نامه منتشر نشده امام در خصوص خطر نفوذ فرقه ضاله بهائيت

مشخصات كتاب

برگرفته از:
سايت بهائي پژوهي

مقدمه

اخيرا سايت خبري تابناك اقدام به انتشار دو نامه حضرت امام خميني (ره) كه تاكنون منتشر نشده است نموده است كه ما به درج يكي از اين نامه ها كه نشانه نگراني آن حضرت در مورد فرقه بهائيت مي باشد مي پردازيم. خطاب نامه ها به آيت‌الله حاج سيدعبدالعلي آيت‌اللهي، نواده مجتهد بزرگ و برجسته لارستان فارس، مرحوم سيدعبدالحسين لاري است كه بيش از پنجاه سال است رهبري ديني و سياسي خطه لار را بر عهده دارد و محبوب خاص و عام و شيعه و سني اين منطقه است. تاريخ اين نامه، 21 ربيع الثاني سال 1384 ق است. اما نامه مهم كه امام خطاب به ايشان نوشته‌اند، درباره مبارزه با فرقه بهائيت است كه در همه ايران به ويژه منطقه فارس فعال بود. متن نامه امام كه براي نخستين بار انتشار مي‌يابد، بدين شرح است: «به عرض عالي مي‌رساند: مرقوم محترم كه حاكي از سلامت وجود مبارك و مشتمل بر اظهار عواطف و تفقد از حالات اينجا بود، موجب تشكر گرديد. مطالبي را كه مرقوم فرموده بوديد صحيح بود. از توجه جناب‌عالي به مجاري امور متشكر شدم، لكن اينجانب با توجه به اين معاني هرچه براي حل مشكلات قضيه تأمل مي‌كنم، به حل آنها موفق نشده‌ام. شرحي به جناب آقاي آقا مجتبي [موسوي لاري] (دامت توفيقاته) تذكر دادم كه خدمت جناب مستطاب عالي عرض كنند. اگر به نظر شريف راه‌حلي پيدا شد، مرقوم فرماييد. يك گرفتاري بسيار بزرگي كه خطر عظيم بنيان‌كن در پيش دارد، العياذ بالله تعالي، قضيه نفوذ فرقه ضاله بهائيت است كه در غالب تشكيلات، علي المحكي و المعروف، نفوذ دارند و روز به روز دامنه‌دارتر مي‌شود و من نمي‌دانم عاقبت كار اينها به كجا ختم مي‌شود و من احتمال مي‌دهم آنها به همين زودي شروع به كار كنند، به طور علني و با غفلت مسلمين ايجاد فتنه و خطر عظيم نمايند. پيام‌هاي شديدي اينجانب به اولياي امور در اين امر دادم و از طرف آنها انكار بليغ شده است، لكن اطمينان نمي‌شود پيدا كرد. حقير در فكر هستم كه بلكه به طوري بتوانيم از توسعه نفوذ آنها بكاهيم تا خداي متعال چه تقدير فرموده باشد. جناب‌عالي اگر نظري داريد، مرقوم فرماييد متشكر مي‌شوم.» اين نامه فاقد تاريخ است و منبع هر دو نامه زندگي و مبارزات آيت‌الله حاج سيد عبدالعلي آيت‌اللهي (مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1386) مي باشد.

