مهدي (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در قرآن و كلام ائمه اطهار (علیهم السلام)

مشخصات كتاب

پيشگفتار

پيشگفتار
اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلي آبائِهِ فِي هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَة وَلِيَّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّي تُسْكِنَهُ اَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِيها طَويلاً. پيشگفتار: ( يا صاحب الزّمان ادركنا ) سخن از «مهدي» (عليه السلام)، سخن از «هدايت» است. سخن از «غيبت»، حديث «جستجو» است. سخن از «انتظار»، روايت «حركت و پويايي» است. سخن از «ظهور»، بحث از «اشتياق رهايي» است. «شوق رهايي»، «حركت» مي آفريند، و نتيجه «جستجو»، حصول «هدايت» است. «شيعه بودن» با جمود و سكون سازگار نيست. «شيعه» يعني «پيرو» و لازمه «پيروي» جهت گيري «رفتار و روش»، و شكل گيري «سلوك و عمل» است. «شيعه مهدي (عليه السلام)» بودن، با گمراهي و بي تفاوتي در برابر انحرافات نمي سازد. و «انتظار ظهور» داشتن، با ماندن در تاريكي ها و تسليم در برابر وضع موجود قابل جمع نيست. در آستانه سالگرد ميلاد پر شكوه امام زمان (عليه السلام)، با ياد امام راحل (قدّس سره) كه با نور وجودش، راه انتظار را روشن تر ساخت و با ياد شهيدان كه با نثار خونشان، نزديكي طلوع خورشيد را نويد دادند، و با اميد گسترش روشناي سپيده دم انقلاب اسلامي به همه آفاق گيتي، حاصل تلاشي مختصر پيرامون «غيبت، انتظار، ظهور» را به شما منتظران حضرت مهدي (عليه السلام) تقديم مي داريم. آرزومنديم كه ـ در تقارن سالگرد ميلاد دو مصلح بزرگِ تاريخِ بشريت، حضرت «مهدي» (عجل اللّه تعالي فرجه الشريف) و حضرت «عيسي مسيح» (سلام اللّه عليه) كه يادآور حماسه پرشكوه ظهور متقارن آن دو بزرگوار مي باشد، و اقتداي شكوهمند و پرمعناي آن پيامبر اولوالعزم(عليه السلام)، به اين آخرين ذخيره الهي و كامل ترين عبد صالحِ خدا در زمين را، فرا ياد منتظران سوخته جانش مي آورد ـ اين هديه ناچيز، مقبول درگاه حضرت احديّت واقع گردد. اللهم ارزقنا توفيق الطاعة و بعد المعصية و صدق النية و عرفان الحرمة و اكرمنا بالهدي و الاستقامة آمين رب العالمين. . مسجد مقدس جمكران واحد تحقيقات پانزدهم شعبان 1417

ميلاد حضرت مهدي (ع) مبارك باد

ميلاد حضرت مهدي (ع) مبارك باد
آسمان و زمين چشم انتظار ولادت او بود. خورشيد هم به انتظار آمدن او نشسته بود. ارواح پاك همه پيامبران و اولياي الهي، گرداگرد خانه امام حسن عسكري (عليه السلام)منتظرانه در آرزوي دميدن نور جمال او به سر مي بردند. فجر نيمه شعبان بود. صداي آشناي اذان در كوچه پس كوچه هاي غريب شهر سامرا مي پيچيد: «اشهد أن لا اِله الاّ اللّه»، «اشهد أنّ محمداً رسول اللّه». سيصد و هشت سال پيش كه خورشيد وجود پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) در آسمان مكّه طلوع كرد، ظلمات شرك همه جا را آكنده بود و صداي هلهله بت پرستان بر گرد الهه هاي تراشيده از چوب و سنگ، فضا را آلوده ساخته بود. امّا اينك در سال 255 هجري قمري، در آستانه طلوع آخرين خورشيد هدايت و رهبري، بانك توحيدي «لا اِله اِلاّ اللّه» از مرزهاي شبه جزيره عرب تا شام و قسمتهاي وسيعي از قاره آفريقا همه جا طنين انداز شده و شهادت به رسالت محمد(صلي الله عليه وآله وسلم) بر مأذنه هاي سرتاسر سرزمين وسيع اسلامي هر صبح و شام تكرار مي شود با اين همه، جاهليّت ـ اگر چه در چهره اي جديد ـ هنوز پا برجاست و با محصور ماندن اهلبيت (عليهم السلام)، ظلمت شرك همچنان باقي است و بت هاي كاخ نشين در لباس خلافت پيغمبر(صلي الله عليه وآله وسلم)همچنان دست اندركار محو توحيدند. شايد از اين روست كه حضرت مهدي (عليه السلام) در آغاز ولادت، زبان به ذكر شهادتين مي گشايد «أشهد أن لا اِله اِلاّ اللّه وحده لاشريك له و أنّ محمداً رسول اللّه (صلي الله عليه وآله وسلم)»( [1] ) يا به روايتي ديگر در همان آغازين لحظه هاي تولّد زانو مي زند و مي گويد: «الحمد للّه رب العالمين و صلي اللّه علي محمد و آله، زعمت الظلمة أنّ حجة اللّه داحضة، لو أذن لنا في الكلام لزال الشك»( [2] ). سپاس خداي را كه پروردگار عالميان است. و سلام و صلوات خدا بر محمد و خاندانش باد. ستمگران گمان بردند، كه حجت خدا نابود شدني است! اگر به ما اجازه سخن گفتن داده مي شد، شك و ترديد مردم در باره ما از بين مي رفت». پدرش امام حسن عسكري (عليه السلام) كه اينك با ديدن چهره زيباي اولين و آخرين فرزند خويش، وعده خدا را عملي مي يافت، سرشار از شادي، سر به سجده گذاشت و گفت: «الحمد للّه الذي لم يخرجني من الدنيا حتّي اراني الخلف من بعدي.»( [3] ) «سپاس خدا را كه مرا زنده نگه داشت تا فرزند و جانشين مرا به من بنماياند.» سپس سر برداشت و به حاضران نگريست و فرمود: «او در صورت و سيرت، شبيه ترين مردم به رسول اللّه است، خدا او را در دوران غيبتش، محفوظ مي دارد و سپس ظاهر مي گرداند تا زمين را آنچنان كه از جور و ستم پر شده باشد از عدالت و داد آكنده سازد».( [4] ) چشمان حضرت نرجس(عليها السلام) به اشك نشسته بود، آنقدر شاد بود كه آرامش بستر را تاب نمي آورد. برخاست و نشست و به صورت نوراني و چشمهاي درشت فرزندش خيره شد. مهدي (عليه السلام) كه در آغوش حكيمه خاتون قرار داشت، دستهايش را به طرف مادر دراز كرد و لحظه اي بعد در آغوش گرم او جاي گرفت. امام حسن عسكري (عليه السلام) فرمود: «او چنانكه جدّمان رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم)فرمود: همنام و هم كنيه ايشان خواهد بود، پس نامش «محمد» و كنيه اش «ابوالقاسم» است.» عطر خاطره انگيز «صلوات» در فضاي خانه كوچك امام حسن عسكري پيچيده بود و همگي اهل خانه داشتند به رسول اللّه (صلي الله عليه وآله وسلم)مي انديشيدند. اي كاش او هم بود ... كه بود.
پاورقي
[1] ـ منتخب الاثر صفحه 332. [2] ـ منتخب الاثر صفحه 341 ـ كمال الدين صفحه 430. [3] ـ كفاية الاثر ص 291. [4] ـ مدرك پيشين.

راه شناخت مهدي (ع)

راه شناخت مهدي (ع)
براي شناخت حضرت مهدي (عليه السلام) و ويژگي هاي شخصي و كيفيت غيبت و ظهور او هيچ وسيله اي بهتر از آيات شريفه قرآن كريم و روايات معصومين (عليهم السلام)نيست. با اينكه در اين زمينه و با اتكاي به همين آيات و روايات، بيش از هزار كتاب و رساله نوشته شده است بازهم به طور يقين مي توان گفت كه در تمامي آنها، جز بخش كوچكي از معارف مربوط به اين آخرين ذخيره الهي، تبيين نشده است. زيرا ابعاد وجودي او را ـ همچنان كه در باره اميرالمؤمنين (عليه السلام)فرموده اند ـ كسي جز خدا و پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم)به تمام و كمال نشناسد. و باز كلام خدا و پيامبر و اهلبيت را هركسي به درستي فهم نتواند كرد. علاوه بر اين، خاصيت دوران غيبت است كه نمي توان مطمئن بود كه همه فرمايشات آنان به ما رسيده باشد. با اين همه، آنچه در پي مي آيد تنها مروري بر پاره اي عناوين و ذكر نمونه هايي در هر باب است. بسان بر گرفتن قطره هايي از دريايي بي كرانه، كه گفته اند: آب دريا را اگر نتوان كشيد***هم به قدر تشنگي بايد چشيد

مهدي (ع) و قرآن

مهدي (ع) و قرآن
الف) همپاي قرآن: اينكه پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) در سفارش مشهور خويش فرمود: «اني تارك فيكم الثقلين كتاب اللّه و عترتي ما ان تمسّكتم بهما لن تضلّوا ابداً»( [5] ) و بدين سان بر همپايي و همراهي خاندان خويش سلام اللّه عليهم با قرآن كريم، تأكيد نمود، دلالت بر اين دارد كه در زمان ما، كتاب خدا قرآن كريم جز در كنار مهدي آل محمد (صلي الله عليه وآله وسلم) كه يگانه ذخيره و باقيمانده اين دودمان پاك است، كتاب هدايت انسانها نتواند بود و از گمراهي و سرگرداني مردم، جلوگيري نتواند كرد. و نيز اينكه رسولخدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: «عليّ مع القرآن و القرآن مع عليّ لايفترقان حتي يردا علي الحوض»( [6] ) با توجه به اينكه در اين عصر، وصايت و وراثت حضرت علي(عليه السلام) در همه مقامات ولايتي و شئونات هدايتي اش تنها از آن حضرت مهدي (عليه السلام)مي باشد، بر چنين همراهي و همپايي و معيّتي، بين او و قرآن نيز دلالت دارد.
پاورقي
[5] ـ كنزل العمال ج 1 ص 44 ـ مسند احمد بن حنبل ج 5 ـ ص 89 و 182: من در بين شما دو وديعت گرانبها باقي مي گذارم تا زماني كه به آن دو چنگ زده باشيد هرگز گمراه نخواهيد شد. [6] ـ ينابيع المودة صفحه 90: علي(عليه السلام) با قرآن است و قرآن باعلي است، هرگز از يكديگر جدا نشوند تا آن زمان كه در حوض كوثر بر من وارد شوند.

ب) شريك قرآن

ب) شريك قرآن
همه ائمه بزرگوار، «شركاء قرآن كريم» شمرده شده اند( [7] ) چنانكه بطور ويژه در يكي از زيارتهاي مخصوصه حضرت مهدي (عليه السلام) با تعبير «السلام عليك يا شريك القرآن» از ايشان ياد شده است.
پاورقي
[7] ـ «زيارت جامعه» از ملحقات مفاتيح الجنان: السلام عليكم ائمّة المؤمنين... و عباد الرحمن و شركاء القرآن...

ج) تلاوت كننده و ترجمان قرآن

ج) تلاوت كننده و ترجمان قرآن
از آن رو كه تلاوت آيات كتاب خدا بهترين وسيله انس باخداست، و براي مقرّبان درگاه حق هيچ لذّتي بالاتر از خواندن قرآن و تدبّر در آن نيست، حضرت مهدي (عليه السلام) كه در اين دوران والاترين درجات انس و بالاترين مقامات قرب الي اللّه را داراست، شايسته ترين كسي است كه به عنوانِ «يا تالِيَ كتابِ اللّه و ترجمانَه»( [8] ) مي تواند مورد خطاب قرار گيرد.
پاورقي
[8] ـ مفاتيج الجنان، «زيارت آل يس» ـ روايت شده از ناحيه مقدسه امام زمان(عليه السلام) ـ .

د) قرائت كننده و تفسيرگر قرآن

د) قرائت كننده و تفسيرگر قرآن
براي قرائت و تفسير قرآن كريم چه كسي شايسته تر از حضرت مهدي(عليه السلام)است كه در اين زمان «چراغ هدايت» و «حامل علوم قرآن» و «نگاهبان گنجينه دانش الهي» و «حافظ سرّ خدا» تنها اوست و «امانات نبوّت» و «وديعت هاي رسالت» در اين عصر تنها به او سپرده شده است؟( [9] ) اوست كه قرآن را چونان كه پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) و علي (عليه السلام)قرائت مي كردند، قرائت مي كند و آنچنان كه خداي محمد و علي (عليهما السلام)مي پسندد و مقرر فرموده است، تفسير مي نمايد. «السلام عليك حين تقرء و تبيّن»( [10] ). چه خوش است صوت قرآن زتو دلربا شنيدن***به رخت نظاره كردن، سخن خدا شنيدن
پاورقي
[9] ـ تعابيري برگرفته از «زيارت جامعه» مندرج در زيارت سوم از ملحقات مفاتيح الجنان. [10] ـ مفاتيح الجنان، زيارت آل يس.

هـ ) تعليم دهنده احكام قرآن

هـ ) تعليم دهنده احكام قرآن
.. صاحب الزّمان و مُظهر الايمان و مُلقِّن احكام القرآن...( [11] ) «سلام خدا بر صاحب الزمان و آشكار كننده ايمان و تلقين و تعليم دهنده احكام قرآن.»
پاورقي
[11] ـ بخشي از زيارت «سلام اللّه الكامل التام» در استغاثه به حضرت صاحب الزمان(عليه السلام).

و) احياگر قرآن

و) احياگر قرآن
در آخر الزمان كه سنّت هاي قرآني به فراموشي سپرده شده و بسياري از معارف اين كتاب الهي از سوي كژ انديشان به تحريف و تبديل كشيده شده و حيات و حيات آفريني آياتش، در حصار جهل و هوس دنيا پرستان ناديده گرفته شده است، مهدي (عليه السلام)مي آيد تا احياگر اين معجزه جاويد باشد و اسلام و مسلمين را در پرتو انوار فروزان آن جاني تازه بخشد. «اللهمّ جدّد به ما امتحي من دينك و أحيِ به ما بُدّلَ من كتابك و أظهر به غُيّر من حكمك».( [12] ) «خدايا از دينت آنچه به نابودي گراييده بوسيله او تجديد فرما. و از كتابت آنچه دگرگوني و تبديل پذيرفته بوسيله او احيا كن. و از احكامت آنچه را كه تغيير يافته بوسيله او آشكار گردان.»
پاورقي
[12] ـ صلوات ابوالحسن ضرّاب اصفهاني، وارد شده از ناحيه مقدسه امام زمان(عليه السلام) در اعمال روز جمعه.

مهدي (ع) در قرآن

مهدي (ع) در قرآن
در قرآن، آيات بسياري وجود دارد كه به شهادت روايات مستند و معتبر، در باره حضرت مهدي(عليه السلام) و قيام جهاني او نازل گرديده است. در كتاب شريف «المحجّة في ما نزل في القائم الحجّة(عليه السلام)» كه توسط محدث بزرگوار، مرحوم سيد هاشم بحراني و با بهره گيري از دهها جلد كتب تفسير و حديث، تأليف گرديده، مجموعاً (132) آيه از آيات كريمه قرآن ذكر شده كه در ذيل هر كدام يك يا چند روايت در تبيين كيفيت ارتباط آيه با آن حضرت(عليه السلام) ، نقل شده است. در اينجا به ذكر چند روايت در اين مورد، بسنده مي كنيم: 1 ـ امام صادق (عليه السلام) در باره قول خداي عزّوجلّ: «هو الذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدّين كلّه و لو كره المشركون( [13] )» فرمود: «به خدا سوگند! هنوز تأويل اين آيه نازل نشده است و تا زمان قيام قائم (عليه السلام) نيز نازل نخواهد شد. پس زماني كه قائم (عليه السلام)به پا خيزد، هيچ كافر و مشركي نمي ماند مگر آنكه خروج او را ناخوشايند مي شمارد.»( [14] ) 2 ـ امام باقر (عليه السلام) در باره آيه شريفه «و قل جاء الحق و زهق الباطل إن الباطل كان زهوقاً»( [15] ) فرمود: «زماني كه قائم(عليه السلام) قيام نمايد، دولت باطل از بين خواهد رفت.»( [16] ) 3 ـ امام صادق (عليه السلام) در بيان معناي آيه كريمه «و لقد كتبنا في الزبور من بعدالذكر أن الأرض يرثها عبادي الصّالحون»( [17] )فرمود: «تمام كتب آسماني، ذكر خداست، و بندگان شايسته خدا كه وارثان زمين هستند، حضرت قائم(عليه السلام) و ياران او مي باشند.»( [18] ) 4 ـ امام باقر (عليه السلام) در باره قول خداي عزّوجلّ: «الذين إن مكّنّاهم في الأرض اقاموا الصلوة و آتوا الزكاة...»( [19] ) فرمود: «اين آيه درحق آل محمد(صلي الله عليه وآله وسلم) است در حق حضرت مهدي(عليه السلام)و ياران او كه خداوند شرق و غرب زمين را تحت سلطه آنان قرار مي دهد و به وسيله آنان دين را پيروز گردانده و بدعتها و باطلها را مي ميراند.»( [20] ) 5 ـ امام سجاد(عليه السلام) زماني كه اين آيه شريفه را قرائت نمود: «وَعَد اللّه الّذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنَّهم في الأرض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكّننّ لهم دينهم الّذي ارتضي لهم و ليبدِّلنّهم من بعد خوفهم أمناً يعبدونني و لايشركون بي شيئاً»( [21] ) فرمود: «به خدا سوگند! آنان شيعيان ما اهلبيت هستند، خداوند ـ آن خلافت در زمين و اقتدار بخشيدن به دين را ـ به وسيله آنان و به دست مردي از ما، كه مهدي اين امت است، تحقق خواهد داد و هم اوست كه پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم)در باره اش فرمود: اگر از عمر دنيا جز يك روز باقي نمانده باشد، خداوند همان روز را آنچنان طولاني خواهد كرد كه مردي از خاندان من كه همنام من است فرا برسد و زمين را آنچنان كه از ظلم و جور پر شده باشد، از عدل و داد آكنده سازد.»( [22] ) 6 ـ امام صادق (عليه السلام) فرمود: «آيه «أمّن يجيب المظطرّ اذا دعاه و يكشف السّوء و يجعلكم خلفاء الأرض»( [23] ) در باره قائم از آل محمد(صلي الله عليه وآله وسلم) نازل شده است. به خدا سوگند، او همان مضطرّ درمانده اي است كه چون در مقام ابراهيم دو ركعت نماز گزارد و فرج خويش از خدا بخواهد، خداوند دعايش را اجابت كند و بديها را برطرف سازد و او را در زمين خليفه قرار دهد.»( [24] )
پاورقي
[13] ـ سوره توبه، آيه 33 اوست خدايي كه پيامبرش را با هدايت و دين حق فرو فرستاد تا آن را بر همه اديان پيروز گرداند اگرچه ناخوشايند كافران باشد. [14] ـ كمال الدين و تمام النعمة ـ شيخ صدوق ـ ج 2 ص 670. [15] ـ سوره اسراء، آيه 81 بگو حق آمد و باطل از بين رفت، همانا باطل نابود شدني است. [16] ـ الروضة ص 287. [17] ـ سوره انبياء آيه 105 براستي بعد از ذكر، در زبور نوشتيم كه بندگان صالح من وارثان زمين خواهند بود. [18] ـ تفسير علي بن ابراهيم، ج 2 ص 77. [19] ـ سوره حج، آيه 41 كساني كه اگر آنان را در زمين قدرت بخشيم نماز به پا مي دارند و زكات مي دهند. [20] ـ تأويل الآيات الظاهرة ـ كتاب خطي ـ. [21] ـ سوره نور آيه 55 خدا به مؤمنان و شايستگان شما وعده داده كه آنان را در زمين همچون پيشينيان خلافت بخشد و دين مورد رضايت خود را براي آنان تمكين و اقتدار دهد و ترس آنان را به امنيّت تبديل كند تا مرا بپرستند و شرك نورزند. [22] ـ تفسير عياشي ج 3 ص 136. [23] ـ سوره نمل، آيه 62 جز خدا كيست كه دعاي درمانده واقعي را اجابت كند و بلاء را رفع نمايد و شما را خلفاي زمين قرار دهد؟ [24] ـ تفسير قمي ـ ج 2 ص 129.

