راه نجات

مشخصات کتاب

سرشناسه:انصاریان، حسین، 1323 -

عنوان و نام پدیدآور:راه نجات/مولف حسین انصاریان ؛ ویرایش و تحقیق مرکز تحقیقاتی دارالعرفان الشیعی .

مشخصات نشر:قم: دارالعرفان، 1388.

مشخصات ظاهری:35ص.؛م.س. 7/5 x 16

شابک::978-964-2939-33-6 3500ریال

وضعیت فهرست نویسی:فیپا

موضوع:انصاریان، حسین، 1323 - -- وعظ

موضوع:خطبه ها

شناسه افزوده:انتشارات دارالعرفان

رده بندی کنگره:BP10/5/الف82ر2 1388

رده بندی دیویی:297/08

شماره کتابشناسی ملی:1948265

ص :1

اشاره

ص :2

ص :3

ص :4

ص :5

ص :6

سخن ناشر

باسمه تعالی

آنچه انسان را در مسیر پر فراز و نشیب زندگانی از نابسامانی ها محفوظ می دارد و موجب سعادت و سرفرازی و سربلندی او در امتحانات الهی می شود، پژوهش پیرامون علوم الهی و معارف اسلامی و پوشاندن جام عمل به دستورات بلند ربانی می باشد.

در این خصوص، دست یابی به حقیقت معارف الهی و آشنایی با جایگا حساس و ویژ آن ها در حیات انسانی، ضروری احساس می شود.

مرکز علمی تحقیقاتی دارالعرفان، در راستای اهداف الهی خود، این بار افزون بر استفاده از مطالب پربار و عالمان دانشمند محقّق حضرت استاد حسین انصاریان، با انتشار گلچینی از متن سخنرانی های معظّم له، از بیان پر حرارت و جذاب سخنرانی های استاد نیز تشنگانِ معارف سراسر نور

ص:7

ائمه اطهار: را بی نصیب نگذاشته و بدون خارج ساختن متن سخنرانی از قالب گفتاری آن، باب دیگری را برای استفاده از معارف آل الله: و سیراب گشتن از این چشم پرفیض باز نموده است.

امید که با عنایات خاص اهل بیت عصمت و طهارت: بیش از بیش بتوانیم از زمزم معارف آن ذوات مقدّس سیراب گردیم.

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و الصلوۀ و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا وطبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیت الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین

تبیین معنای عزیزالوجود بودن

ص:8

درکتاب های مهم در رابطه با بعضی از اجناس، عناصر و اشیای قیمتی، تعبیر به عزیزالوجود شده است. در حقیقت، در این جمله، اهل فن، اهل تخصّص و اهل دل می خواهند بفهمانند که این شیء و این عنصر، در عالَمِ وجود، بسیار کم و کمیاب است. گاهی هم از اجناس فراوانی که نسبت به کثرت فوق العادۀ اجناس دیگر، بسیار کمند، تعبیر به عزیزالوجود می کنند؛ به طور مثال، جماد به شکل های گوناگون و به صورت های مختلف در دنیا خیلی فراوان است، ولی وقتی نباتات و روییدنی ها را نسبت به کثرت جمادات می خواهند تعریف کنند، می گویند نباتات نسبت به مجموع جمادات، عزیزالوجود هستند؛ یعنی جنس های کمیاب و اندکی هستند؛ این طور نیست که هر کجا کُرَه، سیاره، کوکب، کوه، دره و صحرایی وجود داشته باشد، پر از نبات، روییدنی و گل هم باشد، بلکه وقتی ما نباتات را نسبت به مجموعۀ جمادات عالم می سنجیم، باید بگوییم، نباتات عزیزالوجود هستند. در بحث جانداران هم که مطرح

ص:9

می کنند، می گویند، جاندار، صاحب نفس و صاحب حیات، فراوان است. در دریاها، در خاک، در فضا، موجود زنده زیاد است، و حتی به فرمودۀ قرآن در سورۀ مبارکۀ الرحمن، موجود زنده در آسمان ها و کرات دیگر و منظومه های دیگر، زیاد است. کثرت موجودات زنده در همین زمین؛ چنان که دانشمندان دربارۀ آن تحقیق کرده اند و نوشته اند، به اندازه ای است که در یک تپۀ خاکی، خداوند متعال آن قدر موجود زنده دارد که اگر این شش میلیارد جمعیت کرۀ زمین در آن تپه بروند و در جمع موجودات زندۀ آن قرار بگیرند، اگر یک وقتی این شش میلیارد نفر تصمیم بگیرند، با همدیگر آن تپه را خالی و رها کنند و این تصمیم را عملی کنند و از میان جمع این موجوداتی که در تپه هستند، بیرون بیایند و از این جمع جدا بشوند، آن جمع، متوجّه کم شدن جمع خود نمی شوند. این، کثرت موجود زنده و جاندار در یک تپه خاکی است. آن وقت، این دانشمندان می گویند، انسان نسبت به تمام جانداران عالم، موجودی عزیزالوجود است؛ یعنی

