل افراد نا محرم، رفتاري متكبّرانه داشته باشند نه رفتاري صميمانه. اينكه در احكام شرعي مي فرمايند در غير ضرورت مثلاً مكروه است مرد با زن هم صحبت شود، مخصوصاً مرد و زن جوان، به اين دليل است كه چه بسا همين هم صحبت شدنها، غرايز

جنسي افراد را تحريك كند و يك اُلفت و محبّت شهواني بين مرد و زن ايجاد گردد و نقطه آغازي براي غوطه ور شدن در انحراف و فساد شود.

در هر حال انسان بايد دقيقاً درون خود را بكاود و باطنش را عميقاً مطالعه كند كه مثلاً صحبت كردن با افراد نامحرم چه ضرورتي براي او دارد.

ثانياً: در صورت ناچاري و ضرورت، روابط با نامحرم تا آنجا كه به شكستن حريم احكام الهي منجر نشود، اشكالي ندارد. بنابراين، گفتگو و نگاه هاي متعارف بدون قصد لذّت و ريبه، اشكالي ندارد. امّا با اين حال، حتّي الامكان لازم است در كلاسها به گونه اي باشند كه كمترين اختلاط پديد آيد و در برخورد و گفتگو، هنجارهاي شرعي زير رعايت شود:

1- از گفتگوهاي تحريك كننده پرهيز شود.

2- از نگاه هاي آلوده و شهواني خودداري شود.

3- حجاب شرعي رعايت شود.

4- قصد تلذّذ و ريبه در كار نباشد.

5- دو نفر نامحرم در محيط بسته، تنها نمانند.

بنابراين، سعي كنيد خود را عادت دهيد كه:

1- در صحبت با نامحرم به او نگاه نكنيد و به هيچ قسمتي از بدن او خيره نشويد و قسمت هاي باز و پوشيده برايتان كاملاً مساوي فرض شوند، اين مسأله را با تكرار و تلقين بايد ادامه دهيد.

2- در همه حال، خدا را ناظر بر اعمال و رفتار خود بدانيد و عفّت و حيا را فراموش نكنيد.

روشن است كه هر فرد خود بهتر مي تواند تشخيص دهد كه كجا از مرز فراتر رفته است. »بل الانسان علي نفسه بصيره ؛ آدمي بر نفس خود آگاه و بيناست«، )قيامت ، آيه 14).

شوخي و خنده زن با نامحرمان جايز نيست و اگر موجب فتنه و

فساد شود قطعاً حرام است.

جامعه ما جامعه اي است اسلامي و ما جوانان اين مرز و بوم براي ممات و حيات خود نياز به راهبران و مشاوراني داريم كه ما را هدايت كنند و راه درست زندگي و درست انديشيدن را نشان دهند يكي قرآن اين كتاب آسماني است كه بايد آن را به عنوان الگوي خود قرار دهيم اي كاش د

پرسش

جامعه ما جامعه اي است اسلامي و ما جوانان اين مرز و بوم براي ممات و حيات خود نياز به راهبران و مشاوراني داريم كه ما را هدايت كنند و راه درست زندگي و درست انديشيدن را نشان دهند يكي قرآن اين كتاب آسماني است كه بايد آن را به عنوان الگوي خود قرار دهيم اي كاش در تمام رشته هاي دانشگاهي تفسير قرآن اجباري بود و ما با اين قرآن بيشتر آشنا مي شديم دوم متاسفانه دولت مردان ما راهي را مي روند كه با عقل در يك جوي نيست اينها به عنوان هدايت گران نسل جوان وظيفه اي دارند اما اينان امروز حرف مي زنند و فردا فراموش مي كنند. چرا بايد قدرتمندان و رشوه دهندگان حق رفتن به پشت تريبون دارند و بس. به عنوان مثال رئيس جمهور رئيس مجلس و .... چرا كارهايي انجام داده اند كه صداي ما ضعيفان نيز به گوش ديگران برسد. مرا كه هزاران سئوال و پرسش سر در گم كرده راهنمايي كنيد.

پاسخ

در پاسخ قسمت اول سؤال بايد گفت: پيشنهاد شما در مورد ترويج فرهنگ قرآني و آشنايي جامعه خصوصا دانشجويان با مفاهيم و آموزه هاي قرآن، بسيار پسنديه است كه البته انجام اين قبيل امور با دستگاه هايي نظير شوراي عالي انقلاب فرهنگي، آموزش عالي و... مي باشد كه مناسب است پيشنهاد ات خود را به آن مركز ارسال نماييد. مسلما ارائه نقطه نظرات و پيشنهادات دانشجويان گرامي خصوصا اگر به صورت دسته جمعه صورت پذيرد مي تواند نتايج بهتري را به دنبال داشته باشد.

اما در قسمت دوم سؤال، بايد توجه داشت كه هر چند

متأسفانه بين گفتار با كردار برخي از مسؤولين و كارگزاران نظام فاصله و شكاف زيادي وجود دارد و بعضا رفتارهاي غير اسلامي و غير منطقي مشاهده مي شود اما به هيچ وجه نمي توان چنين موضوعي را به مجموعه كلان نظام و مسير اصلي آن تسري داد؛ زيرا بحمدالله نظام اسلامي و خصوصا مقام معظم رهبري علي رغم مشكلات و موانع بيشماري كه ناشي از عوامل ساختار نامطلوب اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، تاريخي و بين المللي مي باشد، در مسير پيشرفت و هدايت صحيح انقلاب و تلاش براي تحقق اهداف و آرمان هاي والاي آن گام بر مي دارند و البته طبيعي است با وجود اين موانع، اشكالات و نارسايي هايي نيز در جامعه مشاهده بشود كه باز هم تمامي سعي نظام اسلامي بر حل اساسي آنان مي باشد و انصافا اقدامات بسيار مناسبي هم - هر چند ناكافي - انجام شده و يا در حال انجام است.

نكته مهمي كه در اينجا لازم است اين است كه نبايد از ياد ببريم كه تمامي كارگزاران و مسؤولين نظام ما چه به صورت مستقيم و چه به صورت غير مستقيم، با رأي مردم انتخاب مي شوند و در واقع رأي مردم است كه امور اجرايي و تقنيني كشور را رقم مي زند، از اين رو اهتمام در امر انتخابات و تلاش براي تشخيص درست افراد واجد صلاحيت وكارآمد و مفيد براي جامعه، مي تواند بسياري از مشكلات كنوني جامعه ما را حل نمايد.

آخرين مطلب اين كه علي رغم بسياري از مشكلات، بحمدالله به بركت نظام جمهوري اسلامي زمينه هاي هدايت در ابعاد مختلف اعتقادي و ديني، اجتماعي، سياسي

و... براي تمامي اقشار جامعه خصوصا جوانان فراهم آمده است و آنان به سهولت و با كمال آزادي و اطمينان خاطر مي توانند در تمامي زمينه ها، به طرح ابهامات و شبهات و اعتقادات خود به صورت منطقي بپردازند و پاسخ هاي خود را از طريق مطالعه، مشاوره و... دريافت نمايند. از اين رو به شما دانشجوي گرامي توصيه مي شود در هر كدام از اين ابعاد دچار ابهام و يا سؤال لاينحلي مي باشيد با اين مركز مكاتبه نموده و ضمن طرح شفاف و منطقي سؤال خود، پاسخ هاي متين و مستدل دريافت نماييد.

براي نمونه به پيوست كتاب پرسش ها و پاسخ ها، ج 7 ارسال مي گردد.

وظيفه ما در جايي كه مقابل ما به پيامبر و مقدسات يا امام راحل و انقلاب توهين مي شود چيست؟

پرسش

وظيفه ما در جايي كه مقابل ما به پيامبر و مقدسات يا امام راحل و انقلاب توهين مي شود چيست؟

پاسخ

اشخاص توهين كننده همگي يكسان نيستند. بعضي به علت مشكل يا مصيبتي كه برايشان پيش آمده به جهت كم تحملي اقدام به توهين به مقدسات يا انقلاب اسلامي مي نمايند. برخي به علت اين كه اغفال شده اند و اطلاعات كافي ندارند به جهت باطل ديدن حق اقدام به توهين مي نمايند.

برخي نيز نه عصباني هستند و نه بي اطلاع بلكه مغرض و معاند و كينه توز هستند و در اين روحيه نيز سابقه دارند به طوري كه از هر فرصتي براي بدگويي استفاده مي كنند.

وظيفه ما در قبال هر يك از سه گروه مذكور از نظر شكلي و محتوايي مختلف مي باشد پس قبل از هر چيز در اين مسأله انسان بايد موقعيت شناس باشد.

در برخورد با گروه اول بايد مدتي سكوت نمود و خود را به تغافل زد زيرا بعد از فروكش شدن خشم و عصبانيت خود آن شخص از عمل خود پشيمان مي شود.

در فقه اسلامي، جملاتي كه حتي در حد ارتداد است اگر از شخص در حال خشم و عصبانيت صادر گردد مورد چشم پوشي است و حكم ارتداد بر چنين شخصي بار نمي شود.

اما وظيفه ما در قبال گروه دوم، اقدام به نصيحت و اطلاع رساني صحيح است؛ يعني اگر احتمال تأثير بدهيم بايد به بحث منطقي وعلمي با اين گونه افراد بپردازيم و نكته مهم اين است در مقابل هر ادعايي كه مي كنند مطالبه دليل نماييم و به صرف اين كه فلان مسأله و شايعه درست است چون

همه مي گويند قانع نشويم. البته خود ما نيز بايد براي تمام ادعاهاي خود دليل متقن و منطقي و قانع كننده داشته باشيم.

طبيعتا اگر اطلاعات ما در آن موضوع كم باشد يا شيوه بحث و گفتگو و مناظره را به خوبي ندانيم يا از قدرت بيان كافي برخوردار نباشيم بهتر است شخصا وارد بحث نشويم و او را به فرد ديگري كه از عهده اين كار بر مي آيد معرفي كنيم زيرا در ابتدا هم ذكر نموديم كه اگر احتمال تأثير مي دهيد اقدام به بحث كنيد و مسلما كسي كه از نظر علمي يا بيان ضعيف است احتمال اثر عقلايي در مناظره اش نمي رود مگر اين كه طرف مقابل خيلي ضعيف باشد و توان ما براي قانع نمودن او كافي باشد.

اما نسبت به گروه سوم كه معاند و هرزه گو هستند بهترين كار پرهيز از برخورد و گفتگو با اين گونه افراد است. سخن منطقي با اين گونه اشخاص اثر بخش نيست. گوش دادن به ياوه گويي هاي آنان نيز اعصاب انسان را خرد مي كند. پس بهتر است از سخن و حرف و معاشرت با اين اشخاص دوري نمود.

مادانشجويان مذهبي چه كنيم تا بتوانيم در دانشگاه اثرگذار باشيم ؟

پرسش

مادانشجويان مذهبي چه كنيم تا بتوانيم در دانشگاه اثرگذار باشيم ؟

پاسخ

مجموعه راه كارهاي فرهنگي در دانشگاه ها و بيرون از آن را مي توان در دو بعد نظري و عملي مورد بررسي قرار داد. در اين زمينه راه كارهايي چند پيشنهاد مي شود.

الف ) راه كارهاي نظري و انديشه اي:

1. شناخت دقيق عناصر اصلي فرهنگ اسلامي و شناساندن آنها به ديگران . در اين زمينه لازم است پايه هاي فهم ديني را تبيين نموده و با نفوذ شك و ترويج شك گرايي , مبارزه شود. بهترين راه براي مبارزه با اين مسأله آن است كه شناخت خود و ديگران را از باورها و ارزش هاي ديني , فزون سازيم و به تبيين منطقي دست يابيم . مثلا" در زمينه ارزشي ها, وجود يك سلسله ارزش هاي ثابت و پايدار را تبيين و وجه بطلان سخنان بي پايه كساني كه ارزش ها را امور اعتباري و نياز پرورده مي دانند, آشكار سازيم , (فلسفه اخلاق و فلسفه حقوق ). هم چنين در برابر كساني كه مي كوشند از ميزان پاي بندي مردم به اعمال شرعي بكاهند و تقيد به مسائل شرعي را تضعيف كنند, ايستادگي كنيم و خود و ديگران را به عمل كردن به مسائل شرعي سوق دهيم.

2. تقويت و تثبيت هويت مذهبي و ملي دانشجويان از طريق آشنايي با تمدن افتخار آميز اسلامي و دانشمندان نامي و نيز دستاوردهاي مهم و با ارزشي تشكيل جمهوري اسلامي و...

3. برگزاري جلسات پرسش و پاسخ و مشاوره به صورت شفاهي و كتبي براي حل مشكلات و شبهات عقيدتي و... .

ب . راه كارها و اقدامات

عملي :

1. برگزاري اردوها و سفرهاي زيارتي و سياحتي و تدارك برنامه هاي پرجاذبه، مفيد و سالم به وسيله تشكلات فرهنگي موجود در دانشگاهها يا گروهي از دانشجويان.

2. راه اندازي مركزي براي رسيدگي و حل مشكلات دانشجويان , مانند صندوق قرض الحسنه و دفتر مشاوره ازدواج دانشجويي و... .

3. برگزاري مراسم با شكوه نماز جماعت , دعا, مراسم مذهبي (مانند اعتكاف ) و... .

4. تهيه نشريات داخلي حاوي مطالب مفيد و جذاب , ارائه فيلم هاي خوب و مفيد و... .

در پايان توجه به چند نكته ضروريست:

1. آگاهي بر ابعاد مختلف كاري كه در پي انجام آن هستيم - تا انسان چيزي را به خوبي و كامل نشناسد نمي تواند آن را به شكل صحيح ترويج كند - بايد اولا كار فرهنگي را براي خود تعريف كنيد سپس آن را شناخته و به انجام آن مشغول شويد.

2. در هر كار از متخصصين آن كار استفاده كنيد. مثلا اگر مي خواهيد نشريه داشته باشيد - كساني را براي اين كار انتخاب كنيد كه در زمينه نشريه نگارش آشنايي كافي را دارند.

3. پرهيز از افراط و تفريط و شتابزدگي و سستي.

4. اهل مدارا و گذشت و ملاطفت باشيد زيرا كار فرهنگي با زور و سر نيزه و تنگ نظري نمي شود.

5. صبور باشيد زيرا كار فرهنگي از نظر نتيجه ديررس و در عين حال ماندگار است. كار فرهنگي با روح و شخصيت افراد سر و كار دارد و بيماري روحي مانند بيماري جسمي نيست كه با چند قرص و كپسول مداوا گردد بلكه گاهي درمان آن مدت ها زمان مي برد.

6. از افراد با انگيزه اي

به عنوان همكار كمك بگيريد. پرانگيزه باشيد و وقت گذراني يا صرفا كسب درآمد مد نظر نباشد.

7. نمونه كاري را كه مي خواهيد انجام دهيد در مراكز ديگر مورد بررسي و ارزيابي قرار دهيد و از تجربيات ديگران همواره استفاده نماييد.

8. هيچ گاه از شكست و نتيجه ندادن كارها نهراسيد.

9. هر كاري با اخلاص و رعايت تقوا شروع شود ماندگار و پرثمر و با بركت خواهد بود.

10. در كارهاي فرهنگي وظيفه اصلي خود را كه ادامه تحصيل است فراموش نكتيد.

البته جامعه دانشگاهي ما ازمشكلاتي اساسي و ريشه اي رنج مي برد كه توجه به آنها ضروريست:

1- دانشگاه با زمينه هاي تاريخي، فرهنگي و اجتماعي ايران بيگانه است، به ويژه در حيطه علوم انساني.

2- به طور عمده نگاه پيش زمينه اي و سخت افزارانه به علم دارد و به ايجاد تحول در شرايط فرهنگي، ارزشي، اقتصادي و محيطي جامعه كمتر توجه دارد.

3- با نهايت تأسف مرجع صلاحيت علمي را به غرب كشانده اند؟ قانون تصويب مي كنند به شرطي استاديار، دانشيار مي شود كه مقاله اي در نشريات خارجي بنويسد و يا بيشتر به جذب فارغ التحصيلان خارج از كشور توجه مي شود.

4- عدم موفقيت در انتقال فرهنگ و هويت تاريخي به دانشجو، ما هنوز هويت ايراني و ملي خود را نمي شناسيم. يكي از رسالت هاي دانشگاه انتقال فرهنگ اصيل از نسل گذشته به نسل بعدي و حفظ هويت جامعه باشد تا چه اندازه شاهد ايفاي اين نقش مهم و كاركردهاي اساسي هستيم؟

5- خط و ربط گرفتن ازگروه هاي سياسي به جاي خط و ربط دادن به آنها. آرايش جناحي در مورد مسئولان دانشگاه به

هيچ وجه توجيه پذير نيست، سرنوشت دانشگاه را نبايد ارتباطات سياسي معلوم كند. بايستي تخصص، علم و شايستگي حرف اول و آخر را بزند نه اينكه هر كس به زد و بندهاي سياسي وصل شود، مقام بالاتري داشته باشد.

6- فقدان حقوق معنوي در دانشگاه، و كثرت سرقت هاي علمي در انواع و اقسام آن

7- فقدان رابطه مناسب با نهاد هاي تحقيقاتي و پژوهشي كشور و عدم رابطه تعريف شده با وزارتخانه هاي مربوطه و كارخانجات كه در نتيجه كاربردي شدن مواد درسي دانشگاه را كم رنگ كرده و انگيزه پويايي را در دانشجويان كم كرده است.

8- عدم پيگيري مطالبات صنفي كه منجر به علم سوزي و تحقيقات سوزي شده است.

9- غفلت از فلسفه تعليم و تربيت كه همان غايات و جهت هاي علم است.

البته برخي ازا مشكلات فرهنگي كه در جامعه ديده مي شود، زاييده تهاجم فرهنگي دشمن است كه از جمله آنها توزيع و پخش نوارها و ... مبتذل مي باشد و نيز شايعات و شبهه هاي كه در مورد بعضي از شخصيتها و اعتقادات اصيل اسلامي مطرح مي شود.

فاصله انداختن بين حكومت و مردم نيز از ترفندهاي دشمن است.

گسترش دام اعتياد نيز مي توان از جمله مشكلات جامعه دانست.

تخريب سنگرهاي كه مي توان با استفاده از آنها از اسلام راستين حفاظت كرد همانند تخريب حوزه هاي علميه.

قبح ربا تا حدودي فراموش شده است و سن ازدواج هم بالا رفته است.

دسيسه ها و تهاجم دشمن در ابعاد مختلف و مشكلات اقتصادي و بي كاري نيز از معضلاتي است كه بايد با تدبير مسؤولان و هوشياري و همياري مردم به حل آن پرداخت.

چرا با برخي قوانين براي استخدام مانند متدين بودن و يا ساير خصوصيات ظاهري به ريا كاري در جامعه كمك مي كنيم.

پرسش

چرا

با برخي قوانين براي استخدام مانند متدين بودن و يا ساير خصوصيات ظاهري به ريا كاري در جامعه كمك مي كنيم.

پاسخ

اولا، وجود شرايطي نظير دين داري، تعهد و التزام به اسلام و نظام اسلامي، تخصص هاي لازم و ... در كارگزاران و مديراني كه مي خواهند در نظام اسلامي و جامعه اي اسلامي، به ايفاي نقش پرداخته و مسؤوليت بخشي از اين نظام و جامعه را بر عهده گيرند، امري كاملا منطقي و مطابق آموزه هاي اسلامي مي باشد، توضيح آن كه نظام ما نظامي كاملا ارزشي است كه بر پايه خواست و اراده مردم اين جامعه شكل گرفته است و طبيعي است كه اگر بخواهد ارزشي بماند و مطابق ارزش هاي مورد نظر مردم عمل نمايد و پاسخگوي خواست مردم باشد حتما بايد مديران و كارگزاراني معتقد و ملتزم به آن مباني ارزشي دانسته باشد. كما اين كه عكس اين موضوع را در نظام هاي سكولار و لائيك مشاهده مي نماييم كه چگونه با كساني كه در بدنه نظام آن كشور به دين اسلام معتقد و ملتزم اند برخورد نموده و با هر دليلي آنان را حذف مي نمايند.

ثانيا، در آموزه هاي اسلامي و سيره امامان معصوم(ع) نيز مشاهده مي نماييم كه بر انتخاب و گزينش افراد مؤمن و متعهد و متخصص و داراي خصوصيات ظاهري و باطني مناسب با جامعه و نظام اسلامي تأكيد دارند، چنان كه امام علي(ع) در عهد نامه خويش به مالك اشتر مي فرمايد: «و توخ منهم اهل التجربه والحياه من اهل البيوتات الصالحه والقدم في الاسلام... ؛ كارگزاران دولتي را از ميان مردم با تجربه و با

حياء، از خاندان هاي پاكيزه و با تقوا، كه در مسلماني سابقه درخشاني دارند انتخاب كن، زيرا اخلاق آنان گرامي تر، آبرويشان محفوظ و طمع ورزيشان كمتر و آينده نگري آنان بيشتر است» بر اين اساس و با توجه به روايات و آيات بيشماري كه وجود دارد تأكيد بر متدين بودن صفات ظاهري و باطني نيك، بايد در انتخاب كارگزاران و كارمنداني كه به عنوان يك امين مي خواهند حكومت را كه امانتي از әșʠخداوند و مردم در دستان آنهاست را اداره نموده و با سلامت پيش ببرند رعايت شود.

ثالثا، بر اساس مباني ارزشي نظام اسلامي و با الهام از آموزه هاي اصيل اسلامي، قانون اساسي و قوانين عادي نظام اسلامي، شرايطي را براي گزينش و استخدام مديران و مسؤولان اجرايي و تقنيني كشور در نظر گرفته اند كه از جمله آن شرايط پاي بندي آنان به رعايت تعاليم و دستورات ديني در ابعاد فردي و اجتماعي است و طبيعي است هر چه مسؤوليت ها بالاتر باشد وجود چنين شرايطي هم از اهميت بيشتري برخوردار مي باشد و اگر با ديدي كاملا منطقي نيز به اين موضوع نگاه كنيم مشخص مي شود كه تأكيد بر اين شرايط كاملا مطابق با مصالح و منافع جامعه اسلامي ما مي باشد، زيرا مسؤول يا كارمندي كه درتمامي ابعاد زندگي خود حقيقتا به احكام الهي و رعايت حقوق مردم پاي بند است مي تواند با تمام وجود در راه خدمت به جامعه گام برداشته و دچار مفاسد و كوتاهي در انجام وظايف خود نشود و حال آن كه هرگز نمي توان چنين انتظاري را اҠافراد فاقد ايƠشرايط داشت. بنابراين

تأكيد بر اʙƠشرايط از سوي قانونگذار در واقع از سويي رعايت مصالح و منافع نظام اسلامي و در نظر گرفتن معيارهايي براي حفظ سلامت، تداوم و كارآمدي نظام اسلامي است و از سوي ديگر مي تواند خواست ها و انتظاراتي كه مردم از نظام اسلامي مبني بر سپردن امور كشور در بخش هاي مختلف به دست افراد اهل و صالح دارند برآورده مي سازد.

رابعا، مسلما نظام اسلامي با وجود و گسترش رياكاري و ظاهرسازي به شدت مخالف است و آن را آفتي براي خود و جامعه اسلامي مي داند اما بايد توجه داشت كه اگر متأسفانه عده اي براي استخدام شدن دست به ظاهرسازي مي زنند، نبايد براي اصلاح اين وضع از قوانين منطقي و الهي صرف نظر كرد، بلكه بايد با در نظر گرفتن مكانيزم هاي دقيق در مقاطع گزينشي از ورود اين گونه افراد متقلب و ظاهرنما به عرصه هاي اداري و قانونگذاري كشور جلوگيري نمود.

نتيجه آن كه در نظر گرفتن معيارهايي در زمينه تعهد و تدين افراد، در قوانين استخدامي مطابق با آموزه هاي شرعي و عقلي مصالح و منافع جامعه و خواست و انتظار مردم از نظام اسلامي است و يكي از بهترين ساز و كارهاي كنترل نظام سياسي از مفاسد و ركود بوده و زمينه هاي پيشرفت و كارآمدي نظام را فراهم مي نمايد. البته بايد براي حصول به اين اهداف وجلوگيري از روي آوردن افراد به رياكاري و ظاهرسازي مكانيزم هاي دقيق بيشتري در مقاطع گزينشي در نظر گرفته شود.

تعريف كار فرهنگي چيست. به چه كاري فرهنگي و به چه كاري غير فرهنگي مي گويند.

پرسش

تعريف كار فرهنگي چيست. به چه كاري فرهنگي و به چه كاري غير فرهنگي مي گويند.

پاسخ

اساس «فرهنگ» در نظر انديشمندان اسلامي، جهان بيني ها واعتقادات افراد است نه آداب و تشريفات و سنت ها و رسوم. از اين رو هر آنچه كه در راستاي تصحيح، رشد و گسترش و تعميق افكار عمومي از حيث جهان بيني و اعتقادات باشد، كار فرهنگي محسوب مي شود و هر كاري كه در جهت تخريب اعتقادات و ارزش ها باشد تهاجم فرهنگي حساب مي شود.

براي آگاهي بيشتر در اين زمينه ر.ك:

- تهاجم فرهنگي، سيد مرتضي حسيني اصفهاني، انتشارات فرهنگ قرآن، 1379

- تهاجم فرهنگي، استاد محمد تقي مصباح يزدي، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1376

- تهاجم يا تفاوت فرهنگي، حسن بلخاري، انتشارات حسن افرا، 1378

- مباني نظري تمدن غرب، سيد مرتضي آويني، مجله دانشجو، تابستان 77

- فرهنگ و تهاجم فرهنگي، سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، 1373

تشكلهاي دانشجويي در چه زمينه هايي مي توانند به فعاليت در زمينه فرهنگي بپردازند. لطفا مصداق ها را به دقت نام ببريد.

پرسش

تشكلهاي دانشجويي در چه زمينه هايي مي توانند به فعاليت در زمينه فرهنگي بپردازند. لطفا مصداق ها را به دقت نام ببريد.

پاسخ(قسمت اول)

به مطالب ذيل (جزوه راهبردهايي براي كار فرهنگي) توجه فرماييد.

تهديدات فرهنگي

خطر از دو سوي فرهنگ جامعه ما را تهديد مي كند ، يكي از جنبه داخلي و ديگري از جنبه خارجي.

خطراتي كه از داخل جامعه ما را تهديد مي كند در عرصه مطبوعات ، صدا و سيما ، سياست و ... بروز و ظهور دارد كه به اختصار به بررسي برخي از آنها پرداخته مي شود :

الف) مطبوعات و جرايد : مطبوعات با وارد شدن در بخشهايي كه ورود آن بدون تخصص خطرناك است و اظهار نظر در بخش هايي كه نياز به كار كارشناسانه ( به وسيله مقاله، عكس و ...) زمينه تحول در عرصه فكر ، اخلاق و عمل را به صورت منفي ايجاد خواهد نمود.

ب) سينما و تلويزيون : به عنوان مثال پخش فيلم هاي خشن آمريكايي و فيلم هايي كه از آنها خشونت استنباط و القاء مي شود . باعث بروز خشونت و پرخاشگري در بين كودكان خواهد شد و اين موضوع سبب مي شود كه كودك به راحتي در مقابل پدر و مادر بايستد. در يكي از كشورها ي غربي از پسري كه مادر و خواهرش را كشته بود سوْال شد كه علت اين كارت چه بود ؟ جواب مي دهد كه : فلان فيلم را كه ديده بودم ، عين همان كار را پياده كردم .

حيوانات را نيز نبايد در مقابل كودكان ذبح كرد ، پدري در مقابل فرزندش مرغي را ذبح مي كند ، بعد

از اينكه پدر مي رود ، برادر بزرگتر همان صحنه را بر روي برادر كوچكتر پياده مي كند . پدر با ديدن اين صحنه برادر بزرگتر را مي كشد و خودش هم دق مي كند و مي ميرد .

ج) برنامه ريزي غلط فرهنگي : مثلا ورزش و ترويج فوتبال در جامعه ما ، ورزش در جاي خود بسيار مفيد است و لازم . حتي مي تواند مقدمه كار فرهنگي را نيز فراهم كند ، ولي بعضي با برنامه ريزي غلط و اشتباه وقتي در اين عرصه وارد شدند مشكلات عديده اي را فراهم نمودند .

د) بر خورد هاي سياسي با مسائل فرهنگي : بدين معني كه جناحي خود را حق مطلق بداند و جناحها روبري همديگر قرار گيرند و به تضعيف يكديگر بپردازند و بخشهاي فرهنگي را در جامعه رنگ سياسي بدهند . به عنوان مثال پلوراليسم يا سكولاريسم را در جامعه ترويج دهند . حرفهايي كه در غرب مدتها پيش زده شده در كشور ما ترجمه مي شود و در روزنامه ها و مطبوعات به گونه اي درج مي گردد كه خواننده فقط يك جنبه از آن را مي تواند ببيند و بررسي موضوع فقط براي او فراهم نيست . متوليان امور فرهنگي اين دعواهاي سياسي را نبايد به هيچ وجه درذهن بچه هاي 10تا12 ساله وارد كنند.

اما از جنبه خطراتي كه از بيرون جامعه ما را تهديد مي كند به اين شكل است كه غرب سه رويكرد نسبت به فرهنگ ما داشته است 1_ تهاجم فرهنگي 2_ شبيخون فرهنگي 3- تربيت فرهنگي

در بين اين فرايندها و مراحل ، تربيت فرهنگي از

همه مراحل ديگر خطرناك تر است . كه يكي ا ز كارهاي دقيق غرب صرف بودجه هاي كلان براي اين بخش است تا بتواند اين تربيت فرهنگي و فرهنگ سازي غربي را به بهترين وجه از طريق ماهواره ، فيلم هاي ويديويي ، كامپيو تر ،تئاتر ، موسيقي شعر ، بازيهاي رايانه اي ، اينترنت و... انجام دهد. به عنوان نمونه اكثريت فيلم هاي غربي ، مردمي را به تصوير مي كشند كه در طول هفته مشغول كارهاي روزانه ، فعاليتهاي سياسي ، اقتصادي ، فرهنگي ، اجتماعي و ... هستند ولي يك روز هفته را براي امورات مذهبي ، دعا ، نيايش ، رفتن به كليسا يا كنيسه صرف مي كنند به گونه اي كه برنامه هاي ديني از برنامه هاي سياسي ، اجتماعي و ... كا ملا" جداگانه ، انگاشته مي شود و از اين طريق در صدد نمايش جدايي دين از حوزهء سياست (سكولاريسم) ، اقتصاد (ليبراليسم) اجتماع (پلوراليسم) و... مي باشند

همچنين براي تربيت كودكان از سنين ابتدايي رشد، برنامه هاي بازي رايانه اي مثل «يا مهدي» ساخته مي شود . در اين بازي كودك براي ا ينكه امتياز بگيرد كساني را كه «يا مهدي » مي گويند نابود مي كند . نتيجه اين خطرات خارجي و غفلتهاي داخلي چيزي جز ناهنجاريهاي فرهنگي و دور ساختن كودكان ، نوجوانان و جوانان از حضور در عرصه هاي ديني نخواهد بود.

قابل تغيير بودن فرهنگ

در مورد اينكه فرهنگ قابل تغيير است و يا خير ، سه دسته وجود دارند كه هر دسته ديدگا ه خاصي دارند.

دسته اول: اين عده معتقدند كه فرهنگ قابل تغيير نيست

. زيرا فرهنگ با نهاد و ذات و فطرت جامعه پيوند خورده است و از آن جهت كه ذاتيات را نمي توان تغيير داد فرهنگ را نيز نمي توان تغيير داد .

دستهْ دوم : قائل به تغيير پذيري فرهنگ جامعه هستند اگر چه در نهان و نهاد تك تك افراد جامعه تاْثير كرده باشد.

دستهْ سوم : كه نظر قابل قبول تري دارند معتقدند كه آن بخشهايي از فرهنگ كه در نهاد جامعه قرار گرفته و جزء ذاتيات آن شده ، تغيير دادنش مشكل است ولي بسياري از فرهنگها را مي توان تغيير داد كه هدف بعثت انبياء الهي هم همين بوده است. پيامبر اكرم (ص) نيز مي فرمايد: «اني بعثت لأتمم مكارم الاخلاق » و «اني بعثت معلما»

جاهليت عرب ، با آن خصوصيات ويژهْ خود از جمله بت پرستي، ستاره پرستي، دختر كشي، فساد ، دزدي و غارتگري و... با بعثت حضرت رسول اكرم (ص) متحول مي شود ولي همين جامعه نيز پس از رسول خدا (ص) سر فرزندش را در كربلا براي رسيدن به قرب الهي مي برند.

لزوم جهاد فرهنگي

هر بحراني نياز به يك جهاد خاص دارد ، زماني كه بحران مرزي داشتيم و مستلزم يك جهاد مرزي بود رزمندگان ما يك جهاد شبانه روزي را شروع كردند حتي وقتي به مرخصي مي رفتند بيكار نمي نشستند و بعضي از چند روز نمي توانستند در شهر بمانند . در حال حاضر نيز با يك بحران فرهنگي روبرو هستيم كه يك جهاد فرهنگي را (به تعبير مقام معظم رهبري) مي طلبد .

همان طور كه جهاد مرزي وقت نمي شناخت و هميشه بايد آماده مي بوديم،

اكنون نيز بايد تمام ساعات خودمان را صرف اين جهاد نماييم ، آنگاه كه باور نموديم كه اين صحنه ، صحنه جهاد است ، ديگر خستگي معنا نخواهد داشت بايد همچون يك جهاد گر به تكليفمان عمل كنيم و به تعبيري خستگي را هم خسته كنيم .

فاطمه (س) در مورد حضرت علي (ع) مي فرمايد : علي (ع) داراي اين مشخصه ها بودند

ممسوساْ في ذات الله = در راه خدا و براي رضاي خدا در سختي و فشار قرار مي گيرد.

مجتهدا في امر الله = سخت كوش در امر الهي .

تقريباْ في الرسول الله = نزديك به رسول خدا.

سيداْ في اولياء الله = سيد و سرور اولياء خدا بود.

مستمرا"ناصحا" = اصلا" به فكر خواسته هاي شخصي نبوده و خير خواه جامعه و اهل نصيحت و اصلاح بود.

مجدا" كادها = كوششگر بسيار جدي بود .

لاتاْخذه في الله لومه لائم = اصلا" به ملامت هاي ملامتگران توجه نداشت .

حال كه ما خود را شيعه يا محب حضرت علي(ع) مي دانيم با چنين حضوري كه در عرصه تكليف الهي داشتند چگونه بايد در اين صحنهْ چهاد حضور يابيم ؟

خود سازي مقدمه ديگرسازي

انسان آنگاه مي تواند غير را بسازد كه خودش را ساخته باشد كسي كه خودش را نساخته ، نمي تواند جامعه را بسازد . خيلي از تواناييها در درونمان نهفته است لذا بايد يك توان شناسي داشته باشيم و اين كار نيز نياز به خود سازي دارد .

خود سازي به خودي خود ايجاد يك جاذبه مي كند . آنكساني كه مي خواهند كار فرهنگي كنند خوب است كه يك كار سلوكي و خود سازي را با

هم شروع نمايند به عنوان مثال به همديگر قول بدهيم تا چهل روز مراقب زبانمان باشيم و هر جا كه خطايي از يك نفر سر زد به همديگر تذكر بدهيم . در بر خوردها ادب را رعايت كنيم . صبرمان را بيشتر كنيم .

شيوه هاي مختلف كار فرهنگي

كار فرهنگي مي تواند از دو طريق انجام پذيرد :1_ مستقيم 2_ غير مستقيم .

كار فرهنگي مستقيم يعني مباحث اعتقادي و ديني و فرهنگي را مستقيما" و تحت عنوان كلاس و گفتگو ، فيلم و صدا و ... به جامعه عرضه نماييم .

اما كار فرهنگي غير مستقيم آن است كه در ضمن ابزار و وسايلي كه داريم به ترويج فرهنگ ديني بپردازيم . يك معلم در كلاس درس ، يك مربي در ورزش ، يك فيلمساز در فيلمي كه مي سازد و...

بايد به صورت غير مستقيم در صدد فرهنگ سازي باشيم . يك شاعر با شعر خوب مي تواند نگرش انسان را تغيير دهد . يك معلم با استفاده از گوش و چشم و... دانش آموزان و ... همه و همه مي توانند در اين راه بهترين و بيشترين نقش را داشته باشند.

مهندسي فرهنگ

يكي از مسائلي كه در جامعه ما مشكل ساز شده است تعدد متوليان فرهنگي است البته اين تعدد از جهتي خوب است ولي جنبه هاي منفي آن بسيار است .در حال حاضر در صحنه فرهنگ، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ، سازمان تبليغات اسلامي ، بسيج و... هر كدام به نوعي مدعي كار فرهنگي هستند در اين شرايط تنها از طريق يك مهندسي فرهنگي است كه مي توان به ساماندهي بخش فرهنگي جامعه

پرداخت . يعني همانطور كه در ساخت يك ساختمان نياز به يك نقشه اي داريم كه تمام زواياي كار در آن سنجيده شود بايد نخست زواياي كار را بسنجيم و آنگاه هر زاويه اي را به عهده يك متولي خاص بگذاريم . سپس بايد دقت نماييم كه كارهاي موازي يا مخالف هم در بين متوليان افزايش نيابد . به عنوان مثال فعاليتهاي قرآني را نبايد هم سازمان تبليغات و هم ارشاد ، موازي با هم انجام دهند.

اما اين تعدد مي تواند مفيد باشد به شرطي كه هر كدام از متوليان فرهنگي يك قسمت خاصي از كار را عهده دار بشوند تا در كنار هم فضاي فرهنگي كشور را توسعه بدهند.

نياز شناسي و آسيب شناسي

براي رسيدن به اهداف نياز به يك برنامه ريزي كار شناسانه داريم و در اين برنامه ريزي به دو مقوله بايد توجه نمود اول نياز شناسي و دوم آسيب شناسي.

در بحث نياز شناسي بايد بررسي شود كه در مراحل سني مختلف از كودكي تا نوجواني و جواني شخص با چه نيازهايي روبرو است و ما از چه طرقي مي توانيم مفاهيم ديني _فرهنگي را به او منتقل نماييم . معاد را اگر بخواهيم به يك كودك يا نوجوان و جوان بياموزيم چگونه بايد برنامه بريزيم. به عنوان مثال نواري را كه از روي كتاب سياحت غرب مرحوم نجفي قوچاني ساخته شده براي كودكان نه تنها مفيد نيست بلكه مضر هم هست .

مرحله دوم مرحلهْ آسيب شناسي است در اين مرحله بايد آن دسته از آسيب ها و آفتهايي را كه جوان ،

نوجوان و... را تهديد مي كند شناسايي نماييم و آنگاه به

آسيب درماني بپرازيم .

اهداف ويژه

براي اينكه بتوانيم اهداف ويژه يك كار فرهنگي را تبيين نماييم بايد نخست دردهاي جامعه را شناسايي نموده و آنگاه در جهت درمان آن دردها و ضعفها برنامه ريزي نماييم .

پس ما در اينجا به پنج ضعف عمده و اصلي در جامعهْ كنوني اشاره مي نماييم:

1_ ضعف روحيه تعبد : بندگي و عبوديت در جامعه

2_ ضعف روحيه علمي : يعني عدم حضور با بصيرت در تمامي ميدانها، اگر در زمينه سياسي ، اجتماعي ، اقتصادي ، فرهنگي و ... عموم مردم عالمانه برخورد نمايند بسياري از مشكلات مرتفع خواهد شد .

3_ عدم تبيين فرهنگ سياست ديني : يعني علي رغم اينكه عنوان مي شود كه سياست از ديانت جدا نيست ولي در جامعه خوب آن را تبيين ننموده ايم.

4_ عدم رشد فضائل اخلاقي بصورت عام و فراگير : اخلاق دانشجويي ، اخلاق پزشكي ، اخلاق معلمي و استادي و ... هنوز در جامعه ما جا نيفتاده است .

پاسخ(قسمت دوم)

5_ نشستن غبار بر روي فطرت پاك انساني ( عدم توجه به گرايشهاي فطري )

بر اساس همين مشكلات و ضعفها اهداف ويژه در جامعه ما مي تواند اهداف زير باشد :

1_ تقويت روحيهْ تعبد : البته در اين زمينه هيئتهاي مذهبي بسيار مي تواند موءثر باشد .

2_ تقويت روحيه علمي

3_ تبيين فرهنگ سياست ديني

4_ بستر سازي براي شكوفايي و رشد گرايشهاي فطري يا بينشهاي فطري

5_ رشد فضائل اخلاقي

به عنوان مثال و براي روشن شدن مطلب در بخش تقويت روحيهْ علمي ما در مورد موضوعات دموكراسي ، آزادي ،پلوراليسم ، سكولاريسم ، ولايت فقيه و...نياز به كار كردن

داريم كه براي تقويت هر كدام از اين بخشها مي توان از جلسات پرسش و پاسخ ، ميز گرد ، نشريات ، اردوهاي آموزشي و تفريحي چند روزه و... استفاده نمود .

راه هاي تقويت انگيزه

كار فرهنگي يك كار تربيتي است. كار تربيتي نيز نياز به صبر و حوصله، آرامش و شرح صدر دارد تا مشكلاتي كه پيش رو خواهيم داشت را پشت سر بگذاريم. براي اين كار هم بايد انگيزه را تقويت نماييم. انگيزه هم مي تواند از بيرون يا از درون نشأت بگيرد.

انگيزه الهي از درون مي جوشد و باعث مي شود انسان هميشه در صحنه تكليف حضور داشته باشد. انبياء الهي، اولياء خدا، علما و فقها و... بر اين اساس به جهاد در اين راه مي پرداختند. چند فاكتور نيز مي تواند در تقويت انگيزه از بيرون تأثير داشته باشد كه به اختصار به آنها اشاره خواهيم كرد:

1. اتحاد وحدت و حضور منسجم در كنار يكديگر: اين اتحاد متصديان كار فرهنگي مي تواند عاملي باشد تا ديگران هم در اين صحنه وارد شوند.

2. عامل بودن به حرف ها و شعارها: با توجه به شرايط كنوني جامعه كه مردم از حرف شنيدن خسته شده اند يكي از مؤثرترين كارها عمل كردن به وظيفه است كه در روايت نيز به آن سفارش شده است: «كن تفاعا ولا تكن فرارا» يعني هميشه نفع رسان باشيد نه ضرر رسان. حضرت آيت الله بهجت نيز مكررا سفارش مي نمايند كه: «بيشتر فعال باشيد نه قوال».

3. دنبال الگو، نمونه و مصداق رفتن: يعني به مطالعه و بررسي زندگي افرادي كه در راه رسيدن به هدف فرهنگ سازي ديني

لحظه اي از جهد و كوشش باز نايستاده اند. علما و بزرگاني كه از جان و مال و آبروي خويش در راه دين گذشتند.

در كنار اين موارد شب زنده داري، نماز خواندن، دعا كردن، توسل، زيارت عاشورا، انس با قرآن، ارتباط با ائمه معصومين(ع) و مطالعه سيره زندگاني ائمه(ع) اگر چه مكرر باشد مي تواند در تقويت انگيزه بسيار مؤثر باشد.

نكات مهم در كار فرهنگي

در كار فرهنگي بايد به چند نكته و اصل توجه نمود كه غفلت از هر كدام از اينها مي تواند نقص بزرگي در كار ايجاد نمايد .

نكته اول - اخلاص؛ در انجام يك كار فرهنگي نياز به عاملي داريم كه اثر كار را ماندگار و پايدار نمايد و چيزي جز اخلاص نمي تواند عمل را پايدار نمايد كه البته بايد در تمام مراحل كار (قبل، حين كار و بعد) حضور داشته باشد.

نكته دوم - استمرار برنامه ها ؛ يا كاري را شروع نكنيم يا آنگاه كه شروع كرديم ، آمادگي كامل ، با برنامه ريزي وپختگي شروع نماييم كه اگر چنين نباشد اثرات منفي خواهد داشت .

نكته سوم - قدم به قدم بودن برنامه ؛ هميشه اهداف را بزرگ انتخاب كنيم ولي در عرصه عمل با توجه به امكانات و توان نيروها از كم شروع كنيم و قدم به قدم جلو برويم .

نكته چهارم - اهميت مشورت ؛ يك شورايي جهت مشورت و نظر خواهي تاْسيس شود و يك شورايي جهت انجام مصوبات ( شوراي مشورتي كه فقط وظيفه اجراء را به عهده خواهد داشت ) شوراي مشورتي مكاني است كه حرفهاي مختلف در آن زده مي شود و

نظرات مختف ارائه گردد , همهْ بحث ها رايزني ها بايد در اين شورا انجام پذيرد ولي آنگاه كه تصميمي گرفته شد , آن تصميم بايد از سوي همهْ اعضاء حمايت شود . حتي آنهايي كه در جلسه مخالف آن طرح بودند در بيرون جلسه مدافع آن باشند . به عنوان نمونه در جنگ احد دو نظر وجود داشت , جوانان كه اكثريت را تشكيل مي دادند معتقد بودند كه زره بپو شيم و در بيرون شهر به مبارزه با دشمن بپردازيم ولي مسن تر ها كه پيامبر (ص) هم جزء آنها بودند اعتقاد داشتند كه در داخل شهر با آنها مبارزه كنيم . چون جوانها اكثريت را دارا بودند , پيامبر زره پوشيدند و به همراه جوانها و مسن ترها به بيرون شهر رفتند . جوانان وقتي متوجه شدند كه نظر پيامبر خلاف اين بوده براي معذرت خواهي نزد پيامبر(ص) آمدند ولي پيامبرفرمودند :چون نظر جمع اين است ,تصميم گرفته شد ه بايد به آن عمل كنيم .

نكته پنجم - بدهكار دانستن خود ؛ هر وقت كاري را انجام مي دهيم بر كسي منت نگذاريم , ما بايد خود را هميشه و در هر حال بدهكار بدانيم . شهيد مطهري مي فرمودند : هي نگوييم انقلاب براي ما چه كرد ؟ بگوييم ما براي انقلاب چه كرديم . «الله يمن عليكم » خداوند تبارك و تعالي است كه بايد بر ما منت بگذارد .

نكته ششم - پيمان اخوت ؛ همان طور كه گفته شد كار فرهنگي يك جهاد گونه است و در اين جهاد بايد به هم تعهد بدهيم كه تا انتهاي كار با

هم و دوش به دوش همديگر باشيم و يكديگر را تنها نگذاريم . دست اخوت , برادري , همدلي و يكدلي به هم بدهيم و با هم پيمان ببنديم .

آيت الله روحاني (ره ), آيت الله ميانجي (ره) و آيت الله شبيري سه دوست بودند كه با هم يك چنين پيماني بسته بودند . آقاي ميانجي به آقاي روحاني مي گفتند: كه از خدا خواسته ام كه قبل از شما از دنيا بروم چون نمي توانم فراق شما را تحمل كنم . همينطور هم شد . اول آيت الله ميانجي فوت كردند , بعد آيت الله روحاني پس از 2 ماه و آيت الله شبيري هنوز زنده اند .

نكته هفتم - اتصال به چشمه ؛ هميشه بايد به چشمه متصل باشيم, اگر از چشمه جدا بشويم, گنديده مي شويم . آب كر اگر چه پاك كننده است ولي هر چه بيشتر پاك كند كثيف تر مي شود مگر اينكه به چشمه متصل باشد .

اتصال به چشمه مربوط به خودمان است . ارتباط با قرآن , نهج البلاغه ...و خود سازي . براي شروع نهج البلاغه را صبحها بعد از اذان صبح با هم بخوانيد . يك هفته روي گوش , يك هفته روي چشم و... مراقبت داشته باشيد و به هم كمك كنيد .

نكته هشتم - نيرو شناسي ؛ در طول كار همواره بايد به مسئله نيروشناسي توجه نمود و كار را برايشان توجيه و تبيين نمود تا به گسترش فعاليتها بپردازيم .

نكته نهم - باور كردن يكديگر ؛ بايد همديگر را باور كنيم . مسئولين با يد نيروهايشان را

باور كنند و بر همين اساس به آنها مسئوليت بدهند . اصلا امام (ره) هم با توجه به همين باوري كه از مردم داشتند به اين موفقيت و نفوذ دست يافتند .

نكته دهم - شايسته سالاري ؛ در جذب و دفعها هيچگاه نبايد حزب و گروهي را مد نظر قرار بدهيم . بلكه ملاك و معيار ما شايستگي و شايسته سالاري باشد و بر اين مبنا افراد را انتخاب نمائيم فقط ملاك اصلي بدون دخالت دادن سليقه ها بايد ولايت فقيه و رهبري باشد .

نكته يازدهم - توجه نكردن به نقصهاي ابتداي كار ؛ در آغاز هر كاري احتمال بروز نقص ها و عيبها يي وجود دارد كه يك آسيب شناسي را در طول مسير مي طلبد . ولي نبايد به آن نقصها خيلي توجه كرد بلكه سعي شود زيبايي ها و نكات مثبت را ببينيم تا توان روحي دست اندر كاران بالا رود .

نكته دوازدهم - گذشتن از آبرو ؛ در اين صحنه جهاد فرهنگي بايد از همه چيزمان حتي از آبرويمان بگذريم . شيخ كاشف الغطاء(ره) روزي در مسجد بين فقراء و مستمندان پول تقسيم مي كردند . بعد از تقسيم يك پير مرد سيدي آمد و سهم از شيخ مطالبه كرد . شيخ گفت : كه ديگر پولي نمانده ، انشاءالله دفعه بعد . پير مرد آب دهان بر روي شيخ انداخت و سر و صداي زيادي بر پا كرد . شيخ عمامه خود را از سر برداشت و در دست خود نگه داشت و رو به جمع گفتند: به آبروي اين ريشهاي سفيد كمي پول در اين عمامه

بريزد تا به اين پير مرد بدهم .

توصيه هايي به مجريان امور فرهنگي

1_ عدم احساس خستگي در كار : در عرصهْ بسيار مهم و گسترده كار فرهنگي نبايد احساس خستگي شود و شما بايد اين قدر كار كنيد و كار را ادامه دهيد تا اينكه خستگي از دست شما خسته شود ،خستگي ناپذيري از شاخصه هاي مهم افرادي است كه كار فرهنگي مي كنند .

2_ نگاه جامع و فراگير در كار : در كار فرهنگي نيازي به اسم و رسم نيست و نگاهها بايد فراتر از محدوده هاي كوچك و بسته بوده ، و جامع و فراگير باشد . بايد دنبال وصف بود نه دنبال اسم . مقصود نبايد طرح خود باشد بلكه بايد هدف شركت جدي در عرصهْ جهاد فرهنگي باشد .

3_برنامه ريزي و نظم و انضباط: در كار فرهنگي بايد از كارهاي بدون برنامه ريزي به شدت پرهيز نمود .

4_ خدا محوري و رنگ خدايي دادن به كار : هميشه خدا را به عنوان يك اصل و پايه و محور اعمال و عبادات و اذكار در نظر بگيريم و همه چيز را براي او قرار دهيم ، به كارهاي خود رنگ خدايي بدهيد ، اگر كسي كاري را توانست انجام بدهد ولي عمدا انجام ندهد به قصد اينكه ديگران به نتايجي دربارهْ وي و نقش و تاْثير او در آن كار برسند ، اين معلوم است كه كار او رنگ خدايي ندارد و شرك در اعمال او ظاهر شده است . فلذا لازم است ما انگيزهْ الهي را در خود تاْسيس بكنيم و ايجاد بكنيم و سپس تقويت بكنيم .

5_

منتقد خويش باشيم : ما دو نوع نقد داريم فردي و جمعي . در هر نقدي تكامل ،پيشرفت و افزايش و... وجود دارد و اگر نقد منجر به اين نتيجه نشود ناقص است ، نقد هميشه يك راه روشن را به روي انسان باز مي كند .

6_ كار فرهنگي يعني كار حسيني : بدانيد كه اگر كاري به زمين بماند ،كارهاي امام حسين (ع) بر زمين مي ماند . پس بدانيد با اينكار چه كسي ضربه مي خورد . آيا ما ضربه مي خوريم يا دين ضربه مي خورد ؟

7_كار فرهنگي متكي به فرد و من و شما نيست : هيچ وقت در مخيله خويش راه ندهيم كه اگر من نباشم ، اين كار انجام نمي شود . اسلام و انقلاب به شخصي متكي نبوده و نيست . تفكرات شرك آلود را از خود دور كنيم . احترام ها و عزت هايي كه كسب كرده ايم به واسطه اهل بيت بوده است .پس براي انجام يك وظيفه و يك كار شروط تعيين نكنيد . براي چه كسي و چه چيزي شرط مي گذاريم ؟

8_براي كار خود حرمت قائل شويد : براي جمع خودتان حرمت قائل شويد و براي تصميمات و كارهاي خود بها قائل شويد . پشتيبان عملكرد و كارها و برنامه هاي خود باشيد.

9_ كار فرهنگي ، كار آگاهانه و عاشقانه : هر كاري را و خصوصاْ كار فرهنگي را آگاهانه و عاشقانه آغاز كنيد و از افراط و تفريط پيشگيري كنيد كه اين امر باعث تعديل در هر كاري مي شود. «والسلام»

منابع :

1_سخنراني حجه الاسلام والمسلمين رمضاني در تاريخ

14/3/78 همزمان با سالگرد ارتحال حضرت امام (ره) تحت عنوان « تكليف از نظر امام خميني (ره) »

2_سخنراني حجه الاسلام و المسلمين رمضاني در تاريخ 31/4/79 در مراسم افتتاحيه كلاس تربيت مربي كانون فرهنگي ديني ثقلين رشت

3_رهنمودهاي حجه الاسلام و المسلمين رمضاني در تاريخ 27/5/79 در جمع اعضاي فعال كانون فرهنگي ديني ثقلين

4_بيانات حجه الاسلام و المسلمين رمضاني در تاريخ 7/6/79در جلسه شوراي فعال كانون فرهنگي ديني ثفلين

5_رهنمودهاي حجه الاسلام و المسلمين رمضاني در تاريخ 14/10/79 در جلسهْ عمومي خادمين هياْت متوسلين به ائمه اطهار (ع)

6_ بيانات حجه الاسلام و المسلمين رمضاني در تاريخ 12/1/80 در جلسهْ شوراي كانون فرهنگي ديني ثقلين رشت

7_بيانات حجه الاسلام و المسلمين رمضاني در تاريخ 23/5/80 در جلسهْ شوراي كانون فرهنگي ديني ثقلين رشت

8_ رهنمودهاي حجه الاسلام و المسلمين رمضاني در تاريخ 3/10/80 درجلسه عمومي كليه مسئولين و اعضاء و خادمين هيأْت متوسلين به ائمه اطهار (ع) و كانون فرهنگي ديني ثقلين رشت .

چرا مردم حاضر نيستند تفكراتشان را تغيير دهند اين قدر كه به تغيير و تعويض لباس و وسايل و تجملات اهميت مي دهند؟ارتقاء سطح فكري و تغيير و رشد عقلي اهميت قائل نمي شوند.راه درمان چيست؟

پرسش

چرا مردم حاضر نيستند تفكراتشان را تغيير دهند اين قدر كه به تغيير و تعويض لباس و وسايل و تجملات اهميت مي دهند؟ارتقاء سطح فكري و تغيير و رشد عقلي اهميت قائل نمي شوند.راه درمان چيست؟

پاسخ

انسان در دامان مادر طبيعت و عالم ماده چشم به جهان مي گشايد و از همان لحظه نخستين و آغازين زندگي، با طبيعت و محسوسات ارتباطي تنگاتنگ دارد. لذت هاي گوناگون مادي را بارها تجربه مي كند و با آنها انس و الفت عميق داشته و گاه اين انس و الفت در او دلبستگي و وابستگي شديد ايجاد مي كند به گونه اي كه هر واقعيتي جز آن را انكار مي كند و حقيقتي جز دنيا و محسوسات و ماديات در نزد آنها وجود ندارد. اين نوع تفكر و انديشه اصالت را به ماده و محسوسات مي دهد و تمام هدف انسان را بهره مندي هر چه بيشتر از دنيا و مواهب آن مي داند. توجه به مدهاي جديد و تنوع در بهره مندي از زندگي و تجملات آن و صرف گوهر ارزنده عمر كه سرمايه حيات ابدي انسان است در غوطه ور شدن در لذت هاي فناپذير و ناپايدار دنيا ثمره چنين تفكر و عقيده اي است. واقعيت اين است كه در يك نظر سطحي و كوتاه، لذت هاي دنيا نقد و در دسترس انسان است و لذت هاي آخرتي و معنوي و روحي نسيه و دور از دسترس است و انسان عاقل هرگز نقد را با نسيه سودا و معامله نمي كند. علم و تعقل و انديشه از سنخ مجردات و عالمي وراي ماده و محسوسات است

و ورود در اين عالم و انس با تفكر و تعقل براي كساني كه در گرداب دنيا و محسوسات و تعلقات مادي غوطه ور شده اند و همه نيروي خود را در اين راه صرف كرده اند كار دشوار و ناگواري است.

امير مؤمنان علي(ع) در سخني زيبا و كوتاه در اين باره مي فرمايد «الناس ابناء الدنيا ولايلام الرجل علي حب امه؛ مردم فرزندان دنيايند و نبايد كسي را به خاطر علاقه به مادرش سرزنش نمود» (نهج البلاغه، كلمات قصار، كلمه 303).

راه درمان اين بيماري و حل اين مشكل تصحيح باور و عقيده و اصلاح جهان بيني و بينش اين گونه افراد است. بيان ارزش و اهميت تفكر و تعقل و جايگاه محوري و اساسي آن و تأثير عميق آن در سعادت و شقاوت انسان مي تواند اين نوع انديشه و تفكر را تا حد زيادي تغيير دهد. انسان چون فطرتا به دنبال سود و منفعت است و همه فعاليت هاي او در زندگي براي رسيدن به سود و نفع بيشتر است اگر اين آگاهي و توجه را پيدا كند كه بالاترين سود و منفعت براي يك انسان رسيدن به قرب خداوند و كمال انساني است كه با ترقي و عروج روح ممكن مي شود و عروج و تعالي روح نيز در سايه تفكر و انديشه و تعقل كه زمينه ساز ايمان است حاصل مي گردد و ايمان و عمل صالح دو بال براي پرواز به عالم ملكوت است. انسان طبعا لذت گرا است و اگر لذت ها را منحصر در همين لذت هاي مادي و محسوس بداند و انسي با لذت هاي معقول و

معنوي مانند تفكر و انديشه و تحقيق علمي و كشف حقايق نداشته باشد. تحقق لذتهايش را تنها در سايه امور مادي و چنگ زدن به آنها مي بيند و كاري با تعقل و معقولات نخواهد داشت ولي اگر عمق لذت مادي علمي و عقلي و معنوي براي او تشريح شود و عميقا با آنها آشنا گردد و با همه وجودش آنها را لمس كند بدون شك همه عمر و سرمايه خود را صرف دنيا و لذت هاي ناپايدار و سطحي آن نخواهد كرد بلكه از آنها به اندازه نياز و براي اداره زندگي مادي و دنيوي خود استفاده خواهد كرد و اصالت و ارزش را به دنيا و امور دنيوي نخواهد داد.

استفاده از تجملات دنيا و زر و زيور آن در حد معقول و معتدل نه تنها مذموم و ناپسند نيست بلكه موردتأييد شرع و عقل است و آراستگي و زيبايي و برخورداري معقول از مواهب دنيا و لذت هاي آن از سفارش هاي دين مبين و شرع مقدس است اين افراط و زياده روي و اصالت دادن در بهره مندي از دنيا و لذت هاي آن و غفلت از مقصد نهايي و هدف عالي انساني است كه مذموم و نكوهيده است.

لطفا در مورد بحران هويت توضيح دهيد و راههاي پشت سر گذاشتن اين بحران را بيان كنيد.

پرسش

لطفا در مورد بحران هويت توضيح دهيد و راههاي پشت سر گذاشتن اين بحران را بيان كنيد.

پاسخ

مسأله بحران هويت و تقليد كوركورانه مظاهر تمدن غرب توسط جوانان پديده اي است كه داراي علل متعدد و سابقه طولاني مي باشد كه به برخي از مهمترين عوامل اين پديده شوم اشاره مي نماييم: نتايج تحقيقاتي كه در اين زمينه انجام شد، نشان مي دهد كه هر چه احساس بي هويتي اجتماعي جوانان نسبت به نظام اجتماعي و ارزش هاي حاكم در جامعه خويش بيشتر شود، احساس هويت اجتماعي آنان نسبت به الگوهاي شناختي و ارزشي، رفتاري و نمادي حاكم بر گروه هاي غربي رپ و هوي متال و... بيشتر مي شود. به عبارت ديگر به اين دليل كه نظام اجتماعي زمينه هاي لازم براي كسب هويت اجتماعي جوانان را براساس ارزش هاي نظام و انقلاب اسلامي از طريق فرايندهاي اصولي و مبنايي جامعه پذيري، فراهم نكرده است، گرايش هاي ارزشي و شناختي، رفتاري و نمادي، جوانان متناسب با اهداف نظام و انقلاب اسلامي نيست، از طرف ديگر به دليل اين كه الگوها و ارزش هاي فرهنگ غربي به وفور در دسترس جوانان قرار گرفته و به تناسب نيازهاي آنان توسط نظام هاي غربي براي آنها الگوسازي و ترويج شده و نظام اجتماعي خودمان نيز به تبليغ آنها پرداخته است، احساس هويت اجتماعي نوجوانان متناسب با الگوهاي غربي شكل گرفته و ويژگي هاي شناختي و ارزشي، رفتاري و نمادي آنها نيز مبتني بر آنها جلوه گر شده است. از جمله عواملي كه زمينه هاي اين روند را فراهم نموده و به آن شدت مي بخشد عبارتند از:

1- مظاهر زيبا و دلفريب حيات مادي غرب كه از سويي برآيند رشد تكنولوژي است و از ديگر سو محصول

غارت و به كارگيري سرمايه هاي كشورهاي عقب مانده و ضعيف است.

2- وجود گرايش هاي نيرومندي همچون غريزه جنسي كه موجب افتادن در دام هواها و تمايلات نفساني كه در جهان غرب برآمدني تر و با فرهنگ آن تناسب بيشتري دارد و ناآگاهي بسياري از جوانان از اهداف و توطئه هاي دشمنان و نادانسته پيروي نمودن از آنها.

3- به فراموشي سپردن منابع و ذخاير غني و ارزشمند فرهنگي، اخلاقي، علمي و مادي خود.

4- ضعف بينش صحيح اسلامي در برخي از عناصر نقش آفرين در صحنه تفكر اجتماعي (مانند برخي از روشنفكران غرب زده و مطبوعات وابسته به خارج و...). و همچنين سخت گيري ها و تنگ نظري هاي برخي از عناصر فعال در زمينه فرهنگي نسبت به مسائلي مانند مد و آرايش بومي و ملي جوانان كه باعث سوق دادن آنها به طرف الگوهاي غربي و بيگانه و در نتيجه بي هويتي شده است.

5- به كار نگرفتن درست و كامل اصول و تعاليم اسلامي در عرصه فرهنگ و بينش اجتماعي.

6- عدم آشنايي بسياري از خانواده ها با اصول تربيت اسلامي.

به نظر مي رسد از جمله مناسب ترين راهها براي مصونيت بخشيدن جوانان از بحران هويت و خارج ساختن آنان از باتلاق «اليناسيون» و از خود بيگانگي، باز گرداندن آنها به ساحل نجات هويت اجتماعي، فرهنگي و ديني است و در اين عرصه، نزديك تر شدن گروه هاي همسال و جوانان متفكر، متدين و با اخلاق به آنان، گامي مهم در جهت جذب آنان مي باشد. به طور كلي، جواناني كه در محيط خانواده و تحت نظارت والدين خويش بسر مي برند و همواره دريافت كننده ي محبت هاي پدر و مادر خويش مي باشند. سعي مي كنند هنجارهاي حاكم بر خانواده و

محيط خويش را رعايت كنند، اما اكنون كه بهانه ي تحصيل يا كار از محيط با صفاي خانه و خانواده جدا شدند، سرمايه ي بزرگ توجّه ومحبت اطرافيان را از دست داده اند و خود را فراموش شده مي بينند و اصولاً هر چيزي كه بتواند باعث توجه ديگران به ايشان شود، اقدام به آن كارها خواهند كرد. امروزه با توجه به الزامات عصر ارتباطات و پرتاب موشك هاي تهاجم فرهنگي غرب به جهان سوم و اصابت تركش هاي آن به جوانان پاك و بي پناه، لازم است با تجديد نظر در ارزيابي هايمان نسبت به آنان، چترهاي حمايتي جامعه را گستراند و اين جوانان پيرو مدل هاي غربي را به ارزش هاي فرهنگي و معنوي جامعه باز گرداند. بسياري از اين جوانان تشنه ي محبت و مهرباني هستند و اين اكسير محبّت را هر كجا بيابند به آن سمت خواهند رفت و چه بسا در اين راه در دام هاي مفاسد اخلاقي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي (جذب جنس مخالف، اعتياد، قاچاق و...) گرفتار خواهند شد. بهترين و كم هزينه ترين راه براي جلوگيري از چنين انحرافات فرهنگي، عرضه كردن فرهنگ ناب اسلامي در قالب فنون و هنرهاي مختلف، از طريق جوانان خوش فكر، خوش ذوق و خوش برخورد است، مطمئن باشيد اگر جوانان با مكتب حيات بخش اسلام و احكام نوراني آن و سيره ي معصومين(ع) آشنا شوند آن را با هيچ چيز عوض نخواهند كرد.

بر اين اساس مهم ترين راه هاي مبارزه با آن عبارتند از:

1- حفظ و تعميق ارزش هاي اسلامي و ملي از طريق فرآيند صحيح جامعه پذيري و عوامل آن مانند خانواده، مدرسه، رسانه ها و... و آگاه نمودن جوانان با پيشينه هاي درخشان تمدن اسلامي و دستاوردهاي مادي

و معنوي عظيم انقلاب اسلامي.

2- تحقق حيات طيبه اسلامي و حفظ ارزش هاي انقلابي، استقرار عدالت اجتماعي و قسط اسلامي و تأمين رفاه، سعادت، خوشي، صلح و امنيت براي مردم در سايه ايمان به خداوند و حاكميت ارزش هاي الهي.

3- هوشياري و بيداري در مقابل انحراف معنوي جامعه اسلامي.

4- احياي فريضه مهم امر به معروف و نهي از منكر كه به عنوان يكي از اركان اساسي اسلام و ضامن حفظ و بقاي فرايض و ارزش هاي الهي مي باشد.

5- تحقق باوري عميق، دروني، ريشه دار، عقلاني و مبتني بر نظام ارزش اسلام در مديران جامعه به معني كساني كه در

دستگاه هاي رسمي، تقنيني، اجرايي، قضايي، نظامي، انتظامي، آموزشي، فرهنگي و تبليغي و... نقش ايفا مي كند. نسبت به جايگاه و اهميت اساسي اين مجموعه، در جهت گيري فرهنگي و ارزشي جامعه و خارج شدن اين مجموعه از حالت انفعال، يأس و اعتقادات پنهان جبرگرايانه كه روحيه سازش و تسليم در برابر فرهنگ واحد جهاني را به دنبال خواهد داشت.

6- تلاش و تدبير جدي، گسترده و عميق براي لحاظ نظام ارزشي مطلوب در همه فعاليت ها و اقدامات، در بخش هاي مختلف جامعه و در عرصه هاي گوناگون سياسي، اقتصادي، فرهنگي و...

7- تبلور و تجلي اين نظام ارزشي در رفتار حقيقي و حقوقي مديران، ساختار كلان كشور و برنامه هاي اجرايي

8- و بالاخره توجه جدي به نيازهاي اساسي جوانان مانند حس زيبايي دوستي، آرايش، مرتب بودن، تنوع طلبي و ... و تلاش براي ارائه پاسخي منطقي و متناسب با اين نيازها بر اساس الگوهاي ديني و ملي، همچنان كه مقام معظم رهبري در تيرماه 1383 در اجتماع پر شور جوانان همدان مطرح و مسؤولين

و دستگاه هاي فرهنگي را مؤظف به انجام آن نمودند.

براي آگاهي بيشتر ر.ك:

- فرهنگ و تهاجم فرهنگي، برگرفته از سخنان مقام معظم رهبري

- انقلاب و ارزش ها، علي ذوعلم

- ابوالفضل اشرفي، بحران هويت اجتماعي و آسيب شناسي انقلاب (مجموعه مقالات آسيب شناسي انقلاب اسلامي) .

لطفا درباره فرهنگ سازي در جامعه در ابعاد مختلف ارزش هاي اسلامي كتاب و سايت معرفي كنيد.

پرسش

لطفا درباره فرهنگ سازي در جامعه در ابعاد مختلف ارزش هاي اسلامي كتاب و سايت معرفي كنيد.

پاسخ

تصميم و عزم راسخ شما را در جهت انجام برنامه هاي فرهنگي مي ستاييم و براي شما عزيزان آرزوي موفقيت داريم، مسلما كار فرهنگي از ضرروي ترين، با اهميت ترين و زيربنايي ترين اقدامات مورد نياز جوامع كنوني است كه خود گام مهمي براي بيداري و اصلاح بشريت و آماده سازي مقدمات ظهور امام زمان(عج) مي باشد. درست همان هدف مقدسي كه انقلاب اسلامي ايران براساس آن شكل گرفته و به پيش مي رود.

اما با اين همه با توجه به اهميت و ظرافت كار از يك سو و گسترده بودن دامنه كاري كه براي خود مشخص نموده ايد، دستيابي به نتايج مطلوب در اين زمينه نيازمند امور متعددي است كه اولين گام آن استحكام مباني عقيدتي و ديني دست اندركاران اين طرح است. داشتن معرفت و بينش صحيح و كاملا اسلامي و پرهيز از هرگونه افراط و تفريطي در برداشت و اجرا، ارتباط مستمر با اسلام شناسان متعهد و بالاخره استفاده از امكانات مادي و متناسب با شرايط زماني از اين رو توصيه ما اين است كه در بدو شروع كار واقع بينانه چنين مسائلي را در نظر گرفته و دامنه كاري دقيقي متناسب با توانايي هاي مادي و معنوي خويش تعريف بنماييد تا ضمن دستيابي سريع تر به اهداف، از هرگونه اخلال و يا تعللي در ادامه راه، جلوگيري شود.

در ادامه به معرفي برخي منابع كه مي تواند در راستاي اهداف شما مفيد باشد مي پردازيم:

الف - معرفي كتب:

- خورشيد مغرب، محمد رضا حكيمي، انتشارات دليل ما،

1382

- پرتوي از خورشيد، علي شيرازي، بوستان كتاب قم، 1382

- حكايت نامه سلاله زهرا(س)، حسن صدري مازندراني، انتشارات مشهور، 1381

- عصر امام خميني، مير احمد رضا حاجتي، بوستان كتاب قم، 1382

- آسيب شناسي انقلاب اسلامي، مجموعه مقالات، نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري دانشگاه صنعتي شريف 1379

- راهكارهاي اصلاح اجتماعي در حكومت ديني، حسين ردايي الاملي، نسيم حيات، 1382

- شيو ه هاي درماني مفاسد اجتماعي، علي اكبر بابازاده، انتشارات دانش و ادب، 1381

- توسعه و تضاد، فرامز رفيع پور، شركت سهامي انتشار، 1377

- آناتومي جامعه، فرامرز رفيع پور، شركت سهامي انتشار 1378

- جامعه سازي قرآن، محمد رضا حكيمي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1378

- تهاجم يا تفاوت فرهنگي، حسن بلخاري، انتشارات حسن افرا، 1378

- تهاجم فرهنگي، سيد مرتضي حسيني اصفهاني، انتشارات فرهنگ قرآن 1379

- تهاجم فرهنگي، محمد تقي مصباح يزدي، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1376

- پاسخ استاد به جوانان پرسشگر، محمد تقي مصباح يزدي، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1380

- مباني نظري تمدن غرب، سيد مرتضي آويني، مجله دانشجو، تابستان 77

ب - سايت هاي مفيد فرهنگي:

- سايت باشگاه انديشه www.bashgah.net

- سايت كانون www.canoon.org

- سايت آويني www.aviny.com

- سايت احيا www.ehyaa.net

- سايت لوح www.louh.com

- سايت تبيان www.tebyan.net

چرا به سوگواري و مداحي امامان اينقدر اهميت داده مي شود به جاي شناخت آنها

پرسش

چرا به سوگواري و مداحي امامان اينقدر اهميت داده مي شود به جاي شناخت آنها

پاسخ

البته آنچه در عزاداري مهم است؛ بزرگداشت هدف امام حسين(ع) و يادآوري فضايل و رشادت و كمال و جانبازي در راه حق و دفاع از دين خدا و مبارزه با كجروي و بي عدالتي و ظلم مي باشد و شكل و حالت خاصي در روايات مورد نظر نمي باشد.

بهترين شكل عزاداري بيان فضايل و كمالات و سخنان ارزنده و نوراني و راهگشاي سيدالشهدا(ع) و ساير اولياي بزرگ و مكرم خداوند است. ممكن است فردي بدون حركت و حالت خاصي اهل معرفت و بصيرت باشد و با مطالعه نهضت مقدس امام حسين(ع) و اهداف الهي و انساني او، در درون بر اين مصيبت و جنايت بزرگ غمگين و نالان باشد و ممكن است كسي با وجود شور گرفتن و بالا و پايين پريدن به اين درجه از معرفت و بصيرت نرسيده باشد. البته بايد از سوء ظن و بدبيني جدا پرهيز نمود چون كم نيستند انسان هاي با معرفت و آگاه و دلسوخته اي كه عمق احساسات و ارادت خالصانه خود را به ساحت اقدس سيدالشهدا و اولياي خداوند به صورت شور گرفتن و هروله كردن نشان مي دهند و اين حركات و اعمال هيچ منافاتي با معرفت و شناخت و بصيرت آنها ندارد.

لذا مسأله گريه و عزاداري بر حضرت سيدالشهدا (ع) از افضل قربات است و فلسفه هاي سازنده و تربيتي متعددي دارد از جمله:

1- توجه به هدف قيام امام حسين كه همانا احياي ارزش هاي ديني و جلوگيري از انحراف بود.

2- زنده داشتن ياد و تاريخ پرشكوه نهضت حسيني،

3- الهام بخش

روح انقلابي و ستم ستيزي،

4- پيوند عميق عاطفي بين امت و الگوهاي راستين،

5- اقامه مجالس ديني در سطح وسيع و آشنا شدن توده ها با معارف ديني،

6- پالايش روح و تزكيه نفس،

7- اعلام وفاداري نسبت به مظلوم و مخالفت با ظالم و ... .

اما اصل عزاداري و سوگواري از خود اهل بيت(ع) است ولي چگونگي آن تا حدود زيادي با شيوه هاي قومي و ملي عجين شده است و اين آميزش تا زماني كه مشتمل بر خلاف شرع نباشد اشكالي ندارد.

داستان گريه و عزاداري پس از شهادت حضرت امام حسين(ع) از سوي امامان(ع) داستان دامنه داري است. به مواردي اشاره مي شود:

1- امام چهارم(ع) كه خود در كربلا شاهد مصائب دردناك حسين(ع) و ياران فداكار او بود و 23 سال داشت، پس از آن واقعه سوزناك تا زماني كه در قيد حيات بودند يعني مدت 34 سال طبق برخي روايات براي پدر و عزيزان خويش گريه و سوگواري مي كرد ، (بحارالانوار، ج 46، ص 108 و 109).

گريه هاي امام سجاد(ع) در سخت ترين شرايط علاوه بر جنبه عاطفي، يكي ازراه هاي مهم مبارزه و افشاگري بود.

2- امام صادق(ع) به ابوهارون مكفوف دستور مي دهد مرثيه بسرايد و آنگاه كه وي مرثيه خود را مي خواند مشاهده مي نمايد امام(ع) سخت گريه مي كند متوجه مي شود از صداي گريه امام صادق(ع) زناني كه پشت پرده حضور داشته اند صداي خود را به گريه و شيون بلند كردند ، (كامل الزيارات، ابن قولويه، نقل از ره توشه راهيان نور، ويژه محرم 1376).

3- امام رضا(ع) دعبل خزايي شاعر را در ايام سوگواري حضرت حسين(ع) به حضور مي پذيرد به او عنوان ياري دهنده اهل بيت، خوش آمد مي گويد و از وي مي خواهد در

روزهاي غم و اندوه اهل بيت؛ يعني عاشورا در مورد مصايب جد خويش اباعبدالله(ع) مرثيه بسرايد ، (بحارالانوار، ج 45، ص 257).

در مورد سينه زني نيز برخي از منابع تاريخي نشان مي دهد كه وقتي بني هاشم براي اولين از مدينه به كربلا آمده و با كاروان اسراء در آن مكان برخورد نمودند به رسم عزاداري زنانشان دست به سينه مي زدند.

براي آگاهي بيشتر ر . ك :

1- فلسفه شهادت و عزاداري امام حسين، سيد عبدالحسين شرف الدين، مترجم: علي صحت، انتشارات مرتضوي

2- حماسه حسيني، شهيد مطهري، انتشارات صدرا

3- پيام هاي عاشورا، جواد محدثي، انتشارات پيك جلال

4- عبرت هاي عاشورا، سيد احمد خاتمي، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي قم

5- فرهنگ عاشورا، جواد محدثي، نشر معروف

اگر امكان دارد كمتر از پلاكاردها و اعلاميه ها استفاده شود درست است كه به مناسبتها ي مختلف اين كار انجام ميشود و براي ياداوري ارزشها مناسبتها است اما در بسياري از موارد اسراف است.و بااين هزينه اي كه صرف ميشود ميتوان كارهاي زيادي به نفع مردم انجام داد كه جن

پرسش

اگر امكان دارد كمتر از پلاكاردها و اعلاميه ها استفاده شود درست است كه به مناسبتها ي مختلف اين كار انجام ميشود و براي ياداوري ارزشها مناسبتها است اما در بسياري از موارد اسراف است.و بااين هزينه اي كه صرف ميشود ميتوان كارهاي زيادي به نفع مردم انجام داد كه جنبه فرهنگي هم داشته باشد.تهيه بروشورها به تعداد زياد وپخش كردن آن در دانشگاه به نظر من اسرف است.حداقل ميتوان اين برگه هارا در قطع هاي كوچكتري تهيه كرد.اگر به دانشجويان مثلا بن كتاب داده شود بهتر است باخودشان كتاب بخرند.از توجه شما سپاسگزارم ؟

پاسخ

در اين زمينه بايد گفت كه ما نيز با شما هم عقيده ايم متأسفانه در عملكردهاي فرهنگي برخي افراد و تفريطها و يا غفلت از اولويت ها وجود دارد. در مورد توصيه اي كه نموديد، سعي اين مركز - كه به عنوان يك مركز فرهنگي در دانشگاهها مشغول به انجام وظيفه است - همواره بر اين بوده كه به اولويت ها و نيازهاي فرهنگي مهم دانشجويان با استفاده از بهترين شيوه ها پرداخته شود از اين رو ارسال كتاب، مجله و... براي دانشجويان مستعدو نيازمند، يكي از مهمترين فعاليتهاي اين مركز مي باشد.

شايسته است اين پيشنهاد در اجراي ساير مراكزي كه به كار فرهنگي مشغولند نيز ارسال نماييد.

نظر شما اگر ازدواج موقت شيوع پيدا كند كسي دنبال ازدواج دائم مي رود

پرسش

نظر شما اگر ازدواج موقت شيوع پيدا كند كسي دنبال ازدواج دائم مي رود

پاسخ

البته فرض مذكور درباره ازدواج موقت مطابقت با واقعيت ندارد. زيرا ازدواج موقت بيشتر براي رفع بحران ها و پاسخ به نيازهاي فوري و زودگذر است. لذا هيچگاه جايگزين ازدواج دائم نمي شود. و از آنجا كه انسانها به دنبال سامان دهي نظام زندگي و رسيدن به آرامش و سكونت هستند لذا حتي كساني كه قبل از ازدواج و يا بعد از ازدواج براي مدتي دنبال ازدواج موقت مي باشند؛ سرانجام به يك ازدواج دائم رو مي آورند.

بسياري از روحانيون به راحتي در خيابان راه مي روند و نسبت به اطراف خود حداقل واكنشي نشان نمي دهند چرا؟

پرسش

بسياري از روحانيون به راحتي در خيابان راه مي روند و نسبت به اطراف خود حداقل واكنشي نشان نمي دهند چرا؟

پاسخ

شايد منظور شما وجود برخي از مفاسد و مظاهر ناپسند اجتماعي مانند بدحجابي يا روابط ناسالم اجتماعي و عدم امر به معروف ونهي از منكر از سوي روحانيون باشد كه در اينص ورت بايد اعتراف كنيم متأسفانه آنقدر تهاجم دشمنان و گستاخي برخي از افراد زياد شده است كه هم غيرت ديني خيلي از ما مسلمانان اعم از روحانيون و ديگران كم شده است و هم احتمال تأثير كه يكي از شرايط وجوب امر به معروف و نهي از منكر است، در اينجا وجود ندارد.

البته ما اين ديدگاه را قبول نداريم چه اينكه احتمال تأثير از شرايط وجودي وجوب امر به معروف و نهي از منكر است و همه ما بايد با شگردها و راهكارهاي مختلف آن را بوجود بياوريم و ثانيا فرهنگ بي تفاوتي، تساهل و تسامح كه متأسفانه برخي از اصلاح طلبان مطرح كردند ريشه تدين و تعهد را خشكاند.

از كارشناسان محترم نهاد تقاضا دارم تخصصها و منابع و روشهايي را كه يك نيروي فرهنگي براي انجام كار فرهنگي در دانشگاه و ديگر مكانهاي فرهنگي نياز دارد را براي اينجانب شرح دهند.اگر جدول و برنامه خاصي در اين زمينه نيز وجود دارد براي اينجانب معرفي نماييد.

پرسش

از كارشناسان محترم نهاد تقاضا دارم تخصصها و منابع و روشهايي را كه يك نيروي فرهنگي براي انجام كار فرهنگي در دانشگاه و ديگر مكانهاي فرهنگي نياز دارد را براي اينجانب شرح دهند.اگر جدول و برنامه خاصي در اين زمينه نيز وجود دارد براي اينجانب معرفي نماييد.

پاسخ

از نظر انديشمندان اسلامي انديشه اخلاق و رفتار گروهي يك قوم را فرهنگ آن قوم مي گويند بنابر اين

مجموعه راه كارهاي فرهنگي در دانشگاه ها و بيرون از آن را مي توان در دو بعد نظري و عملي مورد بررسي قرار داد. در اين زمينه راه كارهايي چند پيشنهاد مي شود.

الف ) راه كارهاي نظري و انديشه اي:

1. شناخت دقيق عناصر اصلي فرهنگ اسلامي و شناساندن آنها به ديگران . در اين زمينه لازم است پايه هاي فهم ديني را تبيين نموده و با نفوذ شك و ترويج شك گرايي , مبارزه شود. بهترين راه براي مبارزه با اين مسأله آن است كه شناخت خود و ديگران را از باورها و ارزش هاي ديني , فزون سازيم و به تبيين منطقي دست يابيم . مثلا" در زمينه ارزشي ها, وجود يك سلسله ارزش هاي ثابت و پايدار را تبيين و وجه بطلان سخنان بي پايه كساني كه ارزش ها را امور اعتباري و نياز پرورده مي دانند, آشكار سازيم , (فلسفه اخلاق و فلسفه حقوق ). هم چنين در برابر كساني كه مي كوشند از ميزان پاي بندي مردم به اعمال شرعي بكاهند و تقيد به مسائل شرعي را تضعيف كنند, ايستادگي كنيم و خود و ديگران را به عمل كردن به مسائل شرعي سوق دهيم.

2. تقويت و

تثبيت هويت مذهبي و ملي دانشجويان از طريق آشنايي با تمدن افتخار آميز اسلامي و دانشمندان نامي و نيز دستاوردهاي مهم و با ارزشي تشكيل جمهوري اسلامي و...

3. برگزاري جلسات پرسش و پاسخ و مشاوره به صورت شفاهي و كتبي براي حل مشكلات و شبهات عقيدتي و... .

4. مسلط بودن بر جامعه شناسي ارتباطات و شيوه ها و روانشناسي تبليغي.

ب . راه كارها و اقدامات عملي :

1. برگزاري اردوها و سفرهاي زيارتي و سياحتي و تدارك برنامه هاي پرجاذبه، مفيد و سالم به وسيله تشكلات فرهنگي موجود در دانشگاهها يا گروهي از دانشجويان.

2. راه اندازي مركزي براي رسيدگي و حل مشكلات دانشجويان , مانند صندوق قرض الحسنه و دفتر مشاوره ازدواج دانشجويي و... .

3. برگزاري مراسم با شكوه نماز جماعت , دعا, مراسم مذهبي (مانند اعتكاف ) و... .

4. تهيه نشريات داخلي حاوي مطالب مفيد و جذاب , ارائه فيلم هاي خوب و مفيد و... .

در پايان توجه به چند نكته ضروريست:

1. آگاهي بر ابعاد مختلف كاري كه در پي انجام آن هستيم - تا انسان چيزي را به خوبي و كامل نشناسد نمي تواند آن را به شكل صحيح ترويج كند - بايد اولا كار فرهنگي را براي خود تعريف كنيد سپس آن را شناخته و به انجام آن مشغول شويد.

2. در هر كار از متخصصين آن كار استفاده كنيد. مثلا اگر مي خواهيد نشريه داشته باشيد - كساني را براي اين كار انتخاب كنيد كه در زمينه نشريه نگارش آشنايي كافي را دارند.

3. پرهيز از افراط و تفريط و شتابزدگي و سستي.

4. اهل مدارا و گذشت و ملاطفت باشيد زيرا كار

فرهنگي با زور و سر نيزه و تنگ نظري نمي شود.

5. صبور باشيد زيرا كار فرهنگي از نظر نتيجه ديررس و در عين حال ماندگار است. كار فرهنگي با روح و شخصيت افراد سر و كار دارد و بيماري روحي مانند بيماري جسمي نيست كه با چند قرص و كپسول مداوا گردد بلكه گاهي درمان آن مدت ها زمان مي برد.

6. از افراد با انگيزه اي به عنوان همكار كمك بگيريد. پرانگيزه باشيد و وقت گذراني يا صرفا كسب درآمد مد نظر نباشد.

7. نمونه كاري را كه مي خواهيد انجام دهيد در مراكز ديگر مورد بررسي و ارزيابي قرار دهيد و از تجربيات ديگران همواره استفاده نماييد.

8. هيچ گاه از شكست و نتيجه ندادن كارها نهراسيد.

9. هر كاري با اخلاص و رعايت تقوا شروع شود ماندگار و پرثمر و با بركت خواهد بود.

10. در كارهاي فرهنگي وظيفه اصلي خود را كه ادامه تحصيل است فراموش نكتيد.

البته جامعه دانشگاهي ما ازمشكلاتي اساسي و ريشه اي رنج مي برد كه توجه به آنها ضروريست:

1- دانشگاه با زمينه هاي تاريخي، فرهنگي و اجتماعي ايران بيگانه است، به ويژه در حيطه علوم انساني.

2- به طور عمده نگاه پيش زمينه اي و سخت افزارانه به علم دارد و به ايجاد تحول در شرايط فرهنگي، ارزشي، اقتصادي و محيطي جامعه كمتر توجه دارد.

3- با نهايت تأسف مرجع صلاحيت علمي را به غرب كشانده اند؟ قانون تصويب مي كنند به شرطي استاديار، دانشيار مي شود كه مقاله اي در نشريات خارجي بنويسد و يا بيشتر به جذب فارغ التحصيلان خارج از كشور توجه مي شود.

4- عدم موفقيت در انتقال فرهنگ و هويت

تاريخي به دانشجو، ما هنوز هويت ايراني و ملي خود را نمي شناسيم. يكي از رسالت هاي دانشگاه انتقال فرهنگ اصيل از نسل گذشته به نسل بعدي و حفظ هويت جامعه باشد تا چه اندازه شاهد ايفاي اين نقش مهم و كاركردهاي اساسي هستيم؟

5- خط و ربط گرفتن ازگروه هاي سياسي به جاي خط و ربط دادن به آنها. آرايش جناحي در مورد مسئولان دانشگاه به هيچ وجه توجيه پذير نيست، سرنوشت دانشگاه را نبايد ارتباطات سياسي معلوم كند. بايستي تخصص، علم و شايستگي حرف اول و آخر را بزند نه اينكه هر كس به زد و بندهاي سياسي وصل شود، مقام بالاتري داشته باشد.

6- فقدان حقوق معنوي در دانشگاه، و كثرت سرقت هاي علمي در انواع و اقسام آن

7- فقدان رابطه مناسب با نهاد هاي تحقيقاتي و پژوهشي كشور و عدم رابطه تعريف شده با وزارتخانه هاي مربوطه و كارخانجات كه در نتيجه كاربردي شدن مواد درسي دانشگاه را كم رنگ كرده و انگيزه پويايي را در دانشجويان كم كرده است.

8- عدم پيگيري مطالبات صنفي كه منجر به علم سوزي و تحقيقات سوزي شده است.

9- غفلت از فلسفه تعليم و تربيت كه همان غايات و جهت هاي علم است.

البته برخي ازا مشكلات فرهنگي كه در جامعه ديده مي شود، زاييده تهاجم فرهنگي دشمن است كه از جمله آنها توزيع و پخش نوارها و ... مبتذل مي باشد و نيز شايعات و شبهه هاي كه در مورد بعضي از شخصيتها و اعتقادات اصيل اسلامي مطرح مي شود.

فاصله انداختن بين حكومت و مردم نيز از ترفندهاي دشمن است.

گسترش دام اعتياد نيز مي توان از جمله

مشكلات جامعه دانست.

تخريب سنگرهاي كه مي توان با استفاده از آنها از اسلام راستين حفاظت كرد همانند تخريب حوزه هاي علميه.

قبح ربا تا حدودي فراموش شده است و سن ازدواج هم بالا رفته است.

دسيسه ها و تهاجم دشمن در ابعاد مختلف و مشكلات اقتصادي و بي كاري نيز از معضلاتي است كه بايد با تدبير مسؤولان و هوشياري و همياري مردم به حل آن پرداخت.

و بالاخره اينكه شيوه ها و راه كارهاي فوق تنها بخشي از كار است و شما مي توانيد جهت اطلاع بيشتر در خصوص جزئياتي كه مورد نظرتان است سؤال نماييد تا دقيق تر بررسي و پاسخ داده شود.

چراتعداد الگوههاي اعتقادي و عملي در فرايند اسلامي شدن دانشگاهها اندك هست؟

پرسش

چراتعداد الگوههاي اعتقادي و عملي در فرايند اسلامي شدن دانشگاهها اندك هست؟

پاسخ

آنچه كه از دانشگاه در نظام اسلامي انتظار مي رود و مطلوب مي باشد اينست كه دانشگاه اسلامي باشد. و اين قيد اسلامي بودن آن با توجه به نقش و جايگاه و كاركردهاي مهم دانشگاه در جامعه بسيار با اهميت و قابل توجه همه مسئولين از امام راحل گرفته تا مقام معظم رهبري و ساير مسئولين فرهنگي بوده و مي باشد. زيرا دانشگاه نقطه اساسي هر جامعه و كشور است . اگر دانشگاه اصلاح شود, آينده آن جامعه اصلاح خواهد شد. و اگر خداي نكرده دانشگاه پرورشگاه متخصصان مسلمان و متعهد نباشد, دانشگاه مطلوب انقلاب نبوده و موجب عدم توسعه و پيشرفت و به فساد و تباهي كشاندن جامعه و وابستگي و استيلاي استعمارگران خواهد بود. بر اين اساس دانشگاه مطلوب انقلاب با دو شاخص علم و ايمان سنجيده و مشخص مي شود. رهبر معظم انقلاب مي فرمايند: ((در دانشگاه اسلامي , علم با دين , تلاشگري با اخلاق و تضارب افكار با سعه صدر و تنوع رشته ها با وحدت هدف و كار سياسي با سلامت نفس , تعمق و ژرف نگري با سرعت عمل و خلاصه دنيا با آخرت همراه است )) (روزنامه رسالت , 5/7/1375) يا در جاي ديگر مي فرمايند ((از شاخصه هاي اسلامي شدن دانشگاه ها, علمي شدن آنها است , عميق شدن خود باور بودن و اتكا به نفس داشتن دانشجو و استاد, از جمله نكات بارز دانشگاه اسلامي است , در دانشگاه اسلامي تدين و دين باوري وجه غالب است و در آن ايستادگي بر روي

اصول , تسليم ناپذيري در برابر دشمن و عزم و اراده در برابر تهاجم فرهنگي به زير بناي مستحكم فكري است . دانشگاه اسلامي شكوفا و پر نشاط است و در آن علم و عالم عزيز و باكرامتند, دانشجو به قصد قربت درس مي خواند و مظاهر فسق و فساد در آن وجود ندارد. بنابراين لازمه علمي شدن دانشگاه ها اسلامي شدن آنهاست , (روزنامه جمهوري , 7/12/1376) بنابراين دانشگاه مطلوب بايد اين چنين محلي باشد. اما آيا در عمل اين ايده آلها و ارزشها تحقق يافته است ؟ متأسفانه عليرغم تلاش ها برنامه ريزي ها و مجاهدت هايي كه توسط مراكز و نهادها و مسوئولين مربوطه و عناصر خدوم و فداكار در اين زمينه صورت گرفته و دستاوردهاي بسيار مثبت و ارزنده اي كه به همراه داشته , هنوز تا رسيدن و دستيابي به آن هدف و جايگاه مطلوب راه طولاني مانده است . رهبر معظم انقلاب در اين زمينه مي فرمايد: ((دانشگاه هنوز اسلامي نشده است ... اين نمي شود مگر با يك تحول عميق , بنيادي , دل سوزانه , بلند مدت , برنامه ريزي شده و همه جانبه )), (فصلنامه فرهنگي , شماره 21, بهار 1375, ص 174) البته هر چند بررسي عوامل جلوگيري و ممانعت از اسلامي كردن دانشگاهها, بحثي مفصل و خارج از موضوع ما مي باشد ولي بصورت اختصار بايد گفت كه : بدليل اهميت و جايگاه دانشگاه در پيروزي انقلاب و آينده انقلاب : دشمنان داخلي و خارجي نظام اسلامي از اين موضوع مهم غفلت نداشته و با تمام توان سعي در جلوگيري از اسلامي شدن دانشگاه

و دانشجويان از طرق و روش هاي گوناگون داشته و دارند. البته عوامل متعدد ديگري از قبيل عوامل تاريخي , نواقص و نارسائيهاي نظام آموزشي , عدم تحقق كامل وحدت حوزه و دانشگاه , تهاجم فرهنگي و... در اين امر موثر مي باشند.

در اين ميان آنچه كه به نظر مي رسد در اين فرآيند نقش اساسي داشته و دارد، عدم اجماع فكري ميان مسئولين اجرايي كشور با مسئولين و دست اندركاران دانشگاههاست. كه متاسفانه بخشهايي از اين مجموعه كلان يا اصلا به اسلامي شدن دانشگاهها معتقد نبوده و يا اينكه درك درستي از ضرورت اين موضوع ندارند. نتيجه طبيعي اين مسآله، ناكارآمدي و عدم موفقيت نظام اسلامي در اسلامي كردن دانشگاههاست.

مسلما تا زماني كه تمامي مجموعه تاثير گذار بر دانشگاهها از مسئولين عالي رتبه گرفته تا هيئت هاي علمي دانشگاهها، به اسلامي كردن دانشگاهها نيانديشند و براي آن ارزش قائل نشوند، توفيق كامل حاصل نمي شود.

بنابراين اولين قدم هماهنگي كامل و اجماع فكري و حدت نظر تمامي مسئولان و دست اندركاران دانشگاهها است كه در صورت تحقق اين مساله قطعا مي توانيم جهش عظيمي در مساله اسلامي شدن دانشگاهها داشته باشيم ، البته مسأله برنامه ريزي و يافتن الگوهاي مناسب و مفيد نيز به عنوان گام بعدي اقدام ضروري و مهم است كه بايد توسط كارشناسان متعهد و متخصص صورت پذيرد. كه اميد مي رود با توجه به به منابع عظيم اسلامي و تجارب و نظرات ساير انديشمندان، اين مرحله نيز با موفقيت كامل انجام شود. در آخر ذكر اين نكته هم لازم است كه با همه اين مشكلات, بحمد لله دانشگاه و دانشجويان

ما چه نسبت به قبل از انقلاب و چه در مقايسه با ساير كشورهاي ديگر از وضعيت بسيار بهتري برخوردار بوده و دانشگاههاي ما پر است از جوانان متعهد و انقلابي و پاي بند به اصول و ارزشهاي اسلامي و اساتيد متعهد و متخصص كه غير قابل انكار مي باشد.

درباره پيشگيري از اعتياد نوجوانان و جوانان چه راهكارهاي عملي پيشنهاد ميكنيد. "لطفا پاسخ را بصورت كاملا تشريحي بيان كنيد

پرسش

درباره پيشگيري از اعتياد نوجوانان و جوانان چه راهكارهاي عملي پيشنهاد ميكنيد. "لطفا پاسخ را بصورت كاملا تشريحي بيان كنيد

پاسخ

گرايش روز افزون به مواد مخدر و علت آن نياز به انجام پژوهش هاي دقيق علمي دارد كه اين امر به عهده كساني است كه مسؤوليت سلامت جامعه را به عهده دارند. مانند سازمان بهزيستي، سازمان هاي بهداشتي در سراسر جامعه، نيروهاي انتظامي و...

اما آنچه كه در جامعه ما محسوس است و مي توان به عنوان علت گرايش نوجوانان به مواد مخدر مطرح كرد و لو به صورت غير دقيق عبارتند از:

1- روابط نامطلوب والدين در خانواده با يكديگر و همچنين با فرزندانشان نقش مهمي مي تواند داشته باشد چه اين كه كودكان چنين خانواده هايي معمولا از خانواده گريزانند و با توجه به پايين بودن سن آنها و عدم ثبات عاطفي و شخصيتي آسيب پذيري آنها بالاست و يكي از آسيب هايي كه ممكن است به آنها برسد آلوده شدن به استفاده از مواد مخدر است.

2- فقر يا رفاه اقتصادي هر دو مي تواند عامل اعتياد به نوجوانان باشد. آمار نشان مي دهد كه تعداد چشمگيري از مشتريان مخدر را افراد پر درآمد و ثروتمند تشكيل مي دهند. اين خانواده ها با پول زيادي كه در اختيار فرزندان خود قرار مي دهند و عدم نظارت بر اين كه چگونه اين پول را هزينه كنند مي تواند عاملي براي اين كه نوجوانان كه از حس كنجكاوي بالايي نيز برخوردارند به خريد مواد مخدر روي بياورند و بخواهند استفاده از اين مواد را مانند ساير كارهايي كه انجام مي دهند تجربه كنند. همچنين فقر نيز مي

تواند عامل استفاده از مواد مخدر باشد چه اين كه شيادان و دلالاني دنبال كسب درآمد هستند. نوجوانان كم تجربه و نيازمند را براي توزيع مواد مخدر به خدمت مي گيرند و همين كار زمينه اي مي شود كه اين افراد كم سن و سال و بي تجربه علاوه بر توزيع اين مواد خود نيز به استفاده از آن مبادرت ورزند.

3- عوامل اجتماعي مثل در دسترس بودن مواد مخدر: يكي از مهمترين عوامل اعتياد در همه سطوح سني در دسترس بودن مواد مخدر است، چون چيزي كه به آساني در اختيار مردم قرار مي گيرد گرايش به آن آسان تر صورت مي پذيرد. عوامل ديگري نيز مي توان برشمرد كه در گرايش نوجوانان به استفاده از مواد مخدر نقش دارد.

براي مبارزه با اعتياد و جلوگيري از عواقب شوم آن از قبيل سست شدن اركان خانواده، اقداماتي از قبيل: اشتغال زايي و حل مشكل بيكاري، گسترش امكانات تفريحي، ورزشي، مبارزه قاطع با پخش مواد مخدر را بايد سرلوحه كارها قرار داد.

به عبارت ديگر مشكل اعتياد جوانان بلاي خانمان سوزي است كه ناشي از فقر فرهنگي و بيكاري است . همه بايد تلاش كنيم كه با آگاه كردن جوانان و خانواده هاي آنها پوچي و بي هدفي و لاابالي گري را از جوانان دور كنيم و آنها را با وظايفشان آشنا سازيم . بايد با فراهم كردن ارتباط و دوستي مناسب و صحيح با جوانان و راه اندازي مكان هاي فرهنگي - تفريحي و مذهبي خوب و جذاب و برگزار نمودن مجالس مذهبي و دعوت اهالي , آنان را جذب كرده و خلائهاي فكري و فرهنگي آنها را

پر نموده آنها را به فكر اشتغال مناسب و مفيد و فعال بودن در جامعه بياندازيم و از بيكاري و بيهودگي و هدر رفتن وقت آنها جلوگيري كنيم و از طرف ديگر با شناسايي افراد فاسد و سودجو و جنايتكار كه جوانان را منحرف مي كنند و معرفي آنها به نيروهاي انتظامي و مراكز قضايي جلوي گسترش فساد را بگيريم و زمينه را براي پاك بودن جوانان فراهم سازيم . به هر حال ; ارائه الگوهاي صحيح , گسترش فرهنگ ديني , هدفمند كردن جوانان در زندگي , فراهم كردن اشتغال مناسب , ايجاد ارتباط و دوستي صميمانه و صحيح , فراهم كردن امكان مطالعه و پيشرفت و تفريحات سالم , سوق دادن افراد به سمت مراكز ديني مثل مساجد و مراكز فرهنگي اسلامي مي تواند جوانان ما را از افسردگي و اعتياد نجات بخشد. همه افراد بايد در حد توان و امكاناتي كه در اختيار دارند با بكارگيري راه هاي فوق الذكر به اين هدف ايده آل دست يابند و بدانند كه اين كار فعاليتي بس مشكل و در عين حال سرشار از ثواب و پاداش است و دنيا و آخرت آنها و ديگران را آباد مي سازد. لازم است با ذوق و سليقه و پشتكار و به تناسب افراد و موقعيت ها از راه هاي ارائه شده استفاده كنند و هرگز احساس خستگي و ناتواني نكنند. به هر قيمتي شده با جوانان دوست شوند و آنها را جذب كنند تا جذب مراكز فساد نشوند. لذا ايثار و از خود گذشتگي تنها سرمايه اين كار است كه مي تواند ما را به هدف برساند.

در پايان از دلسوزي عاقلانه و دورانديشي مدبرانه شما عزيز دانشجو تقدير و تشكر مي كنيم و اميدواريم به دعاي خير حضرت صاحب الزمان (عج ) در اين كار خطير موفق باشيد.

وقتى مردم اجتماع نمى خواهند درست شوند چه بايد كرد؟

پرسش

وقتى مردم اجتماع نمى خواهند درست شوند چه بايد كرد؟

پاسخ

مردمى كه تن به اصلاح و درستى نمى دهند ناگزير بايد به ذلت و خوارى و بيچارگى و زبونى بگرايند و انتظار رسيدن به رستگارى و سعادت را كه تنها در پيروى از تعليمات زندگى آفرين اسلام ميسر مى شود نداشته باشند. اما رمز تحرك جامعه در دو عنصر گنجانده شده است:

1. تبين اهداف بلند و خوبيها.

2. تبليغ و پاسدارى و پايدارى در اين هدف.

كسانى كه تحرك جامعه ى را مى خواهند بايد همت را در اجتماع زنده كنند و فاصله آنچه هستند و آنچه مى توانند باشند را نشان دهند. انسان از سماورى كه روشن نكرده انتظار چاى نمى تواند داشته باشد. ما در قرآن كريم كه اين قدر اهتمام به سازندگى دارد مى بينيم چگونه يونس((عليه السلام)) را به خاطر شتاب در پذيرش مردم مورد مؤاخذه قرار مى دهد. در تاريخ ائمه((عليهم السلام)) و احاديث آنان چگونگى دعوت و پايدارى و طبقه بندى افراد يك فرهنگ تحرك را پايه ريزى كرده است. بايد با مطالعه اى كاربردى اقدام نمود.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_48_

چرا مسلمانان روزى را با عنوان عيد قربان جشن مى گيرند و چرا گوسفند قربانى مى كنند؟

پرسش

چرا مسلمانان روزى را با عنوان عيد قربان جشن مى گيرند و چرا گوسفند قربانى مى كنند؟

پاسخ

عيد قربان يكى از اعياد رسمى اسلامى است در اين عيد كسانى كه براى انجام مناسك حج به مكه رفته اند در منى قربانى مى كنند و كسانى نيز كه در مكه نيستند شايسته است گوسفند قربانى كنند و گوشت آن را ميان تنگدستان و مؤمنان تقسيم نمايند.

شايد يكى از اسرار اين كه روز مذكور در اسلام عيد شمرده شده است، اين باشد كه مسلمانان خاطره آمادگى حضرت ابراهيم و اسماعيل((عليهم السلام)) براى انجام فرمان خداوند و فداكارى در راه حق را زنده نگاه دارند و به ياد بيچارگان و مستمندان افتند و بدانند كه در زندگى تنها نبايد به فكر خويش باشند، بلكه بايد به چنين كسانى نيز رسيدگى كنند.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_25_

آيا مراجع با گناه كردن مردم آن هم علناً راضي هستند؟

اشاره

چرا باتصويب يك قانون از طرف مجلس شوراي اسلامي، گذاشتن نوارترانه را درمجالس عروسي ممنوع نمي كنند؟

پرسش

آيا مراجع با گناه كردن مردم آن هم علناً راضي هستند؟

چرا باتصويب يك قانون از طرف مجلس شوراي اسلامي، گذاشتن نوارترانه را درمجالس عروسي ممنوع نمي كنند؟

پاسخ

1) مراجع عاليقدر شيعه بالاتفاق درفتاواي خود مكرراً گوش دادن و پخش نوارهاي موسيقي ومناسب با مجالس لهو ولعب را حرام اعلام نموده اند وبه هيچ وجه راضي به اين كار نه مخفيانه ونه آشكارا نيستند . كه دررساله هاي عمليه واستفتائاتي كه ازآنان شده موجود مي باشد .

2) واما ازنظر قانون نيز قوانين متعددي قبلاً از تصويب مجلس وشوراي محترم نگهبان گذشته است، به عنوان نمونه يك مورد ذكر مي شود :

طبق ماده 640 قانون مجازات اسلامي بند يك وسه هركس فيلم، نوارويا هرچيزي كه عفت واخلاق عمومي را جريحه دار نمايد به نحوي كه منتشر نمايد ويا به معرض انظار عمومي بگذارد به حبس از 3 ماه تا يكسال ويا جزاي نقدي از 000/500/1 ريال تا 6 ميليون ريال وتا 74 ضربه شلاق محكوم ميشود.

3) تمام مشكل دراين رابطه، سستي در برخورد با اين منكر اجتماعي است. كه متأسفانه هر چه مي گذرد اين سستي وبي تفاوتي هم دردستگاههاي حكومتي بيشتر مي شود هم درمردم. وبراي رفع اين مشكلات حركتي همه جانبه لازم است و به هر حال ساقط كننده تكليف شرعي اشخاص نميشود.

كتاب قانون مجازات اسلامي

چرا با اقداماتي نظير ....باعث كاهش علاقة جوانان براي حضور در مساجد مي شويد؟

پرسش

چرا با اقداماتي نظير ....باعث كاهش علاقة جوانان براي حضور در مساجد مي شويد؟

پاسخ

بسيار مايل بوديم كه سؤال خود را بطور صريح وشفاف بيان مي فرموديد وبجاي نقطه چين، اقداماتي كه باعث كاهش علاقه جوانان براي حضور درمساجد مي شود را دقيقاً مي نوشتيد تا ماهم با اطلاع دقيق از منظور جنابعالي پاسخ مورد نظر را ارسال مي كرديم. اما بهرحال توجه شما را به مطلب ذيل جلب مي كنيم :

تلاش همة مسئولان دلسوز نظام مقدس جمهوري اسلامي اين است كه علاقة جوانان روزبه روز به مساجد بيشتر شود وحضور آگاهانة اين نسل پرتلاش با انسجام وهماهنگي بيشتر صورت پذيرد، از همين رو برنامه هاي متنوع گوناگوني را در مساجد تدارك ديده اند كه برخي از آنها مورد اشاره قرار مي گيرد :

1. كانونهاي فرهنگي مساجد با تنظيم برنامه هاي فرهنگي در جهت رشد واعتلاي فرهنگ اسلامي تلاش مي كنند.

2. پايگاههاي مقاومت بسيج با برنامه هاي آموزشي و ورزشي در جهت پر كردن اوقات فراغت جوانان و بالا بردن آگاهيهاي مذهبي جامعه تلاشهاي شايسته اي انجام داده اند.

3. سازمان تبليغات اسلامي وبرخي از ارگانهاي علاقمند همچون ادارة اوقاف و آستان قدس رضوي و...نيز برنامه هاي خوبي را در مساجد اجرا كرده اند اما درعين حال بايد اذعان داشت واقرار نمود تا رسيدن به نقطه مطلوب فاصلة زيادي داريم.

ما هم معتقديم نسل جوان امروز ايران اسلامي نيازمند توجه و عنايت بيشتري است خواسته هاي مشروع وبجاي جوانان مؤمن ومتدين در ساية مناقشه هاي سياسي بي نتيجه كمرنگ شده است. اميد است كه كارشناسان دلسوز ومتخصص، با برنامه ريزي دقيق درجهت تحقق اهداف جوانان ايران اسلامي با اتكال

به خداي عزوجل گامهاي مؤثري بردارند. ان شاءا...

چرا كساني كه مي خواهند پسرشان را داماد كنند به ظاهر زندگي و ثروت نگاه مي كنند ولي به نجابت دختر نگاه نمي كنند ؟

پرسش

چرا كساني كه مي خواهند پسرشان را داماد كنند به ظاهر زندگي و ثروت نگاه مي كنند ولي به نجابت دختر نگاه نمي كنند ؟

پاسخ

علت اينكه افراد در ازدواج به معيارهاي ظاهري توجه دارند اين است كه دلبسته به ظواهر زندگي دنيا بوده و تنها معيارهاي مادي و ظاهري را موثر درسعادت و خوشبختي فرزندانشان مي دانند و آنطور كه شايسته است به معيارهاي واقعي در ازدواج توجه نمي كنند.

اسلام براي انتخاب همسر ضوابط و معيارهايي معين كرده از زن و شوهر خواسته است در گزينش همسر آنها را مراعات نمايند . ايمان و اعتقاد ، خانواده ، اخلاق ، سلامت جسم و سلامت فكر و روان از جمله معيارهاي اصلي د رامر مقدس ازدواج است كه ضامن خوشبختي و سعادت زن و شوهر مي باشد . به هر حال ازدواج امري مهم است و بايد انديشيد و حساب شده باشد . انتخاب شريك زندگي به خاطر علل و انگيزه هاي اقتصادي و يا جمال و ظاهر ممكن است خطر آفرين باشد . در روايت است كه ازدواج براي مال و يا جمال فردي سبب مي شود كه مالش موجب طغيان و جمالش مايه تباهي شود و نيز فرموده اند ازدواج براي زيبايي زن سبب پستي و سقوط اخلاق مي شود و حتي ممكن است سبب طغيان گردد .

اسلام به پدرها و مادرها توصيه ميكند در انتخاب همسر براي فرزندانشان توجه و دقت كنند ولي اشكال تراشي نكنند آنچه براي صفاي زندگي است اخلاق و ايمان و خلوص و صداقت است نه ثروت ، مدرك تحصيلي و از اين قبيل موارد .

خرده گيري

والدين در اين زمينه ها سبب محروم كردن دو جوان از تشكيل بناي زندگي بر محور معيارهاي الهي شده و به فرموده امام حسن عسكري (سبب ايجاد مفسده در زمين خواهد شد .( كافي جلد 4 )

فرزندان نيز بايد از نظريات پدر و مادر و بزرگان خانواده در انتخاب همسر بهره گيرند و از تجربه آنها استفاده كنند و چنانچه انحرافي در آنها مشاهده كردند و ديدند كه آنها دچار اشتباه هستند با كمك افراد عاقل و خردمند و همچنين با لحني بسيار آرام و با توجه به رعايت احترام والدين به ارشاد آنها پرداخته و معيارهاي واقعي در ازدواج را به آنها ارائه كنند و همچنين از دعا و درخواست از خداوند متعال و در ضمن توسل به آقا علي بن موسي الرضا (كه در مورد ازدواج بسيار سفارش شده است غفلت نورزند .

چرا ارزشهاي مذهبي در نزد جوانان ما كمرنگ شده است؟

پرسش

چرا ارزشهاي مذهبي در نزد جوانان ما كمرنگ شده است؟

پاسخ

به عقيده روانشناسان دوران بلوغ و جواني دوره بروز احساسات مذهبي و شكفته شده تمايلات ايماني و اخلاقي است جوانان بطور فطري مايلند از مبدأ عالم باخبر شوند خداوند خالق هستي را بشناسند و او را پرستش كنند جوانان به طبع انساني خود در جستجوي حق هستند و در راه پي بردن به حقيقت مجاهده و كوشش مي كنند و بدينوسيله تمايل فطري خودرا به معرفت ارضا مي نمايند."1" اما اينكه چرا در برهه اي از زمان اين تمايل فطري كم رنگ شده و ارزشهاي مذهبي جاذبه اي نزد جوانان ندارد بايد گفت علل و عوامل مختلفي در كم رنگ شدن ارزشهاي مذهبي نزد جوانان مؤثر است .استاد مطهري در كتاب امدادهاي غيبي در زندگي بشر به تعدادي از اين عوامل اشاره كرده است كه اين عوامل هنوز هم علت اساسي كم رنگ شدن ارزشها در زمان مانيز مي باشد ايشان مي فرمايند : "مسلماًعلت اعراض بسياري از افراد اين است كه مفاهيم ديني و مذهبي بطور صحيحي به آنها تعليم نشده است و در واقع آن چيزي كه آنها انكار مي كنند مفهوم واقعي خداوند و دين نيست و چيز ديگري است و درادامه مي فرمايند : افرادي مانند من كه با پرسش هاي مردم درباره مسائل مذهبي مواجه هستيم كاملاً اين حقيقت را درك مي كنيم كه بسياري از افراد تحت تأثير تلقينات پدران ومادران جاهل يا مبلغان بي سواد افكار غلطي در زمينه مسائل مذهبي در ذهنشان رسوخ كرده است وهمان افكار غلط اثر سوء بخشيد. وآنها را درباره حقيقت دين و

مذهب دچار ترديد و احياناً انكار كرده است از اين رو كوشش فراواني لازم است صورت بگيرد كه اصول و مباني مذهبي به صورت صحيح و واقعي خود به افراد تعليم و القا شود.

يكي ديگر از چيزهايي كه موجب اعراض و تنفر مردم از خدا و دين و همه معنويات مي شود آلوده بودن محيط و غرق شدن افراد در شهوت پرستي است كه موجبات تحريك شهوات را فراهم كرده و احساسات مذهبي را مي ميراند. در تاريخ اندلس اسلامي يعني اسپانياي فعلي مي خوانيم نقشه اي كه مسيحيان براي تصرف اندلس و بيرون كشيدن آن از دست مسلمين كشيدند اين بودكه به صورت دوستي و خدمت وسايل عياشي براي آنها فراهم كردند وباغها و بوستانها وقف ساختن شراب و نوشيدن و نوشانيدن مسلمين شد و دختران زيبا در خيابانها به دلربايي پرداختند و روح ايمان و جوانمردي مرد، پس از اين جريان بود كه توانستند مسلمانان را بيدرنگ از دم تيغ بگذرانند.

يكي ديگر از علل گريز جوانان رفتار بعضي مدعيان تبليغ دين است كه شعارشان اين است كه اگر مي خواهي دين داشته باشي گرد مال و ثروت نگرد، ترك حيثيت و مقام كن، شادمباش و شادي نكن، از خلق بگريز ....و امثال اينها، بنابراين اگر كسي بخواهد به غريزه ديني خود پاسخ مثبت دهد بايد با همه چيز در حال جنگ باشد و بديهي است كه وقتي دين بدين گونه معرفي شود قطعاً مردم به دين بدبين خواهند شد.

بنابراين براي اصلاح امور و قدرداني جوانان از دين مي بايست اين نكات را مورد توجه قرار داد :

1- مربيان دين بايد در درجه اول

بكوشند كه خود عالم و محقق و دين شناس شوند و به نام دين مفاهيم و معاني نامعقول در اذهان مردم وارد نكنند كه همان معناي نامعقول منشأ حركتهاي ضد ديني مي شود.

2- مسئولين امر با برنامه ريزيهاي اصولي در اصلاح محيط از آلودگيها بكوشند تا زمينه مناسب براي اثرگذاري تبليغات ديني فراهم شود.

3- به نام دين و به اسم دين با فطريات مردم معارضه و مبارزه نشود."2"

البته ناگفته نماند كه خانواده نيز نقش بسزايي را در شكفتگي احساسات مذهبي جوانان بر عهده دارند. و با اين حال بعضي والدين از دادن تعليمات لازم در اين زمينه غفلت مي ورزند از پيامبر اكرم( روايت شده است كه ايشان بعضي از كودكان را ديدند و فرمودند : "واي برفرزندان آخرالزمان از پدرانشان"، عرض شد يا رسول ا.. از پدران مشرك آنها؟ فرمودند : "نه بلكه از پدران مسلمانشان كه هيچ چيز از فرائض مذهبي را به آنان نمي آموزند و اگر خود فرزندان پاره اي از مسائل ديني را فراگيرند آنها را از اداء اين وظيفه مقدس باز مي دارند و تنها به اين قانع هستند كه فرزندانشان متاع ناچيزي از دنيا بدست آورند من از اين قبيل پدران بري هستم وآنان نيز از من بيزارند."

1. جوان ازنظر عقل واحساسات،آقاي فلسفي

امدادهاي غيبي در زندگي بشر،شهيد مرتضي مطهري،ص44و43

براي كار كردن يا مبادله كالا همه دروغ مي گويند. آيا اين حرفهايي كه زده مي شود درست است؟

پرسش

براي كار كردن يا مبادله كالا همه دروغ مي گويند. آيا اين حرفهايي كه زده مي شود درست است؟

پاسخ

از اين كه با ما تماس گرفته اي و سؤال كرده اي، خوشحاليم. و از درگاه حضرت حق درخواست مي كنيم، هر آنچه را كه حق و حقيقت است، بر قلم قاصر ما نازل سازد، تا نويسنده و خواننده منتفع و بهره مند گردند.

روح اله جان ما نيز با شما هم عقيده هستيم. و از اين كه دروغ بسيار گسترده رواج دارد، بشدت رنج مي بريم. و در هر جا و با هر كس، و در هر موقعيتي كه زمينه مناسب فراهم باشد، سعي مي كنيم اين نقيصه و معضل اجتماعي را گوشزد كنيم. ولي مادامي كه بصورت فراگير عمل نشود، معضل كاهش نمي يابد.

دروغ از گناهان بزرگ و كبيره است، ولي متأسفانه قبح و زشتي آن آنگونه كه شايسته است، در جامعه ما جانيفتاده است؛ و گاهي نيز با توجيه، از قبح آن مي خواهند بكاهند.

دروغ به عنوان يك مرض روحي رواني، از ابتداي كودكي در افراد بوجود مي آيد. كودك بطور فطري از دروغ متنفر است. ولي وقتي ديگران و بستگان دروغ مي گويند، و يا او را وادار به دروغ گفتن مي كنند، به مرور زمان براي او نيز قبح و زشتي آن از بين مي رود. كم كم هنگام دروغ گفتن، احساس گناه نيز نمي كند. و در مرتبه بالاتر، آنرا مصلحتي مي شمارد، و دروغ گفتن را جايز مي شمرد، يعني امري كه گناه بحساب نمي آيد.

براي مقابله با دروغ گويي، لازم است يك نهضت عظيم اخلاقي در جامعه راه

اندازي شود. و همگان به عنوان يك وظيفة ديني وانساني، سعي كنند از دروغ گفتن اجتناب ورزند. و كودكانشان را از اين امر زشت نهي كنند. مدارس و مراكز آموزشي و مسؤولان امور تربيتي، و صاحب نظران كشوري و لشكري، و... ، و روحانيت عظيم الشأن و طلاب علوم ديني، و دانشجويان دانشگاهها و مراكز آموزش عالي، و دانش آموزان، و جواناني فهيم همانند تو، تصميم بگيرند نهضتي اخلاقي در كشور به راه اندازند. در اين صورت، به مرور زمان عمل به فضائل اخلاقي، و دوري از زشتيهاي اخلاقي، فرهنگ خواهد شد.

به هر حال مادامي كه چنين عزمي بوجود نيايد، و مسؤولان مختلف در سطوح گوناگون، و پدران و مادران و بزرگان و اولياء تربيتي و آموزشي و ... ، از دروغ گفتن اجتناب نورزند، و تنها به بيان قباحت آن اكتفا شود، ولي كمتر به آن عمل كنند، همچنان شاهد رواج اين رذيله زشت اخلاقي خواهيم بود. در اين شرايط، جوانان عزيز و برومند و آشنا به حقايق و فضائل و كرامات انساني،

همانند شما برادر عزيز، بايد ضمن مراقبت شديد براي آلوده نشدن به اين امر قبيح، با همت والا و تلاش مجدّدانه، و با لطافت و مهرباني، و با شيوه هاي درست و عاطفي، سعي كنند تا جايي كه برايشان مقدور است، در خانه، مدرسه، بازار و ... ، راستي را ترويج، و از دروغگويي نهي كنند.

البته شناخت ضرورتها و جاهايي كه دروغ گفتن اجتناب ناپذير است، و انسان مجاز است و حتي مكلّف، كه دروغ بگويد، نيز براي جواناني چون شما عزيز گرانقدر، لازم و ضروري است. تا ضمن بهره مندي

از اين آگاهي وعمل به آن، بتوانيد در جاهايي كه با دروغ مواجه مي شويد، تشخيص بدهيد كه آيا دروغ گفتن در اينجا ضروري و غير حرام است، يا خير و نيز به ساير افراد و اعضاي جامعه نيز تنبّه بدهيد، و آنان را با اين مسائل آشنا كنيد. بخصوص كساني كه با توجيه و تأويل نابجا، مي خواهند بر اشتباه خودشان صحّه بگذارند.

بدون شك دروغ گفتن حرام مسلّم و قطعي است، و كليد بسياري ديگر از شرور و بديهاست؛ و جز در موارد استثنائي، عذاب شديدالهي را در بردارد؛ و بايد از شرّ آن به خداي بزرگ پناه برد. آرزو مي كنيم در راستگويي و صداقت، و اجتناب از دروغ، و بازداشتن جامعه از رذيله زشت دروغ، و ترويج فضيلت راستي و درستي، توفيق الهي نصيب و روزيت گردد.

موفق و سربلند باشي.

____________________________________________

منابع و مآخذ :

جهت آگاهي بيشتر در مورد دروغ، مراجعه كنيد به : كتاب گناهان كبيره آيت ا...شهيد دستغب، وساير كتب اخلاقي

*- آيادر مجالس روضه وياميهماني هاي مذهبي مثل عاشورا اربعين و......كه به خاطرائمه (ع) برگزار مي شود وعده اي ميهمان دعوت مي شوند اينكه خيلي ساده برگزار نشود وكمي باسليقه تر ومرتب تر وبا ذوق بيشتر دروسايل ولباس هاي افراد باشد اشكال دارد ؟ يعني ممكن است مورد

پرسش

*- آيادر مجالس روضه وياميهماني هاي مذهبي مثل عاشورا اربعين و......كه به خاطرائمه (ع) برگزار مي شود وعده اي ميهمان دعوت مي شوند اينكه خيلي ساده برگزار نشود وكمي باسليقه تر ومرتب تر وبا ذوق بيشتر دروسايل ولباس هاي افراد باشد اشكال دارد ؟ يعني ممكن است مورد قبول واقع نشود ؟

پاسخ

برگزاري جلسات مذهبي امري است بسيار خوب وپسنديده به شرط اين كه درآن جلسات گناه و معصيت و وهن نسبت به ائمه صورت نپذيرد .

اما منظم وتميز بودن پذيرايي عالي كردن ازشركت كنندگان درصورتي كه ازروي اخلاص باشد نه تنها مورد قبول ميباشد. بلكه امري است مطلوب وارزشمند فقط بايد به اين نكته توجه كنيم كه اعمال ما بانيت ها سنجيده مي شود. نه باصورت ظاهري يعني اعمال ما بايد كيفيت داشته باشد.

درهر جلسه زيبندگي و زيبائي و تميزي و مرتب بودن پسنديده است . اما در هر جلسه چه عروسي و چه عزاداري و جشنها ميلاد ائمه «عليهم السلام »و ميهمانيها خانوادگي و جشن تولد , و هر گونه شب نشيني بايد از اسراف , تبذير , ريخت پاش , بي جا كه باعث تلف شدن نعمت خدا است و در عوض گرسنه ماندن عده اي از مردم حاشيه نشينان گرسنه قشر آسيب پذير مي شود جلوگيري كرد و آيه { كلوا و اشربوا و لاتسرفو ا } فراموش نشود .

منابع :

مسائل جديد ازديدگاه علما ومراجع تقليد .

1- لطفا شيوه ترويج فرهنگ اطاعت از اهل بيت عليه السلام » به جاي تشريفات براي اهل بيت عليهم السلام » رابيان فرماييد ؟ اطاعت بهتر است يا تشريفات و مراسم ؟

پرسش

1- لطفا شيوه ترويج فرهنگ اطاعت از اهل بيت عليه السلام » به جاي تشريفات براي اهل بيت عليهم السلام » رابيان فرماييد ؟ اطاعت بهتر است يا تشريفات و مراسم ؟

پاسخ

باتشكر از دلسوزي و احساس مسئوليت شما نسبت به ترويج فرهنگ اسلام و اهل بيت ( ع ) هر كس براي رسيدن به اهداف خويش در كمين فرصت است هم مسلمانان و هم كافران.

امير المومنين علي ( ع ) مي فرمايند :{ انتهزوا فرص الخير فانها تمر مر السحاب} (1) ترجمه : «فرصتهاي خيررا غنيمت شماريد زيرا همانند ابرها مي گذرد » در تبليغ معارف و فرهنگ اطاعت از رسول و ائمه اطهار مبلغ نيز بايد با بهره گيري هوشيارانه از فرصتها بايد بدنبال نشر معارف و احكام دين باشد. پيامبران در فرصتهاي مختلف براي اهداف عاليه خود بهره ي جستند و از تبليغ دين خود از عهده اينكار خوب برمي آمدند . حضرت يوسف ( ع ) در زندان مقابل زندانيان مادي مسلك دلباخته زر و زيور مي فرمايد :{ رب الجن احب الي مما يدعوني ....}( 2)« خدايا زندان را با تمام سختيايش براي من دوست داشتني تر است از آنچه مرا بدان مي خوانند.» دنباله داستان زندان يوسف ( ع ) دو زنداني خواب مي بينند و براي تغيير خواب حضور يوسف ( ع ) شرفياب مي شوند و از او تعبير خواب ميخواهد . يوسف از فرصت استفاده كرد و ضمن آنكه قول ميدهد كه صبر كند تعبير خوابتان خواهم گفت ليكن از خداي خود سخن به ميان مي آورد و بدنبال آن مي فرمايند : {

يا صاحبي السجن اارباب متفقرون خيرام الله الواحد الهقار} (3) حضرت با ايجاد يك سوال تأمل بر انگيز شكي بر انديشه خفته آنان وارد مي كند. و سوال ميكند اي دو رفيق زندانيم آيا خدايان پراكنده بتها و الهيه اساطري بهترند يا خداي يگانه مقتدر . و فطرت خفته آنان را بيدار ميكند و سپس به تعبير خواب آنان مي پردازد و ايضا حضرت ابراهيم ( ع ) هنگاميكه شهر را ساكت و آرام مي بينيد تردردست همه بتها را روي زمين مي ريزد و و قتي مردم به شهر برگشته و به بتخانه بتها را سرنگون و شكسته مشاهده ميكنند كارشناسان ابراهيم ( ع ) را متهم رديف اول ميدانند ابراهيم را دستگير و به محل وقوع جرم مي آورند و سوال ميكنند ,كه اين كار توست ؟ ابراهيم ( ع) فرصت طلائي را از دست نمي دهد و مي فرمايد :{ بل فعله كبيرهم فسئلواهم ان كانو ينطقون }

ترجمه : «آن بت بزرگ اينها را شكسته است اگر سخن مي گويند از آنها بپرسيد !! بت پرستان بخود آمده و به يكديگر گفتند در حقيقت شما ستمكاريد و اين همان نتيجه ايست كه ابراهيم ( ع ) به دنبال آن بود» .

پيامبر بزگوار اسلام (ص) هم به طور كلي هيمن روش را پيگير ي ميكردند و نزول تدريجي قرآن غالبا بر اساس بيان معارف ديني بوده است , هنگاميكه حادثه اي پيش مي آمد يا مسئله اي مطرح ميگردند و اذهان مردم را بسوي مطلبي متوجه ساخت به همان مناسب و درهمان فرصت آياتي از قرآن مجيد نازل ميگرديد .

گاهي رسول خدا

( ص) فرصت سازي كرده و سپس پيام خود را ابلاغ مينمودند. بعنوان مثال پيامبر (ص) همراه اصحاب خود از بيابان بي آب و علف ميگذرند حضرت به اصحاب فرمان گرد آوري هيزم ميدهند آنان ميگويند . يا رسول الله اينجا كوير است و هيزم ناياب پيامبر فرمودند : برگرديد هر چه يافتيد بياوريد مسلمانان به امر پيامبر ( ص ) به دنبال هيزم در بيابانها پراكنده شدند و هركس مقداري هيزم ناچيزي با خود آورد و روي هم ريختند و تپه اي هيزم نمودار گرديد, در اين جا بود كه پيامبر (ص ) فرصت را غنيمت شمرده و فرمود « گناهان شما در حاليكه اندك بنظر ميرسد اينگونه گرد مي آيد و شما از آن بي خبريد »

شيوه ترويج و تبليع فرهنگ اهل بيت ( ع ) بايد از فرصتهاي ماهها ي رمضان محرم , صفر , ايام فاطميه , تابستان و ايام تولد امامان و شهادتشان استفاده بهينه كرد و فرا خواني عمومي بسوي خدا و عمل نيكو و سيره پيامبر و ا ئمه اطهار كتابهاي ما شيعيان پراست از احاديث و كلمات گهر بار كه سعادت دنيا و آخرت پيروانشان در آن نهفته است بمردم برسانيم و از مراسمات مذهبي كمال استفاده را ببريم .

البته اين را نبايد منكر شد كه گاهي تشريفات و مراسم تاثير آن بيشتر است . اما تشريفات و مراسمي كه موجب وهن دين و برزخ و اسرافكاري نباشد و در لابلاي مراسمات و تشريفات نكات سازنده از زندگي پيامبران و امامان ( ص ) به شنوندگان و بيندگان القاء نمود .

خدا به شما توفيق بيشتر مرحمت

فرمايد.

البته منظور شما از تشريفات واضح نيست؛ اگر منظورتان خرج و مخارجي است كه در حرم مطهر انجام ميشود ,كه آن خودش داراي توجيهي است كه بايد در جاي خود بيان شود. اگر منظور شما مجالس استكه براي اهل بيت (ع ) برگزار مي شود, كه اين خودش يك نوع بستر سازي است تا بتوان تبليغ كرده براي تبليغ زندگي ائمه بايد فضا و بستر آماده باشد و الانمي شود پيام ائمه ( ع) رابه ديگران انتقال دارد و پس از نوعي اين تشريفات واجب و لازم است كه مقدمه اي هستند انجام آن واجب كه تبليغ فرهنگ ائمه ( ع ) است .

منابع :

1-غررالحكم

2-سوره مبارك يوسف , آيه 33

3-سوره مباركه انبياء , آيه 63

1- لطفا بفرمائيد چگونه ميتوان ازدواج آسان توأم با احكام الهي را درجامعه امروزي بصورت يك فرهنگ در آورد ؟

پرسش

1- لطفا بفرمائيد چگونه ميتوان ازدواج آسان توأم با احكام الهي را درجامعه امروزي بصورت يك فرهنگ در آورد ؟

پاسخ

بااهداء سلام وآرزوي توفيق الهي ضمن تشكرازحسن اعتمادشمابه اين بخش پاسخ سؤال مطرح شده به حضورتان تقديم مي گردد.

در كل ازدواج در دين اسلام آسان است و اين ما هستيم كه در طول سالها و قرن ها با افزودن پيرايه و تشريفات دست وپا گير موانع پيچيده و دشواري سر راه ازدواج ايجاد كرده ايم . ولي اگر به دستوارت اسلام عمل كنيم تمام موانع برداشته خواهد شد و امر مقدس ازدواج براي همگان سهل و آسان مي شود. مشروط بر اينكه همه تصميم بگيرند تا دستور هاي اسلام را بپذيرند و به آن عمل كنند .

اما بعضي از مشكلات مصنوعي و غير معقول باعث شده بسياري از دختران و پسران و زنان و مردان در تنگاه قرار بگيرند و از ازدواج غولي وحشتناك براي آنها ساخته است . از جمله ي اين مشكلات :

1-تشريفات و پيرايه هاي عريض و طويل و مهريه ي سنگين .

2- مشكل پسندي به بهانه هاي مختلف.

3-مسئله ي ناداري و فقر.

4- آزادي غلط و گريز از مسئوليت سرپرستي خانواده.

5-عذر ادامه تحصيل .

6- تأخير ازدواج به بهانه ي آنكه هنوز زود است.

7- مشكل عدم توافق پدر و مادر يا فرزندان يا اقدام شوهر اول.

8- مشكل مسكن.

9- ترس از بچه دار شدن يا تقدس بيني و تعصب غلط وفاداري به شوهر اول .

كه بايد هر يك از اينها به گونه اي حل شود :

1) حذف تشريفات و رسم هاي غلط: جواني كه هنوز از

نظر اقتصادي لوازم ابتدايي زندگي خود را نتواسته تأمين كند و به سن ازدواج رسيده و كل سرمايه او مثلا؛« 50 هزار تومان» است, ناگهان متوجه مي شود كه ازدواج او نياز به دو برابر پول او دارد در صورتي كه اگر اسلامي عمل شود بايست هزار تومان آن براي ازدواج ساده كافي باشد . ولي بعضي در همان اول كار با قرض وقوله و اقساط و چك و سفته درگيرشده و ابتداي زندگي شيرينش با رنجهاو تخليها همراه است ؟

در مورد مهريه هم نظر اسلام روي كم گرفتن ميزان مهريه است به طوري كه پيامبراكرم « صلي الله عليه واله » مي فرمايد : « خوش قدمي و بركت زن در كمي مهريه اوست و كم پولي براي جوان عيب نيست بلكه بايد تشريفات زائد و اسراف ها و رسوم واهي و غلط را در همه ي امور زندگي در مراسم ازدواج حذف كنيم و مطابق دستورات اسلام و شيوه پيشوايات بزرگ اسلام رفتار نمائيم تا امر مقدس ازدواج براي همگان آسان شود .

2) مشكل پسندي : يا وسوسه در انتخاب همسر چه از طرف پسر و چه از طرف دختر چرا كه يگانه هدف آنها از ازدواج جمال و زيبايي ظاهري است از اين رو دختران يا زنان معرفي شده را به خاطر قيافه شان نمي پسندد يا ϘΘʘјǙƠو زنان خواستگاران را از نظѠجمال و قامت پسند نمي كنند. اگرچه زيبايي از نظر اسلام معيار ازدواج محسوب ميشود, اما مشكل پسندي به بهانه هاي غير منطقي نبايد در ميان باشد و گرنه توفيق به دست نمي آيد . رسول خدا فرمود :

«كسي كه در ازدواج هدفش تنها زيبايي است به اين هدف نخواهد رسيد. و كسي كه هدفش ثروت است , خدواند او را به همان ثروت وا مي گذارد او ( ثروت عامل نجات او نخواهد بود ) بنابراين بر شما باد به اينكه همسر ديندار بر گزينيد.

«وسائل , ج 14 , ص 31 »

3) فقر و نداري : بسياري به خاطر اينكه خواستگار فقير است , يا شغل پر در آمد ندارد , جواب منفي به او داده اند و بسياري براي خواستگار به درخانه ي مستمندان نمي روند. بلكه سراغ ثروتمندان را مي گيرد .از آنجا كه فقر و نداري , براي بعضي بهانه اي است براي ازدواج نكردن , قرآن به تمام مسلمانان خطاب مي كنند : { ان يكونو ا فقرا ء يغنهم من فضله و الله واسع عليم }يعني :« اگر فقير و تهديست هستند خداوند آنها را از فضل خود بي نياز مي سازد , خداوند وسعت بخش و آگاه است.»

( آيه 32 ,سوره مباركه نور )

پيامبراكرم « صلي الله عليه واله » هم فرمود : كسي كه از ترس فقر و هزينه ي عيالمندي ازدواج نمي كند سوءظن به خدا دارد . راه حل مشكل فقر , همت مردم را مي طلبد تا تشريفات و مخارج غير لازم ازدواج حذف گردد و هزينه هاي بيجا از ميان برود و ساده زيستن و توجه به معنويات به عنوان يك اصل دنبال شود تا ازدواج و تداوم آن براي همگان آسان باشد .

4)آزادي غلط و گريز از مسئوليت سرپرستي خانواده : بعضي از جوانان مي گويند: ازدواج

انسان را مقيد و مسئول مي كند.

زنانشان مي گويند : آزاد باشيم بهتر از اين است كه آقا بالا سر داشته باشيم. اگر انسان زن و بچه نداشته باشد همه جا مي تواند برود , شب دير به خانه برگردد و كسي او را بازخواست نمي كند و گفتار ي از همين قبيل . اين همان آزادي غلط و گريز از مسئوليت است.اما ازدواج انسان را مقيد و كنترل و منظم مي كند در صورتي كه انسان بي بند و باري مي خواهد. و دوست داردكه هيچگونه قانون و ضابطه ودست اندازي سر راه او نباشد غافل از اينكه اين آزادي به طور سريع او را به سوي هلاكت مي كشاند .

5)عذر ادامه تحصيل : بعضي ادامه تحصيل را بهانه اي براي ترك ازدواج با تأخير آن قرار مي دهند و همين باعث مي شود, كه تا آخر عمر ازدواج نكنند و يا در سن بالا ازدواج كنند در صورتي كه سن ازدواج سن جواني است و ادامه تحصيل و امثال اينها عذر موجه براي آنها محسوب نمي شود .

6)تأخير ازدواج به بهانه ي زود بودن آن : آئين اسلام كه آييني كامل و سلامت بخش است درباره ي تسريع در امر مقدس ازدواج تأكيد فراوان مي كند و هرگز چنين بهانه اي را نمي پذيرد . روزي پيامبر « صلي الله عليه واله » مردم را به مسجد دعوت كرد و بالاي منبر رفت و خطاب به مردم گفت : «جبرئيل نزد من آمد و اين پيام را از طرف خدا به من داد و گفت : دوشيزه گان همانند ميوه هاي

روي درختان هستند , كه اگر رسيده شوند بايد آنها را چيد و گرنه تابش خورشيد آن ميوه را تباه ميكند .و باد اجزاي فاسد شده ي آنها را پراكنده مي سازد . همچنين دوشيزه گان وقتي كه به سن رشد رسيدند دوايي براي آنها جز شوهر انشان نيست و در غير اين صورت در پرتگاه خطر فساد هستند. زيرا آنها هم بشر مي باشند.

