ولايت علي و اهلبيت عليهم السلام

مشخصات كتاب

مولف:مرتضي مطهري

مقدمه

همچنانكه ملاحظه شد - اجمالا مساله ولاء علي(عليه السلام)و ساير اهل البيت ترديد پذير نيست، منتها بحث در اين است كه مراد از ولاء در اين آيه و ساير آيات و در احاديث نبوي كه به آن دعوت شده چيست؟ما براي اينكه مقصود روشن گردد لازم مي‌دانيم موارد استعمال خصوصي كلمه «ولاء» و «ولايت» را در كتاب و سنت كه درباره اهل البيت آمده است بحث كنيم.اين دو كلمه، معمولا در چهار مورد استعمال مي‌شود:

ولاء محبت يا ولاء قرابت

ولاء محبت‌يا ولاء قرابت به اين معني است كه اهل البيت، ذوي القرباي پيغمبر اكرم‌اند و مردم توصيه شده‌اند كه نسبت به آنها به طور خاص، زائد بر آنچه ولاء اثباتي عام اقتضا مي‌كند، محبت بورزند و آنها را دوست بدارند.اين مطلب در آيات [ صفحه 271] قرآن آمده است و روايات بسياري نيز در اين زمينه از طرق شيعه و اهل سنت وارد شده كه محبت اهل البيت و از جمله علي(عليه السلام)را يكي از مسائل اساسي اسلامي قرار مي‌دهد و قهرا در اين مورد، دو بحث به وجود مي‌آيد: اول اينكه چرا در موضوع اهل البيت، اينهمه توصيه شده است كه مردم به آنها ارادت بورزند و اين ارادت و محبت را وسيله تقرب به خداوند قرار دهند؟گيرم همه مردم اهل البيت را شناختند و به آنها محبت و ارادت واقعي پيدا كردند، چه نتيجه و خاصيتي دارد؟دستورهاي اسلامي همه مبني بر فلسفه و حكمتي است.اگر چنين دستوري در متن اسلام رسيده باشد قطعا بايد حكمت و فلسفه‌اي داشته باشد. پاسخ اين پرسش اين است كه دعوت به محبت اهل البيت، و به عبارت ديگر ولاء محبت اهل البيت، حكمت و فلسفه خاص دارد، گزاف و گتره نيست، پاداش به رسول اكرم يا به خود آنها نيست.قرآن كريم از زبان رسول اكرم تصريح مي‌كند كه پاداشي كه از شما خواستم - يعني مودت ذوي القربي - فايده‌اش عايد خود شماست. ولاء محبت، مقدمه و وسيله‌اي است براي ساير ولاءها كه بعدا توضيح خواهيم داد.رشته محبت است كه مردم را به اهل البيت پيوند واقعي مي‌دهد تا از وجودشان، از آثارشان، از سخنانشان، از تعليماتشان، از سيرت و روششان استفاده كنند.بعلاوه در كتاب جاذبه و دافعه علي عليه السلام درباره خاصيتهاي عشق و محبت، و مخصوصا عشق و محبت به پاكان و اولياء حق كه انسانساز است و عامل بسيار ارزنده‌اي است براي تربيت و براي به حركت آوردن روحها و زير و رو كردن روحيه‌ها، مفصلا بحث كرده‌ايم و در اينجا تكرار نمي‌كنيم. دوم اينكه آيا ولاء محبت از مختصات شيعيان است‌يا ساير فرق اسلامي نيز به آن اعتقاد دارند؟ در جواب بايد گفت كه ولاء محبت از مختصات شيعيان نبوده، ساير فرقه‌هاي مسلمان نيز به آن اهميت مي‌دهند.امام شافعي كه از ائمه چهارگانه اهل سنت است در اشعار معروف خود مي‌گويد: يا راكبا قف بالمحصب من مني و اهتف بساكن خيفها و الناهض سحرا اذا فاض الحجيج الي مني فيضا كملتطم الفرات الفائض [ صفحه 272] ان كان رفضا حب ال محمد فليشهد الثقلان اني رافضي [1] اي سواره!در سرزمين پر سنگريزه مني بايست و سحرگاه فرياد كن به آنكه در خيف ساكن است و به آنكه حركت كرده است - آنگاه كه حجاج از مشعر به مني حركت مي‌كنند و كثرت جمعيت مانند رود فرات موج مي‌زند - كه اگر محبت آل محمد «رفض» [2] شمرده مي‌شود پس جن و انس گواهي دهند كه من «رافضي» [3] مي‌باشم. و هم او مي‌گويد: يا ال بيت رسول الله حبكم فرض من الله في القرآن انزله يكفيكم من عظيم الفخر انكم من لم يصل عليكم لا صلاة له [4] اي اهل بيت رسول!