هشدارهاي امام خميني

تشكيلات بهائيت به منظور زمينه سازي فرهنگي براي گسترش افكار ضد اسلامي و حذف تدريجي احكام و عقايد اسلامي در جامعه به طور موذيانه اي مبادرت به نفوذ در اركان فرهنگي جامعه و تسلط بر رسانه هاي گروهي نموده بود. بدين منظور در آستانه گسترش شبكه تلويزيوني ايران در اواخر دهه 30 شمسي و اوائل دهه 40 كه همزمان با گسترش نفوذ امريكائيان و اسرائيليها در جامعه ايران بود با كمك يكي از سران سرسپرده به صهيونيزم و بهائيت بنام «حبيب ثابت پاسال» كه يك يهودي به ظاهر بهائي شده بود؛ يكي از شبكه هاي مهم تلويزيون ملي ايران به نام شبكه 3 را در اختيار گرفته بود. امام خميني (ره) با درايت و تيزهوشي متوجه اين توطئه شده و به كرات در خلال بيانات و حتي نامه نگاريهاي حود به اين مطالب اشاره نموده و به جامعه ايران و علماي بزرگوار هشدار مي دادند. نمونه هائي از اين هشدارها در ذيل آورده شده است: 1- سخنراني مورخ 20 آذر 1341 خطاب به رئيس شهرباني و رئيس ساواك قم: «…… دستگاه تبليغاتي تلويزيون متعلق به يك دسته اقليت منفور (بهائيت) است كه گويا قرار است در تمام كشور توسعه پيدا نمايد. صاحب آن (حبيب ثابت پاسال)؛ علاوه بر اينكه اقتصاد مملكت ما را در دست گرفته؛ كارخانه پپسي كولا يك كانون جاسوسي است. در تلويزيون قصد دارند نمايش زنان سابق و امروزي را در 17 ديماه (سالروز كشف حجاب رضاخاني در سال 1341شمسي) بدهند…… خوب است آقايان به ادارات مركزي خود گزارش دهند كه مراسم 17 دي را بيش از آنچه كه هست جلوه ندهند و مردمي كه اعصابشان تحريك شده؛ به وسيله دستگاه تلويزيون بهائي ها تهييج ننمايد. دستگاه بهائيت و كارخانه پپسي كولا؛ دستگاه جاسوسي يهود فلسطين (اسرائيل) است……» 2- سخنراني در جمع روحانيون و طلاب تهران مورخ 8 تير 1343 در شهر قم: «……. من در آخرين جلسه ملاقات دكتر صدر وزير كشور گفتم: ما كاري به شما نداريم؛ مشروط برآنكه شما هم كاري به دين ما نداشته باشيد. ولي نه؛ اينها كار دارند. منتها كم كم؛ امروز بهائيت را در ادارات راه مي دهند؛ و با يهوديها ارتباط برقرار مي كنند و فردا مي گويند اصلا دين بايد از قانون الغا شود…………………» 3- سخنراني مورخ 18 شهريور 1343 بمناسبت آغاز درس حوزه: «…… خدا مي داند خير شما را ما مي خواهيم. خوب به ما هم يك دستگاه فرستنده بدهيد؛ اجازه بدهيد مسلمين؛ خودشان يك دستگاه فرستنده درست كنند. من ضامن مي شوم كه بر خلاف صلاح شما خيلي نباشد. بله؛ برخلاف ارباب بزرگها هست و نمي گذارند. نخواهند گذاشت. اينجا بايد بدتر از يهودي (ثابت پاسال) تلويزيون داشته باشد و هر طور دلش مي خواهد تبليغات كند لكن تبليغات ما آزاد نيست. (ميگويند) نمي شود؛ اين مرتجعين نبايد حرف بزنند. آقا؛ كجايش ارتجاع است؟……….» 4- بيانات خطاب به علماي يزد مورخ ارديبهشت 1342: «…… آقايان بايد توجه فرمايند كه بسياري از پست هاي حساس به دست اين فرقه (بهائيت) است كه حقيقتا عمال اسرائيل هستند……» انتشار اخبار حضور بهائيان ايران در كنگره جهاني لندن با همكاري رژيم پهلوي در مطبوعات سال 1342 مجله اخبار امري (ارگان رسمي محفل ملي بهائيان ايران) مورخ ارديبهشت و خرداد 1342 ويژه نامه اي بمناسبت گردهمائي بهائيان در لندن منتشر نمود و در قسمتي از آن به انعكاس اجلاس لندن در مطبوعات آنروز ايران پرداخت. مطالعه اين بريده روزنامه ها نشان مي دهد كه چگونه امام خميني (ره) با درايت سياسي و هوشمندي نسبت به اوضاع جاري مملكت متوجه توطئه مشترك بهائيت و رژيم پهلوي و اسرائيل براي تشكيل اولين هيات رهبري بهائيان شدند. اخبار امري در بخش پاياني اين مجله از قول مطبوعات ايران چنين مي نويسند: 1- روزنامه هفتگي «دنيا» در شماره 741 مورخ 7 ارديبهشت ماه 42 چنين مي نويسد: «تا ديروز دو هزار نفر از زن و مرد ايراني با هواپيماهاي كامت شركت هواپيمائي لبنان موسوم به ميدل ايست رهسپار لندن شدند. دو هزار زن و مرد ايراني وابسته بيكي از فرقه هاي مذهبي كه از پانزده روز قبل راه لندن را در پيش گرفتند. هر روز سه تا چهار هواپيما از فرودگاه مهرآباد تهران بر مي خاست و از طريق بيروت راهي لندن مي گرديد. هر هواپيما گنجايش يكصد تا يكصد و بيست مسافر داشت و شركت ميدل ايست مبلغ قابل توجهي تخفيف منظور داشت و بهاي بليط دوسره (تهران - لندن - تهران) را كه مبلغ چهل هزار ريال مي باشد فقط دو هزار و نهصد و هشتاد تومان دريافت نمود. فرقه مذهبي مزبور روز هشتم ارديبهشت ماه در سالن رويال آلبرت هال اجتماع 15 هزار نفري خود را برپا مي كند و اين اجتماع بمنظور پايان برنامه ده ساله و تعيين راه و رويه آينده مي باشد. بقيه شركت كنندگان از اتباع كشورهاي مختلف بوده و البته تعداد ايرانيها بيش از ساير ممالك مي باشد. ايراني هاي مزبور از هشت ماه قبل تقاضاي گذرنامه از اداره گذرنامه شهرباني كل نموده بودند و در طي اين مدت گذرنامه همه درخواست كنندگان صادر و تسليم شد. مدت كنگره شش روزه بوده و دو هزار شركت كننده ايراني تا پايان ارديبهشت ماه به ايران مراجعت خواهند كرد ولي بليط هواپيما براي مدت يكسال اعتبار خواهد داشت. تا ديروز در سالن فرودگاه مهرآباد موج مي زد و هركس وارد فرودگاه مي شد متوجه اجتماع عظيم زن و مرد با قيافه هاي گوناگون ميگرديد كه هر يك داراي چند مشايعت كننده مي باشند. در فرودگاه لندن براي مسافرين ايراني راهنمايان كه به زبان انگليسي آشنائي كامل دارند در نظر گرفته شده تا بين هتل هاي مختلف لندن تقسيم شوند. البته بانك مركزي به هر مسافر ايراني پانصد دلار بنرخ ارز دولتي فروخت. هر ايراني در اين سفر چند روزه به لندن با بهاي بليط در حدود هشتاد هزار ريال خرج خواهد داشت. «««...... با مسافرت دو هزار ايراني به انگلستان ركورد مسافرت اتباع ايراني به آن كشور كه مجموعا در سال به هشتصد نفر نمي رسيد شكسته شد. قرار است در اين كنگره 9 نفر از كسانيكه از اين به بعد بايد فرقه مزبور را در تمام جهان اداره كند به پانزده هزار نفر شركت كننده معرفي