پرتوي از سيره و سيماي امام موسي كاظم(عليه السلام)

مشخصات كتاب

عنوان : پرتوي از سيره و سيماي امام موسي كاظم (عليه السلام)

پديدآورندگان : خادمي كوشا، محمدعلي، 1350-(پديدآور)

امام هفتم موسي بن جعفر(ع)(توصيف گر)

نوع : متن

جنس : مقاله

الكترونيكي

زبان : فارسي

صاحب محتوا : موسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان

توصيفگر : تاريخ اسلام

احاديث

سيره معصومين

وضعيت نشر : قم: موسسه فرهنگي و اطلاع رساني تبيان، 1387

ويرايش : -

خلاصه :

مخاطب :

يادداشت : ,ملزومات سيستم: ويندوز 98+ ؛ با پشتيباني متون عربي؛ + IE6شيوه دسترسي: شبكه جهاني وبعنوان از روي صفحه نمايش عنوانداده هاي الكترونيكي

شناسه : oai:tebyan.net/26035

تاريخ ايجاد ركورد : 1388/9/22

تاريخ تغيير ركورد : -

تاريخ ثبت : 1389/7/3

قيمت شيء ديجيتال : رايگان

مقدمه

حضرت امام موسي بن جعفر (عليه السلام)، معروف به كاظم و باب الحوائج و عبد صالح در روز يكشنبه 7 صفر سال 128 قمري در روستاي «ابواء»، دهي در بين مكه و مدينه، متولد گرديد. نام مادر آن حضرت، حميده است. آن حضرت در 25 رجب سال 183 قمري، در زندان هارون الرشيد عباسي در بغداد، در 55 سالگي به دستور هارون مسموم گرديد و به شهادت رسيد. مرقد شريفش در كاظمين، نزديك بغداد، زيارتگاه شيفتگان حضرتش مي باشد. امام موسي بن جعفر همان راه و روش پدرش حضرت صادق (عليه السلام) را بر محور برنامه ريزي فكري و آگاهي عقيدتي و مبارزه با عقايد انحرافي، ادامه داد. آن حضرت با دلائل استوار، بي مايگي افكار الحادي را نشان مي داد و منحرفان را به اشتباه راه و روششان آگاه مي ساخت. كم كم جنبش فكري امام (عليه السلام) درخشندگي يافت و قدرت علمي اش دانشمندان را تحت الشعاع خود قرار داد. اين كار بر حاكمان حكومت عباسي سخت و گران

آمد و به همين دليل با شيفتگان مكتبش با شدت و فشار و شكنجه برخورد كردند. از اينرو، امام كاظم (عليه السلام) به يكي از شاگردان معروفش به نام هشام هشدار داد به خاطر خطرهاي موجود، از سخن گفتن خودداري كند و هشام هم تا هنگام مرگ خليفه از بحث و گفتگو خودداري كرد. ابن حجر هيتمي گويد: «موسي كاظم وارث علوم و دانش هاي پدر و داراي فضل و كمال او بود وي در پرتو عفو و گذشت و بردباري فوق العاده كه در رفتار با مردم نادان زمان از خود نشان داد، لقب كاظم يافت، و در زمان او هيچ كس در معارف الهي و دانش و بخشش به پايه او نمي رسيد.» امام كاظم (عليه السلام) در برابر دستگاه ظلم و ستم عباسي موضع سلبي و منفي را در پيش گرفت و دستور داد تا شيعيان در دعاوي و منازعات خود، به دستگاه دولتي روي نياورند و به آنان شكايت نبرند و سعي كنند با قرار دادن قاضي تحكيم در ميان خويش، منازعات را فيصله دهند. امام (عليه السلام) درباره حاكمان غاصب زمانش فرمود: «هر كس بقاي آنان را دوست داشته باشد از آنان است و هر كس از آنان باشد وارد آتش گردد.» بدين وسيله آن حضرت، خشم و نارضايتي خود را از حكومت هارون پياپي ابراز مي فرمود و همكاري با آنان را در هر صورت حرام مي دانست و اعتماد و تكيه بر آنان را منع مي كرد و مي فرمود: «بر آنان كه ستمكاراند تكيه مكنيد كه گرفتار دوزخ مي شويد.»امام كاظم (عليه السلام)، علي بن يقطين، يكي

