مولف:مهري هدهدي
مجازات مرتد، دراسلام ازمسائلي است كه همواره مورد سوال و شبهه بوده است و انتقاداتي از قبيل اين كه مگراسلام با آزادي بيان و عقيده مخالفت دارد و يا آيا اين عمل نشانگر خشونت ديني نيست؟، به اين حكم وارد مي شود. نگارنده دراين مقاله سعي دارد مرتد و انواع آن را معرفي كرده وپاسخي به انتقادات مطرح شده ارائه نمايد.
" ارتداد" از واژه "رد" گرفته شده و در لغت به معناي بازگشت است. در فرهنگ ديني، بازگشت به كفر" ارتداد" و " رده" ناميده مي شود. [1] البته مساله ارتداد و احكام جزايي مترتب بر آن، به اسلام اختصاص ندارد. در برخي ديگر از اديان و مذاهب بزرگ نيز هرگاه كسي از دين برگزيده و منتخب روي گرداند، كافر به شمار مي آيد و بدان سبب كه از دين سابق برگشته، مرتد خوانده مي شود. [2] و مجازات در فرهنگ اسلامي از آن جهت كه دين حقيقي نزد خدا اسلام است؛ [3] هر كس به خداي متعال يا وحدانيت وي، حيات پس از مرگ، شريعت اسلامي يا نبوت حضرت محمد صلي الله عليه و آله را باور نداشته باشد، كافر قلمداد مي شود. [4] البته جوهره همه اديان الهي واحد است، گرچه به مقتضاي تفاوت شرايط اجتماعي، شرايع نيز تفاوت مي يابند، در هر عصري، تنها يك شريعت بر حق است و ساير شرايع، به دليل تفاوت شرايط قبلي يا وقوع تحريف، نسخ مي شود. [5] . علامه شهيد مرتضي مطهري(ره) مي فرمايد: كافي نيست كه انسان يك ديني داشته باشد و حداكثر اين باشد كه آن دين، منتسب به يكي از پيامبران آسماني باشد، با اين استدلال كه همه اديان آسماني از لحاظ اعتبار در همه وقت يكسان هستند، نمي توان هر ديني را انتخاب نمود، چرا كه در هر زمان فقط يك دين حق وجود دارد و بر همه لازم است كه در هر زمان، از پيغمبر صاحب شريعت همان عصر اطاعت كنند. در اين زمان نيز اگر كسي بخواهد به سوي خدا راهي را بجويد، بايد از دستورهاي دين او راهنمايي بجويد و به حكم صريح قرآن، ديني جز اسلام پذيرفته نيست.(آل عمران/85) البته بايد توجه داشت كه ميان پيامبران اختلاف و نزاعي وجود ندارد، لكن انسان بايد همه پيامبران را قبول داشته باشد(بقره/285) و بداند كه پيامبران سابق، مبشر پيامبران لاحق، خصوصاً خاتم و افضل آنها بوده اند و پيامبران لاحق، مصدق پيامبران سابق بوده اند. (صف/6) پس لازمه ايمان به همه پيامبران اين است كه در هر زماني تسليم شريعت همان پيامبري باشيم كه دوره او است. [6] .
هر گاه از سوي يك مسلمان، اموري كه سبب كفر مي شود، صورت پذيرد، عوامل تحقق ارتداد نيز به شمار مي آيد. اين امور عبارت است از:
اگر مسلماني؛ منكر وجود خدا، وحدانيت وي، رسالت حضرت ختمي مرتبت (ص) يا معاد شود، كافر به حساب مي آيد. مثلاً اگر به خدا ايمان داشته باشد، ولي به شريعت حضرت محمد(ص) ايمان نياورد، كافر شمرده مي شود. [7] .
