تبرك

مشخصات كتاب

مولف:علي اصغر رضواني

مقدمه

تبرك به صالحين و اخيار از امت و اماكن و مشاهد مقدسه و آثار وابسته به آنان، از ناحيه وهابيون به شدت انكار شده و آن را از مصاديق شرك شمرده اند و با كساني كه قصد تبرك جستن از آثار انبيا و صالحان را داشته باشند مقابله و مبارزه مي كنند. از همين رو، تبرك يكي از مسائل اختلاف برانگيز بين وهابيون و مسلمين است. به همين جهت جا دارد كه در اين مسئله دور از تعصبات و جنجال ها بحث نماييم تا حقيقت مطلب روشن گردد.

فتاواي وهابيون در حرمت تبرك

1 _ صالح بن فوزان از مفتيان وهابيون مي گويد: سجده كردن بر تربت اگر به قصد تبرك به اين تربت و تقرب به ولي باشد، شرك اكبر است و اگر مقصود از آن تقرب به خدا با اعتقاد به فضيلت اين تربت باشد، همانند فضيلت زمين مقدس در مسجد الحرام و مسجد نبوي و مسجد الأقصي، بدعت است.... [1] . 2 _ ابن عثيمين مي گويد: تبرك جستن به پارچه كعبه و مسح آن از بدعت هاست، زيرا در اين باره از پيامبر(صلي الله عليه وآله) چيزي نرسيده است. [2] . [ صفحه 170] 3 _ گروه دائمي مفتيان وهابيون مي گويند:... توجه پيدا كردن مردم به اين مساجد و مسح نمودن ديوارها و محراب ها و تبرك به آنها بدعت و نوعي شرك و شبيه به عمل كفار در جاهليّت است. [3] . 4 _ بن باز مي گويد: قرار دادن قرآن در ماشين به جهت تبرك، اصلي بر آن نبوده و غير مشروع است. [4] . 5 _ ابن فوزان مي گويد: تبرك

به معناي طلب بركت و او به معناي ثبات خير و طلب خير و زيادتي آن است و اين طلب بايد از كسي باشد كه مالك آن بوده و بر آن قدرت دارد و او همان خداوند سبحان است كه بركت نازل كرده و ثبات مي دهد. هيچ مخلوقي قدرت بر بخشش، بركت، ايجاد و ابقاء و تثبيت آن ندارد. لذا تبرك به اماكن و آثار و اشخاص _ از زندگان و مردگان _ جايز نيست، زيرا يا شرك است و يا.... [5] . 6 _ ابن عثيمين نيز مي گويد: برخي از زائرين دست به محراب و منبر و ديوار مسجد مي كشند، تمام اينها بدعت است. [6] .

معناي تبرك

تبرك در لغت به معناي طلب بركت است و بركت به معناي زيادت و رشد يا سعادت است. [7] تبرك به چيزي؛ يعني طلب بركت از طريق آن شيء. و در اصطلاح به معناي طلب بركت از طريق چيزها يا حقيقت هايي است كه خداوند متعال براي آنها امتيازها و مقام هاي خاصي قرار داده است؛ همانند لمس كردن يا بوسيدن دست پيامبر(صلي الله عليه وآله) يا برخي از آثار آن حضرت بعد از وفاتش. [ صفحه 171]

تبرك در قرآن كريم

اشاره

كلمه بركت در قرآن كريم با الفاظ گوناگوني به كار رفته است؛ براي افاده اين معنا كه برخي از اشخاص يا مكان ها و زمان هاي معيني را خداوند متعال به جهات خاصي نوعي بركت افاضه كرده است.