ص:10

جزء عناصر و اجناس کمیاب است و کثرت و فراوانی ندارد. تعدادشان را حتی اگر از زمان آدم نسبت به موجودات نه تنها زمین بلکه همۀ عالم بسنجند، تعدادشان، فوق العاده کم و اندک است. در میان انسان ها می گویند، عاقلان، عزیزالوجود هستند؛ یعنی در میان شش میلیارد انسان، به کارگیران عقل در مسیر صحیح کم هستند. نمی خواهند بگویند، انسان ها فاقد عقلند؛ نمی خواهند بگویند کمبود عقل دارند؛ نمی خواهند بگویند، بی عقل هستند؛ می گویند، در جمع انسان ها، عاقلان؛ یعنی آنان که عقل را در حدّ صحیح به کار می گیرند، عزیزالوجود هستند. می گویند، به قرآن مراجعه کنید و ببینید پروردگار سخنی دارد که مربوط به همۀ زمان ها است و آن سخن این می باشد که: «أَکْثَرُهُمْ لاٰ یَعْلَمُونَ» (1) ؛ یعنی پنجاه درصد از انسان ها و یا بیش تر، تعقّل و اندیشه نمی کنند تا عقل را آن گونه که باید به کار بگیرند؛ به طور مثال، پروردگار

ص:11


1- (1)) 1. نحل:75.

درباره قرآن می فرماید این قرآن برای ناس نازل شده: «أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدیً لِلنّٰاسِ وَ بَیِّنٰاتٍ مِنَ الْهُدیٰ وَ الْفُرْقٰانِ» (1) ، ولی درسورۀ رعد می فرماید: «وَ مٰا یَذَّکَّرُ إِلاّٰ أُولُوا الْأَلْبٰابِ» (2) : فقط خردمندان واقعی، آن هایی که عقل را به کار می گیرند، این کتاب را باور کرده و بر اساس آن عمل می نمایند. چنین افرادی کم هستند؛ عزیزالوجود هستند. ما در امّت هایی که پیغمبرانی داشته اند، چهره های واقعی را در آن ها خیلی اندک می بینیم؛ به طور مثال نوشته اند: طبق آیات قرآن، حضرت نوح علیه السلام نزدیک به هزار سال مردم را هدایت کرد، ولی در نهایت، وقتی که کشتی آماده شد و بنا شد که طوفان جهان را بگیرد و حضرت نوح علیه السلام به مؤمنان واقعی امر فرمود که سوار کشتی شوند، تنها هشتاد و سه نفر سوار کشتی شد؛ یعنی در طول این هزار سال، تنها هشتاد و سه نفر او را باور کرده و مؤمن

ص:12


1- (1)) 2. بقره:185.
2- (2)) 3. بقره:269.

شده بودند. بنابراین، در آن وقت هم عاقلان عزیزالوجود بودند، یا وقتی که خداوند متعال طالوت علیه السلام را به همراۀ حضرت داود علیه السلام ، به جنگ جالوت مأمور کرد، در اواخر سورۀ بقره می فرماید، یک آزمایشی برای همان نیروی اسلامی و سپاه دینی پیش آمد که در آن آزمایش، نفرات زیادی ریزش کردند، و تنها با حضرت طالوت علیه السلام و وجود مبارک داود علیه السلام ، سیصد و سیزده نفر باقی ماندند، یا وقتی موسی بن عمران علیه السلام به پروردگار عالم عرض کرد، دلم می خواهد از امتم با من بیایند و کوه طور و آن فضا را و آن مناجات و آن حال را ببینند، آن برخورد تو را با من ببینند و لمس کنند، خدا دستور داد جمعیت را انتخاب کن و همین طور آن ها را برندار و آن جا بیاور. موسی علیه السلام امتش را صدا کرد و دید در کشور مصر، آن ها هفتاد هزار نفرند. «وَ اخْتٰارَ مُوسیٰ قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلاً» (1): از هفتاد هزار، هفتاد نفر را انتخاب کرد. این هفتاد

ص:13


1- (1)) 1.انعام:155.

