امام خمينى و الگوهاى دين شناختى در مسايل زنان

مشخصات كتاب

سرشناسه : مرتضوی ضیا، - 1337 عنوان و نام پديدآور : امام خمینی و الگوهای دین شناختی در مسایل زنان نویسنده ضیاآ مرتضوی تهیه مجله پیام زن مشخصات نشر : قم حوزه علمیه قم دفتر تبلیغات اسلامی مرکز انتشارات 1378. مشخصات ظاهری : [168] ص فروست : (کتابهای مجله پیام زن 13) شابک : 964-424-716-7 7000ریال ؛ 964-424-716-7 7000ریال وضعیت فهرست نویسی : فهرستنویسی قبلی يادداشت : پشت جلد لاتینی شده ...Ziya Mortazari: Emam Xomeyni Va Olguhaye dinsenaxti dar masaele Zanan . یادداشت : کتابنامه ص []168 موضوع : خمینی روح الله رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران 1368 - 1279 -- نظریه درباره زن موضوع : زنان در اسلام شناسه افزوده : پیام زن ، ماهنامه شناسه افزوده : حوزه علمیه قم دفتر تبلیغات اسلامی مرکز انتشارات رده بندی کنگره : DSR1574/5 /ز9 ‮الف 8 1378 رده بندی دیویی : ‮ 955/0842 شماره کتابشناسی ملی : م 78-22416

مقدمه

بسم الله الرحمن الرحيم

ما مفتخريم كه بانوان و زنان پير و جوان و خرد و كلان در صحنه هاى فرهنگى و اقتصادى و نظامى حاضر و همدوش مردان يا بهتر از آنان در راه تعالى اسلام و مقاصد قرآن كريم فعاليت دارند و آنان كه توان جنگ دارند در آموزش نظامى كه براى دفاع از اسلام و كشور اسلامى از واجبات مهم است شركت و از محروميتهايى كه توطئه دشمنان و ناآشنايى دوستان از احكام اسلام و قرآن بر آنها بلكه بر اسلام و مسلمانان تحميل نمودند، شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده

و از قيد خرافاتى كه دشمنان براى منافع خود به دست نادانان و بعضى آخوندهاى بى اطلاع از مصالح مسلمين به وجود آورده بودند، خارج نموده اند. حضرت امام خمينى ، در جايگاه فقيهى بزرگ و فيلسوف و عارفى عالى قدر، از موضع رهبرى انقلاب و نظام اسلامى ، پس از حدود هشتاد سال تلاش علمى و جهاد علمى در شناخت حقايق دين و معارف ناب محمدى (ص )، در سندى جامع و جاودانه كه براى پس از رحلت خويش رقم مى زنند، تحول روحى و فرهنگى و شخصيتى بانوان و رهايى از محروميتها و خرافات خودساخته و حضور شجاعانه و متعهدانه و همه جانبه آنان در عرصه هاى مختلف اجتماعى را در رديف افتخارات خويش برمى شمارند و اين تحول و حضور مبارك را سندى ديگر بر افتخارات خود و جامعه اسلامى و انقلابى معرفى مى كنند.

آنچه در اين سند افتخار، بيش از همه به عنوان دستاورد تحول در شخصيت انسانى و حضور اجتماعى بانوان ، جلوه مى كند، همان حضور مقتدرانه زنان ، همدوش مردان در راه تعالى دين و حاكميت اهداف قرآن مى باشد و طبعا حضور در ميدان دفاع از اسلام و كشور اسلامى به مقتضاى مسؤ وليت دوران جنگ ، يكى از مظاهر بسيار گويا و انكارناپذير در حضور متعهدانه و بى بديل بانوان است ، اما آنچه در اين فراز از سخن امام بيش از همه و به عنوان نقطه آغاز تحول و ابراز شايستگيها و اثبات امكان حضور متعهدانه بانوان در عرصه هاى مختلف اجتماعى و تاءكيد بر ضرورت آن ، جلوه مى كند و در واقع

نكات كليدى آن به شمار مى رود، يكى محروميت تاريخى و تحميلى بر بانوان است كه زاييده دست دشمنان از يك سو، و ناآگاهى دوستان نسبت به دين و ديانت از ديگر سو، بوده است ؛ دوم رويكرد شجاعانه و در عين حال متعهدانه بانوان به اسلام ناب از منظرى كه حضرت امام به آن مى نگريستند و رها ساختن خود، از بند خرافات خودساخته مى باشد؛ و سوم ناآگاهى برخى محافل مذهبى و برخى مدعيان دانش دين و سلوك دينى ، كه دستمايه دشمنان ، براى دستيابى به منافع خود به شمار مى رود؛ چهارم اينكه ، محروميتهاى ياد شده در واقع تحميل ناآگاهى و جهل مركب خود بر گرده اسلام و شانه مسلمانان است ؛ آن هم به دست دوستانى كه نه به ناآگاهى خويش آگاهند و معترف ، و نه عرصه را براى دانايان متعهد و متعهدان دانا رها مى كنند. اين است كه مبارزه براى نماياندن چهره ناب دين محمدى (ص ) و آشكار ساختن خورشيد تابناك شريعت احمدى (ص ) قربانى مى طلبيد و مقابله با آن مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود كه اگر تنها اين بود مقابله را آسان مى نمود بلكه علاوه بر آن از داخل جبهه خودى گلوله حيله و مقدس مآبى و تحجر بود؛ گلوله زخم زبان و نفاق و دورويى بود كه هزار بار بيشتر از باروت سرب جگر و جان را مى سوخت و مى دريد. با اينهمه و على رغم دشوارى مبارزه در جبهه خودى ، براى در هم شكستن قيد و بندهايى كه در لايه هايى از مقدس

نمايى و قداست فروشى و تحجر و زبان ناشناسى ، پيچيده بود، چاره اى جز به جان خريدن تيرهاى تهمت و تهديد نبود مبارزه اى نفس گير و مستمر كه راهى جز استمرار آن وجود ندارد:

ما بايد سعى كنيم تا حصارهاى جهل و خرافه را شكسته تا به سرچشمه زلال اسلام ناب محمدى صلى الله عليه و آله برسيم و امروز غريب ترين چيزها در دنيا همين اسلام است و نجات آن قربانى مى خواهد و دعا كنيد من نيز يكى از قربانيهاى آن گردم . (1)

و اينچنين است كه در نگاه ما مهمترين رسالت جامعه اسلامى و انقلابى بويژه نسلى كه همزاد با انقلاب اسلامى و سالهاى پس از پيروزى است ، شناخت دين و حقايق اسلام از منظر نگاه حضرت امام و بازنگرى در دريافته اى فكرى و باورداشته اى دينى و سلوك ايمانى و ديانتى خود بر اساس الگوهاى دين شناختى حضرت امام مى باشد. و طبعا ضرورت اين بازشناسى در حوزه مسايل زنان دو چندان مى شود. و اين مهم ، تنها در صورتى شدنى است كه از يك سو، شناخت جامع و درستى از شخصيت علمى و ديانتى حضرت امام و ويژگيهايى كه ايشان را به نسخه اى يگانه تبديل كرده است داشته باشيم ، و از سوى ديگر وقتى از منظر انديشه و نگاه امام به دين و آموزه هاى آن مى نگريم ، نگاهى همه جانبه و با پرهيز از نگرش تبعيض آميز به الگوهاى دين شناسى آن بزرگوار باشد. بيشترين زمينه تحريف و طبعا بيشترين نگرانى نيز از همين نقطه است كه باورمندان به انديشه و

سلوك امام و علاقه مندان به شخصيت ايشان ، نگاهى تبعيض آميز به شخصيت حضرت امام داشته باشند و يا انديشه و عمل و در واقع شخصيت ايشان را آن گونه كه خود مى پسندند به تصوير كشند و در واقع در پى تاءييد انديشه و سلوك موجود خود باشند و نه تبيين و شناخت دين و ديانت در چارچوب الگوهاى دين شناسى امام .

دستگاه انديشه و طبعا ساختار سلوك فردى و اجتماعى امام ، و به عبارتى شناخت و قرائت آن بزرگوار از اسلام و شريعت ، دستگاهى واحد با اجزايى بهم پيوسته است كه هر جزء، جايگاه خاص خود را دارد و هر بخش با بخشهاى ديگر پيوند مى خورد. اگر در مثل ، سياست و ديانت جدايى ناپذيرند، فرهنگ و اقتصاد و هنر و دانش و اخلاق و تربيت و معرفت به حقايق هستى و معنويت و فلسفه و عرفان و فقه و ديگر ابعاد دين و ديندارى نيز بر همين مدار مى چرخند و خاستگاه همه آنها، اين حقيقت است كه دين به عنوان دستگاه هدايت ، پاسخگوى همه نيازهايى است كه دستمايه هدايت بشر به حيات طيب مى باشد و همنوايى انديشه و سلوك آدمى با نداهايى است كه از ژرفاى جانى برمى خيزد و نيازهايى كه از عمق روح وى سر مى كشد و گستره حياتش را پوشانده است . و دين در اين نگاه ، كلمه طيبه اى است كه ريشه در جان آدميان دارد و همه ، در لحظه لحظه زندگى خويش در سايه سار شاخه هاى آن ، حيات طيب را تجربه مى كنند و از

ميوه هاى معرفت الهى و سلوك آسمانى آن بهره مى برند :

اءلم تر كيف ضرب الله مثلا كلمه طيبه كشجره طيبه اصلها ثابت و فرعها فى السماء تؤ تى اءكلها كل حين باذن ربها . (2)

چه اينكه بى هيچ تفاوتى ميان زن و مرد فرمود :

من عمل صالحا من ذكر و انثى و هو مؤ من فلنحيينه حياه طيبه و لنجزينهم اجرهم باء حسن ماكانوا يعملون . (3)

آبشخور اين حيات طيب در اين سوى زندگى و در قالب تن خاكى ، سرچشمه زلال اسلام ناب محمدى (ص ) است كه جز با شكستن حصارهاى جهل و خرافه ، راهى براى دستيابى به آن نيست . و سخت ترين و در عين حال ظريف ترين مبارزه نيز درهم ريختن بتهاى خرافه و جهل كه به نام دانش و دين و دين باورى در عميق ترين لايه هاى ذهن و عادت و تعبد فرد و قرارهاى اجتماعى لانه كرده است مى باشد. اين است كه در تاءكيدى دوباره ، و در فرصت تاريخى يكصدمين سال ولادت حضرت امام خمينى ، بر اين مهم پاى مى فشاريم كه شناخت دين از منظر نگاه امام و از جمله شناخت شخصيت انسانى اسلامى زنان و مسايل آنان ، و آنگاه پايبندى به آموزه هايى كه از اين منظر مى گيريم ، مهمترين مسؤ وليت جامعه ما بويژه نسل پرنشاط و شايسته جوان است ، چرا كه به فرموده آن بزرگوار امروز غريب ترين چيزها در دنيا همين اسلام است و نجات آن قربانى مى خواهد.

آنچه مى خوانيد نگاهى است در همين چارچوب به عمده ترين محورهاى مسايل زنان ، كه

شرح ضرورت آن و چگونگى پرداختن به آن در كلمه نخست كتاب آمده است . در نگاه ما، به دست دادن الگوهاى دين شناسى در مسايل زنان ، از منظرى كه حضرت امام خمينى به آن مى نگرد، از بايسته ترين نيازها در شناخت صحيح شخصيت انسانى ، حقوق و جايگاه اجتماعى و خانوادگى زنان مى باشد. اين مهم آنگاه ضرورتى دو چندان مى بايد كه پيدايش و حركت انقلاب اسلامى و چارچوب مديريت نظام و جامعه اسلامى بر اساس خط و انديشه حضرت امام خمينى است .

بزرگداشت يكصدمين سال ولادت حضرت امام خمينى فرصت به دست داد تا از اين منظر به ديدگاههاى حضرت امام پرداخته شود. نوشته اى كه پيش روى داريد دستاورد اين تلاش است كه نخست در ويژه نامه پيام زن به مناسبت بزرگداشت يكصدمين سال ولادت حضرت امام خمينى ، انتشار يافته است و اينك بى هيچ كاستى يا افزايشى تقديم مى شود. به گمان نويسنده اين نوشته مى تواند هر چند به اجمال و در قالبى كلى ، نوع نگرش حضرت امام به مسايل زنان را نشان دهد و براى آنان كه مى خواهند از اين منظر به تبيين و تحليل مسايل ياد شده بپردازند راهگشا باشد. ان شاء الله .

آنچه در ضميمه كتاب به تناسب موضوع كتاب با عنوان امام خمينى و راهبرد تهاجم آمده است ، چنان كه در آغاز مقدمه آن اشاره شده ، هر چند از اصل موضوع كتاب بيرون است اما تاءكيدى است از منظر دين شناسى حضرت امام خمينى بر پيشدستى در برابر دشمن در زمينه هاى مختلف ، از جمله مسايل فرهنگى

، و درآمدن از لاك دفاعى به موضعى هجومى .

اين مهم در زمينه مسايل بانوان و شخصيت آنان در اسلام ، ضرورت دو چندان مى يابد چرا كه دهها سال است آنچه نوعا در جوامع اسلامى در مقابل غرب و هم كيشان آن شاهد بوده ايم برخورد انفعالى و حداكثر، تلاش براى دفاع بوده است و نه تهاجم ؛ تهاجم به بتهايى كه به نام آزادى و دفاع از حقوق و شخصيت زن در غرب تراشيده شده و هجوم به سنگرهايى كه از ميان آن ، به ارزشها و مرزهاى انسانى زنان در اسلام تاخته مى شود. ما بواقع ، آنگاه مى توانيم در چارچوب الگوهاى دين شناسى امام به فهم معارف دينى و از جمله درك و معرفى شخصيت زن بپردازيم و آنگاه مى توانيم شاهد موفقيت جامعه خويش در دستيابى عملى به مدينه فاضله اى باشيم كه زن و خانواده ، جايگاه و حقوق خويش را دارا باشند كه بتوانيم بيگانگان و فرهنگ آنان را به موضعى كه كاملا تدافعى كشانده و در خارج از مرزهاى جامعه خود، ضربه پذير كنيم . آنچه در ضميمه آمده تاءكيدى است بر اين مهم و شرحى بر آنچه حضرت امام در اين خصوص به آن فراخوانده اند.

درود بى پايان بر روح والاى حضرت امام خمينى ، كه با سرپنجه ايمان و انديشه و دانش خود نظام جمهورى اسلامى ايران را بنا نهاد و در جامع ترين قالب و زيباترين شكل به بازسازى نگرش ما به اسلام و ديانت قيام كرد.

در اينجا لازم مى دانم كه از تلاش همكاران گرامى مجله پيام زن بويژه جناب آقاى سيد

حسن حسينى ، به خاطر تلاش در حروف چينى و صفحه آرايى كتاب سپاسگذارى كنم .

قم سيد ضياء مرتضوى 13 آبانماه 1378

كلمه نخست

حضرت امام خمينى ، پس از معصومان (ع ) كه برگزيدگان خاص الهى اند، نسخه اى بى مثال از شخصيتى جامع است كه براى تبيين و شناخت وى بايد از زواياى متعددى نگريست و به تحليل و ارزيابى و مقايسه پرداخت . حضرت امام ، در چهره يك انقلابى بزرگ ، كسى است كه يكى از اصيل ترين انقلابها را تا سرمنزل پيروزى رهبرى كرد. در مديريت و رهبرى ، نظامى را پايه ريزى و در سالهاى دشوار شكل گيرى و على رغم توطئه ها و مانع تراشيهاى بسيار، رهبرى كرد كه نسخه اى منحصر به فرد است . در مرجعيت دينى ، يكى از پرآوازه ترين مراجع است و دامنه تربيت صدها شاگرد در حوزه هاى مختلف اصول و فلسفه و اخلاق و عرفان نشست . در نگارش و بيان ، آثارى را در زمينه هاى مختلف ارائه كرد كه براى سالهاى سال سرمايه مراكز علمى و محافل فكرى و پاسخگوى بسيارى نيازها خواهد بود.

در اخلاق و عرفان و سلوك معنوى ، هم از بعد نظرى و هم در ميدان عمل ، به عنوان يك عارف صاحب نظر، و سالك عالى مقدار، در رديف يكى از اولياى عظيم الشاءن الهى ، لنگر آرامش و ثبات ملتى شد كه جهان استكبار و سلطه جويان شرق و غرب ، عزت و آزادى آن را نشانه رفته اند. حتى در ادبيات عرفانى ، مجموعه اى از زيباترين سروده هاى عميق عرفانى را بر جاى گذاشت

و توان بالاى خويش را در اين خصوص نشان داد. در زندگى شخصى و سلوك خانوادگى در مقام همسر و پدر، نمونه اى متعالى و الگويى جاودانه از يك زندگى موفق را ارائه داد.

اينها و ابعاد ديگرى از اين دست كه با يك نگاه كوتاه به شخصيت آن عزيز به چشم مى آيد، و نيز زواياى پنهان و لايه هاى عميق ديگرى از شخصيت امام كه گذشت زمان آن را شكار خواهد ساخت ، هر كدام در جاى خود بسيار مهم است و سرجمع نيز نسخه اى مى شود كه آن را امام خمينى مى ناميم . اما يكى از مهمترين و راهگشاترين ابعاد شخصيتى امام و از يك منظر، مهمترين بعد شخصيت ايشان ، بعد دين شناسى و نوع نگرش ايشان به اسلام و تفسيرى كه از دين ارائه مى كند و چهره اى كه از اسلام ترسيم مى نمايد مى باشد.

