بايستگي تحريف زدايي از نهضت عاشورا

مشخصات كتاب

‏شماره كتابشناسي ملي : ايران۸۲-۱۶۰۵۱
‏سرشناسه : مزيناني محمدصادق
‏عنوان و نام پديدآور : بايستگي تحريف‌زدايي از نهضت عاشورا/ مزيناني محمدصادق
‏منشا مقاله : ، حوزه ش ۱۱۳، ۱۱۴، (آذر - اسفند ۱۳۸۱): ص ۱۴۳ - ۲۲۶.
‏توصيفگر : نشريه حوزه
‏توصيفگر : تحريف
‏توصيفگر : قيام عاشورا
‏توصيفگر : تاريخ اسلام
‏توصيفگر : حسين‌بن‌علي ع ، امام سوم
‏توصيفگر : يزيدبن‌معاويه خليفه اموي
‏توصيفگر : دشمنان
‏توصيفگر : تهمت
‏توصيفگر : امامان
‏توصيفگر : احاديث
‏توصيفگر : شيعيان‌

مقدمه

در دين ها و كيشهاي پيشين يهود نصارا و… باژگون سازي آموزه ها هدفها واژگان و گردانيدن سخن از جاي خود كنار گذاردن كنار كشيدن روي داده است؛ براي هدفها و برنامه هاي ويژه:(يحرفون الكلم من بعد مواضعه…)سخنان خدا را جا به جا مي كنند پس از آن كه جاي هر سخني را مي شناسند.در اسلام نيز البته با اين فرق كه اسلام در حصار نگهبانان تيزنگر و هشيار بوده و هست و هماره كساني بوده و هستند كه هرگونه دست آلوده اي را از ساحَت آن دور بدارند و هرگونه غبار را از سيماي آن بزدايند و از گوهر و بنياد آن پاسداري كنند:(…فانّ فينا اهل البيت في كلّ خَلَفٍ عدولاً ينفون عنه تحريف الغالين و انتحال المبطلين و تأويل الجاهلين.) [1] .زيرا در خاندان ما اهل بيت در هر عصر جانشينان عادلي هستند كه از واژگونه سازي و تحريف آموزه هاي ديني از سوي غاليان به خود بستن باطل گرايان و بد معني كردن نادانان باز مي دارند.سخن ما در اين نوشتار درباره رويداد عاشوراست. آيا رويداد عاشورا آن گونه كه بوده و رخ داده به تمام و كمال و با همه جنبه ها و زاويه ها به دست ما رسيده و يا دستكاري شده و چهره غبار گرفته و كدري از آن فرا روي ماست؟شماري از اهل نظر بر اين باورند كه اين رويداد چون گزارش گران و راويانِ همه سونگر تيزهوش شجاع و خردورزي بسان امام سجاد(ع) زينب كبري و… داشته از هرگونه باژگونگي و تحريف بركنار مانده است. اينان شجاعانه و تيزنگرانه با تمام وجود در غوغاي تبليغاتي حكومت سياه و تاريك يزيد به پا خاستند و با خطبه هاي رسا و روشن گر نگذاشتند در اين فتنه انگيزي گرد و غباري چهره قيام راستين حسين بن علي(ع) را بپوشاند و قيام را و چهره زيبا و رخشان آن را زشت و كدر بنمايانند.و شماري بر اين نظرند كه رويداد عاشورا هم بسان بسياري از رويدادهاي تاريخي دچار دگرگوني شده و دستهاي آلوده حكومت گران اموي آن را واژگونه ساخته اند و آنچه ما در آيينه تاريخ مي بينيم آن نيست كه رويداده است. [2] بلكه انگيزه براي دستكاري و كدر نماياندن چهره زيباي حماسه آفرينان كربلا وارونه جلوه دادن تك تك رويدادها پوشاندن جنايتها آدمكشي ها وحشي گريهاي سپاه باطل جوانمرديها مهرورزيها زيباييها و رخشانيهاي سپاه حق از هر رويدادي بيش تر بوده است؛ چرا كه اين حماسه بزرگ و روايت آن در درازاي تاريخ و در همان برهه روي دادن آن براي حاكمان ستم مايه درد سر و نگراني بوده است. از اين روي از همان آغاز قيام امويان به تكاپو مي افتند تا اين زلال را گل آلود بنمايانند و نگذارند كسي به زلال اين جريان و جوي هميشه جاري و چشمه هميشه جوشان راه يابد و تشنگي خود را فرو نشاند.در اين جريان سازي دروغ پراكني و فتنه گري با گوناگون انگيزه ها از سوي نادانان و فريب خوردگان دشمن در لباس دوست نيز تحريفهايي در روايت رويداد عاشورا افزوده مي شود و زواياي فاجعه دامن مي گسترد و انديشه ناب بي آميغ و زلال حسين بن علي(ع) به قربانگاه برده مي شود و به گفته شهيد مطهري افزون بر شهادت تنِ آن بزرگوار انديشه آن بزرگ و والاتبار نيز به زير تيغ جلاّد مي رود و قرباني مي شود. [3] و باژگونه جلوه دادنِ رويداد عاشورا مصيبتي بر مصيبت كربلا افزود و به گفته محدث نوري مصيبتي بزرگ تر از مصيبت كربلا. [4] .با بررسي و درنگ روي متنها و كتابهايي كه به اين رويداد ويژه شده و پرداخته اند بر هر ژرف نگر و درنگ ورزي روشن مي شود كه آنچه فرا روي ما قرار گرفته زير عنوان تاريخ عاشورا از زوايايي دستخوش طوفان تحريف قرار گرفته و نكته هاي درس آموز و عبرت انگيز آن واژگونه كدر و فرو رفته در گردابي از خرافه ها عرضه شده است.روشن است كه نماياندن چهره راست و راستين كربلا و نهضت امام حسين(ع) نياز همه آني و هميشگي جامعه ماست و جامعه شيعي و اسلامي بدون اين چشمه زلال و آبشخور و فرات هميشه جاري مي پژمرد و از هستي فرو مي افتد. از اين روي نياز است كه نهضت تحريف زدايي آغاز شود تا:1. دشمن نتواند از الگو شدن عاشورا جلوگيري كند. زيرا اين چشمه اگر هميشه و همه گاه زلال و شفاف بجوشد و جاري شود تشنگيها را فرو مي نشاند و روح و روان انسانهاي جوياي كمال را پر و بال مي دهد و از پژمردگي و افسردگي به در مي آورد و آينده روشني را براي او در افق نمايان مي سازد.2. گرفتار آمدگان در تارهاي عنكبوتي تحريف زمين گيرشدگان در باتلاق دروغ و فريب رهايي مي يابند و راه روشن كمال و سعادت را پيش مي گيرند.3. امروزه مذهب ستيزان و مخالفان نهضت عاشورا و آيين ناب اسلام عاشورايي در آوردگاهي سهمگين رودرروي عاشورائيان قرار گرفته اند هيچ راه گريزي ندارند جز اين كه با بزرگ نمايي سخنان سخيف بي پايه به دور از خرد و ناسازگار با مباني اعتقادي مردم را از پيرامون رايت عاشورا دور كنند.حادثه بزرگ عاشورا الگوي ما در تمام زواياي زندگي فراز و نشيبها بويژه در عرصه رفتار سياسي است. با تحريف نه تنها عاشورا و خيزش بزرگ حسيني از الگو بودن مي افتد كه ممكن است به جاي چراغ راه شدن و رهاندن انسان جوياي كمال از شبهاي تار و تاريك مايه گمراهي شود و اين پديده حق نما حق پوش گردد.مگر اين پندار و گمان كه قيام امام حسين از اسرار الهي و ويژه آن حضرت است يا كفاره گناهان شيعيان است نتيجه اي جز اين دارد؟بي گمان با تحريف نخست عاشورا را از الگو شدن به كنار داشته ايم و آن را از كارايي و نقش آفريني در عرصه هاي فردي و اجتماعي به دور داشته ايم و با تحريف دوم آن را به سنگري براي بزه كاران و مرزشكنان دگر كرده ايم.امام حسين(ع) كه با قيام خود به همگان فهماند در برابر ستم ايستادن با واژگونه جلوه دادن چهره اسلام در افتادن تباهي آفرينان را از صحنه به در كردن و رسواي عام و خاص ساختن وظيفه اي است همگاني نه ويژه او حال شماري از دنيامداران راحت طلب گرفتار چرب و شيرين دنيا وقتي مي بينند ابراز علاقه به حسين(ع) بايد با ميدان داري و وظيفه باني همراه باشد از آن جا كه اينان مرد اين ميدان نيستند به اين سخن سخيف پناه مي برند كه حركت امام حسين(ع) ويژه خود آن حضرت و از اسرار الهي است و ما نمي توانيم و نبايد در آن آوردگاه نقشي داشته باشيم.تحريف گران دوم از آن جا كه اهل گناه و آلودگي اند و مي بينند اين آلودگي و تردامني با عشق به حسين(ع) سازگاري ندارد به اين سخن بي بنياد روي مي آورند و مي گويند: حسين(ع) شهيد شد تا كفاره گناهان مردان و زنان شيعه شود!اينان راه يهودان را پيش گرفته اند همانان كه خداوند از كار زشت تحريف گري آنان پرده برمي دارد و مي فرمايد:(يحرّفون الكلم من بعد مواضعه.)جاي سخن را مي دانند از هدف تعالي بخش حسين بن علي(ع) آگاهي دارند و مي دانند آن عزيز چرا جان خود و عزيزانش را فدا ساخت و چرا به اين آوردگاه پر خطر و سهمگين گام گذاشت و چرا به ذلت و خواري تن در نداد و… اما براي رهايي از دست وجدان و پرسشهاي بي شمار مردم در ناسازگاري رفتارشان با باورشان دست به اين تحريف بزرگ زده و با اسلام به رويارويي برخاسته اندشهيد مطهري اين حركت زشت و نفرت انگيز را اين گونه ترسيم كرده است:(تحريف از پشت خنجر زدن است. ضربت غير مستقيم است كه از ضربت مستقيم خطرناك تر است. يهوديان كه قهرمان تحريف در تاريخ اند همواره ضربتهاي خود را از طريق غير مستقيم وارد كرده اند.) [5] .افزون بر اينها آنچه در واژگونه سازي تاريخ عاشورا رخ داده با اندك درنگي ناسازگاري آنها با علم و عقل روشن مي شود. اين حركت شوم عاشورا را كه حركتي خردورزانه و هماهنگ با معيارهاي عقلي دقيق و سنجيده بوده و از سوي خردمندترين انسان آن روزگار و همه روزگاران رهبري شده حركتي جاهلانه و نابخردانه جلوه گر مي سازد و مايه رميدگي خردمندان و دانشمندان كه مورد خطاب امام هستند مي گردد.كدام خردمند مي تواند بپذيرد: (روز عاشورا هفتاد ساعت بوده) [6] يا (لشكر ابن زياد يك ميليون و ششصد هزار نفر و همه از كوفه.) [7] و…اين سخنان و طرح آنها در هر محفل و مجلس سبب مي گردد كه هر انسان صاحب عقل و شعوري از مجلسهايي كه چنين تحريفهايي در آنها گفته مي شود و از مجلسهاي ديگر به همين گمان و پندار كه جاي همين سخنها و گفتارهاست كناره گيري كنند يا اين كه به عقيده ناروا روي آورند كه اين وادي وادي عقل نيست كه وادي جنون و عشق است! در حالي كه در اسلام عقل و عشق درهم آميخته اند و جدايي ناپذيرند.از اين روي براي درهم كوباندن و نقش بر آب كردنِ نقشه هاي شوم امويان جنايت پيشه خود امام حسين(ع) و ياران پيش از شهادت و حضرت زينب و امام زين العابدين(ع) پس از اسارت با شيوه هاي گوناگون در برابر تحريف گران ايستادند و ديگران را نيز به مبارزه اي همه سويه با آنان فرا خواندند.در اين نوشتار برآنيم كه پس از اشاره به پيشينه تحريف و تحريف زدايي و رسالت عالمان دين در تحريف ستيزي به گامهاي بايسته علمي و عملي كه بايد در اين راستا برداشته شود اشاره كنيم:

پيشينه تحريف ستيزي

با نگاهي به تاريخ درمي يابيم كه در برابر تحريف عاشورا جريان تحريف زدايي از اين حادثه بزرگ نيز پا به پاي تحريف پراكني هماره پر تكاپو بوده است.كاروان اسيران پس از حادثه غم انگيز و پر درد و اندوه عاشورا بويژه چشم و چراغ آن حضرت زين العابدين و غمگسار عزيزان حسين(ع) زينب كبري عالمان و متفكران اسلامي مديحه سرايان شاعران و خطيبان با گوناگون شيوه ها در برابر تحريفها و تحريف گران ايستاده اند تا چراغ راه و مشعل هدايت و كشتي نجات حسين بن علي همچنان فروزان و استوار بماند و امت اسلامي بلكه همه انسانهاي سرگشته و گرفتار در طوفان فتنه ها و حادثه ها را به ساحل نجات برساند و از مكتب حيات بخش اسلام پاسداري كند:(انّ الحسين مصباح الهدي وسفينة النجاة.)تلاشِ تلاش گران عرصه تحريف زدايي بر دو پايه استوار بوده است:1. بيان درست روشن رخشان بي آميغ و زلالِ هدف پيام روش و سيره امام و گونه رويارويي آن حضرت با دشمن و افشاي جنايتها ستمها وحشي گريهاي سپاه ابن زياد و نقاب كنار زدن از چهره يزيد و پيرامونيان وي.2. افشاي دروغها پاسخ به سخنان ناروا و پيرايه هايي كه امويان به عاشورائيان و آقا و سرور آنان امام حسين(ع) بسته بودند.