شوند. از 9 نفر مزبور سه نفر ايراني و بقيه امريكائي و افريقائي مي باشند. ايرانيهاي مزبور كه هفته گذشته انتخاب شدند عبارتند از: نخجواني - دكتر حكيمي و هوشمند اعظم..........»»» 2- روزنامه «صبح امروز» در شماره 62 خود چنين مي نويسد: «««در چند روز اخير عده اي از ايراني ها وسيله هواپيما و اتومبيل و حتي اتوبوس عازم لندن شدند...... يك مقام مطلع مي گفت اينها از پيروان مذهب (بها) هستند كه براي شركت در كنگره مذهبي به لندن مي روند...... مطلعي ميگفت بيش از دو هزار از بهائيان ايران در كنفرانس اخير (بهائي ها) در لندن شركت كرده و تصميماتي براي توسعه تبليغاتي خود گرفته اند. يك ايراني كه اخيرا به تهران آمده ميگفت امسال بهائي ها كنگره خود را در لندن بطور مفصل تشكيل داده بودند. كاخ مجللي را براي 7 شبانه روز اجاره كرده و مبلغ هنگفتي اجاره داده و از ايران دو هزار نفر شركت داشتند كه رياست آنها با يك مقام بازنشسته بود.»»» 3- مجله هفتگي «خوشه» در شماره 10 خود مورخ 23 ارديبهشت 42 چنين مي نويسد: «««نكته ديگر: بسياري از خوانندگان گرامي اطلاع دارند كه امسال جمع كثيري از بهائيان مقيم ايران براي شركت در كنگره اي كه در لندن تشكيل شده بود به لندن عزيمت كرده اند. ظاهرا بهائيان مقيم دنيا براي اشاعه كار خود برنامه اي بنام «فتح دهات» دارند و به اين منظور هر دو سال و نيم يك بار چنين كنفرانسي را تشكيل ميدهند. در كنفرانس اخير كه 12000 بهائي از سراسر دنيا شركت كرده بودند 2200 نفر هم از ايران رفته اند كه 1600 نفر آنها را شركت هواپيمائي «ميدل ايست» با تخفيف قابل ملاحظه اي حركت داده و بقيه از راه زمين رفته اند.»»» 4- مجله هفتگي «روشنفكر» در شماره 504 خود مورخ اول خرداد 42 چنين مي نويسد: «««مي گويند از طرف يكي از روحانيون نامه اي براي مك ميلن نخست وزير انگلستان ارسال شده و در آن به انعقاد كنگره يكي از فرقه هاي مذهبي در لندن اعتراض شده است.»»» همكاري حكومت پهلوي براي تشكيل نخستين بيت العدل و تشكيلات جهاني بهائيان در شهر لندن با كمك اسرائيل. 5- سخنراني در شهر قم خطاب به علماي يزد در مورخ ارديبهشت 1342: «…….. از چيزهائي كه سوءنيت دولت حاضر (اسدالله علم) را اثبات مي كند؛ تسهيلاتي است كه براي مسافرت دو هزار يا بيشتر از فرقه ضاله قائل شده است؛ و به هريك پانصد دلار ارز داده اند و قريب هزار و دويست تومان تخفيف در بليط هواپيما داده اند؛ به مقصد آنكه آن عده در محفلي كه در لندن از آنها تشكيل مي شود و صد در صد ضد اسلامي است شركت كنند. در مقابل براي زيارت حجاج بيت الله الحرام چه مشكلاتي كه ايجاد نمي كنند و چه اجحافات و خرج تراشي ها كه نمي شود. آقايان بايد توجه فرمايند كه بسياري از پست هاي حساس به دست اين فرقه است كه حقيقتا عمال اسرائيل هستند……..» 6- سخنراني در مسجد اعظم قم - مورخ 12 ارديبهشت 1342: «….. سكوت؛ امروز سكوت همراهي با دستگاه جبار است. نكنيد سكوت. دو هزار بهائي را با پانصد دلار ارز به هريك؛ و هزار و دويست تومان تخفيف هواپيما؟! اينها در روزنامه دنياست. يك شخصي به من گفت كه معامله اي كرده است شركت نفت با ثابت پاسال (از سرمايه داران بهائي) و در اين معامله تخفيفي داده است كه بيست و پنج ميليون تومان در اين تخفيف نفع برده است؛ براي نفع اين جمعيتي كه فرستادند به لندن بر ضد اسلام. اين وضع نفت ما؛ اين وضع ارز مملكت ما؛ اين وضع هواپيمائي ما؛ اين وضع وزير ما؛ اين وضع همه ما؛ سكوت كنيم باز؟ هيچ حرف نزنيم؟ حرف هم نزنيم؟ ناله هم نكنيم؟ خانه هايمان را خراب مي كنند آخ هم نگوئيم؟…....» 7- سخنراني در جمع علماي همدان در شهر قم - مورخ 16 ارديبهشت 1342: «...... سختگيري كردن و اجحاف نمودن به حجاج بيت الله الحرام؛ و در مقابل وسائل فراهم نمودن و تسهيل نمودن براي مسافرت چند هزار نفر عمال اسرائيل به لندن براي توطئه بر ضد اسلام؛ و به آنها اسم مذهب گذاشتن (چنانچه (در) بعضي روزنامه ها (ست)؛ كه حتما تحت نظر سازمانهاي دولتي و به ديكته آنهاست) يكي ديگر از نمونه هاي انحراف دستگاه جبار است. تخفيف در كرايه طياره و به هر مسافري از فرقه ضاله پانصد دلار ارز دادن نمونه ديگري است......» 8- نامه خطاب به سيد كاظم شاهنگيان - مورخ 20 ارديبهشت 1342: «.... لازم است جنابعالي متوجه باشيد كه اعمال ضد اسلامي دولت حاضر؛ خطر را نزديك نموده است: اخيرا به دوهزار بهائي تذكره داده اند و به لندن رفتند و براي شركت و به هريك پانصد دلار ارز و هزار و دويست تومان تخفيف در بليط دادند. خدا مي داند اين مجلس ملعون چه مفاسدي براي اسلام و مذهب در بردارد. مردم را آگاه فرمائيد. به علماي اعلام تذكر دهيد و براي اين امور فكري كنند.......» 9- سخنراني در جمع روحانيون و مردم همدان در شهر قم - مورخ 23 ارديبهشت 1342: «...... من از محبت شما متشكرم. سلام مرا به مردم و روحانيون همدان برسانيد و بگوئيد: دين شما در معرض مخاطره و هجوم قرار گرفته است. دولت شما به دوهزار بهائي؛ هريك پانصد دلار كرايه طياره داده كه به لندن بروند؛ جمع شوند و عليه قرآن و پيغمبر شما تصميم بگيرند. دولت شما در يك معامله فروش روغن و مواد نفتي از شركت نفت به ثابت پاسال (سرمايه دار بهائي)؛ پنج ميليون تومان استفاده رسانيده است كه با اين پول؛ مخارج اعزام بهائيان به لندن و تبليغات بهائي تامين بشود. به مردم بگوئيد از مالياتي كه دولت شما از شما مسلمانها مي گيرد؛ اين مخارج را ميكند..........» 10- نامه خطاب به آيت الله سيد هادي ميلاني - مورخ 31 ارديبهشت 1342: «..... به عرض عالي مي رساند..... همان نقشه شيطاني است براي تشكيل محفل ضد اسلامي در لندن به دست دولت خائن و دستگاه جبار و با دسترنج ملت فقير مسلمان دو هزار نفر يا به قولي پنج هزار نفر از فرقه ضاله دست نشانده اسرائيل را با تشريفات و تسهيلات و تخفيف در بليط و به هر يك پانصد دلار ارز به محفل ضد اسلامي لندن اعزام مي كند تا شركت كنند در افكار ضد اسلامي و وطني........»