دوستي شما فريضه‌اي است از جانب خداوند كه در قرآن آن را فرود آورده است.از فخر بزرگ، شما را اين بس كه درود بر شما جزء نماز است و هر كس بر شما درود نفرستد نمازش باطل است. و هم او مي‌گويد: و لما رايت الناس قد ذهبت بهم مذاهبهم في ابحر الغي و الجهل ركبت علي اسم الله في سفن النجا و هم اهل بيت المصطفي خاتم الرسل و امسكت‌حبل الله و هو ولاؤهم كما قد امرنا بالتمسك بالحبل [5] چون مردم را ديدم كه راههاشان آنها را در درياهاي گمراهي و جهالت انداخته است، به نام خدا سوار كشتي نجات شدم، همانا اهل بيت مصطفي خاتم رسولان آن كشتي نجات‌اند، و به ريسمان خدا كه ولاء آنهاست چنگ زدم همچنانكه دستور به ما داده شده كه به اين ريسمان چنگ بزنيم. زمخشري و فخر رازي كه در بحث‌خلافت به جنگ شيعه مي‌آيند، خود راوي [ صفحه 273] روايتي هستند در موضوع ولاء محبت.فخر رازي از زمخشري نقل مي‌كند كه پيغمبر فرمود: من مات علي حب آل محمد مات شهيدا، الا و من مات علي حب ال محمد مات مغفورا له، الا و من مات علي حب ال محمد مات تائبا، الا و من مات علي حب ال محمد مات مؤمنا مستكمل الايمان... [6] . هر كس كه بر دوستي آل محمد مرد، شهيد مرده است، هر كس كه بر دوستي آل محمد مرد، آمرزيده مرده است، هر كس كه بر دوستي آل محمد مرد، توبه كار مرده است، هر كس كه بر دوستي آل محمد مرد، مؤمن و كامل ايمان مرده است... ابن فارض، عارف و شاعر غزلسراي معروف مصري - كه در ادبيات عرب همچون حافظ در زبان فارسي است - در غزل معروف خود كه با اين بيت آغاز مي‌شود: سائق الاظعان يطوي البيد طي منعما عرج علي كثبان طي مي‌گويد: ذهب العمر ضياعا و انقضي باطلا ان لم افز منك بشي غير ما اوليت من عقدي و لا عترة المبعوث حقا من قصي خدايا!اگر من به وصال تو نائل نشوم عمرم ضايع و باطل گذشته است.اكنون جز يك چيز، چيز ديگر در دست ندارم و آن همان پيوندي است كه به ولاء عترت پيغمبري كه از اولاد قصي [7] مبعوث شده بسته‌ام. [ صفحه 274] در اينجا ممكن است مقصود از ولاء، معناي عالي‌تري باشد، ولي قدر مسلم اين است كه ولاء محبت را گفته است. ملا عبد الرحمن جامي - با اينكه قاضي نور الله درباره وي مي‌گويد: دو تا عبد الرحمن، علي را آزردند: عبد الرحمن بن ملجم مرادي و عبد الرحمن جامي - قصيده معروف فرزدق را در مدح امام سجاد(عليه السلام)به فارسي به نظم آورده است. مي‌گويند خوابي نقل كرده كه پس از مرگ فرزدق از او در عالم رؤيا پرسيدند خداوند با تو چه كرد؟جواب داد: مرا به واسطه همان قصيده كه در مدح علي بن الحسين گفتم، آمرزيد.جامي خود اضافه مي‌كند و مي‌گويد: اگر خداوند همه مردم را به خاطر اين قصيده بيامرزد عجيب نيست.جامي درباره هشام بن عبد الملك كه فرزدق را حبس كرد و شكنجه‌اش داد مي‌گويد: اگرش چشم راست بين بودي راست كردار و راست‌دين بودي دست بيداد و ظلم نگشادي جاي آن حبس خلعتش دادي [8] بنابراين در مساله ولاء محبت، شيعه و سني با يكديگر اختلاف نظر ندارند مگر ناصبيها كه مبغض اهل البيت هستند و از جامعه اسلامي مطرود و همچون كفار محكوم به نجاست‌اند و بحمد الله در عصر حاضر زمين از لوث وجود آنها پاك شده است.