از ياران نزديك خويش را از اين فرمان استثنا كرد و اجازت داد تا منصب وزرات را در روزگار هارون عهده دار گردد و پيش از او، منصب زمامداري را در ايام مهدي بپذيرد. او نزد امام موسي (عليه السلام) رفت و از او اجازت خواست تا استعفا دهد و منصب خود را ترك كند، اما امام او را از اين كار بازداشت و به او گفت: «چنين مكن، برادران تو به سبب تو عزت دارند و به تو افتخار مي كنند، شايد به ياري خدا بتواني شكست ها را درمان كني و دست بينوايي را بگيري يا به دست تو، مخالفان خدا درهم شكسته شوند. اي علي! كفاره و تاوان شما، خوبي كردن به برادران است، يك مورد را براي من تضمين كن، سه مورد را برايت تضمين مي كنم، نزد من ضامن شو كه هر يك از دوستان ما را ديدي نياز او را برآوري و او را گرامي داري و من ضامن مي شوم كه هرگز سقف زنداني بر تو سايه نيفكند و دم هيچ شمشير به تو نرسد و هرگز فقر به سراي تو پاي نگذارد. اي علي! هر كس مؤمني را شاد سازد، اول خداي را و دوم پيامبر را و در مرحله سوم ما را شاد كرده است.»

سخن چيني درباره امام

پاره اي از فعاليت هاي امام كاظم (عليه السلام) به وسيله سخن چينان به هارون الرشيد مي رسيد و اين امر، كينه و خشم او را برمي انگيخت. يك بار به او خبر دادند كه از سراسر جهان اسلام، اموالي هنگفت نزد امام موسي بن جعفر (عليه السلام) جمع آوري

مي گردد و از شرق و غرب براي او حمل مي شود و او را چندين بيت المال است. هارون به دستگيري امام (عليه السلام) و زنداني كردن او فرمان داد، يحيي برمكي آگاه شد كه امام (عليه السلام) در پي كار خلافت براي خويش افتاده است و به پايگاه هاي خود در همه نقاط كشور اسلامي نامه مي نويسد و آنان را به سوي خويش دعوت مي كند و از مردم مي خواهد كه بر ضد حكومت قيام كنند، يحيي به هارون خبر داد و او را عليه امام (عليه السلام) تحريك كرد. هارون امام را به زندان افكند و از شيعيانش جدا ساخت و امام (عليه السلام) روزگاري دراز، شايد حدود چهارده سال، در زندان هارون گذراند. امام (عليه السلام) در زندان نامه اي به هارون فرستاد و در آن نامه نفرت و خشم خود را به او ابراز فرمود، متن نامه چنين است:«هرگز بر من روزي پربلا نمي گذرد، كه بر تو روزي شاد سپري مي گردد، ما همه در روزي كه پايان ندارد مورد حساب قرار مي گيريم و آنجاست كه مردم فاسد زيان خواهند ديد.»امام كاظم (عليه السلام) در زندان، شكنجه ها و رنجهاي فراوان را تحمل كرد، دست و پاي مباركش را به زنجير مي بستند و آزارهاي كشنده بر او روا مي داشتند. سرانجام زهري كشنده به او خوراندند و مظلومانه او را به شهادت رساندند.

صفات برجسته امام كاظم

حضرت امام موسي كاظم (عليه السلام) عابدترين و زاهدترين، فقيه ترين، سخي ترين و كريم ترين مردم زمان خود بود، هر گاه دو سوم از شب مي گذشت نمازهاي نافله را

به جا مي آورد و تا سپيده صبح به نماز خواندن ادامه مي داد و هنگامي كه وقت نماز صبح فرا مي رسيد، بعد از نماز شروع به دعا مي كرد و از ترس خدا آن چنان گريه مي كرد كه تمام محاسن شريفش به اشك آميخته مي شد و هر گاه قرآن مي خواند مردم پيرامونش جمع مي شدند و از صداي خوش او لذت مي بردند. آن حضرت، صابر، صالح، امين و كاظم لقب يافته بود و به عبد صالح شناخته مي شد، و به خاطر تسلط بر نفس و فروبردن خشم، به كاظم مشهور گرديد. مردي از تبار عمر بن الخطاب در مدينه بود كه او را مي آزرد و علي (عليه السلام) را دشنام مي داد. برخي از اطرافيان به حضرت گفتند: اجازه ده تا او را بكشيم، ولي حضرت به شدت از اين كار نهي كرد و آنان را شديداً سرزنش فرمود. روزي سراغ آن مرد را گرفت، گفتند: در اطراف مدينه، به كار زراعت مشغول است. حضرت سوار بر الاغ خود وارد مزرعه وي شد. آن مرد فرياد برآورد: زراعت ما را خراب مكن، ولي امام به حركت خود در مزرعه ادامه داد وقتي به او رسيد، پياده شد و نزد وي نشست و با او به شوخي پرداخت، آن گاه به او فرمود: چقدر در زراعت خود از اين بابت زيان ديدي؟ گفت: صد دينار. فرمود: حال انتظار داري چه مبلغ از آن عايدت شود؟ گفت: من از غيب خبر ندارم. امام به او فرمود: پرسيدم انتظار داري چه مبلغ از آن عايدت شود؟ گفت: انتظار دارم دويست

