نويسنده : جمعي از نويسندگان
ناشر : مجله حوزه
تقيّه در اصطلاح شيعيان به آن معني است كه يك فرد مسلمان براي نجات جان خود از انجام برخي اعمال پرهيز كند؛ به عنوان نمونه اگر مسلماني در برابر كفار قرار گيرد وخطر جاني او را تهديد كند ميتواند مسلمان بودن خويش را پنهان كند. اين نوشتار پيرامون اسلام خُرد است. با گسترش آن به ويكيپديا كمك كنيد. تقيه چيست؟واژه «تقيه» مأخوذ از «وقايه» به معناي سپر است كه انسان خود را زير آن پنهان ميسازد و خطرات را از جان و ديگر چيزهاي ارزندهاش دفع ميكند. شيعه در مورد تقيه به ادله چهارگانه استناد دارد. از قرآن به عنوان نمونه به آيه ياد شده در ذيل توجه كنيد: لا يتخذ المومنون الكافرين اولياء من دون المومنين و من يفعل ذلك فليس من الله في شيء الا ان تتقوا منهم تقاة و يحذركم الله نفسه. [1] . مؤمنان نبايد همكيشان خود را وانهند و با كافران طرح دوستي ريزند، و هر كس چنين كند او را از دين خدا بهرهاي نيست، مگر آنكه در حال تقيه باشيد. و خداوند شما را از كيفر اين عمل برحذر ميدارد و شما را از عاقبت اين كار ميترساند. [2] . پس خدايتعالي مطابق اين آيه اجازه ميدهد كه مؤمنان به هنگام خوف بر جان خود و در مورد تقيه و ترس از شر و آسيب كافران، تظاهر به دوستي آنان كنند تا بدين وسيله از خطر برهند. دليل از سنت: دليل بر جواز تقيه از سنت بويژه در ميان احاديث و سنن اهل بيت، زيادتر از آن است كه همهاش در اين مختصر بگنجد و ما در اينجا بخشي از آنها را خاطرنشان خواهيم ساخت و كافي است آنچه را كه شيعه و سني در داستان عمار روايت كردهاند، در نظر بگيريم و در پيرامون همين ماجراي عمار بود كه خداوند آيه «الا من اكره و قلبه مطمئن بالايمان» [3] را فرو فرستاد. اجماع: در مشروعيت تقيه، بلكه در وجوب آن احياناً ميان فقها و دانشمندان شيعه اتفاق نظر و باصطلاح اجماع است و شايد مسئله تقيه از آن سلسله مسائل باشد كه حتي دو تن نيز در مورد آن اختلاف ندارند. عقل: عقل هم بطور قطع حكم ميكند كه انسان در مواقع خطر تا آن اندازه كه ميتواند بايد جان و مالش را از خطر نابودي حفظ كند و خويشتن را در مهلكه نيندازد و حتي قرآن مجيد در تأييد اين حكم عقل گويد: ولا تلقوا بايديكم الي التهلكة. [4] . خويشتن را به دست خود به هلاكت نيندازيد. ولا تقتلوا انفسكم ان الله كان بكم رحيما. [5] . خود را نكشيد كه خداوند نسبت به شما مهربان و دلسوز است. سيره عقلاي جهان نيز بر همين است؛ زيرا انسان بطور غريزي و طبيعي بي آنكه بينديشد و نظر عقل و شرع را جويا شود، تقيه ميكند. هرگاه شما بر مردمي گذر كنيد كه از لحاظ مذهب و يا خط مشي سياسي با شما مخالفند و شما از سوي ايشان بر جان خود بترسيد، بدون ترديد تا ميتوانيد راز دلتان را پنهان نگاه ميداريد. از اين ديدگاه هرگاه شما تاريخ اسلام را از روزگار نخستين آن مورد توجه قرار دهيد، خواهيد ديد كه تقيه به عنوان يك مسئله ضروري، پناهگاه بوده است. نبي اكرم (ص) در آغاز دعوت، بطور پنهاني اقدام فرمود