حضرت مهدي (ع) در احاديث قدسي

حضرت مهدي (ع) در احاديث قدسي
ـ خداوند فرمود: «اي پيامبر! بوسيله تو و پيشوايان از نسل تو بر بندگان خويش رحمت مي آورم، و به وسيله قائم از بين شما، زمين خود را با تسبيح و تقديس و تهليل و تكبير و بزرگداشت مقام الوهيّت، آباد مي سازم. و به وجود او زمين را از دشمنانم پاك مي كنم و آن را ميراث اولياي خويش قرار مي دهم، و به وسيله او كلمه توحيد را تعالي بخشيده، كلمه كافران را به سقوط مي كشانم، و به دست او و با علم خود سرزمين ها و دل بندگانم را حياتي تازه مي بخشم و گنج ها و ذخيره هاي پنهان را به مشيت خود برايش آشكار مي سازم. و با اراده خود او را بر نهاني ها و مكنونات قلبي ديگران آگاه مي گردانم و با فرشتگان خود او را ياري مي رسانم تا در اجراي فرمان من و تبليغ دين من مددكار او باشند. او به حقيقت وليّ من است و به راستي هدايتگر بندگان من مي باشد.»( [25] ) 2 ـ امام باقر(عليه السلام) در وجه نامگذاري حضرت «مهدي (عليه السلام)» به «قائم آل محمد(صلي الله عليه وآله وسلم)» حديثي قدسي روايت فرمود: «زماني كه جدم حسين كه صلوات خدا بر او باد به شهادت رسيد، فرشتگان با گريه و زاري به درگاه خداوند عزوجلّ ناليدند و گفتند: پروردگارا! آيا از آنان كه برگزيده و فرزند برگزيده تو را، و امام انتخاب شده از بين خلق را كشتند، در مي گذري؟! خداوند به آنان وحي فرمود كه: «فرشتگان من آرام گيريد. سوگند به عزّت و جلالم كه از آنان انتقام مي گيرم اگرچه بعد از گذشت زماني طولاني باشد.» سپس فرزندان از نسل حسين (عليه السلام) را كه پس از او به امامت مي رسند به ملائكه نشان داد و آنان شاد شدند. در بين اين پيشوايان، يك نفرشان به نماز ايستاده بود «فإذا احدهم قائم يصلّي فقال اللّه عزّوجلّ: بذلك القائم أنتقم منهم.» خداوند عزّوجلّ فرمود: به وسيله آن «قائم» از دشمنان و قاتلان حسين(عليه السلام)انتقام مي گيرم.»( [26] )
پاورقي
[25] ـ بحارالانوار ج 51 ص 66. [26] ـ مدرك پيش صفحه 29.

حضرت مهدي (ع) در آينه كلام معصومين (عليهم السلام)

حضرت مهدي (ع) در آينه كلام معصومين (عليهم السلام)
ـ رسول اللّه (صلي الله عليه وآله وسلم) : «لاتقوم الساعة حتي يقوم القائم الحق منّا و ذلك حين يأذن اللّه عزّوجلّ له و من تبعه نجا و من تخلّف عنه هلك. اللّه اللّه عباد اللّه فأتوه و لو علي الثلج فانّه خليفة اللّه عزّوجلّ و خليفتي.»( [27] ) «روز قيامت فرا نمي رسد مگر آنكه از بين ما «قائم حقيقي» قيام نمايد. و آن قيام، زماني خواهد بود كه خداي عزّوجلّ او را اجازه فرمايد. هركس پيرو او باشد نجات مي يابد و هركه از فرمانش تخلّف ورزد، هلاك مي شود. اي بندگان خدا ! خدا را، خدا را; بر شما باد كه به نزدش آييد اگرچه بر روي يخ و برف راه رويد. زيرا او خليفه خداي عزّوجلّ و جانشين من است.» 2 ـ اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) : قال للحسين(عليه السلام) : «التاسع من ولدك يا حسين! هو القائم بالحق، المظهر للدين، الباسط للعدل»، قال الحسين (عليه السلام)فقلت: يا اميرالمؤمنين و إنّ ذلك لكائن؟ فقال (عليه السلام): «اي و الذي بعث محمداً بالنبوة و اصطفاه علي جميع البريّه و لكن بعد غيبة و حيرة لاتثبت فيها علي دينه اِلاّ المخلصون المباشرون لروح اليقين الذين أخذ اللّه ميثاقهم بولايتنا و كتب في قلوبهم الايمان و ايّدهم بروح منه».( [28] ) «به حسين (عليه السلام) فرمود: نهمين فرزند تو اي حسين! قيام كننده به حق و آشكار سازنده دين و گستراننده عدالت است. امام حسين (عليه السلام) گويد: پرسيدم: يا اميرالمؤمنين! آيا حتماً چنين خواهد شد؟ فرمود: آري! قسم به كسي كه حضرت محمد (صلي الله عليه وآله وسلم)را به پيامبري بر انگيخت و او را بر تمام خلايق برگزيد، چنين خواهد شد، امّا بعد از غيبت و حيرتي كه در آن كسي ثابت قدم بر دين نمي ماند مگر مخلصين و دارندگان روح يقين آنان كه خداوند نسبت به ولايت ما از آنان پيمان گرفته و ايمان را بر صفحه دل شان نگاشته و با روحي از جانب خود تأييد فرموده است.» 3 ـ حضرت زهرا (عليها السلام): «قال لي رسول اللّه (صلي الله عليه وآله وسلم) أبشري يا فاطمة، المهديّ منك».( [29] ) «رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) به من فرمودند: اي فاطمه! ترا بشارت باد به اينكه حضرت «مهدي (عليه السلام) » از نسل توست.» 4 ـ امام حسن مجتبي (عليه السلام) فرمود: «ما منّا احدٌ اِلاّ ويقع في عنقه بيعة لطاغية زمانه اِلاّ القائم الّذي يصلّي روح اللّه عيسي بن مريم خلفه فان اللّه عزّوجلّ يخفي ولادته و يُغيّب شخصه لئلاّ يكون لأحد في عنقه بيعة».( [30] ) «هيچ يك از ما اهلبيت نيست مگر آنكه بيعتي از طاغوت زمانش را اجباراً بر عهده دارد. مگر حضرت «قائم» كه عيسي بن مريم، روح اللّه پشت سر او نماز مي گذارد. خداوند ولادت او را مخفي مي دارد و شخص او را از ديدگان، غايب مي گرداند، تا بيعت هيچ كس را بر گردن نداشته باشد.» 5 ـ امام حسين (عليه السلام): «منّا اثنا عشر مهديّاً اوّلهم اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب(عليه السلام)و آخرهم التاسع من ولدي و هو الامام القائم بالحق. يحيي اللّه به الأرض بعد موتها و يظهر به دين الحق علي الدين كلّه و لو كره المشركون».( [31] ) «دوازده هدايت شده هدايتگر از بين ما هستند، اولين آنان اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه السلام) و آخرين آنان، نهمين فرزند من است كه پيشواي قيام كننده به حق خواهد بود، خداوند به وسيله او زمين را پس از موات شدنش زنده مي كند و به دست او دين حق را بر تمامي اديان پيروز مي سازد، اگرچه مشركان را ناخوشايند باشد.» 6 ـ امام زين العابدين (عليه السلام): «إن للقائم منّا غيبتين، احداهما أطول من الأخري... فيطول أمرها حتي يرجع عن هذا الامر اكثر من يقول به، فلايثبت عليه اِلاّ من قوي يقينه و صحّت معرفته و لم يجد في نفسه حرجاً ممّا قضينا و سلّم لنا اهل البيت.»( [32] ) «براي قائم ما دو غيبت هست. يكي از آن دو طولاني تر از ديگري است... و آن قدر طول خواهد كشيد كه اكثر معتقدين به ولايت، از او دست خواهند كشيد. در آن زمان كسي بر امامت و ولايت او ثابت قدم و استوار نمي ماند مگر آن كه ايمانش قوي، و شناختش درست باشد و در نفس خويش نسبت به حكم و قضاوت ما هيچ گرفتگي و كراهتي احساس نكند و تسليم ما اهلبيت باشد.» 7 ـ امام باقر (عليه السلام) : راوي گويد از امام (عليه السلام) در باره آيه شريفه «فلا أقسم بالخنّس الجوار الكنّس تكوير: 15 و 16» سئوال كردم. فرمود: «هذا مولود في آخر الزمان. هو المهدي من هذه العترة. تكون له حيرة و غيبة، يضلّ فيها اقوام و يهتدي فيها أقوام. فياطوبي لك إن أدركته و يا طوبي لمن أدركه.»( [33] ) «مراد اين آيه، مولودي در آخر الزمان است كه همان مهدي از اين خاندان است. او را حيرت و غيبتي هست كه در آن گروههايي گمراه شوند و گروههايي ديگر هدايت پذيرند. خوشا به حال تو اگر او را درك كني و خوشا به حال هركسي كه او را درك كند.» 8 ـ امام صادق (عليه السلام) : «إنّ لصاحب هذا الامر غيبة، فليتّق اللّه عبد و ليتمسّك بدينه».( [34] ) «همانا براي صاحب اين امر غيبتي هست، پس بنده خدا در آن دوران بايد تقواي الهي پيشه كند و به دينش چنگ زند.» 9 ـ امام كاظم (عليه السلام) : «صاحب هذا الامر، هو الطريد الوحيد الغريب الغائب عن أهله الموتور بأبيه».( [35] ) «صاحب اين امر ـ حضرت مهدي (عليه السلام) ـ رانده شده، تنها، غريب، غائب و دور از اهل و خونخواه پدر خويش مي باشد.» 10 ـ امام رضا (عليه السلام) : «... و بعد الحسن ابنه الحجّة القائم المنتظر في غيبته، المطاع في ظهوره، لو لم يبق من الدنيا اِلاّ يوم واحد لطوّل اللّه ذلك اليوم حتي يخرج فيملأها عدلا كما ملئت جوراً».( [36] ) «و بعد از امام حسن عسكري(عليه السلام) فرزندش حضرت حجّت قائم، امام خواهد بود آن كس كه در دوران غيبتش مورد انتظار، و در زمان ظهورش مورد اطاعت مؤمنان است. اگر از عمر دنيا جز يك روز باقي نمانده باشد خدا همان روز را چنان طولاني كند كه قيام فرمايد و زمين را از عدالت پر كند چنانكه از ستم پر شده باشد.» 11 ـ امام جواد (عليه السلام) : در باره اينكه چرا حضرت مهدي (عليه السلام)«منتظَر» ناميده مي شود فرمود: «إن له غيبة يكثر ايامها و يطول امدها فينتظر خروجه المخلصون و ينكره المرتابون و يستهزئ به الجاحدون و يكذَّب فيها الوقاتون و يهلك فيها المستعجلون و ينجو فيها المسلّمون».( [37] ) «او را غيبتي هست كه زمانش زياد است و پايانش به طول مي انجامد. پس مخلصين چشم انتظار قيام او مي مانند و شك كنندگان به انكار او بر مي خيزند و منكرين به استهزاي او مي پردازند و تعيين كنندگان وقت ظهور مورد تكذيب قرار مي گيرند و عجله كنندگان در آن هلاك مي شوند و تسليم شدگان نجات مي يابند.» 12 ـ امام علي النقي (عليه السلام) : «اذا غاب صاحبكم عن دار الظالمين، فتوقّعوا الفرج».( [38] ) «زماني كه صاحب و امام شما از ديار ستمگران غايب گشت، چشم انتظار فرج باشيد.» 13 ـ امام حسن عسكري (عليه السلام) : «المنكر لولدي كمن اقرّ بجميع أنبياء اللّه و رسله ثم انكر نبوّة محمد رسول اللّه (صلي الله عليه وآله وسلم) و المنكر لرسول اللّه (صلي الله عليه وآله وسلم) كمن انكر جميع الانبياء لأن طاعة آخرنا كطاعة اوّلنا و المنكر لآخرنا كالمنكر لأوّلنا».( [39] ) «كسي كه فرزندم ـ مهدي (عليه السلام) ـ را انكار كند مانند كسي است كه تمام پيامبران و رسولان الهي را قبول داشته باشد، اما نبوت حضرت محمد رسول اللّه(صلي الله عليه وآله وسلم)را انكار كند. و انكار كننده رسول اللّه مانند كسي است كه همه انبياء را انكار نمايد. چون اطاعت آخرين امام ما به منزله اطاعت اولين امام است و منكر آخرين امام ما به منزله منكر اولين امام است.»
پاورقي
[27] ـ بحارالانوار ج 51 ص 65. [28] ـ مدرك پيشين ص 51. [29] ـ منتخب الاثر صفحه 192. [30] ـ كمال الدين و تمام النعمة جلد 1 باب 29 صفحه 316. [31] ـ مدرك پيشين ص 317. [32] ـ مدرك پيشين ص 323 و 324. [33] ـ مدرك پيشين ص 330. [34] ـ مدرك پيشين 343. [35] ـ مدرك پيشين 361. [36] ـ مدرك پيشين صفحه 372 ـ عيون اخبار الرضا. [37] ـ بحارالانوار ج 51 ص 158 ـ كمال الدين صفحه 378. [38] ـ كمال الدين جلد 2 باب 37 ـ صفحه 380. [39] ـ مدرك پيشين باب 38، صفحه 409.

اسامي و اوصاف و القاب حضرت مهدي (ع)

اسامي و اوصاف و القاب حضرت مهدي (ع)
مرحوم ثقة الاسلام نوري در بيان اسماء شريفه امام عصر (عليه السلام)، با استناد به آيات و روايات و كتب آسماني پيشين و تعبيرات راويان و تاريخ نگاران تعداد يكصد و هشتاد و دو اسم و لقب براي حضرت مهدي(عليه السلام)ذكر مي كند و مدّعي است كه در اين مقام، از استنباط هاي شخصي و استحسان هاي غير قطعي خودداري نموده است كه در غير اين صورت چندين برابر اين اسماء و القاب، قابل استخراج از كتب مختلفه بود. كه از آن جمله است: محمّد، احمد، عبداللّه، محمود، مهدي، برهان، حجّت، حامد، خلف صالح، داعي، شريد صاحب، غائب، قائم، منتظر و... .( [40] ) كنيه هاي آن حضرت عبارتند از: ابوالقاسم (هم كنيه پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم))، ابوعبداللّه، اباصالح كه مرحوم نوري ابو ابراهيم، ابوالحسن و ابوتراب را نيز از كنيه هاي ايشان شمرده است. در اينجا به ذكر پاره اي عناوين و صفات كه در ضمن زيارتهاي مختلفه و ادعيه مربوط به حضرت مهدي (عليه السلام) مورد تصريح قرار گرفته است اشاره داريم، با اين اميد كه دقّت و تأمّلي در آنها، ما را با شئونات مختلفه آن بزرگوار آشنا ساخته و مقاماتي را كه غالباً از لسان معصومين(عليهم السلام) در ضمن اين دعاها و زيارتها براي امام دوازدهم(عليه السلام)بر شمرده شده براي مان روشن تر سازد. قابل ذكر اينكه تمام اين عناوين و اوصاف بطور خاص در مورد حضرت مهدي(عليه السلام)وارد گرديده، اگرچه بسياري از آنها در مورد ساير امامان بزرگوار اسلام(عليهم السلام)نيز مي تواند مصداق داشته باشد. ديگر اينكه، آنچه ذكر مي شود نه به ادّعاي اسم يا لقب آن حضرت، بلكه به عنوان بهرهوري از تعابير موجود در نصوص زيارت و دعاست، اعم از اينكه واژه اي مفرد يا جمله اي توصيفي باشد. بقيّة اللّه: باقيمانده خدا در زمين. خليفة اللّه: جانشين خدا در ميان خلايق. وجه اللّه: مظهر جمال وجلال خدا، سمت و سوي الهي كه اولياي حق رو به او دارند. باب اللّه: دروازه همه معارف الهي، دري كه خدا جويان براي ورود به ساحت قدس الهي، قصدش مي كنند. داعي اللّه: دعوت كننده الهي، فرا خواننده مردم به سوي خدا، منادي راستين هدايت الي اللّه. سبيل اللّه: راه خدا، كه هركس سلوكش را جز در راستاي آن قرار دهد سر انجامي جز هلاكت نخواهد داشت. ولي اللّه: سر سپرده به ولايت خدا و حامل ولايت الهي، دوست خدا. حجة اللّه: حجّت خدا، برهان پروردگار، آن كس كه براي هدايتِ در دنيا، و حسابِ در آخرت به او احتجاج مي كنند. نور اللّه: نور خاموشي ناپذير خدا، ظاهر كننده همه معارف و حقايق توحيدي، مايه هدايت رهجويان. عين اللّه: ديده بيدار خدا در ميان خلق، ديدبان هستي، چشم خدا در مراقبت كردار بندگان. سلالة النّبوّة: فرزند نبوّت، باقيمانده نسل پيامبران. خاتم الاوصياء: پايان بخش سلسله امامت، آخرين جانشين پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم). علم الهدي: پرچم هدايت، رايت هميشه افراشته در راه اللّه، نشان مسير حقيقت. سفينة النّجاة: كشتي نجات، وسيله رهايي از غرقاب ضلالت، سفينه رستگاري. عين الحيوة: چشمه زندگي، منبع حيات حقيقي. القائم المنتظر: قيام كننده مورد انتظار، انقلابي بي نظيري كه همه صالحان چشم انتظار قيام جهاني اويند. العدل المشتهر: عدالت مشهور، تحقق بخش عدالت موعود. السيف الشاهر: شمشير كشيده حق، شمشير از نيام بر آمده در اقامه عدل و داد. القمر الزّاهر: ماه درخشان، ماهتاب دلفروز شبهاي سياه فتنه و جور. شمس الظلاّم: خورشيد آسمان هستي ظلمت گرفتگان، مهر تابنده در ظلمات زمين. ربيع الأنام: بهار مردمان، سر فصل شكوفايي انسان، فصل اعتدال خلايق. نضرة الأيّام: طراوت روزگار، شادابي زمان، سرّ سرسبزي دوباره تاريخ. الدين المأثور: تجسّم دين، تجسيد آيين بر جاي مانده از آثار پيامبران، خودِ دين، كيان آيين، روح مذهب. الكتاب المسطور: قرآن مجسّم، كتاب نوشته شده با قلم تكوين، معجزه پيامبر در هيئت بشري. صاحب الأمر: دارنده ولايت امر الهي، صاحب فرمان و اختياردار شريعت. صاحب الزمان: اختيار دارِ زمانه، فرمانده كل هستي به اذن حق. مطهّر الأرض: تطهير كننده زمين كه مسجد خداست، از بين برنده پليدي و ناپاكي از بسيط خاك. ناشر العدل: برپا دارنده عدالت، بر افرازنده پرچم عدل و داد در سراسر گيتي. مهدي الامم: هدايتگر همه امّت ها، راه يافته راهنماي همه طوايف بشريت. جامع الكَلِم: گردآورنده همه كلمه ها بر اساس كلمه توحيد، وحدت بخش همه صفها. ناصر حق اللّه: ياريگر حقِ خدا، ياورِ حقيقت. دليل ارادة اللّه: راهنماي مردم به سوي مقاصد الهي، راه بلد و راهبر انسانها در راستاي اراده خداوند. الثائر بأمر اللّه: قيام كننده به دستور الهي، بر انگيخته به فرمان پروردگار، شورنده بر غير خدا به امر خدا. محيي المؤمنين: احياگر مؤمنان، حياتبخش دلهاي اهل ايمان. مبير الكافرين: نابود كننده كافران، درهم شكننده كاخ كفر، هلاك كننده كفار. معزّ المؤمنين: عزّت بخش مؤمنان، ارزش دهنده اهل ايمان. مذلّ الكافرين: خوار كننده كافران، درهم شكننده جبروتِ كفر پيشگان. منجي المستضعفين: نجات دهنده مستضعفان، رهايي بخش استضعاف كشيدگان. سيف اللّه الّذي لاينبو: شمشير قهر خدا كه كندي نپذيرد. ميثاق اللّه الّذي أخذه: پيمان بندگي خدا كه از بندگان گرفته شده. مدار الدهر: مدار روزگار، محور گردونه وجود، مركز پيدايش زمان. ناموس العصر: نگهدارنده زمان، كيان هستي دوران. كلمة اللّه التامه: كلمه تامّه خداوند، حجّت بالغه الهي. تالي كتاب اللّه: تلاوت كننده كتاب خدا، قاري آيات كريمه قرآن. وعداللّه الّذي ضمنه: وعده ضمانت شده خدا، پيمان تخلّف ناپذير الهي. رحمة اللّه الواسعة: رحمت بي پايان خدا، لطف و رحمت بي كرانه پروردگار رحمت گسترده حق. حافظ اسرار رب العالمين: نگهبان اسرار پروردگار، حافظ رازهاي ربوبي. معدن العلوم النبويّه: گنجينه دانش هاي پيامبري ـ خزانه معارف نبوي. نظام الدين: نظام بخش دين. يعسوب المتقين: پيشواي متقين. معزّ الاولياء: عزت بخش ياران. مذلّ الأعداء: خوار كننده دشمنان. وارث الانبياء: ميراث بر پيامبران. نور ابصار الوري: نور ديدگان خلايق. الوتر الموتور: خونخواه شهيدان. كاشف البلوي: بر طرف كننده بلاها. المعد لقطع دابر الظلمه: مهيّا شده براي ريشه كن كردن ظالمان. المنتظر لاقامة الأمت و العوج: مورد انتظار براي از بين بردن كژيها و نادرستي ها. المترجي لازالة الجور و العدوان: مورد آرزو براي بر طرف كردن ستم و تجاوز. المدّخّر لتجديد الفرائض و السنن: ذخيره شده براي تجديد واجبات و سنن الهي. المؤمّل لاِحياء الكتاب وحدوده: مورد اميد براي زنده ساختن دوباره قرآن و حدود آن. جامع الكلمة علي التقوي: گرد آورنده مردم بر اساس تقوي. السبب المتصل بين الأرض و السماء: واسطه بين آسمان و زمين، كانال رحمت حق بر خلق. صاحب يوم الفتح و ناشرراية الهدي: صاحب روز پيروزي و بر افرازنده پرچم هدايت. مؤلف شمل الصلاح و الرضا: الفت دهنده دلها بر اساس رضايت و درستكاري. الطالب بدم المقتول بكربلا: خونخواه شهيد كربلا. المنصور علي من اعتدي عليه وافتري: ياري شده عليه دشمنان وافترا زنندگان. المضطرّ الّذي يجاب اذا دعي: پريشان و درمانده اي كه چون دعا كند دعايش مستجاب شود.
پاورقي
[40] ـ نجم الثاقب، از صفحه 55 تا 132.

