آيين هاي باران خواهي در هزارستان

مشخصات كتاب

سرشناسه:كتابخانه مجازي افغانستان ،1392

عنوان و نام پديدآور:آيين هاي باران خواهي در هزارستان/ دكتر حفيظ الله شريعتي.

مشخصات نشر ديجيتالي:اصفهان:مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان، 1392.

مشخصات ظاهري:نرم افزار تلفن همراه و رايانه

موضوع: فرهنگ

آيين هاي باران خواهي در هزارستان

كشاورزي و دامداري در بيشتر مناطق هزارستان اساس زندگي معيشتي مردم را تشكيل مي دهند. و آب، به عنوان محور توليد در اين مناطق، نقش حياتي دارد. اساس معيشت و كشاورزي در هزارستان بر پايه آب است، بنابراين كم و يا زياد بودن باران و آب مشكلاتي را ايجاد مي كند. هزاره ها وقتي دچار كمبود آب بشوند، مراسم خاصي را به جاي مي آورند تا خداوند دعاي آن ها را مستجاب كرده و باران بفرستد. آيين هاي طلب باران از جمله آيين هاي محلي بسياري از مناطق كم آب هزارستان است. در اين سرزمين اگر بارش باران با تأخير روبه رو شود، مردم دست به دعا برمي دارند و آيين ها و مناسكي را براي باريدن و تسخير اين عنصر طبيعي انجام مي دهند.

مراسم دعاي باران خواهي

بي باراني در فصل باراني به ويژه در بهار و زمستان براي روستائيان هزاره، بي آبي را در سال آينده به دنبال دارد. مردم هزاره نيامدن باران را قهر آسمان، خشيم(قهر) باران و بلاي زميني و آسماني مي پندارند. جلوه ي اين مصيبت را در سال كه مي آيد مي توان ديد. دهقانان هزاره هميشه چشم به آسمان دارند كه كي باران مي بارد.

هزاره ها گندم را بيشتر به صورت فصلي(آبي) و كمي هم بخس (ديم) كشت مي كنند. پيداست كه اگر سالي باران نبارد يا كم ببارد چه سرنوشتي در انتظار آن هاست. در هنگام بي باراني هر گروه از مردم به طرزي خاص دعا مي كنند و از درگاه خداوند مي خواهند كه كاري كند تا باران ببارد.

نماز باران خواهي

يكي از مراسم رايج به هنگام خشك سالي در هزارستان نماز باران خواهي است. به اين منظور ابتدا از اهالي محل، مواد اوليه براي پخت برنج و يا دلده مورد نظر آن ها، جمع آوري مي شود و در روز معين اهالي روستا يا شهر در مكان فراخي مانند: كوه، دشت و بيابان جمع مي شوند مراسم نماز، دعا و روضه خواني انجام مي دهند و از خداوند طلب باران مي كنند. در وقت نماز كودكان را از مادر جدا مي سازند و بره ها را از مادر شان دور نگه مي دارند تا خداوند مهربان بر آن ها رحم كند و باران رحمتش را بر آنان ارزاني دارد. اين مراسم پس از صرف غذاي نذري به پايان مي رسد.

مراسم باران خواهي

هزارستان به عنوان سرزمين كم بارش، هيچگاه از گزند كم آبي در امان نبوده و حفر كاريز و ساخت آب انبارها، براي مبارزه با اهريمن خشكسالي كه هزاره ها معتقد اند از دشمنان ديرپاي هزارستان است، گواه بر اين ادعا است. از اين رو بر اساس اعتقادات و باورهاي مذهبي خودشان، آيين هاي زيباي را به فراخور فرهنگ زمانه ي خود به وجود آورده اند كه مراسم باران خواهي يكي از آن ها است.

از آن رو كه هزارستان از دير باز كم آب بوده و كم آبي، تقدس آب و باران را براي اهالي آن بيشتر كرده است، كم آبي بهانه ي خوبي بوده براي هزاره هاي خوش ذوق، تا ضمن بر گزاري آيين هاي رنگارنگ نمايشي و هنر محلي از خداوند بخواهند بر آنان باران رحمتش را ارزاني دارد.

بنابراين هزارستان منطقه اي كم آب

و خشك است. مراسم طلب باران در بسياري از روستاهاي هزارستان آداب مشتركي دارد. بدين گونه كه زنان و دختران - با استفاده از دو تكه چوب و مقداري پارچه – دامن آسمان را آتش مي زنند و درخواست باران مي كنند. بدين مناسبت ملاي منطقه از مردم روستا مي خواهد برخي براي نماز طلب باران و برخي ديگر براي پختن غذاي نذري به مسجد يا دامن طبيعت بيايند. در بيشتر مراسم طلب باران، مردم با ملاي ده نماز باران را به صورت جماعت بر بالاي كوه يا تپه اي مي خوانند و مردم هزاره معتقد اند كه بعد از خواندن نماز و مراسم طلب باران، حتما باران مي باريد.

