تفسير نور (سوره انعام)

مشخصات كتاب

سرشناسه : قرائتی محسن 1324 - عنوان و نام پديدآور : تفسیر نور/ تالیف محسن قرائتی مشخصات نشر : قم موسسه در راه حق 1374 - مشخصات ظاهری : ج. شابک : دوره 964-90402-7-7 : ؛ 40000 ریال ‮ (دوره، چاپ دوم) ؛ 12000 ریال ‮‮‮ ( دوره، چاپ سوم)‮‮ ؛ 12000 ریال ‮ ‮ ‮ : دوره، چاپ چهارم 964-6425-53-4 : ؛ 17000 ریال ‮ ‮‮ : دوره، چاپ هشتم 964-5652-09-X : ؛ ج.1 964-6425-49-6 : ؛ 10000 ریال (ج.1، چاپ دوم)‮ ؛ 12000 ریال (ج.1، چاپ سوم)‮ ؛ 10000 ریال (ج.1، چاپ چهارم) ؛ ج.2 964-6425-56-X : ؛ 10000 ریال (ج.2، چاپ دوم)‮ ؛ 10000 ریال (ج.2، چاپ سوم)‮ ؛ 12000 ریال‮ : ج.2، چاپ چهارم 964-6425-50-X : ؛ 10000 ریال (ج.3، چاپ اول)‮ ؛ 12000 ریال (ج.3، چاپ سوم)‮ ؛ 8000 ریال (ج.4، چاپ اول)‮ ؛ 12000 ریال (ج.4، چاپ سوم)‮ ؛ 15000 ریال‮ : ج.4، چاپ پنجم 964-6425-49-6 : ؛ 12000 ریال ‮ ‮: ج 5 964-90402-6-9 : ؛ 12000 ریال (ج.5، چاپ پنجم)‮ ؛ 13000 ریال (ج.5، چاپ ششم) ؛ ج 6 964-5652-02-2 : ؛ 12000 ریال (ج.6، چاپ اول)‮ ؛ 12000 ریال (ج.6، چاپ سوم)‮ ؛ 13000 ریال (ج.6، چاپ چهارم)‮ ؛ 15000 ریال (ج.6، چاپ پنجم)‮ ؛ 17000 ریال ‮ ‮ : ج.6، چاپ هفتم 964-5652-18-9 : يادداشت : ج 1و 2 (چاپ دوم زمستان 1374). يادداشت : ج.1 (چاپ سوم تابستان 1375). يادداشت : ج.1 (چاپ چهارم: زمستان 1375). يادداشت : ج.2 (چاپ دوم: پاییز 1376). يادداشت : ج 2 و 3 (چاپ سوم 1377). يادداشت : ج 3 (چاپ اول پاییز 1375). يادداشت

: ج 4 (چاپ اول 1375). يادداشت : ج 3 و 4 (چاپ دوم پاییز 1376) . يادداشت : ج.4 (چاپ پنجم: 1379). يادداشت : ج 5 (چاپ پنجم زمستان 1378). يادداشت : ج 5 (چاپ ششم پائیز 1379). يادداشت : ج 6 (چاپ سوم زمستان 1379). يادداشت : ج 6 (چاپ چهارم 1379). يادداشت : ج 6 (چاپ پنجم 1380). يادداشت : ج 6 (چاپ هفتم و هشتم: 1382). یادداشت : کتابنامه مندرجات : .-ج.2. آل عمران، النساء.- ج.3. مائده، انعام.- ج.4. اعراف، انفال.- موضوع : تفاسیر شیعه -- قرن 14 شناسه افزوده : موسسه در راه حق رده بندی کنگره : BP98 /ق35ت7 1374 رده بندی دیویی : 297/179 شماره کتابشناسی ملی : م 75-4700

سيماى سوره انعام

اين سوره ، يكصد وشصت وپنج آيه دارد وهمه ى آياتش يكجا در مكّه و با تشريفات خاصّى نازل شده است . جبرئيل ، اين سوره را با بدرقه ى هفتاد هزار فرشته بر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نازل كرد .

پيام اصلى آيات اين سوره ، مبارزه با شرك و دعوت به توحيد است . از آنجا كه مشركان جزيرة العرب به اعتقاد خود ، بعضى چهارپايان را حلال و برخى را حرام مى دانستند ، قرآن در مقام مبارزه با اينگونه خرافات و باورهاى غلط ، از آيه ى 136 اين سوره به بعد ، احكامى را در مورد چهارپايان بيان مى دارد كه بدين جهت اين سوره ، انعام نام گرفته است .

رواياتى درباره ى فضيلت اين سوره و نيز

برآورده شدن حاجت به واسطه ى تلاوت اين سوره آمده است . از جمله از امام صادق عليه السلام نقل شده كه هر كس چهار ركعت نماز (با دو سلام ) بخواند ، آنگاه اين سوره و سپس دعايى را قرائت كند ، حاجاتش برآورده مى شود . (1)

در هيچ سوره اى به اندازه ى اين سوره ، كلمه ى قل نيامده است . تكرار 44 بار اين خطاب به پيامبر ، شايد به خاطر آن است كه در اين سوره ، عقائد باطل و انحراف ها و توقّعات بى جاى مشركان بيان شده و لازم است قاطعيّت در كار باشد . اين مطلب بيانگر آن است كه پيامبر صلى الله عليه و آله ماءمور است متن وحى را بى كم و كاست بگويد .

بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِيمِ

به نام خداوند بخشنده ى مهربان

آيه اول

آيه اول

1-اءَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى خَلَقَ الْسَّمَوتِ وَالاَْرْضَ وَجَعَلَ الْظُّلُمَتِ وَ الْنُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ

ستايش مخصوص خداوندى است كه آسمان ها و زمين را آفريد و تاريكى ها و روشنى را قرار داد ، امّا كافران (ديگران را) با پروردگارشان برابر و همتا مى گيرند .

نكته ها

O در تمام قرآن ، واژه ى نور مفرد و واژه ى ظلمات به صورت جمع آمده است . اصولا حقّ ، يكى و راههاى باطل بسيار است . آرى نور ، نشانه ى وحدت و ظلمات ، نشانه ى پراكندگى است . يعدلون از عدل ، به معناى همتاست .

O اوّلين آيه ى اين سوره ، به آفرينش نظام هستى ، دوّمين آيه به آفرينش انسان و سوّمين آيه به نظارت بر اعمال و رفتار انسان اشاره دارد .

O به فرموده ى حضرت على عليه السلام : اين آيه ، پاسخ به سه گروه از منحرفان است :

الف : مادّيون كه منكر آفرينش الهى و حدوث خلقتند . خلق السماوات . . .

ب : دوگانه پرستان كه براى نور و ظلمت دو مبداء قائلند . جعل الظّلمات والنّور(2)

ج : مشركين كه براى خداوند ، شريك وشبيه قائلند . ثمّ الّذين كفروا بربّهم يعدلون (3)

O امام موسى بن جعفر8 درباره ى . . . بربّهم يعدلون فرمودند : يعنى كافران ، ظلمات و نور و جور و عدل را يكسان مى شمارند . (4)

پيام ها

1 خداوند هم از عدم به وجود آورده است ، هم در موجودها ، كيفيّات جديد و نوآورى هايى قرار مى دهد . (آفرينش ابتدائى خَلَق آفرينش تَبَعى جَعَل )

2 شريك دانستن براى خدا ، نوعى انكار خدا وكفر به اوست . الّذين كفروا بربّهم يعدلون

آيه2

آيه2

2-هُوَ الَّذِى خَلَقَكُم مِن طِينٍ ثُمَّ قَضَىَّ اءَجَلاً وَاءَجَلٌ مُّسَمّىً عِندَهُ ثُمَّ اءَنْتُمْ تَمْتَرُونَ

او كسى است كه شما را از گل آفريد ، پس از آن اءجلى را (براى زندگى شما در دنيا) قرار داد و اءجلى معيّن (كه مربوط به آخرت يا غير قابل تغبير در دنياست ) نزد اوست . پس (با وجود اين ) شما شك و شبهه مى كنيد ؟

نكته ها

O در آيه ى پيش ، مسائل آفاقى و خلقت آسمان ها و زمين مطرح شده ، اينجا خلقت انسان و حيات محدود او در اين دنيا آمده است .

O در قرآن ، 21 مرتبه از اءجل مسمّى سخن به ميان آمده است .

O خداوند براى عمر انسان دو نوع زمان بندى قرار داده : يكى حتمى كه اگر همه ى مراقبت ها هم به عمل آيد ، عمر (مانند نفت چراغ) تمام مى شود . و ديگرى غير حتمى كه مربوط به كردار خودمان است ، مثل چراغى كه نفت دارد ، ولى آن را در معرض طوفان قرار دهيم .

O در روايات ، كارهايى چون صله ى رحم ، صدقه ، زكات و دعا سبب طول عمر و اعمالى چون قطع رحم و ظلم ، سبب كوتاه شدن عمر دانسته شده است . (5)

O امام باقر عليه السلام در مورد اءجلا و اءجلٌ فرمود : آنها دو اءجل هستند : يكى محتوم و قطعى و ديگرى موقوف (يعنى مشروط و معلّق) . (6)

O به نقل ابن عباس ، خداوند براى انسان دو اءجل قرار داده : يكى از تولّد تا مرگ ، ديگرى از مرگ تا قيامت . انسان

با اعمال خود ، گاهى از يكى مى كاهد وبه ديگرى مى افزايد . پس پايان اءجل هيچكس قابل تغيير نيست . ومايُعمَّر مِن مُعَمَّرٍ ولايَنقَصُ مِن عُمُرِه الاّ فى كتاب (7)

پيام ها

1 مدّت عمر و پايان زندگى ، به دست ما نيست . هو الذى . . . . قضى اجلاً

2 تنها خداوند بر اءجل مسمّى (اءجل قطعى ) ، آگاه است . اءجل مسمّى عنده

3 با آنكه آفرينش و پايان كار انسان ، همه از خدا و به دست اوست ، پس چرا در مبداء و معاد شك كنيم ؟ ثم انتم تمترون

آيه3

آيه3

3-وَهُوَ اللَّهُ فِى السَّمَوَتِ وَفِى الاَْرْضِ يَعْلَمُ سِرَّكُمْ وَجَهْرَكُمْ وَ يَعْلَمُ مَا تَكْسِبُونَ

و اوست كه در آسمان ها و در زمين خداوند است . نهان و آشكار شمارا مى داند ، و هرچه را به دست مى آوريد (نيز) مى داند .

نكته ها

O در پاسخ به عقيده ى انحرافى چند خدايى (خداى باران ، خداى جنگ ، خداى صلح ، خداى زمين و . . . ) اين آيه مى فرمايد : خداى همه چيز و همه جا يكى است .

O امام صادق عليه السلام درباره اين آيه فرمود : او به تمام مخلوقات از نظر علم و قدرت و سلطه و حاكميّت احاطه دارد . (8)

پيام ها

1 منطقه ى فرمانروايى خداوند ، تمام هستى است . فى السموات و فى الارض

2 خداوند چون حاكم است ، آگاه است . هو اللّه فى السموات و فى الارض يعلم . . .

3 آشكار و نهان انسان نزد خداوند يكسان است . (9) يعلم سرّكم و جهركم

4 ايمان به احاطه علمى خداوند ، هم انگيزه براى كار نيك است و هم بازدارنده از كار بد . يعلم سرّكم و جهركم

5 خداوند ، از آينده ى كارهاى انسان آگاه است . و يعلم ما تكسبون

آيه4و5

آيه4و5

4-وَمَا تَاءْتِيهِم مِنْ ءَاَيَةٍ مِنْ ءَايَتِ رَبِّهِمْ إِلا كَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِينَ

5-فَقَدْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جَآءَهُمْ فَسَوْفَ يَاءْتِيِهمْ اءَنْبَّؤُ اْ مَا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ

و هيچ نشانه و آيه اى از نشانه هاى پروردگارشان براى آنها نمى آمد ، جز آنكه (به جاى تصديق و ايمان ) از آن اعراض مى كردند .

پس همين كه حقّ براى آنان آمد ، آن را تكذيب كردند ، پس به زودى خبرهاى مهم (و تلخ درباره ى كيفر) آنچه را به مسخره مى گرفتند به سراغشان خواهد آمد .

نكته ها

O شايد مراد از خبرهاى بزرگ در آيه ، خبر فتح مكّه يا شكست مشركين در جنگ بدر و امثال آن باشد . (10)

پيام ها

1 براى لجبازان ، نوع دليل و آيه تفاوتى ندارد ، آنها همه را رد مى كنند . آية من آيات ربّهم

2 لجوجان و كافران ، حاضر به شنيدن و تفكّر و تحقيق كردن نيستند ، همين كه حقى آمد ، تكذيب مى كنند . فقد كَذّبوا بالحقّ لمّا جاءهم

3 هم بايد به مؤ منان دلگرمى داد كه راهشان حقّ است ، بالحق و هم كافران را تهديد كرد كه خبرهاى تلخ برايتان خواهد آمد . فسوف ياءتيهم

4 استهزا ، شيوه ى هميشگى كفّار است . كانوا به يستهزءون

5 سقوط انسان سه مرحله دارد : اعراض ، تكذيب و استهزا . در اين دو آيه به هر سه مورد اشاره شده است . معرضين كذّبوا يستهزءون

آيه6

آيه6

6-ءَلَمْ يَرَوْا كَمْ اءَهْلَكْنَا مِنْ قَبْلِهِمْ مِن قَرْنٍ مَكَّنَّهُمْ فِى الاَرْضِ مَا لَم ْنُمَكِّن لَّكُمْ وَاءَرْسَلْنَا السَّمَاَّءَ عَلَيْهِمْ مِدْرَاراً وَجَعَلْنَا الاَنْهَرَ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهِمْ فَاءَهْلَكْنَهُمْ بِذِنُوبِهِمْ وَاءَنْشَاءْنَا مِن بَعْدِهِمْ قَرْناً ءَاخَرِينَ

آيا نديدند كه چه بسيار امت هاى پيش از آنان را هلاك كرديم ، با آنكه در زمين به آنان جايگاه و توانى داده بوديم كه به شما نداده ايم ؟ و (باران و بركت ) آسمان را پى در پى برايشان فرستاديم و نهرهاى آب از زير پاهايشان جارى ساختيم ، پس آنان را به كيفر گناهانشان هلاك كرديم و نسل ديگرى پس از آنان پديد آورديم .

نكته ها

O قَرْن به امّتى گفته مى شود كه يكپارچه هلاك شده باشند . (11) به مردمى هم كه در يك زمان زندگى مى كنند ، قرن گفته مى شود و چون معمولاً يك نسل ، از 60 تا 100 سال طول مى كشد ، از اين رو به 60 يا 80 يا 100 سال يك قرن مى گويند . (12)

O كلمه مدرار به معناى ريزش فراوان و پى در پى باران و به مقدار نياز است . (13)

پيام ها

1 افرادى كه از تاريخ پند نمى گيرند ، توبيخ مى شوند . اءلم يروا

2 كفّار صدر اسلام از تاريخ امّت هاى پيشين آگاه بودند و مى توانستند درس بگيرند . اءلم يروا

3 توجّه به زوال نعمت ها و سرنگونى گنهكاران ، از عوامل غفلت زدايى است . اءلم يروا . . . فاهلكناهم بذنوبهم

4 تمدّن هايى قبل از اسلام وجود داشته و سپس منقرض شده اند . اهلكنا من قبلهم

5 از روشهاى تربيتى قرآن است كه داستان هاى واقعى و آموزنده را براى عبرت مردم نقل مى كند . اهلكنا من قبلهم

6 كيفر آنان كه از امكانات خداداد استفاده سوء كنند ، نابودى است . كم اءهلكنا

7 به جاى اءرسلنا من السماء ، فرمود : اءرسلنا السماء (آسمان را براى شما فرستاديم ) تا نهايت لطف الهى را بيان كند .

8 عملكرد مردم ، عامل تحوّلات و حوادث تاريخى است . فاهلكناهم بذنوبهم

9 هلاكت مردم به سبب گناهانشان ، از سنّت هاى الهى است . فاهلكناهم بذنوبهم

10 خداوند ، علاوه بر عذاب آخرت ، در اين دنيا هم كيفر مى دهد . فاءهلكناهم

11 اگر امكانات در

دست صالحان باشد ، نماز را برپا مى دارند . ان مكّناهم فى الارض اقاموا الصلاة (14) ولى اگر در دست نااهلان بى ايمان باشد ، فساد و گناه مى كنند . مكّناهم . . . فاهلكناهم بذنوبهم

12 امكانات مادّى ، مانع قهر و عذاب الهى نيست . مكّناهم . . . فاهلكناهم آن گونه كه كافران خيال مى كردند : نحن اكثر اءموالاً واءولاداً ومانحن بمعذّبين (15)

13 امكانات مادّى ، رمز كاميابى نيست . مكّناهم . . . فاهلكناهم چنانكه در جاى ديگر مى خوانيم : انّ الانسان ليطغى اءن رآه استغنى (16)

14 دو نوع مرگ داريم : طبيعى ، كه با رسيدن اءجل است و غير طبيعى كه به خاطر كيفر الهى و با حوادث غير منتظره است . بذنوبهم

15 قدرتمندان گنهكار فكر نكنند دنيا هميشه به كامشان است ، خداوند ديگران را جايگزين آنان مى كند . اءهلكناهم . . . و اءنشاءنا من بعدهم قرناً آخرين

آيه7

آيه7

7-وَ لَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَباً فِى قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِاءَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوَّاْ إِنْ هَذَاَّ إِلا سِحْرٌ مُبِينٌ

و (كافران لجوج كه در پى بهانه جويى اند حتى ) اگر نوشته اى را در كاغذى بر تو نازل مى كرديم كه آن را با دست هاى خود لمس مى كردند ، باز هم كافران مى گفتند : اين ، جز جادويى آشكار نيست .

نكته ها

O گروهى از مشركان مى گفتند : ما درصورتى ايمان مى آوريم كه نوشته اى بر كاغذ ، همراه با فرشته اى بر ما نازل كنى . ولى دروغ مى گفتند و در پى بهانه جويى بودند .

O قِرطاس چيزى است كه بر روى آن بنويسند ، چه كاغذ ، چه چوب ، يا پوست و سنگ ، ولى امروز به كاغذ گفته مى شود .

پيام ها

1 وقتى پاى لجاجت در كار باشد ، هيچ دليلى كارساز نيست ، حتّى محسوسات را منكر مى شوند . فلمسوه بايديهم . . . ان هذا الاّ سحر مبين

2 نسبت سحر ، از رايج ترين نسبت هايى بود كه مشركان به پيامبر مى دادند . ان هذا الاّ سحر مبين

آيه8

آيه8

8-وَقَالُواْ لَوْلاََّ اءُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَلَوْ اءَنْزَلْنَا مَلَكاً لَقُضِىَ الاَمْرُ ثُمَّ لاَ يُنْظَرُونَ

و (كافران بهانه جو) گفتند : (اگر محمّد ، رسول است ) چرا فرشته اى بر او نازل نشده (تا او را در دعوت كمك كند) ، در حالى كه اگر فرشته اى نازل مى كرديم (باز هم لجاجت خواهند كرد و) كار آنان پايان مى يافت وهيچ مهلتى به آنان داده نمى شد .

نكته ها

O نزول فرشته ى مورد تقاضاى كفّار ، اگر به صورت انسان باشد كه مانند همان پيامبر خواهد بود و اگر به صورت واقعى اش جلوه كند ، طاقت ديدن آن را ندارند و با مشاهده ى آن ، جان خواهند داد . (17)

O روحيّه ى شيطانى تكبّر ، اجازه نمى دهد انسان از بشرى همانند خود پيروى كند . گاهى مى گويد : چرا انبيا مثل ما غذا مى خورند و در بازارها راه مى روند و همچون ما لباس مى پوشند ؟ و قالوا ما لهذا الرّسول ياءكل الطعام و يمشى فى الاسواق (18) گاهى به يكديگر مى گفتند : اگر از پيامبرى مثل خودتان اطاعت كنيد ، زيان كرده ايد . ولئن اءطعتم بشراً مثلكم انّكم اذاً لخاسرون (19)

پيام ها

1 كفّار بهانه گير ، انسان را شايسته مقام رسالت نمى دانستند و تقاضاى ديدن فرشته را داشتند . لولا انزل عليه ملك

2 سنّت الهى چنين است كه اگر معجزه اى به درخواست مردم انجام شود و انكار كنند ، هلاكت قطعى سراغشان خواهد آمد . (20) لقضى الامر

(شيوه دعوت هاى الهى ، براساس آزادى ، تفكّر ، انتخاب ومهلت داشتن است . تقاضاى راه ديگرى مانند نزول فرشته يا غذاى آسمانى ، فرصت و مهلت را مى گيرد ودر اين صورت تنها راه ، پذيرش دعوت است وگرنه هلاكت . )

آيه9

آيه9

9-وَ لَوْ جَعَلْنَهُ مَلَكاً لَّجَعَلْنهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسْنَا عَلَيْهِم مَا يَلْبِسُونَ

و اگر (پيامبر را) فرشته قرار مى داديم ، حتماً او را به صورت مردى در مى آورديم (كه باز هم مى گفتند اين انسانى همانند خود ماست و همان شبهه را تكرار مى كردند بنابراين ) كار را بر آنان مشتبه مى ساختيم همان طور كه آنان (با ايرادهاى خود) كار را بر ديگران مشتبه مى سازند .

نكته ها

O كلمه لَبس (بر وزن درس) به معناى پرده پوشى و اشتباه كارى است ولى كلمه لُبس (بر وزن قفل) به معناى پوشيدن لباس است . (21)

O اگر پيامبر و الگوى انسان ها فرشته باشد ، چگونه مى تواند پيشواى انسان هايى باشد كه دچار طوفان غرائزند و شكم و شهوت دارند ؟

O ممكن است معنى آيه چنين باشد : اگر پيامبر ، فرشته مى شد ، بايد به صورت مردى ظاهر شود كه او را ببينند ، و اين سبب به اشتباه افتادن مردم مى شد كه آيا او انسان است يا فرشته . للبسنا عليهم

پيام ها

3 سنّت هاى الهى حكيمانه است و با تمايلات اين و آن عوض نمى شود . لو جعلناه ملكا (حرف لَو نشانه آن است كه ما كار خودمان را مى كنيم و كارى به تقاضاهاى بيجا نداريم . )

2 براى تربيت و دعوت ، بايد الگوهاى بشرى ارائه داد ، كه در دعوت و عمل پيشگام باشند . لجعلناه رجلاً

3 پيامبران از ميان مردم انتخاب مى شوند . لجعلناه رجلاً

آيه10

آيه10

10-وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِكَ فَحَاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُواْ مِنْهُم مَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِءُونَ

و قطعاً پيامبرانى پيش از تو هم استهزا شدند ، پس عذابى كه به استهزاى آن مى پرداختند بر مسخره كنندگان از ايشان فرود آمد .

نكته ها

O اين آيه ، تسكينى براى پيامبر اسلام است ، كه اوّلاً : پيامبران پيشين هم مورد استهزا قرار گرفته اند . ثانياً : نه تنها عذاب اخروى ، بلكه قهر دنيوى هم دامنگير استهزا كنندگان مى شود .

پيام ها

1 ياد مشكلات ديگران ، صبر انسان را زياد مى كند و مبلغ دين نبايد از استهزاى مخالفان دلتنگ شود . لقد استهزى ء برُسلٍ من قبلك

2 استهزا ، يكى از جنگ هاى روانى دشمن و براى تضعيف روحيه ى رهبران است كه بايد در برابر آن مقاومت كرد . استهزى ء برسل من قبلك

3 مسخره كنندگان ، عاقبت ذليل مى شوند و استهزا ، دامن خودشان را مى گيرد . فحاق بالّذين سخروا

4 استهزاى دين ، يكى از گناهان كبيره است كه وعده ى عذاب بر آن داده شده است . فحاق بالّذين سخروا . . .

5 خداوند حامى انبياست واستهزا كنندگان را هلاك مى كند . فحاق بالّذين سخروا . . .

6 استهزا شيوه دائمى كفّار است . كانوا به يستهزءون

آيه11

آيه11

11-قُلْ سِيرُواْ فِى الاَْرْضِ ثُمَّ انظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ

(اى پيامبر ! به آنان ) بگو : در زمين بگرديد ، سپس بنگريد كه سرنوشت تكذيب كنندگان چگونه شد ؟

نكته ها

O فرمان سيروا فى الارض شش بار در قرآن آمده است . متاءسّفانه كافران بيش از ما به اين دستور عمل كردند و وجب به وجب كشورهاى اسلامى را كاوش كردند و از منابع ، ذخاير ، نقاط قوّت و ضعف ، آثار فرهنگى ، كتب خطى و هنرهاى مسلمانان آگاه شده و آنها را غارت كردند و مسلمانان در خواب غفلت ماندند .

پيام ها

1 سفرهاى علمى وآموزنده وعبرت آور ، ستوده و نيكوست . سيروا . . . ثمّ انظروا

2 شكست و سقوط مخالفان حقّ حتمى است ، اگر شك داريد ، تاريخشان را بخوانيد و با سفر ، آثارشان را ببينيد و عبرت بگيريد . سيروا . . . ثم انظروا

3 عوامل عزّت يا سقوط جوامع ، قانونمند است . اگر عواملى مثل انكار و تكذيب حقّ در زمانى سبب هلاكت شد ، در زمان ديگر هم سبب مى شود . سيروا . . . انظروا

4 يكى از عوامل سقوط تمدّن ها ، تكذيب انبيا است . عاقبة المكذّبين

5 جلوه هاى گذرا مهم نيست ، پايان كار مهم است . عاقبة المكذّبين

آيه12

آيه12

12-قُل لِّمَن مَّا فِى السَّمَوَتِ وَ الاَْرْضِ قُل لِّلَّهِ كَتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَمَةِ لاَ رَيْبَ فِيهِ الَّذِينَ خَسِرُوَّاْ اءَنفُسَهُمْ فَهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ

بگو : آنچه در آسمان ها و زمين است براى كيست ؟ بگو : براى خداوند است كه بر خود ، رحمت را مقرّر كرده است . او قطعاً شما را در روز قيامت كه شكّى در آن نيست جمع خواهد كرد . كسانى كه خود را باختند (و با هدر دادن استعدادها ، به جاى رشد ، سقوط كردند) همانان ايمان نمى آورند .

نكته ها

O موضوع وجوب رحمت بر خدا ، در قرآن دوبار آنهم در اين سوره (آيات 12 و54) آمده است .

O جمله ى لاريب فيه ، هم درباره ى قرآن آمده است ، هم درباره ى قيامت .

O خداوند همان گونه كه بر ما تكاليفى واجب كرده است ، وظايفى را هم بر خود مقرّر فرموده ؛ از جمله : هدايت كردن : اِنّ علينا للهدى (22) ، رزق دادن : على اللّه رزقها (23) ، لطف كردن : كتب على نفسه الرّحمة (24) و پيروزى وغلبه ى دين خدا : كتب اللّه لاغلبنّ انا و رسلى (25) ولى شرط بهره مند شدن از رحمت الهى ، رحم به بندگان است . چنانكه در حديث آمده است : مَن لايَرْحَم لا يُرحَم (26)

O سلمان از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل كرده كه فرمود : رحمت خداوند ، صد درجه است ، يك درجه ى آن ، منشاء همه ى الطاف الهى در دنيا شده است ، خداوند در قيامت ، با همه ى صد

درجه رحمت خود با مردم معامله خواهد كرد . (27)

O قرآن ، رحمت الهى را بر همه چيز شامل مى داند : رَحمَتى وَسعت كلّ شى ء(28) و اين رحمت ، مصداق هاى فراوان دارد ، از جمله :

باران : ينزّل الغيث من بعد ما قنطوا وينشر رحمته (29)

باد : يُرسل الرّياح بُشرىً بين يدى رحمته (30)

شب و روز : و مِن رَحمته جَعَل لكم الليل و النّهار(31)

پيامبر : و ما اءرسلناك الاّ رحمة للعالمين (32)

قرآن : هذا بصائر للنّاس و هُدىً و رحمة (33)

تورات : كتاب موسى اماما و رحمة (34)

آزادى : فاءنجيناه و الّذين معه برحمة منّا(35)

علاقه به همسر : و جعل بينكم مودّة و رحمة (36)

گياهان و ميوه ها : فانظُر الى آثار رحمة اللّه كيف يُحيى الارض بعد موتها(37)

پذيرش توبه : لاتَقنطوا من رحمة اللّه (38)

پيام ها

1 يكى از شيوه هاى تبليغى كه پيامبر ماءمور به آن است ، طرح سؤ ال و جواب است . قل لمن . . . قل للّه

2 هستى بر اساس رحمت است و رحمت الهى بر همه چيز و همه جا گسترده است . كتب على نفسه الرّحمة

3 همان گونه كه آفريده هاى خدا در دنيا (مثل باد ، باران ، روز و شب ، گياهان . . . ) رحمت است ، معاد هم رحمت است . ليجمعنّكم

4 دليل بر پا شدن قيامت ، برخوردارى مردم از رحمت است . كتب على نفسه الرّحمة ليجمعنّكم

5 گرچه رحمت الهى گسترده و لازم است ، لكن گروهى خود را محروم مى كنند . خسروا انفسهم

6 به جاى استدلال ، در پى هوا و هوس بودن و

به جاى اولياى خدا ، سراغ طاغوت رفتن و به جاى ايمان و اعتقاد به آخرت ، كفر ورزيدن و به جاى تسليمِ نور ، تسليمِ نار شدن ، خسارت عظيم كفّار است . (تمام آيه )

آيه13

آيه13

13-وَلَهُ مَا سَكَنَ فِى الَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ

و تنها براى اوست آنچه در شب و روز قرار گرفته و او شنواى داناست .

نكته ها

O شب و روز ، مانند گهواره ، انسان و موجودات را در دامن خود آرامش مى بخشد . برخى موجودات در شب ، و بعضى در روز استراحت مى كنند .

پيام ها

1 هم كلّ نظام از خداوند است ؛ وله ما سكن ، هم نظارت و كنترل از آنِ اوست . هو السميع العليم

آيه14

آيه14

14-قُلْ اءَغَيْرَ اللّهِ اءَتَّخِذُ وَلِيّاً فَاطِرِ السَّمَوَتِ وَالاَْرْضِ وَهُوَ يُطْعِمُ وَ لاَ يُطْعَمُ قُلْ إِنِّىَّ اءُمِرْتُ اءَنْ اءَكُونَ اءَوَّلَ مَنْ اءَسْلَمَ وَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ

بگو : آيا غير از خدا را سرپرست خود بگيرم در حالى كه او آفريدگار آسمان ها و زمين است او همه را طعام مى دهد ، ولى كسى به او طعام نمى دهد . بگو : همانا من ماءمورم كه اوّلين كسى باشم كه تسليم فرمان اوست . و (به من گفته شده كه ) هرگز از مشركان مباش .

نكته ها

O در شاءن نزول آيه آمده است كه جمعى از اهل مكّه به پيامبر صلى الله عليه و آله گفتند : تو به خاطر فقر ، از بت ها دست كشيده اى ، ما حاضريم تو را بى نياز كنيم تا با ما مخالفت نكنى . اين آيه نازل شد و به آنان پاسخ داده شد .

پيام ها

1 يكى از شيوه هاى تبليغ و هدايت كه پيامبر براى برانگيختن عقل مردم مورد استفاده قرار مى دهد ، بيان دليل در قالب سؤ ال است . قل اءغير اللّه

2 انسان به دليل نيازها ومحدوديّت ها به طور فطرى به سراغ سرپرست وپناهگاه مى رود ، لكن بحث اصلى بر سر آن است كه به سراغ چه كسى برويم . قل اءغير اللّه اتّخذ . . .

3 خداوند آسمان و زمين را بدون الگوى قبلى آفريد . فاطر السموات فاطر ، يعنى آفريننده مبتكر .

4 تاءمين نيازها از شئون ولايت الهى است . وليّا . . . يطعم

5 جز خداوند ، همه ى معبودها و مخلوقات نيازمندند . لايطعم

6 چون خداوند هم خالق بشر و هم رازق اوست و نيازهايش را برطرف مى كند ، به اين دليل انسان بايد نسبت به خدا تعبّد و ولايت پذيرى داشته باشد . فاطر . . . و هو يطعم . . . انّى اُمرتُ اءن اكون اوّل مَن اسلم

7 پيامبراكرم صلى الله عليه و آله ماءمور به اظهار موضع عقيدتى خود مى باشد . قل انّى اُمرت اءن . . .

8 رهبر بايد پيشگام در آيين باشد و بالاترين درجه ى اخلاص و تسليم را داشته باشد . اوّل

مَن اءسلم

9 پذيرش ولايت غير خدا ، شرك است . اءغيراللّه اتّخذ وليّا . . . لاتكوننّ من المشركين

آيه15

آيه15

15-قُلْ إِنِّىَّ اءَخَافُ إ نْ عَصَيْتُ رَبِّى عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ

بگو : همانا اگر پروردگارم را نافرمانى كنم ، از عذاب روزى بزرگ بيمناكم .

نكته ها

O خوف و ترس دو گونه است :

الف : ناپسند ، مثل ترس از جهاد .

ب : پسنديده ، مانند خوف از عذاب الهى .

پيام ها

1 قانون الهى براى همه يكسان است ، پيامبر خدا هم اگر معصيت كند ، بايد از گرفتارى آن بترسد . اءخاف اِن عَصيتُ ربّى

2 ترس اولياى خدا ، از قهر الهى است ، نه از طاغوت ها و مردم . اءخاف . . . ربّى

3 توجّه به ربوبيّت خداوند ، مقتضى پرهيز از معصيت اوست . ان عصيت ربّى

4 ترس از كيفر ، از عوامل بازدارنده از انحراف و خطاست . اءخاف ان عصيت ربّى عذاب يوم عظيم

5 اظهار ترس رسول خدا از قيامت ، نقش سازنده براى ديگران دارد . قل انّى اءخاف . . . عذاب يوم عظيم

6 در برابر تطميع و وعده هاى ديگران ، از اهرم حساب قيامت استفاده كنيد . (با توجّه به شاءن نزول آيه ى قبل كه پيشنهاد كردند ما تو را بى نياز مى كنيم ، تو از تبليغ دست بردار ، پيامبر مى فرمايد : من از قيامت مى ترسم . ) انّى اخاف . . . عذاب يوم عظيم

آيه16

آيه16

16-مَن يُصْرَفْ عَنْهُ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْمُبِينُ

در آن روز ، از هر كس عذاب الهى برداشته شود ، قطعاً مشمول رحمت الهى شده و اين است رستگارى آشكار .

نكته ها

O رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : سوگند به خدايى كه جانم در دست اوست ، هيچ كس در قيامت با عمل خود به بهشت نمى رود . پرسيدند : حتّى شما يا رسول اللّه ؟ فرمود : حتّى من ، مگر آنكه فضل و رحمت خدا مرا دريابد . سپس دستان مبارك خود را روى سر نهاد واين آيه را تلاوت كرد . (39) البتّه بديهى است كه رحمت الهى تنها به اعمال صالح و افراد نيكوكار تعلّق مى گيرد .

پيام ها

1 خطر ، متوجّه همه است و نجات از عذاب الهى ، لطف ويژه مى طلبد . من يُصرف . . . فقد رَحِمَه

2 تسليم خدا شدن ، زمينه ى دريافت رحمت الهى است . انّى اُمرت ان اكون اوّل مَن اسلم من يُصرف عنه . . . فقد رَحِمَه

3 تنها رحم الهى قهر او را برمى گرداند ، قبول اعمال ما و شفاعت اولياى خدا هم پرتوى از رحمت اوست . مَن يُصرف . . . فقد رَحِمَه

آيه17

آيه17

17-وَإِن يَمْسَسْكَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلاَ كَاشِفَ لَهُ إِلا هُوَ وَإِن يَمْسَسْكَ بِخَيْرٍ فَهُوَ عَلَى كُلِّ شىْءٍ قَدِيرٌ

و اگر خداوند (براى آزمايش و رشد ، يا كيفر اعمال ) تو را با (اسباب ) زيان و آسيب درگير كند ، جز خودش هيچ كس برطرف كننده آن نيست و اگر خيرى به تو برساند ، پس او بر هر چيز تواناست .

پيام ها

1 سرچشمه ى همه ى امور يكى است ، نه آنكه خيرات از منبعى و شرور از منبع ديگر سرچشمه گيرد . و اِن يَمْسَسْك اللّه بضرّ . . . و اِن يَمْسَسْك بخير

2 بايد همه ى اميدها به خدا و همه ى خوف ها از او باشد . فلا كاشف له الاّ هو

3 قوانين الهى استثنا بردار نيست ، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نيز در مواجهه با حوادث تلخ و شيرين ، بايد متوجّه خدا باشد . و اِن يَمْسَسْك اللّه بضرّ . . . واِن يَمْسَسْك بخير فهو على كلّ شى ء قدير

آيه18

آيه18

18-وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ

اوست كه بر بندگان خود قاهر و مسلط است و اوست حكيم آگاه .

نكته ها

O كلمه ى قهر ، به آن نوع غلبه اى گفته مى شود كه مقهور ، ذليلِ در برابر قاهر باشد .

O در آيه ى 14 ، ولايت و رزّاقيّت خدا مطرح بود : وليّاً . . . و هو يطعم در آيه ى 15 ، قهر و قيامت الهى : انّى اخاف . . . عذاب در آيه ى 16 ، نجات و رحمت خدايى : . . . فقد رَحِمَه در آيه ى 17 ، حلّ مشكلات و رسيدن به خيرات : فلا كاشف له الاّ هو و در اين آيه ، قدرت مطلقه ى خدا مطرح است : و هو القاهر فوق عباده

پيام ها

1 از ديگران هراسى نداشته باشيم كه قدرت خدا فوق همه ى قدرت هاست . و هو القاهر فوق عباده

2 قدرت و قهاريّت خدا ، همراه با حكمت و علم اوست . الحكيم الخبير

3 نفع و ضرر رساندن خداوند ، بر اساس حكمت و آگاهى اوست .

آيه19

آيه19

19- يَمْسسك اللّه بضرّ . . . يَمْسسك بخير . . . و هو الحكيم الخبير ٌبَيْنِى وَ بَيْنَكُمْ وَ اءُوحِىَ إِلَىَّ هَذَا الْقُرْءَانُ لاُِنذِرَكُم بِهِ وَ مَن بَلَغَ اءَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ اءَنَّ مَعَ اللّهِ ءَالِهَةً اءُخْرَى قُل لاَّ اءَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَحِدٌ وَإِنَّنِى بَرِىَّءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ

بگو : چه موجودى در گواهى برتر و بزرگتر است ؟ بگو : خداوند ميان من و شما گواه است . و اين قرآن به من وحى شده تا با آن شما را و هر كه را كه اين پيام به او برسد هشدار دهم . آيا شما گواهى مى دهيد كه با خداوند ، خدايان ديگرى هست ؟ بگو : من گواهى نمى دهم . بگو : همانا او خداى يكتاست و بى ترديد من از آنچه شما شرك مى ورزيد ، بيزارم .

نكته ها

O مشركان مكّه ، از پيامبر اسلام براى رسالتش شاهد مى طلبيدند و نبوّت آن حضرت را نمى پذيرفتند و مى گفتند : حتّى يهود و نصارا تو را پيامبر نمى دانند . اين آيه در زمان غربت اسلام ، خبر از آينده اى روشن و رسالت جهانى اسلام مى دهد .

O حضرت على عليه السلام در تفسير عبارت انّما هو اله واحد فرمودند : اگر خدايان ديگرى بودند ، آنها هم پيامبرانى مى فرستادند . (40)

O عدّه اى را به عنوان اسير نزد پيامبراكرم صلى الله عليه و آله آوردند ، حضرت از آنان پرسيد : آيا تاكنون دعوت به اسلام شده ايد ؟ گفتند : نه ، حضرت فرمود : همه را به محل اَمن برسانند و آزادشان كنند ، زيرا

كسى كه هنوز نداى اسلام را نشنيده است نبايد اسير نمود ، سپس اين آيه را تلاوت فرمود : لانذركم به و من بلغ (41)

O امام صادق عليه السلام فرمودند : انذار هميشگى بايد همراه با منذر هميشگى باشد . پس امامت و رهبرى الهى نيز تا ابد بايد همراه قرآن باشد . (42)

O معمولاً در انسان ها انگيزه ى دفع ضرر ، قوى تر از جلب منفعت است . لذا قرآن ، به مساءله ى انذار تاءكيد كرده است . لانذركم در آيات ديگر نيز مى خوانيم : ان اءنت الاّ نذير(43) ، انّما اءنا نذير مبين (44)

O در احاديث متعدّدى مَن بَلَغ به ائمّه معصومين عليهم السلام تفسير شده است . (45)

امام صادق عليه السلام نيز درباره مَن بَلغ فرمودند : مقصود كسى است كه وظيفه امامت به او رسيده است و او همانند پيامبر ، مردم را با قرآن انذار مى كند . (46)

پيام ها

1 براى حقّانيت پيامبر اسلام ، گواه بودن خداوند كافى است . قل اللّه شهيد

2 طرح و بيان حقايق به شكل سؤ ال و جواب از شيوه هاى تبليغى قرآن است . قل اىّ شى ء . . . قل اللّه

3 غفلت و سهو و فراموشى و محدوديّت ، هم قدرت خبرگيرى انسان را كم مى كند ، هم قدرت گواه بودن او را ، و چون خدا از اين عوارض دور است ، پس بزرگ ترين شاهدها خداوند است . اءكبر شهادة قل اللّه

4 قرآن ، بزرگ ترين گواه بر رسالت پيامبر است . اللّه شهيد بينى و . . . هذا القرآن

5 براى مردم غافل ،

سخن گفتن از زاويه ى انذار مؤ ثّرتر است . لانذركم

6 رسالت حضرت محمد صلى الله عليه و آله جهانى و جاودانى و براى همه ى مردم در همه ى عصرها و نسل هاست . لانذركم به و مَن بلغ

7 تا قانون به مردم ابلاغ نشود ، توبيخ و مسئوليّتى در كار نيست . و من بلغ و به اصطلاح علم اصول ، عِقاب بدون بيان ، قبيح است .

8 از جمله شرايط لازم براى رهبر آسمانى : ايمان به مكتب : اوحى الى هذا القرآن ، اميد به آينده و مَن بَلَغ ، صلابت قل لا اءشهد و برائت از شرك است . انّنى برى ء ممّا تشركون

آيه20

آيه20

20-اءَلَّذِينَ ءَاتَيْنَهُمُ الْكِتَبَ يَعْرِفُونَهُ كَمَايَعْرِفُونَ اءَبْنَآءَهُمُ الَّذِينَ خَسِرُوَّاْ اءَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ

كسانى كه به آنان ، كتاب (آسمانى ) داديم (يهود و نصارى ) ، محمّد را همانند فرزندان خود مى شناسند (و بشارت هاى انبيا و كتب آسمانى پيشين را منطبق بر آن حضرت مى بينند ، ولى حاضر به پذيرفتن آن نيستند) پس كسانى كه به (فطرت و رشد و سعادت آينده ) خودشان زيان زدند ، ايمان نمى آورند .

نكته ها

O اين آيه ، مشابه آيه ى 146 سوره ى بقره است .

O هم نام و نشان پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در تورات وانجيل بوده وعلماى اهل كتاب ، او را به عنوان پيامبر موعود به مردم بشارت مى دادند ، و هم اخلاقيّات حضرت و يارانش در كتب آنان بوده است : محمّد رسول اللّه والّذين معه اءشدّاء علَى الكفّار رحماء بينهم . . . ذلك مثلهم فى التوراة و مثلهم فى الانجيل كزرع . . . (47)

O شناخت فرزند ، اصيل ترين و قديمى ترين شناخت هاست . چون او را از هنگام تولّد مى شناسند ، ولى شناخت برادر و پدر و مادر براى انسان ، ماه ها پس از تولّد است چنانكه شناخت همسر نيز پس از ازدواج مى باشد . از اين رو آيه مى فرمايد : آنان پيامبر را مانند فرزندان خود مى شناسند .

پيام ها

1 خداوند بر اهل كتاب حجّت را تمام كرده و آنان پيامبر اسلام را به خوبى مى شناختند . الّذين آتيناهم الكتاب يعرفونه

2 پيامبر بايد به گونه اى شناخته شود كه هيچ شكّى در او نباشد . يعرفونه كما يعرفون اءبناءهم

3 تنها شناخت و علم ، مايه ى نجات انسان نيست ، چه بسيار خداشناسان و پيامبرشناسان و دين شناسان كه به خاطر عناد و لجاجت از زيان كارانند . يعرفونه كما يعرفون ابناءهم الّذين خسروا اءنفسهم

4 كتمان حقّ ، سبب سوء عاقبت وخسارت است . خسروا اءنفسهم فهم لايؤ منون

آيه21

آيه21

21-وَ مَنْ اءَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِباً اءوْ كَذَّبَ بَِايَتِهِ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّلِمُونَ

و كيست ستمكارتر از آن كس كه به خداوند دروغ بندد ، يا آيات الهى را تكذيب كند ؟ همانا ستمگران رستگار نمى شوند .

نكته ها

O در قرآن پانزده مرتبه تعبير مَن اءظلَم آمده كه در مورد افترا بر خدا ، بازداشتن مردم از مسجد و كتمان شهادت و حقّ است . اين مى رساند كه ظلم فرهنگى و بازداشتن مردم از رشد و فهم ، بدترين ظلم به جامعه است .

پيام ها

1 هر چيز كه عزيزتر و مقدّس تر باشد ، خطر ظلم درباره ى آن بيشتر است . از اين رو ظلم به خدا و افترا بر ذات مقدس الهى ، بدترين ظلم هاست . ومن اءظلم

2 ظلم به تفكر و فرهنگ انسان ها ، بدترين ستم هاست . شرك ، افترا به خدا ، ادّعاى نبوّت دروغين ، بدعت ، تفسير به راءى ، همه نمونه اى از اين گونه ظلم هاست . و مَن اظلم ممّن افترى على اللّه كذبا او كذّب بآياته

آيه22

آيه22

22-وَيَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِيعاً ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ اءَشْرَكُوَّاْ اءَيْنَ شُرَكَاَّؤُكُمُ الَّذِينَ كُنتُمْ تَزْعُمُونَ

و روزى كه آنان را يكسره محشور مى كنيم ، سپس به كسانى كه شرك ورزيدند گوييم : كجايند شريكان شما كه بر ايشان گمان (خدايى ) داشتيد ؟

نكته ها

O بازخواست ذلّت بار مشركين در قيامت ، نشانه ى محروميّت آنان از رستگارى است ، همان محروميّتى كه در آيه ى قبل به آن اشاره شده است .

O گرچه آيه ، به شرك نظر دارد ، ولى آنان هم كه رهبرى غير اولياى خدا را بپذيرند و با اولياى معصوم الهى به مخالفت و جنگ برخيزند ، به نوعى مشركند . در زيارت جامعه ى كبيره مى خوانيم : و مَن حاربكم مشرك (48) و در حديث آمده است : الرّاد علينا كالرّاد على اللّه و هو على حدّ الشرك باللّه (49) كسى كه كلام و راه ما را رد كند ، همچون كسى است كه كلام خدا را نپذيرد و چنين شخصى به منزله ى مشرك است .