دينار عايدم شود. امام به او سيصد دينار داد و فرمود: زراعت تو هم سر جايش هست. آن مرد برخاست و سر حضرت را بوسيد و رفت. امام به مسجد رفت و در آنجا آن مرد را ديد كه نشسته است. وقتي آن حضرت را ديد، گفت: خداوند مي داند كه رسالتش را در كجا قرار دهد. يارانش گرد آمدند و به او گفتند: داستان از چه قرار است، تو كه تا حال خلاف اين را مي گفتي. او نيز به دشنام آنها و به دعا براي امام موسي (عليه السلام) پرداخت. امام (عليه السلام) نيز به اطرافيان خود كه قصد كشتن او را داشتند فرمود: آيا كاري كه شما مي خواستيد بكنيد بهتر بود يا كاري كه من با اين مبلغ كردم؟ و بسياري از اين گونه روايات، كه به اخلاق والا و سخاوت و شكيبايي آن حضرت بر سختيها و چشم پوشي ايشان از مال دنيا اشارت مي كند، نشانگر كمال انساني و نهايت عفو و گذشت آن حضرت است.

بعد از شهادت

سندي بن شاهك، به دستور هارون الرشيد، سمي را در غذاي آن حضرت گذارد و امام (عليه السلام) از آن غذا خورد و اثر آن در بدن مباركش كارگر افتاد و بيش از سه روز مهلتش نداد. وقتي امام به شهادت رسيد، سندي گروهي از فقها و بزرگان بغداد را بر سر جنازه اش آورد و به ايشان گفت: به او نگاه كنيد، آيا در وي اثري از ضربه شمشير يا اصابت نيزه مي بينيد؟ گفتند: ما از اين آثار چيزي نمي بينيم و از آنها خواست كه بر مرگ طبيعي او

شهادت دهند و آنها نيز شهادت دادند!آن گاه جسد شريف آن حضرت را بيرون آورده و آن را بر جسر (پل) بغداد نهادند و دستور داد كه ندا دهند: اين موسي بن جعفر است كه مرده است، نگاه كنيد. عابران به او نگاه مي كردند و اثري از چيزي كه نشان دهنده كشتن او باشد، نمي ديدند. يعقوبي در تاريخش مي گويد: پس از آن كه امام كاظم (عليه السلام) مدت درازي را در زندان هاي تاريك هارون الرشيد گذراند، به ايشان گفته شد: چطور است كه به فلان كس نامه اي بنويسي تا درباره تو با رشيد صحبت كند؟ امام فرمود: پدرم به نقل از پدرانش حديثم كرده: «خداوند به داود (عليه السلام) سفارش كرده كه هر گاه بنده اي، به يكي از بندگان من اميد بست، همه ي درهاي آسمان به رويش بسته مي شود و زمين زير پايش خالي مي گردد.»در مدت زندان آن حضرت، اقوال مختلفي وجود دارد. آن حضرت، چهار سال يا هفت سال يا ده سال يا به قولي چهارده سال در زندان به سر برده است. حضرت امام موسي كاظم، سي و هفت فرزند پسر و دختر از خود به جاي گذارده كه والاترينشان حضرت علي بن موسي الرضا (عليه السلام) مي باشد. از ميان كلمات و سخنان ارزنده حضرت امام موسي كاظم (عليه السلام)، چهل حديث را برگزيدم كه هر يك با نورانيت ويژه اش، روشنگر دلهاي اهل ايمان و پاكباختگان وادي حقيقت و عرفان است.