تحريف ستيزي كاروان اسيران

حركت كاروان اسيران از كربلا به سوي كوفه و شام با همه غم و اندوهي كه براي امام زين العابدين و حضرت زينب و عزيزان فاطمه داشت اين خوبي و نقش مهم و بنيادي را نيز داشت كه نقشه جارچيان حكومتي را در وارونه جلوه دادن قيام امام حسين(ع) نقش بر آب كرد و آموزه هاي راستين شيعي را پراكند و اسلام اموي را به انزوا راند و به مردم كوفه و شام و بين راه فهماند آنچه معاويه و فرزند او از اسلام مطرح كرده اند با اسلام ناب محمدي(ص) فرسنگها فاصله دارد. اسلامي كه امويان مطرح كرده و مي كنند با شرك و كفر دورويي و دغل كشتار و غارت گري سازگاري دارد و مي توان بر پايه اسلام اموي با معصوم در افتاد خاندان رسالت را برانداخت فسق و فجور انجام داد و….در اين كاروان بيدارگر امام زين العابدين و حضرت زينب(ع) نخستين مشعل افروزانِ بيداري و مبارزه عليه تحريف عاشورا و قيام اباعبدالله(ع) بودند. آن دو بزرگوار قهرمانانه با دروغ پراكني امويان درافتادند و از تحريف جلوگيري كردند و به تحريف زدايي پرداختند.امويان پيش از عاشورا و آفريدن آن فاجعه بزرگ و حركت شوم عليه زبان گوياي اسلام و نماد راستين آن و پاسدار وحي حضرت اباعبدالله(ع) تبليغات و هياهوي گسترده اي به راه انداختند و پس از خاموش كردن چراغ پر فروغ وحي در تاريكي مطلق و در شب ترين شب تاريخ دروغ پراكني و تحريف نهضت عاشورا را در حجم گسترده تري پي گرفتند و از هرگونه افترا بر آن حضرت دريغ نورزيد. گفتند و پراكندند1. آشوب گر و تفرقه انداز است. جارچيان هرزه دراي و ژاژخاي اموي در هر كوي و برزن در هر قريه ديه و شهر اين سخن ياوه را جار زدند و بر بوقها و شاخها دميدند: هان مردمان بدانيد و آگاه باشيد عليه حكومت مشروع آشوب گر و تفرقه انگيزي به نام حسين! برخاسته است و بر آن است آشوب پديد آورد آرامش را از بين ببرد خون ريزي به راه بيندازد هرج و مرج پديد آورد و….در همين راستا نماينده پاك و راست آيين ناب انديش و شجاع آن حضرت مسلم بن عقيل را در كوفه ياغي سركش و برهم زننده نظم اجتماعي معرفي كردند و از مردم خواستند از دور او پراكنده شوند و پس از آن كه به دردناك ترين وجه او را از پاي درآوردند جارچيان عليه او به دروغ پراكني پرداختند و چهره او را زشت و كدر نماياندند:وقتي مسلم بن عقيل را دستگير و پيش ابن زياد آوردند گفت وگويي بين اين مرد نابكار و مسلم بن عقيل روي داد كه مي تواند بيان گر شگردهاي تبليغي امويان و تحريف گريها و فريبكاريهاي حكومت گران و كارگزاران اموي باشد. و به روشني مي نماياند كه حكومت گران اموي براي درهم كوباندن حركت والا و راستين امام از چه ابزار و ترفندهايي بهره مي برده و چگونه مردم را در باتلاق جهل نگه مي داشته اند تا به دنيا و هدفهاي شوم خود دست يابند.ابن اعثم كوفي گزارش مي دهد:(عبيدالله گفت: با عاق و با شاق بر امام وقت بيرون آمدي و اجماع امت و مسلمانان را خلاف كردي و فتنه انگيختي.مسلم گفت: دروغ مي گويي اي پسر زياد. هرگز معاويه به اجماع امت خلافت مسلمانان نكرد بلكه به حيله و تقلّب بر وصيّ پيغمبر درآمد و به غصب خلافت از او بگرفت و حال يزيد هم همچنان است.اي پسر زياد بدان كه فتنه تو انگيختي و پيش از تو پدر تو فتنه انگيخت.) [8] .و يا در آغازين روزهاي حركت آن گاه كه امام مكه را ترك گفت و راهي كوفه شد كارگزاران اموي امام را از رفتن به كوفه پرهيز دادند و گفتند به مكه برگرد. وقتي حضرت نپذيرفت گفتند:(الا تتقي الله تخرج من الجماعة وتفرق بين هذه الامّة…) [9] .آيا از خدا بيم نداري كه از گروه مسلمانان جدا مي گردي و بين امت اسلامي پراكندگي پديد مي آوري.2. خارج از دين و خروج كننده بر امام است. دستگاه خلافت امويان يزيد و پيرامونيان وي با اين كه به گواه امام حسين(ع) و همه اسلاميان و مؤمنان و آگاهان آن عصر با اسلام و دين بيگانه بودند و دين را بازيچه قرار داده بودند و وسيله و ابزاري براي رسيدن به قدرت و معاويه و پس از او يزيد با تمام توان بر آن بودند كه نام محمد(ص) را از دلها و ذهنها و صفحه روزگار بزدايند و بر اين گواه ها و دليلها بسيار است؛ اما در رويارويي با امام براي اين كه بتوانند در اين آوردگاه پيروز شوند و اين صخره بزرگ را از سر راه خود بردارند دست به شگرد ناجوانمردانه مي زنند و آن حضرت را خارج از دين و خروج كننده بر امام و خليفه مسلمين (يزيد) وانمود مي كنند.امويان براي مشروع جلوه دادن كار خود و جنايتي كه آفريده بودند دست به كار شدند و در يك شبيخون تبليغاتي و دروغ پراكني و شايعه گستري نه تنها حسين(ع) كه پدر بزرگوارش كه نُماد اسلام بود و اسلام بر دوش او اوج گرفت و دامن گسترد خارج از دين شناساندند و يزيد در مجلس جشني كه براي پيروزي بر حسين(ع) و ياران آن گرامي ترتيب داده بود به زينب گفت:(انما خرج من الدين ابيك واخيك.) [10] .عمرو بن حجاج زبيدي براي انگيزاندن سپاه اموي عليه امام(ع) مي گفت:(يا اهل الكوفة الزموا طاعتكم وجماعتكم ولا ترتابوا في قتل من مَرَق من الدين و خالف الامام.)هان اي كوفيان! بر شماست پيروي و همبستگي و به گمان نيفتيد در كشتن كسي كه از دين خدا بيرون رفته و به مخالفت با امام برخاسته است.امام حسين(ع) در پاسخ وي فرمود:(يا عمرو بن الحجاج! أعليَّ تحرِّضُ الناس؟ أنحن مَرَقنا وانتم ثَبتُّم عليه. أما واللّه لتعلَمُنَّ لوقد قُبضَت أرواحكم مُتُّم علي اعمالكم أيّنا مرق من الدّين ومن هو أولي بِصلّيِ النار.) [11] .هان اي عمرو بن حجّاج! مردم را عليه من برمي انگيزاني؟ آيا ما از دين بيرون رفته ايم و شما بر دين پايداريد؟هان! به خدا سوگند آن گاه جانهاي شما از كالبدهاتان جدا شوند و بر اين كردار خود بميريد درخواهيد يافت كه كدام يك از ما از دين خدا بيرون رفته و چه كسي به سوختن در آتش سزاوارتر است3. حركت برخلاف خواست خداوند:امويان با تكيه به انديشه سست و ناسازگار با مباني اسلامي جبرگرايي چنين وانمودند كه حكومت آنها موهبتي است آسماني و مقدر از سوي خداوند و كشته شدن حسين(ع) نيز بنابر خواست و اراده خدا بوده و سرنوشت او چنين رقم خورده است كه به دست خاندان بني اميه كشته شود و خاندانش به اسارت گرفته شوند تازيانه بخورند خيمه ها در آتش بسوزند و….روي اين عقيده سخيف وقتي زينب قهرمان وارد كاخ ابن زياد مي شود و رو در روي آن مرد پست قرار مي گيرد ابن زياد به وي مي گويد:(كيف رأيت صنع الله باهل بيتك.) [12] .كار خدا را با خاندان خويش چگونه ديدي؟ابن زياد با اين سخن واهي در عين حال آزاردهنده و گزنده بر آن است جنايت آدمكشي و در به در كردن اهل بيت را كه به دست خون آلود و فكر و طرح كثيف و اهريمنانه خود او انجام گرفته به خداوند نسبت بدهد و چنين وانمود كند كه او و مانند او حكومت گرانِ جنايت پيشه اموي دست خدا بوده اند در زمين كه مي بايد اين كار را انجام مي داده اند و گريزي از آن نبوده است.در برابر اين انديشه سخيف و پليد و اين حركت تبليغاتي شوم و ناجوانمردانه و غبارآلود جلوه دادن عقايد و باورهاي راستين اسلامي زينب كبري قهرمانانه مي ايستد و مي فرمايد:(مارأيت الاّ جميلا هؤلاء قوم كتب الله عليهم القتل فبرزوا الي مضاجعهم وسيجمع الله بينك وبينهم فتحاج وتخاصم فانظر لمن الفلح يومئذ ثكلتك امك يا ابن مرجانة.) [13] .نديدم مگر خوبي. خانواده من كساني بودند كه شهادت براي آنان نوشته شده بود و به آرامگاه خود شتافتند. زود است كه خداوند تو و آنان را در يك جا گرد آورد تا محاجه و اقامه دعوا كنيد. پس بنگر كه در آن روز بهروزي و رستگاري از آن كيست. مادرت به عزايت نشيند اي پسر مرجانه.همين انديشه در مجلس يزيد نيز بازتاب مي يابد. يزيد دستور مي دهد مجلس را بيارايند و جشن پيروزي برپا كنند. در اين جشن اسيران نور ديدگان رسول الله را به نزد او مي آورند. سر مقدس امام حسين(ع) را برابر او قرار مي دهند. وي پس از خواندن اشعار كفرآميز مي گويد:(أتدرون من أين أتي هذا؟ قال: أبي عليّ خير من أبيه وفاطمة أمّي خير من أمّه وجَدّي رسول الله خير من جَدّه وانا خير منه وأحق بهذا الامر منه. فامّا قوله: ابوه خير من ابي فقد حاجّ ابي اباه الي اللّه وعلم الناس أيّهما حُكم له. وأمّا قوله: أمي خير من أمّه. فلعمري فاطمة بنت رسول الله خير من أمّي.وامّا قوله: جدّي رسول خير من جدّه. فلعمري ما أحد يؤمن باللّه واليوم الآخر يري لرسول الله فينا عدلا و لابدّاً ولكنّه إنّما أُتي من قِبَل فقهه ولم يقرأ: قل اللهم مالك الملك….) [14] .آيا مي دانيد اين مرد از كجا آسيب ديد؟مي گفت: پدرم بهتر از پدر يزيد است. مادرم فاطمه گرامي تر از مادر اوست.نيايم پيامبر خدا برتر از نياي اوست و خودم نيك تر و سزاوارتر از اويمامااين كه گويد: پدرم بهتر از پدر يزيد است پدرم پدر او را به داوري خدا سپرد و مردمان مي دانند كه رأي به سود كدام يك داده شد.اما اين كه گويد: مادرم فاطمه گرامي تر از مادر اوست به خدا فاطمه دخت پيامبر خدا بهتر از مادر من است.اما اين كه گويد: نيايم پيامبر خدا برتر از نياي وي است به خدا در ميان ما كسي نيست كه به خداوند و روز رستاخيز باور داشته باشد و گمان برد كه پيامبر خدا را در ميان ما مانند و همتايي است.او از رهگذر دانش ديني خود آسيب ديد و شايد به ياد نياورد كه خدا مي گويد:بار پروردگارا بخشنده پادشاهي تويي؛ آن را به هركه خواهي مي دهي و از هر كه خواهي باز مي ستاني.ييزيد مي خواست در جامعه آن روز كه سخت از كشته شدن پسر فاطمه دختر رسول الله در بهت و حيرت فرو رفته بود و مردمان پديدآورنده اين فاجعه بزرگ را يزيد و فرومايگان پيرامون او مي دانستند و به آنان لعن و نفرين مي كردند چنين وانمود كند كه من باور دارم كه مادر حسين فاطمه زهرا(ع) از مادر من بهتر است و در برتري نياي او بر همه كس جاي گفت و گو نيست و كسي هم نمي تواند ادعا كند بر پيامبر برتري دارد اما آنچه بر سر حسين آمد از سوي خود او بود چرا كه به آيه شريفه: (قل اللهم مالك الملك…) [15] توجه نكرده بود كه پادشاهي را خدا مي بخشد و خدا مي ستاند. اين كه من در اين مقام قرار دارم موهبتي است از سوي خدا و اين كه حسين(ع) اين مقام رانداشت خواست خدا بود و تلاش او براي برگرداندن اين خواست و به زير آوردن من از اريكه قدرت و به دست گرفتن قدرت خواست خدا نبود از اين روي زمين گير شد و شكست خورد و از بين رفت.ييزيد حكومت خويش را خواست خدا مي داند و كشته شدن حسين را هم خواست خدا و خود را در پديد آوردن اين پديده ها بي نقش مي انگارد.يزيد قيام امام را با اين سخن و برداشت نادرست از آيه شريفه تحريف كرد و حركت قهرمانانه او را عليه ستم و بيداد برخلاف خواست خدا نماياند و حكومت ضدانساني ضد اسلامي شوم و نفرت انگيز خود كه همه نشانه هاي دين را محو كرده و فرهنگ و آيين جاهليت را گسترانده بود برابر خواست خدا خواند!