پيام ها

1 دادگاه قيامت ، علنى است . نحشرهم جميعاً ثم نقول

2 قبل از هر عقيده و عشق و پرستشى ، آماده ى پاسخگويى در روز قيامت باشيم . و يوم نحشرهم . . . اءين شركاؤ كم

3 قيامت روز ظهور حقّ بودن توحيد ، حتّى براى مشركان است . اءين شركاؤ كم

4 شرك ، خيالى بيش نيست . تزعمون

آيه23

23-ثُمَّ لَمْ تَكُن فِتْنَتُهُمْ إِلاَّ اءَن قَالُواْ وَاللّهِ ربِّنَا مَا كُنَّا مُشْرِكِينَ

پس (از آن همه فريفتگى به بتان ، در پيشگاه خداوند) عذرى نيابند جز آنكه (از بتان بيزارى جسته و) بگويند : سوگند به خدا ! پروردگارمان ، ما هرگز مشرك نبوده ايم .

آيه24

آيه24

24-اُنظُرْ كَيْفَ كَذَبُواْ عَلَىَّ اءَنفُسِهِمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ

بنگر كه چگونه عليه خود دروغ گفتند و (تمام بت ها و شريكان كه همواره مى ساختند از نزد آنان محو شد و) آنچه به دروغ و افترا به خدا نسبت مى دادند از دستشان رفت .

نكته ها

O امام صادق عليه السلام فرمود : مراد از فتنه در لم تكن فتنتهم ، معذرت خواهى مشركان مى باشد . (50)

O ضلّ الشى ء به معناى ضايع شدن ، هلاكت و نابودى چيزى است . (51)

O دروغگويان به مقتضاى خصلتى كه در دنيا كسب كرده اند ، در قيامت نيز دروغ مى گويند . واللّه ما كنّا مشركين ، چنانكه در جاى ديگر مى خوانيم : يوم يبعثهم اللّه جميعاً فيَحلفون له كما يَحلفون لكم و يحسبون انّهم على شى ء الا انّهم هم الكاذبون (52)

O حضرت على عليه السلام در ذيل آيه در حديثى مى فرمايد : بعد از اين دروغ ، بر لبشان مهر زده مى شود و ساير اعضاى آنان حقّ را بازگو مى كنند . (53)

O امام صادق عليه السلام فرمود : روز قيامت خداوند آن چنان عفو وبخشش مى كند كه به ذهن هيچ كس حتّى خطور نمى كند ، تا آن اندازه كه مشركان نيز مى گويند : ما مشرك نبوديم ، (تا مشمول عفو الهى شوند) . (54)

پيام ها

1 قيامت ، آن چنان حتمى است كه گويا هم اكنون نيز حاضر است . اُنظر و نفرمود : ستنظر . (پيامبر صلى الله عليه و آله در دنيا نيز مى تواند باچشم ملكوتى ، شاهد صحنه هاى قيامت باشد . )

2 تكيه گاه هاى غير الهى نابود خواهد شد . ضلّ عنهم

3 در دادگاه الهى ، نه دروغ انسان كارساز است ، نه سوگند او . ضلّ عنهم ما كانوا يفترون

4 آن همه اصرار بر تكيه گاه هاى غير الهى ، خيالى بيش نيست . و ضلّ عنهم

ما كانوا

آيه25

آيه25

25- يفترون ْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ اءَكِنَّةً اءَن يَفْقَهُوهُ وَ فِىَّ ءَاذَانِهِمْ وَقْراً وَإِنْ يَرَوْاْ كُلَّ ءَايَةٍ لا يُؤْمِنُواْ بِهَا حَتَّىَّ إِذَا جَاَّءُوكَ يُجَدِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوَّاْ إِنْ هَذَآ إِلاَّ اءَسَطِيرُ الاَْوَّلِينَ

بعضى از آنها كسانى هستند كه (به ظاهر) به سخن تو گوش مى دهند ، ولى ما بر دلهايشان پرده هايى قرار داده ايم تا آن را نفهمند و در گوشهايشان (نسبت به شنيدن حقّ) سنگينى قرار داديم و آنان به قدرى لجوجند كه اگر هر آيه و معجزه اى را ببينند ، باز هم به آن ايمان نمى آورند تا آنجا كه چون نزد تو آيند با تو جدال مى كنند و كسانى كه كافر شدندمى گويند : اين نيست جز افسانه هاى پيشينيان .

نكته ها

O در شاءن نزول اين آيه آمده است كه ابوسفيان ، وليد بن مغيره ، عتبه ، شيبه و نضربن حارث ، در كنار كعبه به تلاوت قرآن پيامبر گوش مى دادند ، به نضر گفتند : چه مى خواند ؟ گفت : به خداى كعبه نمى فهمم چه مى خواند ، ولى چيزى جز افسانه ها و داستان هاى پيشينيان نيست ، من مشابه اين داستان ها را براى شما گفته ام . سپس اين آيه نازل شد .

O اءكنّة جمع كنّ يا كنان به معناى پرده است . وقر به معناى سنگينى و اءساطير جمع اسطوره به معناى مطالب پى در پى و خيالى است كه شنيدن آن جاذبه دارد .

O پرده افكنى بر دل وسنگينى گوش ، به خاطر روحيّه ى لجاجت مشركان است . قرآن مى فرمايد : فلما زاغوا اءزاغ اللّه قلوبهم (55)

O از

اينكه در آيه ى قبل ، سخن از مشركين بود ولى در اين آيه درباره همان گروه تعبير به الّذين كفروا نموده است معلوم مى شود مشركين همان كفّارند .

پيام ها

1 پيامبران و رهبران الهى بايد از روحيات كفّار و مخالفين و ترفندهاى آنان آگاه باشند . و منهم مَن يستمع

2 از همه ى كفّار ماءيوس نباشيد ، بعضى از آنان لجوجند . و منهم

3 شنيدن صوت قرآن ، آنگاه ارزش دارد كه در دل اثر كند . اءكنة ان يفقهوه

4 كفّار بر انكار خود اصرار دارند و پرده افكنى خداوند بر دل كفار ، به خاطر همين عناد و اصرار خود آنان است . ان يَروا كلّ آية لايؤ منوا

5 لجاجت ، درد بى درمان است و مثل آينه ى موج دار ، بهترين صورت ها را هم زشت نشان مى دهد . ان يروا كل آية لايؤ منوا

6 اگر كسى به قصد جدال و با سوء ظن و روح منفى و موضعگيرى قبلى ، حتّى با پيامبر هم ملاقات كند ، بهره اى نخواهد برد . جاءك يجادلونك . . .

7 كفّار هيچ راه صحيح و منطقى براى مقابله با پيامبر اسلام نداشتند . (پناه به جدال و تهمت نشانه عجز آنان از منطق است ) يجادلونك . . .

8 قرآن ، براى كافران و مشركان نيز جذّاب است . يقول الذين كفروا ان هذا الاّ اساطير الاوّلين (اساطير ، به معناى سخن زيباست . (56))

آيه26

آيه26

26- وَ هُمْ يَنْهَوْنَ عَنْهُ وَ يَنَْوْنَ عَنْهُ وَ إِن يُهْلِكُونَ إ لا اءَنفُسَهُمْ وَ مَا يَشْعُرُونَ

و آنان ، مردم را از آن (پيامبر و قرآن ) باز مى دارند و خود نيز از آن دور و محروم مى شوند ، (ولى بدانند كه ) جز خودشان را هلاك نمى سازند ، و(لى ) نمى فهمند .

نكته ها

O يَنئَون از ريشه ى ناءى ، به معناى دور كردن است .

O برخى از اهل سنت ، در تفسير خود اين آيه را درباره ابوطالب دانسته و گفته اند كه وى مردم را از آزار پيامبر نهى مى كرد ولى خودش ايمان نمى آورد و از مسلمان شدن دورى مى جست و برخى آيات ديگر را هم در اين باره مى دانند (مثل توبه 113 ، قصص 56) ، ولى به نظر پيروان مكتب اهل بيت ، ابوطالب از بهترين مسلمانان است و دلايل ايمان ابوطالب پدر عزيز حضرت على عليه السلام بسيار است كه به بعضى از آنها اشاره مى كنم :

جملاتى كه شخص پيامبراكرم صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام درباره ايمان او فرموده اند ، بهترين دليل بر ايمان اوست .

2- حمايت هاى بى دريغ وى از پيامبر در شرائط بسيار سخت .

3- اقرارهاى ابوطالب كه در اشعار خود نسبت به پيامبر و رابطه خود با خدا دارد .

4- سفارش هاى او به همسر و فرزند و برادرش حمزه كه از اسلام و نماز و پيامبر حمايت كنند .

5- حزن و اندوه فراوانى كه براى پيامبر صلى الله عليه و آله به خاطر فوت ابوطالب پيدا شد .

6- ابوبكر و

عباس گواهى دادند كه ابوطالب هنگام مرگ ، كلمات لااله الاّاللّه و محمّد رسول اللّه مى گفت .

7- رسول خدا صلى الله عليه و آله بالاى منبر براى ابوطالب دعا كرد و جنازه ى او را تشييع نمود و به حضرت على عليه السلام دستور كفن كردن او را داد . تنها بر او نماز گذاشته نشد زيرا تا آن روز نماز ميّت واجب نشده بود ، چنانكه بر خديجه هم نماز گزارده نشد .

8- حضرت على عليه السلام در نامه اى به معاويه نوشتند كه بسيار فرق است ميان پدر من ابوطالب با پدر تو ابوسفيان .

9-رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : من در قيامت ، شفيع پدر و مادر و عمويم ابوطالب هستم .

10- در حديث مى خوانيم كه خداوند به رسول خود وحى كرد كه آتش بر پدر و مادر و كفيل تو حرام است .

11- در مسلمان بودن فاطمه بنت اسد عليها السلام كه از زنان خوش سابقه و مهاجر است ، شكّى نيست و اگر ابوطالب مسلمان نبود ، هرگز رسول خدا صلى الله عليه و آله اجازه نمى داد كه شوهر اين زن ، مردى بى ايمان باشد . (57)

پيام ها

1- كفّار و مشركان ، همواره در تلاش براى كارشكنى و بازداشتن مردم از گوش دادن به قرآن بودند . و هم ينهون عنه . . .

2- دورى از پذيرفتن حق ، سبب به هلاكت انداختن خود انسان مى شود . و ما يهلكون الاّ انفسهم

3- شعور واقعى ، يافتن راه حقّ است و گم كردن راه حقّ و رهبر حقّ ، از سوى هر كه

باشد ، بى شعورى است . و ما يشعرون

آيه27

آيه27

27- وَلَوْ تَرَىَّ إِذْ وُقِفُواْ عَلَى النَّارِ فَقَالُواْ يَلَيْتَنَا نُرَدُّ وَلاَ نُكَذِّبَ بََايَ تِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ

و اگر آنان را ، آن هنگام كه بر لبه ى آتش (دوزخ ) نگه داشته شده اند ببينى ، پس مى گويند : اى كاش (بار ديگر به دنيا) بازگردانده شويم و آيات پروردگارمان را تكذيب نكنيم و از مؤ منان (واقعى ) باشيم .

نكته ها

O طبق آيات قرآن ، آرزوى برگشت به دنيا ، هم در لحظه ى مرگ است ، و هم در قبر و هم در قيامت ، ربّ ارجعون لعلّى اعمل صالحا (58) ، ربّنا اخرجنا منها فان عُدنا فانّا ظالمون (59)

O در آيه 23 ، مشركين شرك خود را انكار مى كردند ، ولى در اين آيه ، اعتراف و تقاضاى برگشت و جبران مى كنند .

پيام ها

1- كفّار هنگام عرضه بر آتش ، وحشت زده و ذلّت بار ناله مى زنند . اذ وقفوا على النّار فقالوا مراحل و مواقف قيامت متعدّد است ، در بعضى از مراحل گنهكاران ناله مى زنند و در بعضى مواقف مهر سكوت بردهانشان مى خورد .

2- تكذيب آيات الهى ، موجب پشيمانى در آخرت است . اذ وقفوا . . . فقالوا يا ليتنا

3- تا فرصت دنيا باقى است ايمان آوريم ، چون در آخرت مجال برگشت نيست . يا ليتنا نردّ از آرزوها و حسرت هاى كافران در قيامت ، برگشت به دنيا و ايمان و اطاعت است . و لا نكذّب . . . و نكون من المؤ منين

آيه28

آيه28

28- بَلْ بَدَا لَهُمْ مَّا كَانُواْ يُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ وَلَوْ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَذِبُونَ

(چنين نيست ، ) بلكه آنچه (از كفر و نفاق ) قبلاً (در دنيا) پنهان مى كردند ، (در آن روز) برايشان آشكار شده و اگر آنان (طبق خواسته و آرزويشان ) به دنيا بازگردانده شوند ، بى گمان باز هم به آنچه از آن نهى شده اند بازمى گردند . و آنان قطعاً دروغگويانند .

نكته ها

O روز قيامت ، روز آشكار شدن اسرار پنهانى مردم است و قرآن بارها به اين حقيقت اشاره كرده است . از جمله : وبدالهم سيّئات ما عملوا(60) ، و بدالهم سيّئات ما كسبوا(61)

پيام ها

1- در قيامت ، همه ى اسرار و رازها كشف و نهان و درون انسان ها آشكار مى شود . بل بدالهم ما كانوا يخفون

2- برگشتن از آخرت به دنيا ، محال است . و لو ردّوا

3- بعضى هرگز اميدى به خوب شدن و اصلاحشان نيست و با فرصت دادن (كه خودشان خواستار آنند) باز هم همانند كه بودند . لو ردّوا لعادوا

(آرى انسان بارها در دنيا به هنگام برخورد با شدايد و تلخى ها ، تصميم هايى مى گيرد ، ولى چون به آسايش رسيد ، همه چيز را فراموش مى كند) .

4- وقتى دروغگويى خصلت انسان شد ، در قيامت هم دروغ مى گويد . و انّهم لكاذبون چنانكه در آيه 23 خوانديم كه مشركين در قيامت به دروغ قسم مى خورند و مى گويند : واللَّه ربّنا ما كنّا مشركين

آيه29

29- وَقَالُوَّاْ إِنْ هِىَ إِلا حَيَاتُنَا الدُّنْياَ وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ

و گفتند : جز زندگى دنيوى ما ، هيچ زندگى ديگرى نيست و ما (پس از مرگ ) برانگيحته نمى شويم .

آيه30

آيه30

30- وَلَوْ تَرَىَّ إِذْ وُقِفُواْ عَلَى رَبِّهِمْ قَالَ اءَلَيْسَ هَذَا بِالْحَقِّ قَالُواْ بَلَى وَ رَبِّنَا قَالَ فَذُوقُواْ الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ

و اگرببينى آنگاه كه در برابر پروردگارشان بازداشته شده اند ، (خدا) مى فرمايد : آيا اين (رستاخيز) حقّ نيست ؟ مى گويند : بلى ، به پروردگارمان سوگند (كه حقّ است ) . او مى فرمايد : پس به كيفر كفرورزى ها وكفران هايتان ، عذاب را بچشيد .

نكته ها

O در آيه 27 و 30 ، دو بار كلمه ى و لو ترى تكرار شده است تا صحنه هاى سخت قيامت را ترسيم و گامى براى هدايت مردم باشد .

O طبق آيه ى 30 خداوند با مجرم سخن مى گويد . ولى بعضى آيات ، سخن گفتن خدارا با آنان نفى مى كند . لايكلّمهم اللّه ، اين مطلب يا اشاره به مواقف و صحنه هاى مختلف در قيامت است ، و يا آنكه مراد آن است كه خداوند با آنان كلام طيّب و دلشادكننده نمى گويد .

O در آيه ى 22 ، خداوند كفّار را در برابر نفى توحيد مؤ اخذه نمود : اءين شركاؤ كم و در آيه 27 به خاطر تكذيب نبوّت مؤ اخذه كرد : لانكذّب بايات ربّنا و در آيه 30 به سبب انكار قيامت مؤ اخذه مى كند . اءليس هذا بالحقّ

O اسلام براى انسان ها چند نوع حيات را ترسيم مى كند :

1- حيات دنيا . زهرة الحياة الدّنيا(62)

2- حيات برزخى . من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون (63)

3- حيات معنوى و هدايت . دعاكم لما يحييكم (64)

4- حيات اجتماعى . ولكم فى القصاص حياة (65)

5- حيات

طيبه (در سايه ى قلب آرام و قناعت ) . فلنحيّينه حياة طيّبة (66)

پيام ها

1- مشركين ، افرادى سطحى نگر و مادّى هستند و محدوده ى حيات را تنها در همين دنيا مى بينند و منكر رستاخيزند . اِن هى الاّ حياتنا الدّنيا (اگر در جاى ديگر قرآن مشركين بت را شفيع خود مى دانند : هؤ لاء شفعاؤ نا(67) مرادشان شفاعت در دنياست . (68))

2- خداوند ، پيامبرش را تسليت و دلجويى مى دهد كه همه ى لجاجت ها بى پاسخ نخواهد ماند . و لوترى

3- مجرمان ، همانند اسيران ذليل ، بازداشت و نگه داشته مى شوند . اذ وقفوا

4- در قيامت قاضى و بازپرس در درجه ى اوّل خود خداوند است . قال اءليس هذا بالحقّ

5- اعترافات كفّار و مشركان در قيامت ، سودى ندارد . قالوا بلى . . . فذوقوا

6- كفّار ، در قيامت بارها سوگند ياد مى كنند . واللّه ربّنا ما كنّا مشركين قالوا بلى و ربّنا

7- كيفرهاى قيامت ، به خاطر مداومت در كفر و انكار معاد در دنياست . و مانحن بمبعوثين . . . فذوقوا العذاب بما كنتم تكفرون

آيه31

آيه31

31- قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِلِقَاَّءِ اللّهِ حَتَّىَّ إِذَا جَاَّءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قَالُواْ يَ حَسْرَتَنَا عَلَى مَا فَرَّطْنَا فِيهَا وَهُمْ يَحْمِلُونَ اءَوْزَارَهُمْ عَلَى ظُهُورِهِمْ اءَلاَ سَآءَ مَا يَزِرُونَ

قطعاً كسانى كه ديدار خداوند (در قيامت ) را تكذيب كردند زيانكار شدند ، همين كه ساعت موعود ناگهان به سراغشان آيد ، در حالى كه بار سنگين گناهان خويش را بر پشتشان مى كشند ، گويند : دريغا از آن كوتاهى ها كه در دنيا كرده ايم ، آگاه باشيد كه چه بد بارى است آنچه به دوش مى كشند .

نكته ها

O مراد از لقاءاللّه ، ملاقات معنوى و شهود باطنى در قيامت است ، چون در قيامت همه ى وابستگى هاى انسان به مال و مقام و بستگان قطع مى شود و با روبرو شدن با پاداش و كيفر الهى ، حاكميّت مطلقه ى الهى را درك مى كند .

O حسرت ، براى از دست دادن منافع است و ندامت براى پيش آمدن ضررها . (69)

O به قيامت ، ساعت مى گويند ، چون در ساعتى و لحظه اى برق آسا ايجاد مى شود . (در آيه ى 77 سوره نحل آمده است : وما اءمر الساعة الاّ كلَمح البصر اءو هو اقرب ، برپايى قيامت ، مانند چشم به هم زدن يا نزديك تر از آن است ) .

O در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمده است : اهل آتش ، جايگاه خود (آن جايگاهى كه خداوند براى هر شخصى در بهشت قرار داده است ، ) را در بهشت مى بينند و مى فهمند زيان كرده اند مى گويند :

ياحسرتنا . (70)

پيام ها

1- كسى كه قيامت را نپذيرد ، هستى خود را با دنياى فانى معامله كرده و اين بزرگ ترين خسارت است . قد خسر

2- قيامت ، ناگهانى فرا مى رسد و كسى از زمان آن آگاه نيست ، پس بايد هميشه آماده بود . جاءتهم الساعة بغتة

3- روز قيامت ، روز حسرت است . يا حسرتنا

4- اعتراف و حسرت ، نشانه ى آزادى انسان در عمل است زيرا مى توانست خوب عمل كند و نكرد . يا حسرتنا

5- قيامت روز حست و افسوس خوردن است ، امّا حسرت ها در آن روز بى نتيجه است . قالوا يا حسرتنا . . . و هم يحملون . . .

6- گناهان ، در قيامت تجسّم يافته و بر انسان بار مى شوند . يحملون اءوزارهم

7- تكذيب يا فراموشى قيامت ، سبب ارتكاب گناهانى است كه در قيامت ، وزر و وبال انسان مى گردد . كذّبوا اءوزارهم

آيه32

آيه32

32- وَمَا الْحَيَوةُ الدُّنْيَآ إِلا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الاَّْخِرَةُ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَ اءَفَلاَ تَعْقِلُونَ

و زندگى دنيا جز بازى و سرگرمى نيست و البتّه خانه ى آخرت ، براى تقوا پيشگان بهتر است . آيا نمى انديشيد ؟

نكته ها

O اگر دنيا مزرعه ى آخرت قرار نگيرد ، بازيچه مى شود و مردم مانند كودكانى كه سرگرم به اسباب بازى هايى چون مال و مقام و مانند آن شده اند . مثل صحنه ى نمايش كه يكى لباس شاه مى پوشد ، ديگرى نقش نوكر را بازى مى كند و سوّمى وزير مى شود ، ولى ساعتى بعد كه همه ى لباسها و نقش ها كنار مى رود ، مى فهمند كه همه ى عناوين ، خيالى بيش نبود .

O خير بودن آخرت به خاطر آن است كه هم لذّت هايش آميخته به رنج نيست و هم زودگذر و موهوم و خيالى نيست .

O با توجّه به آيات ديگر قرآن ، نبايد اين آيه را دعوت به رهبانيّت و ترك دنيا دانست .

O كلمه ى لعب به كارى گفته مى شود كه قصد صحيحى در آن نباشد و كلمه ى لهو به كارى گفته مى شود كه انسان را از كارهاى مهم و اصلى باز دارد . (71)

O شباهت دنيا به لهو و لعب از جهاتى است :

الف : دنيا مثل بازى ، مدّتش كوتاه است .

ب : دنيا مثل بازى ، تفريح و خستگى دارد و آميخته اى از تلخى و شيرينى است .

ج : غافلان بى هدف ، بازى را شغل خود قرار مى دهند .

د : دنياگرايى مثل بازى ، انسان را از اهداف

مهم باز مى دارد .

پيام ها

1- دنيا محورى ، فكرى كودكانه و پوچ است . (لهو ولعب معمولاً كار كودكان است و سرگرم شدن به دنيا انسان را از آخرت باز مى دارد) لهو ولعب

2- راه نجات از حسرت آخرت ، فكر و تعقّل است . يا حسرتنا . . . اءفلا تعقلون

3-خردمند ، فريب دنيا را نمى خورد . و للدّار الاخرة خير . . . اءفلا تعقلون

4- بكار نگرفتن انديشه ، زمينه توجّه به دنيا وغفلت از آخرت است . اءفلاتعقلون

5- غفلت از آخرت ، سبب توبيخ است . اءفلا تعقلون

6- تعقّل و تقوا ، ملازم يكديگرند . يتّقون اءفلاتعقلون

آيه33

آيه33

33- قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِى يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لاَيُكَذِّبُونَكَ وَلَكِنَّ الظَّلِمِينَ بَاَيَتِ اللّهِ يَجْحَدُونَ

البتّه ما مى دانيم كه آنچه مى گويند ، تو را اندوهناك مى كند ، (ولى غم مخور و بدان كه ) آنان (در واقع ) تو را تكذيب نمى كنند ، بلكه (اين ) ستمگران آيات خدا را انكار مى كنند .

نكته ها

O در شاءن نزول آيه آمده است كه : دشمنان پيامبر صلى الله عليه و آله آن حضرت را امين و صادق مى دانستند ، ولى مى گفتند : اگر او را تصديق كنيم ، قبيله و موقعيّت ما تحقير مى شود . گاهى هم مى گفتند : او صادق است ولى خيال مى كند به او وحى شده ، از اين روى ، اين گونه آيات الهى را تكذيب مى كردند .

O امام صادق عليه السلام درباره ى لا يكذّبونك فرمود : يعنى آنان نمى توانند گفتار و مدّعاى تو را ابطال كنند . (72)

پيام ها

1- رهبر نبايد از تكذيب مخالفان محزون شود . به همين دليل ، خداوند پيامبرش را دلدارى مى دهد و حمايت مى كند . قد نعلم انّه ليحزنك

2- خداوند به حالات درونى انسان آگاه است . قد نعلم انّه ليحزنك

3- تكذيب پيامبر ، تكذيب خداست ، همان گونه كه بيعت با پيامبر ، بيعت با خداوند است . لايكذّبونك ولكن الظالمين بايات اللّه يجحدون

4- با توجّه به مشكلات و تكذيب و جسارت هاى بزرگتر به ديگران ، مشكل خود را آسان بدانيم . لايكذّبونك . . . بآيات اللّه يجحدون

5- مخالفان رسول خدا ، با مكتب طرفند ، نه با شخص . لايكذّبونك . . . بآيات اللّه يجحدون

6- تكذيب آيات الهى ، هم ظلم به خود است ، هم ظلم به رسول اللّه ، هم ظلم به مكتب و هم ظلم به نسل هاى بعد . ولكنّ الظالمين بآيات اللّه يجحدون

آيه34

آيه34

34- وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُواْ عَلَى مَا كُذِّبُواْ وَاءُوذُواْ حَتَّى اءَتَهُمْ نَصْرُنَا وَلاَ مُبَدِّلَ لِكَلِمَتِ اللّهِ وَلَقَدْ جَآءَكَ مِن نَبَإِىْ الْمُرْسَلِينَ

و همانا پيش از تو نيز پيامبرانى تكذيب شدند ، ليكن در برابر آنچه تكذيب شدند و آزار ديدند صبر كردند ، تا يارى ما به آنان رسيد . (تو نيز چنين باش زيرا) براى كلمات (و سنّت هاى ) خداوند ، تغيير دهنده اى نيست . قطعاً از اخبار پيامبران براى تو آمده است (و با تاريخ آنان آشنايى ) .

نكته ها

O كلمات ، به معناى سنّت هاى الهى است : ولقد سبقت كلمتنا لعبادنا المرسلين انّهم لهم المنصورون وانّ جُندنا لهم الغالبون (73)

O تاريخ ، سرچشمه ومنبعى پذيرفته شده براى شناخت حوادث است . از صبر انبياى پيشين و نابودى اقوامى چون قوم هود وصالح ولوط و . . . كه تكذيب كردند ، بايد عبرت گرفت ، سنّت و برنامه الهى ، فرستادن رسولان وآزادى مردم در انتخاب است . كافران را به كيفر مى رساند و رسولان را در راه دعوت ، امداد مى كند .

O در آيات متعدّدى از قرآن خداوند يارى و پيروزى رهبران و مؤ منان صابر را بر خود لازم دانسته است از جمله :

كتب اللّه لاغلبنّ اءنا و رسلى (74)

وكان حقّا علينا نصر المؤ منين (75)

انّا لننصر رسلنا(76)

ولينصرنّ اللَّه من ينصره (77)

پيام ها

1- راه حقّ ، هيچگاه هموار نبوده و تحققّ آرمان انبيا همراه با تحمّل مشكلات بوده است . فصبروا على ما كذّبوا

2- يكى از بهترين اهرم هاى مقاومت در برابر شدايد ، بيان امدادهاى الهى است . فصبروا . . . حتّى اتاهم نصرنا

3- رهبران ، انتظار اطاعت همه را نداشته باشند . كُذّبوا

4- شرط اصلى پيروزى ، صبر است . فصبروا . . . حتّى اتاهم نصرنا (خداوند به صابران ، نويد پيروزى مى دهد)

5- دشمنان از هيچ تلاشى عليه حق ، كوتاهى نمى كنند ، خواه تكذيب باشد و خواه آزار . كذّبوا ، اوذوا

6- صبر مستمر ، زمينه ساز نزول نصرت و رحمت الهى است . فصبروا . . . حتّى اءتاهم نصرنا

7- حقّ ، پيروز است . اتاهم نصرنا

8- سنّت هاى الهى

تغيير ناپذير است و خداوند خلف وعده نمى كند . لامبدّل لكلمات اللّه

9- هر كس بايد نمونه هاى مشابه خود را در تاريخ بشناسد . خداوند خطاب به پيامبر مى فرمايد : و لقد جاءك من نباء المرسلين

10- از زحمات و رنج هاى پيشينيان بايد ياد و قدردانى كرد . و لقد جاءك من نباء المرسلين

آيه35

آيه35

35- وَإِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ اءَن تَبْتَغِىَ نَفَقاً فِى الاَْرْضِ اءَوْ سُلَّماً فِى السَّمَاَّءِ فَتَاءْتِيَهُم بِاَيَةٍ وَ لَوْ شَآءَ اللّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْجهِلِينَ

و اگر اعراض و بى اعتنايى آنان (كافران ) بر تو سنگين است (و مى خواهى به هر وسيله آنان را به راه آورى ، ببين ) اگر بتوانى سوراخى در زمين يا نردبانى در آسمان بجويى ، تا آيه اى (ديگر) برايشان بياورى (پس بياور ولى بدان كه باز هم ايمان نخواهند آورد) و اگر خدا خواسته بود همه ى آنان را بر هدايت گرد مى آورد (ولى سنّت الهى بر هدايت اجبارى نيست )پس هرگز از جاهلان مباش .

نكته ها

O در شاءن نزول آيه آمده است : كفّار به رسول خدا صلى الله عليه و آله مى گفتند : ما هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد ، مگر آنكه زمين را شكافته برايمان چشمه اى جارى سازى : لن نؤ من لك حتّى تَفجر لنا مِن الارض يَنبوعا (78) ، يا به آسمان روى : اءو ترقى فى السماء(79) شايد آيه اشاره به نوع درخواست هاى نابجاى آنان باشد كه اگر زمين را بكاوى يا نردبان به آسمان بگذارى و خود را به آب و آتش بزنى سودى ندارد . در دعوت تو نقصى نيست ، اينان لجوجند ، پس براى ارشادشان اين همه دلسوزى نكن .

پيام ها

1- پيامبر ، براى هدايت مردم ، دلسوز و نسبت به از اعراضشان غمگين بود . و ان كان كبر عليك اعراضهم

2- پيامبر بايد روحيّات مخاطبان خود را بشناسد و بداند كه گروهى از هر معجزه اى كه برايشان آورده شود روى گردانند . اعراضهم

3- پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى خواست به هر طريق مردم هدايت شوند ، امّا اشكال در روحيّه ى لجوج كفّار است كه خداوند هشدار مى دهد . تبتغى نفقاً فى الارض او سلّماً فى السماء

4- خداوند مى تواند همه را هدايت كند ، ولى حكمت او اقتضا مى كند كه انسان آزاد باشد . و لو شاء اللّه لجمعهم على الهدى

5- ارضاى خواسته هاى بهانه جويان و بى صبرى مبلّغان ، جهل است . فلا تكونن من الجاهلين (ريشه ى بسيارى از توقّعات نابجا ، جهل است )

آيه36

آيه36

36- إِنَّمَا يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ يَسْمَعُونَ وَالْمَوْتَى يَبْعَثُهُمُ اللّهُ ثُمَّ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ

تنها كسانى (دعوت تو را) مى پذيرند كه گوش شنوا دارند و (كافران كه نمى گروند ، ) مردگانى هستند كه روز قيامت خداوند آنان را برمى انگيزد و سپس همه به سوى او بازگردانده مى شوند .

نكته ها

O قرآن ، بارها با تعبير مرده و كر ، از ناباوران ياد كرده است . در آيه ى 80 سوره ى نمل و 52 سوره ى روم مى خوانيم : فانّك لاتسمع الموتى و لا تسمع الصمّ الدعاء اذا وَلّوا مُدبرين

پيام ها

1- انسان در انتخاب راه ، آزاد است . انّما يستجيب . . .

2- شنيدن و پذيرفتن حقّ ، نشانه ى حيات معنوى و زنده دلى است .

(آرى كسى كه حيات معنوى ندارد و حقّ پذير نيست ، مرده است . چون حيات به معناى خوردن و خوابيدن را حيوانات هم دارند . ) والموتى . . .

3- دل هاى حقّجو به عهده ى تو و كفّار به عهده ى من ، تا پس از رستاخيز به حسابشان برسيم . والموتى يبعثهم اللّه

آيه37

آيه37

37- وَقَالُواْ لَوْلاَ نُزِّلَ عَلَيْهِ ءَايَةٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّ اللّهَ قَادِرٌ عَلَىَّ اءن يُنَزِّلَ ءَايَةً وَلَ كِنَّ اءَكْثَرَهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ

و گفتند : چرا بر او (محمّد) معجزه اى (كه ما مى خواهيم ) از سوى پروردگارش نازل نشده ؟ بگو : بى ترديد خداوند قادر است كه نشانه و معجزه اى (كه مى خواهيد) بياورد ، ولى بيشتر (اين بهانه جويان ) نمى دانند .

نكته ها

O در شاءن نزول آيه گفته اند : برخى از رؤ ساى قريش ، دست به تبليغات سوء و جوسازى زده و از روى بهانه جويى به پيامبر اسلام مى گفتند كه تنها قرآن به عنوان معجزه كافى نيست بلكه بايد معجزاتى چون معجزات عيسى و موسى و صالح و . . . بياورد . (80)

البتّه پيامبرى كه يادآور معجزات انبياى پيشين است ، حتما خودش هم مى تواند نظير آنها را بياورد ، وگرنه مردم را به ياد آن معجزات نمى اندازد تا تقاضاى امثال آن را داشته باشند . به علاوه ، طبق روايات شيعه وسنّى ، پيامبر صلى الله عليه و آله معجزات ديگرى غير از قرآن هم داشته است .

O هدف از آوردن معجزه ، اعلام رابطه خاص ميان خدا و رسول ، و نشان قدرت بى انتهاى الهى است ، نه برآوردن تمايلات بى پايان مردم لجوج . البتّه گاهى براى اتمام حجّت ، معجزه ى درخواستى مردم را مى آورده اند .

O به شهادت تاريخ ، معجزات پياپى ، سبب هدايت لجوجان نشده ، بلكه موجب قهر و عقاب الهى گشته است . قرآن مى فرمايد : اگر ما فرشتگان را بر مردم

نازل كنيم ، يا مردگان با آنان سخن بگويند ، باز گروهى از لجوجان ايمان نمى آوردند . (81)

پيام ها

1- به بهانه جويى هاى مخالفان پاسخ دهيد . قالوا . . . قل

2- خداوند قادر است ، ولى حكيم هم مى باشد و قدرتش آنگاه جلوه مى كند كه كار و تقاضا حكيمانه باشد . انّ اللّه قادر . . . اكثرهم لا يعلمون

آيه38

آيه38

38- وَمَا مِنْ دَآبَّةٍ فِى الاَْرْضِ وَلاَ طَئِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلا اءُمَمٌ اءَمْثَالُكُم مَّا فَرَّطْنَا فِى الْكِتَبِ مِن شَىْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ

و هيچ جنبنده اى در زمين و هيچ پرنده اى كه با دو بال خود پرواز مى كند ، نيست مگر اينكه آنها هم اُمّت هايى چون شمايند . ما در اين كتاب (قرآن يا لوح محفوظ) هيچ چيز را فرو گذار نكرديم ، سپس همه نزد پروردگارشان گرد مى آيند .

نكته ها

O قرآن توجّه خاصّى به زندگى حيوانات دارد و از يادآورى خلقت ، شعور و صفات آنها در راه هدايت مردم استفاده مى كند . و فى خلقكم و ما يبثّ من دابّة آيات لقوم يوقنون (82) در روايات وتجارب انسانى هم نمونه هاى فراوانى درباره ى شعور و درك حيوانات به چشم مى خورد و براى يافتن شباهت ها و آشنايى با زندگى حيوانات ، بايد انديشه و دقّت داشت . (83) امم اءمثالكم

O مراد از كتاب در آيه ، يا قرآن است يا لوح محفوظ كه در واقع كتاب خلقت است .

O در آيات ديگر هم تعبيراتى چون : تبيانا لكلّ شى ء(84) ، كلُّ فى كتاب مبين (85) آمده كه نشانه ى كامل بودن قرآن است .

امام باقر عليه السلام فرمود : نشان كمال قرآن اين است كه ريشه و سرچشمه ى همه سخنان رسول اللّه و ائمّه عليهم السلام است ، پس هر گاه حديثى گفتيم ، سند قرآنى آن را از ما بخواهيد .

در حديثى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از قيل و قال و فساد مال و سؤ الات پى در پى ،

نهى مى كند . از امام باقر عليه السلام سند قرآنى آن را پرسيدند ، فرمود : سند نهى از قيل و قال ، آيه لا خيرَ فى كَثير مِن نَجواهم الاّ مَن اءمَرَ بِصدقةٍ اءو مَعروفٍ اءو اصلاح بَينَ النّاس (86) است . سند فساد مال ، آيه و لاتؤ توا السفهاء اءموالكم الّتى جعل اللَّه لكم قياما(87) و سند سؤ ال نابجا اين آيه است : لاتساءلوا عن اءشياء اِن تبد لكم تسؤ كم (88)

شعور حيوانات

O از آيات و روايات و تجارب برمى آيد كه شعور ، ويژه انسان نيست . به نمونه هايى توجّه كنيد :

1- حضرت سليما همراه با سپاهيانش از منطقه اى عبور مى كردند ، مورچه اى به ساير مورچگان گفت : فورى به خانه هايتان برويد ، تا زير پاى ارتش سليمان له نشويد . (89) شناخت دشمن ، جزو غريزه ى مورچه است ، ولى اينكه نامش سليمان و همراهانش ارتش اويند ، اين بالاتر از غريزه است .

2- هدهد در آسمان از شرك مردم زمينى مطلع شده و نزد سليمان گزارش مى دهد كه مردم منطقه ى سباء ، خداپرست نيستند . آنگاه ماءموريّت ويژه اى مى يابد . شناخت توحيد و شرك و زشتى شرك و ضرورت گزارش به سليمان پيامبر و ماءموريّت ويژه ى پيام رسانى ، مساءله اى بالاتر از غريزه است . (90)

3- اين كه هدهد در جواب بازخواست حضرت سليمان از علّت غايب بودنش ، عذرى موجّه و دليلى مقبول مى آورد ، نشانه شعورى بالاتر از غريزه است . (91)

4- اينكه قرآن مى گويد : همه موجودات ، تسبيح گوى

خدايند ولى شما نمى فهميد ، (92) تسبيح تكوينى نيست ، زيرا آن را ما مى فهميم ، پس قرآن تسبيح ديگرى را مى گويد .

5- در آيات قرآن ، سجده براى خدا ، به همه موجودات نسبت داده شده است . وللّه يسجد ما فى السموات و ما فى الارض . . . (93)

6- پرندگان در مانور حضرت سليمان شركت داشتند . وحشر لسليمان جنوده من الجن و الانس والطير(94)

7- حرف زدن پرندگان با يكديگر و افتخار سليمان به اينكه خداوند ، زبان پرندگان را به او آموخته است . علّمنا منطق الطير(95)

8- آيه ى واذا الوُحوشُ حُشِرَت (96) ، محشور شدن حيوانات را در قيامت مطرح مى كند .

9- آيه ى والطّير صافّات كلُّ قد عَلِم صلاته و تسبيحه (97) ، نشانه ى شعور و عباد آگاهانه ى حيوانات است .

10- وجود وفا در برخى حيوانات ، از جمله سگ نسبت به صاحبخانه وفرزندانش .

11- تعليم سگ شكارى و سگ پليس براى كشف قاچاق ، يا خريد جنس ، نشانه ى آگاهى خاصّ آن حيوان است .

12- اسلام از ذبح حيوان در برابر چشم حيوان ديگر ، نهى كرده است كه اين نشانه ى شعور حيوان نسبت به ذبح و كشتن است .

پيام ها

1- قدرت الهى در آفرينش و هدف دارى خلقت ، نسبت به همه ى موجودات يكسان است . من دابّة . . . ولا طائر . . .

2- نظم و زندگى اجتماعى ، مخصوص انسان ها نيست ، بلكه در زندگى حيوانات هم مشاهده مى شود . اُمم اءمثالكم

3- انسان ها و حيوانات ، همه نياز به تدبير الهى دارند

. خداوند ، طبق مصلحت به آنها شعور مى دهد ، و همه داراى نظم و نظامى هستند . اُمم اءمثالكم

4- قرآن كريم ، جامع ترين و كامل ترين كتاب آسمانى است . ما فرّطنا فى الكتاب من شى ء

5- آنچه سبب هدايت ، تربيت ورشد انسان هاست ، در قرآن آمده است . (قرآن در اثبات حقانيّت پيامبراسلام و هدايت مردم هيچ گونه كاستى ندارد) ما فرّطنا فى الكتاب

6- در حقّ حيوانات هم ظلم يا كوتاهى نكنيم ، آنها هم مثل ما حقّ حيات دارند . (98) اُمم اءمثالكم

7- معاد و حشر ، تنها مخصوص انسان ها نيست . و ما من دابّة . . . ثمّ الى ربّهم يحشرون

8- حركت همه موجودات به سوى خداوند يك حركت تكاملى و جلوه اى از ربوبيّت الهى است . الى ربّهم يحشرون

آيه39

آيه39

39- وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بَِايَتِنَا صُمُّ وَبُكْمٌ فِى الظُّلُمَتِ مَن يَشَإِ اللّهُ يُضْلِلْهُ وَمَن يَشَاءْ يَجْعَلْهُ عَلَى صِراطٍ مُّسْتَقِيمٍ

و كسانى كه آيات مارا تكذيب كردند ، كر و لال هايى هستند در تاريكى ها . خداوند ، هركه را بخواهد (و مستحق باشد) گمراهش كند و هر كه را بخواهد (و شايسته بداند) بر راه راست قرارش مى دهد .

نكته ها

O گرچه هدايت و ضلالت به دست خداست ، ولى خداوند براى انسان نيز اراده و اختيار قرار داده است و كار خدا بر اساس حكمت است . مثلاً جهادِ انسان در راه خدا ، زمينه ى هدايت الهى نسبت به او است : و الّذين جاهدوا فينا لنهدينّهم سُبلنا(99) همان گونه كه ستم به انسان ها سبب گمراهى است : يضلّ اللّه الظالمين (100) تكذيب آيات الهى سبب اراده خداوند به گمراه كردن انسان مى شود . كذّبوا . . . يضلله

پيام ها

1- كفر و عناد ، تاريكى و ظلمتى است كه سبب محروم شدن انسان از بهره گيرى از ابزار شناخت مى شود . كذّبوا . . . صمّ و بكمٌ فى الظلمات

2- تكذيب و كتمانِ حقّ ، گنگى و نشنيدن حقّ ، كرى است . و الّذين كذّبوا . . . صمٌ و بكمٌ

3- نتيجه ى تكذيب آيات الهى ، اضلال و قهر الهى است . كذّبوا . . . يضلله

4- حركت در راه مستقيم ، گوش شنوا و زبان حقگو و روشنايى درون مى خواهد . يجعله على صراط مستقيم

آيه40

آيه40

40- قُلْ اءَرَءَيْتَكُمْ إِنْ اءَتَكُمْ عَذَابُ اللّهِ اءَو اءَتَتْكُمُ السَّاعَةُ اءَغَيْرَ اللّهِ تَدْعُونَ إِنْ كُنْتُمْ صَدِقِينَ

بگو : اگر راست مى گوييد چه خواهيد كرد آنگاه كه عذاب خدا در دنيا بيايد يا قيامت فرا رسد ، آيا غير خدا را مى خوانيد ؟

نكته ها

O انسان در حال رفاه و زندگى عادّى معمولاً غافل است ، ولى هنگام برخورد با سختى ها پرده ى غفلت كنار رفته و فطرت خداجويى و يكتاپرستى انسان ظاهر مى شود .

پيام ها

1- يكى از شيوه هاى تبليغ و تربيت ، پرسش از مخاطب است . قل اءرايتكم . . .

2- تجربه نشان مى دهد كه در همه ى انسان ها (گرچه به ظاهر كفر ورزند ، ) فطرت خداجويى هست و به هنگام حوادث در انسان جلوه مى كند و پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ماءمور است مردم را به اين فطرت خفته توجّه دهد . قل اءرايتكم . . .

3- هنگام حوادث وسختى ها ، پرده ها كنار رفته وانسان فقط به خدا توجّه مى كند و توجّه نكردن به معبودهاى ديگر ، نشانه ى پوچى آنهاست . اءغير اللّه تدعون

آيه41

نكته ها

41- بَلْ إِيَّاهُ تَدْعُونَ فَيَكْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَيْهِ إِنْ شَآءَ وَتَنْسَوْنَ مَا تُشْرِكُونَ

بلكه (در هنگامه هاى خطر) فقط او را مى خوانيد ، پس اگر بخواهد آن رنجى كه خدا را به خاطر آن مى خوانيد بر طرف مى كند ، و آنچه را براى خداوند شريك مى پنداشتيد (در روز قيامت ) فراموش مى كنيد .

برداشتن عذاب ، يا براى اتمام حجّت است ، يا به خاطر تغيير حالات قوم . چنانكه در آيه 98 سوره ى يونس مى فرمايد : لمّا آمنوا كشفنا عنهم عذاب الخزى چون ايمان آوردند ، عذاب خوارى و ذلّت را از آنان برداشتيم .

پيام ها

1- همه معبودهاى خيالى به هنگام برخورد انسان با حوادث فراموش مى شوند . بل ايّاه تدعون . . . و تنسون ما تشركون آنان نه تنها فراموش ، بلكه انكار مى شوند . چنانكه در آيه ى ديگر مى خوانيم : واللّه ربّنا ما كنّا مشركين (101) مشركان در قيامت با سوگند شرك خود را انكار مى كنند .

2- دعاى خالصانه ، همراه استجابت است . بل ايّاه تدعون فيكشف

3- ياءس از غير خدا ، سبب سرعت در استجابت دعاست . (حرف فاء در كلمه ى فيكشف )

4- استجابت دعا ، در اراده و مشيّت حكيمانه ى خداوند است . فكيشف . . . . ان شاء

آيه42

آيه42

42- وَلَقَدْ اءَرْسَلْنَآ إِلَىَّ اءُمَمٍ مِّنْ قَبْلِكَ فَاءَخَذْنَهُمْ بِالْبَاءْسَآءِ وَ الضَّرَّآءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ

و همانا به سوى امّت هاى پيش از تو (نيز پيامبرانى ) فرستاديم ، (و چون سرپيچى كردند) آنان را به تنگدستى وبيمارى گرفتار كرديم . باشد كه تضرّع كنند .

نكته ها

O باءساء به معناى جنگ ، فقر ، قحطى ، سيل ، زلزله وامراض مُسرى و ضرّاء به معناى غم ، غصّه ، آبروريزى ، جهل و ورشكستگى است .

O حضرت على عليه السلام فرمود : اگر هنگام ناگوارى ها مردم صادقانه به درگاه خدا ناله كنند ، مورد لطف خدا قرار مى گيرند . (102) مولوى در ترسيم اين حقيقت مى گويد :

پيش حقّ يك ناله از روى نياز

به كه عمرى در سجود و در نماز

زور را بگذار و زارى را بگير

رحم سوى زارى آيد اى فقير

پيام ها

1- بعثت انبيا در ميان مردم ، يكى از سنّت هاى الهى در طول تاريخ بوده است . لقد ارسلنا الى اُمَم من قبلك

2- تاريخ گذشتگان ، عبرت آيندگان است . قبلك

3- در تربيت و ارشاد ، گاهى فشار وسخت گيرى هم لازم است . اخذناهم بالباءساء و الضرّاء

4- مشكلات ، راهى براى بيدارى فطرت وتوجّه به خداوند است . يتضرّعون

5- هر رفاهى لطف نيست و هر رنجى قهر نيست . لعلّهم يتضرّعون

6- همه ى افراد لجوج ، با فشار و در تنگا و سختى قرار گرفتن هم رام نمى شوند . لعلّهم يتضرّعون

آيه43

آيه43

43- فَلَوْلاَ إِذْ جَآءَهُم بَاءْسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَنُ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ

پس چرا هنگامى كه ناگوارى هاى ما به آنان رسيد ، توبه و زارى نكردند ؟ آرى (حقيقت آن است كه ) دل هاى آنان سنگ و سخت شده و شيطان كارهايى را كه مى كردند ، برايشان زيبا جلوه داده است .

