مناسك حج آيت الله حاج سيد محمد تقى مدرسى

مشخصات كتاب

نويسنده : محمد تقي المدرسي

ناشر : [قم]: دانشوران معاصر

برگرفته از:

http://www.almodarresi.com/Persian/fbook/32/index.htm

پيشگفتار

پيشگفتار

سپاس خداى را كه جهانيان را آفريد ودرود بر محمّد و خاندان پاك او.

خداوند با همه عظمت و جلالش تو را برگزيده تا از اعزاميهاى او باشى به خانه گرانسنگش، و به آستانه ميهمانيش درآيى، و به فراخوانى ابراهيم خليل به سوى حجّ لبّيك گويى كه بحقّ شرافتى سترگ است. ولى آيامى دانى ژرف انديشى در احكام حجّ، و آداب والايى كه در اين سفر الهى بايد به آنها عمل كنى، و مقدّماتى كه بايد براى خويش فراهم آورى تو را-به خواست خدا- از گراميترين ميهمانان خدا مى گرداند كه سود وتوشه اى هنگفتر به كف آورده. آرى، حاجى گرامى! بر توست پيش از سفر به سرزمين مقدّس يا در اثناى آن بكوشى تا مناسك حجّ و فلسفه احكام وشرايط قبول آن را بازشناسى.

خداوند تبارك و تعالى با مساعدت برادر فاضلمان حجّة الاسلام شيخ صالح كلباسى -حفظه اللَّه- به ما توفيق آن را داد كتابى مختصر پيرامون حجّ بنگاريم ودر آن، امور زير را به كار بسته ايم:

نخست - اكتفا به مهمترين اعمال و مسائلى كه بيشتر مورد ابتلاست آن هم بدون هيچ گونه تفصيلى كه عموم حاجيان بدان نيازى ندارند، وتنهابراى علما وراهنمايان مفيد است كه البتّه اميدواريم توفيق آن را بيابيم كه مسائل مفصّل را در كتابى جداگانه بياوريم.

دوم - قرآن كريم مناسك و حكمت و آداب حجّ را با بلاغتى نافذ تبيين مى كند وكسى كه در آيات حجّ تَدَبُّر كند، از آن پرتو مى گيرد و بينش وبصيرت او در حقايق حجّ فزونى مى پذيرد.

خداوند سبحان اين توفيق را به ما داده تا در اين آيات تدبّر كنيم و ازنور آن پرتو بگيريم، و حقايقى را بيان داريم كه از آن

الهام مى گيريم.اميد آن كه زاير خانه خدا در ابعاد اين آيين مهم از آيينهاى دينش نيك بينديشد.

سوم - سنّت شريف نيز مناسك، علل و فلسفه مناسك حجّ را به گونه اى ممتاز روشن مى كند كه موجب مى شود هدايت و رهيابى ما فزونى يابد. در حديثى مشهور ميان مسلمانان از پيامبرصلى الله عليه وآله روايت است كه فرمود:

"مناسك خود را از من بگيريد". پيامبرصلى الله عليه وآله با مسلمانان حجّ گزاردوگام به گام مناسك آن را به مسلمانان آموزش داد، تا جايى كه ايشان پاره اى از مناسك را در حالى انجام مى داد كه سواره بود تا همه او راببينند وصدايش را بشنوند. حضرت صلى الله عليه وآله پس از مسجد شجره سواره لبّيك گفت تا همه مسلمانان صداى او را بشنوند و در عرفات سواره وقوف كردوسواره به طواف پرداخت.

از همين رو پيش از هر چيز، حجّ پيامبرصلى الله عليه وآله را بيان داشتيم، و قبل از بيان احكام هر يك از اعمال حجّ، برخى از احاديث را برگزيديم كه باآن پيوند دارد، تا شخص حاجى مستقيماً از احاديث پيامبرصلى الله عليه وآله واهل بيت عليهم السلام به احكام حجّ آگاهى يابد.

چهارم - ما از ديگر احاديث شريف در آداب سفر حجّ و آداب روابطاجتماعى، و نيز از تجربيات كارشناسان امور مربوط به حجّ و تجربيات خودمان در اين سفر مبارك بهره جسته ايم، و از آنها سفارشهاوآموزشهايى استفاده كرده ايم كه در مقدّمه كتاب بيانشان داشته ايم، شايدكه خواننده گرامى را سود رسانَد.

اميدواريم شخص حاجى در پرتو آنچه پيرامون اعمال اين عبادت نگاشته ايم نسبت به احكام حجّ و شيوه انجام آن بصيرتى بيشتر يابد،البتّه مشروط بر آن كه پيش از سفر به اين سرزمين مقدّس درباره آن انديشه و تفكّر نمايد.

از خداوند بخشاينده مهربان مى خواهيم

بر من و كسانى كه در فراهم كردن اين مختصر يارى رساندند، و بر خواننده گرامى تفضّل كند،واعمال و كردارمان را به نيكى بپذيرد و حاجيان را در حالى به ديار خودبازگرداند كه توشه تقوا را كه بهترين توشه است اندوخته باشند، واجرى بزرگ را به غنيمت برده، و از صحّت و سلامتى برخوردار باشند.

از خداوند مى خواهم اين فشرده سخن را موجب برىُ الذمّه بودن كسانى قرار دهد كه بدان عمل مى كنند. از خداوند مى خواهم آن را توشه ايشان سازد براى روزى كه نه مالى سود رسانَد، نه فرزندى، مگر كسى كه با قلبى سليم نزد خداى آيد و اوست شنونده دعا.

محمّدتقى مدرّسى

27 شوّال 1415ه. ق

مشهد مقدّس

در آغاز . .

چگونگى آماده شدن براى حجّ

در آغاز . .

چگونگى آماده شدن براى حجّ

اينك كه حجّ را در خاطر دارى و بر آن هستى تا فراخوان خدا را به سوى خانه اش پاسخ گويى بر توست كه اين امور را به جاى آرى:

1 - دارايى خودت را از حقوق مردم بر تو، پاك گردانى و اگر كسى رامى شناسى كه حقّى بر گردن تو دارد آن حق را ادا كن، و اگر او رانمى شناسى به اندازه اى كه در عهده توست به نيابت از او صدقه بده.

2 - سپس بنگر، آيا از حقوق خدا چيزى همچون زكات يا خمس يا نذر برعهده ات هست، پس پيش از زيارت بيت اللَّه حقوق خدا را به مستحقّانش بپرداز، اگر خشنودى خدا را مى طلبى و از او مى خواهى كه توبه تو را بپذيرد.

3 - در اين سفر در جستجوى بهترين دوستان باش و كسى را بگزين كه اخلاقى بهتر داشته باشد و آگاهى بيشتر به احكام، و پرهيزكارى فراگيرتردر عمل.

4 - سپس در احكام حجّ و آنچه يك حاجى بايد

پيرامون اين عبادت بداند،ونيز در اهداف والاى آن و دانستن فضيلت بيت اللَّه الحرام و مسجد نبوى و آداب سفر به اين دو جا انديشه كن، تا نسبت به اين دو مكان مقدّس وباقيمانده هاى آثار روحى و نشانه هاى تاريخ امّت مسلمان بينش كامل يابى.

5 - از چگونگى سلامتى خود در داشتن توانايى اداى مناسك حجّ و داروودستورات بهداشتى كه احتمالاً در آن سرزمين مقدّس بدان نياز خواهى يافت اطمينان حاصل كن، البتّه اين امر، با رايزنى پزشكان و متخصّصان صورت خواهد گرفت.

6 - در صدد فراهم كردن لوازم شخصى بر بياكه بدان نياز خواهى يافت، كه اين كار وقت تو را ذخيره مى كند و مانع از آن مى شود كه به امورى جزمناسك و اعمال حجّ بپردازى.

7 - وصيّت نامه خود را بنويس كه موجب طولانى شدن عمرت مى شود، وآن نشان تسليم تو در برابر اوامر الهى و تعهد به حدود خدايى است.

8 - با خويشان و دوستان وداع كن و از آنها بخواه حقوقى را كه احتمالاً از آنهاناديده گرفته اى بر تو ببخشند، كه به خواست خدا بدين ترتيب روانه خانه پاكى و رحمت خواهى شد.

9 - بر آن شو تا خويش را اصلاح كنى و در ساختن زندگى نوينى پس ازبازگشت از حجّ توكّل به خداى كن، تا زندگانى آكنده از ايمان وفعاليّت وسعادت را در پيش داشته باشى.

در مكتب حجّ

در مكتب حجّ

از هنگام خروج از منزل، به مكتب حجّ گام مى نهى، و هرچه همّت تووالاتر باشد بينش و آگاهى افزونترى خواهى يافت، زيرا در اين مكتب بينشهاى بسيارى بر علوّ روح و زيادت عقل و قوّت اراده و رشد روحيّه تقواوجود دارد.

خداوند در قرآن كريم مى فرمايد: )... وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ(1)).

"... و

توشه برگيريد )و بدانيد( كه بهترين توشه تقوى است، و اى خردمندان ازمن پروا كنيد."

بدين ترتيب تو از نخستين لحظه ترك خانواده و درآمدن به ميهمانى خدااز نردبان تقوى بالا مى روى و در مراتب دانش و اراده اوج مى گيرى، و اينك تو اى حاجى ارجمند برنامه اى را به كار بند كه تو را بدان سفارش مى كنيم:

1 - تلاوت قرآن در سرزمينى كه در آن نازل شده است و تأمّل در آيات آن.بدون ترديد صفاى روح حاجى، او را در درك عميق درسهاى قرآنى ودريافت بينشهاى آن يارى مى رساند، و اگر توانستى در ايام حجّ قرآن راختم كنى چنين كن كه پاداشى سترگ درپى دارد و اگر با گروهى از برادرانت بودى با آنان پيرامون آيات قرآنى پس از تلاوت آن مباحثه كن كه اين، درشناخت حقايق قرآنى مؤثّر است.

2 - يك حاجى بايد در فهم دين و شناخت اصول و فروع آئين خودوپايه هاى ا خلاق اسلامى و شناخت امور مربوط به امّت بكوشد، دركاروانهاى حجّ شايسته است تا بيشترين حدّ ممكن از علما بهره بُرد،ومى توان اين كار را با ترتيب دادن جلسات درس در زمينه هاى مختلف انجام داد، چنان كه حاجيان در آگاهى داراى مراتب مختلفى هستند و بهتر است در ميان خود به بحث پيرامون ويژگيهاى دين بپردازند، و عالم آنها نعمت خدايى خود را به جاهل بياموزد تا آنگاه كه حاجى به سرزمين خود باز گرددهمچنانكه توشه اى از تقوى و صلاح با خود دارد، ثروت علمى عظيمى رانيز با خود به خانه برد.

3 - دعاهاى منقول از پيامبر خدا و ائمّه معصومين زبان مخاطبه بنده است با خدايش در آستانه بيت اللَّه الحرام، و شايسته است در خواندن آنهاوانديشيدن در واژه هايش

اهتمام جدّى به كار زده شود، و اگر نياز به تفسيرياترجمه داشت بايد كه حاجى در راه دانستن آن خويش را به رنج افكند،بويژه دعاهاى ذى الحجّه و دعاى امام حسين عليه السلام در روز عرفه، و شايسته است به دعايى معيّن روى آورد تا بينشهاى حاجى با ژرف انديشى در آن رسوخ بيشترى پيدا كند و ما براى شما دعاى مكارم الاخلاق را برگزيديم.

4 - ممكن است يك حاجى نمازهاى قضايى داشته باشد كه در طول زندگى فرصت به جاى آوردن آن را پيدا نكرده باشد، او بايد در آستانه خانه خدا به اقامه آن همّت گمارد و بداند كه يك ركعت در مسجد نبوى برابراست با هزار ركعت در مكان ديگر و يك ركعت در مسجدالحرام همسنگ صد هزار ركعت است در مكان ديگر. پس نبايد چنين پاداش عظيمى را ازدست دهد.

5 - در دو مسجد شريف )مسجدالحرام و مسجد نبوى( مدّتى طولانى درنگ كردن، و به ذكر خدا و تلاوت قرآن و دعا و اقامه نماز و همشناسى باديگر مسلمانان پرداختن، از بزرگترين اعمالى هستند كه هرگز نبايد در آنهاسُستى شود.

6 - بزرگترين هدف تو در حجّ آن است كه خداوند به توبه موفقت گرداند،و حقيقت توبه همان بازگشت به پاكى ايمانى است بدور از وسوسه هاى ترديد و ريا و كبر و حسد، و آنگاه اصلاح نفس به گونه اى

كه به حقيقت تقوى گرايش يابد، و نورش به كمال رسد، و پيوندش به خداوند بازگردد.

پس آنگاه كه حقيقتاً به درجه توبه رسيدى، در خويش شجاعت و قدرت و اعتماد كافى را براى قالب ريزى زندگى نوينت براساس شيوه هاى زيرمى يابى:

الف - در پيوند خود نسبت به همسر، كودكان، برادران، خواهران وفرزندانشان، و به طور كُلّى خويشان بنگر

و ببين كه آيا اين پيوند، پيوندمشاركت و مشاوره و محبّت و احترام است، يا مى كوشى خويش را بر آنان تحميل كنى و حقشان را زير پا نهى؟ پس اگر پيوندت چنان باشد كه خداوندسبحان بدان امر كرده خداى را سپاس گزار، و در غير اين صورت، به خواست خدا خواهى توانست در اين سفر الهى اين پيوند را اصلاح كنى.

ب - بايد ببينى پيوند تو با مردم بر پايه دادگرى و نيكوكارى استوار است يا براساس حق خورى و اين كه حقّت را به كمال از ايشان مى ستانى امّا درپرداختن حقوق آنها امروز و فردا مى كنى؟ پس اگر در پيوند با ديگران خطاكارى آهنگ اصلاح خويش كن كه ظلم گناهى است كه ناديده گرفته نمى شود.

ج - بنگر آيا منبع روزى تو كه در پرتو آن زندگى مى كنى حلال است ياحرام، و آيا در آن شبهه حرمت وجود دارد يا خير؟! از منبع روزى شُبهه داررهايى ياب، و بدان كه خداوند روزى دهنده است و آن كه خداى را بپرهيزدچنانش روزى رساند كه خود گمان نبرد.

د - بنگر فاصله شيوه زندگى تو با شيوه هاى يك انسان با تقوى چقدراست. پس بر خداى تبارك و تعالى توكّل جو و اين فاصله را از ميان بر،اگرچه به گونه اى تدريجى، بويژه آن كه در قرآن كريم در پايان سوره فرقان شيوه هاى عبادالرحمان را خوانده اى، و در آغاز سوره مؤمنون عوامل رستگارى مؤمنان، و در ابتداى سوره بقره ويژگيهاى پرهيزكاران رادانسته اى، پس در خود نگر كه به اذن خدا چگونه خواهى توانست به آنهاعمل كنى.

ه - برنامه اى عبادى همچون شب زنده دارى، تلاوت قرآن، اقامه نوافل همراه با فرايض، كمك به تهيدستان و نظاير آن را براى خويش قرار ده.

ره آوردهاى حجّ

ره آوردهاى حجّ

ره آوردهاى عملى كه از حجّ با خود مى آورى كدام است؟

1 - پس از اصلاح نفس و تكامل روح، آنچه باقى مى ماند اين است كه برادرى دينى براى خود برگزين كه اين بهترين چيزى است كه از حجّ به ارمغان مى آورى. تو در حجّ با برادران عزيزى از ديگر سرزمينها در خواهى آميخت، پس بنگر چگونه مى توانى پيوند با آنها را استوار سازى تا در آينده ازآنها سود برى. تو مى توانى در كاروان خود كسى را بيابى كه برادر دينى توباشد و با او در هيئتى دينى با طرحى نيكوكارانه و يا حتّى تلاشى اقتصادى شركت جويى، و از همين رو بايد از آغاز در انديشه يافتن برادرانى دينى باشى.

2 - در اثناى سفر و پيش و پس از آن بايد به وضع مسلمانان جهان اهتمام داشته باشى. زيرا در اين سفر با صدها هزار برادر دينى و ايمانى برخورددارى، پس بايد زندگى آنها را بشناسى، و اگر مشكلى براى برخى از آنهاوجود دارد دريابى، و در حل اين مشكل ياريشان رسانى، و براى اين كار هرراهى را كه مى توانى برگزين، حتّى اگر اين راه با دعا و هميارى ايشان باشد به سخنى نيكو. پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله مى فرمايد: "كسى كه صبح كند و به امورمسلمانان نپردازد از آنها نيست"، و او شالوده و بنيان توحيد را براى امّت اسلامى در سرزمينى مبارك و بويژه در روزهاى حجّ ريخته است.

3 - اگر از حجّ بازگردى در حاليكه ثروتى سترگ از اطلاعات پيرامون مسلمانان به كف آورده اى، و اوضاع و تجربيات آنها را پژوهيده اى، و باانديشه هاى نوينى از حيات به همراه آگاهيهاى والا به خانه ات گام نهادى،بدان كه به خواست خدا در زندگيت كاميابتر

خواهى شد، و بدينسان حجّ وسيله اى خواهد بود براى فزونى روزى و ابزارى براى سلامتى و بركت درنعمتهاى خدا بر تو.

آداب معاشرت در حجّ

آداب معاشرت در حجّ

بدان كه حجّ بزرگترين تجربه است براى اخلاق انسان و آداب معاشرت اوبا مردم. تو در كاروان خود با مردم گوناگونى روبرو هستى و اين سفر تو را باگروههايى گردآورده كه از جاى جاى كره زمين آمده اند و در مسجدالحرام ومسجد نبوى و هنگام طواف و سعى و در عرفات و مزدلفه و منى باگونه هايى از آدميان روبرو هستى كه آنها را نمى شناسى، و لذا بايد هنگام تماس با آنها در اوج اخلاق باشى، زيرا آنها همه ميهمانان خدايند،وروانيست تو بر آنها برترى جويى، و شايسته است در رفتار با آنها از نظرروانى خويش را تمرين دهى.

مردم به يك حاجى بديده احترام و اعتماد مى نگرند، زيرا حاجى درروزهاى حجّ به تقوى و آداب نيكوى معاشرت و اخلاق فاضله مجهّز شده است، ولى مردم در بدست آوردن مراتب تقوى و فضيلت متفاوت اند،گروهى از آنها با روحيّه تقوى و حقايق آن باز مى گردند، و گروهى ديگر تنهابه ظاهر بسنده مى كنند. كسانى كه به روحيّه تقوى مجهّز مى شوند، همان كسانى هستند كه حقيقت تقواى آنها، در پيوند با برادران شان ظهور مى يابد،پس هيچ گاه ظلم و ستمى روا نمى دارند، و حقّى را زيرپا نمى نهند، و كسى را مسخره نمى كنند. ولايت خدا و رسول و اهل بيت، با ولايت مؤمنان ومحبّت آنها و شتاب در برآوردن نيازهاى آنها و هميارى با ايشان درنيكوكارى و تقوى، كمال مى يابد. پس كسى كه با اين ولايت كامل از حجّ بازگردد به تحقيق با توشه اى سترگ بازگشته كه در اين جهان و آن جهان سودش رساند.

بهره هاى دنيوى

بهره هاى دنيوى

خداوند سبحان ما را فرمان داده به حجّ رويم تا منافع خويش را شاهدباشيم، كه از اين منافع بينشهاى

زير است:

اوّل - حاجى در آستانه خانه خدا فرصت آن را مى يابد كه در امور خويش و از جمله وضع زندگيش بينديشد. تو نيز اينك بينديش كه چگونه مى توان مرتبه يا مراتبى بهتر به دست آرى. اگر كارگرى بينديش چگونه مى توانى بازرگان شوى، و اگر كارمندى طرحى درانداز تا رئيس شوى، و اگر دانشمندو كارشناسى طرحى درانداز تا به والاترين مراحل علمى دست يابى. چرا كه نه؟ حال كه ميهمان خداوند رحمانى، و خداوند به دعا دستورت داده وپيمان بسته كه دعايت را برآورده سازد، پس چرا در دنيا نيز همچون آخرت به مراتب بالا چشم ندوزى؟ پس بهره خود را از دنيا فراموش نكن.

دوم - در حديث از حضرت سجّادعليه السلام آمده است كه فرمود: "حُجُّواوَاعْتَمِرُوا تَصِحُّ أَبْدانُكُمْ..."(2) "به حجّ و عمره برويد تا سلامتى يابيد..."

و تو امروز در حجّى، پس شايسته است براى سلامتى و حفظ نيروى خود برنامه اى داشته باشى، و اگر مرضى دارى در كنتُرل و عدم انتشار آن درپيكر خود كوتاهى مكن. بدينسان آهنگ آن كن كه بيماريهايت را بهبودبخشى و تندرستى خود را پاس دارى، و از خداى سبحان بخواه تا واپسين دم حيات سلامتت بدارد و از او بخواه عمرى طولانى همراه با سلامت دين و جسم، روزيت سازد.

سوم - شايسته است نسبت به توصيه هاى بهداشتى كارشناسان چه دركشور خود و چه در سرزمين مقدّس جدّاً متعهد باشى، و بدان كه مخالفت باپاره اى از اين توصيه ها گاهى به زيانى بزرگ منجر مى شود كه خود شرعاًحرام مى باشد.

بدين ترتيب اگر اهل منطقه اى هستى كه داراى آب و هواى معتدل يا سرداست از خورشيد زدگى يا خشك شدن آب بدن بپرهيزى، چه ممكن است امروز يا فردا به سلامتى تو زيان

رساند. يك حاجى بايد هميشه آدرس محل اقامت خود را در شهر يا مشاعر همراه خود داشته باشد، و حتّى الامكان ازاينكه تنها بيرون رود بپرهيزد، چرا كه شايد نيازمند همراهت گردى. با خودبراى موارد فوق العاده قدرى پول همراه داشته باش، و اگر راه را گم كردى بيهوده اين سو و آن سو نرو و از نزديكترين فرد بدون فوت وقت يارى بجوى.همين شيوه را در پيش بگير اگر احساس سرگيجه يا حالت غير طبيعى يافتى،واگر كسى از تو يارى خواست وتو بتوانى اورا يارى رسانى ترديد به خودراه نده.

به طورى كلّى، رهنمودهاى مسؤول كاروان يا كارشناسان امور حجّ درسرزمينهاى مقدّس، بويژه توصيه هاى مربوط به بهداشت، امورى حياتى هستند كه نبايد نسبت به آنها سُستى ورزيد.

روحانيون

روحانيون

نياز به علماى دينى همچون نياز به خود دين است كه اهمّيت آن در حجّ فزونى مى يابد و مردم بايد از آموزشهاى آنها پيروى كنند، و در غير اينصورت بيم آن مى رود كه حجّشان باطل گردد، يا به آنها كفّاره تعلّق گيرد، و علما نيزبايد اهتمام بيشترى به مردم داشته باشند و آنچه در پى مى آيد پاره اى سفارشهاست كه ما آنها را از تجربيات شخصى خود اندوخته ايم، يا ازتوصيه هاى علما كه خداوند رفتگانشان را بيامرزد وماندگانشان را پايداردارد، برگرفته ايم كه شرح آن چنين است:

1 - آموختن دقيق احكام حجّ پيش از به عهده گرفتن امور مربوط به حاجيان، زيرا در احكام حجّ پاره اى نكات متشابه و دقيق وجود دارد كه روحانى بايد در آنها تدبُّر فراوان كند و پيوسته از نظر بگذراند.

2 - اين كه عالم و روحانى وقف امور حاجيان گردد و به تعليم آنها اهتمام ورزد، و به علاوه بر احكام حجّ، به ساير ابواب فقه بويژه آنچه مربوط به كسب

و محرمات آن و بطور كلّى محرمات شرعى كه حدود خدا در زندگى هستند، بپردازد.

شايسته است يك روحانى برنامه اى را براى درسهاى روزانه در فروع گوناگون شريعت اعمّ از عقايد يا اخلاق يا احكام، در سه ساعت جدا از هم برنامه ريزى كند، و اگر چه برخى از حاجيان از آن بى نياز هستند ولى بيشترآنها به اين برنامه احتياج دارند. پس ما نبايد اهمّيت اين گونه درسهاى روزانه را از ياد بريم.

3 - هميارى با مسؤولان حجّ در اداره حاجيان تا مناسك حجّ را به گونه اى نيكوتر انجام دهند.

4 - عالم و روحانى همچون يك پزشك است، و همان گونه كه يك پزشك نبايد علم خود را به هنگام نياز بيماران از ايشان دريغ دارد، و بايدخود را به آنها معرفى كند، و درمان آنها را به عهده گيرد، يك عالم و روحانى نيز نبايد هويّت خود را پنهان دارد، و مردم را در حالى رها كند كه بيشترين نياز را به او دارند. بلكه شايسته است كه بيان احكام شريعت را پيرامون حجّ بر عهده گيرد، آن هم نه تنها براى همكاروانيان و دوستان كه براى همه مردم.يك عالم هرگاه از محل اقامت خود بيرون مى آيد بايد لباس روحانى خود رابر تن داشته باشد تا مردم او را بشناسند و احكام دينشان را از او پرسند و درحل مشكلات پيش آمده بدو رجوع كنند، چه بويژه در سفر دشوار حجّ كسى همچون عالم وروحانى وجود ندارد كه مردم بدو اعتماد ورزند.

بخش اوّل

در آستانه حجّ

1 - حجّ در قرآن كريم

اشاره

بخش اوّل

در آستانه حجّ

1 - حجّ در قرآن كريم

سارا، همسر با وفاى ابراهيم الخليل عليه السلام بود، ولى براى او فرزندى به ارمغان نياورده بود. او كنيزى داشت بنام هاجر، پس كنيز را

به ابراهيم هديه كرد به اميد آن كه خداوند از او فرزندى بدو دهد، و اين چنين هاجراسماعيل را بزاد، ولى سارا چيزى يافت كه زنان مى يابند، و خداوند به ابراهيم فرمان داد هاجر و پسرش را در مكّه در كنار خانه اش جاى دهد.حضرت ابراهيم نيز فرمان خداى را گردن نهاد و عرض كرد: )رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنتُ مِن ذُرِّيَّتي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِندَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلاَةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُم مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ(3)).

"پروردگارا، من برخى فرزندام را در سرزمينى بى آب و علف، در جواربيت الحرام تو، سُكنا داده ام، تا -پروردگارا- نماز را برپا دارند، پس دلهاى مردمى رامتوجّه آنها ساز، و از ثمرات روزيشان ببخشى، باشد كه سپاس بگزارند."

بدين ترتيب هدف از ساختن اين خانه در آن روزگار برپا كردن نماز بود.پس كعبه، قبله گزاردن نماز گشت.

خداوند دعاى حضرت ابراهيم را استجابت كرد و بيت اللَّه الحرام را كعبه دلهايى قرار داد كه به سوى او مى آيند و هرگونه ميوه اى را در آن جا، گردمى آورند، چنان كه بيت اللَّه الحرام را بازگشتگاهى براى مردم قرار داد، كه هرگاه مكّه را زيارت مى كنند، بدان دوباره روى مى آورند، چه، عطر توحيدو روح و روحيّه ايمان از آن برمى خيزد و نخستين خانه اى است كه براى مردم برپا شده است. خداوند مى فرمايد:) إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَمُبَارَكاً وَهُدىً لِلْعَالَمِينَ * فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَن دَخَلَهُ كَانَ آمِناً وَللَّهِ ِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ(4)).

"نخستين خانه اى كه براى مردم قرار داده شده، همان است كه در مكّه است كه پربركت، و مايه هدايت جهانيان است. در آنجاست آيات روشن و مقام ابراهيم،وهركه

بدان داخل شود ايمن است. و براى خدا، حجّ آن خانه بر كسانى كه قدرت رفتن به آن را داشته باشند واجب است، و هر كه راه كفر پيش گيرد )بداند كه( خدا ازجهانيان بى نياز است."

از اين سخنان اين بينشها را مى يابيم:

1 - اين كه بيت اللَّه الحرام نخستين خانه اى است براى بندگان خدا، كه درآن پرستشى كنند بدون آن كه چيزى غير از تقديس خدا اعمّ از قوميّت گرايى يا نژادپرستى يا برترى رنگ يا هر آلودگى ديگر بشرى، آن را بيالايد.

2 - اين خانه از آن همه مردم است؛ همه جهانيان از سياه گرفته تا سفيد وازعجمى تا عربى، از مجاور نزديك گرفته تا زائر دور. اين خانه همه مردمان است به يك سان.

3 - آن خانه خداست در مكّه كه همه ملّتها و قبيله ها در آنجا با يكديگرديدار مى كنند.

4 - در اين خانه بركت است براى همه مردمان؛ جايى كه مردم در آن گردمى آيند تا شاهد منافع خويش باشند، و به تقوا و پاكى نايل آيند.

5 - در اين خانه هدايت است براى مردم، خانه اى كه زائران آن، به دين حقيقى خدا در آن ژرف انديشى مى كنند، و علم و ايمان مى اندوزند. آيا دراين خانه بيّنات دلايل روشنى از آثار ابراهيم و ديگر انبياء و از صحّت وعده الهى در يارى رساندن به بندگانش و پيروز كردن دينش بر همه اديان ديده نمى شود؟ اين مقام ابراهيم عليه السلام است كه مردم آن را تا امروز محرابى مى دانند براى نماز و دعايشان، كه بزرگداشتى است از خدا براى بنده باوفايش حضرت ابراهيم الخليل عليه السلام.

6 - از نشانه هاى خداوند سبحان اين است كه هر كه به مكّه درآيد در امن خواهد بود زيرا خداوند اين

خانه را حرم امن قرار داده است، و اين كه هرانسانى با هر نژاد و رنگى در كنار خانه خدا احساس آرامش مى كند، اگرچه دنيا به ستيز با او برخاسته باشد. اين احساس از نشانه هاى خداوند سبحان واز عوامل دوستى و اُنس مردم نسبت به اين خانه است.

7 - خداوند از همه مردم خواسته است تا آهنگ خانه او كنند، و اين شريعتى گشته است الهى كه هم چون دَيْنى بر ذمّه همه مردم لازم الاجراست، )حجّ همان رويكرد به محل مقدّس است( ولى خداوند اين تكليف را بر آن ها سبك ساخته است، زيرا توانايى را در وجوب حجّ شرطدانسته و فرموده است: )مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً(.

8 - توانايى، شرطى است مفهوم در ميان مردم كه مصاديق آن متناسب باهر زمان و مكان و شخص تغيير مى كند. پس هنگامى كه انسان قدرت رفتن به بيت اللَّه الحرام را دريافت، و از صحّت جسمى و امنيّت راه و زاد و توشه رفتن و برگشتن به سوى خانواده اش اطمينان حاصل كرد و ديگر پس از حجّ براى زندگى خود به احدى نياز نيافت، مى توان گفت حجّ بر او واجب گشته است، چه، راهى به سوى بيت اللَّه الحرام يافته است.

حرم امن خدا

حرم امن خدا

خداوند مسجدالحرام را خانه اى همگانى براى تمامى مردم قرار داده است، و اهالى و زائران را در آن جا يكسان دانسته است، و به كسانى كه مردم را از اين خانه باز مى دارند و يا در آن ستم روا مى دارند با عذابى دردناك هشدار داده است. و اين چنين خداوند آن جا را جايگاه و محل امنى قرارداده است براى مردم. خداوند مى فرمايد:

)إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِي جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ سَوَاءًالْعَاكِفُ فِيهِ وَالْبَادِ

وَمَن يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ(5)).

"آنهايى را كه كافر شدند و مردم را از راه خدا و مسجدالحرام -كه براى مردم چه مقيم و چه غريب يكسانش قرار داده ايم- باز مى دارند، و نيز هر كه در آن جا قصدكجروى يا ستمكارى داشته باشد، عذاب دردآور مى چشانيم."

از اين آيه كريمه بر حقايق زير ره مى يابيم:

1 - كسى كه مردم را از رفتن به مسجدالحرام باز مى دارد، و مانع از آن مى شود كه مردم بدان جا روند، به منزله كافر است.

2 - اين كه مسجدالحرام از آن هيچ كس نيست و براى مجاور يا زائرى كه ازراه دور آمده يكسان است، زيرا كه خانه، خانه خداست و از آنِ جهانيان.

3 - كسانى كه در آن جا به مردم ستم روا دارند، خداوند به عذابى دردناك گرفتارشان مى كند، و بدين ترتيب بشريّت حرمت اين خانه را درمى يابد،وحتّى جبّاران و خودكامگان در مى يابند كه اعتراض به اين خانه، يابازداشتن مردم از رسيدن بدان موجب تعجيل عذاب برايشان خواهد شد،چنان كه خداوند با اصحاب فيل چنين كرد و بر ايشان طير ابابيل فروفرستادكه آنها را همچون كاه خورده شده قرار داد.

4 - خداوند همه چيز از پرندگان و وحوش گرفته تا گياهان را در اطراف اين خانه امن قرار داده است. خداوند مى فرمايد:

)يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلاَ الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلاَ الْهَدْىَ وَلاَ الْقَلاَئِدَ وَلاَآمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِن رَبِّهِمْ وَرِضْوَاناً وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا وَلا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَن صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَن تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَتَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ(6)).

"اى كسانى كه ايمان آورده ايد، حرمت شعائر الهى، و ماههاى حرام، و

قربانيهاى بى نشان و نشان دار، و زائران بيت الحرام را كه از پروردگارشان جوياى گشايش معاش و خشنودى او هستند، نگه داريد، و چون از حال احرام بيرون آمديد مى توانيد به شكار بپردازيد، و خصومت با مردمى كه شما را از مسجد الحرام بازداشتند، بر آنتان ندارد كه تجاوز كارى كنيد، و در نيكى و پارسايى همكارى كنيد، نه در گناه وستم كارى، و از خدا پروا كنيد كه خداوند سخت كيفر است."

پس هركه آهنگ خانه خدا كند، بس گرامى باشد كه او نيز بايد به سهم خود به مردم احترام گذارد، و از هنگامى كه احرام بر تن مى كند، و برسرزمين حجاز گام مى نهند، آنجا كه بيت اللَّه الحرام است، ديگر از اين زمين شكار نكند. از آن جا كه برخى از مردم با خود چهارپايانى را براى هَدى"قربانى" مى آورند، لذا هيچ كس حقّ ندارد متعرّض اين شعائر گردد.

5 - خداوند بر مسلمانان حرام كرده كه حتّى بر كسانى متعرّض شوند كه ايشان را قبلاً از رسيدن به مسجدالحرام بازداشته اند. اين جا منطقه امن الهى است كه شايسته نيست مردم آن را عرصه تصفيه حسابها و ميدان ستيزه گرى قرار دهند، بلكه اين نقطه محل هميارى در نيكوكارى و تقواست.

خانه پاكى و تسليم

خانه پاكى و تسليم

1 - بيت الحرام ميراث ابراهيم نبى است كه خداوند او را پيشواى مردم قرار داد، و خانه اى را كه او بنا كرد جايگاهى قرار داد امن براى مردم،وهنگامى خداوند او را گرامى داشت كه به مسلمانان دستور داد، مقامش نماز بگزارند، و قبلاً به ابراهيم و اسماعيل فرمان داده بود تا خانه خدا را ازهرگونه پلشتى بيالايند تا آماده طواف و اعتكاف و نماز گردد. خداوندمى فرمايد:

)وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْناً وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ

أَن طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ(7)).

"و كعبه را جايگاه بازگشت و مكان امن مردم ساختيم، مقام ابراهيم را نمازگاه خويش گيريد. ما ابراهيم و اسماعيل را فرمان داديم كه خانه مرا براى طواف كنندگان ومجاوران و راكعان و ساجدان پاكيزه داريد."

2 - پس خداوند دعاى ابراهيم الخليل را در مكّه استجابت كرد و آن راجايى امن قرار داد و ثمراتى را نصيب اهالى آن ساخت ولى اين هرگز بدان معنا نيست كه مردم مكّه نيز مقدّس هستند و از ضلالت و كفر بدور. خداوندمى فرمايد:

)وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَداً آمِناً وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُم بِاللَّهِ وَالْيَومِ الآخِرِ قَالَ وَمَن كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلى عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ(8)).

"و ابراهيم گفت: اى پروردگار من! اين شهر را جاى امنى گردان و از مردمش،آنان را كه به خدا و روز قيامت ايمان دارند، از هر ثمره روزى ساز. گفت: هر كس كه كافر شد او را اندك برخوردارى دهم، سپس به عذاب آتش دچارش گردانم كه بدسرانجامى است."

3 - ابراهيم از خدا خواست تا آيين حجّ را به او بنمايد )پس مناسك حجّ بنا به خواست ابراهيم و هدايت الهى صورت پذيرفته است( و چكيده آن دعاى پذيرش و ره يافتن به سوى اسلام است. خداوند مى فرمايد:

)وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ * رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ(9)).

"و ابراهيم و اسماعيل پايه هاى خانه را بالا بردند. گفتند: اى پروردگار ما! از مابپذير كه تو شنوا و دانا هستى. اى پروردگار ما، ما را تسليم فرمان خود قرار ده، و ازدودمان ما،

امّتى كه تسليم فرمانت باشند، و مناسكمان را به ما بياموز و توبه ما بپذيركه تو توبه پذيرنده و مهربان هستى."

از اين آيات به دست مى آيد كه بهترين دعا در خانه خدا بعد از توبه، اين دعاست كه خداوند ما را از مسلمانانى حقيقى قرار دهد كه در برابر خداى جهانيان تسليم هستند، و اين كه خداوند حقايق اسلام را تا ابد در نسل مإ؛للَّه للَّه أپاينده بدارد.

4 - قرآن روشن مى كند كه اين خانه تنها براى پرستش خدا بنيان نهاده شده است، و روا نيست براى او شريكى بگيريم و اين كه اين خانه بايد ازپليدى شرك و پلشتى ديگر پاك گردد. خداوند مى فرمايد:

)وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِيمَ مَكَانَ الْبَيْتِ أَن لَّا تُشْرِكْ بِي شَيْئاً وَطَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ(10)).

"و مكان خانه را براى ابراهيم آشكار كرديم و گفتيم: هيچ چيز را شريك من مسازو خانه مرا براى طواف كنندگان و قيام كنندگان و راكعان و ساجدان پاكيزه بدار."

شايد در اين جا يكى از معانى شرك آن است كه كسى اين خانه راوسيله اى قرار دهد براى شالوده ريزى شخصيّت يا انديشه هاى خاص خويش. هرگز چنين نيست، آن خانه خداست كه براى همه مردم نهاده شده است تا با طواف و نماز خدايشان را پرستش كنند.

از اين آيه نيز به دست مى آيد كه خدمت حاجيان با پاك كردن خانه خدا ياآب رساندن به ايشان و فراهم كردن موجبات راحتى آنان از مسؤوليّتهاى عهده داران اين خانه است، كه كارى درخور و پسنديده به شمار مى آيد.

5 - از سياق آيه به دست مى آيد كه كارپرداز و سرپرست اين خانه ياهرپرستشگاه ديگرى بايد شخصى الهى يا پيامبر يا جانشين پيامبر يا يكى ازاولياى بزرگوار خدا باشد، و اين چنين است

كه خداوند به ابراهيم نبى دستور مى دهد دعوت حجّ را آشكار سازد. خداوند مى فرمايد:

)وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالاً وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ(11)).

"و مردم را به حجّ فراخوان تا پياده يا سوار بر شتران تكيده از راههاى دور نزد توبيايند."

همچنين از آيه مباركه به دست مى آيد كه گاهى رفتن به حجّ دشوار است،ولى مردم نبايد براى دشوارى، آن را ترك كنند. از آن جا كه خداوند سبحان همه مردم را آگاه گردانيده و اِعلام ابراهيم به حجّ را بديشان ابلاغ كرده وبيت اللَّه الحرام را فرودگاه دلهاى ايشان قرار داده لذا همه جانها شيفته زيارت اين سرزمين الهى است، تا جايى كه مردم را مى بينى پياده در هر درّه عميقى يا بر هر شترى كه از دشوارى راه تكيده شده، در راه رسيدن به اين سرزمين هستند.

6 - و براى تشويق مردم به حجّ، آيات قرآن كريم بخشى از منافع دنيوى واخروى حجّ را بيان كرده مى فرمايد:

)لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُم مِن بَهِيمَةِالْأَنْعَامِ فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيرَ(12)).

"تا سودهايى را كه از آنِ آنهاست ببينند و نام خدا را در روزهايى معيّن به هنگام ذبح چارپايانى كه خدا رزق آنها ساخته ياد كنند. پس از آنها بخوريد و بينوايان فقير رانيز اطعام كنيد."

بدين سان، نخستين هدف حياتى از حجّ آن است كه مردم منافع خويش را لمس كنند، چه، يكديگر را مى شناسند و هميارى مى كنند و تجربيات هم را با يكديگر مبادله مى كنند و به بازرگانى مى پردازند و در منافع كشورشان واتّحاد عليه دشمنان به رايزنى باهم مى پردازند. برپايى اين آيين با قربانى كردن، صورت مى پذيرد، و با ذكر نام خدا در روزهاى عيد و

سپاس ازپروردگار از براى روزى كردن چهارپايان براى مسلمانان كه از آن مى خورند وبه بيچارگان و كم توشگان مى خورانند. اين درسى است براى آنها در بهره گرفتن از نعمتهاى الهى كه شايد اشارتى داشته باشد به اعمال منى در روزعيد و قربانى كردن و زدودن چركها.

قربانى كردن براى خدا سنّتى است ديرينه كه از شعائر شناخته شده است ولى خداوند دستور داده كه بايد اين كار از خرافه هاى بت پرستى بدور باشدو هنگام قربانى كردن جز نام خداى آورده نشود.

7 - تقديم كردن قربانى اشاره اى است به آمادگى انسان براى قربانى كردن خود و گرامى ترين چيزى كه خداوند بدو داده است. در داستان ابراهيم عليه السلام كه در خواب ديد فرزندش را سر مى بُرد، و دانست كه بايد پسرش را قربانى كند، و هر دو در برابر فرمان الهى سر تسليم فرود آوردند و ابراهيم،اسماعيل را به چهره برانداخت، ولى خداوند او را به ذبحى عظيم ارمغان كرد، در اين داستان چكيده اى از حكمت قربانى را در روز عيد شاهدهستيم. خداوند مى فرمايد:

)فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ * فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ *وَنَادَيْنَاهُ أَن يَا إِبْرَاهِيمُ * قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ * إِنَّ هذَا لَهُوَ الْبَلاَءُالْمُبِينُ * وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ * وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ * سَلاَمٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ(13)).

"هنگامى كه با او به مقام سعى و كوشش رسيد، گفت: پسرم! من در خواب ديدم كه تو را ذبح مى كنم، نظر تو چيست؟ گفت: پدرم! هرچه دستور دارى اجرا كن، به خواست خدا مرا از صابران خواهى يافت. و چون هر دو تسليم

شدند و ابراهيم جبين او را بر خاك نهاد. او را ندا داديم كه: اى ابراهيم! آن رؤيا را تحقّق بخشيدى، ما اين گونه، نيكوكاران را جزا مى دهيم. اين مُسلّماً همان امتحان آشكار است. ما ذبح عظيمى را فداى او كرديم. و نام نيك او را در امّتهاى بعد باقى نهاديم. سلام برابراهيم."

و سپس مى گويد:

)ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ(.

"سپس چرك از خود دور كنند و نذرهاى خويش را ادا كنند و بر آن خانه كهنسال طواف كنند."

از اعمال روز عيد است حلق و تقصير و زدودن چركهاى ظاهرى به عنوان سمبلى براى از ميان بردن گناهان با اعمال حجّ كه از آن جمله است وفا كردن به نذرها و دادن كفّاره، و آنگاه زمانى كه اعمال منى به پايان رسيد، به سوى بيت اللَّه مى روند تا به طواف حجّ بپردازند.

8 - خداوند به سنّت قربانى كردن در ميان ملّتها و به هدف از آن اشاره دارد و مى فرمايد:

)وَلِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنسَكاً لِيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِن بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ فَإِلهُكُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ(14)).

"براى هر امّتى رسم قربانى كردنى نهاديم، تا بدان سبب كه خدا از چهارپايان روزيشان داده است نام او را بر زبان رانند. پس خداى شما خدايى يكتاست، در برابراو تسليم شويد و تواضع كنندگان را بشارت ده."

بدين ترتيب هدف از اين آيين )تقديم كردن قربانى( بيان اين مطلب است كه نعمتها از سوى خدا هستند و هدف والا از اين كار تسليم در برابرخدا و فرمانبرى محض از شريعت اوست.

هنگامى كه شتران براى سر بُريدن به صف ايستاده اند ما به ياد نعمت خدايى مى افتيم كه چگونه آنها را كه پيكرشان بزرگتر از ماست در اختيار ماقرار داده، و

درپى آن اين سؤال رُخ مى نمايد كه چرا خداوند چهارپايان رامسخّر ما گردانيده است؟ شايد پاسخ آن اين باشد كه ما خداوند را سپاس بگذاريم و ديگران را از رزق خدا اطعام كنيم و تنها خدا را بى هيچ انبازى يادآوريم. خداوند مى فرمايد:

)وَالْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَكُم مِن شَعَائِرِ اللَّهِ لَكُمْ فِيهَا خَيْرٌ فَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا صَوَافَ فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ كَذلِكَ سَخَّرْنَاهَا لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ(15)).

"شتران قربانى را براى شما از شعاير خدا قرار داديم. شما را در آن خيرى است وهمچنان كه بر پاى ايستاده اند نام خدا را بر آنها بخوانيد و چون پهلويشان بر زمين رسيد از آنها بخوريد و فقيران قانع و گدايان را اطعام كنيد. اينها را براى شما رام كرديم. باشد كه سپاسگزارى كنيد."

حدود الهى در حجّ:

حدود الهى در حجّ:

1 - خداوند حدود حجّ را روشن كرده و مهمترين آنها به پايان بردن حجّ براى خداست. حجّ شريعتى الهى است و ما بايد براى خشنودى خدا آهنگ آن كنيم، و در انجام آن بايد از ريا يا شهرت طلبى با هدف تكبّر در زمين وتباهى كردن در آن دورى ورزيم.

بدين ترتيب در مى يابيم كه همه اعمال حجّ بايد از ابتدا از هنگام احرام كه پيمانى قلبى است تا رمى جمرات با قصد قربت همراه باشد.

ما بايد حجّ را تمام كنيم، پس كسى كه به حجّ درمى آيد روا نيست آن راترك گويد يا باطلش كند. خداوند مى فرمايد:

)وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ للَّهِ ِ(16)).

"و حجّ و عمره را براى خدا به اتمام برسانيد."

نبايد حجّ را ترك گفت مگر هنگام اضطرار مانند حصر به سبب بيمارى،كه در اين هنگام مى توان قربانى را به جايى فرستاد كه ذبح مى شود و نبايدحلق كرد و از احرام خارج شد مگر

پس از آن كه قربانى به محلّش رسيده باشد، )مكّه در عمره و منى در حجّ(. خداوند مى فرمايد:

)فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْي وَلَا تَحْلِقُوا رُؤُوسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ(17)).

"و اگر )به سبب بيمارى از حجّ( بازداشته شديد، آن قدر كه ميسّر است قربانى كنيد و سر متراشيد تا قربانى شما به قربانگاهش برسد."

امّا كسى كه بيمار باشد و نتواند بر احرام صبر كند، يا در اثر ناراحتى احساس كند كه بناچار بايد به حلق، تن در دهد مى بايست پس از حلق فديه)كفّاره( حلق دهد. خداوند مى فرمايد:

)فَمَن كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ بِهِ أَذىً مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِن صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْنُسُكٍ(18)).

"اگر يكى از شما بيمار يا در سرش آزارى بود به عنوان فديه روزه بدارد يا صدقه دهد يا قربانى كند."

2 - حجّ انواعى دارد: حجّ تمتّع، حجّ إفراد و حجّ قِران، ويژگى حجّ تمتّع قربانى كردن مى باشد كه فرض است بر كسى كه وطنش نزديك مكّه نباشد.خداوند مى فرمايد:

)فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَمَن تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَن لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلاَثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذلِكَ لِمَن لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُوْا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ(19)).

"هر كه از عمره تمتّع به حجّ بازآيد آن قدر كه او را ميسّر است قربانى كند، و هركه را قربانى ميسّر نشد سه روز در حجّ روزه بدارد و هفت روز چون از حجّ بازگردد تا ده روز كامل شود، و اين حكم براى كسى است كه از مردم مكّه نباشد. از خدا بترسيد وبدانيد كه خدا بسختى عقوبت مى كند."

بدين ترتيب حجّ تمتّع فريضه كسانى است كه از راه دور به خانه خدامى آيند، و امتياز حجّ تمتّع

اين است كه حاجيان در فاصله ميان احرام عمره و احرام حجّ، از آنچه در حال احرام بر آنان حرام است، بهره مى جويند.

قربانى كردن بر شخص متمتّع واجب است و كسى كه توانايى آن رانداشته باشد بايد سه روز در مكّه، و هنگام بازگشت هفت روز روزه بگيرد تابه جاى قربانى ده روز روزه اش كامل گردد. امّا كسى كه خانواده اش اهل مسجدالحرام باشد، و اطراف آن )به شعاع چهل و هشت مايل به گونه اى كه مكّه مركز آن باشد و بدان آمد و شد كند( از قربانى معاف است. و هنگامى كه خداوند مى فرمايد: )فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْي( درمى يابيم كه بهترين قربانى شتر است، و ميانه آن سر بريدن گاو و حداقلّ آن قربانى كردن يك گوسفنداست. و مى توان بيش از يك قربانى تقديم كرد چنانكه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله براى خود و حضرت على عليه السلام صد شتر قربانى كرد.

مورد: اول

احرام:
اشاره

احرام:

1 - احرام حجّ بايد در ماههاى مشخّص )شوّال، ذى القعده، ذى الحجّه(باشد، نيّت در آن شرط است و آن چنين است كه آدمى بر خود فرض كندترك آنچه را كه بايد شخص مُحْرِم آن را ترك گويد، و اين خود پاسخى است به دعوت خدا در حجّ، زيرا كه خداوند به ابراهيم نبى مى فرمايد: )وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ(، و بدين سان شخص محرم هنگام بستن احرام خدا را لبّيك مى گويد: "لَبَّيكَ اللَّهُمَّ لَبَّيكَ". گفتن اين جمله نيز از شرايط احرام است.خداوند مى فرمايد:

)الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجِّ...(20)).

"حجّ در ماههاى معيّنى است، هر كه در آن ماهها اين فريضه را ادا كند..."

2 - شخص مُحْرِم بايد چهار چيز اساسى را ترك گويد:

الف - جماع ]الرَّفَث[.

الف - جماع ]الرَّفَث[.

و آن عبارت است از همبستر شدن با زنان. شرع مقدّمات اين كار را نيزحرام دانسته كه عبارتند از عقد، شهادت دادن بر عقد، نگاه كردن به زنان ازروى شهوت، لمس زنان و آنچه نظير جماع باشد همچون استمناء، منظوردورى جستن از شهوت جنسى در همه ابعاد آن است.

ب - گناه ]الْفُسُوق[

ب - گناه ]الْفُسُوق[

ميهمانان خدا در لحظاتى روحانى به سر مى برند به دور از وابستگى به قوميّت و زمين، پس فخر فروشى و برترى جويى به هر وسيله اى بر ايشان حرام است:

1 - خداوند افاضه را از غير موقف حرام كرده و بر مسلمانان واجب دانسته كه خدا را همچون پدرانشان يا بيش از ايشان ياد كنند )كه بعداً از آن سخن خواهيم گفت.(

2 - خداوند آرايش را با همه اقسام آن حرام دانسته خواه پوشيدن لباس،يا سرپوش براى مردان، يا آنچه چهره و دو كف زنان را بپوشاند، يا پاى راهمچون كفش در خود جاى دهد، يا اصلاح سر و كوتاه كردن ناخنها و بكاربردن عطر و كرمهاى معطّر و سرمه كشيدن به قصد زينت، يا انگشتر زينتى برانگشت كردن يا استفاده از عينكهاى زينتى يا بستن ساعت به قصد زينت ونظاير آن، و يا حتّى نظر كردن بر خويش در آينه يا زير سايه بودن به هنگام راه رفتن.

ج - جدال

ج - جدال

شرع مقدّس آن را با قَسَم خوردن مشخص كرده به اين كه شخص بگويد:"لا واللَّه" يا "بلى واللَّه" كه در مقام ردّ يا اثبات سخن ديگران بر زبان بيايد.خداوند درباره امورى كه در احرام بايد از آنها چشم پوشيد مى فرمايد:

)فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجِّ فَلَا رَفَثَ وَلاَ فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ(21)).

"و هر كس )با بستن احرام، و شروع به مناسك حجّ( حجّ را بر خود فرض كرده است )بايد بداند كه( در حجّ آميزش جنسى با زنان و گناه و جدال نيست..."

د - شكار

د - شكار

خداوند، پرتاب تير يا هر سلاح ديگر به سوى شكار، و ذبح و راهنمايى كردن و شركت در شكار يا حفظ صيد و يا حتّى خوردن گوشت آن را حرام كرده مى فرمايد:

)يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ غَيْرَمُحِلِّي الصَّيْدِ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ(22)).

"اى كسانى كه ايمان آورده ايد به پيمانها وفا كنيد. حيوانات چهارپا مگر آنهايى كه از اين پس برايتان گفته مى شود بر شما حلال شده اند و آنچه را كه در حال احرام صيدمى كنيد حلال نه شماريد. خدا به هرچه مى خواهد حكم مى كند."

حكمت اين محرمات آن است كه به مردم مى آموزد جلوى شهوتهاى خود را بگيرند، زيرا كه شهوتهاى سركش بشرى عبارتند از:

1 - شهوت جنسى: كه آدمى را به انجام بسيارى از محرّمات فرامى خواند)محرماتى همچون نگريستن به زنان نامحرم، زنا، انحراف جنسى( كه گاهى آدمى را به پاره اى جنايات و اقدامات وامى دارد.

2 - شهوت برترى جويى: كه آدمى را به تكبّر و فخر و مسخره كردن ديگران و حسادت و دشمنى وامى دارد، و در نتيجه موجب مى شود به بسيارى ازمحرمات

شريعت دامن بيالايد. همين گرايش موجب شد پدر ما آدم عليه السلام وهمسرش از بهشت اخراج شوند و حال آن كه خداوند بهشت را جايگاه كسانى قرار داده كه از برترى جويى پرهيز كنند:

)تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوّاً فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَاداً وَالْعَاقِبَةُلِلْمُتَّقِينَ(23)).

"اين سراى آخرت را از آنِ كسانى ساخته ايم كه در اين جهان نه خواهان برترى جويى هستند و نه خواهان فساد و سرانجامِ نيك، از آنِ پرهيزكاران است."

در حجّ خدا به ما مى آموزد چگونه از اين گرايش شيطانى بپرهيزيم.

3 - شهوت جدال: خداوند درباره آن مى فرمايد:

)وَكَانَ الْإِنسَانُ أَكْثَرَ شَيْ ءٍ جَدَلاً(24)).

"ولى آدمى بيش از هر چيز به جدل برمى خيزد."

خداوند به ما دستور داده در حجّ از گفتن سخن بيهوده بپرهيزيم:

)فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ(25)).

"پس از بتهاى پليد و سخن باطل و دروغ اجتناب ورزيد."

پذيرش حق و تسليم در برابر آن براى آدمى دشوار است و از همين رومى بينيم كه انسان در حق بيش از هر چيز ديگر به مجادله مى پردازد.

4 - شهوت تملّك: كه بارزترين مصاديق آن شكار است.

و بدين ترتيب خداوند حجّ را وسيله اى قرار داده براى كنترل شهوات وافزايش تقوا چه، آدمى را به ترك محرمات احرام فرمان مى دهد.

مورد: اول | قبلى | بعدى

مناسك حج

مناسك حجّ :

1 - حجّ در عرفه خلاصه مى شود، و وقوف در عرفات، شامگاه نهم ذيحجّه نخستين و مهم ترين آيين حجّ پس از احرام است.

2 - سپس حاجيان از عرفات به سوى مشعر كوچ مى كنند، و اين )افاضه(كوچ كردن، دومين آيين حجّ است.

3 - حاجيان سپس در مشعر گرد مى آيند تا خدا را ياد كنند و او را درمهم ترين نعمت يعنى هدايت سپاس بگزارند.

خداوند مى فرمايد:

)لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن

تَبْتَغُوا فَضْلاً مِن رَبِّكُمْ فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْكُرُوهُ كَمَا هَدَاكُمْ وَإِن كُنْتُمْ مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ * ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ(26)).

"اگر )به هنگام حجّ( طالب روزى خدا باشيد مرتكب گناهى نشده ايد، و چون ازعرفات كوچ كرديد خدا را در مشعر الحرام ياد كنيد؛ از آن رو كه شما را هدايت كرده درحالى كه پيش از آن گمراه بوده ايد، سپس از همان جا كه مردم كوچ مى كنند )به سوى سرزمين منى( كوچ كنيد، و از خدا آمرزش بخواهيد كه آمرزنده و مهربان است."

قريش براى فخر فروشى بر ديگران در عرفات وقوف نمى كردند )شايدهمين از برجسته ترين مفاهيم فسوق است( در حالى كه قرآن كريم از اين كارباز مى دارد و به آنها دستور مى دهد از عرفات افاضه كنند نه از مشعر.

4 - بدين ترتيب افاضه از عرفات به سوى منى با گذر از مشعر صورت مى پذيرد و در اين مسير الهى حاجيان تكبير و تهليل مى گويند، و در منى به بارگاه خدا قربانى مى كنند. خداوند آيين قربانى را به تفصيل بيان كرده است وروشن ساخته كه شخص متمتّع بايد آن قربانى را كه در توان اوست تقديم كند.

5 - در اينجا حاجى خدا را به ياد مى آورد، و در وادى منى به امّت توحيدمى پيوندد، و بر آوردن نيازهايى را از خدا مى خواهد كه تنها به دنيا منحصرنيست بلكه آخرت را نيز در برمى گيرد. خداوند مى فرمايد:

)فَإِذَا قَضَيْتُمْ مَنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْراً فَمِنَ النَّاسِ مَن يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا وَمَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ * وَمِنْهُمْ مَن يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ(27)).

"چون مناسكتان را به جاى

آورديد همچنان كه پدران خويش را ياد مى كرديد-حتّى بيشتر از آن- خداى را ياد كنيد. برخى از مردم مى گويند: اى پروردگار ما! ما رادر دنيا چيزى بخش، اينان را در آخرت نصيبى نيست، و برخى از آنها مى گويند:پروردگارا در دنيا و آخرت به ما نيكى عطا كن و ما را از عذاب آتش دور گردان."

6 - سپس حاجى در ايام تشريق )يازدهم و دوازدهم( در منى خدايش رابه ياد مى آورد، پس از آن كه در مكّه و در روز عيد خانه خدا را طواف مى كند.

