عنوان : «نماز تراويح» از ديدگاه فريقين
پديدآورندگان : ضميري، محمدرضا، 1346-(پديدآور)
نشریه طلوع، تابستان و پاييز 1383، شماره 10 و 11
نماز مهمترين عملي است كه معيار قبول و ردّ ساير عبادات و اعمال آدمي قرار ميگيرد و در آن انسان به مناجات و خضوع پروردگار مشغول ميشود. نماز در هر زمان و مكاني ارزشي ويژه دارد، اما در ماه مبارك رمضان كه فصل عبادت و بندگي است، داراي ارزشي مضاعف است. يكي از نمازهايي كه مسلمانان در ماه مبارك رمضان ميخوانند «نماز تراويح» است، هر چند اصل اين نماز مورد پذيرش همه مسلمانان قرار گرفته، اما اختلافات و مناقشاتي در موضوعات فرعي آن از قبيل؛ به جماعت خواندن و تعداد ركعات، وجود دارد. اين مقاله ضمن بررسي مشروعيت نماز تراويح، ارائه ديدگاههاي مذاهب اسلامي و تاريخچه آن، به نقد و بررسي موارد اختلافي نيز ميپردازد. واژههاي كليدي: نماز تراويح، جماعت، بدعت، تشريع، فريقين، روايات.
علم فقه، منش علمي مسلمانان است و چون در مذاهب اسلامي مشتركات فراواني به چشم ميخورد، پس ميتوان با شناخت اين موارد و تأكيد بر آنها به وحدت علمي و همبستگي اجتماعي دست يافت. يكي از آن موارد مشترك «نماز تراويح» است. مقصود از نماز تراويح، نماز مستحبي است كه در شبهاي بافضيلت ماه مبارك رمضان خوانده ميشود. البته درباره اين موضوع اختلافاتي نيز وجود دارد. به هر حال، در اين مقاله مباحثي كه درباره نماز تراويح مورد پژوهش قرار ميگيرد، از قرار ذيل است: الف) نام اين نماز. ب) اصل مشروعيت و فضيلت. ج) وقت آن. د) تعداد ركعات. ه) حكم جماعت.
براي نمازهاي نافلهاي كه در شبهاي ماه مبارك رمضان خوانده ميشود، در عرف فقها و كتابهاي روايي دو عنوان قيام شهر رمضان و «صلوة تراويح» مطرح شده است. عنوان اول در برخي كتابهاي حديثي اهل سنت و شيعه، مثل صحيح مسلم و كافي، ذكر شده است، ولي عنوان دوم در عرف فقهاي اهل سنت از شهرت بيشتري برخوردار است. «تراويح» در لغت جمع «ترويحه» و به معناي نشستن است، ولي براي جلسه استراحتي كه بعد از چهار ركعت نوافل شبهاي ماه رمضان قرار دارد، به كار ميرود؛ زيرا نمازگزاران پس از چهار ركعت نافله مقداري استراحت ميكنند. در واقع معناي لغوي با تناسبي ويژه به معناي شرعي نقل پيدا كرده و در آن حقيقت متشرعه شده است، بهگونهاي كه وقتي در عرف مسلمانان «تراويح» بدون قرينه به كار ميرود، نماز نافله در شبهاي ماه رمضان به ذهن تبادر ميشود. ابنمنظور در شرح معناي لغوي آن ميگويد: والترويحة في شهر رمضان: سميت بذلك لاستراحة القوم بعد كل أربع ركعات و في الحديث صلاة التراويح لأنهم كانوا يستريحون بين كل تسليمتين. والتراويح جمع ترويحه و هي المرة الواحدة من الراحة تفعلية منها مثل تسليمة من السلام. [1] .
مشروعيت و جواز نمازهاي مستحبي(تراويح) در شبهاي ماه مبارك رمضان، مورد قبول همه فقهاي مذاهب اسلامي است و اختلاف مهمي درباره آن وجود ندارد. شمسالدين سرخسي، از فقهاي حنفي، در اين زمينه ميگويد: «و الامة أجمعت علي مشروعيتها و جوازها؛» همچنين نووي شافعي مينويسد: «اتفق العلماء علي استحبابها.» [2] همچنين صاحب جواهر، از فقهاي شيعه، نيز در مورد نماز تراويح ميگويد: قول مشهور در فتاوا و روايات، مستحب بودن اين نافله است، بلكه اين مستحبات از جهت نقل ميان اصحاب مشهور و از نظر تحصيل شهرت بهگونهاي است كه نزديك به اجماع است و به طور كلي، جز صدوق مخالفي در اين مسئله نيافتيم. [3] .
علاوه بر اظهار نظرهاي فقيهان مذاهب، روايات متعددي در زمينه فضيلت و ارزش اين نماز نقل شده است. رسول گرامي اسلام(ص) ميفرمايد: من قام رمضان إيماناً و احتساباً غفر له ما تقدم من ذنبه؛ هر كس از روي اعتقاد و اخلاص در ماه رمضان قيام نمايد(نماز بخواند)، تمامي گناهان گذشته او بخشيده ميشود. [4] . حال اين حديث را از دو جنبه سندي و دلالي مورد بررسي قرار ميدهيم. از جهت سند، اين روايت در كتب مختلف روايي اهل سنت، از صحاح و غير آن، نقل شده است، ولي هيثمي(م 807ق) در ذيل حديث ميگويد: «در سند اين روايت ابراهيم بن اسماعيل بن مجمع وجود دارد كه فرد ضعيفي است.» [5] . از جهت دلالت، اين حديث داراي سه واژه است كه شرح آنها اهميت بهسزايي در فهم و دريافت مطلب دارد: يكي «قيام رمضان»، ديگري «ايماناً» و سومي «احتساباً» است. مقصود از قيام رمضان، نماز تراويح است؛ زيرا واژه «قيام» غالباً براي نماز و تهجد در شب به كار ميرود و با اضافه شدن به رمضان، نماز خواندن در شب ماه رمضان را تداعي ميكند. علاوه بر اين، برخي از شارحان صحيح، تصريح كردهاند كه مقصود از قيام رمضان، نماز تراويح است. مراد از «ايماناً» اين نيست كه كسي به مبدأ و معاد ايمان و اعتقاد داشته باشد؛ زيرا چنين ايماني شرط صحت تمامي عبادات است، بلكه مقصود از آن، اعتقاد به فضيلت و حقانيت اين نماز است. و بالاخره منظور از «احتساباً» اين است كه نمازگزار در عمل خود تنها خداوند را در قصد نمايد، نه خوشايند مردم را و در واقع در نمازش اخلاص را رعايت كند. نووي در فقه الحديث آن مينويسد: معني ايماناً «تصديقاً بانه حق مقتصد فضيلته و معني «احتساباً» أن يريد الله تعالي وحده لايقصد رؤية الناس و لاغير ذلك مما يخالف الاخلاص و المراد بقيام رمضان صلاة التراويح. [6] . از طريق شيعه نيز روايات زيادي در فضيلت نوافل ماه رمضان وارد شده است. عن ابيجعفر(ع) قال: خطب رسول الله(ص) في آخر جمعه من شعبان...«و هو شهر رمضان فرض الله صيامه و جعل قيام ليلة فيه بتطوع صلاة كمن يتطوع بصلاة سبعين ليلة فيما سواه من الشهور؛ امام باقر (ع) ميفرمايد: پيامبر اكرم(ص) در آخرين جمعه از ماه شعبان خطبه خواند و فرمود: «خداوند در ماه رمضان روزه گرفتن آن را واجب ساخته است و شب زندهداري در آن را با نماز مستحبي خواندن، همانند كسي قرار داده است كه هفتاد شب از ماههاي ديگر نماز مستحبي بخواند. [7] . در حديث ديگري علي بن ابيحمزه ميگويد: قال له أبوبصير: ما تقول في الصلاة في رمضان؟ فقال(ع) له: ان لرمضان لحرمة و حقاً لايشبهه شي من الشهور، صل مااستطعت في رمضان تطوعاً بالليل و النهار و ان استطعت في كل يوم و ليلة ألف ركعة فصل، ان علياً(ع) كان في آخر عمره يصلي في كل يوم و ليلة ألف ركعة؛ ابوبصير به امام صادق(ع) عرض كرد: نظر شما در مورد نماز در ماه رمضان چيست؟ حضرت فرمود: همانا رمضان حرمت و حقي دارد كه هيچ ماهي به آن نميرسد، تا آنجا كه ميتواني در ماه رمضان در شب و روز، نماز مستحبي بخوان و اگر توانستي در هر روز و شب هزار ركعت نماز بخواني، چنين كن؛ زيرا حضرت علي(ع) در پايان عمرش در هر روز و شب، هزار ركعت نماز ميخواند. [8] .