پيام ها

1- تضرّع به درگاه خداوند ، سبب رشد و قرب به او و ترك آن نشانه ى سنگدلى و فريفتگى است . فلولا . . . تضرّعوا

2-انسان فطرتاً زيبايى را دوست دارد تا آنجا كه شيطان نيز از همين غريزه ، او را اغفال مى كند . زيّن لهم الشيطان

3- براى لجوجان ، نه تبليغ مؤ ثّر است ، نه تنبيه . قست قلوبهم

4- ريشه ى غرور و ترك تضرّع ، مفتونشدن به تزيينات شيطانى است . فلولا . . . تضرّعوا . . . زيّن لهم الشيطان

آيه44

آيه44

44- فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ اءَبْوَبَ كُلِّ شَىْءٍ حَتَّىَّ إِذَا فَرِحُواْ بِمَآ اءُوتُوَّاْ اءَخَذْنَهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ

پس چون اندرزهايى را كه به آنان داده شده بود فراموش كردند ، درهاى هرگونه نعمت را به رويشان گشوديم (و در رفاه و ماديات غرق شدند) تا آنگاه كه به آنچه داده شدند دلخوش كردند ، ناگهان آنان را (به عقوبت ) گرفتيم پس يكباره محزون و نوميد گرديدند .

نكته ها

O مبلسون از ابلاس ، به معناى حزن و اندوه همراه با ياءس است . حالتى كه مجرمان ، هنگام پاسخ نيافتن در دادگاه پيدا مى كنند . (103)

O در دو آيه ى قبل فرمود : ما افرادى را گرفتار مى كنيم تا تضرّع كنند ، در اين آيه مى فرمايد : برخى در لحظه هاى گرفتارى هم خدا را فراموش مى كنند . نَسوا ما ذُكّروا . . .

O در قرآن مى خوانيم : و عسى اَن تحبّوا شيا وهو شرّ لكم (104) ، چه بسا چيزى را دوست داريد ، در حالى كه براى شما شرّ است و حضرت على عليه السلام مى فرمايد : اذا راءيت سبحانه يتابع عليك نعمه و اءنت تعصيه فاحذره (105) اگر ديدى خداوند نعمت هايش را بر تو مدام مى دهد ، ولى تو گناه مى كنى ، پس به هوش باش ، چه بسا اين لطفها عاقبت خوشى ندارد .

O دنيا وبهره هايش ، هم مى تواند براى انسان نعمت باشد ، هم نقمت . در آيه مورد بحث ، دنيا نقمت به حساب آمده است . امّا ايمان وتقوى ، بركات آسمان وزمين را

براى اهلش به دنبال دارد ، چنانكه در آيه 96 سوره اعراف آمده است : ولو اءنّ اءهل القُرى آمنوا واتّقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء والارض ، بنابراين غفلت ، درهاى خير را بر روى انسان مى بندد .

O پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند : اذا راءيت اللّه يعطى على المعاصى فان ذلك استدراج منه ، اگر مشاهده كردى كه دنيا به كام گنهكاران است خوشحال مباش ، زيرا اين استدراج الهى و به تدريج هلاكت كردن اوست . (106) و آنگاه حضرت اين آيه را تلاوت فرمودند .

امام باقر عليه السلام در تاءويل آيه فرمودند : چون مردم ولايت على بن ابى طالب 8 را ترك كردند و حال آنكه به آن امر شده بودند ، فلمّا نسوا . . . ، دولت آنان را در دنيا بسط داديم ، فتحنا عليهم . . . تا حضرت قائم عليه السلام قيام كند ، حتّى . . . اءخذناهم بغتة . (107)

پيام ها

1- هميشه رفاه زندگى ، علامت رحمت نيست ، گاهى زمينه ى عقوبت است . نسوا فتحنا

2- مهلت دادن به مجرمان و سرگرم شدن خلافكاران ، يكى از سنّت هاى الهى است . فلمّا نَسُوا . . . فتحنا

3- قهر خداوند بعد از اتمام حجّت است . نَسوا ما ذكّروا . . . اخذناهم

4- تنگناها و گشايش ها به دست خداست . اخذنا . . . فتحنا

5- مرگ و قهر الهى ، ناگهانى مى آيد ، پس بايد هميشه آماده بود . بغتة

6- شادى عيّاشان ، ناگهان به ناله ى ماءيوسانه تبديل خواهد شد . فرحوا مبلسون

آيه45

آيه45

45- فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُواْ وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعَلَمِينَ

پس ريشه ى گروه ستمكاران بريده شد و سپاس ، مخصوص خداوندى است كه پروردگار جهانيان است .

نكته ها

O امام صادق عليه السلام فرمود : كسى كه دوست داشته باشد ظالم باقى باشد ، در واقع دوست دارد كه خداوند معصيت و نافرمانى شود ، همانا خداوند خويشتن را به جهت هلاك كردن ظالمان ستوده است . فقطع . . . و الحمدللّه (108)

پيام ها

1- ستم ، ماندنى نيست . قطع

2- ظلم ، در نسل هم مؤ ثر است . دابر

3- انقراض ونابودى ستمگران ، حتمى است . (ظلم تمدّن ها را ريشه كن مى كند) فقطع دابر چنانكه در جاى ديگر مى فرمايد : فهل ترى لهم من باقية (109)

4- بى توجّهى به هشدار انبيا ظلم است . نسوا ما ذكروا . . . الّذين ظلموا

5- گاهى رفاه فراوان ، زمينه ى ظلم است . فتحنا عليهم ابواب كلّ شى ء . . . الّذين ظلموا

6- در تاريخ اقوامى بوده اند كه هيچ اثرى از آنان نيست . فقطع دابر

7- نابود كردن ستمكار ، كارى پسنديده است . والحمدللّه

8- هنگام نابودى ستمگران ، بايد خدا را شكر كرد . فقطع . . . والحمدللّه

9- هلاكت ظالمان ، عامل تربيت ديگران است . ربّ العالمين

آيه46

آيه46

46- قُلْ اءَرَءَيْتُمْ إِنْ اءَخَذَ اللّهُ سَمْعَكُمْ وَ اءَبْصَرَكُمْ وَ خَتَمَ عَلَى قُلُوبِكُم مَّنْ إِلهٌ غَيْرُ اللّهِ يَاءْتِيكُم بِهِ انظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الاَْيَتِ ثُمَّ هُمْ يَصْدِفُونَ

بگو : چه فكر مى كنيد ، اگر خداوند ، شنوايى و بينايى شما را بگيرد و بر دل هاى شما مهر بزند ، جز خداوند ، كدام معبودى است كه آنها را به شما باز دهد ؟ ببين كه ما چگونه آيات را به گونه هاى مختلف بيان مى كنيم ، امّا آنان (به جاى ايمان و تسليم ) روى بر مى گردانند .

نكته ها

O از ابتداى سوره تا اينجا حدود ده بار خداوند با طرح سؤ ال ، مخالفان را دعوت به تفكّر كرده است . زيرا تفكّر در نعمت ها و تصوّر وفرضِ تغيير و تحوّل آنها ، زمينه ى خداشناسى است .

اگر درختان سبز نشوند ، لو نشاء لجعلناه حطاما(110)

اگر آبها تلخ و شور شوند ، لو نشاء جعلناه اُجاجا(111)

اگر آبها به زمين فرو روند ، إ ن اءصبح ماءكم غورا(112)

اگر شب يا روز ، هميشگى باشد ، إ ن جعل اللّه عليكم الليل سرمدا . . . ان جعل اللّه عليكم النّهار سرمدا(113)

و اگر چشم و گوش و عقل انسان از كار بيفتد ، إ ن اخذ اللّه سمعكم و ابصاركم و . . . (114)

O امام باقر عليه السلام فرمود : اگر خداوند هدايت شما را بگيرد ، كيست كه دوباره شما را هدايت كند ؟ و سپس اين آيه را تلاوت فرمود . (115)

پيام ها

1- يكى از روشهاى تبليغى و تربيتى قرآن ، سؤ ال از وجدان هاست . اءراءيتم ان اخذ اللّه . . . مَن اله

2- براى خداوند ، پس گرفتن نعمت هايى كه داده آسان است ، پس بهوش باشيم . اءخذ اللّه سمعكم . . .

3- هم آفرينش از آنِ خداوند است ، هم كارآيى لحظه به لحظه ى آنها نعمت پروردگار است . اءخذ اللّه سمعكم

4- گوش وچشم و عقل ، ابزار شناخت انسان و از مهم ترين نعمت هاى الهى است . سمعكم و ابصاركم . . . قلوبكم

5- معبودهاى خيالى ، نه توان آفريدن و نه توان برگرداندن نعمت هاى از دست رفته را دارند من

اله غير اللّه ياءتيكم (آرى ، كسى لايق پرسش است كه هم بتواند نعمتى را بدهد و هم بتواند بازستاند)

6- با آن همه تنوّع در استدلال ، توجّه مشركان به غير خداوند ، شگفت آور است . اُنظر كيف . . .

7- براى انسان هاى لجوج ، هرنوع بيانى بى اثر است . نُصرّف الآيات ثمّ هم يصدفون

آيه47

آيه47

47- قُلْ اءَرَءَيْتَكُمْ إِنْ اءَتَكُمْ عَذَابُ اللّهِ بَغْتَةً اءَوْ جَهْرَةً هَلْ يُهْلَكُ إِلا الْقَوْمُ الظَّلِمُونَ

بگو : چه خواهيد كرد اگر عذاب خداوند ، به طور پنهان و ناگهانى يا آشكارا به سراغ شما آيد ، آيا جز گروه ستمگران هلاك خواهند شد ؟

نكته ها

O شايد مراد از بغتة به هنگام خواب در شب و مراد از جهرة به هنگام كار در روز باشد . مثل آيه ى اءتاها اءمرنا ليلا اءونهارا(116) ، شايد مراد از بغتة ، عذاب هاى بى مقدّمه باشد و مقصوداز جهرة ، عذاب هايى كه آثارش از روز اوّل آشكار شود ، مثل ابرهاى خطرناك كه بر سر قوم عاد فرود آمد . چنانكه در جاى ديگر مى خوانيم : قالوا هذا عارض ممطرنا بل هو ما استعجلتم به ريح فيها عذاب اءليم (117)

O سؤ ال : اين آيه مى گويد : تنها ظالمين از عذاب الهى هلاك مى شوند ، در آيه اى ديگر و اتّقوا فتنة لا تصيبنّ الّذين ظلموا منكم خاصّة (118) فراگيرى فتنه و شعله هاى عذاب نسبت به همه بيان شده و هشدار داده شده است ، چگونه مفهوم اين دو آيه قابل جمع است ؟

پاسخ : در تفسير كبير فخررازى و مجمع البيان آمده است : هر فتنه اى هلاك نيست . در حوادث تلخ ، آنچه به ظالمان مى رسد هلاكت و قهر است ، و آنچه به مؤ منان مى رسد ، آزمايش و رشد است .

پيام ها

1- پيامبر براى بيدارى وجدان ها ، ماءمور به سؤ ال وپرسش از آنان است . قل اءرايتكم

2- از سركشى خود و مهلت الهى مغرور نشويد ، شايد عذاب خدا ناگهانى فرارسد . بغتة

3- وقتى عذاب خدا آيد ، هلاكت قطعى است ، نه خودشان و نه ديگران قدرت دفاع ندارند . عذاب اللّه يهلك

4- كيفرهاى الهى ، به خاطر ظلم مردم و عادلانه است . يهلك . .

. الظالمون

5- اعراض از دعوت انبيا ، ظلم است . هم يصدفون الظالمون

آيه48

48- وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ فَمَنْ ءَامَنَ وَ اءَصْلَحَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ

و ما پيامبران را جز به عنوان بشارت دهنده و بيم دهنده نمى فرستيم ، پس كسانى كه ايمان آورند و (كار خود را) اصلاح كنند ، پس بيمى بر آنان نيست و اندوهگين نمى شوند .

آيه49

آيه49

49- وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بَِايَتِنَا يَمَسُّهُمُ الْعَذَابُ بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَ

و كسانى كه آيات ما را تكذيب كردند ، عذاب الهى به خاطر فسق و گناهشان ، دامنگير آنان مى شود .

نكته ها

O سؤ ال : با اينكه در آيات متعددى نسبت به اولياى الهى آمده است كه ترسى بر آنان نيست ، لا خوف عليهم پس چرا از ويژگى هاى اولياى الهى ، بيم از خدا مطرح شده است ، انّا نخاف من ربّنا . . . ؟

پاسخ : اوّلاً گاهى بيمار ، از عمل جراحى و مداوا مى ترسد ، ولى پزشك به او اطمينان مى دهد كه جاى نگرانى و ترس نيست . جاى نگرانى نبودن ، منافاتى با دلهره ى خود بيمار ندارد .

ثانياً : معناى لاخوف عليهم آن است كه ترس بر آنان حاكم نمى شود . (حرف عَلى به معناى استعلا و غلبه است ) نه اينكه اصلاً ترسى ندارند و يحزنون يعنى اندوه دائم ندارند (فعل مضارع رمز تداوم است ) نه اينكه براى لحظه اى هم نگران نيستند .

پيام ها

1- محدوده ى كار انبيا را تنها خدا تعيين مى كند . و ما نرسل . . . الاّ مبشّرين . . .

2- مسئوليّت انبيا ، بشارت و هشدار است ، نه اجبار مردم . الاّ مبشرين و منذرين

3- شيوه ى كلّى كار انبيا ، يكسان بوده است . مبشّرين و منذرين

4- ارشاد و تربيت ، بر دو پايه ى بيم و اميد و كيفر و پاداش استوار است . مبشّرين و منذرين

5- ايمان و عمل صالح ، جداى از هم نيستند و عمل منهاى ايمان هم كارساز نيست . آمن و اصلح

6- كارهاى مؤ من ، هميشه بايد در جهت اصلاح باشد . آمن و اصلح

7- صالح بودن كافى نيست ، مصلح بودن لازم است . اءصلح

8- ايمان وعمل

، انسان را از بيمارى هاى روحى چون ترس و اندوه بيمه مى كند . آمن و اصلح فلاخوف عليهم ولاهم يحزنون (بهداشت روان ، در سايه ى ايمان و عمل صالح است )

9- دستاورد جامعه ى نبوى ، نظامى متعادل و آرام و با امنيّت است . فمن آمن و اصلح فلاخوف . . .

10- انسان فطرتاً خواهان آرامش و امنيّت است . فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون

11- مداومت بر فسق ، زمينه ساز عذاب الهى است . يمسّهم العذاب بما كانوا يفسقون

آيه50

آيه50

50- قُل لاَّ اءَقُولُ لَكُمْ عِنْدِى خَزَآئِنُ اللّهِ وَلاَ اءَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلاَ اءَقُولُ لَكُمْ إِنِّى مَلَكٌ إِنْ اءَتَّبِعُ إِلا مَا يُوحَىَّ إِلَىَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِى الاَْعْمَى وَ الْبَصِيرُ اءَفَلاَ تَتَفَكَّرُونَ

(اى پيامبر ! به مردم ) بگو : من ادّعا نمى كنم كه گنجينه هاى خداوند نزد من است و من غيب هم نمى دانم و ادّعا نمى كنم كه من فرشته ام ، من جز آنچه را به من وحى مى شود پيروى نمى كنم . بگو : آيا نابينا و بينا برابرند ؟ آيا نمى انديشيد ؟

نكته ها

O گويا مردم بى ايمان خيال مى كردند كسى مى تواند پيامبر باشد كه خزائن الهى در اختيارش باشد ، يا انتظار داشتند تمام كارهاى خود را از مسير علم غيب حل كند ، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در اين آيه ماءمور مى شود با صراحت جلوى توقّعات نابجا و پندارهاى غلط آنان را بگيرد و محدوده ى وظائف خود را بيان كند و بگويد : معجزات من نيز در چهارچوب وحى الهى است ، نه تمايلات شما و بدانيد كه هر كجا به من وحى شد معجزه ارائه خواهم داد ، نه هر كجا و هرچه شما هوس كنيد .

O در اين آيه ، غيب دانستن پيامبر به صورت مستقل نفى شده ، ولى گاهى آگاهى هايى از غيب به پيامبر عطا شده است . خداوند بارها درباره ى تاريخ حضرت يوسف و مريم و نوح و . . . به پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرموده است : ذلك من انباءالغيب نوحيه اليك اين قصه ها ، اطلاعات غيبى است

كه به تو مى دهيم . در آخر سوره ى جنّ هم فرموده است : خداوند علم غيب دارد و آن را جز به اولياى خويش عطا نمى كند . پس علم غيب مخصوص خداست و اگر بخواهد گوشه اى از آن را در اختيار اولياى خود قرار مى دهد .

O برخورد همه ى انبيا با مردم يكسان بوده است . همين سخنان را حضرت نوح هم به مردم خود مى گفت . (119)

پيام ها

1- صداقت انبيا ، تا آنجاست كه اگر فاقد قدرتى باشند ، به مردم اعلام مى كنند . قل لا اءقول

2- از كارهاى انبيا ، مبارزه با خرافه گرايى و شخصيّت سازى كاذب است . لااقول . . . لا اعلم

3- از پيامبران ، توقعات بيجا نداشته باشيد . لا اقول لكم عندى خزائن اللّه

4- زندگى ، اهداف و شيوه ى كار رهبر بايد صريح و روشن براى مردم بيان شود . قل لا اقول . . .

5- نگذاريد مردم ، شمارا بيش از آنچه هستيد بپندارند . (شخصيّت ها اگر القاب كاذب را از خود نفى كنند ، جلوى غلوها و انحرافات گرفته مى شود) . لا اقول لكم عندى خزائن اللّه . . .

6- انبيا ، با پول و تهديد و تطميع كار نمى كردند ، تا ديگران از روى ترس و طمع ، دور آنان جمع نشوند و خيال نكنند كه اگر با پيامبر باشند ، از علم غيب يا خزانه ى الهى مشكلاتشان حل خواهد شد . قل لا اقول . . .

7- پيامبر براى زندگى شخصى يا اداره ى حكومت ، همچون ديگران از مسير عادّى

اقدام مى كند و از علم غيب و خزانه ى الهى استفاده شخصى نمى كند ، گرچه براى اثبات نبوّت لازم است استفاده كند . لا اعلم الغيب

8- گرچه پيامبر خزائن الهى و علم غيب ندارد ، ولى چون به او وحى مى شود بايد از او پيروى كرد . يوحى الىّ

9- كار پيامبر ، نه بر اساس خيال و سليقه است ، نه بر اساس تمايلات اجتماعى يا محيط زدگى ، بلكه تنها براساس پيروى از وحى است . ان اتّبع الاّ مايوحى الى

10- رفتار و گفتار پيامبران ، براى ما حجّت است ، چون بر مبناى وحى است . ان اتّبع الا ما يوحى الى

11- پيروى از انبيا ، بصيرت واعراض از آنان ، نابينايى است . قل هل يستوى الاعمى و البصير

12- فكر صحيح ، انسان را به پيروى از انبيا وامى دارد و بهانه ها و توقعات را كنار مى گذارد . اءفلا تتفكّرون

آيه51

آيه51

51- وَاءَنذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخَافُونَ اءَن يُحْشَرُوَّاْ إِلَى رَبِّهِمْ لَيْسَ لَهُم مِّن دُونِهِ وَلِىُّ وَلاَ شَفِيعٌ لَّعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ

و به وسيله ى آن (قرآن ) كسانى را كه از محشور شدن نزد پروردگارشان بيم دارند هشدار ده (زيرا) غير از خداوند ، براى آنان ياور و شفيعى نيست ، شايد كه پروا نمايند .

نكته ها

O در قرآن بارها خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله فرموده است كه هشدار تو تنها در دل خداترسان اثر مى كند ، مثل : انّما تنذر من اتّبع الذّكر و خَشِى الرّحمن (120) و انّما تنذر الّذين يخشون ربّهم بالغيب (121)

پيام ها

1- آمادگى افراد ، شرط تاءثير گذارى هدايت انبيا است . الّذين يخافون

2- عقيده به معاد ، كليد تقوى است . يخافون ان يحشروا . . . لعلّهم يتّقون

آيه52

آيه52

52- وَلاَ تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَوةِ وَالْعَشِىِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِم مِن شَىْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِمْ مِن شَىْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّلِمِينَ

و كسانى را كه بامداد و شامگاه پروردگارشان را مى خوانند ، در حالى كه رضاى او را مى طلبند ، از خود مران . چيزى از حساب آنان بر عهده ى تو نيست ، و از حساب تو نيز چيزى بر عهده آنان نيست كه طردشان كنى و در نتيجه از ستمگران شوى .

نكته ها

O در شاءن نزول اين آيه آمده است جمعى از كفّار پولدار ، چون ديدند فقيرانى مانند عمار و بلال و خباب و . . . دور پيامبر را گرفته اند ، پيشنهاد كردند كه آن حضرت ، اينان را طرد كند تا آنان گرد او جمع آيند . به نقل تفسير المنار خليفه ى دوّم گفت : به عنوان آزمايش ، طرح را بپذيريم ، آيه ى فوق نازل شد . مشابه اين مطلب در سوره ى كهف ، آيه 28 نيز آمده است .

O در تفسير قُرطبى آمده است : پيامبر خدا صلى الله عليه و آله پس از نزول اين آيه ، از مجلس فقرا بر نمى خاست تا آنكه اوّل فقيران برخيزند .

O منظور از خواندن خدا در صبح و شب ، ممكن است نمازهاى روزانه باشد . (122)

پيام ها

1- حفظ نيروهاى مخلص و فقير و مجاهد ، مهم تر از جذب سرمايه داران كافر است . لا تطرد

2- هدف ، وسيله را توجيه نمى كند . براى جذب سران كفر ، نبايد به مسلمانان موجود اهانت كرد . لا تطرد

3- اسلام ، مكتب مبارزه با تبعيض ، نژاد پرستى ، امتياز طلبى و باج خواهى است . (با توجّه به شاءن نزول )

4- اغلب طرفداران انبيا ، پابرهنگان بوده اند . (با توجّه به شاءن نزول )

5- بهانه گيران ، اگر از رهبر و مكتب نتوانند عيب بگيرند ، از پيروان و وضع اقتصادى آنان عيب جويى مى كنند . (با توجّه به شاءن نزول )

6- هيچ امتيازى با ايمان برابرى نمى كند . يريدون وجهه

7- ميزان ، حال فعلى

اشخاص است . اگر مؤ منان فقير ، خلاف قبلى داشته باشند ، حسابشان با خداست . ما عليك من حسابهم من شى ء

8- حساب همه با خداست ، حتّى رسول اكرم نيز مسئول انتخاب وعمل ديگران نيست ، ما عليك من حسابهم من شى ء و خود نيز حساب و كتاب دارد . و ما من حسابك عليهم من شى ء

9- طرد پابرهنگان و محرومان مخلص ، ظلم است . فتكون من الظالمين

آيه53

آيه53

53- وَكَذَلِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُم بِبَعضٍ لِّيَقُولُوَّاْ اءَهََّؤُلاََّءِ مَنَّ اللّهُ عَلَيْهِم مِّن بَيْنِنَآ اءَلَيْسَ اللّهُ بِاءَعْلَمَ بِالشَّكِرِينَ

و اين گونه بعضى از مردم را به وسيله ى بعضى ديگر آزمايش كرديم ، تا (از روى استهزا) بگويند : آيا اينانند آنها كه خداوند ، از ميان ما بر آنها منّت نهاده است ؟ آيا خداوند به حال شاكران داناتر نيست ؟

نكته ها

O بارها قرآن ، بلند پروازى و پر توقّعى سرمايه داران را مطرح و محكوم كرده است . آنان توقّع داشتند وحى و قرآن بر آنان نازل شود ، از جمله : اءءُلقى الذّكر عليه من بيننا(123) آيا در ميان ما وحى بر او نازل شد ؟ ! لولا نُزّل هذا القرآن على رجل من القريتين عظيم (124) چرا وحى بر مرد بزرگى از آن دو قريه نازل نشد ؟ !

O مؤ من واقعى ، شاكر نعمت ايمان است . شخصى نزد امام كاظم عليه السلام از فقر خود شكايت كرد . حضرت فرمود : غنى ترين افراد به نظر تو كيست ؟ گفت : هارون الرشيد . پرسيد : آيا حاضرى ايمان خود را بدهى و ثروت او را بگيرى ؟ گفت : نه . فرمود : پس تو غنى ترى ، چون چيزى دارى كه حاضر به مبادله با ثروت او نيستى . (125)

پيام ها

1- تفاوت هاى اجتماعى ، گاهى وسيله ى آزمايش و شكوفا شدن خصلت ها و رشد آنهاست . اغنيا ، با فقرا آزمايش مى شوند . فَتنّا بعضهم ببعض

2- اغنيا ، فقرا را تحقير مى كنند و خود را ارزشمند مى پندارند . اءهولاء . . . من بيننا

3- فقراى با ايمان ، برگزيدگان خدايند . مَنَّ اللّه عليهم

4- پاسخ توهين هاى كافران ، با نوازش و مهر الهى به مؤ منان داده مى شود . اءهؤ لاء . . . اءعلم بالشاكرين

5- منّت الهى بر فقيران ، نتيجه ى شكر آنان است . مَنَّ اللّه . . . بالشّاكرين

6- خداوند طبق حكمتش عمل مى كند ، نه توقّع

مردم . اءليس اللّه باءعلم بالشّاكرين

7- انبيا ، نمونه بارز شاكرين هستند . بالشّاكرين (فقرايى هم كه هدايت انبيا را پذيرفته اند ، شاكر نعمت هدايت هستند . ) اعلم بالشّاكرين

آيه54

54- وَإِذَا جَآءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بَِايَتِنَا فَقُلْ سَلَمٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنكُمْ سُوَّءاً بِجَهَلَةٍ ثُمَّ تَابَ مِن بَعْدِهِ وَاءَصْلَحَ فَاءَنَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ

و هرگاه كسانى كه به آيات ما ايمان دارند نزد تو آيند ، پس بگو : سلام بر شما ! پروردگارتان بر خودش رحمت را مقرّر كرده است كه هر كس از شما از روى نادانى كار بدى انجام دهد و پس از آن توبه كند و خود را اصلاح نمايد ، پس قطعا خداوند ، آمرزنده و مهربان است .

آيه55

آيه55

55- وَكَذَلِكَ نُفَصِّلُ الاَْيَتِ وَلِتَسْتَبِينَ سَبِيلُ الْمُجْرِمِينَ

و ما بدين گونه آيات را (براى مردم ) به روشنى بيان مى كنيم ، (تا حقّ آشكار) و راه و رسم گناهكاران روشن شود .

نكته ها

O در شاءن نزول آيه آمده است ، جمعى گنهكار ، خدمت پيامبر آمده و گفتند : ما خلاف هاى زيادى كرده ايم . حضرت ساكت شد . اين آيه نازل شد .

O در اين سوره ، خداوند دوبار جمله : كتب على نفسه الرحمة گفته است ، يكى براى دلگرم كردن مؤ منان در همين دنيا (همين آيه) ، يكى هم در آيه 12 كه براى معاد است . كتب على نفسه الرّحمة ليجمعنّكم

O جهالت ، گاهى در برابر علم است و گاهى در برابر عقل ، و در آيه 54 در برابر عقل است .

يعنى از روى جهل وبى خردى به گناه كشيده شده اند ، نه آنكه نمى دانستند .

پيام ها

1- ايمان زائر پيامبر خدا ، از شرايط دريافت لطف الهى است . و اذا جاءك الّذين يؤ منون بآياتنا فقل . . .

2- زيارت پيامبر ، راه دريافت لطف خداست . جاءك . . . فقل سلام عليكم كتب

3- رابطه ى رهبر و مردم ، بر پايه ى انس و محبّت است . اذا جاءك . . . فقل سلام عليكم

4- بهترين عبارت تحيّت ، سلام عليكم است . فقل سلام عليكم

5- تحقير شدن مؤ منان را جبران كنيد . (در آيه ى 53 متكبّران با لحن تحقيرآميزى مى گفتند : اَهؤ لاء . . . ولى در آيه 54 خداوند آن تحقير را جبران مى كند و به پيامبرش دستور سلام كردن به مؤ منان را صادر مى كند . ) فقل سلام عليكم

6- سلام ، شعار اسلام است . بزرگ نيز به كوچك ، سلام مى كند . فقل

سلام عليكم

7- مربّى ومبلّغ ، بايد با برخوردى محبّت آميز با مردم ، به آنان شخصيّت دهد . سلام عليكم

8- اگر گناه از روى لجاجت و استكبار نباشد ، قابل بخشش است . (جهالت ، عذرى قابل قبول براى بخشش و گذشت از خطاكاران است . ) من عمل منكم سوءً بجهالة

9- خداوند ، رحمت را بر خويش واجب كرده ، ولى شرط دريافت آن ، عذرخواهى و توبه است . كتب . . . ثمّ تاب

10- توبه ، تنها يك لفظ نيست ، تصميم و اصلاح هم مى خواهد . تاب و اءصلح

11- توبه ى مؤ من حتما پذيرفته مى شود ، عمل منكم آغاز توبه ، بعد از گناه است . من بعده

12- عفو الهى همراه با رحمت است . غفور رحيم (گناهكار نبايد ماءيوس شود)

13- روشنگرى نسبت به سيماى مجرمان و راه خطاكاران و اهل توطئه ، از اهداف مكتب است . لتستبين سبيل المجرمين

آيه56

آيه56

56- قُلْ إِنِّى نُهِيتُ اءَنْ اءَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ قُل لاَّ اءَتَّبِعُ اءَهْوَآءَكُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذاً وَمَآ اءَنَاْ مِنَ الْمُهْتَدِينَ

بگو : من از پرستش آنها كه به جاى خدا مى خوانيد نهى شده ام . بگو : من از هوسهاى شما پيروى نمى كنم ، كه در اين صورت گمراه شده و از هدايت يافتگان نخواهم بود .

پيام ها

1- در پاسخ به تمايلات نابجاى مشركين مبنى بر پذيرش بت ها و روش آنان ، بايد با صراحت جواب نفى داد . نُهيتُ ، لا اءتّبع ، ضللت (آرى شرك ، در هيچ قالبى مجاز نيست )

2- برخورد و موضع گيرى هاى پيامبر صلى الله عليه و آله ، از وحى سرچشمه مى گيرد . قل ، قل

3- برائت از شرك ، جزو اسلام است . نُهيتُ اءن اءعبد الّذين تدعون من دون اللّه

4- ريشه ى شرك ، هواپرستى است . لا اءتّبع اءهوائكم

5- مبلّغ ، نبايد در پى ارضاى هوسهاى مردم باشد . لا اءتّبع اءهوائكم

6- هواپرستى ، زمينه ى هدايت را در انسان از بين مى برد . لااءتّبع اهوائكم . . . ما اءنا من المهتدين

آيه57

آيه57

57- قُلْ إِنِّى عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّى وَكَذَّبْتُم بِهِ مَا عِندِى مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفصِلِينَ

بگو : همانا من از طرف پروردگارم بر دليل آشكارى هستم ، ولى شما آن را دروغ پنداشتيد . آنچه را شما (از عذاب الهى ) با شتاب مى طلبيد به دست من نيست فرمان جز به دست خدا نيست كه حقّ را بيان مى كند و او بهترين (داور و) جدا كننده ى حقّ از باطل است .

نكته ها

O بيّنة ازكلمه ى بينونة (جدايى) ، به دليلى گفته مى شود كه به طور كامل و روشن ، حق و باطل را از هم جدا مى كند . دلائل و معجزات پيامبران ، نه ثقيل بود نه مبهم ، همه مى فهميدند و اگر لجاجت نمى كردند ، از جان و دل مى پذيرفتند ، به همين خاطر پيامبران خود را داراى بيّنه معرّفى مى كردند .

O كفّار مى گفتند : اگر راست مى گويى ، چرا قهر خدا بر ما نازل نمى شود ؟ تستعجلون به نظير آيه اى كه مى گفتند : اگر اين مطلب راست است ، خدايا بر ما سنگ بباران ، فامطر علينا حجارةً من السماء(126) استعجال و عذاب خواهى در اقوام ديگر هم بوده و به حضرت هود و صالح و نوح هم مى گفتند : اگر راست مى گويى عذاب موعود را سريعاً براى ما بياور . فَاتِنا بما تَعدُنا(127)

پيام ها

1- دعوت انبيا بر اساس بينه است ، نه خيال و تقليد كوركورانه على بيّنة

2- اعطاى بيّنه به پيامبر ، پرتوى از ربوبيّت خداوند است . بيّنة من ربّى

3- انبيا بايد بيّنه ى الهى داشته باشند ، نه آنكه طبق تقاضاى روزمرّه ى مردم كار كنند . بيّنة من ربّى (قرآن ، بيّنه و دليل روشن وگواه حقانيّت پيامبر صلى الله عليه و آله است )

4- پيامبر اسلام بر قرآن كه بيّنه ى اوست ، احاطه ى كامل دارند . (على بيّنة به معناى استعلا و احاطه بر مفاهيم قرآن است )

5- كافران ، بيّنه ى پيامبر را تكذيب مى كنند ، ولى انتظار دارند او از

هواهاى نفسانى آنان پيروى كند . لا اتّبع اهوائكم كذّبتم به

6- با بهانه جويان ، صريح حرف بزنيد . ما عندى

7- پيامبر ، تنها فرستاده اى همراه با منطق و بيّنه است و نظام هستى به دست خداست . (با تقاضاى نزول سريع قهر الهى از پيامبر ، قلع و قمع خود يا نابودى هستى را نخواهيد) . ما تستعجلون به

8- آيه ، هم تهديد كافران است ، هم دلدارى پيامبر . و هو خيرالفاصلين

آيه58

آيه58

58- قُل لَوْ اءَنَّ عِندِى مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ لَقُضِىَ الاَْمْرُ بَيْنِى وَبَينَكُمْ وَ اللّهُ اءَعْلَمُ بِالظَّلِمِينَ

بگو : اگر آنچه كه درباره آن شتاب مى كنيد نزد من بود (و به درخواست شما عذاب نازل مى كردم ، ) قطعا كار ميان من و شما پايان گرفته بود ، ولى خداوند به حال ستمگران آگاه تر است (و به موقع مجازات مى كند) .

پيام ها

1- عجله ى مردم ، حكمت خدا را تغيير نمى دهد . تستعجلون . . . واللّه اعلم

2- كيفرها به دست خداوند است ، امّا اگر او به درخواست كفّار در عذاب خود عجله كند ، هيچ كس باقى نمى ماند . لقضى الامر چنانكه در آيه 11 سوره ى يونس آمده است : ولو يُعجّل اللّه للنّاس الشّر استعجالهم بالخير لقضى اليهم اءجلهم

3- خدا طبق حكمت وسنّت خود ، به ظالمان مهلت مى دهد . قل لو ان عندى ماتستعجلون به لقضى . . . واللّه اعلم بالظالمين

4- تاءخير در قهر و عذاب الهى سبب نشود كه كافران خيال كنند كفرشان از ياد رفته است . واللّه اعلم بالظالمين

5- اعراض از ايمان و عجله در عذاب ، ظلم است . بالظالمين

آيه59

آيه59

59- وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَاَّ إِلا هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَ مَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلا يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِى ظُلُمَتِ الاَْرْضِ وَ لاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلا فِى كِتَبٍ مُبِينٍ

و گنجينه هاى غيب ، تنها نزد خداست و جز او كسى آن را نمى داند و آنچه را در خشكى ودرياست مى داند ، وهيچ برگى از درخت نمى افتد جز آنكه او مى داند و هيچ دانه اى در تاريكى هاى زمين وهيچ تر وخشكى نيست ، مگر آنكه (علم آن ) در كتاب مبين ثبت است .

نكته ها

O مفاتح ، يا جمع مِفتَح به معناى گنجينه و خزانه است ، يا جمع مِفتاح به معناى كليد است ، ولى معناى اوّل مناسب تر است . (128)

O كلمه ى تر و خشك ، كنايه از همه ى چيزهايى است كه مقابل همند ، مثل مرگ و حيات ، سلامتى و مرض ، فقر و غنا ، نيك و بد ، مجرّد و مادّى . اين مطلب در آيه ى و كلّ شى ء اءحصيناه فى امامٍ مُبين (129) نيز بيان شده است

O شايد مراد از سقوط برگ ها ، حركات نزولى و مراد از دانه هاى در حال رشد زير زمين ، حركات صعودى باشد . (130)

پيام ها

1- دليل آنكه عذاب عجولانه اى كه كفّار تقاضا مى كنند فرا نمى رسد ، علم خداوند به اسرار هستى است . ما تستعجلون . . . و عنده مفاتح الغيب

2- احكام الهى بر اساس آگاهى او بر غيب و شهود است . اِنِ الحُكم الاّ للّه و عنده مفاتح الغيب

3- دامنه ى علم غيب ، گسترده تر از علوم عادّى است . (زيرا قرآن درباره آن تعبير انحصارى دارد . ) لا يعلمها الاّ هو

4- بر خلاف كسانى كه مى گويند خداوند تنها به كليّات علم دارد ، خداوند به همه چيز دانا و از همه ى جزئيّات هستى آگاه است . پس بايد مواظب اعمال خود باشيم . لا تسقط من ورقة . . .

5- جز خداوند ، هيچكس از پيش خود علم غيب ندارد . و عنده مفاتح الغيب لايعلمها الاّ هو

6- در جهان ، مركزيّتى براى اطلاعات وجود دارد . فى كتاب

مبين

7- نظام هستى ، طبق برنامه ى پيش بينى شده اى طراحى شده است . كتاب مبين

آيه60

آيه60

60- وَهُوَ الَّذِى يَتَوَفَّكُم بِالَّيْلِ وَيَعْلَمُ مَا جَرَحْتُم بِالنَّهَارِ ثُمَّ يَبْعَثُكُمْ فِيهِ لِيُقْضَى اءجَلٌ مُسَمّىً ثُمَّ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ ثُمَّ يُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

و او كسى است كه (روح ) شمارا در شب (به هنگام خواب ) مى گيرد و آنچه را در روز انجام مى دهيد مى داند ، سپس شما را از خواب برمى انگيزد تا مدّت معيّن (عمر شما) سپرى شود . عاقبت بازگشت شما به سوى اوست پس شما را به آنچه انجام مى دهيد خبر مى دهد .

نكته ها

O جَرَحتم از جارحة به معناى عضو است ، عضوى كه با آن كار و كسب مى شود و سپس به خودِ كار و عمل گفته شده است .

O با اينكه خداوند به هنگام خواب روح انسان را مى گيرد ، ولى مى فرمايد : ما شما را مى گيريم ، پس معلوم مى شود روح انسان تمام حقيقت اوست .

پيام ها

1- خواب ، يك مرگ موقتى است و هربيدارى نوعى رستاخيز . يتوفاكم ، يبعثكم

2- قانون طبيعى آن است كه شب براى خواب و روز براى كار باشد . يتوفّاكم بالليل ، جرحتم بالنّهار

3- هر روز عمر ، يك فرصت و بعثت جديد است . يبعثكم

4- زندگى ما ، تاريخ و برنامه و مدّت معيّن دارد . اءجل مسمّى

5- خود را براى پاسخگويى قيامت آماده كنيم . اليه مرجعكم

6- خداوند با اينكه كار بد ما را مى داند ولى باز هم به ما مهلت داده و روح گرفته را به بدن برمى گرداند . يعلم ما جرحتم بالنّهار ثمّ يبعثكم

7- قيامت ، روز روشن شدن حقيقت اعمال است . ينبّئكم بما كنتم تعملون

آيه61

آيه61

61- وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتَّى إِذَا جَآءَ اءَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لاَيُفَرِّطُونَ

وتنها اوست كه قهر واقتدارش مافوق بندگان است و نگهبانانى بر شما مى فرستد ، تا آنكه چون مرگ يكى از شما فرا رسد ، فرستادگان ما (فرشتگان ) جان او را بازگيرند و در كار خود ، هيچ كوتاهى نكنند .

نكته ها

O گرفتن روح در شب وبرگرداندن آن در روز يكى از نمونه هاى قاهربودن خدا برانسان است .

O مساءله ى قبض روح ، در قرآن هم به خداوند نسبت داده شده اللّه يتوفّى الانفس ، هم به ملك الموت و هم به فرشتگان . اين اختلاف تعبير شايد به خاطر آن باشد كه جان افراد عادى را فرشتگان مى گيرند و جان افراد برجسته را ملك الموت كه فرشته برترى است و جان اولياى خدا را ذات مقدّس او مى گيرد .

و شايد به اين دليل باشد كه ابتدا فرشتگان ، روح مردم را مى گيرند و سپس تحويل ملك الموت مى دهند و آنگاه ملك الموت (عزرائيل ) روح هاى گرفته شده را به خداوند تحويل مى دهد و به همين دليل گرفتن روح مردم هم كار فرشتگان و هم كار ملك الموت و هم كار خداوند به شمار مى رود .

O ممكن است مراد از فرشتگان محافظ ، آنان باشند كه مراقب و نگهدار انسان از حوادثند ، (131) له معقّبات من بين يديه و من خلفه يحفظونه من امراللّه (132) و ممكن است مراد از حفظه ، فرشتگانى باشند كه ماءمور ثبت و ضبط اعمال انسانند . رسلنا لديهم يكتبون (133)

O ايمان به مراقبت

فرشتگان از انسان ، عامل شكر از خداست ، همان گونه كه ايمان به ثبت اعمال توسّط فرشتگان عامل حيا و تقواست .

پيام ها

1- خداوند ، قدرت و سلطه ى كامل دارد و اگر ما را آزاد گذاشته ، به خاطر مهلتى است كه از روى لطف اوست . و هو القاهر . . .

2- تسلّط خدا بر بندگان چنان است كه كسى را تاب مقاومت نيست . و هو القاهر فوق عباده

3- در دستگاه آفرينش ، انواع مراقبت ها وجود دارد . حفظة

4- فرستادن فرشتگان محافظ ، دائمى است . يُرسل (فعل مضارع نشانه ى دوام و استمرار است )

5- هر دسته از فرشتگان ، ماءموريّت خاصّى دارند . حفظة توفّته

6- براى قبض روح يك نفر چند فرشته حاضر مى شوند . اذا جاء احدكم الموت توفّته رسلنا

7- فرشتگان در انجام ماءموريّت ، سهل انگارى ندارند و معصومند . لايفرّطون چنانكه در آيه ديگر آمده است : لا يَعصون اللّه ما اءمرهم (134)

آيه62

آيه62

62- ثُمَّ رُدُّوَّاْ إِلَى اللّهِ مَوْلَهُمُ الْحَقِّ اءَلاَ لَهُ الْحُكْمُ وَ هُوَ اءَسْرَعُ الْحَسِبِينَ

سپس مردم به سوى خداوند ، مولاى حقّشان بازگردانده مى شوند ، آگاه باشيد كه دادرسى و داورى تنها از آنِ خداوند است و او سريع ترين حسابرسان است .

نكته ها

O در روايات آمده است كه خداوند ، حساب بندگانش را به اندازه ى دوشيدن شير يك گوسفند و در زمانى بسيار كوتاه ، انجام مى دهد . (135)

O از امام على عليه السلام سؤ ال شد : كيف يُحاسِبُ اللّه الخلقَ على كثرتهم ؟ فقال : كما يَرزقُهم على كثرتهم . فقيل : كيف يُحاسِبهم و لايرونه ؟ فقال : كما يَرزقهم و لايرونه (136) چگونه خداوند با وجود مخلوقين زياد به حساب آنان رسيدگى مى كند ؟ حضرت فرمودند : همان گونه كه آنان را روزى مى دهد . سؤ ال شد : چگونه حسابرسى مى كند در حالى كه او را نمى بينند ؟ فرمودند : همان گونه كه روزى شان مى دهد ، ولى او را نمى بينند .

O سؤ ال : با اين همه آيات وروايات بر حسابرسى سريع الهى ، پس طولانى بودن روز قيامت براى چيست ؟

پاسخ : بلندى روز قيامت ، نوعى عقوبت است ، نه به خاطر فشار كار و ناتوانى از محاسبه ى سريع . (137) (بشر كه مخلوق الهى است ، در دنياى امروز به وسيله ى كامپيوتر ، در كمتر از يك دقيقه بزرگ ترين محاسبات را انجام داده و مثلا انبارها و كالاهاى آن و امور مالى مربوط به آن را بررسى و محاسبه مى نمايد) .

پيام ها

1- بازگشت همه به سوى خداست و او يگانه قاضى قيامت است . ردّوا الى اللّه . . . له الحكم

2- مولاى حقيقى كسى است كه آفريدن ، نظارت كردن ، خواب و بيدارى ، مرگ و بعثت ، داورى و حسابرسى به دست او

باشد ، الى اللّه مولاهم الحقّ

3- همه ى مولاها يا باطلند ، يا مجازى ، مولاى حقيقى تنها خداوند است . اللّه مولاهم الحقّ و ولايت انبيا و اوليا ، پرتوى از ولايت الهى است .

4- سرعت حسابرسى خداوند ، از هر نوع و هر وسيله ى حسابرسى سريعتر است . و هو اءسرع الحاسبين

5- سرعت حسابرسى و رسيدگى به امور ، يك ارزش و روش الهى است . و هو اءسرع الحاسبين

آيه63

63- قُلْ مَن يُنَجِّيكُم مِن ظُلُمَتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعاً وَخُفْيَةً لَئِنْ اءَنْجَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّكِرِينَ

بگو : چه كسى شمارا از تاريكى هاى خشكى و دريا (به هنگام درماندگى ) نجات مى دهد ؟ وقتى كه او را آشكارا و پنهان مى خوانيد (و مى گوييد : ) اگر خداوند از اين ظلمت ما را رهايى دهد ، از شكرگزاران خواهيم بود .

آيه64

آيه64

64- قُلِ اللّهُ يُنَجِّيكُم مِنْهَا وَمِن كُلِّ كَرْبٍ ثُمَّ اءَنتُمْ تُشْرِكُونَ

بگو : خداوند شما را از اين ظلمت ها و از هر ناگوارى ديگر نجات مى دهد ، باز شما (به جاى سپاس ) ، شرك مى ورزيد .

نكته ها

O كلمه ى تَضرُّع به معناى دعاى آشكار و كلمه ى خُفية به معناى دعاى پنهان است .

O پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند : بهترين دعا ، دعاى با صداى آهسته و خُفيه است و از جمعى كه با صداى بلند دعا مى خواندند ، انتقاد كرد و فرمود : خداوند شنوا و نزديك است . (138)

O در آيه 12 سوره ى يونس نيز آمده است : انسان هنگام خطر ، به ياد خدا مى افتد و او را مى خواند ، امّا فلمّا كشفنا عنه ضرّه مَرّ كاءن لم يَدْعُنا الى ضُرٍّ مَسَّه همين كه مشكلش حل شد ، سرش را پايين انداخته و مى رود ، گويا ما را اصلاً صدا نزده است .

O شدايد براى انسان ، چهار حالت به وجود مى آورد : احساس نياز ، تضرّع ، اخلاص و التزام به شكرگزارى . آرى ، شدايد و سختى ها و قطع شدن اسباب مادّى ، روح خداجويى را شكوفا مى كند و انسان در مشكلات ، دست خدا را مى بيند .

