اسرار پيدايش بابيان و بهائيان و معرفي سران و سازندگان اين سازمان و كشف دسايس و معارف آنان

مشخصات كتاب

مؤلف: سيد محمد رضا مدني
نوبت چاپ: دوم چاپخانه: گلبهار كرمان
برگرفته از: رساله چهار مقاله مدني

تاريخچه پيدايش بابيان و بهائيان

ازل، بها، قرةالعين، وحيد، حجت، باب الباب، قدوس از حروف (حي) بودند يا از سموم حيه معماي بابي و بهائي وقتي حل مي‌شود كه از سه جهت اطلاعات درستي به دست آورده شود. اول - بايد دانست سر سياسي از بازي دين‌سازي بعنوان باب و بها چيست دوم - بايد شناخت چه اشخاصي براي بازي‌گري در اين زمينه برگزيده شده كتب و معارف آنها چيست. سوم - بايد فهميد دستورات و برنامه مذهبي اين گروه چه تأثيري در شئون مادي و معنوي مردم اين كشور داشته سرانجام كار به كجا خواهد كشيد ما وقتي كه اسباب و ادواتي كه در ساخت باب و بها به كار رفته به دقت بنگريم مي‌بينيم پيدايش كيش تازه ارتباط مستقيم با دستگاه جاسوسي اجانب داشته [ صفحه 74] سياست استعماري همسايگان ما براي القاء نفاق و ايجاد اختلاف صلح در اين ديده‌اند چنين بساطي گسترده شود. بديهي است زماني كه پيروان يك دولت و ملت و فرزندان يك آب و خاك با هم دوست و متحد باشند فرصتي به دست ديگران نمي‌آيد اما همين كه با هم مخالف و از هم دور و به هم بدبين باشند جاي براي بيگانگان بازمانده دشمنان به انتهاز فرصت زمام امور را در اختيار گرفته به استثمار منابع حياتي ما استيفاء منفعت نموده شعاير ديني را محو و حقوق ملت را پايمال خواهند نمود و در اين زمينه هر گاه پرسيده شود براي چه دشمنان ما نفاق را به صورت مذهب درآورده و چرا كلمه اختلاف را در نقطه مهدويت القاء نموده‌اند پاسخ آن اين است. ايرانيان جز معدودي همه مسلمان و كشور ايران هماره مهد شيعه و مهاد تشيع مي‌باشد بقاء مليت و استقلال اين كشور بستگي خاصي به اصول اسلام و نيروي دين داشته غيرت و شهامتي كه ناشي از دين بوده هميشه از نفوذ بيگانه جلوگيري كرده با سياست استعماري مبارزه نموده است به همين جهت دشمنان بيگانه در اين لباس با ما آشنا گرديده طرحي به شكل دين ريخته تا به اسم دين در دين رخنه نموده افكار را مشوب و عقايد را مسموم و مليت را سست و استقلال ما را به خطر فنا و زوال نزديك نمايند زمامداران سياست استعماري در كشور ايران اختلاف كلمه را در نقطه مهدويت موثرتر دانسته از همين جا شروع به فساد نموده براي تشويش افكار و تخريب پايگاه مليت و استقلال ما سعي فراوان نموده‌اند. و سر اينكه مهدويت مرا منشأ اختلاف قرار داده اين است كه ملت ايراني به اعتقاد شيعي در انتظار امامي موعود بوده اما [ صفحه 75] انتظار ظهور پيغمبري را نداشتند چه آنكه جميع فرق اسلام بر خاتميت پيغمبر متفق و قاطبه مسلمين دنيا بر بقاء شريعت محمديه معتقد مي‌باشند و كار مشكلي بوده تا بتوانند پيغمبران نوسازي را بر عقيده و آراء مردم تحميل نمايند و از طرفي اطلاعات كافي داشتند توده عوام بر مشخصات امام موعود نيز آشنائي عميقي نداشته درست نمي‌دانند امام موعود هم نام و نشان مسجل دارد مع المراتب براي قبول دعوي مامورين خود از پيش مقدماتي درست كرده زمينه را مساعده و محيط را سازگار ساخته بودند و از اينكه مقدمات عمل چگونه و چه اسبابي داشته صرف نظر نموده از منظور دور نمي‌شوم بالاخره اسباب بازي يكي بعد از ديگري به كار افتادند نخست جناب ميرزا علي‌محمد باب بود كه شروع به كار نمود مشار اليه روز اول محرم سال 1235 قمري در شيراز از ميرزا رضا بزاز و فاطمه بگم