به طور كلي آغاز وقت نماز تراويح از ديدگاه اهل سنت، بعد از نماز عشا و انتهاي آن طلوع فجر است. البته ميان مذاهب اربعه اختلافات جزئي وجود دارد. جزيري زمان تراويح را از ديدگاه مذاهب چهارگانه چنين بيان نموده است: أما وقتها فهو من بعد صلوة العشاء و لو مجموعة جمع تقديم مع المغرب عند من يقول بجواز الجمع للمسافر سفر قصر و نحوه بالشرائط الآتيه في مبحث الجمع بين الصلاتين تقديماً و تأخيراً إلا عند المالكية (قالوا: اذا جمعه العشاء مع المغرب جمع تقديم أخرت صلوة التراويح حتي يغيب الشفق فلوصليت قبل ذلك كانت نقلاً مطلقاً و لميسقط طلبها) و ينتهي بطلوع الفجر و تصح قبل الوتر و بعده بدون كراهية و لكن الافضل أن تكون قبله باتفاق ثلاثة و خالف المالكية فقالوا: ان تأخيرها عن الوتر مكروه. [9] . حال اگر نماز تراويح در وقت معهود خوانده نشود، آيا قضاي آن تشريع شده است يا نه؟ از نظر فقهاي حنفي و مالكي و حنبلي، نماز تراويح قضا ندارد، ولي فقهاي شافعي معتقدند پس از خروج وقت، نماز تراويح قضا ميشود. جزيري ميگويد: فإذا خرج وقتها بطلوع الفجر فإنها لاتقضي سواء كانت وحدها أو مع العشاء باتفاق ثلاثة من الائمة و خالف الشافعية(فقالوا: إن خرج وقتها قضيت مطلقا). [10] .
در كلمات فقهاي شيعه در مورد وقت نماز تراويح بحث مستقلي صورت نگرفته است، ولي از لابهلاي احاديث و برخي عبارات فقها استفاده ميشود كه وقت هشت ركعت اول آن، پس از نماز مغرب است و وقت دوازده ركعت ديگر آن، پس از نماز عشاست و اين وقت تا طلوع فجر ادامه دارد. از اينكه نماز تراويح در روايات و كلمات فقها به «ليل» مقيد شده، استفاده ميشود كه پايان وقت آن طلوع فجر است. سيدمرتضي (م 463ق) در اين زمينه مينويسد: مسئله: و مما انفردت به الامامية ترتيب نوافل شهر رمضان علي أن يصلي في كل ليلة منه عشرين ركعة منها ثمان بعد صلوة المغرب و اثني عشر ركعة بعد العشاء الاخر. [11] .
از نظر شيعه، تعداد نوافل ماه رمضان هزار ركعت است، بدين شكل كه در بيست شب اول، هر شب بيست ركعت خوانده ميشود و در ده شب آخر ماه، هر شب سي ركعت خوانده ميشود. تا اينجا ركعات هفتصد ركعت شد. اما سيصد ركعت ديگر بدين ترتيب است كه در سه شب نوزدهم، بيست و يكم و بيست و سوم، هر شب صد ركعت بيشتر خوانده ميشود. ناگفته نماند كه در شب نوزدهم، بيست ركعت و در شب بيست و يكم و بيست و سوم، سي ركعت نيز خوانده ميشود. مجموع اين ركعات به هزار ركعت ميرسد. شيخ طوسي در همين زمينه ميگويد: يصلي طول شهر رمضان ألف ركعة زائداً علي النوافل المرتبة في سائر الشهور، عشرين ليلة في كل ليلة عشرين ركعة ثمان بين العشائين و اثنا عشرة بعد العشاء الاخرة و في العشر الاخر كل ليلة ثلاثين ركعة وفي ثلاث ليال و هي تسعة عشره و ليلة إحدي و عشرين و ليلة و ثلاثة عشرين كل ليلة مائة ركعة [12] . البته برخي از اصحاب معتقدند كه در اين سه شب، بيست ركعت و سي ركعت ساقط ميشود و در مقابل در چهار جمعه آن به كيفيت خاصي جبران ميشود. در مورد تعداد ركعات نماز تروايح، رواياتي وارد شده كه به ذكر يك روايت اكتفا ميكنيم. مسعدة بن صدقة عن أبيعبدالله(ع): قال: مما كان رسول الله(ص) يصنع في شهر رمضان، كان يتنفل في كل ليلة و يزيد علي صلوته التي كان يصليها قبل ذلك مند اول ليلة الي تمام عشرين ليلة في كل ليلة عشرين ركعة ثماني ركعات منها بعد المغرب و اثنتي عشرة بعد العشاء الاخرة و يصلي في العشر الاواخر و يدعو و يجتهداً شديداً و كان يصلي في ليلة احدي و عشرين مأة مئة و يصلي في ليلة ثلاث و عشرين مأة ركعة و يجتهد فيهما. [13] .
از نظر فقهاي شافعي، حنفي و حنبلي تعداد ركعات نماز تراويح بيست ركعت است. نووي شافعي ميگويد: «مذهبنا انها عشرون ركعة بعشر تسليمات غير الوتر و ذلك خمس ترويحات و الترويحة أربع ركعات بتسليمتين.» [14] . سرخسي حنفي در همين موضوع مينويسد: «الفصل الاول في عدد الركعات فانها عشرون ركعة سوي الوتر عندنا.» [15] . ابنقدامه حنبلي چنين ميگويد: «المختار عند أحمد أن صلوة التراويح عشرون ركعة.» [16] . اما از مالك در مورد تعداد ركعات، دو روايت نقل شده است. طبق يك روايت، تعداد ركعات آن بيست ركعت است، ولي از برخي روايات ديگر استفاده ميشود كه مالك تعداد ركعات آن را 36 ركعت ميدانسته است: «فاختار مالك في أحد قوليه...بعشرين ركعة سوي الوتر و ذكر ابنالقاسم عن المالك انه كان يستحسن ستاً و ثلاثين ركعة و الوتر ثلاث.» [17] .
يكي از ادله اهل سنت، فعل خليفه دوم، عمربنخطاب است. ابنقدامه ميگويد: «ولنا ان عمر رضيالله عنه لما جمع الناس علي ابيبنكعب يصلي لهم عشرين ركعة.» [18] .