خطرات بدست گرفتن حكومت پهلوي توسط بهائيان

1- سخنراني مورخ 18 شهريور 1342 در مسجد اعظم قم: امام خميني با اشاره به نقشه و توطئه بهائيان براي ترور ناصرالدين شاه در سال 126 هـ.ق در حاليكه وي عازم نياوران بود؛ فرمودند: «... اينها عمال اسرائيل در ايران؛ هرجا انگشت مي گذاري مي بيني كه يكي از اينهاست. مراكز حساس؛ مراكز خطرناك؛ و الله مراكز خطرناك براي تاج اين آقا. ملتفت نيستند اينها. اينها (مقصود بهائيها) آنها بودند كه در شميران تهران توطئه كردند ناصرالدين شاه را بكشند؛ مملكت ايران را قبضه كنند. شما تاريخ را نگاه كنيد. تاريخ كه مي دانيد. در نياوران توطئه كردند. در نياوران چند نفر (بهائي) رفتند ناصرالدين شاه را ترور كنند. و يك عده (بهائي) هم در تهران بودند كه حكومت را قبضه كنند. اينها (بهائيان) حكومت را از خودشان مي دانند. اينها در كتابهايشان نوشته اند؛ در مقالاتشان نوشته اند؛ حكومت مال ماست. بايد يك سلطنت جديد (بهائي) به وجود آوريم؛ يك حكومت جديد (بهائي) به وجود آوريم؛ حكومت عدل (حكومت بيت العدل). همينهائي كه يك همچو سو نظرها و سوء نيتهائي را دارند؛ از دربار گرفته تا آن آخر مملكت؛ از اين اشخاص (بهائي) آنجا موجودند......» امام خميني (ره) سپس به خطر نفوذ بهائيان اشاره نموده و اظهار داشتند: «... آقا بترسيد از اينها (بهائيان و عمال صهيونيسم)؛ يك جانورهائي اند اينها. در يك وزارتخانه موجود است. من انگشت رويش گذاشتم پيش يكي از وزرا. گفت اينطور نيست. بعد شاهد برايش فرستادم كه با سند نوشته بود كه اين جوري (بهائي) است. الان هم موجود است و من اسم كثيفش را نمي برم. در وزارتخانه موجود است. در ارتش موجود است. خوب؛ اي ارتش محترم! توي دهن اينها بزن. تو مسلماني. صاحب منصبان ارتش؛ خوب بسيارشان مردم خوبي هستند.......» صحيفه نور (جلد 1) ص 389

تأثير پذيري انقلاب سفيد شاهانه از تعليمات بهائيت

1- امام خميني در سخنراني مفصل خود بمناسبت فرارسيدن عاشوراي حسيني در تاريخ 13 خرداد در 1342 در جمع كثيري از مردم عزادار در مدرسه فيضيه قم ايراد نمودند به شرح مصائبي كه از ناحيه حكومت شاه بر مردم وارد شده پرداختند. در قسمتي از اين بيانات تحت عنوان «شاه تحت تاثير بهائيها» فرمودند: ««... آقا يك حقايقي در كار است. من باز سرم دارد درد مي گيرد يك حقايقي در كار است. شما آقايان در تقويم دو سال پيش از اين يا سه سال پيش از اين بهائيها مراجعه كنيد. در آنجا مي نويسد: تساوي حقوق زن و مرد؛ راي عبدالبها است؛ آقايان از او تبعيت مي كنند. آقاي شاه هم نفهميده مي رود بالاي آنجا مي گويد. تساوي حقوق زن و مرد. آقا! اين را به تو تزريق كرده اند كه بگويند بهائي هستي؛ كه من بگويم كافر است؛ نكن اينطور؛ بدبخت! نكن اينطور. تعليم اجباري عمومي نظامي كردن زن؛ راي عبدالبها است. آقا تقويمش موجود است؛ ببينيد! شاه نديده اين را؟ اگر نديده مواخذه كند از آنهائي كه ديده اند و به اين بيچاره تزريق كرده اند اينها را بگو........ مملكت ما؛ دين ما؛ در معرض خطر است........»» صحيفه نور (جلد 1) صفحه 247 2- 11 ارديبهشت 1342 در گفتگو با علي نخعي: ««..... مگر ما چه كرده بوديم كه مستحق قلع و قمع عليل النفسهائي امثال ايشان باشيم؟ ما موقعي كه يقين پيدا كرديم كه محافل لامذهب بهائيهاي يهودي الاصل ايران و امريكا اراده دارند درخواست تساوي حقوق زن و مرد را آلت تجاوز به حريم مذهب رسمي اين مملكت قرار دهند و دين اسلام را كه موجب بقاي استقلال ظاهري اين ملك و ملت است؛ تضعيف كنند؛ دوستانه نامه هائي براي اين دولت نوشتيم كه مواظب باشند........»»

زمينه سازي براي نفوذ بهائيان از طريق قانون انجمن هاي ايالتي و ولايتي

1- تلگراف امام خميني به اسداله علم (نخست وزير وقت) مورخ 15 آبان 1341: ««.... اگر گمان كرديد با زور چند روزه؛ قرآن كريم را در عرض اوستاي زرتشت؛ انجيل و بعضي كتب ضاله (بهائيت) قرار داده و به خيال از رسميت انداختن قرآن كريم...... افتاده ايد و كهنه پرستي را مي خواهيد تجديد كنيد؛ بسيار در اشتباه هستيد. اگر گمان كرديد با تصويبنامه غلط و مخالف قانون اساسي ميشود پايه هاي قانون اساسي را كه ضامن مليت و استقلال مملكت است؛ سست كرده و راه را براي دشمنان خائن به اسلام و ايران باز كرد؛ بسيار در خطا هستيد»» 2- بيانات مورخ 2 آذر 1341 خطاب به بازاريان تهران: «... اين قانوني را كه ميخواهند در مملكت شيوع بدهند؛ در حزب آقاي علم طرح شده؛ و آقاي علم بدانند كه مردم از پاي نمي نشينند تا لايحه لغو شود؛ و پس از تشكيل مجلس نيز ساكت نخواهند نشست....... دولت؛ خوب است وظيفه خود را بداند؛ ما زير يك مشت كليمي كه خود را به صورت بهائي درآورده اند پايمال ننمايد. ما به همان نحو كه در روزنامه ها تصويب لايحه را نوشتند؛ مي خواهيم لغو آن را هم درج كنند......» (صحيفه نور (جلد 1) ص 103) 3- سخنراني مورخ 9 آذر در حضور جمعي از اهالي تهران: «.... حالا دست دراز كرده اند به قرآن و نواميس مسلمين. استان هاي اين كشور را كه بايد مسلمانان حفظ و اداره نمايند. اينها مي خواستند با تصويب لايحه هاي انجمن هاي ايالتي و ولايتي و الغاي شرط اسلام از راي دهنده و انتخاب شونده؛ مقدرات مسلمين را به دست غير مسلمانان مانند يهوديهاي بهائي بسپارند. اگر استان هاي اين كشور به دست غير مسلمان بيفتد چه بسا ممكن است از حلقوم خبيث آنان صدايي غير از اسلام شنيده شود و آن روز است كه خطرهاي بزرگي متوجه مي شود؛ نه تنها اسلام و قرآن حفظ نخواهد شد؛ بلكه تمام حيثيات شما خواهد رفت. اقتصاديات؛ بازار؛ ذخاير مملكت؛ همه و همه خواهد رفت. اي مومنين بيدار باشيد. اجانب به فكر از بين بردن ايران و كشور مسلمين افتاده اند. جز قرآن مانعي نمي بينند.......... مردم را متوجه كنيد تا به دولت بگويند: ما حاضر نيستيم استان هاي اين كشور تحت تصرف بهائي نماهاي يهود درآيد. آگاه باشيد خطر بزرگ و تكليف مهم است. قرآن و ديانت اسلام بر مردم حقها دارد. (صحيفه نور (جلد 1) ص 104)

