نيم نگاهي به انتظار در آينه روايات

مشخصات كتاب

شماره كتابشناسي ملي : ايران

سرشناسه : فقيه ايماني، محمدباقر، 1279 - 1329

عنوان و نام پديدآور : نيم نگاهي به انتظار در آيينه روايات/ميرزا محمدباقر فقيه ايماني

منشا مقاله : رسالت ، 26 شهريور 1384 : ص 6

، 27 شهريور 1384 : ص 19

توصيفگر : محمدبن حسن (عج)، امام دوازدهم، 255 ق _

توصيفگر : احاديث

توصيفگر : انتظار منجي

توصيفگر : ظهور منجي

اشاره

اشاره

روايات بسياري وارد شده كه با انتظار،نصرت و ياري امام (ع) حاصل مي شود، از جمله در «نورالابصار» از حضرت صادق (عليه السلام)روايت شده است كه فرمود:«هر كس از شما بميرد در حالي كه انتظار ظهور حضرت قائم (ع)را داشته باشد، مانند كسي است كه با آن حضرت و در خيمه ايشان باشد.آنگاه اندكي ساكت شد و سپس فرمود: مانند كسي است كه در ركاب او جهاد كند.پس از آن فرمود: نه، والله، بلكه مانند كسي است كه در ركاب رسول اكرم (صل الله عليه و اله) شهيد شده باشد.» [1] .و نيز روايت ديگري در «نورالابصار» از ابي حمزه نقل شده كه گفت: به حضرت صادق (صل الله عليه و اله) عرض كردم: فدايت شوم، پيرو ناتوان شده ام،و اجلم نزديك شده است و ميترسم پيش از وقوع امر فرج شما بميرم.«فرمود: اي ابا حمزه!هر كس كه ايمان داشته باشد و گفتار ما را تصديق كند، و منتظر فرج ما باشد، مانند كسي است كه در زير پرچم حضرت قائم (عليه السلام) شهيد شده باشد، بلكه ثواب كسي را دارد كه در ركاب حضرت رسول (صل الله عليه و اله) شهيد شده باشد.» [2] .و در روايت ديگري از آن حضرت نقل شده كه فرمود:«هر كدام از

شما كه در حال انتظار فرج از دنيا رود، حق تعالي از بسياري از شهيدان بدر و احد افضل است.» [3] .و از اين روايات استفاده مي شود كه: خداوند به واسطه ي انتظار،اجر و ثواب مجاهدين و شهداي در ركاب حضرت قائم (عليه السلام)را مرحمت مي فرمايد، و منتظرين فرج را در زمره ياوران ايشان محشور مي فرمايد.و در فصل سوم در بيان معناي انتظار روشن مي شود كه هر گاه حقيقت انتظار در كسي حاصل شود، با همان انتظارش در حقيقت نصرت و ياري امام (عليه السلام) نموده است.

ذكر رواياتي در ساير فضيلت هاي انتظار

در اين جابه برخي ديگر از فضائل انتظار، و بيان وجوب انتظار و آن كه انتظار از لوازم حقيقية ايمان، و از شرايط قبولي اعمال و عبادات است مي پردازيم.در «نورالابصار» از تفسير «برهان» از مسعده روايت شده كه گفت:«در محضر مبارك حضرت صادق (عليه السلام)بودم كه پيرمرد قد خميده اي وارد شد، در حالي كه به عصاي خود تكيه كرده بود، پس سلام كرد، و حضرت جواب سلامش را دادند.آن گاه عرض كرد: يا بن رسول الله!دست خود را بدهيد ببوسم؟آن گاه دست حضرت را بوسيد، و سپس شروع كرد به گريه كردن.حضرت فرمودند اي پيرمرد!چرا گريه مي كني؟عرض كرد:فدايت شوم. صد سال است كه عمرم در انتظار قائم شما سپري گشته، هر ماه جديدي كه مي آيد مي گويم: در اين ماه ظاهر مي شود. و هر سالي كه تازه مي شود مي گويم:در اين سال واقع مي شود، اكنون پير و ناتوان شده ام و اجلم فرا رسيده، و هنوز به مراد دل خود نرسيده ام، و فرج شما را نديده

ام،چرا گريه نكنم و حال آن كه بعضي از شما را در اطراف زمين پراكنده و بعضي را به ظلم دين كشته مي بينم.پس حضرت صادق (عليه السلام) گريان شدند و فرمودند:«اي پيرمرد!اگر زنده ماندي تا زماني كه ببيني قائم ما را، مقام رفيع و بسيار والائي خواهي داشت، و اگر پيش از ظهور آن حضرت در انتظار او از دنيا رفتي، پس در روز قيامت در زمره ي آل محمد(صل الله عليه و اله) محشور خواهي شد.و آن ها ما هستيم كه امر به تمسك به ما نمو ده،در آن جا كه فرمود:«اني مخلف فيكم الثقلين، فتمسكوا بهما لن تضلوا، كتاب الله و عترتي اهل بيتي»من در ميان شما دو گوهر گرانبها را بر جاي مي گذارم، پس به آن دو تمسك كنيد كه هيچ گاه گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت يعني خاندانم.»اما زين العابدين (عليه السلام) به ابي خالد كابلي فرمود:«ثم تتمد الغيبه بولي الله عشر(عليه السلام) من اوصيا ء رسول الله (صل الله عليه و اله) و الائمه بعده. يا ابا خالد!ان اهل زمان غيبته القائلون بامامته، المنتظرون لظهوره افضل اهل كل زمان، لان الله – تعالي ذكره _ اعطاهم من العقول و الافهام و المعرفه ما صارت به الغيبه عندهم بمنزله المشاهده،وجعلهم في ذلك الزمان بمنزله المجاهدين بين يدي رسول الله (صل الله عليه و اله) بالسيف، اولئك المخلصون حقا،و شيعتنا صدقا،والدعاه الي دين الله سرا و جهرا.»و قال:«انتظار الفرج من اعظم الفرج» [4] .«سپس غائب ماندن ولي خدا كه دوازدهمين جانشين رسول خدا (صل الله عليه و اله) و امامان بعد از او مي باشد طولاني خواهد گشت.اي ابو