شبيه پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم)

شبيه پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم)
حضرت مهدي (عليه السلام) سيمايي چون سيماي پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) دارد، در رفتار و گفتار و سيرت نيز شبيه و همانند اوست.( [41] ) اميرالمؤمنين (عليه السلام) روزي به امام حسين (عليه السلام) نظر افكنده به اصحاب خود فرمودند: «در آينده خداوند از نسل او مردي را پديد مي آورد كه همنام پيامبر شماست و در ويژگيهاي ظاهري و سجاياي اخلاقي به او شباهت دارد.»
پاورقي
[41] ـ بحارالانوار ج 51 ص 39 حديث 19.

زيبا و خوش صورت

زيبا و خوش صورت
زيبايي اگر به اعتدال و تناسب اعضاي چهره، يا به گيرايي نگاه و نورانيّت صورت و جذّابيّت آن باشد، همگي در وجود نازنين يادگار پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) به وديعت نهاده شده است.( [42] )
پاورقي
[42] ـ مدرك پيشين ص 36 حديث 6، شابٌ مربوع القامة حسن الوجه.

گشاده پيشاني

گشاده پيشاني
پيشاني بلند و گشاده اش بر هيبت و وقار چهره زيبايش مي افزايد، و چنان نوري بر چهره و جبين او پيداست كه سياهي موهاي سر و محاسن شريفش را تحت الشعاع قرار مي دهد.( [43] )
پاورقي
[43] ـ مدرك پيشين ص 36 ـ 40، هو رجل أجلي الجبين، نور وجهه يعلو سواد لحيته و رأسه.

ميانه قامت

ميانه قامت
قامتي نه دراز و بي اندازه و نه كوتاه بر زمين چسبيده دارد، بلكه اندامش معتدل و ميانه است.( [44] )
پاورقي
[44] ـ منتهي الآمال ج 2 ص 481: ليس بالطويل الشامخ و لا بالقصير اللاّزق بل مربوع القامة.

داراي دو خال مخصوص

داراي دو خال مخصوص
خالي بر چهره دارد كه برگونه راستش همچون دانه مُشكي ميان سفيدي صورتش مي درخشد و خالي ديگر بين دو كتفش متمايل به جانب چپ بدن دارد.( [45] ) در باره شمايل ظاهري امام زمان(عليه السلام) پاره اي صفات ديگر از مجموعه روايات وارده در اين باب مي توان بدست آورد: * آن حضرت رنگي سپيد، كه آميختگي مختصري با رنگ سرخ دارد. * از بيداري شب ها، چهره اش به زردي مي گرايد. * چشمانش سياه و ابروانش بهم پيوسته است و در وسط بيني او بر آمدگي كمي پيداست. * ميان دندانهايش گشاده و گوشت صورتش كم است. * ميان دو كتفش عريض است و شكم و ساق او به اميرالمؤمنين(عليه السلام)شباهت دارد. * در وصف او وارد شده: «المهديّ طاووس اهل الجنّة. وجهه كالقمر الدّري عليه جلابيب النور». «حضرت مهدي(عليه السلام) طاووس اهل بهشت است، چهره اش مانند ماه درخشنده است و گويا جامه هايي از نور بر تن دارد.»( [46] ) «اللّهم ارني الطّلعة الرّشيدة والغرّة الحميدة واكحل ناظري بنظرة منّي اليه». «بار خدايا ! آن جمال بارشادت و پيشاني نوراني ستايش شده را، به من بنمايان، و چشمم را به نگاهي به او، سرمه كن».
پاورقي
[45] ـ مدرك پيشين، و بحارالانوار ج 51 ص 41 حديث 22. [46] ـ منتهي الآمال، ج 2، ص 481.

پيشينه غيبت

پيشينه غيبت
غيبت دوازدهمين پيشواي مسلمين حضرت مهدي (عليه السلام)، امري ناگهاني و غير منتظره نبوده، بلكه عوامل متعدّدي به شناخت قبلي اين پديده توسط مسلمانان، كمك مي كرده است: 1 ـ غيبت هاي دراز مدت و كوتاه مدت پيامبران پيشين سلام اللّه عليهم، و نهاني هاي متعدد شخص پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه وآله وسلم) كه طي مباحث قبلي اجمالا ذكر گرديد. آشنايي مردم با تاريخ اديان گذشته و كيفيت حصول چنين غيبتهايي در آن دورانها، پذيرش غيبت حضرت مهدي(عليه السلام) را، براي آنان آسان مي ساخت. 2 ـ انبوهي از روايات مستند و صحيح، در آگاه سازي مؤمنين نسبت به چگونگي زندگي و امامت نهمين فرزند از نسل امام حسين(عليه السلام) كه به بيانهاي گوناگون از زبان پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) و ساير معصومين، حصول غيبتي طولاني براي او را مورد تأكيد قرار مي دادند. در اين مورد تنها در كتاب «كمال الدين و تمام النعمة» بيش از (150) حديث جمع آوري شده و طي چهارده باب، از باب (24) تا باب (38)، تحت عنوان هاي «ما اخبر به النبي (صلي الله عليه وآله وسلم) من وقوع الغيبة» و «ما أخبر به أمير المؤمنين (عليه السلام)من وقوع الغيبة» و... «ما اخبر به العسكري(عليه السلام)من وقوع الغيبة» بطور جداگانه، فرمايشات هريك از معصومين(عليهم السلام)پيرامون غيبت و لزوم آمادگي مردم ذكر گرديده است. 3 ـ كيفيت زندگاني دو امام بزرگوار شيعه، امام هادي (عليه السلام) و امام حسن عسكري(عليه السلام) را، مي توان مقدّمه اي عيني و عملي براي آماده سازي مردم، جهت غيبت حضرت مهدي(عليه السلام) به شمار آورد. به عبارت ديگر، زندگي اجباري آن دو امام مظلوم در محاصره نيروي دشمن و در شرايط دشوار شهر محل تبعيد شان ـ سامرّا ـ ارتباط ايشان را با مردم و حتّي شيعيان و خواص اصحاب خود، آنچنان تقليل داده بود كه بطور طبيعي شكلي از نهان زيستي و غيبت را تداعي مي كرد.

مقدمه غيبت كبري

مقدمه غيبت كبري
غيبت صغري را مي توان مقدمه اي ديگر براي غيبت كبراي امام زمان(عليه السلام) به شمار آورد. مردم اگرچه طي احاديث فراوان از طريق پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم)و امامان گذشته(عليهم السلام) با انديشه غيبت طولاني پيشواي شان آشنايي پيدا كرده و كيفيت ابتلاي دو امام پيشين به محاصره دشمن، آنان را عملا بانهاني پيشوا، مأنوس ساخته بود، اينك با غيبت صغري بايد آمادگي كامل براي نهان زيستي طولاني و غير معلومِ امام و رهبر خويش پيدا مي كردند.

زمان غيبت صغري

زمان غيبت صغري
به عقيده گروهي از محدّثين و تاريخ نگاران، دوران غيبت صغري از زمان ولادت امام زمان (عليه السلام) در سال (255) هجري قمري، شروع شده و با استمرار تا سال (329)، مدت هفتاد و چهار سال به طول انجاميد. لكن به استناد شواهد متعددي در روايات و اخبار اين باب، مي توان مطمئن شد كه مراد از غيبت صغري همان مدت شصت و نه سال ـ بين آغاز امامت آن بزرگوار به دنبال شهادت امام حسن عسكري(عليه السلام)، در سال (260) هجري قمري، تا آغاز غيبت كبري در سال (329) ـ مي باشد كه قول مشهور است.( [1] )
پاورقي
[1] ـ بحارالانوار ج 51 صفحه 366.

نحوه ارتباط با مردم

نحوه ارتباط با مردم
در طي مدت غيبت صغري، چهار تن از بزرگان علم و تقوي بنام هاي عثمان بن سعيد عمروي (رحمة اللّه عليه)، و محمد بن عثمان بن سعيد عمروي (رحمة اللّه عليه)، و حسين بن روح نوبختي (رحمة اللّه عليه)، و علي بن محمد سيمري (رحمة اللّه عليه)، تحت عنوان «نوّاب اربعه» وساطت بين امام (عليه السلام)و مردم را به عهده داشتند. هركدام از اين بزرگواران با فرمان خاصِّ امام زمان(عليه السلام) به چنين مقامي منصوب مي شدند. مثلا پس از فوت عثمان بن سعيد عمروي (رحمة اللّه عليه)، ـ كه قبل از امام زمان(عليه السلام)نيابت از طرف امام علي النقي(عليه السلام)و امام حسن عسكري(عليه السلام) را نيز عهده دار بود ـ نامه اي به خط امام زمان(عليه السلام) خطاب به فرزندش محمد رسيد كه در بخشي از آن آمده بود.
«ما همه از خداييم و بسوي او باز مي گرديم تسليم فرمان او و راضي به قضاي او هستيم. پدرت سعادتمندانه زيست، و پسنديده وفات كرد، رحمت خدا براو باد و خدا او را با اولياء و مواليانش محشور فرمايد كه همواره در اجراي فرمانشان كوشا بود.» و در بخشي ديگر فرموده بود:
«خدا به تو اجر جزيل دهد ... از كمال سعادت پدرت اين بودكه خدا فرزندي چون تو را روزي او كرد كه بعد از او جانشينش باشد و به امر خدا در مسئوليتي كه داشت قائم مقام او گردد و موجبات رحمت او را فراهم آرد.»( [2] )
قابل ذكر است كه امام زمان(عليه السلام) در اين دوران سفراء و مأموريني خاص نيز داشتند كه در پاره اي مسئوليت هاي ويژه همچون جمع خمس و زكات از طرف آن حضرت مأموريت مي يافتند.
صاحب «اعلام الوري» در اين باره گويد: «در غيبت صغري «سفيراني» موجود بودند و «نوّاب و ابوابي» مشهور وجود داشتند كه شيعيان در باره آنان هيچ اختلافي نداشتند. بعضي از آنان عبارتند از: ابو هاشم داود بن قاسم جعفري، محمد بن علي بن بلال، ابوعمرو عثمان بن سعيد روغن فروش، فرزندش ابوجعفر محمد بن عثمان رحمة اللّه عليهما، عمر اهوازي، احمد بن اسحاق، ابومحمد و جنائي، ابراهيم بن مهزيار، محمد بن ابراهيم و جماعتي ديگر كه بعداً در صورت نياز ذكر خواهند شد.»( [3] )
پاورقي
[2] ـ مدرك پيشين صفحه 349 به نقل از غيبت شيخ طوسي و احتجاج و كمال الدين.
[3] ـ مدرك پيشين صفحه 365 به نقل از «اعلام الوري».

پايان غيبت صغري

پايان غيبت صغري
ابو محمد حسن بن محمد كاتب گويد: در سال 329، در مدينه بودم. چند روز قبل از وفات ابوالحسن علي بن محمد سيمري در خانه اش حاضر شدم، او نامه اي به خط مولا صاحب الزمان (عليه السلام) را به مردم حاضر در جلسه نشان داد كه چنين نوشته بود: «بنام خداوند بخشنده مهربان; اي علي بن محمد سيمري! خداوند اجر برادرانت را در باره تو زياد گرداند، تو تا شش روز ديگر وفات خواهي كرد. پس امور خود را جمع كن و كسي را براي جانشيني خود تعيين و معرفي نكن. زيرا غيبت نهايي واقع شده و ديگر ظهوري نيست مگر بعد از اذن خداي تعالي و آن ظهور، پس از گذشت مدتي طولاني وسخت شدن دلها و پر شدن زمين از ظلم و جور اتفاق خواهد افتاد. و از بين شيعيان من كساني خواهند آمد كه ادعاي مشاهده مرا دارند، آگاه باشيد هركس قبل از خروج سفياني و بر آمدن صيحه آسماني چنين ادعايي داشته باشد دروغگويِ افترا زننده است و لاحول و لا قوة الا بالله العلي العظيم.» ابومحمد گويد: متن توقيع را نوشتيم و بيرون آمديم. روز ششم بسويش برگشتيم در حالي كه داشت جان مي داد و آخرين كلامش اين بود: «همه امور بدست خداست.»( [4] )
پاورقي
[4] ـ مدرك پيشين ص 361 به نقل از غيبت شيخ طوسي و كمال الدين.

چگونگي غيبت

چگونگي غيبت
در باب غيبت حضرت مهدي (عليه السلام) رواياتي هست كه با دقت در آنها مي توان كيفيّت غيبت را دريافت و از اين طريق به حلّ بسياري از سؤالات و اشكالاتي كه به نحوه غيبت بر مي گردد نائل گرديد

الف) مستور بودن

الف) مستور بودن
امام صادق(عليه السلام) فرمود: «در صاحب اين امر سنّتهايي از پيامبران(عليهم السلام)است: سنّتي از موسي بن عمران، سنّتي از عيسي، سنّتي از يوسف، سنّتي از محمد(صلي الله عليه وآله وسلم) : امّا سنّتي كه از موسي(عليه السلام) دارد، آنست كه خائف و منتظر فرصت نشسته است. امّا سنّتي كه از عيسي (عليه السلام) دارد آنست كه در باره اش بگويند آنچه را كه در باره عيسي(عليه السلام) مي گفتند. امّا سنّتي كه از يوسف(عليه السلام) دارد، مستور بودن است. خداوند بين او و مردم حجابي قرار مي دهد، بطوري كه او را مي بينند ولي نمي شناسند. و امّا سنّتي كه از محمد(صلي الله عليه وآله وسلم) دارد، آنست كه هدايت شده به هدايت او و سير كننده به سيرت اوست.»( [5] ) با توجّه به اين روايت و نظاير آن، زندگي حضرت مهدي (عليه السلام) در دوران غيبت، به شكل طبيعي صورت مي گيرد و حتّي مردم عادي نيز به ديدار او توفيق مي يابند، امّا از شناخت او ناتوان اند. با اين تفسير، غيبت آن بزرگوار، فقط به عنوان «حجاب معرفت» و «مانع شناخت» مطرح مي شود كه آن هم بر ديده و دل مردم كشيده شده است نه بر وجود شريف او. و بدين ترتيب مي توان گفت كه هرگاه آن حجاب و مانع از چشم و سريره مردم برداشته شود (يَرَونه و يعرفونه) او را خواهند ديد و خواهند شناخت. پاورقي
[5] ـ كمال الدين ج 2، باب 33، ح 46، ص 351.

ب) حضور مستور و مستمر

ب) حضور مستور و مستمر
در فرازهايي از «دعاي ندبه» مي خوانيم: «بنفسي انت من مغيّب لم يخل منّا بنفسي انت من نازح ما نزح عنّا»( [6] ) به جانم سوگند كه تو آن نهان شده اي كه بيرون از جمع ما نيستي.
به جانم سوگند كه تو آن دور شده اي كه از ما دوري نداري.
تعبير زيباي «نهان شده اي كه هميشه باماست» و «دور شده اي كه به ما نزديك است»، نويد بخش «حضور مستمر» امام زمان(عليه السلام) در جمع شيعيان و محبّين است.
در اين كلام يا تضادّي نيست از آن رو كه مي تواند «هميشه با ما باشد» ولي چون شناخته نمي شود «نهان شده و مستور» به شمار آيد.
و يا اگر ظاهراً تضادّي باشد، قابل حلّ است از آن جهت كه «دور شده» از عموم مردم به حساب مي آيد، لكن به خاصّان و مواليان خود «نزديك» است.
پاورقي
[6] ـ مفاتيح الجنان.

ج) نهاني از ديدگان نه از دلها

ج) نهاني از ديدگان نه از دلها
راوي گويد از امام كاظم (عليه السلام) در باره آيه قرآن «و اسبغ عليكم نعمه ظاهرة و باطنة»( [7] ) پرسيدم. فرمود:
«نعمت ظاهر و آشكار، امام ظاهر است و نعمت باطن و پنهان، امام غائب.»
پرسيدم: آيا از امامان ما كسي غائب مي شود؟ فرمود: «نعم، يغيب عن ابصار الناس شخصه، و لا يغيب عن قلوب المؤمنين ذكره». «آري! چهره اش از ديدگان مردم پنهان مي شود، لكن يادش از دلهاي مؤمنان غايب نمي شود.»( [8] ) مردم اگرچه از ديدن چهره پرفروغ امام خويش در دوران غيبت محروم مي مانند، لكن مي توانند ياد او را هميشه در دل داشته باشند. توجه به اختلاف دو تعبير «ابصار الناس» و «قلوب المؤمنين» در كلام حضرت، نشان دهنده امتياز مؤمنين و اختلاف تلقّي آنان از غيبت، نسبت به ساير مردم است. آنچه براي مردم عادي مهم است; ديدن با «چشم سر» است، اگر نبينند باور نمي كنند، دلشان از امامي كه نمي بينند، متأثّر نمي شود، و چون «دل» متأثر نشد، عملشان رنگ تبعيّت از امام نمي گيرد. اما براي مؤمنين، آنچه اهميت دارد، ديدن با «چشم دل» است، و چون با چشم دل، امام معصوم خويش را مي بينند، ايمان مي آورند رفتار و گفتارشان رنگ ولايت مي گيرد، اگرچه او را با «چشم سر» نتوانند ببينند پاورقي
[7] ـ لقمان: 20.
[8] ـ منتخب الاثر فصل 2 باب 22 حديث 3 ـ صفحه 239 به نقل از كفاية الاثر.