ارتباط و پيوند اسرائيل و بهائيت از نگاه امام خميني

1- بيانات مورخ 12 شهريور 1341 در قم خطاب به يكي از طرفداران ايشان: ««... اگر دولت ايران رابطه خود را با كشور اسرائيل قطع كند؛ آن وقت روحانيت ايران يكصدا بر تحريكات كشورها.... عليه حكومت شيعه ايران قيام خواهند نمود. ....... كساني كه به نام تجدد؛ روحانيت را ضعيف ميكنند توسعه فساد را دامن مي زنند. ما با «اسرائيل» و «بهائي ها» نظر مخالف داريم و تا روزي كه مسئولين امر؛ دست از حمايت اين دو طبقه برندارند؛ ما به مخالفت با آنها ادامه مي دهيم....»» (كتاب صحيفه نور (جلد 1) ص77) 2- سخنراني امام خميني در مسجد اعظم قم - 12 ارديبهشت 1342: «««..... واي براين مملكت؛ واي براين هئيت حاكمه! واي براين دنيا! واي بر ما! واي براين علماي ساكت! واي براين نجف ساكت! اين قم ساكت است. اين تهران ساكت است. اين مشهد ساكت! اين سكوت مرگبار اسباب اين مي شود كه زير چكمه هاي اسرائيل؛ به دست همين بهائي ها؛ اين مملكت ما؛ اين نواميس ما؛ پايمال شود...... اگر همه علماي اسلام يك مطلبي را بگويند؛ حالا كه خطر بر اسلام وارد شده و آن خطر يهود است و حزب يهود - كه همين حزب بهائيت است - اين خطر كه حالا نزديك شده؛ اگر آقايان؛ علماي اعلام؛ خطبا؛ طلاب؛ همه با هم همصدا بگويند كه آقا ما نمي خواهيم كه يهود بر مقدرات مملكت ما حكومت كند.........»»» (كتاب صحيفه نور (جلد 1) ص 213 و 216) 3- سخنراني امام خميني براي گروهي از مردم همدان در شهر قم - 23 ارديبهشت 1342: ««....... من از محبت شما متشكرم. سلام مرا به عموم مردم و روحانيون همدان برسانيد و بگوئيد دين شما مردم مسلمان در معرض مخاطره و هجوم قرار گرفته است. دولت شما مي خواهد به دست بهائي ها و اسرائيليها شما را از بين ببرد. بدانيد كه دولت شما به دو هزار بهائي هريك پانصد دلار كرايه طياره داده كه به لندن بروند؛ جمع شوند و عليه قرآن و پيغمبر شما تصميم بگيرند.....»» (صحيفه نور (جلد 1) ص277)

واكنش امام خميني به نفوذ بهائيان در امور مملكتي

حضرت آيت الله خميني (ره) در سالهاي 1340 تا 1342 با دورانديشي و ژرف نگري متوجه خطرات تصويب اين قوانين شدند و با درك عميق از نقشه هاي اسرائيل و با شناختي كه از ماهيت و اهداف بهائيت داشتند با ايراد سخنراني ها و يا ارسال نامه براي علماي بلاد و يا گفتگو و ملاقات با اشخاص و بعضي مقامات دولتي مبادرت به افشاي توطئه هاي آمريكا؛ اسرائيل و رژيم پهلوي نمودند. ايشان در ارتباط با توطئه ها و نقشه هاي بهائيت؛ بر محورهاي زير تاكيد داشتند: الف- ارتباط و پيوند اسرائيل و بهائيت ب- زمينه سازي براي نفوذ بهائيان از طريق قانون انجمن هاي ايالتي و ولايتي ج- تأثيرپذيري انقلاب سفيد شاهانه از تعليمات بهائيت د- خطرات به دست گرفتن حكومت پهلوي توسط بهائيان ه- نفوذ بهائيت در رسانه هاي عمومي و فرهنگ جامعه ايران و- همكاري و همگامي حكومت پهلوي براي تشكيل نخستين بيت العدل و تشكيلات رهبري جهاني بهائيان در شهر لندن با كمك دولت غاصب اسرائيل. اكنون بتدريج و با ارائه اسناد و مدارك متقن (مندرج در كتاب صحيفه نور) از واكنش هاي امام خميني (ره) به جريان خطرناك بهائيت آشنا مي شويم.