خالد،همانا اهل زمان غيبت او كه امامتش را باور دارند،ومنتظر ظهور او هستند از مردم همه ي زمانها بهترند، زيرا كه خداوند تبارك و تعالي آن چنان عقل و شعور و معرفت به آن ها عنايت فرموده كه غيبت نزدآنان مانند حضور و مشاهده است،و آنان رادر آن زمان به منزله ي كساني قرار داده كه در پيشگاه رسول خدا (صل الله عليه و اله) با شمشير جهاد كرده اند،آنان حقا مخلص هستند، و راستي كه شيعيان ما هستند، ودعوت كنندگان به دين خداي عزوجل در پنهان و آشكار مي باشند.»و فرمود:«انتظار فرج خود از بزرگترين فرجها است.»درروايت ديگري ابي بصير گويد: روزي امام جعفر صادق (عليه السلام) فرمودند:«آيا شما را خبر ندهم به چيزي كه خداوند جزبه آن عملي رااز بندگان قبول نمي كند؟ گفتم:بلي.فرمود: شهادت به وحدانيت و يكتائي خداوند و رسالت پيامبر اكرم و اقرار به آن چه امر فرموده، ودوستي مابيزاري از دشمنان ما، و تسليم بودن در برابر ما و داشتن ورع و اجتهاد و اطمينان،وانتظار كشيدن براي قيام قائم (عليه السلام).آن گاه فرمود: به درستي كه براي ما دولتي است كه خداوند آن را هر وقت كه بخواهد ظاهر مي گرداند.سپس فرمود: هر كس دوست دارد كه از اصحاب قائم (عليه السلام)باشد پس هر آينه بايد انتظار كشد،و با ورع و محاسن اخلاق عمل كند در حالي كه انتظار دارد، پس اگر بميرد و قائم پس از او خروج كند از براي او اجر كسي است كه آن حضرت را درك كرده است. پس كوشش كنيد و انتظار بكشيد، گوارا باد براي شما اي گروهي كه مورد لطف و

رحمت خداهستيد.» [5] .در «كافي» است كه ابي جارود به امام محمد باقر (عليه السلام) عرضه داشت:«يابن رسول الله؛ هل تعرف مودتي لكم و انقطاعي اليكم و موالاتي اياكم؟ قال: فقال: نعم.قلت: فاني اسئلك مسئله تجيبني فيهافاني مكفوف البصر، قليل المشي و لا يستطيع زيارتكم كل حين.قال: هات حاجتك.قلت: اخبرني بدينك الذي تدين الله عزوجل به: انت و اهل بيتك لادين الله عزوجل به.قال: ان كنت اقصرت الخطبه قد اعظمت المسئله، والله لاعطينك ديني و دين آبائي الذي ندين الله و عزوجل به شهاده ان لا اله الا الله و ان محمدارسول الله (صل الله عليه و اله) و الاقرار بما جاء من عند الله و الولايه لولينا و البرائه من عدونا،و التسليم لامرنا،و انتظار قائمنا، و الاجتهاد و الورع.» [6] .«اي فرزند رسول خدا! آيا مودت و دلبستگي و پيروي مرا نسبت به خودتان قبول داريد؟فرمود:آريعرضه داشتم: من از شمامطلبي را مي پرسم و مي خواهم به من پاسخ دهيد، زيرا كه چشم من نابينااست و كمتر راه مي روم و نميتوانم هر وقت بخواهم به ديدار شما بيايم.فرمود: خواسته ات را بازگوي!عرض كردم: ديني كه تو و خاندان شما خداي عزوجل رابا آن دينداري ميكنيد برايم بيان فرما تا خداوند را با آن دينداري كنم؟حضرت فرمود: گرچه سوال را كوتاه كردي ولي مطلب مهمي پرسيدي، به خدا قسم، ديني را كه من و پدرانم خداوند را با آن دينداري مي كنيم برايت مي گويم:گواهي دادن به اين كه هيچ معبود حقيقي جز خداوند نيست، و اين كه محمد (صل الله عليه و اله) پيامبر خدااست، و اقرار به آن چه از طرف خداوند

آورده، ودوستي با دوستان ما و بيزاري از دشمنان ما، وتسليم بودن به امر ما، وانتظار قائم ما، وتلاش و پرهيزكاري مي باشد.»و هم چنين در اخبار بسياري تصريح شده است كه: انتظار فرج از فضل عبادات نزد خداوند عزوجل است. [7] .

معناي انتظار، شرايط و آثار و علائم آن

اشاره

حقيقت انتظار بر حسب مفهوم لفظي آن ضد ياس است، و مراداز انتظار چيزي، آن است كه يقين به وقوع آن داشته و چشم به راه آن باشد، واميدوار به زمان وقوعش باشد.كيفيت انتظار فرج حضرت حجت (عليه السلام) در هر زماني چه قبل از زمان غيبت و چه در حال غيبت، بر دو قسم است:قسم اول: انتظار قلبي.قسم دوم: انتظار بدني.

