قاسم جليلي-علي كرجي
هشتم ربيع الاول، سالروز شهادت حضرت امام حسن عسكري عليهالسلام است. در اين روز، يكي ديگر از گلهاي سرسبز باغ علوي پژمرده شد و آفتاب عمر با سعادت او غروب كرد. آسمانيان و زمينيان در غم فقدان او محزون شدند و گلهاي بوستان احمدي در خزان يكي ديگر از شاخههاي طوباي خود، به ماتم نشستند. ما نيز با فرزند برومند آن امام همام، حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) همناله شده و در عزاي آن سفير هدايت و كشتي نجات به سوگ مينشينيم.
روز جمعه، هشتم ماه ربيع الثاني سال 232 ق، در تاريخ پرافتخار مسلمانان، روزي به ياد ماندني است. هنوز بيست بهار از عمر شريف امام هادي عليهالسلام نگذشته بود كه شهر مدينه، شاهد ظهور و تولد ستارهاي فروزان از ستارگان حريم نبوي گرديد. مدينه، با شكوفه زدن گلي ديگر از گلستان امامت و ولايت نورباران شد و بارديگر، شور و شعفْ بوستان علوي را فرا گرفته، خانه كوچك و با صفاي امام هادي عليهالسلام به نور فرزند پاك و مطهر خود روشن گرديد.
با تولد امام حسن عسكري عليهالسلام در سال 232ق، شور و نشاطْ ساكنان شهر مدينه و خانه با صفاي امام هادي عليهالسلام را فرا گرفت. بنيهاشم از اين تولد مبارك، مسرور شده و سجده شكر به جاي آوردند. متأسفانه اين شور و شادي، بعد از مدتي به حزن و اندوه خاندان علوي تبديل شد. خليفه عباسي و درباريان فاسد كه نفوذ علمي و معنوي امام هادي عليهالسلام را در شهر مدينه ميديدند، به وحشت افتاده و براي حفظ قدرت ظاهري خود، دستور حركت امام عليهالسلام را به ديار غربت عراق صادر كردند. امام هادي عليهالسلام به همراه فرزند عزيزش امام عسكري در سال 233 ق از شهر مدينه حركت و به شهر سامراء، مركز حكومت خليفه عباسي وارد شد. امام حسن عسكري عليهالسلام به همراه پدر بزرگوار خود، در يكي از محلههاي سامراء ساكن شده و تا آخر عمر مبارك خود در آن جا اقامت داشت.
در تمام سالهايي كه امام حسن عسكري عليهالسلام در شهر سامراء ميزيست، به جز چند نوبتي كه در زندان دستگاه فاسد بني عباس بود، در صورت ظاهر، همانند شهروندي عادي زندگي ميكرد، ولي تمام رفتار و حركات حضرت، به طور محتاطانهاي زير نظر حكومت وقت قرار داشت. وجود شبكه منظم و متشكل شيعيان كه از مدتها قبل شكل گرفته بود، نگراني و وحشت خلفاي عباسي را فراهم كرده و باعث ميشد تمام رفتار امام و شيعيان حضرت، به نحوي كنترل شود. به همين دليل، از امام خواسته بودند تا همواره حضور خود را در سامراء، به آگاهي حكومت برساند؛ چنان كه براساس نقل يكي از خدمتكاران امام، آن حضرت مجبور بود هر دوشنبه و پنجشنبه در دارالخلافه حاضر شده و خود را به دربار معرفي كند. در حقيقت، شهر سامراء به زندان بيحصاري براي امام تبديل شده بود كه تمام آرامش و آسايش را از حضرت ميگرفت.
امام حسن عسكري عليهالسلام سه برادر داشت كه عبارت اند از: حسين، جعفر و محمد. حسين، يكي از عابدان و زاهدان زمان خود بود و به امامت امام عسكري عليهالسلام ايمان داشت. جعفر، برادر ناصالح حضرت بود كه به جعفر كذّاب مشهور است. محمد، فرزند بزرگ امام هادي عليهالسلام بود. او در سال 252 ق (دو سال قبل از شهادت امام هادي عليهالسلام) از دنيا رفت. امام عسكري عليهالسلام در وفات برادر، گريبان چاك كرد و عزادار برادر خود گشت. قبر شريف ايشان در نزديكي سامراء است و به امامزاده سيد محمد شهرت دارد.
امام حسن عسكري عليهالسلام، در كنار پدر بزرگوار خود، مراحل رشد و شكوفايي را گذراند، و از درياي معارف و فضيلتهاي پدر بهرهمند شد. آن حضرت، مدتي قبل از شهادت پدر مهربانش، با يك دختر شايسته رومي به نام نرجس، كه از نوادگان حضرت شمعون، وصي حضرت عيسي بود، ازدواج كرد. نرجس، در يكي از جنگهاي مسلمانان با سپاه روم، به اسارت مسلمانان درآمده بود كه توسط امام هادي عليهالسلام خريداري و به امام حسن عسكري عليهالسلام تزويج شد. او يكي از زنان پاكدامن و بزرگواري بود كه دين مبين اسلام را اختيار و افتخار همسري امام را پيدا كرد. با ازدواج امام عسكري عليهالسلام و نرجس، بارقه اميد در دلهاي مؤمنان و شيفتگان و منتظران امام زمان روشن شد. اگرچه تاريخ دقيق ازدواج امام عسكري عليهالسلام مشخص نيست، ولي به طور قطع ازدواج ايشان در زمان حيات امام هادي عليهالسلام صورت گرفته است.
اگرچه امام عسكري روزهاي سختي را در شهر سامراء ميگذراند، ولي وجود پدري معصوم و مهربان، باعث آرامش خاطر حضرت ميشد. در اوايل ماه رجب سال 254ق، دوران خوشي و آرامش حضرت به پايان رسيد و آن حضرت در غم از دست دادن پدر مهربان خود، به سوگ نشست و براي هميشه عزادار پدر بزرگوار خود شد. خليفه عباسي، وقتي موقعيت خلافت خود را در خطر ديد، دستور داد امام هادي عليهالسلام را مسموم كنند و به شهادت رسانند. با شهادت آن حضرت، غربت و تنهايي امام عسكري عليهالسلام در شهر سامرا فزوني يافت. اين دوران، از سختترين و طاقتفرساترين دوران زندگي كوتاه امام عسكري عليهالسلام است. بعد از شهادت امام هادي عليهالسلام، دوران ولايت و امامت شش ساله امام عسكري عليهالسلام شروع شد و خط سبز و اصيل معارف الهي، به پرتوافشاني خود ادامه داد.