اگر از اين منظر به ويژگيهايى كه شخصيت استثنايى حضرت امام را شكل مى بخشد نگاه شود، انسانى خواهيم يافت كه بيشترين نسبت و عميق ترين و جامعترين درك را از دين شريف اسلام دارد. انسانى با اين ويژگيها، اسلام شناسى كم نظير است كه در حوزه علم و عمل و در عرصه عملى ساختن مكتب ، نمونه اى اعلى و شخصيتى بى مثال به شمار مى رود. او در عرفان عملى و رهيافتهاى شهودى كه از مسير دل و تصفيه درون به چنگ مى آيد، چنان كه قرآن كريم بر رابطه روشن ميان تقوا و معرفت تاءكيد دارد به شناخت شهودى بسيارى حقايق نايل آمده است . (4)

حضرت امام ، در عمق

ژرفترين حقايق و معارف را در مباحث عرفانى ، فلسفى ، اخلاقى و تفسيرى خود ارائه كرده است و در سطح ، اسلام را دين زندگى ، دين حكومت و سياست و دين مديريت جامعه و سامان بخشى به زندگى مادى و معنوى بشر مى داند. در جايى حضرت امام اسلام را نه دين حكومت بله اساسا مساوى با حكومت به معناى عام و فراگير آن مى شمارد و احكام و مقررات آن را در واقع قوانين اسلام و بخشى از حكومت و به منزله امورى ابزارى براى اجراى حكومت و بسط عدالت معرفى مى كند. (5)

طبعا فرآيند دين شناسى انسانى شايسته و وارسته چون حضرت امام كه از اين منظر به دين و رهنمودهاى آن مى نگرد، بسيار متفاوت است با نظريه پردازى و در واقع توهم پردازى كسانى كه يا به خاطر فقر ناشى از تحجر و بسته نگرى ، اساسا دين را امرى منفك از سياست و مديريت جامعه مى شمارند، و يا از سر روشنفكرنمايى و وارفتگى سياسى علمى در نظريه نويسى ، حتى حكومت و سياست و مديريت پيامبر اكرم (ص ) و ائمه (ع ) را نيز امرى زمينى و غير الهى و خارج از رسالت دين و در حوزه تشخيص و خواست عرف و جامعه معرفى مى كنند و عهده دارى آن توسط پيامبران و امامان را تنها ناشى از تن دادن به خواست مردم مى دانند؛ و در بيشتر روزگاران كه به گفته اينان ، مردمان چنين خواست و اقبالى را نسبت به حكومت انبياء (ع ) و ائمه (ع ) نداشته اند، آنان نيز به تنها

وظيفه و رسالت خود يعنى ابلاغ دين بسنده كرده اند! (6)

اينك مجال پرداختن مبسوط به اين وجهه از شخصيت حضرت امام نيست . هدف فقط اشاره به اين است كه اولا اگر به شايستگيهاى كم نظير حضرت امام در شناخت ، قرائت و تفسير صحيح و جامع از دين و شريعت اسلامى توجه شود، و ثانيا به جايگاهى كه ايشان از آن منظر حوزه عمل دين و ترسيم و تفسير چهره شريعت مقدس مى پردازند توجه شود، و ثالثا اگر به نياز حياتى و گسترده جامعه به فهم و شناخت درست دين و عرصه عمل و كاركردهاى آن توجه شود، و رابعا اگر به تلاش تخريبى و گمراه كننده دو جبهه افراط و تفريط، به تقصير يا از قصور، در حوزه دين شناسى و تحليل منابع و تفسير مخصوص شريعت ، توجه شود، و خامسا اگر به كم كارى ، نسنجيده گرى و يا جزئى نگرى محافل مسؤ ول در ارائه چهره ناب و بى آلايش دين (و در اينجا مشخصا در چارچوب قرائتى كه حضرت امام از آن دارند) و زدودن سليقه ها، خرافه ها و نظريه پردازيهاى التقاطى از سيماى تابناك و پاك اسلام ، توجه شود، اذعان خواهيم كرد كه مهمترين وجهه همت ما و لااقل يكى از مهمترين مسؤ وليتهاى ما، آن هم در سال بزرگداشت امام خمينى ، شناخت دين و آموزه هاى شريعت از منظر نگاه امام و در چارچوب الگويى كه آن بزرگوار ارائه كرده است مى باشد. و پرواضح است روش اساسى و منطقى در نگرش به دين از اين منظر، دستيابى به اصول و الگوهايى

است كه چارچوب نگرش امام به الگويى جامع در دين شناختى امام و ترسيم نگره اى كامل و سازمان يافته از پيكره سالم و كامل دين كه در باور ما نظام دين نيز همچون نظام احسن آفرينش ، نظام احسن در تشريع و ضابطه مندى همه چيز است حتى غرامت يك خراش ؛ چنان كه در تعبير امام صادق (ع ) آمده است . (7) اينكه مبادى رويكرد امام به دين شناختى چيست و با كدام روش به تفسير و تحليل نصوص و منابع دينى مى پردازد؟ و اينكه در هرم دين شناختى امام كدام عناصر و اجزاء در قله و كدام در دامنه و كدام در قاعده قرار مى گيرند؟ و جايگاه هر يك از اجزاء كليت دين كجاست ؟ و ملاك وحدت و انسجام و ارتباط منطقى ميان اجزاء چيست ؟ و پرسشهاى بسيارى از اين دست ، طبيعى است كه در موضوع مهم و حياتى دين شناختى از منظر انديشه و نگاه امام مطرح مى شود و بايد الگوهاى دين شناختى در حوزه شخصيت زنان و مسايل آنان مى باشد. اما پيش از پرداختن به بحثهاى مورد نظر، ناگريزيم چند نكته توضيحى را بازگو كنيم .

يكم :

چنان كه اشاره شد به نظر مى رسد عمده ترين و بلكه راهگشاترين كار در شناخت و شناساندن انديشه هاى امام در زمينه هاى مختلف ، ارائه اصول و الگوهايى است كه از يك سو تصويرى روشن و جامع و حتى الامكان سازمان يافته از انديشه امام و نگاه تفسيرى ايشان از دين را در آن زمينه ارائه دهد و به دور از جزئى نگرى نگرش

تبعيض آميز به انديشه ها و مواضع آن بزرگوار باشد، و از سوى ديگر بتواند ملاكى براى عمل و هرچه كاربردى تر شدن آن ، و معيارى براى ارزيابى ديدگاهها و عملكردها باشد. اين است كه در اين مقاله تلاش شده است الگوها و معيارهايى براى نگرش به جايگاه انسانى اجتماعى بانوان و مسايل آنان بر اساس انديشه و نظر امام و مستند سازى اجمالى آنها، ارائه شود.

دوم :

نيز چنان كه اشاره شد، وقتى الگوهاى ارائه شده براى ما مى تواند به عنوان الگوهاى دين شناختى مورد استناد و استفاده قرار گيرد كه به شخصيت حضرت امام و جايگاهى كه از آن موضع ، سخن مى گويند، و دين را تفسير مى كنند و شرح و بسط مى دهند، كاملا توجه شود بسيارى انسانها به تجزيه و تحليل مسايل دينى مى نشينند، از زبان اسلام سخن مى گويند، به نظريه پردازى و تفسير شريعت مى پردازند؛ به گونه اى كه مى توان گفت نسبت نظريه پردازى در دين و سخن گفتن از شريعت و كتاب نويسى و پژوهشگرى در حوزه مسايل دينى ، بيش از ساير علوم و موضوعات است .

اما پرواضح است كه نسبت و قرابت اينها به حقيقت دين و واقعيت شريعت همه در يك سطح نيست ، همه در يك مرتبه حجيت و قوتى كه مايه آرامش وجدان دينى و پاي بنديهاى شرعى باشد نيست و چنين انتظارى نيز نمى رود شخصيتهاى علمى و انديشمندان و صاحب نظراتى كه سخن و نظر آنان در حوزه احكام دينى ، حجت باشد و در حوزه عقيده و باورهاى دينى مايه آرامش و تحكيم

پيوندهاى اعتقادى مؤ منان باشد، طيف وسيعى را شامل نمى شود و بايد گفت در هر دوره گروهى محدود مى باشند و طبيعى است در اين گروه نيز كسانى كه انديشه و نظر آنان مبناى عمل جامعه باشد، انگشت شمار خواهند بود.

حضرت آيت الله العظمى امام خمينى ، از زبان دين و شريعت ، راه مى نمايند و به تفسير و تبيين آموزه هاى دينى مى پردازند، در جايگاه كسى سخن مى گويند كه فقط بخشى از ويژگيهاى وى اينهاست : فقيه چيره دست ، فيلسوف ، مفسر، صاحب نظر در اخلاق و عرفان نظرى ، عارف وارسته ، و مرجع تقليد با همه لوازم و شرايطى كه اين اوصاف دارد.

سخن ايشان ، سخن يك نويسنده سخنران ، يا متفكر صرف يا نظريه پرداز محض يا يك منتقد و مصلح اجتماعى صرف نيست .

انسانى در اين جايگاه نمى تواند و نبايد سخن به مبالغه گويد يا به انگيزه جاذبه هاى تبليغاتى و رضايت خاطر اين شخص يا آن گروه و در خوشايند مريدان ، اظهار نظر كند. اگر اضافه شود امتيازها و ويژگيهاى انسانى كه علاوه بر اوصاف مذكور در جايگاه رهبرى يك انقلاب و سپس نظام به تبيين دين و آموزه هاى شريعت مقدس مى پردازد. آن وقت به اهميت انديشه و نگاه امام و قرابت آن با حقيقت دين بيشتر اذعان خواهيم داشت .

اين است كه براحتى پاى اين ادعا مى ايستيم كه ما از حضرت امام خمينى كسى را نزديكتر و آشناتر به شناخت اسلام و راه و رسم اولياى عظيم الشاءن آن (صلوات الله عليهم ) سراغ نداريم .

سوم :

موضوع

اين نوشته همان گونه كه از عنوان آن پيداست ارائه آن دسته از الگوها و معيارهايى است كه در نگرش به دين از منظر نگاه امام در حوزه مسايل زنان به دست مى آيد و مى تواند مبناى داورى ما در ديدگاه امام نسبت به اين دست مسايل قرار گيرد. نكته لازم به ذكر اين است كه آنچه در اينجا به عنوان اصول نگرش حضرت امام ارائه شده است تنها سرفصلهاى عمده در اين مبحث است و بناى بر استقراى كامل و ارائه جامع همه آنچه مى تواند به عنوان يك اصل و معيار در اين زمينه به شمار رود نبوده است .

آن كار كه تلاشى مفيد و راهگشا نيز خواهد بود نيازمند فرصتى بيشتر و مجالى متناسب با خود است كه اينك از حوصله بحث بيرون است . همين مقدار نيز بحث را به درازا كشانده است . لذا از محورهايى چون تفاوتهاى حقوقى ، اسلام دين زندگى ، مسؤ وليت برابر رشد، توسعه و تحديد بر اساس مصلحت كه براى اين نوشته پيش بينى و مطالعه شده بود صرف نظر شد. شايد در فرصتى ديگر به آنها نيز بپردازيم . ان شاء الله . در اين فرصت فقط به دوازده محور پرداخته شده است .

چه اينكه شرح و بسط و مستند سازى همين الگوها نيز به مجالى بيشتر نيازمند است ، بويژه كار مستند سازى اين اصول و الگوها از نقطه نظر منابع دينى و ارايه و نصوص قرآنى و حديثى كه در اينجا به ذكر نمونه هايى محدود بسنده شده است ؛ در حالى كه مى دانيم نوعا پشتوانه ديدگاههاى حضرت امام

بويژه آنگاه كه به عنوان اصول و در سطحى كلى تر بيان شده است ، حجم وسيعى از ادله دينى و شواهد قرآنى و حديثى است و پژوهشگرانى كه به مستند سازى مواضع و ديدگاههاى آن عالم فرزانه مى پردازند نوعا حجم زيادى منابع و ادله در اختيار دارند كه در تحقيقات خود مى توانند از آن بهره برند. البته از انسان وارسته و پراستعدادى كه حدود 80 سال از عمر شريف خويش را در شناخت اسلام و درك حقايق آن و دانش شهودى همراه با تعهد و تعمد كامل به موازين و آموزه هاى دين پرداخته است و آن همه مشغول توفيق و عنايت الهى قرار گرفته است نيز چيزى جز اين انتظار نمى رود كه قلم و قدم او و بيان و حركت او، ترجمان حقايق دينى و احكام شريعت مقدس باشد.

چهارم :

الگوهاى ارائه شده به سليقه نويسنده در سه بخش آمده است ؛ يكى حوزه كلام و انسان شناسى ، ديگرى خانواده و تربيت و سومى جامعه و فرهنگ ، اين تقسيم بندى هر چند بر اساس همخوانى نسبى ميان مباحث هر بخش صورت گرفته و مناسب دانسته شده است ولى امرى ناگزير نيست و مى تواند به گونه يا گونه هاى ديگر تقسيم شود؛ هدف ، دسته بندى مطالب و توجه دادن به نوع گرايش سرفصلها و عناوين مورد بحث بوده است و نه بيشتر.

آرزو و حتى گمان نويسنده اين است كه اين مجموعه بتواند چارچوبى از نگاه و انديشه حضرت امام خمينى در حوزه مسايل زنان را ارائه دهد و ملاكهايى را براى تبيين موضوعات جزئى تر و نيز

ارزيابى عملكرد اجتماعى و روند جامعه انقلابى ما در اين خصوص پيش روى نهد و در اين دست مسايل خط امام را هر چند به اجمال ترسيم كند. ان شاء الله .

بخش اول : انسان شناسى و كلام

يكم : انسانيت ، عنصر مساوى و مشترك

يكى از الگوهاى اساسى در دين شناختى مسايل زنان ، كه مى توان با نگرشى كلامى از آن سخن گفت اين اصل است كه زن و مرد در حقيقت انسانى و آنچه وجه تمايز ميان اين حقيقت با ساير انواع مى باشد، هيچ تفاوتى ندارند. هر دو از يك حقيقت مشترك سرچشمه گرفته و از يك حقيقت برخوردارند و آن همان است كه اين موجود داراى حيات را از ديگر جانداران جدا مى سازد و حقيقت وجودى وى قائم و بسته به آن است . حقيقتى كه در اشاره به آن از تعابيرى چون من ، تو، او، خود، خويشتن و نفس به صورت مطلق بهره مى بريم و همان كه محور تعلق تكاليف و حقوق قرار مى گيرد. آنچه آدمى را از ديگر انواع جاندار متمايز مى سازد حقيقت انسانى او است و آنچه در مرحله تكليف و مسؤ وليت ، مخاطب قرار مى گيرد همان حقيقت است . به عبارت ديگر همان حقيقتى كه آدمى را در مرحله تكوين و شكل گيرى حقيقت وجودى وى ، اساس هستى او و مايه تمايز او است ، همان حقيقت در مرحله تشريع و مسؤ وليت دهى و پاسخگويى نيز ملاك و مخاطب قرار مى گيرد و تكليف متوجه او مى شود و اعضا و جوارح تنها ابزارى براى عمل به تكليف هستند. قرآن كريم در هر دو مرحله ، به صراحت تفاوت

ميان زن و مرد را نفى مى كند؛ هم آنگاه كه از جايگاه انسانى زن و مرد در مرحله شكل گيرى حقيقت وجودى آن دو سخن مى گويد، منشاءيى مشترك و حقيقتى يكسان را يادآور مى شود و هم در مرحله اصل تكليف و عمل ، آن دو را به عنوان عنصر انسانى مخاطب مى سازد و در مقام ارزشگذارى و پاداش عمل يكسان مى نگرد. قرآن كريم هر دو نكته را در اين آيه جمع كرده است :

يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثى و جعلناكم شعوبا و قبائل التعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقيكم . (8)

بخش نخست آيه اشاره به خاستگاه اوليه آدميان دارد كه همه از يك نر و ماده آفريده شده اند و بخش نهائى آن ملاك ارزشگذارى و برترى آدميان على رغم داشتن حقيقت مشترك را بيان مى كند. ملاكى كه كاملا در اختيار و به اراده خود آنان است ؛ يعنى عمل ، اگر تفاوتى هست نه به خاستگاه و حقيقت مشترك آن دو بلكه به واقعيات و ارزشهايى برمى گردد كه با كمال اختيار و خواست خويش به آن جامه وجود مى پوشند. قرآن كريم در جاى ديگر، پس از آنكه نحوه نگرش خردمندان به آفرينش آسمانها و دستاورد نگرش انديشمندانه آنان همراه با خضوع و كرنش در مقابل حضرت حق و انديشناكى آنان از عمل خود كه موجب نگرانى ايشان نسبت به آينده است و در نتيجه پناه جستن به ذيل رحمت و غفران الهى را بازگو مى كند، پاسخ خداوند را اين گونه بيان مى فرمايد :

فاستجاب لهم ربهم انى لا اضيع عمل عامل منكم

من ذكر اءو انثى بعضكم من بعض ؛ (9)

خدايشان خواسته آنان را اجابت كرد كه من عمل هيچ عمل كننده از شما را، مرد باشد يا زن ، ضايع و تباه نخواهم ساخت ، همه از هم هستيد.

اين همان حقيقت و اصل است كه حضرت امام خمينى بر آن تاءكيد دارد. آنجا كه مى فرمايد :

تاريخ اسلام گواه احترامات بى حد رسول خدا (ص ) به اين مولود شريف (حضرت فاطمه (ع ) ) است تا نشان دهد كه زن ، بزرگى ويژه اى در جامعه دارد كه اگر برتر از مرد نباشد كمتر نيست . (10)

قرآن كريم نه تنها بر يكسانى ميان زن و مرد در حقيقت انسانى تاءكيد دارد بلكه اساسا آن را يكى از نشانه ها و آيات الهى همچون آفرينش آسمانها و زمين و آفرينش اصل آدمى و تفاوت زبانها و رنگهاى آدميان مى شمارد و در رديف برشمارى آيات الهى به يكسانى ميان زن و مرد از نقطه نظر انسانيت و حقيقت وجودى ، اشاره مى كند و همين همسانى را مايه سكوت و انس و الفت مى شمارد و اگر جز اين بود چگونه مى توانست دستمايه سكونت و آرامش غريزى آدميان باشد :

و من آياته اءن خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها و جعل بينكم موده و رحمه ، ان فى ذلك لآيات لقوم يتفكرون . (11)

تعبير من انفسكم يعنى آفرينش از حقيقت و جنس خودتان ، هم از آيات الهى است ، هم مايه سكونت آدمى است ، و هم دستمايه انديشه ورزى انديشمندان به همان سان كه آفرينش آسمانها و زمين مايه و زمينه

انديشه آنان و دستيابى به ايمان برتر و حقايق بيشتر است ، يكسانى و همسانى زن و مرد نيز چنين دستمايه اى را براى انديشه ورزى آنان فراهم ساخته است .

حضرت امام در تاءكيد بر همين حقيقت در جاى ديگر مى فرمايد :

از (نظر) حقوق انسانى ، تفاوتى بين زن و مرد نيست زيرا كه هر دو انسانند و زن حق دخالت در سرنوشت خويش را همچون مرد دارد، بله در بعضى از موارد تفاوتهايى بين زن و مرد وجود دارد كه به حيثيت انسانى آنها ارتباط ندارد. (12)

بنابراين هر آنچه كه در تعارض با اين حقيقت مسلم قرآنى و اسلامى باشد حتى اگر در منابع دينى يا تاريخى جاى گرفته است نمى تواند مورد قبول باشد. وقتى آيات متعددى كه فقط بخشى از آن در اينجا آمد، زن و مرد را در حقيقت و هويت انسانى يكسان مى شمارد و خاستگاه آن را يك زن و يك مرد به يكسان معرفى مى كند، ديگر زن را نمى توان فقط به عنوان يك حامل و ظرف وانمود كرد چنان كه برخى گفتند : و انما امهات الناس اوعيه ؛ مادران ظرفهايى بيش نيستند! و يا آن ديگرى كه در تعريضى سياسى گفت :

بنونا بنو اينائنا و بناتنا بنوهن ابناء الرجال الاباعد ؛

فرزندان ما فقط فرزندان پسران ما هستند، اما فرزندان دختر ما فرزندان مردان بيگانه اند!

