نهج البلاغه و آگاهي از غيب

مشخصات كتاب

شماره كتابشناسي ملي: ايران76-4258

سرشناسه: سبحاني تبريزي جعفر

عنوان و نام پديدآور: نهج البلاغه و آگاهي از غيب سبحاني تبريزي جعفر

منشا مقاله:، اطلاعات (4 ارديبهشت 1376): ص 7.

توصيفگر: غيبگويي

توصيفگر: نهج البلاغه

توصيفگر: علي بن ابي طالب (ع، امام اول

گزارش امام از رويدادهاي پنهان

اشاره

بسم الله الرحمن الرحيم

آگاهي از غيب و گزارش امام (ع) از حوادث و رويدادهاي پنهان و پوشيده، بالاخص جريانهائي كه پس از شهادت وي رخ داد، يكي از ابعاد گسترده «نهج البلاغه» را تشكيل مي دهد و مجموعا در اين كتاب هفتاد و پنج خبر غيبي وجود دارد كه اكثرا و يا مجموع آن ها تحقق پذيرفته اند.

خبرهاي غيبي نهج البلاغه، گواه بر اين است كه امام، علاوه بر آگاهي هاي حسي و عقلي، از آگاهي سومي برخوردار بوده كه هرگز نمي توان آن ها را از طريق ابزاري به نام حس و عقل كشف كرد. گزارش از غيب نشانه نبوت و يا رسالت نيست كه از انتساب آن به امام وحشت كنيم، بلكه نشانه صفاي روح و لطافت ذهن و تائيد الهي است و حاكي از آن است كه انساني به چنان مقام و درجه اي رسيده است كه مي تواند مرزهاي زمان را در هم شكند، و حوادث را پيش از وقوع درك و احساس كند، و يا مكان و حجاب ماده را در هم كوبد، و با حوادث دور از محيط خود، ارتباط برقرار كند و آن را لمس نمايد.

رشد و گسترش علوم مادي، و فرو رفتگي انسان معاصر در مسائل طبيعي، تاثير خاص در نحوه تفكر انسان نهاده و او را بر آن داشته است كه همه مسائل را با قوانين مادي بسنجد، و آنچه را كه با اين ميزان بسيار نارسا، تطبيق نكند انكار كند.

از نظر قوانين مادي، انسان محصور در

مرزهاي تنگ زمان و مكان، چگونه مي تواند حوادثي را لمس كند كه با او هم زمان و يا هم مكان نيست، ذهن انسان هرگز بسان اشعه ايكس نيست كه براي خود حجاب و مانعي نشناسد و در دل اشياء نفوذ كند و از ماوراء آن گزارش دهد و يا وجود انسان آنچنان گسترده نيست كه، حوادث دور از زمان خود را مشاهده كند.

اين گونه افراد علم زده فريب اينگونه قوانين مربوط به جهان ماده را مي خورند، و به انكار يك سلسله مسائل برمي خيزند كه براي خود ميزان و سنجش خاصي دارند.

[صفحه 2]

در اين مقاله فرصت آن نيست كه پيرامون امكان آگاهي از غيب ازنظر دانش هاي امروزه بشري، و يا از ديدگاه قرآن و اخبار اسلامي سخن بگوئيم از اين جهت سخن را در اينجا كوتاه كرده و به اصل بحث مي پردازيم و ياد آور مي شويم كه نقاط بحث ما را در اين مقاله، سه موضوع تشكيل مي دهد:

1- شاهراه هاي سه گانه معرفت

2- دو نوع آگاهي از غيب

3- نمونه هائي از اخبار غيبي كه در نهج البلاغه وارد شده است.

اينك پيرامون موضوع نخست سخن مي گوئيم. به طور مسلم زندگي هر بشري از «ناآگاهي» شروع شده و كم كم وارد محيط آگاهي مي گردد و به تدريج روزنه هائي به دنياي خارج از ذهن پيدا مي كند.

