حقوق شهروندي در بهائيت

مشخصات كتاب

برگرفته از:
سايت بهائي پژوهي

مقدمه

اين روزها واژه «حقوق شهروندي» در عرف سياسي و بين المللي، واژه شناخته شده اي است و منظور از آن حقوقي است كه يك انسان به عنوان يك شهروند در يك كشور و در تحت لواي يك حاكميت بايد از آن بهره مند باشد. منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد نيز حد و حدودي براي آن ترسيم نموده است كه مورد قبول و امضاي اعضاي اين سازمان قرار گرفته است. اما از آنجا كه در بعضي كشورها، حقوق انسانها ريشه در اعتقادات مردم آن سرزمين دارد بايد اين حقوق را در مباني فكري و اعتقادي آن سرزمين نيز جستجو نمود. بنده به نظرم رسيد در بهائيت اين تحقيق را شروع نمائيم كه بر اساس متون بهائي شهروندان از چه حقوقي برخوردارند. چه شهرونداني كه به اين اعتقاد دل داده و آن را پذيرفته اند و چه آنها كه آن را نپذيرفته و در تحت حاكميت آنها زندگي مي كنند. اين بحث را در دو بخش ارائه خواهم نمود:

حقوق شهروندي از نگاه باب

حق آموختن

الف: آموختن همه علوم تعطيل است! از نظر جناب باب، جايز نيست هيچ كتابي جز «بيان» تدريس شود لذا همه مدارس، دانشگاهها، مراكز پژوهشي و آموزشگاهها يا بايد تعطيل شوند و يا فقط به آموزش كتاب بيان ميرزا علي محمد شيرازي بپردازند! اين هم عبارت بيان: «لا يجوز التدريس في كتب غير البيان» «بيان فارسي صفحه ي 130» پس تكليف حق آموختن شهروندان (كه يكي از حقوق آنهاست) معلوم شد چيست: فقط شهروندان مجازند بيان بخوانند و به بچه هاي خود هم بيان بياموزند و مدار آموزش نبايد جز كتاب بيان باشد! ب: بايد خط شكسته بياموزيد! جناب باب نوع خط و نحوه كتابت شهروندان را هم تعيين فرموده اند و دستور داده اند كه بايد مدار كتابت، خط شكسته باشد و به كودكان خود خط شكسته را بياموزيد. اين هم عبارت آن: «و لتعلمن خط الشكسته!!» «بيان عربي صفحه ي 26» (از عبارت «شكسته» در متن عربي باب تعجب نكنيد! عبارات عربي جناب باب همينطور هاست). ج: بيش از نوزده جلد كتاب نداشته باشيد! شهروندان مطابق آئين باب، اجازه نگهداري بيش از نوزده جلد كتاب را ندارند. اگر هم از اين امر تخطي نمايند بايد نوزده مثقال طلا جريمه بپردازند! لذا كتابخانه ها و مراكز اسناد و آثار هم تعطيل! اين هم عبارت مورد نظر: «نهي عنكم في البيان ان لا تملكن فوق عدد الواحد من كتاب و ان تملكتم فليلزمنكم تسعه عشر مثقالا من ذهب حدا في كتاب الله لعلكم تتقون». د: تمام آثار باب را بخريد! دستور است كه همه شهروندان در صورت توان كتاب هاي جناب باب را بخرند و مالك شوند و نگهدارند! عبارت: «ثم العاشر اذا استطعتم كل آثار النقطه تملكون و لو كان چاپا»!! «بيان عربي صفحه ي 42» (اگر از عبارت «چاپا» در عبارت عربي باب تعجب كرده ايد بدانيد ما اضافه نكرديم و مال خود اوست!) ه: تمام كتاب ها را از بين ببريد! خلاصه شهروندان موظفند نه تنها كتابي جز بيان (يا آنچه در بابيت نگاشته شده) را نخوانند بلكه دستور دارند همه كتاب هاي علمي جهان (بجز بيان و آثار بابي) را از روي زمين محو نمايند!! «الباب السادس من واحد السادس في حكم محو كل الكتب الا ماانشئت او تنشي في ذلك الامر» «بيان فارسي صفحه ي 198» اين مستندات كه از معتبرترين سند بابي (يعني كتاب بيان) نقل گرديد تكليف حقوق شهروندان در زمينه آموزش و تعليم و تربيت را مشخص نمود.