اگر مسلماني منكر اصل دين اسلام و شريعت محمدي(ص) نشود، ولي يكي از احكام ضروري اسلام مانند؛ نماز و روزه را انكار كند، كافر شده و حكم ارتداد بر وي جاري مي شود. شايان ذكر است كه بين سهل انگاري و انكار تفاوت است. يك وقت مسلماني به علت سهل انگاري ترك نماز و روزه مي كند كه اين فرد مرتد نيست ولي گاهي فرد مسلمان مي گويد من قبول ندارم كه حكم نماز و روزه و ديگر ضروريات دين در اسلام وضع شده، پس- نعوذبالله- پيامبر دروغ گفته است. كه اين فرد مرتد شناخته مي شود.
جواهرالكلام، محمد حسن نجفي، ج6، ص49 هرگاه مسلماني به طور مشخص بداند كه مثلاً روزه در عيد فطر حرام است يا روزه مسافر- جز در موارد خاص - باطل است و يا پوشش اسلامي بانوان واجب است، ولي با وجود اين منكر آن گردد، مرتد مي شود؛ چون اين امر به انكار رسول خدا(ص) يا تكذيب آن حضرت مي انجامد.البته باز هم يادآوري مي نماييم كه سهل انگاري با انكار متفاوت است. گاهي افراد از روي سهل انگاري موارد فوق را انجام نمي دهند كه اين مسئله به ارتداد نمي انجامد، ولي اگر با عناد و انكار همراه شود، فرد مسلمان مرتد شناخته نمي شود.البته لازم نيست انكار دين يا احكام شريعت مقدس حتما با گفتار صريح و آشكار باشد. هر گفتار يا كرداري كه سبب تكذيب، انكار، عيب گذاري و ناقص شمردن، تمسخر و استهزاي دين اسلام يا اهانت به مقدسات و كوچك شمردن و دست برداشتن از آن گردد، موجب تحقق كفر و ارتداد مي شود، مانند افكندن قرآن در مكاني غيرپاك يا پاره كردن آن. از اين روي، هر رفتار و گفتاري كه نتيجه آن عدم حقانيت دين اسلام و در نتيجه بي فايده بودن اعتقاد به آن باشد، موجب كفر و ارتداد مي گردد. [8] . يكي از نمونه هاي روشن آن حكم حضرت امام خميني(ره) درباره سلمان رشدي و مرتد خواندن او است. سلمان رشدي با صراحت به نفي و انكار اسلام پرداخت؛ ولي به نحوي مزورانه و شرم آور به ساحت مقدس قرآن كريم، پيامبراكرم(ص) و همسران و برخي از ياران آن حضرت توهين كرد و مساله وحي و نزول قرآن را به سخره گرفت. او به خواننده كتابش تلقين مي كند كه رسالت پيامبر(ص) و نزول قرآن كريم، دروغ و(معاذالله) ساخته ذهن نبي اكرم(ص) است و حتي بعضي از سخنان شيطان نيز در قرآن گنجانيده شده است.
در فقه اسلامي مرتد دو نوع است و هر يك احكامي جداگانه دارد:
كسي است كه پدر يا مادر يا والدينش هنگام انعقاد نطفه وي مسلمان بوده، بعد از بلوغ، آيين اسلام را پذيرفته و سپس به كفر روي آورده است، مانند سلمان رشدي كه پدرش مسلمان است.
كسي است كه پدر و مادرش هنگام انعقاد نطفه وي، كافر بوده اند، بعد از بلوغ، اظهار كفر كرده، سپس مسلمان شده و بعد از آن به كفر بازگشته است. [9] . البته فرزندان نابالغ، از جهت اسلام و كفر، تابع آيين پدر و مادرند. [10] هر گاه يكي از والدين مسلمان باشد، فرزند مسلمان شمرده مي شود، البته اسلام حكمي محسوب مي شود، چون اسلام بر كفر برتري دارد و تابعيت برتر براي فرزند منظور مي شود. [11] اگر پدر و مادر هر دو كافر باشند، فرزند نيز در حكم كافر است. [12] البته بايد توجه داشت براي حكم به ارتداد و اجراي مجازات آن، اسلام حكمي كفايت نمي كند. بايد فرد، پس از بلوغ، خود اسلام را انتخاب كند و سپس كفر بورزد. [13] .