حضرت زينب در دشوارترين برهه از زمان در هنگامه اي بس دردناك در مجلس اهريمني يزيد در برابر اين تحريف و سخن نابخردانه يزيد برخاست و او را در برابر اين رفتار جنايت بار مسؤول دانست و يادآور شد كه: سزاوار عذاب خداست. اين رفتار نه تنها خواست خدا نبوده كه مورد غضب و خشم خدا هم هست. در خطبه رسا كوبنده و روشن گر خود اين آيه شريفه را تلاوت كرد:(ثم كان عاقبة الذين أساؤا السوأي ان كذّبوا بآيات الله وكانوا بها يستهزؤن.) [16] .سپس فرجام آن كسان كه بدي كردند آن بود كه سخنان خداي را دروغ داشتند و بدان ريشخند مي كردند.بني اميه با رواج جبرگرايي بر آن بودند كه به مردمان بفهمانند حكومت هماني است كه بايد باشد و حسين بن علي وظيفه اي نداشت كه در برابر آن بايستد. قيام عليه حكومتي كه خواست خداست در حقيقت قيام در برابر خواست خداست.اهل بيت حضرت سجاد و حضرت زينب با شجاعت تمام نگذاشتند اين فرهنگ تار و پود جامعه را از هم بدرد و حكومت گران اموي براي فرار از مسؤوليت به اين مقوله پناه ببرند و خود را بري از هر گونه گناه جلوه دهند.4. دروغ گو خواندن امام حسين: امويان پس از به شهادت رساندن امام حسين(ع) از خشم و نفرت مردم به هراس افتادند. در برابر سيل پرسشهاي مردم و بيان سخنان درست و روشن او در مكه بين راه و كربلا از امويان بازخواست مي كردند كه كدام سخن او نادرست بود و بر خلاف واقع و حقيقت كه شما او را در هم كوبيديد؟ دست به كار شدند و او را دروغ گوخواندند. يعني او برنامه اي جز اينها داشت. او به هدف امر به معروف و نهي از منكر اصلاح امور پياده كردن اسلام و احكام قرآن مبارزه با ستم زنده كردن اسلام و قرآن به قدرت رساندن محرومان و مستضعفان و سپردن كارها به دست صالحان و شايستگان و… برنخاسته بود. دروغ مي گفت كه چنين هدفهايي دارد. كاروان اسيران در برابر اين موج سهمگين ايستاد. امام زين العابدين و حضرت زينب هدف امام را به روشني بيان كردند.البته در برابر اين موج افزون به امام سجاد و حضرت زينب كه نقشكليدي در تحريف زدايي داشتند دلاور مردان ديگري نيزقد افراشتند و دست به روشن گري زدند و از چهره سياه و نفرت انگيز نابكاران اموي نقاب افكندند.ييكي از آن دلاور مردان عبد اللّه عفيف ازدي بود؛ جانباز جبهه حق. همو كه دو چشم خود را در دفاع از حكومت عدل و داد علي(ع) فدا كرد؛يكي در جنگ جمل و ديگري را در جنگ صفين.او اين بار در دفاع از حسين علي جانش را فدا كرد.او ماند تا در شب ترينِ شب تاريخ در روزگار فتنه ها غبار آلوديها در آميختن حق و باطل طلسم شب را بشكند و موجي از نور پديد آورد آن گاه به مولاي خود امير المؤمنين(ع) و سرور شهيدان حسين بن علي بپيوندد.واقعه دردناك از اين قرار بود. پس از به شهادت رسيدن حسين و ياران در دشت نينوا ابن زياد. شادمانه و مغرورانه به عنوان فاتح به مسجد كوفه رفت و در برابر انبوه مردم برخاست و گفت:(الحمد للّه الذي اظهر الحق واهله ونصر امير المؤمنين يزيد وحزبه وقتل الكذّاب بن الكذّاب الحسين بن علي وشيعته.) [17] .سپاس خدا كه راستي و درستي را آشكار ساخت و پيروان آن را پايدار بداشت و سرور خداگرايان يزيد و يارانش را ياري كرد و دروغ گوي دروغ گوزاده حسين بن علي و پيروانش را برانداخت.عبد اللّه عفيف ازدي هراسي به دل راه نداد و در برابر اين ناحق گويي ابن زياد برخاست. ابن زياد گمان كرد در جوّ رعب و هراسي كه پديد آورده هرناروايي را مي تواند به زبان براند. مي پنداشت مي تواند در پناه خنجرهاي آخته اجامر ننگ و نكبت كشتن فرزند رسول الله را از دامن خود بسترد و چنينوانمود كند كه با يك دروغ گو به نبرد برخاسته است.گمان نمي كرد در اين فضاي خشن و خون آلود در برابر اين همه خنجرهاي آخته و نگهبانان درّنده و خونخوار كسي برخيزد و او را رسوا كند و سخن او را به سُخره گيرد و او را پسر مادرش (زنازاده) خطاب كند و كشنده پسر پيامبر و دروغ گوي دروغ گوزاده!بله عبدالله بن عفيف ازدي وقتي اين سخنان ياوه ابن زياد را شنيد به دفاع از حسين بن علي برخاست و گفت:(يا ابن مرجانة! انّ الكذّاب ابن الكذّاب انت وابوك والذي ولاّك وابوه يا ابن مرجانة! اتقتلون أبناء النبيّين وتتكلّمون بكلام الصّديقين.) [18] .پسر مرجانه! دروغ گوي دروغ گوزاده تو هستي و پدرت و آن كه شما را بر گردن مردم سوار كرد و پدرش.پسر مرجانه! فرزندان پيامبر را مي كشيد و گفتار پرهيزكاران و راست گويان بر زبان مي رانيد!ابراهيم آيتي پس از نقل اين رويداد مي نويسد:(اين هوشياري و فراست تاريخ هميشه كار خود را كرده است و مي كند و در هر موقعي كه دستي براي تحريف تاريخ از آستين بيرون آمده در همان جا در فكر چاره افتاده و سندي قاطع و صريح و كافي براي نشان دادن واقع به وجود آورده است.) [19] .5. ساختن حديث: حكومت نامشروع يزيد براي اين كه از خشم و نفرت مردم عليه يزيد و كارگزاران نابكار وي بكاهد شماري از عالمان دين بهدنيا فروش را گرد آورد و آنان را با نواله اي به كار ساختن حديث و نشر آن واداشت. از آنان خواست: عاشورا اين غم و حزن بزرگ و ناكران پيدا كه هر سال تكرار مي شود و مردم را برمي انگيزاند و موجي از خشم و نفرت پديد مي آورد و بنيان حكومت يزيد را از هم مي گسلد به روز عيد و شادي و بركت دگر كنند تا هم آن غم و اندوه از دلها برود و هم در ذهنها چنين افكنده شود كه روز عاشورا با كشته شدن حسين بن علي در آن روز بركت و عيد گرديده است.عبدالله بن فضل هاشمي مي گويد: از امام صادق(ع) پرسيدم:(يا ابن رسول الله فكيف سمّت العامة يوم عاشورا يوم بركة؟ فبكي(ع) ثمَّ قال: لمّا قتل الحسين(ع) تقرّب الناس بالشام الي يزيد فوضعوا له الاخبار وأخذوا عليها الجوائز من الاموال فكان مما وضعوا له أمر هذا اليوم وأنّه يوم بركة ليعدل الناس فيه من الجزع والبكاء والمصيبة والحزن الي الفرج والسّرور والتبرّك والاستعداد فيه حكم الله بيننا وبينهم.) [20] .پس چگونه اهل سنت روز عاشورا را روز بركت مي شمارند؟حضرت گريست و فرمود: چون حسين عليه السلام شهيد شد مردم شام به يزيد نزديك شدند و براي رسيدن به پول و جايزه به ساختن حديث روي آوردند. از جمله رواياتي كه براي او ساختند احاديث برتري و بركت اين روز بود. اين از آن روي بود كه مردم از گريه و اندوه دست بردارند و به شادماني و گردآوري و تهيه آذوقه روي آورند. خدا بين ما و ايشان حكم كندامامان(ع) با برگذاردن مجلسهاي عزا و مرثيه سرايي با اين موج سنگين روايات جعلي كه بني اميه ساخته و رواج داده بودند به رويارويي برخاستند.از باب نمونه ابوالفرج اصفهاني در الأغاني مي نويسد:(علي بن اسماعيل تميمي از پدرش روايت كرده است كه: روزي در محضر ابوعبدالله جعفر بن محمد بودم كه حاجب او درآمد و براي سيد اسماعيل حميري اجازه ورود خواست. آن حضرت امر فرمود: او را به درون خانه راهنمايي كند. بانوان حرم را نيز پشت پرده نشانيد. سيد وارد شد و سلام كرد و نشست. جعفر بن محمد(ع) از او خواست چيزي از اشعار خود انشاد كند و او اين ابيات را انشاد كرد:اُمرُر علي جَدَثِ الحسين فقل لأعظِمهِ الزَكيَّهآ أعظماً لازلتَ من وطفاءَ ساكِبَةٍ رَويّهواذا مَرَرت بقبره فأطِل بهِ وقِفِ المطيّهوَابْكِ المطهرَّ لِلمُطَهَّرِ والمُطَهّرة النقيّهكبكاء مُعوِلَة أتَت ييوماً لواحدِها المنيّهبر قبر حسين بگذر و به استخوانهاي معطّر او بگو:اي استخوانها! پيوسته از ابري سنگين و باران ريز سيراب باشيد.چون به قبر او گذشتي پس شتر خويش را مدتي در آن متوقف سازو بر آن پيكر پاك كه زاده آن مرد پاك و بانوي پاك است گريه كن.چون گريه زن فرزند مرده اي كه روزي مرگ بر فرزند يگانه او درآمده است.اسماعيل تميمي روايت كرده است كه ديدم اشكهاي جعفر بن محمد بر رخساره هايش فرو مي ريزد و بانگ شيون و گريه از خانه او برخاسته است. تا اين كه سيد را امر فرمود بس كند و او بس كرد.)همو نقل مي كند:(تميمي گويد: پدرم از فضيل بن رسان مرا حديث كرد كه قصيده سيّد را به مطلع ذيل:لاُمِّ عمرو باللوي مربع دراسـة أعـلامُـهُ بَلقَـعُام عمرو را در لوي منزلگاهي است كه نشانه هاي آن فرسوده شده و بياباني خالي از سكنه گشته است.در خانه جعفر بن محمد(ع) انشاد كردند و شنيدم صداي شيون از آن خانه برخاست.مرا فرمود: اين شعر از كيست؟عرض كردم: از سيّد است.احوال او را پرسيد.عرض كردم: وفات كرده است.فرمود: خدا او را بيامرزد.) [21] .دِعبل خُزاعي. با رفتن امام رضا(ع) به مرو مدينه را خالي از حجت مي بيند و مدارس آيات قرآن را خاموش. جانش از غم و اندوه خاندان رسالت شعله ور مي شود و قصيده مدارس آيات را مي سرايد. وقتي به محضر امام رضا(ع) در مرو بار مي يابد امام از او مي خواهد يكي از سروده هايش رابخواند. او هم قصيده مدارس آيات را مي خواند تا به اين فراز از قصيده مي رسد كه شعله به جانها مي افكند:اَفاطِمُ لو خِلْتِ الحسينَ مُجَدَّلاً وقد مات عطشاناً بشطِّ فراتاِذاً لَطَمتِ الخَدَّ فاطِمُ عنده وأجرَيتِ دمعَ العين في الوَجَناتِأفاطمُ قُومي يا ابنَةَ الخيرِ واندُبي نُجُوم سموات باَرض فلاةِقبور بكوفانٍ واُخري بطَيبةٍ واُخري بفخٍّ نالَها صلواتي [22] .اي فاطمه اگر به خاطر مي آوردي كه روزي حسين تو در كنار شط جاري فرات لب تشنه جان خواهد داد بي دريغ بر چهره مي كوفتي و سيل اشك از ديده جاري مي كردي.فاطمه! اي گرامي دخت پيامبر نيكي برخيز و مويه كن مويه كن بر اختران سوخته آسمانِ نبوت و امامت كه چندان به خاك تيره فرو ريختند سرد كه گفتي ديگر زمين هميشه شبي بي ستاره ماند.برخيز و مويه كن بر گورهاي غريبي كه در كوفه و مدينه و فخّ است. درود و سلام من بر آنان باد.شيخ صدوق در امالي به سند خود از امام رضا(ع) روايت كرده است:(محرم ماهي است كه اهل جاهليت ظلم و ستم و جنگ را حرام كرده بودند. اما در همين ماه بود كه خون ما را حلال شمردندحرمت ما را شكستند فرزندان ما را اسير ساختند خيمه هاي ما را به آتش كشيدند اموال ما را غارت كردند و حرمت رسول الله را رعايت نكردند. راستي كه شهادت امام حسين(ع) چشمان ما را زخم زده كرد اشكهايمان را جاري ساخت.در سرزمين كربلا عزيز ما را خوار كردند و سرانجام محنت و رنج تا پايان دنيا براي ما باقي گذاشتند. آري براي چنين انساني همچون حسين(ع) همواره بايد گريست.) [23] .پس از حادثه غم انگيز عاشورا بني هاشم با افراشتن رايتهاي عزا بر سردر خانه هاي خود پرهيز از هرگونه شادي و شادماني در برابر برنامه هاي امويان كه براساس احاديث ساختگي خود روز عاشورا را روز شادي و سرور اعلام كرده بودند ايستادند و نگذاشتند اين حماسه خونين و اين غم جانكاه در هياهوي پاي كوبيها دست افشانيها و شادخواريها گم شود و از يادها و خاطره ها برود.از امام صادق(ع) روايت شده است:(زنان بني هاشم پس از واقعه جانسوز عاشورا از كشيدن سرمه و خضاب خودداري كردند و از خانه هيچ يك از بني هاشم هرگز دودي كه حاكي از پختن غذا باشد ديده نشد؛ تا آن گاه كه عبيدالله بن زياد به قتل رسيد.) [24] .