انتظار قلبي

انتظار قلبي داراي درجات سه گانه است:- درجه اول:آن كه يقين داشته باشد ظهور آن حضرت حق است و واقع خواهد شد و آن وعده الهي است كه تخلفي در آن نيست، و هر قدر هم در تحقق آن تاخير شود، مايوس و نااميد نگردد و منكر اصل آن نشود.- درجه دوم:آن ظهور را موقت به وقت خاصي نداند كه قبل از آن مايوس از وقوع آن شود.- درجه سوم: آن كه بر حسب آن چه در روايت است كه:«توقعوا الفرج صباحا و مساء اً». [8] .«هر صبح و شام منتظر فرج باشيد».و آن چه در وارد است كه:«ياتي بغته كالشهاب الئاقب» [9] .«او هم چون شهاب فروزاني ناگهان خواهد آمد»و در فقره اي از دعا است:«انهم يرونه بعيدا و نريه قريبا» [10] .و امثال اين ها، پس در هر حال و هر زماني منتظر باشيد،يعني اميد وقوع آن را داشته باشيد.درجه اول: اين درجه واجب است و حقيقت ايمان به آن بستگي دارد، ونبود آن در باطن امر موجب كفروضلالت مي شود، اگر چه به حسب ظاهر محكوم به احكام اسلام باشد، و براي هميشه در آتش با كفار خواهد بود،چون انكار امر امامت است، هر چند در ظاهر اقرار به توحيد و

رسالت دارد، ودليل بر آن ازآيات و اخبار بسيار زياد است، چنانكه به بعضي ازآ ن اشاره شد.و آن چه از آيات وروايات بعد از ملاحظه وعده هاي الهيه كه در بعضي از آيات قرآن [11] داده شده،استفاده مي شوداين است كه بر حسب دليل عقلي ونقلي،كساني كه شايستگي خلافت و وراثت نبويه و ولايت الهيه را دارند، منحصرند به دوازده وجود مقدس كه حسب و نسب و اسم و وصف و شخص آن ها از جهت پدري و مادري، در اخبار متواتر ذكر شده است، و بعد از ملاحظه آن كه آن وعده هاي الهيه تا كنون _ برآن وجهي كه درآن آيات و آن اخبار است _ هرگز در هيچ زماني نسبت به هيچ كدام ازآن دوازده نفر و درحق غير آن ها وقوع نيافته، و دين الهي در كل عالم بر همه ي دين ها غلبه پيدا نكرده كه جميع مردم به آن معترف شده باشند، و به ملاحظه ي آن كه امامان معصوم عليهم السلام همگي تا كنون مظلوم واقع شده و ضعيف شمرده شده اند و تمكين و استخلاف و وراثت آن ها در زمين با نبود خوف و ترس براي هيچ يك تحقق نيافته،پس بايد انتظار تحقق آن وعده هاي الهي رابه وجود حضرت مهدي (عليه السلام) و نيز براي پدران بزرگوارش بعد از رجعت ايشان به اين دنيا،چنانچه در اخبار متواتره بر آن تصريح شده، داشته باشد.و بعد از تامل منصفانه و بدون تعصب و عناد در اين آيات اخبار، واضح و روشن مي شود كه انكار و شبهه در امر ظهور و فرج حضرت مهدي ونيز در رجعت پدران

گراميش (عليه السلام)، انكار و تشكيك در آيات قرآني و ادله قطعي نقلي است، و حقيقت كفر و ضلال جز همان انكار امر حق يا تشكيك در آن بعد از وضوح نيست.درجه دوم: اين درجه نيز واجب است، لكن بر وجهي كه اگر نباشد موجب فسق است، و آن ياسي است كه حرام است و از آن نهي شده است، و اين حرمت به مقتضاي تكذيب و قاتون (كساني كه وقت براي ظهور تعيين مي كنند) است. [12] .درجه سوم: اين درجه مقتضاي كمال ايمان است و نبود آن موجب نقصان درايمان است، پس لازمه ي كمال ايمان مومن آن است كه بر حسب احاديث زيادي كه درآن ها امر فرج را تقريب فرموده اند:آن را نزديك بداند و پيوسته چشم به راه باشد، وبايد حال مومن مانند حال كسي باشد كه خبر آمدن مسافر را به او داده اند، و مسافر او درحال بازگشت است،و او با اين احتمال كه موانع سبب تاخير در رسيدن او شده، همه روزه انتظار آمدن آن مسافر را دارد.بنابراين؛ بايد براي ظهور آن حضرت و نيز ملاقات باايشان _ به آدابي كه ذكر مي شود _ مهيا شود، همان طور كه انسان از براي مسافر عظيم القدر تهيه مي بيند.

انتظار بدني

هر گاه مزرعه اي داشته باشد، آن را اصلاح كرده و تخم بكارد و آب دهد، چون احتمال وقوع آفات زميني و آسماني مي رود،دعا مي كند و از خداوند متعال حفظ آن زراعت را از آن آفات طلب ميكند،و با اين حال انتظار مي كشد كه زمان رسيدن محصول آن فرارسد.خداوند عالم جل شانه در هر زمان وجود مبارك

امام (عليه السلام) را وسيله ي بقاء عالم و عطا كردن نعمتعاي خود قرار داده است،كه بدون آن نه عالمي باقي مي ماند و نه نعمتي عطا مي شود و ظهور امر امام (عليه السلام) را _ كه تصرفات ظاهري داشته باشد _ وسيله از براي ظهور كامل همه ي نعمتهاي ظاهري و باطني قرار داده است،كه بدون آن در هر قسم از آن نعمتها نقصان پيدا مي شود، و در هر كدام سرور و خوشحالي او مقرون به حزن و غم خواهد شد.و همان گونه كه در نعمتهاي دنيوي خداوند متعال بعضي اسباب را مهيا كرده و آن نعمتها را به وسيله ي آن اسباب عطا مي فرمايد، چون بذر كاشتن و آب دادن كه وسيله ي ظاهر شدن حبوبات و ميوه جات و گلهاي گوناگون است، هم چنين براي تعجيل در ظهور امام كه وسيله ظهور همه نعمتها است، اسبابي مقرر فرموده است كه به دست خود بندگان است، و آن اسباب عبارت از تقوا و اعمال صالحه است، چنانچه دراين آيه ي شريفه مي فرمايد:«ولو ان اهل القري آمنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماءو الارض» [13] .و آفت تعجيل در ظهور آن حضرت، اعمال قبيحه زشت و گناهان بندگان است، و از همه آنها بدتر افشاء كردن اسرار آل محمد عليهم السلام و تقيه نكردن از دشمنان مي باشد، كه خود امر فرج رابه تاخير مي اندازد، و لذا بنده ي مومن با توبه از همه گناهان و خطاها از خداوند دفع آفات و اثر آن ها راطلب مي كند، و با اين حال انتظار ميكشد كه زمان رسيدن محصول يعني