چه اينكه پذيرفته نيست در مقام تحقير شخصيت انسانى زن و كاستن از وزن حقيقت و هويت وجودى وى ، او را طفيلى و زائده اى از گل وجودى حضرت آدم (ع ) بشماريم . حتى اگر در ظاهر

برخى متون دينى آمده باشد. و از همين روى است كه مى خوانيم امام صادق (ع ) وقتى با چنين گفته اى و بايد گفت با چنين خرافه اى مواجه مى شود به شدت برخورد مى كند. ملاحظه فرماييد اين روايت را كه زراره ، آن محدث و عالم فرزانه ، نقل مى كند :

سئل ابو عبدالله (ع ) عن خلق حواء و قيل له : ان اناسا عندنا يقولون : ان الله عزوجل خلق حواء من ضلع آدم الايسر الاقصى ، فقال : سبحان الله و تعالى عن ذلك علوا كبيرا! اء يقول من يقول هذا : ان الله تبارك و تعالى لم يكن له من القدره ما يخلق لآدم زوجه من غير ضلعه ؟! و يجعل للمتكلم من اهل التشنيع سبيلا الى الكلام اءن يقول ؛ ان آدم كان ينكح بعضه بعضا اذا كانت من ضلعه ! ما لهؤ لاء؟! حكم الله بيننا و بينكم ... (13)

كسى از امام صادق (ع ) درباره آفرينش حوا پرسش كرد و گفت : ما دسته اى مردم را داريم كه مى گويند : خداى عزوجل ، حوا را از آخرين دنده چپ آدم آفريد، امام (ع ) فرمود خداوند از اين سخن براستى كه منزه و برتر است آيا كسى كه اين حرف را مى زند، معتقد است كه خداى تبارك و تعالى توان نداشت كه براى آدم همسرى را از غير دنده او بيافريند؟ و راه را براى سرزنش گران باز مى كند تا بگويند : آدم اگر همسرش از دنده او بوده است پس خودش با خودش آميزش مى كرده است ؟! اين

گويندگان را چه شده است ؟! خدا ميان ما و آنان داورى كند...

دوم : خوشبختى ، فراراه همه

از بديهى ترين الگوهاى دين شناختى ، در باورهاى دينى ، يكسانى زن و مرد در دستيابى به هدايتى است كه در منطق دين مايه خوشبختى واقعى است . راه سعادت به روى همه گشوده است . كالاى خوشبختى در بازار ايمان و عمل ، در معرض گزينش و خريد همگان است ، بى هيچ تفاوتى ميان مرد و زن . قرآن و اساسا دين ، مايه هدايت انسان است و انسان است كه مخاطب آيه هاى هدايت و سعادت است و جنسيت از عوارض بيرونى و خارج از مقام تكليف به هدايت و تشويق به كسب سعادت است . قرآن خود را هدى للناس مى شمارد. چه اينكه خود را هدى للمتقين مى داند و تقوا پيشگى را در انحصار هيچ كس نمى داند. آدمى ، بى هيچ تفاوتى ميان زن و مرد، مكلف به هدايت است . آدمى در طريق هدايت ، راهى جز تقوا ندارد و مگر هدايت جز تقوا و خداباورى و خداترسى و خداخواهى چيز ديگرى است . آدمى ، چه زن و چه مرد، مى تواند آرزومند سعادت جاودانه باشد. اين راهى است كه او برمى گزيند :

انا هديناه السبيل ، اما شاكرا و اما كفورا . (14)

و اين ، چنان كه اشاره شد، از قطعى ترين و بديهى ترين آموزه هاى دينى و عقلى است جز اين در نظام آفرينش كه آفريدگان آن آدمى را از سر حكمت ، و با اختيار و اراده عمل و نماياندن راه و بشارت و انذار آفريده است

، نمى تواند باشد.

يكى از تعبيرهاى زيباى قرآن درباره سعادت حقيقى كه اديان الهى همه به آن سو فرا خوانده اند حياه طيبه است ؛ زندگى پاكيزه چه اينكه پاداش بهشت كه جزاى احسن الهى است بيان ديگرى از اين سعادت جاودانه است . قرآن كريم در چند جا به صراحت به گونه اى تشويق آميز و در قالب ارائه يك اصل ، توجه مى دهد كه كسى كه عمل صالح را از سر ايمان به جاى آورد. چه مرد باشد چه زن ، به آن حيات طيبه و به آن جزاى احسن خواهد رسيد و ذره اى درباره او ستم نخواهد شد. اين آيات همين حقيقت ترديدناپذير را بازگو مى كند :

من عمل صالحا من ذكر او اءنثى و هو مؤ من فلنحيينه حياه طيبه و لنجزينهم اءجرهم باءحسن ماكانوا يعملون . (15)

و من عمل صالحا من ذكر او اءنثى و هو مؤ من فاولئك يدخلون الجنه يرزقون فيها بغير حساب . (16)

و من يعمل من الصالحات من ذكر اءو انثى و هو مؤ من فاولئك يدخلون الجنه و لا يظلمون نقيرا . (17)

از اين روى طى مراحل رشد و ارتقاى به مراتب بالاتر انسانى و دستيابى به كمالاتى كه مسيرى براى وصول به حياه طيبه و جزاى احسن الهى است ، امرى انحصارى نيست . عمل صالح عمل مردانه نيست ، كما اينكه ايمان ، امرى مردانه نيست . به همين حقيقت و به امكان طى منازل انسانى و كمالات وجودى اشاره دارد اين سخن امام كه مى فرمايد :

براى زن ابعاد مختلفه است . چنانچه براى مرد و براى انسان ، اين

ورق صورى طبيعى نازل ترين مرتبه انسان است و نازلترين مرتبه زن است و نازلترين مرتبه مرد است . لكن از همين مرتبه نازل حركت به سوى كمال است . انسان موجود متحرك است . از مرتبه طبيعت تا مرتبه غيب ، تا فنا بر الوهيت . (18)

اگر راه رشد و كمال يابى براى همه گشوده است ، قهرا جلوه هاى رشد و زمينه هاى اجتماعى آن نيز در انحصار قشرى خاص نيست . هر آنچه در دستيابى به آن حيات طيب كه قرآن به صراحت همه مؤ منان را به آن فرا خوانده است ، دخالت دارد مشترك ميان زن و مرد است .

يا ايها الذين آمنوا استجيبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم . (19)

عبادت و كرنش در مقابل خداوند از آن همه است ، دانش و هنر از آن همه است بروز و ظهور تواناييها و استعدادهاى آدمى از آن همه است .

در علم و تقوا كوشش كنيد كه علم به هيچ كس انحصار ندارد. علم مال همه است تقوا مال همه است و كوشش براى رسيدن به علم و تقوا وظيفه همه ماست و همه شماست . (20)

سوم : عاطفه ، نقطه عطف زندگى

در تبيين چارچوب نگرش حضرت امام به مسايل زنان ، نوع نگاه و تحليل ايشان نسبت به موضوعى كه همواره در تحليل برخى تفاوتهاى حقوقى ميان زن و مرد، به عنوان يكى از ويژگيهاى بانوان مورد استناد قرار مى گيرد قابل توجه است و مى تواند به عنوان يك اصل در دين شناختى مسايل زنان و تحليل شخصيت انسانى آنان از منظر امام مورد توجه قرار گيرد. قوت عاطفه و گستره احساسات

در بانوان كه برخاسته از لطافت اوليه روح و متناسب با برخى موقعيتهاى ويژه آنان است ، در مقايسه با قوت عقلانيت معاش و خطرپذيرى مردان ، واقعيتى است كه به صورت نوعى و اجمالا انكارناپذير است و اين خود نشان از حكمت بالغه الهى در تدبير امر آفرينش و سامان يافتن معاش آدميان و احساس نياز متقابل و نقش پذيرى تكميلى آنان ، دارد. به عنوان مثال ، تربيت و رشد فرزند و آمادگى براى پذيرش آن همه دشوارى از نقطه آغاز تا بزرگ شدن فرزند و قدم گذاشتن به جامعه دشواريهاى دوران حمل و بيدارخوابيها و رسيدگى به امر تغذيه و نظافت وى به انگيزه و توان و تحملى بيش از آنچه عقل تدبير و حسابگرى خرد پديد مى آورد نياز است . تنها عشق و عاطفه است كه مى تواند انگيزه و توان پذيرش آن همه دشوارى را ايجاد كند و از آدمى ، عنصرى خستگى ناپذير بسازد كه فرهادوار كوه سختيها را با سرپنجه عشق و احساسات خود از سر راه بردارد به نداهايى برخاسته از عمق جان و فراخوانهايى از پررمز و رازترين لايه هاى روح انسانى خود، نيازمند است تا او را به بى هيچ چشمداشتى به استقبال سختيها و ناگواريها وا دارد.

عقلانيت تدبير و خرد زندگى چنين نيست كه براى همه آن مراحل و همه دشواريها و خطرپذيريها تمكين كند و به قول مولانا :

پاى استدلال چوبين بود

پاى چوبين سخت بى تمكين بود

اين است كه در سخن زيبايى از امام باقر (ع ) به نقل فرزند بزرگوارش امام صادق (ع ) اين واقعيت را چنين مى خوانيم :

ان

الله تبارك و تعالى جعل للمراءه صبر عشره رجال ، فاذا حملت زادها قوه عشره رجال اخرى ؛ (21)

خداى تبارك و تعالى به زن صبر و تحمل ده مرد داده است ؛ و زمانى كه باردار مى شود، خداوند نيروى ده مرد ديگر را نيز به وى مى دهد.

پرواضح است كه وجه روشن اين توان ، زور بازو و قدرت ماهيچه هاى بدن او نيست بلكه همان لايه هاى زيرين روح و عمق جان او است كه او را قوت مى بخشد و در مقابل سختيها مقاوم مى سازد. اين مصداقى از همان حقيقت است كه حضرت امام صادق (ع ) در سخن راهگشا و تاءمل برانگيز ديگرى بيان فرموده است :

ما ضعف بدن عما قويت عليه النيه ؛ (22)

هيچ تنى ، نسبت به آنچه كه نيتى استوار و اراده اى قوى براى آن وجود داشته باشد، دچار ضعف و ناتوانى نمى شود.

آنچه مكمل خرد حسابگر مرد در راه بردن و تمشيت امر زندگى است و موجب مى شود زن در برخى صحنه ها كه از توان و انگيزه مرد بيرون است به ايفاى نقش بپردازد همان لايه زيرين روح و عاطفه عميق وى است كه نقطه عطف زندگى در بسيارى صحنه ها و مراحل است . و در واقع صحنه گردان اين نقشها چيزى جز همان سرپنجه قوى و استوار و نستوه عاطفه زن نيست ؛ همان كه در رهنمود امام صادق (ع ) قوت آن تا بيست برابر مرد شمرده شده است . و در سخن امام ، چنان كه خواهد آمد، داراى تحملى چون عرش معرفى گشته است .

همين ويژگى روحى ،

وقتى در صحنه جامعه ، در قالب صحيح خود به ايفاى نقش مى پردازد، جلوه هايى از آيت الهى و حكمت ربانى را، هم در صحنه و هم در صحنه گردانى ، نشان مى دهد، بارها حضرت امام از نقش صحنه گردانى بانوان در ميدان مبارزه تا پيروزى سخن گفته اند كه نمونه هائى را بازگو كرديم ، آنچه زمينه اى شد كه در نگاه امام از منظر عاطفه به عنوان نقطه عطف زندگى ، به شخصيت زن و دين شناختى مسايل آنان بپردازيم ، سخنى ديگر از آن بزرگوار است كه جلوه ديگرى از ايفاى نقش عاطفه بانوان در صحنه است ، و براستى چه كسى را سراغ داريم كه وقتى از قوت عواطف و احساسات بانوان سخن مى گويد در اين سطح و به عنوان يك نقطه قوت و يك محور امتياز، به تحليل و تفسير آن بپردازد؛ عاطفه اى كه در خدمت جنگ و جهاد مقدس قرار مى گيرد و ره توشه مجاهدانى مى شود كه در پشت جبهه و در واقع ، در پشت صحنه ، دستهاى عاطفه و ايمان بانوانى را مى بيند كه نقش جهاد و پيروزى و شهادت را در دل آنان رقم مى زنند :

عواطفى كه در بانوان هست مخصوص خودشان است و در مردها اين عواطف نيست و لهذا آن چيزى كه در پشت جبهه از روى عواطف از بانوان صادر مى شود بيشتر و بالاتر و ارزنده تر است از آن چيزى كه از مردها صادر مى شود به موجب عواطفى كه بانوان دارند آنها براى جبهه كارهاى بسيار مفيد انجام داده اند و انجام

مى دهند و از همه مهمتر اينكه بانوان بعد از انقلاب با تمام كوشش و حفظ عفت و حفظ جهات اسلامى ، همقدم بلكه پيشقدم در امور كشور بوده اند. (23)

بخش دوم : خانواده تربيت

چهارم : زنان ، زيربناى فضيلتهاى انسانى

در جايگاه تربيت و رشد انسانى جامعه ، ترديدى نيست بانوان نقشى تعيين كننده و بى بديل دارند، به روشنى پيداست كه اين نقش نمى تواند امرى تشريفاتى و يا حتى قراردادى باشد. دست حق در نظام زيبا و حكيمانه آفرينش ، زن را در چنين جايگاه و طبعا در چنين مسؤ وليتى قرار داده است . جايگاهى كه هيچ قانون و قرارى نمى تواند كليت آن را ناديده بگيرد و هيچ شانه اى نمى تواند به جز خود وى ، اين مسؤ وليت را بر خود نهد. اين است كه از آن به نقش بى بديل ياد مى كنيم . و اين چنين است كه سخن امام در اين باب كه بارها نيز بر آن تاءكيد ورزيده اند، بيانى از يك واقعيت تكوينى در نظام احسن وجود و آفرينش آدمى و مناسبات انسانى اجتماعى آدميان است و ترجمه اى است از آنچه در منابع دينى و نظام تشريع در شريعت مقدس آمده است . اگر خداى تبارك و تعالى با صفت رب پرورش دهنده و رشد دهنده جهان و جهانيان است ، زن نيز در نظام الهى چه نظام تكوين و هستى و چه دستگاه تشريع و بايستى ، مظهرى از همين وصف و نام مى باشد.

در سخن كوتاه اما پربار و آسمانى حضرت صادق (ع ) آمده است :

اكثر الخير فى النساء؛ (24)

بيشترين خير و خوبى در وجود بانوان است .

جلوه اى

از اين كلام آسمانى در سخنان امام اين گونه آمده است :

زن مربى جامعه است . از دامن زن انسانها پيدا مى شوند. مرحله اول مرد و زن صحيح ، از دامن زن است . مربى انسانها زن است . سعادت و شقاوت كشورها بسته با وجود زن است ، زن با تربيت صحيح خودش انسان درست مى كند و با تربيت صحيح خودش كشور را آباد مى كند. مبداء همه سعادتها از دامن زن بلند مى شود زن مبداء همه سعادتها بايد باشد. (25)

همين حقيقت را حضرت امام در جاى ديگر با تعبير عنصر تابناكى كه زيربناى فضيلتهاى انسانى و ارزشهاى والاى خليفه الله در جهان است (26) بازگو مى كنند و برخاسته از همين حقيقت است كه پيامبر اكرم (ص ) دختران را بهترين فرزندان آدمى مى شمارند :

خير اولادكم البنات . (27)

حضرت امام ، با اشراف عميق و همه سويه اى كه بر شريعت مقدسه از يك سو، و مناسبات اجتماعى تربيتى جامعه دارند، يكى از محورى ترين آموزه هاى خويش را در باب مسايل زنان و جايگاه خانوادگى و اجتماعى آنان همين موقعيت اساسى و زيربناى براى آنان مى شمارند و سخت بر آن تاءكيد مى ورزند. جالب است كه در اشاره به اهميت اين جايگاه ، آن را با مقام تربيتى قرآن قرينه سازى مى كنند؛ هم قرآن را انسان ساز مى شمارند و هم بانوان را :

قرآن كريم انسان ساز است و زنان نيز انسان ساز، اگر زنان شجاع و انسان ساز از ملتها گرفته شوند، ملتها به شكست و انحطاط كشيده مى شوند. (28)

از اين رو، به آن

دسته از گفته هايى كه زنان را سرچشمه هر فساد و آلودگى و گناه و در يك كلمه منشاء شر و تيره بختى آدميان معرفى مى كنند حتى اگر در ميان برخى منابع دينى باشد، بايد كاملا به ديده ترديد نگريست و حداقل در برابر ظواهر آن متون ، بايد ايستادگى كرد و به گونه اى از آنها بهره جست كه در تعارض آشكار با مبانى قطعى قرآنى و دينى نباشد. فضيل كه از ياران امام صادق (ع ) است سخنى از مردم جامعه خود را كه اينك نيز در فرهنگ ما بى رونق نيست ! براى آن حضرت (ع ) باز گفت .

سخن اين بود كه مردم مى گويند : در قيامت بيشتر دوزخيان ، زنان هستند! امام (ع ) در رد اين گفته به پاسخى نقضى و قابل فهم براى همه اكتفا كردند و فرمودند : اين چه بيجايى است ؟! در حالى كه گاه يك مرد در آخرت ، با هزار نفر از زنان دنيا در كاخى از در يكپارچه ازدواج مى كند!

قلت له : شى ء يقوله الناس : ان اكثر اهل النار يوم القيامه النساء. قال : و انى ذلك و قد يتزوج الرجل فى الاخره الفا من نساء الدنيا فى قصر من دره واحده ؟! (29)

پنجم : انسان ، نيازمند الگو

در دين شناختى شخصيت و مسايل زنان ، يك امر حياتى ، مساءله الگو سازى و الگو دهى است . براى كمتر كسى ترديدى در نقش تربيتى و سازندگى الگوها در زندگى آدمى وجود دارد. اگر هيچ تحليل روانشناختى و دليل علمى بر نقش اساسى الگوها در شكل گيرى شخصيت فرد و

نحوه سلوك او و نياز همه جانبه اى كه به الگوها دارد، وجود نداشته باشد جز همان تجربه گسترده اى كه هر فرد در زندگى شخصى در اين خصوص دارد و احساس نياز به الگو و تاءثير آن را عملا و از درون در خود يافته و مى يابد، در ضرورت اهتمام به اين مهم كفايت مى كند، بويژه براى كسانى كه احساسات و عواطف قوى و پرتاءثير آنان احساس الگوخواهى و زمينه تاءثيرپذيرى از الگوها را در آنان دوچندان مى سازد، آدمى همواره يك نگاه او به واقعيت موجود خود است و نگاه ديگرش به نقطه اى است كه خود را شايسته وصول به آن مى داند يا لااقل آرزوى دستيابى به آن را دارد. يك چشم به كاستيها و استعدادهاى كنونى و يك چشم به آرمانها، اهداف و وضعيت مطلوبى كه براى خويش ترسيم مى كند دارد. هر كس مى كوشد فاصله ميان واقعيت موجود و حقيقت مطلوب را به حداقل برساند و اين اصلى است مشترك ميان آدميان و ترديدى در آن نيست . نيك مى دانيم كه آنچه ميان آدميان متفاوت است واقعيتهاى متفاوت موجود و آرمانها و واقعيتهاى بسيار متفاوت مطلوب است . هر كسى شخصيت و واقعيت وجود خويش را در آئينه آينده به گونه اى مى بيند و يا مى طلبد و يا لااقل آرزو مى كند، حتى اگر آرزويى دست نايافتنى باشد. خوشبختى ، همان حقيقت مطلوب ، واژه اى نيست كه همه يك معنا و يك تفسير از آن داشته باشند، تلاش عمده پيامبران الهى (ع ) و سرآمد همه آنان ، پيامبر خاتم (ص )

و اولياء اسلام (ع ) آشنا ساختن آدميان با چهره واقعى خوشبختى يعنى همان حقيقت مطلوب است كه كمال طلبى هر كس آن را فرياد مى كند و در پى آن مى باشد، آدميان تفاوتشان در شكل دادن به شخصيت خود و نحوه سلوك و حيات ، در تفسيرى كه از اين واژه محبوب ارائه مى دهند و در مسيرى كه براى وصول به آن ترسيم مى كنند و در عواملى كه در اين مسير كه گاه به درازاى يك عمر است يار راه مى شمارند و در سطح و عمق آگاهى آنان به آنچه در پى آنند مى باشد. در اينها نيز ترديدى نيست . آنچه اينك در پى تاءكيد برآنيم اين است كه آدمى همه ، هر كس به فراخور و به مقتضاى جهان بينى ، باورها، و تحليل و تفسيرى كه به اجمال يا به تفصيل از خوشبختى و حقيقت مطلوب خويش دارد، در نقطه اى از آينده زندگى خود كه لزوما عنصر زمان در آن دخالت ندارد و در واقع در نقطه اى ديگر از شخصيت و حيات انسانى خود، نمونه يا نمونه هايى را در پيش چشم آينده نگر خود نصب مى كند و آن را مركز ثقل همت و تلاش خود قرار مى دهد. نمونه هايى كه از آن به عنوان الگو ياد مى كنيم . الگوهايى كه در شخصيت خويش و در شكل گيرى كمالات انسانى خود، دستيابى به آن را هر چند نسبى ، امرى شدنى مى داند يا آرزوى آن را در سر مى پروراند. الگويى كه مى تواند جامع خواستهاى آرمانى و مطلوب

شخص باشد يا مجموعه اى از الگوها كه در تركيب خود، چهره اى از الگوى مطلوب شخص را ترسيم مى كند. اينجاست كه نقش الگو و ميزان تاءثير گذارى آن در شكل گيرى و سلوك آدمى نمايان مى شود. تلاش وى در هر چه بهتر شناختن الگو و پى بردن به راز و رمزهاى موفقيت الگو و كوشش براى كنار زدن موانع و هماهنگ سازى و تطبيق خود با او و حتى و لااقل آرزوى پيشى گرفتن از او، آغاز مى شود، آغازى كه پايان ندارد، آغازى كه در مسير تا انتها و حتى پس از پشت سر گذاشتن الگو ادامه مى يابد. الگوها به فراخور جاذبه اى كه در شخص ايجاد مى كنند نه فقط دستمايه نحوه شكل گيرى شخصيت آدمى مى شوند بلكه مايه اى براى تشخص اجتماعى و ميزانى براى نمود بيرونى وى و معرفى او مى گردند. بس است كه شخص براى معرفى خود، الگوهاى شناخته شده خود را بازگو كند. و اين خود زمينه اى براى افتخار خوانيها و عاملى براى خط كشيهاى اجتماعى و تمايز شخصيتى آحاد جامعه در ميان خود و جوامع در سطح جهانى خواهد بود. و اين قاعده اى است نه براى فرد بلكه براى هر جامعه اى كه در هياءت يك فرد يا يك هويت جمعى ظاهر مى شود و از ديگر جوامع متمايز مى گردد.

