فروغى از كوثر: زندگينامه حضرت فاطمه معصومه(عليها السلام)

مشخصات كتاب

سرشناسه : محمدبیگی الیاس 1341-

عنوان و نام پديدآور : فروغی از کوثر: زندگینامه حضرت فاطمه معصومه ع / مولف الیاس محمدبیگی

مشخصات نشر : قم زائر 1379.

مشخصات ظاهری : 154] ص مصور (رنگی .

شابک : 40000 ریال : 964-6401-28-7 ؛ 9000 ریال (چاپ هفتم ) ؛ 10000 ریال (چاپ هشتم)

يادداشت : چاپ قبلی زائر: آستانه مقدسه قم امور فرهنگی 1374.

يادداشت : چاپ هفتم: 1385.

يادداشت : چاپ هشتم: 1386.

یادداشت : کتابنامه ص [153 - 154].

موضوع : معصومه س بنت موسی کاظم ع) ، 183؟ - 201؟ق -- سرگذشتنامه

موضوع : معصومه س بنت موسی کاظم ع) ، 183؟ - 201؟ق -- شعر

موضوع : قم (استان -- زیارتگاهها

رده بندی کنگره : BP52/6 /م 6ف 4 1379

رده بندی دیویی : 297/976

شماره کتابشناسی ملی : م 79-5939

سخن ما

گر چه از نظر فلسفى زمان ها و مكان ها از جهت زمانى و مكانى هيچ امتيازى بر يكديگر ندارند; ولى از منظر دينى و با توجه به تأثير ارزش هاى الهى، برخى از زمانها و مكانها از قداست و مكانت ويژه اى برخوردارند و نسبت به ديگر اجزاء زمانى و مكانى امتياز خاصى دارند: كه برترى شب قدر از هزار ماه عبادت و شب مبارك بودنش به بركت نزول قرآن كريم بوده و اين بروز رخدادهاى آسمانى و ظهور نشانه هاى الهى است كه برخى از روزها را «ايام الله» ساخته است. چنانچه با نزول آغازين آيات نور بر جان پاك نبوى و ابلاغ رسالت محمدى (صلى الله عليه وآله وسلم) توسط فرشته وحى، كوه حرا، جبل النور و تجليگاه جمال و جلال ربوبى شد و شهر مكه و كعبه معظمه با حضور پيامبر رحمت شكوه و عظمتى دوباره يافت

و هجرت حضرتش به شهر يثرب آن را مدينه النبى ساخت.

و اين قيام خونين و حياتبخش حسينى در سرزمين نينوا و قداست و طهارت ثاراللهى حضرت سيدالشهدا بود كه كربلا را بر كعبه برترى داد و تربتش را طينت عرشى و عطر بهشتى عطا نمود. و اگر از شهر قم در قاموس سراسر نور اهلبيت، به عظمت و بزرگى ياد شده به آن جهت است كه، همواره اين ديار مقدس مركز نشر فرهنگ و معارف نورانى اهلبيت و خاك پاكش مهد تربيت رجال بزرگ و نامدار علم و دانش بوده و آسمان رفيع فرهنگش با سيماى فرزانگان فقه و حديث و معارف دينى فروزنده است. درخشش نام قم و قمى را در پرتو احاديث و اخبار امامان معصوم و دلباختگى مردمان خداجويش به آل رسول جستجو بايد كرد. اما اين همه نبود جز از بركات هجرت كريمه اهلبيت و اجلال نزول و غروب غمبار آن نجمه آسمان ولايت در ديار عاشقان امامت; او كه بارگاه رفيعش جلوه اى از بهشت برين و مدفن شريفش مطاف عرشيان و ملجأ و معبد صالحان و نقطه اميد دين باوران است. توجه به موقعيت خاص شهر قم و مشاهده بى كران معنويت و شكوه اين كوكب درى آسمان عفاف حضرت فاطمه معصومه (عليها السلام) بود كه برخى صاحبان فضل و قلم را بر آن داشت كه دلباختگان خاندان عصمت به ويژه نسل جوان را با گوشه اى از آن عظمت آشنا ساخته و آثار ارزشمندى را در اين رابطه به جامعه دينى ارايه نمايند. كه از جمله آنها است اثر گرانقدر جناب حجة الاسلام و المسلمين آقاى الياس محمد

بيگى (صادقى) تحت عنوان «فروغى از كوثر» كه در برگيرنده پيشينه هاى درخشان شهر قم و جلوه اى از زندگانى و فضايل و كرامت هاى حضرت فاطمه معصومه (عليها السلام) و مطالب متنوع ديگرى مى باشد .

ما خادمان فرهنگى آستانه مقدّسه كريه اهلبيت خداى را شاكريم ، در سالى كه به نام امام على بن ابى طالب (عليه السلام) نامگذارى شده ، توفيق تجديد چاپ و نشر اين اثر را به ما ارزانى داشت . در پايان از مساعدت توليت معظم آستانه مقدسه حضرت آية الله مسعودى و معاون محترم ايشان جناب آقاى فقيه ميرزايى در جهت تحقق اين مهم تشكر مى نماييم; اميد آن كه همواره توفيق الهى در جهت ارايه خدمات فرهنگى بيشتر به جامعه دينى رفيق راهشان باشد.

صفحه6

صفحه7

بسم الله الرحمن الرحيم

پيشگفتار

آشنايى با موقعيت جغرافيايى و پيشينه تاريخى ، سياسى ، اجتماعى هر سرزمين گر چه به جاى خود ارزشمند بوده و بر اطلاعات عمومى انسان مى افزايد ; ولى شناخت بعضى از سرزمين ها به خاطر نقش اساسى نخبگان و فرهيختگان آن سامان ، در پايه گذارى و ترويج فرهنگ و معارف حياتبخش دينى و تحكيم عقايد اسلامى و سوابق درخشان آن ، از ارزش و اهميت مضاعفى برخوردار است . كه يكى از اين سرزمين هاى ممتاز ، شهر قم مى باشد ; ديار مقدّسى كه در طول تاريخ اسلام از بزرگترين مراكز نشر معارف حياتبخش شيعه به شمار آمده و تربيت يافتگان مكتب فقه و حديثش احياگر مظاهر فرهنگ غنى اهلبيت(عليهم السلام) بودند ; و مردمان خدا جوى آن طلايه دارى نهضت هاى علمى ، فرهنگى ، سياسى و

رهبرى قيامهاى حق طلبانه مردمى در برابر حاكمان ستم پيشه را به عهده داشتند . بدينسان اهل قم ، قيام را عينيت بخشيدند و قم در طول تاريخ چونان خورشيدى تابان درخشيد و نور و تحرك آن آزاديخواهان مسلمان را به حركت درآورد و نام قم در دنيا مرادف با قداست و پايدارى و شجاعت گرديد . و به خاطر همين جايگاه عظيم ، قم در قاموس سراسر نور رهبران معصوم(عليهم السلام)بعنوان حريم امن ولايت و كاشانه آل محمد و سرچشمه جوشان علوم و معارف خاندان رسالت معرفى شد ; و مردمان خدا باورش پيروان راستين اهل بيت و ياوران مهدى امت و زمينه سازان حكومت جهانى حضرتش شناخته شدند . و شكوه و عظمت اين ديار مقدس ، آنگاه فزونى يافت كه خاك پاكش ، بارگاه ملكوتى بزرگ يادگار آل رسول و عصاره فضايل آل بتول « حضرت فاطمه معصومه _ سلام الله عليها _ » گرديد ; و هجرت زينب گونه و رحلت جانسوز حضرتش در اين سرزمين ، حرم اهل بيت بودن آن را تفسير نمود ; و باجلال وجمال فاطمى خود، قم را تجليگاه انوار تابناك ائمّه هدى(عليهم السلام)قرارداد.

صفحه8

و سرانجام قم ، اين پايگاه عظيم ولايت علوى و حوزه فقاهت جعفرى بود كه خاستگاه انقلابى بى نظير ، به رهبرى پيشواى حكيم و فرزانه « حضرت امام خمينى(قدس سره) » گرديد كه حكومت اسلامى به بارآمده از آن ايران زمين را نقطه اميد مستضعفان سراسر گيتى و شهر قم را مركز ام القراى جهان اسلام قرارداد.

حكومت الهيى كه امروز به رهبرى حضرت آية الله خامنه اى دام ظلّه راه تعالى و

ترقى خود را طى مى كند اين همه ، انسان را بر شناختى عميق و همه جانبه از پيشينه درخشان اين ديار پاك و معرفت و آگاهى فراگير از ابعاد مختلف شخصيتى بزرگ بانوى عالم اسلام حضرت فاطمه معصومه(عليها السلام)وامى دارد كه بدون شك اهل قلم و نويسندگان متعهد ، در جهت ارايه چنين شناختى به جامعه ، رسالتى عظيم به عهده دارند ; چنانچه تاكنون در اين رابطه آثار ارزشمندى ، توسط برخى از صاحبان قلم نگاشته شده است ما هم در حدّ توان عصاره اى از اين آثار گرانقدر را در 9 بخش گردآورى نموديم و اين اثر را با عنوان « فروغى از كوثر » كه چيزى جز حاصل عنايت آن حضرت نبوده به روح بلند آن زينب دوران اهدا مى نماييم به آن اميد كه مورد قبول افتد و همواره لطف و كرم آن بزرگوار رهين را همان باشد . و از آنجا كه مجموعه حاضر به عنوان اولين اثر نگارنده ، خالى از نقص و ايراد نيست نظر اصلاحى همه عزيزان را با جان و دل پذيراييم .

و ما توفيقى الاّ بالله

الياس محمد بيگى « صادقى »

صفحه9

بخش اوّل : پيشينه هاى درخشان شهر قم

پيشينه تاريخى شهر قم

بعضى قائل به قدمت شهر قم بوده و آن را از بلاد باستانى دانسته اند و به شواهد و قرائنى هم استدلال نموده اند از قبيل ذكر « زعفران قمى » در كتابى كه مربوط به عصر ساسانيان است و آمدن نام قم در شاهنامه فردوسى ضمن بيان حوادث سال 23ه_ . ق و اينكه قم و ساوه به دست « تهمورث پيشدادى » بنا نهاده شده است .

ولى اين شواهد و قرائن

مدّعا را ثابت نمى كند براى اين كه موقعيّت جغرافيايى و طبيعى سرزمين قم در عصر ساسانيان براى بناى شهرى در آن جا مساعد نبوده است و ساخت چنين شهرى بدست تهمورث از افسانه هاى باستانى است كه هيچ ارزش تاريخى ندارد . و ذكر نام قم در شاهنامه دليل بر اين نمى شود كه در سال 23ه_ . ق هم آن سرزمين به همين نام بوده براى اينكه فردوسى در اشعار خود نام محلّ فتوحات را به اسامى معروف زمان خودش معرّفى كرده است نه به اسامى زمان خود فتوحات و در اسناد تاريخى و گزارش فتوحات ايران به خليفه مسلمين از سرزمين قم به عنوان ( شق ثيمرة ) نام برده اند .

صفحه11

بنابر اين شهر قم هم ، مانند شهر نجف و كربلا و مشهد مقدّس از شهرهاى نوظهور اسلامى است كه موجبات موجوديّت آن را بايد در جهات مذهبى ، سياسى جستجو كرد .(1)

هجرت خاندان اشعرى به قم

قم از بناهاى اسلامى است كه با ورود اعراب اشعرى(2) به اين سرزمين و سكونت در آن و ساختن خانه ها و پيوستن حصارهاى موجود بهم ، در سال 83ه_ . ق(3) موجوديّت يافت و نام قم بر آن نهاده شد .

در اين جا لازم است در خصوص مهاجرت اعراب اشعرى به اين سرزمين توضيح بيشترى داده شود :

« خاندان اشعرى » به خاطر ناسازگارى با « حجّاج » حاكم كوفه و كشته شدن يكى از افراد برجسته آن خانواده و احساس ناامنى ، جلاء وطن نمودند و به سوى ايران حركت كردند ; در مسير حركت خود به نهاوند رسيدند و عدّه اى از آنها در اثر

ابتلاى به وبا از دنيا رفتند ، به همين جهت از آنجا حركت كردند و به تدريج راهپيمايى نموده تا به سرزمين قم رسيدند .

پاورقي

1 _ گنجينه آثار قم ، عباس فيض ، ج1 ، ص70 .

2 _ اين قبيله در آغاز بعثت رسولخدا(صلى الله عليه وآله وسلم) از يمن به مدينه هجرت كردند و به آن حضرت ايمان آوردند و بزرگ آنها « مالك بن عامر بن هانى » است كه در جنگ قادسيه از خود رشادتها نشان داد و ايشان جدّ عبدالله و احوص مى باشد كه آن دو از بنيانگذاران شهر قم به عنوان پايگاه شيعه بودند . « گنجينه آثار قم ، ج1 ، ص137 » .

3 _ معجم البلدان ، ج4 ، ص397 .

صفحه12

اين كه علّت آمدن آنها به قم چه بود مطلبى است كه بايد آن را در فتوحات جدّ ايشان « مالك » در نبرد قادسيه جستجو كرد :

مالك بعد از فتح فراهان و تفرش و آشتيان و ساوه ، با قوم ديلم كه دست به چپاول اموال و تجاوز به نواميس ساكنين آن نواحى گشوده بودند وارد نبرد شد و آنها را ريشه كن و نابود كرده و نواميس به اسارت برده شده را آزاد كرد . مردم آن سامان كه خود را آزاد شده مالك مى دانستند از اين حادثه هميشه خاطره شيرينى داشتند .

قبيله اشعرى هم كه با نام اين ديار آشنا بودند ، براى پيدا كردن مرتع و چراگاه احشام راهى اين سرزمين شدند وقتى كه به تَقَرود از نواحى ساوه رسيدند احوص آنجا را سرزمينى سرسبز و مناسب براى احشام خود يافت و

در فكر توطّن در آنجا برآمد .

منزلگاه اعراب در دامنه كوه يزدان ( ميانه تقرود و قم ) بود . به همين جهت به تدريج خبر ورود خاندان اشعرى به يزدان پايدار ( يزدانفاذار ) رئيس زردتشيان رسيد .

او از ورود آنان بسيار خرسند شد و تصميم گرفت براى حفظ و حمايت سرزمين خويش از حمله ديلمان آنها را در سرزمين قم منزل و مأوى دهد ، كه سركوبى قوم چپاولگر ديلم « در حمله مجدّد آنان به آن مناطق » ، به دست احوص و همراهانش او را بر اين امر مصّم تر نمود و با شنيدن خبر پيروزى شخصاً به استقبال احوص شتافت و به عنوان تقدير و تشويق بر سر او درهم و زعفران ريخت و قوم او را در ميان چند حصار معروف آن زمان جاى داد و آنها چادرهاى خويش را در فواصل حصارها برپا كرده و براى عبدالله ( برادر احوص ) مسجدى جهت اقامه نماز و بيان مقرّرات نورانى اسلام بنا كردند و آنچنان زردتشتيان با مسلمانان صميميّت و محبّت يافتند كه با هم عهدنامه برادرى و مواسات و پيمان دفاعى امضاء نمودند .

صفحه13

بدينسال اعراب مسلمان ، روز به روز محلّ سكونت خود را وسعت داده و خانه ها و مزارع بسيارى را خريدارى كردند و حصارهاى جداى از هم به واسطه ساخته شدن خانه هاى نوبنياد ، به هم متّصل شدند و شهرى يكپارچه بوجود آمد و اوّلين مسجد در آن شهر بنا نهاده شد .

پيمان ياد شده تا آخر عمر يزدانفاذار بخوبى اجرا مى شد و دو قوم زردتشت و مسلمان با هم زندگى مسالمت آميزى

داشتند ; ولى پس از او فرزندانش با ديدن حشمت و ثروت روزافزون مسلمانان و خانه هاى وسيع و مجلّل آنان ، خود را در برابر آنها ذليل و خوار ديده و در انديشه ناسازگارى برآمدند و بنا را بر پيمان شكنى گذاشتند و از عبدالله و احوص ، « بزرگان خاندان اشعرى » مصرّانه خواستند كه با قوم خود از آن سرزمين بيرون روند .

عبدالله و احوص آنها را پند و اندرز فراوان داده و آنها را دعوت به پايبندى به عهد و پيمان برادرى نمودند و از عواقب سوء عهدشكنى بر حذر داشتند ، ولى قوم زردتشت همچنان بر خواسته خود پافشارى مى كردند و تا چهاردهم سال نو به خاندان اشعرى مهلت دادند تا هر چه دارند بفروشند و از آن ديار بروند .

در اين فاصله زمانى احوص بعد از مشورت با بزرگان قبيله ، تصميم گرفت

صفحه14

شب چهارشنبه آخر سال ، آن ديار را از شرّ سران زردتشت و بزرگان حصارهاى چهل گانه ، پاك نمايد و راه را براى گرويدن مردم پاك سرشت آن سامان به اسلام بگشايد .

لذا چهل نفر را مأمور ساخت كه در چنين شبى در هنگامه جشن و شادمانى و ميگسارى زردتشتيان ، خود را به حصارها رسانده و خدايان حصارها را نابود نمايند .

اين نقشه به خوبى اجرا شد و سران فتنه انگيز زردتشتيان آن شهر از ميان برداشته شدند و دژهاى كفر و لجاجت فروريخت و مردم آن منطقه با احساس آزادى ، گروه گروه به اسلام گرويدند و آتشكده ها يكى پس از ديگرى خاموش و به مساجد تبديل شدند و بدينسان مردم مسلمان

به رهبرى احوص و عبدالله اشعرى بر اين منطقه سرورى يافتند(1) ، و شهر قم به عنوان شهرى امامى مذهب به وجود آمد ، و مكتب فقه شيعه امامى به دست « عبدالله بن سعد » و پسران او در اين شهر بنا نهاده شد و به مرور زمان قم به عنوان شهرى « پيرو فقه اهل بيت(عليهم السلام) » همچون ستاره اى درخشان بر آسمان عالم اسلام درخشيدن گرفت .

و به تدريج اين شهر مأوى و مأمن پيروان امامت و ولايت شد كه تعداد شيعيان مهاجر آن به 6000 نفر مى رسيد(2) .

پاورقي

1 _ تاريخ قديم قم ، حسن بن محمد بن حسن قمى ، ص245 _ 257 با تصرّف .

2 _ گنجينه آثار قم ، عباس فيض ، ج1 ، ص154 .

صفحه15

پيشينه فرهنگى ، سياسى شهر قم

مردم قم چنان اهميّت و عظمت يافتند كه گوئى در كشور نيمه مستقلّ كوچكى در « قلب دارالاسلام » زندگى مى كردند ، چنانچه از آغاز ظهور خلفاى عباسى در سال 132ه_ . ق تا اواخر دوره خلافت هارون از دادن خراج به حكومت وقت خوددارى مى كردند و هيچ يك از خلفا توان و جرأت مقابله با آنان را نداشت .

در زمان هارون عباسى كه فرمانروايى اسلامى ، حدّاكثر توسعه را يافت و در سال 184ه_ . ق هارون تصميم گرفت صحابه و دوستداران اهل بيت(عليهم السلام)را تحت فشار قرار دهد و قم اين كانون ضدّ ظلم و ستم را سركوب نمايد .

لذا هارون « عبدالله بن كوشيد قمى » را به حكومت اصفهان ( كه قم از توابع آن بود ) گماشت تا ماليات پنجاه و چند ساله قم

را وصول نمايد .

او هم برادر خود « عاصم » را عامل قم قرارداد ، عاصم پس از شكنجه و اذيّت و آزار مردم حتّى يكدرهم از ماليات معوّقه را هم وصول نكرد ولى همچنان بر فشار خود افزود تا اينكه عدّه اى از اهالى و بزرگان شهر زبان به شفاعت گشودند و لى به نتيجه اى نرسيدند .

بعد از بى نتيجه بودن اين وساطتها « عاصم » به دست عدّه اى ، از جان گذشته به هلاكت رسيد .

همين حادثه باعث عزل عبدالله از حكومت اصفهان شد ولى عبدالله به دارالخلافه شتافت و با پرداخت يك ميليون درهم خواستار بازگشت به سمت قبلى خود شد ، به شرط اينكه قم از تابعيّت اصفهان خارج شود . سرانجام با توضيحات قانع كننده او و بيانات « حمزة بن اليسع » _ از بزرگان قم _ و عهده دار شدن خراج شهر ، هارون استقلال شهر قم را پذيرفت و بدينسان اين شهر استقلال سياسى يافت و پس از تعيين حدود آن ، مسجد جامع با منبرى براى امام جمعه ( كه نشانه استقلال هر ناحيه بود ) در آن ساخته شد .(1)

صفحه16

هنگام استقلال در اين سرزمين دو شهر وجود داشت يكى شهر جديد اسلامى بنام « قم » و ديگرى شهر زردتشتيان بنام « كميدان » كه عمّال حكومتى و زندان شهر در آنجا بودند چرا كه اهل قم عمّال حكومت را به شهر خود راه نمى دادند .

مبارزه بى امان مردم قم با ستمگران

مردم قم با حاكمان ستمگر زمان خود هميشه سر ناسازگارى داشتند ، و در زمانهاى مناسب در برابر آنان دست به شورش و انقلاب مى زدند

و از پرداخت ماليات و حمايت اقتصادى حكومت مركزى خوددارى مى كردند . بعد از شهادت حضرت رضا(عليه السلام) در سال 203ه_ . ق و پى بردن مردم قم به جنايت مأمون و دستگاه خلافت ، به عنوان اعتراض به اين فاجعه عظيم و اعلان حمايت از حريم مقدّس ولايت و امامت ، مردم دست به انقلابى بى سابقه زدند و در برابر حاكمان عباسى دست به تمرّد زدند ، و از دادن خراج و ماليات سالانه شهر خوددارى كردند .

پاورقي

1 _ گنجينه آثار قم ، عباس فيض ، ج1 ، ص154 .

صفحه17

اين انقلاب همگانى حدود 10 سال ادامه داشت و سرانجام با يورش سپاهيان حكومتى به فرماندهى « على بن هشام » به شهر ، عدّه اى از سران شهر همراه « يحيى بن عمران » _ بزرگ قمّيّين كه اين نهضت عظيم مردمى را سازماندهى مى كرد _ كشته شدند و قسمتى از شهر خراب گرديد و مالياتهاى گذشته وصول شد. مردم به تدريج به عمران شهر پرداختند و تا سال 216ه_ . ق شهر اوضاع آرامى داشت .

در همين سال ، « زمان خلافت معتصم » بود كه مردم به دارالحكومه قم حمله كردند و عامل حكومت ( طلحى ) را از شهر بيرون رانده و عَلَم مخالفت برافراشتند .

معتصم به تحريك ( طلحى ) سپاهى را به فرماندهى « وصيف ترك » مأمور سركوبى اهالى كرد ، و او همراه حاكم رانده شده قم به هر حيله اى بود به داخل شهر رخنه نمود وسپاهيانش به قتل و غارت اهالى پرداختند و خانه ها و باغ هاى افراد انقلابى را آتش

زدند و شهر را به تلّى از خاكستر مبدّل نمودند .

ولى اين همه ، نتيجه اى جز برافروخته شدن خشم عمومى مردم نداشت . لذا پس از مواجه شدن سپاه با اعتراض و مخالفت مردمى ، فردى به نام « محمّد بن عيسى بادغيسى » _ كه فردى خوشخو و صديق بود _ به حكومت قم گماشته شد ; حاكم جديد با درايت خاصّى كه داشت رضايت مردم را جلب نمود و بذر مودّتى بين آنها پاشيد كه تا سال 245ه_ . ق در اين شهر حادثه خونينى پيش نيامد .

بالاخره در زمان خلافت متوكّل ، _ كه او فردى جسور و لاابالى بود و از اهانت به مقدّسات دين و بزرگان اسلام هراسى نداشت « مانند تظاهر او به سبّ على(عليه السلام) و صديقه طاهره(عليها السلام) در مجالس عمومى و تخريب مرقد سيّدالشّهداء(عليه السلام) » _ مردم عاشق ولايت و امامت قم با ديدن اين جسارتها و اهانت ها كه به ساحت مقدّس بزرگان دين مى شد ، آنچنان برآشفتند كه در فرصت مناسب با تقويت معارضين حكومت عباسى همچون حسين كوكبى _ كه از اشراف سادات علوى بود _ دولت علوى كوچكى تشكيل دادند و عمّال حكومتى را خلع يد كردند و تا سه سال اين حكومت برقرار بود . كه سرانجام معتمد عباسى حاكم « بلاد جبل » را مأمور براندازى حكومت علويّون و سركوب نهضت قميون كرد و او با سپاهى فراوان پس از سرنگون كردن حكومت حسين كوكبى ، اهالى قم را سركوب و سران آنها را كشت و عدّه اى را زندانى كرد و در ظلم و ستم به

مردم تا آنجا پيش رفت كه آنها براى در امان ماندن از شرّ او به امام حسن عسكرى(عليه السلام)پناهنده شدند و حضرت براى رهايى از اين شرّ عظيم دعايى به آنان تعليم فرمود كه در نماز شب بخوانند .

صفحه18

اين سركوبهاى خونين هيچ تأثيرى در خاموشى شعله هاى انقلاب و قيام عليه ظلم و ستم نداشت و لذا مردم قم به مجرّد درگيرى معتمد با يعقوب ليث ( در سال 263ه_ . ق ) و ضعف نيروهاى تهاجمى او مجدّداً در برابر او به قيام برخاستند .