نگاه خاندان رسالت به مسايل مادي، به گونهاي بود كه بتوانند به وسيله آن، رضايت و خشنودي پروردگار عالم را به دست آورده، گرهي از مشكلات زندگي مردم باز كنند. امام عسكري عليهالسلام با تمام وجود از ياران خاص و نزديك و نيازمندان شيعه حمايت و پشتيباني مالي ميكرد. اين اقدام، مانع از آن ميشد كه شيعيان، زير فشار مالي، جذب دستگاه عباسي شوند. ابوهاشم جعفري ميگويد: از نظر مالي در مضيقه بودم. خواستم وضع خود را طي نامهاي به امام عسكري عليهالسلام بنويسم، ولي خجالت كشيدم و صرف نظر كردم. روزي هنگامي كه وارد منزل شدم، ديدم كه امام عليهالسلام صد دينار براي من فرستاده و طي نامهاي نوشته است: «هر وقت احتياج داشتي، خجالت نكش و پروا نكن و از ما بخواه كه به خواست خدا به مقصود خود ميرسي».
امام حسن عسكري عليهالسلام اگر چه بسيار جوان بود، ولي به دليل موقعيت بلند علمي، اخلاقي و خانوادگي، به ويژه رهبري شيعيان و اعتماد بيشائبه آنان به حضرت و احترام بيچون و چراي مردم، شهرت فراواني پيدا كرده بود. به همين دليل، حاكمان عباسي نيز به جز در مواردي، در ظاهر، رفتار احترامآميزي از خود به امام عسكري عليهالسلام نشان ميدادند. خادم آن امام ميگويد: روزهايي كه امام عسكري عليهالسلام به مقر خلافت ميرفت، شور و شعف عجيبي در مردم پيدا ميشد. خيابانهاي مسير آن حضرت، پر از جمعيتي بود كه بر مركبهاي خود سوار بودند. هنگامي كه امام مشرف ميشدند، هياهو يكباره خاموش ميشد و حضرت از ميان جمعيت گذشته، وارد مجلس ميشد.
امام حسن عسكري عليهالسلام در مدت شش ساله امامت خود، شاگردان زيادي را تربيت كرد و آنها را به سر منزل كمال رساند كه به عنوان نمونه، به چند نفر از آنان اشاره ميكنيم: 1. احمد بن اسحاق اشعري قمي، كه نماينده و فرستاده مردم قم و از ياران خاص حضرت بود. او از جمله كساني است كه حضرت مهدي(عج) را زيارت كرده است. 2. سيد عبدالعظيم حسني، كه از نوادگان حضرت مجتبي عليهالسلام است. او از عالمان، فقيهان و پارسايان برجسته زمان خود بود و ائمه اطهار، شيعيان را به مراجعه به او دستور دادهاند. قبر مطهر ايشان در شهر ري است. 3. فضل بن شاذان كه يكي از پركارترين دانشمندان شيعه است. او خراساني بود و از مكتب پربركت امام عسكري عليهالسلام كسب فيض مينمود. آن حضرت در مورد او ميفرمايد: «بايد اهل خراسان به جايگاه فضل بن شاذان و بودن او در ميانشان برخود ببالند».
با توجه به ايجاد محدوديت و پراكنده بودن شيعيان در مناطق مختلف، امام حسن عسكري عليهالسلام براي ارتباط با آنان، از شيوه انتخاب وكيل استفاده ميكردند. وكلاي حضرت موظف بودند تا در زمينه احكام شرعي و مسايل مالي و خمس و ديگر موارد، به عنوان رابط بين امام و مردم عمل كرده و مشكلات مردم را حل كنند. بعضي از وكلاي حضرت عبارتاند از: 1. عثمان بن سعيد عمري كه از بزرگان شيعه است و از شغل روغن فروشي، به عنوان پوششي براي فعاليتهاي خود استفاده ميكرد. 2. ابراهيم بن عبده، كه نماينده و وكيل امام در شهر تاريخي و مذهبي نيشابور بود. 3. احمد بن اسحاق قمي اشعري كه از ياران خاص امام و از شخصيتهاي بزرگ شيعي و وكيل و نماينده امام در موقوفات قم بود. او استاد شيخ صدوق بوده و پس از شهادت امام عسكري عليهالسلام، وكالت امام زمان(عج) را هم برعهده داشت. 4. ابراهيم بن مهزيار اهوازي.
وجود منبع علوم آلمحمد عليهالسلام و فيض ربوبي در شهر سامراء، باعث شد تا دانشمندان و بزرگان جهان اسلام، از نقاط مختلف، براي كسب فيض از حضور امام حسن عسكري عليهالسلام، به سامراء رفته و از علوم ايشان بهرهمند شوند. هر چند عمر حضرت كوتاه بود، ولي در همين مدت اندك، توانست آثار مهمي اعم از تفسير قرآن و نشر احكام اسلامي و گسترش مسايل فقهي، از خود به يادگار بگذارد. حضرت تأليفاتي داشتهاند كه عبارت است از: 1. تفسير العسكري: امام حسن عسكري عليهالسلام يكي از بزرگترين مفسران قرآن كريم به شمار ميآمد كه قرآن را به صورتي ساده و روشن، براي شيعيان خود تفسير ميكرد. اين كتاب، يكي از يادگاريهاي علمي امام حسن عسكري عليهالسلام در زمينه تفسير قرآن است. 2. المُقْنِعه: اين كتاب مشتمل بر علم حلال و حرام بوده كه به حضرت عسكري عليهالسلام منسوب است.