پيام ها

1- يكى از شيوه هاى تبليغ و موعظه ، سؤ ال از وجدان مردم است . مَن يُنَجّيكم

2- يادآورى و توجّه دادن انسان به خلوص او در دعا به هنگام شدايد ، از بهترين روشهاى خداشناسى است . تدعونه تضرّعا و خفية

3- انسان در سختى ها و شدايد ، دست از كفر و شرك برداشته و موحّد مى شود . تدعونه تضرّعا و خفية

4- براى هر كس ، مشكل خودش ، بزرگ ترين مشكل است . اءنجانا مِن هذه

5- انسان به تعهّدات خود در برابر

خدا بى وفاست . ثمّ اءنتم تشركون

6- بدترين نوع ناسپاسى ، شرك است . لنكوننّ من الشاكرين . . . ثمّ انتم تشركون

7- راحتّى و احساس رهايى وبى نيازى ، زمينه ى غفلت از خدا و شرك به اوست . قل اللّه ينجّيكم منها و من كلّ كرب ثمّ انتم تُشركون

آيه65

65- قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى اءَن يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَاباً مِن فَوْقِكُمْ اءَ وْ مِنْ تَحْتِ اءَرْجُلِكُمْ اءَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعاً وَيُذِيقَ بَعْضَكُم بَاءْسَ بَعْضٍ انظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الاَْيَتِ لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُونَ

بگو : او تواناست كه از بالاى سرتان يا از زير پايتان عذابى بر شما بفرستد يا شما را به صورت گروه هاى گوناگون با هم درگير كند ، و طعم تلخ جنگ و خونريزى را توسط يكديگر به شما بچشاند . بنگر كه چگونه آيات را گونه گون بازگو مى كنيم ، باشد كه بفهمند .

آيه66

آيه66

66- وَكَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَهُوَ الْحَقُّ قُل لَسْتُ عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ

و قوم تو اين قرآن را تكذيب كردند ، با آنكه سخن حقّى است ، بگو : من وكيل و عهده دار ايمان آوردن شما نيستم .

نكته ها

O لَبْس به معناى آميختن ، و شِيَع جمع شيعه ، به معناى گروه است .

O در آيه ى قبل ، قدرت نجات بخش الهى مطرح شد ، اينجا قدرت قهر و عذاب او .

O امام باقر عليه السلام فرمودند : مراد از عذاب آسمانى ، دود و صيحه و مراد از عذاب زمينى ، فرورفتن در آن و مراد از يَلبِسَكم شِيَعا ، تفرقه در دين و بدگويى و كشتن يكديگر است . (139) شايد آن حضرت در مقام بيان بعضى از نمونه ها بوده اند نه تمام مصاديق ، زيرا مثلا عذاب فوق شامل فشار طاغوت ها كه حاكم بر مردمند و عذاب تحت شامل قهرى بدنبال نافرمانى مردم از رهبر حقّ كه از مردم و در مردم و هم سطح آنان است نيز مى شود .

O تعابير گوناگونى در قرآن خطاب به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، اين مضمون را بيان مى كند كه پيامبر مسئولِ ابلاغ دين خداست ، نه اجبار مردم به ايمان آوردن . از جمله : ما جعلناك عليهم حفيظا(140) ، لستَ عليهم بمصيطر(141) ، ما اءنت عليهم بجبّار(142) ، ما على الرّسول الاّ البَلاغ (143) ، اءفانتَ تكره النّاس (144) ، لااكراه فى الدّين (145) ، اِن اءنت الاّ نذير(146) و قل لستُ عليكم بوكيل .

پيام ها

1- يكى از وظايف پيامبر ، يادآورى قدرت بى مانند خداوند است . قل هو القادر

2- شرك ، زمينه ساز دريافت انواع عذاب هاست . ثم انتم تشركون قل هو القادر . . .

3- خداوند ، هم نجات بخش است ، هم عذابگر ، آنكه آگاهانه سراغ غير

خدا مى رود ، بايد منتظر عذاب باشد . قل هوالقادر على اءن يبعث . . .

4- تفرقه و تشتّت ، از عذاب هاى الهى و در كنار عذاب آسمانى و زمينى مطرح شده است . يلبسكم شيعاً

5- گاهى مردم ، به وسيله ى مردم و با دست يكديگر عذاب و تنبيه مى شوند . يذيق بعضكم باءس بعض

6- مبلّغان دينى بايد از روشهاى گوناگون براى ارشاد مردم بهره گيرند . اُنظر كيف نصرّف الا يات

7- اگر مفهومى را در قالب هاى متنوّع ارائه داديم ، به تاءثيرات بيشترى اميدوار باشيم نُصرّف الا يات لعلّهم يفقهون

8- چون راه شما حقّ است ، از تكذيب مردم نگران نباشيد . و هو الحقّ

9- تو مسئول وظيفه هستى ، ضامن نتيجه نيستى . لستَ عليكم بوكيل

آيه67

آيه67

67- لِكُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرُّ وَسَوْفَ تَعْلَمُونَ

براى هر خبرى (كه خداوند يا پيامبرش به شما مى دهد) وقتى مقرّر است (كه در آن واقع مى شود) و به زودى خواهيد دانست .

نكته ها

O در آيه ى قبل گفته شد : خداوند قدرت دارد از هرسو برشما عذاب نازل كند ، اين آيه مى فرمايد : اگر عذابى بر كفّار لجوج نازل نشد ، عجله نكنيد ، زيرا براى تحقّق هر خبرى زمانى معيّن است .

پيام ها

1- تحقّق همه ى خبرها و برنامه هاى الهى ، قطعى و بر اساس حكمت و زمان بندى معيّن است . (هيچ حادثه اى بدون برنامه و هدف وتصادفى نيست ) لكلّ نباءٍ مستقرّ

2- گرچه مجبور به ايمان آوردن نيستيد ، ولى فكر عاقبت و فرجام كار خودتان باشيد . و سوف تعلمون

3- زود قضاوت نكنيد و مهلت دادن هاى الهى را نشانه ى غفلت خدا از خودتان نپنداريد . سوف تعلمون

آيه68

آيه68

68- وَإِذَا رَاءَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِى ءَايَتِنَا فَاءَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُواْ فِى حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَإِمَّا يُنسِيَنَّكَ الشَّيْطنُ فَلاَ تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّلِمِينَ

و هرگاه كسانى را ديدى كه در آيات ما (به قصد تخطئه ، ) كندوكاو مى كنند ، از آنان روى بگردان تا (مسير سخن را عوض كرده ) وارد مطلب ديگرى شوند واگر شيطان تو را به فراموشى انداخت ، پس از توجّه ، (ديگر)با اين قوم ستمگر منشين .

نكته ها

O خوض به معناى كندوكاو وگفتگو به قصد تمسخر و تحقير است ، نه براى فهم و درك حقيقت . (147)

O بعد الذّكرى ممكن است به معناى تذكّر دادن ديگرى ، يا به معناى متذكّر شدن خود انسان باشد .

O سؤ ال : پيامبران الهى معصوم هستند ، پس چگونه در آيه سخن از نفوذ شيطان در پيامبر مطرح شده است ؟ ينسينّك الشيطان

پاسخ : تاءثير شيطان در به فراموشى كشاندن ، مساءله اى فرضى است ، مثل آيه ى لئن اَشركتَ ليحبطنّ عملك (148) يا آيه ولو تقوّل علينا بعض الاَقاويل (149) يعنى اگر مشرك شوى ، يا اگر به ما نسبتى ناروا بدهى ، نه اينكه چنين شده است .

و ممكن است مراد اصلى آيه ، پيروان پيامبرند ، نه خود ايشان ، همان گونه كه در فارسى ضرب المثلى است كه به در مى گوييم كه ديوار بشنود .

O مشابه اين مطلب ، در سوره ى نساء آيه 140 نيز آمده است : اذا سمعتم آيات اللّه يكفر بها و يستهزاء بها فلا تقعدوا معهم حتّى يخوضوا فى حديث غيره . . . اگر شنيديد كه به آيات

الهى كفر مى ورزند يا مسخره مى كنند با آنان منشينيد تا سخن را عوض كنند .

O در روايات متعدّدى از پيامبر صلى الله عليه و آله و ائمّه معصومين عليهم السلام از همنشينى با اهل گناه ، يا شركت در جلسه اى كه گناه مى شود و انسان قدرت جلوگيرى از آن را ندارد نهى شده است ، حتّى اگر آنان از بستگان انسان باشند . حضرت على عليه السلام به فرزندش وصيّت كرد : خداوند بر گوش واجب كرده كه راضى به شنيدن گناه و غيبت نشود . (150)

O رسول خدا صلى الله عليه و آله با استناد به اين آيه فرمودند : كسى كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد ، در مجلسى كه در آن امامى سبّ مى شود و يا از مسلمانى عيب جويى مى گردد نمى نشيند . (151)

O حضرت على عليه السلام مجالسة الاشرار تورث سوء الظنّ بالاخيار همنشينى با بدان ، سبب سوء ظنّ به نيكان مى شود . (152)

پيام ها

1- غيرت و تعصّب دينى خود نسبت به مقدّسات را به دشمنان نشان دهيد . اذا راءيت الّذين يخوضون فى آياتنا فاءعرض عنهم

2- اعراض از بدى ها ومبارزه ى منفى با زشتكاران ، يكى از شيوه هاى نهى از منكر است . فاءعرض عنهم

3- توجّه و گوش دادن به سخنان باطل (و ديدن و خواندن كتب و برنامه هاى گمراه كننده ) نكوهيده است . (153) يخوضون فى آياتنا فاءعرض عنهم البتّه در مواردى كه براى آگاهى و ردّ و پاسخ دادن توسط اهل فن باشد ، منعى ندارد .

4- به جاى هضم شدن در جامعه

، يا گروه و مجلس ناپسند ، وضع آن را تغيير دهيد . حتّى يخوضوا فى حديث غيره

5- اعلام برائت ومحكوم كردن لفظى كافى نيست ، بايد به شكلى برخورد كرد . فاعرض . . . فلاتقعد

6- مجالست با ظالمان نارواست ، پس پرهيز كنيم . فلا تقعد

7- شرط تكليف ، توجّه و آگاهى است . اِمّا ينسينّك الشّيطان (فراموشى ، عذر پذيرفته اى است )

8- سخن گفتن به ناحقّ درباره ى آيات قرآن ، (از طريق استهزا ، تفسير به راءى ، بدعت و تحريف ) ظلم است . الظالمين

آيه69

آيه69

69- وَمَا عَلَى الَّذِينَ يَتَّقُونَ مِنْ حِسَابِهِم مِن شَىْءٍ وَلَكِن ذِكْرَى لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ

كسانى كه پروا پيشه كردند ، به گناه ستمكاران بازخواست نخواهند شد ، ولى بايد آنان را پند دهند تا شايد پرهيزكار شوند .

نكته ها

O آيه ى تحريم همنشينى با ياوه گويان و مسخره كنندگان كه نازل شد ، عدّه اى گفتند : پس به مسجدالحرام هم نبايد برويم و طواف نيز نكنيم ، چون دامنه ى استهزاشان تا آنجا هم كشيده شده است . اين آيه نازل شد كه حساب مسلمانانِ با تقوى كه به مقدار توان تذكّر مى دهند جداست ، آنها مسجدالحرام را ترك نكنند . (154)

O شركت در جلسه ى اهل گناه به قصد نهى از منكر وارشاد ، مانعى ندارد ، البتّه براى آنان كه با تقوا و نفوذ ناپذيرند ، وگرنه بسيارى براى نجات غريق مى روند و خود غرق مى شوند .

شد غلامى كه آب جو آرد

آب جو آمد غلام ببرد

پيام ها

1- رعايت اهمّ و مهمّ در مسائل ، از اصول عقلى و اسلامى است . شنيدن موقّتى ياوه ها به قصد پاسخگويى يا نجات منحرفان ، جايز است . و ما على الّذين يتّقون من حسابهم من شى ء

2- تقوا وسيله ى حفاظت و بيمه ى انسان در مقابل گناه است . (مثل لباس ضد حريق ، براى ماءموران آتش نشانى ) و ما على الّذين يتّقون

3- از همنشينى با ياوه سرايان پرهيز كنيم وسخنانشان را استماع نكنيم ، ولى اگر به ناچار چيزى به گوش ما ، رسيد مانعى ندارد . ما على الّذين يتّقون . . . من شى ء

4- علاوه بر تقواى خود ، بايد به فكر متّقى كردن ديگران نيز باشيم .

آيه70

آيه70

70- و ذرالذين اتخذوا دينهم لعباولهوا و غرتهم الخيوه الدنيا و ذكربه ان تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمَا كَسَبَتْ لَيْسَ لَهَا مِن دُونِ اللّهِ وَلِّىٌ وَ لاَشَفِيعٌ وَإِنْ تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لاَ يُؤْخَذْ مِنْهَا اءُوْلَئِكَ الَّذِينَ اءُبْسِلُواْ بِمَا كَسَبُواْ لَهُمْ شَرَابٌ مِنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ اءَلِيمُ بِمَا كَانُواْ يَكْفُرُونَ

و كسانى را كه دين خود را به بازى و سرگرمى گرفتند و زندگى دنيا مغرورشان كرده است ، رها كن و به وسيله ى قرآن پندشان ده تا مبادا به كيفر آنچه كسب كرده اند به هلاكت افتند ، در حالى كه جز خدا هيچ ياور و شفيعى ندارند ، و اگر (انسان در آن روز) هرگونه عوضى (براى كيفر) بپردازد از او پذيرفته نمى شود ، آنان كسانى هستند كه به سزاى آنچه كسب كرده اند به هلاكت افتادند براى آنان شرابى از آب سوزان و عذابى دردناك به كيفر كفر شان

خواهد بود .

نكته ها

O مراد از رها كردن منحرفان در جمله ى ذر الّذين اتّخذوا دينهم . . . ، اظهار تنفّر و قطع رابطه كردن با آنان است ، كه گاهى هم به نبرد با آنها مى انجامد ، نه اينكه تنها به معناى ترك جهاد با آنان باشد .

O كلمه ى تُبسَل به معناى محروم شدن از خوبى و به هلاكت رسيدن است .

O به بازى گرفتن دين ، هر زمانى به شكلى خود را نشان مى دهد ، گاهى با اظهار عقائد خرافى ، گاهى با قابل اجرا ندانستن احكام ، گاهى با توجيه گناهان و گاهى با بدعت وتفسير به راءى وپيروى از متشابهات و . . . است .

پيام ها

1- غيرت دينى ، سبب طرد افراد بى دين و بايكوت كردن مخالفان مكتب در جامعه است . ذر الّذين . . . چنانكه در آيات ديگرى نيز مى خوانيم : فاعرض عنهم (155) ، ذرهم ياءكلوا ويتمتّعوا(156) و لا تحزن عليهم (157)

2- دلبستگى و فريفته شدن به دنيا ، زمينه ى به بازى گرفتن دين است . الّذين اتّخذوا دينهم لعبا . . . غرّتهم الحياة الدّنيا

3- تذكّر و موعظه ، سبب نجات از قهر و عذاب الهى است . و ذَكِّر به

4- در تذكّر و هشدار بايد از قرآن بهره گرفت . و ذَكِّر به

5- به دنيا مغرور نشويم كه در قيامت جز خداوند چيزى به كمك ما نمى آيد . ليس لها من دون اللّه ولىّ و لا شفيع

6- عامل بدبختى هاى انسان ، خود او و عملكرد اوست . بما كسبت . . . بما كسبوا . . . عذاب

اليم بما كانوا يكفرون

آيه71

71- قل اندرعوا من دون الله ما لا ينفعنا و لايضرنا وَنُرَدُّ عَلَى اءَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَينَا اللّهُ كَالَّذِى اسْتَهْوَتْهُ الشَّيَطِينُ فِى الاَْرْضِ حَيْرَانَ لَهُ اءَصْحَبٌ يَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنَا قُلْ إِنَّ هُدَى اللّهِ هُوَ الْهُدَى وَاءُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَلَمِين

بگو : آيا غير خداوند ، چيزى را بخوانيم كه سود و زيانى براى ما ندارد و پس از آنكه خداوند هدايتمان كرد ، به عقب باز گشته (و كافر) شويم ؟ همچون كسى كه شياطين او را در زمين از راه به در برده اند و سرگردان مانده است در حالى كه براى او يارانى (دلسوز) است كه او را به هدايت دعوت كرده (و مى گويند : ) نزد ما بيا (و حقّ را بپذير ولى او گوشش بدهكار نيست ) . بگو هدايتى كه از سوى خدا باشد هدايت واقعى است و ما ماءموريم كه براى خداى جهانيان تسليم باشيم .

آيه72

آيه72

72- وَاءَنْ اءَقِيمُواْ الصَّلَوةَ وَاتَّقُوهُ وَهُوَ الَّذِى إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ

و (به ما امر شده كه ) نماز برپا داريد و از خداوند پروا كنيد ، و اوست آنكه همگان نزدش محشور مى شويد .

نكته ها

O در آيه ى 72 ، از ميان همه ى وظايف به نماز ، و از ميان همه ى عقائد به معاد اشاره شده است و اين اهميّت آنها را مى رساند .

O در يكتاپرستى ، آرامش وتمركز است ، ولى در شرك وچندتاپرستى ، گيجى وتحيّر . ءاءرباب متفرّقون خير اءم اللّه الواحد القهّار (158) آيا چند ارباب گوناگون بهتر است يا يك خداى قهّار ؟ خداوند هم يكى است : قل هو اللّه احد و هم زود راضى مى شود يا سريع الرّضا ، ولى غير خدا هم زيادند و هم هر كدام توقّعات گوناگونى دارند و زود راضى نمى شوند .

پيام ها

1- با سؤ ال وجدان ها را تحريك كنيد . قل اءندعوا من دون اللّه

2- شرك ، غير منطقى است ، چون انگيزه ى پرستش ، كسب سود يا دفع ضرر است و بت ها قادر به هيچ نفع وضرر رساندن نيستند . لاينفعنا و لايضرّنا

3- از غريزه ى منفعت خواهى مردم ، در راه تبليغ و تربيت آنان استفاده كنيم . لاينفعنا و لايضرّنا

4- شرك ، نوعى عقب گرد و ارتجاع اعتقادى است . نردّ على اعقابنا

5- شرك ، مايه ى سرگردانى و تحيّر است . حيران

6- در برابر انحرافات ، بايد موضع گيرى صريح و مكرّر داشت . قل اءندعوا . . . قل اِنّ هُدَى اللّه . . .

7- تسليم خدا شدن ، مايه ى رشد خودماست . لنُسلِمَ لربّ العالمين

8- نماز ، همراه تقوى كارساز است . اقيموا الصلوة واتّقوه

9- ايمان به معاد ورستاخيز ، عامل پيدايش تقوى در انسان است . واتّقوه و هو الّذى اليه

تحشرون

آيه73

آيه73

73- وَهُوَ الَّذِى خَلَقَ السَّمَوَتَ وَالاَْرْضَ بِالْحَقِّ وَيَوْمَ يَقُولُ كُن فَيَكُونُ قَوْلُهُ الْحَقُّ وَلَهُ الْمُلْكُ يَوْمَ يُنْفَخُ فِى الْصُّورِ عَلِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهَدَةِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ

و او كسى است كه آسمان ها و زمين را به حقّ آفريد و روزى كه بگويد : موجود شو ، بى درنگ موجود مى شود ، سخن او حقّ است . (و روز قيامت ) روزى كه در صور دميده مى شود ، حكومت تنها از اوست ، داناى غيب و شهود است و اوست حكيم و آگاه .

نكته ها

O در قرآن دو نوع دميدن در صور آمده است : يكى ويرانگر و ديگرى برانگيزنده ى مردم براى رستاخيز . در اين آيه ، يك بار آن مطرح شده است ، امّا در آيه 68 سوره ى زمر ، دميدن در دو صور مطرح است : و نُفِخ فى الصّور فَصَعِق مَن فى السموات و مَن فى الارض الاّ مَن شاءاللّه ثمّ نُفِخ فيه اُخرى فاذا هم قيام ينظرون

O اگر در آيات قبل ، سخن از تسليم بودن در برابر خدا و اقامه ى نماز بود ، اينجا علّت آن ذكر شده كه آفرينش به دست اوست ، او آگاه و حكيم است و از هر چيز با خبر است .

O امام صادق عليه السلام درباره ى عالم الغيب و الشهادة فرمودند : غيب آن است كه هنوز نيامده و شهادت آنچه كه بوده است مى باشد . (159)

پيام ها

1- آفرينش ، حكيمانه و هدفدار است . بالحقّ البتّه به اين نكته در آيات متعدّدى اشاره شده است ، از جمله : و ماخلقنا السموات و الارض ومابينهما باطلا(160)

2- براى اراده ى خداوند ، هيچ مانعى نيست . كن فيكون

3- غيب و شهود ، نهان و آشكار ، براى خداوند يكسان است . عالم الغيب و الشهادة

4- مبناى حكومت الهى بر حكمت و علم است . له الملك . . . و هو الحكيم الخبير

5- در قيامت ، جلوه و نمود قدرت الهى بر همه آشكار مى شود ، چون آنجا اسباب و وسائل كارساز نيست . له الملك

آيه74

آيه74

74- وَإِذْ قَالَ إِبْرَهِيمُ لاَِبِيهِ ءَازَرَ اءَتَتَّخِذُ اءَصْنَاماً ءَالِهَةً إِنِّى اءَرَي كَ وَ قَوْمَكَ فِى ضَلَ لٍ مُبِينٍ

و (ياد كن ) آن هنگام كه ابراهيم به پدرش آزر گفت : آيا بتان را خدايان مى گيرى ؟ بى شك تو و قومت را در گمراهى آشكار مى بينم .

نكته ها

O كلمه ى اءب بطور طبيعى به معناى پدر است ، ولى به معناى جدّ مادرى ، عمو و مربّى هم گفته مى شود . چنانكه فرزندان يعقوب به پدران و عموى پدر خود حضرت اسماعيل نيز اب گفتند : نعبد الهك و اله آبائك ابراهيم و اسماعيل و اسحاق (161) وپيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نيز فرمود : اءنا و علىّ اءبَوا هذه الاُمّة (162) ، من و على ، پدران اين اُمّتيم . آزر ، عموى ابراهيم بود ، نه پدرش . پدران ابراهيم همه موحّد بوده اند .

از علماى اهل سنّت نيز ، طبرى ، آلوسى و سيوطى مى گويند : آزر پدر ابراهيم نبوده است . به علاوه ، ابراهيم به پدر و مادر خويش دعا كرد : ربّنَا اغفِر لى و لوالدىّ . . . (163) در حالى كه مسلمان حقّ ندارد براى مشرك طلب مغفرت كند ، هرچند فاميل او باشد .

از مجموع اينها برمى آيد كه اءب در اين آيه به معناى پدر نيست . به علاوه نام پدر ابراهيم عليه السلام در كتب تاريخ ، تارُخ ذكر شده است ، نه آزر . (164)

O استغفار حضرت ابراهيم براى عمويش آزر نيز قبل از روشن شدن روحيّه ى كفر او و به خاطر وعده اى بود كه

به او داده بود ، و چون فهميد كه حقّپذير نيست ، از او تبرّى جست و جدا شد . فلمّا تبيّن له انّه عدوُّ للّه تبرّاء منه (165)

پيام ها

1- خويشاوندى ، مانع نهى از منكر نيست . اذ قال ابراهيم لابيه . . .

2- ملاك در برخورد ، حقّ است نه سنّ و سال . قال ابراهيم لابيه

(حضرت ابراهيم به عموى خود كه سن بيشتر داشته ، آشكارا حقّ را بيان كرده و هشدار داده است . )

3- در شيوه ى دعوت به حق ، بايد از بستگان نزديك شروع كرد . لابيه و بايد از مسائل اصلى سخن گفت . اءتتّخذ اصناماً آلهة

4- سابقه ى شرك وبت پرستى ، به پيش از رسالت حضرت ابراهيم بازمى گردد . اءتتّخذ اصناماً

5- اكثريّت ، سابقه و سنّ ، باطل را تبديل به حقّ نمى كند و همه جا ارزش نيست . اءراك و قومك فى ضلال

6- بت پرستى ، انحرافى است كه وجدان هاى سالم و عقل ، از آن انتقاد مى كنند . اءتتّخذ اءصناماً . . . ضلال مبين

7- گرچه ابراهيم عليه السلام حليم بود ، اِنّ اءبراهيم لاوّاه حليم (166) و پيامبر بايد حتّى با فرعون هم نرم حرف بزند ، ولى لحن برخورد حضرت ابراهيم در اين آيه ، به خاطر اصرار عمويش بر كفر بود . اِنّى اراك و قومك فى ضلال مبين

آيه75

آيه75

75- وَكَذَلِكَ نُرِىَّ إِبْرَهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَوَتِ وَالاَْرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ

و اينگونه ملكوت آسمان ها و زمين را به ابراهيم نشان داديم تا (يقين پيدا كند و) از اهل يقين باشد .

نكته ها

O درباره ى ملكوت ، بزرگان سخنانى گفته اند كه برخى را در اينجا نقل مى كنيم :

كلمه ى ملكوت از ملك است و واو و تاء براى تاءكيد و مبالغه به آن افزوده شده است . ملكوت آسمان ها يعنى مالكيّت مطلق و حقيقى خداوند نسبت به آنها و مشاهده ملكوت يعنى مشاهده اشيا از جهت انتساب آنها با خداوند . ديد ملكوتى يعنى درك توحيد در هستى و باطل بودن شرك . (167)

عوالم هستى به چهار بخش تقسيم شده است : لاهوت (عالم الوهيّت كه جز خدا كسى از آن آگاه نيست ) ، جبروت (عالم مجرّدات ) ، ملكوت (عالم اجسام ) و ناسوت (عالم كون و فساد و تغيير و تحوّلات ) . (168)

عالم ملكوت ، عالم اسرار و نظم و شگفتى ها و جهان غيب است . (169)

ملكوت آسمان ها ، عجايب آنها است . (170)

ابراهيم با ديدن ملكوت آسمان ها و زمين ، بيشتر با سنّت ، خلقت ، حكمت و ربوبيّت الهى آشنا شد . به فرموده ى امام باقر عليه السلام خداوند به چشم ابراهيم عليه السلام ، قدرت و نورى بخشيد كه عمق آسمان ها و عرش و زمين را مشاهده مى كرد . (171)

O استدلال محكم و برخورد علمى با ديگران ، نيازمند ايمان قلبى است . حضرت ابراهيم هم پس از يقين ، ليكون من الموقنين وارد استدلال مى شود كه در آيات

پس از اين مى آيد . (172)

O حرف واو در جمله ى وليكون من الموقنين رمز آن است كه ديد ملكوتى چند هدف داشته كه يكى از آن اهداف ، به يقين رسيدن حضرت ابراهيم بوده است .

پيام ها

1- آنكه حقّ را شناخت و به آن دعوت كرد و از چيزى نهراسيد ، خداوند ديدِ ملكوتى به او مى بخشد . (همچون حضرت ابراهيم ، به مقتضاى آيه قبل ) و كذلك نُرِى ابراهيم ملكوت . . . آرى ، يك جوان هم مى تواند با رشد معنوى ، به ديد ملكوتى دست يابد . چون طبق تفاسير متعدّد ، ابراهيم در آن زمان نوجوان بود .

2- انبيا ، از هدايت ويژه ى خداوند برخوردارند . و كذلك نُرِى ابراهيم

3- يقين ، عالى ترين درجه ى ايمان است . و ليكون من الموقنين

4- به يقين رسيدن ، نياز به امداد الهى دارد . نُرِى . . . الموقنين

آيه76

آيه76

76-فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ الَّيْلُ رَءَا كَوْكَباً قَالَ هَذَا رَبِّى فَلَّمَا اءَفَلَ قَالَ لاَ اُحِبُّ الاَْفِلِينَ

پس چون شب بر او پرده افكند ستاره اى ديد ، گفت : اين پروردگار من است . پس چون غروب كرد ، گفت : من زوال پذيران را دوست ندارم .

نكته ها

O در زمان ابراهيم عليه السلام ستاره پرستى رايج بوده و ستاره را در تدبير هستى مؤ ثّر مى پنداشتند .

O سؤ ال : آيا پيامبر بزرگى همچون حضرت ابراهيم حتّى براى يك لحظه مى تواند ستاره يا ماه و يا خورشيد را بپرستد ؟

پاسخ : مجادله و گفتگوى حضرت ابراهيم با مشركان ، از باب مماشات و نشان دادن نرمش در بحث ، براى رد عقيده ى طرف است ، نه اينكه عقيده ى قلبى او باشد زيرا شرك با عصمت منافات دارد . گفتن كلمه ى يا قوم در دو آيه ى بعد نشانه ى مماشات در گفتن هذا ربّى است ، به همين دليل وقتى غروب ماه و خورشيد را مى بيند ، مى گويد : من از شرك شما بيزارم ، و نمى گويد از شرك خودم (آيه 78) .

به علاوه در آيه ى قبل خوانديم كه خداوند ، ملكوت آسمان ها و زمين را به ابراهيم نشان داد و او به يقين رسيد و آغاز اين آيه با حرف فاء شروع شد ، يعنى نتيجه آن ملكوت و يقين اين نوع استدلال بود .

O موجودى كه طلوع و غروب دارد ، محكوم قوانين است نه حاكم بر آنها . ابراهيم ، ابتدا موقّتاً پذيرش آن را اظهار مى كند تا بعد با استدلال ردّ

كند .

پيام ها

1- يكى از شيوه هاى احتجاج ، اظهار همراهى با عقيده ى باطل و سپس ردّ كردن آن است . هذا ربّى

2- بيدار كردن فطرت ها ، فعال كردن انديشه ها و توجّه به احساسات ، از بهترين شيوه هاى تبليغ است . لا اُحبّ الافلين

3- محبوب واقعى كسى است كه محدود به مكان ، زمان و موقّت نباشد . لااءحبّ الافلين

4- معبود ، بايد محبوب و عبادت بايد عاشقانه باشد ، روح دين ، عشق است . لااءحبّ الافلين

آيه77

آيه77

77- فَلَمَّا رَءَا الْقَمَرَ بَازِغاً قَالَ هَذَا رَبِّى فَلَّمَا اءَفَلَ قَالَ لَئِن لَمْ يَهْدِنِى رَبِىّ لاََكُوَنَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّآلِّينَ

پس (بار ديگر) چون ماه را در حال طلوع و درخشش ديد ، گفت : اين پروردگار من است . پس چون غروب كرد ، گفت : اگر پروردگارم مرا هدايت نكرده بود ، قطعاً از گروه گمراهان مى بودم .

نكته ها

O كلمه ى بازغ از بزغ ، به معناى شكافتن وجارى ساختن خون است . امّا در اينجا گويا طلوع خورشيد و ماه ، پرده ى تاريكى شب را مى شكافد و سرخى كم رنگى در اطراف خود پديد مى آورد . (173)

O ابراهيم عليه السلام هم با ستاره پرستان برخورد كرد ، هم با ماه و خورشيد پرستان . (174) به گفته ى بسيارى از مفسّران ، گفتگوى حضرت ابراهيم با مشركين منطقه ى بابل بود .

O انسان در هر فرضيه اى كه به بن بست رسيد ، بايد بدون لجاجت ، مسير را عوض كند . بر خلاف مشهور كه مى گويند : مرد آن است كه روى حرف خود بايستد و پافشارى كند ، اين آيه به ما مى گويد : مرد آن است كه حرفش حقّ باشد ، گرچه با تغيير موضع باشد .

پيام ها

پيام هاى 1 و 2 و 3 آيه ى قبل ، در اينجا نيز موضوعيّت دارد .

4- در انتقاد ، بايد از روش گام به گام بهره گرفت . در آيه ى قبل فرمود : من آفلين را دوست ندارم . ولى اينجا مى فرمايد : پرستش ماه ، انحراف و ضلالت است .

5- در راه شناخت ، بايد به فيض و هدايت الهى تكيه كرد و بدون آن ، نمى توان به سرچشمه ى زلال معارف رسيد . (175) لئن لم يهدنى ربّى

6- در درون انسان ، گمشده اى است كه گاهى در پيدا كردن آن ، سراغ مصداق هاى گوناگون (و گاهى انحرافى ) مى رود . هذا ربّى در دو آيه پى درپى آمده

است .

7- انبيا هم به هدايت الهى نيازمندند . لئن لم يهدنى ربّى

8- هدايتگرى از شئون ربوبيّت است . يهدنى ربّى

آيه78

آيه78

78- فَلَمَّا رَءَا الْشَمْسَ بَازِغةً قَالَ هَذَا رَبِّى هَذَا اءَكْبَرُ فَلَمَّاَّ اءَفَلَتْ قَالَ يَقَوْمِ إِنِّى بِرِى ءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ

پس چون خورشيد را برآمده ديد گفت : اينست پروردگار من ، اين بزرگتر (از ماه و ستاره ) است . امّا چون غروب كرد ، گفت : اى قوم من ! همانا من از آنچه براى خداوند شريك قرار مى دهيد بيزارم .

نكته ها

O در اين آيه نيز ابراهيم عليه السلام در مقام بحث و گفتگو است ، نه در مقام بيان عقيده ى شخصى ، و همچنان كه گذشت كلمه ى يا قوم و نيز ممّا تشركون (شرك مى ورزيد ، نه مى ورزم) دليل آن است كه خود آن حضرت ، ماه و خورشيد و ستاره را نمى پرستيده است . (176)

پيام ها

پيام هاى 1 و 2 و 3 آيه 76 ، در اينجا نيز مورد استفاده است .

4- كوچكى و بزرگى اجسام مهم نيست ، همه آنها چون متغيّر و ناپايدارند ، پس نمى توانند خدا باشند . هذا اءكبر

5- شيوه ى تعليم حقّ يا انتقاد از باطل ، بايد گام به گام باشد . ابتدا نفى ستاره و ماه و در نهايت خورشيد . فلمّا رءا الشمس . . . قال

6- برائت از شرك ، فرياد ابراهيمى است . اِنّى برى ء ممّا تشركون

7- برائت از شرك است ، نه از افراد . ممّا تشركون ، نه منكم .

8- برائت جستن ، بايد پس از بيان برهان و استدلال باشد . (اوّل افول و غروب را مطرح كرد ، بعد برائت از شرك را) . فلمّا اءفلت قال . . .

آيه79

آيه79

79- إِنِّى وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذِى فَطَرَ السَّمَوَتِ وَالاَْرْضَ حَنِيفاً وَمَآ اءَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ

من از سر اخلاص روى خودرا به سوى كسى گرداندم كه آسمان ها و زمين را پديد آورد و من از مشركان نيستم .

نكته ها

O عبور از افول و ناپايدارى و رسيدن به ثبات ، جلوه اى از ديد ملكوتى است كه خداوند به حضرت ابراهيم داده است .

O حَنيف از حنف ، به معناى خالص وبى انحراف ، وگرايش به راه حقّ ومستقيم است .

O فَطر كه به معناى آفريدن است ، در اصل ، مفهوم شكافتن را دارد . شايد اشاره به علم روز داشته باشد كه مى گويد : جهان در آغاز ، توده ى واحدى بوده ، سپس از هم شكافته و كرات آسمانى يكى پس از ديگرى پديد آمده است . (177)

پيام ها

1- همين كه راه حقّ براى ما روشن شد ، با قاطعيّت اعلام كنيم و از تنهايى نهراسيم . اِنّى وَجّهت

2- كسى كه از پرستش بت هايى جزيى ، مادّى ، محدود و فانى بگذرد ، به معبودى كلّى ، معنوى ، بى نهايت و ابدى مى رسد . للّذى فطر السموات والارض

3- در جلوه ها غرق نشويد كه دير يا زود ، رنگ مى بازند ، به خدا توجّه كنيد كه جلوه آفرين است . فَطَر السموات والارض

4- انسان مى تواند به جايى برسد كه عقائد باطل نسل ها و عصرها را درهم بشكند . و ما اءنا من المشركين

5- توحيد ناب ، همراه با برائت از شرك است . و ما اءنا من المشركين

آيه80

آيه80

80- وَحَآجَّهُ قَوْمُهُ قَالَ اءَتُحَجُّونِّى فِى اللّهِ وَقَدْ هَدَينِ وَلاََّ اءَخَافُ مَا تُشْرِكُونَ بِهِ إ لا اءَنْ يَشَاءَ رَبِّى شَيْئاً وَسِعَ رَبِّى كُلَّ شَىْءٍ عِلْماً اءَفَلاَ تَتَذَكَّرُونَ

و قومش با وى به گفتگو و ستيزه پرداختند ، او گفت : آيا درباره ى خدا با من محاجّه و ستيزه مى كنيد ؟ و حال آن كه او مرا هدايت كرده است و من از آنچه شما شريك او مى پنداريد بيم ندارم ، مگر آنكه پروردگارم چيزى بخواهد ، (كه اگر هم آسيبى به من برسد ، خواست خداست ، نه بت ها) علم پروردگارم همه چيز را فراگرفته ، پس آيا پند نمى گيريد ؟

پيام ها

1- اهل باطل ، تعصّب دارند . حاجّه قومه (آنگونه كه اگر بدهكار را آرام بگذارند طلبكار مى شود ، قوم منحرف هم به جاى شرم از شرك خود ، قد علم كرده احتجاج مى كنند)

2- تعصّب و پافشارى اهل باطل ، شگفت آور است . اءتحاجّونى فى اللّه

3- موحّد ، حتّى اگر تنها باشد ، از مقابله با يك جمعيّت نگرانى ندارد . اءتحاجّونى فى اللّه . . . و لا اخاف . . .

4- حقّ جويى از انسان است ولى هدايت از خداست . هَدانِ (حتّى انبيا نياز به هدايت الهى دارند)

5- آنكه مشمول هدايت الهى شود ، بيم ندارد . هَدانِ ولا اءخاف

6- نترسيدن از غير خدا ، نشانه ى توحيد است . لا اءخاف (مشركين ، حضرت ابراهيم را به خطر و انتقام بت ها تهديد مى كردند)

7- از ريشه هاى شرك ، گمان ضرر و ترس از آسيب رسانى بت ها و طاغوت ها مى

باشد . لا اءخاف ما تشركون (ترس موهوم از بت ها ، سبب پافشارى و تعصّب بر بت پرستى بود)

8- تاءثير و نقش هر پديده اى وابسته به اراده خداوند است . لا اءخاف ما تشركون به الاّ ان يشاء ربّى

9- ربوبيّت ، سزاوار كسى است كه احاطه ى علمى دارد . وسع ربّى كلّشى ء علماً

10- حقيقت ، امرى فطرى و وجدانى است كه براى شناخت آن ، تذكّر كافى است . اءفلا تتذكّرون

آيه81

آيه81

81- وَكَيْفَ اءَخَافُ مَآ اءَشْرَكْتُمْ وَلاَ تَخَافُونَ اءَنَّكُمْ اءَشْرَكْتُم بِاللّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَناً فَاءَىُّ الْفَرِيقَيْنِ اءَحَقُّ بِالاَْمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ

و چگونه از چيزى كه شريك خدا ساخته ايد بترسم و حال آنكه شما آنچه را كه خدا هيچ دليلى درباره ى آن بر شما نازل نكرده است شريك او گرفته و نمى ترسيد ؟ اگر مى دانيد (بگوييد كه ) كدام يك از ما دو دسته به ايمنى (در قيامت ) سزاوارتر است ؟

نكته ها

O كلمه ى سلطان ، به معناى دليل و حجّت و برهان است .

O بر خلاف آنان كه ترس را انگيزه ى اعتقاد به خداوند مى دانند ، اين آيه ، ترس را انگيزه ى شرك مى داند .

پيام ها

1- از تهديدات موهوم ، نهراسيد . كيف اءخاف ما اءشركتم

2- امنيّت روحى ، در پرتو توحيد حاصل مى گردد . كيف اءخاف ما اءشركتم

3- عقائد دينى بايد بر اساس دليل و برهان باشد . كيف ما اءشركتم باللّه ما لم يُنزّل به عليكم سلطانا

4- در بحث و مناظره ، نبايد تعصّب مردم را تحريك كرد . فاءىّ الفريقين و نفرمود : ما در امان و شما در خطريد .

5- علم صحيح ، وسيله راهيابى به خداست ، اگر آن را درست به كار گيريم ، به نتايج صحيح مى رسيم . ان كنتم تعلمون

آيه82

82- الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَلَمْ يَلْبِسُوَّاْ إِيمَنَهُم بِظُلمٍ اءُوْلَئِكَ لَهُمُ الاَْمْنُ وَهُم مُهْتَدُونَ

كسانى كه ايمان آورده و ايمانشان را به ستم و شرك نيالودند ، آنانند كه برايشان ايمنى (از عذاب ) است و آنان هدايت يافتگانند .

آيه83

آيه83

83- وَتِلْكَ حُجَّتُنَا ءَاتَيْنَهَا إِبْرَهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَتٍ مَن نَشَاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ

اين (نوع استدلال ) حجّت ماست كه در برابر قومش به ابراهيم داديم ، هر كس را كه بخواهيم (و شايسته بدانيم ) به درجاتى بالا مى بريم . همانا پروردگارت حكيم و داناست (و بر اساس علم و حكمت مقام انسان ها رابالا مى برد) .

نكته ها

O آيات قبل درباره ى توحيد و شرك بود و اين آيات به منزله ى جمع بندى آيات گذشته است ، چنانكه امام عليه السلام فرمود : مراد از ظلم در اين آيه شرك است . (178)

O در بعضى روايات مراد از ظلم را شك و ترديد گرفته اند . (179) البتّه شك گاهى غير اختيارى و مقدّمه ى تحقيق است ، ولى گاهى جنبه بهانه و تشكيك دارد كه اين نوع دوّم ، ظلم است . (180)

O امام باقر عليه السلام فرمود : اين آيه درباره حضرت على عليه السلام نازل شد كه لحظه اى در طول زندگى به سراغ شرك نرفت . (181)

O كلمه ى لبس به معناى پوشاندن است . بنابراين ايمان چون فطرى است ، نابود شدنى نيست بلكه غبارهايى آن را مى پوشاند .

پيام ها

1- آفت ايمان ، ظلم و شرك و به سراغ رهبران غير الهى رفتن است . آمنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم

2- حفظ ايمان ، مهمتر از خود ايمان است . لم يلبسوا ايمانهم بظلم اولئك لهم الامن

3- امنيّت و هدايت واقعى ، در سايه ى ايمان و عدالت است . آمنوا . . . لهم الاءمن و هم مهتدون (نه مؤ منانِ ظالم ، هدايت يافته اند و نه عدالت خواهان بى ايمان )

4- تا ايمان خالص نباشد ، دلهره است . و لم يلبسوا . . . بظلم . . . لهم الاءمن

5- علم و حكمت دو شرط لازم براى تدبير و مديريّت است . اِنّ ربّك حكيم عليم (با توجّه به اينكه كلمه ربّ در لغت به معناى مدير و مربّى آمده است

)

6- موحّدى كه با برهان و دليل در برابر انحراف هاى جامعه بايستد ، داراى درجاتى است . درجات

7- درجات الهى ، حكيمانه به افراد داده مى شود . نرفع درجات . . . حكيم

آيه84

آيه84

84- وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَقَ وَيَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنَا وَنُوحاً هَدَيْنَا مِن قَبْلُ وَ مِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُدَ وَسُلَيْمَنَ وَاءَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَرُونَ وَ كَذ لِكَ نَجْزِى الْمُحْسِنِينَ

و ما به او (ابراهيم ) ، اسحق و يعقوب را بخشيديم و يكايك آنان را هدايت كرديم و نوح را پيش از آنان هدايت كرده بوديم . و از نسل او (ابراهيم ) ، داود و سليمان و ايّوب و يوسف و موسى و هارون را (نيز هدايت كرديم ) وما اين گونه نيكوكاران را پاداش مى دهيم .

نكته ها

O در اين آيه و دو آيه بعد ، جمعا نام 17 نفر از پيامبران آمده است و اين ترتيب ، نه به حسب زمان است و نه به حسب رتبه ، شايد هم تقسيم آنها در اين سه آيه بر اين اساس باشد كه در آيه 84 نام پيامبرانى آمده است كه حكومت داشتند . در آيه ى 85 پيامبرانى كه فقير بودند و از زندگى دنيا بهره اى نداشتند و در آيه ى 86 پيامبرانى كه گرفتارى هاى ويژه اى داشتند . (182)

O در ضمير ذرّيته دو احتمال است يكى آنكه ضمير به حضرت ابراهيم برگردد ، چون آيات پيش درباره ى اوست و اكثر اين افراد از نسل اويند ، روايت نيز همين را مى فرمايد . ديگر آنكه به نوح عليه السلام برگردد ، چون ضمير به نام او نزديكتر است و از نسل او پيامبرانى همچون لوط بوده اند .

پيام ها

1- فرزند صالح ، هديه و موهبت الهى است . وهبنا نجزى

2- پيامبرزادگى به تنهايى سبب افتخار نيست ، ذرّيه ابراهيم ، خودشان كمالاتى داشتند و از هدايت الهى برخوردار بودند . كلا هدينا

3- سنّتِ هدايت و بعثت ، همواره جريان داشته است . ونوحا هدينا من قبل

4- الطاف الهى بى حساب و جهت به كسى داده نمى شود . كذلك نجزى المحسنين

85- وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعيْسَى وَإِلْيَاسَ كُلُّ مِنَ الْصَّلِحِينَ

و زكريّا ، يحيى ، عيسى و الياس را (نيز هدايت كرديم و) همه از شايستگانند .

آيه86

86- وَإِسْمَعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطاً وَكُلاًّ فَضَّلْنَا عَلَى الْعلَمِينَ

و اسماعيل و يَسَع و يونس و لوط را (نيز هدايت كرديم ) و همه را بر جهانيان برترى داديم .

آيه87

آيه87

87- وَمِنْ ءَابَآئِهِمْ وَذُرِّيَّتِهِمْ وَإِخْوَنِهِمْ وَاجْتَبَيْنَهُمْ وَهَدَيْنَهُمْ إِلَى صِرَ طٍ مُسْتَقِيمٍ

واز پدران وذرّيه وبرادرانشان ، كسانى را (مورد لطف قرارداده وبه خاطر لياقتشان آنان را به نبوّت ) برگزيديم و به راه راست هدايتشان كرديم .

نكته ها

O برخى گمان كرده اند كه ذريّه تنها به نوه هاى پسرى گفته مى شود ، در حالى كه حضرت عيسى كه پدر نداشت و تنها از طرف مادر به ابراهيم عليه السلام منسوب بود ، در اين آيه از ذريّه حضرت ابراهيم به شمار آمده است . و من ذرّيّته . . . عيسى امام صادق و امام كاظم 8 به استناد همين آيه ، اهل بيت عليهم السلام را كه از طرف مادر به پيامبر مى رسند ، ذرّيه رسول اللّه و ابناء رسول اللّه دانسته اند . (183) فخررازى نيز در تفسير خود ، اين نكته را پذيرفته است . در تفسير المنار هم حديثى از صحيح بخارى نقل شده كه رسول خدا صلى الله عليه و آله كلمه ى ذريّه را درباره امام حسن عليه السلام به كار برده است .

O در اينكه يَسَع نام مستقلّى است ، يا اينكه مضارع وسع است (مثل يحيى ) و يا اينكه همان يوشع است كه با تغييراتى از عبرى به عربى وارد شده ، اقوالى است .

O برخى خواسته اند از كلمه ى مِن در مِن آبائِهم استفاده كنند كه در ميان پدران انبيا افراد منحرف هم بوده اند ولى لحن آيات ، در مقام برگزيدگى پدران براى نبوت است . نه در مقام كفر و ايمان آنان . (184)

آيه88

آيه88

88- ذَلِكَ هُدَى اللّهِ يَهْدِى بِهِ مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ اءَشْرَكُواْ لَحَبِطَ عَنْهُم مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ

آن هدايت خداست ، هر كس از بندگانش را كه بخواهد به آن هدايت مى كند و اگر شرك ورزند ، قطعاً آنچه انجام داده اند از

دستشان خواهد رفت .