كسانى هستند كه تا روز سيزدهم در منى باقى مى مانند، و ايشان همان كسانى هستند كه در احرام خود از شكار و زن روى برنتافته. خداوندمى فرمايد:

)وَاذْكُرُوا اللَّهَ فِي أَيَّامٍ مَعْدُودَاتٍ فَمَن تَعَجَّلَ فِي يَوْمَيْنِ فَلاَ إِثْمَ عَلَيْهِ وَمَن تَأَخَّرَ فَلاَإِثْمَ عَلَيهْ لِمَنِ اتَّقَى وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ(28)).

"و خدا را در روزهاى معيّنى ياد كنيد، وهر كس شتاب كند، و)ذكر خدا را در دوروز انجام دهد(، گناهى بر او نيست؛ و هركه تأخير كند )و سه روز انجام دهد نيز(گناهى بر او نيست؛ براى كسى كه تقوى پيشه كند. از خدا بپرهيزيد؛ و بدانيد شما به سوى او محشور خواهيد شد."

پس از بجاآوردن اعمال منى، گناهى بر حاجى نيست خواه در رفتن ازمنى در روز دوازدهم شتاب كند، يا تا روز سيزدهم باقى بماند ولى كسيكه ازشكار و زن روى برنتافته در سيزدهم از منى مى رود تا خداوند گناهان او رإ؛33أبيامرزد.

7 - از مناسك حجّ نيز طواف بيت عتيق است. خداوند مى فرمايد:

)ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ(29)).

"سپس چرك از خود دور كنند و نذرهاى خويش را ادا كنند و بر بيت العتيق

طواف كنند."

خداوند خانه اش را از تملّك ديگرى آزاد ساخته است، پس اين خانه هم چون خانه هاى ديگر در تملّك مردم نيست. خانه اى است آزاد ازپيوندهاى شخصى و كسى كه بدان طواف كند پرستش را براى خداوندسبحان خالص كرده است و از پلشتى بُتها و پيوند به دنياييان رهايى يافته است و از ثروتمندان و سلطه مداران و صاحبان نام كناره جسته است.خداوند سبحان پس از بيان طواف مى فرمايد:

)ذلِكَ وَمَن يُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَّهُ عِندَ رَبِّهِ وَأُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعَامُ إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ * حُنَفَاءَ للَّهِ ِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ وَمَن يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّماءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكَانٍ سَحيقٍ(30)).

"همچنين هر كس دست از حرام بدارد، در نزد پروردگارش برايش بهتر است،وچهارپايان بر شما حلالند مگر آنهايى كه برايتان خوانده شده. پس از بتهاى پليدوسخن باطل و دروغ اجتناب ورزيد. روى آورندگان به خدا باشيد و شرك نياوردگان به او، و هر كس كه به خدا شرك آورد چونان كسى است كه از آسمان فروافتد و مرغ اورا بربايد يا بادش به مكانى دور اندازد."

بدين ترتيب با طواف پيرامون خانه خدا شعائر الهى را بزرگ داشته ايم تااز پليدى شيطان و شهوات و طاغوت و باطل دورى كرده باشيم و از آلودگى شرك با همه گونه هاى آن )كار براساس ريا يا شهرت طلبى يا سرمستى( پاك گرديم.

مشرك بهره شيطان است كه به ژرف ناى دوزخ سقوط مى كند.

8 - از مناسك است نماز پس از طواف نزد مقام ابراهيم عليه السلام، زيرا خداوندمى فرمايد:

)وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلّىً(31)).

"از مقام ابراهيم مصلّى برگزينيد."

9 - از مناسك حجّ است سعى ميان دو كوه صفا و مروه، كه از شعائر الهى به شمار

مى آيد اگرچه، جاهليّت اين آيين را تحريف كرد و دو بت بر اين دوكوه نهاد كه خود موجب شد برخى از اين آيين خوددارى كنند، پس خداوندآن را نفى كرد و فرمود:

)إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَن تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ(32)).

"صفا و مروه از شعائر خداست. پس كسانى كه حجّ خانه را به جاى مى آورند ياعُمره مى گزارند اگر بر آن دو كوه طواف كنند مرتكب گناهى نشده اند. پس هر كه كارنيكى را به رغبت انجام دهد، بداند كه خدا شكر پذيرنده اى داناست."

اين سعى گواه آن است كه به بازى گرفته شدن پاره اى شعائر از سوى جاهليت آن را لغو نمى كند، و شايسته نيست آيينى ترك گفته شود به بهانه اين كه كفّار آن را از جايگاه و اهدافش دور ساخته اند.

10 - يكى ديگر از بينشهاى قرآن درباره حجّ، خدمت به مهيمانان خداست اعمّ از آب دادن بديشان و آباد كردن مسجد، ولى كافران و منافقان نبايد اين كار را ابزار طغيان خويش سازند، زيرا كه ايمان به خدا و پيامبروجهاد در راه خدا بالاتر از اينهاست. خداوند مى فرمايد:

)أَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَجَاهَدَفِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَوُونَ عِندَ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ * الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُواوَجَاهَدَوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللَّهِ وَأُولئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ(33)).

"آيا آب دادن به حاجيان و عمارت مسجدالحرام را با ايمان به خدا و روز قيامت وجهاد در راه خدا برابر مى دانيد؟ نه، نزد خدا برابر نيستند و خدا ستمكاران راهدايت نمى كند. آنان كه ايمان آوردند و مهاجرت كردند و در راه خدا

به مال و جان خويش جهاد كردند، در نزد خدا درجتى عظيمتر دارند و كاميافتگانند."

بدين سان خداوند فضيلت خدمت به حاجيان را بيان مى دارد ولى برحذر مى دارد كه مبادا اين كار بر ايمان حقيقى برترى داده شود.

2 - آداب سفر

2 - آداب سفر

احاديث شريفه آكنده است از تعاليم ارزشمند پيرامون سفر و بويژه سفرحجّ، و ما اين تعليمات را براى حاجيان مى آوريم به اميد آن كه خداوندايشان را توفيق دهد تا از اين تعليمات پرتو برگيرند، و از اين سفر خدايى به بهترين شكلى باز گردند.

1 - بايد سفر با سلامتى همراه باشد و جهاد با غنيمت و حجّ با بى نيازى.در حديث شريفى به نقل از امام جعفر الصادق عليه السلام، فرموده است: "سَافِرُواتَصِحُّوا، وَجَاهِدُوا تَغْنَمُوا، وَحُجُّوا تَسْتَغْنُوا"(34).

"سفر كنيد تا سالم بمانيد و جهاد كنيد تا غنيمت بگيريد و حجّ كنيد تا بى نيازگرديد."

2 - پيش از سفر بايد همراه بگزينى، چه، در حديث شريف آمده است:"دوست و سپس راه". اسلام چندين ويژگى براى همراهان سفر بر شمرده است:

الف - اين كه دوستت همسنگ تو باشد. از امام باقرعليه السلام نقل شده است كه فرمود:

"إِذَا صَحِبْتَ فَاصْحَبْ نَحْوَكَ، وَلَا تَصْحَبْ مَنْ يَكْفِيكَ، فَإِنَّ ذلِكَ مَذَلَّةٌ لِلْمُؤْمِنِ"(35).

"دوستى همسنگ خويش برگزين و نبايد همراه كسى شوى كه بر تو انفاق مى كند،زيرا اين موجب خوارى مؤمن است."

ب - به مسافر فرمان داده شده است كه دوستانش كمتر از هفت نفر باشند.از محمّد بن على بن حسين نقل شده كه گفت: پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمود:

"أَحَبُّ الصَّحَابَةِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ أَرْبَعَةٌ، وَمَا زَادَ قَوْمٌ عَلى سَبْعَةٍ إِلَّا كَثُرَ لَغَطُهُمْ"(36).

"بهترين دوستان نزد خدا چهار تن هستند، و هيچ گروهى از هفت تن تجاوزنكردند مگر آن

كه غوغايشان فزونى يافت."

ج - و به او دستور داده شده است با دوستان به مهربانى رفتار كند، چون از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله روايت شده كه فرمود:

"مَا اصْطَحَبَ اثْنَان إِلَّا كَانَ أَعْظَمُهُمَا أَجْراً وَأَحَبُّهُمَا إِلَى اللَّهِ أَرْفَقُهُمَا بِصَاحِبِهِ"(37).

"دو كس دوستى نكردند مگر آن كه با پاداش ترين و محبوبترين آن دو نزد خدا،مهربانترين آن دو است به دوستش."

3 - به مسافر دستور داده شده است براى سفرش توشه بردارد كه اين كاراز شرافت مرد به شمار آمده است. در حديثى به نقل از امام باقر آمده است كه گفت:

"مِنْ شَرَفِ الرَّجُلِ أَنْ يُطَيِّبَ زَادَهُ إِذَا خَرَجَ فِي سَفَرٍ"(38).

"از شرف مرد است كه هنگام سفر توشه نيكو برگيرد."

اين كار جوانمردى به شمار آمده است. از امام رضا به نقل از پدرانش عليه السلام آمده است كه گفته اند: پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود:

"سِتَّةٌ مِنْ الْمُرُوَّةِ، ثَلَاثَةٌ مِنْهَا فِي الْحَضَرِ، وَثَلَاثَةٌ مِنْهَا فِي السَّفَرٍ، فَأَمَّا الَّتِي فِي الْحَضَرِ: فَتِلَاوَةُ كِتَابِ اللَّهِ، وَعِمَارَةُ مَسَاجِدِ اللَّهِ، وَاتِّخَاذُ الْإِخْوَانِ فِي اللَّهِ، وَأَمَّا الَّتِي فِي السَّفَرِ: فَبَذْلُ الزَّادِ، وَحُسْنُ الْخُلُقِ، وَالْمِزَاحُ فِي غَيْرِ الْمَعَاصِي"(39).

"شش امر از جوانمردى است. سه تا در حضر و سه تا در سفر. امّا در حضرتلاوت قرآن و آباد كردن مساجد و برادر دينى گرفتن. و در سفر، توشه گرفتن و خوش اخلاقى، و شوخى در امورى كه خدا عصيان نشود."

"وَجَاءَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ أَنَّهُ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عليه السلام إِذَا سَافَرَ إِلى مَكَّةَ لِلْحَجِّ أَوِالْعُمْرَةِ تَزَوَّدَ مِنْ أَطْيَبِ الزَّادِ مِنَ اللَّوْزِ وَالسُّكرَ وَالسَّوِيْقِ الْمُحَمَّضِ وَالْمُحَلّى"(40).

"در حديث ديگرى آمده است كه هنگامى كه على بن الحسين عليه السلام قصد سفر حجّ ياعمره مى كرد بهترين توشه را از بادام و شكر و آشاميدنى ترش و شيرين برمى گرفت."

از امام صادق عليه

السلام نقل شده كه فرمود:

"فِي وَصِيَّةِ لُقْمَانَ لإِبْنِهِ: يَا بُنَيَّ، سَافِرْ بِسَيْفِكَ وَخُفِّكَ وَعِمَامَتِكَ وَحِبَالِكَ)خِبَائِكَ( وَسِقَائِكَ وَخُيُوطِكَ وَمِخْرَزِكَ، وَتَزَوَّدْ مَعَكَ مِنَ الْأَدْوِيَةِ مَا تَنْتَفِعُ بِهِ أَنْتَ وَمَنْ مَعَكَ، وَكُنْ لِأَصْحَابِكَ مُوَافِقاً إِلَّا فِي مِعْصِيَةِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ"(41).

"لقمان در سفارشهاى خود به پسرش مى گفت: پسرم! با شمشير و كفش و عمامه وخيمه ومشك و نخ و سوزن به سفر برو، و داروهايى را با خود برگير كه تووهمراهانت را سود بخشد، و با دوستانت همراهى كن مگر در معصيت خداوند."

مستحبّ است فرد قدرى خاك شفا با خود بردارد. از على بن طاووس در"امان الاخطار" و "مصباح الزائر" به نقل از امام صادق آمده است كه به ايشان عرض شد:

"تُرْبَةُ قَبْرِ الْحُسَينِ عليه السلام شِفَاءٌ مِنْ كُلِّ دَاءٍ، فَهَلْ هِي أَمَانٌ مِنْ كُلِّ خَوْفٍ؟ فَقَالَ: نَعَمْ إِذَا أَرَادَ أَحَدُكُمْ أَنْ يَكُونَ آمِناً مِنْ كُلِّ خَوْفٍ فَلْيَأْخُذْ الْمِسْبَحَةَ مِنْ تُرْبَتِهِ، وَيَدْعُو بِدُعَاءِالْمَبِيتِ عَلَى الْفرَاشِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، ثُمَّ يُقَبِّلُهَا وَيَضَعُهَا عَلى عَيْنِهِ وَيَقُولُ:

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِحَقِّ هذِهِ التُّرْبَةِ الْمُبَارَكَةِ، وَبِحَقِّ صَاحِبِهَا، وَبِحَقِّ جَدِّهِ، وَبِحَقِ أَبِيهِ، وَبِحَقِّ اُمِّهِ، وَبِحَقِّ أَخِيهِ، وَبِحَقِّ وُلْدِهِ الطَّاهِرِينَ، اجْعَلْهَا شِفَآءً مِنْ كُلِّ دَآءٍ، وَأَمَاناًمِنْ كُلِّ خَوْفٍ، وَحِفْظاً مِنْ كُلِّ سُوءٍ، ثُمَّ يَضَعُهَا فِي جَيْبِهِ فَإِنْ فَعَلَ ذلِكَ فِي الْغَدَاةِ فَلايَزَالُ فِي أَمَانِ اللَّهِ حَتّى الْعِشَاءِ، وَإِنْ فَعَلَ ذلِكَ فِي الْعِشَاءِ فَلَا يَزَالُ فِي أَمَانِ اللَّهِ حَتّى الْغَدَاةِ"(42).

"آيا خاك قبر امام حسين عليه السلام بر هر دردى شفاست؟ و آيا اين خاك در هر ترسى امان است؟ امام عليه السلام فرمود: آرى اگر هر يك از شما مى خواهد كه از ترس در امان باشد بايد تسبيحى از تربت امام را بردارد و سه بار دعاء خواب را بخواند، و سپس بوسه بر آن زند و بر چشمش نهد

و چنين گويد: "خداوندا تو را بحقّ اين تربت و بحق صاحب آن و بحقّ جدّ او و بحقّ پدرش و بحقّ مادر و برادرش و بحقّ فرزندان پاكش آن را شفاى بر هر دردى و امان بر هر ترسى و موجب حفظ از هر گونه بدى قرار ده"، وسپس آن را در جيب خود نهد كه اگر اين كار را در بامداد كند تا شامگاه در امان خداخواهد بود و اگر در شامگاه كند تا پگاه در امان خدا خواهد بود."

4 - اين كه بر خدا توكّل كند و سفرش را براساس وساوس شيطانى وبدبينى هايى كه او در دل دامن مى زند به تأخير نيندازد. در حديثى از امام صادق عليه السلام آمده است كه فرمود:

"الطِّيرَةُ عَلى ما تَجْعَلُها، إِنْ هَوَّنْتَها تَهَوَّنَتْ، وَإِنْ شَدَّدتها تَشَدَّدتْ، وَإِنْ لَمْ تَجْعَلْهاشَيئاً لَمْ تَكُنْ شَيْئاً"(43).

"بدبينى در اختيار توست اگر آن را ناچيز انگارى ناچيز گردد و اگر بدان شدّت بخشى شديد شود و اگر آن را ناديده بپندارى از ميان برود."

در حديث ديگرى از امام آمده است كه گفت: پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرموده است: "كفّاره بدبينى توكّل است."(44)

5 - براى مسافر مستحبّ است هرگاه به سفر مى رود اين آيه را بخواند زيراحضرت صادق عليه السلام هرگاه پاى در ركاب مى نهاد مى گفت: )سُبْحَانَ الَّذِي سَخَّرَلَنَا هَذا وَمَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ( و هفت بار مى فرمود: "سُبْحانَ اللَّهِ" و هفت بار هم مى فرمود: "الْحَمْدُ للَّهِ ِ" و هفت بار هم مى گفت "لا إِلهَ إِلَّا اللَّه".(45)

6 - مستحب است كسان مسافر با اين دعاى منقول از امام صادق عليه السلام به نقل از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله با مسافر خود خداحافظى كنند كه پيامبر هرگاه بامسافرى وداع مى كرد دست او را مى گرفت

و مى فرمود:

"أَحْسَنَ اللَّهُ لَكَ الصَّحابَةَ، وَأَكْمَلَ لَكَ الْمَعُونَةَ، وَسَهَّلَ لَكَ الْحُزُونَةَ، وَقَرَّبَ لَكَ الْبَعِيدَ، وَكَفَاكَ الْمُهِمَّ، وَحَفَظَ لَكَ دِينَكَ وَأَمَانَتَكَ وَخَواتِيمَ عَمَلِكَ، وَوَجَّهَكَ لِكُلِّ خَيْرٍ،عَلَيْكَ بِتَقْوَى اللَّهِ، اسْتَوْدِعِ اللَّهَ نَفْسَكَ، سِرْ عَلى بَرَكَةِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ"(46).

"خداوند دوستان تو را نيكو گرداند، و ياريت را كامل كند، و راههاى ناهموار رابرايت هموار سازد، و دور را برايت نزديك گرداند، و در امور مهمّ تو را بسنده باشد،و دين و امانت و پايان كارهايت را خود عهده دار گردد، و به خير رهنمايت شود. پس تقوى در پيش گير و خود را به خدا بسپار و در پر تو بركت خدا ره بسپار."

7 - شخص مسافر شايسته است به هزينه خود توجّه داشته باشد. درحديث صفوان جمّال آمده است:

به امام صادق عليه السلام عرض كردم: خانواده ام همراه من هستند و من قصدحجّ دارم و هزينه ام را به كمر بسته ام. حضرت فرمود:

"نَعَمْ إِنَّ أَبِي عليه السلام كَانَ يَقُولُ: مِنْ قُوَّةِ الْمُسَافِرِ حِفْظُ نَفَقَتِهِ"(47).

آرى پدر من عليه السلام مى فرمود: "از قوّت مسافر است حفظ هزينه اش."

8 - مسافرت بايد به طور كُلّى با ميانه روى همراه باشد ولى در حجّ وعمره مستحب چنين است كه با گشاده دستى عمل گردد.

از امام صادق عليه السلام نقل است كه فرمود: پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله مى فرمود:

"مَا مِنْ نَفَقَةٍ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ مِنْ نَفَقَةِ قَصْدٍ، وَيُبْغِضُ الْإِسْرافَ إِلّا فِي حَجٍّ أَوْعُمْرَةٍ"(48).

"هيچ هزينه اى نزد خدا از ميانه روى محبوب تر نيست و خداوند زياده روى رادشمن مى دارد مگر در حجّ يا عمره."

9 - هنگامى كه وارد شهرى شد مستحب است دعايى را بخواند كه دروصيّت پيامبرصلى الله عليه وآله به على عليه السلام آمده است كه فرمود:

"يَا عَلِيُّ، إِذَا أَرَدْتَ مَدِينَةً أَوْ

قَرْيَةً فَقُلْ حِينَ تُعَاينُها: اَللَّهُمَّ إِنّي اَسْأَلُكَ خَيْرَهَا،وَأَعَوُذُ بِكَ مِنْ شَرِّهَا، اَللَّهُمَّ حَبِّبْنا إِلى أَهْلِهَا وَحَبِّبْ صَالِحِي أَهْلِهَا إِلَيْنَا"(49).

"اى على، هرگاه به شهر يا روستايى رفتى به هنگام مشاهده آن اين دعا را بخوان:خداوندا خير آن را از تو مى خواهم، و از شرّ آن به تو پناه مى برم، خداوندا ما رامحبوب اهالى آن گردان، و صالحان آن را دوست ما كن."

10 - مستحب است هم صحبتى با دوستانش را نيكو گرداند به ويژه در دوامر كه در روايات بدان تأكيد شده است:

الف - انتظار كشيدن كسى كه كارى برايش پيش آمده تا برآوردن نيازش.

از امام موسى بن جعفر روايت شده كه فرمود:

"أَمِيرَانِ وَلَيْسَا بِأَمِيرَيْنِ: صَاحِبُ الْجَنَازَةِ لَيْسَ لِمَنْ يَتْبَعُهَا أَنْ يَرْجِعَ حَتَّى يُؤْذَنَ لَهُ،وَامْرَأَةٌ حَجَّتْ مَعَ قَوْمٍ فَاعْتَلَّتْ بِالْحَيْضِ فَلَيْسَ لَهُمْ أَنْ يَرْجِعُوا وَيَدَعُوهَا حَتَّى تَأْذَنَ لَهُمْ"(50).

"دو نفر امير هستند كه در واقع امير نمى باشند: صاحب جنازه كه نبايد تشييع كنندگان بازگردند مگر اين كه از او اجازه بگيرند، و زنى كه با كسانش حجّ مى گزارد وبه حيض مبتلا مى شود پس آنها حق ندارند باز گردند مگر آن كه او بديشان اجازه دهد."

ب - سخن نگفتن پيرامون اسرار سفر.

از حفص بن غياث روايت شده است كه گفت: از امام صادق عليه السلام شنيدم كه فرمود: "لَيْسَ مِنَ الْمُرُوَّةِ أَنْ يُحَدِّثَ الرَّجُلُ بِمَا يَلْقى فِي سَفَرِهِ مِنْ خَيْرٍ أَوْ شَرٍّ"(51).

"جوانمردى نيست، فرد از خير و شرّى سخن گويد كه در سفر بدان آگاهى يافته."

11 - مستحب است براى بازگشت از سفر شتاب كند.

از امام سجّادعليه السلام نقل است كه فرمود:

"السَّفَرُ قِطْعَةٌ مِنْ السَّقَرِ، فَإِذَا قَضى أَحَدُكُمْ سَفَرَهُ فَلْيُسْرِعْ الْعَوْدَ إِلى أَهْلِهِ"(52).

"سفر بخشى از دوزخ است، پس هرگاه كسى سفرش را به

انجام رساند، به شتاب به سوى خانواده اش باز گردد."

12 - مستحب است از همان راهى باز نگردد كه رفته است بلكه چنانچه اگر دو راه وجود دارد راه ديگرى برگزيند.

از ابوالحسن عليه السلام نقل است كه فرمود:

"أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وسلم حِينَ غَدا مِنْ مِنى فِي طَرِيقِ ضَبٍّ وَرَجَعَ مَا بَيْنَ الْمَازِمِينَ،وَكَانَ إِذَا سَلَكَ طَرِيقاً لَمْ يَرْجِعْ فِيهِ"(53).

پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله هنگام رفتن به منى از راه ضبّ مى رفت و از ميان مازمين بازمى گشت، و هرگاه از راهى مى رفت از راه ديگر باز مى گشت."

13 - مستحب است با هديه اى به خانه باز گردد و لو قدر و قيمت آن ناچيزباشد.

در حديثى از جعفر بن محمّدعليه السلام آمده است كه فرمود: "إِذَا سَافَرَ أَحَدُكُمْ فَقَدِمَ مِنْ سَفَرِهِ فَلْيَأْتِ أَهْلَهُ بِمَا تَيَسَّرَ وَلَوْ بِحَجَرٍ، فَإِنَّ إِبْراهِيمَ كَانَ إِذَا ضَاقَ أَتى قَوْمَهُ،وَأَنَّهُ ضَاقَ ضَيْقَةً فَأَتى قَوْمَهُ فَوَافَقَ مِنْهُمْ أَزْمَةً، فَرَجَعَ كَمَا ذَهَبَ، فَلَمَّا قَرُبَ مِنْ مَنْزِلِهِ نَزَلَ عَنْ حِمَارِهِ فَمَلَأَ خرْجَهُ رَمْلاً إِرادَةَ أَنْ يُسَكِّنَ مِنْ رَوْحِ سَارَةٍ"(54).

"هرگاه كسى از شما به سفر رفت در بازگشت براى خانواده اش هديه اى آورد كه براى او مقدور است اگرچه تكه سنگى باشد. ابراهيم عليه السلام هنگامى كه دلش براى كسانش تنگ مى شد به سوى آنها مى رفت و انبساط خاطر مى يافت و در بازگشت هنگامى كه به خانه اش نزديك مى شد از مركبش فرود مى آمد و خُرجين مركب را پُر ازريگ مى كرد تا با اين كار سارا را خوشحال سازد."

14 - مستحب است مؤمنان به ويژه در سفر حجّ مسافرشان را يارى رسانند.

در روايتى به نقل از امام باقرعليه السلام آمده است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمود:

"مَنْ أَعَانَ مُؤْمِناً مُسَافِراً فَرَّجَ اللَّهُ عَنْهُ ثَلَاثاً وَسَبْعِينَ كُرْبَةً، وَأَجَارَهُ فِي الدُّنْياوَالْآخِرَةِ مِنَ

الْغَمِّ وَالْهَمِّ، وَنَفَّسَ كَرْبَهُ الْعَظِيمَ يَوْمَ يَعضُّ النَّاسُ بِأَنْفَاسِهِمْ"(55).

"كسى كه مؤمن مسافرى را يارى رساند خداوند هفتاد و سه غم از او برگيرد، و دردنيا و آخرت از غم و حُزن پناهش بخشد، و در روزى كه مردمان پشيمان گردند، غمى سترگ از دوششان بردارد."

نيز مستحبّ است مؤمنان به خانواده حاجيان توجّه داشته باشند، و آنان را زيارت كنند، و در صورت نياز بديشان خدمت كنند.

از ابوعبداللَّه عليه السلام روايت است كه گفت: على بن الحسين عليه السلام مى فرمايد:

"مَنْ خَلَّفَ حَاجّاً فِي أَهْلِهِ وَمَالِهِ كَانَ لَهُ كَأَجْرِهِ حَتَّى كَأَنَّهُ يَسْتَلِمُ الْأَحْجَارَ"(56).

"كسى كه عهده دار خانواده و اموال يك حاجى گردد، همچون حاجى اجر مى برد،گويى كه خود شخصاً به حجّ رفته است."

15 - مستحب است به هنگام بازگشت حاجى به ديار خود به ديدار او روند.

در حديثى از ابو عبداللَّه عليه السلام آمده است كه فرمود:

"مَنْ لَقِى حَاجّاً فَصَافَحَهُ كَانَ كَمَنْ اسْتَلَمَ الْحَجَرَ"(57).

"كسى كه حاجى را ديدار كند و با او دست دهد مانند كسى است كه حجر الاسودرا به دست گرفته است."

شايسته است در ديدار حاجى شتاب شود.

از ابوعبداللَّه عليه السلام روايت است كه فرمود: "كَانَ عَلِيُّ بْنَ الْحُسَينِ عليه السلام يَقُولُ:بَادِرُوا بِالسَّلَامِ عَلَى الْحَاجِّ وَالْمُعْتَمِرِ وَمُصَافَحَتِهِمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُخَالِطَهُمْ الذُّنُوبُ"(58).

"على بن الحسين عليه السلام مى فرمود: به حاجى و شخص عمره رفته زودتر سلام كنيدوبا او دست دهيد قبل ازاين كه با گناهان درآميزد."

پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله اين را حقّى از حقوق مسلمانان نسبت به يكديگر دانسته،مى فرمايد:

"حَقٌّ عَلَى الْمُسْلِمِ إِذَا أَرَادَ سَفَراً أَنْ يُعْلِمَ إِخْوَانَه، وَحَقٌّ عَلى إِخْوَانِهِ إِذَا قَدِمَ أَنْ يَأْتُوهُ"(59).

"حقّ است بر مسلمان هنگامى كه آهنگ سفر مى كند برادرانش را آگاه سازد، وحقّ است بر برادرانش كه هرگاه او از سفر آمد به ديدارش روند."

16 - در

وصيّت فراگيرى از لقمان حكيم نكاتى آمده كه مسافر به ويژه حاجى را در اين سفر الهى سود مى رساند.

از امام صادق عليه السلام روايت است كه فرمود: "لقمان به فرزندش گفت: هرگاه باگروهى سفر كردى در هر امر خود و ايشان زياد رايزنى كن، و لبخند فراوان بر چهره ظاهر ساز، و در توشه ات در ميان آنها بخشنده باش، و هرگاه تو را خواندند بديشان پاسخ گو، وهرگاه از تو كمك طلبيدند ياريشان رسان. سكوت فراوان به كار بند، ونمازبسيار بجاى آور، و در مركب و آب و توشه به همراهانت ايثار كن، و هرگاه تو را به گواهى بر حقّى خواستند بديشان گواهى ده، و هرگاه از تو مشورت جُستند انديشه ات را كامل به كار انداز. قبل از درنگ و تفكّر تصميم مگير، و در مشورت پاسخ مگو تاابعاد گوناگون آن را نيك بدانى و در حالى بخواب، بخور و نماز بگزار كه انديشه وحكمتت را در مشورت به كار مى بندى. كسى كه نصيحتش را براى آن كه از اومشورت خواسته خالص نگرداند خداوند انديشه اش را از او برستاند و امانت را از اوبرگيرد. هرگاه دوستانت را ديدى كه راه مى روند تو نيز با آنها راه برو، و هرگاه ايشان راديدى كار مى كنند تو نيز با آنان به كار بپرداز، و هرگاه صدقه دادند و قرض، تو نيز بده.سخن كسى را كه از تو بزرگتر است بشنو، و هرگاه به تو فرمانى دادند يا از تو چيزى مى خواستند در پاسخ ايشان "آرى" گو و از گفتن "نه" بپرهيز چه، نه، ناتوانى است وموجب نكوهش. هرگاه در راه سرگردان شديد فرود آييد و هرگاه ترديد كرديدبايستيد و تدبيرى بيانديشيد. اگر يك نفر را

تنها ديديد پيرامون راه از او مپرسيد و ازوى راهنمايى مجوييد، زيرا يك نفر در بيابان مشكوك است، شايد كه جاسوس دزدان باشد يا شيطانى كه شما را به تحيّر كشد. از دو شخص نيز بپرهيزيد، مگر اينكه نظرتان غير از اين باشد، چه عاقل هنگامى كه به چشم چيزى را ببيند حقّ را از آن بازشناسد، و حاضر چيزى را مى بيند كه غايب نمى بيند.

پسرم هرگاه وقت نماز شد آن را براى چيزى به تأخير مينداز، نماز بگزار و راحت شو كه آن دَيْنى است بر عهده تو. نماز را به جماعت برپا كن اگر چه بر نوك پيكانى.اگر خواستيد فرود آييد در سرزمينى فرودآييد كه رنگش نكوتر و خاكش نرمتر وگياهش بيشتر باشد، و هرگاه فرود آمدى پيش از آن كه بنشينى دو ركعت نماز بگزار،وبراى قضاى حاجت نقطه اى دور را برگزين، و به هنگام رفتن نيز دو ركعت نمازبگزار و زمينى را كه بدان درآمدى وداع گو و به آن و اهاليش درود فرست زيرا هرسرزمينى را فرشتگانى است. اگر پيش از آن كه خوراكى بخورى توانستى آن را با دادن صدقه بياغازى پس بياغاز. مادام كه سواره هستى قرآن بخوان، و به هنگام كار تسبيح گو، و به هنگام بيكارى دعا بخوان. از حركت در اوّل شب بپرهيز و در آخر شب ره بپوى، و مباد كه در راه صداى خويش بلند كنى.(60)"

3 - چگونگى حجّ پيامبرصلى الله عليه وآله

3 - چگونگى حجّ پيامبرصلى الله عليه وآله

از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله نقل شده است كه فرمود: "مناسك حجّ را از من ]ياد[بگيريد". و در احاديث چگونگى حجّ پيامبر به طور مفصّل آمده است، و ماروايتى از آن را بيان مى داريم، شايد كه

سودى سترگ براى حاجيان ارجمندداشته باشد.

از امام جعفر صادق عليه السلام روايت است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله ده سال در مدينه بود و حجّ نگزارد و سپس اين آيه نازل شد: )وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالاًوَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ(. پس پيامبر به مؤذنان دستور داد بارساترين صدا اعلان كنند كه پيامبرصلى الله عليه وآله در اين سال حجّ خواهد گزارد.

پس مردم مدينه و اطراف نشينان و باديه نشينان بدان آگاهى يافتند، پس جمع شدند و پيامبر حجّ گزارد، و مردم پيرو پيامبر بودند، هرچه دستورمى داد اجرا مى كردند، و هر كارى انجام مى داد، انجام مى دادند.

پس پيامبرصلى الله عليه وآله چهار روز مانده به پايان ذى القعده خارج شد، و چون به ذى الحليفه رسيد و خورشيد زوال كرد )وقت ظهر شرعى( غسل نمود،سپس خارج شد تا به مسجد شجره رسيد، و نماز ظهر را در آنجا گزارد،واحرام حجّ اِفراد بست و خارج شد تا به صحرا رسيد، و مردم به صف ايستاده بودند پس پيامبر براى حج اِفراد تلبيه را بجا آورد، و شصت و شش يا شصت و چهار شتر براى قربانى با خود برد، تا در چهارمين روز ماه ذى الحجّه به مكّه رسيد، و هفت بار خانه خدا را طواف كرد، و در پشت مقام ابراهيم دو ركعت نماز گزارد، و سپس بازگشت )به طرف كعبه( و سنگ حجر الاسود را لمس كرد. حضرت صلى الله عليه وآله در آغاز طواف نيز آن را با دست لمس كرده بودند.

سپس فرمود: صفا و مروه از شعائر الهى است، پس بياغازيد از آنجا كه خدا آغازيده. مسلمانان گمان مى كردند سعى بين صفا و مروه پديده اى است ساخته مشركان كه خداوند اين آيه را

فروفرستاد: )إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا(. حضرت سپس به صفا رفت و بر بالاى آن صعود فرمود، و در برابر ركن يمانى قرار گرفت وخدا را ستود و ستايش كرد، و دعايى خواند كه مقدار آن چنان بود كه سوره بقره را بى وقفه بخواند، سپس به سوى مروه رفت و در آنجا همچون صفابايستاد، سپس به سوى صفا بازگشت، سپس به سوى مروه رفت تا از سعى خود فارغ شد. سپس در حالى كه حضرت در مروه بود جبرئيل بر او نازل شدو به او عرض كرد به مردم دستور دهد از احرام بيرون آيند مگر كسى كه قربانى با خود آورده باشد. پس مردى گفت: از احرام بيرون آييم در حاليكه از مناسك فارغ نشده ايم؟ حضرت فرمود: آرى.

هنگامى كه پيامبر در مروه پس از فراغت از سعى بايستاد روى به مردم كرد و خدا را ستود و فرمود: اين جبرئيل است )و با دستش اشاره به پشتش كرد( كه به من دستور مى دهد تا به شما دستور دهم هر كه با خود قربانى نياورده از احرام بيرون آيد. و اگر من، آنچه را اكنون مى دانم، قبلاًمى دانستم، همين كار را مى كردم كه به شما دستور دادم، ولى من با خودقربانى آورده ام، و هر كس با خود قربانى آورده حق ندارد از احرام بيرون آيدتا قربانى به قربانگاه برسد.

پس مردى از جماعت گفت: آيا در حالى به حجّ برويم كه هنوز آب غسل از موهايمان مى چكد؟ پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمود تو هرگز ايمان نخواهى آورد.

پس سراقه بن مالك بن خثعم كنانى گفت: اى پيامبر! دين ما را به مابياموز، گويى امروز زاده شده ايم.

آيا اين كه امروز بدان دستورمان مى دهى براى همين سال است يا براى آينده نيز؟ پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: براى آينده تا روزرستاخيز، و سپس انگشتان دو دستش را در ميان يكديگر برد و گفت: عمره داخل حجّ شد تا روز قيامت.

على عليه السلام از يمن در حالى نزد پيامبر آمد كه ايشان در مكّه بودند، پس برفاطمه عليها السلام وارد شد در حالى كه فاطمه از احرام بيرون آمده بود. على عليه السلام بوى خوش استشمام كرد و بر تن فاطمه جامه اى ديد رنگين. پس فرمود: اين چيست اى فاطمه؟ فاطمه در پاسخ گفت: پيامبر به ما چنين دستورى داده است. پس حضرت نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آمد تا از ايشان بخواهد مسأله روشن شود. على عليه السلام به پيامبرصلى الله عليه وآله عرض كرد: فاطمه را ديدم كه از احرام بيرون آمده بود و لباس رنگين بر تن داشت. پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود من به مردم چنين دستورى دادم.و تو اى على چگونه احرام بستى؟ حضرت عرض كرد: يارسول اللَّه! همچون پيامبر. پس پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: همچون من بر احرامت باقى بمان و تو در قربانى كردن شريكم هستى.

راوى مى گويد: پس پيامبر اكرم به همراه ياران به بطحاء درآمد و به خانه ها نرفت. چون روز ترويه فرارسيد به هنگام زوال آفتاب مردم را دستورداد تا غسل كنند و براى حجّ احرام بندند، و اين همان است كه خداوند برپيامبرش نازل كرد: )وَاتَّبِعُوا مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ(، پس پيامبرصلى الله عليه وآله و يارانش احرام بستند و به حجّ در آمدند تا به منى رسيدند. پس حضرت در آنجا نمازظهر، عصر، مغرب، عشاء و صبح را بگزارد و همراه مردم برفت. پس مردم قريش از مزدلفه

افاضه )كوچ( مى كردند و نمى گذاشتند مردم از آنجا افاضه كنند. پس پيامبرصلى الله عليه وآله روى آورد در حالى كه مردم قريش اميدوار بودند پيامبراز همانجايى افاضه كند كه آنها افاضه مى كردند. پس خداوند بر پيامبر اين آيه را نازل كرد: )ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ(، يعنى افاضه ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و پيشينيان ايشان.

پس هنگامى كه قريش ديدند كجاوه پيامبرصلى الله عليه وآله رفت، چيزى در دلشان پديد آمد، زيرا اميدوار بودند پيامبر از مكان ايشان افاضه كنند، تا به "نمره"رسيدند كه روبه روى اراك در دل عرفه قرار دارد. پس خيمه حضرت صلى الله عليه وآله برپا شد و مردم نيز خيمه هايشان را در همانجا زدند. چون خورشيد به زوال رسيد )ظهر شد( پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله خارج شد و قريش همراه او، در حاليكه غسل كرده بود، و تلبيه را قطع نمود و در مسجد بايستاد، و مردم را پند داد،امر و نهيشان كرد، سپس نماز ظهر و عصر را با يك اذان و دو اقامه بپاداشت.سپس به موقف )محل وقوف در عرفات( رفت و درنگ كرد پس مردم از هم پيشى مى گرفتند تا اطراف محل توقّف شتر پيامبر را به عنوان موقف برگزينند. پيامبر شتر خود را كنار بُرد، مردم همان كار را انجام دادند، سپس حضرت فرمود: "اى مردم! تمام اين مكان موقف است" و با دست خودموقف را به مردم نشان داد. پس مردم پراكنده شدند، و همين كار را درمزدلفه نيز كرد. پس وقوف كرد تا خورشيد غروب كرد، و بدنبال آن افاضه كرد و مردم را به آرامش خواند تا اينكه به مزدلفه رسيد كه همان مشعر الحرام است. حضرت با يك اذان و دو

اقامه نماز مغرب و عشا را بخواند، و در آنجااقامت كرد تا نماز صبح را بگزارد، و ضعيفان بنى هاشم را در شب به شتاب واداشت و بديشان دستور داد تا خورشيد طلوع نكرده رمى جمره )جمره عقبه( نكنند. پس هنگامى كه روز روشن شد، به سوى منى افاضه كرد و به رمى جمره عقبه پرداخت. قربانيى كه پيامبر با خود آورده بود شصت وچهاريا شصت و شش تا بود و حضرت على عليه السلام نيز سى و چهار يا سى و شش قربانى آورده بود. پس پيامبر شصت و شش قربانى نحر كرد و على عليه السلام سى وچهارتا. پيامبرصلى الله عليه وآله دستور داد از هر شتر قدرى گوشت بگيرند بپزند، و پس از آن كه گوشت پخته شد پيامبرصلى الله عليه وآله وعلى عليه السلام از گوشت آن بخوردند و ازشوربايش سر كشيدند، و نه پوست آنها را به قصّاب دادند و نه خرجين آنها راو نه قلّاده هاى آنها را و آنها را صدقه دادند. سپس پيامبر حلق كرد و به طواف بيت اللَّه پرداخت، وبه منى بازگشت و تا روز سوم از روزهاى تشريق در آنجابماند وسپس رمى جمرات كرد و برفت تا به ابطح رسيد. پس عايشه گفت اى پيامبر! زنان تو با حجّ و عمره بازگردند، و من تنها با حجّ باز گردم، پس پيامبر در ابطح اقامت كرد و عبدالرحمان بن ابوبكر را با عايشه به تنعيم فرستاد و عايشه براى عمره احرام بست و سپس بيامد و طواف بيت اللَّه كردو در مقام ابراهيم دو ركعت نماز بگزارد و سعى بين صفا و مروه كرد و نزدپيامبرصلى الله عليه وآله آمد. پيامبر همان روز برفت بى آن كه به مسجد الحرام شود وطواف بيت

اللَّه كند و از قسمتهاى بالاى مكّه از عقبة المدينين داخل شد و ازقسمتهاى پايين مكّه از ذى طوى خارج گشت.(61)"

4 - وصيّت امام صادق عليه السلام به حاجيان

4 - وصيّت امام صادق عليه السلام به حاجيان

امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

"هرگاه آهنگ حجّ كردى پيش از تصميم دلت را از هرگونه مشغله اى پاك گردان، و پرده هاى آن را بدر و تنها از آنِ خدا ساز.

همه كارهايت را به آفريننده ات واگذار، و در همه حركات و سكنات خويش بر او توكّل كن و تسليم قضا و قدر او باش.

دنيا و آسايش و خلايق را ر وا نه.

و حقوق مردم را كه بر عهده دارى بپرداز.

بر توشه و مركب و دوستان و نيرو و جوانى و مال خود اعتماد نكن كه مباد همه بر تو دشمن گردند، و بايد بدانى كه جز با توفيق الهى، نه توانى دارى و نه چاره اى.

همچون كسى آماده شو كه اميد بازگشت ندارد.

هم نشينى را نيكو گردان.

از اوقات فرايض الهى و سنّتهاى پيامبر مراقبت و به وظايف خود دررعايت كردن ادب و شكيبايى و سپاس گزارى و مهربانى و بخشش و ايثار درتوشه پيوسته عمل كن.

سپس با آب توبه خالص خود را از گناهان بشوى و جامه صدق و صفإ؛اًاًوفروتنى بر تن كن.

و با احرام بستن، هر چيز را كه تو را از ياد خدا باز مى دارد و مانع ازفرمانبرى تو مى شود بر خود حرام كن.

ولبّيك بگو، به مفهوم پاسخ زلال و بى شائبه به خداوند در فراخواندن توبه سوى او با چنگ زدن به عروة الوثقى.

و با قلبت به همراه فرشتگان پيرامون عرش الهى طواف كن، همچنانكه به همراه مسلمانان با پيكرت پيرامون بيت اللَّه الحرام طواف مى كنى.

و از هوى و هوست و تمامى نيرو و قوّتت به

شتاب گريز كن.

و از غفلت و لغزشهايت با خارج شدن به سوى منى، خارج شو، وچيزى را تمنّا مكن كه بر تو روا نيست و سزاوار آن نيستى.

و در عرفات به خطايت اعتراف كن و با وحدانيّت خدا پيمانت را با اوتجديد گردان.

و در مزدلفه به خدا تقرّب جوى و از او بپرهيز و با بالا رفتن از كوه،روحت را به عالم بالا فراكش.

و حنجره هوى و هوس و آز را هنگام قربانى كردن ذبح كن.

و شهوت و خساست و پستى و كارهاى نكوهيده را هنگام رمى جمرات،رمى كن.

و عيوب ظاهرى و باطنى را با تراشيدن سر خود، از خود دور كن.

و با وارد شدن به حرم، به امان الهى و حمايت و پوشش و حفظ كبريائى در آى، و با پاى برهنه براى بزرگداشت صاحب خانه و شناخت جلال وكبرياى او بيت اللَّه را زيارت كن.

و حجرالاسود را لمس كن تا خشنودى خود را از قسمت او، و فروتنى خويش را از عظمت او نشان دهى، و با طواف وداع جز او را رها كن.

و روح و دلت را براى ديدار با خدا، با وقوفت در صفا، صفا بخش، و درمروه با از ميان بردن ويژگيهاى خود، مروت به چنگ آر.

بر شرايط حجّت و وفادارى به پيمانى كه با خدا بستى و آن را تا روزقيامت بر خود واجب گرداندى استقامت ورز.

و بدان كه خداوند حجّ را واجب نگردانده، مگر آنكه آن را از ميان همه طاعتها به خود اختصاص داده است، زيرا خداوند مى فرمايد: )وَللَّهِ ِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً( و پيامبر خدا سنّتى را در خلال مناسك بدين ترتيب قرار نداده مگر براى آمادگى و اشاره

به مرگ و قبر و رستاخيز.

حجّ عرصه اى است براى مشاهده پيوستن بهشتيان به بهشت و دوزخيان به دوزخ كه خرد ورزان و فرزانگان آن را از لابه لاى مناسك حجّ آشكارامى بينند.(62)"

بخش دوّم

استطاعت حجّ و اقسام آن

1 - اقسام و شرايط حجّ

قرآن كريم:

بخش دوّم

استطاعت حجّ و اقسام آن

1 - اقسام و شرايط حجّ

قرآن كريم:

1 - خداوند مى فرمايد: )وَللَّهِ ِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ(63)).

"براى خدا، حجّ آن خانه بر كسانى كه قدرت رفتن به آن را داشته باشند واجب است و هركه راه كفر پيش گيرد بداند كه خدا از جهانيان بى نياز است."

2 - خداوند سبحان مى فرمايد: )وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالاً وَعَلى كُلِ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ * لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُومَاتٍ...(64)).

"و مردم را به حجّ فراخوان تا پياده و سوار بر شتران تكيده از راههاى دور نزد توبيايند تا سودهايى را كه از آنِ آنهاست ببينند و نام خدا را در روزهايى معيّن به هنگام ذبح چهارپايان ياد كنند..."

مورد: اول | قبلى | بعدى

حديث شريف:

حديث شريف:

1 - از امام رضاعليه السلام در حديث گسترده اى آمده است كه فرمود:

"إِنَّما اُمِرُوا بِالْحَجِّ لِعِلَّةِ الْوِفَادَةِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ، وَطَلَبِ الزِّيَادَةِ، وَالْخُرُوجِ مِنْ كُلِ مَا اقْتَرَفَ الْعَبْدُ تَائِباً مِمَّا مَضى، مُسْتَأْنِفاً لِمَا يَسْتَقْبِلُ، مَعَ مَا فِيهِ مِن إِخْرَاجِ الْأَمْوَالِ،وَتَعَبِ الْأَبْدَانِ، وَالْإِشْتِغَالِ عَنِ الْأَهْلِ وَالْوِلْدِ، وَحَظْرِ النَّفْسِ عَنِ اللَّذّاتِ، شَاخِصاً فِي الْحَرِّ وَالْبَرْدِ، ثَابِتاً عَلى ذلِكَ دَائِماً، مَعَ الْخُضُوعِ وَالْإِسْتِكَانَةِ وَالتَّذَلُّلِ، مَعَ مَا فِي ذلِكَ لِجَمِيعِ الْخَلْقِ مِنَ الْمَنَافِعِ لِجَمِيعِ مَنْ فِي شَرْقِ الْأرْضِ وَغَرْبِهَا، وَمَنْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ، مِمَّنْ يَحُجُّ وَمِمَّنْ لَمْ يَحُجَّ، مِنْ بَيْنِ تَاجِرٍ وَجَالِبٍ وَبَائِعٍ وَمُشْتَرٍ وَكَاسِبٍ وَمِسْكِينٍ وَمُكارٍوَفَقِيرٍ، وَقَضَاءِ حَوائِجَ أَهْلِ الْأَطْرَافِ فِي الْمَواضِعِ الْمُمْكِنِ لَهُمْ الاجْتِمَاعُ فِيهِ، مَعَ مَا فِيهِ مِنَ التَّفَقُّهِ وَنَقْلِ أَخْبَارِ الْأئِمَّةِعليهم السلام إِلى كُلِّ صَقْعٍ وَنَاحِيَةٍ، كَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ:)فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُوا

قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ(65)) و)لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ(67)((66).

"مردم به حجّ دستور داده شده اند تا به حضور خداى درآيند، و فزونى طلبند، و ازگناهان خود در حالى بيرون آيند كه از گذشته توبه مى كنند و آينده را از سر مى گيرند، بادر نظر گرفتن مخارج حجّ و خستگى تن و فراموش كردن همسر و فرزندان، و به كنارداشتن نفس از لذات، و خويش را در برابر گرما و سرما قرار دادن، با فروتنى وخضوع و خوارى، با در نظر گرفتن منافع آن براى همه مردمان از شرق زمين گرفته تا غرب آن و از خشكى تا دريا، براى هر آن كه حجّ گزارده يا نه، از خريدار گرفته تا فروشنده، وازكاسب گرفته تا مسكين، و از توانگر تا تهيدست، و برآوردن نيازهاى اهالى همه سرزمينهايى كه مى شود درا نجا گرد آمد، با در نظر گرفتن ژرف انديشى در دين و نقل كردن اخبار امامان به هر ناحيه و سرزمينى، چنان كه خداوند مى فرمايد: )فَلَوْلاَ نَفَرَمِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ (و)لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ(.

2 - امام رضاعليه السلام مى فرمايد: "عِلَّةُ فَرْضِ الْحَجِّ مَرَّةً وَاحِدَةً لِأَنَّ اللَّهَ تَعالى وَضَعَ الْفَرائِضَ عَلى أَدْنَى الْقَوْمِ قُوَّةً، فَمِنْ تِلْكَ الْفَرائِضِ الْحَجُّ الْمَفْرُوضُ وَاحِداً، ثُمَّ رَغَّبَ أَهْلَ الْقُوَّةِ عَلى قَدْرِ طَاقَتِهُمْ"(68).

"دليل واجب كردن حجّ براى يك بار اين است كه خداوند فرايض را بر اساس توانايى ضعيفترين مردم قرار مى دهد و از همين روست كه فريضه حجّ را يك بارواجب گردانيده است، و در پى آن توانگران را تشويق كرده به قدر توان به حجّ بروند."

3 - از ابوعبداللَّه امام صادق عليه السلام نقل است كه فرمود: "إِذَا قَدِرَ الرَّجُلُ عَلى مَايَحُجُّ بِهِ ثُمَّ دَفَعَ

ذلِكَ وَلَيْسَ لَهُ شُغْلٌ يَعْذِرُهُ بِهِ فَقَدْ تَرَكَ شَرِيعَةً مِنْ شَرائِعِ الْإِسْلَامِ"(69).

"اگر فردى بتواند حجّ كند و از آن سرباز زند بى آن كه كارى داشته باشد كه او رامعذور دارد شريعتى از شرايع اسلام را ترك گفته است."

4 - از امام صادق عليه السلام نقل است كه فرمود: "مَنْ مَاتَ وَلَمْ يَحُجَّ حجَّةَ الْإِسْلَامِ لَمْ يَمْنَعْهُ مِنْ ذلِكَ حَاجَةٌ تَجْحَفُ بِهِ، أَوْ مَرَضٌ لَا يَطِيقُ فِيهِ الْحَجَّ، أَوْ سُلْطَانٌ يَمْنَعُهُ،فَلْيَمُتْ يَهُودِيّاً أَوْ نَصْرَانِيّاً"(70).

"كسى كه بميرد و حجّ نگزارد بى آن كه نيازى او را از اين كار باز دارد، يا مرضى كه در حجّ آن را طاقت نياورد، يا سلطانى كه از حجّ او جلوگيرى كند، مسيحى يا يهودى مُرده است."

5 - از امام صادق عليه السلام نقل است كه فرمود: على بن الحسين عليهما السلام فرموده است: "حُجُّوا وَاعْتَمِرُوا تَصِحُّ أَبْدانَكُمْ، وَتَتَّسِعُ أَرْزَاقَكُمْ، وَتُكْفَوْنَ مَؤُنَاتِ عِيَالَاتِكُمْ"، وَقَالَ: "الْحَاجُّ مَغْفُورٌ لَهُ، وَمَوْجُوبٌ لَهُ الْجَنَّةُ، وَمُسْتَأْنَفٌ لَهُ الْعَمَلُ،وَمَحْفُوظٌ فِي أَهْلِهِ وَمَالِهِ"(71).

"حجّ و عمره بگزاريد تا جسمتان به سلامتى گرايد، و روزيتان فزونى پيدا كند، ومخارج خانواده تان تأمين گردد." نيز مى فرمايد: "حاجى، بخشوده است و بهشت براو واجب، مى تواند كار خويش را از سر گيرد و خانواده و مالش محفوظ خواهد بود."

6 - از معاوية بن عمّار نقل است كه گفت: از ابو عبداللَّه عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: "الْحَجُّ ثَلَاثَةُ أَصْنَافٍ: حَجٌّ مُفْرَدٌ، وَقِرَانٌ، وَتَمَتُّعٌ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ، وَبِهَاأَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وسلم، وَالْفَضْلُ فِيهَا، وَلَا نَأْمُرُ النَّاسَ إِلَّا بِهَا"(72).

"حجّ سه گونه است: حجّ مفرد، حجّ قِران، و حجّ تمتّع، و پيامبرصلى الله عليه وآله بدين دستور داده است و ما نيز جز بدان دستور نمى دهيم."

تفصيل احكام:
تعريف حجّ

تفصيل احكام:

تعريف حجّ

حجّ شريعتى است از شرايع

الهى، و مقصود از آن در آيين اسلام عبارت است از: آهنگ بيت اللَّه الحرام و اماكن متبرّكه براى اداى اعمالى مخصوص در آنجا، در مقطع زمانى خاص.

حكم حجّ:

حكم حجّ:

حجّ يا واجب است يا مستحبّ، و واجب آن سه گونه است به شرح زير:

1 - حِجّة الاسلام: و آن حجّى است كه يك بار در عمر بر كسى واجب مى گردد كه شرايط وجوب حجّ در او باشد.

2 - حجّى كه انسان با نذر، پيمان يا قسم بر خود واجب گرداند.

3 - اگر انسان خود را اجير ديگرى كند تا به نيابت از او حجّ گزارد.

گونه هاى ديگر حجّ مستحب است.

اقسام حجّ:

اقسام حجّ:

حجّ -از نظر چگونگى انجام دادن آن- سه گونه است به شرح زير:

1 - حجّ تمتّع: كه غالباً بر كسى واجب است كه وطنش از مكّه بيش از چهل و هشت مايل يا شانزده فرسنگ يا حدود نود كيلومتر فاصله داشته باشد.كسى كه حجّ تمتّع بر او واجب است بايد در همان سال و پس از ماه رمضان،پيش از حجّ، عمره بجا آورد زيرا عمره بخشى از حجّ تمتّع است.

2 - حجّ اِفراد: اين حجّ واجب است بر اهالى مكّه و كسانى كه در اطراف آن مى زيند. به شرطى كه مسافت آنها تا مكّه بيش از شانزده فرسنگ يعنى حدود نود كيلومتر نباشد. در اين حجّ قربانى كردن واجب نيست.

3 - حجّ قِران: آن نيز بر اهالى مكّه و اطرافيان آن واجب است با اين تفاوت كه حاجى بايد در آن قربانى را با خود همراه كند.

اين گونه هاى سه گانه در بسيارى از اعمال حجّ با هم اشتراك دارند، چنان كه تفاوتهاى نيز دارند كه به خواست خدا در جاى خود از آنها سخن خواهيم گفت.

2 - حجّ، بر چه كسى واجب است؟

حديث شريف:

2 - حجّ، بر چه كسى واجب است؟

حديث شريف:

1 - از شهاب از ابو عبداللَّه عليه السلام در حديثى آمده است كه گفت: ازحضرت عليه السلام پرسيدم آيا پسر بچه ده ساله مى تواند حجّ بگزارد؟ فرمود:

"عَلَيْهِ حِجَّةُ الْإِسْلَامِ إِذَا احْتَلَمَ، وَكَذلِكَ الْجَارِيَةُ عَلَيْهَا الْحَجُّ إِذَا طَمَثَتْ"(73).

"اگر محتلم شود حجّ بر او واجب مى شود، و نيز دختر هنگامى كه حيض شودحجّ بر او واجب مى گردد."

2 - از ابو عبداللَّه عليه السلام نقل است كه فرمود:

"لَوْ أَنَّ غُلَاماً حَجَّ عَشْرَحِجَجٍ ثُمَّ احْتَلَمَ كَانَتْ عَلِيهِ فَرِيضَةُ الْإِسْلَامِ"(74).

"اگر پسر بچه اى ده بار هم حجّ بگزارد و سپس محتلم گردد باز حجّ

بر او واجب خواهد بود."

3 - از ابو الحسن موسى بن جعفرعليه السلام نقل است كه فرمود:

"لَيْسَ عَلَى الْمَمْلُوكِ حَجٌّ وَلَا عُمْرَةٌ حَتّى يُعْتَقَ"(75).

"بَرْدِه، نه حجّ دارد نه عمره تا آن كه آزاد گردد."

4 - از ابوعبداللَّه عليه السلام نقل است كه پيرامون آيه: )وَللَّهِ ِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً( فرمود:

"مَنْ كَانَ صَحِيحاً فِي بَدَنِهِ، مُخَلّى سِرْبه، لَهُ زادٌ وَرَاحِلَةٌ فَهُوَ مُسْتَطِيعٌ لِلْحَجِّ"(76).

"كسى كه جسمش سالم باشد و راهش باز و توشه و مركب داشته باشد، مستطيع حجّ خواهد بود."

5 - از امام جعفر الصادق عليه السلام در حديثى پيرامون شرايع دين آمده است كه فرمود:

"وَحَجُّ الْبَيْتِ وَاجِبٌ عَلى مَنْ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً، وَهُوَ الزّادُ وَالراحِلَةُ مَعَ صِحَّةِالْبَدَنِ، وَأَنْ يَكُونَ لِلْإِنْسَانِ مَا يَخْلِفُهُ عَلى عِيَالِهِ، وَمَا يَرْجِعُ إِلَيْهِ بَعْدَ حَجِّهِ"(77).

"حجّ خانه خدا واجب است بر هر كه استطاعت آن را داشته باشد. اين استطاعت همان توشه و مركب و سلامتى است و اين كه شخص پس اندازى براى خانواده اش بجاى بگزارد، و نيز چيزى داشته باشد كه پس از بازگشت از حجّ آن را به كار زند."