امام حسن عسكري عليهالسلام در طول مدت امامت خود، نامههاي زيادي به شخصيتها، شهرها و كشورهاي مهم اسلامي نوشته كه تعدادي از آنها براي كشور ولايت مدار و بزرگ اسلامي ايران بوده است. امام عسكري عليهالسلام در يكي از نامههاي خود به علي بن حسين بابويه قمي، پدر شيخ صدوق كه يكي از فقهاي بزرگ شيعه بوده، ميفرمايد: «اي بزرگ مرد و مورد اعتماد و فقيه من، صبر كن و شيعيان مرا به صبر فرمان بده». امام در يكي ديگر از نامههاي خود به اسحاق بن اسماعيل و شيعيان نيشابور، پس از توضيح نقش امامت در هدايت امت اسلامي ميفرمايد: «ابراهيم بن عَبده، نامه مرا براي همه بخواند تا جاي سؤال و ابهامي باقي نماند». امام حسن عسكري عليهالسلام نامه ديگري هم به مردم شريف قم و آوه، واقع در 45 كيلومتري قم نوشتهاند.
امام حسن عسكري عليهالسلام در دوران زندگي كوتاه خود، با شش تن از خلفاي عباسي هم عصر بود كه هر كدام از آنها، از ديگري فاسدتر و ستمگرتر بودند. سه تن از اينان، در زمان حيات امام هادي عليهالسلام به خلافت رسيدند كه عبارت اند از متوكل عباسي، فرزند هارون الرشيد، منتصر عباسي و مستعين. اما سه تن از خلفاي عباسي، در دوران شش ساله امامت امام عسكري عليهالسلام بر تخت خلافت نشستند و از ناحيه آنان، ستمهاي زيادي بر حضرت وارد شد. اين انسانهاي پليد عبارتاند از: معتزّ كه از سال 252 تا 255 حكومت كرد. مهتدي كه از سال 255 تا 256 خليفه عباسي بود و معتمد عباسي كه آن حضرت را به شهادت رساند. خلفاي عباسي كه روز نخست به نام طرفداري از علويان و به عنوان گرفتن انتقام آنان از بني اميه قيام كردند، مانند خلفاي بني اميه و بلكه بدتر از آنان، به ستمگري و خودكامگيهاي خود ادامه دادند.
در عصر امامت امام عسكري عليهالسلام قيامهاي فراواني از سوي علويان بر ضد دستگاه عباسي شكل گرفت. علت اين انقلابها و قيامها، ظلم و فساد بيپايان خلفاي عباسي به مردم و علويان بود. افزون بر اين كه آنان معتقد بودند رهبري جامعه اسلامي، حق علويان است و عباسيان، غاصبان خلافت اند. برخي از اين قيامها عبارت است از: 1. قيام علي بن زيد بن الحسين: او از نوادگان امام سجاد عليهالسلام بود كه در كوفه قيام كرد و در اين راه، فداكاريهاي بسياري از خود نشان داد و بارها با نيروهاي خليفه عباسي درگير شد. 2. قيام احمد بن محمدبن عبدالله: او نيز از علويان عصر امام عسكري عليهالسلام بود كه بر ضد معتمد عباسي قيام كرد، ولي به قتل رسيد و سرش را نزد آن حاكم ستمگر فرستادند.
خلفاي عباسي، از هر گونه اعمال فشار و محدوديت به امامان شيعه دريغ نكرده و فضاي غبارآلودي را در اطراف آنان به وجود آورده بودند. اين فشارها، در عصر امام حسن عسكري عليهالسلام به اوج خود رسيد. درباره علت اين فشارها و محدوديتها، به دو مطلب عمده ميتوان اشاره كرد: نخست اين كه در زمان امام عسكري عليهالسلام، شيعه به صورت قدرتي عظيم در عراق درآمده بود و همه مردم ميدانستند كه اين گروه، به خلفاي وقت معترض بوده و حكومت عباسيان را مشروع و قانوني نميداند؛ دوم اينكه، خاندان عباسي و پيروان آنها ميدانستند مهدي موعود(عج) كه نابود كننده حكومتهاي خودكامه است، از نسل حضرت عسكري عليهالسلام خواهد بود. به همين دليل، پيوسته مراقب اوضاع زندگي او بودند تا بتوانند فرزند حضرت را به چنگ آورده و ايشان را از سر راه خود بردارند.
امام عسكري عليهالسلام به رغم شرايط نامساعد و محدوديت بسيار شديدي كه حكومت عباسي برقرار كرده بود، موفق به گسترش دانش دامنه دار خود در سطح جامعه نشد، ولي شاگرداني تربيت كرد كه هر كدام از آنها، سهم به سزايي در نشر و گسترش معارف اسلام و دفع شبهههاي دشمنان داشتند. مرحوم شيخ طوسي رحمهالله، تعداد شاگردان حضرت را بيش از يكصد نفر ثبت كرده كه در ميان آنان، مهرههاي روشن، شخصيتهاي برجسته و مردان وارستهاي به چشم ميخورد. امام حسن عسكري عليهالسلام افزون بر تربيت شاگردان، مشكلات و تنگناهاي پيش آمده براي مسلمانان و امت اسلامي را در پرتو علم امامت حل ميكرد.
امامان معصوم در پرتو ارتباط با پروردگار جهان، از آگاهي غيبي برخوردار بوده و در مواردي كه اساس حقانيت اسلام يا مصالح عالي امت اسلامي در خطر ميافتاد، از اين آگاهي به صورت «ابزار» استفاده ميكردند. امام حسن عسكري عليهالسلام نيز از اين قاعده بيرون نبود. شرايط نامساعد و جوّ پراختناق آن عصر و شك و ترديد و تزلزل گروهي از شيعيان در مورد امام هادي عليهالسلام و امام عسكري عليهالسلام، باعث ميشد كه امام عسكري عليهالسلام پردههاي حجاب را كنار زده و از آن سوي جهان ظاهر خبر دهد كه اين كار، از مؤثرترين شيوههاي جلب مخالفان و تقويت ايمان شيعيان بود. مرحوم علامه مجلسي رحمهالله در كتاب شريف بحارالانوار، 81 مورد از كرامات و گزارشهاي غيبي آن حضرت را ثبت كرده است. ابوهاشم جعفري نيز در اينباره ميگويد: هر زمان كه به حضور امام عسكري عليهالسلام ميرسيدم، برهان و نشانه تازهاي بر امامت حضرت مشاهده ميكردم.
