چهار نعمت

مشخصات كتاب

سرشناسه : انصاریان حسین 1323 - عنوان و نام پديدآور : چهار نعمت/تالیف حسین انصاریان ؛ ویرایش و تحقیق مرکز تحقیقاتی دارالعرفان الشیعی. مشخصات نشر : قم: دارالعرفان، 1388. مشخصات ظاهری : 34ص. 21×12س م. شابک : 3500ریال : 978-964-2939-38-1 وضعیت فهرست نویسی : فیپا موضوع : انصاریان، حسین، 1323 - -- وعظ موضوع : لطف الهی شناسه افزوده : انتشارات دارالعرفان رده بندی کنگره : BP219/1 /‮الف 83چ9 1388 رده بندی دیویی : 297/42 شماره کتابشناسی ملی : 1948574

سخن ناشر

آنچه انسان را در مسير پر فراز و نشيب زندگاني از نابساماني ها محفوظ مي دارد و موجب سعادت و سرفرازي و سربلندي او در امتحانات الهي مي شود ، پژوهش پيرامون علوم الهي و معارف اسلامي و پوشاندن جامۀ عمل به دستورات بلند رباني مي باشد .

در اين خصوص ، دست يابي به حقيقت معارف الهي و آشنايي با جايگاۀ حساس و ويژۀ آن ها در حيات انساني ، ضروري احساس مي شود .

مركز علمي تحقيقاتي دار العرفان ، در راستاي اهداف الهي خود ، اين بار افزون بر استفاده از مطالب پربار و عالمانۀ دانشمند محقّق حضرت استاد حسين انصاريان ، با انتشار گلچيني از متن سخنراني هاي معظّم له ، از بيان پر حرارت و جذاب سخنراني هاي استاد نيز تشنگانِ معارف سراسر نور ائمه اطهار : را بي نصيب نگذاشته و بدون خارج ساختن متن سخنراني از قالب گفتاري آن ، باب ديگري را براي استفاده از معارف آل الله : و سيراب گشتن از اين چشمۀ پرفيض باز نموده است .

اميد كه با عنايات خاص اهل بيت عصمت و طهارت : بيش از بيش بتوانيم از زمزم معارف آن ذوات مقدّس سيراب

گرديم .

مركز علمي تحقيقاتي دارالعرفان الشيعي

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله رب العالمين و الصلوة و السلام علي سيد الانبياء و المرسلين حبيب الهنا وطبيب نفوسنا ابي القاسم محمد صلي الله عليه و علي اهل بيته الطيبين الطاهرين المعصومين المكرمين

چهار نعمت برجستة معنوي

ما چهار نعمت برجستة معنوي داريم : عقل ، قرآن كريم ، وجود مبارك رسول خدا (ص) و ائمه طاهرين : . براي روشن كردن هر كدام از اين چهار نعمت ، لازم است آيه يا روايتي را ذكر كنم .

نعمت عقل

اما دربارة نعمت عقل ، از وجود مبارك حضرت صادق (ع) در صفحة 10 جلد اول اصول كافي نقل شده كه پروردگار عالم وقتي عقل را آفريد ، به عقل خطاب كرد ، موجودي را محبوب تر از تو نيافريدم ؛ يعني احبّ خلق خدا در وجود تك تك ما قرار داده شده ، و اگر بتوانيم اين سرماية عظيم معنوي را به طرز صحيح بكار بگيريم ، به طور يقين ، احبّ عباد خدا مي شويم . اگر ما همة عالم خلقت را به يك درخت تشبيه كنيم ، پرقيمت ترين و باارزش ترين شاخة اين درخت ، شاخة وجود انسان است . چرا چنين است ؟ چون پر منفعت ترين ميوة آفرينش را خدا در اين شاخه قرار داد ، و با قرار دادن عقل در وجود ما ، پروردگار عالم ما را گرامي داشت و احترام كرد و به ما ارزش داد . اهل دل وقتي آية «وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ»(1) را مي خواهند تفسير كنند ، در برابر اين پرسش كه بني آدم به چه چيزي كرامت پيدا كرده است ، مي گويند ، به عقل . چون اين عقل ، واسطة بين ما و بين همة حقايق عالم هست . بزنطي وقتي از حضرت رضا (ع) پرسيد ، ما حقيقت را به چه وسيله اي درك كنيم و به سراغ چه كسي برويم ؟ فرمودند : «اَلْعَقْلُ» ؛