« فرو ع كافي , ج 5 , ص 337 »

7)مشكل عدم توافق پدر و مادر يا ساير بستگان : بعضي فاميل به جاي اينكه تلاش در تشكيل پيوند دو جوان بكنند در عوض با سنگ اندازي , گره در كار ازدواج جوانان مي اندازند از نظر اسلام عدم توافق بستگان هيچگونه مانع بر سر راه نخواهد بود و فقط در ازدواج دختر و دوشيزه اجازه ي پدر شرط است . و او هم اگر به حد رشد رسيده و مصلحت خود را تشخيص مي دهد. هر گاه همسر مناسب پيدا شود به فتواي بسياري از مراجع تقليد اجازه ي پدر و مادر در اين مورد نيز شرط نيست. بايد توجه داشت كه پيامبر اكرم « صلي الله و عليه واله » فرموده : پدري كه فرزندش به حد بلوغ رسيده و امكانات ازدواج او را داشته و در عين حال به آن اقدام نكرده در گناهي كه فرزندش بر اثر بي همسر ي انجام مي دهد شريك بوده و آن گناه براي هر دو نوشته مي شود .

« وسائل الشيعه , ج 15 , ص 10 »

8)مشكل مسكن : اگر چه اين مشكل اساسي است. اما در عين

حال نبايد سد راه ازدواج گردد زيرا ؛ اولا : بسياري پس از ازدواج اين مشكل را حل كرده و داراي مسكن ميشوند :

ثانيا : روي هم رفته وقتي كه زيانهاي بي همسري را با مشكل مسكن مقايسه مي كنيم ضايعات مشكل مسكن بسيار كمتر از ترك ازدواج است.

ثالثا : مشكل مسكن بايد با همت و كارداني بر اساس روحيه ي استقلال طلبي و بعلاوه تعاون و همكاري دولت و ملت حل گردد .

9) تر س از بچه دار شدن : بعضي ازنظر نيازهاي مادي و بعضي تربيتي و فرهنگي به اين موضو ع مي نگرند .از نظر مالي پيامبر اكرم «صلي الله عليه واله » مي فرمايد : هر كس ازدواج را به خاطر ترس از مخارج زن و فرزند ترك كند به خداي بزرگ سوء ظن دارد .

« وسائل الشيعه , ج 14 , ص24 »

از نظر فرهنگي هم اختيار با خود انسان است او مي تواند با كنترل هاي شرعي فرزند خود را هر طور مي خواهد تربيت كند .

10 ) تقدس بي جا و تعصب غلط و فاداري به شوهر اول : هيچ جاي اسلام نيامده كه بايد به شوهر اول وفادار بود ودر صدر اسلام زنان پاكدامن و مورد قبول خاندان نبوت پس از فوت يا شهادت شوهر اول ازدواج مجدد مي كردند و آن را موجب خشنودي خدا مي دانستند. اگر اين عوامل و مشكلات برداشته شود , براستي مي توان ازدواج آسان توأم با احكام الهي را در جامعه گسترش داد .

« ازدواج آسان و شيوه ي همسر داري , محمد مهدي اشتهاردي ,

ص 94 - 157 »

براي اطلاعات بيشتر به كتا بهاي زير مراجعه كنيد .

1-راهنماي ازدواج و طلاق , حسن جمشيدي و عطاري كرماني.

2- بهداشت رواني ازدواج , احمد حسينيا.

3- جوانان مي پرسند و با چه كسي ازدواج كنيم ؟ استاد اسد الله داستاني بنيستي .

1-چگونه مي توان از جريان حادثه كربلا درزندگي فردي و اجتماعي الگو برداري كرد ؟

پرسش

1-چگونه مي توان از جريان حادثه كربلا درزندگي فردي و اجتماعي الگو برداري كرد ؟

پاسخ

دوست عزيز: از حادثه كربلا و وقايعي كه در تاريخ كربلا آمده الگوهاي زيادي مي توان برداشت كرد و در واقع جزء، جزء جريان كربلا سرمشق و الگو است و انسان هر چه تأمل و تفكر بيشتري دروقايع و ريزكاريهاي اين حادثه داشته باشد نكات جديد تري را كشف مي كند، چرا كه حادثه كربلا تجسم عملي اسلام است .

استاد مطهري در اين زمينه مي فرمايد : خود اين حادثه تمام اين حادثه تجسم اسلام در همه ابعاد و جنبه ها اين حادثه حادثه اي است شبيه پذير نمايش پذير داراي سوژه هاي بسيار زياد كه گويي براي نمايش دادن تهيه كرده اند و از اينكه اين حادثه نمايش پذير و شبيه پذير است اينست كه تجسم فكر و ايده چند جانبه و چند بعدي اسلام است با همه جنبه ها واصول اسلامي عملا در اين حادثه تجسم پيدا كرده است اسلام است در جريان ودر عمل ودر مرحله تحقق حادثه كربلا خودش يك همايش از سربازان اسلا م است اما نه نمايش كه صرفا نمايش يعني صورت سازي مي باشد آدمكهايي بسازند و صورتي درست كنند ولي در واقع حقيقت نداشته باشد مثلا آيه ( ان الله اشتري من المومنين انفسهم و امولهم بان لهم الجنه يقاتلون في سبيل الله )(3)

يعني خداوند جان و مال اهل ايمان را به بهاي بهشت خريداري نكرده است آنها در راه خدا جهاد مي كنند در اين حادثه كربلا خودش را در عمل نشان مي دهد (4)

همانطور ذكر شد حادثه كربلا تجسم

عملي اسلام است آيات قرآن كه راه و رسم زندگي را نشان مي دهد در اين حادثه عينيت يافته است .

يك از ديگر آياتي كه حادثه كربلا تجسم يافت و به نمايش در آمد آيه

( من الناس من يتخذ من دون الله اندادا سيحبونهم كحب الله والذين آمنوا اشد حبا لله ( 5) يعني بعضي از مردم خدا را همانند خدا مي گيرند و چنانكه خدا راد وست داشت آنان دوستي ورزند و ليكن آنها كه اهل ايمان هستند كمال محبت و دوستي و علاقه شان به غير خدا به اندازه خداست حال ببينيم امام حسين ( ع ) جزء كدام گروهند كدام كساني كه دلبستگي ودوستي و علاقه شان به غير خدا به اندازه خداست يا كساني كه بيشترين دوستي ودلبستگيشان را به خداوند اختصاص داده اند در حادثه كربلا امام حسين عليه السلام نشان مي دهند كه اهل ايمانند و شديد ترين دوستيها و محبت ها را در ارتباط با خدا دارند{ والذين امنوا اشد حبا لله}هستند استاد مطهري در اين زمينه چنين مي گويند : ما بچه ها يمان راد وست داريم آيا حسين بن علي بچه هاي خود راد وست نداشت مسلما او بيشتر دوست داشت ابراهيم خليل هم اينطور نبود كه كمتر از اسماعيلش راد وست داشته باشد خيلي بيشتر دوست داشت به اين دليل كه از ما انسان تر بود و اين عواطف عواطف انساني است او انسان تر از ما بود و قهر ا عواطف انساني او همه چيز بيشتر بود حسين بن علي بيشتر از ما فرزندان خود را دوست داشت اما در عين حال او خدا

را از همه كس و همه چيز بيشتر دوست داشت و در مقابل خداوند در راه خدا هيچ كس را به حساب نمي آورد ( 6)

در تاريخ واقعه كربلا آمده است هنگاميكه عده اي به امام حسين پيشنهاد ميدادند خود كه مي رويد اهل بيت را در اين سفر خطر ناك همراه نبريد فرمودند : در عالم رويا(رويا امام باروياي مردم عادي فرق مي كند خواب امام برايشان حجت است) جدم به من فرموده است ( ان شاء الله ان يراك قتيلا يعني خداوند اراده كرده كه ترا كشته ببيند و براي خانواده ام نيز فرموده :ان شاء الله ان يراهن سبايا يعني خداوند خواسته كه اينها اسير باشند البته منظور از اينكه گفته شده خداوند اراده تشريعي است مثلا خداوند درباره زكات مي فرمايد : {يريد ليطهركم} يعني خداوند پاكي شما را اراده كرده است در اينجا معناي اراده اين نيست كه چون خداوند اراده كرده مردم مجبور باشند زكات بدهند بلكه منظور اينست كه رضاي حق در دادن زكات است در اينجا نيز رضاي حق و مصلحت الهي در كشته شدن امام حسين ( ع ) و اسير شدن اهل بيت عليهم السلا م بوده است ( 7) يكي ديگر از آيه هايي كه در حادثه عاشورا را تجسم يافت و به نمايش د رآمد و سرمشق عملي انسانها شد آيه{ لقد جائكم رسول من انفسكم عزيزعليه ماعنتم حريص عليكم با المومنين رئوف رحيم ( 8) يعني همانا رسولي از جنس خود شما براي خلق آمد كه از فرط محبت و نوع پروري فقر وپريشاني و جهل و فلاكت شما بر او

سخت مي آيد نجات شما حريص و به مومنان مهربان است مي باشد . اسلام دين محبت ومهرورزي است اما همانطور كه گفتيم اين محبت ها جهت دارند و جهت آن خدايي است .ممكن است كسي چيزي يا كسي را به خاطر خود خواهي منافعش دوست داشته باشد كه اگر آن منافع تامين نشود آن دوستي هم نيست اما گاهي دوستيها به خاطر خداست دوستي و محبت امام حسين عليه السلام از اينگونه دوستيها و محبت ها بود وجود مبارك ابا عبد الله از بدبختي سياهي كه به جنگش آمده بودند متاثر بود نمي خواست حتي يك نفر شان به اين حال بماند و تمام سعي خود را براي بر گرداندن آنها كرد : مي گويند ابا عبدالله براي آنكه آنها را از جنگ با دين منصرف كند يك دفعه سوار شتري مي شوند و مي روند اندرز مي دهند و بر مي گردند عمامه پيامبر را به سر مي گذارند لباس پيامبر را مي پوشند سوار اسب مي شوند وبسوي آنها مي روند بلكه بتوانند از اين گروه شقاوت كار كسي را كم كنند . در اينجا حسين عليه السلا م يكپارچه محبت است يكپارچه دوستي است كه حتي دشمن خود را هم واقعا دوست دارد .

آيه ديگري كه در عاشورا تجسم يافت و جان گرفت آيه { ان الانسان خلق هلوعا اذا مسه الشر جزوعا و اذا مسه الخير منوعا الا المصلين ( 9)

يعني انسان مخلوقي سخت حريص و بي صبر است چون شر وزياني به او رسد جزع و بيتابي مي كند و چون مال ودولتي به او رو كند منع

احسان كند مگر نماز گزارآ نكه اينگونه نيستند امام حسين عليه السلام در حادثه كربلا نشان دادند كه از مصلين واقعي هستند كه در كوران حوداث و سختي ها با جزع و فزع و بي تابي نمي افتنداين آيه كريمه در جاي جاي حادثه كربلا تجسم يافته وجان گرفته است اما اوج تجسم آن در شب عاشورا است . از مظاهر درخشنده حادثه كربلا تجليات بزرگ الهي آن موضوع جمع كردن ا صحاب در شب عاشورا و سخنراني امام حسين عليه السلام براي آنها ست بايد در نظر داشت كه اين سخنراني در شب عاشورا است هنگامي كه عوامل محيط از هر جهت نامساعد و نا اميد كننده است در چنين شرايطي هر سردار و رهبري كه تنها مادي فكركند جز لب به شكايت گشودن كاري ندارد .منطقش اينست : افسوس كه بخت با ما مساعده نشد ..... مثل نا پلئون مي گويد طبيعت با من مساعدت نكرد همه سخنانش شكايت ازروزگار و احساس يا س است آنچه شرايط را براي او سخت تر مي كند اينست كه زنان و فرزندان و خواهرانش تا 24 ساعت ديگر اسير دست دشمن مي شوند براي يك مرد غيور و فداكار اين خيلي سخت و ناگوار است . در يك چنين وضعي ديگران چه كرده اند ؟ مادر تاريخ مي خوانيم كه المقنع وقتي كه محصور شدو در شرايط نامساعد و نا اميد كننده اي قرار گرفت اول خاندان خود را كشت بعد خودش را همچنين است يكي از خلفاي اموي كه در هنگام گرفتاري همين رفتار را داشت تاريخ از اين نمونه ها بسيار دارد .امام حسين

بن علي عليه السلام وقتي كه شروع كرد به سخنراني گفت ( اثني علي الله احسن الثناء و احمده علي السراء والضراء اللهم اني احمدك .....) با اينهمه شرايط نامساعد مادي دم از رضا و سازگاري با عوامل مي زند چرا ؟

چون در شرايط معنوي مساعدي سير مي كند او اعتقادا و عملا موحد و خدا پرست است و بعلاوه او به نتيجه نهايي كار خود آگاه است او هدفش مثل اسكندر و ناپئلون جهانگيري نبو دكه خود را شكست خورده بداند هدفش اعتلاي كلمه حق بود و از اين نظر كار خود را بسيار سودمند وموثري ديد ( 10)

وتاريخ كربلا نشان داد كه نه تنها امام حسين عليه السلا م بلكه هيچكدام از ياران ايشان در اين موقعيت حساس و ياس و نا اميدي و شكوه و شكايت نشدند و اين نشان مي دهد كه دستوراتي كه در دين براي انسان سازي آمده است عملي و شدني است و انسانها در نهايت سختي ها و مشكلات اگر توكل و اعتمادشان به خداي بزرگ و مهربان باشد عزت و شرف خود را از دست نمي دهند و به خرج و بي تابي نمي رسند .

منابع و ماخذ

مقتل الحسين , ص 156

حماسه حسيني , استاد مرتضي مطهري

قرآن كريم , سوره مباركه توبه آيه 111

حماسه حسيني استاد مرتضي مطهري جلد 1 ص 381

قرآن كريم سوره مباركه بقره آيه 165

حماسه حسيني استاد شهيد مطهري جلد 1 ص 224

حماسه حسيني استاد شهيد مطهري جلد ص 398

قرآن كريم سوره مباركه توبه آيه 128

قرآن كريم سوره مباركه معارج آيه 19- 28

حماسه حسيني استاد

مطهري جلد 2 ص 74- 75

چه نوع فعاليت هاي فرهنگي مي توان در مساجد داشت ؟

پرسش

چه نوع فعاليت هاي فرهنگي مي توان در مساجد داشت ؟

پاسخ

فعاليت هاي فرهنگي اقسام زيادي دارد، عمده ترين آنها در مساجد؛ آموزش قرآن، عقايد، احكام، اخلاق و تفسير است. هم چنين برقراري مسابقات در زمينه هاي ياد شده.{J

چرا به جاي موسيقي هاي حرام , نوارهاي اسلامي جايگزين نمي شود؟

پرسش

چرا به جاي موسيقي هاي حرام , نوارهاي اسلامي جايگزين نمي شود؟

پاسخ

جانشين كردن از طريق دولتي و قوه قهريه ممكن نيست، خود مردم بايد سراغ اين نوارها نروند وگرنه هيچ كس نمي تواند چيز ديگري را جايگزين آنها كند.{J

چگونه مي توان فعاليت فرهنگي انجام داد بدون اين كه لطمه اي به درس و ... برسد؟

پرسش

چگونه مي توان فعاليت فرهنگي انجام داد بدون اين كه لطمه اي به درس و ... برسد؟

پاسخ

نكته اي كه در نامه خود مطرح كرده ايد، نشانگر احساس مسؤوليت و آرمان پاك شماست. با توجه به نياز مبرم در محيط دبيرستان و دانشگاه به فعاليت هاي فرهنگي شما عزيزان، بايد چند نكته را در نظر داشته باشيد:

1 - در كار خود برنامه ريزي كنيد و با حفظ اصل ميانه روي، عمده وقت خويش را به درس ها و مابقي را به فعاليت هاي جنبي اختصاص دهيد.

2 - در صرف وقت بخيل باشيد تا به وظايف اصلي خودتان برسيد و در آنها موفق گرديد.

3 - در اوقات امتحان از فعاليت هاي ديگر دست بكشيد و براي آن وقت زياد صرف كنيد.

4 - اين را بايد توجه داشته باشيد كه انجام وظايف جنبي فرهنگي شما را با تجربه و با مهارت خواهد ساخت.

همچنين در محضر ربوبي نيز از اجر و پاداش برخوردار خواهيد بود. باري، فرق است بين افراد بي تفاوت و كساني كه با همه وجودشان براي خدا تلاش مي كنند و مسؤوليت هاي خطيري را از روي اخلاص مي پذيرند. توصيه آخر ما اين است كه با رفتار عملي و اخلاق نيكو، سرمشق و الگويي براي ديگر دوستان خود باشيد.

{J

هدف زندگي دانشجويي و اموري كه وقت دانشجو بايد براي آن صرف شودچيست ؟

پرسش

هدف زندگي دانشجويي و اموري كه وقت دانشجو بايد براي آن صرف شودچيست ؟

پاسخ

اين واژه (زندگي دانشجويي ) بيانگر حالات رفتاري و شيوه عملي در مواجهه با ديگران و جامعه است . يك واژه يا واژه خاصي و صرفا" جامعه شناختي نيست كه بيانگر چگونه بودن باشد; بلكه به شكلي به بيان چگونه بايد بودن نظر دارد. در يك كلام زندگي دانشجويي به معناي زندگي ساده در مسير دانش اندوزي است ; نه زندگي ساده , تنها كه با تحولات علمي و سياسي بيگانه است و نه متحرك همراه با جريانات سياسي و علمي كه خود باري ندارد بلكه زندگي علمي پر رونق و پر تكاپو است در حالي كه از امور زندگي و تعلق دنيوي عاري بوده و به اصطلاح ساده مي باشد اما به صورت تفصيلي زندگي دانشجويي از ويژگي هاي زير برخوردار است : 1- خوب درس خواندن و تلاش جهت ارتقاي علمي : برجسته ترين ويژگي اين دوره آن است كه دانشجو بايد تمام همت خود را صرف تحصيل علم نموده و در پي دانش اندوزي باشد. زندگي دانشجويي يعني زندگي كه لحظه لحظه آن يك اندوخته علمي را در پي دارد و هميشه بدنبال كسب معرفت بسر مي برد. اگر شخصي در اين مسير گام بر دارد و چنين زندگي داشته باشد يك دانشجو است ولي اگر چنين نباشد هر چند در معتبرترين دانشگاهها زندگي كند, دانشجو نيست در يك كلام به هر ميزان كه در پي اندوختن معرفت و تحصيل دانش باشد و وقت , همت خود را در اين راه صرف نمايد, به همان ميزان از ويژگي

دانشجو بودن برخوردار است . لذا سعي كنيد در برنامه ريزي و تنظيم كارهاي روزانه بيشتر وقت و تلاش خود را صرف تحصيل علم و دانش نمائيد. 2- دومين ويژگي اساسي زندگي دانشجويي كسب آمادگي براي ارائه خدمات اجتماعي مطابق با نياز اجتماعي و علاقه فردي است يعني از درس و تحصيل خدمت گزار بودن را انتظار داشته باشد. نه اندوختن و اندوختن و اندوختن ولي يك قدم در راه نشر و بكارگيري آن دانش بر ندارد اين ويژگي مي طلبد كه از دريچه بكارگيري به تحصيل دانش بنگرد و درصدد كاربردي نمودن تحصيلات خود باشد. بي ترديد امروز هيچ خدمتي بهتر از بكارگيري دانش در مسير برآوردن نياز جامعه و پيشرفت اهداف اسلام نيست . اگر بتوانيد به عنوان يك دانشجوي مسلمان با تحصيل دقيق و صحيح و كارآمد تئوري نو و طرح جديدي به بازار انديشه و صحنه خدمات ارائه كنيد و بزرگترين خدمت را به دين و انسان ها نموده ايد. ولي افسوس كه امروز عده اي از تحصيل واقعي غفلت نموده و در پي مدرك و رسيدن به شغل و... در تلاش هستند و عده اي ديگر كه سر در كتاب و مطالعه دارند از زاويه ارائه خدمت و بكارگيري دانش خويش و كاربردي كردن به آن نمي نگرند. در حالي كه فرهنگ سازي , مستحكم ساختن بنيان هاي فني و مهارتي جز از تحصيل كردگان توقع نيست . 3- ويژگي سوم زندگي دانشجويي ارتقاي سطح معنويت فردي و به دنبال آن ارتقاي كيفي امور معنوي دانشگاه و بعد جامعه مي باشد. همانگونه كه مردم از دانشجو و فرد تحصيل كرده

انتظار گره گشايي را دارند همينطور انتظار دارند كه در برنامه زندگي معنوي خود نيز باعث پيشرفت گردد و همچون يك الگو عمل كند. لذا برخوردار بودن از صفات عالي اسلامي و انساني مانند ادب , تقوي , عبادت و بنده خدا بودن صداقت - پاكي , صفاي دل , خيرخواهي , دورانديشي , حسن تدبير, و در يك كلام نيكي سيرت و صورت و... و دعوت نمودن ديگران به اين سمت (با عمل و حرف ) بايد از جمله برنامه هاي زندگي شما باشد و الا ديگر تفاوتي بين شما و كسي كه فارغ از كلاس و دانشگاه با اندوختن تجربه و نقل قولهاي كوچه و بازار و يا مراكز علمي غير اسلامي به بهره علمي رسيده است , نيست . 4- هوشياري و تيزبيني و داشتن قدرت تحليل سياسي و قبل از آن آگاهي صحيح و دقيق از پديده هاي اجتماعي و اتخاذ موضع آگاهانه و صحيح و بجا و مناسب و برخاسته از مباني اسلامي از ديگر ويژگي هاي دانشجوي مسلمان و از ضروريات زندگي دانشجويي است . بي ترديد اگر دانشجويي علي رغم تحصيل و دانش اندوزي فريب خورده و دچار امواج سياسي شود ديگر نمي توان وي را يك فرد تحصيل كرده و آگاه ناميد دانشجو بودن اقتضا مي كند كه شما از علل , اسباب , كيفيت , اهداف و عوامل بروز يك پديده اجتماعي آگاهي داشته باشيد و بتوانيد خودتان آن را تحليل كنيد و در برابر آن يك تصميم آگاهانه و موضع گيري برخاسته از فكر و تدبير داشته باشيد. مبادا نسنجيده عمل كرده و وارد اين

صحنه شويد كه موج اين نوع پديده ها آدمهاي قويتر را با خود برده و مبتلا به نابهنجاري هاي سهمگين سياسي مي نمايد تا چه رسد به افرادي كه تازه مشغول هجي كردن الفباي سياسي هستند. جامعه از يك دانشجو انتظار دارد كه افزون بر تدبير و تفكر در مورد پديده ها و امور سياسي بصورت آگاهانه بر روي آنها تائثير بگذارد و مردم را در اين مواقع هدايت و راهنمايي كند. چرا كه به او به چشم شخص آگاه و تحصيل كرده نگاه مي كنند و انتظار آنها از فردي كه چنين اوصافي را دارد يك توقع بجاي است . توجه داشته باشيد كه حتي بي تفاوت بودن در اين امور خلاف انتظار است لذا بايد بر پايه مباني ديني و اعتقادي خويش و بر اساس اطلاعات دقيق و صحيح (نه گفته هاي خياباني و شايعاتي اتوبوسي ) كه در اختيار دارد به تحليل صحيح و مناسب از اين پديده ها بپردازد و در برابر آن براي خود اتخاذ موضع نمايد به تعبير كوتاه از دانشجو انتظار نيست كه بنده افكار ديگران و در بند تصميمات حزبي و گروهي باشد او شخصي است آگاه , تحصيل كرده و بايد براي خود قدرت تحليل و تبيين داشته باشد. در پايان ضمن آرزوي موفقيت روز افزون براي شما اميدواريم با برنامه ريزي مناسب و دقيق در راه رسيدن به ويژگي هاي دانشجويي برگزيده و زندگي دانشجويي ايده ال موفق باشيد چه آنچه بيان شد ويژگيهاست و براي رسيدن به آنها و تحقيق بخشيدن آنها بايد برنامه ريزي كرد و برنامه را به اجرا گذارد و در

اجراي آن تلاش و پشتكار داشت تا بعد از مدتي به نتيجه نائل آمد به اميد آن روز.

اگر ازدواج موقت حلال است , چرا عده اي خاص از آن بهره مندند؟

پرسش

اگر ازدواج موقت حلال است , چرا عده اي خاص از آن بهره مندند؟

پاسخ

مسائله ازدواج موقت از نظر تئوريك كاملا پذيرفته شده , و نه تنها در اسلام بلكه برخي از متفكران بزرگ غربي , مانند راسل نيز يكي از راه هاي حل مشكل ازدواج دائمي ديررس در دنياي كنوني را, پناه بردن به ازدواج موقت مي دانند. از نظر عملي نيز در نظام جمهوري اسلامي اين مسائله مقبول افتاده , ليكن ديد اجتماعي در اين رابطه مشتمل بر نوعي خطاست . به عبارت ديگر متعه نيز نوعي ازدواج است , بنابراين هر كسي از افراد واجد شرايط ازدواج موقت مي تواند از شخصي خواستگاري كند و براي مدتي موقت مانند چند ساله دوران تحصيل , با وي ازدواج نمايد. آنچه در اين جا مشكل ايجاد نموده آن است كه غالب افراد, ازدواج موقت را با كاميابي آني اشتباه گرفته اند و همين مسائله سبب شده كه اين موضوع نتواند در جامعه ما جايگاه حقيقي خود را باز يابد. همچنين اين مسائله در جامعه تابع تبليغات سوئي است كه بيش از يك قرن در جامعه ما توسط غربگرايان تائثير نهاده و در ضمير مردم رخنه كرده است .به گونه اي كه گاه روابط نا مشروع با تسامح نگريسته مي شود ولي به ازدواج موقت با ديدگاه ديگري برخورد مي شود. ولي مسائله از چند جهت دچار مشكل است . 1- از نظر فرهنگي جامعه ما هنوز ظرفيت پذيرش اين حكم الهي را به نحو شايسته پيدا نكرده است . 2- از نظر بهداشتي و سيستم قانوني , پيش بيني هاي لازم براي آن صورت

نگرفته است . براي حل اين مشكلات مي بايستي تلاش فرهنگي و اجتماعي به صورت گسترده صورت پذيرد تا اين جوانان از آسيب شياطين مصون بمانند. بنا بر آنچه كه گفته شد, ازدواج موقت نه مخصوص عده اي خاص است و نه نيازمند به مراكز خاص مي باشد بلكه از نظر قوانين و مقررات كشوري افراد بايد شبيه ازدواج دائم خواستگاري نموده و در دفاتر ازدواج و طلاق آن را به ثبت برسانند, بنابراين از نظر قانوني هيچ گونه مشكلي وجود ندارد بقيه مسائل مربوط به خود شخص مي باشد.

{J

قشر جوان و دانشجوي ما در پي مد لباس است و از غرب پيروي مي كند براي تاثيرگذاري بر آنها چه بايد كرد؟

پرسش

قشر جوان و دانشجوي ما در پي مد لباس است و از غرب پيروي مي كند براي تاثيرگذاري بر آنها چه بايد كرد؟

پاسخ

همان طور كه هر انساني در طول زندگي تحت تأثير عوامل مختلف دروني و بيروني به نوسانات مختلف روحي دچار مي شود، مثلاً گاهي شاد و با نشاط است و گاه غمگين و كسل و افسرده خاطر مي شود، به همين خاطر، از يك حالت رواني يكنواخت برخوردار نيست و باتوجه به فضاي رواني حاكم بر او و حوادثي كه اتفاق مي افتد، حالات روحي مختلفي بر وي غلبه مي كند؛ به همان نحو، جامعه اي كه انسان در آن زندگي مي كند نيز با توجه به مقتضيات زمان و مكان، حالات و اشكال مختلفي به خود مي گيرد، مثلاً در برهه اي از زمان مثل اوايل انقلاب ودر زمان جنگ تحميلي كه فضاي جبهه و شهادت در جامعه حاكم بود، وضع حجاب و پوشش خانم ها و آقايان و نيز خيلي چيزهاي ديگر، بسيار مناسب و مطلوب بود و خيلي ها به خود اجازه نمي دادند اين گونه كه شما توصيف مي كنيد وارد جامعه شوند، اما در برهه اي ديگر از زمانمثل زمان بعد از جنگ و زماني كه ما اكنون در آن زندگي مي كنيم با توجه به تبليغات زياد و زشتي كه در رابطه با خيلي از ارزش هاي حاكم بر جامعه واز جمله حجاب و پوشش، صورت گرفت مسأله حجاب نهايتا به اين صورت درآمد كه شما ملاحظه مي نماييد.

در برخي از شهرها بنا به دلايل محيطي و فرهنگي، مواردي از بدحجابي ديده مي شود كه اين موضوع بيشتر از آنچه كه به قوانين مربوط شود به فرهنگ عمومي جامعه و نيز نفوذ سبك هاي غربي،

ماهواره و نيز افراد غرب زده و از همه مهم تر، تهاجم فرهنگي گسترده اي كه درجهان غرب عليه كشور ما به راه انداخته است، مرتبط است و اصلاح آن نيز، نيازمند برنامه هاي درازمدت ودقيق فرهنگي است، چرا كه تنها وضع قوانين نمي تواند ضامن اجراي مقررات اسلامي باشد و همين مسأله، وظايف ما را به عنوان يك فرد مذهبي و دين دار دو چندان مي كند؛يعني، اولاً ما در اين جامعه ابتدا بايد با خودسازي و تهذيب نفس مراقب و مواظب دين داري خودمان باشيم و ثانيا براي جلوگيري از انحراف در جامعه واشاعه فحشاء در آن، بايد با امر به معروف و نهي از منكر جلو اين انحراف را گرفت.

اما راه كاري كه براي بازدهي بهتر و بيشتر امر به معروف و نهي از منكر ارايه مي دهيم اين است كه:

1- سعي كنيد افراد همفكر مذهبي را شناسايي كرده و با آنها رفت و آمد كرده و در حل مشكلات مشورت و از آنها كمك بگيريد.

2- با اساتيد معارف و اساتيد متدين و دلسوز رابطه تان را زيادتر كرده و از رهنمودهاي آنها در زمينه هاي مختلف، استفاده نماييد.

3- سعي كنيد به طور گروهي و متشكل به دقت احكام شرعي مربوط به امر به معروف و نهي از منكر، موارد معروف و منكر يا شرايط وجوب مراتب آن و كيفيت اجراي نيكوي آن را دقيقا فراگيريد.

4- بايد آمر به معروف و ناهي از منكر خود را به زيور اخلاق و التزام عملي بيارايد و حتي الامكان از شيوه هاي رفتاري آموزنده و خلاق استفاده كند.

5- در صورتي كه احساس مي كنيد چنين نابساماني هاي فرهنگي باعث به خطا افتادن و گناه شما مي شود و امكان ازدواج هم برايتان

فراهم مي باشد، براي كنترل غريزه جنسي خود، ازدواج كنيد تا كمتر دچار خطر لغزش شويد.

6- حتي الامكان بايد كوشيد تا فرهنگ و پذيرش عمومي نسبت به امر به معروف و نهي از منكر را بالا برد.

7- عدم تأثير آني و فوري نبايد ما را از انجام وظايف خود بازدارد، چرا كه دشمنان ما با اجراي برنامه هاي درازمدت توانستند به اين حد از پيشرفت در كارشان برسند.

8- با مطالعه آيات قرآني و زندگي پيامبران و مخصوصا زندگي پيامبر اسلام و ائمه اطهار(ع) و تحمل مشقت ها و سختي هايي كه آنها در زندگي كشيدند، ميزان صبر و بردباري خود را افزايش داده و بدانيد كه يك فرد مذهبي براي رسيدن به هدف، نبايد از حرف هاي نابخردانه وغيرمنطقي بعضي ها، دچار سستي و خداي ناكرده دچار يأس و نااميدي شود. به خدا توكل كرده و در راه انجام اين مسؤوليت سنگين از او كمك و مدد بخواهيد.{J

چگونه مي توان جامعه را از گناهاني مثل غيبت دور نگه داشت ؟

پرسش

چگونه مي توان جامعه را از گناهاني مثل غيبت دور نگه داشت ؟

پاسخ

براي از دست دادن اين حالت بايد اراده اي جدي و قوي داشته باشد و از شنيدن يا گفتن هر غيبت و تهمتي، هراندازه هم به نظر كوچك و سطحي مي آيد، اجتناب ورزيد؛ زيرا انسان در روز قيامت جوابي براي آن نخواهد داشت. دراين رابطه به برنامه اي كه پيشنهاد مي شود به مدت 40 روز عمل كنيد و نتيجه را در صورت تمايل براي ما ارسال داريد.اميد است ان شاءاللّه بر اين گناه غالب شويد:

1) هر ده روز يك بار بحث غيبت را در كتاب گناهان كبيره مطالعه كنيد.

2) هر روز صبح با خدا «شرط» كنيد كه امروز غيبت نمي كنم. در طول روز كاملا مراقب رعايت اين شرط باشيد وجدا بكوشيد براي اولين بار از آن تخلف نكنيد. شب ها هنگام خواب اعمال روزتان را وارسي كنيد. اگر مرتكب غيبت شده ايد تعداد دفعات آن را ثبت كنيد و براي مبارزه با آن توبه نماييد و براي خود تنبيهي قرار دهيد مثلا تصميم بگيريدبا دوستي كه نزد او بيشتر غيبت مي كنيد يك روز رفت و آمد و گفت وگوي غيرضروري نكنيد يا در جايي كه بيشتر غيبت هست شركت نكنيد يا يك روز، روزه بگيريد.

چگونه در طول مدت دانشجويي برنامه هايمان رادر خوابگاهها تنظيم كنيم كه از وقتمان استفاده بهينه داشته باشيم ؟

پرسش

چگونه در طول مدت دانشجويي برنامه هايمان رادر خوابگاهها تنظيم كنيم كه از وقتمان استفاده بهينه داشته باشيم ؟

پاسخ

اين كه چگونه در طي مدت 4 سال در خوابگاه دانشگاه بتوانيد زندگي كنيد مربوط به تصميم و اراده شما است. براياين امر بايد تصميم قوي بگيريد كه با يك برنامه درازمدت از اوقات خود بهترين استفاده را ببريد. به عبارت ديگربرنامه ريزي كنيد و براي خود برنامه روزانه، هفتگي، ماهانه و سالانه تدوين نماييد. در مقام اجرا نيز تلاش كنيد طبق برنامه مدون خود عمل كنيد. مثلاً در برنامه روزانه خود، ساعت بيداري و انجام امور شخصي و نماز و نرمش و ورزش صبحگاهي را معين كنيد. ساعات درس و كلاس را طبق برنامه آموزشي علامت بزنيد و اوقات فراغت بين كلاس ها يابعدازظهرها و شب ها را با يك برنامه قابل اجرا بر طبق ساعات مقرر مشخص نماييد. اوقاتي را كه براي مطالعه معين كرده ايد، سعي كنيد از كتابخانه يا سالن مطالعه خوابگاه استفاده كنيد و به طور كلي ساعات روز را تقسيم بندي نموده وبراي هر ساعتي، كار مشخصي در نظر گرفته و طبق آن عمل كنيد، چرا كه بدون برنامه ريزي، اوقات زيادي از شما تلف خواهد شد.

يك دانشجو چگونه بايد اوقاتش را پر كند و همه ء جنبه ها را رعايت كند؟

پرسش

يك دانشجو چگونه بايد اوقاتش را پر كند و همه ء جنبه ها را رعايت كند؟

پاسخ

برنامه ريزي چيست؟ چرا اهميّت دارد؟ اصول آن كدامند؟ لوازم آن چيست؟

يكي از تفاوت هاي اساسي ميان انسان و حيوان اين است كه حيوان فقط در زمان حال زندگي مي كند و انسان در سهزمان: گذشته، حال و آينده. گذشته محمل تجارب است، حال منزلگاه تصميم گيري است، و آينده سكوي رشد و ارتقاء.انسان با تجزيه و تحليل رويدادهاي گذشته، دست به برنامه ريزي زمان حال مي زند و آينده را رقم مي زند.

متخصصان برنامه ريزي مي گويند:

نگرش انسان نسبت به آينده بايد از زاويه سه افق صورت گيرد: افق باز؛ افق دور و افق روشن.

افق باز: ضامن مانورِ فكري آدمي نسبت به مصالح و مسائل پيراموني و يكي از عوامل دوري آدمي از انديشه هايمحدود و برنامه هاي جزئي نگري است. هر انساني كه از افق باز بهره مند است، در برابر معادلات زندگي، به صورتخطي نمي انديشد؛ بلكه نگرش او حالت شبكه اي و گسترده دارد و راه حل هاي مختلف را فقط از زاويه يك راهنمي بيند و به اصطلاح پژوهش گران، به ورطه تك سبب بيني نمي افتد، لذا راه هاي مختلف را آزمايش مي كند. افق بازروش مؤثري در نگرش است و در همه فعاليت هاي هدفمند به كار مي آيد.

افق دور: يكي از خصلت هاي ممتاز انسان، خصلت دورانديشي (Providence) است. افق دور در نگاه و نگرشآدمي، ضامن شفاف شدن ابهامات آينده است و تصميمات آتي را رقم مي زند. افراد دور انديش در مقايسه با ديگران،تصويري شفاف تر در مسائل، رفتارها، عكس العمل، رويدادها و اتّفاقات دارند.

افق روشن: بهره مندي انسان از زاويه روشن و كم ابهام، با استفاده از دو افق قبلي ميسّر است.

افق روشن محصولدو افق دور و باز است. افقِ روشن، ميوه انسان در اصل برنامه ريزي بهينه و كارآمد براي آينده در حال اتّفاقاست.

محصول اين سه افق، بحث شناخت (Recognition) است. بنابراين سه افق، اساس برنامه ريزي عبارت استاز:

1. خودشناسي.

2. جهت بخشي فعاليت ها.

3. بهبود كيفيت زندگي در ظرف زمان.

تا شناخت موجود نباشد، ضمانتي براي آينده وجود ندارد.

مي توان آينده را به زمان حال منتقل نمود، يعني مي توان زمينه ساختن پله هاي آينده را در زمان حال بررسي نمود وآن ها را شكل داد.

تعداد بسيار اندكي از مردم وقت كافي در اختيار دارند. همه از كمبود وقت مي نالند. طبق تخمين ها و برآوردهاي انجامشده، حدود 30 الي 40 درصد توان انسان ها به كار گرفته مي شود و محاسبات نشان مي دهد كه افراد 60درصد اززندگي كاري خود را هدر مي دهند. بيشتر وقت ها، انرژي ها، توانايي ها و استعدادها به هدر مي روند، چون شناختكافي وجود ندارد، هدف ها روشن نيست و برنامه ريزي ها و اولويت گذاري ها دقيق نمي باشد.

عمر ما محدود است. ما يك بار فرصت زندگي كردن داريم. امروزه طبق محاسبات انجام شده، يك انسان با اميد بهزندگي طولاني، حداكثر 000/200 ساعت از زمان را، به عنوان وقت قابل استفاده، در اختيار دارد.

استفاده از سرمايه عمر: استفاده بهينه و بهتر از «زمانِ» محدود و ارزشمند، تنها از طريق برنامه ريزي و «مديريتزمان» كه هوشيارانه، مستمر و پايدار تدوين شده باشد، فراهم مي شود. مديريت زمان كه در واقع، همان برنامه ريزياست، به معناي تسلط و كنترل بر فرصت ها و جهت دادن به فعاليت هاست.

برنامه ريزي فرصت ها: براي طراحي برنامه مناسب جهت استفاده از فرصت ها، لازم است كه هر فرد شبانه روزخود را به سه بخش تقسيم نمايد: بخش اول: صبح

تا ظهر، بخش دوم: بعد از ظهر، بخش سوم: شب.

بايد هر كدام از اين بخش ها را دو قسمت كرد و هر قسمت را به فعاليت هاي دو ساعته تقسيم كرد.

بهتر است فعاليت هاي علمي، اجرايي، شغلي و تفريحي خود را در قالب اين زمان ها تعريف كنيم و هر قسمت را بينيك الي يك ونيم ساعت و حداكثر تمام شش قسمت را در 9 ساعت تقسيم نماييم. افراد شاغل يا در حال تحصيلممكن است كل صبح يا بعد از ظهر يا صبح و بخشي از بعد از ظهر را به شغل و تحصيل خود اختصاص دهند. آن هاروي وقت باقيمانده مي توانند برنامه ريزي نمايند.

با اين تقسيم بندي، در هر هفته ما مي توانيم 42 قالب زمان را احياء كنيم و فعاليت هاي خود را در قالب آن تعريفكنيم و اگر اين قالب ها يك ساعتي باشند، باز هم در هر شبانه روز 18 ساعت از 24 ساعت آزاد خواهد ماند؛ يعني بااحتساب اين كه 2 ساعت صبح، 2 ساعت عصر و 2 ساعت شب را براي فعاليت هاي علمي، پژوهشي و... خارج كردهباشيم، باقيمانده هر روز 18 ساعت و در هفته 126 ساعت آزاد خواهد ماند. لذا مي بينيم كه در هفته، چقدر ما زمان راقرباني و فدا كرده ايم. و اين يعني ذبح زمان! يعني نابودي فرصت ها؟

سرمايه عمر آسان به كف نيامده است، كه آسان از دست رود. برنامه ريزي كمك مي كند كه به فعاليت هاي خويش،نظام يافته بنگريم و اين نكته را مد نظر داشته باشيم كه:

«زمان در عصر ما، ساعت ها و روزها و هفته ها نيست؛ بلكه زمان، با دقيقه و ثانيه و لحظه مورد بحث و بررسي قرارگرفته و فعاليت ها در قالب آن تعريف مي شوند».

يك

جوانِ پشت كنكوريِ رشته رياضي سؤال هاي متعددي از من پرسيد. از او سؤال كردم: چند وقت ديگر به كنكورباقي مانده است؟ او پاسخ داد: 75 روز، يعني 1700 ساعت كه با ساعت هاي باقيمانده امروز تا شب كه 11 ساعتاست، مي شود 1711 ساعت.

ضمن تشويق، به نگرش او آفرين گفتم و اضافه كردم: انشاءا... از اين به بعد، زمان را در قالب دقيقه و ثانيه ببين و بنگرچه فرصت هايي داري و چه فرصت هايي را هر روز ما از بين مي بريم.

بايد در «امروز»، فرداها را ديد و ماه هاي بعد را به تصوير كشيد، حتّي سال آينده را در قالب زمان حال به تماشانشست.

بعد از شهادت آيت الله دكتر بهشتي، كه به وقت تقويم ايشان نگريستند، فهميدند كه او برنامه ريزي خود را تا 6 ماهآينده ترسيم كرده بود.

از آن جا كه قصدمان اين است كه سخن به درازا كشيده نشود، پيش در آمد اين مقاله را در اين جا به پايان مي رسانيم واميدواريم كه در فرصت هاي ديگر، ادامه بحث را در خصوص:

سارقين زمان؛

برنامه ريزي زخمي؛

برنامه ريزي بيولوژيك؛

تكثير زمان تا 2 برابر

و غيره ادامه دهيم.

منابعي براي مطالعه بيش تر:

1. مديريت برتر زمان، راجيو ستي، ترجمه نازلي سيد گرگاني.

2. چگونه برنامه ريزي كنيم، كيت كنان، ترجمه قاسم كريمي.

3. مديريت زمان، لوتارجي بسي ورت، ترجمه منصور توكلي نيا.

براي اداره صحيح يك گروه فرهنگي و اخلاص در كار اين گروه ها چه برنامه هايي بايد مد نظر قرار گيرد؟

پرسش

براي اداره صحيح يك گروه فرهنگي و اخلاص در كار اين گروه ها چه برنامه هايي بايد مد نظر قرار گيرد؟

پاسخ

اين كه چه كارهايي مي تواند افراد را به سوي اخلاص سوق دهد مي توان به كارهاي زير اشاره كرد: برگزاري نمازجماعت، عبادت ها و دعاهاي جمعي، برگزاري جلسات سخنراني مذهبي، پاسخ به سؤالات مذهبي و اعتقادي،جلسات توسل و عزاداري اهل بيت(ع)، زيارت ها و سفرهاي سياحتي جمعي، برگزاري هيئت هاي هفتگي، جلساتقرائت قرآن و حفظ حديث و برگزاري مسابقات كتاب خواني (از كتب شهيد مطهري و ديگر نويسندگان متعهد) ومسابقه مقاله نويسي و تقويت زيرساخت هاي اعتقادي يا برگزاري جلسات درس و سخنراني مفيد و منظم و تقويتزمينه هاي شناخت و آگاهي از آداب اجتماعي و اخلاقي يك مسلمان براي جوانان كه بسيار ضرورت دارد.{J

در جامعه اي كه انسان صحنه هاي تأسف باري از فساد مانند اختلاط زن و مرد نامحرم پوشيدن لباسهاي مبتذل بي حجابي و آرايش غليظ زنان و ... را مي بيند گاهي احساس پوچ گرايي زندگي، احساس دوري از خدا و آخرت را مي كنيم چه كنيم تا بنيه اعتقاديمان همچنان استوار بماند.

پرسش

در جامعه اي كه انسان صحنه هاي تأسف باري از فساد مانند اختلاط زن و مرد نامحرم پوشيدن لباسهاي مبتذل بي حجابي و آرايش غليظ زنان و ... را مي بيند گاهي احساس پوچ گرايي زندگي، احساس دوري از خدا و آخرت را مي كنيم چه كنيم تا بنيه اعتقاديمان همچنان استوار بماند.

پاسخ

«بسم الله الرحمن الرحيم. قد افلح المؤمنون. الذين هم في صلاتهم خاشعون. والذين هم عن اللغو معرضون...؛ مؤمنان رستگار شدند. آنها كه در نمازشان خشوع دارند و آنها كه از بيهودگي روي گردانند...» (مؤمنون، آيات 3 - 1)

قبل از بررسي راه هاي تقويت ايمان، لازم است مطالبي پيرامون زمينه و جايگاه ايمان خدمتتان بيان كنيم. انسان با ذهن خود مي انديشد و علم به دست مي آورد. پس جايگاه علم و شناخت، ذهن آدمي است. اما قرآن كريم، جايگاه ايمان را قلب معرفي مي كنند. اين كتاب آسماني درباره عده اي كه ادعاي ايمان مي كردند مي فرمايد: «باديه نشينان خدمت پيامبر آمدند و گفتند ايمان آورديم. بگو: ايمان نياورده ايد بلكه بگوييد اسلام آورديم و هنوز ايمان در دل هايتان وارد نشده است» («قالت الاعداب امنا قل لم تؤمنوا ولكن قولوا اسلمنا ولما يدخل الايمان في قلوبكم..» (حجرات، آيه 14).

از اين رو شناخت هدف و راه سعادت زماني به حركت در آن راه منجر خواهد شد كه قلب به آن هدف و آن راه ايمان آورد. ايمان قلبي محرك انسان براي حركت خواهد بود. به تعبير ديگر بين «ايمان» و «عمل» رابطه ضروري هست و اين دو از هم جدا شدني نيستند.

به اين ترتيب درس بزرگي كه از قرآن كريم مي

آموزيم اين است: اگر مي خواهيم به هدفي كه براي زندگي خود شناخته ايم، ايمان بياوريم و به سوي آن حركت كنيم، ابتدا بايد قلب خود را براي پذيرش آن هدف آماده سازيم.

آْمادگي قلب براي ايمان:

قلب در صورتي براي پذيرش حقيقت و راه زندگي آماده مي شود كه به زيبايي هايي آراسته و از زشتي هايي دور گردد. قرآن كريم اين زيبايي ها و آلودگي ها را به ما نشان مي دهد كه در اينجا به مواردي اشاره مي كنيم:

1- در زمين سير كنيد، آن گاه حقيقت زيبايي ديني را به وسيله قلب خود درك كنيد (حج، آيه 46).

2- در قلب خود را به وسيله تفكر و تدبر در قرآن باز نگه داريد (محمد، آيه 24).

3-قلب خود را از آلودگي ها و تعلق هاي دنيايي مانند دوستي مال و فرزند، پاك سازيد (شعرا، آيه 89)

4- قلب خود را از پليدي ها پاك نگه داريد تا منزلگاه نيكي ها و زيبايي ها گردد، (بقره، آيه 283).

5- از غفلت بپرهيزيد و قلب خود را متوجه زيبايي هاي زندگي سازيد تا سير شما راحت و هموار شود، (كهف، آيه 28).

6- توانايي قلب خود را براي تعقل و درك عميق حقايق افزايش دهيد، (حج، آيه 46).

7- قلب خود را در مقابل درستي ها و خوبي ها نرم و خاضع نگه داريد، (مائده، آيه 13).

ايمان همچون درختي است كه در قلب جوانه مي زند، تناور مي گردد و بر شاخه هاي آن اعمال شايسته پديدار مي شود.

راه هاي تحصيل، تحكيم و تقويت ايمان:

1- تفكر پيرامون آيات و نشانه هاي خداوند در گستره هستي: توجه به اين نشانه ها، ياد

خدا را در دل ها زنده مي كند و لطف و رحمت او را به ما يادآور مي شود و در نهايت بر دوستي و محبت ما به خدا مي افزايد. (ر.ك: سوره يس، آيات 23 تا 40).

2- توجه دائم به خداوند و ذكر و ياد او: حضور خداوند در خاطر ما، در همه لحظات زندگي، ارتباط ما را با او افزايش مي دهد و به تدريج به پيوندي استوار مي انجامد. يكي از حكمت هاي نمازهاي پنجگانه، زنده نگه داشتن ياد خدا در طول شبانه روز، در دل مؤمن است.

«يا ايها الذين آمنوا اذكروا الله ذكرا كثيرا؛ اي كساني كه ايمان آورده ايد! خدا را بسيار ياد كنيد» (احزاب، آيه 41).

انجام برخي كارها مانند قرائت قرآن، دعا و زيارت، مطالعه سيره ائمه و همنشيني با نيكان و صالحان، ما را به ياد خدا مي اندازد.

برخي كارها نيز مانع توجه به خداوند است كه بايد اين موانع را كنار زد تا غفلت بر آن حاكم نشود.

قرآن كريم مي فرمايد: «ياد خدا دل هاي مؤمنان را مي لرزاند و هنگامي كه آيات الهي را گوش دهند، بر ايمانشان افزوده مي شود» (انفال، آيه 2).

3- توجه به نعمت ها و الطاف خدا نسبت به انسان: اگر در زندگي خود توجه كنيم، خود را غرق در نعمت هاي الهي خواهيم يافت. فلسفه آفرينش اين نعمت ها اين است:

ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند تا تو ناني به كف آري و به غفلت نخوري

(سعدي)

انسان بر خوان نعمت حق نشسته تا با يادآوري لطف او، ياد خدا را در دل زنده نگه دارد و قلب

خود را به او نزديك تر كند.

4- انجام نيكي ها و دوري از بدي ها: هر عمل نيك دل را نوراني تر مي كند و برعكس هر گناه صفحه دل را تيره و كدر مي سازد. بايد بكوشيم با عمل به نيكي ها، دل خود را نوراني تر كنيم و با دوري از گناهان رشته محبت خود را با خدا استوار سازيم.

مطالعه كنيد: شهيد مطهري، انسان و ايمان (ج 2 از مجموعه آثار)

توجه داشته باشيد كه حفظ ايمان در ميان عوامل نامساعد و ناسازگار و يا مخالف، از اهميت و ارزش بيشتري برخوردار است. اگر انسان در محيطي كاملا مناسب و مساعد زندگي كند نمي تواند ايمان و استواري عقيده و باور خود را محك بزند و از صلابت و راسخ بودن آن اطمينان حاصل كند ولي در محيط نامساعد، انسان مي تواند ميزان ايمان خود را بسنجد و با حركت برخلاف جو موجود و فضاي ناسالم ريشه هاي ايمان و باور خود را تحكيم بخشد. هنر مردان خدا و زنان با صلابت و خداباور اين است كه با وجود زندگي در اجتماع و در بين مردم، از آنها رنگ و بو نمي گيرند و برنامه هاي غلط و روش نادرست آنها را نمي پذيرند و با حركت در سايه ايمان به سوي هدف هاي الهي و انساني خود گام بر مي دارند. ايماني كه در چنين فضا و شرايطي شكل گيرد و بارور شود به سادگي از انسان گرفته نمي شود و با هر تندبادي ريشه كن نمي گردد. فراموش نكنيم اگر ما يك قدم براي خدا و در راه عمل به دين او

و جلب رضايت او برداريم، حق تعالي ده قدم براي ياري و كمك ما بر مي دارد. اگر بنده اي در راه عمل به وظايف الهي خود كوشا باشد لشكريان حق و فرشتگان الهي و امدادهاي غيبي خداوند، پشتيبان و ياور او خواهد بود و او را در اين مبارزه سنگين و جهاد مقدس تنها نخواهند گذاشت. خداوند خود چنين وعده داده است: «والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا؛ كساني را كه در راه ما كوشش و مجاهده نمايند به راه هاي خود راهنمايي و هدايت مي كنيم» (عنكبوت، آيه 69).

در روايات فراواني به كساني كه در زمان غيبت ولي عصر(عج) ايمان خود را حفظ كنند، بشارت هاي عجيبي داده شده و آنها را مدح كرده و ستوده اند.

در روايتي زين العابدين(ع) در اين باره چنين مي فرمايد: كساني كه در روزگار غيبت ولي عصر(عج) زندگي مي كنندو قائل به امامت آن بزرگوار هستند و منتظر ظهور آن حضرت(ع) مي باشند از اهل هر زماني برترند. چون خداوند به آنها چنان عقل و درك و معرفتي عطا فرموده كه زمان غيبت در نزد آنها مانند زمان حضور است. اينان همانند مجاهداني هستند كه پيشاپيش پيامبر(ص) شمشير زده و مبارزه كرده اند. اينان مخلصان واقعي و شيعه راستين ما و دعوت كنندگان به دين خدا در پنهاني و آشكار مي باشند (الشموس المضيئه، علي سعادت پرور، ص 78 ، ح 10).

راهكارهاي فرهنگ سازي در محيط دانشگاهي را بيان نماييد.

پرسش

راهكارهاي فرهنگ سازي در محيط دانشگاهي را بيان نماييد.

پاسخ

در مورد سؤالي كه مطرح فرموديد نكات ذيل را به عرض مي رسانم البته مطالب ارائه شده شما نمايي از يك طرح است .

براي فرهنگ سازي در يك محيط ابتدا بايد فرهنگ مورد نظر را به صورت كامل شناخت و نسبت به مباني اعتقادي و علمي آن آگاهي كسب كرد زيرا كه لازمه نشر و اشاعه يك فرهنگ آن است كه ابتدا آن فرهنگ و مباني آن را بشناسيم و به آن معتقد بوده وايمان داشته باشيم و با تصميم و اراده جدي به لوازم آن عمل كنيم و آنگاه براي تبليغ و انتشار و گسترش آن تلاش نماييم در واقع اگر هر كسي به آيين و آداب و رسوم فرهنگ مور نظر پايبند باشد خود موجب ترويج و نشر آن فرهنگ مي شود. بنابراين راهكارهاي زير به طور كلي توصيه مي شود:

- نسبت به فرهنگ مورد نظر به صورت مشخص آگاهي كسب كند و مثلا" با فرهنگ اسلام آشنايي پيدا كنيد.

- با دقت , تأمل , مطالعه و تحقيق ايمان خود را به آن فرهنگ تقويت و تعميق بخشيد.

- راهكارهاي تحقق و دست يابي به اهداف فرهنگي خود را با مطالعه و تفكر و جلسات مشورتي و بحث و تبادل نظر مشخص كنيد (اهداف عيني , قابل تعريف و اندازه گيري نه كلي مبهم نامعلوم ).

- سعي كنيد هدف كلي را به اهداف جزئي تر و به صورت مرحله به مرحله تجزيه نماييد.

- با مشخص شدن نحوه اجراي كار و دست يابي به اهداف با توكل بر خدا كار را به تدريج آغاز كنيد

و ضمن آنكه خود صميمانه به آنها عمل مي كنيد با روش هاي پسنديده ديگران را نيز تشويق و ترغيب نماييد. به عنوان مثال براي گسترش فرهنگ اسلامي :

1- ابتدا اعتقاد وايمان خود به اسلام و اعتقادات ديني اسلامي را تقويت كنيد.

2- مظاهر فرهنگ و تمدن اسلامي را مشخص كنيد مثل : اعتقادات صحيح , نماز, حجاب , احكام شرعي , شكل روابط صحيح فردي و اجتماعي , اخلاق اسلامي و...

3- پيدا كردن راهكارهاي عملي براي اجرا و ترويج هر يك از آن اهداف مشخص شده مثلا": براي گسترش اعتقادات صحيح اسلامي در محيط خود چه كارهايي مي توانيم انجام دهيم ؟

- تشويق و ترغيب افراد به مطالعه و در اختيار گذاشتن منابع صحيح و موردپسند.

- برگزاري جلسات سخنراني به مناسبت هاي مختلف .

- برگزاري كلاسهاي عقيدتي.

- برگزاري جلسات پرسش و پاسخ با حضود افراد متبحر.

- تشكيل گروه هاي مطالعاتي و جلسات بحث و بررسي چند نفري .

- مسابقه كتاب خواني و مقاله نويسي در موضوعات ريز معرفي شده .

4- اجراي يك يك راههاي بدست آمده .

5- امتحان و ارزيابي نمودن هر يك از راه ها.

6- تشويق و پاداش دادن به افرادي كه در ارزيابي امتياز بالا آورند.

چگونه مي توان فردي كه از اسلام و روحانيت گريزان است را هدايت كرد؟

پرسش

چگونه مي توان فردي كه از اسلام و روحانيت گريزان است را هدايت كرد؟

پاسخ

اولاا, بهترين راه اين است كه ما خودمان الگو و نمونه خوب و مناسبي از اسلام و عمل به آن باشيم ((كونوا دعا² للناس بغير السنتكم )) انسان ها بيشتر به ظاهر و عمل و رفتار توجه مي كنند تا گفتار و بحث علمي . البته شرايط اجتماعي و خانوادگي و محيطي و نوع تربيت انسان نيز خيلي موثر است . شما مي توانيد تلاش كنيد زمينه مناسب و مساعدي را براي جذب و اعتقاد وي ايجاد نماييد. ثانيا", دليل بي علاقه اي به برخي چيزها عدم اطلاع و آگاهي است شما سعي كنيد اطلاعات ديني ايشان زياد شود و معرفت كامل و صحيح نسبت به آن چيز پيدا كند. ثالثا", اگر شيريني دين و عبادت را كسي بچشد ديگر به غير خدا عشق نمي ورزد. عشق به خداوند داراي آثاري است كه اگر شيريني آن چشيده شود, قابل مقايسه با هيچ علاقه و عشقي نيست . عشق هاي مجازي نيز داراي آثاري است . يكي از راه هاي بيرون نمودن عشق هاي مجازي از دل و جايگزيني عشق الهي اين است كه انسان با تفكر و تعقأل آثار اين دو عشق را با هم مقايسه كند و با منطق و عقل قضاوت نمايد عشق به خداوند بهتر و شيرين تر است , يا عشق مجازي . اگر عقل در اين زمينه به كار گرفته شد و حكم كرد, خود آن در بيرون كردن عشق هاي مجازي موئثر است . از آثار عشق خداوند به موارد ذيل مي توان اشاره نمود:

غناي نفس , عزت نفس , كوچك شدن مشكلات در نظر انسان , عدم تائثير تعريف يا مذمت ديگران . اگر انسان عشق به خدا داشته باشد, ديگر گمشده اي ندارد و هميشه آرام و با اطمينان نفس است . او از گذشته ئ خود غمگين نخواهد بود و نسبت به آينده مضطرب نمي باشد. اراده اش قوي خواهد شد, زيرا متصل به قدرت لايزال معشوق است و از هيچ پيشامد احتمالي يا فعلي هراس نخواهد داشت و بسياري آثار ديگر. اما اين راه كافي نيست ; مخصوصا" براي اشخاصي كه روحيه ئ عاطفي قوي دارند. انسان بايد علاوه بر انجام اين پيشنهاد, از همان شيوه هايي كه عشق هاي مجازي را تقويت مي كنند, براي تقويت عشق الهي استفاده نمايد; مثلاا رفت و آمد و مراوده و مصاحبت فراوان با معشوق , علاقه را زياد و ترك آن عشق را سرد مي كند, اگر انسان با دعاها و عبادت ها و تلاوت قرآن - مخصوصا" در دل شب - با خداوند مراوده داشته باشد و با معبود بسيار سخن گفته و درد دل نمايد, موجب كثرت محبت و اةنس با خداوند مي شود. توكل بر خداوند, حةسن ظن به او, استعانت از خداوند و توسل به اهل بيت (ع ), پالايش نفس از رذائل , همراهي با استادي وارسته , التزام به احكام شريعت , مطالعه ئ كتبي كه راجع به خداشناسي و صفات او نوشته شده و مطالعه ئ حالات و زندگي نامه ئ عرفا در اين امر بسيار موئثر است . به عنوان نمونه مي توانيد به كتاب هاي ذيل مراجعه كنيد:

1- نشان از بي نشان هاعلي مقدادي 2- احوال عارفان دكتر علي اصغر حلبي

چگونه مي توان فرد لجوج را به نماز و روزه و انجام امور مذهبي تشويق كرد؟

پرسش

چگونه مي توان فرد لجوج را به نماز و روزه و انجام امور مذهبي تشويق كرد؟

پاسخ

تلاش شما براي آشنا ساختن افراد با نماز, كاري بس ارزشمند و مورد پسند است . دعوت مردم به آشنايي با خداوند و عبادت او از برجسته ترين و متعالي ترين امور است . اما راه كارهاي عملي قابل ارائه به قرار زير است :

1- براي ترغيب و تشويق به نماز, در آغاز بايستي زير بناهاي فكري فرد را مورد بررسي قرار داده و در اصلاح آن بكوشيد. ديدگاه فرد در مورد خداوند, جهان هستي , انسان , معاد و... اموري است كه داراي نتيجه مستقيم بر عملكرد فرد است . پس بايد به تقويت و اصلاح اين مباني كوشيد.

2- نماز, عملي است كه در مجموعه عقيده توحيدي , داراي معنا و فلسفه است . پس در آغاز بايستي اين مجموعه شناخته شود تا نماز جايگاه خود را در ذهن و انديشه فرد باز نمايد, از اين رو يك شناخت صحيح و سالم و واقعي را در ذهن شخص رقم بزنيد و او را به صورت مستقيم و غيرمستقيم از اين واقعيت آگاه سازيد. مانند اين كه گوشزد گردد كه در بينش توحيدي اسلام و ديگر اديان الهي , انسان موجودي است كه به سوي كمال و لقاي پروردگار در حركت است . «انا لله و انا اليه راجعون ; از خدائيم و به سوي او باز مي گرديم». حال در اين مسير, ابزارهايي به مدد انسان مي آيد، تا او از فراموش كردن مسير و هدف باز دارد كه از مهم ترين آنها «نماز» است . «اقم

الصلاه لذكري ; نماز را براي ياد من بپا دار».

آدمي بدون نماز راه را گم خواهد كرد. نمازهاي پنج گانه همانند چراغ هاي برق هستند كه مسيري طولاني و پر خطر را روشن كرده اند تا كسي راه را گم نكند و به بيراهه و سقوط كشانده نشود. آنچه كه موجب مي گردد و برخي از نماز, روي گردان باشند و يا نسبت به آن تساهل كنند, ندانستن فلسفه نماز و يا دركي غلط از آن است .

برخي چنين مي پندارند كه نماز انسان , نيازي را از خداوند برطرف مي كند كه البته خيالي واهي است . خداوند نيازي به هيچ مخلوقي ندارد. از اين رو آنچه كه به عنوان عبادات بر آن تأكيد شده , جملگي در جهت كمال انسان است .

نماز داراي آثار و فلسفه هاي متعدد ديگري نيز هست كه به آن اشاره مي كنيم :

- نماز، تقدير و سپاس گزاري از خداوند است .

- موجب آرامش انسان است .

- موجب ياد خداست .

- نماز زمينه پرهيز از گناه را در انسان فراهم مي كند.

- تأكيدي بر نظافت و سلامتي است .

- موجب انضباط و وقت شناسي است .

- داراي آثار وحدت بخش اجتماعي است .

مجددا" تكرار مي كنيم كه دادن اين اطلاعات و تصحيح انديشه آن فرد درباره نماز ضروري است و بايد انجام گيرد تا به كمك يك نيروي دروني و انگيزه شخصي در پي آن باشند و نيازمند تحريك خارجي و هول دادن و وادار كردن نباشد. اين اطلاعات را به دو روش مستقيم و يا غيرمستقيم مي توان منتقل كرد و انتخاب

روش به روحيه مخاطب و توان روحي و علمي شما بستگي دارد. مانند اين كه خود, اين گونه مطالب را گوشزد كنيد و در صورت عدم پذيرش از طرف مخاطب ديگران بگوييد و يا كتاب هاي معرفي شده را در اختيار او بگذاريد.

پرتوي از اسرار نماز, قرائتي

اسرار الصلاه , ملكي تبريزي

آداب الصلاه , امام خميني

صلاه الخاشعين , دستغيب

اسرارالصلاه , جوادي آملي

3- در هيچ يك از مراحل ارشاد و راهنمايي از برخورد نيك و ملاطفت آميز و احترام نهادن دور نشويد. اين را بدانيد كه با فشار واجبار كسي را نمي توان هدايت نمود و چه بسا تأثير منفي آن بيشتر از هدايت گردد. اگر رابطه شما با فرد مورد نظر اكنون به جبهه گيري و حساسيت نشان دادن و صف آرايي منتهي شده است براي مدتي سكوت كرده و حرفي به او نگوييد و به دنبال اجراي روش غيرمستقيم باشيد و به شكلي از همكاري افراد ديگر بهره مند شويد.

4- هر شخصي يك نقطه پذيرش و به قول معروف «رگ خوابي» دارد، سعي كنيد اين رگ خواب و نقطه پذيرش را به دست آوريد و از اين كانال وارد شويد و هدف خود را تعقيب كنيد و لذا به صرف اين كه بايد شخصي را هدايت كرد بسنده نكنيد بلكه با مطالعه بر روي خصوصيات وي راه نفوذ در او و جلب نظر او را به دست آوريد و اقدام كنيد.

5- بيان تأثيرات منفي ترك نماز و روزه و استفاده از روايات بيان شده توسط اهل بيت (ع ) در اين زمينه بسيار موثر است . به خصوص اگر به روش غيرمستقيم

ارائه گردد و موجب تنبه و موعظه كردن را فراهم سازد. يعني غير از ارائه شناخت بايد در صدد موعظه گري و تنبه قلبي وي نيز برآييد و با ترس و بيم دادن از عذاب اخروي و پيامدهاي منفي ترك نماز و روزه دل او را از غفلت آزاد سازيم .

6- اين راه كارها هم به صورت مستقل و هم به همراه يكديگر مي تواند مؤثر باشد و خوب تر آن است كه روشنگري و موعظه و... همراه هم ارائه گردد تا نافذتر افتد.

تاثير اينترنت را چگونه ارزيابي مي كنيد؟ با چه راه كارهايي مي توان از اين پديده براي گسترش فرهنگ اسلامي بهره جست ؟

پرسش

تاثير اينترنت را چگونه ارزيابي مي كنيد؟ با چه راه كارهايي مي توان از اين پديده براي گسترش فرهنگ اسلامي بهره جست ؟

پاسخ

اينترنت محصول علمي و فني بشر است و مانند هر ابزار ديگري مي تواند استفاده مثبت يا منفي داشته باشد بنابراين آنچه داراي اهميت است بالابردن ضريب مثبت در ابعاد مختلف (تكنولوژي , فن آوري ,تبليغ در اسلام و...) و جلوگيري كامل يا كاهش اثرات منفي اين رسانه مهم جهاني مي باشد مسلما" ما براي دستيابي به توسعه اي سريع و همه جانبه و ايجاد تمدن اسلامي و عقب نماندن از قافله علم و تمدن بشري نيازمند استفاده از تكنولوژي وفن آوريهاي پيشرفته مي باشيم كه يكي از مهمترين آن شبكه جهاني اينترنت است كه در همه زمينه هاي علمي , تحقيقي , هنري , سياسي , تاريخي , مذهبي با همه فروعات و جزئيات رشته هاي گوناگون مي توان از آن بهره برد اما در عين حال از آن جا كه مراكزي از طريق اينترنت اكنون اطلاعات غير علمي و غير انساني در جهت يكسان سازي فرهنگي , هنري , سياسي , تاريخي , مذهبي با همه فروعات و جزئيات رشته هاي گوناگون مي توان از آن بهره برد اما در عين حال از آنجا كه مراكزي كه از طريق اينترنت اكنون اطلاعات غيرعلمي و غيرانساني در جهت يكسان سازي فرهنگي جهان و مسلط نمودن فرهنگ آمريكا و محو ساير فرهنگها و بالاخره تحقيق دهكده جهاني به رهبري آمريكا ارائه مي نمايند صدها برابر مراكزي است كه اطلاعات مفيد و علمي و فني ارائه مي نمايند بايد با ارائه مكانيزمي دقيق

و حساب شده است . توسط متخصصان از معايب و مضرات آن جلوگيري نمود در اين راستا راه كارهاي بهره بري صحيح از اينترنت در جهت گسترش فرهنگ اسلامي عبارتند از: 1- تهاجم تبليغي را بايد با شيوه هاي نوين تبليغي پاسخ داد با استفاده از اينترنت مجموعه آثار فرهنگي اسلامي را به اين شبكه جهاني منتقل نمود و راه آشنايي ملت هاي ديگر را با فرهنگ اسلامي فراهم ساخت در اين مورد البته قدمهايي برداشته شده است . 2- در كشورهاي اسلامي با استفاده از شيوه نامه نگاري الكترونيكي با صاحب نظران , جوانان كساني كه آمادگي دريافت پيام هاي اسلامي را دارند مكاتبه شود و سوئالات و نيازهاي آنان پاسخ داده شود. 3- فرهنگ غرب آسيب پذيري زيادي را دارد كه با زير سوئال بردن آنها و آگاهي به نسل جوان كشورهاي اسلامي و حتي غربي امواجي در مخالفت با آن را مي توان ايجاد نمود. 4- دولت اسلامي بايد يك شبكه واحد و مادر از مجموعه شبكه هاي داخلي ايجاد نمايد و سپس ساختار خاصي را براي ارتباط با شبكه جهاني مشخص نمايد حتي كشورهايي مانند فرانسه ساختار خاصي را براي اتصال به اينترنت ايجاد كرده است . 5- بايد راهي را براي گزينش اطلاعات جهاني پيدا كرد و از ورود اطلاعات آلوده از طريق شبكه جهاني جلوگيري كرد صاحب نظران معتقدند اين از نظر تئوري و عملي امكان دارد با كنترل همه جانبه ارتباطات شبكه جلوي تماس با مراكز غيراخلاق گرفته شود, (ر.ك مجله نگاه حوزه شماره 62-59 ارتباطات و نقش اينترنت در حوزه اطلاع رساني ديني , حميد فغفور مغربي

ص 148).

چرا برخلاف كشورهاي توسعه يافته , مردم ايران كم مطالعه مي كنند و بيشتر تلويزيون تماشا مي كنند؟

پرسش

چرا برخلاف كشورهاي توسعه يافته , مردم ايران كم مطالعه مي كنند و بيشتر تلويزيون تماشا مي كنند؟

پاسخ

متائسفانه با وجود تائكيدهاي فراوان دين مقدس اسلام بر كسب دانش و نقش مهم آن در رشد و شكوفايي جامعه در جامعه اسلامي ما اهميت چنداني به اين مهم داده نمي شود و حتي افراد تحصيل كرده اوقات فراغت خود را به مسائلي چون تماشاي تلويزيون كه فوايد چنداني در ارتقاي فرد و جامعه ندارد اختصاصي مي دهند. در يك بررسي مختصر مي توان عوامل اين پديده را به دو دسته تقسيم كرد: الف ) عوامل فردي ; از قبيل نداشتن توان مالي براي خريد كتاب و فقدان انگيزه لازم براي مطالعه كه ناشي از عدم شناخت نقش مطالعه كتاب هاي مفيد در رشد علمي و مادي فرد و جامعه مي باشد. ب ) عوامل محيطي از قبيل كم كاري رسانه ها در گسترش فرهنگ مطالعه و بيماري مدرك گرايي كه باعث مي شود افراد فقط به خاطر دست يابي به مدرك و موقعيت هاي اجتماعي مطالعه كنند و گراني و يا كمبود كتاب هاي مفيد. ((اظهار نظر دقيق شما ]با ذكر شماره نامه قبلي [ درباره ي پاسخ ها, موجب تكامل و پويايي كار ماست )). {J

با اين كه دانشجويان را به تقوا دعوت مي كنيد, چرا مسوولان تقوا را رعايت نمي كنند؟

پرسش

با اين كه دانشجويان را به تقوا دعوت مي كنيد, چرا مسوولان تقوا را رعايت نمي كنند؟

پاسخ

ما بر اساس وظيفه شرعي و سازماني كه داريم مسوئوليت داريم تا آن جا كه مقدور باشد در خدمت دانشجويان عزيز باشيم و سوئالات آنها را پاسخ گوييم و نظرات مشاوره اي را براي آنان ارسال كنيم . البته ما هم بايد به آنچه مي گوييم خودمان معتقد باشيم و در عمل به آن پايبند باشيم و الا شامل اين آيه كريمه قرآن مي شويم كه مي فرمايند: ((يا ايهاالذين آمنوا لم تقولون ما لاتفعلون كبر مقتا" عندالله ان تقولوا ما لاتفعلون ; اي كساني كه ايمان آورده ايد چرا چيزي را مي گوييد كه در مقام عمل خلاف آن را مي كنيد بترسيد از اين عمل ك سخني بگوييد و خلاف آن را كنيد ك بسيار سخت خدا را به خشم و غضب مي آوريد)). اما درباره اين كه چرا بعضي از مسوئولين مملكتي خلاف احكام و ارزش هاي اسلامي عمل مي نمايند بايد گفت كه اين مسائله از دو عامل نشائت مي گيرد: 1- متائسفانه در مقام گزينش اين افراد دقت لازم نشده و ملاكهايي كه شايسته كارگزاران حكومت اسلامي است كاملا" رعايت نشده است . 2- بعضا" نظارت جدي و مستمر توسط دستگاههاي مربوطه بر چگونگي انجام امور توسط كارگزاران و مسوئلان دولتي اعمال نمي شود. اين مسائله هميشه يكي از آفات تهديد كننده انقلاب مي باشد مقام معظم رهبري نيز مكررا" نسبت به آن هشدار داده و خواستار تصفيه بدنه اجرايي نظام از اين عناصر نامطلوب بوده اند. معظم له در اين زمينه مي

فرمايند ((بايد در گزينش كارمندان دولت دقت لازم صورت گيرد و به دنبال گزينش خوبان نظارت بر كار آنان نيز ضروري است چون مقام و قدرت غالبا" اخلاق و رفتار مسوئولان را تغيير مي دهد بنابراين اگر بعد از گزينش حتي افراد پارسا و كاردان از بالا بر عمل كرد آنان نظارت دقيق نشود ممكن است به تدريج تغيير رويه داده و به سبب سستي در انجام وظيفه موجب بي اعتمادي ملت نسبت به دستگاه حكومت اسلامي شوند لذا نظام انقلابي در چگونگي انجام امور توسط كارگزاران و مسوئولان بايد نظارت مستمر بر كار آنان داشته باشد (فجر انقلاب در بهار قرآن ص 203 و 205).V{J

دليل نام گذاري سال امام علي (ع ) و يكصدمين سال امام (ره ) و اختصاص بودجه هاي كلان از بيت المال , چگونه توجيه مي شود؟

پرسش

دليل نام گذاري سال امام علي (ع ) و يكصدمين سال امام (ره ) و اختصاص بودجه هاي كلان از بيت المال , چگونه توجيه مي شود؟

پاسخ

براي پاسخ به اين سوئال , توجه شما را به چند نكته جلب مي كنيم : 1- يكي از وظايف حكومت اسلامي گسترش فرهنگ و ارزش هاي الهي و اسلامي در جامعه و مطرح نكردن الگوهاي رفتاري كامل و شخصيت هاي الهي , براي تمسك و پيروي مردم و مسوئولين به اخلاق , منش , رفتار, گفتار, آن بزرگواران در ابعاد زندگي فردي و اجتماعي مي باشد. همچنان كه خداوند نيز پيامبر اكرم را به عنوان اسوه معرفي مي نمايد ((ان لكم في رسول الله اسوه حسنه )) بر اين اساس رهبر معظم انقلاب , يكي از سال هاي اخير را به عنوان سال امام خميني و سال امام علي (ع ) نامگذاري كردند. اين مسائله فرصت جديدي را براي تمركز جهت گيري هاي فرهنگي و شناسايي و معرفي و الگوگيري از اين شخصيت هاي برجسته پديد مي آورد و از مقوله تعظيم شعائر الهي است كه در قرآن بر آن تائكيد شده است . 2- با يك بررسي بسيار ساده مي توان به اين نتيجه رسيد كه هر چند چنان كه شايسته بود, نهايت بهره برداري از اين دو سال نشد, ولي دستاوردهاي علمي فرهنگي و تحقيقاتي از قبيل كتاب ها, مقالات و... كه انديشمندان و محققان جامعه اسلامي ارائه داند, در قابل مقدار بودجه اي كه مصرف شد, بسيار گران و با ارزش بود و جو علمي و معنوي افكار عمومي , رسانه ها, مطبوعات و

محافل دانشگاهي و فرهنگي و تحقيقاتي كشور را به اين سمت هدايت نمود و افق هاي تازه اي را درمقابل محققان و مسوئولان اجرايي كشور براي تمسك به سيره حكومتي و زندگي شخصي آن دو بزرگوار گشوده است . 3- متائسفانه در بعضي موارد بودجه هاي كلاني توسط برخي مسوئولين حيف و ميل مي شود كه ثمره اي جز خالي نمودن بيت المال و بدبيني مردم گسترش فرهنگ اسراف تبذير و تجمل به دنبال ندارد, چه خوب بود شما از آن موارد گله مي نموديد نه از يكي از بهترين فعاليت ها و برنامه هايي كه براي بالا بردن و حاكم نمودن فرهنگ مبارزه با اسراف , تبعيض , فقر و... انجام گرفته است . 4- يكي از اهداف و ثمرات اين ابتكار توسط مقام معظم رهبري اين بود تا با تمسك به سيره امام علي (ع ) و حضرت امام مسوئولين , گروه ها و جناح هاي سياسي , از تفرقه و منافع جناحي دست برداشته و مانند آن دو بزرگوار تمام وجود خود را وقف اسلام و خدمت به جامعه اسلامي و مسلمانان نمايند و در شرايطي كه دشمن با تهاجم فرهنگي , عناصر مزدور داخلي و... سعي در نابودي ارزش هاي اسلامي و حكومت اسلامي دارد با مطرح شدن نام و ياد و سيره آن دو بزرگوار وسيله اي مناسب براي خنثي كردن توطئه هاي دشمنان مي باشد و با تمسك به آن , وحدت , امنيت و منافع ملي به بهترين وجه تحقق مي يابد. 5- براي ريشه كن كردن فقر, فساد, بيكاري و تمام مشكلات اقتصادي , سياسي و فرهنگي

, بايد شيوي درست حكومت , فرهنگ ساده زيستي , دوري از اسراف , تبذير, تجمل , خودپرستي و جناح پرستي , كمك به فقرا و مستضعفين , تلاش براي حل مشكلات , مقاومت در مقابل دشمنان و منافقان , و الگوهاي عملي حضرت علي (ع ) و امام خميني را به عنوان اصول و معيارهاي اجتناب ناپذير, فراروي مسوئولان نهاد و آويزه ي گوش كارگزاران داشت . اما در مورد اين كه چه فرقي بين اين خرج ها با خرج هاي دوران شاه مي باشد مي توان به موارد ذيل اشاره نمود: اولا": در اهداف متفاوت مي باشند, خرج هايي كه در زمان ما مي شود براي بالا بردن سطح فرهنگ اسلامي و ارزش هاي الهي در جامعه براي خدمت به مردم مي باشد و چنان كه گفته شد نوعي تعظيم شعائر الهي است , اما خرج هاي آن زمان در جهت احياي مجدد و بسط تقويت نظام طاغوتي شاهنشاهي , رواج فرهنگ اسراف , تبذير, دنياپرستي , تجمل , ضديت با فرهنگ و ارزش هاي اسلامي و تحريف تاريخ ايران اسلامي به سمت ايران شاهنشاهي و هخامنشي بود. ثانيا": در تائثيرات متفاوت مي باشند: اجراي صحيح اين طرح در زمان ما باعث كمك به پيشرفت صحيح توسعه همه جانبه و اجراي عدالت اجتماعي , تقويت وحدت و امنيت ملي و كاهش فقر و تضاد طبقاتي و اجراي حكومت عدل الهي مي باشد اما برنامه هاي دوران سلطنت منحوس پهلوي , موجب عقب ماندگي كشور, هدر رفتن بودجه هاي كلان كشور در جهت تفريح , عيش و نوش و خوشگذراني و ازدياد فاصله طبقاتي

, فاصله گرفتن مردم از حكومت و نفوذ بيشتر استعمارگران در ايران بود. ثالثا": از نظر مقدار مخارج و هزينه ها هرگز قابل مقايسه نمي باشد. كافي است شما به كتب تاريخي مراجعه نموده و ملاحظه فرماييد كه چه هزينه هاي سرسام آوري صرف خوشگذراني ها و عياشي هاي دربار در مراسم جشن 2500 ساله و... مي شد. بنابراين با توجه به نكات فوق و شناخت اهميت ضرورت اين قبيل اقدامات و آثار مثبت آن حتي اگر در برخي ستادها ريخت و پاشي شود نبايد اصل اين مسئله و دستاوردهاي مثبت آن را زير سوئال ببريم , بلكه بايد با تمسك به سيره آن بزرگواران مبارزه با اسراف و تبذير و انجام اصلاحات را از خودمان و از خود اين مراكز و ستادهايي كه مي خواهند سيره و منش آن بزرگواران را گسترش دهند شروع نماييم زيرا تا وقتي كه مسوئولان و كارگزاران اسلامي خودشان سيره آن امام همام را در اعمال و رفتار خود پياده ننمايند نمي توان انتظار هيچ تائثير سازنده و مثبتي را در افكار و عقايد و نگرش مردم داشت . براي آگاهي بيشتر ر.ك : مفاسد اقتصادي رژيم پهلوي , مركز بررسي اسناد تاريخي .J

چرا در كشور ما فرهنگ انتقادپذيري وجود ندارد ؟

پرسش

چرا در كشور ما فرهنگ انتقادپذيري وجود ندارد ؟

پاسخ

ارائه پاسخي مناسب نيازمند تحقيقاتي گسترده و دقيق پيرامون اثبات صحت اصل اين قضيه و ميزان آن و سپس پرداختن به علل و عوامل آن مي باشد كه اين موضوع خارج از گنجايش يك نامه است، لذا به اختصار مطالبي را در اين خصوص بيان مي نماييم:

واقعيت اين است كه اين مسأله تا حدودي در جامعه ما وجود دارد كه به هيچ وجه زيبنده ي جامعه اسلامي ما نيست. دين مبين اسلام براي انتقاد و انتقادپذيري ارزش و جايگاه ويژه اي را جهت اصلاح، تكامل و پيشرفت فرد وجامعه در نظر گرفته است. چنان كه حضرت صادق(ع) مي فرمايد: «من رأي اخاه علي امر يكرهه فلم يرده و هو يقدر عليه، فقد خانه ؛ هر كس برادر مؤمن خود را درحالي كه ناخوشايند اوست ببيند و او را با اين كه مي تواند از آن باز ندارد به او خيانت كرده است»(بحارالانوار، ج 71، باب 14).

امام باقر(ع) در باب انتقادپذيري مي فرمايد: «اتبع من يبكيك و هو لك ناصح...؛ از كسي كه از روي خيرخواهي با يادآوري عيب هايت تو را به گريه درآورد پيروي كن و از كسي كه از روي ناخالصي تو را به خنده وا مي دارد، متابعت مكن...»(الكافي، ج 2، ص 638).

امام علي(ع) نيز در اين زمينه از مردم مي خواهد كه حرف حق را در هر حال به او يادآوري كنند: «فلا تكفّوا عن مقالة بحق او مشورة بعدل، فاني لست في نفسي بقول ان اخطي ء ولا آمن ذلك من فعلي الا ان يكفي الله من نفسي ما هو املك به منّي»(نهج البلاغه، خطبه 216).

بنابراين در آموزه هاي ديني تأكيد بسياري هم بر

انتقاد مشفقانه و هم برانتقادپذيري شده است. اما چرا با اين وجود، هنوز در جامعه ما برخي از مردم يا مسؤولين در رفتار فردي و اجتماعي خود چنين موضوعي را برنمي تابند، نيازمند بررسي عوامل متعددي است كه در اينجا از دو منظر انسان شناختي و جامعه شناختي به آن مي پردازيم:

الف) حب ذات امري است كه خداوند متعال آن را براي صيانت نفس در هر موجود زنده اي قرار داده است، ولي عدم جهت دهي صحيح آن توسط انسان، اين صفت را گاهي منشأ انحراف در نگرش او نسبت به زشتي هاي اخلاقي و رفتاري خود نموده و خويشتن دوستي را به خودپسندي، كبر، غرور و... مبدل ساخته است. به گونه اي كه ممكن است در كسي عيبي باشد ولي بدان توجه نكند و يا حتي آن را ستايش كند، در حالي كه اگر همان عيب را در ديگري ببيند بر او خرده مي گيرد.

انسان چه بسا در اثر حبّ نفس، در آغاز از توجه انتقاد ديگران به خود رنجيده خاطر شود، زيرا آن را نشانه نوعي شكست و عدم توفيق خود دانسته و اعتبار خويش را در معرض خطر و تهاجم مي پندارد، در حالي كه اگر نيك بنگرد خواهد يافت كه حتي همان «حب ذات» خردمندانه او را به قبول نقدهايي كه از روي خيرخواهي و نيك انديشي بر او وارد مي شود، دعوت مي كند(انتقادگري و انتقادپذيري در حكومت علوي، مهدي موسوي كاشمري، نشريه صداي عدالت).

اما وجود صفاتي از قبيل، غرور، خودخواهي و خودبرتر بيني در بسياري از افراد، مانع از اين ژرف انديشي و خردنگري شده و لذا با همه وجود در برابر انتقاد ديگري ايستادگي و مقاومت مي كنند.

ب ) از ديدگاه جامعه شناختي در

بسياري از جوامع به علت سابقه ي طولاني حاكميت استبداد وعدم وجود آموزش رفتار مشاركتي و همراه با گفتگو در خانه، مدرسه و جامعه و از طرف ديگر شرايط سخت زندگي و ناكامي ها و عدم امكان اظهار نظر، فرهنگ انتقاد و انتقادپذيري نه تنها بسيار كم وجود دارد، بلكه بسياري از ديدگاه منفي به آن مي نگرند. به علاوه شيوه انتقاد نيز صحيح نمي باشد، زيرا:

1- انتقادها عموما همراه با احساس مي باشند.

2- طي آن از الفاظي استفاده مي شود كه بار ارزشي منفي دارند و توهين آميز و پرخاشگرانه اند. در نتيجه باعث خدشه دار شدن وجهه و احترام شخص مقابل شده وآمادگي او براي پذيرش انتقاد كاهش مي يابد و برعكس موجب تثبيت رفتار و مقابله با انتقادكننده مي گردد.

3- عموما هدف شخص انتقادكننده از انتقاد، بزرگ نشان دادن خود و تحقير انتقادشونده است.

4- در طي فرايند انتقاد، جنبه هاي مثبت در نظر گرفته نمي شود و شخص مورد نظر در كليه زمينه ها نفي مي گردد(توسعه و تضاد، فرامرز رفيع پور، شركت سهامي انتشار، چاپ چهارم، 1379، 393).

نتيجه عوامل فوق، كاهش روحيه انتقادپذيري و گسترش روحيه خودبيني، تملّق و چاپلوسي است و در جهت مقابله با آن تحقق امور ذيل حائز اهميت است:

- ترويج و نهادينه نمودن ارزش هاي اسلامي در مورد انتقاد و انتقادپذيري.

- انتقاد اقدامات مستقيم نظير آموزش در خانواده و مدارس، امكان ابراز نظر و آزادي انتقادهاي علمي بي غرض و كنترل شده.

- متجلي نمودن روحيه انتقادپذيري از سوي تمامي مسؤولين در اعمال و رفتار خود آن گونه كه امام علي(ع) در نامه ي خود به مالك اشتر مي فرمايد: «بايد برگزيده ترين آنان نزد تو، آن كس از وزيران باشد كه سخن تلخ حق را بيشتر به

تو بازگو كند و كمتر تو را در آن چه خدا از اوليايش نمي پسندد و مطابق هواي توست» ياري و مساعدت كند و خود را با صاحبان تقوا و صداقت، محشور كن و عادتشان بده كه ثناگويي و ستايشت نكنند واز اين كه باطلي را ترك كرده اي - كه وظيفه توست، با مدح خود - تو را شادمان نسازند: زيرا ستايش زياد، خودپسندي مي آورد و شخص را به تكبر نزديك مي كند»(نهج البلاغه، نامه 53).

با توجه به اين همه فساد و فحشا در دنيا چگونه بايد زندگي كرد كه بتوان از نعمت هاي اين دنيا استفاده نمود وهم بتوان براي سفر آخرت مهيا بود؟

پرسش

با توجه به اين همه فساد و فحشا در دنيا چگونه بايد زندگي كرد كه بتوان از نعمت هاي اين دنيا استفاده نمود وهم بتوان براي سفر آخرت مهيا بود؟

پاسخ

مساله توازن بين دنيا و آخرت يكي از مهمترين اصول عملي اسلام است. اين مساله امري ممكن ولي مانند هرآرمانبلند ديگري تا حدودي مشكل مي باشد. مشكل بودن اين مساله ربطي به زمان حاضر و دنياي كنوني ندارد بلكهبشريت همواره در طول زندگي گرفتار مساله تضاد و اصطكاك بين برخي از منافع دنيوي و اخروي بوده است و پيوستهكساني دنيا را بر آخرت و قليلي از بندگان آخرت را بردنيا ترجيح داده اند بلكه آن جا نيز كه از پي دنيا رفته اند باپاس داشت حريم آخرت رفته اند. واما چگونگي امكان آن زماني روشن مي شود كه مفهوم حديثي كه به آن اشارهكرده ايد به درستي فهم گردد. پيام اين روايت آن است كه فعاليت هاي دنيوي انسان بايد از اصول و ويژگي هايي صحيحعقلاني و برنامه ريزي شده برخوردار باشد؛ به عنوان مثال شما كه به تحصيل اشتغال داريد براي اينكه بتوانيد آيندهسالمي را براي زندگي خود پايه ريزي كنيد اگر اين دورانديشي نبود ممكن بود فرصت و نشاط و استعداد جواني را ازدست بدهيد و فردا گرفتار هزاران مشكل حل نشدني گرديد. همچنين است در امور اجتماعي؛ يعني نبايد طوريبرنامه ريزي كرد كه فقط امروز سپري شود و براي فردا انديشه نكرد. بنابراين معناي اين بعد روايت دورانديشي و برنامهريزي معقول است. بعد دوم مي گويد: با حفظ قسمت اول همواره آمادگي براي مرگ داشته باشيد وكاملا خود را درخواستها و گرايشات دنيوي هضم نكنيد؛ به عبارت ديگر اين هم نوعي دورانديشي فراتراز قسم اول

است. اين آمادگيدر ضمن فعاليت هاي صحيح دنيوي بايد انجام گيرد واين در صورتي ممكن است كه به دنيا نگرشي ابزار انگارانه داشتهباشد نه هدف انگارانه. البته آمادگي هرلحظه براي مرگ مراتب و درجاتي دارد حداقل آن كه در اين روايت خواستهشده اين است كه:

1- انسان حقوق الهي را به درستي ادا كند پس اگر واجبي از او ترك شده قضا نمايد و اگر گناهي مرتكب شده توبه واستغفار نمايد.

2- اگر حقوقي از جامعه پايمال نموده جبران نمايد بطوري كه اگر ناگاه مرگ او دررسيد مشكلي نداشته باشد.

3- درصورتي كه برايش مقدور است از محصول تلاشهاي دنيوي خود قسمي را به خدمات ديني اجتماعي و...بپردازد تا ذخيره بيشتري براي آخرت كسب نموده باشد.

اكنون مي پرسيم آيا جمع بين اين دو ناممكن است؟ چه مانعي دارد كه انسان براي دنياي خود تلاش كند به رفاهخود خانواده و اجتماع بينديشد توليد ثروت نمايد از مواهب الهي در اين دنيا بهره برد ولي در همه اين امورپاس دين وهنجارهاي الهي را نيز داشته باشد. و برخلاف ضوابط و مقررات شرعي عمل نكند. واجبات خود را انجام و محرماترا ترك كند و حقوق الهي و بندگان را به دقت رعايت نمايد؟ اگر چنين شد دنياي خوب و آخرت خوب در انتظاراوست. البته كسي درهرشرايطي كه بخواهد اين مسير را پيش گيرد به دو سلاح نيازمند است

الف) آگاهي؛ يعني بايد دقيقا بتواند حكم الهي در رابطه با راه هاي مختلف زندگي رابشناسد و بداند كه در هر موردخداوند به كداميك از آنها امر مي نمايد و از چه مسيري باز مي دارد.

ب ) مجاهده و مبارزه با نفس. مسلما در كشاكش زندگي گرايشات گوناگون مادي و دنيايي

انسان را به سوي خود فرامي خواند و از ياد آخرت غافل مي سازد. اين جا است كه شخص بايد با عزمي استوار و اراده اي محكم در برابر تمنياتآخرت ستيز نفس بايستد پس از دنيا به قدر نياز واقعي برگيرد و حظوظ لازم دنيوي را فراموش نسازد ولي همان را نيز بهعنوان مقدمه و كوششي براي تلاشهاي خداپسندانه واخروي. گويند: عارفي به خوردن تكه ناني مشغول بود. از ويپرسيدند چه مي كني؟ گفت: دنيا را گول مي زنم. گفتند چگونه؟ گفت: نان آن را مي خورم و كار براي آخرت مي كنم.{J

راهكار مطالعاتي براي انجام كارهاي اساسي و تبليغاتي در دانشگاه چيست؟

پرسش

راهكار مطالعاتي براي انجام كارهاي اساسي و تبليغاتي در دانشگاه چيست؟

پاسخ

سؤال بسيار خوب و دقيقي است و نشانه توجه و احساس مسؤوليت شما در قبال مسائل علمي و فرهنگي مي باشد. اما با توجه به اين كه تبيين كامل و جامع موضوع نياز به تفصيل بيشتري دارد. فعلاً به طور خلاصه به دو محور يكي «بيان اهميت و كليت بحث» و ديگري «پرداختن به مورد سؤال به صورت كاربردي» مي پردازيم و چنانچه ابهامي باقي ماند در مكاتبات بعدي جبران خواهد شد.

T{1- اهميت انجام امور علمي و فرهنگي در دانشگاه ها:}T با پيروزي و استقرار نظام جمهوري اسلامي به رهبري حضرت امام خميني، دانشگاه ها به عنوان يكي از مهمترين بخش هاي عرصه فرهنگ كشور، جهت تحقق اهداف و آرمان هاي بلند انقلاب اسلامي مورد توجه قرار گرفت كه لازمه آن از يك طرف فراهم آوردن شرايط و فضاي مناسب براي ايفاي اين نقش مهم متناسب با اهداف انقلاب اسلامي و از طرف ديگر، آمادگي لازم به منظور مقابله و يا خنثي نمودن هجوم فكري و فرهنگي مغاير با مباني دين و اهداف بلند اين انقلاب مي باشد. آنچه مسلم است براي انجام اين مهم محورهاي مختلف و جايگاه هاي گوناگوني است كه مي بايست وارد كار شده و طبق اولويت بندي علمي و منطقي لازم و از پيش تعيين شده به وظيفه انساني، ديني و انقلابي خود عمل نمايند كه دانشجويان و تشكل هاي اسلامي در دانشگاه ها يكي از عناصري هستند كه در اين زمينه مي توانند نقش عمده و فراگيري را داشته باشند كه در كنار آن عناصر ديگري از قبيل سيستم آموزشي، محتواي آموزشي، مديريت، اساتيد و فضاي دانشگاه، هر كدام به نوبه

خود محور مهمي از اين حركت را مي تواندبه عهده داشته باشد.

حال براي توجه بيشتر و نزديك شدن به پاسخ سؤال لازم است به نكته مهمي اشاره شود: طبق فرمايش مقام معظم رهبري، سه اصل مهم براي دانشگاه و دانشجو وجود دارد: 1- علم و جايگاه دانش، 2- دين، اخلاق اسلامي و تهذيب نفس، 3- بينش و شعور سياسي، كه هر سه اصل مهم، لازم و ضروري است و چنانچه به هر يك از اين سه اصل بي توجهي شود، دست يابي به اهداف و آرمان هاي مقدس انقلاب اسلامي ممكن نخواهد شد. تشكل هاي دانشجويي نيز به سهم خود مي بايست زمينه هاي لازم براي ايجاد فضاي علمي، ديني، اخلاقي و سياسي را در دانشگاه ها فراهم كنند. كه اين مهم خود نياز به مطالعه، تعمق و برنامه ريزي منظم و منسجم را دارد.

T{پاسخ مورد سؤال به صورت كاربردي:}T با توجه به مطالب فوق ضرورت برنامه ريزي براي دست يابي به هدف تعيين شده در سؤال (تعميق مباني اعتقادي در كنار انجام امور علمي و فرهنگي) بيشتر نمايان مي گردد و براي تحقق آن دو راهبرد پيشنهاد مي شود. يكي «راهبرد علمي و مطالعاتي» وديگري «راهبرد رفتاري و عملي».

الف) راهبرد علمي و مطالعاتي: در اينجا بيان اين نكته لازم است كه موارد زير با توجه به سه اصل تربيت علمي، اعتقادي و سياسي، به عنوان اهداف و رسالت دانشگاه و دانشجو بيان مي شود:

1- اهتمام جدي به تحصيل در رشته اي كه تحصيل مي كنيم.

2- توجه و اهتمام به دروس معارف به عنوان زمينه ورود به مباحث اعتقادي.

3- با توجه به اين كه هر يك از دروس معارف (معارف 1 و 2، تاريخ اسلام، اخلاق و تربيت اسلامي، ريشه هاي انقلاب

اسلامي) پيش زمينه هاي امور اعتقادي اخلاقي و سياسي يك دانشجو را مي تواند فراهم كند. علاوه بر سير عادي درس، دو محور ارتباطي خوب مي تواند راهگشا باشد، يكي «ارتباط با اساتيد اين

دروس و كسب راهنمايي لازم»، دوم «توجه و مطالعه منابعي كه به عنوان كمك درسي براي اين دروس ارائه مي گردد.

4- بايد توجه داشت كه همزمان انتخاب محورهاي متفاوت مطالعاتي صحيح نيست و نتيجه اي جز احساس خستگي و دلسردي ندارد. در نتيجه، با توجه به احساس نياز و علاقه شخصي يك موضوع را انتخاب و سير مطالعاتي را در آن مسير فعال نمود و پس از كسب معلومات لازم در يك زمينه، موضوع ديگري را شروع نمود.

5- براي انتخاب هر سير مطالعاتي ضروري است با يك استاد كه در زمينه مورد نظر تخصص كافي دارد مشاوره نمود تا مطالعات يك مسير منطقي از ساده به مشكل را طي نمايد.

ب ) راهبردهاي رفتاري و عملي: 1- حفظ ظواهر اسلامي در فضاي دانشگاه از قبيل، نوع پوشش، تركيب آرايش موي سر، روابط با دوستان، نظم در حضور كلاس، چگونگي رابطه با اساتيد و...

2- رعايت و عمل به شعائر و مناسك اسلامي از قبيل: توجه به نماز و نماز جماعت، برگزاري و شركت در مراسم مذهبي، رعايت اخلاق اسلامي در محيط دانشگاه، كلاس، خوابگاه ها، اردوها و...

3- توجه به مراسم و سنت هاي ملي و فرهنگي از قبيل 22 بهمن پيروزي انقلاب اسلامي، روز جمهوري اسلامي، هفته دولت، هفته دفاع مقدس، روز وحدت حوزه و دانشگاه روز مبارزه با استكبار جهاني و...

4- پرهيز از شعارهاي غير قابل اجرا، مقطعي و زودگذر.

5- انتخاب يك خط مستقيم و كنار گذاشتن ملاحظات خطي و جناحي مغاير

با اهداف بلند انقلاب اسلامي

6- تقويت روحيه بردباري، تحمل و برخورد منطقي.

براي اصلاح وضعيت اجتماعي دانشگاه وحفظ اخلاق دانشجويان از اين محيط نامساعد ،چه كنيم؟

پرسش

براي اصلاح وضعيت اجتماعي دانشگاه وحفظ اخلاق دانشجويان از اين محيط نامساعد ،چه كنيم؟

پاسخ

دقت و حساسيت و دلسوزي و دل نگراني تان را نسبت به وضعيت فرهنگي جامعه و دانشگاه و جوانان عزيز اين كشور مي ستاييم ودعا مي كنيم و اميدواريم امثال شما دانشجويان متدين و پاي بند به ارزش هاي اخلاقي و ديني كه درد خود و ديگران هميشه در دلهايشان مي خروشد و شعله ور است با استفاده از خلاقيت هاي خود و به دست گرفتن امور به سالم سازي فضاي دانشگاه و هدايت جوانان و نجات ديگران كه به پرتگاه سقوط نزديك مي شوند، همت مي گمارند و اجازه ندهند نامحرمان بر اوضاع و احوال فرهنگي تسلط يابند. اين امر در صورتي تحقق خواهد يافت كه جوانان پرشور و آشنا به وضعيت موجود و اهل درد صحنه و محيط را خالي نگذاشته و از هيچ گونه سعي و تلاشي دريغ نكرده و نسبت به اصلاح و ايجاد تغيير و رسيدن به اهداف مقدس خود نااميد نشوند و مرعوب برخي فضاسازي ها نشوند چرا كه ترس ودلهره از طرفي و يأس و نااميدي از طرف ديگر دو مانع بزرگ هر حركت اصلاحي است.

اولياء الهي كساني هستند كه نه خوف و ترسي از انجام وظايف خود در برابر دشمنان دارند و نه نااميد از رسيدن به اهداف الهي خود هستند. A{الا ان اولياء الله لاخوف عليهم ولا هم يحزنون}A بنابراين توجه شما را به نكاتي چند جلب مي كنيم:

1- از ادامه تحصيل در دانشگاه منصرف نشويد (در صورتي كه از محيط و فضاي فرهنگي دانشگاه تأثير سوء نمي گيريد) و با مقاومت در برابر ناملايمات و مشكلات فرهنگي و مقابله با نابهنجاري هاي فرهنگي صحنه را براي

نامحرمان خالي نگذاريد و جبهه حق را در برابر افكار و اعمال باطل و غيرفرهنگي تقويت كنيد. مطمئن باشيد حضور بيشتر امثال شما دانشجويان گام بهتري است براي سالم سازي محيط دانشگاه ها.

2- با تقويت باورها و اعتقادات ديني و مذهبي خود را در برابر انحرافات و خطرات و تهديدهاي مختلف واكسينه كنيد. بدين منظور هم در جنبه اعتقادي، به گسترش و تعميق بنيه هاي ايماني خود بپردازيد و هم در جنبه عملي به واجبات ديني و اخلاقي بيشتر توجه كرده و به انجام واجبات مثل نماز و شعاير ديني پرداخته و از مظاهر گناه و خلاف و هرگونه انحراف خود را دور نگه داريد.

3- با تشكيل گروه هاي مختلف و به كمك دانشجويان هم فكر و هم عقيده و كساني كه درد دين دارند، براي مقابله با ناهنجارهاي فرهنگي به تبادل نظر نشسته و تصميم گيري نموده و راه كارهاي پيشنهادي را عملي سازيد و همان طور كه با مسؤولين دانشگاه و برخي تشكل هاي دانشجويي به گفتگو پرداخته ايد با جديت بيشتري اين كار را پي گيري كنيد.مطمئنا مي توانيد تأثيرگذار باشيد.

4- توجه داشته باشيد كه نبايد از معضلات اجتماعي آنچنان ناراحت شويد كه خود را در غم و اندوه غوطه ور سازيد، چون خود اين حالت نيز باعث كندي كار و سدّ راه تكامل شما خواهد بود. نبي اكرم(ص) درباره نابساماني اجتماع و عدم ايمان مردم به شدت ناراحت مي شدند تا اين كه خداي سبحان حضرتش را دلداري داده و مي فرمايد:

«طه ما انزلنا عليك القرآن لتشقي؛ پيامبرا ما اين قرآن را براي اين نفرستاديم كه به خاطر كفر و عدم گرايش اين مردم خود را به رنج و مشقت بيفكني»، (طه، آيه 1) و نيز مي فرمايد:

«لعلّك باخع نفسك الاّ يكونوا مؤمنين؛ اي رسول، تو چنان در انديشه اين خلقي كه از غم بي ايماني اين مردم خود را هلاك كني»، (شعراء، آيه 23).

ملاحظه مي كنيد كه قرآن مجيد چگونه نبي اكرم(ص) را از آن همه غم و اندوه بر حذر داشته است و نيز تعبير حكيمانه علي(ع) در اين راستا حائز اهميت است كه مي فرمايد: «الهمّ نصف الهَرَمِ؛ همّ وغمّ نصف پيري را تشكيل مي دهد»، (نهج البلاغه قصار 143)؛ يعني، غصه و اندوه انسان را مي شكند و زود از پا در مي آورد. با اين نگرش، گرچه ما به احساس پاك شما ارج مي نهيم ولي رهنمود ما اين است كه خود را چنان دچار اندوه و حسرت نكنيد كه از اهداف بلند و تكامل باز بمانيد.

5- هر كجا زمينه مناسبي يافتيد دگرسازي كنيد و امر به معروف و نهي از منكر را در كمال مهارت و ظرافت به انجام برسانيد.

6- اهل مطالعه باشيد و با افراد دلسوزي همچون خودتان در ارتباط بوده و تشكل داشته باشيد.

7- در محافل و مجالسي كه تشكيل مي دهيد بر اين انديشه باشيد كه براي سازندگي و تربيت نسل جوان چه بايد كرد؟ و همچون بسياري از دانشجويان به طور فعّال و كوشا در اين راه گام برداريد و مطمئن باشيد كه خداي كريم در صدد ارشاد چنين فرزانگاني است. و اميدوار باشيد كه در نهايت از تلاش خود نتيجه خواهيد گرفت.

نظر شما درباره اردوهاي مختلط دانشجويي و وظيفه ما در اين رابطه چيست؟

پرسش

نظر شما درباره اردوهاي مختلط دانشجويي و وظيفه ما در اين رابطه چيست؟

پاسخ

بايد عرض نماييم كه به اين مسأله در دو زمان متفاوت مي توان نگاه كرد:

1- نگاهي به قبل از اين اردوها انداخت؛ نگاه به خانه، مدرسه، كوچه و در يك كلام به جامعه و اين كه چه ٙęĠو عواملي اين قبيل ناهنجاري ها را در پي داشته و راه كار برون رفت از اين بحران چيست؟

با همه پيچيدگي ها راه حل اصولي را با چنين ديدگاهي مي توان يافت.

2- نگاه به زمان حال، در اين نگاه صرف نظر از علل و عوامل به وجود آورنده اين ناهنجاري ها آنچه مطرح است نبود اين ناهنجاري ها مي باشد. به عبارت ديگر جريان سالم اجتماعي با چنين نگاهي خواهان عدم اظهار و ابراز اين ناهنجاري هاست. چنين نگاهي اگر چه كافي نيست اما لازم است و به نظر مي رسد در راستاي همين امر لازم باشد كه حضور و فعاليت در محيط هاي آموزشي و علمي محدود به ضوابطي از جمله رعايت هنجارهاي اجتماعي است. به نظر مي رسد كه مشكل در اينجا فقدان ضوابط و مقررات نباشد و مسأله به اجرا و نظارت برگردد. در مرحله اجرا بايد مجري و ناظر را در مثل اين مورد معين كرد و به نظر مي رسد حراست هر مؤسسه در اين رابطه بي مسؤوليت نباشد. البته بايد در اين رابطه ضوابط به طور شفاف مسؤول يا مسؤولين مجرʠو ناظر را مشخص كند. بعد از مشخص شدن مسؤولين اجراʙʠو ناظر بايد از آنان خواست تا پاسخگو باشند. در نهايت از آنجا كه وجود اين قبيل ناهنجاري ها صرفنظر از قبح ذاتي مي تواند روحيه علمي و معنوي دانشجويان متشرع را تضعيف نمايد بايد

نيك نظر كرد و فقدان ضوابط شفاف، مسؤوليت ناپذيري مجريان و عدم پيگيري ناظران را رفع نمود. ما فكر مي كنيم كه اگر مسؤولين و ناظران براساس ضوابطي روشن با متخلفين برخورد قاطع نمايند، لااقل در اين قبيل محيط ها و در اين حد شاهد ناهنجاري ها نخواهيم بود. از همين جا وظيفه شما نيز مشخص مي شود. شما اولاً، با رعايت شرايط امر به معروف و نهي از منكر و مراتب آن بايد در برخود با اين قبيل ناهنجاري ها، موضع مناسب را اتخاذ نماييد و ثانيا راه حل اصولي آن است كه پيگير آن ضوابط، مسؤولين و ناظران باشيد

و در هرجا خلاء و نارسايي احساس كرديد، براي رفع آن اقدام لازم را به عمل آوريد. اين اقدامات اگر به طور گروهي و در قالب برخي تشكل هاي دانشجويي صورت گيرد مؤثرتر خواهد بود.

چنانچه بدانيد رفتن به اين گونه اردو موجب ارتكاب گناه مي گردد از رفتن به آن اجتناب كنيد.

چرا با وجود نياز به عالمان ديني در مناطق محروم،آنها خود را در محيط هاي بخصوصي محدود كرده اند؟

پرسش

چرا با وجود نياز به عالمان ديني در مناطق محروم،آنها خود را در محيط هاي بخصوصي محدود كرده اند؟

پاسخ

با نگاهي اجمالي به آيات كريمه ي قرآن و دستورات ديني در مي يابيم كه تبليغ از دين در درجه ي اول متوجه حضرت پيامبر(ص) و ساير پيشوايان معصوم(ع) بوده و در مراحل بعد متوجه وارثان آنان يعني عالمان ديني و در نهايت متوجه آحاد مسلمانان در قالب امر به معروف و نهي از منكر مي باشد.

در طول تاريخ، عالمان دين به عنوان وارثان رسالت الهي پيامبر(ص) و جانشينان معصومش(ع)، همواره مجاهدت هاي دامنه داري در راستاي تبليغ از دين داشتند و حتي برخي از آنان در راستاي نشر هنجارهاي ديني، مشكلات زيادي را بر خويش هموار كرده و كوله ي هجرت بر دوش بسته و دلبستگي هاي دنيايي را به كناري نهاده و براي تحكيم مباني ديني با قلم و قدم و زبان خويش سرمايه گذاري وسيعي كرده و برخي از آنان در اين مسير شهد شيرين شهادت در راه خدا را چشيدند. حوزه هاي علميه در گذشته، علاوه بر حضور جدّي در زمان خويش، در صحنه ي تبيين، تبليغ و رساندن پيام دين نيز همگام با

زمان خويش بوده و از شيوه هاي رايج پيام رساني جامعه ي خود بهره مي بردند، خطابه و منبر از شيوه هاي متداول و مهم ترين ابزار حوزه در رساندن پيام خويش در گذشته بوده است. در قرن چهارم، خطابه و منبر جايگاهي بس بلند داشته است. در آن زمان، مردم از واعظان و سخن وران مشهور دعوت

مي كرده اند تا پيام هاي ديني را از آنان بشنوند و آنان را موعظه كرده و مصالح دين و دنيايشان را در مساجد مطرح كنند، حوزه هاي علميه نيز بخشي از اوقات خود

را به وعظ و خطابه براي مردم اختصاص مي دادند. در نيمه اول قرن چهارم، ابوالحسن علي بن الحسين، متولي مدرسه ي بيهقي، اوقات طلاب را به سه بخش تقسيم كرد،بخش اول براي تحصل و تدريس، بخش ديگر براي نوشتن احاديث و قسمت آخر براي تبليغ و وعظ. علامه محمدحسين مظفّر درباره ي نقش سخنوري و منبر در آگاهاندن مردم نوشته است: «منبر در معرفي تاريخ اسلام و تاريخ اهل بيت(ع) و نشر و تبليغ اخلاق و فضليت، داراي نقش جالبي بوده است به همين جهت، اكثر مردم شيعه، نسبت به احكام دين در بي خبري بسر نمي بردند و با سيره ي رسول اكرم(ص) و احوال عترت او... آشنايي دارند و گاهي بعضي از مردم شيعه قادر بر مناظره و استدلال در مسأله ي امامت و جز آنها مي باشند و اين مزايا را بايد نتيجه ي اين گونه تعليمات و ارشادات ابناء علم و بيان و سخنراني هاي خطبا و اهل منبر دانست.» امروزه و در عصر ارتباطات و انفجار اطلاعات، به مدد ابزارهاي پيشرفته از قبيل، مطبوعات صدا و سيما، رايانه، اينترنت و ماهواره، تحوّل اساسي در امر تبليغات، صورت گرفته و دو عامل حجم عظيم اطلاعات و اخبار و به روز بودن آن و همچنين عامل سرعت در انتقال اطلاعات، فرصت هاي رقابتي نويني در عرصه تبليغات فراهم كرده است، بر اين اساس، اكتفا كردن به شيوه هاي رايج در گذشته اعم از خطابه، منبر، تعزيه و... زيبنده ي آوازه ي بلند و عنوان مقدس «دين اسلام» نمي باشد. T{حوزه هاي علميه و زمان شناس:}T حوزه هاي علميه و به ويژه حوزه علميه قم با توجه به تجربيات نوين بشري در عرصه ي ارتباطات و پيام رساني و با استفاده از

سخت افزارهاي موجود، نرم افزارهاي جديدي را ارائه كرده اند كه نه تنها شرايط تحقيقي و پژوهشي را براي محققان و پژوهشگران آسان كرده بلكه در امر تبليغ پيام دين نيز تسهيلات خارق العاده اي فراهم آورده است. علاوه بر اين كه، حوزه هاي علميه با تقويت نهادهاي تبليغي، از تجربيات گذشته در عرصه ي تبليغ دين غفلت نورزيده و با برنامه ريزي در اين بخش به پيشرفت هاي خوبي دست يافته كه در نوع خود جالب توجه است، به عنوان مثال، بر اساس طرحي كه در قالب «طرح هجرت» در نهادهاي تبليغي شكل گرفته و به سمت نهادينه شدن پيش مي رود، طلاب علوم دين با تحصيل در علوم و فراگيري علوم و ابزارهاي لازم تبليغي، به صورت طرح هاي يك ساله و بيشتر، به مناطق مختلف كشور از جمله روستاها مهاجرت كرده و در آن محل ها مستقر شده و مردم را در امور ديني ياري مي رسانند. گرچه اين طرح، مراحل ابتدايي را سپري مي كند، اما در نوع خود، يك نوآوري محسوب مي شود به طوري كه در قالب اين طرح و طرح هاي مشابه، سالانه صدها بلكه هزاران نفر در قالب كاروان هاي تبليغي به سراسر كشور اعزام مي شوند. البته طرح هجرت نيز مثل همه ي طرح هاي اوليه ي ديگر خالي از اشكال و مشكل نخواهد بود كه به مرور زمان بايد آن را به كارآمدي لازم نزديك كرده و از مشكلات آن كم كرد. علاوه بر شيوه هاي پيش گفته، طلاب علوم ديني، همچون گذشته، در فصل ها و ماه هاي تبليغ (محرم، صفر، رمضان و...) با

حضور در مساجد و حسينيه هاي سراسر كشور، همگام با مردم مسلمان در احياي شعاير ديني مشاركت جسته و در برپايي آن تلاش مي كنند. به هر

حال، امروزه رسانه هاي عمومي سهم عمده اي در عرصه ي تبليغ گفتاري، تصويري و نوشتاري پيدا كرده و نمي توان سهم آنان را در تبليغ دين انكار كرد و يا احيانا از آنان غفلت ورزيد، اما همچنان تماس حضوري عالمان و سخنوران پارسا و اهل عمل با مردم و تبليغ دين و ابلاغ پيام پيشوايان الهي در قالب خطابه و منبر، تأثيرات فزاينده و عميقي دارد، چرا كه ارائه الگوي عيني و عملي همراه با تبليغات كلامي و زباني، پايدارترين ابزار در عرصه ي نشر هنجارهاي ديني و تحكيم مباني دين است. لازم به تذكر اينكه، دفتر تبليغات اسلامي حوزه ي علميه قم، متولي امر تبليغ در اقصي نقاط كشور در قالب «طرح هجرت» بوده و به درخواست هاي مختلف از شهرها و روستاهاي كشور با اولويت بندي پاسخ مي دهد. در صورت لزوم، شما هم مي توانيد با مراجعه به سازمان تبليغات شهر خودتان و يا با مراجعه به دفتر امام جمعه آن شهر از چنين فرصتي بهره ببريد.

آيا با توجه به شرايط نامناسب جامعه مي توان پاسخگوي نيازهاي جوانان بود؟

پرسش

آيا با توجه به شرايط نامناسب جامعه مي توان پاسخگوي نيازهاي جوانان بود؟

پاسخ

در مورد قسمت اول اين سؤال بايد گفت: بحمدالله كشور ما هم از جهت منابع و امكانات مادي و هم از جهت معنوي (فرهنگ و ارزش هاي غني اسلامي و ملي) داراي پتانسيل ها و قابليت هاي گسترده اي است كه قطعا در صورت بهره برداري صحيح و كارآمد، نه تنها پاسخگوي نيازهاي جوانان كنوني بلكه نسل هاي آتي نيز خواهد بود. به بركت انقلاب اسلامي اقدامات مفيد و مؤثري در جهت حل مشكلات اساسي و حركت جامعه به سوي پيشرفت و تعالي جامعه در ابعاد مختلف اقتصادي، صنعت و تكنولوژي، فرهنگي و اجتماعي و... برداشته شده است ولي متأسفانه وجود عواملي از قبيل: ساختار بد اقتصادي، مشكلات فرهنگي و اجتماعي به جا مانده از زمان قبل از انقلاب، جنگ تحميلي، رشد سريع جمعيت، محاصره هاي سياسي - اقتصادي دشمنان، تهاجم فرهنگي و تغيير ارزش هاي جامعه، وجود

برخي نقاط ضعف در ساختار مديريتي كشور، درگيري هاي جناحي و سياسي و... باعث شده كه هنوز شاهد برخي معضلات و مشكلات در جامعه خصوصا براي جوانان عزيز باشيم.

يكي از مسائل اساسي جوانان، مسأله اشتغال است كه حل اساسي آن مي تواند راهگشايي براي حل بسياري از مشكلات اساسي كشور و جوانان باشد. بر اين اساس مقام معظم رهبري يكي از اصول پيام نوروزي خود را «اشتغال مولد و مفيد» قرار داده و قواي سه گانه را مأمور به رسيدگي به اين مسأله كردند. تشكيل شوراي عالي اشتغال به رياست، رئيس محترم جمهور، طرح هاي ضربتي اشتغال، اعطاي وام به فارغ التحصيلان و... از ديگر اقدامات مفيد و مؤثر در اين راستا محسوب مي شود.

اما بايد اين واقعيت را

نيز در نظر گرفت كه حل اساسي اين قبيل مشكلات نيازمند زماني طولاني، همدلي و همكاري مسؤؤلين، پرهيز از اختلافات و درگيري هاي سياسي، سرمايه گذاري بخش خصوصي و... مي باشد. اما در مورد قسمت دوم اين سؤال يعني مسأله مهم ازدواج جوانان بايد گفت: مسأله ازدواج در شرايط حاضر، به عنوان يكي از بزرگ ترين معضلات جوانان ما خودنمايي مي كند. آنچه اين مسأله را چنين بغرنج ساخته است، ناشي از عوامل متعددي است. اين عوامل عبارت است از:

الف) طولاني بودن مدت تحصيل،

ب) عدم اطمينان نسبت به آينده،

ج) مشكل نظام وظيفه،

د) مخارج سنگين ازدواج،

ه) روحيه گريز از مشكلات.

براي حل مشكل، حركت هايي از چند سو لازم است؛ از جمله:

الف) تغيير فرهنگ ازدواج، و تلاش همه جانبه در جهت آسان و كم خرج سازي آن،

ب ) گسترش امكانات دولتي، از قبيل خوابگاه هاي متأهلين، وام ازدواج و...،

ج ) درگير ساختن خانواده ها در جهت كمك به زوج هاي جوان ودر حال تحصيل،

د ) گسترش خوداتكايي، مسؤوليت پذيري و روحيه برخورد فعال با مشكلات در جوانان.

در حال حاضر ترس از مشكلات، بيش از خود آنها، جوانان را از ازدواج دور مي سازد. واقع مطلب اين است كه در هيچ مسأله اي نمي توان نشست تا مشكلات حل شود و سپس اقدام نمود. همه پيشرفت ها و موفقيت هايي كه بشريت تاكنون به دست آورده، مرهون اقدامات انسان هاي ماجرا جويي است كه خود را به آب و آتش زده، و قهرمانانه از انبوه مشكلات استقبال كرده، و با عزم و پشتكار بر آن فائق آمده اند.

به قول شاعر :

زندگي جنگ است جانا بهر جنگ آماده شو نيست هنگام تأمل بي درنگ آماده شو

بسياري از جوانان همين كه ازدواج كرده اند و خود را ناچار به كاريابي

ديده اند، به تلاش مضاعف پرداخته و پس از چندي ندگي خود را رو به سامان برده اند. برعكس كساني هم در انتظار حل مشكلات نشسته اند، در حالي كه هيچ راه اميدي براي حل مشكلاتشان وجود ندارد. در حال حاضر توصيه ما به جواناني چون شما اين است كه براي حل مشكل خود، فردي مناسب، _ كه هم مورد علاقه شما و هم با شرايطتان سازگار باشد _ پيدا كنيد و با توافق طرف مقابل و خانواده اش، او را به عقد رسمي خود درآوريد ولي زمان ازدواج را دو يا سه سال به تأخير بيندازيد. اين كار مزاياي زير را در بر دارد:

1_ از شيريني دوران نامزدي _ كه دلپذيرترين دوران زندگي است _ بهره مند مي شويد.

2_ مخارج سنگين ازدواج بر دوش شما سنگيني نمي كند.

3_ به تدريج در برخورد با مشكلات و تلاش براي حل آنها، پختگي بيشتري براي زندگي كسب مي كنيد.

4_ در طي اين مدت، كم كم در جست وجوي كار برمي آييد تا بتوانيد در كنار تحصيل كاري نيز دست و پا كنيد و بدين صورت بر مشكلات اقتصادي فائق آمده، و زمينه هاي ازدواج را فراهم مي كنيد.

محاسن ازدواج دانشجويي:

- يافتن نقطه اتكاي رواني و روحي،

- حفظ ايمان و صيانت شخص از گناهان جنسي،

- سلامت محيط دانشگاه از مفاسد.

مشكلات ازدواج دانشجويي:

- مشكل تأمين مسكن و ضروريات زندگي،

- مشغول شدن فكر به مسائل داخلي،

- به وجود آمدن محدوديت هايي در انتخاب شغل و يا تغيير رشته و... .

براي آگاهي بيشتر ر.ك:

1- جوانان و انتخاب همسر علي اكبر مظاهري

2- ازدواج آسان و شيوه همسرداري محمد محمدي اشتهاردي

3- ازدواج آسماني علي اكبر مظاهري

4- ازدواج پايدار كاظمي حقيقي

5- ازدواج در اسلام مصطفي كاشفي

خوانساري

6- ازدواج و روابط زن و مرد نجفي يزدي

7- پيوند دو قلب يا راهنماي ازدواج مهدي پاكزاد

8- جوانان و ازدواج - زندگي بهتر سيد احمد واحدي

9- جوانان، ازدواج و مسايل جنسي روح اللّه خالقي

10- راهنمايي ازدواج بهزاد رحمتي

چه توصيه ائي به جوان داريد؟

پرسش

چه توصيه ائي به جوان داريد؟

پاسخ

سؤالات شما نشانگر طينت پاك شماست و پيداست كه در صدد راه حل و تشنه حقيقت هستيد توصيه اي كه بهعنوان يك برادر دلسوز و مهربان به شما دارم اين است كه:

اولاً، مطالعه كتب ارزشمند اخلاق و تربيت را فراموش نكنيد.

ثانيا، با علما و دانشمندان در ارتباط باشيد و هميشه دفترچه سؤالاتي به همراه داشته باشيد كه بتوانيد بهتر از وجودآنها استفاده كنيد. نيز توصيه مي شود كتب اخلاق خانواده، بويژه قسمتهائي كه مربوط به جوانان دختر و پسر و شرايطانتخاب همسر مي باشد را حتما جزو برنامه مطالعاتي خود قرار دهيد. بدانيد غفلت در اين مسأله مهم و حساس هرگزروا نيست. با قرآن و تدبر در آن مأنوس باشيد، نهج البلاغه را ورق بزنيد و تكه هاي شيرين و جالب آنرا حفظ كنيد كهبسيار نافذ است. تكه هاي تاريخي شيرين و سازنده را مورد مطالعه قرار دهيد. از اشعار دلنشين اخلاقي، عرفاني،تربيتي و سازنده نيز دريغ نفرمائيد. توصيه نهائي ما به شما اين است كه ارتباط خود را با نمازهاي جمعه و جماعت درمساجد همچنان حفظ كنيد كه بركات والطاف مرئي و نامرئي بيشماري در آن نهفته است. به اميد موفقيت و سرافرازيشما.{J

بهترين خدمت به جامعه و مردم چيست ؟

پرسش

بهترين خدمت به جامعه و مردم چيست ؟

پاسخ

خدمت به مردم، اقسام مختلفي دارد و نمي توان به طور مطلق عمل خاصي را بهترين خدمت دانست؛ بلكه بهتناسب شرايط و نيازهاي اجتماعي و نيز توانايي هاي انسان، خدمات متفاوت است؛ مثلاً بهترين خدمت يك عالمديني، تلاش و كوشش در جهت هدايت و ارشاد جامعه است و بهترين خدمت يك پزشك، تلاش در جهت درمانبيماران و بهسازي وضع درمان و بهداشت جامعه است و بهترين خدمت يك ثروتمند، كمك به تهي دستان و بنياننهادن انجمن هاي خيريه و خدماتي از اين قبيل مي باشد.

در مورد مشكل ((هويت جوانان))،دست اندركاران فرهنگي چه بايد بكنند؟

پرسش

در مورد مشكل ((هويت جوانان))،دست اندركاران فرهنگي چه بايد بكنند؟

پاسخ

مسأله بحران هويت و تقليد كوركورانه مظاهر تمدن غرب توسط جوانان پديده اي است كه داراي علل متعدد و سابقه طولاني مي باشد كه به برخي از مهمترين عوامل اين پديده شوم اشاره مي نماييم: نتايج تحقيقاتي كه در اين زمينه انجام شد، نشان مي دهد كه هر چه احساس بي هويتي اجتماعي جوانان نسبت به نظام اجتماعي و ارزش هاي حاكم در جامعه بيشتر شود، احساس هويت اجتماعي آنان نسبت به الگوهاي شناختي و ارزشي، رفتاري و نمادي حاكم بر گروه هاي غربي رپ و هوي متال و... بيشتر مي شود. به عبارت ديگر به اين دليل كه نظام اجتماعي زمينه هاي لازم براي كسب هويت اجتماعي جوانان را براساس ارزش هاي نظام و انقلاب اسلامي از طريق فرايندهاي اصولي و مبنايي جامعه پذيري، فراهم نكرده است، گرايش هاي ارزشي و شناختي، رفتاري و نمادي، جوانان متناسب با اهداف نظام

و انقلاب اسلامي نيست، از طرف ديگر به دليل اين كه الگوها و ارزش هاي فرهنگ غربي به وفور در دسترس جوانان قرار گرفته و به تناسب نيازهاي آنان توسط نظام هاي غربي براي آنها الگوسازي و ترويج شده و نظام اجتماعي خودمان نيز به تبليغ آنها پرداخته است، احساس هويت اجتماعي نوجوانان متناسب با الگوهاي غربي شكل گرفته و ويژگي هاي شناختي و ارزشي، رفتاري و نمادي آنها نيز مبتني بر آنها جلوه گر شده است. از جمله عواملي كه زمينه هاي اين روند را فراهم نموده و به آن شدت مي بخشد عبارتند از:

1- مظاهر زيبا و دلفريب حيات مادي غرب كه از سويي برآيند رشد تكنولوژي است و از ديگر سو محصول غارت و به كارگيري سرمايه هاي كشورهاي عقب مانده و

ضعيف است.

2- وجود گرايش هاي نيرومندي همچون غريزه جنسي كه موجب افتادن در دام هواها و تمايلات نفساني كه در جهان غرب برآمدني تر و با فرهنگ آن تناسب بيشتري دارد و ناآگاهي بسياري از جوانان از اهداف و توطئه هاي دشمنان و نادانسته پيروي نمودن از آنها.

3- به فراموشي سپردن منابع و ذخاير غني و ارزشمند فرهنگي، اخلاقي، علمي و مادي خود.

4- ضعف بينش صحيح اسلامي در برخي از عناصر نقش آفرين در صحنه تفكر اجتماعي (مانند برخي از روشنفكران غرب زده و مطبوعات وابسته به

خارج و...).

5- به كار نگرفتن درست و كامل اصول و تعاليم اسلامي در عرصه فرهنگ و بينش اجتماعي.

6- عدم آشنايي بسياري از خانواده ها با اصول تربيت اسلامي.

به نظر مي رسد از جمله مناسب ترين راهها براي مصونيت بخشيدن جوانان از بحران هويت و خارج ساختن آنان از باتلاق «اليناسيون» و از خود بيگانگي باز گرداندن آنها به ساحل نجات هويت اجتماعي، فرهنگي و ديني است و در اين عرصه، نزديك تر شدن گروه هاي همسال و جوانان متفكر، متدين و با اخلاق به آنان، گامي مهم در جهت جذب آنان مي باشد. به طور كلي، جواناني كه در محيط خانواده و تحت نظارت والدين خويش بسر مي برند و همواره دريافت كننده ي محبت هاي پدر و مادر خويش مي باشند. سعي مي كنند هنجارهاي حاكم بر خانواده و محيط خويش را رعايت كنند، اما اكنون كه بهانه ي تحصيل يا كار از محيط با صفاي خانه و خانواده جدا شدند، سرمايه ي بزرگ توجّه ومحبت اطرافيان را از دست داده اند و خود را فراموش شده مي بينند و اصولاً هر چيزي كه بتواند باعث توجه ديگران به ايشان شود، اقدام

به آن كارها خواهند كرد. امروزه با توجه به الزامات عصر ارتباطات و پرتاب موشك هاي تهاجم فرهنگي غرب به جهان سوم و اصابت تركش هاي آن به جوانان پاك و بي پناه، لازم است با تجديد نظر در ارزيابي هايمان نسبت به آنان، چترهاي حمايتي جامعه را گستراند و اين جوانان پيرو مدل هاي غربي را به ارزش هاي فرهنگي و معنوي جامعه باز گرداند. بسياري از اين جوانان تشنه ي محبت و مهرباني هستند و اين اكسير محبّت را هر كجا بيابند به آن سمت خواهند رفت و چه بسا در اين راه در دام هاي مفاسد اخلاقي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي (جذب جنس مخالف، اعتياد، قاچاق و...) گرفتار خواهند شد. بهترين و كم هزينه ترين راه براي جلوگيري از چنين انحرافات فرهنگي، عرضه كردن فرهنگ ناب اسلامي در قالب فنون و هنرهاي مختلف، از طريق جوانان خوش فكر، خوش ذوق و خوش برخورد است، مطمئن باشيد اگر جوانان با مكتب حيات بخش اسلام و احكام نوراني آن و سيره ي معصومين(ع) آشنا شوند آن را با هيچ چيز عوض نخواهند كرد، چرا كه در لابلاي قوانين مترقّي اسلام حتي براي جذب مخالفين و دشمنان هم، برنامه هاي جالبي داريم (البته اين دسته از جوانان را نبايد دشمن انگاشت) اينك به دو نمونه از رفتار عملي معصومين(ع) اشاره مي كنيم:

1. يكي از افرادي كه در مدينه با پيامبر(ص) و مسلمانان مخالف بود و از هر فرصتي براي كارشكني، البته به صورت مخفيانه، خودداري نمي كرد عبدالله بن ابي بود. اين فرد، رئيس قبيله ي خزرج و رهبر منافقان در مدينه بود، با وجود اين، زماني كه از دنيا رفت، اطرافيان او از پيامبر(ص) خواستند كه پيراهن

خود را در اختيار آنان قرار دهد تا عبدالله بن ابي را با آن كفن كنند تا شايد بدان سبب مورد رحمت قرار گيرد. پيامبر(ص) خواسته ي آنان را اجابت كرد. برخي از اصحاب به وي اعتراض كردند كه چرا با آنكه وي كافر است چنين كردي. آن حضرت فرمود: «پيراهن من مانع عذاب او در آخرت نيست. و من با اين كار اميد دارم جمع كثيري اسلام بياورند.» گفته شده كه هزار نفر از خزرج زماني كه ديدند عبدالله بن ابي به لباس پيامبر متوسّل شده است اسلام آوردند، (تفسير نور الثقلين، ج 2، ص 250).

2. روزي بيرون از مدينه مردي امام زين العابدين(ع) را ديد و به او ناسزا گفت. ياران امام(ع) به او حمله كردند. امام فرمود: دست برداريد. سپس رو به آن مرد كرد و گفت: آنچه از كارهاي ما بر تو پوشيده است بيش از آن است كه تو مي داني. آيا نيازي داري تا آن را برآورده سازم؟ مرد شرمنده شد. امام(ع) لباس خود را به او بخشيد و دستور داد هزار درهم به او بدهند. مرد پس از آن واقعه، هميشه مي گفت شهادت مي دهم كه تو از فرزندان رسول خدايي، (كشف الغمّه، ج 2، ص 293). بر اين اساس مهم ترين راه هاي مبارزه با آن عبارتند از:

1- حفظ و تعميق ارزش هاي اسلامي و ملي از طريق فرآيند صحيح جامعه پذيري و عوامل آن مانند خانواده، مدرسه، رسانه ها و... و آگاه نمودن جوانان با پيشينه هاي درخشان تمدن اسلامي و دستاوردهاي مادي و معنوي عظيم انقلاب اسلامي.

2- تحقق حيات طيبه اسلامي و حفظ ارزش هاي انقلابي، استقرار عدالت اجتماعي و قسط اسلامي و

تأمين رفاه، سعادت، خوشي، صلح و امنيت براي مردم در سايه ايمان به خداوند و حاكميت ارزش هاي الهي.

3- هوشياري و بيداري در مقابل انحراف معنوي جامعه اسلامي.

4- احياي فريضه مهم امر به معروف و نهي از منكر كه به عنوان يكي از اركان اساسي اسلام و ضامن حفظ و بقاي فرايض و ارزش هاي الهي مي باشد.

5- تحقق باوري عميق، دروني، ريشه دار، عقلاني و مبتني بر نظام ارزش اسلام در مديران جامعه به معني كساني كه در دستگاه هاي رسمي، تقنيني، اجرايي، قضايي، نظامي، انتظامي، آموزشي، فرهنگي و تبليغي و... نقش ايفا مي كند. نسبت به جايگاه و اهميت اساسي اين مجموعه، در جهت گيري فرهنگي و ارزشي جامعه و خارج شدن اين مجموعه از حالت انفعال، يأس و اعتقادات پنهان جبرگرايانه كه روحيه سازش و تسليم در برابر فرهنگ واحد جهاني را به دنبال خواهد داشت.

6- تلاش و تدبير جدي، گسترده و عميق براي لحاظ نظام ارزشي مطلوب در همه فعاليت ها و اقدامات، در بخش هاي مختلف جامعه و در عرصه هاي گوناگون سياسي، اقتصادي، فرهنگي و...

7- تبلور و تجلي اين نظام ارزشي در رفتار حقيقي و حقوقي مديران، ساختار كلان كشور و برنامه هاي اجرايي...

در پايان ذكر اين نكته لازم است كه مسلما برخورد فيزيكي و بستن مرزها و... هرگز به عنوان بهترين يا آخرين راه حل نمي باشد و تحقق آن نيز در عصر ارتباطات و پيشرفت تكنولوژي به صورت كامل امكان پذير نيست، اما در مواردي لازم است و از تأثير و نفوذ بيشتر تهاجم فرهنگي جلوگيري به عمل مي آورد.

براي آگاهي بيشتر ر.ك:

- فرهنگ و تهاجم فرهنگي، برگرفته از سخنان مقام معظم رهبري

- انقلاب

و ارزش ها، علي ذوعلم

- ابوالفضل اشرفي، بحران هويت اجتماعي و آسيب شناسي انقلاب (مجموعه مقالات آسيب شناسي انقلاب اسلامي) .

برخي عقيده دارند پايه گذاري دانشگاه در ايران غلط بوده است و با فرهنگ ما سازگاري نداشت امروز مي بينيم كه دانشجو دنبال هر چيزي است جز دانش . اولا مي خواهم ريشه يابي اين معضل را بدانم ثانيا راه حل قابل دسترسي براي اصلاح اين وضع چيست.

پرسش

برخي عقيده دارند پايه گذاري دانشگاه در ايران غلط بوده است و با فرهنگ ما سازگاري نداشت امروز مي بينيم كه دانشجو دنبال هر چيزي است جز دانش . اولا مي خواهم ريشه يابي اين معضل را بدانم ثانيا راه حل قابل دسترسي براي اصلاح اين وضع چيست.

پاسخ

اين موضوع نيازمند بررسي و تحقيق گسترده است كه از حوصله و گنجايش يك نامه خارج است، اما به اختصار مي توان برخي از عوامل ناكارآمدي و مشكلات كنوني دانشگاه ها را در امور ذيل نام برد:

1. نفوذ و تسلط بيگانگان بر پيدايش و تكوين دانشگاه و علوم دانشگاهي:

هر چند تشكيل دارالفنون به وسيله اميركبير، اقدامي بسيار مهم و مثبت در جهت پيشرفت علمي و صنعتي كشور و تأمين نيازهاي اساسي آن بود، اما متأسفانه به دليل حيات كوتاه اميركبير، اين هدف به فراموشي سپرده شده و تأسيس مدارس و دانشگاه هاي جديد، به عنوان ابزاري براي اعمال نفوذ بيگانگان و تحقق اهداف شوم آنان در جهت بسط و نفوذ فرهنگ خويش از يكسو و استثمار منابع انساني و اقتصادي كشورمان، درآمد (اميركبير يا قهرمان مبارزه با استعمار، اكبر هاشمي رفسنجاني، انتشارات فراهاني، 1346، ص 136).

