نخستين بعثه حج

مشخصات كتاب

عنوان و نام پديدآور : نخستين بعثه حج/سيد محمود حسينى شاهرودى.

مشخصات نشر : تهران: بيت معظم له، 1347.

مشخصات ظاهری : 598]ص. :مصور، عکس.

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

يادداشت : عنوان دیگر: گزارش حج سال 1387ه.ق.

موضوع : بعثه مرجع فقيد شيعيان حضرت آيت الله العظمى سيد محمود حسينى شاهرودى

موضوع : حج

موضوع : حج -- بعثه

رده بندی کنگره : BP3 /ب6 ب9 1388

رده بندی دیویی : 297/06

مقدمه

بسم اللّه الرحمن الرحيم

الحمد للّه رب العالمين والصلوة والسلام على محمد وآله الطاهرين ولعنة الله على اعدائهم اجمعين الى يوم الدين

هر مكلفى كه مستطيع باشد يعنى شرايط واجب بودن حج را دارا باشد ، بايد در تمام عمر يك مرتبه حج كند يعنى مكه برود ، واعمالى را كه دستور داده اند بجا آورد، و اين عمل را حَجَّةُ الاسلام ميگويند ، وانسان بايد پيش از شروع به حج اعمال آنرا اجمالاً بداند ، وكسى كه نميداند اگر در موقع احرام نيت كند كه براى انجام فرمان خداوند عالم حج واجب خود را بجا مى آورم كه بعد از مشغول شدن بعمل هر چه لازم است انجام دهم، مثل آنكه قصد كند مطابق رساله اى كه دارد يابفرموده مجتهد ياعالمى كه همراه او است عمل را تمام كند ، عمل او صحيح است .

بعثه مرجع فقيد شيعيان حضرت آيت الله العظمى سيد محمود حسينى شاهرودى نخستين هيئت دينى است كه از جانب مراجع تقليد شيعه به مراسم حج اعزام مى شوند. اين بعثه براى اولين بار ذى الحجه 1387 قمرى شمسى به حج اعزام گرديد كه در مطبوعات 1347 نيز منعكس گرديد ، واين گام بزرگ در جهت تثبيت اقتدار مرجعيت شيعيان برداشته

شد.

عمره تمتع

اشاره

كسى كه وظيفه او حج تمتع است ، بايد پيش از حج عمره تمتع بجا آورد واعمال آن پنج چيز است :

اوّل : احرام .

دوّم : طواف خانه كعبه .

سوّم : دو ركعت نماز طواف .

چهارم : سعى بين صفا ومروه .

پنجم : تقصير ، واحكام اينهامفصلا گفته خواهد شد .

1 _ احرام

توضيح

(مسأله 1) كسانيكه ميخواهند حج كنند وقتى بميقات رسيدند ، بايد محرم شوند وميقاتها پنج است :

اول : جحفه وآن ميقات كسانى است كه از راه شام بمكه ميروند .

دوم : مسجد شجره وآن ميقات كسانى است كه از راه مدينه منوره بمكه ميروند ، واگر در آنجا ممكن نشود ، مى توانند در جحفه محرم شوند .

سوم : وادى عقيق وآن ميقات كسانى است كه از راه نجد وعراق بمكه ميروند وقسمت اوَّل اين وادى را مسلخ ميگويند ، وقسمت دوّم آنرا عمره وقسمت سوّمش را ذات عرق مى نامند، وچنانچه يقين كند كه بوادى عقيق رسيده ، بهتر است در قسمت اول آن - يعنى در مسلخ - محرم شود واگر يقين نكند بنابر احتياط واجب ، بايد احرام را تأخير بيندازد تايقين كند كه بوادى عقيق رسيده ، وبعد از آنكه يقين كرد پيش از رسيدن به قسمت سوم وادى محرم شود .

چهارم : قرن المنازل وآن ميقات كسانى است كه راه آنها از طائف است .

پنجم : يلملم وآن ميقات كسانى است كه از راه يمن به مكه ميروند .

(مسأله 2) اگر منزل كسى كه از بعض ميقاتهائى كه در مسأله پيش گفته شد به مكه نزديكتر باشد ، ميقاتش منزل او است .

(مسأله 3) اگر از راهى برود كه

از هيچ يك از پنج ميقات نگذرد ، وقتى مقابل يكى از آنها رسيد ، بايد محرم شود ، پس كسانيكه از راه مدينه منوره بمكه ميروند واز مسجد شجره نمى گذرند ، اگر ممكن است مقابل مسجد محرم شوند .

(مسأله 4) كسى كه نمى تواند يقين كند كه مقابل يكى از پنج ميقات رسيده، اگر از گفته كسانيكه اطلاع دارند، اطمينان پيدا كند كه مقابل يكى از آنها رسيده ميتواند محرم شود .

(مسأله 5) اگر نذر كند كه پيش از رسيدن به ميقات در محل معيّنى محرم شود وبراى عمل كردن به نذر در همانجا محرم شود كافى است .

(مسأله 6) كسى كه باهواپيما به مكه ميرود ودر جده فرود ميآيد ونخواهد به مدينه رود ميتواند از جده قديم محرم شود، ولى احتياطاً احرام بستن از جده را هم نذر كند كه چنانچه نذر نمايد ديگر در وقت رسيدن به مقابل جدّه وجائيكه عَلَم هاى حرم نمايان مى شود حاجت به تجديد احرام نداشته باشد .

(مسأله 7) جنب و زنيكه در حال حيض يانفاس است ميتواند محرم شود ، اما اگر بخواهد از مسجد شجره يامسجد جُحفه محرم شود بايد بيرون مسجد طورى بايستد كه شانه اش مقابل مسجد باشد، سپس محرم شود .

(مسأله 8) اگر بواسطه فراموشى يا عذر ديگرى در ميقات محرم نشود بعداز آنكه يادش آمد ياعذرش برطرف شد، بايد بميقات برگردد ومحرم شود، واگر نتواند برگردد چنانچه داخل حرم شده بايستى از حرم خارج شود واحرام ببندد ودر خصوص شخص جاهلى كه متوجه به جهل خود بوده ومع ذلك در ميقات احرام نبسته وداخل حرم شده وممكن نيست كه بميقات

برگردد احوط وجوبى آنستكه به هر مقدارى كه ميتواند از حرم دور شود واحرام بندد ، ولى چنانچه داخل حرم نشده باشد يانتواند از حرم خارج شود در هرجا كه يادش آمد ياعذر او برطرف شد مى تواند محرم شود .

(مسأله 9) اگر از روى فراموشى ياندانستن مسأله محرم نشود وبعد از تمام شدن اعمال عمره يادش بيايد ، عمره او صحيح است .

واجبات احرام

واجبات احرام سه چيز است :

اول : پوشيدن لباس احرام .

دوم : نيت .

سوم : لبيك گفتن بتفصيلى كه بعداً بيان مى شود .

1_ پوشيدن لباس احرام

(مسأله 10) پيش از نيت احرام ، انسان بايد لباس احرام بپوشد ، يعنى پارچه ايكه از ناف تا زانو را بپوشاند بخود ببندد، وپارچه ديگرى كه شانه ها را بپوشاند بردوش بيندازد .

(مسأله 11) پارچه ايكه از ناف تا زانو را ميپوشاند بايد بقدرى ضخيم باشد كه پوست بدن از زير آن ديده نشود بلكه بنابر احتياط واجب بايد پارچه اى هم كه روى دوش مى اندازد همينطور باشد .

(مسأله 12) لباس احرام ، بايد طورى باشد كه نماز خواندن باآن صحيح باشد ، پس محرم شدن بالباس نجس وابريشم خالص ولباسى كه از اجزاء حيوان حرام گوشت تهيه شده صحيح نيست .

(مسأله 13) اگر نجاستى مثل خون زخم وجراحت ودمل كه نماز خواندن با آنها صحيح است ، در لباس احرام باشد ، اشكال ندارد .

(مسأله 14) كسى كه محرم شده ، اگر لباس او نجس شود بنابر احتياط واجب ، بايد آن را آب بكشد ياعوض نمايد ولى اگر بدن او نجس شود ، لازم نيست فوراً آن را بشويد، اگر چه

احتياط مستحب آنست كه آنرا هم فوراً آب بكشد .

(مسأله 15) لباس احرام زن هم نبايد ابريشم خالص باشد واحتياط آنست كه لباس هاى ديگر او هم ابريشم خالص نباشد .

(مسأله 16) بنابر احتياط واجب بايد لباس احرام بافته باشد واز پوست ياچيزى مثل نمد نباشد .

2_ نيّت

بعد از پوشيدن لباس احرام بايد براى انجام فرمان خداوند عالم ، برخود قراردهد كه بجهت توجه به مكه وبجا آوردن اعمال عمره وحج، كارهائى را كه در عمره تمتع بر او حرام است ( وبعداً گفته ميشود ) ترك نمايد .

3_ لبيك گفتن

(مسأله 17) بعد از نيت بايد بگويد :

« لَبَّيْكَ اللّهُمَّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ لاشَريكَ لَكَ لَبّّيكَ، إنَّ الحَمدَ و النِعمَةَ لَكَ وَالمُلْكَ، لاشَريكَ لَكَ »

واحتياط مستحب آنست كه بعد از « لاشريك لك » يك مرتبه ديگر «لبيك» بگويد.

(مسأله 18) كسى كه لبيك گفتن را نميداند بايد ياد بگيرد يابكمك ديگرى بخواند وچنانچه ممكن نباشد ، بايد بهر طوريكه مى تواند بخواند وترجمه آن را به فارسى يابه زبان ديگر بگويد وديگرى را هم نائب بگيرد كه از طرف او بطور صحيح بخواند .

چيزهائيكه در حال احرام حرام است

بيست وچهار چيز در حال احرام حرام است

اول : شكار كردن حيوان صحرائى وحشى وكمك كردن صيّاد ونشان دادن شكار ، اگر چه بااشاره باشد ونيز خوردن گوشت شكار در حال احرام حرام ميباشد ، اگر چه كسى كه آن را شكار كرده محرم نباشد ، همچنين حرام است حيوانى را كه ديگرى شكار كرده است ، بكشد .

(مسأله 19) اگر محرم صيدى را بكشد ،كفاره بر او واجب ميشود ، واحكام آن در كتابهاى مفصل گفته شده است .

دوم : از

چيزهائيكه بر محرم حرام است جماع كردن بازن وبوسيدن او وبازى كردن با او است ونيز نگاه كردن به زن از روى شهوت بلكه بردن هر لذتى از زن يامرد حرام ميباشد. ولذت بردن از مرد گذشته از اينكه پيش از احرام حرام بوده ، بواسطه احرام هم حرام ميشود .

(مسأله 20) اگر كسى در احرام عمره پيش از تمام شدن سعى عمداً بازن يا العياذ بالله بامردى جماع كند چه عمره مفرده باشد چه تمتع ، عمره او فاسد است وبايد يك شتر كفاره بدهد وچنانچه عمره مفرده بوده بايد آن را تمام كند وبعداً آن را دوباره بجا آورد ، ولى اگر تمتع بود در صورتيكه وقت باقى است يعنى مى تواند بعد از اتمام واعاده وقوف عرفات را درك كند بايد اتمام نموده وبعداً نيز اعاده نمايد، وچنانچه وقت باقى نباشد حج تمتع او مبدل به إفراد ميشود، يعنى بايد اول اعمال حج را بجا آورده وبعد از آن عمره مفرده انجام دهد واحتياط واجب آنستكه در سال بعد هم عمره وحج را دوباره بياورد ، واما اگر بعد از تمام شدن سعى عمداً جماع نمايد فقط يك شتر كفاره بر او واجب ميشود اگر از مردم ثروتمند وبامكنت باشد، ويك گاو بر او واجب مى شود اگر از طبقه متوسط باشد ، ويك گوسفند بر او واجب ميشود اگر از مردم كم بضاعت وبيچاره باشد ، ولى در هر صورت عمره وحج او صحيح است .

(مسأله 21) اگر در حال احرام حج تمتع ياقران يا إفراد پيش از وقوف بمشعر عمداً جماع كند چه بازن باشد وچه بامرد در فرج باشد

يادر دبر يك شتر كفاره بر او واجب است وحج او فاسد ميشود ولى بايد آنرا تمام كند ودر سال بعد آن را دوباره بجا آورد واگر بعد از وقوف به مشعر جماع كند حج او صحيح است وفقط يك شتر كفاره لازم است ، اگر اين عمل پيش از آوردن پنج دور از طواف نساء از او صادر شود ، واما اگر صدور اين عمل بعد از دور پنجم باشد كفاره لازم نيست اگر چه احتياط مستحب آنستكه در اينصورت نيز يك شتر كفاره بدهد .

(مسأله 22) اگر محرم زنى را ببوسد در صورتيكه از روى شهوت باشد يك شتر كفاره بر او واجب ميشود واگر از روى شهوت نباشد كفاره آن فقط يك گوسفند است اگر چه احتياط مستحب آنست كه نيز يك شتر كفاره دهد .

(مسأله 23) اگر در حال احرام عمداً از روى شهوت بعيال خود نگاه كند ومنى از او بيرون آيد كفاره آن يك شتر است ولى اگر عمداً واز روى شهوت بغير عيال خود نگاه كند ومنى از او بيرون آيد ، بنابر احتياط واجب بلكه اقوى كفاره آن يك شتر واگر نتواند يك گاو واگر آنرا هم نتواند يك گوسفند است .

(مسأله 24) اگر محرم بازنى ملاعبه نمايد چناچه منى از وى بيرون آيد كفاره آن يك شتر است ولى اگر منى بيرون نيايد كفاره اش يك گوسفند است .

سوّم : از چيزهائيكه بر محرم حرام مى باشد آنست كه زنى را براى خود ياديگرى عقد كند ، اگر چه آن ديگرى محرم نباشد وبايد شاهد عقد هم نشود، و احتياط واجب آنستكه زنى راخواستگارى هم نكند

ولى اگر زن خود را طلاق رجعى داده باشد ، مى تواند به او رجوع نمايد .

چهارم : از چيزهائى كه بر محرم حرام مى باشد آن است كه استمناء كند يعنى كارى كند كه منى از او بيرون آيد .

پنجم : بوئيدن مشك وزعفران وكافور وعود وعنبر ومانند اينها ونيز خوردن وماليدن آن ببدن وپوشيدن لباسى كه بوى خوش دارد واستعمال ساير چيزهاى خوشبو بر محرم مكروه است .

(مسأله 25) كسى كه محرم است اگر محتاج به خوردن ياپوشيدن چيزى شود كه بوى خوش دارد ، بايد بينى خود را بگيرد وبنابر احتياط از بوئيدن چيزى كه به آن خَلوق مى گويند وخانه كعبه را به آن خوشبو مى كنند خوددارى نمايد .

(مسأله 26) كفاره استعمال بوى خوش يك گوسفند است .

(مسأله 27) احتياط واجب آن است كه محرم در وقت گذشتن از جايگاه عطر فروشان نگذارد كه بوى عطر به بينى او برسد واحتياط مستحب آن است كه ميوه هاى خوشبو مثل سيب وبه راهم نبويد ، ولى خوردن آنها مانعى ندارد .

(مسأله 28) گرفتن بينى از بوى بد براى محرم حرام است ولى اگر تند برود كه بوى بد به بينى او نرسد اشكال ندارد .

ششم : پوشيدن چيز دوخته وچيزى كه مثل دوخته است ، مانند كلاه نمد. واگر ناچار شود كه چيز دوخته اى را بپوشد كفاره آن يك گوسفند است .

(مسأله 29) احتياط واجب آنست كه چيز دوخته كوچك را هم نپوشد ولى اگر هميان پول را به كمر ببندد يا از روى ناچارى فتق بند ببندد اشكال ندارد ، ولى براى بستن فتق بند احتياطاً يك گوسفند كفاره

بدهد .

(مسأله 30) احتياط واجب آن است كه لباس احرام خصوصاً پارچه اى را كه بدوش مى اندازد گره نزند وباچوب ياسوزن بهم متصل نكند وبه آن تكمه ندوزد .

(مسأله 31) زنها مى توانند لباس دوخته بپوشند ولى بايد از پوشيدن قفازين خوددارى كنند وقفازين چيزى است كه زنهاى عرب مى دوختند وبراى جلوگيرى از سرما در دست ميكردند .

هفتم : از چيزهائيكه بر محرم حرام مى باشد آن است كه باقصد زينت كردن به چيزهائى كه اسباب زينت است سرمه بكشد ، بلكه بنابر احتياط واجب بايد باقصد زينت به چيزى هم كه سياه نيست سرمه نكشد ونيز به چيزهائيكه اسباب زينت است ، بدون قصد زينت هم سرمه نكشد .

هشتم : نگاه كردن در آئينه . ولى زدن عينك اگر زينت نباشد ونگاه كردن در آب صاف اشكال ندارد .

نهم : پوشيدن چيزى كه تمام روى پا را بپوشاند، مانند كفش وچكمه وجوراب ، واحتياط مستحب آنستكه از پوشيدن چيزى هم كه مقدارى از روى پارا مى پوشاند خوددارى نمايد ، ولى بند نعلين اگر چه مقدارى از روى پا را مى گيرد اشكال ندارد .

(مسأله 32) اگر محرم به پوشيدن چيزى كه تمام روى پارا مى پوشاند بواسطه نداشتن نعلين محتاج شود بنابر احتياط واجب بايد روى آن را بشكافد وبعد بپوشد .

دهم : دروغ گفتن وفحش دادن است ونيز اگر عيب هائى را از خود دور كند وبه ديگرى نسبت دهد ياصفات خوبى را براى خود ثابت كند واز ديگرى سلب نمايد، حرام ميباشد .

يازدهم : قسم خوردن است، به اين صورت كه بگويد لا والله يابگويد بلى والله واحتياط واجب

آنست كه بغير اين دو لفظ هم قسم نخورد ، ولى در مقام ناچارى كه بخواهد حقى را ثابت كند ياباطلى را از بين ببرد، قسم خوردن اشكال ندارد .

(مسأله 33) براى قسم دروغ بنابر مشهور در دفعه اول يك گوسفند ودر دفعه دوم يك گاو ، ودر دفعه سوم يك شتر كفاره بر انسان واجب است ، اگر چه اغلب اخبار دلالت مى نمايد كه در دروغ سوم هم گاو است ، وبراى قسم راست در دفعه اول و دوم بايد استغفار كند ودر دفعه سوم يك گوسفند بر او واجب مى شود .

دوازدهم : كشتن شپش وكنه ومانند اينها چه در بدن باشد وچه در لباس ، بلكه احتياط واجب آن است كه آنها را از جاى خودشان بجاى ديگر نگذارد ولى اين درصورتى است كه در جاى اول محفوظ تر باشد وگرنه عوض كردن جاى آنها مانعى ندارد .

سيزدهم : آنكه بقصد زينت كردن انگشترى در دست كند واما اگر بقصد ثواب باشد مانعى ندارد ، ونيز اگر به قصد زينت يابدون قصد زينت در حال احرام حنا ببندد ياپيش از احرام به قصد زينت حنا ببندد واثر آن تا وقت احرام بماند حرام است .

چهاردهم : آنكه زن با زيورى خود را زينت كند، ولى اگر چيزهائيكه پيش از احرام با آنها زينت مى كرده همراهش باشد وبراى احرام بيرون نياورد ، اشكال ندارد اما بايد براى شوهر خود ومردهاى ديگر نمايان نكند .

پانزدهم : ماليدن روغن به بدن اگر چه خوشبو نباشد ونيز اگر روغنى را كه بوى خوش دارد پيش از احرام بمالد چنانچه اثر آن تاوقت احرام بماند

حرام است ولى اگر ناچار باشد در حال احرام مى تواند روغن به بدن بمالد .

شانزدهم : بر طرف كردن مو از بدن خود يا ازبدن ديگرى ، اگر چه آنكس در حال احرام نباشد واگر يك مو را هم برطرف نمايد حرام است ولى اگر ناچار باشد كه مثلاً براى درد سر مو را برطرف كند ، ياموئيكه چشم را اذيت مى كند برطرف نمايد ، اشكال ندارد ، وهمچنين است اگر در وقت وضوء وغسل بدون قصد كنده شود .

(مسأله 34) اگر در حال احرام سرش را بتراشد ياموى زير بغل ياموى يكى از آنها را بر طرف كند اگر چه از روى ناچارى هم باشد يك گوسفند كفاره براو واجب مى شود ولى به جاى گوسفند مى تواند سه روز روزه بگيرد يا دوازده مد كه تقريباً ده چارك است گندم يا جو ومانند اينها به شش فقير بدهد .

(مسأله 35) اگر به سر يا ريش خود دست بكشد ويك مو يا دو موى آنها بيفتد ، بايد دو مشت گندم يا جو ومانند اينها صدقه بدهد .

هفدهم : آنكه مرد سر خود را بپوشاند واحتياط واجب آنست كه گل وحنا بسر نمالد وچيزى هم بر سر نگذارد بلكه احتياط مستحب آن است كه باجاى ديگر بدن مثلاً بادست سر را نپوشاند .

(مسأله 36) اگر مرد سر خود را بپوشاند ، كفاره آن يك گوسفند است ، واگر چند مرتبه سر را بپوشاند در صورتيكه مجلس پوشانيدن سر متعدد باشد وعذرى هم نداشته باشد بنابر احتياط مستحب براى هر دفعه يك گوسفند بدهد .

(مسأله 37) پوشانيدن مقدارى از سر هم بر مرد

حرام است ولى اگر بواسطه دستمالى كه براى سر درد مى بندند يا بواسطه بند مشك آب كه معمولاً آن را بر سر مى اندازند مقدارى از سر را بپوشاند اشكال ندارد .

(مسأله 38) پوشاندن گوش بر مرد حرام است ولى پوشاندن صورت براى او اشكال ندارد .

(مسأله 39) انسان در حال احرام نمى تواند سر را در آب ياچيز روان ديگرى فرو برد .

هيجدهم : آنكه زن صورت خود را به نقاب ياچيز ديگرى بپوشاند وپوشانيدن مقدارى از صورت هم براى زن جائز نيست .

(مسأله 40) اگر زن موقع نماز براى آنكه يقين كند كه سر وگردن او پوشيده شده است ، مقدارى از اطراف صورت را بپوشاند اشكال ندارد ، ولى بعد از نماز بايد فوراً آن مقدار را باز كند .

(مسأله 41) زن مى تواند براى رو گرفتن از نامحرم مقدارى از چادر ياچيز ديگرى را كه بر سر انداخته، تا روى بينى بياورد ولى اگر روى چانه وبيشتر بياورد واجب است كه آن را با دست يا باچوب از صورت دور نگهدارد واگر دور نگاه ندارد يك گوسفند كفاره بر او واجب مى شود .

نوزدهم : آنكه مرد محرم در حال راه پيمودن موقعيكه سوار است سايه بالاى سر خود قرار دهد مثلاً در اتومبيل بنشيند ، ياچتر بر سر بگيرد ، ولى براى زن وبچه اشكال ندارد .

(مسأله 42) احتياط واجب آنست كه مرد محرم در حال راه پيمودن اگر پياده هم باشد سايه بالاى سر خود قرار ندهد بلكه اگر چتر ومانند آن بالاى سر او هم نيست طورى نكند كه سايه آنها بر سر او بيفتد ولى راه

رفتن در سايه اتومبيل ومانند آن اشكال ندارد اگر چه احتياط مستحب آنستكه آنرا نيز ترك نمايد .

(مسأله 43) احتياط واجب آنستكه در شب و در هواى ابر هم زير سايبان نرود .

(مسأله 44) مرد محرم اگر موقعى كه منزل مى كند زير طاق ومانند آن برود اشكال ندارد ، اگر چه در موقعى باشد كه براى كارهاى خود رفت وآمد مى كند ولى احتياط مستحب آنست موقعى كه در منزل رفت وآمد مى كند چتر ومانند آن بر سر نگيرد .

(مسأله 45) اگر مرد محرم براى مرض ياشدت سرما ياگرما ياباران ناچار شود كه در حال راه پيمودن زير سايه باشد معصيت نكرده ، اما يك گوسفند كفاره بر او واجب مى شود واگر در احرام عمره هم چند مرتبه زير سايه برود، يك گوسفند كافى است لكن احتياط مستحب آنستكه از براى هر روزى اگر ممكن باشد يك گوسفند كفاره بدهد ولى اگر در احرام حج هم يك مرتبه ياچند مرتبه زير سايه برود ، براى آن هم يك گوسفند كفاره واجب مى شود .

بيستم : آنكه از بدن خود خون بيرون آورد و نيز خراشيدن بدن و مسواك كردن، چنانچه بداند كه بواسطه اينها خون بيرون مى آيد حرام مى باشد وبنابر احتياط كفاره آن يك گوسفند است .

(مسأله 46) اگر از بدن كس ديگر خون بيرون آورد مثل آنكه او را رگ بزند اشكال ندارد وهمچنين است اگر از روى ناچارى از بدن خودش خون بيرون آورد .

بيست ويكم : ناخن گرفتن است ، اگر چه كمى از آنرا بگيرد ولى اگر مقدارى از ناخن او افتاده وباقيمانده آن اذيت مى

كند ، گرفتن آن اشكال ندارد اما بايد يك مد كه تقريباً يك چارك ( ده سير ) است طعام يعنى گندم يا جو ومانند اينها به فقير بدهد .

(مسأله 47) اگر در حال احرام تمام يك ناخن را بگيرد بايد يك مد طعام بفقير بدهد وچنانچه همه ناخن هاى دست وپا را در يك مجلس بگيرد كفاره آن يك گوسفند است واگر در يك مجلس ناخن دست ها و در مجلس ديگر ناخن پاها را بگيرد دو گوسفند كفاره لازم مى شود .

بيست ودوم : كندن دندان است ، اگر خون بيايد. وبنابر احتياط واجب كفاره آن يك گوسفند است ولى اگر خون بيرون نيايد حرام نيست اگر چه احتياط مستحب ترك آن است .

بيست وسوم : كندن درخت وگياهى است كه در حرم روئيده باشد ، ولى كندن گياهى كه خود محرم آنرا كاشته يادر ملك او روييده اشكال ندارد ونيز كندن گياهى كه در منزلش روييده ، اگر بعد از آنكه در آنجا منزل كرده روييده باشد وكندن اُذخر كه گياه معروفى است وكندن درخت ميوه ودرخت خرما مانعى ندارد .

(مسأله 48) اگر در حال احرام گياهى را بكند ، بايد استغفار كند واگر مقدارى از يك درخت را بكند بايد باندازه قيمت آن به فقير بدهد واگر درختى را بكند چناچه بزرگ باشد كفاره آن يك گاو واگر كوچك باشد كفاره آن يك گوسفند است .

(مسأله 49) كسى كه محرم است نبايد براى شتر خود علف بكند ولى اگر شتر را رها كند كه علف بخورد اشكال ندارد .

(مسأله 50) كندن درخت ياگياه حرم براى كسى هم كه محرم نيست حرام

ميباشد.

(مسأله 51) اگر انسان بطور معمول راه برود وبواسطه راه رفتن او مقدارى از گياه حرم كنده شود اشكال ندارد .

بيست وچهارم : آنكه شمشير ياچيز ديگرى را كه آلت جنگ است بخود ببندد ولى اگر ناچار باشد اشكال ندارد .

(مسأله 52) احتياط واجب آنست كه آلت جنگ را در صورتيكه نمايان باشد همراه بر ندارد اگر چه بخود نبسته باشد.

مستحبات احرام عمره

1_ پيش از احرام بدن را پاكيزه كند وناخن و موى شارب را بگيرد وموى زير بغل وجاهاى ديگر بدن را با نوره بر طرف نمايد .

2 _ براى احرام غسل كند وكسى كه مى ترسد كه در ميقات آب پيدا نكند پيش از رسيدن به ميقات غسل نمايد وچنانچه در ميقات آب پيدا كرد دوباره غسل كند .

3 _ در موقع غسل دعا بخواند .

4 _ در موقع پوشيدن لباس احرام بگويد :

الحَمْدُ للّهِ الذي رَزَقَني ماأُواري بِهِ عَورَتي وأُؤَدّي فيهِ فَرْضي وَأَعْبُدُ فيهِ رَبّي وأَنتهي فيهِ إلى ما أمرني، ألحَمْدُ لله الذي قَصَدْتُهُ فَبَلَغَني وَأرَدْتُهُ فأعانَني وَقَبِلَني وَلَمْ يَقْطَع بي وَوَجْهُهُ أرَدْتُ فَسلّمَني فهو حِصني وكَهفي وحِرزي وظَهري ومَلاذي ورَجائي ومَنجاي وَ ذُخْري وعُدّتي في شِدّتي ورَخائي .