فقط افراد معدودي گاهي ديده مي‌شوند كه برخي كتابها مي‌نويسند، همه كوشش‌شان در زياد كردن شكاف ميان مسلمين است - مانند افراد معدودي از خودمانيها - و همين بهترين دليل است كه اصالتي ندارند و مانند همقطاران خودمانيهاشان ابزار پليد استعمارند. زمخشري و فخر رازي در ذيل روايت گذشته، از پيغمبر اكرم(ص)نقل مي‌كنند كه فرمود: الا و من مات علي بغض ال محمد مات كافرا، الا و من مات علي بغض ال محمد لم يشم رائحة الجنة. هر كس كه بر دشمني آل محمد بميرد، كافر مرده است، هر كس كه بر دشمني آل محمد بميرد، بوي بهشت را استشمام نخواهد كرد. [ صفحه 275] و امام صادق(عليه السلام)فرمود: فان الله تبارك و تعالي لم يخلق خلقا انجس من الكلب و ان الناصب لنا اهل البيت لا نجس منه [9] . خداوند خلقي را نجس‌تر از سگ نيافريد و ناصب ما اهل البيت از آن نجس‌تر است. اين نوع از ولاء اگر به اهل البيت نسبت داده شود و آنها را «صاحب ولاء» بخوانيم بايد بگوييم «ولاء قرابت» و اگر به مسلمانان از نظر وظيفه‌اي كه درباره علاقه به اهل البيت دارند نسبت دهيم بايد بگوييم «ولاء محبت». در اينكه ماده «ولاء» در مورد محبت استعمال شده است ظاهرا جاي بحث نيست.مخصوصا در زيارات، زياد به اين معني بر مي‌خوريم، از قبيل «موال لمن والاكم و معاد لمن عاداكم» كه بي‌شبهه معني‌اش اين است من دوست كساني هستم كه شما را دوست مي‌دارند و دشمن كساني هستم كه شما را دشمن مي‌دارند، و يا «موال لكم و لاولياءكم و معاد لاعدائكم» [10] و امثال اينها كه زياد است. بحث در دو جهت ديگر است: يكي اينكه آيا خصوص كلمه «ولي» به معناي «دوست» استعمال شده است‌يا خير؟ديگر اينكه كلمه «ولي» در خصوص آيه كريمه «انما وليكم الله» كه ولايت امير المؤمنين(عليه السلام)را اثبات مي‌كند به چه معني استعمال شده است؟ بعضي معتقدند در قرآن هر جا كه اين كلمه به كار رفته و ابتداء توهم مي‌رود كه به معناي «دوست» است، پس از دقت معلوم مي‌شود كه به اين معني نيست.مثلا معناي «الله ولي الذين امنوا يخرجهم من الظلمات الي النور» [11] اين نيست كه خدا دوست اهل ايمان است، بلكه اين است كه خداوند با عنايت‌خاص خود متصرف در شؤون اهل ايمان است و اهل ايمان در حفظ و صيانت‌خاص پروردگارند.و همچنين معناي «الا ان [ صفحه 276] اولياء الله لا خوف عليهم و لا هم يحزنون» [12] اين نيست كه بر دوستان خدا ترسي نيست.در اينجا كلمه «ولي» از قبيل فعيل به معناي مفعول است.پس معني چنين مي‌شود: كساني كه خداوند ولي امر آنها و متصرف در شؤون آنهاست مورد ترس و نگراني نمي‌باشند.و همچنين معناي آيه «المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعض» اين نيست كه مؤمنين دوستان يكديگرند بلكه اين است كه مؤمنين نسبت به يكديگر متعهد و در شؤون يكديگر متصرف و در سرنوشت‌يكديگر مؤثرند و لهذا بعد مي‌فرمايد: «يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر». از اينجا جواب سؤال دوم هم روشن شد.در آيه مورد نظر، مقصود اين نيست كه خدا و پيامبر و علي دوستان شمايند، بلكه اين است كه اختياردار و ذي حق در تصرف در شؤون شما هستند. و به فرض اينكه استعمال كلمه «ولي» به معناي «دوست» صحيح باشد، در اينجا مناسبت ندارد كه به صورت حصر گفته شود كه منحصرا ولي شما خدا و پيامبر و علي است.از اينجا معلوم مي‌شود كه توجيه برخي مفسرين اهل سنت - كه گفته‌اند مفاد اين آيه چيز مهمي نيست، بلكه صرفا اين است كه علي دوست‌شماست‌يا علي بايد محبوب و مورد علاقه شما باشد(اگر فعيل به معني مفعول باشد) - غلط است. طبق اين بيان، آيه شريفه «انما وليكم الله» كه ولاء اثباتي خاص است، صرفا ولاء محبت نيست، بالاتر است.پس چه نوع ولائي است؟توضيحاتي كه بعدا داده مي‌شود مطلب را روشن مي‌كند.

