مكتب خانه هاي هزارگي

مشخصات كتاب

سرشناسه:كتابخانه مجازي افغانستان ،1392

عنوان و نام پديدآور:مكتب خانه هاي هزارگي/ دكتر حفيظ الله شريعتي .

مشخصات نشر ديجيتالي:اصفهان:مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان ، 1392.

مشخصات ظاهري:نرم افزار تلفن همراه و رايانه

موضوع: فرهنگ

چكيده

مكتب خانه نمايانگر طرز تفكر، دانش تربيتي و نشانده هنده ي چگونگي آموزش در هزارستان است. روحاني هاي محل در اين مكتبخانه ها براي باسواد كردن(آموزش زبان فارسي و عربي) هزاره ها اقدامات مؤثري انجام داده اند. دختران و پسران هزاره به صورت مختلط در اين مكتبخانه ها درس هاي زمستاني و تابستاني مانند: پنج سوره(قاعده ي بغدادي) قرآن، پنج كتاب، ديوان حضرت حافظ، نصاب الصبيان، صرف مير، هدايه، مراح، سيوطي و... را فرا ميگرفتند و سپس براي ادامه تحصيل به شهرهاي پيرامون ميرفتند. اين مكتبخانه ها بيشتر در يكي از اتاق هاي مسجد تشكيل ميشدند.

مكتبخانه هاي قديم هزارگي، پايه و ريشه مكتب هاي جديد است كه امروزه به دست فراموشي سپرده شده اند. شناخت اين ريشه ها، شناخت شاخه ي بزرگي از فرهنگ گذشته و دانش نياكان هزاره هاست كه تا دو سه نسل پيش تنها كانون آموزش اجتماعي آنان بوده اند، از اين رو مجموعه هاي از حال و هواي جامعه و آداب و سنت هاي گذشته ي هزاره ها، در آن انعكاس يافته اند.

اين مكتبخانه ها در گذشته ي نه چندان دور، در ولايت ها، شهرستان ها و حتي آبادي هاي دورافتاده داير بودند. مسجد يا مكتبخانه دو نام براي يك مكان است كه هزاره ها به آن مكتب خانگي مي گفتند. در هرگوشه آن، كوچك يا بزرگ و يا حياطي در جوار آن و چه بسا در زير چند سقف بي قواره

كه قبلا دكان يا حجره بوده اند، كلاس درس آن تشكيل مي شد.

مكتبخانه از وسايل و امكانات تحصيلي، فقط فضاي سرپوشيده اي داشت كه شاگردان را از گرما و سرما و باد و باران حفظ مي كرد. چند حصير، گليم، ستريجي يا نمد مندرس كف مكتب را مي پوشانيد كه به نوعي فقر تمام عيار آن را نشان مي داد.

گرداننده يا مدير مكتب را «آخوند» مي گفتند. وي علاوه بر كار تدريس، امور تحريري محل مانند تنظيم قباله و اجاره نامه و اسناد ذمه و ديگر گرفتاري هاي مردم را در نبود حكومت به عهده داشت. اجراي عقد ازدواج و طلاق از وظيفه هاي جدي او به شمار مي رفت. برپايي مراسيم مذهبي به ويژه مراسم دهه ي محرم نيز توسط ملاي منطقه برگزار مي شد.

روحاني مكتبخانه براي مردم انواع و اقسام تعويذ مي داد، فال باز مي كرد، استخاره مي نمود، روي نوزادان نام مي گذاشت. وي آيين كفن و دفن را انجام مي داد. نشستن در پاي مجلس ختم و فاتحه وظيفه ي قرار دادي وي بود. آخوند براي كساني كه سواد نداشتند، نامه مي نوشت و نامه هاي رسيده ي آنان را مي خواند. وي دستياري داشت كه او را «خليفه» مي گفتند. خليفه در نبود آخوند به امور تدريسي و نظم مكتبخانه مي پرداخت و در برخي زمان ها بخش از تدريس و تعليم خط به عهده او بود.