روز ظهور و فرج امام عليه السلام فرارسد، و اين حال با خصوصيات، انتظار كامل بدني است كه از لوازم كمال ايمان است.

شرايط انتظار

اشاره

شرايط انتظار يعني: اموري كه مترتب شدن فضائل انتظار _ كه ذكر شد_ به آن بستگي دارد، وهر قدر درآن امور نقصان حاصل شود، موجب نقصان در فضائل و ثوابهاي آن خواهد شد، از مهمترين آن شرايط، دو امر است كه دراين مقام ذكر مي شود.

خلوص نيت، اولين شرط انتظار

اشاره

همچنان كه گفتيم انتظار فرج از بهترين و ارزنده ترين عبادات نزد خداوند است، و شرط صحت و قبولي هر عبادتي اخلاص است و توضيح آن چنين است كه در هر عبادتي انگيزه و محرك آدمي بر انجام آن ممكن است يكي از وجوه زير باشد.وجه اول:آن كه انگيزه و محرك بر عمل، اصلاح امور دنيوي باشد، و آن به دو گونه است:اول:آن كه در عمل قصد ونيت او فقط رسيدن به امر دنيوي باشد، بدون آن كه درآن رضاي الهي را تصور نمايد، واين مانند مزدور و اجرت بگيري است كه قصدش، گرفتن اجرت است، و چيز ديگري را هرگز ملاحظه نمي كند.پس هر گاه در مقام عبادت قصد بنده چنين باشد، اين عبادت به طور كلي از درجه خلوص ساقط است، و علماءدر چنين حال به بطلان آن حكم مي كنند.دوم:آن كه قصد در عبادت رضاي الهي است، و لكن رضاي الهي را وسيلخ حصول امر دنيوي قرار ميدهد، يعني: چون معرفت پيدا نموده كه خداوند عالم اين عبادت را دوست دارد،بجا مي آورد كه رضاي الهي به آن حاصل شود، و خداوند به وسيله ي آن امر او را اصلاح فرمايد.پس اگر چنانچه در كليه عبادات، نيت و قصدش همان به دست آوردن امور دنيوي و رسيدن به مقاصد آن باشد كه برگشت همه اش به

دنيا است، مانند رياست طلبي و راحت طلبي و لذت جويي و امثال اين ها، پس از عبادت، عبادت شيطاني است، و چنين شخصي از زمره ي اهل اخلاص به طور كلي خارج است.و لكن اگر اين نوع قصد درامور اضطراري باشد، يعني در بعضي از حوائج دنيوي چون اداء قرض يا رفع امراض يا رفعپيشاني و امثال اين ها به بعضي از عبادتها بر همان وجهي كه دستور داده شده است، متوسل شود،و نيت اودرآن عبادت، رضاي الهي و آن را وسيله امر دنيائي قرار دهد، اين كمترين درجه خلوص مي باشد،و علماء به صحت اين عمل به وجه مزبور حكم فرموده اند.وجه دوم: آن كه انگيزه عمل او، محض فوائد اخروي،مانند رسيدن به مقامات عاليه بهشت، يا نجات از دركات آتش و دوزخ باشد.گرچه در اين مورد نيت و قصد واقعي در عبادت حصول رضاي الهي است، و به وسيله ي رضاي الهي در آن عبادت، بنده از خداوند جل شانه بهشت يا خلاصي از جهنم را طلب مي نمايد،ولي با اين حال، خلوص حاصل مي شود.لكن خلوص حقيقي حاصل نمي شود، زيرا خلوص حقيقي در مقام عبادت آن است كه بنده هيچ منفعتي كه برگشت آن به خودش باشد _ ولو منافع اخروي _ در نيت لحاظ نكند، و حقيقتا جز رضاي الهي چيز ديگري در نظرش نباشد وجه سوم:آن كه در مقام عبادت قصد واقعي او جز رضاي الهي چيز ديگري نباشد، و اين خلوص كامل حقيقي است.ولكن منافات ندارد كه بنده با اين درجه خلوص از كمال رغبت و اشتياق به نعمتهاي الهي در بهشت، و ترس از عذاب الهي در