تحريف زدايي عالمان

عالمان آگاه پس از رويداد عاشورا چه در زمان حضور و چه در زمان غيبت در برابر فتنه بزرگ تحريف چهره عاشورا و عاشوراييان ايستادند. اينان در طول تاريخ پر فراز و نشيب اسلام با كساني كه بر آن بودند هدف امام حسين را وارونه جلوه دهند و ازاين راه به هدفهاي شيطاني خود دست يابند به رويارويي جدّي برخاستند.1. از آغاز دستهايي در كار بودند كه امام را از الگو شدن بركنار بدارند و به مسلمانان چنين بباورانند كاري را كه امام انجام داد و حركتي را كه او بنيان گذارد شخصي بود و ويژه او و شماري از ياران و خويشان؛ از اين روي نمي توان و نبايد آن را الگويي براي همه كسان و در همه زمانها قرار داد و با تكيه بر حركت او و عاشورا هركجا ستمي ديد و ستم پيشه اي و مبارزه اي عليه قرآن انسانيت شرف حقوق و عزت مردم حركت كرد و به مبارزه برخاست و تن به مرگ داد.عالمان آگاه متعهد و راستين با سرمشق از امامان و اسوه قرار دادن آنان عليه گردباد بنيان برافكن تحريف گري كه از سوي دربارهاي ستم و حاكمان زر و زور بر شاخها دميده مي شد و با تلاش عالمان درباري آذين بندي مي گرديد قد برافراشتند و با خطابه ها و نوشته هاي خود به شرح جزءجزء برنامه ها و هدفهاي امام حسين(ع) پرداختند و نگذاشتند جامعه بويژه جامعه شيعي در باتلاق اين سياهي فرو رود و با كنار گذاشتن مشعل هدايتي چون حسين(ع) در كُنام ذلت گرفتار آيد.آنان با فراديد نهادن سخنان امام در زمان معاويه و پس از مرگ او و هجرت بزرگ خويش از مدينه تا كربلا هدف امام را رسم كردند و براساس آن حركت خويش را بياغازيدند.نكته نكته اي كه امام در اين مسير طولاني و پيش از آن در برابر فضاي آلوده عصر خود بيان كرده بود در سرلوحه كار عالمان قرار گرفت.2. معاويه برخلاف پيمان نامه اي كه با امام حسن(ع) بست يزيد را به ولايت عهدي خود گماشت و نمايندگاني به شهرها فرستاد تا از مردمان وسران آن شهرها براي يزيد بيعت بگيرند. اهل مدينه و بزرگان آن از بيعت با يزيد سر باز زدند. معاويه براي تك تك سران و بزرگان مدينه نامه نگاشت و آنان را بر بيعت نكردن با يزيد سرزنش كرد و در ضمن هشدار داد. همچنين نامه اي به امام حسين(ع) نوشت و به تحريف هدف امام پرداخت. از جمله به وي نوشت:(لاترد هذه الامه في فتنة… انظر لنفسك ولدينك ولامة محمد.) [25] .امت محمد را به گرداب فتنه درنينداز… متوجه خودت دينت و امت محمد باش.او امام حسين(ع) را كه حكومت او را نامشروع مي داند و فتنه اي بزرگ و بريده از مردم نه او با مردم است و نه مردم با او قاتل حجر و ياران و دوستان او قاتل عمرو بن حمق چون با يزيد فاسق فاجر دست بيعت نمي دهد فتنه گر مي خواند و تلاش گر براي به فتنه افكندن امت محمد! از قرينه ها و نشانه برمي آيد كه همين را بخشنامه مي كند به تمام قلمرو حكومت خويش و به همه فرمانروايان و حكومت گران و كارگزاران تاريخ نگاران شاعران درباريان و عالمان درباري دستور مي دهد: حسين را با اين چهره و سيما به مردمان زير فرمان خود بشناسانند و نگذارند سيماي ديگري از او خارج از اين دايره كه حزب اموي ترسيم مي كند ترسيم شود.با اين شگرد و فتنه حزب اموي از آغاز تاكنون عالمان شاعران سخن سرايان و سخنوران نگارگران و نويسندگان شيعه به مبارزه برخاسته اند و در جاي جاي آثار و گفتار خود اين نقشه شوم را با تكيه بر سخنان امام حسين(ع) امام سجاد(ع) حضرت زينب(ع) نقش بر آب كرده اند و چهره اي زلال و شفاف و هدفي روشن از آن عزيز فراديد مردمان نهاده اندامام حسين(ع) در پاسخ به ژاژخايي معاويه او را از دروغ گويي و افترا پرهيز مي دهد. دروغ يعني همان تحريف زشت جلوه دادن شكوه ها و زيباييها.معاويه با دسيسه و دستان ايستادنِ در برابر زورگويي فساد قتل و غارت نامشروع دانستن حكومت فساد و تباهي دست بيعت ندادن با يزيد شراب خوار و سگ باز كه نابودي دين است و تباهي ملت و… را فتنه گري مي نامد؛ يعني حقيقت را راستي و درستي را دگرگونه جلوه مي دهد و تحريف مي كند.در برابر اين تحريف دروغ گويي و زشت جلوه دادن چهره حقيقت عالمان دين در برهه ها و زمانهاي گوناگون شجاعانه و بي باكانه به روشن گري پرداخته اند.اگر نبود حركت روشن گرانه آنان در درازاي تاريخ اسلام اكنون با آن موج لجن پراكني عليه زيباييها و قداست امام حسين عاشورا مانند هزاران هزار پديده و رويداد تاريخي در گرد و غبار گذشت زمان گم شده بود.3. امام حسين(ع) و پيش از او نيا پدر و برادرش براي به پاداري دين و آيين حق و افشاندن عطر دين در كران تا به كران زمين به پا خاستند و دشواريها و گرفتاريها و رنجها را به جان خريدند با بني اميه به خاطر تلاش آنان در رواج بت پرستي فساد تباهي و ايستادگي در برابر موج توحيد و ستم به مردم درافتادند امّا بني اميه چنين وانمود مي كردند و شبان و روزان تلاش مي ورزيدند به مردم بباورانند كه دشمني بني هاشم با بني اميه بر سر قدرت است نه بر سر دين قرآن نماز و روزه.معاويه و پس از او يزيد و دستگاه حاكمه اموي هميشه و همه گاه درتكاپو بودند كه اين تحريف ويران گر و تباهي آفرين را بگسترانندكه جنگ ما با بني هاشم جنگ ديرين و كهنه است و به تازگي بني هاشم براي چيرگي بر ما دين را به ميدان آورده و به آن تمسك مي جويد و در برابر ما قد افراخته است.گفتند نوشتند و جار زدند: حسين ياران و خويشان و بني هاشم نمي خواستند دين احمد را به پادارند زشتي و تبهگيني را از ساحَت جامعه بزدايند قرآن را بر صدر نشانند و جامعه اسلامي را از رذالتها زشتيها و آلودگيها بپيرايند و مردمان را از تنگنا و خفقان به درآورند و آزادي تعالي مجد و اوج دهند بلكه بر آن بودند پادشاهي و قدرت را به دست بگيرند.اين مبناي تفكر حزب اموي بود. اركان اين حزب بر اين انديشه جاهلي استوار بود. زير ساخت حزب اموي را بي اعتقادي به احمد مرسل و قرآن شكل مي داد. بر همين مبناست كه يزيد وقتي سر امام حسين را در برابرش قرار مي دهند شروع مي كند با چوب بر لب و دندان آن نازنين زدن و اين اشعار را خواندن:ليتَ اشياخي ببدرٍ شهدوا جَزَع الخزرجِ من وَقعِ الاَسللَاهَلّوا واستَهَلّوا فَرَحاً ثُمَّ قالوا يا يزيد لاتَشَلقد قتلنا القومَ من ساداتِهِم وعدلناهُ بِبَدرٍ فاعتَدَللعِبَت هاشم بالمُلك فلا خبر جاءَ ولا وحي نَزَللست من خَندَفَ ان لَم انتَقم من بني احمد ماكان فَعَل [26] .اي كاش پدران و بزرگان قوم من كه در جنگ بدر كشته شدند حاضر بودند و مي ديدند كه چگونه قبيله خزرج از نيزه زدن من ـ در جنگ احد ـ به جزع افتاده است.پس شاد مي شدند و فرياد خوشحالي برمي آوردند و مي گفتند: اي يزيد دستت شل مباد.بزرگان بني هاشم را كشتيم و آن را به حساب جنگ بدر گذاشتيم پس برابري كرد.قبيله بني هاشم با حكومت بازي كرد وگرنه هيچ خبري از رسالت و وحي نبود.من از قبيله خندف نخواهم بود اگر از فرزندان احمد انتقام كارهاي او را نگيرم.و عمرو بن سعيد بن عاص اموي حاكم مدينه به شنيدن بانگ شيون زنان بني هاشم بخنده اين بيت را خواند:عجّت نساءُ بني زياد عَجَّةً كَعَجيجِ نَسوَتِنا غداةَ الاَرنَبزنان بني زياد ناله و شيون كردندچنان كه زنان ما بامداد جنگ ارنب فغان كردندسپس گفت:(هذه واعية بواعية عثمان.) [27] .شيون امروز زنان بني هاشم به جاي شيوني است كه زنان بني اميه در كشته شدن عثمان كردند.اين تحريف پس از گذشت پنجاه سال از رحلت پيامبر(ص) و بيست سال از شهادت علي بن ابي طالب و كم رنگ شدن ارزشها و باورهاي متعالي اسلام و پيشينه قبيله ها و گروه هاي عرب در يورش به يكديگر و جنگ و غارت كينه هاي ديرينه و كهنه طبيعي جلوه كرد و در بسياري از ذهنها و فكرهاي ساده اثر گذارد و بسياري از ناآشنايان به امام حسين و هدفهاي والا و متعالي آن بزرگوار را به كژراهه فكند و از راه و مسير حق جدا ساخت.در اين جا بيان هدفهاي امام حسين(ع) با گواه آوردن از سخنان آن بزرگوار و سيرت وي و نماياندن چشمه هاي زلال انديشه آن حضرت كه از سوي عالمان و آگاهان پس از رويداد عاشورا انجام گرفت تار و پود انديشه ويران گر و تباهي آفرين حزب اموي را درهم ريخت.عالمان شاعران آگاه و دار بر دوش كه بيش ترين نقش را در تمامي دورانها بويژه در عصر حضور داشته اند درون ناپاك حزب اموي معاويه و يزيد را بر همگان آشكار ساختند. با تلاش و پي گيري رنجها و دشواريهاي بسيار فدا كردن جان بي خانماني و در به دري در برابر اين طوفان بنيان برافكن ايستادند و با ارائه سندها و مدركهاي فراوان و بي شمار ثابت كردند كه دشمني بني اميه با محمد(ص) نه از آن روي بود كه آن بزرگوار از قبيله رقيب و تيره هاشم و آنها از تيره اميه كه دشمني اين گروه با محمد(ص) بر سر خدا و هبل بود و نيزدشمني آنها با علي حسن و حسين(ع). بني اميه اسلام را قرآن را و رسالت پيامبر را برنمي تابيد. بر آن بود كه نظام جاهلي را زنده كند و اسلام و قرآن را بميراند و نام پيامبر(ص) از سينه ها و دلها بزدايد كه با تلاش عالمان از جان گذشته در گوناگون برهه ها اين نقشه اهريمني با اين كه بسياري از برج و باروي ارزشها باورها و آموزه هاي اسلامي را ويران كرد و هنوز نيز تباهي مي آفريند نقش بر آب شد.4. امويان رواياتي را ساختند و نشر دادند و دستور دادند كه عالمان درباري در منبرها به شرح و بيان آنها بپردازند كه حركت اعتراض قيام و برخورد با حاكمان و كساني كه بر اريكه قدرت قرار دارند گرچه فاسد و به زور شمشير و خونريزي و كشتار به اين مقام دست يافته باشند نارواست.اين موجي كه امويان با برنامه ريزي معاويه براي استواري بخشيدن به حكومت نامشروع خود به راه انداختند كم كم در بين اهل سنت فرهنگ شد و حاكمان ستم پيشه چه اموي چه غير اموي به نام پيامبر و سنت آن بزرگوار به رواج اين احاديث در برابر مخالفان خود و براي رويارويي با آنان و انگيزاندن مردم عليه هر حركت ستم ستيزانه و عدالتخواهانه پرداختند.حذيفه از پيامبر(ص) نقل مي كند:(يكون بعدي ائمة لايهتدون بهداتي ولايستنّون بسنَّتي فيهم رجال قلوبهم كقلوب الشياطين في جُثمان إنس.قال: قلتُ كيفَ اَصنعُ يا رسول الله ان اَدركتُ ذلك؟قال: تسمعُ وتطيع للأمير وان ضرب ظهرك واخذ مالك فَاسْمع وأطِع.) [28] .پس از من پيشواياني خواهند آمد كه به راه من نمي روند و بهروش من عمل نمي كنند و شماري از ايشان دلهايي همچون دل شياطين دارند گرچه به ظاهر انسانند.حذيفه مي گويد: گفتم: يا رسول الله اگر من آن زمان را دريابم چه عكس العملي نشان دهم؟فرمود: شنوايي صد درصد و اطاعت مطلق از امير كن؛ اگرچه به پشتت بكوبد و مالت را ببرد تو بايد فرمان ببري و گوش به دستورش بسپاري.برابر اين سنت سازي دستگاه هاي ستم بويژه اموي است كه بعدها قاضي ابويعلي و فضل الله بن روزبهان به آساني فتوا مي دهند:(آن كسي كه با شمشير و زور بر جامعه اسلامي غلبه يافت و خليفه گشت و اميرالمؤمنين ناميده شد ديگر براي هر كسي كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد جايز و روا نيست كه شبي را به روز آورد در حالي كه او را امام نداند خواه خليفه آدمي جنايتكار باشد و خواه پاكدامن.) [29] .(طريق چهارم از اسباب انعقاد پادشاهي و امامت شوكت و استيلاست. علما گفته اند كه چون امام وفات كند و شخصي متصدي امامت گردد بي بيعتي و بي آن كه كسي او را خليفه ساخته باشد و مردمان را قهر كند به شوكت و لشكر امامت او منعقد مي گردد؛ بي بيعتي خواه قريشي باشد و خواه نه خواه عرب باشد يا عجم يا ترك و خواه مستجمع شرايط باشد و خواه فاسق و جاهل… امام و خليفه به او اطلاق مي گردد.) [30] .اين فرهنگ سازي و سنت تراشي براي رويارويي با قيامهايي چون قيام سالار شهيدان است. امويان وقتي خود را رو در روي با قيام شورانگيز اباعبدالله(ع) ديدند به دروغ و تحريف روي آوردند و قيام امام را خروج بر خليفه وانمود كردند و نامشروع و براي هدف شوم خود روايت جعل كردند و بر كالبد جامعه اسلامي دميدند و بخش بسيار بزرگي از جامعه اسلامي را با اين شگرد و نيرنگ فلج كردند و بسياري از علماي درباري را به اين سمت كشيدند كه برابر اين روايات فتوا بدهند و بسياري را هم در اين فضا وارد ساختند و آنان بدون اين كه توجه كنند و به ساختگي بودن اين دست از روايات پي ببرند برابر اين روايات ساختگي فتوا دادند و حركت عليه بيداد ستم تجاوز گناه و آلودگي را حرام انگاشتند و سبب گرديدند مردمان در باتلاق گناه آلود حكومتهاي فاسد بمانند و دَم برنياورند.عالمان آگاه شيعه به پيروي از امام حسين كه فرمود:(ايها الناس انّ رسول الله(ص) قال: من رأي سلطاناً جائراً مستحلاً لحرام الله ناكثاً عهدهُ مخالفاً لسنَّة رسول الله يعمل في عبادالله بالاثم والعدوان فلم يغيّر عليه بفعل ولا قولٍ كان حقاً علي اللّه ان يدخله مدخله.) [31] .اي مردم! همانا پيامبر خدا(ص) گفته است: هركس پادشاهي بيدادگر ببيند كه نارواهاي خدايي را روا مي دارد و پيمان خدا را مي شكند و با شيوه پيامبر خدا(ص) به راه ناسازگاري مي رود و در برابر بندگان خدا با گناه و پرخاش گري رفتار مي كند و آن گاه با گفتار يا كردار در برابر او به پايداري در نايستد بر خدا بايسته باشد كه او را در سرنوشت آن بيدادگر انباز گرداند.و به پيروي از ديگر امامان(ع) عليه اين تحريف و شگرد از همان آغاز قد افراشتند و با سخنان روشن گر واقعه نگاريهاي دقيق فتواها و قيامهاي شورانگيز طومار آن را درهم پيچيدند و قيام امام حسين(ع) را قيام والاييها پاكيها ارزشها عليه زشتيها و ناپاكيها نماياندند.اين حركت چنان شورانگيز و مباني استوار و دقيق شكل گرفت كه شماري از اهل سنت نتوانستند در فضايي كه حكومتهاي استبدادي ستم پيشه اموي و عباسي پديد آورده بودند تاب بياورند و برخلاف فطرت پاك انساني و مباني استوار اسلامي فتوا به ماندگاري در زير بيرق و رايت حاكم را گرچه ستم پيشه و فاسق باشد بدهند و هرگونه حركت و اعتراض عليه حاكمان ستم را نامشروع بينگارند و گناه يا دست كم درباره قيام امام حسين(ع) به گونه ديگر داوري كردند و حركت او را براساس اجتهاد و شايستگي كه داشت روا شمردند و كاركرد كساني كه با يزيد همراه شدند از صحابه نيز گونه اي اجتهاد انگاشتند اما كشتن امام حسين(ع) را از سوي هركس گناه بزرگ دانستند و به روشني يادآور شدند: صحابه كه با يزيد همراه شدند نه اين كه نمي دانستند او فاسق است و حسين بن علي شايستگي دارد و برابر اجتهاد خود عمل مي كند و نه اين كه راضي به كشته شدن حسين بن علي بودند هرگز بلكه بر اين گمان بودند كه قيام عليه يزيد به هرج و مرج و خون ريزي مي انجامد.اينان با اين توجيه از تيررس انتقادهاي تند شيعيان و مباني استوار و دقيق آنان خود را به كنار كشيدند. چون در برابر پرسشهاي تند شيعيان:آيا زندگي در زير پرچم فرد فاسق فاجر جنايت پيشه مشروب خوار و سگ بازي چون يزيد رواست؟آيا حركت و قيام انسان والا و شايسته اي مانند حسين بن علي فرزند فاطمه دختر رسول الله(ص) تربيت شده دامن آن بزرگوار عليه بيداد و ستم يزيد نارواست؟آيا كشتن او براي اين حق گويي رواست؟آيا همراهي صحابه با يزيد و سكوت آنان دليل شرعي دارد و برابر معيارهاي شرعي است؟و…پاسخي نداشتند و خود را در بن بست بسيار شديد گرفتار ديدند از يك سو و از ديگرسو پاسخي براي وجدانهاي بيدار خود نمي يابيدند؛ از اين روي به راه حلي كه بيان شد روي آوردند.