براي تحصيل كودكان، مردم براي آخوند مزد مي دادند. مزد وي چند سير گندم بود كه در فصل خرمن دريافت مي شد. مكتبدار يا مسجدي كه سمت يا عنوان مذهبي نداشت، همواره در

كنار روحاني محل بود ولي مزد كمتري دريافت مي كرد. مسجدي براي آخوند چاي درست مي كرد، غذا مي پخت، به درختان مسجد رسيدگي مي كرد و نظافت مسجد و مكتبخانه هم به عهده او بود. در برخي مناطق آخوند شب را به اختيار خودش در خانه اهالي محل مي رفت و يا مردم از وي دعوت مي كردند كه به مهماني بيايد. وقتي ملاي منطقه در خانه مريدي مهمان مي شد، در كنار وي اهالي قريه نيز دعوت مي شدند. هزاره ها براي اين مهماني اصطلاحي داشت كه به آن(آو تاي كندو رس كن): زير كندوي آرد را آبياري كن. مي گفتند كه كنايه از برپايي مهماني مفصل است.

در ايام تحصيل كودكان پولدار، تشكچه ي كوچك با خود به مكتبخانه مي آوردند و ديگران روي گليم و سترينجي مي نشستند. همين كه ساعت تعطيل مي رسيد، كودكان پولدار تشكچه خود را براي امان ماندن از دستبرد احتمالي، همراه خود به خانه بر مي گرداند. افزون بر اين دانش آموزان خورجين كوچك از نوع جاجيم (ني جه جيم) يا دستمالي با خود داشتند كه كتاب، قلمدان و غذاي خود را در آن جاي مي دادند كه در اصطلاح مكتبخانه به «تول بكس يا دستمال كتاب» معروف بود.

در فصل سرما سوخت مكتب را به نوبت يكي از مردان قريه يا مسجدي از كوه مي آورد. برخي از مكتبخانه ها بخاري آبدان دار داشتند كه در وسط مكتبخانه يا مسجد نصب مي شدند. مسجدي يا خليفه لحظه به لحظه هيزم يا چوب درخت از نوع بيد و توت و مانند آن را، در آن جا به

جا مي كردند.

براي ورود به مكتب يا شروع درس، قاعده سني خاصي وجود نداشت. از كودك هفت ساله تا جوانان و حتي ميان سالان، مي توانستند شاگرد مكتبخانه باشند. همه ي اين ها دورادور مكتبخانه مي نشستند و هريك به تنهايي با صداي بلند و آهنگ مخصوص به تمرين و تكرار درس مشغول مي شدند. در اين ميان اگر فردي ساكت بود و صدايش در نمي آمد، دليل آن بود كه او كاهلي مي كند و علاقه به درس و تحصيل ندارد. در اين صورت چوب تنبيه آخوند يا خليفه سزايش را كف دستش مي گذاشت و به او اخطار داده مي شد كه بايد به درس هايش اوشرو(توجه) كند. تصور اين صحنه كه گروهي ناهمرنگ و ناهمگون، هريك با لحني و هركدام مضمون جداگانه اي را به آهنگ بلند در زير سقف كوچكي مي خواند، دشوار به نظر مي رسد، اما اين دگرگوني، بهترين تصوير مكتبخانه هاي هزارگي است. آخوند، شاگردان و خليفه در آن محيط پر سر و صدا بدون احساس ناراحتي به كار روزمره ي خود مشغول بودند و چه بسا به داشتن چنان بازار پرهياهوي دانش مباهات مي كردند .

وقتي شاگردي براي نخستين بار وارد مكتبخانه مي شد، آخوند با مهرباني او را متوجه طرز رفتار در مكتبخانه مي كرد. اسم شخصي و نام پدرش را مي پرسيد و او را به اصطلاح امروزي از نظر روانشناسي مي سنجيد تا ببيند آيا آثار و علائم خونسردي و سركشي در تازه وارد هست يا نه. هر تازه وارد با خود نان پتير تنوري مي آورد كه بين شاگردان تقسيم مي شد. گاهي

اين نان تنوري با يك پاكت شيريني همراه بود كه آخوند آن را براي خود بر مي داشت.