او نخست از طريق حواس ظاهري به حقايقي دست مي يابد، سپس بر اثر تكامل دستگاه تعقل و تفكر، كم كم با حقائقي كه از قلمرو حس و لمس بيرون مي باشد، آشنا مي گردد، و در نتيجه يك فرد عقلاني و استدلالي گشته و از يك رشته حقائق كلي و قوانين علمي آگاه مي شود.

گاهي در ميان افراد بشر «ابر

آگاهاني» پيدا مي شوند كه از طريق الهام، از مطالبي آگاه مي گردند كه هرگز از طريق استدلال راهي به كشف آنها وجود ندارد.

از اين جهت دانشمندان، ادراك بشر را به اين سه نوع «ادراك توده مردم» و «ادراك استدلال گران و متفكران» و «ادراك عارفان و روشن بينان» تقسيم كرده اند.

تو گوئي ظاهر بينان به كمك حس، متفكران به مدد استدلال، و روشن بينان به ياري الهام و اشراق از جهان بالا، به كشف حقائق مي پردازند.

نوابغ جهان، فيلسوفان و دانشمندان تائيد مي كنند كه يافته ها و ساخته ها و پرداخته هاي بي سابقه آنان، بيشتر بر اثر جرقه هاي روشني بخش و الهام آميز، به ذهن آنان خطور كرده و سپس آنها به ياري شيوه هاي تجربي و يا روش استدلالي به پرورش و تكميل و تحقيق آن مبادرت جسته اند.

شاهراه هاي سه گانه معرفت

اشاره

از اين بيان استفاده مي شود كه بشر براي نيل به مقصود، سه شاهراه در اختيار دارد، توده

[صفحه 3]

مردم غالبا از طريق نخست، و گروهي از راه دوم، و افراد انگشت شماري بر اثر تكامل روحي از راه سوم استفاده مي كنند.

راه تجربي و حسي

مقصود از اين قسم آن ادراكاتي است كه از طريق حواس بروني وارد قلمرو ذهن مي گردند. مثلا هر يك از ديدنيها و چشيدني ها و بوئيدنيها و … از طريق ابزار ويژه خود، در محل ادراكات ما قرار مي گيرند و امروز اختراع تلسكوپ و راديو و تلويزيون و … كمك هاي شايان تقدبري به ادراكات بشر نموده و او را بر دور و نزديك مسلط ساخته است.

راه استدلالي و تعقلي

متفكران جهان با به كار انداختن دستگاه تعقل و انديشه، از يك رشته مقدمات بديهي و روشن و ثابت در علوم، يك رشته قوانين كلي خارج از حس را كشف مي كنند و قله هائي از معرفت و كمال را تسخير مي نمايند. قوانين كلي علوم به قيد كليت، مسائل فلسفي و آگاهي هاي مربوط به خدا و صفات و افعال او، و مسائلي كه در علم عقائد و مذاهب مطرح مي گردد، همگي مولود دستگاه تفكر و نتيجه به كار افتادن نيروي عقل انساني است.

راه الهام و اشراق

اشاره

اين راه واقعيت شناسي سومي است كه در وراء دستگاه حس و تقعل قرار دارد، يك نوع واقعيت شناسي جديدي است كه امكان آن از نظر علم و دانش قابل انكار نيست، البته نظام جهان بيني محدود مادي نمي تواند يك چنين ادراك غير حسي و تعقلي را بپذيرد اما از نظر اصول علمي راهي براي انكار آن وجود ندارد.

توضيح

به گفتار يكي از روان شناسان، جنبه هاي تجربي، بوسيله حواس شناخته مي شود و جنبه هاي عقلاني به واسطه انديشه منطقي و رياضي به مرحله ادراك مي رسد و سرانجام بر اثر اشراق و الهام، جلوه هائي از ماوراي حس و استدلال روشن بيني هاي برق آسا، و جرقه هاي روشنگر كه ذهن حساس نوابغ، از آنها برخوردار است، به مقام رويت مي رسند.