5 _ احرام را بعد از نماز ظهر بجا آورد واگر در آن وقت محرم نشود بعد از نماز واجب ديگر، واگر نخواهد كه بعد از نمازهاى واجب يوميه محرم شود نماز قضائى بخواند وبعد از آن احرام را انجام دهد وچنانچه نماز قضا ندارد شش ركعت نماز مستحبى هر دو ركعت را به يك سلام بخواند يا اقلاً دو ركعت نماز مستحبى بخواند بعد محرم شود ودر ركعت اول اين نمازهاى مستحبى بعد از

حمد ، سوره قل هو الله احد ودر ركعت دوم بعد از حمد سوره قل ياايها الكافرون بخواند .

6 _ نيت احرام را بزبان بياورد ودر موقع نيت حمد وثناى الهى نمايد وبر محمد وآل محمد صلوات بفرستد ودعا بخواند كه در كتب مفصله ثبت است .

7 _ بعد از گفتن لبيكهاى واجب كه در صفحه 14 گفته شد بگويد :

لَبَّيْكَ ذَا المَعارج لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ داعياً إلى دارِ السَلام لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ غَفّارُ الذُنُوبِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ أهلُ التَّلْبِيَةِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ ذَا الجَلالِ والاكرامِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ تُبْدِىءُ و المَعادُ إلَيْك لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ تَسْتَغْني ونَفْتَقِرُ اِلَيْكَ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ مَرغُوباً ومَرهوباً اِليك لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ الهَ الحق لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ ذَا النَعْماءِ والفَضْلِ الحَسَن الجَميلِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ كَشّافَ الكُرَبِ العِظامِ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ عَبْدُك َ وَابنُ عَبْدَيك لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ ياكَريمُ لَبَّيْكَ .

8 _ لبيكها را زياد واگر مرد است بلند بگويد .

9 _ موقع بيدار شدن از خواب وهنگام سحر وبعد از نمازهاى واجب ومستحب وموقع سوار شدن وپياده شدن وموقعى كه به بلندى بالا مى رود يا از بلندى بزير مى آيد بسيار لبيك بگويد ولى بعد از ديدن خانه هاى مكه بايد لبيك نگويد .

مكروهات احرام عمره

چند چيز در حال احرام مكروه است واز آن جمله است :

1 _ احرام در لباس سياه ولباس چرك ولى اگر در حال احرام چرك شده باشد بهتر است كه تاوقتى از حرم بيرون نيامده آن را نشويد .

2 _ خوابيدن در رختخواب سياه وبر بالش سياه .

3 ) حمام رفتن وشستن بدن با آب سرد ومسواك كردن زياد .

مستحبات داخل شدن به حرم وبه مكه وبه مسجدالحرام

1 _ موقعيكه به حرم مكه مى رسد پياده شود وبه نيت داخل شدن به حرم غسل كند ونعلين را در دست بگيرد وبا پاى برهنه داخل شود ودعاهاى وارد شده را بخواند .

2 _ اگر ممكن است موقع وارد شدن به مكه دوباره غسل كند .

3 _ با آرامش دل وبدن از راه بالاى مكه وارد شود وبراى ورود به مسجد نيز غسل نمايد وباكمال خضوع وخشوع وآرامش دل وبدن بر در مسجد بأيستد وبگويد :

السَّلامُ عَلَيْكَ أيّها النَبِّيُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ بِسمِ الله ِ وَبِاللهِ وَماشَاءَ اللهُ اَلسَّلامُ على أَنْبياءِ اللهِ وَرُسُلِهِ اَلسَّلامُ عَلى رَسُولِ اللهِ صَلّى اللهُ عَليْهِ وَآلِهِ الَّسلامُ عَلى اِبْراهِيمَ خَليلِ الله ِ وَالحَمْدُ للهِ رَبِّ العالَمين .

3 _ پس از آن از باب السلام وارد مسجد شود و راست برود تا به ستون ها برسد ، وهنگام داخل شدن به مسجد بگويد :

بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ وَعَلى مِلِّةِ رَسُولِ الله (ص)

بعد دستها را بلند نموده و رو به كعبه كند وبخواند دعاهاى وارد شده را .

2 _ طواف

اشاره

دوم از كارهاى عمره تمتع ، طواف خانه كعبه است .

(مسأله 53) كسى كه عمره تمتع بجا مى آورد وقتى وارد مكه شد ، بايد خانه كعبه را هفت شوط يعنى هفت دور طواف كند واين ركن است كه اگر كسى عمداً بجا نياورد وبه قدرى تأخير بيندازد كه اگر بخواهد انجام دهد ، روز نهم ذيحجه بوقوف عرفات نمى رسد عمره او باطل است ، چه مسأله را بداند چه نداند، بلكه بر كسى كه از جهت ندانستن مسأله تا آن روز به تأخير انداخته ، واجب است يك شتر كفاره بدهد ودر

هر صورت حج تمتع چنين شخص مبدل به حج افراد ميشود وبايد در سال بعد هم حج تمتع را دوباره بجا آورد .

(مسأله 54) اگر كسى طواف را فراموش كند بايد آن را بجا آورد ، وچنانچه به شهر خودش رفته وبرگشت به مكه براى او مشكل است بايد نايب بگيرد كه از طرف او طواف را انجام دهد .

(مسأله 55) كسى كه طواف را فراموش كرده وسعى را بجا آورده است بنابر احتياط واجب بايد خودش ياكسى كه از طرف او طواف را بجا مى آورد سعى هم بنمايد.

(مساله 56) اگر مريض نتواند طواف كند بايد او را طورى طواف دهند كه پاهايش به زمين كشيده شود واگر ممكن نيست بايد در طواف او را به دوش بگيرند يا بطور ديگرى اورا طواف دهند، وچنانچه هيچ ممكن نباشد بايد ديگرى را نايب بگيرند كه طواف او را بجا آورد .

شرايط طواف

طواف پنج شرط دارد :

اول : آنكه نيت كند كه براى انجام فرمان خداوند عالم ، هفت دور طواف عمره تمتع حجة الاسلام را بجا مى آورم .

دوم : آنكه باطهارت باشد پس كسى كه مى خواهد طواف واجب بجا آورد وغسل بر او واجب است يا وضوء ندارد ، اگر چه آنها را فراموش كرده باشد ، طواف او باطل است .

(مسأله 57) كسى كه طواف واجب بجا مى آورد اگر بعد از آنكه سه دور ونيم طواف كرد وضوء ياغسل او بى اختيار باطل شود، ياعذر ديگرى پيداكند كه نتواند طواف را تمام نمايد ، بعد از وضوء ياغسل يابعد از بر طرف شدن عذر بايد طواف را از همانجا كه رها

كرده بجا آورد واگر پيش از چهار دور وضوء ياغسل او باطل شود ياعذرى پيدا كند ، چنانچه به سه دور ونيم نرسيده طواف او باطل است .

(مسأله 58) كسى كه مى خواهد طواف كند اگر شك كند كه وضوى او باطل شده يانه ، لازم نيست وضوء بگيرد اما كسى كه وضوء نداشته باشد اگر شك كند كه وضوء گرفته يانه ، يابداند حدثى از او سر زده و وضوء هم گرفته ونداند كدام جلوتر بوده بايد وضوء بگيرد .

(مسأله 59) اگر بعد از تمام شدن طواف شك كند كه پيش از طواف باوضوء بوده يانه يابداند كه پيش از طواف حدثى از او سر زده ووضوء هم گرفته ونداند كدام جلوتر بوده طواف او صحيح است ، ولى براى اعمال بعد بايد وضوء بگيرد .

(مسأله 60) كسى كه نمى تواند وضوء ياغسل را بجا آورد احتياط واجب آن است كه صبر كند تاوقت طواف تنگ شود وبا تيمم طواف را بجا آورد .

شرط سوم : آنكه بدن ولباس او پاك باشد وخون زخم وجراحت ومانند اينها هم كه مى شود با آن نماز خواند به بدن ولباس او نباشد .

(مسأله 61) كسى كه نتواند وضوء ياغسل را انجام دهد چنانچه صبر نمايد تا وقت تنگ شود تيمم هم نتواند نمايد بايد شخص طاهرى را از براى خود نائب بگيرد وچنانچه جنب نيست بنابر احتياط مستحب خود او نيز طواف نمايد .

(مسأله 62) اگر بعد از طواف بفهمد كه بدن يالباسش نجس بوده طواف او صحيح است ولى اگر فراموش كند وبعد از طواف يادش بيايد ، واجب است كه دوباره طواف نمايد .

(مسأله

63) اگر دربين طواف بدن ولباسش نجس شود يابفهمد كه از پيش نجس بوده چنانچه بر طرف كردن نجاست بدون رها كردن طواف ممكن است ، بايد در حال طواف آنرا برطرف كند واگر ممكن نيست بايد طواف را رها نمايد ، پس اگر چهار دور تمام شده ، بايد بدن يا لباس را تطهير نمايد وسه دور ديگر طواف كند واگر به سه دور ونيم نرسيده ، طواف او باطل است وبايد بعد از برطرف كردن نجاست طواف را از سربگيرد واگر از سه دور ونيم گذشته وبه چهار دور نرسيده چنانچه بفهمد از پيش بوده احتياط مستحب آنست كه بعد از بر طرف كردن نجاست از همانجا كه طواف را رها كرده بجا آورد تاهفت دور تمام شود ودو ركعت نماز بخواند ودوباره هفت دور طواف ودو ركعت نماز آن را انجام دهد ولى اگر در بين طواف بدن يالباسش نجس شده لازم نيست دوباره هفت دور طواف ودو ركعت نماز را انجام دهد بلكه چنانچه طواف را از همان جاكه رها كرده تمام كند ودو ركعت نماز بخواند كفايت مى كند .

شرط چهارم : مردى كه طواف مى كند بايد ختنه شده باشد واگر بچه اى كه ختنه نشده طواف نساء كند يا ديگرى او را طواف نساء دهد طوافش باطل است وبعد از بالغ شدن زن بر او حرام ميباشد مگر آنكه دوباره به مكه رود وطواف را بجا آورد يانائب بگيرد كه طواف او را انجام دهد .

شرط پنجم : آنكه عورت خود را بپوشاند وبايد چيزى كه عورت را با آن مى پوشاند بطورى كه در نماز گفته شد

مباح باشد ، بلكه احتياط واجب آن است كه تمام شرايط لباس نمازگزار را داشته باشد .

واجبات طواف

كارهاى واجب طواف هفت چيز است :

اول : طواف را از حجر الاسود شروع كند وبايد كمى پيش از آنكه به حجر الاسود برسد نيت طواف نمايد كه از مقابل حجر الاسود طواف مى نمايم تا يقين كند از وقتى كه مقابل حجر الاسود رسيده نيت داشته است .

دوم : هر دورى را به حجر الاسود تمام كند ودر دور آخر براى آنكه يقين كند كه هفت دور طواف كرده كمى از حجر الاسود بگذرد ، وقصدش اين باشد كه زائد جزء طواف نيست .

سوم : طورى طواف كند كه خانه كعبه طرف دست چپ او باشد ، پس اگر در بين طواف براى بوسيدن ركنها يابه جهت ديگرى صورت را مقابل خانه كند ، يابواسطه زيادى جمعيت پشت يارو به خانه نمايد ،آن مقدار را نبايد حساب كند و بايد دوباره آن مقدار را بطور صحيح بجاآورد. (مسأله 64) براى آنكه در تمام طواف شانه چپ مقابل خانه باشد ، بهتر است وقتى كه از حجر الاسود گذشت پيش از آنكه به درب حجر اسماعيل برسد قدرى بدن خود را بطرف چپ كج نمايد ونيز بهتر است پيش از رسيدن به درب ديگر حجر اسماعيل قدرى بدن خود را به طرف راست كج نمايد ومقابل هر ركنى كه ميرسد بهمين دستور عمل كند .

چهارم : موقعى كه خانه را طواف مى كند حجر اسماعيل را در طواف خود قرار دهد ولى داخل آن نشود وچنانچه داخل شود آن دور از طواف او باطل است وبايد آن را

حساب نكند واحتياط آنست كه بقيه را تاهفت دور تمام نموده ودو ركعت نماز طواف خوانده وهفت دور ديگر هم طواف كند .

پنجم : در حال طواف بيشتر از بيست وشش ذراع ونيم ( اين مقدار فاصله بيت است تا مقام ابراهيم ) از خانه كعبه دور نشود على الاحوط ( ذراع از آرنج است تاسر انگشتان ) واگر در بين طواف بيشتر از اين مقدار از خانه دور شود بايد آن مقدار را كه از خانه بيشتر از بيست وشش ذراع ونيم دور بوده از طواف حساب نكند وآن را دوباره بطور صحيح بجا آورد ولى وقتى مقابل حجر اسماعيل رسيد بايد مواظب باشد كه بيشتر از شش ذراع وكسرى از حجر دور نشود واگر بيشتر از اين مقدار دور شد بايد آن مقدار را از طواف حساب نكند ودوباره همان مقدار را بطور صحيح بجا آورد .

ششم : دور خانه بگردد واگر در بين طواف روى صفحه اى كه اطراف خانه است وآن را شاذروان مى گويند راه برود آن مقدار از طواف باطل است وبايد آن را بطور صحيح بجا آورد، وهمچنين است اگر در بين طواف روى ديوار حجر اسماعيل برود واحتياط واجب آن است كه در حال طواف براى دست ماليدن به ركنها ياغير از آن از روى شاذروان دست خود را بطرف ديوار خانه دراز نكند ونيز دست را روى ديوار حجر نگذارد .

هفتم : هفت دور تمام طواف كند وآن را كم وزياد ننمايد ، واگر عمداً بيشتر از هفت دور طواف كند ، در صورتيكه آن زيادى را بقصد جزئيت همان طواف آورده باشد طواف او باطل

است چه از اول اين قصد را داشته بوده وچه در اثناء قصد كرده باشد بلكه اگر بعد از تمام شدن هفت دور هم قصد كند كه آن زيادى جزء آن باشد نيز طواف باطل مى شود ، بنابر احتياط واجب بايد آن را تكرار نمايد ، ودر طواف واجب بعد از تمام شدن هفت شوط جايز نيست كه شروع در طواف ديگر نمايد ونماز آنرا عقب بيندازد ولى در طواف مستحب جايز است، هر چند كه مكروه است .

(مسأله 65) اگر عمداً بدون عذر از هفت دور يك دور يابيشتر كم كند چنانچه كارى كه پى در پى بودن طواف را بهم مى زند نكرده بايد طواف را تمام كند واگر كارى كه

پى در پى بودن طواف را بهم ميزند انجام داده بايد طواف را از سر بگيرد .

(مسأله 66) اگر در طواف واجب سهواً زيادتر از هفت دور طواف كند ودر بين طواف هشتم يادش بيايد بايد آن را رها كند وطواف او صحيح است واگر بعد از طواف هشتم يادش بيايد مى تواند مقدار زيادى را حساب نكند، يا بقدرى بر آن زياد كند كه هفت دور شود وهفت دور اول واجب وهفت دور دوم مستحب مى باشد وبعد دو ركعت نماز براى طواف واجب ودو ركعت ديگر براى طواف مستحب بجا مى آورد .

(مسأله 67) اگر سهواً كمتر از هفت دور طواف كند چنانچه از سه دور ونيم گذشته بايد بقيه را تاهفت دور تمام نمايد واگر از سه دور ونيم نگذشته ، بايد هفت دور را از سر بگيرد وچنانچه يادش نيايد تابه وطنش برسد بايد ديگرى را از طرف

خود نايب بگيرد كه طواف نمايد .

(مسأله 68) اگر طواف واجب را بدون عذر رها كند وبقدرى فاصله دهد كه اگر بقيه آن را انجام دهد نمى گويند طواف را پشت سر هم بجا آورده ، بايد طواف را از سر بگيرد واما اگر بواسطه عذرى مثل بيمارى آن را رها كند پس اگر بعد از تمام شدن سه ونيم دور آن را رها كرده باشد بعد از بر طرف شدن عذر وحصول بهبودى از همانجائى كه رها كرده آنرا تمام نمايد واگر پيش از تمام شدن سه ونيم دور باشد بايد بعد از حصول بهبودى دوباره هفت دور طواف نمايد وچنانچه قدرت بر اتمام يا استيناف پيدا نكند بايستى صبر نمايد تا وقت طواف تنگ شود اگر ممكن است سواره ياكسى اورا بر دوش گرفته وطواف كند وچنانچه اين هم ممكن نباشد بايد كسى را نايب بگيرد تا از عوض او طواف كند .

(مسأله 69) اگر بعد از تمام شدن طواف در شماره دورها شك كند ، بايد به شك خود اعتنا نكند وطواف او صحيح است ونيز اگر در آخر دورى شك كند كه دور هفتم است ياهشتم بايد به شك خود اعتنا ننمايد وطواف او صحيح است .

(مسأله 70) اگر در آخر دورى شك كند كه دور ششم است ياهفتم ، ياشك كند كه دور ششم است ياهشتم ياشك كند كه دور ششم است ياهفتم ياهشتم طواف او باطل است .

(مسأله 71) اگر بين دورى شك كند كه دور هفتم است ياهشتم طواف او باطل است .

مستحبات طواف

1 _ با پاى برهنه طواف كند وگامها را كوچك بردارد وذكر بگويد وحرف بيهوده

نزند وكارهائى را كه در نماز مكروه است انجام ندهد .

2 _ در هر مرتبه كه دور خانه مى گردد بدون آنكه كسى را اذيت كند، دست يا بدن را به حجر الاسود بمالد ودر حال طواف دعا بخواند .

3 _ در هر دور وقتى به در خانه كعبه مى رسد بر محمد وآل محمد صلوات بفرستد ودعاهاى مستحبه را بخواند ومستحبات ديگرى هم هست كه در كتب مفصله مسطور است

3 _ نماز طواف

توضيح

بعد از هر طواف واجب انسان بايد در مقام حضرت ابراهيم (عليه السلام) دو ركعت نماز مثل نماز صبح به نيت نماز طواف بجا آورد واحتياط آنست كه نماز را بعد از طواف فوراً بخواند ودر نماز پشت مقام حضرت ابراهيم (عليه السلام) بايستد ، يعنى طورى بايستد كه سنگى كه نشانه پاى حضرت ابراهيم (ع) بر آنست روبروى او باشد واگر براى زيادى جمعيت نتواند پشت مقام بايستد بايد در يكى از دو طرف مقام بايستد واگر آنهم ممكن نيست بهر قدر كه ميتواند بايد نزديك پشت مقام يانزديك يكى از دو طرف آن نماز را بجا آورد وبهتر است كه هر وقت بتواند نماز را دوباره پشت مقام بخوان_د .

(مسأله 72) نمازى را كه انسان براى طواف مستحب مى خواند ، اگر چه بتواند در پشت مقام بخواند جايز است درجاهاى ديگر مسجد هم بجا آورد .

(مسأله 73) اگر كسى نماز طواف واجب را فراموش كند هر وقت كه يادش آمد ، بايد در مقام حضرت ابراهيم (عليه السلام) واگر نشود در جاهاى ديگر مسجد بخواند ولى هر قدر مى تواند بايد نزديك مقام بايستد ، ولازم نيست بعد ازنماز سعى

وكارهاى ديگرى را كه بجا آورده ، دوباره بجا آورد ، اگر چه احتياط مستحب آنست كه كارهاى بعد از نماز را هم انجام دهد ، وكسى كه نماز طواف واجب را فراموش كرده ونمى تواند به مسجد برگردد در هر جا كه هست بايد نماز را بخواند واحتياط آنست كه نايب هم بگيرد تا نماز را در مقام بجا آورد .

(مسأله 74) كسى كه نماز طواف واجب را فراموش كرده اگر پيش از آنكه آن را بخواند بميرد ، پسر بزرگتر او بايد قضاى آن را بجا آورد .

(مسأله 75) كسى كه واجبات نماز را از قرائت وغيرها نداند عمره او باطل است وهمچنين حج او ، پس برىء الذمه نخواهد شد از حجة الاسلام ، لهذا بر مكلف لازم است در جميع اوقات خصوصاً وقت اراده حج تصحيح كند نماز خود را ، واگر ممكن شود نماز طواف را در مقام به جماعت كند از دغدغه قرائت حمد وسوره فارغ خواهدبود.

مستحبات نماز طواف

مستحب است در ركعت اول بعد از حمد سوره قل هو الله احد ودر ركعت دوم بعد از حمد سوره قل ياأيها الكافرون بخواند وبعد از نماز حمد وثناى الهى نمايد واز خداوند عالم بخواهد كه عبادتش را قبول كند بعد بر محمد وآل محمد صلوات بفرستد ودعاهاى وارده را كه در كتب مفصله است بخواند .

4 _ سعى

اشاره

بعد از تمام شدن نماز طواف ، بايد هفت مرتبه بين صفا ومروه سعى كند ، يعنى از ابتداى صفا پياده ياسواره يا بر دوش كس ديگر به مروه برود واين يك مرتبه حساب مى شود وبايد از آنجا به صفا برگردد وبارسيدن به صفا دو مرتبه سعى كرده است وبه اين ترتيب مرتبه هفتم سعى در مروه تمام ميشود ، واحتياط مستحب آن است كه موقع حركت از صفا ، چهار پله از صفا وموقع حركت از مروه چهار پله از مروه بالا رود .

(مسأله 76) موقع حركت از صفا انسان بايد نيت كند ( مثلاً اگر سعى او براى عمره تمتع است بايد قصد كند كه براى انجام فرمان خداوند عالم هفت مرتبه سعى عمره تمتع حجة الاسلام را بين صفا ومروه بجا مى آورد. ) وكسى كه از پله هاى صفا بالا رفته ودر آنجا نيت كرده است بايد تاوقتى كه پائين مى آيد به نيت خود باقى باشد .

(مسأله 77) در سعى بين صفا ومروه بايد از راهى كه معمول است برود وبرگردد واگر از ميان مسجد الحرام يا از طرف سوق الليل رفت وآمد كند ، سعى او باطل است .

(مسأله 78) موقعى كه به مروه مى رود بايد روى او به مروه

، وموقع برگشتن بايد روى او به صفا باشد پس اگر طورى برود كه موقع رفتن روى او به صفا ، وموقع برگشتن روى او به مروه باشد سعى او باطل است ، ولى اگر متوجه طرف راست ياچپ يا گاهى بطرف پشت متوجه شود اشكال ندارد .

(مسأله 79) سعى هم مثل طواف ركن است واگر كسى عمداً ياسهواً آن را بجا نياورد ، حكم آن مثل حكم طواف مى باشد كه سابقاً گفته شد .

(مسأله 80) كسى كه سعى مى كند ، لازم نيست بدن ولباس او پاك وعورتش پوشيده باشد بلكه بدون وضوء وغسل هم سعى صحيح است ، اگر چه احتياط مستحب آن است كه باوضوء ياغسل باشد .

(مسأله 81) سعى را نمى شود قبل از طواف بجا آورد ولى در صورت ضرورت مثل زن كه در حال طواف حيض شده اشكالى ندارد .

(مسأله 82) كسى كه سعى مى كند ، مى تواند براى استراحت قدرى بر صفا يامروه بنشيند واحتياط واجب آن است كه بدون عذر بين صفا ومروه ننشيند .

(مسأله 83) انسان مى تواند براى استراحت يا بواسطه گرمى هوا يا عذر ديگر سعى را تاشب تأخير بيندازد ولى نمى تواند در فرداى روزى كه در آن روز طواف مى كند سعى را بجا آورد واحتياط مستحب آن است كه اگر عذرى ندارد تاشب هم آن را تأخير نيندازد .

(مسأله 84) اگر عمداً بيش از هفت مرتبه سعى كند سعى او باطل است ولى اگر سهواً يا از روى ندانستن مسأله بيشتر از هفت مرتبه سعى كند سعى او صحيح است .

(مسأله 85) اگر سهواً سعى را از هفت مرتبه

كمتر بجا آورد هر وقت كه يادش آمد بايد بقيه آن را انجام دهد واحتياط مستحب آن است كه در صورت كامل نشدن نصف سعى ، سعى را تمام كند وباز از سر بگيرد اگر چه اظهر كفايت اتمام است .

(مسأله 86) كسى كه سهواً سعى را از هفت مرتبه كمتر بجا آورده اگر سعى را تمام نكند چيزهائيكه بواسطه احرام بر او حرام بوده ، حلال نمى شود وچنانچه از مكه بيرون رفته اگر چه به شهر خودش رسيده باشد بايد برگردد وآن را بجا آورد واگرنتواند برگردد بايد از طرف خود نائب بگيرد .

(مسأله 87) اگر بعد از آنكه از سعى منصرف شد شك كند كه چند مرتبه سعى كرده ، بايد به شك خود اعتنا نكند ونيز موقعى كه به مروه رسيد ، اگر شك كند كه هفت مرتبه سعى كرده يابيشتر بايد به شك خود اعتنا ننمايد .

(مسأله 88) اگر در بين سعى شك كند كه مرتبه هفتم است يا كمتر يا بيشتر سعى او باطل است .

مستحبات سعى بين صفا ومروه

پيش از سعى چند چيز مستحب است :

1 _ حجر الاسود را ببوسد ودستها يابدن را به آن بمالد يا به آن اشاره كند .

2 ) با دلوى كه مقابل حجر الاسود است يك دلو يا دو دلو از آب زمزم بكشد وبر سر وپشت وشكم خود بريزد واين دعا را بخواند :

« أللّهُمَ اجعَلهُ عِلماً نافعاً وَرِزقاً واسِعاً وَشِفاء مِن كُلِّ داء وَسُقْم »

3 _ از درى كه روبروى حجر الاسود است با آرامش دل وبدن بالاى كوه صفا برود وبه خانه كعبه نگاه كند بعد از آن روى خود را به

ركن عراقى نموده حمد وثناى الهى نمايد ونعمت هاى خداوند را بياد آورد وهفت مرتبه «الله اكبر» وهفت مرتبه «الحمد لله» وهفت مرتبه «لااله الا الله» بگويد بعد سه مرتبه بگويد :

« لا إلهَ ألاّ اللهُ وَحْدَهُ لاشَريكَ لَهُ ،لَهُ المُلْكُ وَلَهُ الحَمْدُ يُحيي وَيُميت ُ وَيُميتُ وَيُحْيي وَهُوَ حَيٌ لايَمُوتُ وَهُوَ على كُلِّ شيء قَدير »

وبعد از آن بر محمد وآل محمد صلوات بفرستد وسه مرتبه بگويد :

« اَللهُ اَكْبَرُ عَلى ماهَدانا الحَمدُ لله على ماأولانا وَالحَمدُ للهِ الحَىّ القَيُوم وَالحَمْدُ للهِ الحَىّ الدائِم »

وسه مرتبه بگويد :

«اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اللهُ وَاَشْهَدُ اَنّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ لانَعْبُدَإلا إيّاهُ مُخلِصينَ لَهُ الدِينَ وَلَو كَرِهَ المَشرَكون»

وسه مرتبه بگويد :

« اَللّهُم اِنّي اَسْئَلُكَ العَفْوَ وَالعافِيَةَ وَاليَقينَ في الدُنْيا وَالاخِرةَ »

وسه مرتبه بگويد :

« اَللّهُمَ آتَنا فِي الدُنيا حَسَنَة وَفي الاخِرةِ حَسَنة وَقِنا عَذابِ النارَ »

4 _ باطهارت باشد .

5 _ اگر ميخواهد مال او زياد شود ايستادن در صفا را طول دهد ودر پله چهارم صفا در حالى كه روى او به كعبه است بگويد :

« اَللّهُمَ اِنّي اَعُوذُ بِكَ مِنْ عَذابِ القَبْرِ وفِتْنَتِهِ وغُربَتِه ِ وَ وَحْشَتِهِ وَظُلمَتِهِ وَضِيقِهِ وضَنْكِهِ ، اَللّهُمَ اظِلَّني في ظِلِّ عَرشِكَ يَوْمَ لاظلَّ اَلاّ ظِلُكَ »

پس از آن يك پله پائين بيايد وپشت خود را برهنه كند وبگويد :

« يارَبَّ العَفوِ يامَنْ اَمَرَ بِالعَفْوِ يامَنْ هُوَ اَولى بِالعَفْو يامن يُثيبُ عَلى العَفْوِ ، العَفْو العَفْو العَفْو يا جَوادُ ياكَريمُ يا قَريبُ يابَعيدُ اُرْدُدْ عَليَّ نِعمَتَكَ وَاسْتَعمِلني بِطاعتك ومَرضاتِكَ »

6 ) پياده سعى كند واز صفا تا مناره ونيز از بازار عطر فروشان تامروه را بطو متوسط برود ، يعنى

نه تند باشد ونه كند(1)ولى از مناره تابازار عطر فروشان را اگر مرد است هروله كند يعنى مثل شتر قدمها را كوتاه وتند بردارد .