د) آگاهي مواليان حقيقي به مكان غيبت

د) آگاهي مواليان حقيقي به مكان غيبت
امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: «للقائم غيبتان احديهما طويلة و الأخري قصيرة فالأولي يعلم بمكانه فيها خاصة من شيعته، و الأخري لايعلم بمكانه فيها اِلاّ خاصّة مواليه في دينه».( [9] ) «براي حضرت قائم (عليه السلام) دو غيبت است: يكي كوتاه و ديگري طولاني. در غيبت اول، جز شيعيان مخصوص، كسي از جاي آن حضرت باخبر نيست. و در غيبت دوم، جز دوستان مخصوص و مواليان حقيقي در دين، كسي به مكان او آگاه نيست.» با اين تفسير نيز غيبت، حجابي است كه بر ديدگان نامحرمانِ حريم ولايت حقيقي كشيده اند اگر شيعه، شيعه واقعي و دوست صديق و صادق مولايش باشد و اگر ولايت ناب را دارا باشد، به مكان اقامت امام(عليه السلام) در غيبت آگاه مي باشد و با چنين آگاهي، توفيق حضور مي يابد. پاورقي
[9] ـ كافي، ج 2. كتاب الحجة حديث 19 صفحه 141.

هـ) كناره گزيني و دوري از مساكن ظالمين

هـ) كناره گزيني و دوري از مساكن ظالمين
امام صادق(عليه السلام) فرمودند: «لابدّ لصاحب هذا الامر من غيبة و لابدّ له في غيبته من عزلة و نعم المنزل طيبةٌ و ما بثلاثين من وحشة».( [10] ) «صاحب اين امر ناگزير از غيبت است و به ناچار در زمان غيبتش گوشه گيري و كناره گزيني اختيار كند. و چه خوب منزلي است مدينه و در آن سي نفر( [11] ) هيچ هراس و وحشتي نيست.» مولايمان حضرت مهدي (عليه السلام) ناچار از غيبت است امّا چرا؟ جوابش به نحوي در جمله بعدي روشن مي شود. اينكه براي چنين غيبتي ناگزير از كناره گيري و دوري از مردم است هم كيفيت غيبت و هم چرايي غيبت را نشان مي دهد. در حقيقت چون جبّاران دستمگران او را نمي خواهند مجبور است دور از مردم زندگي كند و بالاتر از اين، چون اگر او را بيابند به قتل او كمر مي بندند و مانع از تحقق وعده هاي الهي به دست او مي شوند، ناگزير است در مكاني دور از ظالمين سكني گزيند، چنانكه خود فرمود: «بمكاننا النائي عن مساكن الظالمين... ما اگرچه در اقامتگاه خويش كه دور از مساكن ظالمين است به سر مي بريم...». پاورقي
[10] ـ مدرك پيشين حديث 16 صفحه 140.
[11] ـ بنابر بعضي از اقوال، حضرت مهدي(عليه السلام) در دوران غيبت كبري، همراه با سي تن از ياران نزديك خويش در مكاني نامعلوم، اقامت دارد.

و) گمنامي

و) گمنامي
امام صادق (عليه السلام) فرمود: «اَما واللّه ليغيبنَّ عنكم صاحب هذاالأمر وليخملنَّ هذا حتّي يقال: مات، هلك، في أي واد سلك؟».( [12] ) «آگاه باشيد، به خدا سوگند كه صاحب اين امر از شما غائب گردد و همانا گمنام مانَد تا آنجا كه گويند: او مُرد، هلاك شد، در كدام درّه گم شد؟» پاورقي
[12] ـ مدرك پيشين حديث 11 صفحه 138.

ز) راه رفتن در بازارها و پا گذاردن بر فرشهاي مردم

ز) راه رفتن در بازارها و پا گذاردن بر فرشهاي مردم
امام صادق (عليه السلام) فرمود: «برادران يوسف(عليه السلام) همگي نوادگان و فرزندان پيامبران بودند، با اين همه اگرچه با يوسف تجارت كردند و خريد و فروش نمودند و مورد خطاب قرارش دادند، امّا در عين برادري او را نشاختند تا آن زمان كه خودش گفت: من يوسف هستم و اين برادر من است. پس اين امت نفرين شده چگونه انكار مي كند كه خداي عزّوجلّ با حجّت خويش ـ امام دوازدهم ـ در يك زماني همان كند كه با يوسف كرد، چنانكه تا مدّتي او را ببينند ولي نشاسند ... فما تنكر هذه الامّة أن يفعل اللّه جلّ و عزّ بحجته كما فعل بيوسف، أن يمشي في اسواقهم و يَطَأ بُسُطَهم حتّي يأذن اللّه في ذلك له... . و چگونه اين امت، انكار مي كند كه خداوند عزّوجلّ با حجّت خويش همان كند كه با يوسف كرد كه امام آنان در بازارهاي شان راه برود و بر فرشهاي شان قدم بگذارد، امّا او را نشناسند تا آن زماني كه خداوند به ظهور او اجازه فرمايد.»( [13] )
پاورقي
[13] ـ مدرك پيشين حديث 4 صفحه 134.

ح) آگاهي به حال مردم

ح) آگاهي به حال مردم
اميرالمؤمنين (عليه السلام) در منبر كوفه خطبه خواند و راجع به حجّت هاي الهي سخن گفت كه يا آشكارند و مورد اطاعت قرار نمي گيرند، يا پنهان هستند و مورد انتظارند، سپس فرمود: «إنْ غابَ عن الناس شخصهم في حال هدنتهم فلم يَغِبْ عنهم قديم مبثوث علمهم و آدابهم في قلوب المؤمنين مثبتة، فهم بها عاملون».( [14] ) «اگر در حال آرامش مردم، پيكر و شخص آن حجت ها از ديدگان مردم پنهان گردد، هرگز علم و آگاهي منتشر آنان، از حال مردم منقطع نگردد، بلكه آداب آنان در دلهاي مردم ثابت است و مردم به آنها عمل مي كنند.» و اين همانست كه حضرت مهدي (عليه السلام)فرمود: «لا يعزب عنا شيءٌ من اخباركم... هيچ خبري از شما بر ما پوشيده نمي ماند.»( [15] ) پاورقي
[14] ـ مدرك پيشين حديث 13 صفحه 139.
[15] ـ احتجاج طبرسي ـ توقيع شريف.

چرائي غيبت

چرائي غيبت
پرسش پيرامون علت غيبت، نه تنها پس از وقوع غيبت حضرت مهدي(عليه السلام)بلكه حتّي قبل از پيدايش ظاهري آن حضرت، در زمان پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم)و امامان پس از او مطرح مي شده، بگونه اي كه در فرمايشات آن بزرگواران نيز، به پاسخگويي آن پرداخته شده است. آنچه قبل از بررسي گذراي اين مبحث، لازم به تذكّر است، اشاره به ناتواني بشر در شناخت اسرار پيچيده هستي، در همه زمينه هاست. با پيشرفت علم و دانش، انسانها روز به روز آفاق گسترده تري را فرا روي خويش مي يابند كه حجم معلومات و دانسته هاي خود را در برابر مجهولات و امور ناشناخته آن بسيار ناچيز مي شمارند. از انيشتين نقل شده است كه انگشت خود را به آب دريا زد و گفت: «نسبت بين آبي كه انگشت مرا مرطوب ساخته به آب دريا، مثل نسبت معلومات، ما در برابر مجهولات هستي است.» منظور از اين بيان، اعتراف به ناشناخته ماندن بسياري از ابعاد غيبت و حكمت هاي آن است، به عبارت ديگر بايد پذيرفت كه اگر در پاره اي روايات به برخي عدل و حكمت هاي غيبت دست يافتيم، هرگز به اين معنا نيست كه غيبت داراي علت هاي اساسي تر و حكمت هاي بالغه ديگر نمي باشد، با اين همه نگاهي مختصر به برخي روايات اين باب، خالي از فايده نيست:

امتحانِ درجه تسليم در برابر اراده خدا

امتحانِ درجه تسليم در برابر اراده خدا
امام صادق (عليه السلام) فرمودند: «إنّ وجه الحكمة في ذلك لاينكشف اِلاّ بعد ظهوره، كما لا ينكشف وجه الحكمة لما اتاه الخضر من خرق السفينة، و قتل الغلام و اقامة الجدار لموسي(عليه السلام) اِلاّ وقت افتراقهما.»( [16] ) «وجه حكمتي كه در غيبت حضرت مهدي(عليه السلام) هست جز بعد از ظهورش، معلوم نمي گردد. چنانكه وجه حكمتي كه در افعال حضرت خضر بود نسبت به سوراخ كردن كشتي و كشتن پسرك و برپا داشتن ديوار نيمه خراب، براي حضرت موسي(عليه السلام) جز در وقت جدا شدن آن دو ظاهر نگشت.» ذكر جريان ملاقات حضرت خضر(عليه السلام) و حضرت موسي(عليه السلام) در كلام امام صادق(عليه السلام)، اشاره به اين نكته دارد كه مأموريت حضرت موسي(عليه السلام)از جانب خدا، براي درك حضور و همراهيِ حضرت خضر(عليه السلام)، به منظور آزمايش ميزان تحمّل او در برابر امور ناشناخته و درجه تسليم او در مقابل حكمت هاي پوشيده هستي، صورت گرفت. غيبت حضرت مهدي(عليه السلام) نيز مي تواند صدها حكمت پنهان داشته باشد كه جز در موقع ظهور آن حضرت روشن نمي شوند. آنچه مطلوب است تسليم در برابر اراده الهي است كه اين غيبت را تقدير فرموده است. پاورقي
[16] ـ كمال الدين، ج 2، باب 44، ح 11، ص 482.

بيم از كشته شدن

بيم از كشته شدن
امام صادق (عليه السلام) فرمود: «براي حضرت قائم قبل از ظهورش، غيبتي هست» زراره گويد پرسيدم: چرا؟ فرمود: «يخاف علي نفسه الذّبحة. از كشته شدن خويش مي ترسد.»( [17] )
از آن رو كه حضرت مهدي (عليه السلام) آخرين امام معصوم است وهمچون امامان گذشته نيست كه اگر كشته شد، امامي ديگر جانشين او شود. او بايد بماند تا آن زمان كه شرايط لازم براي حكومت جهاني اسلام و قرآن پيش آيد. قيام نمايد و دنيا را از عدل و داد پر كند، مردمي كه طي بيش از دو قرن ثابت كردند كه هر امامِ هدايت را، يا به شمشير يا به زهر، از بين مي برند، بي گمان اگر حضرت مهدي(عليه السلام)غيبت نمي كرد، او را نيز به سرنوشت پدران بزرگوارش دچار مي كردند. خصوصاً ملوك بني عباس كه از مدتها قبل، توطئه ها كردند و در مقام كشتن او بر آمدند و با توجه به همين دسيسه ها بود كه خداوند عزوجلّ حتّي ولادت حجّت خويش را بصورت پنهان قرار داد.
ذكر اين حكمت نشان مي دهد كه تا زمان حتمي شدن قيام، هر زمان ديگري، خطر كشته شدن امام(عليه السلام) را به همراه دارد و كشته شدن امام(عليه السلام)، كشته شدن پيام اوست، كشته شدن اسلام است كه خدا هرگز به آن رضايت نخواهد داد. پاورقي
[17] ـ كمال الدين، ج 2، باب 44، ح 10، ص 481.

الطاف خفيّه پروردگار

الطاف خفيّه پروردگار
الف) خداي تبارك و تعالي به دنبال امتحاني طولاني در كيفيت برخورد مسلمانان با اولياي الهي وجود شريف حضرت مهدي(عليه السلام) را، در پس پرده غيبت قرار داد. از آن رو كه مي دانست اگر در چنين شرايطي او را ظاهر گرداند، از اكثر مردم، تعدّيات و تجاوزات مختلفي در حق او صورت خواهد گرفت كه به موجب آن، مستحق عقوبات الهي خواهند شد. پس وليّ خود را از ديدگان مردم پنهان داشت تا بدين وسيله وجود و حضور او كه چشمه رحمت است، مايه نقمت نگردد.( [18] ) ب) ابراهيم كرخي گويد به امام صادق(عليه السلام) عرض كردم: خدا امرتان را اصلاح كند، آيا علي(عليه السلام) در دين خداي عزّوجلّ قوي نبود؟ فرمود: «چرا». گفتم: پس چگونه مخالفين بر او غلبه يافتند و چرا آنان را دفع نكرد و چه چيزي او را باز داشت؟ فرمود: «آيه اي در كتاب خدا مانع او شد.» پرسيدم: چه آيه اي؟ فرمود: «قول خداوند عزّوجلّ: «لوتزيّلوالعذّبنا الذين كفروا منهم عذاباً اليماً».( [19] ) «اگر مؤمنان و كافران از هم جدا مي شدند، كافران را به عذابي دردناك دچار مي كرديم». به موجب اين آيه، خداوند در اصلاب مردم كافر و منافق وديعت هايي دارد كه همان فرزندان صالح هستند و از نسل آنان پديد مي آيند، از اين رو علي(عليه السلام) آن پدران را نمي كشت تا آنكه وديعت هاي الهي خارج شوند. بعد از خروج آن ودايع بود كه بر هركس از آنان غلبه مي يافت او را مي كشت. و چنين است قائم ما اهل البيت كه ظهور نمي كند تا آنكه همه نسلهاي پاك و مؤمن كه وديعت هاي خدايند، ظاهر شوند. آن زمان است كه ظهور مي كند و بر هركس غلبه يابد مي كشد.»( [20] )
ج) امام صادق (عليه السلام) فرمود: «يا عمار الصدقة و اللّه في السر افضل من الصدقة في العلانية و كذلك عبادتكم في السر مع امامكم المستتر في دولة الباطل افضل، لخوفكم من عدوكم في دولة الباطل».( [21] )
«اي عمار! همچنانكه صدقه پنهاني بهتر از صدقه آشكار است، عبادت پنهاني شما در دولت باطل در حالي كه امام تان پنهان و مستور باشد، افضل و داراي ثواب بيشتر است، به خاطر ترسي كه شما در دولت باطل از دشمنان تان داريد پاورقي
[18] ـ نقل با تصرف از كلام شيخ صدوق رحمة اللّه ـ كمال الدين جلد 2 صفحه 641.
[19] ـ سوره فتح، آيه 25.
[20] ـ مدرك پيشين ص 642.
[21] ـ مدرك پيشين ص 646.

آماده شدن شرايط براي محو سلطه مستكبران

آماده شدن شرايط براي محو سلطه مستكبران
حضرت مهدي (عليه السلام) فرموده است: «انّه لم يكن لاحد من آبائي(عليهم السلام)اِلاّ وقد اوقعت في عنقه بيعة لطاغية زمانه و إني أخرج حين أخرج ولابيعة لأحد من الطواغيت في عنقي».( [22] )
«هيچكدام از پدران من (عليهم السلام) نبودند مگر آنكه بيعت طاغوت دورانش اجباراً بر عهده اش نهاده شد، اما من در زمان ظهورم، در حالي قيام مي كنم كه بيعت و پيمان هيچ يك از طواغيت برگردنم نيست.
حضرت مهدي (عليه السلام) اگر بخواهد بر طبق اراده خدا حكومتي توحيدي در همه عالم تشكيل دهد بگونه اي كه همه قدرتهاي حاكم را در هم شكسته و سلطه و سيطره اش را بر سراسر هستي گسترش دهد، لازم است كه شرايطي در دنيا ايجاد شود كه از همان زمان ظهور تا استقرار كامل نظام عدالت، هيچ طاغوت و مستكبري را ياراي مقاومت و غلبه در برابر او نباشد. پاورقي
[22] ـ متخب لاثر، باب 28، ص 267.

آزمايش مردم در ميزانِ ايمان به امامت

آزمايش مردم در ميزانِ ايمان به امامت
پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: «ذلك الّذي يغيب عن شعيته و اوليائه غيبةً لايثبت فيها علي القول بامامته إلاّ من امتحن اللّه قلبه للايمان».( [23] )
«او ـ مهدي (عليه السلام) ـ كسي است كه از شيعيان و دوستان خود غائب مي گردد غيبتي كه در آن، كسي بر اعتقاد به امامت و ولايت او استوار نمي ماند مگر آن كس كه خداوند قلبش را به ايمان امتحان كرده باشد.
پاورقي
[23] ـ مدرك پيشين ص 101.

آزمايش مؤمنان به سختي ها و شدايد روزگار

آزمايش مؤمنان به سختي ها و شدايد روزگار
امام صادق (عليه السلام) فرمود: «إنّ لصاحب هذاالامر غيبةً، المتمسّك فيها بدينه كالخارط للقتاد».( [24] )
«صاحب اين امر ـ حضرت مهدي (عليه السلام) ـ غيبتي دارد كه در آن، هركس بخواهد دينش را حفظ كند مانند كسي است كه بخواهد با كشيدن دست بر شاخه اي خار، آن را از خار بري سازد.»
امام كاظم (عليه السلام) فرمود: «إنما هي محنةٌ من اللّه عزّوجلّ امتحن اللّه بها خلقه».( [25] )
«به يقين، غيبت مهدي (عليه السلام)، امتحاني از جانب خداست كه بندگانش را به آن مي آزمايد. و امام صادق (عليه السلام) فرمود: نه به خدا قيام نخواهد كرد مگر غربال شويد، مگر در امتحانات، تصفيه شويد مگر نيك و بدتان از هم جدا شوند.»( [26] )
پاورقي
[24] ـ كمال الدين باب 33 ص 346.
[25] ـ اصول كافي كتاب الحجّة ج 2 صفحه 133.
[26] ـ مدرك پيشين صفحه 196 حديث 6 با تلخيص.

گناهان و عدم آمادگي مردم

گناهان و عدم آمادگي مردم
حضرت مهدي (عليه السلام) در بيان كيفيت بهره بردن از وجود ايشان در دوران غيبت مي فرمايند: «و امّا وجه الانتفاع بي في غيبتي فكالانتفاع بالشمس اذا غيّبها عن الابصار السحاب».( [27] ) «امّا چگونگي بهرهوري از من در دوران غيبتم چونان بهره بردن از خورشيد است زماني كه ابرها آن را از ديدگان، مستور مي دارند.» طبق اين كلام شريف، وجه غيبت خورشيد را بايد در وجود ابرها جستجو كرد. خورشيد به خودي خود عين ظهور است و يكسره نور افشاني و درخشش دارد. اين ابرها هستند كه چهره جان فروز آن را از ديدگان مخفي مي كنند. و بدين گونه است نهاني آخرين خورشيد ولايت و امامت حضرت مهدي (عليه السلام) كه در ذات خويش جز مهرباني و لطف و عنايت نسبت به عباد اللّه ندارد. امّا مردم با گناهان خود و با عدم آمادگي براي قبول حكومت الهي او، سبب پنهان ماندن او در پس پرده هاي سياه ابر غيبت مي باشند. چنين است كه شيخ طوسي (رحمة اللّه عليه) مي فرمايد:
«امّا سبب غيبت امام دوازدهم(عليه السلام) ممكن نيست كه از جانب خداي سبحان و يا از جانب خود آن حضرت باشد، بلكه از طرف مردم و مكلفين است و جهت آن غلبه خوف ـ از نابودي حق ـ و مطيع نبودن مردم نسبت به اوست و هر موقع كه اين سبب زائل شود و مردم در اطاعت او بكوشند، و تسليم او باشند، ظهور واجب مي شود.»( [28] ) پاورقي
[27] ـ بحارالانوار ج 52 صفحه 92 حديث 7 ـ احتجاج صفحه 263.
[28] ـ كتاب الغيبه.