از آن جا كه غايب شدن امام و رهبر هر جمعيت، حادثهاي غيرطبيعي و نامأنوس است و تحمل مشكلات ناشي از آن براي نوع مردم دشوار ميباشد، پيامبر اسلام صلياللهعليهوآله و امامان پيشين، به تدريج مردم را با اين موضوع آشنا ساخته و افكار ايشان را براي پذيرش آن آماده ميكردند. اين تلاش، در عصر امام عسكري عليهالسلام به صورت روشنتري به چشم ميخورد و جلوه بيشتري پيدا ميكند؛ زيرا آن حضرت، از يك طرف حضرت مهدي(عج) را تنها به شيعيان خاص و بسيار نزديك خود نشان ميداد و از طرف ديگر، تماس مستقيم شيعيان با خود حضرت عسكري عليهالسلام نيز روز به روز محدودتر و كمتر ميشد، به طوري كه حتي در خود شهر سامراء، به مراجعات و مسايل شيعيان به وسيله نامه يا توسط نمايندگان خويش پاسخ ميدادند. آن حضرت با اين شيوه، به شيعيان فهماندند كه امام زمان ميتواند زنده بوده، ولي از نظر و چشم مردمان پنهان باشد.
در زمان امام حسن عسكري عليهالسلام، شيعيانْ در مناطق مختلف و شهرهاي متعددي مانند كوفه، بغداد، نيشابور، قم، آوه(در 45 كيلومتري قم)، مدائن، خراسان، شهرري و... گسترش يافته و در آنها سكونت داشتند. گستردگي و پراكندگي مراكز تجمع شيعيان، وجود سازمان ارتباطي منظمي را ايجاب ميكرد تا پيوند شيعيان را با حوزه امامت و با يكديگر برقرار سازد و از اين رهگذر، آنان را از نظر ديني و سياسي رهبري كند. امام حسن عسكري عليهالسلام براي اين هدف بلند، نمايندگاني از ميان برجستگان علمي و معنوي شيعيان برگزيده و در مناطق متعدد منصوب كرد و ازاين راه، پيروان خود را در همه مناطق زير نظر داشت. افزون بر شبكه ارتباطي وكالت، آن حضرت به وسيله اعزام پيكها و نامهها نيز، با شيعيان و پيروان خود در ارتباط بود و مشكلات آنان را برطرف مينمود.
امام حسن عسكري عليهالسلام، به رغم تمامي محدوديتها و كنترلهايي كه از طرف دستگاه خلافت به عمل ميآمد، يك سلسله فعاليتهاي سري سياسي را رهبري ميكرد و با گزينش شيوههاي بسيار ظريف پنهانكاري، از چشم بيدار و مراقب جاسوسان دربار عباسي به دور ميمانْد. عثمان بن سعيد كه از نزديكترين و صميميترين ياران امام بود، زير پوشش روغنفروشي فعاليت ميكرد و اموال و وجوهي را كه بايد به امامميرسيد، در ظرفها و مشكهاي روغن قرار داده و به امام ميرسانْد. آن حضرت در اقدامي كاملاً سري، اسناد، نامهها و نوشتههاي سري را در ميان چوب جاسازي كرده و براي نماينده خود ميفرستاد. امام اين كار را برعهده مأمور حمام خود گذاشته بود كه سوءظن كسي را جلب نكند.
متوكل عباسي، دستور جلب امام هادي عليهالسلام را به همراه امام عسكري عليهالسلام به منظور كنترل بيشتر آنها و شيعيان صادر كرد و آن دو امام بزرگوار را به شهري نظامي وارد نمود كه تفاوتي با زندان نداشت. در عين حال، خليفه عباسي در بازداشت امام هادي و عسكري عليهماالسلام سختگيري بيشتري ميكرد و در هنگام پيدايش جريانهاي خاصي كه نوعي تهديد بر ضد حاكميت به شمار ميآمد، شخص امام و ياران نزديك حضرت را به زندان ميانداخت. اگر چه مدت زمان زنداني شدن امام حسن عسكري عليهالسلام به طور دقيق مشخص نيست، از روايات چنين بر ميآيد كه آن حضرت در زمان خلافت هر سه نفر خليفه معاصر، به زندان افتاده است. امام عسكري عليهالسلام در زمان معتز به همراه برادرش جعفر به زندان افتاد. حضرت در دوران مهتدي هم به زندان افتاد كه مقارن با كشته شدن خليفه بود. آن حضرت در سال 259 ق، همزمان با حكومت معتمد عباسي نيزدر بازداشت او به سر ميبرد.
معتز، خليفه جوان و مغرور عباسي، در سال 252 قمري به خلافت رسيد و در سال 255 قمري، كشته شد. او براي حفظ قدرت و حكومت خود، دست به هر جنايتي زد و از هيچ عمل وحشيانهاي فروگذار نكرد. معتز در دوران سه ساله حكومت خودكامه خود، مسلمانان راستين و بزرگان شيعه را تحت فشار قرار داد. شيعيان و سادات علوي در دوران حكومت او، با شديدترين شكنجهها در زندانها به سر ميبردند. او براي از بين بردن موانع حكومت خود، دستور قتل امام حسن عسكري عليهالسلام را صادر كرد و به يكي از درباريان خود به نام سعيد حاجب دستور داد تا امام را به طرف كوفه روانه كرده و حضرت را در بين راه به شهادت برساند، ولي با كشته شدن خليفه توسط گروهي از تركان دربار، نقشه شوم او عملي نشد و آن حضرت از اين حادثه جان سالم به در برد.
امام حسن عسكري عليهالسلام مدتي در زندان دژخيم زمان خود به نام «نحرير» گرفتار بود. همسر نحرير به او اعتراض كرد و او را از عاقبت بدرفتاري با آن حضرت برحذر داشت، ولي او برعكس توصيههاي زن خود عمل كرده و دستور داد تا حضرت را در قفس درندگان و شيران بيندازند. دستور نحرير به اجرا در آمد. او بعد از مدتي براي بازديد چگونگي قتل امام و فرستادن گزارش، نزديك قفس آمد و با صحنه بينظيري مواجه شد؛ امام عليهالسلام در ميان درندگان در حال عبادت بود و آنها در گرد آن حضرت حلقه زده و زانوي ادب و احترام در مقابل حضرت به زمين زده بودند، نحرير بعد از ديدن اين منظره، امام عسكري عليهالسلام را آزاد كرد.