گامهايي كه بايد برداشت

اشاره

يادآور شديم كه در بازگويي رويداد عاشورا تحريفهايي راه يافته كه پالايش آن از اين تحريفها بايسته است؛ چراكه در دنياي امروز و در هر جامعه اي با حادثه تحريف شده نمي توان مشعلي را افروخت و راهي را نمود. البتّه در گذشته هم اين چنين بوده است ولي امروز با گذشته فرقها و ناسانيهاي بنيادين دارد. در گذشته آثار ويران گر آن و گمراه كننده آن كم بود ولي امروزه آثار زيانبار آن فراوان است. بر اين اساس مهم ترين و اساسي ترين وظيفه امروز و اكنون روحانيت شيعه در برابر اين رويداد بزرگ اين است كه به مطالعه همه سويه روي رويداد عاشورا بپردازد تا دريابد چه تحريفهايي در آن راه يافته و با آن تحريفها چگونه به مبارزه برخيزد.

شناخت درست

نخستين گام روحانيت شيعه و عالمان بيدار اين است كه: شناخت درستي از اين حادثه بزرگ به مردم بدهند. فلسفه قيام درسها و عبرتهاي آن را يك به يك با بياني روشن گويا ارائه دهند و باواژگون سازيهايي كه چهره و سيماي عاشورا را دگرگون كرده است به رويارويي جدّي و همه سويه بر خيزند.فلسفه وجودي حوزه اقتضاء دارد اگر توان چنين كاري را اكنون ندارد به تلاش برخيزد و آن را به دست آورد تا بتواند به خوبي وظيفه خود را پاس بدارد. اين مرزباني مقدس در روايات هم به گونه يك تكليف بيان شده و هم به گونه يك خبر: عالمان دين چنين مي كنند همواره و در همه جا.حديث معروفي از پيامبر اسلام (ص) با عبارتهاي گوناگون روايت شده كه همواره در هر نسلي و در هر قرن و عصري كساني از اهل بيت براي دفاع از حقّ و مبارزه با بدعتها و زدودن تحريفها و پيرايه ها از پيكر دين قيام مي كنند:(يحمل هذا الدين في كل قرن عدول ينفون عنه تأويل المبطلين وتحريف الغالين وانتحال الجاهلين كما ينفي الكِيْرُ خُبث الحديد.) [32] .در هر قرني كسان عادلي به پاسداري از دين بر مي خيزند و تأويل باطل گرايان و تحريف غلوكنندگان و دروغ نادانان را از دين مي زدايند؛ همان گونه كه دَم آهنگر مواد زائد آهن را از بين مي برد.امام صادق(ع) در ذيل حديث: (انّ العلماء ورثة الانبياء) همين حديث را با اندك فرقي از پيامبر(ص) نقل فرموده است. [33] و در رواياتي ديگر دستور به رويارويي با بدعتها و تحريفها داده است. [34] .از سخنان پيامبر(ص) و امام صادق(ع) استفاده مي شود كه تحريف در اسلام و آموزه هاي آن راه پيدا كرده ولي در برابر آن همواره تلاشهايي از سوي امامان(ع) و يا عالمان متعهد صورت گرفته است و مي گيردافزون بر روايات ياد شده عالمان و متفكران اسلامي براي بايستگي مبارزه با تحريفهاي عاشورا به آيات و روايات بسياري استناد جسته اند كه به نمونه هايي از آن اشاره مي كنيم:1. آيات و رواياتي كه از دروغ بويژه دروغ بستن بر خدا و پيامبر(ص) و امامان معصوم(ع) بازداشته و نكوهش كرده اند. [35] .2. آيات و روايات امر به معروف و نهي از منكر تحريف در رويداد عاشورا از منكرات شمرده شده است كه بايد با آن برابر اين آيات و روايات ستيزي همه سويه داشت. [36] .3. آياتي كه عالمان يهود را به خاطر تحريف كلام خدا در برابر دريافت وجهي اندك نكوهش كرده اند. [37] .4. آيات كتمان. [38] .از باب نمونه علامه سيد محسن امين در چگونگي استدلال به آيات و روايات امر به معروف و نهي از منكر مي نويسد:(خداوند سبحان مخالفت با كارهاي ناپسند و حرام را تا آن جا كه امكان دارد به وسيله قلب و دست و زبان واجب كرده است. از بزرگ ترين بديها بدعت را به جاي سنت و سنت را به جاي بدعت دانستن و ترويج و فراخواني مردم به سوي آن است.)سپس دروغ و تحريف و خرافه را در رويداد عاشورا از مصداقها و نمونه هاي سخنان يادشده دانسته است:(دروغ گفتن: اخبار دروغ و نادرستي كه دروغ بودن آن از روز روشن تر است نه در كتابي نوشته شده و نه در جايي نقل گرديده است. با وجود اين شب و روز بر سر منابر و در مجالس بدونرادع و مانعي خوانده مي شود و اين خود به تنهايي از بزرگ ترين معاصي است. مخصوصاً وقتي كه نسبت به خدا و پيامبر(ص) و امام(ع) باشد كه مبطل روزه نيز مي گردد.) [39] .از سوي ديگر رويداد عاشورا چون مجموعه اي از گفتار و رفتار و تقرير امام معصوم(ع) است شماري از انديشه وران و صاحب نظران اسلامي براي مبارزه با تحريف به روايات بدعت از جمله روايت زير استناد كرده اند:(اذا ظهرت البدع في امتي فليظهر العالم علمه فمن لم يفعل فعليه لعنة الله.) [40] .در آن هنگام كه بدعت در امت من پديدار شد عالمان بايد علم خود را آشكار كنند. هركه چنين نكند لعنت خدا بر او باد.با توجه به حديث ياد شده اگر دروغ و يا سخني بي اساس به امام معصوم(ع) كه سخن و عمل او حجت و جزو دين به شمار مي آيد نسبت داده شود بايد عالمان دين با آن به مبارزه برخيزند و دروغها و تحريفها را آشكار كنند. بي تفاوتي و سكوت آنان مايه لعن و نفرين خداوند است؛ چرا كه اين سكوت به معناي راست انگاشتن آن دروغها پنداشته مي شود.محدث نوري پس از اشاره به حرام بودن تحريف از باب دروغ بودن آن و خدشه دار كردن چهره دين همچنين حرام بودن گوش دادن به تحريف و دروغ مي نويسد:(آنچه در اين خاتمه گفتيم بيان شنيدن دروغ بود براي متعارف خلق كه در شنيدن دروغ مفسده اي جز ضرر به خود چيزي نباشد و مفسده ديگري پيدا نشود. و اما آناني كه پيشوايان بندگان خدا و راهنمايان خلق اند به سوي خداوند ـ عزّ اسمه ـ و عبادبايست پيروي كنند ايشان را در گفتار و رفتار و سيره و كردار و ياد گيرند از ايشان حلال و حرام و طاعت و عصيان را. پس در شنيدن ايشان در مجالس تعزيه داري دروغهاي بي اندازه را از روضه خوانان خصوص آنچه متعلق به سيره و كردار و گفتار ائمه طاهرين(ع) است مفاسد ديگر مترتب شود كه يكي از آنهاست داخل شدن اين پيشواي دانايي كه گوش كننده دروغ است در زمره دروغ گويان. پس به هر دو بلا مبتلا شده هم دروغ گو شده هم گوش دهنده دروغ. زيرا ما در اقسام دروغ توضيح نموديم كه كذب در اصل لغت اگرچه از صفات لفظ و سخن است؛ اما در شرع حكم آن جاري است در افعال كه از جوارح غير زبان صادر مي شود مثل دست و چشم و سر و پا و همچنين در سكوت و تقرير چنانچه مثال آن گذشت و اين مقام نيز از آن قسم باشد؛ زيرا داناي مطاع مسموع القول هرگاه شنيد كه روضه خوان خبر دروغي گفت و نسبت بي اصل به امام(ع) داد و چون نهي اين منكر بي ضرر براي او ميسر بود با اين حال ساكت بود و منعي نكرد بلكه حالش منقلب نشد ولامحاله سلوكش را با او تغيير نداد كه پست ترين مراتب نهي از منكر است. معلوم مي شود آن را دروغ ندانسته بلكه به سكوتش امضاي نقل آن را كرده پس چنان است كه گويا خود گفته…. سكوت متمكّنين سبب تجري بي مبالاتي اين طايفه بي انصاف شده [است].) [41] .محدث نوري با واژه (متمكنين) مي فهماند كه انجام وظيفه و برخورد بااين گروه از هر عالمي ساخته نيست. عالماني كه وجهه اجتماعي ندارند با ژاژخايي اين گروه دروغ گو صحنه سازيها و بهتانهاي آنان نه تنها كاري از پيش نخواهند برد كه ممكن است از هستي ساقط شوند. ولي اگر عالمان بزرگ و كساني كه از جايگاه اجتماعي بالايي برخوردارند با اينان رو در رو شوند به افشاي دروغها و تحريف گريها و عوام فريبيهاي آنان بپردازند گروه ياوه گو را تاب ايستادگي در برابر اين موج بيداري نخواهد بود. از اين روي وظيفه عالمان بزرگ و صاحب نفوذ و برخوردار از جايگاه اجتماعي سنگين است و اگر سكوت كنند و از كنار اين پديده زشت و نفرت انگيز بگذرند دوزخ جايگاه شان خواهد بود.