جريان سنّت الهي

جريان سنّت الهي
امام صادق (عليه السلام) فرمود: «وجه الحكمة في غيبته، وجه الحكمة في غيبات من تقدّمه من حجج اللّه تعالي ذكره».( [29] )
وجه حكمت در غيبت او، همان وجه حكمت در غيبت هايي است كه توسط حجّت هاي الهي پيش از او صورت گرفته، به عبارت ديگر مي توان وجه غيبت حضرت مهدي (عليه السلام) را استمرار همان سنّت حكيمانه اي دانست كه در ادوار گذشته تاريخ به غيبت بسياري از انبياء و اولياء انجاميده است.
چنانكه باز هم امام صادق(عليه السلام) فرمود: «إنّ سنن الانبياء(عليهم السلام)بما وقع بهم من الغيبات حادثة في القائم منّا اهل البيت حذوالنّعل بالنّعل و القذّة بالقذّة».( [30] ) «سنت هاي پيامبران نسبت به غيبت هايي كه براي شان پيش آمد، همگي به طور تمام و كمال در مورد قائم ما اهل بيت، اتفاق مي افتد.» پاورقي
[29] ـ بحار الانوار ج 52 صفه 91 به نقل از علل الشرايع.
[30] ـ كمال الدين ج 2 باب 33 حديث 31 صفحه 345.

غيبت پيامبران پيشين

غيبت پيامبران پيشين
عبداللّه بن فضل هاشمي گويد: شنيدم امام صادق(عليه السلام) مي فرمايد:
«صاحب اين امر را غيبتي هست كه بناچار صورت پذيرد و باطل گرايان همگي در آن شك كنند». پرسيدم: فدايت شوم! چرا؟
فرمود: «بخاطر چيزي كه بيان آن را به ما اجازه نداده اند.»
قلت: فَماوَجْه الحكمة في غيبته؟ قال: «وجه الحكمة في غيبته، وجه الحكمة في غيبات مَن تقدّمه مِن حجج اللّه تعالي ذكره».( [31] )
محمد بن مسلم گويد: بر امام باقر(عليه السلام) وارد شدم در حالي كه قصد داشتم درباره قائم آل محمد(صلي الله عليه وآله وسلم) سؤال كنم.
امام(عليه السلام) بدون اينكه چيزي بگويم فرمود: «اي محمد بن مسلم! در قائم آل محمّد(صلي الله عليه وآله وسلم) شباهتي به پنج نفر از پيامبران وجود دارد: يونس بن متي، و يوسف بن يعقوب، موسي، عيسي و محمد (صلي اللّه عليهم). امّا شباهت او به يونس(عليه السلام) ; به خاطر آنست كه از غيبت باز مي گردد و پس از عمري طولاني، جوان به نظر مي رسد. امّا شباهت او به يوسف(عليه السلام) ; غيبت او از خاص و عام است و پنهان بودن او از برادرانش و مشكل شدن امر او بر پدرش يعقوب(عليه السلام) ، با اينكه مسافت بين او و پدرش و اهلبيت و شيعيانش نزديك بود. امّا شباهت او به موسي(عليه السلام) ; استمرار خوف و طولاني شدن غيبت و مخفي بودن ولادت اوست و اينكه پيروان او بعد از غيبت او با ديدن سختي ها و خواري هاي فراوان خسته شدند، تا آن زمان كه خداوند عزّوجلّ اجازه ظهور به او داده و ياريش نموده و بر دشمنانش پيروز گرداند. امّا شباهت او به عيسي(عليه السلام) ; اختلاف كساني است كه در باره او به مخالفت يكديگر پرداختند، برخي گفتند به دنيا نيامده، گروهي گفتند مُرده است، گروهي ديگر گفتند، كشته شده و به دار آويخته شده است. و امّا شباهت او به جدّش حضرت محمّد مصطفي(صلي الله عليه وآله وسلم) ; قيام به شمشير و كشتن دشمنان خدا و پيامبر، و ستمگران و مستكبران است و اينكه او به وسيله سلاح و القاء وحشت بر دشمن غلبه مي يابد و هيچ پرچمي از پرچمهاي او بدون پيروزي بر نمي گردد.»( [32] ) شيخ صدوق (رحمه اللّه) در مقدمه كتاب شريف «كمال الدين» آورده است: سبب تأليف اين كتاب چنان شد كه در يكي از سالها، زماني كه از زيارت علي بن موسي الرضا(عليه السلام) بر مي گشتم، در نيشابور اقامت گزيدم. و آنجا اكثر كساني كه بر من وارد مي شدند، شيعياني بودند كه امر غيبت حضرت مهدي(عليه السلام) آنان را به حيرت و شبهات دچار ساخته بود. در بين آنان، يكي از مشايخ اهل فضل كه مدّتها در آرزوي ديدارش به سر مي بردم و به خاطر دينداري و استقامت عقيده اش مشتاق زيارتش بودم، به نام «نجم الدين ابو سعيد محمد بن الحسن بن الصلت قمي» به ديدارم آمد و روزي سخن از فلاسفه و اهل منطق در بخارا به ميان آورد، كه با شبهات خويش حيرت و شك او را، در امر غيبت طولاني حضرت قائم(عليه السلام)، برانگيخته بودند. زماني كه جوابش را دادم و دلش آرام يافت، پيشنهاد كرد كه كتابي در اين باب بنويسم و من هم قول مساعد دادم. پس از اين قضيه، شبي در خواب ديدم كه در مكّه هستم و به طواف «بيت اللّه» مشغولم و در هفتمين شوط، كنار حجرالاسود آمده، آن را استلام كردم و مي بوسيدم و مي گفتم: «امانتي ادّيتها و ميثاقي تعاهدته لتشهدلي بالموافاة». «امانت خويش را ادا كردم و پيمانم را به عهده گرفتم، تا تو روز قيامت به وفاي آن برايم شهادت دهي». در همين هنگام مولاي مان صاحب الزمان (صلوات اللّه عليه) را ديدم كه كنار درب خانه كعبه ايستاده است، نزديكش رفتم و او با نگاه به چهره من، با فراست هر چه را كه از دل مشغولي و انديشه هاي متفرقه داشتم دريافت. سلام كردم، جواب فرمود، سپس پرسيد: چرا كتابي درباره غيبت نمي نويسي تا هُمومِ تو را كفايت كند؟ گفتم: اي فرزند رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم)، درباره غيبت تصنيفات و تأليفاتي دارم. فرمود: نه به آن ترتيب; بلكه از تو مي خواهم كه اينك كتابي درباره غيبت بنويسي و غيبت هاي پيامبران را در آن ذكر نمايي. او با گفتن اين سخن، به راه افتاد و رفت و من دهشتزده از خواب بيدار شدم. آن شب را تا صبح به دعا و گريه وزاري و شكوه از فراقش گذراندم و صبحگاهان به عنوان امتثال فرمانش، تأليف اين كتاب را آغاز كردم.( [33] ) آنچه در سفارش و فرمان ولي عصر (سلام اللّه عليه) نسبت به ذكر غيبت هاي پيامبران در كتاب شيخ صدوق قابل دقّت و بررسي است، به يقين اهميّت شناخت اين غيبت ها، در راستاي آشنايي با حكمت هاي مستور در اين سنّت دير پاي الهي است كه در احاديث معصومين(عليهم السلام)هم - چنانكه ذكر شد ـ مورد تأكيد مكرّر قرار گرفته است.
شيخ صدوق اوّلين باب هاي كتاب گرانقدر خود «كمال الدين و تمام النعمة» را، به بررسي نهانزيستيِ پيامبران (صلوات اللّه عليهم) مي پردازد:
* اولين باب، درباره غيبت حضرت ادريس (سلام اللّه عليه) است، كه در ضمن حديثي طولاني آمده است:
«ادريس در غاري از كوهي بلند، دور از چشم مردم پناه گرفت و به روزه داري و عبادت پرداخت. مردم پس از خروج و اختفاي او، مدّت بيست سال به قحطسالي و بيچارگي مبتلا بودند، تا اينكه طي ماجرايي، حضرت ادريس در طلب آب و غذا از نهانگاه خويش بيرون مي آيد و مردم او را مي شناسند و طاغوت زمانش به خواري كشيده مي شود و او به ميان مردم باز مي گردد.»( [34] )
* دوّمين باب، با ذكر چهار حديث، درباره حضرت نوح(عليه السلام) است، كه در سوّمين حديث آمده است:
امام صادق(عليه السلام) فرمود: «زماني كه مرگ نوح (عليه السلام) نزديك شد، پيروان خويش را فرا خواند و به آنان گفت: بدانيد كه پس از من، غيبتي خواهد بود كه در طي آن طاغوتها به قدرت خواهند رسيد، و همانا خداي تعالي به قيام كننده اي از فرزندان من كه نامش «هود» است، درامر شما گشايشي پديد خواهد آورد.»( [35] ) * سوّمين باب، درباره غيبت حضرت صالح(عليه السلام) است كه در آن تنها يك حديث از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است كه طي آن فرمود: «همانا صالح(عليه السلام)مدتي از ميان قوم خويش غائب بود، آن روز كه تازه غيبت كرده بود عاقل مردي ميانسان، تنومند و زيبا اندام و با محاسني فراوان و گونه هايي مناسب وقامتي متناسب بود. امّا وقتي بسوي قومش بازگشت ـ در اثر كثرت ضعف و تغيير صورت ـ او را نشناختند و مردم درباره او سه دسته شدند. همانا مثل قائم اهلبيت(عليهم السلام) همانند صالح(عليه السلام) است.»( [36] ) * چهارمين باب، درباره غيبت حضرت ابراهيم(عليه السلام) است و در ابتداي آن آمده است:
«امّا غيبت حضرت ابراهيم خليل الرحمن(عليه السلام) شباهت به غيبت قائم ما (صلوات اللّه عليه) دارد، بلكه عجيب تر از آن است زيرا خداوند عزوجلّ حتي در شكم مادر، اثر ابراهيم(عليه السلام) را مخفي گرداند و ولادتش را نيز پنهان داشت، تا زمان تقدير شده ظهور آن، فرا رسد.»
در اين باب طي دو حديث نسبتاً طولاني از دو نوع غيبت حضرت ابراهيم(عليه السلام) كه طي سه مرحله انجام يافت سخن به ميان آمده است: يكي در هنگام ولادت و قبل از آن، ديگري در زماني كه طاغوت مصر او را تبعيد كرد، و سوّمين مرحله آن زماني كه براي عبرت گرفتن به تنهايي روانه سرزمينهاي دور و نزديك شد.»( [37] )
* پنجمين باب، درباره غيبت حضرت يوسف(عليه السلام) است كه با نقل سه حديث، كيفيت غيبت حضرت يوسف(عليه السلام) و جنبه امتحان داشتن اين غيبت، براي حضرت يعقوب(عليه السلام) مطرح شده و نتيجه گرفته شده كه حال شيعيان آگاه در زمان ما نسبت به امام غائب خويش (سلام اللّه عليه)، همانند حال حضرت يعقوب(عليه السلام) است كه مي گفت: «اي فرزندان من! برويد يوسف و برادرش را جستجو كنيد».( [38] )
و حال ناآگاهان و معاندين در امر غيبت او همچون حال برادران يوسف است كه مي گفتند: «بخدا سوگند! تو در همان گمراهي سابق خود هستي».( [39] )
* ششمين باب، درباره غيبت حضرت موسي(عليه السلام) است، در اولين حديث از قول پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) آمده است كه فرمود:
«پس از حضرت يوسف(عليه السلام) شدّت و غيبتي براي بني اسرائيل واقع شد كه چهار صد سال طول كشيد، در حالي كه آنان همگي منتظر قيام قائم يعني حضرت موسي(عليه السلام) بودند.»( [40] ) در اين باب پنج حديث ذكر شده كه طي آنها غيبت حضرت مهدي(عليه السلام) به غيبت حضرت موسي(عليه السلام) تشبيه شده است. * هفتمين باب، درباره غيبت اوصياي حضرت موسي(عليه السلام) تا روزگار حضرت مسيح(عليه السلام) است. و در بابهاي بعدي نيز به اخباري در زمينه نهاني پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله وسلم) و اولياء پرداخته شده است پاورقي
[31] ـ كمال الدين صدوق، ج 2، باب 45، ص 483.
[32] ـ بحارالأنوار، ج 51، ص 217 ـ 218.
[33] ـ كمال الدين، ج 1، ص 3 و 4.
[34] ـ كمال الدين، ج 1، ص 127 تا 132.
[35] ـ كمال الدين، ج 1، ص 135 باب 4.
[36] ـ كمال الدين، ص 136 و 137.
[37] ـ كمال الدين، ص 138 تا 141.
[38] ـ سوره يوسف، آيه 88 .
[39] ـ سوره يوسف، آيه 88 .
[40] ـ كمال الدين، ص 145 و 146.

كيفيت بهره وري از امام غائب (ع)

كيفيت بهره وري از امام غائب (ع)
جابر بن عبداللّه انصاري از رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) پرسيد: آيا شيعيان در غيبت حضرت قائم (عليه السلام) از وجود او بهره مند مي شوند؟ فرمود: «آري! سوگند به خدايي كه مرا به پيامبري بر انگيخت، آنها از او بهره مند مي شوند و از نور ولايت او در دوران غيبتش كسب نور مي كنند، همچنانكه مردم از خورشيد در پس پرده ابر بهره مي برند.»( [41] ) سؤال در باره چگونگي استفاده بردن از امام غائب (عليه السلام)، هم در زمان پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) و هم در زمان امامان بزرگوار (عليهم السلام) و هم در زمان غيبت صغري، توسط شيعيان تكرار شده و مضمون حديث فوق، در اكثر آنها به عنوان پاسخ ذكر شده است. چنانكه خود امام زمان(عليه السلام)فرمود: «و امّا وجه الانتفاع بي في غيبتي فكالانتفاع بالشمس اذا غيّبها عن الابصار السحابُ».( [42] ) «امّا چگونگي بهره بردن از من در دوران غيبتم مانند بهره بردن از خورشيد است در زماني كه ابرها آن را از ديدگان مردم مي پوشانند.» علامه مجلسي در وجه تشبيه امام غايب(عليه السلام) به خورشيد در پس ابر، مواردي را ذكر مي كند: 1 ـ نور وجود و علم و هدايت، به واسطه آن حضرت(عليه السلام) به خلايق مي رسد. چنانكه در اخبار متعدد روايت شده كه او و ساير اهلبيت(عليهم السلام)علّت ايجاد خلق هستند و به بركت آنان است كه علوم و معارف بر مردم آشكار شده و بلاها رفع مي شود. 2 ـ چنانكه مردم از خورشيد در پس ابر استفاده مي برند و با اين همه به خاطر بهره بردن بيشتر هر لحظه انتظار برطرف ابرها را دارند، شيعيان مخلص در هر زمان منتظر ظهور و قيام او هستند. 3 ـ منكر وجود حضرت مهدي(عليه السلام)، با اين همه آثاري كه در غيبت از او ظاهر مي شود، مثل انكار كننده وجود خورشيد در پس پرده ابر است. 4 ـ چنانكه نهان شدن خورشيد در پس ابرها گاهي بهتر از آشكار شدن آن است، مي توان گفت: در دوران غيبت براي شيعه، پنهان ماندن آن حضرت، مفيدتر و بهتر است. 5 ـ همانطور كه نظر كننده به خورشيد، چه بسا با نبودن ابر دچار كوري شود، چه بسا خورشيدِ وجودِ مقدّس حضرت مهدي(عليه السلام) هم، اگر ظاهر باشد براي بصيرت شيعيان ضرر داشته باشد و سبب كوري آنان از ديدن حقيقت شود، امّا همين بصيرتها بتواند تحمل ايمان به او در دوره غيبت را داشته باشد، چنانكه انسان به خورشيد در پشت ابرها مي نگرد و زيان نمي بيند. 6 ـ خورشيد گاهي از پرده ابر خارج مي شود و بسياري از مردم آن را مي بينند، به همين ترتيب ممكن است كه آن حضرت هم در روزگار غيبت براي بعضي مردم بروز كند. 7 ـ اهلبيت(عليهم السلام) در شمول منافع، چونان خورشيدند، پس همانطور كه انسانِ كور، خورشيد را چه ظاهر و چه در پس ابر، نمي بيند، كور باطنان هم خورشيد وجود امام غايب را نمي بينند، «من كان في هذه أعمي فهو في الآخرة أعمي و اضلّ سبيلا»( [43] ) «هركس در اين دنيا كور باشد در آخرت نيز كور خواهد بود بلكه زيانكارتر و گمراه تر!» 8 ـ چنانكه نور خورشيد در هر خانه اي به مقدار وجود روزنه ها و پنجره ها مي تابد و به مقداري كه موانع را از جلو نور برداشته باشند، خانه را روشن مي كند. به همين ترتيب مردم به اندازه اي كه موانع معرفت همچون شهوات نفساني و تعلقات جسماني را از فكر و انديشه خود برداشته و به ميزاني كه پرده هاي تاريك مادي را از روي دل خود كنار زده باشند، مي توانند از نور هدايت حضرت مهدي(عليه السلام) و اهلبيت استفاده ببرند، تا امر به آنجا برسد كه مانند شخصي شود كه زير آسمانِ بدون ابر قرار گرفته كه بدون هيچ حجابي، پرتو خورشيد او را از هر طرف احاطه كرده باشد. علامه مجلسي بدنبال اين نكات مي فرمايد: «از اين بهشت روحاني، هشت در را به رويت گشودم در حالي كه خداوند هشت باب ديگر را نيز به فضل خويش بر من گشوده است، لكن عبارت را از ذكر آنها ناتوان مي بينم. چه بسا كه خداوند در باب معرفت اهلبيت(عليهم السلام)هزار در برما بگشايد كه هر دري، هزار در ديگر گشوده شود.»( [44] ) پاورقي
[41] ـ بحار الانوار جلد 52 تاريخ امام دوازدهم صفحه 93.
[42] ـ مدرك پيشين صفحه 92 حديث 7.
[43] ـ سوره اسراء، آيه 72.
[44] ـ بحارالانوار جلد 52 تاريخ امام دوازدهم صفحه 93 و 94.

وظيفه شيعيان در دوران غيبت

وظيفه شيعيان در دوران غيبت
شدّت فتنه ها و كثرت ابتلائات و فزوني مشاكل و انحرافات در دوره غيبت حضرت مهدي(عليه السلام)، اقتضا مي كند كه ايمان آوردگان و پيروان ولايت همواره بر حذر بوده، و نسبت به عقيده و عمل خويش مراقبت بيشتري داشته باشند. در اين باب، نكاتي چند از كلام معصومين سلام اللّه عليهم، دقت و تعمّق بيشتري مي طلبد

الف) تمسك به ريسمان ولايت

الف) تمسك به ريسمان ولايت
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
«يأتي علي النّاس زمان يغيب عنهم امامهم»، زماني بر مردم فرا رسد كه پيشواي شان غايب گردد.
زراره پرسيد: در آن زمان مردم چه كنند؟ فرمود:
«يتمسّكون بالأمر الذي هم عليه حتّي يتبيّن لهم»، به همان امر ولايتي كه دارند چنگ زنند، تا بر ايشان تبيين شود.( [1] ) و در كلامي ديگر فرمود: «طوبي لشيعتنا المتمسكين بحبلنا في غيبة قائمنا».( [2] ) خوشا به حال شيعيان ما ! آنان كه در زمان غيبت قائم ما به ريسمان ولايت ما تمسك مي جويند. راستي در آن زمان كه امام و پيشواي مردم، در دسترس آنان نباشد و دامهاي شيطان براي جدا كردن آنان از ولايت اهلبيت (عليهم السلام) كه همان صراط مستقيم خداست، در همه جا پراكنده شده باشد، چه وسيله اي مطمئن تر از «حبل ولايت» مي توان يافت كه بتواند از «افتادن به چاه ضلالت» و «گرفتار شدن به دام انحراف» جلوگيري كند؟! پاورقي
[1] ـ كمال الدين ج 2 باب 33 حديث 44 صفحه 350.
[2] ـ مدرك پيشين باب 34 حديث 5 صفحه 361.