تا بني هاشم را فرا خواند و سپس به دستور الهي دعوتش را آشكار ساخت. مسلمانان هم پيش از گسترش اسلام دينشان را كتمان ميكردند؛ حتي ابوطالب عمومي پيامبر، اسلامش را پنهان ميكرد تا بتواند از برادرزادهاش كاملاً دفاع كند و در اين دفاع از تهمت قريش دور باشد. تا آنكه اسلام نيرو گرفت و جريان عكس شد؛ يعني كافران در مكه و مدينه (از روي تقيه) اظهار اسلام كردند، ليكن در دل خويش كفر ميپروردند. آغاز دوران تقيه تقيه در عصر امام جعفر صادق (ع) شروع نشده، بلكه در روزگاران پيشترهم وجود داشته است. حضرت اميرالمؤمنين علي (ع) بخش اعظم عمر خود را در تقيه گذرانده است؛ زيرا او و اندكي از مسلمانان آگاه از ابتداي خلافت اين مقام را حق مسلم او ميدانستند، اما چون به تعداد كافي كمك و مدد كار نداشت، سكوت اختيار فرمود و به تعبير خود آن حضرت، اگر چهل مرد جنگي و مصمم ميداشت از پس گرفتن حق خلافت باز نمينشست. آري، حضرت علي (ع) در زمان خلافت خلفاي قبل از خود افكار و عقايد خود را داشت و هرگز همرأي و هفكر آنها نبود؛ ولي با آنان ميساخت و با تقيه رفتار ميكرد. در شوراي شش نفره وقتي كه ميخواستند با او بيعت كنند، شرط كردند كه او بر سيره خلفاي پيشين عمل كند؛ اما او سربسته آن را رد كرد و خلافت را تنها براساس عمل به كتاب و سنت پذيرفت و در نتيجه رأي شورا از او برگشت و حتي پس از تصدي حكومت از ابراز بسياري از مكنونات دل خويش امتناع ميكرد؛ زيرا از پائين بودن سطح افكار عمومي آگاهي داشت و مخالفتهاي مردم را زيانبار ميدانست. مگر نه آن است كه در روزگار حكومت آن حضرت، ناكثين، قاسطين و مارقين پيمانشكني كردند و راه ظلم و ستم پيش گرفتند و از دين خارج گشتند؟ پس اگر اميرالمؤمنين علي (ع) همه آنچه را كه ميدانست آشكار ميكرد، از بسيار جهات ديگر هم دچار مشكلات ميشد. كمااينكه غالب مردم كوفه پايتخت و مركز حكومت آن حضرت، شيعه و اهل ولاي اهل بيت بودند، ولي باز حضرت علي (ع) نتوانست همه آنچه را كه مردم اين شهر از روزگاران پيش به ارث برده بودند، تغيير دهد؛ همچنانكه او جز اندكي از اسرار دلش را نتوانست براي اهل كوفه فاش سازد و تازه اين، مربوط به زماني است كه هم قدرت معنوي و هم حكومت ظاهري از آن او بود. پس پر واضح است كه وضع در دوراني كه قدرت در دست او نيست و نيز وضع فرزندان او در روزگاران بعد كه شمشير جور و ستم بر بالاي سر آنان قرار داشته، چگونه بايد باشد؟! حضرت علي (ع) در آن شرايط خاص و بعدها فرزندان كرامش در آن اوضاع و احوال معلوم، بدان علت تقيه پيش گرفتند كه ميدانستند ترك تقيه و ابراز حقايق، آنان و دوستداران اندكشان را از بين خواهد برد. پيشتر نيز حضرت علي (ع)، پسرانش را به استفاده از تقيه دستور داده بود، چنانكه طبرسي روايت كرده است كه حضرت علي (ع) خطاب به فرزندانش فرمود: به شما دستور ميدهم كه براي حفظ دين و آئين خود به هنگام لزوم، تقيه را بكار گيريد - تا فرمود: - بدين وسيله جان برادران و ياران محفوظ ميماند و اين بهتر از آن است كه