چهل حديث

اشاره

قال الامام الكاظم (عليه السلام):

تعقل و معرفت

«ما بعث الله أنبياءه و رسله إلي عباده إلا ليعقلوا عن الله، فأحسنهم استجابهً أحسنهم معرفةً لله، و أعلمهم بأمر الله أحسنهم عقلاً و أعقلهم أرفعهم درجةً في الدنيا و الاخرة.»: خداوند پيامبران و فرستادگانش را به سوي بندگانش بر نينگيخته، مگر آن كه از طرف خدا تعقل كنند. پس نيكوترينشان از نظر پذيرش، بهترينشان از نظر معرفت به خداست، و داناترينشان به كار خدا، بهترينشان از نظر عقل است، و عاقلترين آنها، بلند پايه ترينشان در دنيا و آخرت است.

حجت ظاهري و باطني

«إن لله علي الناس حجتين، حجةً ظاهرةً و حجةً باطنةً، فأما الظاهرة فالرسل و الانبياء و الائمة و أما الباطنة فالعقول.»: همانا براي خداوند بر مردم دو حجت است، حجت آشكار و حجت پنهان، اما حجت آشكار عبارت است از: رسولان و پيامبران و امامان و حجت پنهاني عبارت است از عقول مردمان.

صبر و گوشه گيري از اهل دنيا

«ألصبر علي الوحدة علامة قوة العقل، فمن عقل عن الله تبارك و تعالي إعتزل أهل الدنيا و الراغبين فيها و رغب فيما عند ربه و كان الله آنسه في الوحشة و صاحبه في الوحدة، و غناه في العيلة و معزه في غير عشيرة.»: صبر بر تنهايي، نشانه قوت عقل است، هر كه از طرف خداوند تبارك و تعالي تعقل كند از اهل دنيا و راغبين در آن كناره گرفته و بدانچه نزد پروردگارش است رغبت نموده، و خداوند در وحشت انيس اوست و در تنهايي يار او، و توانگري او در نداري و عزت او در بي تيره و تباري است.

عاقلان آينده نگر

«إن العقلاء زهدوا في الدنيا و رغبوا في الاخرة لانهم علموا أن الدنيا طالبة و مطلوبة و الاخرة طالبة و مطلوبة من طلب الاخرة طلبته الدنيا حتي يستوفي منها رزقه، و من طلب الدنيا طلبته الاخرة فيأتيه الموت فيفسد عليه دنياه و آخرته.»: به راستي كه عاقلان، به دنيا بي رغبتند و به آخرت مشتاق زيرا مي دانند كه دنيا خواهانست و خواسته شده و آخرت هم خواهانست و خواسته شده، هر كه آخرت خواهد دنيا او را بخواهد تا روزي خود را از آن دريافت كند، و هر كه دنيا را خواهد آخرتش به دنبال است تا مرگش رسد و دنيا و آخرتش را بر او تباه كند.

تضرع براي عقل

«من أراد الغني بلا مال و راحة القلب من الحسد و السلامة في الدين فليتضرع إلي الله في مسألته بأن يكمل عقله، فمن عقل قنع بما يكفيه و من قنع بما يكفيه استغني و من لم يقنع بما يكفيه لم يدرك الغني أبدًا.»: هر كس بي نيازي خواهد بدون دارايي، و آسايش دل خواهد بدون حسد، و سلامتي دين طلبد، بايد به درگاه خدا زاري كند و بخواهد كه عقلش را كامل كند، هر كه خرد ورزد، بدانچه كفايتش كند قانع باشد. و هر كه بدانچه او را بس باشد قانع شود، بي نياز گردد. و هر كه بدانچه او را بس بود قانع نشود، هرگز به بي نيازي نرسد.

ديدار با مؤمن براي خدا

«من زار أخاه المؤمن لله لا لغيره، ليطلب به ثواب الله و تنجز ما وعده الله عزوجل وكل الله عزوجل به سبعين ألف ملك من حين يخرج من منزله حتي يعود إليه ينادونه: ألا طبت و طابت لك الجنة، تبوأت من الجنة منزلاً.»: هر كس _ فقط براي خدا نه چيز ديگر _ به ديدن برادر مؤمنش رود تا به پاداش و وعده هاي الهي برسد، خداوند متعال، از وقت خروجش از منزل تا برگشتن او، هفتاد هزار فرشته بر او گمارد كه همه ندايش كنند: هان! پاك و خوش باش و بهشت برايت پاكيزه باد كه در آن جاي گرفتي.