پرفسور «سوروكين» روان شناس معروف يكي از آن افرادي است كه وجود سه شاهراه حقيقت شناسي را به روشني تصديق كرده و براي ادراك عرفاني و به اصطلاح

[صفحه 4]

الهام، مقام و منزلتي ويژه قائل است و صريحا مي گويد: نمي توان اين راه را تخطئه و تحقير نمود. مگر مي توان آموزش گسترده اديان بزرگ را يكسره به تقليد كوته بينان نظام ناچيز و بي حكمت شمرد، و براي آن ارزشي قائل نگشت؟

بنابر اين مي توان معرفت هاي سه گانه را به شرح زير نامگذاري كرد:

1- راه حس يا حس آگاهي

2- راه عقل يا خرد آگاهي

3- راه الهام يا دل آگاهي

امروز روانشناسي الهام را به صورت يك واقعيت رواني پذيرفته و آن را چنين توصيف مي كند: ادراك ناگهاني، آگاهي بخش، توضيح دهنده يك باره و بدون مقدمه، كه چو برقي لامع در صفحه ذهن مي درخشد بي آنكه حتي غالبا پيشاپيش در باره آن انديشيده باشد.

اهميت

و نفوذ الهام در اكتشافات علمي مورد تائيد دانشمندان قرار گرفته است «البرت آنيشتين» كه در سال 1879 ديده به جهان گشوده و در سال 1955 در گذشته است، با بسياري از فلاسفه و عرفا هم آهنگ گشته و بسان برخي از دانشمندان اسلامي كه الهام را كليد معارف مي دانند، وي الهام را عامل پر ارج در اكتشافات علمي مي داند.

در سال 1931 دو دانشمند شيمي دان آمريكايي به نام «يلات» و «پيكر» پرسش نامه اي براي تحقيقي درباره اهميت الهام در كشف و حل مشكلات علمي، ميان گروهي از دانشمندان شيمي پخش كردند و نتايج بسيار ارزنده آن انتشار يافته است.

يكي از دانشمندان، مورد سئوال را اينطور پاسخ داده است: در باره حل مساله اي كار و فكر مي كردم، ولي در اثر اشكالات و ابهام فراوان آن، تصميم گرفتم كه ديگر به كلي كار خاص به آن و تمام افكار مربوط به آن را كنار بگذارم. فرداي آن روز در حالي كه سخت مشغول كاري كاملا از وع ديگر بودم، يكباره (فكر ناگهاني) مانند جهش برق، در خاطرم خطور كرد و آن همان حل مساله اي بود كه مرا به كلي مايوس كرده بود.

نظير اين گزارش از «هانري پوانكاره 1854 -1925» رياضي دان نامي فرانسه و بسياري ديگر از دانشمندان طبيعي، رياضي و فيزيك نقل شده است.

جالب توجه اينست كه بسياري از الهام هاي عامي كه سبب كشف واقعيتي پر ارج شده است و نه تنها با اشغال و تمركز فكري دانمشندان در زمان فعاليتشان ارتباط نداشته است، بلكه حتي با رشته تخصصي آنان نيز داراي رابطه نزديك نبوده است. شاهد گوياي اين مطلب اين است كه مثلا «لوئي

پاستور 1895 -1822» متخصص در شيمي بوده است كه به كشف ميكرب موفق شده است.

[صفحه 5]

دو نوع آگاهي از غيب

آگاهي پيامبران و پيشوايان معصوم از غيب، بر دو گونه تصور مي شود:

1- بدون تعليم الهي، آگاه باشند.

2- خداي آگاه، به پيامبران تعليم كرده باشد و امامان نيز هر كدام از امام قبل، و سرانجام از پيامبر آموخته باشند و يا خداوند از راه ديگري به آنان تعليم كرده باشد.