تولد يافته روز دعوت وي مضطرب و درست معين نيست اما در ابتداي كار خود را صاحب مقام ذكر معرفي نموده و بعد باب و نماينده امام خوانده سپس مهدي موعود گرديد آنگاه كه سطح معرفت عوام را پائين پنداشت قدم فراتر گذاشت خود را صاحب شرع و كتاب انگاشت باب در پايه پيغمبر هم ايست ننموده بهتر ديد كه گردن از قيد و بند بندگي آزاد نمايد و يكسره خود را به صدر سده سدرة المنتهي رساند تا بدعوي خدائي بلافد. و هر چه بر زبانش آمد بهم به بافد. اما روزگار مجال خدائي هم به باب نداد حسين عليخان اجودان باشي حاكم فارس باب را از آسمان فرو كشيد تا زمين ادب بوسيد و به چند ضربه شلاق بر بندگي معهود اعتراف نمود باب شخص عادي و عامي بود در تحولات زندگاني ثبات قدم و استقلال اراده و عقيده [ صفحه 76] مستقيم نداشت بلكه افكار پراكنده و خيالات گوناگون و ادعاهاي رنگ به رنگ داشت اقدامي كه باب را تا يك اندازه محلي از اعراب داد حمايت منوچهر خان گرجي ارمني نژاد حاكم اصفهان و لجاجت حاج ميرزا آقاسي بود كه منتهي به قتل باب شد و درست روشن نيست حركت متضاد اين دو نفر مامور دولت از خبط و سوء تدبير بوده يا دستي در پس پرده داشته است اما از تصور اطراف قضيه ملهم مي‌شويم محركين اصلي باب را خود باخته يافته از سبك مغزيش به هراسيدند و او را به سرنوشتي كه مقدر شد برسانيدند نمونه كامل دانش و بينش باب كتاب بيان است كه بعد از اظهار كار ظرف 4 سال در ماكوي آذربايجان به هم بافته و آن را كتاب آسماني ساخته است منسوجات بيان از قماش عربي رنگ و نقشي دارد اما تار و پود الفاظ آن از پنبه و پشم عربستان نيست باب از اسم و فعل و حرف به لفظ كلشيي علاقمند و بنون تاكيد ثقيله دلبند بوده عشق سرشاري هم به اشتقاق داشته است باب از شكم يك مصدر عربي آنقدر اسم و فعل نوظهور بدر آورده تا آن مصدر بيچاره را عقيم نموده است باب از اسماء و افعالي كه از مصدر عربي متولد ساخته حلال زادگي را شرط صحت اشتقاق ندانسته بلكه مسخ كلمات را هم جايز شمرده از اين جهت مشتقاتي كه بابي شده‌اند از مسوخات گرديده و چنان بدريخت و بي‌قواره‌اند كه گويا براي هچو نژاد الفاظ عرب خلق شده‌اند باب در دوران دعوت خود اصحابي هم داشته اصحاب باب در كار وي ناظر و در هر ساخت و سازي شريك و انباز او بوده‌اند [ صفحه 77] اصحاب باب هيجده نفر بوده كه آنها را حروف (حي) ناميده و باضم نقطه اولي نوزده و به اصطلاح باب يك (واحد) مي‌شدند ازل. بهاء. قرةالعين. قدوس. وحيد. حجت. باب الباب از حروف حي يا از سموم حيه بوده‌اند حروف حي ربوبيت را براي باب محفوظ داشته پيغمبري و ساير منصبهاي ديني را بين خود تقسيم نمودند چنانچه عناوين ماثوره (قائم به حلان قائم طبرستان قائم به خراسان) درباره حجت. قدوس. بشروئي. مصداق داده ازل و بهاء هم در انتظار الوهيت بودند و پوشيده نباشد بيشتر از فتنه و آشوبي كه از اين طايفه بروز نمود از تحريكات سوء همين چند نفر معدود بوده است خلاصه بعد از باب ازل و بهاء يعني ميرزا حسينعلي نوري كه دو سال پيش از باب متولد شده بود با برادر ابي خود ميرزا يحيي فرزندان ميرزا عباس معروف به آقا ميرزا بزرگ نوري براي انجام ماموريت و استثمار با بيان در تلاش و تكاپو افتادند اين دو برادر با هم تباني نموده به استناد يك وصيتنامه ازل منصوص باب و بهاء مخصوص جناب گرديد ازل خود را موعود بيان و مرآت ظهور اعلي معرفي ساخت بها هم براي دعوي الوهيت زمينه‌سازي مي‌كرد ازل قلندرانه سيار و رهسپار اين در و آن ديار گرديد بها هم