حق زيستن

از نظر جناب باب، هيچكس جز بابيان حق زيستن روي زمين را ندارند و دگر انديشان بايد قتل عام شوند!! در پنج قطعه زمين نبايد غير مومنين به بيان زندگي و سكونت كنند! ص193 بيان فارسي ايشان دستور مي دهند سلطان بيان، همه دگر انديشان و غير بابيان را نابود گرداند و اجراي اين امر واجب هم فقط بعهده سلطان بابي نيست بلكه برخود افراد بابي هم اين موضوع واجب است و بايد آنها هر غير بابي را از روي زمين بر دارند و نابود نمايند!! اين هم عبارت او: «الباب السادس و العشر من الواحد السابع في ان الله قد فرض علي كل ملك يبعث في دين البيان ان لايجعل احد علي ارضه ممن لم يدن بذلك الدين و كذلك فرض علي الناس كلهم اجمعون» «بيان فارسي صفحه ي 262». پس شهروندان غير بابي، حق حيات ندارند و بايد براي مرگ آماده شوند!

حق درمان

از نظر باب، شهروندان اگر مريض شوند حق مصرف دارو ندارند! جناب ايشان مي فرمايند: دارو بطور مطلق، در رديف مسكرات و افيون است. خريد و فروش و مصرف آن حرام مي باشد! اين هم عبارت ايشان در اين زمينه: «الباب الثامن من الواحد التاسع في حرمة الترياق والمسكرات و الدواء مطلقا ملخص اين باب آنكه كل شئون دون حب از دون حق بوده و هست و كل شئون حب از حق بوده و هست» «و نهي شده از مسكرات و آنچه حكم دواء بر او ذكر شده» و اين حكم را در بيان عربي به اين صورت آورده: «انتم الدواء ثم المسكرات و نوعها لا تملكون» «بيان عربي صفحه ي 42» بنابراين شهروندان حق ندارند دارو بخرند و مالك آن شوند و مصرف نمايند و اگر بر اثر اين كار تلف شدند از نظر شارع بيان، ملالي نيست!

حق تشكيل خانواده

از نظر جناب باب، شهروندان بابي حق ندارند با غير دين خود ازدواج نمايند. ضمنا حتما بايد سعي نمايند بچه دار شوند و اگر آشكار شد كه يكي از آن دو مانعي دارد كه نمي تواند بچه دار شود با اجازه ديگري مجاز است كاري كند تا از او فرزندي حاصل شود! عبارت او چنين است: «الباب الخامس والعشر من الواحد الثامن» «في ان فرض لكل احد» «ان يتاهل ليبقي عنها من نفس يوحد الله ربها و لابد» «ان يجتهد في ذلك و ان يظهر من احدهما ما يمنعهما عن» «ذلك حل علي كل واحد باذن دونه لان يظهر عند الثمرة» «و لا يجوز الاقتران لمن لا يدخل في الدين» «بيان فارسي صفحه ي 298»

حق مالكيت

شهروندان غير معتقد به بيان، حق هيچ مالكيتي ندارند و اهل بيان بايد اموال هر كسي كه به شريعت بيان ايمان نياورده، مصادره نمايند و استثناي اين قانون فقط در جاهائي است كه اهل بيان به قدرت نرسيده باشند ولي اگر قدرت يافتند حكم همان مصادره اموال است! عبارت مرتبط با اين مطلب: «ثم الخامس فلتاخذن من لم يدخل في البيان ما ينسب اليهم» «ثم ان آمنو التردون الا في الارض التي انتم عليها لا تقدرون» «بيان عربي صفحه ي 18» اگر هم جنگي بين مومنين به بيان و مسلمانان رخ دهد تمام اموال بدست آمده از طرف مقابل و غنائم جنگي متعلق به شخص باب مي باشد: بيان فارسي ص 159

حق كسب و كار و تجارت

شهروندان نبايد به خريد و فروش تنباكو و امثال آن بپردازند. همچنين نبايد با اهالي خراسان تجارت و معامله نمايند! و يا هر چيزي كه از سوي خراسان حمل مي شود! متن عبارت او: «و نهي شده از تنباكو و اشباه آن و آنچه كه از سمت خراسان حمل ميشود». «بيان فارسي صفحه ي 322» ضمنا شهروندان جق ندارند عناصر اربعه (آب و خاك و آتش و هوا) را خريد و فروش نمايند كه اگر اقدام به خريد و فروش آنها نمايند، كار حرامي را مرتكب شده اند! «ثم الحادي من بعد العشر لا تبيعون عناصر الرباع و لا تشترون» «بيان عربي صفحه ي 43»