و نيك مى دانيم آنچه نقطه مشترك و نخست در بحث الگو خواهى و الگو سازى است ، اصل اين نياز و اصل تاءثير بخشى و اصل فراگيرى و گستره آن به پهناى همه آدميان است ، اما نوع

الگو، خوب يا بد، مثبت يا منفى ، ويرانگر يا اصلاح گر، همه و همه در مرحله بعد است و همين واقعيت است كه كار مصلحان را دشوار مى سازد و امر هدايت را در مسيرى ناهموار مى افكند و اينجاست كه الگوهاى كاذب رخ مى نمايد و جاذبه هاى وسوسه گروه دلفريب آن تشخيص سره از ناسره را بر بسيارى آدميان دشوار مى سازد و كار را بر مبلغان ارزشهاى واقعى و تفسير گران خوشبختى حقيقى سخت مى سازد.

اديان آسمانى ، و در چهره كامل آن ، قرآن كريم ، اين زمينه غريزى و اين نياز فطرى آدميان را فرصتى بس مغتنم دانسته و همواره در كنار رهنمودهاى خويش و در جهت رسالت هدايتگرى خود، نمونه هاى عينى و الگوهاى تجربه شده بشرى را در پيش چشم آنان گذاشته و در وصف آنان سخن گفته و مستقيم و غير مستقيم آنها را در همان نقطه هايى نصب العين آدميان قرار داده كه در دعوت خويش ، بشر را به آن نقطه مى خواند؛ مثالها و نمونه هايى از ميان خود آدميان و از جنس آنان و در شكل و شمايل آنان . نمونه هايى عينى را در حيات و ممات الگو شمرده است و از هر فرصتى براى توجه دادن به آنان استفاده كرده است . تا آنجا كه براى نگاه به چهره آنان و حتى براى نگاه به در خانه آنان ارزش قايل شده و در ادبيات دين ، براى آن ثواب برشمرده است

يكى از الگوهاى دين شناختى درباره بانوان و مسايل آنان ، در نگاه حضرت امام خمينى بويژه با توجه به

قوت و گستره عواطف آنان ، كه طبعا استعداد بيشترى در جذب به الگوها را پديد مى آورد موضوع مهم و حياتى الگوطلبى و الگوسازى و نقش شگرفت آن در شگل گيرى شخصيت بانوان مى باشد. و اين در واقع تاءكيدى بر رويه روشن قرآن و متون دينى است كه بارها و بارها مورد استفاده قرار گرفته است . آيات متعددى در قالبهاى مختلف به اين سنت الهى در هدايت بشر تكيه كرده و بارها نمونه هاى عملى و عينى از تاريخ و واقعيات هستى را با عنوان ضرب المثل بازگو نموده و به اين شيوه نيز توجه داده است . گاه از شيوه خود اين گونه ياد مى كند :

و لقد ضربنا للناس فى هذا القرآن من كل مثل لعلهم يتذكرون (30)

براى مردم در اين قرآن ، در هر زمينه اى نمونه و مثل آورديم تا شايد ياد كنند و بپذيرند.

و گاه براى پيامبر (ص ) مثالى را بازگو مى كند تا براى مردم بيان كند. (31)

گاه مثالها را به صورت عام و براى همه بازگو مى كند و گاه نيز به الگوسازى و معرفى نمونه ، چه نيك و چه بد، از جمع زنان مى پردازد. در دو آيه ، پشت سر هم نخست ، دو نمونه از زنان زشت كردار را كه اتفاقا هر دو نيز در خانه وحى و در كنار پيامبرى الهى بودند مثال مى آورد؛ زن نوح و زن لوط، آن دو با اينكه به تعبير آيه در عقد همسرى و در اختيار دو نفر از بندگان صالح الهى بودند، اما اين فرصت و موقعيت ، نتوانست زمينه اى

براى رشد ارزشهاى انسانى و ارتقاى معنوى آنان گردد. دست به خيانت زدند و نتيجه اين شد كه همراه ديگر دوزخيان راهى آتش شدند، سپس براى مؤ منان ، آسيه همسر فرعون و مريم دختر عمران را به عنوان نمونه و الگو معرفى مى كند كه اولى على رغم حضور در دستگاه فرعون به موسى (ع ) ايمان آورد و بهشت را و نجات از فرعون و رفتار او را طلب كرد و ديگرى ، آن بانوى عبادت پيشه اى كه خود نگهدار بود و عيسى (ع ) را مادرى كرد.

ضرب الله مثلا للذين كفروا امراءت نوح و امراءت لوط كانتا تحت عبدين من عبادنا صالحين فخانتاهما فلم يغنيا عنهما من الله شيئا و قيل ادخلا النار مع الداخلين و ضرب الله مثلا للذين آمنوا امراءت فرعون اذ قالت رب ابن لى عندك بيتا فى الجنه و نجنى من فرعون و عمله و نجنى من القوم الظالمين و مريم ابنت عمران التى احصنت فرجها فنفخنا فيه من روحنا و صدقت بكلمات ربها و كتبه و كانت من القانتين . (32)

حضرت امام مى فرمايد :

ما بايد سرمشق از اين خاندان (خاندان پيامبر (ص ) ) بگيريم ؛ بانوان ما از بانوانشان و مردان از مردانشان بلكه همه از همه آنها. (33)

و در جاى ديگر تاءكيد مى فرمايد :

الگو حضرت زهرا سلام الله عليها است . الگو پيغمبر اسلام است . (34)

معرفى صحيح و جامع الگوها

آنچه گفته شد تاءكيدى مجدد بر نكاتى است كه براى همه روشن است و جاى ترديد نيست و حضرت امام نيز بر همين اصل تاءكيد دارند، آنچه نكته اساسى سخن مى باشد،

تفسير درست و تحليل جامع از الگوهايى عينى است كه اسلام ارائه كرده است . مهم ، پرهيز از يكسويه نگرى و تلاش براى شناختن كامل و شناساندن درست به جامعه است .

مهم اين است كه اولا بتوانيم شخصيتهايى را كه بحق به عنوان الگوهاى جامع و اطمينان بخش و حتى متصل به وحى به جامعه معرفى مى كنيم ، شاخصهاى اسوه بودن در قالب ادبيات و فرهنگ قابل فهم و قابل عمل و تاءسى ارائه دهيم و اين جز به مدد شناخت درست تاريخ و زمان ، و توان تفكيك ميان محتوا و قالب شخصيت و سلوك انسان اسوه امكان نخواهد داشت به عنوان مثالى روشن و ساده همه مى خوانيم كه صديقه كبرا (س ) در خانه با آسياى سنگى دستى ، آرد تهيه مى كرده است . محتواى اصلى قابل تاءسى اين عمل چيزى جز ارزش خانه دارى ، كمك به همسر، و تلاش براى توليد، نخواهد بود و قالب آن ، دستاسى است كه حتى موجب جراحت دست آن بانوى بزرگ (س ) مى شود. دستاس ، خصوصيتى ندارد. در همان دوره نيز، اين فرض كه به شيوه اى ديگر از گندم ، آرد تهيه شود، چيزى از آن محتوا نمى كاست . آنچه زمان آن را عوض مى كند قالبهايى است كه ارزش محتوا را ندارد و لزوما قابل تاءسى نيست .

نمونه ديگر سخنرانى حضرت (س ) در مسجد مدينه است . بروشنى پيداست محتواى قابل تاءسى آن ، نكاتى از قبيل ضرورت دفاع از حق ، پيشگيرى از ستم ، شناساندن حقايق و معارف ، رسوا ساختن عاملان ،

گمراهى ، و در عين حال حفظ كرامت و عفاف و وقار زن مسلمان و نكاتى از اين دست است . اين محتوا مى تواند در محيطى غير مسجد باشد، در دانشگاه يا شركت در اجتماعات مردمى و راهپيماييها، در مجامع جهانى در رسانه هاى گروهى ، در مجالس قانون گذارى و يا پيش از خطبه هاى نماز جمعه باشد و از همين منظر است كه ميان حضور صديقه كبرا (س ) در مسجد مدينه و سخنرانى در پس پرده ، با حضور آن بزرگوار به همراه على (ع ) و فرزندان در مقابل يكايك خانه هاى مهاجران و انصار در مدينه و تاءكيد بر حقانيت على (ع ) و استمداد براى احقاق حقوق از دست رفته ، تفاوتى نيست .

اين اولا، و ثانيا و مؤ كدا شرط ديگر آن است كه تصويرى جامع و گويا بى هيچ اعمال سليقه اى از شخصيت الگو ارائه دهيم . جزئى نگرى ، و معرفى تبعيض آميز در ابعاد گوناگونى كه شخصيت جامع الگو دارد، و يك يا چند بعد را تاءكيد ورزيدن و ابعاد ديگر را به فراموشى سپردن ، بروشنى پيداست كه اگر در كوتاه مدت نيز بتواند برخى اهداف مقطعى را برآورده سازد اما در دراز مدت نمى تواند پاسخگوى نيازهاى همه جانبه جامعه باشد، و حتى اگر از منظر باورهاى دينى نيز شخصيت الگو، از هر نظر مورد احترام و تجليل باشد و علقه هاى قلبى مردم با وى قوت داشته باشد اما راهگشايى و هدايتگرى مورد انتظار را نخواهد داشت . كوتاهى در معرفى درست و جامع از شخصيت الگو است كه يك

دختر مسلمان ، از سر نادانى درباره اسلامى پخش مى شود كه موجب كمال تاءسف و تاءثر حضرت امام مى گردد و به تعبير ايشان انسان شرم دارد بازگو نمايد و از نقطه نظر شرعى ، گوينده را تا لبه اعدام پيش مى برد. (35)

و اينچنين است كه حضرت امام ، به شرح ابعادى از شخصيت و سلوك حضرت فاطمه (س ) به عنوان شخصيت الگو مى پردازد :

اگر شما زنها هم و زنهاى ما هم همه ، كشور ما همه ، پذيرفتند كه امروز روز زن است ؛ يعنى روز تولد حضرت زهرا كه آن وقت و آن كمال و وضعيت را دارد، پذيرفتند كه روز زن است به عهده شما مسائل بزرگى از قبيل مجاهده ، كه حضرت مجاهده داشته است ، حضرت به اندازه خودش كه در اين ظرف كوتاه مجاهده داشته است ، مخاطبه داشته است با حكومتهاى وقت ، محاكمه مى كرده است حكومتهاى وقت را شما بايد اقتداء به او بكنيد تا پذيرفته باشيد كه اين روز، روز زن است يعنى روز تولد اين حضرت روز زن است ، زهد و تقوا و همه چيزهايى كه داشته است و عفافى كه او داشته است و همه چيز شما بايد اگر پذيرا شديد آن را تبعيت كنيد و اگر تبعيت نكرديد، بدانيد كه شما داخل در روز زن نيستيد. (36)

ششم : خانواده ، نهادى محورى و اصيل

وقتى از منظر نگاه امام خمينى به دين شناختى زنان و مسايل آنان مى نگريم ، اصالت نهاد خانواده به عنوان مايه سكونت و انس جويى و محبت ورزى زن و شوهر و جايگاه امن و آماده تربيت فرزندان از

يك سو، و شرافت و مقام مادرى و مسؤ وليت خطير ولى بس پرارزش آن از سوى ديگر، جلوه اى ويژه و جايگاهى محورى دارد. عنايت و اهتمام خاصى كه آن فقيه فرزانه و دين شناس بزرگ تاريخ اسلام به اين نهاد بويژه مقام مادرى دارد، محور خانواده مادر را بروشنى در نگاه و انديشه هر كس كه از منظر نگاه امام به اين محور مى نگرد، از نظر موقعيت آن و مسؤ وليتهاى ناشى از آن ، به يكى از حياتى ترين و زير بنايى ترين نهادها و موقعيتهاى بشرى درمى آورد و از نظر شرافت و ارزش در قله خوبيها و سرآمد ارزشها قرار مى دهد، و امام در اين باب سخن بسيار دارد و در اينجا به اندكى بسنده خواهد شد.

مدينه فاضله اى كه اسلام ترسيم مى كند و جامعه مدنى و توسعه همه جانبه كه اينك به عنوان يك آرمان جهانى براى ملتهاى مختلف و از جمله امت بزرگ اسلامى درآمده است ، بدون حضور سازنده و فعال نهاد مقدس خانواده و بدون منظور ساختن همه شروط و لوازمى كه شكل گيرى و تحقق خانواده مطلوب براى جامعه اسلامى ايجاب مى كند امكان ندارد.

خانواده به عنوان يك نهاد فراگير اجتماعى ، هسته اوليه جامعه به شمار مى رود و خاستگاه موقعيت ممتاز و ويژه آن به خصوص جايگاه مادرى ، فقط رهنمودهاى دينى نيست . افزون بر آن همه آموزه هايى كه در جهت شكل گيرى صحيح ، تعيين مسؤ وليتها، راه حل مشكلات و تحكيم پيوندهاى خانوادگى ، صادر شده است ، منافع و ارزشهاى گسترده اى كه در اين

نهاد هويداست ، به عنوان واقعياتى ملموس ، براى همگان روشن است . اين است كه در سخنى از حضرت رضا (ع ) مى خوانيم كه اگر درباره ازدواج حتى آيه اى نازل نشده بود و سنت و روايتى نيز وجود نداشت ، همان نيكى به خويشان و انس و الفتى كه با ديگران در آن وجود دارد به اندازه اى هست كه انسان عاقل و خردمند، به آن رغبت كند و انسان موفق و كاردان به سوى آن شتاب ورزد :

لو لم تكن فى المناكحه آيه منزله و لا سنه متبعه ، لكان ما جعل الله فيه من بر القريب و تاءلف البعيد، ما رغب فيه الصاقل اللبيب و سارع اليه الموفق المصيب . (37)

پيشتر آورديم كه قرآن كريم خاستگاه غريزى و فطرى پيوند زناشويى و تشكيل اين نهاد را آفرينش زن و مرد از يك حقيقت من انفسكم و عشق و مهربانى موده و رحمه و آرامش خاطر لتسكنوا اليها مى شمارد و آن را از جمله آيات الهى معرفى مى كند. (38) و در جاى ديگر جايگاه زن و شوهر و نسبت ميان آن دو را با استعاره زيبا و گوياى لباس يكديگر بودن بيان مى كند. در اين نهاد، مرد در موقعيتى قرار مى گيرد كه به بيان نبوى (ص )، پس از اصل دين ، فايده اى برتر و منفعتى بزرگتر از داشتن همسرى مسلمان و سازگار و مسؤ وليت شناس ، نبرده است . و زن پس از اصل دين كه نياز فطرى انسانها و حاكم بر همه آنهاست ، تا بالاترين مرتبه بركت و سودمندى قرار مى

گيرد :

ما استفاد امرؤ مسلم فائده بعد الاسلام افضل من زوجه مسلمه ، تسره اذا نظر اليها، و تطيعه اذا امرها و تحفظه اذا غاب عنها فى نفسها و ماله . (39)

قداست اين نهاد، برخاسته از جايگاه آن و عنايت ويژه اى است كه خداوند بزرگ در قلم تكوين و رقم تشريع به آن داشته و دارد. بنگريد اين سخن شريف پيامبر (ص ) كه هيچ نهادى در اسلام را در پيشگاه خداوند دوست داشتنى تر و عزيزتر از نهاد خانواده و پيوند زناشويى نمى داند :

ما بنى فى الاسلام بناء احب الى الله تعالى و اعز من التزويج . (40)

و قداست و شرافت آن از يك سو تا آنجاست كه اگر مرد بدون هيچ مانعى ، با اينكه در محل خود به سر مى برد، شب را در بيرون از خانه به سر برد و در جاى ديگر استراحت كند، در سخن امام (ع ) عين نامروتى و خلاف جوانمردى است . (41)

و از سوى ديگر در سخن نبوى (ص ) و رهنمود علوى (ع ) براى زن به مثابه صحنه جهادى است كه او جهادگر آن ميدان است . (42) و ارزش رساندن يك جرعه آب به همسر به جز پاداش اخروى ، از يك سال روزه دارى و شب زنده دارى برتر است . (43)

بارها حضرت امام در تاءكيد بر اينكه اسلام دين زندگى است و براى همه زوايا و جوانب زندگى برنامه و چارچوب دارد، مثال تشكيل خانواده را شاهد آورده است :

احكام شرع ، حاوى قوانين و مقررات متنوعى است كه يك نظام كلى اجتماعى را مى سازد. در اين