اين انقلاب و شورش گاه و بيگاه وجود داشت تا اينكه در زمان معتضد عباسى ، « يحيى بن اسحاق » كه از طائفه اماميه بود به عنوان حاكم قم منصوب شد و او كه شخصى ملايم و پرتجربه بود كوشش كرد تا از بغض و كينه مردم نسبت به خلفا بكاهد و از بوجود آمدن شورش هاى متوالى جلوگيرى نمايد . او در اين راه موفق شد و با آرامش نسبى شهر ، و با همكارى او ، اقدامات اساسى در شهر صورت گرفت كه از آن جمله : خاموش كردن آخرين آتشكده اين سرزمين و بناى مأذنه و مناره عظيمى در كنار مسجد « ابوالصّديم اشعرى » بود كه صداى اذان را به هر دو قسمت شهر مى رساند .(1)

صفحه19

انقلاب فرهنگى ، سياسى

در همين زمان بود كه « على بن بابويه » با رياست و مرجعيّت عامّه خود مكتب پربركت و بى نظيرى را در قم تأسيس كرد كه آمار تربيت شدگان آن مركز بزرگ علمى ومحدّثين عصرايشان ، تا دويست هزار تن نقل شده است .(2)

با طلوع ستاره «

بابويهى » بود كه روش مبارزه مردم با دستگاه خلافت تغيير كلّى يافت و آنها به مبارزات اصولى پرداختند ، از طرفى پسران ( بويه ) را تقويت كرده و با قدرت ايشان خلفا را يكى پس از ديگرى بركنار مى كردند و حكومتهايى از آل على(عليه السلام) را در طبرستان به نام ناصر كبير ، و ناصر صغير روى كار آوردند . از طرفى گروهى از دانشمندان اسلامى براى تبليغ و ترويج مبانى و معارف دينى از قم به خدمت امرا شتافته و اكثر ايشان به مقام وزارت و امارت و رياست رسيدند و نام وزراى قمى ، زينت بخش تاريخ سياست و حكومت شد .

پاورقي

1 _ گنجينه آثار قم ، ج1 ، ص153 .

2 _ همان ، ج1 ، ص162 .

صفحه20

وزارت « استاد ابن العميد » در حكومت « ركن الدوله ديلمى » پس از مشورت با مرحوم ابن بابويه و صلاحديد آن بزرگوار بود ; كه هجرت علمى مرحوم شيخ صدوق از قم به رى ( بنا به دعوت استاد ابن العميد) و آثار گرانقدر علمى ، فرهنگى اين هجرت مقدّس همه از بركات اين اقدام سياسى زعيم بزرگ شيعه در آن دوران مى باشد .

چنانچه سفر مرحوم « ابن قولويه » به بغداد و تأسيس مكتب فقه جعفرى در مسجد « براثا » و دهها اقدامات علمى ، فرهنگى كه در سراسر عالم اسلام صورت گرفت همه و همه از بركات مكتب « مرحوم ابن بابويه » در قم بود .

و سرانجام اين مكتب پربار بود كه انقلاب عظيم فرهنگى ، سياسى را جايگزين انقلاب هاى محلّى كرد و پست هاى

كليدى سياست و فرهنگ جامعه را در اختيار تربيت يافتگان مكتب اهل بيت(عليهم السلام) قرار داد تا بشريَت تشنه حكومت عدل و معارف شيعه را به سرچشمه گواراى اسلام حقيقى و تشيّع علوى رهنمون سازند(1).

و در طول تاريخ همواره قم به عنوان منبع جوشان علم و معارف اسلامى بوده و تربيت يافتگان حوزه پر بركت آن به عنوان پاسداران امين اصالت دينى و فرهنگى ، سياسى جامعه دينى شناخته شده اند و تا به امروز قم چون ستاره اى نورانى و مشعلى فروزان دليل راه ميليونها مسلمان بوده و رهپويان راه حقيقت را به سر منزل مقصود رهنمون ساخته است و سرانجام اين ديار خون و قيام بود كه خاستگاه انقلابى شكوهمند به رهبرى قائد عظيم الشأن حضرت امام خمينى شد و ثمره آن نظامى اسلامى گرديد كه امروز پايگاه عظيم حق طلبان مسلمان و نقطه اميد مستضعفان و محرومان سراسر جهان به شمار مى آيد و اكنون به حقيقت مى توان گفت كه : ايران اسلامى ام القراى عالم اسلام و قم قبّة الاسلام و حرم اهل بيت و كاشانه آل رسول است .

پاورقي

1 _ گنجينه آثار قم ، ج1 ، ص162 «با تصرّف» .

صفحه21

پيشينه درخشان مذهبى شهر قم

جايگاه ممتاز و بى نظير قم از نظر مذهبى و روحانى غير قابل انكار است ; چرا كه اين شهر از آغاز موجوديّت تا امروز در طول سيزده قرن پايتخت شيعه اماميّه خوانده شده و مهد دانش و فضيلت و سرچشمه جوشان حكمت و معرفت بوده است .

خدمات برجسته و مساعى ارزنده دانشمندان قم در راه احياى آيين تشيّع و نشر معارف دينى و فرهنگ پربار اسلامى به حدّى

بود كه تاج كرامت ابدى دينى بر تارك شريف آنان نهاده شد كه : « لَوْلاَ الْقُمِيُّونَ لَضَاعَ الدِّينُ » .(1)

آرى قم شهرى است كه خشت اوّل معنويت آن را گروهى از صحابه و دوستان ائمّه(عليهم السلام) از اعراب اشعرى با مصالح ايمان و ملات تولّى بكار گذاشته و شالوده اين شهر مقدّس را از سال 83ه_ . ق(2) و در دوران امام باقر و امام صادق(عليهما السلام) طرح ريزى نمودند .

اين شهر در مركز فرمانروايى اسلامى چون كشورى مستقلّ و با مقرراتى خاص اداره مى شد و از مزايا و ويژگيهايى برخوردار بود و حتّى در دوران اختناق حاكم بر اماميّه هم مردم قم بدون تقيّه با كمال آزادى عقيده در اين ديار مقدّس به جمع آورى آثار و اخبار آل محمّد و تدوين آنها پرداختند و در سرود آسمانى اذان برفراز ارتفاعات با صداى رسا بر ولايت علىّ(عليه السلام)شهادت مى دادند . مكتب اماميّه اولين بار توسط اعراب اشعرى در قم افتتاح گرديد كه فقه شيعه به طور رسمى و علنى در آن تدريس مى شد و مشعل هدايت و ارشاد در اين شهر فروزان گرديد و تربيت يافتگان اين مكتب الهى بر ساير بلاد اسلامى نور افشانى كردند .(1)

پاورقي

1 _ بحار ، ج60 ، ص217 .

2 _ معجم البلدان ، ج4 ص397 .

صفحه22

بدين جهت اهل قم هميشه مورد عنايات خاصّه ائمّه معصومين(عليهم السلام)بودند و سخنان ارزشمندى را در بيان عظمت و فضيلت قم و اهل آن فرمودند كه برگزيده اى از آنها را در اينجا ذكر مى كنيم :

1 _ قالَ رَسُولُ اللهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) : « لَمّا اُسْرِىَ بِى

اِلَى السَّمآءِ حَمَلَنِى جِبْرَئِيلُ عَلى كِتْفِهِ الاَْيْمَنِ فَنَظَرْتُ اِلى بُقْعَة بِأَرْضِ الْجَبَلِ حَمْرَآءَ اَحْسَنُ لَوْناً مِنَ الزَّعْفَرانِ وَاَطْيَبُ رِيحاً مِنَ الْمِسْكِ ، فَاِذا فِيهَا شَيْخٌ عَلى رَأْسِهِ بُرْنُسٌ ، فَقُلْتُ لِجِبْرَئِيلَ : ما هذِهِ الْبُقْعَةُ الْحَمْرآءُ الَّتِى هِىَ اَحْسَنُ لَوْناً مِنَ الزَّعْفَرانِ وَاَطْيَبُ رِيحاً مِنَ الْمِسْكِ ؟

قَالَ : بُقْعَةُ شِيعَتِكَ وَشِيعَةِ وَصِيِّكَ عَلِىٍّ . فَقُلْتُ : مَنِ الشَّيْخُ صاحِبُ الْبُرْنُسِ ؟

قالَ : اِبْليسُ . قُلتُ : فَما يُريدُ مِنْهُمْ ؟ قالَ : يُريدُ اَنْ يَصُدَّهُمْ عَنْ وِلايَةِ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ وَيَدْعُوهُمْ اِلَى الْفِسْقِ وَالْفُجُورِ . فَقُلْتُ : يا جِبْرَئِيلُ اَهْوِ بِنا اِلَيْهِمْ ، فَاَهْوى بِنا اِلَيْهِمْ اَسْرَعُ مِنَ الْبَرْقِ الْخاطِفِ وَالْبَصَرِ اللاّمِعِ .

فَقُلْتُ : قُمْ يا مَلْعُونُ ! فَشَارِكْ اَعْدائَهُمْ فى اَمْوالِهِمْ وَاَوْلادِهِمْ وَنِسائِهِمْ ، فَإِنَّ شيعَتى وَشيعَةَ عَلِىٍّ لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ . فَسُمِّيَتْ قُمْ » :(1)

پاورقي

1 _ گنجينه آثار قم ، عباس فيض ، ج1 ، ص88 .

صفحه23

رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) مى فرمايد : « هنگامى كه خداوند مرا به آسمانها عروج داد ، جبرئيل مرا بر شانه راستش حمل مى كرد ; در اين هنگام به سرزمينى در « ارض جبل » نگاه كردم كه سرخ رنگ و خوش رنگتر از زعفران و خوشبوتر از مشك بود . ناگهان ديدم در آن سرزمين پيرى قرار دارد كه كلاه درازى بر سر نهاده است . از جبرئيل پرسيدم : اين سرزمين سرخ رنگ و خوش رنگتر از زعفران و خوشبوتر از مشك كجاست ؟ گفت : جايگاه شيعيان تو و شيعيان وصىّ تو على(عليه السلام) است . گفتم : اين پيرمرد كيست ؟ گفت : ابليس است . گفتم : از آنها

چه مى خوهد ؟ گفت : مى خواهد تا آنان را از دوستى و ولايت امير المؤمنين(عليه السلام) بازدارد و به نافرمانى و گناه دعوتشان كند .

گفتم : اى جبرئيل ما را به آن مكان ببر . با حركتى سريع تر از برق ما را به آنجا رساند .

گفتم : اى ملعون برخيز و برو ، و در اموال و اولاد و زنان دشمنان ايشان شركت كن ، زيرا ، تو را بر شيعيان من و على فرمانروايى نيست . « از اين رو ، آن مكان قم ناميده شد » .

2 _ قالَ الإمام الصّادِقُ(عليه السلام) : « اِنَّما سُمِّىَ قُمْ لاَِنَّ اَهْلَهُ يَجْتَمِعُونَ مَعَ قائِمِ آلِ مُحَمَّد وَيَقُومُونَ مَعَهُ وَيَسْتَقِيمُونَ عَلَيْهِ وَيَنْصُرُونَهُ :(2)

امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد : « قم را ، قم ناميده اند زيرا اهل قم ، با قائم آل محمّد(عليه السلام)اجتماع مى كنند و با آن حضرت ( بر ضدّ طاغوتها ) قيام مى نمايند ، و با كمال استقامت و استوارى به يارى او مى پردازند » .

3 _ قالَ الامام الْكاظِمُ(عليه السلام) : « قُمْ عُشُّ آلِ مُحَمَّد وَمَأْوَى شيعَتِهِمْ » :(3)

پاورقي

1 _ بحار ، ج60 ، ص207 .

2 _ همان ، ص216 .

3 _ همان ، ص214 .

صفحه24

امام كاظم(عليه السلام) فرمود : « قم آشيانه آل محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم) و پناهگاه شيعيان آنهاست » .

4 _ قالَ الامام الرِّضا(عليه السلام) : « اِنَّ لِلْجَنَّةِ ثَمانِيَةَ اَبْوَاب ، وَلاَِهْلِ قُمْ وَاحِد مِنْهَا ، فَطُوبَى لَهُمْ ، ثُمَّ طُوبَى لَهُمْ ، ثُمَّ طُوبَى لَهُمْ » :(1)

حضرت رضا(عليه السلام) مى فرمايد : « بهشت داراى هشت در است

، يكى از آنها براى قمى هاست . پس سه مرتبه فرمود : خوشا به حالشان » .

5 _ قالَ الامام الصّادِقُ(عليه السلام) : « سَيَأْتِى زَمانٌ تَكُونُ بَلْدَةُ قُمْ وَاَهْلُها حُجَّةً عَلَى الْخَلائِقِ وَذلِكَ فى زَمانِ غَيْبَةِ قائِمِنا اِلى ظُهُورِهِ » :(2)

امام صادق(عليه السلام) فرمود : « زمانى مى آيد كه شهر قم و اهل آن حجّت بر تمام مردم خواهند بود و اين ( موضوع ) در زمان غيبت امام زمان(عليه السلام) مى باشد تا ظهور آن حضرت » .

6 _ قالَ الإمام الصّادِقُ(عليه السلام) : « تُرْبَةُ قُمْ مُقَدَّسَةٌ وَاَهْلُهامِنّا وَنَحْنُ مِنْهُمْ لايُريدُهُمْ جَبّارٌ بِسُوء اِلاّ عُجِّلَتْ عُقُوبَتُهُ مالَمْ يَخُونُوا اِخْوانَهُمْ » :(3)

امام صادق(عليه السلام) فرمود : « تربت قم مقدّس است و مردم قم از ( شيعيان ) ما هستند ، و ما هم از آنها هستيم ، هيچ ستمگرى قصد بد ، به اهل قم نمى كند مگر اينكه در عذاب او تعجيل مى شود تا وقتى كه مردم به برادران ( دينى ) خود خيانت نكنند » .

7 _ قالَ الإمام الصّادِقُ(عليه السلام) : « مَحْشَرُ النّاسِ كُلِّهِمْ اِلَى بَيْتِ الْمَقْدِسِ اِلاّ بُقْعَةً بِاَرْضِ الْجَبَلِ يُقالُ لَها : قُمْ فَإِنَّهُمْ يُحاسَبُونَ فى حُفَرِهِمْ وَيُحْشَرُونَ مِنْ حُفَرِهِمْ اِلى الْجَنَّةِ » :(4)

امام صادق(عليه السلام) فرمود : « جايگاه حشر همه مردم به سوى بيت المقدس است ; مگر ( مردم ) سرزمينى از بلاد « جبل » كه آن را « قم » گويند ، آنها در قبرهايشان ( در همان سرزمين ) به حسابشان رسيدگى مى شود و از همانجا به سوى بهشت محشور خواهند شد » .

پاورقي

1 _ بحار

، ج60 ، ص215 .

2 _ همان ، ص213 .

3 _ همان ، ص218 .

4 _ همان .

صفحه25

8 _ عَنِ الإمام الصّادِقِ(عليه السلام) : ( اَنَّهُ(عليه السلام) اَشارَ اِلى عِيسَى بْنِ عَبْدِ اللهِ ) فَقالَ : « سَلامُ اللهِ عَلى اَهْلِ قُمْ ، يُسْقِى اللهُ بِلادَهُمْ الْغَيْثَ وَيُنْزِلُ اللهُ عَلَيْهِمُ الْبَرَكاتِ وَيُبَدِّلُ اللهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَنات ، هُمْ اَهْلُ رُكُوع وَسُجُود وَقِيام وقُعُود ، هُمُ الْفُقَهاءُ الْفُهَماءُ ، هُمْ اَهْلُ الدِّرايَةِ وَالرِّوايَةِ وَحُسْنِ الْعِبادَةِ » :(1)

امام صادق(عليه السلام) ( به عيسى بن عبد الله قمى اشاره كرد ) و فرمود : « سلام خدا بر اهل قم ، خدا شهرهايشان را از باران رحمتش سيراب گرداند و بركاتش را بر آنان فرود آرد و گناهانشان را به خوبيها و حسنات مبدّل فرمايد ، آنها اهل ركوع و سجود و قيام و قعودند . آنان فقيه و دانشمند هستند . آنان اهل درك حقايق و روايت و عبادت نيكو مى باشند » .

9 _ قالَ اَبُو الصَّلْتِ الْهِرَوِى كُنْتُ عِنْدَ الرِّضا(عليه السلام) فَدَخَلَ عَلَيْهِ قَوْمٌ مِنْ اَهْلِ قُمْ فَسَلَّمُوا عَلَيْهِ فَرَدَّ عَلَيْهِمْ وَقَرَّبَهُمْ . ثُمَّ قالَ لَهُمْ : « مَرْحَباً بِكُمْ وَاَهْلاً ! فَاَنْتُمْ شِيعَتُنا حَقّاً » :(2)

اباصلت مى گويد : خدمت امام رضا(عليه السلام) بودم ، گروهى از اهل قم بر ايشان وارد شدند ، به امام سلام كردند . امام(عليه السلام) جواب سلامشان را داد و آنان را نزديك خود نشاند سپس فرمود : « مرحبا بر شما ، خوش آمديد ! شما شيعيان راستين ما هستيد » .

10 _ قالَ الإمام الصّادِقُ(عليه السلام) : سَتَخْلُو كُوفَةُ مِنَ الْمُؤْمِنينَ وَيَأْزِرُ عَنْهَا الْعِلْمُ كَما تَأْزِرُ الْحَيَّةُ

فى جُحْرِهَا ، ثُمَّ يَظْهُرُ الْعِلْمُ بِبَلْدَة يُقَالُ لَهَا قُمْ ، وَيَصيرُ مَعْدِناً لِلْعِلْمِ وَالْفَضْلِ » :(3)

امام صادق(عليه السلام) فرمود : « كوفه بزودى از مؤمنان خالى مى شود و علم از آن جمع مى شود

پاورقي

1 _ بحار ، ج60 ، ص217 .

2 _ همان ، ص231 .

3 _ همان ، ص213 .

صفحه26

همانطور كه مار در لانه اش جمع مى شود ، سپس علم و دانش در شهرى كه به آن « قم » مى گويند ، ظاهر مى شود و آنجا مركز علم و فضيلت مى گردد » .

11 _ رَوى بَعْضُ اَصْحابِنا قالَ : كُنْتُ عِنْدَ اَبى عَبْدِاللهِ(عليه السلام) جالِساً اِذْ قَرَءَ هذِهِ الاْيَةَ : « فَاِذا جاءَ وَعْدُ اُولَيهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا اُولى بَأْس شَديد فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ وَكانَ وَعْداً مَفْعُولاً »(1) . فَقُلْنا : جُعِلْنا فِداكَ ، مَنْ هؤُلاءِ ؟ فَقالَ ثَلاثَ مَرّات : « هُمْ وَاللهِ اَهْلُ قُمْ » :(2)

يكى از اصحاب نقل كرده است : خدمت امام صادق(عليه السلام) نشسته بودم . امام(عليه السلام)اين آيه را خواند : ( فاذا جاءَ وَعْدُ اُولَيهُما . . . » : « هنگامى كه نخستين وعده فرارسد مردانى پيكارجو را بر شما ( بنى اسرائيل ) فرستيم تا شما را سخت درهم كوبند تا بدانجا كه براى بدست آوردن مجرمان خانه ها را جستجو كنند ، و اين وعده قطعى الهى است » .

پس ما گفتيم : فداى شما شويم ، اين پيكارجويان الهى كيانند ؟ امام سه بار فرمود : « بخدا قسم آنان مردم قم خواهند بود » .

12 _ قالَ الإمام الكاظِمُ(عليه السلام) : « رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ

قُمْ يَدْعُو النّاسَ اِلَى الْحَقِّ يَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ كَزُبَرِ الْحَديدِ ، لاتَزِلُّهُمُ الرِّياحُ الْعَواصِفُ وَلا يَمُلُّونَ مِنَ الْحَرْبِ وَلا يَجْبُنُونَ وَعَلَى اللهِ يَتَوَكَّلُونَ وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ » :(3)

امام كاظم(عليه السلام) فرمود : « مردى از قم ، مردم را بسوى حق دعوت مى كند ، گروهى با او همراه مى شوند كه همانند پاره هاى آهن هستند ، تندبادهاى حوادث آنان را نلغزاند ، و از جنگ خسته نشوند و نترسند ، و بر خدا توكّل كنند ، و عاقبت خير براى پرهيزكاران خواهد بود » .

پاورقي

1 _ اسراء ، آيه 5 .

2 _ بحار ، ج60 ، ص216 .

3 _ همان .

صفحه27

13 _ قالَ الاِْمامُ الصّادِقُ(عليه السلام) : « اِنَّ اللهَ احْتَجَّ بِالْكُوفَةِ عَلى سائِرِ الْبِلادِ وَبِالْمُؤْمِنينَ مِنْ اَهْلِها عَلى غَيْرِهِمْ مِنْ اَهْلِ الْبِلادِ وَاحْتَجَّ بِبَلْدَةِ قُمْ عَلَى سائِرِ الْبِلادِ وَبِاَهْلِها عَلى جَميعِ اَهْلِ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ مِنَ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ وَلَمْ يَدَعِ اللهُ قُمْ وَاَهْلَهَا مُسْتَضْعَفاً بَلْ وَفَّقَهُمْ وَاَيَّدَهُمْ » :(1)

امام صادق(عليه السلام) فرمود : « خداوند « كوفه » را بر ساير شهرها حجّت قرارداد و مردم با ايمان آن را براى مردم ديگر شهرها حجّت قرار داده ، و شهر قم را حجّت بر شهرهاى ديگر و مردم آن را حجّت بر تمام مردم مشرق و مغرب ( از جنّ و انس ) قرارداد ، خداوند قم و مردم آن را رها نكرده تا مستضعف ( فكرى و فرهنگى ) شوند بلكه آنان را موفق و تأييد كرده است » .

14 _ قالَ الاِْمامُ الصّادِقُ(عليه السلام) : « اِنَّ ِللهِ حَرَماً وَهُوَ مَكَّةُ وَاِنَّ لِلرَّسُولِ حَرَماً وَهُوَ الْمَدينَةُ ، وَاِنَّ لاَِمِيرِ الْمُؤْمِنينَ حَرَماً وَهُوَ

الْكُوفَةُ وَاِنَّ لَنا حَرَماً وَهُوَ قُمْ وَسَتُدْفَنُ فيها اِمْرَأَةٌ مِنْ اَوْلادِى تُسَمّى فَاطِمَةَ ، فَمَنْ زارَها وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ» . ( قالَ الرّاوِى : وَكانَ هذَا الْكَلامُ مِنْهُ قَبْلَ اَنْ يُولَدَ الْكاظِمُ(عليه السلام) ) :(2)

امام صادق(عليه السلام) فرمود : « براستى براى خدا حرمى است و آن مكّه است و براى رسولخدا(صلى الله عليه وآله وسلم)حرمى است و آن مدينه مى باشد ، و براى امير المؤمنين(عليه السلام) حرمى است و آن كوفه است ، و براى ما حرمى مى باشد و آن شهر قم است . و در آينده اى نزديك زنى از فرزندان من « به نام فاطمه » در آنجا دفن مى شود ، كسى كه او را زيارت كند بهشت بر او واجب مى شود » .

راوى مى گويد : اين فرمايش حضرت زمانى بود كه هنوز موسى بن جعفر(عليه السلام) به دنيا نيامده بود .

پاورقي

1 _ بحار ، ج60 ، ص213 .

2 _ همان ، ص216 .

صفحه28

علاوه بر اين روايات ، ائمّه معصومين(عليهم السلام) اهل قم و بعض بزرگان آنها را مورد عنايات خاصه خود قرار مى دادند و براى آنان هدايا و خلعتى هايى مثل انگشترى و پارچه كفنى مى فرستادند ،(1) و درباره بعضى از بزرگان آن ديار سخنان ارزنده اى فرمودند كه به نمونه هايى از آنها اشاره مى شود :

1 _ حضرت رضا(عليه السلام) به زكريّا بن آدم ، كه قصد بيرون رفتن از شهر قم را داشت فرمود : « از قم بيرون نرو همانا خداوند به خاطر تو بلا را از اهل قم دور مى سازد همانطور كه به وجود مبارك موسى بن جعفر(عليه

السلام) ، بلا را از اهل بغداد دور نمود » .(2)

2 _ امام صادق(عليه السلام) درباره عيسى بن عبدالله قمى فرمود : « تو از ما اهل بيتى » .

و باز حضرت فرمود : « عيسى بن عبدالله ، مردى است كه زندگى و مرگ او با زندگى و مرگ ما هماهنگ بوده و گره خورده است » .(3)

3 _ امام صادق(عليه السلام) به عمران بن عبدالله قمى فرمود : « از خدا مى خواهم كه تو را و خانواده ات را در روز قيامت ( كه هيچ سايه اى نيست ) در زير سايه « رحمت » خود قرار دهد » .(4)

پاورقي

1 _ سفينة البحار ، ج2 ، ص447 .

2 _ بحار ، ج60 ، ص217 .

3 _ معجم رجال الحديث ، ج13 ، ص214 .

4 _ همان ، ص158 .

صفحه29

بخش دوم : اجمالى از زندگانى حضرت فاطمه معصومه (عليها السلام)

اشاره

صفحه30

دل در كنار حرمش عطر و بوى مدينه استشمام مى كند و گويى در مكه بين صفا و مروه به ديدار يار رفته است . بوى بهشت دل و جان هر زائرى را شاداب و با نشاط مى كند . در حرمش هميشه بهار است ; بهار قرآن و دعا ، بهار ذكر و صلوات ، بهار يادآور شبهاى قدر ، بهار گلدسته هاى نيايش و نياز و سيراب نمودن جانهاى تشنه ، هر مسافر خسته اى بعد از زيارت با خستگى بيگانه مى شود . هر رهگذرى با قدم نهادن در اين حرم ديگر غريبه نيست ; همه او را مى شناسند ، او آشناى دلهاست . اگر حرمش و گنبد و گلدسته هاى آن چشم را نوازش مى دهد ، محبت

و عشقش ، نام و يادش ، جانها و دلها را آرامش مى بخشد . چرا كه اين حرم ، حرم اهل بيت ، مدفن يادگار رسول ، نور چشم موسى بن جعفر (عليهما السلام) ، آينه تمام نماى عفاف و پاكى ، فاطمه ثانى است . او كه خود دانش آموخته مكتب علوى و سرّى از اسرار خاندان نبوى بود كه قبل از ولادت ، صادق آل محمّد (عليهم السلام) آمدنش را نويد داد .