امام حسن عسكري عليهالسلام، در شب شهادت خود، نامههاي زيادي نوشت و آنها را به نامه رسان خود داد تا به شهر مدينه برساند. حضرت در آخرين لحظات عمر مبارك خود، آب خواست و فرمود: «ميخواهم نماز بخوانم». خادم حضرت، سجاده را براي امام آماده كرد. حضرت وضو گرفت و نماز صبح را در بستر به جا آورد. بعد كاسه آب را از خادم خود گرفت تا مقداري از آن را بنوشد كه دست حضرت لرزيد و ظرف آب به دندانهاي حضرت برخورد ميكرد. حضرت به خادم خود فرمود تا فرزندش امام زمان را حاضر كند. در اين هنگام، نرجس خاتون، مادر امام زمان عليهالسلام به همراه آن حضرت وارد اتاق شد همين كه چشم حضرت به امام زمان افتاد، گريه كرد و فرمود:«اي سيد اهل بيت، مقداري به من آب بده كه من به سوي پروردگار خود رهسپارم». امام زمان پدر بزرگوار خود را سيراب نمود و حضرت جان به جان آفرين تسليم كرد. امام عسكري عليهالسلام، در روز جمعه، هشتم ربيع الاول سال 260 قمري، بعد از نماز صبح در 28سالگي به شهادت رسيد.
معتمد عباسي همواره از محبوبيت و نفوذ معنوي امام حسن عسكري عليهالسلام در جامعه نگران بود. هنگامي كه مشاهده كرد توجه مردم به امام عسكري عليهالسلام روز به روز بيشتر ميشود و زندان و اختناق و محدوديت و مراقبت، تأثير معكوس دارد، سرانجام به همان شيوه ناجوانمردانه ديرينه اجداد خود متوسل شد و آن حضرت را پنهاني مسموم كرد. او تلاش زيادي كرد تا شهادت امام عسكري عليهالسلام را عادي جلوه داده و مرگ حضرت را طبيعي بنماياند. معتمد به ابوعيسي، فرزند متوكل و از درباريان عباسي دستور داد تا در تشييع جنازه حضرت حاضر شود و كفن را از روي مبارك حضرت كنار بزند و براي رفع تهمت، بزرگان علويان و هاشميان، وزيران، نويسندگان، قاضيان و اشراف و اعيان را به نزديك خود بطلبد و با صداي بلند فرياد زند: «اي مردم، بياييد و خوب نگاه كنيد، اين حسن به علي فرزندزاده امام رضا است كه به مرگ طبيعي فوت شده و كسي به او آسيبي نرسانده است».
با شهادت امام حسن عسكري عليهالسلام، تلاشهاي مذبوحانه جعفر كذاب برادر آن حضرت، ابعاد تازهاي به خود گرفت. او ادعاي امامت امت اسلامي را داشت و براي رسيدن به اين هدف، از هيچ كوششي فرو گذار نكرد. جعفر براي دستيابي به اين مقام، حاضر شد تا سالانه مبلغ بيست هزار دينار به يكي از مواليان دربار عباسي پرداخت كند تا امامت امت را به او واگذار كنند. او براي فريب شيعيان و جلب نظر آنان، بر سر جنازه حضرت عسكري عليهالسلام حاضر شد تا بر آن حضرت نماز بخواند. وقتي جعفر كذاب آماده تكبير شد، ناگاه كودكي گندمگون و سياه موي بيرون آمد و لباس جعفر را گرفت و او را كنار كشيد و گفت: «عمو، كنار برو، من بايد بر پدرم نماز بخوانم». جعفر با چهرهاي دگرگون، كنار رفت و امام زمان عليهالسلام بر پدر خود نماز خواند. پس از اقامه نماز، حضرت عسكري عليهالسلام را در كنار قبر پدرش امام هادي عليهالسلام دفن كردند.
پس از شهادت امام حسن عسكري عليهالسلام، معتمد عباسي دستور داد تا وارد منزل حضرت شده، اثاثيه حضرت را بازرسي و مهر و موم كنند. از طرف ديگر، چون شنيده بود كه از آن حضرت، فرزندي باقي مانده است، در صدد يافتن او بر آمد و دستور داد تا عدهاي از قابلهها، زنان و كنيزان آن حضرت را معاينه نمايند و در صورتي كه آثار حمل در آنان بود، گزارش دهند. بعد از نااميدي از يافتن امام زمان(عج)، معتمد عباسي، براي تلقين و وانمود كردن اين مطلب كه از امام عسكري عليهالسلام فرزندي باقي نمانده است و شيعيان از وجود امام بعدي نا اميد گردند، دستور داد تا ميراث آن حضرت، ميان مادر و برادرش جعفر كذاب تقسيم شود.
ابوهاشم جعفري، از امام حسن عسكري عليهالسلام نقل ميكند كه حضرت به من فرمود: «قبر من در سامراء، براي اهل هر دو جانب، از بلاها و عذاب الهي، مايه امان و آسايش است». علامه مجلسي، اهل دو جانب را به شيعه و سني معنا كرده و فرموده است كه بركت وجودي آن حضرت، همه را در برميگيرد. در قسمتي از زيارتنامه اين امام همام چنين ميخوانيم: «سلام بر تو اي مولاي من، اي ابامحمد حسن بن علي، هدايتگر مردمان و هدايت يافته به حق. سلام بر تو اي فرزند اميرمؤمنان و اي فرزند زهرا. سلام بر تو اي گشايش قلب اندوهناكان. سلام بر تو اي گنجينه علم وصي رسول خدا. سلام بر تو اي كشتي حلم و سلام بر تو اي پدر بزرگوار امام منتظر. گواهي ميدهم كه تو نماز و ديگر اركان دين را به پاداشتي و زكات دادي و امر به معروف و نهي از منكر فرمودي. از خدا درخواست ميكنم كه به واسطه شما، دعايم را مستجاب كرده و مرا از ياران و پيروان حق و از دوستان و محبانتان قرار بدهد».