خود را در معرض هلاكت قرار دهيد و از حدود دين كنار رفته و جان برادران خود را به خطر اندازيد. بهوش باشيد! مبادا در موارد لزوم از تقيه بهره نجوئيد كه در اين صورت در خون خود خواهيد غلتيد و وسيله ريختن خون برادران ديگر خواهيد شد و خود و آنان را تباه و هلاك خواهيد ساخت و ذليلانه گرفتار دشمنان دين خواهيد گرديد؛ در صورتيكه خداوند دستور داده است در عزت مؤمنان بكوشيم. اي فرزند! اگر تو با اين وصيت من مخالفت كني ضرر و زيان تو بر خود و برادران دينيات از ضرر و زيان ناصبيها وكافران نسبت به ما بيشتر خواهد بود. [6] . بدين ترتيب ملاحظه ميكنيد كه چگونه اميرالمؤمنين علي (ع) دوستان خود را به رعايت اصل تقيه و بكار بستن آن به هنگام لزوم امر ميفرمايد و پرده از روي فوايد و آثار و نتايج مثبت آن كنار ميزند. شيعه و تشيع به روزگار حكومت حضرت علي (ع) آشكار گشت، زيرا در آن موقع تمام قدرت در دست امام شيعه و مرجع آنان قرار داشت؛ پس دشمنان در هر شهر و دياري آنان را شناختند و معلوم است كه شيعه پس از برگشتن حكومت چه وضعي پيدا ميكنند و چه سرنوشتي ممكن است در انتظار آنان باشد؟! معاويه با همه امكاناتش و با توسل به هر خدعه و نيرنگي با شيعه جنگيد و از جمله كارهاي ننگين او، رواج دادن دشنام بر حضرت علي (ع) بود و آنقدر روي اين عمل زشت اصرار ورزيد كه به تعبير خودش يك نسل براساس آن پرورش يافت. و چه جنگي از اين مهمتر: جنگي رواني - تبليغاتي؟ سپس بسياري از رجال معروف و مردان نامدار شيعه را كه در كوفه بودند از دم تيغ گذراند و براي دستيابي به آنان، زياد را حاكم آن شهر كرد و بصره را نيز بر قلمرو او افزود؛ چرا كه زياد به اين منطقه كاملاً آشنائي داشته است. مدائني مينويسد: زياد آنان را زير هر سنگ و كلوخي كشت و رعب و وحشتي عجيب در دلهايشان انداخت. دستها و پاها بريد، چشمها درآورد، و تن بسياري از شيعيان را بر شاخههاي درخت خرما آويخت و عده زيادي را هم از عراق رانده و دربدر كرد. [7] و اما آنان كه نتوانستند فرار كنند و يا تحت تعقيب قرار گرفتند و به سبب معروفيتشان دستگير شدند، سرنوشتي جز مرگ خونين نداشتند، چونان حجر بن عدي و عمروبن حمق و مانند ايشان. در تاريخ عبري (مختصر الدول) صفحه 87 چنين ميخوانيم: معاويه جاسوساني بر شيعيان علي (ع) گماشته بود و هر جا سراغي از آنان ميگرفت از دم شمشيرشان ميگذارنيد. و امام محمد باقر (ع) نيز آنجا كه مصائب و گرفتاريهاي اهل بيت و شيعيان را ياد ميكرد، ميفرمود: «ماجراي ابتلاي شيعه و در بدري آنان پس از شهادت حسن بن علي عليهما السلام سخت غمانگيز است، چون بدرفتاري توسط معاويه به اوج شدت خود رسيد. شيعيان در هر شهري به قتل ميرسيدند و دست و پاها روي حدس و گمان بريده ميشد و سزاي دوستي ما و ارتباط با ما عبارت بود از زندان، غارت دارائي و ويراني خانه و كاشانه.» [8] . معاويه از وجود حضرت حسن بن علي عليهما السلام بيمناك بود، زيرا انتظار قيام از سوي امام را داشت؛ وانگهي قرار داد صلح آن بزرگوار با