2. عدم تطابق اين علوم با فرهنگ اسلامي و سنتي ايران:

علوم جديد غرب كه بر پايه ديدگاه ماديگرايانه و سكولاريستي پايه ريزي شده بود و تنها حس و تجربه را معيار معرفت شناختي خويش قرار داده و برآوردن نيازهاي مادي انسان را هدف و وظيفه خود مي دانست به هيچ وجه با فرهنگ و ارزش هاي اسلامي و سنتي ايران همخواني و تطابق جدي نداشت.

طبيعي است رشد و پرورش علوم غربي

در فضايي كاملا نامتجانس نمي تواند كارآمد و عملكرد مفيد و مطلوبي داشته باشد.

3. عدم تطابق با نيازهاي اساسي جامعه:

متأسفانه بسياري از علوم رايج دانشگاهي خصوصا در رشته هاي انساني، تناسب چنداني با نيازها و شرايط عيني جامعه ما ندارد و علاوه بر هدر رفتن سرمايه هاي عظيم انساني و مالي، دستاوردهاي مطلوبي را هم به دنبال نداشته است.

4. ترجمه اي بودن علوم دانشگاهي:

هر چند انتقال علوم و بهره گيري از تجارب و دانش ملل مختلف، في نفسه امري مطلوب مي باشد، اما به هيچ وجه كافي نيست، بلكه اين امر زماني فايده بخش است كه بتواند به فرآيند نظريه پردازي و توليد علم و دانش متناسب با فرهنگ و نيازهاي عيني جامعه مبدل شود كه متأسفانه در كشور ما بيشتر به ترجمه اكتفا شده و علوم دانشگاهي ما را با ناكارآمدي مواجه ساخته است .

براي آگاهي بيشتر ر.ك:

1. حوزه و دانشگاه، پژوهشكده حوزه و دانشگاه 1378

2. نقش جريان روشنفكري در سكولاريسم تربيتي، جميله علم الهدي، مؤسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، 1380

مجموعه مشكلات فوق سبب شده تا مقام معظم رهبري بر جنبش نرم افزاري و توليد علم، تأكيد نموده و تمامي انديشمندان و دلسوزان جامعه اسلامي ما را به تحقق عيني اين موضوع مهم فراخوانده.

در ادامه مطالبي را در توضيح اين مسأله و راهكارهاي تحقق آن و... را بيان مي نماييم:

نهضت آزاد انديشي يكي از راهكارها و مقدمات جنبش نرم افزاري است. بررسي دقيق تمامي ابعاد اين مسئله از ظرفيت يك نامه خارج است لذا به اقتضاي مطالبي را بيان مي نماييم:

الف. چيستي جنبش نرم افزاري:

اين اصطلاح از دو كليد واژه مهم يعني جنبش

و نرم افزاري تشكيل شده است . اصطلاح جنبش يا به تعبير ديگر نهضت، معمولا در جايي گفته مي شود كه آن جامعه گرفتار ركود، سكون و ثبات باشد. لذا جنبش و نهضت يك نوع حركت فزاينده است.

لذا خود مقام معظم رهبري در تبيين اين معني، يكسري واژه هاي تبييني ديگر هم ذكر كرده اند مانند پاسخ به سؤالات، توليد انديشه، نظريه پردازي و مانند اينها.

اما اصطلاح نرم افزاري: به محتواي علوم و آن چيزي كه به توليد انديشه و نظريه پردازي است، مربوط مي شود. اين جنبش نرم افزاري صرفا به معناي آموزشي، تدريس و تعليم و تعلم نيست. زيرا اين فرايند قرنها در جوامع و كشور خودمان هم وجود داشته است. بلكه يك پروسه و فرايندي است كه ميخواهد فرآيند آموزشي و علمي مجامع حوزوي و دانشگاهي ما را تغيير دهد. جنبش نرم افزاري مي خواهد بگويد كه فرايند علمي موجود در جامعه ما فاقد دو ركن مهم است: يكي ركن روحيه علمي و دوم نظام سيستماتيك علمي. جنبش نرم افزاري يك حركت علمي اجتماعي است كه اين دو ركن روحيه علمي و نظام سيستماتيك را به فرآيند تعليم و تعلم ما تزريق مي كند. روحيه علمي آن روحيه اي است كه همراه با ارادهء فهميدن، گشودن باب گفت و گوي نقادي عالمانه، منطقي و نوآوري است. و هر كدام از اينها داراي مراتبي است، نوآوري معنايش اين نيست كه حتما يك پايه معرفتي جديد، يك نظام و يك دستگاه معرفتي جديد ارائه شود و به تمام ميراث گذشته، پشت پا بزنند. يك مرتبهء نوآوري، پاسخ به سوالات و شبهات و نيازهاي جديدي

است كه در جامعه وجود دارد مثلا كار فقهاي ما در حوزه ها، يك كار نوآوري است و چون در برابر پرسش ها، به پاسخ هاي جديدي مي پردازند.

اما نظام سيستماتيك داراي عناصر ذيل است:

1. تبيين و كشف مباحث زيرساختي و بنيادين علوم:

مسلما هر ادعايي كه ما مطرح مي كنيم يك سري پيش فرضهاي معرفت شناختي، هستي شناختي و جهان شناختي دارد كه به عنوان مباحث زيرساختي و بنيادين همه علوم به شمار مي آيد.

2. نياز شناسي فكري و نظري:

يعني توجه به اينكه ما انسانيم و در جهاني متغير زندگي مي كنيم، تغيير جزء لاينفك حيات فردي و اجتماعي ماست. از طرف ديگر نيز دين يك سري متغيراتي دارد. بايد نيازهاي متغيري كه روز به روز بوجود مي آيد را شناخته و آنها را كشف كنيم.

3. بازپژوهي و بازپيرايي ذخاير علمي:

يعني وقتي كه ما به نياز جديدي برخورد مي كنيم نبايد خودمان را از هويت علمي و فرهنگي گذشته مان منفك كرده و بعد شروع كنيم به پاسخ يابي بلكه بايد ميراث گذشته را هم شناسايي كنيم.

4. پاسخ يابي و دريافت انديشه ها و علوم كه جاي نوآوري در انديشه است.

5. مطالعه تطبيقي بين انديشه برگزيده و انديشه اي كه در مكاتب و نظريات معارض وجود دارد. يعني بايد به مكاتب ، ايسم ها و نظرياتي كه در كنارمان وجود دارد توجه نمود. اشتراكات و تمايزات را بررسي كرد. مطالعه تطبيقي باعث رشد و بالندگي در انديشه ما مي شود.

بعد از اينكه ما اين فرايند را و اين عناصر نظام سيستماتيك را طي كرديم، به تمدن سازي و فرهنگ سازي مي رسيم؛ يعني اگر ما

بتوانيم جنبش نرم افزاري را بارور كن روحيه علمي و نظام سيستماتيك تحقق ببخشيم فرهنگ سازي كرده ايم و بعد از اين مرحله است كه تمدن سازي تحقق پيدا مي كند و در موضوعاتي نظير تكنولوژي و صنعت، معماري و هنر و ساير مقولات كه به عنوان دست آورد علوم و فرهنگ به شمار مي آيد، ظهور مي يابد.

ب. چرايي جنبش نرم افزاري:

يكي از ويژگي هاي مهم جنبش «همگاني» بودن آنست: مفهوم جنبش، حركت فزايندهء همگاني است، پس اولا حركت است نه ركود و سكون، و يك حركت رو به رشد و تزايد است نه يك حركت آرام. از طرفي همگاني است يعني جنبهء پابليك و عمومي دارد و شخصي و فردي نيست. با اين خصوصيت پاسخ برخي از پرسش هايي كه مطرح مي شود كه مگر تا كنون باب گفت و گو بسته بوده، مگر نقد و نظري نبوده، مگر كسي نظريه پردازي نكرده است؟ تحولات عميقي كه در حوزه ها در رشته هاي كلام، فلسفه، تاريخ، تفسير، اقتصاد، روان شناسي و جامعه شناسي و رشته هاي ديگر كه در حوزه ها تاسيس شده و صاحب نظران و فرهيختگان زيادي كه در سطح داخلي و بين المللي مطرح اند و همچنين در دانشگاه ها پيشرفت هاي خيلي خوبي مخصوصا در رشته هاي پزشكي و فني، حاصل شده است و همه اينها بعد از انقلاب اسلامي بوده، چگونه مي توان اينها را ناديده گرفت؟ مسلما همه اينها نوآوري و نظريه پردازي است اما جنبش نبوده است. بلكه حركت هاي آرام و يا حركت هايي شخصي و فردي است. و در مجموع جامعه ، مجامع دانشگاهي

و حوزوي ما دچار ركود است. (ر.ك: تحليل زير ساخت هاي نظري جنبش نرم افزاري، گفت و گو با حجت الاسلام و المسلمين، دكتر عبدالحسين خسروپناه، روزنامه سياست روز، 13/5/1382، ص 6 و 7).

افزون بر اين آنچه كه در شكل گيري و اهميت جنبش نرم افزاري بسيار موثر است، مواجهه ما با دنياي جديد، پيچيده شدن مناسبات اجتماعي و نوع تحولاتي كه در داخل جهان اسلام اتفاق افتاده، مي باشد كه نيازمندي ها و بايسته هاي جديدي را مطرح كرده است.

به طور كلي دو ويژگي مشخص، دوران جديد را از گذشته متمايز كرده است:

ويژگي اول اينست كه در اين دوران تاريخي، اسلام با رقيبان جدي اي در حوزه انديشه و نظر مواجه بوده است و انديشه ها و مكاتب و ديدگاه هاي گوناگوني مطرح شده كه در گذشته وجود نداشته است. طبيعتا حضور اين رقيبان جديد، براي حوزه هاي علميه و انديشمندان ديني نيازهايي را مطرح كرده كه بايد به آنها پاسخ گفت:

ويژگي دوم، نياز به حضور دين در صحنهء عمل اجتماعي بوده است. در گذشته به ادله و بهانه هاي مختلف، نفوذ و حاكميت دين را بر نهادهاي اجتماعي و حكومت ها كاسته يا به طور كلي قطع كردند و قلمرو دين را تنها در سطح اخلاق و اعتقادات فردي منحصر كردند. اما هم با ظهور انقلاب اسلامي در ايران و هم به دليل وضعيت خاص جهان اسلام و احساس ضرورت همبستگي ملت هاي مسلمان و به دليل پيچيده شدن مناسبات اجتماعي گستره نفوذ حكومت از حوزه اقتدار سياسي فراتر رفت، و به همهء جنبه هاي حيات انسان نفوذ پيدا كرد. بقاي دين در

صحنهء عمل، مرهون حضور در ابعاد مختلف، مناسبات اجتماعي و حاكميت سياسي گرديد.

آنچه امروز به عنوان توليد انديشه ديني يا توليد علم ديني مطرح است، در واقع به اين دو نياز بر مي گردد: اول، بازانديشي در ميراث اسلامي و تنقيح افكار و معارف ديني از امور زائد و احيانا چيزهايي كه باز در ارتباط با دين و فرهنگ ديني بوده است؛ دوم، طراحي و مهندسي نظامهاي اجتماعي بر اساس فرهنگ و آرمانهاي ديني. (ساختار توليد علم و توسعه علوم ديني، گفت و گو با اميني و سبحاني، نشريه پژوهش و حوزه ش 12).

به عبارت ديگر، اسلام مدعي جامعيت و كمال است و حضور اجتماعي دارد پس بايد براي مناسبات اجتماعي، ارتباطات فرهنگي و پرسش ها و مكاتب نوين پاسخي داشته باشد. اگر بخواهيم اسلام را در دنياي امروز ظهورش را نشان بدهيم، چاره اي نداريم جز اينكه توليد انديشه و نوآوري داشته باشيم و اين با نقد، مناظره، گفت و گو و جنبش نرم افزاري فراهم مي شود.

متاسفانه اگر بخواهيم توليد علم در ايران را با استانداردهاي جهاني مقايسه كنيم، هم در شاخص هاي انساني و مالي و هم از نگاه ساختاري و نيز از منظر رفتار و عملكرد هيچ يك در حد قابل قبول نيستند.

ج. چگونگي و راههاي تحقق جنبش نرم افزاري و توليد علم:

براي رسيدن به توليد فكر و انديشه ديني، به دو دسته نيازها بايد توجه جدي كرد: يكي به ظرفيت ها و امكانات دروني (درون حوزه پژوهش و آموزش و درون حوزه و دانشگاه) و ديگري شرايط بيروني.

در بخش اول كه بخش ظرفيت هاي دروني است، مسئوليت اصلي به عهده

مديران عالي مجموعه هاي علمي و ديني است. اينها بايد حمايت كنند تا مديريت هاي سالم و كارآمد و هدف دار در حوزه آموزشي و پژوهش حوزه و دانشگاه شكل بگيرد.

بخش دوم شرايط بيروني است. اگر شما همه ظرفيت ها را هم ايجاد بكنيد، باز هم براي توليد فكر كافي نيست. ممكن است شما رشته هاي تخصصي ايجاد كنيد، استعدادهاي برتر را جذب كنيد، روش شناسي درستي را طراحي بكنيد و حتي حمايت هم بكنيد، اما فضاي لازم و نظام ارزشي مناسب براي نخبگان و توليد گران فكر و دانش موجود نباشد و يك نخبه احساس بكند كه طرح بحثي جديد در فقه يا تفسير يا كلام و يا ساير مسائل جامعه، هميشه با انگشت اتهام و ترديد مواجه مي شود. طبيعي است كه در اين صورت، ظرفيت بسياري از نخبگان متوجه توليد فكر نخواهد شد.

صاحبان قدرت در حوزه علم و تفكر چيزي را مي پسندند كه به قدرت آنها بيفزايد (يا حداقل قدرت آنها را تهديد نكند) حال آنكه يك نخبهء فكري اولين دغدغه اش اين است كه معضل موجود را حل كند و به اصلاح و بهبود شرايط بپردازد. صاحبان ثروت هم در اين زمينه نقش ايفا مي كنند. وقتي امكانات و بودجه هاي پژوهشي بعضا در اختيار افرادي است كه شرايط علم و دانش را ندارند و حداقل صاحبان علم و انديشه نيستند، طبيعي است كه توزيع ثروت در نهادهاي فرهنگي و در بين عناصر فرهنگي، به گونه اي خواهد بود كه انگيزه هاي نخبگان ما را دچار اختلال مي كند.

از اين جهت، بايد به آزادي، به مفهوم درست خودش، يعني آزادي

حوزهء فرهنگ از قيد و بندهاي قدرت و ثروت و دور نگاه داشتن فرهنگ از جوسازي ها و غوغاسالاري هايي كه معمولا در شرايط كنوني جامعه ما وجود دارد، توجه جدي نمود. (پيشين)

در سراسر كشور كارهاي هماهنگ انجام شده (مانند گسترش جمله هايي نظير حجاب مصونيت است و ... از طريق اماكن دولتي و تاكسي ها و ...) ولي چرا تبليغات ما اثر نمي كند و در عوض تبليغات ماهواره اي دشمن در جوانان اثر مي كند مشكل كجاست. آيا راه حل را نمي دانيم امكانات

پرسش

در سراسر كشور كارهاي هماهنگ انجام شده (مانند گسترش جمله هايي نظير حجاب مصونيت است و ... از طريق اماكن دولتي و تاكسي ها و ...) ولي چرا تبليغات ما اثر نمي كند و در عوض تبليغات ماهواره اي دشمن در جوانان اثر مي كند مشكل كجاست. آيا راه حل را نمي دانيم امكانات نداريم. نيرو نداريم يا اينكه اصولا مسؤلين فرهنگي كشور نمي خواهند يا برايشان اهميتي ندارد كه اين مشكل حل شود.

منابع معتبر و در دسترس و در عين حال كم حجمي معرفي كنيد براي مطالعه بيشتر در مورد ريشه يابي اين مشكل و راه حل هاي آن ؟

پاسخ

بررسي اين موضوع و تبيين علل و عوامل آن نيازمند ارائه مطالبي مبسوط است كه خارج از گنجايش يك نامه مي باشد، از اين رو ضمن اشاره مختصر به نكاتي در اين خصوص، تحقيقات گسترده تر را با استفاده از منابعي كه معرفي مي شود، به شما وامي گذاريم:

اولا، اين چنين نيست كه تبليغات و اقدامات فرهنگي ما - علي رغم وجود برخي نارسائي ها و عدم كفايت آنان - هيچگونه تأثيري نداشته باشد، اگر به نمادها و مظاهر غير اسلامي در جامعه توجه مي شود، در كنار آن بايد به نمادها و مظاهر اسلامي هم توجه شود آيا مي توان ميليون ها جوان پاك، مؤمن وخداجو را ناديده گرفت كه با عشق و اخلاص به احكام و موازين اسلامي معتقد و ملتزم مي باشند، به عنوان نمونه خيل عظيم سؤالات و پرسش هاي اعتقادي، مذهبي و... كه از اين مركز مشاوره مي شود و يا شركت گسترده در مراسم هاي مذهبي ماه مبارك

رمضان، اعتكاف، ماه محرم و نمازهاي جماعت، زيارتگاه ها، مراسم هاي انقلاب، استقبال از مقام معظم رهبري و... آنها را ناديده گرفت.

ثانيا، اصولا از ديدگاه قرآن باطل نمودي كاذب و فريبنده داشته و روي حق را مي پوشاند: «انزل من السماء ماءا فسالت اوديه بقدرها فاحتمل السيل زبدا رابيا و مما يوقدون عليه في النار ابتغاء حليه او متاع زبد مثله، كذلك يضرب الله الحق والباطل، فاما الزبد فيذهب جفاءا و اما ما ينفع الناس فيمكث في الارض كذلك يضرب الله الامثال» (رعد، آيه17).

همانگونه كه كف روي آب را مي گيرد و مي پوشاند، به طوري كه اگر آدم بي خبري بيايد نگاه كند و از ماهيت قضيه خبر نداشته باشد كف خروشان را مي بيند كه در حركت است و توجهي به آب باران كه زير اين كف هاست نمي كند، در حالي كه اين آب است كه چنين خروشان حركت مي كند نه كف، ولي چون كف ها روي آب را گرفته اند، چشم ظاهر بين كه به اعماق واقعيات نفوذ نداشته باشد، فقط كف را مي بيند. باطل هم همچنين است كه بر نيروي حق سوار مي شود و روي آن را مي پوشاند، به طوري كه اگر كسي ظاهر جامعه را ببيند و به اعماق آن نظر نيندازد، همان قله هاي شامخ و افراد چشم پر كن را مي بيند (حق و باطل، استاد مطهري، انتشارات صدرا، ص 49).

در جامعه ما هم وضعيت همين گونه است، از برداشت هاي سطحي به ظاهر برخي جوانان و... چنين استنباط مي شود كه ارزش هاي غير اسلامي و غربي توانسته است بر روح و

جان جوانان ما حاكم شود، اما نگاهي دقيق بنمايه هاي فكري، اعتقادي و عملكردهاي مذهبي آنان، خلاف اين برداشت را به اثبات مي رساند و اين بنمايه هاي فكري و اعتقادي عميق است كه به راحتي مي تواند در كوتاه مدت تحولي بسيار عميق حتي در جوانان كه به دنبال مظاهر غربي افتاده اند، تحولي عظيم به وجود بياورد؛ به فرموده قرآن كريم «بل نقذف بالحق علي الباطل، فيدمغه فاذا هو زاهق؛ از حق يك نيروي انقلابي مي سازيم، آن را بر باطل مي افكنيم ناگهان مي بيني كه باطل بر افتاد، باطل اصلا رفتني است» انبياء، آيه 18).

ثالثا، بحمدالله به بركت انقلاب اسلامي و معارف و فرهنگ غني اسلامي، از ظرفيت هاي بسيار بالاي تبليغاتي و فرهنگي برخوردار هستيم و انصافا كارهاي بسيار عظيمي هم انجام شده است ولي بايد به اين واقعيت نيز اذعان داشت كه طرف مقابل ما هم از تكنولوژي و ابزارهاي بسيار پيشرفته تبليغي برخوردار بوده كه اين هم مي تواند به ميزان بسيار زيادي در تأثيرگذاري تهاجم فرهنگي بر روي برخي از جوانان ما مؤثر واقع شود و فرهنگ منحط و باطل خود را با استفاده از دقيق ترين، ظريف ترين و جذاب ترين شيوه هاي تبليغاتي منتقل نمايند.

علاوه بر امكانات مادي پيشرفته آنان، عامل ديگري كه به شدت در تأثيرگذاري تهاجم فرهنگي غرب نقش اساسي دارد، همسويي و همخواني محتواي آن با خواسته ها و اميال نفساني و غرايز شهواني بشر مي باشد و طبيعي است كه سوق دادن جوامع انساني به سوي انحطاط و تباهي با استفاده از اين ابزارها به مراتب آسان تر از هدايت آنان

-كه به نوعي محدوديت و تعيين محدوده براي غرايز و اميال نفساني است - مي باشد.

رابعا، علاوه بر قوت امكانات مادي، دشمن و همسويي آن با اميال نفساني، متأسفانه برخي نقاط ضعف در مديريت فرهنگي كشور مشاهده مي شود، به نحوي كه از يك سو آنگونه كه شايسته و مطلوب جامعه و نظام اسلامي ما بوده، نتوانسته است ارزش ها و فرهنگ اصيل اسلامي را در تمامي بخش هاي جامعه و خصوصا دانشگاه ها، تثبيت و نهادينه سازد و از سوي ديگر، وحدت رويه و وفاق لازم در كاركردهاي اين مجموعه به صورت كامل مشاهده نمي شود و بالاخره اين كه وجود برخي تفكرها در برخي بخش هاي فرهنگي در مقطعي زمينه هاي ترويج و تأثيرگذاري تهاجم فرهنگي غرب را مساعد نمود. هر چند با مجاهدت هاي ساير مسؤولين و بخش هاي فرهنگي متعهد، تا حدود زيادي از ادامه و عمق اين فاجعه كاسته شد.

منابع پيشنهادي براي مطالعه بيشتر در اين زمينه :

1. شيوه هاي درماني مفاسد اجتماعي، علي اكبر بابازاده، انتشارات دانش و ادب، 1381

2. انقلاب و ارزش ها، علي ذوعلم، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، 1379

3. توصعه و تضاد، فرامرز رفيع پور، شركت سهامي انتشار، 1379

4. آناتومي جامعه، فرامرز رفيع پور، شركت سهامي انتشار، 1378

5. تهاجم يا تفاوت فرهنگي، حسن بلخاري، انتشارات حسن افرا، 1378

6. تهاجم فرهنگي، استاد محمد تقي مصباح يزدي، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1376

7. تهاجم فرهنگي، سيد مرتضي حسيني اصفهاني، انتشارات فرهنگ قرآن، 1379

8. مباني نظري تمدن غرب، شهيد سيد مرتضي آويني، فصلنامه مجله دانشجو، تابستان 1377

9. جوان مسلمان و دنياي متجدد، سيد حسين نصر، تهران، انتشارات طرح

نو 1377

تأثيرگذاري روي ديگران بخصوص جوانان چگونه ممكن است؟

پرسش

تأثيرگذاري روي ديگران بخصوص جوانان چگونه ممكن است؟

پاسخ

بهترين راه تأثيرگذاري، اين است كه با رفتار و عمل كردن به حقايق ديني و معلومات خود، ديگران را تحت تأثير قراردهيم. قطعاً موقعي مي توانيم اثرگذار باشيم كه خود اهل عمل باشيم؛ ولي اگر اهل عمل نباشيم ولو به ظاهر خود را متعبدهم جلوه دهيم - تأثيرگذاري ما خيلي كم مي شود. قرآن در سوره بقره مي فرمايد: «اتأمرون الناس بالبر و تنسون انفسكم»؛ «آيا ديگران را به نيكي دعوت مي كنيد در حالي كه خودتان را فراموش كرده ايد». معصوم(ع) هم مي فرمايد «كونوا دعاة الناس به غير السنتكم»؛ «مردم را به غير زبانتان دعوت كنيد»؛ يعني، با عمل. بنابراين بهترين راه تأثيرگذاري اهل عمل شدن و الگوي مشاهده اي براي ديگران ايجاد كردن است. مسأله تأثيرپذيري يا تأثيرگذاري در حدود كيفيت آن، بستگي به توانايي و قابليت هاي انسان در ابعاد مختلف دارد. مهم ترين اموري كه در تاثيرگذاري دخالت دارد، ويژگي هاي روحي از قبيل اراده استوار، اخلاق نيكو، حسن معاشرت - و آگاهي ها و توانش هاي علمي بالا است. تاثيرپذيري مثبت نيز تا حدودي به اين امور و نيز به ميزان انعطاف پذيري و حقيقت طلبي شخص، ارتباط دارد. تاثيرپذيري هاي منفي برخاسته از ضعف آگاهي و اراده مي باشد. بنابراين هر اندازه در تقويت اراده خود و گسترش صفات حسنه و خلق و خوي پسنديده و افزون سازي آگاهي ها ودانش هاي خود به ويژه در زمينه مسائل ديني، فرهنگي و اجتماعي - تلاش كنيد، به تدريج توان تاثيرگذاري بيشتري خواهيد يافت.

با رعايت اصول و نكات زير، فرد مي تواند ميزان تأثيرگذاريخويش را افزايش دهد:

1. كار خود را با تحسين و قدرداني صميمانه از طرف مقابل شروع كنيد.

2. با اندكي

تفحص و جست وجو برنامه خود را با برجسته كردن يك يا چند نكته مثبت و ارزشمند در طرف مقابل و تحسين صادقانه از وي به جهت وجود آن امر مثبت، ارتباط خود را با وي پي گيري كنيد.

3. در صورتي كه اشتباه و لغزشي در وي مشاهده كرديد، مستقيماً از او گلايه نكنيد و وي را مورد انتقاد مستقيم و سرزنش خود قرار ندهيد.

4. قبل از انتقاد از ديگران درباره اشتباهات خود حرف بزنيد.

5. سعي كنيد شنونده خوبي باشيد و ديگران را تشويق كنيد درباره خود، براي شما حرف بزنند.

6. صميمانه ديگران را دوست داشته باشيد و به آنها اين محبت باطني خود را اعلام كنيد.

7. به ديگران اعتبار بدهيد و كاري كنيد كه احساس كنند مهم هستند.

8. در طرف مقابل نسبت به كاري كه مي خواهي انجام دهد، ميل شديدي ايجاد كنيد و به عبارت ديگر فضاي رواني لازم را براي انجام دادن آن عمل فراهم سازيد.

9. هر رفتاري را كه از ديگران نسبت به خود انتظار داريد، همان را با ايشان در پيش گيريد.

10. سعي كنيد نقطه نظرات و ديدگاه هاي خويش را بر ديگران تحميل نكنيد؛ زيرا مردم سخن كسي را كه بخواهد عقيده اش را بر آنان تحميل كند نمي پذيرند و با كسي كه همچون يك سرپرست با ايشان رفتار كند، دوستي نمي ورزند و به او اعتماد نمي كنند. پ. محمدي ري شهري، دوستي در قرآن.)++

تشكلهاي دانشجويي در چه زمينه هايي مي توانند به فعاليت در زمينه فرهنگي بپردازند. لطفا مصداق ها را به دقت نام ببريد.

پرسش

تشكلهاي دانشجويي در چه زمينه هايي مي توانند به فعاليت در زمينه فرهنگي بپردازند. لطفا مصداق ها را به دقت نام ببريد.

پاسخ(قسمت اول)

به طور كلي در ارتباط با اين سؤال و سؤالات ديگر، مقاله اي آورده مي شود.

سياست فرهنگي

نويسنده: رضا اسماعيلي

منبع: سايت باشگاه انديشه، به نقل از هفته نامه فرهنگ و هنر شماره 33 بهمن ماه 1382

كارايي سياست فرهنگي در گرو تبديل آن به زبان برنامه است. اصول سياست فرهنگي هنگامي در عمل تحقق مي يابد كه در قالب برنامه فرهنگي با اهداف مياني، كمي و خط مشي هاي اجرايي مورد توجه قرار گيرد. شايد برنامه ريزي در بخش فرهنگ نتواند دست نيافتني ها را دست يافتني كند، اما قطعأ فقدان آن مي تواند دست يافتني ها را دست نيافتني كند. برنامه ريزي فرهنگي مي تواند امكان بكارگيري دقيق تر مديريت سازمان ها و طراحي اقدام ها و فعاليت هاي فرهنگي متناسب با اهداف و اولويت ها را فراهم آورد. اصولأ برنامه ريزي براساس اين فرض انجام مي گيرد كه ما با محدوديت امكانات و منابع در ابعاد مالي، انساني و زماني مواجه هستيم .

هدف برنامه ريزي فرهنگي در جامعه ايران

قبل از هر چيز بايد توجه داشت كه هدف از برنامه ريزي فرهنگي در جامعه ايران، ارتقاي جامعه ي ايراني به مقامي است كه افراد آن با شناخت تمدن و فرهنگ عظيم ايراني - اسلامي و آگاهي از فرهنگ هاي ديگر ملل جهان در حفظ ، اعتلا و اشاعه فرهنگ خودي بكوشند و جامعه را در سير به سوي توسعه فرهنگي در ارتباط با توسعه اقتصادي و اجتماعي ياري برسانند و در نهايت هر

فرد ايراني بتواند در سايه ي رسيدن به چنين توسعه اي، از زندگي مادي و معنوي بهتري برخوردار گردد.

براي رسيدن به چنين هدفي بايد با توجه به شرايط، مقتضيات و اهداف ، گرايش هاي اصلي در سياست فرهنگي آينده را مشخص ساخت و بررسي كرد كه آنها در قالب چه نوع سياستي قابل اجرا هستند، به همين دليل گزينش سياست هاي فرهنگي مناسب، از جمله دلايل اصلي توفيق هر برنامه ريزي در اين زمينه به شمار مي آيد.

گزينش سياست فرهنگي مناسب

در مبحث سياست گذاري، مي توان دو نوع سياست فرهنگي را از هم تفكيك كرد. در سياست فرهنگي سنتي، هدف، ارائه ي خدمات فرهنگي به گروههاي خاص اجتماعي است، اما در سياست فرهنگي جديد، هدف، همگاني ساختن فرهنگ و افزايش مشاركت شهروندان در توليد و خلاقيت فرهنگي است. سياست فرهنگي سنتي نه با هدف ما از برنامه ريزي انطباق دارد و نه با مقتضيات و شرايط دنياي امروز، لذا بايد به فكر برنامه ريزي فرهنگي درقالب سياست فرهنگي جديد باشيم، يعني بايد به همگاني كردن فرهنگ در چارچوب برنامه ريزي جامع فرهنگي - آموزشي بينديشيم و به ويژه بايد توجه داشته باشيم كه سياستي را برگزينيم كه به وجوه زمينه ساز فرهنگي توجه نموده و جامعه را براي تحولاتي كه در پيش دارد آماده سازد، زيرا آماده سازي جامعه براي رسيدن به اهداف فرهنگي، اقتصادي و نظاير آن، در گرو توجه به اين وجوه زمينه ساز است؛ از سوي ديگر، زمينه تحقق ارزش هاي متعالي مربوط به اين قلمرو، نه فقط در حوزه فرهنگي محصور نمي ماند، بلكه در رابطه ي تنگاتنگ با حوزه هاي

ديگر به ويژه بخش هاي اقتصادي و سياسي جامعه قرار مي گيرد، از اين رو در شرايط كنوني جامعه ما، توجه به برنامه ريزي جامع فرهنگي - آموزشي در قالب سياست همگاني كردن فرهنگ و به عنوان جزئي از برنامه ي توسعه ملي كه در رابطه با تمام حوزه هاي كشور است، اجتناب ناپذير مي نمايد.

نكته مهم در برنامه ريزي فرهنگي آن است كه در عين تأكيد بر حفظ ميراث فرهنگي و تحكيم هويت ملي و اسلامي جامعه، چگونگي جبران عقب ماندگي ها وتوسعه نيافتگي ها در جامعه دنبال گردد. در اين ميان، نكته اصلي، اتخاذ سياست هايي است كه بر پيشرفت و امروزي شدن جامعه در ابعاد مختلف آن تأكيد مي كند و در ضمن، حفظ احساس تعلق و تعهد به فرهنگ بومي را اصل و اساس برنامه ها قرار ميدهد. احياي هويت فرهنگي سنتي و تداوم آن از يك سو و حضور مؤثر در عرصه ي ارتباطات فرهنگي و اتخاذ رويكردهاي نوگرايانه و دستيابي به فرهنگي جامع تر - كه از تركيب اين دو عنصر حاصل مي شود - از سوي ديگر، از مهم ترين راهبردهاي برنامه ريزي فرهنگي در جامعه به شمار مي آيد.

گونه هاي مختلف برنامه ريزي فرهنگي

دكتر چنگيز پهلوان ، برنامه ريزي را به گونه هاي زير تقسيم بندي كرده است:

1.برنامه ريزي آرمان گرايانه:

اين نوع برنامه ريزي جامع نگر بوده و تلقي كلاني از مقوله ي فرهنگ دارد. از لحاظ روش شناختي، اين نوع برنامه ريزي اهداف بزرگ و بلند مدت را مورد توجه قرار مي دهد و به لحاظ برخورد اجتماعي - سياسي ، تكنوكراتيك است به طوري كه

تمركز شديد قدرت را مد نظر قرار مي دهد.

2. برنامه ريزي واقع بينانه:

فرض اصلي اين برنامه ريزي بر اين واقعيت مبتني است كه تنوع بي پاياني از نيازها در برابر محدوديت وسايل قرار دارد. الگوي روش شناسي اين نوع برنامه ريزي از به كار گرفتن حداكثر بازدهي از منابع محدود ناشي مي شود. برخورد سياسي - اجتماعي اين نوع برنامه ريزي، مبتني بر تجربه است و براساس شبكه ها و ساخت هاي موجود كه دردسترس هستند، شكل مي گيرد. اين برخورد نيز داراي خصلت تكنوكراتيك است زيرا بسياري داوري ها وجود دارد كه نمي توان به مدد ضوابط مسلم علمي به توجيه آنها پرداخت.

3. برنامه ريزي راهبردي(استراتژيك):

مشخص كردن حدود و نحوه ي دخالت بخش هاي عمومي در برنامه ريزي، فرض اصلي اين نوع برنامه ريزي است و به مديريتي بستگي دارد كه برنامه را طراحي مي كند . ميدان عمل اين برنامه ريزي گزينشي است . در برنامه ريزي استراتژيك ، انتخاب ها براساس مطالعه و بررسي است، برخلاف برنامه ريزي واقع بينانه كه انتخاب ها مبتني بر تجربه است . تحليل سيستم ها، مبناي روش شناسي اين نوع برنامه ريزي است. در اين تحليل، نخست شرايط سيستم مورد بررسي قرار مي گيرد و سپس سعي مي شود كه ارزش ها و هدف هايي كه پشتيبان اقدام بخش هاي گوناگون هستند روشن شود. برخورد سياسي اجتماعي اين نوع برنامه ريزي معطوف به قدرت است.

4. برنامه ريزي توسعه گرا(دموكراتيك):

پايه اصلي اين برنامه ريزي به فرض اصلي برنامه ريزي آرمان گرايانه نزديك است. اين نوع برنامه ريزي نيازهاي اصلي مردم را مورد توجه قرار مي دهد و

با مطالعه و شناخت نيازهاي مردم، برنامه مورد نظر به لحاظ قدرت، شيوه ي تحقق اهداف، ابزار و وسايل مورد نياز، به داوري افكار عمومي نهاده مي شود . برخورد سياسي - اجتماعي اين روش براساس مشاوره و سازگاري جمعي است.

تقسيم بندي ياد شده به زباني ديگر مورد توجه دست اندركاران امور فرهنگي جامعه واقع شده است. دبيرخانه ي شوراي فرهنگ عمومي به عنوان يكي از مجامع تأثيرگذار در مقوله ي فرهنگ، سرمشق(پاراديم) هاي برنامه ريزي را از يكديگر تفكيك ساخته است.

مقوله ي برنامه ريزي فرهنگي و گونه هاي مختلف آن، از جهات ديگر نيز مورد توجه صاحبنظران عرصه ي فرهنگي واقع شده است كه در ادامه به يك نوع آن اشاره مي كنيم.

برنامه ريزي پيوسته و گسسته

مي توان براساس ميزان فراگيري و پيوستگي برنامه ريزي هاي فرهنگي، به صورت بندي ديگري در زمينه ي طبقه بندي انواع برنامه ريزي فرهنگي دست يافت. برنامه ريزي گسسته و پيوسته از انواع برنامه ريزي برطبق ملاك ياد شده است. برنامه ريزي گسسته، به نوعي خاص از برنامه ريزي فرهنگي اطلاق مي شود كه حاصل تلاش برنامه ريزان در هر حوزه به طور مستقل و جداگانه است لذا بين بخش هاي مختلف، هيچ نوع ارتباط و همبستگي ارگانيك(اندام وار) به چشم نمي خورد. از سوي ديگر در برنامه ريزي فرهنگي پيوسته ، برنامه ريز با مد نظر قرار دادن الگويي كلي و نظمي اندام واره ، نسبت به برنامه ريزي مبادرت مي كند كه در نتيجه، حاصل كار، مجموعه اي همبسته از سلسله ي معضل بندي شده تصميمات و اقدامات خواهد بود.

جايگاه دولت در برنامه ريزي فرهنگي

در زمينه ي مركزيت تصميم گيري و برنامه ريزي در حوزه ي فرهنگ، دو نظريه وجود دارد. پيروان نظريه نخست به عدم دخالت نهاد دولت در برنامه ريزي فرهنگي معتقدند. اين گروه بر اين باور هستند كه گسترش فرهنگ ها از طريق برنامه ريزي نبوده است زيرا برنامه ريزي وقتي ضروري به نظر مي رسد كه ما با مقاومت مواجه شويم، لذا اگر همه كارها به صورت عادي انجام شود و امور به صرافت طبع جريان يابد، كسي سراغ برنامه ريزي نمي رود.

در ديدگاه دوم، دولت به عنوان بزرگ ترين نهاد در نظام موازنه ي اجتماعي، مسؤوليت سرپرستي و تكامل ساختارهاي اجتماعي را برعهده دارد، از اين رو نه تنها متولي تكميل فرهنگ بلكه سرپرست رشد و تكامل ابعاد اجتماعي حيات بشري نيز است.

مراحل برنامه ريزي فرهنگي

موفقيت در برنامه ريزي فرهنگي، مستلزم مراحلي است كه در پي به آن اشاره مي شود:

1.تجزيه و تحليل گذشته ي پديده فرهنگي (پديده اي كه مي خواهيم براي آن برنامه را طراحي كنيم).

2.طراحي ، تدوين و ترسيم دقيق اهداف فرهنگي.

3.بررسي علمي نيازها و نگرش هاي اجتماعي فرهنگي گروه مخاطب و شناسايي مناسبات حاكم بر آنها به منظور دستيابي به اولويت نيازها.

4.شناسايي قابليت ها، امكانات و توانمندي هاي ممكن در ابعاد نرم افزاري و سخت افزاري.

5.شناسايي موانع، مشكلات و محدوديت ها جهت اجراي برنامه در ابعاد نرم افزاري و سخت افزاري .

پاسخ(قسمت دوم)

6.طراحي برنامه ها با توجه به اهداف ، سنجش نيازها، قابليت ها، و محدوديت ها.

7.ابلاغ برنامه به مجريان.

8.نظارت، ارزشيابي، رفع موانع احتمالي و در صورت نياز، تجديد نظر در برنامه وطراحي برنامه علمياتي.

براي تحقق هر برنامه فرهنگي، مقدمات

و شرايطي لازم است. در سطح كلان، ثبات و اقتدار نظام اجتماعي از جمله شرايط اوليه برنامه ريزي است. همچنين تأمين حداقل نيازهاي اقتصادي گروههاي هدف، باعث افزايش اثربخشي و كارآيي برنامه ريزي فرهنگي خواهد شد. عدم خنثي سازي فعاليت هاي فرهنگي توسط نهادها و مؤسسات فرهنگي موجود در جامعه از جمله الزامات برنامه ريزي فرهنگي مؤثر مي باشد، در غير اين حالت، ماحصل برنامه ريزي فرهنگي، به حداقل ممكن، يعني نزديك به صفر خواهد رسيد.

سير اجمالي تحولات برنامه ريزي فرهنگي در ايران

سابقه ي برنامه ريزي در ايران به سال 1327 يعني سال شروع نخستين برنامه عمراني كشور باز مي گردد. در برنامه ريزي هفت ساله ي اول و دوم عمراني كه تا پايان سال 1341 به طول انجاميد، فرهنگ به امور آموزشي اطلاق مي شد. در برنامه ي پنج ساله ي سوم (1341 تا 1346) بخش فرهنگ، در برگيرنده ي امور آموزشي، تربيت بدني، پيشاهنگي، كتاب و كتابخانه بود.

پس از تأسيس وزارت فرهنگ و هنر در سال 1343 فعاليت هاي فرهنگي و هنري در قالب آن وزارتخانه متمركز شد و بتدريج سازمان هاي ديگري نيز براي انجام بهتر برنامه هاي فرهنگ و هنر مانند سازمان ملي حفاظت آثار باستاني، شوراي عالي فرهنگ ، سازمان ملي فولكلوريك ايران و هيأت امناي كتابخانه ها ايجاد شد. از برنامه ي عمراني چهارم (1347 تا 1351) به بعد بخش فرهنگ و هنر به صورت فصلي مستقل در برنامه هاي عمراني مورد توجه قرار گرفت و 3 درصد از كل اعتبارات برنامه به آن اختصاص يافت كه صرف مرمت برخي بناهاي تاريخي، تأسيس خانه هاي فرهنگ، آموزش هنر و

كمك به انتشار كتاب هاي بنياد فرهنگ ايران شد.

در برنامه ي پنجم عمراني كشور(1352 تا 1356) اعلام شد كه توجه ويژه اي به بخش فرهنگي خواهد شد و براين اساس در برنامه ي مذكور چنين آمده بود.كه " هدف اين بخش تعيين و تضمين خصلت ايراني، توسعه ي ملي و حراست از ارزش ها و خصايل پسنديده اي است كه از تاريخ كهن و درخشان خود به ميراث گرفته ايم."

در برنامه پنجم در مجموع 1/10 ميليارد ريال سرمايه گذاري ثابت در امر افزايش امكانات و فضاهاي فرهنگي - هنري از جمله كتابخانه هاي عمومي ، موزه ها، واحدهاي سيار آموزش سمعي و بصري و كاوش هاي باستان شناسي و تحقيقات مردم شناسي انجام شد.

در برنامه پيشنهادي ششم كه تصويب آن با بروز انقلاب اسلامي مقارن بود و اجراي آن بدليل پيروزي انقلاب متوقف شد، قرار بود بخش فرهنگي با هدف عدم تمركز و رفاه اجتماعي و توسعه فرهنگي و با اعتباري حدود 14 ميليارد ريال به اجرا درآيد.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي، فرهنگ به عنوان يك عامل اساسي و زيربنايي در ارتقاي كيفيت زندگي انسان ها و زيستن مبتني بر انديشه مطرح شد.

لايحه ي برنامه ي اول توسعه ي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران (1362 تا 1366) با هدف فوق در ضرورت پيراستن جامعه ايراني از مظاهر ضد اسلامي و معرفي فرهنگ غني اسلام به عنوان سر چشمه ي زلال ولايت به همه جهانيان تدوين شد و در سال 1362 به تصويب هيأت وزيران رسيد، اما به علت شرايط جنگ تحميلي به اجرا در نيامد.

پس از انقلاب اسلامي، مهم ترين كاركرد مورد

انتظار از فرهنگ و برنامه ريزي فرهنگي، انتقال پيام انقلاب به مردم و حفظ و ترويج ارزش هاي ناب اسلامي و انقلابي بود. تشويق نيروهاي انقلابي مسلمان به انجام فعاليت هاي فرهنگي و حمايت از توليدات فرهنگي حاوي پيام هاي انقلابي و اسلامي، به رشد قشر وسيعي از كارگزاران و توليد كنندگان جديد در حوزه فرهنگ و هنر انجاميد.

توليد كالاها و فرآورده هاي فرهنگي در كانون توجه نهادهاي فرهنگي و حتي غير فرهنگي قرار گرفت و اين تلاش، بيشتر برگروههاي محروم تر اجتماعي اعم از شهري و روستايي - متمركز گرديد. وظيفه ي توزيع و ارتباط كالاها و خدمات فرهنگي ميان توليد كننده و مصرف كننده، اغلب از سوي سازمان هاي دولتي و نهادهاي انقلابي صورت مي گرفت.

پيامد كاربرد سياسي فرهنگ، همگاني كردن فرهنگ و افزايش مصرف آن در ميان مردم بويژه اقشار محروم جامعه و علي القاعده افزايش تقاضاهاي فرهنگي بود. اين افزايش تقاضا را مي توان ناشي از برخي تحولات اجتماعي دانست كه گسترش آموزش و تعميم آن، كاهش ميزان بي سوادي، گسترش مراكز و موسسات آموزش عالي، گسترش رسانه هاي جمعي و نفوذ آن به دورترين مناطق كشور، توسعه ي راه هاي ارتباطي و تحركات بيشتر جمعيتي از آن جمله اند.

در پي چنين تحولات اجتماعي وپس از خاتمه يافتن جنگ تحميلي است كه برنامه ي اول توسعه ي اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران(1368 تا 1372) با توجه به راهبردهاي اساسي زير تدوين شد:

- اتكا به مشاركت عمومي و توسعه ي فعاليت هاي مردمي؛

- بازنگري ظرفيت هاي موجود و جلوگيري از كاهش ظرفيت ها ونهايت بهره برداري از آن؛

به طور

كلي برنامه ي اول سعي داشت تا با سياست محوري اتكا بر مشاركت عمومي و توسعه ي فعاليت هاي مردمي، دست كم مانع كاهش ظرفيت هاي موجود و افول وضعيت فرهنگي شود، بنابراين چشم انداز ده ساله اين بخش را مي توان به طور خلاصه در دو مرحله ي بازسازي ظرفيت هاي موجود و حداكثر بهره برداري از آن و سپس توسعه ي ظرفيت هاي جديد، بيان كرد و"بازسازي" و " توسعه " را به عنوان استراتژي (راهبرد) اساسي آن، برشمرد.

برنامه ي دوم توسعه (1373 تا 1377) همزمان با گسترش مبحث تهاجم فرهنگي تنظيم شد، اما اين موضوع در هدف هاي كمي برنامه، تجلي ويژه اي نيافت و به هر حال برنامه دوم، راهبردي معين را براي توسعه فرهنگي ارائه نداد . از جمله نكات مورد تأكيد در اين برنامه مي توان به ترسيم خط مشي هاي كلي و تأكيد بر آموزش هاي اخلاقي، معنوي، اعتقادات، علوم و فنون و پرورش روحيه مسؤوليت پذيري و صرفه جويي و سازماندهي و هماهنگي اشاره كرد. اما با گذشت دو دهه اخير و در سال پاياني برنامه دوم توسعه، جامعه اسلامي ايران با تحولاتي بنيادين مواجه نشده است. تشديد فرايند تفكيك گروه هاي اجتماعي و ظهور قشر وسيع جوانان، زنان، افزايش جمعيت ، جواني جمعيت، افزايش با سوادي، گسترش تحصيلات عالي، تحولات فن آوري جهاني، واقع شدن در مسير جهاني شدن فرهنگي و ... به ظهور علايق متفاوت و در نتيجه پيدايش تقاضاهاي گوناگون فرهنگي منجر شده است.

در پي اين تحولات:

- دستگاههاي دولتي در تأمين نيازهاي فرهنگي شهروندان، موقعيت انحصاري خود را از دست داده اند؛

- فرايند جهاني

شدن و پيشرفت هاي فن آوري ، كالاهاي فرهنگي غير بومي را با سهولت و به گونه اي گسترده در اختيار تمامي گروه ها قرار مي دهد؛

- قدرت اقتصادي دولت، امكان و توان توليد كالاهاي متناسب با اين تقاضا را فراهم نمي كند؛

- سياست هاي كنترل و نظارت بر صدور مجوز فعاليت ها و توليدات فرهنگي، با پيشرفت فن آوري، اثر بخشي خود را به ميزان زيادي از دست داده است به طوري كه قدرت نظارتي حكومت بر نحوه توليد و مصرف كالاهاي فرهنگي به شدت كاهش يافته است؛

افزون بر مسائل ياد شده، در سالهاي پاياني برنامه دوم توسعه و به دنبال انتخابات دوم مرداد سال 1376 در عرصه تحولات اجتماعي ، شاهد دگرگوني هايي گسترده در سطح جامعه بوده ايم كه در اينجا به برخي از آنها اشاره مي شود:

•توسعه ي سياسي - اجتماعي با ايجاد احزاب و تشكل هاي صنفي و گروهي.

•افزايش انتظار تحقق حقوق اجتماعي فرهنگي فردي و گروهي در سايه ي جامعه مدني و حكومت قانون.

•گسترش روابط فرهنگي با ساير ملل در سايه سياست تنش زدايي و گفت و گوي تمدن ها.

•برخورداري از امكانات بيشتر خبري و اطلاع رساني.

•ضرورت رعايت شفافيت در گفتار و صداقت در رفتار و كردار از سوي متوليان و مسؤولان سياسي، اجتماعي و فرهنگي و امكان نقد منصفانه اعمال و رفتار مسؤولان و كارگزاران از سوي مردم.

به اين ترتيب ، هم كانون مسأله فرهنگ در جامعه ايران دگرگون شده و هم دستگاه فرهنگي موقعيتي متفاوت را نسبت به سالهاي گذشته پيدا كرده است.

اكنون با ملاحظه ي تحولات اجتماعي - فرهنگي جامعه ي ايران، لازم است در وهله

ي نخست نيازهاي واقعي فرهنگي جامعه را شناسايي كرد، در قالب سياست گذاري هاي فرهنگي آنها را طبقه بندي و اولويت گذاري كنيم و آنگاه با برنامه ريزي واقع بينانه ، نسبت به حل معضلات فرهنگي و رسيدن به رشد متوازن و توسعه ي فرهنگي مورد نيازجامعه امروز ايران، همسو و هماهنگ با تلاش براي توسعه ي سياسي، اقتصادي و اجتماعي كشور دست به اقدام مقتضي بزنيم.

يادداشت ها:

1.پهلوان، چنگيز. فرهنگي برنامه ريزي، انتشارات پژوهشكده ي علوم ارتباطي و توسعه ي ايران ، 1358، ص 41 تا 46.

2.اكبري، محمد علي. تجربياتي از برنامه ريزي فرهنگي، مجموعه مقاله هاي ساماندهي فرهنگي، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ، 1379، ص 52.

3.داوري، رضا. در تفسير برنامه ريزي فرهنگي، مجله فرهنگ عمومي ، شماره ي 7، 1357، ص 25 تا 26.

4.رضايي، عبدالعلي . جايگاه دولت در برنامه ريزي فرهنگي و الزامات برنامه اي آن، مجموعه مقاله هاي ساماندهي فرهنگي، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1379، ص 231.

لطفا درباره فرهنگ سازي در جامعه در ابعاد مختلف ارزش هاي اسلامي كتاب و سايت معرفي كنيد.

پرسش

لطفا درباره فرهنگ سازي در جامعه در ابعاد مختلف ارزش هاي اسلامي كتاب و سايت معرفي كنيد.

پاسخ

تصميم و عزم راسخ شما را در جهت انجام برنامه هاي فرهنگي مي ستاييم و براي شما عزيزان آرزوي موفقيت داريم مسلما كار فرهنگي از ضروري ترين ،با اهميت ترين و زيربنايي ترين اقدامات مورد نياز جوامع كنوني است كه خود گام مهمي براي بيداري و اصلاح بشريت و آماده سازي مقدمات ظهور امام زمان مي باشد. درست همان هدف مقدسي كه انقلاب اسلامي ايران بر اساس آن شكل گرفته و به پيش مي برد.

اما با اين همه با توجه به اهميت و ظرافت كار از يك سو و گسترده بودن دامنه كاري كه براي خود مشخص نموده ايد ،دستيابي به نتايج مطلوب در اين زمينه نيازمند امور متعددي است كه اولين گام آن استحكام مباني عقيدتي و ديني دست اندركاران اين طرح است. داشتن معرفت و بينش صحيح و كاملا اسلامي و پرهيز از هرگونه افراط و تفريطي در برداشت و اجرا ارتباط مستمر با اسلام شناسان متعهد و بالاخره استفاده از امكانات مادي و متناسب با شرايط زماني از اين رو توصيه ما اين است كه در بدو شروع كار واقع بينانه چنين مسائلي را در نظر گرفته و دامنه كاري دقيقي متناسب با توانايي هاي مادي و معنوي خويش تعريف بنماييد تا ضمن دستيابي سريع تر به اهداف ، از هرگونه اخلال و يا تعللي در ادامه راه ،جلوگيري شود.

در ادامه به معرفي برخي منابع كه مي تواند در راستاي اهداف شما مفيد باشد مي پردازيم:

الف-معرفي كتب:

-خورشيد مغرب ،محمد رضا حكيمي، انتشارات دليل ما،1382

-پرتويي از

خورشيد،علي شيرازي، بوستان كتاب قم، 1382

-حكايت نامه سلاله زهرا(س) ،حسن صدري مازندراني ،انتشارات مشهور، 1381

- عصر امام خميني ، مير احمد رضا حاجتي ،بوستان كتاب قم ، 1382

- آسيب شناسي انقلاب اسلامي ،مجموعه مقالات ،نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري دانشگاه صنعتي شريف ،1379

- راهكارهاي اصلاح اجتماعي در حكومت ديني ، حسين ردايي الاملي ،نسيم حيات ،1382

- شيوه هاي درماني مفاسد اجتماعي ،علي اكبر بابازاده ،انتشارات دانش و ادب ، 1381

- توسعه و تضاد، فرامز رفيع پور ، شركت سهامي انتشارات، 1377

- آناتومي جامعه ، فرامز رفيع پور ف شركت سهامي انتشارات، 1378

- جامعه سازي قرآن محمد رضا حكيمي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي ،1378

- تهاجم يا تفاوت فرهنگي ، حسن بلخاري ، انتشارات حسن افرا، 1378

-تهاجم فرهنگي ،سيد مرتضي حسيني اصفهاني ، انتشارات فرهنگ قرآن 1379

- تهاجم فرهنگي ، محمد تقي مصباح يزدي ،موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1376

- پاسخ استاد به جوانان پرسش گر، محمد تقي مصباح يزدي ، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خمينيف 1380

-مباني نظري تمدن غرب ، سيد مرتضي آويني، مجله دانشجوف تابستان 77

ب- سايت هاي مفيد فرهنگي:

- سايت باشگاه انديشه www.bahgah.net

- سايت كانونwww.canoon.org

- سايت آويني www.aviny.com

- سايت احيا www.ehyaa.net

- سايت لوح www.louh.net

- سايت تبيانwww.tebyan.net

چگونه مي توان شخصي را كه از نظر مذهبي كامل نيست هدايت كرد به طوري كه در طرف مقابل اثر داشته باشد؟

پرسش

چگونه مي توان شخصي را كه از نظر مذهبي كامل نيست هدايت كرد به طوري كه در طرف مقابل اثر داشته باشد؟

پاسخ

تلاش و كوشش جهت هدايت و تشويق افراد به طرف خدا و تقويت ايمان آنها كاري بس ارزشمند است . دعوت مردم به آشنايي با دين و عبادت خداوند از برجسته ترين و متعالي ترين امور است. چنانچه در روايتي رسول خدا(ص) فرمود: هر كس بتواند يك نفر را هدايت كند و به طرف دين جذب نمايد، ارزش آن برتر از تمام چيزهايي است كه خورشيد بر آنها مي تابد.

براي ترغيب و تشويق به انجام فرائض ديني ، ابتدا بايد زيربناهاي فكري افراد را مورد بررسي قرار داده و در اصلاح آن كوشيد. ديدگاه فرد در مورد خداوند، جهان هستي، انسان، معاد و ... اموري است كه نتيجه مستقيم بر ايمان فرد دارد . تقويت و اصلاح اين مباني تأثير زيادي بر ايمان انسان مي گذارد.

قدم بعدي چشيدن و مزه كردن ايمان است. اگر كسي شيريني و لذت ايمان به خدا را حس كند و از انجام كارهاي ديني لذت ببرد ، هرگز نسبت به آنها بي تفاوتي نشان نمي دهد. به همين جهت در دعاها آمده است: «اللهم اذقني حلاوه ذكرك : خدايا شيريني ياد خودت را به من بچشان».

قدم سوم پرهيز از اموري است كه انسان را از توجه به خدا غافل مي كند. گر چه ياد خدا و ارتباط عاشقانه با او بسيار لذت بخش است و هيچ لذتي به پاي آن نمي رسد ، ولي اگر لذت هاي مادي و شيطاني كه رسيدن به آنها بسيار آسان است و

روز به روز متنوع تر و گسترده تر مي شود، در زندگي فرد وارد شود، كم كم او را از توجه به خدا باز مي دارد و ايمان او را ضعيف مي كند.

حال با توجه به اين سه مطلب، راهكارهاي زير را جهت تقويت ايمان فرد و نزديك كردن او به دين پيشنهاد مي كنيم، اما قبل از آن اين نكته را يادآوري مي كنيم كه هدايت و ارشاد ديگران به طرف خدا امري تدريجي است كه لازمه آن صبر و بردباري و تلاش دائمي است و نمي توان انتظار داشت يك مرتبه افراد به همه چيز برسند. بايد سعي كنيم قدم به قدم پيش رويم. اين راهكارها عبارتند از:

1. او را به مطالعه كتاب هاي مفيد در زمينه هاي مذهبي تشويق كنيد . گاهي هم كتاب هاي جالب را كه براي او مناسب است خودتان مطالعه كنيد و خلاصه آن را برايش بگوييد، به اين صورت كه اگر مي توانيد با او قرار بگذاريد و در يك زمان مناسب اين كار را بكنيد. شما مي توانيد اين كار را به بهانه اينكه مي خواهيد از او كمك بگيريد تا اشتباهات شما را اصلاح كند ، انجام دهيد. زيرا در غير اينصورت ممكن است زير بار اين كار نرود.

2. نصيحت و تذكر مستقيم سودي ندارد. سعي كنيد مطالبتان را غير مستقيم به او بگوييد.

3. قبل از اينكه بخواهيد تذكري به او بدهيد بهتر است نكات مثبت او را برجسته كنيد. و او را به عنوان فردي موفق جلوه دهيد و طوري وانمود كنيد كه تذكرات شما براي بهتر شدن وضعيت او است.

4. داشتن روابط صميمي

و دوستانه تأثير سخن شما را چند برابر مي كند پس سعي كنيد دائما او را مورد محبت و نوازش قرار دهيد و او را از بهترين دوستان خود معرفي كنيد.

5. گاه گاهي از او بخواهيد اشتباهاتتان را به شما تذكر دهد تا احساس كند نظرات او را قبول داريد و به آن احترام مي گذاريد.

6. سعي كنيد وي را به شركت فعال در تشكلهاي مذهبي دانشگاه تشويق كنيد و از اعضاي آنها بخواهيد به او توجه و احترام لازم داشته باشند.

7. او را به شركت در مراسم جذاب مذهبي مثل زيارت عاشورا ، دعاي توسل و مانند آن تشويق كنيد و روحيه توبه و انابه و مناجات با خدا را در او به وجود آوريد.

8. تا جايي كه ممكن است ارتباط او را با لذايذ حرام مثل نوارها و سي دي هاي غير مجاز و شركت در مجالس آلوده ، رابطه با جنس مخالف و مانند آن قطع يا محدود كنيد، زيرا اينگونه برنامه ها در تخريب ايمان جوانان بسيار مؤثر است.

9. آينده نگري، احساس مسئوليت و توجه به عالم آخرت را در او ايجاد كنيد.

10. از صميم قلب براي موفقيت خودتان و براي هدايت او دعا كنيد و بدانيد كه اگر در كارتان جديت و اخلاص داشته باشيد ، حتما موفق مي شويد، اگر هم موفق نشديد اجرتان پيش خدا محفوظ است و از اين جهت جاي نگراني نيست.

11. سعي كنيد با رفتارتان او را دعوت به دين و ارزشهاي ديني كنيد «كونوا دعاه الناس بغير السنتكم» پيامبر فرمود مردم را با غير زبان به دين دعوت كنيد. زيرا مشاهده رفتار ديگران در

تأثير پذيري انسان بسيار مؤثر است. اين كار هم به نفع شماست يعني عملا خود شما كمال پيدا مي كنيد و هم باعث تشويق و تحريض ايشان براي عمل كردن به احكام و ارزشهاي دنيوي مي شويد.

در اينجا مناسب است با نگاهي روانشناختي به موضوع تأثيرگذاري به اين سؤال بپردازيم و نكاتي را يادآور شويم:

مسأله تأثيرپذيري يا تأثيرگذاري در حدود كيفيت آن بستگي به توان ها و قابليت هاي انسان در ابعاد مختلف دارد. مهم ترين اموري كه در تاثيرگذاري دخالت دارند ويژگي هاي روحي از قبيل اراده استواراخلاق نيكو حسن معاشرت و آگاهي ها و توانهاي علمي بالا است. تأثيرپذيري مثبت نيز تا حدودي به اين امور و نيز به ميزان انعطاف پذيري و حقيقت طلبي شخص ارتباط دارد و تاثير پذيري هاي منفي برخاسته از ضعف آگاهي و اراده مي باشد. بنابراين هر اندازه در تقويت اراده خود گسترش صفات حسنه و خلق و خوي پسنديده و افزون سازي آگاهي ها ودانش هاي خود به ويژه در زمينه مسايل ديني فرهنگي و اجتماعي تلاش كنيد تدريجا توان تاثيرگذاري بيشتري خواهيد يافت.

بنابراين تأثيرگذاري يك مهارتي است كه به تدريج حاصل مي شود و تأثيرگذار و تأثير گيرنده و فضاي رواني از آمادگي لازم و شرائط كافي برخوردار باشد كه با تمرين و ممارست به اين مهارت دسترسي پيدا مي شود. با رعايت اصول و نكات زير فرد مي تواند ميزان تأثيرگذاريخويش را افزايش دهد.

1. كار خود را با تحسين و قدرداني صميمانه از طرف مقابل شروع كنيد.

2. با اندكي تفحص و جستجو برنامه خود را با برجسته كردن يك يا چند نكته مثبت و ارزشمند در طرف مقابل و تحسين صادقانه از وي به خاطر وجود آن امر

مثبت ارتباط خود را با وي پي گيري نمائيد.

3. در صورتي كه اشتباه و لغزشي در وي مشاهده كرديد مستقيما از او گلايه نكنيد و وي را مورد انتقاد مستقيم و سرزنش خود قرار ندهيد.

4. قبل از انتقاد از ديگران درباره اشتباهات خود حرف بزنيد.

5. سعي كنيد شنونده خوبي باشيد و ديگران را تشويق كنيد درباره خود براي شما حرف بزنند.

6. صميمانه ديگران را دوست داشته باشيد و به آنها اين محبت باطني خود را اعلام كنيد.

7. به ديگران اعتبار بدهيد و كاري كنيد كه احساس كنند مهم هستند.

8. در طرف مقابل نسبت به كاري كه مي خواهي انجام دهد ميل شديدي ايجاد كنيد و به عبارت ديگر فضاي رواني لازم را براي انجام آن عمل فراهم نمائيد.

9. هر رفتاري را كه از ديگران نسبت به خود انتظار داريد همان را با ايشان در پيش گيريد.

10. سعي كنيد نقطه نظرات و ديدگاههاي خويش را بر ديگران تحميل نكنيد زيرا مردم سخن كسي را كه بخواهد عقيده اش را بر آنان تحميل كند نمي پذيرند و با كسي كه همچون يك سرپرست با ايشان رفتار كند دوستي نمي ورزند و به او اعتماد نمي كنند.

در اين زمينه براي آگاهي بيشتر ر.ك:

1. آئين دوست يابي، ديل كارنگي

2. دوستي و دوستان، سيد هادي مدرسي، انتشارات آستان قدس رضوي

3. دوستي در قرآن، محمدي ري شهري

در پايان، توجه به اين نكته لازم است، كه بهترين راه براي تأثير گذاري درسي جوانان ايجاد رابطه عاطفي است و براي دوست شدن با آنها و ايجاد ارتباط عاطفي سعي كنيد با او همدردي كنيد و در حل مشكلات او همراه او باشيد. او را درك كنيد و به نيازهاي

روحي او توجه داشته باشيد، از سرزنش كردن او خودداري كنيد به او احترام بگذاريد و او را بدون شرط بپذيريد؛ يعني پذيرش شما نسبت به او مشروط نباشد و به گونه اي رفتار كنيد كه او احساس كند شما دلسوز او هستيد رعايت نكات فوق باعث مي شود بين او و شما يك ارتباط صميمي و عاطفي برقرار شود آنگاه مي توانيد در قالب صميميت و دوستي مشكلات او را گوشزد كنيد و در حل آنها به او كمك كنيد. اگر برخوردي غير از اين با او داشته باشيد و بخواهيد از طريق تهديد و امر و نهي با او برخورد كنيد قطعا نمي پذيرد و در تكرار اشتباهات اصرار مي ورزد و حتي طغيان مي كند.

مشكلات فرهنگي دانشگاه را در چه موضوعاتي مي دانيد؟همچنين اگر بخواهيم در قالب يك گروه دانشجويي روي شناسايي و سپس مقابله با آنها كار كنيم , چه توصيه اي براي ما در ابتداي كار داريد؟

پرسش

مشكلات فرهنگي دانشگاه را در چه موضوعاتي مي دانيد؟همچنين اگر بخواهيم در قالب يك گروه دانشجويي روي شناسايي و سپس مقابله با آنها كار كنيم , چه توصيه اي براي ما در ابتداي كار داريد؟

پاسخ

مجموعه راه كارهاي فرهنگي در دانشگاه ها را مي توان در دو بعد نظري و عملي مورد بررسي قرار داد. در اين زمينه راه كارهايي چند پيشنهاد مي شود.

الف ) راه كارهاي نظري و انديشه اي:

1. شناخت دقيق عناصر اصلي فرهنگ اسلامي و شناساندن آنها به ديگران . در اين زمينه لازم است پايه هاي فهم ديني را تبيين نمود. بهترين راه براي مبارزه با اين مسأله آن است كه شناخت خود و ديگران را از باورها و ارزش هاي ديني , فزون سازيم و به تبيين منطقي دست يابيم . مثلا" در زمينه ارزشي ها, وجود يك سلسله ارزش هاي ثابت و پايدار را تبيين و وجه بطلان سخنان بي پايه كساني كه ارزش ها را امور اعتباري و نياز پرورده مي دانند, آشكار سازيم , (فلسفه اخلاق و فلسفه حقوق ). هم چنين در برابر كساني كه مي كوشند از ميزان پاي بندي مردم به اعمال شرعي بكاهند و تقيد به مسائل شرعي را تضعيف كنند, ايستادگي كنيم و خود و ديگران را به عمل كردن به مسائل شرعي سوق دهيم.

2. تقويت و تثبيت هويت مذهبي و ملي دانشجويان از طريق آشنايي با تمدن افتخار آميز اسلامي و دانشمندان نامي و نيز دستاوردهاي مهم و با ارزشي تشكيل جمهوري اسلامي و...

3. برگزاري جلسات پرسش و پاسخ و مشاوره به صورت شفاهي و كتبي براي حل مشكلات و شبهات

عقيدتي و... .

4. مسلط بودن بر جامعه شناسي ارتباطات و شيوه ها و روانشناسي تبليغي.

ب . راه كارها و اقدامات عملي :

1. برگزاري اردوها و سفرهاي زيارتي و سياحتي و تدارك برنامه هاي پرجاذبه، مفيد و سالم به وسيله تشكلات فرهنگي موجود در دانشگاهها يا گروهي از دانشجويان.

2. راه اندازي مركزي براي رسيدگي و حل مشكلات دانشجويان , مانند صندوق قرض الحسنه و دفتر مشاوره ازدواج دانشجويي و... .

3. برگزاري مراسم با شكوه نماز جماعت , دعا, مراسم مذهبي (مانند اعتكاف ) و... .

4. تهيه نشريات داخلي حاوي مطالب مفيد و جذاب , ارائه فيلم هاي خوب و مفيد و... .

در پايان توجه به چند نكته ضروريست:

1. آگاهي بر ابعاد مختلف كاري كه در پي انجام آن هستيم - تا انسان چيزي را به خوبي و كامل نشناسد نمي تواند آن را به شكل صحيح ترويج كند - بايد اولا كار فرهنگي را براي خود تعريف كنيد سپس آن را شناخته و به انجام آن مشغول شويد.

2. در هر كار از متخصصين آن كار استفاده كنيد. مثلا اگر مي خواهيد نشريه داشته باشيد - كساني را براي اين كار انتخاب كنيد كه در زمينه نشريه نگارش آشنايي كافي را دارند.

3. پرهيز از افراط و تفريط و شتابزدگي و سستي.

4. اهل مدارا و گذشت و ملاطفت باشيد زيرا كار فرهنگي با زور و سر نيزه و تنگ نظري نمي شود.

5. صبور باشيد زيرا كار فرهنگي از نظر نتيجه ديررس و در عين حال ماندگار است. كار فرهنگي با روح و شخصيت افراد سر و كار دارد و بيماري روحي مانند بيماري جسمي نيست كه

با چند قرص و كپسول مداوا گردد بلكه گاهي درمان آن مدت ها زمان مي برد.

6. از افراد با انگيزه اي به عنوان همكار كمك بگيريد. پرانگيزه باشيد و وقت گذراني يا صرفا كسب درآمد مد نظر نباشد.

7. نمونه كاري را كه مي خواهيد انجام دهيد در مراكز ديگر مورد بررسي و ارزيابي قرار دهيد و از تجربيات ديگران همواره استفاده نماييد.

8. هيچ گاه از شكست و نتيجه ندادن كارها نهراسيد.

9. هر كاري با اخلاص و رعايت تقوا شروع شود ماندگار و پرثمر و با بركت خواهد بود.

10. در كارهاي فرهنگي وظيفه اصلي خود را كه ادامه تحصيل است فراموش نكتيد.

برخي از مشكلات فرهنگي كه در جامعه ديده مي شود، زاييده تهاجم فرهنگي دشمن است كه از جمله آنها توزيع و پخش نوارها و ... مبتذل مي باشد و نيز شايعات و شبهه هاي كه در مورد بعضي از شخصيتها و اعتقادات اصيل اسلامي مطرح مي شود.

فاصله انداختن بين حكومت و مردم نيز از ترفندهاي دشمن است.

گسترش دام اعتياد نيز مي توان از جمله مشكلات جامعه دانست.

تخريب سنگرهاي كه مي توان با استفاده از آنها از اسلام راستين حفاظت كرد همانند تخريب حوزه هاي علميه.

قبح ربا تا حدودي فراموش شده است و سن ازدواج هم بالا رفته است.

دسيسه ها و تهاجم دشمن در ابعاد مختلف و مشكلات اقتصادي و بي كاري نيز از معضلاتي است كه بايد با تدبير مسؤولان و هوشياري و همياري مردم به حل آن پرداخت.

و بالاخره اينكه شيوه ها و راه كارهاي فوق تنها بخشي از كار است و شما مي توانيد جهت اطلاع بيشتر در خصوص جزئياتي كه مورد نظرتان

است سؤال نماييد تا دقيق تر بررسي و پاسخ داده شود.

بنابراين فعاليت هاي فرهنگي تان را آغاز كنيد و از خداوند متعال استمداد كنيد وهرگاه با مشكل برخورد كرديد با ما تماس گرفته و يا با افراد باتجربه مشورت كنيد.

چرا براي امر ازدواج فرهنگ سازي نمي شود.

پرسش

چرا براي امر ازدواج فرهنگ سازي نمي شود.

پاسخ

اصل ازدواج به عنوان يك نياز غريزي نيازي به فرهنگ سازي ندارد. با وجود اين آنچه كه سؤال شما متوجه آن است، ازدواج آسان و با ملاك هاي فرهنگ و آموزه هاي اسلامي است و اين سؤال شايسته اي است. در اين زمينه شايد نكات ذيل گفتني باشد:

يكم - همان طور كه شما و همه ناصحان وخيرخواهان جامعه ملاحظه مي كنند، گسترش زمينه هاي گناه و فراهم بودن بستر ارتباطات نامشروع و ناپسند از نظر شرع به حدي است كه انسان ظهور يك بحران را پيش بيني مي كند. پس بر همه ما لازم است كه در اين زمينه تأملي كنيم و هر كس به وظيفه خود عمل كند.

دوم - دولت اسلامي موظف است همان طور كه در قانون اساسي ما به آن تصريح شده است تسهيلات ازدواج جوانان را فراهم كند و فراهم كردن اين تسهيلات فقط به وام و... منحصر نمي گردد بلكه ايجاد زمينه اشتغال جوانان و... را در بر مي گيرد. بعيد مي دانيم منظور شما از فرهنگ سازي فقط سخن گفتن و مقاله نوشتن باشد. بلكه بايد كارها و اقداماتي صورت بگيرد كه رغبت جوانان به ازدواج صحيح روز افزون گردد ولي آيا با وجود اين مشكلات، رغبت ها از بين مي رود يا...؟ اما آيا درست به اين وظيفه عمل مي كند يا نه؟ و چرا؟ به اين بر مي گردد كه حكومت اسلامي كارگزاران شايسته مي خواهد كه به دور از باندبازي ها و سياسي كاري ها، به فكر جوانان و منافع ملي باشد ودر انتخاب اين افراد همه مردم

مسؤولند وهر كسي كه دغدغه شما را داشته باشد يكي از وظايفش ايجاد حساسيت در مردم در حضور اگاهانه و مخلصانه در انتخابات و گزينش افراد با موازين اسلام و انقلاب و به دور از هيجانات گروه هاي سياسي است.

سوم - رسانه هاي عمومي اعم از صدا و سيما و مطبوعات و كانون ها و تشكل هاي فرهنگي بايد يكي از اولويت هاي كاري خود را در اين جهت قرار دهند. البته كارهايي شده است اما احيانا برنامه ها و مقالات و اخبار به گونه اي است كه يا ايجاد يأس و نااميدي مي كند و يا فرهنگ اباحه گري ترويج مي شود كه صد در صد باعث بي رغبتي جوانان به ازدواج و روي آوري آنها به ارتباط آزاد و نامشروع مي شود و حتي كانون هاي خانوادگي شكل يافته را نابسامان مي كند و يا اين كه زندگي هاي اشرافي ترويج مي شود كه طبيعتا در اين وضعيت اقتصادي نمي توان به دنبال آن خانه ها و بلكه مقدمات آن است.

چهارم - مبلغين دين نيز وظيفه اي دارند گرچه در اين جهت نيز تلاش هاي خوبي صورت گرفته است اما چه بسا هنوز عمق بحراني كه ناشي از عدم ازدواج آسان و اسلامي جامعه را تهديد مي كند فهميده نشده است تا تلاش جدي تر انجام پذيرد.

پنجم - مهمتر از همه دو عامل ديگر است:

1. خود مردم بايد تلاش كنند خود مؤمنين كه به اسلام و قرآن وفادار و به جوانانشان علاقمندند بايد از اين وضعيت احساس خطر كنند و به جاي خوي جاهليت و ارزش دادن به ماديات و تشريفات بي ارزش

مقداري از رسومات بي خاصيت بلكه زيانبار بكاهند و فرهنگ تكاثر و چشم و هم چشمي را كنار بگذارند.

2. بستر گناه بايد برچيده شود و در اين جهت نيز هم دولت اسلامي موظف است كارگزاران با تفكر بنيادگرايي اسلامي و نه سكولار يا ليبرال را در مصدر امور بگمارد و هم مردم همه وظيفه دارند با امر به معروف و نهي از منكر زمينه هاي گناه و امكان برقراري ارتباطات نامشروع را از بين ببرند و يا كاهش دهند وگرنه با وجود غذاي مفت و بدون دردسر كسي به غذاي گرانبها و تعهدات مترتب بر آن نخواهد داد و البته در اين افرادي كه در گناه غوطه ورند نه از مسموم بودن آن غذاي مفت آگاهند و نه از ارزش هاي اين غذاي گرانبها كه لابد مي ارزد كه اين گونه تعهدات پشت سر آن است.

با توجه به اينكه قشر دانشجوي ما اكثر اوقاتش را به بطالت مي گذراند وقتي فارغ التحصيل مي شود چندان بار علمي ندارد آيا به فكر پرورش روحي فكري و علمي دانشجويان هستيد.

پرسش

با توجه به اينكه قشر دانشجوي ما اكثر اوقاتش را به بطالت مي گذراند وقتي فارغ التحصيل مي شود چندان بار علمي ندارد آيا به فكر پرورش روحي فكري و علمي دانشجويان هستيد.

پاسخ

اگر با ديدي واقع بينانه و منصفانه به بررسي موضوع فوق بپردازيم با دو واقعيت روبرو مي شويم:

واقعيت اول اين كه؛ به بركت انقلاب اسلامي و ساير اقداماتي كه بعد از آن در زمينه دانشگاه انجام شد، دانشگاه ما دچار تحولي اساسي شد و پيشرفت هاي كمي و كيفي خيره كننده اي در بسياري از زمينه ها داشت؛ مجموعه دانشگاه ما در قبل از انقلاب كه قرار بود در راستاي وابستگي هر چه بيشتر كشورمان به بيگانگان حركت كند، بحمدالله بعد از انقلاب اسلامي، گام هاي اساسي در جهت استقلال و خودكفايي كشورمان در زمينه هاي متعدد برداشته و حتي توانسته در زمينه هاي بسيار مهم و حساس هم رديف كشورهاي برتر جهان قرار گيرد. پيشرفت هاي سريع و حيرت آور كشورمان در موضوعاتي نظير علوم پايه دانش هسته اي، علوم پزشكي و مسأله سلول هاي بنيادي، كشاورزي، دامداري، صنعت و تكنولوژيك مسائل نظامي و دفاعي و... همه به خوبي مؤيد اين واقعيت است، كه همه با همت و تلاش متخصصان داخلي كشورمان كه عموما از تحصيل كردگان و فارغ التحصيلان دانشگاه هاي كشور پس از انقلاب هستند، به وقوع پيوسته و در حال انجام است.

اما واقعيت دوم اين كه مجموعه دانشگاهي ما علي رغم پيشرفت هاي درخشان، دچار برخي نقاط ضعف و كاستي ها خصوصا در زمينه علوم انساني و رشته هاي مختلف آن است و متأسفانه بعد از گذشت بيش

از دو دهه از انقلاب اسلامي نتوانسته آنچنان كه شايسته نظام اسلام است در راستاي تحقق اهداف و آرمان هاي آن گام بردارد و نيازهاي اساسي جامعه و كشور را در اين زمينه ها پاسخگو باشد و اگر متأسفانه مشاهده مي شود كه برخي دانشجويان از كارآيي لازم برخوردار نيستند و يا از وقتشان استفاده بهينه نمي كنند بيشتر مربوط به همين رشته است كه اميد مي رود با برنامه هايي كه دستگاه هاي مربوطه كشور در راستاي تحقق به منويات مقام معظم رهبري در زمينه نهضت توليد علم و نظريه پردازي ما در دست اقدام دارند، گام هاي مثبت و اساسي در اين زمينه نيز برداشته شود.

مقام معظم رهبري در اهميت علم در دانشگاه ها همراه با تقويت بعد معنوي دانشجويان مي فرمايد: «دانشگاه ها امروز نسبت به گذشته قابل مقايسه نيست ممكن است در سياست گذاري ها و اجراي آن سياست ها اشتباهاتي وجود داشته باشد - از گسترش كمي به اين شكل دفاع، من به طور مطلق دفاع نمي كنم - ليكن نكته اصلي اين است كه به علم اهميت داده شد. ... عزيزان من به علم اهميت دهيد. كليد اصل باز كردن قفل هاي گوناگون اهميت دادن به علم است. البته در كنار آن اين امر بديهي را در نظر داشته باشيد كه علم و عالم همان قدر كه مي توانند مفيد باشند مي توانند مضر هم باشند؛ «چو دزدي با چراغ آيد گزيده تر برد كالا». اگر كسي كه علم در وجود او هست تقوا و پرهيزگاري و امانت و صداقت در وجود او نباشد، مي تواند موجود مضري باشد؛

مي تواند عليه كشور و مصالح كشور، علم خودش را مورد استفاده قرار دهد. بنابراين در كنار علم، فرهنگ و تزكيه و اخلاق و معنويت هم لازم است؛ در اين هيچ شبهه نكنيد. حركت هايي كه انجام مي دهند براي اين كه محيط دانشگاه و دانشجو را محيط بي ديني و بي معنويتي كنند، به نظر من گرچه يك مقدارش از روي غفلت است، اما يك مقدارش هم حساب شده است. در اين قضيه خيلي ها مقصرند؛ هم در دانشگاه ها مقصر وجود دارد، هم درخود دستگاه هاي وزارتي و دولتي، عده اي حساب شده مي خواهند محيط هاي دانشجويي و دانشگاه را - كه محيط علم و گسترش علمي و رشد علمي و پرورش علمي و آينده علمي كشور است - از معنويت تهي كنند تا در آن، ايمان و تقوا و معنويت و خدا و تعهد ديني وجود نداشته باشد؛ اين قطعا حركتي است به ضرر مصالح كشور» (بيانات مقام معظم رهبري در ديدار دانشجويان در ماه مبارك رمضان 10/8/1383).

و بالاخره علاوه بر اين كه مسؤول فرهنگي كشور و شوراي عالي انقلاب فرهنگي در حال برنامه ريزي هاي اساسي براي حل اين قبيل كاستي ها و معضلاتند، بدنه دانشجويي كشور و دانشجويان آگاه، متعهد و دلسوز نيز بايد در صحنه حضور جدي داشته و به صورت كاملا منطقي و قانوني از اجراي اين برنامه ها در دانشگاه ها حمايت و دفاع نمايند.

در محله ما يك حسينيه است كه امكانات خوبي براي كارهاي فرهنگي دارد اما مسئوليت آن با يك پيرمردي است كه به جوانها خيلي ميدان نمي دهد و يك خوي استبدادي دارد. لذا محيط آن به گونه اي نمي باشد كه جوانها را جذب كند و حتي خيلي از جوانها محله از رفتن به آن مكان خود

پرسش

در محله ما يك حسينيه است كه امكانات خوبي براي كارهاي فرهنگي دارد اما مسئوليت آن با يك پيرمردي است كه به جوانها خيلي ميدان نمي دهد و يك خوي

استبدادي دارد. لذا محيط آن به گونه اي نمي باشد كه جوانها را جذب كند و حتي خيلي از جوانها محله ǘҠرفتن به آن مكان خودداري مي كنند و ديگر اينكه حسʙƙʙǠبه شكل هيات امناء اداره نمي شود و نظرات آن پيرمرد ملاك است البته اين فرد سوابق انقلابي زيادي دارد و در قبل از انقلاب و بعد از انقلاب بسيار فعال بوده است اما بيشتر تجربه دارد تا علم مثلا بلد نيست قرآن بخواند و يك حالت عاميانه دارد و افراط و تفريط مي شود. به نظر شما ما چگونه مي توانيم با مشكلات اين حسينيه برخورد كنيم.

پاسخ

احساس مسؤوليت شما براي انجام كارهاي فرهنگي قابل تقدير است و اميدواريم با تدبير و مديريت صحيح و استفاده از تجارب افراد مجرب و دلسوز بتوانيد هم زمينه جذب جوانان و هم انجام كارهاي فرهنگي را فراهم نماييد. بدون ترديد قصد و نيت شما بسيار ارزشمند است اما بايد براي علمي ساختن آن از راهكارهاي مناسب استفاده كنيد. قبل از اين كه راهكارهايي را خدمت شما ارائه كنيم بيان يك نكته را مفيد مي دانيم و آن اين است كه ايجاد تغيير در شخصيت افراد سالمند يا بزرگسال بسيار دشوار و در برخي مواقع غير ممكن است زيرا مؤلفه هاي شخصيت آنها كاملا شكل گرفته و تثبيت شده است و ساليان متمادي نيز براساس آن زندگي كرده اند از طرفي كنار گذاشتن آنها نيز به دليل موقعيت اجتماعي كه دارند و همچنين زحماتي كه در طول ساليان گذشته متحمل شده اند كار دشواري است و شايد صلاح هم نباشد بنابراين بهترين كار اين است كه شما

جوانان كه انعطاف پذيرتر هستيد كمي انعطاف بيشتري نشان دهيد و به قول معروف كوتاه بياييد تا زمينه براي تحقق آرمان ها و اهداف فرهنگي كه داريد فراهم شود. عمل به راهكارهاي زير در حل مشكل بسيار مؤثر است:

1. از رفتارهايي كه حساسيت برانگيز است و باعث مي شود ايشان در مقابل شما موضع گيري كند اجتناب كنيد.

2. با برخوردهاي مؤدبانه با ايشان و انجام فعاليت هاي مذهبي سعي كنيد اعتماد ايشان را به خودتان جلب كنيد به عبارت ديگر اينگونه افراد تا به كسي اعتماد نكنند به او ميدان براي فعاليت نمي دهند بنابراين تلاش كنيد اعتمادسازي كنيد.

3. براي استفاده از امكانات حسينيه با يك واسطه اقدام كنيد. البته واسطه اي كه هم جوانان را خوب درك كند و هم از نظر فكري مورد قبول ايشان باشد و بتواند اعمال نفوذ كند.

4. از ساير دوستان و همكارانتان بخواهيد كه نكات فوق را مراعات كند زيرا يك برخورد نسنجيده و توهين آميز از طرف هر كدام از جوانان باعث مي شود كه ايشان بيشتر مقاومت كند واز پذيرش درخواست هاي شما اجتناب كند.

5. برخي از كارهاي فرهنگي و هنري كه در فرهنگسراها انجام مي گيرد شايد مناسب با حسينيه نباشد بنابراين از انجام آن در حسينيه اجتناب كنيد.

6. به تدريج زمينه به وجود آمدن هيئت امنا براي اداره حسينيه را فراهم كنيد.

من دانشجويي هستم كه مي توان گفت امروزي نيستم و تيپ هايي كه امروزه در دانشگاهها مد است سركاري ندارم ولي از اين وضعيت نيز دل خوشي ندارم دلم مي خواهد يك برنامه اي در دانشگاهها وجود داشته باشد كه اين جوانان راه گم كرده را راهنمايي كنند نه با زبان توهين و تحقي

پرسش

من دانشجويي هستم كه مي توان گفت امروزي نيستم و تيپ هايي كه امروزه در دانشگاهها مد است سركاري ندارم ولي از اين وضعيت نيز دل خوشي ندارم دلم مي خواهد يك برنامه اي در دانشگاهها وجود داشته باشد كه اين جوانان راه

گم كرده را راهنمايي كنند نه با زبان توهين و تحقير بلكه با زبان خودشان چون يكي از دوستان من نيز از افراد امروزي هست ولي در مدت دو ترم من نتوانستم او را با علاقه ها و اعتقادات خودم همسو كنم و از شما مي خواهم كه راهي پيش روي من گذاريد كه با اين گونه افراد چگونه برخورد كنم يا چگونه كمي آنها را عوض كنم.

پاسخ

مسأله تأثيرپذيري يا تأثيرگذاري در حدود كيفيت آن بستگي به توان ها و قابليت هاي انسان در ابعاد مختلف دارد. مهم ترين اموري كه در تاثيرگذاري دخالت دارند ويژگي هاي روحي از قبيل اراده استواراخلاق نيكو حسن معاشرت و آگاهي ها و توانهاي علمي بالا است. تأثيرپذيري مثبت نيز تا حدودي به اين امور و نيز به ميزان انعطاف پذيري و حقيقت طلبي شخص ارتباط دارد و تاثير پذيري هاي منفي برخاسته از ضعف آگاهي و اراده مي باشد. بنابراين هر اندازه در تقويت اراده خود گسترش صفات حسنه و خلق و خوي پسنديده و افزون سازي آگاهي ها ودانش هاي خود به ويژه در زمينه مسايل ديني فرهنگي و اجتماعي تلاش كنيد تدريجا توان تاثيرگذاري بيشتري خواهيد يافت.

بنابراين تأثيرگذاري يك مهارتي است كه به تدريج حاصل مي شود و تأثيرگذار و تأثير گيرنده و فضاي رواني از آمادگي لازم و شرائط كافي برخوردار باشد كه با تمرين و ممارست به اين مهارت دسترسي پيدا مي شود. با رعايت اصول و نكات زير فرد مي تواند ميزان تأثيرگذاريخويش را افزايش دهد.

1. كار خود را با تحسين و قدرداني صميمانه از طرف مقابل شروع كنيد.

2. با اندكي تفحص و جستجو برنامه خود را با برجسته كردن يك يا چند نكته مثبت و

ارزشمند در طرف مقابل و تحسين صادقانه از وي به خاطر وجود آن امر مثبت ارتباط خود را با وي پي گيري نمائيد.

3. در صورتي كه اشتباه و لغزشي در وي مشاهده كرديد مستقيما از او گلايه نكنيد و وي را مورد انتقاد مستقيم و سرزنش خود قرار ندهيد.

4. قبل از انتقاد از ديگران درباره اشتباهات خود حرف بزنيد.

5. سعي كنيد شنونده خوبي باشيد و ديگران را تشويق كنيد درباره خود براي شما حرف بزنند.

6. صميمانه ديگران را دوست داشته باشيد و به آنها اين محبت باطني خود را اعلام كنيد.

7. به ديگران اعتبار بدهيد و كاري كنيد كه احساس كنند مهم هستند.

8. در طرف مقابل نسبت به كاري كه مي خواهي انجام دهد ميل شديدي ايجاد كنيد و به عبارت ديگر فضاي رواني لازم را براي انجام آن عمل فراهم نمائيد.

9. هر رفتاري را كه از ديگران نسبت به خود انتظار داريد همان را با ايشان در پيش گيريد.

10. سعي كنيد نقطه نظرات و ديدگاههاي خويش را بر ديگران تحميل نكنيد زيرا مردم سخن كسي را كه بخواهد عقيده اش را بر آنان تحميل كند نمي پذيرند و با كسي كه همچون يك سرپرست با ايشان رفتار كند دوستي نمي ورزند و به او اعتماد نمي كنند.

در اين زمينه براي آگاهي بيشتر ر.ك:

1. آئين دوست يابي، ديل كارنگي

2. دوستي و دوستان، سيد هادي مدرسي، انتشارات آستان قدس رضوي

3. دوستي در قرآن، محمدي ري شهري

كتاب و كتابخانه در ارتقاي سطح فرهنگ مردم چگونه و در چه حدّي مي تواند تاثير گذار باشد؟

پرسش

كتاب و كتابخانه در ارتقاي سطح فرهنگ مردم چگونه و در چه حدّي مي تواند تاثير گذار باشد؟

پاسخ

اهميت كتاب و كتابخانه بر كسي پوشيده نيست. و بي ترديد مي توان گفت فرهنگ و تمدن جامعه ارتباطي ناگسستني با كتاب و كتابخانه دارد و تاريخ كتاب كتابخانه بخشي از تاريخ پيشرفت معنوي و فرهنگي هر جامعه است.

در اسلام نيز كه طبيعت آن با كتاب و كتابت عجين شده و معجزه جاويدان آن كتاب است به امر كتاب خواني و گسترش كتابخانه ها توجه بسيار شده است. اما براي بررسي تاثير كتاب و كتابخانه بر ارتقاي فرهنگ، ابتدا بايد به تعريف صحيح فرهنگ پرداخت.

فرهنگ در لغت به معناي ادب و تربيت، دانش، علم و معرفت، مجموعه آداب و رسوم، مجموعه علوم و معارف و هنرهاي يك قوم، كتابي كه شامل لغات يك يا چند زبان و شرح حال آنها است و به معنا كاريز آب آمده است.{1}

براي اصطلاح فرهنگ تعاريف زيادي ارايه شده، رهبر معظم انقلاب آيت اللَّه خامنه اي در تعريف فرهنگ مي فرمايند: «فرهنگ به معناي خاص براي يك ملت عبارت از ذهنيات، انديشه ها، ايمانها، باورها، سنتها، آداب و ذخيره هاي فكري و ذهني است».{2}

بديهي است كه توسعه و ارتقاي فرهنگي وابسته به گسترش كمي و كيفي دستاوردهاي فرهنگي است.

چگونگي و ميزان تاثير كتاب و كتابخانه در ارتقاي فرهنگ

1 - كتاب و كتابخانه مركز اطلاعات و جايگاه فراگيري علوم و دانشهاست. از كتابخانه ها با نگهداري كتابهاي مربوط به علوم و دانشها اطلاعات لازم در همه زمينه ها در اختيار مراجعان قرار مي دهند و موجب ارتقاي اطلاعات آنها مي شوند و اين امر تاثير بسيار زيادي در ارتقاي فرهنگي جامعه دارد{3}.

2 - برخي كتابخانه

با چاپ و نشر كتب مورد نياز جامعه و قرار دادن آن كتب در اختيار مشتاقان به ارتقاي فرهنگ مردم كمك مي نمايند{4}.

3 - كتابخانه محلي است براي تماس و ارتباط صاحب نظران مسايل اجتماعي و فرهنگي و محلي است براي شناخت جامعه و بررسي افكار، آداب و عقايد.

هنجارها و ناهنجاريهاي اجتماعي و فرهنگي مي توانند در كتابخانه مورد بحث و تحقيق قرار گيرند و اين امر در ارتقاي فرهنگي تاثير بسزايي دارد{5}.

4 - كتابخانه ها مي توانند با درك نياز جامعه و فراهم آوردن منابع مناسب با آن نيازها، قدمي اساسي در توسعه و ارتقاي فرهنگي بردارند.

5 - با گماردن افراد بصير، دلسوز و با تجربه بر كتابخانه مي توان ميزان تاثير آن را بر فرهنگ بالا برد. وقتي بنا باشد كتابخانه با دارابودن مجموعه كتب مناسب با نياز جامعه، به عنوان مركزي جهت ارتقاي سطح فرهنگي جامعه مطرح باشد بي شك مديران كار آشنا و دلسوزي مي توانند از سرمايه گذاري انجام شده حداكثر استفاده را ببرند.{6} چنين مديراني مي توانند مشاوران و راهنمايان خوبي براي مراجعان باشند و كاري كنند كه آنان بيشتر و بهتر از كتب استفاده كنند. اين نيز موجب رشد فرهنگي - علمي مراجعان مي شود.

6 - بهبود وضعيت كمي و كيفي كتابخانه ها نيز از عوامل است كه اقبال خوانندگان به امر كتابخواني را افزايش داده و باعث مي شود با ترويج فرهنگ كتابخوان سطح فرهنگي جامعه ارتقا يابد از جمله اين عوامل مي توان از مكان مناسب، افزايش ساعت كار، بازبيني كتابهاي موجود در كتابخانه و افزودن ساير منابع اطلاعاتي همچون نشريات، وسايل سمعي و بصري، رايانه و... نام برد.

[1]. فرهنگ فارسي، معين، ج 2، ص 2538، انتشارات اميركبير،

1364.

[2]. فرهنگ و تهاجم فرهنگي، برگرفته از سخنان مقام معظم رهبري، ص 48، سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، 1373.

[3]. كتابخانه ها و سوادآموزي،جانسون، دبرا ويلكاكس، ترجمه رحمت اله فتاحي، ص 11، انتشارات دانشگاه فردوسي مشهد، 1373.

[4]. همان.

[5]. فدايي عراقي، غلامرضا، كتاب و كتابخانه، سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، چاپ اول 1375، ص 74.

[6]. همان.

علاقه شديدي به جذب نوجوانان به مكتب اهل بيت دارم لطفاً را هبردهايي كا كاربرد فراواني داشته باشند را براي من عنايت فرماييد

پرسش

علاقه شديدي به جذب نوجوانان به مكتب اهل بيت دارم لطفاً را هبردهايي كا كاربرد فراواني داشته باشند را براي من عنايت فرماييد

پاسخ

از اينكه اين علاقه واحساس درشما وجود دارد خيلي خوشوقتيم وآرزوي توفيق براي شما مي نماييم وتوجه شما را دراين زمينه به چند مطلب ميدهيم:

1-تا جائيكه مي توانيد معرفت ديني خود را با اهل بيت زياد كنيد ودراين زمينه زياد مطالعه كنيد.

2-خودرا مسلح به سلاحهاي عملي دفاع از اهل بيت نمائيد يعني با تحقيق ومطالعه بتوانيد حقانيت اهل بيت را بطور علمي ومستدل ثابت كنيد.

3-بيشتر از گفتار ، سعي نمائيد با عمل وكردار تان ديگران را جذب به مكتب اهل بيت نمائيد يعني با خوش اخلاقي وراستي در كلام وامانتداري ونماز اول وقت وپاكي وتقوا خود به خود ديگران را جذب نمائيد .

4-درمعاشرت ودوستي هايتان حسن خلق وخوش اخلاقي را سرلوحه زندگي تان قرار دهيد كه بهترين راه جذب است.

5-از آثار مكتب اهل بيت وارتباط با آنها براي ديگران بگوئيد ، بگوئيد پاكي وصفاي نفس واخلاص ومحبت درسايه اهل بيت است ، بگوئيد درمكتب اهل بيت به انسان صبر مي دهند كه بهترين سرمايه زندگي است ، بگوئيد اينجا ادب ياد مي دهند كه نشانگر شخصيت انسان است وهمانطور چيزهاي ديگر.

خلاصه هرچه فرمايشات ورفتار ائمه را درزندگيتان پياده كنيد ديگران جذب شما مي شوند ولازم نيست شما سراغ ديگران برويد البته اين مسئله واضح است كه بايد دراين رابطه تلاشهايي هم بكنيد يعني درصدد تشكيل جلسات مذهبي باشيد چراكه تا مكانهايي نباشد براي جذب جوانان كسي نمي داند كجا بايد مراجعه كنند.

فرهنگ ديني

سنتهاي ديني

آيا مسلمان آمريكايى به جز اعياد اسلامى مى تواند در اعياد ساير مذاهب به ويژه عيد ژانويه و عيد پاك يا، مراسم تهيه درخت كاج، ارسال تبريك هديه و مانند آن... شركت كند؟
پرسش

آيا مسلمان آمريكايى به جز اعياد اسلامى مى تواند در اعياد ساير مذاهب به ويژه عيد ژانويه و عيد پاك يا، مراسم تهيه درخت كاج، ارسال تبريك هديه و مانند آن... شركت كند؟

پاسخ

براى مسلمان صحيح نيست سنن و آداب غيراسلامى را ترويج كند و در اين گونه مراسم شركت نمايد. گذشته از اين برخى از اين اعياد، اساس صحيحى ندارند و غالباً همراه با مراسم ممنوع مى باشد، پس مسلمان بايد بكو شد تا آداب اسلامى را ترويج كند.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_1179_

چرا در تعطيلى تولد و شهادت امامان معصوم((عليهم السلام)) فرق مى گذارند؟
پرسش

چرا در تعطيلى تولد و شهادت امامان معصوم((عليهم السلام)) فرق مى گذارند؟

پاسخ

مسأله تعطيلى در تولد و شهادت برخى از ائمه((عليهم السلام)) از امور اعتبارى و قراردادى نظام دولتى است. دولت ملاحظه كرده كه اگر بخواهد تمام تولدها و وفات ائمه((عليهم السلام)) را تعطيل اعلام كند. قهراً وقفه در كارهاى ادارى و رسيدگى به امور معاش و فرهنگى و غيره مردم و... ايجاد مى شود. و ائمه((عليهم السلام)) به آن راضى نيستند. و از طرف ديگر برخى از وقايع تاريخى در تولّد و شهادت برخى از ائمه بزرگوار مانند روز عاشورا و يا تولد حضرت امير((عليه السلام)) و يا نقش عظيم امام جعفر صادق((عليه السلام)) را در احياء تشيع و احكام و معارف اسلامى و... نمى توان ناديده گرفت و به همين جهت به تعطيلى آن قسم كه از نظر حوادث و وقايع تاريخى داراى اهميّتى بيشترى بوده، اعلان تعطيلى كرده است.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_7_

چرا اكثر مناسبت ها مانند ولادت پيامبر6و شب هاي قدر, به شب زيارتي علي 7مبدل مي شود؟
پرسش

چرا اكثر مناسبت ها مانند ولادت پيامبر6و شب هاي قدر, به شب زيارتي علي 7مبدل مي شود؟

پاسخ

سفارش و تأكيد بر زيارت اميرالمؤمنين 7و همين طور تأكيد بر زيارت امام حسين 7رمناسبت هاي مختلف , حاكي از توجه و عنايت معصومان : به امامت و رهبري ديني و سياسي بعد از رسول خدا6است . مهم ترين مسئله اي كه بعد از رسول خدا6بدان توجه نكردند, كه باعث انحرافات رواني درجامعهء اسلامي شد _ گذشته از انحراف امامت از مسير اصلي اش كه پيامبر بدان سفارش كرده بود _ انحرافاتي از قبيل تغيير بعضي ازاحكام و مخالفت و دشمني با اهل بيت پيامبر: بود تا بدان جا كه امام حسين 7را در كربلا با آن وضع فجيح و زشت به شهادت رساندند و دختران پيامبر را به اسارت بردند. اين انحرافات تا بدان جا كشيد كه وقتي احكام اسلامي را نمي فهميدند, دست به قياس و حكم تراشي مي زدند و حكم الهي را با تفسير به رأي و قياس واستحسان به دست مي آوردند و بدعت ها و انحرفات را به عنوان دين به خورد مردم دادند. از اين رو تأكيد فراوان برتوجه مردم به ولايت اميرالمؤمنين و اهل بيت : مخصوصاً امام حسين 7است تا همواره مسلمانان اين راه رادنبال كنند و مسير آنان را بروند و هدايت بشوند.

امام باقر7فرمود:

ولايت از بقيه افضل است , چون كليد و راه گشاي بقيه است . والي , دليل و راهنماي نماز و روزه است >.(1)

جابربن عبداللّه انصاري مي گويد: نازل شد,گفتم : يا رسول اللّه ! مراد از اولي الامر چيست و آنان چه كساني

اند؟ پيامبر فرمود: آنان جانشينان من هستند و امامان مسلمانان اند. اوّل آنان علي بن ابي طالب سپس حسن سپس حسين , بعد علي بن الحسين , سپس ... حسن بن علي و بعد ازاو هم نام و هم كنيهء من و حجّت خدا بر مردم در روي زمين خواهد بود. خداوند او را از ديدگان غايب مي گرداند>.(2)

ذكر و ياد امامان در مناسبت هاي گوناگون , به خاطر فراموش نكردن راه و دستورهاي آنان است .

(پ_اورقي 1.بحارالانوار, ج 65 ص 332

(پ_اورقي 2.محمدي ري شهري , ميزان الحكمة, ج 4 ص 3684

آيا نماز نخواندن پدر و مادر در زندگي فرزندانشان تأثيري دارد؟
پرسش

آيا نماز نخواندن پدر و مادر در زندگي فرزندانشان تأثيري دارد؟

پاسخ

نماز نخواندن پدر و مادر دو اثر وضعي و تربيتي بر فرزندان مي تواند داشته باشد. اثر تربيتي از آن جهت است كه فرزندان معمولاً از اعمال والدين الگو برداري مي كنند. اگر فرزندان عمل كردن به آداب و وظائف ديني را از ابتدا در محيط خانه مشاهده كنند و با آن ها خو بگيرند، در سنين بالاتر انجام اين كارها براي آن ها طبيعي و آسان خواهد بود.

گاهي با برخي افراد حتي در سنين بالا برخورد مي كنيم كه با وجود اعتقاد به مباني ديني، در نماز خواندن سستي مي ورزند كه يكي از علت هاي آن مي تواند راحت طلبي باشد، يعني اين قبيل افراد از ابتدا به انجام اين فريضه عادت نكرده اند و به بهانه هاي گوناگون از آن سر باز مي زنند.

اثر وضعي از اين جهت است كه هر گناهي آثار جسمي و روحي خاصي بر انسان مي گذارد و ترك نماز يكي از گناهان بزرگي است كه علاوه بر آثار عمومي، پيامدهاي خاصي دارد. در روايتي رسول خدا(ص) پانزده اثر دنيوي و اخروي براي ترك نماز و سبك شمردن آن ذكر كرده اند كه عبارتند از:

1_ كم شدن بركت از عمر، 2_ برداشتن بركت از روزي، 3_ محو نشانة نيكوكاران از چهره، 4_ پذيرفته نشدن عمل، 5_ مستجاب نشدن دعا، 6_ عدم برخورداري از دعاي نيكوكاران، 7_ با ذلت مردن، 8_ با گرسنگي مردن، 9_ با تشنگي از دنيا رفتن، 10_ عذاب قبر 11_ تنگي قبر، 12_ تاريكي قبر، 13_ حساب ذلت آميز در قيامت، 14_ سخت گيري در حساب رسي،

15_ عذاب اخروي.[1]

بديهي است كه بعضي از آثار مذكور خواه ناخواه گريبانگير فرزندان تارك الصلاه است. در حقيقت از فضاي عطر آگين معنوي و آثار و بركات نماز محروم اند، ولي بايد توجه داشت كه اين آثار وضعي و تربيتي در حد مقتضي عمل مي كند، يعني فرزندان با انجام وظيفة خود مي توانند با عامل وراثت مبارزه نمايند و آثار منفي را از خود دور سازند و خداوند فرزندان را به دليل گناه پدر يا مارد مؤاخذه نمي كند و حتي براي فرزندي كه در شرايط نامساعد خانواده به نماز اهميت مي دهد، ثواب دو چنداني عنايت خواهد كرد.

[1]سفينه البحار، ج 2، ص 44.

در فرهنگ بعضي از مناطق رايج است كه در مجالس ترحيم سيگار توزيع مي كنند و بعد از كشيدن سيگار براي اموال فاتحه طلب مي كنند. آيا چنين كاري صحيح است؟ اگر صحيح نيست، وظيفة ما در مقابل اين عمل چيست؟
پرسش

در فرهنگ بعضي از مناطق رايج است كه در مجالس ترحيم سيگار توزيع مي كنند و بعد از كشيدن سيگار براي اموال فاتحه طلب مي كنند. آيا چنين كاري صحيح است؟ اگر صحيح نيست، وظيفة ما در مقابل اين عمل چيست؟

پاسخ

در فرهنگ اسلامي توجّه به قبور و ارواح مؤمنان امري رايج و مطلوب است و در روايات اهل بيت(ع) به آن سفارش فراواني شده است.

اهداي هدايا به ارواح اموات گاهي به صورت زيارت قبور آنان و گاهي به صورت نماز و قرائت قرآن و دعا و برگزاري مجالس ترحيم و گاهي به صورت خيرات و هداياي مالي انجام مي شود، كه هر كدام از آن ها كاري شايسته به شمار مي رود و حضرات معصومين(ع) هم به آن ها عنايت ويژه اي داشته اند. نمونه هايي از سخنان معصومين(ع) را ذكر مي كنيم:

الف) عمربن يزيد از امام صادق(ع) پرسيد: آيا مي شود براي ميّت نماز خواند؟ امام فرمود: "بله، گاهي مي شود ميّتي در تنگنا است. خداي متعال با اين نماز آن گرفتاري را از او بر مي دارد و به او گفته مي شود: برطرف شدن گرفتاري تو به خاطر نمازي است كه فلاني براي تو، به جاي آورده است".

عمربن يزيد پرسيد: در يك نماز مي توانم دو نفر را شريك كنم؟ امام فرمود: "بله، روح ميّت با استغفار و ترحّم بر او شادي مي شود، همان گونه كه انسان زنده با هديه اي كه به او داده مي شود، خوشحال مي گردد".[2]

ب) امام صادق(ع) فرمود: "نماز و روزه و حج و صدقه و دعا و كارهاي خوب در قبر به ميّت مي رسد و ثواب اين اعمال براي كننده

و ميّت، هر دو نوشته مي شود".[3]

ج) امام رضا(ع) فرمود: "هر كس قبر مؤمني را زيارت كند و هفت مرتبه در كنار قبر او، سورة قدر بخواند، خداوند، او و صاحب قبر را مي آمرزد".[4]

د) پيامبر اكرم(ص) فرمود: "اموات خود را در قبرها يشان فراموش نكنيد. آنان از شما اميد احسان دارند. آنان در قبرهاي خود زنداني اند و منتظر اعمال خوب شما هستند و خود قادر به هيچ كاري نيستند به روح آنان صدقه و دعا هديه كنيد".[5]

نتيجه: هديه براي روح ميّت از طريق نماز، قرائت قرآن، دعا، استغفار، صدقه و خيرات، امري صحيح و مورد سفارش معصومان(ع) است. در مراسم بزرگداشت نيز سزاوار است از طريق اين امور و خيرات ديگر ثوابي براي درگذشته اهداء كرد امّا كارهاي غير صحيح از قبيل كشيدن سيگار در اين گونه مراسم، اثري براي ارواح مؤمنان ندارد، و تا آن مجالس آلودة به گناه نشود، فاتحه و دعا و ديگر خيرات اثار خود را مي بخشد.

شايسته است در جامعة اسلامي مخصوصاً در مجالسي كه به نام مؤمنان و شادي ارواح تشكيل مي شود، از كارهاي بيهوده و لغو همانند استعمال دخانيات كه هم ضرر مالي دارد و هم ضرر جاني، پرهيز شود.

بنابراين بر همة كساني كه مي دانند كلام آنان مؤثر واقع مي شود، لازم است: براي برچيده شدن اين گونه امور از مجالس مذهبي، با موعظة حسنه و رعايت شرايط امر به

معروف و نهي از منكر، ترويج و تبليغ نمايند. به اميد آن كه با محو سنّت هاي غلط از مجالس ترحيم ثواب بيشتري به ارواح مؤمنان برسد.

[2] صدوق، محمد بن علي بن

الحسين، من لا يحضره الفقيه، متوفاي 381 ه، نشر جامعة مدرسين، قم، چاپ دوم، ج 1، ص 183، ح 554.

[3] صدوق، همان، ص 185، ح 557.

[4] بحارالانوار، ج 79، ص 169، ح 4 به نقل از الهدايه.

[5] نوري، طبرسي، ميرزا حسين، مستدرك الوسايل، مؤسسة آل البيت، قم، چاپ اول، 1407، ه ج 2، ص 114، ح 14، ح 1574.

آيا درست است كه "اسپند" دود كردن هفتاد بلا را دفع مي كند؟ آيا سند دارد؟
پرسش

آيا درست است كه "اسپند" دود كردن هفتاد بلا را دفع مي كند؟ آيا سند دارد؟

پاسخ

با مطالعات و بررسي هايي كه شد، به حديثي درباره دود كردن اسفند دست نيافتيم.

امّا در يكي از روايات اشاره شده است كه اسفند، دواي هفتاد درد است.

امام صادق(ع) فرمود: "اسپند شفاي هفتاد درد است كه كم ترين آن ها جذام است، پس از (مداوا كردن با) آن غفلت نكنيد.(1)

ممكن است مقصود از عدد هفتاد، فراواني فايده اين گياه در درمان دردها باشد، نه انحصار در آن عدد؛ زيرا در روايت ديگر از پيامبر(ص) دواي هفتاد و دو درد بيان شده است.(2)

1. طب الأئمة، عبداللَّه سابور، نيسابوري، منشورات رضي، قم، ص 68.

2. همان، ص 67.

سنن و روايات در مورد سرمه كشيدن و يا استفاده از عبا و عمامه وارد شده است. آيا در عصر حاضر كه اين امور با عرف مخالفت دارد، باز از اين ها استفاده شود؟
پرسش

سنن و روايات در مورد سرمه كشيدن و يا استفاده از عبا و عمامه وارد شده است. آيا در عصر حاضر كه اين امور با عرف مخالفت دارد، باز از اين ها استفاده شود؟

پاسخ

چيزهايي كه در شرع مقدّس اسلام مستحب هستند، به طور مسلّم براي آخرت مفيد است (مثل نماز شب) يا براي دنيا فايده بخش است.

در اين صورت اگر امر مستحب به قصد قربت انجام شود، علاوه بر اثر دنيوي، اجر و پاداش اخروي به دنبال دارد، مثل سرمه كشيدن كه براي چشم مفيد است، كه اگر به اين نيست كه مستحب است انجام شود، ثواب هم دارد. بايد توجه داشت كه اين ها مستحب هستند و انجام آن ها واجب نيست و مي شود آن ها را ترك كرد.

اما اگر چيزي براي انسان مفيد باشد، ديگر مقيّد به زمان گذشته يا حال نمي شود، بلكه در همه زمان ها مفيد و خوب است. پوشيدن لباس سفيد يا عبا و عمامه اگر مستحب باشد، مقيّد به زمان خاصّي نيست. اكنون نيز مستحب است مخصوصاً هنگام نماز. اين كه عرف جامعه مي پسندد يا نمي پسندد، به خاطر اين است كه فرهنگ عرف را عوض كرده اند. ما مسلمانان نبايد بگذاريم فرهنگ عرفي ما به دست ديگران عوض بشود.

بايد عرفيات غلط جوامع ديگر را به فرهنگ غني اسلامي برگردانيم و نبايد جذب فرهنگ هاي بيگانه شويم، كه بر ما مسلمانان عيب بزرگي محسوب مي شود.

در قرآن احسان به پدر و مادر يادآور شده امّا در مورد خواهر و برادر حكم چگونه است؟
پرسش

در قرآن احسان به پدر و مادر يادآور شده امّا در مورد خواهر و برادر حكم چگونه است؟

پاسخ

احسان و نيكي به همة خويشاوندان در قرآن كريم ذكر شده، از پدر و مادر به خاطر زحماتي كه براي فرزندان متحمّل مي شوند و نقش مهمّي كه در تربيت و پرورش بچه ها دارند، به طور جداگانه و مشخص اسم برده شده است، مطمنّاً زحمات و تلاش هاي هيچ انساني به اندازة زحمات پدر و مادر نخواهد بود.

قرآن مي فرمايد: "و إذْ أخذنا ميثاق بني إسرائيل لا تعبدون إلا الله و بالوالدين احساناً و ذي القربي؛(1) ياد آوريد هنگامي را كه از بني اسرائيل عهد گرفتيم به جز خدا نپرستيد و نيكي كنيد به پدر و مادر و خويشان خود".

در جاي ديگر مي فرمايد: "نيكوكار كسي است كه به خدا و روز قيامت و فرشتگان و كتاب آسماني و پيامبران ايمان آورد و دارايي خود را در راه دوستي خدا به خويشاوندان و... بدهد".(2) نيز فرمود: "خدا به عدل و احسان فرمان مي دهد و به بذل و عطا به خويشاوندان امر مي كند".(3)

صلة رحم يكي از دستورهاي مهم اسلام است و خواهر و برادر از ارحام نزديك هستند. وابستگان هر چه نزديك تر باشند، سفارشا ت ديني نسبت به آن ها بيشتر است.

علي(ع) فرمود: "به عشيره و فاميل هايت احترام و اكرام كن، زيرا بال و پرت هستند".(4)

رسول خدا(ص) فرمود: "صلة رحم عمر را زياد و فقر را از بين مي برد،(5) و فرمود: وصيت مي كنم حاضران و غائبان و همة آنان را كه در صُلْب مردان و رحم زنان هستند تا

روز قيامت كه صله رحم كنند، گرچه يك سال راه بروند، چرا كه صلة رحم از دين است".(6) نيز فرمود: "بر كساني كه قطع رحم كنند، رحمت و ملائكه نازل نمي شوند.(7)

مي بينيم كه آيات و روايات چگونه در مورد صلة رحم تأكيد دارند و انسان را از قطع رحم نهي مي كنند. مي دانيم كه بعد از پدر و مادر اولاد نزديك ترين رحم، برادر و خواهر هستند.

پي نوشت ها:

1. بقره (2) آية 83.

2. همان آيه 177.

3. نحل (16) آية 90.

4. محمد محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، واژة رحم، شمارة 7040، 7049، 7060، 7076 و 7077.

5. همان.

6. همان.

7. همان.

آيا براي آقاياني كه صاحب مغازه خواربار فروشي هستند، باز كردن مغازه در روز شهادت امام حسن يا شهادت امامان ديگر باعث بي بركتي يا گرفتاري مي شود؟
پرسش

آيا براي آقاياني كه صاحب مغازه خواربار فروشي هستند، باز كردن مغازه در روز شهادت امام حسن يا شهادت امامان ديگر باعث بي بركتي يا گرفتاري مي شود؟

پاسخ

باز كردن مغازه و كاركردن در روزهاي شهادت ائمه(ع) اشكالي ندارد، مخصوصاً اگر باز بودن مغازه مورد نياز مردم باشد، ولي خوب است به احترام ائمه(ع) كه پدران روحاني و بزرگان ديني ما هستند، مغازه ها را ببنديم، گرچه براي چند ساعت، يا پارچة مشكي به عنوانعزاداري سر در مغازه برنيم، همان طور كه اگر يكي از بستگان يا پدر يا مادر فوت مي كند، تا چند روز مغازه و كار را تعطيل مي كنند.

احترام به ائمه باعث ازدياد محبّت به آنان و نمايانگر عشق و ارادت به ساحت آنان است، نيز علامت دوستي و پيروي از آنان است. خدا به پيامبر فرمود: "به مردم بگو: از شما مزد رسالت نمي خواهم، مگر محبت و دوستي نسبت به خويشانم (كه اين مزد رسالت است)".

البته در روز شهادت امام حسين، كسب كراهت دارد و در روايات آمده كه خير و بركت را مي برد.(1)

پي نوشت ها:

1. وسائل الشيعه، ج 1، ص 394، ابواب المزار، باب 66، حديث 7.

در مورد مراسم سوم و هفتم و ... براي ميت توضيح دهيد كه آيا وجه شرعي دارد؟ خرج هاي سنگيني كه در اين مراسم مي شود، چگونه است؟(پ)
پرسش

در مورد مراسم سوم و هفتم و ... براي ميت توضيح دهيد كه آيا وجه شرعي دارد؟ خرج هاي سنگيني كه در اين مراسم مي شود، چگونه است؟(پ)

پاسخ

بسياري از چيزهايي كه هم اكنون در جامعه جزء سنت هاي فراموش نشدني مردم شده است فاقد وجاهت شرعي و ديني است . يكي از همان سنت ها مراسمي است كه هنگام فوت و خصوصا بعد از فوت تحت عنوان هاي مختلف برگزار مي شود.

در حالي كه برخي از اين كارها برعكس روايات و احكام ديني است.

اگر شخصي از خانواده اي رحلت كرد و از دنيا رفت مستحب است كه تا سه روز غذايي از بيرون تهيه كرده و براي بازماندكان ارسال كنند و اين سنت احتمالا تا به امروز در بعضي از كشورهاي اسلامي متداول است نقل شده در نقاطي از استان لرستان ايران مردم به اين مهم اهتمام داشته و عمل مي كنند.

امام باقر (ع) فرمود: سزاوار است همسايگان صاحب عزا به مدت سه روز براي صاحبان عزا طعام درست كنند. (1)

امام صادق (ع) فرمود: غذا خوردن نزد اهل مصيبت از كارهاي دوران جاهليت است و سنت (پسنديده) آن است كه براي آنان (عزاداران) طعام و غذا ارسال شود. آن گونه كه پيامبر اسلام (ص) درباره بازماندگان جعفر بن ابي طالب سفارش به ارسال طعام كردند(2) پس سنت اسلام اين است . البته گرفتن مجلس ترحيم و خواندن فاتحه بدون پذيرايي هاي مفصل خوب است ، تا ثواب فاتحه و ... به ميت واصل شود. و در عوض هزينه هاي هنگفتي كه مي شود، مي توان در راههاي بهتر و سودمند تر براي ميت و

بازماندگان خرج كرده مانند وقف و ديگر صدقات جاريه، خدمات آموزش و پرورش، مدرسه سازي، ساختن راه ها و بناهايي كه عموم مردم از آن استفاده كنند و شناسايي افراد فقير و مستمند و رسيدگي به وضع آنان .

در مورد مراسم سوم و هفتم و ... در روايات چيزي ذكر نشده است ، اما مراسم چهلم به خصوص متأثر از برپايي مراسم اربعين سالار شهيدان مي باشد.

پي نوشت ها :

1 - وسايل الشيعه، ج2، ص 889 ، حديث 5.

2 - همان، حديث6.

برگزار نكردن مجلس ختم و يادوارة شهداي عزيز چه حكمي دارد؟
پرسش

برگزار نكردن مجلس ختم و يادوارة شهداي عزيز چه حكمي دارد؟

پاسخ

برگزاري مجلس ختم و يادواره شهداي عزيز براي طلب مغفرت و آمرزش آنان مي باشد. ياد نمودن از ايثارگري ها و رشادت هاي شهيداني است كه چون شمع سوختند و روشني بخش محفل ديگران گشتند و باعث حفظ امنيت و استقلال كشور اسلامي شدند. برگزاري مجالس ختم و بزرگداشت شهدا اگر همراه با سادگي و مخارج كم باشد، امري شايسته و قابل قبول مي باشد، ولي وجوب شرعي ندارد. اگر كسي انجام ندهد، كار حرامي و گناه نكردن است، مگر اينكه متوفي وصيت كرده كه مجلس ترحيم برگزار كنند و هزينه را از ثلث اموال او بپردازند، اما اگر ميت چيزي در اين خصوص نگفته يا براي ثلث، مصارف ديگري را تعيين نموده باشد، ورثه او مي توانند از اموال خود براي متوفي مصرف كنند.(1) وجوهي كه در اين مجالس مصرف مي شود، اگر صرف خيرات و دادن صدقه براي ميت شود، از جهات گوناگون ، بهتر و مستحب و موجب ثواب ميت است. (2) مگر آنكه بزرگداشت شهدا اثر اجتماعي و فرهنگي بزرگ تري داشته باشد.

پي نوشت ها :

1 - آيت الله صافي گلپايگاني ، جامع الاحكام، ج1، ص 53 ، س 180.

2 - همان، ص 53، س 181.

چرا اسلامي كه اكنون در جامعه ترويج مي شود، به تجليل از مردگان پرداخته و مراسم عزاداري را به بهترين وجه برگزار مي كند اما به شادي ها كم توجه است؟ آيا اين مرده پرستي نيست؟
پرسش

چرا اسلامي كه اكنون در جامعه ترويج مي شود، به تجليل از مردگان پرداخته و مراسم عزاداري را به بهترين وجه برگزار مي كند اما به شادي ها كم توجه است؟ آيا اين مرده پرستي نيست؟

پاسخ

1) اين نگرش كه برگزاري مراسم براي مردگان، مرده گرايي است، قابل قبول نيست، زيرا عزاداري براي آن عده كه از دنيا رفته اند، احترام به جايگاه و مقام بلند انسان است. در آموزه هاي ديني انسان جايگاهي والا دارد و هر گونه تجليل از آن، احترام به حرمت و قداست بشر محسوب مي شود. از اين رو امروزه جهان براي بزرگان خود كه رفته اند، مراسم مي گيرند و ياد و خاطرة آنان را گرامي مي دارند.

از سوي ديگر پاسداشت ها براي شخصيت هاي سياسي و علمي و فرهنگي برگزار مي شود. تجليل از اين شخصيت ها، احياي فرهنگ و تمدن و علم است. پاسداري از علم و تمدن و خلاّقيّت ها نه تنها مرده پرستي نيست، بلكه تمدن سازي و نكو داشت از علم، فرهنگ و تمدن است.

آنچه كه مورد احترام قرار مي گيرد، شخصيت است، نه شخص. درست است كه شخص و بدن او در خاك رفته است، اما شخصيت او (در صورت داشتن صفات ارزشمند) جاودانه و زنده است.

بر همين اساس بزرگان دين براي امام حسين(ع) عزاداري نموده و ديگران را نيز به عزاداري فرا مي خواندند، چون شخصيت او كه حماسه، تن به ذلت ندادن، فرهنگ ايثار، از خود گذشتگي و ديگر صفات عالي انساني است، همه در فرهنگ عاشورا و حماسة آن وجود دارد و زنده و پايدار است، تا زماني كه انسان

روي زمين است.

افزون بر آن، در اين گونه عزاداري ها، گويندگان، شاعران و نويسندگان به بيان مطالب و حقايقي مي پردازند كه انسان ها بدان نياز دارند؛ مثلاً در عزاداري براي امام حسين(ع) از دين مداري، ستم ستيزي، شجاعت و ... سخني به ميان مي آيد كه موجب رشد فكري و فرهنگ سازي مي شوند.

البته بايد در همة امور از جمله عزاداري ها، از افراط و تفريط جلوگيري شود. عزاداري ها و مراسم بايد به گونه اي باشد كه طراوت و شادابي از بين نرود و باعث دلزدگي و رنجش نشود كه با هدف برپايي عزاداري در تضاد قرار مي گيرد.

2) در اسلام همان گونه كه به پاسداشت از مردگان سفارش شده است، به وجود آوردن شادابي و نشاط نيز اهميت دارد. بر اساس آموزه هاي ديني است كه مردم وظيفه دارند مراسم ولادت بزرگان ديني، بعثت پيامبر و ايام عيدها را جشن بگيرند. اين سفارش بدان جهت است كه هم از مقام بزرگان و شخصيت ها تجليل شود و هم شادي به وجود آيد. از سوي ديگر در اسلام بر تفريحات سالم نيز تأكيد شده است.

امروزه در جمهوري اسلامي ايران همان گونه كه براي بزرگان دين و شخصيت ها مراسم عزاداري برگزار مي شود، به مناسبت ولادت و مناسبت هاي ديگر نيز مراسم جشن برگزار مي گردد؛ مثلاً در نيمه شعبان به مناسبت ولادت امام زمان(عج) جشن با شكوه برگزاري مي گردد كه مقدمات آن از هفته ها قبل فراهم مي گردد اين از ويژگي هاي اسلام است كه جهت حفظ تعادل روحيه انسان ها هم به عزاداري توجه كرده است و هم به

شادي.

در جمهوري اسلامي از برخي شادي ها _ به دليل غير مشروع بودن آن _ جلوگيري مي شود، از اين رو بعضي تصور مي كنند در جامعه اسلامي ايران از شادي ها كاسته شده است. عدم برگزاري برخي از جشن ها و يا عدم اجراي برخي از مراسم ها در جشن ها بدان جهت است كه مشروعيت ندارند. خيلي از چيزهايي كه در جوامع غربي به عنوان شادي مطرح هستند، در اسلام مشروع نبوده و از مصاديق شادي كاذب هستند. جامعة اسلام مؤلفه ها و شاخصه هاي خاص خود را دارد و بايد عزاها و جشن ها بر اساس آموزه هاي ديني تعريف شود. در عين حال كه فرهنگ جوامع مختلف در كيفيت و چگونگي آن ها تأثير مي گذارد.

آيا براي آقاياني كه صاحب مغازه خواربار فروشي هستند، باز كردن مغازه در روز شهادت امام حسن يا شهادت امامان ديگر باعث بي بركتي يا گرفتاري مي شود؟
پرسش

آيا براي آقاياني كه صاحب مغازه خواربار فروشي هستند، باز كردن مغازه در روز شهادت امام حسن يا شهادت امامان ديگر باعث بي بركتي يا گرفتاري مي شود؟

پاسخ

اگر افراد مورد نظر، آلودگي اخلاقي دارند، مثلا ًاهل فسق و فجورند، فحش و ناسزا مي گويند يا به واجبات و محرمات اهميتي نمي دهند، در اين صورت، صلاحيت لازم براي دوستي ندارند. از نظر اسلام انسان نبايد با افراد فاسق و لا ابالي دوست باشد، چون ناخود آگاه از عمل آن ها متأثر مي شود و زيان مي بيند. از طرفي آن دوستان قابل اعتماد نيستند.

اما اگر به اين حد نمي باشند، بلكه خطاهاي جزئي دارند(كه مقتضاي انسان بودن جائز الخطا بودن است) اگر تذكر شما با رعايت نزاكت و ادب همراه باشد، مشكلي را در روابط ايجاد نخواهد كرد، يا ادامة ارتباطتان موجب روگرداني دوستان از كارهاي بد خواهد شد.

آيا دليلي وجود دارد كه آب زمزم و خاك كربلا شفا است ؟ آيا اينها خرافات نيست ؟
پرسش

آيا دليلي وجود دارد كه آب زمزم و خاك كربلا شفا است ؟ آيا اينها خرافات نيست ؟

پاسخ

«خرافه»؛ يعني، چيزي كه فاقد سند و مدرك باشد و مردم بدون هيچ اصل و ريشه اي بدان معتقد باشند. ولي درمورد آب زمزم و تربت كربلا (مرقد امام حسين(ع)) مستندات متعددي وجود دارد. تجربه نيز در اين موارد شاهدديگري بر صحت اين مدعا است.

از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: «پس از طواف و نماز... اگر توانستي مقداري از آب زمزم بنوش و بگو:«خداوندا اين آب را علمي نافع و رزقي واسع و شفاي از همه دردها قرار بده»،(كافي، ج 4 ، ص 430).

اسماعيل بن جابر گويد: شنيدم از امام صادق(ع) كه فرمود: «آب زمزم شفاي هر بيماري است»،(كافي، ج 6 ، ص386).

هم چنين از امام صادق مروي است كه فرمود: «در خاك قبر حسين(ع)، شفاي همه دردها است»،(التهذيب، ج 6 ، ص74).

گفتني است كه در خوردن از تربت براي شفا گرفتن، بايد توجه داشت كه بايد مقدار بسيار كمي از آن را تناول كرد.

علت تقدس بعضي از اعداد مانند چهل به چه علت است ؟
پرسش

علت تقدس بعضي از اعداد مانند چهل به چه علت است ؟

پاسخ

عدد چهل ريشه در فرهنگ ديني ما دارد. در قرآن كريم آمده است وعده بين خداوند و حضرت موسي جهت سخن گفتن با خداوند و نزول تورات چهل شبانه روز بوده است. به همين جهت برخي عدد چهل را عددي كامل مي دانند.

در روايتي از پيامبر گرامي اسلام آمده است: من اخلص لله اربعين يوما فجر الله ينابيع الحكمة من قلبه علي لسانه ؛ هر كس چهل روز فقطبراي خداوند تعالي اخلاص ورزد خداوند چشمه هاي حكمت را از قلبش بر زبانش جاري مي سازد{M، (سفينة البحار، شيخ عباس قمي، مادهخلص).

همچنين همان طور كه نوشته ايد برخي از ادعيه بر چهل مرتبه خواندن آن تأكيد شده است. اما خصوصيت عدد چهل و اسرار نهفته در اين عدد چيست، براي ما روشن نيست.

البته چه بسا با توجه به ويژگي هاي انسان، تكرار «چهل بار» موجب يك ملكه معنوي و تعميق يك رفتار پسنديده و قابليت نزول فيض خاص خداوند مي شود.{J

دليل اينكه در دين مقدس اسلام عدد 7 هفت داراي اهميت است و در خيلي از امور جمله طواف كعبه صفا و مروه و غيره .... و همچنين علت اينكه در فرهنگ ملي ما نيز به آن اهميت داشته اند چيست.
پرسش

دليل اينكه در دين مقدس اسلام عدد 7 هفت داراي اهميت است و در خيلي از امور جمله طواف كعبه صفا و مروه و غيره .... و همچنين علت اينكه در فرهنگ ملي ما نيز به آن اهميت داشته اند چيست.

پاسخ

عدد شوط هاي طواف، هفت مرتبه است، مثل عدد رمي جمرات و سعي صفا و مروه، عدد زمين و آسمان نيز هفت است. تعداد روزها هفته نيز هفت است. يعني مجذور عمر انسان است و انسان به نيابت هر روز هفته يك شوط طواف (تولي) و يا يك سنگ به شيطان (تبري) و يك سعي ميان صفا و مروه (فرار از غير خدا به سوي خدا) دارد. پرسش شما تنها در عدد هفتاد خلاصه نمي شود، همين پرسش نسبت به اعداد 5 و 12 و 40 و هفتاد نيز مطرح است.

واقعيت اين است كه اسرار و خواص اين اعداد به خوبي براي ما روشن نيست هر چند در مورد هر كدام احتمالاتي داده شده است ولي حقيقت آن را به درستي نمي دانيم. ممكن است چون عدد 7 در مورد برخي امور واقعي و تكويني مثل طبقات آسمان و زمين به كار رفته است، سعي شده در امور تشريعي نيز اين سنخيت و هماهنگي حفظ شود و به ويژه در فرهنگ ملي و آداب و سنن ملي مثل سفره هفت سين شايد اين احتمال قوي تر باشد.

عدد 12 ريشه قرآني و روايي دارد. حضرت موسي(ع) با زدن عصا به سنگ، 12 چشمه براي طوايف دوازده گانه بني اسرائيل جاري ساخت. حواريون حضرت عيسي(ع) نيز دوازده نفر بوده اند، جانشينان پيامبر گرامي اسلام(ص) نيز

12 نفرند و يا مثلا در مورد عدد 5، انبياء بزرگ و صاحب شريعت 5 تا است و يا اصحاب كساء 5 تن مي باشد.

در مورد عدد 40 شايد توجه به اين ويژگي باشد كه «چهل» بار تكرار كاري موجب ريشه دار شدن و ملكه شدن آن در وجود انسان مي گردد مانند حديثي كه از پيامبر گرامي اسلام(ص) رويات شده كه مي فرمايد: ُمن اخلص لله اربعين يوما فجرالله ينابيع الحكمه من قلبه علي لسانه؛ هر كس چهل روز تنها براي خداوند متعال اخلاص ورزد، خداوند چشمه هاي حكمت را از قلب بر زبانش جاري مي سازد» (ميزان الحكمه، ج 4، ص 1930).

و نيز در حديثي ديگر مي فرمايد: «هر كس براي نفع امت من چهل حديث حفظ كند، خداوند او را در روز حساب فقيه و دانشمند بر مي انگيزد» (همان، ص 1931).

عدد 70 معمولا براي تكثير و فراواني و زيادي به كار مي رود. مثلا خداوند متعال درباره منافقين در آيه 80 سوره مباركه توبه مي فرمايد: «ان تستغفرلهم سبعين مره فلن يغفر الله لهم؛ حتي اگر هفتاد بار براي آنها استغفار كني هرگز خداوند آنها را نمي آمرزد. اين گونه تعبير در واقع براي تأكيد مطلب است، يعني هر قدر براي آنها استغفار كني خداوند آنها را نمي آمرزد و منظور تعداد و شمارش نيست كه معنا و مفهوم آيه اين باشد كه اگر مثلا 71 بار استغفار كردي، خداوند آنها را مي آمرزد، درست مثل اين كه كسي به ديگري مي گويد: اگر صد بار هم اصرار كني قبول نخواهم كرد، مفهوم اين سخن آن نيست كه اگر 101

بار اصرار كني مي پذيرم بلكه منظور اين است كه مطلقا و هرگز نخواهم پذيرفت.

در اقوام ما گاه اظهار مي شود كه فلان نوزاد توسط فرشتگان و بدون حضور پزشك ختنه شده است. آيا اين مسئله واقعي است.
پرسش

در اقوام ما گاه اظهار مي شود كه فلان نوزاد توسط فرشتگان و بدون حضور پزشك ختنه شده است. آيا اين مسئله واقعي است.

پاسخ

ممكن است به ندرت نوزادي ختنه شده متولد شود. ولي دليلي و يا روايتي نداريم كه توسط فرشتگان ختنه مي شود. در برخي روايات اين گونه آمده است كه امام معصوم(ع) ختنه شده متولد مي شود. در روايتي از حضرت موسي بن جعفر(ع) اين گونه نقل شده است كه حضرت هنگام ولادت امام رضا(ع) فرمودند اين فرزند من ختنه شده متولد شد و هيچ امامي نيست مگر اين كه ختنه شده متولد مي شود لكن ما تيغ بريدن ختنه را بر محل ختنه مي گذاريم به جهت تبعيت از سنت پيامبر و حنيفيت [شريعت حضرت ابراهيم]. در غير معصومين نيز اين اتفاق افتاده است كه فردي ختنه شده متولد شود.

اينجانب دانشجوي دكتراي رشته مهندسي عمران ميباشم و بخاطر ارتباط زياد با قشر دانشگاهي در معرض سوالات زيادي هستم كه تاكنون نتوانسته ام به برخي از آنها كه در ذيل مي آيد پاسخ قانع كننده بدهم:
اشاره

در طي چند سال عمر ديده ايم كه نحوه انجام بسياري از فروع دين عوض شده

پرسش

اينجانب دانشجوي دكتراي رشته مهندسي عمران ميباشم و بخاطر ارتباط زياد با قشر دانشگاهي در معرض سوالات زيادي هستم كه تاكنون نتوانسته ام به برخي از آنها كه در ذيل مي آيد پاسخ قانع كننده بدهم:

در طي چند سال عمر ديده ايم كه نحوه انجام بسياري از فروع دين عوض شده است مثل جمله ؛ يا لطيف ارحم عبد الضعيف؛ كه در سجده آخر قرائت ميشود و اكنون تقريبا همه گير شده و يا كيفيت سينه زني و عزاداري براي امام حسين عليه السلام و يا ازبين رفتن حرمت برخي از حرامها مثل ماهي ازونبرون و يا برخي موسيقيها و ...، آيا ممكن است بسياري از فروعات دين، ناشي از افكار ما و پيروي از ظن باشد ( ان يتبعون الا الظن و ان هم الا يخرصون)؟ همچنين آيا ممكن است بسياري از صفات منتسب به حضرت حجت زاييده ذهن ايده آل پرور ما باشد؟

پاسخ

در اين باره بايد به چند نكته توجه كرد:

1. دين داراي اصول و محكمات است. كه تغيير ناپذير و پايدار است. به طور عموم معارف اساسي مانند توحيد و معاد و احكام ضروري مانند اصل نماز و حرمت شراب از اين باب است.

2. برخي احكام بر موضوعات با تعريف خاص [: منصوص العله] وارد شده لذا هرگاه موضوع بازشناسي شود و با تغيير يابد چه بسا حكم تغيير كند مانند حرمت ماهي بدون فلس و يا حرمت موسيقي اگر تشخيص داده شود كه مطرب و يا لهوي نيست؛ و از آنجا شرايط حرمت را به طور كامل ندارد از باب شبهه موضوعيه و يا تغيير موضوع حكم حرمت برداشته مي

شود.

3. برخي اعمال و رسوم جزء مباحات است و انجام و عدم انجام آن به سليقه و تشخيص خود مردم واگذار شده كه از آن به «منطقه فراغ» ياد شده است. مانند مراسم سينه زني كه در هر جامعه اي فرهنگ خاصي در عزاداري دارند. به شرط اينكه به فعل حرام آلوده نشود از سوي شارع منع نمي شود.

4. برخي اعمال از تجربيات بزرگان گرفته شده و جزء مقبولات گشته و از آنجا كه در دايره بدعت و محرمات قرار ندارد بلكه فوائدي بر آن مترتب است انجام آن ترجيح دارد و دليل بر منع شرعي نداريم مانند برخي اذكار در نمازها كه به نيت مطلق ذكر گفته مي شود.

5. برخي احكام نيز امضائي است. يعني در ميان عرف عقلاء رايج است و شارع منع نكرده بلكه ادامه آنرا جايز شمرده مانند بسياري از معاملات و داد و ستدها در نتيجه بخوبي مي توان بدست آورد هر آنچه فايده عقلايي داشته باشد و منع شرعي نداشته باشد جايز است. و در دايره مظنونات قرار نمي گيرد.

درباره صفات حضرت حجت نيز از آنجا كه ايشان از امامان معصوم عليهم السلام است هر آنچه مناسب مقام امامت و ولايت مي باشد انتساب آن به ايشان جايز است و زاييده ذهن نيست. به ويژه اگر مسؤوليت حكومت جهاني را نيز بر عهده ايشان بدانيم.