با بيان جسته و گريخته را متوجه و اميدوار مي‌نمود بها در كار فتنه و به هم اندازي بود كه اولياء دولت ايران از دسيسه بها آگاه شده وي را به عراق تبعيد نمودند بالجمله اين دو برادر براي يك منظور مشتركا هر يك به رنگي خدعه و [ صفحه 78] نيرنگي به كار برده در فريب عوام ايراني و صيد ساده لوحان كوشيدند ازل و بها بالاخره در ادرنه به هم افتادند بين اين دو برادر كار به پيكار كشيد از اين تاريخ ازل و بها خيانتهاي يكديگر را بروز داده اسرار نگفتني را فاش نمودند نزاع و كشمكش اين دو برادر مصلح بابيها را دو دسته متخالف گردانيد بابي ازلي بابي بهائي افراد دو دسته نامبرده نيز به جان هم افتادند از فحاشي و او باشي كار گذرانيده دست به افتراس و اغتشاش زدند در اين وقت مامورين انتظامي دولتين ايران و عثماني از شرارت طرفين جلوگيري نموده در بيستم ربيع الموعود 1285 بود كه ازل را با بيست نفر بابي به قبرس و بها را با پنجاه نفر بابي به عكاگسيل دادند. آن همه آشوب و هتاكي اين چند تن بابي بوده كه از هشتاد نفر متجاوز نمي‌گرديدند ناگفته نماند در گير و دار دو دستگي ازلي و بهائي جعفر نامي هم در يزد سر برداشت و علم قائميت برافراشت. مشار اليه در عبارات باب لفظ كلشئي بسيار ديده بود او خود را موعود بيان دانسته قيام به مظهريت كلشئي نمود بنابراين بابيها به سه دسته متخالف منشعب گرديدند ازلي - بهائي - كلشئي دسته و مسلك كلشئي به مردن اقاي جعفر يزدي مرد و نام و نشاني از او نماند اما ازليها و بهائيها در حال دشمني با هم باقي ماندند ازليها اگر چه در ابتدا مفرد و جمعي داشته جنب و جوش شديدي هم نمودند ولي رفته رفته رو به زوال و اندراس گزارده در حال حاضر هر گاه بالمره مرده و منقرض [ صفحه 79] نيستند در حال مرگ و احتضارند اين دسته بعد از يحياي ازل متلاشي گرديده كتاب و خطاب قابلي هم از آنها نمانده است و چنانچه در گوشه و كنار يكي دو از اين جنس گزنده يافت شود چون مطرود مسلمين و مردود بهائيها هستند مرام شوم خود را مخفي داشته با خدعه و تذبذب بين مسلمين ميلولند و به هم آهنگي مسلمين هم عليه بهائيها مي‌كوشند و حال آنكه اين دو شاخه يك درخت و ساخته يك استادند با اين تفاوت كه با بيان بر باب و بيان اعتماد نموده بهائيان بر اقدس و ايقان اعتقاد دارند اما بهائيها نخست بند و بست كار را محكم نموده دست به دست هم دادند نه تنها بر ازل حمله برده بر باب و بيان هم تاختند آنگاه تلاش نموده به چشم بندي و تبليغات زهرآگين برخي از عوام را بدام انداختند خوشبختانه سر اين فرقه هم فاش و پرده از اعمال ننگين آنها برداشته گرديد همان اغنام هم فهميدند سران اين دسته با چه دستگاهي سر و سري داشته مزدور چه بنگاهي بوده تا چه اندازه غدار و بزهكارند و البته اين خود سبب گرديد تا در اين تاريخ به نسبت فاحشي از شمار آنها كاهيده و دام زرق و حيله آنها برچيده شده و پيش‌بيني مي‌شود در آينده نزديكي به كلي نيست و نابود شوند و اين لكه سياه از دامن ملت ايران برداشته شود اما سر اينكه بها باب را معزول نمود و بيان را منسوخ ساخت و ازل باب را همچنين مطاع شناخته بيان را معتبر دانست و حال آنكه هر دو يك منظور داشته و آن جانشيني باب و سواري بر عوام بوده اين است بها وصيت باب را درباره ازل قبول نموده دوازده سال تمام هم مرجع ضمير بها [ صفحه 80] ازل بود از اين روي بود كه ازل دعوي خود را متكي بر باب و مستند به موعود بيان قرار داد و اعتبار باب و بيان را محفوظ داشت اما بها ديد در بازي