6 - از فضل بن عبدالملك به نقل از حضرت صادق عليه السلام در حديثى آمده است: از حضرت پيرامون فردى سؤال شد كه شتر اجاره مى دهد و از آن سود مى برد، و با شترهاى خود به حجّ مى رود از حضرتش عليه السلام سؤال شد كه آيا اين حجّ پذيرفته است؟ يا فردى كه با تجارت خود به مكّه مى رود و حجّ مى كند و در داد و ستدش سود و يا زيان مى برد. آيا حجّ او كامل است ياناقص؟ يا اينكه بايد فقط به نيّت حجّ برود؟ يا اينكه هر دو را با هم )تجارت وحجّ( نيّت كند؟ آيا حجّ چنين

فردى هم كامل است؟ حضرت عليه السلام فرمود:

"نَعَمْ، حجّتهُ تامَّة"(78).

"آرى، حجّش كامل است."

7 - از ابى بصير نقل است كه گفت: از ابو عبداللَّه عليه السلام شنيدم كه گفت:

"مَنْ عُرِضَ عَلَيْهِ الْحَجُّ وَلَوْ عَلى حِمَارٍ أَجْدَع مَقْطُوعِ الذَّنْبِ فَأَبى فَهُوَ مُسْتَطِيعٌ لِلْحَجِّ"(79).

"اگر بر كسى حجّ رفتن عرضه گردد، اگر چه بر دراز گوش باشد كه دماغ و دُمش بريده است، و از حجّ سرباز زند او مستطيع حجّ خواهد بود." 2 - حجّ، بر چه كسى واجب است؟

حديث شريف:

1 - از شهاب از ابو عبداللَّه عليه السلام در حديثى آمده است كه گفت: ازحضرت عليه السلام پرسيدم آيا پسر بچه ده ساله مى تواند حجّ بگزارد؟ فرمود:

"عَلَيْهِ حِجَّةُ الْإِسْلَامِ إِذَا احْتَلَمَ، وَكَذلِكَ الْجَارِيَةُ عَلَيْهَا الْحَجُّ إِذَا طَمَثَتْ"(73).

"اگر محتلم شود حجّ بر او واجب مى شود، و نيز دختر هنگامى كه حيض شودحجّ بر او واجب مى گردد."

2 - از ابو عبداللَّه عليه السلام نقل است كه فرمود:

"لَوْ أَنَّ غُلَاماً حَجَّ عَشْرَحِجَجٍ ثُمَّ احْتَلَمَ كَانَتْ عَلِيهِ فَرِيضَةُ الْإِسْلَامِ"(74).

"اگر پسر بچه اى ده بار هم حجّ بگزارد و سپس محتلم گردد باز حجّ بر او واجب خواهد بود."

3 - از ابو الحسن موسى بن جعفرعليه السلام نقل است كه فرمود:

"لَيْسَ عَلَى الْمَمْلُوكِ حَجٌّ وَلَا عُمْرَةٌ حَتّى يُعْتَقَ"(75).

"بَرْدِه، نه حجّ دارد نه عمره تا آن كه آزاد گردد."

4 - از ابوعبداللَّه عليه السلام نقل است كه پيرامون آيه: )وَللَّهِ ِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً( فرمود:

"مَنْ كَانَ صَحِيحاً فِي بَدَنِهِ، مُخَلّى سِرْبه، لَهُ زادٌ وَرَاحِلَةٌ فَهُوَ مُسْتَطِيعٌ لِلْحَجِّ"(76).

"كسى كه جسمش سالم باشد و راهش باز و توشه و مركب داشته باشد، مستطيع حجّ خواهد بود."

5 - از امام جعفر الصادق عليه السلام در حديثى پيرامون شرايع دين آمده است كه فرمود:

"وَحَجُّ الْبَيْتِ وَاجِبٌ عَلى مَنْ

اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً، وَهُوَ الزّادُ وَالراحِلَةُ مَعَ صِحَّةِالْبَدَنِ، وَأَنْ يَكُونَ لِلْإِنْسَانِ مَا يَخْلِفُهُ عَلى عِيَالِهِ، وَمَا يَرْجِعُ إِلَيْهِ بَعْدَ حَجِّهِ"(77).

"حجّ خانه خدا واجب است بر هر كه استطاعت آن را داشته باشد. اين استطاعت همان توشه و مركب و سلامتى است و اين كه شخص پس اندازى براى خانواده اش بجاى بگزارد، و نيز چيزى داشته باشد كه پس از بازگشت از حجّ آن را به كار زند."

6 - از فضل بن عبدالملك به نقل از حضرت صادق عليه السلام در حديثى آمده است: از حضرت پيرامون فردى سؤال شد كه شتر اجاره مى دهد و از آن سود مى برد، و با شترهاى خود به حجّ مى رود از حضرتش عليه السلام سؤال شد كه آيا اين حجّ پذيرفته است؟ يا فردى كه با تجارت خود به مكّه مى رود و حجّ مى كند و در داد و ستدش سود و يا زيان مى برد. آيا حجّ او كامل است ياناقص؟ يا اينكه بايد فقط به نيّت حجّ برود؟ يا اينكه هر دو را با هم )تجارت وحجّ( نيّت كند؟ آيا حجّ چنين فردى هم كامل است؟ حضرت عليه السلام فرمود:

"نَعَمْ، حجّتهُ تامَّة"(78).

"آرى، حجّش كامل است."

7 - از ابى بصير نقل است كه گفت: از ابو عبداللَّه عليه السلام شنيدم كه گفت:

"مَنْ عُرِضَ عَلَيْهِ الْحَجُّ وَلَوْ عَلى حِمَارٍ أَجْدَع مَقْطُوعِ الذَّنْبِ فَأَبى فَهُوَ مُسْتَطِيعٌ لِلْحَجِّ"(79).

"اگر بر كسى حجّ رفتن عرضه گردد، اگر چه بر دراز گوش باشد كه دماغ و دُمش بريده است، و از حجّ سرباز زند او مستطيع حجّ خواهد بود."

تفصيل احكام:

تفصيل احكام:

حِجّة الاسلام )يا حجّ واجب( بر هر كس كه شرايط زير در او جمع گردديك بار در عمر واجب مى گردد:

1 - بلوغ: اين كه پسر پانزده سال را تمام كرده وارد

شانزده سالگى شده باشد، يا اينكه نشانه هاى مردانگى، اعمّ از خروج منى، روئيدن موى درشت زير شكم و روى شرمگاه او، در وى پديد آمده باشد. دختر نيز بايدنه سال را تمام كرده وارد ده سال شده باشد.

2 - عقل: حجّ بر انسان ديوانه واجب نيست.

3 - آزادى: پس بر برده )چه مرد و چه زن( واجب نيست.

4 - استطاعت: كه با فراهم آمدن شرايط زير در يك زمان به دست مى آيد.

شرايط و احكام استطاعت

شرايط و احكام استطاعت

حجّ بيت اللَّه الحرام بر انسان مستطيع واجب است. استطاعت چيست؟و احكام و شرايط آن كدام است؟ اينك شرايط استطاعت را بيان مى داريم:

1 - فراهم بودن هزينه هاى سفر رفت و برگشت به بيت اللَّه الحرام به گونه اى متعارف و به دور از هر گونه سختى، نيز داشتن توانايى در پرداختن نفقه خانواده در مدّت سفر.

2 - داشتن نيروى بدنى لازم براى پرداختن به چنين سفرى و در كار نبودن مرضى كه حاجى را از رفتن به سفرى هم چون حجّ باز دارد يا چنان بر اوسخت باشد كه حاجى توانايى تحمّل آن را نداشته باشد.

3 - نبودن مانعى در راه كه شخص را از پيمودن آن باز دارد؛ مانعى همچون دزد و دشمن و نظاير آن، مگر آن كه شخص بتواند بى هيچ سختى اين مانع رابر طرف سازد.

4 - داشتن وقت كافى از هنگام استطاعت براى پيمودن مسافت و رسيدن به مكّه مكرّمه و پرداختن به اعمال حجّ در وقت معيّن.

5 - اين كه رفتن به حجّ موجب نگردد اخلال جدّى به زندگى او يا خانواده او پس از بازگشت از حجّ، وارد آيد، همچون بيكار شدن.

شرايط استطاعت چنين بود، و اينك شمارى از مسائل مورد نياز

حاجى در اين باب:

اوّل - شخص نبايد براى فراهم كردن استطاعت مالى تلاش زياد به كاربندد يا به گرفتن قرض تن در دهد، ولى اگر چنين كرد و مى توانست پس ازبازگشت بدون مشكل قرض خود را بپردازد بعيد نيست كه حجّ بر او واجب گردد و حِجّة الاسلام به حساب آيد.

دوّم - مقروضى كه پس از اداى قرض -اگر زمان اداى قرض فرارسيده باشد- ديگر پولى برايش نماند بايد قرضش را بپردازد. امّا اگر فرصت داشت و مى توانست در وقت ديگرى قرض خود را بپردازد، يا طلبكار پول خود رااز او طلب نكرد، يا پس از اداى قرض توانايى مالى حجّ رفتن رانيز داشت،حجّ بر او واجب است.

سوّم - كسى كه حقوقى بر عهده دارد بايد آنها را بپردازد و سپس ببيند آياباقيمانده آن براى هزينه هاى حجّ بر حسب شرايط كافى است كه حجّ بر اوواجب است، يا خير، كه حجّ بر او واجب نيست.

چهارم - اگر كالايى در اختيار داشت كه مى توانست آن را بفروشد به گونه اى كه بر زندگيش اثر ننهد، بر او واجب است كه آن را به فروش برساند وبهايش را هزينه حجّ كند.

پنجم - اگر هزينه هاى حجّ فزونى يابد، ملاك در استطاعت توانايى شخص است در پرداختن هزينه هاى حجّ بدون هيچ گونه سختى )عُسر وحرج( يا زيان قابل توجّه.

ششم - مسؤولان كاروانها و روحانيّون و پزشكان و كارگران و ديگرانى كه معمولاً حجّاج را همراهى مى كنند در صورتى كه حاجيان هزينه سفر ايشان را عهده دار شوند و آنها نيز به همراهى حاجيان راضى گردند حجّ بر ايشان واجب مى گردد البتّه مشروط بر آن كه ساير شرايط استطاعت نيز در آنهاگردآيد.

هفتم - كسى كه استطاعت مى يابد نبايد استطاعت خويش را

از ميان ببردچنانكه اموال خود را به كسانى هديه كند كه ديگر نتواند از ايشان باز ستاندهمچون پدر يا مادر، و اگر چنين كرد حجّ از او ساقط نمى گردد.

هشتم - كسى كه نياز مبرم به ازدواج دارد و پول او تنها براى حجّ يا ازدواج كافى است، بايد ازدواج را بر حجّ مقدّم دارد. مفهوم نياز مبرم آن است كه كسى از آن بهراسد كه اگر ازدواج نكند به حرام مى افتد يا بيمار مى گردد يا به گرفتارى و حرج مى رسد.

نهم - كسى كه هزينه حجّ بدو پرداخت شود و شرط گردد كه با آن به حجّ رود و او از پذيرش اين مال به دشوارى و حرج نيفتد بايد آن را بپذيرد و حجّ گزارد.

دهم - حجّ بر كسى كه بتواند بدون دشوارى به مناسك حجّ همچون سفرو جز آن اقدام كند و مانعى نداشته باشد واجب مى گردد. پس بيمارى كه نمى تواند به زيارت بيت اللَّه الحرام برود، يا اين كار براى او بسى دشوار باشدحجّ از او ساقط مى گردد، اگر چه ساير شرايط وجوب حجّ را نيز داشته باشد، پس بايد بهبودى را انتظار كشد تا به حجّ رود، امّا اگر بيمارى او چنان مزمن بود كه اميدى به بهبودى وى نمى رود بايد نايب بگيرد، و احوط آن است كه نايب او از كسانى باشد كه براى نخستين بار به حجّ مى رود.

يازدهم - اگر كسى شرايط استطاعت را يافت ولى براى رسيدن به حجّ وقت بر او تنگ بود بايد به انتظار سال آينده بنشيند، پس اگر شرايطاستطاعت تغيير نيافت به حجّ مى رود.

دوازدهم - اگر به هنگام داشتن استطاعت از رفتن به مكّه سرباز زند تا آن كه استطاعتش از ميان برود، بايد در سالهاى

بعد به حجّ برود گرچه شرايطاستطاعت را نيابد زيرا حجّ بر او ثابت گشته.

3 - اعمال حجّ از كجا آغاز مى گردد؟

3 - اعمال حجّ از كجا آغاز مى گردد؟

حاجى ارجمند پيش از هر چيز بايد بداند فريضه اى كه بايد به آن بپردازدكدام است؟ آيا حجّ تمتّع است يا حجّ اِفراد يا حجّ قِران و سپس براى حجّ آماده شود واز امور زير اطمينان يابد:

1 - آيا شرايط استطاعت را دارد، و به ديگر سخن مستطيع است يا خير؟

2 - آيا بدهى ها و حقوق كسانش را پرداخته و حقوق خدا و فقرا را اعمّ ازخمس و زكات و غيره داده است؟

3 - آيا وصيّت نامه اش را نوشته است و حساب و كتابش را مرتّب كرده است؟

4 - آيا لوازم سفر حجّ را اعمّ از احرام، قرآن و جز آن را فراهم آورده است؟

5 - آيا از نظر فيزيكى مى تواند اعمال حجّ را برگزار كند. پس اگر براى مثال در خود ناراحتى قلبى احساس كرد بهتر است به پزشك خود مراجعه كند تااز سلامت خويش اطمينان يابد.

اگر از اين امور مطمئن شد بايد چنين كند:

خانواده خود را گردآورد، دو ركعت نماز بگزارد، خداوند را بزرگ بشمارد، بر محمّد و آل او درود فرستد و دست خويش را بالا برد و چنين گويد: "اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَوْدِعُكَ الْيَوْمَ دِينِي وَمَالِي وَنَفْسِي وَأَهْلِي وَوَلْدِي وَجَمِيع جِيرَانِي وَإِخْوانَنا الْمُؤْمِنِينَ الشَّاهِد مِنَّا وَالْغَائِب عَنّا".

"بارخدايا! امروز دين، مال، جان، خانواده، فرزندان، همسايگان و برادران مؤمن حاضر وغائب خود را به تو مى سپارم."

و به هنگام خروج بگويد:

"بِحَوْلِ اللَّهِ وَقُوَّتِه أَخْرُجُ."

"به نيرو و توان خدا خارج مى شوم."

و هنگامى كه سفر خود را آغازيد اين نجوا را بر لب داشته باشد:

"بِسْمِ اللَّه وَبِاللَّهِ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَعَلى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ

صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ."

"به نام خدا و با يارى خدا و در راه خدا و بر آيين پيامبر خداصلى الله عليه وآله."

و هنگامى كه بر مركب سفر جاى گرفت بگويد:

"الْحَمْدُ للَّهِ ِ الَّذِي هَدَانا إِلَى الْإِسْلَامِ، وَمَنَّ عَلَيْنَا الْإِيمَانَ، وَعَلَّمَنا الْقُرْآنَ، وَمَنَّ عَلَيْنَابِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ: )سُبْحَانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنَا هَذا وَمَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ * وَإِنَّا إِلى رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ( وَالْحَمْدُ للَّهِ ِ رَبِّ الْعَالَمِينَ."

"سپاس خداى را كه ما را به اسلام رهنمود و با ايمان بر ما منّت نهاد و قرآن به ما آموخت و باوجود پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله بر ما منّت نهاد، )منزّه است آن كس كه اينها را رام ما كرد و گرنه ما راتوان آن نبود و ما به سوى پروردگارمان باز مى گرديم(. و ستايش مخصوص خداوندى است كه پروردگار جهانيان است."

او بايد بسيار استغفار كند و تسبيح و تهليل و تكبير گويد و بر محمّدوخاندانش درود فرستد و با هم نشينانش خوش اخلاق باشد و خشم خويش فروخورد و سخن اندك گرداند و از ترديد و دو دلى بپرهيزد.(80)

بخش سوّم

تفصيل اعمال عمره و حجّ

پيرامون ميقاتها

حديث شريف:

بخش سوّم

تفصيل اعمال عمره و حجّ

پيرامون ميقاتها

حديث شريف:

1 - امام صادق عليه السلام مى فرمايد: "الْإِحْرَامُ مِنْ مَواقِيت خَمْسَةٍ وَقَّتَها رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وسلم، لَا يَنْبَغِي لِحَاجٍّ وَلَا لِمُعْتَمِرٍ أَنْ يُحْرِمَ قَبْلَهَا وَلَا بَعْدَهَا، وَقَّتَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ ذَاالْحليفَةِ وَهُوُ مَسْجِدُ الشَّجَرَةِ يُصَلّى فِيهِ وَيُفرَضُ الْحَجُّ، وَوَقَّتَ لِأَهْلِ الشَّامِ الْجُحْفَةَ،وَوَقَّتَ لِأَهْلِ النَّجْدِ الْعَقِيقَ، وَوَقَّتَ لِأَهْلِ الطَّائِفِ قَرْنَ الْمَنَازِلِ، وَوَقَّتَ لِأَهْلِ الْيَمَنِ يَلَمْلَمْ، وَلَا يَنْبَغِي لاَِحَدٍ أَنْ يَرْغَبَ عَنْ مَواقِيت رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وسلم"(81).

"احرام از ميقاتهاى پنجگانه است كه پيامبرصلى الله عليه وآله آنها را مشخّص كرده، و حاجى و عمره گزار را شايسته نيست كه

پيش يا پس از آن احرام كنند. پيامبر براى اهل مدينه ذوالحليفه، همان مسجد الشّجره را ميقات قرار داده كه در آن نماز گزارند و با احرام حجّ را آغاز كنند، و براى مردم شام جحفه را ميقات قرار داد، و براى اهل نجد عقيق را، و براى اهل طائف قرن المنازل را، و براى اهل يمن يلملم را، و هيچ كس را روانيست كه از ميقاتهاى رسول اكرم روى برتابد."

2 - و همچنين فرمود: "مَنْ أَقَامَ بِالْمَدِينَةِ شَهْراً وَهُوَ يُرِيدُ الْحَجَّ ثُمَّ بَدا لَهُ أَنْ يَخْرُجَ فِي غَيْرِ طَرِيقِ أَهْلِ الْمَدِينَةِ الَّذِي يَأْخُذُونَهُ، فَلْيَكُنْ إِحْرامُهُ مِنْ مَسِيرَةِ سِتَّةِأَمْيالٍ، فَيَكُونُ حَذاءَ الشَّجَرَةِ مِنَ الْبَيْداءِ"(82).

"هركه يكماه در مدينه اقامت كند و آهنگ حجّ كند، ولى تصميم بگيرد كه از غيرراهى خارج گردد كه اهل مدينه از آن خارج مى گردند. پس احرامش بايد از شش مايلى صورت پذيرد، يعنى جايى در صحرا كه موازى مسجد الشجره مى باشد."

3 - از اسحاق بن عمّار نقل است كه گفت: امام موسى بن جعفرعليه السلام پيرامون مردى سؤال كردم كه براى عمره مى آيد و قصد عمره در رجب رادارد ولى پيش از رسيدن به عقيق، هلال بر او هويدامى گردد )يعنى ماه شعبان فرا مى رسد( آيا پيش از ميقات احرام بندد و عمره را براى رجب قراردهد، يا اينكه احرام را تا عقيق به تأخير اندازد و به شعبان واگزارش كند؟حضرت عليه السلام فرمود:

"يُحْرِمُ قَبْلَ الْوَقْتِ لِرَجَبٍ فَإِنَّ لِرَجَبٍ فَضْلاً وَهُوَ الَّذِي نَوى"(83).

"پيش از ميقات براى رجب احرام مى كند كه رجب را فضيلتى است، و اين همان است كه نيّت كرده بود."

4 - از على بن حمزه نقل است كه گفت: به حضرت صادق عليه السلام نوشتم و ازاو درباره مردى پرسش

كردم كه -توسط نذر يا قسم- بر خود واجب كرده بودكه از كوفه احرام كند. حضرت عليه السلام فرمود:

"يُحْرِمُ مِنَ الْكُوفَةِ"(84).

"از كوفه احرام كند."

5 - از ابو عبداللَّه عليه السلام در حديثى نقل است كه فرمود:

"وَمَنْ كَانَ مَنْزِلُهُ خَلْفَ هذِهِ المْوَاقِيت مِمَّا يَلِي مَكَّةَ فَمِيقَاتُهُ مَنْزِلُهُ"(85).

"كسى كه منزلش بعداز اين ميقاتها و قبل از مكّه است پس ميقات او همان منزل اوست."

6 - از ايّوب برادر اديم آمده است: از ابو عبداللَّه عليه السلام پرسيده شد: در كجاجامه از كودكان بگيرند؟ حضرت عليه السلام فرمود:

"كَانَ أَبِي يُجَرِّدُهُمْ مِنْ فَخٍّ"(86).

"پدرم از فخّ جامه از ايشان مى گرفت."

7 - از ابى عبداللَّه عليه السلام نقل است كه فرمود:

"مَنْ أَرَادَ أَنْ يَخْرُجَ مِنْ مَكَّةِ لِيَعْتَمِرَ، أَحْرَمَ مِنَ الْجَعْرانَةِ أَوِ الْحُدَيبِيَةِ أَوْ مَاأَشْبَهَها"(87).

"كسى كه مى خواهد از مكّه براى احرام عمره خارج شود، از جعرانه يا حديبيه يانظاير آن احرام مى كند."

تفصيل احكام:

تفصيل احكام:

ميقات به موضعى گفته مى شود كه شارع مقدّس آن را مشخّص كرده تامحلّ احرام حاجيان باشد كه همگى ده موضع مى باشند كه حاجى بايد دريكى از آنها احرام بندد و حق ندارد از روى اختيار و پيش از احرام بستن ازآنها بگذرد. شرح آن چنين است:

اوّل - ذوالحليفه: كه مسجد شجره در آن قرار دارد. آن دورترين ميقات ازمكّه مكرّمه است و تقريباً چهارصد و هشتاد و شش كيلومتر دورتر از مكّه است و فقط هفت كيلومتر از مدينه منوّره فاصله دارد، اين ميقات اهل مدينه يا كسانى است كه از راه مدينه حجّ مى كنند.

دو مسأله:

1 - بهتر است كه حاجى داخل مسجد شجره احرام كند، اگرچه مى توانددر اين منطقه به احرام بپردازد، و بهتر آن است كه موازى مسجد و درروبروى قبله قرار گيرد به

نحوى كه مسجد در كنار او قرار گيرد.

2 - احوط عدم تأخير احرام است از مسجد شجره به جحفه براى كسى كه از آن مى گذرد، مگر به سبب ضرورتى همچون بيمارى يا ضعف شديد.

دوّم - وادى العقيق: و آن موضعى است كه با مكّه مكرّمه حدود يكصدكيلومتر فاصله دارد، كه شامل سه موضع مى شود: از سوى عراق از مسلخ آغاز مى گردد و غمره در ميانه قرار مى گيرد و به ذات عرق منتهى مى شود وآن ميقات مردم نجد و عراق و كسانى است كه از اين راه به حجّ مى روند.

بهتر آن است كه براى احرام، نخست مسلخ، سپس غمره برگزيده شود،و احوط آن است كه احرام به ذات عرق از روى اختيار به تأخير نيفتد.

سوم - جحفه: و آن موضعى در حدود يكصد و ينچاه و شش كيلومترى مكّه مكرّمه است و آن ميقات اهل شام و مصر و كسانى است كه از اين دوسرزمين مى آيند و در راه به ميقات ديگرى برنمى خورند.

چهارم - قرن المنازل: كه تقريباً در نود و چهار كيلومترى مكّه قرار دارد و آن ميقات اهل طائف و كسانى است كه از اين راه به حجّ مى روند.

پنجم - يلملم: كوهى است از كوههاى تهامه، تقريباً در هشتاد و چهاركيلومترى مكّه كه ميقات مردم يمن و كسانى است كه از اين راه به مكّه مى روند.

ششم - دويرة الاهل: كه مقصود از آن منزل حاجى است كه بعداز ميقات قرار دارد، كه حاجى مى تواند از منزل خود احرام كند چنانچه مى تواند ازميقاتهاى ديگر نيز احرام كند كه اين بهتر است.

هفتم - مكّه مكرّمه: و آن ميقات است براى احرام حجّ تمتّع كه مى توان ازهر نقطه آن احرام بست. ولى بهتر آن

است كه احرام از مسجد الحرام و دقيقاًاز مقام ابراهيم عليه السلام يا حجر اسماعيل عليه السلام صورت پذيرد.

هشتم - ادنى الحل: يعنى از حدود منطقه حرم كه مكّه مكرّمه را دربرمى گيرد، و آن ميقات احرام عمره مفرده است براى كسى كه عمره مفرده راقصد كند و حال آنكه در داخل حدود حرم قرار دارد، و بهتر آن است كه احرام در يكى از مواضع زير صورت پذيرد:

1 - حديبيه.

2 - جعرانه.

3 - تنعيم.

نهم - فخّ: موضعى است در كنار مكّه مكرّمه كه ميقات كودكان است كه مى توان احرام آنها را تا اين نقطه به تأخير انداخت.

دهم - محاذات: يعنى موازى يكى از ميقاتهاى پنجگانه اى كه بيان آن گذشت:

1 - ذوالحليفه يا مسجد شجره.

2 - وادى العقيق.

3 - جحفه.

4 - يلملم.

5 - قرن المنازل.

محاذات هنگامى حاصل مى شود كه قبله در برابر قرار گيرد، و يكى ازميقاتهاى پنجگانه در طرف راست يا چپ او قرار گرفته باشد، در محاذات به شرط است كه ميقات آن قدر دور نباشد كه عرفاً محاذات گفته نشود.محاذات، ميقات كسى به شمار مى آيد كه از يكى از ميقاتهاى پنجگانه گذرنكرده باشد.

احكام ميقات:

احكام ميقات:

1 - حاجى نبايد احرامش را بر ميقات مقدّم دارد و اگر چنين كرد بايدهنگام گذر از يكى از ميقاتها يا آنچه محاذى آن قرار دارد نيّت كرده، و تلبيه)لبّيك گفتن( را از سر گيرد.

دو مورد از اين حكم استثناست:

الف - اگر يك حاجى نذر كند كه احرام خود را پيش از ميقات در جايى مخصوص مثل مسجد النبى در مدينه منوّره، ببندد، بايد به نذر خود وفاكندو احرامش نيز صحيح خواهد بود، و رفتن به ميقات براى او ضرورى نيست چنان كه اگر هم به ميقات

گذر كرد تجديد احرام بر او واجب نمى گردد.

ب - هنگام تنگى وقت براى كسى كه در ماه رجب آهنگ عمره مفرده كرده است و هراس آن دارد كه مبادا پيش از پايان ماه رجب نتواند ميقات رادرك كند. چنين كسى مى تواند پيش از ميقات احرام بندد و عمره رجب براى او حساب مى شود حتّى اگر ساير اعمال عمره در ماهى جز رجب صورت پذيرد.

2 - كسى كه آهنگ حجّ يا عمره مى كند بايد در نخستين ميقاتى كه از آن مى گذرد احرام بندد و نبايد از روى اختيار از اين ميقات در گذرد مگر آن كه محرم باشد اگرچه در برابرش ميقات ديگرى نيز باشد. بدين ترتيب براى كسى كه از مدينه گذر مى كند احوط آن است كه احرامش را از مسجد الشجره به جحفه به تأخير نياندازد.

و اگر چنين كند گناه كرده است و بنا به قول اقوى احرامش صحيح است،و اگر بدون احرام از ميقات بگذرد بايد بدان ميقات باز گردد و احرام بندد.

3 - جايز نيست كسى بدون احرام به مكّه مكرّمه وارد شود، حتّى براى كسى كه از آغاز قصد آن را نداشته باشد و سپس تصميم گيرد به مكّه در آيد.بنابه احوط حكم ورود به حرم نيز چنين است.

4 - كسى كه با احرام صحيح به مكّه وارد شده و از آن خارج گشته مى تواندپيش از پايان يافتن يكماه از وارد شدنش، بار ديگر بدون احرام به مكّه درآيد.

5 - كسى كه همچون رانندگان به اقتضاى شغلش پياپى به مكّه آمد و شدمى كند مى تواند بدون احرام به مكّه درآيد و "بيمار" به همين صورت است.

مورد: اول | قبلى | بعدى

حجّ تمتّع

قرآن كريم:

حجّ تمتّع

قرآن كريم:

)فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَمَن تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى

الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَن لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلاَثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذلِكَ لِمَن لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُوْا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ(88)).

"و چون ايمن شويد هر كه از عمره تمتّع به حجّ درآيد آن قدر كه او را ميسّر است قربانى كند، و هركه را قربانى ميسّر نشد سه روز در حجّ روزه بدارد و هفت روز چون ازحجّ باز گردد تا ده روز كامل شود، و اين حكم براى كسى است كه از مردم مكّه نباشد،از خدا بترسيد و بدانيد كه خدا به سختى عقوبت مى كند."

حديث شريف:

حديث شريف:

ابو عبداللَّه عليه السلام مى فرمايد: "التَّمَتُّعُ أَفْضَلُ الْحَجِّ، وَبِهِ نَزَلَ الْقُرْآنُ وَجَرَتْ السُّنَّةُ،فَعَلَى الْمُتَمَتِّعِ إِذَا قَدِمَ مَكَّةَ طَوافٌ بِالْبَيْتِ، وَرَكْعَتَانِ عِنْدَ مَقَامِ إِبْراهِيمَ، وَسَعْيٌ بِيْنَ الصَّفاوَالْمَرْوَةِ، ثُمَّ يُقَصِّرُ، وَقَدْ حَلَّ هذا لِلْعُمْرَةِ وَعَلَيْهِ لِلْحَجِّ طَوافانِ، وَسَعْي بَيْنَ الصَّفاوَالْمَرْوَةِ، وَيُصَلِّي عِنْدَ كُلِّ طَوافٍ بِالْبَيْتِ رَكْعَتَيْنِ عِنْدَ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ عليه السلام،..."(89).

"حجّ تمتّع با فضيلترين حجّ است كه در قرآن نازل شده و سنّت بر آن جارى گشته است، پس بر متمتّع است هنگامى كه به مكّه درمى آيد بيت اللَّه را طواف كند و در مقام ابراهيم دو ركعت نماز گزارد و سعى بين صفا و مروه كند و سپس به تقصير اقدام ورزد، كه با اين كار از احرام عمره خارج مى شود، و در حجّ بايد دو طواف كند و سعى بين صفا و مروه را فرونگزارد و هنگام هر طوافى دو ركعت نماز در مقام ابراهيم بجاى آرد."

تفصيل احكام:

تفصيل احكام:

حجّ تمتّع بر كسى واجب است كه از مكّه دور باشد، )چنان كه پيشترگفتيم( و از دو فريضه تركيب مى شود كه به هر دو باهم )حجّ تمتّع( گفته مى شود:

1 - عمره تمتّع.

2 - حجّ تمتّع.

و اينك اعمال هر يك از آنها را به ترتيب بيان مى كنيم:

اعمال عمره تمتّع و دخول حرم

1 - احرام
قرآن كريم:

اعمال عمره تمتّع و دخول حرم

1 - احرام

قرآن كريم:

)الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ(90)).

"حجّ در ماههاى معيّنى است. هركه در آن ماهها اين فريضه را ادا كند بايد كه دراثناى آن جماع و فسقى از او سر نزند و مجادله نكند."

حديث شريف:

حديث شريف:

1 - از امام رضاعليه السلام نقل است كه فرمود:

"وَإِنَّما اُمِرُوا بِالْإِحْرامِ لِيَخْشَعُوا قَبْلَ دُخُولِهِم حَرَمَ اللَّهِ وَأَمْنِهِ، وَلَئِلّا يَلْهُواوَيَشْتَغِلُوا بِشَيْ ءٍ مِنْ اُمُورِ الدُّنْيا وَزِينَتِها وَلَذّاتِها، وَيَكُونُوا جَادِّينَ فِيمَا هُمْ فِيهِ قَاصِدِينَ نَحْوَهُ، مُقْبِلِينَ عَلَيْهِ بِكُلِّيَتِهِمْ، مَعَ مَا فِيهِ مِنَ التَّعْظِيمِ للَّهِ ِ عَزَّ وَجَلَّ وَلِبَيْتِهِ، وَالتَّذَلُّلِ لِأَنْفُسِهِمْ عِنْدَ قَصْدِهِمْ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ، وَوِفَادَتِهِمْ إِلَيْهِ رَاجِينَ ثَوابَهُ، رَاهِبِينَ مِنْ عِقَابِهِ،مَاضِينَ نَحْوَهُ، مُقْبِلِينَ إِلَيْهِ بِالذُّلِّ وَالْإِسْتِكَانَةِ وَالْخُضُوعِ"(91).

"حاجيان به احرام دستور داده شده اند تا پيش از ورود به حرم امن الهى خشوع بيابند و به زينت و لذّتى از امور دنيوى سرگرم نگردند، و در جائى كه آهنگش را دارندجدّى باشند و با تمام وجود بدان روى آورند، و خداى عزّ وجلّ و خانه اش را بزرگ شمارند، و به هنگام قصد مقام كبريايى و ورودشان به بارگاه الهى خود را به خوارى كشند در حالى كه پاداشش را اميد مى برند، و از كيفرش در هراسند، و به سويش درمى گذرند و با فروتنى و خضوع به سوى او روى مى آورند."

2 - از اسماعيل بن جابر نقل است كه گفت: به ابى عبداللَّه عليه السلام عرض كردم به هنگام آهنگ حجّ چقدر موى دراز كنم؟ حضرت عليه السلام فرمود:

"اعْفِهِ شَهْراً"(92).

"يك ماه رهايش كن."

3 - از ابى عبداللَّه عليه السلام در حديثى آمده است كه فرمود:

"وَاعْلَمْ أَنَّهُ واسِعٌ لَكَ أَنْ تُحْرِمَ فِي دُبْرِ فَرِيضَةٍ أَوْ نَافِلَةٍ أَوْ لَيْلٍ أَوْ نَهَارٍ"(93).

"بدان

كه تو مى توانى احرام خود را پس از نماز واجب، يا نماز مستحب، در شب يا در روز، ببندى."

4 - و فرمود: "كُلُّ ثَوْبٍ تُصَلِّي فِيهِ فَلَا بَأْسَ أَنْ تُحْرِمَ فِيهِ"(94).

"هر جامه اى كه در آن نماز مى گزارى، اشكال ندارد كه در آن احرام بندى."

5 - از حماد بن عثمان از ابى عبداللَّه عليه السلام آمده است كه به حضرت عرض كرد: مى خواهم عمره تمتّع را براى حجّ انجام دهم، پس چه بگويم،حضرت عليه السلام فرمود:

"تَقُولُ: اَللَّهُمَّ إِنِّي اُرِيدُ أَنْ أَتَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ عَلى كِتَابِكَ وَسُنَّةِ نَبِيِّكَ، وِإِنْ شِئْتَ أَضْمَرْتَ الَّذِي تُرِيدُ"(95).

"بگو: بار خدايا! آهنگ عمره تمتّع دارم براى حجّ براساس كتاب تو و سنّت پيامبرت، و مى توانى اين امر را در قلب خود نيّت كنى."

6 - از حلبى آمده است كه گفت پرسيدم: چرا لبّيك گفتن وضع شده است؟ حضرت عليه السلام فرمود:

"إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ أَوْحى إِلى إِبْراهِيمَ عليه السلام أَنْ )وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالاًوَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ(، فَنادى فَاُجِيبَ مِنْ كُلِّ وَجْهٍ يُلبّونَ"(96).

"خداوند تبارك و تعالى به ابراهيم عليه السلام وحى كرد كه: )وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِ يَأْتُوكَ رِجَالاً وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ (پس حضرت عليه السلام ندا در داد وازهر سو او را لبّيك گفتند."

7 - اميرمؤمنان عليه السلام فرمود:

"جَاءَ جَبْرَئِيلُ عليه السلام إِلَى النَّبِيِ صلى الله عليه وآله وسلم فَقَالَ لَهُ: إِنَّ التَّلْبِيَةَ شِعارُ الْمُحْرِمِ فَارْفَعْ صَوْتَكَ بِالتَّلْبِيَةِ: لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ، إِنَّ الْحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ لَكَ وَالْمُلْكَ لَاشَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ"(97).

"جبرئيل بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شد و گفت: لبّيك گفتن شعار مُحرِم است، پس صدايت را به لبّيك بالا بر و بگوى: لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ،إِنَّ الْحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ

لَكَ وَالْمُلْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ."

8 - امام صادق عليه السلام فرمود:

"إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ وَضَعَ عَنِ النِّسَاءِ أَرْبَعاً: الْإِجْهَارُ بِالتَّلْبِيَةِ، وَالسَّعْيُ بَيْنَ الصَّفاوَالْمَرْوَةِ -يَعْنِي الْهَرْوَلَة-، وَدُخُولُ الْكَعْبَةِ، وَاسْتِلَامُ الْحَجَرِ الْأَسْوَدِ"(98).

"خداوند عزّ وجلّ چهار امر از زنان برگرفت: لبّيك گفتن با صداى بلند، سعى بين صفا و مروه -يعنى هروله- وارد شدن به كعبه و لمس كردن حجرالاسود."

9 - و فرمود: "الْمُتَمَتِّعُ إِذَا نَظَرَ إِلى بُيُوتِ مَكَّةَ قَطَعَ التَّلْبِيَةَ"(99).

"تمتّع گزار هرگاه خانه هاى مكّه را ببيند گفتن لبّيك را قطع نمايد."

10 - و همچنين فرمود:

"مَنِ اعْتَمَرَ مِنَ التَّنْعِيمِ فَلَا يَقْطَعُ التَّلْبِيَةَ حَتّى يَنْظُرَ إِلَى الْمَسْجِدِ"(100).

"كسى كه از تنعيم عمره كند لبّيك گفتن را قطع نكند تااينكه مسجدالحرام را ببيند."

تفصيل احكام:

تفصيل احكام:

اعمال عمره تمتّع پنج امر است كه نخست بدانها اشاره مى كنيم و سپس هر يك از آنها را به طور كامل توضيح مى دهيم:

1 - احرام از يكى از ميقاتها.

2 - طواف پيرامون بيت اللَّه الحرام.

3 - گزاردن دو ركعت نماز طواف نزد مقام ابراهيم.

4 - سعى ميان صفا و مروه.

5 - تقصير.

احكام احرام

احكام احرام

1 - احرام؛ واجب گرداندن حجّ است بر خويشتن با نيّت، همراه با تلبيه)لبّيك( گفتن و پوشيدن جامه احرام. اينك به تبيين واجبات سه گانه احرام مى پردازيم:

الف - نيّت.

ب - پوشيدن دو جامه احرام.

ج - تلبيه )يا لبّيك گفتن(:

الف - نيّت عبارت است از اينكه شخص، احرام عمره تمتّع را، كه خودبخشى از حجّ تمتّع است، با قصد نزديكى و تقرّب به درگاه خداوند، برخود واجب گرداند. و وجود نيّت ترك محرّمات احرام در آن كافى است،البتّه بر زبان آوردن نيّت لازم نيست، بلكه به زبان آوردن نيّت در مناسك عمره و حجّ مستحب است.

درباره نيّت عمره تمتّع مستحب است آنچه در صحيحه ابن عمّار به نقل از امام صادق عليه السلام آمده گفته شود:

"اللَّهُمَّ إِنِّي اُرِيدُ مَا أَمَرْتَ بِهِ مِنَ التَّمَتُّعِ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ عَلى كِتَابِكَ وَسُنَّةِنَبِيِّكَ صلى الله عليه وآله وسلم فَيَسِّرْ ذلِكَ لِي وَتَقَبَّلْهُ مِنِّي، وَأَعِنِّي عَلَيْهِ، فَإِنْ عَرَضَ شَيْ ءٌ يَحْبِسُنِي فَحَلِّنِي حَيْثُ حَبَسْتَنِي لِقَدَرِكَ الَّذِي قَدَّرْتَ عَلَيَّ. اَللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ حِجَّةً فَعُمْرَةٌ، أَحْرَمَ لَكَ شَعْرِي وَبَشَرِي وَلَحْمِي وَدَمِي وَعِظَامِي وَمُخِّي وَعَصَبِي مِنَ النِّساءِ وَالثِّيابِ وَالطِّيبِ،أَبْتَغِي بِذلِكَ وَجْهَكَ وَالدّارَ الْآخِرَةِ".

"بار خدايا من آهنگ عمره براى حجّ تمتّع را بر اساس كتاب تو و سنّت پيامبرت صلى الله عليه وآله دارم كه بدان فرمانم داده اى. پس آن را برايم آسان گردان، و از من بپذير، و در انجامش

ياريم رسان، و اگربراى من چيزى پيش آمد كه مرا )از ادامه حجّ( بازداشت، مرا از آنچه كه بر پايه قضا و قدرت بازداشته اى رها گردان. خدايا اگر نتوانستم حجّ را بجا آورم پس به انجام عمره توفيقم ده. احرام بسته براى تو موى و پوست و گوشت و خون و استخوان و مغز و اعصابم از زنان و جامه و بوى خوش، خواسته ام از اين كار تويى و روز واپسين است."

احكام لباس احرام

احكام لباس احرام

ب - پوشيدن دو جامه احرام

مردان بايد دو قطعه جامه بر تن كنند كه عبارتند از: پيش بند و بالا بند كه يكى را به مانند لُنگ مى بندد و ديگرى را بر دوش مى افكند.

1 - در لباس احرام هشت امر شرط است بدين ترتيب:

اوّل- طهارت، كه از آن استثنا شده است آنچه در نماز مورد عفو قرار گرفته ولى اگر آنگونه نجس شد كه در نماز ناديده گرفته نمى شود بايد تطهير شود،و در غير اين صورت شخص به گناه افتاده است ولى اين امر زيانى به احرامش وارد نمى كند، و كفّاره هم ندارد.

دوم- مُباح بودن، پس جايز نيست با لباس غصبى احرام بست.

سوم- نبايد لباس احرام از اعضاى )ميته( مردار همچون پوست او باشد.

چهارم- از حيواناتى حرام گوشت همچون روباه و خرگوش نباشد.

پنجم- طلا باف نباشد.

ششم- اينكه بدن را بپوشاند، بنابراين نبايد جامه بدن نما انتخاب شود.

هفتم- اينكه ابريشم خالص نباشد، پس نبايد جامه احرام مرد از ابريشم خالص باشد، ولى اگر جامه او مخلوط با ابريشم باشد اشكال ندارد، درمورد زن احوط آن است كه جز براى ضرورت از پوشيدن ابريشم چشم پوشد.

هشتم- اين كه جامه احرام مردان دوخته نشده باشد، پس مردان پيش ازپوشيدن جامه احرام بايد لباسهاى دوخته

شده خود را درآوردند حتّى اگراين لباسها جامه زير باشد، امّا زنان مى توانند با جامه هاى عادى خود احرام بندند.

2 - مُحرِم مى تواند در حال لزوم مثلاً هنگام ورود به حمام يا زمان استراحت جامه احرام از خود برگيرد.

3 - مُحرِم مى تواند براى احرام بيش از دو جامه بپوشد -مشروط بر آن كه از جامه هايى باشد كه احرام بستن با آنها جايز است- خواه براى جلوگيرى ازسرما يا گرما يا جز آن.

4 - مُحرم مى تواند هرگاه خواست جامه احرامش را عوض يا پاك كند،ولى بهتر آن است كه به هنگام ورود به مكّه مكرّمه و طواف جامه اى را بر تن داشته باشد كه با آن احرام بسته.

5 - احوط آن است كه شخص مُحرِم دو جامه احرام را گره نزند و با سوزن يا سنجاق آنها را نبندد.

6 - احوط آن است كه مُحرِم در حال احرام بدن خود را از نجاست پاك كند.

احكام تلبيه:

احكام تلبيه:

ج - تلبيه )يا لبّيك گفتن(

و آن كلماتى است كه احرام با آن منعقد مى گردد و واجب است در تلبيه پس از احرام يك بار بگويد: "لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ".

و احوط آن است كه هنگام احرام بگويد: "لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ، إِنَّ الْحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ لَكَ وَالْمُلْكَ لَا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ".

چنان كه مستحب است درپى آن بگويد: "لَبَّيْكَ ذَا الْمَعَارِجِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ دَاعِياًإِلى دَارِ السَّلَامِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ غَفَّارَ الذُّنُوبِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ أَهْلَ التَّلْبِيَةِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ ذَا الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ تُبْدِئُ وَالْمَعَادُ إِلَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ تَسْتَغْنِي وَيُفْتَقَرُ إِلَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ مَرْهُوباً وَمَرْغُوباً إِلَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ إِلهَ الْحَقِّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ ذَا النَّعْمَاءِ وَالْفَضْلِ الْحَسَنِ الْجَمِيلِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ كَشَّافَ الْكُرَبِ الْعِظَامِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ عَبْدُكَ وَابْنُ

عَبْدَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ يَا كَرِيمُ لَبَّيْكَ".

1 - تلفّظ به تلبيه به گونه اى صحيح آنگونه كه تلبيه ناميده شود واجب مى باشد، و احوط رعايت دستور زبان عربى است و هركه توان اين كار راندارد بايد از ديگرى چنين يارى بگيرد كه او يك يك واژه ها را بدو تلقين نمايد و او تكرارشان كند و اگر اين كار را هم نتوانست انجام دهد بايد نايب بگيرد.

2 - شخص لال با اشاره و تكان دادن زبان تلبيه مى گويد، ولى احوط آن است كه او نيز نايب بگيرد.

3 - تلبيه، يك بار كافى است ولى مستحب است تا مى تواند تلبيه را تكرارنمايد و در پس هر نماز واجب يا نافله يا بالا رفتن و پائين آمدن از ارتفاعات ودرّه ها، و هنگام خواب و بيدارى، يا سوار شدن و پياده شدن و نيز هنگام برخورد با سواره ها و در سحرگاهان تكرار آن مستحب است. و بر مردان- ونه زنان - مستحبّ آن است كه تلبيه را با صداى بلند بخوانند، به خصوص در موارد ياد شده.

4 - اگر حاجى فراموش كند در حال احرام تلبيه را بر زبان آورد، بايد به ميقات باز گردد و تلبيه را تلفّظ كند، و اگر توان اين كار را نداشت مى تواند هركجا كه تلبيه را به ياد آورد آن را بر زبان جارى سازد.

5 - كسى كه عمره تمتّع به جا مى آورد، احتياطاً بايد هنگام مشاهده خانه هاى مكّه از گفتن تلبيه خوددارى نمايد.

مستحبّات احرام:

مستحبّات احرام:

1 - پاك كردن بدن از آلودگيها، پيش از احرام با شُستن آب و صابون و يانظاير آن، كوتاه كردن ناخن، گرفتن سبيل و از ميان بردن موى زير بغل و زيرشكم.

2 - غُسل احرام در ميقات قبل از بستن

احرام، ولى اگر غسل براى اومشكل باشد مستحب است بجاى آن تيمّم كند و هنگام غسل يا پس از آن مستحب است گفته شود:

"بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ، اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لِي نُوراً وَطَهُوراً، وَحِرْزاً وَأَمْناً مِنْ كُلِّ خَوْفٍ، وَشِفَاءًمِنْ كُلِّ دَاءٍ وَسُقْمٍ، اللَّهُمَّ طَهِّرْنِي وَطَهِّرْ قَلْبِي وَاشْرَحْ لِي صَدْرِي، وَأَجْرِ عَلى لِسَانِي مَحَبَّتَكَ وَمِدْحَتَكَ وَالثَّنَاءَ عَلَيْكَ، فَإِنَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِكَ، وَعَلِمْتُ أَنَّ قَوَامَ دِينِي التَّسْلِيمُ لَكَ وَالاتِّبَاعُ لِسُنَّةِ نَبِيِّكَ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَآلِهِ".

"به نام خدا و بيارى خدا، بار خدايا! آن را براى من نور، پاكى، پناه و امن از هر ترس و شفا ازهر درد و بيمارى قرار ده. خدايا! مرا پاك گردان و قلبم را پاكيزه كن، و شرح صدرم ده. و محبّت،ستايش و ثناى خود را بر زبانم جارى ساز، پس توانى نيست جز به يارى تو، دانسته ام كه قوام دينم تسليم در برابر تو و پيروى از سنّت پيامبر توست."

3 - جامه احرام نخى و سفيد باشد.

4 - مستحب است كه احرام را پس از دو ركعت نماز نافله بندد و بهتر از آن شش ركعت نماز است، بهتر از آن نماز واجب است، بهتر آن است كه پس ازنماز ظهر احرام بندد، و مستحب است در ركعت نخست پس از حمد سوره)توحيد( و در ركعت دوّم پس از حمد سوره )جَحْد( )قُلْ يا أَيُّهَاالْكَافِرُونَ( را بخواند. و مستحبّ است پس از آن حمد خداى را بجاى آوردو بر محمّد و خاندان پاكش درود فرستد و بگويد: "اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْعَلَنِي مِمَّن اسْتَجَابَ لَكَ وَآمَنَ بِوَعْدِكَ وَاتَّبَعَ أَمْرَكَ، فَإِنِّي عَبْدُكَ وَفِي قَبْضَتِكَ لَا أُوقى إِلَّإ؛ذذمَا وَقَيْتَ، وَلَا آخُذُ إِلَّا مَا أَعْطَيْتَ، وَقَدْ ذَكَرْتَ الْحَجَّ فَأَسْأَلُكَ أَنْ تَعْزِمَ

لِي عَلَيْهِ عَلى كِتَابِكَ وَسُنَّةِ نَبِيِّكَ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَتُقَوِّيَنِي عَلى مَا ضَعُفْتُ، وَتُسَلِّمَ لِي مَنَاسِكِي فِي يُسْرٍمِنْكَ وَعَافِيَةٍ، وَاجْعَلْنِي مِنْ وَفْدِكَ الَّذِي رَضِيْتَ وَارْتَضَيْتَ وَسَمَّيْتَ وَكَتَبْتَ.

اللَّهُمَّ إِنِّي خَرَجْتُ مِنْ شُقَّةٍ بَعِيدَةٍ وَأَنْفَقْتُ مَالِي ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِكَ. اللَّهُمَّ فَتَمِّمْ لِي حجَّتِي وَعُمْرَتِي.

اللَّهُمَّ إِنِّي اُرِيدُ التَّمَتُّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ عَلى كِتَابِكَ وَسُنَّةِ نَبِيِّكَ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَآلِهِ،فَإِنْ عَرَضَ لِي عَارِضٌ يَحْبِسُنِي فَخَلِّنِي حَيْثُ حَبَسْتَنِي بِقَدَرِكَ الَّذِي قَدَّرْتَ عَلَيَّ.

اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ حجَّةً فَعُمْرَةً، أَحْرَمَ لَكَ شَعْرِي وَبَشَرِي وَلَحْمِي وَدَمِي وَعِظَامِي وَمُخِّي وَعَصَبِي مِنَ النِّسَاءِ وَالثِّيَابِ وَالطِّيبِ أَبْتَغِي بِذَلِكَ وَجْهَكَ وَالدَّارَ الْآخِرَة"(101).

5 - مستحب است هنگام پوشيدن احرام بگويد:

"الْحَمْدُ للَّهِ ِ الَّذِي رَزَقَنِي مَا اُوارِي بِهِ عَوْرَتِي، وأُؤَدِّي فِيْهِ فَرْضِي، وَأَعْبُدُ فِيْهِ رَبِّي،وَأَنْتَهِي فِيْهِ إِلى مَا أَمَرَنِي، الْحَمْدُ للَّهِ ِ الَّذِي قَصَدْتُهُ فَبَلَّغَنِي، وَأَرَدْتُهُ فَأَعَانَنِي، وَقَبِلَنِي وَلَمْ يَقْطَعْ بِي، وَوَجْهَهُ أَرَدْتُ فَسَلَّمَنِي فَهَوَ حِصْنِي وَكَهْفِي وَحِرْزِي وَظَهْرِي وَمَلاذِي وَرَجَائِي وَمَنْجَايَ وَذُخْرِي وَعُدَّتِي فِي شِدَّتِي وَرَخَائِي"(102).

برخى از مكروهات احرام:

برخى از مكروهات احرام:

1 - مُحرم شدن در جامه سياه.

2 - مُحرم شدن در جامه رنگين.

3 - خوابيدن بر هر آنچه كه احرام در آن مكروه است، مانند: خوابيدن دربستر سياه.

4 - مُحرم شدن در جامه چركين.

5 - استفاده از حنا.

6 - استحمام.

7 - پاسخ دادن مُحرِم به كسى كه او را مى خواند با گفتن كلمه )لبّيك(.

8 - كُشتى گرفتن.

9 - سرودن شعر، مگر آنكه در آن پندى باشد يا در مدح و يا رثاى پيامبرصلى الله عليه وآله و اهل بيت عليهم السلام او باشد.

10 - هر كارى كه به سبب آن احتمال مى رود كه زخمى براى مُحرِم پيش آيد يا مويى از بدن او بر زمين افتد.

محرّمات احرام
قرآن كريم:

محرّمات احرام

قرآن كريم:

1 - )يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ غَيْرَ مُحِلِّي الصَّيْدِ وَأَنْتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ مَا يُرِيدُ(103)).

"اى كسانى كه ايمان آورده ايد به پيمانها وفا كنيد. حيوانات چهار پا مگر آنهايى كه از اين پس برايتان گفته مى شود، بر شما حلال شده اند و آنچه را كه در حال احرام صيدمى كنيد حلال نشماريد. خدا به هرچه مى خواهد حكم مى كند."

2 - )أُحِلَّ لَكُمْ صَيْدُ الْبَحْرِ وَطَعَامُهُ مَتَاعَاً لَكُمْ وَلِلسَّيَّارَةِ وَحُرِّمَ عَلَيْكُمْ صَيْدُ الْبَرِّمَا دُمْتُمْ حُرُماً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ(104)).

"شكار دريايى و خوردن آن به جهت بهره مند شدنتان از آن، بر شما و مسافران حلال شده است، و شكار صحرايى تا هنگامى كه در احرام هستيد بر شما حرام شده.از خداوندى كه به نزد او گردآورده مى شويد بترسيد."

3 - )يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلاَ الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلاَ الْهَدْىَ وَلاَ الْقَلاَئِدَوَلاَ آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِن رَبِّهِمْ وَرِضْوَاناً وَإِذَا

حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا...(105)).

"اى كسانى كه ايمان آورده ايد شعاير خدا و ماه حرام و قربانى نشان دار و بى نشان حرمت نشكنيد و آزار آنان را كه به طلب روزى و خشنودى پروردگارشان آهنگ بيت الحرام كرده اند روا نداريد و چون از احرام درآمديد صيد كنيد..."

4 - )الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجِّ فَلاَ رَفَثَ وَلاَ فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ...(106)).

"حجّ در ماههاى معيّنى است. هركه در اين ماهها اين فريضه را ادا كند بايد كه دراثناى ا ن جماع نكند و فسقى از او سر نزند و مجادله نكند..."

حديث شريف:

حديث شريف:

1 - از امام جعفر الصّادق عليه السلام نقل است كه فرمود:

"لَا تَسْتَحِلَّنَّ شَيْئاً مِنَ الصَّيْدِ وَأَنْتَ حَرَامٌ، وَلَا وَأَنْتَ حَلَالٌ فِي الْحَرَمِ، وَلَا تُدِلَّنَ عَلَيْهِ مُحِلّاً وَلَا مُحْرِماً فَيَصْطَادَهُ، وَلَا تُشِرْ إِلَيْهِ فَيُسْتَحَلَّ مِنْ أَجْلِكَ، فَإِنَّ فِيهِ فِداءٌ لِمَنْ تَعَمَّدَهُ"(107).

"در حالى كه مُحرِم هستى يا هنگامى كه در حرم هستى چه مُحرِم باشى يا نباشى،صيدى را حلال نشمار و ديگرى را، چه مُحرِم باشد يا نه، بر صيدى رهنمون نشو، وبه صيدى اشاره نكن تا به سبب تو آن را روا دارد كه هر كه عمداً چنين كارى كند فديه به او تعلّق گيرد."

2 - از مسمع ابى سيّار نقل است كه حضرت صادق عليه السلام به من فرمود:

"يا أَبا سَيّارٍ، إِنَّ حَالَ الْمُحْرِمِ ضَيِّقَةٌ، إِنْ قَبَّلَ امْرَأَتَهُ عَلى غَيْرِ شَهْوَةٍ وَهُوَ مَحْرِمٌ فَعَلَيْهِ دَمُ شَاةٍ، وَإِنْ قَبَّلَ امْرَأَتَهُ عَلى شَهْوَةٍ فَأَمْنى فَعَلَيْهِ جَزُورٌ وَيَسْتَغْفِرُ اللَّهَ، وَمَنْ مَسَ امْرَأَتَهُ وَهُوَ مُحْرِمٌ عَلى شَهْوَةٍ فَعَلَيْهِ دَمُ شَاةٍ، وَمَنْ نَظَرَ إِلى امْرَأَتِهِ نَظَرَ شَهْوَةٍ فَأَمْنى فَعَلَيْهِ جَزُورٌ، وَإِنْ مَسَّ امْرَأَتَهُ أَوْ لَازَمَهَا مِنْ غَيْرِ شَهْوَةٍ فَلَا شَيْ ءَ عَلَيْهِ"(108).

"اى ابوسيّار! وضع شخص مُحرِم با محدوديت همراه است. اگر زنش را

بدون شهوت ببوسد در حالى كه مُحرِم است بايد گوسفندى قربانى كند، و اگر با شهوت او راببوسد به گونه اى كه از او منى خارج گردد بايد شترى قربانى كند و از خداوند آمرزش جويد، و كسى كه زنش را در حال احرام از روى شهوت لمس كند بايد گوسفندى قربانى كند، و هركه از روى شهوت به زنش بنگرد و از او منى خارج گردد بايد شترى قربانى كند ولى اگر بدون شهوت زنش را لمس كند يا ملازم او گردد چيزى بر او تعلّق نمى گيرد."

3 - از امام صادق عليه السلام نقل است كه فرمود:

"الْمُحْرِمُ لَا يَنْكِحُ، وَلَا يُنْكَحُ، وَلَا يَشْهَدُ، فَإِنْ نَكَحَ فَنِكَاحُهُ بَاطِلٌ"(109).

"مُحرِم نه نكاح مى كند و نه به نكاح ديگرى درمى آيد، و )بر عقد نكاح( گواهى نمى دهد و اگر نكاح كرد پس نكاحش باطل است."