نفر، گل سرسبد امت بودند که پروردگار پذیرفت این هفتاد نفر به کوه طور بیایند و آن جریان معنوی را ببینند. آن هفتاد نفر آمدند و تکلّم خدا را با موسی علیه السلام شنیدند. بعد همان افراد به موسی علیه السلام اصرار کردند و گفتند که ما از این فضا و منطقه بیرون نمی رویم و برنمی گردیم، «حَتّٰی نَرَی اللّٰهَ جَهْرَةً» (1): تا این که خدا را با چشم ببینیم. خداوند هم یک صاعقه زد و هر هفتاد نفر را نابود کرد؛ یعنی منتخبین امت، بد از آب درآمدند؛ منتخبین امت، خارج از حق از آب درآمدند. این معنای عزیزالوجود است، یا حضرت رضا علیه السلام می فرماید، به محض این که پیغمبر اسلام(ص) از دنیا رفت، مؤمنان واقعی بعد از بیست و سه سال، دوازده نفر بودند و بیشتر هم نبودند، یا در روایاتمان دارد، از میلیاردها نفر در زمان ظهور امام عصر (عج)، وقتی ظهور میسّر می شود که سیصد و سیزده نفر آدم پیدا بشود، در دنیای میلیاردی هم سیصد و سیزده نفر

ص:14


1- (1)) 2. بقره:55.

آدم، سیصد و سیزده نفرعادل، سیصد و سیزده نفر بر حق که هنوز در زمان ما در این شش میلیارد نفر جمعیت کرۀ زمین، این عدد کامل نشده است. اگر کامل بود، ایشان آمده بود. بنابراین، قرآن می گوید: «أَکْثَرُهُمْ لاٰ یَعْلَمُونَ.» (1) واقعاً از این شش میلیاردی، چند نفر مؤمن واقعی به قرآن هستند؟ چه تعدادی «وَ مٰا یَذَّکَّرُ إِلاّٰ أُولُوا الْأَلْبٰابِ» (2) هستند؟ چه تعدادی «فَبَشِّرْ عِبٰادِ* اَلَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولٰئِکَ الَّذِینَ هَدٰاهُمُ اللّٰهُ» (3) هستند؟ چه تعدادی در این شش میلیارد نفر، بندۀ شاکر هستند که خدا دربارۀ آن ها می فرماید: «وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبٰادِیَ الشَّکُورُ» . (4) در چه مدت زمان آن ها قلیل هستند؟ آن ها همیشه؛ یعنی در هر زمان، در هر عصر، در هر روزگار، «وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبٰادِیَ

ص:15


1- (1)) 1. نحل: 75
2- (2)) 2. بقره : 269.
3- (3)) 3. زمر:17-18.
4- (4)) 1. سبأ:13.

اَلشَّکُورُ» . «عِبٰادِیَ الشَّکُورُ» را وقتی تعریف می کنند، می گویند، آن ها کسانی هستند که یک نعمت خدا را در گناه نمی برند و یک نعمت خدا را از بندگی خدا قیچی نمی کنند. مگر «عِبٰادِیَ الشَّکُورُ» چند نفرند؟ در میان انسان ها، عاقلان عزیزالوجود هستند، و در میان عاقلان عالم، مسلمانان عزیزالوجود هستند.

معیار پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم برای مسلمانی

این که مسلمان کیست که عزیز الوجود می باشد، پیغمبر اکرم(ص) برای شناخت مسلمان، معیاری را مطرح کرده است: « الْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ یَدِهِ وَ لِسَانِهِ » (1): مسلمان کسی است که تمام مردم مسلمان، از شرّ زبان و دست او، در امان باشند. مگر چند نفر این جور مسلمان داریم؟ در میان عاقلان، مسلمانان به این معنا، عزیزالوجود

ص:16


1- (1)) 1. کافی، ج2، ص234.