مالك براي اثبات 36 ركعت به فعل اهل مدينه استناد كرده و گفته است: بعث إلي الامير و اراد ان ينقص من قيام رمضان الذي يقومه الناس بالمدينه قال ابن القاسم: و هي تسع و ثلاثون ركعة بالوتر، ست و ثلاثون ركعة و الوتر ثلاث: قال مالك: فنهيته أن يقص من ذلك شيئاً، قلت له: هذا ما أدركت الناس عليه و هو الامر القديم الذي لميزل الناس عليه. [19] . در مورد فعل خليفه دوم بايد توجه داشت كه «فعل» برخلاف «قول» لسان ندارد و وجه آن معلوم نيست و در واقع نميتوان دلالت آن را بر استمرار پذيرفت. طبق مفاد اين روايت، عمربنخطاب بيست ركعت نماز خواند، ولي از كجاي آن استمرار استفاده ميشود؟ شايد بر همين اساس بوده كه شوكاني در نيل الاوطار معتقد شده كه در مورد تعداد ركعات نماز تراويح، سنتي وارد نشده است. ايشان ميگويد: والحاصل ان الذي دلت عليه أحاديث الباب و ما يشابهها هو مشروعية القيام في رمضان و لاصلاة فيه جماعة و فرادي فقصر الصلوة المسماة بالتراويح علي عدد معين و تخصيصها بقرائة مخصوصة لميزد به سنة. [20] .
مسلّم است كه نماز تروايح در زمان پيامبر اسلام(ص) به جماعت خوانده نميشد و روايتي نيز نقل نشده كه پيامبر آن را به جماعت خوانده باشد. همچنين در زمان ابوبكر نيز مردم به شيوه پيامبر(ص) عمل ميكردند تا اينكه عمر در زمان خلافت خود (در سال 14 هجري) جماعت را براي مردم تشريع نمود. امام شرفالدين در مورد تاريخ تشريع جماعت تراويح چنين ميگويد: پيامبر اكرم(ص) در شبهاي ماه رمضان سنتها و نوافل آن را بدون جماعت انجام ميداد و مردم را بر قيام اين ماه ترغيب مينمود و آنان نيز به همان شيوهاي كه از پيامبر (ص) ديده بودند، عمل ميكردند. مسئله در عهد خلافت ابوبكر نيز چنين بود تا اينكه او در سال سيزده هجري وفات كرد. پس از او عمربنخطاب عهدهدار خلافت گرديد و ماه رمضان همان سال را روزه گرفت، در حالي كه قيام آن ماه را تغيير نداد تا اينكه ماه رمضان سال چهاردهم از هجرت فرا رسيد. او به همراه برخي از يارانش وارد مسجد شد و مشاهده كرد كه مردم نوافل ماه رمضان را انجام ميدهند، ولي برخي در حالي قيام و برخي ديگر در ركوع و بالاخره عدهاي در حالت نشستهاند، بعضي قرائت ميخوانند، برخي تكبير و تسبيح ميگويند و عدهاي سلام ميدهند. در اين حال، وظيفه خود ديد كه اين كار را اصلاح نمايد. پس براي مردم تراويح را در اول شب ماه رمضان سنت قرار داد و مردم نيز حكم او را قطعي تلقي كردند. عمر اين مطلب را به سرتاسر بلاد اسلامي نوشت و براي مردم در مدينه دو امام را منصوب كرد كه براي آنان نماز تراويح بخوانند؛ امامي براي مردان و امامي براي زنان، و تمامي اين مطلب مطابق اخبار متواتر است. [21] . چنانكه از عبارات فوق استفاده ميشود، چون عمر از بينظمي مردم در امر نوافل، رنج ميبرده است، تلاش كرده تا براي آن چارهاي بينديشد و او در اين كار به قول يا فعل پيامبر(ص) استناد نكرده است.
پس از معلوم شدن سرگذشت اجمالي نماز به صورت جماعت، لازم است ديدگاههاي مذاهب مختلف در اين زمينه بررسي شود.
مهمترين بحث در نماز تراويح، جماعت خواندن آن است. از نظر شيعه نمازهاي مستحبي ماه رمضان به صورت فرادا خوانده ميشود و به جماعت خواندن آن، بدعت و حرام است. شيخ طوسي در اين زمينه ميگويد: «نوافل شهر رمضان تصلي منفرداً و الجماعة فيه بدعة.» [22] شهيد اول(م 786ق) نيز با تصريح به اينكه حكم چنين بدعتي تحريم است، ميگويد: «التاسعة: الجماعة في هذه الصلوة بدعة محرمة عند الاصحاب.» [23] . البته علاوه بر فقهاي شيعه، مالك، ابويوسف و برخي از علماي شافعي نيز فرادا خواندن در خانه را افضل ميدانند. قال مالك و ابويوسف و بعض الشافعيه و غيرهم: الافضل فرادي في البيت لقوله(ص) «افضل الصلاة، صلاة المرء في بيته الا المكتوبة.» [24] . اما اغلب اهل سنت، جماعت خواندن آن را جايز، بلكه مستحب ميدانند؛ هر چند در برخي جزئيات آن با يكديگر اختلاف نظر دارند. مذهب حنفي، جماعت خواندن تراويح را سنت كفايي ميداند. مرغيناني در الهداية مينويسد: و لاسنة فيها الجماعة لكن علي الكفاية حتي لوامتنع اهل المسجد عن إقامتها كانوا مسيئين ولو أقامها البعض فالمتخلف عن الجماعة تارك للفضيلة لان أفراد الصحابة من، يروي عنهم التخلف. [25] .
كاشاني(م 587ق) در بدائع الصنائع مينويسد: واما سنتها(صلاة التراويح) فمنها الجماعة و المسجد لأن النبي(ص) قدر ما صلي من التراويح صلي بجماعة في المسجد فكذا الصحابة رضي الله عنهم صلوها بجماعة في المسجد فكان أداؤها بالجماعة في المسجد سنة. [26] .
در مذهب شافعي هر دو قول جواز جماعت و فرادا نقل شده است، ولي قائلان به افضليت جماعت بيشترند. نووي در اين خصوص ميگويد: و تجوز منفرداً و جماعة و أيهما أفضل، فيه وجهان مشهور ان كما ذكر المصنف وحكاها جماعة، قولين: الصحيح باتفاق الأصحاب أن الجماعة أفضل و هو المنصوص في البويطي و به قال اكثر اصحابنا المتقديمن الانفراد أفضل. [27] .
مذهب حنبلي نيز به جماعت خواندن آن را افضل دانسته و در اينباره به فعل خلفا و صحابه تمسك كرده است: والمختار عند الي عبدالله فعلها في الجماعة، قال في رواية يوسفبنموسي: الجماعة في التراويح أفضل و أن كان رجل يقتدي به فصلاها في بيته خفت أن يقتدي الناس به و قد جاء عن النبي(ص) اقتداً بالخلفاء و قد جاء عن عمر انه كان يصلي في الجماعة... [28] .
مالك معتقد بود در صورتي كه كسي بتواند در خانه خودش نماز تراويح بخواند، بهتر از جماعت خواندن است. قال: و سألت مالكاً عن قيام الرجل في رمضان أمع الناس أحب إليك أم في بيته؟ قال: إن كان يقوي في بيته فهو أحب الي و ليس كل الناس يقوي علي ذلك قد كان ابنهرمز ينصرف فيقوم بألطه و كان ربيعه ينصرف و عدد غير واحد من علمائهم كانوا ينصرفون و يايقومون مع الناس، قال مالك: و أنا أفعل ذلك.