4 - از امام صداق عليه السلام نقل است كه فرمود:

"لَا تَمَسَّ شَيْئاً مِنَ الْطِّيبِ وَأَنْتَ مُحْرِمٌ، وَلَا مِنَ الدُّهْنِ، وَأَمْسِكْ عَلى أَنْفِكَ مِنَ الرِّيحِ الطَّيِّبَةِ، وَلَا تُمْسِكْ عَلَيْها مِنَ الرِّيحِ الْمُنْتِنَةِ، فَإِنَّهُ لَا يَنْبَغِي لِلْمُحْرِمِ أَنْ يَتَلَذَّذَ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ،وَاتَّقِ الطِّيبَ فِي زَادِكَ، فَمَنْ ابْتُلِيَ بِشَيْ ءٍ مِنْ ذلِكَ فَلْيُعِدْ غُسْلَهُ، وَلْيَتَصَدَّقْ بِصَدَقَةٍ بِقَدْرِ مَاصَنَعَ، وَإِنَّما يُحْرَمُ عَلَيْكَ مِنَ الطِّيبِ أَرْبَعَةُ أَشْيَاءَ: الْمِسْكُ وَالْعَنْبَرُ وَالْوَرْسُ وَالزُّعْفَرانُ،غَيْرَ أَنَّهُ يُكْرَهُ لِلْمُحْرِمِ الْأَدْهَانُ الطَّيِّبَةُ إِلَّا الْمُضْطَرَّ إِلَى الزَّيْتِ أَوْ شِبْهِهِ يَتَداوى بِهِ"(110). "در حالى كه محرم هستى نه عطرى بر خود بمال ونه روغنى، وبينى خود را از بوى خوش بگير و در استشمام بوهاى ناخوش رهايش كن، زيرا مُحرِم را سزاوار نيست كه از بوى خوش لذّت برد. در توشه خود عطر نگذار و اگر كسى به عطر آلوده شود بايدغسل خود از سر گيرد و به قدر گناه صدقه پردازد.

چهار گونه عطر بر محرم حرام است: مُشك، عنبر، ورس و زعفران. استفاده از روغن خوش بو براى مُحرِم مكروه است مگر براى كسى كه به منظور مداوا يا نظاير آن به استفاده از روغن مجبور باشد."

5 - از حمّاد بن عثمان نقل است كه گفت: از ابو عبداللَّه عليه السلام پيرامون بوى خوشى سؤال نمودم كه در كعبه و قبر )پيامبر( به كار مى رود. حضرت عليه السلام فرمود: "لَا بَأْسَ بِهِما هُما طَهُورانِ"(111).

"آن دو پاكند و باكى از آنها نيست."

6 - از على بن جعفر نقل است كه گفت: از برادرم موسى عليه السلام درباره مفهوم رفث، فسوق و جدال سؤال نمودم، و اين كه چگونه است حال مرتكبان آن؟ حضرت عليه السلام فرمود:

"الرَّفْثُ: جِماعُ النِّساءِ، وَالفُسُوقُ: الْكَذِبُ وَالْمُفَاخَرَةُ، وَالْجِدَالُ: قَوْلُ الرَّجُل: لَاوَاللَّهِ، وَبَلى وَاللَّهِ"(112).

"رفث، هم بستر شدن با زنان است و فسوق، دروغ و فخر فروشى است و جدال،چنين است كه فرد بگويد: به خدا نه، يا به خدا آرى."

7 - از ابوعبداللَّه عليه السلام نقل است كه فرمود:

"لَا يَكْتَحِلُ الرَّجُلُ وَالْمَرْأَةُ الْمُحْرِمَانِ بِالْكُحْلِ الْأَسْوَدِ إِلَّا مِنْ عِلَّةٍ"(113).

"مرد و زن مُحرِم سرمه سياه بر چشم نمى مالند، مگر براى بيمارى."

8 - از ابو عبداللَّه عليه السلام نقل است كه فرمود:

"لَا تَنْظُرْ فِي الْمِرآةِ وَأَنْتَ مُحْرِمٌ؛ لِأَنَّهُ مِنَ الزِّينَةِ"(114).

"در حالى كه مُحرِم هستى به آينه نگاه نكن، زيرا اين كار زينت است."

9 - از ابى عبداللَّه عليه السلام نقل است كه فرمود:

"لَا تَلْبَسْ ثَوْباً لَهُ أَزْرارٌ وَأَنْتَ مُحْرِمٌ إِلَّا أَنْ تُنْكِسَهُ، وَلَا ثَوْباً تَدْرعُهُ، وَلَا سَراوِيلَ إِلَّا أَنْ لَا يَكُونَ لَكَ إِزارٌ، وَلَا خَفَّيْنِ إِلَّا أَنْ لَا يَكُونَ لَكَ نَعْلَانِ"(115).

"در حالى كه محرم هستى جامه اى نپوش كه دكمه داشته باشد، مگر اينكه آن راوارونه بر تن كنى، جامه و

شلوار دوخته شده نپوش؛ مگر اينكه ازار )لُنگ احرام(نداشته باشى، و كفش بر پاى نكن، مگر اين كه نعلين نداشته باشى."

10 - مسمع در حديثى به نقل از ابوعبداللَّه عليه السلام مى گويد: عرض كردم آياشخص محرم انگشترى بر دست مى كند؟ حضرت عليه السلام فرمود:

"لَا يَلْبَسُهُ لِلزْينَةِ"(116).

"براى زينت خير."

11 - از يعقوب بن شعيب نقل است كه گفت: از ابو عبداللَّه عليه السلام پيرامون مُحرمى سؤال كردم كه پول را در جامه خود مى بندد، حضرت عليه السلام فرمود:

"نَعَمْ، وَيَلْبَسُ الْمِنْطَقَةَ وَالْهِمْيَانَ"(117).

"اشكال ندارد، همچنين بستن كمربند و هميان."

12 - از امام صادق عليه السلام به نقل از پدرش آمده است كه فرمود:

"الْمُحْرِمَةُ لَا تَتَنَقَّبُ لِأَنَّ إِحْرامَ الْمَرْأَةِ فِي وَجْهِها وَإِحْرامَ الرَّجُلِ فِي رَأْسِهِ"(118).

"زن مُحرِم نقاب بر چهره نمى اندازد، زيرا احرام زن در چهره و احرام مرد در سراَوست."

13 - از ابو عبداللَّه عليه السلام نقل است كه فرمود:

"الْمَحُرِمَةُ تَلْبَسُ الْحُلِيَّ كُلَّهُ إِلَّا حُليّاً مَشْهُوراً لِلْزِينَةِ"(119).

"زن مُحرِم از هرگونه زيور و آلات استفاده مى كند، مگر زيورى كه به جهت زينت باشد."

14 - از ابو عبداللَّه عليه السلام نقل است كه فرمود:

"إِنَّ الْمُحْرِمَ إِذَا خَافَ الْعَدُوَّ يَلْبَسُ السِّلَاحَ، فَلَا كَفّارَةَ عَلَيْهِ"(120).

"مُحرِم اگر از دشمن بهراسد بى هيچ كفّاره اى سلاح مى بندد."

15 - از ابو عبداللَّه عليه السلام درباره مُحرِم پرسيدند كه آيا حجامت او رواست؟حضرت فرمود:

"لَا، إِلَّا أَنْ يَخَافَ التَّلَفَ وَلَا يَسْتَطِيعَ الصَّلَاةِ." وَقَالَ: "إِذَا آذاهُ الدَّمُ فَلَا بَأْسَ بِهِ وَيَحْتَجِمُ وَلَا يَحْلِقُ الشَّعْرَ"(121).

"خير، مگر آنكه از هلاكت بترسد و نتواند نماز بگزارد." ونيز فرمود: "اگر خون،او را بيازارد باكى نيست كه حجامت كند و موى نتراشد."

16 - از معاويه بن عمّار نقل است كه گفت: از ابو عبداللَّه عليه السلام پرسيدم كه شخص مُحرِم چگونه سر خويش بخاراند؟ حضرت عليه السلام فرمود:

"بِأَظَافِيرِهِ مَا

لَمْ يُدْمِ أَوْ يَقْطَعَ الشَّعْرَ"(122).

"با ناخنهايش به شرط آنكه خونى نكند و مويش را بر نكند."

17 - از معاويه بن عمّار از ابو عبداللَّه عليه السلام آمده است كه از ايشان درباره مردى سؤال كردم كه ناخنهايش بلند شده است. حضرت عليه السلام فرمود:

"لَا يَقُصُّ شَيْئاً مِنْهَا إِنِ اسْتَطَاعَ، فَإِنْ كَانَتْ تُؤْذِيهِ فَلْيَقُصَّها وَلْيُطْعِمَ مَكَانَ كُلِّ ظُفْرٍقَبْضَةً مِنْ طَعَامٍ"(123).

"اگر توانست چيزى از آن را نچيند، ولى اگر آزارش داد آنها را كوتاه كند و بجاى هر ناخن يك مُشت گندم فديه بدهد."

18 - ابو عبداللَّه عليه السلام مى فرمايد:

"لَا يَرْمِي الْمُحْرِمُ الْقَمْلَةَ مِنْ ثَوْبِهِ، وَلَا مِنْ جَسَدِهِ مُتَعَمِّداً، فَإِنْ فَعَلَ شَيْئاً مِنْ ذلِكَ فَلْيُطْعِم مَكَانَهَا طَعَاماً"، فَسُئِلَ: كَمْ؟ قَالَ: "كَفّاً وَاحِداً"(124).

"شخص مُحرِم نبايد شپش را از جامه و جسم خود به عمد براند، و اگر چنين كردبايد بجاى آن اطعام كند"، راوى مى گويد: عرض كردم چقدر؟ حضرت عليه السلام فرمود:"يك مُشت."

19 - و همچنين فرمود: "كُلُّ مَا يَخَافُ الْمُحْرِمُ عَلى نَفْسِهِ مِنَ السِّباعِ وَالْحَيّاتِ وَغَيْرها فَلْيَقْتُلَهُ وَإِنْ لَمْ يَرِدْكَ فَلَا تَرُدَّهُ"(125).

"مُحرِم از هر چه نظير درندگان، مارها و نظاير آن ترسيد اشكال ندارد كه آنها رابُكشد، ولى اگر متعرّض شخص مُحرِم نشدند او نيز نبايد متعرّض آنها شود."

20 - از ابو عبداللَّه عليه السلام نقل است كه فرمود:

"كُلُّ شَيْ ءٍ يَنْبُتُ فِي الْحَرَمِ فَهُوَ حَرامٌ عَلَى النَّاسِ أَجْمَعِينَ إِلَّا مَا أَنْبَتَّهُ أَنْتَ وَغَرَسْتَهُ"(126).

"هر چيزى كه در حرم برويد بر همه مردم حرام است، مگر آنچه تو آن را رويانده و نشانده اى."

تفصيل احكام:

تفصيل احكام:

محرمات احرام؛ عبارت است از آنچه پس از بستن احرام بر حاجى مادامى كه مُحرِم است حرام مى باشد و بايد از آنها بپرهيزد. وآن امورى است كه ارتكاب برخى از آنها موجب كفّاره مى شود.

اوّل - صيد جانوران

خشكى:

صيد جانوران خشكى بر مُحرِم حرام است، و روانيست به هرگونه درصيد آن مشاركت داشته باشد خواه با عمل، يا سخن، يا گرفتن، ياذبح آن،و تفاوتى ميان حلال گوشتها و حرام گوشتها نيست و نيز حرام است كه گونه هاى مختلف پرندگان را صيد كند.

خوردن گوشت شكار بر مُحرِم حرام است اگرچه آن را غير مُحرِم شكاركرده باشد، و هر آنچه بر شخص مُحرِم در غير حَرَم حرام است، بر شخص غير محرم نيز در حرم خدا حرام است، پس حتّى شخص غير مُحرِم نمى تواند در حرم خدا پرنده و يا شكارى را صيد كند و نه بدان راهنمايى كندو نه ذبحش گرداند.

همان گونه كه صيد حرام است جوجه و تخم آن نيز حرام مى باشد چه خوردن و يا از بين بردن آن، در اين ميان تفاوتى ندارد كه خود به اين كارپرداخته باشد يا موجبات آن را فراهم كرده باشد، و در هر حال به او كفّاره تعلّق مى گيرد.

اينك پاره اى از احكام صيد:

1 - جايز است ذبح و خوردن حيوانات اهلى مانند: گوسفند، گاو، مرغ ونظاير آن.

2 - شخص مُحرِم مى تواند از دريا صيد كند، يعنى حيواناتى كه در آب درياها، يا رودها، يا آبگيرها، يا نظاير آن زندگى مى كنند همچون ماهى وميگو، امّا ملاك در "دوزيستن ها" اين است كه آيا در آب تخمى مى گذاردوتوليد مثل مى كند كه در اين صورت آبزى به شمار مى آيد، و اگر در خشكى تخم مى گذارد و توليد مثل مى كند حيوان خشكى شمرده مى شود. هم چنين حرام است صيد ملخ خشكى، همچنان كشتن آن نيز حرام است اگرچه اصلش دريايى باشد.

3 - مُحرِم مى تواند حيوانات و يا حشراتى را كه بدو حمله مى كنند يا ازوجود آنها بر خود مى هراسد بكُشد؛ حيواناتى

همچون درندگان، مارها،كژدمها، مگسها، زنبورها و نظاير آن، نيز حشراتى همچون شپش و كك درصورتى كه موجب آزار گردند.

4 - كفّاره صيد نسبت به حيوانات متفاوت است و صيد هر حيوانى تفصيلات، احكام و مسائل بسيارى دارد كه معمولاً در روزگار ما نيازى به دانستن آن نيست و كسى كه خواهان تفصيل آن باشد مى تواند به كتب فقهى مفصّل مراجعه كند.

دوم - پرداختن به امور جنسى و مسائل وابسته به آن:

مُحرم، چه مرد و چه زن باشد، به هيچ وجه نمى تواند به مسائل جنسى همچون آميزش، بوسيدن، لمس كردن، نگاه كردن يا از روى شهوت درآغوش گرفتن بپردازد، خواه اين كار از او منى خارج كند و يا نه، نيز بر اوحرام است كارى انجام دهد كه از روى شهوت از او منى خارج شود همچون بازى كردن با خويش يا تصوّر امور جنسى يا شنيدن صداى بيگانه.

تمام اين امور بر شخص محرم حتّى بر زن و شوهر حرام است، نيز برمحرم حرام است كه صيغه عقد نكاح را براى خود و يا ديگرى جارى سازد،چنانچه حرام است كه در مجلس عقد حضور يابد و شهادت دهد، و اگرامرى از اين امور تحقّق يابد كفّاره بر او واجب مى گردد(127)، و طبيعةً با تكرارعمل، كفّاره نيز تكرار مى گردد، و در حرمت اين امور و لزوم پرداخت كفّاره تفاوتى ميان احرام اقسام حجّ و عمره، مستحبّ و واجب نيست.

مسائل اين باب:

مسائل اين باب:

1 - مُحرِم مى تواند به همسر خود نگاه كند يا به او دست زند و يا از جايى به جايى حملش كند به شرط آن كه تمامى اين امور بدون شهوت صورت پذيرد.

2 - اگر مرد مُحرِمى، با علم به حرام بودن

اين عمل، زنى را براى خودعقد كند اين عقد باطل است و آن زن براى هميشه بر او حرام مى گردد.

3 - محتلم شدن شخص مُحرِم، يا خروج منى از او به صورت غير ارادى كفّاره بر او واجب نمى گرداند و به اعمالش زيانى نمى رساند.

4 - شخص مُحرِم مادامى كه محرم است نمى تواند به امور جنسى بپردازد، امّا اين حرمت پس از تقصير در عمره تمتّع، و بعد از نماز طواف نساء در حجّ از او مرتفع مى گردد.

5 - بر جاهل و يا كسى كه از روى سهو، فراموشى و يا اجبار زنى را لمس كند كفّاره اى تعلّق نمى گيرد.

6 - اگر مرد مُحرِمى در حال احرام عمره تمتّع و پس از سعى و قبل ازتقصير عمداً و با آگاهى نسبت به حرام بودن اين عمل، با زنش نزديكى كندعمره اش صحيح است ولى بايد شترى را كفّاره بدهد، و اگر نتوانست گاوى را و بازهم اگر نتوانست گوسفندى را، ولى عمره اش صحيح است.

امّا اگر قبل از سعى با او آميزش كند عمره اش باطل مى شود، و كفّاره نيزبايد بدهد.

بدين سان او عمره را تمام مى كند و اگر وقت داشت آن را از سر مى گيرد،و گرنه اقرب آن است كه حجّ بگزارد و سپس عمره مفرده بجاى آرد و احتياطمستحب آن است كه در سال آينده حجّش را اعاده كند.

7 - كسى كه با علم و عمد در حالى كه مُحرِم است براى حجّ، پيش ازوقوف در مشعرالحرام با همسرش نزديكى كند حجّش باطل است و اگر زنش بدين كار خشنود بوده باشد حجّ او نيز باطل است و بايد امور زير را بجاى آورند:

الف - قربانى يك شتر به عنوان كفّاره.

ب - جداشدن از يكديگر

تا پايان احرام حجّ، و احوط آن است كه تابازگشت به مكّه ازهم جدا باشند. معنى جدايى اين است كه با يكديگرخلوت نكنند مگر آنكه شخص سومى در ميان آن دو باشد كه ايشان را ازنزديكى باز دارد.

ج - كامل كردن مناسك حجّ.

د - تكرار حجّ در سال آينده.

ه - جدايى هر يك از ديگرى در سال آينده هنگام رسيدن به محلّ حادثه.

8 - اگر مرد مُحرِمى با آگاهى و از روى عمد پس از وقوف در مشعر الحرام و پيش از طواف نساء با همسر خود نزديكى كند بايد يك شتر كفّاره دهد،ولى حجّش باطل نيست و نيز اگر با زنش ملاعبه كند بى هيچ دخولى و از اومنى خارج شود بايد يك شتر قربانى دهد، ولى حجّش باطل نمى شود حتّى اگر پيش از دو موقف باشد.

9 - اگر مرد مُحرِمى در احرام عمره مفرده پيش از سعى عالماً و عامداًبا همسر خود نزديكى كند بايد يك شتر قربانى دهد و عمره او باطل مى شود، و بايد احرام از سر گيرد و عمره مفرده را دوباره به جا آورد و بهتر آن است كه تا ماه بعد منتظر بماند تا عمره گزارد.

امّا اگر اين امر پس از طواف نساء و پيش از نماز طواف صورت پذيردعمره او صحيح است و كفّاره اى به او تعلّق نمى گيرد.

10 - آمدن منى بسبب نگاه كردن، يا لمس كردن، يا بوسه و يا بازى ازروى شهوت موجب مى شود شترى را كفّاره دهد، ولى اگر اين امر پيش از دوموقف در حجّ صورت پذيرد احتياط مستحب پرداختن به وظائف كسى است كه با زنش در اين هنگام همبستر شده، يعنى هم كفّاره به او تعلّق مى گيرد و

هم بايد در سال آينده حجّ گزارد.

11 - حرام است جارى كردن صيغه عقد نكاح براى مُحرِم، و كسى كه چنين كند بايد يك شتر قربانى دهد، چنان كه شخص مُحرِم نيز بايد كفّاره بدهد، و نيز همسر اگر بداند به عقد مُحرِمى درمى آيد. اين همه در صورتى است كه دخولى صورت گيرد. اين حكم در روايتى از معصومين آمده است:

سوم - بوييدن عطر و استفاده از آن:

بر شخص مُحرِم حرام است بوييدن همه انواع عطرها و استفاده از آنها به منظور خوشبو كردن، و در اين ميان تفاوتى ميان عطرهاى قديمى همچون مُشك و عنبر و يا خوشبو كننده هاى جديد نيست.

از اين ميان استثناست عطرهايى كه براى خوشبو كردن كعبه يا قبر پيامبراكرم صلى الله عليه وآله به كار مى رود كه بوييدن آنها حرمتى ندارد. نيز نبايد مُحرِم به هنگام رسيدن به بوى ناخوش بينى خود را بگيرد.

اينك توجه حاجيان گرامى را جلب مى كنيم به مسائلى كه احتمالاً در اين باب بدان نيازمندند:

1 - مُحرِم بايد از رسيدن بوهاى خوش به بينى اش به وسيله دست يادستمال و يا نظاير آن جلوگيرى كند، ولى اگر بويى بى اختيار به بينى او رسيدزيانى به او وارد نمى كند.

2 - مُحرِم نبايد در خوراك و نوشيدنى خود خوشبو كنندگانى همچون زعفران، مُشك، عنبر، و نظاير آن به كار برد، ولى مى توان ميوه هايى همچون سيب و پرتقال بخورد كه بوى خوشى دارند، امّا بايد از بوييدن آنهابپرهيزد.

3 - احوط آن است كه شخص مُحرِم از بوييدن شكوفه ها و گلهايى كه بوى خوشى دارند بپرهيزد.

4 - مُحرِم مى تواند عطر و نظاير آن را بخرد ولى نمى تواند حتّى براى يك بار به منظور آگاهى از بوى آن ببويدش.

5 - همانگونه كه مُحرِم نمى تواند عطر

به كار بود مجاز نيست صابون معطّريا كرم خوشبو و نظاير آن را به كار برد.

6 - شخص مُحرِم مى تواند از داروى شيميايى، يا گياهى، يا پانسمان خوشبو به هنگام ضرورت استفاده كند، چنانچه مثلاً پزشك بدو دستور اين كار را داده باشد.

7 - شخص محرم بايد بوهاى خوش را از بدنش بزدايد، گرچه اين بوهابدون اختيار به جسم او رسيده باشد.

8 - در صورت تكرار استفاده از عطر، كفّاره آن نيز تكرار مى شود.

9 - اگر شخص مُحرِم كه احرام حجّ دارد پيش از پايان دادن به سعى بميردنبايد او را با آب كافور غسل داد و يا با كافور حنوطش كرد و نيز چنين است حكم مُحرِمى كه در احرام عمره به سرمى برد و پيش از تقصير مى ميرد.

10 - مُحرِم نبايد بينى خود را از بوهاى بد كه به مشامش مى رسد بگيرد،ولى براى رهايى از آن مى تواند به شتاب از آن ناحيه بگذرد.

11 - اگر مُحرِمى به عمد از عطر استفاده كند بايد گوسفندى كفّاره دهد،امّا بر انسان جاهل و فراموش كار، كفّاره اى تعلّق نمى گيرد و احوط آن است كه به عنوان صدقه شكم يك مسكين را سير كند.

چهارم - پوشيدن جامه براى مردان:

براى مردان حرام است جامه هايى چون پيراهن و شلوار و لباسهاى دوخته شده بر تن كنند و به طور كُلى نبايد جامه اى بپوشند كه داراى آستين ودكمه باشد كه جسم ايشان را دربرگيرد.

اينك تفصيل احكامى كه ممكن است حاجى بدان نياز يابد:

1 - زن مى توان لباس پوشد و براو باكى نيست، ولى بر او حرام است دستكشى به دست كند كه انگشتان و دو كف او را بپوشاند.

2 - مُحرِم مى تواند از فتق بند استفاده كند اگرچه

دوخته شده باشد،هميان و كمربند به خويش بندد، چنانچه مى تواند كيفى را با خود همراه داشته باشد و يا آن را بر خويش بياويزد.

3 - احوط آن است كه دو جامه احرام ولو به مقدار ناچيز دوخته نشود.

4 - اگر مرد مُحرِمى با آگاهى و به عمد جامه دوخته شده بر تن كند بايديك گوسفند كفّاره بدهد.

5 - با تكرار پوشيدن لباس دوخته شد، كفّاره نيز تكرار مى شود، و اگرجامه ها تعدّد يابد كفّاره نيز به تعداد آن جامه ها تعدّد مى يابد، مثلاً كسى كه پيراهن، شلوار و عبايى بر تن كند سه كفّاره بايد بپردازد.

6 - مردى كه ناگريز است جامه دوخته بر تن كند -همچون فرد بيمار-مى تواند چنين كند، ولى بنابه وجه اقوى كفّاره از او ساقط نمى شود.

7 - اگر فرد جاهل و يا فراموش كار جامه دوخته بر تن كند بر او كفّاره اى تعلّق نمى گيرد، ولى بايد به محض آگاهى يافتن، آن را از تن بيرون آورد.

8 - اگر پس از احرام به عمد و با آگاهى از حرمت پوشيدن لباس دوخته شده، آن را بر تن كند بايد آن را پاره كند و از پاى بيرون آورد.

9 - اگر مُحرِمى نياز يافت شكم، يا پا و يا دست خود را با پارچه اى بپيچدباكى بر او نيست.

پنجم - سرمه كشيدن:

بر شخص مُحرِم، مرد و يا زن باشد، حرام است كه بر چشم خويش سرمه سياه را كه زينت به شمار مى رود، به كار بندد، امّا اگر سرمه اى زند كه سياه نباشد و زينتى به شمار نيايد كفّاره اى به او تعلّق نمى گيرد.

و نيز بر مُحرِم روا نيست كه سرمه اى معطر به كار بندد.

احتياط مستحب آن است كه سرمه سياه به كار

برده نشود حتّى اگر زينت به شمار نيايد.

ششم - ديدن خويش در آينه:

مُحرِم نمى تواند خويش را در آينه نگاه كند، زيرا اين كار جزو زينت است، امّا نگاه كردن در آينه به منظورهاى ديگرى چنانچه راننده از آينه پشت خود را نگاه مى كند، يا نگاه كردن در آينه به منظور مداواى زخم ووارسى كردن پيرامون بيمارى و نظاير آن اشكالى ندارد.

ولى آنچه گاهى بر مُحرِم اتّفاق مى افتد و چشم او بى هيچ عمدى به آينه حمامها و يا آسانسورها مى افتد بدور از اشكال است. اگرچه احوط آن است كه به قدر توان از همه آنها دورى كند، ولى اگر نتوانست مستحب آن است كه پس از هر مورد بگويد: "لبّيك"، از جهت نگاه كردن در آينه، كفّاره تعلّق نمى گيرد.

هفتم - پوشيدن كفش و جوراب:

شخص مُحرِم نمى تواند كفش و يا جورابى به پا كند كه پاى او را بپوشاندو ظاهر آن را پنهان دارد. اينك تفصيل آن از خلال چند مسأله به شرح زيراست:

1 - باكى نيست اگر فرد دمپايى به پا كند كه ظاهر پا را نپوشاند، ولى اگرچنين دمپايى نيافت مى تواند انواع ديگر كفش را بر پا كند به شرط اينكه پشت آن كفش را بشكافد به گونه اى كه ظاهر پا پنهان نماند.

2 - مى توان ظاهر پا را بدون پوشيدن چيزى پوشاند، چنانچه شخص بردو پاى خود بنشيند يا مثلاً هنگام خواب آن دو را با روانداز بپوشاند.

3 - اگر مُحرِمى كفش، جوراب و نظاير آن بر پا كند احتياطاً بايد يك گوسفند كفّاره دهد.

4 - ظاهراً اين حكم به مردان اختصاص دارد و پوشيدن كفش و يا جوراب بر زنان حرام نيست.

هشتم - فسوق:

بر شخص مُحرِم فسوق حرام مى باشد، منظور از فسوق: عموم دروغ است

چه همراه با سوگند و يا بدون سوگند باشد، و دشنام دادن، و فخرفروشى است، امّا دروغ به قصد اصلاح ميان دو نفر و يا دفع خطر از نفس محترمه و نظاير آن حرمتى ندارد. كسى كه در احرام اين حرام را مرتكب شودبايد استغفار كند، تا حجّش كامل شود.

نهم - جدال:

بر شخص مُحرِم جدال حرام است، آن عبارت است از جر وبحث همراه با عبارات: "لا واللَّه" )به خدا نه( يا "بلى واللَّه" )به خدا آرى( و اگر كسى اين سخن را به دروغ بر زبان آورد هربار يك كفّاره، و اگر آن را به راستى برزبان آورد هر سه بار يك كفّاره به او تعلّق مى گيرد.

احكام جدال:

1 - سوگند به يكى از اين دو صيغه كفايت مى كند: "لا واللَّه" و يا "بلى واللَّه".

2 - اگر سوگند به زبانى جز عربى و به خدا باشد بنابه وجه اقوى همين حكم را دارد.

3 - احوط آن است كه به هر زبانى از قسم خوردن به ديگر اسامى حُسناى خدا پرهيز شود.

4 - اگر قسم براى بزرگداشت صاحب آن باشد، يا براى اثبات حقّ و دوركردن باطل )همچون قسم در دادگاه( اشكالى ندارد.

5 - بهتر آن است هرگونه مشاجره، مجادله، هر واژه زشتى و هر آنچه آزارى به مؤمنان رساند ترك شود.

6 - اگر فردى در حال راستگويى قسم ياد كند، براى بار اوّل و دوم استغفار مى كند و اگر براى بار سوم تكرار شد بايد يك گوسفند ذبح كند.

7 - اگر كسى به دروغ قسم ياد كند در بار اوّل بايد يك گوسفند كفّاره دهد.

8 - اگر فردى دوبار به دروغ قسم يا كند، احوط آن است كه گاوى كفّاره دهد.

9 - اگر به

دروغ بيش از سه بار قسم ياد كند، بايد يك گاو قربانى كند.

دهم - كُشتن حشرات بدن:

بر فرد مُحرِم حرام است حشرات بدن را همچون شپش، ساس و كك رابكُشد، و نيز حرام است آنها را از روى جسم و يا از لباس خود دور كند، مگرآنكه زيان و يا آزار بسيارى را موجب شود كه در اين صورت مُحرِم مى تواندآن را دور كند و يا بكُشد.

اگر مُحرمى حشره اى را كه زيان ندارد از جسمش دور اندازد بايد كفّاره دهد و كفّاره آن يك مُدّ طعام (750 گرم گندم( براى فقير است.

يازدهم - استفاده از انگشترى براى زينت:

بر شخص مُحرِم، چه زن و يا مرد باشد استفاده از انگشترى براى زينت حرام است، ولى استفاده از آن براى ثواب اشكال ندارد.

دوازدهم - آرايش زن با استفاده از زيور آلات:

حرام است بر زن استفاده از زينت آلات به قصد آرايش، ولى آن چه زن عادتاً پيش از احرام براى همسرش از آن استفاده مى كرده است، از اين حكم استثنا شده، و زن مى تواند از آن بدون قصد آرايش استفاده كند.

اينك چند مسأله:

1 - مقصود از زيور آلاتِ حرام، هر نوع زينتى است خواه از طلا، يا نقره ويا فلز ديگرى كه به طور كُلى براى آرايش به كار مى رود باشد.

2 - امّا آنچه زنان به كار مى گيرند، مانند رژلب احوط آن است كه ترك شودونيز ترك هر نوع آرايشى كه از پيش آن را نداشته است.

3 - لازم نيست زن زيور آلاتى را كنار گزارد كه به استفاده از آنها عادت كرده به شرط آنكه آن را حتى براى شوى خود آشكار نسازد.

سيزدهم - چرب كردن:

بر شخص مُحرِم حرام است، بدن،

يا موى خود را با روغن و كرم و يانظاير آن اگر عطر به همراه داشته باشد چرب كند، و نيز جايز نيست قبل ازاحرام به خود چربى بمالد اگر عطر آن تا هنگام احرام باقى مى ماند، امّا اگرروغن يا كرم بوى عطر آگين نداشته باشد مى تواند قبل از احرام از آن استفاده كند حتّى اگر اثرش تا پس از احرام باقى بماند، امّا پس از احرام استفاده از آن جايز نيست. مُحرِم مى تواند اگر ضرورت باشد همچون درمان آفتاب زدگى،يا مصونيّت در برابر آن از روغن، يا كرم مخصوص استفاده كند.

چهاردهم - گرفتن موى:

حرام است بر شخص مُحرِم گرفتن موى از سر، ريش و يا بدن، اعمّ ازكندن، يا تراشيدن، يا چيدن، خواه كم ويا زياد باشد حتّى اگر يك موى باشد، مگر آنكه مثلاً براى درمان چنين كند كه در آن صورت باكى نيست.

و نيز بر او حرام است موى فرد ديگرى را خواه محرم باشد و يا نه بگيرد.كفّاره گرفتن موى سر، يك گوسفند، يا سه روز روزه، يا دادن دو مُدّ طعام براى شش بينواست، و در كفّاره تفاوتى ندارد فرد به جهت ضرورت اين كاررا كرده باشد، يا نه.

پانزدهم - پوشاندن سر براى مرد و چهره براى زن:

بر مرد مُحرِم حرام است كه سر خود را بپوشاند و همچنان كه بر زن مُحرِم حرام است پوشاندن چهره خود را.

چند مسأله مهم:

1 - همان گونه كه پوشاندن كامل سر حرام است پوشاندن قسمتى از سرنيز حرام است.

2 - منظور از پوشاندن سر قرار دادن چيزى بر سر است، يا پوشيدن عمامه، يا كلاه و يا نظاير آن، يا اينكه سر با هر مادّه اى ديگر پوشانده شود.

3 - جايز

نيست سر و يا چهره با اجسام شفافى همچون شيشه يا پلاستيك و يا پارچه نازكى پوشانده شود.

4 - پوشاندن سر و چهره با دو دست براى پرهيز از آفتاب، يا باران اشكالى ندارد.

5 - اگر مردى سر خود و اگر زنى چهره خود را بپوشاند، بايد يك گوسفندكفّاره دهد.

شانزدهم - سايه گزيدن مردان، در حال حركت:

بر مرد مُحرِم حرام است پياده و يا سواره سايه گزيند چنانچه از چتراستفاده كند، يا زير سقفها و پلها راه برود، يا بر ماشينهاى سقف دار و نظايرآن سوار شود، مگر در حال ضرورت و اضطرار باشد.

اينك بيان تفصيلى حكم از خلال چند مسأله:

1 - زن، پسر بچه و دختر بچه مُحرِم مى توانند با اختيار، سايه گزينند،همچون جايز است مريضى كه از سايه گُزيدن بى نياز نيست چنين كند.همين طور است حكم مضطر، يا مجبور و يا كسى كه از بيمارى مى هراسد،يا پيرزن و پيرمرد، و نيز جايز است در حال تقيّه و سختى و در دسترس نبودن ماشينهاى بدون سقف.

2 - اشكالى ندارد، زير سقفهاى منازل، يا بازارها و يا جز آن همچون خيمه ها به هنگام رسيدن به مكّه مكرّمه، يا هنگام رسيدن به منى و عرفات سايه گُزيده شود.

3 - مُحرِم مى تواند هنگام توقف در اماكن يا قهوه خانه هاى سر راه براى استراحت و خواب سايه گُزيند يا زير سقفها راه برود، بنشيند و يا درازبكشد.

4 - اگر مردى سايه گزيند بايد يك گوسفند كفّاره بدهد و در اين بين تفاوتى نيست ميان مختار و مضطرّ، و اقوى آن است كه يك كفّاره براى سايه گزيدن در احرام عمره كفايت مى كند، و كفّاره ديگرى براى سايه گزيدن دراحرام حجّ حتى در صورتى كه در هر احرام

بارها اين كار تكرار شود.

5 - احوط، پرهيز از سايه گُزيدن است به هنگام راه رفتن داخل شهر مكّه مكرّمه و يا در حدود منى، ولى راه رفتن در بازرهاى سقف دار و سايه ساختمانها جايز است.

6 - احوط پرهيز از زير سقف و يا سايبان قرار گرفتن در شب است، به ويژه اگر به منظور جلوگيرى از سرما، يا باران، يا نظاير آن باشد، و اگر كسى براى ضرورت اين كار را بكند، بايد فديه بپردازد.

هفدهم - خونى كردن:

و آن عبارت است از اين كه شخص مُحرِم موجب گردد به هر نحوى خون از بدن خارج شود، خواه با ابزارى تيز همچون چاقو، يا با سوزن، ياخاراندن و يا استفاده از مسواك به گونه اى كه خون خارج شود آنهم با آگاهى از آمدن خون و يا احتمال دادن آن. پس اگر كسى چنين كند بايد كفّاره بپردازد.

امّا كسى كه مجبور به اين كار است همچون كسى كه در حال احرام نيازمند آزمايش خون و يا حجامت باشد، باكى بر او نيست و كفّاره اى به اوتعلّق نمى گيرد. و نيز اگر مسواك زند و خون بيرون آيد ولى بدون قصد قبلى،يا به هنگام معالجه زخم، خون آيد همين حكم را دارد.

كفّاره خونى كردن استغفار است، و گفته شده است يك مُدّ طعام، وبرخى گفته اند يك گوسفند كه احتياط مستحب همين است.

هجدهم - گرفتن ناخُنها:

گرفتن ناخن به هر شكلى بر شخص مُحرِم حرام است، اگر چنين كندكفّاره بر او واجب مى گردد، مگر در حال ضرورت همچون معالجه و يا گرفتن ناخن شكسته به منظور رهايى از آزار آن.

امّا كفّاره آن: براى هر ناخن يك مدّ طعام است تا نُه ناخن، امّا كفّاره ده ناخن يك گوسفند است اگر

در يك مجلس صورت گرفته باشد، ولى اگر مثلاًهمه ناخنهاى دو دست در يك مجلس گرفته شده باشد و ناخنهاى هر دو پادر مجلس ديگرى، پس براى هر يك بايد گوسفندى دهد.

نوزدهم - قطع گياهان و درختان:

بر شخص مُحرِم و غير مُحرِم حرام است در حرم )مكّه و اطراف آن(درختان و گياهان را قطع كند، و در اين ميان استثناست آنچه در ملك او پس از امتلاكش برويد، يا گياهى كه خود در ملك خويش بكارد كه در اين صورت مى تواند آن را كوتاه و يا قطع كند.

تفاوتى در حرمت ميان قطع كردن با ابزار، يا تلف كردن آن با سوزاندن، يامواد شيمياى و يا نظاير آن نيست.

اگر كسى چنين كرد بايد استغفار كند و بهاى درخت را صدقه دهد، وباكى نيست اگر ميوه هاى درخت را بچيند و بخورد.

كفّاره قطع كردن درختان و گياهان بنابه احتياط مستحبّ به شرح زيراست:

1 - كفّاره قطع كردن درخت بزرگ از روى علم و عمد يك گاو است.

2 - كفّاره قطع يك درخت كوچك يك گوسفند است.

3 - كفّاره قطع كردن شاخه ها، برگها و يا علفها صدقه دادن به ميزان بهاى آن است.

بيستم - حمل سلاح:

بر شخص مُحرِم حرام است انواع سلاح را با خود داشته باشد خواه قديمى باشد همچون شمشير و زره و يا خواه جديد باشد همچون تفنگ،مسلسل و يا نارنجك و به هر روى مقصود از آن تجهيزات و لوازم جنگى است كه در اين ميان استثناست آنچه همچون چاقو كه براى اهداف ديگرى همچون ذبح حيوانات و يا كارهاى آشپزى به كار مى رود.

همراه داشتن سلاح در حال انتظار حمله دشمن و نظاير آن جايز است ودر اين ميان تفاوت نمى كند

كه فرد سلاح را به خود آويزان كند يا به دست گيرد و يا وسيله اى جنگى همچون تانك و زره پوش را براند. آرى؛ جايزاست كه در ميان كالاهاى مُحرِم سلاح باشد بى آنكه به خود بندد.

در آستانه مكّه مكرّمه
قرآن كريم:

در آستانه مكّه مكرّمه

قرآن كريم:

خداوند مى فرمايد: )...وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى...(128)).

"...از مقام ابراهيم عبادتگاهى براى خود انتخاب كنيد..."

حديث شريف:

حديث شريف:

1 - از ابان بن تغلب نقل است كه گفت: با امام جعفر صادق عليه السلام بين مكّه ومدينه همراه بودم، پس چون به حرم رسيد از مركب فروشد و غسل كردودو كفش خود را به دست گرفت و با پاى برهنه به حرم در آمد و من هرچه اوكرد به جاى آوردم. پس حضرت فرمود:

"اى ابان! هركه براى تواضع در برابر خدا آن كند كه من كردم خداوند صد هزارگناه از او محو كند، و صد هزار نيكى براى او بنگارد، و صد هزار درجه بدو دهد، وصد هزار نيازش برآورد.(129)"

2 - از حضرت صادق عليه السلام نقل است كه فرمود:

"إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ يَقُولُ فِي كِتَابِهِ: )طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ (فَيَنْبَغِي لِلْعَبْدِ أَنْ لَا يَدْخُلَ مَكَّةَ إِلَّا وَهُوَ طَاهِرٌ قَدْ غَسَلَ عَرَقَهُ وَالْأَذى وَتَطَهَّرَ"(130).

"خداوند عزّوجلّ در كتابش مى فرمايد: )خانه مرا براى طواف كنندگان، اعتكاف كنندگان و راكعان و ساجدان پاك كنيد.( پس بنده را سزاوار نيست به مكّه وارد شودمگر آنكه پاك باشد، و عرق و آلودگى از خود زدوده باشد و پاكيزه شده باشد."

3 - حضرت باقرعليه السلام فرمود: "مَنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ بِمَكَّةَ لَمْ يَمُتْ حَتّى يَرى رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وسلم وَيَرى مَنْزِلَهُ مِنَ الْجَنَّةِ"(131).

"كسى كه قرآن را در مكّه ختم كند نمى ميرد، مگر آنكه پيامبرصلى الله عليه وآله را ببيندوجايگاه خويش را در بهشت نظاره كند."

4 - در وصيّت پيامبرصلى الله عليه وآله به على عليه السلام آمده است كه فرمود:

"يا عَلِيُّ، إِنَّ عَبْدَالْمُطَّلِبِ سَنَّ فِي الْجَاهِلِيَّةِ خَمْسَ سُنَنٍ أَجْرَاهَا اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ لَهُ فِي الْإِسْلَامِ:

حَرَّمَ نِسَاءَ الْآبَاءِ عَلَى الْأَبْنَاءِ -إِلى أَنْ قَالَ-: وَلَمْ يَكُنْ لِلْطَوافِ عَدَدٌ عِنْدَ قُرَيْشٍ فَسَنَّ لَهُمْ عَبْدُالْمُطَّلِبِ سَبْعَةَ أَشْوَاطٍ فَأَجْرَى اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ ذلِكَ فِي الْإِسْلَامِ"(132).

"اى على! همانا عبدالمطّلب در جاهليّت پنج سُنّت نهاد كه خدا آنها را در اسلام تنفيذ كرد. او زن پدر را بر فرزند حرام گرداند -تا آن كه فرمود:- و براى طواف عددخاصى ميان قريش نبود پس عبدالمطّلب هفت شوط را قرار داد و خداوند همين را دراسلام تنفيذ فرمود."

5 - حضرت امام صادق عليه السلام فرمود: "يُصَلِّي رُكَعَتَي طَوافِ الْفَرِيضَةِ خَلْفَ الْمَقَامِ بِ )قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ( و)قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ("(133).

"بايد دو ركعت نماز طواف فريضه پشت مقام با "قُل هو اللَّه احد" و"قُل يا أيّهاالكافرون" به جاى آورده شود."

6 - از حسين بن عثمان نقل است كه گفت: ابوالحسن عليه السلام را ديدم دوركعت نماز فريضه را نزد مقام به جاى آورد كه به دليل زيادى مردم به سايه بانها نزديك بود.(134)

تفصيل احكام:

تفصيل احكام:

منطقه حرم همان منطقه اى است كه از روزگار ابراهيم نبى عليه السلام شناخته شده است، و او اين منطقه را با راهنمايى جبرئيل و به فرمان الهى مشخّص كرده، سپس پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله نشانه هاى آن را از نو مشخّص ساخت ومسلمانان آن را پاس داشتند تا جايى كه به حمد خدا تا امروز همچنان شناخته شده مانده است.

مرزهاى حرم از ناحيه شمال، منطقه "تنعيم" يا مسجد العمره است كه ازمسجد الحرام حدود شش كيلومتر و 148 متر فاصله دارد، و از طرف غرب منطقه "علمين" يا "حُديبيه" است كه از مسجد الحرام تقريباً 48 كيلومترفاصله دارد، و از جهت جنوب مرز آن "أضاة لبن" كه 12 كيلومتر و 95 متر بامسجد الحرام فاصله

دارد. و از سمت شرق به منطقه "جعرانه" كه حدوداً30 كيلومتر از مسجدالحرام فاصله دارد.(135)

خداوند اين ناحيه را حرم امن قرار داده است و در آياتى چند بدان اشاره كرده است.

منطقه حرم احكام خاصى دارد چنانكه وارد شدن بدان نيز از آداب ويژه برخوردار است كه به ترتيب به مهمترين آنها اشاره مى كنيم.

الف - احكام حرم:

1 - شكار در آن حرام است.

2 - قطع درخت و گياه آن حرام است.

3 - كفّار نمى توانند به آن درآيند.

4 - لُقَطه آن، يعنى چيزى كه در آن پيدا مى شود به مالكيت كسى درنمى آيد -اگر بيشتر از يك درهم باشد- حتّى پس از گذشت يك سال ازاعلان آن.

5 - ثواب عبادت در آنجا چند برابر است.

6 - پناه خواه در آنجا پناه داده مى شود، ولى اگر مجرم باشد در خوراك ونوشيدنى و مانند آن بر او تنگ گرفته مى شود تا از آنجا بيرون آيد و سزاى عمل خويش بيند.

7 - مسافر مى تواند در مكّه مكرمه و مدينه منوّره نمازهاى خود را تمام بجا آورد و همچنان مى تواند شكسته بجا آورد و در اتمام، نيّت اقامت شرطنمى باشد و جايز بودن اتمام منحصر به مسجد الحرام و مسجد النبى نمى باشد، بلكه مى توان در تمام شهر مكّه و مدينه نمازها را تمام بجاآورد.

8 - جايز است بر سنگ فرشهاى حرمين شريفين سجده كرد و به هنگام ضرورت مى توان بر فرش آن نيز سجده نمود.

ب - آداب ورود به حرم:

1 - غسل براى ورود به حرم.

2 - ورود با پاى برهنه با آرامش و وقار و گرفتن كفش بر دست.

3 - خواندن دعاى زير:

"اللَّهُمَّ إِنَّكَ قُلْتَ فِي كِتَابِكَ وَقَوْلُكَ الْحَقُّ: )وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالاًوَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن

كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ( اللَّهُمَّ إِنِّي أَرْجُو أَنْ أَكُونَ مِمَّنْ أَجَابَ دَعْوَتَكَ،وَقَدْ جِئْتُ مِنْ شُقَّةٍ بَعِيدَةٍ وَفَجٍّ عَمِيقٍ سَامِعاً لِنِدائِكَ وَمُسْتَجِيباً لَكَ، مُطيعاً لِأَمْرِكَ، وَكُلُ ذلِكَ بِفَضْلِكَ عَلَيَّ وَإِحْسَانِكَ إِلَيَّ. فَلَكَ الْحَمْدُ عَلى مَا وَفَّقْتَنِي لَهُ، أَبْتَغِي بِذلِكَ الزُّلْفَةًعِنْدَكَ، وَالْقُرْبَةَ إِلَيْكَ، وَالْمَنْزِلَةَ لَدَيْكَ، وَالْمَغْفِرَةَ لِذُنُوبِي، وَالتَّوْبَةَ عَلَيَّ مِنْها بِمَنِّكَ.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَحَرِّمْ بَدَنِي عَلَى النَّارِ وَآمِنِّي مِنْ عَذَابِكَ وَعِقَابِكَ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ"(136).

ج - آداب دخول به مسجدالحرام:

1 - غسل براى دخول به مسجد.

2 - ورود با پاى پياده با آرامش و وقار.

3 - دخول از باب "بنى شيبه" كه اينك در امتداد باب السّلام قرار دارد.

4 - بر در مسجد بايستد و بگويد:

"السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ، بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَمَا شَاءَ اللَّهُ،السَّلامُ عَلى أَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَرُسُلِهِ، السَّلَامُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلى إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ اللَّهِ،وَالْحَمْدُ للَّهِ ِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.

بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَمِنَ اللَّهِ وَإِلَى اللَّهِ وَمَا شَاءَ اللَّهُ، وَعَلى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَخَيْرُ الْأَسْمَاءِ للَّهِ ِ وَالْحَمْدُ للَّهِ ِ وَالسَّلَامُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلى مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ، السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ، السَّلَامُ عَلى أَنْبِياءِ اللَّهِ وَرُسُلِهِ،السَّلَامُ عَلى إِبْراهِيمَ خَلِيلِ الرَّحْمَنِ، السَّلَامُ عَلَى الْمُرْسَلِينَ، وَالْحَمْدُ للَّهِ ِ رَبِّ الْعَالَمِينَ،السَّلَامُ عَلَيْنَا وَعَلى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ، اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَبَارِكْ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَارْحَمْ مُحَمَّداً وَآلِ مُحَمَّدٍ، كَما صَلَّيْتَ وَبَارَكْتَ وَتَرَحَّمْتَ عَلى إِبْراهِيمَ وَآلِ إِبْراهِيمَ، إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ، اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى إِبْراهِيمَ خَلِيلِكَ وَعَلى أَنْبِيائِكَ وَرُسُلِكَ وَسَلِّمْ عَلَيْهِمْ، وَسَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ، وَالْحَمْدُ للَّهِ ِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.

اللَّهُمَّ افْتَحْ لِي أَبْوَابَ الْإيمانِ أَبَداً مَا أَبْقَيْتَنِي، جَلَّ ثَناءُ وَجْهِكَ، الْحَمْدُ للَّهِ ِ الَّذِي جَعَلَنِي مِنْ وَفْدِهِ وَزُوّارِهِ، وَجَعَلَنِي مِمَّنْ

يَعْمُرُ مَسَاجِدَهُ، وَجَعَلَنِي مِمَّنْ يُنَاجِيهِ.

اللَّهُمَّ إِنِّي عَبْدُكَ وَزَائِرُكَ فِي بَيْتِكَ، وَعَلى كُلِّ مَأْتِىٍّ حَقٌّ لِمَنْ أَتاهُ وَزَارَهُ، وَأَنْتَ خَيْرُ مَأْتِيٍّ وَأَكْرَمُ مَزُورٍ، فَأَسْأَلُكَ يَا اللَّهُ يَا رَحْمَنُ بِأَنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِله إِلَّا أَنْتَ، وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ، بِأَنَّكَ وَاحِدٌ أَحَدٌ صَمَدٌ، لَمْ تَلِدْ وَلَمْ تُولَدْ وَلَمْ يَكُنْ لَكَ كُفُواً أَحَدٌ،وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَرَسُولُكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَعَلى أَهْلِ بَيْتِهِ، يَا جَوادُ يا كَرِيمُ يَا ماجِدُيا جَبَّارُ يا كَرِيمُ، أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْعَلَ تُحْفَتَكَ إيَّايَّ بِزِيارَتِي إِيَّاكَ أَوَّلَ شَيْ ءٍ تُعْطِيَنِي فَكَاكَ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ"(137).

و سه بار بگويد: "اللَّهُمَّ فُكَّ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ"(138).

و بگويد: "وَأَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلَالِ الطَّيِّبِ، وَادْرءْ عَنِّي شَرَّ شَيَاطِينَ الْجِنِ وَالْإِنْسِ وَشَرَّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَالْعَجَمِ"(139).

و داخل مسجد الحرام شود و بگويد:

"بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَعَلى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ"(140).

و دستش را به سوى آسمان بالا برد و روى به كعبه آرد و بگويد:

"اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ فِي مَقَامِي هذَا وَفِي أَوَّلِ مَنَاسِكِي أَنْ تَقْبَلَ تَوْبَتِي، وَأَنْ تَتَجَاوَزَ عَنْ خَطِيئَتِي وَأَنْ تَضَعَ عَنِّي وِزْرِي، اَلْحَمْدُ للَّهِ ِ الَّذِي بَلَّغَنِي بَيْتَهُ الْحَرامَ، اللَّهُمَّ إِنِّي أَشْهَدُ أَنَ هذَا بَيْتُكَ الْحَرامُ الَّذِي جَعَلْتَهُ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأمْناً مُبَارَكاً وَهُدىً لِلْعَالَمِينَ، اللَّهُمَّ الْعَبْدُعَبْدُكَ، وَالْبَلَدُ بَلَدُكَ، وَالْبَيْتُ بَيْتُكَ، جِئْتُ أَطْلُبُ رَحْمَتَكَ، وَأَؤُمُّ طَاعَتَكَ، مُطِيعاًلِأَمْرِكَ، رَاضِياً بِقَدَرِكَ، أَسْأَلُكَ مَسْأَلَةَ الْفَقِيرِ إِلَيْكَ الْخَائِفِ مِنْ عُقُوبَتِكَ، اللَّهُمَّ افْتَحْ لِي أَبْوَابَ رَحْمَتِكَ، وَاسْتَعْمِلْنِي بِطَاعَتِكَ وَمَرْضَاتِكَ"(141).

و كعبه را مخاطب قرار داده و بگويد: "الْحَمْدُ للَّهِ ِ الَّذِي عَظَّمَكِ وَشَرَّفَكِ وَكَرَّمَكِ، وَجَعَلَكِ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأمْناً مُباركاً وَهدىً لِلْعَالَمِينَ"(142).

و هنگام ديدن حجرالاسود بگويد:

"الْحَمْدُ للَّهِ الَّذِي هَدانا لِهذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَالْحَمْدُ للَّهِ ِوَلَا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ واللَّهُ أَكْبَرُ، اللَّهُ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِهِ، واللَّهُ أَكْبَرُ مِمَّنْ أَخْشى وَأَحْذَرُ، لَا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ

وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ، يُحْيي وَيُمِيتُ، وَيُمِيتُ وَيُحْيي، وَهُوَحَيٌّ لَا يَمُوتُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَهُوَ عَلى كُلِّ شَىْ ءٍ قَدِيرٌ. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍوَبَارِكْ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، كأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ وَبَارَكْتَ وَتَرَحَّمْتَ عَلى إِبْراهِيمَ وَآلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ. وَسَلَامٌ عَلى جَمِيعِ النَّبِيِّينَ وَالْمُرْسَلِينَ وَالْحَمْدُ للَّهِ ِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، اللَّهُمَ إِنِّي أُؤْمِنُ بِوَعْدِكَ وَأُصَدِّقُ رَسُلَكَ وَأَتَّبِعُ كِتِابَكَ"(143).

و هنگام لمس كردن حجر الاسود بگويد -حتّى اگر به سبب ازدحام از دوربه آن اشاره كند-:

"اللَّهُمَّ أَمَانَتِي أَدَّيْتُهَا وَمِيثَاقِي تَعَاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لِي بِالْمُوَافَاةِ، اللَّهُمَّ تَصْدِيقاً بِكِتَابِكَ وَعَلى سُنَّةِ نَبِيِّكَ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَآلِهِ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، وَأَنَ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، آمَنْتُ بِاللَّهِ، وَكَفَرْتُ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَاللَّاتِ وَالْعُزّى وَعِبَادَةِكُلِّ نِدٍّ يُدْعى مِنْ دُونِ اللَّهِ"(144).

و بگويد:

"اللَّهُمَّ إِلَيْكَ بَسَطْتُ يَدِي، وَفِيمَا عِنْدَكَ عَظُمَتْ رَغْبَتِي، فَاقْبَلْ سُبْحَتِي، وَاغْفِرْ لِي وَارْحَمْنِي، اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكُفْرِ وَالْفَقْرِ وَمَواقِفِ الْخِزِيِ فِي الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ"(145).

2 - طواف
اشاره

2 - طواف

حال كه با احرامِ عمره وارد مكّه مكرّمه و مسجد الحرام شده اى، بايد به دومين عمل از اعمال عمره بپردازى و آن طواف است.

طواف؛ عبارت است از هفت بار گردش به دور كعبه مقدّس، كه هر شوطآن از حجر الاسود آغاز و سپس به آن پايان مى يابد، به گونه اى كه در حال گردش، كعبه در سمت چپ قرار گيرد.

در حجّ تمتّع، حجّ قِران، حجّ اِفراد و عمره مفرده دو طواف واجب است، و طواف اوّل در آن ركنى است كه با ترك عمدى آن حجّ و عمره باطل مى شود، امّا طواف دوم يعنى طواف نساء اگرچه واجب است ولى ركن نيست.

براى آن كه طواف حاجى صحيح باشد ناگزير بايد پيشاپيش از شرايطصحّت طواف و واجبات آن آگاهى يابد.

شرايط صحّت طواف:

شرايط صحّت طواف:

1 - نيّت؛ يعنى قصد قربت از اين طواف به خداوند تعالى.

2 - طهارت از حدث اكبر و اصغر؛ يعنى پاك بودن از حدثهايى همچون جنابت و حيض كه غسل بر آنها واجب است و نيز داشتن وضو.

3 - طهارت بدن ولباس از نجاستها به جز آنچه كه در نماز استثنا شده است.

4 - اينكه مذكّر ختنه شده باشد و اگر يك حاجى، چه بالغ و يا كودك باشد، در صورتيكه ختنه نشده باشد طوافش صحيح نيست.

5 - پوشاندن عورت كه شرط پوشاك در آن همان شرط پوشاك در نمازاست.

واجبات طواف:

واجبات طواف:

1 - آغازيدن طواف از حجرالاسود و به پايان بردن هر شوط به آن.

2 - قرار گرفتن كعبه در سمت چپ حاجى هنگام طواف.

3 - قرار دادن حجر اسماعيل عليه السلام داخل طواف.

4 - انجام دادن طواف بين كعبه و مقام ابراهيم عليه السلام كه افضل واحوط است.

5 - شامل شدن طواف همه اجزاء كعبه را بنا به احوط، حتّى اساس كعبه يعنى شاذروان(146) را نيز شامل گردد، و باكى نيست اگر حاجى هنگام طواف ديوار كعبه و يا اركان آن را لمس كند.

6 - اينكه طواف هفت شوط كامل باشد، نه بيشتر و نه كمتر، ولى اگرحاجى پيش از آغاز به حجرالاسود و پس از به پايان بُردن، بدون اينكه بخواهد و بدون قصد طواف، كمى بر آن بيفزايد باكى نيست.

7 - موالات در شوطهاى هفتگانه طواف، بدين معنا كه حاجى پس از هرشوط بى هيچ فاصله اى شوط بعدى را آغاز نمايد.

پاره اى از احكام طواف:

پاره اى از احكام طواف:

1 - كسى كه طواف عمره و حجّ را عمداً ترك گويد تا جايى كه زمان آن ازدست برود حجّش باطل است و بايد عمره و حجّ را از سرگيرد، زيرا طواف،ركنى از اركان حجّ و عمره است.

2 - كسى كه طواف را فراموش كند هرگاه آن را به خاطر آورد بايد انجامش دهد، حجّ و عمره اش هم باطل نمى شود، حتّى اگر پس از بازگشت به وطنش آن را به خاطر آورد بايد در اين هنگام خود بنابه احوط اگر برايش مقدور است به مكّه باز گردد و طواف را قضا كند، و اگر برايش مقدور نبودبايد از كسى بخواهد تا از سوى او طواف كند.

3 - در آغاز نمودن از حجرالاسود و پايان يافتن به آن،

دقّت لازم نيست.همچنين در قرار دادن سمت چپ طواف كننده به سوى كعبه، بلكه آن چه راعرف تصديق كند كفايت مى كند، ولى اگر از ركنى جز ركن حجرالاسود آغازنموده و به پايان برساند طوافش باطل است، و چنين است اگر به گونه اى طواف كند كه كعبه در سمت راست او قرار گيرد يا آن گونه طواف كند كه دربيشتر اوقات چهره اش رو به كعبه باشد.