در سال 1106 هجري قمري، حادثه ناگوار و فتنه بزرگي در مرقد مطهر و مقدس امام حسن عسكري عليهالسلام به وقوع پيوست كه قلب همه دوستداران حضرتش را اندوهناك كرد. دوران غلبه پادشاهان عثماني و اوباش عرب بر سامراء، يكي از دورانهاي سخت روزگار دوستداران اهل بيت بود. ظلم و ستم حكومت عثماني، سبب شد تا سادات و بزرگان شيعه، از سامراء هجرت كرده و مرقد مقدس امام عسكري عليهالسلام، مورد بياعتنايي و بيحرمتي آنان قرار گيرد. در يكي از شبها، چراغ داخل مرقد شريف را در جاي نامناسبي ميگذارند. مقداري از آتش چراغ بر فرش حرم افتاده و فرشها و صندوقهايي كه بر قبرهاي مبارك بوده، آتش گرفته و مرقد مطهر امام عسكري عليهالسلام در آتش ميسوزد. وقتي اين خبر به يكي از پادشاهان صفوي رسيد، دستور تعمير و ترميم آن را صادر كرد.
امام حسن عسكري عليهالسلام، در يكي از مجالس خود، به شيعيان و دوستداران اهل بيت فرمودند: «شما را به تقوا و ترس از خدا و ورع در دين خود سفارش ميكنم. در راه خدا كوشش كرده و راستگويي و امانت داري را پيشه خود سازيد؛ زيرا هر كس در دين خود پارسا، راستگو و امانتدار باشد و با مردم خوشرفتاري كند من از آن شادمان ميشوم. بسيار به ياد خدا و مرگ باشيد، قرآن بخوانيد و صلوات بر پيغمبر فرستيد؛ زيرا صلوات بر رسول خدا، ده حسنه دارد. آن چه را به شما سفارش كردم، حفظ كنيد. شما را به خدا ميسپارم و درود خدا بر شما باد».
با تمام دشمنيها و كينهتوزيهايي كه درباريان عباسي به امام حسن عسكري عليهالسلام داشتند، عظمت معنوي و فروغ كمالات او، به قدري آنان را تحت تأثير قرار ميداد كه ناگزير در برابر آن حضرت، سرتعظيم فرود ميآوردند و زبان به مدح و ستايش ايشان ميگشودند. احمد بن عبيدالله بن خاقان كه متصدي اراضي قم، و مأمور اخذ ماليات اين شهر بود ميگويد: «در سامراء هيچ يك از علويان را مانند حسن بن علي بن محمد نديدم و نام كسي را بهتر از او نشنيدم. خاندان او و تمام بني هاشم، او را بر سالخوردگان خود مقدم ميكردند. او همواره بر اميران و وزيران و نويسندگان و قاضيان و فقيهان مقدم بود. او جايگاه رفيعي در ميان مردم داشت و همه مردم در باره او به نيكي ياد ميكردند». عبيداللّه بن خاقان، يكي از سران دربار عباسي نيز ميگويد: «اگر خلافت از خاندان بني عباس بيرون رود، هيچ كس جز حسن عسكري سزاوار خلافت نيست؛ زيرا فضل، دانش، پارسايي، زهد، عبادت و اخلاق پسنديده او فراوان است».
مستنصر، يكي از خلفاي عباسي به سامراء رفت و قبر مطهر امام هادي و امام عسكري عليهماالسلام را زيارت كرد و به زيارت قبور خلفاي آل عباس و اهلبيت خود رفت. آنها در قبهاي دفن شده بودند كه رو به ويراني بود و باران داخل آن سرازير ميگشت و كثافات زيادي، اطراف قبرها را پوشانده بود. يكي از حاضران رو به مستنصر كرد و گفت: «اي خليفه، شما خلفاي روي زمين و پادشاهان دنيا ميباشيد و تمام قدرت و ثروت در دستان شماست. با اين حال، قبر پدران شما به اين حال است كه نه كسي زيارت ميكند و نه كسي به نظافت آنها مشغول است ولي مزار علويان، سرشار از پردهها و قنديلها و فرشهاي گران قيمت است و خادمانْ هميشه مشغول نظافت آن هستند». مستنصر رو به حاضران كرد و گفت: «اين امر آسماني و از جانب پروردگار است و با تلاش و كوشش ما حاصل نميشود. اگر ما مردم را بر اين كار مجبور كنيم، قبول نميكنند و زور و سعي ما در اين باره بيفايده است».
- يكي از بلاها و مصيبتهايي كه كمر انسان را ميشكند، همسايهاي است كه كار خوب همسايه را مخفي داشته و كار بد او را در نزد ديگران فاش سازد. - با ديگران جدال مكن؛ زيرا باعث از بين رفتن خوبي و حُسن تو ميشود. با ديگران شوخي مكن، كه جرئت پيدا كرده و بر تو دلير ميشوند. - رزقي را كه خدا ضمانت كرده است، تو را از عملي كه بر تو واجب شده، بازنداشته و مشغول نكند. - كسي كه برادر خود را در پنهاني نصيحت كند، او را آراسته است و هر كس او را در آشكارا نصيحت نمايد، او را معيوب ميكند. - خشم، كليد هر بدي است. - شادماني كردن در نزد غمزده و مصيبت ديده، بيادبي است. - پارساترين مردم كسي است كه در مورد شبهه توقف كند؛ عابدترين مردم كسي است كه واجبات خود را انجام دهد، و زاهدترين انسانها شخصي است كه حرام را ترك كند. - زاهدترين مردم كسي است كه مرتكب حرام نشود. - عابدترين مردم كسي است كه واجبات را به درستي انجام دهد. - فروتني نعمتي است كه كسي بر آن حسد نميبرد. - كينهتوز، ناآرامترين مردمان است. - تمام پليديها در خانهاي قرار داده شده و كليد آن دروغگويي است. - اظهار شادي نزد غمديده از بيادبي است. - صورت نيكو، زيبايي ظاهري است و عقل نيكو، زيبايي باطني است. - دو خصلت است كه بهتر و بالاتر از آنها چيزي نيست: ايمان به خدا و سود رساندن به برادران.