بركت در اشخاص

1 _ خداوند متعال درباره حضرت نوح (عليه السلام) و همراهانش مي فرمايد: اهْبِطْ بِسَلام مِنّا وَ بَرَكات عَلَيْكَ وَ عَلي أُمَم مِمَّنْ مَعَكَ؛ [8] اي نوح! از كشتي فرود آي كه سلام ما و بركات و رحمت ما بر تو و بر آن امم و قبايلي كه هميشه با تو هستند. 2 _ هم چنين درباره حضرت عيسي (عليه السلام) مي فرمايد: وَ جَعَلَني مُبارَكًا أَيْنَ ما كُنْتُ وَ أَوْصاني بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا؛ [9] و مرا هر كجا باشم براي جهانيان مايه رحمت و بركت گردانيد و تا زنده ام به عبادت نماز و زكات سفارش كرد. 3 _ در مورد حضرت ابراهيم و فرزندش اسحاق مي فرمايد: فَلَمّا جاءَها نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النّارِ وَ مَنْ حَوْلَها؛ [10] چون موسي به آن آتش نزديك شد او را ندا كردند. آن كس كه در اشتياق اين آتش است يا به گردش در طلب است.... خداوند متعال مي فرمايد: وَ بارَكْنا عَلَيْهِ وَ عَلي إِسْحاقَ؛ [11] و مبارك گردانيديم بر او و بر اسحاق. هم چنين درباره اهل بيت (عليهم السلام)، يا اهل بيت ابراهيم (عليه السلام) مي فرمايد: رَحْمَتُ اللّهِ وَبَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَميدٌ مَجيدٌ؛ [12] رحمت و بركات خدا مخصوص شما اهل بيت رسالت است، زيرا خداوند بسيار ستوده و بزرگوار است. [ صفحه 172]

بركت در زمان و مكان

لفظ بركت و مشتقّات آن در مورد برخي از اماكن و بخش هايي از زمين يا زمان نيز به كار برده شده است: 1 _ خداوند متعال راجع به مكه مكرمه مي فرمايد: إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذي بِبَكَّةَ مُبارَكًا

وَ هُدًي لِلْعالَمينَ؛ [13] همانا اولين خانه اي كه براي مكان عبادت مردم بنا شده مكه است كه در آن بركت و هدايت خلايق است. 2 _ در رابطه با مسجد الأقصي و اطراف آن مي فرمايد: سُبْحانَ الَّذي أَسْري بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَي الْمَسْجِدِ اْلأَقْصَي الَّذي بارَكْنا حَوْلَهُ؛ [14] پاك و منزه است خدايي كه در شبي بنده خود را از مسجد الحرام به مسجد الاقصي سوق داد كه پيرامونش را مبارك و پرنعمت ساخت. 3 _ و درباره شب قدر مي فرمايد: إِنّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَة مُبارَكَة إِنّا كُنّا مُنْذِرينَ؛ [15] اين قرآن بزرگ كتابي مبارك و عظيم الشأن است كه بر تو نازل كرديم تا امت در آياتش تفكر كنند.

تبرك در روايات

با مراجعه به روايات با طيف بسياري از كلمات نبوي و اهل بيت (عليهم السلام) مواجه مي شويم كه سخن از تبرك به ميان آورده و محمّد و آل محمّد (صلي الله عليه وآله) را اشخاص مبارك، معرفي نموده اند: 1 _ پيامبر(صلي الله عليه وآله) در كيفيت صلوات چنين دستور داده اند كه بگوييد: اللّهم صلّ علي محمّد و علي آل محمّد كما صلّيت علي ابراهيم، و بارك علي محمّد و علي آل محمّد، كما باركت علي ابراهيم في العالمين انّك حميد مجيد و السلام كما قد علمتم. [16] . [ صفحه 173] 2 _ در صحيح بخاري در كيفيت صلوات به رسول خدا (صلي الله عليه وآله) چنين آمده است: اللّهم صلّ علي محمّد عبدك و رسولك، كما صلّيت علي ابراهيم و بارك علي محمّد و آل محمّد كما باركت علي ابراهيم. [17] .