4 - طواف در حال سواره و يا در حالى كه حاجى را كسى حمل كند يا درحال دويدن حتّى اگر به اختيار صورت گيرد صحيح است.

5 - جايز است طواف پُشت مقام ابراهيم عليه السلام صورت گيرد به ويژه هنگام ازدحام، ولى احوط آن است كه در حالت غير ازدحام، طواف بين مقام وكعبه و در حدود همان مسافت از ساير جهات صورت پذيرد.

6 - اگر حاجى به سبب پيش آمدن عذرى همچون بيمارى و يا باطل شدن وضو، يا حيض شدن زنان، طواف را قطع كند، بايد به هنگام از ميان رفتن عذر طواف را كامل گرداند، البتّه در صورتى كه چهار شوط يا بيشتر از طواف گذشته باشد، و در غير اينصورت بايد طواف را از سر گيرد.

7 - اگر در حال طواف وقت نماز واجب فرارسد، مستحب است طواف را قطع كند و پس از اداى نماز واجب، طواف را كامل گرداند حتّى اگر درشوطهاى نخست باشد.

8 - براى مردان مستحب است كه حجرالاسود را لمس نموده و ببوسند،و در اين هنگام دو دست را به دعا بلند كنند، همچنان مستحب است پس ازاستلام حجرالاسود )يعنى لمس كردن آن( دست را ببوسند.

9 - مستحب است حاجى هنگام طواف خشوع داشته باشد و ذكر خدا برلب جارى

نموده و بر محمّد و خاندان او درود فرستد و دعا نمايد، بويژه دعاهاى منقول از پيامبر و خاندان او را بخواند. نيز مستحبّ است چشم خويش فروگيرد.

10 - مستحبّ است در خلال اقامت در مكّه مكرّمه 360 بار طواف كند،يا 10 بار در هر شبانه روز، يا به اندازه اى كه مقدور است، ولى طواف هرچه بيشتر باشد فضيلتش بيشتر خواهد بود.

11 - در اثناى طواف مكروه است سخنى جز ذكر خدا و دعا بر لب آورده شود.

12 - شايسته نيست جز در هنگام ضرورت و يا نياز، طواف واجب قطع شود، ولى باكى نيست اگر طواف مستحب بدون عذر قطع گردد.

13 - اگر حاجى طواف را عمداً قطع كند، امّا پيش از آنكه موالات عرفى از بين رود وقبل از آنكه حركتى صورت گيرد كه با طواف منافات داشته باشد،از محلّى كه طواف را قطع كرده آن را دوباره ادامه دهد وطوافش صحيح است،ولى اگر آنقدر فاصله بيافتد كه در عرف، موالات از بين برود، يا حركتى از اوسر زند كه با طواف منافات دارد طوافش باطل است، در صورتى كه شوطهاى پيشين او به بيش از نصف نرسيده باشد و اگر به بيش از نصف رسيده باشد احتياط اين است كه طواف، كامل گردد و دوباره اعاده شود.

حكم شك در طواف

حكم شك در طواف

شك در شمار شوطهاى طواف بدو گونه تقسيم مى شود:

اوّل - شكى كه بدان توجّه نمى شود و عبارت است از:

الف - شكّ در صحّت طواف پس از فراغت كامل از آن.

ب - شكّ در شمار شوطهاى طواف پس از فراغت از طواف و دخول به عبادت واجب ديگرى همچون نماز طواف، اگر يكى از دو طرف شك،هفت شوط باشد مثل اينكه ترديد كند كه آيا پنج شوط

رفته است يا هفت شوط، يا هفت شوط بجا آورده يا هشت شوط.

ولى اگر در واجب ديگرى وارد نشده باشد و شكّ پس از پايان يافتن طواف حاصل آيد شايسته نيست در اعاده طواف ترك احتياط كند.

ج - اينكه در پايان شوط، در افزون بر هفت شوط شكّ كند در حالى كه يقين دارد هفت شوط را كامل كرده است.

دوم - آنچه كه طواف بدان باطل مى گردد:

الف - اينكه طرفهاى شكّ همگى كمتر از هفت شوط باشد مانند شكِ ميان سه و چهار، يا ميان پنج و شش.

ب - اينكه پيش از فراغت از طواف ميان هفت و كمتر از آن شك كند.

ج - اينكه ميان كمتر از هفت و بيشتر از آن شك كند همچنان كه ميان شش و هشت.

د - اينكه پيش از پايان يافتن طواف بين هفت و كمتر و يا بيشتر از آن شك كند همچنان بين شش و هفت و هشت.

ه - اينكه پيش از رسيدن به حجرالاسود و كامل كردن شوط بين هفت وبيشتر از آن شك كند.

مسائل مربوط به شكّ:

1 - حكم ظنّ )گمان( در طواف همان حكم شكّ است مادامى كه اطمينانى حاصل نيايد كه همان علم عرفى است.

2 - در حال شكّ در كمبود هنگام طواف مستحب و طواف نذر، بنابركمترين گذارده مى شود و طواف صحيح است.

3 - اگر در اثناى طواف باشد و نداند چند شوط طواف كرده، طواف را ازسر مى گيرد.

4 - در شمارش تعداد شوطها جايز است بر بيّنه و شخص مورد اعتمادتكيه كرد.

5 - اگر شكّ كرد كه آيا شش شوط طواف نموده، يا هفت شوط و حكم مسأله را نمى دانست و بنا را بر شش نهاد و شوط آخر

را پيمود، ووقت طواف از دست رفت باكى بر او نيست.

6 - كسى كه در شوط هشتم وارد شد در حالى كه فراموش كرده، تا آنكه به ركن عراقى )اوّلين ركن پس از ركن حجرالاسود( رسيد، احوط آن است كه هفت شوط ديگر را كامل گرداند، )تا مجموع طواف او چهارده شوط گردد(و اگر پيش از رسيدن به ركن عراقى به يادآورد طواف را قطع مى كند و باكى براو نيست.

3 - نماز طواف

3 - نماز طواف

نماز طواف سومين عمل از اعمال عمره تمتّع مى باشد و آن عبارت است از دو ركعت نماز كه حاجى پس از طواف مستقيماً پشت مقام ابراهيم عليه السلام بجامى آورد. اين نماز هم در عمره تمتّع، هم در حجّ و هم در عمره مفرده واجب است. و تفاوتى ميان واجب و مستحبّ آن نيست. اين نماز احكامى دارد كه در زير بدان اشاره مى كنيم:

1 - شخص نمازگزار مى تواند به هنگام ازدحام در سمت راست، يا درسمت چپ مقام بايستد و هرچه به مقام نزديكتر باشد فضيلتش بيشتراست. اين در حالت عادى است، امّا هنگام افزايش ازدحام مى تواند به گونه اى بايستد كه مقام ابراهيم ميان او و كعبه قرار گيرد، در غير اينصورت مى تواند در هر نقطه اى از مسجد الحرام، هرچه نزديكتر به مقام، هنگام تنگى وقت بايستد. اين درباره طواف واجب، امّا درباره طواف مستحبّ مى تواند اين نماز را به اختيار در هر جاى مسجد اقامه كند.

2 - كسى كه نماز طواف را فراموش كرد بايد به هنگام ياد آوردن آن قضايش را بجاى آورد و اين زيانى به اعمال پس از طواف او نمى رساند. اگردر مكّه مكرّمه باشد در مقام قضايش مى كند، و اگر خارج از مكّه باشد در هركجا مى تواند آن را

قضا كند، ولى بهتر آن است كه به مكّه باز گردد و در مقام قضايش را بگزارد يا كسى را نايب خود گيرد تا از سوى او اين نماز را بجاى آورد.

3 - اقامه اين نماز همچون نمازهاى ديگر، بايد صحيح باشد، پس شخص نمازگزار بايد واژه هاى نماز را صحيح تلفّظ كند، و هركه نتواندكلمات نماز را صحيح بر زبان آورد بايد آن را بياموزد و خود، نماز را بجاى آورد، زيرا در اينجا گرفتن نايب كفايت نمى كند.

4 - سعى
قرآن كريم:

4 - سعى

قرآن كريم:

)إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا...(147)).

"صفا و مروه از شعائر خداست، پس كسانى كه حجّ را به جاى مى آورند يا عمره مى گزارند مانعى نيست كه بر آن دو طواف كنند..."

حديث شريف:

حديث شريف:

1 - حضرت صادق عليه السلام مى فرمايد: "السَّعْيُ بَيْنَ الصَّفا وَالْمَرْوَةِ فَرِيضَةٌ"(148).

"سعى ميان صفا و مروه واجب است."

2 - از ابو بصير نقل است كه گفت: از ابو عبداللَّه عليه السلام شنيدم كه گفت:

"مَا مِنْ بُقْعَةٍ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ مِن الْمَسْعى لِأَنَّهُ يُذَلُّ فِيهَا كُلَّ جَبّارٍ"(149).

"هيچ سرزمينى نزد خدا محبوب تر از محل سعى نيست، زيرا در آنجا هر جبّارى فروتن مى شود."

3 - از ابو عبداللَّه عليه السلام نقل است كه فرمود:

"... ثُمَّ انْحَدِرْ مَاشِياً وَعَلَيْكَ السَّكِينَةُ وَالْوَقَارُ حَتّى تَأْتِي الْمَنَارَةَ، وَهِيَ طَرَفُ الْمَسْعى، فَاسْع مِل ءَ فُرُوجِكَ، وَقُلْ:

بِسْمِ اللَّهِ وَاللَّهُ أَكْبَرُ، وَصَلَّى اللَّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَقُلْ: اَللَّهُمَّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَاعْفُ عَمَّاتَعْلَمُ إِنَّكَ أَنْتَ الْأَعَزُّ الْأَكْرَمُ، حَتّى تَبْلُغَ الْمَنَارَةَ الْاُخْرى".

قَالَ: "وَكَانَ الْمَسْعى أَوْسَعَ مِمَّا هُوَ الْيَوْمَ، وَلَكِنَّ النَّاسَ ضَيَّقُوهُ، ثُمَّ امْشِ وَعَلَيْكَ السَّكِينَةَ وَالْوَقَارَ، فَاصْعَدْ عَلَيْهَا حَتّى يَبْدُو لَكَ الْبَيْتُ فَاصْنَعْ عَلَيْهَا كَمَا صَنَعْتَ عَلَى الصَّفا، ثُمَّ طُفْ بَيْنَهُمَا سَبْعَةَ أَشْواطٍ تَبْدَأُ بِالصَّفا وَتَخْتِمُ بِالْمَرْوَةِ، ثُمَّ قَصِّرْ..."(150).

"... سپس پياده بيا در حالى كه آرامش دارى و وقار، تا به مناره آيى و آن گوشه مسعى است. پس هروله(151) كن و بگو: "بنام خدا و خدا بزرگتر است و درود خدا برمحمّد و خاندان او" و نيز بگو: "خدايا ببخش و رحم كن و درگذر از آنچه مى دانى كه تنها تو عزيزترين و كريمترين، تا به مناره ديگر رسى" حضرت مى افزايد: "محل سعى بزرگتر از آن چيزى بوده است كه امروز،

ولى مردم آن را محدود كرده اند و سپس پياده رو در حالى كه آرامش دارى و وقار. پس از مروه بالا رو تا خانه خدا را ببينى وانجام ده آنچه را بر صفا انجام داده اى، سپس ميان آندو هفت بار سعى كن كه از صفاآغاز و به مروه ختم مى گردد و درپى آن تقصير كن...".

تفصيل احكام:

تفصيل احكام:

سعى چهارمين عمل از اعمال عمره تمتّع است و آن عبارت است ازپيمودن هفت بار فاصله ميان صفا و مروه است به اينكه شوط نخست از صفابه سوى مروه آغاز مى شود و شوط دوّم از مروه به سوى صفا تا اينكه شوطهفتم به مروه ختم مى گردد.

پاره اى از احكام سعى:

پاره اى از احكام سعى:

1 - حجّ و عمره با ترك عمدى سعى باطل مى شوند، امّا اگر ترك آن به سبب جهل يا فراموشى مسأله باشد مبطل نيست، بلكه حاجى بايد خود آن را در صورت امكان قضا كند، اگر نتوانست، نايب بگيرد و حتّى پس از ماه ذى الحجّه بايد انجام دهد.

2 - سعى بايد با نيّت قربت صورت گيرد، بدين ترتيب كه قصد كند سعى را براى فرمانبرى از خدا انجام مى هد، در آن طهارت از حدث يعنى وضو وغسل و نيز طهارت از خبث يعنى طهارت بدن و لباس از نجاسات، شرطنيست، بلكه مستحب مى باشد.

3 - مستحب است پيش از روى آوردن به صفا براى آغاز نمودن سعى حجرالاسود را لمس كند يا حداقلّ بدان اشاره كند و سپس از آب زمزم بنوشد و از آن بر سر و پشت و شكمش بريزد و دعا كند كه خداوند آن را علم نافع، رزق گسترده و بهبودى از هر مرض و بيمارى قرار دهد.

4 - در سعى واجب نيست از صفا بالا رود و بر سنگها صعود كند همچنان لازم نيست با پا سنگهاى مروه را لمس كند، بلكه در سعى كافى است از لبه صفا شروع كند و به لبه مروه برسد.

5 - جايز است مسافت ميان صفا و مروه به هر صورتى پيموده شود خواه با پاى پياده، يا دويدن يا سواره و امثال آن.

6 -

احوط آن است كه در طبقه بالا سعى نكند.

7 - براى مردان مستحبّ است ميان دو نشانه نهاده شده كه اينك با چراغ سبز مشخّص است هروله كنند.

8 - واجب است سعى هفت شوط كامل باشد بى هيچ افزايش و كاهش هرگونه افزايش و كاهش عمدى سعى را باطل مى كند، امّا اگر از روى سهو،يا نسيان، يا جهل باشد افزايش، زيانى بدان وارد نمى كند و بايد كاهش راجبران كرد.

9 - به شكّ در صحّت سعى و يا شمار شوطها پس از فراغت از سعى اعتنانمى شود.

10 - اگر پس از فراغت از سعى يقين كند كه سعيش كمبود داشته بايدكاستى را جبران كند و سعيش صحيح خواهد بود.

11 - در سعى، موالات واجب نيست. پس در اثناى سعى مى توانداستراحت كرد، آشاميد و يا نوشيد، از محلّ سعى خارج شد و نماز گزارد،مشروط به آنكه فاصله بسيار ايجاد نشود مثل اينكه سعى به فردا موكول گردد.

12 - در خلال سعى اشكالى ندارد اگر كسى سخن بگويد، ولى بهتر است اين كار را نكند و به ذكر خدا و دعا مشغول گردد.

13 - اگر خطا كرد و يك شوط افزود، شوط افزوده را ناديده مى گيرد وهفت شوط را به شمار مى آورد، و اگر خطا كرد و گمان بُرد كه هر رفت وبرگشت يك شوط به شمار مى رود، و چهارده شوط سعى كرد، هفت شوطنخست را به شمار آورد و اشكالى بر او نيست.

5 - تقصير
حديث شريف:

5 - تقصير

حديث شريف:

از حضرت صادق عليه السلام نقل است كه فرمود:

"إِذَا فَرِغْتَ مِنْ سَعْيكَ وَأَنْتَ مُتَمَتِّعٌ فَقَصِّرْ مِنْ شَعْرِكَ مِنْ جَوانِبِهُ وَلِحْيَتِكَ، وَخُذْ مِنْ شَارِبِكَ، وَقَلِّمْ أَظْفَارَكَ، وَأَبْقِ مِنْهَا لِحَجِّكَ، فَإِذَا فَعَلْتَ ذلِكَ فَقَدْ أَحْلَلْتَ مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍيَحِلُّ مِنْهُ الْمُحْرِمَ

وَأَحْرَمْتَ مِنْهُ، فَطُفْ بِالْبَيْتِ تَطُوُّعاً مَا شِئْتَ"(152).

"هرگاه از سعى خود فارغ شدى در حالى كه در عمره تمتّع به سرمى برى، پس ازگوشه هاى موى و ريشت تقصير كن و سبيل خود را بگير و ناخنت را كوتاه كن و اندكى از آن را براى حجّت باقى بگزار. پس هرگاه چنين كردى هرچه بر مُحرِم حرام است بر تو حلال گردد و خانه را داوطلبانه هرچه خواستى طواف كن."

تفصيل احكام:

تفصيل احكام:

تقصير پنجمين عمل از اعمال عمره تمتّع است و آن عبارت از كوتاه كردن مقدارى موى از سر، يا ريش، يا سبيل و يا گرفتن مقدارى از ناخن پس ازفراغت از سعى به نيّت تقرّب به خداوند سبحان است. و بوسيله آن آنچه برمحرم با احرام، حرام شده بود حلال مى گردد جز تراشيدن كه بنابه احتياطحاجى بايد براى حجّ موى خود را نگه دارد.

پاره اى از احكام تقصير:

پاره اى از احكام تقصير:

1 - كندن موى به جاى چيدن آن در تقصير كفايت نمى كند، ولى جايزاست با هر ابزار تيزى و حتّى با دندآنهاآن را كوتاه كرد.

2 - واجب نيست بلا فاصله پس از سعى اقدام به تقصير كند، بلكه مى توان تقصير را پس از مدّتى نيز انجام داد و شرط نيست اين كار در مروه صورت پذيرد، بلكه مى توان تا به منزل به تأخيرش انداخت، ولى به هرصورت بايد پيش از احرام حجّ انجام پذيرد.

3 - عمره كسى كه تا وقت احرام حجّ، تقصير را عمداً ترك كند باطل است و حجّش حجّ اِفراد مى گردد و او بايد پس از فراغت از اعمال حجّ، حجّ اِفراد، عمره مفرده به جاى آورد.

4 - كسى كه از روى جهل تقصير را ترك گويد يا گمان برد تقصير كرده است و پس از احرام حجّ از آن آگاهى يابد عمره اش صحيح خواهد بود واشكالى ندارد. امّا كسى كه از روى نسيان آن را ترك گويد عمره اش نيزصحيح خواهد بود، ولى بنابه احوط بايد گوسفندى را كفّاره دهد.

5 - مستحب است كه از گوشه هاى موى و ريشش تقصير كند و سبيلش راكوتاه كند و ناخنش را بگيرد و چيزى از آن را براى حجّش باقى بگذارد.

6 - جايز

نيست به جاى تقصير سرش را حلق كند و اگر چنين كرد بنا به احوط كفّاره به او تعلّق مى گيرد.

7 - مستحب است كسى كه تقصير مى كند با پوشيدن دو جامه احرام به افراد مُحرِم تشبّه جويد.

بخش چهارم

تفصيل اعمال حجّ

اعمال حجّ تمتّع

حديث شريف:

بخش چهارم

تفصيل اعمال حجّ

اعمال حجّ تمتّع

حديث شريف:

از امام صادق عليه السلام نقل است كه فرمود:

"إِذَا كَانَ يَوْمُ التَّرْوِيَةِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَاغْتَسِلْ ثُمَّ الْبَسْ ثَوْبَيْكَ، وَادْخُلْ الْمَسْجِدَ حَافِياً،وَعَلَيْكَ السَّكِينَةُ وَالْوَقَارُ، ثُمَّ صَلِّ رَكْعَتَيْنِ عِنْدَ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ عليه السلام أَوْ فِي الْحِجْرِ، ثُمَّ اقْعُدْحَتّى تَزُولَ الشَّمْسُ فَصَلِّ الْمَكْتُوبَةَ، ثُمَّ قُلْ فِي دُبْرِ صَلَاتِكَ كَمَا قُلْتَ حِينَ أَحْرَمْتَ مِنَ الشَّجَرَةِ، وَأَحْرِمْ بِالْحَجِّ وَعَلَيْكَ السَّكِينَةُ وَالْوَقَارُ..."(153).

"چون روز ترويه فرارسيد، به خواست خدا غسل كن و سپس دو جامه ات رابپوش و با پاى برهنه به مسجد داخل شو در حالى كه آرامش و وقار دارى، سپس درمقام ابراهيم عليه السلام يا در حِجْر دو ركعت نماز بگزار، سپس بنشين تا خورشيد به زوال)ظهر شرعى( رسد و نماز واجب خويش بجاى آور، و در پس نمازت بگو همان چيزى را كه هنگام احرام در مسجد الشجره گفتى و براى حجّ احرام كن."

تفصيل احكام:

تفصيل احكام:

پيشتر گفته شد كه حجّ تمتّع آميخته اى است از دو واجب كه نخست آن عمره تمتّع -كه قبلاً اعمال آن را گفته ايم- و دوّم آن حجّ تمتّع كه در آينده به اعمال آن اشاره خواهيم كرد و پيش از آن بايد اشاره اى به شرايط حجّ تمتّع داشته باشيم.

شرايط حجّ تمتّع:

شرايط حجّ تمتّع:

1 - نيّت؛ و آن عبارت است از قصد قربت در انجام مناسك حجّ همراه باانجام همه اعمال كه از نخستين بخش عمره تمتّع آغاز شده وتا اعمال پايانى آن مى باشد.

2 - به جا آوردن حجّ تمتّع با عمره تمتّع در يكى از ماههاى حجّ كه عبارتنداز: شوّال، ذى القعده و ذى الحجّه همان سال.

3 - احرام حجّ بايد در مكّه مكرّمه صورت پذيرد.

اعمال حجّ تمتّع:
1 - احرام
اشاره

اعمال حجّ تمتّع:

1 - احرام

تفاوتى نيست ميان احرام عمره تمتّع و احرام حجّ از نظر شرايط، وظايف و محرمات احرام، مگر اينكه اين احرام بايد در مكّه مكرّمه صورت پذيرد،و بهتر آن است كه در مسجد الحرام باشد، و بهتر از آن اين است كه در مقام ابراهيم و يا حجر اسماعيل احرام بندد. بهترين وقت براى احرام همان روزترويه است يعنى هشتمين روز از ماه ذى الحجّه، پس از آنكه حاجى احرام مى بندد، بسوى منى روى مى آورد و شب عرفه را در آنجا سر مى كند، و پس از پگاه روى به سوى وادى عرفات مى كند و از وادى محسِّر عبور نمى كند،مگر پس از طلوع خورشيد كه اين همه از روى استحباب صورت مى پذيرد.

پاره اى از احكام اين باب:

پاره اى از احكام اين باب:

1 - كسى كه نتواند در مكّه مكرّمه احرام بندد مى تواند در هر جا كه مقدروش است احرام بندد و احرامش صحيح خواهد بود حتّى در عرفه.

2 - كسى كه در غير از مكّه مكرّمه با علم وعمد احرام بندد احوط آن است كه به مكّه باز گردد و از آنجا احرام كند. آرى! اگر پس از عمره تمتّع از مكّه خارج شده باشد و پس از يك ماه بدان باز گردد از ميقات احرام حجّ مى كند.

3 - كسى كه در غير از مكّه مكرّمه از روى جهل يا فراموشى احرام بنددبايد هرجا كه دانست يا به خاطر آورد دوباره احرام بندد، اگرچه در وادى عرفات باشد و چيزى بر او نيست. و اگر از روى جهل يا فراموشى تا پايان همه اعمال حجّ احرام نبندد، حجّش صحيح است.

4 - جايز نيست پس از تكميل عمره تمتّع و پيش از احرام حجّ تمتّع، اگربترسد كه

وقت حجّ فوت شود، از مكّه خارج شود، مگر براى ضرورتى، امّااگر چنين هراسى را نداشته باشد اشكالى ندارد كه خارج شود و در اين هنگام جايز نيست از مكّه احرام بندد و خارج شود و اگر وقت تنگ بود به وادى عرفات روى مى آورد بى آنكه به مكّه باز گردد.

2 - وقوف در عرفات
حديث شريف:

2 - وقوف در عرفات

حديث شريف:

1 - حضرت صادق عليه السلام مى فرمايد: "فَإِذَا انْتَهَيْتَ إِلى عَرَفاتٍ فَاضْرِبْ خِبَاءَكَ بِنَمِرَةٍ وَنَمِرَة هِي بَطْنُ عَرَفَةٍ دُونَ الْمَوْقِفِ وَدُونَ عَرَفَةَ، فَإِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ يَوْمَ عَرَفَةٍفَاغْتَسِلْ وَصَلِّ الظُّهْرَ وَالْعَصْرَ بِأَذانٍ وَاحِدٍ وَإِقَامَتَيْنِ، فَإِنَّمَا تُعَجِّلِ الْعَصْرَ وَتَجْمَعُ بَيْنَهُمإ؛ل ل لِتُفَرِّغَ نَفْسَكَ لِلدُّعاءِ، فَإِنَّهُ يَوْمُ دُعَاءٍ وَمَسْأَلَةٍ"(154).

"پس چون به عرفات رسيدى خيمه ات را در نمره برپا كن،... و چون در روزعرفه خورشيد زوال كرد، غسل كن و با يك اذان و دو اقامه نماز ظهر و عصر بگزار واين دو نماز را با هم مى خوانى تا وقت آن را بيابى كه به دعا بپردازى، زيرا كه اين روز،روز دعا و درخواست است."

2 - محمّد بن على بن الحسين مى گويد: "رُوِيَ أَنَّ مِنْ أَعْظَمِ النَّاسِ ذَنْباً مَنْ وَقَفَ بِعَرَفَاتٍ ثُمَّ ظَنَّ أَنَّ اللَّهَ لَمْ يَغْفِرَ لَهُ"(155).

"روايت شده است كه گناهكارترين مردم كسى است كه در عرفات وقوف كند وگمان برد كه خدا او را نبخشيده است."

3 - از عمر بن اُذينه به نقل از ابو عبداللَّه عليه السلام در حديثى آمده است كه گفت: از حضرت عليه السلام پيرامون معنى حجّ اكبر سؤال كردم. پس حضرت فرمود: "الْحَجُّ الْأَكْبَرُ: الْمَوْقِفُ بِعَرَفَةٍ وَرَمِيُ الْجِمَارِ..."(156).

"حجّ اكبر همان وقوف عرفه و رمى جمره است."

تفصيل احكام:

تفصيل احكام:

وقوف در عرفات(157) دومين واجب از واجبات حجّ تمتّع است و آن ركنى است از اركان حجّ كه با ترك عمدى آن حجّ باطل مى گردد.

مراد از وقوف در عرفات اقامت در آنجاست به جهت اطاعت امرخداوند سبحان از ظهر نهم ذى الحجّه تا مغرب همان روز.

يك حاجى بايد حضور خود را در عرفات در روز عرفه مغتنم بشمارد،زيرا ممكن است اين روز براى او تكرار نشود، او بايد بكوشد از

بركت اين روز بهره مند گردد. اين روز، روز رحمت و بخشش است و حاجى بايد يقين داشته باشد گناهش هرچه هم بزرگ باشد توبه اش پذيرفته خواهد شد، زيراگمان بخشيده نشدن در اين روز خود گناه بزرگى است. شيخ صدوق )عليه الرّحمه( در كتاب خود "من لا يحضره الفقيه" مى گويد:

گناهكارترين مردم از اهل عرفات كسى است كه از عرفات باز گردد وگمان كند بخشوده نشده است.

احكام وقوف در عرفات:

احكام وقوف در عرفات:

1 - كسى كه وقوف در روز عرفه را از دست بدهد، بايد قدرى اگر چه يك ربع ساعت در شب دهم بين مغرب تا پگاه در آن وقوف داشته باشد.

2 - براى وقوف در عرفات از هنگام زوال آفتاب تا يك ساعت بعد از آن،نيّت واجب است و بهتر به زبان آوردن نيّت مى باشد.

3 - ترك وقوف در عرفات براى مدّتى از وقت مذكور بى هيچ عذرى گناه است. ولى به صحّت حجّ زيانى وارد نمى كند.

4 - كسى كه وقوف در عرفات را فراموش كند حجّش صحيح است ولى هنگامى كه آن را به ياد آورد بايد مدّتى در آن وقوف كند و گرنه بايد به وقوف اضطرارى شب دهم تن در دهد و در غير اين صورت چيزى بر او نيست.

5 - منظور از وقوف در عرفات درنگ و اقامت است در آن براى مدّتى مشخّص بدون آنكه از آن خارج گردد بى آنكه تفاوتى ميان جلوس، ياخواب، يا راه رفتن در طول اين مدّت باشد، بلكه بهتر آن است در سمت راست جبل الرحمه بايستد و با زارى از خداوند بخواهد توبه اش را بپذيرد.

مستحبّات وقوف در عرفات:

مستحبّات وقوف در عرفات:

براى وقوف در عرفات مستحبّاتى است كه به مهمترين آنها اشاره مى كنيم:

1 - خواندن اين دعا هنگام رفتن به سوى عرفات:

"اللَّهُمَّ إِيّاكَ صَمَدْتُ، وَإِيّاكَ اعتَمَدتُ، وَوَجهكَ أَرَدْتُ، أَسْأَلُكَ أَنْ تُبَارِكَ لِي فِي رحْلَتِي، وَأَنْ تَقْضِي لِي حَاجَتِي، وَأَنْ تَجْعَلَنِي ممّن تُباهِي بِهِ اليوم مَنْ هُوَ أَفْضَلُ مِنِّي"(158).

2 - غسل كردن.

3 - اقامه دو نماز )ظهر و عصر( با يك اذان و دو اقامه در اوّل وقت ظهربراى كسى كه در خارج از عرفه )مثل نمره( خيمه زده است و اين

براى زودتر رسيدن به عرفات است كه به پيروى از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله صورت مى پذيرد.

4 - باقى ماندن بر وضو در طول اقامت در عرفات.

5 - وقوف در دامنه كوه. بالا رفتن بر كوه جز براى ضرورت كراهت دارد.

6 - توجّه به خداوند سبحان از ژرفاى دل و تكرار اذكار زير بشماريكصد بار: "اَللَّهُ أَكَبْرُ"، "لَا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ"، "الْحَمْدُ للَّهِ ِ"، "سُبْحَانَ اللَّهِ"، "مَا شَاءَاللَّهُ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ" و"اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ".

7 - خواندن سوره ها و آيات زير به شمار يكصد بار: سوره اخلاص، سوره قدر، سوره فلق، سوره ناس و آية الكرسى.

8 - پرداختن فراوان به دعا و ذكر و درود بر محمّدصلى الله عليه وآله و خاندان او.

9 - پرداختن به توبه و استغفار از گناهان و ذكر يك يك آنها.

10 - خواندن دعاى امام حسين عليه السلام در روز عرفه و نيز دعاى امام زين العابدين عليه السلام و دعاهاى فراوان مشابه كه در كتابهاى دعا موجود است.

11 - خواندن زيارت امام حسين عليه السلام در روز عرفه.

12 - پناه بُردن به خدا از شرّ شيطان رجيم.

13 - خواندن دعاى زير هنگام خروج از عرفات:

"اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ هذَا الْمَوقِفِ، وَارْزُقْنِيه أَبَداً مَا أَبْقَيْتَنِي، وَأقِلِبْنِي الْيَوْمَ مُفْلِحاً مُنْجِحاً مُسْتَجاباً لِي مَرْحُوماً مَغْفُوراً بِأَفْضَلِ مَا يَنْقَلِبُ بِهِ الْيَوْمَ أَحَدٌ مِنْ وَفْدِكَ عَلَيْكَ، وَاعْطِنِي أَفْضَلَ مَا أَعْطَيْتَ أَحَداً مِنْهُمْ مِنَ الْخَيْرِ وَالْبَرَكَةِ وَالرَّحْمَةِوَالرِّضْوَانِ وَالْمَغْفِرَةِ وَبَارِكْ لِي فِيمَا أَرْجَعُ إِلَيْهِ مِنْ مَالٍ أَوْ أَهْلٍ أَوْ قَلِيلٍ أَوْ كَثِيرٍ، وَبَارِكْ لَهُمْ فِيَّ"(159).

احكام دو وقوف:

احكام دو وقوف:

مهمترين اركان حجّ ذكر خداست هنگام وقوف در مشعر الحرام در شب عيد تا ظهر روز عيد. پس كسى كه مدّتى از اين زمان را

در اين سرزمين سر كند حجّ را درك كرده است و كسى كه هرگز آن را درك نكند حجّ را ازدست داده است. مقدار ضرورى آن درنگى است هر چند اندك اگرچه به قدر گذرى باشد. كسى كه وقوف در عرفه را ترك كند بنابه حكم اقوى حجّى ندارد و كسى كه وقوف در مشعر را از روى عمد و علم ترك گويد حجّش باطل گشته است. تفصيل سخن پيرامون مسأله دو وقوف را در جدول ص 172 آورده ايم.

3 - وقوف در مزدلفه
قرآن كريم:

3 - وقوف در مزدلفه

قرآن كريم:

)لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَبْتَغُوا فَضْلاً مِن رَبِّكُمْ فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْكُرُوهُ كَمَا هَدَاكُمْ وَإِن كُنْتُمْ مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّينَ * ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ(160)).

"اگر به هنگام حجّ طالب روزى خدا باشيد مرتكب گناهى نشده ايد و چون ازعرفات بازگشتيد خدا را در مشعر الحرام ياد كنيد از آن رو كه شما را هدايت كرده درحالى كه پيش از آن گمراه بوده ايد. سپس از آنجا كه ديگر مردم كوچ مى كنند شما نيزكوچ كنيد و از خدا آمرزش بخواهيد كه آمرزنده و مهربان است."

حديث شريف:

حديث شريف:

1 - امام جعفر صادق عليه السلام مى فرمايد:

"إِذَا غَرَبَتِ الشَّمْسُ فَأَفِضْ مَعَ النَّاسِ وَعَلَيْكَ السَّكِينَةُ وَالْوَقَارُ، وَأَفِضْ مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ، وَاسْتَغْفِرِ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٍ رَحِيم، فَإِذَا انْتَهَيْتَ إِلَى الْكَثِيبِ الْأَحْمَرِ عَنْ يَمِينِ الطَّرِيقِ فَقُلْ: اللَّهُمَّ ارْحَمْ مَوْقِفِي وَزِدْ فِي عَمَلِي، وَسَلِّمْ لِي دِينِي وَتَقَبَّلْ مَنَاسِكِي وَإِيَّاكَ وَالْوَجِيفَ الَّذِي يَصْنَعُهُ كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ، فَإِنَّهُ بَلَغَنا أَنَّ الْحَجَّ لَيْسَ بِوَصْفِ الْخَيْلِ،وَلَا ايْضَاعِ الْإِبِلِ، وَلَكِن اتَّقُوا اللَّهَ وَسِيرُوا سَيْراً جَمِيلاً، وَلَا تُوْطِئُوا ضَعِيفاً، وَلَا تُوْطِئُوامُسْلِماً، وَاقْتَصِدُوا فِي السَّيْرِ"(161).

"هنگامى كه خورشيد غروب كرد در حالى با مردم افاضه كن كه آرامش و وقار دارى وبرو از همانجايى كه مردم مى روند و از خداوند طلب بخشش كن كه خداوندبخشاينده و رحيم است، و هرگاه از سمتِ راستِ راه به كثيب احمر رسيدى بگو:"خدايا بر موضع من ]در روز قيامت[ رحم كن و عمل مرا بيفزاى و دينم را سالم نگهدار ومناسك مرا بپذير." از تُند راه رفتن كه بسيارى از مردم چنين مى كنندبپرهيز، زيرا به ما خبر رسيده است كه حجّ همچون گله اسبان و

شتران نيست. از خدابترسيد و نيكو گام برداريد، ضعيف و مسلمان را پايمال نكنيد و در ره سپردن ميانه روباشيد."

2 - از حضرت صادق عليه السلام نقل است كه فرمود:

"الْوُقُوفُ بِالْمِشْعَرِ فَرِيضَةٌ..."(162).

"وقوف در مشعر فريضه است..."

تفصيل احكام:

تفصيل احكام:

وقوف در مشعر الحرام سومين واجب از واجبات حجّ تمتّع است و ركنى به شمار مى آيد از اركان حجّ كه اگر عمداً ترك شود موجب بطلان حجّ مى گردد.

واجب است از طلوع فجر تا طلوع خورشيد روز عيد در مشعر الحرام وقوف كند، ولى بهتر است از شب عيد قربان تا طلوع خورشيد به نيّت اطاعت از خدا در آنجا بيتوته كند.

مشعر الحرام داخل حدود حرم قرار دارد و مزدلفه نيز ناميده مى شود وحدود آن ثابت و شناخته شده است.

احكام وقوف در مشعر:

احكام وقوف در مشعر:

1 - وقوف در مشعر الحرام در مدّت مذكور واجب است، ولى ركن اين واجب همان چيزى است كه وقوف ناميده مى شود ولو اندك. اگر يك حاجى تنها چند دقيقه در آنجا توقف كرد و سپس عمداً بسوى منى افاضه نمود حجّش صحيح است، گرچه با خروج از آنجا پيش از طلوع خورشيدمرتكب گناه شده است.

2 - وقوف در مشعر الحرام سه وقت دارد:

الف - از اوّل شب عيد تا پيش از طلوع فجر كه ويژه اشخاص مضطرّ،مريض، پيرمرد، پيرزن، زنان و بطور كُلّى كسانى است كه نمى توانند دروقت مقرّر وقوف كنند.

ب - پس از طلوع فجر از روز عيد قربان و اين همان وقت مقرّر در حال اختيار است، ولى احوط آن است كه قبل از طلوع خورشيد از مشعر خارج نشود.

ج - از طلوع خورشيد تا زوال آن )يعنى ظهر شرعى( در روز عيد قربان كه همان وقت اضطرارى است، براى كسى كه در دو وقت مذكور وقوف درمشعر الحرام را درك نكرده و يا فراموش نموده است.

3 - كسى كه دو وقوف يعنى وقوف عرفات و مشعر الحرام را درك نكندحجّش باطل مى شود و بايد با احرامى كه دارد عمره مفرده بجاى

آورد. درك و يا عدم درك اين دو وقوف، اشكال گوناگونى دارد كه بايد به جدول رجوع شود.

4 - مراد از وقوف همان اقامت و درنگ است و اشكالى ندارد كه شخص نشسته باشد يا راه برود، ولى بهتر آن است كه ايستاده باشد.

5 - وقت نيّت هنگام طلوع فجر است و مقصود از نيّت اراده وقوف درمشعر الحرام است قُربةً إلى اللَّه تعالى، و جهت هم سويى با دستورات او.بهتر آن است همچون ساير اعمال حجّ، نيّت تلفّظ شود.

6 - افاضه از مشعر الحرام به منى پيش از طلوع فجر براى شخص مضطرّ،يا مريض، يا زنان و كسانى كه بايد همراه ايشان باشند جايز است.

مستحبّات وقوف در مزدلفه:

مستحبّات وقوف در مزدلفه:

1 - بسيار گفتن: "اَللَّهُمَّ أَعْتِقْ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ"(163).

2 - اين كه حاجى با طهارت باشد )وضو يا غسل(.

3 - استغفار و پرداختن به ذكر خداوند سبحان، ستايش، يادآورى نعمتها، عظمت و آزمونهاى او.

4 - گفتن شهادتين و درود بر پيامبرصلى الله عليه وآله و ذكر يك يك ائمّه و دعا كردن براى ايشان و براى حضرت حجّت عليه السلام و دعا براى تعجيل فرج حضرتش.

5 - قرائت اين دعا:

اللَّهُمَّ رَبَّ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ فُكَّ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ، وَأَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلَالِ الطَّيِّبِ، وَادْرَأْ عَنِّي فَسَقَةَ الْجَنِّ وَالْإِنْسِ. اللَّهُمَّ أَنْتَ خَيْرُ مَطْلُوبٍ إِلَيْهِ وَخَيْرُ مَدْعُوٍّ وَخَيْرُمَسْؤُولٍ، وَلِكُلِّ وَافِدٍ جَائِزَةٌ، فَاجْعَلْ جَائِزَتِي فِي مَوْطِنِي وَمَوْقِفِي هذَا أَنْ تُقِيلَنِي عَثْرَتِي وَتَقْبَلَ مَعْذِرَتِي وَتَتَجاوَزَ عَنْ خَطِيئَتِي، ثُمَّ اجْعَلِ التَّقْوى مِنَ الدُّنْيا زَادِي، بِرَحْمَتِكَ يَاأَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ"(164).

6 - زارى كردن به درگاه خداوند و دعا براى خود، پدر، مادر، خويشان،برادران و همه مؤمنين و مؤمنات.

7 - گفتن "اللَّهُ أَكْبَرُ"، "اَلْحَمْدُ للَّهِ ِ"، "سُبْحَانَ اللَّهِ" و "لَا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ" به شمار

يكصدر بار.

8 - برگرفتن ريگ از مشعر الحرام براى رمى جمرات سه گانه در منى ومستحب است بيش از هفتاد ريگ برگيرد. چگونگى ريگ بايد چنين باشد:

الف - به قدر سرانگشت باشد.

ب - اين كه ريگها بايد نه سياه، نه سفيد و نه قرمز باشند بلكه رنگى سُرمه اى باشند.

ج - مكروه است ريگ شكسته باشد.

د - سعى كردن )هروله( هرگاه به وادى محسّر رسيد، و آن واديى است در نزديكى منى، و مستحب است بگويد:

"اللَّهُمَّ سَلِّمْ عَهْدِي، وَاقْبَلْ تَوْبَتِي، وَأَجِبْ دَعْوَتِي، وَاخْلُفْنِي فِيمَنْ تَرَكْتُ بَعِدِي"(165).

4 - رمى جمره عقبه
حديث شريف:

4 - رمى جمره عقبه

حديث شريف:

1 - از ابو عبداللَّه عليه السلام درباره رمى جمره آمده است كه فرمود:

"لَهُ بِكُلِّ حَصَاةٍ يَرْمِي بِهَا يَحُطُّ عَنْهُ كَبِيرَةٌ مُوبِقَةٌ"(166).

"حاجى با هر ريگى كه پرتاب مى كند يك گناه كبيره و مهلك از خود وامى نهد."

2 - از پيامبرصلى الله عليه وآله و ائمّه عليهم السلام آمده است:

"إِنَّمَا اُمِرَ بِرَمْي الْجِمَارِ لِأَنَّ إِبْلِيسَ اللَّعِينَ كَانَ يَتَراءى لإِبْرَاهِيمَ عليه السلام فِي مَوْضِعِ الْجِمَارِ فَيَرْجِمُهُ إِبْرَاهِيمَ عليه السلام فَجَرَتْ بِذلِكَ السُّنَّةُ"(167).

"به حاجى دستور داده شده است رمى جمرات كند، زيرا ابليس لعين خود را درموضع جمرات به ابراهيم عليه السلام نمود و ابراهيم او را سنگسار كرد پس اين سُنّت جارى گشت."

3 - از امام صادق عليه السلام درباره ريگهاى جمره آمده است كه فرمود:

"لَا تَأْخُذُهُ مِنْ مَوْضِعَيْنِ: مِنْ خَارِجِ الْحَرَمِ، وَمِنْ حَصَى الْجِمَارِ..."(168).

"ريگها را از دو موضع: از خارج حرم و از ريگهاى جمرات... برنگير."

4 - از صفوان بن مهران نقل است كه گفت: از ابو عبداللَّه عليه السلام شنيدم كه مى فرمود:

"ارْمِ الْجِمَارَ مَا بَيْنَ طُلُوعِ الشَّمْسِ إِلى غُرُوبِهَا"(169).

"بين طلوع خورشيد و غروب آن رمى جمره كن."

5 - "از ابو بصير نقل است كه گفت: از ابو عبداللَّه عليه

السلام پيرامون كسى سؤال كردم كه مى تواند در شب رمى كند كه اين افراد كيانند؟ حضرت عليه السلام فرمود:

"الْحَاطِبَةُ، وَالْمَمْلُوكُ الَّذِي لَا يَمْلِكُ مِنْ أَمْرِهِ شَيْئاً، وَالْخَائِفُ، وَالْمَدِينُ، وَالْمَرِيضُ الَّذِي لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يَرْمِي يُحْمَلُ إِلَى الْجِمَارِ، فَإِنْ قَدِرَ عَلى أَنْ يَرْمِي وَإِلَّا فَارْمِ عَنْهُ وَهُوَحَاضِرٌ"(170).

"هيزم فروش، وبرده اى كه اختيار خويش ندارد و شخص هراسان و بدهكارومريضى كه نمى تواند رمى كند بايد بدانجا حملش كرد اگر توانست رمى مى كند و اگرنتوانست به نيابت از او در حضور او رمى نمايد."

6 - از ابو عبداللَّه عليه السلام نقل است كه فرمود:

"الْمَرِيضُ الْمَغْلُوبُ وَالْمُغْمى عَلَيْهِ يُرْمى عَنْهُ وَيُطَافُ بِهِ"(171).

"بجاى شخص بيمار و بيهوش، رمى و طواف صورت مى گيرد."

تفصيل احكام:

تفصيل احكام:

رمى جمره عقبه چهارمين واجب از واجبات حجّ تمتّع است. و جمره عقبه نخستين جمره از جمرات سه گانه اى است كه نزديك مكّه قرار دارد.

ولى جمرات چيست؟ جمرات سه گانه عبارت است از ستونهاى سنگى كه نزديك به هم در زمين استوار شده اند و اشاره بدين دارند كه ابليس ملعون كوشيد تا ابراهيم خليل اللَّه را در اين سه مكان بفريبد ولى ابراهيم نبى در هربار با هفت ريگ او را راند كه به دور شدن او موجب گشت.

واجبات رمى:

واجبات رمى:

1 - نيّت، يعنى قصد قُربت كردن و گردن نهادن در برابر فرمانهاى الهى كه بهتر است با تلفّظ همراه باشد.

2 - رمى جمره با هفت ريگ.

3 - رمى كردن ريگ به جمره يعنى پرتاب كردن آن، پس قرار دادن ريگ در موضع جمره كافى نخواهد بود.

4 - اصابت كردن ريگ به جمره پس صرف پرتاب كردن كافى نخواهد بود.

5 - بايد ريگها را يك يك پرتاب كرد. پس پرتاب همگى آنها باهم كافى نخواهد بود.

6 - رمى بايد در روز عيد بين طلوع و غروب باشد و جايز است كسى كه شبانگاه از مشعر افاضه كرده در همان شب رمى كند ومنتظر طلوع آفتاب نماند.

احكام رمى:

احكام رمى:

1 - ريگها بايد برچيده شده از داخل حدود حرم باشند و بايد به گونه اى باشند كه بتوان آنها را "ريگ" ناميد پس صخره بزرگ، يا شن و يا معدن كفايت نمى كند.

2 - نيز در ريگها شرط است كه قبلاً كسى آنها را پرتاب نكرده باشد. پس جايز نيست كسى ريگهاى جمع شده پيرامون جمرات را جمع كند و به پرتاب كردن آنها بپردازد.

3 - لازم نيست ريگها طاهر باشند ولى مستحبّ است، ونيز واجب نيست كه شخص پرتاب كننده با طهارت )وضو و يا غسل( باشد، ولى بهتر است.

4 - بر كسى كه نسبت به وجوب رمى جاهل باشد و يا آن را فراموش كرده باشد، واجب است كه هرگاه از آن آگاهى يافت يا به يادآورد و لو در روزسيزدهم ذى الحجّة رمى جمرات كند.

5 - به هنگام شكّ در شمار ريگهاى پرتاب شده رمى بايد تا به دست آمدن يقين نسبت به پرتاب كردن هفت ريگ ادامه داد، امّا اگر شكّ پس ازفراغت از پرتاب كردن و به هنگام پرداختن به واجب

ديگرى از حجّ همچون ذبح پديد آيد اعتنايى بدان نمى شود.

6 - كسانى همچون بيماران و كودكان كه توان پرتاب كردن ندارند بايدنايب بگيرند.

7 - جايز است از طبقه بالايى جمرات، رمى صورت پذيرد.

8 - زمان رمى بين طلوع خورشيد و غروب آن است، ولى افراد معذورهمچون زنان، بيماران و كودكان در شب نيز مى توانند رمى كنند.

مستحبّات رمى:

مستحبّات رمى:

1 - وضو.

2 - برگرفتن ريگها با دست چپ و پرتاب كردن آنها با دست راست.

3 - قرار دادن ريگ بر انگشت ابهام و سپس پرتاب كردن آن به كمك انگشت سبّابه به سوى جمره.

4 - گفتن: "اللَّهُمَّ هذِهِ حَصَياتِي فَاحْصِهِنَّ لِي وَارْفَعْهُنَّ فِي عَمَلِي"(172)، هنگام گرفتن ريگها و آماده شدن براى پرتاب كردن آنها.

5 - اينكه در هر پرتاب كردن بگويد:

"اللَّهُ أَكْبَرُ، اللَّهُمَّ ادْحرْ عَنِّي الشَّيْطَانَ، اللَّهُمَّ تَصْدِيقاً بِكِتَابِكَ، وَعَلى سُنَّةِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، اللَّهُمَ اجْعَلْهُ حَجّاً مَبْرُوراً وَعَمَلاً مَقْبُولاً وَسَعْياً مَشْكُوراً وَذَنْباً مَغْفُوراً"(173).

6 - اينكه حاجى به هنگام رمى جمره عقبه پشت به قبله باشد.

7 - حاجى هنگام بازگشت بگويد:

"اللَّهُمَّ بِكَ وَثِقْتُ، وَعَلَيْكَ تَوَكَّلْتُ، فَنِعْمَ الرَّبُّ وَنِعْمَ الْمَوْلى وَنِعْمَ النَّصِيرُ"(174).

8 - اينكه بين حاجى و بين جمره ده تا پانزده ذرع فاصله باشد.

5 - قربانى
قرآن كريم:

5 - قربانى

قرآن كريم:

1 - )...فَمَن تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَن لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلاَثَةِأَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذلِكَ لِمَن لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُوْا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ(175)).

"هركه از عمره تمتّع به حجّ بازآيد، آن قدر كه او را ميسّر است قربانى كند و هركه راقربانى ميسّر نشد سه روز در حجّ روزه بدارد و هفت روز چون از حجّ بازگردد، تا ده روز كامل گردد، و اين حكم براى كسى است كه از مردم مكّه نباشد. از خدا بترسيدوبدانيد كه خدا سخت كيفر است."

2 - )...وَالْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَكُم مِن شَعَائِرِ اللَّهِ لَكُمْ فِيهَا خَيْرٌ فَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَاصَوَافَّ فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ كَذلِكَ سَخَّرْنَاهَالَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ * لَن يَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلاَ دِمَاؤُهَا

وَلكِن يَنَالُهُ التَّقْوَى مِنكُمْ كَذلِكَ سَخَّرَهَا لَكُمْ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَبَشِّرِ الْمُحْسِنِينَ(176)).

"شتران قربانى را براى شما از شعاير خدا قرار داديم. شما را در آن خيرى است،و همچنان كه بر پاى ايستاده اند نام خدا را بر آنها بخوانيد و چون پهلويشان بر زمين رسيد از آنها بخوريد و فقيران قانع و گدايان را اطعام كنيد. اينها را براى شما رام كرديم. باشد كه سپاسگزارى كنيد. گوشت و خون اين شتران به خدا نمى رسد. آنچه به او مى رسد پرهيزگارى شماست. همچنين آنها را رام شما ساخت تا خدا را به شكرانه آن كه هدايتتان كرده است به بزرگى ياد كنيد و نيكوكاران را بشارت ده."

3 - )لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُم مِن بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيرَ(177)).

"تا سودهايى را كه از آنِ آنهاست ببينند و نام خدا را در روزهايى معيّن به هنگام ذبح چارپايانى كه خدا رزق آنها ساخته ياد كنند. پس از آنها بخوريد و بينوايان فقير رااطعام كنيد."

حديث شريف:

حديث شريف:

1 - محمّد بن مسلم از امام باقر يا امام صادق عليهما السلام روايت كرده است كه ازحضرت پرسيدم نسبت به حجّ تمتّع چقدر كفايت مى كند؟ حضرت عليه السلام فرمود: "شَاةٌ..."(178).

"يك گوسفند."

2 - از معاويه بن عمّار آمده است كه از ابوعبداللَّه عليه السلام پيرامون حجّ اِفرادپرسيد. حضرت عليه السلام فرمود:

"لَيْسِ عَلَيْهِ هَدْيٌ وَلَا اُضِحِيَّةٌ"(179).

"در اين حجّ دادن قربانى لازم نيست."

3 - از ابوالصباح كنانى آمده است كه گفت از ابو عبداللَّه عليه السلام پيرامون گوشتهاى قربانى پرسش كردم پس حضرت عليه السلام فرمود:

"كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَينِ وَأَبُو جَعْفَرٍعليهما السلام يَتَصَدَّقَانِ بِثُلْثٍ عَلى جِيرَانِهِمْ، وَثُلْثٍ عَلَى السُّؤالِ، وَثُلْثٌ يُمْسِكَانِهِ لِأَهْلِ الْبَيْتِ"(180).

"على بن الحسين و ابوجعفرعليه السلام يك سوم

آن را به همسايگانشان صدقه مى دادندو يك سوم را به سائلها و يك سوم ديگر را براى اهل بيت نگه مى داشتند."

4 - از ابى عبداللَّه عليه السلام پيرامون اين آيه مباركه: )فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَكُلُوامِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ(، آمده است كه فرمود:

"الْقَانِعُ الَّذِي يَقْنَعُ بِمَا أَعْطَيْتَهُ، وَالْمُعْتَرُ الَّذِي يَعْتَرِيكَ، وَالسَّائِلُ الَّذِي يَسْأَلُكَ فِي يَدَيْهِ، وَالْبَائِسُ هُوَ الْفَقِيرُ"(181).

"قانع يعنى كسى كه به آنچه بدو مى دهى خرسند است، و معتر به كسى گفته مى شودكه خود را به تو عرضه مى كند، و سائل به كسى گفته مى شود كه با دست از تو چيزى مى خواهد، و بائس همان بينواست."

5 - از محمّد بن مسلم بن نقل از ابوعبداللَّه عليه السلام آمده است كه گفت: ازحضرت پيرامون خارج كردن گوشت قربانيان از منى سؤال كردم. پس حضرت فرمود:

"كُنّا نَقُولُ لَا يُخْرَجُ مِنْهَا بِشَيْ ءٍ لِحَاجَةِ النَّاسِ إِلَيْهِ، فَأَمَّا الْيَوْمَ فَقَدْ كَثُرَ النَّاسُ فَلَابَأْسَ بِإِخْرَاجِهِ"(182).

"ما مى گفتيم كه گوشتى از قربانى به سبب نياز مردم بدان، خارج نمى شود، امّاامروز مردمان فزونى يافته اند و اشكالى ندارد كه گوشت آن خارج شود."

تفصيل احكام:

تفصيل احكام:

ذبح قربانى پنجمين واجب از واجبات حجّ تمتّع و دومين واجب ازواجبات منى است و در آن امورى واجب است كه ذيلاً ذكر مى شود:

1 - نيّت، و آن قصد قربت به خداست از اين كار.

2 - قربانى بايد از چهارپايان سه گانه )شتر، گاو يا گوسفند( باشد. شترمى تواند دو كوهانه باشد و جايز است گاو، گاو ميش، بُز و ميش. اگر قربانى شتر باشد بايد كمال يافته باشد و احوط آن است كه پنج سال را تمام كرده داخل سال ششم شده باشد، و اگر گاو باشد بايد كامل باشد و احوط آن است كه سال دوم را تمام كرده به سال

سوم وارد شده باشد، و اگر ميش باشد بايد كامل باشد كه معمولاً در هفت ماهگى كامل مى گردد، و گاهى نيازمند آن است كه يكسال از زايش او بگذرد تا به كمال رسد. بُز نيز بايد به كمال رسيده باشد و احوط آن است كه در سال دوم عمرش باشد.

3 - احوط آن است كه ذبح در روز عيد در منى آنهم پس از رمى جمره عقبه صورت گيرد، هنگام عذر، يا فراموشى و يا جهل، ذبح در شب و يا درايام تشريق يعنى روز يازدهم، دوازدهم و سيزدهم ذى الحجّه صورت پذيرد، و جايز نيست بيشتر از اين چهار روز به تأخير افتد، ولى اگر به تأخيرافتاد بايد در باقيمانده ذى الحجّه ذبح را انجام دهد.

4 - قربانى بايد سالم و از نظر آفرينش كامل باشد، پس كافى نيست اگرقربانى مريض باشد يا ضعيف يا گوش بريده يا ناقص الخلقه همچون لنگ، ياشاخ شكسته و يا يكى از اعضاى او قطع شده باشد.

5 - بهتر است ذبح در منى صورت گيرد ولى اگر در مكّه هم باشد گناهى صورت نگرفته است.

احكام قربانى:

احكام قربانى:

1 - بر حاجى واجب نيست خود مستقيماً ذبح و يا نحر كند و مى تواندنايب بگيرد و خود نيّت قربت كند.

2 - اگر به قربانى صحيح و سالم دست نيافت مى تواند هر آنچه ميسّراست ذبح كند.

3 - اگر قربانى يافت نشود و يا حاجى نتواند آن را خريدارى كند بايد ده روز روزه بگيرد كه سه روز آن در ماه ذى الحجّه و پياپى باشد، چنانچه مثلاًروز هفتم، هشتم و نهم را روزه گيرد، اگر روز هفتم را از دست داد روزهشتم، نهم و سپس روز سوم را پس از بازگشت

از منى روزه گيرد، و سپس هفت روز را پس از بازگشت به وطنش روزه بگيرد، و بدين ترتيب بجاى قربانى، ده روز كامل را روزه گرفته است، و بايد روزه او در ماه ذى الحجّه باشد و اگر روزه نگرفت بايد يك قربانى را در منى ذبح كند، و اگر نتوانست در مكّه باقى بماند و بسوى كسانش بازگشت در راه، و يا پس از بازگشت به وطنش روزه بگيرد.

و جايز است اين سه روز را پس از عمره مستقيماً در آغاز ذى الحجّه روزه بگيرد و اين در صورتى است كه مالى نداشته باشد، ولى اگر دوباره دارايى يافت قربانى بر او واجب نمى گردد، ولى اگر ايام تشريق را از دست نداده بهتر است آن را بجاى آورد، و احوط در هفت روز باقيمانده آن است كه موالات نيز رعايت شود.

4 - مستحبّ است قربانى فربه باشد و قوچى باشد شاخدار و سياه و قوى و بهتر است قربانى اگر شتر يا گاو باشد ماده و چنانچه ميش و يا بُز باشد ازميان نرها انتخاب گردد.

5 - مستحبّ است قربانى به سه قسمت تقسيم شود كه يك سوم آن را خودو خانواده اش بخورند و يك سوم ديگر را به همسايگان و سائلان دهند و يك سوم آخر را ميان فقرا تقسيم كنند. استحباب خوردن از آن مورد تأكيد است.