جهنم داشته باشد، به واسطه آن كه خلوص او در مقام عبادت و بندگي است كه دراين مقام جز رضاي الهي هيچ امر ديگري را ملاحظه نمي كند.و اما نعمتهاي الهي و هم چنين نجات از عذاب او را از جود و عفو او سئوال مي نمايد، بدون آن كه هيچ يك از اين ها رادر حال عبادت در قصد و نيت خود ملاحظه كرده و به نظر آورد.چنانكه حال اولياء الله چنين بوده، وشرح حال مناجات آنها و فقرات دعاهاي آنان قوي ترين شاهدبر اين مطلب مي باشد.درجات سه گانه نيت در انتظار و ظهور حضرت مهدي (عليه السلام)درجه اول:بعضي از بندگان عمده غرض آن ها در انتظار فرج حضرت صاحب الامر (عليه السلام) اشتياق به زيادي نعمتهاي الهي و وسعت در امور زندگي،و رفع شدائد و سختيها مي باشد كه در دوران ظهور وجود دارد، و اين خود بر دوگون است:اول:آن كه غرض و هدف او مجرد رسيدن به همين جهات مزبوره است،به گونه اي كه اگر چنانچه در همين حال از براي او اين جهات اصلاح شود، يعني خداوند به او وسعت در نعمتهاي خود عطا فرمايد، و از او سختيها و بلاها را دفع نمايد،پس آن حال اشتياق ازاو زائل مي شود و به كلي از ذكر آن حضرت و از ياد فرج وظهور ايشان غافل مي گردد.پس اگر چنين باشد، به طور كلي از عنوان خلوص خارج خواهد شد،و به فضيلت انتظار فرج فائز نخواهد گرديد، ودر اين انتظارش از اهل دنيا خواهد بود.چنانچه در كتاب «كافي» از ابي بصير روايت كرده كه گفت به امام صادق (عليه السلام)عرض كردم:

كي فرج خواهد شد؟ فرمود:«و انت ممن تريد الدنيا؟»«قصد و اراده تو در طلب اين امر دنيا است؟».سپس فرمود: هر كس به اين امر معرفت پيدا نمايد پس به واسطه ي انتظار فرج الهي به تحقيق از براي او فرج حاصل شده است.» [14] .دوم: آن كه غرض از اشتياق داشتن او به آن جهات مزبوره،به ملاحظه آن است كه آن گشايش ها و آن نعمت هاي فراوان،مخصوص آن زمان است،وچيزي است كه آن را خداوند از براي اولياء مقربين او صلوات الله عليهم اجمعين پسنديده است، چنين اشتياقي نزد خداوند محبوب است.چنانچه مضمون حديثي است كه از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) كه فرمود:«ما اهل بيت در مقام رضاي الهي چنانيم كه اگرخداوند فقر را برما مقدر كند،دوست مي داريم، و اگر وسعت و غنا مقدر نمايد آن را نيز دوست مي داريم.»و در روايت ديگري نقل شده است كه:«چون خداوند عالم براي حضرت ايوب (عليه السلام) بعد از برطرف شدن بلا،ملخ طلا نازل كرد،آن حضرت تمام ملخها رااز اطراف برمي داشت، جبرئيل (عليه السلام) عرض كرد:خوب در جمع آوري آن ها اهتمام داريد! چون كه عطاي پروردگار من است.» [15] .پس از اين گونه احاديث ظاهر مي شود كه هرگاه بنده نعمت هاي دنيوي را به اين عنوان كه آن عطائي است كه خداوند به رضاي خود مرحمت فرموده است، دوست داشته باشد، اين دوستي از موضوع اخباري كه در مذمت دنيا و دوست داشتن آن وارد شده، خارج است.و چون همه نعمت هاي الهي كه در زمان فرج آل محمد عليهم السلام وعده داده شده است،خداوند آن هارا براي اولياء مقربين

خود پسنديده، و گوارا قرار داده است، پس اشتياق به آن ها محبوب و الهي خواهد بود، چرا كه بنده در اين اشتياق و انتظارش؛ رضاي الهي را ملاحظه دارد، و لهذا به همه ي فيوضات و ثوابهاي مقرره براي انتظار فرج فائز خواهد شد.لكن اين نوع قصد و غرض مرتبه ي اول خلوص در امر انتظار فرج مي باشد، به واسطه ي آن كه نهايت آن طلب نعمتهاي دنيوي است.درجه دوم:بعضي از بندگان عمده غرض در اشتياق به فرج آن حضرت، برخورداري از علوم و معارف و حكمتهاي الهي باشد.زيرا علومي كه در آن زمان ظاهر مي شود مافوق تمام علومي است كه از اول عالم تا آن زمان ظاهر شده، و درآن زمان هركس به كمال علم خود از ديگري بي نياز مي گردد، و در تفسير اين آيه ي مباركه «يغن الله كلاً من سعته» [16] آمده است كه حتي زنان در خانه هاي خود به احكام دين، به درجه ي علماء، عارف و عالم مي شوند. [17] .و اين به بركت دست مبارك آن حضرت است كه سر بر شيعيان مي گذارد، و عقول آنها كامل مي شود، چنانچه در روايات متعددي در كتاب «كافي» و غير آن وارد شده است. [18] .و ظاهر فرمودن همه ي بيست و هفت حرفي است كه مبناي علوم الهي است كه حضرتش افاضه مي فرمايند، و از اول عالم تا كنون بيش از دو حرف آن ظاهر نگرديده است.و هم چنين اشتياق به فرج آن حضرت دارد، به خاطر آن كه درآن زمان اسباب عبادت به اعلي درجه آن آماده است، چون كه شيطان

و اتباع او همگي كشته و نابود مي شوند، و به خاطر مخذول بودن شياطين ظاهري، ترس از بندگان برداشته مي شود.پس هرگاه غرض اصلي و حقيقي در اشتياق و انتظار فرج آن حضرت رسيدن به اين دو مقصد مهم _ يعني كمال معرفت و عبادت _ باشد، روشن است كه از نظر خلوص چندين برابر از درجه ي اولي كاملتر است، و به همين جهت به آن فيوضات و ثوابهاي خاصه ي انتظار فرج هم به كاملترين درجه فائز مي شود.ولكن اين درجه هم خلوص كامل نيست،چرا كه خلوص كامل آن است كه بنده در مقام عبادت هيچ جهت از جهاتي كه برگشت به خود او دارد، حتي از منافع اخروي، ملاحظه ننمايد.درجه سوم:بعضي از بندگان غرض اصلي از اشتياق به فرج آن حضرت، ظهور امرالهي و دين مبين او در همه ي دنيا و غلبه ي آن بر همه ي اديان باطله و ظهور امر اولياء الهي و ائمه ي معصومين عليهم السلام وظهور فضل و جلال آن ها،و ظهور نورو ضياء آن ها، و ظهور همه ي شئونات جليله و عظميه ي آنها باشد، ونيز سركوبي دشمنان اهل بيت و انتقام گيري از آنها و خونخواهي مظلومان كربلا و اجراء همه ي حدود الهي و احكام را بخواهند، كه در اين صورت خلوص ايشان كامل و همه ي اجر و پاداشي كه براي انتظار فرج ذكر شد بر اين نيت مترتب مي شود.