برنامه ريزي آمريكا براي گسترش نفوذ خود

بدنبال كودتاي 28 مرداد1332 و افزايش تدريجي آمريكائيان در ايران و تشكيل ساواك (1336)؛ برنامه رژيم براي اسلام زدائي جامعه ايران به شكل موذيانه و ظريفي در حال اجرا بود. دولت آمريكا با طرح نقشه «اصل 4 ترومن» كه با عنوان ظاهري انجام اقدامات عمراني و توسعه و پيشرفت دموكراسي در كشورهاي جهان سوم طراحي شده بود؛ قصد داشت بطرز موذيانه اي از نفوذ روحانيت بر جامعه بكاهد و بتدريج نقش اسلام بعنوان يك دين مترقي و استعمار ستيز را از جامعه محو نمايد. به همين منظور دو طرح استعماري و ضد اسلامي تحت عناوين «انجمنهاي ايالتي و ولايتي» و «اصلاحات سفيد شاهانه ششم بهمن 1341» را با كمك عوامل خود در ايران پياده نمود. با توجه به مخالفت اصول و اهداف اين دو طرح با اصول و مباني اسلام و خطري كه از اجراي آن متوجه كمرنگ شدن مباني اسلام در جامعه احساس مي شد؛ روحانيت آگاه آن زمان به مخالفت با اين دو طرح پرداخت و امام خميني (ره) پيشگام اين مبارزه گرديدند. خلاء حضور آيت الله بروجردي نيز فرصت مغتنمي را براي رژيم وابسته پهلوي فراهم كرده بود تا به اجراي نقشه هاي آمريكا بپردازد. آمريكائيان نيز كه با عمق دشمني بهائيت با روحانيت پي برده بودند تشكيلات بهائيت را افراد مناسبي براي اجراي طرح هاي ضد اسلامي خود مي دانستند در حمايت از بهائيان و بهره گيري از نفوذ آنان در تشكيلات حكومت پهلوي حساب ويژه اي باز كرده بودند. در تاريخ 16 مهرماه 1341 جرايد عصر تهران با تيتر درشت منعكس ساختند كه ««طبق لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي كه در هئيت دولت به تصويب رسيد و امروز منتشر شد به زنان حق راي داده شد.»» در متن تصويب نامه قيد اسلام را از شرائط انتخاب كنندگان و انتخاب شوندگان برداشته و در مراسم سوگند به جاي سوگند به قرآن و كتاب آسماني از عبارت سوگند به امانت و صداقت نام برده شده بود. اين قانون زمينه لازم براي دادن پستهاي حساس بدست فرقه هاي مذهبي كه نقش ستون پنجم را در كشورهاي اسلامي بازي نموده بود؛ فراهم نموده و به بهانه شعار مترقي آزادي زنان در انتخابات مي خواست حساسيت روحانيت شيعه را تحريك نموده و مردم را عليه آنان بشوراند و زمينه بي حجابي و حضور زنان غرب زده را در اركان جامعه فراهم نمايد. از طرفي آمريكا با كمك علي اميني (نخست وزير) قانون اصلاحات اراضي را در سال 1340 به تصويب دولت ايران رساندند و كندي رئيس جمهور آمريكا تصويب اين قانون را به شاه تبريك گفت. تصويب اين قانون و فريب دادن دهقانان ايراني مقدمه تصويب اصول ششگانه «انقلاب سفيد شاهانه» در ششم بهمن 1341 شد.

حمايتهاي رژيم غاصب اسرائيل

دهه 30 و 40 شمسي مصادف است با استحكام دولت صهيونيست اسرائيل در سرزمين فلسطين و بهائيت در آن زمان با رهبري شوقي افندي در مقر خود در خاك اسرائيل مشغول برنامه ريزي هاي چند ساله براي گسترش نفوذ خود در ايران بود. شوقي افندي با كمك اياديان آمريكائي و انگليسي خود برنامه مفصلي براي بهائيت تدوين نمود كه آنرا «برنامه دهساله» ناميد. اين برنامه براي سالهاي 1953 تا 1963 ميلادي (1332 تا 1342) تنظيم شده بود. براساس اين برنامه دهساله؛ حداكثر تلاش جامعه بهائيت براي تبليغات بهائي گري و به انحراف كشاندن مسلمانان و تقويت تشكيلات بهائيت در ايران و به چنگ درآوردن امكانات اقتصادي و تجاري و افزايش مراكز بهائي در كليه نقاط ايران در نظر گرفته شده بود. از ديدگاه شوقي افندي؛ كشور ايران «مهد امرالله» مي باشد و بايستي به مركز اصلي بهائيت در دنيا تبديل گردد. اقامت شوقي در حيفاي اسرائيل و حمايت هاي بي دريغ و رايگان اسرائيل از تشكيلات و اموال بهائيان در خاك اسرائيل؛ فرصت مغتنمي براي ايجاد «خانه امن بهائيت» در اسرائيل را فراهم كرده بود. شوقي افندي در توقيعات مباركه؛ نوروز 101 بديع مي گويد: «در ارض اقدس (اسرائيل) شعائر بهائيت بي پرده و حجاب اجرا مي شود....... و معافيت مقامات بهائيت و توابع آن از ماليات هاي دولت اسرائيل از طرف اولياي امور تصويب گرديد.» از عواملي كه باعث مي شد اسرائيل بيشتر به بهائيان روي خوش نشان دهد سرمايه گذاري بهائيان و جذب سرمايه هاي بزرگ آنان در اسرائيل بود كه موجب شكوفائي اقتصادي اين رژيم نامشروع مي گرديد. از جمله مي توان به تدفين رهبران بهائي در اين كشور كه هر ساله گروه كثيري از بهائيان را با سرمايه هاي كلان به آنجا مي كشاند؛ اشاره كرد. از آن طرف گسترش نفوذ اسرائيل در داخل كشورهاي اسلامي نيازمند افرادي بود كه هيچگونه دشمني و كينه اي نسبت به اسرائيل در دل نداشتند و اين افراد كساني بهتر از بهائيان نبودند كه كينه عميق و ذاتي نسبت به علما و روحانيت شيعه و مكتب تشيع در عمق جان آنان ريشه دوانده بود.

افزايش نفوذ بهائيان در ايران

دوران حكومت پهلوي دوم را بايد يكي از مناسبترين و مساعدترين ادوار رشد و گسترش سريع و شتاب آلود «بهائيت» در ايران ناميد. بگونه اي كه در هيچيك از قطعات تاريخ اين سرزمين؛ اين فرقه ضاله نتوانست همچون اين دوره به طور رها و آزاد در عرصه ها و صحنه هاي مختلف حاكميت سياسي و فرهنگي و اجتماعي و اقتصادي و نظامي و قضائي اين كشور به تاخت و تاز بپردازد و بر همه امور ايران سيطره يابد و از تمام امكانات و ابزارها و اهرمهاي حكومت براي تحقق اهداف خود بهره برداري نمايد. اسناد و مدارك مسلم و قطعي و اعترافات عناصر وابسته به رژيم پهلوي؛ به وضوح و صراحت از اين واقعيت تلخ و انكار ناپذير حكايت دارند كه دستگاه ها و تشكيلات عريض و طويل حكومت شاه به طور كامل در چنبره قدرت بهائيان گرفتار آمده بود و عناصر اصلي اين فرقه مخوف و معارض با اسلام و قرآن و استقلال و تماميت ارضي ايران؛ با ارتباط با «انگليس» و «اسرائيل» و «امريكا» و در مسير تحقق سياست هاي شيطاني «اينتلجنت سرويس» و «موساد» و «سيا» در تمام تار و پود نظام سياسي و حكومتي ايران رخنه كرده بودند و فرامين و برنامه ها و دستورالعمل هاي ديكته شده قدرتهاي استعماري را به مرحله عمل در مي آوردند و در كنار تلاش بي وقفه اي كه براي تحقق اهداف و مقاصد اربابان خارجي خود داشتند؛ تمام مراكز حساس اقتصادي را نيز تحت سيطره خويش درآورده بودند و از منافع فراواني كه به دست مي آوردند؛ به نشر و ترويج بهائيت و اجراي دستور العمل هاي صادره از «بيت العدل» مستقر در اسرائيل مي پرداختند. ارتشبد «حسين فردوست» كه از مهره هاي مهم رژيم شاه و دربار محسوب مي شد و در مناصب حساسي چون معاونت ساواك؛ رياست دفتر اطلاعات ويژه شاه و رياست دفتر بازرسي شاه خدمت مي كرد؛ درباره تعامل تشكيلات بهائيان با حكومت شاه چنين ميگويد: «...... يكي از فرقه هايي كه توسط اداره كل سوم ساواك با دقت دنبال مي شد؛ بهائيت بود. شعبه مربوط بولتن هاي نوبه اي (سه ماهه) تنظيم مي كرد كه يك نسخه از آن از طريق دفتر ويژه اطلاعات به اطلاع محمدرضا مي رسيد. اين بولتن مفصل تر از بولتن فراماسونري بود. اما محمدرضا از تشكيلات بهائيت و به خصوص افراد بهائي در مقامات و مهم حساس مملكتي اطلاع كامل داشت و نسبت به آنان حسن ظن نشان مي داد. اصول رضاخان نيز با بهائيت روابط حسنه داشت؛ تا حدي كه اسدالله صنيعي را كه يك بهائي طراز اول بود؛ آجودان مخصوص محمدرضا كرد. صنيعي بعدها بسيار متنفذ شد و در زمان نخست وزيري علم و حسنعلي منصور و به خصوص هويدا به وزارت جنگ و رياست خواربار ارتش رسيد........» (صفحه 376 جلد1 كتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوي)