معاوية براساس شرايطي بود، از جمله اينكه خلافت و حكومت پس از مرگ معاويه به حسن بن علي عليهما السلام واگذار گردد و معاويه از اين بابت نگران بود و لذا امام حسن (ع) را با زهر مسموم و شهيد كرد. پس ديدههاي مردم تا حسن بن علي عليهما السلام در قيد حيات بود به او دوخته بود و با اينكه معاويه از آن حضرت ميترسيد، رفتارش آنگونه بود؛ پس معلوم است كه پس از شهادت امام طرز رفتار او با شيعيان چگونه خواهد بود! روزگار معاويه و زياد به پايان رسيد و حكومت به دست يزيد و ابن زياد افتاد. ابن زياد در مدتي كوتاه، مسلم بن عقيل، هاني، رشيد هجري و ميثم تمار و بسياري از جوانمردان شيعي را بيرحمانه كشت و عده زيادي را هم به سياه چالهاي زندان انداخت، تا آنكه آمار زندانيان او به دوازده هزار نفر رسيد و سرانجام واقعه كربلا رخ داد. اينهمه فشار، ظلم و شكنجه هنوز فراموش نشده بود كه عصر حجاج خون آشام فرا رسيد و بگذاريد وضع اين عصر را هم از بيان امام باقر (ع) بشنويم كه شخصاً شاهد جريانات تأسفبار آن زمان بوده است: «آنگاه حجاج به قدرت رسيد. او شيعيان را به بدترين وضع ممكن قتل عام ميكرد و به هر تهمت و گماني آنان را دستگير ميساخت و فشار در زمان او به حدي رسيد كه مردم حاضر بودند به آنان زنديق و يا كافر گفته شود اما شيعه علي (ع) ناميده نشوند.» [9] . اين بود گوشهاي از رفتار امويان با علويان و شيعيان اهل بيت. حال اگر تاريخ عصر عباسي هم با دقت بررسي و دنبال گردد، معلوم ميشود كه عباسيان در رفتار قساوت بار خود پيرو امويان بودهاند و آنان نيز همچون آل سفيان، اولاد علي (ع) و محبان اهل بيت را با وضع رقت بار كشته و در بدر كردهاند. آيا با اين همه مصيبت و گرفتاري، شيعه ميتوانست به طور آشكار نظر و عقيده خود را بيان كند و در برابر سلطههاي حاكم كه با تمام نيرو و براي درهم كوبيدن آنان بسيج شده بودند، بايستد؟. به نظر ما تقيه در اين شرايط كاملاً طبيعي بوده و هرگاه خود ما به عنوان يك مسؤاول در چنين تنگنائي قرار ميگرفتيم، جز اين روش را براي خود و پيروانمان عقلائي نميدانستيم. آيا عاقلانه است كه در چنان اوضاع و احوالي پيروان خود را به افشاي راز و ابراز عقيده تشويق كنيم و بدين وسيله آنان را در دام دشمن بدخواه اسير سازيم و هدف تير منافقان قرارشان دهيم؟ آيا عقل جز به اين حكم ميكند كه انسان در چنين شرايطي به شكلي محافظه كارانه عقايد و افكار خود را كتمان كند تا از گرفتاري به دست دشمن بدخواه كه بر سر كار است، رهائي جسته و از شكنجه و دربدري و كشتار جان سالم به دربرد؟ اما از آنجا كه عترت پايه و ركن دوم اسلامند و حافظ شريعت و نگهبان نواميس دين، اگر امامان روش تقيه را پيش نميگرفتند و همگي در برابر دشمنان قيام مسلحانه كرده و كشته ميشدند، پس تفسير و بيان شريعت چگونه صورت ميگرفت؟ و هرگاه اهل بيت ميخواستند عِدل و ملازم قرآن باقي بمانند تا سر حوض بر رسول الله (ص) وارد شوند گزيري از در پيش گرفتن تقيه نداشتهاند تا با پنهانكاري و حفظ اسرار، ظلم و ستم، و فساد و گمراهي غاصبان مقام خلافت را بر ملا سازند. از اين رو امام جعفر صادق (ع) طي حديثي با صراحت تمام ميفرمايد: التقية ديني و دين آبائي ولا دين لمن لا تقيه له و ان المذيع لامرنا كالجاحد به. [10] . تقيه دين من و دين پدران من است و آن كس كه تقيه ندارد، دين ندارد. البته كسي كه اسرار و رازهاي ما را فاش كند همانند كسي است كه منكر حق ما شود. و در مورد ديگر كه امام با اصحاب خاص خود به راز دل پرداخته ميفرمايد: لا تذيعوا امرنا ولا تحدثوا به الا اهله فان المذيع علينا سرّنا اشدّ مؤونة علينا من عدوّنا انصرفوا رحمكم الله ولا تذيعوا سرّنا. [11] . امر ما را فاش نسازيد و آن را جز با اهلش در ميان نگذاريد، زيرا زحمت و دردسر آن كس كه راز ما را فاش ميكند از زحمت و دردسر دشمن ما بيشتر است. پراكنده شويد - رحمت خد بر شما - و راز دار باشيد. و در حديثي ديگر فرمود: كسي كه در راه ما مظلوم واقع ميشود و آهي ميكشد، آه او ثواب تسبيح دارد و به كسي كه در راه دوستي و محبت ما غم و اندوهي رسيد، اين غم و اندوه براي او عبات محسوب ميگردد و پنهان كردن راز ما جهاد در راه خدا شمرده ميشود. [12] . و به مدرك بن هزهار كه يكي از اصحاب و راويان موثق و مورد اطمنيان بوده است، فرمود: يا مدرك! انّ امرنا ليس بقبوله فقط ولكن بصيانته و كتمانه من غير اهله... [13] . اي مدرك! مسئله با پذيرش امر ما (امامت ما) تمام نميشود، بلكه نگهداري اين امانت و حفظ آن از نا اهلان هم شرط است. به دوستان ما سلام برسان و درود و تحيت ما را به ايشان ابلاغ كن و بگو خدا رحمت كند مردي را كه دل مردم را به سوي ما معطوف ميدارد و از احاديث ما آنچه را كه آنان را ياراي قبول و تحمل هست به ايشان بازگو ميكند و از طرف آنچه كه فهمشان از درك آن كوتاه است، صرف نظر مينمايد. امامان شيعه، بطور دائم اصحاب خود را به راز داري و حفظ سرّ فرا ميخواندهاند و حتي جابر جعفي، آن راوي موثق و شاگرد مورد اطمينان كه از امام باقر و امام صادق عليهما السلام حديثها روايت كرده است، گفت: پنجاه هزار حديث و راز در سينه دارم كه تاكنون آنها را به احدي نگفتهام. و در حديثي ديگر گفت: نود هزار حديث فقط از امام باقر (ع) در دل پنهان دارم و آنها را به احدي بازگو نكردهام و پس از اين هم به كسي نخواهم گفت: [14] . امام ششم به معلي بن خنيس فرمود: به سبب افشاي اسرار و رازهاي ما خود را گرفتار مسازيد كه دشمنان اگر خواستند، شما را آزاد كنند و اگر اراده كردند، شما را بكشند. [15] . و در جاي ديگر فرمود: معلي جز به سبب افشاي حديث دشوار ما كشته نشد. پس اين احاديث پرده از روي فلسفه تقيه بر ميدارد و فايده آن را مشخص ميكند و چه بسيار است احاديث در زمينه رازدار بودن نسبت به اسرار امامان، تا اندازهاي كه افشاي راز و سر آنها قتل عمده محسوب گرديده است. بدين ترتيب، چون ائمه ميدانستند كه شيعه احياناً در تنگناهاي سختي واقع خواهد شد، طي اين احاديث، تقيه را به آنان ياد ميدادند و آنان را موظف به