تبرك در تاريخ

آيا تبرك به مفهوم اصطلاحي آن يك واقعيّت تاريخي است كه در بين امّت هاي صاحب شريعت رايج بوده، تا از سيره و روش آنان كشف كنيم كه تبرك در بين امّت هاي ديني پيشين نيز امري مشروع بوده است؟ در پاسخ اين سؤال مي گوييم: تبرك به آثار انبيا، از جمله مسائلي است كه در امت هاي ديني پيشين نيز سابقه داشته است، اينك به نمونه هايي از آن اشاره مي كنيم: 1 _ خداوند متعال در مورد تبرك حضرت يعقوب (عليه السلام) به پيراهن فرزندش حضرت يوسف (عليه السلام) و فرستادن آن براي پدرش يعقوب (عليه السلام) از قول حضرت يوسف (عليه السلام) مي فرمايد: اذْهَبُوا بِقَميصي هذا فَأَلْقُوهُ عَلي وَجْهِ أَبي يَأْتِ بَصيرًا؛ [18] پيراهن

مرا نزد پدرم يعقوب برده بر روي او افكنيد تا ديدگانش بينا شود. برادران حضرت يوسف (عليه السلام) امر برادر خود را امتثال نموده و پيراهن را برداشته و بر صورت يعقوب (عليه السلام) انداختند. پدري كه در فراق فرزندش بر اثر شدّت حزن و زيادي اشك نابينا شده بود. در اين هنگام به اذن خداوند متعال چشمان پدر به بركت پيراهن يوسف (عليه السلام) بينا شد. البته خداوند متعال قدرت دارد كه اين عمل را مستقيماً انجام دهد، ولي از آن جا كه عالم عالِم اسباب و مسببات است و اسباب نيز برخي مادي و برخي معنوي است، حكمت الهي بر اين تعلق گرفته كه در انبيا و صالحين و آثارشان بركت قرار دهد تا از اين طريق مردم به آنها اعتقاد پيدا كرده و به آنها نزديك شوند و در نتيجه با الگو قرار دادن آنان به خداوند تقربّ پيدا كرده و به ثواب او نائل آيند. [ صفحه 174] 2 _ از جمله موارد ديگري كه قرآن در مورد امت هاي ديني پيشين به آن اشاره كرده، تبرك جستن بني اسرائيل به تابوتي است كه در آن آثار آل موسي و آل هارون بوده است. خداوند متعال در قرآن كريم قصه پيامبر بني اسرائيل كه بشارت به پادشاهي طالوت داد، اين چنين حكايت مي كند: إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التّابُوتُ فيهِ سَكينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ بَقِيَّةٌ مِمّا تَرَكَ آلُ مُوسي وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِكَةُ؛ [19] نشانه پادشاهي او اين است كه آن صندوق[عهد]كه در آن آرامش خاطري از جانب پروردگارتان، و بازمانده اي از آنچه خاندان موسي و خاندان هارون[در

آن]بر جاي نهاده اند در حالي كه فرشتگان آن را حمل مي كنند به سوي شما خواهد آمد. اين تابوت همان تابوتي است كه به امر خدا مادر حضرت موسي (عليه السلام) فرزندش را در آن قرار داد و بر روي آب رها نمود، اين تابوت در بين بني اسرائيل احترام خاصي داشت؛ به حدّي كه به آن تبرك مي جستند. حضرت موسي (عليه السلام) قبل از وفاتش، الواح و زره خود و آنچه از آيات نبوّت بود در آن قرار داد و نزد وصيّ اش يوشع به وديعه گذارد. اين صندوق نزد بني اسرائيل بود و آن را از ديد مردم پنهان نگه مي داشتند. بني اسرائيل تا مادامي كه تابوت نزدشان بود در عزت و رفاه بودند، ولي هنگامي كه گناه كرده و به تابوت بي احترامي كردند، خداوند آن را مخفي نمود. آنان بعد از مدّتي، آن را از يكي از انبيايشان خواستند؛ خداوند متعال طالوت را پادشاه آنان كرد و نشانه ملك او، همان صندوق[عهد]بود. زمخشري مي گويد: تابوت، صندوق تورات بوده است، و هرگاه حضرت موسي(عليه السلام) در صدد قتال برمي آمد آن را بيرون آورده و در منظر بني اسرائيل قرار مي داد تا با ديدن آن آرامش پيدا كرده و در جهاد سست نگردند.... [20] . از اين داستان استفاده مي شود كه بني اسرائيل نيز از تابوتي كه آثار حضرت موسي در آن بوده تبرك مي جستند و براي آن احترام خاصي قائل بوده اند. [ صفحه 175]