در طول روز آخوند چوب تنبيه را از زيرِ زيرانداز پوستي يا پشمي خود بيرون مي كشيد و در ضمن نشان دادن آن، يكي دو ضربه تهديدآميز به كف مكتبخانه مي زد و مي گفت: «بخوان، بخوان. اگر درست نخوانيد و روز چارشنبه درس خود پس ندهيد يا شرارت و فضولي كنيد، با اين چوب ناخن هاي تان را مي ريزانم.» شاگردان، درس هاي يك هفته ي تمام را روز چهارشنبه پس مي دادند كه به آن(پس خندي) مي گفتند. شاگردان از همان ساعت اول غرق ترس و وهم هاي زايل نشدني مي شدند و مانند گنجشكي گوشه اي مي خزيدند و فقط درس مي خواندند، اما وقتي برون مي آمدند، شوخي هاي شان تمامي نداشتند.

گاهي آخوند يكي از متخلفان و شوخي كنندگان سرسخت را به وسيله خليفه و چند نفر از شاگردان بزرگ سال به فلك مي بستند. دو نفر پاي كودك متخلف را بالا مي گرفتند و از ميان پاهاي شان به صورت چليپا چادر رد مي كردند كه در نتيجه ي آن كف پاي كودك به هوا بلند مي شد. آخوند با تره كه يي چوب، محكم به پاي كودك مي زد و به اين وسيله او را تنبيه مي كرد. گاهي اين تنبيه به حدي شديد بود كه كودك را در آب سرد مي انداختند و بيچاره چند روز درست نمي توانست راه برود. در اين حال آخوند شفاعت كسي را قبول نمي كرد. گاهي آخوند با سيلي چنان به گوش طرف

مي زد كه وي مادام العمر از نعمت شنوايي محروم مي شد. كودك به اين دليل درس و مشق و مكتبخانه را ترك مي كرد كه مردم به وي فراري مي گفتند و براي وي اصطلاح (مكتب گريز) را به كار مي بردند.

شاگردان مكتب به تناسب سن و سال و مهارت هاي شان علاوه بر درس،كارهاي شخصي و خانگي آخوند را نيز روبه راه مي كردند: گندم او را آرد مي نمودند؛ هيزمش را مي شكستند؛ برف روبي پشت بامش را انجام مي دادند و براي زراعت و برداشت محصولات زمين، به ياري اش مي شتافتند.

در مكتبخانه اولين كتابي كه به دانش آموز درس داده مي شد «قاعده ي بغدادي » نام داشت و متضمن حروف الفبا به اشكال مختلف و قسمتي از سوره هاي كوچك قرآن بود. آخوند شاگردان را روي همين كتاب وادار به شناختن حروف مي كردند و همين كه برنامه شناخت حروف تمام مي شد، كلمات ساده را شروع به هجي(هجابندي) مي نمودند.

مكتبخانه ها هر سال بيشتر در فصل زمستان رونق مي گرفتند اگر چند تمام سال داير بودند. روز شنبه كه به آن اول هفته مي گفتند، شروع درس هفتگي بود. روز چهارشنبه پايان درس ها و روز شوق و شادي شاگردان كه دو روز ديگر مي توانستند بازي كنند و خوش بگذرانند. از اين رو وقتي روز چهارشنبه مي رسيد، شوق استفاده از تعطيل روز پنجشنبه و جمعه، مكتب گريزان را چنان به شادي وا مي داشت كه فرياد شادي شان تا دورها شنيده مي شد.

قرآن، پنج كتاب، ديوان حضرت حافظ، نصاب الصبيان، صرف مير، مراح،

شمه، شرح ماته عامل در دستور زبان عربي و كتاب هاي تاريخ وصاف، گلستان سعدي، ليلي و مجنون، يوسف ذليخا و... در فارسي فرازهاي از كتاب هايي بودند كه پس از خواندن (قاعده ي بغدادي) سه پاره و جزو عامه تدريس مي شدند. به موازات آموزش اين كتاب ها به نوعي حساب، رياضي و مقادير اوزان و نقود نيز مي خوانده مي شدندكه براي آموزش نوين شاگردان بسيار مفيد بودند. كتاب صرف مير تنها كتابي بود كه بر مي شد، (از حفظ) خوانده مي شد. بر خي از ملاهاي منطقه صرف مير را رونويسي مي كردند و شاگرد مجبور به حفظ آن بود. وقتي شاگردي به صرف مير مي رسيد، آخوند اين شعر را براي او مي خواند: صرف ميرم صرف ميرم صرف مير/ شير نر را مي كنم روباه پير. كه نشان از سخت يادگيري اين كتاب داشت. صرف مير كتابي بود به فارسي كه دستور زبان عربي را به شكل بسيار سنتي نشان مي داد و از اين رو ترسناك به نظر مي رسيد.