حق داشتن عبادتگاه

شهروندان غير بابي حق داشتن هيچ عبادتگاه، زيارتگاه و بقعه مخصوص به خود را ندارند و بايد تمام اين بقعه ها و عبادتگاهها توسط ظهور بعد تخريب شود!! ص 135 كتاب بيان فارسي افتضاح آئين باب در اعطاي حقوق شهروندي به حدي واضح و آشكار است كه عبدالبهاء هم به آن اذعان نموده و زشتي آن را تاييد كرده است! به عبارت او توجه فرمائيد: كتاب مكاتيب - جلد 2 صفحه 266: «در يوم ظهور حضرت اعلي (ميرزا علي محمد) منطوق بيان (عبارت بود از) ضرب اعناق (گردن زدن غير بابيها) حرق كتب (سوزاندن كتابها) و اوراق و هدم بقاء و قتل عام الا من امن و صدق (غير بابيان) بود»!! نكته بسيار مهم: دوستان بهائي نمي توانند بگويند ما ربطي به باب نداريم و ديني مستقل از او هستيم! هر موقع خواستند چنين چيزي بفرمايند بخاطر آورند كه از نظر آنها باب يك دين آسماني بوده كه جناب بهاءالله هم حدود سي سال به آن ايمان داشته و كتاب ايقان را در اثبات آن نوشته و به آن عمل مي نموده است. تصور كنيد اگر چنانچه فقط يك روز اين آئين حاكميت مي يافت وضعيت دنيا چه مي شد: همه غير بابي ها قتل عام مي شدند و همه كتاب ها سوزانده مي شد و همه عبادتگاه ها تخريب مي گرديد و... و خلاصه امروز در روي زمين كسي جز بابي وجود نداشت! ضمنا براي بهائيان، باب آنقدر مهم است كه آرزوي آنان زيارت قبر اوست! به ياد بياورند براي چه به زيارت قبر او در اسرائيل مي روند و قبر او زيارتگاه درجه يك آنان است؟! و نيز در وجود ارتباط تنگاتنگ آئين باب و بهائيت همين بس كه حج بهائيان بدون زيارت خانه او در شيراز و قبر او در اسرائيل كه به شكل زيبائي آن را درست كرده و كلي به آن مي بالند، ناقص است...

حقوق شهروندي از نگاه بها، عبدالبهاء و شوقي

حق انسانيت

شهروندان غير بهائي، انسان نيستند! از نظر جناب بهاءالله، فقط بهائيان انسان محسوب مي گردند و غير بهائيان، از بهائم و حيوانات شمرده مي شوند. لذا شهروندان غير بهائي، سهمي از انسانيت نداشته و اصولا انسان نيستند چه رسد به اينكه حقوق شهروندي داشته باشند. اين هم شاهد: ميرزا در كتاب بديع صفحه 213 نوشته است: «نفوسي كه از امر بديع معرضند از رداء اسميه و صفتيه محروم و كل از بهائم بين يدي الله محشور و مذكور»!!