در فقه شيعه بنا بر چند دليل، حكم ارتداد صادر مي شود كه عبارتند از: 1- اقرار خود شخص مبني بر اين كه از دين اسلام خارج شده و يا اظهار او به يكي از اديان باطل. 2- اقوال كفرآميز، مثل اين كه لفظاً خدا را نفي كرده يا پيامبراكرم صلي الله عليه وآله و يا يكي از ضروريات اسلام را انكار كند. 3- انجام افعالي كه دليل بر خروج از اسلام باشد. 4- سبّ- دشنام- به نبي اكرم صلي الله عليه و آله و ائمه اطهار عليهم السلام. 5- شهادت دو مرد عادل و موثق. قابل ذكر است كه حكم ارتداد بر كساني جاري مي شود كه داراي شرايط؛ بلوغ، عقل، اختيار و قصد و نيت باشند.
در اواخر عمر شريف پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه وآله و بعد از وفات ايشان، جامعه اسلامي با بحران "از دين برگشتگان" روبرو شد. اين مساله كه ميرفت تا آتش تشتت، تفرقه و قوم گرايي را دوباره زنده كند، بزودي فرو نشست اما به هر حال باز هم جامعه اسلامي، هر از گاهي، شاهد اين پديدهها بوده است.دراينجا به دو بحث "مرتدان صدر اسلام" و " مرتدان معاصر" اشاره مي نماييم.
در صدر اسلام، به چند دليل مساله ارتداد پيش آمد. از آنجا كه اين امر در بين قبايل تازه مسلمان رخ داد،دليل اول ارتداد آنها، عدم شناخت كافي از اسلام بود. گروهي از شيوخ قبايل از روي بيم يا طمع، مسلمان شده و پس از فتح مكه با مشاهده قدرت عظيم اسلام، خود را ناچار به تسليم ديده بودند. بسياري از آنها شخص پيامبر را نديده و سخن او را نشنيده بودند. در آن مدت كوتاه هم مجالي نبود كه معلماني از طرف پيامبرصلي الله عليه وآله، آنان و مردمشان را با اسلام آشنا كنند؛ در نتيجه با روح شريعت اسلام بيگانه بودند. دليل دوم ارتداد، "اهميت مقام پيامبري در مكتب اسلام" بود. اصل پيامبري در مكتب جديد، نكته قوتي بود كه ساير قبايل از آن محروم بودند و طبيعي بود كه اين نقطه ضعف ساير قبايل با "ادعاهاي نبوتي" ميتوانست جبران شود. و چنين بود كه به مجرد انتشار خبر وفات پيامبرصلي الله عليه وآله روح جاهليت عرب در همه جا علم خودسري برافراشت. دليل سوم ارتداد آنان "عدم تمايل به پرداخت زكات" بود. پرداخت زكات كه يكي از دستورات اين دين جديد بود براي مردمي كه تا آن زمان حاضر بودند در فقر زندگي كنند اما دست گدايي به سوي كسي دراز نكنند و از طرف ديگر، حاضر به دادن باج به هيچ قبيلهاي نبودند، تكليف سنگين و شاقي بود كه طبيعت بيقيد صحرانشين قدرت تحمل آن را نداشت. قبايل مرتد در صدر اسلام بيشتر از مردم بحرين، يمن، عمان و حضرموت بودند. افرادي جاه طلب در پي آرزوي به دست آوردن مقام پيامبري، ادعاي نبوت ميكردند و قبايل فوقالذكر بنا به دلايلي كه گفته شد، دور آنان جمع ميشدند و سخن آنها را ميپذيرفتند. اين افراد، عبارت بودند از اسود عنسي، مسيلمه، سجاح و طليحه كه اينان براي مدتي جولان دادند و حكومت تاسيس كردند. اما در نهايت، توسط نيروهاي مسلمان از هم پاشيده شدند.