7 ) در حال سعى گريه كند واگر گريه اش نمى آيد خود را وادار بگريه نمايد وبسيار دعا كند .

5 _ تقصير

بعد از تمام شدن سعى بايد تقصير كند يعنى به نيت حلال شدن چيزهائيكه در عمره تمتع بر او حرام بوده براى انجام فرمان خداوند عالم ، مقدارى از ناخن ياموى سر يا ريش ياشارب يا ابروى خود را بچيند واگر سر را بتراشد كافى نيست بلكه حرام ميباشد .

(مسأله 89) اگر بعد از احرام حج يادش بيايد كه تقصير عمره را بجا نياورده ، عمره او صحيح است وبنابر احتياط يك گوسفند كفاره بر او واجب ميشود .

(مسأله 90) كسى كه عمداً تقصير را ترك كند عمره او فاسد است وحج تمتعش مبدل به افراد ميشود وبايد بعد از فراغ از اعمال حج عمره مفرده اى بجا آورد وبنابر احتياط واجب در سال بعد هم دوباره حج كند وجاهل ملتفت بحكم عامد است.

(مسأله 91) بعد از تقصير ، همه كارهائيكه بر او حرام بوده حلال ميشود .

(مسأله 92) احتياط مستحب آنستكه بعد از تقصير ، طواف نساء ونماز بعد از آن را هم بجا آورد .

(مسأله 93) هرگاه وقت بقدرى تنگ باشد كه اگر بخواهد موقع وارد شدن بمكه ، عمره تمتع را بجا آورد ، بوقوف عرفات ومشعر نميرسد بايد بجاى حج تمتع حج افراد را بجا آورد ودستور آن اين است كه اگر براى عذرى در ميقات محرم نشده بايد اگر ممكن است از مكه خارج شده

واز أدنى الحل بلكه بهتر آنكه از جعرانه كه در طرف طائف واقع شده است به نيت حج افراد محرم شود ودر صورتى كه خروج از مكه ممكن نشد بايد از همانجا محرم شود ودر صورتيكه براى عمره تمتع محرم شده بايد از نيت عمره تمتع بحج افراد برگردد وبه عرفات رود وبعد از آنكه اعمال حج افراد را انجام داد بايد از حرم بيرون روند وبه نيت عمره مفرده محرم شوند وبه مكه برگردند وطواف وسعى وطواف نساء وتقصير را به طورى كه گفته شد انجام دهند .

(مسأله 94) هر گاه در وقتى عمداً عمره تمتع را باطل كند كه اگر بخواهد دوباره بجا آورد وقت ندارد بايد حج افراد وبعد از آن عمره مفرده را انجام دهد ، ولى احتياط واجب آن است كه بعداً حج تمتع را هم بجا آورد .

حج تمتع

اشاره

اعمال حج تمتع سيزده چيز است ، اول : احرام .

دوم : وقوف بعرفات يعنى ماندن در عرفات كه در 4 فرسخى مكه است بدستورى كه بعداً گفته ميشود .

سوّم : وقوف بمشعر الحرام كه تقريباً در دو فرسخى مكه است .

چهارم : رفتن به منى كه در نزديكى مكه است وانداختن سنگ ريزه بر جمره عقبه .

پنجم : قربانى كردن در منى .

ششم : تراشيدن سر ، ياگرفتن كمى از ناخن ياموى سر در منى ( براى كسى كه سفر دوم باشد يازنان ) .

هفتم : طواف زيارت .

هشتم : دو ركعت نماز طواف .

نهم : سعى بين صفا ومروه .

دهم : طواف نساء .

يازدهم : دو ركعت نماز طواف نساء .

دوازدهم : ماندن در منى در شبهاى يازدهم ودوازدهم

ذيحجه ولى بعضى از حجّاج بايد شب سيزدهم را در منى بمانند .

سيزدهم : انداختن سنگ ريزه بر سه جمره در منى در روز يازدهم ودوازدهم وبعضى در روز سيزدهم هم بايد سنگريزه بجمره بيندازند واحكام اينها مفصلاً گفته خواهد شد .

( 1 ) احرام

بعداز تمام شدن عمره تمتع انسان بايد به دستورى كه سابقاً گفته شد ، براى حج محرم شود ، ولازم نيست فوراً آن را انجام دهد ولى احتياط واجب آنستكه پيش از روز هشتم از مكه بيرون نرود وچنانچه بيرون رود وتاوقت برگشتن يك ماه طول بكشد احتياط واجب آنست كه محرم به احرام عمره شده وپس از فراغ از اعمال عمره احرام حج ببندد واين در صورتى است كه وقت وقوف به عرفات تنگ نشده باشد ، واما هرگاه وقت بقدرى تنگ باشد كه اگر محرم نشود روز نهم ذيحجه بوقوف عرفات نميرسد ، بايد فوراً محرم شود واحتياط مستحب آن است كه روز هشتم احرام را انجام دهد .

(مسأله 95) در هر جاى از مكه انسان ميتواند احرام حج را انجام دهد ولى مستحب است در مسجد الحرام در مقام حضرت ابراهيم يادر حجر حضرت اسماعليل محرم شود .

(مسأله 96) اگر كسى عمداً براى حج محرم نشود تاوقت وقوف عرفات ومشعر الحرام بگذرد حجش باطل است .

(مسأله 97) كسى كه از روى فراموشى ياندانستن مسأله در مكه محرم نشده اگر در منى ياعرفات متوجه شود، بايد برگردد واحرام را بجا آورد واگر براى تنگى وقت ياعذر ديگرى نتواند برگردد ، در هر جا كه هست بايد محرم شود .

(مسأله 98) اگر بعد از گذشتن وقت وقوف عرفات ومشعر الحرام ، ياپيش

از تمام شدن اعمال حج بفهمد كه محرم نشده ، احرام ببندد وحج راتمام كند واحتياطاً در سال بعد دوباره بجا آورد اگر چه اقوى كفايت است ولى اگر بعد از تمام شدن اعمال حج يادش بيايد حج او صحيح است .

مستحبات احرام حج

1 _ احرام را بدستورى كه در احرام عمره گذشت بعد از نماز واجب يا مستحب انجام دهد .

2 _ لبيكهاى مستحب را بدستورى كه در احرام عمره گذشت بگويد ولى كلماتى را كه مخصوص به عمره است عوض كند مثلاً بجاى « وَهَذِهِ عُمْرَةُ مُتْعَة إلى الحَجِّ » بگويد : « وَهذِهِ حِجَّةُ تَمَتُع »

3 _ تا رسيدن به عرفات لبيكها را ترك نكند واز ظهر روز نهم ديگر لبيك نگويد .

4 _ با آرامى دل وبدن طرف منى برود وتسبيح وذكر بگويد واين دعا را بخواند :

« اللّهُمَ اِياكَ أرْجوا واِيّاكَ اَدْعوا فَبَلِّغْني أمَلي وأصْلِح لي عَمَلي »

5 _ موقعى كه به منى ميرسد بگويد :

« الحَمَدُ للهِ الذي أقْدَمَنيها صالحاً في عافِيَة وَبَلَّغَني هذا المكانِ ، اللّهُمَ هذِهِ مِنى وَهي مِمّا مَنَنْتَ بِهِ علينا من المَناسِكِ فَأسْئَلُكَ أنْ تَمُنَّ عَلَىّ بِما مَنَنْتَ على اَنْبِيائِكَ فإنّما أنا عَبدُكَوَفي قَبْضَتك »

6 _ شب عرفه ( شب نهم ذيحجه ) در منى مشغول عبادت باشد وبهتر است كه عبادت هاى خود مخصوصاً نمازها را مسجد خيف بجا آورد .

7 _ بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب تعقيب بخواند بعد به عرفات رود .

8 _ موقع رفتن به عرفات اين دعا را بخواند :

« أللّهُمَ اِلَيكَ صَمَدْتُ واِيّاكَ اعتَمَدتُ وَ وَجْهَكَ أرَدْت أسئَلُكَ أن تُبارَكِ لي في رِحلَتي وِأن تَقضي لي حاجَتي

وأن تَجْعَلَني مِمَّن تُباهي بِهِ اليومَ مَنْ هُوَ اَفْضَلُ مني »

( 2 ) وقوف در عرفات

ماندن در عرفات مقدارى از ظهر روز نهم ذيحجة تا غروب بمقدارى كه بگويند در آنجا توقف كرده ركن است واين را وقوف اختيارى عرفات مى گويند كه اگر كسى عمداً بجا نياورد اگر چه بوقوف اضطرارى عرفات برسد يعنى شب دهم را در عرفات بماند ، حج او باطل ميشود وچنانچه سهواً بجا نياورد اگر وقوف به مشعر را هم عمداً ياسهواً ترك كند حج او باطل وگرنه صحيح است .

(مسأله 99) كسى كه حج ميكند بنابر احتياط واجب بايد روز نهم ذيحجه را از ظهر تا مغرب در عرفات بماند وفرق نمى كند كه پياده باشد ياسواره ، راه برود يابنشيند ولى اگر در تمام اين مدت خواب يابيهوش باشد وقوف او باطل است .

(مسأله 100) كسى كه روز نهم وقوف بعرفات را بجا ميآورد بايد نيت كند كه امروز از ظهر تا مغرب براى حج تمتع به قصد انجام فرمان خداوند عالم در عرفات مى مانم .

(مسأله 101) اگر كسى عمداً پيش از مغرب روز نهم از عرفات بيرون رود ودر همان روز برنگردد بايد در روز عيد يك شتر قربانى كند واگر نتواند هيجده روز پى در پى روزه بگيرد بلكه اگر پشيمان شود وبرگردد وتا مغرب بماند بنابر احتياط كفاره بر او واجب ميشود .

(مسأله 102) اگر سهواً يا از روى ندانستن مسأله از عرفات بيرون رود وپيش از مغرب ملتفت شود ، بايد برگردد واگر برنگردد معصيت كرده وبنابر احتياط كفاره هم بر او واجب است ولى اگر تا غروب متوجه نشود چيزى بر او واجب نيست .

(مسأله

103) اگر بواسطه فراموشى ياتنگى وقت ياعذر ديگر هيچ مقدار از ظهر تامغرب روز نهم را در عرفات نماند ومقدارى از شب عيد را در عرفات بماند اگر چه كم باشد وبعد وقوف در مشعر بنمايد حج او صحيح است وچنانچه عمداً هيچ مقدار از شب عيد را هم در آنجا نماند ، اگر چه وقوف بمشعر را بجا آورد حج او باطل است وچنانچه روز عرفه مشكوك شد ميتوانند به مجتهد مطلق جامع الشرائطى كه متابعت عامه را كافى ميداند رجوع نمايند.

مستحبات وقوف در عرفات

1 _ خيمه خود را در محلى بزند كه متصل به عرفات است وآن را نمره ميگويند ، گرچه وقوف نبايد در نمره باشد .

2 _ بارفقاى خود در يك جا وقوف نكند .

3 _ پائين كوه در زمين هموار وقوف نمايد ومكروه است كه در بالاى كوه وقوف كند .

4 _ باطهارت باشد وغسل كند .

5 _ در تمام مدت وقوف بايستد واگر نتواند هر قدر از آن را كه ميتواند ايستاده انجام دهد ومكروه است سواره يانشسته وقوف كند .

6 _ براى آنكه دلش كاملاً ياد خدا باشد چيزهائى را كه باعث پريشانى حواس است از خود دور كند بعد مشغول نماز شود .

7 _ نماز ظهر وعصر را در اول وقت بخواند وبراى نماز ظهر اذان واقامه وبراى نماز عصر فقط اقامه بگويد .

8 _ بعد از نماز رو به قبله بايستد وباتوجه به خداوند عالم مشغول حمد وثناى او شود وصد مرتبه « اللهُ أكْبَرُ » وصد مرتبه « ألحَمْدُ للهِ » وصد مرتبه « سُبْحانَ اللهِ » وصد مرتبه « لاإلهَ الاّ اللهُ » وصد

مرتبه « آية الكرسي» بخواند وصد صلوات بر محمد وآل محمد بفرستد ونيز صد مرتبه سوره « انا انزلناه » بخواند بعد از آن صد مرتبه بگويد : «لاحَوْلَ وَلا قُوّةَ إلاّ بِالله» وصد مرتبه سوره «قُلْ هُوَ اللهُ اَحَدُ» بخواند ، و ( دعاهاى ديگر در كتب مفصله مسطور است ) .

9 _ زياد دعا كند وبه خداوند عالم از شر شيطان پناه برد كه او را از ياد خدا غافل نكند .

10 _ متوجه خود باشد وبه مردم نگاه نكند وبادل وزبان طلب آمرزش نمايد .

11 _ گناهان خود را بشمارد وگريه كند واگر نتواند گريه كند خود را وادار به گريه نمايد .

12 _ براى خود وپدر ومادر وبرادران دينى اقلاً براى چهل نفر دعا كند ودر خبر است كه هرچه براى برادران دينى خود بخواهد ملكى از خداوند صد هزار برابر آن را براى او

مى خواهد .

13 _ از ظهر تا غروب غير از ذكر ودعا واستغفار كار ديگرى نكند .

14 _ دعاهائى را كه دستور داده اند مخصوصاً دعاى صحيفه كامله ودعاى حضرت سيد الشهداء (عليه السلام) ودعاى حضرت امام زين العابدين (عليه السلام) را بخواند .

15 _ بقدرى كه برايش ممكن است خيرات وتصدق كند .

16 _ رو به قبله صد مرتبه بگويد : «سُبْحانَ اللهِ» بعد از آن صد مرتبه بگويد «اللهُ اَكْبَرُ» وصد مرتبه بگويد :

«ماشاءَ اللهُ لاقُوَّةَ إلاّ بِاللهِ»

وصد مرتبه بگويد :

« اَشْهَدُ أنْ لاالهَ إلاّ اللهُ وَحْدَهُ لاشَرِيكَ لَهُ ، لَهُ المُلْكُ وَلَه الحَمْد يُحيي وَيُميتُ وَهُوَ حَي لايَموتُ بِيَدِهِ الخَير وَهَوُ على كُلِ شَيء قَدير »

بعد از آن بگويد :

« بِسمِ اللهِ الرَحْمنِ الرَحِيمِ

الم ذلكَ الكِتابُ لا رَيْبَ فِيه هُدىً لِلْمُتَقينَ الذينَ يُؤمِنونَ بِالغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصّلوةَ وَمِمّا رَزَقْناهُم يُنْفِقوُن » تا آخر آيه دهم از سوره بقره .

17 _ يك مرتبه آية الكرسى وسه مرتبه قل هو الله احد بخواند .

18 _ اين آيه را بخواند :

« إنَّ رَبّكُمُ اللهُ الذي خَلَقَ السَّمواتِ وَالارْضَ في سِتّة أيّام ثُمّ اسْتوى على العَرْشِ يغَشي الَليْلَ النَهارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثاً وَالشّمسَ وَالقَمَرَ وَالنُجُومَ مُسَخَّرات بأمْرِهِ ألا لَهُ الخَلْقُ وَالامْرُتَبارَكَ اللهُ رَبُّ العالَمِينَ »

بعد از آن سوره قل أعوذ برب الفلق وسوره قل اعوذ برب الناس را بخواند وپس از آن نعمت هائى را كه خداوند عالم به او مرحمت فرموده وبلاهائى را كه از او دور كرده يك يك بشمارد وبگويد :

« أللّهُمَ لَكَ الحَمْدُ عَلى نَعْمائِكَ الّتي لاتُحصى بِعَدَد ولا تُكافى بِعَمَل »

19 _ حاجتهاى خود را بخواهد ودعا كند كه سالهاى بعد هم براى حج موفق ش_ود .

20 _ هفتاد مرتبه بگويد « أسْئَلُكَ الجَنِّةَ » وهفتاد مرتبه بگويد «أسْتَغفِرُ اللهَ رَبِي وَأتُوبُ اِلَيه» بعد از آن بگويد :

« سُبْحانَكَ اللّهُمَ وَبِحَمْدِكَ لا اِلهَ اِلاّ أنْتَ عَمِلْت ُ سُوء وَظَلَمْتُ نَفْسي وَاعتَرَفْتُ بِذَنْبي فاغْفِر لي اِنَّكَ اَنْتَ خَيْر ُ الغافِرينَ سُبحانَكَ اللّهُمَ وَبِحَمْدِكَ لا اِله اَلاّ انْتَ عَمِلْتُ سُوءً وَظَلَمْتُ نَفْسي وَاعْتَرَفْتُ بِذَنْبي فَاغْفِرْ لِي اِنَّكَ اَنْتَ التَوّاب الَّرحِيم »

وچون آفتاب غروب كند بگويد :

« اللّهُمَ اِنّي أعُوذُ بِكَ مِنْ الفَقْرِ وَمِنَ تَشَتُّتِ الامْرِ وَمِن شَرِّ مايَحْدُثُ بِاللَّيْلِ وَالنَّهارِ وأمْسى ظُلْمي مُسْتَجِيراً بِعَفوِك وَأمْسى خَوفِي مُسْتَجِيراً بِأمانِكَ وَأمسى ذُلّي مُستَجيراً بِعِزَّتك وَأمسى وَجْهىَ الفاني مُسْتَجيراً بِوَجْهِكَ الباقي يا خَيرَ مَن سُئِل وَيا أجْوَدَ مَن أعطى يا أرْحَمَ مَن أسْتُرحِمَ جَلِّلْني

بِرَحْمَتِكَ وَألْبِسْني عافِيَتِكَ واَصرِفْ عَنِّي شَرَّ جَمِيعِ خَلْقِكَ » .

( 3 ) وقوف در مشعر الحرام

كسى كه حج مى كند بايد شب عيد از عرفات به مشعر الحرام برود واحتياط واجب آن است كه تاصبح آنجا بماند وبايد نيت كند كه براى انجام فرمان خداوند عالم امشب را تا صبح در مشعر الحرام مى مانم و أول اذان صبح دوباره بايد نيت وقوف كند ، مثلاً : اگر حج او حج تمتع است ، بايد قصد كند كه براى انجام فرمان خداوند عالم در حج تمتع حجة الاسلام از حالا تا أوّل افتاب در مشعر الحرام

مى مانم واحتياط واجب آنست كه پيش از آفتاب از مشعر بيرون نرود ، يا اگر بيرون رفت ، پيش از آفتاب از وادى محسّر_ كه اسم محلى است _ نگذرد وچنانچه از وادى محسر بگذرد بنابر احتياط يك گوسفند كفاره بر او واجب مى شود .

(مسأله 104) ماندن در مشعر الحرام از اول اذان صبح روز عيد تا اول آفتاب _ به مقدارى كه بگويند در آنجا توقف كرده _ ركن است كه اگر كسى عمداً آن را ترك كند حجش باطل است ولى كسى كه كار ضرورى دارد ونيز زنان ومردان پير وبيماران ومانند اينها كه اگر تاصبح در مشعر بمانند بواسطه زيادى جمعيت بزحمت مى افتند ، چنانچه شب را به قصد وقوف در مشعر مانده باشد ، ميتوانند پيش از اذان صبح از مشعر به منى بروند .

(مسأله 105) اگر انسان نرسد كه مقدارى از اذان صبح تا اول آفتاب را در مشعر بماند در صورتيكه مقدارى از اول آفتاب روز عيد تاظهر در آنجا بماند حجش صحيح است .

تبصره

عرفات دو

وقوف دارد ، يكى وقوف اختيارى كه ماندن در عرفات است در مقدارى از ظهر تاغروب روز نهم ذيحجه ، ويكى وقوف اضطرارى كه ماندن در عرفات است در مقدارى از شب دهم ، ومشعر الحرام سه وقوف دارد :

اول : وقوف از اول شب عيد تااذان صبح واين وقوف اضطرارى مشعر است .

دوم : وقوف از اذان صبح تا اول آفتاب واين وقوف اختيارى مشعر است .

سوم : وقوف از اول آفتاب تا ظهر كه اين هم وقوف اضطرارى مشعر ميباشد واحكام چند صورت اينها بيان ميشود :

اوّل ) آنكه بوقوف اختيارى عرفات ومشعر برسد كه حج او صحيح است .

دوّم ) به هيچ يك از وقوف اختيارى واضطرارى عرفات ومشعر نرسد كه حج او باطل است وبايد به احرامى كه براى حج داشته عمره مفرده را كه عبارت از طواف زيارت ونماز وسعى وتقصير وطواف نساء ونماز آن ميباشد بجا آورد وبعد از اين اعمال از احرام بيرون ميرود واگر گوسفند همراه او باشد ، بايد قربانى كند ومستحب است باحاجيان در منى بماند ودر مكه اعمال عمره را بجا آورد .

سوّم ) آن كه فقط مقدارى از اول آفتاب تاظهر روز عيد را مشعر بماند .

چهارم ) فقط بوقوف اضطرارى عرفات برسد كه در اين صورت هم حج او باطل است .

پنجم ) فقط به وقوف اضطرارى عرفات ومشعر برسد كه در اين صورت بعيد نيست حج او صحيح باشد اگر چه احتياط مستحب آنست كه چنانچه شرائط وجوب تا سال بعد باقى باشد در سال بعد دوباره بياورد .

ششم ) به وقوف اختيارى عرفات واضطرارى مشعر برسد كه در اين صورت

حج او صحيح است .

هفتم ) به وقوف اضطرارى عرفات واختيارى مشعر برسد كه در اين صورت حجش صحيح است .

هشتم ) فقط به وقوف اختيارى عرفات برسد در اين صورت بنابر اشهر اقوال حج او صحيح است بلكه اقوى صحت است در صورتيكه ترك مشعر از روى جهل باشد .

نهم ) فقط بوقوف اختيارى مشعر برسد كه در اين صورت هم ظاهراً حجش صحيح مى باشد .

(مسأله 106) اگر مسامحه وكوتاهى كند تاوقت تنگ شود وبه وقوف عرفات ومشعر نرسد ، در سال بعد اگر چه شرايط واجب بودن حج را دارا نباشد بايد حج كند ولى اگر كوتاهى نكرده باشد ، فقط در صورتى كه سال بعد شرايط واجب بودن حج را دارا باشد بايد حج نمايد بشرط آن كه سال اوّل استطاعت او باشد .

مستحبات وقوف مشعر الحرام

در وقوف مشعر چند چيز مستحب است واز آن جمله است :

1 _ با آرامى دل وبدن بطرف مشعر الحرام برود واستغفار كند واين دعا را خواند :

« اللّهُمَ لاتَجْعَلْهُ آخِرَ العَهْدِ مِنْ هذا المَوْقِف وارْزُقْني العَودَ أبداً ماأبْقَيتَني وأَقْلِبْني اليَومَ مُفلِحاً مُنْجِحاً مُستَجاباً لي مَرحوماً مَغفُوراً لي بِأفْضَلِ مايَنْقَلِبُ بِهِ اليَومَ أحد من وَفْدِك وَحُجَّاجِ بَيْتِكَ الحَرامِ وَاجعَلني اليَومَ من أكْرَمِ وَفْدِكَ عَلَيْك وَاعطني أفْضَلَ ما أعْطَيْتَ أحداً مِنْهُم مِنَ الخَيرِ وَالبَرَكة وَالرَّحْمَةِ وَالِّرضوانِ وَالمَغْفِرَةِ وَبارِكْ لِي فِيما أرْجَعُ اِلَيهِ من أهل أو مال او قَليل او كَثِير وَبارِكْ لَهُمْ فِىَّ »

وبسيار بگويد :

« اللّهُمَ اَعْتِقني مِنَ النار »

2 _ نماز مغرب وعشاء را در مشعر بخواند ولى اگر نتواند پيش از نصف شب به مشعر برسد ، بايد پيش از رسيدن به مشعر

نماز را بجا آورد .

3 _ براى نماز مغرب اذان واقامه وبراى عشا فقط اقامه بگويد .

4 _ بين نماز مغرب وعشا فاصله نيندازد ونافله مغرب را بعد از نماز عشا بخواند .

5 _ تاصبح مشغول عبادت باشد ، در خبر است كه در اين شب درهاى آسمان باز است ودعاهاى مؤمنين مستجاب ميشود .

6 _ براى خود وپدر ومادر واهل ومال وفرزندان خود بسيار دعا كند .

7 _ وقتى آفتاب بكوه شبير ميافتد هفت مرتبه به گناهان خود اقرار كند وهفت مرتبه استغفار نمايد .

8 _ با وقار بطرف منى برود ودر راه مشغول ذكر واستغفار باشد .

9 _ وقتى بوادى محسر ( اسم محلى است ) ميرسد اگر پياده است هروله كند يعنى مثل شتر تند برود واگر سواره است مركب خود را تند براند ، ودر وقت هروله بگويد :

« اللّهُمَ سَلِّمْ عَهْدي وَاقْبَلْ تَوبَتي وَأجِب دَعْوَتي وَاخلِفني بِخَيْر فِي مَنْ تَرَكْتُ بَعْدي رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَتَجاوَزْ عَمّا تَعْلَم اِنَّكَ انْتَ الاَعَزّ الاَكْرَم » .

10 _ اگر هروله را فراموش كرد برگردد واز همانجا كه فراموش كرده هروله نمايد ومستحبات ديگرى هم هست .

واجبات منى

اشاره

كارهاى واجب منى سه چيز است :

اوّل _ رمي .

دوّم _ قرباني .

سوّم _ حلق يا تقصير .

1 _ رمى

(مسأله 107) كسى كه حج مى كند بايد در روز عيد از مشعر الحرام به محلى كه آن را منى مى گويند برود ودر آنجا رمى كند يعنى هفت سنگ ريزه به جمره عقبه بيندازد و وقت آن از اول آفتاب است تا غروب واگر فراموش كند بايد تا روز سيزدهم بجا آورد وچنانچه تا روز سيزدهم يادش نيايد در سال بعد خودش بمكه رود ورمى كند ، ياديگرى را نايب بگيرد .

(مسأله 108) سنگ ريزه ها بايد از سنگريزه حرم وطورى باشد كه به آن ، سنگ بگويند ونيز بايد كس ديگرى با آن به طور صحيح رمى نكرده باشد ، ومستحب است كه شب عيد آنها را از مشعر بردارد .

(مسأله 109) پنج چيز در رمى واجب است :

اوّل : نيت كند كه براى انجام فرمان خداوند عالم در حج تمتع حجة الاسلام هفت سنگ بجمره عقبه مى اندازم .

دوّم : سنگها را به جمره بيندازد ، واگر آنها را در جمره بگذارد ، كافى نيست .

سوّم : سنگها بواسطه انداختن ، به جمره برسد پس اگر بجاى ديگر بخورد ، بعد به جمره برسد ، يا بواسطه انسان ديگر ياحيوانى به جمره رسد كفايت نمى كند واگر شك كند كه به جمره رسيد يانه ، بايد بنا بگذارد كه نرسيده است .

چهارم : شماره سنگ ها از هفت كمتر نباشد .

پنج_م : آنها را پشت سر هم بيندازد واگر باهم بيندازد اگر چه پشت سر هم به جمره برسد صحيح نيست ولى اگر پشت

سر هم بيندازد وباهم بجمره برسد صحيح است .

مستحبات رمى

1 _ سنگ ريزه هائى را كه براى انداختن به جمره ها تهيه مى كند ، بقدر سر انگشت ورنگين ونقطه دار باشد وآنها را دانه دانه از روى زمين بردارد .

2 _ موقع انداختن سنگريزه ها پياده وباوضو باشد وپشت بقبله ورو به جمره نمايد .

3 _ مابين او وجمره ده ذراع يا پانزده ذراع (ذراع از آرنج است تا سر انگشتان) باشد .

4 _ وقتى سنگ ريزه هارا بدست مى گيرد اين دعا را بخواند :

« اللّهُمَ اِنَّ هَذِهِ حَصَياتي فأحْصِهُنَّ لِي وَارْفَعْهُنَّ لِي في عَمَلي »

5 _ سنگ ريزه را روى شست بگذارد وبا انگشتى كه پهلوى شست است آنرا پرتاب كند .

6 _ در موقع انداختن هر سنگى اين دعا را بخواند :

« أللهُ اَكْبَرُ اللّهُمَ ادْحِرْ عني الشَيْطانَ اللّهُمَ تَصْديقاً بِكتابِكَ وَعلى سُنَّةِ نَبِيِكَ مُحَمَّد صَلّى اللهُ عَلَيهِ وَآلهِ اللّهُم اجعَلهُ لي حَجاً مَبرُوراً وَعَمَلاً مَقْبُولاً وَسَعْياً مَشْكُوراً وَذَنْباً مَغْفُوراً »

7 _ بعد از آن كه بجاى خود برگشت اين دعا را بخواند :

« اللّهُمَ بِكَ وَثَقْتُ وَعَلَيْكَ تَوَكّلْتُ فَنِعْمَ الرَّبُ وَنِعْم المَولى ونعم النصير »

2 _ قربانى

كسى كه حج تمتع بجا مى آورد ، بايد روز عيد در منى يك شتر ياگاو ياگوسفند قربانى كند .

