آيا عمر بن خطاب با ام كلثوم دختر امام علي ازدواج نمود؟ و اگر جواب مثبت است دليل آن چيست؟

مشخصات كتاب

آيا عمر بن خطاب با ام كلثوم دختر امام علي ازدواج نمود؟ و اگر جواب مثبت است دليل آن چيست؟

اشاره

پاسخ : ازدواج امّ‌كلثوم با عمربن خطاب يا خواستگاري از او مورد اختلاف شديد علماي اسلام و مورّخان قرار گرفته است: برخي «امّ‌كلثوم» را دختر اميرالمؤمنين(ع) ندانسته بلكه ربيه آن حضرت مي‌دانند، عدّه‌اي ازدواج را در حدّ خواستگاري مي‌دانند، دسته‌اي ازدواج را ناكام و بدون عروسي دانسته‌اند، برخي نيز آن را باميل و رغبت امام علي(ع) و بعضي ديگر آن را با اكراه و تهديد مي‌دانند. برخي از اهل سنت در بحث امامت به اين موضوع استناد كرده و گفته‌اند: اين قضيه از جمله اموري است كه دلالت دارد بر اين كه امام اميرالمؤمنين(ع) از رفتارها و كردارهاي خليفه دوم خشنود بوده و حكومت او را تأييد مي‌كرده كه دخترش را به نكاح او درآورده است. همان‌گونه كه «باقلاني» از متكلمان عامه به آن استشهاد كرده است. اكنون به تفصيل اين ماجرا مي پردازيم.

روايات قضيه

از جمله اموري كه اين ماجرا را پيچيده كرده اين‌كه شيعه و سنّي آن را در مصادر حديثي خود آورده است، اگرچه اهل سنت آن را با تفصيل و دقت فراوان نقل مي‌كنند و شيعه اماميه آن را به صورت مجمل يا به عنوان حكايت از اهل سنت يا از باب الزام خصم به اعتقادها و باورهاي خود نقل كرده است. اينكه به برخي از روايات كه در مصادر اهل سنت آمده اشاره مي‌كنيم: 1ـ ابن سعد مي‌گويد: «... عمربن خطاب، ام كلثوم دختر علي بن ابي طالب را به ازدواج خود درآورد، در حالي كه دختري غيربالغ بود و نزد او بود تا هنگامي كه عمر كشته شد و براي او دو فرزند به نام زيد و رقيه به دنيا آورد.» [1] . 2ـ حاكم نيشابوري به سند خود از علي بن حسين نقل مي‌كند: عمر بن خطاب براي خواستگاري امّ‌كلثوم دختر علي(ع) نزد او آمد و از او خواست كه دخترش را به نكاح وي درآورد. علي(ع) فرمود: من او را براي فرزند برادرم، عبدالله بن جعفر گذاشته‌ام. عمر گفت: بايد او را به نكاح من درآوري... آنگاه علي(ع) امّ‌كلثوم را به ازدواج او درآورد. سپس عمر نزد مهاجران آمد و گفت: آيا به من تبريك نمي‌گوييد؟ گفتند: به چه دليل؟ گفت: به دليل ازدواج امّ‌كلثوم دختر علي فاطمه. من شنيدم از رسول خدا(ص) كه فرمود: هر نسب و سببي روز قيامت منقطع است، مگر سبب و نسب من. از همين رو، دوست دارم كه بين من و رسول خدا(ص) نسب و سبب باشد.» [2] . 3ـ بيهقي نيز به سند خود از علي بن الحسين(ع) نقل مي‌كند: عمر بعد از انجام گرفتن ازدواج از مهاجران خواست كه به او تبريك گويند، زيرا از رسول خدا(ص) شنيده بود كه هر سبب و نسبي غير از سبب و نسب حضرت در روز قيامت منقطع مي‌شود.» [3] . اين قضيه را عده‌اي ديگر، امثال: خطيب بغدادي، [4] ابن عبدالبرّ، [5] ابن اثير [6] و ابن حجر عسقلاني [7] نقل كرده‌اند.