پيام ها

1- هدايت واقعى ، هدايت خداوند است . هدايت هاى ديگر ، سراب است . ذلك هدى اللّه

2- هدايت ، كار خداست . حتّى پيامبران ، از خود راه هدايتى ندارند . يهدى به مَن يشاء

3- شرك ، عامل محو و باطل شدن كارهاست . لو اشركوا لحبط

4- در سنّت الهى ، تبعيض نيست . حتّى اگر پيامبران شرك ورزند ، تنبيه مى شوند ، چون اصالت با حقّ است ، نه اشخاص . (با توجّه به اينكه آيات قبل مربوط به انبيا است ) . ولو اءشركوا

5- انبيا معصومند و غبار شرك هرگز بر دامانشان نمى نشيند . در آيه ، فرضِ شرك به عنوان فرض محال آمده است . لَوْ

6- در جهان بينى الهى ، ارزش كارها در اخلاص آنهاست . اگر اخلاص نباشد ، چيزى باقى نمى ماند . ولو اءشركوا لحبط

آيه89

آيه89

89- اءُوْلَئِكَ الَّذِينَ ءَاتَيْنَهُمُ الْكِتَبَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَؤُلاَءِ فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْماً لَيْسُواْ بِهَا بِكَفِرِينَ

آنان كسانى بودند كه كتاب آسمانى و حكومت و قضاوت و مقام نبوّت به آنان داديم . پس اگر اين مشركان به آنها كفر ورزند و نپذيرند (ناراحت نباش ، چرا كه ) ما گروهى ديگر را كه به آن كافر نيستند مى گماريم .

نكته ها

O كلمه ى حُكم ، هم به معناى حكومت وزمامدارى است ، هم به معناى قضاوت و داورى و هم به معناى درك و عقل . در مفردات راغب ، معناى اصلى آن منع وجلوگيرى ذكر شده و چون عقل وقضاوت وحكومتِ صحيح مانع اشتباه وخلافند ، به آنها حُكم اطلاق شده است .

O در تفسير المنار و روح المعانى از مفسّران نقل شده كه مراد از (قومى كه كفر نمى ورزند و حقّ را پذيرفته و حمايت مى كنند) ايرانيانند . (185)

O امام صادق عليه السلام فرمود : اصحاب صاحب اين امر ، محفوظ هستند ، اگر همه ى مردم از او دور شوند ، خداوند اصحاب او را مى آورد . آنان همان كسانى هستند كه خداوند درباره ى آنان فرمود : فاِن يكفر بها هؤ لاء فقد وكّلنا . . . (186)

پيام ها

1- پيامبران ، حقّ حكومت و قضاوت دارند . آتيناهم الكتاب و الحكم و النبوّة

2- نيكوكارى ، صلاح پيشگى و راه يافتن به راه مستقيم ، از اوصاف انبياست . نجزى المحسنين . . . . كلُّ من الصالحين . . . . هديناهم الى صراط مستقيم . . . . . آتيناهم الكتاب

3- هر مكتب طرفداران ومخالفانى دارد وميان آنان نيز ريزش است و هم رويش . گاهى طرفدار ، مخالف و يا مخالف ، طرفدار مى شود . مسلمان ، مرتدّ و كافر ، مسلمان مى شود . فاِن يكفر بها هؤ لاء فقد وكّلنا بها قوماً

4- با كفر گروهى ، مكتب حقّ بى طرفدار نمى ماند . وقتى راه ، حقّ و الهى باشد ، آمد و

رفت افراد نبايد در انسان اثر كند . فاِن يكفر بها هؤ لاء فقد وكّلنا بها قوماً

آيه90

آيه90

90- اءُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللّهُ فَبِهُدَيهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لاَ اءَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ اءَجْراً إِنْ هُوَ إِلا ذِكْرَى لِلْعَلَمِينَ

آنان كسانى اند كه خداوند هدايتشان كرده ، پس به هدايت آنان اقتدا كن . (اى پيامبر ! به مردم ) بگو : من بر اين (رسالت ودعوت ) از شما مزدى طلب نمى كنم ، اين قرآن جز تذكّرى براى جهانيان نيست . (و خواست من جز پندگرفتن اهل عالم نيست ) .

نكته ها

O حرف ه در اقتده ، ضمير نيست ، بلكه هاء سَكت است و براى وقف به كار مى رود .

پيام ها

1- پيروى از هدايت پيامبران ، اقتدا به هدايت الهى است . هَدَى اللّه فَبِهُداهمُ اقتَدِه

2- نام و ياد و راه اولياى خدا بايد زنده بماند و نوآورى ها نبايد ارزش هاى پيشين را از ياد ببرد . فبهداهُمُ اقتَدِه

3- ارزش انسان به خط فكرى و سيره ى عملى اوست . (فرمود : فَبِهُداهُمُ اقتده ، و نفرموده : بهم اقتَدِه ) .

4- نسخ اديان گذشته ، به معناى بطلان اصول و كليّات آنها نيست ، خط كلّى انبيا بايد تداوم يابد . فَبِهُداهمُ اقتَدَه

5- موفّق ترين انسان بايد از كمالات و اخلاق نيك و روش استوار پيشينيان بهره مند شود . فَبِهداهمُ اقتَده

6- اهداف تمام انبيا ، يكى است . (زيرا اقتدا به انبيايى كه اهداف متضادّى دارند ممكن نيست ) . فبهداهم اقتده

7- دليل و نتيجه ى پيروى ، بايد هدايت يافتگى باشد . هَدَى اللّه فبهداهم اقتده

8- مبلّغ نبايد به دنياطلبى ، گرايش داشته و به آن متّهم شود . قل لااءسئلكم

9- يكى از تفاوت هاى پيامبران با ديگر مدّعيان آن است كه هدف پيامبران ، مادّيات نيست . لا اءسئلكم

10- انبيا ، مايه ى يادآورى انسان هاى فراموشكار و غافلند . ذِكرى

11- اسلام ، دين جهانى است . ذكرى للعالمين

آيه91

آيه91

91-واْ مَا اءَنزَلَ اللّهُ عَلَى بَشَرٍ مِن شَىْءٍ قُلْ مَنْ اءَنْزَلَ الْكِتَبَ الَّذِى جَاءَ بِهِ مُوسَى نُوراً وَ هُدًى لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا وَ تُخْفُونَ كَثِيراً وَ عُلِّمْتُم مَا لَمْ تَعْلَمُوَّاْ اءَنْتُمْ وَ لاَ ءَابَاؤُكُمْ قُلِ اللّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِى خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ

خداوند را آنگونه كه شايسته ى اوست نشناختند ، چرا كه گفتند : خداوند بر هيچ بشرى ، چيزى نازل

نكرده است . بگو : كتابى را كه موسى آورد و نور و هدايت براى مردم بود ، چه كسى نازل كرد ؟ كتابى كه آن را ورق ورق كرده (و به دلخواه خود) بخشى را آشكار و بسيارى را پنهان مى سازيد ، و آنچه را شما و پدرانتان نمى دانستيد ، (از طريق همان كتاب آسمانى تورات ، ) به شما آموخته شد . (اى پيامبر ! ) بگو : خدا (بود كه آنها را نازل كرد) ، سپس رهايشان كن تا در ياوه گويى هاى خود غوطه ور باشند .

نكته ها

O گروهى از يهود با اينكه به نزول وحى بر حضرت موسى عقيده داشتند ، امّا از سر لجاجت مى گفتند : خداوند بر هيچ پيامبرى كتابى نازل نكرده است .

اين آيه مى فرمايد : حرف شما با عقيده شما تناقض دارد . اگر خداوند بر هيچكس وحى نمى فرستد ، پس تورات را كه به آن عقيده داريد چه كسى نازل كرده است ؟

پيام ها

1- فرستادن پيامبران و كتب آسمانى ، لطفى از سوى خدا به بندگان است . كسانى كه آنان را انكار مى كنند ، در واقع منكر لطف ، رحمت و حكمت الهى اند . ما قدروا اللّه . . .

2- به شبهاتى كه القا مى شود بايد پاسخ داد . قالوا . . . قل

3- تورات اصلى ، نور و هدايت بوده است . نورا و هدى

4- در تورات مطالبى بوده كه علماى يهود آنها را كتمان كرده اند . تخفون كثيرا

5- مبلّغان دينى بايد بدون مصلحت انديشى بى مورد ، معارف و حقايق مكتب را براى مردم بيان نمايند . ماقدروا اللّه . . . تخفون كثيرا

6- بدون وحى ، دست انسان از معارف بسيارى كوتاه است . عُلِّمتم ما لم تعلموا . . .

7- وظيفه ى انبيا ، ابلاغ است ، نه اجبار . قل اللّه ثمّ ذرهم

8- احتجاج بايد به قدر ضرورت باشد نه بيشتر . اين آيه كه خود نوعى احتجاج است مى فرمايد : اكنون كه نمى پذيرند آنان را رها كن . ذرهم

آيه92

آيه92

92- وَهَذَا كِتَبٌ اءَنزَلْنَهُ مَبَارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذِى بَيْنَ يَدَيْهِ وَلِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالاَْخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَهُمْ عَلَى صَلاَ تِهِمْ يُحَافِظُونَ

اين مبارك كتابى است كه نازل كرده ايم ، تصديق كننده آنچه (از كتب آسمانى ) كه پيش از آن آمده است ، (تا مردم را به پاداش هاى الهى مژده دهى ) و اهل مكّه و كسانى را كه اطراف آن هستند هشدار دهى و(البتّه ) آنان كه به آخرت ايمان دارند به آن (قرآن ) نيز ايمان خواهند آورد وهمانان بر

نمازهاى خود محافظت دارند .

نكته ها

O در اين آيه ، لتنذر همراه با واو آمده است ، وَ لِتُنذِرَ شايد اشاره به اين باشد كه قرآن ، غير از انذار ، هدف هاى ديگرى نيز دارد .

O با آنكه انبيا مبشّران هدايت و نجاتند ، ولى چون دفع ضرر مقدّم بر جلب منغعت است و نياز روحى انسان به انذار بيشتر است ، در قرآن كلمه نذير و مشتقّات آن ، بيش از بشير و مشتّقات آن به كار رفته است .

پيام ها

1- قرآن ، در بردارنده ى همه بركات است . (همچون : هدايت ، عبرت ، شفا ، رشد ، عزّت ) مبارك

2- قرآن ، هماهنگ با كتب آسمانى ديگر و تصديق كننده آنهاست و اين نشانه ى وحدت هدف و الهى بودن آنهاست . مصدّق

3- در تبليغ بايد از اُمّالقرى و مراكز مهم شروع كرد و سپس به اطراف پرداخت . لتنذر اُمّالقرى و من حولها

4- عقيده به قرآن و قيامت ، در كنار هم است . يؤ منون بالا خرة يؤ منون به

5- روشن ترين مظهر ايمان ، نماز است . على صلاتهم يحافظون

6- ايمان به آخرت ، از عوامل مراقبت بر نماز است . يؤ منون بالاخرة . . . على صلاتهم يحافظون

آيه93

آيه93

93-ُمِثْلَ مَا اءَنزَلَ اللّهُ وَلَوْ تَرَى إِذِ الْظَّلِمُونَ فِى غَمَرَتِ الْمَوْتِ وَالْمَلَ ئِكَةُ بَاسِطُواْ اءَيدِيهِمْ اءَخْرِجُواْ اءَنفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهَوْنِ بِمَا كُنْتُمْ تَقُولُونَعَلَى اللّهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَكُنتُمْ عَنْ ءَاي تِهِ تَسْتَكْبِرُونَ

و كيست ظالم تر از آنكه بر خدا دروغى بست و يا گفت : به من وحى شده ، در حالى كه چيزى به او وحى نشده است . و نيز آن كس كه گفت : به زودى من هم مثل آنچه خدا نازل كرده نازل مى كنم . و (اى پيامبر ! ) اگر ببينى زمانى را كه ستمگران در سكرات مرگ قرار گرفته و فرشتگان (براى قبض روح آنان ) دست هاى (قدرت ) خويش را گشوده و فرمان جان دادن مى دهند (و مى گويند : ) امروز به خاطر نسبت هاى ناروا كه به خداوند مى داديد و از آيات او سرپيچى مى كرديد

، به عذاب خواركننده كيفر داده خواهيد شد .

نكته ها

O در شاءن نزول اين آيه چنين آمده است : شخصى به نام عبدبن سعد از نويسندگان وحى بود . رسول خدا صلى الله عليه و آله او را به خاطر خيانتى طرد كرد . او هم مردم را جمع كرده و مى گفت : من نيز مى توانم آياتى مثل قرآن بياورم .

بعضى هم شاءن نزول آيه را ادّعاى پيامبرى مسيلمه كذّاب دانسته اند كه در اواخر عصر پيامبر صلى الله عليه و آله پيش آمد و آيه را مدنى پنداشته اند كه به امر پيامبر در اينجا گنجانده شده است .

O غَمَرات از غمره ، به معناى شدايد لحظه ى مرگ است كه انسان را در كام خود فرومى برد .

O برخى از مدّعيان پيامبرى عبارت بودند از : مسيلمه در يمن ، اءسود عنسى در يمن ، طليحه اسدى در بنى اسد . (187)

O امام صادق عليه السلام فرمود : مراد از عذاب هون ، مرگ در حال تشنگى است . (188)

O امام باقر عليه السلام كسانى را كه بى جهت ادّعاى امامت كنند ، از مصاديق اين آيه دانسته اند . (189)

پيام ها

1- افترا به خداوند ظلم فرهنگى است و ادّعاى رهبرى از سوى نااهلان ، بزرگ ترين ظلم است . و مَن اءظلم ممّن افترى . . . اءو قال اوحى الىّ

2- دشمن حقّ ، يا حقّ را پايين مى آورد ، يا خود را بالا مى برد . ابتدا مى گويد : قرآن افسانه است ، اگر موفّق نشد ، مى گويد : من هم مى توانم مثل قرآن حرف هاى جالب بزنم . ساءنزل مثل ما اءنزل اللّه

در جاى ديگر مى خوانيم : لو نشاء لقلنا مثل هذا(190)

3- مدّعيان نااءهل ودروغين مناصب دينى ، بدجان مى دهند . ولو ترى اِذِالظّالمون . . .

4- كيفرهاى اخروى از لحظه ى مرگ شروع مى شود ، به كافران مى گويند : جان بده ، بمير ، اءخرجوا اءنفسكم كه همراه با نوعى تحقير است .

5- روح انسان از جسم او مجرّد و مستقلّ است . اءخرجوا اءنفسكم

6- كيفر توهين به وحى ودين ، عذاب مهين وخواركننده است . تجزون عذاب الهون

آيه94

آيه94

94-مُونَا فُرَ دَى كَمَا خَلَقْنَكُمْ اءَوَّلَ مَرَّةٍ وَتَرَكْتُمْ مَا خَوَّلْنَكُمْ وَرَآءَ ظُهُورِكُمْ وَمَا نَرَى مَعَكُمْ شُفَعَاَّءَكُمُ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ اءَنَّهُمْ فِيكُمْ شُرَكَؤُاْ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَضَلَّ عَنكُم مَّاكُنتُمْ تَزْعُمُونَ

به راستى همان گونه كه نخستين بار شما را آفريديم ، اكنون نيز (به هنگام مرگ يا قيامت ) تك و تنها نزد ما آمديد و همه ى اموالى را كه به شما داديم پشت سر گذاشتيد و آن شفيعان را كه در (تعيين سرنوشت ) خودتان شريكان خدا مى پنداشتيد ، همراه شما نمى بينيم . به راستى (پيوندهاى ) ميان شما گسسته و آنچه (از شريكان و شفيعان كه به نفع خود)مى پنداشتيد از (دست ) شما رفت .

نكته ها

O اين خطاب ، در لحظه ى مرگ يا هنگام قيامت ، با مشركان صورت مى گيرد .

خَوَّلنا از خَوَل ، به معناى چيزى است كه نياز به سرپرست دارد و معمولاً به اموال گفته مى شود . خوّلناكم به معناى تمليك و اعطاست .

پيام ها

1- در قيامت ، انسان ، تنهاست . جئتمونا فُرادى

2- معاد ، جسمانى است . كما خلقناكم اءوّل مرّة

3- مشركان به چهار چيز تكيه داشتند : قوم و قبيله ، مال و دارايى ، بزرگان و اربابان و بت ها و معبودان .

اين آيه ، بى ثمرى هر چهار تكيه گاه را در قيامت مطرح مى كند :

فُرادى بدون قوم و قبيله .

تَركتُم ما خَوّلناكم بدون مال و ثروت و دارايى .

ما نَرَى مَعكم شُفعاء بدون يار و ياور .

ضَلّ عنكم محو تمام قدرت هاى خيالى .

4- گمان هاى بى پايه ، اساس بسيارى از گمراهى هاست . شُفعاءكم الّذين زعمتم

5- در قيامت ، حقايق ظاهر و سراب ها ، محو مى شوند . ضَلّ عنكم ما كنتم تزعمون

آيه95

آيه95

95- إِنَّ اللّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَى يُخْرِجُ الْحَىَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَىِّ ذَلِكُمْ اللّهُ فَاءَنَّى تُؤْفَكُونَ

همانا خداوند ، شكافنده ى دانه و هسته است ، زنده را از مرده بيرون مى آورد و بيرون آورنده ى مرده از زنده است . آن است خداوند شما ، پس چگونه (از حقّ) منحرف مى شويد ؟

نكته ها

O فالق از فلق به معناى شكافتن است . حَبّ و حَبّه ، به دانه هاى خوراكى و غذايى مثل گندم و جو گفته مى شود . نَوى به معناى هسته است .

O از علف بى جان ، حيوان جاندار و از حيوان جاندار ، شير بى جان پديد مى آيد . از هسته بى جان ، درخت زنده ، و از درخت رشديافته ، هسته ى بى جان خارج مى شود .

O يكى از مصاديق آيه به گفته روايات آن است كه گاهى از انسان هاى بى ايمان ، افراد مؤ من پديد مى آيد و از انسان هاى با ايمان ، گاهى فرزندان كافر به وجود مى آيد . (191) يخرج الحىّ مِنَ الميّت و مخرج الميّت مِنَ الحَىّ

پيام ها

1- كاشتن دانه و هسته ، كار انسان است ، ولى شكافتن و روياندن ، كار خداست . اِنّ اللّه فالق الحَبّ و النوى

2- دقّت در آثار طبيعى ، از بهترين راه هاى خداشناسى است . فالق الحَبّ . . . مخرج الميّت . . . ذلكم اللّه

3- رزق و روزى انسان ، از راه همين دانه ها و بذرهاست كه خداوند رويانيده است ، پس به سراغ چه كسى مى رويم ؟ فاءنّى تؤ فكون

آيه96

آيه96

96- فَالِقُ الاِْصْبَاحِ وَجَعَلَ الَّيْلَ سَكَناً وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ حُسْبَاناً ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ

(خداوند ، ) شكافنده ى سپيده دم است ، و شب را مايه ى آرامش قرار داد و خورشيد و ماه را اسباب شمارش (ايّام ) . اين است اندازه گيرى خداوند قدرتمند دانا .

نكته ها

O اِصباح هم به معناى صبح است ، هم به معناى سپرى كردن شب و وارد صبح شدن ، امّا در اينجا مراد ، هنگام دميدن سپيده ى صبح است .

O در آيه ى قبل ، سه نشانه از قدرت خداوند در زمين مطرح شد ، در اين آيه نشانه هايى از قدرت الهى در آسمان ها آمده است . شب و روز دو نشانه از قدرت الهى است كه به واسطه ى گردش منظّم خورشيد و ماه پديد مى آيند .

O شب ، براى استراحت است و از كار و تلاش و سفر در شب ، نكوهش شده است . (192) (از اينكه در اين آيه ، شب عامل سكون و آرامش شمرده شده ، معلوم مى شود صبح براى كار و تلاش است . )

O امام رضا عليه السلام فرمود : ازدواج را در شب قرار دهيد ، چون شب و همسر ، هر دو وسيله ى سكون و آرامش انسانند . (193)

پيام ها

1- پيدايش شب و روز ، نياز به قدرت و دانش دارد كه اين كار را با تقدير و اندازه گيرى دقيق انجام دهد . فالق الاصباح . . . تقدير العزيز العليم

2- خورشيد و ماه ، وسيله ى نظم و حسابرسى و برنامه ريزى است . (194) حسباناً

3- برنامه ريزى دقيق واجراى كامل ، نياز به علم وقدرت دارد . تقدير العزيز العليم

4- تفكّر در نظم دقيق كرات آسمانى ، راه خداشناسى است . انّى تؤ فكون . . . فالق الاصباح . . .

آيه97

آيه97

97- وَهُوَ الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُواْ بِهَا فِى ظُلُمَتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الاَْيَتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ

و اوست كسى كه ستارگان را براى شما قرار داد تا در تاريكى هاى خشكى و دريا ، به وسيله آنها راه را يابيد . قطعا ما نشانه ها را براى قومى كه آگاه و دانايند به تفصيل روشن ساختيم .

نكته ها

O علم هيئت ، از قديمى ترين علوم بشرى است و انسان از ستارگان در سفرهاى صحرايى و دريايى بهره مى برده است . اين وسيله ابزارى مطمئن ، هميشگى ، دست نخورده ، طبيعى ، عمومى و بى هزينه است .

O اسلام به مظاهر طبيعت ، توجّه خاصّى دارد . نام برخى سوره ها از اشياى طبيعى است . عبادات اسلامى نيز با طبيعيات گره خورده است ، همچون : وقت شناسى ، قبله شناسى ، خسوف و كسوف و نماز آيات ، اوّل ماه و هلال . اينها سبب آشنايى مسلمانان با علم هيئت و ايجاد رصدخانه هايى در بغداد ، دمشق ، قاهره ، مراغه و اندلس و نگارش كتاب هايى در اين زمينه به دست مسلمانان شد .

O خداوند براى سفرهاى دريايى و صحرايى كه در عمر انسان ها به ندرت پيش مى آيد ، خداوند راهنما قرار داده است ، آيا مى توان پذيرفت كه براى حركت دائمى انسان ها و گم نشدنشان در مسير حق ، راهنما قرار نداده باشد ؟ و اين بيانگر لزوم رسالت و امامت براى هدايت بشر مى باشد .

O در احاديث مراد از ستارگان هدايت كننده ، رهبران معصوم و اولياى خدا بيان شده است .

(195)

پيام ها

1- ستارگان ، مخلوق خدا و وسيله ى راهيابى اند ، (نه آنگونه كه برخى پنداشتند خالق و مدبّرند) . جعل لكم النّجوم لتهتدوا بها

2- نظام ستارگانِ آسمان چنان دقيق است كه مى توان راه هاى زمينى را با آن پيدا كرد . لتهتدوا بها

3- شناخت وزن و حجم و ميزان فاصله و سرعت حركت و مدار ستارگان و كلاً علم ستاره شناسى و نجوم ، به تنهايى انسان را به خدا نمى رساند ، بايد انسان اراده كند و بخواهد كه از اين راه ، خدا را بشناسد . لقوم يعلمون

(آرى ، تنها نگاه به آيينه براى اصلاح سر وصورت كافى نيست ، بلكه اراده و تصميم و اقدام براى اصلاح نيز لازم است ، چه بسيارند آيينه فروشانى كه دائما به آيينه نگاه مى كنند ، ولى حتّى يقه ى خود را صاف نمى كنند . )

آيه98

آيه98

98- وَهُوَ الَّذِى اءَنْشَاءَكُم مِن نَفْسٍ وَ حِدَةٍ فَمُسْتَقَرُّ وَمُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الاَْيَتِ لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ

و اوست كسى كه شما را از يك نفْس آفريد ، پس برخى قرار يافته (و به دنيا آمده اند) و برخى (در پشت پدرها و رحم مادرها) به امانت گذاشته شده اند . ما آيات خويش را براى گروهى كه مى فهمند به تفصيل بيان كرديم .

نكته ها

O در تعبير اءنشاء دو نكته نهفته است : 1 ابتكار 2 تربيت مستمر ، در آفرينش انسان هم نوآورى و ابتكار است ، هم تربيت مستمر . آرى ، آفريدن تقليدى يا آفريدن و رها كردن ، چندان ارزشى ندارد .

O در باره ى تعبير مستقر و مستودع ، معانى ديگرى هم گفته شده است ، از جمله : شما داراى روح پايدار و جسم ناپايداريد ، شما داراى ايمان پايدار و يا ناپايداريد ، شما از نطفه ى زن كه در رحم پايدار است و نطفه ى مرد كه ناپايدار است پديد آمده ايد ، مستقر در زمين و وديعه ى در قبر تا روز قيامت هستيد ، نعمت ها گاهى پايدار است و گاهى ناپايدار . در دعايى از امام صادق عليه السلام نقل شده كه پس از نماز عيد غدير ، از خدا خواسته شود نعمت هايش را براى ما مستدام بدارد ، چون خود فرموده است : فمستقر و مستودع . (196)

پيام ها

1- اصل و ريشه ى همه ى شما يكى است ، پس اين همه اختلاف و برترى طلبى و تبعيض چرا ؟ من نفس واحدة

2- اين همه تنوّع و نوآورى در خلقت انسان ها تنها از يك نفْس ، نشانه ى عظمت خداوند است . و هوالّذى انشاكم من نفس واحدة

3- همه ى داده ها پايدار نيست . تا نعمت و امكانات هست ، بهترين استفاده و بهره را ببريم . فمستقر و مستودع

4- انسان تا اهل فهم نباشد ، از معارف بهره نمى برد . قد فصّلنا الايات لقوم يفقهون

آيه99

آيه99

99-و هو الذي انزل من السما ما فاخرجنابه نبات كل شي فاخرجنا منه خضرا نخرج منه حبا مترا رَاكِباً وَمِنَ الْنَّخْلِ مِن طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِيَةٌ وَجَنَّتٍ مِنْ اءَعْنَابٍ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُشْتَبِهاً وَغَيْرَ مَتَشَبِهٍ انظُرُواْ إِلَى ثَمَرِهِ إِذَا اءَثْمَرَ وَيَنْعِهِ إِنَّ فِى ذَ لِكُمْ لاََيَتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ

و او كسى است كه از آسمان ، آبى نازل كرد ، پس به وسيله ى آن ، هر گونه گياه برآورديم و از آن سبزه ها خارج ساختيم . از آن (سبزه ها) دانه هاى برهم نشسته و چيده شده بيرون آوريم . و از شكوفه ى خرما خوشه هايى نزديك بهم (پديد آوريم ) و نيز باغ هايى از (انواع ) انگورها و زيتون و انار (پرورش دهيم ) كه برخى شبيه به هم و برخى غير متشابهند . به ميوه ى آن ، آنگاه كه بار دهد و آنگاه كه ميوه مى رسد بنگريد . همانا در آن ، نشانه هايى براى گروه با ايمان است .

نكته ها

O در آيه ى قبل فرمود : همه ى انسان ها از نفْسِ واحدند ، در اين آيه مى فرمايد : همه ى گياهان و درختان و ميوه ها نيز از يك سرچشمه اند وآن آب باران است .

O متراكب از ريشه ى ركوب ، ميوه هاى سوار بر هم و دانه هاى درهم فشرده است . طلع خوشه ى سربسته خرماست و قنوان ، رشته هاى باريك كه بعداً خوشه هاى خرما را تشكيل مى دهد . دانية ، خوشه هاى به هم نزديك و يا نزديك به زمين ، به خاطر سنگينى بار آن است . مراد از

متشابه ، يا درختانى است كه شباهت ظاهرى به هم دارند مثل زيتون و انار و يا ميوه هايى است كه شبيه به يكديگرند .

O در اين آيه و دو آيه قبل سه تعبير پى در پى آمده است : لقوم يعلمون ، لقوم يفقهون و لقوم يؤ منون كه رمز آن در پيام 4 ، بيان گرديده است .

پيام ها

1- مايه ى رويش همه ى گياهان ونباتات ، آب باران است . من السماء ماءً فاءخرجنا به نبات كلّ شى ء

2- هم نزول باران ، هم روياندن گياه و ميوه ، كار خداست . اءنزل . . . نخرج

3- رابطه ى انسان با ميوه ها فقط رابطه ى مادّى و غذايى نباشد ، بلكه رابطه ى فكرى و توحيدى هم باشد . اُنظروا الى ثمره . . . فى ذلكم لايات

4- بهره گيرى از ستارگان ، علم و كارشناسى لازم دارد . لقوم يعلمون ، درك اينكه كاروان بشرى همه از يك نفس است و اين كاروان ، به صورت پايدار و ناپايدار در جريان است درك عميق مى طلبد . لقوم يفقهون ، درك اينكه از گياه و باران و ميوه بايد بهره ى معنوى برد و از انتساب همه ى هستى به خدا نبايد غافل بود ، ايمان مى طلبد . لقوم يؤ منون

آيه100

آيه100

100- وَجَعَلُواْ لِلَّهِ شُرَكَاءَ الْجِنَّ وَخَلَقَهُمْ وَخَرَقُواْ لَهُ بَنِينَ وَبَنَتٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ سُبْحَنَهُ وَتَعَلَى عَمَّا يَصِفُونَ

و آنان براى خدا شريكانى از جنّ قرار دادند ، در حالى كه آنان را نيز خدا آفريده است و از روى نادانى براى خداوند ، پسران و دخترانى ساخته و پرداختند . خداوند برتر و منزّه است از آنچه آنان درباره ى او وصف مى كنند .

نكته ها

O خلق ، ايجاد چيزى از روى حساب است وخرق ، پاره كردن چيزى بى رويّه و بى حساب . خرقوا يعنى بدون دقّت و مطالعه مطلبى را اظهار كردن ، يا بدون حساب ساختن و و بى دليل ادّعا كردن است . (197)

O به گفته ى قرآن ، مسيحيان ، حضرت عيسى را و يهوديان حضرت عُزَير را پسر خدا مى دانستند . (198) جمعى هم ملائكه را فرزندان خدا مى پنداشتند . زردشتيان ، اهريمن را كه از جنّ بود رقيب خدا قرار داده و همه ى بدى ها را به او منسوب مى كردند ، برخى عرب ها هم ميان خدا و جنّ ، نسبتى فاميلى معتقد بودند . جعلوا بينه و بين الجنّة نَسَباً(199) اين آيه همه ى آن گمان ها را باطل شمرده و مى فرمايد : خداوند از همه ى اين اوصاف ، منزّه و برتر است .

پيام ها

1- جهل ، ريشه ى خرافه گرايى است . خرقوا . . . بغير علم (عقائد انسان نسبت به خداوند بايد بر اساس علم باشد . )

2- چگونه مخلوق ، شريك خالق مى شود ؟ شركاء . . . و خلقهم

3- ازدواج و فرزند آورى ، تاءمين يك كمبود و نقص است و خداوند از اين عيب ها ، منزّه است . سبحانه

آيه101

101- بَدِيعُ السَّموَتِ وَالاَْرْضِ اءَنَّى يَكُونُ لَهُ وَلَدٌ وَلَمْ تَكُنْ لَهُ صَحِبَةٌ وَخَلَقَ كُلَّ شَىْءٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيمٌ

(او) پديد آورنده ى آسمان ها و زمين است ، چگونه براى او فرزندى باشد ، در حالى كه براى او همسرى نبوده است و او هر چيز را آفريده و به هر چيز داناست .

آيه102

آيه102

102- ذَلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُمْ لاَ إِلَهَ إِلا هُوَ خَلِقُ كُلِّ شَىْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَىْءٍ وَكِيلٌ

آن است خداوند ، پروردگار شما ، معبودى جز او نيست ، آفريدگار هر چيز است ، پس او را بپرستيد و او نگهبان و مدبّر همه چيز است .

نكته ها

O كلمه ى بديع به معناى آفريدن ابتكارى است (نه تقليدى) .

O آنكه آسمان ها و زمين را بدون تقليد و نقشه ى قبلى آفريد ، چه نيازى به فرزند و همسر دارد ؟ او با يك اراده ، آنچه را بخواهد خلق مى كند .

O خالق كلّ شى ء توحيد در خلق است و هو على كلّ شى وكيل توحيد در امر است . له الخلق والامر(200) .

پيام ها

1- آفريدگار جهان ، توانمند است ونيازى به همسر وفرزند ندارد . بديع السموات

2- خدايى را كه قرآن معرفى مى كند ، با خدايى كه ديگران عقيده دارند مقايسه كنيد . ذلكم اللّه

3- در عقيده ى اسلامى ، آفريدگار و پروردگار يكى است . ربّكم . . . خالق كلّ شى ء (امّا مشركين ، خالق را اللَّه مى دانند ، ولى عقيده به چندين ربّ دارند) .

4- خالقيّت مطلقه ى خدا ، دليل توحيد است . لا اله الاّ هو خالق كلّ شى ء

5- هم آفرينش به دست خداست ، هم بقا و ثبات هر چيز به اراده ى اوست . خالق وكيل

6- ربوبيّت وخالقيّت خدا ، فلسفه ى پرستش است . ربّكم . . . خالق كلّشى ء فاعبدوه

آيه103

آيه103

103- لاَ تُدْرِكُهُ الاَْبْصَرُ وَهُوَ يُدْرِكُ الاَْبْصَرَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ

چشم ها او را در نمى يابد ، ولى او چشم ها را در مى يابد و او نامرئى و دقيق و باريك بين و آگاه است .

نكته ها

O كلمه ى بَصَر هم به معناى چشم است و هم به معناى بصيرت . (201) بنابراين آيه را مى توان چنين معنا كرد : نه چشم ظاهرى ، خداوند را مى بيند و نه دل به عمق معرفت او راهى دارد .

O لطيف چند معنى دارد : 1 آنكه عطاى خود را كم بشمارد و طاعت مردم را بسيار ،

2- دقيق ، رسيدگى پنهانى به امور و باريك بينى ، 3 خالق اشياى ظريف و ناپيدا .

4- اهل مدارا و رفاقت ، 5 پاداش دهنده ى اهل وفا و بخشاينده ى اهل جفا .

O امام رضا عليه السلام فرمود : لايقع الاوهام و لايُدرك كيف هو ، افكار و اوهام بر خداوند احاطه ندارد و ذات او آنگونه كه هست قابل ادراك نيست . (202)

O خداوند ، هرگز ديدنى نيست . همين كه حضرت موسى از زبان مردم درخواست ديدن خدا را نمود ، پاسخ شنيد : لَن تَرانِى (203) هرگز مرا نخواهى ديد . برخى از اهل سنّت گفته اند : خدا در قيامت ديده مى شود و به آياتى همچون الى ربّها ناظِرَة (204) استدلال مى كنند . (205) غافل از آنكه خداوند ، جسم و مادّه نيست و مراد از نظر به خداوند ، نگاه با چشم دل است ، زيرا ديدن با چشم ، در جايى است كه چيزى داراى جسم ، مكان

، محدوديّت ، رنگ و . . . باشد و همه ى اينها نشانه ى نياز و عجز است كه خداوند از اين نقص ها مبرّا مى باشد .

O امام على عليه السلام مى فرمايد : نه تنها چشم او را نمى بيند ، بلكه وهم و فكر نيز نمى تواند بر او احاطه پيدا كند . (206) سعدى در ترسيم اين مطلب مى گويد :

اى برتر از خيال و قياس و گمان و وهم

و از آنچه گفته اند و شنيديم و خوانده ايم

مجلس تمام گشت و به آخر رسيد عمر

ما همچنان در اوّل وصف تو مانده ايم

O مراد از جمله ى يدرك الابصار ، علم او به ديده هاى انسان است ، مانند سميع و بصير كه به معناى علم او به شنيدنى ها و ديدنى هاست .

پيام ها

1- خداوند ، جسم مادّى نيست . لاتدركه الابصار

2- هيچ كس از ذات خداوند آگاه نيست . هو اللطيف

3- هيچ پرده و مانعى جلوى علم خدا را نمى گيرد . هواللطيف الخبير

4- با اينكه زشتى هاى ما را مى داند باز هم به ما لطف دارد . وهو اللطيف الخبير

5- خداوند به همه ى لطائف و رموز هستى آگاه است . هواللطيف الخبير

آيه104

آيه104

104- قَدْ جَاءَكُمْ بَصَائِرُ مِن رَبِّكُمْ فَمَنْ اءَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِىَ فَعَلَيْهَا وَمَا اءَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ

همانا از سوى پروردگارتان ، مايه هاى بينش و بصيرت ، (كتب آسمانى و دلائل روشن ) براى شما آمده است . پس هر كه بصيرت يافت ، به سود خود اوست و هر كس كورى گزيد ، به زيان خويش عمل كرده است و من نگهبان و ضامن (ايمان شما به اجبار) نيستم .

نكته ها

O از آيه ى 95 تا اينجا در معرّفى خدا و انتقاد از شرك بود ، اين آيه به منزله ى نتيجه و خلاصه ى آيات گذشته است .

O مشابه اين آيه در قرآن زياد است كه نتيجه ى ايمان وكفر ، خوبى وبدى ، يا بصيرت وكوردلىِ انسان را متوجّه خود او مى داند . همچون :

لها ما كَسَبَت وعليها ما اكتسبت (207)

مَن عَمِلَ صالحاً فلنفسه ومَن اَساء فَعَليها(208)

اِن اءحسنتُم اءحسنتُم لانفُسِكم و اِن اءساتُم فلها(209)

پيام ها

1- با نزول قرآن ، راه عذرى بر هيچ كس باقى نمانده است . قد جاءكم بصائر

2- مردم در انتخاب راه ، آزادند . مَن اءبصر . . . و مَن عمى

3- آگاه كردن مردم ، از شئون ربوبيّت الهى است . بصائر من ربّكم

4- سود ايمان و زيان كفر مردم ، به خودشان برمى گردد نه خدا . فلنفسه . . . فعليها

5- كيفر گروهى از مردم ، نشانه باطل بودن تعاليم انبيا نيست ، بلكه نشانه ى كوردلى خود آنان است . و مَن عمى

6- وظيفه ى پيامبر ، ابلاغ است نه اجبار . ما اءنا عليكم بحفيظ

آيه105

آيه105

105- وَ كَذَلِكَ نُصَرِّفُ الاَْيَتِ وَ لِيَقُولُواْ دَرَسْتَ وَ لِنُبَيِّنَهُ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ

و بدين سان آيات را در شكل هاى گوناگون بيان مى كنيم ، (تا وسيله هدايت شود ولى كافران ايمان نياورده ) و گويند : تو (نزد كسى ) درس خوانده اى ! (بگذار بگويند ، ولى ما) براى كسانى بيان مى كنيم كه اهل فهم و علم باشند .

نكته ها

O كفّار براى باز كردنِ راه تكذيب پيامبر مى گفتند : اين حرف ها از خودش نيست ، از ديگرى آموخته است . دَرَسْتَ چنانكه در موارد ديگر نيز مى گفتند : انّما يُعلِّمُه بَشَر(210) انسانى به او ياد داده است ، اءعانَه عَليهِ قَومٌ آخَرون (211) گروهى ديگر كمكش كرده اند .

پيام ها

1- تنوّع در شيوه ى بيان و استدلال و آموزش ، راه پذيرش را بازتر مى كند . نصرّف الا يات

2- مخالفين به اهميّت قرآن اعتراف دارند و مى گويند : اين معارف را از كسى آموخته و نمى گويند حرفها بى محتوى است . دَرَسْتَ

3- در مقابل آيات الهى ، برخى با تهمت و انكار ايستادگى مى كنند . دَرَسْتَ ، ولى برخى كه اهلند ، ارشاد مى شوند . لقوم يعلمون

باان كه در لطافت طبعش خلاف نيست

در باغ ، لاله رويد ودر شوره زار ، خَس

آيه106

آيه106

106-إ تَّبِعْ مَا اءُوحِىَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ لاَ إِلَهَ إِلا هُوَ وَ اءَعْرِض ْعَنِ الْمُشْرِكِينَ

تنها آنچه را از سوى پروردگارت به تو وحى شده پيروى كن ، معبودى جز او نيست و از مشركان روى بگردان .

نكته ها

O در آيه ى قبل ، تهمت مشركان به پيامبر مطرح شد كه مى گفتند : كلام تو وحى نيست ، بلكه آموخته از ديگران است . اينجا به پيامبر دلدارى مى دهد كه تو كار خويش را بكن و به حرف مخالفان اعتنايى نداشته باش .

O شيوه هاى برخورد با مخالفان ، در موارد مختلف متفاوت است ، از جمله :

گاهى سلام كردن است . اذا خاطَبَهُمُ الجاهلون قالوا سلاما(212)

گاهى سكوت و عدم برخورد است . ذَرهُم (213) ، حَسبُنا اللّه (214)

گاهى اعراض و بى اعتنايى است . اءعرِض عنهم (215)

گاهى درشتى و غلظت است . و اغلُظ عليهم (216)

گاهى مقابله به مثل است . فاْعتَدوا عليه بِمِثل مَا اعتدى عليكم (217)

پيام ها

1- رهبران الهى نبايد با تهمت ها و تحقيرها و تحليل هاى نارواى دشمنان ، در راه خود سست شوند . اِتّبع ما يوحى اليك

2- گاهى بشر چنان سقوط مى كند كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نيز به فرمان الهى از او روگردان مى شود . واءعرض عن المشركين

آيه107

آيه107

107- وَلَوْ شَاءَ اللّهُ مَا اءَشْرَكوُاْ وَمَا جَعَلْنَكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً وَمَا اءَنتَ عَلَيْهِم بِوَكِيلٍ

و اگر خداوند مى خواست (همه به اجبار ايمان مى آوردند و) شرك نمى ورزيدند (ولى سنّت الهى چنين نيست ) و ما تورا بر آنان نگهبان قرار نداديم و تو وكيل (ايمان آوردن ) آنان نيستى .

نكته ها

O مشيّت و خواستِ خداوند دو گونه است : خواست تشريعى و خواست تكوينى . خداوند از نظر تشريعى ، هدايتِ همه ى مردم را خواسته است و لذا پيامبران و كتب آسمانى را فرستاده است ، امّا از نظر تكوينى خواسته است كه مردم بر اساس اراده و اختيار خود ، راه را انتخاب كنند ، نه آنكه مجبور به پذيرش دين باشند .

پيام ها

1- اراده وخواست خداوند ، تخلّف ندارد . لو شاءاللّه ما اشركوا

2- مشيّت و اراده الهى بر آزاد گذاشتن انسان هاست و وجود مشركين ، نشانه اى از اين آزادى است . ولو شاء اللّه ما اشركوا

3- پيامبران الهى ، مربّى و معلّم مردمند نه زندانبانانى كه با زور و تحميل ، دستور دهند . ما جعلناك عليهم حفيظا

4- پيامبر ، نه مسئول دفع بلا از مشركان و نه مسئول جلب منفعت براى آنان است . ما جعلناك عليهم حفيظا و ما انت عليهم بوكيل

5- انبيا ضامنِ وظيفه اند نه نتيجه . با آن همه تلاش ، گروه بسيارى مشرك ماندند . و ما اءنت عليهم بوكيل

6- پيامبر ، براى هدايت مردم سوز و گداز داشت . و ما اءنت عليهم بوكيل

آيه108

آيه108

108- وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَيَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذَ لِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ اءُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِم مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ

و به (معبود) كسانى كه غير خدا را مى خوانند ناسزا نگوييد كه آنان نيز از روى جهل و دشمنى به خداوند ناسزا مى گويند . ما اين گونه عمل هر امّتى را برايشان جلوه داديم . سپس بازگشت آنان به سوى پروردگارشان است ، پس خداوند آنان را به آنچه مى كردند خبر مى دهد .

نكته ها

O خداوند ، انسان را چنان آفريده كه چه كارهاى خوب و چه كارهاى بد ، كم كم در روح او تاءثير مى گذارد و به آن عادت مى كند . از اين رو ، زينت دادن كارها گاهى به خدا نسبت داده شده ، زَيَّنّا ، كه خالق اين تاءثير است ، و گاهى به شيطان نسبت داده شده كه از طريق وسوسه و وعده ، زشت ها را زيبا جلوه مى دهد . زيّن لهم الشّيطان (218)

O حضرت على عليه السلام در جنگ صفّين به سربازان خود توصيه مى كرد كه به پيروان معاويه دشنام و ناسزا نگويند ، بلكه سيماى آنان را مطرح كنند كه بهتر از دشنام است . (219)

O اميرالمؤ منين على عليه السلام فرمودند : از مصاديقِ دشنام به خدا ، دشنام به ولىّ خداست . (220)

O حساب لعن و نفرين و برائت ، از حساب دشنام و ناسزا جداست . لعن و برائت كه در آيات ديگر قرآن از سوى خداوند اعلام شده ، در واقع بيانگر اظهار موضعِ ما در برابر ستمگران و مشركان

است كه بيزارى خود را از راه آنان اعلام مى كنيم . لعنة اللّه على الظالمين (221) ، برائة من اللّه . . . (222)

پيام ها

1- احساسات خود را نسبت به مخالفان كنترل كنيم و از هرگونه بد دهنى و ناسزا بپرهيزيم . لاتسبّوا

2- به بازتاب برخوردهاى خود توجّه كنيم . لاتسبّوا . . . فيسبّوااللّه

3- با فحش و ناسزا ، نمى توان مردم را از مسير غلط باز داشت . لا تسبّوا

4- ناسزاگويى ، عامل بروز دشمنى و كينه و ناسزا شنيدن است . لاتسبّوا . . . فيسبّوا . . . عَدْوا

5- دشنام ، يا نشانه نداشتن منطق است ، يا نداشتن ادب و يا صبر . (مسلمان با پرهيز از ناسزا ، بايد نشان دهد كه صبر و منطق و ادب دارد . ) لا تسبّوا

6- هر كارى كه سȘȠتوهين به مقدّسات شود ، حرام است . فيسبّوا اللّه

7- استفاده از حربه ى دشنام وناسزا ، در نهى از منكر و تبليغات ومناظرات ممنوع است . لاتسبّوا

8- كارى كه سبب كشيده شدن ديگران به گناه وحرام مى شود ، حرام است . (223) لاتسبّوا . . . فيسبّوا

9- گاهى انسان ناخودآگاه در گناه ديگران شريك مى شود ، آنجا كه مقدّمات گناه ديگران را فراهم كند . فيسبّوااللّه

10-از سنّت هاى الهى ، زيبا جلوه كردن اعمال امّت ها در نظر آنان است . زيّنا لكلّ اُمّة عملهم (هر اُمّتى اعمال خود را هرچند ناحقّ باشد ، زيبا مى پندارد)

11- جلوه نمايى و زيباديدن ، نشانه ى حقانيّت نيست . زيّنا لكل اُمّة عملهم

12- آگاه كردن مردم از كرده هاى خويش در قيامت

، از شئون ربوبيّت الهى است . الى ربّهم مرجعهم فينبّهم . . .

آيه109

آيه109

109- وَاءَقْسَمُواْ بِاللّهِ جَهْدَ اءَيْمَنِهِمْ لَئِن جَاءَتْهُمْ ءَايَةٌ لَيُؤْمِنُنَّ بَهَا قُلْ إِنَّمَا الاَْيَتُ عِنْدَ اللّهِ وَمَا يُشْعِرُكُمْ اءَنَّهَا إِذَا جَاءَتْ لاَ يُؤ مِنُونَ

و با سخت ترين سوگندهايشان به خدا قسم ياد كردند كه اگر معجزه و نشانه اى برايشان بيايد ، قطعاً به آن ايمان خواهند آورد . بگو : معجزات ، تنها نزد خداست (و به دست اوست ) و چه مى دانيد (بلكه ما مى دانيم ) كه اگر معجزه اى هم بيايد ، (باز هم ) آنان ايمان نخواهند آورد .