براي توضيح بيشتر توجه شما را به مطالب زير جلب مي كنيم:

يكم. بايد توجه كرد كه شيوه هاي عزاداري، غير از ماهيت عزاداري است. در واقع عزاداري يك اصلي است كه به گونه هاي متفاوت و در شكل هاي مختلف، ظهور مي كند؛ بنابراين آنها صرفاً يك ابزارند نه

بيشتر.

دوم. ابزار و اظهار ماهيت بايد با محتواي عزاداري و مغز پيام متناسب باشد؛ به صورتي كه بتواند با بهترين، شيواترين، نافذترين و نافع ترين وجهي، پيام و درس و آموزه را به ديگران منتقل كند. به بيان ديگر، بايد لباسي باشد كه به قامت آن راست آيد؛ نه كوچك تر و نه بزرگتر. اگر كوچك باشد، كه همه پيام را پوشش نمي دهد و اگر بزرگ تر باشد، ذهن مخاطب را منحرف مي كند و او را از اصل فهم حقيقت باز مي دارد.

سوّم. مي توان براي ابلاغ محتواي پيام، از ابزارهايي كه در فرهنگ و تمدن ملل گوناگون وجود دارد سود جست و آنها را به خدمت گرفت؛ چنان كه اسلام زبان اردو را در هند به خدمت گرفت و آن را ابزاري براي صدور اسلام به شبه قاره قرار داد. يا فلسفه را از يونان گرفت و آن را در خدمت آموزه هاي وحياني گذاشت و ... .

چهارم. اسلام به آداب و رسوم ملل تا زماني كه با آموزه هاي اصلي و گوهر اسلام در تضاد و تهافت نباشد، احترام گذاشته و هيچ منعي نسبت به آنها روا نمي دارد؛ مثلاً اسلام هيچ گاه براي زبان و رنگ لباس و كيفيت غذاي ملل مختلف، فنون، صنايع و علوم - مادامي كه با روح اسلام منافات نداشته باشد - محدوديتي قائل نيست.

با توجه به آنچه گفته شد، از ديدگاه اسلام «عزاداري و سوگواري» اهل بيت(ع)، مي تواند در قالب ها، فرم ها و ابزاري كه در ميان ملل و اقوام مختلف مرسوم بوده، محقق شود و به شيوه هاي گوناگون تجلّي يابد.اين تا زماني است كه قالب ها؛ شكل ها، شيوه ها و گونه ها، به اصل پيام و محتوا لطمه وارد نسازد؛

بلكه به بهترين نحو پيام را در ذهن و جان مخاطب جاي دهد. ازاين رو استفاده از شيوه هاي عزاداري كه در زمان صدر اسلام نبوده (مانند زنجيرزني، سينه زني، تعزيه و ...) نه تنها بدعت در دين نيست؛ بلكه مددكار اسلام بوده و مي تواند در حد خود، شعارهاي عاشورا و اهل بيت(ع) را به گوش انسان معاصر رسانده و قلب او را به سمت باور بدان ها سوق دهد.

در هر حال تأكيد مي كنيم كه اين ها تنها ابزارند نه بيشتر و بايد همواره جنبه ابزاري آنها حفظ شود؛ نه آن كه خداي ناكرده ابزار بر جان مسأله فائق آيد! ابزار تنها پلي براي گذشتن و رسيدن به بن و مايه مطلب است و هيچ گاه هدف اولي نمي باشد. آنچه گاهي مشاهده مي شود، متأسفانه همين قصه تلخ است كه عده اي از روي ناداني، به ظاهر بيش از باطن اهميت مي دهند و اصل موضوع را مغفول مي گذارند.

آيا زيارت قبور شهدا، مختص ّ روزهاي پنج شنبه و جمعه است و زيارت در روزهاي ديگر اشكال دارد؟ (مادرم مانع اين كار مي شود و بنده نيز براي اطاعت از پدر و مادر، چيزي نمي گويم )
پرسش

آيا زيارت قبور شهدا، مختص ّ روزهاي پنج شنبه و جمعه است و زيارت در روزهاي ديگر اشكال دارد؟ (مادرم مانع اين كار مي شود و بنده نيز براي اطاعت از پدر و مادر، چيزي نمي گويم )

پاسخ

زيارت قبور، به خصوص قبور شهدا، در همة ايّام هفته ثواب دارد، ولي در برخي روزها، تأكيد بيش تري شده است

مرحوم محدّث نوري در مستدرك الوسايل بابي براي روزهايي كه زيارت اهل قبور، ثواب بيش تري دارد، آورده كه روز پنج شنبه و جمعه از آن جمله است بر اين اساس زيارت اهل قبور، روز مخصوصي ندارد.

براي نمونه دو روايت را نقل مي كنيم

پيامبر اكرم فرمود: "هر كس قبر والدين خود را يا يكي از آنان را در جمعه زيارت كند، بخشيده مي شود و او در زمرة نيكان محسوب مي گردد."( مستدرك ج 2، ص 365، آل البيت )

سليمان مي گويد: "دربارة زيارت اهل قبور از امام باقر7 پرسيدم امام فرمود: در روز جمعه آن ها را زيارت كن .( وسائل الشيعه ج 7، ص 415، آل البيت )

اما بايد توجه داشت كه اطاعت از والدين مسئلة مهمّي است كه قرآن بدان تأكيد فرموده است "وَ قَضَي َ رَبُّكَ أَلآ تَعْبُدُوَّاْ إِلآ َّ إِيَّاه ُ وَبِالْوَ َلِدَيْن ِ إِحْسَ_َنًا;(اسرأ،23) پروردگارت فرمان داده جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيكي كنيد." قضا، مفهوم مؤكّدتري از "امر" دارد و اين نشانة تأكيد است

قرآن حتّي از اُف گفتن نيز نهي مي كند. انسان نبايد با صداي بلند و اهانت آميز و داد و فرياد با آن ها سخن بگويد.( تفسير

نمونه آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران ج 12، ص 76، دارالكتب الاسلامية )

انسان بايد در نهايت ادب و احترام با والدين برخورد نمايد; بر اين اساس گرچه زيارت اهل قبور، مستحب است ولي اطاعت از والدين واجب و رعايت حال آن ها لازم است

اگر ماه مبارك رمضان ضيافت خداوند است پس چرا اتمام آن را يعني عيد فطر را جشن مي گيريم.
پرسش

اگر ماه مبارك رمضان ضيافت خداوند است پس چرا اتمام آن را يعني عيد فطر را جشن مي گيريم.

پاسخ

ماه رمضان ماه ضيافت الله است وبعد از اتمام آن روز اول شوال روز عيد فطر است . اما فلسفه عيد فطر به جهت كسب فضائل و پاداش است كه موئمنان در اين ماه به جهت طاعت و عبادت كسب كردند آنها يك ماه مهمان سفره كرم الهي بودند و حالا نتيجه اين مهماني را درك مي كنند لذا اين روز, روز عيد و سرور است اما براي كساني كه توانسته اند از فيوضات اين ماه بهره مند شود و در تكامل روحي خويش گام هايي برداشته اند ولي از دست دادن ضيافت الهي واقعا" ناراحتي دارد لذا در روايات وارد شده كه از ماه رمضان در روزهاي آخر آن , وداع كنيد و توفيق درك روزه سال بعد را از خداوند بخواهيد. براي نمونه حديثي نقل مي كنيم كه مرحوم حر آملي در وسائل الشيعه در باب وداع صوم آورده است رسول الله به جابر در وداع از رمضان اين دعا را تعليم دادند: ((اللهم لاتجعله آخر العهد من صيامي ايا فان جعلته فاجعلني مرحوما" ولاتجعلني محروما"; خدايا اين ماه را آخرين ماه رمضان من قرار مده و اگر آخرين ماه من است پس مرا ببخش و مرا از رحمت خويش محروم مگردان )).

عيد يعني چه؟ و فلسفه اعياد اسلامي چيست.
پرسش

عيد يعني چه؟ و فلسفه اعياد اسلامي چيست.

پاسخ

عيد از ماده و ريشه «عود» به معناي بازگشت و رجوع است يعني رجوع به اصل و حقيقت و فطرت پاك خدايي خود. عيد روز توجه به خويشتن خويش و خود اصيل انساني و دل كندن و گسستن از خود دروغين و غير اصيل است كه با مكر و فريب خود را اصيل و حقيقي جلوه داده و لباس صاحبخانه را به دروغ بر تن كرده است. در روز عيد انسان با حقيقت خود آشتي مي كند و پس از مدت ها فاصله و دوري و جدايي از حقيقت خود آن را دوباره مي يابد؛ موانع توجه به فطرت و حقيقتش را كنار مي زند و به گوهر درخشان و ارزنده درونش متوجه مي گردد. بنابراين هر روز و زمان و ساعتي كه انسان بر اميال و خواهش هاي نارواي نفس چيره گردد و دامنش به گناه آلوده نگردد و مطيع خواست خداوند و بنده راستين او گردد، عيد است گرچه عيد معروف و رسمي نباشد.

امير مؤمنان در حكمت 428 نهج البلاغه مي فرمايد: «كل يوم لا يعصي الله فيه فهو عيد؛ هر روزي كه بدون گناه سپري گردد روز عيد است». اعياد اسلامي يادآور وقايع بزرگ و سرنوشت سازي است كه اثر خود را در همه زواياي مادي و معنوي مسلمانان آشكار مي سازد و عظمت و عزت مسلمانان را در اثر تمسك به قرآن و معارف اسلامي و احكام الهي را به آنها متذكر مي گردد. عيد فطر عيد بازگشت به خدا و جشن اطاعت و تسليم در برابر الهي و عمل به فريضه روزه

است. عيد قربان، جشن تعبد و سرسپردگي به فرامين الهي و انجام فريضه بزرگ و دشوار حج است كه انسان حج گزار به شكرانه اجابت دعوت حق مبني بر انجام حج و توفيق انجام آن، خوشحال و مسرور است.

روز جمعه نيز به تعبير روايات روز عيد و بزرگ و سرور روزهاست و روز عبادت و دعا و ذكر و يادآوري الطاف و احسان الهي است. روزهاي بزرگي مثل سيزده رجب و بيست و هفتم رجب و نيمه شعبان و هر روزي كه به مناسبتي بزرگ و يا ميلاد امامي از اولياي الهي و اهل بيت(ع) اختصاص دارد هر كدام يادآور عظمت و بزرگي و شكوه و فضيلت است و به تعبير قرآن كريم از ايام الله و روزهاي بزرگ خداوند است. با بزرگداشت اين اعياد و اين مناسبت ها به ياد مي آوريم كه داراي پشتوانه غني و سرشاري از معنويت و معرفت و علم و فضيلت هستيم و چون درختاني استوار و پربار هستيم كه ريشه در آب معرفت و كمال داريم، پس نبايد خود را بي ارزش و يا كم ارزش قلمداد كنيم و خويش را به رايگان بفروشيم و به سرمايه هاي خدادادمان چوب حراج بزنيم.

اعياد اسلامي فرصتي براي ارزيابي وضع موجود و فاصله زيادي است كه از گذشته پرافتخار و ارزنده خويش گرفته ايم و وقت مناسبي است كه ريشه ضعف ها و سستي هاي خود را بيابيم و براي رفع آنها برنامه ريزي اساسي و درستي داشته باشيم. در ضمن وجود اين اعياد و مناسبت هاي خجسته و ميمون نياز انسان به شادي و شادابي را تأمين مي كند و

اين بعد از نيازهاي روحي و رواني انسان را برآورده مي سازد.

چرا عده اي در هنگام فاتحه خواندن دست را بر روي قبر مي گذارند؟
پرسش

چرا عده اي در هنگام فاتحه خواندن دست را بر روي قبر مي گذارند؟

پاسخ

گذاردن انگشت بر روي قبر هنگام خواندن فاتحه براي ميت در روايات ائمه معصومين(ع) وارد شده است. ولي فلسفه اين حكم و احكامي از اين قبيل كه در روايات معتبر وارد شده باشد براي ما روشن نيست و اطلاعات ما از جهان هستي و ارتباط هاي موجود در ان بسيار ناقص است و دسترسي به آن جز از طريق وحي ممكن نيست. ولي اجمالاً مي دانيم دستوراتي كه از جانب پيامبر و ائمه معصومين(ع) وارد شده داراي حكمت مي باشد چرا كه آنان متصل به سرچشمه وحي و مطلع بر واقعيات و حقايق عالم هستي اند.

آغاز كردن كارها با نام خدا چه فايده اي دارد؟
پرسش

آغاز كردن كارها با نام خدا چه فايده اي دارد؟

پاسخ

از آنجا كه انسان بايد در تمامي اعمال خود، خدا را در نظر داشته باشد و رضاي او را در نظر بگيرد شروع كردن كارها با نام خدا نقش بسزايي در اين امر دارد.

آغاز كردن كارها با نام خدا به اين معناست: كه انسان كارها و به طور كلّي زندگي خود را در جهت خداوند و الهام گرفته از فرامين او صورت مي دهد و در هنگام عمل رضا و خشنودي خداوند را در نظر مي گيرد كه اين امر در واقع علامت و نشانه خدايي زدن بر كارهاست و در رشد معنوي انسان و در ارتقاء فرهنگ انساني در جامعه نقش بسزايي دارد.

علاوه بر اين با ياد كردن خداوند در آغاز كار، انسان به قدرتي نامحدود و بي كران متوجّه مي شود و ياري و همراهي خداي قادر و توانا را در پيشبرد و توفيق آن كار مؤثّر مي بيند. به اين گونه انسان از آن قدرت لايزال و آن رحمت بي منتها استمداد مي طلبد تا مشمول رحمت و عنايت خاصّ او قرار گيرد.

چرا در تعطيلي تولد و شهادت امامان معصوم«عليهم السلام» فرق مي گذارند؟
پرسش

چرا در تعطيلي تولد و شهادت امامان معصوم«عليهم السلام» فرق مي گذارند؟

پاسخ

مسأله تعطيلي در تولد و شهادت برخي از ائمه«عليهم السلام» از امور اعتباري و قراردادي نظام دولتي است. دولت ملاحظه كرده كه اگر بخواهد تمام تولدها و وفات ائمه«عليهم السلام» را تعطيل اعلام كند. قهراً وقفه در كارهاي اداري و رسيدگي به امور معاش و فرهنگي و غيره مردم و... ايجاد مي شود. و ائمه«عليهم السلام» به آن راضي نيستند. و از طرف ديگر برخي از وقايع تاريخي در تولّد و شهادت برخي از ائمه بزرگوار مانند روز عاشورا و يا تولد حضرت امير«عليه السلام» و يا نقش عظيم امام جعفر صادق«عليه السلام» را در احياء تشيع و احكام و معارف اسلامي و... نمي توان ناديده گرفت و به همين جهت به تعطيلي آن قسم كه از نظر حوادث و وقايع تاريخي داراي اهميّتي بيشتري بوده، اعلان تعطيلي كرده است.

« بخش پاسخ به سؤالات »

آيا تعطيلي در ايّام ولادت يا شهادت ائمه«عليهم السلام» نوعي تعظيم شعائر است؟
پرسش

آيا تعطيلي در ايّام ولادت يا شهادت ائمه«عليهم السلام» نوعي تعظيم شعائر است؟

پاسخ

شكي نيست كه بايد در موقع سالگرد شهادت تمام امامان«عليهم السلام» بلكه تولّد آنان هم شيعه مراسمي را به عنوان احترام و بزرگداشت آنان برگزار كند گرچه تعطيل نوعي احترام و بزرگداشت به شمار مي آيد كه در مورد بسياري از امامان ما اين نوع از احترام چه به صورت رسمي و چه غير رسمي در بسياري شهرها وجود دارد و لكن وظيفه اين است كه برنامه هايي طرح، شود مانند اينكه مجالسي تشكيل شود و با سخنراني و يادآوري شرح زندگي و مصائب و فداكاريهايي آنان شناخت بيشتري درباره آن امامان«عليهم السلام» فراهم گردد.

« بخش پاسخ به سؤالات »

آيا بهتر نيست بودجه تبليغات، جشنها يا ساير مراسم صرف امور ديگري شود؟
پرسش

آيا بهتر نيست بودجه تبليغات، جشنها يا ساير مراسم صرف امور ديگري شود؟

پاسخ

بايد توجّه داشت كه تعظيم شعائر ديني از مهم ترين وظائف هر مسلمان و بلكه بر شيعه اي است، اگر ما معتقديم كه به فرموده امام خميني«رحمه الله» «محرم و صفر است كه اسلام را زنده نگه داشته است» و اگر مي دانيم كه دشمنان خاندان پيامبر«صلي الله عليه وآله» سعي داشتند اسلام را از اساس نابود كنند، امّا امام حسين«عليه السلام» با فداكاري و شهادت اهل بيت و يارانش، سبب احياي دين رسول اكرم«صلي الله عليه وآله» و شريعت اسلام شد؛ بايد بپذيريم كه زنده نگه داشتن و گرامي داشتن عاشورا در واقع احياي اسلام و مكتب قرآن است، آن گاه به جاي مخالفت با اين امور، تلاش و انديشه خود را در اين مسير خواهيم انداخت كه بر شكوه و كار آمدي آن بيفزاييم.

آري، اين كه چگونه بايد به تعظيم و تكريم شعائر مذهبي پرداخت، جاي بحث و گفتگوي بسيار دارد؛ ولي مسلّماً اصل اين مراسم چه در شهادت ها و چه در تولّدها و جشنها بايد به شيوه اي بسيار باشكوه باشد، شيوه اي كه خاطرات و يادهاي چهارده قرن را همچنان تا قيام حضرت حجّة«عليه السلام» به بهترين نحو زنده و پوينده نگه دارد. تا اسلامي كه با همين عزاداريها و يا جشن تولّد ائمه«عليهم السلام» به ما رسيده است به نسلهاي بعد منتقل شود؛ كه حيات دين به حيات شعاير الهي است.

« بخش پاسخ به سؤالات »

آيا اگر كودكى را به نام امام و پيامبر نام گذارى نكنند گناه دارد؟
پرسش

آيا اگر كودكى را به نام امام و پيامبر نام گذارى نكنند گناه دارد؟

پاسخ

به طورى كه از گفتار رهبران راستين به دست مى آيد يكى از حقوق فرزند به پدر اين است كه نام نيكو روى وى بگذارد و اساساً انتخاب نام بزرگان و برجستگان انسا نيّت كه مى توانند براى كودك و پيشرفت وى الگو باشند بسيار شايسته و مناسب است و چون ما مسلمانان در زندگى خويش از امامان و رهبران معصوم((عليهم السلام)) الهام مى گيريم انتخاب نام از اين خاندان براى ما شايسته است ولى چنان نيست كه اگر كسى اينگونه نام ها را براى فرزندش انتخاب نكند گناه كرده باشد.

( بخش پاسخ به سؤالات )

_159_

آيا در دين مقدّس اسلام درباره مراسم ترحيم(سوم، هفتم، چهلم) حكمى ذكر شده است؟
پرسش

آيا در دين مقدّس اسلام درباره مراسم ترحيم(سوم، هفتم، چهلم) حكمى ذكر شده است؟

پاسخ

مراسم ترحيم(سوم، هفتم و چهلم) از مراسم ما ايرانيان است و هيچ سفارشى در شرع مقدّس براى برگزارى اين گونه مجالس نيست. البته، طلب مغفرت و تلاوت قرآن براى ميّت مستحب است، ولى درباره مجلس سوم و هفتم و چلهم هيچ گونه سفارشى نشده است. متأسفانه، برخى چشم و هم چشميها و رسوم نامعقول مردم، موجب رنج خود آنان شده است. در دين مقدّس اسلام آمده است كه شايسته است همسايگان براى خانواده عزادار تا سه روز غذا بفرستند و غذا خوردن همسايگان در آن خانه مكروه است; ولى ميان ما رسم است كه بايد شخص عزادار هزينه هايى سنگين بر عهده گيرد و ديگران را غذا دهد. در بسيارى از روستاها و شهرها، بازماندگان عزادار براى برگزارى اين گونه مجالس ناچار مى شوند املاك خود را بفروشند و زير بار وامهايى سنگين روند و تا سالها تاوان پس دهند تا به گمان خود، آبرودارى كنند. خداوند به اين كار راضى نيست و برگزار كنندگان اجرى نخواهند برد; زيرا به جاى پيروى از دين مقدّس اسلام، گويى مى گويند: «بل نتّبع ما الفينا عليه آباءنا(1); بلكه از آنچه پدرانمان را بر آن يافتيم، پيروى مى كنيم».

( بخش پاسخ به سؤالات )

_____________________

1 - سوره بقره آيه 170.

_881_

آيا نام آدمها در وضعيت سعادت و شقاوت و يا شادمانى و ناراحتى آنها تأثير دارد براى مثال آسيه كه به مفهوم زن غمگين است براى صاحب نام عقيده اى ايجاد نمى كند!؟
پرسش

آيا نام آدمها در وضعيت سعادت و شقاوت و يا شادمانى و ناراحتى آنها تأثير دارد براى مثال آسيه كه به مفهوم زن غمگين است براى صاحب نام عقيده اى ايجاد نمى كند!؟

پاسخ

اولا در نامهايى كه از شخصيتها انتخاب مى شود معنى و مفهوم آنها معمولا مورد نظر نيست بلكه خود نام و انتساب آن با شخصيت، مورد توجه است و آسيه همسر فرعون يكى از بانوان با شخصيت و گرامى و مورد تمجيد قرآن مجيد و اسوه ى صبر و مقاومت است و انتخاب اين نام بسيار شايسته و مطلوب است.

ثانياً آسيه كه نام همسر فرعون بوده معلوم نيست عربى باشد تا آنرا به فارسى به زن اندوهگين ترجمه نمايند ممكن است آسيه كلمه ى عبرى باشد.

ثالثاً شخصيت انسان با عمل و تلاش و اراده خود انسان ساخته مى شود و وجود يك نام در انسان نمى تواند حاكى از چيزى باشد خوشحالى و ناراحتى معيارهايى دارد كه اسم و لفظ در آن دخالت ندارد انسان بايد تلاش كند كه با ايمان و عمل صالح سرنوشتى شايسته براى خود فراهم آورد و در آن صورت منشايى براى نگرانى البته مسلم است كه دين عزيز ما تأكيد نموده كه نام خوب برگزيده شود، انسانى كه با خدا ارتباط دارد و وظايف دينى را بطور كامل انجام مى دهد و با نيايش و استعانت از خدا و توسل به پيامبر و امامان مخصوصاً امام زمان((عليه السلام)) همواره به زندگى خويش معنويت و روح مى بخشد انسانى سعادتمند است.

آرى در احاديث آمده كه مؤمن داراى دو نور است يكى نور ترس و يكى نور اميد و

همواره اين دو در مؤمن هست هم به ثواب خداوند اميدوار و هم از عذاب خدا بيمناك است.

(بخش پاسخ به سؤالات )

در كتاب مفاتيح الجنان آمده كه هر ساعتي از شبانه روز مخصوص يك امام بزرگوار است. مقصود چيست؟ براي متوسل شدن به امام رضا(ع) ساعت مختصّ به ايشان را چطور محاسبه كنيم؟
اشاره

جواب : مرحوم شيخ عباس قمي از مرحوم شيخ طوسي و دو نفر از بزرگان نقل كرده كه آن بزرگواران هر

پرسش

در كتاب مفاتيح الجنان آمده كه هر ساعتي از شبانه روز مخصوص يك امام بزرگوار است. مقصود چيست؟ براي متوسل شدن به امام رضا(ع) ساعت مختصّ به ايشان را چطور محاسبه كنيم؟

جواب : مرحوم شيخ عباس قمي از مرحوم شيخ طوسي و دو نفر از بزرگان نقل كرده كه آن بزرگواران هر روز را به دوازده ساعت تقسيم كرده و براي هر ساعتي، دعايي همراه با توسل به يكي از دوازده امام(ره) ذكر كرده اند.(1)

گر چه در اين مورد به روايت و حديثي بر نخورديم: مقصود اين است كه انسان در طول روز به ياد خدا باشد و حاجت هاي خود را از او بخواهد. و در اين باره متوسل به ائمه اطهار(ع) باشد و از اين طريق همواره متوجه باشد كه امامان(ع) ارزش والايي در پيشگاه خدا دارند. بدون چنگ زدن به دامان آنان و بدون توسل به آن ها انسان راه به جايي نمي برد و در صراط مستقيم قرار نمي گيرد.

پيامبر اسلام(ص) در حديث ثقلين امامت را در كنار قرآن معرفي فرمود و بيان كرد كه قرآن و عترت تا روز قيامت از هم جدا نمي شوند. هر كس بخواهد سعادتمند شود، بايد قرآن و عترت را با هم داشته باشد، و اگر تنها از يكي استفاده كرد و توجه به ديگري نكرد، راه سعادت و خوش بختي دور خواهد شد.

ساعت منسوب به امام رضا(ع) عبارت است از حدود پنج دقيقه بعد از اذان ظهر، يعني بعد از اذان ظهر به

انداز? خواندن چهار ركعت نماز كه گذشت، ساعت مربوط به امام رضا(ع) است.(2)

پاورقي:

1 - مفاتيح الجنان، ص 319 (حاشيه)

2 - مفاتيح الجنان، ص 319 (حاشيه)

پرسش: شنيده ام كه در روز عيد قربان نبايد كارهايي مانند، خياطي، بافندگي و ... انجام داد، آيا اين مطلب سنديت دارد؟

پاسخ

كار كردن در اعياد اسلامي مثل عيد قربان و عيد غدير و ولادت هاي پيامبر و امامان معصوم و ايّام شهادت هاي آن بزرگواران اشكالي ندارد، ولي خوب است بخشي از ساعات اين روزها را به دعا و عبادت و بزرگداشت آن ايام اختصاص و اعمال مخصوص آن روزها را انجام دهيم. نيز در ايام عزاداري براي بزرگداشت مقام شامخ ائمه (كه شهداي راه فضيلت و تقوا و فدايي دين بوده اند) اقدام كنيم. هم چنين در روز هاي عيد را خوشحال باشند و شادي هاي مشروع و به ديدن يكديگر برويم.

نيز در روزهاي شهادت به جهت احترام بر مصيبت هاي سخت و جانسوزي كه بر آن بزرگواران وارد شده، به سوگواري بپردازيم، چون اين گونه كارها موجب خشنودي خدا و ثواب خواهد بود. البته اگر مردم كار لازم و ضروري داشتند و در آن روزها انجام دهند، اشكال ندارد. بخصوص در روز عيد كه كاركردن اشكال ندارد.

پاورقي:

1 - مفاتيح الجنان، ص 500.

شهادت

به چه دليل در فرهنگ اسلامى، به غيرمسلمانى كه در نبرد با دشمنان خدا كشته مى شود، شهيد اطلاق نمى گردد؟
پرسش

به چه دليل در فرهنگ اسلامى، به غيرمسلمانى كه در نبرد با دشمنان خدا كشته مى شود، شهيد اطلاق نمى گردد؟

پاسخ

هر فرهنگى، معيارها و قانون هاى خاصّ خود را دارد، و واژه ها نيز بر همين اساس، استعمال مى شوند. مثلا همين لغت شهيد از چنين بار فرهنگى برخوردار است.

از آنجا كه كار دين، انقلاب در انگيزه ها بوده است، پس بهترين انگيزه براى كارها و نيز، شرط قبولى اعمال را همين ايمان به خدا دانسته است. در قرآن آمده است:«من عمل صالحاً من ذكر او انثى و هو مؤمن فلنحيينّه حيوة طيّبه;(5) هر مرد و زنى كه عملى نيكو انجام دهد و(به شرط آنكه) مؤمن باشد، به او زندگى طيب عطا مى كنيم».

حتى غسل ندارد(7) و با لباس خويش به خاك سپرده مى شود. البته در ديدگاه وسيع قرآن، نيكوكاران با بدكاران مساوى نيستند، امّا هر عملى با ميزان هاى ويژه سنجيده مى شود.

(بخش پاسخ به سؤالات )

شهادت چيست؟ (هدف، وسيله، عشق و آرزو ...) رسيدن به مقام شهادت مي تواند هدف باشد؟
پرسش

شهادت چيست؟ (هدف، وسيله، عشق و آرزو ...) رسيدن به مقام شهادت مي تواند هدف باشد؟

پاسخ

در فرهنگ اسلام، شهادت دو معني متفاوت دارد، يكي معني خاص و ديگري معني گسترده و عام. معناي خاص شهادت همان كشته شدن در معركة جنگ، در راه خداست كه احكام فقهي خاصي در اسلام دارد، از جمله، عدم نياز شهيد به غسل و كفن، بلكه با همان لباس خونين دفن مي گردد. اما معناي عام و وسيع شهادت آن است كه انسان در مسير انجام وظيفة الهي كشته شود و يا بميرد، كه هركس در حين انجام چنين وظيفه اي به هر صورت از دنيا برود، شهيد است. از اين رو تمام كساني كه عقيده به حق دارند و در مسير حق گام بر مي دارند و در همين راه از دنيا مي روند طبق روايات در زمرة شهدا هستند.2

طبق روايات اسلامي چند گروه از مردم شهيد از دنيا مي روند:

_ پيامبر ( مي فرمايد: كسي كه در طريق تحصيل علم از دنيا برود شهيد است.3

_ علي ( مي فرمايد: كسي كه در بستر از دنيا برود اما معرفت حقيقي پرودگار و معرفت واقعي پيامبر( و اهل بيتش را داشته باشد شهيد از دنيا رفته است.4 _ امام صادق ( مي فرمايد: كسي كه براي دفاع از مال خود در برابر مهاجمين ايستادگي كند و كشته شود شهيد است.5

_ امام باقر ( مي فرمايد: آن كسي از شما كه به مسأله ولايت آشنا باشد و در انتظار ظهور مهدي (عج) سر برد و خود را آماده حكومت عدل جهاني او سازد، مانند كسي است كه همراه با مهدي (عج) آل محمد( با سلاحش جهاد كرده باشد ...6

روايتي پرمعنا

از پيامبر ( وارد شده كه عظمت و اهميت شهادت و مقام شهيد را در فرهنگ اسلامي بيان مي كند توجه عميق به اين حديث شريف، هر انساني را آرزومند چنين مقام والايي مي كند.

پيامبر ( مي فرمايد: "هنگامي كه جنگجويان تصميم بر شركت در ميدان جهاد مي گيرند، خداوند آزادي از آتش دوزخ را براي آنان مقرر مي دارد، هنگامي كه سلاح بر مي دارند و آماده ميدان مي شوند، فرشتگان بوجود آنان افتخار مي كنند، زماني كه با بستگان خويش خداحافظي مي كنند از گناهان خود خارج مي شوند ... از اين به بعد هركاري كنند، پاداش آنان مضاعف مي گردد و در برابر هر روز، پاداش عبادت هزار عابد براي آنان نوشته مي شود. هنگامي كه با دشمنان روبرو مي شوند، كسي نمي تواند ميزان ثواب آنها را درك كند. به هنگامي كه گام به ميدان نبرد بگذارند و نيزه و تيرها رد و بدل شود و جنگ تن به تن آغاز گردد، فرشتگان با پر و بال خود اطراف آنان را مي گيرند و از خداوند ثبات قدم آنان را تقاضا مي كنند ... ضربات دشمن بر پيكير شهيد گواراتر است از نوشيدن آب خنك در روزهاي گرم تابستان، آن هنگام كه از مركب مي غلطد، هنوز به زمين نرسيده حوريان بهشتي به استقبال او مي شتابند و نعمتهاي بزرگ معنوي و مادي كه خدا براي او فراهم ساخته، برايش شرح مي دهند زماني كه به زمين مي افتد، زمين مي گويد: مرحبا به روح پاكيزه اي كه از بدن پاكيزه پرواز مي كند، بشارت باد تو را به نعمتهايي كه در انتظار تو است كه هيچ چشمي نديده و هيچ گوشي نشنيده ... خداوند مي فرمايد: من سرپرست بازماندگان اويم، هركس آنان

را خشنود كند مرا خشنود كرده و هركس آنان را به خشم آورد مرا به خشم آورده."7

قرآن نيز موضوع مرگ را در مورد شهيد منتفي مي داند و مي فرمايد: "آنان زنده اند و نزد پروردگار خود روزي مي خورند، اما شما نمي توانيد درك كنيد. (كه آنان از چه فيض و رحمتي برخوردارند.)8

با عنايت به مواردي كه ذكر گرديد، شوق به دريافت پاداشهاي الهي و درك مقام و منزلت شهيد است كه سعي و تلاش روزانه، محبت و گذشت و ايثار و بخشندگي ما را در قبال يكديگر، دوستي و علاقه ما را به ( و بندگي و عبادت ما را در برابر خداوند منان، معنا و مفهوم حقيقي مي بخشد، و بدين جهت است كه موضوع شهادت بايد به عنوان يك هدف اصيل و مقدس و فراتر از يك آرزو و يا عشق، نصب العين همة انسانهاي موحد و خداجو قرار گيرد كه اگر اين منطق حاكم گردد، هر نوع رخوت و سستي و افسردگي و يأس و ظلم پذيري و تسليم در برابر دشمنان را از جوامع بشري دور خواهد كرد.

درصدر اسلام آنچه كه تقويت روحيه مسلمانان در برابر ظلم و ستم و شكنجه مشركان قريش را موجب مي گشت، و نيز در طول نبردهاي مقدس باعث تحرك و مقاومت و پيشرفت مؤمنان و موحدان مي گرديد، انگيزه دستيابي به اين مقام و موهبت بود.

در زمان ما نيز كه دوران صلح است و حسرت خوردن بر راهي كه بسته شد، جهاد و نبرد در ميدان فرهنگي كه از انواع جها اكبر است فضيلت و جايگاهي والا دارد و مبارزه در اين ميدان و حمايت از فرماندهي معظم كل قوا

نشانه عشق به شهادت است.

منابع و مآخذ :

1- تفسير نمونه ج 21 ص 407

2- تفسير نمونه ج 23 ص 355

3- سفينه البحار _ مادر شهيد _ ج 1_ تفسير نمونه ج 21 ص 407

4- نهج البلاغه خطبه 190_ آخر خطبه

5- سفينه البحار به نقل از تفسير نمونه ج 21 ص 407

6- تفسير مجمع البيان ج 9 ص 238 _ بنقل از تفسير نمونه ج 23 ص 356

7- خلاصه روايتي از مجمع البيان مرحوم طبسي ج2، آيه 171 آل عمران _ بنقل ازتفسير نمونه ج 3 ص 173_172

8- بقره _ 154

آيا شهيدان افراد استثنايي بودند يا اكنون نيز از آن اشخاص در جامعه وجود دارد براي نزديك شدن به شخصيت آنها چه بايد كرد
پرسش

آيا شهيدان افراد استثنايي بودند يا اكنون نيز از آن اشخاص در جامعه وجود دارد براي نزديك شدن به شخصيت آنها چه بايد كرد

پاسخ

شهيدان نيز افرادي مانند ديگران هستند، لكن با پشت پا زدن به تمنيّات دنيايي و جست و جوي آرماني برتر،توانسته اند عالي ترين مدارج كمال را كسب كنند. در طول تاريخ اسلام، همواره شخصيت هايي اين چنين بوده وهستند. البته شرايط رشد و ظهور آنان، متفاوت بوده است. براي نزديك شدن به شخصيت آنان، بهترين راه تقوا، خداگرايي و ترك تعلقات دنيوي است.{J

چه كساني شهيد محسوب مي شوند
پرسش

چه كساني شهيد محسوب مي شوند

پاسخ

آدمي نوعا در پايان زندگي طبيعي و يا در اثر حوادث ناخواسته جان خود را از دست مي دهد و غالبا بر آن امررضايت نداشته و مرگ را بالاجبار پذيرا مي گردد، ولي شهيد (شاهد بر آرمان خود) كسي است كه تمام وجود خود رادر راه آرمان الهي خود به كار مي گيرد. اين افراد را نمي توان با افرادي كه مرگ گريبانگير آنان مي شود يك سطح دانست،لذا خداوند در قرآن مي فرمايد: «به آناني كه در راه خدا كشته شده اند مرده نگوئيد، بلكه آنان زنده هايي هستند كه در نزد پروردگارشان روزي مي خورند»، (بقره، آيه 150)

هر اندازه انسان از نظر تقوا و عفاف و قطع وابستگي هاي دنيوي و دلبستگي به خدا و آخرت فراتر رود به مقام شهيدان نزديك تر مي شود. از طرف ديگر عشق راستين به جهاد و شهادت در راه خدا انسان را تا مقام شهادت بالا مي برد.

راه حفظ حرمت شهدا چيست ؟
پرسش

راه حفظ حرمت شهدا چيست ؟

پاسخ

پاسداري از حرمت خون شهيدان وظيفه هر مسلماني است و همه ما در روز قيامت نسبت به آن سؤال و جوابخواهيم شد. طريقه آن نيز با توجه به هدف آن عزيزان روشن است. آنان براي حفظ اصل دين و اجراي احكام آن درجامعه شهيد شدند. ازاين رو ادامه راهشان همانا اجراي احكام الهي و دوري از گناهان و پيروي از عالمان دينيمخصوصا رهبري انقلاب است. ما بايد جامعه اي بسازيم كه مطلوب آن عزيزان است.

در باره شهادت و اينكه چطور مي توان آرزوي شهادت را دل نگه داشت براي من توضيح دهيد ؟
پرسش

در باره شهادت و اينكه چطور مي توان آرزوي شهادت را دل نگه داشت براي من توضيح دهيد ؟

پاسخ

به قول شهيد مطهري «مرگ هايي كه شهادت است در آن مرگ انسان با توجه به خطرات احتمالي يا يقيني فقط به خاطر هدفي مقدس و انساني و به تعبير قرآن «في سبيل الله» از آن استقبال كند. شهادت دو ركن دارد: يكي اين كه در راه خدا و في سبيل الله باشد. هدف، مقدس باشد و انسان بخواهد جان خود را فداي هدف نمايد. ديگر اين كه آگاهانه صورت گرفته باشد. شهادت به حكم اين كه عملي آگاهانه و اختياري است و در راه هدفي مقدّس است و از هر گونه انگيزه ي خودگرايانه منزّه و مبرّاست، تحسين انگيز و افتخارآميز است و عملي قهرمانانه تلقّي مي شود. در ميان انواع مرگ و ميرها اين نوع از مرگ است كه ارزش آن از حيات و زندگي برتر و مقدس تر است»(قيام و انقلاب مهدي، به ضميمه شهيد از استاد مطهري).

انساني كه با چنين شرايطي به استقبال مرگ مي شتابد شهيد است و اجر شهيد را نيز مي برد. در احكام شهيد مي خوانيم كسي كه به امر معصوم(ع) يا نايب او به جبهه برود و در ميدان نبرد كشته شود شهيد است غسل و حنوط و كفن از او ساقط است، بلكه با لباس خودش دفن شود»(امام خميني، تحريرالوسيله، ج 1، ص 66).

با اين حال روايت ها و اخباري هست مبني بر اين كه اگر كسي بميرد، در حالي كه در قلب داراي محبت اهل بيت است، شهيد از دنيا رفته است، و نيز آمرزيده مي شود و نيز با ايمان كامل از دنيا مي رود(تفسير كشّاف، ج 3،

ص 403. اين حديث طولاني است كه از حضرت رسول اكرم(ص) نقل شده است).

يا در روايتي ديگر از رسول خدا(ص) نقل شده است كه حضرت فرمود: «من عاشَ مدارياً مات شهيدا؛ هر كس طوري زندگي كند كه مردم از او آزاري نبينند و در حال مداراي با مردم از دنيا برود، شهيد از دنيا رفته است»(كنزالعمّال، حديث 7173 و 7171).

اين گونه روايت ها به اين موضوع اشاره مي كند: كسي كه با چنين شرايطي از دنيا برود، اجر شهيد را مي برد. ولي حكم شهيد را ندارد. يعني غسل، حنوط، و كفن از او ساقط نمي شود، بلكه بايد او را غسل داد يعني احكام اموات را بايد درباره او اجرا كرد.

در انتهاي سخن سفارش مي كنيم زيارت امين الله را هر روز يا هفته اي يك بار با توجه و تأمل بخوانيد. يكي از قسمت هاي مهمّ اين زيارت شريف اين عبارت است: ... اللهمّ فاجعل نفسي مطمئنّةً بقَدرِكَ، راضيةً بِقضائك... بارخدايا! پس جان مرا مطمئن و آرام نسبت به سرنوشت قرار بده، و مرا خشنود نسبت به داوريت بگردان{M(حاج شيخ عباس قمي، مفاتيح الجنان، ص 578).

كه اشاره دارد خدايا مرا به مقام «رضا» و «خشنودي» برسان تا آن چه به من مي رسد مرا از توجه به تو باز ندارد.

شهادت درجه اي است كه خداوند نصيب افرادي مي كند كه قابليت آن را داشته باشند; يعني , واقعا" اهل تقوا بوده و عاشقانه آن را طلب كنند. البته در بعضي از روايات آمده است كه : زن و مرد با ايمان اگر نيت كار خيري را داشته باشند, هر چند موفق به آن عمل نشوند ثواب آن را در نامه عمل آنها مي

نويسند. در روايت ديگري نيز آمده است : فرد مؤمن (چه زن و چه مرد) اگر در بستر بيماري هم بميرد, در زمره شهدا محسوب خواهد شد.

آرزوي شهادت به معناي برگزيدن بهترين نوع مرگ است . به عبارت ديگر همه از دنيا رفتني هستند; اما هنر انسان با ايمان آن است كه با بهترين انتخاب از دنيا مي رود. شهادت به معناي پذيرش مسؤوليتي بزرگ تر در برابر مسؤوليت هاي كوچك تر است . شهادت خودكشي و مسؤوليت گريزي نيست ; بلكه انجام رسالت هاي بزرگ تر اجتماعي و فداكاري در راه مصالح عالي اسلام و جامعه اسلامي است . شهادت طلبي به معناي آن است كه در عرصه نياز جامعه به فداكاري , مصالح شخصي و خانوادگي مانند غل و زنجير انسان را پاي بسته نمي كند; بلكه انسان شهادت جو, مرز و حصار خوديت و دلبستگي و تعلق خانوادگي را پاره مي كند و در راه آرمان هاي مقدس عاشقانه و بدون اندك درنگ به پيش مي تازد.

در مورد شهدا سؤالي داشتم كه مدتهاست ذهن مرا به خود مشغول كرده است آيا همه كساني كه در جنگ كشته شده اند شهيد ناميده مي شوند آيا همه آدمهاي خوبي بوده اند. مثلا شايد يكي داشته دزدي مي كرده و خمپاره اي به او خورده باشد و جانباز يا شهيد شده باشد؟ يا اينكه مثلا
پرسش

در مورد شهدا سؤالي داشتم كه مدتهاست ذهن مرا به خود مشغول كرده است آيا همه كساني كه در جنگ كشته شده اند شهيد ناميده مي شوند آيا همه آدمهاي خوبي بوده اند. مثلا شايد يكي داشته دزدي مي كرده و خمپاره اي به او خورده باشد و جانباز يا شهيد شده باشد؟ يا اينكه مثلا سني بوده . خواهش مي كنم برايم توضيح دهيد كه چرا بعضي از جانبازان و حتي آزادگاني كه سالها در دست رژيم بعث اسير بوده اند الان آدمهايي هستند كه اصلا از آنها انتظار نمي رود مثلا نماز نمي

خوانند و يا حتي از اين هم بدتر.

پاسخ

مرگ هايي كه شهادت است در آن مرگ انسان با توجه به خطرات احتمالي يا يقيني فقط به خاطر هدفي مقدس و انساني و به تعبير قرآن «في سبيل الله» از آن استقبال كند. شهادت دو ركن دارد: يكي اين كه در راه خدا و في سبيل الله و هدف، مقدس باشد و انسان بخواهد جان خود را فداي هدف نمايد. ديگر اين كه آگاهانه صورت گرفته باشد. شهادت به حكم اين كه عملي آگاهانه و اختياري است و در راه هدفي مقدّس است و از هر گونه انگيزه ي خودگرايانه منزّه و مبراست، تحسين انگيز و افتخارآميز است و عملي قهرمانانه تلقّي مي شود. در ميان انواع مرگ و ميرها اين نوع از مرگ است كه ارزش آن از حيات و زندگي برتر و مقدّس تر است(قيام و انقلاب مهدي، به ضميمه شهيد از استاد مطهري).

انساني كه با چنين شرايطي به استقبال مرگ مي شتابد شهيد است و اجر شهيد را نيز مي برد. در احكام شهيد مي خوانيم كسي كه به امر معصوم(ع) يا نايب او به جبهه برود و در ميدان نبرد كشته شود شهيد است و غسل و حنوط و كفن از او ساقط است، بلكه با لباس خودش دفن شود»(امام خميني، تحريرالوسيله، ج 1، ص 66).

با اين حال روايت ها و اخباري هست مبني بر اين كه اگر كسي بميرد، در حالي كه داراي محبّت اهل بيت باشد، شهيد از دنيا رفته است، و نيز آمرزيده مي شود و نيز با ايمان كامل از دنيا مي رود(تفسير كشّاف، ج 3، ص 403. اين حديث طولاني است كه از حضرت رسول اكرم(ص) نقل شده است).

يا در روايتي

ديگر از رسول خدا(ص) نقل شده است كه حضرت فرمود: مَن عاشَ مدارياً مات شهيداً هر كس طوري زندگي كند كه مردم از او آزاري نبينند و در حال مداراي با مردم از دنيا برود، شهيد از دنيا رفته است(كنزالعمّال، حديث 7173 و 7171).

اين گونه روايت ها به اين موضوع اشاره مي كند: كسي كه با چنين شرايطي از دنيا برود، اجر شهيد را مي برد. ولي حكم شهيد را ندارد. يعني غسل، حنوط، و كفن از او ساقط نمي شود، بلكه بايد او را غسل داد يعني احكام اموات را بايد درباره او اجرا كرد.

اما اين كه در سؤال آورده ايد اگر كسي بدون انگيزه الهي و يا حتي شيطاني مثل دزدي كردن كه مورد سؤال شما است هدف گلوله دشمن واقع شد آيا شهيد است يا خير؟ بايد گفت: قطعا جزء شهدا نمي باشد به خصوص آنجا كه در حال گناه باشد مورد مؤاخذه الهي قرار خواهد گرفت.

اما درباره كساني كه قبلا در جبهه ها فداكاري كرده يا جانباز شده و يا اسير بوده اند؛ حال، چرا بعضي از آنها اهل گناه و بي نمازند؛ آنچه مي توان در پاسخ بيان كرد اين كه افراد انساني همواره در آزمون الهي به سر مي برند و با توجه به اين كه انسان داراي اختيار و اراده و عقل خدادادي است هم مي تواند خوب باشد و هم بد، جبهه رفتن و جانباز يا آزاده شدن، همگي مثبت و باعث عزت و افتخار است، البته تا وقتي كه انسان در طاعت بندگي خداوند متعال باقي بماند و اگر از مسير حق انحراف پيدا كرد و دچار وسوسه هاي شيطاني

و اعمال آلوده شود، ديگر آن افتخارات و ارزش هاي گذشته ممكن است رنگ ببازد و حتي خداي ناكرده مورد قبول درگاه الهي نشود، ما در تاريخ افراد زيادي داريم كه در مقطعي از زندگي بسيار خوب بودند - مثل طلحه و زبير - (از اصحاب پيامبر اكرم(ص)) ولي در مقطع ديگر در برابر امام معصوم علي(ع) صف آرايي كرده و كشته شدند و به همين دليل در اسلام توصيه شده است كه همواره از خدا عاقبت به خيري بخواهيد و هميشه مراقبت كنيد تا گناهان پيش نيايد.

چرا در اطلاعيه هاي شهادت، تبريك و تسليّت مي گوئيم. آيا اين دو با هم قابل جمع هستند؟
پرسش

چرا در اطلاعيه هاي شهادت، تبريك و تسليّت مي گوئيم. آيا اين دو با هم قابل جمع هستند؟

پاسخ

يك موضوع مي تواند از جهات مختلف چند جور تفسير و بيان شود مثلاً يك شخص براي شاگرد خود معلّم است امّا براي فرزند خود پدر و براي يك راننده مسافر است. با اينكه در همه اين موارد يك نفر است پس از آنجا كه بهترين نوع مردن شهادت است و يك توفيق محسوب مي شود مي توان تبريك گفت و از آنجا كه فقدان يك مؤمن و يك عزيز از بين امّت، كم شدن يك نيروي با ارزش و هجران از اوست مي توان تسليّت گفت. چنانكه در حديث آمده وقتي دانشمندي بميرد رخنه اي در اسلام ايجاد مي شود كه چيزي آن را پر نمي كند و حال آنكه خود آن شخص مرگ در راه حق را افتخار مي داند.

« بخش پاسخ به سؤالات »

آيا هر كسي به هر دليلي در مدرسه فوت كند, شهيد محسوب مي شود؟
پرسش

آيا هر كسي به هر دليلي در مدرسه فوت كند, شهيد محسوب مي شود؟

پاسخ

رسول الله 6فرمود:

علم و دانشجو در حالي كه علم و دانش فرا مي گيرد بميرد, از شهدا به حساب مي آيد>.

از حديث شريف نبوي 6امور استظهار مي شود, از جمله :

1 شخصي كه در مدرسه است , بايد طلبه و دانش آموز و يا دانشجو باشد.

2 در حال فراگيري يا ساعات فراگيري علم و دانش باشد.

3 علم و دانش مربوطه به امور دين و مذهب باشد. اگر مربوط به علوم تجربي و مادي باشد, بايد قصد طالب علم اين باشد كه با فراگيري آن , به امور مادي و معنوي مردم خدمت كند.

4 هدف فراگيرنده خدا و خدمت به خلق باشد, نه فخر فروشي به ديگران و ضربه زدن به دين و خَلق خدا.

افرادي كه در مراسم شهداي جنگ تحميلي شركت نمي كنند، چه حكمي دارند؟
پرسش

افرادي كه در مراسم شهداي جنگ تحميلي شركت نمي كنند، چه حكمي دارند؟

پاسخ

شهيد كشته راه خدا است. نخستين كسي كه به بهشت رود، شهيد است، و شهدا از شفاعت كنندگان در قيامتند.(1)

شهيد قلب تاريخ است. شهداي جنگ تحميلي سوختند تا اسلام پاينده باشد. آنان رفتند تا ما زنده باشيم. آنان رنج را بر جان خريدند تا ديگران راحت باشند. آنان در خاك و خون غلطيدند تا دشمن در خاك ذلت بغلطد. اگر امروز نام ايران سربلند است، به بركت خون شهيدان است و اگر دشمن تا دندان مسلح و حمايت شده توسط همه قدرت هاي جهان ناكام ماند، به خاطر جان فشاني هاي رزمندگان اسلام بود. كيست كه نداند بقاي كشور جمهوري اسلامي ايران مرهون خون شهدا و ناله جانبازان و مقاومت جانانه رزمندگان اسلام است؟ به همين خاطر شهيد فقط مربوط به خانواده خود نيست، بلكه به همه ملت تعلّق دارد و همه موظفند كه از شهدا و خانواده مكرّم شان تجليل نمايند و در مراسم شان شركت كنند. اگر كسي در مراسم شهيد شركت نمي كند، ممكن است بر اثر ضعف ايمان، ضعف فرهنگ و يا مشاهده نارسايي هايي در جامعه باشد كه در هر حال بايد چنين اشخاصي توجيه شوند كه شيهد عزيزترين سرمايه اش را كه جانش است، براي اسلام و قرآن و مملكت داده است. بر همه ما لازم است كه حرمت خون شهدا را پاس بداريم و اين لرزش قائل شدن براي خودمان است وگرنه شهيد به اين چيزها احتياج ندارد، چرا كه او به عالي ترين مقام هاي اخروي نايل شده است. البته ممكن است كه عدم شركت به جهت مشغله هاي ديگر باشد و

صِرف شركت و عدم شركت نمي تواند دليل بر اعتقاد داشتن شخص به مقام شهدا يا عدم اعتقاد آن ها باشد. آنچه كه گفتيم در مورد اعتقاد و باور به مقام شامخ اين عزيزان است، اما در مورد حكم، اگر منظور حكم شرعي خاص در مورد عدم شركت در مراسم شهيد باشد، حكم خاصي وجود ندارد. اگر عدم اعتقاد يا خداي نكرده توهين به مقام شهيد باشد، چنين افرادي بايد آگاه و فهمانده شوند. آگاه كردن از باب امر به معروف با توجه به شرايط آن لازم است.

پي نوشت ها:

1. مصطفي حسيني دشتي، معارف و معاريف، ج 6، ص 582، ماده شهيد.

آيا كساني كه از هموطنان ما به قصد زيارت عتبات عاليات به عراق سفر مي كنند و در آن جابه دست آمريكايي ها كشته مي شوند، نزد پروردگار از جايگاه يك شهيد برخوردارند؟
پرسش

آيا كساني كه از هموطنان ما به قصد زيارت عتبات عاليات به عراق سفر مي كنند و در آن جابه دست آمريكايي ها كشته مي شوند، نزد پروردگار از جايگاه يك شهيد برخوردارند؟

پاسخ

اگر در سفر آن ها خوف ضرر عظيم يا خطر مرگ وجود نداشته و عبور از مرز كشور بر خلاف قانون جمهوري اسلامي ايران نباشد، مي توان گفت كه اجر شهيد دارند، زيرا طبق نظر حضرت امام خميني(ره) و مقام معظّم رهبري، و ساير مراجع عظام عمل كردن بر خلاف قانون نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران، شرعاً جائز نبوده و حرام مي باشد.

چنانچه رفتن به زيارت عتبات عاليات، با توجه به روايات مؤكّد و زياد در اين خصوص، بر خلاف فتاواي مراجع عظام تقليد بوده، نيز بر خلاف مقرّرات نظام باشد، جائز نمي باشد.

در صورتي كه بر خلاف مقرّرات باشد نماز آن ها در اين سفر و سفرهاي شبيه به آن، تمام و كامل مي باشد، زيرا سفر معصيت مي باشد كه در رساله هاي عمليه، دستور به خواندن نماز كامل در سفر معصيت داده شده است.(1)

زائراني كه سفرشان بر خلاف مقررات نبوده و خوف ضرر عظيمي نمي داده اند و به زيارت عتبات عاليات رفته اند، اگر اتفاقاً به دست جنايتكاران كشته شوند، مظلوم هستند و ثواب عظيم دارند.

پي نوشت ها:

1. دفتر مقام معظم رهبري در قم، استفتاء تلفني.

در حالي كه مي دانيم نبش قبر در اسلام جائز نيست، چјǠاستخوان هاي شهداي جنگ تحميلي را بيرون مي آورند و تشييع مي كنند؟
پرسش

در حالي كه مي دانيم نبش قبر در اسلام جائز نيست، چرا استخوان هاي شهداي جنگ تحميلي را بيرون مي آورند و تشييع مي كنند؟

پاسخ

اگر ميتي يا شهيدي را دفن كرده باشند، نبش قبر او حرام است، ولي در مواردي نبش قبر جائز است، از جمله آن كه ميت بي غسل يا بي كفن دفن شده باشد، يا بفهمند غسلش باطل بوده، يا به دستور شرع كفن نشده، يا در قبر، او را رو به قبله نگذاشته اند. نيز اگر در زمين غصبي دفن شده باشد، يا در جايي كه بي احترامي به او است، دفن شده باشد.(1)

در مورد شهداي جنگ تحميلي بايد توجه داشت: اوّلاً آنان دفن نشده اند تا آوردن آن ها از مناطق جنگي نبش قبر باشد.

ثانياً اگر چه شهدا غسل و كفن نياز ندارند، اما خواندن نماز بر آن ها واجب است و بر آن ها نماز ميت مي خوانند. ثالثاً براي زدودن ابهام لازم است با بررسي هاي لازم وضع مفقود الاثر يا مفقود الجسدǘǠرا روشن نموده Ƞخانواده هاي آنان را از سردرگمي șʘљșƠآورد.

پي نوشت ها:

1. توضيح المسائل مراجع، ج 1، مسئله 643.

چرا به كساني كه اكنون در عراق توسط نيروهاي آمريكايي كشته مي شوند، شهيد اطلاق نمي شود اما به افرادي كه در فلسطين كشته مي شوند، شهيد مي گويند؟
پرسش

چرا به كساني كه اكنون در عراق توسط نيروهاي آمريكايي كشته مي شوند، شهيد اطلاق نمي شود اما به افرادي كه در فلسطين كشته مي شوند، شهيد مي گويند؟

پاسخ

از ديدگاه قرآن و روايات به كسي كه در راه خدا در معركه جنگ كشته شود، شهيد گفته مي شود. كساني كه به قصد تقرّب و نزديكي به خدا و انجام تكليف ديني و اطاعت از پيامبر يا امام از شهر و خانه خود "هجرت" نمايند و كشته شوند يا به مرگ طبيعي و يا حادثه اي از دنيا بروند؛ مشمول عنايت ها و لطف و رحمت هاي ويژه اي مي شوند.

قرآن كريم، هر كجا اين بحث را مطرح نموده، قيد "في سبيل اللَّه" را آورده، يعني مرگي ارزشمند است كه "در راه خدا" و به خاطر اطاعت از فرمان او باشد.

ماهيت قيام مردم فلسطين به خصوص بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و در سال هاي اخير روشن است. مردم با شعارهاي اسلامي و با تمسك به قرآن، به دفاع از سرزمين اسلامي خويش مي پردازند و كشته مي شوند.

كشته شدگان از نگاه روايات شهيدند. امام صادق(ع) فرمود: "مَن قتل دون ماله فهو شهيد؛ كسي كه براي دفاع از مال خود در برابر مهاجمان و متجاوزان ايستادگي كند و كشته شود، شهيد است".(1)

البته مقصود آن است كه پاداش شهيد دارند يا مقصود شهيد به معناي عام هر فردي يا گروهي با انگيزه الهي و دفاع از حق، با متجاوزان خارجي و ستم پيشه گان وابسته و مزدور داخلي، مخالفت و مبارزه كند و كشته شود، شهيد است. مكان مهم نيست، انگيزه ملاك است. به بيان ديگر: حُسن فاعلي(نيت) و حُسن فعلي (شكل و

ساختار عمل به فرمان خدا)، ملاك ارزشمندي و فضيلت عمل است.

در مورد عراق به برخي از كشتگان مانند آيت اللَّه حكيم شهيد اطلاق شده است، امّا اين كه در برخي موارد به كشته شده گان شهيد اطلاق نمي شود، به چند جهت است:

1- دشمنان امروز ايران را به دست داشتن در حوادث عراق متّهم مي كنند و براي اين كه بهانه جويي به دست دشمن داده نشود، در مواردي از كاربرد الفاظ خاصي مانند شهيد خودداري مي شود. در اين موارد انگيزه سياسي مطرح است.

2- برخي از كشته گان بي آنكه قصد مبارزه با آمريكا داشته باشند، در بمباران ها و حوادث مختلف كشته مي شوند.

3- گروه هاي مختلف در عراق مبارزه مي كنند كه انگيزه برخي (مانند طرفداران صدام يا القاعده) در راه اسلام نيست.

4- برخي از كشتگان معلوم نيست توسط چه كساني كشته مي شوند و هدفشان چيست. در پايان اينكه در عراق امروز دو جبهه كاملاً متمايز و مشخص كه يكي اسلام و حق باشد، و ديگري كفر و باطل، وجود ندارد، بلكه گروه ها و اهداف شناخته شده و ناشناخته وجود دارند.

پي نوشت ها:

1. شيخ عباس قمي، سفينة البحار، جلد اوّل، ماده شهد، به نقل از تفسير نمونه، ج 21، ص 408.

چرا شهادت در راه خدا كليد بي قيد و شرط بهشت است؟
پرسش

چرا شهادت در راه خدا كليد بي قيد و شرط بهشت است؟

پاسخ

شهادت به معني حاضر بودن و گواهي دادن است و در فرهنگ ديني ما مسلمانان، به كشته شدن در راه خدا اطلاق شده است.

اهل لغت گفته اند: كشته شدگان در راه خدا را از آن روي شهيد گويند كه فرشتگان رحمت در صحنه شهادت حضور مي يابند، يا بدان سبب كه خدا و رسول (ص) بهشتي بودن او گواهي مي دهند يا اين كه در قيامت همراه انبيا بر امت هاي ديگر گواهي مي دهند يا اين كه شهيد زنده و حاضر است.(1) واژه شهيد به معناي جان باخته در راه خدا يكي از مقدّس ترين واژگان در قاموس ديني مسلمانان است.

فيض شهادت چنان ارزشمند است كه اولياي ديني همواره از خداوند آرزوي آن را داشته اند. روايات بسياري دربارة شهادت و جايگاه شهيد آمده، از آن جمله:

شهادت برترين مرگ است. قطره خون شهيد، نزد خدا از بهترين قطرات است. شهادت موجب آمرزش گناهان مي شود. شهيد از سؤال قبر مصون است و فشار قبر ندارد. شهيد حق شفاعت دارد. شهدا اولين كساني هستند كه وارد بهشت مي شوند و همه به مقام شهيدان غبطه مي خورند.(2)

ارزش و والاي شهيد در قرآن بيان شده: "مپنداريد آنان كه در راه خدا كشته شده اند، مردگانند، بلكه زنده اند و نزد خدايشان روزي مي خورند".(3)

چون شهيد با ايثار والاترين گوهر خود در راه خدا گام برداشته، خدا حداقل پاداش او را بهشت برين قرار داده، شهادت به مثابه كليدي است كه با آن مي توان به بهشت رضوان رسيد. خداوند وعده داده است پاداش

مجاهدت و ايثار شهيدان بهشت باشد.(4)

بر اساس آيات و احاديث معصومين(ع)، شهيدان گناهانشان آمرزيده مي شود و پاداش بذل جان در راه خدا را با جاي گرفتن در بهشت برين دريافت مي دارند. اين پاداش الهي براي جان نثاران راه خدا مي باشد.(5)

در واقع شهيد با نثار جان، با ارزش ترين عنصر وجودي خود را در راه خداوند داده، در اين حال تنها بهشت مي توان پاسخ و پاداشي براي آن باشد، پس بي قيد و شرط داخل بهشت مي شود.

پي نوشت ها:

1. جواد محدثي، فرهنگ عاشورا، ص 280.

2. جواد محدثي، همان، ص 281.

3. بقره (2) آية 154.

4. محمد محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ج 5، ص 187 و 188.

5. جواد محدثي، همان، ص 281 و 282.

چرا شهادت در راه خدا كليد بي قيد و شرط بهشت است؟
پرسش

چرا شهادت در راه خدا كليد بي قيد و شرط بهشت است؟

پاسخ

شهادت به معني حاضر بودن و گواهي دادن است و در فرهنگ ديني ما مسلمانان، به كشته شدن در راه خدا اطلاق شده است.

اهل لغت گفته اند: كشته شدگان در راه خدا را از آن روي شهيد گويند كه فرشتگان رحمت در صحنه شهادت حضور مي يابند، يا بدان سبب كه خدا و رسول (ص) بهشتي بودن او گواهي مي دهند يا اين كه در قيامت همراه انبيا بر امت هاي ديگر گواهي مي دهند يا اين كه شهيد زنده و حاضر است.(1) واژه شهيد به معناي جان باخته در راه خدا يكي از مقدّس ترين واژگان در قاموس ديني مسلمانان است.

فيض شهادت چنان ارزشمند است كه اولياي ديني همواره از خداوند آرزوي آن را داشته اند. روايات بسياري دربارة شهادت و جايگاه شهيد آمده، از آن جمله:

شهادت برترين مرگ است. قطره خون شهيد، نزد خدا از بهترين قطرات است. شهادت موجب آمرزش گناهان مي شود. شهيد از سؤال قبر مصون است و فشار قبر ندارد. شهيد حق شفاعت دارد. شهدا اولين كساني هستند كه وارد بهشت مي شوند و همه به مقام شهيدان غبطه مي خورند.(2)

ارزش و والاي شهيد در قرآن بيان شده: "مپنداريد آنان كه در راه خدا كشته شده اند، مردگانند، بلكه زنده اند و نزد خدايشان روزي مي خورند".(3)

چون شهيد با ايثار والاترين گوهر خود در راه خدا گام برداشته، خدا حداقل پاداش او را بهشت برين قرار داده، شهادت به مثابه كليدي است كه با آن مي توان به بهشت رضوان رسيد. خداوند وعده داده است پاداش

مجاهدت و ايثار شهيدان بهشت باشد.(4)

بر اساس آيات و احاديث معصومين(ع)، شهيدان گناهانشان آمرزيده مي شود و پاداش بذل جان در راه خدا را با جاي گرفتن در بهشت برين دريافت مي دارند. اين پاداش الهي براي جان نثاران راه خدا مي باشد.(5)

در واقع شهيد با نثار جان، با ارزش ترين عنصر وجودي خود را در راه خداوند داده، در اين حال تنها بهشت مي توان پاسخ و پاداشي براي آن باشد، پس بي قيد و شرط داخل بهشت مي شود.

پي نوشت ها:

1. جواد محدثي، فرهنگ عاشورا، ص 280.

2. جواد محدثي، همان، ص 281.

3. بقره (2) آية 154.

4. محمد محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ج 5، ص 187 و 188.

5. جواد محدثي، همان، ص 281 و 282.

سربازاني كه در حين مأموريت در برابر اشرار كشته مي شوند، آيا حكم شهيد را دارند؟ آيا مي توان آنان را شهيد ناميد؟
پرسش

سربازاني كه در حين مأموريت در برابر اشرار كشته مي شوند، آيا حكم شهيد را دارند؟ آيا مي توان آنان را شهيد ناميد؟

پاسخ

شهادت در فرهنگ اسلام دو معناي متفاوت دارد:

1 - معناي خاص.

2 - معناي گسترده و عام.

معناي خاص، كشته شدن در معركه جنگ در راه خدا است كه احكام خاص در فقه اسلامي دارد، از جمله عدم نياز شهيد به غسل و كفن، بلكه با همان لباس خونين دفن مي شود.

معناي وسيع شهادت آن است كه انسان در مسير انجام وظيفه الهي كشته شود، يا بميرد، مانند سربازي كه در درگيري با اشرار و يا با منافقان به درجه رفيع شهادت رسيده است. هر كس در حين انجام وظيفه به هر صورت از دنيا برود، "شهيد" است.

در روايات اسلامي آمده است كه چند گروه شهيد از دنيا مي روند:

1 - از پيامبر گرامي (ص) نقل شده: "كسي كه در طريق تحصيل علم از دنيا برود، شهيد مرده است". (1)

2 - حضرت علي (ع) مي فرمايد: "كسي كه در بستر از دنيا رود، اما معرفت حق پروردگار و معرفت واقعي پيامبر (ص) او و اهلبيتش (ع) را داشته باشد، شهيد از دنيا رفته است". (2)

3 - در حديث ديگري از امام صادق (ع) مي خوانيم: "كسي كه براي دفاع از مال خود در برابر مهاجمان ايستادگي كند و كشته شود، شهيد است". (3)

همچنين كسان ديگري كه در مسير حق كشته مي شوند يا مي ميرند.

پي نوشت ها :

1 - سفينةالبحار، ج1، ماده "شهيد" ص 720 چاپ قديم.

2 - نهج البلاغه، خطبه 19، آخر خطبه.

3 - سفينةالبحار، ج اول ، ماده "شهد" چاپ قديم.

چرا يك سري از شهدا پس از شهادت ، بدنشان سالم مي ماند، ولي بعضي ديگر فقط استخوان شان باقي مي ماند؟!
پرسش

چرا يك سري از شهدا پس از شهادت ، بدنشان سالم مي ماند، ولي بعضي ديگر فقط استخوان شان باقي مي ماند؟!

پاسخ

پوسيده شدن بدن در قبر يك واقعيت است. اصل طبيعي بر اين است كه بدن بعد از مردن پوسيده و متلاشي شود. از امام صادق (ع) پرسش شد: آيا بدن انسان در قبر پوسيده مي شود، امام (ع) در پاسخ فرمود: "آري هيچ گوشتي و حتّي استخواني باقي نمي ماند مگر اين كه پوسيده مي شود".(1) بنابراين پوسيده شدن بدن شهدا در قبر مطابق قانون طبيعي است و نشان دهندة نقص و كمي درجة آنان نمي باشد.

به عللي كه حكمت آن بر ما مخفي و پنهان است، بعضي از اجساد پوسيده نمي شود و بدن در قبر سالم باقي مانده و به صورت معجزه و يا كرامت قلمداد مي شود.

از احاديث استفاده مي شود اسبابي كه موجب سالم ماندن اجساد و اشياي همراه ميت مي شود:

1 بعضي از اعمال ؛ پيامبر (ص) در حديث معراج مي فرمايد: "كسي كه مي خواهد قبرش وسيع باشد، لازم است مسجد احداث كند، و هر كس دوست دارد بدنش در قبر تازه بماند و نپوسد، بايد مسجد را جارو كند".(2) نيز درباره عالم واقعي، شهيد، مؤمن و كسي كه چهل جمعه غسل جمعه را ترك نكند، گفته شده است.

2 - دعاي پيامبر (ص)؛ رسول خدا (ص) مي فرمايد: "در نماز بر جنازه فاطمه بنت اسد ] مادر اميرالمؤمنين (ع)[ از خدا خواستم كه كفن فاطمه بنت اسد را تا ورود به بهشت از پوسيده شدن حفظ كند كه خداوند قبول فرمود".(3)

شهادت در راه خدا؛

3 - گويند موقعي

كه شاه اسماعيل صفوي به كربلا مشرف شد و شنيد كه بعضي از مردم درباره "حرّبن يزيد رياحي" سخنان ناروايي مي گويند، سر قبر وي آمد و دستور داد قبر او را نبش كردند، پس از نبش قبر ديدند كه گويا حرّ خواب است و به همان حالتي كه شهيد شده بود، ميان قبر قرار دارد. (4)

مرحوم مجلسي دربارة انبيا و امامان مي فرمايد: "روح و جسمشان پس از مرگ به آسمان عروج مي كند و در آن جا در نعمت به سر مي برند.(5)

پي نوشت ها :

1 - محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج7، ص 43، ح21.

2 - همان، ج8، ص 144.

3 - همان، ج18، ص 6.

4 - ستارگان درخشان، ج5، ص 146.

5 - همان، ج6، ص 254.

آيا اين فرضيه كه مي گويند اگر بر سر نماز و يا در مسجد فوت كني، شهيد تلقّي مي شوي، درست است، چرا؟
پرسش

آيا اين فرضيه كه مي گويند اگر بر سر نماز و يا در مسجد فوت كني، شهيد تلقّي مي شوي، درست است، چرا؟

پاسخ

در مورد پرسش شما روايتي ديده نشد. اما درباره كساني كه خداوند آن ها را در حكم شهيد قرار داده و به آن ها فضيلت و پاداش شهيد عنايت مي فرمايد، روايات فراواني وجود دارد كه به نمونه هايي از آن اشاره مي شود.

پيامبر اسلام (ص) فرمود:

"من مات علي حُبّ آل محمد مات شهيداً؛هر كس با دوستي خاندان پيامبر بميرد، شهيد است".(1)

نيز "من بات علي طهارة ثم مات من ليلة مات شهيداً؛هر كس با طهارت (وضو) بخوابد و همان شب بميرد، شهيد است".(2)

"من قتل دون مظلمة فهو شهيد؛هر كس در برابر ظلم بايستد و دادخواهي كند و كشته شود، شهيد است".(3)

"من قتل دون ماله فهو بمنرلة الشهيد؛ هر كس براي دفاع از مالش كشته شود، منزلت شهيد را دارد".(4)

"هر كس براي دفاع از مالش يا جانش يا دينش و يا دفاع از ناموسش كشته شود، شهيد است".(5)

حضرت علي (ع) فرمود: "المؤمن علي أيّ حال مات و في ايُّ ساعة قبض ، فهو شهيد؛ مؤمن در هر حالي بميرد و در هر ساعتي جانش گرفته شود، شهيد است".(6)

نيز فرمود: "هر كس از شما در بستر خويش بميرد، در حالي كه خدا را آن چنان كه شايسته خداوند است شناخته باشد، همچنين پيامبر و خاندانش را، شهيد از دنيا رفته و اجر او بر خدا است".(7)

شخصي از امام صادق (ع) درخواست كرد كه از خداوند براي او دعا كند تا شهادت روزيش شود، امام فرمود: "مؤمن شهيد است" و اين آيه را تلاوت

كرد: "والذين آمنوا بالله و رُسُله اولئك هم الصديقون و اشهداء عند ربهم؛(8) كساني كه ايمان به خدا و رسولش آوردند، ايشان از راستگويان و شهدا نزد پروردگارشان هستند".(9)

امام حسين (ع) فرمود: "شيعيان ما راستگويان يا شهدا هستند" زيد به ارقم، به امام عرض كرد: چگونه اين امر درست است در حالي كه شيعيان در بسترشان مي ميرند، امام فرمود: "آيا كتاب خدا را نخواندي كه

] در آن آمده است [ : "كساني كه ايمان به خدا و رسول آوردند، ايشان از صديقان و شهدا، نزد پروردگارشان هستند".(10) حضرت در ادامه فرمود: "اگر شهادت در راه خدا ، فقط براي كساني بود كه با شمشير كشته مي شوند، خداوند (تعداد) شهدا را كم كرده است ، (11) يعني شهداي در راه خدا بسيار كم مي شدند، در صورتي كه آيه معناي وسيعي دارد و شامل افراد مؤمن راستگو مي شود، همان گونه كه در احاديث اشاره شد.

امام زين العابدين (ع) فرمود: "هر شخصي كه در زمان غيبت قائم ما (حضرت مهدي) با ولايت ] و محبت [ ما از دنيا برود، خداوند اجر هزار شهيد مانند شهداي بدر و اُحد را به او عطا خواهد كرد".(12)

در رواياتي از پيامبر (ص) آمده است: كساني كه به علّت طاعون، غرق شدن، خراب شدن خانه بر رويشان ، جنيني كه درون شكم مادر است و زني كه در دوران بارداري است، از دنيا بروند، همه اين موارد شهيد هستند.(13) نيز آمده است : "هر كس از خداوند صادقانه شهادت را بخواهد، خدا ثواب و اجر منزلت شهيد را به او عنايت خواهد كرد، گرچه كشته نشود".(14)

نكته آخر:

مقام و فضيلت شهدايي كه در جبهه جنگ كشته مي شوند، بسيار بالاتر و والاتر است و رواياتي كه در مورد غرق شدن و خراب شدن آوار روي انسان و مانند آن است، با توجه به روايات ديگر، در مورد مؤمنان مي تواند باشد، نه آنكه به صورت مطلق باشد.

پي نوشت ها :

1 - محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ج2، ص 1517، ح9803.

2 - آثار الصادقين، ج10، ص 79؛ به نقل از كنزالعمال، ج15، ص 337.

3 - همان، به نقل از فروغ كافي، ج5، ص 52.

4 - همان، به نقل از وسائل الشيعه، ج6، ص 93.

5 - همان، به نقل از رياض الصالحين، ص 517.

6 - ميزان الحكمه، ج2، ص 1517، ح9803.

7 - همان، ح9808.

8 - حديد (57) آيه 19.

9 - ميزان الحكمه، ج2، ص 1517، ح9806.

10 - حديد، آيه 19.

11 - ميزان الحكمه، ج2، ص 1517، ح 9805.

12 - همان، ح 9810.

13 - همان، ج9800 و 9801؛ آثار الصادقين ، ج10، ص 77 و 80.

14 - ميزان الحكمه، ص 1516 ، ح 9787.

كلمه شهيد و شهادت به چه معناست؟
پرسش

كلمه شهيد و شهادت به چه معناست؟

پاسخ

كلمة «شهيد» و «شهادت» از كلمات رايج معمولي است كه فقط در مورد بعضي افراد استعمال ميكنيم. هر كشته يا مردهاي شهيد نيست. روزي صدها نفر كشته ميشوند و هزارها نفر ميميرند و به آنها شهيد نميگوييم. اطراف كلمة «شهيد» را هالهاي از قدس و تعالي احاطه كرده است. به كسي شهيد گفته ميشود كه در يك راه مقدس و براي هدفي مقدس جان خود را از دست بدهد.

دليل اينكه اگر غيرمسلمان در نبرد با دشمنان خدا كشته شود، شهيد گفته نمى شود چيست؟
پرسش

دليل اينكه اگر غيرمسلمان در نبرد با دشمنان خدا كشته شود، شهيد گفته نمى شود چيست؟

پاسخ

هر فرهنگى، معيارها و قانون هاى خاصّ خود را دارد و واژه ها نيز بر همين اساس، استعمال مى شوند. مثلا همين لغت شهيد از چنين بار فرهنگى برخوردار است.

از آنجا كه كار دين انقلاب در انگيزه ها بوده است پس بهترين انگيزه براى كارها را ايمان مى داند و شرط قبول اعمال را هم همين ايمان به خدا دانسته است در قرآن آمده است: «مَنْ عمل صالحاً مِنْ ذكراَوْ اُنْثى و هو مؤمن(1); هر مرد و زنى كه عملى نيكو انجام دهد و(به شرط آنكه) مؤمن باشد به او زندگى طيب عطا مى كنيم».

مى دهد». و اين شهيد است كه حتّى غسل ندارد(3)و با لباس خويش به خاك سپرده مى شود. البته در ديدگاه وسيع قرآن كسانى كه نيكو كارند با بدكاران مساوى نيستند امّا هر عملى با ميزان هاى ويژه سنجيده مى شود.

( بخش پاسخ به سؤالات )

_____________________

1 - سوره نحل، آيه 97.

2 - سوره توبه.

3 - اگر در معركه جنگ شهيد شود.

_2_

اگر روح همه انسان ها زنده و باقى است ديگر حيات امتيازى براى شهداء محسوب نمى شود؟
پرسش

اگر روح همه انسان ها زنده و باقى است ديگر حيات امتيازى براى شهداء محسوب نمى شود؟

پاسخ

حيات شهداء حيات ويژه اى است. تنها بقاء روح نيست كه بگوئيم موجود زنده اى است.

انسان حيات را براى التذاذ و سعادت مى خواهد و لذا اگر كسى با روح باقى در عذاب باشد مطلوب نيست. قرآن سوره اعلى آيه 12 و 13 مى فرمايد: «لايموت فيها و لايَحيى».

كافران در دوزخ چنان در عذابند كه نه مرده اند و نه زنده. و مى دانيم كه اگر زنده نباشند عذابى را درك نمى كنند. پس منظور اين است كه حيات مطلوبى ندارند و آرزو دارند بميرند: «و ناروا يا مالكُ لِيَقْضِ علينا ربّك قال انّكم ماكثون»(1).

به مالك دوزخ مى گويند: هر چه عذاب كشيديم بس است. به خدا بگو جان ما را بگيرد! جواب مى دهد مرگى در كار نيست بايد در عذاب باشيد.

پس حيات شهداء نيز حيات ويژه اى است كه لازمه آن روزى خوردن نزد خدا و شاد بودن است.

( بخش پاسخ به سؤالات )

_____________________

1 - سوره رخرف، آيه 77.

_7_

شهيدان در اين جهان و جهان آخرت چه مقامي دارند؟
پرسش

شهيدان در اين جهان و جهان آخرت چه مقامي دارند؟

پاسخ

شهادت امري افتخار آميز است و شهيد جايگاه مقدسي دارد. اما به راستي شهادت، قداست خود را از چه چيزي گرفته است؟ بسياري از كشته شدنهاست كه "نفله" شدن است. احياناً به جاي اينكه افتخار باشد ننگ است. اين جا لازم است توضيح بيشتري بدهيم. مي دانيم مرگ و ميرها انواع و اقسام دارد :

1_ مرگ طبيعي. اين نوع مرگها نه افتخار آميز است و نه سرزنش شونده.

2_ مرگي در اثر بيماري مسري مثل وبا، و يا سيل يا زلزله و حوادث طبيعي اتفاق مي افتد اينگونه مرگها نيز هيچ افتخاري ندارد. ولي براي انسان مؤمن نوعي بخشش و رحمت الهي است كه موجب كاهش گناهان او مي شود.

3_ مرگ در اثر خودكشي. اينگونه مرگها نفله شدن و هدر دادن خود است و بدترين نوع مرگ است.

4_ مرگهايي كه پاي يك جنايت در كار است و قاتل، شخص مظلومي را بدون هيچ گناهي مي كشد. مرگ مقتول نيز در اينجا هيچ افتخاري براي او به همراه ندارد.

5_ مرگهايي كه "شهادت" است. مرگي شهادت ا ست كه انسان با توجه به خطرات احتمالي و يا يقيني فقط به خاطر هدفي مقدس و انساني از آن استقبال كند.

شهادت دو ركن دارد: 1_ در راه خدا باشد. 2_ آگاهانه باشد.

شهادت به حكم اينكه عملي آگاهانه و اختياري است و در راه هدفي مقدس است افتخار آميز و تحسين برانگيز است و تنها مرگي است كه از حيات و زندگي بالاتر و بهتر است. مُثل شهيد مثل شمع است كه خدمتش از نوع سوخته شدن و فاني شدن و

نورافشاني است. تا ديگران در اين نور كه به بهاي نيستي او تمام شده بنشينند و آسايش ببينند و كار خويش را انجام دهند. آري شهدا شمع محفل بشريتند. اگر اين محفل تاريك مي ماند، هيچ دستگاهي نمي توانست كار خود را آغاز كند يا ادامه دهد.

شهيد اگر در ميدان معركه جان به جان آفرين تسليم كند، بدون غسل و كفن، با همان تن خاك آلود و جامة خون آلود دفن مي شود.

مقام شهيد در آخرت: در حديث است كه خداوند شفاعت سه طبقه را در قيامت قبول مي كند: طبقه انبياء، بعد از آن طبقة علما، و بعد شهدا.

اميرالمؤمنين( مي فرمايد: خدا شهدا را در قيامت با بهاء و عظمت و نورانيتي وارد مي كند كه اگر انبياء از مقابل اينها بگذرند و سوار باشند به احترام اينها پياده مي شوند. از شهيد سؤال و جواب قبر و برزخ برداشته مي شود. از پيامبر اكرم ( علت را پرسيدند؟ پيامبر فرمودند: شهيد در زير برق شمشيري كه بالاي سرش بود آزمايش خودش را انجام داد و پيشاپيش پاسخ همه پرسشها را داد.

خداوند متعال بهترين راه براي بسيج نمودن مردم و متحد شدن آنان در برابر دشمن را چه مي داند؟
پرسش

خداوند متعال بهترين راه براي بسيج نمودن مردم و متحد شدن آنان در برابر دشمن را چه مي داند؟

پاسخ

خداوند متعال براي بسيج مردم و اتحاد آنان در برابر دشمن راه هايي را توصيه فرموده است از جمله

1. چنگ زدن به ريسمان الهي كه قرآن اسلام اهل بيت و... مي باشد; "و همگي به ريسمان خدا ]قرآن اسلام و هر گونه وسيله ارتباط ديگر[ چنگ زنيد و پراكنده نشويد، و نعمت ]بزرگ خدا را بر خود بياد آريد كه چگونه دشمن يكديگر بوديد و او در ميان دل هاي شما الفت ايجاد كرد و به بركت نعمت او برادر شديد و شما بر لب حفره اي از آتش بوديد، خدا شما را از آن جا برگرفت ]و نجات داد[...".

2. پرستش و ايمان به خداوند يكتا و پرهيز از هر گونه شرك (آل عمران 64)

3. آماده سازي تمام نيرو و بهره گيري از امكانات و تكنولوژي پيشرفته در برابر دشمنان اسلام "وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّة ٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَيْل ِ تُرْهِبُون َ بِه ِي عَدُوَّ اللَّه ِ وَعَدُوَّكُم ْ وَءَاخَرِين َ مِن دُونِهِم ْ لاَ تَعْلَمُونَهُم ُ اللَّه ُ يَعْلَمُهُم ْ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَي ْءٍ فِي سَبِيل ِ اللَّه ِ يُوَف َّ إِلَيْكُم ْ وَأَنتُم ْ لاَ تُظْ_لَمُون َ ;(انفال 60) در برابر آن ها ]دشمنان آن چه توانايي داريد از "نيرو" آماده سازيد ]و همچنين اسب هاي ورزيده ]براي ميدان نبرد[ تا به وسيله آن دشمن خدا و دشمن خويش را بترسانيد و ]نيز[ گروه ديگري غير از اين ها را كه شما نمي شناسيد و خدا مي شناسد و هر چه در راه خدا ]و تقويت بنيه دفاعي اسلام انفاق كنيد، به شما بازگردانده مي شود و به شما ستم نخواهد

شد."

4. تعاون و همكاري در امور مختلف و كارهاي نيك و در واقع بسيج همگاني در جامعه اسلامي و پرهيز از گناه (مائده 2)(ر.ك تفسير نمونه آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران ج 3، ص 28_34; ج 4، ص 250_234; ج 7، ص 221_234.) همچنين قرآن كريم درباره سبقت در كارهاي نيك مي فرمايد: "]مؤمنان امر به معروف و نهي از منكر مي كنند; و در انجام كارهاي نيك پيشي مي گيرند; و آن ها از صالحانند."(آل عمران 114) و نيز آيه 61، سوره مؤمنون حديد،21 و...

و...

الف با توجه به آيه ي 154 بقره كه مي فرمايد: و به آن ها كه در راه خدا كشته مي شوند مرده نگوييد; بلكه آنان زنده اند، ولي شما نمي فهميد." منظور نفهميدن چه چيزي است ب فرق بين "شهادت و مرگ طبيعي را بيان كنيد؟
پرسش

الف با توجه به آيه ي 154 بقره كه مي فرمايد: و به آن ها كه در راه خدا كشته مي شوند مرده نگوييد; بلكه آنان زنده اند، ولي شما نمي فهميد." منظور نفهميدن چه چيزي است ب فرق بين "شهادت و مرگ طبيعي را بيان كنيد؟

پاسخ

الف يكي از ويژگي هاي مهم ّ شهيدان زنده بودن آنان در نزد خداوند متعال است قرآن كريم بر اين مطلب تكيه كرده تا آن جا كه مي فرمايد: "هرگز آنان را مرده نپنداريد."(آل عمران 169)

منظور از "نفهميدن در آيه درك نكردن ِ حقيقت زنده بودن شهيدان راه خداست زيرا بدون شك جسمشان داراي حيات و زندگي نيست و به گفته امام صادق آن حيات با بدني است مثالي (=بدني مجرد از ماده معمولي و همگون اين بدن (تفسير نورالثقلين ابن جمعه حويزي ج 3، ص 599، انتشارات اسماعيليان )و حياتي است روحاني و برزخي با اين امتياز كه در قرب رحمت پروردگار متنعم به انواع نعمت ها مي باشند. پس مراد از اين زنده بودن و زندگي زنده بودني است حقيقي نه زنده بودن مجازي و اين حيات مختص به مؤمنان است مي فرمايد: "وَ إِن َّ الدَّارَ الاْ ?َخِرَة َ لَهِي َ الْحَيَوَان ُ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُون َ ;(عنكبوت 64) و زندگي واقعي سراي آخرت است اگر مي دانستند."

از آنجا كه نوع انسان ها، در چهار ديواري محدودِ عالم مادّه محبوس و زنداني هستند و چيزي كه فوق زندگي مادي دنيا باشد را، درك نمي كنند، اين حقايق را نمي توانند بفهمند و فرقي بين شهادت و فنأ نمي گذراند.(رجوع كنيد به تفسير الميزان علامه طباطبايي

، ج 1، ص 347، انتشارات اسماعيليان / تفسير نمونه آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران ج 1، ص 521، دارالكتب الاسلامية )

ب _ واژه "شهادت و "شهيد"، به معناي جان باختن در راه خدا و فدايي در راه او، يكي از مقدس ترين واژگان ِ قاموس ديني است كه در قرآن كريم از آن به "مقتول في سبيل اللّه ، تعبير شده است

در تفاوت "شهادت با مرگ هاي ديگر، گفتني است مرگ و ميرهاي اشخاص اقسامي دارد، برخي در اثر بيماري ها و يا حوادث و سوانحي مانند سيل و زلزله است در بعضي مرگ ها، پاي يك جنايت در كار است مانند كشتار حكمرانان و هوس بازان و پاره اي از مرگ ها، خود جنايت است مثل خودكشي ها و... و يك قسم نيز مرگ طبيعي است كه شخص عمرش به پايان رسيده و به طور طبيعي مي ميرد; در تمامي اين اقسام مرگ افتخارآميز نيست بلكه در مواردي مثل خودكشي ملامت خيز نيز است و در مواردي نفله و تلف شدن به آن اطلاق مي گردد; در حالي كه "شهادت ، مرگي است كه انسان با توجه به خطرات احتمالي يا ظني و يا يقيني آن فقط به خاطر هدفي مقدس و انساني و به تعبير قرآن "في سبيل اللّه از آن استقبال مي كند. ركن ديگر "شهادت ، انتخاب آگاهانه آن است

به تعبير شهيد مطهّري شهادت تزريق خون است به پيكر اجتماع اين شهدا هستند كه به پيكر اجتماع و در رگ هاي اجتماع _ خاصه اجتماعاتي كه دچار كم خوني هستند

_ خون جديد وارد مي كنند...

شهيد به خون خود، و در حقيقت به تمام وجود و هستي خود ارزش و ابديت و جاودانگي مي بخشد.(قيام و انقلاب مهدي (به ضميمه شهيد)، شهيد مرتضي مطهري ، ص 104_106، انتشارات صدرا.)

قرآن كريم ضمن بيان مقام والاي شهيدان در نزد پروردگار، فضيلت ها و پاداش هاي خاصي را براي آنان ذكر فرموده كه خود مي تواند فرق مهم ّ شهادت با ساير مرگ ها باشد; مثلا خود را خريدار و مؤمنان شهادت طلب را، فروشنده جان آنان معرفي كرده و بهشت را ثمن و كتب آسماني را سند اين معامله قرار داده است (توبه 111)(ر.ك تفسير نمونه همان ج 8، ص 147.) زنده بودن در نزد خدا و بهره مندي از روزي خداوند، در عالم برزخ (آل عمران 169) يكي ديگر از ويژگي شهدأ است اين كه مورد مغفرت خدا قرار گرفته (آل عمران 157) و اعمال شان هرگز تباه نخواهد شد (محمد،4) و خود شهادت كفاره گناهان و ضمانت بهشت مي باشد (آل عمران 195) همه اين ها، اموري است كه در مرگ هاي طبيعي يافت نمي شود.

افزون بر اين ها، مقام شهدا و شهادت در اسلام به قدري قداست وعظمت دارد كه وقتي مي خواهند مقام كسي يا كاري را بالا ببرند، مي گويند: مقام فلان شخص (مثل طالب علم براي خدا) برابر است با مقام شهيد و يا فلان كار (مثل كار كردن و اداره عائله برابر است با اجر شهيد. در واقع مقام شهيد، ميزان فضايل بزرگ مي باشد.(اللّهم ارزقنا)

تعريف دقيق شهادت و شهيد از نظر شارع مقدس اسلام چيست
پرسش

تعريف دقيق شهادت و شهيد از نظر شارع مقدس اسلام چيست

پاسخ

شهادت در فرهنگ دين مقدس اسلام به معناي كشته شدن در راه خدا مي باشد و علت نامگذاري چنين كشته شدني به شهادت به خاطر آن است كه شهيد در واقع نمرده بلكه زنده و حاضر است چنان كه قرآن كريم مي فرمايد: "]اي پيامبر[ هرگز گمان مبر آن ها كه در راه خدا كشته شده اند مردگانند; بلكه آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزي داده مي شوند." (آل عمران 169) و برخي نيز گفته اند كشته شدگان در راه خدا را از آن جهت شهيد گويند چون فرشتگان رحمت بر محل شهادت او حاضر مي شوند شهيدان راه خدا، جايگاه والايي در بهشت دارند و مورد آمرزش و بخشش و رحمت خداوند قرار مي گيرند.(ر.ك تفسير نمونه آية اللّه مكارم شيرازي و ديگران ج 3، ص 168 _ 173، دارالكتب الاسلامية ) (آل عمران 157 ; نسأ، 69 و 74)

شهادت در فرهنگ اسلام دو معناي متفاوت دارد: يكي معناي "خاص و ديگري معناي گسترده و "عام . معناي خاص شهادت همان كشته شدن در معركة جنگ در راه خداست كه احكام خاصي در فقه اسلامي دارد; از جمله شهيد نياز به غسل و كفن ندارد; بلكه با همان لباس خونين دفن مي شود; اما معناي وسيع شهادت آن است كه انسان در مسير انجام دادن وظيفة الهي كشته شود و يا بميرد; بنابراين هر كس در حين انجام دادن چنين وظيفه اي به هر صورت از دنيا برود، "شهيد" است لذا در روايات اسلامي آمده است كه چند گروه شهيد از دنيا مي روند:

1. كسي كه

در طريق تحصيل علم از دنيا برود;(سفينة البحار، ج 1، مادة "شهيد".)

2. كسي كه در بستر از دنيا برود، ولي معرفت حق پروردگار و معرف واقعي پيامبر اكرم 9 و اهلبيتش را داشته باشد.(نهج البلاغه خ 190، آخر خطبه )

3. كسي كه براي دفاع از مال خود در برابر مهاجمان ايستادگي كند و كشته شود;(سفينة البحار، همان ) و همچنين كساني كه در مسير حق كشته مي شوند و يا مي ميرند; بنابراين از همين جا عظمت اين فرهنگ اسلامي و گسترش آن روشن مي شود.

بنابراين افرادي كه هدف گلولة دشمن قرار مي گيرند; ظاهراً شهيد محسوب مي شوند; هر چند كه زمان دادرسي انگيزه ها و نيّت ها شرط است و بنابر روايات هر كسي شهيد راه و يا كشته همان نيّتي كه در سر داشته مي شود.(ر.ك تفسير نمونه همان ج 21، ص 408 / حماسه و عرفان آية الله جوادي آملي ص 313، نشر اسرا.)

شهيد كيست و منظور از زنده بودن شهدا چيست ؟
پرسش

شهيد كيست و منظور از زنده بودن شهدا چيست ؟

پاسخ

آدمي نوعا در پايان زندگي طبيعي و يا در اثر حوادث ناخواسته جان خود را از دست مي دهد و غالبا بر آن امررضايت نداشته و مرگ را بالاجبار پذيرا مي گردد. ولي شهيد (شاهد بر آرمان خود) كسي است كه تمام وجود خود را درراه آرمان الهي خود به كار مي گيرد. اين افراد را نمي توان با افرادي كه مرگ گريبانگير آنان مي شود در يك سطح دانست از اين رو خداوند در قرآن مي فرمايد: «آناني كه در راه خدا كشته شده اند مرده نگوييد بلكه آنان زنده هايي هستند كه درنزد پروردگارشان روزي مي خورند». بقره150{J

شرايط اطلاق واژه شهيد به افراد چيست؟
پرسش

شرايط اطلاق واژه شهيد به افراد چيست؟

پاسخ

آدمي نوعا در پايان زندگي طبيعي و يا در اثر حوادث ناخواسته جان خود را از دست مي دهد و غالبا بر آن امر رضايت نداشته و مرگ را بالاجبار پذيرا مي گردد، ولي شهيد (شاهد بر آرمان خود) كسي است كه تمام وجود خود را در راه آرمان الهي خود به كار مي گيرد. اين افراد را نمي توان با افرادي كه مرگ گريبانگير آنان مي شود يك سطح دانست، لذا خداوند در قرآن مي فرمايد: «به آناني كه در راه خدا كشته شده اند مرده نگوئيد، بلكه آنان زنده هايي هستند كه در نزد پروردگارشان روزي مي خورند»، (بقره، آيه 150).

هر اندازه انسان از نظر تقوا و عفاف و قطع وابستگي هاي دنيوي و دلبستگي به خدا و آخرت فراتر رود به مقام شهيدان نزديك تر مي شود. از طرف ديگر عشق راستين به جهاد و شهادت در راه خدا انسان را تا مقام شهادت بالا مي برد.

اولاً از ديدگاه قرآن كسي كه در راه خدا قدم بر دارد و در انجام عمل صالح خود خلوص نيّت داشته و جز خداوند متعال قصد ديگري ندارد و تنها براي رضاي خداوند نه مال يا مقام و... كاري را انجام دهد و كشته يا حتي بميرد شهيد محسوب مي گردد، (حج / آيات 58 و 59 و نيز نگا: الميزان، علامه طباطبايي، ج 14، ص 399)

ثانيا فردي كه در راه خدا جان را زنده نگه مي دارد و جسم را مي بازد تا جان زنده اش زنده تر و شكوفاتر گردد، همينكه نيتش خدا باشد در نايل شدن به مقام شهادت براي او كافي است، (آل عمران / 169، بقره / 154، نساء / 74، توبه

/ 111 و..). و همينكه انگيزه ي قتل او مبارزه با حق و حق مداري و خدا و خدا پرستي باشد براي وصول او به اين فوز عظيم، بس است، (بقره / 61، آل عمران / 21، 112 و.).

آيا شهادت طلبي با توجه به مسئوليت انسان در قبال خانواده اش , يك نوع خودخواهي نيست ؟
پرسش

آيا شهادت طلبي با توجه به مسئوليت انسان در قبال خانواده اش , يك نوع خودخواهي نيست ؟

پاسخ

«شهادت طلبي» يك آرمان بزرگ است، در راه ايفاي مسؤوليتي بزرگ تر از آنچه ذكر كرده ايد. به علاوه، كسي كه هستي خويش را در راه خدا نثار مي كند، مي داند كه اداره كننده عالم و آدم خداوند است و براي سرپرستي اهل و عيال و پدر و مادرش به صاحب حقيقي و سرپرست حقيقي امور توكل مي كند. افزون بر آن، چه دليلي وجود دارد كه اگر شخصي به شهادت نرسد در انجام اين وظيفه موفق است؟ مگر هر آن احتمال رسيدن مرگ نمي رود؟شهادت طلبي در واقع انتخاب نوع مرگ است؛ يعني، از مرگ پست به مرگ شريف تن دادن؛ ولي معلوم نيست كه زمان آن را جلو اندازد؛ بلكه اجل در وقت خاص خود خواهد رسيد.

آيا كساني كه در راه مأموريت كشته مي شوند (تصادف) نزد خداوند شهيد هستند؟
پرسش

آيا كساني كه در راه مأموريت كشته مي شوند (تصادف) نزد خداوند شهيد هستند؟

پاسخ

به قول شهيد مطهري: مرگ هايي كه شهادت است در آن مرگ انسان با توجه به خطرات احتمالي يا يقيني فقط به خاطر هدفي مقدس و انساني و به تعبير قرآن «في سبيل الله» از آن استقبال كند. شهادت دو ركن دارد: يكي اين كه در راه خدا و في سبيل الله باشد. هدف، مقدس باشد و انسان بخواهد جان خود را فداي هدف نمايد. ديگر اين كه آگاهانه صورت گرفته باشد. شهادت به حكم اين كه عملي آگاهانه و اختياري است و در راه هدفي مقدّس است و از هر گونه انگيزه ي خودگرايانه منزّه و مبرّاست، تحسين انگيز و افتخارآميز است و عملي قهرمانانه تلقّي مي شود. در ميان انواع مرگ و ميرها اين نوع از مرگ است كه ارزش آن از حيات و زندگي برتر و مقدّس تر است(قيام و انقلاب مهدي، به ضميمه شهيد از استاد مطهري).

انساني كه با چنين شرايطي به استقبال مرگ مي شتابد شهيد است و اجر شهيد را نيز مي برد. در احكام شهيد مي خوانيم كسي كه به امر معصوم(ع) يا نايب او به جبهه برود و در ميدان نبرد كشته شود شهيد است و غسل و حنوط و كفن از او ساقط است، بلكه با لباس خودش دفن شود»(امام خميني، تحريرالوسيله، ج 1، ص 66).

با اين حال روايت ها و اخباري هست مبني بر اين كه اگر كسي بميرد، در حالي كه به داراي محبّت اهل بيت است، شهيد از دنيا رفته است، و نيز آمرزيده مي شود و نيز با ايمان كامل از دنيا مي رود(تفسير كشّاف، ج 3، ص 403. اين حديث طولاني

است كه از حضرت رسول اكرم(ص) نقل شده است).

يا در روايتي ديگر از رسول خدا(ص) نقل شده است كه حضرت فرمود: مَن عاشَ مدارياً مات شهيداً هر كس طوري زندگي كند كه مردم از او آزاري نبينند و در حال مداراي با مردم از دنيا برود، شهيد از دنيا رفته است{M(كنزالعمّال، حديث 7173 و 7171).

اين گونه روايت ها به اين موضوع اشاره مي كند: كسي كه با چنين شرايطي از دنيا برود، اجر شهيد را مي برد. ولي حكم شهيد را ندارد. يعني غسل، حنوط، و كفن از او ساقط نمي شود، بلكه بايد او را غسل داد يعني احكام اموات را بايد درباره او اجرا كرد.

در انتهاي سخن سفارش مي كنيم زيارت امين الله را هر روز يا هفته اي يك بار با توجه و تأمل بخوانيد. يكي از قسمت هاي مهمّ اين زيارت شريف اين عبارت است: ... اللهمّ فاجعل نفسي مطمئنّةً بقَدرِكَ، راضيةً بِقضائك... بارخدايا! پس جان مرا مطمئن و آرام نسبت به سرنوشت قرار بده، و مرا خشنود نسبت به داوريت بگردان{M(حاج شيخ عباس قمي، مفاتيح الجنان، ص 578).

كه اشاره دارد خدايا مرا به مقام «رضا» و «خشنودي» برسان تا آن چه به من مي رسد مرا از توجه به تو باز ندارد.

برخي معتقدند كشته شدگان در زلزله شهيد هستند آيا صحت دارد؟
پرسش

برخي معتقدند كشته شدگان در زلزله شهيد هستند آيا صحت دارد؟

پاسخ

چند نكته شايان توجه است:

1. مقام «شهيد» و «شهادت» در فرهنگ اسلامي، منحصر به كساني كه در ميدان جهان كشته مي شوند، نيست؛ هر چند آنان از روشن ترين مصاديق براي اين دو واژه هستند. بر اساس روايات و آيات، همه كساني كه عقيده حق داشته، در مسير حقيقت گام بر مي دارند و در همين راه از دنيا مي روند در زمره شهدا هستند و اجرشان نه حكم شان(يعني نياز به غسل و كفن دارند، تنها ثواب و پاداششان مانند شهدا است) مانند آنان است. براي نمونه روايتي آمده است: «كسي كه در راه تحصيل علم از دنيا برود، شهيد مرده است» (سفينه البحار، شيخ عباس قمي، دارالاسوه، ج 4، ص 513) يا در روايت ديگري آمده است: «اگر كسي با وضو بخوابد و مرگ او در خواب فرا رسد، نزد خداوند شهيد است» (همان) همچنين در روايت ديگري آمده است: «هر كس بميرد و حب آل محمد صلي الله عليه و اله در دلش باشد ، شهيد است»

حاصل آن كه ملاك در اجر شهيد داشتن، همان گام برداشتن در مسير حقيقت و عقيده حق و مردن به همين حال است.

2. در روايات متعددي، افرادي كه زير آوار مي مانند، از مصداق هاي شهدا دانسته شده اند. از جمله در روايتي آمده است: «پيامبر(ص) در عيادت عبدالله بن رواحه از اصحابشان پرسيدند؟ شهيد امت من كيست؟ اصحاب عرض كردند، همان كسي نيست كه در راه خدا مي جنگد و به دشمن پشت نمي كند تا كشته شود؟ رسول خدا صلي الله عليه و

اله فرمود: در اين صورت شهداي امت من اندكند! شهيد كسي است كه شما گفتيد و نيز كسي كه بر اثر طاعون در گذرد و كسي كه بر اثر قولنج بميرد و كسي كه زير آوار رود يا غرق شود و زني كه بچه اش در شكم او گير كند بميرد» (ميزان الحكمه، ري شهري، حديث شماره 9800)

3. بلاها و مصيبت ها، انواع و اقسامي دارند و هر يك داراي علل و حكمتي هستند. حتي گاه يك مصيبت جمعي براي هر فردي حكمتي متفاوت از ديگري دارد. امتحان و ابتلاي بنده، پي آمد برخي گناهان، پي آمد عدم مراقبت از خويش، قهر الهي، پاك شدن گناهان و ... از جمله اين حكمت ها و علت ها است. (ر.ك: تفسير نمونه، ج 20، ص 440)

تعيين مورد بسيار كار مشكلي است و جز اولياي الهي _كه آگاه بر اسرارند_ كسي قادر به تشخيص قطعي آن نيست. بنابراين، به سادگي نمي توان قضاوت كرد كه فلان حادثه براي فلان فرد نعمت است يا رحمت.

شهيدان راه قرآن چه كساني هستند؟
پرسش

شهيدان راه قرآن چه كساني هستند؟

پاسخ

تمام كساني كه در راه خدا به مبارزه برخاستند و به شهادت رسيدند، شهيدان راه قرآن نيز محسوب مي شوند; در اين صورت آوردن نام آن ها، در حدّ شمارش نيست لكن در سال چهارم هجري مسلماناني بودند كه به دستور پيامبر اكرم براي تبليغ قرآن به مأموريت تبليغي رفتند و در اين راه به شهادت رسيدند كه اين گروه يا گروه ها، در تاريخ اسلام به شهداي راه قرآن معروف شدند.

خلاصة ماجرا اين است كه گروهي از نمايندگان قبايل "عضل و "قاره ، از در حيله از پيامبر اكرم خواستند افرادي را براي تبليغ قرآن به قبيلة آن ها بفرستد; آن حضرت از باب وظيفه عده اي را به فرماندهي "مرثد" همراه نمايندگان قبايل به آن نقاط فرستاد; اما متأسفانه در بين راه در محلي به نام "هذيل ، با كمك گرفتن از قبيله "هذيل آن ها را محاصره كردند كه مبلغان چاره اي جز دفاع از خود نداشتندو در نهايت تمام آن ها به شهادت رسيدند; از جمله شهداي راه قرآن "زيد بن دثنه ، "خُبيب عدّي و "عبداللّه است (ر.ك فروغ ابديت آيت اللّه سبحاني ج 2، ص 81_86، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي )

آيا حق الناس از شهيد بخشيده مي شود؟
پرسش

آيا حق الناس از شهيد بخشيده مي شود؟

پاسخ

همچنان كه در رديف سوم پاسخ به پرسش 6 يادآوري شد، بدهكاري كه از نمونه هاي حق الناس به شمار مي آيد، از شهيد بخشوده نمي شود. البته همانگونه كه در اين روايت گفته شده، كفاره حق الناس (از جمله بدهكاري) مجازات و به كيفر رسيدن شهيد نيست بلكه اين كفاره تنها پرداختن بدهكاري و به طور كلي، اداي حق الناس مي باشد. از اين رو با مطلب بيان شده در حديث ياد شده نمي توان اين نتيجه را گرفت كه پس با شهادت گناهان شهيد بخشوده نشده و او همچنان گرفتار عذاب الهي باقي خواهد ماند. بلكه اين دين حتما بايد پرداخت شود و همين پرداخت، كفاره گناه او محسوب مي شود.

شهيد به چه كسي گفته مي شود؟
پرسش

شهيد به چه كسي گفته مي شود؟

پاسخ

در لغت، شهيد به معناي كشته شده در راه خدا (قتيل في سبيل الله)، شاهد گواه و كسي است كه هيچ چيز از علم او پنهان نيست و علم او بر همه چيز احاطه دارد. شهيد از نام هاي خدا است.{1}

در فرهنگ اسلام، شهادت دو معناي متفاوت دارد: خاص و عام. معناي خاص شهادت، كشته شدن در معركه جنگ در راه خدا است و احكام خاصي در فقه اسلامي دارد؛ مثلاً شهيد نياز به غسل و كفن ندارد، بلكه با لباس خونين خود دفن شود.

معناي وسيع شهادت آن است كه انسان در مسير انجام وظيفه الهي كشته شود يا بميرد. بنابراين، هر كس در حين انجام چنين وظيفه اي از دنيا برود شهيد است. در روايات اسلامي آمده است كه چند گروه شهيد از دنيا مي روند:

الف) پيامبر گرامي(ص) فرمود: «اذا جأ الموت طالب العلم و هو علي هذا الحال مات شهيداً»;{2} كسي كه در طريق تحصيل علم از دنيا برود شهيد مرده است.

ب) امير مؤمنان(ع) مي فرمايد: «من مات منكم علي فراشه و هو علي معرفْ حق ربه و حق رسول ه و اهل بيته مات شهيداً»;{3} كسي كه با معرفت حقِ پروردگار و پيامبر او و اهل بيتش در بستر از دنيا برود شهيد از دنيا رفته است.

ج) امام صادق(ع) فرمود: «من قتل دون ماله فهو شهيد»;{4} كسي كه براي دفاع از مال خود در برابر مهاجمين ايستادگي كند و كشته شود شهيد است.

د) رسول خدا(ص) فرمود: «من مات علي حب آل محمد مات شهيداً»;{5} هر كس با محبت آل محمد(ص) بميرد شهيد از دنيا رفته است/

[1].لسان

العرب، ج 7، ماده شهد/

[2].سفينْ البحار، ج 1، ماده شهد و بحارالانوار، ج 1، ص 186، باب 1، روايت 111/

[3].نهج البلاغه، خطبه 190 و شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 3، ص 111/

[4].سفينْ البحار، ج 1، ماده شهد/

[5].كشاف زمخشري، ج 3، ص 446 - 447/

دلم مي خواهد براي مبارزه با اسرائيل جنايتكار و كمك به مردم مظلوم فلسطين , به آن جا بروم تا دراين راه كشته شوم . آيا كشته شدن در اين راه شهادت در راه خدا محسوب مي شود؟
پرسش

دلم مي خواهد براي مبارزه با اسرائيل جنايتكار و كمك به مردم مظلوم فلسطين , به آن جا بروم تا دراين راه كشته شوم . آيا كشته شدن در اين راه شهادت در راه خدا محسوب مي شود؟

پاسخ

جهاد در راه خدا يعني مبارزه با كفاري كه به سرزمين اسلامي حمله كرده و خون مسلمانان رامي ريزند و اموال آنان را غارت مي كنند. و مسلمانان را آواره و در به در كرده اند, يكي از وظايف واجب الهي است .امير المومنين (ع ) در نهج البلاغه فرمود:< ان الجهاد باب من ابواب الجنه فتحه الله لخاصة اوليائه ,(1) جهاد دري از درهاي بهشت است . خداوند تعالي اين در را بروي اولياي خودش باز كرده است .>

شكي نيست كه اسرائيل غاصب , سرزمين مسلمانان را غصب كده و مسجد الاقصي قبله اول مسلمانان را تصرف كرده است و بايد مسلمانان با همدلي و همياري دست به دست هم داده , اين غده سرطاني را از منطقه مسلمانان ريشه كن كنند. جنگ با يهوديان صهيونيست و احيا است . بنابراين اگر توفيق يار باشد, مي توانيم در اين بجهه اسلامي عليه كفر بجنگيم و اگر شهادت در راه خدا نصيبمان شد, زهي سعادت . البته شرك ما در اين جهاد بستگي به قوانين ومقررات كشورمان دارد و بايد از طرف مسولان مربوطه اجازه گرفته شود و بدون هماهنگي و خودسرانه نمي توان به اين كار مهم است يازيد. خداوند به اين نيت خير, به شما ثواب مجاهدان در راهش را عطا فرمايد و از گناهان وتقصيرات همگان در گذرد.

(پ_اورقي 1 _ نهج البلاغه , خطبه

27

آيا آرزوي شهادت براي كسي كه مسئوليت زن و فرزند بر عهده او است , اشكال ندارد؟
پرسش

آيا آرزوي شهادت براي كسي كه مسئوليت زن و فرزند بر عهده او است , اشكال ندارد؟

پاسخ

اين مسأله خودخواهي و يا ناقض حقوق خانواده نيست؛ زيرا:

اولاً، آرزوي شهادت به معناي اين نيست كه فرد از خدا بخواهد بلافاصله جانش را بگيرد و زن و بچه اش را رها كند؛ بلكه به معناي برگزيدن بهترين نوع مرگ است. به عبارت ديگر همه از دنيا رفتني هستند؛ اما هنر انسان با ايمان آن است كه با بهترين انتخاب از دنيا مي رود.

ثانيا، شهادت به معناي پذيرش مسؤوليتي بزرگ تر در برابر مسؤوليت هاي كوچك تر است. شهادت خودكشي و مسؤوليت گريزي نيست؛ بلكه انجام رسالت هاي بزرگ تر اجتماعي و فداكاري در راه مصالح عالي اسلام و جامعه اسلامي است.

شهادت طلبي به معناي آن است كه در عرصه نياز جامعه به فداكاري، مصالح شخصي و خانوادگي مانند غل و زنجير انسان را پاي بسته نمي كند؛ بلكه انسان شهادت جو، مرز و حصار خوديت و دلبستگي و تعلق خانوادگي را پاره مي كند و در راه آرمان هاي مقدس عاشقانه و بدون اندك درنگ به پيش مي تازد.

چگونه مي شود در اين زمان انسان به مقام شهادت نائل آيد؟ همچنين شهيد شدن مقاماتي مي خواهد چگونه مي توان به اين مقام ها راه پيدا كرد؟
پرسش

چگونه مي شود در اين زمان انسان به مقام شهادت نائل آيد؟ همچنين شهيد شدن مقاماتي مي خواهد چگونه مي توان به اين مقام ها راه پيدا كرد؟

پاسخ

هر اندازه انسان از نظر تقوا و عفاف و قطع وابستگي هاي دنيوي و دلبستگي به خدا و آخرت فراتر رود به مقامشهيدان نزديك تر مي شود. از طرف ديگر عشق راستين به جهاد و شهادت در راه خدا انسان را تا مقام شهادت بالامي برد.{J

چگونه بايد باشيم تا شهادت نصيب ما شود؟
پرسش

چگونه بايد باشيم تا شهادت نصيب ما شود؟

پاسخ

در «شهادت» جنسيت و زن و مرد بودن مطرح نيست. شهادت درجه اي است كه خداوند عالم نصيب افرادي مي كند كه قابليت آن را داشته باشند؛ يعني، واقعا اهل تقوا بوده و عاشقانه آن را طلب كنند. البته در بعضي از روايات آمده است كه: زن و مرد با ايمان اگر نيت كار خيري را داشته باشند، هر چند در خارج موفق به آن عمل نشوند ثواب آن را در نامه عمل آنها مي نويسند. از آن جايي كه شما نيز طالب شهادتيد، خداوند ثواب آن را به شما خواهد داد.در روايت ديگري نيز آمده است: فرد مؤمن (چه زن و چه مرد) اگر در بستر بيماري هم بميرد، در زمره شهدا محسوب خواهد شد.{

منظور از باقياتُ الصالحات چيست؟
پرسش

منظور از باقياتُ الصالحات چيست؟

پاسخ

مفسّران قرآن مجيد در تفسير باقيات صالحات، احتمالات متعددّي ذكر كرده اند كه به پنج نمونه از آنها اشاره مي كنيم

الف منظور، نمازهاي پنجگانه روزانه است؛ زيرا هم عملي صالح و شايسته است و هم ماندگار. نماز در هر خانه و اداره جامعه و كشوري اقامه شود، آن را آباد مي كند و از هر كجا رخت بر بندد، آنجا ويران خواهد شد. (تفسير جوامع الجامع2/367)

ب مراد از « باقيات صالحات » ذكر شريف « سُبْحانَ الّلهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لا الهَ الّاَ اللّهُ وَ الّلهُ اكْبَرْ» (ترجمه تفسيرالميزان 26/187) [خداوند پاك ومنزّه ازهر عيب و نقصي و متّصف به هر صفت كمال است؛ چنين خداوندي شايسته حمدو ستايش است. حال كه او هيچ عيب و نقصي ندارد و تمام صفات كماليّه را واجد است ، تنها او شايسته پرستش است و هيچ معبودي جز او ، شايسته عبادت نيست . خداوندي كه بالاتر از تو صيف ما و بالاتر از فكرو انديشه ماست.

واژه شهيد در قرآن به چه مفهومي است و منظور آيه به انبيا و صالحين وشهدا نعمت داده شده چيست ؟
پرسش

واژه شهيد در قرآن به چه مفهومي است و منظور آيه به انبيا و صالحين وشهدا نعمت داده شده چيست ؟

پاسخ

واژه شهيد در قرآن نه به صورت جمع و نه به صورت مفرد بر مقتول در راه حق اطلاق نشده است . در قرآن 35 مرتبه كلمه شهيد به كار رفته است كه هيچ يك از آن موارد درباره مقتول در راه حق نيست . و 20 بار كلمه ( ( شهدا ) ) استعمال شده است كه 17 مورد آن ظهور در شهادت دادن در مسايل دنيوي دارد و در سه مورد ديگر گر چه در اولين نظر، خواننده ممكن است آن را بر شهدا اصطلاحي حمل كند اما با تحقق بيشتر و مراجعه به تفسير همگي ظهور در مساله شهادت دادن دارند .چنان كه علامه طباطبايي مراد از شهدا در آيه 69 سوره نسا راگواهان اعمال مي داند و مي فرمايد : شهيد در قرآن به گواهان اعمال مردم گفته مي شود نه شهيدان ميدان جنگ . ;

مشورت

مشورت از ديدگاه قرآن چه جايگاهي دارد؟ پرسش
اشاره

مشورت از ديدگاه قرآن چه جايگاهي دارد؟

پاسخ

در چند آيه از قرآن مجيد دستور به مشورت داده شده است.

در آية 159 آل عمران خداوند به پيامبر (ص) دستور مي دهد كه با مسلمانان در امور مهم مشورت كند. «وَ شاوِرْهُمْ فِي الْاَمْرِ».

و در آية 38 سورة شوري، هنگام بيان اوصاف برجستة مؤمنان راستين مي فرمايد

«وَالَّذينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ اَقامُوا الصَّلوةَ وَ اَمْرُهُمْ شُوري بَيْنَهُمْ»

[آنها كساني هستند كه دعوت پروردگارشان را اجابت كرده( و ايمان آوردند) و نماز را بر پا داشته و كارهايشان با مشورت درميان آنها صورت مي گيرد.]

همان گونه كه ملاحظه مي كنيد در اين آيه، مسألة شورا در رديف ايمان به خدا و نماز قرار گرفته كه بيانگر اهميّت فوق العاده آن است.

گاه گفته مي شود مأمور شدن پيامبر(ص) براي مشورت با مردم تنها به خاطر احترام به شخصيت مسلمانان و شركت دادن آنها در مسائل اجتماعي بوده، زيرا تصميم گيرندة نهايي شخص پيامبر(ص) بوده است نه شورا، چنانكه قرآن در پايان آيه مشورت مي فرمايد «فَاِذا عَزَمَتْ فَتَوَكَّلْ عَلَي اللهِ» [هنگامي كه تصميم گرفتي(قانع باش و) بر خدا توكل كن.]

ولي مسلّم است كه منظور از ذيل آيه اين نيست كه پيامبر (ص) با مردم مشورت كند و بعد نظرات آنها را ناديده گرفته و راه ديگري را پيش گيرد، چنين كاري نه با هدف آيه سازگار است (زيرا سبب بي احترامي به افكار عمومي و درنتيجه رنجش مسلمانان مي شود و نتيجه معكوس ميبخشد) و نه با تاريخ پيامبر ميسازد، چرا كه در حوادث مهم، هنگامي كه مشورت مي كرد، به نظريّه مردم مسلمان احترام مي گذاشت و حتّي گاه نظر مبارك خود را ناديده مي گرفت، تا اصل

مشورت در ميان آنها تقويت گردد.

قابل توجه اينكه آية مشورت با توجه به آيات قبل و بعد آن، ناظر به غزوة«اُحُد» است و مي دانيم در داستان احد، پيامبر(ص) موافق به خارج شدن لشگر از شهر نبود، ولي چون نظر اكثريّت مسلمانان بر اين امر قرار گرفت، موافقت فرمود.

و به فرض كه اين آيه براي پيامبر(ص) چنين ويژگي را قائل شود كه مشورتش با مردم جنبة تشريفاتي داشته باشد، ولي آيه«سور ه شوري» كه دستور عام مسلمين را بيان مي كند، كاملاً بيانگر اين مطلب است كه بايد كارهاي مهم در ميان مسلمين با نظر شورا انجام پذيرد، و شورا نقش تعيين كننده دارد.

به هر حال شورا در محدوده اي كه در بالا بيان شد يك اصل اساسي در اسلام است. تعبير به «امر»، اشاره به كارهاي مهم، مخصوصاً مسائل مورد نياز جامعه است و اين واژه چنان مفهوم گسترده اي دارد كه تمام امور مهم سياسي و نظامي و اقتصادي و فرهنگي را در بر مي گيرد.

________________________________________________________________________________________________________________

از ديدگاه روايات، مشورت چه جايگاهي دارد؟ پرسش
اشاره

از ديدگاه روايات، مشورت چه جايگاهي دارد؟

پاسخ

در احاديث اسلامي، چه احاديثي كه از شخص پيامبر(ص) نقل شده يا از پيشوايان معصوم ديگر، اهميّت فوق العاده اي براي اين امر ذكر شده ، تا آنجا كه در حديث نبوي معروف به عنوان يكي از اسباب حيات جامعه و ترك مشورت يكي از اسباب مرگ جامعه معرّفي شده است، مي فرمايد

«اِذا كانَ اُمَرائُكُمْ خِيارَكُمْ وَ اَغْنِيائُكُمْ سُمَحائَكُمْ وَ اَمْرُكُمْ شُوري بَيْنَكُمْ فَظَهْرُ الاَرْضِ خَير لَكُمْ مِنْ بَطْنِها، وَ اذا كانَ اُمَرائُكُمْ شِرارَكُمْ وَ اَغْنيائُكُمْ بُخَلائَكُمْ وَ لَمْ يَكُنْ اَمْرُكُمْ شُوري بِيْنَكُمْ فَبَطْنُ الاَرْضَ خَيْر لَكُمْ مِنْ ظَهْرِها» (تحف العقول)

[هنگامي كه زمامداران شما نيكان شما باشند و توانگران شما سخاوتمندان و كارهايتان به مشورت انجام گيرد، در اين موقع روي زمين از زير زمين براي شما بهتر است،(و شايسته حيات و زندگي هستيد) ولي هر گاه زمامدارانتان بدان شما و ثروتمندانتان افراد بخيل باشند و در كارها مشورت نكنيد، در اين صورت زيرزمين از روي آن براي شما بهتر است.]

اهميّت مشورت تا آن پايه است كه علي(ع) فرمود «اَلاِ سْتِشارَةُ عَيْنُ الْهِدايَهِ، وَ قَدْ خاطَرَ مَنْ اسْتَغْني بِرَأْيِهِ» (بحارالانوار 75/104)

[مشورت، عين هدايت است و كسي كه تنها به فكر خود قناعت كند خويشتن را به خطر انداخته است.]

در حديث ديگري از همان حضرت(ع) مي خوانيم «لايَسْتَغْتَنِي الْعاقِلُ عَنِ الْمُشاوَرَةِ» (غرر الحكم) [انسان عاقل خود را بي نياز از مشورت نمي بيند.]

دليل آن هم روشن است ، و آن به تعبير زيبايي كه در بعضي از روايات از علي(ع) در اين زمينه وارد شده است چنين است «حَقَّ عَلَي الْعاقِلُ اَنْ يُضيفَ اِلي رَأْيِهِ رَأيَ الْعُقَلاءِ وَيَضُمَّ اِلي عِلْمِهِ عُلُومَ الْحُكَماءِ» (غررالحكم)

[سزاوار است كه عاقل، رأي و فكر ساير عقلا را به رأي و فكر خود اضافه كند و علوم دانشمندان را به علم خود ضميمه نمايد و از مجموع آنها براي كارهاي مهم تصميم گيري كند.]

و در حديث ديگري از همان حضرت(ع) آمده است«مَنْ شاوَرَ ذَوِي الْعُقُولِ اِسْتَضاءَ بِاَنْوارِ الْعُقُولِ» (غررالحكم) [هر كس با خردمندان مشورت كند، از نور خرد آنها روشني مي گيرد.]

بنابراين مشورت سبب افزودن عقل و علم و تجربه ديگران بر عقل علم و تجربه خويش است كه در اين صورت انسان كمتر گرفتار خطا و اشتباه مي شود.

احاديث در اين زمينه بسيار فراوان است و اين بحث فشرده را با حديث ديگري از پيامبر اكرم (ص)، و حديثي از علي(ع) پايان مي دهيم.

پيامبر اكرم(ص) فرمود «لامُظاهَرَةَ اَوْثَقُ مِنَ الْمُشاوَرَهِ» (بحارالانوار 75/100) [هيچ پشتيباني و ياوري محكمتر از مشورت نيست.]

و علي (ع) مي فرمايد «شاوِرْ ذَوِي الْعُقُولِ تَأْمَنُ مِنَ الزَّلَلِ وَالنَّدَمِ» (غررالحكم) [با خردمندان مشورت كن تا از لغزش و پشيماني در امان بماني!]

________________________________________________________________________________________________________________

از ديدگاه روايات اسلامي چه افرادي شايستة مشورت معرفي شده اند؟ پرسش
اشاره

از ديدگاه روايات اسلامي چه افرادي شايستة مشورت معرفي شده اند؟

پاسخ

بي شك طرف مشورت انسان، مخصوصاً در امور مهمّه و مسائل حساس اجتماعي، هر شخص نمي تواند باشد، بلكه بايد داراي صفات ويژه اي باشد كه او را صالح براي اين كار كند، به همين دليل در روايات اسلامي، گروهي به عنوان «افراد شايستة مشورت» معرّفي شده اند

امام صادق(ع) در حديثي مي فرمايد «اِنَّ الْمَشْوِرَةَ لا تَكُونُ اِلّا بِحُدودِها الْاَرْبَعَةِ… فَاَوَّلُها اَنْ يَكُونَ الَّذي تُشاوِرُهُ عاقِلاً، وَ الثّانِيُ اَنْ يَكُونَ حُرّاً مُتَدَيِّناً وَالثّالثُ اَنْ يَكُونَ صَديقاً مُؤاخِياً، وَ الرّابِعُ اَنْ تُطْلِعِهُ عَلي سِرِّكَ فَيَكُوَنَ عِلْمُهُ بِهِ كَعِلْمِكَ…»

[مشورت تنها با چهار شرط سودمند است، نخست اينكه مشاور تو عاقل باشد، دوّم آزاده و باايمان و سوّم دوست علاقمند و دلسوز باشد، چهارم اينكه او را بر سرّ خود آگاه سازي تا آگاهي او نسبت به موضوع مورد مشورت همچون آگاهي تو باشد.]

در حديث ديگري از علي(ع) مي خوانيم «خَيْرُ ما شاوَرْتَ ذَوُواالنُّهي وَ الْعِلمِ وَ اُولُوا التَّجارِبِ وَ الْحَزْمِ» (غررالحكم) [بهترين كسي كه با او مشورت مي كني صاحبان عقل و علم و كساني كه داراي عقل و تجربه و دور انديشي هستند، مي باشد.]

________________________________________________________________________________________________________________

از ديدگاه روايات اسلامي چه افرادي غير شايسته براي مشورت معرفي شده اند؟
پرسش

از ديدگاه روايات اسلامي چه افرادي غير شايسته براي مشورت معرفي شده اند؟

پاسخ

در روايات اسلامي شديداً از مشورت با افراد «بخيل» و «ترسو» و «حريص» و «احمق» نهي شده است، پيغمبر اكرم (ص) به علي(ع) فرمود «يا علي! لا تُشاوِرْ جَباناً فَاِنَّهُ يُضّيِّقُ عَلَيْكَ الْمَخْرَجَ وَ لا تُشاوِرْ الْبَخْيلَ فَاِنَّهُ يُقَصِّرُ بِكَ عَنْ غايَتِكَ، وَ لاتُشاوِرْ حَريصاً فَاِنَّهُ يُزَيِّنَ لَكَ شَرَهاً» (بحار 70/34)

[اي علي با آدم ترسو مشورت نكن كه راه خروج (از مشكلات) را بر تو تنگ مي كند و با بخيل مشورت مكن كه تو را از (بذل و بخشش بجا و) رسيدن به هدف باز مي دارد و با حريص نيز مشورت مكن كه حرص و آز را براي تو زينت مي دهد(و تو را به راه خطا مي كشاند.]

در روايات ديگري از مشورت با افراد احمق و نادان و كذّاب و دروغگو نيز نهي شده است.

از آنچه در بالا گفته شد به خوبي استفاده مي شود كه مشاوران _ مخصوصاً در امور مهم _ بايد افرادي هوشمند، عاقل، خيرخواه، باتجربه، راستگو، امين، شجاع و با سخاوت بوده باشند و از ميان رفتن هر يك از اين صفات موجب وهن و سستي و تزلزل پايه هاي مشورت مي گردد.

مثلاً هرگاه مشاور آدم احمق وجاهل باشد، حقايق را در نظر انسان دگرگون مي سازد و آن گونه كه در احاديث وارد شده است اراده مي كند به تو نيكي رساند، ولي ماية شرّ مي شود! و اگر ترسو باشد مانع از اقدام به موقع و قاطعيّت در امور مي گردد و هرگاه دروغگو باشد به تعبير روايات دور را در نظر تو نزديك و نزديك را دور مي سازد.

________________________________________________________________________________________________________________

آيا هر كس را مي توان به عنوان مشاور بويژه در كارهاي مهمّ و سنگين انتخاب نمود؟ پرسش
اشاره

آيا هر كس را مي توان به عنوان مشاور بويژه در كارهاي مهمّ و سنگين انتخاب

نمود؟

پاسخ

خير، مشورت با كساني كه واجد شرايط نيستند نتيجة معكوس مي بخشد، و انسان را در تصميم گيريها ضعيف و ناتوان و گمراه مي سازد.

امام صادق(ع) در اين باره ميفرمايد «شورا شرايط و ابعادي دارد، كسي كه به آن آگاه باشد، نتيجه مي گيرد، وگرنه زيان آن براي مشورت كننده بيش از سود آن است

نخست اين كه، طرف مشورت فردي باشد صاحب عقل و خرد

دوم اين كه انسان آزاده و با ايماني باشد

سوم اين كه دوست و دلسوز و علاقمند باشد

چهارم اين كه آنچنان باشد كه اگر او را از سرّ خود آگاه كردي در كتمان آن نهايت دقّت را به خرج دهد.

با اين شرايط، نتيجه خواهي گرفت؛ زيرا وقتي عاقل و خردمند باشد، از نظراتش بهره خواهي گرفت؛ و هنگامي كه آزاده و با ايمان باشد، نهايت تلاش را در نُصح و خيرخواهي انجام مي دهد؛ و هر گاه دوست و دلسوز باشد، اسرار تو را پس از آگاهي، كتمان ميكند، و آنگاه كه او را از اسرارت آگاه كردي و به تمام جوانب امور همچون خودت آگاهي يافت، مشورت به حدّ كمال مي رسد و خيرخواهي در سر حدّ اعلا!» (وسائل الشيعه، ج 2/108)

از ديدگاه امام علي(ع) با چه كساني نبايد مشورت كرد؟ پرسش
اشاره

از ديدگاه امام علي(ع) با چه كساني نبايد مشورت كرد؟

پاسخ

امير مؤمنان علي(ع) مشورت با چند گروه را ممنوع ساخته و به «مالك اشتر» در فرمان تاريخي اش تأكيد مي كند

«وَ لا تُدْخِلَنَّ في مَشْوِرَتِكَ بِخيلاً يَعْدِلُ بِكَ عَنِ الْفَضْلِ وَ يَعِدُكَ الْفَقْرَ، وَ لا جَباناً يُضْعِفُكَ عَنِ الْاُمُورِ وَلاحَريصاً يُزَيِّنُ لَكَ الشَّرَهَ بِالْجَورِ _ فَاِنَّ الْبُخْلَ وَ الْجُبْنَ وَ اَلْحِرْصَ غَرائِزُ شَتّي يَجْمَعُها سُوءُ اَلظَّنَّ بِاللهِ…؛» (نهج البلاغه، بخش نامهها و فرمانها، نامة 53)

[هرگز بخيل را در مشورت خود دخالت مده، كه تو را از نيكو كاري منصرف كرده و از فقر مي ترساند و نيز با افراد ترسو و بزدل مشورت نكن كه روحية تو را تضعيف كرده، و از تصميم گيري قاطع باز مي دارند! همچنين حريص را به مشاوره مگير، كه حرص و ستم را در نظر تو زينت مي بخشد! زيرا «بخل» و «ترس» و «حرص» تمايلات مختلفي هستند كه سرچشمة آنها ، سوء ظن به خداست!]

آيا مشورت كه مورد تاكيد اسلام است، يك وظيفة اخلاقي است يا الزامي؟ پرسش
اشاره

آيا مشورت كه مورد تاكيد اسلام است، يك وظيفة اخلاقي است يا الزامي؟

پاسخ

در پاسخ اين سؤال بايد به اين نكته توجّه داشت كه موارد مشورت بر سه گونه است.

1_ گاه يك مسأله مربوط به زندگي خصوصي خود انسان است كه اصلاح و خرابي آن اثر مهمّي به بار نمي آورد.

2_ گاه مربوط به مسائل اجتماعي و پستهاي كليدي است، ولي مسأله اي است روشن كه همه روزه شخص مدير يا فرمانده، با آن سرو كار داشته و برنامة مشخصي دارد.

3_ مسألة حساس و پيچيده اي است كه در سرنوشت عموم يا لااقل در سرنوشت گروهي مؤثر است.

در صورت اوّل و دوّم ممكن است مشورت با پذيرش نتيجة آن الزامي نباشد و صرفاً به يك دستور اخلاقي باز گردد، امّا بدون شك در قسمت سوّم، هم اصل مشاوره، الزامي است و هم اقدام به نتيجة آن. چرا كه بر مديران و فرماندهان واجب است كه به عنوان امانت داراني از سوي خداوند انجام وظيفه كنند و عدم اقدام به مشاوره در اين گونه مسائل، يك نوع خيانت به مصالح مسلمين است.

از نظر فقه اسلامي، اين امانت داران بايد«غبطة مسلمين» (آنچه به حال آنها اصلح است) را در نظر بگيرند، و هرگز با وجود «اصلح» به سراغ «صالح» يا با وجود«صالح»به سراغ«غير صالح» نروند، و بدون ترديد اقدام به مشاوره با اصل «رعايت غبطه» سازگارتر است.

اين همان است كه امير مؤمنان علي(ع) در آن گفتار مشهورش به يكي از فرمانداران خود فرمود

«وَ ِاَّن عَمَلَكَ لَيْسَ لَكَ بِطُعْمِةٍ وَلكِنَّهُ في عُنُقِكَ أَمانَهٌ … ؛» (نهج البلاغه، نامهها، نامة شمارة 5) [اين پست وسيلة آب و نان براي

تو نيست؛ بلكه امانت خدا است در گردن تو]

بر اساس آيات قرآن آيا در همه امور و شئون اجتماعي بايد مشورت كرد يا در پاره اي از آن ها؟ آيا حاكم براي تدبير و اداره جامعه بايد با ديگران به مشورت بنشيند؟
پرسش

بر اساس آيات قرآن آيا در همه امور و شئون اجتماعي بايد مشورت كرد يا در پاره اي از آن ها؟ آيا حاكم براي تدبير و اداره جامعه بايد با ديگران به مشورت بنشيند؟

پاسخ

در پاسخ بايد گفت: قرآن درمقام بيان اين نيست كه مشورت در كجا وجوب شرعي و قانوني دارد و رأي اكثريت يا همه مستشاران در كجا حجت است. پس با استناد به اطلاق يا عموم آيات نمي توان پاسخ اين دو پرسش را يافت. دو آيه مذكور چنان اطلاقي ندارند كه بتوان از آن استفاده كرد كه مشورت در همه جا واجب است؛ همچنين داراي چنان عمومي نيستند كه وجوب عمل به رأي اكثريت مستشاران را در همه جا برساند. اگر دليلي خاص در دست مي بود كه بر وجوب مشورت يا وجوب اطاعت از رأي اكثريت مستشاران دلالت مي كرد، بايد بررسي مي كرديم كه آن دليلي خاص چه اقتضايي دارد و چه كساني را به عنوان مستشار مي شناسد. اما ما نه خود چنين دليلي در كتاب و سنت يافته ايم و نه شنيده يا خوانده ايم كه كسي ادعا كرده باشد كه در شرع مقدس اسلام، امري تعبدي در باره موردي خاص، وارد شده است و بر وجوب مشورت يا وجوب پيروي از اكثريت مستشاران در آن مورد دلالت دارد. چون چنين دليل خاص تعبدي در دست نيست، براي يافتن پاسخ آن دو پرسش بايد به عقل رجوع كرد.

عقل حكم مي كند در مواردي كه مصلحت لازم الاستيفايي در كار باشد و حاكم جامعه خودش با قطع و يقين آن را نشناسد و شناختن آن جز از راه مشورت، ممكن و مقدور نباشد –يا دست

كم، احتمال اين كه آن مصلحت از راه مشورت بهتر از هر راه ديگري شناخته شود قوي باشد و احتمال اين كه به طريق ديگري غير از مشورت بهتر معلوم گردد ضعيف باشد –مشورت واجب است. از سويي نبايد يكي از مسائل جامعه اسلامي تفويت شود و از سوي ديگر، تنها راه يا بهترين راه شناخت آن مصلحت و شيوه استيفا و تحصيل آن، مشورت است. در چنين وضعي بايد با ديگران به مشاوره پرداخت و از آراء و نظرات كار آگاهان مورد اعتماد كمك گرفت و سود جست. اين همان حسن عقلي مشورت است.

همچنين عقل حكم مي كند كه اگر بر اثر مشورت، حاكم واقع را كشف كرد و مصلحت را به قطع و يقين شناخت و بهترين راه تحصيل آن را كاملاً دريافت، بايد بر طبق قطع و يقين خود عمل كند؛ و اگر پس از انجام يافتن مشورت، خود را دستخوش شك و ترديد ديد و امر داير شد بين اين كه يا يكي از دو طرف شك را برگزيند يا رأي اكثريت مستشاران را –كه همه كاردان و محل وثوق اند- رأي اكثريت اعضاي شورا را بايد ترجيح دهد. اما اگر مصلحت لازم الاستيفايي در كار نباشد يا باشد و حاكم خودش آن را به خوبي بشناسد يا نشناسد اما بهترين راه يا تنها راه شناخت آن مشورت نباشد به حكم عقل مشورت نه فقط وجوب ندارد بلكه اساساً موضع حاجت نيست و به فرض انجام يافتن مشورت،پيروي رأي اكثريت افراد شورا به هيچ روي واجب (و حتي راجح) نيست، مگر اين كه در موضوعي خاص يك دليل تعبدي داشته باشيم و گفتيم

كه از چنين دليل خاصي اثر و نشاني نديده ايم.

در چه مواردي بهتر است با دوستان، مشورت كرد؟
پرسش

در چه مواردي بهتر است با دوستان، مشورت كرد؟

پاسخ

مشورت در اسلام اهميت خاصي دارد. روايات و آيات متعددي، مسلمانان را به اين كار ترغيب ميكنند; مثلاً خداوند، در سوره شوري، آيه 38 يكي از اوصاف مؤمنان را مشورت آنان با ديگران دانسته و ميفرمايد: "وَ الَّذِينَ اسْتَجَابُواْ لِرَبِّهِمْ وَ أَقَامُواْ الصَّلَوَةَ وَ أَمْرُهُمْ شُورَيَ بَيْنَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْنَ_َهُمْ يُنفِقُونَ ; و آنان كه دعوت پروردگارشان را اجابت كرده و نماز را برپا داشته و كارهايشان به طريق مشورت در ميان آنان صورت ميگيرد، و از آنچه به آنان روزي دادهايم، انفاق ميكنند."