دخترى از تبار زهرا (عليها السلام) و چون او حامى ولايت و امامت و چونان زينب ، قافله سالارى شايسته . اگر فرياد زينب بنى اميه را رسوا كرد ، فرياد فاطمه معصومه بنى عباس را ; حركت سياسى الهى حضرت از مدينه به سوى مرو و خراسان حركتى بود عليه طاغوت دوران ، هر چند به زيارت برادر و امام زمانش نائل نشد ولى ابلاغ پيام كرد :

صفحه31

او با حركت از مدينه به همراه عده اى از خاندان پيامبر و ارادتمندان اهل بيت (عليهم السلام) ثابت كرد كه درهمه اعصار قدرتهاى مادى وطاغوتى دربرابر پرورش يافتگان اسلام ناب كوچكند . چنانكه زينب سلام الله عليها بر يزيد خروش آورد « انّى استصغرك »: «من به تو به ديده حقارت مى نگرم» ; اين حركت الهى ، سياسى گر چه ناتمام ماند و بالاخره دختر آفتاب در اين سفر پر بركت خويش به ديدار حق شتافت و با مرگ شهادت گونه اش همه را سوگوار ساخت . اما ديرى نپاييد كه همه شاهد ثمرات ارزشمند اين سفر مبارك شدند . آنگاه كه از اين كوثر بى كران عترت ، چشمه

هاى جوشان علوم و معارف جوشيدن گرفت و قم اين حريم مقدس فاطمى مركز نشر معارف حياتبخش اسلامى گرديد و محور قيامها و خيزش هاى دينى بر عليه ستم پيشگان روزگار . و سرانجام در قرن حاضر اين حرم اهل بيت و قم هميشه بيدار بود كه خاستگاه قيامى الهى به رهبرى بزرگ تربيت يافته مكتب ولايت حضرت امام خمينى (رحمه الله) بر عليه ستمگران زمان گرديد ; كه ثمره آن انقلاب عظيم ، نظام مقدسى شد كه نقطه اميد مستضعفان وملجأ وپناهگاه مظلومان عالم شد.

اين همه مى طلبد كه مقام والاى اين بانوى بزرگ به همگان بويژه نسل جوان معرفى شود و ما مفتخريم كه در اين راستا اجمالى از زندگى و فضايل آن بزرگوار را در اين بخش از كتاب جمع آورى نموده و به شيفتگان خاندان عصمت تقديم مى نماييم .

صفحه32

فاطمه معصومه (عليها السلام) كيست ؟

نام شريف آن بزرگوار فاطمه و القاب ايشان « معصومه » ، « كريمه اهلبيت » ، « ستّى » ، و « فاطمه كبرى » است . پدرش حضرت موسى بن جعفر(عليه السلام) و مادرش نجمه خاتون مادر حضرت رضا(عليه السلام) است .(1)

از ولادت تا هجرت

آن حضرت اوّل ذى القعده سال 173ه_ . ق در مدينه منوّره به دنيا آمد . و در سنّ 28 سالگى در روز دهم(2) يا دوازدهم(3) ربيع الثّانى سال 201ه_ . ق در شهر قم از دنيا رفت .

سفر مقدّس به شهر مقدّس

در سال 201ه_ . ق ، يك سال پس از سفر تبعيدگونه حضرت رضا(عليه السلام)به شهر « مرو » حضرت فاطمه معصومه(عليها السلام)همراه عدّه اى از برادران خود براى ديدار برادر و تجديد عهد با امام زمان خويش راهى ديار غربت شد . در طول راه به شهر ساوه رسيدند ، ولى در آنجا عده اى از مخالفين اهل بيت با مأموران حكومتى همراهى نموده و با همراهان حضرت به نبرد و جنگ پرداختند كه عدّه اى از همراهان حضرت در اين حادثه غم انگيز به شهادت رسيدند(1) . حضرت در حالى كه از غم و حزن بسيار مريضه بود با احساس ناامنى در شهر ساوه فرمود : مرا به شهر قم ببريد ، زيرا از پدرم شنيدم كه فرمود : « شهر قم مركز شيعيان ما مى باشد » ;(2) سپس حضرت به طرف قم حركت نمود .

پاورقي

1 _ دلائل الامامه ، ص309 .

2 _ وسيلة المعصوميّة ، ص65 به نقل از نزهة الابرار .

3 _ مستدرك سفينة البحار ، ج8 ، ص257 .

صفحه33

بزرگان قم وقتى از اين خبر مسرّت بخش مطّلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند و در حالى كه « موسى بن الخزرج » بزرگ خاندان « اشعرى » زمام شتر آن مكرّمه را به دوش مى كشيد ; ايشان در ميان شور و احساسات مردم قم وارد آن شهر مقدّس شد

و در منزل شخصى « موسى بن الخزرج » اجلال نزول فرمود .(3)

آن بزرگوار هفده روز در شهر ولايت و امامت به سر برد و در اين مدّت مشغول عبادت و راز و نياز با پروردگار متعال بود و واپسين روزهاى عمر پر بركت خويش را با خضوع و خشوع در برابر ذات پاك الهى به پايان رساند .

غروب مهتاب در شهر ستارگان

سرانجام آن همه شوق و شور و شعف ، از اجلال نزول كوكب ولايت و توفيق زيارت بانويى از تبار فاطمه اطهر ، با افول نجمه آسمان عصمت و طهارت ، مبدّل به دنيايى از حزن و اندوه شد ، و اين غروب غم انگيز عاشقان امامت و ولايت را در سوك و عزا نشاند .

پاورقي

1 _ زندگانى حضرت معصومه ، مهدى منصورى ، ص14 ( به نقل از رياض الانساب ، تأليف ملك الكتّاب شيرازى ) .

2 _ درياى سخن ، سقازاده تبريزى ، نقل از وديعه آل محمّد ، محمد صادق انصارى ، ص12 .

3 _ تاريخ قديم قم ، ص213 .

صفحه34

در رابطه با علّت مريضى نابهنگام حضرت و مرگ زودرس آن بزرگوار گفته شده است(1) كه زنى در شهر ساوه ايشان را مسموم نمود كه اين مطلب با توجه به درگيرى دشمنان اهل بيت با همراهان حضرت و شهادت عده اى از آنها « در ساوه » و جوّ نامساعد آن شهر و حركت نابهنگام آن بزرگوار در حال مريضى به سوى شهر قم ، مطلبى قابل قبول مى تواند باشد .

آرى آن حضرت كه مى رفت زينبوار با سفر پربركتش سند گويايى بر حقانيت امامت رهبران راستين و افشاگر چهره نفاق و

تزوير مأمونى باشد ، و همانند قهرمان كربلا پيام آور خون سرخ برادرى باشد كه اين بار مزوّرانه به قتلگاه ( بنى عباس ) برده مى شد ، ناگاه تقدير الهى بر اين شد كه مرقد آن بزرگ حامى خط ولايت و امامت براى هميشه تاريخ ، فريادگر مبارزه با ظلم و بى عدالتى ستم پيشگان دوران و الهام بخش پيروان راستين تشيّع علوى در طول قرون و اعصار باشد .

مراسم دفن

بعد از وفات شفيعه روز جزا آن حضرت را غسل داده و كفن نمودند ، سپس به سوى قبرستان « بابلان » تشييع كردند ولى به هنگام دفن آن بزرگوار « به خاطر نبودن محرم » « آل سعد » دچار مشكل شدند و سرانجام تصميم گرفتند كه پيرمردى به نام « قادر » اين كار را انجام دهد .

پاورقي

1 _ وسيله المعصوميّه ، ميرزا ابوطالب بيوك ، ص68 . قيام سادات علوى ، على اكبر تشيّد ، ص168 .

صفحه35

ولى قادر و حتّى بزرگان و صلحاء شيعه قم هم ، لايق نبودند عهده دار اين امر مهم شوند ; چرا كه معصومه اهل بيت را بايد امام معصوم به خاك سپارد .

مردم منتظر آمدن « آن پيرمرد صالح » بودند ، كه ناگهان دو سواره را ديدند كه از جانب ريگزار به سوى آنان مى آيند وقتى نزديك جنازه رسيدند ، پياده شده و بر جنازه نماز خواندند و جسم پاك ريحانه رسول خدا را در داخل سردابى « كه از قبل آماده شده بود » دفن كردند و بدون اينكه با كسى تكلّمى نمايند ، سوار شده و رفتند ، و كسى هم

آنها را نشناخت(1) .

به قول يكى از بزرگان هيچ بعيد نيست كه اين دو بزرگوار ، امامان معصومى باشند كه براى اين امر مهمّ به قم آمدند .(2)

پس از به پايان رسيدن مراسم دفن ، موسى بن الخزرج سايبانى از حصير و بوريا بر قبر شريف آن بزرگوار برافراشت و اين سايبان برقرار بود تا زمانى كه حضرت زينب دختر امام جواد(عليه السلام) وارد قم شد و قبّه اى آجرى بر آن مرقد مطهّر بنا كرد .(3)

و بدين سان تربت پاك آن بانوى بزرگ اسلام قبله گاه قلوب ارادتمندان به اهلبيت(عليهم السلام) و دارالشّفاى دلسوختگان عاشق ولايت و امامت شد .

پاورقي

1 _ تاريخ قديم قم ، ص214 .

2 _ آيه الله فاضل لنكرانى « دام ظلّه » .

3 _ سفينه البحار ، ج2 ، ص376 .

صفحه36

بخش سوم : فضائل و مناقب حضرت فاطمه معصومه (عليها السلام)

اشاره

از آنجا كه معرفت و شناخت ائمّه طاهرين و اولياء دين مبين ، همان شناخت فضائل و كمالات نفسانى آن بزرگواران است نه فقط آشنايى اجمالى با زندگينامه آنها ، در اينجا بعد از بيان اجمالى از زندگى كريمه اهل بيت(عليهم السلام) به ذكر شمّه اى از فضائل و مناقب آن حضرت مى پردازيم :

شرافت خانوادگى

يكى از عاليترين فضائل آن حضرت انتساب ايشان به بيت وحى و رسالت و امامت است .

او « بنت رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم) » و « بنت ولىّ الله » و « اخت ولىّ الله » و « عمّة ولىّ الله » است و اين امر خود سرچشمه ساير فضائل و كمالات معنوى و روحانى آن بزرگوار مى باشد كه زندگى در جوار امامان معصومى همچون « موسى بن جعفر » و « علىّ بن موسى الرّضا »(عليهما السلام) و بهره مند بودن از تعاليم عاليه آن رهبران راه نور و سعادت ، خود عامل اساسى در تعالى روح و تكامل درجات علمى و عملى آن حضرت بوده است . بنابر اين مى توان آن حضرت را الگو و نمودارى از فضائل اهل بيت(عليهم السلام)دانست .

صفحه39

عبادت آن حضرت

بنا به تصريح آيه كريمه قرآن ، هدف از خلقت انسان چيزى جز عبادت و بندگى خداوند متعال نيست كه : « وَما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالاِْنْسَ اِلاّ لِيَعْبُدُونِ »(1): « جن و انس را نيافريدم جز براى اين كه عبادتم كنند ( و از اين طريق تكامل يافته و به من نزديك شوند ) » . آنان كه به اين هدف پى بردند در راه رسيدن به عاليترين مرتبه آن كه حصول يقين و اطمينان و نفس مطمئنّه شدن است . سر از پا نمى شناسند و بهترين ساعات زندگى خود را زمان عبادت و راز و نياز به درگاه ذات بى نياز مى دانند و در خلوت شب سر بر آستان دوست مى نهند و راز دل با محبوب خويش مى گويند و عاشقانه با او

به گفتگو مى نشينند و به اين آرزو زنده اند كه در حال نماز و راز و نياز به ملاقات حق بشتابند و مخاطب حضرتش قرار گيرند كه : « يا اَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعى اِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً »(2) : « اى روح آرامش يافته ! به سوى پروردگارت برگرد در حالى كه هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است » .

يكى از عاليترين نمونه هاى عبادت و بندگى خدا از خاندان ولايت و امامت ، كريمه اهل بيت فاطمه معصومه(عليها السلام) است . او كه عبادت و شب زنده دارى هفده روزه اش در واپسين روزهاى عمر شريفش ، گوشه اى از يك عمر عبوديّت و خضوع و خشوع آن زاده عبد صالح خدا در برابر ذات پاك الهى است و اين بيت النّور(1) و معبد و محراب به يادگار مانده آن صفيّه الله است كه _ از بركات راز و نيازهاى شبانه آن بضعه موسى(عليه السلام) _ تا دامنه قيامت هدايتگر و الهام بخش بندگان عاشق عبادت و ولايت مى باشد و چه خوش سروده اند اهل ذوق كه :

پاورقي

1 _ سوره مباركه ذاريات، آيه 57.

2 _ سوره مباركه فجر ، آيه 28 _ 27 .

صفحه40

اين جايگاه كه آنقدر منوّر است

اين سجده گاه دختر موسى بن جعفر است

و بر سر در آن مكان مقدّس اين دو بيت به چشم مى خورد كه :

شده بنياد اين كاخ منوّر

به پاس دختر موسى بن جعفر

عبادتگاه معصومه است اينجا

كز اينجا قم شرافت يافت ديگر(2)

عالمه و محدِّثه اهلبيت (عليهم السلام)

در فرهنگ اسلامى محدّثان راستين همواره از حرمت و منزلت ويژه اى برخوردار بوده اند ; محدّثان

و راويان درحفظ و حراست از گنجينه هاى معارف و ارزش هاى دينى و ذخاير گرانمايه مكتب تشيّع و رشد و تعالى فرهنگ غنى اسلامى نقش اوّل را داشته اند و حامل ودايع و امانت هاى گرانقدر الهى و رازدار اسرار آل رسول بوده اند .

پاورقي

1 _ بيت النّور ، همان حجره اى است كه آن حضرت در مدّت اقامت هفده روزه اش در منزل موسى بن الخزرج ، در آنجا مشغول عبادت بود كه هم اكنون هم اين حجره در ميدان مير ، خيابان چهارمردان و در كنار مدرسه ستّيه برقرار است و مورد توجّه دوستداران اهل بيت(عليهم السلام)مى باشد .

2 _ فاطمه بنت موسى بن جعفر(عليه السلام) ، محمّد هادى الامينى ، ص141 .

صفحه41

يكى از والاترين عناوينى كه نشان دهنده بلندى مرتبه علم و آشنايى كريمه اهل بيت(عليهم السلام) با معارف بلند اسلام و مكتب حياتبخش تشيّع است ; محدِّثه بودن آن حضرت مى باشد كه بزرگان علم حديث احاديث و روايات رسيده از آن حضرت را در كتابهاى خود نقل نموده اند ، رواياتى كه به خاطر داشتن مضمونى ولايى خود شاهد صدقى بر ولايت محورى بودن آن محدِّثه آل طه و عالمه آل محمد(صلى الله عليه وآله وسلم) مى باشند كه در جاى خود اين روايات ذكر خواهند شد .

او معصومه است

گر چه مقام عصمت از گناه و مصون بودن از لغزشها « در عين قدرت بر خطا » مقامى است خاص انبياء عظام و اوصياء آنان به ويژه چهارده معصوم پاك(عليهم السلام) ; ولى بودند كسانى كه به دليل طاعت و بندگى مخلصانه پروردگار و اطاعت و پيروى كامل از رهروان

راه پاكى و وارستگى به درجه اى از تقوى و طهارت روحى رسيدند كه از معاصى و رذايل اخلاقى دور مانده و دامن روح و جان خويش را از ناپاكى ها زدودند .

فاطمه معصومه(عليها السلام) كه خود پرورش يافته مكتب ائمّه طاهرين(عليهم السلام)و يادگار صاحبان آيه تطهير است ، نمونه عاليى از طهارت و پاكى است به گونه اى كه خاصّ و عام او را بعنوان معصومه شناخته اند تا بدانجا كه بعضى از بزگان(1) ايشان را فردى برخوردار از طهارت ذاتى و تالى تلو معصومين (عليهم السلام) دانسته و حضرت رضا (عليه السلام) به ايشان لقب معصومه داده و فرمود : « مَنْ زارَ الْمَعْصُومَةَ بِقُمْ كَمَنْ زارَنى » :(1)

پاورقي

1 _ آية الله حسن زاده آملى ، در همايش بررسى شخصيت فاطمه معصومه (عليها السلام) ، دانشگاه قم.

صفحه42

كسى كه « فاطمه معصومه » را در قم زيات كند مثل آن است كه مرا زيارت كرده باشد» . و در يكى از فرازهاى زيارت دوّم حضرت آمده است كه : « السَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الطّاهِرَةُ الْحَميدَةُ الْبَرَّةُ الرَّشيدَةُ التَّقِيَّةُ النَّقِيَّةُ » :(2) « سلام بر تو اى بانوى پاك و ستايش شده ، نيكوكردار و هدايت شده ، پرهيزگارِ وارسته » .

كريمه اهلبيت (عليهم السلام)

انسان در اثر عبادت و بندگى خداوند متعال مى تواند به جايى برسد كه مظهر اراده حق و واسطه فيض الهى گردد ; اين ثمره عبوديّت و اطاعت كامل از ذات اقدس الهى است چنانچه خود در حديث قدسى مى فرمايد : « يَابْنَ آدَمَ اَنَا اَقُولُ لِلشَّىْءِ كُنْ فَيَكُونُ ، اَطِعْنى فيما اَمَرْتُكَ اَجْعَلُكَ تَقُولُ لِلشَّىْءِ كُنْ فَيَكُونُ » :(3) « فرزند

آدم . . . مرا اطاعت كن تا تو را چنان نمايم كه ( به عنايت من ) هر آنچه را اراده كنى همان شود » .

امام صادق(عليه السلام) هم مى فرمايد : « اَلْعُبُودِيَّةُ جَوْهَرَةٌ كُنْهُهَا الرُّبُوبِيَّةُ » :(4) « بندگى خداوند گوهرى است كه نهايت و باطن آن فرمانروايى بر موجودات است » .

پاورقي

1 _ ناسخ التواريخ ، ج7 ، ص337 .

2 _ انوار المشعشعين ، شيخ محمّدعلى قمى ، ص211 .

3 _ مستدرك الوسائل ، ج2 ، ص298 .

4 _ مصباح الشريعه ، باب 100 .

صفحه43

اولياء خداوند متعال كه در راه بندگى و اطاعت گوى سبقت را از ديگران ربوده و اين راه را خالصانه پيموده اند هم در زندگى پربركت خويش و هم بعد از آن ، منشأ كرامات و عناياتى بوده اند كه آثار يك عمر اخلاص و وارستگى آنها است .

و از ديرزمان آستان قدس فاطمى منشأ هزاران كرامت و عنايت ربّانى بوده است و چه قلب هاى نااميدى كه سرشار از اميد به فضل و كرم الهى و چه دست هاى تهى كه سرشار از رحمت ربوبى و چه انسانهاى بريده از همه جا و نااميد از همه كس كه با دلى شاد و روحى پيوسته به ابديت از درگاه پرفيض و كرم اين كريمه اهل بيت(عليهم السلام)برگشته و براى خود زندگيى بر اساس ايمانى مستحكم به ولاى اولياء حق ، بنا نهادند .

اين ها همه ، نشانه بزرگى و عظمت روح آن بنده شايسته و پيوسته به منبع فيض و كرم بى پايان خداى فيّاض و كريم است . « نمونه هايى از كرامات آن بزرگوار به

زودى ذكر خواهد شد » .

مقام شفاعت آن حضرت

شكّى نيست كه داشتن حقّ شفاعت و رسيدن به اين مقام عظيم ، شايستگى لازم را مى طلبد چرا كه خداوند شفاعت كسانى را مى پذيرد كه مأذون و مجاز از طرف او باشند « يَوْمَئِذ لاتَنْفَعُ الشَّفاعَةُ اِلاّ مَنْ اَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ » :(1)« روز قيامت شفاعت كسى فايده نبخشد جز آن كه خدا اجازه شفاعتش داده باشد » . و اين اذن به كسانى داده مى شود كه به مرتبه عالى از قرب الهى و بندگى خالصانه پروردگار رسيده باشند كه در رأس آنها انبياء و ائمّه معصومين(عليهم السلام)هستند و بعد از آنها اين بندگان خالص حق و اولياء مقرّب درگاه خدايند كه هر كدام در حدّ مقام و درجه معنوى خويش حق شفاعت دارند « از علماء و شهداء و فرزندان شايسته امامان معصوم(عليهم السلام) » .

پاورقي

1 _ طه ، آيه 109 .

صفحه44

از جمله كسانى كه به شفيعه بودنش در روايات و آثار دينى تصريح شده است ، فاطمه معصومه(عليها السلام) است :

امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد : « تَدْخُلُ بِشَفاعَتِها شيعَتِىَ الْجَنَّةَ بِاَجْمَعِهِمْ » :(1) « به شفاعت او ( فاطمه معصومه ) همه شيعيانم وارد بهشت خواهند شد » .

و در زيارت آن حضرت به « دستور امام معصوم(عليه السلام) » گفته مى شود كه : « يا فاطِمَةُ اشْفَعى لى فى الْجَنَّةِ » : « اى فاطمه معصومه ! براى من نزد خدا درباره بهشت شفاعت كن » . و اين خود نشان دهنده شأن و مقام بسيار عظيم آن شفيعه روز جزا است چنانچه در فراز ديگرى از زيارت مخصوص آمده است

كه : « فَاِنَّ لَكِ عِنْدَ اللهِ شَأْناً مِنَ الشَّأْنِ » .(2) يعنى : اين كه ما از تو طلب شفاعت مى نماييم به خاطر اين است كه تو در محضر الهى شأن و منزلت وصف ناپذير دارى ، كه بر خاك نشينان اين عالم قابل تصوّر نيست و تنها خدا و پيامبر و اوصياء طاهرينش بر آن واقفند .

پاورقي

1 _ سفينه البحار، ج2، ص376.

2 _ بحار ، ج102 ، ص266 .

صفحه45

فضيلت زيارت حضرت

روايات درباره فضيلت زيارت آن بانوى برگزيده اسلام بهترين سند در رابطه با فضايل آن بزرگوار است ، كه امامان معصوم پيروان خود را تشويق و توصيه به زيارت مرقد نورانى ايشان فرمودند و پاداش عظيمى براى آن بيان كردند كه چنين پاداشى در باب زيارت اولاد موسى بن جعفر(عليه السلام) بعد از حضرت رضا(عليه السلام) بى سابقه است ; ما در اينجا چند روايت را ذكر مى كنيم :

1 _ امام رضا(عليه السلام) فرمود : « مَنْ زارَها فَلَهُ الْجَنَّةُ » :(1) « كسى كه ( فاطمه معصومه ) را زيارت كند سزاوار بهشت خواهد بود » .

2 _ امام جواد(عليه السلام) فرمود : « مَنْ زارَ قَبْرَ عَمَّتِى بِقُمْ فَلَهُ الْجَنَّةُ » :(2) « كسى كه قبر عمّه ام را در قم زيارت كند سزاوار بهشت است » .

3 _ امام رضا(عليه السلام) فرمود : « مَنْ زارَها عارِفاً بِحَقِّها فَلَهُ الْجَنَّةُ » :(3) « كسى كه ( فاطمه معصومه ) را زيارت كند ( در حالى كه معرفت به حق او داشته باشد ) پاداش او بهشت است» .

4 _ امام صادق(عليه السلام) فرمود : « اِنَّ ِللهِ حَرَماً وَهُوَ

مَكَّةُ وَلِلرَّسُولِ حَرَماً وَهُوَ الْمَدينَةُ ، وَلاَِميرِ الْمُؤْمِنينَ حَرَماً وَهُوَ الْكُوفَةُ وَلَنا حَرَماً وَهُوَ قُمْ وَسَتُدْفَنُ فيها اِمْرَأَةٌ مِنْ وُلْدى تُسَمّى فاطِمَةَ ، مَنْ زارَها وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ » :(1) « براى خدا حرمى است و آن مكّه است و براى رسولخدا(صلى الله عليه وآله وسلم)حرمى است و آن مدينه مى باشد و براى اميرالمؤمنين(عليه السلام)حرمى است و آن كوفه است و براى ما حرمى است و آن شهر قم مى باشد و بزودى زنى از فرزندان من در آنجا دفن خواهد شد كه نامش ( فاطمه ) است ; هر كس او را زيارت كند بهشت بر او واجب خواهد شد » .

پاورقي

1 _ بحار ، ج102 ، ص265 .

2 _ همان .

3 _ همان ، ص266 .

صفحه46

اين روايت با توجه به اينكه قبل از ولادت موسى بن جعفر(عليه السلام) از امام صادق(عليه السلام) صادر شده است دليل بسيار روشنى است بر اينكه آمدن حضرت فاطمه معصومه به قم و دفن آن بزرگوار در حرم اهل بيت جزء اسرار غيبى بوده و تحقّق آن خود دليل روشنى بر حقّانيّت مكتب امامان معصوم(عليهم السلام)مى باشد .

پاورقي

1 _ همان ، ص267 .

صفحه47

بخش چهارم : رواياتى از حضرت فاطمه معصومه (عليها السلام)

اشاره

قال رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) :

« اِنّى تارِكٌ فِيْكُمُ الثِّقْلَيْنِ أَما إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلُّوا كِتابَ اللهِ وَعِتْرَتى . . . » (1).

پيامبر اسلام در واپسين روزهاى عمر خويش در حالى كه امواج سهمگين فتنه و نفاق را فرا روى امّت اسلامى نظاره مى كرد و نگران آينده جامعه اسلامى بود با ابلاغ پيامى هدايتگر پرده هاى فريب و نفاق را كنار زد و كشتى نجات را به گاه هجوم

امواج فتنه ها معرّفى فرمود و ساحل نجات را بر همگان ارائه نمود .