با عقل است كه مي توانيد خدا را بشناسيد ؛ با عقل است كه مي توانيد نبوت را بفهميد ؛ با عقل است كه ولايت اولياي خدا را درك مي كنيد . امام صادق (ع) مي فرمايد : با عقل است كه خدا عبادت مي شود ؛ با عقل است كه بهشت به دست مي آيد . تعطيل كردن عقل ، به معناي قطع رابطة با خدا ، قيامت ، انبياء ، ائمه و قرآن مجيد است . شما سورة مباركة تبارك را بخوانيد ، در آن خداوند از اهل جهنم خبر مي دهد كه روز قيامت از دوزخيان سؤال مي كنند ، علت دوزخي شدن خودتان را بگوييد . آ ن ها جواب مي دهند : «لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ» .(2) اگر ما ابزار شناخت را كه يكي از آن ها گوش است ، درست به كار گرفته بوديم و اگر عقل را به ميدان زندگي كشيده بوديم ، الان اهل اين آتش برافروخته نبوديم .

نعمت قرآن

امّا دربارة قرآن مجيد ، از خود قرآن دربارة قرآن بشنويد . اين آيه در سورة مباركه يونس است و چه آيه فوق العاده ايي مي باشد . اين آيه شريفه ، اهداف قرآن را بيان مي كند . اگر كسي تا حالا به اين اهداف نرسيده ، ضرر سنگيني كرده است . اگر كسي به اين اهداف نرسيده ، معناي آن اين است كه او هنوز دارد كنار شكم و شهوت درجا مي زند . كسي كه كنار شكم و شهوت درجا بزند ، نظر قرآن دربارة او اين است : «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ وَ النَّارُ مَثْوىً لَهُمْ» (3) :

شكمي ها و شهوتي ها چون چهارپايانند ؛ يعني هيچ ترقي اي ندارند و دوزخ هم جايگاه آ ن هاست .

«يَا أيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُم مَوْعِظَةٌ مِن رَبِّكُمْ وَ شِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ»(4) قرآن مجيد كتاب نصيحت و كتاب موعظه است . واعظ اين موعظه كيست ؟ خداوند . دلسوزتر از اين واعظ در عالم كيست ؟ هيچ كس . اين يك هدف قرآن است . من اگر اهل شنيدن موعظه نباشم ، چه كسي هستم ؟ حكماي الهي مي گويند ، موجودي به علاوه صفر . آيا من در اين صورت ، در صفر مي مانم و يا پايين تر هم مي روم ؟ حكما مي گويند ، نه . پايين تر هم تا بي نهايت صفر مي روي تا جايي كه انساني كه فراري از موعظه است ، اين قدر پوچ مي شود كه پروردگار مي گويد ، در قيامت براي سنجش اعمال او ، هيچ ترازويي برپا نمي كنم ؛ چون او هيچ چيزي نيست .

«وَ شِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُور»(5) : قرآن داروخانة پروردگار است و داروهاي خوبي هم دارد . جايي ديگر ، دارو هايي سالم تر و مؤثرتري مانند اين داروخانه را ندارد . به خدا قسم ، كسي كه با قرآن در ارتباط باشد ، چون قرآن داروست ، حسود نيست ؛ كسي كه با قرآن در ارتباط باشد ، حريص نيست ؛ بخيل نيست ؛ مغرور نيست ، سينه به عنوان من سپر نمي كند ؛ رياكار نيست ؛ فاسد نيست ؛ ظالم نيست . مگر مي شود آدمي آيات قرآن مجيد را در كشور وجودش وارد كند و در اين كشور اين همه حيوان درنده مثل : حرص ، حسد

، بخل و كينه ، باز هم آن جا بمانند و جا خوش كنند .

پس وقتي آدم با قرآن معالجه بشود ؛ در عمرش به كسي شرّي نمي رساند و از سود رساندن هم دريغ نمي ورزد : «الْخَيْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ» (6) ، اگر اين گونه باشد : «وَ شِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ» (7) ، قرآن حق دارد كه دربارة خود چنين بگويد كه دارو است .