برنامه ريزي هاي تبليغي بهائيت

اشاره كرديم كه يكي از عوامل تقويت و اتحاد نيروهاي مذهبي مبارزه با بهائيت بود كه از همان شهريور 1320 به اين سو آغاز شد. اين مبارزه؛ افزون بر آن كه مذهبي ها را متشكل تر مي كرد؛ روي ادبيات ديني اين دوره نيز تأثير زيادي داشت. شايد اولين اشاره ها در اين باره؛ مطالبي است كه در سال 1323 در مجله آيين اسلام انتشار يافته و براي مثال؛ از تعدادي بهائي ياد شده كه در زاهدان كتاب هاي اسلامي را مي سوزانند و به جاي آن «كتب قصص خارجي و كتب ضاله» را در انظار منتشر مي كنند. و باز در همين نشريه پس از نقل مقاله اي درباره نفوذ بهائيت در جهرم مي نويسد: «بعد از شهريور 1320 طغيان بهائي ها در ايران بيشتر شده و در دواير دولتي پست هاي حساسي را اشغال نموده و به تبليغات خود ادامه مي دهند.» طرف خطاب شاكياني كه از شهرها مبادرت به فرستادن اين قبيل نامه ها و تلگراف ها مي كردند؛ مقامات دولتي؛ علماي تهران و شهرستانها و اندكي پس از استحكام مرجعيت آيت الله بروجردي؛ شخص ايشان بود. مرحوم حجت الاسلام فلسفي در خاطرات خود به تفصيل به شرح فعاليت بهائيان و مبارزه مذهبي ها با آنان پرداخته است. در واقع هراس مردم متدين از آن بود كه بهائيان آزادانه وارد دستگاه اداري و آموزشي كشور شده و حتي به دربار نيز نزديك شده اند. بهائيان در اين دوره؛ راه موفقيت خود را نفوذ در دستگاه اداري كشور مي دانستند و از هيچ كوششي در اين مسير فروگذار نبودند اين موضوع مورد تائيد اكثر مورخين معاصر ميباشد و دقت در نقشه هاي تبليغي بهائيت نيز مويد همين موضوع است؛ البته آيت الله بروجردي آن را دريافته بود و با شدت به مقابله با اين نقشه پليد مي پرداخت. طبيعي بود كه آنان با استفاده از موقعيت به دست آمده و نفوذ در ادارات مختلف؛ به ويژه آموزش و پرورش؛ بهتر مي توانستند به كار تبليغ بهائيت بپردازند. در شكايتي كه در آن زمان از مردم نهاوند رسيده با اسم و مشخصات؛ نام بهائياني كه رئيس بانك ملي؛ متصدي انحصار ترياك؛ بازرس دخانيات و معلم بوده اند؛ درج شده است. طي سال 1325 به بعد سيل شكايات از شهرهاي مختلف درباره نفوذ بهائي ها به دست آيت الله بروجردي و مسئولان دولتي مي رسيد و ايشان در هر فرصت با دادن تذكراتي به دولتي ها؛ مي كوشيد تا از نفوذ آنان جلوگيري كند. يكبار آيت الله بروجردي در 28 شهريور 1328 ضمن نامه اي به آقاي فلسفي نوشت كه ((ايجاد نفوذ و تقويت اين فرقه از روي عمد و قصد است نه خطا و سهو و تظاهراتي كه نادرا (از سوي دولت) شود برعليه آنان مشاهده مي شود؛ فقط و فقط تظاهر و اغفال حقيقت است نه حقيقت)).