ويك قربانى براى چند نفر كافى نيست واگر از روى فراموشى يابواسطه عذرى قربانى نكند ، بايد تا آخر ذيحجه قربانى نمايد .

(مسأله 110) قربانى اگر شتر است بايد داخل سال ششم شده باشد واگر گاو است بنابر احتياط واجب بايد داخل سال سوم شده باشد واگر ميش است بايد هفت ماه تمام داشته باشد اگر

چه احتياط مستحب آنست كه داخل سال دوم باشد واگر بز است بنابر احتياط واجب بايد داخل سال سوم شده باشد .

(مسأله 111) گوسفند قربانى بايد لاغر وبسيار پير نباشد ونيز بايد مريض وناقص نباشد ، وبنابر احتياط واجب خلقتاً بى شاخ وبى دم وبدون گوش نباشد مگر آن كه همه افراد آن صنف به همين نحو باشند ، پس در اين صورت ناقص حساب نمى شود ، پس اگر حيوان ناخوش ياكور يالنگ قربانى كند كافى نيست حتى اگر كمى از گوش آن بريده باشد ياشاخ اندرونى آن چيزى كم باشد كفايت نميكند ، ولى اگر گوش او شكافته ويا سوراخ باشد اشكال ندارد .

(مسأله 112) گوسفندى كه تخمهاى آن را كشيده اند نميشود قربانى كرد ، وبنابر احتياط واجب بايد حيوانى را كه بى شاخ يا بى دم يابى گوش است ، ياتخمهاى آنرا كوبيده اند قربانى نكنند .

(مسأله 113) اگر گوسفند ياگاو ياشتر باشرطهاى گذشته پيدا نشود ، بايد قيمت آن را نزد شخص امينى بگذارد كه تا آخر ذيحجه بخرد وقربانى كند وچنانچه در آن سال ممكن نشود ، احتياط واجب آن است كه اگر حيوان ناقص پيدا كرد قربانى كند ودر سال بعد حيوان صحيح وسالمى كه شرايط را دارا باشد قربانى نمايد واگر حيوان ناقص هم پيدا نكند بنابر احتياط واجب بايد ده روز هم روزه بگيرد ودر سال بعد حيوانى كه شرائط را واجد باشد قربانى نمايد .

(مسأله 114) اگر قربانى باشرطهاى آن پيدا شود ولى انسان نتواند آنرا خريدارى كند ، در صورتى كه بتواند قربانى ناقص بخرد ، احتياط واجب آن است كه همان را قربانى

كند(1)وروز هفتم وهشتم ونهم ذيحجه را روزه بگيرد وبعد از آنكه به وطنش برگشت هفت روز ديگر روزه بگيرد واگر نتواند كه روز هفتم را روزه بگيرد ، بايد روز هشتم ونهم ويك روز هم بعد

تذكر: در موقع قربانى دقت قبله وشرائط ذبح را بنمايد .

از برگشتن از منى روزه بگيرد ولى اگر روزه هشتم را روزه نگيرد نبايد روز نهم را روزه بگيرد بلكه بايد صبر كند وبعد از برگشتن از منى سه روز روزه بگيرد .

(مسأله 115) اگر نتواند حيوان ناقص هم بخرد بايد بدستورى كه گذشت ده روز روزه بگيرد ولى اگر بعد از آنكه سه روز روزه گرفت بتواند حيوانى را كه داراى شرايط باشد خريدارى كند بنابر احتياط واجب بايد آن را قربانى نمايد .

(مسأله 116) اگر حيوانى را به گمان اينكه چاق است قربانى كند ، بعد بفهمد لاغر بوده كافى است ، ولى اگر حيوانى را به گمان اينكه صحيح است قربانى كند ، بعد معلوم شود كه ناقص بوده ، بايد دوباره قربانى نمايد .

(مسأله 117) كسى كه قربانى ميكند ، بنابر احتياط واجب بايد مقدارى از قربانى را خودش بخورد ومقدارى از آن را به مؤمنين هديه وقدرى هم به آنها صدقه واحتياط مستحب آن است كه مقدار هر يك از هديه وصدقه ، كمتر از يك سوم قربانى نباشد .

(مسأله 118) انسان نميتواند به أفرادى كه مسلمان بودن آنان معلوم نيست ، قربانى بدهد پس احتياط آن است كه اول كمى از قربانى را براى خود بردارد وبعد ثلث آن را به فقير مؤمن(1)وثلث آن رابه بعض از رفقاى خود هديه بدهد ولازم نيست كه

سهم هركدام را جدا كند بلكه اگر همينطور هديه وتصدق كند وبعد آن فقير مؤمن وكسى كه هديه را قبول كرده سهم خود را به اهل آن افراد صدقه بدهند اشكال ندارد وچنانچه پيش از عمل كردن به اين احتياط آن افراد قربانى را بدزدى يابه غارت ببرند ، لازم نيست دوباره قربانى كند ، ولى اگر خودش قربانى را به آنان بدهد بنابر احتياط واجب بايد سهم فقرا را تهيه كرده وبه فقرا بدهد .

مستحبات قربانى

مستحبات قربانى چند چيز است :

1 _ قربانى شتر باشد وبعد از شتر گاو وبعد از گاو گوسفند ونيز مستحب است كه قربانى بسيار چاق باشد واگر شتر ياگاو است ماده واگر گوسفند يابز است نر باشد .

2 _ شتر در حال قربانى ايستاده واز پائين دستهاى آن تازانو بسته باشد .

3 _ كسى كه قربانى ميكند در طرف راست شتر بايستد وكارد يانيزه ياخنجر را به گودى گردنش فرو برد ودر وقت فرو بردن بگويد :

« وَجَّهْتُ وَجْهِي لِلَّذي فَطَرَ السَّمواتِ وَالاَرْضَ حَنِيفاً مُسْلِماً وَما أنا مِنَ المُشْرِكينَ إنَّ صَلوتي وَنُسُكي وَمَحْياي وَمَماتي للهِ رَبِّ العالَمِينَ لاشَريكَ لَهُ وَبِذلكَ اُمِرتُ وَأنا مِن المُسْلِمينَ أللّهُمَ مِنْكَ وَلَكَ بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ وَاللهُ أكْبَرُ أللّهُمَ تَقَبَّل مِنِّي » .

4 _ خودش قربانى را بكشد واگر نميتواند ، دست روى دست كسى كه آنرا مى كشد بگذارد .

3 _ حلق وتقصير

مردها بعد از قربانى بايد حلق كنند يعنى سرشان را بتراشند ياتقصير كنند يعنى قدرى از ناخن ياموى شارب خود را بگيرند واحتياط مستحب آن است كسى كه سفر اول اوست سر خود را بتراشد ولى چنانچه مثلاً براى بر طرف كردن شپش ،

سر خود را باچيزى چسبانده ياموى خود را جمع كرده وگره زده ودر هم پيچيده وبافته است واجب است در سفر اول سر خود را بتراشد ، ولى زن وخنثى يعنى كسى كه آلت مردى وزنى ندارد بايد تقصير كنند ونميتوانند سر خود را بتراشند .

(مسأله 119) كسى كه حلق ياتقصير ميكند ، بايد نيت كند كه براى انجام فرمان خداوند عالم ، سر خود را در حج تمتع مى تراشم يامو وناخن مى گيرم .

(مسأله 120) بعد از آنكه حلق ياتقصير نمود غير از زن وبوى خوش وصيد ، تمام چيزهائيكه در حال احرام بر او حرام بوده حلال مى شود .

(مسأله 121) احتياط واجب آن است كه اول رمى كند وبعد قربانى وبعد از آن حلق ياتقصير نمايد ، وچنانچه به اين ترتيب عمل نكند اگر از روى فراموشى باشد اشكال ندارد واگر عمدى باشد ، در صورتى كه بتواند بايد احتياطاً طورى اين اعمال را انجام دهد كه ترتيب بعمل آيد .

(مسأله 122) اگر بعد از بيرون رفتن از منى يادش بيايد كه حلق ياتقصير نكرده بايد برگردد وحلق ياتقصير را انجام دهد واگر نتواند برگردد در هرجا كه يادش آمد بايد حلق كند وچنانچه ممكن باشد موى خود را به منى بفرستد .

(مسأله 123) اگر حلق ياتقصير را فراموش كند وبعد از طواف وسعى يادش بيايد بايد حلق كند وبعد از آن دوباره طواف وسعى را به جا آورد واگر بعد از طواف يادش بيايد بايد بعد از حلق دوباره طواف نمايد .

مستحبات تقصير

مستحبات تقصير چند چيز است :

1 _ موقع سر تراشيدن رو به قبله باشد .

2 _ از جلو

سر وطرف راست آن شروع كند واين دعا را بخواند : « اللّهُمَ أعْطِني بِكُلّ شَعْرَة نُوراً يَوْمَ القِيامَةِ »

3 _ موى سر را در منى در محل خيمه خود دفن كند .

آنچه بعد از اعمال منى واجب است

كسى كه حج تمتع ميكند بعداز رمى وقربانى وحلق بايد به مكه برگردد وطواف زيارت ونماز آن وسعى وطواف نساء ونماز آن را به دستورى كه در عمره تمتع گفته شد انجام دهد .

(مسأله 124) كسى كه حج تمتع ميكند لازم نيست بعد از اعمال منى فوراً به مكه برگردد ، بلكه مى تواند تا آخر ذيحجه آمدن به مكه را تأخير بيندازد اگر چه احتياط مستحب آنست كه پيش از ظهر روز سيزدهم به مكه برگردد.

(مسأله 125) انسان نمى تواند پيش از رفتن به عرفات ومشعر ومنى طواف وسعى را بجا آورد ، ولى كسى كه نمى تواند بعد از برگشتن به مكه اين اعمال را انجام دهد ، مثل آنكه زن گمان كند كه بعد از برگشتن حيض يانفاس ببيند يا پيرمرد بواسطه زيادى جمعيت نتواند طواف را انجام دهد اگر پيش از رفتن به عرفات طواف وسعى را بجا آورد اشكال ندارد ولى اولى واحوط آنست كه بعد از وقوف به عرفات ومشعر وفراغ از اعمال منى در صورت امكان دوباره طواف ونماز آن وسعى را انجام دهد ، ودر صورت عدم اعاده احوط استنابه مى باشد .

(مسأله 126) بعد از طواف زيارت ونماز آن وسعى بين صفا ومروه بوى خوش بر او حلال مى شود ولى صيد وزن بر او حرام است وبعد از آنكه طواف نساء ونماز آنرا كه دستورش مثل طواف

زيارت ونماز آن است بجا آورد ، زن وصيدهائيكه در حال احرام بر او حرام بوده حلال ميشود ولى صيد حيوانات حرم حرام ميباشد .

(مسأله 127) بدان كه طواف نساء هر چند كه واجب است وبدون آن زن حلال نميشود الا آن كه معروف مابين علماء آنست كه از اركان حج نيست پس ترك آن عمداً مثل ترك طواف زيارت حج ياطواف عمره نيست كه باعث فساد حج ياعمره شود بلكه واجب است بر تارك آن كه آن را بجا بياورد وتا آنرا بجا نياورده زن بر او حلال نميشود وهمچنين عقد كردن وشهادت بر آن على الاحوط .

ماندن در منى

در شب يازدهم ودوازدهم وسيزدهم

(مسأله 128) كسى كه روز عيد براى طواف وسعى به مكه آمده است بعد از طواف وسعى بايد به منى برگردد وشب يازدهم ودوازدهم را در آنجا بماند ودر اول شب نيت ماندن شب را بنمايد .

(مسأله 129) كسى كه در حال احرام از شكار كردن ويا از زن خوددارى نكرده ، بايد شب سيزدهم را هم در منى بماند ودر روز سيزدهم به ترتيبى كه گفته شد به سه جمره سنگ ريزه بيندازد .

(مسأله 130) كسى كه حج مى كند مى تواند بعد از ظهر روز دوازدهم از منى برگردد واگر تاشب بر نگردد بايد شب را در آنجا بماند ودر روز سيزدهم به ترتيبى كه گفته شد به سه جمره سنگ ريزه بيندازد وبرود به مكه .

(مسأله 131) كسى كه حج مى كند نبايد پيش از نصف شب از منى بيرون رود واگر بعد از نصف شب بيرون رود اشكال ندارد ولى احتياط واجب آن است كه پيش از اذان صبح وارد مكه نشود

.

(مسأله 132) اگر عمداً شب را در منى نماند براى هر شبى بايد يك گوسفند بكشد بلكه اگر از روى فراموشى ياندانستن مسأله شب را در منى نماند بنابر احتياط واجب بايد يك گوسفند قربانى نمايد .

(مسأله 133) كسى كه بواسطه عذرى نميتواند شب را در منى بماند مثلاً بيمار ياپرستار بيمار است يامى ترسد كه اگر بماند مالش را ببرند گناه نكرده است ولى بنابر احتياط واجب بايد براى هر شبى كه در منى نمانده يك گوسفند بكشد ، وچوبان وكسى كه بحاجيان آب ميدهد اگر شب را در منى نماند نيز گناه نكرده است ولى احتياطاً براى هر شبى كه در منى نمانده يك گوسفند بكشد واما كسى كه به منى نيامده وشب را فقط براى عبادت در مكه بيدار مانده وجز براى تجديد وضوء ياكار ضرورى ديگر مثل مختصرى خوردن وآشاميدن بكار ديگرى مشغول نشده است چيزى بر او نيست .

رمى سه جمره

كسى كه حج تمتع ميكند بايد روز يازدهم ودوازدهم سه جمره يعنى جمره اولى وجمره وسطى وجمره عقبه را به ترتيب رمى كند يعنى به هر يك آنها هفت سنگ ريزه بيندازد واگر در حال احرام شكار كرده يابه جهت ديگرى كه در مسأله 130 گفته شد بايد شب سيزدهم را در منى بماند واجب است روز سيزدهم را هم رمى كند .

(مسأله 134) اگر به ترتيب بر سه جمره سنگ نيندازد بايد دوباره طورى سنگ بيندازد كه ترتيب بعمل آيد .

(مسأله 135) اگر بعد از آن كه به يكى از سه جمره چهار سنگ انداخت از روى فراموشى مشغول جمره ديگر شود اشكال ندارد وبايد بعد ازتمام شدن جمره اى

كه مشغول است سه سنگ ديگر به جمره اى كه چهار سنگ به آن انداخته بيندازد واگر عمداً مشغول جمره ديگر شود احتياط واجب آنست كه هفت سنگ بجمره اى كه چهار سنگ به آن انداخته بيندازد ودوباره جمره بعد از آن را رمى كند ، واجبات ديگر رمى در اعمال منى گفته شد .

(مسأله 136) اگر در مكه يادش بيايد كه رمى نكرده بايد به منى برگردد ورمى كند واگر بعد از بيرون رفتن از مكه يادش بيايد بايد در سال بعد خودش به منى برود ورمى كند ياديگرى را نايب بگيرد كه رمى نمايد .

(مسأله 137) اگر مريض نا اميد باشد كه بتواند در وقتى كه بر او واجب است رمى كند ، در صورتى كه ممكن باشد ، بايد سنگ را بدست بگيرد وديگرى بيندازد واگر ممكن نباشد ، بايد براى رمى نايب بگيرد وچنانچه موقعى خوب شود كه وقت رمى نگذشته باشد احتياط مستحب آن است كه خودش هم رمى نمايد .

(مسأله 138) اگر كسى عمداً رمى نكند حج او باطل نمى شود اگر چه احتياط مستحب آنست كه در سال بعد دوباره به حج رود .

(مسأله 139) انسان نمى تواند براى روز گذشته يابراى روز بعد در شب رمى كند ، ولى اگر در روز نتواند رمى كند جايز است در شب آن روز رمى نمايد .

(مسأله 140) اگر رمى يك روز را فراموش كند وفرداى آن يادش بيايد بايد اول براى روز گذشته رمى نمايد بعد مشغول رمى آن روز شود .

(مسأله 141) كسى كه حج ميكند اگر كفاره اى بر او واجب شود ، بايد آن را به

فقير صدقه بدهد ، ولى اگر آن كفاره حيوان باشد ، بايد به نيت كفاره آن را سر ببرد وبعد به فقير تصدق نمايد .

مستحبات طواف زيارت

1 _ بعد از رمى وقربانى وتقصير در روز عيد از منى به مكه برگردد واگر ممكن نيست روز يازدهم وارد مكه شود .

2 _ غسل كند ودر حالى كه مشغول تعظيم وذكر خداوند عالم است ، بطرف مسجد الحرام برود وبر محمد وآل محمد صلوات بفرستد .

3 _ موقعى كه بدر مسجد ميرسد اين دعا را بخواند :

« أللّهُمَ أعِنِّي عَلى نُسُكي وسَلِّمْني لَهُ وَسَلِّمْهُ لِي أللّهُم إنِي أسْئَلُكَ مَسْئَلَةَ العَلِيلِ الذَلِيلِ المُعْتَرِفِ بِذَنْبِهِ أنْ تَغْفِرَ لِي ذُنُوبي وَأنْ تُرْجِعَني بِحاجَتي أللّهُم اِني عَبْدُكَ وَالبَلَدُ بَلَدُك وَالبَيْتُ بَيْتُكَ جِئْتُ اَطْلُبُ رَحْمَتَكَ وَأؤُمُّ طاعَتَكَ مُتّبِعاً لاَمْرِك راضِياً بِقَدرِكَ اسْئَلُكَ مَسْئَلَةَ المُضْطَرّ الِيكَ المُطِيعُ لامرك المُشْفِقُ مِنْ عَذابِكَ الخائِفُ لِعُقُوبَتِكْ أن تَبْلُغَني عَفْوَك وَتُجِيرني مِن النارِ بِرَحْمَتِك » .

4 _ بعد از تمام شدن دعا دست به حجر الاسود بمالد وآنرا ببوسد .

مستحبات منى بعد از برگشتن از مكه

1 _ بعد از آن كه وارد منى شد بگويد :

« أللّهُمَ بِكَ وَثِقْتُ وَبِكَ آمَنْتُ وَلَكَ أسْلَمْتُ وَعَلَيْك تَوَكّلْتُ فَنِعْمَ الرّبِ وَنِعْمَ المَولى وَنِعْمَ النّصِير » .

2 _ روز يازدهم ودوازدهم وسيزدهم از منى بيرون نرود .

3 _ موقعى كه جمره اولى ووسطى را رمى مى كند طرف راست آنها بايستد ورو به قبله كند ودر رمى جمره عقبه روبروى آن بايستد وپشت بقبله نمايد

4 _ در موقع رمى تكبير بگويد وحمد ثناى الهى نمايد وبر محمد وآل محمد صلوات بفرستد بعد قدرى جلو رود ودعا كند وبگويد :

« أللّهُمَ تَقَبّلْ مِنّي

»

پس از آن قدرى جلوتر رود ودعائى را كه روز دهم در وقت رمى مى خواند بخواند .

5 _ موقع رمى باطهارت باشد وسنگ را روى شست بگذارد وباناخن انگشت پهلوى شست پرتاب كند .

6 _ در منى گفتن تكبير را ترك نكند .

7 _ در منى بعد از پانزده نماز كه اول آنها نماز ظهر روز دهم وآخر آنها نماز صبح روز سيزدهم است بگويد :

« أللهُ اَكْبَرُ أللهُ اَكْبَرُ لا اِلهَ اَلا اللهُ وَأللهُ اَكْبَرُ أللهُ اَكُبَر على ماهدينا وَلَهُ الحَمْدُ على ماأولنا وَرَزَقَنا مِنْ بَهِيمَةَ الاَنعام »

8 _ اگر روز دوازدهم از منى حركت ميكند بيست ويك سنگ ريزه در آنجا دفن نمايد .

9 _ در روز يازدهم ودوازدهم وسيزدهم نمازهاى واجب ومستحب را درمسجد خيف بخواند ، روايت شده است كه اگر كسى پيش از بيرون رفتن از منى صد ركعت نماز در مسجد بخواند ، ثواب هفتاد سال عبادت براى او مينويسند ، وهر كس صد مرتبه «سُبْحانَ اللهِ» بگويد مثل آنستكه يك بنده در راه خدا آزاد كرده وكسى كه صد مرتبه «لاالهَ اِلاّ اللهُ» بگويد مثل آنست كه كسى را از مرگ نجات داده وهر كه صد مرتبه «الحَمْدُ للهَ» بگويد مثل كسى است كه به اندازه خراج عراقين در راه خداانفاق كرده باشد .

10 _ پيش از بيرون رفتن از منى شش ركعت نماز در مسجد خيف بخواند .

طواف وداع وساير مستحبات

اگر طواف واجب وسعى را بجا آورده مستحب است براى طواف وداع به مكه برگردد روايت شده است :

كسى كه داخل خانه ميشود داخل رحمت خداوند عالم شده است ووقتى بيرون مى آيد از گناهان آزاد ميشود وخداوند

او را از گناهان آينده حفظ مينمايد .

باپاى برهنه داخل خانه شود وپيش از داخل شدن غسل كند وهر دو حلقه در را بگيرد وبگويد :

«اللّهُمَ البَيْتُ بَيْتُك وَالعَبْدُ عَبْدُك وَقَدْ قُلْتَ وَمَنْ دَخَلَهَ كان امِناً فَامِنِّي مِنْ عَذابِكَ عَذابَ النارِ»وبعد از داخل شدن بگويد:

« أللّهُمَ اِنَّكَ قُلْتَ _ وَمَنْ دَخَلَهَ كانَ آمِناً_ أللّهُمَ فآمِنِّي مِن عَذابِكَ عَذابَ النَّار »

بعد از آن ميان دو ستون روى سنگ سرخ دو ركعت نماز بخواند ودر ركعت اول بعد از حمد سوره حم سجده ودر ركعت دوم بعد از حمد پنجاه وچهار آيه از جاهاى ديگر قرآن بخواند ودر گوشه هاى خانه كعبه هم نماز بخواند بعد از آن شكم خود را به ركنى كه حجر الاسود در آنجا است بمالد بعد دور ستون بگردد وشكم وپشت خود را به آن ستون بمالد وموقع بيرون آمدن نردبان را به دست چپ بگيرد ونزديك كعبه دو ركعت نماز بخواند .

مستحب است زياد طواف كند براى كسى كه حج ميكند ثوابش از نماز مستحبى بيشتر است وطواف كردن به نيت چهارده معصوم (عليهم السلام) ومؤمنين ثواب زياد دارد .

مستحب است سيصد وشصت مرتبه واگر نتواند پنجاه ودو مرتبه طواف كند ، (هر طوافى هفت دور است) .

مستحب است در مكه معظمه يك قرآن ختم نمايد ومحل تولد پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله) رازيارت كند وبه منزل خديجه وبه غارى كه در كوه حراء است وحضرت رسول (صلى الله عليه وآله) در انجا عبادت ميكردند وبه غارى كه در كوه ثور است وحضرت در آنجا مخفى شدند برود ونيز مستحب است قبر ابو طالب را زيارت كند .

ومستحب است موقع

بيرون آمدن از مكه غسل كند وطواف وداع را بجا آورد ودر هر دورى دست يابدن را به حجر الاسود وركن يمانى برساند وموقعى كه به مستجار ميرسد دعاهاى سابق را بخواند بعد از آن شكم خود را به خانه بمالد ويك دست به حجر الاسود بگذارد ودست ديگر را به خانه بگشايد وحمد وثناى الهى نمايد وبر محمد وآل محمد صلوات بفرستد ، ومستحب است از درى كه مقابل ركن شامى است بيرون رود ودر موقع بيرون رفتن تصميم بگيرد كه باز هم به زيارت مكه برود واز خداوند عالم توفيق وبرگشتن بخواهد ودر وقت بيرون آمدن از مكه براى آن كه مبادا در حال احرام كارى را كه بر او حرام بوده انجام داده باشد 6/12 نخود نقره خرما بخرد وصدقه بدهد وبسيار سفارش شده است كه بعد از مراجعت از مكه براى زيارت پيغمبر صلى الله عليه وآله وسلم وائمه بقيع(ع) به مدينه برود ودر خبر است كه اگر كسى بعد از حج پيغمبر را زيارت نكند بر آن حضرت جفا كرده است ودستور زيارت پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله وائمه بقيع (ع) وحضرت زهرا سلام الله عليها در كتابهاى دعا ذكر شده است .

ملحقات

بدان كه مستحب است براى كسى كه در مكه مى ماند اتيان به عمره مفرده ودر اعتبار فاصله ميانه آن وعمره كه پيش بجا آورده اختلاف كرده اند .

جمع كثيرى از علماء بر آنند كه احتياج به فاصله ندارد وجمعى لازم دانسته اند فاصله يك ماه وبعضى يكسال را وبعضى كافى دانسته اند فاصله ده روز را واقوى آن است كه براى هر ماه يك عمره

مى باشد .

واحرام عمره مفرده از اقرب اطراف حرم است بمكه معظمه والان معروف است وبعد از احرام طواف ونماز آن سعى وتقصير ميكند وهمه چيز از براى او حلال ميشود مگر زن وچون طواف نساء را كه در عمره مفرده لازم است بجا آورد زن نيزبر او حلال مى شود .

بقية أعمال عرفة

قسمت اول

اشاره

1 - قراءة دعاء النبي (صلى الله عليه وآله وسلم) الذي علمه علياً (ع) قائلاً له : إنه دعاء من كان قبلي من الانبياء ، رواه الامام أبو عبد الله الصادق (ع) وهو

« لا إلهَ اِلاّ اللهُ وَحْدَهُ لاشَريكَ لَهُ ، لَهُ المُلكُ وَلَهُ الحَمْدُ ، يُحيي وَيُميتُ وَيُميتُ وَيُحْيي وَهُوَ حَيٌّ لايَموتُ بِيَدِهِ الخَيرُ وَهوَ عَلى كُلِّ شَيء قَديرٌ . اَللّهُمَّ لَكَ الحَمْدُ كَما تَقُولُ وخَيْرَ مانَقُولُ وَفَوْقَ مايَقُولُ القائِلُونَ . اَللّهُمَّ لَكَ صَلاتي وَنُسُكي وَديني وَمَحيايَ وَمَماتي ، وَلَكَ تُراثي وَبِكَ حَوْلي وَمِنكَ قُوَّتي . اَللّهُمَّ إنّي أَعوذُ بِكَ مِنَ الفَقرِ وَوَساوِسِ الصُّدورِ ( الصَّدرِ خ ل ) وَمِنْ شَتاتِ الامرِ وَمِن عَذابِ القَبْرِ ، اَللّهُمَّ إنّي أَسأَلُكَ خَيرَ الرِّياحِ ، وَأَسأَلُكَ خَيرَ الَّليلِ وَالنَّهارِ. أَللّهُمَّ اجعَلْ لي في قَلبي نُوراً ، وَفي سَمعي وَبَصَري نُوراً ، وَفي لَحْمي وَعِظامي وَدَمي وَعُرُوقي وَمَقعَدي وَمَقامي وَمَدْخَلي وَمَخْرَجي نُوراً ، وَأَعظِمْ لي نُوراً يارَبِّي يَوْمَ أَلقاكَ إنّكَ عَلى كُلِّ شَيء قَديرُ » .