در عصر ما نيز، اين پديده شوم توسط افراد و گروههايي بروز كرده است. آنان با هدف تضعيف مسلمانان و سرگرم كردن آنها به اين وقايع، مزدوراني را اجير كرده و با حمايت همه جانبه از آنها خود را رودرروي جهان اسلام قرار دادهاند. احمد كسروي، جريان حزب توده و سلمان رشدي از جمله مرتدان معاصر هستند. رشدي كه يك مسلمان هندي الاصل است، بر اثر فساد و بيمحتوايي فرهنگ غرب به بيديني و ارتداد كشيده شد و در كتاب آيات شيطاني به ساحت قرآن مجيد، حضرت رسول اكرم صلي الله عليه وآله و زوجات ايشان، جسارتي عظيم كرد و مورد تشويق بيحساب سردمداران كفر قرار گرفت. آنها تشخيص داده بودند كه آنچه به دنياي اسلام حركت ميدهد، هاله قداستي است كه عقايد اسلامي را فراگرفته و چون با هيچ شيوهاي نتوانستند اين هاله تقدس را محو كنند، با اين روش وارد عمل شدند. اما اين نقشه شوم آنان با حساسيت به موقع امام خميني رحمة الله كه حكم قتل سلمان رشدي را صادر فرمودند، نقش بر آب شد.
از دير باز تاكنون همواره يك بحث از سوي دشمنان دين مطرح بوده است؛ آنان به نيت القاي شبهه، مسلح به سفسطه شدهاند و سؤال ميكنند كه اگر آيه "لا اكراه فيالدين" شعار اسلام است و اسلام براي آزادي عقيده، بيش از هر دين ديگري احترام قائل است، چرا مرتد را وادار ميكند كه با توبه از عقيدهاش برگردد و اگر حاضر به پذيرش اين اجبار نشد؛ او را اعدام ميكند؟ براي پاسخ به اين شبهه و شبهات مشابه، ابتدا آزادي عقيده را تشريح ميكنيم. آزادي عقيده عبارت است از اين كه هر شخصي بدون ترس و نگراني هر فكري را، اعم از اجتماعي، فلسفي، سياسي يا مذهبي آزادانه انتخاب كند. ماده 19 اعلاميه جهاني حقوق بشر ميگويد "هر كس حق آزادي عقيده و بيان را دارد؛ حق مزبور شامل آن است كه از داشتن عقايد خود بيم و اضطرابي نداشته باشد و..." ماده 19 ميثاق بينالمللي حقوق مدني و سياسي نيز متضمن اين مطلب است كه هيچ كس را نميتوان به واسطه عقايدش در معرض مزاحمت و ارعاب قرار داد. اسلام، نخستين ديني است كه از آزادي عقيده حمايت كرده است. طبق اين شريعت، هر انساني حق دارد به هر عقيدهاي كه بخواهد گردن نهد و كسي حق ندارد او را به ترك عقيده مجبور كند. اسلام به پيروان خود اجازه نميدهد كه افراد غير مؤمن را به پذيرش اسلام مجبور كنند، يا اگر بت پرستي، ميخواهد ديني غير از اسلام را بپذيرد، مانع گردند. بنابراين تعاليم، اگر كسي با عقيده ديگري مخالف است، بايد او را با سخناني بهتر قانع كند و اگر باز هم عقيدهاش را تغيير نداد، نميتواند او را تحت فشار قرار دهد. به همين دليل است كه همواره در كشورهاي اسلامي، اقليتهاي مذهبي با قبول شرايط ذمه، از همه حقوقي كه براي مسلمانان مقرر شده، استفاده ميكنند و تحت حمايت دولت قرار دارند. تعاليم اسلامي متضمن عاليترين احكام در رعايت حقوق بشر است؛ صيانت نفس، امنيت شخصي و آزادي عقيده و بيان، همه در راستاي احكام اسلام هستند. اصل 23 قانون اساسي ايران نيز بيان ميكند كه هيچ كس را نميتوان به صرف داشتن