رواياتي كه فقهاي شيعه به آن استناد كردهاند به چند دسته تقسيم ميشوند. دسته اول: رواياتي كه به طور كلي جماعت خواندن در نمازهاي مستحبي را منع ميكند؛ دسته دوم: رواياتي كه در خصوص عدم جواز جماعت در نماز تراويح وارد شده است؛ و دسته سوم رواياتي كه در كتابهاي معتبر اهل سنت نقل شده است. دسته اول: جايز نبودن جماعت در نمازهاي مستحبي از ديدگاه شيعه نمازهاي مستحبي را بايد به طور فرادا خواند و در صورتي كه آنها را به جماعت بخوانند، نمازشان باطل خواهد بود. البته دو مورد استثنا شده است: يكي نماز باران و ديگري نماز عيد؛ در صورتي كه در اثر اختلاف شرايط مستحب شده باشند. علامه حلي در قواعد ميگويد: «و لاتجوز(الجماعة) في النوافل الا الاستسقاء و العيدين المندوبين.» [29] صاحب جواهر(م 1266ق) درباره جايز نبودن جماعت در مستحبات، ادعاي شهرت نموده و از منتهي و تذكره علامه و كنزالعرفان مقداد بر آن نقل اجماع كرده است. [30] . در اين زمينه روايات متعددي وارد شده است كه به برخي از آنها اشاره ميشود. الف) اعمش عن جعفربنمحمد(ع) في حديث شرايع الدين قال: ولايصلي التطوع في جماعة، لان ذلك بدعة و كل بدعة ضلالة و كل ضلالة في النار؛ [31] . اعمش از امام صادق(ع) نقل ميكند كه حضرت فرمود: نمازهاي مستحبي به صورت جماعت خوانده نميشود؛ زيرا بدعت است و هر بدعتي موجب گمراهي است و هر گمراهي موجب آتش جهنم ميگردد. ب) فضلبنشاذان عن الرضا(ع) في كتابه الي المأمون، قال: لايجوز أن يصلي تطوع في جماعة، لان ذلك بدعة و لك بدعة ضلالة و كل ضلالة في النار. در مقابل اين اصل و قاعده كلي، چند روايت معارض وجود دارد كه مفاد آنها اين است كه زنان ميتوانند در نمازهاي مستحبي به يكديگر اقتدا كنند. حلبي عن أي عبدالله(ع) قال: نؤم المرأة النساء في الصلاة و تقوم منهن و يقمن عن يمنيها و شمالها، تؤمهن في النافلة ولاتؤمهن في المكتوبه؛ [32] . حلبي از امام صادق(ع) نقل ميكند كه حضرت فرمود: زن ميتواند در نماز براي زنان ديگر امامت كند، بدين صورت كه در وسط آنها قرار ميگيرد و آنان راست و چپ او قرار ميگيرند، ولي تنها در نمازهاي مستحبي امام آنها قرار ميگيرد و در نمازهاي واجب امام آنها قرار نميگيرد. در پاسخ اين تعارض بايد توجه داشت كه اين گونه روايات كه تعداد آنها از سه روايت تجاوز نميكند، مورد اعراض اصحاب قرار گرفته است. در اصول نيز ثابت شده است كه اعراض اصحاب از روايتي موجب وهن و بياعتباري آن است. صاحب جواهر در اين خصوص ميگويد: «كالتفصيل في صحيحة الآخر المعرض عنه بين الاصحاب.» [33] . در نتيجه، پس از اينكه ثابت شد به طور كلي نميتوان نوافل را به جماعت خواند، اين قاعده كلي شامل نماز تراويح نيز ميشود و روايتي نيست كه بتواند عام را تخصيص بزند. دسته دوم: جايز نبودن جماعت در نماز تراويح روايات متعددي درباره بدعت بودن جماعت در نماز تراويح وارد شده است. تعداد اين روايات چندان است كه ميتوان در اين زمينه ادعاي تواتر كرد. صاحب جواهر ميگويد: ضرورة اشتماله علي خصوص النافلة في شهر رمضان التي يمكن دعوي تواتر الاخبار ببدعة الجماعة فيها فضلاً عن أجماع الشيخ في الخلاف علي ذلك بالخصوص. [34] . هر چند اصل نماز تراويح در زمان پيامبر تشريع شده است، ولي از نظر شيعه به جماعت خواندن آن بدعتي است كه پس از پيامبر بنا گذاشته شده است؛ زيرا حق تشريع مخصوص خداوند است و پيامبر تنها ناقل اين تشريع است و هيچ كس ديگر نميتواند در احكام الهي تصرف نمايد. در ذيل برخي از اين روايات نقل ميشود. 1. محمدبنعليبنالحسن بأسانيده عن زراره و محمدبنمسلم و الفضيل أنهم سألوا أباجعفر الباقر و أباعبدالله الصادق(ع) عن الصلاة في شهر، رمضان نافلة بالليل في جماعة؟ فقال إن رسول الله(ص) كان إذا صلي العشاء الاخرة انصرف إلي منزله ثم يخرج من آخر الليل إلي المسجد فيقوم فخرج في اول من شهر رمضان ليصلي كما كان يصلي: فاصطف الناس خلفه فهرب منهم إلي بيته و تركهم فغفلوا ذلك ثلاث ليال فقام في اليوم الثالث علي منبره فحمدالله و اثني عليه ثم قال: ايها الناس إن الصلاة بالليل في شهر رمضان من النافلة في جماعة، بدعة و صلاة الضحي بدعة ألا فلاتجمعوا ليلاً في شهر رمضان لصلاة الليل ولاتصلوا صلاة الضحي فان تلك معصية الا أن كل بدعة ضلالة و كل ضلالة سبيلها إلي النار ثم نزل و هو يقول: قليل في سنة خير من كثير في بدعة. [35] . طبق مفاد اين روايت، پيامبر اكرم(ص) در ابتدا عملاً با جماعت خواندن نماز تراويح، مخالفت ورزيده و چون شيوه عملي مفيد نبوده، مخالفت قولي نموده و تصريح فرموده است كه اين كار معصيت است و روشن است كه واژه «عصيان» صراحت بيشتري در مقصود دارد و قابل توجيه نيست. پس از پيامبر اسلام، اميرالمؤمنين علي(ع) نيز با اين بدعت در جامعه اسلامي مخالفت كردند، ولي مردم آن عصر حاضر به تبعيت نشدند. 2. مصدقبنصدقة عن عمار عن أي عبدالله(ع) سألته عن الصلاة في رمضان في المسجد؟ قال: لما قدم أميرالمؤمنين(ع) الكوفة امر الحسنبنعلي(ع) أن ينادي في الناس لاصلوة في شهر رمضان جماعة فنادي في الناس الحسنبنعلي(ع) بما أمره به اميرالمؤمنين(ع) فلما سمع الناس مقالة الحسن علي صاحوا و اعمراه و اعمراه فلما رجع الحسن إلي اميرالمؤمنين(ع) قال له ما هذا الصوت؟ فقال يا اميرالمؤمنين: الناس يصيحون و اعمراه فقال اميرالمؤمنين(ع) قال لهم صلوا. [36] . حضرت علي(ع) در روايت ديگري، علت امر به چنين نمازي را خوف از تفرقه لشكر و سست شدن مجاهدان عنوان كرده و فرموده است: والله لقد أمرت الناس أن لاتجتمعوا في شهر رمضان الا في فريضة و اعلمتهم أن اجماعتهم في النوافل بدعة فتنادي بعض أهل عسكري ممن يقاتل معي: يا اهل الاسلام غيرت سنة عمر نهانا عن الصلاة في شهر رمضان تطوعاً و لقد خفت أن يثوروا في ناحية جانب عسكري [37] . در روايت ديگري، امام رضا(ع) به طور صريح جماعت در تراويح را نفي كرده است. بنابر نقل تحف العقول آن حضرت فرموده است: «و لاتجوز التراويح في جماعة.» دسته سوم: دستور اكيد به خواندن نماز مستحبي در خانه در كتابهاي معتبر حديثي اهل سنت، رواياتي درباره نفي جماعت در نماز تراويح وارد شده است كه به برخي از آنها اشاره ميشود: 1. زيدبنثابت أن رسول الله(ص) اتخذ حجرة قال حسبت انه قال من حصير في رمضان فصلي فيها ليالي و في رواية المرثدي ليلتين فصلي بصلوته ناس من أصحابه فلما بهم جعل يقعد فخرج إليهم فقال: «قد عرفت الذي رأيت من صنيعكم فصلوا أيها الناس في بيوتكم فإن افضل الصلوة المرء في بيته الا المكتوبة.» [38] . بر طبق مفاد اين روايت، حضرت مردم را به نماز خواندن در خانهها امر كرد و آنان را ترغيب نمود كه به غير از نمازهاي واجب، ساير نمازها را در خانه بخوانند، ولي با اين حال عده زيادي به چنين دستوري اهميت ندادند. سيوطي در ذيل اين حديث ميگويد: قد ورد هذا الحديث في صلوة رمضان في مسجد فاذا كان صلوة رمضان في البيت خيراً منها في مسجده فكيف غيرها في مسجد آخر نعم كثير من العلماء يرون أن صلاة رمضان في المسجد أفضل و هذا يخالف هذا الحديث لان مورده صلاة رمضان الا أن يقال صار أفضل حين صار أداؤها في المسجد من شعار الإسلام و الله تعالي اعلم. [39] . نقل ذيل نيز از جمله آن روايات است: 2ـ مجاهد عن عبداللهبنعمر قال: قال له رجل اصلي خلف الامام في رمضان قال: نعم قال:يعني ابن عمر: أليس تقرأ القرآن؟ قال: افتنضت كانك حمار صل في بيتك. [40] .