2 - قراءة دعاء الحسين عليه السلام المعروف بدعاء عرفة الذي يرويه بشر وبشير أبنا غالب قالا : حضرنا عرفة بخدمة الحسين عليه السلام ، وقد خرج من الخيمة ومعه أهل بيته وأولاده وشيعته ، ووقف على قدميه في ميسرة الجبل تحت السماء ، رافعاً يديه بحذاء وجهه خاشعاً متذللاً

فقال (عليه السلام)

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيم

« اَلحَمْدُ للهِ الَّذي لَيسَ لِقَضائِهِ دافِعٌ ، وَلا لِعَطائِهِ مانِعٌ ، وَلا كَصٌنْعِهِ صُنْعُ صانِع ، وَهُوَ الجَوادُ الواسِعُ ، فَطَرَ أجْناسَ الْبَدائِع ، وَأتْقَنَ بِحِكْمَتِهِ الصَنائِعَ ، لاتَخْفى عَلَيْهِ الطَلائِعُ ، وَلا تَضْيعُ عِنْدَهُ الْوَدائِعُ ( أَتى بِالكِتابِ الْجامِعِ ، وَبِشَرْعِ الاِسلامِ النُور الساطِعِ ، وَلِلْخَليقَةِ صانِعٌ ، وَهُوَ المُستَعانُ عَلَى الفَجائِعِ خ ل ) ، جازي كُلِّ صانِعٌ ، وَرائِشُ كُلِّ قانِع ، وَراحِمُ كُلِّ ضارِع ، مُنْزِلُ الْمَنافِعِ ، وَالْكِتابِ الْجامِعِ بِالنُّورِ السّاطِعِ ، وَهُوَ لِلدَعَواتِ سامِعٌ ، وَلْلكُرُباتِ دافِعٌ ، وَللدَّرَجاتِ رافِعٌ ، وَلِلْجَبابِرَةِ قامِعٌ ، فَلا إِلهَ غَيْرُهُ ، وَلا شَيءَ يَعْدِلُهُ ، وَلَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيءٌ وَهُوَ السَّميعُ الْبَصْيرُ ، اَللَّطيفُ الْخَبْيرُ ، وَهُوَ عَلى كُلِّ شَيء قَديْرٌ » .

« اَللّهُمَّ إِنّي أَرْغَبُ اِلَيْكَ ، وَأَشْهَدُ بِالرُّبُوبِيَّةِ لَكَ مُقِرّاً بِأَنَّكَ رَبّي ، وَأنَّ اِلَيكَ مَرَدِّي ، اِبْتَدَأتَني بِنِعْمَتِكَ قَبْلَ اَنْ أَكُونَ شَيْئاً مَذْكُوراً ، وَخَلَقْتَني مِنَ التُرابِ ، ثُمَ اَسْكَنْتَني الاصْلابُ ، آمِناً لِرَيبِ المَنُونِ ، وَاخْتِلافِ الدُّهُورِ وَالسِّنينَ ، فَلَمْ أَزَل ظاعِناً مِنْ صُلْب اِلى رَحِم في تَقادُم مِنَ الاَيّامِ المْاضِيَةِ ، وَالقُرُونِ الْخالِيَةِ ، لَمْ تُخرِجْني لِرَأفَتِكَ بِي وَلُطْفِكَ لي وَاِحْسانِكَ اِليَّ في دَولَةِ أَئِمَّةِ الْكُفرِ اَلَّذينَ نَقَضُوا عَهْدَكَ وَكَذّبُوا رُسُلَكَ ، لكِنَّكَ اَخْرَجْتَني رَأفَةً مِنْكَ وَتَحَنُّناً عَلَيَّ لِلَّذي سَبَقَ لي مِنَ الْهُدى الَّذي لَهُ يَسَّرْتَني وفيهِ اَنْشَأتَني ومِنْ قَبلِ ذلِكَ رَؤُفْتَ بي بِجَميلِ صُنْعِكَ وسَوابِقِ نِعَمِكَ فَابْتَدَعْتَ خَلقي مِنْ مَنِيٍّ يُمْنى واَسْكَنْتَني في ظُلُمات ثَلاث بَيْنَ لحم وَدَم وَجِلْد لَمْ تُشْهِدْني خَلْقي وَلَمْ تَجْعَلْ اِلَيَّ شَيْئاً مِنْ اَمْري ثُمَّ اَخْرَجْتَني لِلَّذي سَبَقَ لي مِنَ الهُدى اِلى الدُنْيا تامّاً سَويّاً ،

وَحَفِظْتَني في الْمَهْدِ طِفْلاً صَبِّياً ، وَرَزَقْتَني مِنَ الْغِذاءِ لَبَناً مَرِيّاً ، وَعَطَفْتَ عَليَّ قُلُوبَ الْحَواضِنِ ، وَكَفَّلتَني الاُمَهاتِ الرَواحِمَ ، وَكَلاتَني مِنْ طَوارِقِ الْجانِّ ، وَسَلَّمْتَني مِنَ الزِيادَةِ وَالنُقصانِ ، فَتَعالَيتَ يارَحيمُ يارَحْمنُ ، حَتّى اِذْا اْستَهْلَلْتُ ناطِقاً بِالْكَلامِ ، أَتْمَمتَ عَلَيَّ سَوابِغَ الاِنْعامِ ، وَرَبَّيتَني زائداً في كُلِّ عام ، حَتّى إذا اْكتَمَلتْ فِطْرَتي ، وَاعْتَدَلَتْ مِرَّتي ، أَوْجَبْتَ عَلَيَّ حُجَّتَكَ ، بأَنْ اَلْهَمتَني مَعْرِفَتَكَ ، وَرَوَّعْتَني بِعَجائِبِ فِطرَتِكَ ( حِكْمَتِكَ خ ل ) وَأَيْقَظْتَني لِما ذَرَأتَ في سَمائِكَ وَأَرْضِكَ مِنْ بَدائِعِ خَلْقِكَ ، وَنَبَّهتَني لِشُكْرِكَ وَذِكْرِكَ ، وَأَوْجَبتَ عَلَىَّ طاعَتَكَ وَعِبادَتَكَ ، وَفَهَّمْتَني ما جاءَتْ بِهِ رُسُلُكَ ، وَيَسَّرْتَ لي تَقَبُّلَ مَرْضاتِكَ ، وَمَنَنْتَ عَلَيَّ في جَميْعِ ذلِكَ بِعَوْنِكَ وَلُطْفِكَ » .

« ثُمَ اِذْ خَلَقْتَني مِنْ خَيْرِ الثَّرى ( حَرّ الثَّرى خ ل ) لَمْ تَرْضَ لي يااِلهي نِعْمَةً دوُنَ أُخرى ، وَرَزَقْتَني مِنْ أَنْواعِ الْمَعاشِ ، وَصُنُوفِ الرِّياشِ ، بِمَنِّكَ الْعَظيمِ الاَعظَمِ عَلَيَّ ، وَاِحسانِكَ القَديْمِ إِلَيَّ ، حَتّى اِذا أَتْمَمتَ عَلَيَّ جَميعَ النِّعَمِ ، وَصَرَفتَ عَنّي كُلَّ النِّقَمِ ، لَمْ يَمْنَعْكَ جَهْلي وَجُرأتي عَلَيْكَ ، أَنْ دَلَلتَني اِلى مايُقَرِّبُني اِلَيكَ ، وَوَفَّقتَني لِما يُزْلِفُني لَدَيْكَ ، فَاِنْ دَعَوْتُكَ أجَبْتَني ، وَاِنْ سَألْتُكَ أَعطَيْتَني ، وَإنْ أطَعْتُكَ شَكَرْتَني ، وَاِنْ شَكَرْتُكَ زِدْتَني ، كُلُّ ذلِكَ اِكْمالٌ لاَƙҘٙϙřЙÙΠعَلَيَّ ، وَاِحْسانِكَ اِلَيَّ ، فَسُبْحانَكَ سُبْحانَكَ مِنْ مُبْدِى مُعيْد ، حَميد مَجيد ، تَقَدَّسَتْ أَسْماؤُكَ ، وَعَظُمَتْ آلاؤُكَ ، فَأَيُّ نِعَمِكَ ياإلهي اُحْصي عَدَداً وَذِكْراً ، أمْ أيُّ عَطاياكَ أَقُومُ بِها شُكْرَاً ، وَهيَ يارَبِّ اَكْثَرُ مِنْ أَنْ يُحْصِيَها الْعادُّونَ ، أَوْ يَبْلُغَ عِلْماً بِها الْحافِظُونَ » .

« ثُمَّ ماصَرَفْتَ وَذَرَأتَ عَنّي اَللّهُمَّ مِنَ

الضُّرِ وَالضَّرّاءِ أَكْثَرُ مِمّا ظَهَرَ لي مِنَ الْعافِيَةِ وَالسَّرّاءِ ، وَأنَا اَشْهَدُ ياإِلهي بِحَقيقَةِ اِيْماني ، وَعَقْدِ عَزَماتِ يَقيني ، وَخالِصِ صَريحِ تَوْحيدي ، وَباطِنِ مَكْنُونِ ضَميري ، وَعَلائِقِ مَجاري نُورِ بَصَري ، وَأَساريرِ صَفْحَةِ جَبِيْني ، وَخُرْقِ مَسارِبِ نَفْسي ، وَخَذارِيْفِ مارِنِ عِرْنيْني ، وَمَسارِبِ سِماخِ سَمْعي ، وَماضُمَّتْ وَأطْبَقَتْ عَلَيْهِ شَفَتايَ ، وَحَرَكاتِ لَفْظِ لِساني ، وَمَغْرَزِ حَنَكِ فَمي وَفَكّي ، أوْ مَنابِتِ أَضْراسي ، وَمَساغِ مَطْعَمي وَمَشْرَبي ، وَحِمالَةِ اُمِّ رَأسي ، وَبُلُوغِ فارِغِ حَبائِلِ عُنُقي ، وَمَا اْشتَمَلَ عَلَيهِ ثامُورُ صَدْري ، وَحَمائِلِ حَبْلِ وَتيْني ، وَنِياطِ حِجابِ قَلْبي ، وَأَفلاذِ حَواشي كَبِدي ، وَما حَوَتْهُ شَراسِيْفُ اَضْلاعي ، وَحِقافُ مَفاصِلي ، وَقَبْضِ عَوامِلي ، وَأَطْرافِ أَنامِلي ، وَلَحْمي وَدَمي وَشَعْري ، وَبَشَري وَعَصَبي وَقَصَبي وَعِظامي وَمُخّي وَعُرُوقي وَجَمِيعُ جَوارِحي ، وَمَاانْتَسَجَ عَلى ذلِكَ أيّامَ رِضاعي ، وَما أقَلَّتِ الارْضُ مِنّي وَنَوْمي وَيَقْظَتي وَسُكُوني ، وَحَرَكاتِ رُكُوعي وَسُجُودي ، أَنْ لَوْ حاوَلْتُ وَاجْتَهَدْتُ مَدى الاَعْصارِ وَاْلاَحْقابِ لَوْ عَمَّرتُها اَنْ أُؤَدِّيَ شُكْرَ واحِدَة مِنْ أَنْعُمِكَ مااسْتَطَعْتُ ذلِكَ إلاّ بِمَنِّكَ الْمُوجَبِ عَلَيَّ بِهِ شُكْرُكَ أَبَداً جَديْداً ، وَثَناءً طارِقاً عَتْيداً » .

« اَجَلْ وَلَوْ حَرَصْتُ أنا وَالْعادُّونَ مِنْ اَنامِكَ اَنْ نُحْصِيَ مَدى اِنْعامِكَ سالِفِهِ وَآنِفِهِ ماحَصَرْناهُ عَدَداً ، وَلا اَحْصَيناهُ أَمَداً . هَيْهاتَ اَنّى ذلِكَ وَاَنْتَ الُمخبِرُ في كِتابِكَ الناطِقِ ، وَالنَّبأ الصّادِقِ «وَاِنْ تَعُدّوُا نِعْمَةَ اللهِ لاتُحْصُوها» صَدَقَ كِتابُكَ اَللّهُمَّ وَأنْباؤُكَ ، وَبَلَّغتْ اَنْبِياؤُكَ وَرُسُلُكَ ماأنْزَلْتَ عَلَيهِمْ مِنْ وَحْيِكَ ، وَشَرَعْتَ لَهُمْ وَبِهِمْ مِنْ دينِكَ ، غَيرَ اَنّي يااِلهي أَشْهَدُ بِجَهْدي وَجِدّي ، وَمَبْلَغِ طاعَتي وَوُسْعي ، وَأَقُولُ مُؤمِناً مُوْقِناً : اَلحَمْدُ للهِ الَّذي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً فَيَكُونَ مَورُوثاً ، وَلَمْ يَكُنْ

لَهُ شَرْيكٌ في المُلكِ فَيُضادَّهُ فِيْما اْبتَدَعَ ، وَلا وَلّيٌ مِنَ الذُّلِ فِيْما صَنَعَ ، فَسُبْحانَهُ سُبْحانَهُ «لَوْ كانَ فِيْهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللهُ لَفَسَدَتا» وَتَفَطَّرَتا ، سُبْحانَ اللهِ الْواحِدِ الاحَدِ الْصَّمَدِ الَّذي لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً اَحَدٌ ، اَلْحَمدُ للهِ حَمْداً يُعادِلُ حَمْدَ مَلائِكَتِهِ المُقَرَّبْينَ وَأنْبِيائِهِ المُرْسَلِينَ ، وَصَلّى اللهُ عَلى خِيرَتِهِ مُحَمَّد خاتَمِ النَّبِيّيْنَ وَآلِهِ الطَيِّبِينَ الطّاهِريْنَ الُْمخلَصيْنَ وَسَلَّمَ » .

ثم طفق يسأل الله تعالى ، واهتم في الدعاء وهو يبكي فقال :

« اَللّهُمَّ اْجعَلْني اَخشاكَ كَأَنِّي أَراكَ ، وَاَسْعِدْني بِتَقْواكَ ، وَلا تُشْقِني بِمَعْصِيَتِكَ ، وَخِرْلي في قَضائِكَ ، وَبارِكْ لي في قَدَرِكَ ، حَتّى لاأُحِبَّ تَعْجيْلَ ماأَخَّرتَ ، وَلا تَأخيرَ ماعَجَّلْتَ » .

« اَللّهُمَّ اجْعَلْ غِنايَ في نَفسْي ، وَاليَقينَ في قَلْبي ، وَالاخلاصَ في عَمَلي ، وَالنُّورَ في بَصَري ، وَالْبَصيرَةَ في دِيني، وَمَتِّعني بِجَوارِحي ، وَاجْعَلْ سَمْعي وَبَصَري الْوارِثِينْ مِنّي ، وَانْصُرْني عَلى مَنْ ظَلَمَني ، وَأرِني فيهِ ثاري وَمَارَبي ، وَاَقِرَّ بِذلِكَ عَيْني . اَللّهُمَّ اكْشِف كُربَتي ، وَاسْتُرْ عَوْرَتي ، وَاْغفِرْ لي خَطيْئَتي ، وَاْخسَأ شَيْطاني ، وَفُكَّ رِهاني ، وَاْجعَلْ لي ياإلهي الدَرَجَة العُلْيا في الاخِرَةِ وَالاُولى » .

« اَللّهُمَّ لَكَ الحَمْدُ كَما خَلَقْتَني فَجَعَلْتَني سَميعاً بَصيراً ، وَلَكَ اَلحَمْدُ كَما خَلَقْتَني فَجَعَلْتَني خَلْقاً سَوِّياً ، رَحْمَةً بي وَقَدْ كُنتَ عَنْ خَلْقي غَنِيّاً رَبِّ بِما بَرَأتَني فَعَدَّلْتَ فِطْرَتي ، رَبِّ بِما اَنْشَأتَني فَأحْسَنْتَ صُورَتي ، رَبِّ بِما اَحْسَنْتَ اِليَّ وَفي نَفْسي عافَيْتَني ، رَبِّ بِما كَلاْتَني وَوَفّقْتَني ، رَبِّ بِما اَنْعَمْتَ عَلَيَّ فَهَدَيْتَني ، رَبِّ بِما اَوْلَيْتَني وَمِنْ كُلِّ خَيْر اَعْطَيْتَني رَبِّ بِما اَطْعَمْتَني وَسَقَيتَني ، رَبِّ بِما اَغنَيْتَني وَاَقْنَيْتَني ، رَبِّ بِما

اَعَنْتَني وَأعزَزْتَني ، رَبِّ بِما أَلبَسْتَني مِنْ سِترِكَ الصّافي ، وَيسَّرتَ لِي مِنْ صُنعِكَ الْكافي ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، وَأَعنِّي عَلى بَوائِقِ الدُهُورِ ، وَصُرُوفِ الّليالي وَالايّامِ ، وَنَجِّني مِن أَهوالِ الدُنيا وَكُرُباتِ الاخِرَةِ ، وَاْكفِني شَرَّ مايَعمَلُ الظّالِمُونَ فِي الارضِ » .

« اَللّهُمَّ ماأَخافُ فَاكْفِني ، وَما اَحذَرُ فَقِني ، وَفي نَفْسي وَديني فَاحْرُسني ، وَفي سَفَري فَاحفَظني ، وَفي اَهلي وَمالي وَوَلَدي فَاخْلُفني ، وَفيما رَزَقتَني فَبارِك لي ، وَفي نَفْسي فَذَلِّلْني ، وَفي أَعيُنِ النّاسِ فَعَظِّمني ، وَمِن شَرِّ الجِّنِ وَالاِنسِ فَسَلِّمني ، وَبِذُنُوبي فَلا تَفْضَحْني ، وَبِسَريرَتي فَلا تُخزِني ، وَبِعَمَلي فَلا تَبتَلِني ، وَنِعَمَكَ فَلا تَسْلُبني ، وَاِلى غَيرِكَ فَلا تَكِلْني » .

« إِلهي اِلى مَنْ تَكِلُني ، اِلى قَريب فَيَقْطَعُني ، أَمْ اِلى بَعيد فَيَتَجَهَّمُني ، اَمْ اِلى المُستَضْعِفينَ لي وَاَنْتَ رَبّي ، وَمَليكُ أمْري ، أَشْكُو اِليكَ غُربَتي ، وَبُعدَ داري وَهَواني عَلى مَنْ مَلَّكتَهُ اَمري » .

« اِلهي فَلا تُحْلِلْ عَلَيَّ غَضَبَكَ ، فَاِنْ لَمْ تَكُن غَضِبتَ عَلَيَّ فَلا اُبالي سِواكَ ، سُبْحانَكَ غَيرَ أَنَّ عافِيَتَكَ أوسَعُ لي ، فَاَسْأَلُكَ يارَبِّ بِنُورِ وَجْهِكَ الَّذي أَشْرَقَتْ لَهُ الارضُ وَالسَّماواتُ وَانْكَشَفَتْ بِهِ الظُّلُماتُ ، وَصَلُحَ بِهِ أَمرُ الاَوَّلينَ وَالاخِرينَ ، اَنْ لاتُميتَني عَلى غَضَبِكَ ، وَلا تُنْزِلَ بي سَخَطَكَ ، لَكَ العُتبى لَكَ العُتْبى حَتّى تَرضى قَبلَ ذلِكَ ، لا إِلهَ اِلاّ اَنْتَ رَبَّ الْبَلَدِ الحَرامِ ، وَالْمَشْعَرِ الحَرامِ ، وَالبَيْتِ العَتيقِ ، الَّذي أحْلَلْتَهُ البَرَكَةَ وَجَعَلْتَهُ لِلنَّاسِ أَمْناً » .

« يامَنْ عَفا عَنْ عَظيمِ الذُنُوبِ بِحِلْمِهِ ، يامَنْ أَسْبَغَ النَّعْماءَ بِفَضْلِهِ ، يامَنْ أعْطى الجَزيلَ بِكَرَمِهِ ، ياعُدَّتي في شِدَّتي ، ياصاحِبي في وَحْدَتي ،

ياغِياثي في كُرْبَتي ، ياوَليِّي في نِعْمَتي ، ياإلهي وَإِلهَ اَبائي اِبراهِيمَ وَاِسماعِيلَ وَاِسحاقَ وَيَعقُوبَ ، وَرَبَّ جَبرَئِيلَ وَميكائِيلَ وَاِسرافِيلَ ، وَرَبَّ مُحَمَّد خَاتَمِ النَبِّيينَ وَالهِ المُنتَجَبينَ ، وَمُنزِلَ التَّوراةِ وَالاِنجيلِ ، وَالزَّبُورِ وَالفُرقانِ ، وَمُنَزِّلَ كهيعص وَطه وَيس وَالقُرآنِ الحَكيمِ ، أَنتَ كَهفي حينَ تُعِييَني المَذاهِبُ في سَعَتِها ، وَتَضيقُ بِيَ الارضُ بِرُحبِها ، وَلَولا رَحْمَتُكَ لَكُنْتُ مِنَ الهالِكينَ وَاَنتَ مُقيلُ عَثرَتي ، وَلَولا سَتُركَ إيّايَ لَكُنتُ مِنَ المَفْضُوحِينَ وَاَنتَ مُؤَيِّدي بِالنَّصرِ عَلى اَعدائي ، وَلَولا نَصرُكَ إيّايَ لَكُنتُ مِنَ المَغلُوبينَ » .

« يامَن خَصَّ نَفسَهُ بِالسُّمُوِّ وَالرِفعَةِ فَأولِياؤُهُ بِعِزِّهِ يَعتَزّوُنَ يامَن جَعَلَتْ لَهُ المُلُوكُ نيرَ المَذَلَّةِ عَلى اَعناقِهِم فَهُمْ مِن سَطَواتِهِ خائِفُونَ يَعْلَمُ خائِنَةَ الاَعيُنِ وَما تُخفي الصُّدُورُ ، وَغَيبَ ماتَأتي بِهِ الازمِنَةُ والدُّهُورُ ، يامَنْ لايَعلَمُ كَيْفَ هُوَ إِلاّ هُوَ ، يامَنْ لايَعلَمُ ماهُوَ الاّ هُوَ ، يامَنْ لايَعلَمُ مايَعْلَمُهُ إلاّ هُوَ ، يامَنْ كَبَسَ الارضَ عَلى الماء ، وَسَدَّ الهَواءَ بِالسَماء ، يامَنْ لَهُ أَكرَمُ الاسْماءِ ، ياذا المَعْروفِ الَّذي لايَنْقَطِعُ أَبَداً ، يامُقَيِّضَ الرَّكبِ لِيُوسُفَ في البَلَدِ القَفْرِ ، وَمُخرِجَهُ مَنَ الجُبِّ وَجاعِلَهُ بَعدَ العُبُوِيَّةِ مَلِكاً ، يارادَّهُ على يَعقُوبَ بَعدَ اَنِ ابْيَضَّتْ عَيناهُ مِنَ الحُزنِ فَهوَ كَظيمٌ ، ياكاشِفَ الضُرِّ وَالبَلوى عَنْ أيُّوبَ ، وَمُمسِكَ يَدَي اِبرهِيمَ عَنْ ذَبحِ اِبنِهِ بَعدَ كِبَرِ سِنِّهِ وَفَناءِ عُمُرِهِ ، يامَنْ اِستَجابَ لِزَكَرِيا فَوَهَبَ لَهُ يَحيى وَلَمْ يَدَعْهُ فَرداً وَحيداً ، يامَنْ أَخرَجَ يُونُسَ مِنْ بَطنِ الحُوتِ ، يامَنْ فَلَقَ البَحرَ لِبَني اِسرائِيلَ فَأنجاهُمْ ، وَجَعَلَ فِرعَونَ وَجُنُودَهُ مِنَ المُغرَقينَ ، يامَنْ اَرسَلَ الرِّياحَ مُبَشِّرات بَينَ يَدَي رَحْمَتِهِ ، يامَنْ لَم يَعجَلْ عَلى مَنْ عَصاهُ مِنْ خَلْقِهِ ، يامَنْ اِستَنقَذَ السَحَرَةَ مِنْ بَعدِ

طُولِ الجُحُودِ وَقَد غَدَوا في نِعمَتِهِ يَأكُلُونَ رِزْقَهُ وَيَعبُدُونَ غَيرَهُ ، وَقَدْ حادّوهُ وَنادُّوهُ وَكَذَّبوا رُسُلَهُ » .

« يا اَللهُ يا اَلله يابَديءُ يابَديعُ لانِدَّ لَكَ ، يادائِماً لانَفادَ لَكَ ، ياحَيّاً حينَ لاحَيّ ، يامُحيَي المَوتى ، يامَن هُوَ قائِمٌ عَلى كُلِّ نَفْس بِما كَسَبَتْ ، يامَنْ قَلَّ لَهُ شُكري فَلَم يَحرِمني ، وَعَظُمَتْ خَطيئَتي فَلمْ يَفْضَحني ، وَرَآني عَلى المَعاصي فَلَمْ يَشهُرني ، يامَنْ حَفِظَني في صِغَري ، يامَنْ رَزَقَني في كِبَري ، يَامَنْ أَياديهِ عِنْدي لاتُحصى ، وَنِعَمَهُ لاتُجازى ، يامَنْ عارَضَني بِالخَيرِ وَالاِحْسانِ ، وَعارَضْتُهُ بِالاساءَةِ وَالعِصيانِ ، يامَنْ هَداني لِلايمانِ مِنْ قَبلِ اَنْ أَعرِفَ شُكْرَ الاِمتنانِ ، يامَنْ دَعَوتُهُ مَريضاً فَشَفاني ، وَعُرياناً فَكساني ، وَجائِعاً فَأشْبَعَني ، وَعَطشاناً فَأرواني ، وَذَليلاً فَأَعزَّني ، وَجاهِلاً فَعَرَّفَني ، وَوَحيداً فَكَثَّرَني ، وَغائِباً فَرَدَّني ، وَمُقِلاًّ فَأغناني ، وَمُنتَصِراً فَنَصَرَني ، وَغَنيّاً فَلَمْ يَسلُبْني ، وَأَمسَكْتُ عَنْ جَميع ذلكَ فَابتَدَأَني ، فَلَكَ الحَمدُ وَالشُكرُ ، يامَنْ أَقالَ عَثرَتي ، وَنَفَّسَ كُربَتي وَأَجابَ دَعوَتي وَسَتَرَ عَورَتي وَغَفَرَ ذُنُوبي ، وَبَلَّغَني طَلِبَتي وَنَصَرَني عَلى عَدُّوي ، وَاِنْ أَعُدَّ نِعَمَكَ وَمِنَنَكَ وَكَرائِمَ مِنَحِكَ لااُحصيها » .

« يامَولاي أنتَ الَّذي مَنَنْتَ ، أَنتَ الَّذي أَنْعَمتَ ، أَنتَ الَّذي اَحْسَنْتَ ، أَنتَ الَّذي اَجْمَلتَ ، أَنتْ الَّذي اَفْضَلتَ ، أَنتَ الَّذي اَكْمَلْتَ ، أَنتَ الَّذي رَزَقْتَ ، أَنتْ الَّذي وَفَّقْتَ ، أَنتَ الَّذي اَعطَيتَ ، أَنتَ الَّذي اَغْنَيتَ ، أَنتَ الَّذي اَقنَيتَ ، أَنتَ الَّذي آويتَ ، أَنتَ الَّذي كَفَيتَ ، أنتَ الَّذي هَديتَ ، أَنتَ الَّذي عَصَمْتَ ، أَنتَ الَّذي سَتَرتَ ، أنَتَ الَّذي غَفَرتَ ، اَنتَ الَّذي اَقَلْتَ ، أَنتَ الَّذي مَكَّنْتَ ، أَنتَ الَّذي

اَعْزَزْتَ ، أَنتَ الَّذي اَقَلتَ ، أَنتَ الَّذي اَعَنْتَ ، أَنتَ الَّذي عَضَدتَ ، أَنتَ الَّذي أَيَّدتَ ، أَنتَ الَّذي نَصَرتَ ، أَنتَ الَّذي شَفَيتَ ، أَنتَ الَّذي عافَيتَ ، أَنتَ الَّذي اَكرَمتَ ، تَباركْتَ وَتَعاليتَ ، فَلَكَ الحَمدُ دائِماً ، وَلَكَ الشُّكرُ واصِباً أَبَداً » .

« ثُمَّ اَنا ياإِلهي اَلمُعتَرِفُ بِذُنُوبي فَاغْفِرها لي ، أَنا الَّذي أَسأتُ ، أَنا الَّذي اَخْطَأتُ ، أَنا الَّذي هَمَمتُ ، أَنا الَّذي جَهِلتُ ، أَنا الَّذي غَفَلتُ ، أَنا الَّذي سَهَوتُ ، أَنا الَّذي اِعتَمَدتُ ، أَنا الَّذي تَعَمَّدتُ ، أَنا الَّذي وَعَدتُ ، أَنا الَّذي أَخلَفتُ ، أَنا الَّذي نَكَثتُ ، أَنا الَّذي اَقرَرتُ ، أَنا الَّذي اِعتَرَفتُ بِنِعمَتِكَ عَلَيَّ وَعِندي وَاَبُوءُ بِذُنُوبي فَاْغفِرها لي ، يامَنْ لاتَضُرُّهُ ذُنُوبُ عِبادِهِ وَهُوَ الغَنِّيُ عَنْ طاعَتِهِمْ ، وَالمُوفِّقُ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنهُم بِمَعُونَتِهِ وَرَحْمَتِهِ ، فَلَكَ الْحَمْدُ إلهي وَسَيِّدي » .

