دلائل ذكر شهادت بر ولايت علي در اذان و اقامه

مشخصات كتاب

پرسش

چرا شيعيان در اذان و اقامه شهادت به ولايت علي(ع) مي گويند؟ آيا دلائل روائي يا قرآني وجود دارد؟ منبع پاسخ: پايگاه حوزه5604، 5604

پاسخ

اشاره

پيرامون سؤال شما توجه به نكات ذيل حائز اهميت است:

نكته 01

در رواياتي چند آمده است كه شهادت ثالثه و آوردن نام علي (ع) بعد از لا اله الا الله و محمدا رسول الله با خلقت آسمانها و زمين عرش و كرسي و... توأم بوده است. الف- امام صادق(ع) فرموده است كه: خداوند تعالي بعد از خلقت آسمانها و زمين امر فرمود كه منادي به اين سه شهادت ندا دهد. [1] . ب- در حديثي ديگر آن امام همام(ع) فرموده است كه: خداوند با خلق عرش و كرسي و...بر آنها نوشت لا اله الا الله محمد رسول الله علي اميرالمؤمنين و آنگاه فرمود:(فاذا قال احدكم لا اله الا الله محمد رسول الله فليقل علي اميرالمؤمنين ولي الله) [2] .

نكته 02

از بعضي از روايات نبوي استفاده مي شود كه: ذكر امام علي(ع) بعد از ذكر خدا و حضرت رسول(ص) چه در اذان باشد يا غير اذان جايز است و در نزد خدا محبوبيت دارد [3] . در اين جا ممكن است سؤال شود پس چرا خود پيامبر(ص) آن را در اذان نياورده است؟در جواب مي توان گفت كه: اولاً: تقيه اقتضاء مي كرده است كه نام علي(ع) در اذان نيايد همان طوري كه اقتضاء مي كرده است در قرآن به اين نام تصريح نشود. ثانياً: در كتاب السلافة في امر الخلافة آمده است كه سلمان فارسي در اذان خود شهادت ثالثه را اضافه نمود و همين موجب شد كه بعضي از صحابه به نزد پيامبر شكايت ببرند ولي پيامبر(ص) به اعتراض آنها توجهي ننمود و مهر تائيد بر كار سلمان زد و هم چنين در اين كتاب آمده است كه بعد از واقعه غدير اباذر غفاري در اذان خود بعد از شهادتين به ولايت امير مؤمنان علي(ع) شهادت داد، جمعي از منافقين اين را نپسنديدند و آن چه را ديده بودند، به عنوان اعتراض بر پيامبر(ص) عرضه كردند پيامبر(ص) فرمود:(اما وعيتم خطبتي يوم الغدير لعلي بالولايه، پس چه بود معناي خطبه طولاني من كه در آن صحرا و گرماي شديد براي شما خواندم آيا معناي آن غير از اين بود كه علي اميرالمؤمنين ولي خداست)؟ و در ادامه فرمود: مگر نشنيده ايد كه من گفتم آسمان سايه نيافكنده و زمين در خود جاي نداده، كسي را كه راستگو تر از ابي ذر باشد و آنگاه سر انجام آن گروه معترض را بر ملا نمود وفرمود:(انكم لمنقلبون بعدي علي اعقابكم. [4] .