ولاء امامت

ولاء امامت و پيشوايي و به عبارت ديگر مقام مرجعيت ديني يعني مقامي كه ديگران بايد از وي پيروي كنند، او را الگوي اعمال و رفتار خويش قرار دهند و [ صفحه 277] دستورات ديني را از او بياموزند، و به عبارت ديگر زعامت ديني.چنين مقامي مستلزم عصمت است، و چنين كسي قول و عملش سند و حجت است براي ديگران.اين همان منصبي است كه قرآن كريم درباره پيغمبر اكرم مي‌فرمايد: لقد كان لكم في رسول الله اسوة حسنة لمن كان يرجوا الله و اليوم الاخر و ذكر الله كثيرا [13] . براي شما در(رفتار)فرستاده خدا پيروي‌اي نيكوست براي آنان كه اميدوار به خدا و روز ديگرند و خدا را بسيار ياد كنند. قل ان كنتم تحبون الله فاتبعوني يحببكم الله و يغفر لكم ذنوبكم [14] . بگو اگر خدا را دوست داريد از من پيروي كنيد تا خدا شما را دوست بدارد و گناهانتان را بيامرزد. در اين آيات رسول الله را الگويي معرفي كرده كه مردم بايد رفتار و اخلاقشان را با رفتار و اخلاق او تطبيق دهند و او را مقتداي خويش سازند، و اين خود دليل عصمت آن حضرت است از گناه و خطا، زيرا اگر خطا و گناهي ممكن بود از او صادر گردد ديگر جا نداشت‌خداي متعال او را پيشوا و مقتدا معرفي كند. اين مقام پس از پيغمبر به اهل البيت رسيد و بر طبق روايتي كه اكثر علماي اهل سنت در كتب سيره و تاريخ و كتب وايت‌خود از قريب سي نفر از صحابه پيغمبر نقل كرده‌اند [15] اهل البيت را به پيشوايي و امامت برگزيد، فرمود: اني تارك فيكم الثقلين: كتاب الله و عترتي اهل بيتي، و انهما لن يفترقا حتي يردا علي الحوض، فلا تقدموهما فتهلكوا، و لا تقصروا عنهما فتهلكوا، و لا تعلموهم فانهم اعلم منكم. [ صفحه 278] من در بين شما دو چيز ارزنده را باقي مي‌گذارم: كتاب خدا و اهل بيتم را.آنها جدا نگردند تا در حوض كوثر بر من وارد آيند. بر آنها پيشي نگيريد كه تباه شويد، و از آنها كوتاهي نكنيد كه تباه شويد، و به آنان نياموزيد كه از شما داناترند. در اينجا پيغمبر، اهل البيت را درست قرين و توام كتاب خدا قرار مي‌دهد و خدا درباره كتابش مي‌فرمايد: لا ياتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه [16] . باطل و نادرستي نه از پيش رو و نه از پشت‌سر به آن راه نمي‌يابد. و اگر اهل البيت گرد باطل و نادرستي مي‌گشتند، اينچنين قرين و توام كتاب قرار نمي‌گرفتند، و اگر همچون نبي اكرم از گناه و خطا معصوم و منزه نمي‌بودند اينچنين به جاي وي پيشوا و مقتدا نمي‌شدند.مضمون حديث‌حكايت مي‌كند كه مورد حديث افرادي معصوم مي‌باشند، و به قول خواجه نصير الدين طوسي ديگران نه معصومي دارند و نه مدعي عصمت براي كسي هستند، پس جز ائمه اطهار مصداقي ندارد.ابن حجر مي‌گويد: «اين گفته پيغمبر - بر آنها پيشي نگيريد كه تباه شويد، و از آنها كوتاهي نكنيد كه تباه شويد، و به آنان نياموزيد كه از شما داناترند - دليل است كه هر كه از اهل البيت به مراتب عالي علمي رسيد و براي وظايف ديني شايسته بود، بر ديگران مقدم است» [17] . حافظ ابو نعيم از ابن عباس روايت مي‌كند كه پيغمبر فرمود: «هر كه را خوش آيد كه همچون زندگي من بزيد و همچون مرگ من بميرد و در بهشت جاوداني سكونت كند، علي را از پس من ولي انتخاب كند [18] و ولي او را ولي گيرد و به امامان از پس من كه عترت من‌اند و از گل من آفريده شده‌اند، اقتدا كند [ صفحه 279] كه آنان فهم و دانش روزي شده‌اند، و واي بر آنان كه فضلشان را تكذيب كنند و رحم مرا در موردشان قطع كنند كه شفاعتم آنان را نگيرد» [19] . امامت و پيشوايي و مقتدايي ديني، به طوري كه آنچه پيشوا مي‌گويد و هر طور عمل مي‌كند سند و حجت الهي تلقي شود، نوعي ولايت است، زيرا نوعي حق تسلط و تدبير و تصرف در شؤون مردم است. به طور كلي هر معلم و مربي از آن جهت كه معلم و مربي است، ولي و حاكم و متصرف در شؤون متعلم و مرباست، چه رسد به معلم و مربي‌اي كه از جانب خدا اين حق به او داده شده باشد. آيه كريمه «انما وليكم الله و رسوله و الذين امنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم راكعون» ناظر به چنين ولايتي است.البته مقصود اين نيست كه اين آيه شامل برخي ديگر از اقسام ولايت كه بعدا ذكر خواهيم كرد نيست.مقصود اين است كه اين آيه شامل ولاء امامت و پيشوايي و مرجعيت ديني هست.در برخي احاديث گذشته نيز كلمه «ولي» در مورد ولاء امامت استعمال شده است. اين نوع از ولاء را اگر به امام نسبت دهيم به معني حق پيشوايي و مرجعيت ديني است و اگر به افراد امت نسبت دهيم به معني پذيرش و قبول اين حق است.