سيره مسلمين در تبرك

سيره صحابه در تبرك به پيامبر در زمان حياتش

اشاره

محمد طاهر مكّي مي گويد: تبرك به آثار پيامبر(صلي الله عليه وآله) سنت صحابه بوده است كه اين

سنت را تابعين و صالحين مؤمن نيز دنبال نموده اند. تبرك به آثار پيامبر(صلي الله عليه وآله) در عصر آن حضرت واقع شد و حضرت بر كسي انكار نكرد و اين خود دليل قاطعي بر مشروعيت تبرك است، زيرا اگر اين چنين نبود پيامبر(صلي الله عليه وآله) مردم را از آن نهي مي كرد؛ خصوصاً با در نظر گرفتن اين نكته كه غالب صحابه ايمان هاي قوي داشته و تابع دستورهاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) بوده اند. [21] . ابن حجر مي گويد: هر مولودي كه در عصر پيامبر(صلي الله عليه وآله) بوده قطعاً پيامبر(صلي الله عليه وآله) را ديده است، زيرا اصحاب انگيزه فراواني داشتند تا فرزندان خود را به نزد پيامبر(صلي الله عليه وآله) آورده تا به پيامبر(صلي الله عليه وآله) متبرك ساخته و پيامبر(صلي الله عليه وآله) او را تحنيك كند. [22] حتي گفته شده كه بعد از فتح مكه، اهالي آن فرزندانشان را نزد پيامبر(صلي الله عليه وآله) مي آوردند تا دست مباركش را بر سرشان كشيده و دعاي به بركت نمايد. [23] . در اين زمينه روايات فراواني است كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم: 1 _ عايشه نقل مي كند: صحابه دائماً فرزندان خود را نزد رسول خدا (صلي الله عليه وآله) مي آوردند تا آنان را تحنيك كرده و مبارك گرداند. [24] . 2 _ امّ قيس فرزندش را _ كه هنوز غذا نخورده بود _ نزد رسول خدا (صلي الله عليه وآله) آورد و او را در دامن آن حضرت (صلي الله عليه وآله) قرار داد.... [25] . ابن حجر در شرح اين

حديث مي گويد: از اين حديث استفاده مي شود كه تحنيك [ صفحه 176] طفل و تبرك به اهل فضل مستحب است. [26] . 3 _ انس مي گويد: رسول خدا (صلي الله عليه وآله) را ديدم كه حلاّق سر مباركش را مي تراشيد و اصحاب دور وجودش طواف مي كردند تا اگر دانه مويي از سر حضرت (صلي الله عليه وآله) جدا شود بر دستان آنها قرار گيرد. [27] . 4 _ ابي حجيفه مي گويد: خدمت رسول خدا (صلي الله عليه وآله) رسيدم، در حالي كه وضو مي گرفت و مردم بر هم سبقت مي گرفتند تا از آب وضوي پيامبر(صلي الله عليه وآله) بهره ببرند. هر كس از آن آب بر مي داشت، براي تبرك به خود مي ماليد و كسي هم كه به آن دسترسي پيدا نمي كرد از رطوبت ديگري استفاده مي برد. [28] . عروه از مسور و ديگران نقل مي كند: هنگام وضوي رسول خدا (صلي الله عليه وآله)، نزديك بود كه مردم به دليل هجوم آوردن براي تبرك از آب وضوي پيامبر(صلي الله عليه وآله) خودشان را هلاك كنند. [29] . 5 _ سعد مي گويد: از اصحاب رسول خدا شنيدم كه مي گفتند: رسول خدا (صلي الله عليه وآله) كنار چاه بضاعه آمد و با دلوي از چاه آب كشيد و با آن وضو گرفت و بقيه آن را داخل چاه ريخت. بعد از اين جريان هرگاه شخصي مريض مي شد، از آن چاه آب مي كشيدند و او را مي شستند؛ و فوراً شفا مي يافت. [30] . 6 _ ابوايوب انصاري مي گويد: بعد