هستند؛ یعنی بسیار کمیابند، و در میان مسلمانان، مؤمنان عزیزالوجودند؛ یعنی آن هایی که به حقیقت، اقتدای به اهل بیت:می کنند، از آن ها تعبیر به مؤمن شده است، ولی همین مؤمنان بسیار کمیابند و عزیزالوجودند و در میان گروه مؤمنان، عابدان عزیزالوجودند؛ یعنی آن هایی که واقعاً اهل بندگی هستند؛ این در و آن در نمی زنند؛ افراط و تفریط ندارند؛ گاهی گناه و گاهی توبه ندارند؛ گاهی خنده و گاهی گریه ندارند؛ گاهی پلوی معاویه و گاهی اقتدا به نماز علی ندارند؛ مؤمنند؛ عابدند؛ یعنی در همۀ موارد بنده هستند؛ در شکم بندۀ خدایند؛ در شهوت بندۀ خدایند؛ در اقتصاد بندۀ خدایند؛ در زن و بچه داری بندۀ خدا هستند؛ چنانکه گفتیم، در میان مؤمنان، عابدان عزیزالوجودند، و در میان عبادت کنندگان، عالمان عزیزالوجوند؛ یعنی آن هایی که دین شناسند؛ نه آن هایی که دین را با گوش از پدر و مادر یاد گرفتند، یا با مطالعۀ دو صفحه از کتابی یاد گرفتند؛ بلکه به فرمودۀ امام ششم علیه السلام ، فقیه در دین هستند؛ عالمند؛ عالم ربانی؛

ص:17

آنانی که سی سال و چهل سال پیش استاد رفتند و زانو زدند و در کنار قرآن مجید، در ده تا یازدۀ رشتۀ علمی، متخصص شدند. در میان عابدان، عالمان عزیزالوجودند، و در میان همۀ عالمان، زاهدان عزیزالوجودند؛ یعنی عالمانی که میل قوی به دنیا و تجمّلات ندارند؛ اهل زهد هستند؛ اهل قناعت هستند؛ اهل بی رغبتی به زر و زیور دنیا هستند. در میان عالمان، زاهدان عزیزالوجودند.

زاهدی که درم گرفت و دینار

زاهدتر از او کسی بدست آر (1) چند نفرند که پول های کلان، یامقام، یا زمین و یا اشیای قیمتی داشته باشند و بگویند، ما هیچ نیازی به دنیای شما نداریم و ما برای هدایت و برای دلسوزی نسبت به شما آمدیم. ما، نه از شما، نه از دولت شما، زمین می خواهیم و نه خانه، نه طلا، نه نقره، نه حقوق مستمر و نه صندلی. عالمان زاهد شأن هم دارند، اما شأنشان را خرج دستگیری و هدایت

ص:18


1- (1)) 1. سعدی.

بندگان خدا می کنند؛ عمری را به دلسوزی نسبت به بندگان پروردگار مهربان عالم سپری می کنند.

در میان عالمان؛ چنان که گفتیم، زاهدان عزیزالوجودند، و در میان گروۀ زاهدان، عارفان عزیزالوجوند؛ یعنی آن هایی که خدا را با دل لمس کردند و در یک مقامی برتر از زهد، به نام مقام عرفان، قرار دارند. این مقام عرفان به چه معنا است؟ به این معناست که زاهد، محور زندگی اش زهد است و بر زهدش هم تکیه دارد، درست هم هست که او اهل نجات است، ولی عارفان فقط بر وجود مقدّس او تکیه دارند و بس. دیدشان هم دیدِ دیگری است:

به صحرا بنگرم، صحرا تو بینم

به دریا بنگرم، دریا تو بینم(دریا برای من محور نیست)

به هرجا بنگرم،کوه و در و دشت

نشان از قامت رعنا تو بینم (1) در شهری، کسی که پای منبر من می آمد، قضیۀ عجیبی را برایم نقل کرد. او گفت: خانواده ای

ص:19


1- (1)) . بابا طاهر.

ثروتمند، من را به ناهار دعوت کردند و بعد از ناهار به من گفتند که ما شما را می شناسیم. آدم نرم، گرم و خوش برخوردی هستی، اجازه می دهی یک نوار ویدئویی بگذاریم و کمی از وقتمان را به تماشای فیلم بگذرانیم. گفتم عیبی ندارد، ولی نمی دانستم محتوای آن چیست؟ آن ها نواری مستهجن، پلید و آلوده گذاشتند؛ از این نوارهایی که هیچ قانونی از قوانین انسانیت و الهی، در آن رعایت نمی شود؛ مرد و زن، رقص و آواز و درهم غلطیدن. گفت: من فقط دو و سه لحظه از آن نوار را نگاه کردم و بعد مثل مادر داغدیده، شروع کردم به گریه کردن، دیگر هم آن را نگاه نکردم. به من گفتند: چرا گریه می کنی؟ گفتم: من تا به حال، چنین نواری را ندیدم. من صحنۀ رقص و آواز را ندیدم. من حرکات مردان و زنان نامحرم را به صورت مختلط ندیدم. من فقط یک لحظه، صنعت خدا را دیدم؛ یعنی مخلوق ظریفی به نام زن، و مخلوق پر استعدادی به نام مرد. من دست خدا را در این زن و مرد دیدم. من از این که چنین فیلمی از