گامهاي علمي و عملي

انجام مسؤوليت عالمان دين و حوزه هاي علميه در مبارزه سنجيده خردمندانه و منطقي با تحريفها نياز به تلاشهاي گسترده علمي و پژوهشي و عملي دارد كه به بخشي از آنها اشاره مي كنيم:الف. تلاشهاي علمي و پژوهشي1. شناخت مفهوم و گونه هاي تحريف:شناخت و شناساندن مفهوم و گونه هاي تحريف از نخستين گامهاي بايسته براي مبارزه با تحريف است؛ چرا كه با روشن نبودن حدّ و مرز تحريف ممكن است هرگونه دروغ افسانه جُستارهاي بي اساس و نابخردانه با عنوانهاي ديگري چون: زبان حال يا مبالغه هاي شعري استعاره و مجاز يا نقل به معني و يا در قالب كرامتها و معجزه ها بر رويداد روشن و شفاف عاشوراي حسيني سايه بيفكند و آن را در ابهام فرو برد كه نه درس آموز باشد و نه عبرت انگيزبراي روشن شدن حد و مرز تحريف پاسخ به پرسشهاي زير بايسته است و مي تواند روشن گر باشد:تحريف چيست؟گونه هاي آن كدام است؟آيا شعر و يا نثري كه به عنوان زبان حال نقل مي شود تحريف است؟غلوّ و مبالغه در شعر و يا نثر چه حكمي دارد؟خوابهايي كه به عنوان كرامت و يا معجزه به امام حسين(ع) و ديگر ياران آن حضرت نسبت داده مي شود چه حكمي دارد؟آيا كم رنگ كردن و يا نقل نكردن برخي از زوايا و قضاياي عاشورا تحريف است؟نقل به معني نقل مطالب مورد ترديد و… چه حكمي دارد؟ نقل دروغ از ديگري چگونه است؟شماري از مداحان و يا روضه خوانان خبر دروغي را كه مايه گرمي مجلس آنان است نقل مي كنند و براي اين كه مسؤوليت آن را بر عهده نگيرند آن را از كتاب و يا شخصي كه شنيده اند نقل مي كنند آيا چنين كاري رواست؟پاسخ به پرسشهاي ياد شده و ديگر پرسشهايي كه در اين جا مطرح است در اين مقال نمي گنجد. از اين روي به پاره اي از آنها كه از اهميت بيش تري برخوردارند پاسخ خواهيم داد.مفهوم تحريف: تحريف از ريشه (حرف) به معناي كنار و پيرامون يك چيز و از جايگاه اصلي كج كردن و به سوي ديگر بردن است.فخر رازي از قفّال نقل مي كند:(التحريف: التغيير والتبديل واصله من الانحراف عن الشيءوالتحريف عنه.) [42] .تحريف به معناي تغيير و تبديل است و ريشه آن از منحرف شدن از چيزي است.ابن منظور مي نويسد:(تحريف الكلم عن مواضعه: تغييره. والتغيير في القرآن والكلمه تغيير الحرف عن معناه والكلمه عن معناها.) [43] .تحريف الكلم عن مواضعه يعني دگرگون ساختن آن. تغيير در قرآن و كلمه به معناي دگرگون ساختن حرف و كلمه از معناي اصلي آن به معناي ديگري است.امين الاسلام طبرسي در ذيل آيه شريفه: (يحرفون الكلم عن مواضعه) مي نويسد:(اي يبدلون كلمات الله واحكامه عن مواضعها) [44] .ييعني كلمات و احكام خدا را از مواضع آن تغيير مي دهند.بنابراين تحريف كلام به معناي تفسير سخني برخلاف معناي ظاهرش و در نظر گرفتن معناي ديگري براي آن بدون هيچ دليل و قرينه اي است. ماده تحريف در قرآن به همان معناي لغوي به كار برده شده است. [45] .در ديگر لغت نامه ها و فرهنگها تحريف در معناي گسترده تري به كار رفته است:كج كردن گردانيدن تغيير دادن و تبديل كردن گردانيدن كلام كسي از وضع و طرز حالت اصلي خود بعضي حروف كلمه را عوض كردن و تغيير دادن معناي آن و…. [46] .بر اين اساس تحريف گاه به معناي دگرگوني در معني و گاه به معنايدگرگوني واژه است كه اين دگرگونيها گونه هايي دارد كه به پاره اي از آنها اشاره مي كنيم:لفظي: واژگان را كم و زياد و يا پس و پيش كردن به گونه اي كه معناي آنها فرق كند. اگر از يك حديث يا يك قطعه تاريخي كلمه و يا جمله اي را بردارند و يا بدان بيفزايند يا كلمه ها و جمله هايي را چنان پس و پيش برند كه معناي آنها دگرگون شود گفته مي شود: آن حديث و يا قطعه تاريخي تحريف شده است.تحريف معنوي: يعني سخني را به گونه اي تفسير و معني كنيم كه معنايي خلاف معناي واقعي آن برساند. در تحريف معنوي به واژگان و جمله ها و عبارتها دست برده نمي شود ولي به گونه اي تفسير مي شود كه با هدف گوينده سازگاري ندارد.تحريف عملي: سخن راست و درست و برابر معيار و ترازمند گفتن؛ ولي كرداري برخلاف آن داشتن.امام باقر(ع) در ضمن رساله اي به سعدالخير پس از آن كه از پيامدهاي زيانبار تحريف عملي سخن گفته مي فرمايد:(وكان من نبذهم الكتاب ان اقاموا حروفه وحرفوا حدوده فهم يروونه ولايرعونه والجهال يعجبهم حفظهم للروايه والعلماء يحزنهم تركهم للرعايه.) [47] .ييكي از شيوه هاي آنان در پشت سر انداختن كتاب آن بود كه حرفها و واژگان آن را بر پاي داشتند ولي حدود آن را تحريف مي كردند. آنان كتاب خدا را تلاوت و روايت مي كردند اما به آن عمل نمي كردند. نادانان از حفظ آنان در شگفت مي شدند؛ اما اين كار آنان سبب نارضايتي و اندوه دانايان مي شدتحريف از زاويه هاي ديگر نيز در خور تقسيم است:تحريف لفظي و معنوي گاه در قرآن و حديث رخ مي نماد و گاه در تاريخ و شخصيتها.تحريف در شخصيتها بر دو گونه است: گاه در شخصيت كساني است كه قول و عمل و تقرير آنان حجت است و گاه اين گونه نيست.تحريف گاه در امور جزئي و گاه در امور بزرگ است و گاه در يك سخن عادي همانند اين كه دو نفر گفتار يكديگر را تحريف كنند و گاه در يك موضوع بزرگ اجتماعي و يا يك حادثه بزرگ تاريخي است. تحريف گاه از روي اختيار و عمدي و با هدف از پيش تعيين شده و گاه غير اختياري است. حكم همه اينها يكسان نيست.شماري از پژوهش گران تا دوازده قسم براي تحريف شمرده و احكام آن را نيز بيان كرده اند. [48] .پيوند تحريف با ديگر مفاهيم:واژه تحريف با بسياري از مفاهيم چون: دروغ بدعت كتمان و… در پيوند است. اشاره اي به پاره اي از آنها براي شناخت مرز و قلمرو تحريف مفيد و مناسب مي نمايد:دروغ و تحريف: دروغ همان تحريف است. آنچه كه نيست هست نماياندن و آنچه كه هست واژگونه جلوه دادن كه شنونده و طرف خطاب از واقعيت دور بيفتد. استاد شهيد مرتضي مطهري به هنگام نقل سخنان محدّث نوري آنچه را ايشان به عنوان دروغهاي حادثه عاشورا آورده به عنوان تحريف نقل كرده است. [49] .با دقت در مفهوم دروغ و تحريف مي توان به پيوند و بستگي آن دو دستيافت. به مفهوم تحريف در گذشته اشاره كرديم. دروغ چيست؟ گفتن سخني كه اصلي و واقعيتي ندارد و در خارج انجام نگرفته و پديد نيامده است. محدث نوري از عروسي قاسم حضور امّ ليلا در كربلا و آنچه به عنوان تحريف لفظي آورده مي شود به عنوان دروغ ياد كرده است. [50] .اين موردها از جهت آن كه اصلي و واقعيتي نداشته و در عالم خارج پديد نيامده اند دروغ و از جهتي كه به رويداد عاشورا بسته شده تحريف است. اما نقل نكردن پاره اي از رويدادها و يا تفسير نادرست آنها تحريف است ولي دروغ بر آنها گفته نمي شود.تحريف و بدعت: تحريف گاه با عنصر شريعت درهم آميخته و عنصر جديدي از آن پديد آمده است. امامان(ع) در چنين جايي واژه (بدعت) را به كار برده اند. عالمان اسلامي گاهي از آن به تشريع در معنايي مترادف با بدعت استفاده كرده اند.امام خميني مي نويسد:(تشريع يعني به دين وارد كردن چيزي را كه از دين نيست. اين مساوي با بدعت است.) [51] .در رويداد عاشورا چون گفتار كردار و تقرير امام(ع) حجّت و جزئي از دين به شمار مي آيد نسبت دادن سخن و رفتاري به امام كه نگفته و انجام نداده و تقرير نكرده از مصداقهاي بدعت است. بدعت يا آشكار است يا پنهان. بدعت در رويداد عاشورا همان تحريفهاي معنوي است. آن كه گريه بر امام حسين(ع) را كفاره گناهان امت يا شفاعت امت مي داند در حقيقت چيزي را كه از دين نيست از دين به شمار آورده است.زبان حال و تحريف: زبان حال چيست؟ آنچه يا آن سخناني كه بيان گروضع و حالت و چگونگي گوينده و يا شنونده باشد. آيا زبان حال تحريف است و يا از دايره تحريف و دروغ خارج است و يك نوع روايت گري است. حال را به سخن درآوردن است. از حالت خود و يا ديگري سخن گفتن است. بيان حالت و چگونگي است. روان و روح شاد زباني دارد و گفتي و روح و روان غمگين زباني. هر انساني زبان حالي دارد و زبان قالي. هر آن كس كه ما با او روبه رو مي شويم گاه خود درد و رنج شادي و شادماني خود را به زبان مي آورد و جزء جزء بيان مي كند و گاه ما با ديدن حالت او مافي الضميرش را بيان مي كنيم و از درد و رنج و يا شادي و شادماني او گزارش مي كنيم.امام حسين(ع) در آن برهه غم انگيز و دردناك و جگرسوز كه علي اصغر را روي دست گرفته و براي او آب مي طلبد در پاسخ تير دشمن دون فرود مي آيد و گلوي آن نازنين را از هم مي درد زبان قالي دارد و زبان حالي. زبان قال همان است كه حضرت فرموده و در تاريخها ثبت است اما زبان حال بسته به ذوق و ژرفاي اندوه صحنه آرا شاعر و… در هر زمان و مكان دارد.هركس به گونه اي از غم و دردي كه قلب حسين فاطمه را در خود گرفته سخن مي گويد. يكي گفت وگوي غم انگيز و جگرسوزي بين حسين و دردانه اش سامان مي دهد. ديگري گفت وگويي بين حسين فاطمه وعلي اصغر به گونه اي كه با بيان آن سيل اشك روان مي شود و انسان را در غمي عميق فرو مي برد و… يعني حسين در اين حالت با مادرش فاطمه سخن مي گويد. مي گويد: آب در مَهر تو و فرزند شير خواره من چنين آتش در گلو! زبان حال اگر در دايره خود و با همان حد و مرزي كه براي آن ترسيم شده به كار گرفته شود جايگاه ويژه اي خواهد داشت و در دايره دروغ و تحريف به هيچ روي داخل نمي شود بلكه دايره جداگانه اي دارد. زبان حال بايد در چهارچوب معيارها باشد. رويداد عاشورا براي خود معيارهاي دقيقي دارد و هيچ گاه نبايد از آن معيار فراتر و يا فروتر باشد.