عقيدهاي مورد تعرض قرار داد. از طرف ديگر، اين نكته نيز بديهي است كه نفس زندگي اجتماعي و وجود حكومتها و نهادهاي مختلف قانوني به منزله پذيرش نظم و قاعده از سوي حاكمان و مردم، و بالمآل محدود شدن هر دو آنهاست؛ يعني همه حكومتها و ملتها، واقعيتي به نام محدوديت را پذيرفتهاند و تفاوت، در ميزان و ظرفيت پذيرش اين محدوديتها است. ماده 19 ميثاق بينالمللي حقوق مدني و سياسي، احترام به حقوق ديگران، حفظ امنيت ملي، نظم عمومي و سلامت اخلاق عمومي را از جمله محدويتهاي قانوني دانسته است؛ يعني آنجا كه فكر، جنبه مجرمانه گرفته و مخل موارد مذكور شده باشد، منطقا قابل تحمل نخواهد بود. اسلام نيز آزادي بيقيد و شرط را تاييد نكرده است. مخالفت با عفت عمومي، توهين به شعاير ديني، ترويج فساد و تضعيف عقايد مردم، از جمله موارد اختلال در مباني اسلام است. حال به سؤال اصلي ميرسيم: اسلام كه انتخاب دين را آزاد دانسته، چرا خروج آزادانه از آن را تجويز نكرده است؟ جواب اين سؤال را با توجه به دو مطلب زير بيان ميكنيم: 1) اسلام، نظام سياسي كاملي را در مجموعه قوانين خود دارد كه مبتني بر عقل و برهان است. در حمايت از يك نظام، هيچ چيز قويتر از منع كسي كه بر آن خروج كرده، نيست؛ زيرا خروج، كيان نظام را تهديد ميكند. امروزه بيشتر كشورهاي جهان هر كس را كه بخواهد عليه نظام كشورشان توطئه كند، به سختترين كيفر، مجازات ميكنند. ارتداد در اسلام مانند قيام عليه نظام كشور است. اين امر با ارزشهاي والاي امت اسلامي اصطكاك پيدا ميكند و زيانهاي فاحشي بر جامعه اسلامي وارد ميسازد. عدالت اقتضا ميكند كه جرم سنگين، كيفري متناسب داشته باشد. در واقع، حقوق جزاي كشورها در مورد توطئه و اخلالگري، همان كيفري را مقرر كرده كه اسلام به منظور پاسداري از نظام سياسي و اجتماعي خود، براي مرتد در نظر گرفته است. در نتيجه، اين سخن مستشرقان كه اسلام دين شمشير است و براي غير پيروان خود، حق حيات قائل نيست، اتهامي بيش نيست. 2) آزادي انسان تا آنجا قابل قبول است كه منجر به خدعه و خيانت در جامعه نشود. انسان تا زماني كه اسلام را به عنوان دين خود انتخاب نكرده، هيچگونه اجباري به پذيرش اسلام ندارد؛ ولي زماني كه بدون كمترين اكراه به جهان اسلام رو آورد و سپس مرتد گشت، آنگاه مجازات مي شود. در تاريخ افرادي بودهاند كه ابتدا اسلام آوردهاند و سپس با انگيزههاي مختلف، از جمله تضعيف دين و افشاي اسرار نظامي اسلام، مرتد شدهاند. ممكن است عدهاي اظهار كنند كه شايد علت برگشت يك مسلمان از دين، شك او باشد؛ يعني او پس از مدتي در اعتقادات خود ترديد كند و در پي ترديد، به اين نتيجه برسد كه بايد از اعتقادات خود برگردد. در پاسخ ميگوييم انسان به دلايل مختلف ممكن است در انتخاب خود، دچار شك شود و تصور كند كه دين را كوركورانه پذيرفته است؛ اين ترديد معقول، مرحله آغازين تحقيق است و اسلام، چنين جستجوي شكآميزي را برتر از پذيرش كوركورانهاش ميداند. قرآن بارها بهاين مساله اشاره كرده و اقوام پيشين