نظام حقوقى ، هر چه بشر نياز دارد فراهم آمده است ؛ از طرز معاشرت با همسايه و اولاد و عشيره و قوم و خويش و همشهرى ، و امور خصوصى و زندگى زناشويى گرفته تا مقررات مربوط به جنگ و صلح و مراوده با ساير ملل ، از قوانين جزايى تا حقوق تجارت و صنعت و كشاورزى ، براى قبل از انجام نكاح و انعقاد نطفه قانون دارد و دستور مى دهد كه نكاح چگونه صورت بگيرد و خوراك انسان در آن هنگام يا موقع انعقاد نطفه چه باشد، در دوره شير خوارگى چه وظايفى بر عهده پدر و مادر است و بچه چگونه بايد تربيت شود، و سلوك مرد و زن با همديگر و با فرزندان چگونه باشد. براى همه اين مراحل دستور و قانون دارد تا انسان تربيت كند. (44)

شرح اين حقيقت بارها در كلام حضرت امام آمده است ، از جمله :

شما وقتى اسلام را ملاحظه مى كنيد به حسب ابعاد انسانيت او، طرح دارد، قانون دارد، از قبل از اينكه انسان به اين دنيا بيايد، قبل از اينكه پدر و مادر انسان ازدواج كند، طرح دارد براى اينكه اين بذر را خوب تربيت كند، طرح دارد اسلام . زن را چه جور انتخاب كنيد، شوهر را چه جور انتخاب كنيد، در وقتى كه ازدواج مى كنيد چه وضع باشد، با چه آداب باشد، در وقت لقاح چه آداب باشد، در وقت حمل چه آداب باشد، مثل يك زارعى كه يك تخم زراعت را مى كارد و مواظبت مى كند كه زمين خوب باشد، آب ، آب سالم باشد، به موقع

برسد، ساير تربيتها تربيتهاى نباتى باشد كه درست تربيت بشود، اسلام براى تربيت انسان از قبل ازدواج پدر و مادر شروع كرده است ، زمين را يك زمين سالم مطهر مى خواهد باشد، زوج را يك زوج سالم صحيح انسان صفت انتخاب بكند. بعد هم آداب ديگر تا وقتى كه متولد مى شود و آداب رضاع و آداب حمل و رضاع و تربيت در دامان مادر و تربيت در پيش پدر و تربيتهاى بعدى كه دنبال اين مى آيد. (45)

هفتم : شرافت مادرى ، ارزشى بى همتا

شاءن مادرى ، و شرافت و مسؤ وليتى كه اين جايگاه دارد و توجه ويژه اى كه در متون دينى به منزلت مادر، نقش و تاءثير گذارى آن ، و طبعا مسؤ وليتهاى وى شده ، انعكاس خاصى در بيانات حضرت امام يافته است تا آنجا كه عطوفت و رحمت نهفته در ديدگان مادر را، بارقه رحمت و عطوفت رب العالمين شمرده و يك شب مادر نسبت به فرزند را از سالها عمر پدر ارزنده تر دانسته است . خداوند بزرگ ، در قرآن كريم در دو مورد وقتى سفارش احسان و نيكى به پدر و مادر را يادآور مى شود به دوران دشوار باردارى مادر و تولد فرزند و شيرخوارگى آن اشاره مى كند و در يك مورد آن ، از انسان مى خواهد كه شكرگزار او و پدر و مادرش باشد. (46)

و بروشنى پيداست كه چرا حضرت امام ، شغل مادرى را شريفترين شغل مى شمارند :

اين مادر كه بچه در دامن او بزرگ مى شود، بزرگترين مسؤ وليت را دارد و شريفترين شغل را دارد، شغل بچه دارى . شريفترين شغل در

عالم بزرگ كردن يك بچه است و تحويل دادن يك انسان است به جامعه ، اين همان بود كه خداى تبارك و تعالى در طول تاريخ براى انبيا فرستاد در طول تاريخ از آدم تا خاتم انبيا امدند انسان درست كنند. (47)

و اينچنين است كه در سخن نبوى (ص ) هيچ شيرى براى فرزند بهتر از شير مادر نيست :

ليس للصبى لبن خير من لبن امه . (48)

و ارزش دوران باردارى و شيردادن ، با مرزبانى در راه خدا برابرى مى كند و اگر اين دوران دشوار منجر به فوت مادر شود، جايگاهى چون شهيد خواهد داشت و اين سخنى است كه به نقل اميرالمؤ منين (ع )، پيامبر اكرم (ص ) در پاسخ زنى فرمود كه پرسيد : پس زنان را از ارزش جهاد چه بهره اى است ؟ (49)

التزام به نگرشى كه حضرت امام به دين و معارف اسلامى دارد و شناخت الگوهاى رفتارى دينى از منظر آن بزرگوار، در گرو شناخت همه انديشه ها و رهنمودهاى امام و پايبندى به همه آموزه هاى ايشان است . تنها نگاهى كوتاه به بيان امام در شرح شاءن مادرى و مسؤ وليت خطير آن و رسالتى كه هيچ چيز نمى تواند جايگزين آن گردد و نيز شرافت و ارزشى كه اين جايگاه در نگاه امام به فراخور اهميت و نقش آن دارد، هيچ ترديدى باقى نمى گذارد كه مادرى و مسؤ وليتهاى ناشى از آن ، يك محور اساسى و بدون جايگزين در حركت جامعه اسلامى و سلامت آن مى باشد و هر چقدر به دانش و آگاهى و رشد و پيشرفت جامعه افزوده گردد

بايد اين ركن ، و طبعا لوازم و مقتضيات آن بيشتر مراعات شود. يك جامعه اسلامى و انقلابى كه به تعادل رفتارى و آگاهى درست و بينش توحيدى همه جانبه دست يافته باشد همواره در سياستگذاريها و برنامه ريزيهاى خود، شاءن و مسؤ وليت و نيز شرافت و ارزش مادرى را يك اصل محورى و بى بديل مى شمارد و به مقتضاى آن به تنظيم مناسبات اجتماعى و سامان دادن امر جامعه و مردم و حكومت مى پردازد؛ اصلى جارى در همه صحنه ها و حاكم بر همه برنامه ريزيها. زيربناى معرفتى و دينى و ارزشى اين امر كاملا روشن است . همه تلاشهاى فردى و اجتماعى حتى تشكيل حكومت در نگاه دين ، بايد در يك نقطه به هم برسند و پيوند بخورند و آن هدايت و تربيت انسان است . اسلام نيز براى ساختن انسان آمده است . كتاب آسمانى اسلام كه آن قرآن مجيد است ، كتاب تربيت انسان است (50) و چه كسى شايسته تر و مؤ ثرتر از مادر براى اين هدف چه اينكه اگر انسان زاده نشود، موضوعى براى هدايت وى و رسالت دين باقى نمى ماند و اينچنين است كه حضرت امام در شرح اين شاءن و در تبيين همين نقش و مسؤ وليت ، چنان كه به اشاره گذشت ، در فرازى بسيار زيبا و از منظرى عرفانى تربيتى به فرزند خود مرحوم حجت الاسلام والمسلمين حاج سيد احمد خمينى مى نويسند :

حقوق بسيار مادرها را نمى توان شمرد و نمى توان به حق ادا كرد يك شب مادر نسبت به فرزندش از سالها عمر پدر

متعهد ارزنده تر است . تجسم عطوفت و رحمت در ديدگان نورانى مادر، بارقه رحمت و عطوفت رب العالمين است . خداى تبارك و تعالى قلب و جان مادران را با نور رحمت ربوبيت خود آميخته آن گونه كه وصف آن را كس نتوان كرد و به شناخت كسى جز مادران در نيايد و اين رحمت لايزال است كه مادران را تحملى چون عرش در مقابل رنجها و زحمتها از حال استقرار نطفه در رحم و طول حمل و وقت زاييدن و از نوزادى تا به آخر، مرحمت فرموده ، رنجهايى كه پدران يك شب آن را تحمل نكنند و از آن عاجز هستند. اينكه در حديث آمده است كه بهشت زير قدمهاى مادران است (51) يك حقيقت است و اينكه با اين تعبير لطيف آمده است براى بزرگى عظمت آن است و هشيارى به فرزندان است كه سعادت و جنت را در زير قدم آنان و خاك پاى مبارك آنان جستجو كنيد و حرمت آنان را نزديك حرمت حق تعالى نگهداريد و رضا و خشنودى پروردگار سبحان را در رضا و خشنودى مادران جستجو كنيد. (52)

و صد البته ، چنان كه در كلام امام صادق (ع ) آمده است ، خوشا به حال كسى كه مادرش پاكدامن و عفيف باشد. (53)

جلوه اى از اين سخن جعفرى (ع ) را در اين فراز از سخنان امام مى خوانيم ؛ فرازى كه استدلالى روشن و انكارناپذير را در خود دارد و بارها حضرت امام در اين باره سخن گفته اند :

شما خانمها شرف مادرى داريد كه در اين شرف از مردها جلو هستيد و مسؤ وليت

تربيت بچه در دامن خودتان داريد. اول مدرسه اى كه بچه دارد دامن مادر است . مادر خوب ، بچه خوب تربيت مى كند و خداى نخواسته اگر مادر منحرف باشد، بچه از همان دامن مادر منحرف بيرون مى آيد و چون بچه ها آن علاقه اى كه به مادر دارند به هيچ كس ندارند و در دامن مادر هستند تمام چيزهايى كه دارند، آرزوهايى كه دارند خلاصه مى شود در مادر و همه چيز را در مادر مى بينند، حرف مادر، خلق مادر، عمل مادر، در بچه ها اثر دارد.

لامحاله يك بچه در دامن مادر كه اول كلاس است ، اين دامن اگر يك دامن طاهر پاكيزه مهذب باشد، بچه از همين اول كه دارد رشد مى كند با آن اخلاق صحيح و با آن تهذيب نفس و با آن عمل خوب رشد مى كند بچه وقتى در دامن مادرش هست مى بيند مادر اخلاق خوش دارد، اعمال صحيح دارد، گفتار خوش دارد، آن بچه ها از همان جا اعمالش و گفتارش به تقليد از مادر كه از همه تقليدها بالاتر است و به تزريق مادر كه از همه تزريقها مؤ ثرتر است ، تربيت مى شود. (54)

بخش سوم : جامعه و فرهنگ

هشتم : زن و مرد، نقش تكميلى متقابل

يكى از نكات محورى در انديشه دين شناختى حضرت امام در حوزه مسايل زنان توجه به اين اصل است كه زن و مرد همان گونه كه در نظام آفرينش و ساختار تكوينى زندگى آدمى نقش تكميلى متقابل دارند و در اين خصوص و با توجه به جايگاه و نقشى كه هر يك از آن دو دارند، هيچ كدام فرع بر ديگرى نيستند و تفاوت در نقش

به مقتضاى حكمت بالغه الهى و ضرورت آن در نظام آفرينش ، به معناى اصل بودن يكى و فرعى تلقى شدن ديگرى نيست ، در نظام تشريع و تنظيم مناسبات اجتماعى و جايگاه انسانى اجتماعى هر يك از آن دو نيز، مكمل يكديگرند و يك محور اساسى در تحليل و تبيين تفاوتهاى قراردادى و اعتبارى نيز همين نقشهاى تكميلى است كه خاستگاه آن عمدتا تفاوتهاى ساختارى هر يك در نظام آفرينش مى باشد و در واقع يك تقسيم كار طبيعى را مى طلبد.

خاستگاه بخشى از نقشهاى متفاوت تكميلى ، چنان كه اشاره شد اقتضائات طبيعى هر يك از طرفين است . اما بخشى از آن نيز به عرف و عادات اجتماعى و اعتباراتى برمى گردد كه فرد يا جامعه به هر دليل آن را براى خود پذيرفته است . اينكه به عنوان مثال مادر، به صورت غريزى احساس مى كند بايد از كودك خود حمايت كند يا به او شير بدهد، اعتبارى و بسته به قراردادهاى اجتماعى نيست ؛ با اين تفاوت كه در اولى با پدر مشترك است و در دومى تنهاست ، اما اينكه زن اجمالا نمى تواند بدون موافقت شوهر از خانه خارج شود يا شوهر نمى تواند بر خلاف قرار اوليه زن را از شهر محل سكونتش به جايى ديگر منتقل كند، امورى است كه خود آنان در چارچوب قرارهاى عام يا خاص پذيرفته اند.

بهر روى ، ترديدى نيست كه موضوع نقش تكميلى در نظام آفرينش آدمى ، و پيوندهاى اجتماعى و تنظيم روابط انسانى ، از عامترين و ملموسترين موضوعات است و كسى اصولا در صدد ترديد در اين واقعيت

نيست تا نيازى به تاءكيد بر آن باشد. آنچه مورد تاءكيد است يكى اين است كه در ايفاى نقش تكميلى و در قرار گرفتن هر يك از زن و مرد در اين جايگاه كه مكمل ديگرى مى باشند، يكى اصل و ديگرى فرع نيست ، يا هر دو اصلند يا هر دو فرع قرآن كريم به صورت عام و فراگير همه انسانها را در خدمت يكديگر مى شمارد؛ خدمت متقابلى كه زاييده نياز متقابل است :

اهم يقسمون رحمه ربك نحن قسمنا بينهم معيشتهم فى الحياه الدنيا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات ليتخذ بعضهم بعضا سخريا و رحمه ربك خير مما يجمعون ؛ (55)

آيا اينان رحمت پروردگارت را قسمت مى كنند! ما ميانشان ، امكانات زندگى اشان را تقسيم كرديم و آنان را بر يكديگر برتريهايى داديم تا يكديگر را به خدمت گيرند، و رحمت پروردگارت از آنچه آنان گردهم مى آورند بهتر است .

مفاد آيه شريفه تقسيم بندى جامعه به افراد با درجه و افراد بى درجه ، يعنى افرادى كه فقط يكديگر را به خدمت و تسخير مى كشند و افرادى كه فقط به خدمت و تسخير ديگران درمى آيند نيست ، نياز متقابل است كه تسخير متقابل را در پى دارد. شرايع الهى نيز در صدد هدايت بشر به تنظيم روابط و مناسبات عادلانه اجتماعى و معرفى حقوق متقابل اعضاى جامعه بوده اند. تبيين تكاليف و مسؤ وليتهاى متقابل اجتماعى و تقسيم وظايف در جهت ايجاد روابط عادلانه ، كارى است كه در حوزه مسؤ وليت انبياء الهى بوده است . نمود روشن ، عميق و گسترده آن در شكلى سازمان يافته

همراه با حقوق و تكاليف معين ، در قالب نهاد خانواده شكل مى گيرد و ايفاى نقش تكميلى هر يك از زن و مرد و سمت و سوى اين رابطه تسخيرآميز، نه فقط در سطح ايجاد زمينه هاى همزيستى مسالمت آميز، بلكه پاسخگويى به ندايى است كه از عمق فطرت و از نهان عواطف ، غرايز و وجود آدمى به گوش مى رسد و مايه آرامش و سكونت نفس را مى طلبد. (56) اين است كه قرآن كريم در خصوص رابطه و نقش تكميلى زن و مرد، طبعا در چارچوب نهاد خانواده ، آن را مايه سكونت طرفين و در فضايى آكنده از مودت و مهربانى مى شمارد :

و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها و جعل بينكم موده و رحمه . (57)

و همين نقش را در شكلى كاملا رسمى ، در قالب روابط همسرى با اين بيان كه هر كدام لباس ديگرى است بيان مى دارد :

هن لباس لكم و انتم لباس لهن . (58)

و يا آنگاه كه بر اين اصل الهى تاءكيد مى ورزد كه خداوند عمل هيچ عمل كننده اى را ضايع نمى كند، چه مرد باشد چه زن ، بلافاصله با تعبير بعضكم من بعض به همزادى زن و مرد و نقش تكميلى آن دو، ولى با يك خاستگاه انسانى ، اشاره مى كند. (59)

جلوه اى از اين نقش متقابل تكميلى را در اين فراز از بيانات حضرت امام به وضوح مى بينيم :

خدمت مردها هم بسيارش مرهون خدمت زنهاست در مردها يك حسى است كه اگر ببينند زنها بيرون آمده از خانه ها براى يك

مقصدى ، اگر قوه شان يكى باشد، ده تا مى شود و در مملكت ما اين طور شود كه بانوان همدوش بلكه جلوتر از مردها از خانه ها بيرون آمدند و در اين راه اسلامى زحمت كشيدند و رنج ديدند، جوان دادند، شوهر دادند، برادر دادند، معذلك رنج كشيدند، عمل كردند، پشتيبانى از اسلام كردند و مردها هم بسيارى به تبع زنها اين كار را كردند. (60)

حضرت امام اين واقعيت را با همين مضمون در چند جاى ديگر نيز بيان كرده اند اما نكته قابل توجه آن است كه ايشان يك عامل اساسى در حركت و قيام خودشان و استمرار آن را همين حضور و فداكارى بانوان مى شمارند. يعنى حضور و حركت زنان ، انگيزه حركت امام و ادامه آن . اين نكته اى بود كه حضرت امام در 13 بهمن 57، يك روز پس از بازگشت به ايران يادآور شدند :

روز سكوت نيست ، روز فعاليت است ؛ هر كس در هر منصبى كه هست ، در هر مقامى كه هست نبايد ساكت باشد، اين فريادى كه اينها مى زنند، زنها را شما ببينيد چه فرياد مى زنند، مردها چه فرياد مى زنند، اينها پشتوانه شما هستند. شكر الله سعيهم اگر اينها نبودند، ما هيچ قدمى بر نمى داشتيم ، اينهايند كه من را وادار مى كنند به قدم برداشتن . (61)

و اينچنين است كه يك ماه پس از آن ، در حالى كه انقلاب روزهاى نخست پيروزى را مى گذارند، همه را مرهون بانوان مى شمارند :

ما همگى مرهون شجاعتهاى شما زنان شيردل هستيم . (62)

بنابراين ، زن و مرد، هم در

جامعه و روابط اجتماعى ، و هم در فضاى خانه و در مناسبات خانوادگى ، دو وجود مكمل يكديگرند و نه دو قطب مخالفى كه وجود هر يك ، عرصه را بر ديگرى تنگ مى كند و به ناگزير يكى بايد حذف شود و يا كاملا در خدمت ديگرى باشد. از اين رو در شناخت و تنظيم مناسبات اجتماعى و خانوادگى ميان زن و مرد و معرفى وجهه انسانى اجتماعى آنان ، حضور و نقش آفرينى هر يك بدون ديگرى را بايد ناقص شمرد و صد البته كه انسانها در موقعيتها و شرايط متفاوت ، وظايف و حقوق متفاوت دارند و در كسب شايستگيهاى ارادى چون ايمان علم ، تقوا و جهاد، كسانى برترند كه شايستگى بيشترى كسب كنند، چه زن و چه مرد.