آخرين پيام حضرت چيزى جز همان حديث ثقلين نبود ; كه در آن هدايت رهروان خويش را در گرو تمسّك به قرآن و عترت قرارداد و آن دو را تنها محور اساسى شريعت و يگانه عامل بقاى ديانت دانست .

اين همه نبود جز براى اين كه راه دست يابى به احكام و معارف نورانى قرآن كريم روشن شود و راه ورود بدعت ها و انديشه هاى شيطانى دنيا پرستان در متن دين مسدود گردد . چرا كه اين معارف قرآنى برگرفته از عارفان راستين حقايق دينى است كه جامعه دينى را از سرچشمه حياتبخش آن كتاب انسان ساز سيراب و منافقان و دين سازان طول تاريخ را از رسيدن به اهداف شوم خود محروم مى سازد .

پاورقي

1 _ بحار ، ج23 ، ص141 .

صفحه49

با اين همه ، شب پرستان روزگار نبوى بعد از رحلت رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) به همراهى و همآوايى مردمانى سست باور ، نداى شوم « حسبنا كتاب الله » سردادند و از همراهى قرآن و عترت جلوگيرى كردند و در راه نيل به اهداف شيطانى ايشان چه سخنان نورانى نبوى كه سوخته شد و چه دُرهاى گرانبهايى كه ناگفته در سينه ها ماند و چه فريادگران حديث نور كه از جور زمانه لب فروبسته و از ديار وحى رانده شده و در صحراى غربت جان سپردند . زبان بريده ميثم بر دار رفته و پيكر بى دست و پاى رشيد هجرى و تن تفتيده ابوذر در غربت آباد ربذَه خود گواه بى نهايت ستمى است

كه در حقّ اهل بيت و پيروان راستينش روا داشتند .

امّا در اين دوران غمبارِ غربت عترت هم ، مناديان حقّ و راويان آگاه شيعه از پاى ننشسته و چوبه دار بر دوش سخنان نورانى و فضايل اهل بيت را ترويج مى نمودند . تا آن كه دوران جدايى قرآن و عترت به سر آمد و هر كدام جايگاه حقيقى خويش را يافت و براى حاملان راستين وحى الهى فرصتى فراهم آمد و در عصر صادقين (عليهما السلام) سرچشمه فياض علوم اهل بيت جوشيدن گرفت و تشنگان معارف الهى از آب زلال كوثرِ قرآن و عترت سيراب گرديدند .

از آن دوران ، تربيت يافتگان مكتب امامت بر ثبت و نشر سخنان درربار خاندان رسالت همّت گماشتند و با ترويج آثار ارزشمند امامان معصوم (عليهم السلام)مبانى اعتقادى جامعه و پايگاه ارزشهاى دينى را تحكيم بخشيدند ، و در طول قرون و اعصار هويت دينى امّت مسلمان را حفظ و از شريعت نبوى و مكتب علوى پاسدارى نمودند .

صفحه50

كه از جمله اين پاسداران امين گنجينه هاى گرانقدر ولايت و امامت محدِّثه آل طه حضرت فاطمه معصومه (عليها السلام) است كه چندين روايت را درباره ولايت نقل فرموده است كه به بيان آنها مى پردازيم :

حديث غدير و منزلت

1 _ . . . عَنْ فاطِمَةَ بِنْتِ عَلِىِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا ، حَدَّثَتْنى فاطِمَةُ وَزَيْنَبُ وَاُمُّ كُلْثُوم بَناتُ مُوسَى بْنِ جَعْفَر(عليه السلام) قُلْنَ حَدَّثَتْنا فاطِمَةُ بِنْتُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد الصّادِقِ ، حَدَّثَتْنى فاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِىٍّ ، حَدَّثَتْنى فاطِمَةُ بِنْتُ عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ، حَدَّثَتْنى فاطِمَةُ وَسَكينَةُ اِبْنَتا الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِىٍّ عَنْ اُمِّ كُلْثُوم بِنْتِ فاطِمَةَ بِنْتِ النَّبِىِّ(صلى الله عليه

وآله وسلم) عَنْ فاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) . . . قالَتْ : « اَنَسيتُمْ قَوْلَ رَسُولِ اللهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) يَوْمَ غَديرِ خُمٍّ : « مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ » . وَقَوْلَهُ(صلى الله عليه وآله وسلم) : « اَنْتَ مِنِّى بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى » :(1) « فاطمه دختر حضرت رضا نقل مى كند از فاطمه ( معصومه(عليها السلام) ) و زينب و امّ كلثوم ( دختران موسى بن جعفر(عليه السلام) ) و آنها از فاطمه ( دختر امام صادق(عليه السلام) ) و او از فاطمه ( دختر امام باقر(عليه السلام) ) و ايشان از فاطمه ( دختر امام سجّاد(عليه السلام) ) و او از فاطمه و سكينه ( دختران امام حسين(عليه السلام) ) و آنها از امّ كلثوم ( دختر فاطمه زهراء(عليها السلام) ) و او از فاطمه زهراء(عليها السلام) نقل مى كند كه آن حضرت ( به مردم ) فرمود : « آيا فراموش كرديد فرمايش رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) را « در روز غدير » ؟ كه ( به شما ) فرمود : هركس من مولى ( و رهبر ) اويم پس على ( بعد از من ) مولى ( و رهبر ) اوست . و آيا فراموش كرديد اين فرمايش حضرت را ؟ كه فرمود : ( يا على ) نسبت تو به من همانند نسبت هارون به موسى(عليه السلام) است » . ( يعنى : تويى وصىّ و جانشين من ) .

پاورقي

1 _ الغدير ، ج1 ، ص196 .

صفحه51

حديث دوستى آل محمّد (عليهم السلام)

2 _ حضرت فاطمه معصومه(عليها السلام) از فاطمه دختر امام صادق(عليه السلام) و

او از فاطمه دختر امام باقر(عليه السلام) و او از فاطمه دختر امام سجّاد(عليه السلام) و او از فاطمه دختر امام حسين(عليه السلام) و او از زينب دختر اميرالمؤمنين(عليه السلام) و او از فاطمه زهراء(عليها السلام) نقل مى كند كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : « اَلا مَنْ ماتَ عَلَى حُبِّ الِ مُحَمَّد ماتَ شَهيداً » :(1) « بدانيد كه هركس با محبّت آل محمّد بميرد ، شهيد مرده است » .

مقام و منزلت امام على (عليه السلام) و شيعيان آن حضرت

3 _ فاطمه معصومه(عليها السلام) ( به همان سند روايت اوّل ) نقل مى كند از فاطمه زهراء(عليها السلام) كه پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : « در شب معراج ، داخل بهشت شدم ، آنجا قصرى ديدم از دُرّ ميان خالى ، كه داراى درى بود آراسته به دُرّ و ياقوت و بر آن در پرده اى آويخته بود ; من سرم را بلند كردم ، ديدم بر آن نوشته شده است : « لا اِلهَ اِلاّ اللهُ ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ ، عَلِىٌّ وَلِىُّ الْقَوْمِ » : « خدايى جز خداى يكت_ا نيست ; محمّد فرستاده خدا است ; علىّ ولىّ ( و رهب_ر ) مردم اس_ت » .

پاورقي

1 _ آثار الحجة ، محمّد رازى ، ص9 ، به نقل از اللؤلؤة الثمينة ، ص217 .

صفحه52

و بر پرده نوشته بود : « بَخٍّ ، بَخٍّ ، مَنْ مِثْلُ شيعَةِ عَلِىٍّ ؟ » : « بَه ، بَه ، كيست مانند شيعه على(عليه السلام) ؟ » ; داخل آن قصر شدم ، در آنجا قصرى از عقيق سرخ ميان خالى ديدم كه درى داشت از نقره كه

به « زبرجد » سبز مزيّن بود و بر آن در نيز پرده اى آويخته بود ، به بالا نگاه كردم ، ديدم بر آن در نوشته شده : « مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ ، عَلِىٌّ وَصِىُّ الْمُصْطَفى » : « محمّد رسول خداست ، على جانشين « محمّد » مصطفى است » . و بر پرده نوشته شده بود : « بَشِّرْ شيعَةَ عَلِىٍّ بِطيبِ الْمَوْلِدِ . . . » . « بشارت بده شيعيان على را به ( حلال زادگى ) » ; داخل آن قصر شدم ، قصرى از زبرجد سبز ميان خالى ديدم كه بهتر از آن نديده بودم ; اين قصر درى داشت از ياقوت سرخ كه آراسته به لؤلؤ بود و بر آن در پرده اى آويخته بود ; سرم را بلند كردم ، ديدم بر پرده نوشته شده : « شيعَةُ عَلِىٍّ هُمُ الْفائِزُونَ » . « تنها شيعيان على رستگارند » . گفتم : اى جبرئيل اين قصر براى كيست ؟ گفت : براى پسر عمو و جانشين تو على بن ابى طالب است و همه مردم در روز قيامت عريان و پابرهنه محشور مى شوند مگر شيعيان علىّ . . . »(1) .

قم ديار ابرار

4 _ حضرت معصومه(عليها السلام) وقتى در ساوه مريض شد به همراهانش فرمود : مرا به قم ببريد زيرا از پدرم شنيدم كه فرمود : « قم مركز شيعيان ما مى باشد » .(2)

پاورقي

1 _ بحار ، ج68 ، ص76 .

2 _ وديعه آل محمّد ، ص12 ; به نقل از : درياى سخن ، سقازاده تبريزى .

صفحه53

صفحه54

بخش پنجم : كرامات كريمه اهلبيت (عليهم السلام)

كرامات كريمه اهلبيت (عليهم السلام)

از آنجا كه فاطمه معصومه(عليها السلام) از خاندانى است كه در زيارت جامعه خطاب به ايشان آمده است : « عادَتُكُمْ الاِْحْسانُ وَسَجِيَّتُكُمُ الْكَرَمُ »(1) كرامات و عنايات آستان مقدّسش فراوان و شامل حال خاص و عام بوده است : از بزرگانى همچون ملاّ صدرا و آية الله بروجردى گرفته تا آن مسلمان عاشقى كه از دور افتاده ترين كشور اسلامى به عشق زيارت و به اميد عنايت به حريم قدس او راه يافته ، همگى را مورد لطف و عنايت كريمانه خود قرار داده است ; ولى با كمال تأسف اين كرامات تا كنون ثبت و ضبط نشده است ، ما هم نمونه هايى برگزيده از كرامات آن حضرت را در اينجا مى آوريم ; به اميد آن كه مجموع كرامات آن حضرت در اثرى مستقل گردآورى شود .

كراماتى به نقل از آية الله العظمى اراكى (رحمه الله)

* ايشان درباره خودشان فرمودند : « دستم ورم مى كرد و پوست آن ترك برمى داشت به طورى كه نمى توانستم وضو بگيرم و ناچار بودم براى نماز تيمم كنم و معالجات هم بى اثر بود تا اينكه به حضرت معصومه(عليها السلام)متوسل شدم و به من الهام شد كه دستكش بدست كنم ، همين كار را كردم ; دستم خوب شد » .

پاورقي

1 _ بحار ، ج102 ، ص132 .

صفحه55

* ايشان فرمودند : « آقا حسن احتشام ( فرزند مرحوم سيد جعفر احتشام كه هر دو از منبرى هاى قم بودند ) نقل مى كرد از آ شيخ ابراهيم صاحب الزمانى تبريزى ( كه مرد با اخلاصى بود ) كه من شبى در خواب ديدم بحرم مشرف شدم خواستم وارد شوم گفتند حرم قرق

است براى اينكه فاطمه زهرا(عليها السلام) و حضرت معصومه(عليها السلام) در سر ضريح خلوت كرده اند و كسى را راه نمى دهند . من گفتم : مادرم سيّده است و من محرم هستم ، به من اجازه دادند ، رفتم ديدم كه بله اين دو نشسته اند و در بالاى ضريح با هم صحبت مى كنند از جمله صحبت ها اين بود كه حضرت معصومه(عليها السلام) به حضرت زهرا(عليها السلام) عرض كرد : حاج سيد جعفر احتشام براى من مدحى گفته است و ظاهراً آن مدح را براى حضرت مى خواند .

آ شيخ ابراهيم اين خواب را در جلسه دوره اى اهل منبر كه حاج سيد جعفر احتشام هم در آن حضور داشت نقل مى كند ; حاج احتشام مى گويد : از آن شعرها چيزى يادت هست ؟ گفت : بله در آخر آن شعر داشت ( دخت موسى بن جعفر ) تا اين را گفت ، حاج احتشام شروع كرد بگريه كردن و گفت : بله توى اشعار من اين كلمه است » .(1)

« حاج سيد جعفر احتشام منبرى با حالى بود و موقع روضه خواندن خودش هم گريه مى كرد و بكّاء بود و بسيار گريه مى كرد » .

پاورقي

1 _ سروده ايشان در بخش اشعار ، خواهد آمد .

صفحه56

آقا حسن احتشام فرزند ايشان مى گويد : « به ايشان گفتيم شما در آخر شعرتان يك تخلّصى داشته باشيد مانند ساير شعرا » ، قبول نكرد تا با اصرار اين شعر را گفت :

اى فاطمه بجان عزيز برادرت

بر احتشام لطف نما قصر اخضرى

ايشان گفت : « قصر اخضر را لطف كردند »

. گفتم : « چطور ؟ » گفت : « همانجا كه آقاى مرعشى(رحمه الله) سجاده مى انداختند ، آنجا را گج كارى كردند و سنگ مرمر سبز رنگ قراردادند ، و قبر حاج احتشام در همان قسمت از مسجد بالاسر است اين بود قصر اخضرى كه به ايشان عطا شد » .

* آقاى حاج شيخ حسن على تهرانى(رحمه الله) ( جدّ مادرى آقاى مرواريد ) كه از علماء بزرگ و شاگردان فاضل ميرزاى شيرازى محسوب مى شدند و حدود 50 سال در نجف به تحصيل علوم اشتغال داشتند ، ايشان برادرى داشت بنام حاج حسين على شال فروش كه از تجار بازار بوده در تمام مدّتى كه حاج شيخ مشغول تحصيل بودند ايشان ماهى 50 تومان به او شهريه مى داد تا اينكه برادر تاجر فوت مى كند و جنازه او را به قم حمل مى كنند و در آنجا دفن مى نمايند .

حاج شيخ حسن على ( كه در اواخر عمر در مشهد ساكن بودند ) تلگرافى از فوت برادر مطلع مى شود ، به حرم مشرف شده و به حضرت رضا عرض مى كنند : « من خدمت برادرم را يكبار هم نتوانستم جبران نمايم جز همين كه بيايم اينجا و از شما خواهش كنم كه به خواهرتان حضرت معصومه(عليها السلام)سفارش ايشان را بفرماييد : تا كمك كارى ، بكند از برادرم » .

همان شب يكى از تجار كه از قضيه اطلاع نداشت خواب مى بيند كه به حرم حضرت معصومه(عليها السلام) مشرف شده و آنجا مى گويند : كه حضرت رضا (رضي الله عنه) هم به قم تشريف آوردند : يكى

جهت زيارت خواهرشان ، و يكى جهت سفارش برادر حاج شيخ حسنعلى به حضرت معصومه(عليها السلام) .

او معناى خواب را نمى فهمد و آن را با حاج شيخ حسنعلى در ميان مى گذارد و ايشان مى فرمايند: «همان شب كه شما خواب ديدى من ( در رابطه با برادرم ) به حضرت رضا متوسل شدم و اين خواب شما درست است » .

صفحه57

« مرحوم آقا سيد محمدتقى خوانسارى پس از شنيدن اين خواب فرمود : از اين خواب استفاده مى شود كه قم در حريم حضرت معصومه(عليها السلام)است ; بايد حضرت امام رضا(عليه السلام) به قم تشريف فرما شوند و سفارش برادر حاج شيخ حسنعلى را به حضرت بفرمايند و الاّ خود حضرت امام رضا(عليه السلام)مستقيماً در كار مداخله نمى كند چون اين در محدوده حضرت معصومه است و مداخله در اين محيط نمى شود » .(1)

جلال و جبروت فاطمه زهرا (عليها السلام)

آقاى شيخ عبدالله موسيانى(2) نقل فرمودند به اين كه حضرت آية الله مرعشى نجفى به طلاّب مى فرمود : « علّت آمدن من به قم اين بود كه پدر آسيد محمود مرعشى نجفى ( كه از زهّاد و عبّاد معروف بود ) چهل شب در حرم حضرت امير(عليه السلام) بيتوته نمود كه آن حضرت را ببيند ، شبى در ( حال مكاشفه ) حضرت را ديده بود كه به ايشان مى فرمايد : سيد محمود چه مى خواهى ؟ عرض مى كند : مى خواهم بدانم قبر فاطمه زهراء(عليها السلام)كجاست ؟ تا آن را زيارت كنم

پاورقي

1 _ ضبط صوتى ، تصويرى اين كرامات به نقل آية الله اراكى در واحد فرهنگى آستانه موجود است .

2 _ ايشان از

شاگردان آية الله مرعشى(قدس سره) بودند .

صفحه58

حضرت فرموده بود : من كه نمى توانم « بر خلاف وصيت آن حضرت » ، قبر او را معلوم كنم .

عرض كرد : پس من هنگام زيارت چكنم ؟ حضرت فرمود : خدا جلال و جبروت حضرت فاطمه(عليها السلام) را به فاطمه معصومه(عليها السلام) عنايت فرموده است ، هر كس بخواهد ثواب زيارت حضرت زهرا(عليها السلام) را درك كند به زيارت فاطمه معصومه(عليها السلام) برود .

آية الله مرعشى مى فرمودند : پدرم مرا سفارش مى كرد كه من قادر به زيارت ايشان نيستم امّا تو به زيارت آن حضرت برو ، لذا من به خاطر همين سفارش ، براى زيارت فاطمه معصومه(عليها السلام) و ثامن الأئمّه(عليهم السلام)آمدم و به اصرار مؤسس حوزه علميه قم ، حضرت آية الله حائرى در قم ماندگار شدم .

آية الله مرعشى در آن زمان مى فرمودند : « شصت سال است كه هر روز من اوّل زائر حضرتم » .

عنايت حضرت به زوّار مرقدش

آقاى شيخ عبدالله موسيانى نقل كردند از حضرت آية الله مرعشى نجفى : « كه شب زمستانيى بود كه من دچار بى خوابى شدم ; خواستم حرم بروم ، ديدم بى موقع است ، آمدم خوابيدم و دست خود را زير سرم گذاشتم كه اگر خوابم برد خواب نمانم ، در عالم خواب ديدم خانمى وارد اطاق شد « كه قيافه او را به خوبى ديدم ولى آن را توصيف نمى كنم » به من فرمود : سيّد شهاب ! بلند شو و به حرم برو ; عدّه اى از زوّار من پشت در حرم از سرما هلاك مى شوند ، آنها را

نجات بده

صفحه59

ايشان مى فرمايند : من به طرف حرم راه افتادم ، ديدم پشت در شمالى حرم ( طرف ميدان آستانه ) عدّه اى زوّار اهل پاكستان يا هندوستان ( با آن لباسهاى مخصوص خودشان ) در اثر سردى هوا پشت در حرم دارند به خود مى لرزند ، در را زدم ، حاج آقا حبيب ( كه جزء خدّام حضرت بود ) با اصرار من در را باز كرد ، من از مقابل و آنها هم پشت سر من وارد حرم شدند و در كنار ضريح آن حضرت به زيارت و عرض ادب پرداختند ; من هم آب خواستم و براى نماز شب و تهجّد وضو ساختم » .

عنايت حضرت به زائر برادر

آقاى شيخ عبدالله موسيانى نقل مى كند : « كه ما عازم مشهد مقدّس بوديم در حالى كه در آنجا به جهت جمعيّت زياد زوّار ، منزل به سختى پيدا مى شد . من با اطّلاع از اين جهت به حرم حضرت معصومه(عليها السلام)مشرّف شدم و خيلى خودمانى گفتم : بى بى جان ما عازم زيارت برادر شماييم ، خودتان عنايتى بفرمائيد . ما عازم مشهد شديم ، ديديم منزل بسيار كمياب است نزديك حرم از تاكسى پياده شديم ، ناگهان ديدم جوانى از داخل كوچه به طرف من آمد و به من گفت : منزل مى خواهيد ؟ گفتم : بله ، گفت دنبال من بيا ، با او رفتم مرا داخل خانه اش برد ، اطاق بزرگ و خوبى را به ما داد ، ما وقتى در آنچا مشغول جابجايى وسايل بوديم ، خانم ايشان ما را براى نهار دعوت كرد ، بعد

از تشرّف به حرم و زيارت و نماز ، نهار را با آنها خورديم .

صفحه60

صبح روز بعد ، خانم از ما سؤال كرد : شما چند روز در اينجا هستيد ؟ گفتم ده روز . گفت ما به تهران مى رويم ، اين كليد خانه ، هر وقت كه خواستيد برويد ، كليد را بدهيد به همسايه ما آقاى رضوى ( يا رضوانى ) .

گفتم كرايه منزل چه مى شود ؟ گفت ما صحبت آن را كرده ايم .

ما خيال كرديم مقصود ايشان صحبت درباره كرايه است با آقايى كه بنا شد كليد را به او بدهيم .

چند روزى گذشت كسى آمد در خانه و گفت : من رضوى ( يا رضوانى ) هستم ، شما هر وقت كه خواستيد به قم برويد ، كليد را پشت آينه داخل اطاق بگذاريد و در منزل را ببنديد و برويد .

گفتيم : كرايه چه مى شود ؟ گفت درباره كرايه با من صحبتى نكردند .

ده روز ما تمام شد ، خواستيم برگرديم ، ديديم بليط ماشين را بايد چند روز پيش تهيه مى كرديم و الآن تهيّه بليط امكان ندارد ، خيلى ناراحت بوديم كه من از صاحب ماشينى ( كه در نزديك منزل ما ، ماشين خودش را پارك مى كرد و در مسير « تهران _ مشهد » مسافر جا به جا مى كرد ) خواستم ما را هم با خودش تا تهران ببرد . او گفت : من فردا حركت نمى كنم ولى فردا شما را به قم مى فرستم ; فردا ما را تا گاراژ ماشين برد و به مسئول دفتر گفت :

اينها از ما هستند و مى خواهند به قم بروند ، او هم موافقت كرد و در بهترين جاى ماشين به ما تعداد صندلى مورد نيازمان را داد و ناباورانه « بى بى » وسيله برگشت مان را هم مانند « منزل در مشهد » فراهم كرد » .(1)

صفحه61

شفاى طلبه جوان نخجوانى

حضرت آية الله مكارم شيرازى « دام ظلّه » مى فرمايد : « بعد از فروپاشى شوروى سابق و آزاد شدن جمهوريهاى مسلمان نشين ( و از آن جمله جمهورى نخجوان ) مردم شيعه نخجوان تقاضا كردند ، كه عدّه اى از جوانان خود را به حوزه علميه قم بفرستند تا براى تبليغ در آن منطقه تربيت شوند . مقدّمات كار فراهم شد و استقبال عجيبى از اين امر به عمل آمد . از بين ( سيصد نفر داوطلب ) پنجاه نفرى كه معدّل بالايى داشتند و جامعترين آنها بودند براى اعزام به حوزه علميه قم انتخاب شدند . در اين ميان جوانى _ كه با داشتن معدّل بالا ، به سبب اشكالى كه در يكى از چشمانش وجود داشت انتخاب نشده بود _ با اصرار فراوان پدر ايشان ، مسئول مربوطه ناچار از قبول ايشان شد ، ولى هنگام فيلمبردارى از مراسم بدرقه از اين كاروان علمى ، مسئول فيلمبردارى دوربين را روى چشم معيوب اين جوان متمركز كرده و تصوير برجسته اى از آن را به نمايش گذاشت . جوان با ديدن اين منظره بسيار ناراحت و دل شكسته شد . وقتى كاروان به قم رسيد و در مدرسه مربوطه ساكن شدند اين جوان به حرم مشرّف شده و با اخلاص تمام متوسّل به

حضرت مى شود ، و در همان حال خوابش مى برد . در خواب عوالمى را مشاهده كرده و بعد از بيدارى مى بيند چشمش سالم و بى عيب است .

پاورقي

1 _ كرامات نقل شده از آقاى شيخ عبدالله موسيانى توسط واحد سمعى ، بصرى حرم ضبط صوتى ، تصويرى شده است .

صفحه62

او بعد از شفا يافتن به مدرسه برمى گردد ، دوستان او با مشاهده اين كرامت و امر معجزه آسا ، دسته جمعى به حرم حضرت معصومه(عليها السلام)مشرّف شده و ساعتها مشغول دعا و توسّل مى شوند .

وقتى اين خبر به نخجوان مى رسد آنها مصرّانه خواهان اين مى شوند كه اين جوان بعد از شفا يافتن و سلامتى چشمش به آنجا برگردد كه باعث بيدارى و هدايت ديگران و استحكام عقيده مسلمين گردد » .(1)

منبع فيض الهى

مرحوم محدّث قمى مى فرمايد از بعض اساتيد خود شنيدم كه : « مرحوم ملاصدراى شيرازى به خاطر بعضى مشكلات از شيراز به قم مهاجرت فرمود و در قريه كهك اقامت نمود ; آن حكيم فرزانه هرگاه مطالب علمى بر او مشكل مى شد به زيارت حضرت فاطمه معصومه مى آمد و با توسل به آن بزرگوار مشكلات علمى براى ايشان حلّ مى شد و از آن منبع فيض الهى مورد عنايت قرار مى گرفت » .(2)

پاورقي

1 _ ضبط صوتى ، تصويرى اين كرامت به نقل حضرت آية الله مكارم « دام ظلّه » در واحد فرهنگى آستانه موجود است .

2 _ فوائد الرضويه ، ص379 ، با تصرف .