ميدانيد كه مهم در مشورت موضوع مشورت نيست; بلكه مهم طرف مشاوره ماست كه طبق روايات بايد شرايط زير را داشته باشد: 1. عاقل; 2. آزاد و متدين; 3. دوستي صميمي; 4. خبره.

اگر طرف مشورت ويژگيهاي فوق را داشت، با او ميتوان در هر امري (كارهاي اجتماعي، اجرايي، شناسايي موضوعات نه احكام الهي) مشورت كرد، ولي اگر دوست اين ويژگيها را نداشت، نبايد او را در امور مهم طرف مشورت خود قرار دهيم وگرنه زيان او بيش از سودش خواهد بود.

در پايان با تشكر از اهتمام و ارتباط شما با اين واحد، به عرض ميرسانيم، اين طرح (پرسش از مخاطبان و پاسخ از سوي مركز فرهنگ و معارف قرآن) مسابقه نيست; بلكه اين طرح، براي بالا بردن سطح آگاهيهاي مخاطبان در زمينة معارف و علوم قرآني است; بنابراين، هر زمان هر كسي، پرسش يا شبههاي به ذهنش خطور كرد يا در كتاب و مجلهاي آن را ديد، ميتواند آن را با ما در ميان گذاشته و پاسخ مناسب را انشأ

اللّه دريافت نمايد.

ضمناً در حال حاضر، با توجه به محدوديت امكانات، ارسال كتاب و... مقدور نيست. به اميد استمرار ارتباط شما و دوستانتان با اين مركز.

چرا بايد با ديگران مشورت كنيم
پرسش

چرا بايد با ديگران مشورت كنيم

پاسخ

برخي دلايل ضرورت مشورت به شرح زير است

1. مشورت از طرفي سبب از بين بردن استبداد رأي و از جهت ديگر، موجب كم شدن عيب ها و نقص ها و تقويت مديريت مي شود; به همين خاطر قرآن كريم به مشورت سفارش فرموده است "وَ أَمْرُهُم ْ شُورَي َ بَيْنَهُم (شوري 38) و كارهايشان از راه مشورت در ميان آن ها صورت مي گيرد."; "وَشَاوِرْهُم ْ فِي الاْ ?َمْرِ فَإِذَا عَزَمْت َ فَتَوَكَّل ْ عَلَي اللَّه (آل عمران 159) و با آنان مشورت كن اما هنگامي كه تصميم گرفتي ]قاطع باش و[ بر خدا توكل كن " امام علي در اين باره مي فرمايد: "كسي كه مشورت مي كند، از لغزيدن در خطاها مصون مي ماند."(ميزان الحكمه محمد محمدي ري شهري ج 6، ص 2901، دارالحديث )

2. زندگي با مشورت بهتر پيش مي رود; پيامبر6 در اين باره مي فرمايد: "هنگامي كه زمامداران شما، نيكان شما باشند و توان گران شما، سخاوت مندان و كارهايتان به مشورت انجام گيرد، در اين موقع روي زمين از زير زمين براي شما بهتر است (يعني شايسته زندگي كردن هستيد.) و..."(تحف العقول حراني ، ص 36، جامعه مدرسين )

3. مشورت كه نوعي استفاده از تجربه هاي ديگران است براي راهنمايي و انتخاب ِ بهترين راه است امام سجاد7 در اين باره مي فرمايد: "حق كسي كه از تو مشورت مي خواهد اين است كه اگر عقيده و نظري داري در اختيار او بگذاري و اگر دربارة آن كار، چيزي نمي داني او را به كسي راهنمايي كني كه مي داند و اما حق ّ كسي كه مشاور تو است اين است كه در

آن چه با تو موافق نيست او را متهم نسازي "(امالي شيخ صدوق ، ص 373، كتابخانه اسلاميه ) هم چنين پيامبر اكرم در اين باره مي فرمايد: "احدي در كارهاي خود مشورت نمي كند، مگر اين كه به راه راست و مطلوب هدايت مي شود."(ميزان الحكمه همان )

4. مشورت سبب تفاهم و هم فكري در زندگي زناشويي و امور خانوادگي مي شود; براي مثال قرآن كريم براي از شير گرفتن كودك مي فرمايد: "...فَإِن ْ أَرَادَا فِصَالاً عَن تَرَاض ٍ مِّنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلاَ جُنَاح َ عَلَيْهِمَا...;(بقره 233)... و اگر آن دو ]زن و شوهر[ با رضايت يكديگر و مشورت بخواهند كودك را ]زودتر[ از شير بازگيرند، گناهي بر آن ها نيست .."

بديهي است در اين مسئله و در همة امورِ زناشويي و خانوادگي اگر با مشورت پيش نرود، نه تنها تفاهم نخواهد بود، بلكه خودسري ها پيش مي آيد و زندگي را تلخ مي كند; از اين رو، ضرورت مشورت به طور كامل روشن مي شود.

و...(ر.ك تفسير نمونه آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران ج 3، ص 142_147، دارالكتب الاسلامية همان ج 20، ص 462; همان ج 2، ص 131_135.)

آيا محور مشورت، كوچك و بزرگى و زيادى سنّ است؟
پرسش

آيا محور مشورت، كوچك و بزرگى و زيادى سنّ است؟

پاسخ

معيار مشورت همانا:

1. آگاهى به موضوع.

2. دلس_وزى.

3. داراى قوّه ارزيابى(عقل).

4. ايمان.

5. تجربه.

6. كارشناسى مى باشد.

امّا از آنجا كه به طور طبيعى، كسانى كه سنّ بيشترى دارند، تجربه زيادترى هم خواهند داشت، اعتماد به سن نيز مى تواند يكى از معيار باشد ولى تمامى مطلب نمى باشد. البته در روايتى از على((عليه السلام))آمده است رأى پيران را بر جنب و جوش جوانان ترجيح مى دهم(1).

( بخش پاسخ به سؤالات )

_____________________

1 - نهج البلاغه، كلمات قصار.

_7_

دربارة مشورت از نظر معنا و مفهوم توضيح دهيد.
پرسش

دربارة مشورت از نظر معنا و مفهوم توضيح دهيد.

پاسخ

مشورت در لغت به معناي رايزني، شور، رأي و تدبير است.(1)

مشورت و مشاوره در اموري كه بدان نياز است، داراي اهميت فوق العاده اي مي باشد. در اهميت مشورت همين بس كه حتي پيامبر گرامي اسلام(ص) مأمور به آن بودند. "در كارها با آن ها مشورت كن"(2) با اين كه پيامبر كامل ترين انسان ها بود و نيازي به مشورت با ديگران نداشت، اما مأمور شد اين سنّت حسنه را ميان مسلمانان رواج دهد و اوّل خود شروع كند.

پيامبر در بعضي مواقع از نظر مشورتي افراد استفاده مي كرد، چنان كه در جنگ بدر لشكر اسلام طبق فرمان پيغمبر مي خواستند در نقطه اي اردو بزنند. يكي از ياران عرض كرد: محلّي را كه براي لشگرگاه انتخاب كرده ايد، طبق فرمان خدا است كه تغيير آن جايز نباشد يا صلاحديد شما مي باشد؟ پيامبر فرمود: فرمان خاصي در آن نيست، عرض كرد: جاي مناسبي براي اردوگاه نيست، دستور دهيد لشكر از اين محل حركت كند و در نزديكي آب محلّي انتخاب نمايد.

پيغمبر نظر او را پسنديد و مطابق رأي او عمل كرد.(3)

علت اهميت مشورت

انسان ها از آن جهت به مشورت نيازمندندكه در بيساري موارد در كارهاي فردي يا اجتماعي و تصميم گيري هاي كلان قادر به اتخاذ شيوه صحيح نيستند، زيرا انسان به تنهايي، نمي تواند آن قدر تجربه كسب كند كه به تمام امور آگاه شود و چنين فرصتي را در اختيار ندارد، به علاوه وقتي اولياي الهي و معصومين مأمور به مشورت مي شوند، در حالي كه به علوم غيب دسترسي دارند،

اين موضوع بر ما لازم تر است.

پيامبر فرمود: "هيچ كس هرگز با مشورت، بدبخت و با استبداد رأي خوشبخت نشده است".(4)

امير مؤمنان فرمود: "كسي كه استبداد رأي داشته باشد، هلاك مي شود و كسي كه با افراد بزرگ مشورت كند، در عقل آن ها شريك شده است".(5)

در چه اموري مشورت لازم است؟

انسان در بسياري كارها به مشورت نيازمند است. زمامداران و حاكمان اسلامي و مسئولان نيز در امور مردم داري و تصميم گيري هاي بزرگ مي بايست از طريق مشورت وارد شوند كه هم به صلاح خودشان است و هم به صلاح مردم. پيامبر فرمود: "هنگامي كه زمامداران شما نيكان باشند و توانگران شما سخاوت مندان و كارهايتان با مشورت انجام پذيرد، روي زمين از زير زمين براي شما بهتر است (يعني شايستة حيات وزندگي هستيد) ولي اگر زمامدارانتان، بدان و ثروتمندان، بخيل باشند و در كارها مشورت نكنيد، زير زمين از روي آن براي شما بهتر است".(6) (به درد مردن مي خوريد).

در امور شخصي زندگي هم بدون مشورت خسارت خواهند ديد، مثلاً در تصميم گيري هايي چون انتخاب همسر، شغل، وارد شدن به امور تجارت، قبول مسئوليت و مسائل مربوط به تحصيل.

پي نوشت ها:

1. فرهنگ معين، ج 3، ص 4155.

2. سوره آل عمران (3) آية 159.

3. تفسير نمونه، ج 3، ص 143.

4. همان، ص 145.

5. همان.

6. همان.

هنر و ادبيات

اهميت هنر در جامعه اسلامي چگونه است ؟ آيا هنرمند مسلمان كم نداريم علت اين خلاء چيست ؟ روند بهبود آن چيست ؟

پرسش

اهميت هنر در جامعه اسلامي چگونه است ؟ آيا هنرمند مسلمان كم نداريم علت اين خلاء چيست ؟ روند بهبود آن چيست ؟

پاسخ

هنر در جامعه و فرهنگ اسلامي، از جايگاه رفيعي برخوردار است. دين مبين اسلام، آكنده از هنر است و كتابآسماني آن، خود بزرگ ترين آفرينش هنري است. از صدر اسلام تاكنون، هنر به زندگي مسلمانان شادابي و طراوتويژه اي بخشيده است. اين جاست كه غالب انواع هنرهاي اسلامي، در ايران پديد آمده و رشد كرده است. البتههنرهايي كه در جامعه اسلامي رشد كرده از نظر نوع، محتوا و كيفيت با آنچه در خارج از حوزه اسلامي پديد آمدهمتفاوت است.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز در ايران، رشد هنري چشمگيري را شاهد بوده و هستيم. در عين حال اين بهمعناي رسيدن به حد نهايي و مطلوب نيست و كمبود چشمگيري در اين زمينه مشهود است.

آنچه در حال حاضر در جامعه ما حائز اهميت است، استفاده بهينه از هنر و جهت دهي صحيح آن در راستاياهداف اسلام و انقلاب مي باشد.{J

چرا قرآن از شعر نكوهش مى كند با آنكه شعر يكى از هنرهاى هفتگانه است ؟

پرسش

چرا قرآن از شعر نكوهش مى كند با آنكه شعر يكى از هنرهاى هفتگانه است ؟

پاسخ

ن_خ_س_ت بايد به حقيقت شعر رائج در دوران جاهليت و آغاز طلوع خورشيد اسلام توجه نمود , سپس به هدف آيه از نكوهش شاعران واقف گرديد . ش_ع_ر در آن دوران , يك مشت تخيلات بى اساس بود كه براى يك سلسله هدفهاى پست مادى در ق_ال_ب ن_ظ_م ري_خ_ته مى شد , و به عنوان افتخار و خودستائى , و يا لطمه زدن به آبروى رقيب و تحريك افراد قبيله به جنگ و غارتگرى و 000 در محافل كوچك و بزرگ خوانده مى شد (1) . زي_ر ب_ن_اى اي_ن ن_وع سروده ها را يك سلسله اهداف مادى يا احساسات جنسى و تشويق به جنگ و خونريزى و 000 تشكيل مى داد . شعر در دوران جاهليت , تجليگاه يك سلسله عواطف كاذب انسانى و احساسات پست مادى بود . وسيله اى براى مغازله با ماهرويان ,عشقبازى با زنان و دختران , توصيف چهره و خال و ابرو و چشم م_ع_ش_وق_ه ها , بدگوئى پشت سرصالحان , ستايش افراد ستمگر , و تملق گوئى و چاپلوسى براى دارندگان زورو زر و مانند آنها به حساب مى آمد . ن_اگفته پيدا است , گوينده اى كه محرك و انگيزه او , احساسات سودجويانه و ارضاءغرائز حيوانى ب_اش_د , از م_واهب معنوى و تربيت صحيح انسانى برخوردار نباشد , هرگزبراى ميدان تاخت و تاز شاعرانه خود , حد و مرزى نخواهد شناخت . چ_ن_ي_ن شخصى درزنده كردن باطل , پنهان ساختن حق , پايمال ساختن بيچارگان , تعرض به ن_واميس ديگران

, شعله ور ساختن آتش شهوت جوانان , و دهها امور زشت و نكوهيده ديگر ,پروائى نخواهد داشت . براستى , سخن , معرف شخصيت و روشنگر و حيات هر انسان است . كلام - اعم از نثر ونظم - طرز تفكر و ضمير گوينده را متجلى مى سازد . قرآن , درباره چنين شاعران بى هدفى كه جز تامين منافع مادى و ارضاء نامشروع احساسات جنسى و غرائز پست حيوانى , محرك و انگيزه اى ندارند , چنين مى فرمايد : و الشعراء يتبعهم الغاوون الم تر انهم فى كل واد يهيمون و انهم يقولون مالايفعلون (2) . تنها افراد گمراه از شاعران پيروى مى كنند آيا نمى بينى كه آنان درباره هر چيزى به دروغ سخن مى گويند , و آنچه را كه مى گويند عمل نمى كنند ؟ . از اين آيات , كاملا استفاده مى شود كه هدف قرآن , آن دسته از شاعران است كه براثر نبودن مبانى مذهبى و نگهبان باطنى صفات زيرا را دارند :1 - رهبرى گمراهان ( يتبعهم الغاوون ) . 2 - گفتار آنان را حد و مرزى نيست . چ_ه ب_س_ا ب_اطل را حق جلوه داده , و احيانا حق را در نظر مردم , بد معرفى مى كنند ( فى كل واد يهيمون ) . 3 - چون به گفته خود معتقد نيستند , به هنگام عمل , به آنچه مى گويند عمل نمى كنند . ( و انهم يقولون مالا يفعلون ) . ب_ن_اب_ر اي_ن ه_ر ن_وع سروده اى را كه احساسات پاك و شورانگيز گوينده در آن , از عشق به

بيان ح_ق_ي_ق_ت , م_ب_ارزه با باطل و دعوت به كارهاى نيك سرچشمه گيرد , اين شعر وگوينده آن , م_ش_م_ول آي_ه ه_اى ديگرى خواهند بود كه دنبال اين آيات به عنوان استثناءوارد شده اند , چنانكه مى فرمايد : الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات و ذكروا اللّه كثيرا و انتصروا من بعد ماظلموا (3) 0 مگر افرادى كه به خدا ايمان دارند و عمل نيك انجام مى دهند و بسيار خدا را يادمى كنند و در برابر ستمى كه كشيده اند , دادخواهى مى كنند . ناگفته پيدا است كه هر گوينده و سراينده اى كه زير بناى افكار و سخنان او راايمان به خدا , عمل ص_ال_ح , ي_اد خدا , و انتقام از ستمگران تشكيل دهد ; در اشعارو گفتار وى جز حكمت , موعظه , ترويج حق , و نابود ساختن باطل , چيزى پيدانمى شود . از اي_ن ن_ظر , پيامبر عاليقدر اسلام صلى اللّه عليه و آله درباره اين دسته از شعرافرموده است : ان من الشعر لحكمه . پاره اى از شعرها دانش و حكمت است (34) . و لذا هنگامى كه از حضرت صادق عليه السلام درباره معنى آيه مورد بحث سوال شد ,امام فرمود : م_ق_ص_ود , داس_ت_ان س_راي_ان دوران جاهليت هستند كه به عنوان سرگرمى نادرست اشعارى را مى سرودند (5) . م_ف_سران نقل مى كنند : هنگامى كه آيات فوق نازل گرديد , گروهى از شاعران عصررسالت كه همگى به وسيله اشعار خود از اسلام و مسلمانان حمايت مى كردند , خدمت پيامبر (ص ) رسيدند و گفتند : بنابر اين سرانجام زندگى ما

جز تباهى چيزى نيست . در اي_ن م_وق_ع , آيه الا الذين آمنوا - تا آخر - نازل گرديد , و اين گروه باايمانى را كه به خاطر حق و عشق به معنويت , شعر مى گويند , استثناء نمود (6) . ش_ع_راء در پ_ي_ش_گاه پيشوايان معصوم عليهم السلام تاثير يك شعر آموزنده و يك سروده مفيد در روحيه اجتماع , قابل انكار نيست . وگاهى آن چنان قدرت آفرين است كه چيز ديگرى نمى تواند جايگزين آن گردد . از اي_ن رو , پ_ي_شوايان اسلام همواره از سروده هاى شاعران با هدف استقبال نموده , وآنها را مورد احترام و محبت خود قرار مى دادند . روزى ك_ه دع_اى پ_ي_ام_بر صلى اللّه عليه و آله درباره نزول باران مستجاب گرديد , به ياد عموى خ_وي_ش اب_وطالب عليه السلام افتاد و فرمود : اگر ابوطالب زنده بود , از ديدن اين منظره شاد و خرسندمى شد . آي_ا ك_سى هست كه شعر او را براى ما بخواند ؟ يكى برخاست و گفت : ظاهرامقصود شما اين شعر است : و ما حملت من ناقه فوق ظهرها ابر و اوفى ذمه من محمد هيچ مركبى در جهان , كسى را بر پشت خود حمل نكرده است كه نيكوكارتر و باوفاتر از محمد باشد . پيامبر فرمود : گوينده اين شعر , حسان بن ثابت است . در اين لحظه على عليه السلام برخاست و اشعارى چند از سروده هاى پدر والامقام خود ابوطالب را خ_وان_د , ك_ه ن_خ_ستين بيت آن , اين است : و ابيض يستسقى الغمام بوجهه ثمال اليتامى عصمه ل_لارام_ل چهره روشنى كه

به احترام آن , باران از ابر درخواست مى شود , شخصيتى كه پناهگاه يتيمان و نگهبان بيوه زنان است . س_پس يكى از افراد طايفه بنى كنانه برخاست و از حضرتش اجازه گرفت كه اشعارى را كه درباره آن حضرت سروده بود , بخواند . حضرت اجازه داد و او اشعار خود را خواند . پيامبر درباره او چنين دعا فرمود : لك لكل بيت قلته بيت فى الجنه . در برابر هر بيتى از اين اشعار خانه اى در بهشت دارى (7) . تقديرى كه امام سجاد عليه السلام از فرزدق و حضرت صادق عليه السلام از هاشميات كميت و امام رضا عليه السلام از دعبل خزاعى نمودند , معروف ومشهور است . ب_ه دل_يل اثرات بارزى كه شعر در ميدان دفاع از حق و زنده ساختن حقيقت , از خودمى گذارد , ه_ن_گامى كه عبدالرحمن بن كعب از پيامبر اكرم درباره شعر سوال نمود ,آن حضرت چنين پاسخ داد : ان المومن مجاهد بسيفه و لسانه فوالذى نفسى بيده لكانما ينضحونهم بالنبل (8) . مرد با ايمان با شمشير و زبان خود از حريم حق دفاع مى كند . ب_ه خ_دائى ك_ه ج_ان م_ن در دس_ت اوست , سروده هاى شما بسان تيرى است كه به قلب و چشم دشمن مى نشيند (9) .

ديدگاه پيامبر اكرم در مورد «شعر» چگونه است؟

پرسش

ديدگاه پيامبر اكرم در مورد «شعر» چگونه است؟

پاسخ

مسآله شعر را وقتي انسان در اسلام مطالعه مي كند، مسائل عجيبي را مي بيند. پيغمبر اكرم، هم با شعر مبارزه كرد و هم شعر را ترويج كرد؛ با شعرهايي مبارزه كرد كه به اصطلاح امروز متعهد نيست يعني شعري نيست كه هدفي داشته باشد، صرفا تخيل و سرگرمي است، اكاذيب است. مثلا كسي شعر مي گفت در وصف اينكه نيزه فلان كس اين طور بود يا اسبش آن طور، يا در وصف معشوق و زلف او، يا كسي را هَجْو و شخصيتي را مدح مي كرد براي اينكه پول بگيرد. پيغمبر شديدا با اين نوع شعر مبارزه مي كرد؛ فرمود: «لان يمتلي جوف رجل قيحا خير له من ان يمتلي شعرا» (نهج الفصاحة، ص 470، ح 2215) اگر درون انسان پر از چرك باشد بهتر از آن است كه پر از شعرهاي مزخرف باشد. ولي همچنين فرمود: «ان من الشعر لحكمه» (الغدير، 2/9) اما هر شعري را نمي گويم؛ بعضي از شعرها حكمت است، حقيقت است. پيغمبر در دستگاه خودش چندين شاعر داشت. يكي از آنها حسان بن ثابت است. تفكيك بين دو نوع شعر نه تنها در حديث پيغمبر آمده، بلكه خود قرآن نيز آن را بيان كرده است: «والشعراء يتبعهم الغاون الم تر انهم في كل واد يهيمون و انهم يقولون ما لا يفعلون الا الذين امنوا و عملوا الصالحات» شعراء/224 و 227. شعرايي بودند كه پيغمبر اكرم يا ائمه اطهار آنها را تشويق مي كردند، اما چه جور شعرايي؟ شعرايي كه پيام اسلام و حقايق آن را در لباس زيباي شعر به مردم مي رساندند. و بدون

شك كاري كه شعر مي كند، يك نثر نمي تواند انجام دهد، چون شعر زيباتر از نثر است. شعر وزن و قافيه دارد، آهنگ پذير است، اذهان براي حفظ كردن شعر آماده است. پيغمبر اكرم به حسان بن ثابت كه شاعر دستگاه حضرت بود، فرمود: «لا تزال مؤيدا بروح القدس ما ذببت عنا اهل البيت» از طرف روح القدس تآييد مي شوي مادامي كه اين راهي را كه داري، بروي و از اين راه منحرف نشوي؛ مادامي كه مدافع حقيقت باشي، مادامي كه مدافع خاندان ما باشي، مؤيد به روح القدس هستي. درباره يك شاعر، پيغمبر اكرم اين سخنان را مي گويد.

شعر در لغت عرب و در اصطلاح اديبان به چه معني است؟

پرسش

شعر در لغت عرب و در اصطلاح اديبان به چه معني است؟

پاسخ

شعر در لغت عرب به معني « دانستن» است ولي در اصطلاح اديبان سخن منظومي است كه در قالب يكي از بحور شانزده گانه شعري ريخته شود، و سرانجام انديشه اي را اعم از حق و باطل، حقيقي و خيالي در دامن خود بپرورد. و ديوان، مجموعه اي است كه در آن سخنان منظوم سراينده اي گرد آيد.

در تعريف ياد شده واقعيت شعر را «وزن» و «قافيه» تشكيل ميدهد و سراينده بايد بكوشد كلامي منظوم و مقفي بخواننده يا شنونده عرضه بدارد و اگر نظم او دچار «سكته» و «وقفه» گردد و يا از نظر قافيه خللي بر آن وارد شود، فاقد ارزش مي گردد و ادباي اسلامي، براي تامين هر دو منظور دو علم را به نام «علم عروض» و «علم قوافي» پي ريزي كرده اند و دارندگان قريحه شعري، را تا حدودي رهبري نموده و آهنگهاي طبيعي را با قواعد صناعي به هم آميخته اند.

نظر اسلام در مورد مقام و موقعيت شعر و شعراء چيست؟

پرسش

نظر اسلام در مورد مقام و موقعيت شعر و شعراء چيست؟

پاسخ

از نظر اسلام ارزش شعر، در وزن و قافي خلاصه نمي شود، بلكه بايد سخن موزون، لباسي باشد بر انديشه سالم، كه در عارفان جذبه و كشش، در سياستمداران تحول و تحرك، در جوانان شور و شوق. و با لاخره در هر قلمروي خلاق و سازنده باشد و در غير اينصورت فاقد ارزش خواهد بود. اگر رسول گرامي(ص) مي فرمايد:

«ان من الشعر لحكمه و ان من البيان لسحرا» (تاريخ بغداد 3/98) ناظر به آن سروده هاي موزوني است كه انديشه حكيمانه را در برداشته و در زندگي مفيد و سودمند باشد.

اگر شعر بايد از زيباترين الفاظ، و ظريف ترين كلمات، و استوارترين معاني برخوردار باشد، شاعر نيز بايد از فضائل اخلاقي و ارزشهاي ويژه اي برخوردار گردد و اشعار حكيمانه و عارفانه او، تبلوري از روحيات او باشد، تو گويي شخصيت انساني و فضايل اخلاقي خود را در قالب الفاظ منظوم ريخته و به خواننده عرضه داشته و به اصطلاح، به ملكات بسيط خود، لباس كثرت پوشانيده است.

قرآن برخلاف نظريه معروف از شعر و شاعري انتقاد ننموده، بلكه شاعران را به دو گروه تقسيم كرده است:

1.گروهي كه مواهب خدادادي را وسيله اشباع غرائر خود قرار داده، و بدين اعتقاد راسخ، در هر وادي گام مي نهند و به مدح و ذم شخصيتها مي پردازند و به فساد اخلاقي دامن مي زنند و درباره اين گروه مي فرمايد:

«و الشعراء يتبعهم الغاوون * الم تر انهم في كل واد يهيمون *و انهم يقولون ما لا يفعلون». شعراء/224 _ 226

[افراد جاهل و گمراه

از شاعران پيروي مي كنند آيا نمي نگري كه آنان در هر وادي سرگشته اند و سخناني مي گويند كه يكي را عمل نمي كنند.]

اين گروه از شعرا قريحه شعري را نردبان ترقي مادي، وسيله اشباع شهوات و مايه گستردگي فساد، و سرانجام دسيسه اي براي بزرگ جلوه دادن كوچكان، و تحقير بزرگان قرار مي دهند و به اصطلاح نان به نرخ روز مي خورند، و در سخن آنان نه پندي حكيمانه، و نه انديشه اي سالم، پيدا مي شود، بلكه هدف نيل به اهداف نفساني است كه اسير آن مي باشند اين گروه از شعرا پيوسته در خدمت زورگويان بوده و توجيه گر جنايات آنان مي باشند.

2.گروه ديگر شاعران دل سوخته، و يا دل سوختكان شاعري هستند كه اين نعمت الهي را در خدمت هدف مقدسي به كار مي گيرند، جوانان را پند ميدهند، جامعه را راه و رسم، سياستمداران را هشدار مي دهند و به آنچه كه مي گويند پيش از ديگران عمل مي كنند، قرآن به اين گروه از شعراء در آيه ياد شده اشاره مي كند و مي فرمايد:

«الا الذين آمنوا و عملو الصالحات و ذكروا الله كثيرا وانتصروا من بعد ما ظلموا …» شعراء/227

[مگر آنان كه داراي ايمان و عمل نيك بوده و خدا را بسيار ياد كنند و پس از مظلوميت طلب پيروزي مي كنند.]

شعر و شاعري وسيله تبليغ و جهاد در راه حق و باطل است تا اين شمشير در دست چه كسي باشد، انسان متعهد از ذوق شعري خود، در طريق اهداف الهي بهره مي گيرد و زير بناي سرودهاي او را تشريح نشانه هاي

خدا در انسان و جهان، سخنان حكيمانه پيامبران و اولياي الهي، راهنمايي توده ها، پرخاشگري بر ظلم و ستم و استبداد سياه و … تشكيل ميدهد، در حالي كه شعر سراينده مادي و غير متعهد، بر محور زيبايي ابرو، ترسيم مناظر ضد اخلاقي، مسموم كردن افكار جامعه، تملق به صاحبان زور و ز و تزوير، دور مي زند.

به خاطر همين دو لبه بودن اين شمشير است كه قدرتهاي فاسد و ضد انساني پيوسته اين طبقه را از طريق بخشيدن صله و دادن هدايا، به كار مي گرفتند.

فقط گروه مؤمن و متعهد بودند كه در برابر عظمت مادي آنان سر فرود نياورده و حقيقت گويي را با چيزي عوض نمي كردند.

ما از گروه دوم، نمونه هايي در عصر رسالت و زمان معصومان(ع) داريم كه به جرم حقيقت گويي بلاكش بودند.

هيچ فرد آگاهي نمي تواند تاثير شعر را در بيدار كردن جامعه انكار ورزد، آيا ميتوان از عظمت شعر «فرزدق» و تاثير بارز شعر او در مسجد الحرام در حضور ستمگران زمان، چشم پوشيد، آنگاه كه مردم به احترام فرزند پيامبر(ص) علي بن الحسين(ع) راه را براي استلام «حجر اسود» بازكردند و چشمهاي جستجوگر اطرافيان خليفه اموي، متوجه او شد و خواستند اين شخصيت عظيم را بشناسند ولي متأسفانه حسد مانع از آن شد كه حقيقت بازگو شود و همگي اظهار بي اطلاعي نمودند، اينجا بود كه شاعري، حقيقت گويي را بر پرده پȘԙʘ̠و رضاي خدا را بر خشم خليفه ترجيح داد، و اشعاري در معرفي زين العابدين (ع) سرود. كه پيوسته بر تارك زمان نقش بست و چنين گفت:

هدا الذي تعرف البطحاء

و طاتهو البيت يعرفه والحل و الحرم

اين شعر به قدري سازنده و كوبنده بود كه فوراً دستور دستگيري او صادر گرديد و در زنداني به زنجير كشيده شد.

در تاريخ اسلام نمونه هايي از اين شعراء كم و بيش وجود دارند كه همگي مورد تقدير و تشويق خاندان رسالت بوده و پيوسته اين شيفتگان حقيقت، گم شده خود را نزد معصومان جستجو مي كردند و از طرف پيشوايان نيز مورد محبت و عنايت قرار مي گرفتند، و به عنوان نمونه مي توان از: كميت بن زيد اسدي، سيد اسماعيل حميري، ابو تمام طائي و دعبل خزاعي و ابونواس و مهيار ديلمي نام برد كه گروهي از آنان به فيض درك حضور امامان معصوم (ع) نائل آمده و صله هايي را دريافت نموده اند.

برخلاف انديشه كوته نظران، اسلام به پرورش هنر، و تربيت ذوق خلاق عنايت ورزيده و از آثار هنرمندان سالم استقبال نموده است و تجربه به خوبي به ما آموخته است كه چگونه گاهي يك سروده، تحولي عظيم و بيداري ژرفي در جامعه پديد مي آورد و سر چشمه اصلاحات ميگردد. آيا ميتوان از شعر اعجاز آساي اديب الممالك در ترسيم استبداد سياه عصر قبل از مشروطيت چشم پوشيد وآن را در بيدار كردن مردم زمان ناديده گرفت، اين استاد بزرگ در سال 1320 هجري قمري برابر 1281 هجري شمسي در منظومه معروف خود كه به عنوان تبريك عيد ميلاد پيامبر(ص) سروده است وضع ايران آن روز را چنين توصيف مي كند:

افسوس كه اين مزرعه را آب گرفتهدهقان مصي_بت زده را خواب گرفته

خون دل م_ا، رنگ مي ن_اب گرفتهوز سوزش تب، پيكرمان تاب

گرفته

رخس_ار هن_ر، گون_ه مهت_اب گرفتهچشمان خرد، پ_رده ز خوناب گرفته

ثروت شده بي مايه، و صحت شده بيمار

اشعار زنده و ظريف و سازنده اين گروه بود كه در دوران استبداد سياه، افراد خواب زده را بيدار كرد، و بيداران را جوش و خروش بخشيد، و آزاديخواهان را به هم پيوند داد و مقدمات تحول بنيادي را به نام « مشروطه مشروعه » ( كه متاسفانه بعداً به عللي از مسير اسلامي خود منحرف شد ) پي ريزي كرد.

اگر جهاد با دشمن بوسيله شمشير و نيزه انجام مي گيرد ولي پيامبر گرامي (ص) جهاد با زبان را، همانند جهاد با شمشير مي داند در حديثي مي فرمايد:

«المومن يجاهد بسيفه و لسانه». (مسند احمد 2/456)

[مومن بوسيله شمشير و زبان در راه خدا جهاد مي كند.]

بخشي از جهاد با زبان را همان گفتار نغز و سخن منظوم و به اصطلاح شعر و سروده تشكيل ميدهد كه بر اثر آهنگ خاصي كه دارد بر دل مي نشيند و قلبها را تسخير مي نمايد. هرگز تاريخ، تاثير شعر كوتاه مرحوم آيت الله سيد صدر الدين عاملي قدس الله سره را فراموش نكرده است آنگاه كه در سال 1344 هجري قمري سعوديهاي وهابي، آثار رسالت را ويران كردند و اين مرد بزرك در انتقاد از اين عمل وحشيانه سه بيت سرود و در روزنامه هاي بغداد منتشر شد ولي اين سه بيت آنچنان شور و ذوقي در توده مردم و بالاخص شعراي نوپرداز عراق پديد آورد كه دهها شاعر به استقبال آن رفته و به « تشطير » و «تخميس» آن پرداختند و انقلابي ادبي در عراق بر ضد وهابيها

پديد آمد و سرانجام با مداخله حكومت دست نشانده بريتانيا هر نوع سخن گفتن پيرامون آن ممنوع اعلام گرديد و به عنوان تبرك نخستين بيت آن را در اينجا ياددآور مي شويم:

لعمري ان فاجعه البقيعيشيب لهولها فود الرضيع

(علماي معاصر/217)

[به جانم سوگند مصيبت بزرگ (ويران كردن بقيع) دل كودك شير خوار را پير مي سازد.]

سخن درباره مقام و موقعيت شعر و شعراء از نظر اسلام بيش از آن است كه در اين خلاصه بگنجد از اين جهت دامن سخن در اين بخش را با بيتي از حافظ به پايان مي رسانم:

گفتگوي من و دلدار مرا پايان نيستآنچه آغاز ندارد، نپذيرد انجام

با توجه به آياتي از سورة شعرا كه در مذمت شعر و شاعري است آيا اين نگرش شامل همة اشعار و شاعران مي شود؟

پرسش

با توجه به آياتي از سورة شعرا كه در مذمت شعر و شاعري است آيا اين نگرش شامل همة اشعار و شاعران مي شود؟

پاسخ

نخست بايد به حقيقت «شعر» رائج در دوران جاهليت و آغاز طلوع خورشيد اسلام توجه نمود، سپس به هدف آيه از نكوهش شاعران واقف گرديد.

شعر در آن دوران، يك مشت تخيلات بي اساس بود كه براي يك سلسله هدفهاي پست مادي در قالب نظم ريخته مي شد، و به عنوان افتخار و خودستائي، و يا لطمه زدن به آبروي رقيب و تحريك افراد قبيله به جنگ و غارتگري و .... در محافل كوچك و بزرگ خوانده مي شد.

زير بناي اين نوع سروده ها را يك سلسله اهداف مادي يا احساسات جنسي و تشويق به جنگ و خونريزي و ... تشكيل مي داد. شعر در دوران جاهليت، تجليگاه يك سلسله عواطف كاذب انساني و احساسات پست مادي بود. وسيله اي براي مغازله با ماهرويان، عشقبازي با زنان و دختران، توصيف چهره و خال و ابرو و چشم معشوقه ها، بدگوئي پشت سرصالحان ستايش افراد ستمگر، و تملق گوئي و چاپلوسي براي درندگان زور و زر و مانند آنها به حساب مي آمد.

ناگفته پيدا است، گوينده اي كه محرك و انگيزه او، احساسات سودجويانه و ارضاء غرائز حيواني باشد، و از مواهب معنوي و تربيت صحيح انساني برخوردار نباشد، هرگز براي ميدان تاخت و تاز شاعرانه خود، حد و مرزي نخواهد شناخت. چنين شخصي در زنده كردن باطل، پنهان ساختن حق، پايمال ساختن بيچارگان، تعرض به نواميس ديگران، شعله ور ساختن آتش شهوت جوانان، و دهها امور زشت و نكوهيده ديگر، پروائي نخواهد داشت.

براستي، سخن، معرف شخصيت و روشنگر روحيات هر انسان است.

كلام –اعم از نثر و نظم- طرز تفكر و ضمير گوينده را متجلي مي سازد.

قرآن، درباره چنين شاعران بي هدفي كه جز تأمين منافع مادي و ارضاء نامشروع احساسات جنسي و غرائز پست حيواني، محرك و انگيزه اي ندارد، چنين مي فرمايد:

«وَالشُّعَرَاء يتَّبِعهُمُ الْغاوُون اَلَمْ تَرَ اَنَّهُمْ في كُلِّ وَ ادٍ يَهِيمُونَ وَ اَنَّهُمْ يقولُونَ ما لاَ يَفْعَلُونَ» شعراء/224-226

[تنها افراد گمراه از شاعران پيروي مي كنند آيا نمي بيني كه آنان درباره هر چيزي به دروغ سخن مي گويند، و آنچه را كه مي گويند عمل نمي كنند؟].

از اين آيات، كاملاً استفاده مي شود كه هدف قرآن، آن دسته از شاعران است كه بر اثر نبودن مباني مذهبي و نگهبان باطني صفات زير را دارند:

1- رهبري گمراه (يتبعهم الغاوون).

2- گفتار آنان را حد و مرزي نيست. چه بسا باطل را حق جلوه داده، واحياناً حق را در نظر مردم، بد معرفي مي كنند (في كل واديهيمون).

3- چون به گفته خود معتقد نيستند، به هنگام عمل، به آنچه مي گويند عمل نمي كنند. (و أنّهم يقولون مالا يفعلون).

بنابراين هر نوع سروده اي كه احساسات پاك و شورانگيز گوينده در آن، از عشق به بيان حقيقت، مبارزه با باطل و دعوت به كارهاي نيك سرچشمه گيرد، اين شعر و گوينده آن، مشمول آيه هاي ديگري خواهند بود كه دنبال اين آيات به عنوان استثناء وارد شده اند، چنانكه مي فرمايد:

«اِلاَّالَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ ذَكَروا اللَّهَ كَثيراً وَ انْتَصَرُوا مِن بَعْدِ ما ظُلِمُوا» شعراء/227

[مگر افرادي كه به خدا ايمان دارند و عمل نيك انجام مي دهند و بسيار خدا را ياد مي كنند و در برابر ستمي كه كشيده اند، دادخواهي مي كنند].

ناگفته پيدا است كه هر گوينده و سراينده اي كه زير بناي افكار و سخنان

او را ايمان به خدا، عمل صالح، يادخدا، و انتقام از ستمگران تشكيل دهد؛ در اشعار و گفتار وي جز حكمت، موعظه، ترويج حق، و نابود ساختن باطل، چيزي پيدا نمي شود.

از اين نظر، پيامبر عاليقدر اسلام صلي الله عليه و آله درباره اين دسته از شعرا فرموده است:

«ان من الشعر لحكمة»

[پاره اي از شعرها دانش و حكمت است] (من لايحضره الفقيه، 4/باب النوادر)

و لذا هنگامي كه از حضرت صادق عليه السلام درباره معني آيه مورد بحث سئوال شد، امام فرمود: «مقصود، داستان سرايان دوران جاهليت هستند كه به عنوان سرگرمي نادرست اشعاري را مي سرودند» (اعتقاد صدوق. به مجمع البيان، 4/208 مراجعه شود)

مفسران نقل مي كنند: هنگامي كه آيات فوق نازل گرديد، گروهي از شاعران عصر رسالت كه همگي به وسيله اشعار خود از اسلام و مسلمانان حمايت مي كردند، خدمت پيامبر(ص) رسيدند و گفتند: بنابراين سرانجام زندگي ما جز تباهي چيزي نيست. در اين موقع، آيه «الا الذين آمنوا» -تا آخر- نازل گرديد، و گروه با ايماني را كه به خاطر حق و عشق به معنويت، شعر مي گويند، استثنا نمود [تفسير ابن كثير، 3/354. الميزان، 15/368]

شعراء در پيشگاه پيشوايان معصوم عليهم السلام

تأثير يك شعر آموزنده و يك سروده مفيد در روحيه اجتماع، قابل انكار نيست. و گاهي آن چنان قدرت آفرين است كه چيز ديگري نمي تواند جايگزين آن گردد.

از اين رو، پيشوايان اسلام همواره از سروده هاي شاعران با هدف استقبال نموده، و آنها را مورد احترام و محبت خود قرار مي دادند. روزي كه دعاي پيامبر صلي الله عليه و آله درباره نزول باران مستجاب گرديد، به ياد عموي خويش ابوطالب عليه السلام افتاد و فرمود: اگر ابوطالب زنده بود، از ديدن اين منظره شاد و خرسند مي شد. آيا كسي

هست كه شعر او را براي ما بخواند؟ يكي برخاست و گفت: ظاهراً مقصود شما اين شعر است:

و ما حلمت من ناقة فوق ظهرهاابرّ و اوفي ذمّة من محمد

[هيچ مركبي در جهان، كسي را بر پشت خود حمل نكرده است كه نيكوكارتر و با وفاتر از محمد باشد].

پيامبر فرمود: گوينده اين شعر، حسان بن ثابت است. در اين لحظه علي عليه السلام برخواست و اشعاري چند از سروده هاي پدر والامقام خود ابوطالب را خواند، كه نخستين بيت آن، اين است:

و ابيضَ يُسْتسقي الغَمامُ بوجهِهِثمال اليتامي عصمة ٌ للارامل

[چهره روشني كه به احترام آن، باران از ابر درخواست مي شود، شخصيتي كه پناهگاه يتيمان و نگهبان بيوه زنان است].

سپس يكي از افراد طايفه بني كنانه برخاست و از حضرتش اجازه گرفت كه اشعاري را كه درباره آن حضرت سروده بود، بخواند. حضرت اجازه داد و او اشعار خود را خواند. پيامبر درباره او چنين دعا فرمود:

«لك لكل بيت قلته بيت في الجنة»

[در برابر هر بيتي از اين اشعار خانه اي در بهشت داري] [امالي شيخ طوسي، ص46].

تقديري كه امام سجاد عليه السلام از «فرزدق» و حضرت صادق عليه السلام از «هاشميات» كميت و امام رضا عليه السلام از «دعبل خزاعي» نمودند، معروف و مشهور است.

به دليل اثرات بارزي كه شعر در ميدان دفاع از حق و زنده ساختن حقيقت، از خود مي گذارد، هنگامي كه عبدالرحمن بن كعب از پيامبر اكرم درباره شعر سؤال نمود، آن حضرت چنين پاسخ داد:

«ان المؤمن مجاهد بسيفه و لسانه فوالذي نفسي بيده لكأنّما ينضحونهم بالنبل» (مجمع البيان، 4/208، چاپ صيدا).

[مرد با ايمان با شمشير و زبان خود از حريم حق دفاع مي كند. به خدائي كه جان من

در دست او است، سروده هاي شما بسان تيري است كه به قلب من و چشم دشمن مي نشيند] [در اين زمينه، به بحث مبسوط مرحوم علامه اميني در الغدير ج2 (متن عربي) يا ج 3 (ترجمه فارسي) مراجعه شود].

آيا در قرآن كريم آياتي در رابطه با هنر وجود دارد؟

پرسش

آيا در قرآن كريم آياتي در رابطه با هنر وجود دارد؟

پاسخ

هر چند در قرآن كريم آيه اي دربارة هنر صراحتاً وارد نشده است ولي از آن جا كه دعوت قرآن كريم و اسلام به چيزهايي است كه در فطرت آدمي يافت مي شود، مثلاً ميل به زيبايي و استفاده از شيوه هاي مختلف هنري براي جذب بيشتر در وجود انسان فطرتاً نهاده شده است قهراً قرآن كريم نيز تلويحاً به هنر و ارزش آن اشاره فرموده است از جمله

1. "الَّذِي َّ أَحْسَن َ كُل َّ شَي ْءٍ خَلَقَه ..;(سجده 7) او همان كسي است كه هر چه را آفريد نيكو آفريد..."

2. "وَ صَوَّرَكُم ْ فَأَحْسَن َ صُوَرَكُم ..;(غافر،64) و شما را صورت گري كرد و صورتتان را نيكو آفريد..."

3. "فَتَبَارَكَ اللَّه ُ أَحْسَن ُ الْخَ_َ_لِقِين (مومنون 14) پس بزرگ است خدايي كه بهترين آفرينندگان است

4. "صِبْغَة َ اللَّه ِ وَ مَن ْ أَحْسَن ُ مِن َ اللَّه ِ صِبْغَة (بقره 138) رنگ خدايي ]بپذيريد! رنگ ايمان و توحيد و اسلام و چه رنگي از رنگ خدايي بهتر است ..."

5. "قُل ْ مَن ْ حَرَّم َ زِينَة َ اللَّه ِ...;(اعراف 32) بگو چه كسي زينت هاي الهي را كه براي بندگان خود آفريده و روزي هاي پاكيزه را حرام كرده است "

6. "يَ_َبَنِي َّءَادَم َ خُذُواْ زِينَتَكُم ْ عِندَ كُل ِّ مَسْجِدٍ; (اعراف 31) اي فرزندان آدم زينت را به هنگام رفتن به مسجد با خود برداريد."

و...

آيات فوق همگي دلالت دارد بر اين كه خداوند متعال نيز از زيبايي و اتقان وقامت موزون در پديده ها، خبر مي دهد و به نقش هنر، زيبايي هماهنگي دلنوازي و صورت هاي زيبا و دلپذير در مخلوقات خود و ذرات

عالم اشاره مي فرمايد; پس ما بايد درس گرفته و در كارها و اعمال مان از هنر و زيبايي و خلق شيوه هاي نو و دلنواز كمك بگيريم (ر.ك تفسير نمونه آيت الله مكارم شيرازي و ديگران ج 20، ص 159، دارالكتب الاسلامية )

آهنگ در قرآن از مجموعة آواهاي "نظم يافته در قالب يك "قافيه كه آيه بدان ختم مي شود و يا در قالب يك "تجانس ميان حروف مختلفي كه يك كلمه را تشكيل مي دهد، آهنگ قرآن پديد مي آيد; البته جنبه هاي هنري ديگري نيز وجود دارد كه پژوهشگران قديم و جديد به آن پرداخته اند; به ويژه جنبه هاي هنري در مورد به كارگيري "مفردات و يا "تركيب ها" كه در آيات قرآن كريم زياد به چشم مي خورد.(ر.ك اسلام و هنر، دكتر محمود بستاني ترجمة حسين صابري ص 146، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي 57. خرمشاهي بهأالدين دانشنامه قرآن ج 2، بخش عرفان انتشارات دوستان )

هنر چيست انواع ان را توضيح دهيد.

پرسش

هنر چيست انواع ان را توضيح دهيد.

پاسخ

از هنر تعريف هاي مختلفي شده است. افلاطون و شاگردش ارسطو، هنر را به توانايي آفرينش، يا ايجاد زمينه تحقيق غاياتي كه خود ترسيم نموده است تعريف كرده اند. برخي هنر را تقليد از طبيعت تعريف كرده اند و گفته اند هنرمند كسي است كه بتواند آنچه در طبيعت و عالم محسوس است به بهترين نحو منعكس نمايد. يكي از تعريف هاي هنر «ابداع» و «خلاقيت» است و در تعريفي ديگر هنر را فرافكني بيان احساس دانسته اند، يعني هنرمند احساساتش را در اثر هنري خود بيان و منعكس مي كند. حقيقت هنر، يك عطيه الهي و يك حقيقت بسيار فاخر است.

هنر در رابطه با هنرمند و جامعه دو قسم دارد و هر كدام طرفداراني:

1. هنر براي هنر: يعني هنر بدان جهت كه هنر است مطلوب است، زيرا هنر كاشف از نبوغ و روشن كننده عشق آدمي است بر شهود واقعيات آن چنان كه بايد باشند و هيچ قانون و الگويي نبايد براي هنر كه ابراز كننده شخصيت هنرمند ونبوغ او است وجود داشته باشد. اگر ما براي هنر حد و مرزي قائل شويم، در حقيقت فرديت فرد را از نظر امتيازي كه دارد نابود ساخته ايم و در نتيجه هنر براي هنر يكي از عالي ترين موارد آزادي در عقيده و بيان است كه مطلوب و مفيد بودن آن ثابت شده است.

2. هنر، براي انسان: يعني از آن جهت كه هنر نيز مانند ديگر محصولات فكري بشري براي تنظيم و بهره برداري در حيات جامعه است، لذا ضرورت دارد ما هر هنري را نپذيريم و نگذاريم هنرهايي

كه به ضرر جامعه تمام مي شود، در معرض و ديدگاه مردم قرار بگيرند، يك عقيده سوم را نيز مي توان ابراز كرد آن اين است «هنر انساني براي انسان» كه ما آن را «هنر براي انسان در حيات معقول» مي ناميم.

تا مسأله تعليم و تربيت نتواند مغزها و روان هاي انسان ها را از هر گونه آلودگي ها و اصول پيش ساخته غيرمنطقي پاك كند و آنها را با واقعيات آشنا سازد، «هنر براي هنر» اگر چه باز كردن ميدان براي به فعليت رسيدن نبوغ ها است ولي چون به فعليت رسيدن نبوغ ممكن است از مغزهايي پر از برداشت ها و اصول پيش ساخته غيرمنطقي به جريان بيفتد، لذا اين عقيده به طور مطلق قابل دفاع نيست.

هنر براي انسان نيز از آن جهت كه تفسير انسان بنابر ديدگاه هاي مختلف، بسيار متفاوت است و تفسير انسان از ديدگاه سياستمداران غير از تفسير انسان از ديدگاه افلاقيون و از ديدگاه تقوا و معرفت هاي برين و مردم متعهد در زندگاني غير از ديگر ديدگاه هاست، لذا هر گروهي خواهد گفت: هنر براي آن انسان كه من تفسير و توجيه مي كنم. آن چه كه با نظر به هدف و فلسفه زندگي انسان ها از ديدگاه اسلامي بر مي ايد، عقيده متوسط است كه مي گويد: «هنر براي انسان در حيات معقول». حيات معقول يعني شخصيت انساني را در تكاپو به سوي ابديت كه به فعليت رساننده همه ابعاد روحي در جاذبه پيشگاه الهي است، به ثمر رسانيدن. معناي هنر براي انسان در حيات معقول آن است كه ما هنر را، چه با نظر به

نبوغ خود هنرمند و چه با نظر به جامعه اي كه از اثر هنري برخوردار مي شود، يك واقعيت بسيار با ارزش تلقي كنيم كه حذف آن از قاموس بشري چندان تفاوتي با حذف انسانيت انسان ندارد. حيات معقول يك هنرمند آن نيست كه هدف او از به وجود آوردن اثر هنري فقط جلب تحير و شگفتي مردم بوده باشد، بدون اين كه حقيقتي سودمند را در جريان زندگي آنها وارد نمايد. حيات معقول يك هنرمند آن نيست كه نامش را در كتاب ها ثبت كنند و با ذكر نام او در سخنراني ها كف بزنند. اگر يك هنرمند پيش از آن كه هنرمند باشد از حيات معقول برخوردار باشد، بارقه هاي ذهني خود را در راه روشن ساختن واقعيات ضروري و سودمند براي مردم به كار مي برد نه در آتش زدن به كِشتگان حيات جامعه.

در يك تقسيم ديگر هنر به دو نوع پيرو و پيشرو تقسيم مي شود:

1. هنر پيرو

پديده پيرو آن است كه از خواسته ها و تمايلات و اخلاقيات رسمي و دانسته هاي معمولي تبعيت مي نمايد. معناي هنر پيرو عبارت است از توجيه شدن نبوغ و فعاليت هاي عقلاني و احساساتي مردم. هنرمند پيرو دنباله رو تفكرات و آرمان هاي مردم جامعه است. هنرمند پيرو دنباله رو درك ها و خواسته هاي مردم متوسط در هنر مي باشد.

او از شهرت و محبوبيت و ديگر امتيازات زندگي معمولي بهره ور مي گردد ولي كاري براي انسان انجام نداده است مگر اين كه در آثار هنري خود بكوشد با مجسم ساختن واقعيات و با طنز و اشارات مناسب دردهاي مردم را تقليل

دهد و با عظمت ها و سرمايه ها و امكانات نهفته آنان در زير پرده عوامل و محيطي و اجتماعي آشنايشان ساخته و با اين راه آنان را به دروازه حيات معقول نزديك سازد.

هنر پيرو جريان موجود را با حذف و انتخاب شخصي به وسيله احساسات به شكلي جالب بر جامعه عرضه مي دارد و كاري با آن چه بايد يا شايسته است كه بشود، ندارد، لذا همواره در معرض ايستايي و فرسودگي قرار مي گيرد و پس از گذشت اندك زماني تنها از جوبه تاريخي براي آيندگان مطرح مي شود مگر اين كه هنرمند اين قدرت را داشته باشد كه از دانسته ها و آرمان هاي مشترك انسان ها كه از دستبرد دگرگوني هاي زمان در امان بوده، استفاده كند.

2. هنر پيشرو:

منظور از هنر پيشرو آن نيست كه يك هنرمند همه معلومات و تجارب و نبوغ سازنده خود را از زمان و محيط بريده و واحدهايي را مطرح كند كه هيچ منشأ اجتماعي و عيني نداشته و به يك آينده بريده از حال حاضر و واقعيات جاري بجهد. چنين هنري با آن كه امكان ناپذير است، هيچ سودي براي مردم نخواهد داشت. بلكه منظور از هنر پيشرو تصفيه واقعيات جاري و استخراج حقائق ناب از ميان آنها و قراردادن آنها در مجراي «حيات معقول» با شكل جالب و جذاب مي باشد. نبوغ سازنده در اين گونه هنر «آن چه هست» را به طور مطلق امضا نمي كند و آن را مطلق طرح نمي نمايد و بلكه «آن چه هست» را به سود «آن چه بايد بشود» تعديل مي نمايد.

ما اين هنر را جلوه

گاه تعهد، و به وجود آورنده آن را هنرمند متعهد مي ناميم. اين هنرمندان متعهد مي توانند در تصفيه اوهام و پندارها و بيرون ريختن زباله هايي كه در ذهن مردم به عنوان حقايق موج مي زند و رسوب مي نمايد، رسالت بزرگي را ايفا نمايد. اينان روشنگر مغز هاي افراد جامعه و سازندگان آرمان هاي حيات بخش آنان مي باشند، با نظر به جريان اين قانون كه «عوامل فراواني موجب طبيعت گرايي مردم است» و اين طبيعت گرايي بوده است كه همواره مردم را در سودجويي و خودخواهي و بي اعتنايي به ارزش هاي تكاملي فروبرده است، لذا هنر پيرو نتيجه اي جز تحكيم و امضاي همين جريان پست و ضد تكاملي در برنداشته است، در صورتي كه پرچمداران هنر پيشرو با در نظر گرفتن طبيعت دو بعدي انسان دست به كار مي شوند كه يك بعد آن همان سودجويي و خودخواهي است كه بي اعتنايي به ارزش هاي تكاملي را به وجود مي آورد و بعد ديگر آن «حيات معقول» انسان ها را هدف قرار مي دهد.

يك اثر هنري پيرو هر اندازه هم كه نبوغ آفرين باشد نتيجه اي جز منعكس ساختن آنچه كه در جهان عيني موجود است با تمام نيك و بد، زشتي و زيبايي، صحيح و غلط، با نظم و بي نظم و توهمات و واقعيات در شكل جالب توجه چيزي ندارد چنين هنرهايي كاري كه مي توانند انجام دهند، منتفي ساختن مقداري ملالت و يكنواخت بودن زندگي است، در صورتي كه هدف هنرپيشرو از تماشا و درك واقعيات، هنماهنگ ساختن منطق واقعيات با دريافت هاي كيفي و احساسات سازنده

درباره آنها است كه يكي از دو عنصر اساسي روان آدمي است. به وجود آورندگان آثار هنري پيرو، چه آگاهانه و چه ناآگاهانه وظيفه خود را در آن مي بينند كه هر چه بيشتر مردم را وارد نمايند كه از اثر هنري آنان لذت ببرند و كاري ندارند كه بر آگاهي ها و شايستگي ها و بايستگي هاي حيات مردم بيفزايند، در حالي كه هنر پيشرو با يك اثر هنري مي تواند كلاس درسي بر مردم جامعه عرضه نمايد كه در اين كلاس، معلم و مربي و كتاب و محتوا يك حقيقت است كه عبارت است از همان اثر هنري.

براي آگاهي بيشتر رجوع كنيد به:

1. زيبايي و هنر از ديدگاه اسلام، علامه محمد تقي جعفري (ره)

2. هنر و ماوراء الطبيعه، تدوين سيد عباس نبوي

3. هنر از ديدگاه سيد علي خامنه اي _مد ظله العالي_

نظر اسلام درباره هنر مجسمه سازي و نقاشي چيست؟ آيا صحيح است كه همه مجسمه ها شكسته شود و آثار باستاني از بين برود؟

پرسش

نظر اسلام درباره هنر مجسمه سازي و نقاشي چيست؟ آيا صحيح است كه همه مجسمه ها شكسته شود و آثار باستاني از بين برود؟

پاسخ(قسمت اول)

احكام و قوانين اديان آسماني كه براي بهبود زندگي بشر - به ويژه بعد معنوي او - وضع شده اند، با فطرت بشري هماهنگ بوده و با خواسته ها و نيازهاي خردمندانه و معقول و فطري او تضاد و تعارضي ندارد. هنر نيز جوششي است از درون انسان براي ابراز و اظهار خواسته ها، تمايلات و رفع نيازهاي خردمندانه و معقول او. بديهي است كه اين دو، تا در مسير طبيعي و درست خود حركت مي كنند نبايد رودر روي هم قرار گيرند؛ مگر اين كه در هر دو، يا يكي از آنها انحرافي روي دهد و از مسير طبيعي خود خارج شوند. در اين صورت، اين دو در عرصه ي عمل ناسازگاري هايي پيدا مي كنند. ما در اين نوشتار برآنيم كه برخورد دين با هنر مجسمه سازي و نقاشي را بررسي و سازگاري ها و ناسازگاري هاي آنها را ريشه يابي كنيم. منظور از دين در اين نوشتار دين اسلام است.

عوامل ناسازگاري:

در يك تقسيم كلي مي توان عوامل ناسازگاري دين و هنر را به سه بخش تقسيم كرد:

1. عوامل درون ديني كه ريشه در احكام دين دارد.

2. عواملي كه از دين و هنر بيرونند و از چيزهاي ديگري؛ چون برداشت سليقه اي و صنفي از احكام دين، اديان ديگر، آداب و رسوم و فرهنگ قومي و منطقه اي حكومت، سياست و... متأثرند.

3. عوامل هنري كه از ذات هنر، مايه مي گيرد.

عوامل درون ديني:

احكام ديني و حتي عقلاني در يك

تقسيم كلي بر دو گونه است:

1. احكام ثابت و لا يتغير.

2. احكام متغير و تابع شرايط زمان و مكان و شرايط و اوضاع سياسي و اجتماعي.

در نگاهي ديگر، برخي احكام، ضروري دين هستند و برخي چنين نيستند.

در اينجا در صدد توضيح احكام ثابت و متغير و يا ضروري و غير آن نيستيم، تنها به بيان اين نكته بسنده مي كنيم كه احكام ضروري آنهايي است كه امت بر آن اجماع داشته باشند؛ هم چون وجوب نماز، روزه، زكات و..

نكته ي ديگر اين كه حرمت مجسمه سازي و نقاشي از ضروريات دين و مذهب نيست، با اين حال بسياري از فقها با استناد به منابع و مدارك، فتوا به حرمت برخي از اقسام آن دو داده اند.

در فقه اسلامي، ادله و منابع احكام منحصر است در (كتاب، سنت، اجماع و عقل). فقها در حكم مجسمه سازي و نقاشي بيشتر به روايات (سنت) استناد كرده اند؛ زيرا در قرآن كريم نه تنها دستوري آشكار و صريح مبني بر نهي و پرهيز از اين دو نيامده، بلكه در آيه اي به طور ضمني از اين دو ستايش شده و از خواسته هاي سليمان پيغمبر دانسته شده است(1). اجماع و عقل نيز در اين خصوص كارايي زيادي ندارند.

در ميان روايات شيعه و سني كه به طرق مختلف از پيامبر اسلام(ص) روايت شده احاديثي وجود دارد كه مضمون آنها افراد را از كشيدن نقاشي و ساختن مجسمه بر حذر مي دارد. در بسياري از اين روايات، از حكم ساخت، نگهداري و... مجسمه و نقاشي سؤال نشده، بلكه سؤال از نماز خواندن در جايي مثل اتاق و مسجد است كه در

آنها مجسمه و نقاشي وجود دارد. حتي در برخي از آنها مورد سؤال جايي است كه اين دو در سمت قبله باشند. اين دسته، بيشترين روايات اين باب را تشكيل مي دهند. در مورد دسته دي ديگري از روايات نيز با مقداري مسامحه مي توان گفت: به اصل موضوع؛ يعني «ساخت مجسمه» و «كشيدن نقاشي» نظر دارد. در اين روايات به كسي كه چنين كاري انجام دهد وعده ي عذاب الهي داده شده است. خلاصه ي كلام آن كه حتي روايات، با همه ي فراواني اش حكم اين دو را بي ابهام و روشن بيان نكرده اند و همين امر سبب ارايه ي نظرات گوناگون شده است.

فقهاي دو گروه، در آثار خود و در باب روايات به تفصيل بحث و بررسي كرده اند و نظري گاه متضاد با يكديگر داده اند. ما در اين نوشتار به بررسي متن و سند روايات نمي پردازيم، بلكه از آنجا كه قانونگذار (شارع) هنگام وضع قانون - به ويژه در احكام متغير - به شرايط و اوضاع موجود نظر داشته و به نظر مي رسد كه فقها به شأن و شرايط صدور روايات توجه كافي نكرده اند، شايسته است به اختصار، اوضاع، شرايط، قوانين و برخي سنت هاي حاكم بر جزيره العرب را در هنگام ظهور اسلام و صدور اين روايات بررسي كنيم.

محيط پيدايش اسلام:

هنگام ظهور اسلام، بيشتر مردم جزيره العرب، مشرك و بت پرست و گروهي نيز مسيحي، يهودي و يا زردشتي بودند و تعداد كمي نيز به دين ابراهيم(ع) پاي بند بودند.

بت پرستي، بين مردم رايج بود و بت پرستان انواع بت ها را كه پيكره ي

انسان و غير آن بود مي پرستيدند. بسياري از بت ها مجسمه هاي بزرگي بودند كه به شكل انسان (مرد يا زن) و از مواد گوناگوني؛ چون سنگ، چوب و انواع فزات ساخته شده بود. مجسمه سازي در آن ديار رونقي تمام داشت و هنرمندان مجسمه ساز، مجسمه ها را با هدف هاي گوناگون؛ از جمله پرستش (بت) تزيين و يا براي ياد بود مردگان مي ساختند. در اين ميان، ساخت مجسمه هاي پرستشي از همه رايج تر بود؛ چرا كه خواهان بيشتري داشت.

اگر شخص بزرگي؛ هم چون رييس قبيله، سخاوتمند، شاعر، شجاع و... از دنيا مي رفت، بستگان او مجسمه اي بزرگ، ظريف و زيبا (بيشتر از سنگ و كمتر از ديگر مواد) از او ساخته و بر قبرش نصب مي كردند و در طي ساليان دراز و در مواقعي خاص، براي ياد بود و بزرگداشت او دور قبرش جمع مي شدند و با مراسم و آييني خاص يادش را گرامي مي داشتند. به تدريج، روي اين گونه قبه و بارگاه ساخته شد و سرانجام پس از گذشت چند نسل، كار از بزرگداشت و احترام، به پرستش مي كشيد و آن مجسمه به «بت» و آن بارگاه به بتخانه و معبد قبيله، تبديل مي شد.

عرب ها در ديار خود بت ها و بت خانه هاي بزرگ و بسياري داشتند كه در طول سال و در زماني معين، بر گرد آن جمع مي شدند و طواف، قرباني و زيارت مي كردند؛ حتي مُحرِم شده، لبيك مي گفتند و مراسمي شبيه مراسم حج براي بتان به جاي مي آوردند. بت پرستان به آيين بت پرستي و

سنت هاي نياكان سخت پايبند بودند.

بت، نماد و نشان آيين شرك و محور وحدت و يكپارچگي آنان بود، تا اين كه اسلام ظهور كرد و پيامبر(ص) مردم را به يكتاپرستي و دوري از شرك فرا خواند و شعار اصلي، بنيادي و «نماد» آيين اسلام را «توحيد» و يكتاپرستي اعلام كرد.

نماد اسلام و نماد شرك:

از آنجا كه آيين پيامبر اسلام توحيد و يكتاپرستي و سنبل و نماد آيين شرك «بت» و بت پرستي بود، لذا اين دو آيين رو در روي هم قرار گرفته، با هم به مبارزه برخاستند. پيامبر(ص) هر چه بر دعوت به توحيد بيشتر اصرار مي كرد، مشركان نيز بر آيين نياكان خود (بت پرستي) پاي مي فشردند.

وقتي پيامبر(ص) با آيات الهي بت ها را نكوهش كرد و بت پرستان و نياكان آنان را گمراه خواند، مبارزه جدي تر شد و پيكار «توحيد» و «بت» بالا گرفت. هر كس مسلمان مي شد، موظف بود، بت خود را بشكند و از تقديس و احترام بت ها دست بردارد و از سنت ها و آداب و رسوم بت پرستان دوري كند. نومسلمانان، بستگان خود را به اسلام دعوت مي كردند و بت هاي فاميل خود را در حد توان خود مي شكستند. بدين گونه پيكار بين توحيد و شرك به درون قبيله ها و حتي خانواده ها راه يافت و درگيري ميان آنها بيشتر شد.

با توجه به اين اوضاع و شرايط بود كه دستورهاي پيامبر(ص) مبني بر پرهيز از احترام و تقديس هرگونه مجسمه اي «بتي» پياپي و به الفاظ مختلف صادر مي گرديد و به مجسمه سازان (بت تراشان) وعده ي عذاب الهي مي

داد؛ زيرا تازه مسلمان شده ها از شرك و بت پرستي فاصله ي زيادي نداشتند و خطر بازگشت آنان به بت پرستي به شدت احساس مي شد.

به تدريج كه اسلام نيرومند گرديد «بت شكني» (شمايل شكني) بالا گرفت و مسلمانان بيشتر از سال 8 تا 10 هجري، تمام بت ها را شكستند و بتخانه ها را ويران كردند. در جريان اين بت شكني دو نكته ي در خور تأمل وجود دارد: يكي اين كه هر چيزي كه پرستش مي شد، چه مجسمه چه صخره، چه درخت و... بريده و درهم شكسته مي شد. عرب ها درختاني چند را تقديس و احترام كرده و آنها را مي پرستيدند، پيامبر(ص) فرمان داد آنها را بريدند(2).

آن حضرت(ص) و مسلمانان مي كوشيدند تا هيچ اثر و نشانه اي از بت، بتخانه و معبودهاي مشركان باقي نگذارند.

نكته ي دوم اين كه با تحقيق گسترده اي كه در باب بت شكني مسلمانان انجام دادم، مطلبي دال بر شكستن مجسمه هاي تزييني و به طور كلي غير پرستشي و از بين بردن نقاشي هاي زينتي نيافتم. حتي اگر چنين چيزي هم مي بود عجيب نبود؛ زيرا هر جا كه انقلابي فكري، يا سياسي روي دهد، انقلاب كنندگان با تمام توان مي كوشند تا آثار حكومت، دين و آيين پيشين را از بين ببرند و در اين كار دقت زيادي به خرج مي دهند. ما اين كار را در انقلاب اسلامي خودمان و در فروپاشي شوروي سابق شاهد بوده ايم.

سيره ي پيامبر(ص) و ياران در شمايل شكني:

آنچه در صدر اسلام و زمان حيات پيامبر اكرم(ص) روي داد، شكستن شماري مجسمه (بت) و

ويراني بتكده ها، بتخانه ها و حتي مقبره هايي بود كه در گذشت روزگار به بت و بتخانه تبديل شده بودند، حال سؤال اين است كه آيا مي توانيم از سيره پيامبر(ص) اين درس را فرا بگيريم و هر جا مجسمه اي - هر چند تزييني و غير پرستشي - ديديم بشكنيم؟ در پاسخ اين سؤال شايسته است نگاهي كوتاه به سيره ي ياران و صحابه ي پيامبر(ص) داشته باشيم تا ببينيم كساني كه در كنار آن حضرت(ص) بودند و در جنگ ها و شمايل شكني ها حضور داشتند، از كردار، گفتار (روايات نهي)، تقرير و امضاي پيامبر(ص) چه چيزي فهميده اند؟ شكستن مطلق مجسمه را يا فقط شكستن بت را.

پيامبر(ص) تمام معبودهاي عرب را كه نشاني از شرك داشت، شكست و از بين برد. لذا مهم اين بود كه نشان و نماد شرك باشد و شكل و شمايل آن تفاوتي داشت. پيامبر(ص) بت ها را مي شكست؛ بت هاي سنگي، فلزي، چوبي و... به شكل انسان، يا حيوان و حتي اگر شكل خاصي نداشتن و سنگ صاف و صيقلي بود. يا درختي بود كه مردم به آن احترام مي گذاشتند (3).

پاسخ(قسمت دوم)

ياران پيامبر(ص) كه همراه آن حضرت بودند و گفتار او را شنيده و كردار او را ديده بودند، بهتر از كساني كه او را نديده و همراهش نبودند، سيره ي او را مي فهميدند و گفتار او را درك مي كردند. پس از رحلت آن حضرت بسياري از ياران نزديك او در مقام فرمانده سپاه اسلام، كشورهاي زيادي مانند ايران، روم، شام، مصر، آفريقا و... را فتح كردند. آنان در اين كشورها مجسمه

ها و پيكره هاي انساني و حيواني فراواني ديدند؛ ولي هيچ يك را - تا آنجا كه پرستشي نبود - نشكستند. در ايران مجسمه هاي فراواني چون پيكره هاي بزرگ انساني و حيواني تخت جمشيد، تاق بستان، نقش رستم، همدان و ... ديدند ولي هيچ كدام را نشكستند و هنوز هم بسياري از آنها پابرجا و قابل ديدن است. در سوريه (حلب و تدمر)، اردن (بصري و پترا)، فلسطين و لبنان (بيت المقدس و بعلبك) و مصر (اهرام، ابوالهول و...) مجسمه هاي زيادي بود كه همه ي آنها تا قرن ها بعد بر جاي ماند و مسلمانان و صحابه ي بت شكن به آنان آسيبي نرساندند. بسياري از صحابه؛ چون سعد بن ابي وقاص (4) سلمان فارسي(5) خذيفه بن اليمان(6) و براساس روايتي امام علي(ع)(7) كاخ هاي شاهان ساساني را (به ويژه ايوان مداين و كاخ سفيد را) كه پر از تصاوير انساني و مجسمه هاي گچي و سنگي انسان و حيوانات گوناگون بود ديدند و حتي در آنها نماز جمعه و جماعت خواندند، بي آن كه تزيينات، آرايه ها و تصاوير آن را از بين ببرند، يا مجسمه هاي آن را بشكنند. به گفته ي طبري(8) ايوان مداين، يا كاخ سفيد حدد 14 ماه مصلا و نمازگاه عيد و جمعه و جماعت مسلمانان بود با آن كه پر از انواع آرايه ها، تصاوير و مجسمه هاي انساني و حيواني بود، اما حدود 14 ماه به عنوان مصلا و نمازگاه عيد و جمعه و جماعت مسلمانان بود.

اگر از كردار و گفتار پيامبر(ص) شكستن هرگونه مجسمه اي فهميده مي شد، ياران پيامبر(ص) بايد تمام اين مجسمه

ها را (در ايران و شام و مصر) مي شكستند و تمام اين آثار را از بين مي بردند. ولي در عمل چنين نشد و بسياري از مجسمه ها باقي ماند. حتي صحابه خانه هاي خود را از انواع پرده ها، پارچه ها و پشتي هاي مصور و منقوش به تصاوير انساني و حيواني مي آراستند(9) و در خانه ي بعضي از آنان، چون يسار بن نمير (10) عبدالله بن عباس، فقيه بزرگ و بحر علم و حبر امت، مجسمه هاي تزيني حيواني هم وجود داشت(11).

نقش نگين انگشتري بسياري از صحابه تصوير انسان، يا حيوان بود. از برخي الفاظ و عبارت هاي روايات بر مي آيد كه روي برخي از نگين ها، مجسمه يا مجسمه هاي كوچكي نصب بوده است. نقش انگشتري عمران بن حصين، صحابي رسول خدا(ص)، معلم قرآن و قاضي بصره، تصوير برجسته ي (تمثال رجل) مردي بود كه شمشيري به گردن آويخته داشت(12).

نقش انگشتري انس بن مالك (م 93هپ) خادم و صحابي پيامبر(ص) تصوير برجسته ي گرگ يا روباهي بود. براساس روايتي ديگر نقش انگشترش تصوير شيري در حالت خوابيده بود(13) به نوشته ي طبري(14) هنگامي كه مسلمانان شوش را گشودند، جسد دانيال پيامبر(ص) آشكار شد. ابوموسي اشعري به خليفه ي دوم نامه نوشت كه در انگشت دانيال، انگشتري است كه روي نگينش تصوير برجسته ي مردمي منقوش و دردو طرف آن، تصوير برجسته ي دو شير است و اين انگشتري پيش ماست. خليفه ي دوم در پاسخ نوشت كه انگشتر را به انگشت كن. به نوشته ي كتاني تصوير شيرها چنان مي نمود كه مرد را با زبان خود مي ليسند.

اين انگشتر پس از ابو موسي در انگشت پسرش ابو برده بود(15).

به روايتي ديگر نقش يكي از انگشترهاي ابوموسي، دو مگس، يا دو زنبور عسل بود(16).

نيز در باب نقش انگشتري ابوهريره نوشته اندكه دو زنبور عسل يا دو مگس بوده است(17).

در ميان فرزندان صحابه و كساني كه صحابه را درك كرده بودند (تابعين)، بودند كساني كه نقش انگشتري شان تصاوير برجسته ي حيوانات بود. نقش انگشتري پسر عبدالله بن مسعود (ابو عبيده) صحابي بزرگ رسول خدا تصوير منظره اي؛ شامل كوه، درخت، عقاب و دو درنا (پرنده اي درازپا) بود، عقاب در ارتفاع بالا و درناها ميان كوه ها بودند(18).

همچنين نقش انگشتري شريح قاضي - كه در زمان عمر، عثمان و امام علي(ع) قاضي بود - تصوير برجسته ي دو شير رو به روي هم بود كه ميان آن دو درختي قرار داشت(19). اين تصوير برگرفته از تصاوير تزييني كاخ هاي مداين بود. نقش انگشتري ضحاك بن مزاحم، فقيه و قاري مشهور و صحابي امام سجاد(ع) نيز تصوير پرنده اي بود(20). به روايتي نقش انگشتري زياد بن ابيه، تصوير برجسته ي طاووس بود(21). بر پايه ي روايتي ديگر عبدالله بن محمد بن عقيل بن ابي طالب انگشتري داشت كه نقش نگين آن تصوير برجسته ي شيري بود و عقيده داشت كه اين انگشتر از آن پيامبر(ص) بوده و با آن نامه ها را مهر مي كرده است(22). به روايت حذيفه پيامبر(ص) انگشتري داشت كه نقش آن تصوير دو درنا بود كه رو به روي هم بودند و بين آن دو، جمله ي «الحمدلله» نقش بسته بود(23) روايات منابع شيعه نيز حاكي از آن است كه

نقش نگين انگشتري امام كاظم، امام رضا، امام جواد(ع) تصوير هلال ماه و يك گل سرخ بوده است كه در وسط نگين جمله ي «حسبي الله» بالاي آن هلال ماه و پايين آن يك گل سرخ نقش شده بود(24).

بيشتر رواياتي كه از نقاشي و مجسمه سازي نهي مي كنند، در شرايطي صادر شده اند كه بازار بت پرستي و بت تراشي گرم بوده و يكي از اصول كار پيامبر(ص) و ياران آن حضرت مبارزه با اين خدايان دروغين و نابود كردن آنان بوده است. از اين رو ضروري است به شأن صدور، شرايط و اوضاع حاكم بر زمان و مكان صدور آنها توجه كافي شود. به همين جهت است كه برخي از فقهاي معاصر الفاظي؛ مانند تمثال، تماثيل، صوره، تصاوير، تصويرو... را بر «بت» و نهي از ساخت مجسمه را بر نهي از «بت سازي» حمل كرده اند(25).

در اين خصوص دو سؤال مطرح است: يكي اين كه اگر در واقع امر ساختن مجسمه به طور مطلق حرام بوده آيا ضرورت نداشت كه خداوند متعال حكم آن را در كتاب خود آشكارا و بي ابهام بيان كند؟ چنان كه از باب مثال، حكم باده، ربا، زنا، قمار و... را به طور صريح و روشن بيان كرده است. دو آن كه اگر نماد شرك چيزي غير از بت و مجسمه مي بود، آيا در آن صورت هم، چنين حكم و رواياتي در خصوص نهي از ساختن مجسمه صادر مي شد، يا اين كه روايات تنها در مورد نهي از ساخت همان نماد صادر مي گرديد؟ سيره پيامبر(ص)، صحابه، تابعين و مسلمانان حاكي از آن است كه آن

چه مهم بوده، مبارزه با نماد شرك و حتي نماد اديان ديگر بوده است، نه مبارزه با اشيا و ابزار. آنان با آن كه تمام مجسمه هاي غير پرستشي را به حال خود باقي گذاشتند، اما نماد شرك و اديان ديگر را از ميان بردند.

امام علي(ع) در عصر خلافت خود دستور داد، محراب مسجدي را به دليل شاهت به «مذابح» يهود خراب كنند(26). خليفه ي دوم نيز فرمان داد، درخت حديبيه را كه بيعت رضوان زير آن انجام شده بود ببرند و نابود كنند؛ زيرا مسلمانان پس از رحلت پيامبر(ص) به طور فراوان پاي آن درخت مي رفتند و آن را زيارت، احترام و تقديس مي كردند و چون از بت پرستي فاصله ي كمي داشتند و خطر بازگشت به بت پرستي بود، دستور داده شد آن را بريدند(27).

در عهد تابعان نيز همين روش برقرار بود. مسلمانان در كشور گشايي هايي خود هر جا به بت ها، بت خانه ها و يا بت پرستان بر مي خوردند، بت ها را مي شكستند و بتخانه ها را ويران مي كردند. اگر جايي مجسمه اي بود، ولي مردم آنجا بت پرست نبودند، مجسمه هاي صحيح و سالم باقي مي ماند. قتيبه بن مسلم هنگامي كه در سال 89 هجري، بخارا را فتح كرد، بتخانه اش را ويران نمود و بت هايش را شكست(28) و در سال 93 هجري سمرقند را فتح كرد و بتخانه اش را ويران و بت هايش را سوزاند(29).

------------------

پي نوشت ها:

1. سبأ، آيه 13.

2. كلبي، الاصنام، ص 25 و 26 ؛ تاريخ طبري، ج 2، ص 340 ؛ ازرقي، «اخبار مكه»، ترجمه فارسي، ج

1، ص 78 و 79. بت عزي چون بتان ديگر حرم، بتخانه اي بزرگ داشت. در كنار بتخانه درختاني (سه درخت) بود كه پرستش مي شدند و به فرمان پيامبر(ص) آنها را بريدند.

3. همان (بت عزي در بطن نخله).

4. تاريخ طبري، ج 3، ص 124 و 125 ؛ الكامل في التاريخ ، ج 2، ص 140 ؛ تاريخ ابن خلدون، ج 2، ص 101.

5. همان.

6. همان.

7. «جبريل بن شاذان»، كتاب الفضايل، ص 71 ؛ بحارالانوار، ج 41، ص 213 و 214.

8. تاريخ طبري، ج 3، ص 139 - 147.

9. مسند احمد بن حنبل، ج 2، ص 145 ؛ كنز العمال، ج 6، ص 230.

10. صحيح بخاري، ج 3، ص 40 و 41 ؛ صحيح مسلم ، ج 2، ص 160 ؛ مسند احمد ، ج 1، ص 360 ؛ سنن بيهقي، ج 7، ص 270.

11. صحيح بخاري، ج 4، ص 64 ؛ صحيح مسلم، ج 3، ص 160 ؛ مسند احمد، ج 1، ص 375 ؛ بحارالانوار، ج 83، ص 245.

12. طبقات ابن سعد، ج 7، ص 10 ؛ سير اعلام النباء، ج 2، ص 510 ؛ التراتيب الاداريه، ج 2، ص 68 و 69.

13. طبقات ابن سعد، ج 7، ص 18 ؛ اسد القابه، ج 1، ص 178 ؛ سير اعلام النبأ، ج 3، ص 403.

14. تاريخ طبري 8 جلدي، ج 3، ص 188 ؛ التراتيب الاداريه، ج 2، ص 68.

15. التراتيب الاداريه، ج 2، ص 67.

16. همان، ج 2، ص 67.

17. همان، ج 2، ص 67.

18. همان، ج 2، ص 69 ؛ طبقات ابن سعد، ج 6، ص 210.

19. طبقات ابن سعد، ج

6، ص 139 ؛ التراتيب الاداريه، ج 2، ص 69.

20. طبقات ابن سعد، ج 6، ص 301 ؛ التراتيب الاداريه، ج 2، ص 69.

21. طبقات ابن سعد، ج 7، ص 99.

22. التراتيب الاداريه، ج 2، ص 68.

23. همان، ج 2، ص 68.

24. كافي، ج 1، ص 46 ؛ ج 2، ص 62 و 211 ؛ مكارم الاخلاق، ص 90 ؛ وسايل الشيعه، ج 3، ص 323.

25. امام خميني «مكاسب محرمه»، ج 1، ص 169 ؛ تبريزي «التعليقه علي منهاج الصالحين»، ص 34، كتاب التجاره مسأله ي 16. نيز نگاه كنيد رساله ي عمليه ايشان را ، تبريزي به جواز ساخت (عدم حرمت) مجسمه فتوا داده است.

26. من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 153 ؛ علل الشرايع، ج 2، ص 320 ؛ تهذيب الاحكام، ج 3، ص 253 ؛ بحارالانوار، ج 76، ص 353.

27. ابن ابي الحديد شرح نهج البلاغه، ج 12، ص 101 ؛ معجم البلدان، ج 3، ص 32.

28. تاريخ بخارا، ص 67.

29. الكامل في التاريخ ج 3، ص 217 ؛ ابن فقيه «كتاب البلدان»، ص 624 ؛ معجم البلدان، ج 3، ص 348.

سنتهاي ملي

مبدأ سال هاي ميلادي و شمسي چيست؟

پرسش

مبدأ سال هاي ميلادي و شمسي چيست؟

پاسخ

مبدأ تاريخ مسيحي سال تولد حضرت مسيح مي باشد و آن را تاريخ ميلادي گويند. در اين مورد گفته شده. در سال 540 در شهر روم، كشيش به نام "دني" خيلي كوشيد كه روز تولد مسيح را به دست آورد. دو قرن بعد اين روز اساس مبدأ تاريخ قرار گرفت. اين تاريخ در سال 800 ميلادي به وسيله شخصي به نام شارلمان به طور قطعي مورد قبول واقع شد و مبدأ تاريخ همة مسيحيان به استثناي مردم يونان قرار گرفت.

اكنون معلوم شده است كه تولد مسيح از تاريخ متداول، چهار سال پيش تر است.(1)

اما تاريخ شمسي مقياسي براي زماني است كه مساوي با گردش زمين به دور خورشيد است. به كارگيري تاريخ سال يا نه براي سنجش زمان از 4000 سال قبل از ميلاد نزد مصريان معمول بوده است.(2)

تاريخ هجري شمسي محاسبة تاريخ است از سال هجرت پيامبر (ص) به حساب سال هاي شمسي.(3)

پي نوشت ها :

1 - لغت نامه دهخدا، ج4، ص 5452.

2 - دائرة المعارف مصاحب، ج1، ص 1239.

3 - لغت نامه دهخدا، ج4، ص 5450.

ما بايد اوّل مسلمان باشيم بعد ايرانى يا برعكس؟

پرسش

ما بايد اوّل مسلمان باشيم بعد ايرانى يا برعكس؟

پاسخ

مسلمان بودن كه نوعى گرايش خاصّ مذهبى است، آميخته با فطرت و سرشت انسان است. وى ايرانى بودن و اصولا مليّت مسأله اى است كه در رابطه با محل سكونت انسان مطرح مى شود و در سرشت انسان، اصالتى ندارد. از اين رو بايد گفت: ما اوّل مسلمان هستيم و بعد ايرانى.

چه اينكه ما در شيوه هاى مربوط به زندگى و شكل دادن آنها بايد از اسلام الهام بگيريم نه از مليّت. فى المثل در نام گذارى بايد به نام هايى كه نوعى ارتباط با مذهب دارد بيشتر توجّه شود نه به نام هايى كه مربوط به شخسيّت هاى ملّى است.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_1209_

ريختن آب پشت سر مسافر تاييد شرعي دارد يا خرافات است ؟

پرسش

ريختن آب پشت سر مسافر تاييد شرعي دارد يا خرافات است ؟

پاسخ

در متون ديني تأييدي براي اين گونه امور نيافته ايم و به نظر مي رسد بيش از هر چيز متأثر از سنن ملي باشد نهديني.{J

آيا براي يك مسلمان افتخار به هويت ملي اشكال دارد؟ مصاديق مثبت و منفي اين افتخار كدام اند؟

پرسش

آيا براي يك مسلمان افتخار به هويت ملي اشكال دارد؟ مصاديق مثبت و منفي اين افتخار كدام اند؟

پاسخ

((هويت ملي )) مجموعه اي از تاريخ , فرهنگ و تمدن يك ملت است كه در بستر زمان شكل گرفته است . در مورد افتخار كردن به هويت ملي چند نوع ديدگاه وجود دارد:

الف ) ديدگاه كساني كه از هويت ملي ايدئولوژي مي سازند و به شكلي ((نژاد پرستانه )) و يا ((سرزمين پرستي )) همه چيز را در شعاع آن مي بينند چنين ديدگاهي هويت ملي را مطلق انگاشته و هر چيزي را كه مربوط به آن باشد تقديس مي كند.

ب ) ديدگاه ديگر در اين موضوع , نظر كساني است كه ((هويت ملي )) را مطلق ندانسته و آن را در خور نقد مي دانند. اينان با انتخاب ديدگاه منطقي برتري به مليت مي نگرند و نژاد و خاك را تقديس نمي كنند; بلكه ديدگاهي فراتر داشته و ((هويت انساني )) را اصل قرار مي دهند. ديدگاه هاي ((انترناسيوناليستي )) نوعا بر اين منطق استوار است .

اسلام نيز به روشني ديدگاه ((انترناسيوناليستي )) دارد و مردم را در قالب فرزندان خاك و نژاد ملاحظه نمي كند; بلكه سرشت بني آدم را از يك گوهر دانسته و آنان را با هم برابر مي داند. از نظر اسلام پرداختن به هويت ملي تا آن جا كه هويت اسلامي را تحت الشعاع قرار ندهد اشكالي ندارد; ولي اگر بنا باشد به جاي دين بنشيند و ديدگاه هاي خود را بر كرسي بنشاند, طبيعي است كه با روند اصلي بينش دين در تضاد است . پس بايد ديدگاهي نقادانه

و هشيارانه در برابر مدعيان ((هويت ملي )) داشت ; بدين صورت كه عناصر مفيد آن را ارج نهاد و منطقه هاي غير ارزشي و موهوم آن را رها ساخت .

براي مطالعه بيشتر ر . ك :

1- سير انديشه ملي گرايي از ديدگاه اسلام مترجم : عقيقي بخشايشي

2- جامعه انساني اسلام مجتهد شبستري

3- ناسيوناليسم و انقلاب رضا داودي

4- سير عقايد و انديشه هاي سياسي خزائلي

چرا از قديم مرسوم بوده است حلقه ازدواج را به دست چپ بيندازند؟

پرسش

چرا از قديم مرسوم بوده است حلقه ازدواج را به دست چپ بيندازند؟

پاسخ

در منابع ديني در مورد حلقه ازدواج و يا اين كه در دست چپ باشد چيزي نيافتيم. انگشتر را به دست راست كردن براي زن و مرد مستحب است و سنت پيامبر گرامي اسلام است، (وسائل، ج 5، ص 81).

برتري دست راست و سمت راست از مواردي در آيات و روايات استفاده مي شود.

الف) در قرآن كريم آمده است نامه اعمال مؤمنان به راستشان و نامه عمل كافران به چپشان داده مي شود، (حاقه، آيات 19 - 25).

ب) غذا خوردن با دست چپ مكروه است مگر در هنگام ضرورت، (وسائل، ج 24، ص 259).

ج) شستن محل ادرار و غايط با دست راست مكروه است، (وسائل، ج 1، ص 321).{J

نظر اسلام درباره نوروز چيست؟

اشاره

با سلام و احترام و ابراز سپاس از اين كه پرسش هاي خويش را با ما درميان گذارده ايد. اينك

پرسش

نظر اسلام درباره نوروز چيست؟

با سلام و احترام و ابراز سپاس از اين كه پرسش هاي خويش را با ما درميان گذارده ايد. اينك

پاسخ

در مورد نوروز روايات ضد و نقيضي در كتاب هاي روايي موجود است.

مرحوم علامه مجلسي از بحارالانوار فصلي را به بحث نوروز اختصاص داده و (1) روايات متعددي را متذكر شده است.

از امام صادق (ع) روايتي را متذكر شده است كه حضرت به معلي بن خنيس فرمود: مي داني نوروز چه روزي است؟! نوروز روزي است كه خداوند در آن روز با بندگانش عهد و پيمان بسته است كه شرك نورزند. نوروز اولين روزي است كه خورشيد طلوع كرده و در اين روز حوادث مبارك بسياري به وقوع پيوسته است. (2)

به نظر مي رسد از اين كه نوروز و مراسمي كه ايرانيان در آغاز سال شمسي دارند، از اين جهت كه مشتمل بر يك سري روابط پسنديده و نظافت و امور خداپسندانه است، مورد تأييد اسلام است.

پي نوشت ها:

1 - همان، ص 92.

آيا عيد نوروز را بايد جشن گرفت؟

پرسش

آيا عيد نوروز را بايد جشن گرفت؟

پاسخ

ديد و بازديد و صله رحم و دستگيري از مستمندان كه مردم در عيد نوروز انجام مي دهند، و خانواده ها و خويشان و بستگان از حال يكديگر با خبر مي شوند، از نظر اسلام كاري بسيار شايسته است. گذشته از اين، فروردين، آغاز بهار است؛ هنگامي كه طبيعت دوباره زنده مي گردد و درختان سبز و خرّم مي شوند و رشد و بالندگي خويش را آغاز مي كنند. اين انگيزه اي است كه انسانها نيز با طبيعت همراه شوند و براي شكوفايي و بالندگي در تمام ابعاد مادّي و معنوي خويش بكوشند. ولي تأسّف برانگيز است كه گروهي از مردم كشور ماني، در اين روزها، كه طبيعت انسان را هشدار مي دهد كه نيروي خويش را تباه نسازد و عمر خويش را از ميان نبرد، به بي بند و باري مي پردازند و با كارهاي زشت، روح خويش را مي آلايند.

« بخش پاسخ به سؤالات »

گذاشتن ماهي قرمز در سر سفره هفت سين چه حكمي دارد؟

پرسش

گذاشتن ماهي قرمز در سر سفره هفت سين چه حكمي دارد؟

پاسخ

گذاشتن ماهي قرمز در سر سفره هفت سين، علّت عقلي و شرعي و قانوني ندارد، بلكه سنّتي است ملّي كه برخي آن را مي پسندند و بدان عمل مي كنند.

« بخش پاسخ به سؤالات »

چرا برخي مردم بر اين عقيده اند كه عدد سيزده ناميمون است؟

پرسش

چرا برخي مردم بر اين عقيده اند كه عدد سيزده ناميمون است؟

پاسخ

متأسّفانه ايمان برخي مردم به ناميموني عدد سيزده ژرف تر از ايمانشان قدرت خدا است. حتّي گاه مي بينيم كه آنان براي اين كه به گمان باطل خويش از ناميموني عدد سيزده بگريزند، كارهايي زشت انجام مي دهند؛ كارهايي كه با عقل و شرع ناسازگار است.

به فرض كه عدد سيزده نحس باشد، راه گريختن از آن، توكّل به خدا و دعا و نيايش و صدقه و صله رحم و دستگيري از بينوايان و تهيدستان است. يكي از بهترين نشانه هاي نادرستي اين پندار، ولادت با سعادت حضرت علي«عليه السلام» در روز سيزدهم رجب است. پس، اين عقيده، خرافه اي بيش نيست.

« بخش پاسخ به سؤالات »

آيا در دين مقدّس اسلام درباره مراسم ترحيم(سوم، هفتم، چهلم) حكمى ذكر شده است؟

پرسش

آيا در دين مقدّس اسلام درباره مراسم ترحيم(سوم، هفتم، چهلم) حكمى ذكر شده است؟

پاسخ

مراسم ترحيم(سوم، هفتم و چهلم) از مراسم ما ايرانيان است و هيچ سفارشى در شرع مقدّس براى برگزارى اين گونه مجالس نيست. البته، طلب مغفرت و تلاوت قرآن براى ميّت مستحب است، ولى درباره مجلس سوم و هفتم و چلهم هيچ گونه سفارشى نشده است. متأسفانه، برخى چشم و هم چشميها و رسوم نامعقول مردم، موجب رنج خود آنان شده است. در دين مقدّس اسلام آمده است كه شايسته است همسايگان براى خانواده عزادار تا سه روز غذا بفرستند و غذا خوردن همسايگان در آن خانه مكروه است; ولى ميان ما رسم است كه بايد شخص عزادار هزينه هايى سنگين بر عهده گيرد و ديگران را غذا دهد. در بسيارى از روستاها و شهرها، بازماندگان عزادار براى برگزارى اين گونه مجالس ناچار مى شوند املاك خود را بفروشند و زير بار وامهايى سنگين روند و تا سالها تاوان پس دهند تا به گمان خود، آبرودارى كنند. خداوند به اين كار راضى نيست و برگزار كنندگان اجرى نخواهند برد; زيرا به جاى پيروى از دين مقدّس اسلام، گويى مى گويند: «بل نتّبع ما الفينا عليه آباءنا(1); بلكه از آنچه پدرانمان را بر آن يافتيم، پيروى مى كنيم».

( بخش پاسخ به سؤالات )

_____________________

1 - سوره بقره آيه 170.

_881_

باورهاي خرافي

جدا نمودن آيين مقدس اسلام از سنتهاى باطل چگونه است؟

پرسش

جدا نمودن آيين مقدس اسلام از سنتهاى باطل چگونه است؟

پاسخ

اگر منظور اين است كه مسلمانان از نظر عملى تنها به سنن اسلامى عمل نمى كنند و از سنتهاى باطل نيز پيروى كنند، براى اينكه تنها به سنن اسلامى عمل شود اين است كه نخست مردم را با سسن اسلامى به طور كامل آشنا كرد و سنتهاى خرافى را براى آنان تشريح نمود و آنان را توصيه كرد تا به سنتهاى اصيل اسلامى عمل نمايند.

اگر منظور اين است كه تعاليم اسلام با خرافات همراه شده، به گونه اى كه اسلام اصيل تشخيص داده نمى شود، بايد گفت كه تعاليم اسلام روشن است و اعتقاد گروهى ناآگاه را نبايد به حساب تعاليم اسلام گذاشت.

يادآورى اين نكته لازم است كه در زمينه ى تعاليم اسلام همواره بايد به متخصصان آن - كه دانشمندان و فقهاى بزرگ مى باشند- مراجعه كرد.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_1093_

مراسم جهارشنبه سورى چه حكمى دارد؟

پرسش

مراسم جهارشنبه سورى چه حكمى دارد؟

پاسخ

اين گونه مراسم از خرافات محسوب مى شوند و انسان بايد كارهايش بر اساس معيارهاى عقلى و شرعى باشد و از هرگونه خرافات بپرهيزد.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_1774_

اخ_لاق و تربيت

فضائل اخلاقى اي_مان مراتب

مختصرى درباره خرافات توضيح فرماييد؟

پرسش

مختصرى درباره خرافات توضيح فرماييد؟

پاسخ

سخنان بيهوده و پريشان كه ناخوشايند باشند. عادات مألوفه و شيوه هاى متبعه اى كه نه بر مبناى عقل و خرد و نه بر پايه شرع و شريعت، بلكه به استناد خوابى كه كسى ديده باشد يا عادتى كه از گذشتگان به يادگار مانده باشد. اين صفت را در انسان مى توان به انحراف حالت دين جويى وى مستند دانست.

اسلام در بدو ظهور خود با تمام قدرت، با اين شيوه غلط به مبارزه برخاست.

انسان را به ياد عقل در پرده كشيده اش آورد. و در صدد برآمد كه فكر وى را از اوهام و خرافات و عقايد بى اصل و اساس برهاند و وى را به پيروى از عقل و منطق متوجّه سازد. جامعه جاهليّتِ آن روز، سخت اسير موهومات بود. اين حالت، وى را از شكوفا شدن و به فعليّت رسيدن عقل بالقوه اش باز مى داشت. قرآن با نداى بيدار كننده توحيد، وى را به خود آورد. قرآن غل و زنجيرهايى كه خود به دست خويش بر گردن و دست و پا فكنده بود، بگشود(1).

مردم را از پيروى عادات پدران به پيروى عقل و خرد سوق داد(2). به آنها فهمانيد كه چه كسى قادر است آدمى را از سختى ها و محنت هاى روزگار و بن بست هاى زندگى نجات دهد. به آنها آموخت كه بايستى در حوادث ناگوار به چه كسى پناه برد. كدام شخصيّت قادر و مهربان و آگاه،شايسته است كه وى را به يارى بخوانى و نداى تو را بشنود و تو را پاسخ گويد(3).

_____________________

1 - سوره اعراف، آيه 157.

2 - سوره بقره، آيه 170.

3

- سوره اعراف، آيه 194.

_4_

انسان را از بندگى بندگان آزاد ساخت و به بندگى آفريدگار خويش كشانيد و رشته وابستگى به هزاران اميد هوم از او بگسست و او را به پناهگاهى بايسته و شايسته ربط داد.

(بخش پاسخ به سؤالات )

_5_

شايعاتي در خرم دره زنجان پخش شده كه »علم« در حسينيه جوش آورده و شفا يافتن مريض ها در اين مكان زياد شده، حال، ماندن در اين مكان ها و طلب شفا و زيارت و امثال ذلك چگونه است؟

پرسش

شايعاتي در خرم دره زنجان پخش شده كه »علم« در حسينيه جوش آورده و شفا يافتن مريض ها در اين مكان زياد شده، حال، ماندن در اين مكان ها و طلب شفا و زيارت و امثال ذلك چگونه است؟

پاسخ

بديهي است اكثر اين گونه موارد و شايعات كه هر از گاهي در يك گوشه مملكت مطرح و منتشر مي شود، ساخته و پرداخته دست افراد متقلب و كلاشي است كه به قصد مردم فريبي و اخذ پول و هدايا صورت مي گيرد و هيچ مبناي شرعي و عقلي ندارد؛ هر چند ممكن است افرادي با دل پاك و نيت صادقانه توسل هايي به حضرات معصومين(ع) داشته و به نتايجي رسيده باشند و يا گاهي گمان كنند مورد عنايت قرار گرفته اند و اقدام به پخش خبر آن عنايت (واقعي يا ساختگي) كنند و مورد توجه مردم علاقمند به اهل بيت(ع) قرار گيرند، ولي كم كم مفاسد زيادي به دنبال مراجعات مردم پديد آمده كه اصل عنايت و توسل را زير سؤال برده و حركتي انحرافي در عقايد مردم ايجاد نموده است. بنابراين نه مي توان به صورت قطع و يقين همه موارد را رد كرد و نه مي توان به هر موردي - گرچه با آثار و شواهد همراه باشد - كاملاً اطمينان نمود.

پيشنهاد ما اين است: كساني كه مشكلاتي دارند و مي خواهند با توسل به خاندان عصمت و طهارت مشكلات آن ها رفع شود، با ارتباط مستقيم از طريق دعاهاي وارده و در محل هاي معتبر مثل زيارتگاه ها و قبور شريف آن بزرگواران عرض حاجت نموده و با الحاح و اصرار از خداوند، رفع مشكلات خود را خواستار شوند.

نامه ها و ادعيه هايي كه هر از گاهي در منازل انداخته مي شود يا در قرآن ها و مفاتيح ها در حرم مطهر نوشته مي شود و در آن داستان هايي بيان مي شود و تقاضاي رونويسي به دفعات 25 و 30 و... در نامه هاي مذكور آورده مي شود؛ آيا پايه و اساس درستي دارد و انجام خواسته

پرسش

نامه ها و ادعيه هايي كه هر از گاهي در منازل انداخته مي شود يا در قرآن ها و مفاتيح ها در حرم مطهر نوشته مي شود و در آن داستان هايي بيان مي شود و تقاضاي رونويسي به دفعات 25 و 30 و... در نامه هاي مذكور آورده مي شود؛ آيا پايه

و اساس درستي دارد و انجام خواسته هاي ذكر شده الزامي است يا خير؟

پاسخ

چنين نامه هايي پايه و اساس درستي ندارد و از اساس باطل است و به آن توجّه نكنيد.

شنيده شده كسي بعد از اين كه با قرآن استخاره كرده و بد آمده، قرآن را پاره كرده و از نيم تنه تبديل به خرچنگ شده است. چنين چيزهايي صحت دارد؟ پاسخ ما در قبال برخورد با اين مسائل چه بايد باشد؟ژ

پرسش

شنيده شده كسي بعد از اين كه با قرآن استخاره كرده و بد آمده، قرآن را پاره كرده و از نيم تنه تبديل به خرچنگ شده است. چنين چيزهايي صحت دارد؟ پاسخ ما در قبال برخورد با اين مسائل چه بايد باشد؟ژ

پاسخ

اين خبر صحت ندارد و برگرفته از شايعات برخي از افراد به خصوص زنان عوام انديش و ساده است. به دليل آن كه چنين خبري اگر درست باشد، بايد شهر، كوي و برزن و آدرس آن شخص و نام و نشانش و شكل خرچنگ شدنش به پيوست اصل خبر برسر زبان ها مي افتاد و از ديد و گوش روزنامه نگاران پنهان نمي ماند. ولي چون شايعه ساز مي داند كه اگر اين گونه اخبار را به صورت دقيق و با نام و نشان باز گويد، زود لو مي رود و دروغگويي اش معلوم مي شود. به همين جهت خبر را به صورت كلي و ناپخته مي سازند.

ثانياً به فرض صحت خبر، مگر او چه كرده بود كه اين چنين مجازات شود؟ نهايتش اين است كه قرآن را از روي خشم و يا از روي بي اعتنايي پاره كرده بود. آيا پاره كردن قرآن در اين حد اثر نامطلوبِ فوري و مجازات تكويني دارد؟ چگونه ممكن است خداوند براي اين بي ادبي، مجازات سنگين و سه فوريتي در نظر بگيرد، ولي در برابر جرم هاي بسيار سنگين و گناهان زياد و كارهاي بسيار زشت و جنايات بزرگ، فوري مجازات نكند و حتي يك هزارم آن مجازات را با فوريت در نظر نگيرد؟ و همه اش را به آخرت حواله دهد؟ آيا پاره كردن يك جلد قرآن كريم، بدتر از كشتن هزاران زن و كودك بي گناه است؟

پس چرا سربازان ددمنش اسرائيل غاصب كه روزي ده ها زن و كودك و جوان بي گناه رادر خانه هاي خود به خاك و خون مي كشند و آنها را از خانه و كاشانه خويش آواره مي كنند بلايي به سرشان نمي آيد و به صورت حيوان در نمي آيند؟ و خداوند خشم ظاهري خود را بر آنها نشان نمي دهد؟ و مسخشان نمي كند؟ علاوه بر آن، افرادي را در طول تاريخ مي بينيم كه از روي دشمني و عداوت ديني قرآن را آتش زده و مورد هدف تيرهاي خود قرار داده و آن را سوزانده و پاره پاره كرده اند؛ ولي »مسخ« نشده و به صورت حيوان در نيامده اند. مثلاً افرادي چون وليد از حاكمان بني اميه و شاه و عمال او در ايران و... چرا اينها مسخ نشدند؟

ثالثاً مهم تر از همه اصولاً در اسلام مسئله اي به نام »مسخ« نيست؛ يعني اصلاً بنا بر اين نيست كه هركس كار بدي انجام داد، فوري به شكل حيواني درآيد و آن دور از سنت و عدل و حكمت الهي است. شما بايد با اين مسائل با بصيرت الهي و بينش مكتبي برخورد نمايند و نبايد چنين اخبار كذب محض را بپذيرند و يا در جاي ديگر به زبان آوريد و باعث شايع شدن اين اخبار در جامعه شويد.

شخصي از شهر مدينه وصيت نامه اي فرستاده كه مشتمل بر مطالب زير مي باشد: پيامبر اكرم (9) را در خواب ديدم كه به من فرمودند: حاج شيخ احمد در اين هفته شصت هزار نفر مرده اند در حالي كه يك نفر هم ايمان نداشتند، مردم احكام شرع را رعايت نمي كنند، زنان حجاب اسلامي ر

پرسش

شخصي از شهر مدينه وصيت نامه اي فرستاده كه مشتمل بر مطالب زير مي باشد: پيامبر اكرم (9) را در خواب ديدم كه به من فرمودند: حاج شيخ احمد در اين هفته شصت هزار نفر مرده اند در حالي كه يك نفر هم ايمان نداشتند، مردم احكام شرع را رعايت نمي كنند، زنان حجاب اسلامي را رعايت نمي كنند و ... به مردم اعلام كنيد

پرهيزگار باشيد كه قيامت نزديك است رسول اكرم (9) فرموده اند: هر كس اين مطالب را بخواند يا چاپ كند در روز قيامت من به شفاعت او مي آيم و هر كس به آن بي اعتنايي كند، خداوند او را از رحمت خود محروم مي نمايد. بعد شيخ احمد گفته اگر اين نوشته ها دروغ باشد خداوند مرا لعنت كند. هر كس 100 برگ از اين مطالب را چاپ كند، 14 روز خوشحالي مي بيند شخصي چنين كاري كرد و مقدار زيادي پول استفاده كرده و هر كس آن را دروغ شمرده خود يا يكي از اهل او مرده است لطفاً بفرماييد آيا مطالب فوق صحت دارد؟ و مورد تأييد علما مي باشد يا خير؟ وظيفه ما در برخورد با اين گونه موارد چيست

پاسخ

خواهر عزيز; اين گونه مطالب به هيچ وجه حجة شرعي ندارد چه از منظر خواب نگاه كنيم كه خواب هيچ وقت چنين الزاماتي را براي انسان نمي آورد. و چه از حيث اين كه آن را فرمايش معصوم (7) بدانيم كه تا به حال حديث معتبري كه دال بر اين عواقب در انجام و تروك عملي باشد، نيافته ايم با اندكي بررسي در مي يابيم كه همة اين مضامين مثل امر به معروف حجاب راستگويي و ... در احاديث و آيات محكم موجود است پس چرا به آنها عمل نكنيم و نشر آنها را با عمل كردن و حتي چاپ و بيان آنها بعهده نگيريم وقتي مطالب ديني بخواهد به جاي تكيه بر منطق آيه و حديث خواب و... متكي باشد وهن دين است ما در فرامين الهي دستور به

رعايت حجاب رسيدگي به مستضعفان و... را داريم لذا نيازي نيست اين امور به كسي در خواب گفته شود. از طرفي هم سنت الهي بر اين نيست كه اگر كسي مطلب حقي و يقيني و ثابت را انكار كرد، دچار مرگ و... شود چه رسد به مطلبي كه شرعاً ما موظف به تصديق آن نيستيم البته در تحليل اين عمل اگر خيلي خوش بينانه و با حسن ظن قضاوت كنيم شايد پخش اين گونه برگه ها از روي ساده لوحي و دلسوزي احمقانه باشد كه به اين طريق مردم را تشويق به خدا و پيامبر (9) و ترك گناه كنند اما صورت دوم كه به نظر صحيح تر مي رسد آن است كه توزيع اين برگه ها با اهداف بالاتري صورت مي گيرد كه يكي از آنها سنجش مقدار ساده لوحي و بي دقتي افكار عمومي نسبت به فرامين الهي و ميزان توجه مردم به شايعات خرافات و... است كه براي برنامه ريزي دشمنان فرهنگ اصيل اسلامي مفيد مي باشد.

وظيفه ما در برخورد با چنين مطالبي اين است كه :

1. مردم را با زبان نرم و ملايم آگاه نماييم

2. هر كجا چنين مطالبي ديده شود جمع آوري و محو كنيم و به آن عمل نكنيم 3. از راه درست مطالب صحيحي كه همان قرآن و حديث است را جايگزين آنها نماييم

چرا بعضي ها روز سيزده را نحس مي دانند؟ آيا اهل سنت اين روز را نحس كرده اند به نام سيزده رجب كه روز تولد آقا اميرالمؤمنين( است؟

پرسش

چرا بعضي ها روز سيزده را نحس مي دانند؟ آيا اهل سنت اين روز را نحس كرده اند به نام سيزده رجب كه روز تولد آقا اميرالمؤمنين( است؟

پاسخ

در ميان مردم چيزي معمول و مرسوم است كه بعضي از روزها را روز سعد و مبارك و بعضي را روز شوم و نحس مي دانند. نكته مهم اين است كه اين اعتقاد عمومي تا چه حد در اسلام قابل قبول است ويا تا چه حد از اسلام گرفته شد است. از نظر عقلي محال نيست كه اجزاء زمان با يكديگر تفاوت داشته باشند. بعضي داراي ويژگيهاي نحوست و بعضي داراي ويژگيهاي مبارك و سعد باشند هر چند از نظر استدلال عقلي راهي براي اثبات و يا نفي چنين مطلبي در اختيار نيست ولي واقع مطلب اين است كه چنين امري ممكن است، چرا كه با توجه به دلايل شرعي كه در اين زمينه وجود دارد قبول اين مطلب نه تنها مانعي ندارد بلكه لازم است.

در آيات قرآن كريم تنها در دو مورد اشاره به نحوست ايام شده است و آن در مورد نزول عذاب به سبب نافرماني قوم عاد است :

"انا ارسلنا عليهم ريحاً صرصراً في يوم نحس مستمر" "1"

مانند باد وحشتناك و سردي را در يك روز شوم مستمر بر آنها فرستاديم.(منظور از روز شوم مستمر اين است كه حوادث آن روز همچنان استمرار يافته چنانكه در آيه 7 سورة حاقه آمده است هفت شب و هشت روز اين عذاب الهي بطور مداوم بر آنها مسلط بود تا همگي را در هم كوبيد و كسي را زنده نگذاشت.)

در سورة فصلت نيز به همين ماجرا اشاره

شده :

"فارسلنا عليهم ريحاً صرصراً في ايام نحسات" "2"

پس مانند بادي سخت و سرد را در روزهايي شوم بر آنها فرستاديم.

نقطةمقابل اين مطلب تعبيرمبارك وسعد مي باشد كه در بعضي آيات قرآن ديده مي شود. از جمله در سورة دخان مي خوانيم

"انا انزلناه في ليله مباركه" "3" ما قرآن را در شبي پربركت نازل كرديم.

در روايات اسلامي نيز احاديث بسياري در زمينه نحس و سعد ايام وجود دارد گرچه تعداد زيادي از آنهااز نظر سند ضعيف به نظر مي رسند وآميخته به خرافات گرديده اند ولي همة آنها چنين نيستند و روايات معتبر و قابل قبولي نيز در ميان آنها وجود دارد.

در مورد نوروز در حديثي از امام صادق( مي خوانيم كه فرمود : "نوروز روز مباركي است روزي است كه كشتي نوح بركوه جودي قرار گرفت و جبرئيل بر پيامبر( اسلام نازل شد، روزي است كه علي( بر دوش پيامبر( رفت و بتهاي كعبه را شكست و داستان غديرخم مصادف با نوروز بود". "4"

در مورد روز عاشورا نيز در روايات شديداً از تبرك به آن روز نهي شده است. ناگفته پيداست كه سعد و نحس ايام با برخي حوادث مطلوب و نامطلوب پيوند خورده است. نكته مهم و قابل توجه اين است كه در اين باره نبايد طريق افراط را در پيش گرفت و في المثل چون فلان روز شوم و نحس است دست از تلاش و فعاليت كشيد و يا علت شكست و زيان در اموري را مربوط به شومي ايام دانست، بلكه بايد با توكل به خدا و ياري جستن از لطف و كرم او در عرصه زندگي استوار و محكم گام برداشت. در روايات

مي خوانيم در روزهايي كه نحس ناميده شده اند با دادن صدقه و خواندن دعا و استمداد از لطف خداوند رحمان و قرائت بعضي از آيات قرآن به دنبال كارها برويد و پيروز و موفق باشيد.

نكته اول _ اما در خصوص روز سيزده و ارتباط آن با سيزده رجب و تولد حضرت علي( بايد به نكات زير اشاره كرد (...اگر مراد از روز سيزده ، سيزدهم فروردين ماه باشد، همانگونه كه مي دانيد فروردين از ماههاي خورشيدي است كه ملاك و مبناي آن گردش زمين به دور خورشيد است كه 30 تا 31 روز به طول مي انجامد تا يك ماه خورشيدي كامل شود. سنت و اعتقادي كه در مورد روز سيزدهم فروردين وجود دارد هيچ ارتباطي با اسلام و مسلمانان و خصوصاً اهل سنت ندارد. بلكه اين رسم و آيين و اعتقاد مربوط به ايرانيان باستان است كه صدها سال قبل از ظهور اسلام مي زيسته اند و از آن زمان تاكنون اين اعتقاد باقي مانده و دليل شرعي نيز مبني بر نحسي روز سيزده وجود ندارد و بيشتر به يك اعتقاد خرافي شبيه است.

نكته دوم _ اينكه ماه رجب از ماههاي قمري است كه ملاك و معيار آن گردش ماه به دور زمين است كه 29 تا 30 روز به طول مي انجامد و تولد حضرت علي( در سيزدهم آن ارتباطي به اعتقاد ايرانيان باستان در خصوص سيزده فروردين ندارد.

نكته سوم _ اينكه اگر منظورتان روز سيزده هر ماه باشد كه براي نحس بودن چنين روزي دليل و مدركي در دست نيست.

نكته چهارم _ اينكه برادران و خواهران اهل سنت نسبت به اميرالمؤمنين

علي ( احترام و منزلت خاصي قائلند، اگر چه ايشان را جانشين بلافصل پيامبر( نمي دانند ولي به عنوان خليفة چهارم بسيار مورد احترام و قبول آنهاست. بنابراين دادن چنين نسبتي به آنها جايز نيست.

اينكه گاهي اوقات دربعضي از كتابها مثل منتخب الا دعيه نوشته است كه مثلا ً يك روحاني درخواب ديده فلان جريان را وبعد مثلاً نوشته بايد سه بار نوشته شود وا لّا اتفاقي براي انسان مي افتد آيااين جريانان درست مي باشد يا خير توضيح كامل عنا يت فرماييد .

پرسش

اينكه گاهي اوقات دربعضي از كتابها مثل منتخب الا دعيه نوشته است كه مثلا ً يك روحاني درخواب ديده فلان جريان را وبعد مثلاً نوشته بايد سه بار نوشته شود وا لّا اتفاقي براي انسان مي افتد آيااين جريانان درست مي باشد يا خير توضيح كامل عنا يت فرماييد .

پاسخ

.عزيز گرامي :

آنچه مارابه عنوان انجام تكليف » به يك دستور » ملزم مي كند فراميني است كه جزو احكام وشريعت ديني مي باشند ويااينكه طي تعهدي كه سپرده ايم مسئول به رعايت آن هستيم مثلاً من وشما مكلفيم نمازهاي يوميه رااقامه كنيم وبه تعداد ركعات مشخص نماز بگذاريم وسرباز زدن از چنين تكليفي بي اعتنائي به فروع دين بوده و مستوجب مجازات الهي است ويااينكه طي عقد قرارداد» متعهد مي شويم كه كاري را انجام دهيم . مثلاً مي پذيريم دربرابر دريافت مبلغ مشخصي پول كاري رابراي كسي انجام دهيم ، درچنين مواردي نيز هرگونه كوتاهي كردن درانجام قراردادي كه عقد كرده ايم مستوجب مجازات است وبه عنوان « حق الناس » دربرابر آن مسئوليم ولذا آنها چيزهايي براي ما تكليف مي آوردكه جزو شريعت واحكام ديني بوده ويادرطي عقود مورد انتخابمان به آنها تعهد سپرده ايم . بجز اين موارد هيچ كس حق ندارد ازطرف خودش به ما حكمي رااجبار كند ولو آنكه آن حكم مربوط به مسائلي مثل دعا ومناجات باشد . بااين توضيح نه فقط شما دربرابر آن دستورهايي كه روي كتابها مينويسند ، مسئول نيستيد ، كه نويسندگان آنها كار غلطي انجام داده اند وچنين دستورهايي خود مستوجب مجازات است .

اما اگر

از دليل نويسندگان آن نوشته ها سئوال كنيد بايد بگويم نويسندگان آن نوشته ها مي خواهند با چنين شيوه اي يك موضوع غلط يا غير واقعي را تكثير كنند وچون از تعهد ديني آدمها سوء استفاده مي كنند به نيت غلط وانحرافي خود رنگ ديني هم مي زنند . شما هيچگونه تعهد ديني رادربرابر آن دستورها نپذيريد ومطمئن باشيد هيچ اثر سوئي براي شما ندارد % ا

در مباني اسلامي عطسه زدن چه حكمي دارد؟ آيا نظر عرف مبني بر اين كه دلالت بر صبر و مكث دارد، حجت است؟

پرسش

در مباني اسلامي عطسه زدن چه حكمي دارد؟ آيا نظر عرف مبني بر اين كه دلالت بر صبر و مكث دارد، حجت است؟

پاسخ

در اين باره دستوري در اسلام مبتني بر صبر و خودداري از انجام عمل نداريم، بلكه در حديثي از امام صادق بازگو شده كه در اين هنگام عجله و شتاب كنيد، نه اين كه بايد عجله كرد و عجله موضوعيتي دارد. شايد امام مي خواهد بفرمايد با شتاب گرفتن، با اين خرافه مبارزه كنيد. اساساً روح اسلام با اين گونه مطالب سازش ندارد، تا آن جا كه دستور مي دهد هنگامي كه بر كاري مصمم شديد، اگر كسي فال بد بزند اعتنا نكنيد، و بر خداوند توكل نموده به دنبال هدف روانه شويد. فال بد زدن را نشانه شرك قرار داده است.

همواره فرموده اند: "تفاّلو بالخير تجده عند الله؛ همواره به خير و نيكي تفأل بزنيد تا خير و خوبي را از پيشگاه حق دريابيد". صداي زاغ و آهنگ جغد، پرش پلك هاي چشم و يا عطسه نبايد در عزم و تصميم انسان خللي ايجاد كند.

البته درباره "عطسه" وارد شده است: هر گاه يكي عطسه كرد، در حق او دعا كنيد و بگوييد "يرحمكم الله؛ رحمت خدا شامل حال تو گردد". طرف نيز متقابلاً دعا كند و بگويد: يغفر الله لك؛ خداوند تو را بيآمرزد".

صبر كردن و مكث نمودن، يا فرق گذاردن بين يك عطسه و دو عطسه همگي افسانه است كه بايد مسلمان آگاه و دانا از اين افسانه ها بپرهيزد و عزم را جزم كند.

مبداء پيدايش اين خرافه از آن جايي كه صبر و مكث به هنگام عطسه، ريشه عقلي و علمي و همچنين علت

فطري و غريزي ندارد، ناگزير بايد از مبداء پيدايش آن جستجو كنيم.

گفته مي شود در دوران حكومت هاي ملوك الطوايفي، حاكمي دلقكي داشته كه پادشاه را سرگرم مي كرده است. شبي در بين بازي عطسه شديدي مي زند، به طوري كه پادشاه مي ترسد و مي گويد: او را تنبيه نماييد. از آن تاريخ عطسه شوم تلقي مي شود و هر كس عطسه مي زد، به جاي "عافاكم الله؛ خدا شفايت دهد". مي گفتند سياه سرفه بگيري! اين خرافه مانند ساير خارفات به تدريج در بين ملت ما گسترش يافت.

در بخش مهربان وابسته به تبريز يك روستايي است به نام شاه باغي. در ايام محرّم و صفر يك عَلَم دارند به صورت پنج دست. آن را روي يك چوب وصل مي كنند، مردم پول و نذري مي برند و كسي كه نذر دارد، پنجه مي آيد روي دوش او مي نشيند. آيا چنين چيزي امكان دارد يا كاسبي ب

پرسش

در بخش مهربان وابسته به تبريز يك روستايي است به نام شاه باغي. در ايام محرّم و صفر يك عَلَم دارند به صورت پنج دست. آن را روي يك چوب وصل مي كنند، مردم پول و نذري مي برند و كسي كه نذر دارد، پنجه مي آيد روي دوش او مي نشيند. آيا چنين چيزي امكان دارد يا كاسبي باز كرده اند.

پاسخ

عزاداري در ايام سوگوراري سالار شهيدان امام حسين(ع) مستحب است و از تعظيم شعاير الهي است و موجب زنده نگهداشتن پيام هاي عاشوراي حسيني مي باشد. عَلَم برداشتن و نذر كردن براي عَلَم (كه در واقع نذر به صاحب علم است، يعني نذر به امام حسين يا حضرت ابالفضل و ...) اشكال ندارد.(1) اما نشستن علم روي دوش صاحب نذر اگر چه امكان دارد، ولي واقع شدن چنين چيزي بعيد است و غالباً واقعيت ندارد، بلكه شايعه است. بارها از اين اتفاقات شنيده ايم، ولي پس از بررسي معلوم شد، دروغ و شايعه است. متأسفانه از اين امور در دين و اعتقادات بسيار رخنه كرده است.

پي نوشت ها:

1. آيت الله تبريزي، استفتائات، ص 455، سؤال 2007.

در كتاب ها و نقل قول ها شنيده مي شود كه هنگام ريختن آب جوش نام خدا را ببريد، چون در غير اين صورت جنّي ها اذيت مي شود. آيا اين مسئله صحّت دارد؟ اگر صحّت دارد، نام الله و بسم الله در زمان ريختن آب جوش چه تأثيري در جنّ دارد، مثلاً جنّ چه مي شود؟

پرسش

در كتاب ها و نقل قول ها شنيده مي شود كه هنگام ريختن آب جوش نام خدا را ببريد، چون در غير اين صورت جنّي ها اذيت مي شود. آيا اين مسئله صحّت دارد؟ اگر صحّت دارد، نام الله و بسم الله در زمان ريختن آب جوش چه تأثيري در جنّ دارد، مثلاً جنّ چه مي شود؟

پاسخ

وجود جن حقيقت دارد و قرآن كريم با صراحت از وجود موجوداتي به نام جن خبر داده،(1) تا جايي كه اسم يكي از سوره هاي قرآن "جنّ" است، ليكن بودن جن ها در محل هايي كه آب داغ ريخته مي شود، صحت ندارد و از خرافات است.(2)

البته بسم الله گفتن براي هر كاري خوب است و گاهي موجب دور شدن موجودات شرور يا رفع شر مي شود.

پي نوشت ها:

1. جن (72) آية 1.

2. علي رضا رجالي تهراني، جن و شيطان، ص 149.

آيا موقعي كه عطسه مي كنيم حتما بايد صبر كنيم؟

پرسش

آيا موقعي كه عطسه مي كنيم حتما بايد صبر كنيم؟

پاسخ

صبر كردن در هنگام عطسه كاري عاميانه و فاقد مدرك و سند است تنها چيزي كه در روايات آمده است اينكه پس ازعطسه گفته شود الحمد للّه و يا اگر كسي عطسه كرد به او بگوئيد يرحمكم اللّه J

مراكز ديني

حوزه علميه

مبسوط
پرسش

مبسوط

پاسخ

اگر بخواهيم به تمام سؤالات ريز و درشت شما پاسخ دهيم، مثنوي هفتاد من كاغذ شود ولي به اندازه حوصله شما و اين نامه خدمتتان عرض مي كنيم.

درس طلبگي هم مانند ساير رشته هاي تحصيلي داراي برنامه دقيق است، از طريق آزمون يا كنكور مي توان وارد حوزه شد، حضوري و غير حضوري دارد، كوتاه مدت و درازمدت دارد، امتحان و تجديدي و مردودي دارد و ده ها شرايط ديگر كه اگر تصميم به تحصيل دروس حوزوي پيدا كردي خودت مي تواني به آساني از آن سردرآوري. گرچه پرسش هاي ريزي كه در اين باره كرده اي حاكي از اطلاعات نسبتا خوب جنابعالي از برنامه هاي درسي حوزه است.

اين درباره ظاهر حوزه كه از نظر درسي همانند ساير مراكز علمي است كه البته جديت بيشتري لازم دارد اما درباره محتواي درس ها و اين كه شما براي آينده تان مي خواهيد چه تصميمي داشته باشيد بايد بگوييم همان طور كه مي دانيد علوم حوزوي مربوط به شناخت دين اسلام است كه در سه بخش عقايد، اخلاق و فقه يا احكام خلاصه مي شود.

كسي كه در حوزه علميه تحصيل مي كند و به اصطلاح طلبه مي شود علاوه بر اين كه بايد در سه زمينه فوق اطلاعات كافي به دست آورد بايد دو كار مهم ديگر هم انجام دهد.

اول اين كه سعي كند احكام و برنامه هاي اسلام را در اعمال و رفتار خود نشان دهد و به اصطلاح يك مسلمان واقعي باشد و دوم اين كه در تبليغ دين و ارشاد مردم تلاش كند؛ يعني با سخنراني يا كلاس داري و تدريس و يا

نوشتن كتاب و مقاله سه اصل بالا را به مردم معرفي كند و آنها را به عمل به آنها تشويق نمايد.

بنابراين همان طور كه ملاحظه مي كنيد شغل يك طلبه يا روحاني شغل انبياء و پيغمبران است با اين تفاوت كه طلبه بايد درس بخواند تا عالم شود ولي پيامبران به معجزه الهي همه چيز را مي دانند. به همين جهت پيامبر اسلام فرمود: دانشمندان و علماي اسلام وارث پيامبران هستند.

حال با توجه به اين مطالب و توضيحات، شما بايد بتوانيد تصميم بگيريد. يعني بايد ببينيد اگر اولا علاقه مند به اين رشته هستيد و ثانيا توان و استعداد آن را هم داريد پيشنهاد ما اين است كه طلبه شويد ولي اگر احساس مي كنيد علاقه نداريد يا توان و استعداد آن را دارا نيستيد، بهتر است در زمينه هاي ديگر مثل دانشگاه خدمت كنيد.

اما اين كه چگونه وارد حوزه شويد، بايد وقت ثبت نام كه معمولا در فصل بهار است به يكي از حوزه ها (چه در قم و چه در شهرستان ها) برويد و برگه ثبت نام را پر كنيد. توضيحات مربوطه و راهنمايي هاي ديگر را همانجا سؤال كنيد.

البته رضايت والدين در هر كاري لازم است. در مورد حوزه هم همين طور است. حالا اگر مخالفت كردند، شما مي توانيد با توضيحات خود آنها را قانع كنيد.

پوشيدن لباس روحاني يكي ديگر از ويژگي هاي حوزه علميه است. يك فرد روحاني همانند ساير گروه هاي اجتماعي چون افراد نظامي و انتظامي، پزشكان و پرستاران و سايرين داراي لباس مخصوصي هستند كه البته پس از تحصيل مقدار لازم علوم حوزوي، اجازه پوشيدن اين لباس

مقدس را مي توان به دست آورد.

القاب و عناويني كه به روحانيون مي دهند تا حدودي جنبه تشريفاتي و احترام دارد و كلمه طلبه كه به معناي دانشجو است اسم عام براي تمام روحانيون مي باشد.

طلبه ها فقط در رشته هاي علوم انساني دانشگاه مي توانند ادامه تحصيل بدهند و اگر بخواهند در رشته هاي فني و تجربي شركت كنند بايد مانند ساير دانشجويان مستقلا شركت كنند و حوزه در اين مورد مسؤوليتي ندارد.

فلسفه وجودي لباس روحانيت در عصر حاضر چيست؟
اشاره

1- آن هم با توجه به اين كه لباس خاصّي براي فقها در اسلام سفارش نشده است.

2- هيچ گروهي لباس كار و وظيفه اش را همانند طبقه اطبّا و... در غير زمان انجام وظيفه استفاده نمي كند.

3- در احاديث سفارش شده كه به لباس عص

پرسش

فلسفه وجودي لباس روحانيت در عصر حاضر چيست؟

1- آن هم با توجه به اين كه لباس خاصّي براي فقها در اسلام سفارش نشده است.

2- هيچ گروهي لباس كار و وظيفه اش را همانند طبقه اطبّا و... در غير زمان انجام وظيفه استفاده نمي كند.

3- در احاديث سفارش شده كه به لباس عصر خويش ملتزم باشيم.

پاسخ

از احاديث موجود در كتب روايي شيعه و سنّي استفاده مي شود كه پوشيدن عمامه و عبا بخشي از سنّت معصومان ع) است؛ از آن جمله:

1- جابر نقل كرده است: پيامبر اكرم(ص) در هنگام فتح مكه، در آغاز ورود به مكّه عمامه اي مشكي بر سر داشت.(1)

علي(ع) فرمود: "رسول خدا(ص) در روز عيد غدير، عمامه اي بر سرم گذاشت و گوشه آن را پشت سرم آويزان كرد؛ آن گاه فرمود: "خداي متعال در جنگ بدر و حنين مرا با فرشتگاني كمك كرد كه با چنين عمامه هايي معمّم بودند".(2)

2- اصبغ بن نباته كه از نزديكان اميرالمؤمنين(ع) به شمار مي رود، روايت كرده است: در آغاز خلافت و پس از بيعت مردم، حضرت علي(ع) به مسجد آمد، در حالي كه عمامه رسول خدا را بر سر داشت.(3)

3- عباس بن عبدالمطلب و ربيعة بن الحارث فرزندان خود فضل و ربيعه را به حضور علي(ع) فرستاده تا از حضرت تقاضا كنند كه آنان را براي جمع آوري زكات به كار بگمارد؛ حضرت امير(ع) فرمود: به خدا قسم هيچ كدام از شماها را به كار نخواهم گرفت.

ربيعه (پس از شنيدن نظر امام به محضر علي(ع) شرفياب شد و با لحني اعتراض آميز) عرض كرد: به مقام و منزلت دامادي پيامبر(ص) رسيدي، ما به خاطر آن بر تو حسادت نكرديم؛ اميرالمؤمنين(ع) (با

بي اعتنايي نسبت به سخنان ربيعه) عباي خود را روي زمين انداخت و بر آن خوابيد.(4)

بنابراين از مجموع روايات مي توان نتيجه گرفت:

پوشيدن عمامه و عبا بخشي از سنّت پيامبر و امامان(ع) را تشكيل مي دهد.

تا اين قسمت، پاسخ پرسش اصلي شما يعني فلسفه وجودي لباس روحانيت، روشن شد، هم چنين پاسخ اولين پرسش فرعي، نيز معلوم گرديد. وقتي عبا و عمامه سنّت پيامبر(ص) و امامان(ع) باشد، چه لزومي دارد كه سفارش جداگانه براي آن در روايات شود، بلكه در هر زمان و مكاني ممكن است كه روحاني پاسخگوي شبهات و پرسش هاي افراد باشد و اين ميسور نيست مگر آن كه روحاني با پوششي خاص ميان جامعه اسلامي حضور داشته باشد؛ به خلاف مراجعه به صاحبان مشاغلي همچون پزشكان و نيروهاي نظامي وانتظامي كه مراجعه به آنان در موارد و ساعاتي خاص انجام مي شود، بنابراين، حتي اگر از نگاه شغلي نگاه كنيم، شغل روحاني اقتضا مي كند كه هر وقت در جمعي حاضر شده، چه در خيابان و چه در مهماني و... بايد اين لباس را به تن داشته باشد.

پاسخ سومين سؤال فرعي:

در سؤال مطرح كرده ايد: در احاديث سفارش شده كه به لباس عصر خويش ملتزم باشيم، بله در اين زمينه رواياتي رسيده است كه به لحاظ رعايت اختصار فقط به بيان و تشريح يك روايت مي پردازيم:

حمّاد بن عثمان در محضر امام صادق(ع) بود كه شخصي به امام عرض كرد: به ما گفته اند كه علي(ع) لباس خشن و پيراهن ارزان قيمت مي پوشيده و شما را مي بينيم كه لباسي نيكو پوشيده ايد.

امام صادق(ع) در پاسخ اين اعتراض فرمود: "علي بن أبي طالب عليه السّلام لباس با آن ويژگي ها

را در زماني مي پوشيد كه پوشش آن عيب به حساب نمي آمد، امّا امروز هر كس به آن روش لباس بپوشد، لباس شهرت مي شود و بهترين لباس در هر زمان، لباس اهل همان زمان است".(5)

اين روايت بهترين لباس را، لباس مردم هر زمان دانسته است، و لباس نوع ديگر را كه به صورت لباس شهرت (انگشت نما) در آيد، نفي كرده است. امّا آيا لباس روحانيت از اين نوع است؟ با توجه به اين كه نمايانگر طبقه خاص با وظايف خاص بوده و به لباس معصومين(ع) شباهت داشته و به لباس هاي سنّتي ايرانيان نير شباهت بيشتري دارد.

پي نوشت ها:

1. ميزان الحكمه، ج 4، ص 2765، ح 18096.

2. احمد بن حسين بيهقي، السنن الكبري (سنن بيهقي)، ج 10، ص 14.

3. صدوق، محمد بن علي بن الحسين، التوحيد، ص 304، ح 1؛ طبرسي، احمد بن علي، الاحتجاج، ج 1، ص 609.

4. محمود بن عمر بن محمد الزمخشري، الفائق في غريب الحديث، ج 2، ص 322.

5. محمد بن يعقوب كليني، كافي، ج 6، ص 444، ح 15.

وحدت روحاني ودانشجو يعني چه توضيح دهيد؟
پرسش

وحدت روحاني ودانشجو يعني چه توضيح دهيد؟

پاسخ

مساله وحدت حوزه و دانشگاه نه تنها ممكن بلكه يك ضرورت حياتي براي جامعه ماست . جدايي اين دو گروه علمي -فكري در جامعه ما نقش تخريبي بسيار زيانباري دارد و مملكت را به بدني شبيه مي سازد كه داراي دو مغز است . اين دو مغز اگر به همفكري بشتابند فعاليت ها و كنش هاي بدن رابهتر و حساب شده تر مي سازند ولي اگر بيگانه از يكديگر باشند هرج و مرجي وصف ناپذير پديد مي آورند .البته در رابطه با اين كه ( ( تعريف اين وحدت چيست و چگونه وحدتي بين اين دو نهاد مقدس مطلوب و شدني است ) ) بررسي هاي انجام شده كافي نيست و از سوي هر دو گروه بايد بررسي ها و كاوش هاي عميق تري به عمل آيد .تاكنون از دو سو شيوه هاي متعددي پيشنهاد گرديده ؛ از جمله : الف ) وحدت اخلاقي ب ) وحدت معرفتي ج ) وحدت ايديولوژيك در معرفت بشري د ) وحدت سازماني ( ارگانيك ) ه ) وحدت عملي ( پراگماتيك ) و ) وحدت سياسي ز ) وحدت استراتژيك . مهمترين شيوه از موارد بالا وحدت استراتژيك است . ;

بنده تمايل به طلبه شدن دارم ولي پدر و مادرم مخالفت مي كنند تكليف من چيست ؟
پرسش

بنده تمايل به طلبه شدن دارم ولي پدر و مادرم مخالفت مي كنند تكليف من چيست ؟

پاسخ

در مورد طلبه شدن بيش از هر چيز خود شما بايد تصميم بگيريد .البته تصميمي سنجيده و عاقلانه و با مشورت افراد آشنا به جزييات اين راه مثلا مي توانيد با برخي از روحانيون برجسته محل خود مساله را در ميان گذاريد و چنانچه مصلحت بر گزينش اين راه تشخيص داده شد از آنان بخواهيد كه والدين شما را قانع سازند . مسلما پدر و مادر شما خواهان سعادت و خوشبختي شما مي باشند ولي ممكن است به خوبي زواياي اين راه را نشناسند و يا به دلايلي موفقيت چنداني براي شما پيش بيني نكنند بنابراين برخورد خوب شما و مشورت با بزرگان منطقه و استمداد ازآنان راهگشاي خوبي است . اميد است همواره در مسير راستين اسلام مويد و موفق باشيد .;

چرا در حوزه به علوم طبيعي توجه نمي شود در صورتي كه علماي اسلامي همگي در چندين رشته صاحب نظر بوده اند؟
پرسش

چرا در حوزه به علوم طبيعي توجه نمي شود در صورتي كه علماي اسلامي همگي در چندين رشته صاحب نظر بوده اند؟

پاسخ

گسترش دامنه علوم و تخصصي شدن آنها امكان وارد شدن در علوم طبيعي را از حوزه ها سلب مي كند بويژه آنكه علوم حوزوي خود از گستره بسيار بالايي برخوردار بوده و لازم است آنها نيز به صورت تخصصي در آيند .البته برخي از علوم طبيعي مانند علم هييت در مسايل ديني قابل استفاده است و در حدلزوم در حوزه مورد بحث قرار مي گيرد و آگاهي آيت الله حسن زاده از علوم طبيعي نيز در همين زمينه هاست . به علاوه هيچ گاه مصداق واحد نمي تواند دليل بر جهت دادن يك نظام آموزشي به سمت خاصي باشد× زيرا كاروان علوم بايد به گونه اي طبقه بندي شده و سير يابد كه براي اكثريت ارباب دانش قابل استفاده باشد نه اينكه تنها متناسب با ظرفيت نوابغ باشد .;

چرا ائمه((عليهم السلام)) كار مى كردند و روحانيون براى امرار معاش كار نمى كنند؟
پرسش

چرا ائمه((عليهم السلام)) كار مى كردند و روحانيون براى امرار معاش كار نمى كنند؟

پاسخ

اين صحيح است كه امامان كار مى كرده اند ولى بايد توجّه داشت كه روحانيون اگر بخواهند به تحصيل و اشتغالات علمى و دينى بپردازند امكان اينكه بتوانند به كارهاى اقتصادى نيز مشغول باشند براى آنان وجود ندارد. امامان چون از علوم لدنى برخوردار بوده اند و براى علوم خويش به مدرسه نرفته و تحصيل نكرده اند طبعاً مى توانستند به كار اشتغال داشته باشند.