نكته ها

O گروهى از كفّار قريش ، نزد پيامبر آمده ، گفتند : تو هم مانند موسى و عيسى معجزاتى بياور تا به تو ايمان آوريم ، حضرت پرسيد : چه كنم ؟ گفتند : كوه صفا را تبديل به طلا كن ، مردگان ما را زنده كن ، خدا و فرشتگان را نشانمان بده و آنگاه سوگند ياد كردند كه در اين صورت ايمان خواهند آورد . آيه نازل شد كه معجزه دست خداوند است و طبق حكمت انجام مى گيرد ، نه هوس هاى مردم . (224)

معجزه به مقدار اتمام حجّت لازم است ، نه به مقدار ارضاى تمايلات هر فرد . بگذريم كه برخى پيشنهادها مثل ديدن خدا خلاف عقل است و چنان نيست كه نظام هستى بازيچه ى هوس هاى مشركان باشد .

پيام ها

1- مشركين مكّه ، اللّه را قبول داشتند وبه آن سوگند ياد مى كردند . اءقسموا باللّه

2- فريب سوگندهاى دروغين مخالفان را نخوريد . واقسموا باللّه جهد ايمانهم

3- برهان خواهى آرى ، تسليم شدن در برابر هوسها هرگز . انّما الا يات عنداللّه

4- معجزات پيامبران ، به دست خداست . انّما الا يات عنداللّه

5- لجاجت ، درد بى درمانى است كه صاحبان آن ، با ديدن هر نوع معجزه ، باز هم ايمان نمى آورند . لايؤ منون

آيه110

آيه110

110- وَنُقَلِّبُ اءَفْئِدَتَهُمْ وَاءَبْصَرَهُمْ كَمَا لَمْ يُؤ مِنوُاْ بِهِ اءَوَّلَ مَرَّةٍ وَ نَذَرُهُمْ فِى طُغْيَنِهِمْ يَعْمَهُونَ

همان گونه كه در آغاز ايمان نياوردند ، اين بار نيز دلها و چشم هايشان را دگرگون و واژگون مى كنيم و آنان را در طغيانشان رها مى سازيم تا سرگردان بمانند .

پيام ها

1- وارونه شدن دل افراد لجوج ، سنّت خداوند است . و نُقَلِّبُ اءفئدتهم

2- ايمان به خدا و رسالت نياز به قلب سالم دارد . و نُقَلِّب اءفئدتهم

3- گناه و لجاجت ، ديد و بينش انسان را دگرگون مى سازد . و نُقَلِّبُ اءفئدتهم

4- كسى كه با ديدن معجزات اوليه ايمان نياورده ، نبايد تقاضاى معجزات ديگرى كند . لم يؤ منوا به اوّل مَرَّة

5- گرچه خداوند مقلّب القلوب است ، ولى اين انسان است كه با انتخاب ايمان يا كفر زمينه دگرگونى را فراهم مى كند . نُقَلِّبُ . . . كما لم يؤ منوا

6- طغيان ، ريشه ى كفر است . لم يؤ منوا . . . طغيانهم

7- كسى را كه خداوند رها كند ، سرگردان مى شود . نذرهم . . . يعمهون

آيه111

آيه111

111- وَلَوْ اءَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيْهِمُ الْمَلَئِكَةَ وَكَلَّمَهُمُ الْمَوْتَى وَحَشَرْنَا عَلَيْهِمْ كَُلَّ شَىْءٍ قُبُلاً مَا كَانُواْ لِيُؤْمِنُواْ إِلا اءَن يَشَاءَ اللّهُ وَلَكِنَّ اءَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ

و اگر ما فرشتگان را به سوى آنان نازل مى كرديم و مردگان با آنان سخن مى گفتند و همه چيز را (به گواهى صدق و اعجاز) دسته دسته در برابرشان گرد مى آورديم باز هم ايمان نمى آوردند ، مگر آنكه خداوندبخواهد (به اجبار ايمان آورند) ، ولى بيشترشان نادانى مى كنند .

نكته ها

O گويا يكى از درخواست هاى مشركان ، نزول فرشتگان و سخن گفتن مردگان با آنان بوده است ، غافل از آنكه اين مشركان به قدرى لجوجند كه حتّى اگر امور غيبى مثل فرشتگان براى آنان محسوس شود باز هم ايمان نخواهند آورد . سعدى نيز مى گويد :

چون بود اصل گوهرى قابل

تربيت را در او اثر باشد

هيچ صيقل نكو نداند كرد

آهنى را كه بد گهر باشد

سگ به درياى هفتگانه مشوى

چون شود تر ، پليدتر باشد

خر عيسى گرش به مكّه برى

چون بيايد هنوز خر باشد

O قُبُل يا به معناى مقابل است ، يا جمع قبيل ، به معناى گروه و دسته .

O در دو آيه ى قبل ، ادعاى دروغ مشركان مطرح شد كه مى گفتند : اگر معجزه بيايد ايمان مى آوريم ، اينجا نمونه آن معجزات مطرح شده است .

O شبيه اين آيه ، در سوره ى حجر آيات 14 و 15 آمده است : ولو فَتَحنا عليهم بابا من السّماء فظلّوا فيه يعرجون لقالوا انّما سُكِّرَت اءبصارُنا بل نحن قوم مَسحورون اگر از آسمان درى باز شود و كفّار از آن بالا روند ، باز هم

گويند : چشم ما را جادو كرده اند .

پيام ها

1- براى دلهاى لجوج ، هيچ آيه و نشانه اى زمينه ساز ايمان نمى گردد . ما كانوا ليؤ منوا

2- خدا اگر بخواهد ، مى تواند به اجبار ، همه را مؤ من سازد ، ولى اين خلاف حكمت اوست . ما كانوا ليؤ منوا الاّ اءن يشاء اللّه

3- جهالت ، عامل ايمان نياوردن به آيات الهى است . ما كانوا ليؤ منوا . . . و لكنّ اكثرهم يجهلون

آيه112

آيه112

112- وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِي عَدُوّاً شَيَطِينَ الاِْنسِ وَالْجِنِّ يُوحِى بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ

اى پيامبر ! اينان تنها در برابر تو به لجاجت نپرداختند ، بلكه ) ما اين گونه براى هر پيامبرى ، دشمنى از شيطان هاى انس و جنّ قرار داديم . كه برخى از آنان حرف هاى دلپسند و فريبنده را به برخى ديگر مرموزانه القا مى كنند . البتّه اگر پروردگارت مى خواست ، چنين نمى كردند . (ولى سنّت الهى بر آزادى انسان ها مى باشد ، ) پس آنان را و آنچه به دروغ مى سازندبه خود واگذار .

نكته ها

O در دو آيه ى قبل آمده بود كه : ما آنان را به حال خود رها كرديم ، نذرهم فى طغيانهم يعمهون اينجا مى فرمايد : تو نيز آنان را به حال خود رها كن . فذرهم

O سقوط انسان ، از قبول وسوسه ى شيطان شروع مى شود ، يُوَسوِسُ فى صُدُورِ النّاس (225) آنگاه هر كه وسوسه در او اثر گذاشت از ياران شيطان مى شود ، اِخوان الشياطين (226) و در نهايت خودش شيطان مى گردد . شياطين الانس

O تضادّ و درگيرى ، زمينه ساز تكامل اختيارى است . به همين جهت خداوند ، جهان را عالم تزاحم و تضادّ اختيارى قرار داده است . وكذلك

پيام ها

1- از عوامل استقامت و پايدارى انسان ، آگاهى از تاريخ و مشكلات ديگران است . وكذلك

2- مبارزه حقّ و باطل ، در طول تاريخ وجود داشته است . وكذلك

3- رهبر جامعه ، بايد براى مخالفت ها آماده باشد . وكذلك

4- انتظار ريشه كن شدن مخالفان و بدخواهان را نداشته باشيم . وكذلك جعلنا

5- از سنّت هاى الهى روبرو شدن انبيا با مخالفان گوناگون است . و كذلك جعلنا لكلّ نبىٍّ عَدوّا

6- كفّار لجوج ، شيطانند . شياطين الانس . . .

7- شياطين انس و جنّ از طريق القا به يكديگر ، با هم ارتباط دارند . يوحى بعضهم الى بعض . . .

8- شياطين ، روشهاى شيطنت را به يكديگر مى آموزند . يوحى بعضهم الى بعض

9- مخالفان انبيا ، تبليغات درون گروهى دارند . يوحى بعضهم الى بعض

10- كلمات زيبا و فريبنده ، مى تواند از عوامل اغفال انسان باشد . يوحى . .

. زخرف القول غرورا

11- خداوند انسان را آزاد آفريده و دنيا را ميدان درگيرى ها قرار داده است . ولو شاء ربّك ما فعلوه

12- اختيار و آزادى بشر ، در مسير رشد و تربيت اوست . و لو شاء ربّك ما فعلوه

13- در نظام هستى ، يك اراده حاكم است نه دو قدرت ، يزدان و اهريمن در برابر هم نيستند و تلاش هاى انحرافى از قدرت و سلطه ى الهى بيرون نيست . ولو شاء ربك ما فعلوه

آيه113

آيه113

113- وَلِتَصْغَى إِلَيْهِ اءَفْئِدَةُ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالاَْخِرَةِ وَلِيَرْضَوْهُ وَ لِيَقْتَرِفُواْ مَا هُم مُقْتَرِفُونَ

و(شياطين ، سخنان فريبنده ى خود را بر مردم مى خوانند) تا گوش دل آنان كه به قيامت ايمان ندارند ، به آن سخنان مايل شود و آن را بپسندند و آنان به دست آورند آنچه را به دنبال به دست آوردنش هستند .

نكته ها

O تَصغى از صَغْو ، به معناى تمايل است ، تمايلى كه از راه شنيدن حاصل مى شود .

O اِقتراف ، به معناى تحصيل و كسب چيزى است .

پيام ها

1- وسوسه ها و تبليغات ، به تنهايى عامل انحراف نيست ، بلكه گوش دادن و دل سپردن و جذب شدن ، مؤ ثّر است . لتصغى . . . ليرضوه

2- ايمان نداشتن به آخرت ، سبب تسخير و نفوذ شيطان است . لايؤ منون بالاخرة

آيه114

آيه114

114- اءَفَغَيْرَ اللّهِ اءَبْتَغِى حَكَماً وَهُوَ الَّذِى اءَنزَلَ إِلَيْكُمُ الْكِتَبَ مُفَصَّلاً وَالَّذِينَ ءَاتَيْنَهُمُ الْكِتَبَ يَعْلَمُونَ اءَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِن رَبِّكَ بِالْحَقِّ فَلاَتَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ

پس (بگو : ) آيا (با اين همه دلايل روشن ) غير خدا را به داورى جويم ؟ در حالى كه اوست كه كتاب آسمانى را به تفصيل به سوى شما نازل كرد ، وكسانى كه به آنان كتاب داده ايم ، (يهود و نصارى ) مى دانند كه اين كتاب ، از طرف پروردگارت به حقّ نازل گشته است ، پس به هيچ وجه ازترديدكنندگان مباش .

نكته ها

O حَكَم را برخى با حاكم يكى دانسته اند ، امّا برخى گفته اند : حَكَم ، داورى است كه طرفين دعوا ، او را انتخاب كرده باشند ، ولى حاكم ، هرگونه داور است . (227) در مجمع البيان آمده است : حَكَم ، كسى است كه به حقّ داورى كند ، ولى حاكم ، به هر قاضى گفته مى شود .

O در آيه 111 ، سخن اين بود كه اگر مردگان هم با اينان حرف بزنند يا فرشتگان فرود آيند ، ايمان نخواهند آورد . در اين آيه مى فرمايد : اهل كتاب ، وحى بودن قرآن را مى دانند و تقاضاى معجزات ديگر ، تنها بهانه است .

O پيامبر صلى الله عليه و آله در راه خود ترديدى ندارد ، لذا خطاب لا تكوننّ مِنَ المُمترين هشدار به مسلمانان است كه نگران حقّانيت راه خود نباشند .

پيام ها

1- با وجود كتابى همچون قرآن ، به سراغ داورى ديگران رفتن ، نادرست و قابل توبيخ است . اءفغَير اللّه اَبتَغِى حَكَماً (جز خداوند ، كسى حقّ قانون گذارى و داورى ندارد)

2- خداوند ، قرآن را به تفصيل نازل كرده است . هو الّذى انزل اليكم الكتاب مفصّلاً

3- قوانين و احكام اسلام ، ابهام ندارد . مفصّلا

4- يكى از دلايل حقانيّت اسلام ، بشارت انبياى گذشته در تورات و انجيل است . الّذين آتيناهم الكتاب يعلمون انّه منزّل من ربّك چنانكه در آيه اى ديگر مى فرمايد : يَعرِفونَه كما يَعرفُون ابنائهم (228) اهل كتاب ، پيامبر اسلام را همچون فرزندان خود مى شناختند .

5- رهبر بايد از قاطعيّتى ترديدناپذير در راه دعوت خود

برخوردار باشد . فلاتكوننّ . . .

6- مبادا به خاطر ايمان نياوردن اهل كتاب ، در شما ترديدى پيدا شود ، زيرا آنان حقانيّت قرآن را خوب مى دانند و انكارشان به دليل لجاجت است . يعلمون انّه منزّل من ربّك بالحقّ فلا تكوننّ من الممترين

آيه115

آيه115

115- وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلاً لاَ مُبَدِّلَ لِكَلِمَتِهِ وَ هُوَ الْسَّمِيعُ الْعَلِيمُ

و كلام پروردگارت ، در صداقت و عدالت به حدّ كمال و تمام رسيد . هيچ تغييردهنده اى براى كلمات او نيست و او شنواى داناست .

نكته ها

O مراد از كلمة در اين آيه ، به دليل آيه قبل ، آيات قرآن است ولى واژه ى كلمة در فرهنگ قرآن و روايات ، گاهى به معناى وعده ى حتمى آمده است ، و تمّت كلمة ربّك الحسنى على بنى اسرائيل بما صبروا(229) كه تحقّق وعده ى الهى را نسبت به بنى اسرائيل به خاطر صبرشان بيان مى كند . گاهى به معناى دين آمده است ، كلمة اللّه يعنى دين خدا ، و گاهى به پيامبر و اولياى الهى اطلاق شده است ، چنانكه درباره ى حضرت عيسى عليه السلام مى خوانيم : كلمته القاها الى مريم (230) در روايات نيز از قول ائمّه عليهم السلام آمده است كه ما كلمات الهى هستيم . نحن الكلمات (231)

پيام ها

1- قرآن ، آخرين كتاب آسمانى و اسلام ، آخرين دين الهى است . تمّت كلمة ربّك

2- قرآن ، معجزه اى كامل براى اثبات رسالت پيامبر اكرم است . تمّت كلمة ربك

3- قرآن ، پاسخگوى همه ى نيازهاى هدايتى جوامع بشرى است . تمّت كلمة ربّك

4- اسلام ، مكمّل اديان گذشته است . تمّت كلمة ربّك . . .

5- اتمام دين با بعثت رسول اكرم صلى الله عليه و آله ، جلوه اى از ربوبيّت خداوند است . و تمّت كلمة ربّك

6- مبناى قوانين و سنّت هاى خداوند در نظام هستى ، صدق و عدل است . و تمّت كلمة ربّك صدقاً و عدلاً

7- اخبار قرآن ، صادق و احكامش بر عدل استوار است . و تمّت كلمة ربّك صدقاً و عدلاً در آيه ى ديگر مى خوانيم : و مَن اصدق من اللّه حديثاً(232)

8-

در قرآن ، تحريف راه ندارد . لا مبدّل لكلماته

9- خداوند نيازها را بسيار خوب مى داند و با توجّه به آن ، قرآن را نازل كرده است . و هو السّميع العليم

آيه116

آيه116

116- وَإِنْ تُطِعْ اءَكْثَرَ مَن فِى الاَْرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللّهِ إِن يَتَّبِعُونَ إِلا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلا يَخْرُصُونَ

و اگر از بيشتر افراد روى زمين اطاعت كنى ، تو را از راه خداوند ، منحرف و گمراه مى كنند . زيرا آنان جز از گمان پيروى نمى كنند وآنان ، جز به حدس و گمان نمى پردازند .

نكته ها

O خَرْص به معناى تخمين و حدس است . چون بعضى از تخمين ها نادرست از آب در مى آيد ، به معناى دروغ هم آمده است . (233)

پيام ها

1- راه هدايت و راه قرآن ملاك است ، نه راه مردم و اكثريّت . و تمّت كلمة ربّك . . . و اِن تُطِع اكثر . . .

2- اكثريّت ، دليل حقانيّت نيست . ملاك ، حقّ است نه عدد ، پس در پيمودن راه حقّ از كمى افراد نهراسيد . اِن تُطِع اكثر . . .

3- جلب نظر اكثريّت ، گاهى به قيمت نابودى و انحراف خود انسان تمام مى شود . اِن تطع اكثر . . . يضلّوك (در راه خدا حركت كنيم هر چند خلاف راءى اكثريّت باشد)

4- اكثريّت ، چنان جلوه اى دارد كه خدا پيامبر را هم از تبعيّت آن بر حذر مى دارد . واِن تُطِع اكثر مَن فى الارض يضلّوك (انبيا بايد تابع وحى باشند ، نه آراى مردم )

5- ريشه ى ضلالت ها ، اعتماد به حدس وگمان است . يضلّوك اِن يتّبعون الاّ الظنّ

6- اكثريّتى كه به جاى حقّ ، در پى حدس و هوس باشند ، قابل پيروى نيستند . اِن تطع اكثر . . . يضلّوك . . . يخرصون

7- در انتخاب راه ، دليل وبرهان لازم است ، نه حدس وگمان . اِن يتّبعون الاّ الظنّ . . . يخرصون

آيه117

آيه117

117-إِنَّ رَبَّكَ هُوَ اءَعْلَمُ مَن يَضِلُّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ اءَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ

قطعاً پروردگار تو ، خود به كسانى كه از راه او گمراه مى شوند ، داناتر است و او به هدايت يافتگان (نيز) آگاه تر است .

نكته ها

O مَهدىّ ، يعنى كسى كه از ابتدا به هدايت الهى راه يافته است ، مانند امامان معصوم عليهم السلام امّا مُهتَدى كسى است كه پس از ضلالت ، هدايت شده باشد . (234)

پيام ها

1- بشر نيز علم دارد ، امّا تنها خدا اعلم است . هو اعلم (ضمير هو ميان مبتدا و خبر نشانه ى انحصار است . )

2 تربيت ، نياز به آگاهى عميق دارد . ربّك . . . اعلم

3 با تظاهر و نفاق ، خود و ديگران را مفريبيم ، كه خدا همه را بهتر مى شناسد . هو اءعلم مَن يَضلّ . . .

4 از اعلم پيروى كنيم ، نه اكثريّت . و اِن تُطِع اكثر يضلّوك . . . انّ ربّك هو اعلم

آيه118

آيه118

118- فَكُلُواْ مِمّا ذُكِرَ اسْمُ اللّهِ عَلَيْهِ إِن كُنتُم بَِايَتِهِ مُؤْمِنينَ

پس اگر به آيات الهى ايمان داريد (تنها از) آنچه نام خداوند (هنگام ذبح ) بر آن برده شد بخوريد .

نكته ها

O بردن نام خداوند هنگام ذبح حيوان ، نوعى مصونيّت دادن به ماديات و به صحنه آوردن ايمان است . ياد خدا در هر كارى خوب است ، امّا در ذبح حيوان كه گرفتن جان آن مطرح است ، ضرورت مى يابد .

O از نشانه هاى جامعيّت مكتب اسلام اين است كه در يك مسئله ى جزيى مانند ذبح ، همه ى جوانب آن را مطرح كرده است : هم مكتب (نام خدا) ، هم وسيله (آهن ) ، هم شيوه ى بريدن رگ ها ، هم امّت (مسلمان بودن كسى كه ذبح مى كند) و هم جهت (قبله ) و هم موارد مصرف . فكلوا مما ذكر اسم اللّه

پيام ها

1- غذا و خوراك مؤ من بايد جهت الهى داشته باشد . فكلوا مما ذكر اسم اللّه

2- نام خداوند ، مُهر جواز مصرف و پروانه ى استفاده از گوشت حيوانات قابل مصرف است . فكلوا ممّا ذكر اسم اللّه عليه . . .

3- براى تحكيم پايه هاى توحيد ، از هر فرصتى ، حتّى ذبح حيوان بايد استفاده كرد . آرى توحيد ، تنها يك مساءله ى ذهنى نيست . فكلوا ممّا ذكر اسم اللّه عليه

4- تغذيه ى حلال و التزام به احكام ، شرط ايمان است . اِن كنتم بآياته مؤ منين

آيه119

آيه119

119- وَمَا لَكُمْ اءَلا تَاءْكُلُواْ مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللّهِ عَلَيْهِ وَقَد فَصَّلَ لَكُمْ ما حَرَّمَ عَلَيْكُمْ إِلا مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَيْهِ وَإِنَّ كَثِيراً لَيُضِلُّونَ بِاءَهْوَائِهِم بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ اءَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِينَ

و شما را چه شده كه از آنچه كه نام خداوند بر آن برده شده است نمى خوريد ؟ (و بى جهت حلال ما را بر خود حرام مى كنيد ، ) در صورتى كه خداوند آنچه را بر شما حرام كرده خودش به تفصيل براى شما بيان كرده است ، مگر آنچه (از محرّمات ) كه به خوردن آن مضطرّ شديد ، همانا بسيارى از مردم ، ديگران را جاهلانه به خاطر هوس هاى خود گمراه مى كنند . قطعاً پروردگارت به متجاوزان آگاه تر است .

نكته ها

O گروهى با با شبهه افكنى ومقايسه ميان حيوان ذبح شده و مرده ، مردم را به انحراف كشيده و مى گفتند : چرا حيوانى را كه ما مى كشيم حلال است و آنچه را خدا مى كشد ، حرام ؟ كه اين آيه ضمن هوشيار نمودن مردم ، پاسخ آنان را نيز مى دهد .

پيام ها

1- هر كس بدون دليل حلال هاى الهى را بر خود حرام كند بايد توبيخ شود . و ما لكم الاّ تاءكلوا . . . (گويا بعضى از مسلمانان تحت تاءثير سنّت هاى جاهلى قرار مى گرفتند و حلال هايى را بر خود حرام مى كردند . )

2- خوردن گوشت حيوان هم اگر رنگ الهى داشته باشد حلال ، و گرنه حرام است . ذكر اسم اللّه

3- همه ى محرّمات الهى ، در مكتب آسمانى اسلام بيان شده است . و قد فصّل لكم ما حرّم عليكم (235)

4- اصل و قانون كلّى در خوردنى ها ، حلال بودن است و هر چه حرام باشد ، خداوند بيان مى كند . فصّل لكم ما حرّم

5- احكام اسلام ، بن بست ندارد . الاّ ما اضطررتم اليه

6- اضطرار ، تكليف را ساقط مى كند . الاّ ما اضطررتم اليه

7- تكليف هاى الهى ، متناسب با شرايط زمان ، مكان و توان انسان است . الاّ ما اضطررتم اليه

8- استفاده از خوردنى هاى حرام ، در موارد اضطرارى جايز است . الاّ ما اضطررتم اليه

9- تعيين حلال و حرام ، بر پايه ى دستورات الهى است . حرّم عليكم

10- جهل و هواپرستى ، از عوامل انحراف است . ليضلّون باءهوائهم بغير علم

11-

گمراه ساختن مردم ، تجاوز به حقوق جامعه است . اءعلم بالمعتدين

آيه120

آيه120

120- وَذَرُواْ ظَهِرَ الاِْثْمِ وَبَاطِنَهُ إِنَّ الَّذِينَ يَكْسِبُونَ الاِْثْمَ سَيُجْزَوْنَ بِمَا كَانُواْ يَقْتَرِفُونَ

و گناه آشكار و پنهان را رها كنيد ، همانا كسانى كه مرتكب گناه مى شوند ، به زودى كيفر كارهايى را كه مرتكب شده اند ، خواهند ديد .

نكته ها

O چه در گذشته چه امروز ، مردم تنها از گناه آشكار هراس داشته و دارند .

O بعضى گفته اند مراد از گناهان پنهان ، گناهانى است كه آثار آن پنهان است ، مثل غذاهاى حرام كه قساوت قلب مى آورد .

پيام ها

1- گناه ، جاذبه وكششى دارد كه بايد با اراده ى قاطع ، از آن دل كند . و ذروا ظاهر الاثم و باطنه

2- اسلام ، هم به طهارت ظاهر توجّه دارد ، هم باطن ، هم بايد از گناهان عملى دورى كرد و هم از گناهان قلبى ، مانند سوء ظنّ . ظاهر الاثم و باطنه

3- كيفر الهى ، براى گناهانى است كه با علم و عمد انجام مى گيرد . انّ الّذين يكسبون الاثم

4- گرچه شيطان وسوسه مى كند ، امّا انسان با اراده گناه مى كند . يكسبون الاثم

5- قيامت و كيفر آخرت ، دور نيست . سيجزون

6- كيفرهاى الهى ، نتيجه ى عملكرد خود ماست . بما كانوا يقترفون

آيه121

آيه121

121- وَلاَ تَاءْكُلُواْ مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللّهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ وَإِنَّ الشَّيَطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى اءَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَدِلُوكُمْ وَإِنْ اءَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ

و از آنچه نام خداوند بر آن برده نشده ، نخوريد ، چرا كه خوردن آن فسق (و خروج از مدار بندگى ) است . همانا شياطين ، به دوستان خود القا مى كنند تا به جدال با شما برخيزند (كه مثلا چه فرقى است ميان حيوان مرده يا ذبح شده ) و اگر از آنان اطاعت كنيد ، قطعاً شما هم مشرك مى شويد .

نكته ها

O چون حرام خوارى ، قساوت قلب مى آورد و زمينه ى گناهان ديگر است ، اسلام آن را به شدّت منع كرده است .

O در آيه 5 سوره ى مائده خوانديم كه طعام اهل كتاب براى شما حلال است . اين آيه مى گويد : گوشت هر حيوانى كه نام خداوند بر آن برده نشود حرام است . از آنجا كه اهل كتاب ، اين شرط را رعايت نمى كنند ، پس گوشت حيوان آنها براى ما حرام است و مراد از طعام در آن آيه ، حبوبات و امثال آن است ، نه گوشت . (236)

O وسوسه ى شياطين اين گونه است كه مى گويد : حيوان مرده را خدا كشته و كشته ى خدا بهتر از كشته ى انسان است ! پس چرا حيوانِ مرده ، حرام ولى حيوانِ ذبح شده حلال است ؟ ! غافل از آنكه اجراى فرمان الهى مهم است و حيوان مرده ، به خاطر بيرون نيامدن خون هاى كثيف از بدنش ، معمولا بيمارى هايى را همراه دارد . علاوه بر

آنكه مردن ، خود دليل بيمارى و ناسالم بودن حيوان است .

پيام ها

1- مسلمان ، حتّى در مسائل تغذيه بايد تعهّد دينى را مراعات كند . و لاتاءكلوا ممّا لم يذكر اسم اللّه عليه

2- بردن نام خدا به هنگام ذبح ، تشريفات نيست ، بلكه حكمى لازم الاجراست و ترك آن ، فسق است . اِنّه لَفِسق

3- هر كجا ناباورى بيشتر است ، تاءكيد نيز لازم است . چون پذيرفتن شرايط حلال بودن ذبح ، براى مردم جاهل سنگين بود ، خداوند با چند تاءكيد مسئله را مطرح كرد . انّه لفسق (جمله اسميّه ، اِنّ وحرف لام ، نشان تاءكيد است )

4- انسان ، در اثر مصرف حرام ، زمينه ى پذيرش القائات شيطانى را پيدا مى كند . و لا تاءكلوا . . . و انّ الشياطين ليوحون

5- شيطان ها ، قدرت وسوسه و القا دارند . انّ الشياطين ليوحون

6- وسوسه هاى شياطين ، تنها در اولياى آنان نافذ است ، نه در اولياى خدا . ليوحون الى اءوليائهم

7- پشتوانه ى جدال هاى انسان ، وسوسه ها وهوس هاست . ليوحون . . . ليجادلوكم

8- جدال در احكام الهى ، از حربه ها و القائات شيطانى است . و انّ الشياطين . . . ليجادلوكم

9- جدال در احكام دينى ، انسان را به شرك مى كشاند . ليجادلوكم . . . لمشركون

10- خداپرستانى كه در عمل ، مطيع غير خدا مى باشند ، مشركند . انّكم لمشركون

آيه122

آيه122

122- اءَوَمَنْ كَانَ مَيْتاً فَاءَحْيَيْنَهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً يَمْشِى بِهِ فِى النَّاسِ كَمَن مَثَلُهُ فِى الظُّلُمَتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا كَذَ لِكَ زُيِّنَ لِلْكَفِرِينَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ

وآيا آنكه (به واسطه ى جهل و شرك ) مرده بود ، پس

او را (با هدايت خويش ) حيات بخشيديم و براى او نورى (از ايمان ) قرار داديم كه با آن در ميان مردم راه خود را بيابد ، مَثَل او مَثَل كسى است كه در ظلمت هاى (جهل و شرك ) قرار دارد و از آن بيرون آمدنى نيست ؟ اين گونه براى كافران ، كارهايى كه مى كردند جلوه داده شده بود .

نكته ها

O اين آيه درباره ى ايمان آوردن حضرت حمزه ، عموى پيامبر نازل شده است ، كه چون از اذيت و آزار ابوجهل نسبت به رسول خدا صلى الله عليه و آله و مكتب او آگاه شد ، به حمايت از پيامبر سراغ ابوجهل رفت و با مشت بر سر او كوبيد . آنگاه گفت : من از امروز ، به محمّد ايمان مى آورم .

از آن پس تا زمان شهادت ، يك افسر رشيد و با ايمان براى اسلام بود .

O در تعابير قرآنى ، مرگ ، هم بر مرحله قبل از نطفه گفته شده است : كنتم امواتا فاءحياكم (237) هم به گمراهى : اءوَ مَن كان ميتا هم به منطقه ى بى گياه و خشك : فسقناه الى بلد ميّت (238) هم به مرگ موقّت : فقال لهم اللّه موتوا ثمّ اءحياهم (239) و هم به مرگ حقيقى : انّك ميّت و انّهم ميّتون (240) .

O امام باقر عليه السلام فرمود : نورى كه در ميان مردم راه را از چاه نشان مى دهد ، امام و رهبر آسمانى است . (241)

پيام ها

1- حيات و مرگ واقعى انسان ، ايمان و كفر اوست . ميتا فاءحييناه

2- ارشاد و هدايت ، كار خداست ، هر چند خود انسان زمينه ى هدايت را فراهم مى كند . فاءحييناه

3- استفاده از تمثيل ، سؤ ال و مقايسه ، در تبليغ و تربيت مؤ ثّر است . اءومن كان . . . كمن مثله . . .

4- مؤ من ، هرگز به بن بست نمى رسد . او در جامعه هم بينش دارد و هم حركت

. نورا يمشى به فى النّاس

5- وقتى نور نباشد ، ظلمت ها انسان را فرامى گيرد . فى الظلمات ليس بخارج منها

6- حقّ ، يكى وباطل بسيار است . (كلمه ى نور مفرد آمده ، ولى كلمه ى ظلمات جمع آمده است )

7- جز نور ايمان وهدايت الهى ، براى بشر نجات بخشى نيست . ليس بخارج منها

8- زيبا پنداشتن اعمال ، مانع رشد و خروج انسان از تاريكى است . ليس بخارج منها كذلك زيّن للكافرين

9- كارهاى انسان بى ايمان ، در ديد و تفكّر او مؤ ثّر است . كذلك زيّن لكافرين ما كانوا يعملون

10- كارهاى پر جاذبه ، كفّار (مثل ابتكارات و اختراعات و تكنولوژى و تمدّن ) ، چنان براى آنان جلوه كرده كه نمى گذارد انحرافات و سقوط انسانيّت خود را درك كنند . زيّن للكافرين ما كانوا يعملون

آيه123

آيه123

123- وَكَذَ لِكَ جَعَلْنَا فِى كُلِّ قَرْيَةٍ اءَكَبِرَ مُجْرِمِيهَا لَِيمْكُرُواْ فِيهَا وَمَا يَمْكُرُونَ إِلا بِاءَنْفُسِهِمْ وَمَا يَشْعُروُنَ

و ما اين گونه در هر ديارى مجرمان بزرگش را مى گماريم تا در آن قريه ها و مناطق ، حيله (و فسق و فساد) كنند ، امّا جز به خودشان نيرنگ نمى كنند ولى نمى فهمند (كه نتيجه ى حيله ، به خودشان باز مى گردد) .

نكته ها

O در شاءن نزول آيه ى قبل ، به جنگ و ستيز ابوجهل با پيامبر اسلام اشاره شد ، اين آيه مى فرمايد : وجود ابوجهل ها ، چيز تازه اى نيست و هميشه و همه جا در مقابل دعوت هاى حقّ ، چنين مهره هاى فاسدى بوده است . و كذلك

پيام ها

1- سنّت الهى ، پاسخ دادن به مكر و حيله هاى دشمنان است . و كذلك

2- تلاش هاى خوبان و بدان ، همه در مدار قدرت الهى است . جعلنا . . . مجرميها

(هم در اين آيه كه مربوط به مجرمان است و هم در آيه قبل كه درباره مؤ منين بود كلمه ى جعلنا بكار رفته است )

3- رهبران فاسد و مفسد ، ريشه ى فساد جامعه اند . اكابر مجرميها ليمكروا فيها

4- مكر و تزوير ، حربه ى رهبران مفسد است . ليمكروا

5- از دست دادن صفا و صداقت و گرفتار شدن به قهر الهى ، بزرگ ترين ضربه اى است كه حيله گران به خود مى زنند . ما يمكرون الاّ باءنفسهم

6- بدتر از بيمارى ، جهل به بيمارى است و بدتر از حيله ، ندانستن اينكه آثار سوء آن به حيله گر برمى گردد . ما يشعرون

آيه124

آيه124

124- وَإِذَا جَاءَتْهُمْ ءَايَةٌ قَالُواْ لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا اءُوِتِىَ رُسُلُ اللّهِ اللّهُ اءَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ اءَجْرَمُواْ صَغَارٌ عِنْدَ اللّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدُ بِمَا كَانُوا يَمكُرُونَ

ون آيه و نشانه اى (از سوى خدا براى هدايت آنان ) نازل شد گفتند : ما هرگز ايمان نمى آوريم تا آنكه به ما هم مثل آنچه به فرستادگان خدا داده شد ، داده شود ، (بگو : ) خداوند بهتر مى داند كه رسالت خود را كجا (و نزد چه كسى ) قرار دهد . به زودى به آنها كه گناه كردند ، به سزاى آن مكر ونيرنگ ها كه مى كردند ، خوارى و عذاب سخت از نزد خداوند خواهد رسيد .

نكته ها

O در شاءن نزول آيه گفته اند كه وليدبن مغيره ، مغز متفكّر كفّار ، مى گفت : چون سن وثروت من بيش از محمّد صلى الله عليه و آله است ، پس بايد به من هم وحى شود . البتّه چنين حرفى از ابوجهل هم نقل شده است .

O درباره ى جمعى از سران كفر كه در جنگ بدر كشته شدند ، وعده ى الهى عملى شد و ذلّت به آنان رسيد .

پيام ها

1- سردمداران قدرتمند ، به دليل خود برتربينى ، استكبار نموده ودعوت اسلام را نمى پذيرند . قالوا لن نؤ من حتّى نؤ تى مثل ما اوتى

2- ملاك گزينش هاى الهى ، علم او به شايستگى هاست . اللّه اءعلم

3- نتيجه ى استكبار در برابر حقّ ، ذلّت و خوارى است . لن نؤ من . . . سيصيب الّذين اجرموا صغار عند اللّه

آيه125

آيه125

125- فَمَنْ يُرِدِ اللّهُ اءَن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلاِْسْلَمِ وَمَن يُرِدْ اءَن يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً كَاءَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِى الْسَّمَاءِ كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ

خداوند هركه را بخواهد هدايت كند ، سينه اش را براى (پذيرش ) اسلام مى گشايد و هر كه را (به خاطر اعمال وخصلت هاى خلافش ) بخواهد گمراه كند ، سينه اش را (از پذيرفتن ايمان ) سخت قرار مى دهد ، گويا به زحمت در آسمان بالا مى رود . خداوند اين چنين پليدى (كفر) را بر كسانى كه ايمان نمى آورند قرار مى دهد .

نكته ها

O رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : نشانه ى شرح صدر چند چيز است : الانابة الى دارالخلود والتجافى عن دار الغرور والاستعداد للموت قبل نزول الفوت توجّه و گرايش خاضعانه به سوى آخرت و دورى از دنياى حيله گر و آمادگى براى مرگ قبل از آنكه فرصت را از دست بدهد . (242) امام سجاد عليه السلام نيز در شب 27 رمضان دعايى را كه متضمّن همين خواسته است ، مكرّر مى خواند . (243)

O مراد از هدايت و ضلالت الهى ، فراهم كردن اسباب هدايت براى شايستگان و از بين بردن اسباب ، براى نااهلان است .

O منظور از صدر ، روح و دل است . مراد از شرح صدر ، گسترش افق عقل و فكر بلندى روح ، براى پذيرش حقّ و هدايت است و اين نيازمند گذشتن از هوسها و تمنيات دل است . آنكه شرح صدر نداشته باشد ، همواره در لاك خود مى ماند و بيرون نمى آيد . نتيجه

ى شرح صدر ، بصيرت و نورانيّت همراه با قلب رقيق و حقّپذير است .

O اين آيه يكى از معجزات علمى قرآن است كه عوارض صعود به آسمان را بيان كرده و مى فرمايد : كسى كه حاضر به پذيرش حقّ نگردد ، روحش تنگ و كم ظرفيت مى شود ، همانند كسى كه مى خواهد به آسمان برود كه به علّت سنگينى و فشردگى هوا و نبود اكسيژن ، سينه اش تنگ و تنفّسش سخت مى شود .

O امام رضا عليه السلام فرمود : نشانه ى سعه صدر ، تسليم خدا بودن ، اطمينان به او داشتن و دلگرم شدن به وعده هاى الهى است و نشانه ضيق صدر ، ترديد و اضطراب است . (244)

O از سنّت هاى الهى آن است كه براى پاكدلان حقّپذير ، شرح صدر قرار دهد و لجوجانِ گريزان از ايمان را گرفتار سلب توفيق و رجس سازد .

O حضرت موسى همين كه ماءمور تبليغ شد ، در اوّلين دعاى خود از خداوند خواست : ربّ اشرح لى صدرى (245) ولى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بدون درخواست ، خداوند به او سعه ى صدر عطا كرد . اءلم نشرح لك صدرك (246) .

پيام ها

1- قبول حق ، ظرفيّت و زمينه درونى مى خواهد . يشرح صدره للاسلام

2- شرح صدر ، موهبتى الهى است . يشرح صدره للاسلام

3- خروج از مدار فطرت و عقل ، عامل خفقان و تنگى روح و روان مى گردد . يصّعّد فى السماء

4- منحرفان هر چند به ظاهر ، خود را در گشايش و آرامش ببينند ، ولى در واقع گرفتار تنگناها

و فشارند . ضيّقا حرجا

5- بى حوصلگى و كم ظرفيّتى ، نوعى رجس و پليدى روح است . يجعل صدره ضيّقا . . . الرِّجس

6- كسى كه به حقّ ايمان نياورد ، به تدريج آلوده مى شود . كذلك يجعل اللّه الرِّجس على الّذين لايؤ منون

آيه126

آيه126

126- وَهَذَا صِرَطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيماً قَدْ فَصَّلْنَا الاَْيَتِ لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ

و اين راه پروردگار تو است كه مستقيم است ، قطعاً ما آيات خود را براى قوم و گروهى كه پند مى پذيرند به تفصيل بيان كرده ايم .

نكته ها

O كلمه ى هذا ، ممكن است اشاره به كلمه ى اسلام باشد كه در آيه ى قبل آمده بود .

پيام ها

1- جز راه خدا ، راه هاى ديگر بيراهه است . وهذا صراط ربك مستقيماً

2- براى تذكر ، تفصيل و تنوع و تكرار لازم است . فصّلنا . . . يذّكرون

3- خداوند ، حجت را بر همه تمام كرده است ، اگر اهل توجّه باشند ، آيات و نشانه هاى حق ، با بيان هاى مختلف روشن شده است . لقوم يذكرون

4- توجّه دائمى به تذكّرات الهى ، راه دستيابى به صراط مستقيم است . هذا صراط ربّك . . . لقوم يذّكّرون

آيه127

آيه127

127- لَهُمْ دَارُ السَّلَمِ عِنْدَ رِبِّهِمْ وَهُوَ وَلِيُّهُمْ بِمَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ

سراى سلامت نزد پرردگارشان ، تنها براى آنان است و او به پاداش اعمالى كه انجام مى دادند ، سرپرست و پشتيبان و دوست آنان است .

پيام ها

1- در بهشت ، خشونت ، رقابت ، حسرت ، تهمت ، حسد ، كينه ، دروغ ، اندوه و هيچ گونه مرگ و مرض و فقر راهى ندارد . دار السّلام

2- برتر از نعمت امنيّت و سلامت ، در سايه ى لطف مخصوص پروردگار بودن است . دار السّلام عند ربّهم

3- خداوند خود امور رهروان راه مستقيم را به عهده دارد . و هو وليّهم

4- رسيدن به ولايت الهى ، در سايه ى عمل و تلاش انسان است . و هو ولّيهم بما كانوا يعملون

آيه128

آيه128

128-سْتَكْثَرْتُم مِنَ الاِْنْسِ وَقَالَ اءَوْلِياؤُهُم مِنَ الاِْنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَ بَلَغْنَا اءَجَلَنَا الَّذِى اءَجَّلْتَ لَنَا قَالَ النَّارُ مَثْوَيكُمْ خَلِدِينَ فِيهَا إِلا مَا شَاءَ اللّهُ إ نَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ

(به ياد آوريد) روزى كه خداوند ، همه آنان را گرد مى آورد (سپس به جِنّيان خطاب مى فرمايد : ) اى گروه جنّ ! از انسان ها (پيروان ) بسيارى يافتيد . و دوستان ايشان از نسل بشر گفتند : پروردگارا ! ما انسان ها و شياطين از يكديگر بهره گرفتيم و اينك به سرانجامى كه برايمان قرار داده بودى رسيديم . خداوند مى فرمايد : آتش جايگاهتان است كه هميشه در آن خواهيد بود ، مگر آنكه خداوند بخواهد (كه گروهى از شمارا ببخشايد) . همانا پروردگار تو حكيم و داناست .

نكته ها

O در آيات قبل ، به كارهاى شياطين و وسوسه هايشان اشاره شد ، در اينجا سرنوشت وسوسه پذيرى از شياطين را كه دوزخ است ، بيان مى كند . ضمنا به گفته قرآن ، شيطان از جنّ است و جنّى كه مردم را گمراه كرده همان شيطان است .

پيام ها

1- به عاقبت كار خود بينديشيم . ويوم (هر كجا كلمه يوم در آغاز آيه بكار رفته ، مراد يادآورى چنين روزى است . )

2- جنّ ، مكلّف و مختار است و مورد خطاب و توبيخ وكيفر و پاداش قرار مى گيرد . يا معشر الجنّ

3- شيطان ، به گمراه كردن گروه كم راضى نيست و گروه زيادى از انسان ها را منحرف كرده است . قد استكثرتم من الانس در آيه اى ديگر مى فرمايد : ولقد اضلّ منكم جبلاّ كثيرا اءفلم تكونوا تعقلون (247)

4- دادگاه قيامت ، علنى است . يحشرهم ، يا معشر الجنّ

5- در قيامت ، جنِّ اغواگر پاسخى در برابر توبيخ ندارد و تنها پيروان انسانى او سخن مى گويند . يا معشر الجنّ . . . قال اولياؤ هم من الانس

6- بهره گيرى انسان و جنّ از يكديگر طرفينى است . استمتع بعضنا ببعض

7- در قيامت ، انسان و جنّ ، يكجا جمع و محشور مى شوند . جمعيا

8- پيروى از وسوسه هاى شيطانى ، به تدريج انسان را به ولايت پذيرى از او وامى دارد . اولياؤ هم

9- همه ى منحرفان ، كيفر يكسان ندارند و باقى ماندن در آتش ، وابسته به اراده ى خداوند است . الاّ ماشاء اللّه

10- احكام دادگاه الهى ، بر مبناى علم

و حكمت است . حكيم عليم

آيه129

آيه129

129- وَكَذَ لِكَ نُوَلِّى بَعْضَ الظَّلِمِينَ بَعْضاً بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ

و بدين گونه بعضى ستمگران را بر بعضى مسلّط مى كنيم ، (تا كيفرى باشد) براى آنچه عمل مى كردند .

نكته ها

O در آيه 127 خوانديم كه سرپرست آنان كه به راه مستقيم مى روند ، تنها خداست . در اين آيه مى خوانيم كه سرپرست گروهى از مردم به خاطر عملكردشان ستمگرانند .

O طبق روايات ، كيفر ترك كنندگان امر به معروف و نهى از منكر ، متخلّفان از اداى خمس و زكات و يارى كنندگان به ظالمان ، تسلّطِ ستمگران بر آنان است . (248) در حديث مى خوانيم : هر گاه خداوند از كار قومى راضى باشد ، كارشان را به نيكان مى سپارد و اگر ناراضى باشد ، كارشان را در دست بدان قرار مى دهد . (249)

پيام ها

1- همان گونه كه شياطينِ جنّ بر انسان مسلّط مى شوند ، برخى از ظالمان نيز بر بعضى ديگر تسلّط مى يابند . كذلك

2- كام جويى هاى حرام ، زمينه ساز حكومت هاى باطل و سلطه ى ظالمان است . استمتع بعضنا ببعض . . . نولّى بعض الظالمين بعضا

3- تنها حاكمان ظالم نيستند ، محكومانِ ترسو و ساكت و عياش هم ظالمند . بعض الظالمين بعضاً

4- سبب سلطه ى ستمگران ، رفتار خود مردم است . نُولّى . . . بما كانوا يكسبون

آيه130

آيه130

130-لاِْنسِ اءَلَمْ يَاءْتِكُمْ رُسُلٌ مِنكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ ءَايَتِى وَيُنذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُواْ شَهِدْنَا عَلَى اءَنفُسِنَا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَيَوةُ الدُّنْيَا وَشَهِدُواْ عَلَى اءَنْفُسِهِمْ اءَنَّهُمْ كَانُواْ كَفِرِينَ

در قيامت به آنان گفته مى شود : ) اى گروه جنّ و انس ! آيا پيامبرانى از خودتان به سويتان نيامدند تا آيات مرا بر شما بخوانند و شما را از ديدار اين روز بيمتان دهند ؟ گويند : ما عليه خودمان گواهى مى دهيم و زندگى دنيا آنان را فريب داد و بر عليه خود شهادت دادند كه كافر بوده اند .

نكته ها

O از آيات قرآن استفاده مى شود كه حضرت محمّد صلى الله عليه و آله ، براى جنّ نيز فرستاده شده و آنان نيز قرآن را مى فهمند ، گروهى هم ايمان مى آورند . (250) به گفته ى برخى مفسّران (مثل آلوسى ، قرطبى ، طبرسى و سيّد قطب ) رسولان جنّ ، وحى را از طريق رسولان انس دريافت كرده و به نژاد خود مى رساندند . زيرا كلمه ى رسول به غير انسان هم گفته مى شود ، مثل : اللّه يصطفى من الملائكة رسلاً(251)

O در اين آيه ، دو اقرار از سوى كافران آمده است ، يكى گواهى به آمدن پيامبران ، دوّم اعتراف به كفر خويش .

O مواقف در قيامت مختلف است ؛ گاهى در موقفى كفّار ابتدا انحراف خود را انكار مى كنند ، مثل آيه 23 همين سوره : واللّه ربّنا ما كنّا مشركين ، آنگاه كه فهميدند قيامت جاى انكار نيست ، به گناه خود اعتراف مى كنند .