ب) تمسك به تقوي

ب) تمسك به تقوي
امام صادق (عليه السلام) فرمود: «إن لصاحب هذا الامر غيبةً فليتّق اللّه عبدٌ و ليتمسّك بدينه».( [3] ) «به يقين صاحب اين امر را غيبتي هست، پس هر بنده اي بايد به تقواي الهي روي آورد و به دينش چنگ زند.» همين تقواست كه روشن بيني و رزق بي حساب و گشايش الهي را نصيب انسان مي سازد، و همين تقواست كه در لحظه هاي خوف و خطر دل را آرامش مي دهد، و همين تقواست كه در دوران فتنه خيز غيبت، مايه رستگاري انسانهاست. پاورقي
[3] ـ كافي جلد 2 باب «في الغيبه» صفحه 132.

ج) طلب معرفت

ج) طلب معرفت
زراره گويد: به امام صادق(عليه السلام) عرض كردم اگر زمان غيبت فرزندت مهدي (عليه السلام) را درك كردم چه كنم؟ فرمود: اين دعا را بخوان; «اللّهم عرّفني نفسك، فانّك إن لم تعرّفني نفسك لم اعرف رسولك، اللّهم عرّفني رسولك فانّك إن لم تعرّفني رسولك لم اعرف حجّتك اللّهم عرّفني حجّتك فانّك إن لم تعرّفني حجّتك ضللت عن ديني».( [4] ) «خدايا خودت را به من بشناسان كه اگر تو خودت را به من نشناساني، پيامبرت را نتوانم شناخت. خدايا پيامبرت را به من بشناسان كه اگر تو پيامبرت را به من نشناساني، حجّتت را نتوانم شناخت. خدايا حجت خود را به من بشناسان كه اگر تو حجّتت را به من نشناساني از دينم گمراه خواهم شد.» 1 ـ معرفت ها را از خدا بايد طلبيد. 2 ـ شناخت پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) تابع شناخت خدا، و شناخت حجّت متفرّع برشناخت پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) است. 3 ـ اگرچه بدون شناخت خدا و پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم)، شناخت حجّت ممكن نيست، امّا گمراهي از دين در اثر عدم شناخت حجّت لازم مي آيد. به عبارت ديگر، عدم گمراهي از دين، بدون شناخت حجّت، تضمين نمي شود. وبديهي است كه هردعايي، تنها پشتوانه حركت به حساب مي آيد، اصل دعاء ابراز نياز دروني و طلب تأييد الهي، در حركت بيروني است. نياز به معرفت كه احساس شد و حركت براي كسب معارف كه توسط بنده آغاز گرديد. اگر دل با خدا باشد و گام در راه او قرار گيرد وصول به معرفت تضمين شده است. «قل ما يعبؤ بكم ربّي لولا دعاؤكم».( [5] ) «بگو اگر دعاي شما نباشد، پروردگار من به شما عنايتي نكند.» پاورقي
[4] ـ مدرك پيشين صفحه 135.
[5] ـ سوره فرقان، آيه 77.

هـ ) تقيّه به عنوان سلاح مقاومت

هـ ) تقيّه به عنوان سلاح مقاومت
امام رضا (عليه السلام) فرمود: «لا دين لمن لاورع له، و لا ايمان لمن لاتقيّة له إن اكرمكم عند اللّه أعملكم بالتّقيّة فقيل له: يابن رسول اللّه إلي متي؟ قال: إلي يوم الوقت المعلوم، و هو يوم خروج قائمنا اهل البيت.»( [6] ) «كسي كه از گناه نپرهيزد، دين ندارد و كسي كه تقيّه نداشته باشد، ايمان ندارد همانا گرامي ترين شما نزد خدا، كسي است كه به تقيّه بيشتر و بهتر عمل كند.» گفته شد: اي فرزند رسول خدا تا كي؟ فرمود: «تا روز «وقت معلوم» كه همان روز ظهور و زمان قيام قائم ما اهلبيت است. «تقيّه» هرگز به معناي «دم فروبستن» و «بي تفاوت ماندن» و بنا به «مصلحت اصطلاحي» رفتار كردن و «نان به نرخ روز خوردن» نيست. «تقيّه» هرگز به معناي «دست كشيدن از آرمانها» و همراه شدن با هركس و ناكس نيست. تقيّه اي كه از وظايف شيعيان در دوران غيبت حضرت مهدي(عليه السلام) شمرده شده و ارزشي هم سنگ با «تقوي» دارد و عدم رعايتش مساوي «با بي ايماني» شمرده شده، نوعي سلاح مقاومت است. امام صادق (عليه السلام) در تفسير آيات (95 تا 97) سوره كهف كه در باره بناي سدّ، توسط ذوالقرنين است و طي آنان از سدّي بلند كه دشمنان نتوانند بر فرازش روند و از شكافتنش ناتوان باشند حكايت شده است مي فرمايد: «اذا عَمِلتَ بالتقيّة لم يقدروا لك علي حيلة و هو الحصن الحصين وصار بينك و بين اعداء اللّه سداً لايستطيعون له نقباً».( [7] ) هنگامي كه به تقيّه عمل كني چاره اي عليه تو نمي يابند ونمي توانند با تو نيرنگ بازند، و آن به مانند دژي استوار و محكم است و بين تو و دشمنان خدا سدّي نفوذ ناپذير ايجاد مي كند.» پس تقيه، چاره اي براي در امان ماندن از دشمن مقتدر و فرصتي براي قدرت يافتن خويش است تا نيروها بيهوده هدر نروند و در موقع مناسب توان ضربه زدن به دشمن را داشته باشند. پاورقي
[6] ـ كمال الدين جلد 2 باب 35 حديث 5 صفحه 371.
[7] ـ تفسير نور الثقلين جلد سوم ذيل آيه شريفه ـ حديث 232.

هـ) انتظار آگاهانه

هـ) انتظار آگاهانه
امام صادق (عليه السلام) فرمود: «اقرب، ما يكون العباد من اللّه جلّ ذكره و أرضي ما يكون عنهم اذا افتقدوا حجّة اللّه جلّ و عزّ و لم يظهر لهم و لم يعلموا مكانه و هم في ذلك يعلمون أنّه لم تَبطُل حجّة اللّه جلّ ذكره و لاميثاقه، فعندها فتوقّعوا الفرج صباحاً و مساءً...»( [8] ) «زماني كه بندگان به خداي بزرگ نزديك ترند و خدا از ايشان بيشتر راضي است، زماني است كه حجت خداي تعالي از ميان آنان ناپديد گردد و ظاهر نشود و آنان جايش را هم ندانند. با اين همه بدانند كه حجت و ميثاق خدا از بين نرفته و باطل نشده است. در آن حال، در هر صبح و شام، چشم انتظار فرج باشيد». فضيلت بندگان خدا در اين زمان و رضايت بيشتر خداوند از آنان، بدين جهت است كه آنان بي آنكه امام خويش را ببينند و معجزاتش را مشاهده كنند و در حيرتها به درخانه اش پناهنده شوند، تنها با اعتماد به خدا و پايبندي به تقوي و دوستي اهلبيت، ميثاق الهي را نگاهباني كرده ومرزهاي عقيده را پاس مي دارند. امام صادق (عليه السلام) فرمود: «يا ابا بصير! طوبي لشيعة قائمنا المنتظرين لظهوره في غيبته و المطيعين له في ظهوره، اولئك اولياء اللّه الذين لاخوف عليهم و لاهم يحزنون.»( [9] ) «اي ابوبصير! خوشا به حال شيعيان قائم ما كه در دوران غيبت او در انتظار ظهورش به سر مي برند و در دوران ظهورش به اطاعت او روي مي كنند، آنان اولياي خدا هستند كه هيچ ترس و اندوهي بر ايشان نيست.» باهم آمدن دو وصفِ «انتظار در غيبت» و «اطاعت در ظهور»، براي شيعيان حضرت قائم(عليه السلام)، نشان دهنده نوعي ملازمت بين ايندو وصف است. به اين معنا كه شيعيان منتظر در دوران غيبت چنان امام خود را شناخته و در اطاعتش مي كوشند كه اگر دوران ظهور تحقق مي يافت، در زمره مطيعين حقيقي او بودند. پاورقي
[8] ـ كافي ج 2 باب نادر في الغيبه صفحه 127.
[9] ـ كمال الدين ج 2 باب 33 صفحه 357 حديث 54.

هـ) حزن و اندوه بر مصائب غيبت و دعا براي ظهور

هـ) حزن و اندوه بر مصائب غيبت و دعا براي ظهور
سدير صيرفي گويد: با برخي از اصحاب بر امام صادق (عليه السلام) وارد شديم، او را نشسته بر خاك ديديم، در حالي كه عبايي خشن با آستين كوتاه پوشيده و با قلبي سوخته، همچون مادر فرزند از دست داده، مي گريست، رنگ چهره اش تغيير كرده و اندوه از گونه هاي مباركش پيدا بود و اشكهايش، لباسش را خيس كرده بود وناله مي كرد: «مولاي من! غيبت تو، خواب را از چشمانم ربوده و زمين را بر من تنگ نموده و آسايش دلم را از من گرفته است! مولاي من! غيبت تو، بلا و مصيبت مرا به فاجعه هاي ابدي پيوند داده، و از دست دادن ياران، يكي پس از ديگري، اجتماع و شماره ما را از بين برده، هنوز سوزش اشكي كه از چشمم مي ريزد و ناله اي كه از دلم بر مي خيزد با ياد بلاها و سختي هاي ـ دوران غيبت تو ـ پايان نيافته كه درد و رنج شديدتر و دردناكتري در برابر ديدگانم شكل مي گيرد!» سدير گويد: شگفت زده پرسيديم اين ماتم وگريه براي چيست؟! امام صادق(عليه السلام) آهي عميق و سوزناك كشيد و فرمود: اي واي! صبح امروز، در كتاب جفر نظر مي كردم و در باره ولادت و غيبت طولاني و طول عمر قائم ما و بلاهاي مؤمنين در آن زمان و ايجاد شك و ترديد در اثر طول غيبت و ارتداد اكثريت مردم از دين و خروج آنان از تعهد به اسلام، تأمل و دقتي داشتم، در اثر آن، رقّت مرا فرا گرفت و حزن و اندوه بر من چيره شد.»( [10] ) وقتي حال امام صادق(عليه السلام) ـ كه حدود يكصد سال قبل از آغاز دوره غيبت مي زيسته است ـ چنين باشد، بايد ديد حال سرگشتگان دوران غيبت و دورماندگان از چشمه زلال ولايت چگونه بايد باشد، بيهوده نيست كه در هر مناسبتي شادي آفرين يا غمبار، سفارش به قرائت دعاي ندبه شده ايم كه حديث اشك و سوز دل منتظران حضرت مهدي(عليه السلام) است. وبي مورد نيست كه اين چنين بر دعاي براي فرج در زمان غيبت، تأكيد شده است. امام زمان(عليه السلام) مي فرمايد: «اكثر و الدعاء بتعجيل الفرج».( [11] ) «براي نزديك شدن ظهور و فرج، بسيار دعا كنيد.» پاورقي
[10] ـ كمال الدين ج 2 باب 33 صفحه 353 با رعايت كمي اختصار.
[11] ـ مكيال المكارم

سنّت انتظار

سنّت انتظار
از آن زمان كه پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) سخن از جهاني شدن آيين توحيد، به دست حضرت مهدي(عليه السلام)، به ميان آورد و نويد غلبه اسلام بر تمامي اديان را به مسلمانان داد، و بهترين عبادت را انتظار فرج اسلام و مسلمين به حساب آورد( [12] )، مسلمانان ديده انتظار به راه دولت كريمه اي دوختند كه در آن اسلام و اسلاميان عزّت مي يابند و كفر و نفاق به ذلّت و زبوني گرفتار مي آيند.( [13] ) در دوران پس از پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) نيز، هر زمان كه فتنه خلفاي جور شدت مي گرفت، پيشوايان معصوم (عليهم السلام) مي كوشيدند با انگيزش انتظار، اميد را در دلهاي ستم ديدگان زنده نگه دارند وشور مقاومت و مبارزه را در وجودشان بر انگيزانند.
چنانكه اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) به اصحاب خويش مي فرمود:
«انتظروا الفرج، و لاتيأسوا من روح اللّه، فاِنَّ احب الاعمال الي اللّه عزّوجلّ انتظار الفرج (إلي أن قال:) الأخذ بأمرنا معنا غداً في حظيرة القدس و المنتظر لأمرنا كالمتشحّط بدمه في سبيل اللّه.»( [14] )
«چشم انتظار فرج باشيد و از ياري و رحمت خدا نا اميد نشويد، به يقين، محبوب ترين كارها در نزد خدا، انتظار فرج است (تا آنجا كه فرمود:) كسي كه به امر ولايت ما چنگ زند، فرداي قيامت در روضه رضوان با ما خواهد بود و كسي كه د رانتظار امر ما به سر ببرد، مانند كسي است كه در راه خدا به خون غلطيده باشد».
تأكيد بر امر انتظار فرج، از طرف پيشوايان دين تا آنجا بود كه بسياري از اصحاب، شرايط موجود زمان خود را براي حصول فرج كافي دانسته، امام آن دوران را به عنوان صاحب الامر مي پنداشتند و در اين باره از او سئوال مي كردند. چنين توهمي در دهها روايت، از جمله روايت شعيب بن ابي حمزه در برابر امام صادق (عليه السلام) و ريّان بن الصلت، در برابر امام رضا(عليه السلام) مطرح گرديده كه مي پرسد:
أنت صاحب الأمر؟( [15] )
و نيز در همان زمانها، كساني از مواليان اهلبيت (عليهم السلام) بودند كه بر سنّت انتظار فرج آنچنان پافشاري مي كردند كه به ترك كسب و كارشان مي انجاميد. بطور نمونه مي توان از شخصي به نام عبدالحميد واسطي نام برد كه خدمت امام محمد باقر (عليه السلام)مي رسد و مي گويد: «اصلحك اللّه، لقد تركنا اسواقنا انتظاراً لهذا الامر».
خدا امرت را اصلاح كند، ما به خاطر انتظار اين امر، كار و كسب خويش در بازارها را رها كرده ايم.
امام صادق (عليه السلام) به عنوان تأييد و تصديق موضع منتظرانه او مي فرمايد:
«يا عبدالحميد! أتري من حبس نفسه علي اللّه عزّوجلّ، لا يجعل اللّه له مخرجَاً؟ بلي، واللّه ليجعلنَّ له مخرجاً».( [16] )
«اي عبدالحميد! آيا به نظر تو كسي كه خودش را وقف براي خداي عزّوجلّ نموده باشد خداوند برايش فرج و گشايشي حاصل نمي فرمايد؟ چرا، به خدا سوگند كه حتماً براي او گشايش و رهايي قرار مي دهد».
سنّت انتظار در دوران غيبت حضرت مهدي(عليه السلام) به حق، جلوه اي ويژه دارد. منتظران حقيقي اين دوران، هيچ شبي را بدون حالت انتظار به صبح نرساندند، انتظار تا آنجا كه شمشير بر زير بستر خود مي نهادند تا اگر فردا روز ظهور باشد، بي درنگ به ياري مولاي شان بشتابند. پاورقي
[12] ـ ينابيع المودة صفحه 494 و 495.
[13] ـ اللهم انّا نرغب اليك في دولة كريمة تعزّبها الاسلام و اهله و تذلّ بها النفاق و اهله ـ دعاي افتتاح ـ.
[14] ـ منتخب الاثر فصل 10 باب 2 ص 498.
[15] ـ منتخب الاثر صفحه 221 و 249 و ساير ابواب.
[16] ـ كمال الدين ج 2 ص 644.