آيا اگر يك روحانى واقعاً بخواهد به آن درجات عالى علمى برسد مى تواند مشغول كارى ديگر هم بشود؟

آيا كسانى كه كار توليدى مستقيم ندارند منحصر بر روحانيون هستند؟ آيا براى اساتيد دانشگاه و كارمندان مؤسسات آموزشى هم لازم مى دانيد كه كار توليدى انجام دهند؟ آيا تصوّر مى توان كرد كه آموزش دين از آموزش هاى ديگر كم ارزش تر باشد تا محصّلين و اساتيد آنها را به علاوه بر تحصيل به كار ديگرى هم ملزم بدانيم؟ يك طلبه با كمترين برداشت از جامعه بيشترين خدمت را انجام مى دهد. دليل اين مدّعا انتظار همين اجتماع از اين قِشر است.

( بخش پاسخ به سؤالات )

_21_

پاسخ ما در برابر افرادي كه مقصر تمام مشكلات موجود در جامعه و جوانان را روحانيت مي دانند چه مي باشد؟
پرسش

پاسخ ما در برابر افرادي كه مقصر تمام مشكلات موجود در جامعه و جوانان را روحانيت مي دانند چه مي باشد؟

پاسخ

وقتي كه ما مي بينيم مثلاً يك سلسله كار بر مبناي حذف شخيصت و ارزش روحانيت در محيط سياسي يا در محيط دانشگاهي و ... شروع مي شود، اين كار، يك كار ساده و يك كار فقط صنفي نيست. اين كه مثلاً ما بياييم بساط حوزه ي علميه را كه بر مبناي تحقيق و دقت نظر و بر اساس مبنا سازي و مبنا ويران سازي و نوآوري و تجديد نظر و ابتكار است _ كه اين روشن است؛ سبك و شيوه ي آموزش و تعليم در حوزه هاي علميه، از اول بر مبناي تحقيق بوده _ يك چيز تقليدي وانمود بكنيم و امثال مطهري و بهشتي و اين شاگردان حوزه را، استثناهاي حوزه تلقي كنيم (1) يك اشتباه است. طبيعتاً كسي كه حوزه را درست نمي شناسد، كسي كه نمي داند حوزه چيست، چنين اشتباهي را مرتكب مي شود. البته به احتمال فراوان، بلكه شايد به طور يقين، آدم مي داند كه اينها از روي بي غرضي هم گفته مي شود، يعني نظر سوئي وجود ندارد؛ اما حرف خلاف واقع و فساد آور است. اين موجي مي شود كه ارزش علمي و معنوي روحانيت _ كه پرچمدار و نماينده دين است _ در چشم محيط دانشگاهي و دانشجويي از بين برود؛ كما اينكه شبيه اين كار، منتها با شيوه هاي ناشيانه تري، قبل از انقلاب انجام مي شد و بي تأثير هم نبود. واقعاً قبل از انقلاب، جماعت دانشگاهي، آخوند جماعت را آدمهاي پر گوي نادان پر توقع هيچ چيز ندان مي دانستند! من

با عده زيادي از آنها مواجه بودم. مثلاً در يك جلسه كه مي نشستند و دو كلمه حرف حساب مي شنيدند، مي گفتند عجب، واقعاً در بين روحانيت، مثل شمايي وجود دارد؟! در حالي كه آن طلبه يك طلبة معمولي بود. آنها روحانيت را نمي شناختند؛ يعني تلقي دستگاههاي علمي و دانش كشور از روحانيت غلط بود. حوزة علميه، اصلاً مركز علم و تحقيق بوده است. اگر علم براي علم، و علم بدون قصد مزد، مصداقي در كشور ما داشته باشد، از قديم در حوزه هاي علميه بوده است؛ ولي آنها اينجا را يك محيط بي علم مي دانستند!

آن زهد و بي اعتنايي به دنيا، آن پارساييهايي كه در محيط روحانيت و در محيط طلبگي و بيرون از طلبگي بود و امروز هم بحمد الله هنوز به طȘѠغالبي وجود دارϘ̠اين را در چشم اين جماعت دانشگاهي șŘʘ̘ϘϘ̠تبديل كرده بودند به اين كه آخوند مفت خور است! تعبير مفت خور، چيز روشني بود. وقتي در جايي مي گفتند مف خورها، بدون هيچ اشاره و قيدي _ مثل ضميري كه مرجع خودش را پيدا كند _ به روحانيون بر مي گشت! اين تبليغاتي بود كه انجام شده بود.

هدف از اين تبليغات چه بود؟ هدف از تبليغات، روحانيت نبود_ روحانيت كه خصوصيتي نداشت _ هدف از اين تبليغات، دين بود. اگر ما بياييم حيثيت روحانيت و فقاهت و رتبة علمي فقاهت و تأثير آن را در حركت كلي يك كشور منكر بشويم، و زير سؤال ببريم، يا دچار خدشه بكنيم، در حقيقت به گرايش ديني طبقة كار آمد و عظيمي لطمه زده ايم، و اين همان كاري كه آنها مي خواهند، و آبي است به آسياب

دشمن ريختن؛ لذا بايد به اين نكته خيلي توجه شود. (1)

بنابراين بايد توجه داشته باشيم كه اين مسأله، يك مسئله اساسي و ريشه اي است و حذف روحانيت از صحنه اجتماع و تأثير گذاري در جامعه براي ريشه كن ساختن دين از صحنه جامعه و به انزوا كشيدن دين در اجتماع است تا همانند جوامع غربي دين به اموري فردي و غير اجتماعي تبديل گردد به عبارت ديگر همان سياست قبل از انقلاب "جدايي دين از سياست" مجدداً برقرار گردد و اين سياست تا زماني كه روحانيت مورد قبول جامعه باشد و رهبري جامعه را عهده دار باشد عملي نيست، پس بايد تلاش كنند آنها را از گردونه سياست خارج سازند و اين امر شدني نيست مگر با بدبيني جامعه از روحانيت"

منابع و مآخذ:

1_ اشاره به تحليل يكي از نويسندگان در يك مجلة فرهنگي، سياسي

2_ حديث ولايت، ج9، صص29_30

منبع: پرسش و پاسخ از محضر رهبر معظم انقلاب آيت الله خامنه اي، موسسه فرهنگي قدر ولايت، ص314_315

چرا ديد مردم نسبت به روحانيت نسبت به زمان انقلاب تغيير بسيار كرده است و آيا اين تغيير ناشي از رفتار و عملكرد روحانيون است يا از طرف مردم؟
پرسش

چرا ديد مردم نسبت به روحانيت نسبت به زمان انقلاب تغيير بسيار كرده است و آيا اين تغيير ناشي از رفتار و عملكرد روحانيون است يا از طرف مردم؟

پاسخ

مسأله فاصله گرفتن برخي از اقشار با روحانيت، نيازمند بررسي جامعه شناختي از موضوع است كه در اين مجال نمي گنجد ولي علل اجمالي آن به شرح زير است: الف) مشكلات تحميل شده بر انقلاب و تحليل نادرست از آن، يعني مسائل را همواره از چشم روحانيت ديدن ب) بالا رفتن سطح توقع و انتظار مردم آن هم با تمركز بر روحانيت ج) تبليغات جهاني عليه انقلاب اسلامي و رهبران ديني د) عملكرد نادرست برخي از افراد روحاني با نگرشي واقع بينانه ومنصفانه به اين مسأله درمي يابيم كه همچنان كه تاريخ حوزه و روحانيت نشان مي دهد و در زمان كنوني شاهد آن هستيم نمي توان يك حكم كلي در اين زمينه ارائه نمود بلكه هر چند متأسفانه در قبل از انقلاب به دلايل متعددي تا حدودي شاهد تحجر و جمود بي خبري از مسائل روز و علوم و موضوعات جديد در گوشه و كنار حوزه ها بوديم اما عين حال در كنار آن نيز شاهد حضور و مشاركت فعال بسياري از انديشمندان و متفكران روحانيت در عرصه هاي مختلف علمي، فرهنگي جامعه و مجامع دانشگاه بوده و مي باشيم كه به عنوان مثال آن از متفكراني مانند: علامه طباطبايي، مرحوم امام (ره)، شهيد مطهري، دكتر مفتح، دكتر بهشتي، مرحوم طالقاني را نام برد. اما در بعد از انقلاب با توجه به شرايط جديد و نيازهاي جديد ناشي از حكومت اسلامي اين خلا و نقصان به صورت بسيار جدي در زمينه تطبيق مسائل و

موضوعات جديد با احكام و ارزش هاي الهي و مقتضيات زمان و مكان و يافتن پاسخ هاي مناسب براي آنان احساس شد و حوزه ها به علت اين ضرورت ها و با استفاده از فضاي باز ايجاد شده بعد از انقلاب به چنان رشد و بالندگي و تحولي دست يافت كه شايد تا قبل از اين در تاريخ حوزه ها كم سابقه بود كه شاهد تأسيس مراكز و مؤسسات پژوهشي تحقيقاتي و مطالعاتي متعددي در راستاي تأمين نيازهاي روحانيون در رشته هاي مختلف علوم جديد در دانشگاه ها و ساير مراكز علمي مي باشيم و در بسياري از رشته هاي علوم اجتماعي صاحبنظران و اساتيد برجسته اي كه به جديدترين مباحث و موضوعات رايج در محافل آكادميك و دانشگاهي غرب تسلط و اشراف كامل داشته باشند در ميان روحانيون و دين پژوهان حوزه خصوصاً حوزه علميه قم وجود دارند كه معارف و ارزشهاي اسلامي را با توجه به شناخت كامل موضوعات و مسائل جديد و با استفاده از پيشرفته ترين و جالب ترين روشهاي هنري، تكنولوژي پيشرفته و وسايل ارتباطي به مخاطبان و علاقه مندان انتقال مي دهند. كليه اقدامات فوق در جهت جبران عقب ماندگيهاي گذشته حوزه و برقراري رابطه بر اساس تفاهم و تبادل ديدگاه ها با مخاطبين حوزه خصوصاً قشر جوان كه تشكيل دهنده اكثريت جامعه و آينده سازان ايران اسلامي عزيز مي باشند انجام شده و مي شود به عنوان مثال مي توان از برگزاري اردوهاي تفريحي، سياحتي و زيارتي براي جوانان و نوجوانان در مقاطع مختلف تحصيلي با استفاده از روحانيون خوش فكر و انديشمند و در عين حال خوش برخورد و مسلط به اصول روانشناسي تربيتي براي بررسي و شناخت مشكلات و مسائل مورد نياز آنها و راهنمايي

و ارائه مشورت به آنان نام برد در هر صورت مطالب فوق به معناي موفقيت كامل حوزه در جذب جوانان و مخاطبان خود نيست بلكه گوياي اينست كه حوزه ها عليرغم وجود مشكلات تاريخي و مالي كه دارند شديداً به اين موضوع بسيار مهم اهميت داده و در صدد رفع نواقص خود در حوزه تبليغ و اطلاع رساني مي باشند. متأسفانه به رغم وجود ارزش هاي والاي انساني و غناي مسائل فرهنگي و معنوي در جامعه ما، نسل اوّل انقلاب و دستگاه هاي فرهنگي در انتقال اين ارزش ها به نسل دوم و سوم انقلاب و حتي تعميق آنها براي خودِ نسل اول انقلاب، سهل انگاري و متأسفانه عليرغم هشدارها و تهديدهاي شديد مقام معظم رهبري و بزرگان حوزه به مسؤولان نسبت به اوضاع وخيم و اسفناك فرهنگي جامعه و روند تغيير ارزش هاي اسلامي كه جلوه هاي بارز آن در برخي توليدات و محصولات هنري و سينمايي به وضوح قابل مشاهده مي باشد.

در مورد وزارت ارشاد بايد گفت كه متأسفانه عملكرد اين وزارت خانه_ خصوصاً در سال هاي اخير_ به هيچ وجه مطلوب نبوده و مقام معظم رهبري به كرّات نارضايتي خود را از آن اعلام نموده اند ايشان در 24 آذر 78 ديدار شوراي عالي انقلاب فرهنگي فرمودند: "سؤال من اين است كه وزارت ارشاد چند كتاب براي تقويت تفكر اسلامي چاپ كرده است؟ چند فيلم براي تقويت فكري اسلامي و انقلاب ساخته است؟ الان مرتب در سالن هاي وابسته به ارشاد فيلمها و تئاترهايي نمايش داده مي شود كه بعضي ها صد در صد ضد دين است، ضد انقلاب است. اگر در كنار اين همه چند نمونه تئاتر و فيلم اسلامي مي ساختند كه اين مبلّغ

اسلام است، من اعتراض نمي كردم. بنده اهل رمان خواندن بودم، و الان هم با رمان بي ارتباط نيستم، خبر دارم كه در دنياي رمان چه خبر است فاسدترين رمان ها الان منتشر مي شود".

اما در مورد صدا و سيما هم معظم له تذكراتي داشته اند. ايشان در اين باره فرمودند: " من به صدا و سيما هفته اي يك بار يا كم تر، اعتراض مي كنم و پيغام تند مي دهم اما صدا و سيما كارهاي زيادي به عنوان اسلام انجام داده و برنامه هاي اسلامي درست كرده است. برنامه هاي هنري، اسلامي، گزارش و علمي، اگر خطا دارد تلاش هم دارد."، ولي در هر صورت كاركرد صدا و سيما هم مانند ساير دستگاه ها خالي از عيب و نقص نمي باشد، اما با توجه به اهميت اين رسانه و نقش مهم و تأثيرگذار آن بر افكار عمومي، عقايد و نگرش هاي جامعه و وظايف سنگيني اين رسانه ملي خصوصاً بعد از انقلاب در جهت گسترش و تثبيت ارزش هاي اسلامي و الهي در جامعه و زدودن فرهنگ فاسد پهلوي و مقابله با تهاجم فرهنگي بر عهده دارد، رفع مشكلات و معضلات اين رسانه و بهبود كيفي و كمي برنامه هاي آن، آن هم در حدي كه زيبنده حكومت اسلامي بد و بتوان از آن به عنوان يك دانشگاه انسان سازي نام برد از اولويت بسزايي برخوردار مي باشد. اما در مورد انتقاداتي كه شما نام برديد مي توان گفت كه بخشي از اينها مربوط به وزارت ارشاد و صدا و سيما و اصلاح كاركردهاي آن مي باشد و بخشي هم مربوط به افراد بيننده مخاطبين آن مي باشد. بعضي عواملي كه موجب بدبيني جوانان شده است. عبارت است از: 1. مشكلات

پس از انقلاب (مانند جنگ و توجّه به مسائل امنيتي و دفاعي و...) كه نتيجه طبيعي آن فقدان برنامه ريزي هاي دقيق و كارشناسي شده براي نهادينه سازي و تثبيت ارزش ها و معارف اسلامي است. 2. تغيير هنجارهاي اجتماعي از ارزش هاي ديني و معنوي به ارزش هاي مادي و سودگرايي، در اثر بعضي از اقدامات اقتصادي و در پيش گرفتن مدل توسعه، باعث بروز تضادهاي ارزشي و فاصله گرفتن جامعه از ارزش هاي اسلامي گرديده است3. عملكرد منفي و نامطلوب بعضي از دستگاه هاي فرهنگي در سال هاي اخير و ميدان دادن به افراد و عناصر غير معتقد به نظام اسلامي و ترويج فرهنگ غربي از سوي آنان.4. پاره اي برخوردهاي نسنجيده و نامطلوب و يا همراه با زياده روي و افراط توسط بعضي از افراد مذهبي دلسوز در مقابله با ناهنجاري ها و منكرات جامعه5. كم كاري برخي از افراد مذهبي در نشان دادن چهره واقعي و محبت آميز اسلام و برطرف نمودن ديدگاه منفي ايجاد شده در عمل6. كم كاري نيروها و دستگاه هاي انقلابي، در توليد برنامه هاي سالم، جذّاب و مفيدي كه بتواند اوقات فراغت جوانان را پر كند و آنان را از توجّه به برنامه هاي ضد اخلاقي و فاسد فرهنگ بيگانه باز دارد 7. تهاجم فرهنگي غرب در جهت بي هويت كردن نسل جوان، تضعيف باورهاي عقيدتي مردم، ايجاد شكاف ميان نسل جوان و مسؤولان حكومتي و ايجاد ترديد نسبت به كارآيي مديريت فقهي، شكست نظام اسلامي در ايران با استفاده از پيشرفته ترين وسايل تكنولوژي و. 8. پيروي از اميال و هواي نفساني كه ناشي از عوامل محيطي، تربيت ناصحيح با بي اعتنايي، به ارزش هاي معنوي و... است. اين مشكل ناشي از اراده و اختيار

خود انسان است. خداوند مي فرمايد: إِنَّا هديناهُ اَلسَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً و إِمَّا كَفُوراً،(1). متأسفانه بسياري از افراد تحت تأثير هواي نفس و پيروي از اميال و خواهش هاي نفساني، راه ضلالت و گمراهي را بر مي گزينند. قرآن در اين زمينه فرموده است: لَقَدْ خَلَقْنَا اَلْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ* ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ،(2). متأسفانه اين عوامل، باعث فاصله گرفتن برخي جوان از ارزش ها و مسائل معنوي و دوري آنان از روحانيان و مساجد شده است. هر چند مردم و جوانان تيز بين و آگاه ما همواره كمال ارادت را به شخصيتهاي روحاني مانند حضرت امام و مقام معظم رهبري و بسياري از شخصيت هاي ديگر كه هيچ گونه حقوقي از دولت دريافت نكرده و زندگي كاملاً ساده و در سطح خيلي پاييني داشته و همواره در خدمت انقلاب بوده اند، دارند. 9. تأثيرگذاري جريانات التقاطي و يا روشنفكري وابسته و سكولار در داخل كشور در جهت ايجاد بدبيني نسبت به اسلام و روحانيت.

جدايي عده اي از جوانان از روحانيون ممكن است دلايل ديگري هم داشته باشد، از جمله: 1. عملكرد و رفتار ناشايست گروهي از شاغلان روحاني در دستگاه ها و نهادهاي دولتي و حكومتي باعث پيدا شدن تعارض و شكاف بين گفتار و عمل آنان شده و موجب بدبيني به تمامي روحانيت گشته است.2. برخي از رفتارها و برخوردهاي ناصحيح و مخالف شرع در بيان احكام شرعي، موجبات بدبيني عده اي از افراد _ خصوصاً جوانان- فراهم آورده است، حضرت امام (ره) و رهبر معظم انقلاب بارها خطر اين گونه افراد را متذكر شده و در اين خصوص مي فرمايند: "معناي تحجر آن است كه كسي كه مي خواهد از مباني اسلام

و فقه اسلام، براي بناي جامعه استفاده كند، به ظواهر احكام اكتفا كند و نتواند كشش طبيعي احكام و معارف اسلامي را در آن جايي كه قابل كشش است درك كند و براي نياز يك ملّت و يك نظام و يك كشور كه نياز لحظه به لحظه است، نتواند علاج و دستور روز را نسخه كند و ارائه بدهد، اين بلاي بزرگي است"،(3).

3. اختلافات جناحي و سليقه اي در مسائل اقتصادي، سياسي و اجتماعي، جايگاه و منزلت روحانيت را پايين آورده است. 4. حل نشدن برخي از مشكلات و معضلات اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي (مانند اشتغال، مسكن و رفاه)، و عدم اجراي ارزش هاي اسلامي در جامعه به صورت كامل (مانند عدالت اجتماعي، مبارزه با مظاهر فساد و...)، باعث شده كه مردم اين مشكلات را همواره از چشم روحانيت ببينند و انتظارات غير واقعي و بيش از حد از آنان داشته باشند.

مجموعه اين عوامل باعث شده تا دشمنان اسلام و انقلاب اسلامي با تهاجم فرهنگي، و درشت نمايي مشكلات، به القاي انديشه نسبي بودن ارزشها، جدايي دين از سياست، ناكارآمدي مديريت فقهي، اسلام منهاي روحانيت بپردازند.

منابع و مآخذ:

1_ تين، 4_5

2_ روزنامه جمهوري اسلامي، 17/3/76

در زمينة تبليغ روحانيون محترم شبهه اي مطرح مي شود مبني بر اينكه چرا براي آموختن احكام دين، روحانيون پول مي گيرند؟ و همينطور براي نماز جماعت، بنده در پاسخ به دوستان دانشجوي خود و مردم عوام نمي توانم پاسخ كاملي بدهم. بويژه اينكه اين قضيه را به صوفيان و خانق
پرسش

در زمينة تبليغ روحانيون محترم شبهه اي مطرح مي شود مبني بر اينكه چرا براي آموختن احكام دين، روحانيون پول مي گيرند؟ و همينطور براي نماز جماعت، بنده در پاسخ به دوستان دانشجوي خود و مردم عوام نمي توانم پاسخ كاملي بدهم. بويژه اينكه اين قضيه را به صوفيان و خانقاه نشينان قديم تشبيه مي كنند كه از مردم غذا مي گرفتند و دعا مي كردند (؟!) علاوه اينكه ديده شده

است بين روحانيون محترم و مردم بر سر قيمت مذاكراي صورت مي گيرد كه اين مطلب باعث خدشه دار شدن قداست و عظمت روحانيت مي شود و ديگر اينكه باعث عوام زدگي روحاني و چشم بدست مردم بودن مي شود. و باعث مي شود روحاني بخوبي نتواند از مردم انتقاد كند آيا تا به حال براي سامان بخشيدن به وضع مادي مبلغان و از بين رفتن اين حالت فكري شده است. و بعضي از روحانيون تأكيد مي كنند كه پول نميگيرند و اين در نزد مردم باعث مي شود به روحانيون ديگر به چشم بد نگاه كنند.

پاسخ

فاصله طبقاتي در جامعه منحصر به طبقه روحانيت نيست بلكه در ساير طبقات اجتماعي نيز اين فاصله طبقاتي وجود دارد. از جمله روستاييان، شهر نشينان، معلمان، بازاريان، دانشگاهيان و كارگران همه شان در يك سطح نيستند برخي از آنها ثروتمند هستند و برخي فقير و عده اي هم زندگي متوسطي دارند. البته همه افراد ثروتمند از هر طبقه و قشر چنين نيستند كه به فكر ديگران نباشند بسياري از افراد ثروتمند و غني از ثروت خودشان در راه خير و خدا پسندانه بهره مي برند و با ثروت خودشان به همنوعان خويش خدمت مي كنند و عده اي هم هستند كه نه تنها از ثروت خودشان در راه خير استفاده نمي كنند بلكه خود و خانواده ايشان نيز بهره چنداني از آن نمي برند.

برادر ارجمند! بنابراين نمي توان همه ثروتمندان خواه روحاني و خواه غير روحاني را متهم به بي توجهي به فقرا كرد و البته برخي از ثروتمندان هستند كه در برابر فقر فقيران و نيازمندان هيچ

احساس مسئوليتي نمي كنند و صد البته چنين روحيه اي براي برادران روحاني بسيار زشت تر و قبيح تر است. زيرا آنان رهبران ديني جامعه هستند و مردم را به مسير درست و صحيح و از جمله كمك به محرومان و مستمندان هدايت و دلالت مي كنند از آنان بيشتر انتظار مي رود به گفته خودشان بيشتر عمل كنند و پاي بند باشند وقتي آنان عمل و رفتارشان با گفتار و سخنانشان هماهنگ نباشد در ديگر افراد جامعه نيز تأثير مي گذارد و سخنان آن بي خاصيت و بي اثر مي شود، نه تنها سخن آنان بدون اثر مي شود بلكه وعظ و موعظه و نصيحت و پند و اندرزي

كه از قرآن و احاديث هم مي كنند بي اثر مي شود و به قول استاد شهريار:

گفت اگر منبر تو منبر بود كار مردم نمي كشيد به دار

اگر وعظ و خطابه و موعظه اينها از صميم قلب و توأم با عمل و رفتار باشد جامعه به سوي فلاح و رستگاري هدايت مي شد و اگر گرفتار و عمل آنها با همديگر هماهنگ نباشد جامعه به سوي بدبختي و فلاكت سوق پيدا مي كند.

اما توقع شما برادر عزيز توقع بجايي است و ما مثل تو از اينكه برخي از عزيزان روحاني چنين حالتي دارند نگران و ناراحتيم ولي مي دانيم كه اين خواسته اكثريت قريب به اتفاق جامعه روحاني و مسولان عاليرتبه نظام و كشور نيست و هر جا برادري روحاني از مسير نادرست و نامشروع صاحب ثروت و مكنت شده باشد با شدت تمام در دادگاه روحانيت بدون اغماض با او برخورد مي كنند و

وظيفه ما و شما اين است كه با اين عاملان فساد و تباهي برخورد كنيم و به مقامات ذي صلاح گزارش كنيم خواه روحاني باشد و خواه غير روحاني و شايد بخشي از اين وضعيت نيز متأثر از اين حالت و خاصيت بي تفاوتي جامعه و شعائر به ما چه "و به من چه" باشد. بايد در برابر اين مسائل احساس مسئوليت كنيم و براي مقابله با آن بصورت همگاني و عمومي اقدام كنيم.

به اميد روزي كه اكثريت جامعه در برابر نابرابري ها برخروشند و به مقابله برخيزند. انشاء الله

لطفاً شرايط ورود به حوزة علميه را بيان كنيد؟
پرسش

لطفاً شرايط ورود به حوزة علميه را بيان كنيد؟

پاسخ

با تبريك به شما به خاطر هدف مقدّسي كه انتخاب كرده ايد و به اميد موفقيت شما، به عرض مي رسد راه هاي متعدّدي براي ورود به حوزه علميه براي خواهران وجود دارد كه پس از ذكر مقدمه اي به آن ها اشاره مي كنيم

شرط تحصيل در حوزه اخلاص است و هدف از آن بايد كسب فضايل اخلاقي و دريافت معارف اسلامي و نشر آن ها در ميان باشد. ورود به حوزه يا هر مكان علمي با اين هدف اهميت ويژه اي داشته و خداوند چنين عالمي را تمجيد كرده است "خدا ]رتبه كساني را كه ايمان آورده اند و كساني را كه علم به آنان داده شده درجات عظيمي مي بخشد."(مجادله 1)

روايات متعددي نيز به اين فضيلت ها اشاره دارند. از جمله حضرت صادق مي فرمايند: "عالمي كه از علمش سود بر ده شود بهتر از هفتاد هزار عابد است "(الكافي كليني (ره ، ج 1، ص 33، دارالكتب الاسلامية )

بديهي است كه اين فضايل از عالمان عامل است و عالماني كه به خاطر هواي نفس يا دلايل مادي قدم در راه تحصيل معارف بگذارند، به سختي بازخواست خواهند شد.

راه هاي ورود به حوزة علميه

1. شركت در آزمون اختصاصي "جامعة الزهرأ قم اين حوزه همه ساله از اواخر بهمن يا اوايل فروردين از خواهران داوطلب دانشجو مي پذيرد، اطلاعيه پذيرش و چگونگي ثبت نام در اين حوزه معمولاً در روزهاي ياد شده در روزنامة جمهوري اسلامي منتشر مي شود.

از جمله شرايط اصلي آن در حال حاضر براي خواهران تمام وقت شهرستاني داشتن ديپلم با معدل 14 به بالا

و حداكثر سن ّ 19 سال مي باشد.

حوزه شبانه روزي و داراي خوابگاه بوده و طلاب از غذا و كمك هزينه تحصيلي بهره مند خواهند شد.

براي آگاهي بيشتر در اين باره مي توانيد با شماره تلفن 95111_0251 تماس بگيريد.

2. شركت در آزمون اختصاصي حوزة علمية خواهران مركز حوزة علمية خواهران قم مدارسي را در بيشتر شهرستان ها تحت پوشش دارد كه همه ساله معمولاً در ماه هاي اسفند و فروردين از خواهران داوطلب طلبه مي پذيرد، اطلاعيه پذيرش اين حوزه در روزهاي ياد شده در روزنامه هاي جمهوري اسلامي كيهان و هفته نامة افق حوزه منتشر مي شود.

از جمله شرايط اصلي آن در حال حاضر داشتن ديپلم و حداكثر سن 20 سال مي باشد كه در صورت تأهل حداكثر سن 23 سال مي باشد.

براي آشنايي با شرايط ورود به اين مدارس مي توانيد با حوزة علمية مركز استان خودتان يا مركز حوزة علمية خواهران قم (7740945_0251) تماس بگيريد.

3. ثبت نام در مدارس مستقل برخي از مدارس در شهرستان ها وجود دارند كه مستقل بوده و از ميان خواهران طلبه مي پذيرد و شرايط ثبت نام در اين مدارس متفاوت بوده و به تصويب هيئت امنا يا مدير مدرسه بستگي دارد.

شرايط ثبت نام در جامعة الزهراء قم چيست ؟
پرسش

شرايط ثبت نام در جامعة الزهراء قم چيست ؟

پاسخ

جامعة الزهرا(س هر سال پذيرش دارد فرم مربوط به ثبت نام و شرايط آن را اواخر دي ماه در روزنامه هاي كثير الانتشارچاپ مي كنند. كساني كه ثبت نام نمايند و از عهده امتحان ورودي و مصاحبه و ديگر شرايط برآيند از مكان مناسب و شهريه برخوردار مي شوند.

گفتني است كه يكي از شرايط داشتن ديپلم با معدل 14 به بالا است

براي آگاهي بيشتر مي توانيد با نشاني ذيل مكاتبه كنيد:

قم _ بلوار امين _ جامعة الزهراء(س _ بخش پذيرش

چگونه و از چه راهي مي توانم وارد حوزه شوم و به تحصيلات حوزوي مشغول شوم
پرسش

چگونه و از چه راهي مي توانم وارد حوزه شوم و به تحصيلات حوزوي مشغول شوم

پاسخ

برخي از افراد، به دليل ويژگي هاي جسمي

خود، خواب هاي سنگيني دارند و در بعضي سنين

اين مساله حادتر است. توصيه هاي ما براي بيدار

شدن و نماز شب خواندن، عبارت است از:

1ؤ برنامه ريزي براي خواب (زودتر خوابيدن و زودتر بيدار

شدن)،

2ؤ خالي نگه داشتن معده به هنگام خوابيدن،

3ؤ طلب توفيق از خداي متعال براي بيدار شدن،

4ؤ برنامه نماز شب را آسان گرفتن،

5ؤ توجه به ارزش سحرخيزي (به گفته آيت الله حسن زاده

آملي ((از انسان سبر برود و سحر نرود)))،

6ؤ افزودن انگيزه هاي ديگر براي بيدار شدن در سحر

(مثلا اگر به خوردن چيزي علاقه داريد، آن را براي سحر

بگذاريد و يا اگر دوستي داريد با او قرار بگذاريد كه يكديگر

را بيدار كنيد)،

7ؤ ترك همه گناهان ظاهري و باطني كه توفيق را از

انسان سلب مي كنند،

8ؤ خواندن آيه آخر سوره كهف پيش از خواب، مي تواند

مفيد واقع شود.

9 - هم چنين از ساعت هاي زنگ دار مي توانيد استفاده

كنيد.

آيا در حوزه اساتيدي هستند كه به تدريس دروس فلسفه , اخلاق و تفسير مشغول باشند؟
پرسش

آيا در حوزه اساتيدي هستند كه به تدريس دروس فلسفه , اخلاق و تفسير مشغول باشند؟

پاسخ

دروس فلسفه تفسير و اخلاق در سطوح مختلف تدريس مي شود كه غالب آنها در موءسسات و مراكز پژوهشي وتخصصي است. از اساتيد بزرگ فلسفه و تفسير مي توان آيت الله جوادي آملي آيت الله مصباح يزدي و آيت اللهحسن زاده آملي را نام برد.{J

در تعارض انديشمندان حوزه و دانشگاه كدام طيف را پيشنهاد مي كنيد؟
پرسش

در تعارض انديشمندان حوزه و دانشگاه كدام طيف را پيشنهاد مي كنيد؟

پاسخ

ما هيچ طيف خاصي را براي تقليد از افكار آنان به شما پيشنهاد نمي كنيم. بلكه معتقديم بايد به دقت و تدبر بهسخن ها گوش فرا داد وجدا از انگيزه هاي ديگر به تجزيه و تحليل پرداخت تا سره از ناسره تمييز داده شده و در هرعرصه حقيقت نمايان گردد. آنچه قابل توصيه است آنكه هرگز يك طرفه قضاوت نكنيد و در هر عرصه اي بدون اطلاعكامل اظهار نظر ننماييد. چنان كه اكنون بسياري از افراد به اين ضايعه مبتلا بوده و تنها براساس سليقه ها و گرايش ها بهقبول يا رد نظريه اي مي پردازند بدون آنكه از كم و كيف قضيه چندان اطلاعي داشته باشند.{J

اين جانب علاقه شديدي به حوزه دارم حاضرم خدمت سربازي هم بروم , بعد وارد حوزه شوم , چه راهي براي مشكل من پيشنهاد مي كنيد؟
پرسش

اين جانب علاقه شديدي به حوزه دارم حاضرم خدمت سربازي هم بروم , بعد وارد حوزه شوم , چه راهي براي مشكل من پيشنهاد مي كنيد؟

پاسخ

علاقه شما به تحصيلات بيشتر و كسب علوم مختلف انگيزه اي مقدس و درخور ستايش است. اميد است اينگرايش را همواره براي خود حفظ نماييد. گرچه متاسفانه تلقي اكثريت آن است كه تحصيل علم.يعني گذراندن كلاس هاو گرفتن مدرك ولي واقعيت آن است كه نوبت تحصيل علم واقعي و پژوهش پس از گرفتن مدرك است. آن زمان استكه شخص با الفباي پژوهش آشنا شده و توان گام برداشتن براي آن را دارد. برادر عزيز! با توجه به علاقه و انگيزه اي كهداريد شما مي توانيد در حين تحصيلات دانشگاهي خود. به تحصيل علوم حوزوي نيز مشغول شويد.براي اين منظورراه هاي پيشنهادي را آزمايش كنيد.

1- به حوزه علميه محل سكونت خود مراجعه و با آنان مشورت كنيد و اگر ميسر شد استادي خصوصي از جمعطلاب براي خود بيابيد و با برنامه ريزي صحيح درسي به پيش برويد.

2- با مراجعه به سازمان تبليغات و يا نوارخانه هاي حوزه سعي كنيد با استفاده از نوارهاي درسي حوزه همراه بامباحثه و مذاكره درسي براي خود برنامه ريزي كنيد.

لازم به ذكر است در هر دو صورت مباحثه را از ياد نبريد. و بالاخره شما مي توانيد پس از پايان تحصيلات و انجامخدمات نظام وظيفه و مهيابودن شرايط در حوزه علميه قم و يا شهر ديگر به تحصيل بپردازيد. آنچه تعيين كننده استاخلاص همت و تلاش شماست كه حتما موفقيت به همراه خواهد داشت.{J

مردم روستاي تولدم احكام شرعي نماز,روزه و...رانمي دانندنيازبه مبلغ وكسي كه احكام را آموزش دهد داريم ,آيامن مي توانم دركنارتحصيلاتم دروس حوزه رابخوانم ؟
پرسش

مردم روستاي تولدم احكام شرعي نماز,روزه و...رانمي دانندنيازبه مبلغ وكسي كه احكام را آموزش دهد داريم ,آيامن مي توانم دركنارتحصيلاتم دروس حوزه رابخوانم ؟

پاسخ

توجه و اهتمام شما به مسائل فرهنگي و ديني زادگاه خود قابل تقدير و تشكر است. اين نهاد مشكلات فرهنگي اينروستا را به مراكز اعزام مبلغ در قم گزارش خواهد داد تا در مورد آن اقدامات لازم را مبذول دارند. ضمنا شما نيز با تهيهنامه اي با امضاي مسوءولين محل از مركز استان و يا شهرهاي مجاور محل خود درخواست اعزام مبلغ نماييد براي اينكار به دفتر ائمه جمعه و يا سازمان تبليغات مراجعه كنيد. در مورد تحصيلات علوم اسلامي اين امكان براي شما وجوددارد كه در كنار دروس دانشگاهي به كسب اين علوم بپردازيد. البته اين امر مستلزم سعي و كوشش بسزايي است. دراين رابطه مي توانيد به مدرسه عالي شهيد مطهري واقع در تهران ميدان بهارستان مراجعه و يا با مراجعه به سازمانتبليغات از نوارهاي درسي حوزه استفاده نماييد.{J

فلسفه وجود روحانيت در اسلام چيست روحانيت براي اجتماع اسلامي چه مي كند؟
پرسش

فلسفه وجود روحانيت در اسلام چيست روحانيت براي اجتماع اسلامي چه مي كند؟

پاسخ

امروزه «دين» يك مسأله پيچيده و بغرنجي است؛ چه از نظر اعتقادات و جهان بيني و چه از نظر احكام فقهي و چه ازبعد اخلاق و مسائل اجتماعي. بنابراين از چند جهت وجود روحانيت ضرورت پيدا مي كند:

الف) قرآن _ كه اساس اسلام است _ به تفسير و بيان مطالب نيازمند است.

تفسير قرآن در درجه اول بر عهده شخص رسول اللّه بود وانزلنا اليك الذكر لتبيّن للناس ما نزل اليهم ذكر(قرآن) را به سوي تو نازل كرديم تا آن را براي مردم توضيح داده و بيان كني {M(نحل، آيه 44). بعد از نبي اكرم(ص) تفسير قرآنبر عهده جانشينان آن حضرت(ص) ؛ يعني، ائمه اثني عشر قرار گرفت و در زمان غيبت نيز بر عهده علما و دانشمندانراستين _ كه در حقيقت پيروان انبيا و جانشينان آنان هستند _ مي باشد.

ب ) منبع ديگري در معارف اسلامي احاديث و سنني است كه از نبي اكرم(ص) و ائمه هدي(ع) به يادگار ماندهاست. اين روايات نيز نيازمند بيان و تفسير است.

ج ) هم چنين تطبيق احكام و موضوعات با منابع فقهي، باز نياز به اجتهاد و تلاش دانشمندان متخصص اين فندارد.

چرا روحانيت در مقابل كار تبليغي كه انجام مي دهند مزد مي گيرند؟
پرسش

چرا روحانيت در مقابل كار تبليغي كه انجام مي دهند مزد مي گيرند؟

پاسخ

روحانيت شغل نيست و نمي توان تبليغ دين خدا را مشروط به پرداخت پول كرد. البته با توجه به اين كه روحانيانبراي تأمين نيازمندي هاي مادي خود از كانال هاي رسمي دولتي استفاده نمي كنند، به طور معمول مردم به اشكالويژه اي در اين زمينه آنها را ياري مي دهند؛ مثلاً به هنگام دعوت از آنان براي سخنراني براساس ميل و دلخواه خود،وجوهي را تقديم مي دارند.

دليل كم رنگ شدن گرايش به علما در سال هاي اخير چيست ؟
پرسش

دليل كم رنگ شدن گرايش به علما در سال هاي اخير چيست ؟

پاسخ

}در هر زمان به عللي و شرايط مختلفي ممكن است گرايش به شخصيت ها و عالمان ديني تغيير كند.اين عوامل بهدو دسته كلي تقسيم پذيرند:

الف) علل داخلي: از جمله اين علل عدم تحقق برخي انتظارات مردم از سوي برخي از عالمان دينياست.

ب ) علل خارجي: مانند ترور شخصيت، تلاش براي خنثي سازي و كمرنگ ساختن تاثير عالمان و مراجعديني.

در حال حاضر هر يك از دو عامل فوق آثاري را بر جا گذارده است، ليكن عامل دوم در سطح بسيار گسترده تري درجريان است.

پوشيدن لباس روحانيت با اين مقدار زياد پارچه اسراف نيست و آيا ضرورت دارد؟
پرسش

پوشيدن لباس روحانيت با اين مقدار زياد پارچه اسراف نيست و آيا ضرورت دارد؟

پاسخ

درباره سؤالاتي كه درباره لباس روحانيان مطرح كرده ايد، نكاتي قابل توجّه مي باشد:

يكم: اين نوع لباس از زمان پيامبر اكرم(ص) و امامان معصوم(ص) رايج بوده است و آن بزرگواران، چنين لباس مي پوشيدند.

دوم: عمامه بر سر بستن، از مستحبات بوده و تأكيد فراواني بر آن شده است. احاديث متعددي در اين زمينه از حضرت رسول اكرم(ص) و ائمه معصومين(ع) وارد شده است؛ از جمله: امام رضا(ع) مي فرمايند: «حضرت رسول(ص) عمّامه بر سر بستند و يك طرف آن را به جلو وطرف ديگر را به عقب انداختند.» از حضرت امام صادق(ع) نقل شده است كه حضرت رسول(ص) با دست خود بر سر حضرت علي(ع) عمامه پيچيدند، (ر.ك: علامه مجلسي: حلية المتقين، ص 18).

سوم: جايگاه صنفي بسياري از اقشار جامعه اقتضا مي كند كه از ساير اقشار مردم باز شناخته شوند؛ لذا داراي يك نوع لباس مشخص مي باشند. مانند نيروهاي نظامي و انتظامي و... درباره روحانيان نيز چنين است بر اساس روايات متعدد «العلماء ورثةالانبياء» «و اما الحوادث الواقعه فارجعوا الي رواة احاديثنا فانهم حجتي عليكم و... روحانيان، امانت داران ائمه اطهار(ع) و مرجع روحي و معنوي و اجتماعي و... مردم مي باشند؛ لذا نيازمندلباسي مشخص مي باشند تا بدين وسيله در جامعه مشخص شوند و مراجعه به آن ها در مواقع نياز آسان تر باشد.

چهارم: پوشيدن اين لباس، هر چند شأن و منزلتي نسبت به ساير اقشار مردم براي روحانيان ايجاد نمي كند، ولي موجب تعظيم شعائر الهي مي گردد كه مورد اهتمام قرآن است. وجود شخصيتهاي وارسته جامعه كه به عنوان سمبل و مظهر علم و تقوا و وارستگي و

ارزش هاياسلامي و ملبس به لباس رسول اكرم(ص) و ائمه معصومين(ع) باشند، از شعائر الهي مي باشد و در حفظ و گسترش ارزش هاي الهي و اسلامي در جامعه و تقويت هويت مذهبي در مقابل تهاجم ارزش هاي بيگانه، بسيار مؤثر است.

پنجم: هزينه تهيه يك دست كت و شلوار بيش تر از هزينه لباس روحانيت است و لباس هاي روحانيت در مقايسه با لباسهاي ديگر براي مدت زمان طولاني قابل استفاده مي باشد؛ ازاين رو، استفاده از لباس روحاني نه تنها موجب اسراف نيست، بلكه از جهت مالي به صرفه تراست.

ششم: اكثر قسمت هاي لباس روحاني از توليدات داخل مي باشد؛ ضمنا خارجي بودن و نبودن ربطي به نوع لباس ندارد مگر شخصي ها پارچه هاي خارجي مصرف نمي كنند!

فرانسوي ها در لبنان براي گسترش بي حجابي مي گفتند: «لباس هر چه كم تر و دامن هر چه كوتاه تر باشد، بيشتر صرفه جويي مي شود».

چرا طلاب حوزه علميه مجبورند با شهريه طلبگي بسازند و نمي توانند اشتغالات ديگري داشته باشند؟
پرسش

چرا طلاب حوزه علميه مجبورند با شهريه طلبگي بسازند و نمي توانند اشتغالات ديگري داشته باشند؟

پاسخ

متأسفانه يكي از مسائل مهمي كه با كيان حوزه ارتباط مي يابد و به قول استاد مطهري علة العلل همه مشكلات حوزه است، مسأله معيشت طلاب مي باشد، (ده گفتار، ص 296 - 289) اين مسأله از مدت هاي طولاني ذهن بسياري از بزرگان وانديشمندان حوزه را به خود مشغول داشته، راه حل هاي گوناگوني ارائه شده ولي متأسفانه هنوز راه كار عملي مناسبي به مرحله اجرا درنيامده است. البته هيچ كس از بزرگان حوزه مخالف رفاه طلاب و داشتن امكانات در سطح زندگي عموم جامعه نمي باشد ولي مشكل اصلي از جايديگر نشأت مي گيرد و آن اين كه:

اولاً، تنها منبع مالي حوزه وجوهات شرعيه است كه توسط افراد خير به عنوان سهم امام يا خمس و زكات به مراجع عظام تقليد پرداخت مي شود و به علت اين كه اين وجوهات به صورت كامل پرداخت نمي شود، تأمين همين مقدار اندك شهريه با مشكلات عديده اي مواجهاست.

ثانيا، از طرف ديگر حوزه براي حفظ استقلال خود و عدم وابستگي به دولت، از امكانات مالي دولت استفاده نمي كند.

ثالثا، به علت گستردگي علوم اسلامي و با توجه به تغييراتي كه در وضع زندگي مردم پيش آمده و توسعه روزافزون علوم و احتياجات، ضرورت دارد هميشه گروهي متمحض در تحصيل علوم دينيه باشند، لذا دروس حوزه با چند سال حتي با ده، پانزده سال تحصيل به پاياننمي رسد، بلكه فراگيري آنها و تعمق و متخصص شدن در اين علوم نيازمند مدت زمان بسيار طولاني و اختصاص دادن بيشترين اوقات در شبانه روز به آن مي باشد، لذا مشغول شدن طلبه به اموري از قبيل كار

و اشتغال و پرداختن به مسائل اقتصادي و... به نوعي مانع عمده در دستيابي بههدف فوق محسوب مي شود..

در هر صورت با توجه به مطالب فوق مشخص مي شود محدوديتي كه ذكر نموديد به هيچ وجه ساخته و پرداخته مسؤولان حوزه نمي باشد. البته طلاب مي توانند با پرداختن به اموري از قبيل تبليغ، تدريس، تحقيق و... كه هيچ گونه منافاتي با اهداف حوزه ندارد، ضمن انجاموظايف حوزوي و ارتقاء سطح معلومات خود، از برخي مزايا و امكاناتي كه از اين طريق حاصل مي شود در بهبود وضع معيشت خود، مؤثر باشند.{J

استفاده از شهريه و معافيت طلبه ها را در مقايسه با دانشجويان چگونه توجيه مي نمائيد؟
پرسش

استفاده از شهريه و معافيت طلبه ها را در مقايسه با دانشجويان چگونه توجيه مي نمائيد؟

پاسخ

اين مسأله دلايل متعددي دارد كه بعضي از آنها در ذيل اشاره مي نماييم:

1- خصوصيت دروس حوزه: به علت گستردگي علوم اسلامي، دروس حوزه با چند سال حتي با ده، پانزده سال تحصيل به پايان نمي رسد، بلكه فراگيري آنها و تعمق و متخصص شدن در اين علوم نيازمند مدت زمان بسيارطولاني مي باشد به خلاف تحصيل در دانشگاه نسبت به حوزه بسيار كوتاه مدت مي باشد، بنابراين نمي توان محصلان و محققان حوزه را در مدت طولاني بدون حداقل درآمد براي امرار معاش گذاشت.

2- ناكافي بودن وجوهات شرعيه: تنها منبع مالي حوزه وجوهات شرعيه اي است كه توسط افراد خير به عنوان سهم امام يا خمس و زكات به مراجع عظام تقليد پرداخت مي شود و به علت اين كه اين وجوهات به صورتكامل پرداخت نمي شود، تأمين همين مقدار اندك طلبه به وسيله شهريه با مشكلات عديده اي مواجه است. از طرف ديگر حوزه براي حفظ استقلال خود و عدم وابستگي به دولت، از امكانات مالي دولت استفاده نمي كند. در نتيجه شهريه بسيار مختصري كه به طلاب پرداخت مي شود كهبه هيچ وجه براي امرار معاش كافي نمي باشد، به صورتي كه اكثريت طلاب حوزه در بدترين شرايط اقتصادي به ادامه تحصيل مي پردازند.

درباره تشكيل خانواده و ازدواج در سنين جواني از سوي طلاب، بايد گفت اين كار به هيچ وجه به معناي تأمين بودن وضعيت اقتصادي و ساير امكانات رفاهي و... نمي باشد، بلكه معلول عوامل ديگري از قبيل، ايمان به وعده هاي الهي ان يكونوا فقراءيغنهم الله من فضله... توكل زياد بر خداوند، عمل به مستحبات و ارزش هاي اسلامي، پرهيز

و ترس از وقوع در گناه و پايين بودن انتظارات خانواده هاي دوطرف در هنگام ازدواج و برگزاري مراسم ازدواج مي باشد.

3- مسؤوليت حوزه: از آنجا كه حوزه مسؤوليت دفاع از مرزهاي عقيدتي و نشر تعاليم مذهبي و فرهنگي اسلام را بر عهده دارد، حتي به دورترين و محروم ترين مناطق، همواره طلاب در شرايط بد آب و هوايي براي ارشاد و تبليغ اعزاممي شوند و به انجام مسؤوليت خود مي پردازند و از طريق پيشرفت و نشر آگاهي مذهبي و فرهنگي به مردم خدمت مي كند و در زمان جنگ به صورت داوطلبانه بيشترين درصد اعزام به جبهه ها را تشكيل مي دادند. با اين همه اگر وظايف و مسؤوليت حوزويان و خدماتي را كه انجاممي دهند بيشتر از ساير اقشار اعم از فرهنگيان (اساتيد، معلمان و...) جامعه پزشكي و... ندانيم حداقل مساوي با ديگر اقشار مي باشند. پس همان طور كه ساير مشاغلي كه در راستاي خدمت به فرهنگ و سلامت جامعه و مردم و... تلاش مي كنند از معافيت خدمت وظيفه برخوردارند،حوزويان نيز مي توانند و لازم است كه در راستاي وظايف و مسؤوليت هاي سنگين خود و در راه به انجام رساندن آن از خدمت سربازي معاف باشند.

4- مشروط بودن استفاده از شهريه و معافيت سربازي به ادامه تحصيل و...: استفاده از همين مقدار كم شهريه مشروط به شرايطي مي باشد از جمله:

الف) مشغول بودن به تحصيل يا تدريس يا تبليغ و... در حوزه و ترك تحصيل ننمودن.

ب ) بعضي از مراجع علاوه بر شرط تحصيل و اشتغال در حوزه، شرط عدم درآمد مكفي و هم چنين عدم اشتغال در جاهاي ديگر را لازم مي دانند، بنا برنظر اين مراجع عظام، طلبه اي كه اشتغال به تحصيل يا تبليغ

و... در حوزه نداشته باشد، مجاز به گرفتن شهريه نمي باشد، هم چنين طلبه اي كه درآمدمكفي داشته يا در جاي ديگر اشتغال داشته باشد مجاز به دريافت شهريه نمي باشد.

هم چنين استفاده از معافيت تحصيلي براي طلاب تا زماني است كه در حوزه مشغول به تحصيل يا... باشد و الا معافيت تحصيل آنها لغو خواهد شد وملزم به انجام خدمت سربازي مي باشند.

در پايان ذكر اين نكته لازم است كه مطالب ياد شده براساس قوانين و مقررات عمومي رايج در حوزه ها مي باشد و متأسفانه مانند ديگر مشاغل احتمال تخلف از اين مقررات منتفي نمي باشد.

5- مقايسه بين هزينه هاي دولتي در دانشگاه با مصرف وجوهات در حوزه: با بررسي هزينه هايي كه دولت براي دانشجويان عزيز در زمان تحصيل در دانشگاه و خدماتي ازقبيل حقوق اساتيد دانشگاه ها، حقوق پرسنل اداري دانشگاه ها، ارائه خدمات دانشجويي مانند غذا، خوابگاه، وام تحصيلي و برخي مساعدت ها مربوط به پايان نامه ها و... و مقايسه آنها با وجوهات شرعيه اي كه براي طلاب در حوزه ها مصرف مي شود، اين نتيجه به دست مي آيد كههزينه هاي دولتي كه براي دانشجويان مصرف مي شود نه تنها كمتر از شهريه طلاب نمي شود كه به مراتب بيشتر نيز مي باشد.{J

وظيفه و جايگاه حوزه هاي اسلامي چيست. آيا فقط تربيت افرادي است كه مي توانند و مي خواهند براي خود عالمي باشند يا بيشتر تربيت افرادي است كه به مبادي اسلام آگاهي دارند و به اينجا پناه آورده اند تا از حوزويون كمك بطلبند.
پرسش

وظيفه و جايگاه حوزه هاي اسلامي چيست. آيا فقط تربيت افرادي است كه مي توانند و مي خواهند براي خود عالمي باشند يا بيشتر تربيت افرادي است كه به مبادي اسلام آگاهي دارند و به اينجا پناه آورده اند تا از حوزويون كمك بطلبند.

پاسخ

مبناي عمل و برنامه ريزي در حوزه هاي علميه در طول تاريخ تحقق و عينيت بخشيدن به اين آيه ي كريمه است: و ما كان المؤمنون لينفروا كافّة فلولا نفر من كلّ فرقة منهم طائفه ليتفّقهوا في الدين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم لعلّهم يحذرون نبايد مؤمنان همگي بيرون رفته و رسول را تنها گذارند، بلكه چرا از هر طايفه اي جمعي براي جنگ و گروهي نزد رسول براي آموختن علم مهيا نباشند؟ تا آن علمي كه آموخته اند به قوم خود بياموزند كه قومشان هم شايد خداترس شده و از نافرماني حذر كنند{M(توبه، آيه 122).

به عبارت ديگر از ميان مؤمنين افراد مستعد و مشتاق به فراگيري علوم و معارف اسلامي بايد رسيدن به درك عميق نسبت به اين علوم و معارف از اوطان خود به مراكز علوم اسلامي هجرت كنند و بعد از فراگيري در مراجعت به سوي وطن خود، هادي و منذز صادقي براي قوم خويش باشند.

بدين سان مهاجران به اين مراكز، با سطوح مختلفي از استعداد براي تزكيه و تعلّم روي مي آورند، بدان اميد كه در آينده اي نزديك به تعليم و تزكيه ديگران بپردازند. پس صرف عالم شدن هدف حوزه هاي علميه نيست، بلكه هدف پرورش عالم عامل و معلّم است؛ هدف پرورش درختان تنومند و مثمر از ثمرات گواراي علوم الهي است كه جان هر جوينده اي را با شهد خود شيرين

سازد، آن گونه كه قرآن مي فرمايد: الم تر كيف ضرب اللّه مثلاً كلمة طيبة كشجرة طيبة اصلها ثابت و فرعها في السماء تؤتي اكلها كلّ حين باذن ربها... اي رسول ما ندانستي كه چگونه خدا كلمه پاكيزه را به درخت زيبايي مثل زده كه اصل ساقه آن برقرار باشد و شاخه آن به آسمان برشود و آن درخت زيبا به اذن خدا همه اوقات ميوهاي ماكول و خوش دهد...{M(ابراهيم، آيه 24).

در پايان به عنوان نتيجه گيري مي توان چنين گفت كه هدف اصيل حوزه هاي علميه مورد دوم در سؤال شماست كه در اين صورت قطعاً وظيفه ي اول را در بر دارد و بلكه آيه ي سوره ي توبه بالاتر از حرف شما را مي زند و آن اين كه اين وظيفه ي عالمان است كه به سوي جويندگان هدايت بروند. البته ناگفته نماند كه با توجه به مقتضيات زمان و گسترش علوم و فنون ابزار ارتباطي تحقق اين هدف اشكال متفاوتي به خود خواهد گرفت. اين كه حوزه هاي علميه تا چه حدّ در انجام اين رسالت قرآني خويش در ازمنه و مقاطع مختلف تاريخي موفق بوده اند نياز به پژوهش هاي جداگانه دارد.

آيا بعد از اتمام تحصيل در دانشگاه مي توانم در حوزه درس بخوانم ؟
پرسش

آيا بعد از اتمام تحصيل در دانشگاه مي توانم در حوزه درس بخوانم ؟

پاسخ

بله، البته حوزه نيز مانند ساير مراكز علمي شرايطي دارد اگر شما حائز آن شرايط باشيد و در امتحان ورودي آن قبول شويد مي توانيد به حوزه بياييد و مشغول تحصيل شويد اما براي تصميم گيري توضيحاتي كه در ذيل مي آيد مناسب است لذا با دقت آنها را مرور كنيد.

به نظر مي رسد شما براي ورود به حوزه علميه مشكل چنداني نداشته باشيد, در عين حال لازم است در تصميم گيري خود شناخت , آگاهي و تدبير لازم را معمول داريد. در اين رابطه به اختصار, نكاتي را به اطلاع مي رساند. ولي لازم است خود شما با مراجعه به حوزه و دوستان حوزوي , اطلاعات افزون تري كسب كنيد. پيش از هر چيز بايد هدف اصلي خود از تحصيل در حوزه علميه را مشخص نماييد. احتمالا انگيزه و محرك شما در اين رابطه يك يا چند از موارد زير است :

1) جست وجوي كمالات نفساني و معنوي . در صورتي كه انگيزه اين باشد بايد گفت : هر چند حوزه علميه محيط مساعدتري براي كسب فضايل روحاني است , ولي چنان نيست كه در محيط دانشگاهي نتوان بدان رسيد. به عبارت ديگر, رسيدن به آنها بيش از هر چيز به عزم و همت و اراده جدي شما و عنايات حق تعالي بستگي دارد, نه صرفا به محيط.

2) افزايش اطلاعات ديني . نيل به اين هدف نيز با برنامه ريزي مطالعاتي منظم در كنار دروس دانشگاهي ميسر است . حتي در كنار آنها مي توان از نوار يا دوستان

روحاني براي گرفتن برخي از دروس ابتدايي حوزوي استفاده نمود و پس از اتمام تحصيلات دانشگاهي نيز مي توان در كنار فعاليت هاي شغلي اين گونه مطالعات و دروس جانبي را استمرار بخشيد.

3) تخصص يابي در علوم مختلف ديني و خدمت در مسير اعتلاي دانش و فرهنگ ديني جامعه . اگر چنين آرمان بلند و ارزشمندي را منظور داريد مي توانيد پس از اتمام تحصيلات دانشگاهي حداقل تا مرحله كارشناسي , به حوزه وارد شويد و در مدرسه هاي مربوط به فارغ التحصيلان دانشگاهي شركت كنيد. حال اگر جدا با توجه به بند (3) خواستار تحصيل در حوزه علميه هستيد, ورودتان را ميمون و مبارك مي شماريم وليكن اين نكته را نيز خاطر نشان مي سازيم كه دروس حوزوي بر اثر گستردگي بسيار, خيلي ديرتر از آنچه در دانشگاه ها مشهود است , آثار و ثمرات خود را ظاهر مي سازد; البته با عمق و ژرفاي بيشتر. بنابراين علاقه مندان به دانش هاي حوزوي بايد با همت و استواري , عمرخود را وقف علم و دانش سازند و با جان و دل و چشم پوشي از يك سري تمايلات مادي و دنيايي ; مانند: عنوان , پول و ... در مسير دين و علوم ديني ره سپارند و تنها در اين صورت دست حق يار و مددكارشان خواهد بود.

با دو قبله در ره معبود نتوان زد قدم يا رضاي دوست بايد يا هواي خويشتن

بنابراين در صورت عزم جدي و دارا بودن شرايط مي توانيد با مراجعه به جامعه الزهرا, ثبت نام نماييد. اين مركز هر سال يك بار امتحان ورودي مي گيرد و بعد

از گزينش و مصاحبه طبق اولويت به مدارس حوزه علميه كه داراي خوابگاه هستند معرفي مي كند. جامعه الزهرا كه حوزه ئ علميه خواهران است , داراي چهار بخش عمده مي باشد:

1- شبانه روزي جهت خواهران شهرستاني ,

2- روزانه با شرايط دارا بودن مدرك سيكل ,

3- روزانه با مدرك ديپلم ,

4- آموزش غيرحضوري (توسط ارسال نوار),

از نظر درسي هم داراي يك دوره عمومي و يك دوره ئ تخصصي مي باشد. دوره ئ عمومي را كه حدودا پنج سال به طول مي انجامد براي همه است و دوره ئ تخصصي (تخصص تبليغ , تاريخ , فقه و اصول و...) براي كساني است كه ثبت نام كرده و در امتحان ورودي آن قبول شوند. شرايط ثبت نام را هر ساله در دهه اول اسفندماه در روزنامه هاي كثيرالانتشار به اطلاع عموم مي رسانند. جهت آگاهي بيشتر با نشاني قم : بلوار امين - جامعه الزهرا - تلفن : 925111 تماس حاصل نماييد.

چگونه مي توانم بعد از ليسانس ادبيات وارد حوزه شوم و آيا الان مي توانم دو رشته را با هم بخوانم آيا سه ماه تابستان مي توانم به حوزه بيايم و از استادان و كتابهاي آنجا استفاده كنم و اگر هم شد چند واحد درسي بگيرم.
پرسش

چگونه مي توانم بعد از ليسانس ادبيات وارد حوزه شوم و آيا الان مي توانم دو رشته را با هم بخوانم آيا سه ماه تابستان مي توانم به حوزه بيايم و از استادان و كتابهاي آنجا استفاده كنم و اگر هم شد چند واحد درسي بگيرم.

پاسخ

پيش از هر چيز بايد هدف اصلي خود از تحصيل در حوزه علميه را مشخص نماييد. احتمالا انگيزه و محرك شما در اين رابطه يك يا چند از موارد زير است :

1) جست وجوي كمالات نفساني و معنوي . در صورتي كه انگيزه اين باشد بايد گفت : هر چند حوزه علميه محيط مساعدتري براي كسب فضايل روحاني است , ولي چنان نيست كه در محيط دانشگاهي نتوان بدان رسيد. به عبارت ديگر, رسيدن به آنها بيش از هر چيز به عزم و همت و اراده جدي شما و عنايات حق تعالي بستگي دارد, نه صرفا به محيط.

2) افزايش اطلاعات ديني . نيل به اين هدف نيز با برنامه ريزي مطالعاتي منظم در كنار دروس دانشگاهي ميسر است . حتي در كنار آنها مي توان از نوار يا دوستان روحاني براي گرفتن برخي از دروس ابتدايي حوزوي استفاده نمود و پس از اتمام تحصيلات دانشگاهي نيز مي توان در كنار فعاليت هاي شغلي اين گونه مطالعات و دروس جانبي را استمرار بخشيد.

3) تخصص يابي در علوم مختلف ديني و خدمت در مسير اعتلاي دانش و فرهنگ ديني جامعه . اگر چنين آرمان بلند و ارزشمندي را منظور داريد مي توانيد پس از اتمام تحصيلات دانشگاهي حداقل تا مرحله كارشناسي , به حوزه وارد شويد و در مدرسه هاي

مربوط به فارغ التحصيلان دانشگاهي شركت كنيد. حال اگر جدا با توجه به بند (3) خواستار تحصيل در حوزه علميه هستيد, ورودتان را ميمون و مبارك مي شماريم وليكن اين نكته را نيز خاطر نشان مي سازيم كه دروس حوزوي بر اثر گستردگي بسيار, خيلي ديرتر از آنچه در دانشگاه ها مشهود است , آثار و ثمرات خود را ظاهر مي سازد; البته با عمق و ژرفاي بيشتر. بنابراين علاقه مندان به دانش هاي حوزوي بايد با همت و استواري , عمرخود را وقف علم و دانش سازند و با جان و دل و چشم پوشي از يك سري تمايلات مادي و دنيايي ; مانند: عنوان , پول و ... در مسير دين و علوم ديني ره سپارند و تنها در اين صورت دست حق يار و مددكارشان خواهد بود.

با دو قبله در ره معبود نتوان زد قدم يا رضاي دوست بايد يا هواي خويشتن

بنابراين در صورت عزم جدي و دارا بودن شرايط مي توانيد با مراجعه به جامعه الزهرا, ثبت نام نماييد. اين مركز هر سال يك بار امتحان ورودي مي گيرد و بعد از گزينش و مصاحبه طبق اولويت به مدارس حوزه علميه كه داراي خوابگاه هستند معرفي مي كند. جامعه الزهرا كه حوزه ئ علميه خواهران است , داراي چهار بخش عمده مي باشد:

1- شبانه روزي جهت خواهران شهرستاني ,

2- روزانه با شرايط دارا بودن مدرك سيكل ,

3- روزانه با مدرك ديپلم ,

4- آموزش غيرحضوري (توسط ارسال نوار),

از نظر درسي هم داراي يك دوره عمومي و يك دوره ئ تخصصي مي باشد. دوره ئ عمومي را كه حدودا پنج

سال به طول مي انجامد براي همه است و دوره ئ تخصصي (تخصص تبليغ , تاريخ , فقه و اصول و...) براي كساني است كه ثبت نام كرده و در امتحان ورودي آن قبول شوند. شرايط ثبت نام را هر ساله در دهه اول اسفندماه در روزنامه هاي كثيرالانتشار به اطلاع عموم مي رسانند. جهت آگاهي بيشتر با نشاني قم : بلوار امين - جامعه الزهرا - تلفن : 2925111 تماس حاصل نماييد.

بنابراين از نظر قانوني منعي وجود ندارد و اين موضوع بيشتر به اراده و همت شما بستگي دارد. اگر از توان كافي برخورداريد و مي توانيد با برنامه ريزي صحيح و متناسب با توان خود در كنار دروس دانشگاهي، اوقاتي را به دروس حوزوي اختصاص دهيد، خوب است ولي بايد مواظب باشيد فشار بيش از اندازه به خود واردنكنيد وخارج از توان جسمي و رواني تان نباشد. در عين حال در اوقات تعطيل و خالي خود در صورتي كه به دروس دانشگاهي لطمه وارد نشود، به آرامي و به تدريج دروس حوزوي را بخوانيد و در تابستان نيز مي توانيد يا با حضور در يكي از مراكز حوزوي خواهران به طور غير رسمي و يا با استفاده از نوارهاي دروس حوزوي كه برخي حوزه هاي علميه در اختيار دارند دروس حوزوي را بخوانيد و معمولا منعي وجودندارد. تعداد واحدها و ميزان دروس بستگي به توان جسماني و روحي شما دارد و نمي توان حد مشخصي براي شما بيان شود.

شهريه آخوندها از كجا تامين مي شود.
پرسش

شهريه آخوندها از كجا تامين مي شود.

پاسخ

در پاسخ به اين سوال توجه به دو نكته حائز اهميت است:

1. حوزه هاي علميه شيعه در طول تاريخ بر آن بوده اند كه با وجود مشكلات فراوان دست نيازي به سوي دولت ها دراز نكنند و اين امر موجب روح آزادي و حريت و ضامن استقلال حوزه ها از دخالت حكام بوده است. استاد مطهري در اين زمينه مي گويد: «روحانيت شيعه از ابتدا بر اساس بي نيازي از قدرتهاي حاكم پايه گذاري شده و هميشه سلاطين و بزرگان مجبور بودند آستان آنها را ببوسند و پيشاني به درگاه آنها بسايند.» (پيرامون انقلاب اسلامي، انتشارات صدرا، ص 185 ، 1374.)

در زمان حاضر نيز هر چند نظام حاكم اسلامي برخاسته از حوزه هاي علميه است، ولي همچنان اين اصل باقي است و ضامن سلامت حوزه ها از وابستگي مي باشد.

حوزه هميشه تلاش كرده كه حتي الامكان مشكلات خويش را با امكانات محدود داخل خود برطرف سازد و از سرازير شدن سيل امكانات دولتي كه سرانجامي جز از بين رفتن استقلال و روح آزادگي حوزه در مقابل دولت ندارد، خودداري كند.

2. در اسلام بخشي از وجوهات شرعيه، نظير خمس، تبرعاتي كه افراد خير مي پردازند در جهت آموزش احكام و تعاليم اسلامي و تبليغ آن و تربيت مبلغان ديني اختصاص يافته است، از اين رو حوزه هاي علميه مقداري از اين وجوهات كه مبلغ بسيار ناچيزي مي باشد را به عنوان شهريه به طلاب و مبلغان علوم اسلامي پرداخت نمايند.

با بعضي از دوستان تصميم گرفتيم دروس حوزه را آغاز كنيم. آيا به نظر شما حوزه الكترونيك سايت تبيان يا حوزه مجازي علوم اسلامي مؤثر است يا نه؟
اشاره

در ضمن حاج آقا من را از دعاي خيرتان فراموش نفرماييد. دعا بفرماييد خدا من را هم هدايت كند.

التماس دعا

به اميد ظهور

پرسش

با بعضي از دوستان تصميم گرفتيم دروس حوزه را آغاز كنيم. آيا به نظر شما حوزه الكترونيك سايت تبيان يا حوزه مجازي علوم اسلامي مؤثر است يا نه؟

در ضمن حاج آقا من را از دعاي خيرتان فراموش نفرماييد. دعا بفرماييد خدا من را هم هدايت كند.

التماس دعا

به اميد ظهور مولا

پاسخ

علاقه شما و دوستانتان به علوم اسلامي و معارف الهي بسيار ارزشمند است و حاكي از فطرت پاك و ضمير بيدار و آگاه شما دارد. اين علاقه زيبا و اين حسن انتخاب را به شما تبريك عرض مي كنيم. بطور مسلم اين علاقه و حسن انتخاب وقتي سودمند واقع مي شود كه جايگاه آن در برنامه كلي زندگي شما مشخص و براي دست يابي به آن راه صحيح نيز انتخاب شود تحقق صحيح اين امر مستلزم رعايت مسائلي است كه بشرح ذيل آنها را متذكر مي شويم

1- قبل از هر چيز براي اوقات شبانه روزي خود برنامه ريزي كنيد و براي انجام هر كاري وقت مشخصي را تعيين كنيد.

2- از آنجايي كه شما دانشجو هستيد و موفقيت شما در رشته تحصيلتان در سرنوشت علمي و حرفه اي شما تأثير بسزايي دارد, قبل از اينكه به هر كار ديگري بپردازيد ميزان وقتي را كه براي دروس مربوط به رشته تان نياز داريد را تعيين كنيد و در آن اوقات به هيچ كار ديگري بجز مطالعه آن دروس نپردازيد.

3- بقيه اوقاتي كه مازاد بر اوقات تحصيلي شما است را محاسبه كنيد كه مثلا در هر هفته چند ساعت وقت اضافه داريد.

4- در صورت امكان اگر بتوانيد درسهاي حوزوي را به صورت حضوري با اساتيد حوزوي بگذرانيد

بسيار مطلوب است.

5- در صورت عدم دسترسي به استاد استفاده از امكانات آموزشي از قبيل نوار و سايت هاي موجود در برنامه هاي نرم افزاري مناسب است البته به شرط اينكه درسها را دقيقا گوش كنيد و بعد از مطالعه با يكديگر مباحثه كنيد و اشكالاتي كه لاينحل باقي مي ماند به صورت حضوري يا از طريق مكاتبه بپرسيد.

6- برنامه درسي خود را سنگين نكنيد زيرا در دراز مدت حالت سرخوردگي و كسالت براي شما به وجود مي آيد بگونه اي كه ديگر حال مطالعه درسهاي معمولي خودتان را نيز نداريد.

7- ضمن درس خواندن از وضعيت تغذيه, خواب, تفريح سالم و مسائل عبادي غفلت نكنيد زيرا شما در صورتي مي توانيد در تحصيلات خود موفق باشيد كه به ساير نيازهاي خود نيز اهتمام داشته باشيد.

در پايان ضمن آرزوي موفقيت براي همه شما عزيزان, توفيق بيش از پيش و سعادت جاودانه از خداوند متعال مسألت مي نمائيم و از اينكه سؤالات شما ما را به خدمت بيشتر به بندگان خدا وادار مي كند متشكريم.

1-براي ورود به حوزة علميه چه شرايطي بايد داشته باشيم ؟
اشاره

2-آزمون حوزه هاي علميه در چه زماني انجام مي شود ؟

3-منابع آزمون كتبي كه در آزمون كاربرد دارد چست ؟

4-يا براي عقيل در حوزه حتماً بايد بطور دائم در حوزه اقامت كرد؟

5-چطور مي توانيم نزديكترين حوز

پرسش

1-براي ورود به حوزة علميه چه شرايطي بايد داشته باشيم ؟

2-آزمون حوزه هاي علميه در چه زماني انجام مي شود ؟

3-منابع آزمون كتبي كه در آزمون كاربرد دارد چست ؟

4-يا براي عقيل در حوزه حتماً بايد بطور دائم در حوزه اقامت كرد؟

5-چطور مي توانيم نزديكترين حوزه به محل سكونت خود را پيدا كنيم؟

با اهداء سلام و آرزوي توفيق روز افزون الهي و تشكر از حسن اعتماد شما به

پاسخ

جهت ورود به حوزه علميه شرايط زير لازم است .شرايط عمومي ، التزام عملي به اسلام و ولايت فقيه ، ايراني بودن ، عدم محكوميت و

سوء سابقه . شرايط سني براي دارندگان مدرك تحصيلي سيكل به حد اكثر 17 سال و براي دارندگان مدرك

ديپلم حد اكثر 20سال مي باشد ( براي دارندگان كارت پايان خدمت وظيفه عمومي 22 سال مي باشد )

معدل مدرك تحصيلي ، حد اقل نمرة 12مي باشد .

آزمون حوزه هاي علميه در اواخر تير ماه هر سال بر گزار مي شود كه اطلاعيه ثبت نام آن د رروزنامه قدس

دهة آخر ارديبهشت ماه هر سال ( 20 الي 31 ارديبهشت ) منتشر مي شود و زمان ثبت نام خردادماه مي باشد

. منابع آزمون كتبي ، براي دارندگان مدرك سيكل كتابهاي عمومي 3 سال راهنمايي شامل ، تعليمات ديني ،

قرآن ، عربي ، دستور فارسي ، تاريخ و تعليمات اجتماعي ميباشد و براي دارندگان مدرك ديپلم نيز كتابهاي

عمومي 3 سال دبيرستان هر رشته اي كه تحصيل كرده باشند ميباشد كه شامل بينش اسلامي ، قرآن ، عربي ،

دستور فارسي ، تاريخ و مطالعات اجتماعي ميشود .

جهت تحصيل

در حوزه بايد تابع مقررا ت حوزة علميه اي كه در آن تحصيل مي كنيد باشيد . در اغلب مدارس

كلاسها صبح و بعد از ظهر برگزار ميشود و برخي مدارس نيز شبها ساعا تي را براي تحصيل يا مباحثه دروس

اختصاص مي دهند : لذا بصورت 24 ساعت بايد در اختيار حوزه بود. جهت دستيابي به نزديكترين حوزه علميه

بايد در هر شهرستان چنانچه شوراي مديريت با دبير خانه اي داشته باشد و يا به دفاتر سازمان تبليغات د رهر

شهرستان مراجعه كرد و يا ميتوانيد از118 شمارة مدارس علميه را سؤال كنيد و بعد از تماس آدرس آنجا را

بگيريد و حضور اً جهت اطلاع بيشتربه آن مدرسه برويد .

2-چه رابطه اي ميان حوزه علميه ودانشگاه وجود دارد ؟
پرسش

2-چه رابطه اي ميان حوزه علميه ودانشگاه وجود دارد ؟

پاسخ

-رابطه ميان حوزه علميه ودانشگاه رابطه ايمان وعلم است . رابطه شناختن ودانستن رابطه فهميدن ودرك كردن . بطور كلي رابطه اين دو را ميتوان به منزله دو بال براي يك پرنده دانست . انسان بدون ايمان به سر منزل مقصود نمي رسد كه علم براي او حجابي اكبر است واو را به ورطه هلاكت سوق مي دهد واز آنطرف انسان بدون علم هم جاهلي است كه با جمعش به دين لگد مي زند .

به بيان آقا علي (ع) كه مي فرمايد : دوگروه كمر مرا شكستند دانشمندان منحرف ، نادانان باايمان . لذا تفكيك ايندو از يكديگر مهلك وخطر ساز است.

انسان بايد به حدي معتدل از علم وتهذيب برسد تا بتواند براي خود افراد جامعه مفيد باشد وبتواند رسالت انسان بودن خود را ايفا كرده باشد.

البته درحوزه هم ايمان است وهم علم اينگونه نيست كه علم فقط در دانشگاه باشد وبرعكس آن نيز صادق است . اينگونه نمي باشد كه ايمان فقط درحوزه باشد . چه بسيار دانشجويان باايمان وطلبه هاي كم ايمان .

لذا دانشگاه اگر اهداف اسلامي را دنبال كند خودش نوعي حوزه است ولي اگر اهداف آن غير الهي باشد علمي است خطرساز كه ممكن است باعث هلاكت انسانها شود.

علاقمندم كه در حوزه علميه تحصيل كنم , خواهشمندم دراين رابطه مرا راهنمايي كنيد؟
پرسش

علاقمندم كه در حوزه علميه تحصيل كنم , خواهشمندم دراين رابطه مرا راهنمايي كنيد؟

پاسخ

به نظر مي رسد شما براي ورود به حوزه علميه مشكل چنداني نداشته باشيد، در عين حال لازم است در تصميم گيري خود شناخت، آگاهي و تدبير لازم را معمول داريد. در اين رابطه به اختصار، نكاتي را به اطلاع مي رساند. ولي لازم است خود شما با مراجعه به حوزه و دوستان حوزوي، اطلاعات افزون تري كسب كنيد. پيش از هر چيز بايد هدف اصلي خود از تحصيل در حوزه علميه را مشخص نماييد. احتمالا انگيزه و محرك شما در اين رابطه يك يا چنداز موارد زير است:

1) جست وجوي كمالات نفساني و معنوي. در صورتي كه انگيزه اين باشد بايد گفت: هر چند حوزه علميه محيط مساعدتري براي كسب فضايل روحاني است، ولي چنان نيست كه در محيط دانشگاهي نتوان بدان رسيد. به عبارت ديگر، رسيدن به آنها بيش از هر چيز به عزم و همت و اراده جدي شما و عنايات حق تعالي بستگي دارد، نه به محيط.

2) افزايش اطلاعات ديني. نيل به اين هدف نيز با برنامه ريزي مطالعاتي منظم در كنار دروس دانشگاهي ميسر است. حتي در كنار آنها مي توان از نوار يا دوستان روحاني براي گرفتن برخي از دروس ابتدايي حوزوي استفاده نمود و پس از اتمام تحصيلات دانشگاهي نيز مي توان در كنار فعاليت هاي شغلي اين گونه مطالعات و دروس جانبي را استمرار بخشيد.

3) تخصص يابي در علوم مختلف ديني و خدمت در مسير اعتلاي دانش و فرهنگ ديني جامعه. اگر چنين آرمان بلند و ارزشمندي را منظور داريد مي توانيد پس از اتمام تحصيلات دانشگاهي حداقل تا مرحله كارشناسي، به

حوزه وارد شويد و در مدرسه هاي مربوط به فارغ التحصيلان دانشگاهي شركت كنيد. حال اگر جدا با توجه به بند (3) خواستار تحصيل در حوزه علميه هستيد، ورودتان را ميمون و مبارك مي شماريم وليكن اين نكته را نيز خاطر نشانمي سازيم كه دروس حوزوي بر اثر گستردگي بسيار، خيلي ديرتر از آنچه در دانشگاه ها مشهود است، آثار و ثمرات خود را ظاهر مي سازد؛ البته با عمق و ژرفاي بيشتر. بنابراين علاقه مندان به دانش هاي حوزوي بايد باهمت واستواري، عمرخود راوقف علم و دانش سازند و با جان و دل و چشم پوشي از يك سري تمايلات مادي و دنيايي؛ مانند: عنوان، پول و ... در مسير دين و علوم ديني ره سپارند و تنها در اين صورت دست حق يار و مددكارشان خواهدبود.

با دو قبله در ره معبود نتوان زد قدم Eيا رضاي دوست بايد يا هواي خويشتن
بنابراين در صورت عزم جدي و دارا بودن شرايط مي توانيد با مراجعه به جامعة الزهرا، ثبت نام نماييد. اين مركز هر سال يك بار امتحان ورودي مي گيرد و بعد از گزينش و مصاحبه طبق اولويت به مدارس حوزه علميه كه داراي خوابگاه هستند معرفي مي كند.

جامعة الزهرا كه حوزه علميه خواهران است، داراي چهار بخش عمده مي باشد:

1- شبانه روزي جهت خواهران شهرستاني،

2- روزانه با شرايط دارا بودن مدرك سيكل،

3- روزانه با مدرك ديپلم،

4- آموزش غيرحضوري (توسط ارسال نوار)،

از نظر درسي هم داراي يك دوره عمومي و يك دوره تخصصي مي باشد. دوره عمومي را كه حدودا پنج سال به طول مي انجامد براي همه است و دوره تخصصي (تخصص تبليغ، تاريخ، فقه و اصول و...) براي

كساني است كه ثبت نام كرده و در امتحان ورودي آن قبول شوند.

شرايط ثبت نام را هر ساله در دهه اول اسفندماه در روزنامه هاي كثيرالانتشار به اطلاع عموم مي رسانند.

جهت آگاهي بيشتر با نشاني قم: بلوار امين - جامعة الزهرا - تلفن: 925111 تماس حاصل نماييد.

چرا به حوزويان كمك هزينه تحصيلي مي دهند ولي به دانشجويان نمي دهند؟
پرسش

چرا به حوزويان كمك هزينه تحصيلي مي دهند ولي به دانشجويان نمي دهند؟

پاسخ

اين مسائله دلايل متعددي دارد كه بعضي از آنها در ذيل اشاره مي نماييم : 1- خصوصيت دروس حوزه : به علت گستردگي علوم اسلامي , دروس حوزه با چند سال حتي با ده , پانزده سال تحصيل به پايان نمي رسد, بلكه فراگيري آنها و تعمق و متخصص شدن در اين علوم نيازمند مدت زمان بسيار طولاني مي باشد به خلاف تحصيل در دانشگاه نسبت به حوزه بسيار كوتاه مدت مي باشد, بنابراين نمي توان محصلان و محققان حوزه را در مدت طولاني بدون حداقل درآمد براي امرار معاش گذاشت . 2- مقايسه بين هزينه هاي دولتي در دانشگاه با مصرف وجوهات در حوزه : با بررسي هزينه هايي كه دولت براي دانشجويان عزيز در زمان تحصيل در دانشگاه و خدماتي از قبيل حقوق اساتيد دانشگاه ها, حقوق پرسنل اداري دانشگاه ها, ارائه خدمات دانشجويي مانند غذا, خوابگاه , وام تحصيلي و برخي مساعدت ها مربوط به پايان نامه ها و... و مقايسه آنها با وجوهات شرعيه اي كه براي طلاب در حوزه ها مصرف مي شود, اين نتيجه به دست مي آيد كه هزينه هاي دولتي كه براي دانشجويان مصرف مي شود نه تنها كمتر از شهريه طلاب نمي شود كه به مراتب بيشتر نيز مي باشد. ليكن شكل و چگونگي مصرف و پرداخت آن متفاوت است .

از وقتي كه طلبه اي وارد حوزه مي شود تا وقتي كه به درجه اجتهاد مي رسد چه مراحلي را بايد طي كند و چه مجتهدي مي تواند مرجع تقليد شود ؟
پرسش

از وقتي كه طلبه اي وارد حوزه مي شود تا وقتي كه به درجه اجتهاد مي رسد چه مراحلي را بايد طي كند و چه مجتهدي مي تواند مرجع تقليد شود ؟

پاسخ

هر كس مي تواند با گذراندن مدارج علمي مربوطه به مقام اجتهاد در فقه برسد كه در اين صورت واجب است به رأي خود عمل كند و تقليد براي او حرام مي شود. امّا از ميان مجتهدين كه تعداد آن ها زياد است كساني كه احتمال اعلميت آن ها وجود دارد به عنوان مرجع تقليد معرفي مي گردند

تحصيل در حوزه به صورت مكاتبه اي چه شرايطي دارد و من ،در صورت امكان،مي خواهم تحصيل كنم؟
پرسش

تحصيل در حوزه به صورت مكاتبه اي چه شرايطي دارد و من ،در صورت امكان،مي خواهم تحصيل كنم؟

پاسخ

تحصيل غير حضوري دروس حوزوي با استفاده از نوارهاي درسي از حوزه هاي شهرستانها يا سازمان تبليغات ميسر است.

ضمنا مي توانيد در اين امر با دفتر نهاد رهبري در دانشگاه محل تحصيل خود نيز ارتباط پيدا كرده و از مسؤول آن اطلاعات و كمك هايي دريافت نماييد.

به اطلاع مي رساند كه متاسفانه در برنامه هاي آموزشي حوزه علميه قم آموزش مكاتبه اي براي برادران منظور نگرديده و تنها جامعه الزهرا(س) براي خواهران چنين برنامه اي دارد. جناب عالي مي توانيد دروس حوزوي را با راهنمايي هاي روحانيون محل و با استفاده از نوارهاي درسي فراگيريد

با توجه به اينكه پيامبر اكرم و تمامي ائمه اطهار با كار و تلاش تأمين معاش مي كرده اند و به كارهايي چون كشاورزي و... مي پرداختند چرا برخي از روحانيون تنها از راه منبر و روضه خواني كسب روزي مي كنند آيا مگر پيامبر اكرم نفرموده است هر كس از راه گرياندن مردم رو
پرسش

با توجه به اينكه پيامبر اكرم و تمامي ائمه اطهار با كار و تلاش تأمين معاش مي كرده اند و به كارهايي چون كشاورزي و... مي پرداختند چرا برخي از روحانيون تنها از راه منبر و روضه خواني كسب روزي مي كنند آيا مگر پيامبر اكرم نفرموده است هر كس از راه گرياندن مردم روزي كسب كند مسلمان نيست.

پاسخ

قبل از پرداختن به موضوع لازم است نكته اي را به عنوان مقدمه بيان نماييم: الف ) چيزي را وسيله ارتزاق قراردادن، ب ) ارتزاق جبري ازاشتغال به چيزي .

توضيح :

الف ) وسيله قراردادن چيزي براي ارتزاق به اين معناست كه ابتدا انسان هدف را كسب منافع مادي (مثلا درآمد اقتصادي ) قرار دهد و براي نيل هر چه بهتر و بيشتر بدان راهي را برگزيند.مانند اينكه رشته پزشكي را انتخاب كند به دليل آنكه پول سازتر است . در اين جا قداست اين رشته و اهميت آن در خدمت به جامعه مورد نظر نيست * بلكه از آغاز هدف درآمد مادي است و آن علم تنها وسيله و آلت براي رسيدن به پول است .

ب ) ارتزاق جبري از اشتغال به اين معناست كه شخص به جهت اشتغال دائمي به چيزي نهايتا از همان طريق كسب معيشت كند هر چند هدفش ارتزاق نباشد.در همان مثال فوق مي توان پزشكي را مثال زد كه عمري براي خدمت به جامعه تلاش مي كند و هدفي نيز جز خدمت ندارد* ولي در عين حال وسيله كسب روزي و نيازهاي مادي اش نيز از همين طريق است .

در دو مثال فوق اصل ارتزاق از معيشت مشترك است .

در عين حال شكل اول آن امري غير اخلاقي و ناستوده است و شكل دوم آن اخلاقي و مورد ستايش . اكنون بايد ديد در مورد روحانيت كداميك از دو مورد فوق صدق مي كند.

الف ) اگر بگوييم عملكرد روحانيت از قسم اول است بهترين دليل بر رد آن شيوه و سلوك روحانيت در اعصار مختلف تاريخي است تا آنجا كه ما اطلاع داريم حتي افرادي از روحانيت كه تا حدودي از زي روحاني فاصله گرفته اند نيز به جهت در آمد مادي به سمت روحانيت نگرويده اند چه رسد به علماء و بزرگان حوزه به عنوان نمونه در زمان معاصر خودمان، بسياري از علماء علي رغم اين كه وجوهات بسياري در اختيار داشتند، به هيچ وجه در زندگي شخصي خود حتي در سخت ترين شرايط از اين وجوهات استفاده نمي كردند (گلشن ابرار، جمعي از پژوهشگران حوزه علميه قم، نشر معروف 1379).

و بسيار كمياب و نادرند عناصري كه از پي دنياي مادي به سمت علوم ديني گروند و با دين تجارت دنيا كنند.

ب ) اگر مقصود ارتزاق به نحو دوم باشد بايد گفت چنين چيزي واقعيت دارد بالاخره روحانيت همانطور كه چوب دين را خورده و برايش در طول تاريخ شكنجه ها ديده و زجرها و تبعيدها و زندانها و بر سر دار رفتن ها را تحمل كرده به ناچار لقمه ناني نيز در كنار آن خورده است اما اين نه تنها مذموم و ناپسند نيست بلكه ضرورتي گريز ناپذير است و براي تغيير آن تا كنون هيچ طرحي معقول به دست نيامده است زيرا:

1) يا بايد امر تبليغ دين را به موجوداتي

ذاتا فاقد نيازهاي مادي و معيشتي واگذار گردد يعني ملايك آسمان اين رسالت را به عهده گيرند و بار اين تكليف گران را از دوش عالمان دين برگيرند , چنين چيزي محال است .

2) عالمان دين و روحانيون به تمام نيازهاي مادي خويش پشت پا زنند و دردنيا به روي خود بندند هر چند مرگ آنان در رسد و جان به جان آفرين تسليم كنند چنين چيزي نيز خلاف عقل و دين است.

3) بساط روحانيت و تحقيقات و پژوهشها و تبليغات ديني را برچيد كه اين نيز خلاف نص آيه شريفه قرآن است آنجا كه مي فرمايد: «فلولا نفر من كل فرقه منهم طائفه ليتفقهوا في الدين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم ...» (توبه 122).

4) نيازهاي روحانيون از طريق نهاد يا سازماني دولتي يا مستقل مانند وجوهات شرعيه و هدايا و نذورات مردمي و... تأمين شود و اين تنها راه شرعي و منطقي است. و اما اين كه عالمان و مبلغان دين از طرق ديگري به كسب روزي بپردازند مثلا به حرفه اي لزوما غير ديني اشتغال يابند و در كنار آن به تحقيق و فعاليتهاي ديني نيز بپردازند هرچند في نفسه امري خوب و ايده آل به نظر مي رسد، اما ليكن مشكل اساسي آن است كه گستردگي و فراخناي علوم اسلامي چنان است كه اكثر عالمان دين با آنكه تمام عمر خويش را قعرپيمايي در ژرفناي اين اقيانوس بي كران نموده و تا آخرين لحظات حيات خود با زحمات شبانه روزي به تحقيق و پژوهش مي پردازند باز خود را در برابر فضاي بي منتهايي مي بيند كه رسيدن به بلنداي آن

عمري چند هزار ساله مي طلبد و همه اين تلاشها در برابر آن ناچيز و كم مقدار است بنابراين روش پيشنهادي فوق ثمري جز ناكام گذاردن و رها كردن تحقيقات و فعاليتهاي ژرف ديني و تنها به چند مساله سطحي و عاميانه پرداختن و ره سپردن به سوي پيشنهاد سوم چيز ديگري نيست.

به علاوه حتي انبيا نيز بعضا از طريق دين كسب معيشت نموده اند چنانكه در مقررات مالي اسلام برخي از حقوق مقرره مربوط به پيامبر (ص ) و امامان (ع ) بوده و بعضا در نيازهاي شخصي آنان صرف مي شده است.

اما در مورد حديثي كه از پيامبر اكرم(ص) نقل فرموديد، نكات ذيل حائز اهميت است:

اولا، چنين حديثي را نيافتيم و خوب است آدرس آن را به صورت دقيق بيان نماييد و به علاوه با احاديث متعددي كه در اين باره وجود دارد، ناهمخواني دارد؛ به عنوان نمونه به ذكر چند حديث بسنده مي نماييم:

1. قال امام الصادق(ع): «لا بأس باجر النائحه التي تنوح علي الميت؛ مزد گرفتن كسي كه براي مرده مردم را مي گرياند جايز مي باشد» (مجمع الفايده، محقق اردبيلي، ج 8، ص 61).

2. محمد بن علي بن الحسين قال: قال(ع): «لا بأس بكسب النائحه اذا قالت صدقا؛ مزد گرفتن براي گرياندن مردم در صورتي كه راست و حقيقت گويد جايز است» (وسائل الشيعه، شيخ حر عاملي7 ج 16، كتاب التجاره، ابواب ما يكتسب به، باب 17، ح 9).

از بررسي مجموع رواياتي كه در اين زمينه وارد شده است مشخص مي شود كه مزد گرفتن براي گرياندن مردم جايز مي باشد، البته به شرط اين كه راست و حقيقت بگويد،

متضمن غناء نباشد؛ و شرايطي از اين قبيل (همان).

ثانيا، در خصوص روضه خواني بايد گفت، اين عمل از جمله تعظيم شعائر الهي و مورد تأكيد معصومين(ع) بوده است و ائمه اطهار(ع) توصيه زيادي به برپايي مراسم عزاداري و ذكر مصائب اهل بيت(ع) داشته اند، به عنوان نمونه امام رضا(ع) فرمودند «من تذكر مصائبنا و بكي لما ارتكب منا كان معنا في درجاتنا يوم القيامه و من ذكر بمصائبنا فبكي و ابكي...؛ كسي كه متذكر مصايب ما شود و به جهت ستم هايي كه بر ما وارد شده گريه كند، در روز قيامت با ما خواهد بود و مقام و درجه مار ا خواهد داشت و كسي كه مصيبت هاي ما را بيان كند و خود بگريد و ديگران را بگرياند در روزي كه همه چشم ها گريان است چشم او نگريد و هر كسي در مجلسي بنشيند كه در آن مجلس امر ما را زنده مي كنند روزي كه قلب ها مي ميرند، قلب او نخواهد مرد» (بحارالانوار، ج 43، ص 278).

اهميت تشكيل مجالس عزاداري براي اهل بيت(ع) تا جايي است كه امام صادق(ع) مي فرمايد: «قال لي ابي يا جعفر اوقف لي من مالي كذا و كذا لنوادب تند بني عشر سنين بمني ايام مني؛ پدرم (امام باقر(ع) به من فرمود: بخشي از اموالم را وقف كن تا به مدت ده سال نوحه گران و مداحان، در ايام حج در مني به عزاداري و نوحه سرايي بپردازند» (وسائل الشيعه، همان، ح 1) .

نتيجه آن كه، علاوه بر مطالبي كه در قسمت اول پاسخ رفت در زمينه سؤال بايد گفت كه روحانيون، براساس

وظيفه و براي تبليغ و زنده نگه داشتن ياد ائمه(ع) و تبليغ سيره فردي و اجتماعي آن بزرگواران به برپايي مراسم سوگواري و عزاداري مي پردازند و عموما از كسي هم درخواست وجه نمي كنند و مردم هم به عنوان هديه و اداي نذورات خود، مبلغي را به آنها مي پردازند در هر صورت نه تنها هيچ گونه منع شرعي و عرفي نداشته بلكه در صورت توجه و دقت در ارائه آموزه هاي صحيح اسلامي پويايي و تكامل فرهنگ اسلامي را باعث مي شود.

شرايط ورود به حوزه علميه قم چيست ؟
پرسش

شرايط ورود به حوزه علميه قم چيست ؟

پاسخ

براي آن كه بتوانيد مستقيما با مركز مديريت حوزه علميه قم تماس برقرار كنيد, با اين شماره تلفن تماس بگيريد 4740971به آدرس : قم , خيابان ساحلي , مركز مديريت حوزه علميه قم .

در هخر حال حضور شما بر اي كسب اطلاع بيش تر, در قم لازم است و اگر به اين مقدار بسنده نمي كنيد, با مسؤل محترم واحد, حاج آقا شريعتي سبزواري مشاوره كنيد با شماره تلفن 743183_ كد 0251

براي كسب علوم حوزوي به طور يكه منافات با كارم نداشته باشد مرا راهنمايي كنيد.
پرسش

براي كسب علوم حوزوي به طور يكه منافات با كارم نداشته باشد مرا راهنمايي كنيد.

پاسخ

با تشكر از جناب عالي شما مي توانيد در ضمن تدريس در هنرستان، دروس حوزوي را با تنظيم وقت مناسب با يكي از فضلا يا طلاّب فاضل شهرستان كاشان يا آران، به طور خصوصي، درس بگيريد؛ مثلاً بعد از ظهرها يا شب يا صبح زود، يك درس يا دو درس از دروس حوزوي را نزد روحاني فاضل بخوانيد. با اين برنامه هم به كارتان كه تدريس است مي رسيد و هم كم كم با علوم اسلامي آشنا مي شويد. البته اين كار شايد مشكل باشد، ولي با سعي و تلاش، امكان دارد.

دوست دارم طلبه شوم , لطفاً در مورد چگونگي پذيرش و ثبت نام توضيح دهيد؟
پرسش

دوست دارم طلبه شوم , لطفاً در مورد چگونگي پذيرش و ثبت نام توضيح دهيد؟

پاسخ

برادر عزيز! اميدواريم به هدف مقدسي كه به آن مي انديشيد, برسيد. قرآن مي فرمايد: .

(پ_اورقي 1.نجم (53 آيه 39

انسان كوشا, كسي كه در زندگي سعي و جديت به كار مي برد, هر چند هدفي دور و دراز و به خيال بعضي نا ممكن داشته باشد, اما به آن خواهد رسيد.

البته افرادي متقاضي ثبت نام و ورود به حوزهء مقدّسهء ديني مي شوند, بايد داراي شرايط خاصي باشند. برگه ءشرايط ثبت نام حوزهء علميه ارسال مي شود. اگر نياز داريد مي توانيد با شماره هاي 74097_ 740971 0251قم مركز مديريت حوزهء علميه تماس گرفته و از نحوهء ثبت نام افراد متقاضي مستقيماً مطلع شويد. اما شخصي كه واردحوزهء علميهء مي شود, خوب است در هدفش خداو خدمت به مردم و تبليغ احكام دين را در نظر داشته باشد.

طلبه حوزهء علميه با دو بال تقوا و علم الگوي راهنمايي و هدايت جامعه خواهد شد. زندگي طلبگي زندگي راحتي از نظر مادي نيست , اگرچه حق هر طلبه اي داشتن حداقل مزاياي زندگي است , ولي دنياطلبي و مال پرستي ومقام خواهي , از روح و شأن طلبه , به دور است . طلبه وارد حجرهء امام زمان 7مي شود, در حالي كه بر سر سفره ءحضرت مي نشيند. از آن پس بايد به رياضت هاي خاصي دست بزند و خود را متخلق به اخلاق حسنه و ديني كند تااگر مردم امروزش را با ديروزش مقايسه كردند, تأثير تربيت اسلامي و ديني را در حركات او مشاهده كنند و او راالگوي خود

قرار دهند. اميدواريم كه خداوند شما را در زندگي موفق كند.والسلام

به شغل معلمي مشغول بوده و از طرفي علاقه مند به تحصيل در حوزهء علميه هستم . لطفاًراهنمايي ام بفرماييد.
پرسش

به شغل معلمي مشغول بوده و از طرفي علاقه مند به تحصيل در حوزهء علميه هستم . لطفاًراهنمايي ام بفرماييد.

پاسخ

برادر محترم ! ورود به حوزهء مقدّسه شرايطي دارد كه هم اكنون تحصيل حضوري در آن با وضع شماهم خوان نيست . شما اينك نمي توانيد باروبنهء خود را جمع كرده و براي خواندن درس هاي علوم ديني , مثلاً به قم بياييد, چون هم اكنون شاغل بوده و به شغل شريف معلّمي كه هدايت افراد جامعه در دست شما است . مشغول هستيد.اين رابدانيد كه معلّمي شغل پيامبران است .

در عين حال راه براي شمابسته نيست , خصوصاً كه عشق و علاقهء خاصّي نسبت به فراگيري درس هاي حوزه داريد. به همين منظور مي توانيد به طور غير حضور و بانوار در همان جا كه هستيد, درس هاي حوزه را فرا بگيريد. يادر صورت امكان , به قم يا يكي از شهر هايي را كه داراي حوزهء علميه است , انتقال يابيد و به صورت متفرقه درس بخوانيد.

شماره تلفن دفتر تبليغات حوزهء علميه قم در اختيار شما قرار مي گيرد تا با تماس تلفني از واحد صوت آن جابخواهيد شرايط پذيرش در آن واحد را به شما اعلام كنند. تا با ارسال نوارهاي درسي بتوانيد به شكل غير حضوري استفاده كنيد.

علاقهء زيادي به تحصيل در حوزهء علميهء قم دارم . حضوراً امكان ندارد به خدمتتان شرفياب شوم . لطفاًكمكم كنيد و بگوييد: چگونه مي توانم وارد حوزه شوم ؟
پرسش

علاقهء زيادي به تحصيل در حوزهء علميهء قم دارم . حضوراً امكان ندارد به خدمتتان شرفياب شوم . لطفاًكمكم كنيد و بگوييد: چگونه مي توانم وارد حوزه شوم ؟

پاسخ

از اين كه با مكاتبه كرده و مشكل خود را با ما در ميان گذاشتيد متشكريم .

حتماً مي دانيد تحصيل در حوزهء علميهء قم , يك سري مشكلات را در پي دارد, از قبيل نداشتن حقوق كافي وغربت و در برخي اوقات نبود جا و مكان , و مهم تر از همه , زخم زبان شنيدن از يك عده , اعم از اقوام و غيره .

اگر با علم و آگاهي از مشكلات فوق تصميم گرفتيد وارد حوزه شويد و تحصيل علوم حوزه مقدسه كنيد, جاي بسي قدرداني و تشكر است , چون در عنفوان جواني پشت پازدن به اميان حيواني و جيفه هاي دنيوي و رو آوردن به كسب فضايل انساني بسيار مشكل است .

]در جواني پاك بودن شيوهء پيغمبري است ورنه هر گبري به پيري مي شود پرهيزگار

]به هر روي , پيش از شروع سال تحصيلي , زمان ثبت نام اعلام مي شود. منتظر باشيد يا از حوزهء علميهء شهرتان ياسازمان تبليغات سؤال كنيد.

چگونه مي توان از طريق مكاتبه در دروس حوزه شركت نمود؟
اشاره

در صورت وجود نهاد, يا مؤسسه اي در اين خصوص , آدرس كامل آن را ارسال نماييد.

پرسش

چگونه مي توان از طريق مكاتبه در دروس حوزه شركت نمود؟

در صورت وجود نهاد, يا مؤسسه اي در اين خصوص , آدرس كامل آن را ارسال نماييد.

پاسخ

از بهترين راه هايي كه مي شود از راه دور از دروس حوزهء علميهء قم استفاده كرد, تهيهء نوارهاي درسي است .

شما مي توانيد با تهيهء برگهء اشتراك و تقديم مبالغي , آن نوارها را از دفتر تبليغات يا سازمان تبليغات و يا سايرمؤسسات تهيه نماييد.

لطفاً كم و كيف را شمارهء 94_ 7743189_ 0251استفسار كنيد.

علاقهء زيادي به تحصيل در حوزهء علميه خواهران دارم , به صورتي ديگر به ادامه تحصيل دردبيرستان بي علاقه شدم , ولي هر چه با حوزهء علميه الزهراء مسجد سليمان تماس مي گيرم به من پاسخ نمي دهند. شمالطف كنيد با اين حوزه تماس بگيريد, تا قبل از عيد نوروز از من ثبت نا
پرسش

علاقهء زيادي به تحصيل در حوزهء علميه خواهران دارم , به صورتي ديگر به ادامه تحصيل دردبيرستان بي علاقه شدم , ولي هر چه با حوزهء علميه الزهراء مسجد سليمان تماس مي گيرم به من پاسخ نمي دهند. شمالطف كنيد با اين حوزه تماس بگيريد, تا قبل از عيد نوروز از من ثبت نام كنند.

پاسخ

خواهر گرامي ! انگيزهء شما براي فراگيري علوم و معارف الهي مقدّس و قابل تقدير است .

حوزه هاي علميه (خواهران و برادران ) در وسط سال , پذيرش ندارند. با جامعة الزهراي قم تلفني تماس گرفتيم ,گفتند: اطلاعيه اين جامعه براي ثبت نام با ذكر شرايط و مدارك لازم و تاريخ آزمون ورودي براي سه بخش حضوري تمام وقت (مخصوص خواهران مجرد) _ نيمه حضوري و غيرحضوري _ كه مخصوص افراد شهرستاني مي باشد درتاريخ 1029يا اوايل بهمن ماه 79در برخي روزنامه هاي كثيرالانتشار, درج مي گردد. شما مي توانيد در بخش حضوري و يا غيرحضوري آن شركت كنيد. غيرحضوري آزمون ورودي دارد. در صورت قبولي , براي افراد نوارهاي درسي به آدرس شهرستان مي فرستند و بعد از هر ترم , امتحان حضوري خواهد داشت . در حال حاضر, صلاح شما دراين است كه با جديّت بيشتر و برنامه ريزي دقيق تري به درس خود ادامه دهيد تا با معدل بالا بتوانيد وارد حوزه ءعلميه شويد, چون اوّلاً: در پذيرش حوزه هاي علميه , معدل يكي از شاخص ها و ملاك هاي قابل توجه است ; ثانياً:اگر شما خداي نكرده با معدل پايين و يا مردودي , به فرض بتوانيد, ثبت نام كنيد آيا خانواده و دوستان شما نخواهندگفت

: فلاني چون ذهن و استعدادش ديگر نمي كشيد, يا نمي توانست ادامه تحصيل دهد به حوزه رفته است ؟ و آياخيال نمي كنند كه حوزه جاي آدم هاي تنبل , درس نخوان و بي سواد است ؟ با حوزه علميه جامعه الزهراء مسجدسليمان چندين بار زنگ زديم موفق نشديم با آن ها تماس بگيريم .

لطفاً دربارهء گرايش هاي تحصيلي و برخي دروس حوزوي و دانشگاهي مرتبط با رشته هاي دانشگاه رضوي و مؤسسه امام خميني توضيح دهيد.
پرسش

لطفاً دربارهء گرايش هاي تحصيلي و برخي دروس حوزوي و دانشگاهي مرتبط با رشته هاي دانشگاه رضوي و مؤسسه امام خميني توضيح دهيد.

پاسخ

برادر گرامي ! از اين كه با ما مكاتبه كرده و مشكلات خود را با ما در ميان مي گذاريد, سپاس گزاريم .

ما تنها مي توانيم از وجود دانشگاه قدس رضوي در مشهد مقدس , يا مؤسسه امام خميني , يا باقر العلوم و يادانشگاه مفيد در قم و دانشگاه امام صادق 7در تهران به شما اطلاع بدهيم , اما از جزئيات دروس , كيفيت تدريس وامتحانات آن جا اطلاع كافي نداريم . لطفاً با آن مراكز مكاتبه كرده و از جزئيات مطلع شويد.

آيا براي دانشجويان و ديپلمه هاي مراكز حوزوي , نام هايي از قبيل وجوددارد؟ اگر دارد, جزئيات آن را بنويسيد.
پرسش

آيا براي دانشجويان و ديپلمه هاي مراكز حوزوي , نام هايي از قبيل وجوددارد؟ اگر دارد, جزئيات آن را بنويسيد.

پاسخ

آن چه ما اطلاع داريم , سازمان تبليغات اسلامي و دفتر تبليغات اسلامي حوزهء عليمهء قم هر ساله درتابستان عده اي از طلبه را تحت عنوان به شهرها و روستاها مي فرستند كه با تشكيل كلاس هاي متعدد نوجوانان و جوانان را ارشاد كنند. از برنامه هايي مانند اطلاعي نداريم .

آيا طلبه در پايه هاي سوم و چهارم و بالاتر مي توانند به صورت غير حضوري به صورت طلبه آزادتحصيل كنند؟
پرسش

آيا طلبه در پايه هاي سوم و چهارم و بالاتر مي توانند به صورت غير حضوري به صورت طلبه آزادتحصيل كنند؟

پاسخ

اگر منظور اين است كه فقط از علوم حوزوي اطلاعاتي كسب نمايد و ديگر چشمداشتي به شهريه ومدرك نداشته باشد, آري مي توان از طريق گوش دادن به نوارهاي دروس مختلف علوم حوزوي از آن ه ااطلاع پيداكرد و به صورت طلبهء آزاد تحصيل نمود.

اما اگر مراد علاوه بر آگاهي از علوم حوزوي , استفاده از مزاياي حوزه باشد, متأسفانه ظاهراً چنين چيزي امكان ندارد.

در عين حال بهتر است با شوراي مديريت حوزه مكاتبه نموده تا از كم و كيف قضايا با خبر شويد, يا با تلفن 740971تماس بگيريد و از روابط عمومي بپرسيد.

متأسفانه هيأت امنا و شوراي محل ما به مسجد رسيدگي نكرده و روحاني دعوت نمي كنند. به اداره اوقاف و سازمان تبليغات مراجعه كردم , اثري نداشته است . برخي از روحانيان نيز هزينه هاي گزاف براي تبليغ مي خواهند و به هدايت مردم نمي پردازند. لطفاً به سازمان تبليغات ,
پرسش

متأسفانه هيأت امنا و شوراي محل ما به مسجد رسيدگي نكرده و روحاني دعوت نمي كنند. به اداره اوقاف و سازمان تبليغات مراجعه كردم , اثري نداشته است . برخي از روحانيان نيز هزينه هاي گزاف براي تبليغ مي خواهند و به هدايت مردم نمي پردازند. لطفاً به سازمان تبليغات , امام جمعه و ادارهء اوقاف بگوييد به شوراي محل و هيأت امناتذكر دهند.

پاسخ

خواهر گرامي ! روحيهء مذهبي و فرهنگ گرايي شما قابل تقدير است .

پيامبر6دربارهء اهميت مسجد فرمود: خداوند متعال مي فرمايد: .() هم چنين فرمود:

مساجد انوار الهي است >.()

(پ_اورقي 2.مستدرك الوسايل , ج 3 ص 447

بي ترديد مسجد سنگر است و سنگرها را بايد حفظ كرد. در صدر اسلام مساجد مهم ترين پايگاه تبليغات ديني ,سياسي و اجتماعي بود. در انقلاب اسلامي ايران نيز مساجد مؤثرترين نقش رادر جهت دادن به انقلاب داشتند.مسجدِ محل شما نيز از اين اهميت استثنا نبوده و بايد به وضعيت فرهنگي آن توجه شود. وظايف همگان , به ويژه هيأت امناي مسجد و شوراي محل است كه به وضعيت مسجد توجه كرده و روحاني دعوت نموده و جلسات مذهبي و اجتماعي مسجد را همآهنگ كنند. متأسفانه يكي از آسيب هاي فرهنگي جامعهء ما, عدم توجه به وضعيت فرهنگي مساجد است . عدم توجه به وضعيت فرهنگي , اختصاصي به مسجد محل شما ندارد. بلكه برخي از روستاها وشهرهاي ديگر نيز اين مشكل را دارند كه نياز به آسيب شناسي و طرح سياسيت هاي معقول , منطقي و اصولي دارد.

در خصوصي بي توجهي هيأت امنا و شوراي محل بايد گفت : اين واحد تنها جواب گوي

مسايل علمي واجتماعي و مذهبي است و در كارهاي اجرايي دخالت نمي كند. ارزيابي اقدامات سازمان تبليغات اسلامي , امام جمعه و ادارهء اوقاف و تذكر دادن به آن ها در حوزهء فعاليت اين واحد نيست .

در خصوص عدم توجه روحانيت به هدايت و ارشاد مردم بايد گفت : همهء روحانيان آن گونه نيستند كه اشاره كرده ايد. اصولاً فلسفهء حوزه هاي علميه و تربيت طلاب در راستاي پيام رساني معارف و تبليغ از دين است . آيا اين روحانيت مسئول و متعهد نبوده كه در طول تاريخ سكاندار هدايت مردم بود و كشتي نجات جامعهء ديني را به ساحل نجات رساند؟!

عدم حضور مردم در مساجد عوامل متعددي دارد: يكي عدم توجه مردم به مسايل فرهنگي است . در برخي ازمساجد فعاليت هاي تبليغي از سوي روحانيت شكل مي گيرد, و حال آن كه مردم به بهانه هاي مختلف در مسجدحضور پيدا نمي كنند. اگر زمينه هاي فعاليت هاي فرهنگي در مسجد محل شما فراهم نيست , چگونه روحانيان اعزامي يا روحانيان محل , مي توانند فعاليت كنند؟!

واقعيت آن است كه اكثريت روحانيت طلايه داران تبليغ معارف ديني بوده ودر اين راستا موفق بوده اند.

در خصوص هزينه ها بايد گفت : يكي از مشكلات جامعهء ما, روحانيت شناسي است . به رغم آن كه روحانيت دركجامعهء ما سابقهء طولاني دارد, ولي هنوز وضعيت زندگي و فعاليت آنان شناخته شده نيست . روحانيت مثل بقيهء افرادجامعه در همين كرهء خاكي زندگي كرده و همسر و فرزند دارند. طبيعي است تأمين زندگي آنان لازم است . روحانيان و همسر و فرزند آنان با سختي ها و

مشكلات اقتصادي , دست و پنجه نرم مي كنند.

آنان با توجه به ساختار و فضاي جامعه , انتظار دارند مانند بقيهء افراد داز زندگي آبرومندانه اي برخوردار باشند,گرچه ضروري است آن ها نيز در روحيهء قناعت بهره گيرند.

در جامعهء ايران به رغم آن كه حكومت ديني است , پس روحانيت بدون گرفتن هزينه از دولت , با زندگي خويش را تأمين مي كند. كمك هاي مردمي بر اساس سنت پذيرفه شده اي است كه سابقهء طولاني دارد. مردم به خاطر علاقه اي كه به امام حسين 7داشته و براي ماه رمضان احترام قايل هستند, به مبلغان كمك مي كنند.كمك هاي مردم به روحانيت سبب نمي شود هزينهء مساجد تأمين نشود. امروزه هيأت امنا, مساجد و حسينه ها مداح دعوت كرده و چند برابر كمك هاي مالي روحانيان را به آنان مي دهند. متأسفانه اين پرسش و شبهه در خصوص روحانيت به وجود مي آيد و روحانيت را زير سؤال مي برند. زير سؤال بردن روحانيت ناشي از عدم شناخت دقيق آنان است . البته دفاع از روحانيت بدان معنا نيست كه همهء روحانيون خوب بوده و برخوردهاي غير معقول با مردم ندارند, بلكه عده اي از آن ها متأسفانه از عنوان روحانيت سوء استفاده مي كنند و در مقدار و چگونگي كمك هاي مردمي , خردورزي را رعايت نمي كنند. از سوي ديگر برخي از روحانيون روحيهء زهد و قناعت را نداشته و همين عامل سبب شده است برخي از شبهه ها به وجود آيند. البته طبيعي است برخي از افراد در هر قشري از جامعه هستندكه فعاليت آنان همسو با فلسفهء وجودي آن قشر

نيست . در ميان قشر روحانيت نيز افرادي وجود دارند, ولي درمجموع قشر مقدس روحانيت اصل موفق ترين قشر جامعه در ايفاي مسئوليت خود هستند.

دختري 18 ساله از شهرستان فسا هستم و اكنون در مقطع پيش انشگاهي مشغول تحصيل هستم و به عقد يكي از بستگان كه طلبه حوزه علميه شيراز است، درآمدم. پس از اتمام دوره پيش دانشگاهي، به اتفاق همسرم عازم قم خواهيم شد و من قصد درس خواندن در جامعةالزهرا(س) را دارم. ولي
پرسش

دختري 18 ساله از شهرستان فسا هستم و اكنون در مقطع پيش انشگاهي مشغول تحصيل هستم و به عقد يكي از بستگان كه طلبه حوزه علميه شيراز است، درآمدم. پس از اتمام دوره پيش دانشگاهي، به اتفاق همسرم عازم قم خواهيم شد و من قصد درس خواندن در جامعةالزهرا(س) را دارم. ولي با مشكل كمي معدل ديپلم روبرو هستم. مشكل مراحل نماييد.

پاسخ

تحصيل در حوزه علميه قم در بخش خواهران از طريق جامعة الزهرا(س) و حوزه علميه خواهران دفتر تبليغات اسلامي با شرايطي امكان پذير است. براي اطلاع بيشتر با شماره تلفن هاي زير تماس حاصل نماييد.

1- جامعة الزهرا(ع): 2925111.

2- واحد خواهران دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم: 7743189-94 داخلي 53.

به پيوست، اطلاعيه پذيرش جامعة الزهرا(س) ارسال مي شود.

دختري هجده ساله هستم كه داراي افت تحصيلي مي باشم و به همين خاطر هم از طرف نفس خودم و هم از طرف ϙʚϘјǙƠسرزنش مي شوم . خلي دلم گرتفه اӘʠو ديگر نمي دان چه كنم !از طرفي بسايرعلاقه مند به جامعة الزهراي حوزه علميه هستم . چه كنم كه راهي به طرف جامعة الزهرا يا ح
پرسش

دختري هجده ساله هستم كه داراي افت تحصيلي مي باشم و به همين خاطر هم از طرف نفس خودم و هم از طرف ديگران سرزنش مي شوم . خلي دلم گرتفه است و ديگر نمي دان چه كنم !از طرفي بسايرعلاقه مند به جامعة الزهراي حوزه علميه هستم . چه كنم كه راهي به طرف جامعة الزهرا يا حوزه علميه شيرازداشته باشم ؟

پاسخ

افت تحصيلي دلايل فراواني مي تواند داشته باشد; اول مشكلات آموزشي است ;دم مشكلات خود فرد است . سوم معضلات خانوادگي , چهارم گرفتاري هاي محيطي .(1) هر يك از اين چهارگروه به صورتي جداگانه يا با هم مي توانند افت تحصيلي در سطح امكان ايجاد كنند. شما هم احتمالا درگير يك يا چند نوع ازمشكلات هستيد, ولي اين بدان معنا نيست كه هر كس مشكلات بالا را داشته باشد. بايد افت تحصيلي پيداكند, بلكه در اين ميان , اين اراده انسان است كه نقش بسيار مهمي در پيشرفت كار دارد. در مورد مشكل درسي خود, در نامه اي جداگانه مي تنانيد مشكلات خود را مطرح كنيد و جواب كاملي دريافت داريد. در عين حال به اختصار به گوشه هايي از راهكارهاي موفقيت در امتحانات اشاره مي كنيم .

1 بزرگ ترين معضل يك دانش آموز, عدم برنامه رزيز صحيح براي تحصيل است . شما بايد با توجه به ظرفيت فعلي تان براي آموختن , انتخاب واحد كنيد و اصلاه به فكر اين نباشيد كه چند سال با چند ترم بعدموفق به اخذ ديپلم خواهيد شد. اگر مقررات هم اجازه چنني كاري را به شما نمي دهئد و مثلا كمتر از 12واحددرسي

براي يك ترم را نمي پذيرد, شما 12واحد انتخاب كنيد, ولي فقط 4يا 6واحد را امتحان دهيد و اصلا در6واحد بعدي شكرت نكنيد.

2 ازهيچ درسي نترسيد, مطمئن باشيد كتاب درسي شما از آسمان نيامه است و از فهم بشر معمولي بيرون نيست . به ويژه درس عربي درس نيست كه انسان آن را نفهمد, منتها احتمال دارد شمااز پايه در يك درس ضعيف باشيد. به نظر ما, شما بايد از كتاب هاي سال هاي پيش شروع كنيد و حلقه هاي مفقوده اطلاعتان را به هم وصل كنيد. براي اين كار بايد بدانيد هر درس داراي د محور است : محور اصلي و فرعي . محور اصلي هردرس , حكم زير بناو پايه يك ساختمان را دارد و محورهاي فرعي حكم ساختمان و پيرآيةهاي آن را. مثلا دردرس عربي شناخت فعل و اسم و حرف و كاربرد آنها محور اصلي را دارد, و دانستن معناي كلمات و جملات محور فرعي است .

3 هر كس به نوع خاصي كي مطلب را مي آموزد: يكي از راه شنيدن , يكي از راه يادداشت كردن , يكي از راه مباحثه . يا ديگر و برخي از همه راه ها يا تلفيق چند را با يكديگر. شناخت اين مسائله مي تواند در يادگيري شمابسيار موثر واقع شود.

4 در نهايت مرحله مهم و حساس در موفقيت , و . توماس آلوا اديسون ,مخترع مشهور مي گويد: اين سخن گزافي نيست .ان شاء الله شا با تلاش روز افزون به موفقيت هاي مهمي خواهيد رسد. و جبران عقب ماندگي هاي پيشين راخواهيد كرد.اما درباره حضورتان به مدارس علميه بايد بگوييم هيچ فرقي

ميان حوزه و دانشگاه و مراكز آموزش عالي ديگر, در آموختن علم موفق نباشيد و درآن مشكل داشته باشيد, بعيد است در علوم حوزوي بتوانيدخوب بدرخشيد و پيشرفت كنيد. ضمن اين كه درس خواندن در حوزه نيازه پشتكار و تلاش بيشتري نسبت به دبيرستان و دانشگاه دارد. بدين معنا كه شايد بتوان در دبيرستان يا دانشگاه درسي را نمره آورد و ار آن گذشت ,حتي اگر انسان خور درس را نفهميده باشد, ولي دروس حوزوي از آن جا كه نوعا علوم مقدمه ورود به علم ديگري هستند و بدون فهم اين , فهم آن ممكن نيست , چنني چيزي اماكان ندارد. مثلا تا شما ادبيات عرب نفهميد, در فقه و اصول و ساير مباحث موفق نخواهيد شد و... . بنابراين اگر قصد حضور در حوزه را داريد, به اين بعد كه بعد علمي حوزه است , خوب توجه داشته باشيد, تا خداي ناكرده متضرر و مغبون نگرديد. اما اگرفقط منظورتان از دورو ه به حوزه , در جو معنوي آن است , بايد بگوييم كه پيشرفت در معنويات در غير حوزه نيزامكان پذير است . به هر حال , اين يكي هم نياز به برنامه ريزي و دقت و مراقبه فراوان دارد. ضمن اين كه شماميتوانيد با استفاده از درس هاي اساتيد اخلاق و ماطلعه كتاب هاي سودمند و ارتباط با اساتيد حوزه اين بعد راتقويت نماييد.

به هر ترتيب , ورود به حوزه علميه نيز, ضوابط و شرايط خاصي دارد كه مي توانيد با مراجعه به دفاتر حوزه خواهران در قم يا شيراز از آن آگاهي بيابيد.

(پ_اورقي 1 _ مشكلات آموزشي مانند فقدان وسايل آموزشي

و كمك آموزشي و فضاي نامناسب و... ; مشكلات فردي مانند مشكلات فكري و سن بالا و كم هوشي و كند ذهني و مشكلات جنسي و... ; مشكلات خانوداگي مانند دعوا و مرافحه هاي دائمي و تعداد زياد فرزندان و ناهمگوني خانواده و... ; مشكلات محيطي مانند حوادث طبيعي و غير طبيعي و گرما و سرما و فقر اجتماعي و... .

علاقه به تحصيل علوم حوزوي دارم. خواهشمندم مرا در اين خصوص راهنمايي نماييد؟
پرسش

علاقه به تحصيل علوم حوزوي دارم. خواهشمندم مرا در اين خصوص راهنمايي نماييد؟

پاسخ

در خصوص تحصيل شما به حوزه بايد گفت: يكي از شرايط موفقيت در همه علوم، به ويژه علوم حوزوي، علاقه و تحمّل زحمات طاقت فرسا است. علوم حوزوي، مراحلي دارد كه يادگيري آن، شرايط و ويژگي هاي خاصي را دارد. علاقه شما به علوم حوزوي، ميزان موفقيت شما را افزايش مي دهد، ولي يكي از شرايط مهم ديگر نحوه حضور در شهر ديگر، غير از شهرتان است. به نظر مي رسد ادامه تحصيل در حوزه نياز به همراهي محرم مانند شوهر و پدر دارد. اگر شما در مرحله اول ازداج نموده و با اجازه شوهرتان در حوزه حضور پيدا كنيد، بهتر است. همچنين اگر پدر يا سرپرست تان امكان حضور شما را در حوزه فراهم كند، تحصيل شما مشكل ندارد. جامعة الزهرا كه متولي جذب خواهران در حوزه است، برخي از امكانات را مانند خابگاه براي خواهران در نظر گرفته است. البته نحوه گزينش و فراهم نمودن امكانات، شرايطي دارد كه بايد رعايت شود.

بيان اين نكته ضروري است كه معمولاً در شهرستان ها مركز يا واحدي وجود دارد، با آن ها به مشورت بپردازيد، در صورت موافقت، مي توانيد به حوزه قم آمده و به تحصيل علوم حوزوي بپردازيد.

در خصوص نحوه گزينش و شرايط جذب، برگه اي كه از سوي جامعه الزهرا تهيه شده است، ارسال مي گردد. شما با خواندن اين برگه مي تانيد تصميم نهايي را بگيريد.

چرا شوراي مديريت حوزه علميه قم تمام حوزه هاي كشور را الزام مي كند كه تحت پوشش شورا قرار گيرند؟
پرسش

چرا شوراي مديريت حوزه علميه قم تمام حوزه هاي كشور را الزام مي كند كه تحت پوشش شورا قرار گيرند؟

پاسخ

مسلّماً نظم و برنامه ريزي در هر كاري صحيح و مطلوب است. شوراي مديريت كه به نمايندگي از مراجع معظم تقليد، عهده دار حوزه هاي علميه است، بايد به نحو احسن و جامع و كامل، دروس حوزوي را به طلاب حوزه ها تعليم دهد و با برنامه ريزي و بر اساس نيازهاي زمان پيش برود و از ورود سليقه هاي مختلف مانع شود. اگر در اين مورد بين حوزه هاي علميه هماهنگي باشد و همه از روال صحيح و منظمي تبعيت كنند، بهتر است. لذا شوراي مديريت بر اين كار اقدام كرده است.

سالياني از سفر مقام معظم رهبري به قم، دستور ايشان مبني بر رسيدگي سريع به وضع درسي حوزه ها و جلوگيري از اتلاف عمر طلّاب و ماندن طولاني در دوره سطح و اصلاح كتب درسي و حذف و جايگزيني برخي از دروس، مي گذرد. چرا تا كنون اقدامي در خود توجه صورت نگرفته است؟
پرسش

سالياني از سفر مقام معظم رهبري به قم، دستور ايشان مبني بر رسيدگي سريع به وضع درسي حوزه ها و جلوگيري از اتلاف عمر طلّاب و ماندن طولاني در دوره سطح و اصلاح كتب درسي و حذف و جايگزيني برخي از دروس، مي گذرد. چرا تا كنون اقدامي در خود توجه صورت نگرفته است؟

پاسخ

اقداماتي در رسيدگي به وضع درسي حوزه ها شده و بعضي از كتب جايگزين بعضي ديگر شده است. بعضي از دروس جنبي جزء برنامه هاي حوزه شده و از آن ها امتحاناتي از طلاب گرفته مي شود. در مجموع شوراي مديريت سعي بر اجراي دستورهاي معظم له و ساير مراجع تقليد دارد واقدامات خوبي هم انجام گرفته است.

مقام معظم رهبري عقيده داشتند كه دوره سطح در طول پنج سال به اتمام رسد تا طلاب با ورود سريع تر به دوره خارج، زودتر استعداد خود را تشخيص دهند و آن را دنبال كنند. آيا عمل به فرمايش هاي ايشان اين قدر پيچ و خم دارد كه اين مهم اين قدر معطل مانده است؟
پرسش

مقام معظم رهبري عقيده داشتند كه دوره سطح در طول پنج سال به اتمام رسد تا طلاب با ورود سريع تر به دوره خارج، زودتر استعداد خود را تشخيص دهند و آن را دنبال كنند. آيا عمل به فرمايش هاي ايشان اين قدر پيچ و خم دارد كه اين مهم اين قدر معطل مانده است؟

پاسخ

البته استعداد طلبه متفاوت است. بعضي سريع تر از پنج سال اين دوره را تمام مي كنند و بعضي كندتر. البته با تنظيم درس ها و كتاب هايي كه بايد خوانده شود، اگر تعطيلي در حوزه كمتر شود، به همان پنج سال دوره سطح تمام مي شود. موانع ديگري غير از تنظيم درس ها و كتاب ها بر سر راه طلاب وجود دارد كه مانع پيشرفت سريع آنان مي شود، از جمله مشكلات اقتصادي و ازدواج و مسكن است.

روال مدرك معادل در حوزه هنوز متداول است؟ آيا طرح اختصاص حقوق و مزايا به حوزه وحوزويان مورد موافقت قرار گرفت؟
پرسش

روال مدرك معادل در حوزه هنوز متداول است؟ آيا طرح اختصاص حقوق و مزايا به حوزه وحوزويان مورد موافقت قرار گرفت؟

پاسخ

روال مدرك معادل در حوزه متداول مي باشد و حذف نشده است، ولي طرح اختصاص حقوق و مزايا به حوزه و حوزويان مورد موافقت قرار نگرفته است.

بنده درروستاي مرزبان از توابع شهرستان سنقركليايي در استان كرمانشاه زندگي مي كنم . اين روستاحدود 350تا 400نفر جمعيت دارد, ولي در ايام محرم و رمضان و اعياد و وفيات از روحاني و مبلغ ديني محروم هستيم . لطفاً در اين مورد اقدامي بنماييد.
پرسش

بنده درروستاي مرزبان از توابع شهرستان سنقركليايي در استان كرمانشاه زندگي مي كنم . اين روستاحدود 350تا 400نفر جمعيت دارد, ولي در ايام محرم و رمضان و اعياد و وفيات از روحاني و مبلغ ديني محروم هستيم . لطفاً در اين مورد اقدامي بنماييد.

پاسخ

برادر عزيز و گرامي ! از اين كه نسبت به تبليغ دين و رشد و آگاهي مردم علاقه مند هستيد, بسيارخوشحاليم و از شما تشكر مي كنيم . شما مي توانيد از شوراي روستا درخواست نماييد راجع به اين مسئله توجه بيش تري بنمايد, به اين صورت كه نزديك فرا رسيدن ايام محرّم يا ماه رمضان , طيّ نامه اي از سوي شوراي روستا, ازدفتر تبليغات اسلامي حوزهء علميهء قم در خواست روحاني و مبلّغ نمايند و يا اين كه به امام جمعهء يكي از شهرهاي مجاورتان مراجعه كرده و از او درخواست نماييد براي منطقهء شما روحاني اعزام بنمايد و يا توسط سازمان تبليغات اسلامي مستقر در مركز استان درخواست نماييد.

شما نيز مكان مناسبي براي اسكان موقت روحاني در نظر بگيريد و چه بهتر است در روستا يك خانهء كوچك بدين منظور ساخته شود تا اين كه زمينهء ماندن و اقامت هميشگي يك روحاني در آن جا ميسّر شود. ما نيز عين نامه را به طرح هجرت فرستاديم .

دختري هستم 18ساله كه به حجاب و دينداري اهميت مي دهم و با ديگران رفت و آمد ندارم وهمين سبب شده است برخي من را مقدس مآب بدانند. علاقه دارم درس حوزوي بخوانم . لطفا مرا راهنمايي نماييد.
پرسش

دختري هستم 18ساله كه به حجاب و دينداري اهميت مي دهم و با ديگران رفت و آمد ندارم وهمين سبب شده است برخي من را مقدس مآب بدانند. علاقه دارم درس حوزوي بخوانم . لطفا مرا راهنمايي نماييد.

پاسخ

دينمداري و غيرت ديني شما قابل تقدير است يكي از ويژگي هاي مومنان دينداري و حفظغيرت ديني است . متاسفانه برخي از افراد به دليل عدم شناخت از تعليمات ديني , دينمداري و حفظ حجاب رانوعي مقدس مآبي و تحجرگرايي مي دانند. شما بدون توجه به نگرش اين طيف افراد, دينمداري بوده و غيرت ديني خويش را حفظ كنيد. البته دينداري و حفظ عفت , معنايش آن نيست كه با بستگان رفت وآمد نداشته وروابط فردي و اجتماعي را قطع كنيد, زيرا انزوا گرايي و گوشه گيري , آرامش رواني را از انسان سلب مي كند.رفت و آمدها كه بر اساس رعايت قانون شرع شكل گيرد, ضروري است ;از اين رو سعي كنيد با مردرم و درجامعه باشيد.

در خصوص تحصيلات شما در حوزه هاي علميه قم و اصفهان بايد گفت : يادگيري همه علوم , به ويژه علوم حوزوي مشكل بوده و زحمات طاقت فرسايي را مي طلبد. يكي از شرايط موفقيت در علوم حوزوي , عشق وعلاقه است كه اين عنصر در شما وجود دارد. شما با برنامه ريزي دقيق مي توانيد در حوزه هاي علميه , به ويژه قم مشغول تحصيل شويد. جامعه الزهرا قم براي دختران , برخي از امكانات مانند خوابگاه و تسهيلات ديگر راپيش بيني كرده است كه خدمات دهي آن با شرايط و معيارهاي خود آن مركز است . از اين

رو شما مي توانيد باشماره تلفن 925111 تماس گرفته و اطلاعات بيشتري را كسب كنيد. طبيعي است براي يك دختر جوان مثل شما, تحصيل در شهرستان هاي ديگر مشكل به نظر مي رسد, كه مي توانيد با ازدواج يا اجازه پدر و يا سر پرست خود به قم آمده و مشغول تحصيل شويد.

در خصوص شرايط ثبت نام و معيارهاي گزينش خواهران در جامعه الزهراي قم , برگه اي كه از سوي جامعةالزهرا تدوين شده است , ارسال مي گيرد. در ضمن ديپلم داشتن شرط گزينش در جامعة الزهرا نيست .

آيا با توجه به تعدد و تنوع سؤالات فقهي و كلامي و فلسفي و... حوزه و روحانيت برنامه مشخص ومدوني دارد؟ چند مركز پاسخگويي رسمي وجود دارد؟ آيا صلاحيت اين مراكز مورد تأييد بزرگان حوزه وروحانيت است ؟ آيا چاپ كتب و نشريات مذهبي با نظارت و مجوز روحانيت صورت مي گير
پرسش

آيا با توجه به تعدد و تنوع سؤالات فقهي و كلامي و فلسفي و... حوزه و روحانيت برنامه مشخص ومدوني دارد؟ چند مركز پاسخگويي رسمي وجود دارد؟ آيا صلاحيت اين مراكز مورد تأييد بزرگان حوزه وروحانيت است ؟ آيا چاپ كتب و نشريات مذهبي با نظارت و مجوز روحانيت صورت مي گيرد؟

پاسخ

برادر گرامي ! حوزهء علميهء قم و روحانيت آمادهء پاسخگويي به سؤالات و شبهات مختلفي است كه درزمينه هاي گوناگون مطرح مي شود. در حوزهء علميهء قم برخي از مراكز تخصصي در زمينهء خاص پاسخگوي سؤالات هستند, مثل مركز تخصصي كلام و معارف قرآن كه با توجه به رشته ءتخصّصي خود, به سؤالات پاسخ مي دهند, امامركز كه در ابعاد مختلف وظيفهء پاسخگويي به سؤالات و شبهات مختلف عقيدتي و اجتماعي و فرهنگي و... رابرعهده دارد, واحد پاسخ به سؤالاتِ دفتر تبليغات حوزهء علميهء قم است . در اين واحد, مجموعه اي از فضلا وكارشناسان ديني وظيفهء پاسخگويي را بر عهده دارند. مسئوليت اين واحد با دانشمند بزرگوار و داراي تأليفات متعدد, حضرت حجت الاسلام والمسلمين شريعتي است كه پاسخگويي به سؤالات , با نظارت علمي ايشان صورت مي پذيرد.

اما در خصوص چاپ كتب و شنريات مذهبي , صدور مجوز توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي صورت مي گيرد. نماينده روحانيت ممكن است در شوراي نظارت حضور داشته باشد. به هر حال صدور مجزر براي چاپ كتب و نشريات مذهبي بر عهدهء روحانيت نيست .

تحصيلات حوزوي غير حضوري چند سال طول مي كشد؟ كتب و جزوات مربوطه را از كجا بايد تهيه كرد؟ هزينه اش چقدر است؟ آيا امتحانش حضوري است يا غير حضوري؟ چند نوبت امتحان مي گيرند؟ آيا در اين سن بيش از 50 سال مي توانم در دروس حوزوي ادامه تحصيل بدهم؟
پرسش

تحصيلات حوزوي غير حضوري چند سال طول مي كشد؟ كتب و جزوات مربوطه را از كجا بايد تهيه كرد؟ هزينه اش چقدر است؟ آيا امتحانش حضوري است يا غير حضوري؟ چند نوبت امتحان مي گيرند؟ آيا در اين سن بيش از 50 سال مي توانم در دروس حوزوي ادامه تحصيل بدهم؟

پاسخ

اولاً: درغير حضوري شرايط سني مطرح نيست. داوطلب در هر سني مي تواند از ادامه تحصيل حوزوي بهره مند گردد.

ثانياً: غير حضوري دو قسم است: رسمي و غير رسمي.

در رسمي بعد از پايان دوره مقرر، مدرك تحصيلي رسمي داده مي شود و در غير رسمي از چنين مدركي خبري نيست.

ثالثاً: هر كدام شرايطي دارد براي اطلاع بيشتر برگه جامعة الزهرا به پيوست ارسال مي گردد لطفاً مطالعه فرمائيد.

آيا براي تحصيل در حوزه هاي ديني داشتن شرايط خاصي لازم است ؟ آيا تحصيل در حوزه هاي ديني به صورت غير حضوري امكان پذير است ؟
پرسش

آيا براي تحصيل در حوزه هاي ديني داشتن شرايط خاصي لازم است ؟ آيا تحصيل در حوزه هاي ديني به صورت غير حضوري امكان پذير است ؟

پاسخ

تحصيل در حوزه علميه به دو صورت است :

1 تحت برنامه شوراي مديريت حوزه علميه ;

2 تحصيل به صورت آزاد.

براي تحصيل در حوزه علميه با برنامه هاي شوراي مديريت حوزه , داشتن شرايط خاصي لازم است , مثلاً مدرك تحصيلي خاص و مشمول نبودن , اما براي تحصيل آزاد هر كس خود مي تواند به تحصيل بپردازد و به مدارج بالاي حوزوي نايل آيد.

در خصوص خواهران , تحصيل غير حضوري از طريق جامعة الزهرا امكان پذيراست , اما تحصيل برادران باعنوان تحصيل غير حضوري تاكنون مشاهده نشده است , اما برادران داوطلب مي توانند از طريق نوار درسي به تحصيل بپردازند, اما به هر حال اين گونه تحصيل كردن نمي تواند پاسخگوي شبهات و مسايل ايجاد شده باشد.

شغل روحانيون در جامعه چيست و از چه طريقي امرار معاش مي كنند و نتيجه درس خواندن آنان چيست؟
پرسش

شغل روحانيون در جامعه چيست و از چه طريقي امرار معاش مي كنند و نتيجه درس خواندن آنان چيست؟

پاسخ

برادر عزيز و گرامي! شغل اگر به معناي مشغول بودن و كار كردن باشد روحانيان نيز مانند ديگران مشغول هستند، به اين معنا كه تا مدتي درس مي خوانند و بعد به تربيت و تعليم مردم همت مي گمارند، همانند انبياي الهي كه مردم را راهنمايي مي كردند و به راه صلاح و خير مي كشاندند. پيامبر(ص) فرمود: "العلماء ورثة الانبياء؛ عالمان وارثان انبيا هستند". آنان باعلمي كه از انبيا به ارث برده اند، مردم را هدايت مي كنند. در قرآن در وصف پيامبر اسلام حضرت محمد(ص) فرمود: هو الذي بعث في الأميين رسولاً منهم يتلوا عليهم آياته و يزكّيهم و يعلّمهم الكتاب و الحكمة و ان كانوا من قبل لفي ضلال مبين؛(1) خدا از بين مردم پيامبري برانگيخت كه آيات خدا را بر مردم بخواند و آنان را تزكيه كند و كتاب و حكمت را بر آنان بيآموزد، گرچه قبلاً در گمراهي آشكار بودند".