6 - مستحبّ است حاجى در صورتى كه بتواند، خود قربانى را ذبح يانحر كند، والا مستحبّ است دست خويش را بر دست شخص ذبح كننده نهد و هنگام ذبح بگويد:

"وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمواتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفاً مُسْلِماً وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ،إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيايَ وَمَمَاتِي للَّهِ ِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، لَا شَرِيكَ لَهُ وَبِذلِكَ اُمِرْتُ وَأَنَامِنَ الْمُسْلِمِينَ، اللَّهُمَّ مِنْكَ وَلَكَ، بِسْمِ اللَّهِ وَاللَّهُ

أَكْبَرُ، اللَّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنِّي".

و پس از آن بگويد:

"اللَّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنِّي كَمَا تَقَبَّلْتَ مِنْ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِكَ وَمُوسى كَلِيمِكَ وَمُحَمَّدٍ حَبِيبِكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَعَلَيْهِمْ".

6 - حلق و تقصير
قرآن كريم:

6 - حلق و تقصير

قرآن كريم:

)ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ...(183)).

"سپس آلودگى را از خود دور كنند و نذرهاى خويش را ادا كنند."

حديث شريف:

حديث شريف:

1 - امام جعفر الصادق عليه السلام فرمود:

"إِذَا ذَبَحْتَ اضْحِيَّتِكَ فَاحْلِقْ رَأْسَكَ، وَاغْتَسِلْ، وَقَلِّمْ أَظْفَارَكَ، وَخُذْ شَارِبِكَ"(184).

"هرگاه قربانى خود را ذبح كردى سرت را بتراش و غسل كن و ناخنت را كوتاه كن و سبيلت را بگير."

2 - از ابوعبداللَّه بن سنان نقل است كه گفت: نزد حضرت صادق عليه السلام رسيدم و عرض كردم: فدايت شوم! مفهوم اين سخن خداوند سُبحان: )ثُمَ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ (چيست؟ حضرت عليه السلام فرمود:

"أَخْذُ الشَّارِبِ وَقَصُّ الْأظَفْارِ وَمَا أَشْبَهَ ذلِكَ..."(185).

"گرفتن سبيل و كوتاه كردن ناخن و نظاير آن."

3 - از امام رضاعليه السلام نقل است كه فرمود:

"التَّفَثُ تَقْلِيمُ الْأَظْفَارِ، وَطَرْح الْوَسَخِ، وَطَرْحُ الْإِحْرَامِ عَنْهُ"(186).

"تفث" يعنى گرفتن ناخنها، و آلودگى از خود دور كردن، و از احرام در آمدن."

4 - از ابو عبداللَّه عليه السلام نقل است كه فرمود:

"لَيْسَ عَلَى النِّساءِ حَلْقٌ، وَيَجْزِيهُنَّ التَّقْصِيرُ"(187).

"زنان حلق نمى كنند، بلكه تقصير كردن، آنها را كفايت مى كند."

5 - از ابو عبداللَّه عليه السلام نقل است كه فرمود:

"اعْلَمْ أَنَّكَ إِذَا حَلَقْتَ رَأْسَكَ فَقَدْ حَلَّ لَكَ كُلَّ شَيْ ءٍ إِلَّا النِّسَاءَ وَالطِّيبَ"(188).

"بدان كه هرگاه موى سرت را كوتاه كردى همه چيز، جز زن و عطر بر تو حلال مى گردد."

تفصيل احكام:

تفصيل احكام:

حلق يا تقصير ششمين واجب از واجبات حجّ تمتّع است و بر مردى كه براى نخستين بار به حجّ مشرّف مى شود براى مراعات احتياط واجب است سر خويش را بتراشد، ولى ديگران بين تراشيدن و تقصير يعنى گرفتن مقدارى از موى سر يا ريش يا سبيل يا ناخن مخيّرند. امّا زن حتّى اگر براى نخستين بار به حجّ مشرّف مى شود بايد تقصير كند نه حلق.

احكام حلق و تقصير:

احكام حلق و تقصير:

1 - حاجى بايد هنگام حلق و تقصير نيّت قربت به خداوند سبحان داشته باشد.

2 - حلق و تقصير بايد در روز عيد صورت گيرد، ولى شخص مضطرّ ازاين حكم مستثناست و مى تواند شب عيد هنگام كوچ كردن مشعر به منى بدان بپردازد.

3 - احوط آن است كه حاجى حلق و تقصير را از روز عيد به تأخير نيندازدمگر به ضرورتى.

4 - كسى كه از روى جهل يا فراموشى در منى حلق و تقصير نكند بايد به آنجا باز گردد و حلق و تقصير كند حتّى پس از پايان يافتن ذى الحجّه،و با دشوارى اين امر، مُلزم به انجام حلق و تقصير خواهد بود هر كجا كه باشد و بنابه احتياط بايد موى خود را به منى فرستد.

5 - همه امورى كه قبلاً با احرام بستن براى حاجى حرام شده بود پس ازحلق و تقصير بر او حلال مى گردد جز عطر و زن.

7 - طواف زيارت
قرآن كريم:

7 - طواف زيارت

قرآن كريم:

خداوند مى فرمايد: )...وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ...(189)).

"...و بيت العتيق را طواف كنيد..."

حديث شريف:

حديث شريف:

1 - از معاويه بن عمّار به نقل از ابو عبداللَّه عليه السلام آمده است كه گفت: ازحضرت پيرامون متمتّعى پرسيدم كه كى بايد خانه خدا را زيارت كند؟حضرت عليه السلام فرمود:

"يَوْمَ النَّحْرِ أَوْ مِنَ الْغَدِ، وَلَا يُؤَخِّر، وَالْمُفْرِدُ وَالْقَارِنُ لَيْسَا بِسَواءٍ مُوَسَّعٌ عَلَيْهِما"(190).

"روز قربانى كردن ]يعنى روز عيد[ يا فرداى آن روز و نبايد به تأخير افتد. ولى براى شخص قارن و مفرد چنين نيست و مى توانند تأخير بيندازند."

2 - از ابو عبداللَّه عليه السلام در حديثى ديگرى آمده است:

"لَا بَأْسَ أَنْ تُؤَخِّرَ زِيَارَةَ الْبَيْتِ إِلى يَوْمِ النَّفْرِ، إِنَّمَا يُسْتَحَبُّ تَعْجِيلُ ذلِكَ مَخَافَةَالْأَحَداثِ وَالْمَعَارِيضِ"(191).

"باكى نيست اگر حاجى زيارت بيت اللَّه را تا روز نفر ]يعنى روز بازگشت از منى به مكّه[ به تأخير اندازد ولى مستحبّ است از ترس رُخدادها و پيشامدها شتاب شود."

3 - از امام صادق عليه السلام در حديثى آمده است كه فرمود:

"فَإِذَا أَتَيْتَ الْبَيْتَ يَوْمَ النَّحْرِ فَقُمْتَ عَلى بَابِ الْمَسْجِدِ قُلْتَ: اللَّهُمَّ أَعِنِّي عَلى نُسُكِكَ، وَسَلِّمْنِي لَهُ، وَسَلِّمْهُ لِي، أَسْأَلُكَ مَسْأَلَةَ الْعَلِيلِ الذَّلِيلِ الْمُعْتَرِفِ بِذَنْبِهِ أَنْ تَغْفِرَلِي ذُنُوبِي، وَأَنْ تُرْجِعَنِي بِحَاجَتِي، اللَّهُمَّ إِنِّي عَبْدُكَ، وَالْبَلَدُ بَلَدُكَ، وَالْبَيْتُ بَيْتُكَ، جِئْتُ أَطْلُبُ رَحْمَتَكَ، وَأؤُمُّ طَاعَتَكَ، مُتَّبِعاً لِأَمْرِكَ، رَاضِياً بِقَدَرِكَ، أَسْأَلُكَ مَسْأَلَةَ الْمُضْطَرِّإِلَيْكَ، الْمُطِيعِ لِأَمْرِكَ، الْمُشْفِقِ مِنْ عَذَابِكَ، الْخَائِفِ لِعُقُوبَتِكَ، أَنْ تُبَلِّغَنِي عَفْوَكَ،وَتُجِيرَنِي مِنَ النَّارِ بِرَحْمَتِكَ ثُمَّ تَأْتِي الْحَجَرَ الْأَسْوَدَ فَتَسْتَلِمُهُ وَتُقَبِّلُهُ، فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِعْ فَاسْتَلِمْهُ بِيَدِكَ وَقَبِّلْ يَدَكَ، وَإِنْ لَمْ تَسْتَطِعْ فَاسْتَقْبِلْهُ وَكَبِّرْ وَقُلْ كَمَا قُلْتَ حِينَ طفْتَ بِالْبَيْتِ يَوْمَ قَدِمْتَ مَكَّةَ. ثُمَّ طُفْ بِالْبَيْتِ سَبْعَةَ أَشْواطٍ كَمَا وَصَفْتُ لَكَ يَوْمَ قَدِمْتَ مَكَّةَ.ثُمَّ صَلِّ عِنْدَ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ رَكْعَتَيْنِ، تَقْرأُ فِيهِمَا بِقُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، وَقُلْ يَا

أَيُّهَا الْكَافِرُونَ.ثُمَّ ارْجِعْ إِلَى الْحَجَرِ الْأَسْوَدِ فَقَبِّلْهُ إِنْ اسْتَطَعْتَ وَاسْتَقْبِلْهُ وَكَبِّرْ..."(192).

"هرگاه در روز نحر ]روز عيد[ به خانه خدا آمدى بر در مسجد مى ايستى ومى گويى: "خداوندا! مرا بر انجام آئينت يارى رسان و مرا تسليم آن گردان و آن را رام من كن. خدايا! همچون انسانى بيمار وخوارى كه به گناه خود معترف است از تومى خواهم گناهان مرا ببخشى و به نيازم بازگردانى. خداوندا! من بنده توام و شهر،شهر تو و خانه، خانه تو، آمده ام در حاليكه رحمت تو را طالبم و آهنگ طاعت تو رادارم، و فرمانت را پيروى مى كنم و به قضا وقدر تو خشنودم. همچون بيچاره اى كه به نزد تو آمده و فرمانت مى برد و از عذاب تو هراسان است و از عقوبت بيمناك، از تومى خواهم كه مرا مشمول عفو خود گردانى واز آتش به رحمتت پناهم دهى."

سپس كنار حجر الاسود مى آيى آن را لمس كرده مى بوسى واگر نتوانستى آن را لمس كن و دست خود را ببوس، و اگر نتوانستى روبروى آن بايست و تكبير بگو و بگو همان چيزى را كه هنگام آمدن به مكّه به گاه طواف بيت اللَّه گفتى. سپس هفت شوط خانه راطواف كن همانگونه كه روز آمدن به مكّه كردى. سپس در نزد مقام ابراهيم دو ركعت نماز بگزار و در آن "قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ" و"قُلْ يَا أَيُّهَا الْكافِرُونَ" را بخوان. سپس به كنارحجرالاسود بازگرد و اگر توانستى آن را ببوس و روبروى آن بايست و تكبيرى بگوى."

تفصيل احكام:

تفصيل احكام:

طواف زيارت هفتمين واجب از واجبات حجّ تمتّع است و بر حاجى واجب است همان گونه كه در طواف عمره تمتّع گفتيم هفت شوط به دوركعبه طواف كند، كه اين طواف، طواف حجّ

تمتّع نيز ناميده مى شود،وتفاوتى نيست ميان آن و طواف عمره مگر در نيّت، پس نيّت طواف زيارت مى كند قربةً إلى اللَّه تعالى.

8 - نماز طواف زيارت

8 - نماز طواف زيارت

اين هشتمين واجب از واجبات حجّ تمتّع است كه در نماز طواف عمره تمتّع به تفصيل احكام آن بيان شد، و تفاوتى ميان آن نيست مگر در نيّت وحاجى بايد نيّت نماز طواف زيارت كند براى تقرّب به خدا.

9 - سعى
حديث شريف:

9 - سعى

حديث شريف:

از امام جعفر صادق عليه السلام در حديثى آمده است كه:

"...ثُمَّ اخْرُجْ إِلَى الصَّفا فَاصْعَدْ عَلَيْهِ، وَاصْنَعْ كَمَا صَنَعْتَ يَوْمَ دَخَلْتَ مَكَّةَ، ثُمَّ ائْتِ الْمَرْوَةَ فَاصْعَدْ عَلَيْهَا، وَطُفْ بِيْنَهُمَا سَبْعَةَ أَشْواطٍ، تَبْدَأُ بِالصَّفا وَتَخْتِمُ بِالْمَرْوَةِ، فَإِذَإ؛ءءفَعَلْتَ ذلِكَ فَقَدْ أَحْلَلْتَ مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ أَحْرَمْتَ مِنْهُ إِلَّا النِّساءَ..."(193).

"... سپس به صفا بيرون شو واز آن بالا رو و آن كن كه در روز ورود به مكّه كردى،سپس به مروه آى و از آن بالا شو و هفت بار ميان آن دو سعى كن كه از صفا مى آغازى وبه مروه مى انجامى. پس آنگاه كه چنين كردى هر چيز كه بر تو حرام شده بود حلال گردد مگر زنان..."

تفصيل احكام:

تفصيل احكام:

سعى، نهمين واجب از واجبات حجّ تمتّع است پس حاجى بايد بين صفا و مروه با همان شيوه اى كه در عمره تمتّع سعى كرده است سعى كند جزآن كه نيّت سعى حجّ تمتّع به قصد تقرّب به خدا بجاى مى آورد و پس از اين سعى تقصيرى در كار نيست و حرمت به كارگيرى عطر پس از پايان يافتن سعى از ميان مى رود.

10 - طواف نساء
حديث شريف:

10 - طواف نساء

حديث شريف:

1 - از ابو عبداللَّه عليه السلام در حديثى آمده است كه فرمود:

"...ثُمَّ ارْجِعْ إِلَى الْبَيْتِ وَطُفْ بِهِ اسْبُوعاً آخَرَ، ثُمَّ تُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ عِنْدَ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ عليه السلام، ثُمَّ قَدْ أَحْلَلْتَ مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ، وَفَرَغْتَ مِنْ حَجِّكَ كُلِّهُ وَكُلِّ شَيْ ءٍ أَحْرَمْتَ مِنْهُ"(194).

"سپس به سوى خانه خدا رو و هفت بار ديگر بدور آن طواف كن، سپس نزد مقام ابراهيم عليه السلام دو ركعت نماز بگزار و در پى آن همه چيز بر تو حلال مى گردد و از همه اجزاء حجّت و هر آنچه بر تو حرام شده بود فراغت مى يابى."

2 - از امام صادق عليه السلام در حديثى نقل است كه فرمود:

"...وَإِذَا طَافَ طَوافَ النِّسَاءِ فَقَدْ أَحَلَّ مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ أَحْرَمَ مِنْهُ إِلَّا الصَّيْدَ"(195).

"...هرگاه حاجى طواف نساء را بجاى آورد همه چيز بر او حلال گردد مگرشكار."

تفصيل احكام:

تفصيل احكام:

طواف نساء دهمين واجب از واجبات حجّ تمتّع است و آن جز در نيّت كاملاً به طواف عمره تمتّع مى ماند كه بايد نيّت كند طواف نساء را انجام مى دهد. طواف نساء بر مردان و زنان و كودكان واجب است و نزديكى جنسى حلال نمى شود مگر پس از آن، و اگر شخصى آن را فراموش كند، زن بر او حرام مى گردد تا اينكه به مكّه باز گردد و طواف را انجام دهد، و يااينكه، در صورت عدم توانايى بازگشت به مكّه، به كسى وكالت دهد كه ازسوى او به طواف بپردازد.

11 - نماز طواف نساء

11 - نماز طواف نساء

اين يازدهمين واجب از واجبات حجّ تمتّع است و آن از نظر احكام وشرايط جز در نيّت كاملاً نظير نماز طواف عمره تمتّع است كه قبلاً گفتيم،پس بر حاجى واجب است كه نيّت نماز طواف نساء را قربةً إلى اللَّه ببندد.

پس از فراغت از اين نماز بهره بريهاى جنسى بر حاجى روا مى گردد.اين نماز بر مردان و زنان واجب است. اين آئين هاى پنجگانه )طواف زيارت و نماز آن، سعى، و طواف نساء ونماز آن( بايد پس از اعمال منى بجاى آورده شود، ولى جايز است انسان مضطرّ همچون زنى كه از حيض بهراسديا پير مردى كه از انبوهى مردم بيم كند آنها را جلو اندازد، و نيز شخص ترسان ومريض همگى اين آئينها را پيش از وقوف در عرفات انجام مى دهندو سپس هنگامى كه اعمال منى )رمى و ذبح و حلق( را تكميل كردندحجّشان كامل مى شود و محرمات احرام همگى براى آنها حلال مى گردد.

12 - مبيت در منى
حديث شريف:

12 - مبيت در منى

حديث شريف:

از ابو عبداللَّه عليه السلام نقل است كه فرمود:

"إِذَا فَرِغْتَ مِنْ طَوافِكَ لِلْحَجِّ وَطَوافِ النِّسَاءِ فَلَا تَبِيت إِلَّا بِمِنى، إِلَّا أَنْ يَكُونَ شُغْلُكَ فِي نُسُكِكَ، وَإِنْ خَرَجْتَ بَعْدَ نِصْفِ اللَّيْلِ فَلَا يَضُرُّكَ أَنْ تَبِيتَ فِي غَيْرِ مِنى"(196).

"هرگاه از طواف حجّ و طواف نساء فارغ شدى جز در منى بيتوته نكن مگر آنكه مشغول عبادت باشى و اگر پس از نيمه شب خارج شدى به تو زيانى نمى رساند اگر درغير از منى بيتوته كنى."

تفصيل احكام:

تفصيل احكام:

بيتوته كردن در منى دوازدهمين واجب از واجبات حجّ تمتّع است.ومقصود از آن بيتوته كردن در منى است در طول دو شب يازدهم و دوازدهم ماه ذى الحجّه كه "مبيت" ناميده مى شود، به اين صورت كه از اوّل شب تإ؛لاًلاً4نيمه آن در آنجا بيتوته كنى، يا از نيمه آن تا طلوع خورشيد، كه بايد با نيّت تسليم در برابر اوامر الهى و تقرّب به او صورت گيرد.

احكام مبيت:

احكام مبيت:

1 - واجب است حاجى در طول اين مدّت بدون آن كه تفاوتى در اين كه خواب و يا بيدار باشد در منى بماند.

2 - حاجى بايد براى هر شبى كه در منى عمداً بيتوته نكرده يك گوسفندفديه دهد.

3 - گروهى هستند كه اگر در منى بيتوته نكنند گناهى نكرده اند و كفّاره برآنها واجب نمى شود و ايشان كسانى هستند كه پس از اداى مناسك از مكّه مكرّمه بسوى منى خارج شده اند ولى در راه خواب ايشان را ربوده و ياكسانى كه در طول شب در مكّه مكرّمه به عبادت اشتغال داشته اند يا كسانى كه معذور بوده اند )مانند كسى كه فراموش كرده باشد، يا نداند، يا بيمار و ياپرستار بيمارى باشد( و هر كسى كه مبيت در منى براى او دشوار باشد.

4 - حاجيان مستحبّ است در ايام تشريق در منى بمانند و همچنان مستحبّ است اينگونه تكبير گويند:

"اللَّهُ أَكْبَرُ، اللَّهُ أَكْبَرُ، لَا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ، وَاللَّهُ أَكْبَرُ، وَللَّهِ ِ الْحَمْدُ، اللَّهُ أَكْبَرُ عَلى مَا هَدَانَا، اللَّهُ أَكْبَرُ عَلى مَا رَزَقَنَا مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ، وَالْحَمْدُ للَّهِ ِ عَلى مَا أَبْلَانَا".

اين شعارِ اهل منى است كه پس از نمازها و در هر زمان و مكانى كه بخواهند آن را سر مى دهند.

5 - بر كسى كه تا غروب

آفتاب روز دوازدهم در منى باقيمانده واجب است كه شب سيزدهم را نيز در آنجا بيتوته كند. همچنين مبيت در شب سيزدهم بر كسى كه در احرام از زنان و شكار پرهيز نكرده واجب است.واوْلى اين است كه اين حكم، رفث )اعمال جنسى(، فسوق )گناه(،جدال )قَسَم( و هر آنچه خداوند در احرام حرام كرده را، شامل گردد.

6 - كسى كه روز دوازدهم به مكّه روان شود نبايد از حدود منى خارج شود، مگر پس از زوال آفتاب ]ظهر شرعى[، ولى كسى كه در روز سيزدهم بيرون مى شود جايز است پيش از زوال آفتاب نيز خارج گردد.

13 - رمى جمره هاى سه گانه
حديث شريف:

13 - رمى جمره هاى سه گانه

حديث شريف:

از امام صادق عليه السلام نقل است كه فرمود:

"مَنْ تَرَكَ رَمْيَ الْجِمَارِ مُتَعَمِّداً لَمْ تَحِلَّ لَهُ النِّسَاءَ وَعَلَيْهِ الْحَجُّ مِنْ قَابِلٍ"(197).

"كسى كه رمى جمره ها را عمداً ترك كند زن بر او حلال نگردد و سال بعد بايد حجّ گزارد."

تفصيل احكام:

تفصيل احكام:

رمى جمره هاى سه گانه آخرين واجب از واجبات حجّ تمتّع است ومقصوداز آن رمى جمره هاى )اولى، وسطى و جمره عقبه( در روز يازدهم،دوازدهم و نيز سيزدهم در صورت بيتوته در شبانگاه آن در منى است.

احكام رمى:

احكام رمى:

1 - رمى جمره هاى سه گانه هر روز به ترتيب واجب است يعنى حاجى نخست بايد جمره اولى و در پى آن جمره وسطى و در پايان جمره عقبه رإ؛ئئعرمى كند و اگر خللى در ترتيب اين رمى پيش آيد بايد بخشهاى خطا اعاده گردد.

2 - رمى هر يك از اين جمره ها بايد همه روزه با هفت ريگ صورت پذيرد. واجبات و احكام رمى را در رمى جمره عقبه به تفصيل بيان كرده ايم كه مى توانيد بدان رجوع كنيد.

3 - اگر حاجى پس از رمى دريافت كه به يكى از جمرات چهار ريگ افكنده است باقيمانده را كامل مى كند و اعاده بعديها بر او لازم نيست، ولى اگربداند كمتر از چهار ريگ افكنده بايد آنها را كامل كند و بعديها را اعاده نمايد.

4 - اگر فراموش كند جمره ها و يا يكى از آنها را در روزى رمى نمايد در روزبعد آن را قضا مى كند، و اگر به مكّه رفت، بايد باز گردد و آنچه را فراموش كرده رمى كند، و اگر ايام تشريق را از دست داد يا از مكّه خارج شد احوط آن است كه كسى را در سال آينده، براى رمى در ايام تشريق نايب بگيرد.

5 - بيمار، ترسان و كسى كه در روز كارى ضرورى دارد در شب رمى مى كند و كسى كه مطلقاً توانايى رمى را ندارد همچون كودكان و يا كسانى كه عضوى از آنها شكسته نايب مى گيرند.

بخش پنجم

ساير احكام

1 - حجّ اِفراد

حديث شريف:

بخش پنجم

ساير احكام

1 - حجّ اِفراد

حديث شريف:

1 - از امام رضاعليه السلام نقل است كه در نامه اى به مأمون فرمود:

"...وَلَا يَجُوزُ الْحَجّ إِلَّا مُتَمَتِّعاً، وَلَا يَجُوزُ الْقِرانُ والْإِفْرادُ الَّذِي تَسْتَعْمِلُهُ الْعَامَّةُ إِلَّالِأَهْلِ مَكَّةَ وَحَاضِرِيها"(198).

"...حجّ قِران و اِفراد كه عامه آن را بكار مى برند

جز براى اهل و ساكنان مكّه جايزنيست."

2 - از امام صادق عليه السلام نقل است كه فرمود:

"الْمُفْرِدُ لِلْحَجِّ عَلَيْهِ طَوافٌ بِالْبَيْتِ وَرَكْعَتَانِ عِنْدَ مَقَامِ إِبْراهِيمَ عليه السلام وَسَعْيٌ بَيْنَ الصَّفاوَالْمَرْوَةِ، وَطَوافُ الزِّيَارَةِ، وَهُوَ طَوافُ النِّساءِ، وَلَيْسَ عَلَيْهِ هَدْيٌ وَلَا اُضْحِيَّةٌ..."(199).

"كسى كه حجّ افراد بجاى مى آورد بايد خانه خدا را طواف كند و نزد مقام ابراهيم عليه السلام دو ركعت نماز بگزارد و بين صفا و مروه سعى كند وبه طواف زيارت يعنى همان طواف نساء بپردازد وقربانى بر او واجب نمى گردد..."

تفصيل احكام:

تفصيل احكام:

حجّ اِفراد، وظيفه اهالى مكّه و ساكنان اطراف آن است يعنى كسانى كه فاصله وطنشان با مكّه بيش از شانزده فرسنگ -حدود نود كيلومتر- نباشدودر حجّ افراد، دادن قربانى واجب نيست.

و امّا چگونگى حجّ مفرد و اعمال آن:

اعمال حجّ اِفراد:

اعمال حجّ اِفراد:

1 - احرام حجّ افراد از ميقات و يا از همان جايى است كه براى وى جايزاست طبق آنچه در باب احرام عمره تمتّع ذكر كرديم، و همه احكام مزبور،در اين جا نيز جارى است.

2 - وقوف در عرفه دقيقاً همان است كه در حجّ تمتّع ذكر شد.

3 - وقوف در مشعر الحرام همچنانكه گفته شد.

4 - رفتن به منى براى اداى اعمال منى كه عبارت از: رمى، حلق و ياتقصير بدون قربانى مى باشد.

5 - طواف حجّ بر حسب شرايط و احكام مذكور در طواف عمره تمتّع.

6 - دو ركعت نماز طواف.

7 - سعى ميان صفا و مروه همچنان كه گفته شد.

8 - طواف نساء.

9 - دو ركعت نماز طواف نساء.

احكام حجّ اِفراد:

احكام حجّ اِفراد:

1 - ارتباطى ميان حجّ اِفراد و عمره وجود ندارد و آنها دو واجب جدا ازيكديگر هستند. پس اگر حاجى قبلاً به عمره مفرده رفته باشد از او ساقطمى شود، واگر استطاعت عمره مفرده را نداشته و تنها استطاعت حجّ را يافته بر او عمره واجب نمى شود، واگر استطاعت هر دو را با هم يافته بايد پس ازحجّ، عمره مفرده بجاى آورد، و مى تواند هر وقتى را براى آن برگزيند و بهترآن است كه آن را زودتر به انجام رساند، بدينسان بر او واجب نيست كه درطول ماههاى حجّ و در سالى كه در آن حجّ مى گزارد عمره مفرده بجاى آورد.

2 - شخص مُفْرِد مى تواند طواف حجّ و سعى را -حتّى در حال اختيار-قبل از وقوف در عرفات و مشعر الحرام انجام دهد، اگر چه احوط آن است كه طواف نساء را تا پس از مناسك منى به تأخير اندازد.

3 - ميقات

احرام در حجّ اِفراد همان منزل حاجى و يا يكى از ميقاتهاى پنجگانه اى است كه در احرام عمره تمتّع ذكر شد، اگر از يكى از آنها گذركند، و اگر گذرش بر آنها نيفتاد احوط آن است كه از منزل خود احرام بنددالبتّه در صورتى كه منزلش خارج از مكّه باشد، ولى اگر منزلش در مكّه قرارداشته باشد احوط آن است كه به أدنى الحل )خارج مرز حرم( برود و از آنجااحرام بندد.

4 - دادن قربانى در حجّ اِفراد واجب نمى باشد و امّا استحباب دارد.

2 - حجّ قِران

حديث شريف:

2 - حجّ قِران

حديث شريف:

از حضرت صادق عليه السلام نقل است كه فرمود:

"الْقَارِنُ لَا يَكُونُ إِلَّا بِسِيَاقِ الْهَدْي، وَعَلَيْهِ طَوافٌ بِالْبَيْتِ وَرَكْعَتَانِ عِنْدَ مَقَامِ إِبْراهِيمَ عليه السلام، وَسَعْيٌ بَيْنَ الصَّفا وَالْمَرْوَةِ، وَطَوافٌ بَعْدَ الْحَجِّ، وَهُوَ طَوافُ النِّسَاءِ"(200).

"شخصى كه حجّ قِران بجاى مى آورد بايد قربانى را با خود همراه كند و به طواف بيت اللَّه بپردازد و نزد مقام ابراهيم عليه السلام دو ركعت نماز بگزارد، ميان صفا و مروه سعى كند و پس از حجّ به طواف نساء بپردازد."

تفصيل احكام:

تفصيل احكام:

حجّ قِران نيز از وظايف اهل مكّه و كسانى است كه در اطراف آن زندگى مى كنند، مشروط بر آنكه دورى آنها از مكّه بيش از شانزده فرسنگ )چهل وهشت مايل و حدود نود كيلومتر( نباشد. در اين حجّ بعلاوه آنچه در حج اِفراد واجب است حاجى بايد هنگام احرام يك قربانى همراه خود داشته باشد تا در زمان ذبح آن، در منى ذبح نمايد. و به همين سبب اين حجّ"قِران" ناميده شده است.

احكام حجّ قِران:

احكام حجّ قِران:

1 - احرام در حجّ قِران با اِشعار، يا تقليد و يا تلبيه صورت مى پذيرد."اِشعار" عبارت از آن است كه كوهان شتر از سمت راست شكافته شود،و"تقليد" يعنى آويختن نعلى كه در آن نماز گزارده بر گردن قربانى )خواه شتر، يا گاو يا گوسفند مانند(، و جايز است كه تقليد را با بند، يا با نخ ونظايرآن انجام دهد.

2 - كسى كه احرام حجّ قِران بسته نمى تواند به حجّ تمتّع عدول كند.

3 - بر شخصى كه حجّ قِران بجاى مى آورد مستحبّ است تلبيه، اِشعاروتقليد را با هم انجام دهد.

4 - شخصى كه حجّ قِران بجاى مى آورد مى تواند طواف را بر وقوف درعرفات و مشعر الحرام مقدّم دارد.

5 - بهتر است كسانى كه حجّ قِران و اِفراد انجام مى دهند، اگر پيش از رفتن به مشاعر )عرفات، مزدلفه و منى( طواف كنند تلبيه را دوباره گويند.

3 - احكام حجّ زنان

حديث شريف:

3 - احكام حجّ زنان

حديث شريف:

1 - از معاويه بن عمّار نقل است كه گفت: از ابو عبداللَّه عليه السلام درباره زنى پرسيدم كه بدون سرپرست براى حجّ به مكّه مى رود. پس حضرت عليه السلام فرمود: "لَا بَأْسَ، تَخْرُجُ مَعَ قَوْمٍ ثُقاتٍ"(201).

"اگر با گروهى مورد اطمينان برود اشكالى ندارد."

2 - از ابو جعفرعليه السلام نقل است كه كسى از حضرت عليه السلام درباره زنى پرسيدكه همسر دارد و امّا او اجازه حجّ به اين زن را نمى دهد. حضرت عليه السلام فرمود:

"تَحُجُّ وَإِنْ لَمْ يَأْذَنْ لَهَا"(202).

"به حجّ مى رود حتّى اگر همسرش اجازه ندهد."

3 - از ابى عُيينه به نقل از ابو عبداللَّه عليه السلام آمده است كه گفت: از حضرت پيرامون پوششهاى زن مُحرِم سؤال كردم. پس حضرت عليه السلام فرمود:

"الثِّيابُ كُلُّهَا مَا خَلَا الْقَفازَيْنِ وَالْبُرْقُعِ وَالْحَرِيرِ"، قُلْتُ: أَتَلْبَسُ الْخَزَّ؟ قَالَ:

"نَعَمْ"،قُلْتُ: فَإِنَّ سُداهُ إِبْرِيسَم وَهُوَ حَرِيرٌ؟ قَالَ: "مَا لَمْ يَكُنْ حَرِيراً خَالِصاً فَلَا بَأْسَ"(203).

"هر نوع جامه بر او حلال است جز دستكش، چهره پوش و حرير." عرض كردم: آيا مى تواند خزّ هم بپوشد؟ حضرت عليه السلام فرمود: "آرى". عرض كردم كه تار آن حرير است؟ حضرت عليه السلام فرمود: "اگر حرير خالص نباشد اشكالى ندارد."

4 - از يعقوب بن شعيب نقل است كه گفت: به ابو عبداللَّه عليه السلام عرض كردم:چگونه است اگر زن پيراهنى بر تن كند كه دكمه دارد و يا حرير، خزّ و ديباج مى پوشد. حضرت عليه السلام فرمود:

"نَعَمْ، لَا بَأْسَ بِهِ، وَتَلْبَسُ الْخِلْخَالَيْنِ وَالْمُسكَ"(204).

"آرى باكى بدو نيست حتّى اگر خلخال و دست بند هم بكار زند."

5 - از عيص بن قاسم نقل است كه گفت: به ابو عبداللَّه عليه السلام عرض كردم آيازن در حال حيض مى تواند احرام بندد؟ حضرت عليه السلام فرمود:

"نَعَمْ، تَغْتَسِلُ وَتُلَبِّي"(205).

"آرى غسل مى كند و تلبيه مى گويد."

تفصيل احكام:

تفصيل احكام:

1 - در وجوب حجّ بر زن مستطيع اجازه شوهر شرط نيست، و او بايدحتّى اگر شوهرش مانع شود حجّ گزارد، و چنين است حكم زنى كه با اجازه شوهرش نذر حجّ كرده، كه پس از نذر، به منع شوهر اعتنا نمى شود.

2 - در استطاعت زن همراهى همراهان مَحْرَمِ او شرط نيست، البتّه درصورتى كه بتواند خويش را از خطرها حفظ كند، حتّى اگر مجرّد باشد.

3 - زنى كه توان حجّ ندارد، مگر با همراهى از مَحارِمِ خويش، تحقّق استطاعت وى بسته به بودن چنين كسى است و اگر همراهى مَحَرم متوقّف بر پرداخت هزينه سفر او باشد، بر زن واجب است كه آن را تأمين نمايدوجزء هزينه حجّ خودش به شمار مى رود، پس -در اين صورت- اگر زن توانايى تأمين هزينه حجّ خود و

همراه مَحْرَم را دارد مستطيع است و گرنه مستطيع نمى باشد.

4 - زنى كه مهرش براى هزينه هاى حجّ كافى باشد و همسرش بتواند آن رابدو بپردازد، آن زن بايد مهر خود را از شوهرش مطالبه كند و اگر همسرش اين مهر را بدو پرداخت آن زن مستطيع خواهد شد.

5 - اگر زن حائضى بخواهد داخل مسجد شجره و يا ديگر مساجد درميقاتها احرام بندد، بايد در حالى نيّت احرام كند كه از اين مسجدها گذرمى كند اگر درهاى اين مساجد گوناگون باشد، يا هنگام بيرون آوردن چيزى باشد كه در اين مساجد نهاده شده است، و همچنان مى تواند كنار اين مساجد بدون دخول در آنها احرام بندد، يا پيش از ميقات به وسيله نذراحرام بندد، مثل اينكه نذر كند كه در مدينه منوّره احرام بندد.

6 - زنى كه به ميقات مى رسد در حالى كه حيض است و نمى داند آيا پيش از پايان يافتن زمان عمره تمتّع پاك مى شود و يا نه، نيّت احرام مافى الذمّه مى كند، پس اگر پاك شد عمره تمتّع و حجّ آن را بجاى مى آورد و در غيراينصورت حجّ اِفراد را با احرامى كه در آن بسر مى برد مى گزارد.

7 - غسل احرام بر زن حائض و زنى كه در نفاس است استحباب داردچنانكه بر ديگران.

8 - زنى كه به هنگام طواف حيض مى شود بايد طواف خود را قطع كندودر دم از مسجد الحرام خارج شود و پس از پاك شدن طواف را كامل گرداند، البتّه مشروط بر آنكه شوط چهارم را به پايان رسانيده باشد، امّا اگربه شوط چهارم نرسيده باشد بايد طواف را از آغاز از سر گيرد.

9 - در سعى بين صفا و مروه طهارت شرط نيست، زيرا محلّ

سعى ازمسجدالحرام نمى باشد و از همين رو زن در حال حيض مى تواند بين صفاومروه سعى كند.

10 - زنى كه مى ترسد به علّت انتظار پاك شدن از حيض و بجاى آوردن طواف عمره تمتّع، از وقوف به عرفات باز بماند، بايد نيّت خود را از عمره تمتّع به حجّ اِفراد تغيير دهد، و پس از بجاى آوردن اعمال حجّ اِفراد يك عمره مفرده بجاى آورد و حجّ او صحيح و از حجّة الاسلام هم كفايت مى كند.

11 - بر زنانى كه مى ترسند مبادا نتوانند به سبب حيض به طواف حجّ تمتّع و نماز آن، سعى، طواف نساء و نماز آن پس از بازگشت از منى بپردازند، جايز است اين اعمال را جلو اندازند و پيش از رفتن به عرفات وپس از بستن احرام حجّ انجامش دهند.

12 - زن مى تواند هر آنچه از دوختنى ها مى خواهد بر تن كند، ولى جايزنيست هنگام احرام دو كف دست و چهره اش را بپوشاند.

13 - مستحاضه كثيره بايد براى طواف يكبار و براى نماز طواف احتياطاًبار ديگر غسل كند، مگر آنكه خون او تا پايان نماز قطع شود كه در اين هنگام يك غسل پيش از طواف كافى خواهد بود.

14 - زن مى تواند به منظور عقب انداختن حيض براى پرداختن به هنگام به اعمال حجّ همچون طواف، قرص بخورد.

4 - حجّ پسر بچّه و دختر بچّه

حديث شريف:

4 - حجّ پسر بچّه و دختر بچّه

حديث شريف:

1 - از عبداللَّه بن سنان، به نقل از ابو عبداللَّه عليه السلام آمده است كه گفت: ازحضرتش شنيدم كه مى فرمود:

"مَرَّ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وسلم بِرُوَيْثَةَ وَهُوَ حَاجٌّ، فَقَامَتْ إِلَيْهِ امْرَأَةٌ وَمَعَها صَبِيٌّ لَها،فَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَيُحَجُّ عَنْ مِثْلِ هذَا؟ قَالَ: نَعَمْ، وَلَكِ أَجْرُهُ"(206).

"پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله در حال حجّ به

رويثه رسيد پس زنى پيش آمد در حالى كه پسربچّه اى به همراه داشت. پس عرض كرد يا رسول اللَّه! آيا چنين كودكى مى تواند حجّ گزارد؟ حضرت صلى الله عليه وآله فرمود: آرى و اجرش از آنِ توست."

2 - از حضرت صادق عليه السلام پرسيدند كودكان از كجا براى احرام برهنه مى گردند؟ حضرت عليه السلام فرمود:

"كَانَ أَبِي يُجَرِّدَهُمْ مِنْ فَخٍّ"(207).

"پدرم آنها را از فخ برهنه مى كرد."

3 - از زراره به نقل از يكى از دو حضرت عليهما السلام آمده است كه فرمود:

"إِذَا حَجَّ الرَّجُلُ بِابْنِهِ وَهُوَ صَغِيرٌ فَإِنَّهُ يَأْمُرُهُ أَنْ يُلَبِّي وَيَفْرِضُ الْحَجَّ، فَإِنْ لَمْ يُحْسِنْ أَنْ يُلَبِّي لَبُّوا عَنْهُ وَيُطَافُ بِهِ وَيُصَلَّى عَنْهُ" قُلْتُ: لَيْسَ لَهُمْ مَا يَذْبَحُونَ، قَالَ: "يُذْبَحُ عَنِ الصِّغارِ، وَيَصُومُ الْكِبَارُ، وَيُتَّقى عَلَيْهِمْ مَا يُتَّقى عَلَى الْمُحْرِمِ مِنَ الثِّيابِ وَالطِّيبِ، وَإِنْ قَتَلَ صَيْداً فَعَلى أَبِيهِ"(208).

"اگر مردى پسرش را كه خُرد است به حجّ بَرد بايد به او دستور دهد كه لبّيك گويدو نيّت حجّ نمايد اگر نتوانست بخوبى لبّيك گويد از عوض او لبّيك مى گويند و او راطواف مى دهند و بجاى او نماز مى گزارند"، عرض كردم: آنها نمى توانند قربانى دهند؟حضرت عليه السلام فرمود: "بجاى كودكان ذبح مى شود و بزرگان روزه مى گيرند. جامه وعطرى كه از بزرگان بازداشته مى شود از ايشان نيز بازداشته مى شود و اگر كودك شكارى كرد كفّاره آن بر پدرش خواهد بود."

4 - از شهاب به نقل از ابو عبداللَّه عليه السلام آمده است كه از حضرتش پيرامون پسر ده ساله اى پرسيدم كه آيا حجّ مى گزارد؟ حضرت عليه السلام فرمود:

"عَلَيْهِ حِجَّةُ الْإِسْلَامِ إِذَا احْتَلَمَ، وَكَذلِكَ الْجَارِيَةُ عَلَيْها الْحَجُّ إِذا طَمِثَتْ"(209).

"اگر محتلم مى شود بر اوست حجّة الاسلام و اگر دختر هم حيض شود حجّ بدوواجب مى گردد."

5 - از ابو عبداللَّه عليه السلام در حديثى آمده است كه

فرمود:

"لَوْ أَنَّ غُلاماً حَجَّ عَشْرَ حِجَجٍّ ثُمَّ احْتَلَمَ كَانَتْ عَلِيْهِ فَرِيضَةُ الْإِسْلَامِ"(210).

"اگر پسر بچّه اى ده بار حجّ گزارد و سپس محتلم شود باز بايد اين فريضه اسلامى را بجاى آورد."

6 - از ابو الحسن موسى عليه السلام نقل است كه فرمود:

"لَيْسَ عَلَى الْمَمْلُوكِ حَجٌّ وَلَا عُمْرَةٌ حَتّى يُعْتَقَ"(211).

"بر برده نه حجّ و نه عمره است تا آزاد گردد."

7 - از ابو عبداللَّه عليه السلام پيرامون اين آيه قرآنى: )وَللَّهِ ِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً(، رسيده است كه فرمود:

"مَنْ كَانَ صَحِيحاً فِي بَدَنِهِ، مُخَلَّى سِرْبُهُ، لَهُ زَادٌ وَرَاحِلَةٌ فَهُوَ مُسْتَطِيعٌ لِلْحَجِّ"(212).

"كسى كه جسمش سالم باشد، راهش باز، وتوشه اش بر قرار و مركبش فراهم باشد، براى حجّ مستطيع خواهد بود."

تفصيل احكام:

تفصيل احكام:

1 - حجّ بر كودك غير بالغ كه مميّز نگشته مستحبّ است و از او صحيح مى باشد، ولى براى او حجّ واجب حساب نمى شود.

2 - اگر كودك مميّز پس از بلوغش وقوف در مشعر الحرام را درك كردبراى حجّ واجب او كافى است، اگرچه احرامش پيش از بلوغ او باشد.

3 - كودكى كه نيّت حجّ استحبابى كرده به گمان اينكه نابالغ است، ولى بعداً معلوم شود كه در حال حجّ بالغ بوده است، از حجّ واجب او كفايت مى كند.

4 - بر سرپرست كودك غير مميّز مستحبّ است او را مُحرِم كند و جامه احرام بر پيكرش پوشاند و سرپرست، خود نيّت مى كند و در صورت توانايى كودك تلبيه را به او تلقين مى نمايد و در غير اين صورت خود از سوى كودك تلبيه مى گويد.

5 - هزينه هاى حجّ افزون بر هزينه هاى معمولى كودك همچون قربانى،پرداختن كفّاره ها و نظاير آن، اگر صلاح كودك در حجّ باشد، از اموال او كسرمى گردد، مگر در كفّاره شكار

كه در صورتى كه سرپرست او پدرش باشدپرداخت آن بر اوست و احوط آن است كه غير پدر نيز آن را بپردازد، زيرا اومسؤول حفظ كودك است.

6 - سرپرست بايد تا آنجا كه مى تواند خود كودك را وادارد تا اعمال حجّ وعمره را بجاى آورد، و آنچه را كودك توان انجام آن را ندارد خود انجام دهد،و همچنان بايد مانع از آن شود كه كودك به محرمات احرام دامن آلايد.

5 - احكام نيابت

حديث شريف:

5 - احكام نيابت

حديث شريف:

1 - از امام صادق عليه السلام پيرامون مردى پرسيدند كه از سوى ديگرى حجّ مى گزارد، آيا اين مرد نيز اجر و پاداش مى برد؟ حضرت عليه السلام فرمود:

"لِلَّذِي يَحُجُّ عَنِ الرَّجُلِ أَجْرُ وَثَوابُ عَشْرِ حِجَجٍ، وَيُغْفَرُ لَهُ وَلِأَبِيهِ وَلِاُمِّهِ وَلاِبْنِهِ وَلاِبْنَتِهِ وَلِأَخِيهِ وَلِاُخْتِهِ وَلِعَمِّهِ وَلِعَمَّتِهِ وَلِخَالِهِ وَلِخَالَتِهِ، إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ كَرِيمٌ"(213).

"براى فردى كه از سوى ديگرى حجّ مى گزارد، ده برابر يك حجّ اجر و ثواب درنظر گرفته مى شود، خود او، پدر، مادر، پسر، دختر، برادر، خواهر، عمو، عمّه،دايى و خاله اش بخشوده مى گردند خداوند بسى بخشاينده است."

2 - از ابو عبداللَّه عليه السلام نقل است كه فرمود:

"يَحُجُّ الرَّجُلُ عَنِ الْمَرْأَةِ، وَالْمَرْأَةُ عَنِ الرَّجُلِ، وَالْمَرْأَةُ عَنِ الْمَرْأَةِ"(214).

"مرد مى تواند بجاى زن حجّ بگزارد و زن بجاى مرد و زن بجاى زن."

3 - از زيد شحّام به نقل از ابوعبداللَّه عليه السلام آمده است كه گفت: ازحضرت عليه السلام شنيدم كه مى فرمود:

"يَحُجُّ الرَّجُلُ الصَّرُورَةُ عَنِ الرَّجُلِ الصَّرُورَةِ، وَلَا تَحُجُّ الْمَرْأَةُ الصَّرُورَةُ عَنِ الرَّجُلِ الصَّرُورَةِ"(215).

"مردى كه براى نخستين بار به حجّ مى رود مى تواند از سوى مردى كه تاكنون به حجّ نرفته حجّ گزارد. ولى زنى كه براى نخستين بار به حجّ مى رود نمى تواند از سوى مردى كه تاكنون به حجّ نرفته حجّ گزارد."

4 - از

محمّد بن عبداللَّه قمّى آمده است كه گفت: از ابوالحسن الرضاعليه السلام پيرامون مردى پرسيدم كه به او پول يك حجّ را مى دهند تا از سوى كسى حجّ گزارد و او نيز بر خود تنگ نمى گيرد، ولى با اين حال مقدارى از هزينه حجّ باقى مى ماند، آيا اين باقيمانده را به صاحبش باز مى گرداند و يا نه؟ حضرت فرمود: "لَا، هِي لَهُ"(216).

"نه، اين از آنِ اوست."

تفصيل احكام:

تفصيل احكام:

1 - نيابت در حجّ ِ واجب و مستحبّ از سوى مرده، و از سوى زنده درحجّ مستحبّى مطلقاً )در صورت توانايى و عدم توانايى( جايز است،و در حجّ واجب در صورتى شخص زنده مى تواند نايب گيرد كه نتواندبدلائلى همچون پيرى و يا بيماريى كه به بهبودى آن اميدى نيست به اعمال حجّ بپردازد.

2 - در نايب امور زير شرط است:

اوّل - بلوغ بنابر احوط.

دوم - عقل.

سوم - ايمان )صحّت مذهب(.

چهارم - اطمينان به اينكه شخص نايب مى تواند مناسك حجّ را بصورت صحيح برگزارد و اگر شخص نايب گيرنده پيش از نايب گرفتن و يا پس ازاداى مناسك اطمينان يابد كافى است.

پنجم - آشنا بودن به مناسك واحكام حجّ گرچه با راهنمايى ديگران باشد.

3 - اشخاص ناتوان، بيمار و معذورانى كه حجّ بر ايشان واجب گشته، درصورتيكه اميدى به از ميان رفتن عذرشان نيست واجب مى باشدكه نايب گيرند.

4 - هم جنسى ميان كسى كه نايب مى گيرد و شخص نايب شرط نيست پس صحيح است مردى از سوى زن و يا زنى از سوى مرد حجّ گزارد.

5 - جايز است مردى كه براى نخستين بار به حجّ مى رود از سوى مردى كه تاكنون به حجّ نرفته حجّ گزارد و زنى كه براى نخستين بار به حجّ مى رود ازسوى زنى كه تاكنون به حجّ نرفته

حجّ را بجاى آورد، ولى احتياطاً جايز نيست زنى كه تاكنون به حجّ نرفته از سوى مردى كه به مكّه مشرّف نشده حجّ رابجاى آورد و مكروه است زنى كه براى نخستين بار به حجّ مى رود از سوى مردى كه قبلاً به حجّ رفته، حجّ بگزارد، و همچنان مكروه است نيابت زنى كه براى چندمين بار به حجّ مى رود از مردى كه تاكنون به حجّ نرفته است.

6 - اگر نايب پس از احرام و پس از دخول در حرم مُرد، از منوب عنه يعنى كسى كه حجّ براى او صورت مى گيرد كفايت مى كند و حجّ از او ساقطمى گردد، امّا اگر پيش از دخول به حرم بميرد حجّ احتياطاً بر ذمّه منوبٌ عنه باقى خواهد ماند. و در اين ميان تفاوتى ميان گونه هاى حجّ نيست.

7 - اگر نايب پس از احرام و پس از دخول در حرم بميرد تمام اجرت نيابت به او تعلّق مى گيرد.

8 - نايب حقّ ندارد از آنچه كه قبلاً توسط منوبٌ عنه شرط شده تخلّف كند، مگر با اجازه او.

9 - اگر نايب كارى كند كه موجب كفّاره گردد خود بايد كفّاره را بدهد نه نايب گيرنده.

10 - بر نايب واجب نيست افزوده هزينه هاى حجّ را از پيش خودبپردازد، و همچنان بر او واجب نيست باقيمانده هزينه را به شخص نايب گيرنده بپردازد، گرچه مستحبّ است چنين نمايد.

11 - اگر نايب حجّ خود را با جماع پيش از وقوف در مشعر الحرام باطل كرد بايد حجّ را تمام كند و حجّ را در سال آينده از سر گيرد و بر شخص نايب گيرنده پرداخت چيزى تعلّق نمى گيرد.

12 - نمى توان در حجّ واجب نيابت بيش از يك نفر را به عهده گرفت،ولى در حجّ مستحبّى

مى توان چنين كرد.

13 - مى تواند چنين باشد كه در يك سال داوطلبانه و يا در حجّ مستحبّى چند نفر از يكنفر نايب شوند، همانگونه كه در چند حجّ واجب، چند نفرمى توانند چنين كنند، چنانكه يكى از ايشان از سوى ديگرى حجّة الاسلام گزارد و آن ديگرى از سوى او حجّ نذرى بجاى آورد.

14 - نايب مى تواند پس از فراغت يافتن از مناسك حجّ براى خود عمره مفرده و يا طواف بجاى آورد و همچنان مى تواند براى ديگرى نيز چنين كند.

15 - نايب بايد منوب عنه را مشخّص كند و قصد نيابت نمايد و مستحبّ است در همه مواقف نام شخص منوب عنه را بر زبان آورد.

16 - مستحبّ است ازسوى ائمّه عليهم السلام حجّ نيابتى گزارد و نيز از سوى پدر، مادر، نزديكان و مؤمنان در حجّ و طواف قصد نيابت كند، البتّه درصورتيكه غايب و يا معذور باشند.

احكام شخص بازداشته شده از حجّ
اشاره

احكام شخص بازداشته شده از حجّ

)مصدود و محصور(

حديث شريف:

حديث شريف:

از ابوجعفرعليه السلام نقل است كه فرمود:

"الْمَصْدُودُ يَذْبَحُ حِيْثُ صُدَّ، وَيَرْجِعُ صَاحِبُهُ فَيَأْتِي النِّسَاءَ، وَالْمَحْصُورُ يَبْعَثُ بِهَدْيهِ فَيَعِدَهُمْ يَوْماً، فَإِذَا بَلَغَ الْهَدْيُ أَحَلَّ هذَا فِي مَكَانِهِ"(217).

"شخص بازداشته شده از حجّ هر جا كه بازداشته شد ذبح مى كند و باز مى گردد وزنان بر او حلال مى شوند. و شخص بيمارى كه نمى تواند حجّ را ادامه دهد، قربانى خود را مى فرستد و وعده مى گذارد، پس هرگاه قربانى ذبح شد، در مكانى كه هست ازاحرام رها مى شود."

الف - احكام مصدود

الف - احكام مصدود

"مصدود" به كسى گفته مى شود كه پس از بستن احرام، دشمن مانع ازبجاى آوردن اعمال حجّ او مى شود.

مهمترين احكام مصدود بدينقرار است:

1 - كسى كه دشمن مانع از آن شده كه مناسك عمره و يا حجّ را كامل كندمى تواند از احرام بيرون آيد، و اين امر با ذبح قربانى در همان محلّى كه هست حاصل مى شود، و احتياط مستحبّ آن است كه به نيّت تحلّل )رهاشدن از احرام( باشد و به اين وسيله همه محرّمات احرام حتّى زن بر اوحلال مى گردد، و احتياط واجب آن است كه براى تكميل رها شدن از احرام حلق و تقصير كند، و اگر قربانى همراه داشت آن را ذبح و يا نحر كند و اين اورا از دادن قربانى ديگرى بسنده است.

2 - حجّ از مصدودى كه استطاعتش به همان سال اختصاص دارد ساقطمى شود، ولى كسى كه قبلاً استطاعت حجّ را يافته و به عهده او مستقر شده باشد، يا تا سال بعد مستطيع باقى بماند، بايد حجّ را بجاى آورد و حجّ از اوساقط نمى گردد.

3 - شخص مصدود اگر بتواند از راه ديگرى به مسير خود ادامه دهدنمى تواند از احرام خارج شود، بلكه بايد مناسك

حجّ را كامل گرداند. مگرآنكه اين كار با دشوارى )حرج( همراه باشد.

4 - اگر حاجى از وقوف در عرفات و مشعر الحرام بازداشته شود، درهمان محلّ بازداشته شدن با ذبح قربانى تحلّل مى يابد، ولى اگر از وقوف دريكى از دو موقف بازداشته شود آنچه را از آن بازداشته شده است ترك مى كند و مناسك باقيمانده را بجاى مى آورد و حجّش صحيح است.

و اگر از تمامى و يا پاره اى از اعمال منى بازداشته شد، پس اگر توانست نايب بگيرد واجب است چنين كند و اگر نتوانست به وظيفه مصدود عمل مى كند.

و در صورتيكه از انجام اعمال مكّه مكرّمه پس از بازگشت از منى بازداشته شود، اگر بازداشتن تا پايان ذى الحجّه ادامه يافت حكم مصدود براو جارى مى شود، و در غير اينصورت بايد تا پايان ذى الحجّه، خود مناسك حجّ را بجاى آورد، ولى اگر توانست براى اداى مناسك مكّه كسى را از سوى خود نايب بگيرد اقوى صحيح بودن حجّ اوست.

5 - اگر حاجى از بازگشت به منى در حالى بازداشته شد كه اعمالش را درمكّه به پايان بُرده، بايد در صورت امكان در همان سال براى اعمال منى نايب بگيرد و در غير اينصورت بايد براى سال آينده نايب برگزيند و حجّش صحيح خواهد بود.

ب - احكام محصور

ب - احكام محصور

"محصور" به آن حاجى گفته مى شود كه بيمارى مانع از آن شده است كه مناسك حجّ را به پايان رساند.

و اينك مهمترين احكام آن:

1 - اگر حاجى پس از احرام محصور گردد و خواهان تحلّل باشد بايدقربانى را به مكّه فرستد تا در آنجا ذبح گردد در صورتى كه ا حرام عمره تمتّع داشته باشد و اگر احرام حجّ داشته باشد در روز عيد در منى ذبح

مى شود.

2 - شخصى كه احرام عمره مفرده دارد قربانيش را با همراهانش به مكّه مى فرستد تا در وقتى كه بدان اتّفاق كرده اند ذبح شود تا پس از آن تحلّل يابد.

3 - شخصى كه احرام عمره تمتّع و عمره مفرده واجب دارد پس از ذبح قربانى تحلّل مى يابد، و جز زن همه محرمات احرام بر او حلال مى گردد ودر عمره واجب همچنان زن براى او حرام باقى مى ماند تا بعداً عمره تمتّع وحجّ گزارد و يا كسى را مأمور كند كه از سوى او طواف نساء بجاى آورد،ولى در عمره مستحبّ پس از ذبح، زن نيز بر او حلال مى گردد.

4 - اگر حاجى از درك وقوف در عرفات و مشعر الحرام محصور گردد باذبح تحلّل مى يابد و جز زن همه محرمات احرام بر او روا مى گردد تا آنكه اعمال حجّ را بجاى آورد و يا نايب بگيرد، امّا اگر تنها از درك يكى از دوموقف محصور گردد بر او چيزى نيست و حجّش صحيح است.

5 - اگر بيمارى تا پس از اعمال منى ادامه يافت، پس اگر توانست به منى باز گردد و خود قضاى اعمال آن را انجام دهد بر او واجب است كه چنين كند، و گرنه بايد براى ذبح و رمى نايب بگيرد و با حلق و تقصير تحلّل مى يابد.

6 - اگر حاجى پس از مناسك منى از مناسك مكّه محصور شد، اگرتوانست تا پايان ذى الحجّه خود اعمال را انجام دهد بر او واجب است كه چنين كند و در غير اينصورت بايد نايب بگيرد.

7 - اگر حاجى از همه مناسك منى و مكّه محصور شد بايد قربانى خود رابه منى فرستد تا ذبح شود و پس از ذبح تحلّل

مى يابد، ولى پس از آن بايدحجّ را اعاده كند و اين در صورتى است كه نتواند در ديگر مناسك منى ومكّه نايب بگيرد ولى اگر توانست وجه اقوى اين است كه گرفتن نايب كفايت ازحجّ مى كند، اگرچه احوط آن است كه سال بعد نيز حجّ گزارد.

بخش ششم

پيرامون زيارت و دعا

زيارت پيامبر و اهل بيت او

بخش ششم

پيرامون زيارت و دعا

زيارت پيامبر و اهل بيت او

حاجى گرامى بايد بداند كه اينك در خدمت پيامبر اكرم و در آستانه مسجد شريف او در مدينه منوّره يعنى جائى است كه هنوز شراره هاى وحى وعطر نبوّت از جاى جاى آن به مشام مى رسد، چه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله مى فرمايد:

"مَنْ زَارَ قَبْرِي بَعْدَ مَوْتِي كَانَ كَمَنْ هَاجَرَ إِلَيَّ فِي حَيَاتِي"(218).

