برگرفته از كتاب:
بهائيت آن گونه كه هست / مؤسسه جام جم / چاپ اول / 1387
گروههاي بهائي مخالف عباس افندي (كه بعدا مخالفان شوقي نيز بدانان اضافه شدند) در فلسطين حضور داشتند و عباس و شوقي را مستحق رهبري فرقه ـ پس از حسينعلي بهاء ـ نميدانستند. اينان (ناقضين) مدتها بر اماكن بهائي در فلسطين تسلط داشته و اسباب رنج و دردسر براي شوقي بودند، ولي دولت اسرائيل به محض تأسيس، از جناح شوقي حمايت كرد و از مخالفان وي خلع يد نمود. شوقي در نامه 11 ژوئن 1952 (كمتر از 2 ماه پس از ملاقات بهائيان امريكا با بنگوريون نخست وزير اسرائيل در جريان سفرش به ايالات متحده) به بهائيان بشارتهايي ميدهد، از جمله: «سقوط و اضمحلال مستمر بقيه ناقضين ميثاق كه هنوز به كمال جسارت در مقابل قواي غالبه جامعه بهائي در عالم مخالفت ميورزند». سپس اشاره ميكند كه بهائيان «خانه مخروبهاي» متعلق به مخالفان را كه در جوار اماكن بهائي بوده منهدم كردهاند و آنها نيز در اعتراض به اين اقدام به محاكم اسرائيل شكايت بردهاند ولي «دولت اسرائيل صلاحيت محكمه كشوري را در رسيدگي به اين موضوع رد كرد». اما مخالفان شوقي بيخبر از توافقات پشت پرده «بعدا تهديد نمودند كه از راي دولت به محكمه عالي، استيناف خواهند داد و در نتيجه موجبات عصبانيت اولياي امور را فراهم ساختند.» در اين هنگام شوقي با اغتنام فرصت، خود مستقيما وارد عمل شد و در نتيجه، «مأمورين مزبور بر اثر مراجعه» وي «به نخستوزير و وزير امور خارجه دولت اسرائيل، اجازه تخريب آن بناهاي ويران را صادر كردند». به اذعان شوقي، اين اقدام مخالفان وي كه به عصبانيت مقامات اسرائيل منجر شده بود «سبب شد كه از مزايايي كه در طي مدت 60 سال در ايام متبركه بهائي از آن استفاده ميكردند به كلي محروم گشتند». [1] . وقتي رژيم اشغالگر فلسطين پايش را كنار كشيده و به شوقي چراغ سبز نشان ميدهد، او نيز از اقدامات خشونتبار در حق رقيبان دريغ نميكند: «در جنب روضه مباركه در سمت مشرق نيز دكان آهنگري وجود داشت كه متعلق به يكي از ناقضين [طرفداران محمدعلي برادر عباس افندي و مدعي جانشيني او] و محل كار او بود، بر طبق دستور هيكل مبارك، دكان مزبور نيز خراب گرديد و اصطبل قديمي آن از ميان برداشته شد». [2] شوقي در تلگرافي به تاريخ 15 دسامبر 1951 بر حمايت دولت اسرائيل در نزاع بين او و مخالفان تصريح ميكند و به محافل ملي بهائيان ايران ميگويد: «به ياران بشارت دهيد كه پس از مدتي بيش از 50 سال، كليدهاي قصر مزرعه توسط اولياي حكومت اسرائيل تسليم گرديد». [3] . با حمايت كامل دولت اسرائيل، شوقي امتيازهاي گوناگوني گرفته بر مخالفان خويش فائق ميآيد: «قصر مبارك حضرت بهاءالله... را از دست ناقض عهد... ميرزا محمدعلي خارج و آن را تبديل به موزه و مكاني مقدس فرمودند، جميع املاك و متعلقات بهائي را از پرداخت ماليات بلدي و حكومتي معاف فرمودند. ازدواج بهائي را به عنوان نكاح قانوني شناساندند و حقيت، عموميت و جامعيت امر بهائي را نخست به تصديق حكومت بريتانيا و سپس به نحوي محكمتر به تصويب دولت اسرائيل رسانيد[ند]...». [4] . بدينترتيب، دولت اسرائيل از بين همه نحلههاي منشعب از بهائيت، تنها جناح شوقي را به «رسميت تامه» شناخته [5] و در كليه دعاوي و اختلافات موجود بين بهائيان نيز، «امر صريح بر حقانيت اهل بهاء صادر و ناقضين پركين را محكوم مينمايند». [6] از آن پس، تمام اماكني كه در اختيار مخالفان عباس افندي ـ يا به قول بهائيان: ناقضين ـ قرار داشت، حتي خانه مسكونيشان، از آنان ستانده و به تشكيلات جناح شوقي تحويل شد. [7] ساير موارد اختلاف بين شاخههاي مختلف فرقه نيز با «توصيه» مسئولان اسرائيلي، يك يك به نفع جناح شوقي حل گشت و شوقي از اينكه به «توصيه صهيونيستها» اشاره كند، ابايي نداشت. او در 27 نوامبر 1954 طي پيامي به بهائيان جهان نوشت:
«بر حسب توصيه شهردار حيفا، وزير ماليه حكومت اسرائيل قراردادي امضا نمود كه به موجب آن از قطعه زميني به مساحت 1300 مترمربع متعلق به خواهر فريد خصم لدود مركز عهد و ميثاق الهي [8] خلع يد فوري به عمل آيد. اين اقدام تاريخي، مقدمه آن است كه به زودي سند مالكيت زمين مزبور از طرف حكومت اسرائيل به جامعه بهائي كه حال، مشغول تأسيس و تحكيم مركز اداري جهاني خويش در ارض اقدس ميباشد، انتقال يابد». [9] .