بررسي كلي سندها

اشاره

1ـ بخاري و مسلم از ذكر اين حديث اعراض كرده و آن را در دو كتاب معروف و مهمّ خود نقل نكرده‌اند و چه بسيار احاديثي كه به همين جهت علماي اهل سنت تضعيف نموده‌اند. 2ـ حديث در صحاح ستّه و ديگر كتاب‌هاي معروف اهل سنت، همانند مسند احمد بن حنبل نيامده است.

بررسي سند هر يك از روايات

حاكم نيشابوري در نقل ماجرا آن را صحيح، ولي ذهبي در تلخيص المستدرك سند آن را منقطع دانسته است؛ همان‌گونه كه بيهقي آن را مرسل مي‌داند. هم‌چنين بيهقي با سندهاي ديگري اين قضيه را نقل كرده كه همه آنها ضعيف است. ابن سعد نيز حديث را در الطبقات الكبري به طور مرسل نقل كرده است. ابن حجر در الاصابه با سند خود نقل كرده كه در آن «عبدالرحمن بن زيد بن اسلم» است كه تعداد زيادي از علماي رجال اهل سنت او را تضعيف نموده‌اند. [8] هم‌چنين در سند آن «عبدالله بن وهب» وجود دارد كه تضعيف شده است. [9] . ابن حجر به سندي ديگر از عطاء خراساني نقل كرده كه ابن عدي و بخاري او را از جمله ضعيفان شمرده‌اند. [10] . خطيب بغدادي نيز آن را با سندي نقل كرده كه در آن احمد بن حسين صوفي، عقبة بن عامر جهني و ابراهيم بن مهران مروزي وجود دارد كه اوّلي تصريح به ضعف او شده، دوّمي را از لشكريان و اميران معاويه ذكر كرده‌اند و سوّمي نيز مهمل دانسته شده است. در نتيجه مي‌توان گفت كه هيچ يك از روايات، سند معتبري ندارد.

بررسي متون احاديث

اشاره

با مراجعه به متن‌هاي مختلف احاديث، به برخي از اشكال‌ها اشاره مي‌كنيم:

تهديد و ارعاب

از برخي روايات استفاده مي‌شود كه خواستگاري با تهديد و ارعاب بوده است. كليني از امام صادق(ع) در مورد ازدواج امّ‌كلثوم نقل مي‌كند كه حضرت فرمود: «وي زني از زنان ما بود كه غاصبانه به ازدواج ديگري درآمد... .» [11] . شيخ مفيد(ره) مي‌فرمايد: «اميرالمؤمنين(ع) به دليل تهديد عمر و در امان نبودن جان خود و شيعيانش، از روي ضرورت، و ناچاري تن به اين امر داد و همان‌گونه كه در جاي خود گفته‌ايم، ضرورت اظهار كلمه كفر را مشروع مي‌كند؛ خداوند متعال مي‌فرمايد: (اِلاّ مَنْ اُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالاْيِمانِ.) [12] . ابن سعد نقل مي‌كند كه علي(ع) در جواب خواستگاري عمر فرمود: او دختري كوچك است. عمر در جواب گفت: به خدا سوگند تو حقّ نداري كه مرا از اين كار منع كني و من مي‌دانم كه چرا او ار به نكاحم درنمي آوري... . [13] . ابن المغازلي نيز از عمر بن خطاب نقل مي‌كند كه گفت: به خدا سوگند! مرا چيزي بر اصرار اين خواستگاري وادار نكرد، مگر آن كه از رسول خدا شنيدم... . [14] . از اين حديث استفاده مي‌شود حضرت بنا به اصرار زياد تن به اين درخواست داد. از برخي متون تاريخي نيز استفاده مي‌شود خواستگاري به پيشنهاد و تأكيد «عمرو بن عاص» بوده است. شيخ مفيد(ره) مي‌فرمايد: «ضرورت، هرگاه انسان را به نكاح و دختر دادن به گمراه بكشاند، در صورتي كه او اظهار به كلمه اسلام دارد، كراهت برطرف شده و نكاح جايز مي‌شود. اين ماجرا از قضيه لوط تعجب‌انگيزتر نيست. حضرت لوط(ع) به آنان پيشنهاد كرد: هر كدام از دخترانش را مي‌خواهند به نكاح خود درآورند، با آن كه آنان كافر و گمراه بودند خداوند از قول او مي‌فرمايد: (هؤُلاءِ بَناتِي هُنَّ اَطْهَرُ لَكُمْ)؛ [15] «اينان دختران من هستند و براي شما پاك‌ترند». [16] . همو در جايي ديگر مي نويسد: «بر فرض صحّت اصل قضيه، براي آن دو توجيه هست كه هر دو با مذهب شيعه در گمراهي سابقين بر امام علي(ع)، منافاتي ندارد: الف) نكاح طبق ظاهر اسلام صورت گرفته كه عبارت است از: شهادتين، نماز به سمت قبله و اقرار به تمام شريعت. اگرچه افضل آن است با كسي ازدواج شود كه به ولايت اعتقاد دارد، نه آن كه به ظاهرِ اسلام، گمراهي را اضافه كرده، لكن تا حدّي كه او را از اسلام خارج نكند. ولي اگر ضرورت، كسي را مجبور به نكاح با انسان گمراه وادار كند، در صورتي كه اظهار به كلمه شهادتين دارد، كراهت از آن برطرف مي‌شود و چيزي كه در حال اختيار مكروه بوده، جايز مي‌گردد. اميرالمؤمنين(ع) احتياج به تأليف قلوب و حفظ خون‌ها داشت؛ از همين رو ملاحظه كرد كه اگر بخواهد با اين امر مخالفت كند، در دين و دنياي مردم فساد ايجاد خواهد شد، لذا به درخواست او جامه عمل پوشانيد. ب) نكاح و ازدواج با گمراه ـ همانند كسي كه منكر امامت بوده و آن را براي كسي مي‌داند كه استحقاقش را ندارد ـ حرام است، مگر در صورتي كه انسان بر دين و جانش بترسد؛ همان‌گونه كه اظهار كلمه كفر ـ كه ضد كلمه ايمان است ـ در همين صورت جايز است و خوردن مردار و گوشت خوك هنگام ضرورت حلال مي‌گردد، اگرچه در صورت اختيار، حرام است. در جاي خود به اثبات رسيده كه ضرورت‌ها، محذورات و محرمات را مباح مي‌كند؛ همان‌گونه كه حضرت لوط(ع) دخترانش را بر كافران قومش عرضه كرد. هم‌چنين رسول خدا(ص) در زمان جاهليت، دو نفر از دخترانش را به دو كافر تزويج نمود.» [17] . و نيز مي‌فرمايد: «رسول خدا(ص) قبل از بعثت، دو نفر از دخترانش را يكي به نكاح عتبةبن ابي لهب و ديگري را به نكاح ابي العاص بن ربيع درآورد و بعد از بعثت، آنان را از شوهرانشان جدا نمود. عقبه بر كفر از دنيا رفت، ولي ابوالعاص بعد از جدايي اسلام آورده و دوباره به نكاح اول بازگشت... .» [18] .

اضطراب در متن حديث

احاديث مضطرب است و مي‌دانيم كه اضطراب متن از جمله اموري است كه حديث را از حجّيت و اعتبار ساقط مي‌كنند. در برخي از روايات آمده است: اميرالمؤمنين متولّي عقد دخترش شد. دسته‌اي ديگر مي‌گويد: عباس متولّي آن شد. در بعضي آمده است: عقد بعد از تهديد عمر انجام گرفت. عده‌اي ديگر مي‌گويد: عقد با اختيار و ميل و رغبت امام صورت گرفت. در دسته‌اي از روايات آمده است: عمر از او صاحب بچه‌اي شد كه نامش را «زيد» نهاد. برخي ديگر مي‌گويد: عمر قبل از مباشرت با وي، كشته شد. در دسته‌اي از روايات آمده است: زيد بن عمر نسل داشته است. در برخي ديگر آمده است: زيد بن عمر نسلي از خود به جاي نگذاشت. بعضي مي‌گويد: زيد و مادرش، ام‌كلثوم كشته شدند. در دسته‌اي از روايات آمده است: مادر زيد پس از مرگ وي زنده بود. در برخي منابع ذكر شده است: عمر مهر او را چهل هزار درهم قرار داد. عده‌اي ديگر مهر او را چهار هزار درهم نوشته‌اند و گروهي نيز آن را پانصد درهم نقل كرده‌اند.