از آن كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) وارد خانه ما شد؛ من براي حضرتش غذا مي آوردم، هنگامي كه ظرف غذا را بر مي گرداندم، من و همسرم از محل دست هاي پيامبر(صلي الله عليه وآله) در غذا به نيت تبرك برداشته و استفاده مي كرديم. [31] . [ صفحه 177]

رأي ابن تيميه و احمد بن حنبل در تبرك

ابن تيميه در كتاب اقتضاء الصراط المستقيم نقل مي كند: احمد بن حنبل و غير او اجازه داده اند تا انسان منبر و جا دستي پيامبر(صلي الله عليه وآله) را بر روي منبر براي تبرك مسح نمايد، ولي مسح قبر آن حضرت را رخصت نداده اند. ولي برخي ديگر از اصحاب ما روايتي از احمد نقل كرده كه مسح قبر پيامبر(صلي الله عليه وآله) را نيز جايز شمرده است.

تبرك صحابه و تابعين به آثار پيامبر بعد از وفاتش

بخاري در صحيح بابي را به اين مضمون ذكر كرده است. آنچه از زره، عصا، شمشير، ظرف، انگشتر و... مو، كفش و... از چيزهايي كه صحابه و ديگران به آنها بعد از وفات پيامبر(صلي الله عليه وآله) تبرك مي جستند. [32] . 1 _ نقل است كه معاويه هنگام وفات وصيت كرد كه با پيراهن، شلوار، قبا و مقداري از موي پيامبر(صلي الله عليه وآله) دفن شود. [33] . 2 _ عمر بن عبدالعزيز هنگام وفاتش دستور داد: مو و ناخني از پيامبر(صلي الله عليه وآله) را آورده و در كفنش قرار دهند. [34] . 3 _ ابن سعد مي گويد: در حنوط انس بن مالك، كيسه اي از مشك و مويي از موهاي رسول خدا (صلي الله عليه وآله) را قرار دادند. [35] . 4 _ ابن سيرين مي گويد: به عبيده گفتم: نزد ما مقداري از موي پيامبر(صلي الله عليه وآله) از طرف انس يا اهل او باقي مانده كه براي من محبوب تر است از دنيا و آخرت. [36] . 5 _ صفيه مي گويد: هرگاه عمر بر ما وارد مي شد دستور مي داد تا كاسه اي كه از رسول خدا(صلي