صفحه63

شفاى مرد نصرانى

مرحوم محدّث نورى نقل فرمودند كه : « در بغداد مردى نصرانى به نام « يعقوب » مبتلا به مرض استسقاء بود كه از معالجه آن نااميد شده بودند و به طورى بدنش ضعيف شده بود كه توان راه رفتن نداشت . او مى گويد : مكرّر از خدا مرگم را خواسته بودم تا آنكه در سال 1280ه_ . ق در عالم خواب سيّد جليل القدر نورانى را ديدم كه كنار تختم ايستاده ، و به من گفت : اگر شفا مى خواهى بايد به زيارت كاظمين بيايى . از خواب بيدار شدم و خوابم را به مادرم گفتم . مادرم كه مسيحى بود گفت : اين خواب شيطانى است . دو مرتبه خوابم برد . اين مرتبه زنى را در خواب ديدم با چادر و روپوش كه به من گفت : برخيز كه صبح شد آيا پدرم با شما شرط نكرد كه او را

زيارت كنى و ترا شفا بخشد ؟ گفتم پدر شما كيست ؟ گفت : « موسى بن جعفر » . گفتم شما كيستى ؟ فرمود : من معصومه خواهر رضا هستم . از خواب بيدار شدم و متحيّر بودم كه به كجا بروم ; به ذهنم آمد كه بخدمت « سيّد راضى بغدادى » بروم . به بغداد رفتم تا به در خانه او رسيدم ، در زدم ، صدا آمد كيستى ؟ گفتم در را باز كن . همين كه سيّد صدايم را شنيد به دخترش گفت : در را باز كن كه يك نفر نصرانى است آمده مسلمان شود . وقتى بر او وارد شدم گفتم : از كجا دانستيد كه من چنين قصدى دارم ؟ فرمود : جدّم در خواب مرا از قضيّه خبر داد . او مرا به كاظمين نزد شيخ عبدالحسين تهرانى برد ; داستان خود را برايش گفتم ، دستور داد مرا به حرم مطهر حضرت كاظم(عليه السلام) بردند و مرا دور ضريح طواف دادند عنايتى نشد ; از حرم بيرون آمدم احساس تشنگى كردم ; آب آشاميدم ،

صفحه64

حالم منقلب شد و روى زمين افتادم ، گويا كوهى بر پشتم بود و از سنگينى آن راحت شدم . ورم بدنم از بين رفت و زردى صورتم به سرخى مبدّل شد و ديگر اثرى از آن مرض نديدم . خدمت شيخ بزرگوار رفتم و به دست ايشان مسلمان شدم . . . » .(1)

شفاى مفلوج

حجة الاسلام والمسلمين آقاى شيخ محمود علمى اراكى نقل كرد كه : «من خودم مكرّر ديدم شخصى را كه « از پا عاجز و ناتوان بود

كه پاهايش جمع نمى شد وقسمت پايين بدن را روى زمين مى كشيد و با تكيه به دو دست حركت مى كرد » از حالش پرسيدم اهل يكى از شهرهاى قفقاز شوروى بود ، گفت : رگهاى پايم خشكيده است و قادر به راه رفتن نيستم ; رفتم مشهد از حضرت رضا شفا بگيرم نتيجه اى نگرفتم ; آمده ام اينجا ( قم ) انشاء الله شفا بگيرم .

در يكى از شبهاى ماه رمضان بود ، شنيديم نقارخانه حرم ( طبق معمول ) به صدا درآمد و گفتند : بى بى شخص فلجى را شفا داده است ; ما كه بعداً با درشكه با چند نفر از همراهان به اراك مى رفتيم در شش فرسخى اراك ، همان شخص ناتوان را ديدم كه با پاهاى صحيح و سالم عازم كربلا است و معلوم شد كه آن روز او بوده كه شفا گرفته ، او را به درشكه سوار كرديم و تا اراك همراه ما بود » .(2)

پاورقي

1 _ دار السّلام ، ج2 ، ص169 .

2 _ زندگانى حضرت معصومه ، سيّد مهدى صحفى ، ص47 .

صفحه65

شفاى پادرد و تقدير از عزادارى اهل بيت (عليهم السلام)

حضرت آية الله حاج شيخ مرتضى حائرى نقل فرمودند كه : « شخصى بود به نام آقا جمال ، معروف به « هژبر » ، دچار پادرد سختى شده بود به طورى كه براى شركت در مجالس ، بايستى كسى او را به دوش مى گرفت و كمك مى كرد ، عصر تاسوعا آقاى هژبر به روضه اى كه در مدرسه فيضيه از طرف آية الله حائرى تشكيل شده بود ، آمد . آقا سيد على سيف ( خدمتگزار

مرحوم آية الله حائرى ) كه نگاهش به او افتاد به او پرخاش كرد كه : سيّد اين چه بساطى است كه درآورده اى ، مزاحم مردم مى شوى ، اگر واقعاً سيّدى برو از بى بى شفا بگير . آقا هژبر تحت تأثير قرار گرفت و در پايان مجلس به همراه خود گفت : مرا به حرم مطهّر ببر ، پس از زيارت و عرض ادب با دل شكسته حال توجّه و توسّلى پيدا كرد و سيّد را خواب ربود . در خواب ديد كسى به او مى گويد : بلند شو . گفت : نمى توانم . گفته شد : مى توانى بلند شو و عمارتى را به او نشان داده و گفت : اين بنا از حاج سيّد حسين آقاست كه براى ما روضه خوانى مى كند ، اين نامه را هم به او بده . آقاى هژبر ناگهان خود را ايستاده ديد كه نامه اى در دست دارد و نامه را به صاحبش رساند و مى گفت : ترسيدم اگر نامه را نرسانم دردپا برگردد و كسى از مضمون نامه مطّلع نشد حتّى آية الله حائرى ، ايشان فرمودند : كه از آن به بعد آقاى هژبر عوض شد گوئى از جهان ديگريست و غالباً در حال سكوت و يا ذكر خدا بود » .(1)

پاورقي

1 _ همان ، ص45 .

صفحه66

نجات گمشده و عنايت به زائرين

خادم و كليددار حرم و مكبّر مرحوم آقاى روحانى ( كه از علماى قم و امام جماعت مسجد امام حسن عسكرى(عليه السلام)بوده اند ) مى گويد : « شبى از شبهاى سرد زمستان در خواب حضرت معصومه(عليها السلام) را ديدم كه

فرمود : بلند شو و بر سر مناره ها چراغ روشن كن . من از خواب بيدار شدم ولى توجّهى نكردم . مرتبه دوّم همان خواب تكرار شد و من بى توجهى كردم در مرتبه سوّم حضرت فرمود : مگر نمى گويم بلند شو و بر سر مناره چراغ روشن كن ! من هم از خواب بلند شده بدون آنكه علّت آنرا بدانم در نيمه شب بالاى مناره رفته و چراغ را روشن كردم و برگشته خوابيدم .

صبح بلند شدم و درب هاى حرم را باز كردم و بعد از طلوع آفتاب از حرم بيرون آمدم با رفقايم كنار ديوار و زير آفتاب زمستانى نشسته ، صحبت مى كرديم كه متوجّه صحبت چند نفر زائر شدم كه به يكديگر مى گفتند : معجزه و كرامت اين خانم را ديديد ؟ ! اگر ديشب در اين هواى سرد و با اين برف زياد ، چراغ مناره حرم اين خانم روشن نمى شد ما هرگز راه را نمى يافتيم و در بيابان هلاك مى شديم .

خادم مى گويد : من نزد خود متوجّه كرامت و معجزه حضرت و نهايت محبّت و لطف او به زائرينش شدم » .(1)

پاورقي

1 _ وديعه آل محمّد ، محمّد صادق انصارى ، ص14 .

صفحه67

مبتلاى به جنون

آقاى ميرسيّد على برقعى فرمودند : « مردى اظهار مى داشت كه من در ايّامى كه سفير ايران در عراق بودم ، عيالم مبتلا به جنون شد به طورى كه كُند به پاهايش زديم ; روزى از سفارتخانه به منزل آمدم حال او را بسيار منقلب و آشفته ديدم ، داخل اطاق مخصوص خود شدم و از همانجا

متوسّل شدم به مولا اميرالمؤمنين(عليه السلام) و عرض كردم يا على چند سال است كه در خدمت شما هستم و غريب و تنهايم شفاى همسرم را از شما مى خواهم . همين طور در حال تحيّر بودم كه خدايا چه بكنم ؟ ! كه يك مرتبه خادمه منزل دويد و گفت : آقا بياييد ، گفتم همسرم فوت كرد ؟ گفت : خير بهتر شد . من با عجله نزد عيالم رفتم ، ديدم با حال طبيعى نشسته ، عيالم به من گفت : اين چه وضع است ، چرا به پاهاى من كُند زديد ؟ ! براى او توضيح دادم بعد گفتم چه شد كه شما يكمرتبه بهتر شديد ؟ گفت : در همين ساعات خانم مجلّله اى داخل اطاق شد گفتم : شما كيستيد؟ فرمود : من معصومه دختر موسى بن جعفر(عليه السلام)هستم . جدّم اميرالمؤمنين على(عليه السلام)امر فرمودند من شما را شفا بدهم و شما خوب شديد . . . » .(1)

ضعف چشم

حاج آقا مهدى صاحب مقبره اعلم السّلطنه ( بين صحن جديد و عتيق )

پاورقي

1 _ بشاره المؤمنين ، آ شيخ قوام اسلامى جاسبى ، ص43 .

صفحه68

نقل كرده كه : « من چندى قبل به ضعف چشم مبتلا شدم ; بعد از مراجعه به اطبّاء ، اظهار داشتند كه چشم شما آب آورده بايد برسد تا آن را عمل كنيم . او مى گويد : بعد از آن هر وقت كه به حرم مشرّف مى شدم مختصرى از گرد و غبار ضريح را بچشمانم مى كشيدم و اين عمل باعث شد كه ضعف چشم من برطرف شود به طورى كه الآن

بدون عينك ، قرآن و مفاتيح مى خوانم » .(1)

دختر لال

حجة الاسلام آقاى حاج آقا حسن امامى چنين نوشته اند كه : « روز پنجشنبه دهم رجب 1385ه_ . ق دخترى 13 ساله از اهالى « آب روشن آستارا » به اتفاق پدر و مادرش به قم آمدند در حالى كه دختر در اثر مرضى دچار عارضه لالى شده بود و قوّه گويايى خود را از دست داده بود و با مراجعه به اطباء هم معالجه نشده بود ، در حالى كه از دكترها مأيوس بودند به كنار قبر مطهّر فاطمه معصومه(عليها السلام) پناهنده شدند .

به مدّت دو شب در كنار ضريح مبارك نشسته گاهى در حال گريه و گاهى با زبان بى زبانى مشغول راز و نياز بود كه يك مرتبه همه چراغ هاى حرم خاموش گرديد . در همان حال دختر مذكور مورد عنايت بى منتهاى حضرت قرار گرفت و صيحه عجيبى كشيد كه خدّام و زائرين شنيدند . جمعيت هجوم آوردند تا مقدارى از لباس او را به عنوان تبرّك بگيرند . خدّام دختر را به كشيك خانه بردند تا جمعيت متفرّق شدند . دختر گفت : در همان وقت خاموشى چراغهاى حرم ، چنان روشنايى و نورى ديدم كه در تمام عمرم مثل آن را نديده بودم و حضرت را ديدم كه فرمود : خوب شدى و ديگر مى توانى سخن بگويى و حرف بزنى ; من فرياد زدم ، ديدم زبانم باز شده است . . . » .(1)

پاورقي

1 _ بشارة المؤمنين ، آ شيخ قوام اسلامى چاسبى ، ص43 .

صفحه69

مبتلا به سِل

حاج آقا مهدى صاحب مقبره اعلم السّلطنه مى گويد : « مردى از دهات خلجستان قم دچار مرض سِل

مى شود . به اطباء قم مراجعه مى كند ولى نتيجه اى نمى گيرد . به طهران مى رود و مشغول معالجه مى شود تا وقتى كه تمام داراييش را خرج مى كند امّا به نتيجه اى نمى رسد ، مأيوس و تهيدست به وطن برمى گردد . در آنجا هم اهالى به او مى گويند : تو كه در اينجا چيزى ندارى ، مرضى هم كه به آن مبتلا هستى مرضى است مُسرى ، ماندن تو در اينجا باعث گرفتارى ساير اهالى مى شود ، پس از اينجا برو .

به ناچار از وطن آواره و با دستى تهى و بدنى رنجور وارد قم مى شود و در صحن جديد در ايوان يكى از مقبره هاى حرم مطهّر در حالى كه دل از همه جا بريده و دل به عنايات فاطمه معصومه(عليها السلام)بسته بود خوابش مى برد ، در اثر عنايات بى بى وقتى از خواب بيدار مى شود هيچگونه اثرى از بيمارى در خود نمى بيند » .(2)

پاورقي

1 _ همان ، ص49 .

2 _ همان ، ص51 .

صفحه70

اداء دين و گشايش در زندگى

حاج آقا تقى كمالى ، از خدّام آستانه مقدّسه مى گويد : « در سال 1302ه_ . ق . در آستانه مقدّسه متحصن شده و پناهنده به آن بانوى معظّمه بودم و در يكى از حجرات صحن نو منزل داشتم ; روزگارم به تلخى و سختى سپرى مى شد و كاملاً تحت فشار بى پولى و ندارى قرار گرفته بودم ; زندگانى را با قرض از كسبه اطراف حرم مى گذراندم تا اينكه يك روز بعد از اداى فريضه صبح خدمت بى بى مشرّف شده و

وضع خود را به عرض رساندم ; در اين حال ديدم كيسه پولى روى دامنم افتاد ; مدّتى صبر كردم به خيال اين كه شايد اين كيسه پول مال زوّار محترم باشد تا به صاحبش ردّ نمايم ; ديدم خبرى نشد فهميدم كه مرحمتى خانم است ، به حجره خود برگشتم وقتى كيسه را باز كردم مبلغ 4 تومان در آن بود . ابتدا بدهى هايم را پرداختم و به مدّت چهارده ماه خرج مى كردم و تمام نمى شد تا آنكه روزى « حضرت حجة الاسلام و المسلمين آقاى حسين حرم پناهى » تشريف آوردند و از وضع زندگى من جويا شدند ، من موضوع را اظهار نمودم در همان ايّام به آن عطيّه خاتمه داده شد » .(1)

شفاى يكى از خدّام حرم

اين كرامت كه به حدّ تواتُر رسيده از اين قرار است كه : « يكى از خدّام آن حضرت به نام « ميرزا اسدالله » به سبب ابتلاى به مرضى انگشتان پايش سياه شده بود ; جرّاحان اتفاق نظر داشتند كه بايد پاى او بريده شود تا مرض به بالاتر از آن سرايت نكند ، قرار شد كه فرداى آن روز پاى او را جرّاحى نمايند . ميرزا اسدالله گفت : حال كه چنين است امشب مرا ببريد حرم مطهّر دختر موسى بن جعفر(عليه السلام) . او را به حرم بردند ، شب هنگام خدّام در حرم را بستند و او پاى ضريح از دردپا مى ناليد تا نزديك صبح ، ناگهان خدّام صداى ميرزا را شنيدند كه مى گويد : در حرم را باز كنيد حضرت مرا شفا داده ، در را باز كردند

ديدند او خوشحال و خندان است . او گفت : در عالم خواب ديدم خانمى مجلّله آمد به نزد من و گفت : تو را چه مى شود ؟ عرض كردم كه : اين مرض مرا عاجز نموده و از خدا شفاى دردم يا مرگ را مى خواهم ، آن مجلّله گوشه مقنعه خود را چند دفعه بر روى پاى من كشيد و فرمود : تو را شفا داديم . عرض كردم شما كيستيد ؟ فرمود : مرا نمى شناسى ؟ ! و حال آنكه نوكرى مرا مى كنى ، من فاطمه دختر موسى بن جعفرم . ميرزا اسد الله بعد از بيدار شدن ، قدرى پنبه در آنجا مى بيند و آن را بر مى دارد ; و به هر مريضى كه ذرّه اى از آن را مى دهد و به محل درد مى كشد ، شفا پيدا مى كند . او مى گويد : آن پنبه در خانه ما بود تا آن وقتى كه سيلابى آمد و خانه ما را خراب كرد و آن پنبه از بين رفت و ديگر پيدا نشد » .(1)

پاورقي

1 _ بشاره المؤمنين ، آ شيخ قوام اسلامى ، յ2 .

صفحه71

شفاى چشم دختر ده ساله

آقاى حيدرى كاشانى ( واعظ ) نقل مى كند كه : « يكى از رفقاى روحانى ايشان در محضر آية الله بهاءالدّينى « دام ظلّه » نقل مى كرد : كه روزى ديديم بر روى مردمك چشم دختر ده ساله ما دانه كوچكى پيدا شده ، وقتى به دكتر متخصّص مراجعه كرديم ; بعد از معاينه ، ايشان اظهار نمودند كه بايد عمل شود ولى عمل خطر دارد

.

پاورقي

1 _ انوار المشعشعين ، حاج شيخ محمدعلى قمى ، ص216 .

صفحه72

دختر ، وقتى اين را شنيد بنا كرد ناراحتى كردن و اينكه من عمل نمى خواهم و مى گفت : مرا به حرم حضرت معصومه(عليها السلام)ببريد . اين را گفت و با سرعت به طرف حرم دويد ، ما هم به دنبال او آمديم تا رسيد به حرم ، شروع كرد به گريه كردن و خطاب به بى بى گفت : « يا حضرت معصومه(عليها السلام)من عمل نمى خواهم » و چشم خود را به ضريح حضرت مى ماليد و حال عجيبى داشت ، ما هم از ديدن اين منظره منقلب شديم ، بعد از اين حالت توسّل ، او را بغل كردم و دلدارى دادم و به او گفتم : خوب خواهى شد ، او را داخل صحن حرم مطهّر بردم ، ناگهان نگاهم بچشم او افتاد ديدم هيچ گونه اثرى از آن دانه خطرناك وجود ندارد » .

عطاى مخارج ميهمانى

آقاى حيدرى كاشانى مى فرمايد : « روزى كه ما در منزل چيزى براى پذيرايى نداشتيم عدّه اى از كسانى كه در شهرستان محلّ تبعيد ما ( بيرجند ) با ما آشنا بودند ، به منزل ما آمدند ، من متحيّر بودم كه چكنم ؟ آمدم حرم و همان داخل صحن عرض كردم : بى بى جان ! خودتان وضع ما را مى دانيد ، اين را كه گفتم در حالى كه وسط حرم در حال حركت بودم صداى خانمى را _ كه مرا صدا مى كرد _ شنيدم ، ايستادم ، او مبلغى پول به من داد و گفت : اين مال شماست

. من به حركت خود ادامه دادم ، مجدّداً آن خانم مرا صدا زد و مبلغ ديگرى پول بمن داد و گفت : اينهم مال شماست . اينجا بود كه رو كردم به گنبد حضرت و عرض كردم : بى بى جان ! بسيار متشكّرم . برگشتم به خانه و با آن مبلغ وسايل پذيرايى لازم را فراهم نمودم . خانم ما ( كه از بى پولى ما مطّلع بود ) گفت : اينها را از كجا تهيّه كردى ؟ گفتم : فاطمه معصومه(عليها السلام)عنايت فرمود

صفحه73

حضرت رضا (عليه السلام) مريض را به حرم خواهر مى فرستد

آقاى حيدرى كاشانى مى گويد : « بعد از يك دهه سخنرانى در مسجد گوهرشاد ، خانمى پيش من آمد و گفت : پسر جوان مريضى داشتم كه شبى حضرت رضا(عليه السلام) را در خواب ديدم ، حضرت فرمود : يكى از دو مريضى جوانت را شفا دادم ، مريضى دوّم ( او را خواهرم در قم شفا خواهد داد ) به نزد خواهرم در قم برو . حال كه شما عازم قم هستيد اين شصت تومان را داخل ضريح حضرت بينداز ; من چند روز ديگر به قم خواهم آمد . من به او گفتم : شما موقع آمدنتان به مشهد به قم نرفتيد ؟ گفت : نه .

گفتم : اين فرمايش حضرت گلايه اى بوده از شما كه چرا در طول راه مسافرت به مشهد ، به زيارت خواهر ايشان نرفته ايد ؟ » .(1)

پاورقي

1 _ كرامات نقل شده از آقاى حيدرى كاشانى ضبط صوتى و تصويرى شده و در واحد سمعى ، بصرى آستانه مقدّسه موجود است .

صفحه74

نزول رحمت الهى

بار ديگر شبانگاهان دست فيّاض الهى از آستين كريمه اهل بيت به در آمد و چراغى به روشنى خورشيد ولايت فراروى عاشقان دلسوخته برافروخت : سخن از گذشته هاى دور نمى باشد بلكه حقيقتى است محقّق در جمعه شب 23/2/73 آرى بار ديگر در آن شب شاهد گشوده شدن خزائن غيب گشتيم و نزول رحمت الهى : « آن كه مورد عنايت قرار گرفت مسافرى بود از راه دور ، دخترى چهارده ساله از اهالى « شوط » ماكو ، از شهرهاى آذربايجان كه خود با ما چنين سخن مى گويد : رقيه امان

الله پور هستم از اهالى « شوط » ماكو ، چهار ماه پيش بر اثر يك نوع سرماخوردگى از هر دو پا فلج شدم ; خانواده ام مرا به بيمارستانهاى مختلف در شهرهاى ماكو ، خوى و تبريز بردند ، ولى همه پزشكان پس از عكسبردارى و انجام آزمايش مكرّر ، از درمانم عاجز شدند و من ديگر نمى توانستم پاهايم را حركت دهم تا اين كه چهارشنبه شب ( 21/2/73 ) در عالم رؤيا ديدم كه خانمى سفيدپوش سوار بر اسبى سفيد به طرف من آمدند و فرمودند : « چرا از همان ابتداى بيمارى پيش من نيامدى تا شفايت دهم ؟ » با اضطراب از خواب پريدم و جريان خواب را با عمو و عمّه ام در ميان گذاشتم و آنها نيز بلافاصله مقدّمات سفر به قم را فراهم آوردند

لذا روز جمعه ( 23/2/73 ) ساعت 30/7 دقيقه بعد از ظهر به حرم مطهّر مشرّف شديم . پس از نماز ، مشغول خواندن زيارتنامه شدم كه ناگهان صداى همان خانمى كه در خواب ديده بودم به گوشم رسيد كه فرمود : « بلند شو ، راه برو ، كه شفايت دادم » . من ابتدا توجهى نكردم و باز مجدّداً همان صدا با همان الفاظ تكرار شد ; اين بار به خود حركتى دادم و مشاهده كردم كه قادر به حركت مى باشم و مورد لطف آن بى بى دو عالم قرار گرفته ام » .(1)

صفحه75

نسيم رحمت

خواهر پروين محمّدى اهل باختران در سال سوّم دبيرستان مبتلا به تشنج اعصاب شدند و پس از بى اثر بودن معالجات مكرر و نااميدى از همه جا

همراه خانواده عازم مشهد مقدس مى شوند به اميد شفا از امام رضا(عليه السلام) .

مادر ايشان اين كرامت را اينگونه بيان مى كند :

« وقتى به قم رسيديم با خود گفتم خوبست اوّل به زيارت خواهر امام رضا(عليه السلام) برويم اگر جواب نداد به مشهد مى رويم ; ساعت 2 بعد از نيمه شب بود كه به قم رسيديم ; ساعت 9 صبح به حرم مشرّف شديم و دخترم را كه به سختى خوابش مى برد و در اثر تشنج اعصاب دچار مشكلاتى مى شد با حال توجه و توسل به حضرت معصومه(عليها السلام) ، به نزديك ضريح بردم و براحتى خوابيد .

پس از مدّتى كه از نماز ظهر و عصر گذشت بوى عطر عجيبى حرم را گرفت و ديدم دست راست دخترم سه مرتبه به صورتش كشيده شد و رنگ او برافروخته شد و گوشه چادر او را كه به ضريح بسته بودم باز شد ; در همين حال دخترم براحتى از خواب بيدار شد و گفت مادر كجايى ؟

پاورقي

1 _ اين كرامت از زبان فرد شفا يافته با صدا و تصوير توسط سمعى ، بصرى آستانه مقدّسه ضبط شده است .

صفحه76

گفتم : حرم حضرت معصومه(عليها السلام) . گفت : مادر ، گرسنه ام ! من كه ماهها بود حسرت شنيدن اين كلمه را از او داشتم ، گفتم :برويم بيرون حرم ; با هم داخل صحن حرم شديم از او پرسيدم ; احساس ناراحتى نمى كنى ؟ گفت : نه ، الحمدلله خوب هستم . و من احساس كردم كه حالت او طبيعى شده و شفا يافته است و از حضرت معصومه تشكر

نمودم » .(1)

شربت شفابخش

روز چهاردهم شعبان برابر با 26 ديماه 1373ه_ . ش . و در آستانه عيد بزرگ نيمه شعبان بارگاه ملكوتى كريمه اهل بيت(عليهم السلام) پذيراى ميهمانى است كه از راه دور آمده ، او همسايه برادر است كه به دعوت خواهر او به اميد شفا به اين بارگاه رو آورده است ، او امير محمّد كوهى ساكن مشهد و كارمند سابق اداره امور اقتصادى و دارايى آن شهر است كه داستان خود را چنين بيان مى كند :

« سه سال بود كه به بيمارى فلج مبتلى بودم و قادر به حركت نبودم و با ويلچر حركت مى كردم ; پيش اطبّاء متخصّص مشهد و تهران رفتم و مراحل مختلف درمان را ( از عكس و آزمايش و سى تى اسكن و غيره ) گذراندم و بارها در بيمارستان بسترى شدم و در مجالس دعا و توسّل در حرم مطهّر حضرت رضا(عليه السلام)به قصد شفا شركت كردم ولى عنايتى نشد در همين اواخر به خاطر ناراحتى زياد « خود و خانواده ام » به حرم مشرّف شدم و با سوز دل عرض كردم : آقا ! شما غير مسلمانان را محروم نمى كنيد پس چرا به من شيعه توجه نمى فرمائيد ؟ ! آقا يا جوابم را بده يا مى روم قم و به خواهرتان شكايت مى كنم و او را واسطه قرار مى دهم ; آنگاه خطاب به حضرت معصومه(عليها السلام)عرض كردم : من كه همسايه برادر شما هستم و فردى عائله مندم و در عمر خود خيانتى نكردم و در حدّ توان درستكار بودم چرا ايشان مرا شفا نمى دهند ؟

پاورقي

1

_ اين كرامت توسّط سمعى ، بصرى آستانه مقدّسه ضبط شده است .