«وَ هُدىً»(8) : و قرآن كريم راه خداست ؛ يعني غير قرآن و معلمين واقعي قرآن كه پيغمبر (ص) و اهل بيتند : ، كج راهه است ؛ ضلالت ، گمراهي و انحراف است . پس وقتي من موعظة قرآن را گوش دادم ، «مَوْعِظَةٌ مِن رَبِّكُمْ وَ شِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ وَ هُدىً» (9) ، و وقتي كه با داروي قرآن كريم معالجه شدم و وقتي در راه خدا افتادم ، قرآن چنين مي شود : «وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ»(10) ، و من غرق رحمت الله مي شوم .

نعمت پيغمبر اسلام (ص)

اما دربارة نعمت پيغمبر اسلام (ص) بايد بگويم ، اگر در دانمارك ، هلند و مراكز ديگر وجود افرادي كه به پيغمبر اسلام (ص) توهين مي كنند ، به نجاست هاي معنوي نجس نبود ، اين چنين به آن حضرت توهين نمي كردند . براي اين كه عظمت پيغمبر (ص) را بدانيد ، من فقط يك آيه را مي خوانم . قرآن درست گفته است كه اگر اين آيات را بر كوه نازل مي كرديم ، تحمّل آن را نداشت : «لَوْ أَنزَلْنَا هذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خَاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ» (11)

برادران و خواهران ! در قرآن مجيد دربارة شخصيت انسان آيه اي

سنگين تر و پروزن تر از آيه : «مَن يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ» (12) هست ؟ كسي كه در همة امور زندگي اش از پيغمبر من اطاعت كند ، از من اطاعت كرده است . آيا از اين آيه ، آيه سنگين تري هم هست . اين وزن شخصيتي پيغمبر است : «مَن يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ» ، و اين وزن ، وزن خيلي بزرگي هست ؟ با پيغمبر توحيد واقعي پخش شد ؛ با پيغمبر ديانت واقعي شناسانده شد ؛ با پيغمبر هست كه مردم به عمق حقايق راه پيدا كردند .

در اين سخنراني براي من چندان فرصتي نيست تا ثابت كنم كه تمدن فعلي جهان ، در تمام رشته هاي علمي و عملي اش ، مديون وجود محمّد بن عبدالله (ص) است ، حتي با سخنان خود دانشمندان اروپا . اي نمك به حرام هاي دانماركي و هلندي ! اي نمك به حرام هاي كليسيايي و كنيسايي ! اي نمك به حرام هاي دانشگاه هاي دنيا ! اي نمك به حرام هاي كتمان كنندة حقيقت كه كتمانش از گناهان كبيره بوده و باعث عذاب قيامت است ؛ چون حقيقت براي شما روشن است و منكر آن هستيد ؛ آن را مي دانيد و پنهان مي كنيد ؛ شما اهالي بخشي از مردم اروپا ، قبل از پيغمبر اكرم (ص) در منطقة آتن ، محلّ نشو و نماي فلسفه ، دختر كه شوهر مي داديد ، اگر او در زايمان خود دختر مي زاييد ، او را در دادگاه محكوم به جريمه مي كرديد ، و اگر در سال دوم ازدواجش ، آن زن باز دختر مي زاييد ، دو برابر از او جريمه مي گرفتيد ، و در سال سوم اگر

چنين مي شد ، او را در ميدان شهر اعدام مي كرديد . شما اروپايي ها ! شما روميان ! همان ايتاليايي هاي امروز ، قبل از بعثت پيغمبر (ص) ، اگر زن درخانه مورد غضب شوهر قرار مي گرفت ، به كمك بچه ها آن زن را در ديگ روغن زيتون داغ مي سوزانديد تا آب بشود . شما آلماني ها ، انگليسي ها و فرانسوي ها ! ششصد سال پيش ، هنوز نه شما دستشويي داشتيد ، و نه حمام . كتاب هاي ما كه به آن طرف آمد ، شما را آدم كرد . شما نمك به حرام ها ! دولت هاي اين طرف را با فتنه و با ترساندن غلام خودتان كرديد و ما را از حركت به وسيلة دولت هاي مان بازداشتيد . در اين عالم ، نمك به حرام تر از شما نيست .