« إِلهي اَمَرتَني فَعَصَيتُكَ ، وَنَهَيتَني فَارتَكَبْتُ نَهيَكَ ، فَأَصبَحتُ لاذا بَراءَة لي فَاَعتَذِرُ ، وَلا ذا قُوَّة فَأنتَصِرُ ، فَبِأيّ شَيء اَسْتَقبِلُكَ يامَولايَ ، أبِسَمعي ، اَمْ بِبَصَري أَمْ بِلِساني أمْ بِيَدي اَمْ بِرِجلي ، أَلَيسَ كُلُّها نِعَمَكَ عِندي وَبِكُلِّها عَصَيتُكَ يامَولاي ، فَلَكَ الحُجَّةُ وَالسَّبيلُ عَلَيَّ ، يامَنْ سَتَرَني مِنَ الاباءِ وَالاُمَّهاتِ أن يَزجُرُوني ، وَمِنَ العَشائِرِ وَالاِخوانِ أَن يُعَيِّرُوني ، وَمِنَ السَلاطينِ أَن يُعاقِبوني ، وَلَو اِطَّلَعُوا يامَوْلايَ عَلى مَااطَّلَعتَ عَليهِ مِنّي ماأَنظَرُوني ، وَلَرَفَضُوني وَقَطَعوني » .

قسمت دوم

« فَها أنَا ذا ياإِلهي بَينَ يَدَيكَ ياسَيدّي خاضِعٌ ذَليلٌ حَسيرٌ حَقيرٌ ، لاذُو بَراءَة فَأعتَذِرُ ، وَلا ذُو قُوَّة فَأنتَصِرُ ، وَلا ذو حُجَة فَأحتَجُّ بِها وَلا قائِلٌ لَمْ اَجتَرِحْ ، وَلَمْ اَعْمَلْ سُوءً ، وَما عَسَى

الجُحُودُ وَلَوْ جَحَدتُ يامَولايَ يَنفَعُني ، كَيفَ ، وَأَنّى ذلِكَ وَجَوارِحي كُلُّها شاهِدَةٌ عَلَّيَ بِما قَدْ عَمِلتُ ، وَعَلِمتُ يَقيناً غَيرَ ذي شَكٍّ اَنَّكَ سائِلي مِنْ عَظائِمِ الاُمُورِ ، وَاَّنَكَ الحَكَمُ ( الحَكيمُ خ ل ) العَدْلُ الَّذي لاتَجُورُ ، وَعَدلُكَ مُهلِكي ، وَمِنْ كُلِّ عَدْلِكَ مَهرَبي ، فَاِنْ تُعَذِّبْني ياإِلهي فَبِذُنُوبي بَعدَ حُجَّتِكَ عَلَّيَ ، وَاِنْ تَعفُ عَنّي فَبِحِلمِكَ وَجُودِكَ وَكَرَمِكَ » .

« لا إِلهَ اِلاّ اَنتَ سُبحانَكَ اِنّي كُنتُ مِنَ الظّالِمينَ ، لا اِلهَ اِلاّ أَنتَ سُبحانَكَ اِنّي كُنْتُ مِنَ المُستَغفِرينَ ، لااِلهَ اِلاّ اَنتَ سُبحانَكَ اِنّي كُنتُ مِنَ المُوَحّدينَ ، لااِلهَ اِلاّ اَنتَ سُبحانَكَ اِنّي كُنتُ مِنَ الخائِفينَ ، لااِلهَ اِلاّ اَنتَ سُبحانَكَ اِنّي كُنتُ مِنَ الوَجِلينَ ، لااِلهَ اِلاّ اَنتَ سُبحانَكَ اِنّي كُنتُ مِنَ الرّاجِينَ ، لااِلهَ اِلاّ اَنتَ سُبحانَكَ اِنّي كُنتُ مِنَ الرّاغِبينَ ، لااِلهَ اِلاّ اَنتَ سُبحانَكَ اِنّي كُنتُ مِنَ المُهَلِّلينَ ، لااِلهَ اِلاّ اَنتَ سُبحانَكَ اِنّي كُنتُ مِنَ السّائِلينَ ، لااِلهَ اِلاّ اَنتَ سُبحانَكَ اِنّي كُنتُ مِنَ المُسَبِّحينَ ، لااِلهَ اِلاّ اَنتَ سُبحانَكَ اِنّي كُنتُ مِنَ المُكَبِّرينَ ، لااِلهَ اِلاّ اَنتَ سُبحانَكَ رَبّي وَرَبُّ آبائيَ الاوَلينَ » .

« اَللّهُمَّ هذا ثَنائي عَلَيْكَ مُمَجِّداً ، وَاِخلاصي لِذِكرِكَ مُوَحِّداً ، وَاقراري بِآلائِكَ مُعدِدّاً ، وَاِنْ كُنتُ مُقِرّاً اَنّي لَمْ اُحصِها لِكَثرَتِها وَسُبُوغِها وَتَظاهُرِها وَتَقادُمِها اِلى حادِث مالَمْ تَزَلْ تَتَعَهَّدُني بِهِ مَعَها مُنذُ خَلَقْتَني وَبَرَأتَني مِنْ أَوَّلِ العُمرِ مِنَ الاغْناءِ مِنَ الفَقْرِ وَكَشفِ الضُّرِّ وَتَسبْيبِ اليُسرِ وَدَفعِ العُسرِ وَتَفريجِ الكَرْبِ وَالعافِيَةِ في البَدنِ وَالسَّلامَةِ في الدِّينِ ، وَلَوْ رَفَدَني عَلى قَدرِ ذِكرِ نِعمَتِكَ جَميعُ العالَمينَ مِنَ الاَوَّلينَ والاخِرينَ ماقَدَرتُ ، وَلا هُمْ عَلى ذلِك » .

« تَقَدَّستَ وَتعالَيتَ مِنْ رَبٍّ كَريم

عَظَيم رَحيم لاتُحصى آلاؤُكَ ، وَلا يُبلَغُ ثَناؤُكَ ، وَلا تُكافَىءُ نَعْماؤُكَ ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، وَأَتمِمْ عَلَينا نِعَمَكَ ، وَأَسعِدْنا بِطاعَتِكَ ، سُبحانَكَ لا إلهَ اِلاّ اَنْتَ » .

« اَللّهُمَّ اِنَّكَ تُجيبُ المُضطَّرَ ، وَتَكشفُ السُّوءَ ، وَتُغيثُ المَكْرُوبَ ، وَتشفِي السَّقيمَ ، وَتُغني الفَقيرَ ، وَتَجبُرُ الكَسيرَ ، وَتَرحَمُ الصَّغِيرَ ، وَتُعينُ الكَبيرَ وَلَيسَ دُونَكَ ظَهيرٌ ، وَلا فَوقَكَ قَديرٌ ، وَأَنتَ العَليُّ الكَبيرُ ، يامُطلِقَ المُكَبَّلِ الاَسيرِ ، يارازِقَ الطِفلِ الصَّغيرِ ، ياعِصمَةَ الخائِفِ المُستَجيرِ ، يامَنْ لاشَريكَ لَهُ وَلا وَزيرَ ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، وَاَعطِني في هِذِهِ العَشِيَّةِ أفضَلَ ما أعطَيتَ وَاَنَلتَ اَحَداً مِنْ عِبادِكَ مِن نِعمَة تُولِّيها ، وَآلاء تُجَدِّدُها ، وَبَلِيَّة تَصرِفُها ، وَكُربَة تَكشِفُها وَدَعوَة تَسمَعُها ، وَحَسَنَة تَتَقَبَّلُها ، وَسَيئَة تَتَغَمَّدُها ، اِنَّكَ لَطيفٌ بِما تَشاءُ خَبيرٌ ، وَعَلى كُلِّ شَيء قَديرٌ » .

« اَللّهُمَّ اِنَّكَ اَقرَبُ مَنْ دُعِيَ ، وَاَسرَعُ مَنْ أَجابَ ، وَاَكرَمُ مَنْ عَفا ، وَأَوسَعُ مَنْ أَعطى ، وَاَسمَعُ مَنْ سُئِلَ يارَحمانَ الدُّنيا وَالاخِرَةِ ، لَيسَ كَمِثلِكَ مَسؤوُلٌ ، وَلا سِواكَ مَأمُولٌ ، دَعَوتُكَ فَأجَبْتَني ، وَسَألتُكَ فَأَعطَيتَني ، وَرَغِبتُ اِلَيكَ فَرَحِمتَني ، وَوَثِقْتُ بِكَ فَنَجَّيتَني ، وَفَزِعتُ اِلَيكَ فَكَفَيتَني » .

« اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّد عَبدِكَ وَرَسُولِكَ وَنَبيِّكَ ، وَعَلى آلِهِ الطَيِّيبينَ الطاهِرينَ اَجمَعينَ ، وَتَمِّمْ لَنا نَعماءَكَ وَهَنِّئنا عَطاءَكَ ، وَاكتُبنا لَكَ شاكِرينَ وَلالائِكَ ذاكِرينَ ، آمينَ رَبَّ العالَمينَ » .

« اَللّهُمَّ يامَنْ مَلَكَ فَقَدَرَ ، وَقَدَرَ فَقَهَرَ ، وَعُصِيَ فَسَتَرَ ، وَاستُغفِرَ فَغَفَرَ ، ياغايَةَ الطّالِبينَ الرّاغِبينَ ، وَمُنْتَهى أَمَلِ الرّاجِينَ ، يامَنْ أَحاطَ بِكُلِّ شَىء عِلماً ، وَوَسِعَ المُستَقيلينَ رأفَةً وَرَحمَةً وَحِلماً »

.

« اَللّهُمَّ اِنّا نَتَوجَهُ اِلَيكَ في هذِهِ العَشِيَّةِ الّتي شَرَّفتَها وَعَظَّمتَها بِمُحَمَّد نَبِيِّكَ وَرَسُولِكَ وَخِيرَتِكَ مِنْ خَلقِكَ ، وَأَمينِكَ عَلى وَحيكَ ، البَشيرِ النَّذيرِ ، السِّراجِ المُنيرِ ، الَّذي أَنعَمتْ بِهِ عَلى المُسْلِمينَ وَجَعَلْتَهُ رَحمَةً لِلْعالَمينَ » .

« اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمِّد كَما مُحَمَّدٌ أَهلٌ لِذلكَ مِنكَ ، ياعَظيمُ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَعَلى آلِهِ المُنتَجَبينَ الطّيِبينَ الطّاهِرينَ اَجمَعينَ ، وَتَغَمَدّنا بِعَفوِكَ عَنّا ، فَاِليكَ عَجَّتِ الاصواتُ بِصُنوفِ اللُّغاتِ ، فَاجْعَلْ لَنا اَللّهُمَّ في هذِهِ العَشِيّةِ نَصيباً مِنْ كُلّ خَير تَقسِمُهُ بَينَ عِبادِكَ وَنُور تَهدي بِهِ ، وَرَحْمَة تَنشُرُها ، وَبَرَكَة تُنزِلُها وَعافِية تُجَّلِلُها ، وَرِزق تَبسُطُه ، ياأَرحَمَ الرّاحِمينَ » .

« اَللّهُمَّ اَقلِبنا في هذا الوَقْتِ مُنجِحينَ مُفلِحينَ ، مَبرورينَ غانِمينَ ، وَلا تَجْعَلنا مِنَ القانِطينَ ، وَلا تُخْلنا مِنْ رَحمَتِكَ ، وَلا تَحرِمنا مانُؤَمِّلُهُ مِنْ فَضلِكَ ، وَلا تَجعَلنا مِنْ رَحمَتِكَ مَحْرومينَ ، وَلا لِفَضلِ مانُؤَمِلُهُ مِنْ عَطائِكَ قانِطينَ ، وَلا تَرُدَّنا خائِبينَ ، وَلا مِنْ بابِكَ مَطروُدينَ ، ياأَجْوَدَ الاَجْوَدينَ ، وَاَكرَمَ الاكرَمينَ ، اِليكَ أَقبَلْنا مُوقِنينَ ، وَلِبَيتِكَ الحَرامِ آمِّينَ قاصِدينَ ، فَأعِنّا عَلى مَناسِكِنا ، وَاَكمِلْ حَجَّنا ، وَاعفُ عَنّا وَعافِنا ، فَقَد مَدَدنا اِلَيكَ أَيدِيَنا ، فَهيَ بِذِلَّةِ الاعتِرافِ مَوسُومَةٌ » .

« اَللّهُمَّ فَأَعطِنا في هذِهِ العَشِّيَةِ ماسَأَلناكَ ، وَاكفِنا مااستَكفَيناكَ ، فَلا كافِيَ لَنا سِواكَ ، وَلا رَبَّ لَنا غَيرُكَ ، نافِذٌ فينا حُكمُكَ ، مُحيطٌ بِنا عِلمُكَ ، عَدلُ فينا قَضاؤُكَ ، اِقضِ لَنا الخَيرَ ، وَاْجعَلنا مِنْ اَهلِ الخَيرِ » .

« اَللّهُمَّ أوجِبْ لَنا بِجُودِكَ عَظيمَ الاجرِ ، وَكَريمَ الذُخرِ ، وَدَوامَ اليُسرِ ، وَاغفِر لَنا ذُنُوبَنا اَجمَعينَ ، وَلاتُهلِكنا مَعَ الهالِكينَ ، وَلاتَصرِف

عَنّا رَأفَتَكَ وَرَحمَتَكَ ياأَرحَمَ الرّحِمينَ » .

« اَللّهُمَّ اَجعَلنا في هذا الوَقتِ مِمَّن سَأَلَكَ فَأَعطَيتَهُ ، وَشَكَرَكَ فِزِدتَهُ ، وَتابَ اِلَيكَ فَقَبِلتَهُ ، وَتَنَصَّلَ اِلَيكَ مِنْ ذُنُوبِهِ كُلِّها فَغَفَرتَها لهُ ، ياذَا الجِلالِ وَالاِكرامِ » .

« اَللّهُمَّ وَوَفِّقنا وَسَدِّدنا ( وَاعصِمنا خ ل ) وَاقبَل تَضَرُّعَنا ياخَيرَ مَنْ سُئِلَ ، ياأرحَمَ مَنِ استُرحِمْ ، يامَنْ لايَخفى عَليهِ إغماضُ الجُفُونِ ، وَلا لَحْظُ العُيُونِ ، وَلا مااَستَقَرَّ في المَكْنُونِ ، وَلا مَاانطَوتْ عَلَيهِ مُضمَراتُ القُلُوبِ ، أَلا كُلُّ ذلِكَ قَدْ اَحصاهُ عِلمُكَ ، وَوَسِعَهُ حِلمُكَ ، سُبحانَكَ وَتَعالَيتَ عَمّا يَقُولُ الظّالِمونَ عَلُواً كَبيراً ، تُسبِّحُ لَكَ السَّماواتُ السَبْعُ وَالارضُونَ وَمَن فَيهِنَّ ، وَاِن مِنْ شَيء إلاّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ ، فَلَكَ الحَمدُ وَالَمجدُ وَعُلُوُّ الجَدِّ ، ياذَا الجَلالِ وَالاكرامِ ، وَالفَضلِ وَالانعامِ ، وَالايادي الجِسامِ ، وَاَنتَ الجَوادُ الكَريمُ الرؤوُفُ الرَّحيمُ » .

« اَللّهُمَّ أَوسِعْ عَلَىَّ مِنْ رِزْقِكَ الحَلالِ ، وَعافِني في بَدَني وَديني ، وَآمِن خَوفي ، وَاَعتِق رَقَبَتي مِنَ النّارِ ، اَللّهُمَّ لاتَمْكُر بي وَلا تَستَدْرِجْني وَلاتَخدَعني ، وَاْدرَأ عَنّي شَرَّ فَسَقَةِ الجِنِّ والانسِ » .

ثم رفع عليه السلام طرفه الى السماء ودموعه تجري على خديه ورفع صوته عالياً :

« يااَسمَعَ السّامِعينَ ، يااَبصَرَ الناظِرينَ ، وَياأسرَعَ الحاسِبينَ ، وَياأَرحَمَ الراحِمينَ ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد السَادَةِ المَيامِينَ ، وَأَسأَلُكَ اَللّهُمَّ حاجَتيَ الَّتي إنْ اَعْطَيتَنيها لَمْ يَضُرَّني مامَنَعتَني ، وَاِنْ مَنَعْتَنيها لَمْ يَنفَعني مااَعطَيتَني ، أَسألُكَ فَكاكَ رَقَبَتي مِنَ النّارِ لاإله اِلاّ أَنتَ وَحدَكَ لاشَريكَ لَكَ ، لَكَ المُلكَ وَلَكَ الحَمْدُ وَاَنْتَ عَلى كُلِّ شَيء قَدير ، يارَبِّ يارَبِّ » .

ولم يزل يقول «يارب» حتى ضجَّ الجميع بالبكاء على بكائه عليه السلام حتى وصلوا

المشعر الحرام .

وزاد ابن طاووس في الاقبال بعد كلمة يارب هذا الدعاء .

« إلهي أَنا الفَقيرُ في غِناي فَكَيفَ لااَكُونُ فَقيراً في فَقرِي ، اِلهي أَنا الجاهِلُ في عِلمي فَكَيفَ لااَكُونُ جَهُولاً في جَهْلي ، إِلهي اِنَّ اختِلافَ تَدبِيرِكَ وَسُرعَةَ طَواءِ مَقاديرِكَ مَنَعا عِبادَكَ العارِفينَ بِكَ عَنِ السُّكونِ اِلى عَطاء ، وَاليَأسِ مِنكَ في بَلاء ، إِلهي مِنّي مايَليقُ بِلُؤْمي ، وَمِنكَ مايَليقُ بِكَرَمِكَ ، إلهي وَصَفتَ نَفْسَكَ بِاللُطفِ وَالرأفَةِ لي قَبلَ وَجودِ ضَعفي ، أفَتَمنَعُني مِنهُما بَعدَ وُجُودِ ضَعفي إلهي اِن ظَهَرتِ الَمحاسِنُ مِنّي فَبِفَضلِكَ وَلَكَ المِنَّةُ عَلَيَّ ، وَاِنْ ظَهَرَتِ المَساوي مِنّي فَبِعَدلِكَ وَلَكَ الحُجَّةُ عَلَيَّ ، إلهي كَيفَ تَكلُني وَقَد تَكَلَّفتَ لي ( تَوَكَّلتُ خ ل ) وَكَيفَ اُضامُ وَاَنتَ النّاصِرُ لي ، اَم كَيفَ أخِيبُ وَاَنتَ الحَفِيُّ بي ، ها أَنا أَتَوسَّلُ اِلَيكَ بِفَقري اِلَيكَ ، وَكَيفَ اَتَوَسَّلُ اِلَيكَ بِما هُوَ مَحالٌ اَنْ يَصِلَ اِلَيكَ ، اَمْ كَيفَ أَشْكُو اِلَيكَ حالي وَهُوَ لايَخفى عَلَيكَ ، اَمْ كَيفَ أُتَرجِمُ بِمَقالي وَهُوَ مِنكَ بَرَزَ اِلَيكَ ، اَم كَيفَ تُخَيِّبُ آمالي وَهيَ قَدْ وَفَدَتْ اِلَيْكَ ، اَمْ كَيْفَ لا تُحْسِنُ اَحْوالي وبِكَ قامَتْ ، اِلهي ماأَلطَفَكَ بي مَعَ عَظيمِ جَهلي ، وَمااَرْحَمَكَ بي مَعَ قَبيحِ فِعلي ، إِلهي مااَقرَبُكَ مِنّي وَاَبعَدَني عَنْكَ وَما اَرأفَكَ بي ، فَمَا الَّذي يَحجُبُني عَنْكَ ، إلهي عَلمتُ بِاختِلافِ الاثارِ وَتَنَقُّلاتِ الاطوارِ اَنّ مُرادَكَ مِنّي اَنْ تَتَعَرَّفَ اِليَّ في كُلِّ شَيء حَتى لااَجهَلُكَ في شَيء . إِلهي كُلَّما أَخرسَني لُؤمي أَنطَقَني كَرَمُكَ ، وَكُلَمّا آيَسَتْني أوصافي اَطمَعَتْني مِنَنُكَ . إِلهي مَنْ كانَتْ مَحاسِنُهُ مَساوِي فَكَيفَ لاتَكُون مَساوِئُهُ مَساوِيَ ، وَمَنْ كانَت حَقائِقُهُ دَعاويَ فَكَيفَ لاتَكوُنُ دَعاويهِ دَعاوِيَ . إلهي

حُكْمُكَ النّافِذُ وَمَشِيّتُكَ القاهِرَةُ لَمْ يَترُكا لِذي مَقال مَقالاً ولا لِذي حال حالاً . إِلهي كَمْ مِنْ طاعَة بَنَيتُها وَحالَة شَيَّدتُها هَدَمَ اْعتِمادي عَلَيْها عَدلُكَ بَل أَقالَني مِنها فَضلُكَ . إِلهي اِنَّكَ تَعلَمُ اَنّي وَاِن لَمْ تَدُمِ الطاعةُ مِنّي فِعْلاً جَزماً فَقَد دامَتْ مَحَبَّةً وَعَزماً . إِلهي كَيفَ أَعزِمُ وَأنتَ القاهِرُ ، وَكَيفَ لااَعزِمُ وَاَنتَ الامِرُ . إِلهي تَرَدُّدي في الاثارِ يُوجِبُ بُعد المَزارِ ، فاجْمَعِني عَلَيكَ بِخِدمَة تُوصلُني اِلَيكَ ، كَيفَ يُستَدلُّ عَلَيكَ بِما هُوَ في وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ اِلَيكَ ، أَيَكُونُ لِغَيرِكَ مِنَ الظُّهورِ مالَيسَ لَكَ حَتّى يَكُونُ هُوَ المُظهِرَ لَكَ ، مَتى غِبتَ حَتّى تَحْتاجَ اِلى دَليل يَدُلُّ عَلَيكَ ، وَمَتى بَعُدتْ حَتّى تَكُونَ الاثارُ هِيَ الَّتي تُوصِلُ اِلَيكَ ، عَمِيتْ عَينٌ لاتَراكَ عَلَيها رَقيباً ، وَخَسِرَت صَفْقَةُ عَبد لَمْ تَجعل لَهُ مِنْ حُبِّكَ نَصيباً . إِلهي أَمرتَ بِالرُّجوعِ اِلى الاثارِ ، فَأرجِعْني اِلَيكَ بِكِسوَةِ الاَنوارِ وَهِدايَةِ الاِستِبصارِ ، حَتّى اَرجِعَ اِلَيكَ مِنها كَما دَخَلتُ اِلَيكَ مِنها مَصُونَ السِرِّ عَنِ النَظَرِ اِلَيها ، وَمَرفُوعَ الهِمَّةِ عَنِ الاعتِمادِ عَلَيها اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىء قَديرٌ . إلهي هذا ذُلِّي ظاهِرٌ بَينَ يَدَيكَ ، وَهذا حالي لايَخفى عَلَيكَ مِنكَ ، أَطلُبُ الوُصٌولَ اِليكَ ، وَبِكَ اَستَدِلُّ عَلَيكَ ، فَاَهدِني بِنُورِكَ اِلَيكَ ، وَأَقِمني بِصِدقِ العُبُودِيَّةِ بَينَ يَديكَ . إِلهي عَلّمني مِنْ عِلمِكَ الَمخزُونِ ، وَصُنّي بِسِترِكَ المَصُونِ . إِلهي حَقِّقْني بِحَقائِقِ أَهلِ القُربِ ، وَاسْلُك بي مَسْلَكَ اَهلِ الجَذبِ . إِلهي اَغنِني بِتَدبيرِكَ لي عَنْ تَدبيري ، وَبِاختِيارِكَ عَنْ اِختِياري ، وَأوقِفني عَلى مَراكِزِ اِضطِراري . إِلهي أَخرِجني مِنْ ذُلِّ نَفسي ، وَطَهِّرني مِنْ شَكّي وَشِركي قَبلَ حُلُولِ رَمسي ، بِكَ اَنتَصِرُ فَانصُرني ، وَعَلَيكَ أَتَوكَّلُ

فَلا تَكِلني ، وَإِيّاكَ أَسألُ فَلا تُخَيِّبني ، وَفي فَضلِكَ أَرغَبُ فَلا تَحرِمني ، وَبِجَنابِكَ أَنتَسبُ فَلا تُبعِدْني ، وَبِبابِكَ أقِفُ فَلا تَطْرُدني » .

« إِلهي تَقَدَّسَ رِضاكَ اَنْ تَكُونَ لَهُ عِلَةٌ مِنكَ ، فَكَيفَ تَكُونُ لَهُ عِلَّةٌ مِنّي . اِلهي اَنتَ الغَنِيُّ بِذاتِكَ اَن يَصِلَ اِلَيكَ النَّفعُ مِنكَ ، فَكَيفَ لاتَكُونُ غَنِيّاً عَنّي . إِلهي اِنَّ القَضاءَ وَالقَدَرَ يُمَنّيني ، وَاِنَّ الهَوى بِوَثائِقِ الشَّهوَةِ أَسَرَني ، فَكُنْ اَنتَ النَّصيرَ لي حَتّى تَنصُرَني وَتُبَصّرَني ، وَاَغنِني بِفَضلِكَ حَتّى اَستَغنِي بِكَ عَنْ طَلَبي ، اَنتَ الَّذي أشرَقتَ الانوارَ في قُلُوبِ اَوْلِيائِكَ حَتّى عَرَفُوكَ وَوَحَّدوكَ ، وَاَنتَ الَّذي اَزَلتَ الاغيارَ عَنْ قُلُوبِ أَحِبّائِكَ حَتّى لَمْ يُحِبّوا سِواكَ وَلَم يَلْجَأوا اِلى غَيرِكَ ، اَنتَ المؤُنِسُ لَهُم حَيثُ اَوْحَشَتْهُم العَوالِمُ ، وَاَنتَ الَّذي هَدَيتَهُم حَيثُ اْستَبانَتْ لَهُم المَعالِمُ ، ماذا وَجَدَ مَنْ فَقَدكَ ، وَمَا الَّذي فَقَدَ مَنْ وَجَدَكَ ، لَقَد خابَ مَنْ رَضيَ دُونَكَ بَدَلاً ، وَلَقَد خَسِرَ مَنْ بَغي عَنكَ مُتَحَوِّلاً ، كَيفَ يُرجى سِواكَ وَاَنتَ ماقَطَعتَ الاحسانَ ، وَكَيفَ يُطلَبُ مِنْ غَيرِكَ وَأنتَ مابَدَّلتَ عادَةَ الامتِنانِ . يامَنْ أَذاقَ اَحِبّاءَهُ حَلاوَةَ المؤُانَسَةِ فَقامُوا بِينَ يَدَيهِ مُتَمَلِّقِينَ ، يامَنْ أَلبَسَ اَوْلِياءَهُ مَلابِسَ هَيبَتِه فَقامُوا بَينَ يَدَيهِ مُستَغْفِرينَ ، أَنتَ الذّاكِرُ قَبلَ الذاكِرينَ ، وَأَنتَ البادِيءُ بِالاحْسانِ قَبلَ تَوَجُّهِ العابِدينَ ، وَأنتَ الجَوادُ بِالعطاءِ قَبلَ طَلَبِ الطالِبينَ ، وَأَنتَ الوَهّابُ ثُمَّ لِما وَهَبْتَ لَنا مِنَ المُستَقرِضينَ . إِلهي اُطلُبني بِرَحمَتِكَ حَتّى أَصلَ اِلَيكَ ، وَاجْذِبني بِمَنِّكَ حَتّى أُقبِلَ عَلَيكَ . اِلهي اِنَّ رَجائي لايَنقَطِعُ عَنْكَ وَاِنْ عَصَيتُكَ ، كَما اَنَّ خَوفي لايُزايلُني وَاِنْ اَطَعتُكَ ، فَقَد دَفَعَتني العَوالِمُ اِلَيكَ ، وَقَد أَوقَعَني عِلمي بِكَرَمِكَ عَلَيكَ . اِلهي كَيفَ

أَخيبُ وَأنتَ أَمَلي ، اَمْ كَيْفَ اُهانُ وَعَلَيْكَ مُتَكلي . اِلهي كَيْفَ اَسْتَعِزُّ وَفي الذِّلَّةِ اَرْكَزْتَني ، أَمْ كَيفَ لااَستَعِزُّ وَاِلَيكَ نَسَبتَني . إِلهي كَيفَ لاأَفتَقِرُ وَاَنتَ الَّذي في الفُقَراءِ أَقَمتَني ، اَمْ كَيفَ أَفتَقِرُ وَاَنتَ الَّذي بِجُودِكَ اَغنَيتَني ، وَاَنتَ الَّذي لاإلهَ غَيرُكَ تَعَرّفتَ لِكُلِّ شَيء فَما جَهِلَكَ شَيءٌ ، وَاَنْتَ الَّذي تَعرّفْتَ اِلَيَّ في كُلِّ شَيء فَرَأيْتُكَ ظاهِراً في كُلِّ شَيء ، وَاَنتَ الظّاهِرُ لِكُلِّ شَيء . يامَنِ استَوى بِرَحمانِيَّتِهِ فَصارَ العَرْشُ غَيباً في ذاتِهِ ، مَحَقْتَ الاثارَ بِالاثارِ ، وَمَحَوتَ الاغيارَ بِمُحيطاتِ أَفلاكِ الاَنوارِ . يامَنِ احتَجَبَ في سُرادِقاتِ عَرشِهِ عَن اَن تُدرِكَهُ الابصارُ ، يامَن تَجَلّى بِكَمالِ بَهائِهِ فَتَحَقَّقَتْ عَظَمَتُهُ مِن الاستِواءِ ، كَيفَ تَخفى وَأَنتَ الظاهِرُ ، أَمْ كَيفَ تَغيبُ وَأَنتَ الرَّقيبُ الحاضِرُ ، اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيء قَديرٌ ، وَالحَمدُ للهِ وَحدَهُ » .