ما نهضت خودمان را مديون زنها مى دانيم . مردها به تبع زنها در خيابانها مى ريختند، تشويق مى كردند زنها مردان را. خودشان در صفهاى جلو بودند. زن يك همچو موجودى است كه مى تواند... يك قدرت شيطانى را بكشد. (63)

نهم : ارزشهاى وجودى ، ميزان شخصيت

يكى ديگر از الگوهاى دين شناختى در حوزه مسايل بانوان ، توجه به ملاكها و معيارهاى حقيقى در ارزشگذارى شخصيت و وزن انسانى و اجتماعى ، افراد است . آنچه حضرت امام ، در اين خصوص يادآور شده اند جلوه اى از معيارهاى روشن اسلام و تاءكيدى بر مفاد رهنمودهايى است كه در آيات و روايات و در سيره معصومان (ع ) آمده است . آنچه اساس شخصيت يك انسان را شكل مى دهد فضايل و ارزشهايى است كه در عمل اكتسابى خود و بر اساس اراده و تلاش

خويش به دست مى آورد. عواملى چون رنگ ، زبان ، خويشاوندى ، و جنس ، تنها در شناخت آدميان و تمايز ميان آنان دخالت دارد و نه در ميزان ارزشهاى وجودى و شخصيتى . قرآن كريم وقتى از آفرينش آدميان از يك مرد و زن سخن مى گويد، هم ، يكسان بودن آنان در منشاء آفرينش را يادآور مى شود و هم اينكه اين منشاء، فقط مرد يا فقط زن نيست ، بلكه من ذكر و انثى ؛ مرد و زن با هم . آنچه خاستگاه تمايز در اين مرحله و شاخه شاخه شدن و قبيله قبيله گشتن آدميان يعنى و جعلناكم شعوبا و قبائل است ، امكان شناخت يكديگر و تفاوت گذارى ميان آنان در اين مقطع است كه جزء نخستين و ضرورى ترين نيازهاى زندگى اجتماعى و حتى خانوادگى است . همان كه قرآن با تعبير لتعارفوا از آن ياد مى كند. تا اينجا، عوامل تمايز نوعا طبيعى و خارج از اراده و خواست اوليه خود افراد است و به هر حال ملاك و ميزانى براى ارزشگذارى نيست و اينچنين است كه در اين مرحله هيچ تفاوتى ميان آدميان در پيشگاه خداوند نيست چرا كه همه آفريده او و رابطه وجودى اشان با آفريدگار يكسان است . آنچه وجه تمايز و در واقع ميزانى براى ارزشهاى وجودى و شخصيتى انسان ، زن يا مرد، به شمار مى رود همان است كه قرآن در پى اشاره به يكسانى آفرينش و تفاوتهاى طبيعى و خاستگاه آن ، با تعبير ان اكرمكم عند الله اءتقيكم از آن ياد مى كند. (64) تقوا در معناى

حقيقى و گسترده آن كه اينك مجال پرداختن به شرح آن نيست ، شامل پايبندى به همه مقررات دينى و احكام الهى و همه ارزشهاى دينى مى گردد. لذا اگر در جاى ديگرى از فضيلت جهاد و تفاوت مجاهدان و قاعدان سخن مى گويد و تصريح مى كند كه خداوند جهاد گران را بر قعود پيشگان ، برترى ويژه اى داده است ، در واقع يك مصداق روشن از تقوا پيشگى و كسب ارزش جهاد است . (65)

اگر از تمايز ميان عالم و جاهل و طبعا برترى عالم بر جاهل و در واقع ، علم بر جهل سخن مى گويد، ميزانى را ارائه مى دهد كه امرى اكتسابى است و جنسيت ملاكى براى دستيابى به آن نيست . (66) آيات چندى نيز كه تفاوتهاى ارزشى ميان آدميان را يادآور مى شود، مثالها و نمونه هايى را كه شاهد مى گيرد امورى خارج از جنسيت است . خبيث و طيب (67)، اعمى و بصير و ظلمات و نور (68) و زندگان و مردگان (69)، بهشتيان و دوزخيان (70)، مؤ من و فاسق (71) و موارد چند ديگرى كه در عدم همسانى و تمايز آشكار ميان دو دسته از مردمان بيان كرده است . (72) فهم تفاوت ميان نمونه ها و تمثيلها نيز امرى است وجدانى كه قرآن به داورى وجدان خود مردمان وانهاده است و نيازى به استدلال ندارد.

اگر قرآن كريم از تفاوت و مراتب متفاوت آدميان در نظام آفرينش نيز سخن گفته ، يكى به اين هدف شمرده است كه تفاوتها، منشاء و موجب احساس نياز متقابل و در نتيجه خدمت متقابل و تنظيم و

تقويت مناسبات و روابط اجتماعى باشد، و همه در خدمت هم باشند، (73) و ديگرى به اين هدف كه زمينه آزمون آنان فراهم آيد. (74) كما اينكه در تنظيم روابط اجتماعى و مناسبات ميان آدميان كه طبعا بر اساس جعل و در چارچوب قرارهاى اعتبارى و نظام تشريع مى باشد بر همسانى زنان و مردان در اختصاص داشتن دستاورد هر يك به خود، تاءكيد مى ورزد و هر يك از آن دو را صاحب ارزشها و سرمايه هاى مادى و معنوى خود مى داند و كسى را نرسد كه كه چشمداشتى به سهم يا كسب ديگرى داشته باشد :

و لا تتمنوا ما فضل الله بعضكم على بعض للرجال نصيب مما اكتسبوا و للنساء نصيب مما اكتسبن . (75)

و اگر در جايى نيز پس از تاءكيد بر يكسانى و همسانى حقوق با تكاليف زنان ، در چارچوب روابط زناشويى (به حدس قوى ) يا فراتر از آن در مناسبات اجتماعى (به احتمالى )، به يك نوع برترى مردان بر زنان حكم داده است (76)، در مقام تشريع و چارچوب تدبير منزل يا تنظيم روابط اجتماعى اس كه طبعا مسؤ وليتهاى سنگين ترى متوجه مردان است و پر واضح است كه اين تمايز ربطى به ارزشهاى اكتسابى هر يك از آن دو، در زمينه هايى كه اسلام آنها را مايه ارزش مى داند؛ ندارد. و به بيان علامه طباطبايى :

ان الاعمال التى يهديها كل من الفريقين الى المجتمع هى الملاك لما اختص به من الفضل ، و ان من هذا الفضل ما تعين لحوقه بالبعض دون البعض كفضل الرجل على المراءه فى سهم الارث ، و

فضل المراءه على الرجل فى وضع النفقه عنها، فلا ينبغى اءن يتمناه متمن ، و منه ما لم يتعين الا بعمل العامل كائنا من كان كفضل الايمان و العلم و العقل و التقوى و سائر الفضائل التى يستحسنها الدين ، و ذلك فضل الله يؤ تيه من يشاء و اسئلوا الله من فضله . (77)

مضمون سخن اين مفسر بزرگ اين است : ملاك امتياز و ارزش ، در هر يك از زن يا مرد، اعمالى است كه تقديم جامعه مى كنند. البته پاره اى امتيازات امرى اختصاصى است مثل افزونى سهم ارث مرد بر زن ، و امتياز زن بر مرد در عدم مسؤ وليت نسبت به نفقه . در اين بخش هيچ كس نبايد چشمداشتى نسبت به امتياز ديگرى داشته باشد. و بخش ديگر تنها به عامل آن بستگى دارد، هر كس مى خواهد باشد. ارزش و امتياز ايمان و دانش و عقل و پرهيزگارى و ساير ارزشهايى كه دين مى پذيرد، همه از اين نوع است . ارزش و امتيازى است كه خداوند به هر كس بخواهد مى دهد و توفيق آن را بايد از خداوند خواست .

و اينچنين است كه حضرت امام خمينى در تاءكيد بر فداكارى اعجاب آميز زنان بزرگ ايران در طول جنگ ، يادآور مى شوند :

اينجانب در طول اين جنگ ، صحنه هايى از مادران و خواهران و همسران عزيز از دست داده ديده ام كه گمان ندارم در غير اين انقلاب نظيرى داشته باشد.

و آنگاه به نمونه اى از ايثار و ارزشهاى متعالى و افتخارآميز بانوان به عنوان يك خاطره فراموش نشدنى مى پردازند :

و آنچه

براى من يك خاطره فراموش نشدنى است ، با اينكه تمام صحنه ها چنين است ، ازدواج يك دختر جوان با يك پاسدار عزيز است كه در جنگ هر دو دست خود را از دست داده و از هر دو چشم آسيب ديده بود. آن دختر شجاع با روحى بزرگ و سرشار از صفا و صميميت گفت حال كه نتوانستم به جبهه بروم ، بگذار با اين ازدواج دين خود را به انقلاب و به دينم ادا كرده باشم . عظمت روحانى اين صحنه و ارزش انسانى و نغمه هاى الهى آن را نويسندگان ، شاعران ، گويندگان ، نقاشان ، هنرپيشگان ، عارفان ، فيلسوفان ، فقيهان و هر كس را كه شماها فرض كنيد، نمى توانند بيان و يا ترسيم كنند و فداكارى و خداجويى و معنويت اين دختر بزرگ را هيچ كس نمى تواند با معيارهاى رايج ارزيابى كند. (78)

و اين مصداقى از رهنمود آسمانى حضرت صادق (ع ) است كه فرمود :

الامراءه الصالحه خير من اءلف رجل غير صالح ؛ (79)

زن صالح ، به از هزار مرد ناصالح است .

و در بيان ديگر فرمود :

ليس للمراءه خطر، لا لصالحتهن و لا لطالحتهن ، اما صالحتهن فليس خطرها الذهب و الفضه . و اما طالحتهن فليس التراب خطرها؛ التراب خير منها ؛ (80)

زن را ارزش و بهايى نيست ، نه براى صالح آنان و نه براى ناصالحشان . اما صالح آنان ، در مقابلش ، طلا و نقره برابرى نمى كند، و اما ناصالح آنان ، ارزش خاك نيز ندارد و خاك بهتر از او است .

در ضد ارزشها نيز، تفاوتى

ميان زن و مرد نيست و اين درست بر خلاف تصور جاهلى و باور خرافه اى برخى مردم است كه قبح ارتكاب گناه توسط زنان را در مواردى بيشتر مى دانند و ننگ آن را براى او حتى اگر توبه كند جاودانه مى شمارند، اما مرد را حتى اگر اصرار بر آن ورزد مستحق چنين سرزنشى نمى شمارند. علامه طباطبايى ، خاستگاه چنين خرافه اى را همان تصور دوران جاهليت مى شمارد كه آنان را به زنده به گور كردن دختران وا مى داشت . علت اصلى اين بود كه در تصور آنان دختر وقتى بزرگ مى شد و به همسرى ديگرى درمى آمد بازيچه دست او مى شد و شوهر هرگونه كه مى خواست از او بهره مى جست و اين مايه ننگ خانواده دختر بويژه پدر او بود. آنگاه مى افزايد :

و قد بقى من هذه الخرافات بقايا عند المسلمين ورثوها من اءسلافهم ، و لم يغسل رينها من قلوبهم المربون ، فتراهم بعدون الزنا عارا لازما على المراءه و بيتها و ان تابت دون الزانى و ان اصر، مع ان الاسلام قد جمع العار و القبح كله فى المعصيه ، و الزانى و الزانيه سواء فيها ؛ (81)

ته مانده هايى از اين خرافه ها بين مسلمانان مانده است و از پيشينيان خود به ارث برده اند و مربيان جامعه ، زنگار اين خرافه ها را از دلهاى آنان نشسته اند. لذا مى بينى كه زنا را ننگى ماندگار نسبت به زن و خانواده اش ، حتى اگر توبه كند مى شمارند اما مرد زناكار را حتى اگر اصرار ورزد، نه . با

اينكه اسلام ننگ و زشتى را همه در گناه مى داند و مرد بدكاره و زن بدكاره ، از اين نظر يكسانند.

حضرت امام نيز چند روز پيش از پيروزى انقلاب اسلامى با اشاره به موقعيت زنان در جمهورى اسلامى مى افزايند :

ما همه گونه آزادى را به زن خواهيم داد، البته جلوى فساد را مى گيريم و در اين مورد، ديگر بين زن و مرد فرقى نيست . (82)

ميزان ارزش

تا اينجا، سخن از اين رفت كه شخصيت آدمى ، بسته به ارزشها و اعمالى است كه كسب مى كند اما اينكه ميزان ارزش چيست و ملاك فضيلت كدام است ، موضوعى است كه نيازى به شرح آن نيست و جاى جاى سخنان حضرت امام ، مستقيم و غير مستقيم گوياى ارزشهاى متعالى انسانى و اسلامى و موازين آن است . به اجمال ، تنها اشاره به دو فراز از سخنان آن بزرگوار مى شود؛ يكى در شرح برخى امور كه در رژيم فاسد گذشته به عنوان ارزشهاى واقعى ترويج مى شود، و ديگرى در اشاره به ارزشهاى حقيقى .

وقتى در قشر توده هاى مردم نگاه مى كردى ، در بين زن و مرد هر دو طايفه ، ارزش به لباس بود و به طرز پوشيدن لباس و دوختن لباس و آرايش ، هر كه بهتر لباس مى پوشيد و شيك تر بود در لباس ، ارزشش پيش مردم بيشتر بود و هر زنى كه آرايشش به طرز اروپايى بود و لباسش از آنجا الهام مى گرفت اين پيش زنها هم ارزشش زيادتر بود، البته پيش اكثر، ارزشها همه به امور مادى بود. (83)

پيش از

پيروزى انقلاب اسلامى ، در پاريس ، وقتى يكى از خبرنگاران زن به حضور امام مى رسد و مطرح مى كند كه چون امام وى را به عنوان يك زن پذيرفته است ، اين نشان مى دهد كه نهضت ، بر خلاف تبليغات ديگران كه آن را عقب مانده مى شمارند، يك نهضت مترقى است ! حضرت امام ، اشاره مى كنند كه صرف پذيرفتن يك خبرنگار زن دليل بر اين نيست كه اسلام مترقى است و بعد با اشاره به تصور ناصحيح برخى افراد از ترقى ، اضافه مى كنند :

ترقى به كمالات انسانى و نفسانى است و با اثر بودن افراد در ملت و مملكت است ، نه اينكه سينما بروند و دانس بروند. و اينها ترقياتى است كه براى شما درست كرده اند و شما را به عقب رانده اند. (84)

دهم : زن ، آزاد و مسؤ ول در تعيين سرنوشت

اشاره

يكى از مهمترين الگوهاى دين شناختى حضرت امام در حوزه مسايل زنان كه در واقع وجهى اساسى در تمايز ميان انديشه و نگاه ايشان و بسيارى از بزرگان ديگرى كه از زبان دين سخن مى گفتند و مى گويند، به شمار مى رود، اصل و محور فراگير و گسترده اى است كه در اينجا با عنوان مسؤ وليت و دخالت در سرنوشت از آن نام مى بريم . اين مهم با توجه به سرفصلها و موضوعات متعددى كه در مصداق يابى آن از منظر انديشه امام وجود دارد مى تواند با تعابير ديگر و يا در چند بخش مجزا مطرح شود. مجال اندك مقاله چاره اى جز شرح اجمالى و پرداختن فهرست گونه به بخشى از عناوينى كه زير مجموعه اين

اصل قرار مى گيرند، باقى نمى گذارد. آنچه در اين بخش مورد نظر است عمدتا از وجهه نظر مسؤ وليت عملى زن در دو حوزه فرد و جامعه است و نگاهى به بعد كلامى و مباحث انسان شناختى ندارد. در آن زمينه به همان شرحى كه در محور خوشبختى ، كالاى مشترك ، آمد بسنده مى كنيم . ترديدى نيست و كسى نيز نمى تواند ترديد كند كه زن نيز يكسان با مرد، در سرنوشت خود دخيل است و پاسخگوى عمل خود مى باشد. مدار تكليف و مسؤ وليت ، عبارت است از اراده و اختيار و آزادى عمل از يك سو، و خرد و آگاهى از سوى ديگر. و هر انسانى ، زن يا مرد، در گرو دستاوردها و اكتسابات خود است ، چه خوب و چه بد :

كل نفس بماكسبت رهينه (85)

لها ما كسبت و عليها ما اكتسبت . (86)

در اينها ترديدى نيست و كسى نيز ترديد نكرده است و نيازى به شرح و بسط آن نمى باشد. آنچه در اين مختصر از منظر دين شناسى امام به آن اشاره مى كنيم ، همسانى زن و مرد و مسؤ وليت مشترك آنان در حوزه عمل بانوان بويژه در زمينه هاى حضور اجتماعى مى باشد. مظاهر حضور اجتماعى اعم از تلاشهاى فرهنگى ، آموزشى ، سياسى و هنرى ، تحصيل ، اشتغال و توليدات صنعتى ، كشاورزى و دامى و ديگر فعاليتهاى اجتماعى با حفظ جهات شرعى اختصاص به قشرى يا جنسى خاص ندارد و زنان نيز نه تنها حق پرداختن به آنها را دارند بلكه در بسيارى موارد تكليف دينى و اجتماعى آنان

به شمار مى رود و تلاش حضرت امام نيز طى سالهاى مبارزه و پس از آن ، از جايگاه مرجعى بزرگ و رهبرى كه فقط و فقط از موضع احكام دين و تكاليف اسلامى سخن مى گويد، مصروف اين شد كه بانوان را به صحنه آورد و از قيد و بندهاى خرافه اى و محروميتهاى خود ساخته اى كه بر تلاش اجتماعى و نقش آفرينى آنان با توطئه دشمنان و ناآگاهى توسط برخى دوستان بسته شده بود بگشايد و آنان را به مرحله اى از رشد و بالندگى برساند كه در رديف يكى از افتخارات خود و جامعه اسلامى در آغاز وصيت نامه سياسى الهى خويش اعلان كند :

ما مفتخريم كه بانوان و زنان پير و جوان و خرد و كلان در صحنه هاى فرهنگى و اقتصادى و نظامى حاضر و همدوش مردان يا بهتر از آنان ، در راه تعالى اسلام و مقاصد قرآن كريم فعاليت دارند... و از محروميتهايى كه توطئه دشمنان و ناآشنايى دوستان از احكام اسلام و قرآن بر آنها بلكه بر اسلام و مسلمانان تحميل نمودند، شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قيد خرافاتى كه دشمنان براى منافع خود به دست نادانان و بعضى آخوندهاى بى اطلاع از مصالح مسلمين به وجود آورده بودند، خارج نمودند. (87)

اصل همسانى زن و مرد در جايگاه اجتماعى و حضور سازنده و فعال در صحنه هاى مختلف جامعه به عنوان يك انسان مستقل ، امرى نيست كه آشنايان به اسلام بى آلايش و رها از داوريهاى پيش ساخته و تكلفهاى خودساخته ، به آن اذعان نداشته باشند. مفسر عالى قدر، علامه

طباطبايى در شرح جايگاه اجتماعى زن در بيانى كلى مى نويسد :

و اما وزنها الاجتماعى : فان الاسلام ساوى بينها و بين الرجل من حيث تدبير شؤ ون الحياه بالاراده و العمل فانهما متساويان من حيث تعلق الاراده بما تحتاج اليه البنيه الانسانيه فى الاءكل و الشرب و غيرها من لوازم البقاء، و قد قال تعالى : بعضكم من بعض (88)، فلها اءن تستقل بالاراده و لها اءن تستقل بالعمل و تمتلك نتاجها كما للرجل ذلك من غير فرق ، لها ما كسبت و عليها ما اكتسبت .