آخوند در اين مكتبخانه ها به شاگردان اصول دين و فروع دين را آموزش مي دادند. اين آموزش برخي منظوم و برخي به نثر بود. به طور نمونه شاگردان (دوازده امامي) را چنين مي خواندند: اول خوانم امام اولي را- شه هان شاه جهان امام علي را و... در اين مكان علمي شاگردان وضو و نماز ياد مي گرفتند و آداب و رسوم و آيين هاي مذهبي را مي آموختند. نماز فردي يا با جماعت برگزار مي شد. شاگردان در ايام سوگواري امامان معصوم و عزاداري براي سيد و سالار

شهيدان حضرت اباعبدا ... الحسين (ع) و خاندان و ياران پاكش سينه زني و نوحه خواني را مي آموختند. بياض خواني و رونويسي از روي بياض آخوند تنها به آن هايي محول مي شد كه خط خوش داشتند و نوشتن بلد بودند.

نامه نگاري و نوشتن نام هاي مردان، جزو برنامه درسي به شمار مي رفتند. سياه مشق هم با سياهي قلم و دوات- قلم ني- (برغيني) انجام مي شد. آخوند نخست سرخط مي داد و شاگردان از روي آن مشق مي كردند. وقتي درس ها خوانده مي شدند و وقت رفتن به خانه ها فرا مي رسيد، آخوند اول مشق ها را مي ديد و اشكالات آنان را رفع مي كرد و اگر يكي ننوشته بود و يا بد نوشته بود، به شدت تنبيه مي شد. آخوند گاهي چوبي، (خط كش)ي را بين انگشتان متخلف قرار داده و به شدت فشار مي داد. اين تنبيه داد و فرياد متخلف را به هوا مي فرستاد. برخي زمان ها با تخته كه روي آن مشق انجام مي شد، به پشت دست يا روي ناخن هاي كودك متخلف مي زد.

در ايام تحصيل اگر كسي ميزان تحصيل و سير مراحل درسي فردي را در مكتبخانه مي پرسيد، به جاي مدت تحصيل جوابي را كه مي شنيد، نام كتابي بود كه مي خواند. به طور نمونه مي گفت: ديوان حافظ خوانده ام و يا گلستان سعدي مي خوانم. از آنجايي كه شاگردان با شعر فارسي آشنا مي شدند، در اوقات فراغت مشاعره يكي از سرگرمي هاي شاگردان مكتبخانه بود. لب سياگگ كه نوعي مسابقه مشق نويسي بود نيز از

سرگرمي هاي مهم شاگردان بود. كودكي كه مسابقه ي مشق نويسي را مي باخت، بايد لبش را نزديك مي آورد و برنده مسابقه ي لب سياگگ، لب او را با قلم ني سياه مي كرد و ديگران به او مي خنديدند.

خط خوش اعم از درشت يا ريز كه به نام «مشق» ياد مي شد، ملاك اصلي تحصيل در مكتبخانه بود. هركس به هر اندازه از تحصيل، چنانكه خط خوبي نداشت، طرف توجه نبود. آنچه را كه مي نوشتند با قلم ني و مركب سياه بود. سركردن قلم ني توسط آخوند يا يكي از كودكان خوش خط انجام مي شد. مركب هاي رنگي، به ويژه مركبي كه از جوهر رنگي گرفته مي شد، كمتر كاربرد داشت. بيشتر مركب ها سياه رنگ بود. مردم هزاره از جو سوخته هم نوعي مركب مي ساختند كه رنگ سياه داشت.