3 - قراءة سائر الادعية المأثورة عن المعصومين عليهم السلام ، وعلى الاخص دعاء الامام زين العابدين عليه السلام المدون في الصحيفة الكاملة السجادية ، وإتماماً للفائدة التي توخيناها في هذا الكتاب إليك نص الدعاء :

« اَلحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمينَ ، اَللّهُمَّ لَكَ الحَمدُ بَديعَ السَّماواتِ وَالارضِ ذَا الجَلالِ والاِكرامِ ، رَبِّ الاَربابِ ، وَإِلهَ كُلِّ مَالُوه ، وَخالِقَ كُلِّ مَخلُوق ، وَوارِثَ كُلِّ شَيء ، لَيسَ كَمِثلِهِ شَيءٌ ، وَلا يَعزُبُ عَنهُ شَيء ، وَهُوَ بِكُلِّ شَيء مُحيطٌ ، وَهُوَ عَلى كُلِّ شِيء رَقيبُ » .

« أَنتَ اللهُ لا إِلهَ اِلاّ اَنتَ الاَحَدُ المُتَوَحِّدُ الفَردُ المُتَفَرِّدُ ، وَأَنتَ اللهُ لا اِلهَ اِلاّ اَنتَ الكَريمُ المُتَكَرِّمُ العَظيمُ المُتَعَظِّمُ الكَبيرُ المُتَكَبِّرُ ، أَنتَ اللهُ لا إِلهَ اِلاّ اَنتَ العَلِيُّ المُتَعالِ الشَّديدُ الِمحالِ ، أَنتَ اللهُ لا إِلهَ

اِلاّ اَنتَ الرَّحمنُ الرَّحيمُ العَليمُ الحَكيمُ ، أَنتَ اللهُ لا إِلهَ اِلاّ اَنتَ السَّميعُ البَصيرُ القَديمُ العَليمُ الحَكيمُ ، أَنتَ اللهُ لا إِلهَ اِلاّ اَنتَ السَّميعُ البَصيرُ القَديمُ الخَبيرُ ، أَنتَ اللهُ لا إِلهَ اِلاّ اَنتَ الكَريمُ الاَكرَمُ الدّائمُ الادوَمُ ، أَنتَ اللهُ لا إِلهَ اِلاّ اَنتَ الاوَّلُ قَبلَ كُلِّ أَحَد وَالاخِرُ بَعدَ كُلِّ عَدَد ، أَنتَ اللهُ لا إِلهَ اِلاّ اَنتَ الدّاني في عُلُوِّهِ وَالعالي في دُنُوِّهِ ، أَنتَ اللهُ لا إِلهَ اِلاّ اَنتَ ذُو البَهاءِ وَالَمجدِ وَالكِبرياءِ وَالحَمدِ . أَنتَ اللهُ لا إِلهَ اِلاّ اَنتَ الَّذي اَنشَأتَ الاشياءَ مَن غَيرِ سِنخ ، وَصَوَّرتَ ماصَوَّرتَ مِن غَيرِ مِثال ، وَابتَدَعتَ المُبتَدَعاتِ بِلا احتِذاء . أَنتَ أَنتَ الَّذي قَدَّرتَ كُلَّ شَيء تَقديراً ، وَيَسَّرتَ كُلَّ شَيء تَيسيراً ، وَدَبَّرتَ مادُونَكَ تَدبيراً . اَنتَ الَّذي لَم يُعِنكَ عَلى خَلقِكَ شَريكٌ ، وَلَم يُوازِلكَ في أَمرِكَ وَزيرٌ ، وَلَم يَكُن لَكَ مُشابِهٌ وَلا نَظيرٌ . أَنتَ الَّذي اَرَدتَ فَكانَ حَتماً مااَرَدتَ وَقَضَيتَ فَكانَ عَدلاً ماقَضَيتَ ، وَحَكمتَ فَكانَ نِصفاً ماحَكَمتَ . أَنتَ الَّذي لايَحويكَ مَكانٌ ، وَلَم يَقُم لِسُلطانِكَ سُلطانٌ ، وَلَم يُعيِكَ بُرهانٌ وَلا بَيانٌ . أَنتَ الَّذي اَحصَيتَ كُلَّ شَيء عَدَداً ، وَجَعَلتَ لِكُلِّ شَيء أَمَداً ، وَقَدَّرتَ كُلَّ شَيء تَقديراً . أَنتَ الَّذي قَصُرَتْ الاَبصارُ مَوضِعَ أَينِيَّتِكَ . أَنتَ الَّذي لاتُحَدُّ فَتَكُونَ مَحدُوداً ، وَلَم تُمَثَّلْ فَتَكُونَ مَوجُوداً ، وَلَم تَلِد فَتَكُونَ مَولُوداً أَنتَ الَّذي لاضِدَّ مَعَكَ فَيُعانِدُكَ ، وَلا عِدلَ لَكَ فَيُكاثِرَكَ ، وَلا نِدَّ لَكَ فَيُعارِضَكَ . أَنتَ الَّذي ابتَدَأ وَاختَرَعَ وَاستَحدَثَ وَابتَدَعَ وَاَحسَنَ صُنعَ ماصَنَعَ » .

قسمت سوم

« سُبحانَكَ مااَجَلَّ شَأنَكَ ، وَأَسنى في الاَماكِنِ مَكانَكَ ، وَاَصدَعَ بِالحَقِّ فُرقانَكَ .

سُبحانَكَ مِن لَطيف ماأَلطَفَكَ ، وَرَؤُف ماأَرأَفَكَ ، وَحَكيم ماأَعرَفَكَ . سُبحانَكَ مِن مَليك ماأَمنَعَكَ ، وَجَواد ماأَوسَعَكَ ، وَرَفيع مااَرفَعَكَ ، ذُو البَهاءِ وَالَمجدِ وَالكِبرياءِ وَالحَمدِ . سُبحانَكَ بَسَطتَ بِالخَيراتِ يَدَكَ ، وَعُرِفَتِ الهِدايَةُ مِن عِندِكَ ، فَمَنِ الَتمَسَكَ بَسَطتَ بِالخَيراتِ يَدَكَ ، وَعُرِفَتِ الهِدايَةُ مِن عِندِكَ ، فَمَنِ الَتمَسَكَ لِدين اَو دُنيا وَجَدَكَ . سُبحانَكَ خَضَعَ لَكَ مَن جَرى في عِلمِكَ ، وَخَشَعَ لِعَظَمَتِكَ مادُونَ عَرشِكَ ، وَانقادَ لِلتَسليمِ كُلُّ خَلقِكَ . سُبحانَكَ لاتُحَسُّ وَلا تُجَسُّ وَلا تُمَسُّ وَلا تُكادُ وَلا تُماطُ ( وَلا تُحاطُ خ ل ) وَلا تُنازَعُ وَلا تُجارى وَلا تُمارى وَلا تخادَعُ وَلا تُماكَرُ . سُبحانَكَ سَبيلُكَ جَدَدٌ وَأَمرُكَ رَشَدٌ وَأَنتَ حَيُّ صَمَدٌ . سُبحانَكَ قَولُكَ حُكمٌ ، وَقَضاؤُكَ حَتمٌ ، وَاِرادَتُكَ عَزمٌ . سُبحانَكَ لارادَّ لِمشِيَّتِكَ ، وَلا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِكَ . سُبحانَكَ باهِرَ الاياتِ ، فاطِرَ السَّماواتِ ، بارِيءَ النَّسمَاتِ » .

« لَكَ الحَمدُ حَمداً يَدُومُ بِدَوامِكَ ، وَلَكَ الحَمدُ حَمداً خالِداً بِنعمَتِكَ ، وَلَكَ الحَمدُ حَمداً يُوازي صُنعَكَ ، وَلَكَ الحَمدُ حَمداً يَزيدُ عَلى رِضاكَ ، وَلَكَ الحَمدُ حَمداً مَعَ حَمدِ كُلِّ حامِد ، وَشُكراً يَقصُرُ عَنهُ شُكرُ كُلِّ شاكِر ، حَمداً لايَنبَغي إلا لَكَ وَلا يُتَقَرَبُ بِهِ اِلاّ اِلَيكَ ، حَمداً يُستَدامُ بِه الاِوَّلُ وَيُستَدعى بِه دَوامُ الاخِرِ ، حَمداً يَتَضاعَفُ عَلى كُرُورِ الاَزمِنَةِ وَيَتَزايَدُ اَضعافاً مُتَرادِفَةً ، حَمداً يَعجِزُ عَنْ اِحصائِهِ الحَفَظَةُ وَيَزيدُ عَلى مااَحصَيتَ في كِتابِكَ الكَتَبَةُ ، حَمداً يُوازِنُ عَرشَكَ الَمجيدَ وَيُعادِلُ كُرسِيَّكَ الرَّفيعَ ، حَمداً يَكمُلُ لَدَيكَ ثَوابُهُ وَيَستَغرِقُ كُلَّ جِزاء جَزاءُهُ ، حَمداً ظاهِرُهُ وِفقٌ لِباطِنهِ وَباطِنُهُ وَفَقٌ لِصدقِ النِيَّةِ به ، حَمداً لَم يَحمَدكَ خَلقٌ مِثلَهُ وَلا يَعرِفُ أَحدٌ سِواكَ

فَضلَهُ ، حَمداً يُعانُ مَنِ اجتَهَدَ في تَعديدِهِ وَيُؤَيَّدُ مَن أَغرَقَ نَزعاً في تَوفِيَتِهِ ، حَمداً يَجمَعُ ماخَلَقتَ مِنَ الحَمدِ وَيَنتَظِمُ ماأَنتَ خالِقُهُ مِن بَعدُ حَمداً لا حَمدَ أَقرَبُ اِلى قَولِكَ مِنُ وَلا اَحمَدَ مِمَّن يَحمَدُكَ بِه ، حَمداً يُوجِبُ بِكَرَمِكَ المَزيدَ بِوُفُورِهِ وَتَصِلُهُ بِمَزيد بَعدَ مَزيد طَولاً مِنكَ ، حَمداً يَجِبُ لِكَرَمِ وَجهِكَ وَيُقابِلُ عِزّ جَلالِكَ » .

« رَبِّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد المُنتَجَبِ المُصطفَى المُكَرَّمِ المُقَرَبِ أَفضَلَ صَلَواتِكَ ، وَبارِك عَلَيهِ أَتَمَّ بَرَكاتِكَ ، وَتَرَحَّم عَلَيهِ اَمتَعَ رَحَماتِكَ . رِبِّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِه صَلاةً زاكِيَةً لاتَكُونُ صَلاةٌ أَزكى مِنها ، وَصَلِّ عَلَيهِ صَلاةً نامِيَةً لاتَكُونُ صَلاةٌ أَنمى مِنها ، وَصَلِّ عَلَيهِ صَلاةً راضِيَةً لاتَكُونُ صَلاةً فَوقَها . رَبِّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِهِ صَلاةً تُرضيهِ وَتَزيدُ عَلى رِضاهُ ، وَصَلِّ عَلَيهِ صَلاةً تُرضيكَ وَتَزيدُ عَلى رِضاكَ لَهُ ، وَصَلِّ عَلَيهِ صَلاةً لاتَرضى لَهُ إِلاّ بِها وَلا تَرى غَيرَهُ لَها أَهلاً . رَبِّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِه صَلاةً تُجاوِزُ رِضوانَكَ ، وَيَتَّصِلُ اِتّصالُها بِبَقائِكَ ، وَلا تَنفَدُ كَما لاتَنفَدُ كَلِماتُكَ رَبِّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِهِ صَلاةً تَنتَظِمُ صَلَواتِ مَلائِكَتِكَ وَاَنبِيائِكَ وَرُسُلِكَ وَاَهلِ طاعَتِكَ ، وَتَشتَمِلُ عَلى صَلَواتِ عِبادِكَ مِن جِنِّكَ وَاِنسِكَ وَأهلِ اِجابَتِكَ ، وَتَجتَمِعُ عَلى صَلاةِ كُلِّ مَن ذَرَأتَ وَبَرَأتَ مِن اَصنافِ خَلقِكَ . رَبِّ صَلِّ عَليهِ وآلِهِ صَلاةً تُحيطُ بِكُلِّ صَلاة سالِفَة وَمُستأنَفَة ، وَصَلِّ عَلَيهِ وَعَلى آلِه صَلاةً مَرضِيَّةً لَكَ وَلِمَن دُونَكَ ، وَتُنشِيءُ مَعَ ذلِكَ صَلَوات تُضاعِفُ مَعَها تِلكَ الصَّلَواتِ عِندَها وَتَزيدُها عَلى كُروُرِ الاَيّامِ زِيادَةً في تَضاعيفَ لايَعُدُّها غَيرُكَ . رَبِّ صَلِّ عَلى أَطائِبِ أَهلِ بَيتِهِ الَّذينَ اختَرتَهُم لاِمرِكَ ، وَجَعَلتَهُم خَزَنَةَ عِلمِكَ ، وَحَفَظَةَ دينِكَ ، وَخُلَفاءَكَ

في اَرضِكَ ، وَحُجَجَكَ عَلى عِبادِكَ ، وَطَهَّرتَهُم مِنَ الرِّجسِ وَالدَّنَسِ تَطهيراً بِاِرادَتِكَ ، وَجَعَلتَهُمُ الوَسيلَةَ اِلَيكَ وَالمَسلَكَ اِلى جَنَّتِكَ . رَبِّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِهِ صَلاةً تُجزِلُ لَهُم بِها مِن نِحَلِكَ وَكَرامَتِكَ ، وَتُكمِلُ لَهُمُ الاشياءَ مِن عطاياكَ وَنَوافِلِكَ ، وَتُوَفِّرُ عَلَيهِمُ الحَظَّ مِن عَوائِدِكَ وَفَوائِدِكَ . رَبِّ صَلِّ عَلَيهِ وَعَلَيهِم صَلاةً لاأَمَدَ في أَوَّلِها ، وَلا غايَةَ لامَدِها ، وَلا نِهايَةَ لاِخِرِها . رَبِّ صَلِّ عَلَيهم زِنَةَ عَرشِكَ وَمادُونَهُ ، وَمِلا سَماواتِكَ وَما فَوقَهُنَّ ، وَعَدَدَ أَرضِكَ وَماتَحتَهُنَّ وَما بَينَهُنَّ ، صَلاةً تُقَرِبُهُم مِنكَ زُلفى وَتَكُونُ لَكَ وَلَهُم رِضىً مُتَّصِلَةٌ بِنَظائِرهِنَّ أَبَداً » .

« اَللّهُمَّ اِنَّكَ أَيَّدتَ دِينَكَ في كُلِّ أَوان بِامِام اَقَمتَهُ عَلَماً لِعِبادِكَ وَمَناراً في بِلادِكَ ، بَعدَ اَن وَصَلتَ حَبلَهُ بِحَبلِكَ ، وَجَعَلتَهُ الذَّريعَةَ اِلى رِضوانِكَ ، وَافتَرَضتَ طاعَتَهُ وَحَذَّرتَ مَعصِيَتَهُ ، وَاَمَرتَ بِامتِثالِ أَمرِهِ وَالاِنتهاءِ عِندَ نَهيهِ ، وَاَن لايَتَقَدَّمُه مُتَقَدِّمٌ ، وَلا يَتَأخَّرَ عَنهُ مُتَأخِّرٌ ، فَهُوَ عِصمَةُ اللاّئِذينَ ، وَكَهفُ المُؤمِنينَ ، وَعُروَةُ المُتَمَسِّكينَ وَبهاءُ العالَمينَ » .

« اَللّهُمَّ فَأوزِع لِولِّيكَ شُكرَ ماأَنعَمْتَ بِهِ عَلَيهِ ، وَأَوزِعنا مِثلَهُ فِيهِ ، وَآتِه مِن لَدُنكَ سُلطاناً نَصيراً وَافتَح لَهُ فَتحاً يَسيراً ، وَاَعِنهُ بِرُكنِكَ الاَعَزِّ ، وَاشدُد أَزرَهُ ، وَقَوِّ عَضُدَهُ ، وَراعِهِ بِعَينِكَ وَاحمِهِ بِحِفظِكَ ، وَانصُرهُ بِمَلائِكَتِكَ ، وَامدُدهُ بِجُهدِكَ الاَغلِبِ ، وَأَقِم بِهِ كِتابَكَ وَحُدُودَكَ وَرائِعَكَ ، وَسُنَنَ رَسُولِكَ صَلَواتُكَ اَللّهُمَّ عَلَيهِ وَآلِهِ ، وَأَحيي بِه ماأَماتَهُ الظّالِمونَ مِن مَعالِمِ دِينِكَ ، وَأجلُ بِهِ صَداءَ الجَورِ عَن طَريقَكَ ، وَاَبن بِه الضَّرَّاءَ مِن سَبيلِكَ وَأَذِل بِهِ النّاكِبينَ عَن صِراطِكَ ، وَامحَق بِهِ بُغاةَ قَصدِكَ عِوَجاً ، وَأَلِن جانِبَهُ لاوليائِكَ ، وَابسُط يَدَهُ عَلى اَعدائِكَ ، وَهَب

لَنا رَأفَتَهُ وَرَحمَتَهُ وَتَعَطُّفَهُ وَتَحَنُّنَهُ وَاجعَلنا لَهُ سامِعينَ مُطيعينَ ، وَفي رِضاهُ ساعِينَ ، وَالى نُصرَتِهِ وَالمُدافَعَةِ عَنهُ مُكنِفينَ ، وَاِلَيكَ وَاِلى رِسُولِكَ صَلَواتُكَ اَللّهُمَّ عَلَيهِ وَآلِهِ بِذلِكَ مُتَقَرِّبينَ » .

« اَللّهُمَّ وَصَلِّ عَلى أَولِيائِهِمُ ، المُعتَرِفينَ بِمَقامِهِمُ ، المُتَّبِعينَ مَنهَجَهُمُ ، المُقتَفينَ آثارَهُمُ المُستَمسِكينَ بِعُروَتِهُمُ المُستَمسِكينَ بِوِلايَتَهُمُ ، المُؤتَمينَ بِاِمامَتِهُمُ ، المُسّلِّمينَ لامرِهُمُ ، الُمجتَهِدينَ في طاعَتِهِمُ ، المُنتَظِرينَ اَيّامَهُمُ ، المادّينَ اِلَيهِم اَعيُنَهُم ، الصَّلَواتِ المُبارَكاتِ الزّاكِياتِ النّامِياتِ الغادِياتِ الرّائِحاتِ وَسَلِّم عَلَيهِم وَعَلى أَرواحِهِم ، وَاجمَع عَلى التَّقوى أَمرَهُم ، وَأَصلِح لَهُ شُؤُونَهُم وَتُب عَلَيهِم إِنَكَ اَنتَ التَّوابُ الرَّحيمُ ، وَخَيرُ الغافِرينَ ، وَاجعَلنا مَعَهُم في دارِ السَّلامِ ، بِرَحمَتِكَ يااَرحَمَ الرّاحِمينَ » .

« اَللّهُمَّ هذا يَومُ عَرَفَةَ ، يَومُ شَرَّفتَهُ وَكَرَّمتَهُ وَعَظَّمتَهُ ، نَشَرتَ فِيه رَحمَتَكَ ، وَمَنَنتَ فيهِ بِعَفْوِكَ وَأَجْزَلتَ فيهِ عَطِيَّتَكَ ، وَتَفَضَّلتَ بِهِ عَلى عِبادِكَ . اَللّهُمَّ وَأَنا عَبدُكَ الَّذي أَنعَمتَ عَلَيهِ قَبلَ خَلقِكَ لَهُ وَبَعدَ خَلقِكَ إِيّاهُ ، فَجَعلتَهُ مِمَّن هَدَيتَهُ لِدينِكَ ، وَوَفَّقتَهُ لِحَقِكَ ، وَعَصَمتَهُ بِحَبلِكَ ، وَأَدخَلْتَهُ في حِزبِكَ ، وَأرشَدتَهُ لِمُوالاةِ أَولِيائِكَ ، وَمُعاداةِ أَعدائِكَ ، ثُمَّ اَمرتَهُ فَلَم يَأتَمِر ، وَزَجَرتَهُ فَلَم يَنزَجِر ، وَنَهَيتَهُ عَن مَعصِيَتِكَ فَخالَفَ اَمرَكَ اِلى نَهيِكَ ، لامُعانَدَةً لَكَ وَلا استِكباراً عَلَيكَ ، بَل دَعاهُ هَواهُ اِلى مازَيَّلَتهُ وَاِلى ماحَذَّرتَهُ ، وَاَعانَهُ عَلى ذلِكَ عَدُّوكَ وَعَدُوُّهُ ، فَأقدَمَ عَلَيهِ عارِفاً بِوَعيدِكَ راجِياً لِعفوِكَ واثِقاً بِتَجاوُزِكَ ، وَكانَ أَحَقَّ عِبادِكَ مَعَ مامَنَنْتَ عَلَيهِ أَن لايَفعَلَ ، وَها أَنا ذا بَينَ يَدَيكَ صاغِراً ذَليلاً خاضِعاً خاشِعاً خائِفاً مُعتَرِفاً بِعَظيم مِنَ الذُّنوبِ تَحَمَّلتُهُ وَجَليل مِنَ الخَطايا اجتَرَمتُهُ ، مُستَجيراً بِصَفحِكَ ، لائِذاً بِرَحمَتِكَ ، مُوقِناً اَنَّهُ لايُجيرُني مِنكَ مُجيرٌ ، وَلا

يَمنَعُني مِنكَ مانِعٌ ، فَعُد عَلَيَّ بِما تَعُودُ بِه عَلى مَن أسرَفَ ( اقتَرَفَ خ ل ) مِن تَغَمُّدِكَ ، وَجُد عَلَيَّ بِما تَجُودُ بِه عَلى مَن أَلقى بِيَدِه اِلَيكَ مِن عَفوِكَ ، وَامنُن عَلَيَّ بِما لايَتَعاظَمُكَ أَن تَمُنَّ بِه عَلى مَن أَمَّلَكَ مِن غُفرانِكَ ، وَاجعَل لي في هذا اليَومِ نَصيباً أَنالُ بِه حَظّاً مِن رِضوانِكَ ، وَلا تَرُدَّني صِفراً مِمّا يَنقَلِبُ بِهِ المُتَعَبِّدُونَ لَكَ مِن عِبادِكَ ، وَاِنّي وَاِن لَم أُقَدِّم ماقَدَّمُوهُ مِن الصّالِحاتِ فَقَد قَدَّمتُ تَوحيدَكَ وَنَفيَ الاضدادِ وَالاندادِ وَالاشباهِ عَنكَ ، وَأَتَيتُكَ مِنَ الاَبوابِ الّتي اَمَرتَ أَن تُؤتى مِنها ، وَتَقَرَّبتُ اِليكَ بِما لايَقرُبُ أَحَدٌ مِنكَ إلاّ بِالتَّقَرُّبِ بِه ، ثُمَّ اَتبعتُ ذلِكَ بِالانابَةِ اِلَيكَ وَالتَّذَلُّلِ وَالاِستِكانَةِ لَكَ وَحُسنِ الظَّنِّ بِكَ وَالسِّقَةِ بِما عِندَكَ ، وَشَفَعتُهُ بِرَجائِكَ الَّذي قَلَّ مايَخيبُ عَلَيهِ راجيكَ ، وَسَألتُكَ مَسأَلَةَ الحَقيرِ الذّليلِ البائِسِ الفَقيرِ الخائِفِ المُستَجيرِ ، وَمَعَ ذلِكَ خيفَةً وَتَضَرُّعاً وَتَعَوُذاً وَتَلَوُّذاً لامُستَطيلاً بِتَكبُّرِ المُتَكَبِّرينَ ، وَلا مُتَعالِياً بِدآلَّةِ المُطيعينَ ، وَلا مُستَطيلاً بِشَفاعَةِ الشّافِعينَ ، وَأَنا بَعدُ أَقَلُّ الاَقَلِّينَ ، وَاَذَلُّ الاَذَلِّينَ ، وَمِثلُ الذَرَّةِ اَو دُونِها . فَيامَن لَم يُعاجِلِ المُسيئينَ ، وَلا يَندَهُ المُترَفينَ ، وَيامَن يَمُنُّ بِأِقالَةِ العاثِرينَ ، وَيَتَفَضَّلُ بِأنظارِ الخاطِئينَ ، اَنا المُسيءُ المُعتَرِفُ ، المُذنِبُ المُقتَرِفُ ، الخاطِيءُ العاثِرُ ، أَنا الَّذي أَقدَمَ عَلَيكَ مُجتَرِئاً ، اَنا الَّذي هابَ عِبادَكَ وَاَمِنَكَ ، أَنا الَّذي لَم يَرهَبْ سَطوَتَكَ ، وَلَم يَخَفْ بَأسَكَ ، أَنا الجاني عَلى نَفسِهِ ، اَنا المُرتََهَنُ بِبَلِيَّتِهِ ، أَنا القَليلُ الحَياءِ ، اَنا الطَّويلُ العَناءِ » .