محصول اين بخش سخن علامه اين است كه زن در برآوردن نيازهاى انسانى و اجتماعى خويش با مرد يكسان است و مى تواند مستقلا تصميم بگيرد و مستقلا عمل كند و مالك دستاوردهاى خود است . در نگاه ايشان تنها دو ويژگى در زن است كه طبعا و به مقتضاى آن دو، مسؤ وليتهاى خاصى را متوجه او مى سازد :

احديهما : اءنها بمنزله الحرث فى تكون النوع و نمائه فعليها يعتمد النوع فى بقائه فتختص من الاحكام بمثل ما بختص به الحرث ، و تمتاز بذلك من الرجل . و الثانيه : اءن وجودها مبنى على لطافه البنيه و رقه الشعور، و لذلك اءيضا تاءثير فى احوالها و الوظائف الاجتماعيه المحوله اليها . (89)

آن دو ويژگى ، يكى جايگاه و مسؤ وليت زن در چرخه شكل گيرى وجود آدمى و رشد آن است كه بقاى نسل متكى بر اين جايگاه است و طبعا در تشريع و تنظيم مناسبات اجتماعى به مقتضاى آن و نه بيشتر، احكام و مسؤ وليتهايى را متوجه او مى سازد، و دوم ،

ساختار لطافت آميز و ظرافتهاى ادراكى وى است كه به گونه اى در مسؤ وليتهاى محوله به او تاءثيرگذار مى باشد و شرح آن در بخش ديگرى از همين نوشته با عنوان عاطفه زن ، نقطه عطف زندگى آمده است .

حضرت امام به مقتضاى شناخت همه جانبه و عميقى كه از آموزه هاى دينى دارند به شرحى كه در مقدمه گذشت رسالت خود و انقلاب اسلامى را دستيابى زنان به مقام والاى انسانى مى دانند، به گونه اى كه بتواند در سرنوشت خود دخالت كند :

ما مى خواهيم زن به مقام والاى انسانيت برسد زن بايد در سرنوشت خودش دخالت داشته باشد. (90)

اگر قرآن كريم سرنوشت جوامع را به دست خود آنان مى داند و پيشرفت و تحولات نيك آن را در سايه تلاشهاى آحاد جامعه معرفى مى كند (91) و انحطاط اخلاق و فرهنگ و زوال نعمتها و شكست تمدنها را نيز ناشى از عملكرد خود مردم مى شمارد (92) اين مردم اختصاص به گروهى خاص ندارد. جلوه اى از اين اصل قرآنى همان است كه در سخنان امام بارها بر آن تاءكيد شده است ؛ از جمله اينكه :

اسلام زن را مثل مرد در همه شؤ ون ، همان طورى كه مرد در همه شؤ ون دخالت دارد، دخالت مى دهد. (93)

حضرت امام چنان كه اشاره شد، دخالت در سرنوشت خود و شؤ ون اجتماعى را نه تنها حق بانوان بلكه تكليف شرعى و به عنوان عمل به وظيفه دينى و اجابت دعوت الهى مى شمارند و اين ، آن الگويى است كه ما را در شناخت بيشتر دين يارى مى دهد

و يك عامل اساسى در برترى اسلام در تكريم شخصيت زنان و حمايت از حقوق اجتماعى و سياسى آنان و تاءكيد بر مشاركت و حضور آنان در عرصه هاى مختلف اجتماعى در مقايسه با ديگر مكاتب و نظامها است .

اين بانوان را كى بسيج كرده كه در همه شؤ ون كشور دخالت مى كنند و دخالت بجايى هم مى كنند؟ اينها را كى ، اينها را خدا دعوت كرده است . اينها لبيك براى خدا دارند مى گويند. (94)

پيامبر اكرم (ص ) دعوت خويش را از روز نخست متوجه همه اقشار اجتماعى مى دانست . دومين فردى كه به او ايمان آورد يك زن بود كه تا آخر نيز به پاى ايمان خويش ايستاد و آنهمه فداكارى كرد و نام خويش را به عنوان يكى از چهار زن برگزيده جهان توحيد ثبت نمود. زنان در همه صحنه ها حضور داشتند، حضورى مسؤ ولانه و از سر اداى وظيفه دينى و رسالت ايمانى خود. حضورى كه در پاسخ به نداى پيامبر (ص ) بود. در نخستين بيعتى كه با پيامبر (ص ) پيش از هجرت در عقبه ، از جانب چند نفر از مردم يثرب كه هنوز نام مدينه را نيز به خود نگرفته بود، صورت گرفت ، از زنى به نام هفراء دختر عبيد بن ثعلبه نام برده شده است و در اهميت حضور وى همان بس كه برخى علت نامگذارى آن بيعت به بيعه النساء را همين مى دانند. در بيعت دوم در سال بعد نيز حداقل دو زن حضور داشتند. در بيعت عمومى مردم مكه هنگام فتح آن نيز همه شركت جستند. قرآن

كريم نيز به مساءله استقبال زنان از بيعت پرداخته و پيامبر (ص ) را موظف به پذيرش آن كرده است . (95) در جريان هجرت نيز كه يك امر حياتى براى مسلمانان بود، چه در هجرت مخفيانه به حبشه كه از جمع حدود يكصد نفر مهاجران ، نزديك 20 نفر زن شركت داشت ، و چه در هجرت به مدينه ، پيش از هجرت پيامبر (ص ) و پس از آن كه مسلمانان اموال خويش را در مكه نهاده و به دنبال پيامبر روانه مدينه مى شدند و حدود 500 كيلومتر راه را با دشوارى بسيار طى مى كردند.

حضرت امام در باب ضرورت مشاركت بانوان در آنچه كه به سرنوشت جامعه اسلامى مربوط مى شود، در حوزه هاى مختلف اجتماعى بيانات بسيارى دارند كه پرداختن به همه نكات و آموزه هاى آن از مجال بحث بيرون است . آنچه در اين مختصر بازگو مى شود تنها اشاراتى بس كوتاه ، آن هم به بخشى از محورها و عناوين است ، افزون بر آنچه در ساير بخشهاى مقاله آمده است .

مشاركت سياسى :

يكى از محورهايى كه در حضور اجتماعى بانوان ، سخت مورد تاءكيد حضرت امام است ، مساءله مشاركت سياسى آنان مى باشد :

زن بايد در سرنوشت خودش دخالت داشته باشد. زنها در جمهورى اسلامى راءى بايد بدهند. همان طورى كه مردان حق راءى دارند، زنها حق راءى دارند. (96)

همان طورى كه مردها بايد در امور سياسى دخالت كنند و جامعه خودشان را حفظ كنند، زنها هم بايد دخالت كنند و جامعه را حفظ كنند. زنها هم بايد در فعاليتهاى اجتماعى و سياسى همدوش مردها

باشند. (97)

آنچه در اين نوشته ، به عنوان محور اصلى دنبال مى شود، اين نكته اساسى است كه حضرت امام اينها همه را از موضع دين و در جايگاه معرفى اسلام بازگو مى كنند. و چهره اى كه از دين و شريعت ترسيم مى كنند جز اين نيست كه بانوان دوشادوش مردان در عرصه هاى مختلف اجتماعى و شؤ ون زندگى حضور فعال و مسؤ ولانه دارند :

خانمها براى اينكه يك چيزى مثلا دستشان بيايد يك يا فرض كنيد كه صاحب منصب بشوند نمى آيند بيرون خودشان و بچه هايشان را به كشتن بدهند. اين اسلام و قرآن است كه خانمها را آورده است بيرون و همدوش مردها بل جلوتر از مردها وارد در صحنه سياست كرد. (98)

حضور در عرصه سازندگى

يكى ديگر از صحنه هاى مشاركت فراگير، مساءله سازندگى همه جانبه كشور و جامعه است كه هيچ كس نبايد و نمى تواند ترديد كند كه بدون حضور فعال بانوان جامعه اسلامى بتوان در اين مهم توفيق كامل به دست آورد. در اين خصوص نيز حضرت امام ، تاءكيدهاى زيادى دارند :

همه ملت ايران ، همه ملت ايران ، چه بانوان و چه مردان بايد اين خرابه اى كه براى ما گذاشته اند، بسازند با دست مرد تنها درست نمى شود، مرد و زن بايد با هم اين خرابه را بسازند. (99)

زنان شيردل و متعهد، همدوش مردان عزيز به ساختن ايران عزيز پرداخته چنان كه به ساختن خود در علم و فرهنگ پرداخته اند و شما شهر و روستايى را نمى يابيد جز آنكه در آنها جمعيتهايى فرهنگى و علمى از زنهاى متعهد و بانوان اسلامى ارجمند

به وجود آمده است . (100)

حضرت امام اساسا معناى آزادى صحيح بانوان را نيز همين مى شمارند كه آنان بتوانند با حفظ شؤ ون دينى و انسانى خود، در سازندگى كشور نيز نقش ايفا كنند :

امروز زنان در جمهورى اسلامى همدوش مردان در تلاش سازندگى خود و كشور هستند و اين است معناى آزاد زنان و آزاد مردان ، نه آنچه در زمان شاه مخلوع گفته مى شد كه آزادى آنان ، در حبس و اختناق و آزار و شكنجه بود. (101)

تلاش فرهنگى

يكى از عرصه هاى حضور اجتماعى كه از منظر دينى ، بانوان وظيفه دارند در آن مشاركت فعال داشته باشند، تلاش در عرصه فرهنگ به معناى وسيع كلمه است . و حضرت امام ، بارها بر اين مهم كه طبعا بخش عمده اى از حيات اجتماعى را در بر مى گيرد تاءكيد كرده اند :

شما مى دانيد كه فرهنگ اسلام در اين مدت مظلوم بود، در اين مدت چند صد سال ، بلكه از اول بعد از پيغمبر سلام الله عليه تا برسد به حالا فرهنگ اسلام مظلوم بود، احكام اسلام مظلوم بودند، و اين فرهنگ را بايد زنده كرد و شما خانمها همان طورى كه آقايان مشغول هستند، همان طورى كه مردها در جبهه علمى و فرهنگى مشغول هستند شما هم بايد مشغول باشيد. (102)

مشاركت در نظارت عمومى

نظارت فعال و متعهدانه بر آنچه در جامعه اسلامى بويژه در اجزاء نظام اسلامى مى گذرد و تلاش براى حسن جريان امور، وظيفه اى است شرعى و متوجه همه افراد جامعه ، چه زن و چه مرد. زن نيز بايد در نظارت بر امور، خود را مسؤ ول بداند. نظارت مسؤ ولانه علاوه بر آگاهيهاى لازم ، نيازمند حضور فعال و اظهار نظر در مسايل است :

بايد همه زنها و همه مردها در مسايل اجتماعى ، در مسايل سياسى وارد باشند و ناظر باشند؛ هم به مجلس ناظر باشند، هم به كارهاى دولت ناظر باشند، اظهار نظر بكنند. (103)

اين سخن امام ، شعاعى از فرمان قرآن كريم است كه به صراحت پيوند مسؤ ولانه و ايمانى زنان و مردان مؤ من را يادآور مى شود و آنان را عهده

دار مسؤ وليت امر به معروف و نهى از منكر مى شمارد، همان گونه مسؤ ول اقامه نماز و اداى زكات و پيروى از خدا و رسول مى داند :

و المؤ منون و المؤ منات بعضهم اولياء بعض ياءمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و يقيمون الصلوه و يؤ تون الزكوه و يطيعون الله و رسوله اولئك سيرحمهم الله ان الله عزيز حكيم . (104)

آرى به گفته قرآن ، اين چنين جامعه اى با چنان پيوندهاى ايمانى و مناسبات اجتماعى مسؤ ولانه و نظارت همه جانبه در كنار انجام ديگر وظايف دينى است كه مورد لطف و عنايت خداوند قرار مى گيرد.

حضور در دفاع و تدارك ميدان نبرد

تحميل جنگى ناخواسته بر ملت انقلابى ايران ، فرصتى تاريخى را براى بانوان مجاهد و فداكار فراهم آورد كه گوهر وجود ايمانى و ارزشهاى انسانى خويش را به زيباترين و گوياترين شكل به نمايش گذارند و زمينه اى شد كه حضرت امام نيز وجه ديگرى از مشاركت بانوان در مقدرات اساسى جامعه و سرنوشت خويش را بازگو كنند. و اينچنين بود كه يكى از محورهاى اساسى در بيانات حضرت امام درباره جنگ تحميلى و دفاع مقدس را، ضرورت و نحوه حضور بانوان و تلاش جهادى آنان تشكيل مى دهد؛ از آموزش نظامى گرفته تا تداركات جبهه ، تربيت فرزندان و تشويق همسران و بستگان براى حضور در ميدان نبرد، حضور در سپاه و ارتش و حتى حضور خود بانوان در جهاد دفاعى كه مسؤ وليتى مشترك ميان زن و مرد است . و اينها همه از نگاه دينى ، تحليل و استدلالهاى روشن و انكار ناپذيرى دارد.

زنان در صدر اسلام با مردان در

جنگها هم شركت مى كردند ما مى بينيم و ديديم كه زنان همدوش مردان بلكه جلوتر از آنان در صف قتال ايستادند، خود و بچه هاى خود و جوانان خودشان را از دست دادند و باز هم مقاومت كردند. (105)

اگر خداى نخواسته زمانى يك هجومى به مملكت اسلامى بشود بايد همه مردم ، زن و مرد حركت كنند. مساءله دفاع اين طور نيست كه تكليف منحصر به فرد باشد يا اختصاص به يك دسته اى داشته باشد، همه بايد بروند و از مملكت خود دفاع بكنند. (106)

من از آنچه تاكنون به همت مردان و زنان با شرف و رزمنده شده است اميد آن دارم كه در بسيج همه جانبه آموزش نظامى و عقيدتى و اخلاقى و فرهنگى با تاءييد خداوند متعال موفق شوند و دوره تعليمات و تمرينهاى عملى نظامى و پارتيزانى و چريكى را شايسته و به طورى كه سزاوار يك ملت اسلامى بپاخاسته است به پايان رسانند. (107)

استدلال بر ضرورت آموزش نظامى توسط بانوان در شكلهاى مختلف آن نيز كاملا روشن است . كما اينكه امام خطاب به جمعى از بانوان مى فرمايند :

اگر دفاع بر همه واجب شد، مقدمات دفاع هم بايد عمل شود. از آن جمله قضيه اينكه ترتيب نظامى بودن ، ياد گرفتن انواع نظامى بودن را براى آنهايى كه ممكن است . اين طور نيست كه واجب باشد بر ما كه دفاع كنيم و ندانيم چه جور دفاع كنيم . بايد بدانيم چه جور دفاع مى كنيم ... البته در آن محيطى كه شما تعليم نظامى مى بينيد بايد محيط صحيح باشد، محيط اسلامى باشد، همه جهات عفاف محفوظ

باشد، همه جهات اسلامى محفوظ باشد.(108)

پايان بخش اين محور، سخن ديگرى از حضرت امام در پيش از پيروزى انقلاب است كه هم تاءكيدى بر مشاركت مسؤ ولانه بانوان در جهاد شرعى است و هم تاءكيدى بر حضور فعال در جامعه و مشاركت در امورى كه به سرنوشت آنان مربوط مى شود :

اين تبليغات كه اگر اسلام پيدا شد مثلا ديگر زنها بايد بروند توى خانه ها بنشينند و قفلى هم درش بزنند كه بيرون نيايند اين چه حرف غلطى است كه به اسلام نسبت مى دهند. صدر اسلام زنها توى لشكرها هم بودند، توى ميدانهاى جنگ هم مى رفتند. (109)

يازدهم : عفاف و حجاب ، دژى تسخيرناپذير

وقتى از منظر انديشه و نگاه امام خمينى به دين شناسى در حوزه مسايل زنان مى پردازيم ضرورت حفظ شؤ ون و شرايطى كه يك زن مسلمان بايد در حضور اجتماعى و سلوك و رفتار خويش به آن كاملا پايبند باشد، بخوبى آشكار است . همان كه از آن به عفاف و پاكدامنى ، و به حجاب و پوشش شرعى ياد مى كنيم . انقلاب و مبارزه تا پيروزى هنر امام بود، اما هنر بزرگ و بى بديل امام اين بود كه اين همه را با صيغه دينى و كاملا منطبق بر خواستها و ارزشهاى دينى سامان داد. آوردن بانوان به صحنه انقلاب و ميدان مبارزه بى شك هنر امام بود. اما هنر بى نظير وى آن بود كه آنان را با تاءكيد بر حفظ شؤ ون شرعى به صحنه آورد و در ميدان دفاع از دستاوردهاى انقلاب ، حاضر نگه داشت ؛ تا آنجا كه انقلاب او، انقلاب چادرها نام گرفت .

اين حقيقت شيرين از يك منظر جاى شگفتى ندارد چرا كه امام اساسا يكى از اهداف قيام خود را نجات جامعه از فرهنگ بى بند و بارى و زدودن مظاهر هتك كرامت بانوان و آنچه خود امام از آن تعبير به آزادى وارداتى مى كرد بود. (110) هنر امام اين بود كه نه ضرورت حضور اجتماعى و سازنده بانوان در سرنوشت خود و جامعه را فداى يكسويه نگرى و تنگ نظرى به دين و جايگاه زن نمود و نه به عذر مبارزه و حضور بانوان در صحنه هاى مختلف آن ، چارچوبهاى شرعى و شؤ ون مورد نظر شريعت اجتماعى و كرامت انسانى زن مسلمان و حضور سازنده او در جامعه و نقش كامل وى در تعيين سرنوشت خود، تنها با حفظ همه جهات شرعى كه در اينجا از آن با نام عفاف و حجاب ياد مى كنيم ، ممكن است و طبعا و لزوما تحليل شخصيت و ارائه چهره اجتماعى زن مسلمان از منظر دين شناسى امام ، در هر جايگاه و مسؤ وليتى كه قرار مى گيرد، عفاف و حجاب به معناى وسيع و صحيح آن به عنوان يك اصل محورى ، حضور دارد و صد البته كه نه عفاف مى تواند در دايره بسته سليقه اين دين مدار يا سهل انگارى و ولنگارى فكرى و اعتقادى آن توجيه گر، تفسير و تعيين مصداق گردد و نه حجاب بر مدار تنگ نظرى و تعصب بيجاى اين فرد يا آن گروه مى چرخد و نه موم صفت مى تواند هر روز و به دلخواه هر كس به شكلى در آيد. چارچوب شرعى آن مشخص

است و هر جا نيز عرف و موضوع حكم شرع باشد، مردم عرف خود را مى شناسند. حضرت امام بارها بر انجام وظايف و مسؤ وليتهاى اجتماعى بانوان تاءكيد ورزيده اند و در عين حال حفظ ساير شؤ ون دينى را يادآور شده اند :

امروز بايد خانمها وظايف اجتماعى خودشان را و وظايف دينى خودشان را بايد عمل بكنند و عفت عمومى را حفظ بكنند و روى آن عفت عمومى ، كارهاى اجتماعى و سياسى را انجام دهند. (111)

امام وظيفه دينى را در جاى ديگر با اشاره به وضعيت مطلوب كنونى در ايران شرح مى دهند :

همان طورى كه مردها بايد در امور سياسى دخالت كنند و جامعه خودشان را حفظ كنند، زنها هم بايد در فعاليتهاى اجتماعى و سياسى همدوش مردها باشند. البته با حفظ آن چيزى كه اسلام فرموده است ، كه بحمدالله امروز در ايران جارى است . (112)

اين جلوه اى از همان سخن اميرالمؤ منين (ع ) است كه حيا و عفت را از صفات و دستاوردهاى ايمان شمرد و جزء سجاياى آزادگان و رسم نيكان دانست :

ان الحياه و العفه من خلائق الايمان و انهما لسجيه الاحرار و شيمه الابرار ؛ (113)

حيا و پاكدامنى ، نشانه آزادگى و جوانمردى و لازمه ايمان است .