"هر كه پس از مرگم آرامگاه مرا زيارت كند چونان كسى است كه در زمان زندگى من بسوى من هجرت كرده است."

امام صادق عليه السلام نيز در اين باره مى فرمايد:

"صَلُّوا إِلى جَنْبِ قَبْرِ النَّبِيِّ وَإِنْ كَانَتْ صَلَاةُ الْمُؤَمِنِينَ تَبْلُغُهُ أَيْنَما كَانُوا"(219).

"در كنار آرامگاه پيامبر درود بر او فرستيد، اگرچه درود مؤمنان هر جا كه باشندبدو مى رسد."

و امام باقرعليه السلام در پرسش يكى از اصحابش كه از حضرت سؤال نمود: مَا لِمَنْ زَارَ رَسُولَ اللَّهِ مُتَعَمِّداً؟ قَالَ: "الْجَنَّةَ"(220).

"پاداش كسى كه آگاهانه پيامبر را زيارت كند چيست؟ فرمود: "بهشت."

پس بودنت را در مدينه غنيمت شمار و نماز در مسجد النبى، فراوان بگزار و درود بسيار بر پيامبر فرست كه صدايت را مى شنود، و تو نمى توانى هرگاه كه بخواهى چنين كنى و هرگاه به مسجد داخل شدى از نزديك آرامگاه شريفش بر پيامبر درود فرست و بدان كه ميان آرامگاه و منبر او باغى است ازباغهاى بهشت چرا كه پيامبر خود فرموده است:

"مَا بَيْنَ بَيْتِي وَمِنْبَرِي رَوْضَةٌ مِنْ رِياضِ الْجَنَّةِ، وَمِنْبَرِي

عَلى تُرْعَةٍ مِنْ تُرَعِ الْجَنَّةِ،وَقَوائِمُ مِنْبَرِي رُتبٌ فِي الْجَنَّةِ"(221).

"ميان خانه و منبر من باغى است از باغهاى بهشت و منبر من بر نهرى از نهرهاى فردوس قرار گرفته و پايه هاى منبرم در درون بهشت است."

پس هرگاه آهنگ زيارت او كردى با غسل و دعا براى اين زيارت آماده شوو با رويكردى ژرف به آنجايى نظر كن كه رسول اكرم در آنجا غنوده و محلّ هبوط ملائكه است، و اينك تفصيل چگونگى زيارت پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله:

پيش از دخول:

مستحب است از باب جبرئيل درآيى و صد بار تكبير گويى و اذن دخول را چنين خوانى:

"اَللَّهُمَّ إِنِّي وَقَفْتُ عَلى بَابِ بَيْتٍ مِنْ أَبْوابِ بُيُوتِ نَبِيِّكَ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَقَدْمَنَعْتَ النَّاسَ اَنْ يَدْخُلُوا إِلَّا بِإِذْنِهِ فَقُلْتَ: )يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِىِ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ(. اللَّهُمَّ إِنِّي اَعْتَقِدُ حُرْمَةَ صَاحِبِ هذَا الْمَشْهَدِ الشَّرِيفِ في غَيْبَتِهِ كَمَا أَعْتَقِدُهَا فِي حَضْرَتِهِ، وَأَعْلَمُ أَنَّ رَسُولَكَ وَخُلَفَآءَكَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ أَحْيَآءٌعِنْدَكَ يُرْزَقُونَ، يَرَوْنَ مَقَامِي وَيَسْمَعُونَ كَلَامي وَيَرُدُّونَ سَلَامِي وَأَنَّكَ حَجَبْتَ عَنْ سَمْعِي كَلَامَهُمْ وَفَتَحْتَ بَابَ فَهْمِي بِلَذيذِ مُنَاجَاتِهِمْ، وَإِنِّي أَسْتَأْذِنُكَ يَا رَبِّ أَوَّلاً،وَأَسْتَأْذِنُ رَسُولَكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ ثَانِياً، وَأَسْتَأْذِنُ الْمَلائِكَةَ الْمُوَكَّلِينَ بِهذِهِ الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ ثَالِثاً.

ءَاَدْخُلُ يَا رَسُولَ اللَّهِ، ءَاَدْخُلُ يَا حُجَّةَ اللَّهِ، ءَاَدْخُلُ يَا مَلآئِكَةَ اللَّهِ الْمُقَرَّبِينَ الْمُقِيمِينَ فِى هذا الْمَشْهَدِ، فَأْذَنْ لي يَا مَوْلَايَ فِي الدُّخُولِ أَفْضَلَ مَا أَذِنْتَ لِأَحَدٍمِنْ أَوْلِيَآئِكَ، فَإِنْ لَمْ أَكُن أَهْلاً لِذلِكَ فَأَنْتَ أَهْلٌ لِذلِكَ"(222).

سپس كنار ستون جلو، در بخش راست قبر نزد سر قبر، و در زاويه آن مى ايستى در حاليكه رو به قبله دارى و دوش سمت چپت به جانب قبر است ودوش سمت راستت به طرف منبر كه آن محلّ سر پيامبرصلى الله عليه وآله است ومى گويى:

"أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ

لَا شَرِيكَ لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ،وَأَشْهَدُ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَأَشْهَدُ أَنَّكَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَأَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسَالَاتِ رَبِّكَ، وَنَصَحْتَ لِأُمَّتِكَ، وَجَاهَدْتَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ، وَعَبَدْتَ اللَّهَ حَتّى أَتَاكَ الْيَقِينُ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، وَأَدَّيْتَ الَّذِي عَلَيْكَ مِنَ الْحَقِّ، وَأَنَّكَ قَدْ رَؤُفْتَ بِالْمُؤْمِنِينَ وَغَلُظْتَ عَلَى الْكَافِرِينَ فَبَلغَ اللَّهُ بِكَ أَفْضَلَ شَرَفِ مَحَلِّ الْمُكَرَّمِينَ.الْحَمْدُ للَّهِ ِ الَّذِى اسْتَنْقَذَنَا بِكَ مِنَ الشِّرْكِ وَالضَّلَالَةِ.

اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ صَلَوَاتِكَ وَصَلوَاتِ مَلآئِكَتِكَ الْمُقَرَّبِينَ وَأَنْبِيَآئِكَ الْمُرْسَلِينَ،وَعِبَادِكَ الصَّالِحِينَ، وَأَهْلِ السَّمواتِ وَالْأَرَضِينَ، وَمَنْ سَبَّحَ لَكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ عَلى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ وَنِبِيِّكَ وَأَمِينِكَ وَنَجِيِّكَ وَحَبِيبِكَ وَصَفِيِّكَ وَخَاصَّتِكَ وَصَفْوَتِكَ وَخِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ.

اللَّهُمَّ أَعْطِهِ الدَّرَجَةَ الرَّفِيعَةَ وَآتِهِ الْوَسِيلَةَ مِنَ الْجَنَّةِ وَابْعَثْهُ مَقَاماً مَحْمُوداً يَغْبِطُهُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ. اللَّهُمَّ إِنَّكَ قُلْتَ: )وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَآؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوااللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوّاباً رَحِيماً( وَإِنِّي أَتَيْتُ نَبِيَّكَ مُسْتَغْفِراً تَآئِباًمِنْ ذُنُوبِي، إِنِّي أَتَوَجَّهُ بِكَ إِلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكَ لِيَغْفِرَ لِي ذُنُوبِي"(223).

و اگر نيازى داشتى قبر پيامبر را پشت شانه ات قرار ده و رو به قبله بايست و دو دستت را به آسمان بالا ببر و نيازت را بخواه، شايد كه به خواست خدابدان دست يابى(224).

سپس رو به قبله بايست و بگو:

"اللَّهُمَّ إِلَيْكَ أَلْجَأْتُ ظَهْرِي، وَإِلى قَبْرِ نَبِيِّكَ مُحَمَّد صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ عَبْدك ورسولك أَسْنَدْتُ ظَهْرِي، والْقِبْلَةَ الَّتِي رَضيت لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ اسْتَقْبَلْتُ،اللَّهُمَّ إِنِّي أَصْبَحْتُ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي خَيْرَ مَا أَرْجُو، وَلَا أَدْفَعُ عَنْها شَرَّ مَا أَحْذَرُ عَلَيْهَا،وَأَصْبَحَتِ الْاُمُورُ بِيَدِكَ فَلَا فَقِيرَ أَفْقَرُ مِنِّي، رَبِّ إِنِّي لِما أنزلتَ مِنْ خيرٍ فَقِيرٍ، اللّهمّ ارْدُدني مِنكَ بخيرٍ فإنّهُ لا رادَّ لِفضلِكَ، اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ أَنْ تُبَدِّلَ إسْمِي، أَوْ تُغَيِّرَجِسْمِي أَوْ تُزِيلَ نِعْمَتَكَ عَنْدِي، اللَّهُمَّ كَرِّمْنِي

بِالتَّقوى، وَجَمِّلْنِي بِالنِّعَمِ، وَاعْمُرْنِي بِالْعَافِيَةِ، وَارْزُقْنِي شُكْراً لِعَافِيَتِكَ"(225).

سپس دل خود را متوجّه بانوى زنان جهان حضرت فاطمه زهرا سلام اللَّه عليها مى كنى و با خشوع قلب به زيارتش مى پردازى و مى گويى:

"يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لَمِا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً،وَزَعَمْنا أَنّا لَكِ أَوْلِيآءٌ مُصَدِّقُونَ وَصَابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ،وَأَتَانَا بِهِ وَصِيُّهُ فَإِنّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَابِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوِلَايَتِكِ"(226).

و سپس مى گويى: "السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ نَبِيِّ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ حَبِيبِ اللَّهِ، اَلسَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَلِيلِ اللَّهِ،اَلسَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ صَفِيِّ اللَّهِ، اَلسَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِينِ اللَّهِ، أَلسَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللَّهِ، اَلسَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ اَفْضَلِ اَنْبِيآءِ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَمَلائِكَتِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِيَّةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يَا سَيِّدَةَ نِسآءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ،اَلسَّلَامُ عَلَيْكِ يَا زَوْجَةَ وَلِىِّ اللَّهِ وَخَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ، اَلسَّلَامُ عَلَيْكِ يَا اُمَ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ سَيِّدَىْ شَبَابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ، اَلسَّلَامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ،اَلسَّلَامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ، اَلسَّلَامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الْفَاضِلَةُ الزَّكِيَّةُ،اَلسَّلَامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الْحَوْرآءُ الْإِنْسِيَّةُ، اَلسَّلَامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا التَّقِيَّةُ النَّقِيَّةُ، اَلسَّلَامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا المُحَدَّثَةُ الْعَلِيمَةُ، اَلسَّلَامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ، اَلسَّلَامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ، اَلسَّلَامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ،صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكِ وَعَلى رُوحِكِ وَبَدَنِكِ. اَشْهَدُ اَنَّكِ مَضيْتِ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكِ، وَاَنَ مَنْ سَرَّكِ فَقَدْ سَرَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَمَنْ جَفَاكِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَمَنْ آذاكِ فَقَدْ آذى رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَمَنْ وَصَلَكِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَمَنْ قَطَعَكِ فَقَدْ قَطَعَ

رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، لِأَنَّكِ بِضْعَةٌ مِنْهُ وَرُوحُهُ الَّذِى بَيْنَ جَنْبَيْهِ، اُشْهِدُ اللَّهَ وَرُسُلَهُ وَمَلائِكَتَهُ اَنِّى راضٍ عَمَّنْ رَضِيتِ عَنْهُ، سَاخِطٌ عَلى مَنْ سَخِطْتِ عَلَيْهِ، مُتَبَرِّءٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْهُ، مُوالٍ لِمَنْ والَيْتِ، مُعَادٍ لِمَنْ عَادَيْتِ، مُبْغِضٌ لِمَنْ اَبْغَضْتِ، مُحِبٌّ لِمَنْ اَحْبَبْتِ، وَكَفى بِاللَّهِ شَهِيداً وَحَسِيباً وَجَازِيَا وَمُثِيباً وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ"(227).

سپس ميان قبر و منبر دعاى روايت شده را بر زبان مى آورى و اگر انبوهى مردم، مانع شد، از جائى اين دعاى را مى خوانى كه حتّى الامكان به قبرنزديكتر باشد و مى گويى:

"اللَّهُمَّ صَلِّ على محمّد وآل محمد اللَّهُمَّ إِنَّ هذه رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ جَنَّتِكَ، وَشُعْبَةٌ مِنْ شُعَبِ رَحْمَتِكَ الَّتي ذَكَرَها رَسُولُكَ، وَأَبَانَ عَنْ فَضْلِهَا وَشَرفِ التَّعَبُّدِ لَكَ فِيها، فَقَدْبَلَّغْتَنِيْهَا فِي سَلامَةِ نَفْسِي فَلَكَ الْحَمْدُ يَا سَيِّديْ عَلى عَظِيمِ نِعْمَتِكَ عَلَيَّ فِي ذلِكَ، وَعَلى مَارَزَقْتَنِيهِ مِنْ طَاعَتِكَ وَطَلَبِ مَرْضَاتِكَ، وَتَعْظِيمِ حُرمَةِ نَبِيِّكَ بِزِيَارَةِ قَبْرِهِ، وَالتَّسْلِيمِ عَلَيْهِ وَالتَّرَدُّدِ في مَشاهِدِهِ وَمَواقِفِهِ، فَلَكَ الْحَمْدُ يَا مَوْلايَ حَمْداً يَنْتَظِمُ بِهِ مَحَامِدُ حَمَلَةِعَرْشِكَ وَسُكَّانِ سماواتك لَكَ، وَيَقْصُرُ عَنْهُ حَمْدُ مَنْ مَضى، وَيَفْضُلُ حَمْدَ مَنْ بَقِيَ مِنْ خَلْقِكَ لَكَ، وَلَكَ الْحَمْدُ يَا مَوْلايَ حَمْدَ مَنْ عَرَفَ الْحَمْدَ لَكَ، وَالتَّوْفِيقَ لِلْحَمْدِ مِنْكَ حَمْداًيَمْلأُ ما خَلَقْتَ، وَيَبْلُغُ حَيْثُ ما أَرَدْتَ، وَلا يَحْجُبُ عَنْكَ، وَلَا يَنْقَضي دُونَكَ، وَيَبْلُغُ أَقْصى رِضَاكَ، وَلَا يَبْلُغُ آخِرَهُ أَوائِلُ مَحَامِدِ خَلْقِكَ لَكَ، وَلَكَ الْحَمْدُ مَا عَرَفْتُ الْحَمْدَ،وَأعتقد الْحَمْدَ، وَجُعِلَ ابْتَداء الْكَلامِ الْحَمْدَ، يَا بَاقي العِزِّ وَالْعَظَمَةِ، وَدَائِمَ السّلْطَانِ وَالْقُدْرَةِ، وَشَدِيدَ الْبَطْشِ وَالْقُوَّةِ، وَنَافِذَ الْأَمْرِ وَالإرادَةِ، وَوَاسِعَ الرَّحْمَةِ وَالْمَغْفِرَةِ،وَرَبَّ الدّنْيَا وَالْآخِرَةِ، كَمْ مِنْ نِعْمَةٍ لَكَ عَلَيَّ يَقْصُرُ عَنْ أَيْسَرِها حَمْدي، وَلَا يَبْلُغُ أَدْنَاهَاشُكْرِي، وَكَمْ مِنْ صَنَائِعَ مِنْكَ إِلَيَّ لا يُحِيطُ بِكثِيرِها وَهْمي، وَلَا يُقَيِّدُهَا فِكْرِي. اللَّهُمَ صَلِّ على نَبِيِّكَ، الْمُصْطَفى بَيْنَ البَريَّةِ طِفْلاً، وَخَيْرِها شَابّاً وَكَهْلاً، أَطْهَرِ الْمُطَهَّرِينَ شِيمَةً، وَأَجْوَدِ الْمُسْتَمطِرينَ دِيمَةً،

وَأَعْظَمِ الْخَلْقِ جُرْثُومَةً، الَّذِي أَوْضَحْتَ بِهِ الدَّلَالَاتِ،وَأَتمَمْتَ بِهِ الرسَالاتِ، وَخَتَمْتَ بِهِ النُّبُوَّاتِ، وَفَتَحْتَ بِهِ الْخَيْرَاتِ، وَأَظْهَرْتَهُ مَظْهَراً،وَابْتَعَثْتَهُ نَبِيّاً وَهَادِياً أَمِيناً مَهْدِيّاً وَدَاعِياً إِلَيْكَ وَدَالاً عَلَيْكَ، وَحُجَّةً بَيْنَ يَدَيْكَ، اللَّهُمَّ صَلِ على الْمَعْصُومِينَ مِنْ عِتْرَتِهِ، وَالطَّيِّبِينَ مِنْ اُسْرَتِهِ، وَشَرِّفْ لَدَيْكَ بِهِ مَنَازِلَهُمْ، وَعَظِّمْ عِنْدَكَ مَرَاتِبَهُمُ، وَاجْعَلْ فِي الرَّفِيقِ الأعْلى مَجَالِسَهُمْ، وَارْفَعْ إِلى قُرْبِ رَسُولِكَ دَرَجَاتِهِمْ،وَتَمِّمْ بِلِقَائِهِ سُرُورَهُمْ، وَوَفِّرْ بِمَكانِهِ اُنْسَهُمْ"(228).

و سپس نزد ستون توبه دو ركعت نماز مى گزارى و مى گويى:

"اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، اللَّهُمَّ لَا تُهِنِّي بِالْفَقْرِ، وَلَا تُذلَنِي بِالدَّيْنِ، وَلَا تردّني إلى الهَلَكَةِ، وَاعْصِمْنِي كَي أَعْتَصِمَ، وَأَصْلِحني كي أنصلح، واهدِني كَي أهتَدي، اللَّهُمَ أَعَنِّي عَلَى اجتهادِ نَفسِي، وَلَا تُعذّبني بِسُوءِ ظَنِّي، وَلَا تُهلِكْنِي وَأَنْتَ رَجَائِي، وَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَغْفِرَ لِي وَقَدْ أَخْطَأْتُ. وَأَنْتَ أَهلٌ أَنْ تَعْفُو عَنِّي، وَقَدْ أَقْرَرتُ. وَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تُقِيلَ، وَقَدْ عَثَرتُ. وَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تُحْسِنَ، وَقَدْ أَسَأْتُ. وَأَنْتَ أَهْلُ التَّقوى وَالمغفِرَةِ،فَوَفّقني لِما تُحِبُّ وَتَرضى، وَيَسِّر لِي اليسيرَ، وَجنِّبني كُلَّ عَسِير، اللَّهُمَّ أغنِني بِالحَلَالِ عَنِ الْحَرامِ، وَبِالطَّاعاتِ عَنِ الْمَعاصِي، وبالغنى عَنِ الْفقرِ، وبِالجنَّةِ عَنِ النَّارِ، وَبالابرارعَنِ الفُجَّارِ، يَا مَنْ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَي ءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ وَأَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ"(229).

سپس به آرامگاه ائمّه عليهم السلام در بقيع روى مى كنى و با اين زيارت اذن دخول مى طلبى:

"يا مَوالِيَّ يا أَبْناءَ رَسُولِ اللَّهِ، عَبْدُكُمْ وَابْنُ أَمَتِكُمْ، الذَّلِيلُ بَيْنَ أَيْدِيَكُمْ، وَالمُصَغَّرُفِي عُلُوِّ قَدْرِكُمْ، وَالمُعْتَرِفُ بِحَقِّكُمْ، جَاءَ مُسْتَجِيراً بِكُمْ قاصداً إِلَى حَرَمِكُمْ، مُتَقَرِّباًإِلَى مَقامِكُمْ، مُتَوَسِّلاً إِلَى اللَّهِ تَعالَى بِكُمْ، ءَأَدْخُلُ يا مَوالِيَّ؟ ءَأَدْخُلْ يا أَوْلِياءَ اللَّهِ؟ءَأَدْخُلْ يا مَلائِكَةَ اللَّهِ المُحْدِقِينَ بِهذا الحَرَمِ المُقِيمِينَ بِهذا المَشْهَدِ؟"(230)

سپس امام حسن مجتبى را چنين زيارت مى كنيد:

"السَّلامُ عَلَيكَ يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَيْكَ يابْنَ نَبِي اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ أَمِيْرِ المُؤْمِنِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَابن

خَدِيجَةَالْكُبْرى، السَّلامُ عَلَيْكَ يا حَبِيَبَ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا صَفْوَةَ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا أَمِيْنَ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا نُورَ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَحَجَّةَ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا صِراطَ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا لِسَانَ حِكْمَةِ اللَّهِ،السَّلامُ عَلَيْك يا ناصِرَ دِينِ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّها السَّيِّدُ الزَّكِيُّ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّها البَرُّالتَّقِي، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْقَائِمُ الْأَمِينُ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُها العالِمُ بِالتَّنزِيلِ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَالِمُ بالتَّأْوِيلِ، السَّلَامُ عَلَيْكَ أيّها الْبَاهِرُ الْخَفِي، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّها الطاهِرُ الزَّكِي،السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّها الشَّهِيدُ الصِّدِّيقُ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّها الحَقُّ الحَقِيقُ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلاي يَا أَبا مُحَمَّدٍ الحَسَنَ بْنَ عَلِيِّ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ"(231).

و بر امام حسن عليه السلام با اين دعا درود مى فرستيم:

"اللّهُمَّ صَلِّ عَلى الْحَسَنِ ابْنِ سَيِّدِ النَّبِيِّينَ، وَوَصِيِّ أمِيرِ المُؤْمِنينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيِّينَ، أشْهَدُ أنَّكَ يَابْنَ أمِيرِ الْمُؤْمِنينَ أمِينُ اللَّه وَابْنُ أمِينِهِ، عِشْتَ مَظْلُوماً، وَمَضَيْتَ شَهِيداً، وَأشْهَدُ أنَّكَ الْإِمامُ الزَّكِيُ الْهادِي الْمَهْدِيُّ. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَيْهِ وَبَلِّغْ رُوحَهُ وَجَسَدَهُ عَنّي في هذِهِ السَّاعَةِ أفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَالسَّلامِ"(232).

سپس به زيارت امام على بن الحسين عليه السلام روى مى آورى و مى گويى:

"السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا زَيْنَ الْعَابِدِينَ، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا زَيْنَ الْمُتَهَجِّدِينَ، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا إِمَامَ الْمُتَّقِينَ، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَ الْمُسْلِمِينَ، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا قُرَّةَ عَيْنِ النَّاظِرِينَ الْعَارِفِينَ، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا خَلَفَ السَّابِقِينَ، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَصِيَ الْوَصِيِّينَ، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا خَازِنَ وَصَايَا الْمُرْسَلِينَ، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ضَوْءَالْمُسْتَوْحِشِينَ، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ الْمُجْتَهِدِينَ، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا سِرَاجَ الْمُرْتَاضِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ذُخْرَ الْمُتَعَبِّدِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ الْعِلْمِ،السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَكِينَةَ الْحِلْمِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مِيزَانَ القِصَاصَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَالْخَلَاصِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَحْرَ النَّدَى، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَدْرَ الدُّجَى، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الأَوَّاهُ الْحَلِيم،

السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الصَّابِرُ الْحَكِيمُ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَئِيِسَ البَكَّائِينَ،السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مِصْبَاحَ الْمُؤْمِنِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلَاي يَا أَبَا مُحَمَّدٍ، أَشْهَدُ أَنَّكَ حُجَّةُ اللَّه وَابْنُ حُجَّته وَأَبُو حُجَجِه، وَابْنُ أَمِينِهِ وَأَبُو اُمَنَائِهِ، وَأَنَّكَ نَاصَحْتَ فِي عِبَادَةِرَبِّكَ، وَسَارَعْتَ فِي مَرْضَاتِهِ، وَخَيَّبْتَ أَعْدَاءَهُ، وَسَرَرْتَ أَوْلِيَاءَهُ، أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ عَبَدْتَ اللَّهَ حَقَّ عِبَادَتِهِ، وَاتقَيتَهُ حَقَّ تُقَاتِهِ، وَأَطَعْتَهُ حَقَّ طَاعَتِهِ حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ، فَعَلَيْكَ يَا مَوْلَاي يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَفْضَلُ التَّحِيَّة وَالسَّلامِ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ"(233).

و سپس بر امام چهارم چنين دورد مى فرستى:

"اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَليِّ بْنِ الْحُسَيْنِ سَيِّدِ الْعابِدِينَ الَّذِي اسْتَخْلَصْتَهُ لِنَفْسِكَ، وَجَعَلْتَ مِنْهُ أَئِمَّةَ الْهُدَى الَّذينَ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ، اخْتَرْتَهُ لِنَفْسِكَ، وَطَهَّرْتَهُ مِنَ الرِّجْسِ،وَاصْطَفَيْتَهُ وَجَعَلْتَهُ هادِياً مَهْدِيّاً. اللّهُمَّ فَصَلِّ عَلَيْهِ أفْضَلَ ما صَلَّيْتَ عَلى أحَدٍ مِنْ ذُرِّيَّةِأنْبِيائِكَ حَتى تَبْلُغَ بِهِ ما تَقَرُّ بِهِ عَيْنُهُ في الدُّنْيا وَالآخِرَةِ إنَّكَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ"(234).

سپس به مرقد امام محمّد الباقرعليه السلام روى مى آورى وچنين زيارت مى كنى:

"السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْبَاقِرُ بِعِلْمِ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْفَاحِصُ عَنْ دِين اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُبَيِّنُ لِحُكْمِ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْقَائِمُ بِقِسْطِ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَاالنَّاصِحُ لِعِبَادِ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيَّهُا الدّاعِي إِلَى اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الدَّلِيلُ عَلَى اللَّهِ،السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْحَبْلُ الْمَتِينُ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْفَضْلُ الْمُبِينُ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيَّهُاالنُّورُ السَّاطِع، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْبَدْرُ اللّامِع، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْحَقُّ الْأَبْلَجُ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا السِّرَاجُ الْأَسْرَج، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّجْمُ الْأَزْهَر، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْكَوْكَبُ الْأَبْهَر، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُنَزَّهُ عَن الْمُعْضَلَاتِ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمَعْصُومُ مِنَ الزَّلَّاتِ،السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الزَّكِيُ فِي الْحَسَبِ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الرَّفِيعُ فِي النَّسَبِ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الإمامُ الشَّفِيقُ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْقَصْرُ الْمَشِيْدُ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ عَلى خَلْقِهِ أَجْمَعِين، أَشْهَدُ يَا مَوْلَاي أَنَّكَ قَدْ

صَدَعْتَ بِالْحَقِّ صَدْعاً، وَبَقَرْتَ الْعِلْمَ بَقْراً،وَنَثَرْتَهُ نَثْراً، لَمْ تَأْخذْكَ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِم، وَكُنْتَ لِدِينِ اللَّهِ غَيْرَ مُكاتِم، وَقَضَيْتَ مَا كَانَ عَلَيْكَ، وَأَخْرَجْتَ أَوْلِياءَكَ مِنْ وِلَايَةِ غَيْرِ اللَّهِ إِلى وِلَايَةِ اللَّهِ، وَأَمَرْتَ بِطَاعَةِ اللَّهِ، وَنَهَيْتَ عَنْ مَعْصِيَةِ اللَّهِ، حَتَّى قَبَضَكَ إِلى رَضْوانِهِ، وَذَهَبَ بِكَ إِلى دَارِ كَرامَتِهِ، وَإِلى مَسَاكِنَ أَصْفِيائِهِ وَمُجَاوَرَةِ أَوْلِيائِهِ، وَالسَّلامُ عَلَيْكَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ"(235).

سپس بر حضرتش عليه السلام چنين درود مى فرستى:

"اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ باقِرِالْعِلْمِ وَإِمَامِ الْهُدى، وَقَائِدِ أَهْلِ التَّقْوى، وَالْمُنْتَجَبِ مِنْ عِبَادِكَ، اللَّهُمَّ وَكَما جَعَلْتَهُ عَلَماً لِعِبادِكَ، وَمَناراً لِبِلادِكَ، وَمُسْتَوْدَعاً لِحِكمَتِكَ،وَمُتَرْجِماً لِوَحْيكَ، وَأَمَرْتَ بِطَاعتِهِ، وَحَذَّرْتَ مِنْ مَعْصِيَتِهِ فَصَلِّ عَلَيْهِ يَا رَبِّ أَفْضَلَ مَاصَلَّيْتَ عَلى أَحَدٍ مِنْ ذُرِّيَّةِ أَنْبِيائِكَ وَأَصْفيائِكَ وَرُسُلِكَ وَاُمنائِكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِين"(236).

درپى آن به مرقد امام جعفر بن محمّدالصادق عليه السلام روى مى آورى و با اين زيارت به حضرت عليه السلام درود مى فرستى:

"السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الإمَامُ الصَّادِق، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الوَصِيُّ النَّاطِق، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْفَائِقُ الرَّائِق، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا السَّنَامُ الْأَعْظَم، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الصِّرَاطُ الْأَقْوَم،السَّلامُ عَلَيْكَ يا مِصْبَاح الظُّلُمَاتِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا دَافِعَ الْمُعْضِلَاتِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مِفْتاحَ الْخَيْراتِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَعْدن الْبَرَكَاتِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صَاحِبَ الْحُجَجِ وَالدَلَالاتِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صَاحِبَ الْبَرَاهِينِ الوَاضِحَاتِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نَاصِرَ دِينِ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نَاشِرَ حُكْمِ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا فَاصِلَ الْخِطَابَاتِ،السَّلامُ عَلَيْكَ يَا كَاشِفَ الْكُرُبَاتِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَمِيدَ الصَّادِقِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا لِسَانَ النَّاطِقِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا خَلَفَ السَّابِقِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا زَعِيمَ الصَّادِقِينَ الصَّالِحِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَيِّدَ الْمُسْلِمِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا كَهْفَ الْمُؤْمِنِينَ،السَّلامُ عَلَيْكَ يَا هَادِيَ الْمُضِلينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَكَنَ الطَّائِعِينَ، أَشْهَدُ يَا مَوْلَاي أَنَّكَ عَلَمُ الْهُدَى وَالْعُرْوَةُ الْوثْقى، وَشَمْسُ الضُّحَى، وَبَحْرُ النَّدَى وَكَهْفُ الْوَرَى،وَالْمَثَلُ الْأَعْلى، صَلَّى اللَّهُ عَلى رُوحِكَ وَبَدَنِكَ، وَالسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلى الْعَباسِ عَمِّ

رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ"(237).

سپس به امام چنين درود مى فرستى:

"اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِق، خازِنِ الْعِلْمِ، الدَّاعِي إلَيْكَ بِالْحَقِّ، وَالنُّورِالْمُبِين. اللّهُمَّ وَكَما جَعَلْتَهُ مَعْدِنَ كَلامِكَ وَوَحْيِكَ، وَخازِنَ عِلْمِكَ، وَلِسانَ تَوْحِيدِكَ،وَوَليَّ أمْرِكَ، وَمُسْتَحْفِظَ ديِنِكَ، فَصَلِّ عَلَيْهِ أفْضَلَ ما صَلَّيْتَ عَلى أحَدٍ مِنْ اصْفِيائِكَ وَحُجَجِكَ إنَّكَ حَمِيدُ مَجِيدٌ"(238).

و اگر بخواهى يك زيارت براى همه امامان بخوانى چنين مى گويى:

"اَلسَّلَامُ عَلى اَوْلِيَاءِ اللَّهِ وَاَصْفِيآئِهِ، اَلسَّلَامُ عَلى اُمَنآءِ اللَّهِ وَاَحِبّآئِهِ، اَلسَّلَامُ عَلى اَنْصَارِ اللَّهِ وَخُلَفآئِهِ، اَلسَّلَامُ عَلى مَحَالِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلى مَسَاكِنِ ذِكْرِ اللَّهِ،السَّلَامُ عَلى مُظْهِرِي اَمْرِ اللَّهِ وَنَهْيِهِ، السَّلَامُ عَلَى الدُّعَاةِ اِلَى اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَى الْمُسْتَقِرِّينَ فى مَرْضَاةِ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَى الْمُخْلِصينَ فى طَاعَةِ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَى الْأَدِلاَّءِ عَلَى اللَّهِ،السَّلامُ عَلَى الَّذينَ مَنْ والاهُمْ فَقَدْ والَى اللَّهَ، وَمَنْ عَاداهُمْ فَقَدْ عَادَى اللَّهَ، وَمَنْ عَرَفَهُمْ فَقَدْ عَرَفَ اللَّهَ، وَمَنْ جَهِلَهُمْ فَقَدْ جَهِلَ اللَّهَ، وَمَنِ اعْتَصَمَ بِهِمْ فَقَدْ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ، وَمَنْ تَخَلّى مِنْهُمْ فَقَدْ تَخَلّى مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ، وَاُشْهِدُ اللَّهَ اَنّى سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمْتُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حَارَبْتُمْ، مُؤْمِنٌ بِسِرِّكُمْ وَعَلَانِيَتِكُمْ، مُفَوِّضٌ فى ذلِكَ كُلِّهِ اِلَيْكُمْ، لَعَنَ اللَّهُ عَدُوَّآلِ مُحَمَّدٍ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَاَبْرَءُ اِلَى اللَّهِ مِنْهُمْ، وَصَلَّى اللَّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ"(239).

دعاء مكارم الأخلاق

دعاء مكارم الأخلاق

بر حاجى گرامى است كه در سفر حجّ دعا، بسيار بخواند كه گنجينه معارف اهل بيت عليهم السلام و كليد رحمت الهى است. و ما براى شما دعاى مكارم الاخلاق را برگزيديم كه اگر توانستيد در ايّام حجّ همه روزه آن را بخوانيد كه اميد است به وسيله آن خداوند شما را به آداب والاى اسلامى مزيّن گردانَدوچنان گرداند كه به خواست خدا با توشه اى پر از ايمان به وطنتان بازگرديد، و دعا اين است:

"اللَّهُمَّ صلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَبَلِّغْ بِاِيمَانِي

أَكْمَلَ الْإِيمَانِ، وَاجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِينِ، وَانْتَهِ بِنِيَّتِي إِلى أَحْسَنِ النِّيَّاتِ، وَبِعَمَلِي إِلى أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ.

أَللَّهُمَّ وَفِّرْ بِلُطْفِكَ نِيَّتِي، وَصَحِّحْ بِمَا عِنْدَكَ يَقِينِي، وَاسْتَصْلِحِ بِقُدْرَتِكَ مَا فَسَدَ مِنِّي.

أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاكْفِنِي مَا يَشْغَلُنِي الاهْتِمَامُ بِهِ، وَاسْتَعْمِلْنِي بِمَا تَسْئَلُنِي غَداً عَنْهُ، وَاسْتَفْرِغْ أَيَّامِي فِيمَا خَلَقْتَنِي لَهُ، وَأَغْنِنِي وَأَوْسِعْ عَلَىَّ فِي رِزْقِكَ وَلَا تَفْتِنِّي بِالنَّظَرِ، وَأَعِزَّنِي وَلَا تَبْتَلِيَنِّي بِالْكِبْرِ، وَعَبِّدْنِي لَكَ وَلَا تُفْسِدْ عِبَادَتِي بِالْعُجْبِ، وَأَجْرِلِلنَّاسِ عَلى يَدَىَّ الْخَيْرَ وَلَا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ، وَهَبْ لِي مَعَالِىَ الْأَخْلَاقِ، وَاعْصِمْنِي مِنَ الْفَخْرِ.

أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَلَا تَرْفَعْنِي فِي النَّاسِ دَرَجَةً إِلَّا حَطَطْتَنِي عِنْدَ نَفْسِي مِثْلَهَا، وَلَا تُحْدِثْ لِي عِزّاً ظَاهِراً إِلَّا أَحْدَثْتَ لِي ذِلَّةً بَاطِنَةً عِنْدَ نَفْسِي بَقَدَرِهَا.

أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَمَتِّعْنِي بِهُدىً صَالِحٍ لَا أَسْتَبْدِلُ بِهِ، وَطَرِيقَةِ حَقٍّ لَاأَزِيغُ عَنْهَا، وَنِيَّةِ رُشْدٍ لَا أَشُكُّ فِيهَا، وَعَمِّرْنِي مَا كَانَ عُمْرِى بِذْلَةً فِي طَاعَتِكَ، فَاِذَا كَانَ عُمْرِى مَرْتَعاً لِلشَّيْطَانِ فَاقْبِضْنِي إِلَيْكَ قَبْلَ أَنْ يَسْبِقَ مَقْتُكَ إِلَىَّ أَوْ يَسْتَحْكِمَ غَضَبُكَ عَلَىَّ.

أَللَّهُمَّ لَا تَدَعْ خَصْلَةً تُعَابُ مِنِّي إِلَّا أَصْلَحْتَهَا، وَلَا عَآئِبَةً اُؤَنَّبُ بِهَا إِلَّا حَسَّنْتَهَا، وَلَااُكْرُومَةً فِىَّ نَاقِصَةً إِلَّا أَتْمَمْتَهَا.

أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَبْدِلْنِي مِنْ بِغْضَةِ أَهْلِ الشَّنَآنِ الْمَحَبَّةَ، وَمِنْ حَسَدِأَهْلِ الْبَغْىِ الْمَوَدَّةَ، وَمِنْ ظِنَّةِ أَهْلِ الصَّلَاحِ الثِّقَةَ، وَمِنْ عَدَاوَةِ الْأَدْنَيْنَ الْوِلَايَةَ، وَمِنْ عُقُوقِ ذَوِي الْأَرْحَامِ الْمَبَرَّةَ، وَمِنْ خِذْلَانِ الْأَقَرَبِينَ النُّصْرَةَ، وَمِنْ حُبِّ الْمُدَارِينَ تَصْحِيحَ الْمِقَةِ،وَمِنْ رَدِّ الْمُلَابِسِينَ كَرَمَ الْعِشْرَةِ، وَمِنْ مَرَارَةِ خَوْفِ الظَّالِمِينَ حَلَاوَةَ الْأَمَنَةِ.

أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاجْعَلْ لِي يَداً عَلى مَنْ ظَلَمَنِى، وَلِسَاناً عَلى مَنْ خَاصَمَنِى، وَظَفَراً بِمَنْ عَانَدَنِى، وَهَبْ لِي مَكْراً عَلى مَنْ كَايَدَنِى، وَقُدْرَةً عَلى مَنِ اضْطَهَدَنِى، وَتَكْذِيباً لِمَنْ قَصَبَنِى، وَسَلَامَهً مِمَّنْ تَوَعَّدَنِى، وَوَفِّقْنِي لِطَاعَةِ مَنْ سَدَّدَنِى،وَمُتَابَعَةِ مَنْ أَرْشَدَنِى.

أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَسَدِّدْنِي لِأَنْ اُعَارِضَ مَنْ غَشَّنِي بِالنُّصْحِ، وأَجْزِىَ

مَنْ هَجَرَنِي بِالْبِرِّ، وَاُثِيبَ مَنْ حَرَمَنِي بِالْبَذْلِ، وَاُكَافِىَ مَنْ قَطَعَنِي بِالصِّلَةِ، وَاُخَالِفَ مَن اغْتَابَنِي إِلى حُسْنِ الذِّكْرِ، وَأَنْ أَشْكُرَ الْحَسَنَةَ، وَاُغْضِيَ عَنِ السَّيِّئَةِ.

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَحَلِّنِي بِحِلْيَةِ الصَّالِحِينَ، وَأَلْبِسْنِي زِينَةَ الْمُتَّقِينَ، فِي بَسْطِ الْعَدْلِ، وَكَظْمِ الْغَيْظِ، وَإِطْفَآءِ النَّآئِرَةِ، وَضَمِّ أَهْلِ الْفُرْقَةِ، وَإِصْلَاحِ ذَاتِ الْبَيْنِ،وَإِفْشَآءِ الْعَارِفَةِ، وَسَتْرِ الْعَآئِبَةِ، وَلِينِ الْعَرِيكَةِ، وَخَفْضِ الْجَنَاحِ، وَحُسْنِ السِّيرَةِ،وَسُكُونِ الرِّيحِ، وَطِيبِ الْمُخَالَقَةِ، وَالسَّبْقِ إِلَي الْفَضِيلَةِ، وَإِيثَارِ التَّفَضُّلِ، وَتَرْكِ التَّعْيِيرِ،وَالْإِفْضَالِ عَلى غَيْرِ الْمُسْتَحِقِّ، وَالْقَوْلِ بِالْحَقِّ وَإِنْ عَزَّ، وَاسْتِقْلَالِ الْخَيْرِ وَإِنْ كَثُرَ مِنْ قَوْلِي وَفِعْلِى، وَأَكْمِلْ ذلِكَ بِدَوامِ الطَّاعَةِ وَلُزُومِ الْجَمَاعَةِ، وَرَفْضِ أَهْلِ الْبِدَعِ، وَمُسْتَعْمِلِي الرَّاْىِ الْمُخْتَرَعِ.

أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاجْعَلْ أَوْسَعَ رِزْقِكَ عَلَىَّ إِذا كَبِرْتُ، وَأَقْوى قُوَّتِكَ فِىَّ إِذانَصِبْتُ، وَلَا تَبْتَلِيَّنِي بِالْكَسَلِ عَنْ عِبَادَتِكَ، وَلَا الْعَمى عَنْ سَبِيلكَ، وَلَا بِالتَّعَرُّضِ لِخِلَافِ مَحَبَّتِكَ، وَلَا مُجَامَعَةِ مَنْ تَفَرَّقَ عَنْكَ، وَلَا مُفَارَقَةِ مَنِ اجْتَمَعَ إِلَيْكَ.

أَللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَصُولُ بِكَ عِنْدَ الضَّرُورَةِ، وَأَسْئَلُكَ عِنْدَ الْحَاجَةِ، وَأَتَضَرَّعُ إِلَيْكَ عِنْدَالْمَسْكَنَةِ، وَلَا تَفْتِنِّي بِالْإِسْتِعَانَةِ بِغَيْرِكَ إِذَا اضْطُرِرْتُ، وَلَا بِالْخُضُوعِ لِسُؤالِ غَيْرِكَ إِذَاافْتَقَرْتُ، وَلَا بِالتَّضَرُّعِ إِلى مَنْ دُونَكَ إِذا رَهِبْتُ، فَاَسْتَحِقَّ بِذلِكَ خِذْلَانَكَ وَمَنْعَكَ وَإِعْرَاضَكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.

أَللَّهُمَّ اجْعَلْ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِي رَوْعِي مِنَ التَّمَنِّي والتَّظَنِّي وَالْحَسَدِ ذِكْراً لِعَظَمَتِكَ،وَتَفَكُّراً فِي قُدْرَتِكَ، وَتَدْبِيراً عَلى عَدُوِّكَ، وَمَا أَجْرى عَلى لِسَانِي مِنْ لَفْظَةِ فُحْشٍ أَوْ هَجْرٍأَوْ شَتْمِ عِرْضٍ، أَوْ شَهَادَةِ بَاطِلٍ، أَوْ اغْتِيَابِ مُؤْمِنٍ غَآئِبٍ أَوْ سَبِّ حَاضِرٍ وَمَا أَشْبَهَ ذلِكَ نُطْقاً بِالْحَمْدِ لَكَ، وَإِغْرَاقاً فِي الثَّنَآءِ عَلَيْكَ، وَذَهَاباً فِي تَمْجِيدِكَ، وَشُكْراً لِنِعْمَتِكَ،وَاعْتِرَافاً بِاِحْسَانِكَ، وَإِحْصَآءً لِمِنَنِكَ.

أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَلَا اُظْلَمَنَّ وَأَنْتَ مُطِيقٌ لِلدَّفْعِ عَنِّي، وَلَا أَظْلِمَنَّ وَأَنْتَ الْقَادِرُعَلَى الْقَبْضِ مِنِّى، وَلَا أَضِلَنَّ وَقَدْ أَمْكَنَتْكَ هِدَايتِى، وَلَا أَفْتَقِرَنَّ وَمِنْ عِنْدَكَ وُسْعِى،وَلَاأَطْغَيَنَّ وَمَنْ عِنْدِكَ وُجْدِى.

أَللَّهُمَّ إِلى مَغْفِرَتِكَ وَفَدْتُ، وَإِلى عَفْوِكَ قَصَدْتُ، وَإِلى تَجَاوُزِكَ اشْتَقْتُ، وَبِفَضْلِكَ وَثِقْتُ، وَلَيْسَ عِنْدِى مَا

يُوجِبُ لِي مَغْفِرَتَكَ، وَلَا فِي عَمَلِي مَا أَسْتَحِقُّ بِهِ عَفْوَكَ، وَمَا لِي بَعْدَ أَنْ حَكَمْتُ عَلى نَفْسِي إِلَّا فَضْلُكَ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَتَفَضَّلْ عَلَىَّ.

أَللَّهُمَّ وَأَنْطِقْنِي بِالْهُدى، وَأَلْهِمْنِي التَّقْوى، وَوَفِّقْنِي لِلَّتِي هِىَ أَزْكى، وَاسْتَعْمِلْنِي بِمَا هُوَأَرْضى.

أَللَّهُمَّ اسْلُكْ بِيَ الطَّرِيقَةَ الْمُثْلى، وَاجْعَلْنِي عَلى مِلَّتِكَ أَمُوتُ وَأَحْيَا.

أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَمَتِّعْنِي بِالْإِقْتِصَادِ، وَاجْعَلْنِي مِنْ أَهْلِ السَّدَادِ، وَمِنْ أَدِلَّةِالرَّشَادِ، وَمِنْ صَالِحِي الْعِبَادِ، وَارْزُقْنِي فَوْزَ الْمَعَادِ، وَسَلَامَةَ الْمِرْصَادِ.

أَللَّهُمَّ خُذْ لِنَفْسِكَ مِنْ نَفْسِي مَا يُخلِّصُهَا، وَأَبْقِ لِنَفْسِي مِنْ نَفْسِي مَا يُصْلِحُهَا، فَاِنَ نَفْسِي هَالِكَةٌ أَوْ تَعْصِمَهَا.

أَللَّهُمَّ أَنْتَ عُدَّتِي إِنْ حَزِنْتُ، وَأَنْتَ مُنْتَجَعِي إِنْ حُرِمْتُ، وَبِكَ اسْتِغَاثَتِي إِنْ كَرَثْتُ،وَعِنْدَكَ مِمَّا فَاتَ خَلَفٌ، وَلِمَا فَسَدَ صَلَاحٌ، وَفِيمَا أَنْكَرْتَ تَغْيِيرٌ، فَامْنُنْ عَلَىَّ قَبْلَ الْبَلاءِبِالْعَافِيَةِ، وَقَبْلَ الطَّلَبِ بِالْجِدَةِ، وَقَبْلَ الضَّلَالِ بِالرَّشَادِ، وَاكْفِنِي مَؤُنَةَ مَعَرَّةِ الْعِبَادِ، وَهَبْ لِي أَمْنَ يَوْمِ الْمَعَادِ، وَامْنَحْنِي حُسْنَ الْإِرْشَادِ.

أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَادْرَأْ عَنِّي بِلُطْفِكَ، وَاغْذُنِي بِنِعْمَتِكَ، وَأَصْلِحْنِي بِكَرَمِكَ،وَدَاوِنِي بِصُنْعِكَ، وَأَظِلَّنِي فِي ذَرَاكَ، وَجَلِّلْنِي رِضَاكَ، وَوَفِّقْنِي إِذَا اشْتَكَلَتْ عَلَىَّ الْأُمُورُلِأَهْدَاهَا، وَإِذَا تَشَابَهَتِ الْأَعْمَالُ لِأَزْكَاهَا وَإِذَا تَنَاقَضَتِ الْمِلَلُ لِأَرْضَاهَا.

أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَتَوِّجْنِي بِالْكِفَايَةِ، وَسُمْنِي حُسْنَ الْوِلَايَةِ وَهَبْ لِي صِدْقَ الْهِدَايَةِ، وَلَا تَفْتِنِّي بِالسِّعَةِ، وَامْنَحْنِي حُسْنَ الدَّعَةِ، وَلَا تَجْعَلْ عَيْشِي كَدّاً كَدّاً، وَلَا تَرُدَّدُعَآئِي عَلَىَّ رَدّاً، فَاِنِّي لَا أَجْعَلُ لَكَ ضِدّاً، وَلَا أَدْعُو مَعَكَ نِدّاً.

أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَامْنَعْنِي مِنَ السَّرَفِ، وَحَصِّنْ رِزْقِي مِنَ التَّلَفِ، وَوَفِّرْمَلَكَتِي بِالْبَرَكَةِ فِيهِ، وَأَصِبْ بِي سَبِيلَ الْهِدَايَةِ لِلْبِرِّ فِيمَا اُنْفِقُ مِنْهُ. أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍوَآلِهِ وَاكْفِنِي مَؤُنَةَ الْإِكْتِسَابِ، وَارْزُقْنِي مِنْ غَيْرِ احْتِسَابٍ، فَلَا أَشْتَغِلَ عَنْ عِبَادَتِكَ بِالطَّلَبِ، وَلَا أَحْتَمِلَ إِصْرَ تَبِعَاتِ الْمَكْسَبِ.

أَللَّهُمَّ فَاَطْلِبْنِي بِقُدْرَتِكَ مَا أَطْلُبُ، وَأَجِرْنِي بِعِزَّتِكَ مِمَّا أَرْهَبُ.

أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَصُنْ وَجْهِي بِالْيَسَارِ، وَلَا تَبْتَذِلْ جَاهِي بِالْإِقْتَارِ،فَاَسْتَرْزِقَ أَهْلَ رِزْقِكَ، وَأَسْتَعْطِىَ شِرَارَ خَلْقِكَ، فَاَفْتَتِنَ بِحَمْدِ

مَنْ أَعْطَانِى، وَاُبْتَلى بِذَمِ مَنْ مَنَعَنِى، وَأَنْتَ مِنْ دُونِهِمْ وَلِىُّ الْإِعْطَآءِ وَالْمَنْعِ.

أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَارْزُقْنِي صِحَّةً فِي عِبَادَةٍ، وَفَرَاغاً فِي زَهَادَةٍ، وَعِلْماً فِي اسْتِعْمَالٍ، وَوَرَعاً فِي إِجْمَالٍ. أَللَّهُمَّ اخْتِمْ بِعَفْوِكَ أَجَلِى، وَحَقِّقْ فِي رَجَآءِ رَحْمَتِكَ أَمَلِى،وَسَهِّلْ إِلى بُلُوغِ رِضَاكَ سُبُلِى، وَحَسِّنْ فِي جَمِيعِ أَحْوَالِي عَمَلِى.

أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَنَبِّهْنِي لِذِكْرِكَ فِي أَوْقَاتِ الْغَفْلَةِ، وَاسْتَعْمِلْنِي بِطَاعَتِكَ فِي أَيَّامِ الْمُهْلَةِ، وَانْهَجْ لِي إِلى مَحَبَّتِكَ سَبِيلاً سَهْلَةً، أَكْمِلْ لِي بِهَا خَيْرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ.

أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ كَاَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلىَ أَحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ قَبْلَهُ، وَأَنْتَ مُصَلٍ عَلى أَحَدٍ بَعْدَهُ، وَآتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنِي بِرَحْمِتِكَ عَذَابَ النَّارِ".

"خداوندا! درود بر محمّد و آلش بفرست، و ايمان مرا به آخرين مرتبه كمال برسان،و يقينم را برتر از همه يقينها بكن، و اعمالم را نيكوترين اعمال كه مستحقّ بهترين پاداش باشد قرار بده. نيّتهاى خير مرا با لطف و كرمت به بهترين نيّات تبديل كن، و اعمال نيكم رابهترين اعمال قرار بده.

خداوندا! بتوفيق لطف و كرمت نيّت و علاقه مرا به انجام امور خير بيشتر گردان،ويقينم را به آنچه كه در نزد توست صحيح تر بگردان، و با قدرت كامله خود اعمال فاسدى راكه از من قبلاً سر زده اصلاح كن.

خداوندا! بر محمّد و آلش درود بفرست و مرا از سعى و كوشش درباره كارهاى دنيايى كه مرا از توجّه به آخرت باز مى دارد بر حذر بدار، و نگذار من در فكر كارهاى دنيا باشم،بلكه مرا به انجام كارهايى كه فردا از من درباره آن سؤال خواهى كرد وادارم كن. روزهاى فراغت مرا به انجام كارهايى به سر آر كه به خاطر آنها مرا آفريده اى، و با احسان و انعامت مرا از مردم

بى نياز كن، و به روزيهايى كه به من مى دهى وسعت بخش، مرا به خودخواهى و تكبّر مبتلا نساز، بلكه مرا به واسطه داشتن صفت تواضع و فروتنى در ميان مردم عزيزكن. عبادتهاى مرا به وسيله عجب باطل مگردان، و دستان مرا در كارهاى خير و به يارى مردم به كار انداز، و مرا چنان كن كه با منّت گذاردن به ديگران به واسطه آن كمكها و نيكى هاآنها را در پيشگاهت از ارزش نياندازم.

خداوندا! به من عاليترين اخلاق را عنايت فرما، و مرا از فخر فروشى و مباهات به ديگران بازدار.

خداوندا! بر محمّد و آلش درود فرست، و هر درجه اى كه از حيث بلندى مقام درميان مردم به من مى دهى، به همان اندازه مرا در نزد خودم كوچك جلوه بده، و به هراندازه عزّت ظاهرى در ميان مردم به من مى دهى، همان قدر هم در باطنم مرا به ذلّت و حقارت متوجّه ام كن.

خداوندا! بر محمّد و آلش درود بفرست و مرا از هدايت و رشد شايسته اى بهره مند كن كه به هيچ وجه حاضر نشوم آن هدايت و ارشاد را با چيز ديگرى از متاع و تجمّلات دنياعوض كنم، و راه راستين و صراط مستقيم را به من نشان بده، و به من توفيق بده كه هرگز ازآن راه راست برنگردم. باز هم به من نيّت خير كامل توأم با رشد عقلى عطا كن تا هيچگاه درآن نيّت خير شك نكنم.

خداوندا! اگر عمر من در طاعت و بندگى تو صرف مى شود عمر طولانى به من عطا كن،واگر عمر من چراگاه شيطان باشد فوراً آن را قطع كن و مرا به پيش خود ببر، تا از شيطان دورباشم، اين قطع عمر را پيش

از آنكه غضب تو بر من حتمى گردد انجام بده.

خداوندا! با قدرت و رحمتت همه صفات زشت و فاسد مرا اصلاح كن، و وجود مرا ازهر عيب و نقصى كه موجب سرزنش و ملامت تو مى گردد پاك گردان، و همه صفات وخصلتهاى ناقص مرا در سايه راهنمائيت به حد كمال برسان.

خداوندا! بر محمّد و آلش درود بفرست و در سايه لطف و احسانت كينه دشمنان را بامن، به مهر و محبّت به آنان، و حسد ستمكاران را درباره ام به لطف و مودّت آنان تبديل فرما، و بدگمانى مردمان صالح و نيكوكار را درباره من به حسن ظنّ و به اطمينان خاطر آنان درباره ام مبدّل كن. دشمنى نزديكانم را به من به دوستى مبدّل فرما، و با كرمت مرا از عاق شدن به پدر و مادر و آزار خويشان و نزديكان بازدار. و به من توفيق بده كه به آنها نيكى واحسان كنم، و بى اعتنايى خويشانم را به من مبدّل به يارى و نصرت آنان بكن.

خداوندا! با عنايت خود مرا طورى هدايت كن كه محبّت ظاهرى مردم مدارا كن و مكارنسبت به من به محبّت واقعى قلبى تبديل شود، باز هم به من لطف كن تا معاشرين و دوستانم با من خوشرفتارى كنند، نه اينكه در اثر عدم اعتماد سخنانم را قبول ننمايند، و تلخى اعمال هر كدام از ظالمان را درباره من به شيرينى ايمن بودن از ستم آنان در سايه حمايت تو مبدّل فرما.

خداوندا!، بر محمّد و آلش درود بفرست و مرا قدرت بده تا بتوانم در مقابل كسانى كه به من ستم مى كنند بايستم، و زبان مرا در برابر خصمانم گويا كن تا بتوانم با منطق آنها را ازدشمنى خود باز گردانم.

خداوندا!

مرا به كسانى كه درباره ام عناد و لجاجت مى كنند پيروزى ده، و در برابركسانى كه مى خواهند با من با مكر و حيله رفتار كنند به من مكرهايى القا فرما تا بوسيله آنهاجلو مكر آنان را بگيرم.

خداوندا! به من توانايى را بده كه در مقابل كسانى كه مى خواهند با من با قهر و غلبه رفتار كنند مقاومت كنم و بر آنها پيروز شوم. خداوندا! به من توفيق بده تا بتوانم عيب جويان و نكوهش كنندگان را با منطق خاموش كنم و مرا از تهديد مردم سلامت بدار.

خداوندا! به من چشم بصيرت عطا كن تا از كسى كه مرا به راه اصلاح و صواب مى خواهدو به طريق هدايت مى كشاند پيروى كنم.

پروردگارا! بر محمّد و آلش درود بفرست و به من هم توفيق بده تا هر كس به من خدعه و خيانت كند در عوض با او به مهربانى رفتار نمايم. باز به من عنايت فرما كه هر كس از من دورى جويد با محبّت تلافى كنم. و به كسى كه مرا از محبّت و احسان محروم مى سازد، درعوض عطا و بخشش كنم، و هركس با من قطع دوستى مى كند من بتوانم به او بپيوندم و بامحبّت او را به سوى خود جلب كنم.

خداوندا! باز هم به من عنايت كن تا كسانى كه از من عيب جويى مى كنند من آنها را با ذكرخير يادكنم. خداوندا! به من لطف كن تا در مقابل نكويى و محبّت ديگران سپاسگزارباشم، و از كارهاى بد مردم چشم پوشى كنم.

خداوندا! بر محمّد و آلش درود بفرست و نفس مرا به آن زيورها و زينتها آراسته كن كه صالحان را زينت داده اى، و مرا لباس تقوى بپوشان كه بتوانم در گسترش عدالت

ميان مردم سهمى داشته باشم، و بتوانم بر خشم خود فائق آيم، و باز هم به من توفيق عنايت كن كه بتوانم آتش فتنه را در ميان مردم خاموش سازم، و با انجام كارهاى خوب و راهنمايى هاى نيك امّت را از متفرّق شدن باز دارم، و ميان مسلمين صلح بدهم، و نيكوكارى ديگران رافاش سازم، و كارهاى زشت مردم را پنهان كنم، و با مردم خوش رفتار، فروتن، خوش اخلاق و بى تكبّر باشم. باز هم به من عنايت فرما تا در هر كارى كه فضل و كمال مى آورد به ديگران سبقت بگيرم، و زيادى مالم را به مستحقّين بدهم، نه اينكه آن را به اشخاص بدون استحقاق تسليم كنم، و مردم را سرزنش و ملامت نكنم، و باز هم به من عنايت فرما تإ؛ه ه هميشه سخن حق را بگويم اگرچه آن سخن سخت و مشكل باشد و مردم آن را نپذيرند.