نقد پاسخ

اشاره

ممكن است شما ديدگاه ما را اين گونه نقد كنيد كه: اولا: تقيه قابل اثبات نيست پس به رواياتي كه در آن، صورتِ اذان نقل شده است اما بدون شهادت ثالثه [5] عمل مي شود. ثانيا: در سند رواياتي كه نقل كرده ايد مناقشه مي شود كه: الف- روايت امام صادق(ع) را كه فرمود:(فليقل علي(ع) اميرالمؤمنين ولي الله) كسي نقل نكرده مگر احتجاج طبرسي و احتجاج طبر سي كتابي است كه غالب اخبار و رواياتش مرسل است و اين روايت هم مرسلا نقل شده است يعني طبرسي در سال 558 هجري وفات نموده است و امام صادق(ع) در سال 148 هجري اما در عين حال مي گويد:روي القاسم بن معاويه قال قلت لابي عبدالله.... پس روايات او عاري از سند است و او خود در اول كتابش به اين اعتراف مي نمايد. ب- عده اي از علماء در اعتبار كتاب احتجاج تشكيك كرده اند و گفته اند محتمل است اين كتاب به شش نفر منسوب باشد [6] . ج- در كتاب رجال نامي از قاسم بن معاويه برده نشده است پس حال اين راوي مجهول است بله در بين روات شخصي بنام قاسم بن يزيد بن معاويه است اما اين شخص راوي روايت احتجاج نمي باشد. ثالثا:آن چه شما گفته ايد منافات با گفتار صدوق دارد چون صدوق ادخال شهادت ثالثه را در اذان به مفوضه استناد مي دهد.