دانشمندان شيعه همگي تصريح كرده اند كه آگاهي پيامبر و امام از غيب، ذاتي و بدون تعليم الهي نيست و به گونه دوم به تعليم الهي است و كساني كه علم امامان (ع) را ذاتي و بدون تعليم الهي بدانند و علم آنان را به گونه علم الهي بدانند از «غلاه» [1] به شمار مي آيند و اصولا اين عقيده مستلزم شرك مي باشد. در اينجا لازم است توجه خواننده عزيز را به مطلبي جلب كنيم:

با مراجعه به روايات و گفته هاي دانشمندان بزرگ روشن مي شود كه در زمان پيامبران گرامي (ع) و امامان معصوم (ع) و نيز در دوره هاي بعد، گاهي از واژه «علم غيب» علم ذاتي و بدون تعليم الهي فهميده مي شده است و از اين جهت در آيات و روايات و نيز در كلمات دانشمندان مكررا تصريح شده است كه آگاهي پيامبر و امام از غيب، ذاتي نيست، بلكه به تعليم الهي از راه وحي و غيره و يا آموختن از پيامبر و امام قبل است و اگر در برخي از احاديث آگاهي از غيب آنان نفي شده است، مقصود اين نوع از علم غيب است.

و اينك متن برخي از روايات و گفتارهاي دانشمندان:

يك بعد از پايان جنگ جمل، علي (ع) در

بصره خطبه اي خواند و در ضمن آن خطبه از برخي حوادث آينده خبر داد يكي از ياران آن حضرت با تعجبي فراوان، به ايشان گفت: «لقد اعطيت يا اميرالمومنين علم الغيب.» آيا شما «علم غيب» داريد و اين جمله اشاره به اين بود كه «علم غيب» اختصاص به خدا دارد زيرا خدا است كه ذاتا به همه چيز آگاه است.

آن امام گرامي در پاسخ او خنديد و گفت: «ليس هو بعلم الغيب و انما هو تعلم من ذي علم … » اينكه من از حوادث آينده خبر مي دهم «علم غيب» يعني ذاتي و بدون تعليم الهي نيست بلكه بوسيله پيامبر خدا (ص) به من تعليم شده است … [2].

دو: يحيي بن عبدالله بن الحسن به امام هفتم (ع) گفت: فدايت شوم اينان (گروهي از مردم) عقيده دارند كه شما «علم غيب» داريد.

حضرت در پاسخ او فرمود: … نه به خدا سوگند آنچه ما مي دانيم از پيامبر خدا (ص) به ما رسيده و از آن حضرت آموخته ايم، «لا و الله ما هي الا وراثه عن رسول الله (ص)» [3].

سه شيخ بزرگوار محمد بن، محمد بن نعمان مفيد (متوفاي 413) مي نويسد:

[صفحه 6]

كسي را مي توان به طور مطلق داراي صفت «عالم به غيب» دانست كه علم او ذاتي باشد و از كسي نياموخته باشد و علم هيچ كس جز خداوند بزرگ ذاتي نيست و از اين رو شيعه معتقد است كه نبايد در باره امامان به طور مطلق گفته شود. بلكه بايد توضيح داده شود كه علم آنان مستفاد از امام قبل و از پيامبر (ص) و سرانجام به تعليم الهي است. [4].

چهار: مفسر عاليقدر شيعه مرحوم شيخ طبرسي

(در گذشته 548) مي نويسد:

به عقيده شيعه كسي را مي توان با جمله «عالم به غيب» توصيف كرد كه همه غيب ها را بداند و علم او ذاتي باشد و هيچ كس جز خدا اين چنين نيست و اما خبرهاي غيبي فراواني كه دانشمندان شيعه و سني از علي (ع) و ساير امامان نقل كرده اند همه از رسول خدا (ص) به آنان رسيده و رسول خدا (ص) نيز از خداوند آموخته است. [5].