اهل سنت براي اثبات جواز جماعت، بلكه افضليت آن به طور كلي، به دو دسته روايت تمسك كردهاند. يكي از آن دو گروه روايات منقول از پيامبر اكرم(ص) و ديگري روايات حاكي از فعل خليفه دوم است.
سرخسي براي اثبات افضليت جماعت در نماز تراويح، به حديث ابوذر از پيامبر(ص) استناد كرده است. حديث مذكور با سند كامل به اين قرار است: ابنا محمد عبدالله الحافظ ابوعبدالله محمدبنعلي عبدالحميد الصنعاني بمكة ثنا الحسنبنعبدالاعلي الصنعاني ثنا عبدالرازق عن الثوري عن داودبنابيهند عن الوليدبنعبدالرحمنالحرشي عن جبيربننصير عن أبيذر قال: صمنا مع رسول الله(ص) رمضان فلم يقم بنامن الشهر شيئاً حتي كانت ليلة ثلاث و عشرين قام بنا حتي ذهب نحو من ثلث الليل ثم لميقم بنا من الليلة الرابعة و قام بنا في الليلة الخامسة حتي ذهب نحو من نصف الليل فقلنا يا رسول الله لو نفلتنا بقية الليل أن الانسان اذا قام مع الامام حتي ينصرف كتب له بقية ليلته ثم لميقم بنا الليلة السادسة و قام السابعة و بعث الي اهله و اجتمع الناس حتي خشينا أو يفوتنا الفلاح قال قلت و ما الفلاح قال السحور. [41] . پاسخ در سند روايت فوق، حسنبنعبدالاعليالصنعاني و محمدبنعليبنعبدالحميدالصنعاني وجود دارند كه در كتب رجالي از قبيل الجرح و التعديل رازي، تهذيل التهذيب ابنحجر، ميزان الاعتدال ذهبي و لسان الميزان عسقلاني، توثيق نشدهاند و افراد مجهولالحالي هستند. بر اين اساس، روايت فوق از اعتبار و حجت ساقط ميگردد. شايد به همين جهت بوده كه اين روايت در صحيح بخاري و مسلم نقل نشده است. از جهت دلالت نيز اين روايت با رواياتي كه در آنها پيامبر امر به خواندن نوافل در خانه ميكند، تعارض دارد. علاوه بر اين، مدلول روايت با نماز تراويحي كه در ميان اهل سنت مرسوم است، متفاوت است؛ زيرا اهل سنت در هر شب بيست ركعت را براي تراويح لازم ميدانند، در صورتي كه حضرت در روايت مزبور از شب بيست و سوم نوافلي را شروع كرده است و طبق مفاد آن، تنها در سه شب نوافلي را خوانده است. علاوه بر اين، تعداد ركعات آن در حديث مشخص نشده است. به هر حال، دلالت حديث ابوذر بر مدعاي اهل سنت در مورد نماز تراويح تمام نيست.
از روايات متعددي استفاده ميشود كه خليفه دوم جماعت را براي نماز تراويح قرار داد و اين امر پيش از او سابقه نداشت. خليفه دوم معتقد بود كه اين كار او هر چند بدعت است، از زمره بدعتهاي نيكو به شمار ميآيد. 1. عنابنشهاب عن عروةبنالزبير عن عبدالرحمنبنعبدالقاهري قال: خرجت مع عمربنالخطاب ليلة في رمضان الي المسجد فإذا الناس أو زاع متفرقون يصلي الرجل لنفسه و يصلي الرجل فيصلي بصلاته الرهط فقال عمر إني أري لو جمعت هولاء علي قاري واحد لكان إمثل ثم عزم فجمعهم علي أبيبنكعب ثم خرجت معه ليلة اخري و الناس يصلون قارئهم قال عمر: نعم البدعة هذه و التي ينامون عنها أفضل من التي يقومون» يريد آخر الليل و كان الناس يقومون اوله. [42] . 2. ابنشهاب قال: أخبرني عروة أن عائشه اخبرته أن رسولالله خرج ليلة من جوف الليل فصلي في المسجد و صلي رجال لصلاته فاصبح الناس فتحدثوا فاجتمع أكثر منهم فصلوا معه فاصبح الناس فتحدثوا فكثر اهل المسجد من الليلة الثالثة فخرج رسول الله(ص) فصلي فصلوا بصلاته فلما كانت الليلة الرباعة عجز المسجد عن أهله حتي خرج لصلاة الصبح فلما قضي الفجر أقبل علي الناس فتشهد ثم قال: اما بعد فإنه لميخف علي مكانكم و لكني خشيت أن تفترض عليكم فتعجزوا عنها فتوفي رسولالله(ص) و الأمر علي ذلك. [43] . صحيح مسلم دنباله حديث را چنين نقل ميكند: «فتوفي رسولالله(ص) و الامر علي ذلك ثم كان الامر علي ذلك في خلافة ابيبكر و ضدراً من خلافة عمر علي ذلك.» [44] . از مجموع اين دو روايت استفاده ميشود كه اصل مشروعيت نماز تراويح امري مسلّم بوده، ولي از جانب غير پيامبر در آن تغييراتي حاصل شده است. از روايت اول به دست ميآيد كه عمر، خليفه دوم، جماعت را به نماز تراويح اضافه نموده است و از روايت دوم چنين استنباط ميگردد كه مردم به جهت تبعيت و پيروي پيامبر، نماز تراويح خواندند. مقصود از «فصلوا بصلاته»(به قرينه باء سببيت) آن است كه مردم به سبب اينكه پيامبر نماز تراويح خواند، نماز خواندند نه اينكه به او اقتدا كردند، و الا ميبايست ميگفت«فصلوا خلفه او ورائه». در اين دو روايت سه فقره وجود دارد كه نيازمند بحث و تفسير است: يكي «فتوفي رسول الله و الامر علي ذلك»؛ دوم «خشيت أن تفترض عليكم فتعجزوا عنها»؛ و سوم «نعم البدعة هذه». نكته اول: «فتوفي رسول الله و الامر علي ذلك.» از اين فقره به خوبي روشن ميگردد كه پيامبر جماعت را در تراويح تشريع نكرد و در زمان ابوبكر نيز چنين بود، ولي خليفه دوم آن را افزود. نووي در شرح صحيح مسلم ميگويد: قوله فتوفي رسول الله...