نوشتن از روي سر مشق ملاي مكتب، در مكتبخانه و در خانه انجام مي گرفت. كودكان در مكتبخانه به تقليد از استاد، تخته را روي زانوي راست قرار مي دادند و از راست به چب مي نوشتند. مشق نويسي زماني به اوج و كمال خود مي رسيد كه شاگردي مي توانست بدون پيشنويسي كتابت كند، بي آنكه قلم خوردگي در نوشته ي وي پيدا شود. همين طور قواعد و نظم سطرها را به نحو مطلوب رعايت كرده باشد. كودكان براي آموزش خط ضمن تهيه وسائل تحرير مانند: قلمدان، دوات، قلم ني و تخته چوبي و يا كاغذ بر حسب سنت كهن مكتبخانه ها، در اين روز بايد هديه ي هم به آخوند مي دادند.

هنگام تعليم سرمشق

آخوند با سابقه ذهني كه از وصول مرسوم داشت، يكايك شاگردان را پيش خود مي خواست و پس از آنكه مختصر از طرز نوشتن سرمشق مي گفت، آموزش لازم را مي داد. بيشتر اين سرمشق ها چنين شروع مي شد: «با ادب باش كه سر مشق جوانان ادب است يا ادب مرد به ز دولت اوست و خط نوشتم صرف كردم روزگار- من نمانم خط بماند يادگار» اولين سرمشق مدتي تكرار مي شد تا كودك بتواند آن را خوب تمرين كند و نيكو بنويسد.

نقاشي كه به آن رسم گفته مي شد در مكتبخانه ها ممنوع بود. زيرا ملاي مكتب اعتقاد داشت كه وقتي مبادرت به ترسيم حيوان يا انسان و حتي درختي مي شود آن ها در سراي باقي از نقاش جان مي طلبند و چون خواسته آن ها برآورده نمي شود، نقاش را جزاي نابخشودني خواهد بود!

سير مراحل تحصيلي و تمام كردن هر كتاب يك مرحله از تحصيل مكتبخانه به شمار مي رفت. البته كتاب ها از نظر اهميت و ارزش با هم فرق مي كردند. كسي كه كتاب هاي دستور عربي را مانند صرف مير و يا سيوطي مي خواند، مورد احترام بود و به وي (بلن خوان) مي گفتند. شاگردان كتاب هايي را كه نام برده شد، مطابق ميل آخوند تمام مي كردند.

يكي از احتياج هاي هميشگي مكتب چوب تنبيه بود كه مرتب در حال زدن مي شكست. چوب تنبيه از تركه هاي بيد، ارر- چنار و بادام كه ضربه هاي آن به دردناكي شهره بود؛ تهيه مي گرديد. اين چوب ها گذشته از اين كه انعطاف بيشتري داشت، نسبت به ساير

چوب ها با دوامتر بود.

دانش آموزي كه براي پس دادن درس آمادگي نداشت، از مكتب فراري مي شد؛ ملا دو سه نفر را مي فرستاد تا او را از مزرعه و خانه اش بياورند. از اين شاگرد گريزپا با چوب تنبيه استقبال مي شد. برخي از آخوندهاي محل ترجيه مي دادند مسله ي فراري بودن شاگرد را با پدر او در ميان بگذارند. چنين رفتاري گاه عكس العمل شاگرد ناراضي را برمي انگيخت، او و هم فكرانش سوزن يا ميخي زير تشك و زيرانداز آخوند مي گذاشتند و همين كه آخوند سرزده روي آن مي نشست، سوزشي دردناك در وجود خود احساس مي كرد .از اين رو ملاي مكتب پس از هر بساط تنبيه، قبل از نشستن، زيرانداز خود را وارسي مي كرد، تكان مي داد و دستي روي آن مي كشيد، بعد مي نشست.

باري آداب و رسوم و سنت هاي مكتبخانه، زياد و گوناگون اند و در هر شهر و دياري، رنگ ويژه اي دارند. آنچه در اين مختصر عنوان شد، مربوط به جاغوري است كه شهرستان است در شمال شرق شهر غزني كه مكتبخانه ها در آن از گذشته هاي دور رواج داشته اند، اگر چند نگارنده باور دارد كه تفاوت در آن ها اندك است.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109