پنج: رشيد الدين محمد بن شهر آشوب مازندراني (در گذشته 588) مي نويسد:

پيامبر و امام از غيب آگاهي دارند اما نه به اين معني كه علم آنان ذاتي باشد بلكه خداوند، بخشي از علم غيب را به آنان آموخته است، و عقيده به اين كه علم آنان ذاتي است و با علم خدا تفاوتي ندارد مستلزم شرك مي باشد. [6].

شش: كمال الدين ابن ميثم بحراني (متوفاي 679) مي نويسد:

منظور از علم غيبي كه جز خدا نمي داند علم غيبي است كه بدون تعليم و آموختن باشد و «علم غيب» بدون تعليم، اختصاص به خدا دارد و جز خدا هر كس آگاهي از غيب پيدا كند به تعليم الهي بوده است. [7].

هفت ابن ابي الحديد معتزلي (در گذشته 655) مي نويسد:

ما انكار نمي كنيم كه در ميان افراد بشر اشخاصي باشند كه از غيب خبر بدهند اما مي گوئيم آگاهي آنان از غيب، مستند به خداوند است و خداوند وسيله آگاه شدن آنان را از غيب فراهم مي آورد. [8].

هشت: فضل بن روزبهان همان دانشمند سني كه در سده نهم و دهم مي زيسته، با همه تعصبش در كتاب «ابطال نهج الباطل» مي نويسد:

روا نيست درباره كسي گفته شود: علم غيب دارد، آري خبر دادن از غيب به

تعليم الهي جايز است و راه اين تعليم با وحي است و يا الهام، البته نزد كسي كه الهام را يكي از راههاي آگاهي از غيب مي داند. [9].

نه علامه مرحوم شيخ محمد حسين مظفر مي نويسد:

علم خدا ذاتي است و علم امامان (ع) به تعليم الهي است و هيچ كس نبايد توهم كند كه علم امامان (ع) مانند علم خدا است پس مانعي ندارد كه بگوئيم امامان ذاتا علم غيب ندارند اما به

[صفحه 7]

تعليم الهي، از غيب آگاهي دارند. [10].

ده علامه طباطبائي در تفسير «الميزان» مي نويسد:

خداوند ذاتا از غيب آگاه است و هر كس چز او از غيب آگاه باشد به تعليم او خواهد بود و هر جا پيامبر (ص) آگاهي خود از غيب را انكار مي كند و مي گويد: علم غيب ندارم معناي آن اينست كه مستقلا و ذاتا عالم به غيب نيستم و هر چه مي دانم از جانب خدا به من آموخته شده است. [11].

نمونه هايي از خبرهاي غيبي نهج البلاغه

اشاره

خبرهاي غيبي نهج البلاغه بيش از آن است كه در اين مقاله گرد آيد، و در آغاز بحث ياد آور شديم كه در اين كتاب هفتاد و پنج خبر غيبي وارد شده كه اكثر و يا مجموع آنها تحقق پذيرفته اند، و ما براي ارائه نمونه، ده مورد را ياد آور مي شويم:

شهر بصره غرق مي شود

پس از اين كه جنگ جمل به پايان رسيد و بصره فتح شد علي (ع) خطبه اي ايراد كرد كه بخشي از آن، از خبرهي غيبي آن حضرت بشمار مي آيد.

فرمود: و ايم الله لتغرقن بلدتكم كاني بمسجدكم كجوجو سفينه …

بخدا سوگند شهر شما غرق مي شود و مسجد شما بسان سينه كشتي (كه بدنه آن در آب فرو مي رود و تنها سينه اش روي آب ظاهر است) دديه مي شود خداوند از بالا و پائين به اي شهر عذاب خواهد فرستاد. [12].