جواب نقد

در جواب نقد اول مي گوئيم كه شكي نيست پيامبر عظيم الشان اسلام واقف به عظمت ولايت بوده و به خاطر همين آن را از اول بعثت اعلام كرده است اما از آيات قرآن اين نكته را استنباط مي كنيم كه آن حضرت در اعلام رسمي و گسترده آن ترس داشته است و شاهد ما لحن تند اين آيه قرآن است كه قبل از واقعه غدير نازل شده كه (يا ايهاالرسول بلغ ما انزل اليك فان لم تفعل فما بلغت رسالته). [7] . آيا ترس پيامبر(ص) نسبت به مسائل كوچك و شخصي بوده است يا خوف اين را داشته اند كه با اعلام اين نكته اساس اسلام و نهالي كه براي رشد و شكوفايي آن همه زحمت كشيده شده در معرض خطر قرار خواهد گرفت؟ و اين همان است كه در آن ماجرا خداوند پيامبرش را اين گونه مورد خطاب قرار مي دهد كه:(اليوم يئس الذين كفرو من دينكم فلا تخشوهم و اخشون). [8] . و لذا بزرگاني چند عدم جعل شهادت به ولايت حضرت علي(ع) را در اذان و اقامه در اين راستا ارزيابي مي نمايند بلكه عقيده دارند كه عدم تصريح به ولايت آن حضرت در قرآن هم به خاطر تقيه بوده است، همان طوري كه در روايت هم بدان اشاره شده است [9] . زيرا كنايه و عدم تصريح در عين زيبايي مضاعف هم وافي به مقصود است و هم موجب عدم عدم تحريك معاندان در اسقاط آيات قرآن مي گردد و همين عاملي در حفظ اسلام گشته است. و اما جواب نقد دوم: كسي از علماء از اين گونه روايات به جزئيت شهادت ثالثه استدلال ننموده است [10] و لذا از فقهاي شيعه كمتر كسي پيدا مي شود كه گفته باشد شهادت ثالثه جزء اذان است منتهي از مجموع ادله اي كه در نزد آنها بوده گفته اند كه مستحب است شهادت ثالثه در اذان گفته شود اما نه به قصد جزئيت [11] همان طوري كه مستحب است بعد از شهادت به رسالت پيامبر(ص) گفته شود: "اللهم صل علي محمد واله". علاوه رواياتي كه اين گونه اند اگر به اخبار تسامح در ادله سنن ضميمه گردند مي توانند مورد توجه قرار گيرند لذا از امام صادق(ع) روايت شده است كه "من بلغه عن النبي(ص) شي من الثواب فعمله كان له اجرا ذلك و ان كان رسول الله لم يقله" [12] . بله علمايي قائل به جزئيت يا وجوب شهادت ثالثه در اذان شده اند اما نه با اتكاء به اين روايات ضعيف بلكه براي فتواي به وجوب خود دليل اقامه كرده اند و اين روايات را به عنوان يكي از مؤيدات ذكر نموده اند مثلا صاحب كتاب االشهاده بالولايه في الاذان، پيرامون روايت احتجاج مي نويسد: صاحب احتجاج در اين كتاب اسانيد روايات را نياورده است و لذا از جهت علمي فقيه نمي تواند به چنين رواياتي اعتماد كند و به استحباب فتوي دهد اما علماي ما به مفاد اين روايات فتوي داده اند و اين قاعده مورد پذيرش خيلي از علماء مي باشد كه عمل مشهور به روايت مرسله يا ضعيف، نقص سند آن روايت را جبران مي كند. [13] . و در ادامه بحث در همان كتاب مي گويند: الان شهادت ثالثه شعار شيعه شده است و لذا بعضي از بزرگان مثل مرحوم حكيم در كتاب مستمسك قائل به وجوب شهادت ثالثه در اذان مي باشد به لحاظ اين كه اين شعار مذهب شده است و ترك آن به مذهب ضرر مي رساند [14] . پس اين احتمال قوي مي نمايد كه بگوئيم شهادت ثالثه از زمان پيامبر(ص) در اذان داخل شده است و آن گاه كه شيعه از تقيه خارج شد، رواج پيدا نمود و لذا نمي توانيم گفتار ذيل