ولاء زعامت

ولايت زعامت‌يعني حق رهبري اجتماعي و سياسي.اجتماع نيازمند به رهبر است.آن كس كه بايد زمام امور اجتماع را به دست گيرد و شؤون اجتماعي مردم را اداره كند و مسلط بر مقدرات مردم است «ولي امر مسلمين» است.پيغمبر اكرم در زمان حيات خودشان ولي امر مسلمين بودند و اين مقام را خداوند به ايشان عطا فرموده بود و پس از ايشان طبق دلايل زيادي كه غير قابل انكار است به اهل البيت رسيده است. [ صفحه 280] آيه كريمه «اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم» [20] اطاعت كنيد خدا و پيغمبر را و كساني را كه اداره كار شما به دست آنهاست)و همچنين آيات اول سوره مائده و حديث‌شريف غدير و عموم آيه «انما وليكم الله» [21] و عموم آيه «النبي اولي بالمؤمنين من انفسهم» [22] ناظر به چنين ولايتي است. در اين جهت كه پيغمبر اكرم چنين شاني را داشته و اين يك شان الهي بوده است - يعني حقي بوده كه خداوند به پيغمبر اكرم عنايت فرموده بود نه اينكه از جانب مردم به آن حضرت تفويض شده باشد - ميان شيعه و سني بحثي نيست.برادران اهل سنت ما با ما تا اينجا موافق‌اند.سخن در اين است كه پس از پيغمبر اكرم تكليف «ولايت زعامت» چيست؟افراد مردم براي اينكه اجتماع متزلزل نشود و هرج و مرج به وجود نيايد، بايد از كسي و مقامي به عنوان حاكم و ولي امر اطاعت كنند.تكليف چنين مقامي چيست؟آيا اسلام در اين باره تكليفي معين كرده است و يا بكلي سكوت اختيار كرده است، و اگر تكليف معين كرده چگونه است؟آيا به مردم اختيار داده كه بعد از پيغمبر هر كه را مي‌خواهند خود انتخاب كنند و بر ديگران اطاعت او واجب است و يا اينكه پيغمبر اكرم قبل از رحلت، شخص معيني را براي جانشيني خود در اين مقام بزرگ و با اهميت تعيين كرد؟ در اينجا به مناسبت، درباره همه شؤون اجتماعي پيغمبر اكرم در ميان امت، مطابق آنچه از قرآن مجيد استنباط مي‌شود، بحثي مي‌كنيم. از قرآن مجيد و هم از سنت و سيره نبوي استنباط مي‌شود كه پيغمبر اكرم در ميان مسلمين در آن واحد داراي سه شان بود: اول اينكه امام و پيشوا و مرجع ديني بود و ولايت امامت داشت، سخنش و عملش سند و حجت بود: «ما اتيكم الرسول فخذوه و ما نهيكم عنه فانتهوا [23] . آنچه را پيغمبر براي شما آورده است بگيريد و از آنچه شما را باز دارد بايستيد. [ صفحه 281] دوم اينكه ولايت قضائي داشت، يعني حكمش در اختلافات حقوقي و مخاصمات داخلي نافذ بود: فلا و ربك لا يؤمنون حتي يحكموك فيما شجر بينهم ثم لا يجدوا في انفسهم حرجا مما قضيت و يسلموا تسليما [24] . نه چنين است.به پروردگارت سوگند، ايمانشان واقعي نخواهد بود تا در آنچه در بينشان اختلاف شود داورت كنند و سپس در دلهاي خويش از آنچه حكم كرده‌اي ملالي نيابند و بي‌چون و چرا تسليم شوند. و البته با اينكه در اين مورد مثل مورد قبل استعمال كلمه «ولايت» صحيح است ولي نديده‌ايم اين كلمه عملا در باب ولايت قضائي استعمال شده باشد. سوم اينكه ولايت‌سياسي و اجتماعي داشت، يعني گذشته از اينكه مبين و مبلغ احكام بود و گذشته از اينكه قاضي مسلمين بود، سائس و مدير اجتماع مسلمين بود، ولي امر مسلمين و اختياردار اجتماع مسلمين بود.