شما وكيلتان در سخنراني اش در مجلس عوام انگلستان ، گفته است ، اگر خدا ، در مقابل جناياتي كه ما كرديم ، هر چقدر كه عذاب دارد ، بر سر ما انگليسي ها فرو بريزد ، باز هم كم است . اين اسرائيل فرزند انگليس و زاييده شدة آن است . شما ايراني ها ! قبل از بعثت پيغمبر (ص) مقدس ترين عنصر عالم پيش شما ، آتش بود . هنوز منقل آتشِ آتش پرست هاي استان يزد ، بالاي هزار سال روشن نگه داشته شده است . شما ايراني ها ! چيزي را مقدس ترين مقدسات مي دانستيد كه با دستشويي يك بچه يك ماهه خاموش مي شد . شما مي دانيد پيغمبر چه حقي بر شما دارد ؟ به گفتة قرآن : «مَن يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّه» (13) ، وزن معنوي پيغمبر است . شما ايراني ها ! آ ن هايي كه

تعصّب به ايران دارند !

آ ن هايي كه تعصّب به فرهنگ ايراني دارند ! در شاهنامة فردوسي قصه اي دارد كه مربوط است به آن زماني كه هنوز پيغمبر (ص) مبعوث به رسالت نشده بود . اين افراد بايد بروند شاهنامه را بخرند . من خودم قسمتي از شاهنامه را خوانده ام . اين قصه چنين است : انوشيروان با روم شرقي جنگ داشت و بودجه كم آورد . همين آدمي كه به دروغ مي گويند ، عادل بود . كدام عادل ؟ مگر قرآن مجيد نمي گويد : «لاَتُشْرِكْ بِاللَّهِ إِن َّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ» .(14) چطور ما با شركش او را عادل هم بدانيم ؟ مگر چنين چيزي امكان دارد ؟ قبل از طلوع آفتاب رسالت ، دولت ايران با روم شرقي درگير جنگ شد . بينابين جنگ ، دولت بودجه كم آورد . انوشيروان به نخست وزيرش گفت ، چكار كنيم ؟ وزير گفت ، خزانه خالي است . انوشيروان گفت ، به شكست هم كه نمي شود تن داد . فردوسي دارد اين قصه را مي گويد ؛ يعني سه قرن بعد از انوشيروان ؛ يعني كتاب شاهنامه ، نزديك به زمان انوشيروان سروده شد . فردوسي مي گويد ، در چنين زماني پينه دوزي پيش نخست وزير انوشيروان آمد و گفت ، من حاضرم كمبود بودجة جنگ را بدهم . نكتة مهم اين جاست ، پينه دوز گفت ، حاضرم كمبود بودجة جنگ را تأمين كنم ، البته ، در برابر اين كه انوشيروان اجازه دهد بچة من به مدرسه برود و درس بخواند . انوشيروان پشنهاد پينه دوز را رد كرد و گفت ، در ايران تنها فرزندان چهار طايفه حقّ درس خواندن

دارند : شاهزادگان ، اميران ، موبدان و دبيران . من حاضرم در اين جنگ شكست بخورم و ننگ اجازة رفتن بچة پينه دوز به مدرسه را با خود به گور نبرم ؛ يعني در كشور شما تحصيل علم ممنوع بود . اين رسول خدا (ص) بود كه آمد اعلام كرد : «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ»(15) ؛ آمد اعلام كرد : در قيامت به اعمالتان بر اساس معرفت مزد مي دهند ، نه بر اساس عمل صرف . پيغمبر (ص) چه خدمت بزرگي به جهان كرد . شما اروپايي ها قبل از بعثت پيغمبر (ص) در اتاقهايتان آخور داشتيد ؛ خودتان چنين نوشتيد ، و كنار همان آخور مي آمديد و اين قدر غذا مي خورديد تا به استفراغ بيفتيد . پيغمبر (ص) آمد و اين آيه را از قرآن بر شما خواند : «وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَلاَتُسْرِفُوا»(16) ؛ طبّ را پيغمبر (ص) براي شما آورد ؛ علم را پيغمبر (ص) براي شما آورد ؛ تمدّن را پيغمبر (ص) براي شما آورد . شما آدم نبوديد . شما دستشويي نداشتيد و در تمام اروپا آن روز مي آمديد در بيرون خانه هايتان دستشويي مي كرديد . غرق در كثافت بوديد . حالا حقّ نمك را داريد به جا مي آوريد .