حق كرامت و احترام

1- شهروندان غير بهائي داراي احترام و رتبه نيستند! بنابر نصوص بهائي هركس غير بهائيان را انسان بنامد يا براي آنها رتبه اي قائل شود، از همه فيوضات و مراحم خداوندي محروم خواهد بود! حضرت بهاءالله در كتاب بديع، صفحه ي 140 مي نويسد: «اليوم هر نفسي بر احدي از معرضين من اعلاهم او من ادناهم ذكر انسانيت نمايد، از جميع فيوضات رحماني محروم است تا چه رسد كه بخواهد از براي آن نفوس اثبات رتبه و مقام نمايد»!! ملاحظه مي فرماييد كه جناب بهاءالله نه تنها غير بهائيان را از دايره انسانيت خارج مي داند، بلكه به فتواي ايشان هركس كه آنها را آدم بداند، او نيز از جميع فيوضات رحماني محروم است. حق شهروندي پيشكش! در جاي ديگر غير بهائيان را سنگريزه هاي بي ارزش مي شمرد: مائده آسماني، ج 4 (چاپ جديد) ص140 و (چاپ قديم) ص 327 «احبائي هم لئالي الامر و من دونهم حصاة الارض». يعني: (دوستداران من در و جواهر و مابقي ايشان سنگ ريزه هاي ارض خاكي اند). 2- شهروندان غير بهائي، زنازاده اند! (با عرض پوزش فراوان از خوانندگان) از نظر جناب بهاءالله كساني كه امر بهائي را نپذيرند و انكار نمايند زنا زاده اند. ايشان در مورد منكرين خويش چنين فرموده اند: من ينكر هذا الفضل الظاهر المتعالي المنير ينبغي له بان يسئل عن امه حاله فسوف يرجع الي اسفل الجحيم. يعني حتي به برادر و خواهر خود (ازل و عزيه) هم كه مخالف او بودند رحم نمي كند و آنها را با اين عبارت زنا زاده مي نامد! همچنين شهرونداني هم كه بغض جناب بها را در دل داشته باشند بايد بدانند كه حرام زاده اند و بايد بروند حال خود را از مادر خود بپرسند چنانكه در صفحه 79 كتاب گنج شايگان و مائده آسماني صفحه 355 باب يازدهم تصريح شده است كه: قل من كان في قلبه بغض هذا الغلام (بهاء) فقد دخل الشيطان علي فراش امه بگو هر كس در قلبش دشمني اين غلام (بهاء الله) را داشته باشد قطعا شيطان در بستر و رختخواب مادرش رفته است! 3- بايد همچون عذاب باشيد براي غير بهائيان! ايشان مي فرمايند: براي بهائيان ابر رحمت و براي كافران و مشركان عذاب محتوم باشيد! مجموعه الواح، ص 216 «انتم يا احباء الله كونوا سحاب الفضل لمن آمن بالله و بآياته و عذاب المحتوم لمن كفر بالله و كان من المشركين» 4- عدم معاشرت با دگر انديشان ايشان دستور مي دهند نه با دگر انديشان، نشست و برخاست كن و نه معاشرت و نه از آنها چيزي بشنو و سخني بگو، حتي اگر خواهر و برادرت باشد(!): مجموعه الواح، ص 360 «اياك ان لا تجتمع مع اعداء الله في مقعد ولا تسمع منه شيئا و لو يتلي عليك من آيات الله العزيز الكريم» مائده، ج 4، ص 365 (باب نهي از معاشرت با مشركين) «لا تعاشري مع المشركات كذلك يأمرك منزل الايات» مائده، ج 8، مطلب 52، ص 38 «انا قطعنا حبل النسبة من كل ذي نسبة الا لمن آمن بالله و اعرض عن المشركين. ان يا عبادي لو يسمع احد منكم بان اعرض اخوه او اخته عن الله ينبغي له بان يعرض عنه و يقبل الي محبوب المخلصين»