خداوندا! نفسم را چنان كن كه كارهاى خير خود را اگرچه زياده باشد اندك و ناچيزبدانم. از گفتن سخنان شرم آور و انجام فعلهاى شرم آور مرا باز دار، و آنها را اگرچه خيلى كوچك هم باشند در نظرم بزرگ جلوه بده.

خداوندا!، با ادامه در عبادت و بندگيت همه اين اوصاف نيك را كه از تو طلب كرده ام در من كامل گردان، و به من توفيق بده كه هميشه با جماعت مسلمين باشم، واز اهل بدعت ومدّعيان باطل و رياكار دورى جويم.

خداوندا! بر محمّد و آلش درود بفرست و به من عنايت فرما وقتى كه به مرحله پيرى و ناتوانى از كار رسيدم روزى مرا از خوان كرمت وسيع تر گردان، و هنگامى كه وارد رنج و مشقّت مى شوم مرا نيرومند كن تا در مقابل آنها استقامت ورزم، و مرا

به مسامحه درعبادت و بندگيت مبتلا نگردان. مرا در شناسايى راه واقعى تو نابينا نكن، كه كارى را انجام بدهم تا در معرض خلاف تو قرار بگيرم.

خداوندا! هرگز مرا با كسانى كه در اثر گناه و عدم اعتقاد از تو دور شده اند دمساز نساز،و از كسانى كه هميشه به درگاه تو رو مى آورند مرا جدا ننما.

خداوندا! به من توفيق بده كه هنگام ضرورت فقط به تو رو آورم، و وقت حاجت تنهااز تو حاجت بخواهم، و هنگام فقر و مسكنت به درگاه تو تضرّع و زارى كنم.

خداوندا! مرا به هنگام ضرورت با يارى خواستن از غير ذات احديت تو آزمايش نفرماو به من عنايت كن تا هنگام فقر و مسكنت فقط به درگاه تو خضوع و تضرّع كنم، و يا هنگام ترس و فزع تنها در نزد تو ناله و زارى كنم، چون اين كارها مرا مستوجب قهر و اعراض تو ازمن و محروم شدن از لطف و احسانت مى سازد، اى رحم كننده ترين رحم كنندگان.

خداوندا! آنچه كه شيطان از آرزوها و حسادتها به قلب من الهام مى كند تو با لطف واحسانت آنها را به يادآورى عظمتت، و تفكّر در قدرت و حكمتت، و تدبّر در محودشمنانت مبدّل كن. وآنچه را كه شيطان مى خواهد از فحش و سخنان لغو و بدگويى و ريختن آبروى ديگران و يا اداى شهادت باطل و غيبت از مؤمن غايب و يا بدگويى به مؤمن حاضر به زبان من جارى كند، همه اينها را مبدّل كن به اين كه زبان من به ذكر حمد و ثناى تو غرق شدن در تعريف و تمجيد ذات مقدّس تو وشكر نعمتهاى تو و اعتراف به احسان و كرم تو و

شمردن نعمتهاى بى شمار تو باز شود.

خداوندا! بر محمّد و آلش درود بفرست و مرا از ظلم و ستم ديگران حفظ كن، چون توقادرى كه ستم ديگران را از من باز دارى، و نگذار من هم به ديگران ستم كنم چون تومى توانى با قدرت كامله ات مرا از ستمكارى باز دارى.

خداوندا! چون تنها تو قادر و توانا به هدايت من هستى پس مرا از گمراهى و ضلالت باز دار، وچون رزق و روزى من در نزد توست پس مرا به فقر و مسكنت گرفتار نفرما،وچون همه دارايى من از توست پس كرم كن تا من در اثر زيادى ثروت و دارايى طغيان نكنم.

خداوندا! من اكنون به سوى مغفرت تو آمده ام، و عزم درگاه عفو تو كرده ام، و مشتاقانه به در كرم و گذشت تو شتافته ام. چون من به فضل و كرم تو اعتماد كرده، به درگاهت چيزى ندارم كه سبب مغفرت تو گردد، و در نامه اعمال من هم چيزى نيست كه به خاطر آن مستحقّ بخشايش تو بشوم، بنابراين پس از آنكه من همه كارهاى خود را سنجيدم ديدم جز فضل واحسان تو هيچ چيز سبب نجات من نمى شود. پس بر محمّد و آلش درود بفرست و بر من هم تفضّل و احسان كن تا زبانم به هدايت تو باز شود، تقوى و پرهيز كارى را به من الهام فرما،ومرا در انجام كارهاى نيك وپاكيزه موفق بدار، و به كارهايى كه خشنودى و رضايت تو درآنهاست بگمار.

خداوندا! از تو مسئلت مى كنم كه مرا به نيكوترين راه كه طريق راستى و عدالت است هدايت فرما.

خداوندا! بر محمّد و آلش درود بفرست و مرا از نعمت اقتصاد و ميانه روى در زندگى بهره مند ساز، و مرا

از اهل صواب و صلاح و از زمره راهنمايان طريق هدايت و رشدمحسوب فرما، و جزو بندگان شايسته خود قرار بده، و نجات در روز قيامت را به من نصيب كن، و در راه دين حقّت )اسلام( مرا از فريب شيطان سلامت بدار.

خداوندا! براى اينكه نفس من همه كارهايش را خالصانه در راه شناخت توحيد وعبادت تو انجام دهد، آنچه كه از اعمال گذشته ام ناشايسته است محو كن، و كارهاى نيك وشايسته اى را كه به خاطر تو انجام شده باقى بگذار.

خداوندا! اگر نفس مرا از كارهاى زشت بازندارى او هلاك شونده است، بنابراين خداوندا در حال حزن و غم تنها تو مايه نشاط من هستى، و در حال محروميت، رحمت وعنايت تو جايگاه آسايش و امن براى من هست. اگر كار من سخت شود استغاثه و زاريم فقط به درگاه تو است، ومى دانم كه هرچه از من فوت شود و من موفق به انجام آن نباشم عوض آن در نزد تو هست، و براى هر چيزى كه از من فاسد شود اصلاحش در نزد تو هست.خداوندا! هرچه را كه تو دگرگون كنى وقطعاً از روى حكمت است، پس من در مقابل آن تسليم هستم.

خداوندا! پيش از آنكه بر من بلا نازل شود تو با عافيت دادن به من مرا از آن بلا محفوظبدار، و با كرمت قبل از اينكه از تو درخواست كنم حاجتم را روا كن، و پيش از آنكه گمراه شوم مرا به راه راست هدايتم كن. باز هم با لطف و كرمت مرا از رنج و تحكّم و زورگويى بندگانت حمايت كن، و مرا از ترس و وحشت روز قيامت با رحمت خود ايمن فرما، و باهدايت و راهنمايى نيك در

حقّم بخشش و عطوفت به خرج ده.

خداوندا! بر محمّد و آلش درود بفرست و با لطف و كرمت از من در مقابل شرها وبديها و آلام - دفاع فرما، و به من نعمت روزى و نيروى كار و تلاش عطا فرما، و با لطف مراانسان شايسته وصالح قرار بده، و امراض مرا با عنايت كاملت مداوا كن و شفا بخش، و مرادر سايه بلند رحمت خود قرار بده، و لباس رضا و خشنودى خود را بر تن من بپوشان،وهنگامى كه امور زندگى ام باز هم مشتبه مى شود و وقتى كه در اثر اغواى شيطان همه كارهايك جور در نظرم جلوه كند تو مرا راهنمايى بفرما، تا پاكترين اعمال را تشخيص داده به آنهاعمل كنم. هنگامى كه ملل جهان در اثر غفلت و يا هر عامل ديگر با هم به تناقض و اختلاف برمى خيزند تو با لطف خود مرا هدايت كن، تا از ميان آن اختلافات اعمالى را كه سبب جلب رضايت توست انتخاب كنم، و انجام دهم. و در ميان مردم مرا به حسن دوستى ات معروف گردان، و هدايت راستين به من عطا كن، و مرا با وسعت رزق و زيادى ثروت مفتون نگردان،و به من حُسن تشخيص عطا كن تا بتوانم آن ثروت و مال را در راه صحيح صرف كنم.

خداوندا! زندگى مرا توأم با رنج و مشقّات و سختى نفرما، دعاها و راز و نيازم را به من باز نگردان چون من ضدى براى تو قائل نيستم، و يا اينكه من كسى را در قدرت و عظمت باتو شريك قرار نداده ام كه مرا به آن شخصى حواله مى كنى.

خداوندا! بر محمّد و آلش درود بفرست، و مرا از اسراف

در زندگى بازدار و رزقم را ازتلف شدن حفظ نما، و به دارايى ام بركت بده، و مرا هم هدايت كن كه بتوانم در راه درست انفاق واحسان كنم.

خداوندا! بر محمّد و آلش درود بفرست و مرا در تحمّل رنج و زحمت كسب روزى حلال حمايت فرما، و از آنجائيكه گمان نمى برم به من روزى عطا كن، تا رنج و تعب طلب روزى را به دوش نكشم، بار خدايا! پس توبه قدرت كامله خود آنچه را كه من با تلاش از تو مى خواهم به من بده، و از آنچه كه من ترس و بيم دارم مرا به عزّت و كرمت در پناهت قرار بده.

خداوندا! بر محمّد و آلش درود بفرست و ضمن دادن ثروت و دارايى به من صفت سخاوت وبخشندگى هم بده تا بوسيله آن سخاوت آبروى من حفظ شود. خداوندا! جاه ومقام انسانى مرا با فقر و مسكنت خوار نساز، تا در اثر تهيدستى ناچار شوم از مردمى كه آنها هم به تو محتاج هستند طلب روزى كنم و يا از مردمان شرير و پست درخواست عطاوبخشش نمايم. تا در نتيجه اين نيازها مبتلا بستايش كسى باشم كه به من چيزى بخشيده،و به مذمّت كسى برخيزم كه به من جيزى نداده است، در صورتى كه تو تنها ولى نعمت وصاحب عطا و منع بر من هستى نه آن اشخاص.

خداوندا! بر محمّد و آلش درود بفرست، و به من صحت و سلامتى بده كه آنها را در راه عبادت و بندگى تو صرف كنم، و به من زهد و تقوى عطا فرما تا نسبت به تجمّلات دنيابى طمع باشم و عمرم را صرف آنها نكنم، و به من دانشى عطا كن كه توأم با عمل باشد،

و به من ورع و پرهيزگارى بده وعمر مرا با بخشش و غفرانت به پايان برسان، و همچنين راه رسيدن مرا به مقام رضا و خشنودى تو آسان تر گردان، و در همه احوال زندگى مرا با انجام كارهاى نيك، خوب، و زيبا كن.

خداوندا! بر محمّد و آلش درود بفرست و با كرم و رحمتت روزهاى غفلت مرا طورى كن كه من به ياد تو باشم، و در همه ايام مهلت عمرم مرا به طاعت و بندگى خودت موفق بدار، راهى را كه مرا به محبّت و دوستى تو مى رساند به من نشان بده، و با اين هدايتت خيردنيا و آخرت را برايم كامل بگردان.

خداوندا! بر محمّد و آلش بهترين درودى را برسان كه قبل از او به ساير پيامبران واولياءات فرستاده اى، و بعد از اين هم از لحاظ لطف و عنايتت خواهى فرستاد، و به ما هم دردنيا نيكى وسعادت ببخش، و آخرت ما را هم با رحمت و كرمت خير كن، و با عفوومغفرت بى پايانت ما را در آخرت از عذاب جهنّم حفظ كن."

نمايه

نمايه

1) سوره بقره، آيه 197.

2) وسائل الشّيعه، ج 8، ابواب وجوب الحجّ ص 5، باب 1، حديث 7.

3) سوره ابراهيم، آيه 37.

4) سوره آل عمران، آيات 97 - 96.

5) سوره حجّ، آيه 25.

6) سوره مائده، آيه 2.

7) سوره بقره، آيه 125.

8) سوره بقره، آيه 126.

9) همان، آيات 128 - 127.

10) سوره حجّ، آيه 26.

11) همان، آيه 27.

12) سوره حجّ، آيه 28.

13) سوره صافّات، آيات 109 - 102.

14) سوره حجّ، آيه 34.

15) سوره حجّ، آيه 36.

16) سوره بقره، آيه 196.

17) و 3 - همان.

18)

19) سوره بقره، آيه 196.

20) سوره بقره، آيه 197.

21) سوره بقره، آيه 197.

22) سوره مائده، آيه 1.

23)

سوره قصص، آيه 83.

24) سوره كهف، آيه 54.

25) سوره حجّ، آيه 30.

26) سوره بقره، آيات 199 - 198.

27) همان، آيات 201 - 200.

28) سوره بقره، آيه 203.

29) سوره حجّ، آيه 29.

30) سوره حجّ، آيات 31 - 30.

31) سوره بقره، آيه 125.

32) همان، آيه 158.

33) سوره توبه، آيات 20 - 19.

34) وسائل الشيعه، ج 8، كتاب الحجّ، آداب السفر إلى الحجّ، ص 250، باب 2، حديث 1.

35) وسائل الشيعه، ج 8، كتاب الحجّ، آداب السفر إلى الحجّ، ص 303، باب 33، حديث 3.

36) همان، ص 304، باب 34، حديث 1.

37) همان، ص 302، باب 31، حديث 2.

38) همان، ص 310، باب 42، حديث 1.

39) وسائل الشيعه، ج 8، كتاب الحجّ، آداب السفر إلى الحجّ، ص 320، باب 49، حديث 14.

40) همان، ص 310، باب 42، حديث 2.

41) همان، ص 311، باب 43، حديث 1.

42) وسائل الشيعه، ج 8، كتاب الحجّ، آداب السفر إلى الحجّ، ص 313، باب 44، حديث 1.

43) وسائل الشيعه، ج 8، كتاب الحجّ، آداب السفر إلى الحجّ، ص 262، باب 8، حديث 2.

44) همان، ص 262، باب 8، حديث 3.

45) همان، ص 283، باب 20، حديث 5.

46) همان، ص 298، باب 29، حديث 2.

47) وسائل الشيعه، ج 8، كتاب الحجّ، آداب السفر إلى الحجّ، ص 307، باب 38، حديث 1.

48) همان، ص 305، باب 35، حديث 1.

49) همان، ص 326، باب 54، حديث 1.

50) وسائل الشيعه، ج 8، كتاب الحجّ، آداب السفر إلى الحجّ، ص 305، باب 36حديث 1.

51) همان، ص 321، باب 49، حديث 16.

52) همان، ص 330، باب 58، حديث 1.

53) وسائل الشيعه، ج 8،كتاب الحجّ، آداب السفر إلى الحجّ، ص 336، باب 65، حديث 1.

54) همان، ص 337، باب 67حديث 1.

55) وسائل الشيعه، ج 5، كتاب الحجّ، آداب السفر إلى الحجّ، ص 314، باب 46، حديث 1.

56) همان، ص 315، باب 47، حديث 1.

57) همان، ص 328، باب 55، حديث 6.

58) وسائل الشيعه، ج 5، كتاب الحجّ، آداب السفر إلى الحجّ، ص 327، باب 55، حديث 1.

59) همان، ص 329، باب 56، حديث 1.

60) وسائل الشيعه، ج 5، كتاب الحجّ، آداب السفر إلى الحجّ، ص 323، باب 52، احاديث 1 و 2.

61) وسايل الشيعه، ج 8، ابواب اقسام الحجّ، ص 150 تا

153، باب 2، حديث 4.

62) مصباح الشّريعه، باب 21.

63) سوره آل عمران، آيه 97.

64) سوره حجّ، آيات 28 - 27.

65) سوره توبه، آيه 122.

66) سوره حجّ، آيه 28.

67) وسائل الشيعه، ج 8، ابواب وجوب الحجّ، ص 7، باب 1، حديث 15.

68) وسائل الشيعه، ج 8، ابواب وجوب الحجّ، ص 13، باب 3، حديث 3.

69) همان، ص 17، باب 6، حديث 3.

70) همان، ص 19، باب 7، حديث 1.

71) وسائل الشيعه، ج 8، ابواب وجوب الحجّ، ص 5، باب 1، حديث 7.

72) همان، ابواب اقسام حجّ، ص 148، باب 1، حديث 1.

73) وسائل الشيعه، ج 8، ابواب وجوب حجّ، باب 12، ص 30، حديث 2.

74) همان، ص 30، باب 13، حديث 2.

75) همان، ص 32، باب 15، حديث 2.

76) وسائل الشيعه، ج 8، ابواب وجوب الحجّ، ص 23، باب 8، حديث 10.

77) همان، ص 25، باب 9، حديث 4.

78) وسائل الشيعه، ج 8، ابواب وجوب الحجّ، ص 40، باب 22، حديث 5.

79) همان، ص 27، باب 10، حديث 7.

80) فقه الرضا، به نقل از سلسلة الينابيع الفقهيّه، ج 7، ص 4.

81) وسائل الشّيعه، ج 8، كتاب حجّ، ابواب مواقيت، باب 1، ص 222، حديث 3.

82) وسائل الشّيعه، ج 8، كتاب حجّ، ابواب مواقيت، ص 230، باب 7، حديث 1.

83) همان، ص 236، باب 12، حديث 2.

84) همان، ص 237، باب 13، حديث 2.

85) وسائل الشّيعه، ج 8، كتاب حجّ، ابواب مواقيت، ص 243، باب 17، حديث 8.

86) همان، ص 243، باب 18، حديث 1.

87) همان، ص 247، باب 22، حديث 1.

88) سوره بقره، آيه 196.

89) وسايل الشّيعة، ج 8، ابواب اقسام حجّ، ص 149، باب 2، حديث 2.

90) سوره بقره، آيه 197.

91) وسايل الشّيعه، ج 9، ابواب احرام، ص 3، باب 1، حديث 4.

92) همان، ص 6، باب 3، حديث 2.

93) همان، ص 21، باب 15، حديث 2.

94) همان، ص 36، باب 27، حديث 1.

95) وسايل الشّيعه، ج 9، ابواب احرام، ص 24، باب 17، حديث 1.

96) همان، ص 47، باب 36، حديث 1.

97) همان، ص 50، باب 37، حديث 3.

98) وسايل الشّيعه، ج 9، ابواب احرام، باب 38، حديث 2.

99) همان، ص 57، باب 43، حديث 1.

100) همان، ص 61، باب 45، حديث 4.

101) خدايا! از تو مى خواهم مرا از كسانى قرار دهى كه تو را اجابت كردند و به وعده تو

ايمان آوردند و امرت را پيروى كردند. من بنده تو و در اختيار تويم، حفظ نمى شوم مگر تو مراحفظ كنى و نمى گيرم مگر آن چه تو به من دهى، تو از حجّ ياد كردى پس از تو مى خواهم عزم مرا بر اساس كتاب و سنّت پيامبرت صلى الله عليه وآله بر آن بندى، و مرا در آنچه سُستم استوار گردانى ومناسك من را با آسانى و عافيت و سلامت قرار دهى، و مرا از ميهمانان خود قرار ده كه از آنهاخشنودى و نامشان برده اى و نگاشته اى.

خدايا! من از ديارى دور بدين جا آمده ام و در طلب خشنودى تو دارائيم را هزينه كرده ام.خدايا حجّ و عمره مرا كامل گردان.

بار خدايا! من مى خواهم عمره تمتّع را از براى حجّ براساس كتاب تو، و سنّت پيامبرصلى الله عليه وآله تو بجاآورم، پس اگر عارضه اى پيش آمد كه مرا از آن بازداشت، در همان جا مرا از احرام رها كن.

خدايا! اگر نتوانستم حجّ را بجا آورم پس به انجام عمره توفيقم ده،، احرام بسته برتوموى، پوست، گوشت، خون، استخوان، مغز و اعصاب من از زنان، جامه و بوى خوش، اين چنين طالب تويم و روز واپسين."

102) سپاس خداى را كه به من روزى داد آنچه را بدان شرمگاه خود را بپوشانم، و در آن واجب خويش را بجاى آرم، و خدايم را بپرستم، و بدانجا روم كه فرمانم داده. سپاس مر خداى را كه آهنگش كردم و او مرا رساند، و خواستمش پس ياريم داد، و مرا پذيرفت و مرا از خويش محروم نساخت. خواستم پس به من داد پس اوست سنگر، امان، پناهگاه، پشتيبان، اميد،گريزگاه و ذخيره و عُدّه من به هنگام سختى و آسانى."

103) سوره مائده، آيه 1.

104)

سوره مائده، آيه 96.

105) سوره مائده، آيه 2.

106) سوره بقره، آيه 197.

107) وسايل الشّيعه، ج 9، ابواب تروك احرام، ص 74، باب 1، حديث 1.

108) وسايل الشّيعه، ج 9، ابواب تروك احرام، ص 88، باب 12، حديث 3.

109) همان، ص 90، باب 14، حديث 7.

110) همان، ص 94، باب 18، حديث 8.

111) وسايل الشّيعه، ج 9، ابواب تروك احرام، ص 98، باب 21، حديث 3.

112) همان، ص 109، باب 32، حديث 4.

113) همان، ص 111، باب 33، حديث 2.

114) وسايل الشّيعه، ج 9، ابواب تروك احرام، ص 114، باب 34، حديث 3.

115) همان، ص 114، باب 35، حديث 1.

116) همان، ص 127، باب 46، حديث 4.

117) همان، ص 128، باب 47، حديث 1.

118) وسايل الشّيعه، ج 9، ابواب تروك احرام، ص 129، باب 48، حديث 1.

119) همان، ص 132، باب 49، حديث 4.

120) همان، ص 137، باب 54، حديث 1.

121) همان، ص 144، باب 62، حديث 3.

122) وسايل الشّيعه، ج 9، ابواب تروك احرام، ص 157، باب 71، حديث 1.

123) همان، ص 161باب 77، حديث 1.

124) همان، ص 163، باب 78، حديث 3.

125) وسايل الشّيعه، ج 9، ابواب تروك احرام، ص 166، باب 81، حديث 1.

126) همان، ص 173، باب 86، حديث 4.

127) به خواست خدا كفّاره و احكام مفصّل آن را بيان خواهيم كرد.

128) سوره بقره، آيه 125.

129) وسائل الشيعه، ج 9، كتاب الحجّ، ابواب مقدّمات الطواف، ص 314، باب 1، حديث 1.

130) وسائل الشيعه، ج 9، كتاب الحجّ، ابواب مقدّمات الطواف، ص 318، باب 5، حديث 3.

131) همان، ص 383، باب 45، حديث 7.

132) همان، ص 414، باب 19 من ابواب الطواف، حديث 1.

133) وسائل الشيعه، ج 9، كتاب الحجّ، ابواب مقدّمات الطواف، ص 479، باب 71، حديث 5.

134) همان، ص 489، باب 75، حديث 1.

135) نگاه كنيد به نقشه شماره 3.

136) خداوندا! در كتابت گفتى و گفته تو حقّ است كه: )وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالاًوَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ( خداوندا! اميدوارم از كسانى باشم كه دعوت تو رااجابت كرده اند. من در حالى از سرزمينى دور مى آيم كه پيام تو را شنيده ام و دعوتت را اجابت كرده ام و فرمانت را سر نهاده ام و اين همه در پرتو

فضل و احسان تو بر من بوده است. پس سپاس براى تو به سبب آنكه مرا موفق گردانيدى و من از اين اعمال نزديكى به تو و يافتن مأوايى در كنار تو را مى خواهم، و اميدوارم گناهان مرا ببخشى و بر من منّت نهاده توبه ام راقبول كنى. خداوندا! درود بفرست بر محمّد و آل محمّد، و جسم مرا بر آتش حرام گردان، و ازعذاب و كيفرت ايمنم كن، به رحمت خودت اى ارحم الراحمين."

137) سلام بر تو اى پيامبر و رحمت و بركات او بر تو. به نام خدا و به يارى خدا و آنچه خداخواسته، سلام بر پيامبران و فرستاده هاى خدا، سلام بر رسول اللَّه، سلام بر ابراهيم خليل اللَّه، و حمد از آنِ خداى جهان آفرين است.

به نام خدا و به يارى خدا و از خدا و به سوى خدا و آنچه خدا خواسته و بر آيين رسول اللَّه وبهترين اسماء الهى، و حمد براى خدا وسلام بر رسول اللَّه، سلام بر محمّد بن عبداللَّه، سلام برتو اى پيامبر و رحمت و بركات الهى بر تو، سلام بر انبياء و رسولان خدا، سلام بر ابراهيم خليل الرحمان، سلام بر پيامبران و درود بر خداوند جهانيان، سلام بر ما و بندگان صالح خدا.

خداوندا! درود بفرست بر محمّد و خاندان محمّد، محمّد و خاندانش را مبارك گردان، برمحمّد و خاندان محمّد رحم گير چنانكه بر ابراهيم و خاندان ابراهيم درود فرستادى ومباركشان گرداندى و بر ايشان رحم گرفتى كه تو ستوده بزرگى.

بار خدايا! درود بفرست بر محمّد و خاندان محمّد كه بنده و پيامبر توست، خدايا درودبفرست بر ابراهيم كه دوست توست، و درود فرست بر پيامبران و فرستادگانت، و

سلام برپيامبران و سپاس براى خداوند جهانيان. خداوندا! درهاى ايمان را براى هميشه مادامى كه مراباقى نگهداشته اى به رويم بگشاى، بزرگ است ستايش تو، سپاس براى خدايى كه مرا ازميهمانان و زائران خود قرار داد و از كسانى گرداند كه مساجد او را آباد مى كنند و در شماركسانى گرفت كه با ايشان به نجوا مى پردازد.

خدايا! من بنده تو و زائر خانه تو هستم و هر ميهمانى حقى دارد بر صاحبخانه، و توبهترين و كريمترين صاحبخانه هستى، پس اى خدا، اى رحمان، از تو مى خواهم، تو كه خدايى نيست جز خودت، يگانه اى هستى بى هيچ انباز، و تو واحد هستى احد و صمد، نه زاده اى و نه زاده شده اى و نه همسنگى از براى توست، و اين كه محمّد بنده و رسول توست درود خدا بر اوو خاندانش. اى جواد، اى كريم، اى ماجد، اى جبّار، اى كريم، از تو مى خواهم نخستين هديه ات را به من براى زيارت كردن من تو را، آزاد كردن من از آتش قرار دهى."

138) خدايا! مرا از آتش برهان."

139) و رزق حلال و پاكت را بر من بگستران و شرّ شياطين جنّ و انس و فاسقان عرب و عجم رااز من بگردان."

140) به نام خدا و به يارى خدا و بر آيين پيامبر خدا كه درود خدا بر او و خاندانش باد."

141) بار خدايا! من در اين جايگاهم و در نخستين مناسك خود از تو مى خواهم توبه ام را بپذيرى و از گناهم درگذرى و بار از من برگيرى. سپاس مر خداى را كه مرا به خانه خود رساند، بارخدايا من گواهى مى دهم اين خانه محترم توست كه آن را جايگاهى قرار داده اى براى مردم،وبراى جهانيان موجب

امنيت و بركت و هدايت گردانده اى. بار خدايا بنده، بنده توست وشهر، شهر تو و خانه، خانه تو، آمده ام در حالى كه رحمت تو طالبم و آهنگ فرمانبرى از تودارم و دستورت را گردن مى نهم و راضيم به قضاى تو. از تو به سان تهيدستى كه به نزدت آمده واز كيفرت هراسان است گدايى مى طلبم. خدايا درهاى رحمتت را به روى من گشاى و مرا درفرمانبرى از تو و خشنوديت به كار گير."

142) سپاس از آن خدايى است كه تو را بزرگ داشت و شريف گرداند و تكريمت كرد و جايگاهى قرار دادت براى مردم و موجب امنيّت، بركت و هدايت جهانيان قرارت داد."

143) سپاس خداى را كه ما را بدين جا، ره نموده و اگر خدا هدايتمان نمى كرد بيگمان ره نمى يافتيم. مُنَزَّه است خدا و سپاس از آن خداست و خدايى نيست جز اللَّه، اللَّه اكبر و خدابزرگتر است از آفريدگانش و خدا بزرگتر است از هركه از او هراسناكم و بر حذرم، نيست خدايى جز اللَّه كه يگانه است و شريكى ندارد، مُلك و حمد از آن اوست، زنده مى گرداندومى ميراند، مى ميراند و زنده مى گرداند، در حالى كه خود او زنده اى است كه هرگز نمى ميرد،خير در دست اوست و او بر هر چيزى تواناست، خداوندا! درود فرست بر محمّد و خاندان محمّد، محمّد و خاندانش را مبارك گردان چونان بهترين درود و بركت و رحم بر ابراهيم وخاندان ابراهيم، كه تو ستوده بزرگى، و سلام بر همه پيامبران و فرستادگان، و حمد براى خداوند جهانيان است. خدايا من به وعده تو ايمان دارم و پيامبرانت را تصديق مى كنم و ازكتابت پيروى مى نمايم."

144) بار خدايا! امانتم را ادا كردم و پيمانم را

بستم تا گواه همراهى من باشى. خدايا! كتابت را وسنّت پيامبرت را تصديق دارم، گواهى مى دهم كه خدايى نيست جز اللَّه يكتاست بى هيچ انبازى و اينكه محمّد بنده و رسول اوست. به خدا ايمان آوردم و به شيطان، طاغوت، لات، عزّى وپرستش هر شريكى در برابر خدا كفر ورزيدم."

145) خدايا! به سوى تو دستانم را گشوده ام و به آنچه در نزد توست گرايش فراوان يافته ام، پس تسبيح مرا بپذير و مرا ببخش و بر من رحم گير. خدايا به تو پناه مى برم از كفر و فقر وجايگاههاى خوارى در دنيا و آخرت."

146) شاذروان كناره كعبه را گويند كه زير ساز آن را تشكيل مى دهد.

147) سوره بقره، آيه 158.

148) وسائل الشيعه، ج 9، كتاب الحجّ، ابواب السعى، ص 510، باب 1، حديث 1.

149) همان، ص 511، حديث 2.

150) وسائل الشيعه، ج 9، كتاب الحجّ، ابواب السعى، ص 521، باب 6، حديث 1.

151) هروله؛ نوعى حركت بين راه رفتن و دويدن است و مى توان گفت تند راه رفتن يا آهسته دويدن است.

152) وسائل الشيعه، ج 9، ابواب التقصير، ص 539، باب 1، حديث 4.

153) وسائل الشيعه، ج 10، ابواب احرام الحجّ والوقوف بعرفه، ص 2، باب 1، حديث 1.

154) وسائل الشيعه، ج 10، ابواب احرام الحجّ والوقوف بعرفة، ص 9، باب 9، حديث 1.

155) همان، ص 22، باب 18، حديث 2.

156) همان، ص 25، باب 19، حديث 9.

157) عرفات مكانى است در نزديكى "جبل الرحمه" كه در جنوب شرق مكّه مكرّمه و در فاصله 22 كيلومترى آن قرار دارد با مساحت تقريبى 12 كيلومتر طول و هشت كيلومتر عرض كه حدو مرزهاى آن چنين است: ثويّه، عرنه، نمره، ذى المجاز و مأزمين كه تنگه ميانه عرفات ومزدلفه است. نگاه كنيد به نقشه شماره 3 )به نقل همراه با تصرّف از "تاريخ و آثار اسلامى مكّه و مدينه، ص 139".

158) بار خدايا! تنها

به تو توسّل جُستم و بر تو اعتماد ورزيدم و تو را طلبيدم. از تو مى خواهم اين سفر مرا مبارك گردانى ونيازم را برآورى ومرا از كسانى قرار دهى كه امروز بدانها مى بالى."

159) سرائر، به نقل از سلسلة الينابيع الفقهيّة، ج 8، ص 545.

160) سوره بقره، آيات 199 198.

161) وسائل الشيعه، ج 10، ابواب الوقوف بالمشعر، ص 34، باب 1، حديث 1.

162) همان، ص 37، باب 4، حديث 2.

163) خدايا! مرا از آتش برهان."

164) خدايا! خداوند مشعر الحرام مرا از آتش برهان، از رزق حلال و پاكت بر من بگستران،فاسقان جنّ و انس را از من دور كن. خدايا! تو بهترين مطلوب و بهترين فراخوانده و بهترين مسؤول هستى و براى هر ميهمانى جائزه اى است، پس جائزه مرا در اين سرزمين و اين وقوف آن قرار بده كه از لغزشم چشم پوشى و پوزشم را بپذيرى، از گناهم در گذرى و سپس تقوى دردنيا را توشه من قرار ده به رحمتت اى ارحم الراحمين."

165) خدايا! روزگار مرا سالم گردان، توبه ام را بپذير، دعوتم را پاسخ گو ونگهدار خانواده ام باش."

166) وسائل الشيعه، ج 10، ابواب رمي جمرة العقبة، ص 68، باب 1، حديث 3.

167) همان، حديث 5.

168) وسائل الشيعه، ج 10، ابواب رمي جمرة العقبة، ص 72، باب 5، حديث 1.

169) همان، ص 79، باب 13، حديث 2.

170) همان، ص 81، باب 14، حديث 7.

171) وسائل الشيعه، ج 10، ابواب رمي جمرة العقبة، ص 84، باب 17، ح 9.

172) خداوندا! اينها ريگهاى من هستند پس آنها را بحساب من بگذار و در عملم قبولشان كن."

173) خدا بزرگتر است، خدايا! شيطان را از من دور كن، خدايا! كتاب و سنّت پيامبرت را تصديق دارم، خدايا! اين را حجّ و عملى پذيرفته شده و تلاشى سپاس گزارده و گناهى بخشوده شده قرار ده."

174) خدايا! به تو اعتماد ورزيده ام و بر تو توكّل كرده ام،

پس تو نيكو خدايى هستى ونيكو اربابى و نيكو يارى."

175) سوره بقره، آيه 196.

176) سوره حجّ، آيات 37 - 36.

177) سوره حجّ، آيه 28.

178) وسائل الشيعه، ج 10، ابواب الذبح، ص 85، باب 1، حديث 1.

179) همان، ص 86، باب 1، حديث 4.

180) وسائل الشيعه، ج 10، ابواب الذبح، ص 144، باب 4، حديث 13.

181) همان، ص 145، باب 40، حديث 14.

182)

183) سوره حجّ، آيه 29.

184) وسائل الشيعه، ج 10، ابواب الحلق والتقصير، ص 177، باب 1، حديث 1.

185) همان، ص 179، باب 1، حديث 8.

186) همان، ص 178، باب 1، حديث 6.

187) همان، ص 189، باب 8، حديث 3.

188) همان، ص 193، باب 13، حديث 4.

189) سوره حجّ، آيه 29.

190) وسائل الشيعه، ج 10، ابواب زيارة البيت، ص 202، باب 1، حديث 8.

191) همان، حديث 9.

192) وسائل الشيعه، ج 10، ابواب زيارة البيت، ص 205، باب 4، حديث 1.

193) وسائل الشيعه، ج 10، كتاب الحجّ، ابواب زيارة البيت، باب 4، ص 205، ح 1.

194) همان.

195) وسائل الشيعه، ج 10، كتاب الحجّ، ابواب الحلق والتقصير، ص 193، باب 13، حديث 1.

196) وسائل الشيعه، ج 10، كتاب الحجّ، ابواب العود إلى منى، ص 206، باب 1، حديث 1.

197) وسائل الشيعه، ج 10، ابواب العود إلى منى، ص 214، باب 4، حديث 5.

198) وسائل الشيعه، ج 8، ابواب اقسام الحجّ، ص 188، باب 6، حديث 8.

199) همان، ص 157، باب 2، حديث 13.

200) وسايل الشيعه، ج 10، ص 156، باب 2، حديث 12.

201) وسائل الشيعه، ج 8، ابواب وجوب الحجّ، ص 109، باب 58، حديث 3.

202) همان، ص 111، باب 59، حديث 4.

203) همان، ج 9، ابواب الاحرام، ص 42، باب 33، حديث 3.

204) وسايل الشيعة، ج 9، ابواب الاحرام، ص 41، باب 33، حديث 1.

205) همان، ص 65، باب 48، حديث 5.

206) وسائل الشيعه، ج 8، ابواب وجوب الحجّ، ص 37، باب 2، حديث 1.

207) همان، ابواب المواقيت، ص 243، باب 18، حديث 1.

208) وسائل الشيعه، ج 8، ابواب اقسام الحجّ، ص 208، باب 17، حديث 5.

209) همان، ابواب وجوب الحجّ، ص 30، باب 12، حديث 2.

210) همان، ص 30، باب 13، حديث 2.

211) همان، ص 32، باب 15، حديث 2.

212) وسائل الشيعه، ج 8، ابواب وجوب الحجّ، ص 23، باب 8، ح 10.

213) وسائل الشيعه، ج 8، ابواب النيابة في الحجّ، ص 116، باب 1، حديث 6.

214) همان، ص 124،

باب 8، حديث 6.

215) وسائل الشيعه، ج 8، ابواب النيابة في الحجّ، ص 125، باب 9، حديث 1.

216) همان، ص 126، باب 10، حديث 2.

217) وسائل الشيعه، ج 9، ابواب الإحصار والصدّ، ص 304، باب 1، حديث 5.

218) وسائل الشيعه، ج 10، ابواب المزار، ص 263، باب 4، حديث 1.

219) همان، ص 264، باب 4، حديث 2.

220) همان، ص 260، باب 3، حديث 1.

221) وسائل الشيعه، ج 10، ابواب المزار، ص 270، حديث 2، باب 7.

222) خدايا! من ايستادم بر درى از درهاى خانه هاى پيغمبرت، رحمت تو بر او و آلش، و تو منع كردى مردم را كه در آيند جز با اجازه او، فرمودى: اى كسانيكه ايمان آورده ايد درنيائيد به خانه هاى پيغمبر جز اينكه اجازه داده شود به شما. خدايا! من معتقد به احترام صاحب اين زيارتگاه شريفم در غيبت او، چنانچه معتقدم در حضور او، و مى دانم كه رسولت وخلفايت عليهم السلام زنده اند نزد تو و روزى خورند، مى بينند ايستادنم را، و مى شنوند سخنم را،و جواب دهند سلامم را، و مى دانم كه تو محجوب كردى از گوشم سخن آنان را، و گشودى درفهمم را به مناجات لذيذ آنان، و من نخست: از تو اجازه خواهم پروردگارا، ثانياً: اجازه خواهم از رسولت صلى الله عليه وآله، و ثالثاً: از فرشتگانى كه موكّل اين بقعه مباركه اند. آيا داخل شوم اى رسول خدا؟ آيا داخل شوم اى حجّت خدا؟ آيا داخل شوم اى فرشتگان خدا كه مقرّبيد و مقيم اين زيارتگاه هستيد؟ اجازه ام ده مولايم براى دخول، بهتر اجازه اى كه به يكى از دوستانت دهى و اگر من اهل آن نباشم تو اهل آنى."

223) گواهم كه نيست معبود حقّى جز خداى يگانه و بى شريك، و گواهم كه محمّد بنده و رسول اوست، و گواهم كه تو رسول خدايى، و تو محمّد بن عبداللَّه هستى، و گواهم كه تو تبليغ كردى رسالتهاى پروردگارت را، و نصيحت كردى

براى امّتت، و جهاد كردى در راه خدا، و پرستيدى خدا را تا رسيدى به يقين از روى حكمت و پند نيك، و ادا كردى آنچه را بر توست از حقّ،وتو مهربانى بر مؤمنين و سخت گير بر كافران، برساند خدا ترا به برتر شرافت مقام مكرّمان،حمد خدا را كه ما را به وسيله تو از شرك و گمراهى نجات داد، خدايا مقرّر كن صلوات تووصلوات فرشتگان مقرّب و پيغمبران مرسلت را و بندگان نيك را و اهل آسمانها و زمينهاوهر كه تسبيح تو كند، اى پرودگار جهانيان از اوّلين و آخرين، بر محمّد بنده و رسولت وپيغمبرت و امينت و همرازت ودوستت و برگزيده ات و مخصوصت و ويژه ات و بهتر خلقت،خدايا بده به او درجه بلند، و بياور برايش وسيله از بهشت، و برانگيزش به مقام پسنديده اى كه رشك برند به او اوّلين و آخرين، خدايا تو گفتى كه اگر وقتى ستم مى كردند مى آمدند نزد توآمرزش مى خواستند از خدا، و طلب آمرزش مى كرد براى آنها رسول، و مى فهميدند كه خدابسيار توبه پذير و مهربان است، و من نزد پيامبرت آمدم آمرزش جو و توبه كار از گناهانم،ومن به وسيله تو روى آوردم به خدا پروردگارم و پروردگارت تا بيامرزد گناهان مرا."

224) وسائل الشيعه، ج 10، ص 266، حديث 1، باب 6 از ابواب المزار.

225) بار خدايا! به تو پناه آورده ام، و به قبر پيامبر، بنده، و رسولت پشتم را استوار گرداندم، وبه قبله اى كه براى محمّدصلى الله عليه وآله برگزيدى روى آوردم. خدايا! من چنانم كه خير مورد نظر خودرا براى خويش مالك نيستم، و نمى توانم شرّى را از نفس خود دور كنم، و امور همه به دست توست، پس هيچ كس فقيرتر از

من نيست، خدايا من نيازمند آن خيرى هستم كه توفروفرستادى. خدايا مرا به خير خود بازگردان كه كسى نمى تواند فضل تو را ردّ كند. خدايا به تو پناه مى برم از اينكه اسم مرا تبديل كنى، يا پيكرم را دگرگون سازى، يا نعمتت را بر من ازميان برى. خدايا مرا به تقوى بياراى و به نعمت آراسته ام گردان و به عافيت آبادم گردان و براى عافيتت سپاس روزى من كن."

226) اى آزموده، آزمودت خدائيكه آفريدت پيش از آفرينش تو، و يافتت در آزمايش بردبار، مامعتقديم كه ما دوست شما و باور كنندگان و بردبارانى هستيم براى هر آنچه پدرت و وصى اوآورده، رحمت خدا بر او و آلش، ما از تو خواهيم كه اگر تو را تصديق كرديم، همانا برسان مارا به تصديق ما به آن دو، تا مژده دهيم خود را كه به تحقيق كه پاكيم به سبب ولايت تو."

227) درود بر تو اى دختر رسول خدا، درود بر تو اى دختر پيغمبر خدا، درود بر تو اى دخترحبيب خدا، درود بر تو اى دختر خليل خدا، درود بر تو اى دختر برگزيده خدا، درود بر تو اى دختر امين خدا، درود بر تو اى دختر بهترين خلق خدا، درود بر تو اى دختر بهترين پيغمبران خدا ورسولانش و فرشتگانش، درود بر تو اى دختر بهترين خلق، درود بر تو اى بانوى زنان جهانيان از اوّلين و آخرين، درود بر تو اى مادر حسن و حسين دو سيّد جوانان اهل بهشت،ودرود بر تو اى صدّيقه شهيده، درود بر تو اى پسنده پسنديده، درود بر تو اى با فضيلت پاك،درود بر تو اى حوريه آدمى نژاد، درود بر تو اى پرهيزگار

پاك، درود بر تو اى همراز فرشته ودانا، درود بر تو اى ستمديده و حقّش غصب شده، درود بر تو اى فشار ديده مقهور، درود برتو اى فاطمه دختر رسول خدا و بركات او و رحمت خدا بر تو و بر جان و تنت، گواهم كه تودرگذشتى با دليل روشن از طرف پروردگارت، و گواهم كه هر كه شادت كند شاد كرده رسول خدا را، و هركه بر تو ناسپاسى كند ناسپاسى كرده رسول خدا را، و هركه آزارت دهد آزار داده رسول خدا، و هركه با تو حفظ رابطه كند حفظ رابطه كرده با رسول خدا، و هركه از تو ببرّدپس بريده است از رسول خدا، زيرا تو پاره تن و جان اويى كه در تن اوست گواه گيرم خداورسولان و فرشتگانش را كه راضيم از هر كه تو از او راضى هستى، و خشمنده ام بر هر كه توبر او خشمنده اى، بيزارم از كسى كه تو از او بيزارى، دوستم با هركه تو او را دوستش دارى،دشمنم با هركه تو دشمنش دارى متنفّرم از هر كه تو از او متنفّرى، دوستم با هر كه تو با اودوستى، و بس است به خدا كه گواه باشد، حسابگر، كيفر ده و پاداش بخش."

228) خدايا! درود فرست بر محمّد وخاندان محمّد. خدايا! اين باغى است از باغهاى بهشت تو، لال و شاخه اى از شاخه هاى رحمتت كه پيامبرت بيانش داشته، و پرده از فضيلت و شرف تعبّد درآن برداشته، و تو آن را به هنگام سلامت نفس من به من ابلاغ كردى، پس سپاس از تو اى آقاى من براى نعمت بزرگى كه به من عطا نمودى و براى طاعت خود، و طلب خشنوديت،وبزرگداشت حرمت

پيامبرت به زيارت قبر او، و تسليم در برابر او، و امد و شد در مشهدهاو موقفهاى او ارمغانم كردى. پس سپاس از آن توست اى آقاى من، سپاسى كه سپاسهاى حاملان عرشت و ساكنان آسمانهايت را در نظم خود دارد، و حمد گذشتگان پيرامون آن نارساست،وحمد آيندگان از آفريده هاى تو فضل دارد. سپاس از آن توست اى آقاى من، سپاس كسى كه سپاست را شناخته، و توفيق حمد در دست توست حمدى كه آكنده است آفريده هاى تو را، و به هر كجا خواهى رسد، و بر تو پوشيده نيست، و در برابر تو از ميان نمى رود، و به نهايت درجه خشنودى تو رسد، و به پايان آن نخستين حمدهاى آفريده ها تو از تو نرسد، و حمد از آن توست مادامى كه حمد را شناختم و به حمد باور يافتم، آغاز سخن حمد قرار داده شد. اى جاودانه عزّت و عظمت. و اى هميشه چيره و قدرتمند، و اى با هيبت و با نيرو و كسى كه فرمان و اراده اش نافذ است، و رحمت و مغفرتش گسترده، و دنيا و آخرت را پرورنده، چه نعمتهاى بسيار تو بر من كه از بيان ساده ترين آن ناتوانم، و شكر من به ناچيزترين آنها نرسد،وچه نيكوكاريهايى كه در حقّ من روا داشتى كه از فراوانى در وهم نايد، و انديشه ام در بندش نكشد. خدايا! درود فرست بر پيامبرت مصطفى در دوران كودكى و جوانى و كهنسالى، درودى بر پاكترين پاكيزگان از حيث رفتار و باراترين بارندگان و بزرگترين آفريده تو كه نشانه ها را بااو آشكار ساختى، و رسالتها را با او به اتمام رساندى و نبوّتها را با او ختم كردى، و درِخيرها را با او گشودى، و پاك

آشكارش كردى، و او را به عنوان پيامبر و رهنما و امين و مهدى برگزيدى، و دعوتگرى كه بسوى تو فرامى خواند، و به راه رهنمون مى شود، و دليلى است دربارگاه كبريائيت. خدايا! بر معصومين از عترت، و طيّبين از خاندانش درود فرست و جايگاه ايشان را نزد خود بالا بر، و مراتبشان را در بارگاه خود عظمت بخش، و نشستگاههايشان رادر رفيق اعلى قرار ده، و به نزديكى پيامبرت درجاتشان را فزونى بخش و با ديدار اوخوشحاليشان را كمال ده، و با جايگاه او اُنس ايشان را فراهم آور."

229) خدايا! درود فرست بر محمّد و خاندانش. خدايا! مرا به فقر خوار نساز، و به قرض ذليلم نگردان، و به نابوديم مكشان، و مرا حفظ كن تا محفوظ باشم، و اصلاحم گردان تا صالح شوم،و رهم بنما تاره يابم. خدايا! مرا يارى رسان تا جان خويش به تلاش و كوششت افكنم، و مرابر پايه بدگمانيم عذاب نكن، و تو براى بخشودن من سزامندى، و من اقرار كردم، و تو اهل درگذشتنى، در حالى كه من لغزيدم و تو اهل نيكى كردنى، در حالى كه من بدى كردم و تويى اهل تقوى و مغفرت، پس مرا در آنچه دوست مى دارى و بدان خشنودى موفّق گردان، و آسانهارا برايم مقدور ساز و هر دشوارى را از من دور گردان. خدايا! مرا با حلال از حرام بى نيازگردان، و با طاعت از معصيت دور دار، و با بهشت از دوزخم بازدار، و با نيكوكاران ازبدكاران دورم گردان. اى كسى كه همچون مثل او چيزى نيست و اوست شنواى آگاه و تو بر هرچيزى توانايى."

230) اى آقايان من! اى فرزندان رسول خدا، بنده شما و كنيز

زاده شما پيش شما، و ناتوان در برابرعلوّ قدر شما و معترف به حقّ شما نزدتان آمده است، پناهجو از شما به قصد حرم شماونزديكى به مقام شما، متوسّل به سوى خداى توانا به وسيله شما. آيا داخل شوم اى اولياى خدا؟ داخل شوم اى فرشتگان خدا كه در گرد اين حرميد و مقيم اين زيارتگاه هستيد."

231) درود بر تو اى فرزند فرستاده پروردگار جهانيان، درود بر تو اى پسر اميرالمؤمنين، درود برتو اى پسر فاطمه زهراء، درود بر تو اى پسر خديجه كبرى درود بر تو اى حبيب خدا، درود برتو اى برگزيده خدا، درود بر تو اى امين خدا، درود بر تو اى حجّت خدا، درود بر تو اى نور خدا،درود بر تو اى راه خدا، درود بر تو اى بيان حكم خدا، درود بر تو اى ياور دين خدا، درود بر تواى سيّد پاك، درود بر تو اى خوش كردار وفادار، درود بر تو اى قائم استوار، درود لال بر تو اى داناى تنزيل، درود بر تو اى داناى تأويل، درود بر تو اى رهبر رهياب، درود بر تو اى پاك پاكيزه، درود بر تو اى پرهيزكار پاكدامن، درود بر تو اى حق محقّق، درود بر تو اى شهيدصِدِّيق، درود بر تو اى ابا محمّد الحسن بن على و رحمت خدا و بركاتش."

232) خدايا! درود فرست بر حسن فرزند سرور پيامبران، و وصىّ اميرالمؤمنين، سلام بر تو اى فرزند رسول خدا، سلام بر تو اى فرزند آقاى اوصيا. گواهى مى دهم كه تو پسر اميرالمؤمنين،امين خدا و فرزند امين او هستى. مظلوم زيستى و شهيد رفتى. گواهى مى دهم كه تو امامى هستى هدايتگر و رهيافته. خدايا! درود فرست بر او، و بر روح

و پيكر او در اين دُعا از سوى من بهترين درود و سلام را به او برسان."

233) سلام بر تو اى زين العابدين، سلام بر تو اى زيور متهجّدين، سلام بر تو اى امام متّقين، سلام بر تو اى ولى مسلمين، سلام بر تو اى آرامشِ ديده ناظرين وعارفين، سلام بر تو اى پسنديده سابقين، سلام بر تو اى وصىّ وصيّين، سلام بر تو اى خزانه دار وَصِيَّتهاى مُرْسَلينَ، سلام بر تواى روشنايى مجتهدين، سلام بر تو اى چراغ مرتاضين، سلام بر تو اى ذخيره متعبّدين، سلام بر تو اى كشتىِ دانش، سلام بر تو اى آرامش صبورى، سلام بر تو اى ترازوى قصاص، سلام برتو اى كشتى رهايى، سلام بر تو اى درياى بخشش، سلام بر تو اى ماه شب چهارده، سلام بر تواى آه كشنده شكيبا، سلام بر تو اى صبور حكيم، سلام بر تو اى رئيس گريندگان، سلام بر تواى چراغ مؤمنان، سلام بر تو اى آقاى من اى ابومحمّد، گواهى مى دهم كه تو حجّت خدا و پسرحجّت او و پدر حجّتهاى او و فرزند امين او و پدر اُمناى او هستى. تو در عبادت پروردگارت خيرانديشيدى، و بسوى خشنودى خدا شتافتى، و دشمنان او را نوميد ساختى، و اولياى او راشاد گرداندى. گواهى مى دهم كه تو خدا را آنگونه كه بايد پرستيدى، و چنانكه شايد تقواى اورا در پيش گرفتى، و چنانكه شايسته است فرمانش بُردى، تا به يقين رسيدى. پس بر تو باداى مولاى من، اى فرزند رسول خدا بهترين درود و سلام و رحمت و بركات خدا بر تو."

234) خدايا! رحمت فرست بر على بن الحسين سيّد عابدان، آنكه مخصوص خودت ساختى، و ازنسل

او امامان هدايت پرداختى، آنانكه به حقّ رهبرند و عدالت گستر، برگزيديش براى خود.و پاكش كردى از پليدى، و زبده اش ساختى، و او را رهبر و رهياب نمودى، خدايا! رحمت فرست بر او بهتر آنچه رحمت فرستادى بر يكى از اولاد پيغمبرانت، تا برسانيش به مقامى كه چشم او روشن شود در دنيا و آخرت، زيرا تو عزيز و حكيم هستى."

235) سلام بر تو اى شكافنده علم خدا، سلام بر تو اى كاونده دين خدا، سلام بر تو اى آشكاركننده حكم خدا، سلام بر تو اى قائم به داد خدا، سلام بر تو اى خيرخواه بندگان خدا، سلام برتو اى دعوتگر بسوى خدا، سلام بر تو اى رهنماى به راه خدا، سلام بر تو اى ريسمان استوار،سلام بر تو اى فضيلت آشكار، سلام بر تو اى پرتو جهنده، سلام بر تو اى بدر درخشنده، سلام بر تو اى حق نمايان، سلام بر تو اى چراغ شب تاب، سلام بر تو اى ستاره درخشنده، سلام برتو اى اختر خيره كننده، سلام بر تو اى بدور از دشواريها، سلام بر تو اى محفوظ از لغزشها،سلام بر تو اى والا در حسب و نسب، سلام بر تو اى امام مهربان، سلام بر تو اى كوشك سربه فلك كشيده، سلام بر تو اى حجّت خدا بر همه خلايق. گواهى مى دهم اى آقايم كه تو حقّ راپاك شكافتى، و به درون دانش ره يافتى، و آن را پراكندى و در راه خدا نكوهش هيچ نكوهنده اى را بر نتافتى، و در دين خدا پوشنده بودى، و آنچه را بر تو بود برآوردى، و كسانت را از ولايت جز خدا به ولايت خدا درآوردى، و به فرمانبرى از خدا

فرمان دادى، و از سركشى خدا بازداشتى، تا آنگاه كه تو را به رضوان خود بُرد و تو را در خانه كرامت خويش جاى داد،ودر جايگاه برگزيدگانش مأوى داد، و در كنار اوليايش بنشاند، و سلام بر تو و رحمت وبركات خدا از آن تو باد."

236) خدايا! رحمت فرست بر محمّد بن على باقر العلم، و امام هدايت، و پيشواى اهل تقوى،وبرگزيده از بندگانت، خدايا! چنانكه او را وسيله هدايت بندگانت و چراغ بلادت، و وديعه نگهدار حكمتت ساختى، و مترجم وحى خود، و فرمان دادى به طاعتش، و قدغن كردى ازنافرمانيش، رحمت فرست بر او، پروردگارا بهترين رحمتى كه فرستادى بر يكى لال از اولاد پيغمبران و برگزيدگان و رسولانت و امين هايت اى پروردگار جهانيان."

237) سلام بر تو اى امام صادق، سلام بر تو اى وصىّ ناطق، سلام بر تو اى برتر با عطوفت، سلام بر تو اى رفيع، سلام بر تو اى راه مستقيم، سلام بر تو اى چراغ در تاريكى، سلام بر تو اى برطرف كننده دشواريها، سلام بر تو اى كليد خيرها، سلام بر تو اى رستنگاه بركات، سلام برتو اى صاحب حجّتها و دلالتها، سلام بر تو اى صاحب برهانهاى آشكار، سلام بر تو اى يارى كننده دين خدا، سلام بر تو اى ناشر حكم الهى، سلام بر تو اى فصل الخطابها، سلام بر لال تو اى برگيرنده اندوها، سلام بر تو اى ركن راستگويان، سلام بر تو اى زبان سخنگويان، سلام بر تو اى نيك گذشتگان، سلام بر تو اى جلودار صادقان و صالحان، سلام بر تو اى آقاى مسلمانان، سلام بر تو اى غار پناه مؤمنان، سلام بر تو اى هدايتگر گمراهان، سلام بر تو اى آرامش فرمانبران،

سلام بر تو، گواهى مى دهم اى آقاى من كه تو نشانه هدايت و حلقه استواروخورشيد نيمروز و درياى بخشش و غار پناه مردم و الگوى والايى. درود فرستد خدا بر جسم وروح تو وسلام بر تو و بر عباس عموى رسول خداصلى الله عليه وآله كه رحمت و بركات خدا از آن او باد."

238) خدايا! رحمت فرست بر جعفر بن محمّد صادق، خزانه دار علم، و دعوت كُننده بسوى تو ازروى درستى و روشنى آشكار، خدايا! چنانكه او را معدن كلام خود، و وحى وخزينه داردانش، و زبان توحيدت ساختى و ولىّ امر و نگهبان دين خود نمودى، رحمت فرست بر اورحمتى كه بر يكى از برگزيدگانت و حجّت هاى خود فرستادى، زيرا تو ستوده و بزرگوارى."

239) سلام بر اولياء و برگزيدگان خدا، سلام بر اُمنا و دوستان خدا، سلام بر ياران و جانشيان خدا، سلام بر جايگاههاى شناخت الهى، سلام بر جايگاههاى ذكر خدا، سلام بر آشكاركنندگان اَمر و نهى خدا، سلام بر دعوتگران بسوى خدا، سلام بر آرمندگان در خشنودى خدا،سلام بر مخلصان در فرمانبرى خدا، سلام بر راهنمايان بسوى خدا، سلام بر كسانى كه كسى كه به آنها دوستى ورزيده به خدا دوستى ورزيده، و كسى كه با آنان به ستيز برخاسته با خداستيزيده، و كسى كه آنها را شناخته خداى را شناخته است، و كسى كه به منزلت آنها ناآگاه است خدا را نشناخته، و كسى كه آنها را پناه گيرد به خدا پناه جُسته، و كسى كه از آنها دورى جُسته از خداى دورى كرده است. عزيز و بزرگ است خداى، من صلحم براى آنكه با شما به صلح برخيزد و جنگم در برابر آن كه با شما بستيزد.

پنهان و نهان شما را باور دارم، و در اين همه كار خويش به شما واگذارم. نفرين خدا بر دشمن خاندان محمّدصلى الله عليه وآله از جنّ و انس و من از آنها به خداى پناه مى برم و درود خدا بر محمّد و خاندانش."

مورد: اول

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109