صفحه77

بعد از اين توسل و عرض گلايه در عالم خواب خانمى را ديدم به من فرمود : شما بايد به قم بيايى تا شفايت دهم .

عرض كردم شما كه به خانه ما آمدى و ميهمان ما هستى همينجا شفايم بده ; من پولى ندارم كه به قم بيايم .

فرمود : شما بايد به قم بيايى .

من خوابم را به عيال و فرزندانم نقل كردم ، پس از مدّتى پسرم به من گفت : پدر ! ما كه همه دارايى خود را در راه معالجه شما خرج كرديم ، من مبلغى _ را از فروختن چند جعبه نوشابه اى كه در خانه داشتيم _ تهيّه نمودم ; اين را خرج سفر كنيد و به قم برويد ، اميدوارم كه شفا پيدا كنيد .

من راهى قم شدم ، پس از رسيدن به قم وضو گرفتم و وارد حرم شدم ; از دو نفر تقاضا كردم زير بغل هاى مرا گرفته و كنار ضريح ببرند ; مرا كنار ضريح بردند ( خسته بودم و ناتوان ) بعد از زيارت و التجاء بسيار همان كنار ضريح پتوى خود را به سركشيده ، خوابم برد .

صفحه78

در عالم خواب خانمى را ديدم با چادر مشكى و روبندى سبزرنگ به من فرمود : پسرم خوش آمدى ! اكنون شفا يافتى ، برخيز ، تو هيچ بيمارى ندارى . عرض كردم : من بيمار و زمين گيرم . ايشان پياله گِلى پر از چاى را به دست من داد و فرمود : بخور . من چاى را خوردم ; ناگهان از

خواب بيدار شدم ديدم مى توانم روى پا بايستم ، از جا برخاستم و خود را به ضريح مقدّس رساندم و بالاخره در اين روز ، عيدى خود را از « بى بى » گرفتم » .(1)

اين بود شمّه اى از الطاف بى شمار و عنايات بسيار و كرامات فراوان اين بانوى بزرگ كه به واسطه وجود پاكش سرزمين قم مأواى عاشقان و سالكان طريق هدايت و قبله آمال عارفان حقيقت گشته است . به اميد آنكه همين مختصر ، شربتى باشد به كام خشكيده عاشقان دلسوخته و چراغ راهى گردد براى بيدار شدگان از خواب غفلت ، بدان اميد كه حضرتش همه را از ره لطف مورد عنايت قرار داده و بر سبيل هدايت رهنمون گردد انشاء الله .

پاورقي

1 _ اين كرامت ضبط صوتى ، تصويرى شده و در سمعى ، بصرى آستانه موجود است .

صفحه80

بخش ششم : حضرت فاطمه معصومه (عليها السلام)در شعر شاعران

اشاره

در طول تاريخ ، شعراى اسلامى و سرايندگان آزاده شيعه ، سهم به سزايى در ترويج مكتب امامت و ولايت و اشاعه فضايل و مناقب اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم السلام) داشته اند كه سروده هاى حكمت آموز آنان هميشه صفابخش قلوب عاشقان و شيفتگان خاندان نبوّت و رسالت بوده است و به عنوان سندى جاويد و ماندگار در طول قرون و اعصار پيام آور مظلوميت و حقّانيّت مكتب سرخ علوى و مبيّن قطره اى از درياى بى كران فضايل اهل بيت(عليهم السلام)بوده اند .

و در همين راستا ، عظمت مقام كريمه اهل بيت(عليهم السلام) اين شاعران و مناديان حق و آزادى را به اظهار خالصانه ترين تعظيم و تكريم در برابر بارگاه ملكوتى آن بزرگ بانوى اسلام

و سرودن اشعار و قصايدى ژرف و عميق پيرامون فضايل و مناقب آن بزرگوار وادار نموده است ، كه مجموعه آنها خود ديوان مستقلّى خواهد بود ولى در اينجا به برگزيده اى از آنها اكتفا مى كنيم :

81صفحه

نورين نيّرين « فاطمه زهرا و فاطمه معصومه (عليهما السلام) »

نور خدا در رسول اكرم پيدا

كرد تجلى ز وى به حيدر صفدر

و ز وى تابان شده به حضرت زهرا

- اينك ظاهر ز دخت موسى جعفر

گر كه نگفتى امام هستم بر خلق

موسى جعفر ولىّ حضرت داور

فاش بگفتم كه اين رسول خدايست

معجزه اش مى بود همانا دختر

دختر جز فاطمه نيايد چون اين

صلب پدر را وهم مشيمه مادر

دختر چون اين دو از مشيمه قدرت

نامد و نايد دگر هماره مقدّر

آن يك امواج علم را شد ، مبدء

وين يك افواج علم را شده مصدر

آن يك بر فرق انبيا شده تارك

وين يك اندر سرْ اوليا را مغفر

آن يك در عالم جلالت « كعبه »

وين يك در ملك كبريايى « مشعر »

آن يك خاك مدينه كرده مزيّن

صفحه قم را نمود اين يك انور

خاك قم اين كرده از شرافت جنّت

آب مدينه نموده آن يك كوثر

زيبد اگر خاك قم به«عرش»كندفخر

شايد گر « لوح » را بيابد همسر(1)

پاورقي

1 _ گزيده اى از قصيده حضرت امام خمينى(رحمه الله) ، ديوان امام ، ص257 _ 254 .

صفحه82

دخت خورشيد(1)

اى دختر عقل و خواهر دين

وى گوهر درج عزّ و تمكين

عصمت شده پاى بند مويت

اى علم و عمل مقيم كويت

اى ميوه شاخسار توحيد

همشيره ماه و دخت خورشيد

وى گوهر تاج آدميّت

فرخنده نگين خاتميّت

شيطان بخاطب « قم » براندند

پس تخت ترا بقم نشاندند

كاين خانه بهشت و جاى حوّاست

ناموس خداى جايش اينجاست

اندر حرم تو عقل ماتست

زين خاك كه چشمه حياتست

جسمى كه در اين زمين نهان است

جانى است كه در تن جهان است

اين ماه منير و مهر تابان

عكسى بود از قم و خراسان

ايران شده نوربخش ارواح

مشكاة صفت به اين دو مصباح

از اين دو حرم دِلا چه پرسى

حق داند و وصف عرش و كرسى

هر كس

به درت بيك اميدى است

محتاج تر از همه « وحيدى » است

پاورقي

1 _ گنجينه دانشمندان ، ج1 ، ص19 ، « قصيده از آية الله وحيدى خراسانى » .

صفحه83

فاطمه ثانى(1)

اى كه به خلق جهان تويى سر و سرور

شأن تو از قدر كاينات فزون تر

وقت ثناى تو مات عقل خردمند

گاه مديح تو محو فكرِ سخنور

طاير وهم ار ، رسد به پايه قدرت

بال و پرش سوزد ار بود چو سمندر

شانه گيسوى توست ، پنجه خورشيد

آينه روى توست ماه منوّر

رشحه اى از نور طلعت تو به افلاك

بَر شد و افلاك از آن شدند پُر اختر

عكس زابروى تو هلال چو برداشت

گشت مشاراليه خلق سراسر

بهر وجود تو خلق گشته دو عالم

بهر تو گرديده كاينات مسخّر

پاورقي

1 _ گنجينه دانشمندان ، ج1 ، ص24 ، قصيده اى از آية الله ثقفى تهرانى _ ميرزا محمّد .

صفحه84

خلقت هستى ، تو داده اى به همه خلق

ز آنرو مهتر تويى بر اين همه كهتر

آدم و نوح و خليل و موسى و عيسى

از مدد فيض تو شدند پيمبر

كفو تو را چون نكرد خلق خداوند

ز آن ننمودى به عمر خويش تو شوهر

خلق جهان جمله اند زوج و خدا فرد

تو چو خدا فردى و ندارى همسر

ذرّه اى از عصمتت زنان جهان را

گر برسد مريمند جمله و هاجر

شبنمى از جودِ توست رحمت نيسان

سبزه اى از كِشت تو است گنبد اخضر

دست كشيدى مگر تو بر سر آهو

كز وى حاصل شداست نافه اذفر

واللّيل از موى تو شداست مبيَّن

والشّمس از طلعت تو گشته مفسَّر

باب عطايت گشاده بر همه عالم

چشم اميد خلايق است بر اين در

صفحه85

گرد ضريحت دواى اكمه و ابرص

گرد حريمت شفاى عاجز و مضطر

حكم الهى به مهر توست مسجل

امر خدايى به

حبّ تو است مقرّر

بضعه زهرايى و سلاله حيدر

نور دو چشم نبى ، حبيبه داور

فاطمه ثانيى به عالم ظاهر

ليك به معنى تويى همان و نه ديگر

مظهر حقّند خانواده عصمت

جلوه ربّند دودمان مطهّر

بسته لبم لم يلد و گر نه بگويم

دخت خداى است بنت موسى جعفر

عمر تو كوتاه همچو شاخه گل بود

چون تو بزرگى و اين سراست محقّر

نيست مرا غير درگه تو پناهى آخر و اوّل تويى و اوّل و آخر

صفحه86

حبيبه حقّ(1)

تو اى حبيبه حق جلوه از خدا دارى

كه سوى خويش همه چشم ماسوى دارى

به چرخ حشمت و اجلال بيشتر از مهر

به پيش ديده اهل صفا ضيا دارى

تو آشنا نشوى گر چه به كسى از قدر

وليك در همه عالم تو آشنا دارى

به زائرين حريم خود اى ستوده خصال

نظر ز راه محبّت جُدا جُدا دارى

به يك نگاه مِس قلب ما طلا سازى

تويى كه با نظر خويش كيميا دارى

به هر كه مى نگرم جانب تو روى آرد

تو خود نظر مگر از لُطف سوى ما دارى

از آن كه دختر موسى ابن جعفرى بخدا

كنند مدح تو گر تا به حشر جا دارى

پاورقي

1 _ لمعات عشق ، حيدر معجزه ، ص106 .

صفحه87

درّ پربهاء(1)

بالد بر آسمان ز شرف آسمان قم

سايد بر آستان تو سر آسمان قم

درگاه تو است مركز دارالفنون علم

طلاّب دين كواكبى از كهكشان قم

در پيشگاه حضرت معصومه صبح و شام

بيزد گُهر ، مَدْرَسِ گوهرفشان قم

سبقت ز ساكنان حريم خدا برند

از راه دوستى على عارفان قم

چون پاى اهل علم بر اين خاك مى رسد

اى دل به جان ببوس تو هم خاكدان قم

اى دُرّ پُر بها به قم گشته اى مكين

كردى ز خلد باز درى در مكان قم

سر عاكفان كعبه يزدان به جان نهند

بر آستان قدس ملك پاسبان قم

الفاظ در معانى مدح تو قاصر است

اى نازنين كه جسم تو باشد روان قم

آيد اگر خليل پيمبر در آن حرم

نبوَد شگفت گر شود از عاكفان قم

چشم دلم ز گرد ضريح تو روشن است

آرى چو توتيا بود اين ارمغان قم

پاورقي

1 _ لمعات عشق ، ص118 .

صفحه88

جمال و كمال فاطمى (عليها السلام)(1)

خاك قم گشته مقدّس از جلال فاطمه

نوباران گشته اين شهر از جمال فاطمه

گر چه شهر قم شده گنجينه علم و ادب

قطره اى باشد ز درياى كمال فاطمه

تابش شمع و چراغ و كهرباى نورها

باشد از نقد جمال بى مثال فاطمه

صافى آيينه ايوان نيكو منظرش

گوشه اى از صافى قلب زلال فاطمه

عطر آگين گشته گر اين بارگاه جنّتى

اين نسيمى است از عبير بى همال فاطمه

بر سر ما سايه افكن از كرامت اى بتول

شد سعيد آن كس كه بُد اندر ظلال فاطمه

آفت دلها غم است بر درگه معصومه ام

حرمت من حرمت عزّ و جلال فاطمه

يارب از غم ها مرا برهان هم از افسردگى

عفو كن ما را به قلب پر ملال فاطمه

كبريا از درگهش كس را نكرده نااميد

خاصّه آنكو داشت پشتيبان مثال فاطمه

پاورقي

1 _ گنجينه دانشمندان ، ج1 ، ص17

.

صفحه89

ريحانه رسول(1)

رواق دختر موسى بن جعفر است اين جا

حريم فاطمه بنت پيمبر است اين جا

در بهشت برين گر طلب كنى به خدا

ببوس با ادب آن را كه آن در است اين جا

زمين قم به مثل چون صدف بود آرى

وجود حضرت معصومه گوهر است اين جا

ببند عقد نماز اندرين مقام رفيع

كه جاى گفتن الله اكبر است اين جا

مخوان به خلد برينم زكوى او واعظ

براى من ز دو صد خلد برتر است اين جا

حبيبه حق و ريحانه رسول و على

يگانه دختر زهراى اطهر است اين جا

ببوس از سر صدق و صفا ضريحش را

كه مورد نظر حىِّ داود است اين جا

مسيح زنده شود در حريم اين بانو

عجب ز فيض دمش روح پرور است اين جا

ز يُمنِ موكبِ اجلالِ فاطمه بنگر

كه دُرّ تاج سر هفت كشور است اين جا

فروغ روضه او پر تو افكن است به مهر

چرا كه مطلع خورشيد انور است اين جا

پاورقي

1 _ لمعات عشق ، ص58 ، ديوان حيدر معجزه .

صفحه90

اگر بديده ادراك بنگرى بينى

كه مهر و ماه هم از ذرّه كمتر است اين جا

از آن شدند سلاطين مقيم در كويش

كه خاك درگه او زيب افسر است اين جا

كند بدرگه او سجده صبحدم خورشيد

كه از فروغ ولايت منوّر است اين جا

اگر تجلّى حق بينى از در و ديوار

عجب مدار كه دخت پيمبر است اين جا

تبارك الله از اين روضه بلند رواق

كه از تصوّر و از وصف برتر است اين جا

برو طهارت دل كن بيا به روضه او

كه جاى مردم پاك و مطهر است اين جا

از آن پناه به كوى تو آرم اى بانو

كه فيض روح ز لطفت ميسّر است اين جا

مرا كه نام بود حيدر آمدم

به درت

چرا كه نور دو چشمان حيدر است اين جا

زمين قم شده روشن از آن به غيب و شهود

كه نور حق به جمالت برابر است اين جا

ز آفتاب قيامت غمى نخواهد بود

مرا كه سايه لطف تو بر سر است اين جا

سزد كه « معجزه » قم همچنان بهشت بود

چرا كه دختر موسى بن جعفر است اين جا

صفحه91

بارگاه رفيع فاطمى(1)

اين بارگه كه چرخ بر رفعتش گم است

فخر البقاع بقعه معصومه قم است

فخر البُقاع نيست كه فخر البَقا بود

اين بارگه كه چرخ بر رفعتش گم است

با خاك درگهش خضر اندر گه نماز

كارى كه فرض عين شمارد تيمّم است

سنگ حريم او فلك النّجم عالم است

ريگ سراى او مَلِك العرش انجم است

سقاى او چو آب زند گَردِ ساحتش

از رشك با سرشك قرين چشم قلزم است

در التماس بارقه گنبدش هنوز

در طور روح موسى اندر تكلّم است

از رشك خشتهاى زر اندود او مدام

داغى چو شمس بر دل اين هفت طارم است

هى پا نهاده زائر او بر پر ملك

بس از ملك به طوف حريمش تهاجم است

پاورقي

1 _ از تاج الشّعراء جيحون ، زندگانى حضرت معصومه(عليها السلام) ، ص86 .

صفحه92

حق دارد اين مكان زند ار ، دم ز ، لامكان

كو را يگانه گوهر سلطان هفتم است

اخت رضا و دختر موسى كه حشمتش

مستور از عفاف ز چشم توهّم است

هم در حسب بزرگ اب اندر پى اب است

هم در نسب ستركْ اُم اندر پى اُم است

آن كعبه است مرقد فرقد عُلوِّ او

كز پيل حادثات مصون از تهدم است

يا بضعة البتول و يا مهجة الرّسول

اى آنكه رتبه تو وراى توهّم است

از اشتياق سجده بر خال چهر تو

آدم هنوز روى دلش سوى گندم است

دانند اگر ز آدم و

حوا مؤخرت

من گويمت بر آدم و حوّا تقدّم است

زيرا كه جز ثمر نبود مقصد از درخت

وان شاخ و برگش ارچه بود عود و هيزم است

ابليس را كه چنگ ندامت گلو فشرد

بر درگهت اميد علاج تندم است

صفحه93

مردم زيارت تو كنند از پى بهشت

وين خود دليل بر عدم عقل مردم است

زيرا كه جز زيارت كويت بهشت نيست

ور هست درب كوى تو آن را تصمم است

با صدق تو صباح دوم را بدون كذب

بر خويش خنده آيد و جاى تبسّم است

كى شِبْهِ مَريمت كنم از پاك دامنى

كالوده اش ز نفحه روح القدس كم است

آن جا كه عصمت تو زند كوس دور باش

پاى وجود روح قدس در عدم گم است

گردون به پيش محمل فَرَّت جنيبتى است

كز آفتاب كوى زرش زيور دم است

ذلى كه از پى تو بود عين عزّت است

خارى كه در ره تو خلد به ز ، قا قُم است

اى بانوى حرم سوى جيحون نظاره اى

كز انقلاب دهر ، همى در تلاطم است

مويم اگر چه شد به معاصى سپيد ليك

رويم منه سياه كه دور از ترحم است

صفحه94

روح ايمان(1)

ولاى حضرت معصومه راحت جانست

به چشم مردم آگاه روح ايمانست

كسى به دعوى ايمان خود بود صادق

كه پيرو نبى و تابع امامان است

چو اهل بيت نبى گوهران بى مثلند

بهايشان ز شرف فوق درك انسانست

به هر گلى كه ز باغ رسالت است و على

هر آنكه دل ندهد خوار نزد يزدانست

چه جاى آن كه نباشد محبّ معصومه

كه او به چرخ ولا اختر درخشانست

به خاك پاى تو اى بنت موسى جعفر

كه توتياى ضيابخش اهل عرفانست

اگر حبيبه حق خوانمت از آن باشد

كه بر مقام تو عارف خداى سبحانست

پاورقي

1 _ لمعات عشق ، ص102 .

صفحه95

شافع يوم المعاد(1)

يا رب اين خلد برين يا جنة المأواستى

يا همايون بارگاه بضعه موساستى

اين مهين بانو كه در برج شرافت اخترى است

نسل پاك و زاده انسية الحوراستى

فاطمه اخت الرّضا ، سلطان دين ، روحى فداه

خاك درگاه تو از عرش علا اعلاستى

ملجأ اهل زمان و شافع يوم المعاد

خواهر سلطان دين و ثانى زهراستى

مرقد نورانيش گويا رياض جنّت است

تربت پاكش ز مشك و عنبر ساراستى

گو بيايد تا به بيند اين همايون بارگاه

آنكه منكر بر وجود جنّت دنياستى

حضرت ناطق بحق صادق چنين فرموده است

در جزاى زائر او جنة المأواستى

اى مهين بانوى كاخ عصمت ، اى مايه وجود

اى كه خاك درگهت رشك دم عيساستى

حق ام و اب اگر مانع نبودى گفتمى

هم ز خيل خادمانت آدم و حوّاستى

پاورقي

1 _ از سيد محمدرضا خادم ، زندگانى حضرت معصومه(عليها السلام) ، ص100 .

صفحه96

طالب دنيا به قم چون طير اندر مجلس است

ظالم اندر دشت قم چون ملح در درياستى

هر كه از روى خلوص آرد به درگاه تو روى

خوشدل از دنيا و فارغ از غم عقباستى

عقل در احصاء قدرش قاصر است و پا به گل

گرچه چون لقمان

دهر و بوعلى سيناستى

خطه قم شد ز يمن مقدمش رشك جنان

در صفا دار الخلود و از شرف غبراستى

چون بديدى اين بنا را عقل گفتى كاسمان

صورتى در زير دارد آنچه در بالاستى

بضعه موسى(1)

آتش موسى عيان از سينه سيناستى

يا كه زرّين بارگاه بضعه موساستى

بضعه موسى بن جعفر فاطمه كز روى قدر

خاك درگاهش عبير طره حوراستى

نوگلى رنگين ز طرف گلشن ياسين بود

آيتى روشن ز صدر نامه طاهاستى

پرتوى از آفتاب اصطفاى مصطفى

زهره اى از آسمان عصمت زهراستى

پاورقي

1 _ زندگانى حضرت معصومه ، سيدمهدى صحفى ، ص102 ، شعر از فتحعلى خان صبا . ( اين اشعار دور گنبد حضرت نوشته شده است ) .

صفحه97

صحن او را هست اقصى پايه عزّت چنان

كز شرف مسجود سقف مسجد اقصاستى

پستى از صحن حريمش را به پاطاق حرم

كين مكان عزت و آن مسكن غبراستى

گلِ گلشن فاطمى(1)

ز باد حوادث گلى از پيمبر(صلى الله عليه وآله وسلم)

در اين خاك عنبرفشان آرميده

يكى لاله از لاله زار ولايت

به گلزار قم بين چسان آرميده

گل گلشن فاطمى بين كه چونان

ز دست قضا نوجوان آرميده

در اين بارگاه رفيع دل افروز

نهان زيب تاج كيان آرميده

در اين ارض اقدس يكى گوهر پاك

به تقدير چرخ زمان آرميده

درخشان مهى دخت موسى بن جعفر

كزو كشورى در امان آرميده

جبين سا به خاك درش هان كه بى شك

در اين بقعه جان جهان آرميده

پاورقي

1 _ همان ، ص89 ، قصيده فاضل ارجمند آقاى دوانى .

صفحه98

بگرد حريمش بسان كبوتر

هزاران ز روحانيان آرميده

به پيرامن مشعل پرفروغش

شهان و دو صد عالمان آرميده

به فردوسيان گو به قم اندر آيند

كه زينت ده حوريان آرميده

كمال و شرف ، علم و جاه و جلالت

به هر سوى اين آستان آرميده

به هر جا كه گامى نهى با تأمل

فسرده تنى شادمان آرميده

قدمها به آرامى اين جا فرو نه

كه در اين زمين گلرخان آرميده

به عبرت نظر كن كه بينى در اين جا

هزاران سر و سروران آرميده

هزاران گل و بلبل و سرو و

سوسن

دو صد نرگس و ارغوان آرميده

خوش آنان كه در قم همى جان سپارند

خوش آن كو در اين گل مكان آرميده

خوش آن روزگارى كه در قم گذشت

خوشا حال آن كه شبان آرميده

چه غم دارد از روز محشر ( دوانى )

كه در ظلِّ اين سايبان آرميده

صفحه99

حريم خدا(1)

اى خاك پاك قم چه لطيف و معطرى

خاكى ولى ز ذوق و صفا بند گوهرى

گوهر كجا و شأن تو نبود عجيب اگر

گويم ز قدر و منزلت از عرش برترى

بس باشد اين مقام ترا اى زمين قم

مدفن براى دختر موسى بن جعفرى

آن بانوى حريم امامت كه مام دهر

نازاده بعد فاطمه يك همچو دخترى

يا فاطمه ، حريم خدا ، بضعه بتول

محبوبه مكرمه حىّ داورى

هستى تو دخت موسى و اخت رضا يقين

گردون نديده همچو پدر هم برادرى

فخر امام هفتم و هشتم كه از شرف

وى را يگانه دختر و آن را تو خواهرى

مريم كه حق ز جمله زنهاش برگزيد

شايسته نيست آنكه كند با تو همسرى

از لطف خاص و عام تو اى عصمت اله

بر عاصيان شفيعه فرداى محشرى

پاورقي

1 _ اشعار از مرحوم سيد جعفر احتشام .

صفحه100

صد حيف يوم طف نبودى بكربلا

بينى بنات فاطمه با حال مضطرى

و آن يك شكسته بازو و آن يك دريده گوش

و آن ديگرى به چنگ لئيم ستمگرى

زينب كشيد ناله كه يا ايها الرسول

بين بهر ما نمانده نه اكبر نه اصغرى

يا فاطمه بجان عزيز برادرت

بر « احتشام » لطف نما قصر اخضرى

نگين قم(1)

شهرها انگشترند و « قم » نگين

قم ، هماره حجّت روى زمين

تربت قم ، قبله عشق و وفاست

شهر علم و شهر ايمان و صفاست

مرقد « معصومه » چشم شهرِ ما

مهر او جانهاى ما را كهربا

دخترى از اهل بيت آفتاب

وارثِ دُرّ حيا ، گنج حجاب

در حريمش مرغ دل پر مى زند

هر گرفتار آمده ، در مى زند

هر دلى اينجاست مجذوب حرم

جان ، اسير رشته جود و كرم

اين حرم باشد ملائك را مطاف

زائران را ارمغان ، عشق و عفاف

آستان بوسش بسى فرزانگان

معرفت آموز ، از اين آستان

ديده

پاكان به قبرش دوخته

عصمت و پاكى از آن آموخته

« حوزه قم » هاله اى بر گِردِ آن

فقه و احكام خدا را مرزبان

پاورقي

1 _ سروده آقاى جواد محدّثى .