باخته و براي ديگري ناني پخته و ساخته ناچار برادر را راند بلكه او را دجال خواند و ديد اتكاء بر باب و بيان براي وي بي‌بهره و بها است باب را مبشر ظهور خود و اقدس را ناسخ بيان قرار داده بساط الوهيت را به خود انتقال و اختصاص داد بها از جنبه علمي و ادبي تحصيلات كافي نداشته درست نمي‌توانسته يك مقاله عربي تنظيم نمايد و از همين جهت كالاي دكان وي يعني آيات آسماني او با آن همه خال و خطاطي كه بر آنها گذارده‌اند مغلوط و نامربوط مي‌باشند تاليفات بها كتاب اقدس، ايقان، هيكل. هفت وادي، و مراسلاتي به نام الواح مي‌باشد كه به گفته بها در ملكوت انشاء از قلم اعلي صادر گرديده‌اند منشآت نامبرده را آقاي بها مولود فكر خود به تنهائي پنداشته اما در نطفه‌بندي آنها ديگران هم شركت داشته‌اند چنانچه حاجي ملا علي‌اكبر و زين‌المقربين و مشكين قلم در انزال اقدس يا بها شريك بوده‌اند و اختلافي كه در سبك انشائي نوشتجات بها ديده مي‌شود گواهي مي‌دهد بر اينكه مواليد افكار بها پدران متعددي داشته به اين حال بيشتر از آنها خنثي و نادرست مي‌باشند تعاليم بها دانش و بينش را نكوهش نموده وطن و مرز را ملغي ساخته استقلال و مليت را برداشته قيامت را موهوم پنداشته حد زنا را هم بخشيده مرد و زن زناكار را به پرداخت نه مثقال طلا به صندوق خيريه موظف ساخته است بها علاوه بر بدايع فكري ذوق شعري سرشاري هم داشته اما اشعار بها برخلاف ساير اشعار در زندان عروض محبوس نمانده به شفاعت بها از قيد وزن و قافيه [ صفحه 81] آزاد و از چنگال حرف روي رها گرديده‌اند بها مناجاتي هم دارد اما مناجات بها همه حالت است نه عبارت و عبارتش همه آهنگ طرب است نه فرهنگ و ادب ترانه ميخام بلاي تو ميخام رضاي تو هي هي هاي هاي هذا خلع يزداني هذا رقص رباني از شطحات بها است كه مثل ساير عبارات وي در فصاحت الفاظ و بلاغت معاني سحر بيان است يا صرف هذيان بها يك پيش‌بيني عجيبي هم نموده يعني بهوش و فراست در يافته كه روزي خواهد مرد در اين باب هم گله احباب را بي‌ثواب نگزارده عباراتي به رنگ و بوي مناجات خود به آئين زيارت نامه ساخته پيش از مرگ به دست احباب داده تا پس از حيات بخوانند و آداب زيارت به جاي آورند بالاخره جناب ميرزا بهاءالله خدا خوانده در سال 1309 به مرد و اسباب الوهيت خود را به خدا بچگان سپرد بها چهار پسر داشت عباس، محمدعلي، ضياء، بديع موصوف به اغصان و از آن چهار ميرزا عباس افندي عبدالبها ملقب به غصن اعظم و ميرزا محمدعلي افندي به غصن اكبر و اين دو با تقدم اعظم بر اكبر به جانشيني بها يا توليت اغنام برگزيده گرديدند اما دو برادر نامبرده پس از پدر بر سر و كله هم كوفته بر هم تاختند و تا توانستند يكديگر را معرفي و رسوا ساختند شغال بيشه مازندران را نگيرد جز سگ مازندراني از نزاع دو برادر نامبرده نيز بهائيها دو دسته متخالف گرديدند بهائي ثابتي بهائي ناقضي [ صفحه 82] ناقضيان جنب و جوش يا جوش و خروش فراوان نمودند اما آنچه دويدند به مقصد نرسيدند ثابتيان به سردستگي عبدالبها شش دانگ بنگاه الوهيت را جلو گرفته دست رقيب را كوتاه نمودند عبدالبها مردي مزور و مكار و هم پشت هم انداز و رياكار بود پايه تحصيل و اطلاع وي به يك درجه بيشتر از بها بود ولي از حيث خدعه و تدليس به چندين پايه بر پدر تفوق داشت عبدالبها مي‌دانست مقدرات وي و سرنوشت مذهب او بسته به دستگاهي خاص بوده اولا بند و بست كار را محكم نموده سپس به دسايس گوناگون و نيرنگهاي رنگ به رنگ اغنام را سرگرم نموده مبلغين زبان