معناه استمرار الامر هذه المدة علي ان كل واحد يقوم و رمضان في بيته منفرداً حتي انقضي صدراً من خلافة عمر ثم جمعهم علي أبيبنكعب فصلي بهم جماعة و استمر العمل علي فعلها جماعة. [45] . عسقلاني در ارشاد الساري مينويسد: قوله: (فتوفي رسول الله(ص) و الامر علي ذلك، ان كل أحد قام رمضان في بيته منفرداً حتي جمع عمر رضي الله الناس علي أبيبنكعب فصلي بهم جماعة و استمر العمل علي ذلك). عسقلاني در فتح الباري چنين ميگويد: قوله(قال ابنشهاب فتوفي رسول الله...) في رواية الكشمهيني و الامر علي ذلك اي علي ترك الجماعة في التراويح... و لميكن رسولالله(ص) جمع الناس علي القيام. [46] . نكته دوم: «خشيت ان تفترض عليكم فتعجزوا عنها.» از اين كلام پيامبر چنين برداشت ميشود كه اگر مردم بر اين نماز اجتماع كنند و اين عمل استمرار يابد، خوف آن ميرود كه تراويح بر آنان واجب شود. به ديگر سخن، مداومت بر عمل غير واجب، موجب وجوب آن ميشود. ظاهر اين حديث مورد اشكال واقع شده است. از اين رو، فقها و شارحان صحاح هر كدام توجيهي براي اين فقره ارائه كردهاند. برخي گفتهاند ممكن است خداوند وحي كرده باشد كه اگر بر اين عمل مواظبت كنيد، آن را بر شما واجب ميكنم. برخي ديگر گفتهاند در اثر مواظبت بر اين عمل، گمان ميشود كه اين عمل واجب است. برخي ديگر نيز آن را حمل بر تعبد صرف كردهاند. سيوطي در شرح سنن النسايي مينويسد: قال المحب الطبري يحتمل إن يكون الله أوحي اليه انك إن و اظبت علي هذه الصلاة معهم افترضتها عليهم فأحب التخفيف عنهم فترك المواظبة قال و يحتمل أن يكون ذلك وقع في نفسه كما اتفق في بعض القرب التي دوام عليها فافرضت و سئل عزالدينبنعبدالسلام عن هذا الحديث انه يدل علي ان المداومة علي ما ليس بواجب تصيره واجباً و المداومة لمتعهد في الشارع مغيرة لآحكام الأفعال فكيف خشي عليه الصلاة و السلام إن يغير بالمداومة حكم القيام، فاجاب بانه تتلقي الاحكام و الأسباب فإن أخبر أن ههنا مناسبة اعتقدنا ذلك و اقتصرنا بهذا الحكم علي مورده. [47] . عسقلاني در ارشاد الساري در توجيه اين فقره حديث ميگويد: و في ارتباط افتراض العبادة بالمواظبة عليه إشكال قال ابوالعباس القرطبي: معناه تظنونه فرضاً للمداومة فيجب علي من يظنه كذلك كما إذا ظن اله مجتهد حل شي أو تحريمه وجب عليه المعمل بذلك و قيل ان النبي(ص) كان مكمه اذا ثبت علي شيء من أعمال القرب و اقتدي الناس به في ذلك العمل فرض عليهم. [48] . به نظر ميرسد هيچ كدام از اين توجيهها دقيق و رسا نباشد؛ زيرا در الفاظي كه در متن روايت به كار رفته، تأمل لازم صورت نگرفته است. تعبير «يفترض» فعل مجهول است، در صورتي كه در بيشتر اين توجيهها ناخودآگاه فعل، معلوم تصور شده است و فاعل آن را به خداوند يا پيامبر ارجاع دادهاند. از سوي ديگر در اذهان مسلمانان چنين جا افتاده كه غالب نمازهايي كه به صورت جماعت خوانده ميشود، واجب است. با توجه به دو مقدمه گذشته، توجيه صحيح اين است كه اگر اين نماز به صورت جماعت خوانده شود و استمرار يابد، چون طرز تلقي مردم اين است كه جماعت وصف غالبي نماز واجب است، چنين تصور ميشود كه اين نماز، نماز واجب است. لذا فعل مذكور، مجهول آمده است. بر اين اساس، اين اشكال كه مداومت بر عمل مستحبي موجب وجوب آن ميگردد، حل ميشود؛ زيرا مداومت بر عمل مستحبي موجب وجوب از جانب دين نميشود، بلكه موجب ميشود كه مردم تصور كنند اين عمل واجب است. نكته سوم: «نعم البدعة هذه.» خليفه دوم اعتراف كرده كه اين كار (جماعت خواندن نماز تراويح) بدعتي است كه او گذاشته است. او از اين بدعت نيز تعريف و تمجيد نموده است. در اينجا لازم است حكم بدعت مورد بررسي قرار گيرد تا معلوم شود كه اين بدعت خليفه دوم چه حكمي دارد. اگر بدعت امر نيكويي است، اختصاص به او ندارد و ديگران نيز ميتوانند بدعت نيكو در دين ايجاد كنند. 1. معناي لغوي بدعت بدعت در لغت به معناي امر نوظهوري است كه پيشينه و سابقهاي نداشته است. اين نوآوري در هر زمينهاي كه باشد، از نظر لغوي بدعت ناميده ميشود. ابنفارس در خصوص معناي لغوي آن ميگويد: «البدع له اصلان: ابتداء الشيء و صغه لاعن مثال و الآخر الانقطاع و اكلال.» [49] خليلبناحمد نيز در كتاب العين مينويسد: «البدع إحداث شيء لميكن له من قبل خلق و اذكر و لامعرفة.» [50] . 2. معناي اصطلاحي بدعت از ديدگاه علماي شيعه و سني معناي اصطلاحي بدعت از معناي لغوي آن خاصتر است، زيرا معناي اصطلاحي بدعت به طور كلي نوآوري در محتواي خود دين است. اين نوآوري گاهي به زياد كردن جزء يا شرايطي به عبادت يا معامله تحقق مييابد و يا عملي كه در دين نبوده بدان افزوده ميشود و گاه نيز به كم كردن بخشي از مسائل دين انجام ميگيرد. در ذيل برخي از تعاريف بدعت از منظر علماي شيعه و سني نقل ميگردد. سيدمرتضي ميگويد: «البدعة، زيادة في الدين أو نقضان منه من غير اسناد الي الدين.» علامه مجلسي مينويسد: «ما حدث بعد الرسول و لم يرد فيه نص علي الخصوص و لايكون داخلاً في بعض العمومات.» [51] ابنعابدين ميگويد: «البدعة و هي اعتقاد خلاف المعروف عن الرسول لابمعانة بل بنوغ شبهة.» [52] . ابنحجر عسقلاني مينويسد: المحدثات جمع محدثه و المراد بها أي في حديث من أحدث في أمرنا هذا ماليس منه فهو رد، ماأحدث و ليس له أصل في الشرع يسمي في عرف الشرع بدعة و ما كان له أصل يدل عليه الشرع فليس ببدعة. [53] . 