از آنجا كه امر «پژوهش» نيازمند «منابع» ميباشد، در پايان اين نوشتار سعي شده كتابهاي مربوط به زندگاني امام حسن عسكري عليهالسلام، فهرستوار، به پيشگاه خوانندگان و محققان گرامي تقديم گردد. [1] . 1. آخرين خورشيد پيدا؛ نگرش كوتاه بر زندگاني امام حسن عسكري عليهالسلام، واحد تحقيقات مسجد مقدّس جمكران، 1375، رقعي، 96 ص. 2. آشنايي با معصومين؛ معصوم سيزدهم امام حسن عسكري عليهالسلام، مهدي آيت اللهي، تهران، جهانآرا، 1370، خشتي، 24 ص. 3. آشنايي با معصومين؛ معصوم سيزدهم حضرت امام حسن عسكري عليهالسلام، مهدي آيت اللهي، (به زبان تاجيكي)، قم، انصاريان، 1375، وزيري، 28 ص. 4. آفتاب در زندان، سعيد آل رسول، تهران، بنياد بعثت، 1375، رقعي، 36 ص. 5. امام حسن عسكري عليهالسلام، كاظم ارفع، تهران، فيض كاشاني، 1379، رقعي، 48 ص. 6. امام حسن عسكري عليهالسلام (امام يازدهم)، عباس قدياني، تهران، فردا به، 1378، رقعي، 28 ص. 7. الامام الحادي عشر الامام الحسن بن علي العسكري عليهالسلام، گروهي از نويسندگان، ترجمه محمد عبدالمنعم خاقاني، قم، مؤسّسه در راه حق، 1370، رقعي،38ص. 8. الامام الحادي عشر الحسن العسكري عليهالسلام، شيخ محمد حسن قبيسي عاملي، بيروت، 1403 ق. وزيري، 82 ص. 9. الامام الحسن العسكري عليهالسلام (مصوّر)، سيد مهدي آيت اللهي، ترجمه كمال السّيد، قم، انصاريان، 1374، وزيري، 22 ص. 10. الامام الحسن العسكري عليهالسلام (مصوّر)، ميرابوالفتح دعوتي، بيروت، الدّارالاسلاميّه، 1410 ق، وزيري، 21 ص. 11. الامام الحسن العسكري عليهالسلام، علي محمد علي دُخَيِّل، بيروت، دارالتّوجيه الاسلامي، 1394 ق، رقعي، 84 ص. 12. الامام الحسن العسكري عليهالسلام، گروهي از نويسندگان، مؤسّسة الامام الحسين عليهالسلام، 1413 ق، رقعي، 21 ص. 13. الامام الحسن العسكري عليهالسلام، گروه نويسندگان، تهران، مؤسّسة البلاغ، 1410 ق، جيبي، 71 ص. 14. الامام الحسن العسكري عليهالسلام، عبدالودود امين، كويت، دارالتّوجيه الاسلامي، 1400 ق. 15. الامام الحسن العسكري عليهالسلام من المهد الي اللحد، سيد محمد كاظم حائري قزويني، قم، كتابفروشي بصيرتي، 1413 ق، وزيري، 342 ص. 16. الامام العسكري عليهالسلام، گروه نويسندگان، بيروت، دارالزّهراء، 1413 ق. 17. الامام العسكري عليهالسلام، شيخ محمد رضا حكيمي حائري، مؤسّسة الأعلمي، 1412 ق، وزيري، 223 ص. 18. الامام العسكري عليهالسلام، قدوة و اسوة، سيد محمدتقي مدرّسي، تهران، رابطة الاخوة الاسلامية، 1404 ق، رقعي، 82 ص. 19. اعلام الهداية، الامام الحسن بن علي العسكري عليهالسلام، مجمع جهاني اهلبيت، قم، مركز چاپ و نشر مجمع جهاني اهلبيت، 1422 ق؛ وزيري، 242 ص. 20. با خورشيد سامرّا؛ تحليلي از زندگاني امام حسن عسكري عليهالسلام، محمدجواد طبسي حائري، ترجمه عباس جلالي، قم، مركز انتشارات دفتر تبليغات حوزه علميه قم، 1379، وزيري، 344 ص. 21. برگزيدگان؛ حضرت امام حسن عسكري عليهالسلام، عبدالله طاهر خاني، تهران، بنياد بعثت، 1373، رقعي، 131 ص. 22. تاريخ سامرّا، ذبيح الله محلاّتي، ج 3، تهران، كتابفروشي اسلاميه، 1388 ق، وزيري، 1 / 340 ص. 23. تحليلي از زندگاني امام حسن عسكري عليهالسلام، باقرشريف قرشي، مشهد، كنگره جهاني حضرت رضا عليهالسلام، 1371، وزيري، 357 ص. 24. ترجمه جلد دوازدهم بحارالانوار، زندگاني حضرت امام محمدتقي و امام عليالنّقي و امام حسن عسكري عليهمالسلام، محمدباقر مجلسي، ترجمه موسي خسروي، تهران، كتابفروشي اسلاميه، 1379 ق، وزيري، 308 ص. [2] . 25. تحليلي از زندگي و زمان امام عسكري عليهالسلام، گروهي از نويسندگان، قم، مؤسّسه احياء و نشر ميراث اسلامي، 1357، 149 ص. 26. تفسير فاتحةالكتاب، از امام حسن عسكري عليهالسلام و پژوهشي پيرامون آن، عبدالحسين اميني، ترجمه قدرتالله حسيني شاهمرادي، تهران، حديث، 1376، وزيري، 72 ص. 27. التفسير المنسوب الي الامام ابيمحمد الحسن بن علي العسكري عليهالسلام، سيد محمد باقر موحد ابطحي، قم، مدرسةالامام المهدي عليهالسلام، وزيري، 1409 ق. 28. چهل حديث سيره عسكريّين، امام عليالنقي و امام حسن عسكري عليهماالسلام، سيد حسين زينالي تيلي، قم، نشر معروف، 1378، جيبي، 80 ص. 29. چهل داستان و چهل حديث از امام حسن عسكري عليهالسلام، عبدالله صالحي نجف آبادي، قم، مهدييار، 1381، رقعي، 136 ص. 30. جزاء اعداء الامام العسكري عليهالسلام فيالدّنيا، سيد هاشم ناجي موسوي جزائري، قم، چاپخانه دانش، 1419 ق، وزيري، 127 ص. 31. حضرت امام حسن عسكري عليهالسلام دن قيرخ حديث، يازان قورولو، ترجمه حسين سرخابلي، تهران، بنياد بعثت، 