بازي را كرايه كرده بنگاه محفل روحاني و مديران عامل را مرتب ساخته بشيرين خدمتي دست اربابان را روي سر خود نگاهداشت نتيجه دانش و انديشه دوره عمر عبدالبها كتاب مفاوضات است كه مثل اقدس بها نسب صحيح و صريح نداشته گلپايگاني در درست كردن آن شركت داشته است اغلاط ادبي اين كتاب گرچه از اقدس و ايقان كمتر است ولي معاني سست خرافي و اقتباسات خنك و عبارات نادرست آن هر گونه ارزش ادبي را از آن گرفته مضافا به اينكه به منظور رهزني انام و زهرآلود نمودن عقايد عوام نوشته شده است به هر حال دوره عبدالبها هم سپري و عمر وي به پايان رسيد بعد از حيات عبدالبها دستگاهي ساخته و پرداخته بهره‌ي نو باوه‌ي وي آقاي شوقي افندي غصن ممتاز گرديد دور نيست لياقت و اختصاص غصن ممتاز به امتياز خدازادگي از همان اوان تحصيل در بيروت از سيماي او ظاهر بوده تا بدين مقام رسيده است به هر حال در حال حاضر جانشين منحصر و ولي امر بها تنها شوقي است كه زنده و ارزنده و تا زنده است آزنده يعني اغنام زبان بسته را مي‌دوشد و به خوشي [ صفحه 83] مي‌خورد و مي‌نوشد از شرح مطالب نامبرده معلوم شد فرقه بابيه بعد از باب سه دسته شدند ازلي، بهائي، كلشئي دسته بهائي هم بعد از ميرزا بهاءالله دو دسته شدند ثابتي، ناقضي از دستجات نامبرده يك حزبي مانده كه تحت فرمان شوقي افندي به نفع دستگاه جاسوسي در فعاليتند و الحمد الله رب العالمين رسوائيهاي اينها هم به جائي رسيده كه فعلا اربابان هم به اين مزدوران مزور بي‌اعتبار اعتنا نمي‌نمايند ولي اينها دست از آنها بر نمي‌دارند اما كتب و معارف بابيه و بهائيه ارزش علمي و ادبي نداشته يك سلسله اقاويل خرافي است كه مايه آنها از خرافات مانويه و راونديه و سبائيه و اسماعيليه و نقشبنديه گرفته شده و مفهومي جز حلول و اتحاد و تناسخ و رفع تكليف و كسر حدود نداشته منظوري هم جز سميت افكار و تشويش عقايد و دشمني به وطن و نقض احترام مرز و مليت و تسلط بيگانه بر مقدرات ايراني نبوده است و اين مطلب در ابتدا هم در پيشگاه خاطر روشن ضميران كارآگاه روشن بوده است چنانچه علامه كبير فيلسوف شرق سيد جمال‌الدين اسدآبادي در رساله رد نيچريه در صفحه 55 مي‌فرمايد مخفي نماند به ابيهائي كه در اين زمان اخير در ايران يافت شدند و هزارها خون عبادالله را به ناحق ريختند كوچك ابدالهاي همان نيچريهاي الموت و چيله دارها يعني كچكول بر دارهاي همان طبيعين گرد كوه مي‌باشند و تعليمات آنها نمونه تعليمات باطنيه است پس بايد منتظر شد كه في ما بعد چه تأثيرهاي ديگر از اقوال آنها در امت [ صفحه 84] ايراني يافت خواهد شد انتهي اما مزدور اينكه قلم و زبان خود را كرايه داده برخلاف فطرت سليمه خدمت به رؤساء دين‌ساز بيگانه پرست اين دستگاه نموده تني چند مي‌باشند كه از همه فاضلتر به عقيده نگارنده ميرزا ابوالفضل گلپايگاني است كه او را بايد سامري وقت دانست سامري بني‌اسرائيل در غيبت موساي پيغمبر جسدي به شكل گوساله ساخت و از ماده حياتي كه تعبير به اثر رسول شده مايه حركت آن نمود تا به دعوي خدائي صدا و خواري سر داد سامري گلپايگاي هم در غيبت حجت منتظر به جاي گوساله گاوي ساخت و از اثر رسول يعني از تحريف آيات و جعل اخبار و مشاغبات سفسطه آميز مايه استدلال نمود و صداي گاو ساخته به دعوي الوهيت بلند گرديد لكين فرقي كه بين آن گوساله و اين گاو است آن گوساله نازاد بود اما اين گاو نسلا بعد نسل چندين گوساله صدادار توليد كرده است.

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».