پيام ها

1- جنّ و انس هر دو مكلف به پذيرش دعوت انبيايند و رسولان براى هر دو نژاد آمده اند . الجنّ والانس

2- انذار ، قوى ترين اهرم تربيت و وظيفه ى مهم پيامبران است . و ينذرونكم

3- قوى ترين ضامن اجراى احكام الهى براى اصلاح فرد وجامعه ، ايمان به معاد است . ينذرونكم لقاء يومكم هذا

4- قيامت ، جاى كتمان وانكار نيست ، لذا انسان ها عليه خود اقرار مى كنند . شهدوا على انفسهم

5- دنياخواهى ، عامل بى اعتنايى به دعوت هاى انبياست . غرّتهم الحياة . . . (فريفته شدن به دنيا ، موجب فراموشى

آخرت است . )

6- علاقه ى افراطى به دنيا ، انسان را به كفر مى كشاند . غرّتهم الحياة الدنيا . . . انهم كانوا كافرين

آيه131

آيه131

131- ذَلِكَ اءَن لَمْ يَكُن رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَاءَهْلُهَا غَفِلُونَ

اين (اتمام حجّت و هشدار) براى آنست كه پروردگارت هرگز از روى ستم ، آبادى هايى را كه اهلش (از شناخت حقّ) غافلند نابود نمى كند . (خداوند ابتدا مردم را از غفلت و جهل بيرون مى آورد و با پيامبرانش به آنان هشدار مى دهد و سپس اگر قبول نكردند هلاكشان مى كند) .

نكته ها

O سنّت خداوند آن است كه راه حقّ را با فرستادن انبيا و هشدارهاى مختلف به مردم نشان مى دهد و حقايق را بيان كرده ، اتمام حجّت مى كند . در آن صورت اگر بى اعتنايى كردند ، كيفر مى دهد . اين قانون و سنّت كلّى در آيات متعدّدى مطرح شده است ، از جمله : و ما اءهلكنا من قرية الاّ لها منذرون (252) ما هيچ قريه اى را هلاك نكرديم مگر آنكه مردم آنجا بيم دهندگانى داشتند . و ما كنّا معذّبين حتّى نبعث رسولاً(253) ما تا پيامبرى نفرستيم ، عذاب نمى كنيم .

پيام ها

1- كيفردادن گناهكار ، از شئون ربوبيّت خداوند است . ربّك مهلك القرى

2- عقاب بدون بيان وهشدار ، ظلم و قبيح است . مهلك القُرى بظلمٍ و اهلها غافلون

آيه132

آيه132

132- وَلِكُلٍّ دَرَجتٌ مِمَّا عَمِلُواْ وَمَا رَبُّكَ بِغَفِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ

و براى هر كس بر اساس آنچه انجام داده اند درجاتى است ، و پروردگار تو از آنچه مى كنند غافل نيست .

نكته ها

O مراد از درجات در اين آيه ، درجاتِ رشد نيست ، بلكه شامل دركاتِ سقوط نيز مى شود .

پيام ها

1- خداوند ، عادل است و مرتبه ى هر كس را طبق عملكرد خود او قرار مى دهد . درجاتٌ ممّا عملوا

2- سعادت و شقاوت انسان ، بسته به اعمال اوست . ممّا عملوا

3- انسان بايد بهوش باشد ، زيرا تحت نظر خداست . و ما ربّك بغافل عمّا يعملون

آيه133

133- وَرَبُّكَ الْغَنِىُّ ذُو الرَّحْمَةِ إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَسْتَخْلِفْ مِنْ بَعْدِكُمْ مَا يَشَاءُ كَمَا اءَنْشَاءَكُم مِن ذُرِيَّةِ قَوْمٍ ءَاخَرِينَ

و پروردگار تو بى نياز و صاحبِ رحمت است . اگر بخواهد ، شما را مى برد و پس از شما هر كه را بخواهد جايگزين مى كند ، همان گونه كه شما را از نسل قوم ديگرى پديد آورد .

آيه134

آيه134

134- إِنَّ مَا تُوعَدُونَ لاََتٍ وَمَا اءَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ

به راستى آنچه وعده داده مى شويد ، آمدنى است و شما نمى توانيد (خدا را) ناتوان سازيد (و از كيفر و عدل او بگريزيد) .

پيام ها

1- تنها خداوند بى نياز مطلق است ، پس هرگز خود را بى نياز نبينيم . ربّك الغنى در جاى ديگر مى فرمايد : يا اءيّها النّاس اءنتم الفقراء الى اللّه واللّه هو الغنىّ الحميد(254) اى مردم ! همه شما نيازمند خداييد و تنها اوست كه بى نياز وستوده است .

2- گناهكاران ، بايد در همين دنيا هم بترسند ، زيرا محو آنان توسط قدرت الهى بسيار ساده است . يذهبكم

3- ريشه ى ظلم (كه در دو آيه قبل آمده بود) ، يا نياز است ، يا سنگدلى و هيچ يك از اين دو در خدا وجود ندارد . الغنىّ ذوالرّحمة

4- شرط مربّى خوب ، بى نيازى و عطوفت است . ربّك الغنىّ ذو الرّحمة

5- بقاى اجتماعات بشرى ، به مشيّت الهى بستگى دارد . اِن يشاء يذهبكم

6- بود و نبود انسان ها ، نفع و زيانى براى خداوند ندارد . الغنىّ . . . اِن يشاء يذهبكم

7- خداوند از عبادات ما بى نياز است ، دستورهاى عبادى ، عامل رشد خودماست . الغنىّ

8- رحمت خداوند ، فراگير است ، ولى گاهى بشر كار را به جايى مى رساند كه خداوند همه را نابود مى كند . ذوالرّحمة . . . يذهبكم

9- وعده هاى الهى قطعى است ، نه شوخى . انّ ما توعدون لآت

10- مجرم در قيامت نمى تواند با قدرت الهى در افتد . و ما انتم بمعجزين

آيه135

آيه135

135- قُلْ يَقَوْمِ اعْمَلُواْ عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّى عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن تَكُونُ لَهُ عَقِبَةُ الْدَّارِ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّلِمُونَ

بگو : اى قوم من ! بر جايگاه و سيرت خويش عمل كنيد كه من نيز (بر

اساس سيرت خويش ) عمل مى كنم و به زودى خواهيد دانست كه سرانجام آن سراى از كيست ، همانا ستمكاران رستگار نمى شوند .

پيام ها

1- پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، چون به راه خود يقين دارد ، ماءمور است در برخوردهاى خود ، ثبات و قاطعيّت خود را به ديگران اعلام كند . قل يا قوم اعملوا على مكانتكم انّى عامل . . .

2- سرپيچى مردم ، وظيفه ى پيامبران را عوض نمى كند . انّى عامل

3- سرنوشت مردم ، وابسته به عملكرد خودشان است . اعملوا . . . فسوف تعلمون

4- ملاك موفقيّت ، حسن عاقبت و سرانجام كار است ، نه جلوه ها و تلاشهاى زودگذر . عاقبة الدّار

5- ظالم ، رستگار نمى شود . انّه لا يفلح الظالمون

6- سرپيچى از راه خدا و انبيا ظلم است . الظالمون

آيه136

آيه136

136-لِلَّهِ مِمّا ذَرَاءَ مِنَ الْحَرْثِ وَالاَْنْعَمِ نَصِيباً فَقَالُواْ هَذَا لِلَّهِ بِزَعْمِهِمْ وَهَذَا لِشُرَكَائِنَا فَمَا كَانَ لِشُرَكَائِهِمْ فَلاَ يَصِلُ إِلَى اللّهِ وَمَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ يَصِلُ إِلَى شُرَكَائِهِمْ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ

و (بت پرستان ) از آنچه خداوند از كشت و چهارپايان آفريده است ، سهمى را براى خدا قرار دادند و به پندار خودشان گفتند : اين قسمت براى خداست و اين قسمت براى (بت هايى كه هم ) شريكان (خدايند ، هم شريك اموال ) ما پس آنچه سهم شركا و بت ها بود به خدا نمى رسيد ، ولى هرچه سهم خدابود به شركا مى رسيد ، چه بد است آنچه داورى مى كنند !

نكته ها

O آنان كه از مدار تربيت انبيا بيرون رفته و به وادى خيال مى روند ، حرف ها و تصميم هايشان نيز خيالى و بى منطق است و خود را مالك همه چيز مى دانند و تقسيم بندى مى كنند . يكبار پسران را سهم خود و دختران را سهم خدا مى دانند . الكم الذكر و له الانثى (255) يكبار هم غلات و حيوانات را بين خدا و بت ها تقسيم مى كنند . مشركان مى پنداشتند سهم بت ها غير قابل تغيير است و آن را خرج بتكده ها و خدمه آنها مى كردند ، و سهم خدا را نيز به اين بهانه كه خداى آسمان ها بى نياز است ، هنگام كم و كسر آمدن ها خرج بتخانه ها مى كردند . نه خرج كودكان ، فقرا و مهمانان .

پيام ها

1- در كشاورزى و دامدارى ، گرچه انسان نقش دارد ، امّا زارع و خالق اصلى خداست . للّه ممّا ذراء در آيه اى ديگر مى فرمايد : ءانتم تزرعونه اءم نحن الزّارعون (256)

2- قانون زكات و تقسيم درآمد و منافع ، در عقائد انسان هاى قبلى نيز بوده است ، هر چند به صورت خرافى . هذا للّه . . . هذا لشركائنا

3- مشركان با آنكه بت ها را شريك خدا مى پنداشتند ، ولى براى خداوند موقعيّت ويژه اى از عزّت و غنا قائل بودند و تلفات را از سهم خدا كم مى كردند و مى گفتند : او نيازى ندارد . ما كان للّه فهو يصل الى شركائهم

4- رسالت انبيا ، مبارزه با خرافات است . ساء ما يحكمون

آيه137

آيه137

137- وَكَذَلِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٍ مِنَ الْمُشْرِكِينَ قَتْلَ اءَوْلَدِهِمْ شُرَكَاؤُهُمْ لِيُرْدُوهُمْ وَلِيَلْبِسُواْ عَلَيْهِمْ دِينَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللّهُ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ مَا يَفْتَرُونَ

و بدين سان (بت ها و خادمان بت ها كه ) شريكان آنها (در اموالشان محسوب مى شدند ، ) كشتن فرزند را براى بسيارى از مشركان (به عنوان قربانى براى بت ها) زيبا جلوه دادند تا آنان را به هلاكت كشيده و آيين آنان را مشتبه سازند . و اگر خداوند مى خواست چنين نمى كردند (و به اجبار جلو آنان را مى گرفت ) ، پس آنان را با دروغ هايى كه مى بافند واگذار .

نكته ها

O همان گونه كه تقسيم كشت و دام ، ميان خدا و شريكان ، در نظر مشركان جلوه داشت ، عشق به بت و فرزندكشى در پاى بت را هم وسوسه هاى شيطانى در نظرشان آراسته بود .

O يُردُوهُم : از ارداء به معناى هلاك كردن است .

O مشركان يا مى گويند : دختر ننگ است و زنده به گورش مى كنند ، اءيمسكه على هون (257) يا مى گويند : خرجى ندارم و بايد نابود شود ، خشية املاق (258) يا آن را نوعى قرب به بت ها مى دانند ، كه همه ى اينها نوعى تزيين است .

پيام ها

1- بينش غلط و خرافى ، سبب مى شود كه انسان ، فرزند خود را پاى بت سنگى و چوبى قربانى كرده و به آن افتخار نمايد . زَيَّن . . . قتل اءودلاهم

2- مجرمان ، حتّى براى فرزندكشى هم توجيه درست مى كنند تا روان و وجدان خود را آرام كنند . زَيَّن

3- در انتقاد ، انصاف را مراعات كنيم . لكثير من المشركين نه آنكه همه چنين اند .

4- توجيه گناه و آراستن زشتى ها ، عامل هلاكت و سقوط است . زَيَّن . . . ليُردُوهم

5- خرافه گرايى ، سبب التقاط و آميختگى دين با شبهات است . وليلبسوا

6- پيامبر ، مسئول ابلاغ است نه اجبار ، اگر مردم گوش نكردند ، آنان را رها كرده و به سراغ دل هاى آماده مى رود . فذرهم

7- افكار و رفتار منحرفان ، نبايد حقّجويان را دلسرد كند . فذرهم و ما يفترون

8- شريك پنداشتن براى خداوند ، افترا به اوست . فذرهم و

ما يفترون

آيه138

آيه138

138- وَقَالُواْ هَذِهِ اءَنْعَمٌ وَحَرْثٌ حِجْرٌ لا يَطْعَمُهَا إِلا مَن نَشَاءُ بِزَعْمِهِمْ وَاءَنْعَمٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُهَا وَاءَنْعَمٌ لاَ يَذْكُرُونَ اسْمَ اللّهِ عَلَيْهَا افْتِرَاءً عَلَيْهِ سَيَجْزِيِهم بِمَا كَانُواْ يَفْتَرُونَ

و مشركان (به پندار خويش ) گفتند : اينها ، دام ها و كشت هايى ممنوع است ، كسى نخورد مگر آن (خادمين بتكده ها) كه ما بخواهيم . و چهارپايانى است كه (سوار شدن بر) پشت آنها حرام است و چهارپايانى كه نام خدا را (هنگام ذبح ) بر آن نمى برند (اين احكام را) به دروغ به خدا نسبت مى دادند . خداوند به زودى آنان را به كيفر آنچه به او افترا مى بستند جزا خواهد داد .

نكته ها

O حِجْر به معناى منع است و تحجير يعنى منطقه اى را سنگ چين كردن و مانع شدن از ورود ديگران براى تصاحب آن . حِجر اسماعيل نيز جايى است كه با ديوار سنگى جدا شده است . عقل را هم حِجر گويند ، چون انسان را از زشتى ها باز مى دارد . هل فى ذلك قسم لِذى حِجر(259)

O در دو آيه ى قبل ، عقائد خرافى مشركان درباره ى سهم خدا و بت ها از كشاورزى و چهارپايان مطرح بود . در اين آيه چگونگى مصرف سهم بت ها بيان شده كه احدى حقّ استفاده ندارد ، مگر خادمين بت ها و بتكده ها .

O با توجّه به اين آيه ، مشركان چهار انحراف داشتند : 1 ممنوع شمردن بعضى از چهارپايان . 2 ممنوع شمردن بعضى از محصولات كشاورزى . 3 ممنوع كردن سوارى برخى از چهارپايان . 4 نبردن نام خدا به هنگام ذبح

حيوانات .

O قرآن ، هدف آفرينش چهار پايان را سوار شدن بر آنها و مصرف از گوشت آنها مى داند : جعل لكم الانعام لتركبوا منها و منها تاءكلون (260) و تحريم بهره بردارى از چهارپايان را ، از بدعت هاى جاهلى مى شمرد كه در آيه 103 سوره ى مائده نيز بيان شده است .

O اسلام ، آيين جامعى است كه حتّى انحراف در بهره گيرى از حيوانات را هم تحمّل نمى كند . وقتى قرآن ، از بى مصرف ماندن حيوان وتحريم سوارشدن بر آن نكوهش مى كند ، به طريق اولى از بى مصرف ماندن انسان ها ، منابع ، سرمايه ها واستعدادها بيشتر نكوهش مى كند .

پيام ها

1- احكام دين بايد منسوب به خدا باشد ، نه بر پايه ى گمان ، خيال ، قياس و استحسان . قالوا . . . بزعمهم . . . افتراءً عليه

2- مبارزه با خرافات ، يكى از وظايف اصلى پيامبران است . افتراء عليه سيجزيهم

3- تحريم حلال ها و تحليل حرام ها ، افترا بر خداست . هذه انعام و حرث حجر . . . افتراء

4- بدعت گذاران ، در انتظار كيفر قوانين موهوم خود باشند . سيجزيهم

آيه139

آيه139

139- وَقَالُواْ مَا فِى بُطُونِ هذِهِ الاَْنْعَمِ خَالِصَةً لِذُكُورِنَا وَمُحَرَّمٌ عَلَى اءَزْوَجِنَا وَإِن يَكُن مَيْتَةً فَهُمْ فِيهِ شُرَكَاءُ سَيَجْزِيِهمْ وَصْفَهُمْ إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ

و (از ديگر عقائد خرافى مشركان ، اين بود كه مى )گفتند : آنچه در شكم اين چهارپايان (نذر شده براى بت ها) است ، (اگر زنده به دنيا آيد) مخصوص مردان ماست و بر زنان ما حرام است و اگر مرده به دنيا آيد ، پس همه (زن و مرد) در آن شريكند ، خداوند به زودى آنان را به سزاى اين گونه توصيف هاى باطل كيفر خواهد داد . همانا او حكيم و داناست .

نكته ها

O آشنايى با خرافات دوران جاهليّت ، انسان را با زحمات رسول خدا براى هدايت آنان آشنا ساخته ، روح قدرشناسى را در انسان ، زنده و شكوفا مى كند .

پيام ها

1- تبعيض بى جا ميان زن و مرد ، عملى جاهلى و مطرود است . خالصة لذكورنا و محرّم على ازواجنا

2- در جاهليّت ، تحقير زن تا آن حد بود كه در برخى موارد از حيوان سالم بهره اى نداشت و فقط در گوشت حيوان مرده شريك بود . شركاء

3- جزا و كيفر الهى ، بر اساس علم و حكمت اوست . سيجزيهم . . . حكيم عليم

آيه140

آيه140

140- قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُواْ اءَوْلَدَهُمْ سَفَهاً بِغَيْرِ عِلْمٍ وَحَرَّمُواْ مَا رَزَقَهُمُ اللّهُ افْتِرَاءً عَلَى اللّهِ قَدْ ضَلُّواْ وَمَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ

به يقين زيان كردند كسانى كه فرزندان خود را سفيهانه و از روى جهل كشتند ، و آنچه را خداوند روزى آنان ساخته بود با افترا بر خدا حرام كردند ، آنان گمراه شدند و هدايت يافته نبودند .

نكته ها

O ابن عباس از بزرگان صدر اسلام مى گويد : هر كه مى خواهد ميزان جهالت اقوام دوران جاهلى را بداند ، همين آيات سوره ى انعام كه بيانگر خرافات و اعتقادات بى اساس مشركان است ، را بخواند . (261)

O جاهلان عرب ، به گمان تقرّب به بت ها ، يا به جهت حفظ آبرو ، دختران خود را گاهى قربانى بت ها يا زنده به گور مى كردند .

پيام ها

1- جهالت و سفاهت ، عامل خسارت است . (خسارت هايى چون : از دست دادن فرزند ، از دست دادن عاطفه ، فقدان نعمت هاى حلال ، كسب دوزخ و كيفر الهى ) . قد خَسر

2- خسارت واقعى ، فدا شدن انسان در راه باطل است . (چه قربانى بت شدن ، چه فداى خيال و غيرت نابجا) قد خَسر

3- تحريم نابجاى حلال ها ، افترا بر خداوند است . وحرّموا ما رزقهم اللّه افتراء

4- انجام هر كارى و تحريم هر چيزى ، يا دليل شرعى مى خواهد يا عقلى . بغير علم افتراء على اللّه

5- با خرافات ، با شديدترين وجه مقابله وبرخورد كنيم .

آيه141

آيه141

141-و هو الذي انشا جنت معروشت وَغَيْرِ معْرُوشَتٍ وَالنَّخْلَ وَ الزَّرْعَ مُخْتَلِفاً أُكُلُهُ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَبِهاً وغَيْرَ مَتَشَبِهٍ كُلُواْ مِن ثَمَرِهِ إِذَا اءَثْمَرَ وَءَاتُواْ حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ وَ لاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ

و اوست كسى كه به وجود آورد باغهايى با داربست و بى داربست ، و درخت خرما و كشتزار با خوردنى هاى گوناگون ، و زيتون و انار ، (برخى ميوه ها) شبيه به همند و برخى شباهتى با هم ندارند . همين كه باغها ثمر داد ، از ميوه اش بخوريد و روز درو كردن و ميوه چيدن حقّ آن (محرومان )را بدهيد و اسراف نكنيد ، چرا كه خداوند ، اسراف كاران را دوست ندارد .

نكته ها

O جَنّات ، باغ هاى پر درخت و زمين هاى پوشيده از زراعت است . معروش ، درختى است كه نياز به داربست دارد . اُكُل به معناى ماءكول و خوراكى است .

O در آيه 99 همين سوره خوانديم : اُنظروا الى ثمره اذا اءثمر هنگامى كه درخت بار آورد ، با دقّت به آن نگاه كنيد . در اين آيه مى خوانيم كه كلوا من ثمره اذا اثمر ، هنگامى كه بار داد ، بخوريد . نتيجه اينكه : خوردن بايد با تاءمّل و دقّت باشد ، نه غافلانه .

O امام باقر عليه السلام پس از تلاوت اين آيه فرمود : شخصى زراعتى داشت كه تمام محصولاتش را صدقه مى داد و خود و عيالش بى چيز مى ماندند . خداوند اين عمل را اسراف خواند . (262)

اين آيه ، درس خداشناسى را همراه با اجازه مصرف خواركى ها و رسيدگى به طبقات

محروم و انفاق به آنان و اعتدال داشتن و زياده روى نكردن در مصرف و انفاق را بيان مى كند . انشاء ، كلوا ، آتو ، لا تسرفوا چنانكه در جاى ديگر نيز مى خوانيم : و الّذين اذا انفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا و كان بين ذلك قواماً(263)

O امام صادق عليه السلام ذيل اين آيه فرمودند : حتّى اگر مسلمان يافت نشد ، حقِّ برداشت را به مشرك فقير بپردازيد (264) در روايتى ديگر فرمود : اين حقِّ برداشت ، غير از زكات است . (265)

O امام صادق عليه السلام فرمود : ميوه را در شب برداشت نكنيد و شبانه درو نكنيد تا فقيران نيز بتوانند حاضر شوند و چيزى بگيرند . (266)

در سوره ن والقلم نيز مى خوانيم كه خداوند باغ كسانى را كه تصميم گرفتند شبانه و به دور از چشم فقرا ميوه ها را بچينند و به آنها ندهند ، سوزاند .

پيام ها

1- تنوّع ميوه ها و محصولات كشاورزى ، آن هم از يك آب وخاك ، نشانه قدرت الهى است . انشاء . . . مختلفاً اُكله

2- خداوند براى خود در محصولات ، حقّى قرار داده است . آتوا حقّه

(آرى ، نور و هوا ، آب و خاك ، توان و نيرو و فكر و استعداد ، همه و همه از آنِ خداوند است و او بر همه حقّ دارد . )

3- در انفاق نيز ميانه رو باشيم . و آتوا حقّه يوم حصاده و لاتسرفوا

4- اسلام ، دين اعتدال است ، هم تحريم نابجا را ممنوع مى كند (در آيه قبل ) و هم مصرف بى رويّه

را . لاتسرفوا

5- شرط مصرف ، پرداخت حقّ محرومان است . كلوا . . . آتوا حقّه

6- مقدار مصرف ، محدود به عدم اسراف است . كلوا . . . لا تسرفوا

7- هنگام برداشت محصول ، به ياد محرومان باشيم . يوم حصاده

8- توليد و محصول را در زمانى برداشت كنيم تا زمينه ى بهره بردارى ديگران هم باشد . يوم حصاده

9- هنگام رسيدن وبرداشت محصول ، آمادگى انسان براى انفاق بيشتر است ، پس فرصت را از دست ندهيم . آتوا حقّه يوم حصاده

10- ميوه ى نارس نخوريد وميوه را تازه مصرف كنيد . كلوا من ثمره اذا اثمر

11- اسراف كار ، مبغوض خداوند است . انّه لايحبّ المسرفين

آيه142

آيه142

142- وَمِنَ الاَْنْعمِ حَمُولَةً وَفَرْشاً كُلُواْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَتِ الشَّيْطَنِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوُّ مُبِينٌ

و بعضى از چهارپايان باركش و بعضى غير باركش و مثل فرش (به زمين نزديك )اند (و يا از كرك و پشم آنها براى فرش استفاده مى شود) از آنچه خداوند روزى شما ساخته بخوريد و از گام هاى (وسوسه انگيز) شيطان پيروى نكنيد ، چرا كه او دشمن آشكار شماست .

نكته ها

O در آيه ى قبل به نعمت هاى خداوند در محصولات كشاورزى اشاره شده و در اينجا به دامدارى و انواع بهره هايى كه انسان از حيوانات مى برد .

O مراد از كلمه فَرش ، چهارپايانى مثل گوسفند است كه به خاطر نزديكى بدنشان به زمين ، به منزله فرش هستند ، يا اينكه از پشم و كرك و موى آنها فرش مى بافند .

O بيشتر مفسّران ، كلمه ى حَمولَة را به معناى حيوانات باربر دانسته اند ، و فَرش را حيوانات غير باربر معنا كرده اند .

پيام ها

1- هستى و آفريده هايش ، مسخّر انسان است . حمولة و فرشا

2- قانون كلى در حيوانات ، حلال بودن مصرف آنهاست ، مگر آنكه دليلى بر حرمت باشد . كلوا ممّا رزقكم اللّه

3- تحريم حلال ها ، از گام هاى شيطانى است . كلوا . . . و لاتتّبعوا خطوات الشيطان

4- تنها توصيه به خام خوارى كه امروز در ميان گروه كثيرى رواج دارد و نهى از مصرف گوشت ، ممنوع است . و من الانعام . . . كلوا ممّا رزقكم اللّه

5- نسبت به خوردنى ها بايد مواظب باشيم . كلوا . . . و لاتتّبعوا چنانكه اوّلين اهرم شيطان براى گمراه كردن حضرت آدم ، غذا بود .

6- سر سفره ى خداوند ، از دشمن او پيروى نكنيم . كلوا ممّا رزقكم اللّه و لاتتّبعوا خطوات الشّيطان

7- سياست شيطان ، انحراف تدريجى است ، نه دفعى . خطوات الشّيطان

آيه143

143- ثَمَنِيَةَ اءَزْوَ جٍ مِنَ الضَّاءْنِ اثْنَيْنِ وَمِنَ الْمَعْزِ اثْنَيْنِ قُلْ ءَالذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ اءَمِ الاُْنْثَيَيْنِ اءَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ اءَرْحَامُ الاُْنْثَيَيْنِ نَبِّئُونِى بِعِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْ صَدِقِينَ

(خداوند براى شما حلال كرده است ) هشت زوج از حيوانات را . از گوسفند دو زوج (نر و ماده ) و از بز ، دو زوج (به كسانى كه از پيش خود ، بعضى چهارپايان را تحريم مى كنند) بگو : آيا خداوند نرهاى آنها را حرام كرده يا ماده هاى آنها را يا آنچه را شكم آنها در برگرفته است ؟ اگر راست مى گوييد از روى علم و دانش به من خبر دهيد .

آيه144

آيه144

144-ُْنْثَيَيْنِ اءَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ اءَرْحَامُ الاُْنْثَيَيْنِ اءَمْ كُنتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ وَصَّكُمُ اللّهُ بِهَذَا فَمَنْ اءَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِباً لِيُضِلَّالنَّاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّلِمِينَ

و از شتر دو زوج (نر و ماده ) و از گاو دو زوج (نر و ماده ) را (براى شما حلال كرده است ) بگو : آيا خداوند نرهاى اين دو را حرام كرده يا ماده ها را يا آنچه را كه شكم آن دو در برگرفته است ؟ يا مگر شما شاهد و حاضر بوده ايد كه خداوند به حرمت اين گوشت ها به شما سفارش كرده است ؟ ! پس كيست ستمكارتر از كسى كه به خداوند ، دروغ بندد تا مردم را از روى نادانى گمراه سازد ؟ قطعا خداوند ، گروه ستمكار را هدايت نمى كند .

نكته ها

O كلمه ى زوج هم به مجموع نر و ماده گفته مى شود و هم به هر يك از نر و ماده به تنهايى . در اين آيه به هر كدام به تنهايى گفته شده و مراد از هشت جفت ، هشت عدد است ، چهار نر و چهار ماده كه چهار تا در آيه 143 و چهار تا در آيه 144 بيان شده است . در آيه 45 سوره ى نجم نيز كلمه ى زوج در يك فرد بكار رفته است ، نه در دو تا . خلق الزّوجين الذّكر والانثى

O در آيه 6 سوره ى زمر ، خلقت هشت نر و ماده ى حيوانات در كنار خلقت انسان بيان شده است . خلقكم من نَفسٍ واحدة ، ثُمّ جعل منها زوجها وانزل لكم

من الانعام ثَمانيَة اَزواج

O احتمال دارد كه ترتيب نام بردن از حيوانات چهارگانه ، اشاره به برترى آنها در مصرف باشد . (گوسفند ، بز ، شتر و گاو)

O در بعضى روايات ، ثمانية ازواج به 16 فرد تفسير شده كه اين چهار حيوان هر كدام دو نوع يكى نر يكى ماده و هر كدام اهلى و وحشى دارد . امام هادى عليه السلام فرمود : گاوميش از نوع گاو وحشى است . (267)

پيام ها

1- براى خرافه زدايى از دين ، بايد عقائد حقّ را بسيار باز و روشن مطرح كرد . ثمانية ازواج . . .

2- در فتوا يا عقيده به حلال و حرام چيزى ، علم لازم است . نبّئونى بعلم

3- حلال بودن نيازى به دليل ندارد زيرا اصل در خوردنى ها حِلّيّت است بلكه حرام بودن دليل لازم دارد . قل الذكرين حرّم ام الاُنثيين . . . نبئونى بعلم

4- افترا بر خدا ، بزرگ ترين ظلم است . فمن اءظلم ممّن افترى على اللّه

5- دروغ بستن به خدا ، مايه ى گمراه ساختن مردم است . ليضلّ النّاس

6- افترا ، انسان را از هدايت پذيرى خارج مى كند . لايهدى

7- باورها و عقائد يا بايد بر اساس علم و عقل باشد كه در آيه قبل خوانديم ، نبّئونى بعلم و يا بر اساس شرع .

آيه145

آيه145

145-قل لا اجد في ما اوحي إِلَىَّ مُحَرَّماً عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلا اءَنْ يَكُونَ مَيْتَةً اءَوْ دَماً مَسْفُوحاً اءَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ اءَوْ فِسْقاً أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ فَمَنْ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَ لاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَغَفُورٌ رَحِيمٌ

بگو : در آنچه به من وحى شده ، بر كسى كه چيزى مى خورد هيچ حرامى نمى يابم مگر آن كه مردار يا خون ريخته شده يا گوشت خوك باشد كه قطعا پليد است ، يا حيوانى كه از روى فسق و نافرمانى به نام غير خدا ذبح شده باشد . پس هر كس كه (به خوردن آنها) ناچار و مضطرّ شد ، به شرط آنكه از روى سركشى و بيش از حدّ ضرورت نباشد ، (مانعى ندارد) . هماناخداوند تو

آمرزنده و مهربان است .

نكته ها

O ميتة ، تنها حيوانى نيست كه خود به خود مرده باشد ، بلكه اگر طبق دستور اسلام ، ذبح نشود در حكم مردار و حرام است .

O حرمت مردار و خون ، چهار مرتبه در قرآن مطرح شده است ، دوبار در سوره هاى مكّى (268) و دوبار در سوره هاى مدنى (269) .

O اُهِلّ از اِهلال به معناى بلند كردن صدا هنگام ديدن هلال اوّل ماه است . سپس به هر صداى بلندى گفته شده است . مشركان در هنگام ذبح حيوانات ، با صداى بلند نام بت ها را مى بردند ، از اين رو اُهِلَّ گفته شده است .

O جمله لا اءجد . . . الاّ اءن يكون ميتة در برابر تحريم هاى جاهلانه مشركان است وگرنه گوشت بعضى پرندگان و درّندگان ديگر نيز حرام است كه در اين آيه نيامده است و به اصطلاح اين حصر ، حصر اضافى است نه حقيقى .

O از نظر اسلام مضطر به كسى مى گويند كه خود را از راه ستمگرى وگردن كشى وگناه مضطر نكرده باشد ، غير باغٍ وتنها به مقدار رفع اضطرار ، مجاز است نه بيشتر . و لاعاد

پيام ها

1- يگانه منبع علم پيامبر صلى الله عليه و آله براى بيان احكام ، وحى است . لا اجد فى ما اوحى الىّ

2- اصل و قانون اوّليه ، حلال بودن حيوانات است . لا اءجد

3- تنها محرّمات ابلاغ شده در آيات و روايات تكليف آور است ، پس اگر با جستجو و تتبّع ، دليلى بر حرمت چيزى نيافتيم ، براى ما حلال است . لا اءجد

4- وقتى در مساءله ى

خوردن و نخوردن شخص پيامبر هم بايد از وحى دستور بگيرد ، ديگران چگونه از پيش خود چيزى را حرام مى كنند ؟ فى ما اوحى الىّ

5- دليل تحريم گوشت خوك ، آلودگى و پليدى آن است . فانّه رِجس

6- احكام تغذيه ، براى مرد و زن يكسان است . طاعم يطعمه در مقابل آن عقيده خرافى در آيه 139 كه براى مردان گوشت همه ى حيوانات را حلال و براى زنان برخى موارد را حرام مى دانستند . خالصة لذكورنا ومحرّم على اءزواجنا

7- در قانون ، بايد اهمّ و مهمّ رعايت شود . حفظ جان ، مهم تر از حرام بودن مصرف مردار است . فمَن اضطرّ

8- در اسلام بن بست نيست ، وقتى اضطرار پيش آيد مصرف حرام ها مجاز مى شود . فمَن اضطرّ

9- سوء استفاده از قانون در موارد استثنا ، ممنوع است و بايد به همان مقدار اضطرار ، بسنده شود . غير باغ ولا عاد

10- خون باقيمانده در گوشت پس از ذبح شرعى حرام نيست . خون ريخته شده حرام است . دما مسفوحا

11- در جايى كه اضطرار به طور قهرى پيش آيد ، مى توان از گوشت حرام استفاده كرد ، ولى اگر با دست خودمان كارى كرديم كه مضطر شديم استفاده مجاز نمى شود . اُضطر (به صورت مجهول آمده است )

12- وجود قوانين تخفيفى و اضطرارى ، جلوه اى از مغفرت و رحمت الهى است .

آيه146

آيه146

146 رحيم وَعَلَى الَّذِينَ هَادُواْ حَرَّمْنَا كُلَّ ذِى ظُفُرٍ وَمِنَ الْبَقَرِ وَالْغَنَمِ حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ شُحُومَهُمَا إِلا مَا حَمَلَتْ ظُهُورُهُمَا اءَوْ الْحَوَايَا اءَوْ مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ ذَ لِكَ جَزَيْنَهُمْ بِبَغْيِهِمْ وَإِنَّا

لَصَدِقُونَ

و بر يهوديان ، هر (حيوان ) ناخن دار را حرام كرديم و از گاو و گوسفند ، پيه هر دو را بر آنان حرام ساختيم مگر آن مقدار كه بر پشت گاو و گوسفند يا همراه روده ومخلوط به استخوان است . اين (تحريم ) ، كيفر ماست به خاطر ظلمى كه مرتكب شدند و قطعا ما راستگوييم .

نكته ها

O در آيه ى قبل ، محرّمات در اسلام و در اين آيه ، محرمات يهود بيان شده ، تا معلوم گردد كه عقائد خرافى مشركين ، با هيچ يك از اديان آسمانى سازگار نيست . (270)

O ظُفُر به معناى ناخن است ، امّا به سُمّ برخى حيوانات كه شكاف ندارد (مثل سمّ اسب يا نوك پاى شتر) نيز اطلاق شده است ، از اين رو شتر و حيواناتى كه سُم چاك نيستند ، چه چهار پايان چه پرندگان ، بر يهود حرام است . (271)

O حوايا جمع حاويه ، به محتويات شكم گفته مى شود . (272)

O در آيه ى 160 سوره نساء هم مى خوانيم : فبظلم من الّذين هادوا حَرّمنا عليهم طيّبات اُحلّت لهم حرام شدن برخى طيّبات بر يهود ، به خاطر ظلم هاى آنان بوده است ، بگذريم كه يهود نيز مانند مشركين پاره اى از چيزها را بر خود حرام كرده بودند . قرآن مى فرمايد : كلّ الطّعام كان حلاّ لبنى اسرائيل الاّ ما حَرّم اسرائيل على نفسه (273)

O تحريم بعضى خوردنى ها بر يهود ، موقّت بود و توسّط حضرت عيسى عليه السلام بر طرف شد . چنانكه در جاى ديگر مى خوانيم : لاحلّ لكم بعض

الّذى حرّم عليكم (274)

O احكام الهى سه نوع است الف : داراى مصلحت يا مفسده ى واقعى است . مثل اكثر احكام . ب : داراى جنبه آزمايشى است مثل فرمان ذبح حضرت اسماعيل . ج : داراى جنبه ى كيفرى است ، مثل همين آيه . آرى ، يكى از عذاب هاى خدا ، تنگناهاى معيشتى است .

پيام ها

1- گاهى محدود ساختن غذاى متخلّفان و ياغيان ، بلامانع است . حرّمنا . . . ببغيهم

2- كيفر الهى منحصر در آخرت نيست ، در دنيا هم هست . جزيناهم ببغيهم

آيه147

آيه147

147- فَإِن كَذَّبُوكَ فَقُل رَبُّكُمْ ذُو رَحْمَةٍ وَ سِعَةٍ وَلاَ يُرَدُّ بَاءْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ

(اى پيامبر ! ) اگر تو را تكذيب كردند پس بگو : پروردگارتان داراى رحمت گسترده است (امّا) عذاب او از قوم تبهكار ، دفع نمى شود .

پيام ها

1- رهبر بايد آماده ى شنيدن تكذيب و تهمت از سوى برخى مردم باشد . فان كذّبوك فقل . . .

2- با تكذيب كنندگان ، بايد برخوردى خيرخواهانه كرد و اگر تاءثير نداشت ، از تهديد استفاده شود . ذو رحمة لا يردّ باءسه

3- مربّى بايد درياى رحمت باشد . ربّكم ذو رحمة

4- بيم و اميد ، در كنار هم كارساز است . ذورحمة ، باءسه

5- درهاى رحمت الهى حتّى به روى مخالفان هم بسته نيست . فان كذّبوك ربّكم ذورحمة

6- رحمت خداوند ، پيش از قهر اوست . ذو رحمة . . . باءسه

7- گستردگى رحمت الهى ، مانع كيفر كردن او نيست . ربّكم ذو رحمة . . . و لايردّ باءسه هرچند كيفر او نيز در مسير تربيت انسان و از رحمت و ربوبيّت او سرچشمه مى گيرد .

آيه148

آيه148

148 سيقول الذين اشركوا لوشا الله مَآ اءشْرَكْنَا وَلاََّ ءَابَآؤُنَا وَلاَ حَرَّمْنَا مِن شَىْءٍ كَذَ لِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ حَتَّى ذَاقُواْ بَاءْسَنَا قُلْ هَلْ عِندَكُم مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلا الظَّنَّ وَإِنْ اءَنْتُمْ إِلا تَخْرُصُونَ

به زودى كسانى كه شرك ورزيده اند ، خواهند گفت : اگر خدا مى خواست ، نه ما و نه پدرانمان شرك نمى آورديم و هيچ چيزى را (از سوى خود) حرام نمى كرديم . كسانى كه پيش از آنها بودند (نيز پيامبران قبلى را) اينگونه تكذيب كردند تا آنكه طعم قهر و عذاب مارا چشيدند . بگو : آيا براى شما دانشى هست ؟ آن را براى ما آشكار كنيد ! شما جز از گمان و خيال پيروى نمى كنيد و شما جز حدس زن

و دروغگويانى بيش نيستيد .

نكته ها

O در اين آيه يك خبر غيبى از آينده مطرح است كه مشركان چه خواهند گفت ، سيقول الّذين اشركوا آن آينده به وقوع پيوست و آنچه پيشگويى شده بود آنان گفتند . و قال الّذين اشركوا(275)

O اين بهانه كه اگر خدامى خواست ، ما و پدرانمان مشرك نمى شديم بارها توسّط مشركان مطرح شده است ، چنانكه در آيه 35 سوره ى نحل و آيه 20 سوره زخرف نيز آمده است .

O سؤ ال : اين آيه سخن مشركان را نقل مى كند كه اگر خدا از شرك ما راضى نيست ، چرا ما را از آن باز نمى دارد ؟ پس شرك ما مورد رضاى خداست !

پاسخ : انجام هر كار از هر كسى ، از مَدار قدرت خداوند بيرون نيست ، لكن اراده و مشيّت خداوند آن است كه انسان راه خود را آزادانه انتخاب كند . دولت كه آب و برق و گاز را به منزل ما مى آورد ، اين امكانات ، دليل راضى بودن دولت به سوءاستفاده ما نيست . خداوند به انسان عقل و وحى عطا كرده و راه حقّ و باطل را به او نشان داده و او را در انتخاب آزاد گذاشته ، ولى اراده و اختيار ، نشانه ى راضى بودن او به خلاف ما نيست .

O خداوند ، خواهان ايمان اختيارى مردم است نه اجبار آنان به ايمان آوردن . در قرآن بارها آمده است كه : اگر خدا مى خواست ، همه را هدايت مى كرد و پيامبر هم حقّ اكراه و اجبار مردم به ايمان را ندارد

.

پيام ها

1- رهبران و انديشمندان دينى بايد خود را براى پاسخگويى به شبهات و بهانه جويى هاى آينده آماده كنند . سيقول

2- فرستادن انبيا و كتب آسمانى براى آنست كه مردم با آزادى و اختيار ، موحد شوند . پس منطق مشركين (كه اگر خدا مى خواست با قهر و قدرت مانع شرك ما مى شد) غلط است . لوشاءاللّه ما اشركنا

3- بدتر از گناه ، توجيه آن است . مشركان ، شرك خود را توجيه كرده و آن را مشيّت الهى مى دانستند . لوشاءاللّه ما اشركنا (جبرگرايى ، بهانه اى است براى فرار از مسئوليّت )

4- مشركين ، انحراف خود را با تاريخ نياكان خود توجيه مى كردند . لو شاء اللّه ما اشركنا و لاآباؤ نا

5- عقيده به جبر ، از توجيهات بى اساس منحرفان است . لو شاء اللّه ما اشركنا شيطان هم كه رهبر منحرفان است ، گمراهى خود را به خدا نسبت داد و چنين گفت : ربّ بما اءغويتَنى (276)

6- مخالفان ، همواره با اهرم جبر ، به تكذيب پيامبران پرداخته اند . كذلك كذّب الّذين من قبلهم

7- قرآن از مخالفان هم تقاضاى حجّت و دليل مى كند . قل هل عندكم من علم

8- آنان كه به بهانه ى سرنوشت ، از مسئوليّت مى گريزند ، منتظر چشيدن قهر خدا باشند . ذاقوا باءسنا

9- طرفداران جبر ، منطق ندارند و در پى خيالاتند . ان تتّبعون الاّ الظن

10- اگر به جاى علم و يقين ، در پى ظن و گمان باشيم ، گمراه خواهيم شد . ان انتم الاّ تخرصون

آيه149

آيه149

149- قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَلِغَةُ فَلَوْ شَآءَ لَهَدَيكُمْ اءَجْمَعِينَ

بگو

: دليل روشن و رسا تنها براى خداوند است ، پس اگر مى خواست همه ى شما را (به اجبار) هدايت مى كرد .

نكته ها

O خداوند ، با فطرت توحيدى كه در انسان قرار داده و با هدايت انبيا و عقل ، حجّت را بر مردم تمام كرده و راه خير و شرّ و پايان نيك يا بد هر كدام را هم بيان نموده است . براى خطاكاران هم راه توبه و جبران را باز گذاشته است . معجزه هاى روشن انبيا وشيوه ى نيكوى دعوت و استدلال هاى محكم آنان وسازگارى دين با فطرت وعقل ، حجّت را برمردم تمام كرده است .

و با اين همه ، مشركان جز گمان بى اساس ، دليلى بر شرك خود ندارند و اگر راه غير خدا را بپويند ، از خطاها ، ضعف ها ، محدوديّت هاى علمى و فكرى و هوسها پيروى كرده اند .

O در روايات آمده كه خداوند در قيامت به انسان مى فرمايد : راه حقّ را مى دانستى يا نمى دانستى ؟ اگر بگويد : مى دانستم ، مى پرسد : چرا عمل نكردى ؟ و اگر بگويد : نمى دانستم ، مى پرسد : چرا در پى ياد گرفتن نبودى ، اين است حجّت بالغه ى خدا بر مردم . (277)

پيام ها

1- تنها خداست كه حجت بالغه دارد و همه ى ما در پاسخ او عاجز و تهيدست و مقصّريم . فللّه الحجّة

2- در راه خدا هيچ گونه ابهام و بهانه اى كه دستاويز مخالفان باشد نيست ، نه در استدلال ، نه در سابقه ، نه در صفات پيامبر و نه در شيوه ى برخورد با آنان . فللّه الحجّة البالغة

3- مشيّت خداوند ، بر هدايت آزادنه و ارادى انسان و آزادى و اختيار

اوست . فلوشاء لهداكم

4- اراده ى خداوند ، تخلّف ناپذير است . فلو شاء لهداكم

آيه150

آيه150

150- قُلْ هَلُمَّ شُهَدَآءَكُمُ الَّذِينَ يَشْهَدُونَ اءَنَّ اللّهَ حَرَّمَ هَذَا فَإِنْ شَهِدُواْ فَلاَ تَشْهَدْ مَعَهُمْ وَلاَ تَتَّبِعْ اءَهْوَآءَ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بَِايَتِنَا وَالَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالاَْخِرَةِ وَهُمْ بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ

(اى پيامبر ! به كسانى كه بهره بردن از حيوانات و زراعت ها را نابجا بر خود حرام كرده اند) بگو : گواهان خود را كه گواهى دهند خداوند اين را حرام كرده ، بياوريد . پس اگر شهادت دادند ، تو همراه با آنها گواهى مده و از خواسته هاى كسانى كه آيات مارا تكذيب كردند و كسانى كه به آخرت ايمان نمى آورند ، همان ها كه براى پروردگارشان شريك قرار مى دهند ، پيروى نكن .

نكته ها

O اسلام ، دين منطق و آزادى است ، در دو آيه ى قبل خداوند از مشركان پرسيد : آيا شما از چيزى اطّلاع داريد كه ما نداريم ؟ هل عندكم من عِلمٍ ، در اينجا هم مى فرمايد : اگر گواه داريد بياوريد . هَلُمَّ شهداءكم

O در اين آيه ، ابتدا مى فرمايد : اگر دليل و گواه دارند بياورند ، سپس مى فرمايد : اگر هم شهادت دادند ، تو قبول نكن (چون صادقانه نيست) .

O يعدلون از عِدل به معناى همتاست . پس بربّهم يَعدلون يعنى براى خداوند ، شريك و همتا و شبيه قرار مى دهند .

پيام ها

1- اسلام ، دين منطق و برهان است و از مخالفان خود گواه طلبيده و آنان را به مجادله ى نيكو دعوت مى كند . قل هلمّ شهداءكم

2- يكى از وظايف مبلّغان دينى ، برخورد با بدعت هاست . قل هلمّ شهداءكم . . . اءنّ اللّه حرّم هذا

3- هر گواهى و شهادتى ، اعتبار ندارد . فانْ شهدوا فلا تشهد معهم

4- مواظب باشيم شرايط و جوّ اجتماع ، ما را به اشتباه نيفكند . فاِنْ شهدوا فلا تشهد معهم (تصديق كردن و همگام شدن با گواهان ناحق حرام است )

5- قوانين بشرى اگر برخاسته از هوس هاى كفّار باشد ، قابل پيروى نيست . لاتتّبع اءهواء الّذين كذّبوا بآياتنا . . .