حق برابري و مساوات

1- گاو محسوب شدن شهروندان سياه آفريقائي! جناب عبدالبها درباره سياهان آفريقائي و فرقشان با سياهان امريكائي مي گويد: «مثلا چه فرق است ميان سياهان افريك (آفريقا) و سياهان امريك، اينها خلق الله البقر علي صورة البشرند آنان متمدن و باهوش و فرهنگ...»!! (خطابات بزرگ، ص 119) لذا از نظر ايشان سياهان آفريقائي گاو هستند (حتي نمي گويد «مثل» گاو هستند بلكه مي گويد خود گاو هستند)! 2- وحشي دانستن شهروندان ترك و اهانت به آنان اسرار الآثار، ج 2 ص 154 (ذيل كلمه ترك) «در توقيعي خطاب به حاجي ميرزا آقاسي است: اتركوا التروك ولو كان ابوك، ان احبوك اكلوك و ان ابغضوك قتلوك.» (از ترك زبانان دوري كن و فاصله بگير، اگر چه پدرت باشد كه اگر دوستت بدارد خواهدت خورد و اگر دشمن بدارد خواهدت كشت!). 3- جاهل محسوب شدن شهروندان غير بهائي از نظر جناب بها، شهروندان دگر انديش (غيربهائي) كه تصديق بهائيت را نكرده اند جاهل و نادان هستند! او در اقتدارات ص 111 مي فرمايد: گر مرد دانشمندي در تصديق امر توقف كند جاهل محسوب مي شود! 4- تبعيض بين شهري و روستائي از نظر حقوق شهروندي از نظر شارع بهائي، بين زن شهري و زن روستائي، فرق وجود دارد. مهريه زن شهري طلاست و مهريه زن روستائي نقره و نبايد اعتراضي هم داشته باشد! و طبيعتا مرد شهري و روستائي از نظر اقتصادي از هم متمايز مي گردند چون يكي موظف به پرداخت طلا و ديگري موظف به پرداخت نقره است! 5- تبعيض بين زن و مرد از نظر حقوق شهروندي زن بهائي از خانه و البسه شوهرش ارث نمي برد! دختر بهائي از خانه پدري و البسه او ارث نمي برد! پسران متوفي بطور يكسان از پدر و مادر ارث نمي برند و ارث پسر بزرگتر از ديگر برادران و خواهران بيشتر است و در مجموع هم پسران از دختران بيشتر ارث مي برند! زن بهائي از حج رفتن محروم است! زن بهائي هرگز نمي تواند به عضويت نهاد رهبري بهائيت يعني بيت العدل در آيد! شهروندان مرد نسبت به شهروندان زن، اقدم و اقوي هستند چنانكه در حيوانات هم اينگونه است! عبارت در كتاب گلزار تعاليم بهائي صفحه 288، اينگونه است: «سؤال خانمي به حضور مبارك عرض شد كه گفته بود تا حال از جانب خدا زني مبعوث نشده و همه مظاهر الهيه رجال بوده اند. فرمودند: «هر چند نساء با رجال در استعداد و قواء شريكند ولي شبهه اي نيست كه رجال اقدمند و اقوي حتي در حيوانات مانند كبوتران و گنجشگان و طاووسان و امثال آنان هم اين امتياز مشهود»!!