ابن ابي الحديد در شرح اين كلام مي نويسد:

بصره تاكنون دوبار در آب غرق شده است يك بار در زمان «القادر بالله» و بار ديگر در زمان «القائم بامر الله» طغيان آب هاي خليج فارس اين شهر را در آب فرو برد و از آن همه ساختمان تنها قمستي از مسجد جامع همان طور كه علي (ع) خبر داده بود در ميان آب ديده مي شد و در اين دو حدثه تمام خانه ها خراب شد و جمعيت زيادي غرق شدند. [13].

معاويه بر سرزمين عراق مسلط مي گردد

امير مومنان (ع) خبر مي دهد كه او پيش از معاويه از دنيا مي رود و معاويه پس از او بر عراق

[صفحه 8]

مسلط مي گردد و سپس مي افزايد: انه سيا مركم بسبي و لابرائه مني …

از شما مي خواهد كه به من ناسزا گوئيد و از من بيزاري جوئيد … [14] همان طور كه علي (ع) خبر داده بود، معاويه پس از آن حضرت بر عراق مسلط شد و از مردم خواست كه به آن حضرت ناسزا بگويند و از او بيزاري جويند و داستان اسف انگيز ناسزا گوئي به علي (ع) حتي در خطبه هاي نماز جمعه كه از زمان معاويه به دستور او

مرسوم شده بود در تواريخ ثبت و ضبط است. [15].

از آنها ده نفر جان به سلامت نمي برند و از شما هم ده نفر كشته نمي شوند

در نبردي كه ميان امام (ع) و خوارج در كنار نهروان رخ داد امام پس از اتمام حجت، و بازگشت گروهي از آنان به صفوف امام، رو به ياران خود كرد و فرمود:

مصارعهم دون النطفه و الله لا يفلت منهم عشره و لا يهلك منكم عشره. [16].

قتلگاه آنان كنار آب نهروان است بخدا سوگند، از گروه آنن ده نفر جان به سلامت نمي برند و از شما هم ده تن كشته نمي شود.

ابن ابي الحديد مي گويد اين خبر غيبي يكي از معجزات علي (ع) است، كه نقل آن نزديك به تواتر رسيده است و در نبردي كه ميان امام و خوارج نهروان رخ داد همه شاهد بودند كه نه نفر از خوارج جان به سلامت بردند و از ميان ياران علي (ع) فقط هشت تن به شهادت رسيدند. [17].

مروان بن حكم حكومت بسيار كوتاهي خواهد داشت

مروان بن حكم در جنگ جمل اسير شد و امام حسن و امام حسين از پدر عفو او را خواستند حضرت او را آزاد كرده، و سپس فرمود:

اما ان له امره كلعقه الكلب انفه و هو ابوالاكبش لاربعه و ستلقي الامه منه و من ولده يوما احمر. [18].

آگاه باشيد براي اين مروان فرمانروائي كوتاهي است به مدت ليسيدن سگ بيني خود را. (اين تعبير كنايه از كوتاهي مدت فرمانروائي است) او پدر چهار رئيس است و امت اسلامي از فرمانروائي او و فرزندانش روز خونيني خواهند ديد.

همانطور كه آن حضرت خبر داده بود مروان به حكومت رسيد اما حكومت او بيش از نه ماه طول نكشيد و چهار فرزندش كه يكي از آنها عبدالمطلك و سه تاي ديگر عبارتند از: عبدالعزيز، بشر و محمد به رياست رسيدند، عبدالملك

خليفه شد و آن سه والي مصر و

[صفحه 9]

عراق و جزيره شدند.

و امت اسلامي از مروان و فرزندانش روزهاي خونيني ديدند كه روشن ترين گواه آن، ظلم و ستم و خونريزي هائي است كه به دست حجاج بن يوسف خونخوار كه از طرف عبدالملك مروان، والي استاندار عراق بود انجام شد. [19].