اين وزن معنوي اين نعمت بود ، «مَن يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ . »(17) البته ، اين وزن معنوي پيامبر (ص) در همين دنياست و در آخرت از اين هم خيلي بالاتر هست . طبق يكي از آيات سورة هود و يكي از آيات سورة فرقان كه روايت مهمي در جلد دوم اصول كافي در باب فضل قرآن هر

دو آيه را معنا مي كند ، پيغمبر (ص) مي فرمايد : در روز قيامت خدا اجازة سخن گفتن را به اولين و آخرين نمي دهد . براي همين ، ابتداي قيامت در سكوت سنگيني است : «يَوْمَ يَأْتِ لاَتَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلّا بِإِذْنِهِ» .(18) در قيامت به اولين كسي كه خدا اجازه مي دهد كه سخن بگويد ، من هستم . من از جايم بلند مي شوم و اولين سخني كه مي گويم نه با همة مردم هست و نه با امتم ؛ بلكه تنها با خداست . اولين سخنم چنين هست . من به اجازة پروردگار ، با او سخن مي گويم ، در حالي كه با يك دستم قرآن مجيد را بلند مي كنم و با دست ديگرم ، دست علي ، زهرا ، حسن و حسين : را مي گيرم و به پروردگار مي گويم از امت من بپرس كه بعد از مردن من ، با اين دو چكار كردند ؟ مي ايستم تا خدا جوابم را بدهد ؛ تا خدا از تك تك امتم بپرسد كه با قرآن و با اهل بيت : من چه كردند . شماها كه خوش به حالتان هست ! اگر خدا به شما بگويد كه چكار كرديد ، شما در دو و سه دقيقه جواب مي دهيد : خدايا ! ما به اندازة استعدادمان آيات مربوط به عبادات را عمل كرديم ؛ آيات مربوط به مال را عمل كرديم و به اندازة استعدادمان ، به اميرمؤمنان ، به ائمة طاهرين : ، به حضرت رضا (ع) ، به حضرت حسين (ع) اقتدا كرديم . شما وقتي چنين جواب بدهيد و خدا هم آن را امضا كند ، پيغمبر (ص)

به فاطمة زهرا (س) فرموده : دست همة آن ها را در دستم مي گذارم و هر جا كه خدا من را ببرد ، من هم آن ها را با خودم به آن جا مي برم . اما زنان بي حجاب و بدحجاب چه مي خواهند بكنند ؟ و همين طور رباخوارها ، عرق خورها ، ظالم ها ، مال مردم خورها ، اختلاس كنندگان ، دزدان و آدم كش ها ، آدم رباها ، معتادها ، فروشندگان موادمخدر و جاسوسان رابطه دار با كثيف ترين دشمنان چه مي خواهند بكنند ؟ آن ها در قيامت جواب خدا را نسبت به قرآن و اهل بيت : چه مي خواهند بدهند ؟

نعمت اهل بيت

و اما دربارة نعمت اهل بيت : ، من تنها روايتي را كه مي خواهم براي شما نقل كنم ، روايتي است كه همة بزرگان شيعه آن را نقل كردند و مشهورترين علماي اهل سنت هم آن را نقل كردند و چه روايتي است اين روايت : «إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِق» 19) : تا قيامت در دنياي شما طوفان است و از بالا و پايين علية شما بلا مي بارد . الان مي بينيد بيش از چند هزار ماهواره دارد بلا نازل مي كند و آن هم بدترين بلا را . هدف آنان از آنچه اين ماهواره ها به پايين مي فرستند ، والله نابود كردن دين است و هيچ هدف ديگري هم ندارند . هدفشان اين نيست كه شما را در لذت غرق كنند ؛ بلكه مي خواهند ريشة دين را بكَنَند ؛ مي خواهند قرآن را از ما بگيرند . اين توطئه را ، ديگر امثال ما با خبر شده ايم ، اگر شما هنوز خبر دار نشده ايد . در اين چند ساله

اخير ، امريكا و اسرائيل گفته اند ، ما براي ملت ايران به صورت ويژه ، اگر سه برنامه را پياده كنيم ، آن ها نابودند ، نه نابود بدني و نه نابود شهواني ، بلكه نابود شخصيتي ، و ديگر با اجراي اين برنامه ها ، به طور حتمي اين ملت از بين مي رود :

برنامة اول اين است كه رابطة آن ها را با حسين بن علي (ع) قطع كنند ؛ ولي اين يكي را خيلي كور خوانديد ؛ چرا ؟ چون از امام صادق (ع) نقل شده كه : «مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ الْخَيْرَ قَذَفَ فِي قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَيْنِ وَ حُبَّ زِيَارَتِه» (20) : خدا اگر خير كسي را بخواهد ، دلش را از محبت ابي عبدالله (ع) پر مي كند . شما فكر مي كنيد ما در معاملة با شما حسين بن علي (ع) را رها مي كنيم ؟ قيمت حسين (ع) براي ما از همة عالم بيش تر است ؟ چقدر مي خواهيد به ما بدهيد و ابي عبدالله (ع) را از ما بگيريد ؟

برنامة دوم اين است كه بايد حرارت اميد مردم ايران را نسبت به آينده با محوريت امام دوازدهم (عج) ، چنان سرد كنيم كه به دنبال ظهور او نباشند .