رعايت آن ميكردند. تقيّه در خدمت دين اثر و فايده تقيه به عنوان خدمت به دين و جامعه تشيع بر احدي پوشيده نيست؛ زيرا تشيع در كوفه به روزگار زيادبن ابيه بسيار ضعيف شده و از رجال نامدار شيعه احدي در آن باقي نمانده بود و در ايام حجاج هم وضع به جائي رسيد كه نسبت كفر و زندقه به شخصي بهتر از نسبت تشيع بوده است. ولي از اين همه فشار، انزوا و تحت پوشش تقيه زندگي كردن ديري نگذشت تا اينكه تعداد راويان امام جعفر صادق (ع) طبق آماري كه ابن عقده ارائه داده است و شيخ طوسي در «رجال»، طبرسي در «اعلام الوري» و محقق در «معتبر» آوردهاند، بالغ بر بيش از چهار هزار نفر شدند كه اكثر آن راويان، اهل كوفه بودهاند. حسن بن علي وشا از محدثان شيعه و از اصحاب حضرت امام رضا (ع) و از روات موثق ميگويد: اگر ميدانستم احاديث امام صادق (ع) اين اندازه طالب و علاقمند دارد، آنها را بيشتر فرا ميگرفتم؛ زيرا من در همين مسجد كوفه نهصدتن را ديدم كه همه ميگفتند: حديث فرمود ما را جعفر بن محمد عليهما السلام. و تازه وشا جز اندكي از شاگردان امام را درك نكرده است. بدين ترتيب راز كثرت روايت از امام صادق (ع) شناخته ميشود و روشن ميگردد كه چگونه امام، منبع دانشهاي سودمند و والاي بشري بوده و از زبان آن بزرگوار حكمها و حكمتها جاري گشته است و نيز دانسته ميشود كه چرا فرهنگ انتشار يافته از سوي امام به عنوان مذهب تشيع معروف شده و چگونه و چرا بزرگان و سرشناسان اهل سنت، مانند مالك، ابوحنيفه، سفيانها، ايوب سختياني، شعبه، ابن جريح و ديگران جملگي از امام ششم ما حديث شنيده و روايت كردهاند. امام (ع) بدان سبب توانسته اينهمه خدمت انجام دهد كه خود را از جامعه كذائي آن روز دور نگاه داشته و از موارد تهمت دوري گزيده و از جدال بر سر خلافت و حكومت اجتناب فرموده است و در زير پوشش تقيه به سازندگي اساسي و اشاعه فرهنگ اسلامي پرداخته و معارف و فضائل اخلاقي را نشر داده است و اگر امام راهي جز اين انتخاب ميكرد آنهمه دانشها و فضيلتها را نميتوانست انتشار دهد و طبعاً مقام و منزلت ائمه اهل بيت ناشناخته و حقايق قرآني و علوم ديني زير ابرهاي تيره پنهان ميماند و بشريت از اين معارف والا محروم ميگشت. [16] . اگر امام روش خاص خود را پيش نميگرفت، فضاحت و رسوائيهاي دو سلطه اموي و عباسي آشكار نميگرديد و نيز كوس رسوائي فرقههاي باطل زده نميشد و حجت و بيان از سوي دانشمندان و ايدئولوگهاي اسلامي بر ضد منحرفان تمام نميگشت و به هر حال اگر امام روش تقيه پيش نميگرفت،امروزه جمعيت شيعيان به ميليونها تن نميرسيد و آنان در همه بلاد جهان منتشر نميگرديدند. [17] . پس، از مطالب ياد شده تأثير تقيه در خدمت دين و شريعت شناخته گرديد و معلوم شد كه چگونه امام صادق (ع) در زير پوشش تقيه تاريكيها و تيرگيهاي ظلم و گمراهي را زدوده ومردم را با حقايق ايمان آشنا ساخته و شبهات و بدعتها را از ميان برده است (كه اگر امام تقيه نميكرد، سلطه ستم پيشه عصر، مجال فعاليت به او نميداد و در همان آغاز امر