حديثي از امام صادق و خلوص حقيقي در انتظار

و از جمله شواهد دراين سومين درجه ي خلوص در باب انتظار فرج، لازم است وبا دارا بودن آن، همه ي فضائل انتظار به طور كامل حاصل مي شود، روايت

عمار ساباطي است كه مي گويد: به امام صادق(عليه السلام) عرض كردم:«عبادت كردن باامامي از شما كه ظاهر نبوده و درزمان دولت باطل شد افضل است، يا عبادت كردن در زمان ظهور دولت حق با امام ظاهراز شما؟ حضرت فرمودند: اي عمار!به خدا قسم صدقه دادن در پنهاني افضل است از صدقه دادن در آشكارا و به خدا قسم عبادت شما در پنهان باامام غير ظاهر در دولت باطل افضل و بهتر است ازاين كه خدا را در زمان ظهور حق با امام ظاهر عبادت كنيد.»و روايت را در فضيلت و برتري اعمال در زمان خوف و ترس در دولت باطل ادامه داد، و چون عمار اين مطالب را شنيد مي گويد:«عرض كردم: جان من فداي تو باد،هر گاه چنين است پس ما چرا آرزو كنيم كه از اصحاب قائم (عجل الله تعالي فرجه) باشيم،با آن كه ما امروز در زمان امامت تو و مشغول طاعت تو هستيم و اعمال ما بهتر از اعمال اصحاب دولت حق است؟حضرت فرمود:سبحان الله،آيا نمي خواهي كه خداي عزوجل حق و عدل را در بلاد ظاهر گرداند، و حال همه نيكو گردد، و مردم همه بر دين حق اجتماع نمايند، و الفت در ميان قلوب پراكنده به هم رسد، و كسي در زمين خدا معصيت نكند، و حدود خدا در ميان خلق جاري گردد، و حق به اهلش رسيده و آن را اظهار نمايند،و چيزي از حق به جهت خوف از مردم پنهان نگردد؟بدان، والله اي عمار! كسي از شما مي ميرد با حال دوستي ما، مگر آن كه او نزد خداي عزوجل از بسياري از آنهايي كه در

جنگ بدر و احد حاضر شدند افضل است، پس بشارت باد شمار را.» [19] .از قسمت آخر اين حديث شريف روشن مي شود كه مومن ولو به ملاحظه ي آن كه اعمال او قبل از زمان ظهور و دولت حق افضل از زمان ظهور باشد، ولكن بايد انتظار ظهور حضرت قائم (عليه السلام) و دولت حق را داشته باشد، و به كمال خلوص و اشتياق ظهور امر حق و احكام دين، و ظهور امر اولياء الهي، و بازگشت حقوق ايشان به خودشان و بر طرف شدن خوف و امثال اين امور را داشته باشد.

صبر و شكيبايي

صبر و پايداري مومن در انتظار فرج امر مهمي است و همين است كه موجب برخورداري او ازآن همه ثواب و فضيلتهاي انتظار مي شود، چنانچه در روايتي در «بحار»از حضرت صادق (عليه السلام) نقل شده كه فرموده اند:«از دين ائمه داشتن ورع و عفت و صلاح...و انتظار فرج به صبر نمودن است.» [20] .بلكه از اين فرمايش استفاده مي شود كه صبر به منزله ي ركن انتظار است.

آداب انتظار

آداب انتظار اموري است كه با وجود آن ها در مومن، سبب كامل شدن فضل و ثواب انتظار او مي شود، و موجب بالا رفتن مقام و درجه ي او نزد خداوند و اولياء الهي مي شود، و مهمترين آنها دو امر است كه به آن اشاره مي كنيم.مومن هر گاه واقعاً انتظار ظهور مولاي خود (عليه السلام)را دارد،وحقيقتا مشتاق ديدار جمال دلرباي آن طاوس كبريائي است وواقعا درك حضورش را آرزو دارد، بايد بعد از تحصيل انتظار، سعي و كوشش كند تا آن كه باطن خود را به محاسن و مكارم اخلاق از قبيل حلم، وقار،عفت، بي نيازي از غير خدا، توكل، ترحم، خضوع و خشوع، جود و كرم، و امثال اين ها زينت دهد، و ظاهر خود را به آداب و سنن نبويه (صل الله عليه و اله) از قبيل انجام دادن نوافل و مستحبات،وترك نمودن مكروهات آراسته گرداند، به طوري كه از اهل آن ها به حساب آيد و او را متصف به آن صفات بشناسد، چنانچه از امام باقر (عليه السلام)در ضمن حديثي نقل شده است كه فرمود:«و عودوا انفسكم الخير و كونوا من اهله تعرفوا فاني امر بهذا ولدي و شيعتي»

[21] .«خودتان را به امر خير عادت بدهيد، و از اهل آن شويد تا آن كه نزد هر كسي به وصف خير و نيكي شناخته شويد، به درستي كه من به اين طريق اولاد وشيعيان خود را امر مي كنم.»و از حضرت موسي بن جعفر (عليه السلام) نقل شده كه فرمودند:«بارها از پدر بزرگوارم شنيدم كه مي فرمود: از اولياء مانيست كسي كه او در قريه اي باشد كه در او ده هزار نفر مردباشد و درميان آن ها كسي پرهيزكارتر از او پيدا شود.» [22] .پس از اين احاديث استفاده مي شود كه: آن چه وسيله تقرب به ائمه اطهار عليهم السلام است و موجب لياقت انس با آن ها مي شود، اهتمام دراتصاف به محاسن اخلاق و سنن و آداب است، و بنده ي مومن هر گاه مشتاق درك فيض حضور مولاي خود و رسيدن به مقام انس با آن حضرت در ظهور ايشان، بلكه قبل از آن مي باشد، بايد در اين دو امر، يعني محاسن اخلاق باطني، وحسن آداب ظاهري سعي نمايد.