ملتى كه آزادى يافته ، لازمه آزادى را حيا و پاكدامنى و رها شدن از فرهنگ بى بند و بارى مى داند. پاكدامنى و حجاب نشانه آزادگى است و مردان و زنان آزاده ، آنانند كه با حيا و پاكدامن باشند. آزادگى ، خاستگاه و سرمنشاء بسيارى صفات نيك و سلوك پسنديده از جمله حيا و خويشتن

دارى است . اين سخن امام صادق (ع ) است كه حريت را جامع صفاتى مى شمارد كه اگر حتى يكى از آنها در كسى نباشد، خير چندانى در وى نيست ؛ وفادارى ، تدبير، حيا، حسن خلق و در نهايت كه به تعبير امام (ع ) جامع صفات ديگر است ، آزادى :

خمس خصال من لم تكن فيه خصله منها فليس فيه كثير مستمتع ؛ اولها : الوفاء و الثانيه : التدبير، و الثالثه : الحياء و الرابعه : حسن الخلق ، و الخامسه و هى تجمع هذه الخصال الحريه . (114)

حضرت امام در جاى ديگرى مى فرمايد :

بانوان محترم ايران ثابت كردند كه دستخوش اين طور توطئه ها نشده اند و نمى شوند و ثابت كردند كه در دژ محكم عفت و عصمت هستند و جوانان صحيح و نيرومند و دختران عفيف و متعهد به اين كشور تسليم خواهند كرد و هيچ گاه نخواهند در آن راههايى كه قدرتهاى بزرگ براى تباه كردن اين كشور پيش پاى آنها گذاشته بود، به آن راهها نخواهند رفت . (115)

بنابراين ، حفظ جهات شرعى به صورت كامل در همه صحنه هاى حضور اجتماعى به معناى وسيع كلمه ، يك الگوى محورى ، براى دين شناسى در حوزه مسايل زنان از منظر حضرت امام است . حضرت امام ، حتى بانوان را به آموزش نظامى تشويق كرد و آن را در شرايطى واجب شمرد، و يا به عنوان نمونه از عضويت در ارتش يا سپاه پاسداران نهى نكرد اما همواره با تاءكيد بر حفظ جهات شرعى و شؤ ون دينى زن مسلمان . (116)

تكلمه اين محور، سخنى

از اميرالمؤ منين (ع ) است ، خطاب به مردم عراق ، آنهم در زمانى كه حضرت در راءس حكومت بودند و شنيده بودند در رفت و آمد برخى زنان و مردان حدود و مرزهاى شرعى و كرامت انسانى بانوان رعايت نمى گردد :

يا اله العراق ! نبئت اءن نساءكم يدافعن الرجال فى الطريق ؛ اءما تستحون ؟! (117)

اى عراقيان ! شنيده ام كه زنان شما در راه با مردان برخورد مى كنند! (و مثلا شانه به شانه مى شوند) آيا شرم نمى كنيد؟!

همين نكته را در گزارش ديگرى كه مرحوم كلينى در كتاب كافى آورده چنين مى خوانيم :

اءما تستحيون و لا تغارون ؟! نساءكم بخرجن الى الاءسواق و يزاحمن العلوج ؛ (118)

آيا شرم نمى كنيد و به غيرت نمى آييد كه زنانتان روانه بازارها مى شوند و با افراد لاابالى و بى ايمان برخورد مى كنند و مى لولند؟!

دوازدهم : تحصيل و تدريس ، فرصتى براى همه

توضيح

اسلام ، دين دانش و معرفت ، انديشه و قلم است . جاى جاى اين دين شريف ، دعوت به رشد علمى و تاءكيد بر تحصيل كمالات معرفتى ، آموزشى دادن و دانش آموزى است . تاريخ اسلام ، از نخستين روز آن گواه گويا و انكار ناپذيرى بر اين حقيقت روشن است . آن همه آيات كه به دانش و كمالات معرفتى و پى بردن به رموز عالم و كشف حقايق هستى فرا مى خواند. و آن حجم وسيع متون حديثى كه در باب علم و جنبه هاى مختلف آن ، وارد شده و به مبارزه عليه جهل و عقب ماندگى پرداخته است و آن سيره حسنه و عملكرد افتخارآميز اولياء دين عليهم

السلام كه بيشترين تلاش را در گسترش دانش و معرفت و تعميق و توسعه فراورده هاى علمى داشته اند و آن تاريخ علمى مسلمانان تاكنون كه از فرط روشنى هيچ نياز به اشاره نيز ندارد.

اساسا اسلام كه رسالت خود را هدايت مى داند، نمى تواند جز بر مبناى دانش و معرفت ، به رسالت خود جامه عمل پوشد. اسلام كه آدميان را بى هيچ تفاوتى ميان زن و مرد مخاطب سخن و تكليف سازى خويش مى داند عقاب بى بيان را به حكم عقل ، زشت مى شمارد، نمى تواند به دانش و دانايى فرا نخواند. اسلام كه سيادت و استقلال مؤ منان به خويش را طلب مى كند و به عنوان يك اصل فراگير در طول و عرض ، در زمان و مكان ، تاءكيد مى ورزد كه ولن يجعل الله للكافرين على المؤ منين سبيلا (119) كافران را هيچ راه سلطه و سيادتى بر مسلمانان نيست ، جز اين نيست كه كه همه مؤ منان را به جهاد علنى فراگير دعوت كند. اسلام كه حتى رفتارهاى عبادى بندگان را در جهت كسب معرفت و دستيابى به مراحل معرفتهاى درونى و شناخت بيشتر حقيقت هستى و ملكوت آسمانها و زمين مى داند و اساسا، پايه اصلى معراج به هر معنا و شكلى كه باشد چيزى جز دستيابى به حقايقى برتر در جهان ملكوت و در بارگاه قدس ربوبى نيست ، چه اينكه جانمايه اصلى نزول فرشتگان بويژه فرشته وحى ، اتصال بشر به جهان معرفت و عوالم غيب و رمز و رازهايى است كه آدمى جز به مدد ايمان به پيامبران (ع ) و

به واسطه وحى ، راه به آنها ندارد، هويت اين دين چيزى جز معرفت و دانش در مراتب مختلف آن و ايمان به حقايق برتر هستى و وفق دادن و هماهنگ ساختن خويش با آن نيست ، آيا چنين دينى در ذات خود اساسا مى تواند با دانش پذيرى نيمى از مخاطبان خود سازگارى نداشته باشد. اين درست به آن ماند كه گفته شود اين دين با هدايت و ايمان و سعادت جاودانه اين نيمه كارى ندارد! آيا چنين مكتبى هيچ منفعتى در ناآگاهى مؤ منان به خويش دارد. اين درست به آن ماند كه گفته شود اسلام منفعت و بقاى خود را در بى ايمانى مردمان و هدايت نايافتگى آنان مى جويد! نيك در مى يابيم كه چرا حضرت امام خمينى ، شكرگذار و ستايشگر فضايى هستند كه بانوان ما را از عقايد بسته اى كه دانش را در انحصار مردان مى جست نجات بخشيد و همه را دعوت مى كنند كه كاستيهاى گذشته را نيز جبران كنند :

بحمدالله امروز آن بندهايى كه به عقايد ما بسته شده بود رها شد امروز تمام قشرهاى ملت مشغول تربيت و تعليم هستند. بانوان مشغول هستند. الآن بانوان جزو طلاب علوم دينيه در قم و در جاى ديگر هستند و خودشان در هر جا هستند مشغول تربيت و تعليم هستند و اين يك امرى است كه در اين انقلاب تحقق پيدا كرد آن وقت همچو محصور كرده بودند كه براى بانوان هيچ حق قائل نبودند كه حتى در يك مجمع ده نفرى وارد بشوند و مساءله علمى بگويند و مساءله عقيدتى بگويند. امروز اينها مى توانند

با همه حفظ جهات اسلام در همه جاى كشور تبليغات بكنند، بلكه در خارج از كشور هم ما بسيار عقب افتاده بوديم در اين امور و امروز بايد تلافى كنيم ، بايد نقيصه ها را رفع بكنيم . (120)

جاى پرداختن به آن همه ادله روشن در تاءكيد اسلام بر ضرورت تحصيل و تدريس دانش و معرفت در رشته هاى مختلف علوم ، بويژه علوم مورد نياز جامعه و بالاخص دانش هدايت و كمالات معنوى نيست و در اين مجال ، نيازى به بازگو كردن حتى بخش كوچكى از آن نيز نمى باشد. ما نمى توانيم و نبايد اين همه برهانهاى روشن و قطعى را ناديده انگاشته و به صرف وجود برخى متون يا به عذر برخى عوارض ، تحصيل و تدريس را چهره اى مردانه به آن بدهيم و حتى آن را مايه فتنه براى نيمه ديگر احتمال دهيم . اين چيزى جز تحجر و درآميختن سليقه ها و عادات شخصى به دين و ديانت نيست . از اين رو اگر در برخى روايات ، تعليم بانوان به گونه اى مورد نكوهش قرار گرفته و از منع آنان از دانش آموختن سخن گفته اين مضامين حديثى را نمى توانيم بپذيريم . نه موازين حديث شناسى و حديث پذيرى چنين روا مى دارد و نه اصول استنباط و اجتهاد در شريعت مقدس مى تواند اينها را همراهى كند و نه با مذاق شريعت و دين ، دانش و معرفت همخوانى دارد. اين دسته روايات را بايد به كنارى نهاد يا به گونه اى قابل قبول به تاءويل برد يا اگر چنين وجهى يا توانى

نيست ، مسؤ وليت فهم آن را از خود سلب كرد و دانش آن را چنان كه در تعبير بزرگان دانش حديث رواج دارد به صاحبان آن واگذار نمود. براى مبارزه با همين انديشه هاى واپسگرا و در راستاى تشويق به رفع كاستيهاى گذشته و رشد علوم و برشمارى دستاوردهاى انقلاب است كه حضرت امام ، بر يكسانى زن و مرد در تحصيل و تدريس تاءكيد مى ورزند و الا كيست كه نداند دانش به معناى وسيع آن چهره اى مردانه ندارد و نبايد داشته باشد :

علوم مطلقا، خصوصا علوم اسلامى اختصاص به قشرى دون قشرى ندارد و بانوان محترم ايران در طول انقلاب ثابت نمودند كه همدوش مردان مى توانند حتى در فعاليتهاى اجتماعى و سياسى خدمتهاى ارزشمندى به اسلام و مسلمانان نمايند و در تربيت و تعليم ، جامعه بزرگوار بانوان پيشتاز باشند. (121)

به حكم عقل و به حكم داورى و خواست جوامع ، روشن است كه رعايت تناسب و اولويت بندى در گزينش گرايشهاى علمى و رشته هاى مختلف علوم و احترام به حق انتخاب آحاد جامعه و حفظ مصالح عمومى ، و نكاتى از اين دست ، در گزينش هر كارى و حرفه اى و دانشى دخالت خواهد داشت و اين امرى طبيعى است اما اين به معناى تبعيض در دانش يا اختصاصى كردن علوم نيست بلكه بهره ورى بهينه از فرصتها و امكانات است . حضرت امام در تشويق به توسعه دامنه علوم و تواناييهاى علمى بانوان مى فرمايد :

حالا طورى شده است كه خانمها همدوش با ساير برادران در تحصيل علم و عرفان و فلسفه و تمام شعب

علم و ان شاء الله صنعت ، فعاليت مى كنند. (122)

و اينچنين است كه اينك به جز هزاران نفر فارغ التحصيل ، صدها نفر از بانوان ارجمند در حوزه هاى علوم اسلامى به تحصيل و تدريس اشتغال دارند و هزاران نفر از آنان دانش دين آموخته اند، و اينچنين است كه امروز بيش از نيمى از دانشجويان در مراكز آموزش عالى را دختران و بانوان اين سرزمين اسلامى تشكيل مى دهند. خداى را بر اين حسن توفيق سپاس مى گوييم و درود بيكران اولياى الهى و شهداى عزيز را به روح والاى حضرت امام خمينى مى فرستيم و سلام و تحيت خويش را نثار آن بزرگ مرد در خانه ملكوت مى كنيم .

قم تيرماه 1378

ضميمه : امام خمينى و راهبرد تهاجم

موضوع زن و مسايل مرتبط با آن ، يكى از محورهاى روشن و عمده تبليغاتى دشمنان اسلام در هجوم به احكام شريعت و ارزشهاى دينى و بدبين كردن ديگران به اسلام مى باشد، كشاندن مسلمانان به موضع انفعالى در دفاع از ارزشها و احكام اسلامى از جمله در موضوع زن و خانواده و تلاش براى دست شستن از تفسير انسانى اسلامى شخصيت انسانى زن و حقوق و تكاليف وى در شريعت مقدس ، هدفى است كه دشمنان همواره در پى آنند. آنان در حالى خود را داعيه دار دفاع از آزادى و حقوق بانوان مى شمارند كه به شخصيت و حقوق انسانى زن و خانواده بيشترين ستم را روا مى دارند و در شكلى پيشرفته ، بهره كشى از وى و استفاده ابزارى از تواناييها و جاذبه هاى او را بى پروا تبليغ و حمايت مى كنند. انديشه

اى كه در درون آن چنين رفتارى با زن و خانواده شكل مى گيرد و در عين حال داعيه انسان مدارى را دارد، فرسنگها از حرمت واقعى انسان و ارزشهاى وجودى وى فاصله دارد و سخت شايسته نقادى و افشاگرى علمى مى باشد. بنيانهاى فكرى فرهنگى آنچه در غرب به عنوان شخصيت و حقوق زن مطرح است ، بايد مورد هجوم انديشه هاى متعالى و انسان ساز اسلامى قرار گيرد و ناكارآمدى آن در سعادتمند ساختن انسان ، برملا گردد. و اين رسالتى است كه بر دوش متفكران و عالمان و محافل علمى ، فرهنگى سنگينى مى كند.

سياست تهاجم همه جانبه به دشمن از جمله در زمينه مسايل فرهنگى و سياسى ، يكى از راهبردهاى اساسى و از اصول مبارزاتى حضرت امام خمينى مى باشد. اين اصل برخاسته از رهنمودهاى قرآن و سنت است كه مسلمانان را به ايستادگى در مقابل دشمن و پيش دستى در هجوم به بنيانهاى فكرى ، فرهنگى ، سياسى و توان نظامى او فرا مى خواند و از برخورد انفعالى و ضربه پذيرى باز مى دارد. آنچه مى خوانيد تحليلى كوتاه در همين زمينه است كه به تناسب موضوع اصلى كتاب ، يك مساءله مهم فرهنگى به شمار مى رود، به عنوان ضميمه ارائه مى گردد.

اين نوشته ، نخست در سال 1373 در ويژه نامه روزنامه جمهورى اسلامى به مناسبت سالگرد رحلت حضرت امام خمينى انتشار يافت و اينك همراه با اصلاحاتى به انگيزه تاءكيد بر رسالت ياد شده در حوزه مسايل فرهنگى ، تقديم مى گردد.

قم سيد ضياء مرتضوى

30 آذر 1378 12 رمضان 1420

براى آنان كه زندگى ، مبارزه

و رهبرى حضرت امام خمينى (قدس سره ) را پى مى گيرند اصل راهبردى تهاجم يكى از عناصر اصلى و جزء راهبردهاى كلان در انديشه مبارزاتى ، رهبرى و پيروزى امام خواهد بود. در تحليل و ارزيابى حركت پيروزمند امام ، دريافتهاى خرد و كلان بسيارى خواهيم داشت كه بايد سياست تهاجم را از بخشها و محورهاى اوليه آن شمرد. اين مبارزات چه پيش از پيروزى و چه پس از آن ، به روشنى نشان مى دهد كه امام با استراتژى تهاجم به دشمن و بنيانهايى كه بر آن استوار است توانست همواره از موضعى برتر، انقلاب را تا سر منزل پيروزى و پس از آن در مقابله با آنچه پيش آمد، رهبرى نمايد. بنيه هاى فكرى ، فرهنگى ، سياسى ، اقتصادى ، نظامى همواره دستخوش حملات هجومى خط و حركت مبارزاتى امام بوده است و اساسا بينش لزوم بنيانگذارى حكومت اسلامى ، بر همين اصل نيز استوار است .

حركت پيروزمند انقلاب اسلامى و برپايى جمهورى اسلامى در پيدايش خود مبتنى راهبرد تهاجم بوده است و در بقاء و ادامه آن نيز هماره نيازمند اين اصل است . عدول از راهبرد تهاجم و كشاندن يا كشيده شدن به مواضع تدافعى و انفعالى به هر ميزان و در هر زمينه ، به همان فراخور، به مثابه برگشت از يك اصل فراگير است كه شكست و درماندگى را در پى خواهد داشت .

در رهنمودهاى دينى و نيز سيره عملى اولياى دين (صلوات الله عليهم ) شاهد عنايت ويژه اى به اصل مذكور مى باشيم . آنچه بر اهميت موضوع مى افزايد گستره اصل راهبردى تهاجم

در بخشهاى مختلف نظامى ، سياسى ، فرهنگى و اقتصادى مى باشد. استقراى كامل رهنمودهاى ياد شده و نيز پرداختن به آنچه امام در طول تاريخ زندگى انقلابى و حيات سياسى خويش در اين زمينه بر جاى گذاشته است نمى تواند، انگيزه اين تحليل كوتاه باشد چرا كه نياز به فرصت و حوصله اى بسيار بيش از اين است . هدف فقط آوردن برخى نمونه ها و توجه دادن به فرايند كم توجهى يا برگشت از راهبرد تهاجم مى باشد. انقلاب اسلامى حركتى پيشرو است . اين حركت همواره سدها و موانع و تنگناهاى بسيارى را در پيش روى خواهد داشت . در كنار بسيارى عوامل ديگر، ويژگى هجومى آن است كه مى تواند اينها را از سر راه بردارد. اگر اين حركت مقدس ويژگى مذكور را از دست بدهد نه تنها روبه رو شدن با تهاجم طرف مقابل كه دنياى استكبار است امرى طبيعى خواهد بود بلكه به شبيخون همه جانبه اى گرفتار خواهد آمد و آن وقت ديگر حتى فرصت دفاع نيز نخواهد ماند چرا كه دفاع نيز نيازمند انديشه و تدبير است و در يك شبيخون ، گاه نه تنها جايى براى تفكر باقى نخواهد ماند، بلكه فرصت فرار نيز از دست مى رود. امام از نخستين روزهاى مبارزه تا روزهاى پيروزى و از گامهاى نخست پيروزى تا سالهاى پس از آن ، رهبرى مبارزان امت و امت مبارز را از اين موضع پى گرفت چرا كه يك انقلاب نمى تواند تنها در لاك دفاعى خود فرو رود، آن هم انقلابى كه فلسفه وجودى آن نشر توحيد و مبارزه با شرك و

ظلم و ستم جهانى و رويارويى با سران كفر و استكبار است . حضرت آيت الله خامنه اى درباره اين ويژگى مبارزات امام ، سالها پيش فرازى بس گويا و دلنشين دارد :

در سالهاى آخر اختناق ، اين راهنماييها شتاب ، قاطعيت و صراحت پيامبرانه اى گرفته بود بر همه نظرات و سليقه ها، بر همه ترديدها و دودليها، بر همه ضعفها و سستى ها فائق مى آمد و در ميان كوهى از مشكلات ناباوريها و ناتوانيها راهى به وسعت عبور يك ملت مى گشود... و به كجا مى رفت كاروان انقلاب ، اگر اين رهبرى الهى نمى بود و اين ناطقه الهى نمى گفت ؟ (123)

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109