ولايت فقيه

ولايت فقيه
ولايت فقيه پرتوي از ولايت امام زمان (عليه السلام)، و ولايت امام زمان(عليه السلام)پرتوي از ولايت پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم)، و ولايت پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) پرتوي از ولايت اللّه جلّ و علا است.
از ديدگاه مكتب توحيد، مالك همه چيز و همه كس خداست و همچنين مالكيت مطلقه او منشأ حاكميّت مطلقه اوست. از اين رو بنابر اعتقاد موحّدان، هر حكومتي بايد از حكومت اللّه سر چشمه گيرد و بر اساس اراده و اجازه او تشكيل شود.
آن زمان كه خداوند پيامبرانش را براي هدايت انسانها فرستاد، حقّ زمامداري آنان را نيز امضا فرمود و همگان را به تبعيّت و فرمانبري آنان در همه زمينه ها دعوت نمود.
در باره پيامبر گرامي اسلام فرمود: «فلا و ربك لايؤمنون حتّي يحكّموك فيما شجر بينهم، ثم لايجدوا في انفسهم حرجاً ممّا قضيت و يسلّموا تسليماً».( [17] )
«قسم به پروردگار تو! اين مردم مؤمن واقعي نخواهند بود، مگر آنكه حكومت و داوري تو را در همه موارد مورد اختلاف خويش بپذيرند، سپس نسبت به رأي و قضاوت تو ـ حتّي اگر مخالف منافع آنان باشد ـ كاملا تسليم باشند و حتّي در درون دل خويش، هيچگونه نارضايتي و ناراحتي احساس نكنند».
و نيز در همين باره فرمود: «النبي اولي بالمؤمنين من أنفسهم».( [18] )
« ـ در رعايت مصالح فردي و اجتماعي ايمان آوردگان ـ ولايت پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم)بر جان و مال آنان بالاتر و بيشتر از ولايت خود آنان است».
بديهي است كه اين ولايت با رحلت پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) پايان نمي پذيرد. و حفظ حدود اسلام و استقرار نظام مسلمين كه حكمت امضاي چنين ولايتي براي آن حضرت(صلي الله عليه وآله وسلم)، بود پس از او نيز استمرار مي يابد. و بدين طريق ائمه بزرگواري كه وارثان تمام شئون پيامبر ـ غير از نبوّت ـ مي باشند عهده دار اين ولايت و حاكميت به حساب مي آيند. امام رضا (عليه السلام) مي فرمايند: «إنّ الامامة خلافة اللّه و خلافة رسوله(صلي الله عليه وآله وسلم) و مقام اميرالمؤمنين (عليه السلام) و خلافة الحسن و الحسين(عليهما السلام). إن الامام زمام الدين و نظام المسلمين و صلاح الدنيا و عزّ المؤمنين، الامام أسّ الاسلام النامي و فرعه السامي. باالامام تمام الصلوة و الزكوة و الصّيام و الحج و الجهاد و توفير الفييء و الصدقات و امضاء الحدود و الاحكام و منع الثغور و الاطراف».( [19] ) «براستي امامت، خلافت از خدا و خلافت رسولخدا (صلي الله عليه وآله وسلم) و مقام اميرالمؤمنين (عليه السلام) و خلافت حسن و حسين (عليهما السلام) است. براستي امامت، زمام دين ونظام مسلمين وصلاح دنيا و عزّت مؤمنان است. امام، بنياد رشد كننده اسلام و شعبه والاي آن است. به وسيله امام است كه نماز و زكات و روزه و حج و جهاد شكل مي گيرند و كمال مي يابند و خراج و صدقات فزوني مي پذيرند و حدود و احكام الهي اجراء مي شوند و مرزها و جوانب مملكت اسلامي محفوظ مي مانند». در اين دوران، امام زمان حضرت مهدي (عليه السلام) كه از جانب خدا و به تبعيّت از پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) دارنده همه شئونات مذكور است، در پس پرده غيبت بسر مي برد و از سوي ديگر ترديدي نيست كه باغيبت آن بزرگوار، خداوند حكيم، پيروان او و امّت بزرگ اسلام را بي سرپرست و بلاتكليف نمي پسندد. پس يا بايد پذيرفت كه خداوند امر تعيين حاكم و وليّ امر را مطلقاً بر عهده خود مردم وا نهاده است كه ممكن نيست. چون شرايط غيبت، حكمت هاي جعل حاكم و وليّ امر الهي را تغيير نداده بلكه آن را ضروري تر مي سازد، و خدايي كه در دوران حضور پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) و امام(عليه السلام)مردم را بي رهبر و سرپرست نپسنديده، وا نهادگي آنان را در زمان غيبت امضا نمي فرمايد. و يا بايد قبول كرد، كه در دوران غيبت نيز، اشخاصي با بهره گيري از ولايت الهي و حق حاكميت پيامبر و امام، در چهار چوبه كلمات راهگشا و فرمايشات مسئوليت بخش خود آن بزرگواران، حق ولايت و وظيفه سرپرستي مسلمين را بر عهده دارند. اسحاق بن يعقوب از امام زمان(عليه السلام) طي نامه اي مي پرسد كه به هنگام غيبت شما در حوادثي كه روي مي دهد به چه كسي مراجعه كنيم؟ فرمود: «اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها إلي رواة حديثنا فانّهم حجّتي عليكم و انا حجّة اللّه.»( [20] ) «در حوادث و رويدادهايي كه براي تان پيش مي آيد به راويان حديث ما مراجعه كنيد كه آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدايم». امام حسن عسكري(عليه السلام) فرمودند: «فامّا من كان من الفقهاء صائناً لنفسه حافظاً لدينه مخالفاً لهواه مطيعاً لأمر مولاه، فللعوام أن يقلّدوه.»( [21] ) «هر فقيهي كه نگهدارنده نفس ـ از انحرافات و لغزشها ـ و حفظ كننده دين و مخالف با هواهاي نفساني و مطيع امر مولاي خويش باشد، بر عامّه مردم است كه تقليد كننده ـ و تابع ـ او باشند». و امام صادق (عليه السلام) فرمودند: «ينظر اِنّ من كان منكم ممن روي حديثنا و نظر في حلالنا و حرامنا و عرف احكامنا فليرضوا به حكماً فانّي قد جعلته حاكماً».( [22] ) «آنان كه باهم اختلافي دارند بايد بنگرند و يك نفر از بين شما را كه راوي حديث ما و صاحب نظر در حلال و حرام، باشد و احكام ما را بشناسد شناسايي كنند و او را «حَكَم» قرار دهند زيرا من او را حاكم بر شما قرار دادم. ساده انديشانه خواهد بود اگر كسي بگويد دائره اين «حجّت قرار گرفتن» و «لزوم تبعيت و تقليد» و «جعل حاكميت» فقط منحصر در اختلافات شخصي دو نزاع كننده يا پاره اي فروع فقهي مي باشد، و امام زمان(عليه السلام) و ساير امامان بزرگوار در اين فرمايشات به امر مهم حكومت و راهبري اجتماع بر اساس قواعد اسلام و قرآن، نظري نداشته و تشكيل حكومت اسلامي و كيفيت پياده شدن احكام اجتماعي اين دين مبين را، در اين احاديث ونظاير آنها، ناديده گرفته و دست فتنه پردازان دوره غيبت را در بازيچه قرار دادن نظام اسلام و مسلمين، كاملا باز قرار داده اند!! امام راحل (قدس سره) در مبحث ولايت فقيه از «كتاب البيع» بعد از نقل و بررسي دهها دليل و روايت معتبر مي فرمايد: از آنچه بيان شد نتيجه مي گيريم كه فقهاء از طرف ائمّه (عليهم السلام) در جميع آنچه در اختيار آنان بوده است، داراي ولايت هستند. مگر دليلي بر اختصاص امري خاص به معصوم (عليه السلام)اقامه شود كه در آن صورت، اين اصل كلي، استثناء مي خورد ... . ما قبلا گفتيم همه اختياراتي كه در خصوص ولايت وحكومت براي پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) و ائمه(عليهم السلام) معيّن شده است، عيناً براي فقيه نيز معيّن و ثابت است. امّا اگر ولايتي، از جهت ديگر غير از زمام داري و حكومت، براي ائمه (سلام اللّه عليهم) معين و دانسته شود، دراين صورت فقهاء از چنين ولايتي برخوردار نخواهند بود. پس اگر بگوييم امام معصوم(عليه السلام)راجع به طلاق دادن همسر يك مرد يا فروختن و گرفتن مال او ـ گرچه مصلحت عمومي هم اقتضا نكند ـ ولايت دارد، اين ديگر در مورد فقيه، صادق نيست و او در اين امور ولايت ندارد، و در تمام دلايل كه پيشتر راجع به ولايت فقيه گفتيم، دليلي بر ثبوت اين مقام براي فقها وجود ندارد. چنانكه در كلام امام راحل (قدس سره) اشاره شده ولايت فقيه با همه گستردگي اش در حيطه حفظ مصلحت عمومي جامعه اسلامي شكل مي گيرد. به عبارت ديگر، فقيه جامع الشرايط در هر شرايط زماني و مكاني و اجتماعي بايد راهي رابرگزيند كه مكتب و مقرّرات آن بهتر اجرا شود. و به تعبير فقها، بايد «غبطه مسلمين» را رعايت نمايد، به اين معنا كه در همه امور بايد آنچه را كه بيشتر به صلاح اسلام و مصلحت مسلمين است اختيار كند. از همين ديدگاه است كه در حكومت اسلامي دوران غيبت، تشكيل قواي سه گانه قانونگذاري، قضايي، اجرايي و نهادهاي نظارتي از طرف فقيه ضرورت مي يابد وبا همه اختياراتي كه وليّ فقيه در اداره اجتماع دارد، باز هم مراجعه به آراي مردم در اموري چون تعيين رئيس جمهور و نوّاب مجلس و غيره معنا پيدا مي كند. پاورقي
[17] ـ سوره نساء آيه 65.
[18] ـ سوره احزاب آيه 6.
[19] ـ تحف العقول صفحه 462.
[20] ـ وسائل الشيعه جلد 18 ص 101.
[21] ـ سفينة البحار جلد 2 ص 381.
[22] ـ وسائل الشيعه جلد 18 ص 99.

مقدّمات ظهور

مقدّمات ظهور
بدون شك پيش از ظهور حضرت مهدي(عليه السلام) علامات و نشانه هايي پديد خواهد آمد كه طي روايات زيادي از زمان رسول اللّه(صلي الله عليه وآله وسلم) و اميرالمؤمنين(عليه السلام)تا زمان خود مولا امام زمان(عليه السلام) بر آنها تأكيد مي شده است. الف ـ برخي از اين نشانه ها مربوط به پديده هاي طبيعي است: همچون بروز طاعون، خشكسالي، كسوف و خسوف در رمضان و برخي ديگر مربوط به پديده هاي اجتماعي مي باشد; مانند بروز جنگهاي متعدّد، خروج سفياني، فساد اجتماعي و دسته اي ديگر پديده هاي غير طبيعي ويژه اي است: چون صيحه آسماني، سرخي آتشگونه اي در آسمان، فرو رفتن لشكري در زمين. ب ـ برخي از اين نشانه ها اختصاص به زمان خاصي ندارد : و ممكن است سالها بلكه دهها سال قبل از ظهور اتفاق بيفتد. اما برخي ديگر از آنها اختصاص به سال ظهور دارد: چنانكه در روايتي از قول امام صادق(عليه السلام) آمده است: «قبل از قيام قائم(عليه السلام) پنج واقعه اتفاق مي افتد: خروج يماني و قيام سفياني، نداي آسماني، فرو رفتن لشكر در بيداء و كشته شدن نفس زكيّه.» و در حديثي ديگر فرمود: «ليس بين قائم آل محمد و قتل نفس الزكيّه اِلاّ خمسة عشر ليلة». «بين ظهور قائم آل محمد (صلي الله عليه وآله وسلم) و كشته شدن نفس زكيّه، بيش از پانزده شب فاصله نيست». ج ـ بعضي از اين نشانه ها، قطعي و حتمي است و برخي ديگر نشانه هاي غير قطعي به شمار آمده اند كه در تعيين اين جهت، بين روايات اين باب، اختلاف وجود دارد. قابل تذكّر اين كه، عليرغم بحث هاي جنجالي و اختلاف آفريني كه گاهي بر سر بروز پاره اي نشانه ها و مقدار دلالت آن بر نزديك شدن ظهور خجسته مولا امام زمان (عليه السلام) پيش مي آيد، بايد توجّه داشت كه: اولا: هيچ كس حق ندارد با استناد به نشانه اي خاص كه به نظر او يقيناً از علامات ظهور شمرده مي شود، وقتي خاص را براي ظهور حضرت مهدي (عليه السلام) تعيين نمايد; زيرا در آن صورت به تصريح خود مولا، مشمول «كذب الوقّاتون» شده و در هر رتبه علمي و اجتماعي هم كه باشد، بايد مورد تكذيب قرار گيرد. ثانياً: آنچه اهميت دارد حفظ آمادگي مردم براي ظهور امام زمان(عليه السلام)است به گونه اي كه هر صبح و شام آمادگي داشته باشند كه اگر امر فرج امضاء شد، بتوانند به ياري او قيام كنند و در راه اهداف الهي او از مال و جان و امكانات خويش در گذرند. به عبارت ديگر: حتّي در صورتي كه بر فرض، هيچ نشانه اي بر قرب ظهور دلالت نكند، نمي توان غافلانه به زندگي عادي پرداخت و از وظيفه هايي كه شيعه و همه مردم نسبت به ساحت مقدس امام زمان (عليه السلام) دارند، غفلت كرد. ثالثاً: نظام جمهوري اسلامي در ايران بهترين زمينه را براي آزمايش منتظران در كيفيت ياري رساني به امام عصر (عليه السلام) فراهم كرده است، لذا برهمه منتظران حقيقي امام زمان (عليه السلام) است كه همه امكانات خويش را در حفظ اين نظام و تضمين بقاي آن، در راستاي احكام و قرآن و ولايت به كار گيرند. رابعاً: ميزان پايبندي كساني كه همواره دم از امام زمان (عليه السلام)مي زنند و بر سر اثبات فلان نشانه ظهور و حكايت فلان ديدار با مولا كتابها مي نويسند، بايد به مقدار فداكاري آنان در هدايت اجتماعي و بر قراري عدالت و مسئوليت پذيري آنان در اين راه، قابل اثبات باشد.

نگاهي به دوران پس از ظهور

نگاهي به دوران پس از ظهور
دوران پس از ظهور حضرت مهدي (عليه السلام)، بدون شك، والاترين، شكوفاترين وارجمندترين فصل تاريخ انسانيّت است. دوراني كه وعده هاي خداوند در خلافت مؤمنان و امامت مستضعفان وراثت صالحان عملي مي گردد و جهان با قدرت الهي آخرين پرچمدار عدالت و توحيد، صحنه شكوهمندترين جلوه هاي عبادت پروردگار مي شود. در احاديث مختلفه، گوشه هايي از عظمت آن دوران به تصوير كشيده شده است

حاكميت اسلام در سراسر هستي

حاكميت اسلام در سراسر هستي
امام باقر (عليه السلام) در تفسير اين آيه از قرآن كريم: «و قاتلوهم حتي لاتكون فتنة و يكون الدّين للّه»( [23] ) مي فرمايد:
«تأويل اين آيه هنوز نيامده است. پس زماني كه تأويل آن فرا رسد، آنقدر از مشركين كشته مي شوند تا بقيّه، خداي عزّوجلّ را به آيين توحيد پرستش نمايند و هيچ آثاري از شرك باقي نماند، و اين امر در قيام قائم ما، تحقق خواهد يافت».
امام صادق (عليه السلام) نيز فرمود: «اذا قام القائم لايبقي أرض اِلاّ نودي فيها شهادة أن لا اِله اِلاّ اللّه و أنّ محمداً رسول اللّه».( [24] )
«زماني كه حضرت قائم قيام كند، هيچ سرزميني نمي ماند مگر اينكه نداي شهادتين ـ لا اِله اِلاّ اللّه و محمد رسول اللّه ـ در آن طنين اندازد».
پاورقي
[23] ـ سوره انفال آيه 39. «با آنان بجنگيد تا زماني كه فتنه نماند و دين، تماماً براي خدا باشد.»
[24] ـ بحار الانوار جلد 52 صفحه 340 به نقل از تفسير عياشي.

اقامه كامل حدود الهي

اقامه كامل حدود الهي
امام كاظم (عليه السلام) در تفسير آيه شريفه «يحيي الأرض بعد موتها»( [25] ) با اشاره به قيام حضرت مهدي (عليه السلام) فرمود:
«مراد اين نيست كه خداوند زمين را با باران زنده مي كند، بلكه خداوند مرداني را بر مي انگيزد كه زمين را با احياي عدالت و اقامه حدود الهي زنده مي سازند».( [26] )
پاورقي
[25] ـ سوره حديد آيه 17.
[26] ـ مكيال المكارم جلد 1 ص 81

احياي قرآن و معارف قرآني

احياي قرآن و معارف قرآني
اميرالمؤمنين (عليه السلام) با اشاره به قيام حضرت مهدي (عليه السلام) فرمودند: «كأنّي أنظر إلي شيعتنا بمسجد الكوفة. و قد ضربوا الفساطيط يعلّمون النّاس القرآن كما أنزل.»( [27] ) «گويا شيعيان ما اهلبيت را مي بينم كه در مسجد كوفه گرد آمده و خيمه هايي زده اند و در آنها قرآن را آنچنانكه نازل شده است به مردم مي آموزند». مولا علي (عليه السلام) در خطبه اي ديگر، در باره عمل كَردِ حضرت مهدي(عليه السلام) پس از ظهور فرمودند: «يعطف الهوي علي الهدي اذا عطفوا الهدي علي الهوي و يعطف الرأي علي القرآن اذا عطفوا القرآن علي الرأي.»( [28] ) «آن هنگام كه مردم هدايت را تابع هواي خويش قرار داده باشند، او مي آيد و خواسته هاي نفساني را به تبعيّت از هدايت مي كشاند. و آن زمان كه مردم قرآن را مطابق نظر و رأي خود توجيه كرده باشند، او مي آيد و رأي و انديشه را به خدمت قرآن مي گيرد و آن را در مطابقت با قرآن شكل مي بخشد».( [29] ) پاورقي
[27] ـ بحار الانوار جلد 52 ص 364.
[28] ـ نهج البلاغه ـ صبحي صالح ـ خطبه 138، ص 195، قطع جيبي .
[29] ـ ترجمه آزاد

گسترش عدالت و رفع ستم

گسترش عدالت و رفع ستم
رسول اللّه(صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: «المهدي من ولدي، تكون له غيبة. ادا ظهر يملأ الأرض قسطاً وعدلا كما ملئت ظلماً و جوراً.»( [30] )
«مهدي(عليه السلام) از فرزندان من است. او را غيبتي هست. زماني كه ظهور كند، زمين را از قسط و عدل پر سازد چنانكه از ظلم و جور پر شده باشد».
اين حديث و نظاير آن، در كتب شيعه و سني، از شهرت و تواتر فوق العاده اي برخودار است. و در اغلب آنها عناوين قسط و عدل در كنارهم آمده است كه يقيناً فرق هايي با يكديگر دارند. مانند اينكه گفته اند: عدل اعم از قسط است. قسط فقط رعايت حق ديگران است و عدل، رعايت حق همه چيز و همه كس; قسط فقط در مورد ديگران بكار مي رود و عدل در مورد رابطه انسان باخود، باخدا و با ديگران; قسط ضد جور است و عدل ضد ظلم.
پاورقي
[30] ـ ينابيع المودة ص 448

تجديد اسلام

تجديد اسلام
امام صادق (عليه السلام) فرمود: «اذا قام القائم (عليه السلام) دعا الناس إلي الاسلام جديداً».( [31] ) «زماني كه حضرت قائم (عليه السلام) قيام مي كند مردم را مجدّداً به اسلام فرا مي خواند». دوران پر فراز و نشيب پس از رحلت پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) و روي كار آمدن اسلام خلافت، موجبات تحريف و توجيه مباني اسلامي و معارف ديني را فراهم كرد. و دور ماندن مردم از اهلبيت (عليهم السلام) كه پاسداران حريم اسلام ناب محمّدي بودند، خصوصاً در دوران غيبت طولاني امام زمان(عليه السلام)، چنان فكر و انديشه مسلمين را با حقايق وحي بيگانه كرد كه امام صادق (عليه السلام) به دنبال همان فرمايش فوق مي فرمايد: «او دو باره مردم را به اسلام دعوت مي كند و به امري هدايت مي كند كه از ميان رفته است و مردم، از مسير آن گمراه شده اند. همانا حضرت قائم (عليه السلام)، «مهدي» ناميده شده است به خاطر آنكه به امري گم شده هدايت مي كند و «قائم» ناميده شد از آن رو كه به «حق» قيام مي كند».( [32] ) امام باقر(عليه السلام) در باره سيره حضرت مهدي(عليه السلام) فرمود: «آنچه را پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) انجام داد او نيز انجام مي دهد، بنيانهاي پيشين را در هم مي شكند، چنانكه رسول اللّه(صلي الله عليه وآله وسلم) امر جاهليت را در هم شكست، و او اسلام را دو باره از سر مي گيرد. «و يستأنف الاسلام جديداً».( [33] ) پاورقي
[31] ـ بحار الانوار جلد 51 صفحه 30.
[32] ـ مدرك پيشين همان حديث.
[33] ـ مكيال المكارم جلد 1 صفحه 57 حديث 98

كمال دانش و معرفت

كمال دانش و معرفت
امام صادق (عليه السلام) فرمود: «علم بيست و هفت حرف است ـ بيست و هفت قسمت دارد ـ همه معارفي كه پيامبران صلوات اللّه عليهم آورده اند، دو حرف است. پس مردم تا امروز بيش از اين دو حرف را نشناخته اند. «فاذا قام قائمنا أخرج الخمسة و العشرين حرفاً فبثَّها في النّاس و ضممّ اليها الحرفين» پس زماني كه قائم ما قيام كند بيست و پنج حرف ديگر را ظاهر ساخته و با آن دو حرف قبلي ضميمه ساخته و در بين مردم منتشر گرداند».( [34] ) ابزار دانش اندوزي آنچنان گسترش مي يابد و فراگيري معارف آنقدر آسان مي شود كه همگان در همه جا به زينت علم و معرفت دست مي يابند و از دانش يكديگر بي نياز مي شوند. امام باقر (عليه السلام) فرمود: «تؤتون الحكمة في زمانه، حتّي أنّ المرأة لتقضي في بيتها بكتاب اللّه تعالي و سنّة رسول اللّه(صلي الله عليه وآله وسلم)».( [35] ) «در زمان حضرت مهدي (عليه السلام)، به دانش و حكمت دست مي يابيد تا آنجا كه زن در خانه اش، بر اساس كتاب خداي تعالي و سنّت رسولخدا (صلي الله عليه وآله وسلم) قضاوت مي كند». و اميرالمؤمنين (عليه السلام) در باره دوران پس از ظهور مهدي (عليه السلام)فرمود: «يُقذف في قلوبهم العلم، فلايحتاج مؤمن إلي ماعند اخيه من علم».( [36] ) «دانش در دلهاي مؤمنين انداخته مي شود، در آن زمان مؤمن، نيازي به دانش برادر ايماني خويش پيدا نمي كند» پاورقي
[34] ـ بحار الانوار جلد 52 صفحه 336 حديث 73.
[35] ـ بحار الانوار ج 52 ص 352 به نقل از كتاب غيبت نعماني.
[36] ـ بحار الانوار ج 53 ص 86.