تناسب نداشتن سن عمر با ام كلثوم

فقيهان در بحث نكاح، كفو و همانند بودن بين زن و مرد را شرط مي‌دانند، و حال آن‌كه مي‌دانيم هيچ تناسبي بين اين دو از نظر سنّ نبوده، زيرا در برخي از احاديث آمده كه علي(ع) به عمر فرمود: او صغيره است... و در بعضي ديگر آمده كه حضرت(ع) فرمود: او صبيّه است. [19] .

ام كلثوم دختر ابي بكر

از برخي تواريخ استفاده مي‌شود كه ابي‌بكر دختري به نام «امّ‌كلثوم» داشت كه عمر از وي خواستگاري كرد. از همين رو ممكن است به جهت تشابه اسمي آن را به دختر اميرالمؤمنين نسبت داده‌اند. ابن قتيبه در «المعارف» مي‌گويد: «عمر هنگام خواستگاري از امّ‌كلثوم دختر ابي‌بكر، وي را نزد عايشه برد. عايشه آن را قبول كرد، ولي ام‌كلثوم از عمر كراهت داشت....» [20] . عمري موصلي نيز اين قصه را در كتاب الروضة الفيحاء في تواريخ النساء [21] و نيز عمر رضا كحاله در كتاب اعلام النساء [22] نقل كرده است.

ام كلثوم دختر جرول

برخي از مورخان مادر زيد بن عمربن خطاب را امّ‌كلثوم دختر جرول دانسته‌اند، لذا ممكن است تشابه اسمي باعث شده باشد كه آن را به دختر اميرالمؤمنين(ع) نسبت دهند. طبري مي‌گويد: مادرِ زيد اصغر و عبيدالله كه در جنگ صفين همراه معاويه كشته شدند، امّ‌كلثوم دختر جرول بوده است كه اسلام بين او و عمر جدايي انداخت.» [23] . اغلب مورخان موضوع ازدواج امّ‌كلثوم، دختر جرول را با عمر بن خطاب در جاهليّت نقل كرده‌اند. [24] .

تنافي قضيه با ثوابت شريعت

با مراجعه به برخي از روايات پي مي‌بريم يا عمر بن خطاب به مسائل شريعت بي‌توجه بوده يا اين كه اصل قصّه دروغ است. خطيب بغدادي نقل مي‌كند: قبل از ازدواج، علي(ع) به ام‌كلثوم دختر فاطمه امر كرد كه خود را زينت كند؛ آن‌گاه نزد عمر فرستاد. عمر هنگامي كه او را ديد به سويش حركت كرده و به ساق پايش دست كشيد و گفت: به پدرت بگو: راضي هستم. وقتي او (ام‌كلثوم) نزد علي(ع) آمد، حضرت فرمود: عمر چه گفت: عرض كرد: مرا به سوي خود خواند و بوسيد و هنگامي كه ايستادم ساق پايم را گرفت. اين ماجرا با غيرت اميرالمؤمنين(ع) سازگاري ندارد، زيرا چگونه حضرت دخترش را قبل از ازدواج به دست كسي مي‌سپارد كه هيچ حدود شرعي را مراعات نمي‌كند. از همين رو سبط بن جوزي بعد از آنكه اين قصه را از جدّش صاحب كتاب المنتظم نقل مي‌كند، قبيح شمرده و مي‌گويد: «جدّم در كتاب المنتظم ذكر كرده كه علي دخترش امّ‌كلثوم را به سوي عمر فرستاد تا او را ببيند، عمر ساقش را بالا زده و با دستش مسّ كرد. آنگاه مي‌گويد: سخن من اين است كه اگر به جاي او (امّ‌كلثوم) زن كنيزي بود، به خدا سوگند! اين عمل قبيح بود، زيرا به اجماع مسلمين لمس زن جايز نيست، تا چه رسد به عمر كه اين عمل از وي صادر شده باشد.» [25] . در برخي از روايات آمده است: «... امّ‌كلثوم با او برخورد شديدي كرد و فرمود: چگونه اين كارها را انجام مي‌دهي؟ اگر امير و خليفه مؤمنين نبودي، دماغت را خرد مي‌كردم. آن‌گاه از منزلش بيرون آمده، نزد پدر رفت و بعد از ذكر جريان عرض كرد: اي پدر مرا نزد پيرمرد پستي فرستادي... .» [26] . اين احمتمال نيز هست كه عمر در مورد مسائل شهواني اختياري از خود نداشته است، لذا از او رسيده كه مي‌گفت: «در من از جاهليت چيزي جز مسئله نكاح باقي نمانده است... .» [27] .