جوان ثقفي بر شما مسلط مي شود و هستي شما را غارت مي كند

«اما والله ليسلطن عليكم غلام ثقيف الذيال الميال يا كل خضرتكم و يذيب شحمتكم … » [20].

آگاه باشيد به خدا سوگند جواني متكبر و ستمگر از طائف ثقيف بر شما مسلط مي شود كه سبزه شما را مي خورد و پيه شما را آب مي كند، كنايه از اينكه به جان و مال شما رحم نمي كند و همه را از آن خود مي داند.

اين جوان ثقيفي همان حجاج بن يوسف ثقفي خونخوار و ستمگر معروف بود كه در ايام حكومت خود به جان و مال مردم افتاد و هزاران نفر را به قتل رسانيد. [21].

برنامه مهدي موعود پيروي از قرآن و هدايت است

«يعطف الهوي علي الهدي اذا عطفوا الهدي علي الهوي و يعطف الراي علي القرآن اذا عطفوا القرآن علي الراي.» [22].

هنگامي كه مردم هدايت را پيرو هواهاي نفساني خود قرار دهند، مهدي موعود (ع) مي آيد و هواهاي نفساني را مغلوب نظريات تابع قرآن مي دهد برنامه آن حضرت حكومت قرآن و هدايت است. [23].

اگر بخواهم از همه خصوصيات شما خبر دهم مي توانم

«والله لو شئت ان اخبر كل رجل منكم بمخرجه و مولجه و جميع شانه لفعلت و لكن اخاف ان تكفروا في برسول الله صلي الله عليه و آله … » [24].

به خدا سوگند اگر بخواهم مي توانم از همه خصوصيات هر كدام شما، كه از كجا و چگونه و به چه هدف آمده ايد و چه تصميم داريد و خصوصيات ديگر خبر دهم. اما مي ترسم درباره من غلو كنيد و مرا از رسول خدا (ص) بالاتر بدانيد و يا به خدائي من معتقد شويد و اين عقيده موجب كفر شما شود. ابن ابي الحديد در ذيل اين كلام مي نويسد: اين گتفار علي (ع) مانند

[صفحه 10]

گفتار حضرت مسيح است كه مي گفت: از معجزه هاي من اين است كه: «و انبئكم بما تاكلون و ماتد خرون في بيوتكم» [25].

شما را از غذائي كه در خانه مي خوريد و از آنچه در خانه ذخيره مي كنيد خبر مي دهم. [26].

زماني بيايد كه از اسلام فقط نام آن باقي بماند

«ياتي علي الناس زمان لا يبقي فيهم من القرآن الا رسمه و من الاسلام الا اسمه مساجدهم يومئذ عامره من البناء، خراب من الهدي … » [27].

روزگاري بيايد كه در ميان مردم از قرآن جز خواندن و قرائت، از اسلام جز نمي نماند، در آن زمان مساجد از حيث بنا و ساختمان معمور و آباد است، اما از جهت هدايت و معنويت خراب است (مسلمانان به اسم اسلام و قرآن اكتفا مي كنند و رفتن به مساجد هم جنبه تشريفات به خود مي گيرد در صورتي كه اسلام و قرآن بايد در متن زندگي آنان حاكم باشد.)

خوارج پس از من با خواري و ذلت زندگي خواهند كرد

«اما انكم ستلقون بعدي ذلا شاملا و سيفا قاطعا و اثره يتخذها الظالمون فيكم سنه» [28].

آگاه باشيد پس از من با ذلت همه جانبه و شمشير برنده و استبداد روبرو مي گرديد اموال و حقوق شما را ستمگران مي گيرند و اين در باره شما براي هميشه معمول و رسم مي گردد. همانطور كه امير مومنان (ع) خبر داد خوارج پيوسته از طرف حكومت ها مورد تعقيب قرار گرفته و اموال آنان پيوسته از طرف ستمگران تصاحب مي شد. [29].