همچنانكه قبلا گفته شد، آيه كريمه «النبي اولي بالمؤمنين من انفسهم» و همچنين آيه «اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم» ناظر به اين قسمت است.البته پيغمبر اكرم شان چهارمي هم دارد كه بعدا ذكر خواهد شد. پيغمبر اكرم رسما بر مردم حكومت مي‌كرد و سياست اجتماع مسلمين را رهبري مي‌نمود، به حكم آيه كريمه «خذ من اموالهم صدقة تطهرهم و تزكيهم بها» [25] از مردم ماليات مي‌گرفت، شؤون مالي و اقتصادي اجتماع اسلامي را اداره مي‌كرد. اين شان از شؤون سه گانه رسول اكرم، ريشه بحث‌خلافت است. اين نكته لازم است گفته شود كه كلمه «امامت» همچنانكه در مورد پيشوايي در اخذ معالم دين استعمال شده است، يعني «امام» گفته مي‌شود و مفهومش «كسي است كه معالم دين را از او بايد فرا گرفت» و اهل سنت به همين عنايت، به ابو حنيفه و شافعي و مالك و احمد حنبل كلمه «امام» اطلاق مي‌كنند، در مورد زعامت اجتماعي و سياسي نيز زياد به كار رفته است. رسول اكرم فرمود: [ صفحه 282] ثلاث لا يغل عليهن قلب امرء مسلم: اخلاص العمل لله، و النصيحة لائمة المسلمين و اللزوم لجماعتهم [26] . هرگز قلب يك مسلمان نسبت به سه چيز خيانت و ترديد روا نمي‌دارد: اخلاص نيت براي خدا، خيرخواهي براي زعماي مسلمين در راه رهبري مسلمين، همراهي با جماعت مسلمين. علي(عليه السلام)در يكي از نامه‌هايش كه در نهج البلاغه ثبت است مي‌فرمايد: فان اعظم الخيانة خيانة الامة و افظع الغش غش الائمة [27] . بزرگترين خيانتها خيانت به جامعه است و شنيع‌ترين دغلبازيها، دغلبازي با پيشوايان مسلمين است. زيرا نتيجه اين دغلبازي عليه مسلمين است.اگر ناخداي يك كشتي آن كشتي را درست هدايت كند و شخصي پيدا شود و آن ناخدا را فريب دهد و كشتي را دچار خطر كند، تنها به ناخدا خيانت نكرده است، به همه سكان كشتي خيانت كرده است. در اين جمله نيز كلمه «امام» به اعتبار رهبري اجتماعي اطلاق شده است. در تاريخ مسلمين زياد مي‌خوانيم كه مسلمانان - حتي ائمه اطهار - خلفاي عصر خود را با كلمه «امام» خطاب مي‌كردند. چيزي كه هست امام به اين معني گاهي امام عدل است و گاهي امام جور و مسلمانان در قبال هر يك از آنها وظايفي دارند. پيغمبر اكرم در حديث مشهوري كه فريقين روايت كرده‌اند فرمود: افضل الجهاد كلمة عدل عند امام جائر [28] . بالاترين جهاد، يك سخن حق است در برابر يك پيشواي جور. و همچنين پيغمبر اكرم فرمود: [ صفحه 283] افة الدين ثلاثة: امام جائر، و مجتهد جاهل، و عالم فاجر [29] . سه چيز آفت دين به شمار مي‌روند(و مانند يك آفت كه گياهي يا حيواني را از پا در مي‌آورد، دين را از پا در مي‌آورند): پيشواي ستمگر، عابد نادان و عالم گناهكار. بالاتر اينكه در خود قرآن از پيشواياني ياد شده است كه مردم را به آتش جهنم دعوت مي‌كنند و با كلمه «امام» هم تعبير شده است: و جعلناهم ائمة يدعون الي النار [30] . آنان را پيشواياني قرار داده‌ايم كه به آتش مي‌خوانند. البته شك نيست كه غالبا كلمه «امام» يا «ائمه» به پيشوايان عادل و صالح اطلاق مي‌شود و در عرف شيعه كلمه «امام» بر پيشوايان بر حق و معصوم اطلاق مي‌شود كه فقط دوازده نفرند.