باري، در هزارستان هنگامي كه باران دير كرده باشد، همه كم و بيش از باران صحبت مي كنند تا سرانجام تصميم مي گيرند كه مراسم باران خواهي اجرا كنند. بچه اي را كلاه كاغذي به سرش مي گذارند بر چوبي سوار مي كنند و چوبي هم به دستش مي دهند و از وي مي خواهند كه روي بلندي برود و فرياد بكشد و بگويد:

او الله! بارو بده.

باروي سيل آسو بده.

درختو تشنه منده،

گوسپندو گشته منده.

او خدا! بارو بده.

سخت نده، آسو بده،

آلاف ده كو نمنده.

ده زمي جاسو نمنده.

او خدا! بارو بده

او خدا! بارو بده.

بعد كودك تكه پاره اي از نان پتير را خرد مي كند و روي سنگ مي گذارد كه پرنده ها و خزنده ها بخورد. وقتي بچه از روي بلندي پايين شد، نخست مي رود روي چشمه، كمي آب مي خورد و مقدار آب روي علف ها

مي پاشاند و مي گويد: خدا! مردا را بيامرزد. بعد وارد اولين خانه مي شود و شروع مي كند پيش يا حياط خانه را جارو زدن، صاحب خانه با ديدن او مقدار آرد به او مي دهد. كودك آرد را در خانه مي آورد و اهالي خانه از آن، نان نذري مي پزند و صبح زود روي سنگ وسط روستا مي گذارند كه پرندگان بخوردند و دعا كنند و خداوند هم باران بفرستد.

در برخي مناطق ديگر مردم ده در خانه يكي از ريش سفيدان جمع مي شوند و اعلام مي كنند: فردا شب بيايند و غذاي نذري(دلده) بپزند. فردا شب همه جمع مي شوند، دلده را در ديگ بزرگي كه معروف به ديگ خويشي است، مي پزند. بعد بين اهالي و فقيران قريه قسمت مي كنند. پس از خوردن دلده ي نذري، قرآن روي سر مي گذارند و با خضوع و خشوع بي مانند دعا مي كنند كه باران ببارد. آنگاه يكي از ريش سفيدان جلو آمده مي گويد: اگر تا فلان روز باران آمدكه هيچ وگر نه دوباره دلده ي نذري مي پزيم تا خداوند رحمش بيايد و از گناه ما بگذرد و باران عطا كند. اگر روز مقرر باران آمد كه هيچ وگر نه دوباره سراغ همان غذاي نذري مي روند، باز رو به قبله دعا مي كنند، سوره اي از قرآن تلاوت مي كنند و نماز طلب باران مي خوانند تا خداوند آرزويشان را برآورده سازد و باران بباراند.

برخي از مردم هزاره در كنار مسجد محل ديگ غذاي نذري را بار مي كنند و عده اي از اهالي پاي آن مي نشينند،

تا نيمه هاي شب كه دلده پخته شود، دعا مي خوانند، سپس به عنوان تبرك از آن مي خورند و اگر خوشمزه بود آن را به فال نيك مي گيرند و يقين دارند كه به مرادشان كه همان آمدن باران است، مي رسند.

در برخي مناطق ديگر هزارستان بچه هاي كوچك زنگ يا زنگوله به گردن گوسفندان آويزان مي كنند و باور دارند كه صداي زنگوله خواب آسمان را مي شكند و او را از خواب بلند سال بيدار مي كند. آسمان و ابرهايش با ديدن گوسپند تشنه بر مي خيزد و شروع به باريدن باران مي كند.

در برخي ديگر هزارستان كودكان دو سنگ به دست مي گيرند و به هم مي زنند و مي گويند:

آسمو بيدار شو!

آسمو بيدار شو!

گورگور دراغ كو!

قاركو!

آذو بده!

مو دق شوديم،

بارو بده!

بارو بده!

آلفا توشنه شده،

مالا گوشنه شده،

ده قولا آو نيه،

ده چيم مو خاو نيه،

آسمو بيدار شو!

آسمو بيدار شو!.

در ديگر منطق هزارستان كودكان يكي را كه چهره ي خندان دارد و بيشتر وقت ها مي خندد، پيرك درست مي كنند. بر وي جل يا نمد مي پوشانند، ريش و سبيل انبوهي هم برايش تهيه مي بينند و كفشي كهنه در پايش مي كنند و كلاه بوقي سرش مي گذارند. بعد بر چوب سوار مي شوند و زنگي يا زنگوله اي را به صدا در مي آورند و به اين ترتيب پيرك را لب چشمه مي برند. وقتي پيرك لب چشمه رسيد، زنگ ها را به صدا در مي آورند و تا مي توانند روي پيرك آب مي ريزانند و شادي مي

كنند و مي خندند و مي خندانند. اين كودكان باور دارند كه آسمان قهر كرده با ديدن آن ها خوشحال مي شود، اخمش را مي شكند و مي خندد. وقتي آسمان بخندد، اشك هايش در مي آيد و اشك هايش تبديل به باران مي شوند.