چراغ عمر شريفش را خاموش ميكرد.) ما گمان نداريم كه شما پس از خواندن اين مطالب به ياوههائي كه درباره تقيه گفته شده و ميشود، گوش فرا دهيد، و نيز نسبت دادن شيعه را به باطنيگري به علت همين پنهانكاري و راز داري، پنداري بيش نخواهيد دانست. ما با اين بيان، چهرء حقيقي تقيه را نشان دادهايم و براي كساني كه مدعياند محاسن و خوبيهاي تقيه بر ما پوشيده است و روي ايدئولوژي تقيه پرده ضخيمي است و شايد پشت آن پرده هزاران عيب و نقص وجود داشته باشد، حقيقت امر را روشن ساختهايم؛ زيرا چه بسا تبليغات چيهاي سوء ميگويند: كسي كه عقيدهاش را پنهان ميدارد، مردم او را چگونه بشناسند و به مكنون دل او چگونه پي ببرند؟ آري، اين سخنان ياوه پس از تشريح ماهيت تقيه و بيان آثار آن در برهههائي از زمان، ديگر قابل شنيدن نيستند؛ بويژه امروز كه در سايه گسترش و پيشرفت امر چاپ، دانشهاي شيعه و عقايد آنان انتشار يافته، پس پنهانكاري كجاست و تقيه كدام است. بي شك تقيه جز در روزگاري كه شيعه در اقليت و امكانات محدود بوده، مورد نداشته و ندارد؛ زيرا اگر آن جميعت اندك هم در اثر بيباكي و ترك محافظه كاري از دم تيغ دشمن ميگذاشتند، اكنون ديگر از اهل بيت و دانشهايشان و اين همه احاديث و معارف نام و نشان و خبري نبود. اما امروز كه وضع جهان دگرگون شده و شيعه سروساماني يافته و كتابهاي مختلف آنان دنيا را پر كرده است، ديگر از هيچ نويسنده يا خوانندهاي پذيرفته نيست كه بگوييد: مذهب اماميه باطني است و آنان با پوشش تقيه زندگي ميكنند و ما از مبادي فكري و اعتقادي آنان اطلاعي نداريم و از اصول و فروع مذهبشان بي خبريم. زيرا كتابهاي شيعه در زمينه علوم و فنون مختلف چاپ شده و در اختيار همگان قرار دارد و منابع و مدارك در اين زمينه كاملاً فراوان است.
[1] آل عمران /28.
[2] در ترجمه و تفسير اين آيه از تفسير مجمع البيان استفاده شده است. نگاه كنيد به ج 1، ص.430 غير از اين آيه، آيات ديگري نيز در زمينه تقيه هست كه در لابلاي بحثهاي بعدي مطرح خواهد شد.
[3] النحل 106.
[4] البقره /195.
[5] النساء /29.
[6] نگاه كنيد به «احتجاج» تأليف احمد بن علي بن ابي طالب طبرسي از دانشمندان بزرگ شيعه، و اين كتاب او بسيار پر فايده و مهم است.
[7] شرح نهجالبلاغه ابن ابي الحديد، ج 11، ص 43.
[8] همان كتاب.
[9] همان كتاب. [
[10] بحار الانوار، ج 2، ص 74.
[11] همان كتاب.
[12] همان كتاب، ص 64.
[13] همان كتاب، ص 68.
[14] همان كتاب، ص 69.
[15] همان كتاب، ص 72.
[16] هنگامي كه جامعه در انحطاط فكري و عقيدتي بسر ميبرد و هنوز پيشواي شايسته را از زمامدار خود كامه و خودسر تشخيص نميدهد، بايد زير بناي جامعه را عوض كرد و به انسان سازي پرداخت، والا اگر فرضاً حكومت را از دست غاصب گرفتيم، با كدام نيروي انساني كارها را سامان دهيم؟.
[17] راجع به شيعه، آمار نفوسي آنان، تعداد كشورها و شهرهاي شيعه نشين به كتاب «تاريخ شيعه» مراجعه فرمائيد.
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».