را درست ارزيابي نمائيم كه: "شهادت ثالثه (داخل كردن اشهد ان علي ولي الله) از جمله كارهايي است كه صفويه در اذان مرتكب شده اند و اين همان است كه بعضي از غلات سعي در تنفيذ آن در قرن چهارم هجري داشته اند اما علماي شيعه اماميه آن را به شدت مردود و بدعت حرام شمرده اند همان طور كه صدوق در كتاب من لا يحضره الفقيه نقل نموده است". بله مي توانيم با گفتار ذيل موافق باشيم كه: در زمان صفويه شيعه از تقيه خارج گشت و در پرتو درايت محقق كركي در اين زمان دو جمله اشهد ان عليا ولي الله و حي علي خيرالعمل كه در اثر حملات دشمنان كينه توز (بين سالهاي 528-447)از بين مردم رخت بسته بود، احياء گرديد. [15] . حال با اين مقدمه به نقد اشكال سوم مي پردازيم كه خود حديث مفصلي دارد. شيخ صدوق در كتاب من لا يحضره الفقيه گفته است: هَذَا هُوَ الْأَذَانُ الصَّحِيحُ لَا يُزَادُ فِيهِ وَ لَا يُنْقَصُ مِنْهُ وَ الْمُفَوِّضَةُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ قَدْ وَضَعُوا أَخْبَاراً وَ زَادُوا فِي الْأَذَانِ مُحَمَّدٌ وَ آلُ مُحَمَّدٍ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ مَرَّتَيْنِ وَ فِي بَعْضِ رِوَايَاتِهِمْ بَعْدَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ مَرَّتَيْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ رَوَي بَدَلَ ذَلِكَ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً مَرَّتَيْنِ وَ لَا شَكَّ فِي أَنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ وَ أَنَّهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً وَ أَنَّ مُحَمَّداً وَ آلَهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ وَ لَكِنْ لَيْسَ ذَلِكَ فِي أَصْلِ الْأَذَان [16] . ولي ما با توجه به عظمت و بزرگي شيخ صدوق، ملاحظاتي نسبت به اين كلام دارِيم: اولا ايشان در تعريف مفوضه گفته اند كه مفوضه فرقه گمراهي مي باشند كه مي گويند: خدا پيامبر اسلام(ص)را خلق نموده است و خلق دنيا را بوي واگذار كرده است و بعضي هم گفته اند: بلكه اين را به علي(ع) واگذار كرده است و اينها از معتزله و احزابشان مي باشند كه قائلند اعمال بندگان به خود آنها تفويض شده است. [17] . در حالي كه در جاي ديگر مي فرمايند: (ان الغلاة و المفوضة لعنهم الله ينكرون سهو النبي(ص) و يقولون لو جاز ان يسهو في الصلاة لجاز ان يسهو في التبليغ لان الصلاة عليه فريضة كما ان التبليغ عليه فريضة) [18] . و لازمه حرف ايشان اين است كه همه آنهايي كه به سهو النبي اعتقاد ندارند از غلات و مفوضه به شمار آيند در حالي كه اگر اين گونه باشد بايد كل شيعيان به غير از صدوق و استادش از مفوضه باشند چون شيعيان درطول تاريخ قائل به عدم سهو النبي بوده اند. [19] . (انفوا عنا الربوبيه و قولوا فينا ما شئتم، يعني از ما ربوبيت را نفي كنيد و آنگاه هر فضيلتي را كه مي خواهيد براي ما اثبات كنيد) [20] حال با توجه به اين مقدمه مي توانيم بگوئيم شايد آنهايي كه صدوق به آنها نسبت مفوضه داده است از اين دسته بوده اند و لذا مناسب به نظر مي رسيد كه ايشان اسامي آنها را ذكر مي كرد تا محققين نسبت به اين انتساب هم بحث مي نموده اند همان طوري كه درباره عده اي از منسوبين به غلو و تفويض بحث كرده اند و سلامت آنها را اثبات نموده اند. ثانيا از بيان ايشان اين نكته به دست مي آيد كه ايشان با جزئيت شهادت ثالثه مخالف هستند زيرا مفوضه را كه قائل به جزء بودن شهادت ثالثه در اذان بودند لعنت كرده و علاوه فرموده است: "لا شك ان علي ولي الله...