همان طوركه بشر نياز به طبيب و فيزيكدان و شيميدان و مهندس و... دارد، نياز به طبيبان روح نيز دارد، بلكه نياز بشر به طبيب روح بيشتر از طبيب جسم است. انبيا و اولياء و علما و اوتاد، به منزله طبيبان روح بشرند، كه به آنان تهذيب و تزكيه و تقوا و اخلاق مي آموزند و مردم را با معارف الهي آشنا مي سازند. فرق بين طبيب روحاني و جسماني آن است كه اطباي جسماني پول مي گيرند، ولي طبيب روح مزدي مطالبه نمي كند، مگر مردم خود بدهند.

قرآن درباره تشويق به اين كه عده اي به دنبال فقه و معارف اسلامي بروند مي فرمايد:

"فلولا نفر من كل فرقة منهم طائفة ليتفقّهوا في الدين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم لعلهم يحذرون؛(1) چرا از هر فرقه اي، تعدادي براي يادگيري علوم اسلامي و تفقه در دين به مراكز علمي نمي روند (تا درس دين بخوانند و به مسائل ديني آشنا شوند)تا به هنگام بازگشت قوم خود را (از نابكاري ها و عذاب) بترسانند شايد آنان از بدي ها و مفاسد حذر كنند".

از اين آيه استفاده مي شود كه لازم است از هر فرقه و محله و روستا و شهر تعدادي براي فقيه شدن در دين به مراكز علمي و ديني سفر كنند و درس بخوانند و با قرآن و تفسير آيات و كلمات پيامبر و ائمه آشنا شوند و به محلشان برگردند و مردم را به دين خدا آشنا سازند و آنان را از كارهاي بد و از عذاب الهي بترسانند.

تا اين جا روشن شد كه وظيفه علما چيست و نيز معلوم شد كه بر تعدادي از افراد جامعه واجب است اين وظيفه را انجام دهند. حال اين سؤال پيش مي آيد كه زندگي مادي اينان از كجا تأمين مي شود و چه كساني بايد آنان را تامين كنند؟

جواب اين است كه اگر اين افراد (علما و روحانيان) از وضعيت مادي خوبي برخوردار بودند، حال از طريق كمك پدر و مادر يا ارث و يا كمك افراد خير، و يا برخي از آن ها كه شغلي دارند و در فرهنگ و مراكز دولتي كار مي كنند و امروز در تمام نهادهاي انقلابي، به عنوان نماينده رهبري و يا امام جماعت و مسئله گو حضور دارند در اين صورت مشكلي نخواهد بود. اگر چنين نبود، بر جامعه اسلامي لازم

است كه اين افراد را به نحوي تأمين كنند. در اسلام بودجه اي براي اين منظور در نظر گرفته شده است. مراجع تقليد از وجوه خمس كه از مردم دريافت مي كنند، براي تأمين نسبي روحانيان، مبالغي را اختصاص مي دهند. بنابراين رزق و روزي علما را مردم از طريق پرداخت خمس مي پردازند. بعضي هم منبر مي روند ماننديك معلم و يا استاد دانشگاه. اگر مراد شما از شغل، كار و كاسبي باشد، بله روحانيان و علماي ديني اكثراً كاسبي ندارند، گرچه مشغول تعليم و تربيت مردم هستند، ولي درآمد و كار و كاسبي ندارند، چون تعليم و تربيت ديني مانند بقيه شغل ها نيست كه بتوان در ازاي آن ها مزدي از مردم گرفت. اين مردم هستند كه بايد به نحوي عالمان ديني را كمك كنند، چون روحانيان از ابتدا كه شروع به درس خواندن مي كنند تا حدود پنجاه سالگي بايد درس بخوانند و بعد اگر بخواهند به شغلي مشغول شوند كه درآمدي داشته باشد، مثلاً بخواهند مغازه اي بزنند يا به شغل هاي ديگر كه در جامعه مرسوم است، مشغول شوند، سرمايه مادي ندارند كه دست به كاسبي بزنند يا مردم آنان را به كار وانمي دارند، چون كسي كه پنجاه سال از عمسرش مي گذرد، نه او را به ادارات دولتي راه مي دهند و نه در جاهاي ديگر. ثالثاًتوان كارهاي مرسوم را ندارند و رابعاً بعد از پنجاه سالگي باز بايد مشغول باشند و مطالعه كنند، چون اگر انسان درس ها را رها كند، فراموش مي كند. بنابراين عملاً زمينه كار و كاسبي بعد از دوران تحصيل منتتفي است.

در پايان با نقشي كه روحانيت در برطرف كردن اختلافات خانوادگي و طايفه اي و اجتماعيدارند،

مربي اخلاق و تأمين كننده امنيت روحي و اجتماعي است و نقش كليدي در ايجاد پيوندهاي اجتماعي (ازدواج) و امور معنوي و گاهي حل اختلافات مالي و مشاجرات دارند و بايد جامعه آنان را اداره كند. در عين حال هرگز روحاني مطالباتي از مردم نداشته است. برخلاف روحانيت تمام اديان جهان كه بودجه هاي كلاني دارند، روحانيت شيعه هيچ گونه بودجه اي جز مقداري از وجوهات شرعي كه مردم به طيب نفس و براي خدا، بدون اعمال قدرت مي دهند، نداشته است. بيشتر قشرها زندگي مرفهي دارند، اما روحانيون زندگي ساده دارند و غالباً گرفتار فقرند. اگر كتاب "خدمت و خيانت روشنفكران" را كه مرحوم جلال آل احمد نوشته است، بخوانيد، بسياري از مسايل روشن خواهد شد.

پي نوشت ها:

1 - جمعه (62) آيه 2.

2 - توبه (9) آيه 122.

خانمي 33 ساله ام و مدتي است كه شوهرم را از دست داده ام و يك پسر دارم. مدتي است كه دنبال شغلي هستم اما هنوز نيافته ام از طرفي مايلم در مدارس حوزه تحصيل كنم، لطفاً مرا راهنمايي كنيد؟
پرسش

خانمي 33 ساله ام و مدتي است كه شوهرم را از دست داده ام و يك پسر دارم. مدتي است كه دنبال شغلي هستم اما هنوز نيافته ام از طرفي مايلم در مدارس حوزه تحصيل كنم، لطفاً مرا راهنمايي كنيد؟

پاسخ

از مكاتبه شما متشكريم. بسياري از بانوان در فقدان شوهرانشان تلاش كرده اند تا به تحصيل ادامه داده و بر معلومات خود بيفزايند و در ضمن بچه ها را هم به سامان برسانند. ايثار و فداكاري مادران همواره اعجاب آور و تحسين برانگيز است، حضرت عالي هم مي توانيد به طول شبانه به تحصيل ادامه دهيد و در تهران هم به يكي از مكتب ها مراجعه كرده دروس حوزي را بخوانيد.

البته بهتر اين است كه با مسئول واحد پاسخ به سؤالات تماس بگيريد تا ايشان شما را به يكي از مدارس معرفي كند. تلفن واحد پاسخ به سؤالات 7743183 مي باشد.

دانشجوي دوره كارشناسي رشته ادبيات فارسي هستم. آيا مي توانم پس از گرفتن مدرك ليسانس براي طلبه شدن در حوزه علميه قم ثبت نام كنم؟ در صورت امكان لطفاً تاريخ ثبت نام وش رايط آن و هم چنين آدرس حوزه علميه خواهران را ذكر نماييد تا مكاتبه نمايم؟
پرسش

دانشجوي دوره كارشناسي رشته ادبيات فارسي هستم. آيا مي توانم پس از گرفتن مدرك ليسانس براي طلبه شدن در حوزه علميه قم ثبت نام كنم؟ در صورت امكان لطفاً تاريخ ثبت نام وش رايط آن و هم چنين آدرس حوزه علميه خواهران را ذكر نماييد تا مكاتبه نمايم؟

پاسخ

خواهر گرامي! شرايط و مقرراتي براي طلبه شدن در جامعة الزهراي قم يا هر حوزه علميه ديگر وجود دارد كه اگر آن شرايط را داشته باشيد مي توانيد ثبت نام كنيد و هيچ مانعي براي تحصيل شما نخواهد بود. فرم شرايط و تاريخ ثبت نام حوزه علميه خواهران (جامعة الزّهرا(ع)) قم براي شما ارسال مي گردد كه شما مي توانيد دراين خصوص براي دريافت اطلاعات بيشتر با آن جا مكاتبه فرماييد.

غير از مرجع تقليد، به كدام روحاني مي توان اطمينان كرد؟
پرسش

غير از مرجع تقليد، به كدام روحاني مي توان اطمينان كرد؟

پاسخ

همان طور كه خودتان مرقوم فرموديد تمامي روحانيان بزرگواري كه در اين كسوت به سر مي برند، قابل اعتماد و اطمينان مي باشند، حالا چه روحاني معمولي و امام جماعت محلي باشد و چه مرجع تقليد باشد، منتها درجه فضل و كمال و دانش علما و روحانيان كم و زياد دارد. ممكن است روحاني نماهايي باشند كه ناشناخته باشند و سرشناس در ميان اهل محل يا شهر نباشند. اگر انسان به چنين اشخاصي برخورد كند كه حركات و اعمال خلاف شئون و زي طلبگي دارند، بايد در مورد آن ها تحقيق و تفحص كند و يا اگر واقعاً آن شخص روحاني نبود، ولي لباس روحاني به تن داشت و با اعمال خودش مي خواست آبروي روحانيان را خدشه دار نمايد، بايد به مراكز مربوطه مثل دفتر امام جمعه اطلاع دهيد تا اين افراد در جامعه نفوذ نكنند و عزت و اقتدار روحانيت در ميان مردم و براي تبليغ دين الهي باقي بماند. موفق و سعادتمند گرديد.

آيا همه روحانيون، طلبه هستند؟
پرسش

آيا همه روحانيون، طلبه هستند؟

پاسخ

همه روحانيون، طلبه هستند، زيرا طلبه به معناي دانشجويان علم مي باشد كه از روز اول تحصيلشان تا آخر عمر به عنوان طالب علم محسوب مي شوند، منتهي وقتي طلبه از علم و متنانت و درخور شأن شغل خود برخوردار مي شوند، از القاب محترمانه اي همانند حجةالاسلام و حجةالاسلام و المسلمين بهره مند مي شوند. اگر روحاني بزرگوار به درجه اجتهاد رسيده باشند، از لقب آيةالله و اگر به مقام مرجعيت رسيده باشد، از لقب آيةالله العظمي برخوردار مي شوند. اعمال و رفتار و اخلاق آن ها بيانگر اين القاب مي باشد.

بي شك در دنياي كنوني ترويج اسلام احتياج به روشهاي جديد مناسب با پيشرفت زمان علاقه دارم در حوزه علميه مشغول به تحصيل شوم لطفاً مرا راهنمايي كنيد.
پرسش

بي شك در دنياي كنوني ترويج اسلام احتياج به روشهاي جديد مناسب با پيشرفت زمان علاقه دارم در حوزه علميه مشغول به تحصيل شوم لطفاً مرا راهنمايي كنيد.

پاسخ

اين امر حمايت از قلب پاك و نوراني شما دارد. بايد براي اين حالت معنوي ارزش قائل بشويد و آن را حفظ كنيد.همان طور كه گفته ايد امروز در شرايط جديدي قرار داريم. بايد با شيوه هاي جديد فرهنگي، با تهاجم و شبيخون فرهنگي دشمنان اسلام مقابله كرد. به زودي فرم پذيرش جديد حوزه در روزنامه هاي كثيرالانتشار در روزهاي 20 الي 25 ارديبهشت ماه چاپ مي شود. مراجعه نماييد.

ان شاءالله بتوانيد با جديت و كوشش و فداكاري، رشد علمي پيدا كرده تا بتوانيد جوابگوي شبهات و مشكلات جهان بشريت كه در دام جهالت ها و مشكلات دچار شده است باشيد.

علاقه زيادي به طلبه شدن دارم , ولي دوبار به حوزهء قم مراجعه كردم نپذيرفتند, لطفاً راهنمايي فرماييد.
پرسش

علاقه زيادي به طلبه شدن دارم , ولي دوبار به حوزهء قم مراجعه كردم نپذيرفتند, لطفاً راهنمايي فرماييد.

پاسخ

اين كه شما علاقه و شوق زياد به تحصيل علوم ديني داريد و طلبه شدن را دوست داريد روحيهء خوبي است براي شما كه مي تواند منشأ ترقي و تعالي علمي باشد, و داشتن چنين روحيه اي قابل تحسين است . شما از عدم پذيرش حوزهء علميه قم مأيوس نشويد, چون تحصيل در حوزه علميه قم شرايطي دارد كه ممكن است فعلاً شامل حال شما نشود, ولي طلبه شدن منحصر به آمدن به قم نمي باشد, لذا شما به حوزهء علميه شهرتان مراجعه كنيد و با مديرحوزه علميه علاقه و مشكل خود را در ميان بذگاريد و راه حل بخواهيد.

علاقه زياد به تحصيل علوم اسلامي دارم لطفاً مرا راهنمايي كنيد؟
پرسش

علاقه زياد به تحصيل علوم اسلامي دارم لطفاً مرا راهنمايي كنيد؟

پاسخ

علاقه و اشتياق وافر به تحصيل علم خصوصاً تحصيل علوم اسلامي توفيق بزرگي براي شما است , كه داشتن اين روحيه تحمل مشكلات را آسان نخوده و پيمودن پله هاي ترقي را فراهم مي نمايد. يكي از صفات پسنديدهء روحيهء داشتن علم است و فضيلت و برتري دانا بر نادان از آفتاب روشن تر است . دين مقدس اسلام بيش ازهمه نظامات اجتماعي و همهء اديان و شرايع مردم را به فراگرفتن علم و دانش تشويق و ترغيب نموده است , اسلام براي پيريزي يك فرهنگ اساسي فضيل علم را بر هر زن و مرد لازم نموده است و براي علم ارزش بسيار والايي قائل شده است . امام علي 7فرمود: . هم چنين حضرت در(پ_اورقي 1.محمد ري شهري , ميزان الحكمة ج ص 2063مادهء علم , شماره 13655و 13652

حديث ديگر فرمود: .() اگر علم و دانش توأم با پاكي و تقوا و(پ_اورقي 2.همان .

آگاهي باشد منشأ خير و بركات فراوان شده و موجب آبادي دنيا و آخرت مي گردد. اميدواريم شما در راه كسب علم و دانش , به ويژه علوم اسلامي موفق شد و مدارج عالي را طي نماييد.

با توجه به شرايطي كه براي خود ذكر كرده ايد بهتر است براي راهنمايي و رسيدن به يك راه عملي براي تحصيل علوم اسلامي به مدير حوزهء علميهء شهرستان كرج مراجعه فرماييد و از ايشان راهنمايي بخواهيد.

_ آيا در حوزه هاي علميه مدرك رسمي مي دهند و امكان استخدام در ادارات دولتي با مدرك حوزه هست ؟ اگر كسي پس از گذراندن دوره اي در حوزه ادامهء تحصيل دهد, شهريه هاي گرفته شد, استرداد مي شود؟ آياكتب درسي را خود طلاب بايد تهيه كنند؟ در حوزهء چه دروسي خوانده مي شو
پرسش

_ آيا در حوزه هاي علميه مدرك رسمي مي دهند و امكان استخدام در ادارات دولتي با مدرك حوزه هست ؟ اگر كسي پس از گذراندن دوره اي در حوزه ادامهء تحصيل دهد, شهريه هاي گرفته شد, استرداد

مي شود؟ آياكتب درسي را خود طلاب بايد تهيه كنند؟ در حوزهء چه دروسي خوانده مي شود؟

پاسخ

در حوزه هاي علميه كه با امتحان ورودي و به صورت گزينشي با مصاحبه پذيرفته مي شوند و تعهدات و الزام هايي از ابتداي ورود از انساني مي گيرند كه بايد پاي بند آنها بود. حداقل بايد به مدّت و پانزده سال دروس حوزوي به طور مداوم خوانده مي شود تا انسان از نظر علوم ديني في الجملة تبحّر پيدا كند. در اين مدت به موازات رسيده بن مدارج بالاتر ماهانه شهريه اي دريافت مي كند. اگر طلبه اي به جهت عذري نتوانست ادامهء تحصيل دهد,شهريه هاي گرفته شده , مطالبه و مسترد نمي شود.

كتب درسي را بايد خود طلاب تهيه كنند و مداركي به طلاب داده مي شود كه با آن مي توان از ادارات دولتي مانندآموزش و پرورش و جاهاي ديگر استخدام شد (البته اگر پذيرش باشد). مداركي كه مي دهند ديپلم , فوق ديپلم ,ليسانس , فوق ليسانس و دكترا است . غير از مشاغل معمولي مي توانند در بعضي مشاغل از قبيل آموزش پرورش و ياسازمان تبليغات مشغول شوند, البته در همهء اين موارد بستگي به وجود تقاضاي كار و شغل دارد وگر نه بايد با همان شهريه زندگي را سپري كند.

مدارس علميه اي كه در شهرستان ها هستند, اگر زير نظر مركز مديريت حوزهء علميهء قم اداره شوند, همه ازمزاياي آن برخوردار هستند و مدارك آنها اعتبار دارد.

دروسي كه در حوزه خوانده مي شود: ادبيات عرب (صرف و نحو) منطق , علم فصاحت و بلاغت , تفسير, اصول ,فقه ,

فلسفه , كلام , عرفان ,, رجال (شخصيت شناسي ), تاريخ اسلامي , مقداري جامعه شناسي و دروسي ديگر است .

اگر سركار عالي از هوش و استعداد خوبي برخوردار هستيد و قدرت بر سخن گفتن داريد و از ايمان قوي واعتقادات صحيح و سالمي بهره مند هستيد, خوب است در حوزه شركت كنيد. اگر اين شرايط را نداريد, مشغول به شغلي شويد خداوند مشكلات همه را برطرف فرمايد.

تقاضاي اشتغال در حوزهء علميهء قم را دارم . راهنماييم فرماييد.
پرسش

تقاضاي اشتغال در حوزهء علميهء قم را دارم . راهنماييم فرماييد.

پاسخ

دومين نامهء شما حدود پنج سال بعد از اولين نامه تان در مورد عشق و علاقهء شما به حوزه هاي علميه ومعارف اسلامي و خدمت به طلاب علوم ديني و شاگردان مكتب امام صادق 7كه پرچم حفظ و حراست از كيان اسلام ناب محمدي را همواره به دوش داشته و دارند, نشانگر حبّ باطني شما نسبت به حاميان و حافظان مكتب اهل بيت عصمت و طهارت : مي باشد. اين عشق و علاقه مايهء خوشبختي و سعادت است , زيرا رسول خدا6فرمود:.()

(پ_اورقي 3ً.محمدي ري شهري , ميزان الحكمة, ج 1 ص 521 ماده المحبة, شماره 3226

در حديث ديگر وارد شده كه مردي خدمت رسول اللّه 6آمد و عرض كرد: مردي نماز گزار را دوست دارد,ولي خودش فقط نماز واجبش را مي خواند, و صدقه دهنده را دوست دارد, ولي خودش فقط صدهء واجبش (زكات )را مي پردازد, و روزه داران را دوست دارد, ولي خودش فقط ماه رمضان را روزه مي دارد.

حضرت فرمود: .() اميدواريم علاقهء شما به حوزه هاي علميه و سربازان امام (پ_اورقي 1.همان , شماره 3225

عصر7همواره مستدام باشد.

در مورد درخواست شما مبني بر اشتغال در حوزهء علميهء قم با بخش پذيرش حوزه تماس گرفتيم . جواب دادند:لازم است فرد متقاضي حضوراً به بخش پذيرش حوزهء علميه مراجعه نموده و در جريان قرار گيرد. ضمناً گفتند: باتوجه به شرايط فرد مورد نظر امكان پذيرش هست . لذا در صورت تمايل مي توانيد حضوراً به بخش پذيرش , واقع درمدرسهء دارالشفا, جنب مدرسهء مباركهء فيضيّه مراجعه نماييد. البته هر ساله , معمولاً

در مرداد يا شهريور, آگهي پذيرش در حوزهء علميه , در روزنامه ها چاپ و منتشر مي شود. نيز مي توانيد اطلاعات مورد نياز را تلفني بپرسيد. در بروجردنيز حوزهء علميه وجود دارد. از آن جا نيز مي توانيد بپرسيد.

علاقه مند به تحصيل دروس حوزهء علميه هستم . آيا مي توانم به شكل غير حضوري و با استفاده ازنوار به اين هدف برسيم ؟
پرسش

علاقه مند به تحصيل دروس حوزهء علميه هستم . آيا مي توانم به شكل غير حضوري و با استفاده ازنوار به اين هدف برسيم ؟

پاسخ

برادر عزيز! تصميم شما قابل تحسين است . رسول گرامي اسلام 6فرمود:

طلب علم بر هر مسلماني واجب است >. اينك كه در كشور اسلامي ايران به بركت انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني (س ) باب علم گشوده شده و معلومات مردم افزايش يافته است , رشد معلومات مذهبي و علوم ديني محسوس است و قم , نگين جهاد و اجتهاد, شاخص ممتازي در بلاد اسلامي است كه علوم اسلامي در آن گرد آمده است . اما اگر شما نمي توانيد از نعمت حضور در محضر اساتيد حوزه بهره مند شويد, لازم است با مراكزي چون دفترتبليغات , واحد نوار شهرستان تماس بر قرار كرده , از نحوهء اشتراك مطلع شويد.

تلفن تماس : 94_ 7743189

در حال اتمام دورهء سطح يك تربيت معلم قرآن مجيد در سازمان تبليغات اسلامي هستم . آيا حوزه مي تواند براي اين چنين اشخاصي دوره هاي آموزش بازي با اعداد و كلمات و كتاب ره توشه براي كودكان و نوجوان را فراهم آورد؟
پرسش

در حال اتمام دورهء سطح يك تربيت معلم قرآن مجيد در سازمان تبليغات اسلامي هستم . آيا حوزه مي تواند براي اين چنين اشخاصي دوره هاي آموزش بازي با اعداد و كلمات و كتاب ره توشه براي كودكان و نوجوان را فراهم آورد؟

پاسخ

قسمت اول سؤال شما مربوط به مركز تربيت مربي كودكان و نوجوانان است . اين مركز يكي ازواحدهاي تابع دفتر تبليغات اسلامي مي باشد. مي توانيد با آن واحد تماس برقرار كرده و از كيفيت آموزش سؤال فرماييد.

قسمت دوم سؤال كه از كتاب ره توشه جويا شده بوديد, اين كتاب نيز محضول تلاش فضلاي حوزه است كه درواحد طرح هجرت دفتر تبليغات تهيه مي شود براي تهيه اين كتاب به كتاب فروشي دفتر مراجعه كنيد يا تماس بگيريد.

دوست دارم به حوزه علميه قم بيايم، ولي از شرايط آن برخوردار نيستم. لطفاً راهنمايي بفرماييد.
پرسش

دوست دارم به حوزه علميه قم بيايم، ولي از شرايط آن برخوردار نيستم. لطفاً راهنمايي بفرماييد.

پاسخ

خواهر گرامي! واحد پاسخ به سؤالات براي پاسخ گويي به سؤالات مذهبي، اخلاقي، اجتماعي، فلسفي، كلامي و روان شناسي تأسيس شده است. به همين جهت نمي تواند رابط بين مراكز ديگر براي مثلاًپذيرش افراد باشد. مراكز علمي چون جامعةالزهراء براي پذيرش، قانون و شرايطي در نظر دارند كه كم يا زياد كردن آن به عهده ما نيست. اگر كسي به هر دليل نتوانست از شرايط ورود برخوردار باشد، اين واحد نمي تواند به شفاعت بپردازد، زيرا از حوزه مسئوليت ما خارج است. در عين حال روحيه بالاي شما در فراگيري و علاقه مندي به تحصيل علوم ديني ستودني است. مي توانيد با مراكز صوتي در تماس بوده و نوارهاي درسي حوزه را گوش دهيد و در امتحانات حوزه شركت كنيد. با دفتر تبليغات، به شماره 94 - 7743189 واحد صوت و نوار شهرستان ها تماس بگيريد.

شهر قم اكنون شهر صد سال پيش نيست. كه در آن زمان شهرهايي چون مشهد و تبريز و شيراز و اهواز و اصفهان نيز كوچك بوده اند قم اينك پايتخت جهان اسلام و مركز اجتماع تمام مليت هاي مشتاقي است كه به تحصيل علم مشغولند. در عين حال اگر لازم مي بينيد براي صحبت با مسئول محترم واحد پاسخ به سؤالات، حضرت حجةالاسلام و المسلمين حاج آقاي شريعتي سبزواري، با اين شماره تماس بگيريد: 025-7743183

دانشجوي سال اوّل كارداني الكترونيك هستم. علاقة وافري به دروس حوزوي دارم، منتها در اثر بعضي تلقينات منفي و شيطاني گاهي منصرف مي شوم. قصدم اين است ان شاء الله بعد از اخذ فوق ديپلم وارد حوزه شوم. نظر شما چيست؟ شرايط و نحوه ثبت نام را بيان كنيد.
پرسش

دانشجوي سال اوّل كارداني الكترونيك هستم. علاقة وافري به دروس حوزوي دارم، منتها در اثر بعضي تلقينات منفي و شيطاني گاهي منصرف مي شوم. قصدم اين است ان شاء الله بعد از اخذ فوق ديپلم وارد حوزه شوم. نظر شما چيست؟ شرايط و نحوه ثبت نام را بيان كنيد.

پاسخ

از اين كه جوان متديّني هستيد و براي كسب معارف دين ميل داريد وارد حوزه شويد، خشنوديم. اين عمل خوب است و جاي قدرداني دارد. خداوند امثال شما جوانانر ادر اين ددورة وانفشا از شرور وسوسه گران و خناسان حفظ فرمايد.

به نظر ما صلاح در اين است پس از فراغت از تحصيل دورة دانشگاهي و گرفتن فوق ديپلم وارد حوزه شويد و از دروس حوزوي بهره مند گرديد. در نتيجه از تلقينان منفي و شيطاني نجات پيدا مي كنيد.

دورة تحصيل دانشگاهي محدودتر از دورة حوزوي است. از فرصت به دست آمده كمال استفاده را بنماييد كه فردا دير است . اميرالمؤمنين (ع) مي فرمايند: " هر كه از فرصت باز نشيند و آن را از دست بدهد، از دست رفتنش ناتوانش سازد".(1)

به علاوه مي توانيد در كنار درس دانشگاهي در شهرستان خود از دروس حوزوي نيز استفاده كنيد.

گفتني است: اگر تصميم گرفتيد وارد حوزه شويد بايد پية همه چيز را به خود بماليد. حوزه آمدن، بي پولي دارد، غربت دارد ، نداشتن خوابگاه دارد، حتّي گاهي فحش و ... دارد . امّا ثمرات و منفعت معنويش خيلي زياد است.

پيامبر اكرم(ص) فرمود: "افضل الأعمال احمزها؛بهترني و باارزش ترين كارها سخت ترين و مشكل ترين آن است".(2)

براي آگاهي از شرايط و كيفيت ثبت نام فرم مخصوص به پيوست ارسال

مي گردد اميدواريم مفيد باشد.

1.احسان بخش، آثار الصادقين، ج 16، ص 283، به نقل از مستدرك الوسائل، ج 2، ص 351.

2. بحار، ج 67، ص 191.

آيا درس هاي حوزة علميه سخت است؟
پرسش

آيا درس هاي حوزة علميه سخت است؟

پاسخ

از اين كه با ما مكاتبه كرده و پرسشهاي خود را با ما در ميان گذاشتيد سپاس گزاريم.

اگر منظور شما از سختي و دشواري درس هاي حوزه علميه، فراگيري ، درك و فهم آن است و يا براي تعليم آن كم خوابي يا بي خوابي لازم است يا امتحان و تجديد و قبولي و يا مردودي و سال هاي متمادي وقت لازم دارد و ... بايد بگوييم چنين است. اگر سخت تر ا. دروس مقاطع مدارس و دانشگاه نباشد، كم تر از آن نخواهد بود.

به خصوص براي افرادي كه مي خواهند با سواد شوند و از احكام اسلامي دقيقا مطلع گردند و به حد اجتهاد نايل شوند.

چرا بين بعضي از روحانيون محترم اختلاف و درگيري است؟
پرسش

چرا بين بعضي از روحانيون محترم اختلاف و درگيري است؟

پاسخ

اختلاف و درگيري ميان انسان ها يك امر قهري و فطري مي باشد، چون به تعداد نفوس انسان ها سليقه وجود دارد و تفاوت بين سلايق، يك مسئلة واضح و روشني است.

پس اين كه بايد همه يك جور فكر كنند و يك منبا داشته باشند و هيچ گونه اختلافي باهم تداشته باشند، فكري است غلط و متنافي با طبيعت آدمي.

به علاوه، اختلاف آرا اگر جنبة سياسي و صيغة گروه گرايي و جناح بازي نداشته باشد و نشانة عناد و دشمني نباشد، ماية بالندگي و رشد جامعه مي باشد، زيرا در اثر تضارب آراي مثبت، استعدادها شكوفا شده و جامعه به تعالي مي رسد.

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود:" اختلاف اُمتي رحمتهْْ؛ اختلاف و اصطكاك انديشه هاي امت من رحمت است1[1]".

گفتني است: امامان معصوم(ع) از جمله حضرت امام صادق در يكي از بيانات خود فرمود: مراد از اختلاف تردد و اياب و ذهاب گروهي از مردم در حوزة علميه براي كسب معارف اسلامي و انذار بين مردم است.

به هر حال اكثر اختلاف ميان روحانيون ناشي از سليقه است، نه ريشه اي.

متأسفانه گاهي اختلاف بين روحانيون رنگ سياسي دارد و گاهي نيز غرض ورزي.

اين نوع اختلاف خطرناك است و تنها دشمنان اسلام و نظام و روحانيت از آنان بهره مند مي گردند و حتماً دشمنان اسلام به طور غير مستقيم در آن نقش دارند، چون اتحاد و يك پارچگي ملت را موجب تقويت اسلام و نظام مي دانند.

[1] محمد تقي فلسفي،بحار،ج1،كتاب علم،باب آداب طلب العلم و احكامه،ص227،حديث 19.

بعضي ها براي رد كردن روحانيت به جريان قند و چاي استناد مي كنند و مي گويند آخوندها اول مي گفتند قند نجس است، ولي اگر آن را در چاي غسل دهند بخورند پاك مي شود ريشه اين جور چيزها به كجا برمي گردد؟ و آيا اين مطلب واقعيت دارد؟
پرسش

بعضي ها براي رد كردن روحانيت به جريان قند و چاي استناد مي كنند و مي گويند آخوندها اول مي گفتند قند نجس است، ولي اگر آن را در

چاي غسل دهند بخورند پاك مي شود ريشه اين جور چيزها به كجا برمي گردد؟ و آيا اين مطلب واقعيت دارد؟

پاسخ

چند نكته مهمي كه پيش از بيان، مفهوم آن سخن و صحت و سقم آن لازم است مورد تنبه و توجه قرار گيرد اين است. اين مطلب شايعه اي بيش نيست. كدام روحاني گفته است قند نجس است.

هر عمامه به سري مورد تأييد نيست و نبايد آن را روحاني ناميد. روحاني كسي است كه اساس و محور تلاش و همتش تزكيه و تعالي روح خويش و جامعه باشد و با سير "لي الله" روحاني رباني گردد و همه اموراتش به "رب" وصل و مرتبط شود. البته انبا و ائمه، فرشتگان و اولياي الهي، مصداق كامل "روحاني رباني" اند و سايرين به تناسب ميزان نزديكي و شباهتي كه از لحاظ قول و عمل و اخلاق با آنان دارند، بهره اي از آن برده اند.

2 - تحقيق در تاريخ پرفراز و نشيب زندگي اجتماعي انبيا و ائمه (ع) و شناخت و معرفت ابعاد زندگي سياسي و فرهنگي و تبليغي آنان اين سؤال را در آغاز كار در محقق ايجاد مي كند. چرا مصاديق اصيل الگوها و اسوه هاي كامل روحانيت، آن همه دشمن و مخالف داشتند؟ شيوه برخورد حذفي و حربه ها و حرف هاي دشمنان آنان چه بوده است؟

و بالاخره ريشه اصلي و علت مخالفت آنان چه بود؟

3 - تاريخ را به خاطر شاخصه هاي متفاوتي به دوره ها تقسيم مي كنند شما با مطالعه ادوار مختلف و قرون متفاوت تاريخ، كاركرد روحانيون رباني و نحوه عملكرد و برخوردهاي مخالفان آنان را با هم مقايسه كنيد. ببينيد چه قرابت و شباهتي ميان عملكردها

در تاريخ مستمر و به هم پيوسته روحانيون و مخالفان آنان وجود داشته است؟

نتيجه گيري: پيامي كه مي توانيد از مطالعه حلقه هاي به هم پيوسته تاريخ بگيريد اين است كه:

الف - روحانيون رباني هر عصري همان گونه كه وارث علوم و معارف و معنويت انبيا و ائمه (ع) هستند، وارث سختي ها و مصيبت هاي آنان و تهمت ها و توهين ها و تحقيرهاي مخالفان و دشمنان زنجيره اي آنان نيز هستند.

ب - اگر چه طراحان اصلي آن اهانت ها دشمنان آگاهند اما بازگو كنندگان و باورمندان آن دوستان ساده لوح و ناآگاه مي باشند.

ج - علت دشمني دشمنان و هدف آن ها اين است كه دين و دين مداران را از صحنه سياست و تصميم گيري ها كنار بزنند تا راه براي ترك تازي شان باز باشد و هيچ سد و مانعي جلوي آن ها را نتواند بگيرد و براي رسيدن به اين هدف از هر حربه و وسيله اي كه بتواند آنان را به هدفشان برساند يا نزديك كند، استفاده مي كنند از تبليغات دروغين و شايعه سازي و نسبت هاي ساحر، جادوگر، ديوانه، خرابكار، مرتجع كهنه پرست، كساني كه به علت جمود فكري، اساطيري مي انديشند تا ايجاد انواع خشونت ها و دست بردن به سلاح و جنگ. در قرون اخير راه هاي ديگري به طرق گذشته اضافه شده تا از راه هايي مانند كاريكاتور، نوشتن كتاب ملا نصرالدين، و گفتن اين كه آخوندي گفته قند چون به دست كفار ساخته مي شود نجس است، ولي اگر در استكان غسلش بدهي بعد در دهان بگذاري پاك مي شود و از اين حرف ها برادر مجدداً تأكيد مي كنيم و سخن خويش را از قول امام خميني بيان مي كنيم كه فرمود: قضيه اين

نيست كه من بگويم هر كه عمامه سرش است مورد تأييد است خير. من از بسياري از آن ها متنفرم. (1) اما بايد بيداري و هوشياري خويش را در مقابل دسيسه ها و نقشه هاي شوم استعمار حفظ كنيم. امام خميني (ره) در مقام تبيين حقايق و افشاي توطئه ها مي فرمايد: يكي از نقشه هاي مهم اين است كه قشرهاي ملت را از هم جدا كنند و مهم اين است كه روحانيت را از ملت جدا كنند اين ها ضربه اي كه از روحانيت خوردند از هيچ كس نخوردند. زماني كه روحانيت مبارزه سرسختش را در سال هاي 41 و 42 عليه شاه خائن شروع كرد. شاه روحانيت متعهد و مسئول را ارتجاع سياه ناميد. زيرا تنها خطر جدي براي او و سلطنتش روحانيون مبارزي بودند كه ريشه در عمق جان مردم داشتند و در مقابل او و ستمكاريش ايستادند.(2)

آن ها از روحانيون در طول تاريخ صدماتي ديده بودند و خصوصاً انگلستان در واقعه قضيه قرارداد تنباكو صدمه ديده بود. از اين جهت يكي از نقشه ها اين بود كه اين قدرت را از ملت بگيرند و اين را سركوب كنند و ملت را از آن ها و آن ها

را از ملت جدا كنند.(3) و باز با كلام امام (ره) اين مقال را به پايان مي بريم. آن هايي كه مي خواهند روحانيت را بشكنند اصل هدف شان اسلام است. مي خواهند اسلام را بشكنند.(4)

پي نوشت ها:

1 - بلاغ، سخنان موضوعي امام خميني (ره) در سال 1359، شماره 3، ص 379.

2 - همان، ص 381.

3 - همان، ص 396.

4 - همان، ص 374.

از همان ابتدا علاقه اي به تحصيل در علوم پزشكي نداشتم و آن را به خواستة اطرافيان و متأثر شدن از جوّ قبول كردم . در عين حال نسبت به تحصيل و فراگيري علوم حوزوي علاقمند هستم. چگونه مي توانم از دوس پزشكي جدا شده و به تحصيل در حوزة علميه بپردازم؟
پرسش

از همان ابتدا علاقه اي به تحصيل در علوم پزشكي نداشتم و آن را به خواستة اطرافيان و متأثر شدن از جوّ

قبول كردم . در عين حال نسبت به تحصيل و فراگيري علوم حوزوي علاقمند هستم. چگونه مي توانم از دوس پزشكي جدا شده و به تحصيل در حوزة علميه بپردازم؟

پاسخ

براي ورود به هر كاري و موفقيت در آن ابتدا به علاقه و سپس به پشتكار نياز است . حتي يادگيري ابتدايي ترين حرفه و شغل بدون علاقه و جديت غير ممكن مي نمايد. علوم ديني شرط ويژه اي دارد:

1 _ وضع مالي مناسب خانواده كه حداقل تا ده سال شما را اداره نمايند وحضرت عالي شب و روز به تحصيل علوم ديني بپردازيد تا به حد مطلوب برسيد.

2 _ معلوم نيست در رشتة پزشكي موفق نباشيد ، مضافا بر اين كه پس از پنج سال ترك رشته كردن بسيار مشكل است و حرف و حديث خواهد داشت . جلب رضايت پدر و مادر و توجيه دوستان و بستگان نيز مشكل به نظر مي رسد.

3 _ اكنون براي شما تصميم گيري بر بازگشت كمي پر خرج و دير است . شما اينك در وسط راه تحصيل آن هم در حرفة حساس پزشكي هستيد و صرف علاقة شديدي كه براي تحصيل علوم ديني داريد، مجوزي براي ترك تحصيل نمي شود ، حتي اگر پزشكي را تمام كنيد، سپس با شرايطي كه گفته شد طلبه شويد ، به مراتب بهتر است .

البته در صورتي كه رضايت پدر و مادر و تأمين مخارج تحصيلي را فراهم فرماييد، چرا كه تحصيل در حوزة علوم ديني با شرايط خاصي روبرو است . پس بهتر است كمي فكر كرده و حداقل دورة پزشكي را به اتمام برسانيد . تا با خيالي راحت و به

صورت مستقل و آزاد و بدون داشتن چشم داشتي ، تحصيل در مقاطع حوزوي را آغاز كنيد.

علاقه اي كه به تحصيل در علوم ديني داريد ، ستودني و تحسين بر انگيز است و اگر واقعا نمي خواهيد تحصيل فعلي را ادامه دهيد ، بايد خارج از شرايط و مزاياي حوزه هدف خويش را پيش ببريد ، چون اكنون افرادي كه وارد حوزة علميه مي شوند، بايد از شرط سني ديگر شرايط برخوردار بوه و مشكل سربازي نداشته باشند تا بتوانند تحت پوشش برنامه هاي حوزة علميه قرار گيرند.

شماره تلفن مديريت حوزة علميه قم در اختيار شما قرار مي گيرد كه با تماس با آن مركز بهتر و بيشتراز وضع پذيرش و برنامه هاي حوزة علميه قم مطلع شويد. 1 _ 7740970 _ 0251 بخش پذيرش.

اگر طي كردن مسير ترقي را تنها در رسيدن به حوزه مي دانيد ، ظرف را با مظروف اشتباه گرفته ايد. در عصر حاضر عصري كه در آن راه علم و تكامل مسدود نيست و نيز ارتباطات گسترده كه انسان در هر گوشه از جهان مي تواند بدان دست يابد، حوزه تنها مكان ترقي نيست. اگر هدف انسان پيمودن راه تعالي و تكامل است، پس فرقي نميكند انسان هر كجا باشد ، طبق آية "فأينما تولوا فثم وجه الله؛ پس به هرجاي كه رو كنيد ، رو به خدا است".1 به خدا مي رسيد . انسان خدا شناس و باايمان در هر كجا و هر شغلي كه باشد ، چون نور مي درخشد والگوي هدايت قرار مي گيرد.

1 بقره(2) آية 115.

اينجانب داوطلب آزمون سراسري حوزه هاي علميه مي باشم. در صورت قبولي و اتمام سطح (يك) حوزه، چگونه مي توان تحت پوشش سازمان تبليغات اسلامي درآيم؟ به طور كلي بعد از سطح يك چه مشاغلي را يك روحاني مي تواند عهده دار شود؟
پرسش

اينجانب داوطلب آزمون سراسري حوزه هاي علميه مي باشم. در صورت قبولي و اتمام سطح (يك) حوزه، چگونه

مي توان تحت پوشش سازمان تبليغات اسلامي درآيم؟ به طور كلي بعد از سطح يك چه مشاغلي را يك روحاني مي تواند عهده دار شود؟

پاسخ

سطح يك حوزه علميه قم معادل فوق ديپلم است. شرايط اشتغال در سازمان تبليغات اسلامي و ساير نهادهايي كه به روحاني احتياج دارند، بستگي به زمان و مكان و عرضه و تقاضا دارد. نمي توان به طور حتم گفت كه چند سال ديگر با مدرك سطح يك براي اشتغال پذيرش مي شود، ولي با توجه به شرايط زمان و تعداد طلاب مي توان حدس زد كه با مدرك سطح يك شانس اشتغال در جاي مناسب بسيار كم است.

البته كسي كه مخلصانه براي خدا درس بخواند، با ياري خداوند ترقي كرده و به مقامات عالي دست مي يابد. .

حوزه علميّه قم در چه سالي و با چه هدفي تأسيس شد.
پرسش

حوزه علميّه قم در چه سالي و با چه هدفي تأسيس شد.

پاسخ

در زمان قاجاريان چند مدرسه علميه در قم ساخته شد، اما در سال 1340 ه ق مطابق با سال 1300 هجري شمسي حاج شيخ عبدالكريم حائري از اراك به قم هجرت كرد (1) و با ورود او، علماي ديگر وارد قم شدندو حوزه علميه قم، با هدف نشر و گسترش فقه جعفري و فرهنگ اسلامي شكل گرفت.

پي نوشت ها:

1 - دايرة المعارف فارسي مصاحب، ج 2، ص 2080.

علاقمند به تحصيل در رشتة علوم و معارف اسلامي هستم و چون اين رشته در شهرستان وجود ندارد مجبور شدم در رشتة علوم انساني تحصيلاتم را ادامه دهم. الآن به اين نتيجه رسيده ام كه دارم از استعداد خود دور مي شوم. آيا در حوزة علمية قم چنين وضعي وجود دارد كه به آن جا
پرسش

علاقمند به تحصيل در رشتة علوم و معارف اسلامي هستم و چون اين رشته در شهرستان وجود ندارد مجبور شدم در رشتة علوم انساني تحصيلاتم را ادامه دهم. الآن به اين نتيجه رسيده ام كه دارم از استعداد خود دور مي شوم. آيا در حوزة علمية قم چنين وضعي وجود دارد كه به آن جا بيايم؟

پاسخ

برادر عزيز و گرامي! شكي نيست كه امروزه قم مركز علم و معارف اسلامي است و امام اين كه همه بتوانند در هر وضعي براي تحصيل علم، به قم بيايند، بحث ديگري است. اكنون شما تشنة معارف اسلامي هستيد و استعداد خود را در اين راه آزموده ايد، اما اين كه بتوانيد به قم بياييد شايد از شرايط لازم برخوردار نباشيد. بهتر است توان خود را در رشته هايي كه به نوعي با معارف اسلامي هم خواني دارند، به كار بريد، تا موفقيت كسب كنيد. با نبود رشتة مورد علاقه تان در شهرستان انتخاب رشته هاي موازي و همخوان اجتناب ناپذير مي شود.

اگر داراي شرايط لازم براي ورود به حوزة علمية قم هستيد، فرصت را غنيمت بشمريد. ضمناً برگة پيوست را مطالعه را بخوانيد.

آيا امكان دارد فردي هم زمان در دانشگاه و حوزه تحصيل كند؟
پرسش

آيا امكان دارد فردي هم زمان در دانشگاه و حوزه تحصيل كند؟

پاسخ

خواهر گرامي! در چند سالة اول كه دروس حوزه فشرده است و طلاب چند سالي را موظف اند در حوزه بمانند حوزه اجازة تحصيل در دانشگاه را نمي دهد، ولي پس از گذراندن آن مرحله مي توانند در كنار تحصيل دروس حوزوي به تحصيلات دانشگاهي نيز بپردازند. البته بايداذعان كرد كه اين امر بسيار مشكل است و شايد آسان ترين آن ادامة تحصيلات دانشگاهي در دانشگاه پيام نور است كه حضور در كلاس ندارد. هر چند نيازي به آن هم نيست؛ زيرا بر اساس مصوبة شوراي عالي انقلاب فرهنگي، و طبق برنامة خاص، مدرك معادل مانند كارشناسي و كارشناسي ارشد و دكترا داده مي شود و در صورت استخدام در ارگان ها همان مزايا را دارد.

حوزة علميه از نظر روايات و آيات چه جايگاهي دارد؟
پرسش

حوزة علميه از نظر روايات و آيات چه جايگاهي دارد؟

پاسخ

قرآن مجيد تفقه در دين و فراگيري معارف و احكام اسلام را وظيفة شرعي و واجب كفايي مي داند و مي فرمايد: "شايسته نيست مؤمنان همگي به سوي جهاد كوچ كنند. چرا از هر گروهي طائفه اي از آنان كوچ نمي كنند تا در دين آگاهي پيدا كنند و به هنگام بازگشت به سوي قوم خود آن ها را انذار نمايند تا بترسند و خودداري كنند؟"11

آية فوق بر وجوب تعليم و تعلم در مسائل اسلامي دلالت دارد و حوزه علميه به انجام اين وظيفه مبادرت ورزيده است. امام صادق(ع) در تشويق پيروان خويش بر شناخت حلال و حرام مي فرمايد: "كاهش بر سر اصحابم تازيانه باشد تا حلال و حرام را دقيق بشناسند".12

رسول گرامي اسلام(ص) علم سودمند را در سه چيز مي داند: آية محكم، فريضة عادله و سنّت پا برجا.13

مرحوم فيض كاشاني در تفسير اين روايت مي گويد: علم حقيقي آن است كه دانستن آن براي معاد و قيامت مفيد باشد. علم سودمند به سه قسم منحصر شده است: آيه محكمه كه همان اصول عقايد است و فريضه عادله كه اشاره به علم اخلاق است و سنت قائمه كه اشاره به احكام شريعت است. در حوزة علميه اين سه رشته ديده مي شود. بنابراين مي توان گفت علم سودمند را بايد در حوزه علميه جستجو كرد. البته علوم ديگر نيز در جاي خود براي بهبود و ضع مردم و رفع نياز ها مفيد است ولي در مقايسه با اين سه در رتبة پايين تري قرار دارد.

11 توبه ( ) آية 122.

12 بحارالأنوار ج1، ص 213.

13

اصول كافي، ج1، ص 37.

دوست دارم به مراتب عالي علم و ايمان برسم و طالب خوب ترين هستم. مي خواهم در حوزه علميه درس بخوانم و تحصيلات در رشته هاي مهم دانشگاهي را داشته باشم و اين دو براي من ميسر نيست. لطفاً مرا راهنمايي كنيد.
پرسش

دوست دارم به مراتب عالي علم و ايمان برسم و طالب خوب ترين هستم. مي خواهم در حوزه علميه درس بخوانم و تحصيلات در رشته هاي مهم دانشگاهي را داشته باشم و اين دو براي من ميسر نيست. لطفاً مرا راهنمايي كنيد.

پاسخ

برادر گرامي! آرمان خواهي و كمال طلبي از ويژگي هاي دوران جواني است و اين مشخصه در شما به وضوح ديده مي شود. البته تحصيل همه كمالات و خوبي ها و انتخاب بهترين ها يك خواسته و آرزوي تحقق ناپذير است كه تنها در عالَم رويا و تخيل پرورش مي يابد، كه متأسفانه به دليل محدوديت ها

و موانع امكان ندارد ولي با واقع بيني و در نظر گرفتن شرايط مي توان به بخش اعظمي از كمالات دست يافت.

در نامه از دو هدف بزرگ يعني كسب مقامات معنوي و خدمت به نظام اسلامي يا كرده ايم كه ترسيم اين دو حاكي از روح متعالي و فكر بالنده شما است اما رسيدن به اهداف مذكور را به تحصيل در حوزه و رشته هاي خاص دانشگاهي موقوف دانسته ايد، در حالي كه به نظر مي رسد در هر حال مي توان به اين دو منظور نائل شد. نه پيمودن مراتب سير و سلوك منوط به تحصيلات حوزوي است و نه خدمت در خط مقدم تقويت نظام به تحصيلات دانشگاهي وابسته است. ما در طول تاريخ افراد بي نام و نشاني را مي بينيم كه حتي سواد خواندن و نوشتن نداشته اند ولي با سير و سلوك و تهذيب نفس به مقامات معنوي دست يافته اند مانند مرحوم كربلائي كاظم، مرد بي سوادي كه ناگهان حافظ قرآن كريم شد.(1)

شهيد رجايي بدون اخذ مدرك دكترا يا مهندسي در خط مقدم خدمت به نظام اسلامي قرار گرفت.

از طرفي آن چه به كار انسان اهميت مي دهد نيّت خالص و انگيزه پاك است. ما نبايد ظاهر كار را ببينيم و يا رضايت و لذّت بردن خود را در نظر بگيريم. اگر مقصود كسي كسب رضايت الهي باشد، در حقيقت به موقعيت نهايي دست يافته است گر چه به حسب ظاهر جايگاه رفيعي را احراز نكرده باشد. اگر در انديشه رسيدن به تعالي، اختيارات و شرايط و امكانات را در نظر نگيريم همواره در حسرت از دست دادن فرصت ها نگران خواهيم بود و آرامش روحي را از دست خواهيم داد.

با نگرشي كه شما داريد حتي اگر به موفقيت هاي بزرگي دست يابيد باز با مقايسه با مراحل ديگر احساس ناخرسندي خواهيد كرد. البته همت بلند داشتن و به افق هاي دور نظر افكندن براي كسب موفقيت لازم است:

همت بلند دار كه مردان روزگار

از همت بلند به جايي رسيده اند

اما كسي كه بيش از ميزان توانايي و حد معقول اعتماد به خويشتن دارد و در اين خصوص مبالغه و غلو مي كند و راه افراط و گزافه در خوش بيني نسبت به خود مي پيمايد، چه بسا دچار خود برتربيني شود و به اشتباهاتي دست زند و يا به دليل نرسيدن به اهداف خود، از زندگي لذّت نبرد و به دام افسردگي و پريشاني و اضطراب گرفتار آيد. بنابر اين به شما توصيه مي كنيم با توجه به شرايط كنوني و امكانات موجود برنامه ريزي كنيد و با تقليل خواسته ها و در نظر گرفتن همه ابعاد و پرهيز از افراز و تفريط و احساس رضايت از زندگي، از ظرفيت موجود استفاده بيش تر ببريد و با جدّيت در

امر تهذيب و خدمت به جامعه در حدي كه مقدورتان است اهتمام ورزيد كه خداوند بيش از توانايي از شما تكليف نخواسته است.

پاورقي:

1 - بهاء الدين خرمشاهي، دانشنامه قرآن، ج 2، ص 1870.

آيا در حوزة علميه هم چيزي شبيه پيام نور وجود دارد كه فقط امتحان بگيرند؟
پرسش

آيا در حوزة علميه هم چيزي شبيه پيام نور وجود دارد كه فقط امتحان بگيرند؟

پاسخ

برادر گرامي! در حوزة علميه چنين برنامه اي وجود ندارد و كلاس ها معمولاً حضوري انجام مي شود، ولي اگربه دروس حوزه علاقه مند مي باشيد مي توانيد از نوارهاي درسي حوزه استفاده كنيد. كليه دروس حوزه در نوار كاست در دفتر تبليغات اسلامي حوزة علمية قم موجود است و با شرايطي به صورت اماني در اختيار شهرستاني ها قرار مي دهد با شماره تلفن دفتر تبليغات 92 _ 7743189 _ 0251 قسمت نوارخانه را بخواهيد و جزئيات آن را جويا شويد. هم چنين معادل سازي دروسي مانند تاريخ اسلام عربي، اخلاق و غيره در حوزه صورت نمي گيرد.

دروس غير حضوري حوزه در مؤسسة پژوهشي امام خميني در قم به صورت رايگان و ارسال نوار مجاني در گرايش الهيات و معارف اسلامي داير است. مدت دوره حدود 4 سال است. براي اطلاع بيشتر مي توانيد با شماره تلفن 2932328 تماس بگيريد.

در اداره كارمند روحاني داريم. وي در ماه هاي محرّم و رمضان اداره را ترك مي كند و در سائر ايام نيز به موقع رفت و آمد نمي كند و منظم نيست ولي حقوق و اضافه كاريش را كامل مي گيرد و با افراد شوخي مي كند و گاهي دروغ مي گويد! آيا مي توانيم به ايشان اقتدا كنيم؟
پرسش

در اداره كارمند روحاني داريم. وي در ماه هاي محرّم و رمضان اداره را ترك مي كند و در سائر ايام نيز به موقع رفت و آمد نمي كند و منظم نيست ولي حقوق و اضافه كاريش را كامل مي گيرد و با افراد شوخي مي كند و گاهي دروغ مي گويد! آيا مي توانيم به ايشان اقتدا كنيم؟

پاسخ

چون از نزديك با روحاني مذكور آشنا نيستيم و اعمال و رفتار او را نديده ايم نمي توانيم دربارة او قضاوت كنيم. ولي روحاني بايد در نظم وانضباط كاري و در اخلاق اسلامي و تواضع و فروتني الگوي ديگران باشد. نيز در تقيد به حلال و حرام و آداب اسلامي، سرآمد ديگران باشد. در روايت آورده است: "عالِمي كه به علمش عمل نكند خداوند او را نابينا محشور مي گرداند".

قرآن از كساني كه به گفتارشان عمل نمي كنند مذمت مي كند."لم تقولون ما لا تفعلون".[1] گرچه كلمة عالِم در روايت و اين آية شريفه مخصوص روحاني ها و كساني كه دروس ديني خوانده اند نيست و شامل همة درس خوانده ها مي شود ولي روحانيون به اين خطاب ها سزاوارتر هستند.

بدي و كوتاهي كردن در انجام وظايف و انجام خلاف قانون از آنان بسيار بد و مذموم است. البته روحانيون در ماه محرم و رمضان كه ايام تبليغي است وظيفه دارند به مناطقي كه نياز به روحاني دارد بروند اما بايد اين دو ماه را مرخصي بگيرند و بعداً جبران نمايند. در ساير ايام بايد در انضباط كاري دقيق و قانون مند و منظم باشند.

در نماز جماعت بايد امام جماعت عادل و با تقوا باشد و مأموم

عدالت امام جماعت را احراز كند. البته حُسن ظاهر و نديدن گناه از او براي احراز عدالت كافي است. اگر شما شخصي را آدم ظاهر الصلاحي ديديد و گناهي از او نديده باشيد

مي توانيد به او اقتدا كنيد، ولي اگر گناه از او ديده باشيد نمي توانيد به او اقتدا كنيد.

[1] محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، عنوان 2895.

آيا مي شود همراه درس دانشگاه، دروس حوزه را خواند و يا به صورت غير حضوري فقط تابستان شركت كرد و امتحان داد؟
پرسش

آيا مي شود همراه درس دانشگاه، دروس حوزه را خواند و يا به صورت غير حضوري فقط تابستان شركت كرد و امتحان داد؟

پاسخ

در خصوص همآهنگي دروس حوزوي و دانشگاهي بيان نكات زير ضروري است:

1) علاقه و استعداد: ادامة تحصيل در دانشگاه و حوزه استعداد و قابليت خاص خودش را مي طلبد، زيرا دانشگاه ها زمان ها و كتاب هاي مخصوص خود را دارند. حوزه هاي علميه نيز كتاب هاي خاصي داشته و زمان خاص خود را مي طلبد؛ از اين رو بايد استعداد و علاقه وجود داشته باشد كه بتوان از هر دو مركز علمي بهره گرفت و علوم حوزوي و دانشگاهي را همآهنگ نمود و هر دو را در عرض هم پيشبرد و اگر نشد، در طول هم ادامه داد.

2) همخواني رشته ها: بي ترديد برخي از رشته هاي دانشگاه ها و حوزه هاي علميه همسويي ندارد، مانند رشتة اصول فقه در حوزه با رشتة برق و الكتروتكنيك. البته برخي از رشته هاي حوزوي با علوم و رشته هاي دانشگاهي همسويي دارد؛ مانند رشتة ادبيات عرب با رشتة ادبيات در حوزة علميه يا فقه و حقوق با حقوق دانشگاهي. اگر رشته هاي حوزوي با دانشگاه تا اندازه اي همسويي داشته باشد، مي توان ادامة تحصيل را همآهنگ نمود.

3) شناخت شرايط و معيارهاي حوزه: براي تحصيل درحوزه بايد شرايط و امكانات و اهداف آن را شناخت. جهت اطلاعات بيشتر در خصوص شرايط و تحصيل در حوزه بايد با مركز مديريت حوزه مكاتبه نموده و معيارها و شرايط خويش را با آن مركز همسو نماييد.

4) نظريه نهايي: به نظر مي رسد با توجه به گستردگي

علوم حوزوي و دانشگاهي و عدم موفقيت در تحصيل علوم مختلف، اگر تحصيل در رشته هاي خاص متمركز گردد، بهتر است، زيرا چند كتاب از حوزه خواندن و چند كتاب از دانشگاه خواندن، نوعي پراكندگي در تحصيل است كه با تحصيلات قانون مند همخواني ندارد. البته دانشگاهيان با حوزويان مي توانند تبادل اطلاعات داشته و از علوم همديگر آگاهي يابند؛ زيرا در حوزه هاي علميه برخي از رشته ها با علوم دانشگاهي همخواني دارند. از سوي ديگر آشنايي دانشجويان با نظام آموزشي حوزه و آشناي حوزويان با نظام آموزشي دانشگاه بهترين راهكار جهت وحدت حوزه و دانشگاه خواهد بود.

مشتاق مهاجرت به قم و تحصيل در حوزة علميه هستم، آيا با توجه به وضع اين جانب، اين كار ميسّر است؟
پرسش

مشتاق مهاجرت به قم و تحصيل در حوزة علميه هستم، آيا با توجه به وضع اين جانب، اين كار ميسّر است؟

پاسخ

برادر گرامي! با آرزوي توفيق و سلامتي براي شما از اين كه مشتاق تحصيل و سكونت در شهر مقدس قم هستيد به شما تبريك مي گوييم. پاسخ تمام سؤال هاي شما در برگة پذيرش و نحوة ثبت نام در حوزة علمية قم موجود است كه برايتان ارسال مي شود. اگر نياز به پاسخ خاص و يا توضيح بيشتري داشتيد، مي توانيد با شماره تلفن هاي موجود در برگة ارسالي، يا مركز مديريت حوزه تماس بگيريد. البته شرايطي كه معمولاً هنگام پذيرش براي هر كاري وجود دارد، نسبت به افراد عادي، روي روال عادي مي باشد، ولي در مورد شما مسئله فرق مي كند و به كوشش و جديّت زيادي نياز دارد، گويا وارد شهري شده ايد و بايد از صفر شروع كنيد و مسائلي چون مسكن، شغل، درآمد و غيره را در نظر بگيريد. در عين حال مقصد و هدفي مترقي و متعالي داريد. اميد است با كمك و مدد الهي به آن چه مي خواهيد برسيد. با توجه به اين كه شاغل هستيد مي تانيد با حوزة علمية شهرتان تماس بگيريد و دروس حوزه را با استفاده از استاد فرا گيريد.

علاقه به درس خواندن در حوزة علميه را دارم اما به علت بالا بودن سن مورد پذيرش قرار نگرفتم در صورت امكان راهنمايي نماييد.
پرسش

علاقه به درس خواندن در حوزة علميه را دارم اما به علت بالا بودن سن مورد پذيرش قرار نگرفتم در صورت امكان راهنمايي نماييد.

پاسخ

خواهر گرامي! حوزة علميه مانند مراكز فرهنگي ديگر شرايط و ضوابط خاص خود را دارد و يكي از آن ها شرط سني است. اين قانون براي حوزه هايي كه تحت برنامه و زير نظر حوزة علميه قم هستند، جاري است و حوزه علميه شهرستان نمي تواند بر خلاف اين مقررات عمل نمايد. اگر به فراگيري دروس حوزوي

علاقه منديد، بايد از اساتيد و علماي شهرتان استفاده كنيد، حتي از خواهرتان كه درس مي خواند، مي توانيد ياد بگيريد و يا استاد خصوصي بگيرد و يا از حوزه شهرتان بخواهيد به طور غير رسمي در كلاس درس شركت كنيد و در بخش غير حضوري جامعه الزهرا شركت نماييد. اين مركز در قم قرار دارد و با امتحان ورودي افراد را بر مي گزيند و به صورت مكاتبه و ارسال كتب و جزوه و نوار، دروس حوزه را در اختيارشان قرار مي دهد ولي مدرك معتبري ندارد، گرچه مي تواند در اولويت استخدام قرار بگيرد. براي آشنايي شما با اين مركز اطلاعيه اي را ضميمة نامه مي كنيم.

در دانشگاه تحصيل مي كنم، اما علاقة خاصي به فراگيري علوم حوزوي دارم، لطفاً نحوة ثبت نام و شرايط آن را ذكر فرماييد.
پرسش

در دانشگاه تحصيل مي كنم، اما علاقة خاصي به فراگيري علوم حوزوي دارم، لطفاً نحوة ثبت نام و شرايط آن را ذكر فرماييد.

پاسخ

برادر گرامي! ثبت نام و حضور در حوزة مقدسه قم با محدوديت هاي خاص همراه است. داشتن سنّ و نمرات درسي مناسب و ديگر شرايط مربوطه، الزامي است. در هر حال تلاش و جديّت و نيز علاقه اي كه به فراگيري تحصيل در حوزه هاي ديني را داريد، قابل تحسين و تقدير است.

شما اكنون مشغول تحصيل در دانشگاه مي باشيد و لازم است از فرصت پيش آمده حداكثر استفاده را بكنيد و با توجه به اين كه داراي روحية مذهبي و معنوي هستيد از اين موهبت بهره جسته و در خدمت جامعة اسلامي باشيد. در عين حال چون مشتاق تحصيل در حوزة مقدسه اسلامي هستيد، مي توانيد از طريق برگة ارسالي به وضعيت ثبت نام حوزه آشنا شويد و يا با شماره تلفن 7740971 _ 0251 پذيرش حوزة علميه تماس بگيريد.

چرا مركز مديريت حوزة علميه قم براي طلبه شدن شرايط مشكلي درست كرده است؟
پرسش

چرا مركز مديريت حوزة علميه قم براي طلبه شدن شرايط مشكلي درست كرده است؟

پاسخ

با توجه به زياد بودن متقاضي تحصيل در حوزة علمية قم و نبودن امكانات كافي براي پذيرش همه، بهناچار بايد براي پذيرش شرايطي باشد تا از بين متقاضيان، واجدين شرايط و صاحب امتيازهاي بيشتر و بهتر براي تحصيل گزينش شوند، مانند همة مراكز علمي و دانشگاهي. بنابراين نپذيرفتن همة داوطبان تحصيل در حوزة علمية قم به لحاظ نبودن امكانات است، نه به خاطر طرد آنان و نبودن علاقه به تحصيل آنان.

شرايط تحصيل آزاد در حوزة علمية قم چيست؟
پرسش

شرايط تحصيل آزاد در حوزة علمية قم چيست؟

پاسخ

تحصيل آزاد هيچ گونه شرطي ندارد. فقط بايد هزينه زندگي در قم را از قبيل اجاره خانه و مخارج روزانه، خود محصّل فراهم نمايد. يادآوري مي شود كسي كه مايل به رشتة علوم حوزوي مي باشد، بهتر است مقدمات را در شهر و ديار خود تحصيل نمايد و براي ادامه تحصيل به قم مشرف شود.

چرا غير از قم شهر هاي ديگر از نظام مركز مديريت قم خارج است؟
پرسش

چرا غير از قم شهر هاي ديگر از نظام مركز مديريت قم خارج است؟

پاسخ

شهر هاي ديگر كه داراي مدرسه هاي علميه اند، به ويژه مشهد مقدس و اصفهان كه نام برده ايد، اكثراً زير نظر مركز مديريت حوزة علمية قم مي باشد و تحت برنامة اين مديريت اداره مي شوند.

دختري هستم بيست و دو سال دارم. ترك تحصيلي سال اوّل دبيرستان مي باشم و به خاطر مشكلات مادي و خانوادگي نتوانستم ادامه تحصيل دهم. علاقه دارم در جامعه الزهرا ادامه تحصيل دهم. لطفاً در مورد شرايط ثبت نام توضيحاتي بدهيد.
پرسش

دختري هستم بيست و دو سال دارم. ترك تحصيلي سال اوّل دبيرستان مي باشم و به خاطر مشكلات مادي و خانوادگي نتوانستم ادامه تحصيل دهم. علاقه دارم در جامعه الزهرا ادامه تحصيل دهم. لطفاً در مورد شرايط ثبت نام توضيحاتي بدهيد.

پاسخ

شركت در حوزة علميه خواهران (جامعه الزهراء) شرايطي دارد. جهت آگاهي از شرايط و برنامه هاي جامعه اطلاعية پذيرش به پيوست ارسال مي گردد. در صورت ابهام با شماره تلفني كه داده شده، تماس بگيريد.

طلبه با مدرك سيكل با طلبة با مدرك ديپلم ياية شش حوزه را به اتمام مي رسانند. آيا هر دو داراي يك مدرك حوزوي هستند يا با هم فرق مي كنند؟ آيا هر دو را مدرك ليسانس مي دهند يا تفاوت دارند؟
پرسش

طلبه با مدرك سيكل با طلبة با مدرك ديپلم ياية شش حوزه را به اتمام مي رسانند. آيا هر دو داراي يك مدرك حوزوي هستند يا با هم فرق مي كنند؟ آيا هر دو را مدرك ليسانس مي دهند يا تفاوت دارند؟

پاسخ

طلبه هايي كه پاية شش حوزه را اتمام مي كنند، چه ديپلم و چه سيكل داشته باشند، از نظر مدرك حوزوي يكسان هستند. براي اطلاع بيشتر با شماره تلفن 4-7740971 قسمت مدارج علمي مركز مديريت حوزة علمية قم تماس بگيريد.

آيا در قم به طلبة دختر شهريه مي دهند؟ ماهانه چقدر شهريه مي دهند؟ آيا به طلابي كه متأهل هستند، مسكن مي دهند؟
پرسش

آيا در قم به طلبة دختر شهريه مي دهند؟ ماهانه چقدر شهريه مي دهند؟ آيا به طلابي كه متأهل هستند، مسكن مي دهند؟

پاسخ

به طلاب دختر مقداري شهريه پرداخت مي كنند. مقدار آن بستگي به سال تحصيلي و درجات علمي دارد.

به طلاب متأهل مسكن نمي دهند، گر چه فعلاً شهركي در اطراف قم ساخته شده كه با شرايطي به برخي از طلاب متأهل به طور موقت خانه هايي داده مي شود. براي اطلاع بيشتر به شمارة تلقن 2925111 جامعة الزهرا تماس بگيريد.

جهت ارتباط مستمر با حوزة علمية قم و دفاتر مراجع تقليد و حضرات آيات راهنمايي و مساعدت فرماييد.
پرسش

جهت ارتباط مستمر با حوزة علمية قم و دفاتر مراجع تقليد و حضرات آيات راهنمايي و مساعدت فرماييد.

پاسخ

مي توانيد با مركز مطالعات و پژوهش هاي مركز مديريت حوزة علمية قم به نشاني قم _ ص . پ 4466 _ 37185 مكاتبه كنيد. شماره تلفن دفاتر برخي از مراجع عظام تقليد به شرح زير است:

1_ دفتر مقام معظم رهبري (مدظله العالي) 7746666 _ 7474

2_ دفتر آيت الله فاضل لنكراني 7720500

3_ دفتر آيت الله مكارم شيرازي 7743111

4_ دفتر آيت الله نوري همداني 7741850

5_ دفتر آيت الله بهجت 770222 _ 7740220

لباس روحانيت (عمامه و عبا) از چه زماني مرسوم شد؟
پرسش

لباس روحانيت (عمامه و عبا) از چه زماني مرسوم شد؟

پاسخ

در حوزة تعليماتي اسلام در خصوص چگونگي گزنيش لباس و انتخاب رنگ آن شرايط و آداب خاص پيش بيني شده است در برخي از روايات به پوشيدن برخي از لباس ها سفارش شده است بزرگان ديني نيز از آنها بهره مي گرفتند تا به عنوان سنت پذيرفته گردند و مقبول جامعه شود. از جمله لباس هايي كه در آموزه هاي ديني بدان سفارش شده عمامه است پيامبر اسلام (ص فرمود: "تفاوت ميان ما و مشركان عمامه روي كلاه است . از جابر نقل شده است كه چون پيامبر (ص در فتح مكه وارد شهرشد، عمامه سياه بسر داشت همچنين از پيامبر (ص گزارش شده است كه در روي غدير عمامه اي برسر علي (ع بست و دور سر آن را بين دو كتف او رها نمود.

بزرگان دين و علماي اسلامي و حتي مردم عادي در طول تاريخ از عمامه استفاده مي كردند، اگر چه رنك پارچه و نحوة بهره گيري از آن به حسب شرايط زمان و مكان تفاوت داشته است تايد بر اساس سفارش معصومان (ع ، بوده است كه علماي دين از عمامه بهره گرفته اند.

امروزه روحانيت از عمامه استفاده مي كنند تا عملاً اثبات كنند كه به پيامبر اسلام و معصومان ديگري اقتدا نموده اند. از سوي ديگر عمامه يكي از شاخصه هايي به حساب مي آيد كه بوسيله آن مي توان كارشناسان و متخصصان دين را شناخت پوشيدن اين لباس موجب مي شود كه روحانيت شناخته شده و مردم مسايل ديني و شرعي خويش را از آنان پرسيده و احكام

اسلامي را از آنان يادگيرند. از جهت ديگر به جهت شباهت رساندن به لباس پيامبر در جامعه از قداست بر خوردار است

پوشيدن عمامه اختصاص به روحانيت ندارد، بلكه افراد ديگر جامعه نيز از آن استفاده مي كنند. امروزه در برخي از روستاهاي ايران از عمامه استفاده مي كنند، حتي در جوامع ديگر از عمامه استفاده مي كردند اگر چه استفاده از آن رواج وگسترش نيافت

استفاده از عبا نيز پيشينة طولاني دارد. ميان اعراب به خصوص اعراب بدوي بهره گيري از عبا رواج داشته و در كشورهاي اسلامي بويژه كشورهاي عربي نيز رايج است حتي برخي از زنان عرب از آن استفاده مي كنند. در ايران عبا از نشانه هاي علماي دين به حساب آمده و معمولاً آن ها از اين لباس استفاده مي كنند.

در حوزه علميه قم خواهران تا چه سطحي تحصيل مي كنند؟ آيا شهريه مي گيرند؟
پرسش

در حوزه علميه قم خواهران تا چه سطحي تحصيل مي كنند؟ آيا شهريه مي گيرند؟

پاسخ

حوزه علميه خواهران مثل حوزه علميه برادران سطح خاصي ندارد. هر طلبه اي با توجه به شرايط خودتا جايي كه استعداد و ظرفيت دارد، مي تواند درس را ادامه دهد. اما بعضي مراكز حوزوي مانند جامعة الزهراء دوره هاي خاصي را براي تحصيل خواهران در نظر گرفته اند، مثل دورة چهار ساله براي خواهرانيكه به طور حضوري به تحصيل مي پردازند و دورة هفت ساله براي كساني كه به صورت غير حضوري از طريق نوار و جزوه به تحصيل مي پردازند. البته براي طلبه هايي كه حضوري درس مي خوانند، مسكن و شهريه در نظر گفته شده است

اينجانب با مدرك ليسانس معارف الهي "الهيات" مشغول انجام وظيفه هستم. آيا مي توانم دروس حوزوي بخوانم و مدرك فوق ليسانس يا دكترا بگريم! اگر مي توانم در كجا و با چه شرايطي؟
پرسش

اينجانب با مدرك ليسانس معارف الهي "الهيات" مشغول انجام وظيفه هستم. آيا مي توانم دروس حوزوي بخوانم و مدرك فوق ليسانس يا دكترا بگريم! اگر مي توانم در كجا و با چه شرايطي؟

پاسخ

خواندن دروس حوزوي براي همگان آزاد است. مي توانيد همراه با كارتان درس هاي حوزوي را بخوانيد. براي اين كار در شهرتان اگر حوزة علميه هست يا عالِم و روحاني با سوادي هست، مي توانيد با هماهنگي او درس هاي حوزوي را بخوانيد. اگر درس هاي حوزوي را خوب بخوانيد، به راحتي و آساني مي توانيد در امتحان كارشناسي ارشد دانشگاه شركت كرده و قبول شويد

و مدرك فوق ليسانس يا دكترا از دانشگاه بگيريد.براي اطلاعات بيشتر در اين زمينه با مركز مديريت حوزة علمية قم به شماره 7740966 و 4 _ 7740917 تماس بگيريد.

اگر بخواهيم دروس حوزوي را بخوانيم، از چه طريقي ممكن است؟ در صورتي كه شاغل باشيم چطور
پرسش

اگر بخواهيم دروس حوزوي را بخوانيم، از چه طريقي ممكن است؟ در صورتي كه شاغل باشيم چطور

پاسخ

تحصيل دروس حوزوي از دو طريق ممكن است: 1 - طبق مقررات و شرايط مديريت حوزه هاي علميه كه شرايط آن همه ساله در روزنامه ها اعلام مي ود؛ نيز مي توانيد از حوزه علميه محل سكونت خود سؤال بفرماييد.

2 - آزاد. بدين صورت كه به حوزه علميه محل سكونت خود مراجعه نموده و با هماهنگي يكي از اساتيد روحاني تحصيل را شروع كنيد، يا مراكزي كه به صورت غير حضوري ثبت نام مي كنند و امكانات را در اختيار شخص قرار مي دهند.

چگونه مي توانم از دروس حوزوي بهره مند شوم؟ آيا با وجود داشتن ليسانس مي توانم در مقطع كارشناسي ارشد به صورت مكاتبه اي دروس حوزوي بخوانم؟
پرسش

چگونه مي توانم از دروس حوزوي بهره مند شوم؟ آيا با وجود داشتن ليسانس مي توانم در مقطع كارشناسي ارشد به صورت مكاتبه اي دروس حوزوي بخوانم؟

پاسخ

افرادي كه ليسانس دانشگاهي دارند، براي فراگيري دروس حوزوي بايد از ابتدا شروع كنند، يعني حوزه ليسانس را به منزله مقطع كارشناسي حوزه نمي شناسد تا به مقطع كارشناسي ارشد راه يابند. بنابراين افرادي كه ليسانس دارند، با افرادي كه ديپلم دارند، از نظر حوزه يكسان اندو طبق برنامه بايد دروس منظور شده را پشت سر بگذارند. اگر به دروس حوزه علاقه منديد مي توانيد به صورت انفرادي عمل نماييد، به اين شكل كه با استادي از حوزه هماهنگ كنيد و در درس ايشان حاضر شويد و يا به طور مستمع آزاد از دروس ايشان استفاده نماييد.

حوزه علميه برادران برنامه مكاتبه اي براي داوطلبان ندارد و همه مراحل حضوري انجام مي گيرد.

اينجانب دانشجويي 24 ساله ام و الحمدللَّه از نظر شغلي و معيشتي مشكلي ندارم. علاقه مند به تحصيل در حوزه مي باشم، ولي به علّت سن زياد، قادر به تحصيل در دوره روزانه نمي باشم. خواهشمندم در خصوص چگونگي تحصيل غير حضوري در حوزه علميه، بدون توجّه به مدرك و شهريه ا
پرسش

اينجانب دانشجويي 24 ساله ام و الحمدللَّه از نظر شغلي و معيشتي مشكلي ندارم. علاقه مند به تحصيل در حوزه مي باشم، ولي به علّت سن زياد، قادر به تحصيل در دوره روزانه نمي باشم. خواهشمندم در خصوص چگونگي تحصيل غير حضوري در حوزه علميه، بدون توجّه به مدرك و شهريه اينجانب را راهنمايي فرماييد.

پاسخ

برادر بزرگوار! ضمن تقدير و تشكر از اعتماد و مكاتبه شما با اين مركز و آرزوي توفيق و موفقيت بيشتر براي شما از درگاه حضرت احدّيت.

با توجه به شوق و علاقه اي كه در شما نسبت به تحصيل در حوزه علميّه و استفاده معنوي و علمي از حوزه وجود دارد، پيشنهاد مي كنيم در وهله اوّل به حوزه علميه شهر يا مركز استان خودتان مراجعه نموده و در اين خصوص با علما و مسئولان محترم حوزه آنجا صحبت و مشورتي داشته باشيد. اگر بخواهيد از مباحث علمي و ديني حوزه علميه قم استفاده بيشتري را ببريد، بعضي از مؤسسات و مراكز، همانند مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (كه تحت نظر حضرت استاد آية اللَّه مصباح يزدي اداره مي شود) وجود دارد كه به صورت غير حضوري و پاره وقت و از طريق آزمون و امتحان، اقدام به جذب افرادي همانند شما مي نمايد.

براي پي بردن بيشتر به جزئيات اين مراكز مي توانيد با شماره مركز مديريّت حوزه علميه قم 7740971-4 -0251 معاونت آموزش و يا پذيرش، تماس حاصل فرماييد.

در حال اتمام تحصيلات دانشگاهي هستم و علاقه مند به گذراندن دروس حوزوي مخصوصاً فقه و فلسفه هستم. اوّلاً ورود به حوزه چه شرايطي دارد و چه مراحلي را بايد گذراند، ثانياً آيا با تحصيلات حوزوي، اشتغال به كار در رشته تحصيلاتم برايم مقدور است؟
پرسش

در حال اتمام تحصيلات دانشگاهي هستم و علاقه مند به گذراندن دروس حوزوي مخصوصاً فقه و فلسفه هستم. اوّلاً ورود به حوزه چه شرايطي دارد و چه مراحلي را بايد گذراند، ثانياً آيا با تحصيلات حوزوي، اشتغال به كار در رشته تحصيلاتم برايم مقدور است؟

پاسخ

برادر گرامي! از ارتباط و اعتماد شما تشكر مي كنيم.

پذيرش مركز مديريت حوزه علميه قم هر سال همزمان با ثبت نام از دانش آموزان و دانشجويان در سطوح مختلف، تعدادي از فارغ التحصيلان دانشگاه را كه داراي مدرك كارشناسي هستند، پذيرش مي كند.

مي توانيد به مركز فوق مراجعه كنيد واطلاعات و فرم ثبت نام را دريافت داريد، يا با شماره تلفن 7740966 و 7740971-4 تماس بگيريد.

حوزه علميه نجف توسط چه كسي و در چه تاريخي ساخته شد؟
پرسش

حوزه علميه نجف توسط چه كسي و در چه تاريخي ساخته شد؟

پاسخ

حوزه علميه نجف توسط شيخ الطايفه، محمد بن حسن طوسي، در سال 447 يا 449 هجري قمري تأسيس شد.

توضيح اين كه در سال 447 طغرل بيك سرسلسله سلجوقيان به بغداد حمله كرد و بر دولت بويهيان (آل بويه) پيروز گرديد. لشكر تركان سلجوقي به محله هاي شيعه نشين بغداد، از جمله محله هاي "كرخ" يورش بردند. كتابخانه مهم شيخ الطايفه را كه در اين محله بود به آتش كشيدند كه ضربه سهمگين بر فرهنگ اسلامي و شيعي به شمار مي آيد.

شيخ طوسي با ستم هاي فراوان تركان سلجوقي نتوانست در آن جا بماند و به فعاليت هاي فرهنگي خويش بپردازد؛ ناچار به جوار مرقد امام علي(ع) نجف اشرف هجرت نموده بعد از هجرت ايشان به نجف و برقراري كرسي تدريس، طالبان علوم و معارف اسلامي از هر سو به نجف رو آوردند. از آن تاريخ تاكنون حدود هزار سال مي گذرد، حوزه علميه نجف يكي از مهم ترين حوزه هاي علميه شيعه به شمار مي آيد.(1)

پي نوشت ها:

1 - غلام حسين مصاحب، دائرةالمعارف فارسي، ج 3، ص 3011؛ عباس علي عميد زنجاني، انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن، ص 32 و 33.

حوزه علميه قم در چه تاريخي تأسيس شد؟

پاسخ: در مورد شهرستان قم اجمالاً به اطلاع مي رسانيم: در قرن اول اسلامي قبيله اشعري كه خاندان بزرگي از شيعيان يمن بودند و نسبت به خاندان پيامبر اسلام(ص) مهرورزي داشتند، به جهت ظلم حاكمان ستمگر به قم مهاجرت نمودند و يا تبعيد شدند. از اين پس قم به عنوان آشيانه آل محمد و يكي از مراكز علم و حديث و معارف شيعي نمودار گشت و از همان قرن هاي اول عالمان بزرگي

همانند ابن بابويه، شيخ صدوق، ابن قولويه، علي بن ابراهيم قمي ذكريا ابن آدم از اين شهر برخاستند و يا رحل اقامت افكندند.

از آن تاريخ تاكنون، همواره و در هر عصري شهر قم از رجال علمي و ديني بهره مند بوده، اما با اين همه خصوصيات، در تاريخ ديده نشده است كه قم در قبال حوزه علميه هزار ساله نجف اشرف مستقلاً مركز دانش به شمار آيد.

تا اين كه در سال 1337 هجري قمري مرحوم آيت الله حاج شيخ محمد بافقي از نجف اشرف به قم مهاجرت نمود و از عالمان بزرگ شهر خواست كه به تأسيس حوزه علميه قم مبادرت ورزند. آنان از اين خواسته امتناع نمودند و گفتند: ما در اين كار پيش قدم نمي شويم، اما اگر فرد برجسته اي از نظر علم و تقوا از خارج قم به اين شهر مهاجرت نمايد و به تأسيس حوزه علميه اقدام نمايد، كمكش كرده و از حمايت او دريغ نمي ورزيم.

مرحوم بافقي پيشنهاد نمود كه از آيت الله شيخ عبدالكريم حائري يزدي كه در شهرستان اراك به تدريس علوم ديني مشغول بود، رسماً دعوت به عمل آيد كه به قم هجرت نمايد و حوزه علميه قم را تأسيس كند. علماي قم از اين پيشنهاد استقبال كردند ايشان را. ايشان در سال 1340 هجري قمري برابر با 1301 هجري شمسي به قم هجرت نمود.(1) درپي آن علماي ديگر نيز به قم آمدند و امر تعليم و تربيت و فقه در حوزه علميه قم رواج يافت.

تاكنون حوزه علميه قم به عنوان يكي از حوزه هاي علميه بزرگ شيعه در نورافشاني و هدايت جهان اسلام نقش بزرگي دارد.

نتيجه اين كه: حوزه

علميه قم در سال 1340 هجري قمري تأسيس شده ومؤسس آن مرحوم شيخ عبدالكريم حائري يزدي است.

پي نوشت ها:

1 - آثار الحجة، محمد رازي، ص 13 - 15.

تفاوت بين ثقةالاسلام، حجةالاسلام، آيت الله و آيت الله العظمي چيست؟ آيا رسيدن به اين درجات بدون حضور در كلاس امكان پذير است؟
پرسش

تفاوت بين ثقةالاسلام، حجةالاسلام، آيت الله و آيت الله العظمي چيست؟ آيا رسيدن به اين درجات بدون حضور در كلاس امكان پذير است؟

پاسخ

در طول تاريخ همواره و هر زمان گروهي از مردم از خدا و دين از ارزش هاي ديني حمايت كرده و خود را وقف نشر و تبليغ و دفاع از دين نموده اند.

قرآن از اين گونه افراد و كليه كساني كه حامي دين بوده اند "ربي" و "ربّيون" تعبير كرده: "و كاين من نبيّ قاتل معه ربيون كثير فما وهنوا لما اصابهم في سبيل الله؛(1) چه بسيار پيامبراني بودند كه به كمك آنان انسان هاي فراوان شتافتند، پس در مصيبت هايي كه به آنان وارد شده است سست نشده اند و استقامت ورزدند. در جاي ديگر مي فرمايد: "كساني كه رسالت هاي الهي را تبليغ مي كنند و از خدا مي ترسند و به جز او از هيچ كس هراسي ندارند".(2)

اين گونه افراد همواره مورد احترام متدينان بوده اند و آنان را به نام ثقةالاسلام يا حجةالاسلام يا آيت الله احترام كرده اند. اين تعبيرها از سوي مردم به عنوان احترام و تكريم بوده و همه اين الفاظ حاكي از احترام است. در زمان ما براي عالماني كه كمتر علم دارند، تعبير حجةالاسلام يا ثقةالاسلام مي كنند.

براي افرادي كه مجتهد و صاحب نظر در مسايل ديني شده باشند، آيت الله و براي آنان كه عالم تر و به درجه مرجعيت رسيده اند، آيت الله العظمي اختصاص مي دهند. اين عنوان ها بيانگر مقام و منصب خاصي نيست.

براي رسيدن به مراتب علمي حوزوي بايد ساليان دراز به درس و بحث و تدريس مشغول بود و بدون شركت در كلاس هاي درس و بدون مباحثات علمي، رسيدن به اين درجات علمي ممكن نيست.

پي نوشت ها:

1 -

آل عمران(3) آيه 146.

2 - احزاب (33) آيه 39.

اينجانب با داشتن كارشناسي چگونه مي توانم در حوزه هاي علميه تحصيل كنم؟
پرسش

اينجانب با داشتن كارشناسي چگونه مي توانم در حوزه هاي علميه تحصيل كنم؟

پاسخ

اگر سنّ و سال شما زياد نيست، مي توانيد در امتحان ورودي حوزه ها ( تارخ آن رادر روزنامه ها اعلام مي كنند) شركت كنيد. اگر قبول شديد بعد از مصاحبه اي ، شما را براي تحصيل در حوز? علميه مي پذيرند. البته بايد داراي شرايط مندرج در اطلاعي? پذيرش باشيد.

مي توانيد به طور آزاد با هماهنگي يكي از مدارس علمي? شهرتان يا با يك روحاني، درس هاي حوزوي را بخوانيد، در ضمن به شغل و كار خود نيز مشغول باشيد. جهت اطلاع بيشتر با تلفن 7740971 - 7740966 شوراي مديريت حوزه علميه قم تماس بگيريد.

بعضي از افراد به كساني كه طلبه مي شوند، توصيه مي كنند لباس نپوشند و با همين لباس عادي تبليغ كنند. دليل آن افراد اين است كه مردم به اين لباس بدبين شده اند؛ چگونه بايد به اين شبهه پاسخ داد؟
پرسش

بعضي از افراد به كساني كه طلبه مي شوند، توصيه مي كنند لباس نپوشند و با همين لباس عادي تبليغ كنند. دليل آن افراد اين است كه مردم به اين لباس بدبين شده اند؛ چگونه بايد به اين شبهه پاسخ داد؟

پاسخ

اگر چه پوشيدن يا نپوشيدن لباس طلبگي ارتباطي به شخصيت حقيقي افراد ندارد، نيز تأثيري بر آن نخواهد گذارد، اما به عنوان نماد و ابزار تبليغ، كاربرد وسيعي دارϮ شخصي كه طلبه مي شود، اگر بخواهد تبليغ دين كند با پوشيدن اين لباس مقدس ، خود را به عنوان عالم به احكام و معارف ديني معرفي مي كند تا بشناسند و بدانند احكام اسلامي و اصول و فروع دين را بايد از چه كسي بياموزند.

البته در اين بين هستند كساني كه خودسازي نكرده اند و با پوشيدن لباس طلبگي، از اين موقعيت سوء استفاده مي كنند يا نااگاهانه موجب بد گماني ديگران مي شوند، با اين حال دليل نمي شود شخصي كه به خاطر تبليغ اسلام به طلبگي رو مي آورد و به اين هدف مقدس ايمان و اعتقاد دارد، به خاطر عملكرد غلط بعضي كه منجر به سوء ظن افراد شده يا مي شود ، از پوشيدن لباس روحاني منصرف شود، بر عكس، چنين فردي مي بايست در اين راه قاطعانه تر عمل كند تا با الگو شدن نزد مردم، نقايص و كاستي هاي ديگر هم صنفان خود را جبران كند. به عبارت ديگر افراد شايسته بايد اين لباس را بپوشند، تا شأن و مقام روحانيت و ارزش اين لباس حفظ شود. كنار رفتن افراد شايسته ، به معناي تأييد كار كساني است كه احياناً از اين لباس استفاده نامطلوب مي كنند.

نيز بايد يادآوري كرد افراد

و شخصيت هاي با عظمتي چون حضرت امام را كه هيچ كس حداقل در قرن اخير به پايه او نرسيده است. او همين لباس را مي پوشيد و يا مانند علامه طباطبايي و شهيد مطهري.

پس به خاطر حرف ديگران نبايد از ادامه كار مأيوس شد. لباس روحانيت داراي پيام است و آن، دعوت به اسلام و ياد خدا و آخرت مي باشد. در اين شرايط كه زخم زبان ها زياد شده، پوشيدن لباس روحانيت يك نوع مجاهده با نفس حساب مي شود كه اگر براي خدا باشد، ثواب دارد. اين تصور كه بدون اين لباس، بهتر مي توان از دين اسلام تبليغ كرد، به دلائل متعدد نمي تواند مورد قبول باشد. از مهم ترين آفات اين تفكر، جدايي انداختن بين دين و روحانيت است واين فكر اشتباه كه مردم معارف و حقايق دين را از شخص غير روحاني بهتر و صحيح تر مي آموزند.

فلسفه وجودي لباس روحانيت در عصر حاضر چيست؟
اشاره

1- آن هم با توجه به اين كه لباس خاصّي براي فقها در اسلام سفارش نشده است.

2- هيچ گروهي لباس كار و وظيفه اش را همانند طبقه اطبّا و... در غير زمان انجام وظيفه استفاده نمي كند.

3- در احاديث سفارش شده كه به لباس عص

پرسش

فلسفه وجودي لباس روحانيت در عصر حاضر چيست؟

1- آن هم با توجه به اين كه لباس خاصّي براي فقها در اسلام سفارش نشده است.

2- هيچ گروهي لباس كار و وظيفه اش را همانند طبقه اطبّا و... در غير زمان انجام وظيفه استفاده نمي كند.

3- در احاديث سفارش شده كه به لباس عصر خويش ملتزم باشيم.

پاسخ

از احاديث موجود در كتب روايي شيعه و سنّي استفاده مي شود كه پوشيدن عمامه و عبا بخشي از سنّت معصومان ع) است؛ از آن جمله:

1- جابر نقل كرده است: پيامبر اكرم(ص) در هنگام فتح مكه، در آغاز ورود به مكّه عمامه اي مشكي بر سر داشت.(1)

علي(ع) فرمود: "رسول خدا(ص) در روز عيد غدير، عمامه اي بر سرم گذاشت و گوشه آن را پشت سرم آويزان كرد؛ آن گاه فرمود: "خداي متعال در جنگ بدر و حنين مرا با فرشتگاني كمك كرد كه با چنين عمامه هايي معمّم بودند".(2)

2- اصبغ بن نباته كه از نزديكان اميرالمؤمنين(ع) به شمار مي رود، روايت كرده است: در آغاز خلافت و پس از بيعت مردم، حضرت علي(ع) به مسجد آمد، در حالي كه عمامه رسول خدا را بر سر داشت.(3)

3- عباس بن عبدالمطلب و ربيعة بن الحارث فرزندان خود فضل و ربيعه را به حضور علي(ع) فرستاده تا از حضرت تقاضا كنند كه آنان را براي جمع آوري زكات به كار بگمارد؛ حضرت امير(ع) فرمود: به خدا قسم هيچ كدام از شماها را به كار نخواهم گرفت.

ربيعه (پس از شنيدن نظر امام به محضر علي(ع) شرفياب شد و با لحني اعتراض آميز) عرض كرد: به مقام و منزلت دامادي پيامبر(ص) رسيدي، ما به خاطر آن بر تو حسادت نكرديم؛ اميرالمؤمنين(ع) (با

بي اعتنايي نسبت به سخنان ربيعه) عباي خود را روي زمين انداخت و بر آن خوابيد.(4)

بنابراين از مجموع روايات مي توان نتيجه گرفت:

پوشيدن عمامه و عبا بخشي از سنّت پيامبر و امامان(ع) را تشكيل مي دهد.

تا اين قسمت، پاسخ پرسش اصلي شما يعني فلسفه وجودي لباس روحانيت، روشن شد، هم چنين پاسخ اولين پرسش فرعي، نيز معلوم گرديد. وقتي عبا و عمامه سنّت پيامبر(ص) و امامان(ع) باشد، چه لزومي دارد كه سفارش جداگانه براي آن در روايات شود، بلكه در هر زمان و مكاني ممكن است كه روحاني پاسخگوي شبهات و پرسش هاي افراد باشد و اين ميسور نيست مگر آن كه روحاني با پوششي خاص ميان جامعه اسلامي حضور داشته باشد؛ به خلاف مراجعه به صاحبان مشاغلي همچون پزشكان و نيروهاي نظامي وانتظامي كه مراجعه به آنان در موارد و ساعاتي خاص انجام مي شود، بنابراين، حتي اگر از نگاه شغلي نگاه كنيم، شغل روحاني اقتضا مي كند كه هر وقت در جمعي حاضر شده، چه در خيابان و چه در مهماني و... بايد اين لباس را به تن داشته باشد.

پاسخ سومين سؤال فرعي:

در سؤال مطرح كرده ايد: در احاديث سفارش شده كه به لباس عصر خويش ملتزم باشيم، بله در اين زمينه رواياتي رسيده است كه به لحاظ رعايت اختصار فقط به بيان و تشريح يك روايت مي پردازيم:

حمّاد بن عثمان در محضر امام صادق(ع) بود كه شخصي به امام عرض كرد: به ما گفته اند كه علي(ع) لباس خشن و پيراهن ارزان قيمت مي پوشيده و شما را مي بينيم كه لباسي نيكو پوشيده ايد.

امام صادق(ع) در پاسخ اين اعتراض فرمود: "علي بن أبي طالب عليه السّلام لباس با آن ويژگي ها

را در زماني مي پوشيد كه پوشش آن عيب به حساب نمي آمد، امّا امروز هر كس به آن روش لباس بپوشد، لباس شهرت مي شود و بهترين لباس در هر زمان، لباس اهل همان زمان است".(5)

اين روايت بهترين لباس را، لباس مردم هر زمان دانسته است، و لباس نوع ديگر را كه به صورت لباس شهرت (انگشت نما) در آيد، نفي كرده است. امّا آيا لباس روحانيت از اين نوع است؟ با توجه به اين كه نمايانگر طبقه خاص با وظايف خاص بوده و به لباس معصومين(ع) شباهت داشته و به لباس هاي سنّتي ايرانيان نير شباهت بيشتري دارد.

پي نوشت ها:

1. ميزان الحكمه، ج 4، ص 2765، ح 18096.

2. احمد بن حسين بيهقي، السنن الكبري (سنن بيهقي)، ج 10، ص 14.

3. صدوق، محمد بن علي بن الحسين، التوحيد، ص 304، ح 1؛ طبرسي، احمد بن علي، الاحتجاج، ج 1، ص 609.

4. محمود بن عمر بن محمد الزمخشري، الفائق في غريب الحديث، ج 2، ص 322.

5. محمد بن يعقوب كليني، كافي، ج 6، ص 444، ح 15.

چگونه مي توان همزمان در دانشگاه و حوزه تحصيل نمود؟
پرسش

چگونه مي توان همزمان در دانشگاه و حوزه تحصيل نمود؟

پاسخ

ثبت نام و حضور در حوزة مقدسه قم با محدوديت هاي خاص همراه است. داشتن سنّ و نمرات درسي مناسب و ديگر شرايط مربوطه، الزامي است. در هر حال تلاش و جديّت و نيز علاقه اي كه به فراگيري تحصيل در حوزه هاي ديني داريد، قابل تحسين و تقدير است.

اكنون مشغول تحصيل در دانشگاه مي باشيد و لازم است از فرصت پيش آمده حداكثر استفاده بكنيد. با توجه به اين كه داراي روحية مذهبي و معنوي هستيد از اين موهبت بهره جسته و در خدمت جامعة اسلامي باشيد. در عين حال چون مشتاق تحصيل در حوزه هستيد، مي توانيد با شماره 7740971 0251

پذيرش حوزة علميه تماس بگيريد.

بعضي از افراد به كساني كه طلبه مي شوند، توصيه مي كنند لباس نپوشند و با همين لباس عادي تبليغ كنند. دليل آن افراد اين است كه مردم به اين لباس بدبين شده اند؛ چگونه بايد به اين شبهه پاسخ داد؟
پرسش

بعضي از افراد به كساني كه طلبه مي شوند، توصيه مي كنند لباس نپوشند و با همين لباس عادي تبليغ كنند. دليل آن افراد اين است كه مردم به اين لباس بدبين شده اند؛ چگونه بايد به اين شبهه پاسخ داد؟

پاسخ

اگر چه پوشيدن يا نپوشيدن لباس طلبگي ارتباطي به شخصيت حقيقي افراد ندارد، نيز تأثيري بر آن نخواهد گذارد، اما به عنوان نماد و ابزار تبليغ، كاربرد وسيعي دارد. شخصي كه طلبه مي شود، اگر بخواهد تبليغ دين كند با پوشيدن اين لباس مقدس ، خود را به عنوان عالم به احكام و معارف ديني معرفي مي كند تا بشناسند و بدانند احكام اسلامي و اصول و فروع دين را بايد از چه كسي بياموزند.

البته در اين بين هستند كساني كه خودسازي نكرده اند و با پوشيدن لباس طلبگي، از اين موقعيت سوء استفاده مي كنند يا نااگاهانه موجب بد گماني ديگران مي شوند، با اين حال دليل نمي شود شخصي كه به خاطر تبليغ اسلام به طلبگي رو مي آورد و به اين هدف مقدس ايمان و اعتقاد دارد، به خاطر عملكرد غلط بعضي كه منجر به سوء ظن افراد شده يا مي شود ، از پوشيدن لباس روحاني منصرف شود، بر عكس، چنين فردي مي بايست در اين راه قاطعانه تر عمل كند تا با الگو شدن نزد مردم، نقايص و كاستي هاي ديگر هم صنفان خود را جبران كند. به عبارت ديگر افراد شايسته بايد اين لباس را بپوشند، تا شأن و مقام روحانيت و ارزش اين لباس حفظ شود. كنار رفتن افراد شايسته ، به معناي تأييد كار كساني است كه احياناً از اين لباس استفاده نامطلوب مي كنند.

نيز بايد يادآوري كرد افراد

و شخصيت هاي با عظمتي چون حضرت امام را كه هيچ كس حداقل در قرن اخير به پايه او نرسيده است. او همين لباس را مي پوشيد و يا مانند علامه طباطبايي و شهيد مطهري.

پس به خاطر حرف ديگران نبايد از ادامه كار مأيوس شد. لباس روحانيت داراي پيام است و آن، دعوت به اسلام و ياد خدا و آخرت مي باشد. در اين شرايط كه زخم زبان ها زياد شده، پوشيدن لباس روحانيت يك نوع مجاهده با نفس حساب مي شود كه اگر براي خدا باشد، ثواب دارد. اين تصور كه بدون اين لباس، بهتر مي توان از دين اسلام تبليغ كرد، به دلائل متعدد نمي تواند مورد قبول باشد. از مهم ترين آفات اين تفكر، جدايي انداختن بين دين و روحانيت است واين فكر اشتباه كه مردم معارف و حقايق دين را از شخص غير روحاني بهتر و صحيح تر مي آموزند.

منظور از دور? غير حضوري پنج سال? كوتاه مدت حوز? علميه چيست؟
پرسش

منظور از دور? غير حضوري پنج سال? كوتاه مدت حوز? علميه چيست؟

پاسخ

طرحي در حوز? علميه قم به عنوان "سفيران هدايت" وجود دارد كه گروهي از طلاب به مدت پنج سال تحت آموزش فشرده براي اعزام به مناطق و شهرها و روستاها اجرا مي شود. اين دوره حضوري است، نه غير حضوري، امّا آنچه به عنوان تحصيل غير حضوري بيان شده، تنها مربوط به تحصيل سطح خاصي از حوزه است بر اساس سطح بندي صورت گرفته در حوزه كه به صورت پايه درسي، تعريف شده، فقط از پاي? 7 و 8 و 9 و 10 را مي توان به صورت غير حضوري شركت كرد.

ولي از پاي? 1 تا 7 بايد حتماً در حوزه به صورت حضوري باشد.

جهت اطلاع بيشتر با تلفن 7740971 داخلي 249 بخش آموزش تماس حاصل نماييد.

جامعه منهاي روحانيت به چه معناست و چه كساني اين شعار را مي دهند
پرسش

جامعه منهاي روحانيت به چه معناست و چه كساني اين شعار را مي دهند

پاسخ

جامعه منهاي روحانيت يعني جامعه اي كه

روحانيت در آن محدود و محصور و كنار گذاشته

شده باشد و دخالتي در حكومت و سياست آن

جامعه نداشته باشد.

اين شعار همه كساني است كه با ((حاكميت

ديني)) در جامعه مخالف هستند.

نيروهاي ضد دين و خدا ؤ نيروهاي ملي

مذهبي كه دين را براي اداره جامعه نمي دانند و تفكر

جدايي دين از سياست دارند هم صدا با دشمنان

اين شعار را كم و بيش داشته اند.

مقاله آقاي دكتر سروش درباره حريت و روحانيت كه در كيان 24 چاپ شده تا چه اندازه درست است ؟
پرسش

مقاله آقاي دكتر سروش درباره حريت و روحانيت كه در كيان 24 چاپ شده تا چه اندازه درست است ؟

پاسخ

سخنراني فرد مذكور (آقاي سروش) كه درمجله كيان ش24 چاپ گرديده از جهات مختلفي خدشه پذير است. البته چيزي كه مارا از نقد جامع آن بي نياز مي سازد فرومايگي عقلاني و علمي شديد آن است. به گونه اي كه هرخواننده اي به روشني مي تواند اشكالاتي چند از آن را دريابد. در اين جا تنها به پاسخ جملاتي چند كه در نامه جناب عالي نقل گرديده بسنده مي كنيم: «كاري را كه پيامبران بي اجر و مزد انجام مي دادند روحانيون وسيله امرار معاش قرارداده اند».

1 در اين سخن بين دو نكته تمايز نهاده نشده است: الف) چيزي را وسيله ارتزاق قراردادن ب) ارتزاق جبري ازاشتغال به چيزي.

توضيح: الف) وسيله قراردادن چيزي براي ارتزاق به اين معناست كه ابتدا انسان هدف را كسب منافع مادي (مثلا درآمد اقتصادي) قرار دهد و براي نيل هر چه بهتر و بيشتر بدان راهي را برگزيند. مانند اينكه رشته پزشكي را انتخاب كند به دليل آن كه پول سازتر است. در اين جا قداست اين رشته و اهميت آن در خدمت به جامعه مورد نظر نيست. بلكه از آغاز هدف درآمد مادي است و آن علم تنها وسيله و آلت براي رسيدن به پول است.

ب ) ارتزاق جبري از اشتغال به اين معناست كه شخص به جهت اشتغال دائمي به چيزي نهايتا از همان طريق كسب معيشت كند هر چند هدفش ارتزاق نباشد. در همان مثال فوق مي توان پزشكي را مثال زد كه عمري براي خدمت به جامعه تلاش مي كند و هدفي نيز جز خدمت ندارد. ولي در عين

حال وسيله كسب روزي و نيازهاي مادي اش نيز از همين طريق است. در دو مثال فوق اصل ارتزاق از معيشت مشترك است. در عين حال شكل اول آن امري غير اخلاقي و ناستوده است و شكل دوم آن اخلاقي و مورد ستايش. اكنون بايد ديد در مورد روحانيت كداميك از دو مورد فوق صدق مي كند:

الف) اگر ايشان مدعي باشند كه حركت روحانيت از قسم اول است بهترين دليل بر رد آن شيوه و سلوك روحانيت در اعصار مختلف تاريخي است تا آنجا كه ما اطلاع داريم حتي افرادي از روحانيت كه تا حدودي از زي روحاني فاصله گرفته اند نيز به جهت در آمد مادي به سمت روحانيت نگرويده اند و بسيار كمياب و نادرند عناصري كه از پي دنياي مادي به سمت علوم ديني بگروند و با دين تجارت دنيا كنند

ب ) اگر مقصود ايشان ارتزاق به نحو دوم باشد بايد گفت چنين چيزي واقعيت دارد بالاخره روحانيت همان طور كه چوب دين را خورده و برايش در طول تاريخ شكنجه ها ديده و زجرها و تبعيدها و زندانها و بر سر دار رفتن ها را تحمل كرده به ناچار لقمه ناني نيز در كنار آن خورده است اما اين نه تنها مذموم و ناپسند نيست بلكه ضرورتي گريز ناپذيراست و براي تغيير آن تاكنون هيچ طرحي معقول به دست نيامده است زيرا:

1 ) يا بايد امر تبليغ دين را به موجوداتي ذاتا فاقد نيازهاي مادي و معيشتي واگذار گردد يعني ملايك آسمان اين رسالت را به عهده گيرند و بار اين تكليف گران را از دوش عالمان دين برگيرند چنين چيزي محال است.

2 ) عالمان دين و

روحانيون به تمام نيازهاي مادي خويش پشت پا زنند و در دنيا به روي خود بندند هر چند مرگ آنان در رسد و جان به جان آفرين تسليم كنند چنين چيزي نيز خلاف عقل و دين است.

3 ) بساط روحانيت و تحقيقات و پژوهشها و تبليغات ديني را برچيد كه اين نيز خلاف نص آيه شريفه قرآن است آنجا كه مي فرمايد : فلولا نفر من كل فرقه منهم طائفه ليتفقهوا في الدين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم ... (توبه122)

4 ) نيازهاي روحانيون از طريق نهاد يا سازماني دولتي يا مستقل تامين شود كه اين نيز سرانجام همان ارتزاق از ديناست و مطلوب صاحب مقاله حريت و روحانيت نيست.

5 ) طرحي كه مطلوب آقاي سروش مي باشد آن است كه عالمان و مبلغان دين از طرق ديگري به كسب روزي بپردازند مثلا به حرفه اي لزوما غير ديني اشتغال يابند و در كنار آن به تحقيق و فعاليتهاي ديني نيز بپردازند امتياز اين روش به نظر ايشان آن است كه پاك باختگان و عاشقان به كسوت تبليغ دين درخواهند آمد و سوداگران از اين جلگه رخت برخواهند بست ليكن مشكل اساسي آن است كه گستردگي و فراخناي علوم اسلامي چنان است كه اكثر عالمان دين با آنكه تمام عمر خويش را قعرپيمايي در ژرفناي اين اقيانوس بي كران نموده وتا آخرين لحظات حيات خود با زحمات شبانه روزي به تحقيق و پژوهش مي پردازند باز خود را در برابر فضاي بي منتهايي مي بيند كه رسيدن به بلنداي آن عمري چند هزار ساله مي طلبد و همه اين تلاشها در برابر آن ناچيز و كم مقدار است بنابراين روش پيشنهادي فوق ثمري جز ناكام

گذاردن و رها كردن تحقيقات و فعاليتهاي ژرف ديني و تنها به چند مساله سطحي و عاميانه پرداختن و ره سپردن به سوي پيشنهاد سوم چيز ديگري نيست. افزون بر مطالب بالا نقوض و ايرادات ديگري بر سخن ايشان وارد است از جمله:

1 ) ايشان ارتزاق از دين را چنان كه در پايان مقاله اشاره كرده اند تنها به درآمد اقتصادي نمي دانند بلكه موقعيت اجتماعي و سياسي و ... را نيز جزء آن مي شمرند در حالي كه يافتن موقعيت برتر اجتماعي در پرتو علم ديني در جامعه ديني امري طبيعي است.

2 ) خود ايشان نيز از طريق مباحث ديني كه انجام داده و به چاپ رسانده اند علي القاعده درآمدهايي دارند البته اين درآمدها مشروع است و مذموم نيست ولي در عين حال نقض نظريه خودشان است

3 ) قياس مساله انبيا با عالمان دين مع الفارق است زيرا آنان نيازمند كسب علوم دين از طريق آموزش و تعلم و صرف وقت نبوده اند برخلاف عالمان دين كه تمام عمر خود را بايد بر سر آن صرف نمايند.

4 ) حتي انبيا نيز بعضا از طريق دين كسب معيشت نموده اند چنانكه در مقررات مالي اسلام برخي از حقوق مقرره مربوط به پيامبر(ص) و امامان(ع) بوده و بعضا در نيازهاي شخصي آنان صرف مي شده

5 ) بسياري از علوم و فنون ديگر در زمانهاي گذشته راه ارتزاق نبوده ولي امروزه با گسترش نهادهاي اجتماعي و تفكيك و تخصصي شدن فعاليتها و مهارت ها منشا ارتزاق گرديده است «روحانيون به خاطر ارتزاق خود مجبورند چنان سخن بگويند كه عوام را ازخود نرنجانند» بهترين پاسخ به اين سخن تاريخ زندگي علما مبلغين و دانشمندان اسلامي در

طي قرون و اعصار متمادي است همين افتخار براي روحانيت شيعه بس كه همواره در جهت پاسداري از دين و بيان حقايق آن بيشترين سختيها و دشواريها را به جان خريده و بيشترين شهدا را در راه اعتلاي كلمه الله تقديم داشته است و هيچ چيز آنان را از حق گويي باز نداشته است.

براي آگاهي بيشتر ر ك به :

1- شهدأ الفضيله علامه اميني

2- يكصد سال مبارزه روحانيت مترقي عقيقي بخشايشي

3- ديدار با ابرار ج 190 چاپ سازمان تبليغات اسلامي

البته در ميان روحانيون و مبلغين افرادي نيز بوده و هستند كه مي كوشند مطابق سليقه توده ها سخن بر زبان رانند اما چنين روندي وجه غالب روحانيت انسان كه گوينده آن مقاله پنداشته نيست.{J

در مورد چگونگي تحصيل فلسفه در حوزه و مدت زمان آن توضيح دهيد؟
پرسش

در مورد چگونگي تحصيل فلسفه در حوزه و مدت زمان آن توضيح دهيد؟

پاسخ

دروس فلسفه در حوزه علميه قم پس از تكميل دروس ادبيات عرب منطق صوري گذراندن مقداري از علم اصولفقه و كلام مي باشد. در ميان دروس ذكر شده منطق براي آشنايي بافلسفه ضرورت كامل دارد. هم چنين براي خواندنفلسفه اسلامي تسلط كافي به زبان عربي نيز لازم است. مقدار زمان لازم براي فراگيري فلسفه بستگي به ميزانآگاهي هايي دارد كه شخص در جست و جوي آن است. يعني اگر كسي آشنايي نسبي با فلسفه اسلامي و امتيازات آننسبت به برخي از ديگر فلسفه ها داشته باشد سه الي چهار سال كافي است. ليكن كسي كه در پي كسب تخصص واحاطه و تبحر در اين فن است بايد تلاشي پايان ناپذير نمايد و حداقل ده سال تلاش و تكاپوي جدي نياز دارد. اما اينكه كيفيت تدريس فلسفه در حوزه بالاتر است يا دانشگاه؟ شايد بتوان گفت: فلسفه اسلامي در حوزه بهتر تدريسمي شود. البته تدريس فلسفه غرب در دانشگاه ها رواج بيشتري داشته است ليكن پس از انقلاب در مراكز تحقيقي حوزهنيز با همكاري اساتيد حوزوي و دانشگاهي كوشش هاي گسترده اي در جهت تدريس تطبيقي فلسفه هاي مختلف بهعمل آمده است.{J

آيا اگر حوزه به علوم طبيعي و رياضي مجهز شود بهتر نيست ؟
پرسش

آيا اگر حوزه به علوم طبيعي و رياضي مجهز شود بهتر نيست ؟

پاسخ

در حوزه هاي علميه قديم چون دامنه علوم محدود بود معمولا علوم طبيعي و رياضي نيز تدريس مي شد و بسيارياز علما و دانشمندان ديني هم زمان در علوم طبيعي يا رياضي نيز متخصص و صاحب نظر بودند ولي امروز به جهتگسترش دامنه علوم تجربي و رياضي امكان تدريس همه علوم در حوزه وجود ندارد؛ اما تدريس بعضي از رشته هايرياضي و بخصوص بسياري از رشته هاي علوم انساني در حوزه ضروري است كه هم اكنون مراكزي هستند كه هم زمانبا علوم و معارف ديني و حوزوي به بعضي از رشته هاي علوم انساني پرداخته اند از جمله: پژوهشكده امام خميني(ره)موسسه آموزش عالي باقر العلوم دانشگاه مفيد و ... كه در آنها رشته هاي حقوق روان شناسي جامعه شناسي فلسفهغرب اقتصاد علوم سياسي و ... تدريس مي گردد و اميد است كه در آينده جامع تر و فراگيرتر گردد.{J

حوزه علميه قم چرا به وجود آمد اهدافش چيست چه مسائلي در آن آموزش داده مي شود؟
پرسش

حوزه علميه قم چرا به وجود آمد اهدافش چيست چه مسائلي در آن آموزش داده مي شود؟

پاسخ

حوزه علميه نهادي تعليمي است و هدف اساسي آن تحقيق و پژوهش در معارف ديني و شناخت هر چه عميق تردين در همه ابعاد آن و سپس ترويج و تبليغ فرهنگ و احكام و معارف ديني و اجراي احكام عملي و اجتماعي اسلامدر سطح جامعه اسلامي است.{J

حوزه علميه قم تا چه اندازه به حكومت و دولت وابسته است ؟
پرسش

حوزه علميه قم تا چه اندازه به حكومت و دولت وابسته است ؟

پاسخ

حوزه علميه هيچ گونه وابستگي به دولت ندارد.{J

اساتيد و طلاب حوزه علميه قم در زمينه هاي فكري و سياسي چگونه اند و درچه خطوطي حركت مي كنند؟
پرسش

اساتيد و طلاب حوزه علميه قم در زمينه هاي فكري و سياسي چگونه اند و درچه خطوطي حركت مي كنند؟

پاسخ

انديشمندان حوزوي نيز ممكن است در اين مسائل، داراي آرا و نظرات گوناگوني باشند و نمي توان همه را در خطواحدي قلمداد كرد.{J

آيا در حوزه كساني مثل شهيد بهشتي و مطهري وجود دارند كه جوانان و دانشجويان را ارشاد كنند؟
پرسش

آيا در حوزه كساني مثل شهيد بهشتي و مطهري وجود دارند كه جوانان و دانشجويان را ارشاد كنند؟

پاسخ

در حال حاضر نيز شخصيت هايي مانند آيت اللّه جوادي آملي، آيت اللّه مصباح يزدي، حجت الاسلام لاريجاني وافراد متعدد ديگري وجود دارند، ليكن حضور مستقيم آنها در دانشگاه ها به جهت اشتغال به نگارش و تدريس درحوزه ها و پرورش نيروهاي فكري تا حدودي كمرنگ است. در عين حال نگاشته هاي آنان، درس ها و سخنراني هايشانبراي پاسخگويي به مسائل فكري روز بسيار غني و ارزشمند است. در ذيل برخي از كتب نامبردگان معرفيمي شود:

كتاب هايي از آيت اللّه جوادي آملي:

1- تبيين براهين اثبات وجود خدا

2- شريعت در آينه معرفت

3- هدايت در قرآن

4- زن در آيينه جمال و جلال و... .

5- ولايت فقيه

6- اخلاق كارگزاران

كتاب هايي از آيت اللّه مصباح يزدي:

1- جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن

2- مقالات فلسفه سياسي اسلام

3- مقاله پيرامون پلوراليزم ديني

4- آموزش فلسفه

5- آموزش عقايد و... .

كتابهايي از حجت الاسلام لاريجاني:

1- قبض و بسط در قبض و بسطي ديگر

2- معرفت ديني

3- فلسفه اخلاق

راه ورود به حوزه براي دانشجوياني كه خدمت سربازي نرفته اند چيست ؟
پرسش

راه ورود به حوزه براي دانشجوياني كه خدمت سربازي نرفته اند چيست ؟

پاسخ

در رابطه با مشكل شما توجه به چند نكته لازم است:

1_ انجام خدمت نظام وظيفه، براي كسي كه از تحصيلات دانشگاهي انصراف دهد و بخواهد به تحصيلات حوزويبپردازد، جزو قوانين مصوب كشور است و حوزه علميه، قانونا نمي تواند چنين افرادي را پيش از انجام خدمت نظاموظيفه پذيرش كند.

2_ چنان نيست كه رشته اي مانند زمين شناسي يا ديگر رشته هاي دانشگاهي، به كلي پوچ و بي ارزش باشند؛ بلكه هريك از اين علوم، زمينه نوعي خدمات اجتماعي است و اگر كسي با قصد قربت و با جديت و تلاش، هر يك از آنها رادنبال كند، با عنايات الهي مي تواند منشأ خدمات ارزنده اي براي جامعه اسلامي باشد.

3_ در صورتي كه شما جدا خواستار تحصيل در حوزه علميه ايد، نبايد از خدمت سربازي بيمناك باشيد؛ زيرا حتيدر اين دوران هم مي توانيد از فرصت، بهترين استفاده را بكنيد، يعني با استفاده از نوارهاي درسي در اوقات بيكاري،مي توانيد تمام دروس سال هاي اول و دوم حوزه را بخوانيد.

از طرف ديگر حتي بدون انصراف از تحصيلات دانشگاهي، مي توانيد مقداري از اوقات خود را به فراگيري علومحوزوي اختصاص دهيد. افزون بر آن، اگر بتوانيد خود را به تهران انتقال دهيد يا در آنجا ميهمان شويد، مي توانيد ازحوزه علميه نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها كه به تازگي جهت استفاده دانشجويان علاقمند تأسيسگرديده است بهره مند شويد. بنابراين موفقيت شما، در گرو تلاش و پشتكار شما و هم چنين استمداد از عنايات الهياست.

4_ حوزه علميه قم نيز زير نظر، ولي فقيه نيست و آزاد مي باشد، از طرف ديگر تحصيل در حوزه نجف مشكلاتعديده اي از جهت اقامت

در عراق و تنگناهاي شديد رژيم بعثي به دنبال دارد و براي ايرانيان، در حال حاضر حوزهعلميه قم از هر جهت بهتر است و از نقاط مختلف جهان و حتي عراق، شيعيان براي تحصيل علوم ديني به قم مراجعهمي كنند.

5_ حديث اطلبوا العلم... اختصاص به علوم ديني ندارد و هر علم نافعي را شامل است، ليكن علوم ديني ومعارف الهي مصداق اكمل آن و مورد تأكيد بسيار مي باشند و بخشي از آن براي همه مسلمانان واجب مي باشد.{J

علاقه زيادي به علوم حوزوي علم الحديث دارم و چگونه مي توانم در ضمن تحصيل دانشگاهي به اين علم دسترسي پيدا كنم
پرسش

علاقه زيادي به علوم حوزوي علم الحديث دارم و چگونه مي توانم در ضمن تحصيل دانشگاهي به اين علم دسترسي پيدا كنم

پاسخ

علم حديث، گوشه اي از علوم حوزوي و وابسته به آن است. اگر شما تنها مايل به كسب اطلاعاتي در اين زمينههستيد به كتاب هاي زير مراجعه كنيد؛ ولي اگر خواهان تحقيق و تعمق در اين رشته هستيد، مي بايستي پايه هاي علومحوزوي را گذرانده و سپس به رشته حديث بپردازيد. اين كار نيز بدون استاد امري دشوار است. شما مي توانيد در محلخود با مراجعه به حوزه هاي علميه، از برنامه هاي آنان و يا از نوارهاي درسي در اين زمينه تحت نظر استاد استفادهكنيد:

1_ علم الحديث و دراية الحديث شانه چي

2_ علم الحديث كاظم عصار

3_ نقش ائمه در احياء دين علامه عسكري

4_ سير حديث در اسلام مير خاني

5_ تحول علم حديث اوليائي

6_ روايت و درايت امين{J

در حوزه علميه چه دروسي تدريس مي شود
پرسش

در حوزه علميه چه دروسي تدريس مي شود

پاسخ

دوره هاي دروس حوزه را مي توان به طور كلي چنين تقسيم كرد:

الف) دوره ادبيات عرب (مقدمات)،

ب ) سطح،

ج ) سطح عالي،

د ) خارج (اجتهاد و يا تخصص در يكي از رشته ها).

در مرحله ادبيات آشنايي با دستور زبان عربي در بعد صرف، نحو، معاني و بيان مطرح است. ضرورت اين مرحلهبه خاطر ياد گرفتن كامل زبان اسلام است؛ چون قرآن و احاديث نبي اكرم(ص) و ائمه هدي(ع) به زبان عربي است. دردوره سطح، آشنايي مقدماتي با فقه، اصول، منطق و فلسفه مطرح است، كه براي هر يك كتاب هاي خاصي در نظرگرفته شده است. در سطح عالي نيز، مسائل فقهي و اصولي و فلسفي و كلامي به طور گسترده تر و عميق تر مطرح مي گردد. مرحله خارج، مرحله استنباط مسائل فقهي از منابع معتبر ديني است و چنانچه طلبه اي با استعداد باشد و دركمال جديت در حدود 10 _ 15 سال اين دوره را طي كند، به درجه اجتهاد نائل مي گردد. اخيراً به بركت انقلاب اسلامي، دانشگاه هايي در حوزه تأسيس شده است كه دروس تخصصي ديگري نظير فلسفه، كلام، تفسير قرآن، تاريخ اسلام، اقتصاد، روان شناسي، مديريت و... در آنها تدريس مي شود.

آيا مي توان مقطع كارشناسي ارشد رشته فقه و مباني حقوقي را در حوزه علميه قم ادامه تحصيل دهم ؟
پرسش

آيا مي توان مقطع كارشناسي ارشد رشته فقه و مباني حقوقي را در حوزه علميه قم ادامه تحصيل دهم ؟

پاسخ

شما براي رسيدن به اين مطلوب مي توانيد خود را براي موفقيت در آزمون ورودي كارشناسي ارشد دانشگاه قم آماده نماييد و با ورود در اين دانشگاه در قم تحصيل نماييد تا ضمن تحصيل دروس دانشگاهي، از معارف و دروس حوزوي نيز در حد امكان استفاده نماييد.

ضمنا چنين رشته اي در سيستم تحصيلي حوزه به صورت كلاسيك وجود ندارد.

مراحل دروس عمومي و تخصصي حوزه را برايم توضيح دهيد
پرسش

مراحل دروس عمومي و تخصصي حوزه را برايم توضيح دهيد

پاسخ

برادراني كه مي خواهند طلبه شوند، اول بايد شرايط لازم ورود به حوزه هاي علميه را داشته باشند. براي اين كه جواب سؤال را كامل داده باشيم، بعضي از شرايط پذيرش طلاب در حوزه علميه قم را ذكر مي كنيم، سپس به متون درسي آنها مي پردازيم:

1- حداقل مدرك تحصيلي براي ساكنان قم، سيكل و براي ساكنان شهرستان ها، ديپلم،

2- حداكثر سن براي مدرك سيكل، 17 سال و براي مدرك ديپلم، 21 سال،

3- قبولي در امتحان ورودي،

4- قبولي در مصاحبه،

5- دارا بودن معدل مورد نظر حوزه در آخرين مدرك تحصيلي،

6- عدم مشموليت قانون نظام وظيفه و... .

اگر كسي اين مراحل را با موفقيت بگذراند، سه ماه به شكل آزمايشي، سپس به صورت رسمي در حوزه علميه قم پذيرفته مي گردد.

دوره درسي طلاب را مي توان به سه دوره: ادبيات عرب، سطح و خارج تقسيم كرد.

در چهار سالِ اول عمده درس ها را ادبيات عرب، شامل: صرف، نحو، معاني، بيان، بديع و منطق تشكيل مي دهد.(كتاب هاي جامع المقدمات، صرف ساده، سيوطي، مغني، مختصرالمعاني، حاشيه ملاعبداللّه در منطق و منطق مظفر). البته در اين چهار سال كلاس هايي در زمينه هاي اعتقادات، تفسير، احكام و... نيز برگزار مي گردد. سپس در سال پنجم و ششم يك دوره فقه نيمه استدلالي (شرح لمعه شهيد ثاني) و اصول فقه استاد مظفر خوانده مي شود.

در اين شش سال طلاب بايد تحت نظر مدارس علميه اي كه شوراي مديريت آنها را معرفي نموده و طلاب در آن ثبت نام نموده اند، باشند و در كلاس هاي همان مدرسه شركت كنند كه مانند دبيرستان ها داراي امتحانات هفتگي، نيمه سال و پايان سال هستند و در طول سال از طلاب

حضور و غياب به عمل مي آيد.

اگر شخصي امتحان هاي سال ششم را با موفقيت به پايان رسانيد، در شروع سال هفتم مي تواند از هر كلاسي كه مايل باشد، در حوزه علميه قم استفاده نمايد و ديگر ملزم به شركت در كلاس خاص يا مدرسه مشخص نمي باشد. فقط در پايان سال هفتم تا دهم بايد در آزمون هاي سراسري حوزه شركت كرده و كتاب هاي مربوط به هر سال تحصيلي راامتحان دهد. اين كتب عبارتند از: مكاسب شيخ انصاري(ره) در فقه، معاملات (تمام استدلالي)، رسائل شيخ انصاري(ره) در اصول فقه (تمام استدلالي)، كفاية الاصول مرحوم آخوند خراساني در اصول فقه (تمام استدلالي)،هم چنين تفسير، رجال و درايه، فلسفه در حد نهاية الحكمه، ملل و نحل، علوم قرآن، الهيات و... .

اين ده سال را دوره سطح (شامل دوره ادبيات عرب و فقه و اصول غير تخصصي) مي نامند.

بعد از اتمام سال دهم و موفقيت در امتحان هاي مربوطه، طلبه وارد دوره جديد تخصصي مي گردد. بعضي دررشته هاي تخصصي كلام و فلسفه، تاريخ، تفسير، اقتصاد، تبليغ، قضا و... شركت مي كنند و بعضي ديگر در رشته تخصصي فقه و اصول به تحقيق مي پردازند. دليل اين كه اين دوره را درس خارج مي گويند، اين است كه مختصّ كتاب خاصي نمي باشد و خارج از متن مشخصي است و يك دوره تحقيقاتي و اجتهادي است كه از كتب و نظرات مختلف استفاده مي گردد. اگر طلبه اي دوره سطح را به خوبي خوانده باشد و در دوره تخصص خارج فقه و اصول به تحقيقات ومطالعات گسترده اي دست زند و الطاف خداوند نيز شامل وي گردد، بعد از چند سال قدرت استنباط و اجتهاد احكام فرعيه فقهيه را از منابع اوليه دين

مانند قرآن و روايات پيدا مي كند كه به او مجتهد مي گويند. شايان ذكر است حوزه داراي مجتهداني در ادبيات عرب، كلام و اعتقادات، فلسفه و عرفان و... مي باشد، ولي معمولاً به متخصصان در رشته فقه و اصول مجتهد گفته مي شود. توجه به اين نكته هم لازم است كه طلاب مانند همه محصّلان و دانشجويان ديگر ازاستعدادهاي مختلفي برخوردارند و همه در يك سطح نمي باشند. بر همين اساس علامه بحرالعلوم، قبل از بلوغ مجتهد شده و امام راحل، مرحوم آيت اللّه بهاءالديني، مرحوم سيد مصطفي خميني و خيلي ديگر از بزرگان در سنين قبل از 30 سالگي مجتهد شده اند.

در حال حاضر شرط ورود به حوزه علميه قم در مقطع كارشناسي، داشتن معافيت و يا پايان خدمت است. هر ساله در دهه اول خرداد ماه، شرايط و نحوه پذيرش در روزنامه هاي كثيرالانتشار، اعلام مي گردد.

هيچ زماني براي تحصيل علم دير نيست؛ ولي براي ورود به حوزه بايستي شرايط را ملاحظه كرد، از جمله آنها؛ علاقه جدي و خستگي ناپذير براي ادامه تحصيل است، چرا كه با توجه به گستردگي دروس حوزوي، حداقل هشت سال زمان لازم است كه شخص دروس سطح را پشت سر بگذارد. هم چنين اگر بخواهد در يكي از رشته هاي تحقيقي وارد شود، بايد چند سال ديگر نيز درس بخواند. بنابراين بدون عزم جدي و راسخ براي ادامه تحصيل، موانع زيادي فراروي شخص قرار دارد كه ممكن است باعث توقف شخص گردد.

براي اطلاع بيشتر از شرايط پذيرش با تلفن 4 - 740971 و 713000 شوراي مديريت، قسمت پذيرش تماس حاصل كنيد.

چرا حوزه هاي علميه پاسخگوي شبهات جوانان نيستند؟
پرسش

چرا حوزه هاي علميه پاسخگوي شبهات جوانان نيستند؟

پاسخ

}به نظر مي رسد مشكل اساسي در اين زمينه اطلاع رساني است وگرنه در حال حاضر صدها كتاب و مقاله در زمينهبررسي و ارائه پاسخ هاي منطقي و مستدل پيرامون شبهات رايج در جامعه به نگارش درآمده و آثار ارزشمندي را درادبيات ديني معاصر به ارمغان آورده است.{

حوزه علميه چه تاثيري در جامعه دارد؟
پرسش

حوزه علميه چه تاثيري در جامعه دارد؟

پاسخ

اين كه «حوزه ها در خودشان هستند»، ديدگاه درستي نيست و ناشي از ناآشنايي با حركت ها و فعاليت هاي مختلف حوزه و نهادهاي علمي و آموزشي تابعه آن در سطح كشور مي باشد. البته بررسي همه ابعاد تأثيرگذاري حوزه ها - به ويژه حوزه علميه قم - كار آساني نيست؛ ليكن حداقل يكي از كارهاي اساسي فرهنگي حوزه ها در حال حاضر، مبارزه عميق، منطقي، علمي و فكري با انواع انديشه هاي وارداتي و التقاطي است كه در صورت پاسخ ندادنجدي به آنها، خطر انحراف بزرگي در تمام اركان فكري و فرهنگي جامعه در پي دارد.{J

چگونه مي توانم دروس حوزه را مطالعه نمايم * آيا سيستم نوار با توجه به شرايط بنده * روش مناسبي است ؟ (يعني مطالعه كتاب با نوار و بعد مباحثه )
پرسش

چگونه مي توانم دروس حوزه را مطالعه نمايم * آيا سيستم نوار با توجه به شرايط بنده * روش مناسبي است ؟ (يعني مطالعه كتاب با نوار و بعد مباحثه )

پاسخ

ترديدي نيست كه تحصيل در يك رشته تخصصي منافاتي با مطالعات ديگر بخصوص در زمينه هاي مذهبي ندارد. آنچه قابل تامل است شرايط روحي و محيطي است كه براي اين كار فراهم مي باشد. شما مي توانيد در ضمن تحصيلات دانشگاهي خود با مراجعه به حوزه علميهمحل سكونت و مشاوره با اساتيد به تحصيلات حوزوي نيز بپردازيد و يا فعلا از نوارهاي درسي استفاده نموده تا بعدا زمينه مناسب تري براي رشد داشته باشيد. ولي همواره يك نكته را در نظر داشته باشيد و آن اينكه همت خود را در يك جهت قرار دهيد و از پراكنده كاري بپرهيزيدچنان چه تمايل اصلي شما به تحصيلات حوزه اي است پس از پايان تحصيلات دانشگاهي خود بطور جدي وارد حوزه شده و سريعا مراتب علمي آن را طي نماييد. حتما موفق بوده به نتيجه خواهيد رسيد. ضمنا گرچه در حوزه زمينه مساعدتري براي تهذيب اخلاق و كسب معنويتوجود دارد ولي اختصاص به آن جا ندارد. در هر موقعيت و شغلي مي توان به تهذيب و تكميل مراتب معنوي پرداخت .آنچه مهم است داشتن برنامه منظم و اصولي است.{J

برنامه درسي حوزه و نحوه گذراندن سطوح آنرا شرح دهيد؟
پرسش

برنامه درسي حوزه و نحوه گذراندن سطوح آنرا شرح دهيد؟

پاسخ

دوره هاي دروس حوزه را مي توان به طور كلي چنين تقسيم كرد (مقدمات، سطح متوسط، سطح عالي، خارج).

الف) دوره مقدمات؛ اين مرحله جهت تسلط بر ادبيات عرب و آشنايي با مباني اجتهاد و علوم اسلامي و... مي باشد. ضرورت اين مرحله به خاطر ياد گرفتن كامل زبان اسلام است چون قرآن واحاديث به زبان عربي مي باشد. در اين دوره كتاب هاي زير خواندهمي شود:

1- جامع المقدمات كه شامل (صرف مير، شرح تصريف، عوامل ملامحسن در نحو، هداية في النحو و كتاب صمديه شيخ بهايي)

2- كتاب سيوطي در نحو، جلال الدين سيوطي

3- مختصرالمعاني (در معاني و بيان و بديع) تفتازاني

4- آشنايي با علوم اسلامي (قسمت منطق) استاد شهيد مطهري

5- منطق مظفر (علامه محمدرضا مظفر)

6- مغني اللبيب در نحو، ابن هشام

7- معالم الدين (در علم اصول)

8- آموزش فلسفه، استاد مصباح يزدي

9- سيره پيشوايان، مهدي پيشوايي

10- تايخ پيامبر اسلام، جعفر سبحاني

11- البداية المعارف الالهيه (در عقايد) سيد محسن خرازي

ب ) مرحله سطح متوسط؛ هدف از اين دوره آشنايي مقدماتي با فقه، اصول، منطق و فلسفه است. كتاب هايي كه در دوره سطح متوسط خوانده مي شوند عبارتند از:

1- شرح اللمعة الدمشقيه (در فقه) شهيد ثاني

2- اصول الفقه (در علوم اصول) علامه محمدرضا مظفر

3- رسائل (فرائدالاصول) شيخ مرتضي انصاري

4- ارشاد مفيد (در تاريخ) شيخ مفيد

5- بداية الحكمه (فلسفه) علامه طباطبايي

6- جوامع الجامع (در تفسير) شيخ طبرسي

7- التمهيد (در علوم قرآن) آيت الله محمد هادي معرفت

8- الملل والنحل (در فرق و مذاهب) استاد جعفر سبحاني

9- كليات علم رجال (علم رجال) استاد جعفر سبحاني

ج ) مرحله سطح عالي؛ در اين مرحله مسائل فقهي و اصولي و فلسفي و كلامي به طور گسترده تر و عميق تر

مطرح مي گردد. كتاب هايي كه در اين دوره تدريس مي شود:

1- مكاسب (در فقه) شيخ مرتضي انصاري

2- كفاية الاصول در علم اصول) مرحوم آخوند خراساني

3- نهاية الحكمه (فلسفه) علامه طباطبايي

4- شرح منظومه (منطق و الهيات و فلسفه) ملا هادي سبزواري

5- جوامع الجامع (تفسير) طبرسي

6- التمهيد (در علوم قرآن) آيت الله معرفت

7- كليات علم الرجال، استاد جعفر سبحاني

8- دراية الحديث (حديث شناسي) استاد جعفر سبحاني

9- الالهيات (در عقايد و كلام) استاد جعفر سبحاني

ه ) مرحله خارج؛ مرحله استنباط مسائل فقهي از منابع معتبر ديني است. درس خارج حوزه، درس باز است به صورت تحقيقي و استنباطي است، مبناها در بين مدرسين خارج فرق مي كند، بعضي ها متون عروة الوثقي را مبنا قرار مي دهند و براساس آن بحث مي كنند و بعضي ها،شرايع الاسلام را و بعضي ها تحريرالوسيله حضرت امام را و... منابعي كه بيشتر در اين مقطع تحصيلي به كار مي آيد عبارتند از:

1- وسائل الشيعه، شيخ حر عاملي

2- مستدرك الوسائل، محدث نوري

3- جواهرالكلام، شيخ محمد حسن نجفي

4- عروة الوثقي و شروحي كه بر اين كتاب نوشته شده، سيد محمد كاظم يزدي

5- كشف اللثام، فاضل اصفهاني معروف به فاضل هندي

7- تذكرة الفقها، علامه حلي

8- اجود التقريرات، آيت الله خويي

9- جامع المقاصد، محقق ثاني

10- مبسوط، شيخ طوسي

11- خلاف، شيخ طوسي

12- تحريرالوسيله، امام خميني و...

چنانچه طلبه اي با استعداد باشد و در كمال جديت در حدود 10 - 15 سال اين دوره را طي كند به درجه اجتهاد نائل مي گردد.

در ضمن در كنار اين دروس به صورت آزاد، افراد مي توانند در فلسفه و عرفان و تفسير شركت كنند. منتها اين ها به صورت كلاس و درس رسمي نيست. در اين باره مي توان كتاب: اسفار اربعه ملاصدرا و فتوحات مكيه (در عرفان)محي الدين ابن عربي را نامبرد.

علاوه بر اينها، مراكز تخصصي نيز در حوزه

در رشته هاي مختلف فعاليت مي كنند.

1- مركز تخصصي علم كلام

2- مركز تخصصي تفسير و علوم قرآن

3- مركز تخصصي قضا

4- مركز تخصصي تبليغ

برخي مؤسسات نيز وجود دارند كه در زمينه علوم انساني و رشته هاي مربوط به آن مانند اقتصاد، روان شناسي، علوم سياسي، تاريخ و... براساس مقررات آموزش عالي، مشغول به پرورش محققين توانا از ميان طلاب مي باشند.

علاقمند به تحصيل علوم حوزوي هستم بفرماييد به چه نحوي ميسراست و شرايطش چيست ولطفا كتبي در زمينه هاي اعتقادي ,اخلاقي وسيره اهل بيت (ع ) ذكر كنيد
پرسش

علاقمند به تحصيل علوم حوزوي هستم بفرماييد به چه نحوي ميسراست و شرايطش چيست ولطفا كتبي در زمينه هاي اعتقادي ,اخلاقي وسيره اهل بيت (ع ) ذكر كنيد

پاسخ

پرداختن به تحصيل در حوزه هاي علميه به دو صورت امكان پذير است :

1- شركت در امتحان ورودي حوزه هاي علميه ( همانند حوزه علميه قم ) كه هر سال برگزار مي گردد وسپس اشتغال بهتحصيل به صورت تمام وقت.