ام كلثوم از غير زهرا

اهل سنت اصرار زيادي دارند كه عمر از امّ‌كلثوم دختر علي و فاطمه(ع)، خواستگاري كرده است؛ تا اين‌كه براي او سببي به رسول خدا(ص) بيابند، در حالي كه از برخي تواريخ استفاده مي‌شود كه حضرت علي(ع) دختري ديگر به نام «امّ‌كلثوم» از غير حضرت زهرا(ع) داشته است: برخي از مورخان در اين‌باره مي‌گويند: «علي(ع) دو دختر به نام زينب صغري و امّ‌كلثوم صغري داشته كه هر دوي آنها از امّ‌ولد بوده‌اند.» [28] . ابن قتيبه نيز ام‌كلثوم را دختر امام علي(ع) دانسته و مي‌گويد: مادر او امّ‌ولد و كنيز بوده است. [29] . طريحي نيز مي‌گويد: «امّ‌كلثوم زينب صغري دختر اميرالمؤمنين(ع) است كه با برادرش حسين(ع) در كربلا بود. مشهور بين اصحاب آن است كه عمر بن خطاب او را به زور به نكاح خود درآورد. همان‌گونه كه سيد مرتضي در رساله‌اي بر آن اصرار دارد و قول صحيح‌تر را ـ به جهت روايات مستفيضه ـ همين مي‌داند.» [30] .

روايات شيعه

علما و محدثان شيعه اين قضيه را با مضامين مختلف و با سندهاي صحيح و ضعيف نقل كرده‌اند كه به برخي از آنها اشاره مي‌كنيم: 1ـ كليني به سند خود از امام صادق(ع)، درباره ازدواج امّ‌كلثوم نقل مي‌كند كه حضرت فرمود: «وي زني از زنان ما بود كه غاصبانه به ازدواج ديگري در آمد...» 2ـ همو به سند خود از امام صادق(ع) نقل مي‌كند: از حصرت سؤال شد: آيا زني كه شوهرش مرده است، در خانه خود عدّه وفات بگيرد يا هر كجا كه مي‌خواهد؟ حضرت فرمود: «هركجا كه مي‌خواهد، زيرا علي(ع) بعد از وفات عمر، امّ‌كلثوم را به خانه خود برد.» [31] . 3ـ شيخ طوسي(ره) به سند خود از امام باقر(ع) نقل مي‌كند: امّ‌كلثوم دختر علي(ع) و فرزندش زيد بن عمر بن خطاب در يك ساعت از دنيا رفتند... . [32] . در توجيه اين روايات و روايات ديگر مي‌گوييم: الف) همه روايات صحيح السند نيستند؛ ب) برخي از روايات دلالت بر وقوع عقد و نكاح ندارد، همانند رواياتي كه دلالت دارد كه امام علي(ع) امر نكاح را به عباس واگذار كرده است؛ [33] همان‌گونه كه مجلسي به آن تصريح كرده است. ج) اغتصاب و غصب فرج؛ معلّق بر صحت ادعاي تزويج است؛ يعني بر فرض صحت و وقوع تزويج؛ همان‌گونه كه عامه مي‌گويند: اين فرجي است كه از ما غصب شده است و تعليق دلالت بر وقوع نكاح ندارد. مجلسي(ره) مي‌گويد: «معناي حديث آن است كه در ظاهر از ما غصب شد و به گمان مردم، اگر اين قصّه صحيح باشد.» [34] . در مورد روايت اوّل در سند آن «جعفر بن محمّد قمي» است كه مجهول بوده و مشترك است با جعفر بن محمّد اشعري و جعفر بن محمّد بن عبيدالله، كه اين دو نيز مجهولند. [35] هم‌چنين در سند آن «قداح» وجود دارد كه طبق نصّ رجاليين مهمل بوده؛ از همين رو سند روايت ضعيف است. از حيث دلالت نيز گفته شد احتمال دارد كه زيد فرزند عمر از امّ‌كلثوم دختر جرول و يا ديگري است. در مورد روايت دوّم: روش امامان اين بود كه در اثبات برخي از احكام، به معتقد خصم استدلال مي‌كردند، در صورتي كه مخاطب از جمله آنان بود. در اين روايت، حضرت درصدد اثابت قضيّه ازدواج امّ‌كلثوم نيستند، بلكه در مقام اثبات حكمي است كه مخالف با نظر اهل سنت است، زيرا آنان قائل بودند به اين كه عده زن شوهر مرده در غير خانه شوهر جايز نيست. حضرت براي اثبات جواز آن به خبر ام‌كلثوم كه اهل سنت نقل مي‌كنند، استدلال كرده است. در نهايت بر فرض كه اين توجيهات صحيح نباشد اين روايات حمل بر تقيه و تهديد مي‌شود كه در برخي روايات نيز به آن تصريح شده است. خصوصاً اينكه در روايات تصريح نشده كه امّ‌كلثوم دختر فاطمه زهرا(ع) باشد، ممكن است كه از غير حضرت بوده است. در هر صورت با اين همه احتمالات اصل قضيّه و استدلال و تكيه كردن بر آن به عنوان تأييد خليفه دوّم، امري نادرست است.