كمكم كار حمايت دولت اسرائيل از بهائيان چنان بالا گرفت كه به گفته يكي از بهائيان ساكن اسرائيل به نام حسين اقبال: «هر دستوري كه حضرت ولي امرالله [=شوقي افندي] بفرمايند و يا هر تقاضايي بنمايند، دولت اسرائيل فورا برآورده مينمايند و در نتيجه ما بهائيان ساكنين فلسطين، به نهايت روح و ريحان زندگي مينماييم...». [10] . ضمنا اين حمايت و اطمينان فوقالعاده اسرائيل تنها به شوقي و سران فرقه ضاله محدود نميشد، بلكه تمامي نفوس بهائي در جهان را فرا ميگرفت. عبدالله رفيعي، از بهائيان ايران كه در اسفند 1339 به همراه جمعي از هممسلكان خود براي ديدار از مركز بهائيت به اسرائيل رفته، در بخشي از گزارش سفرش مينويسد: «در گمرك تلآويو همين كه خود را بهائي معرفي نموديم، با كمال احترام، بدون تفتيش ما را فورا مرخص نمودند، در صورتي كه سايرين را به دقت رسيدگي و تفتيش مينمودند...». [11] .
اين مسئله مقطعي نيز نبود و در مدتي طولاني استمرار داشت، تا جايي كه مردم عادي اسرائيل را نيز به اعتراض واداشته بود! به گزارش ساواك، يكي ديگر از بهائيان به نام فريدون رامشفر پس از ديدار از اسرائيل در جلسه هفتگي بهائيان (مورخ 4 بهمن 49) گفت: «دولت اسرائيل آن قدر به بهائيان خوشبين است كه در فرودگاه خود، احبا [=بهائيان] را بازرسي نميكنند و وقتي رئيس كاروان به پليس اظهار ميدارد: اينها بهائي هستند، حتي يك چمدان را باز نميكنند ولي بقيه مسافرين را حتي كليميها را بازرسي ميكنند به طوري كه يك كليمي اعتراض كرده بود: چرا ايرانيها را بازرسي نميكنيد و ما را كه اينجا موطنمان هست، مورد بازرسي قرار ميدهيد». [12] . براستي، راز اين همه حمايت صهيونيستها از بهائيت در چيست؟ آيا صهيونيستهاي «خودپرست و سوداگر»، به اصطلاح في سبيلالله! و بدون چشمداشت، اين گونه براي اين فرقه سينه چاك ميدهند؟! پيرامون اهميت بهائيان براي رژيم صهيونيستي، وابسته سفارت آن دولت اشغالگر در اروگوئه سخني دارد كه تلويحا و با اشاره نشان ميدهد بهائيت نه فقط به دلايلي همچون جذب توريست و... بلكه به عللي بسيار مهمتر از اين امور براي صهيونيستها ارزش دارد. مجله اخبار امري، ارگان بهائيان، در اين زمينه به نقل از او مينويسد: «در اسرائيل گروه كوچكي از بهائيان وجود دارند كه اكثر آنها ايراني هستند. اگرچه اين عده از 250 نفر تجاوز نميكند، معذلك در اسرائيل اهميت و مقام فوقالعادهاي دارند». [13] .
[1] اخبار امري، خرداد ـ تير 1331. براي شرح ماجرا ر.ك، نامه مفصل هيئت بينالمللي بهائي، مورخ 1 ژوئيه 1952 (10 تير 1331) به محفل روحاني ملي بهائيان ايران. (اخبار امري، سال 1331، ش 5 (شهريورماه).
[2] همان، سال 1331، ش 5 (شهريورماه).
[3] همان، سال 1329، ش 8 - 9 (آذر ـ دي)، به نقل از.
[4] آهنگ بديع، سال 1339، ش 8 - 10 (ويژهنامه شوقي)، ص 219.
[5] اخبار امري، آذر 1338، ش 9، ص 259.
[6] همان، مرداد 1331، ش 4، ص 4.
[7] آهنگ بديع، سال 1339، ش 4، ص 96.
[8] خواهر عباس افندي كه دشمن وي بود.
[9] اخبار امري، سال 1333، ش 8 - 9 (آذر ـ دي)، ص 5. [
[10] همان، فروردين 1329، ش 12، ص 6.
[11] آهنگ بديع، سال 1340، ش 10، ص 252.
[12] جواد منصوري، تاريخ قيام 15 خرداد به روايت اسناد، ج 1، سند شماره 90 / 2 و ص 330.
[13] اخبار امري، مرداد ـ شهريور 1340، ش 5 - 6، ص 303.
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».