علائم انتظار

اشاره

يعني چيزهايي كه به واسطه ي آن ها مومن مطمئن مي شود كه حقيقت انتظار در وجود او پيدا شده است.و از آشكارترين آن ها، دوعلامت است كه اجمالاً بيان مي شود:

اشتياق قلبي است

زيراهر چه محبوب در نظر حبيب عزيز تر باشد و محبت حبيب نسبت به او بيشتر باشد، اشتياق او به ديدار محبوب زيادتر مي شود، وهر چه آتش اين اشتياق در وجودش بيشتر شعله ور شد، مفارقت دوست مشكل تر و تلخ تر خواهد شد، و هر چه زمان مفارقت طولاني شود، غم و اندوه فراوان تري به دنبال خواهد داشت، به حدي كه باعث بكاء و گريه، بلكه موجب جزع و ندبه مي شود.بنابراين؛ هر گاه بنده ي مومن در حال انتظار اشتياق ديدار مولاي خود را داشته باشد، بايد به واسطه ي طول زمان مفارقت و غيبت ايشلن حزن و غم در قلب او ظاهرو هويدا گردد، كه لازمه اش گريستن در دوري آن حضرت است.چنانچه در «كافي» روايت شده از امام صادق (عليه السلام) كه در بيان حال مومنين در زمان غيبت ايشان فرمودند:«و لتدمعن عليه عيون المومنين» [23] .«براي او چشمهاي مومنين گريان مي شود»و دردعاي ندبه دلسوختگان و شيفتگان چنين آمده:«هل من معين فاطيل معه العويل البكاء؟ هل من جزوع فاساعد جزعه اذا خلا؟ هل قذيت عين فساعدتها عيني علي القذي؟». [24] .«آيا ياري كننداي هست تا با او ناله و گريه را طول دهم؟ آيا جزع كننده اي هست تا آن كه ياري نمايم جزع او را هر گاه ساكن شود؟ آيا چشم مجروحي هست تا آن كه او را چشم من بر مجروح شدن آن ياري

نمايد؟»و از لوازم طول مفارقت محبوب، ناگوار بودن لذائذ در كام انسان وسلب شدن خواب راحت ازاو و هميشه به ياد محبوب خود بودن است.

عزلت و گوشه گيري از بيگانگان است، از لوازم آن، كمي گفتار مطالب بيهوده است

پس هركس اين آثار را در وجود خود به صورت بيشتر و كاملتر چه از نظر ظاهري و چه از نظر باطني، مشاهده كرد، علامت آن است كه مقام اشتياق و حقيقت انتظار او براي ظهور و فرج مولاي خود (عليه السلام)و زيارت جمال نوراني او كاملتر است.و همه ي اين امور يعني حزن قلبي، افسردگي چهره، بكاء و گريه، جزع و ندبه، ناگواري لذائذ، كمي خواب، عزلت و گوشه گيري، هميشه به ياد او بودن، قلت كلام، در اخبار به طور عموم يعني بين هر حبيبي و محبوبي و خصوص يعني بين آن حضرت و دوستانش اشاره شده است.و در كتاب «كمال الدين»در قضيه ابراهيم بن مهزيار روايتي از مولاي ما حضرت صاحب الامر صلوات الله عليه نقل شده كه حضرتش در ضمن فرمايشات زيادي _ در رابطه با آن چه پدر بزرگوارشان حضرت امام حسن عسكري (عليه السلام) به ايشان فرموده بودند _ به ابراهيم بن مهزيار فرمودند:«واعلم ان قلوب اهل الطاعه و الاخلاص تزع اليك مثل الطير اذا امت الي اوكارها و هم معشر يطلعون بمخائل الذله و الاستكانه، وهم عند الله برده اغراء يبرزون بانفس مختله محتاجع، و هم اهل القناعه و الاعتصام، استنبطوا الدين فوارده علي مجاهده الاضداد، خصهم الله باحتمال الضيم في الدنيا ليشملهم باتساع العز في دارالقرار، وجلبهم علي الخلائق الصبر ليكون لهم العاقبه الحسني و كرامه حسن العقبي» [25] .«بدان؛ بدرستي كه دلهاي اهل طاعت و اخلاص به شدت به سوي تو پر مي