پاورقي

[1] طبقات ابن سعد، ج 8، ص 462.
[2] مستدرك حاكم، ج 3، ص 142.
[3] بيهقي، سنن الكبري، ج 7، ص 63.
[4] تاريخ بغداد، ج 6، ص 182.
[5] الاستيعاب، ج 4، ص 1954.
[6] اسدالغالبه، ج 5، ص 614.
[7] الاصابه، ج 4، ص 492.
[8] ر.ك: عقيلي، الضعفاء، ج 2، ص 331؛ ابن عدي، الكامل في الضعفاء، ج 7، ص 1581.
[9] همان، ج 5، ص 337. [
[10] الكامل، ج 7، ص 69.
[11] كافي، ج 5، ص 436.
[12] مسائل سرويه، ص 92.
[13] طبقات ابن سعد، ج 8، ص 464.
[14] مناقب امام علي(ع)، ص 110.
[15] هود (11)، آيه 78.
[16] تزويج علي(ع) بنته من عمر، ص 15.
[17] المسائل السروية.
[18] ترويج امّ‌كلثوم من عمر، ص 16.
[19] طبقات ابن سعد، ج 6، ص 312.
[20] ابن قتيبه، المعارف، ص 175.
[21] الروضة الفيحاء في تواريخ النساء، ص 303.
[22] اعلام النساء، ج 4، ص 250.
[23] تاريخ طبري، ج 3، ص 269؛ كامل ابن اثير، ج 3، ص 28.
[24] ر.ك: الاعصابة، ج 4، ص 491؛ صفة الصفوة، ص 116 و تاريخ المدينة المنورة، ج 2، ص 659.
[25] سبط بن جوزي، تذكرة الخواص، ص 288.
[26] اسدالغالبه، ج 5، ص 614؛ الاصابه، ج 4، ص 492 و ذهبي، تاريخ الاسلام، ج 4، ص 138.
[27] طبقات ابن سعد، ج 3، ص 982.
[28] تاريخ مواليد الائمه، ص 16؛ نورالابصار، ص 103 و نهاية الارب، ج 20، ص 223.
[29] ابن قتيبه، المعارف، ص 185.
[30] اعيان الشيعه، ج 13، ص 12 (به نقل از طريحي).
[31] همان، ج 6، ص 115.
[32] تهذيب، ج 2، ص 42.
[33] وسائل، ج 20، باب 10، كافي، ج 5؛ ص 346 و مرآة العقول، ج 2، ص 42.
[34] مرآة العقول، ج 2، ص 42.
[35] معجم رجال الحديث، ترجمه جعفر بن محمّد اشعري.

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».