رشد عقلي

رشد عقلي
امام باقر (عليه السلام) فرمود: «اذا قام قائمنا وضع اللّه يده علي رئوس العباد فجمع بها عقولهم و كملت به احلامهم».( [37] ) «آن زمان كه قائم ما (عليه السلام) قيام كند، خداوند دستش را بر سر بندگان گذارد و بدين وسيله عقول آنان را جمع كند و سامان بخشد و فكر و انديشه آنان را كامل گرداند». اگر پذيرفته باشيم كه «همه خوبي ها را به عقل مي توان دريافت».( [38] ) و «دين انسان به عقل اوست و هر كه عقل ندارد دين ندارد».( [39] ) و «عقل راهنماي انسان مؤمن است».( [40] ) و «دين شخص، استقامت نيابد مگر آنكه عقل وي استقامت يابد».( [41] ) و دين شخص را بايد به ميزان عقل او سنجيد كه «نبايد اسلام كسي شما را به شگفت آورد، مگر زماني كه كنه و عمق عقل او را در يابيد».( [42] ) و ارزش عمل خير را بايد به مقدار عقل شخص دريافت كه «مردم كارهاي شايسته مي كنند، امّا پاداش خويش را روز قيامت به قدر عقولشان دريافت مي دارند».( [43] ) اگر كلام پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) را ـ در آنچه نسبت به اهميت عقل و نقش حياتي آن ذكر شد ـ باور داشته باشيم، بهترين ره آورد ظهور حضرت مهدي(عليه السلام)را در همين ويژگي جستجو مي كنيم. از آن رو كه ريشه همه مشكلات ما ـ در نفس ابتلاي به غيبت و در خسارتهايي كه به دنبال غيبت مولايمان دامنگيرمان شده ـ در كم سويي نور عقل، و تيرگي آيينه انديشه صحيح است پاورقي
[37] ـ منتخب الاثر فصل 7 باب 12 ص 483 به نقل از كافي.
[38] ـ «انما يدرك الخير كله بالعقل» حديث 901 نهج الفصاحه پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم).
[39] ـ «دين المرء عقله و من لاعقل له لادين له» مدرك پيشين حديث 1581.
[40] ـ «العقل دليل المؤمن» مدرك پيشين حديث 1961.
[41] ـ «لا استقام دينه حتّي يستقيمَ عقله» مدرك پيشين حديث 2619.
[42] ـ «لايعجبكم اسلام رجل حتي تعلموا كنه عقله» مدرك پيشين حديث 2469.
[43] ـ «الناس يعملون الخيرات. و انّما يُعطون اجورهم يوم القامة علي قدرعقولهم.» مدرك پيشين حديث 3155.

امنيّت و آسايش

امنيّت و آسايش
در زمان او «گوسفند وگرگ» و «گاو و شير» و «انسان و مار» به امنيت مي رسند( [44] ) از صحف ادريس (عليه السلام) نقل شده: «در زمان خروج قائم آل محمد (صلي الله عليه وآله وسلم)امنيت به زمين بخشيده مي شود، ضرر رسانيدن و ترس از يكديگر از بين مي رود. درندگان و حيوانات اهلي بين مردم زندگي مي كنند و برخي از آنان برخي ديگر را آزار نمي رسانند».( [45] ) اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود: «تمشي المرئة بين العراق و الشام لاتضع قدميها اِلاّ علي النبات و علي رأسها زينتها. لايهيجها سبع ولاتخافه».( [46] ) «در دولت حضرت مهدي (عليه السلام) زني بين عراق و شام راه مي پيمايد در حالي كه گامش را ـ از كثرت آباداني زمين ـ جز بر سبزه و گياه نمي نهد. و با اينكه زينت و زيور خويش را بر سر و چهره دارد هيچ درنده اي به او حمله نمي كند و آن زن ـ در اثر اطمينان به امنيّت موجود ـ ترسي به دل راه نمي دهد». پاورقي
[44] ـ بحار الانوار ج 51 ص 61.
[45] ـ بحار الانوار ج 52 ص 384.
[46] ـ مكيال المكارم جلد 1 صفحه 101 حديث 228

يگاني و اتحاد و محبّت

يگاني و اتحاد و محبّت
اميرالمؤمنين (عليه السلام) از رسول اللّه (صلي الله عليه وآله وسلم) مي پرسد: آيا مهدي (عليه السلام)از بين ما، خاندان محمد (صلي الله عليه وآله وسلم) است يا از غير ماست؟ رسولخدا مي فرمايد: «نه; بلكه از بين ماست. خداوند دين را به او خاتمه مي بخشد چنانكه به ما آغاز فرمود. و مردم به وسيله او از فتنه ها رهايي مي يابند چنانكه به وسيله ما از شرك نجات يافتند. و خداوند به وسيله او بعد از دشمني و فتنه، الفت برادرانه ايجاد مي كند چنانكه بوسيله ما بعد از دشمني شرك، الفت در دين ايجاد فرمود.»( [47] ) و اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود: «و يؤلّف به بين القلوب المختلفه».( [48] ) «و خداوند به وسيله حضرت مهدي (عليه السلام) بين دلهاي مخالف، الفت و دوستي ايجاد مي كند». و در حديثي ديگر فرمود: «لوقد قام قائمنا، لأنزلت السماء قطرها ولأخرجت الأرض نباتها و اذهبت الشحناء من قلوب العباد».( [49] ) «اگر قائم ما قيام نمايد، آسمان، بارانش را نازل كند و زمين، گياهانش را بروياند و كينه و دشمني و ستيزه جويي از دلهاي بندگان برود». پاورقي
[47] ـ بحار الانوار جلد 51 حديث 34 از كتاب چهل حديث حافظ ابونعيم.
[48] ـ مكيال المكارم جلد 1 صفحه 52 حديث 85.
[49] ـ مدرك پيشين صفحه 101 حديث 228.

تطهير زمين از گناه

تطهير زمين از گناه
امام صادق(عليه السلام) در بيان حال مردم پس از ظهور مهدي(عليه السلام)فرمود: «و لا يعصون اللّه عزّوجلّ في ارضه».( [50] ) در زمين به نافرماني خدا نمي پردازند. پاورقي
[50] ـ منتخب الاثر صفحه 497 ـ حديث 8.

پرتوي از فرمايشات نوراني قائم آل محمد (صلي الله عليه وآله وسلم)

پرتوي از فرمايشات نوراني قائم آل محمد (صلي الله عليه وآله وسلم)
كلام جانبخش حضرت مهدي(عليه السلام)، كه در ضمن ديدارهايي با مواليان حقيقي و شيعيان خاص، يا در توقيعات شريفه از ناحيه مقدسه آن بزرگوار صادر شده است، در همه ابعاد، الهام دهنده، راهگشا، تعهّد بخش و حركت آفرين است. تدبّر در نمونه هايي از سخنان حضرت، مي تواند شيوايي و غناي معجزه آساي آن را به ما بشناساند و در راستاي شناخت بيشتر آن امام كريم و عمل به خواسته هاي خدا جويانه وارشادات حكيمانه ايشان، ياريگرمان باشد.

معرّفي خويشتن

معرّفي خويشتن
يگانه مظهر الهي: «انا بقيّة اللّه في أرضه». من يگانه مظهر و الهي باقيمانده در زمين هستم.( [51] ) * حجّت خدا: «انا حجّة اللّه علي عباده». من حجّت خداوند بربندگان اويم.( [52] ) * پايان بخش سلسله وصايت: «انا خاتم الأوصياء». من آخرين وصيّ پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) و پايان دهنده سلسله وصايت مي باشم.( [53] ) * قيام كننده: «انا القائم من آل محمّد (صلي الله عليه وآله وسلم) ». من، قيام كننده از خاندان پيامبر خدا حضرت محمد(صلي الله عليه وآله وسلم)هستم. * احياگر عدلت: «انا الّذي أخرج في آخر الزّمان بهذا السّيف فاملأ الارض عدلا وقسطاً كما ملئت جوراً و ظلماً». من با اين شمشير در آخر زمان قيام مي كنم و زمين را از عدالت و داد، آكنده مي سازم چنانكه از بيداد و ستم پر شده باشد. * انتقام گيرنده: «انا بقيّة اللّه في أرضه والمنتقم من اعدائه». من يگانه مظهر الهي، باقيمانده در زمين و انتقام گيرنده از دشمنان خدايم.( [54] )
* مظهر و همراه حقّ: «وليعلموا أنّ الحقّ معنا وفينا».
همگان بدانند كه به راستي حقّ با ما و نزد ماست.( [55] )
پاورقي
[51] ـ كلمة الامام المهدي، ص 542.
[52] ـ كلمة الامام المهدي، ص 542.
[53] ـ كلمة الامام المهدي، ص 542.
[54] ـ الزام الناصب، ج 1، ص 352.
[55] ـ كمال الدين، ج 2، باب 45، ص 511.

نقش خويش در حفظ و هدايت مردم

نقش خويش در حفظ و هدايت مردم
واسطه دفع بلاها: «بي يدفع اللّه البلاء عن اهلي و شيعتي».
«به وسيله من است كه خداوند عزّوجلّ بلا و مصيبت را از اهلبيت و شيعيان من دور مي گرداند.»
* سبب امنيّت: «إني لامان لأهل الأرض كما أنّ النّجوم أمان لاهل السّماء».
«همانا من موجب امنيّت براي اهل زمين هستم چنانكه ستارگان سبب امنيّت اهل آسمانهايند.»
* ياد كرد و مراعات: «انّا غير مهملين لمراعاتكم ولاناسين لذكركم، ولولا ذلك لنزل بكم اللاَّْواء واصطلمكم الاعداء».
ما در مراعات حال شما كوتاهي نمي كنيم و يادتان را از خاطر نمي بريم و اگر جز اين بود بلاهاي سنگين بر شما وارد مي شد و دشمنان، شما را نابود مي كردند.
* مواظبت و مراقبت: «انّا يخيط علماً بأنبائكم ولايعزب عنا شييء من اخباركم».
«ما به اوضاع و احوال شما آگاهيم و هيچيك از اخبار شما بر ما پوشيده نيست.»
* بهره رساني: «و امّا وجه الانتفاع بي في غيبتي فكا لانتفاع بالشّمس اذا غيبها عن الابصار السحاب».
«امّا چگونگي بهره بردن از من در دوران غيبتم مانند بهرهوري از خورشيد است زماني كه ابرها آن را از ديدگان، پنهان ساخته باشند.»

وظيفه شيعيان

وظيفه شيعيان
رجوع به دين شناسان: «و اما الحوادث الواقعه، فارجعوا فيها الي رواه حديثنا فانّهم حجّتي عليكم و أنا حجّة اللّه».
«امّا در پيشامدهاي روزگار، به راويان احاديث ما مراجعه كنيد، زيرا آنان حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر آنان هستم.»
* محبّت ورزيدن: «فليعمل كلّ امرء منكم ما يقرب به من محبّتنا».
«پس هر يك از شما بايد به آنچه او را به مقام محبّت ما نزديك مي كند، عمل نمايد.»
* دوري از گناه: «فليدعوا عنهم اتّباع الهوي».
«همگان بايد گناه و پيروي از هواي نفس را ترك كنند.»
* تقوي و تسليم: «فاتّقوا اللّه و سلموا لنا وردّ والامر الينا فعلينا الاصدار كما كان منا الايراد».
«تقواي الهي پيشه كنيد و تسليم ما باشيد و امر دين را به ما ارجاع دهيد، زيرا بر ماست كه شما را سيراب از سرچشمه بيرون آوريم همچنانكه ما شما را به سرچشمه برديم.»
* دعاي زياد: «اكثرو الدعاء بتعجيل الفرج فانّ ذلك فرجكم».
«براي نزديك شدن ظهور و فرج، زياد دعا كنيد كه به راستي همين دعا، فرج شماست.»
* كسب معارف از اهلبيت(عليهم السلام) «طلب المعارف من غير طريقنا اهل البيت مساوق لانكارنا».
«جستجوي معارف و دانش ها، جز از طريق ما اهلبيت، مساوي با انكار ما است.»

شرط ياري

شرط ياري
اخلاص و خير خواهي و تقوي: «انّ اللّه قنعنا بعوائد احسانه و فوائد امتنانه، وصان انفسنا عن معاونة الاولياء، الاّ عن الاخلاص في النيّة وامحاض النّصيحة والمحافظة علي ما هو أتقي و أبقي و أرفع ذكراً». «به يقين، خداوند ما را به لطف و احسان مكرّر خويش و به بهره هاي انعام و كرم خود، راضي و خوشنود ساخته، و ما را نيازمند ياري دوستان قرار نداده، مگر آن ياري كه از روي اخلاص در نيّت و خيرخواهي محض صورت گيرد و در آن، بر آنچه به تقواي الهي و بقاي نزد خدا و رفعت جايگاه، نزديك تر است، محافظت شود.» * اتحاد و اجتماع دلها: «ولو انّ اشياعنا ـ و فقهم اللّه لطاعته ـ علي اجتماع من القلوب في الوفاء بالعهد عليهم لما تأخّر عنهم اليمن بلقائنا». «اگر شيعيان ـ كه خدا براي اطاعت خود توفيق شان دهد ـ در راه وفاي به پيماني كه بر عهده دارند همدل و همراه مي شدند، سعادت ديدار ما براي ايشان به تأخير نمي افتاد.» * پرداخت حقوق الهي: «انّه من اتّقي ربّه من اخوانك في الدّين و اخرج مما عليه الي مستحقيه كان آمناً في الفتنة المبطله». «همانا هر يك از برادران ديني تو، پرهيزگار باشد و حقوق الهي را كه برعهده دارد به مستحقين آن بپردازد ـ به بركت دعا و ياري ما ـ در فتنه هاي باطل كننده و ويرانگر، ايمن و محفوظ خواهد ماند.» * پرهيز از گناه: «فما يحبسنا عنهم الاّ ما يتّصل بنا مما نكرهه ولانؤثره منهم». «ما را ـ از ديدار و ياري شيعيان مان ـ باز نمي دارد مگر آنچه از كردارهاي ناپسند آنان به ما مي رسد كه براي ما ناخوشايند است و توقّع آن را از ايشان نداريم.»

درباره ظهور

درباره ظهور
* وابستگي به اراده خدا: «و امّا ظهور الفرج، فانّه الي اللّه». «امّا امر ظهور فرج، بسته به اراده خداست.»( [56] ) * ناگهاني بودن: «فانّ أمرنا بغتة فجأة، حين لاتنفعه توبة ... كذب الوقّاتون». «نسبت به گذشته، كسي را سود نبخشد ... يقين كنندگان وقت ظهور، دورغگويند.»( [57] ) * رهايي از طواغيت: «و إنّي أخرج حين أخرج ولابيعة لأحد من الطّواغيت في عنقي». «به يقين، من در حالي قيام خواهم كرد كه بيعت هيچيك از طاغوتهاي دوران برگردنم نباشد.»( [58] )
* حادثه اي در مكّه: «وآية حركتنا من هذه اللّوثة حادثة بالحرم المعظّم، من رجس منافق مذمّم، مستحل للدّم المحرّم، يعمد بكيده أهل الايمان».
«نشانه حركت ما از اين خانه نشيني، واقعه اي در حرم با عظمت مكّه است. حادثه اي كه در اثر پليدي شخصي منافق و نكوهيده پديد مي آيد، كه خونريزي را حلال مي شمارد و با مكر و نيرنگ، قصد جان مؤمنان مي نمايد.( [59] )
* ياران وقت ظهور: «فاذا أذنت في ظهوري فأيّدني بجنودك واجعل من يتبعني لنصرة دينك مؤيّدين و في سبلك مجاهدين».
«خدايا زماني كه اجازه ظهور به من مي دهي، مرا به لشكريان خود ياري فرما، همه كساني را كه براي ياري دين تو، به پيروي از من بر مي خيزند تأييد كن و آنان را جهادگر در راه خودت قرار بده.»( [60] )
پاورقي
[56] ـ كمال الدين، ص 484.
[57] ـ احتجاج، ج 2، ص 497 و ص 470.
[58] ـ بحارالأنوار، ج 53، ص 181.
[59] ـ بحارالأنوار، ج 53، ص 181.
[60] ـ مهج الدعوات، ص 302.

درباره اهلبيت :

درباره اهلبيت :
واسطه آفرينش ورزق: «و امّا الائمة (عليهم السلام) فانّهم يسألون اللّه تعالي فيخلق، و يسألونه فيرزق ايجاباً لمسئلتهم واعظاماً لحقهم». «امّا امامان (عليهم السلام) از خداي تعالي در خواست مي كنند و خداوند به خاطر اجابت در خواست آنان و بزرگداشت حق ايشان، موجودات را مي آفريند و روزي مي بخشد.»( [61] ) * الگو بودن زهرا سلام اللّه عليها : «و في ابنة رسول اللّه صلي اللّه عليه وآله و عليها إليّ أسوة حسنة». «و در دختر رسول خدا كه درود بر او و پدرش و خاندانش باد، براي من اسوه و الگويي نيكوست.»( [62] ) * عزاداري امام حسين(عليه السلام): «فلئن اخّرتني الدّهور، و عاقني عن نصرك المقدور، و لم اكن لمن حاربك محارباً و لمن نصب لك العداوة مناصباً، فلأندبنّك صباحاً و مساء ولأبكينّ عليك بدل الدّموع دماً». «اگر چه روزگار مرا به تأخير انداخت، و تقدير الهي مرا از ياري تو بازداشت و نبودم تا با آنان كه عليه تو جنگيدند بجنگيم، و با كساني كه به دشمني تو برخاستند بستيزم، در عوض هر صبح و شام بر تو ناله مي كنم و بجاي اشك در عزاي تو خون از ديده مي بارم.»( [63] ) ديشب به ياد روي تو خون مي گريستم***از من مپرس بي تو كه چون مي گريستم اي كاش تا كه بودي و مي ديدي از غمت***هردم چسان زسوز درون مي گريستم تا صبح در فراق تو اي يار مهربان***فريادمي كشيدم و خون مي گريستم هرشب زهجر ماه رخت، ناله سركنم***سيلاب خون زچشم، روان تاسحر كنم در جستجوي گوهر وصل تو تابه كي***اين دل به موج اشك غمت غوطهور كنم روي زمين ز سيل سر شكم پر آب شد***خاكي نماند تا كه زهجرت به سر كنم جانم به لب رسيد و در اين حسرتم هنوز***كايد دمي كه سير به رويت نظر كنم شرمنده از گناه به راهت نشسته ام***كو قدرتي كه از سركويت گذركنم گرجان و دل ز آتش هجر تو سوخت، من***حاشا هواي وصل تو از سر بدر كنم
بسمه تبارك و تعالي
«از خداي متعال فرج و ظهور
ولي عصر (عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) را بخواهيم» قالَ جَعْفَر بْن مُحَمَّد الصّادِق (عليه السلام) :
مَنْ ماتَ مِنْكُمْ عَلي هذَا الاَْمْرِ مُنْتَظِراً كَانَ كَمَنْ كانَ في فَسْطاطِ الْقائِم (عليه السلام) .
حضرت امام صادق (عليه السلام) فرمود:
هركس از شما در حال انتظار اين امر (ظهور مهدي «عجل اللّه تعالي فرجه الشريف» ) بميرد، همچون كسي است كه در خيمه قائم (در حال جهاد همراه با آن حضرت) باشد.
كمال الدين و تمام النعمة، ص 644 پاورقي
[61] ـ احتجاج، ج 2، ص 472.
[62] ـ احتجاج، ج 2، ص 467.
[63] ـ بحارالأنوار، ج 98، ص 317

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».