صفحه101

قم هميشه رفته راه مستقيم

بوده در مهد هدايتها مقيم

قم نمى بيند مگر خوابِ قيام

تيغ قم بيگانه باشد از نيام

شهرخون ، شهرشرف ، شهرجهاد

شهر فقه و حوزه ، علم و اجتهاد

هر كجا را هر چه سيرت داده اند

اهل قم را هم بصيرت داده اند

نقطه قاف قيامند اهلِ قم

برقِ تيغِ بى نيامند اهل قم

اهل قم ، ز اوّل ولايت داشتند

در دل و در ديده ، « آيت » داشتند

سر نمى سودند ، جز بر پاى دين

دل نمى دادند اِلاّ بر يقين

دين ، مطيعِ امر مولا بودن است

راه را با رهنما پيمودن است

دختر « موسى بن جعفر » را درود

كز عناياتش تراويد اين سرود

لطف بى انتها(1)

آيتى از خداست معصومه

لطف بى انتهاست ، معصومه

جلوه اى از جمال قرآن

چهره اى حق نماست ، معصومه

عطر باغ محمّدى دارد

زاده مصطفى است ، معصومه

پرتوى از تَلاَْل_ُؤِ زهرا

گوهرى پر بهاست ، معصومه

ماه عفّت نقاب آل كسا

دختر مرتضاستد ، معصومه

اخترى در مدار شمس شموس

يعنى اُخت الرّضاست ، معصومه

زائران ، يك دَرِ بهشت اينجاست

تربتش با صفاست ، معصومه

در توسّل به عترت و قرآن

باب حاجات ماست ، معصومه

پاورقي

1 _ سروده آقاى حسان .

صفحه102

از مدينه ، به قصد خطّه طوس

رهروى خسته پاست ، معصومه

تا زيارت كند برادر خويش

فكر و ذكرش دعاست ، معصومه

روز و شب ، عاشقى بيابان گرد

خواهرى با وفاست ، معصومه

يا مگر اوست ، زينب دگرى

كز برادر جداست ، معصومه

تا بدانى كه نيمه ره جان داد

بنگر اكنون كجاست ، معصومه

از وطن دور و از برادر دور

حسرتش غم فزاست ، معصومه

گر

چه نشكسته سينه و پهلويش

در دلش داغهاست ، معصومه

داغ زهرا و داغ اجدادش

وارث كربلاست ، معصومه

هر حسينيّه بيت اوست (حسان)

چونكه صاحب عزاست، معصومه

صفحه103

صفحه104

بخش هفتم : سير تحوّلات معمارى ، هنرى آستانه مقدّسه

اشاره

« فى بُيُوت اَذِنَ اللهُ اَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَالاْصالِ رِجالٌ لاتُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَلابَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللهِ » .(1)

« _ اين چراغ پرفروغ الهى _ در خانه هايى قرار دارد كه خداوند اذن فرموده ديوارهاى آن را بالا برند ( تا از دستبرد شياطين و هوسبازان در امان باشد ) خانه هايى كه نام خدا در آن برده شود و صبح و شام در آن تسبيح گويند مردانى كه تجارت و خريد و فروش آنها را از ياد خدا باز نمى دارد » .

بارگاه مطهّر حضرت معصومه(عليها السلام) چون ديگر مشاهد مشرّفه ، پشتوانه ارزشهاى اسلام و تشيّع و فرهنگ قرآن است ; و ايران در پناه اين بقعه ها ، از حوادث دوران در امان مانده است ; بقاى ايران و هويّت ايرانى نيز در پرتو اين معنويت ها امكان پذير شد و ايران در طول اعصار و قرون حادثه خيز تاريخ ، باقى ماند .

اين بقعه و بقعه هاى متبرّكه ديگر ، تجسّم آرمانهاى اسلامى و پشتوانه معيارهاى تشيّع علوى و ارزش هاى والاى انسانى است ، زيرا مشاهد منوّر آنها نه تنها زيارتگاه كه آموزشگاهى بزرگ جهت كسب معارف الهى براى مشتاقان و زائران دلباخته كوى آنها محسوب مى شود . هر زائرى كه با معرفت و شناخت مقام صاحب اين مرقد و اهداف آن به زيارت برود از صاحب قبر الهام مى گيرد و اصول و تعاليم مكتب را به ياد مى آورد

.

پاورقي

1 _ نور ، آيه 36 .

صفحه105

و هر سلام او سرشار از اين آموزش ها و الهامها است ; به گونه اى كه كژى ها و كاستى هاى مادّى و معنوى خويش را هموار مى كند و از خصلت ها و اعمال و رفتارى كه خوشايند امامان و امامزادگان نيست دورى مى گزيند و در بهبود اخلاق و رفتار و روابط خويش مى كوشد تا با امامان و اولياى الهى خود ، همسانى و همسويى پيدا كند و راه آنان را بپيمايد .(1)

وجود اثر عظيم معنوى و ديگر آثار حياتبخش اين مراكز دينى جاى هيچ گونه ترديد و تأملى نيست ولى گذشته از اين ، اين بقاع نورانى را مى توان از ذخاير عظيم هنر اسلامى نيز دانست . چرا كه هنرمندان اهل ذوق با انگيزه هاى دينى و به عنوان تجليل از مقام والاى بزرگان دين ، آثار شگفت انگيزى از هنر را خلق كردند كه نظر هر بيننده هنرشناسى را به خود جلب نموده و او را به تحسين وادار مى نمايد .

و در همين راستا به حقيقت مى توان گفت : كه بارگاه فاطمه معصومه(عليها السلام)همانند ديگر اماكن متبرّكه اسلامى ، تجلّيگاه هنر اصيل اسلامى و حكايتگر پيشينه هاى درخشان هنرى جامعه دينى ملّت ايران محسوب مى شود .

به همين جهت ما در اين بخش برآنيم كه دورنمايى از آثار ارزشمند هنرى اماكن متبرّكه حضرت معصومه(عليهما السلام) و سير تحوّلات هنرى ، معمارى آن را به دوست داران جلوه هاى هنر اسلامى ارائه نماييم . « امّا شنيدن كى بود مانند ديدن » بجاست هنرمند ، هنر شناس خود از نزديك اين

همه آثار شگفت انگيز هنرى را به نظاره بنشيند تا لطائف و ظرافت هاى نهفته در اين گونه آثار گرانقدر را دريابد و آفرينندگان آن را تحسين نمايد .

پاورقي

1 _ حضرت معصومه و شهر قم ، محمّد حكيمى ، ص50 _ 49 « با تصرّف و اضافات » .

صفحه106

دورنمائى از اماكن متبرّكه بارگاه فاطمى (عليها السلام)

( 1 ) گنبد حرم مطهّر

اوّلين گنبدى كه « پس از سايبان حصيرى موسى بن الخزرج » برفراز تربت پاك فاطمه معصومه(عليها السلام) بنا شد ، قبه اى برجى شكل بود كه به همّت حضرت زينب دختر امام جواد(عليه السلام) از مصالح آجر و سنگ و گچ در اواسط قرن سوّم هجرى قمرى ساخته شد .

به مرور زمان و پس از دفن جمعى از بانوان علوى در جوار فاطمه معصومه(عليها السلام) دو گنبد ديگر در كنار گنبد اوّل ساخته شد كه سوّمين آنها مدفن حضرت زينب(عليها السلام) شد .

اين سه گنبد تا سال 447ه_ . ق برقرار بودند تا اين كه در همان سال « مير ابوالفضل عراقى » ( وزير طغرل كبير ) به تشويق مرحوم شيخ طوسى به جاى آن سه گنبد ، گنبد مرتفعى را به قطر داخلى تقريباً 11 و ارتفاع 14 متر ، آراسته به نقش هاى رنگ آميزى و تزيينات آجرى و كاشى بدون ايوان و حجره ها بنا نهاد ، كه تمام قبور سادات را فرا مى گرفت .

صفحه107

« در سال 925ه_ . ق همين گنبد به همّت « شاه بيگى بيگم » دختر شاه اسماعيل تجديد بنا شد ; با ايوان و دو مناره و صحن ( عتيق ) و سطح خارجى گنبد با كاشى هاى معرّق آراسته گرديد » .

اين گنبد در

سال 1218ه_ . ق . با خشت هايى زرنگار تزيين شد كه تعداد دوازده هزار خشت با پوشش طلائى در آن بكار رفت .

ارتفاع اين گنبد از سطح بام 16 متر و از سطح زمين 32 متر و محيطش از خارج 6/35 و از داخل 66/28 و قطرش 12 متر و بلندى عنق استوانه اى آن 6 متر است ; قسمت پايين آن از سطح بام تا نود سانتيمتر از آجر تراش و روى آن يك متر كاشى خشتى فيروزه اى و بالاى آن ( تمام جدار ) مزيّن به خشت هايى با پوشش طلا است .

و در گلوگاه ساق گنبد ، كتيبه اى است كه اشعارى از « فتحعلى خان صبا » در آن به خط نستعليق قالب ريزى شده است كه آن اشعار عبارتند از :

آتش موسى عيان از سينه سيناستى

يا كه زرّين بارگاه بضعه موساستى

بضعه موسى بن جعفر ، فاطمه كز روى قدر

خاك درگاهش عبير طرّه حوراستى

نوگلى رنگين ز طُرف گلشن ياسين بود

آيتى روشن به صدر نامه طاهاستى

پرتوى از آفتاب اصطفاى مصطفى

زُهره اى از آسمان عصمت زهراستى

صفحه108

صحن او را هست اقصى پايه عزّت چنان

كز شرف مسجود سقف مسجد اقصاستى

پستى از صحن حريمش را به پاطاق حرم

كين مكان عزّت و آن مسكن غبراستى(1)

اين بود سير تاريخى بناى گنبد بارگاه ملكوتى كريمه اهل بيت(عليهم السلام)از آغاز تاكنون كه خود يكى از شاهكارهاى معمارى ، هنرى اسلامى و از بناهاى كم نظير در بين عتبات مقدّسه است

( 2 ) مرقد مطهّر حضرت

مرقد شريف حضرت فاطمه(عليها السلام) ( در ميان بقعه مباركه ) با بلندى 20/1 و طول و عرض 95/2 ، در 20/1 متر قرار گرفته و با كاشى

هاى نفيس و زيباى زرفام ( آغاز قرن هفتم ) پوشيده شده است .

گرداگرد مرقد منوّر ، ديوارى به بلندى دو متر و طول و عرض تقريبى ( 80/4 ، در 40/4 ) قرار دارد كه در سال 950 بنا گرديد و با كاشى معرّق آراسته شد ، كه اكنون اين ديوار با ضريح مشبّك از جنس نقره پوشيده شده است .(2)

سير تاريخى مرقد پاك آن حضرت از اين قرار است :

در سال 605ه_ . ق « امير مظفر احمد بن اسماعيل » بزرگ خاندان آل مظفر ، بزرگترين استاد كاشى ساز آن زمان « محمّد بن ابى طاهر كاشى قمى » را به كار ساخت و پرداخت كاشى هاى متنوّع مرقد واداشت . او به مدّت 8 سال به اين كار مشغول بود تا سرانجام در سال 613 كاشى هاى مرقد آماده و كارگذاشته شد .

پاورقي

1 _ گنجينه آثار قم ، ج1 ، ص407 .

2 _ تربت پاكان ، مدرّسى طباطبايى ، ج1 ، ص46 و50 .

صفحه109

در سال 965ه_ . ق شاه تهماسب صفوى ، در چهار طرف مرقد سابق ضريحى آجرى آراسته به كاشى هاى هفت رنگ ( با نقش و نگار ) و كتيبه هاى معرّق بنا نمود و در اطراف آن منافذى باز بود تا هم مرقد ديده شود و هم زائران نذورات خود را داخل مرقد بريزند .(1)

بعد از آن به دستور شاه مذكور ضريحى از فولاد سفيد و شفّاف در جلو ضريح آجرى قرار داده شد كه طول آن 25/5 و عرض آن 73/4 و ارتفاعش 10/2 و داراى بيست درگاه مشبّك و مضلّع بود .

در سال 1230ه_ .

ق فتحعلى شاه همان ضريح را نقره پوش كرد ; كه اين ضريح به مرور زمان فرسوده شد و در سال 1280 ضريحى كه از نقره ضريح سابق و نقره هاى موجود در خزانه ساخته شده بود به جاى آن نصب گرديد .

اين ضريح چندين مرتبه تجديد بنا و اصلاح شد و سالهاى متمادى روى مرقد حضرت باقى بود تا اينكه در سال 1368ه_ . ق . برابر سال 1348 ه_ . ش . به دستور توليت آن زمان شكل ضريح را تغيير دادند و ضريح كنونى را ( با ظرايف و شاهكارهاى هنرى ويژه اى كه دارد ) به جاى آن نصب نمودند كه آن ضريح همچنان برفراز تربت نورانى حضرت برقرار است .(2)

پاورقي

1 _ گنجينه آثار قم ، ج1 ، ص416 .

2 _ همان ، ج1 ، ص475 .

صفحه110

( 3 ) ايوان هاى حرم مطهّر

ايوان طلا

ايوان طلا و دو ايوان كوچك كنار آن در شمال روضه مقدّسه واقعند كه در سال 925ه_ . ق هنگام تجديد بناى گنبد و احداث صحن عتيق و گلدسته هاى آن در زمان شاه اسماعيل صفوى و با اقدام دختر او ساخته شد .(1)

اين ايوان با دهانه اى به طول و عرض 70/8×9 متر و بلندى چهارده متر ، پايين ديوار آن ( در سه طرف ) ، تا بلندى 80/1 متر آراسته به قطعات كوچك كاشى فيروزه اى هشت گوشه اى و در ميان آنها قطعات كوچكتر قهوه اى رنگ است كه حاشيه اى از كاشى با زمينه ( لاجوردى نقش و نگار ) از چهار طرف آن را احاطه كرده است و برفراز آن كتيبه اى به ثلث سفيد در زمينه

اى لاجوردى ، گرداگرد ايوان ديده مى شود كه متن آن را حديث نورانى : « اَلا وَمَنْ ماتَ عَلى حُبِّ الِ مُحَمَّد ماتَ شَهيداً . . . » تشكيل مى دهد .

پس از اين كتيبه ، بدنه ايوان تا ارتفاع دو متر ديگر ، آراسته به كاشى هاى معرّق آغاز عهد صفوى است و بعد از آن كتيبه سراسرى ديگرى به چشم مى خورد و بالاى كتيبه ( مقرنس هاى ) سقف ايوان با خشت هاى « زرفام » پوشيده شده است .(2)

پاورقي

1 _ گنجينه آثار قم ، ج1 ، ص490 .

2 _ تربت پاكان ، ج1 ، ص62 .

صفحه111

ايوانه هاى كنار ايوان طلا

دو ايوان در دو طرف ايوان طلا است به بلندى بيش از ده و پهناى دو و دهانه پنج متر ، كه از بناهاى عهد صفوى مى باشند و سراسر بدنه آن ، مانند ايوان طلا به كاشى هاى معرّق همان دوره آراسته شده است .(1)

ايوان آينه

در ، جانب شرقى رواق مطهر نيز ايوانى مرتفع به بلندى ايوان طلا و طول و عرض 9 در 87/7 متى قراردارد كه به خاطر آينه كارى آن ، به ايوان « آينه » معروف است .

پايين ديوار آن به بلندى بيش از يك متر سنگ مرمر به كار رفته كه هر بدنه اى با يك قطعه سنگ آراسته شده است و بالاى آن همه بدنه ايوان تا سقف آينه كارى است .

در كمربند ايوان كتيبه اى سراسرى از سنگ مرمر وجود دارد به پهناى حدود سى سانتيمتر ، كه به خط ثلث آيه شريفه ( الله نور السّموات والارض . . . » بر

آن نقش بسته است .

ميان ايوان و رواق شرقى حرم ايوانچه اى است كه مانند ايوان اصلى تزيين شده كه بر سر در آن حديث شريف « مَنْ زارَ فاطِمَةَ بِقُمْ فَلَهُ الْجَنَّةُ » به نستعليق مشكى ، خوانده مى شود . اين مجموعه هنرى شگفت انگيز از كارهاى ارزشمند هنرمند مشهور دوره قاجار ( استاد حسن معمار قمى ) مى باشد كه همزمان با بناى صحن نو ، به دستور « ميرزا على اصغر خان صدر اعظم » بنا شد .(1)

پاورقي

1 _ تربت پاكان ، ج1 ، ص67 .

صفحه112

( 4 ) مناره هاى صحن عتيق

در صحن عتيق بر فراز ايوان طلا دو مأذنه استوانه اى رفيع به بلندى 40/17 ( از سطح بام ) و قطر 50/1 قراردارد .

پوشش مأذنه ها كاشى گرهى به شكل مارپيچ است كه در ميان پيچ ها نامهاى مبارك : « الله » ، « محمّد » ، « علىّ » به خط بنّايى خوانده مى شود .

در قسمت بالاى مأذنه ها ، « مقرنسى » در سه رديف پرداخته اند كه زير آن كتيبه اى به خط سفيد مشتمل بر آيه « اِنَّ اللهَ وَمَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ » ( در مأذنه غربى ) ; « يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ » ( بر مأذنه شرقى ) قرار دارد .

اين مأذنه ها به دستور « محمّد حسين خان شاهسون شهاب الملك » حاكم قم ، در سال 1285ه_ . ق بنا شدند و قبه آنها در سال 1301ه_ . ق ، طلاكارى شد .(2)

پاورقي

1 _ تربت پاكان ، ج1 ، ص69 _ 68 .

2 _ همان ، ج1 ، ص68 _ 67

.

صفحه113

( 5 ) مناره هاى ايوان آينه

برفراز پايه هاى دو طرف ايوان دو مأذنه است كه هر يك به بلندى 28 متر از سطح بام ، با قطر 30/3 متر ، از بلندترين بناهاى آستانه مى باشد .

اين مأذنه ها از سطح بام تا 3 متر هشت ضلعى متساوى و سپس نيم مترى مقرنس و آن گاه يك مترى استوانه اى و بعد از آن تا 5/2 متر ، دوازده گوشه برجسته و پس از همه اينها ( تا زير مأذنه چوبى ) استوانه اى است ، كه در بالا كتيبه اى با پهناى حدود يك متر ديده مى شود كه متن آن در يكى از مأذنه ها « لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ » و در ديگرى « سُبْحانَ اللهِ وَالْحَمْدُ ِللهِ وَلا اِلهَ اِلاّ اللهُ وَاللهُ اَكْبَرُ » است .

سپس مقرنسى به پهناى حدود يك متر و بالاى آن مأذنه چوبى و قبّه مأذنه ها واقع شده است . پوشش هر دو مأذنه از بالا تا پائين سر تا سر

كاشى گِرهى است كه ( در ميان آنها ) نامهاى پروردگار متعال خوانده مى شود .(1)

پاورقي

1 _ تربت پاكان ، ج1 ، ص71 .

صفحه114

( 6 ) مساجد حرم مطهّر

مسجد بالا سر

مسجد بالا سر از وسيعترين بيوتات آستانه و محل تشكيل مجالس عمومى و نماز جماعت است كه در دوران صفويه با فضايى به عرض 6 و طول 35 متر به عنوان ميهمانسراى آستانه شمرده مى شد و در عهد قاجاريه از ناحيه « تقى خان حسام الملك » پسر فتحعلى شاه ساختمان آن تجديد بنا شد و به صورت مسجدى داراى دو گنبد ساخته شد و به عنوان بزرگترين مكان از اماكن متبركه آستانه

به شمار آمد .

در سال 1338ه_ . ق « با ضميمه شدن زمينى كه در جهت غربى مسجد بود » فضاى آن به 14 در 48 متر افزايش يافت كه بر سه ستون قطور آجرى 3 در 2 متر استوار بود .

اين بناى مقدّس بر پا بود تا زمانى كه مسجد اعظم با آن وسعت و زيبايى خاص ساخته شد .

از آن جايى كه ديگر ، بناى قديمى مسجد بالاسر ، « بين ساختمان عظيم حرم مطهّر و مسجد اعظم نوبنياد » نماى خوبى نداشت ، متولى وقت ، « آقاى سيد ابوالفضل توليت » به تجديد بناى آن اقدام نمود ، ساختمان قديمى را از سطح زمين برداشت و به جاى آن عمارتى رفيع به عرض 14 در 48 متر « فاقد ستون » و با خصوصيات فراوان معمارى بنا نمود كه امروز يكى از با شكوهترين اماكن متبركه حرم مطهّر محسوب مى شود .(1)

صفحه115

يادآورى مى شود كه در جنوب اين مسجد قبور فقهاء و استوانه هاى علم و حكمت واقع شده است : قبور علماى فرزانه اى همچون « مرحوم آية الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى ( مؤسس حوزه علميه قم ) و مرحوم آية الله حاج سيّد محمّدتقى خوانسارى و مرحوم آية الله حاج سيد حسن صدر و آية الله حاج سيد احمد خوانسارى » و اخيراً دانشمندان و فقهاء بزرگى همچون « مرحوم علاّمه طباطبايى و آية الله العظمى گلپايگانى و آية الله العظمى اراكى و آية الله العظمى بهاءالدينى و آية الله العظمى آ ميرزا هاشم آملى » و از علماء شهيد انقلاب اسلامى همچون « استاد شهيد آية الله

مطهّرى وشهيد محراب آية الله مدنى » در اين تربت پاك آرميده اند و همچون ستارگانى فروزان در كنار ماه منير فاطمى فضاى ملكوتى اين مكان مقدّس را نورباران نموده اند .

مسجد طباطبايى

مسجد طباطبايى ، گنبدى پنجاه ستونى است كه به جاى صحن زنانه « قديم » در جنوب روضه مطهّره ساخته شده است .

اين گنبد در وسط به دهانه 17 و ارتفاع 17 متر است كه با اضافه شدن فضاى اطراف آن به 80/24 ، در 20/24 متر افزايش مى يابد و داراى رواقى است مثلث شكل كه قاعده و ساق آن 15 متر است .

پاورقي

1 _ گنجينه آثار قم ، ج1 ، ص621 .

صفحه116

اين گنبد را بر فراز ده پايه آجرى به قطر 2 ، در ، 2 متر و ارتفاع 30/3 متر بنا كردند و بعداً چهار نبش تمام پايه ها را تراش داده و در چهارگوشه هر يك ، ستونى استوانه اى _ با بتن مسلّح _ بالا آوردند سپس درون چهار ستون را برچيدند و در نتيجه آن گنبد عظيم بر فراز سى و دو ، تا چهل ستون برقرار شد .

روى ستونهاى سيمانى را با قطعاتى از مرمر ماشين تراش به عرض ده و ارتفاع پنچاه سانتيمتر زينت دادند ، به طورى كه تمام ستونها مرمرپوش گرديدند و در ساق آنها به جاى ته ستون صفحه مدرّجى از « بُرُنْز » صيقلى زيبا ، اضافه نمودند كه زيبايى آنها را دو چندان نمود .

تعداد ستونهاى اين گنبد رفيع به اضافه ستونهاى جانبى و ستون هاى رواق كنار آن به پنچاه ستون مى رسد . بانى اين گنبد مرتفع و

مسجد با عظمت مرحوم « حجة الاسلام حاج آقا محمّد طباطبايى » فرزند مرحوم آية الله حاج آقا حسين قمى است كه از سال 1360ه_ . ق ، تا 1370 ه_ . ق بناىآن طول كشيد .(1)

در زاويه شمال غربى اين مكان مقدّس قبور شهداء بزرگى از علماء و فضلاى حوزه علميه واقع است : « قبر مرحوم شهيد آية الله ربّانى شيرازى و شهيد ربّانى املشى و شهيد محمّد منتظرى و شهيد آية الله قدّوسى و شهيد محلاّتى » كه اين خود بر صفا و معنويت اين مكان افزوده است .

پاورقي

1 _ گنجينه آثار قم ، ج1 ، ص627 _ 626 .

صفحه117

مسجد اعظم

( لمسجد اسس على التّقوى من اوّل يوم احقّ أن تقوم فيه ) .

از آثار دينى با عظمتى كه به همت والاى مرجع تقليد عالم تشيع حضرت آية الله العظمى بروجردى (قدس سره) تأسيس گرديد ، مسجد اعظم قم بود كه در كنار حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (عليها السلام) جهت رفاه حال زائرين ساخته شد . اين بناى رفيع با شرائط خاص و خصوصيات ممتازى كه دارد مسجد منحصر به فردى است كه در مجاورت آستان رفيع فاطمى بنا گرديده است .

انگيزه تأسيس مسجد

اساسى ترين انگيزه آن فقيه فرزانه براى بناى چنين مسجد عظيمى اين بود ، كه آن بزرگوار بارگاه كريمه اهل بيت(عليهم السلام) را فاقد مسجد مناسبى مى ديد كه زائران بتوانند در آنجا از فضاى روحانى بيشترى بهره ببرند ، لذا مشاهده اين خلاء مكانى بود كه ايشان را بر چنين تصميم والايى واداشت . چنانچه خود ايشان بنا به نقل بعضى از بزرگان(1) در اين رابطه فرموده اند به اين كه :

« بنا دارم در جوار حرم مطهر حضرت معصومه(عليها السلام) مسجدى چون مسجد گوهرشاد در كنار حرم حضرت على بن موسى الرضا(عليه السلام) بنا نمايم » . از سوى ديگر پيش بينى آن بزرگوار اين بود كه ، حوزه مقدسه قم در دراز مدت به فضايى وسيع و مناسب جهت برگزارى دروس حوزويان در سطوح مختلف بويژه دروس خارج مراجع عظام نياز دارد و چه بهتر كه اين مركز در جوار حرم مطهر و با نام مسجد باشد .

پاورقي

1 _ حضرت آيت الله فاضل لنكرانى ( دام ظلّه ) .