3. اركان بدعت بدعت اصطلاحي داراي دو ركن اساسي است: نخست اينكه بدعتي حرام است كه در محدوده امور ديني باشد. بر اين اساس، نوآوريهايي كه در عرصههاي مختلف زندگي بشر رخ ميدهد، مشمول روايات گذشته نميگردد. امروزه پيشرفتهاي چشمگيري بر اثر تكنولوژي و صنعت جديد حاصل شده است كه ربطي به بدعت ديني ندارد. البته متحجراني هستند كه بر پيشرفتهاي بشري برچسب بدعت ميزنند و آنها را يكسره حرام و ممنوع ميدانند، اما آنان سخت در خطا و اشتباهاند. اسلام هيچگاه با پيشرفت مادي كه در جهت رفاه و آسايش بشر باشد مخالف نيست. ركن دوم اين است كه دليل شرعي به طور خاص يا عام در مورد آن حادث وجود نداشته باشد؛ زيرا در اين صورت نوآوري نيست، بلكه همان امر قبلي تكرار و تأكيد شده است. 4. حكم بدعت از آيات و روايات فراواني استفاده ميشود كه حرمت بدعتگذاري در دين خدا امري مسلّم و قطعي است؛ زيرا خداوند احكام دين خود را بر اساس مصالح و مفاسدي تنظيم كرده است و در اكثر موارد عقل بشري نميتواند به ملاكات احكام شناخت پيدا كند. از اين رو، بشر حق ندارد به دلخواه خود در احكام الهي دخل و تصرف نمايد. در ذيل برخي از آيات و روايات مربوط به حرمت بدعت را از منابع حديثي فريقين نقل ميكنيم. خداوند ميفرمايد: قل أرأيتم ما أنزل الله لكم من رزق فجعلتم منه حراماً و حلالاً قل الله أذن أم علي الله تفترون؛ [54] . اي پيامبر به (مشركان عرب) بگو آيا رزقي كه خداوند براي شما فرو فرستاده و حلال نموده، شما از پيش خود برخي را حلال و برخي را حرام ميكنيد؟ بگو آيا دستور خداست يا بر او افترا ميبنديد؟ دو روايت ذيل نيز نمونهاي از اين روايات است: رسول خدا(ص) فرمود: من غش امتي فعليه لعنة الله و الملائكة و الناس أجمعين، قالوا يا رسول الله و ما الغش؟ قال(ص) أن يبتدع لهم بدعة فيعلموا بها؛ [55] . هر كس امت من را فريب دهد، لعنت خدا و ملائكه و همه مردم بر او باد! اصحاب از حضرت سؤال كردند: غش و فريب چيست؟ ايشان پاسخ داد: اينكه كسي براي آنان بدعتي بگذارد و مردم به آن عمل نمايند. امام صادق(ع) با اهل بدعت فرمود: تصحبوا اهل البدع و لاتجالسوهم فتصيروا عند الناس كواحد منهم؛ مصاحبت نداشته باشيد، مبادا نزد مردم مانند آنان شويد. پيامبر (ص) فرمود: المرء علي دين خليله و قرينه؛ [56] . (زيرا) پيامبر خدا ميفرمايد: هر شخصي بر دين دوست و همراه خود است. نتيجهگيري از بيانات گذشته به خوبي روشن ميشود كه بدعت به معناي كم و زياد كردن در دين، امر مذمومي است و در آيات و روايات از آن به شدت نهي شده است. بر اين اساس، نماز تراويح را به جماعت خواندن، نوعي بدعت محسوب ميشود و از نظر كتاب و سنت محكوم به حرمت است و چون نهي به عبادت خورده است، موجب فساد و بطلان آن ميشود. تلاش بيحاصل برخي شارحان صحاح و فقها در صدد توجيه بدعت خليفه دوم برآمده و گفتهاند كه همه اقسام بدعت حرام نيست و بدعت به احكام خمسه تكليفي تقسيم ميشود كه برخي حرام و برخي واجب و مستحب است. عسقلاني در ارشاد الساري مينويسد: و هي البدعة خسمة واجبة و مندوبة و محرمة و مكروهة و مباحة و حديث كلي بدعة ضلالة، من العام المخصوص و قدرغب فيها عمر بقوله نعم البدعة و هي كلمة تجمع المحاسن كلمها كما أن بئس تجمع المساوي كلها و قيام رمضان ليس بدعة لانه(ص) قال: اقتدوا باللذين من بعدي ابيبكر و عمر و إذا أجمع الصحابة مع عمر علي ذلك زال عنه اسم البدعة. [57] . ابنعابدين نيز بدعت را به احكام خمسه تقسيم نموده است. مناسبت بحث وي نيز اين است كه كسي كه اهل بدعت باشد كافر نيست. قوله صاحب بدعة اي محرمة و إلا فقدتكون واجبة كنصب الأدلة للرد علي اهل الفرق الضالة و تعلم النحو المفهم للكتاب و السنة و مندوبة كأحداث نحو رباط و مدرسة و كل إحسان لميكن في الصدر الأول و مكروهة كز خرفة المساجد و مباحة كالتوسع بلذيذ المأكل و المشارب و الثياب. [58] . پاسخ اول يكي از شرايط صحت تقسيم آن است كه مقسم به يك معنا بر تمامي اقسام صدق كند، زيرا مقسم امر كلي است كه بر افراد و مصاديق مختلف به يك معنا اطلاق ميگردد. حال در اين تقسيم بدعت به احكام پنجگانه، ميان معناي لغوي و اصطلاحي آن خلط شده است. بدعت به معناي نوآوري در اموري كه سابقه خاصي نداشته است، به احكام خسمه تقسيم ميگردد، ولي بدعت اصطلاحي كه به معناي كم و زياد كردن دستورهاي دين است، جز امر مذموم چيز ديگري نيست و غير از حرمت حكم ديگري ندارد؛ چرا كه بدعت در معناي اصطلاحي دروغ بستن به خدا و پيامبر اكرم(ص) است و آن هم از گناهان كبيره محسوب ميشود. برخي از فقهاي اهل سنت نيز با تقسيم بدعت به احكام خمسه مخالفت كردهاند. شاطبي ميگويد: أنها(نصوص) جائت مطلقة عامة علي كثرتها لميقع فيها استثناء البتة و لميأت فيها مما تقتضي أن منها ما هو هندي و لاجاء فيها كل بدعة ضلالة إلا كذا و كذا و لاشي من هذه المعاني فلو كان هناك محدثة تقتضي النظر الشرعي فيها الاستحان أو أنها لاحقة بالمشروعات لذكر في آية أو حديث لكنه لايوجد... أن متعقل البدعة تقتضي ذلك بنفسه، لانه من باب مضادة الشارع و اطراح الشرع و كل ما كان بهذه المثابة فمحال أن ينقسم إلي حسن و قبح و أن يكون منه ما يمدح و ما يذم. [59] . علاوه بر اينها، حديث نبوي در مورد بدعت، عام و مطلق است و عموميت آن بهگونهاي است كه مانع هر گونه تخصيص و تقييد ميشود. عن جابر قال خطبنا رسول الله...