را به خاطر تقليد مذهبي كوركورانه از اجدادشان نكوهيده است. به خاطر تمجيدي كه اسلام براي شك و ارزش جستجوي خردمندانه او قائل است، بر حكومت لازم ميداند كه در صورت نياز، از بيتالمال مسلمين، امكانات و تسهيلاتي براي مطالعه و تحقيق شخص فراهم شود تا او به خاطر نداشتن امكانات مالي از تفحص باز نماند؛ اما ارتداد، گذرگاه شك و دودلي نيست؛ خدعه و خيانتي است كه از نفاق سرچشمه ميگيرد. اساسا با توجه به اين كه اسلام مصرانه برپذيرش دين از روي تحقيق، توصيه ميكند، كمتر اتفاق ميافتد كه انتخاب دين بر اساس چنين وضعيتي، به ارتداد، آن هم به طور قلبي منجر شود. بلكه ارتداد غالبا محملي است براي تمرد از عبادات و قوانين. علاوه بر اين، ارتداد در صدر اسلام، با انگيزههاي مادي و دنيوي صورت ميگرفت و عقيده، پوشش ظاهري آن بود؛ مرتدان صدر اسلام، كساني بودند كه با انتظارات دنيايي به اسلام رو آورده بودند و زماني كه ميديدند اسلام براي رهروي در طريق الهي، پاداش مورد انتظار آنان را ندارد، به كساني رو ميكردند كه اعتقاد افراد را با پول ميخريدند؛ لذا دفاع از ايشان، از مقوله دفاع از ارزشهاي اعتقادي و آزادي عقيده نميتواند باشد.
ترديدي نيست كه آزادي بيان در مكتب اسلام محترم شمرده شده و شاهد آن آيات و روايات بسياري است كه در اين باب وجود دارد. قرآن كريم ميفرمايد: "... فبشرعباد الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه اولئك الذين هديهُم الله و اولئك هم اولوالالباب." (زمر/ 17- 18) پس بشارت ده آن بندگان را كه به سخن گوش فرا ميدهند و بهترين آن را پيروي ميكنند.اينها كساني هستند كه خدا به ايشان راه را نشان داده و اينان همان خردمندان هستند. آيه مزبور، كه به صورت يك شعار اسلامي درآمده، آزادانديشي مسلمانان و انتخابگري آنها را در مسائل گوناگون به خوبي نشان ميدهد. نخست ميفرمايد:" بندگان مرا بشارت ده" و آنگاه اين بندگان ويژه را به اين صورت معرفي ميكند:" آنها به سخنان اين و آن بدون در نظر گرفتن گوينده و خصوصيات ديگر گوش فرا ميدهند و با نيروي عقل و خرد، بهترين آنها را برميگزينند."هيچ گونه تعصب و لجاجتي در كار آنها نيست و هيچ محدوديتي در فكر و انديشه آنها وجود ندارد.آنها جوياي حق و تشنه حقيقتند. هرجا آن را بيابند، با تمام وجود از آن استقبال ميكنند و از چشمه زلالش بيدريغ مينوشند و سيراب ميشوند. آنها نه تنها طالب حقاند و تشنه گفتار نيك، بلكه در ميان "خوب" و "خوبتر" و " نيك" و "نيكوتر"، دومي را برميگزينند. خلاصه آن كه آنان خواهان بهترين و برترينند.آري، اين است نشانه يك مسلمان راستين و مؤمن حقطلب. از اينجا، منطق آزادانديش اسلام در مقايسه با مذاهب و مكاتب ديگر، بيشتر آشكار ميشود. بسياري از مذاهب پيروان خود را از مطالعه و بررسي سخنان ديگران نهي ميكنند؛ چرا كه بر اثر ضعف منطق، كه به آن گرفتارند، از اين ميترسند كه منطق ديگران برتري پيدا كند و پيروانشان را از دستشان بگيرد.