ص:20

آن ها ساخته شده و دیدم که چگونه آنان به عنوان صنعت خدا، به لجن کشیده شده اند، برای محبوبم گریه کردم که او چه هدفی داشت و این ها با این صنعت خدا چه کار دارند می کنند. این فرد، عارف و بیدار است. مقام این فرد، از مقام زاهدان، بالاتر است. در میان عارفان، اولیای خدا عزیزالوجودند؛ یعنی از هزاران تن، یک تن صوفیند و مابقی، در سایۀ او زندگی می کنند. اولیای خدا، در میان عارفان، عزیزالوجودند. در میان اولیای خدا، از ابتدای خلقت انسان تا به قیامت، تعداد بسیار اندکی از آنان انبیاء هستند؛ 124 هزار نفر در مقابل میلیاردها انسان، و در میان 124 هزار نبی، اندکی رسولند؛ یعنی عزیزالوجودند. رسولان بسیار عزیزالوجودند. قرآن می فرماید: «تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنٰا بَعْضَهُمْ عَلیٰ بَعْضٍ مِنْهُمْ» . (1) انبیاء یکسان نبودند. در میان انبیاء، رسولان عزیزالوجودند؛ یعنی

ص:21


1- (1)) 1. بقره:253.

آن هایی که شریعت و کتاب به آنان داده شده بود که مردم را با آن هدایت کنند.

در میان همه رسولان، پنج نفر عزیزالوجودند: نوح علیه السلام ، ابراهیم علیه السلام ، موسی علیه السلام ، مسیح علیه السلام و پیامبر اسلام(ص). شما ببینید از ابتدای آفرینش، جماد، نبات و موجودات زنده، عاقلان، مسلمانان، مؤمنان، عالمان، زاهدان، عارفان، اولیا، انبیاء، رسولان، پنج نفر فوق همۀ هستی اند، و در میان این پنج نفر، یک نفر به عنوان عزیزالوجود وجود دارد که کمیاب ترین گوهر عالم، رسول اسلام(ص) است. این کمیاب ترین گوهر که به خاطر کمیاب ترین بودنش، پرقیمت ترینشان هم است، و خدا آن را بی زحمت و رایگان، به شما امت اسلام داده است. کجایید مردم: «فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ» . (1) می دانید خدا چه کرم و لطفی در حقّ شما کرده است؟ چه مهری در حقّ شما ورزیده است که در کلّ هستی یک گوهر عزیزالوجود دارد که بقیه نسبت به او، عزیزالوجود

ص:22


1- (1)) 2. تکویر:26.

نیستند و او را بی زحمت، رایگان و بدون هزینه و مجانی به شما عنایت کرده است؟ چه کسی می گوید، رایگان و بدون هزینه؟ چه کسی می گوید، مجانی؟ قرآن چنین می گوید: «وَ مٰا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ» (1): حبیب من! به کلّ امت بگو از شما ذره ای توقّع مزد و تشکّر ندارم. بگو که خدا مرا مجانی به شما مرحمت کرده است. بگو که مرا به عنوان رحمت فراگیر به شما داده است: «وَ مٰا أَرْسَلْنٰاکَ إِلاّٰ رَحْمَةً لِلْعٰالَمِینَ» (2) این فرد، عزیزالوجود است.

محورهای نجات

این گوهر تک، این خلاصۀ همۀ موجودات هستی، در تمام بیست و سه سال، دو مطلب به امت گفت؛ دو مطلبی که بعثت او بر آن دو محور بود:

ص:23


1- (1)) 1. شعراء:180.
2- (2)) 2. انبیاء:107.