كشد، همان طور كه مرغان به جانب آشيانه هاي خود پر مي كشند و رو مي آورند،و آن ها جماعتي هستند كه در معرض ذلت و حقارت واقع مي شوند، و حال آن كه ايشان در نزد خداوند عزيز روسفيدند،آن ها در بين مردم ظاهر مي شوند در حالي كه به شدت مبتلا به فقر و نيازند، و ايشان اهل قناعت و اهل تمسك به وسيله هايي هستند كه از فتنه ها سالم بمانند.و آن ها بر وجه تحقيق دين را به دست آورده اند، و با آنچه باآن ضديت دارد مجاهده مي كنند، خداوند آن ها را به قوت تحمل سختي هاي دنيا مخصوص گردانيده است، تا آن كه عزت فراوان در آخرت را شامل حال آن ها فرمايد، و چگونگي صبر در هر مكروهي را در نهاد و سرشت آن ها قرار داده،تا آن كه از براي آن ها عاقبت نيكو و بلند مرتبه گي در آخرت بوده باشد.»و از لوازم ديگر اين اشتياق، اهتمام نمودن در دعا و طلب تعجيل فرج از خداوند است، زيرا واضح است كه هر گاه كسي كمال اشتياق را به امري داشته باشد،به هر وسيله اي كه برايش ممكن باشد سعي مي كند فاصله اي كه بين او و محبوبش هست برطرف كند، و از طول فراق بكاهد، و دعا بهترين وسيله براي رسيدن به اين مقصود است.ووقتي اين خواسته يعني اشتياق به ظهور و برخوردار شدن از فيض ديدار جمال آن حضرت در نظرش اهميت زيادتري داشته باشد، خواسته هاي ديگرش راتحت الشعاع قرار ميدهد، بلكه آن ها را ناديده مي گيرد.و حال او مانند حال

حضرت اباذر رضي عنه الله مي گردد كه روايت شده است: چشم ايشان مبتلابه چشم درد شد، پرسيدند: چرا معالجه نمي كني؟ فرمود: امري مهمتر ازاين دارم،گفتند: چرا دعا نمي كني؟ فرمود: دعائي مهمتر از اين دارم. [26] .

نتيجه كلي از بحث انتظار

از آن چه در باب انتظار فرج بيان شد، واضح گرديد كه: هرگاه معنا و مصداق انتظار چه از نظر ظاهري و چه از نظر قلبي، باشرايط و آداب خاصه اش در كسي محقق شد، به طوري كه آثار و علائم آن آشكار باشد، پس عنوان نصرت و ياري به وجود مبارك حضرت حجت (عليه السلام)، بلكه نصرت به جميع پدران بزرگوار ايشان، بلكه به جميع اولياء الهي تحقق يافته است.و اين نصرت هم نصرت و ياري است نسبت به قلب مباركشان كه هموم از آن برطرف مي شود، و هم نسبت به وجود اقدس شان، كه شدائد و بليات دوران غيبت از ايشان دور مي گردد، وهم نسبت به دوستان و شيعيانشان، هم در جهات اخروي و هم در جهات دنيوي ايشان، زيرا در همه ي آن جهات براي آنان فرج حاصل خواهد مي شود.پس به وسيله ي همين حال انتظار _ هر چند امر فرج قبل از مرگ او واقع نشود_ در زمره انصار و ياوران واقعي آن حضرت محسوب خواهد شد.چنانچه حضرت ابراهيم خليل (عليه السلام) وقتي از طرف پروردگار ماموريت يافت فرزند خود اسماعيل را قرباني كند، تمام مقدمات آن را فراهم نمود وآماده براي اجراي دستور الهي شد،كه به فرمان ديگري از طرف پروردگار مامور گرديد و خودداري كرد، پس خطاب شد: «قد صدقت الرويا» [27] يعني به آن چه مامور شدي

در مورد ذبح اسماعيل (عليه السلام) عمل كردي، و ازاين جهت، فيض عظيم الهي و پاداش فراوان او را _ ولو با حال واقع نشدن آن _ دريافت كرد.بنابراين هرگاه بنده اي به اندازه توانايي خويش در نصرت و ياري امام زمان (عليه السلام) كوشش كند و فرج آن حضرت را انتظار كشد، چنين بنده اي درزمره ي ياوران آن حضرت قرار مي گيرد، هر چند بر حسب مصالح و حكمتهاي ظاهري يا پنهاني پروردگار، فرج آن حضرت تاخير افتد.

پاورقي

[1] بحارالانوار ج 52 ص 126 حديث 18.

[2] تفسير برهان ج 4 ص 293 حديث 9 به نقل از مكيال المكارم ج 2 ص 147 خديث 1234.

[3] كافي ج 1 ص 334 ذيل حديث 2.

[4] بحارالانوار ج 36 ص 387 حديث 1.

[5] غيبت نعماني ص 200 حديث 15.

[6] كافي ج 2 ص 22 حديث 10.

[7] رجوع شود به مكيال المكارم ج 2 ص 150.

[8] كافي ج 1 ص 333 حديث 1.

[9] بحارالانوار ج 51 ص 72. [

[10] سوره معارج آييه 6.

[11] (هولذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين كله ولو كره المشركون) سوره صف:9. (وعد الله الذيآمنوا و عملوالصالحات ليستخلفهم في الارض) سوره نور:55. (ونريد ان نمن علي الذين استضعففوا في الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين) سوره قصص آيه 5.

[12] كافي ج 1 ص 386 حديث 2،3،5.

[13] سوره اعراف آييه 13 آيه 96.

[14] كافي ج 1 ص 372 حديث 3.

[15] بحارالانوار ج 12 ص 352 حديث 22.

[16] ترجمه: خداوند هر كس را به رحمت واسع خود بي نياز خواهد كرد (سوره نسا. آيه 130).

[17] بحارالانوار ج52 ص 309.

[18] بحارالانوار ج 51

ص 35 و ج 52 ص8 32.

[19] كافي ج1 ص 233 حديث 2، كمال الدين ص 645.

[20] بحارالانوار ج 10 ص 353 حديث 1.

[21] بحارالانوار ج 46 ص 31 حديث 31، خرائج ص 596.

[22] كافي ج2 ص 79 حديث 15.

[23] كافي ج 1 ص336 حديث 3.

[24] بحارالانوار ج 102 ص 108.

[25] كمال الدين ص 448.

[26] بحارالانوار ج 22 ص 431 حديث40.

[27] سوره صافات آيه 105.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109