6- انسان هاى با ايمان نبايد از سنّت هاى مشركان تقليد كنند . لاتتّبع اهواء الّذين كذّبوا بآياتنا . . .

7- مشركين ، خداوند را خالق مى دانند لكن در تدبير و مديريّت امور هستى براى او شريك قائلند . و هم

بربّهم يعدلون

آيه151

آيه151

151-قل تعالوا اتل ما حرم ربكم عليكم الاتشركوابه شيا و بالوالدين احسنا و لاَ تَقْتُلُوَّاْ اءَوْلَدَكُم مِنْ إِمْلَقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَ إِيَّاهُمْ وَلاَ تَقْرَبُواْ الْفَوَ حِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِى حَرَّمَ اللّهُ إِلا بِالْحَقِّ ذَ لِكُمْ وَصَّكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ

بگو : بياييد تا آنچه را پروردگارتان بر شما حرام كرده بخوانم : چيزى را با او شريك مگيريد ، و به پدر و مادر نيكى كنيد ، و فرزندانتان را از ترس تنگدستى نكشيد . ماييم كه به شما و آنان روزى مى دهيم ، و به كارهاى زشت ، چه آشكار وچه پنهان ، نزديك نشويد ، و نفسى را كه خداوند (كشتن آن را) حرام شمرده ، جز به حقّ (مثل قصاص يا دفاع ) نكشيد ، اينهاست آنچه خداوند شمارا به آن توصيه فرموده ، باشد كه تعقّل وانديشه كنيد .

نكته ها

O در اين آيه و دو آيه بعد ، به چند اصل مهم اشاره شده كه از مشتركات همه ى اديان آسمانى است ، در تورات هم (سِفر خروج ، باب 20) مشابه اين دستورها آمده است .

O دو نفر از سران مدينه به حضور پيامبر صلى الله عليه و آله رسيدند . همين كه حضرت اين آيات را خواند ، مسلمان شده و درخواست مبلّغ كردند . پيامبر نيز مصعب بن عمير را همراهشان فرستاد . اين حركت زمينه ساز مسلمان شدن مردم مدينه گشت .

O قرآن در چهار آيه (278) نسبت به پدر و مادر سفارش كرده است و در هر چهار مورد همراه با مساءله ى توحيد و نهى از شرك است .

همان گونه كه در آفرينش اوّل خداست ، بعد پدر و مادر . در اين آيات هم اوّل توحيد است ، بعد نيكى به والدين ، ضمنا اين آيه چون محرّمات را مى شمرد ، پس ترك احسان به والدين هم حرام است .

O پنج دستور اين آيه چنان به يكديگر پيوند دارند كه گويا يك دستورند . وصّاكم به ضمير به مفرد است .

O امام صادق عليه السلام فرمود : احسان به والدين ، يعنى كارى نكنيم كه آنان وادار به درخواست و سؤ الى از ما شوند . (279)

پيام ها

1- بيان احكام الهى براى مردم ، يكى از وظايف انبياست . اءتل ما حرّم

2- چون اصل در همه چيز ، حلال بودن است ، از اين رو حلالها شمارش نشده و فقط محرّمات گفته شده است . اءتل ما حرّم

3- محرمات دين ، از سوى خداست و پيامبر از پيش خود چيزى را حرام نمى كند . حرّم ربّكم

4- ممنوعيّت منكرات ، جهت تكامل و تربيت انسان است . حرّم ربّكم

5- چون شرك ، ريشه ى مفاسد است ، در راءس محرّمات آمده است . الاّ تشركوا

6- بعد از يكتاپرستى ، احسان به والدين آمده است . بالوالدين احسانا

7- دستورهاى اين آيه همه در قالب نهى است ، مگر نيكى به پدر و مادر كه در قالب امر است . يعنى نه تنها نيازاريد ، بلكه احسان كنيد . و بالوالدين احسانا

8- فرزندكشى و سقط جنين از ترس فقر ، عملى جاهلانه است ، اگر خدا ضامن روزى است ، چه ترسى از فقر ؟ نحن نرزقكم

9- هم اصلاح جامعه از مفاسد لازم

است ، هم اصلاح روح از رذايل . ما ظهر منها و ما بطن

10- برخى از گناهان چنان خطرناك است كه نزديك آنها هم نبايد رفت . لاتقربوا

11- دستورات الهى ، مطابق عقل يا زمينه شكوفايى آن است . لعلّكم تعقلون

آيه152

آيه152

152- و لا تقربوامال اليتيم الا بالتي هي اءَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ اءَشُدَّهُ وَ اءَوْفُواْ الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لاَ نُكَلِّفُ نَفْساً إِلاّ وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُواْ وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللّهِ اءَوْفُواْ ذَ لِكُمْ وَصَّكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ

به مال يتيم نزديك نشويد (و در آن تصرّفى نكنيد) مگر به نيكوترين (طريقه اى كه به صلاح او باشد) تا به حد بلوغ و رشد خود برسد . (در داد و ستدها) پيمانه و ترازو را با عدالت تمام دهيد . ما هيچ كس را جز به اندازه ى توانش تكليف نمى كنيم . و هرگاه سخن مى گوييد (چه در قضاوت و چه در شهادت ) عدالت را رعايت كنيد ، هر چند (به زيان ) خويشاوندتان باشد و به عهد و پيمان خدا وفا كنيد . اينها امورى است كه خداوند ، شمارا به آن سفارش كرده است ، باشد كه ياد كنيد و پند بگيريد .

نكته ها

O خداوند ، كارهاى خود را به نحو احسن انجام مى دهد : اءحسن الخالقين (280) ، اءحسن تقويم (281) ، نزل اءحسن الحديث (282) و . . . ، از ما هم خواسته كه كارهايمان به نحو احسن باشد ، ليبلوكم ايّكم احسن عملا(283) چه در تصرّفات و فعاليّت هاى اقتصادى ، الاّ بالّتى هى احسن (284) ، چه در گفتگو با مخالفان ، جادلهم بالّتى هى احسن (285) ، چه در پذيرش سخنان ديگران ، يستمعون القول فيتّبعون احسنه (286) و چه بدى هاى مردم را با بهترين نحو جواب دادن ، ادفع بالّتى هى احسن السيّئة (287) كه در تمام اين موارد ، كلمه ى

احسن به كار رفته است .

O قوم حضرت شعيب ، به خاطر كم فروشى گرفتار عذاب شدند . در قرآن نيز سه بار از كم فروشى نهى شده است .

O كلمه ى كيل هم به معناى پيمانه است و هم به معناى پيمانه كردن . كلمه ى قسط هم مى تواند مربوط به اوفوا باشد يعنى پرداخت ، عادلانه باشد و هم مربوط به كيل و ميزان باشد ، يعنى خود پيمانه و ترازو سالم باشد . البتّه نتيجه هر دو يكى است .

پيام ها

1- چون يتيم مدافعى ندارد و اموالش لغزشگاه است مواظب باشيم . لاتقربوا

2- براى حفظ حقوق ايتام بايد بهترين طريقه ى بهره گيرى از اموال و دارايى او انتخاب شود . بالّتى هى اءحسن . جز كسانى كه اهليّت اقتصادى و تقواى كافى دارند ، نبايد ديگران به مال يتيم نزديك شوند . لاتقربوا . . . الا

3- وقتى ايتام به رشد و تجربه ى كافى رسيدند ، سلطه ى خود را از آنان برداريد . حتى يبلغ اءشده

4- نظام اقتصادى جامعه ى اسلامى بايد بر اساس قسط باشد . بالقسط

5- اگر اجراى عدالت در حدّ اعلى ممكن نيست ، لااقلّ در حدّ توان و امكان مراعات كنيد . لا نكلّف نفسا الاّ وُسعها

6- تمام دستورات و اوامر و نواهى الهى ، فوق طاقت انسان نيست . لا نكلّف نفسا الاّ وُسعها

7- بدون قدرت ، تكليفى نيست . لا نكلّف نفسا الاّ وُسعها

8- در اسلام ، تكليف به اندازه ى توان است . هركه تواناتر ، تكليفش هم سنگين تر . لا نكلّف نفساً الاّ وُسعها

9- عدالت ، هم در رفتار

و هم در گفتار ، يك اصل است . اوفوا الكيل . . . و اذا قلتم فاعدلوا (در گواهى ها ، وصيّت ها ، قضاوت ها ، صدور حكم ها ، انتقادها و ستايش ها ، عدالت را مراعات كنيم . )

10- به پيمان هاى الهى (كه شامل فرمان هاى عقل و وحى و وجدان وفطرت مى شود) وفادار باشيم . (عهد اللّه هم شامل پيمانى است كه خدا با انسان دارد و هم پيمانى كه انسان با خدا مى بندد) بعهد اللّه اوفوا

11- رابطه ى خويشاوندى را بر ضابطه ى حقّ و عدل ، ترجيح ندهيم . فاعدلوا ولو كان ذا قربى

آيه153

آيه153

153- وَاءَنَّ هَذَا صِرَطِى مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِيلِهِ ذَ لِكُمْ وَصَّكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ

و اين (دستورها) راه مستقيم من است . پس آن را پيروى كنيد و راههاى ديگر را پيروى نكنيد كه شما را از راه خداوند پراكنده كند . اين سفارش خداوند به شماست ، باشد كه تقوا پيشه كنيد .

نكته ها

O پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله براى توضيح اين آيه از روش نمايشى استفاده كرده ، با دست مبارك خود خط مستقيمى بر زمين كشيدند و فرمودند : اين راه مستقيم است كه يكى بيش نيست . سپس خطوطى از راست و چپ آن خط ترسيم كرده و فرمودند : اينها راههايى است كه شيطان به آن دعوت مى كند . (288)

O در پايان سه آيه ى اخير ، سه تعبير مختلف آمده است :

در پايان آيه 151 كه نهى از شرك و قتل و فحشا است . لعلّكم تعقلون آمده است ، يعنى زشتى اين امور با اندكى تعقّل و فكر ، براى همه روشن مى شود .

در آيه ى 152 كه به حفظ مال يتيم و رعايت قسط و عدل و وفاى به عهد فرمان مى دهد ، تعبير لعلّكم تذكّرون آمده ، يعنى خوبى عدالت را فطرت و نهاد هركس مى پذيرد ، تنها بايد تذكّر داد .

در اين آيه نيز كه پيروى از دستورهاى خداست ، لعلّكم تتّقون آمده ، يعنى تقوا همان گام نهادن در راه اطاعت و فرمان الهى است .

O آنگونه كه نور يكى است و ظلمات متعدّد ، راه مستقيم يكى است و راه هاى انحرافى متعدّد

. (صراط مفرد آمده ولى سُبل جمع )

O در روايات مى خوانيم كه مصداق عينى راه مستقيم ، رسول خدا صلى الله عليه و آله و امامان معصوم عليهم السلام از اهل بيت او هستند . (289)

پيام ها

1- اساس همه اديان الهى ، پيروى از راه خدا و دورى از راه ديگران است . صراطى . . . فاتّبعوه و لا تتّبعوا السبل

2- عمل به احكام الهى ، سبب وحدت است و به سراغ احكام غير الهى رفتن ، مايه ى تفرقه مى باشد . صراطى مستقيما فاتّبعوه و لا تتّبعوا السبل فتفرّق بكم عن سبيله

3- شايد بتوان با توجّه به پايان سه آيه ى اخير ، چنين نتيجه گرفت كه مراحل رشد و كمال انسان عبارت است از : تعقّل ، لعلّكم تعقلون ، تذكّر ، لعلّكم تذكّرون و تقوا . لعلّكم تتّقون

آيه154

آيه154

154- ثُمَّ ءَاتَيْنَا مُوسَى الْكِتَبَ تَمَاماً عَلَى الَّذِى أَحْسَنَ وَتَفْصِيلاً لِكُلِّ شَىْءٍ وَهُدَىً وَرَحْمَةً لَعَلَّهُمْ بِلِقَآءِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُونَ

سپس به موسى ، كتاب (تورات ) داديم تا بر كسى كه نيكوكار بوده (نعمت خود را) تمام كنيم ، و (اين كتاب ) بيانگر همه ى مسائل و وسيله هدايت و رحمت باشد ، شايد مردم به ديدار پروردگارشان ايمان بيآورند .

نكته ها

O ميان قرآن و تورات ، شباهت هاى فراوانى است . در انجيل ، تكيه بر مواعظ است و در زبور ، تكيه بر دعاست ، ولى از نظر قوانين ، شباهت تورات به قرآن بيشتر است . از اين رو به تورات ، امام گفته شده است . و من قبله كتاب موسى اماما(290) در اين آيه هم تورات ، رحمت ، هدايت و بيانگر هر چيز معرّفى شده است .

پيام ها

1- هر كتاب آسمانى نسبت به زمان خودش ، كامل است . تماما

2- تنها نيكوكاران و نيكوانديشان ، پيام هاى كتب آسمانى و قوانين الهى را بهتر مى گيرند . على الّذى اءحسن

3- همه ى نيازهاى انسان براى رسيدن به تكامل ، در كتب آسمانى آمده است . تفصيلا لكلّ شى ء

4- كتاب آسمانى در مسير هدايت انسان و رحمت الهى است . هدى و رحمة

5- يكى از مقاصد كتب آسمانى و پيامبران الهى ، ايمان انسان به قيامت است . لعلّهم بلقاء ربّهم يؤ منون

آيه155

155- وَهَذَا كِتَبٌ اءَنْزَلْنَهُ مُبَارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ وَاتَّقُواْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ

واين (قرآن ) كتابى است مبارك كه آن را نازل كرديم . پس آن را پيروى نموده و تقوا پيشه كنيد ، باشد كه مورد رحمت قرار گيريد .

آيه156

آيه156

156- اءَنْ تَقُولُوَّاْ إِنَّمَاَّ اءُنْزِلَ الْكِتَبُ عَلَى طَاَّئِفَتَيْنِ مِن قَبْلِنَا وَإِنْ كُنَّا عَن دِرَاَسَتِهِمْ لَغَفِلِينَ

(آن تورات را نازل كرديم ) تا نگوييد كتاب (آسمانى ) ، فقط بر دو طايفه ى (يهود و نصارى ) كه پيش از ما بودند نازل شده است و ما از علوم آنان بى خبر بوده ايم .

نكته ها

O كلمه مبارك از ريشه ى بركت ، بر دو امر تاءكيد مى كند : 1 ريشه قوى و ثابت . 2 رشد دائم . قرآن ، هم داراى مطالبى اساسى و تغييرناپذير و استوار است و هم با گذشت زمان ، پرده هايى از اسرارش كشف و روز به روز جلوه ى آن بيشتر مى شود .

O اءن تقولوا به معناى لئلاّ تقولوا است ، يعنى : تا نگوييد و بهانه نگيريد .

O دراسة به معناى تلاوت و علم است .

پيام ها

1- قرآن ، تنها كتاب تئورى و نظرى نيست ، بلكه كتاب سعادت و برنامه ى عمل انسان است . كتاب . . . فاتّبعوه

2- سعادت بشر در دو چيز است : اطاعت حقّ ، اجتناب از باطل . فاتّبعوه واتّقوا

3- خداوند ، حجّت را بر مردم تمام كرده است . كتاب انزلناه . . . اءن تقولوا

4- دستگاه تبليغاتى مسلمانان بايد براى هر كشور و ملّت و زبانى ، برنامه هاى صحيح در سطح جهان آماده كند ، تا حجّت بر آنان تمام شود و نگويند ما از حقّ بى خبر بوديم

آيه157

آيه157

157-اءن تقولوا لوانا انزل علينا َا الْكِتَبُ لَكُنَّآ اءَهْدَى مِنْهُمْ فَقَد جَآءَكُم بَيِّنَةٌ مِن رَبِّكُمْ وَهُدَىً وَرَحْمَةٌ فَمَنْ اءَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَّبَ بَِايَتِ اللّهِ وَصَدَفَ عَنْهَا سَنَجْزِى الَّذِينَ يَصْدِفُونَ عَنْ ءَايَتِنَاسُوَّءَ الْعَذَابِ بِمَا كَانُواْ يَصْدِفُونَ

يا نگوييد اگر كتاب آسمانى بر ما نازل مى شد ، قطعاً از آنان (يهود و نصارى ) هدايت يافته تر بوديم . (براى جلوگيرى از اين بهانه ها) بى شك از سوى پروردگارتان دليل روشن و هدايت و رحمت آمد . پس كيست ستمكارتر از كسى كه آيات الهى را تكذيب كند و از آن روى گرداند ؟ ما به زودى كسانى را كه از آيات ما روى گردانند ، به خاطر همين روى گردانى به عذابى سخت مجازات خواهيم كرد .

نكته ها

O يَصدفون از صدف ، به معناى اعراض شديد از چيزى بدون تاءمّل و انديشه است .

پيام ها

1- مشركين مكّه ، به هدايت يافتگى پيروان تورات و انجيل اعتراف داشتند ، ولى خود را براى دريافت كتاب آسمانى شايسته تر از آنان مى دانستند . لكنّا اهدى منهم

2- نزول قرآن براى همه ، اتمام حجّت است . فقد جاءكم بيّنة من ربّكم

3- قرآن ، پرتوى از ربوبيّت خداوند است . بيّنة من ربّكم

4- قرآن ، كتاب هدايت و رحمت است . هدى و رحمة

5- پيش از آزمايش ، مدّعى زياد است ، ولى امتحان ، صداقت ها را آشكار مى كند . لكنّا اءهدى . . . فمن اظلم ممن كذّب . . .

6- از بزرگ ترين ظلم ها به انسانيّت ، اعراض از كتب آسمانى است . فمن اءظلم ممّن كذّب بآيات اللّه

7- كيفر اعراض از دين حقّ و پشت كردن به آيات الهى ، عذاب شديد است . الّذين يصدفون عن آياتنا سوء العذاب بما كانوا يصدفون

8- عامل اصلى بدبختى هاى انسان ، عملكرد خود اوست . بما كانوا يصدفون

آيه158

آيه158

158هل ينظرون الا ان تاتيهم الملئكه اوياتي رَبُّكَ اءَوْ يَاءْتِىَ بَعْضُ ءَايَتِ رَبِّكَ يَوْمَ يَاءْتِىَ بَعْضُ ءَايَتِ رَبِّكَ لاَ يَنْفَعُ نَفْساً إِيمَ نُهَا لَمْ تَكُنْ ءَامَنَتْ مِن قَبْلُ اءَوْ كَسَبَتْ فِى إِيمَ نِهَا خَيْراً قُلِانْتَظِرُوَّاْ إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

آيا (با ديدن آن همه آيات و بينات و معجزات ، باز هم ) جز اين انتظار دارند كه فرشتگان نزد ايشان بيايند ، يا خود پروردگارت بيايد ، يا بعضى از آيات پروردگارت (نشانه هاى قيامت ) بيايد ؟ ! (مگر نمى دانند) روزى كه بعضى از نشانه هاى پروردگارت بيايد كسى كه پيش از آن ايمان نياورده يا در مدّت ايمان خود

كار خيرى را كسب نكرده ، ايمان آوردنش سودى ندهد . بگو : منتظر (قهر خدا) باشيد كه ما هم در انʘؘǘљʙŠ.

نكته ها

O در آيه 92 سوره ى اسراء توقّعات نابجاى كفّار مطرح شده است كه مى گفتند : ما به تو ايمان نمى آوريم مگر آنكه آسمان را بر ما فروريزى ، يا خدا و فرشتگان را نزد ما آورى . اين انتظارها در اين آيه رد شده است .

پيام ها

1- كافران لجوج ، با ديدن معجزات الهى هم تسليم نمى شوند . هل ينظرون . . .

2- نتيجه ى طفره رفتن در ايمان ، ناكامى است . لاينفع نفسا ايمانها

3- ايمان و عمل ، در شرايط آزاد و طبيعى ، كارساز است ، نه در حال اضطرار و ترس جان . يوم ياءتى بعض آيات ربّك لاينفع

4- عمل صالح بدون ايمان سودبخش نيست . او كسبت فى ايمانها خيراً

آيه159

آيه159

159- إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُواْ دِينَهُمْ وَكَانُواْ شِيَعاً لَسْتَ مِنْهُمْ فِى شَىْءٍ إِنَّمَاَّ اءَمْرُهُمْ إِلَى اللّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُواْ يَفْعَلُونَ

(اى پيامبر ! ) تو را با كسانى كه دين خود را پراكنده ساخته و گروه گروه شدند ، هيچ گونه ارتباطى نيست . (تو مسئول آنان نيستى و) سرنوشت كارشان تنها با خداست ، آنگاه او آنان را به عملكردشان آگاه خواهد كرد .

نكته ها

O تفرقه افكنى در دين ، يعنى بدعت گذارى و تفسير دين به راءى خود كه در قرآن و حديث ، شديدترين تعبيرات ، درباره اين گونه كسان آمده است . به برخى از اين نمونه ها توجّه كنيد :

قرآن مى گويد : واى بر آنان كه با دست خود مطلبى مى نويسند ، سپس مى گويند : اين از طرف خداوند است . (291)

على عليه السلام مى فرمايد : هرگاه بدعتى آيد ، سنّتى مى رود . (292) و يكى از وظايف انبيا و علما ، بدعت زدايى و جلوگيرى از تحريف هاست . (293)

در روايات آمده است : توبه ى صاحب بدعت ، پذيرفته نمى شود . (294)

خداوند ، هيچ عملى را از بدعتگذار قبول نمى كند . (295)

كسى كه به بدعتگذار احترام گذارد يا لبخندى بزند ، در فروپاشى دين گام برداشته است .

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : هرگاه در ميان امّتم اختلاف شد ، هر كس طبق سنّت و گفته من عمل كند و سراغ راه و روش ديگران نرود ، پاداش صد شهيد خواهد داشت . (296)

در قرآن ، بارها از يهود ، به خاطر تحريف هايى كه علمايشان در دين پديد

آوردند انتقاد شده است . درباره حضرت موسى عليه السلام هم مى خوانيم : وقتى از كوه طور برگشت و انحراف و گوساله پرستى قوم خود را ديد ، از فرط ناراحتى الواح تورات را بر زمين افكند و ريش برادرش را كه جانشين او بود گرفت و گفت : چرا امّتم منحرف شدند ؟ هارون در پاسخ گفت : ترسيدم اگر براى جلوگيرى از انحرافشان شدّت عمل به خرج دهم ، مردم متفرّق شوند و تو بگويى چرا مردم فرقه فرقه شدند (تفرقه اى كه با بازگشت تو هم قابل اصلاح نباشد) .

اين آيات و روايات ، مسئوليّت سنگين دين شناسان را در حفظ اصالت مكتب و مقابله با انحرافات فكرى ، در عين حفظ وحدت اجتماعى امّت ، بيان مى كند .

پيام ها

1- ميان معارف دينى تفاوتى نيست ، بايد به همه ايمان داشت و عمل كرد ، نه فقط بعضى . انّ الّذين فرّقوا دينهم

2- از عوامل تفرقه و جدايى ، تغيير و تحريف در مكتب است . انّ الّذين فرّقوا دينهم و كانوا شيعا

3- با آنان كه مجموعه ى مكتب اسلام را قبول ندارند ، نبايد همكارى كرد آنان از امّت محمّد محسوب نخواهند شد . لستَ منهم فى شى ء آنان مورد تهديد خداوند هستند . انّما امرهم الى اللّه

4- تفرقه افكنى در دين ، نوعى شرك است . فرّقوا دينهم . . . لستَ منهم فى شى ء در آيات 32 و 33 روم آمده است . ولا تكونوا من المشركين . من الّذين فرّقوا دينهم از مشركين نباشيد همان كسانى كه در دين خود تفرقه به وجود آوردند

.

آيه160

آيه160

160- مَن جَآءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ اءَمْثَالِهَا وَمَن جَآءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلاَ يُجْزَىَّ إِلا مِثْلَهَا وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ

هركه نيكى آورد ، پس براى او پاداشى ده برابر آن است وهركه بدى آورد ، جز مانند آن كيفر نخواهد ديد و به آنان هرگز ستم نخواهد شد .

نكته ها

O از كلمه ى جاء استفاده مى شود كه پاداش و كيفر مورد بحث در اين آيه ، مربوط به دادگاه قيامت است . وگرنه چه بسا خلافى كه با توبه محو يا به نيكى تبديل شود . يبدّل اللّه سيّئاتهم حَسنات (297) ، يا مورد عفو قرار مى گيرد . يَعفُو عن كثير(298) ، و چه بسا نيكى ها كه با ريا و عُجب و گناهان ديگر محو و حبط شود . پس عملى ملاك است كه به صحنه ى قيامت آورده شود . جاء بالحسنة . . . جاءبالسيّئة

گرچه آيه ى مربوط به عمل نيك و بد است ، ولى طبق روايت ، آنكه نيّت خير كند پاداش دارد ولى نيّت سوء تا به مرحله عمل نرسد ، كيفر ندارد واين فضل الهى است .

O در روايات آمده است : هر كه در ماه ، سه روز روزه بگيرد ، گويا همه ى ماه را روزه گرفته است ، زيرا هر روزش ده روز حساب مى شود . عشر اءمثالها

O پاداش ده برابر ، حداقلّ است . بعضى اعمال ، در بعضى شرايط و براى بعضى افراد ، پاداش تا هفتصد برابر بلكه پاداش بى حساب هم دارد .

O از ده پاداش الهى ، فقط يك قسمت مزد است و نُه قسمت ديگر فضل . فيوَفِّيهم اُجورهم

و يزيدهم من فضله (299)

O سؤ ال : اگر كيفر گنهكار ، به اندازه ى گناه اوست ، پس چرا يك روز روزه خوردن ، شصت روز روزه كفّاره دارد ؟

پاسخ : مقصود از مثل در آيه ، از نظر عدد نيست ، بلكه كيفيّت و چگونگى است . اهميّت يك روز ، روزه ماه رمضان ، برابر با 60 روز در غير ماه رمضان است . مثل شب قدر كه در اهميّت ، بيش از هزار ماه است . اين بيان اهميّت است ، نه برترى عددى .

پيام ها

1- در شيوه ى تربيتى اسلام ، تشويق ده برابر تنبيه است . عشر امثالها

2- تشويقِ چند برابر ، ظلم نيست ولى كيفر بيش از حد ظلم است . فلايجزى الا مثلها و هم لايظلمون

3- خداوند ، در پاداش با فضل خود رفتار مى كند ، ولى در كيفر ، با عدل . عشر اءمثالها . . . الاّ مثلها

4- عمل انسان هميشه و همه جا همراه انسان است . من جاء بالحسنة . . . و من جاء بالسيّئة

آيه161

آيه161

161- قُلْ إِنَّنِى هَدَينِى رَبِّىَّ إِلَى صِرَ طٍ مُسْتَقِيمٍ دِيناً قِيَماً مِلَّةَ إِبْرَهِيمَ حَنِيفاً وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ

بگو : همانا پروردگارم مرا به راهى راست هدايت كرده ، دينى استوار كه همان آيين حقّ گراى ابراهيمى است ، و او از مشركان نبود .

نكته ها

O كلمه ى قِيَم و قيّم ، به معناى راستى ، استوارى و پايدارى است ، آرى ، دينى استوار و جاويد مى ماند كه به مسائل مادى و معنوى اين جهان و آن جهان مردم توجّه كند .

O امام حسين عليه السلام فرمود : هيچ كس جز ما و شيعيان ما ، پيرو آيين ابراهيم عليه السلام نيست . (300)

پيام ها

1- سخنان و تعاليم پيامبر ، نظر شخصى او نيست ، بلكه متن وحى الهى است ، كه بايد به مردم اعلام كند . قل

2- راه مستقيم ، راه پيامبر است . هدانى ربّى الى صراط مستقيم

3- هدايت ، تنها كار خداست ، انبيا هم با هدايت الهى راه مستقيم را پيدا مى كنند . هدانى ربّى

4- هدايت ، از شئون ربوبيّت است . هدانى ربّى

5- راه ابراهيم عليه السلام ، همان يكتاپرستى است ، نه افكار شرك آلود . حنيفاً و ما كان من المشركين (مشركان ، عقائد انحرافى خود را به ابراهيم عليه السلام نسبت مى دادند)

6- بت شكنى و اعراض از شرك ، تنها كار پيامبر اسلام نيست ، بلكه او به پيروى از حضرت ابراهيم چنين مى كرده است . ملّة ابراهيم حنيفاً

7- اساس اديان توحيدى در طول تاريخ ، يكى بوده است . اسلام ، همان آيين حضرت ابراهيم است و تنفّر از شرك ، راه همه ى پيامبران مى باشد . قل انّنى . . . ملّة ابيكم ابراهيم و ما كان من المشركين

آيه162

162- قُلْ إِنَّ صَلاَتِى وَنُسُكِى وَمَحْيَاىَ وَمَمَاتِى لِلَّهِ رَبِّ الْعَلَمِينَ

بگو : همانا نماز من و عبادات من و زندگى من و مرگ من براى خداوند ، پروردگار جهانيان است .

آيه163

آيه163

163- لاَ شَرِيكَ لَهُ وَبِذَلِكَ اءُمِرْتُ وَاءَنَاْ اءَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ

شريكى براى او نيست و به آن (روح تسليم و خلوص و عبوديّت ) ماءمور شده ام و من نخستين مسلمان و تسليم پرودرگارم .

نكته ها

O روايت شده كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله در آستانه ى نماز اين آيات را مى خواند . (301)

O مرگ ، بر حيات احاطه دارد و حيات بر نُسُك ، و نُسُك بر نماز . بنابراين ، نماز ، هسته ى مركزى در درون عبادات است .

O اسلام ، به معناى تسليم بودن در برابر امر خداوند است و به همه ى انبيا نسبت داده شده است . حضرت نوح عليه السلام خود را مسلمان دانسته است ، اُمرت اَن اكون من المسلمين (302) حضرت ابراهيم عليه السلام از خداوند مى خواهد كه او و ذريّه اش را تسليم او قرار دهد . و اجعلنا مسلمين لك و من ذريّتنا اُمّة مسلمة لك (303) ، حضرت يوسف عليه السلام نيز از خداوند مسلمان مردن را درخواست مى كند : توفّنى مسلما(304) و پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نيز اوّلين مسلمان است ، و انا اوّل المسلمين به اين معنا كه يا در زمان خودش ، يا در رتبه و مقام تسليم ، مقدّم بر همه است .

پيام ها

1- راه و روش و هدف خود را در برابر راههاى انحرافى ، با صراحت و افتخار اعلام كنيم . قل

2- با آنكه نماز ، جزو عبادات است ، ولى ، جدا ذكر شده تا اهميّت آن را نشان دهد . صلاتى و نُسُكى

3- انسان هاى مخلص ، مسير تكوينى (مرگ و حيات ) و مسير تشريعى خود (نماز و نُسُك ) را فقط براى خداوند عالميان مى دانند . انّ صلاتى و نُسُكى و محياى و مماتى للّه

4- آنگونه كه در نماز

قصد قربت مى كنيم ، در هر نفس كشيدن و زنده بودن و مردن هم مى توان قصد قربت كرد . محياى و مماتى للّه . . .

5- مرگ و حيات مهم نيست ، مهم آن است كه آنها براى خدا و در راه خدا باشد . محياى و مماتى للّه

6- آنچه براى خدا باشد ، رشد مى كند . للّه ربّ العالمين

7- مرگ و زندگى دست ما نيست ، ولى جهت دادن به آن دست ماست . للّه

8- اخلاص در كارها ، فرمان الهى است . بذلك امرت

9- پيشواى جامعه ، بايد در پيمودن راه و پياده كردن فرمان الهى ، پيشگام باشد . اوّل المسلين

آيه164

آيه164

164- قُلْ اءَغَيْرَ اللّهِ اءَبْغِى رَبّاً وَهُوَ رَبُّ كُلِّ شَىْءٍ وَلاَ تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ إِلا عَلَيْهَا وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ اءُخْرَى ثُمَّ إِلَى رَبِّكُم مَرجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكْم بِمَا كُنْتُم فِيهِ تَخْتَلِفُونَ

بگو : آيا جز خداوند يكتا پروردگارى بجويم ؟ در حالى كه او پروردگار هر چيز است و هيچ كس (كار بدى ) جز به زيان خويش نمى كند و هيچ كس بار (گناه ) ديگرى را بر دوش نمى كشد ، بازگشت شما به سوى پروردگارتان است كه شما را به آنچه در آن اختلاف مى كرديد ، آگاه مى كند .

نكته ها

O موضوع عدل الهى در كيفر و اينكه هيچ كس گناه ديگرى را به دوش نمى كشد ، نه تنها در اسلام ، بلكه به تصريح قرآن ، در صُحُف ابراهيم وموسى 8 نيز آمده است . ام لم يُنبّاء بما فى صُحُف موسى . وابراهيم الّذى وَفّى . اءلاّ تَزِرُ وازِرة وِزرَ اُخرى (305)

O سؤ ال : اگر كسى گناه ديگران را بر دوش نمى كشد ، پس آنچه در قرآن آمده است كه رهبران گمراه و منحرف ، گناهان پيروان را هم به عهده مى گيرند چيست ؟ ليحملوا اءوزارهم كاملة يوم القيامة و من اءوزار الّذين يضلّونهم بغير علم (306)

پاسخ : اين امر بى دليل نيست ، زيرا سرانِ گمراهى ، سبب انحراف ديگران شده اند و در واقع ، گناهِ گمراه كردن و اضلال را به دوش مى گيرند .

O زن حامله اى كه مرتكب زنا شده بود را براى مجازات نزد عمر آوردند و او دستور سنگسار داد . حضرت على عليه السلام فرمود : گناه طفل در

رحم مادر چيست ؟ سپس اين آيه را تلاوت فرمود : لاتزر وازرة وزر اُخرى (307)

پيام ها

1- در برخورد با منكران و مشركان ، موضع بر حقّ خود را قاطعانه اعلام كنيم . قل اءغير اللّه

2- وجدان بيدار ، بهترين پاسخ دهنده به سؤ الات درونى است . اءغير اللّه اءبغى

3- چون خداوند ، يگانه پروردگار همه ى هستى است ، پروردگار من هم هست . و هو ربّ كلّ شى ء

4- كفر و شرك و نيكى و فساد مردم ، ضررى به خدا نمى زند ، بلكه دامنگير خودشان مى شود . لا تكسب كلّ نفس الاّ عليها

5- در پيشگاه خداوند مسئوليّت عمل هر كس ، بر عهده ى خود اوست . لا تزر وازرة وزر اُخرى

6- برپايى قيامت و بازخواست انسان ، پرتويى از ربوبيّت خداوند است . ثمّ الى ربّكم مرجعكم

7- دنيا نيز پايانى دارد ، ثمّ الى ربّكم مرجعكم و سرانجام به حقّانيت آنچه لجوجانه با آن مخالفت كرده ايم ، آگاه خواهيم شد . فينبّئكم بما كنتم فيه تختلفون

آيه165

آيه165

165- وَهُوَ الَّذِى جَعَلَكُمْ خَلََّئِفَ الاَْرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَ تٍ لِيَبْلُوَكُمْ فِى مَآءَاتَكُمْ إِنَّ رَبَّكَ سَرِيعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمُ

و اوست كه شما را جانشينان (يكديگر در) زمين قرار داد و درجات بعضى از شما را بر بعضى ديگر برترى داد تا شما را در آنچه به شما داده ، بيازمايد . همانا پروردگارت زود كيفر است والبتّه او حتما آمرزنده ومهربان است .

نكته ها

O سوره ى انعام با حمد الهى آغاز شد الحمد للّه الّذى خلق . . . و با رحمت الهى پايان مى پذيرد . انّه لغفور رحيم

O منظور از خلائف الارض ، يا جانشيان خدا در زمين هستند و يا جانشينى انسان امروز از امّت هاى پيشين .

پيام ها

1- انسان ، خليفه ى خدا و امير زمين است ، نه اسير هستى . و هو الّذى جعلكم خلائف الارض

2- تفاوت هاى مردم و آزمايشات الهى ، حكيمانه و در مسير رشد و تربيت انسان است و از ربوبيّت خداوند سرچشمه مى گيرد . و هو ربّ كلّ شى ء . . . رفع بعضكم فوق بعض . . .

3- تفاوت و برترى بعضى در داده هاى خداوند ، ملاك برترى نيست ، وسيله ى آزمايش است . ليبلوكم فى ما آتاكم

4- آنچه را در اختيار داريم ، از خدا بدانيم . فى ما آتاكم

5- معيار و مقدار آزمايش هر كس ، به ميزان داده ها و امكانات اوست . ليبلوكم فى ما آتاكم

6- پس از آزمايش ، خداوند نسبت به مردودين سريع العقاب است و نسبت به قبول شدگان غفور رحيم .

7- بيم و اميد بايد در كنار هم باشد . سريع العقاب . . . لغفور رحيم

الحمد للّه ربّ العالمين

پي نوشتها869

1- تفسير اطيب البيان .

2- اَوِستاى فعلى ، اهريمن را خداى ظلمات و اهورا مزدا را خداى نور دانسته و ميان آن دو تضادّ قائل است . تفسير الكاشف .

3- تفسير نورالثقلين .

4- تفسير عيّاشى ؛ بحار، ج 9، ص 355.

5- مستدرك الوسائل ، ج 15، ص 249.

6- كافى ، ج 1، ص 147.

7- فاطر، 11.

8- تفسير نورالثقلين ؛ توحيد صدوق ، ص 133.

9- اگر علم خداوند نسبت به آشكار و نهان آدمى تفاوت داشت ، جمله ى يعلم تكرار مى شد و مى فرمود: يعلم سرّكم و يعلم جهركم

10- تفسير مراغى .

11- اقرب الموارد.

12- تفاسير الميزان وكبيرفخررازى .

13- تفسير مجمع البيان

ذيل آيه 52 سوره هود.

14- حج ، 41.

15- سباء، 35.

16- علق ، 6 7.

17- تفاسير كبير فخررازى و نورالثقلين .

18- فرقان ، 7.

19- مؤ منون ، 34.

20- تفسير مراغى .

21- تفسير نمونه .

22- ليل ، 12.

23- هود، 6.

24- انعام ، 12.

25- مجادله ، 31.

26- كنزالعمّال ، ج 3، ص 162 وتفسير فى ظلال القرآن .

27- تفسير فى ظلال القرآن .

28- اعراف ، 156.

29- شورى ، 28.

30- اعراف ، 57.

31- قصص ، 73.

32- انبيا، 107.

33- جاثيه ، 20.

34- هود، 17.

35- اعراف ، 72.

36- روم ، 21.

37- روم ، 50.

38- زمر، 53.

39- تفاسير مجمع البيان و نورالثقلين .

40- نهج البلاغه ، نامه 31.

41- تفسير درّالمنثور.

42- تفسير صافى .

43- فاطر، 23.

44- عنكبوت ، 50.

45- تفسير عيّاشى .

46- كافى ، ج 1، ص 416.

47- فتح ، 29.

48- مفاتيح الجنان .

49- كافى ، ج 1، ص 67.

50- تفسير مجمع البيان .

51- لسان العرب .

52- مجادله ، 18.

53- تفسير كنزالدّقائق .

54- تفسير عيّاشى .

55- صف ، 5.

56- لسان العرب .

57- الغدير، ج 7 و8 ؛ الصحيح من السيره ، ج 1، ص 134142.

58- مؤ منون ، 100.

59- مؤ منون ، 107.

60- جاثيه ، 33.

61- زمر، 48.

62- طه ، 131.

63- مؤ منون ، 100.

64- انفال ، 24.

65- بقره ، 179.

66- نحل ، 97.

67- يونس ، 18.

68- تفسيرالميزان .

69- تفسير اطيب البيان .

70- تفسير نورالثقلين .

71- مفردات راغب .

72- تفسير عيّاشى .

73- صافّات ، 171 173.

74- مجادله ، 21.

75- روم ، 47.

76- غافر، 51.

77- حج ، 40.

78- اسراء، 90.

79- اسراء، 93.

80- تفسير مجمع البيان .

81- انعام ، 111.

82- جاثيه ، 4.

83- تفسير مراغى .

84- نحل ، 89.

85- هود، 6.

86- نساء، 114.

87- نساء، 5.

88-

مائده ، 101 ؛ تفسير نورالثقلين .

89- نمل ، 18.

90- نمل ، 22.

91- نمل ، 22 26.

92- اسراء، 44.

93- نحل ، 49.

94- نمل ، 17.

95- نمل ، 16.

96- تكوير، 5.

97- نور، 41.

98- تفسير قرطبى .

99- عنكبوت ، 69.

100- ابراهيم ، 27.

101- انعام ، 23.

102- تفاسير صافى و نورالثقلين .

103- تفسير الميزان .

104- بقره ، 216.

105- نهج البلاغه ، حكمت 25.

106- تفسير مجمع البيان .

107- تفسير عيّاشى .

108- معانى الاخبار، ص 252.

109- حاقّه ، 8 .

110- واقعه ، 65.

111- واقعه ، 70.

112- ملك ، 30.

113- قصص ، 71 72.

114- انعام ، 46.

115- تفسير نورالثقلين .

116- يونس ، 24 ؛ تفسير روح المعانى .

117- احقاف ، 24 ؛ تفسير اطيب البيان .

118- انفال ، 25.

119- هود، 31.

120- يس ، 11.

121- فاطر، 18.

122- تفسير الميزان .

123- قمر، 25.

124- زخرف ، 31.

125- تفسير اطيب البيان .

126- انفال ، 32.

127- اعراف ، 70 و 77 ؛ هود، 32.

128- تفسير الميزان .

129- يس ، 12.

130- تفسير فى ظلال القرآن .

131- تفسير الميزان .

132- رعد، 11.

133- زخرف ، 80.

134- تحريم ، 6.

135- تفاسير مجمع البيان و نورالثقلين .

136- نهج البلاغه ، كلام 300.

137- تفسير اطيب البيان .

138- تفسير نورالثقلين .

139- تفسير نورالثقلين .

140- انعام ، 107.

141- غاشيه ، 22.

142- ق ، 45.

143- مائده ، 99.

144- يونس ، 99.

145- بقره ، 256.

146- فاطر، 23.

147- تفسير مجمع البيان .

148- زمر، 65.

149- حاقّه ، 44.

150- تفسير نورالثقلين .

151- وسائل ، ج 16، ص 266.

152- وسائل ، ج 16، ص 365.

153- شايد بتوان براى تحريم كتب و برنامه هاى ضالّه ، به اين آيه استناد كرد.

154- تفسير نورالثقلين .

155- سجده ، 30.

156- حجر، 3.

157- نحل ،

127.

158- يوسف ، 39.

159- معانى الاخبار، ص 146.

160- ص ، 27.

161- بقره ، 133.

162- بحار، ج 16، ص 364.

163- ابراهيم ، 41.

164- تفسير الميزان .

165- توبه ، 114.

166- توبه ، 114.

167- تفسير الميزان .

168- تفسير اطيب البيان .

169- قاموس ، معجم الوسيط.

170- تفسير روح المعانى .

171- تفسير نورالثقلين .

172- تفسير الميزان .

173- تفسير نمونه .

174- تفسير نورالثقلين .

175- تفسير الميزان .

176- تفسير اطيب البيان .

177- تفسير نمونه .

178- تفسير نورالثقلين .

179- تفسير نورالثقلين ؛ كافى ، ج 2، ص 399.

180- تفسير راهنما.

181- بحار، ج 23، ص 367.

182- تفسير الميزان .

183- تفسير نورالثقلين .

184- تفسير نمونه .

185- تفسير نمونه .

186- غيبت نعمانى ، ص 316.

187- تفسير مراغى .

188- تفسير نورالثقلين .

189- تفسير عيّاشى .

190- انفال ، 31.

191- تفسير نورالثقلين ؛ كافى ، ج 2، ص 5.

192- تفسير نورالثقلين .

193- تفسير نورالثقلين .

194- شايد از اينكه ماه و خورشيد، وسيله ى حساب در اين آيه شمرده شده ، بتوان استفاده كرد كه هم سال شمسى معتبر است ، هم سال قمرى . و شايد رمز حساب ونظم دقيق يك پارچه باشد، نظير زيد عدل كه زيد را به تمامه عادل مى داند.

195- تفسير كنزالدقائق .

196- تفسير نورالثقلين .

197- تفسير نمونه .

198- توبه ، 30.

199- صافّات ، 158.

200- اعراف ، 54.

201- مفردات راغب .

202- تفسير برهان .

203- اعراف ، 143.

204- قيامت ، 23.

205- تفسيرالمنار.

206- تفسير صافى .

207- بقره ، 286.

208- فصّلت ، 46.

209- اسراء، 7.

210- نحل ، 103.

211- فرقان ، 4.

212- فرقان ، 63.

213- حجر، 3.

214- آل عمران ، 173.

215- مائده ، 42.

216- توبه ، 73.

217- بقره ، 194.

218- انعام ، 43.

219- نهج البلاغه ، كلام 206.

220- تفسير

الميزان .

221- هود، 18.

222- توبه ، 1.

223- تفسير مجمع البيان .

224- تفاسير مجمع البيان و نمونه .

225- ناس ، 5.

226- اسراء، 27.

227- تفاسير نمونه و المنار.

228- بقره ، 146 ؛ انعام ، 20.

229- اعراف ، 137.

230- نساء، 171.

231- بحار، ج 24، ص 174.

232- نساء، 87.

233- تفسير نمونه .

234- تفسير اطيب البيان .

235- اين بيان تفصيلى ، اشاره به آيه 115 سوره ى نحل است . تفسير الميزان .

236- تفسير الميزان .

237- بقره ، 28.

238- فاطر، 9.

239- بقره ، 243.

240- زمر، 30.

241- تفسير الميزان .

242- تفسير الميزان .

243- مفاتيح الجنان .

244- تفسير كنزالدقائق .

245- طه ، 25.

246- شراح ، 1.

247- يس ، 62.

248- تفسير اطيب البيان .

249- تفسير كشف الاسرار.

250- آيات اوّل سوره ى جنّ و آيه 28 سوره ى احقاف .

251- حج ، 75.

252- شعراء، 208.

253- اسراء، 15.

254- فاطر، 15.

255- نجم ، 21.

256- واقعه ، 64.

257- نحل ، 59.

258- اسراء، 31.

259- فجر، 5.

260- غافر، 79.

261- تفسير نمونه .

262- تفسير نورالثقلين .

263- فرقان ، 67.

264- بحار، ج 93، ص 96.

265- برهان ، ج 1، ص 557.

266- كافى ، ج 3، ص 565.

267- تفسير برهان ، ج 1، ص 558.

268- انعام ، 145 ونحل ، 115.

269- بقره ، 173 و مائده ، 3.

270- تفسير نمونه .

271- تورات ، سِفر لاويان ، فصل 11.

272- تفسير نمونه .

273- آل عمران ، 93.

274- آل عمران ، 50.

275- نحل ، 35.

276- حجر، 39.

277- تفسير نورالثقلين .

278- بقره ، 83، نساء، 36، انعام ، 151 و اسراء، 23.

279- كافى ، ج 2، ص 157؛ بحار، ج 71، ص 39.

280- مؤ منون ، 14.

281- تين ، 4.

282- زمر، 23.

283- هود، 7.

284- انعام ،

152.

285- نحل ، 125.

286- زمر، 18.

287- مؤ منون ، 96.

288- تفسير مراغى .

289- تفسير نورالثقلين .

290- هود، 17.

291- بقره ، 79.

292- بحار، ج 2، ص 264.

293- الحياة ، ج 2، ص 344.

294- بحار، ج 72، ص 216.

295- كنزالعمّال ، حديث 1115.

296- بحار، ج 2، ص 262.

297- فرقان ، 70.

298- مائده ، 15.

299- نساء، 173.

300- تفسير نورلثقلين .

301- تفسير قرطبى .

302- يونس ، 72.

303- بقره ، 128.

304- يوف ، 101.

305- نجم ، 37 38.

306- نحل ، 25.

307- بحار، ج 76، ص 49.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109