برنامة سوم اين است كه رابطة مردم را با عالمان رباني قطع كنيم . شما ببينيد چقدر علية حوزه ها و مرجعيت ياوه گويي مي شود . چقدر اين طوفان سنگين است ، سنگين تر از طوفان زمان نوح (ع) ، در زمان نوح (ع) تنها آبي از زمين و آسمان جوشيد و همه را نابود كرد . الان هزاران آب لجن از بالا و پايين مي جوشد . نجات از آن ، كشتي اي مي خواهد

كه ما بتوانيم با تمسّك به آن ، نجات پيدا كنيم : «إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ . » (21) هر كسي با اهل بيت : من زندگي كند ، نجات پيدا مي كند ، و هر كسي جداي از اهل بيت : من بماند ، غرق مي شود ، نه در آب : «وَ لاَتَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِيلِهِ» (22) ؛ بلكه در هزاران آب لجن متعفّن كه يكي از آنها براي خفه كردن مردم دنيا بس است . خداوند چه لطفي به شما ملت ايران كرد . با اين توطئه ، آيا در اين روزگار ، بر پا كردن اين مجالس واجب شرعي نيست ؟ آيا هر كسي بتواند براي ياري اين مجالس هزينه كند ، هزينه كردن براي او واجب نيست ؟ آيا هر كسي بتواند تا نفس آخر براي اين مردم فرهنگ قرآن و اهل بيت : را بگويد ، واجب نيست كه برود و آن را بگويد . امروز واقعاً منبر و ذكر مصيبت مستحب است ؟

كشتي ايمان ز طوفان ايمن است

ت__ا حس_ينش ن_اخ_دايي م_ي كند

بارك الله ! سال بعد ، آمدن به حريم حضرت رضا (ع) را قوي تر كنيد . بارك الله ! دست و روي تان را مي بوسم ، اي بچه كوچك ها ! بچه شيرخواره ها ! پيرمردها ! قدخميده ها ! عصا به دست ها ! جوا ن هايي كه در سرما پياده از صد كيلومتر و صد و پنجاه كيلومتر راه افتاديد و بعد از چندين روز به مشهد رسيديد ؛ بياييد و پياده هم بياييد تا آمريكا و اسرائيل ارادت ما را به اهل بيت : ببيند .

بيش تر گريه كنيد تا دشمن ارادت ما را به اهل بيت : ببيند . من براي خودم نمي گويم ، از من ديگر گذشته است . گذرنامة من الان روي ميز عزرائيل است . پيغمبر (ص) فرمود ، امت من بين شصت و هفتاد مي ميرند . حالا از سنّ من تا رسيدن به هفتاد سال ، ديگر چهار و پنج سال بيش تر نمانده است . هفتاد سالگي به بعد ، ديگر امثال ما قاچاقي زنده ايم . ولي شما اين گريه ها را حفظ كنيد و با صداي بلند براي اهل بيت : گريه كنيد . پيغمبر (ص) شما را مي ديده كه به خاطر آن به زهرا (س) گفت ، غصة حسينت را نخور . بساط حسينت تا قيامت برپاست ، قرن به قرن . فاطمة من ! مردان و زناني مي آيند كه مانند كسي كه جوانش مرده براي حسين گريه مي كنند .