اما همانگونه كه در آيات مشهود است، اسلام در اينجا سياست " دروازههاي باز" را به اجرا درآورده و بندگان راستين خداوند را كساني ميداند كه اهل تحقيقاند؛ نه از شنيدن سخنان ديگران وحشت دارند و نه تسليم بيقيد و شرط ميشوند و نه هر وسوسهاي را ميپذيرند. اصولا مكتبي كه داراي منطق نيرومندي است، دليلي ندارد كه از گفتههاي ديگران وحشت داشته باشد و از طرح مسائل آنها هراس به خود راه دهد؛ آنها بايد بترسند كه ضعيفاند و بيمنطق. اين آيه در عين حال، چشم و گوش بستههايي را كه هر سخني را بيقيد و شرط ميپذيرند و حتي به اندازه گوسفنداني كه به علفزار ميروند در انتخاب خوراك خود تحقيق و بررسي نميكنند، از صف "اولوالالباب" و "هدايتيافتگان" بيرون ميداند و اين دو وصف را مخصوص كساني ميداند كه نه گرفتار افراط تسليم بي قيد و شرطاند و نه تفريط تعصبهاي خشك جاهلانه. [14] . روشن است كه انتخاب و پيروي از بهترين گفتار در جايي ممكن است كه آزادي گفتار وجود داشته باشد تا در مقايسه سخنان با يكديگر، بهترين آنها مشخص و پيروي گردد.از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام نقل شده كه فرمودند: "انظر الي ما قال ولا تنظر الي من قال"؛ [15] به آنچه كه گفته ميشود توجه نما، نه به صاحب سخن. سخن آن حضرت از آن روست كه ممكن است محبت، حسن ظن و يا سوء ظن به شخص موجب شود كه در فهم سخن او به اشتباه افتيم؛ چنانكه فرمودند: "خذوا الحكمة ولو من اهل الضلال"؛ [16] حكمت را، حتي از گمراهان فرا بگيريد. نيز فرمودند: "خذوالحكمة ولو من المشركين"؛ حكمت را اگرچه از مشركان بياموزيد. علاوه بر اينها، اصولا مساله "مشورت" كه يكي از مهمترين اصول مورد توجه اسلام در امور اجتماعي و فردي است و روايات زيادي از معصومان عليهم السلام بر آن تاكيد دارد، لازمه طبيعياش آزادي بيان و عقيده است؛ زيرا مشورت، كه به عنوان سيره همگاني توصيه شده است، در صورتي ميتواند به حال افراد مفيد باشد كه مشاور در بيان عقيده و ديدگاه خود آزاد باشد، وگرنه خود به خود اصل مساله منتفي ميگردد. [17] . ابراز و بيان واقعيات مفيد به حال بشر، چه در قلمرو مادي و چه معنوي، نه تنها آزاد است، بلكه كسي كه اطلاعي از واقعيات و حقايق داشته باشد و قدرت بيان و تبليغ آنها را در خود احساس كند و با اين حال، ساكت بماند و مردم را از دريافت آن حقايق و واقعيات محروم بسازد، مجرم است و هم در اين دنيا و هم در آخرت مورد بازخواست قرار خواهد گرفت: "ان الذين يكتمون ما انزلنا من البينات والهدي من بعد ما بيناه للناس فيالكتاب اولئك يلعنهم الله و يلعنهم اللاعنون." (بقره/ 159)؛ كساني كه نشانههاي روشن و رهنمودي را كه فرو فرستادهايم، پس از آن كه آن را براي مردم در كتاب توضيح دادهايم، نهفته ميدارند، آنان را خدا لعنت ميكند و لعنت كنندگان لعنتشان ميكنند. برخورد با افكار مخالفان در سيره معصومان عليهم السلام در اينجا به عنوان آخرين مبحث مقاله به نحوه برخورد اهل بيت عليهم السلام با افكار مخالفين مي پردازيم. توجه به تاريخ زندگي پيشوايان دين نشان