پاورقي

[1] التفسير الكبير فخر رازي، ج 27/ص 166.
[2] «رفض» طرد و ترك چيزي است.شيعيان را به علل خاصي «رافضي» مي‌خواندند.
[3] «رفض» طرد و ترك چيزي است.شيعيان را به علل خاصي «رافضي» مي‌خواندند.
[4] الكني و الالقاب محدث قمي و نور الابصار شبلنجي/ص 104.
[5] الكني و الالقاب محدث قمي.
[6] التفسير الكبير فخر رازي، ج 27/ص 166 و الكشاف زمخشري، ج 4، ذيل آيه 23 سوره شوري.امير المؤمنين (عليه السلام)نيز در نهج البلاغه آخر خطبه 232 مي‌فرمايد: فانه من مات منكم علي فراشه و هو علي معرفة حق ربه و حق رسوله و اهل بيته مات شهيدا و وقع اجره علي الله و استوجب ثواب ما نوي من صالح عمله و قامت النية مقام اصلاته لسيفه. هر كه از شما بر خوابگاهش بميرد در حالي كه به حق خداي خود و رسولش و اهل بيت او شناسا باشد، شهيد مرده است و پاداشش با خداست و سزاوار پاداش اعمال شايسته‌اي است كه در انديشه داشته و اين انديشه همچون شمشير كشيدن اوست.
[7] «قصي» - به ضم قاف و تشديد «ياء» - نام چهارمين جد پيغمبر است.
[8] سلسلة الذهب.
[9] وسائل الشيعة(چاپ جديد)، ج 1/ص 159. [
[10] من لا يحضره الفقيه، ج 2/ص 614، از فقرات زيارت جامعه كبيره.
[11] بقره/257.
[12] يونس/62.
[13] احزاب/21.
[14] آل عمران/31.
[15] رجوع شود به رساله‌اي كه آقاي قوام الدين جاسبي قمي - از فضلاي حوزه علميه قم - به امر آية الله بروجردي درباره اسناد اين حديث تاليف كردند و «دار التقريب بين المذاهب الاسلامية» چاپ و منتشر كرد.
[16] فصلت/42.
[17] الصواعق المحرقة/ص 135.
[18] در متن روايت «فليوال عليا» آمده است و بر طبق معاني مختلف ولاء، مفهوم اين جمله متفاوت مي‌شود.
[19] حلية الاولياء، ج 1/ص 86.
[20] نساء/59.
[21] مائده/55.
[22] احزاب/6.
[23] حشر/7.
[24] نساء/65.
[25] توبه/103.
[26] كافي، ج 1/ص 403.
[27] نامه 26.
[28] كافي، ج 5/ص 60.
[29] جامع الصغير، ج 1/ص 4.
[30] قصص/41.

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».