و لكن ليس ذلك من اصل الاذان" و اما قريب به اتفاق علماي شيعه قائل به جزئيات شهادت ثالثه در اذان نمي باشند. [21] و تنها محبوبيت و رجحان شهادت ثالثه را در اذان اثبات مي نمايند و اين همان چيزي است كه از كلام شيخ صدوق نفي آن استفاده نمي گردد، پس مي توان گفت كه طبق نظر شيخ صدوق اگر شهادت ثالثه در اذان بدون قصد جزئيت آورده شود رجحان دارد. ثالثا: همين گقتار ايشان دليل بر وجود رواياتي است كه دال بر جزئيت شهادت ثالثه بوده اند و چون ايشان آنان را از جعليات مفوضه مي دانسته است از نقل آنان خودداري نموده است در حالي كه (اعترافه بورودها رواية و رده لها دراية و الرواية لا تعارضها الدراية) و اسلوب بحث و اجتهاد اقتضا مي كرده است كه ايشان در وهله اول آن احاديث را نقل و آنگاه با بيان اشكالات سند يا متن به صحت و سقم روايات حكم كنند اما اين كه از اساس چنين رواياتي را ذكر نكنند و از صفحه روزگار محو نمايند، روش علمي تلقي نمي گردد، و اين بدان خاطر است كه ممكن است متقدمين در سند يا دلالت رواياتي اشكال كنند اما متأخرين آن مناقشه را نپذيرند. رابعا: شيخ صدوق گر چه حق بزرگي بر گردن شيعه دارد اما تجليل از ايشان با خطا انگاشتن سخن ايشان منافاتي ندارد. او معصوم نبوده كه گفتارش بر ديگران حجت باشد و لذا شيخ عبدالنبي عراقي در تعليقه خود بر كلام شيخ صدوق مي نويسد: كسي از اماميه نگفته است كه از شرايط حجيت خبر عمل صدوق و عدم اعراض او مي باشد پس به درستي كه براي صدوق فتواي نادره اي است كه احدي از فقهاء با ايشان موافقت نكرده است مثل مسأله سهو النبي و كنار گذاشتن اخباري كه دلالت بر عدم سهوالنبي دارند و وجوب حج در هر سال بر هر كسي كه متمكن از آن است و جواز وضو و غسل با آب مضاف و پاك بودن خون اگر كمتر از يك نخود باشد و پاك بودن خمر و نجس نشدن آب قليل به ملاقات با نجاست و... [22] . خامسا: شيخ طوسي از اين اخبار و احاديث به شواذ تعبير آورده است و همين تعبير خود حكايت از آن دارد كه راوي اين گونه روايات ثقه بوده اند منتهي شاذ و مخالف با آن چه مشهور روايت كرده اند، مي باشند و اين خود دلالت بر صحت اين احاديث دارد اما فقهاء بدان عمل نكرده اند. [23] . واگر به اين قائده تسامح در ادله سنن اضافه گردد مي تواند دليل باشد كه قول صدوق اگر عدم رجحان مطلق شهادت ثالثه و حكم به گمراهي قائل به رجحان مطلق باشد، وجهي ندارد سادسا: از كلام شيخ صدوق بر مي آيد كه در قرن چهارم هجري كه عصر ايشان بوده است شهادت ثالثه در اذان بوده است و آن زمان به عصر غيبت صغري و نواب اربعه نزديك است و لذا مي توان گفت كه اگر شهادت ثالثه بدعت بوده بايد در توقيعات صادره از حضرت حجت(ع) نهي اي نسبت به اين وارد مي شده همان طوري كه نهي و تبري در باره اهل بدع و باطل مثل شلمغاني و... صادر شده است، در حالي كه چنين چيزي از آن حضرت درباره شهادت ثالثه در اذان صادر نشده است.