ميدهد كه آنان نه تنها در گفتار، توصيه فراوان داشتهاند كه با عقايد مخالفان به طور صريح برخورد شود، بلكه در عمل نيز تا آنجا كه مفسده اجتماعي وجود نداشته، در برابر افكار مخالف، اصل آزادي را رعايت كردهاند. به عنوان مثال، حضرت علي عليه السلام براي كساني كه در آغاز خلافت باايشان بيعت ننمودند (مانند سعد وقاص و ابوموسي اشعري) مزاحمتي ايجاد نكردند و با افرادي مانند طلحه و زبير، كه نقض بيعت كردند وعملا با حضرت وارد جنگ شدند تا آنجا كه ممكن بود، از جنگ طفره رفتند.همچنين در جنگ صفين، وقتي غائله خوارج رخ داد، آنان را به خاطر عقايد خاص خودشان تعقيب ننمودند، حتي حقوق آنان را از بيتالمال قطع نكردند، تا آنجا كه آن قدر جسور شدند كه رسما درمجالس، حتي درحضورامامعلي عليه السلام صريحا انتقاد و بدگويي مينمودند و حضرت تحمل ميكردند اما همين كه رسما با امام وارد پيكار شدند، ضربه كاري را بر آنان وارد ساختند. امام صادق عليه السلام توانستند پايهگذاري مكتب غني جعفري را آغاز كنند و فقه و كلام و حديث شيعه را با يك حركت علمي برپا كنند؛ كاري كه ديگر امامان شيعه - غير از امام باقر عليه السلام - زمينه و جو مناسب براي آن كار پيدا ننمودند. امام عليه السلام از وسايل تبليغي عصر خويش مانند مناظره، خطابه، مكاتبه، شعر و تبليغ عملي براي هدايت و ارشاد مردم استفاده مينمودند. گروههاي غيرمذهبي مانند ملحدان، مشركان، و دهريان و نيز گروه هاي اهل كتاب با امام صادق عليه السلام به بحث و گفتوگو مينشستند. رفتار ايشان با اين افراد برخوردي حكيمانه همراه با حلم و صبر بود؛ ادعاها و ادله آنها را با متانت و صبوري گوش ميكردند و از ادله خود خصم براي رد مدعاي آنان و اثبات اعتقادات اسلامي استفاده ميكردند كه در اصطلاح منطق، به آن "جدل" گفته ميشود. مهمترين ابزار امام در برخورد با اين گروهها همان اخلاق معنوي و روحيه بردباري بود كه سرانجام، مخاطب را به تسليم وادار ميكرد و كار بدانجا ميرسيد كه زبان به ستايش و مدح امام ميگشودند.
[1] المفردات، راغب اصفهاني، صص192-193.
[2] عهد قديم، سفر تورية مثني، فصل 13/ عهد جديد، نامه اي به مسيحيان يهودي نژاد عبرائيان، بند 10، جمله 26-32.
[3] آل عمران/19.
[4] مجمع البيان في تفسيرالقرآن، ابوعلي طبرسي، ج2، ص 128.
[5] تفسير المنار، محمد رشيد رضا، ج6، صص 416-417.
[6] عدل الهي، مرتضي مطهري، صص 296-300.
[7] كتب فقهي، باب نجاسات/ از جمله مرحوم محقق در شرايع اسلام و امام خميني در تحريرالوسيله.
[8] همان، ج6، ص 48 و ج 41، ص 600.
[9] تحريرالوسيله، امام خميني، ج1، ص 499. [
[10] جواهرالكلام، محمد حسن نجفي، ج41، ص 602.
[11] همان، ج6، ص 49.
[12] همان، صص 44-45.
[13] همان، ج41، صص 603- 605-617.
[14] روضة المتقين، ج13، ص 167.
[15] اثبات الهداة، شيخ حرعاملي، ج1، ص 22.
[16] المحاسن، البرقي، ج1، ص 359، حديث 771.
[17] منتهي الآمال، شيخ عباس قمي، ج2، ص 24.
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».