مروت، عقل و بهاي آدمي

«لا دين لمن لا مروة له، و لا مروة لمن لا عقل له، و إن أعظم الناس قدرًا الذي لايري الدنيا لنفسه خطرًا، أما إن أبدانكم ليس لها ثمن إلا الجنة، فلا تبيعوها بغيرها. كسي كه جوانمردي ندارد، دين ندارد و هر كه عقل ندارد، جوانمردي ندارد. به راستي كه با ارزشترين مردم كسي است كه دنيا را براي خود مقامي نداند، بدانيد كه بهاي تن شما مردم، جز بهشت نيست، آن را جز بدان مفروشيد.

حفظ آبروي مردم

«من كف نفسه عن أعراض الناس أقاله الله عثرته يوم القيمة و من كف غضبه عن الناس كف الله عنه غضبه يوم القيمة.»: هر كه خود را از آبروريزي مردم نگهدارد، خدا در روز قيامت از لغزشش مي گذرد، و هر كه خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند در روز قيامت خشمش را از او باز دارد.

عوامل نزديكي و دوري به خدا

«أفضل ما يتقرب به العبد إلي الله بعد المعرفة به الصلاة و بر الوالدين و ترك الحسد و العجب و الفخر.»: بهترين چيزي كه به وسيله آن بنده به خداوند تقرب مي جويد، بعد از شناختن او، نماز و نيكي به پدر و مادر و ترك حسد و خودبيني و به خود باليدن است.

عاقل دروغ نمي گويد

«إن العاقل لا يكذب و إن كان فيه هواه.»: همانا كه عاقل دروغ نمي گويد، گرچه طبق ميل و خواسته او باشد.

حكمت كم گويي و سكوت

«قلة المنطق حكم عظيم، فعليكم بالصمت، فإنه دعة حسنة و قلة وزر، و خفة من الذنوب.»: كم گويي، حكمت بزرگي است، بر شما باد به خموشي كه شيوه اي نيكو و سبك بار و سبب تخفيف گناه است.

هرزه گويي بي حيا

«إن الله حرم الجنة علي كل فاحش قليل الحياء لا يبالي ما قال و لا ما قيل له.»: همانا خداوند بهشت را بر هر هرزه گو كم حيا كه باكي ندارد چه مي گويد و يا به او چه گويند حرام گردانيده است.

متكبر، داخل بهشت نمي شود

«إياك و الكبر، فإنه لا يدخل الجنة من كان في قلبه مثقال حبة من كبر.»: از كبر و خودخواهي بپرهيز، كه هر كسي در دلش به اندازه دانه اي كبر باشد، داخل بهشت نمي شود.

تقسيم كار در شبانه روز

«إجتهدوا في أن يكون زمانكم أربع ساعات:ساعةً لمناجاة الله، وساعةً لامرالمعاش، وساعةً لمعاشرة الاخوان والثقاة الذين يعرفونكم عيوبكم ويخلصون لكم في الباطن، وساعةً تخلون فيها للذاتكم في غير محرم وبهذه الساعة تقدرون علي الثلاث ساعات.»: بكوشيد كه اوقات شبانه روزي شما چهار قسمت باشد:1 _ قسمتي براي مناجات با خدا، 2 _ قسمتي براي تهيه معاش، 3 _ قسمتي براي معاشرت با برادان و افراد مورد اعتماد كه عيبهاي شما را به شما مي فهمانند و در دل به شما اخلاص مي ورزند، 4 _ و قسمتي را هم در آن خلوت مي كنيد براي درك لذتهاي حلال [و تفريحات سالم] و به وسيله انجام اين قسمت است كه بر انجام وظايف آن سه قسمت ديگر توانا مي شويد.

همنشيني با ديندار و عاقل خيرخواه

«مجالسة أهل الدين شرف الدنيا و الاخرة، و مشاورة العاقل الناصح يمن و بركة و رشد و توفيق من الله، فإذا أشار عليك العاقل الناصح فإياك و الخلاف فإن في ذلك العطب.»: همنشيني اهل دين، شرف دنيا و آخرت است، و مشورت با خردمند خيرخواه، يمن و بركت و رشد و توفيق از جانب خداست، چون خردمند خيرخواه به تو نظري داد، مبادا مخالفت كني كه مخالفتش هلاكت بار است.