صفحه118

چنانچه قرار گرفتن مدفن آن عبد صالح خدا در كنار درب

ورودى اين مسجد گواهى صادق ، بر اخلاص و پاكى نيت اوست ، و بحق مى توان آن را يكى از مصاديق روشن ( لمسجد اسس على التّقوى من اوّل يوم )(1) : « مسجدى كه از بدو تأسيس بر اساس تقوا و پاكى بنا شده است » ; به شمار آورد .

تاريخ تأسيس

كلنگ بناى اين مسجد در روز يازدهم ذيقعده 1373ه_ . ق . سالروز ولادت با سعادت حضرت على بن موسى الرضا (عليه السلام)برابر با بيست و يك تيرماه 1333ه_ . ق . طى تشريفات خاصى به زمين زده شد .

مشكلات

يكى از مشكلات مهم احداث مسجد در اين نقطه محدوديت مكانى زمين و ناموزون بودن آن بود . چون بطورى كه مشاهده مى شود ، مسجد از يك طرف به آستانه مقدسه و از طرف ديگر به ساحل رودخانه محدود است . و در نتيجه محوطه مسجد به شكل مثلث ناموزونى است كه ضلع غربى آن حدود 120 متر و قاعده آن حدود 15 متر مى باشد . مشكل ديگر وجود خانه هايى بود كه در محدوده زمين مسجد قرار داشت كه خريد آنها هزينه زيادى را مى طلبيد ، اما به دستور آن بزرگوار با مشكلات زيادى همه آن خانه ها خريدارى و رضايت صاحبان آنها جلب شد . همچنين بيش از 3000 متر از كنار مسجد بالاسر از بيوتات و متعلقات آستانه مقدسه بود كه با درايت خاص ايشان در حريم مسجد قرار گرفت . سرانجام با عنايات الهى و رفع مشكلات ياد شده نقشه ساختمانى مسجد زير نظر مهندسان و معماران كارآزموده اى چون مرحوم لرزاده به طور دقيق و جامع طراحى شد و بر اساس آن ساخت مسجد آغاز گرديد و پس از شش سال كار متمادى عمده كارهاى ساختمانى آن به پايان رسيد و در نيمه اول سال 1339 ه_ ش با اقامه نماز جماعت توسط حضرت آية الله العظمى بروجردى(رحمه الله) افتتاح و مورد بهره بردارى قرار گرفت .

پاورقي

1

_ توبه ، 108 .

صفحه119

مشخصات ساختمانى مسجد

مجموع مساحت مسجد تقريباً 12000 متر مربع است و كليه ساختمان آن با بتون مسلح بنا گرديده و لذا اين مسجد از نظر استحكام از بناهاى كم نظير اسلامى به شمار مى آيد .

مسجد داراى چهار شبستان است كه مساحت شبستان زير گنبد 400 متر مربع و شبستانهاى جانبى آن هر كدام 900 متر مربع مى باشد و در طرف شمال مسجد نيز شبستان زير ساعت با مساحتى حدود 300 متر مربع قرار دارد . ارتفاع سقف هر يك از شبستانها با سطح آن حدوداً 10 متر مربع است .

صفحه120

در ضلع غربى مسجد سرويس بهداشتى و وضوخانه مسجد و يك سالن آسايشگاه براى خادمين احداث شده است . همچنين كتابخانه اى با دو سالن مطالعه و يك سالن مخزن در ضلع غربى صحن مسجد بنا گرديده كه درب ورودى آن از طرف راهرو ورودى مسجد اعظم قراردارد . اين مسجد با عظمت داراى صحن بزرگى است با درهاى ورودى متعدد ، كه وجود حوضى بسيار زيبا در فضاى ميانى آن ، نماى آن مكان مقدّس را ديدنى نموده است .

مسجد به سبك معمارى اسلامى بنا شده است . كه داراى گنبد بسيار بزرگى به قطر 30 متر مربع و به ارتفاع 15 متر مربع از سطح پشت بام و به ارتفاع 35 متر مربع از كف شبستان مى باشد . و داراى گلدسته هايى بلند به ارتفاع 25 متر مربع از سطح پشت بام و به ارتفاع 45 متر مربع از سطح زمين است . و داراى دو مأذنه به ارتفاع 5 متر مربع مى باشد(1) . و همچنين يك

برج با ساعت زنگى بزرگ و زيبا در شمال مسجد قرار دارد كه از چهار جهت ديده مى شود .

اين مسجد از نظر تزئينات و كاشيكارى و جلوه هاى هنر اسلامى از نمونه هاى بديع كاشيكارى در قرن اخير به شمار مى رود(2) .

پاورقي

1 _ خاطرات زندگى حضرت آيت الله برورجردى ، سيد محمد حسين علوى طباطبايى ، ص101 و102 .

2 _ همان ، ص104 .

صفحه121

استفاده بهينه از مسجد اعظم توسط آستانه مقدّسه

پس از پيروزى انقلاب با توجه به اقبال زياد زائرين محترم ، به حرم مطهر حضرت معصومه(عليها السلام) و احساس نياز به فضاهاى عبادى ، معنوى بيشتر در جوار بارگاه منور حضرت و عدم امكان بهره بردارى شايسته از فضا و امكانات وسيع مسجد اعظم و در نتيجه معطل ماندن آن همه امكانات وسيع كه با هدف اصلى بنيان گذار عظيم الشأن آن موافقت نداشت . سرانجام در دهه آخر ماه مبارك رمضان سال 1371ه_ . ش . با رعايت موازين شرعى و قانونى حائل بين مسجد اعظم و مسجد بالاسر برداشته شد و به دنبال آن امور ادارى و خدماتى مسجد بر عهده آستانه مقدسه قرار گرفت .

و طبق فرمان مقام معظم رهبرى به توليت محترم آستانه مقدسه ، مسئولين مربوطه موظف شدند بدون بهره بردارى و دخالتى در موقوفات مسجد ، اقدام به نگهدارى و حفاظت از مسجد و متعلقات آن و تأمين حقوق كارمندان آن نمايند . و هم اكنون اين مكان مقدس محيط بسيار مناسبى براى تحصيل دانش پژوهان علوم دينى شده ، به گونه اى كه در ايام تحصيلى حوزه اكثر مراجع معظم تقليد در اين مكان مقدس تدريس مى نمايند و تعداد كثيرى

از طلاب و فضلاى محترم از فيوضات علمى ايشان بهره مند مى شوند . همچنين مراسم مذهبى مختلفى كه از شئونات مسجد است با شكوه خاصى در آن برگزار مى شود .

صفحه122

( 7 ) صحن هاى حرم مطهّر

صحن نو « اتابكى »

صحن نو ، بنايى است وسيع و خوش منظر ، با صفا و معنويت خاصّى كه بر شكوه و عظمت بارگاه فاطمى افزوده است .

اين صحن زيبا داراى چهار ايوان شمالى ، جنوبى و شرقى و غربى است : ايوان شمالى آن ورودى حرم مطهر از ميدان آستانه را و ايوان جنوبى ورودى حرم از خيابان موزه را و ايوان شرقى ورودى صحن نو از خيابان ارم را تشكيل مى دهد ; در هر كدام از اين ايوان هاى ياد شده ظرايف و آثار هنرى ، معمارى خاصّى به كار رفته است كه نظر هر بيننده هنر دوست را به خود جلب مى نمايد.

و ايوان غربى هم همان ايوان آينه است كه ورودى روضه مقدّسه از صحن نو محسوب مى شود .

وجود اين ايوان هاى مجلّل ( به ويژه ايوان آينه ) و قرار گرفتن حوض بيضى شكل در وسط صحن مطهّر ( با خصوصيّات موجود در آن ) زيبايى اين مكان مقدّس را دو چندان كرده است .

اين صحن از آثار ( ميرزا على اصغر خان صدر اعظم ) است كه از سال 1295ه_ . ق ، تا سال 1303 بناى آن طول كشيده است .(1)

پاورقي

1 _ گنجينه آثار قم ، ج1 ، ص580 _ 579 .

صفحه123

در اين صحن قبور علما و شهدايى « همانند شهيد بزرگ انقلاب مشروطه آية الله شيخ فضل الله نورى و شهيد آية الله مفتّح و عالم

بزرگ شيعه مرحوم قطب راوندى قرار گرفته ، و بر زائرين تربت پاك فاطمه معصومه(عليها السلام)است كه از زيارت اين فدائيان راه ولايت و امامت غافل نباشند .

صحن عتيق « قديم »

صحن عتيق « واقع در شمال روضه مباركه » اوّلين بنايى است كه بر قبّه مباركه افزوده شد .

اين صحن را سه ايوان زيبا فراگرفته است . ايوانى با عظمت در جنوب كه همان ايوان طلا « ورودى صحن به روضه مطهّره » مى باشد و ايوانى در شمال كه ورودى فيضيّه به صحن را تشكيل مى دهد و ايوانى در غرب كه ورودى مسجداعظم به صحن است . و در شرق دالان ورودى صحن عتيق به صحن نو واقع است . اين صحن در عين كوچك بودنش بخاطر داشتن ايوان هاى مجلّل و حجرات متعدّد اطراف آن از زيبايى خاصى برخوردار است .

اين صحن و ايوان هاى اطراف آن را « شاه بيگى بيگم » دختر شاه اسماعيل صفوى در سال 925ه_ . ق بنا نمود .(1)

اين بود دورنمايى از آثار هنرى ، معمارى آستانه مقدّسه حضرت معصومه(عليها السلام) و بر هنرمندان اسلامى است كه از نزديك زيبايى هاى هنرى نهفته در اين بناى رفيع را به نظاره بنشينند و آفرينندگان آن را تحسين نمايند .

پاورقي

1 _ گنجينه آثار قم ، ج1 ، ص510 .

بخش هشتم : زيارتنامه حضرت فاطمه معصومه (عليها السلام)

يكى از واژه هاى مقدّس و آشناى در قاموس شيعه ، واژه زيارت است و از جمله آداب و برنامه هاى دينى كه به آن بسيار سفارش شده است رفتن به زيارت تربت پاك و مشاهد شريفه اهل بيت(عليهم السلام) و فرزندان بزرگوار آنهاست

. ائمّه اطهار(عليهم السلام) در روايات و احاديث ، پيروانخود را بر اين امر مهمّ تشويق و تحريص فرمودند و اجر و پاداش فراوانى براى آن بيان كرده اند .

چنانچه درباره زيارت امام حسين(عليه السلام) ، امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد : «زيارت آن حضرت برابر است با هزار حج و عمره»(1) . و حضرت رضا(عليه السلام)درباره زيارت خود فرمود : «هركس مرا با معرفت زيارت كند من از او شفاعت خواهم كرد»(2) . و امام جواد(عليه السلام) فرمود : « مَنْ زارَ قَبْرَ عَمَّتِى بِقُمْ فَلَهُ الْجَنَّةُ »(3) : « كسى كه قبر عمه ام « فاطمه معصومه(عليها السلام) » را ، در قم زيارت كند سزاوار بهشت خواهد بود » .

پاورقي

1 _ بحار ، ج101 ، ص43 .

2 _ همان ، ج102 ، ص33 .

3 _ همان ، ج102 ، ص265 .

صفحه127

و درباره زيارت حضرت عبدالعظيم(عليه السلام) ، امام هادى(عليه السلام) فرمود : «اگر قبر عبدالعظيم را ، زيار مى كردى مثل آن بود كه امام حسين(عليه السلام) را زيارت كرده باشى »(1) .

و رسولخدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : « مَنْ زارَنِى اَوْ زارَ اَحَداً مِنْ ذُرِّيَّتِى زُرْتُهُ يَوْمَ الْقِيمَةِ فَاَنْقَذْتُهُ مِنْ اَهْوالِها »(2) : « كسى كه مرا ، يا يكى از فرزندانم را زيارت كند روز قيامت به ديدارش خواهم رفت و او را از ترس هاى آن روز نجات خواهم داد » .

حال بايد توجّه كرد كه فلسفه و حكمت اين همه فضيلت و پاداش چيست ؟ آيا اين اجر و ثواب عظيم فقط براى يك زيارت ظاهرى است بدون هيچ اثر و هدفى ؟ يا اينكه همه

اينها در راستاى اهداف عالى دينى است كه امّت اسلامى با زيارت تربت مطهر اين عزيزان ، ره توشه اى براى دنيا و آخرت خويش برگيرد و با اسوه قراردادن اين نخبگان خلق خدا و با پيروى از خط مشى آن بزرگواران همواره امّتى نمونه باشد . و با صفا و جلا دادن روح و جان خويش از آفت ها و كجى ها دور بماند و هميشه جامعه اى سرفراز و سعادتمند باشد . و با اين تجديد ميثاق هاى مكرّر است كه خط مستقيم تشيّع و امامان بحق آن ماندگار و جاويد خواهد ماند .

روشن است كه اين هدف حاصل نمى شود مگر اينكه زائران آن مشاهد مشرّفه ، عارفِ بحقّ صاحبان آن باشند و با كمال معرفت و شناخت به پابوس آنها شرفياب شوند .

پاورقي

1 _ همان ، ج102 ص268 .

2 _ كامل الزّيارات ، ص11 .

صفحه128

چنانچه در روايات اين امر مهم را شرط پذيرفته شدن در آستان رفيع اولياى خدا دانسته و براى درك فضيلت زيارت ، بر آن تأكيد فرموده اند ، همانطور كه امام صادق(عليه السلام) فرمودند :

« مَنْ أَتَى قَبْرَ الْحُسَيْنِ عارِفاً بِحَقِّهِ كانَ كَمَنْ حَجَّ مِأَةَ حَجَّة مَعَ رَسُولِ اللهِ(صلى الله عليه وآله وسلم) »(1) : « يعنى كسى كه با معرفت و شناخت ، قبر امام حسين(عليه السلام) را زيارت كند مثل كسى است كه ، صد حج همراه رسولخدا(صلى الله عليه وآله وسلم) انجام داده باشد » .

و امام جواد(عليه السلام) هم درباره زيارت حضرت رضا مى فرمايد : «بهشت واجب است بر كسى كه قبر پدرم را ( در طوس ) با معرفت زيارت كند

»(2) .

و حضرت رضا (عليه السلام) درباره زيارت حضرت معصومه فرمود : « مَنْ زارَها عارِفاً بِحَقِّها فَلَهُ الْجَنَّةُ »(3) : « كسى كه « فاطمه معصومه » را زيارت كند ، در حالى كه « معرفت » به حق او داشته باشد ، سزاوار بهشت است » .

بديهى است كه اگر مسلمان زائر ، معرفت به فضائل و كمالات نفسانى و راه و رسم زندگى اين بندگان شايسته خدا داشته باشد ، مى تواند از زيارت مرقد شريف آنان توشه اى برگيرد و روح و جان خود را با آن ارواح قدسى هماهنگ نمايد ، و با مكتب و مرام الهى آنها آشنا گردد .

به اين جهت براى حضرت فاطمه معصومه(عليها السلام) زيارتنامه معتبرى نقل شده است . تا زائران مشتاق با خواندن فرازهاى نورانى آن در جهت طى طريق رشد و كمال از حضرتش الهام گيرند و با ارتباط يافتن با آن منبع فيض الهى از درياى بى كران رحمت حق توشه اى برگيرند و آن زيارتنامه معروفى است كه مرحوم مجلسى در بحارالانوار آن را نقل فرموده است كه ما آن را با سند در اينجا مى آوريم .

پاورقي

1 _ بحار ، ج101 ص42 .

2 _ همان ، ج102 ص37 .

3 _ همان ، ج102 ص266 .

صفحه129

متن زيارتنامه با سند

« حَدَّثَ عَلِىُّ بْنُ اِبْراهيمَ عَنْ اَبيهِ عَنْ سَعْد عَنْ عَلىِّ بْنِ مُوسى الرِّضا عَليْهُما السَّلامُ ، قالَ : قالَ : يا سَعْدُ ، عِنْدَكُمْ لَنا قَبْرٌ ! قُلْتُ : جُعِلْتُ فِداكَ ، قَبْرُ فاطِمَةَ بِنْتِ مُوسى عَلَيْهُما السَّلامُ ! قالَ : نَعَمْ ، مَنْ زارَها عارِفاً بِحَقِّها فَلَهُ الْجَنَّةُ . فَاِذا رَأَيْتَ الْقَبْرَ فَقُمْ

عِنْدَ رَأْسِها مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةِ ، فَكَبِّرْ اَرْبَعاً وَثَلاثينَ تَكْبيرَةً وَسَبِّحْ ثَلاثاً وَثَلاثينَ تَسْبيحَةً وَاحْمِدِ اللهَ ثَلاثاً وَثَلاثينَ تَحْميدَةً ، ثُمَّ قُلْ :

« اَلسَّلامُ عَلى آدَمَ صِفْوَةِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلى نُوح نَبِىِّ اللهِ اَلسَّلامُ عَلى اِبْراهيمَ خَليلِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلى مُوسى كَليمِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلى عِيسى رُوحِ اللهِ .

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خَيْرَ خَلْقِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا صَفِىَّ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللهِ خاتَمَ النَّبِيِّينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ عَلِىَّ بْنَ اَبى طالِب وَصِىَّ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا فاطِمَةُ سَيِّدَةَ نِساءِ الْعالَمينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكُما ياسِبْطَىْ نَبِىِّ الرَّحْمَةِ وَسَيِّدَىْ شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَيْنِ سَيِّدَ الْعابِدينَ وَقُرَّةَ عَيْنِ النّاظِرينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِىِّ باقِرَ الْعِلْمِ بَعْدَ النَّبِىِّ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد الصّادِقَ الْبارَّ الاَْمينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مُوسَى بْنَ جَعْفَر الطّاهِرَ الطُّهْرَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَلِىَّ بْنَ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضى ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِىٍّ التَّقِىَّ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَلِىَّ بْنَ مُحَمَّد النَّقِىَّ النّاصِحَ الاَْمينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حَسَنَ بْنَ عَلِىِّ ، اَلسَّلامُ عَلَى الْوَصِىِّ مِنْ بَعْدِهِ ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى نُورِكَ وَسِراجِكَ وَوَلِىِّ وَلِيِّكَ وَوَصِىِّ وَصِيِّكَ وَحُجَّتِكَ عَلى خَلْقِكَ .

اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ فاطِمَةَ وَخَديجَةَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يابِنْتَ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ وَلِىِّ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اُخْتَ وَلِىِّ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا عَمَّةَ وَلِىِّ اللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا

بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَر وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ .

اَلسَّلامُ عَلَيْكِ ، عَرَّفَ اللهُ بَيْنَنا وَبَيْنَكُمْ فِى الْجَنَّةِ وَحَشَرَنا فى زُمْرَتِكُمْ وَاَوْرَدَنا حَوْضَ نَبِيِّكُمْ وَسَقانا بِكَأْسِ جَدِّكُمْ مِنْ يَدِ عَلِىِّ بْنِ اَبى طالِب صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكُمْ .

صفحه130

اَسْئَلُ اللهَ اَنْ يُرِيَنا فِيكُمُ السُّرُورَ وَالْفَرَجَ وَاَنْ يَجْمَعَنا وَاِيّاكُمْ فى زُمْرَةِ جَدِّكُمْ مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَاَنْ لا يَسْلُبَنا مَعْرِفَتَكُمْ اِنَّهُ وَلِىٌّ قَديرٌ .

اَتَقَرَّبُ اِلَى اللهِ بِحُبِّكُمْ وَالْبَرائَةِ مِنْ اَعْدَائِكُمْ وَالتَّسْليمِ اِلَى اللهِ ، راضِياً بِهِ غَيْرَ مُنْكِر وَلا مُسْتَكْبِر ، وَعَلى يَقينِ ما اَتى بِهِ مُحَمَّدٌ وِبِهِ راض ، نَطْلُبُ بِذلِكَ وَجْهَكَ يا سَيِّدى اَللّهُمَّ وَرِضاكَ وَالدّارَ الاْخِرَةَ .

يا فاطِمَةُ اشْفَعى لى فِى الْجَنَّةِ فَاِنَّ لَكِ عِنْدَ اللهِ شَأْناً مِنَ الشَّأْنِ .

اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ اَنْ تَخْتِمَ لى بِالسَّعادَةِ ، فَلا تَسْلُبْ مِنّى ما اَنَا فيهِ ، وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ .

اَللّهُمَّ اسْتَجِبْ لَنا وَتَقَبَّلْهُ بِكَرَمِكَ وَعِزَّتِكَ وَبِرَحْمَتِكَ وَعافِيَتِكَ .

وَصَلَّى اللهُ عَلى مُحَمَّد وَآلِهِ اَجْمَعينَ وَسَلَّمَ تَسْليماً يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ » .(1)

پاورقي

1 _ بحار ، ج102 ، ص266 _ 265 .

صفحه131

ترجمه زيارتنامه

على بن ابراهيم از پدرش از سعد از امام على بن موسى الرّضا(عليهما السلام) نقل مى كند كه فرمود : اى سعد ! ما نزد شما قبرى داريم ! عرض كردم فدايت شوم ، قبر فاطمه دختر امام موسى(عليهما السلام) را مى فرمايى ؟ فرمود : آرى ، هر كه او را با معرفت زيارت كند بهشت سزاوار اوست . هرگاه ( به حرم مشرف شده و ) قبر را ديدى نزد(1) سر ( حضرت ) رو بقبله بايست و سى و چهار مرتبه « اَللهُ اَكْبَرُ » و سى و سه مرتبه «

سُبْحانَ اللهِ » و سى و سه مرتبه « اَلْحَمْدُ ِللهِ » بگو ، سپس بگو :

«سلام بر حضرت آدم برگزيده خدا ، سلام بر حضرت نوح پيامبر خدا ، سلام بر حضرت ابراهيم دوست خدا ، سلام بر حضرت موسى هم صحبت خدا ، سلام بر حضرت عيسى روح الله ، سلام بر تو اى رسول خدا ، سلام بر تو اى بهترين خلق خدا ، سلام بر تو اى برگزيده خدا ، سلام بر تو اى محمّد بن عبد الله خاتم پيامبران ، سلام بر تو اى اميرمؤمنان علىّ بن ابى طالب وصىّ رسول خدا ، سلام بر تو اى فاطمه ، اى بزرگ بانوى بانوان عالم ، سلام بر شما اى دو سبط پيامبر رحمت ، اى دو سرور جوانان اهل بهشت ، سلام بر تو اى على بن الحسين ، اى سرور عبادت پيشگان اى فروغ ديده بينندگان ، سلام بر تو اى محمّد بن على ، اى شكافنده علم بعد از پيامبر ، سلام بر تو اى جعفر بن محمّد ، اى راستگوى نيكوكار امين ، سلام بر تو اى موسى بن جعفر ، اى پاك و پاكيزه ، سلام بر تو اى على بن موسى ، اى پسنديده ، سلام بر تو اى محمّد بن على ، اى خويشتن دار ، سلام بر تو اى على بن محمّد ، اى پاك سرشت و خير خواه و امين ، سلام بر تو اى حسن بن على ، سلام بر وصى بعد از او . بارخدايا صلوات بفرست بر نور و چراغ روشنگرت، بر ولىِّ وليّت ، بر وصىِّ وصيّت، بر

حجّت خود بر بندگانت ، سلام بر تو اى دختر رسول خدا ، سلام بر تو اى دختر فاطمه و خديجه ، سلام بر تو اى دختر امير مؤمنان ، سلام بر تو اى دختر امام حسن و امام حسين ، سلام بر تو اى دختر ولىّ خدا ، سلام بر تو اى خواهر ولىّ خدا ، سلام بر تو اى عمّه ولىّ خدا ، سلام بر تو اى دختر موسى بن جعفر ، رحمت و بركات خدا بر تو باد . سلام بر تو ، خداوند آشنايى برقرار كند ميان ما و شما در بهشت ، و ما را در زمره شما محشور فرمايد ، و ما را بر حوض پيامبر شما وارد كند ، و ما را با كاسه جدّتان از دست علىّ بن ابى طالب سيراب سازد ، صلوات خدا بر شما باد . از خداوند مى خواهم كه سرور و فرج شما را به ما بنماياند ، ما و شما را در زمره جدّ بزرگوارتان حضرت محمّد _ كه درود خدا بر او و آلش باد _ گرد آورد ، و معرفتِ شما را از ما نگيرد ، كه او صاحب اختيار و مقتدر است . به سوى خداوند تقرّب مى جويم با محبّت شما و بيزارى از دشمنان شما ، و با تسليم شدن به فرمان خدا ، از روى رضايت ، نه آن كه منكر يا نافرمان باشم ، و با يقين به آنچه حضرت محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم) آورده و به آن راضى هستم ، با اين عقيده عنايت ترا مى طلبم ، اى سرور من .

خدايا رضايت ترا و سراى آخرت را خواستارم . اى فاطمه (معصومه) در مورد بهشت از من شفاعت كن ، چون كه ترا نزد خدا مقام رفيعى است .

پي نوشتها

1 _ مقصود از روايت اين است كه در شمال ضريح مطهر رو به قبله ، نزد سر حضرت بايستند ، ( نه بالاى سر و غرب ضريح مطهر ) ، چنانچه سيره عملى بزرگانى چون حضرت امام خمينى (رحمه الله) و آية الله حاج شيخ مرتضى حايرى (رحمه الله) و برخى بزرگان ديگر اين معنا را تأييد مى نمايد .

صفحه132

خداوندا ! من از تو مى خواهم كه عاقبت امر مرا به سعادت ختم كنى ، پس عقايدى كه دارم از من نگير ، كه هيچ نيرو و قدرتى جز خداوند بزرگ و والا نيست . خداوندا ! دعايم را مستجاب كن ، و آنرا به كرم و عزت و رحمت و عافيت خود از من قبول فرما . بر محمّد و همه اهلبيت او صلوات فراوان و درود بى پايان فرست اى بخشنده ترين بخشندگان(1).

پاورقي

1 _ كريمه اهلبيت ، على اكبر مهدى پور ، ص159 _ 152 ، با كمى تصرف .

صفحه133

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109