الله عليه وآله) نزد ما بود به او دهيم، سپس آن را از آب زمزم پر مي نمود و از آن [ صفحه 178] مي آشاميد و به قصد تبرك بر صورتش مي پاشيد. [37] . 6 _ انس مي گويد: پيامبر(صلي الله عليه وآله) بر امّ سليم وارد شد و در آن جا مشكي از آب ديد كه بر ديوار آويزان شده بود؛ آن گاه پيامبر(صلي الله عليه وآله) ايستاده از آن آب آشاميد. امّ سليم مشك را برداشته و دهانه آن را بريده و براي تبرك نزد خود نگاه داشت. [38] . 7 _ ابن سيرين نقل مي كند: نزد انس بن مالك، عصايي از رسول خدا (صلي الله عليه وآله) بود كه بعد از وفاتش آن را با او بين پهلو و پيراهنش دفن نمودند. [39] . 8 _ ابراهيم بن عبدالرحمن بن عبدالقاري مي گويد: ابن عمر را ديدم كه دستش را بر جايگاه پيامبر(صلي الله عليه وآله) در منبر كشيده و به صورت خود مي ماليد. [40] . 9 _ يزيد بن عبدالله بن قسيط مي گويد: جماعتي از اصحاب پيامبر(صلي الله عليه وآله) را ديدم كه وقتي مسجد از جمعيت خالي مي شد، دست بر دستگيره منبر رسول خدا (صلي الله عليه وآله) گذارده، آن گاه دعا مي نمودند. [41] . 10 _ داود بن صالح مي گويد: روزي مروان به روضه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) وارد شد، ديد شخصي صورتش را بر روي قبر پيامبر(صلي الله عليه وآله) گذارده است. به او گفت: آيا مي داني چه مي كني؟ هنگامي كه آن شخص صورتش را برداشت

مروان ديد كه او ابوايوب است. ابوايوب در جوابش فرمود: من به جهت اين سنگ نيامده ام، بلكه به خاطر رسول خدا (صلي الله عليه وآله) آمده ام. [42] . 11 _ ابن عساكر به سند خود از امام علي (عليه السلام) نقل مي كند: بعد از دفن رسول خدا (صلي الله عليه وآله) فاطمه (عليها السلام) بر بالاي قبر پدرش ايستاد و مشتي از خاك قبر را برداشته و بر ديدگانش ماليد و فرمود: [ صفحه 179] ماذا علي من شمّ تربة أحمد++ أن لا يشمّ مدي الزمان غواليا صُبّت عليّ مصائب لو أنّها++ صُبّت علي الأيّام عدن ليالياً [43] . 12 _ سمهودي نقل مي كند: عبدالله بن عمر دست راستش را بر قبر شريف پيامبر(صلي الله عليه وآله) مي ماليد و بلال نيز صورتش را. آن گاه از عبدالله بن احمد بن حنبل نقل مي كند كه اين عمل به جهت شدت محبت بوده، و بدين جهت تعظيم و احترام اشكالي ندارد. [44] . 13 _ ابوالدرداء مي گويد: شبي بلال مؤذن پيامبر(صلي الله عليه وآله) در عالم رؤيا پيامبر(صلي الله عليه وآله) را زيارت نمود. حضرت (صلي الله عليه وآله) به او فرمود: اين چه جفايي است كه در حق ما نمودي! آيا وقت آن نشده كه به زيارت ما بيايي؟ بلال محزون و خائف از خواب بيدار شد؛ فوراً سوار بر مركب خود شد و به سوي مدينه حركت نمود و مستقيماً به كنار قبر پيامبر(صلي الله عليه وآله) آمد و شروع به گريه كرد، در حالي كه صورتش را به قبر مبارك مي ماليد. حسن و حسين (عليهما السلام)

بر او وارد شدند، بلال آنان را در بغل گرفت و بوسيد. [45] . 14 _ نافع نقل مي كند: ابن عمر را ديدم كه نماز مي گزارد در مكان هايي كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) نماز خوانده بود.... [46] . ابن حجر در شرح اين حديث مي گويد: از اين عمل ابن عمر استفاده مي شود كه دنبال نمودن آثار پيامبر(صلي الله عليه وآله) و تبرك به آنها مستحب است. [47] . 15 _ ابن عبدالبرّ مي گويد: ابن عمر از آثار رسول خدا (صلي الله عليه وآله) بسيار متابعت مي نمود و در مواقف عرفه و ديگر مواضع به دنبال مكاني مي رفت كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) در آن وقوف نموده بود. [48] .