از هر چه سئوال كنيد خبر مي دهم

«فاسالوني قبل ان تفقدوني، فو الذي نفسي بيده لا تسالوني عني شئي فيما بينكم و بين- الساعه … الا انباتكم … » [30].

در اين خطبه امير مومنان حدود آگاهي خويش از غيب را بيان مي كند و مي فرمايد: از هر چه كه تا قيامت پيش مي آيد سئوال كنيد جواب خواهم داد و از هر نبرد و جنگي كه پيش مي آيد و خصوصيات آن، تعداد افرادي كه كشته مي شوند يا مي ميرند و اينكه در كجا كشته مي شوند و كجا به خاك سپرده مي شوند از همه اين ها آگاهي دارم. [31].

اين بود ده مورد از خبرهاي غيبي امير مومنان (ع) كه در نهج البلاغه آمده است.

پاورقي

[1] غلاه، كساني هستند كه امامان (ع) را از دايره بشر بودن خارج دانسته و برخي از صفاتي را كه اختصاص به خدا دارد بر آنان ثابت مي دانند.

[2] نهج البلاغه خطبه صد و بيست و چهار، شرح نهج البلاغه ابن ميثم ج 1 ص 85 -83 و ج 3 ص 141 -138.

[3] امالي شيخ مفيد ص 14 چاپ نجف، و نيز ذيل روايتي همين مطلب را تائيد مي كند: «نحن نعلم انك تعلم علما كثير اولا ننسبك الس علم الغيب … » چند نفر از ياران امام صادق به آن حضرت مي گويند ما مي دانيم شما علم گسترده اي داريد اما در عين حال شما را به علم غيب نسبت نمي دهيم يعني شما را با جمله «عالم به غيب» توصيف نمي كنيم. اصول كافي ج 1 ص 257.

[4] اوائل المقالات ص 38، بحار الانوار- ج 26 ص 10.

[5] مجمع البيان ج 3 ص 261 و ج 5 ص 205.

[6] متشابهات القرآن ص 211، مضمون كلام ايشان نقل شد.

[7] شرح نهج البلاغه

ابن ميثم ج 1 ص 84 و ج 3 ص 140.

[8] شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 1 ص 427.

[9] دلائل الصدق مظفر ص 243 چاپ قم.

[10] علم الامام ص 7 و 47.

[11] الميزان ج 20 ص 132 -131.

[12] نهج البلاغه خطبه 13. نوشته صبحي صالح صفحه ي 56.

[13] شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج 1 ص 253 چاپ بيست جلدي.

[14] نهج البلاغه خطبه 57.

[15] به شرح نهج البلاغه ج 4 ص 128 -55 مراجعه شود.

[16] نهج البلاغه كلام 59 نوشته صبحي صالح صفحه ي 93.

[17] به شرح نهج البلاغه ج 5 ص 13 -3 مراجعه شود.

[18] نهج البلاغه خطبه 72.

[19] به شرح نهج البلاغه ج 6 ص 148 -146 مراجعه شود.

[20] نهج البلاغه خطبه 116. صفحه ي 174 صبحي صالح.

[21] شرح نهج البلاغه ج 7 ص 281 -276.

[22] نهج البلاغه خطبه 138.

[23] شرح نهج البلاغه ج 9 ص 138 مراجعه شود.

[24] نهج البلاغه خطبه 175. صفحه ي 250 صبحي صالح.

[25] سوره آل عمران آيه 49.

[26] شرح نهج البلاغه ج 10 ص 15 -10.

[27] نهج البلاغه، كلمات قصار شماره 369، صفحه ي 540 همان كتاب.

[28] نهج البلاغه خطبه 58، صفحه ي 93.

[29] شرح نهج البلاغه ذيل همان خطبه.

[30] نهج البلاغه خطبه 93، صفحه ي 137 صبحي صالح.

[31] به شرح نهج البلاغه ج 7 ص 57 مراجعه شود.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109