پرهيز از انس زياد با مردم

«إياك و مخالطة الناس و الانس بهم إلا أن تجد منهم عاقلاً و مأمونًا فآنس به و اهرب من سايرهم كهربك من السباع الضارية.»: بپرهيز از معاشرت با مردم و انس با آنان، مگر اين كه خردمند و امانتداري در ميان آنها بيابي كه [در اين صورت] با او انس گير و از ديگران بگريز، به مانند گريز تو از درنده هاي شكاري.

نتيجه حب دنيا

«من أحب الدنيا ذهب خوف الاخرة من قلبه و ما أوتي عبد علمًا فازداد للدنيا حبًا إلا ازداد من الله بعدًا و ازداد الله عليه غضبًا.»: هر كه دنيا را دوست بدارد، خوف آخرت از دلش برود، و به بنده اي دانشي ندهند كه به دنيا علاقه مندتر شود، مگر آن كه از خدا دورتر و مورد خشم او قرار گيرد.

پرهيز از طمع و تكيه بر توكل

«إياك و الطمع، و عليك باليأس مما في أيدي الناس، و أمت الطمع من المخلوقين، فإن الطمع مفتاح للذل، و اختلاس العقل واختلاق المروات، و تدنيس العرض و الذهاب بالعلم. و عليك بالاعتصام بربك و التوكل عليه. از طمع بپرهيز، و بر تو باد به نااميدي از آنچه در دست مردم است، طمع را از مخلوقين ببر كه طمع، كليد خواري است، طمع، عقل را مي ربايد و مردانگي را نابودكند و آبرو را مي آلايد و دانش را از بين مي برد. بر تو باد كه به پروردگارت پناه بري و بر او توكل كني.

نتايج امانتداري و راستگويي

«أداء الأمانة و الصدق يجلبان الرزق، و الخيانة و الكذب يجلبان الفقر و النفاق.»: امانتداري و راستگويي، سبب جلب رزق و روزي اند، و خيانت و دروغگويي، سبب جلب فقر و دورويي.

سقوط برتري جوي

«إذا أراد الله بالذرة شرًا أنبت لها جناحين، فطارت فأكلها الطير.»: هر گاه خداوند بدي مورچه را بخواهد، به او دو بال مي دهد كه پرواز كند تا پرنده ها او را بخورند.

حقگويي و باطل ستيزي

«إتق الله و قل الحق و إن كان فيه هلاكك فإن فيه نجاتك إتق الله ودع الباطل و إن كان فيه نجاتك، فإن فيه هلاكك.»: از خدا بترس و حق را بگو، اگرچه نابودي تو در آن باشد. زيرا كه در واقع، نجات تو در آن است.از خدا بترس و باطل را واگذار، اگرچه نجات تو در آن باشد، زيرا كه در واقع، نابودي تو در آن است.

تناسب بلا و ايمان

«ألمؤمن مثل كفتي الميزان كلما زيد في إيمانه زيد في بلائه.»: مؤمن همانند دو كفه ترازوست، هر گاه به ايمانش افزوده گردد، به بلايش افزوده گردد.

كفاره خدمت به حاكمان

«كفارة عمل السلطان ألاحسان إلي الاخوان.»: كفاره كارمندي سلطان، احسان به برادران ديني است.

نافله و تقرب

«صلاة النوافل قربان الي الله لكل مؤمن....»: نماز نافله راه نزديك شدن هر مؤمني به خداوند است....

اصلاح و گذشت

«ينادي مناد يوم القيمة: ألا من كان له علي الله أجر فليقم، فلا يقوم إلا من عفي و أصلح، فأجره علي الله.»: ندا كننده اي در روز قيامت ندا مي كند:آگاه باشيد، هر كه را بر خدا مزدي است برخيزد، و برنمي خيزد، مگر كسي كه گذشت كرده و اصلاح بين مردم نموده باشد، پس پاداشش با خدا خواهد بود.

بهترين صدقه

«عونك للضعيف من أفضل الصدقة.»: كمك كردنت به ناتوان از بهترين صدقه است.

سختي ناحق

«يعرف شدة الجور من حكم به عليه.»: سختي ناحق را آن كس شناسد كه بدان محكوم گردد.

گناهان تازه، بلاهاي تازه

«كلما أحدث الناس من الذنوب مالم يكونوا يعملون أحدث الله لهم من البلاء ما لم يكونوا يعدون.»: هر گاه مردم گناهان تازه كنند كه نمي كردند، خداوند بلاهايي تازه به آنها دهد كه به حساب نمي آوردند.