خدا رحمت كند مرحوم آيت الله العظمي حاج سيد احمد خوانساري (ره) صاحب جامع المدارك را و درجاتش را عالي نمايد . آ ن هايي كه ايشان را مي شناسند ، مي دانند كه او در ردة علماي اعلم شيعه بودند . آن مرحوم در مدت بيست و پنج سالي كه در مسجد سيد عزيزالله تهران اقامة نماز مي نمود ، هر وقت در محراب دستشان را بلند مي كرد كه تكبيرة الاحرام بگويد ، دستش را كنار گوشش مي برد و اول مي گفت : السلام عليك يا اباعبدالله (ع) ! بعد هم الله اكبر مي گفت . يكي از دوستان من كه كمي از من رويش بيش تر بود ، روزي آمد و كنار محراب به ايشان گفت ، آقا ! قبل از تكبيرةالاحرام ، سلام بر ابي عبدالله

(ع) وارد شده است ؟ ايشان در جواب فرمود : اين عمامة من ، اين محراب ، اين منبر ، اين مسجد ، اين قم و اين مرجعيت ، همه و همه ، با حسين (ع) است كه سرپا شده ، پس ديگر وارد شده ، يعني چه ؟

من براي خودم نمي گويم ؛ چون از من گذشته است . من سي سال است كه چشمم از جمعيت پر مي باشد ، ولي شما را به خدا اين مجالس ارزشمند را تنها نگذاريد ؛ عالم رباني را تنها نگذاريد . مواظب باشيد كه چشمة چشمتان از گريه بر اهل بيت : كم نياورد و خشك نشود . گريه خيلي مهم است و به وسوسة وسوسه گران توجّه نكنيد . قرآن بخوانيد : «ترَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ»(23) . قرآن مي گويد كه چشم بندگان حق شناس من ، پر از اشك است . آ ن هايي كه مي گويند ، گريه براي چيست ، خودشان حيوان هستند ؛ آ ن ها چشم ندارند ؛ آ ن ها دل ندارند ؛ آ ن ها قرآن را نمي فهمند .

گريه بر هر درد بي درمان دواست

چشم گريان چشمة فيض خداست

تا نگريد اب_ر ، ك_ي روي__د چم_ن

ت__ا ن__گري_د طفل ، كي نوشد لبن

گر نگري_د طفل_ك حلوا ف_روش

ديگ بخشايش كجا آيد به جوش

باباي پسري مرده بود و او يتيم شده بود . شب مادرش به او گفت ، بچة من ! براي ما تنها چهار و پنج كيلو آرد ، كمي روغن و كمي شكر مانده و بابايت چيز ديگري را براي ما نگذاشته است . من با اين ها حلوا درست مي كنم و تو آن را به بازار ببر

و بفروش تا از اين راه خرجي ما دربيايد . صبح ، آن پسر ديگ حلوا را براي فروش به بازار برد . نُه صبح بود ، كسي آن حلوا را نخريد . ده صبح شد ، باز كسي حلوايش را نخريد . دوازده ظهر هم شد ، باز آن را كسي نخريد . يك بعدازظهر هم اوضاع چنين بود . پسرك كه ديگر طاقتش طاق شده بود ، زارزار شروع به گريه كردن كرد . مرد بازاري كه آمد از كنار او رد شود ، وقتي او را در چنان حالي ديد ، دلش سوخت و گفت : عزيز دلم ! چرا گريه مي كني ؟ پسر گفت : يتيمم و تمام سرماية ما همين ديگ حلوا است . مادرم گفته است كه آن را به بازار بياورم و بفروشم تا با پولش بتوانيم زندگي مان را اداره كنيم . الان هم كه آن را براي فروش به بازار آورده ام ، هيچ كس آن را از من نمي خرد . آن بازاري گفت : من همة آن حلوا را مي خرم و فردا هم باز حلوا درست كن و به بازار بياور كه من آن را مي خرم :

تا نگريد طفلك حلوافروش

ديگ بخشايش كجا آيد به جوش

پاورقي

1. اسري:70.

2. ملك:10.

3. محمّد: 12 .

4. يونس: 57 .

5. همان.

6. ديلمي، إرشاد القلوب إلى الصواب، ج 1، ص198.

7. يونس: 57.

8. همان.

9. همان.

10. همان.

11. حشر:21.

12. نساء:80.

13. همان.

14. لقمان:13.

15. ديلمي، إرشاد القلوب إلى الصواب، ج 1، ص165.

16. اعراف: 31.

17. نساء:80.

18. هود: 105.

19. طبرسي، احتجاج، ج 2، ص380 _ متقي هندي، كنزالعمال، ج12، ص98.

20. ابن قولويه، كامل الزيارات، ص142.

21. طبرسي، احتجاج، ج 2، ص380 _ متقي هندي، كنزالعمال، ج12،

ص98.

22. .انعام:153.

23. مائده: 83 .

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109