1371، رقعي، 17 ص. 32. حياة الامام العسكري عليهالسلام، محمدجواد طبسي، قم، بوستان كتاب، 1382، وزيري، 391 ص. 33. دعاي عاشقان، شيخ عباس قمي، به اهتمام حسين نورائي، تهران، هيراد بشارت، 1380، جيبي، 64 ص. 34. داستان زندگي امام حسن عسكري عليهالسلام، اميرمهدي مراد حاصل، تهران، كانون انتشارات پيام نور، 1378، رقعي، 32ص. 35. داستانهايي از امام هادي و امام حسن عسكري عليهالسلام، قاسم ميرخلفزاده، قم، مهدييار، 1380، رقعي، 184 ص. 36. در آستانه غيبت؛ زندگاني امام حسن عسكري عليهالسلام، محمد دشتي و مهدي صادقي، تهران، فيض كاشاني، 1377، وزيري، 308 ص. 37. ديدار شيرين؛ گزيدهاي از زندگاني امام حسن عسكري عليهالسلام، مسلم ناصري، تهران، پيام آزادي، 1381، رقعي، 96 ص. 38. ذكري مولد الامام الحسن العسكري عليهالسلام، گروهي از نويسندگان، نجف، مطبعة الغري، 1386 ق، رقعي، 36 ص. 39. راز بزرگ؛ مهدي رحيمي، تهران، بنياد بعثت، 1375، خشتي، 24 ص. 40. زندگاني امام حسن عسكري عليهالسلام، منصور كريميان، تهران، اشرفي، 1379، رقعي، 40 ص. 41. زندگاني حضرت امام حسن عسكري عليهالسلام، گروهي از علماي لبنان، ترجمه حميد رضا كفاش، تهران، عابد، 1379، رقعي، 64 ص. 42. زندگاني حضرت امام حسن عسكري عليهالسلام رضا استادي، قم، دفتر نشر برگزيده، 1380، رقعي، 40 ص. 43. زندگي و سيماي امام حسن عسكري عليهالسلام، محمدتقي مدرّسي، ترجمه محمد صادق شريعت، تهران، انصارالحسين عليهالسلام، 1372، وزيري، 91 ص. 44. زندگاني امام حسن عسكري عليهالسلام، عبدالرحيم عقيقي بخشايشي، قم، نسل جوان، 1356، رقعي، 140 ص. 45. زندگاني عسكريّين و تاريخچه سامرّا، ابوالقاسم سحاب، تهران، كتابفروشي اسلاميه، 1375 ق، 113 ص. 46. زندگاني امام حسن عسكري عليهالسلام، باقرشريف قرشي، ترجمه سيد حسن اسلامي، قم، انتشارات جامعه مدرّسين، 1374، وزيري، 284 ص. 47. سخنان گهربار امام حسن عسكري عليهالسلام، منصور كريميان، تهران، اشرفي، 1380، جيبي، 28 ص. 48. ستارگان درخشان؛ سرگذشت حضرت امام حسن عسكري عليهالسلام، محمدجواد نجفي، تهران، كتابفروشي اسلاميه، 1381، جيبي، 238 ص. 49. سيماي سامرّا؛ سيناي سه موسي، محمد صحّتي سردرودي، تهران، 1374، 176 ص. 50. سرگذشت حضرت امام حسن عسكري عليهالسلام، محمدجواد نجفي، تهران، كتابفروشي اسلاميه، جيبي، 236 ص. 51. شهر بيحصار؛ داستان زندگي امام حسن عسكري عليهالسلام، رضا شيرازي، تهران، پيام آزادي، 1374، 119 ص. 52. غريب تنها؛ زندگي امام حسن عسكري عليهالسلام، مهدي شمس الدّين، قم، نورنگار، 1377، پالتويي، 48 ص. 53. عجائب و معجزات شگفتانگيزي از امام حسن عسكري عليهالسلام، قم، گل ياس، 1379، رقعي، 130 ص. 54. كرامات و مقامات عرفاني امام حسن عسكري عليهالسلام، علي حسيني قمي، قم، نبوغ، 1381، رقعي، 72 ص. 55. مجلس عروسي حضرت امام حسن عسكري عليهالسلام، عبدالحسين معين قمي، تهران، كتابفروشي اسلاميه، 1369، رقعي، 98 ص. 56. مسند الامام العسكري ابو محمد الحسن بن علي عليهماالسلام، عزيزالله عُطاردي، مشهد، كنگره جهاني حضرت رضا عليهالسلام، 1410 ق، وزيري، 371 ص. 57. منهاج التّحرّك عند الامام العسكري عليهالسلام، عبدالكريم آل نجف، تهران، 1402 ق، وزيري، 135 ص. 58. وفات الامام الحسن العسكري عليهالسلام، شيخ حسن بن شيخ محمد عصفوري درازي بحراني، نجف، مطبعةالحيدريه، 1372 ق، رقعي، 56 ص. 59. ولادة الامام الحسن العسكري عليهالسلام، سيد محمدحسين طالقاني، نجف، مطبعةالحيدريه، 1378 ق، رقعي، 44 ص. 60. نگاهي بر زندگي امام حسن عسكري عليهالسلام، محمد محمدي اشتهاردي، تهران، نشر مطهّر، 1374، 144 ص.
[1] در اين مقاله فقط براي سالهاي قمري، علامت (ق) نهاده شده است.
[2] شايان توجّه اينكه: زندگاني امام عسكري(ع) در جلد 50 بحارالانوار مؤسسة الوفاء بيروت نيز آمده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بندهاى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او میفرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمتها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوستتر میداری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش میرَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچهای [از علم] را بر او میگشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه میدارد و با حجّتهای خدای متعال، خصم خویش را ساکت میسازد و او را میشکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بیگمان، خدای متعال میفرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».