در ديگر مناطق هزارستان بچه ها يكي را رييس مي گيرد، زنگي بر گردن او مي آويزند، از پشم گوسپند ريش و از موي دم گاو بروت يا سبيل براي او درست مي كنند. رييس مي رود، پشت تپه و عصا به دست برون مي آيد. كودكان سوار بر اسپ هاي چوبي راه بر او مي بندند و پس از قلقلك دادن، او را فراري مي دهند. با فرار او صداي زنگ يا زنگوله اي كه در گردن يا دست او است، به صدا در مي آيد، آن وقت اين شعر را مي خوانند:

كاكا از كجايي؟

از كجا ميايي؟

اولو لو اولو لو

كاكا ريشتو چيكه سفيده؟

كاكا سر تو چيكه سفيده؟

چند دينه بچه ديري؟

چند دينه دختر ديري؟

دختراي تو آو برده؟

بچكچاي تو آو برده؟

اولو لو اولو لو

مرد رييس ريش سپيد مي گويد:

مه از شار خدايوم

از آسمونايوم

آسمو قار كده

بارو ره زار(زهر) كده

دعا كيد بارو بيه

باروي سيل آسو بيه

بعد كودكان مقدار آب كه زير لباس خود پنهان كرده اند، روي سر رييس ريش سپيد مي ريزند و بلند بلند مي خندند. اينان باور دارند كه آسمان كودكان را دوست دارد و با خنده هاي آنان شاد مي شود. وقتي دل آسمان باز شد، باران مي فرستد و همه را شاد مي كند.

در برخي مناطق هزارستان كودكان دختر زيبايي را عروس مي كنند. چادر گلگلي روي سر

او مي اندازند. دست و پايش را با گل حنا مي بندند، از گل يا علف سبز، گل گردن و طوق برايش درست مي كنند. بعد پسري را داماد مي كنند. پسر را لباس نو مي پوشانند. برايش از پشم گوسپند ريش و از دم گاو و ريش بز بروت درست مي كنند. بعد عده اي از دختران عروس را در كمال حجب و حيا در حالي كه خسري(خجالت همرا صورت گرفتن) كرده باشد، پيش داماد مي آورند. داماد هم روي تخته سنگ يا تنه ي درخت و يا هرجاي بلند مي نشيند و قيافه مي گيرد. وقتي دختران دست عروس را به دست داماد دادند، خنده و شادي مي كنند و روي آن دو آب مي پاشند. عروس و داماد فرار مي كنند و مي خندند. با خنده ي عروس و داماد كودكان آن دو را تعقيب مي كنند و بلند بلند مي خندند. اينان به اين باورند كه در آسمان قمر با عقرب قهر كرده و يا زن آسمان مرده است. وقتي آنان عروسي بگيرند، آسمان هم شاد مي شود و زن ديگر مي گيرد. قمر با عقرب دوست مي شود و به زمين هديه مي دهند كه همان باران باشد.

در برخي ديگر از مناطق هزارستان مردم به بهانه اي سيد قريه را لب رودخانه يا ناوور مي آورند و او را ناگهان و بي خبر داخل آب مي اندازند. آنان باور دارند كه انداختن اولاد پيامبر در آب باعث مي شود، آسمان بفهمد كه زمين لب خشك مانده و بايد باران بفرستد.

در برخي روستاهاي هزارستان مردم به مسجد مي روند و دعا

مي كنند تا خداوند باران رحمتش را بر آن ها ارزاني دارد. در پايان مراسم دعاي جمعي، سيد يا روحاني محل يكي از گوش هاي جلد قرآن را تر مي كند به اين نيت كه باران بيايد. پس از آن غذاي نذري شير برنج درست مي كنند و بين مردم و فقيران قسمت مي نمايند تا خداوند بزرگ دعاي آنان را قبول نموده باران رحمتش را بر مردم تشنه بباراند.

در برخي نقاط هزارستان مردم دعا نوشته و به شاخه هاي درختان مي بندند، سه روز متوالي روزه مي گيرند و در آخرين روز به صحرايي مي روند و از خدا دسته جمعي طلب باران مي كنند.

مراسم آفتاب خواهي

اگر بارندگي زياد شود يا برف و بوران بيش از حد گردد و يا اگر باران ببارد و مانع فعاليت كشاورزي شود، براي اينكه باران بند بيايد، كودكان تكه هاي از پارچه هاي رنگارنگ را بر چوبي مي بندند و به سمت ابرهاي باران آور و يا برف زا مي گيرند تا دم و پس دم ابر سوخته و باران قطع شود. در اين هنگام مردان و زنان با خواندن دعا و نذرهاي مختلف از خداوند طلب آفتاب و در آمدن خورشيد را مي كنند. اذان دادن براي بند آمدن برف در زمستان هاي طولاني و پر برف، باران هاي سيل آسا و هنگام سرازير شدن سيل كلان هم روايت شده است.

(نيمه شب دو شنبه، آذرماه- قوس: 1390 استادسراي موسسه تحصيلات عالي ابن سينا- كابل

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109