2- تحصيل به صورت پاره وقت. براي اين منظور بايد به يكي از مدارس علوم حوزوي در شهر خود مراجعه نماييد تاآنان هماهنگي لازم را جهت شركت شما در كلاس درس انجام دهند. ضمنا كتب زير جهت مطالعه در زمينه هاياعتقادي معرفي مي شود :

1- آفريدگار جهان، ناصر مكارم شيرازي

2- اثبات وجود خدا اثر چهل تن از دانشمندان

3- بهترين راه شناخت خدا محمدي ري شهري

4- آموزش عقايد 1و2 مصباح يزدي

5- سيره علوي محمد باقربهبودي

6- سيره نبوي شهيد مطهري

7- عبقريه محمد (ص) عقاد

8- سنن النبي، علامه طباطبايي ترجمه هادي فقيهي{J

اگر دانشجويي بخواهد تحصيلات حوزوي و به خصوص علوم قرآني را فرا بگيرد بدون آنكه تحصيلات طولاني و وقت گير حوزه را بگذراند آيا راهي هست ؟
پرسش

اگر دانشجويي بخواهد تحصيلات حوزوي و به خصوص علوم قرآني را فرا بگيرد بدون آنكه تحصيلات طولاني و وقت گير حوزه را بگذراند آيا راهي هست ؟

پاسخ

مي توانيد از كتاب ها، واحدهاي درسي و سرفصل هاي رشته هاي علوم قرآني كه يكي از رشته هاي تحصيلي دانشكده هاي الهيات و معارف اسلامي است كمك بگيريد و به مطالعه ي آن بپردازيد. ولي لازم به ذكر است تفسير قرآن خواندن (تفسيرهاي ساده و به تدريج تفسيرهاي تخصصي) مقداري از اين نيازتان را ارضاء و تأمين مي نمايد.

هر چند اگر مي خواهيد در اين زمينه تخصص پيدا كند و با يك رويكرد تخصصي وارد اين حوزه شويد نيازمند تلاش زياد و تمام وقت است. همان طور كه در ديگر رشته ها وضعيت به همين شكل است.

در مورد دروس حوزوي ،سطوح و پايه ها و ... و كلا نظام آموزشي حاكم بر حوزه ها توضيح دهيد.
پرسش

در مورد دروس حوزوي ،سطوح و پايه ها و ... و كلا نظام آموزشي حاكم بر حوزه ها توضيح دهيد.

پاسخ

دانشجوي گرامي به طور كلي در حوزه چهار مقطع تحصيلي وجود دارد:

1. مقطع اول يا دوره مقدمات:

اين دوره سه سال است. در اين دوره بيشتر دروس طلاب ادبيات عرب است. البته دروسي مانند منطق، احكام، تاريخ اسلام و معارف نيز آموزش داده مي شود ولي تمركز اصلي روي ادبيات است و علت آن هم اين است كه دروس حوزوي از سال دوم به بعد به زبان عربي است از اين رو دانش پژوه علوم ديني بايد عربي را خوب بياموزد تا براحتي بتواند از متون علمي استفاده كند.

2. مقطع دوم يا سطح يك :

بعد از فراغت از دوره مقدماتي و ادبيات سطح يك آغازمي شود اين مقطع نيز حدودا سه سال است. در اين دوره دروس اصلي عبارتند از فقه، اصول و معارف. اين دو دوره در مدارس تحت پوشش شوراي مديريت حوزه انجام مي گيرد يعني هر فردي كه مي خواهد طلبه رسمي حوزه باشد بايد با نظارت شوراي مديريت در يكي از مدارس تحت برنامه در قم يا در شهرستان ها به تحصيل مشغول شود در غير اين صورت محصل رسمي حوزه محسوب نمي شود.

3. دوره سوم يا سطح دو:

اين دوره نيز حدودا سه سال است كه تمركز اصلي روي دروس تكميلي فقه و اصول، معارف و فلسفه است. منظور از معارف مجموعه اي از دروس است كه رتبه بندي شده است مثل معارف 1 ، 2 ، 3 و...

4. دوره سطح عالي يا خارج فقه و اصول:

در اين دوره دروس فقه و

اصول و همچنين ساير درس ها به صورت تخصصي و اجتهادي ارائه مي شود معمولا همه اساتيد اين دوره از مجتهدين يا مراجع تقليد هستند. در دوره سوم و چهارم طلاب ملزم به بودن در مدرسه خاصي نيستند و به عبارت ديگر اكثر آنها از مدارس تحت برنامه خارج مي شوند و درس هاي خود به صورت آزاد و با اساتيد مورد پسند و علاقه خود مي گذارنند يعني درس هر استادي كه بهتر مي پسندند انتخاب مي كنند و سپس در آن درس شركت مي كنند. در همه اين چهار دوره اي كه ذكر شد طلاب بايد در همه درس ها امتحان كتبي يا هم كتبي و هم شفاعي بدهند و مانند ساير مراكز آموزشي كارنامه تحصيلي دارند و بايد امتحانات خود را طبق برنامه اي كه مدرسه يا شوراي مديريت حوزه اعلان مي كند بگذرانند و حد نصاب نمره قبولي را بياورند در غير اين صورت مشروط مي شوند و طبق مقررات با آنها رفتار مي شود.

در كنار مراكز آموزشي حوزه، مراكز ديگري وجود دارد كه آنها نيز به نحوي تحت پوشش حوزه هستند اين مراكز به دو دسته تقسيم مي شوند:

1. مراكز آموزشي دروس تخصصي حوزه مثل كلام، فقه و اصول، تاريخ، فلسفه، تفسير و...

2. مراكز آموزشي مربوط به رشته هاي علوم انساني مانند جامعه شناسي، اقتصاد، روان شناسي، علوم تربيتي، حقوق، فلسفه، دين شناسي، علوم قرآني و... كساني كه مي خواهند وارد اين مراكز شوند حداقل بايد دو دوره 1 و 2 را حتما گذرانده باشند و نمره قبولي داشته باشند.

اين مراكز نيز مانند ساير مراكز آموزش عالي امتحان كنكور برگزار

مي كنند، سپس افرادي كه قبول شوند وارد اين مراكز آموزشي مي شوند و در سه مقطع كارشناسي، كارشناسي ارشد و دكتري مشغول به تحصيل مي شوند. البته كساني كه در اين مراكز مشغول به تحصيل مي شوند ملزم هستند دوره 3 و 4 حوزه را نيز طي كنند. طبعا برنامه آموزشي آنها سنگين تر مي شود و در هر ترمي حداقل بايد 25 واحد درسي بگذارند كه اين كار نيز به تلاش مضاعف نياز دارد. ناگفته نماند هم حوزه و هم اين مراكز طبق قوانين و مقرراتي كه دارند و بر اساس پايه هايي تحصيلي، به طلاب و دانش پژوهان مدرك تحصيلي مي دهند. حوزه مدارك خود را معادل سازي مي كند كه سطح يك آن معادل كارشناسي، سطح دو معادل كارشناسي ارشد و سطح سه معادل دكتري و مراكز آموزشي كه دروس تخصصي حوزه يا علوم انساني را آموزش مي دهند طبق مقررات رسمي وزارت آموزش عالي و فن آوري مدارك رسمي ليسانس، فوق ليسانس و دكتري مي دهند. اين مراكز در واقع شبيه مراكز آموزش غير انتفاعي هستند يعني به نحوي استقلال در برنامه هاي خودش دارند و تا حدودي نيز خودشان را هماهنگ با برنامه ها و قوانين آموزش عالي و حوزه علميه مي كند و از تسهيلات هر دو نيز استفاده مي كنند البته نه صد در صد.

در پايان بيان اين نكته لازم است كه پذيرش در حوزه به اين صورت است كه حداقل تحصيلات براي ورود به حوزه سوم راهنمايي است و كمتر از آن را پذيرش نمي كنند وقتي پذيرش انجام گرفت افرادي كه سوم راهنمايي و تا

زير ديپلم هستند در مدارس خاصي تحت برنامه آموزشي قرار مي گيرند و ديپلمه ها در مدارس ديگري و افرادي كه بالاتر از ديپلم هستند باز در كلاس هاي ويژه خودشان، بنابراين برنامه آموزشي حوزه به سه صورت است:

1. زير ديپلم، 2. ديپلم و 3. ديپلم به بالا.

شرايط سني آنها نيز بايد متناسب با ميزا ن تحصيلات آنها باشد و از اين نظر محدوديت هايي وجود دارد كه هر كسي با هر سني نمي تواند در برنامه هاي حوزه شركت كند اين بود اجمالي از برنامه هاي آموزشي و نحوه پذيرش در حوزه علميه.

آيا تحصيل علوم حوزوي از طريق سي ديهاي درسي مفيد هست يا نه؟ و آيا مي توان با استفاده از اين سي دي ها دروس را خوب فرا گرفت؟ توجه داشته باشيد كه بنده در خارج زندگي مي كنم
پرسش

آيا تحصيل علوم حوزوي از طريق سي ديهاي درسي مفيد هست يا نه؟ و آيا مي توان با استفاده از اين سي دي ها دروس را خوب فرا گرفت؟ توجه داشته باشيد كه بنده در خارج زندگي مي كنم

پاسخ

پاسخ را با بيان قاعده اي كه در مباحث فقهي مطرح است و در برخي موارد براي اثبات مطلبي به آن استناد مي شود آغاز مي كنيم. اين قاعده مي گويد: «ما لا يدرك كله لا يترك كله» يعني اگر نمي توانيد به تمام آنچه كه در صدد دستيابي به آن هستيد، دسترسي پيدا كنيد، همه آن را نيز رها نكنيد و از آن مقدار كه امكان دستيابي و درك آن هست، نبايد دست كشيد.

به عبارتي «اگر به تمام چيزي نمي رسي، تمام آن را نيز رها نكن» بنابراين اكنون كه شما امكان استفاده از دروس حوزوي بطور حضوري و تحصيل در يكي از حوزه هاي علميه برايتان فراهم نيست و از طرف ديگر علاقه مند هستيد در اين زمينه به تحصيل ادامه داده و به معلومات خود بيافزاييد، سي دي هاي دروس حوزوي حداقل چيزي است كه مي تواند در اين زمينه به شما كمك كند.

در اينجا چند نكته را يادآور مي شويم:

1. رشد علمي عميق در اين زمينه و در هر گرايش ديگري مستلزم حضور در كلاس درس است تا با ارتباط مستقيم و چهره به چهره پرسش ها، مسائل و شبهاتي كه در هنگام مطالعه يا كلاس درس مطرح مي شود بلافاصله حل شود و آن مسائل به فراموشي سپرده نشود و به شكل دقيق و صحيحي حل شود كه آن در گرو

حضور در كلاس درس است. البته به آن معنا نيست كه بدون آن هيچ چيز فراگرفته نمي شود.

2. براي تعميق فهم و درك علمي تان، هنگام گوش كردن به سي دي هاي درسي، مشكلات و پرسش هاي مطرح شده و آنچه به ذهنتان مي رسد يادداشت كرده تا از اهل فن و استاد مربوطه مستقيما از طريق امكانات ارتباطي جديد كه در دسترس است، بپرسيد.

3. در صورت امكان گاهي اوقات فهم و تشخيص خود را از آنچه ياد گرفته ايد و از سي دي ها فرا مي گيريد به يك استاد شناخته شده ارائه كنيد تا در صورت صحت، آن را تأييد كنيد و در صورت اشتباه بودن به تصحيح آن بپردازيد. زيرا چه بسا گاهي اوقات مطلبي را به گمان اينكه درست فهميده ايم، تلقي كرده و خشت هاي علم ها را روي آن بنا كرده و تا ثريا آن بنا به صورت كج به پيش خواهد رفت بنابراين لزوم حضور استاد به شكل گاه گاهي و ايجاد ارتباط با وي نيز مناسب بلكه لازم است.

گفتني است جهت استفاده بهينه از فرصتها و ذخيره هاي علمي، قبل از هر چيز گستره انتظارات خود را از تحصيل علوم حوزوي مشخص كنيد اگر در حدي است كه مي خواهيد با قرآن و نهج البلاغه و احكام و معارف اصلي آشنا شويد با مشورت تنها مواد درسي را بگذاريم كه زودتر شما را به اين مقصود برساند به طور مثال نيازي نيست ادبيات عرب را چندين دوره طي كنيد. بلكه يك دوره فشرده كافي است. و بايد بيشتر تلاش را براي تفسير قرآن و آشنايي با اصول

و فلسفه متمركز كنيد.

در پايان تمايل و علاقه تان به دروس حوزوي و داشتن روحيه علم دوستي و تقويت بنيه ديني تان را مي ستائيم و شما را تحسين مي كنيم اميد است در اين راه پر خير و بركت موفق و پيروز باشيد.

از درجه صفر تا به درجه اجتهاد رسيدن چگونه ميباشد?پيش نيازها را نام ببريد لطفا ...به اضافه اينكه چند سال طول ميكشد معمولا...
پرسش

از درجه صفر تا به درجه اجتهاد رسيدن چگونه ميباشد?پيش نيازها را نام ببريد لطفا ...به اضافه اينكه چند سال طول ميكشد معمولا...

پاسخ

دوره هاي دروس حوزه را مي توان به طور كلي چنين تقسيم كرد (مقدمات، سطح متوسط، سطح عالي، خارج).

الف) دوره مقدمات؛ اين مرحله جهت تسلط بر ادبيات عرب و آشنايي با مباني اجتهاد و علوم اسلامي و... مي باشد. ضرورت اين مرحله به خاطر ياد گرفتن كامل زبان اسلام است چون قرآن واحاديث به زبان عربي مي باشد. در اين دوره كتاب هاي زير خواندهمي شود:

1- جامع المقدمات كه شامل (صرف مير، شرح تصريف، عوامل ملامحسن در نحو، هداية في النحو و كتاب صمديه شيخ بهايي)

2- كتاب سيوطي در نحو، جلال الدين سيوطي

3- مختصرالمعاني (در معاني و بيان و بديع) تفتازاني

4- آشنايي با علوم اسلامي (قسمت منطق) استاد شهيد مطهري

5- منطق مظفر (علامه محمدرضا مظفر)

6- مغني اللبيب در نحو، ابن هشام

7- معالم الدين (در علم اصول)

8- آموزش فلسفه، استاد مصباح يزدي

9- سيره پيشوايان، مهدي پيشوايي

10- تايخ پيامبر اسلام، جعفر سبحاني

11- البداية المعارف الالهيه (در عقايد) سيد محسن خرازي

ب ) مرحله سطح متوسط؛ هدف از اين دوره آشنايي مقدماتي با فقه، اصول، منطق و فلسفه است. كتاب هايي كه در دوره سطح متوسط خوانده مي شوند عبارتند از:

1- شرح اللمعة الدمشقيه (در فقه) شهيد ثاني

2- اصول الفقه (در علوم اصول) علامه محمدرضا مظفر

3- رسائل (فرائدالاصول) شيخ مرتضي انصاري

4- ارشاد مفيد (در تاريخ) شيخ مفيد

5- بداية الحكمه (فلسفه) علامه طباطبايي

6- جوامع الجامع (در تفسير) شيخ طبرسي

7- التمهيد (در علوم قرآن) آيت الله محمد هادي معرفت

8- الملل والنحل (در فرق و مذاهب) استاد جعفر سبحاني

9- كليات علم رجال (علم رجال) استاد جعفر سبحاني

ج ) مرحله سطح عالي؛ در اين مرحله

مسائل فقهي و اصولي و فلسفي و كلامي به طور گسترده تر و عميق تر مطرح مي گردد. كتاب هايي كه در اين دوره تدريس مي شود:

1- مكاسب (در فقه) شيخ مرتضي انصاري

2- كفاية الاصول در علم اصول) مرحوم آخوند خراساني

3- نهاية الحكمه (فلسفه) علامه طباطبايي

4- شرح منظومه (منطق و الهيات و فلسفه) ملا هادي سبزواري

5- جوامع الجامع (تفسير) طبرسي

6- التمهيد (در علوم قرآن) آيت الله معرفت

7- كليات علم الرجال، استاد جعفر سبحاني

8- دراية الحديث (حديث شناسي) استاد جعفر سبحاني

9- الالهيات (در عقايد و كلام) استاد جعفر سبحاني

ه ) مرحله خارج؛ مرحله استنباط مسائل فقهي از منابع معتبر ديني است. درس خارج حوزه، درس باز است به صورت تحقيقي و استنباطي است، مبناها در بين مدرسين خارج فرق مي كند، بعضي ها متون عروة الوثقي را مبنا قرار مي دهند و براساس آن بحث مي كنند و بعضي ها،شرايع الاسلام را و بعضي ها تحريرالوسيله حضرت امام را و... منابعي كه بيشتر در اين مقطع تحصيلي به كار مي آيد عبارتند از:

1- وسائل الشيعه، شيخ حر عاملي

2- مستدرك الوسائل، محدث نوري

3- جواهرالكلام، شيخ محمد حسن نجفي

4- عروة الوثقي و شروحي كه بر اين كتاب نوشته شده، سيد محمد كاظم يزدي

5- كشف اللثام، فاضل اصفهاني معروف به فاضل هندي

7- تذكرة الفقها، علامه حلي

8- اجود التقريرات، آيت الله خويي

9- جامع المقاصد، محقق ثاني

10- مبسوط، شيخ طوسي

11- خلاف، شيخ طوسي

12- تحريرالوسيله، امام خميني و...

چنانچه طلبه اي با استعداد باشد و در كمال جديت در حدود 10 - 15 سال اين دوره را طي كند به درجه اجتهاد نائل مي گردد.

در ضمن در كنار اين دروس به صورت آزاد، افراد مي توانند در فلسفه و عرفان و تفسير شركت كنند. منتها اين ها به صورت كلاس و درس رسمي نيست. در اين باره مي توان كتاب: اسفار اربعه ملاصدرا و فتوحات مكيه

(در عرفان)محي الدين ابن عربي را نامبرد.

علاوه بر اينها، مراكز تخصصي نيز در حوزه در رشته هاي مختلف فعاليت مي كنند.

1- مركز تخصصي علم كلام

2- مركز تخصصي تفسير و علوم قرآن

3- مركز تخصصي قضا

4- مركز تخصصي تبليغ

برخي مؤسسات نيز وجود دارند كه در زمينه علوم انساني و رشته هاي مربوط به آن مانند اقتصاد، روان شناسي، علوم سياسي، تاريخ و... براساس مقررات آموزش عالي، مشغول به پرورش محققين توانا از ميان طلاب مي باشند.

يكي از الزامات حضور در حوزه هاي علميه داشتن موي سر كوتاه است.در غير اين صورت طلبه از مدرسه اخراج خواهد شد.هنگامي كه صحبت از الگو بودن ائمه براي زندگي ما شيعيان مي شود يكي از خصوصيات ظاهري آن بزرگواران ظاهر آراسته آنان است .در كتب معتبر شيعه در مورد ويژگيه
پرسش

يكي از الزامات حضور در حوزه هاي علميه داشتن موي سر كوتاه است.در غير اين صورت طلبه از مدرسه اخراج خواهد شد.هنگامي كه صحبت از الگو بودن ائمه براي زندگي ما شيعيان مي شود يكي از خصوصيات ظاهري آن بزرگواران ظاهر آراسته آنان است .در كتب معتبر شيعه در مورد ويژگيهاي ظاهري حضرت ولي عصر ارواحنا فداه آمده است كه ايشان سيمايي نوراني ، موهايي بلند و آراسته دارند و ... در اين حالت آيا الزاما يك سرباز امام زمان بايد ظاهري مخالف با ظاهر مولاي خود داشته باشد؟

پاسخ

شايد در گذشته كوتاه بودن موي سر طلاب علوم ديني شرط حضور آنها در اين حوزه ها بوده ولي اگر فردي هم اكنون با اين حوزه ها و به ويژه مدارس وابسته به آنها كه محل تحصيل طلاب جوان است ارتباط داشته باشد مي داند كه اكنون در مورد اين مسأله اجباري وجود ندارد و تنها به صورت مسأله اي اخلاقي مطرح است.

از نكاتي كه در طول تاريخ علماي بزرگ دين كه همه رفتار و كردار و شئون زندگي شان برگرفته از كتاب خدا و سنت پيامبر(ص) و اولياي الهي است به آن توجه داشته اند و خود را ملزم به رعايت آن مي دانسته اند، رعايت عرف و عادت ويژه هر زمان هر مكان است كه در حفظ جايگاه روحانيت و تثبت موقعيت آنها بهعنوان صنف و گروهي خاص، نقش مهمي دارد. بسياي از آداب و سنت هاي كه سابقا در اجتماع مسلمانان مطرح و رايج بوده و مسلمين بر طبق آن عمل و زندگي مي كرده اند در گذر تاريخ كم رنگ گشته

و رونق گذشته خود را ازدست داده است. به عنوان مثال سرمه كشيدن از جمله سنت ها و برنام هاي متداولي در بين مردم و به ويژه مؤمنين بوده و در روايات فراواني بر آن تأكيد شده است. از حضرت رضا(ع) منقول است: هر كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد بايد سرمه بكشد. و يا از حضرت صادق(ع) نقل شده كه: سرمه كشيدن دهان را شيرين و بينايي را زياد مي كند و باعث روييدن موي مژه مي گردد و مانع آب آوردن چشم مي گردد. (ر.ك: حليه المتقين، مرحوم مجلسي، ص48، انتشارات هجرت، چاپ يازدهم، تابستان 78)

با اين وجود الان در جامعه اسلامي به جز برخي مناطق روستايي سرمه كشيدن معمول نمي باشد و اگر فردي سرمه به چشمانش بكشد باعث مي شود كه در ميان مردم انگشت نما گردد و مورد تمسخر آنها قرار گيرد و با وجود سنت بودن آن، به لحاظ آثار و عكس العمل هايي كه در عرف جامعه و در ميان مردم به دنبال دارد شايد ترك آن به صورت آشكار و در منظر مردم بهتر و مناسبتر باشد.

درباره داشتن موي بلند بايد گفت، پيامبر اسلام(صلي الله عليه و اله) و امامان(عليهم السلام) بدون شك در پاره اي از عمر مباركشان داراي موي بلند بوده اند ولي استمرار آن در همه طول مدت عمر مباركشان، مسلم نمي باشد.

مرحوم علامه مجلسي در حليه المتقين، ص 175، مي فرمايد: يكي از دو چيز براي مردان سنت است: يا آن كه موي سر را بتراشند و اين بهتر است و يا آن كه موي سر را بگذارند و به

آن رسيدگي كنند يعني آن را بشويند و شانه كنند و چون در صدر اسلام، تراشيدن مو در نزد عرب جاهلي كار قبيح و زشتي بود، حضرت رسول(ص) موي سر را به اندازه چهار انگشت مي گذاشتند و در حج و عمره مي تراشيدند.

در حديث ديگري (با همان آدرس قبل) آمده كه از حضرت صادق(ع) پرسيدند: آيا حضرت رسول(ص) موي سر را دو قسمت مي كردند و ميانش را مي شكافتند (فرق باز مي كردند؟)؟ حضرت فرمود: آن حضرت مو را به حدي بلند نمي گذاشت كه احتياج به اين كار داشته باشد، بلكه آن قدر مي گذاشتند كه به نرمه گوش مي رسيد و هيچ يك از پيامبران موي سر نگاه نمي داشت.

در مورد امام زمان(عجل الله تعالي فرجه الشريف) نيز شايد بلندي موي ايشان، امري دائمي و مستمر كه از ويژگي هاي دايمي و علامت هاي مشخصه ايشان باشد، نباشد و ايشان در بعضي اوقات چنين وضع و هيئتي را دارند.

نكته مهمي كه در اينجا مطرح است اين است كه اگر وضعيت ظاهري خاصي در عرف كنوني جامعه نمايانگر گروه خاصي از جامعه باشد، آن هم گروهي كه به باورهاي ديني و سنت هاي مذهبي و اسلامي يا پاي بند نيستند و يا سعي و اصرار در مخالفت با مظاهر ديني و شرعي دارند هر چند اين عمل زماني جزء سنت ها و آداب معمول در بين ساعين و مؤمنين بوده، باز بايد بر آن تأكيد نمود و با آن گروه خاص و دين گريز هماهنگ و همگام بود؟ چرا علماي بزرگي كه دركشان از دين و معارف آن عميقتر و همه جانبه

تر است، نه تنها در زمان پيري و كهنسالي بلكه حتي در زمان جواني كه هنگامه توجه به زينت وجمال و زيبايي است، چنين برنامه و وضعيتي نداشته اند؟ و حتي براي اهل ايمان و متدينين آن را روا نمي دارند؟ آيا نبايد در وضع ظاهري و در نحوه پوشش و زينت و نوع لباس تفاوتي ميان متدينين و غير آنها باشد و صف هر كدام در جامعه مشخص و ممتاز باشد و عملا در اين گونه مسائل و اين جنبه ها نيز از يكديگر متمايز و جدا باشند؟ اگر داشتن موي بلند و پوشيدن نوع خاصي از لباس علامت هيپي گري و لاابالي گري و دين گريزي و هنجار شكني باشد و در عرف جامعه، هيپي ها و سنت شكن ها با اين علامت شناخته شوند، آيا روا است فرد متديني، مرز خود را از آنها در اين ظواهر رعايت نكند به گونه اي كه مردم نتوانند بين آنها تفاوتي قائل شوند و يكي را با ديگري اشتباه بگيرند؟

علاوه بر اين آيا ما به همه آداب دين و سنت هاي اولياي دين از نظري اخلاقي و معنوي و ظاهري و باطني پاي بند هستيم و تنها مشكل ما عمل نكردن به سنت بلند نگه داشتن مو است؟ آيا ما از هر جهت رضايت خاطر و خشنودي ولي عصر (ارواحنا فداه) را با عمل به وظايف و انجام واجبات و ترك محرمات و انجام اموري كه قلب حضرتش(ع) را شاد مي گرداند، فراهم ساخته ايم و تنها نگران شبيه شدن به آن حضرت در داشتن موي بلند هستيم؟ به نظر شما اين مسأله را اگر

بخواهيم رتبه بندي كنيم، در چه درجه و رتبه اي از اهميت قرار مي گيرد؟ درست است كه شيعه خالص بايد ظاهر و باطنش را با امام و مقتدا و رهبرش هماهنگ گرداند ولي عملا به ويژه در جهت باطني در اين كار چه مقدار موفق بوده ايم؟

گذشته از همه اين ها، شما چند نفر از جوانان متدين و موفق را مي يابيد كه موي خود را تنها به خاطر هماهنگي با ظاهر ولي عصر(عليه السلام) بلند مي كنند و در اين كار، هدفشان جلب رضايت آن امام انس و جان است؟ فرق است ميان كاري كه مطابق ميل و خواست و اقتضاي جواني است ولي انسان براي آن به دنبال سند و مدرك و توجيهي مي گردد و كاري كه انگيزه انسان از آغاز آن كار، جلب رضاي خداوند و اولياي پاك او است.

بسم الله الرحمن الرحيم با سپاس فراوان به خاطر پاسخ هاي مدون دست اندركاران من دانشجويي هستم كه بسيار علا قمند هستم در زمينه دروس مذهبي و حوزوي مطالعات مدون و منظمي داشته باشم . اما نمي دانم از كجا شروع كنم . اگر چه منتخب اصول كافي را به عنوان يك متن درسي ا
پرسش

بسم الله الرحمن الرحيم با سپاس فراوان به خاطر پاسخ هاي مدون دست اندركاران من دانشجويي هستم كه بسيار علا قمند هستم در زمينه دروس مذهبي و حوزوي مطالعات مدون و منظمي داشته باشم . اما نمي دانم از كجا شروع كنم . اگر چه منتخب اصول كافي را به عنوان يك متن درسي اصول اعتقادات برگزيدم وسعي در كار كردن روي آن در حضور استاد دارم . نظر كارشناس محترم در اين باب چيست . و اساسا من براي آنكه در زمينه علوم معارف پيشرفت كنم از كجا بايد آغاز كنم و براي اينكه در اصول اعتقادات بسيار مسلط شوم چه كتاب هايي را پيشنهاد مي فرماييد . باسپاس فراوان

پاسخ

توصيه مي شود در ابتدا كتاب هاي زير را مطالعه كنيد:

1. معارف قرآن (3 - 1)، آيت الله مصباح يزدي

2. راه و راهنماشناسي، آيت الله مصباح يزدي

3. اخلاق در قرآن (ج 1 و 2)، آيت الله مصباح يزدي

در گام دوم 6 جلد از سلسله دروس انديشه هاي بنيادين اسلامي كه توسط مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني تهيه و تدوين شده است مطالعه كرده و در صورت مشكل بودن محتواي آن درس بگيريد. آن 6 جلد عبارتند از: معرفت شناسي، انسان شناسي، هستي شناسي، فلسفه اخلاق، فلسفه حقوق، فلسفه سياست.

لازم به ذكر است در صورتي كه كتاب هاي فوق از نظر محتوايي سخت و مشكل بود و يا استاد مناسب پيدا نكرديد از 6 جلد كتاب هاي شهيد مطهري كه تحت عنوان مقدمه اي بر جهان بيني اسلامي تدوين شده است بهره بگيريد اسامي آنها عبارتند از: انسان و ايمان، جهان بيني توحيدي، وحي

و نبوت، انسان در قرآن، جامعه و تاريخ، زندگي جاويد يا حيات اخروي.

آيا براي آشنايي هر چه بيشتر با علوم اسلامي امكانات و خدماتي وجود دارد؟
پرسش

آيا براي آشنايي هر چه بيشتر با علوم اسلامي امكانات و خدماتي وجود دارد؟

پاسخ

با تبريك به جناب عالي و به اميد موفقيت در هدفي كه انتخاب كرديد، به اطلاع مي رسد حوزه علميه قم به دو صورت بلند مدت و كوتاه مدت با برگزاري آزمون اختصاصي داوطلبان را پذيرش مي كند.

الف _ شرايط اختصاصي دورة بلند مدت 1. قبولي حداقل سوم راهنمايي با حداكثر سن 17 سال

سنوات تحصيلي بالاتر از سوم راهنمايي و مدت خدمت سربازي به حداكثر سن اضافه مي شود.

2. تعهد تحصيل تمام وقت حداقل تا پايان سطح يك (معادل ديپلم

ب _ شرايط اختصاصي دورة كوتاه مدت (سفيران هدايت

1. داشتن مدرك ديپلم با حداكثر سن 21 سال

2. تعهد تحصيل تمام وقت به مدت 5 سال

3. تعهد خدمت تبليغي (به مدت سنوات تحصيلي در مناطق مورد نياز;

آزمون كتبي در دو مقطع سوم راهنمايي و ديپلم با موضوعات قرآن احكام معارف اسلامي ادبيات فارسي عربي رياضي معلومات عمومي هوش و استعداد برگزار مي شود.

داوطلبان واجد شرايط مي توانند با مراجعه به يكي از مدارس تحت پوشش حوزة علميه قم در قم و شهرستان ها، نسبت به ثبت نام كه معمولاً همه ساله در ماه هاي اسفند و فروردين انجام مي گيرد، اقدام كنند.

همه پذيرفته شدگان موظفند در سال هاي اولية ورود، دروس عمومي را (ادبيات عرب تاريخ اسلام منطق و...) بگذرانند. پس از آن با علاقه خود مي توانند در يكي از گرايش هاي تخصص فقه و اصول فلسفه و كلام قضا و.. ادامه تحصيل دهند.

افزون بر

دوره هاي ياد شده نهاد نمايندگي ولي فقيه در دانشگاه ها اقدام به تأسيس حوزه اي به نام "شهيد بهشتي كرده است كه دانشجويان مي توانند در آن جا تحصيل كنند. لطفاً درباره چگونگي تحصيل حوزوي يا غير حوزوي از نهاد مربوطه مستقر در دانشگاه خود استعلام نماييد.

همچنين سازمان تبليغات اسلامي در سايت اينترنتي به آدرس www.tebyan.net اقدام به درج درس هاي حوزوي در همه سطوح كرده است از اين سايت نيز مي توانيد استفاده كنيد.

براي آگاهي بيشتر در اين زمينه مي توانيد با شماره تلفن 7740019_0251 پذيرش حوزه علميه قم تماس بگيريد.

لطفاً شرايط ورود به حوزة علميه را بيان كنيد؟
پرسش

لطفاً شرايط ورود به حوزة علميه را بيان كنيد؟

پاسخ

با تبريك به شما به خاطر هدف مقدّسي كه انتخاب كرده ايد و به اميد موفقيت شما، به عرض مي رسد راه هاي متعدّدي براي ورود به حوزه علميه براي خواهران وجود دارد كه پس از ذكر مقدمه اي به آن ها اشاره مي كنيم

شرط تحصيل در حوزه اخلاص است و هدف از آن بايد كسب فضايل اخلاقي و دريافت معارف اسلامي و نشر آن ها در ميان باشد. ورود به حوزه يا هر مكان علمي با اين هدف اهميت ويژه اي داشته و خداوند چنين عالمي را تمجيد كرده است "خدا ]رتبه كساني را كه ايمان آورده اند و كساني را كه علم به آنان داده شده درجات عظيمي مي بخشد."(مجادله 1)

روايات متعددي نيز به اين فضيلت ها اشاره دارند. از جمله حضرت صادق مي فرمايند: "عالمي كه از علمش سود برده شود بهتر از هفتاد هزار عابد است "(الكافي كليني (ره ، ج 1، ص 33، دارالكتب الاسلامية )

بديهي است كه اين فضايل از عالمان عامل است و عالماني كه به خاطر هواي نفس يا دلايل مادي قدم در راه تحصيل معارف بگذارند، به سختي بازخواست خواهند شد.

راه هاي ورود به حوزة علميه

1. شركت در آزمون اختصاصي "جامعة الزهرأ قم اين حوزه همه ساله از اواخر بهمن يا اوايل فروردين از خواهران داوطلب دانشجو مي پذيرد، اطلاعيه پذيرش و چگونگي ثبت نام در اين حوزه معمولاً در روزهاي ياد شده در روزنامة جمهوري اسلامي منتشر مي شود.

از جمله شرايط اصلي آن در حال حاضر براي خواهران تمام وقت شهرستاني داشتن ديپلم با معدل 14 به بالا و

حداكثر سن ّ 19 سال مي باشد.

حوزه شبانه روزي و داراي خوابگاه بوده و طلاب از غذا و كمك هزينه تحصيلي بهره مند خواهند شد.

براي آگاهي بيشتر در اين باره مي توانيد با شماره تلفن 95111_0251 تماس بگيريد.

2. شركت در آزمون اختصاصي حوزة علمية خواهران مركز حوزة علمية خواهران قم مدارسي را در بيشتر شهرستان ها تحت پوشش دارد كه همه ساله معمولاً در ماه هاي اسفند و فروردين از خواهران داوطلب طلبه مي پذيرد، اطلاعيه پذيرش اين حوزه در روزهاي ياد شده در روزنامه هاي جمهوري اسلامي كيهان و هفته نامة افق حوزه منتشر مي شود.

از جمله شرايط اصلي آن در حال حاضر داشتن ديپلم و حداكثر سن 20 سال مي باشد كه در صورت تأهل حداكثر سن 23 سال مي باشد.

براي آشنايي با شرايط ورود به اين مدارس مي توانيد با حوزة علمية مركز استان خودتان يا مركز حوزة علمية خواهران قم (7740945_0251) تماس بگيريد.

3. ثبت نام در مدارس مستقل برخي از مدارس در شهرستان ها وجود دارند كه مستقل بوده و از ميان خواهران طلبه مي پذيرد و شرايط ثبت نام در اين مدارس متفاوت بوده و به تصويب هيئت امنا يا مدير مدرسه بستگي دارد.

اما دربارة استاد سير و سلوك يا استاد اخلاق تذكّر چند مطلب ضروري به نظر مي رسد كه به آن ها اشاره مي شود:

1. نقش و فايده هاي داشتن استاد: شكّي نيست كه انسان براي عبور از مسيرهاي دشواري كه هرگز عبور از آن را تجربه نكرده است داشتن راهنمايي كه پيش تر آن راه ها را پيموده باشد، بسيار داراي اهميّت است به خصوص براي سلوك درجادة معنوي و

پيمودن مراحل ومنازل روحاني كه گام به گام آن را ابليس و ايادي او ناامن كرده اند و سالك اين وادي را بدون مبارزه و جهاد، اجازة عبور نمي دهند: "قَال َ فَبِمَآ أَغْوَيْتَنِي لأََ قْعُدَن َّ لَهُم ْ صِرَ َطَكَ الْمُسْتَقِيم ثُم َّ لأََ تِيَنَّهُم مِّن بَيْن ِ أَيْدِيهِم ْ وَمِن ْ خَلْفِهِم ْ وَعَن ْ أَيْمَ_َنِهِم ْ وَعَن شَمَآغ لِهِم (اعراف 16و17) ]ابليس گفت اكنون كه مرا گمراه ساختي من بر سر راه مستقيم تو، در برابر آن ها كمين مي كنم سپس از پيش رو و از پشت سر، و از طرف راست و از طرف چپ آن ها، به سراغ شان مي روم "

حضرت آيت اللّه جوادي آملي دربارة نقش استاد اخلاق و مرشد، در تكامل انسان مي فرمايند: "بعضي درس اخلاق مي گويند، بعضي معلم اخلاق اند بعضي راهنما هستند. اين راهنما يا استاد، گذشته از اين كه كليات و تئوري را مي داند، بايد روان شناس خوبي هم باشد تا خصوصيات اشخاص مختلف را درك كند. بعضي از كارهاست كه براي يك شخص خوب و براي ديگري بد است داروها همه اش براي همة افراد خوب نيست دارويي كه براي يك نفر شفاست ممكن است براي ديگري سم ّ باشد. خلاصه كسي بايد استاد و راهنما باشد كه خصوصيات روحي آدم را بداند، بگويد: فلان كار، براي تو اين گونه خوب است و براي فلاني آن گونه "(توصيه ها، پرسش ها و پاسخ ها، آية اللّه جوادي آملي ص 30و31، نشر: دفتر نشر معارف )

2. وجود استاد و راهنما:

شكّي نيست كه در ميان انسان هاي مؤمن همواره كساني هستند كه در زمينة هدايت و دست گيري اشخاص _ به طور شخصي _ براي رسيدن به كمالات معنوي

مهارت دارند كه براي نمونه مي توان از مرحوم شاه آبادي نام برد كه حضرت امام خميني را در سنين جواني راهنمايي مي كردند، ولي در اين هم شكّي نيست كه شناختن اين اساتيد و دست رسي به آنان كار آساني نيست به خصوص كه ممكن است انسان با اندك غفلتي به جاي دست رسي به اين گونه استادان در دام شيّاداني كه خود را اين گونه جلوه داده اند، بيفتد; به ويژه براي خانم هايي كه براي دست رسي به اين گونه اساتيد تلاش مي كنند، اين امر، بسيار حساس تر و مشكل تر است البته گمان نكنيد كه تنها شما از اين قافله عقب مانده ايد و در اين آرزو به سر مي بريد; بلكه وقتي سخن از استاد و مرشد مي شود، شخصي مانند حضرت آيت اللّه جوادي آملي نيز _ كه خود خبرة اين مسائل هستند _ مي فرمايند: "اگر استاد و مربي پيدا شود كه نقش مهمّي دارد: "آن كه يافت مي نشود آنم آرزوست "...اگر واقعاً كسي باشد كه اين خصوصيات را داشته باشد و لحظه به لحظه انسان را راهنمايي كند، نعمت خوبي است امّا بسيار كم نصيب آدم مي شود."(همان ص 30و31.)

3. بدون استاد: اكنون كه دست رسي به آن گونه اساتيد _ كه خصوصيات آن در بالا گذشت و گويا جز با توفيق الهي نصيب انسان نمي شود _ ميسّر نشده است به معناي آن نيست كه انسان از كمالات و كامل شدن محروم مانده است زيرا يك سري دستورالعمل هاي عمومي وجود دارند كه با تمسّك به آن ها و جلب عنايات ويژة خداوند، انسان مي تواند راه خود را به سوي كمال ادامه دهد كه

از جملة آن دستورالعمل ها "ترك محرمات و انجام واجبات است دانستن اين كه چه چيزهايي براي انسان حرام و چه چيزهايي واجب هستند، كار دشواري نيست زيرا بيش تر آن ها را فقها و مراجع تقليد در رساله هاي توضيح المسائل خود آورده اند. نقطة شروع شما در ابتداي راه بايد همين باشد; يعني حرام در زندگي شما نباشد و واجبي از واجبات شماترك نشود، به گونه اي كه هر گاه ديديد در زندگي خود، گناه و ترك واجب داريد، بدانيد هنوز در ابتداي راه هستيد، امّا خداوند متعال پس از پيمودن اين مرحله تضمين فرموده است كه شما را در ادامة راه كمك و راهنمايي فرمايد و شما را بر سر دو راهي ها، تنهانگذارد: "وَ الَّذِين َ جَ_َهَدُواْ فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُم ْ سُبُلَنَا وَ إِن َّ اللَّه َ لَمَع َ الْمُحْسِنِين َ ;(عنكبوت 69) و كساني كه در راه ما كوشيده اند، به يقين راه هاي خود را بر آنان مي نماييم و در حقيقت خدا با نيكوكاران است "; "وَ مَن يَتَّق ِ اللَّه َ يَجْعَل لَّه ُو مَخْرَجًا ;(طلاق 2) و هر كس تقواي الهي پيشه كند، خداوند راه نجاتي براي او فراهم مي كند."; "يَ_ََّأَيُّهَا الَّذِين َ ءَامَنُوَّاْ إِن تَتَّقُواْ اللَّه َ يَجْعَل لَّكُم ْ فُرْقَانًا;(انفال 29) اي كساني كه ايمان آورده ايد! اگر از ]مخالفت فرمان خدا بپرهيزيد، براي شما وسيله اي جهت جدا ساختن حق از باطل قرار مي دهد."

جامعه الزهراي قم چه مركزي است ؟
پرسش

جامعه الزهراي قم چه مركزي است ؟

پاسخ

جامعة الزهرا كه حوزه علميه خواهران است، داراي چهار بخش عمده مي باشد:

1- شبانه روزي جهت خواهران شهرستاني،

2- روزانه با شرايط دارا بودن مدرك سيكل،

3- روزانه با مدرك ديپلم،

4- آموزش غيرحضوري (توسط ارسال نوار)،

از نظر درسي هم داراي يك دوره عمومي و يك دوره تخصصي مي باشد. دوره عمومي را كه حدودا پنج سال به طول مي انجامد براي همه است و دوره تخصصي (تخصص تبليغ، تاريخ، فقه و اصول و...) براي كساني است كه ثبت نام كرده و در امتحان ورودي آن قبول شوند.

شرايط ثبت نام را نيز امسال در دهه اول اسفندماه در روزنامه هاي كثيرالانتشار به اطلاع عموم مي رسانند.

جهت آگاهي بيشتر با نشاني قم: بلوار امين - جامعة الزهرا - تلفن: 2925111تماس حاصل نماييد.{J

آيا كلمه روحانيت -آن گونه كه دكترشريعتي در كتاب (بازگشت به خويشتن ) بيان كرده -ازتحريفات عصرصفويه بوده و از مسيحيت واردجامعه مسلمانان شده است ؟
پرسش

آيا كلمه روحانيت -آن گونه كه دكترشريعتي در كتاب (بازگشت به خويشتن ) بيان كرده -ازتحريفات عصرصفويه بوده و از مسيحيت واردجامعه مسلمانان شده است ؟

پاسخ

در مورد مطلبي كه در سوئال آمده نكاتي قابل بررسي مي باشند كه عبارتند از: اولا": در ابتدا لازم است نگاهي به تعريف واژه روحانيت و ويژگيهاي آن در اسلام بيندازيم و سپس فرق بين آن و روحانيت در دين مسيح را بيان نمائيم : واژه روحانيت به معناي ((روح محوري )) در برابر ((جسم محوري )) است . گاهي اين اصطلاح به جاي واژه ((عالم دين )) و يا ((دين شناسي )) و نظير آن به كار مي رود كه چندان رسا نيست , چنانكه برخي از اصطلاحات زمان هاي پيشين چون ((آخوند)) (پيشواي مذهبي يا دانشمند) و ((ملا)) (درس خوانده ) نيز چندان رسا نبود و علاوه بر نداشتن دلالت لازم بر مراد, گاهي با تحقير و توهين دشمنان دين و روحانيت همراه بود. در فرهنگ قرآن و اهل بيت (ع ) در مورد دين شناسان و ادامه دهندگان رسالت انبياي الهي واژه ((عالم )) به كار رفته و با القايي چون ((وارثان پيامبر)), ((جانشينان پيامبر)), ((دژهاي اسلام )) و ((صاحبان فهم عميق )), ((منذران قوم )) و... به آنان اشاره شده است . اما از نظر اصطلاحي , روحاني يا عالم ديني به معناي ((دين شناس و دين دار عصر خويش الگوي عيني اجراي دين و هادي خود و جامعه و ناظر بر اجراي دين به منظور عروج در رسيدن انسان به كمال نهايي )). ويژگي هاي روحانيت عبارتند از: 1- اسلام شناسي 2- زمان شناسي

3- شايستگي براي فهم دين و تبليغ و تبيين آن , 4- تبلور دين در ظاهر و باطن 5- صلاحيت براي اجراي دين در عرصه اجتماع 6- شايستگي براي هدايت و نظارت بر اجراي دين (ر.ك : محمدجواد حيدري كاشاني , مجموعه امام خميني و حكومت اسلامي , ج 8, ص 166 - 165) اما اگر شما روحانيت در دين مسيحيت را با ويژگيهايي كه دارد مورد مطالعه قرار دهيد در مي يابيد كه بين ايندو اصطلاح (روحانيت در اسلام با روحانيت در مسيحيت ) اختلافات ماهوي متعددي وجود دارد كه به هيچ وجه قابل اقتباس از ديگري نمي باشد كه ما به برخي از آنان اشاره مي نمائيم : روحانيت در مسيحيت تنها مقام صاحب اعتبار در مسايل ديني و رابطه و واسطه خدا و انسان به شمار مي آيد كه به نوعي از عصمت و قداست خاصي برخوردار بوده و كمتر به جنبه عملي و معرفتي اخلاقي و علمي او توجه مي شود و به عنوان يك طبقه ممتاز از ساير طبقات شناخته مي شود. به خلاف روحانيت شيعه كه بر بعد معرفتي و علمي او توائم با بعد اخلاقي و عملي توجه مي شود و... (ر.ك : مهندس جلال الدين آشتياني , تحقيق در دين مسيح , ص 409) ثانيا": مطالعه تاريخ صفويه به روشني بيانگر اين مطلب مي باشد كه علمائ شيعه در برابر مبلغان مسيحي موضع گيري هاي متعددي داشته اند و كتابهاي بيشمار در جهت مقابله با ترويج عقايد و افكار مسيحيت نگاشته شده است بنابراين اثبات چنين مطلبي مشكل مي نمايد. (ر.ك : رسول جعفريان , دين و

سياست در دوره صفوي , ص 301) ثالثا": روحانيت در ديد دكتر در دوره هاي مختلف و سالهاي متمادي به شكلهاي مختلفي جلوه كرده و ديدگاهش گاه عوض شده گاه به افراط كشيده شده است . بنابراين براي درك شناخت موضع دكتر درباره روحانيت لازم است كار زمان بندي شده اي روي آثار دكتر بشود. رابعا": براي ارائه نظر و انتقاد از عملكرد فرد يا افرادي حتما" بايد شرايط, اوضاع و احوال آن زمان را در نظر گرفت نه با معياري كه امروز به دست آورده كما اينكه دكتر سعي مي كند معيار تشيع سرخ را تا آخر تاريخ ببرد و هر دوره اي را با آن محك بزند. حضرت امام (ره ) با اينكه به همه سلاطين بدبين بودند و فردي كاملا" انقلابي بودند اما در جاي خود از علماي معاصر حكومت صفوي حمايت مي كرد يعني احساس مي كرد كه در آن مقطع زماني , مرحوم مجلسي يا محقق كركي و يا ديگران جز كاري كه كردند, نمي توانستند كار ديگري انجام دهند. لذا رسما" از مرحوم مجلسي ستايش و دفاع كردند. خامسا": با اين همه دكتر نهايت تمجيد از تشيع علوي را دارد و به كرات از شيعيان مخلص مانند مرحوم سيد شرف الدين ياد مي كند. و از حضرت امام خميني (ره ) به دفعات تمجيد و ستايش كرده و به روح خدا تعبير مي نمايد, (دكتر شريعتي , مجموعه آثار, ج 20, ص 119). سادسا": اصل وجود تعزيه و عزاداري براي امام حسين (ع ) و ائمه اطهار(ع ) داراي پشتوانه محكمي از احاديث و روايات معتبر و سيره ائمه

اطهار(ع ) مي باشد كه اصلا" قابل خدشه نيست . مراسم سوگواري عاشورا, (عزاداري , تعزيه خواني , مراسم روضه خواني و...) از پيش از صفويه در ايران به ويژه خراسان عصر تيموري رواج داشته و كتاب روضه الشهدائ از ملا حسين كاشفي (م 910) براي محافل روضه خواني خراسان تائليف شده بوده است آن هم در روزگاري كه هنوز پاي شاه اسماعيل به خراسان نرسيده و قزلباشان شيعه در آنجا حضور و نفوذي نداشتند. در عصر حضور ائمه معصومين (ع ) و پيامبر اكرم (ص ) نيز برگزاري تعزيه براي شهدائ و مرحومين امري رايج بوده است كه مي توان به : برگزاري مراسم عزاداري براي حمزه سيدالشهدائ توسط زنان مدينه , برگزاري مراسم عزاداري براي امام حسين (ع ) توسط كاروان اسرائ به مدت سه روز در شام و بعد از برگشتن از شام بر سر قبر مطهر امام حسين (ع ) در كربلا, و سپس در مدينه اشاره نمود و حتي امامان معصوم (ع ) نيز براي عزاداري جدشان هر ساله تشكيل مراسم عزاداري مي دادند, (ر.ك : رسول جعفريان , صفويه از ظهور تا زوال , ص 237) اما سبك عزاداري به فرهنگ هر قومي بر مي گردد. به عبارت ديگر تعزيه از مقوله هنر است كه ممكن است در آن از موارد مشابه حتي از كشورها و آئين هاي ديگر تقليد شود, و اين تا جايي كه با ارزشها و معارف اسلامي مغايرت نداشته باشد مشكلي ندارد. در عين حال برخي از منابع تاريخي برآنند كه نخستين بار زنان بني هاشم هنگام ورود به كربلا به رسم عزاداري به سينه

خود مي زدند.

فهرستي از دروس حوزه را بيان نمائيد؟
پرسش

فهرستي از دروس حوزه را بيان نمائيد؟

پاسخ

1- جامع المقدمات كه شامل (صرف مير، شرح تصريف، عوامل ملامحسن در نحو، هداية في النحو و كتاب صمديه شيخ بهايي)

2- كتاب سيوطي در نحو، جلال الدين سيوطي

3- مختصرالمعاني (در معاني و بيان و بديع) تفتازاني

4- آشنايي با علوم اسلامي (قسمت منطق) استاد شهيد مطهري

5- منطق مظفر (علامه محمدرضا مظفر)

6- مغني اللبيب در نحو، ابن هشام

7- معالم الدين (در علم اصول)

8- آموزش فلسفه، استاد مصباح يزدي

9- سيره پيشوايان، مهدي پيشوايي

10- تايخ پيامبر اسلام، جعفر سبحاني

11- البداية المعارف الالهيه (در عقايد) سيد محسن خرازي

» قدس سرهما

1- شرح اللمعة الدمشقيه (در فقه) شهيد ثاني

2- اصول الفقه (در علوم اصول) علامه محمدرضا مظفر

3- رسائل (فرائدالاصول) شيخ مرتضي انصاري

4- ارشاد مفيد (در تاريخ) شيخ مفيد

5- بداية الحكمه (فلسفه) علامه طباطبايي

6- جوامع الجامع (در تفسير) شيخ طبرسي

7- التمهيد (در علوم قرآن) آيت الله محمد هادي معرفت

8- الملل والنحل (در فرق و مذاهب) استاد جعفر سبحاني

9- كليات علم رجال (علم رجال) استاد جعفر سبحاني

»

1- مكاسب (در فقه) شيخ مرتضي انصاري

2- كفاية الاصول در علم اصول) مرحوم آخوند خراساني

3- نهاية الحكمه (فلسفه) علامه طباطبايي

4- شرح منظومه (منطق و الهيات و فلسفه) ملا هادي سبزواري

5- جوامع الجامع (تفسير) طبرسي

6- التمهيد (در علوم قرآن) آيت الله معرفت

7- كليات علم الرجال، استاد جعفر سبحاني

8- دراية الحديث (حديث شناسي) استاد جعفر سبحاني

9- الالهيات (در عقايد و كلام) استاد جعفر سبحاني

» قدس سرهما

1- وسائل الشيعه، شيخ حر عاملي

2- مستدرك الوسائل، محدث نوري

3- جواهرالكلام، شيخ محمد حسن نجفي

4- عروة الوثقي و شروحي كه بر اين كتاب نوشته شده، سيد محمد كاظم يزدي

5- كشف اللثام، فاضل اصفهاني معروف به فاضل هندي

7- تذكرة الفقها، علامه حلي

8- اجود التقريرات، آيت الله خويي

9- جامع المقاصد، محقق ثاني

10- مبسوط، شيخ طوسي

11- خلاف، شيخ طوسي

12- تحريرالوسيله،

امام خميني و...

1- مركز تخصصي علم كلام

2- مركز تخصصي تفسير و علوم قرآن

3- مركز تخصصي قضا

4- مركز تخصصي تبليغ

سؤال10: فلسفه وجودي لباس روحانيت در عصر حاضر چيست؟
پرسش

سؤال10: فلسفه وجودي لباس روحانيت در عصر حاضر چيست؟

پاسخ

1- آن هم با توجه به اين كه لباس خاصّي براي فقها در اسلام سفارش نشده است.

2- هيچ گروهي لباس كار و وظيفه اش را همانند طبقه اطبّا و... در غير زمان انجام وظيفه استفاده نمي كند.

3- در احاديث سفارش شده كه به لباس عصر خويش ملتزم باشيم.

پاسخ: از احاديث موجود در كتب روايي شيعه و سنّي استفاده مي شود كه پوشيدن عمامه و عبا بخشي از سنّت معصومان ع) است؛ از آن جمله:

1- جابر نقل كرده است: پيامبر اكرم(ص) در هنگام فتح مكه، در آغاز ورود به مكّه عمامه اي مشكي بر سر داشت.(1)

علي(ع) فرمود: "رسول خدا(ص) در روز عيد غدير، عمامه اي بر سرم گذاشت و گوشه آن را پشت سرم آويزان كرد؛ آن گاه فرمود: "خداي متعال در جنگ بدر و حنين مرا با فرشتگاني كمك كرد كه با چنين عمامه هايي معمّم بودند".(2)

2- اصبغ بن نباته كه از نزديكان اميرالمؤمنين(ع) به شمار مي رود، روايت كرده است: در آغاز خلافت و پس از بيعت مردم، حضرت علي(ع) به مسجد آمد، در حالي كه عمامه رسول خدا را بر سر داشت.(3)

3- عباس بن عبدالمطلب و ربيعة بن الحارث فرزندان خود فضل و ربيعه را به حضور علي(ع) فرستاده تا از حضرت تقاضا كنند كه آنان را براي جمع آوري زكات به كار بگمارد؛ حضرت امير(ع) فرمود: به خدا قسم هيچ كدام از شماها را به كار نخواهم گرفت.

ربيعه (پس از شنيدن نظر امام به محضر علي(ع) شرفياب شد و با لحني اعتراض آميز) عرض كرد: به مقام و منزلت دامادي پيامبر(ص) رسيدي، ما به خاطر آن بر تو حسادت نكرديم؛

اميرالمؤمنين(ع) (با بي اعتنايي نسبت به سخنان ربيعه) عباي خود را روي زمين انداخت و بر آن خوابيد.(4)

بنابراين از مجموع روايات مي توان نتيجه گرفت:

پوشيدن عمامه و عبا بخشي از سنّت پيامبر و امامان(ع) را تشكيل مي دهد.

تا اين قسمت، پاسخ پرسش اصلي شما يعني فلسفه وجودي لباس روحانيت، روشن شد، هم چنين پاسخ اولين پرسش فرعي، نيز معلوم گرديد. وقتي عبا و عمامه سنّت پيامبر(ص) و امامان(ع) باشد، چه لزومي دارد كه سفارش جداگانه براي آن در روايات شود، بلكه در هر زمان و مكاني ممكن است كه روحاني پاسخگوي شبهات و پرسش هاي افراد باشد و اين ميسور نيست مگر آن كه روحاني با پوششي خاص ميان جامعه اسلامي حضور داشته باشد؛ به خلاف مراجعه به صاحبان مشاغلي همچون پزشكان و نيروهاي نظامي وانتظامي كه مراجعه به آنان در موارد و ساعاتي خاص انجام مي شود، بنابراين، حتي اگر از نگاه شغلي نگاه كنيم، شغل روحاني اقتضا مي كند كه هر وقت در جمعي حاضر شده، چه در خيابان و چه در مهماني و... بايد اين لباس را به تن داشته باشد.

پاسخ سومين سؤال فرعي:

در سؤال مطرح كرده ايد: در احاديث سفارش شده كه به لباس عصر خويش ملتزم باشيم، بله در اين زمينه رواياتي رسيده است كه به لحاظ رعايت اختصار فقط به بيان و تشريح يك روايت مي پردازيم:

حمّاد بن عثمان در محضر امام صادق(ع) بود كه شخصي به امام عرض كرد: به ما گفته اند كه علي(ع) لباس خشن و پيراهن ارزان قيمت مي پوشيده و شما را مي بينيم كه لباسي نيكو پوشيده ايد.

امام صادق(ع) در پاسخ اين اعتراض فرمود: "علي بن أبي طالب عليه السّلام لباس با

آن ويژگي ها را در زماني مي پوشيد كه پوشش آن عيب به حساب نمي آمد، امّا امروز هر كس به آن روش لباس بپوشد، لباس شهرت مي شود و بهترين لباس در هر زمان، لباس اهل همان زمان است".(5)

اين روايت بهترين لباس را، لباس مردم هر زمان دانسته است، و لباس نوع ديگر را كه به صورت لباس شهرت (انگشت نما) در آيد، نفي كرده است. امّا آيا لباس روحانيت از اين نوع است؟ با توجه به اين كه نمايانگر طبقه خاص با وظايف خاص بوده و به لباس معصومين(ع) شباهت داشته و به لباس هاي سنّتي ايرانيان نير شباهت بيشتري دارد.

پي نوشت ها:

1. ميزان الحكمه، ج 4، ص 2765، ح 18096.

2. احمد بن حسين بيهقي، السنن الكبري (سنن بيهقي)، ج 10، ص 14.

3. صدوق، محمد بن علي بن الحسين، التوحيد، ص 304، ح 1؛ طبرسي، احمد بن علي، الاحتجاج، ج 1، ص 609.

4. محمود بن عمر بن محمد الزمخشري، الفائق في غريب الحديث، ج 2، ص 322.

5. محمد بن يعقوب كليني، كافي، ج 6، ص 444، ح 15.

من علاقه به فراگيري علوم و دروس حوزوي دارم و مي خواهم بدانم مدت آن چند سال است و هم چنين در رشته علوم سياسي چه درس هايي از همه بيش تر نياز است؟
پرسش

من علاقه به فراگيري علوم و دروس حوزوي دارم و مي خواهم بدانم مدت آن چند سال است و هم چنين در رشته علوم سياسي چه درس هايي از همه بيش تر نياز است؟

پاسخ

اگر علوم حوزوي درست خوانده شود منشأ خيرات فراواني مي شود، ولي استقامت و توفيق الهي بايد مددكار باشد تا انسان بتواند به علوم حوزوي دست يابد. مدت طلبگي در حوزه براي خواندن (مقدمات و سطح و خارج) حدود 15 سال طول مي كشد. اگر 15 سال خوب درس خوانده شود، شخص مي تواند مجتهد شود. و درباره ورود به دانشگاه و تحصيل در رشته علوم سياسي، درس هاي عمومي و معارف اسلامي، اطلاعات سياسي، و تاريخ و جغرافيا از همه بيش تر نياز است و كتاب انديشه سياسي اسلامي را مطالعه فرماييد.

4 چرا در گزينش طلبه دقت كافي نمي شود؟ چرا مانندبودايي ها كه براي مسئوليت و رهبري معبدي , از دوران كودكي شخص مورد نظررا كنترل مي كنند, عمل نمي شود و مثلاً دانش آموزي را كه در سوم راهنمايي متوقف شده , مي پذيرند و بعد هم در آمد روحانيت آغشته به دين است ؟! چر
پرسش

4 چرا در گزينش طلبه دقت كافي نمي شود؟ چرا مانندبودايي ها كه براي مسئوليت Ƞرهبري معبدي , از دوران كودكي شخص مورد نظررا كنترل مي كنند, عمل نمي شود و مثلاً دانش آموزي را كه در سوم راهنمايي متوقف شده , مي پذيرند و بعد هم در آمد روحانيت آغشته به دين است ؟! چرادربارهء اين مسئله فكر اساسي و اقدام قانوني نمي شود؟!

پاسخ

مطلبي را كه دربارهء دقت در نحوهء تعيين رهبري معبد بوداييان بيان كرديد در مورد ردهء بالاي روحانيت است كه اين امر در روحانيت شيعه نيزبراي تعيين مرجع تقليد و روحانيوني كه بخواهند عهده دار مسئوليت حساس شوند, رعايت مي شود, اما چون حوزهء روحانيت در اسلام بسيار گسترده وداراي مراتب گوناگون است و به افراد بسياري نياز دارد, نمي شود همهء آنان را ازدوران كودكي تحت نظر گرفت و به شيوهء خاص تربيت كرد, بلكه بهترين راه همان است كه پس از گذراندن حداقل دورهء راهنمايي و آشنا شدن با مسائل اجتماعي , كساني كه علاقه و ذوق ورود به حوزه را دارند, با آگاهي و اختيار و درصورت داشتن شرايط و قبولي در آزمون ورودي وارد حوزه شوند و ضمن خواندن دروس حوزوي و ارتقاي علمي و تهذيب نفس و ابراز لياقت وشاʘӘʚϙʠهاي علمي و عřęʠو اخلاقي , بتوانند مسئوليت هاي در ΙȘѠتوان راپذيرا گردند. طبيعي است كساني كه از استعداد بالايي برخوردار هستند, براي مسئوليت هاي بالاتر و كساني از لياقت پايين تري بهره مندند, به كارهاي متناسب با شأن و لياقتشان گمارده خواهند شد. البته بايد اعتراف كرد سازمان روحانيت هنوز به وضعيت مطلوب نرسيده است

و در كيفيت اداره نياز به اصلاحات داردكه بايد توسط مراجع مربوط و كارشناسان آگاه به زمان برنامه ريزي شود تا به اهداف عالي خود نايل آيد.

شنيده ام كه مي شود از قم كتاب مجاني دريافت كرد. لطفاًراهنمايي كنيد؟
پرسش

شنيده ام كه مي شود از قم كتاب مجاني دريافت كرد. لطفاًراهنمايي كنيد؟

پاسخ

با مؤسسهء انتشارات در راه حق واقع در قم _ چهار راه شهدا مكاتبه كنيد.

علاقه به دروس حوزوي دارم , ولي بندر انزلي نه جوّ خوبي دارد ونه حوزهء مناسبي . آيا مي توانم در حوزهء عليمهء قم مشغول شوم , لطفاً از كم و كيف مسئله مرا مطلع فرماييد.
پرسش

علاقه به دروس حوزوي دارم , ولي بندر انزلي نه جوّ خوبي دارد ونه حوزهء مناسبي . آيا مي توانم در حوزهء عليمهء قم مشغول شوم , لطفاً از كم و كيف مسئله مرا مطلع فرماييد.

پاسخ

برادر عزيز و گرامي ! از لطف و مرحمت جناب عالي تشكر وقدرداني مي كنيم .

دروس حوزوي , چون مقدمهء شناخت خدا و شناخت نفس است (معرفة اللّه ومعرفة النفس ) از بهترين علوم محسوب مي شود, اخلاص در اين رشته , رمز موفقيت است . اگر اخلاص نباشد دچار خسران و زيان خواهيم شد. در هر صورت , علاقه ءشما ستودني است . براي آگاهي از كم و كيف شركت در حوزهء علميهء قم , فرمي كه توسط شوراي مديريت حوزهء علميه قم تهيه شده براي شما ارسال مي شود.اميدواريم بتوانيد بدين سوي هجرت كنيد و اگر زمينه فراهم نشد مي توانيد درحوزه هاي علميهء شهر خودتان يا شهرهاي نزديك چند سالي را سپري كنيد ومقدمات را بخوانيد و سپس براي پيمودن ادامهء تحصيل به قم تشريف بياوريد.اغلب طلاّب شهرستاني , چند سالي را در شهر خود يا شهرهاي اطراف مشغول مي شوند و بعد از خواندن لمعه , طي امتحاناتي , مقدمات آمدن به قم فراهم مي شود. اميدواريم به هدف هاي خالصانهء خود برسيد.

نحوه جذب محصلين در حوزه علميه چگونه است , آيا تحصيل در حوزه ها مختص رشته هاي علوم ديني و مذهبي است ؟
اشاره

آيا حوزه , تعهدي نسبت به شغل محصلين در آينده دارد, آيا پوشيدن لباس روحانيت اجباري است ؟

پرسش

نحوه جذب محصلين در حوزه علميه چگونه است , آيا تحصيل در حوزه ها مختص رشته هاي علوم ديني و مذهبي است ؟

_ آيا حوزه , تعهدي نسبت به شغل محصلين در آينده دارد, آيا پوشيدن لباس روحانيت اجباري است ؟

پاسخ

دوست عزيز! ضمن تبريك جهت اقدام شما براي ورود به حوزه علميه قم نكاتي تقديم مي گردد:

1 جذب طلاب و دانش پژوهان حوزه علميه قم شرايطي دارد كه به پيوست براي شما ارسال مي شود.

رشته هايي كه در حوزه هاي علميه تدريس مي گردد عبارتند از: 1 ادبيات عرب ; 2 منطق ; 3 اصول ; 4فقه ; 5 فلسفه و كلام ; 6 عرفان و اديان ; 7 تاريخ ; 8 تفسير قرآن ; 9 روان شناسي ; 10 جامعه شناسي ; 11مديريت ; 12 حقوق .

بنابراين , تحصيل در حوزه علميه قم پس از طي دورهء عمومي سطح , به صورت تخصّصي در رشته هاي مذكور امكان پذير است , علاوه بر آن كه برخي از مراكز آموزشي و پژوهشي حوزهء علميه قم , مثل مؤسسهء امام خميني , دفتر تبليغات اسلامي , دانشگاه مفيد, مركز تربيت مدرس و... بر اساس سر فصل هاي دانشگاهي ازطلبه ها ثبت نام كرده و پس از طي مراحل كنكور و گزينش و درس , مدرك معتبر علمي _ دانشگاهي اعطا مي كنندكه با آن مي توان استخدام شد, علاوه بر آن كه درس هاي حوزه و پژوهش علمي حوزه پايان ناپذير است و هركس به هر ميزان استعداد داشته باشد مي تواند كار كند;

2 حوزه علميه , تعهد چنداني نسبت به اشتغال طلبه ها

ندارد, اما اگر طلبه اي , خوب درس بخواند و مراتب علمي را طي كند, مي تواند در دانشگاه تدريس كند و در قوه قضاييه و مجريه , مشغول به كار شود; به علاوه درحوزه علميه هم مي تواند به تدريس و نگارش بپردازد;

3 لباس در حوزه اجباري نيست , اما از شرايط حوزه و تعهدات اخلاقي محصّل اين است كه پس از استفاده از امكانات حوزه , از سلك روحانيت خارج نشود و ضمن افتخار به اين لباس به خدمات ديني , فرهنگي بپردازد.

در آزمون سراسري سال 79شركت كرده ايم و دوست دارم در دانشگاه قم قبول شده و يا درحوزه مشغول شوم , چون در مورد درس عربي مشكل دارم , لطفاً مرا راهنمايي كنيد.
پرسش

در آزمون سراسري سال 79شركت كرده ايم و دوست دارم در دانشگاه قم قبول شده و يا درحوزه مشغول شوم , چون در مورد درس عربي مشكل دارم , لطفاً مرا راهنمايي كنيد.

پاسخ

خواهر گرامي ! ما هم آرزومنديم در آزمون سراسري , به خصوص در رشته هاي تحصيلي دانشگاه قم قبول شويد, وظيفهء شما در اين مقطع اين است كه درس ها را كاملاً بخوانيد, دروس عمومي و دروس اختصاصي را مطالعه كنيد و خصوصاً درس هاي عربي را با دقت بخوانيد و هر چه بيش تر در اين زمينه ها كاركنيد بهتر است ; البته اگر در دانشگاه سراسري قبول نشديد, مي توانيد در جامعة الزهرا يا مدرسهء علميهء حضرت زينب 3كه مخصوص خواهران است و دروس عربي و ديني را مي خوانند شركت كنيد و انشاءالله قبول شده واز محيط قم و معنويت اين شهر مذهبي , به خصوص زيارت حضرت معصومه 3بهره مند مي شويد.

جهت اطلاع بيش تر, برگه شرايط ثبت نام در جامعة الزهرا را به پيوست ارسال مي داريم .

نگران نباشيد, باتوكل بر خدا و با جدّيت , اين مدت باقي مانده رامطالعه كنيد. انشاءالله قبول مي شويد و اگراحياناً در شهرهاي ديگر و دانشگاه هاي ديگر قبول شديد با حفظ حجاب و ايمان كامل و پرهيز از گناهان مي توانيد معنويّت خود را حفظ كنيد. .

نحوه جذب محصلين در حوزه علميه چيست ؟ آيا تحصيل در جزوه ها مختص رشته هاي علوم ديني و مذهبي است و حوزه , تعهدي نسبت به شغل محصلين در آينده دارد, آيا لباس روحاني اجباري است ؟
پرسش

نحوه جذب محصلين در حوزه علميه چيست ؟ آيا تحصيل در جزوه ها مختص رشته هاي علوم ديني و مذهبي است و حوزه , تعهدي نسبت به شغل محصلين در آينده دارد, آيا لباس روحاني اجباري است ؟

پاسخ

دوست عزيز! ضمن تبريك جهت اقدام شما براي ورود به حوزه علميه قم به اطلاع شمامي رسانيم كه جذب طلاب و دانش پژوهان حوزه علميه قم شرايطي دارد كه به پيوست تقديم مي گردد.

درس هايي كه در حوزه هاي علميه تدريس مي گردد عبارت اند از: 1 ادبيات عرب ; 2 منطق ; 3 اصول ; 4فقه ; 5 فلسفه و كلام ; 6 عرفان و اديان ; 7 تاريخ ; 8 تفسير قرآن .

بنابراين , تحصيل در حوزهء علميه قم پس از طي دورهء عمومي سطح , به صورت تخصّصي در رشته هاي فقه ,اصول , فلسفه و كلام , تفسير و... امكان پذير است , علاوه بر آن كه برخي از مراكز آموزشي و پژوهشي حوزه علميه قم مثل مؤسسهء امام خميني , دفتر تبليغات اسلامي , دانشگاه مفيد, مركز تربيت مدرس و... براي اساس سرفصل هاي دانشگاهي از طلبه هاي ثبت نام مي كنند و پس از طي مراحل كنكور و گزينش و طي دوره , مدرك معتبر علمي اعطا مي كنند كه با آن مي توان استخدام شد, افزون بر آن كه درس هاي حوزه و پژوهش علمي حوزه پايان ناپذير است و هر كس به هر ميزان استعداد داشته باشد مي تواند كار كند.

حوزهء علميه , تعهد چنداني نسبت به اشتغال طلبه ها ندارد, اما اگر طلبه اي , خوب درس

بخواند و مراتب علمي را طي كند, مي تواند در دانشگاه تدريس كند و در قوّه قضاييه و ارگان هاي ديگر مشغول به كار شود, به علاوه در حوزه علميه هم مي تواند به تدريس و نگارش بپردازد, در ضمن پوشيدن لباس روحانيت در حوزه اجباري نيست , اما از شرايط حوزه و تعهدات اخلاقي محصّل اين است كه پس از استفاده از امكانات حوزه , ازسلك روحانيت خارج نشود و ضمن افتخار به اين لباس , به خدمات ديني , فرهنگي بپردازد.

علاقه زياد به تحصيل علوم اسلامي دارم لطفاً مرا راهنمايي كنيد؟
پرسش

علاقه زياد به تحصيل علوم اسلامي دارم لطفاً مرا راهنمايي كنيد؟

پاسخ

علاقه و اشتياق وافر به تحصيل علم خصوصاً تحصيل علوم اسلامي توفيق بزرگي براي شما است , كه داشتن اين روحيه تحمل مشكلات را آسان نخوده و پيمودن پله هاي ترقي را فراهم مي نمايد. يكي از صفات پسنديدهء روحيهء داشتن علم است و فضيلت و برتري دانا بر نادان از آفتاب روشن تر است . دين مقدس اسلام بيش ازهمه نظامات اجتماعي و همهء اديان و شرايع مردم را به فراگرفتن علم و دانش تشويق و ترغيب نموده است , اسلام براي پيريزي يك فرهنگ اساسي فضيل علم را بر هر زن و مرد لازم نموده است و براي علم ارزش بسيار والايي قائل شده است . امام علي 7فرمود: . هم چنين حضرت در(پ_اورقي 1.محمد ري شهري , ميزان الحكمة ج ص 2063مادهء علم , شماره 13655و 13652

حديث ديگر فرمود: .() اگر علم و دانش توأم با پاكي و تقوا و(پ_اورقي 2.همان .

آگاهي باشد منشأ خير و بركات فراوان شده و موجب آبادي دنيا و آخرت مي گردد. اميدواريم شما در راه كسب علم و دانش , به ويژه علوم اسلامي موفق شد و مدارج عالي را طي نماييد.

با توجه به شرايطي كه براي خود ذكر كرده ايد بهتر است براي راهنمايي و رسيدن به يك راه عملي براي تحصيل علوم اسلامي به مدير حوزهء علميهء شهرستان كرج مراجعه فرماييد و از ايشان راهنمايي بخواهيد.

چگونه مي توانيم برگهء پرسش ها و شبهات را تهيه نماييم ؟
پرسش

چگونه مي توانيم برگهء پرسش ها و شبهات را تهيه نماييم ؟

پاسخ

مي توانيد با مركز فرهنگ و معارف قرآن , دفتر تبليغات اسلامي حوزه عليه قم مكاتبه كرده و از آن مركز درخواست برگه كنيد.

مايلم وقتي بزرگ شدم , در حوزهء علميهء قم تحصيل كنم . لطفاً مرا راهنمايي كنيد بايد چه كار كنم .
پرسش

مايلم وقتي بزرگ شدم , در حوزهء علميهء قم تحصيل كنم . لطفاً مرا راهنمايي كنيد بايد چه كار كنم .

پاسخ

از اين كه در سنين كودكي در اين فكر هستيد كه وقتي بزرگ شديد, وارد حوزهء علميهء مقدسهء قم شويد و از مسائل ديني خود و جهان اسلام آگاهي پيدا كنيد, جاي بسي سپاس و تشكر است . قدر اين نعمت رابدانيد و هميشه از خدا بخواهيد شما را در اين عقيده ثابت قدم نگه دارد.

ارتباط با افراد مؤمن و متديّن و رفتن به مجالس ديني و گوش دادن به پندهاي حكيمانه بعضي از منبري ها واقامهء به موقع نمازهاي پنجگانه و انس با قرآن و پيوند با ائمه اطهار: از ديگر راه هاي موفقيت است . البته ورود به حوزه , مسئوليتي خطير و همراه با مشكلات و محروميت هاي بسياري است , كه خود را براي آن بايدآماده كرده باشيد.

يكي ديگر از رموز موفقيت شما در آينده اين است كه دروس مقاطع تحصيلي (ابتدايي , راهنمايي ودبيرستان ) به خصوص درس هاي رياضي و عربي و منطق و فلسفه و ادبيات و ديني را خوب بخوانيد و بفهميد.ضمناً فرم جامعةالزهرا به پيوست ارسال مي گردد. ان شاءالله مطالعهء آن مفيد باشد.

خانمي هستم متولد 1334و مجرد و شاغل در يكي از مراكز درماني . در يك بحران شديدروحي قرار گرفته ام و در سال آخر رشتهء علوم تربيتي پيام نور درس مي خوانم . لطفاً شرايط ورود به حوزهء علميه ءرا بنويسيد.
پرسش

خانمي هستم متولد 1334و مجرد و شاغل در يكي از مراكز درماني . در يك بحران شديدروحي قرار گرفته ام و در سال آخر رشتهء علوم تربيتي پيام نور درس مي خوانم . لطفاً شرايط ورود به حوزهء علميه ءرا بنويسيد.

پاسخ

از اين كه با ما مكاتبه كرده و مشكلات خود را مطرح كرده ايد, متشكريم .

علت تجرّد شما را بعد از چهل سالگي متوجه نشديم . شايد علت خستگي شديد و احساس ناتواني وضعف روحي و افسردگي , ناشي از تجرد باشد. در نامهء بعدي علّت مجرّد بودنتان را توضيح دهيد. با اين حال چون مشغول كار و تحصيل هستيد, بسيار خوب است , چون اگر مشغول شغلي نبوديد, قطعاً بامشكلات بيشتري مواجه مي شديد.

علاقهء به علوم اسلامي و الهيّات و دروس حوزوي بسيار مطلوب و پسنديده است , ولي شركت در حوزه ءعلميه و خواندن دروس حوزوي , شرايط مخصوصي دارد. در هر حال فرم شركت در جامعةالزهراء3را ارسال مي كنيم . اگر شرايط را داشتيد مي توانيد در امتحان ورودي شركت كنيد. بدون شركت در حوزه هم مي توانيددروس حوزوي را نزد استادي كه در شهرتان هست يا حوزهء علميه خواهران مراغه , بخوانيد. شركت در دروس حوزه علميه رايگان است و از بابت تحصيل در حزوه علميه از كسي شهريه دريافت نمي شود, بلكه حوزه هامقداري شهريه به دانش پژوهان خود مي دهند.

ما اميدواريم كه با كوشش و جديت بهاين هدف نايل مي شويد. ابتدا سعي كنيد اگر مورد مناسبي پيدا شد وشخص خوبي از شما خواستگاري كرد ازدواج كنيد در آن صورت طبعي است كه با آرامش بيش تر

مي توانيد به فعاليت هاي خود ادامه دهيد.

ما براي شما آرزوي موفقيت و سعادت داريم .

پسري هفده ساله هستم و دوست دارم طلبه شوم , مدرك و شرايط لازم براي ورود به حوزه علميه چيست ؟ و امتحان ورودي آن چه زماني است و مدت زمان براي ملبّس شدن چند سال است ؟
پرسش

پسري هفده ساله هستم و دوست دارم طلبه شوم , مدرك و شرايط لازم براي ورود به حوزه علميه چيست ؟ و امتحان ورودي آن چه زماني است و مدت زمان براي ملبّس شدن چند سال است ؟

پاسخ

برادر عزيز و گرامي ! از اين كه با ما مكاتبه كرده و علاقه مند دروس حوزوي شده ايد, متشكريم .دروس حوزوي حداقل مدت پانزده سال به طول مي انجامد كه با خواندن ادبيات عرب شروع مي شود و بامنطق و فلسفه و اصول و فقه و فصاحت و بلاغت و تفسير و اعتقادات و در مرحلهء آخر درس خارج فقه و اصول تمام مي شود. اگر كسي بخواهد به مراحل بالاتر يعني اجتهاد و فقاهت دست يابد, بايد تحقيقات خود را ادامه دهد و در همهء مراحل از اخلاق و تهذيب نفس برخوردار باشد. طلبه وقتي مقداري از اصول و فقه را خواند وتوانايي پاسخگويي به مسائل ديني را داشت , ملبس مي شود.

شرايط ورود و مدارك لازم و زمان امتحان ورودي حوزه علميه در برگه اي به پيوست ارسال مي شود.

لطفاً دربارهء تحصيل در حوزه به صورت عموم و يا همراه با تحصيل در دانشگاه توضيح دهيد.
پرسش

لطفاً دربارهء تحصيل در حوزه به صورت عموم و يا همراه با تحصيل در دانشگاه توضيح دهيد.

پاسخ

هر ساله حوزهء علميهء قم و حوزه هاي شهرستان , اقدام به ثبت نام ازداوطلبان ورود به حوزه مي كنند و زمان ثبت نام و ديگر شرايط آن , از طريق مطبوعات اعلام مي شود. پس از قبولي در امتحان , گزينش صورت مي گيرد.داوطلباني كه از شهرستان هستند, بايستي به مدت چهار سال در محلي غير از قم تحصيل كنند و سپس براي ادامهء تحصيل مي توانند به قم بيايند. داوطلبان بايستي يك دورهء ده ساله را كه در ده پايه تنظيم شده , بگذرانند و آخر هر سال امتحان دهندو قبول شوند تا بتوانند به دورهء بعد راه يابند.

پس از دورهء ده ساله مي توانند يكي از رشته هاي تخصصي فقه , اصول , تفسير,كلام , فلسفه و يا تبليغ ادامه تحصيل دهند و به تدريس , تأليف و يا تبليغ بپردازند يادر اُرگان ها استخدام شوند. مراكز فرعي موجود در كنار حوزه , مانند دانشگاه رضوي , دانشگاه مفيد, دانشكدهء باقر العلوم و مؤسسهء امام خميني (ره ), قبل از اتمام دورهء ده ساله از ميان طلب واجد شرايط گزينش مي كنند. براي اطلاع بيش تر باروابط عمومي شوراي مديريت حوزهء علميهء قم تماس بگيريد و يا مكاتبه فرماييد.

دوست دارم وارد حوزه شوم . راه هايي را كه مي توانم از آن طريق وارد حوزه شوم , بيان كنيد.
پرسش

دوست دارم وارد حوزه شوم . راه هايي را كه مي توانم از آن طريق وارد حوزه شوم , بيان كنيد.

پاسخ

عشق و علاقهء شما به دروس حوزوي , در خور تقدير است و چون مشغول تحصيل در دانشگاه هستيد و رشتهء درسي شما علوم تربيتي و مديريت وبرنامه ريزي آموزشي است , و با درس هاي حوزه مناسبت دارد, مي توانيد در كناردرستان دروس حوزوي را بخوانيد. براي اين كار, مي توانيد از نوارهاي درسي حوزه استفاده كنيد و يا با چند نفر از خواهران , نزد استادي , دروس را فرا بگيريد ومباحثه كنيد. هدف از خواندن دروس حوزوي , تهذيب نفس و تربيت و هدايت ديگران است . شما در هر رشته اي كه تحصيل كنيد, اين كار را انجام دهيد و بانصيحت و تربيت ديگران , به اين هدف عالي برسيد. دانشگاه ها احتياج به وجودامثال شما دارد.

بنده طلبه اي هستم كه پدرم نابينا و زمين گير شده و خانوادهء ما شش نفري است و مقدار زيادي مقروض هستيم . اگر مقدرتان است ما را كمك كنيد.
پرسش

بنده طلبه اي هستم كه پدرم نابينا و زمين گير شده و خانوادهء ما شش نفري است و مقدار زيادي مقروض هستيم . اگر مقدرتان است ما را كمك كنيد.

پاسخ

اين واحد فقط پاسخ گوي سؤال هاي علمي و مذهبي مي باشد و بودجه اي جهت برطرف كردن كمبودهاي اقتصادي ندارد. از شما معذرت مي خواهيم , ولي طيّ نامه هايي به كميتهء امداد و امام جمعه محترم شهرتان ,از آنان درخواست و نامه را ضميمه نموده ايم . اگر مايل باشيد, با پست بفرستيد يا حضوراً ببريد.

داراي ليسانس معارف اسلامي و مشتاق هستم در زمينهء تفسير و معاني قرآن مجيد ادامهء تحصيل بدهم . آيا در قم جايي هست كه به صورت غير حضوري و مكاتبه اي بتوانم ادامهء تحصيل بدهم ؟
پرسش

داراي ليسانس معارف اسلامي و مشتاق هستم در زمينهء تفسير و معاني قرآن مجيد ادامهء تحصيل بدهم . آيا در قم جايي هست كه به صورت غير حضوري و مكاتبه اي بتوانم ادامهء تحصيل بدهم ؟

پاسخ

برگهء جامعة الزهرا3را ارسال مي كنيم . با آن جا تماس بگيريد و از چگونگي ادامهء تحصيل جوياشويد. اگر با ادبيات عرب , يعني صرف و نحو و فصاحت و بلاغت و لغت , آشنايي داشته باشيد, بسياري از مشكلات ادامهء تحصيل حلّ مي شود. بنابراين علم صرف و نحو و فصاحت و بلاغت را كه در دانشگاه خوانده ايد, با دقت بيش تري مطالعه كنيد, به طوري كه بتوانيد آن ها را تدريس كنيد و كتاب جامع المقدمات و سيوطي و مغني اللبيب راتهيّه و مطالعه كنيد. ان شاءالله در زمينهء تفسير و معارف اسلامي , آشنايي بيش تري كسب كنيد.

با تلفن مستقيم مسئول واحد 743183براي راهنمايي تماس بگيريد.

علاقه زيادي به شهر قم و اقامت در آن دارم , تنها راه رسيدن به آن را حوزهء علميه مي دانم . امسال ثبت نام كرده ام , ولي ذخيره قبول شده ام اگر در حوزه علميه قم قبول نشوم راه چاره اي براي مقصود من هست ؟
پرسش

علاقه زيادي به شهر قم و اقامت در آن دارم , تنها راه رسيدن به آن را حوزهء علميه مي دانم . امسال ثبت نام كرده ام , ولي ذخيره قبول شده ام اگر در حوزه علميه قم قبول نشوم راه چاره اي براي مقصود من هست ؟

پاسخ

علاقه شما به شهر مقدس قم قابل تحسين است و عشق شما را نسبت به خاندان عصمت و طهارت نشان مي دهد, اما اين علاقه نبايد انگيزه تحصيل در حوزه علميه قم باشد, تحصيل در حوزه كه به مدت طولاني انجام مي شود تنها به انگيزه عاطفي تداوم نمي يابد, چون احساسات و عواطف كم و يا زياد مي شود و چه بسا پس از مدتي كم فروغ مي گردد و اثر خود را از دست مي دهد. تحصيل در حوزه نياز به پشتوانه اي قوي تر دارد; يعني با قصد قربت و احساس نياز به فراگيري علوم ديني و با توجه به شرايط زماني و مكاني و در نظر گرفتن استعداد و ذوق و سليقه بايد انتخاب رشته تحصيلي صورت گيرد.

بر اين اساس , لازم است شناخت خود را نسبت به دروس حوزه و ويژگي هاي آن بيش تر كنيد تا با بصيرت كامل وارد حوزه شويد در اين صورت هرگز به شك و ترديد نخواهيد افتاد, اما در مورد ذخيره بودن بايد عرض كنيم كه طبق ضوابط قانوني براي ورود در حوزه علميه قم حداقل معدل 17لازم است . اميدواريم جزء پذيرفته شدگان حوزه باشيد, ولي تنها به حوزه علميه قم بسنده نكنيد شهرهاي هم جوار نيز براي تحصيل مناسب است و چه بسا براي

سال هاي اول شهرستان ها مفيدتر باشد, در اين صورت رفت و آمد به قم نيز ميسر است . بنابراين , مي توانيد به حوزه علميه شهرتان برويد و پس از طي مقدمات به قم تشريف بياوريد.

براي تفقه در دين چه راهنمايي داريد؟
پرسش

براي تفقه در دين چه راهنمايي داريد؟

پاسخ

منظور از تفقه , فراگيري معارف و احكام اسلام , اعم از اصول و فروع است كه قرآن مجيد آن را براي گروهي از مسلمانان , واجب كفايي مي داند: .(1) بر اين اساس لازم است در هر عصري افرادي در تحصيلِ رشتهء فقه ممحض باشند, تا با اجتهاد بتوانند مسائل مورد ابتلاي مردم را پاسخ گويند. رسيدن به اين مقصود _ كه در حقيقت رسيدن به تخصص و مهارت خاص است _احتياج به تحصيل در رشته هاي مختلف , همچون ادبيات عرب , منطق , فقه و اصول در سال هاي متمادي دارد, كه امروزه در حوزه هاي علميه رائج است . مرتبهء نازل تر از آن كه براي عموم لازم است , آشنايي با احكام و معارف اسلامي , يعني تقليد از مجتهد در احكام شرعي و فروع دين و تحقيق و تفحص در اصول دين مي باشد. از اين رو فقهافرموده اند: عقيدهء مسلمان به اصول دين بايد مجتهد باشد كه بتواند احكام را از روي دليل به دست آورد يا از مجتهدتقليد كند و به دستور او رفتار نمايد.(2) در جاي ديگر فرموده اند: مسائلي را كه انسان غالباً به آن ها احتياج داردواجب است ياد بگيرد.(3) راه تحقيق در اصول براي همگان باز است و هر كس به مقتضاي دانش و تمكن خود

مي تواند با مطالعهء كتب و نشريات , به تحقيق بپردازد.

خوشبختانه معارف قرآن و تفسير آن و عقايد اسلامي , در سطوح مختلف از طرف صاحب نظران تبيين شده است . در اين راستا, مطالعهء كتب شهيد مطهري , آيت اللّه

سبحاني , آيت اللّه مكارم و علامه طباطبايي , از جمله تفسيرالميزان و تفسير نمونه توصيه مي شود.

(پ_اورقي 1.توبه (9 آيهء 122

,(پ_اورقي 2.توضيح المسائل امام خميني , مسئله 1

(پ_اورقي 3.همان , مسئله 11

چه كساني به سؤالات ما پاسخ مي دهند؟ آيا بنده مي توانم از طريق مكاتبه اي به تحصيل علوم حوزوي بپردازم ؟
پرسش

چه كساني به سؤالات ما پاسخ مي دهند؟ آيا بنده مي توانم از طريق مكاتبه اي به تحصيل علوم حوزوي بپردازم ؟

پاسخ

پس از سلام از ابراز لطف و محبت شما نسبت به واحد پاسخ به سؤالات بسيار متشكريم . گريه شوق جناب عالي از قلب پاك و دين باوري و كثرت مجبت و علاقه شما به ترويج ارزش هاي الهي است .

اميدواريم بتوانيم وظيفهء خود را دراين راستا انجام دهيم . براي شما در همهء زمينه ها به ويژه تربيت جوانان ونوجوانان آرزوي موفقيت داريم .

براي اطلاع سركار عالي بايد بگوييم افرادي كه در اين واحد به پاسخ گويي مشغولند همگي از فضلاي حوزه ءعلميهء قم و روحاني هستند كه بيش از بيست سال تحصيل علوم ديني و مطالعات مذهبي داشته و برخي علاوه بر آن از تحصيلات جديد برخوردار و به تدريس در دانشگاه هاي كشور نيز اشتغال دارند و برخي داراي تأليفات نيزهستند. بعضي افراد اين واحد زندان هاي ستم شاهي را نيز گذرانيده و از كوله باري از تجربه و برخورد فكري وفرهنگي با گروه هاي مختلف نيز برخوردارند.

جامعة الزهرا كه مركز اصلي تحصيل علوم ديني خواهران است برنامه هاي تمام وقت , غير حضوري , نيمه وقت وپاره وقت دارد.

مي توانيد از طريق شركت در آزمون در يكي از اين مقاطع طبق ضوابط شركت كنيد.

براي اطلاع بيشتر سركار عالي فرم مخصوص را ضميمه مي كنيم . با مطالعه و تماس مستقيم با آن مركز در جريان امر قرار خواهيد گرفت .

دوست عزيز! نامهء شما رسيد. در نامه خود به نكات فراواني اشاره نموده بوديد; گاه انتقاداتي پسنديده داشتيد و گاه پيشنهاداتي مفيد. در عين حال نقدي كه شما از وضعيت موجود جوانان , جامعه و روحانيت داشتيد بيش از ساير موضوعات مطروحه به چشم مي آمد, لذا ناچاريم اندكي
پرسش

دوست عزيز! نامهء شما رسيد. در نامه خود به نكات فراواني اشاره نموده بوديد; گاه انتقاداتي پسنديده داشتيد و گاه پيشنهاداتي مفيد. در عين حال نقدي كه شما از وضعيت موجود جوانان , جامعه و روحانيت داشتيد بيش از ساير

موضوعات مطروحه به چشم مي آمد, لذا ناچاريم اندكي دربارهء مباحث مذكور به گفت گوبپردازيم .

در بخشي از نامهء شما چنين آمده است : .

بعد ادامه داده ايد: آن گاه دين گريزي و نماز نخواني مردم را به نسبت داده ايد و گناه هر فسادي كه جوانان انجام دهند را به گردن آن هايي كه به اسم اسلام به دين خيانت مي كنند انداخته ايد؟

پاسخ

اين گوشه و بخشي از نامه جناب عالي بود, البته آوردن اين قطعات به خاطر اين نبود كه نامه شما ما را ناراحت كرده , بلكه اولاً به اين دليل بود كه اگر احيانا نسخه اي از نامه خود را نگه نداشته ايد يا به علت طول كشيدن جواب نامه , مقداري از آن را فراموش كرده ايد يادآوري و ثانياً معلوم شود كه نامه اين واحد به كدام قسمت هاي نامهء شماپاسخ مي دهد.

برادر عزيز دربارهء اشتباهاتي كه بعضي از آقايان ملبّس به لباس روحانيت در بعض شهرها و روستاها و... انجام مي دهند يا انجام داده اند, ما نيز با شما موافقيم و اصولاً هيچ روحاني منصفي نيست كه اين واقعيت را قبول نداشته باشد, اما اين كه بگوييم همه چنين و چنانند كار ساده اي نيست اين يك نوع كذب و افترا است نبايد همهء روحانيت به يك چوب رانده شود.

علت اين اشتباهات هم واضح است ; زيرا هيچ روحاني يا طلبه اي معصوم نيست و غير معصوم جايز الخطا است (مثل پزشك ها, مهندس ها و ساير مردم ديگر) روحاني نيز مثل مردم ديگر است و هيچ فرقي با آن ها ندارد, اين كه شما فكر

كنيد چون مردم , روحاني را نماينده پيامبر و خدا مي دانند و هرگز نبايد اشتباه كند, خود تفكر اشتباهي است .از سوي ديگر روحانيون هم بايد بسيار مراقبت كنند تا اشتباهي مرتكب نشوند; زيرا اشتباه آنان به هر دليل معقول ياغير معقول , متأسفانه به اسلام ضربه مي زند.

ما اميدواريم فرهنگ اين كشور اين قدر رشد كند كه اشتباه يك روحاني به پاي اسلام و جامعه مسلمانان نوشته نشود و خبط يك نفر يا يك گروه ظاهر الصلاح , سبب تخطئه يك شجره طيبه و يك تفكر ناب نگردد. به همين دليل ,شما هم گمان نكنيد كه حالا هر كس در حوزهء علميه است به اسم اسلام دارد نان مي خورد و يا اين كه دنبال هوا وهوس خودش است و كاري به مردم ندارد. اما در مورد اين كه هر طلبه اي يا به قول شما آخوندي 4_ 5تا زند صيغه مي كند. حكايت كرده اند كه روزي جواني در يكي از خيابان ها فرياد مي كشيد كه اي مردم من زنا كرده ام ؟! از اوپرسيدند كه چرا به خودت فعل زنا را نسبت مي دهي ؟ گفت : زني صيغه كردم ! مردم فهميدند آبرويم را بردند, بگذاربگويم زنا كرده ام شايد دست از سرم بردارند!؟ حال سؤال ما اين است كه اگر يك آدم روحاني يا غير روحاني , زني را صيغه كند, گناه كرده يا كارخلافي مرتكب شده كه از آن به اين شكل گفت گو مي شود؟ يا شايد فكر مي كنيد كه باب صيغه , بابي است كه تنها به روي روحانيت باز است و بر ديگران

بسته شده ؟ متأسفانه عده زيادي از مردم از ازدواج موقت پرهيز مي كنند و تا مي شنوند كه كسي چنين كاري كرده چشمشان گشاد مي شود! حال آن كه در برابر انواع واقسام فسادها و اعمال حرام اگر ازدواج موقت به صورت شايسته اي انجام مي گرفت چنين فساد و تباهي مخفي وآشكاري به وجود نمي آيد و مشكل جنسي نسل جوان حل مي شد.

امام علي 7فرمودند: اگر عمر عقد موقت را حرام نكرده بود, هيچ كس زنا نمي كرد مگر اين كه شقي و ظالم باشد.

بدين ترتيب , مي بينيد كه عقد موقت يكي از زيباترين و كارسازترين دستورات اجتماعي اسلام است . متأسفانه فرهنگِ بي فرهنگي در جامعه ما جوّي ايجاد كرده كه كسي كه عقد موقت مي كند از كسي كه خلاف مي كند, بيش ترمورد سرزنش و تحقير قرار مي گيرد و بيش تر رسوا مي شود. اميدواريم كه روزي اين فرهنگ غلط هم به فرهنگي اسلامي بدل گردد و ارزش ها مقام واقعي خود را به دست آورند.

بنابراين , برادر گرامي : اولاً هر روحاني و طلبه اي داراي همسر موقت نيست و بر فرض هم كه بعضي ها به صورت موقت همسر اختيار كرده باشند. گناه نكرده اند و شايد اگر چنين نمي كردند به گناه و فسادي مي افتادند.

با اين حال قبول داريم كه اين نوع ازدواج ها نبايد به صورتي در بيايد كه در مردم ايجاد حساسيت و تنش نمايد واين گمان پيش بيايد كه پاي هوا و هوس در كار است ! از اين بحث بگذريم .

نكته جالب ديگري را مطرح كرده بوديد

كه از طرفي هم درست است و هم غلط. اين دوگانگي از آن جا حاصل مي شود كه از يك سخن , چندين برداشت درست يا غلط مي تواند كرد. سخن كساني كه مي گويند: . اين كلام به واقع كلام صحيحي است ; زيرا منظور از تقويت ارزش هاي اسلامي فقط توصيه به نماز خواندن و روزه گرفتن نيست , بلكه سبك گرفتن مهريه براي دختران , اشكال تراشي هاي بيهوده , رايج شدن ازدواج موقت و روابط مشروع در جامعه , ازدواج در سنين پايين تر و چيزهايي از اين قبيل , همگي در زمره فرهنگ و ارزش هاي اسلامي هستند كه به واقع اگر تقويت شوند, بسياري از مشكلات فرهنگي جامعه حل مي گردد و تهاجم فرهنگي روندي قابل كنترل را طي خواهد كرد. البته فراهم ساختن زمينهء كار و فعاليت هم لازم است و شيوه هاي خاصي را بايد در نظر گرفت و تنها به سخنراني و موعظه اكتفا ننمود.

مطلب آخر هم اين كه , قصد ما از پاسخگويي به سؤالات شما عزيزان , فقط مجاب كردن شما به هر وسيلهء ممكن نيست . بايد در نظر داشته باشيد كه ما از شما اطلاعاتي نداريم و با روحيات شما آشنا نيستيم , فقط نامهء شما در دست ما است كه تا حدودي از صدر و ذيل آن بايد پي به اصل مشكل يا سؤال شما ببريم و سعي كنيم جوابي در خورشان به آن بدهيم . توقع اين را هم نداريم كه هر چه ما مي نويسيم مورد پسند و قبول واقع شود. به هر صورت , اگر سركار عالي را

به ازدواج دعوت نموده ايم , جهت دلگرمي بيشتر شما به اين امر بوده نه چيز ديگر و هم اكنون بر اين باوريم وقتي شرايط ازدواج دايم فراهم نشد ازدواج موقت ضرورت پيدا مي كند, ولي متأسفانه فرهنگ رفتاري جامعه به صورتي است كه دولت هم نمي تواند اقدام عملي بكند. البته بايد گفت اين گونه نيست كه به مجرد ارتباط دختر و پسر, آن ها رادستگير و شكنجه نمايند. در اين زمينه شايد تندروي وجود داشته , اما بناي دولت و نظام اسلامي جلوگيري از فسادو فحشا است و اميدواريم در اين مسير با همكاري مردم موفق شوند.

هم اكنون رئيس جمهور محترم كه بحق درد جوانان را مي داند و در صدد رفع آن ها است , ولي نمي تواند به آساني برطرف نمايد; زيرا مشكلات خيلي زياد و امكانات بسيار كم است . اگر حضرت عالي براي حل مشكلا جوانان طرحي و پيشنهادي داريد ما مي توانيم به مجلس و دفتر رئيس جمهور برسانيم حرف و انتقاد از اين و آن , طرح معقولي نيست , ما سؤال مي كنيم اگر جناب عالي رئيس جمهور بوديد چه مي كرديد؟

لطفاً پاسخ ما را بنويسيد؟ شما در رابطه با تهاجم فرهنگي چه طرحي داريد؟ در ارتباط با حل مشكلات اقتصادي چه برنامه اي داريد؟ منتظر مكاتبات بعدي شما هستيم . ما براي شما آرزوي بهروزي و سعادت داريم و هركجا كه هستيد خداوند يار و پشتيبان شما باد.

آيا امكان تحصيل غير حضوري در حوزهء علميهء قم وجود دارد؟ لطفاً از كمّ و كيف آن مرا مطلع كنيد.
پرسش

آيا امكان تحصيل غير حضوري در حوزهء علميهء قم وجود دارد؟ لطفاً از كمّ و كيف آن مرا مطلع كنيد.

پاسخ

تحصيل غير حضوري در حوزهء علميه شاهد غير ممكن باشد. بهتر است دروس حوزوي را نزدروحاني كه در شهرتان است , بخوانيد يا اگر حوزه اي در آن جا است , با مراجعه به آن جا از كم و كيف مسئله جوياشويد, چون فعلاً بيش تر حوزه هاي شهرستان ها با قم هماهنگ و زير نظر شوراي مديريت حوزهء علميهء قم هستند.

جهت اطلاع بيشتر با تلفن 740966_ 740971شوراي مديريت حوزهء علميهء قم تماس بگيريد.

در صورت امكان چگونگي راه يافتنب ه حوزهء علميّه خواهران را برايم ارسال فرماييد؟
پرسش

در صورت امكان چگونگي راه يافتنب ه حوزهء علميّه خواهران را برايم ارسال فرماييد؟

پاسخ

خواهر گرامي ! از اين كه با ما مكاتبه كرده و مسائل خود را با ما در ميان گذاشتيد سپاس گذاريم .

فرم شرايط پذيرش حوزهء علميهء خواهران , به خدمت ارسال مي گردد اميدواريم با مطالعهء آن مشكلتان رفع شود.

آيا فارغ التحصيلان جامعةالزهرا استخدام مي شوند؟
پرسش

آيا فارغ التحصيلان جامعةالزهرا استخدام مي شوند؟

پاسخ

فرم عضويت جامعة الزهرا, خدمت شما ارسال مي شود مي تانيد با شمارهء تلفن جامعة الزهرا تماس گرفته و از جزئيات مسئله بيشتر مطلع شويد. شماره تلفن جامعة الزهرا 925111مي باشد.

دوست دارم طلبه شوم , لطفاً در مورد چگونگي پذيرش و ثبت نام توضيح دهيد؟
پرسش

دوست دارم طلبه شوم , لطفاً در مورد چگونگي پذيرش و ثبت نام توضيح دهيد؟

پاسخ

برادر عزيز! اميدواريم به هدف مقدسي كه به آن مي انديشيد, برسيد. قرآن مي فرمايد: .

(پ_اورقي 1.نجم (53 آيه 39

انسان كوشا, كسي كه در زندگي سعي و جديت به كار مي برد, هر چند هدفي دور و دراز و به خيال بعضي نا ممكن داشته باشد, اما به آن خواهد رسيد.

البته افرادي متقاضي ثبت نام و ورود به حوزهء مقدّسهء ديني مي شوند, بايد داراي شرايط خاصي باشند. برگه ءشرايط ثبت نام حوزهء علميه ارسال مي شود. اگر نياز داريد مي توانيد با شماره هاي 74097_ 740971 0251قم مركز مديريت حوزهء علميه تماس گرفته و از نحوهء ثبت نام افراد متقاضي مستقيماً مطلع شويد. اما شخصي كه واردحوزهء علميهء مي شود, خوب است در هدفش خداو خدمت به مردم و تبليغ احكام دين را در نظر داشته باشد.

طلبه حوزهء علميه با دو بال تقوا و علم الگوي راهنمايي و هدايت جامعه خواهد شد. زندگي طلبگي زندگي راحتي از نظر مادي نيست , اگرچه حق هر طلبه اي داشتن حداقل مزاياي زندگي است , ولي دنياطلبي و مال پرستي ومقام خواهي , از روح و شأن طلبه , به دور است . طلبه وارد حجرهء امام زمان 7مي شود, در حالي كه بر سر سفره ءحضرت مي نشيند. از آن پس بايد به رياضت هاي خاصي دست بزند و خود را متخلق به اخلاق حسنه و ديني كند تااگر مردم امروزش را با ديروزش مقايسه كردند, تأثير تربيت اسلامي و ديني را در حركات او مشاهده كنند و او راالگوي خود

قرار دهند. اميدواريم كه خداوند شما را در زندگي موفق كند.والسلام

مساجد

از نظر قرآن كريم ساختن مسجد چه حكمي دارد؟
پرسش

از نظر قرآن كريم ساختن مسجد چه حكمي دارد؟

پاسخ

مطابق قرآن ساختن و آباد كردن مسجد كارِ كسي است كه ايمان كامل داشته باشد; "إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَ_َجِدَ اللَّه ِ مَن ْ ءَامَن َ بِاللَّه ِ وَالْيَوْم ِ الأَْ خِرِ وَأَقَام َ الصَّلَوَة َ وَءَاتَي الزَّكَوَة َ وَلَم ْ يَخْش َ إِلآ اللَّه َ فَعَسَي ََّ أُوْلَغ كَ أَن يَكُونُواْ مِن َ الْمُهْتَدِين (توبه 18) مساجد الهي را تنها كسي آباد مي كند كه ايمان به خدا و روز قيامت آورده و نماز بپا دارد و زكات بپردازد و جز از خدا نترسد، اميد است چنين گروهي از هدايت يافته گان باشند."

به حكم اين آيه براي اينكه مسجد منسوب به خدا باشد و رنگ خدايي داشته باشد پنج شرط لازم است در غير اين صورت معلوم نيست خدا چنين مسجدي را قبول كند. و آن پنچ شرط عبارتند از:

ايمان به خدا، ايمان به روز رستاخيز، برپا داشتن نماز، دادن زكات و تنها از خدا ترسيدن

دربارة اهميّت بناي مسجد احاديث فراواني داريم

در روايتي از پيامبر6 مي خوانيم كه آن حضرت فرمود: "كسي كه مسجدي بنا كند هر چند به اندازة لانة مرغي بوده باشد، خداوند خانه اي در بهشت براي او بنا خواهد كرد.(وسائل الشيعه شيخ حر عاملي ج 5، ص 204، مؤسسة آل البيت / ر.ك تفسير نمونه آيت الله مكارم شيرازي و ديگران ج 7، ص 313_319، دارالكتب الاسلاميه )

اگر در محلي يا روستايي مسجد و حسينيه وجود داشته باشد و افرادي بخواهند در رقابت با هيئت امنأ مسجد ديگري همانجا بنا كنند. آيا بانيان اين مسجد از نظر قرآن در آخرت اجر و پاداش نيك دارند يا خير؟
پرسش

اگر در محلي يا روستايي مسجد و حسينيه وجود داشته باشد و افرادي بخواهند در رقابت با هيئت امنأ مسجد ديگري همانجا بنا كنند. آيا بانيان اين مسجد از نظر قرآن در آخرت اجر و پاداش نيك دارند يا خير؟

پاسخ

اصل رقابت در امور خير مورد سفارش و توصية قرآن است خداوند مي فرمايد: "فَاسْتَبِقُواْ الْخَيْرَ َت (مائده 48) در كارهاي نيك از يكديگر سبقت بگيريد" و هيچ منعي نيز وجود ندارد كه اگر روستايي مسجدي وجود دارد ديگران همانجا مسجد جديدي بسازند، ولكن بايد ساختن مسجد در صورت نياز باشد و هدف تقرب به خدا باشد تا صدق ِ كارِ خير به آن بشود، نه اين كه مسجد را براي تفرقه و اختلاف بنا كنند، همانند مسجد ضرار. معيار سنجش اعمال در دستگاه عدل الهي نيت و اهداف انسان است و اگر باني مسجد به هدف چشم و هم چشمي و يا ساير نيت هاي دنيوي آن را بسازد، علاوه بر اينكه از ثواب اولية هنگام ساخت ِ آن محروم است بعداً نيز خدا كار او را رشد و پرورش نمي دهد و براي او باقيات الصالحات نخواهد شد، مثلاً مسجد وي محل جمع شدن دشمنان خدا و انجام توطئه و... خواهد شد، قضيه "مسجد ضرار" نمونه اي از اين مورد است "لاَ تَقُم ْ فِيه ِ أَبَدًا لَّمَسْجِدٌ أُسِّس َ عَلَي التَّقْوَي َ مِن ْ أَوَّل ِ يَوْم ٍ أَحَق ُّ أَن تَقُوم (توبه 107و108)، خداوند به پيامبرش مي فرمايد كه در اين گونه مساجد اصولاً نرو نماز نخوان و مسجدي كه از روز اوّل بر پاية پرهيزكاري بنا شده است سزاوار اينست كه محل قيام و عبادت باشد.

آباداني مساجد به چيست
پرسش

آباداني مساجد به چيست

پاسخ

خداوند متعال در سورة توبه از آبادي مساجد و اشخاصي كه شايستگي اين كار را دارند، مي فرمايد: "مَا كَان َ لِلْمُشْرِكِين َ أَن يَعْمُرُواْ مَسَ_َجِدَ اللَّه ِ شَ_َهِدِين َ عَلَي ََّ أَنفُسِهِم بِالْكُفْرِ أُوْلَغ كَ حَبِطَت ْ أَعْمَ_َ_لُهُم ْ وَفِي النَّارِ هُم ْ خَ_َ_لِدُون إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَ_َجِدَ اللَّه ِ مَن ْ ءَامَن َ بِاللَّه ِ وَالْيَوْم ِ الأَْ خِرِ وَأَقَام َ الصَّلَوَة َ وَءَاتَي الزَّكَوَة َ وَلَم ْ يَخْش َ إِلآ اللَّه (توبه 17و18) مشركان حق ندارند مساجد خدا را آباد كنند، در حالي كه به كفر خويش گواهي مي دهند. آن ها اعمال شان نابود ]و بي ارزش شده و در آتش جاودانه خواهند ماند. مساجد الهي را تنها كسي آباد مي كند كه ايمان به خدا و روز قيامت آورده و نماز را به پا دارد و زكات را بپردازد و از چيزي جز خدا نترسد."

از جمله مسائلي كه در صدر اسلام _ بعد از لغو پيمان مشركان و حكم جهاد با آنان _ ممكن بود براي بعضي مطرح گردد، اين بود كه چرا ما اين گروه عظيم _ يعني مشركان _ را از خود برانيم و اجازه ندهيم به مسجد الحرام _ براي مراسم حج _ قدم بگذارند، در حالي كه شركت آنان در اين مراسم از هر نظر، ماية آبادي مسجد است هم آبادي ساختمان مسجد _ از راه كمك هاي مهمي كه آن ها به اين امر مي كردند _ و هم آبادي معنوي از نظر افزايش جمعيّت در اطراف خانة خدا! به همين سبب آيات فوق نازل شد و به اين گونه افكار واهي و بي اساس پاسخ گفت در اين كه آيا آباد ساختن مساجد به معناي آبادي ساختمان آن است

يا به معناي اجتماع وشركت در آن بين مفسران اختلاف است و برخي آنان تنها يكي از دو قسمت را در تفسير "عمران مساجد" _ در آية فوق _ انتخاب كرده اند، در حالي كه مفهوم اين كلمه يك مفهوم وسيع است و شامل هر نوع آباداني مي شود. مشركان و بت پرستان نه حق شركت در مساجد را دارند، و نه حق تعمير و بناي ساختمان آن ها را، زيرا بر اساس آيات شريفه قرآن همة اين امور بايد به دست مسلمانان انجام شود; حتّي از آيات فوق استفاده مي شود كه مسلمانان نبايد هدايا و كمك هاي مشركان _ بلكه تمام فرق غير اسلامي را _ براي ساختمان مساجد خود بپذيرند، زيرا آية نخست گرچه تنها سخن از مشركان مي گويد، ولي آية دوم كه با كلمة "انّما" ]=فقط[ شروع شده آبادي مساجد را در مسلمانان منحصر مي سازد.

از اين جا روشن مي شود كه متوليان و پاسداران مساجد نيز بايد از ميان پاك ترين افراد انتخاب شوند، نه اين كه افراد ناپاك و آلوده به خاطر مال و ثروت شان و يا به خاطر مقام و نفوذشان بر اين مراكز عبادت گمارده شوند. امروز آن چه بيش تر اهميّت دارد، آبادي معنوي مساجد است و به تعبير ديگر، بيش از آن چه به ساختن مساجد اهميّت مي دهيم بايد به ساختن افرادي كه اهل مسجد و پاسداران مسجد و حافظان آن هستند، اهميّت بدهيم مسجد بايد كانوني براي هر گونه حركت و جنبش سازندة اسلامي در همة زمينه ها باشد; مانند آگاهي و بيداري مردم پاك سازي محيط و آماده ساختن مسلمانان براي دفاع

از ميراث هاي اسلام و غيره ( ر.ك تفسير نمونه آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران ج ص 314_318، نشر دارالكتب الاسلامية )

در محل گنبد سبزه اردستان حسينه اي ساخته شده كه تصميم گرفتيم كتابخانه اي هم در آن مكان تاسيس شود, لذا احتياج مبرم به قرآن و مفاتيح و مقداري كتاب هاي مفيد براي جوانان و نوجوانان داريم لطفا مارا ياري كنيد.
پرسش

در محل گنبد سبزه اردستان حسينه اي ساخته شده كه تصميم گرفتيم كتابخانه اي هم در آن مكان تاسيس شود, لذا احتياج مبرم به قرآن و مفاتيح و مقداري كتاب هاي مفيد براي جوانان و نوجوانان داريم لطفا مارا ياري كنيد.

پاسخ

هيئت امناي محترم حسينيه گنبد سز! نامه آن هيئت محترم واصل شد. از شما دست اندركاران اين حسينيه كه دلسوز جوانان و نوجوانان هستيد متشكريم .

متاسفانه واحد پاسخ به سؤالات توان مالي براي چنين كارهاي خيري را ندارد, اما شما عزيزان را راهنمايي مي كنيم كه به نحو مطلوبي اين كار صورت گيرد. انشاء الله در ماه محرم كه مجلس عزاي امام حسين 7بر پامي شود از روحاني محترمتان درخواست كنيد با سازمان تبليغات اسلامي اردستان و يا امام جمعه محترم آن شهرستان در اين باره مذاكره كند. و در ضمن نامه اي از هيئت امنا به ايشان داده شود تا با موسسه نشر الهادي درقم هماهنگي لازم براي دريافت قرآن به عمل آورد و نيز كمك هاي لازم را دريافت دارد. البته همراهي شماعزيزان در اين باب كمك خوبي خواهد بود.

اولين مسجدي كه درايران ساخته شد، چه نام دارد؟
پرسش

اولين مسجدي كه درايران ساخته شد، چه نام دارد؟

پاسخ

با تحقيقاتي كه انجام شد، به تاريخ اولين مسجدي كه در ايران ساخته شد دست نيافتيم دست يابي به پيشينه اولين مسجد در ايران مستلزم آن است كه تمام مساجدي كه در ايران ساخته شده اند، شناخته شود. اين كار مشكل و حتي غير مقدور است؛ زيرا ممكن است برخي از مساجد كه از اولين مساجد ايران محسوب مي شوند ، از بين رفته و مورّخان و جغرافي دانان بدان ها دست نيافته باشند. شايد بر همين اساس،كساني كه در صدد جمع آوري اطلاعات درباره اولين مسجد در ايران بوده اند، بدان اشاره نكرده اند.

برخي در هنگام بيان وضع مساجد درايران، از بعضي مساجد به عنوان قديمي ترين مساجد ياد كرده اند كه عبارتند از :

1- مسجد خليفه مهدي در ري، نزديك تهران كه پيشينه آن به پايان قرن دوم هجري بر مي گردد از مسجد فقط پايه اش بر جاي مانده است.

2- مسجد تاري خانه در دامغان كه قدمت آن به قرن سوم هجري بر مي گردد.

3- مسجد جامع نائين كه مربوط به قرن چهارم هجري است.

4- مسجد دماوند كه تاريخ آن به قرن پنجم هجري قمري بر مي گردد.(1)

پي نوشت ها :

1 - لغت نامه دهخدا، ج44، ص 385.

قطع ارتباط با مسجد، چه پيامدهايي دارد؟
پرسش

قطع ارتباط با مسجد، چه پيامدهايي دارد؟

پاسخ

1. از آن جا كه مساجد پايگاه هاي ترويج اسلام است دشمنان اسلام همواره از مسجد مي ترسند و در صدد نابودي يا بستن درب مساجد هستند; مي فرمايد: "ومَن اَظلَم ُ مِمَّن مَنَع َ مَس_َجِدَ اللّه ِ اَن يُذكَرَ فيهَا اسمُه ُ وسَعي َ في خَرابِها... لَهُم فِي الدُّنيا خِزي ٌ ولَهُم فِي الأَخِرَة ِ عَذاب ٌ عَظيم (بقره 114) كيست ستم كارتر از آن كس كه از بردن نام خدا در مساجد او جلوگيري كرد و سعي در ويراني آنها نمود؟!... بهره آنها در دنيا (فقط) رسوايي است و در آخرت عذاب عظيم (الهي ." صرف نظر از شأن نزول آيه و با توجه به مفهوم وسيع آن كه محدود به زمان و مكان معيني نيست مي توان گفت هر كس و يا هر گروهي به نوعي در تخريب مساجد الهي بكوشد و يا مانع از آن شود كه نام خدا و عبادت او در آنجا انجام گيرد، مشمول همان رسوايي و عذاب عظيم الهي خواهد شد. توجه به اين نكته نيز لازم است كه جلوگيري از ذكر پرودگار و كوشش در تخريب مساجد، هر عملي است كه نتيجه آن تخريب مساجد و از رونق افتادن آن باشد كه قطع ارتباط با مسجد نيز يكي از مصاديق آن اعمال است كه باعث غافل شدن از ياد خدا مي گردد و ثمره اي جز سوق افراد به بي ديني نخواهد داشت و زيان اين عمل از هر كاري بيشتر است و از همين رو خداوند چنان اشخاصي را ظالم ترين فرد مي شمرد.(تفسير نمونه آيت الله مكارم شيرازي و ديگران ج 1، ص 418، دارالكتب الاسلامية )

2. از آن جا كه مساجد، محل ّ ذكر خداست (حج 40)، قطع ارتباط با آن به نوعي اعراض از ذكر خداست كه خداوند نسبت به پيامد آن مي فرمايد: "ومَن اَعرَض َ عَن ذِكري فَاِن َّ لَه ُ مَعيشَة ً ضَنك_ًا ونَحشُرُه ُ يَوم َ القِي_َمَة ِ اَعمي َ; (طه 124) و هر كس از ياد من روي گردان شود، زندگي (سخت و) تنگي خواهد داشت و روز قيامت او را نابينا محشور مي كنيم "

3. در روايات ائمه نيز از قطع ارتباط با مساجد، به خصوص همسايگان آن به شدّت مذّمت شده امام صادق دراين باره مي فرمايند: "مسجدها از حاضر نشدن همسايگان در خود به درگاه خداي تعالي شكايت كردند، خداوند عزوجل ّ به آن ها وحي فرمود: به عزّت و جلالم سوگند كه حتي يك نماز از آنان نپذيرم و عدالتي از آنان در ميان مردم آشكار نكنم و رحمت من به آنان نرسد و همسايه من در بهشت نشوند."(بحار الانوار، علامه مجلسي ، ج 83، ص 348، ح 1، مؤسسة الوفأ.) و در روايتي ديگر حضرتش يكي از سه چيزي را كه در نزد خداوند شكايت مي كند مسجدي خرابي بر شمردند كه اهالي آن در آن جا نماز نخوانند."(رجوع كنيد: ميزان الحكمه محمد محمدي ري شهري ترجمه حميدرضا شيخي ج 5، ص 2395، ح 8307، دارالحديث / چهل حديث مسجد، سيدحسين زينالي سازمان تبليغات اسلامي )

4. كناره گيري از مسجد، در واقع جدا شدن از مؤمنين را به دنبال دارد و به همين جهت در صدر اسلام عدم حضور در مساجد و جماعات مجازات هايي را در پي داشت كه در تاريخ بيان شده

است مثلاً در حديثي چنين مي خوانيم "به اميرالمؤمنين خبر رسيد كه گروهي براي نماز در مسجد حاضر نمي شوند; حضرت خطبه اي خوانده و چنين فرمودند: به درستي كه گروهي براي نماز در مساجد ما حاضر نمي شوند، پس با ما نه غذا بخورند و نه آب بياشامند، نه مشورت كنند و نه از ما (زن بگيرند و از غنايم ما چيزي نگيرند تا اين كه در نماز جماعت با ما حاضر شوند." و در روايتي رسول اكرم كساني كه صداي اذان مسجد را بشنوند ولي در مسجد جهت نماز حاضر نشوند، آنان را به عنوان يهودي امت خويش نام نهاده و دستور دادند كه بر اين افراد سلام نكنيد.(امالي شيخ طوسي ص 696، ح 1487، انتشارات دارالثقافة / به نقل از گفتار علوي محمد باقر يزداني ص 88، انتشارات آواي نور.)

فوايد ارتباط با مسجد چيست
پرسش

فوايد ارتباط با مسجد چيست

پاسخ

1. از آن جا كه مسجد عبادتگاه عاشقان حق و تجلي گاه عشق و محبت اوست يكي از مهم ترين فوايد ارتباط با اين كانون معنوي "ذكر" و ياد خداست مي فرمايد: "في بُيوت ٍ اَذِن َ اللّه ُ اَن تُرفَع َ ويُذكَرَ فيهَا اسمُه ُ يُسَبِّح ُ لَه ُ فيها بِالغُدُوِّ والاصال (نور، 36) (اين چراغ پرفروغ الهي در خانه هايي قرار دارد كه خداوند اذن فرموده ديوارهاي آن را بالا برند (تا از دستبرد شياطين و هوسبازان در امان باشد)، خانه هايي كه نام خدا در آن ها برده مي شود و صبح و شام در آن ها تسبيح او مي گويند."

2. خداوند مي فرمايد: "اِنَّما يَعمُرُ مَس_َجِدَ اللّه ِ مَن ءامَن َ بِاللّه ِ واليَوم ِ الأَخِرِ واَقام َ الصَّلوَة َ وءاتَي الزَّكوَة َ ولَم يَخش َ اِلآ اللّه َ; (توبه 18) مساجد الهي را تنها كساني آباد مي كنند كه ايمان به خدا و روز قيامت آورده و نماز را بر پا دارد و زكات را بپردازد و از چيزي جز خدا نترسد." با توجه به اين كه "آباد ساختن مساجد" تنها به معني ساختمان و تأسيسات آن نيست بلكه مفهوم آن شامل اجتماع و شركت و ارتباط با مسجد است روشن مي شود كه ارتباط با اين كانون عبادي باعث تقويت ايمان به خدا و ايمان روز رستاخيز شده و بايد افزون بر پيوند فرد با خدا به وسيله نماز، باعث پيوندش با خلق خدا به وسيله پرداخت زكات باشد و يكي ديگر از آثارش توحيد در ترس از خداست يعني جز از خدا نترسيدن رجوع كنيد: تفسير نمونه آيت الله مكارم شيرازي و ديگران ج 7، ص 316، دارالكتب

الاسلامية )

3. يكي ديگر از فوايد ارتباط با مسجد، "پاكيزگي روحي و رواني است مي فرمايد: "آن مسجدي كه از روز نخست بر پاية تقوا بنا شده شايسته تر است كه در آن (به عبادت بايستي در آن مرداني هستند كه دوست مي دارند پاكيزه باشند و خداوند پاكيزگان را دوست دارد." (توبه 108)(رجوع كنيد: دو ماهنامه مسجد، سال يازدهم شماره 61، ص 37.)

4. ديگر از فوايد ارتباط با مسجد، "اتّحاد بين مؤمنين است كه از مذمّت خداوند متعال نسبت به مسجد ضرار استفاده مي شود، مي فرمايد: "كساني هستند كه مسجدي ساختند براي زيان رساندن (به مسلمانان و (تقويت كفر و تفرقه افكني در ميان مؤمنان ]و تفريقاً بين المؤمنين ." (توبه 107) پس مسجد بايد كانون وحدت باشد نه عامل تفرقه

5. در كلمات نوراني اهل بيت فوايد بسياري براي ارتباط با مسجد داشتن بيان شده در حديثي از رسول اكرم مي خوانيم ملازم مسجد دست كم با يكي از اين سه به خانه اش بر مي گردد: يا دعايي كه به درگاه خدا مي كند و خداوند با آن او را به بهشت مي برد، يا دعايي مي كند كه به سبب آن خداوند بلاي دنيا را از او بر مي گرداند و يا برادري كه در راه خداي عزّوجل ّ از وجودش بهره مند مي شود."

و در حديث ديگري از امام علي آمده است "هر كه به مسجد رفت و آمد كند به يكي از اين هشت چيز دست يابد: برادر ديني سودمند، يا دانشي جديد، يا آيتي محكم و استوار، يا رحمتي منتظره يا سخني كه

او را از هلاكت برهاند، يا شنيدن جمله اي كه او را به راه راست هدايت كند، يا آن كه گناهي را از ترس يا شرم ترك گويد."(ميزان الحكمه محمد محمدي ري شهري ترجمه حميدرضا شيخي ج 5، ص 2396، ح 8315 و 8317، دارالحديث )

البته فضايل و ثواب فراواني براي رفتن به سوي مسجد و يا نشستن در مسجد، در روايات بيان شده است

6. هر چند بخشي از عبادات در اسلام فردي است ولي روح اسلام بر جماعت استوار است به جا آوردن نمازهاي يوميه به جماعت نماز جمعه و حج كه بزرگ ترين كنگره جهان اسلام است همه در مسجد برپا مي شود. همه پاداش هاي الهي و آثار معنوي و اجتماعي و اخلاقي تربيتي اين نوع عبادات را مي توان از پي آمدهاي مفيد ارتباط با مسجد شمرد.(رجوع كنيد: پرتوي از اسرار نماز، محسن قرائتي ص 207، ستاد اقامه نماز.)

"مسجد خانه خداست يعني چه
پرسش

"مسجد خانه خداست يعني چه

پاسخ

بي گمان زمين و آسمان ها و آنچه در آنهاست براي خداست و تنها مالك اصلي اوست ](بقره 107/ 116/ 284); (آل عمران 129) و...[ از طرفي خداوند، هدف از خلقت را عبوديت بيان كرده و مي فرمايد: "من جن ّ و انس را نيافريدم جز براي اين كه عبادتم كنند (و از اين راه تكامل يابند و به من نزديك شوند). (ذاريات 56) از همين رو، محل عبادت خويش (مسجد) را خانه خود معرفي مي نمايد كه حاكي از شرافت و قداست مساجد است مي فرمايد: "واَن َّ المَس_َجِدَ لِلّه ِ فَلا تَدعوا مَع َ اللّه ِ اَحَدا; (جن ّ، 18) و اين كه مساجد از آن خداست پس هيچ كس را با خدا نخوانيد." كه منظور مكان هايي است كه در آن جا براي خدا سجده مي شود كه مصداق اكمل آن مسجد الحرام و مصداق ديگرش ساير مساجد مي باشد.(رجوع كنيد: تفسير نمونه آيت الله مكارم شيرازي و ديگران ج 25، ص 124، دارالكتب الاسلامية )

در روايات اهل بيت به اين معنا تصريح شده و بر طبق حديثي رسول اكرم 9 فرموده اند: "در تورات نوشته شده كه خانه هاي من در روي زمين مسجدهايند، پس خوشا بنده اي كه در خانه اش خود را پاكيزه كند و سپس در خانة من به ديدارم بيايد."(ميزان الحكمه محمد محمدي ري شهري ترجمه حميدرضا شيخي ج 5، ص 2390، ح 8292، دارالحديث )

مسجد چيست؟
پرسش

مسجد چيست؟

پاسخ

زماني كه رسول خدا«صلي الله عليه وآله» از مكّه به مدينه هجرت كرد و با استقبال پرشكوه اهل مدينه رو به رو شد، پيش از هر كار تصميم گرفت كه براي مسلمانان مركزي عمومي به نام «مسجد» بسازد تا براي انجام مراسم ديني و نماز و ياد خدا در آن جا گرد آيند. البته، مسجد تنها مركز پرستش خدا نبود، بلكه تمام معارف و احكام اسلامي در آن جا بيان مي شد. تا آغاز قرن چهارم هجري معمولاً مساجد جز پرستشگاه خداوند، جاي آموختن نيز بودند. حتّي گاهي مسجد مدينه به صورت يك مركز ادبي در مي آمد و سخن سرايان بزرگ عرب، كه سروده هايشان ارزشهاي اخلاقي و روش تربيتي اسلام سازگار بود، اشعار خود را در مسجد مي خواندند. امور قضايي و پرداختن به خصومات و اجراي حدود و به كيفر رسانيدن بزهكاران و جنايتكاران نيز در مسجد انجام مي گرفت و مسجد در آن روزها دادگاهي به تمام معنا بود.

همچنين، رسول خدا«صلي الله عليه وآله» خطابه هاي آتشين خود را براي گسيل مردم به جهاد مبارزه با كفر و شرك در آن جا ايراد مي فرمود. از آن جا كه پيشرفت هر ملّت و گروهي وابسته به اتّفاق و يگانگي آنان است، اسلام دستور داد كه ملمانان نمازهاي پنج گانه را در مسجد به جماعت بخوانند و فقير و غني و وضيع و شريف و سياه و سفيد و... همه و همه دوشادوش هم گرد آيند و در صفي يگانه بايستند تا خودپسنديها فرو ريزد و دلها به يكديگر راه يابند و ميانشان يگانگي و صميميّت پديد آيد و فقير از فقرش رنج نبرد و سياه از

سياهي اش آزرده نشود و همه از حال هم آگاه كردند و به درد دل يكديگر برسند.

« بخش پاسخ به سؤالات »

منظور از مسجد الحرام چيست و آيا مسجد مي تواند حرام باشد؟
پرسش

منظور از مسجد الحرام چيست و آيا مسجد مي تواند حرام باشد؟

پاسخ

اين كه صفت حرام را براي مسجد به كار برده اند، ممكن است از اين روي باشد كه حرام از ماده حرمت و احترام است؛ يعني مسجدي كه داراي حرمت و احترام است و ممكن است از اين رو باشد كه انجام آنچه با احترام مسجد ناسازگار است، در آن مسجد حرام باست، يا كارهايي چون آزار ديگران در آن حرام است.

« بخش پاسخ به سؤالات »

آيا مسلمان در برابر مسجد وظيفه دارد
پرسش

آيا مسلمان در برابر مسجد وظيفه دارد

پاسخ

در فرهنگ اسلام از مسجد به عنوان «بيت الله ياد شده است (ر.ك وسائل الشيعه ج 1، ص 268) راز اين نام گذاري آن است كه مردم در اين مكان به سوي معبود تقرب جويند و با عبارت خالصانه به سوي او ره بسپارند؛ همان گونه كه انسان براي يافتن كسي او را در خانه اش مي جويد، براي حضور يافتن در محضر خدا نيز بايد به مسجد _ كه خانة او است _ شتافت از همين رو قرآن كريم كعبه را خانه اي براي مردم به شمار آورده مي فرمايد: «ان اول بيت وضع للناس للذي ببكه همانا اولين خانه اي كه براي مردم بناشد، در مكه است و در آية ديگر مي فرمايد:«ان المساجد الله فلاتدعوا مع الله احدا؛ مساجد ازآن خداست پس در كنار خداوند ديگري را نخوانيد».

مفسران درباره كلمه مساجد در آيه شريفه چهار معنا ذكر كرده اند. در يكي از معاني مراد از آن مكان عبادت و پرستشگاه مسلمانان دانسته شده است در حديثي از امام ششم ع آمده است كه ايشان خطاب به ياران خود فرمود: «ملعون ملعون من لم يوقر المسجد؛ ملعون است ملعون است كسي كه مسجد را بزرگ نشمارد».

خداوند حق مسجد را بزرگ داشته مي فرمايد: «مساجد از آن خدا است پس در آن كسي را جز خداوند عبادت نكنيد».امام صادق ع مي فرمايند: «مساجد نسبت به آن دسته از همسايگان خود كه د رآن حاضر نمي شوند، به خدا شكايت كردند،خداوند فرمود: به عزت و جلالم قسم يك ركعت نماز را هم از آنان قبول نخواهم كرد و نيزدر ميان

آنان عدالتي را از آنان آشكارنمي سازم رحمت من شامل آنان نمي شود و در بهشت همسايه من نيستند». بنابر اين آيات و احاديث در اين زمينه فراوان است كه وظيفه سنگين مسلمانان را در قبال مساجد و پرستشگاهشان گوشزد مي كند و از بي اعتنايي به مساجد شديداً بر حذرمي دارد. (براي اطلاع بيشتر ر.ك سيماي مسجد).

مسجد ضرار به معناي چيست؟
پرسش

مسجد ضرار به معناي چيست؟

پاسخ

ضِرار به معني زيان رسانيدن تعمّدي است. و آيات 107 تا 110 سورة توبه اشاره به ماجراي مسجد ضرار مي كند، كه خلاصة آن به شرح زير است :

در سال نهم هجري گروهي از منافقان كه به ظاهر مسلمان بودند، نزد پيامبر? آمدند. و عرض كردند كه به ما اجازه دهيد كه مسجدي در ميان قبيله بني سالم (نزديك مسجدقبا) بسازيم. تا افراد ناتوان و بيمار و پيران از كار افتاده در آن عبادات خود را انجام دهند، و نيز در شبهاي باراني كه گروهي از مردم توانايي آمدن به مسجد شما را ندارند، فريضه نماز را آنجا انجام دهند. و اين زماني بود كه پيامبر( با گروهي از مسلمانان عازم جنگ تبوك بودند. پيامبر( به آنها اجازه دادند. آنها از پيامبر( تقاضا كردند كه شخصاً بيايند و در آن مسجد نماز اقامه كنند. پيامبر( فرمودند : "من عازم سفرم، هنگامي كه بازگشتم، به خواست خدا چنين خواهم كرد. پس از بازگشت پيامبر از تبوك، آنها مجدداً نزد پيامبر ( مآمده و تقاضاي خود را مبني بر اقامه نماز در مسجد آنها توسط پيامبر( تكرار كردند. و اين هنگامي بود كه هنوز پيامبر( وارد دروازه هاي مدينه نشده بود. دراين هنگام فرشته وحي نازل گشت، و آيات 107 تا 110 سورة توبه را بر پيامبر ( وحي كرد، و پرده از اسرار كار آنها برداشته شد. بدنبال اين وحي آسماني، پيامبر( دستور دادند كه مسلمانان مسجد مزبور را آتش بزنند، و بقاياي آن را نيز ويران كنند. (1)

قرآن كريم در اين باره مي فرمايد :

"والذين التخذوا مسجداً ضِراراً و

كفراً و تفريقاً بينَ المؤمنين و اِرصاداً لِمَن حارَبَ اللهَ و رسولَهُ

مِن قبل و لَتَحْلفُنَّ إن ارَدْنا إلا الحسني و الله يشهدُ إنَّهم لَكاذبون" (2)

يعني "كساني هستند كه مسجدي ساختند براي زيان(به مسلمانان) و تقويت كفر و تفرقه ميان مؤمنان، و كمينگاه براي كسي كه با خدا و پيامبرش از پيش مبارزه كرده بود، آنها سوگند ياد مي كنند كه نظري جز نيكي و خدمت نداشته ايم، اما خداوند گواهي مي دهد كه آنها دروغگو هستند."

"لا تَقُمْ فيه ابدا..." يعني "هرگز در آن قيام (و عبادت) مكن... ." (3) "لا يَزالُ بنيانُهُمُ الذي بَنَوْا ريبةً في قلوبهم إلا أن تقطَّع قُلُوبُهُم واللهُ عليم حكيم" (4)

يعني " اين بنايي را كه آنها كردند، همواره به صورت يك وسيله شك و ترديد در دلهاي آنها باقي مي ماند؛ مگر اينكه دلهايشان پاره پاره شود، (و بميرند، و گرنه از دل آنها بيرون نمي رود). و خداوند دانا و حكيم است."

اما اين منافقان چه كساني بودند؟ قبل از هجرت پيامبر( از مكه به مدينه، فردي بود به نام ابوعامر كه از راهبان مسيحي و از عبّاد و زهّاد به شمار مي رفت. و در ميان قبيلة خزرج از نفوذ وسيعي برخوردار بود. هنگامي كه پيامبر( به مدينه هجرت كرد، و مسلمانان گرد او را گرفتند، و در جنگ بدر بر مشركان پيروز شد، ابوعامر كه خود روزي از بشارت دهندگان ظهور پيامبراسلام( بود، اطراف خود را خالي ديد؛ از اينرو به مبارزه با اسلام برخاست. از مدينه به سوي مشركان مكه رفت، و براي جنگ با پيامبر از آنهاكمك خواست؛ و حتي در غزوة احد عليه مسلمانان وارد عمل

شد. پس از جنگ احد به سوي فرمانرواي روم، هرقل رفت و از او براي مبارزه با پيامبر اسلام كمك خواست. و از طرفي به هواداران خود در مدينه نيز نامه نوشت، كه بزودي با لشكري از سوي هرقل به سمت مدينه خواهد آمد، و لازم است كه منافقان مدينه كانوني را جهت فعاليتهاي آتي او در مدينه براي او آماده كنند. هواداران او نيز چون نمي توانستند علناً خواسته خود را تحقق بخشند، به بهانه ساختن مسجدي براي بيماران و پيران، نيّات شوم خود را عملي ساختند. اما وحي الهي نازل گشت، و خيانت آنها آشكار گرديد. شايد اينكه پيامبر( قبل از رفتن به تبوك با آنها مخالفت نكرد، بدان جهت بود كه وضع كار آنها روشن تر شود. و از طرفي شايد نمي خواست فضاي آرام مدينه در آن اوضاع و احوال دچار تشنج شود.

با توجه به آياتي كه در اين باره نازل گشته، معلوم مي گردد كه منافقان با اين عملشان، در واقع مي خواستند مقدمات نابودي پيامبر اسلام( و دين او را فراهم كنند، در ميان صفوف مسلمانان ايجاد تفرقه كنند، و كانوني جهت فعاليتهاي ضداسلامي خود فراهم كنند.

داستان مسجد ضِرار درسي است براي عموم مسلمانان در هر عصر و دوراني، كه هرگز نبايد ظاهربين و سطحي نگر باشند، و فريب افراد به ظاهر حق به جانب را بخورند. و چهرة نفاق و منافق در هر رنگ و لباسي ممكن است ظاهر شود، حتي در لباس طرفداري از قرآن و مسجد؛ و مخالفين اسلام ممكن است در لباس دين بر ضد دين فعاليت كنند. موضوع اتحاد ميان مسلمانان بقدري اهميت دارد،

كه حتي اگر ساختن مسجدي در كنار مسجدي ديگر موجب تفرقه و پراكندگي مسلمانان گردد، مسجد تفرقه اندار نامقدس است خانه خدا نيست، بلكه كانون شيطان است.

____________________________________

منابع و مآخذ :

1. تفسير نمونه، جلد 8، ص 134

2. سوره مباركة توبه آيه 107

3. سوره مباركة توبه آيه 108

4. سوره مباركة توبه آيه 110

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109