كليد بصيرت

«تفقهوا في دين الله فإن الفقه مفتاح البصيرة، و تمام العبادة و السبب إلي المنازل الرفيعة و الرتب الجليلة في الدين و الدنيا، و فضل الفقيه علي العابد كفضل الشمس علي الكواكب، و من لم يتفقه في دينه لم يرض الله له عملاً.»: در دين خدا دنبال فهم عميق باشيد، زيرا كه فهم عميق دين، كليد بصيرت و بينايي و كمال عبادت و سبب تحصيل درجات بلند و مراتب بزرگ در امور دين و دنياست. و برتري فقيه بر عابد، مانند برتري آفتاب است بر كواكب، و كسي كه در دينش فهم عميق نجويد، خداوند هيچ عملي را از او نپسندد.

دنيا، بهترين وسيله

«إجعلوا لانفسكم حظًا من الدنيا بإعطائها ما تشتهي من الحلال و ما لا يثلم المروة و ما لا سرف فيه، و استعينوا بذلك علي أمور الدين، فإنه روي «ليس منا من ترك دنياه لدينه أو ترك دينه لدنياه».»: براي خود بهره اي از دنيا برگيريد و آنچه خواهش حلال باشد و رخنه در جوانمردي ايجاد نكند و اسراف نباشد منظور داريد، و به اين وسيله براي انجام امور دين ياري جوييد. زيرا كه روايت شده است: «از ما نيست كسي كه دنيايش را براي دينش ترك گويد يا دينش را براي دنيايش رها سازد.»

انتظار فرج

«أفضل العبادة بعد المعرفة إنتظار الفرج.»: بهترين عبادت بعد از شناخت خداوند، انتظار فرج و گشايش است.

مهرورزي با مردم

«ألتودد إلي الناس نصف العقل.»: مهرورزي و دوستي با مردم، نصف عقل است.

پرهيز از خشم

«من كف غضبه عن الناس كف الله عنه عذاب يوم القيمة.»: هر كه خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند عذاب روز قيامت را از او باز مي دارد.

قويترين مردم

«من أراد أن يكون أقوي الناس فليتوكل علي الله.»: هر كه مي خواهد كه قويترين مردم باشد بر خدا توكل نمايد.

ترقي، نه درجا زدن

«من استوي يوماه فهو مغبون، و من كان آخر يوميه شرهما فهو ملعون و من لم يعرف الزيادة في نفسه فهو في نقصان، و من كان إلي النقصان فالموت خير له من الحياة.»: كسي كه دو روزش مساوي باشد، مغبون است، و كسي كه دومين روزش، بدتر از روز اولش باشد ملعون است، و كسي كه در خودش افزايش نبيند در نقصان است، و كسي كه در نقصان است مرگ براي او بهتر از زندگي است.

خير رساني به ديگران

«إن من أوجب حق أخيك أن لا تكتمه شيئًا ينفعه لامر دنياه و لامر آخرته.»: همانا واجبترين حق برادرت بر تو آن است كه چيزي را كه سبب نفع دنيا و آخرت اوست، از او پنهان و پوشيده نداري.

پرهيز از شوخي

«إياك و المزاح فإنه يذهب بنور إيمانك.»: از شوخي [بي مورد] بپرهيز، زيرا كه شوخي، نور ايمان تو را مي برد.

پند پديده ها

«ما من شيء تراه عيناك إلا و فيه موعظة.»: چيزي نيست كه چشمانت آن را بنگرد، مگر آن كه در آن پند و اندرزي است.

رنج ناديده، نيكي را نمي فهمد

«من لم يجد للاساءة مضضًا لم يكن عنده للاحسان موقع.»: كسي كه مزه رنج و سختي را نچشيده، نيكي و احسان در نزد او جايگاهي ندارد.

محاسبه اعمال

«ليس منا من لم يحاسب نفسه في كل يوم فإن عمل حسن_ًا استزاد الله و إن عمل سيئًا استغفر الله منه و تاب إليه.»: از ما نيست كسي كه هر روز حساب خود را نكند، پس اگر كار نيكي كرده است از خدا زيادي آن را بخواهد، و اگر در آن كار بدي كرده، ازخدا آمرزش طلب نموده و به سوي او توبه نمايد.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109