محور اول این بود که برای احدی از شما نجات نخواهد بود، مگر با تمسّک به اهل بیت من؛ مگر با اقتدای به اهل بیت: من. تمام عبادات شما، باید از اهل بیت: من رنگ بگیرد؛ نماز شما باید به فتوای اهل بیت: من باشد؛ روزۀ شما باید به هدایت اهل بیت: من باشد؛ حج باید به هدایت اهل بیت من باشد؛ امور مالی شما باید به هدایت اهل بیت: من باشد؛ یعنی هر کاری را که می خواهید انجام بدهید، با اقتدای به آن ها انجام بدهید.

محور دوم هم که محصول نبوت است، این بود که من برای تک تک شما بهشت را ضمانت می کنم، به شرط این که خودتان را آلوده به گناه نکنید، و در عمل، اقتدای به اهل بیت:، و در گناه، فرار از شیطان داشته باشید، همین. کدام شیطان الآن قوی ترین است؟ شیطان ماهواره ها، قوی ترین قلم به دستان کافرخارجی و مزدوران داخلی آن ها. کدام شیطان؟ آنان که با فرهنگ غرب گمراه شدند و عریان، و با دستور اربابان غربی، برای گمراهی و عریانی این ملت، شب و روز دارند خودشان را در

ص:24

تمام مراکز، ادارات، پارک ها، دانشگاه ها، طیاره ها، قطارها پیاده روها، حضرها و سفرها، کنار دریاها جلوه گری می کنند. آیا شما به این راحتی نجات امت را می خواهید؟ مگر نجات، جنس عطاری است که بگویید یک سیر آن را به ما بدهید؟ بعد نجات پیدا کنید. رهایی شما از بلاهای دنیا و بلاهای آخرت، در پرتو اقتدای به علی، فاطمه، حسن و حسین و امامان بعد از حسین: است، و رهایی شما در دنیا و آخرت از بلاهای این دو عالم، فرار از فرهنگ شیطان است، همین؛ یعنی دین من، یک سکه دو رو است. یک روی سکه، اهل بیت هستند، تولّی. یک روی سکه دشمنان هستند، تبرّی.

امت من! در نماز که می ایستید، راست بگویید: «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضّٰالِّینَ.» (1) اگر راست بگویید، اخلاق مسیحیت، منش مسیحیت، مدل مسیحیت، اخلاق یهودیت، منش یهودیت، مدل یهودیت، در زندگی شما راه پیدا نخواهد کرد. امت

ص:25


1- (1)) 1. حمد: 7.

من! شما که بیش تر شکل زندگیتان، شکل مسیحیت و یهودیت است، اهل بیت:، محور عمل شما باشد و اجتناب از شیطان، محور تبرّیتان. ممکن است پرسیده شود: آیا در این روزگار پر فتنه، آیا در این روزگار پر ظلم، آیا در این روزگار پر فساد، آیا در این روزگار پر از جور که ستم، جور، ظلم، فساد و فتنه اش دامن مملکت و مردم این مملکت را هم گرفته است، می توان با اقتدای به اهل بیت: و اجتناب از شیطان و فرهنگش، زندگی کرد؟ جواب، مطلبی است که خواهم گفت. البته، در جواب دقت کنید. این جواب را کمتر شنیده اید، یا شاید اصلاً نشنیده اید.

من دوباره این پرسش را تکرار می کنم که آیا می شود یا نمی شود یا آیا می توان یا نمی توان، در مقابل این جاذبه های شیطانی، در کنار این بدن های پرزرق و برقی که برای کُشتن دین این امت و جوانانش، در خیابان ها و در همه جا پرسه می زنند، و در برابر بیش از هزار کانال ماهواره که کنار تختخواب و رختخواب مردم هست، می شود اقتدا به

ص:26

اهل بیت: کرد و اجتناب از شیطان و فرهنگ شیطان؟

شیعه در میان دشمن

جواب این پرسش، مطلبی می باشد که نقل می کنم و چهارصد سال پیش هم اتفاق افتاده است. مرحوم سید نعمت الله جزایری1 ، شاگرد ردۀ اول علامۀ مجلسی1، آن را نقل می کند، حدود پنج یا شش مؤمن واقعی، شیعۀ حقیقی برای یک سفر تجارتی، به شام می روند، در برهه ای که در شام ناامنی شده بود؛ چنان که دزدی شبانه و دزدی روزانه در آن زیاد شده بود، و مردم شام گرفتار بودند و دولت هم فوق العاده نسبت به دزدان سختگیری می کرد. با این اندیشه که اگر به دزد سخت بگیرند، امنیت بر می گردد. اگر هم با دزد شریک شوند، از امنیت خبری نخواهد بود. اگر با آن هایی که مال یک مملکت را اختلاس می کنند، مطابق حکم خدا با