« بِحَقِّ مَنِ انتَجَبتَ مِن خَلقِكَ ، وَبِمَنِ اْصطَفَيتَهُ لِنفِكَ ، بِحَقِّ مَنِ أختَرتَ مِن بَرِيَّتِكَ ، وَمَنِ اْجتَبَيتَ

لِشَأنِكَ ، بِحَقِّ مَن وَصَلتَ طاعَتَهُ بِطاعَتِكَ ، وَمَنْ جَعَلتَ مَعصِيَتَهُ كَمَعصِيَتِكَ ، بِحَقِّ مَن قَرَنْتَ مُوالاتَهُ بِمُوالاتِكَ ، وَمَن نُطْتَ مُعاداتَهُ بِمُعاداتِكَ ، تَغَمَّدْني في يَومي هذا بِما تَتَغَمَّدُ بِه مَن جَأرَ اِلَيكَ مُتَنَصِّلاً ، وَعاذَ بِاستِغفارِكَ تائِباً ، وَتَوَّلَّني بِما تَتَوَلى بِه اَهلَ طاعَتِكَ وَالزُّلفى لَدَيكَ وَالمَكانَةِ مِنكَ ، وَتَوَحَّدني بِما تَتَوَحَّدُ بِه مَن وَفى بِعَهدِكَ ، وَاَتعَبَ نَفسَهُ في ذاتِكَ ، وَاَجهَدَها في مَرضاتِكَ ، وَلا تُؤاخِذني بِتَفريطي في جَنبِكَ ، وَتَعَدّي طَوري في حُدُودِكَ ، وَمُجاوَزَةِ اَحكامِكَ ، وَلا تَستَدرِجني بِامِلائِكَ لِي اِستِدراجَ مَن مَنَعَني خَيرَ ماعِندَهُ وَلَم يَشركْكَ في حُلُولِ نِعمَته بي ، وَنَبِّهني مِن رَقدَةِ الغافِلينَ ، وَسِنَةِ المُسرِفينَ ، وَنَعسَةِ الَمخذوُلينَ ، وَخُذ بقَلبي اِلى مَااستَعمَلتَ بِهِ الهانِتينَ ، وَاستَعبَدتَ بِهِ المُتَعَبِّدينَ ، وَاستَنقَذْتَ بِهِ المُتهاوِنينَ ، وَأَعِذني مِمّا يُباعِدُني عَنكَ وَيَحُولُ بَيني وَبَينَ حَظّي مِنكَ ، وَيَصُدُّني عَمّا اُحاوِلُ لَدَيكَ ، وَسَهِّل لي مَسلَكَ الخَيراتِ اِلَيكَ ، وَالمُسابَقَةَ اِلَيها مِن حَيثُ أَمَرتَ وَالمُشاحَّةَ فيها عَلى ماأَرَدتَ ، وَلا تَمَحَقْني فيمَن تَمحَقُ مِنَ المُستَخِفّينَ بِما أَوعَدتَ ، وَلا تُهلِكني مَعَ مَن تُهلِكُ مِنَ المُتَعَرّضينَ لِمَقتِكَ ، وَلاتُتَبِّرني فيمَن تُتَبِّرُ مَنَ المُنحَرِفينَ عَن سَبيلِكَ ونَجِّني مِن غَمَراتِ الفِتنَةِ ، وَخَلِّصني مِن لَهَواتِ البَلوى وَاَجِرني مِن أَهذِ الامِلاءِ ، وَحُلْ بَيني وَبَينَ عَدّوٍّ يُضِلُّني ، وَهَوىً يُوبِقُني ، وَمَنقَصَة تَرهَقُني ، وَلا تُعرِض عَنّي إعراضَ مَن لاتَرضى عَنهُ بَعدَ غَضَبِكَ ، وَلا تُؤيِسني مِنَ الامَلِ فيكَ ، فَيَغلِبَ عَلَيَّ القُنُوطُ مِن رَحمَتِكَ ، وَلا تَمتَحِنِّي بِما لاطاقَةَ لي بِه ، فَتَبهَظَني مِمّا تُحَمِلُنيه مِن فَضلِ مَحَّبَتِكَ ، وَلا تُرسِلني مِن يَدِكَ اِرسالَ مَن لاخَيرَ فيهِ وَلا حاجَةَ بِكَ اِلَيهِ ،

وَلا اِنابَةَ لَهُ ، وَلا تَرمِ بي رَميَ مَن سَقَطَ مِن عَينِ رِعايَتِكَ ، وَمَنِ اشتَمَلَ عَلَيهِ الخِزيُ مِن عِندِكَ ، بَل خُذْ بِيَدي مِن سَقطَةِ المُرتَدِّينَ ، وَوَهلَةِ المُتَعَسِّفينَ وَزَلَّةِ المَغرُورِينَ ، وَوَرطَةِ الهالِكينَ ، وَعافِني مِمّا ابتَلَيْتَ بِهِ طَبَقاتِ عَبيدِكَ وَاِمائِكَ ، وَبَلِّغني مَبالِغَ مَن عُنيتَ بِه ، وَأَنعَمتَ عَلَيهِ وَرَضيتَ عَنهُ ، فَأَعشْتَهُ حَميداً وَتَوَفَّيتَهُ سَعيداً ، وَطَوِّقني طَوقَ الاقلاعِ عَمّا يُحبِطُ الحَسَناتِ وَيَذهَبُ بِالبَركاتِ ، وَأَشعِرْ قَلبِيَ الاِزدِجارَ عَن قَبائِح السَّيِّئاتِ ، وَفَواضِحِ الحَوْباتِ ، وَلا تَغَلني بِما لاأُدرِكُهُ إِلاّ بِكَ عَمّا لايُرضِيكَ عَنّي غَيرُهُ ، وَاَنزِع مِن قَلبي حُبَّ دُنيا دَنِيَّة تَنهي عَمّا عِندَكَ ، وَتَصُدُ عَنِ اِبتِغاءِ الوِسيلَةِ اِلَيكَ ، وَتُذهِلُ عَن اَلتَّقَرُبِ مِنكَ ، وَزَيِنِّ لِيَ التَّفَرُدَ بِمُناجاتِكَ بِاللَّيلِ وَالنَّهارِ ، وَهَب لي عِصمَةً تُدنيني مِنْ خَشيَتِكَ ، وَتَقطَعُني عَن رُكُوبِ مَحارِمِكَ ، وَتَفُكَّني مِن أَسرِ العَظائِمِ ، وَهَبْ لِيَ التَّطهيرَ مِنْ دَنَسِ العِصيانِ ، وَأَذهِب عَنّي دَرَنَ الخَطايا ، وَسَرْبِلني بِسِربالِ عافِيَتِكَ ، وَرَدِّني رِداءَ مُعافاتِكَ ، وَجَلِّلني سَوابِغَ نَعمائِكَ ، وَظاهِرْ لَدَيَّ فَضْلَكَ ، وَأَيِدّني بِتَوفيقِكَ وَتَسديدِكَ ، وَأَعِنّي عَلى صالِحِ النِّيَّةِ وَمَرضِيّ القَولِ وَمُستَحسَنِ العَمَلِ ، وَلا تَكِلني اِلى حَولي وَقُوَّتي دُونَ حَولِكَ وَقُوَّتِكَ ، وَلا تُخزِني يَومَ تَبعَثُني لِلِقائِكَ ، وَلا تَفضَحْني بَينَ يَدَي أَولِيائِكَ ، وَلا تُنسِني ذِكرَكَ ، وَلا تُذهِبْ عَنّي شُكْرَكَ ، بَلْ أَلزِمْنيهِ في أَحوالِ السَّهوِ عِندَ غَفَلاتِ الجاهِلينَ لاِلائِكَ ، وَأَوزِعني أَن أُثنِيَ بِما أَولَيتَنيهِ ، وَاَعتَرِفَ بِما اَسدَيتَهُ إِلَيَّ ، وَاجْعَلْ رَغبَتي اِلَيكَ فَوقَ رَغَبَةِ الرّاغِبينَ ، وَحَمدي اِيّاكَ فَوقَ حَمدِ الحامِدينَ ، وَلا تَخذُلني عِندَ فاقَتي اِلَيكَ ، وَلا تُهلِكْني بِما اَسدَيتُهُ اِلَيكَ ، وَلا تَجبَهْني بِما

جَبَهتَ بِه المُعانِدينَ لكَ ، فَاِنّي لَكَ مُسلِّمٌ ، أَعلَمُ اَنَّ الحُجَّةَ لَكَ وَاَنَّكَ أَولى بِالفَضلِ وَأَعوَدُ بِالاِحسانِ وَاَهلُ التَّقوى وَاَهلُ المَغفِرَةِ ، وَاَنَّكَ بِأنَ تَعفُوَ اَولى مِنكَ بِأن تُعاقِبَ ، وَاَنَّكَ بِأَن تَستُرَ اَقرَبُ مِنكَ اِلى أَن تَشهَرَ ، فَأَحيِني حَياةً طَيِّبَةً تَنتَظِمُ بِما أُريدُ ، وَتَبلُغُ بي ماأُحِبُّ مِنْ حَيثُ لاآتي ماتَكرَهُ ، وَلا اَرتَكِبُ مانَهَيتَ عَنهُ ، وَاَمِتني مِيتَةُ مَنْ يَسعى نُورُهُ بَينَ يَدَيهِ وَعَن يَميِنِهِ ، وَذَلِّلني بَينَ يَدَيكَ ، وَأَعِزَّني عِندَ خَلقِكَ ، وَضَعني اِذا خَلَوتُ بِكَ ، وَاْرفَعْني بَينَ عِبادَكَ ، وَاَغنِني عَمَن هُوَ غَنيٌّ عَنّي ، وَزِدني اِلَيكَ فاقَةً وَفَقْراً ، وَأَعِذني مِن شَماتَةِ الاعداءِ ، وَمِن حُلُولِ البَلاءِ ، وَمِنَ الذُّلِ وَالعَناءِ ، وَتَغَمدْني فيما اْطَّلَعْتَ عَلَيهِ مِنّي بِما يَتَغَمَّدُ بِه القادِرُ عَلى البَطشِ لَولا حِلْمُهُ ، وَالاخِذُ عَلى الجَريرَةِ لَولا اَناتُهُ ، وَاِذا أَرَدتَ بِقَوم فِتْنَةً اَو سُوءً فَنَجِّني مِنها لِواذاً بِكَ ، وَاِذا لَم تُقِمني مَقامَ فَضيحَة في دُنياكَ فَلا تُقِمْني مِثلَهُ في آخِرَتِكَ ، وَاشْفَعْ لي اَوائِلَ مِنَنِكَ بِأَواخِرِها ، وَقَديمَ فَوائِدِكَ بِحَوادِثِها ، وَلا تَمدُد لي مَدّاً يَقسُو مَعَهُ قَلبْي ، وَلا تَقرَعْني قارِعَةً يَذهَبُ لَها بَهائِي ، وَلا تَسُمني خَسيسَةً يَصغُرُ لَها قَدري ، وَلا نَقيصَةً يُجهَلُ مِن أَجلِها مَكاني ، وَلا تَرُعْني رَوعَةً أُبلِسُ بِها ، وَلا خيفَةً اُوجِسُ دُونَها ، اِجعَل هَيبَتي في وَعيدِكَ ، وَحَذَري مِن إِعذارِكَ وَإنذارِكَ ، وَرَهْبَتي ، عِندَ تِلاوَةِ آياتِكَ ، وَاعمُر لَيلي بِايقاضي فيهِ لِعِبادَتِكَ ، وَتَفَرُّدي بِالتَّهَجُّدِ لَكَ ، وَتَجَرُّدي بِسُكُوني اِلَيكَ ، وَاِنزالِ حَوائِجي بِكَ ، وَمُنازَلَتي اِيّاكَ في فَكاكِ رَقَبَتي مِن نارِكَ ، وَاِجارَتي مِمّا فِيهِ ساهِياً حَتّى حين ، وَلا

تَجْعَلْني عِظَةً لِمَنِ اَتَّعَظَ ، وَلا نَكالاً لِمَنِ اعتَبَرَ ، وَلا فِتْنَةً لِمَن نَظَرَ ، وَلا تَمكُرْ بي فيمَن تَمكُرُ بِهِ ، وَلا تَستَبدِل بي غَيري ، وَلا تُغَيِّر لي اِسْماً ، وَلا تُبَدِّل لي جِسماً ، وَلا تَتَّخِذْني هُزُواً لِخَلقِكَ ، وَلا سُخْرِيّاً لَكَ ، وَلا مُتَّبِعاً إِلاّ لِمَرضاتِكَ ، وَلا مُمتَهَناً اِلاّ بالاِنتِقامِ لَكَ ، وَأَوجِدْني بَردَ عَفوِكَ ، وَحَلاوَةَ رَحمَتِكَ ، وَرَوحِكَ وَرَيحانِكَ ، وَجَنَّةِ نَعيمِكَ ، وَأَذِقني طَعمَ الفَراغِ لِما تُحِبُّ بِسَعَة مِن سَعَتِكَ ، وَالاِجتِهادَ فيما يُزلِفُ لَدَيكَ وَعِندَكَ ، وَأتحِفني بِتُحفَة مِن تُحَفاتِكَ ، وَاجعَل تِجارَتي رابِحَةً ، وَكَرَّتي غَيرَ خاسِرَة ، وَاَخِفْني مَقامَكَ ، وَشَوِّقني لِقاءَكَ ، وَتُب عَلَيَّ تَوبَةً نَصُوحاً ، وَلا تُبقِ مَعَها ذُنُوباً صَغيرَةً وَلا كَبيرَةً ، وَلا تَذَر مَعَها عَلانِيَةً وَلا سَريرَةً ، وَانزَع الغِلَّ مِن صَدري لِلمُؤمِنينَ ، وَاعطِف بِقَلبي عَلى الخاشِعينَ ، وَكُن لي كَما تَكُونُ لِلصّالِحينَ ، وَحَلِّني حِليَةَ المُتَّقينَ ، وَاجعَل لي لِسانَ صِدق في الغابِرينَ ، وَذِكراً نامِياً في الاخِرينَ ، وَوافِ بي عَرصَةَ الاوَّلِينَ ، وَتَمِّم سُبُوغَ نِعْمَتِكَ عَليَّ وَظاهِرْ كَراماتِها لَدَيَّ ، وَاْملا مِن فَوائِدكَ يَدي ، وَسُق كَرائِمَ مَواهِبِكَ إلَيَّ ، وَجاوِر بِيَ الاطيَبينَ مِن اَولِيائِكَ في الجِنانِ الّتي زَيَّنتَها لاصفِيائِكَ ، وَجَلِّلني شَرائِفَ نِحَلِكَ فِي المَقاماتِ المُعَدَّةِ لاحِبّائِكَ ، وَاْجعَل لي عِندَكَ مَقيلاً آوي اِليهِ مُطْمَئِناً وَمَثابَةً أَتَبَوَؤُها وَأَقَرُّ عَيناً ، وَلا تُقايِسْني بِعَظِماتِ الجَرائِرِ ، وَلا تُهلِكْني يَومَ تُبلى السَّرائِرُ ، وَأزِلْ عَنَّي كُلَّ شَكٍّ وَشُبهَة ، وَاْجعَل لي في الحَقِّ طَريقاً مِن كُلِّ رَحْمَة ، وَأَجزِلْ لي قِسَمَ المَواهِبِ مِنْ نَوالِكَ ، وَوَفِّر عَلَيَّ حُظُوظَ الاحسانِ مِن اِفضالِكَ ، وَاْجعَل قَلبي واثِقاً بِما

عِندَكَ ، وَهَمّي مُستَفرَغاً لِما هُوَ لَكَ ، وَاستَعمِلْني بِما تَستَعمِلُ بِه خالِصَتَكَ ، وَاَشرِب قَلبي عِندَ ذُهُولِ العُقُولِ طاعَتَكَ ، وَاجمَع لِيَ الغِنى وَالعَفافَ ، وَالدَّعَةَ وَالمُعافاةَ ، وَالصِّحَّةَ وَالسَّعَةَ ، وَالطُّمَأنينَةَ وَالعافِيَةَ ، وَلا تُحبِطْ حَسَناتي بِما يَشُوبُها مِن مَعصِيَتِكَ وَلا خَلَواتي بِما يَعرِضُ لي مِن نَزَعاتِ فِتنَتِكَ وَصُن وَجْهيَ عَنِ الطَّلَبِ اِلى أَحَد مِنَ العالَمينَ ، وَذُبِّني عَن اِلِتماسِ ماعِندَ الفاسِقينَ ، وَلا تَجعَلني لِلظّالِمينَ ظَهيراً ، وَلا لَهُم عَلى مَحوِ كِتابِكَ يَداً وَنَصيراً ، وَحُطْني مِنْ حَيثُ لاأَعلَمُ حِياطَةً تَقيني بِها ، وَأفتَح لي أَبوابَ تَوبَتِكَ وَرَحمَتِكَ وَرَأفَتِكَ وَرِزقِكَ الواسِعِ اِنّي اِلَيكَ مِنْ الرّاغِبينَ وَاَتمِمْ لي اِنعامَكَ اِنَّكَ خَيرُ المُنعِمينَ ، وَجعَل باقِيَ عُمري في الحَجّ وَالعُمرَةِ ابتِغاءَ وَجهِكَ يارَبَّ العالَمينَ ، وَصَّلى الله عَلى مُحَمَّد وَآلِهِ الطَّيبينَ الطّاهرينَ ، وَالسَّلامُ عَلَيهِ وَعَلَيهم أَبَدَ الابِدينَ » .

قسمت چهارم

- ويستحب أيضاً زيارة الحسين عليه السلام ، وإتماماً للفائدة أدرجنا هذه الزيارة للحسين عليه السلام ليتمكن الواقف بعرفة أن يزوره ولو على البعد ، فاليك نص الزيارة :

بسم الله الرحمن الرحيم

« اللهُ اَكْبَرُ كَبيراً ، وَالحَمْدُ للهِ كَثيراً ، وَسُبْحانَ اللهِ بُكْرَةً وَأصيلاً ، وَالحَمْدُ للهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَماكُنّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلا أَنْ هَدانا اللهُ لَقدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالحَقِّ ، السَّلامُ على رَسُولِ اللهِ ، السَّلامُ عَلى أميرِ المُؤمِنينَ ، اَلسَّلامُ عَلى فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَيِّدةِ نِساءِ العالَمينَ ، اَلسَّلامُ على الحَسَنِ والحُسَيْنِ ، اَلسَّلامُ عَلى عَليِّ بنِ الحُسَينِ ، اَلسَّلامُ عَلى مُحَمَّدِ بنِ عَليٍّ ، اَلسَّلامُ عَلى جَعْفَرِ بنِ مُحَمَّدِ ، اَلسَّلامُ عَلى مُوسَى بنِ جَعْفَر ، اَلسَّلامُ عَلى عَليِّ بنِ مُوسى ، اَلسَّلامُ عَلى مُحَمَّدِ بنِ عَليٍّ ، اَلسَّلامُ عَلى الحَسَنِ

بنِ عَليٍّ ، اَلسَّلامُ عَلى الخَلفِ الصّالِحِ المُنْتَظَر ، اَلسَّلامُ عَليكَ يا أبا عَبدِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَليكَ يابنَ رَسُولِ اللهِ ، وَابْنُ عَبْدِكَ وَابنُ أَمَتِكَ ، المُوالي لِوَلِيَّكَ وَالمُعادي لِعَدُوِّكَ ، استَجارَ بِمَشْهَدِكَ وَتَقَرَّبَ اِلى اللهِ بِقَصْدِكَ ، اَلْحَمْدُ للهِ الَّذي هَداني لِوِلايَتِكَ ، وَخَصَّني بِزِيارَتِكَ وَسَهَّلَ لي قَصْدَكَ » .

ثم قل : « اَلسَّلامُ عَلَيكَ ياوارِثَ آدَمَ صَِفوَةِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيكَ ياوارِثَ نُوح نَبيِّ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيكَ ياوارِثَ اِبراهِيمَ خَليلِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيكَ ياوارِثَ مُوسى كَليمِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيكَ ياوارِثَ عيسى رُوحِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيكَ ياوارِثَ مُحَمَّد حَبيبِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيكَ ياوارِثَ اَميرِ المؤُمِنينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيكَ ياوارِثَ فاطِمَةَ الزَّهراءِ ، اَلسَّلامُ عَلَيكَ يَابنَ مُحَمَّد المُصطَفى ، اَلسَّلامُ عَلَيكَ يابنَ عَلِّي المُرتَضى ، اَلسَّلامُ عَلَيكَ يَابنَ فاطِمَةَ الزَّهراه ، اَلسَّلامُ عَلَيكَ يَابنَ خَديجَةَ الكُبرى ، اَلسَّلامُ عَلَيكَ يَاثارَ اللهِ وَابنَ ثارِهِ وَالوِترَ المُوتُورِ . أَشهَدُ أَنَّكَ قَد أَقَمتَ الصَلاةَ ، وَآتَيتَ الزَكاةَ ، وَأمَرتَ بِالمَعرُوفِ ، وَنَهَيتَ عَن المُنكَر ، وَأَطعتَ اللهَ حَتّى أَتاكَ اليَقينُ ، فَلَعَنَ اللهُ أُمَةً قَتَلَتكَ ، وَلَعَنَ اللهُ أُمَّةً ظَلَمَتكَ ، وَلَعَنَ اللهُ أُمَّةً سَمِعَت بِذلِكَ فَرَضِيَتْ بِهِ ، يامَولايَ ياأَبا عَبدِ اللهِ اُشهِدُ اللهَ وَمَلائِكَتَهُ وَأَنبِياءَهُ وَرُسُلَِهُِ اَنّي بِكُم مُؤمِنُ ، وَبِأيابِكُم مُوقِنٌ بِشَرائِعِ ديني وَخَواتِيمِ عَمَلي ، وَمُنقَلبي اِلى رَبّي ، فَصَلَواتُ اللهِ عَلَيكُم وَعَلى أرواحِكُم وَعَلى اَجسادِكُم وَعَلى شاهِدِكُم وَعَلى غائِبِكُم وَعَلى ظاهِرِكُم وَعَلى باطِنِكُم . اَلسَّلامُ عَلَيكَ يَابنَ خاتَمِ النَبِّيينَ ، وَابنَ سَيِدِ الوَصِّيينَ ، وَابنَ اِمامِ المُتَّقينَ ، وَابنَ قائِدِ الغُرِّ الُمحَجَّلينَ اِلى جَنّاتِ النَعيم ، وَكَيفَ لاتَكُونُ كَذلِكَ وَاَنتَ بابُ الهُدى ، وَاِمامُ التُقى ، وَالعُروَةُ

الوُثقى ، وَالحُجَّةُ عَلى أَهلِ الدُّنيا ، وَخامِسُ اَصحابِ (أهلِ) الكِساءِ ، غَذَتْكَ يَدُ الرَّحمَةِ ، وَرُضِعتَ مِنْ ثَديِ الايمانِ ، وَرُبِّيتَ في حِجرِ الاسلامِ ، فَالنَفسُ غَيرُ راضِيَة بِفِراقِكَ وَلا شاكَة في حَياتِكَ ، صَلَواتُ اللهِ عَلَيكَ وَعَلى آبائِكَ ، اَلسَّلامُ عَلَيكَ ياصَريعَ العَبرَةِ الساكِبَةِ ، وَقَرينَ المُصيبَةِ الرّاتِبَةِ ، لَعَنَ اللهُ أُمَةً اِستَحَلّت مِنكَ الَمحارِمَ ، وَاْنتَهَكَت مِنكَ حُرمَةَ الاِسلامِ ، فَقُتِلتَ صَلّى اللهُ عَليكَ مَقهُوراً ، وَاَصبَحَ رَسُولُ اللهِ بِكَ مَوتُورَاً ، وَأصبَحَ كِتابُ اللهِ بِفَقدِكَ مَهجُورَاً ، اَلسَّلامُ عَلَيكَ وَعَلى جَدِّكَ وَاَبيكَ وَاُمِّكَ وَاَخيكَ ، وَعَلى الاَئِمَةِ مِنْ بَنيكَ ، وَعَلى المُستَشهَدينَ مَعَكَ ، وَعَلى الملائِكَةِ الحافِّينَ بِقَبرِكَ وَالشّاهِدينَ لِزُوّارِكَ المُؤمِنينَ بِالقَبُولِ عَلى دعاءِ شِعَتِكَ ، وَالسَّلامُ عَلَيكَ وَرَحمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ » .

وصل ركعتين إقرأ فيها ماتشاء ، وإذا فرغت فقل :

« اَللّهُمَّ إِنّي صَلّيتُ وَرَكَعتُ وَسَجَدتُ لَكَ وَحدَكَ لاشَريكَ لَكَ ، لاِنَّ الصَّلاةَ وَالرُّكُوعَ وَالسُّجُودَ لاتَكوُنُ إِلاّ لَكَ ، لاِنَّكَ أنتَ اللهُ الَّذي لااِلهَ اِلاّ اَنتَ اَللّهُمَّ وَهاتانِ الرُكعَتانِ هَدِيةٌ مِنّي اِلى مُولايَ وَسَيِّدي وَإمامي اَلْحُسَينِ بنِ عَليٍّ عَلَيْهِما السَّلامّ ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، وَتَقَبَّل ذلكَ مِنّي وَاجْزِني عَلى ذلكَ اَفضَلَ اَمَلي وَرَجائي فِيكَ وَفي وَليِّكَ ياأَرْحَمَ الرّاحِمين » .

ثم زر ولده علي بن الحسين الاكبر عليه السلام وقل :

« اَلسَّلامُ عَلَيكَ يابْنَ رَسُولِ الله ، اَلسَّلامُ عَلَيكَ يابْنَ نَبِيِّ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيكَ يابْنَ اَميرِ المؤُمنينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيكَ يابْنَ الحسينِ الشَّهيدِ ، اَلسَّلامُ عَلَيكَ اَيُّها الشَّهيدُ ابْنُ الشَّهيدِ ، اَلسَّلامُ عَلَيكَ اَيُّها المظلومُ ابْنُ المظلوم ، لَعَنَ اللهُ اُمَّةً قَتَلَتْكَ ، وَلَعَنَ اللهُ أُمَّةً ظَلَمَتْكَ ، وَلَعَنَ اللهُ أمَّةً سَمِعَتْ بِذلِكَ فَرَضيَت بِهِ ،

اَلسَّلامُ عَلَيكَ يامَولاي ، اَلسَّلامُ عَلَيكَ ياوليَّ اللهِ وَابْن وَلِيِّهِ ، لَقَدْ عَظُمَتِ المُصيبَة ، وَجَلّتِ الرَّزيَّةُ بِكَ عَلَينا وَعَلى جَميع المؤمنينَ ، فَلَعَنَ اللهُ اُمّةً قَتَلَتْكَ ، وَاَبْرأُ إلى اللهِ وَاِلَيْكَ مِنْهُمْ في الدّنيا وَالاخرة » .

ثم زر شهداء كربلاء وقل :

« السَّلامُ عَلَيْكُم ياأَوْلياءَ اللهِ وَاَحِّباءَه ، السَّلامُ عَلَيْكُم يااَصفياءَ اللهِ وَأَوِدّاءَهُ . السَّلامُ عَلَيْكُم ياأَنْصارَ دين اللهِ وَاَنصارَ نَبيّهِ وَاَنْصارَ اَميرِ المُؤمِنينَ وَاَنصارَ فاطِمَةَ سَيْدَةِ نِساءِ العالَمينَ ، السَّلامُ عَلَيْكُم ياأَنصارَ أَبي مُحَمَّد الحَسَنِ الوَليِّ النّاصِحِ ، السَّلامُ عَلَيْكُم يااَنْصارَ اَبي عَبْدِ اللهِ الحُسَينِ الشَّهيدِ المَظلومِ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِمْ اَجْمَعينَ ، بِأبي اَنْتُم وَامّي طِبْتُمْ وَطابَتِ الارضُ الَّتي فيها دُفِنْتُمْ ، وَفُزْتُمْ وَاللهِ فَوْزاً عَظيما ، يالَيْتَني كُنْتُ مَعَكُمْ فَأَفوزَ مَعَكُمْ في الجِنان مَعَ الشُّهَداءِ وَالصّالِحينَ وَحَسُنَ اُولئِكَ رَفيقاً ، وَالسَّلامُ عَلَيْكُم وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُه » .

ثم زر أبا الفضل العباس عليه السلام وقل :

« اَلسَّلامُ عَلَيكَ ياأَبا الفَضْلِ العَبّاسَ ابْنَ اَميرِ المؤمِنينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيكَ يابْنَ سَيِّدِ الوَصيِّينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيكَ يابْنَ أوَّلِ القومَ إسْلاماً ، وَأَقدَمِهِمْ اِيْماناً ، وَأَقْوَمِهِمْ بِدينِ اللهِ ، وَأَحْوَطِهِمْ عَلى الاسْلامِ ، أَشْهَدُ لَقدْ نَصَحْتَ للهِ وَلِرَسُولِهِ وَلاَخيكَ فَنِعْمَ الاخُ المُواسي ، فَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً قَتَلَتْكَ ، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةَ ظَلَمَتْكَ ، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً اِسْتَحَلَّتْ مِنكَ الَمحارِمَ ، وَانْتَهَكَتْ في قَتْلِكَ حُرْمَةَ الاسْلامِ ، فَنِعمَ الاَخُ الصّابِرُ الُمجاهِدُ الُمحامي النّاصِرُ وَالاَخُ الدّافِعُ عَنْ أَخيهِ الُمجيبِ الى طاعَةِ رَبّه الرّاغِبُ فيما زَهِدَ فيهِ غَيرُهُ مِنَ الثَّوابِ الجَزيلِ وَالثّناءِ الجَميلِ ، وَأَلحَقَكَ اللهُ بِدَرَجَةِ آبائِكَ في دار النَّعيم ، اِنّهُ حَميدٌ مَجيد » .

ثم قل :

« اللّهُمَّ لَكَ تَعَرَّضْتُ وَلِزيارَةِ اَوْليائِكَ قَصَدْتُ رَغْبَةً في ثَوابِكَ وَرَجاءً لِمَغْفِرَتِكَ

وَجَزيلِ اِحْسانِكَ ، فَأَسْأَلُكَ اَنْ تُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، وَاَنْ تَجْعَلْ رزْقي بِهِم دارّاً ، وَعَيْشي بِهِم قارّاً ، وَزيارَتي بِهِمْ مَقْبُولَةً ، وَذَنْبي بِهِمْ مَغْفُوراً ، وَاقْلِبني بِهِم مُفْلِحاً مُنْجِحاً مُسْتَجاباً دُعائي بِأَفْضلِ مايَنْقَلِبُ بِهِ اَحَدٌ مِنْ زُوّارِه وَالقاصِدينَ اِلَيْه ، بِرَحْمَتِكَ يااَرْحَمَ الرّاحِمينَ » .

پي نوشت ها

1- فعلاً در آن محل بديوار علامت گذارده اند ، مابين علامتين را هروله كند .

2- در صورتيكه قبل از روز هفتم بداند كه در روز قربان مقدور او نيست قربان كردن

3- ممكن است قبلاً از فقير وكالت بگيرد كه بعد از ذبح ثلث آنرا بفقير اهداء نمايد .

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109