حق آزادي

الف: آزادي بيان 1- شهروندان، حق آزادي بيان عليه تشكيلات را ندارند! هيچ شهروند بهائي حق ندارد عليه تشكيلات بهائي (از محافل محلي و ملي و اياديان و مشاورين و ياران و لجنات و... گرفته تا برسد به بيت العدل) سخني بگويد كه در اين صورت با مجازات بسيار سنگين «طرد» روبرو مي شود. ب: آزادي سفر 2- شهروندان حق مسافرت به اسرائيل بدون اجازه تشكيلات را ندارند! چنانچه شهروند بهائي بدون اجازه تشكيلات به اسرائيل مسافرت كند و يا حتي بدون هماهنگي هواپيمايش از روي آسمان اسرائيل عبور كند به مجازات سنگين «طرد» از سوي رهبري بهائيت مبتلا مي شود! افراد متعددي بودند كه بدون اجازه شوقي به جاهائي سفر كرده بودند كه با خشم او روبرو شده و از سوي او «طرد» شدند! فحاشي شوقي افندي و طرد كسي كه بدون اطلاع او به اسرائيل مسافرت كرده است: در موضوع صادق فرزند آقا محمد جواد آشچي فرمودند بنويس: اين شخص بداخلاق و پست فطرت اخيرا مخالف دستور اين عبد مسافرت به فلسطين نموده و وارد ارض اقدس گشته، تلغرافي راجع به طرد و اخراج او از جامعه به آن محفل مخابره گرديد به والدش صريحا اظهار و انذار نمايند مخابره با او به هيچ وجه من الوجوه جائز نه، تمرد و مخالفت نتايجش وخيم است! (شوقي افندي، توقيعات مباركه، (102 - 109) ص 41). اين هم اسامي برخي از افراد ديگري كه توسط جناب شوقي طرد روحاني شده اند: 1- روحي افنان نوه جناب عبدالبهاء به دليل سفر دوم به آمريكا در سال 1935 بدون تاييد شوقي افندي 2- زهرا خانم نواده دختري جناب عبدالبهاء همسر روحي افنان بدليل ازدواج بدون كسب موافقت شوقي افندي 3- ثريا خانم نواده جناب عبدالبهاء همسر فيضي افنان خواهر روحي افنان به دليل ازدواج با يك ناقض عهد 4- فواد افنان نوه جناب عبدالبهاء به دليل سفر به انگلستان 5- فيضي افنان نواده جناب بهاءالله ج: آزادي سياسي شهروندان حق دخالت در سياست، عضويت در احزاب، شركت در انتخابات و... را ندارند! طبق متون اصلي بهائي، هيچ شهروندي حق دخالت در سياست، مخالفت با حاكميت، اعتراض به ظالمان، شركت در احزاب سياسي، حضور در انتخابات و خلاصه فعاليت سياسي در كشور ها را ندارد! اعتراض به حاكمان و زمامداران هم جائز نيست: جناب ميرزا در اقدس، هرگونه اعتراضي را بر حاكمان و زمامداران جائز ندانسته و اكيدا دستور مي دهد امور آنها را به خودشان واگذاريد و به آنها اعتراض ننمائيد و به جاي آن به قلوب توجه نمائيد. عبارت او چنين است: ليس لاحد ان يعترض علي الذين يحكمون علي العباد! در نقطه مقابل به اسم رافت دستور همنشيني با خائنان و اهرمنان داده شده است: دستور همنشيني شهروندان با خائنان و گرگان خونخوار و اهرمنان! «...اهرمن را ملائكه شماريد. جفاكار را مانند وفادار به نهايت محبت رفتار كنيد و گرگان خونخوار را مانند غزالان ختن و ختا مشك معطر به مشام رسانيد. خائنان را ملجآ و پناه گرديد... (ص 160 ج سوم مكاتيب)» د: آزادي هاي شخصي شهروندان حق تراشيدن سر يا بلند كردن مو (بيشتر از حد گوش) را ندارند! شهروندان مطابق دستورات كتاب اقدس، نبايد سر خود را بتراشند و موهاي خود را بيشتر از دوسه سانتيمتر (تا حد گوش) بلند كنند! شهروندان حق ملاقات و ديدار مشركين و منافقين را ندارند! از نظر رهبران بهائي، ملاقات دگر انديشان حرام است: «إعلم بأن الله حرم علي احباء الله لقاء المشركين و المنافقين، بدان كه خدا بر احبايش ديدار با مشركين و منافقين را حرام كرده است» (مائده آسماني، ج4، ص 280) جالب است دانسته شود كه از نظر بهائيت، شيعيان هم جزو مشركين محسوب مي شوند و طبيعتا لقاي اين مشركين هم حرام است چنانكه در ص 140 مائده ج 4 و نيز رحيق مختوم ص 595 آمده است: «لعمرالله (به خدا سوگند) حزب شيعه از مشركين از قلم اعلي در صحيفه حمرا مذكور و مسطور»! يعني سوگند هم ياد مي كند كه شيعيان مشرك هستند و تأكيد مي نمايد كه اين موضوع در «صحيفه سرخ»(؟!) هم ذكر شده است! شهروندان حق معاشرت و موانست با معرضين را ندارند! سران بهائي صراحتا دستور داده اند كه با معرضان از بهائيت، نشست و برخاست و همنشيني و انس پيدا كردن، حرام است زيرا ممكن است اين ديدارها بهائيان را نسبت به بهائيت دلسرد نمايد و اين دستور از آسمان صادر شده است!: «بايد از معرضين در كل شئون اعراض نماييم و در آني مؤانست و مجالست را جايز ندانيم كه قسم به خدا كه انفس خبيثه انفس طيبه را مي گدازد چنان كه نار حطب يابسه را و حر ثلج بارده را» (بهاءالله، مائده، ج 8، مطلب 53). همچنين: «با نفوس معرض كه اعراضشان ظاهر شده معاشرت و تكلم و ملاقات جايز نه، هذا حكم قد نزل من سماء آمر قديم» (بهاء الله، مائده آسماني، ج 8، ص 74 چاپ جديد، باب معاشرت با معرضين جايز نه!). تصور بفرمائيد اگر اين معرض از بهائيت، پدر يا همسر يا فرزند يك بهائي باشد، معاشرت و موانست با او براي شهروند بهائي حرام است تا جائي كه حتي سلام و كلام با او هم جايز نيست! اصولا طرد روحاني توسط ولي امرالله و محروميت معاشرت ديگران حتي همسر و فرزند فرد مطرود با مفاد اعلاميه مذكور به ويژه ماده 18 آن تعارض دارد. محدوديت زماني شهروندان در نگاهداري وسائل خانه! جناب بها در كتاب اقدس: بر شما نوشته (يعني واجب) شده است كه وسائل و اسباب خانه را بعد از انقضاي نوزده سال تجديد نمائيد! (يعني نگهداري بيش از نوزده سال وسائل، گناه است!) لزوم كناره گيري شهروندان از عالمان دين جناب بها در ايقان، علما را بزرگ ترين مانع و سد هدايت مردم شمرده و همه‌ي ايشان را جاه طلب و دين فروش گفته و از مردم خواسته است اصلا دنبال عالمان نروند و از آنان احتراز جويند و اگر مي‌خواهند به حقيقت و حقانيت باب برسند بايد گوش به حرف احدي از علما ندهند و به آن‌ها متمسك نشوند كه اگر چنين كنند از درك حقيقت و وصول به سرچشمه حيات و معرفت محجوب و محروم گردند.