ص:27

آن ها رفتار کنند، هر کسی که باشند و در هر پستی؛ سرشان را بتراشند و بگردانند در تلویزیون نشان بدهند و تا دینار آخر، پول ها را بگیرند، امنیت بر قرار خواهد گشت. اگر دست دزد را ببرند، امنیت برمی گردد. خداوند راست گفته است: «تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ» (1) ، و غرب دروغ می گوید. غرب می گوید، با دزد بسازید؛ چنان که ما با همۀ دولت های دزد جهان که نفت را از ملت خودشان می دزدند، ساخته ایم. بسازید با دزدها! با نیمه عریان ها بسازید! با زنا بسازید! به ترکیه گفته اند، اگر می خواهید جزو اتحادیۀ اروپا بشوید، زنا را آزاد کنید، این کشور هم گفته باشد.

آن پنج و شش نفر وقتی وارد شام شدند، بی خبر از اوضاع شام بودند که در آن ناامنی و دزدی زیاد شده. آن ها رفتند در مسجدی نماز پاکیزه ای

ص:28


1- (1)) 1. مائده:33.

خواندند؛ دیدار پاکیزه ای با خدا کردند. از مسجد که بیرون آمدند، پاسبان ها به عنوان چهره های ناآشنا آن ها را گرفتند. آن ها گفتند: چرا ما را گرفتید؟ پاسبان ها گفتند: شما دزدید. شما از بیرون آمدید و دارید از خانه های مردم دزدی می کنید. آنان نتوانستند به پاسبان ها بباورانند که دزد نیستند.

آن ها را پیش رئیس شهربانی آوردند و گفتند: این پنج نفر دزد را امروز دستگیر کردیم. قطعاً اگر این ها را به اشدّ مجازات برسانیم، امنیت برمی گردد. رئیس شهربانی با کینه، خشم و عصبانیت به این پنج نفر نگاه کرد. به پاسبان ها گفت، این پنج نفر را با دستبند، غل و زنجیر به زیرزمین خانۀ خودم ببرید و حبسشان کنید. من یک شبانه و روز هم طول نمی کشد که کلک این ها را کنده و تسلیم اعدام می نمایم. آن ها را که به آن زیرزمین بردند، رئیس شهربانی گفت: به آن ها آب ندهید؛ شام ندهید؛ رختخواب ندهید. این پنج نفر هم آن زیرزمین را تبدیل به مسجد کردند. شیعه هر جا

ص:29

برود، آن جا را تبدیل به خانۀ خدا می کند. زندان، پارک، زیارتگاه، به هر کجا که برود، از ویژگی های شیعه این است که به آن جا رنگ خدا می دهد؛ رنگ نمی گیرد، رنگ می دهد. آن زیرزمین را تبدیل به مسجد کردند. پیش خود گفتند، امشب شب آخر عمرمان است، حالا چرا به هم نگاه کنیم و غصه بخوریم. بهتر این است که به نماز شب، به گریه، به استغفار، به مناجات شروع کنیم.

شمع بیگانه پرتوی ندهد باد مصطفای حق چه رسد به مناجات ار شبی گذرد یک دو سه یار همدم و همدرد فیض را بس، پس از نبی و علی من و آن آشنا، دگر همه هیچ از کف مرتضی، دگر همه هیچ بس بود آن مرا، دگر همه هیچ هم یکی هم سه تا، دگرهمه هیچ

ص:30

ی

ازده پیشوا، دگر همه هیچ (1)

نزدیک اذان صبح بود که این پنج نفر دیدند رئیس شهربانی عصبانی و خشمگین درب خانه را باز کرد. آن هم در یک حکومت مقتدر بی دین، حکومتی که دنبالۀ حکومت بنی امیه بود. او که وارد حیات خانه شد، به پاسبان ها گفت: از این که من را تا خانه رسانده اید، ممنونم. تشریف ببرید و در شروع ساعت کار، دنبال من بیایید. پاسبان ها رفتند و درب را هم بستند. زندانی ها از سوراخ زیرزمین دیدند که یکی از اعضای خانوادۀ رئیس شهربانی آمد و کنار او یک بقچه گذاشت. او بقچه را باز کرد و لباس های دولتی و حکومتی را کَند. کلاه حکومتی را هم درآورد. بعد یک پیراهن سفیدی

ص:31


1- (1)) 1. ملا محسن فیض کاشانی.