شرايط اجتماعي سالهاي 1320 شمسي

با شكست ديكتاتوري رضا شاه و تبعيد وي در 25 شهريور 1320 شمسي؛ مردم ايران كه طي يك دوره شانزده ساله - بلكه بيست ساله - در غفلت تجدد فرو رفته و آن را با كابوس هاي وحشتناك استبداد پشت سر گذاشته بود؛ يكباره بيدار شده و خود را از استبداد شاهي آزاد و رها ديدند. در تمام مدت؛ مبارزاني وجود داشتند كه با آفريدن حماسه هايي مانند قيام مسجد گوهرشاد؛ چراغ مقاومت را روشن نگاه داشتند؛ اما توده مردم در روند رو به رشد تجدد و در گمان رسيدن به بهشت مدرنيسم؛ به خوابي عميق فرو رفته بودند. در اين ميان؛ دين و تبليغات ديني پيش از همه در تنگنا قرار گرفته بود؛ زيرا از سوي مشاوران شاه؛ دين؛ بعنوان يك پديده كهنه و پوسيده تلقي مي شد؛ پديده اي كه مانع بزرگي سر راه تجدد به حساب مي آمد. فرار رضا شاه و به دنبال آن درهم ريختن نظام استبدادي و گسستن نظام ارتش و امنيه و شهرباني؛ و هم چنين اوضاع نابسامان و پريشان ناشي از آغاز جنگ جهاني دوم؛ زمينه اي را براي آزاد شدن مردم از قيد و بندي كه شانزده سال تمام گرفتارش بودند؛ فراهم كرد. در فضاي نسبتا آزاد جديد؛ گروه ها و احزاب زيادي از دل مردم يا با حمايت روس ها و انگليسي ها كه تهران را اشغال كرده بودند، شكل گرفت. گروه هايي كه هر كدام مرام و آرمان خاصي داشتند و براي ترويج آن ميان مردم تلاش مي كردند. زماني كه در سال 1323 روند شكست آلمان ها آغاز شد و كنفرانس تهران براي تصميم گيري جهت انتقال نيرو از طرف ايران بسوي شوروي در دفاع از اين كشور در برابر تهاجم آلمان با شركت استالين؛ چرچيل و روزلت تشكيل شد؛ (27نوامبر تا اول دسامبر1943 / 5 الي 9 آذر 1322) اوضاع ايران نابسامان بود. پس از آن نيز؛ براي مدتي ايران با حركت تجزيه طلبانه فرقه دمكرات آذربايجان روبرو بود تا آنكه شورش پيشه وري در آذر سال 1325 سركوب شد و آرامش نسبي بر ايران حكمفرما گرديد. اندكي بعد؛ در سال 1327 شاه جوان (محمد رضا پهلوي)؛ كه از يك سوء قصد جان سالم بدر برده بود؛ با بهانه قرار دادن اين اقدام؛ بر آن شد تا بر اوضاع مسلط گردد و روش استبدادي پدرش را بنوعي ديگر زنده كند. اما كشته شدن هژير (نخست وزير) در آبان سال 1328 آن هم به دست يك گروه اسلامي؛ راه را براي انتخابات نيمه آزاد مجلس شانزدهم فراهم كرد. در اين دوره بحث نفت بالا گرفت؛ اما به مانع رزم آرا (نخست وزير) برخورد كرد. ترور رزم آرا كه به توصيه اعضاي برجسته جبهه ملي و به دست فدائيان اسلام رخ داد؛ راه را براي ملي شدن نفت باز كرد. جبهه ملي به قدرت رسيد؛ دكتر مصدق نخست وزير شد؛ و صنعت نفت ملي گرديد. از اواخر سال 1329 تا 28 مرداد 1332 ايران تجربه يك دوره آزاد را پشت سر گذاشت؛ اما به دلايلي نتوانست از آن بهره برداري مناسب كند. با اوج گرفتن اختلاف ميان جناح هايي كه هر كدام سهمي در برپايي دولت ملي داشتند و با هدف دست يابي به قدرت يا جلوگيري از استبداد؛ در براندازي نظام مشاركت كرده بودند؛ راه براي كودتاي 28 مرداد هموار شد. بدين ترتيب استبدادي كه از زمان رضاخان با تكيه بر نسلي از روشنفكران متجدد معتقد به مدرنيزه كردن كشور از طريق زور پا گرفته بود؛ بار ديگر استقرار يافت. طي اين سالها؛ چند دسته از جريان هاي سياسي - فكري وابسته به نحله هاي مختلف، در صحنه سياست و فرهنگ ايران پديد آمد. اين گروه ها عبارت بودند از نيروهاي مذهبي گروه هاي ماركسيستي و گروه هاي ملي و فرقه بهائيت. بي ترديد دوره رضاخان؛ دوره مبارزه با مذهب و از ميان بردن سنت ها و نهادهاي مدني ديني مانند حوزه هاي علميه و مرجعيت شيعه بوده است. دوراني كه با فشار و استبداد رضاخان؛ تمام حوزه هاي علميه تعطيل شده و افراد معدودي اجازه يافتند تا در كسوت روحانيت بمانند. اين فشارها؛ در قالب هاي تبليغي و اجرائي؛ بطور عمده از سوي دستگاه رضاخان دنبال مي شد كه نوعي نگرش روشنفكري مستبدانه را مبناي كارش قرار داده بود. با رفتن رضاخان؛ مذهبي ها بيش از ديگران خشنود گشته؛ طبل شادي را به صدا درآوردند. آنان در تمام دوره استبداد روشنفكري رضاخان؛ نفس هايشان را در سينه حبس كرده بودند و اكنون با رفتن رضاخان؛ گويي چون كبوتري از قفس آزاد گشته؛ به پرواز درآمدند. طبعا افزون بر احياي مراسم سنتي روضه خواني و سوگواري و جشن و سرور مذهبي؛ مي بايست به فعاليت مذهبي و ديني نيز مي پرداختند. آن زمان متدينين آگاه مي بايست به دو كار مهم مي پرداختند: نخست جدال با آثار سوء بر جا مانده از مبارزه با مذهب از دوره رضاخاني كه با انواع حيله ها بر ضد مذهب تبليغ شده بود. دوم مقابله با بي ديني كه به تناسب دشواري هايي كه وجود داشت؛ چهار جهت را مي توان در آن روند جدي تر دانست: الف- مبارزه با كسروي ب- مبارزه براي حجاب ج- مبارزه با ماركسيسم د- مبارزه با بهائيت بالا گرفتن فعاليت بهائيت در شعله ور كردن انگيزه هاي ديني در جامعه ايران تأثير استواري داشت. در اصل؛ سير مبارزه با بهائيت را بايد از زمان پديد آمدن اين فرقه در ايران جستجو كرد. طي يك قرن آثار زيادي در رد اين فرقه پديد آمد و اين مبارزه تا دوره رضاخان نيز ادامه داشت. (نمونه آن كتابچه كوچك «چهار شب جمعه» است كه در سال 1313 ش فراهم آمده و حاصل چند مناظره ميان يك مسلمان -بنام جلال دري- و يك بهايي است). نمونه ديگر آن انجمني بود كه آيت الله سيد ابوالحسن طالقاني -پدر آيت الله طالقاني- با پدر مهندس بازرگان براي مبارزه با بهائيت و مبلغان مسيحي ايجاد كرده بودند. اما آنچه كه به بحث ما مربوط مي شود؛ اوج گرفتن اين مبارزه از سال 1323 به بعد است كه صورت سياسي نيز به خود مي گيرد. يعني مبارزه با بهائيت به نوعي مبارزه با حكومت و اجزاي آن تلقي مي شود؛ چرا كه برخي از چهره هاي حكومت؛ متهم به داشتن گرايش هاي بهائي گري بودند و از جانب حكومت نيز هيچ گونه مخالفتي با حضور و نفوذ آنان در نظام اداري و حكومتي و حتي نظامي رژيم مشاهده نمي شد. اين نفوذ به گونه اي تشديد شده بود كه عناصر بهائي با فراغ بال از موفقيت شغلي خويش براي تقويت تبليغات بهائي گري سواستفاده مي كردند.

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».