ثم قال: أما بعد فإن أصدق الحديث كتاب الله و إن أفضل الهدي هدي محمد و شر الامور محدثاتها و كل بدعة ضلالة. [60] . ابنرجب حنبلي معتقد است كه عبارت نبوي«كل بدعة ضلالة» تمامي اقسام بدعت را شامل ميشود و چيزي از آن استثنا نشده است. او ميگويد: فقوله كل بدعة ضلالة من جوامع الحكم لايخرج عنه شيء و هو اصل عظيم من اصول الدين و هو تشبيه بقوله من أحديث في امورنا هذا ما ليس منه فهو رد فكل من أحدث شيئاً و نسبه إلي الدين و لم يكن له من أصل الدين يرجع إليه فهو ضلالة و الدين بري منه و سواء من ذلك مسائل الاعتقادات أو الأعمال أو الأقوال الظاهرة و الباطنة. [61] . پاسخ دوم علاوه بر حرمت بدعت و اينكه حرمت، موجب فساد عبادت ميشود، يك نكته پرسيدني است. اگر جماعت خواندن براي نماز تراويح خوب بود، چرا خداوند و پيامبر آن را بيان نكردند؟ اين مسئله از دو حال خارج نيست: يا جماعت خواندن نماز تراويح حسن و مصلحت داشته، ولي نعوذبالله خدا و پيامبر آن را بيان نكردهاند و يا اصلاً چون مصلحت نداشته و احياناً موجب ضيق و عسر امت ميشده، آن را تشريع نكردهاند كه در اين صورت، تشريع جماعتكاري بر خلافت مصلحت است. پاسخ سوم اصل در بناي مستحبات بر اخفا و انجام آنها در نهان و در واجبات بر اعلان آنهاست، زيرا چون انجام مستحبات از كمال نفس سرچشمه ميگيرد، مناسبتر آن است كه براي رعايت اخلاص، حتي المقدور آنها را دور از چشم مردم انجام دهند. به جماعت خواندن نمازهاي مستحبي نيز با حفظ و رعايت اخلاص منافات دارد. پاسخ چهارم بدعت عمر در به جماعت خواندن تراويح، با عمل برخي از صحابه منافات دارد. حضرت علي(ع)، [62] عبدالله بنعمر، [63] امام حسن(ع) [64] و برخي اصحاب نيز تراويح را به جماعت نميخواندند. پاسخ پنجم احاديثي كه عمر در آنها جماعت را براي تراويح قرار داده است، با برخي احاديث ديگر از وي كه به طور كلي خواندن نمازهاي مستحبي را در خانه سفارش ميكند، منافات دارد. عن معاوية بن قره قال: حدثني الرهط الذين سألوا عمر عن الصلاة في المسجد فقال: قال رسول الله(ص) الفريضة في المسجد و التطوع في البيت. [65] .
[1] ابنمنظور، لسان العرب، ج 5، ص 360.
[2] شمس الدين سرخسي، المبسوط، ج 2، ص 143.
[3] نجفي، جواهر الكلام، ج 4، ص 592.
[4] صحيح بخاري، ج 3، كتاب الصلوة، باب 156، ص 100.
[5] هيثمي، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج 3، ص 172.
[6] همان.
[7] طوسي، تهذيب الاحكام، ج 3، باب فصل شهر رمضان، باب 4، ص 56.
[8] همان، ج 3، ص 61 و 62.
[9] الفقه علي المذاهب الاربعة، ج 1، ص 342. [
[10] همان.
[11] سيدمرتضي، الانتصار، ص 55.
[12] طوسي، الخلاف، ج 1، ص 530.
[13] جواهر الكلام، ج 12، ص 186؛ وسائل الشيعه(آل البيت)، ج 8، ص 29.
[14] نووي، المجموع شرح المهذب، ج 4، ص 32.
[15] سرخسي، المبسوط، ج 2، ص 144؛ نسفي، كنزالدقايق، ص 40.
[16] ابنقدامه، المغني و الشرح الكبير، ص 834.
[17] مالكبنانس، المدونة اكبري، ج 1، ص 222؛ ابنرشدقرطبي، بداية المجتهد، ج 1، ص 210.
[18] ابنقدامه، المغني والشرح الكبير علي متن المقنع في فقه امام احمدبنحنبل، ج 1، ص 834.
[19] المدونة الكبري، ج 1، ص 222.
[20] شوكاني، نيل الاوطار، ج3، باب صلاة التراويح، ص 64.
[21] النص و الاجتهاد، ص 122.
[22] الخلاف، ج 1، ص 528.
[23] شهيد اول، ذكري الشيعة، ج 4، ص 280.
[24] نووي، شرح صحيح مسلم، ج 6، ص 39.
[25] الهداية و البداية، عليبنابيبكربنعبدالجليل المرغيناني ابوالحسين، ج 1، ص 70.
[26] كاشاني، بدايع الصنايع في ترتيب الشرايع، ج 1، ص 288.
[27] نووي، المجموع المهذب، ج 4، ص 31.
[28] المغني و الشرح الكبير، ج 1، ص 835.
[29] علامه حلي، قواعد الاحكام، ج 1، ص 316.
[30] جواهر الكلام، ج 5، ص 81.
[31] عاملي، وسائل الشيعة، باب 20 از ابواب صلاة الجماعة، ص 335، ح 5.
[32] همان.
[33] جواهر الكلام، ج 5، ص 83.
[34] همان.
[35] تهذيب الاحكام، باب 4، ج 3، ص 77، ح 29و30؛ فضل شهر رمضان و الصلاة في، ص 67، ح 29.
[36] طوسي، تهذيب الاحكام، باب 4، ج 3، ص 77، ح 29و30؛ فصل شهر رمضان، ص 67، ح 30.
[37] وسائل الشيعة، ج 8، باب 10، ابواب نافلة شهر رمضان، ص 46، ح 4.
[38] بيهقي، السنن الكبري، ج 2، ص 198؛ سنن نسايي، ج 2، ص 198.
[39] سنن نسايي، ج 2، ص 198و199.
[40] همان، ص 198.
[41] سنن الكبري، ج 2، ص 494 و سنن النسايي، ج 2، ص 202.
[42] صحيح بخاري، ج 3؛ كتاب صلوة التراويح، باب 156، باب فضل من قام من رمضان، ص 100، ح256.
[43] همان، ص 101.
[44] صحيح مسلم، ج 6، ص 40.
[45] شرح صحيح مسلم، ج 6، ص 40.
[46] عسقلاني، فتح الباري، ج 4، ص 203.
[47] سنن نسايي، ج 2، ص 202و203.
[48] ارشاد الساري، ج 3، ص 428.
[49] احمدبنفارس، معجم مقائيس اللغة، ج 1، ص 209.
[50] خليلبناحمد، العين، ج 2، ص 54.
[51] بحارالانوار، ج 74، ص 202.
[52] ابنعابدين، حاشيه رد المختار، ج 1، ص 560.
[53] عسقلاني، فتح الباري، ج 17، ص 9.
[54] يونس(10)، آيه 56.
[55] ابناثير، جامع الاصول، ج 9، ص 566؛ علاء الدين المتقي، كنزالعمال، ج 1، ص 221.
[56] كليني، كافي، ج 2، ص 375.
[57] عسقلاني، ارشاد الساري، ج 3، ص 426.
[58] حاشيه رد المختار، ج 1، ص 560.
[59] الاعتصام شاطبي، ج 1، ص 141.
[60] احمدبنحنبل، مسند احمد، ج 3، ص 310.
[61] مركز الرسالة، البدعة مفهومها و حدودها، ص 48.
[62] كنزالعمال، ج 8، باب 7، صلاة النفل، ص 384.
[63] تهذيب الاحكام، باب 4، ج 3،ص 67، حديث 30.
[64] سنن نسايي، ج 2، ص 494.
[65] كنزالعمال، ج 8، باب 7 صلاة النفل، ص 384.
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».