پوشید و رو به قبله، چنان نمازی خواند که دل این پنج تا را برد. نمازی خواند که این ها حسرت خوردند که چرا ما در مدت عمر چنین نمازی نخواندیم؛ نماز با حال و با گریه. نمازش که تمام شد، خودش آمد و درب زیر زمین را باز کرد و گفت: برادرانم! عزیزانم! نماز صبحتان را خوانده اید. آن ها گفتند: نه. او بهت زده گفت: بیایید الآن که اول طلوع فجر است و خدا منتظر شما می باشد، وضو بگیرید و نمازتان را بخوانید. بعد از نماز، من با شما حرف می زنم. نماز که تمام شد، او گفت: من درآمد شکم خودم و زن و بچه ام، از چند تا ملکی است که اجاره می دهم و حقوقی که از آن ها می گیرم، همۀ آن را در راه خدا می دهم. من شیعۀ علی علیه السلام هستم. من مخصوصاً در این مقام رفتم تا خودم را مخالف نشان دادم. من رئیس شهربانی شدم؛ چون قبلاً دیدم این جا محبّان امیرمؤمنان علیه السلام گاهی گرفتار می شوند. گفتم، خدایا! این پست را به

ص:32

من بده تا من به داد دوستانت برسم. شما من را ببخشید. من جلوی آن ها، مجبور بودم با شما با عصبانیت برخورد کنم. شما شب بدی را گذراندید. الآن دعا کنید خدا من را بیامرزد.

آیا می شود به اهل بیت: اقتدا کرد، یا نه؟ می شود. بین شیاطین بود و از فرهنگ شیطان فرار کرد یا نه؟ می شود. پس چرا بعضی ها می گویند نمی شود، دروغ می گویند. چون اهل لذّت هستند؛ اهل دنیا هستند؛ اهل شهوت هستند، تهمت را متوجّه دین کرده و می گویند، دین دینی نیست که بشود به آن عمل کرد. روزگار، روزگاری نیست که بشود به اهل بیت اقتدا کرد. امّا اقتدا به اهل بیت، شدنی است؛ خوب هم شدنی است. شدنی است برای این که شما تا حالا سالم مانده اید، پس چرا زنان و دختران با کرامتِ شما تا حالا با منش حضرت زهرا3 زندگی کرده اند؟ پس چرا در این دورۀ فتنه، فساد، ظلم و جور، شما برای اهل بیت: گریه می کنید؟

ص:33

پس چرا شما به زیارت می روید؟ چرا مُحَرَّم که می شود، مال و جان خودتان را نثار اباعبدالله علیه السلام می کنید؟ برای این که می شود به اهل بیت: اقتدا کرد.

شما مردمی که امروز پای منبر هستید، فردای قیامت، بر تمام اقوام خودتان و مردم، حجت خدا هستید، آن هایی که می گویند نمی شود. خدا شما را صدا می زند و می گوید، این هم همان زمان شما بود. خانم و دختر او هم در آن زمان شما بودند. اقتدا به اهل بیت شدنی بود. شما به جای دل دادن به ستارگان سینما و قهرمانان قلابی جهان کفر، چرا دل به خدا دادید؟ چون می شود؟ چرا دل به اهل بیت: دادید؟ چرا وقتی اسم علی علیه السلام می آید، اشک شما جاری می شود؟ چه پیوندی با علی علیه السلام دارید؟

چرا وقتی شما رو به روی کسی هستید که آرام و بدون ذکر مصیبت، می گوید: « السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا

ص:34

ابَاعَبْدَاللهِ! »، گریه می کنید؟ هر روز در این بهشت زهرا3 تعدادی جوان، تعدادی طفل، تعدادی بچه یکساله و دو ساله را می برند دفن می کنند، چرا وقتی گوینده ای از نزدیک به هزار و چهارصد سال قبل به شما خبر می دهد که بچۀ شش ماهه ای در بغل پدرش با تیر سه شعبه مورد حمله قرار گرفت، گریه می کنید؟ چرا نماز می خوانید؟ چرا گریه امانتان نمی دهد وقتی ما برای شما می خوانیم:

وعدۀ وصل چون شود نزدیک آتش شوق تیزتر گردد ذوالجناح چرا نمی روی؟ وصل من و معبودم نزدیک است.

ص:35

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109