پاورقي

[1] المنتقي من فتاوي الشيخ صالح بن فوزان، ج 2، ص 86.

[2] مجموع الفتاوي لابن عثيمين، رقم 366.

[3] اللجنة الدائمة للبحوث العلمية و الافتاء، ح 3019.

[4] فتاوي اسلاميه، ج 4، ص 29.

[5] البدعة، ص 28 _ 29.

[6] دليل الأخطاء، ص 107.

[7] لسان العرب، ج 10، ص 390؛ صحاح اللغه، ج 4، ص 1075 و النهايه، ج 1، ص 120.

[8] هود (11) آيه 48.

[9] مريم (19) آيه 31. [

[10] نمل (27) آيه 8.

[11] صافات(37) آيه 113.

[12] هود (11) آيه 73.

[13] آل عمران (3) آيه 96.

[14] إسراء (17) آيه 1.

[15] دخان (44) آيه 3.

[16] صحيح مسلم، كتاب الصلاة، باب الصلاة علي النّبي (صلي الله عليه وآله) بعد التشهد، ج1، ص 350، ح 65.

[17] صحيح بخاري، ج 3، ص 119، كتاب التفسير، تفسير سورة الاحزاب.

[18] يوسف (12) آيه 93.

[19] بقره (2) آيه 248.

[20] تفسير كشاف، ج

1، ص 293.

[21] تبرك الصحابة بآثار الرسول (صلي الله عليه وآله)، ص 7.

[22] تحنيك، عبارت است از اولين خوردني كه به طفل مي خورانند از تربت يا چيزي ديگر.

[23] الاصابة، ترجمه وليد بن عقبه، ج 3، ص 638، رقم 9147.

[24] مسند احمد، ج 7، ص 303، ح 25243.

[25] صحيح بخاري، ج 1، ص 62، كتاب الغسل.

[26] فتح الباري، ج 1، ص 326، كتاب الوضوء.

[27] صحيح مسلم با شرح نووي، ج 15، ص 83، مسند احمد، ج 3، ص 591.

[28] صحيح بخاري، ج 1، ص 55، كتاب الوضوء، باب استعمال فضل وضوء الناس.

[29] همان.

[30] الطبقات الكبري، ج 1، ص 2، ح 184.

[31] البداية و النهاية، ج 3، ص 201؛ سيره ابن هشام، ج 2، ص 144.

[32] صحيح بخاري، ج 4، ص 46، باب ما ذكر من درع النبي (صلي الله عليه وآله) و عصاه و سيفه....

[33] السيرة الحلبيه، ج 3، ص 109؛ الاصابه، ج 3، ص 400 و تاريخ دمشق، ج 59، ص 229.

[34] طبقات ابن سعد، ترجمه عمر بن عبدالعزيز، ج 5، ص 406.

[35] همان، ج 7، ص 25، ترجمه انس.

[36] صحيح بخاري، ج 1، ص 51، كتاب الوضوء، باب الماء الذي يغسل شعر الانسان.

[37] الاصابه، ترجمه فراس، ج 3، ص 202؛ اسد الغابه، ج 4، ص 352.

[38] مسند احمد، ج 7، ص 520، ح 26574؛ طبقات ابن سعد، ج 8، ص 313.

[39] البداية و النهايه، ج 6، ص 6.

[40] طبقات ابن سعد، ج 1، ص 254، ذكر منبر الرسول (صلي الله عليه وآله).

[41] همان.

[42] المعجم الاوسط، ج 1، ص 94، الجامع الصغير، ص 728 و....

[43] وفاء الوفا، ج 4، ص1405.

[44] همان.

[45] تاريخ دمشق، ج

7، ص 137؛ تهذيب الكمال، ج 4، ص 289، اسد الغابه، ج 1، ص 244.

[46] صحيح بخاري، ج 1، ص 130.

[47] فتح الباري، ج 1، ص 469.

[48] الاستيعاب، ج 2، ص 342.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109