حق دادرسي

شهروندان بهائي حق ندارند به دادگاههاي كشورها مراجعه نمايند و بايد در داخل نظام بهائيت داد رسي شوند. ملاك و ميزان هم در حل دعاوي، كتاب اقدس و متون ديگر ميرزاست. برخي از شاخص هاي نظام دادرسي هم به قرار ذيل است: 1- شهروندان دزد بايد انگ دار شوند! مجازات دزدان در بار اول دزدي، تبعيد و در بار دوم، زندان و در نوبت سوم انگ خوردن بر پيشاني اوست: اقدس:... در نوبت سوم اگر دزدي نمود، بايد در پيشاني او علامتي حك نمائيد تا به موجب اين علامت شناخته شود و در شهرهاي مختلف خدا موجب شناسائي او شود تا او را نپذيرند و اخراج نمايند! (حد دزدي هم مشخص نيست كه چقدر باشد تا مشمول اين مجازات ها شود). 2- گرفتن طلا از شهروندان مرتكب اعمال منافي عفت براي بيت العدل! اگر مرد و زني بهائي، مرتكب عمل زنا شدند بايد طبق نص كتاب اقدس، هر كدام نه مثقال طلا به بيت العدل بپردازند. چنانچه براي بار دوم مرتكب اين عمل زشت گرديدند بايد هر كدام دو برابر اين مبلغ يعني هيجده مثقال به همان مركز يعني بيت العدل بپردازند. تكليف خلافكاران ثروتمند كه بايد براي بار دهم عمل خلاف خود 43.2 كيلو و براي بار پانزدهم خلافكاري خود 1382.4 كيلو و براي بار بيستم زناي خود 44236.8 كيلو (سه كاميون پانزده تني) طلا به بيت العدل بپردازند چيست؟ باري سي ام و چهلم و پنجاهم چه مي شود؟ (ماشين حساب ها كم مي آورند!) 3- سوزاندن شهروند مجرم در بهائيت، جزاي كسي كه آپارتماني را آتش بزند اين است كه خودش را آتش بزنند! (هيچ حدي هم معين نشده است) اين عين عبارت كتاب اقدس است: «و من احرق بيتا متعمدا فاحرقوه» اگر كسي عمدا خانه اي را آتش زد بايد او را بسوزانيد!! (اگر هم خواستيد تخفيف بدهيد حبس ابدش كنيد!) 4- طلا گرفتن از شهروند محزون ساز! جريمه محزون ساختن يك نفر، نوزده مثقال طلاست كه به پول امروز يك ميليون و هشتصد هزار تومان است. لذا هر شهروندي كه كسي را محزون كند بايد اين مبلغ را بپردازد. همين شهروند اگر مرتكب فحشاء شود و زنا كند بايد نه مثقال طلا يعني به پول امروز هشتصد هزار تومان به بيت العدل بپردازد! پس جريمه زنا كردن هشتصد هزار تومان ولي جريمه محزون ساختن يك ميليون و هشتصد هزار تومان است! اكنون با توجه به مدارك ذكر شده بايد از بهائيان پرسيد: 1- آيا به حقوق شهروندي كه در متون خود داريد پاي بنديد يا آن را قبول نداريد؟ 2- آيا به مجامع جهاني هم همين ها را عرضه مي كنيد يا چيز ديگري مي گوئيد؟ 3- آيا حاضريد متن كتاب باب را كه دستور قتل عام شهروندان غير بابي را مي دهد به مجامع جهاني عرضه نمائيد؟ 4- تكليف شهروندان غير بهائي كه از ديد بهاءالله، انسان شمرده نمي شوند چيست؟ 5- محدوديت هاي غير قابل قبولي كه احكام بهائي براي شهروندان دارد و با امروز سازگار نيست چه مي باشد؟ 6- آيا هيچ منصفي حاضر است اسم اين احكام را، احكام الهي بشمارد؟

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».