نتيجه

نتيجه اين كه از لحاظ تاريخي اين احتمال بسيار قوي است كه اصل تشريع شهادت ثالثه در اذان در زمان پيامبر(ص) اتفاق افتاده اما روي جهاتي در آن زمان اعلام نشده است و اين نه تنها مورد تأييد ادله خاصي است كه بيان شد، به وسيله ادله عامه ولايت حضرت علي(ع) نيز تأييد مي گردد ولي با اين حال علماي شيعه مي گويند چون اذان عبادت است و اين احتمال وجود دارد كه شهادت ثالثه جزء آن نباشد مستحب يا واجب است كه آن را به جا آورند اما نه به قصد جزئيت و تفاوت اذان با ساير عبادات مثل نماز در اين است كه در بين اذان مي توان حتي كلام بيهوده گفت چه برسد به كلام حقي اما نماز از چنين خصوصيتي بر خوردار نيست.

پاورقي

[1] بحارالانوار جلد 37 صفحه295حديث10 باب 54- امالي صدوق مجلس88 ظاهرا اين ندا براي اجابت كساني بوده است كه در عالم ذر وجود داشته اند.امام باقر(ع) در حديثي فرمود: ان الله اخذ من بني آدم من ظهورهم ذريتهم فقال الست ربكم و محمد رسولي و علي اميرالمؤمنين قالو بلي. (اليقين لابن طاووس ص50،55،88).
[2] بحار الانوار جلد 27صفحه1، جلد1باب1.
[3] بحار جلد 38صفحه318 و319 حديث27 باب 67 و جلد 27 بحار صفحه 8 جلد 16 باب10 و همان باب1.
[4] السلافة في امر الخلافة، شيخ عبدالله مراغي از علماي اهل سنت كه در قرن هفتم مي زيسته است، كتاب ايشان از جمله كتب خطي است كه در كتابخانه ظاهريه دمشق موجود مي باشد.
[5] الذخيرة صفحه254- مرحوم نراقي در مستند الشيعة في احكام الشريعة قول به حرمت ادخال شهادت ثالثه را نقل مي كند كه عده اي گفته اند چون كيفيت منقوله اذان از شهادت ثالثه خالي بوده پس مطلقا حرام است كه شهادت ثالثه را در اذان داخل كنيم و آن گاه در جواب آن مي گويد: در اذان توالي و عدم فصل شرط نيست و لذا كلام لغو هم در بين اذان حرام نيست پس چگونه مي توان گفت كه ذكر كلام حق حرام است با اين كه عموماتي داريم كه ذكر شهادت ثالثه را تائيد مي نمايند.
[6] صيانة القران من التحريف/ محمد هادي معرفت ص231.
[7] سوره مائده آيه 67 با عنايت به اين آيه قرآن عده اي فرموده اند كه چون عدم اعلان ولايت حضرت علي (ع) معادل عدم تبليغ رسالت قلمداد شده است پس بايد لا اقل به استحباب شهادت ثالثه در كنار شهادت به رسالت قائل شد زيرا طبق اين آيه قران اگر ولايت اعلان نگردد در واقع رسالت هم اعلان نشده است. ر.ك: فقهيات بين السنه والشيعه، عاطف سلام ص69-62.
[8] سوره مائده آيه3.
[9] معلقات، آيت الله گرامي صفحه 156-عدّة النجفية في شرح اللمعة الدمشقية،كيفية الاذان و.... [
[10] ان لم يستبعد الجزئية العلامه المجلسي و صاحب كتاب الحدائق و الشيخ محمد حسين كاشف الغطاء،و آيت الله السيد ميرزا ابراهيم الاصطهباناتي النجفي يعتقد الجزئية واقعا و لكن الظروف لم تساعد النبي علي اعلام الامة بها.
[11] غنائم الايام،ميرزا ابوالقاسم قمي ص170-بحار ج84 باب اذان واقامه- حدائق الناظره كتاب الصلاه.
[12] المحاسن جلد1صفحه 25 و روي نحوه الكليني في الكافي علي ما في هامش مرآة العقول جلد 2صفحه 106 باب من بلغه ثواب،تاريخ بغداد،خطيب جلد 8 صفحه 296 المناوي في الفيض القدير جلد 6 صفحه 95.
[13] الشهاده بالولاية في الاذان، سيد علي حسيني ميلاني صفحه 28.
[14] همان صفحه 43. در بعضي از تعبيرات آمده است: شكي نيست كه ولايت معصوميه كه اصل ولايت بعد ولايت الهيه مي باشد، اساس فرايض اسلام است و شكي هم نيست كه اعلام آن هم از شعائر الله مي باشد وظاهر كتاب وسنت وجوب حفظ شعائر است...علاوه اعلان اين ولايت در مظانش محبوب اكيد خداوند است و از اهم مظانش اذان و اقامه است چون اذان براي اعلان عمود دين است وولايت بالاتر از نماز مي باشد،علاوه روايت امام صادق (ع) در احتجاج به اين شهادت امر مي كند... پس احتياط به ذكر ولايت ترك نشود و لو يك بار اما نه به قصد جزئيت. (ر.ك: معلقات جلد2صفحه156).
[15] رجوع شود به مجله مبلغان شماره 24.
[16] جلد1 كتاب الصلوه باب الاذان.
[17] صفحه290.
[18] صفحه359.
[19] روضه المتقين جلد2 مرحوم مجلسي اول صفحه245.
[20] ارشاد القلوب جلد 2 صفحه 427- و به همين مضمون است رواياتي كه در منابع ذيل نقل شده است بحار جلد25صفحه289-بحار جلد 47 صفحه 148-8كشف الغمه جلد 2 صفحه197.
[21] گر چه مفاد بعضي از روايات جزئيت است. موسوعه الفقه جلد9 كتاب الصلاه سيد محمد شيرازي.
[22] رساله الهدايه في كون بالولايه في الاذان والاقامه جزء كسائر الاجزاء صفحه 39.
[23] رساله الدرايه شهيد ثاني صفحه 13.

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».