امام حسين(ع) در تمام برهه و آنات زندگي از مدار شرع خارج نشده و سخني بر زبان جاري نساخته كه با معيارهاي شرعي ناسازگاري داشته باشد چه در زماني كه همه جوانان بني هاشم بازو به بازويش در حركت بودند و چه آن گاه كه تنها در آوردگاه بود و خون از پيشاني مباركش جاري. حال چطور مي شود زبان حالي براي آن بزرگوار ساخت كه از دايره و مدار شرع خارج باشد و با هيچ يك از اصول اسلامي سازگاري نداشته باشد؟ از آن جا كه زبان حال كاربرد بسيار دارد در مقاله اي جداگانه از حد و مرز آن سخن خواهيم گفت. ان شاءالله.تحريف و نقل خواب: شماري بر اين نظرند كه خوابهاي شگفت و غريب در مدح و سوگ پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) و هرچه فاجعه آميزتر نشان دادن رويداد غم انگيز كربلا نه دروغ است و نه تحريف و از دايره تحريف خارج است. به اين بيان كه اين گونه خوابها پيوند و بستگي به اين بزرگواران و رويداد غم انگيز عاشورا ندارد.در پاسخ اينان بايد گفت: روي هر چيزي كه به معصوم نسبت دادهمي شود بايد دقيق بود و درنگ كرد. نسبت دادن رفتار و گفتاري به معصوم خواب و بيدار ندارد. اين كه بگوييم: فلاني پيامبر(ص) و امام حسين(ع) را در خواب ديد و آن بزرگواران چنين و چنان فرمودند و يا چنين و چنان كردند نسبت است. اين خواب را اگر شخص پارسا صالح اهل معني و داراي شناخت و بينش درست ديده باشد و هيچ گونه ناسازگاري با قرآن و سخنان معصومان و شرع انور نداشته باشد و سبب پيرايه بستن به دين نگردد و تكليفي افزون بر آنچه شرع انور روا دانسته و فرمان به آن داده بر دوش مردم نيفكند و هيچ گونه برخوردي گرچه كم رنگ با اصول مسلم نداشته باشد نقل آن رواست. البته بررسي نكته هاي ياد شده و شناساي و پي بردن به اين كه شخصي كه خواب ديده كيست و داراي چه انگيزه هايي و خواب او آيا با معيارهاي اسلامي سازگاري دارد يا نه كار هركس نيست. بازشناسي اين گونه مقوله ها بر عهده متكلمان فقيهان و كارشناسان اسلامي است نه مردم كوچه و بازار و مداحان كم مايه.اگر عدالت و راست گويي كسي كه خواب ديده به دست نيامد و خواب هم با اصلي از اصول اسلامي يا روايت و گزارش درستي از معصومان و يا با سيره مشي و منش آنان ناسازگاري داشته باشد بي گمان تحريف است و دروغ و بايد از آن پرهيخت.و همچنين است اگر كسي كه خواب ديده عادل و راست گو باشد اما خواب او با اصلي از اصول شناخته شده در روايات معصومان ناسازگار باشد بي گمان حرام و دروغ بستن بر معصومان است.امروزه بازار نقل خوابها از اين و آن بدون توجه به سازگار و ناسازگاري آن با اصول شناخته شده اسلامي روايات معصومان گزارشهايمورد تأييد معصومان و… بسيار گرم است و صحنه هاي نفرت انگيز و اشمئزازآوري در محفلها و مجلسهاي سوگواري پديد آورده كه بايد عالمان روشن روحانيان بيدار با احساس مسؤوليت به رويارويي با اين صحنه هاي زشت برخيزند.2. شناخت مصداقها و نمونه هاي تحريف:دومين گام علمي و پژوهشي براي مبارزه با تحريف شناخت تحريفهاست. در حادثه عاشورا گوناگون تحريفها روي داده آن هم با جور واجور انگيزه ها. كردار و گفتاري به امام حسين(ع) و ديگر عاشوراييان نسبت داده شده است كه به هيچ روي نمي تواند درست باشد و سازگار با شخصيت آنان.از اين روي روحانيت و عالمان شيعه و آگاهان به تاريخ مي بايست به دور از عوام زدگي و عشق و علاقه هاي عوام پسند به كندوكاو دقيق تاريخ بپردازند و تاريخ نهضت عاشورا را همه جانبه بررسي كنند تا به نمونه ها و مصداقهاي تحريف آشنايي يابند و به مردم عرضه بدارند. اگر تاريخ عاشورا با همه شاخ و برگها از آغاز مطالعه شود و هر قضيه اي به درستي ريشه يابي گردد كه آيا روايت گران ثقه حاضر در صحنه روايت كرده اند يا امام سجاد زينب كبري(ع) و ديگر اعضاي خاندان امام شاهدان و حاضران در كربلا يا وابستگان به دستگاه پليد اموي و يا روايت سازان و قصه پردازان وابسته به دستگاه هاي مخالف علويان كينه ورزانه به اين موضوع دامن زده اند روايتهاي صحيح از سقيم باز شناخته و دستهاي قصه پرداز رو مي شوند. پژوهش گران دقيق انديش عالمان و روحانيان كه اين مهم بر عهده آنان است و براي كوچك ترين كوتاهي بازخواست خواهند شد بايد دقيق و سنجيده دراين ميدان گام بگذارند با پي گيري و ريشه يابي هر قضيه و داستان سال و دوره ورود آن را به مجموعه گزارشهاي كربلا روشن سازند. در اين سير و بررسي خواهند ديد كه قصه و داستاني كه اكنون بسياري از مردم مداحان حتي اهل علم آن را درست مي پندارند و جزء جدايي ناپذير گزارشهاي كربلا قرنها پس از رويداد عاشورا به كتابهاي تاريخي راه يافته و آن هم با انگيزه هاي معلوم و يا بر سر زبانها افتاده آن هم از سوي روضه خوانها براي گريز به صحراي كربلا و اشك گرفتن ازمردم و گرم كردن مجلس.محدث نوري از عالمان آگاه و بيداري است كه به ريشه يابي بسياري از داستانهاي ورد زبان روضه خوانها و مداحان پرداخته و دروغ بودن آنها را نمايانده و از اين راه خدمت بزرگي به نهضت تحريف زدايي از چهره ناب و زندگي بخش انقلاب عاشورا كرده است.از جمله داستان دروغي را كه دروغ گويان و قصه پردازان ساخته اند و ايشان آن را نقل مي كند و به نقد آن مي پردازد به شرح زير است:(روزي اميرالمؤمنين عليه السلام در بالاي منبر خطبه مي خواند حضرت سيدالشهداء(ع) تشنه شد آب خواست.حضرت به قنبر امر فرمود: آب بياور.عباس در آن وقت طفل بود چون شنيد تشنگي برادر را دويد نزد مادر و آب بر گرفت در جامي و آن را بر سر گذاشت و آب از اطراف مي ريخت. به همين قسم وارد مسجد [شد] چشم پدر بر او افتاد گريست و فرمود: امروز چنين و روز عاشورا چنان و قدري از مصائب او ذكر كرد.)ايشان در نقد اين قصه مي نويسد(اين قصه البته در كوفه بود و اگر در مدينه بود بايد اول خلافت آن حضرت باشد؛ زيرا كه قبل از آن مسجد و منبري براي آن حضرت نبود. عمر شريف حضرت ابي عبدالله(ع) در آن زمان زياده از سي سال بود. اظهار تشنگي كردن در آن مجلس عام و تكلم كردن در اثناء خطبه كه مكروه است يا حرام با مقام امامت؛ بلكه با اول درجه عدالت بلكه با رسوم متعارفه انسانيت مناسبتي ندارد.و جنگ صفين دو ـ سه سال بعد از آن بود و اگر جناب ابوالفضل در آن روز طفل بود اين همه قضاياي او در صفين چگونه محقق شد.) [52] .از جمله پيشاهنگان نهضت تحريف زدايي در عصر ما شهيد مطهري است. او افزون بر آن كه روضه ها و داستانهاي دروغي را كه محدث نوري نقل و نقد مي كند با بياني رسا مي آورد و آنها را شرح مي دهد و بر نقد محدث نوري نكته هايي مي افزايد و پيامدهاي اين گونه دروغها را باز مي شمرد خود نيز پاره اي از روضه هاي دروغ را كه از زبان روضه خوانها در مجالس علما شنيده بازگو مي كند و آن گاه به ريشه يابي و نقد آنها مي پردازد از جمله مي گويد:(نمونه ديگر از تحريف در وقايع عاشورا كه يكي از معروف ترين قضايا شده است و حتي يك تاريخ هم به آن گواهي نمي دهد قصه ليلا مادر حضرت علي اكبر است.البته ايشان مادري به نام ليلا داشته اند؛ ولي حتي يك مورخ نگفته كه ليلا در كربلا بوده است. اما ببينيد كه چقدر ما روضه ليلا و علي اكبر داريم. روضه آمدن ليلا به بالين علي اكبر.حتي من در قم در مجلسي كه به نام آيت اللّه بروجردي تشكيل شده بود كه البته خود ايشان در مجلس نبودند همين روضه را شنيدم كه علي اكبر به ميدان رفت حضرت به ليلا فرمود: از جدم شنيدم كه دعاي مادر در حق فرزند مستجاب است برو در فلان خيمه خلوت موهايت را پريشان كن در حق فرزندت دعا كن شايد خداوند اين فرزند را سالم به ما برگرداند!اولاً ليلائي در كربلا نبوده كه چنين كند.ثانياً اصلاً اين منطق منطق حسين نيست. منطق حسين در روز عاشورا منطق جانبازي است. تمام مورخين نوشته اند: هركس اجازه مي خواست حضرت به هر نحوي كه مي شد عذري برايش ذكر كند ذكر مي كرد به جز براي علي اكبر. فاستأذن في القتال أباه فأذن له. يعني تا اجازه خواست گفت برو. حال چه شعرها كه سروده نشد از جمله اين شعر كه مي گويد:خيز اي بابا از اين صحرا رويم نك به سـوي خيمه ليلا رويمنمونه ديگري در همين مورد را كه خيلي عجيب است من در همين تهران در منزل يكي از علماي بزرگ اين شهر در چند سال پيش از يكي از اهل منبر كه روضه ليلا را مي خواند شنيدم و من در آن جا چيزي شنيدم كه به عمرم نشنيده بودم. گفت: بعد از اين كه حضرت ليلا رفت در آن خيمه و موهايش را پريشان كرد نذر كرد كه اگر خدا علي اكبر را سالم به او برگرداند و در كربلا كشته نشود از كربلا تا مدينه را ريحانبكارد. يعني نذر كرد كه سيصد فرسخ راه را ريحان بكارد! اين را گفت و يك مرتبه زد زير آواز:نذر عليَّ لئن عادوا و اِن رَجعوا لاَزرعنَّ طريق التّفت ريحاناًمن نذر كردم اگر اينها برگردند راهتفت را ريحان بكارم.اين شعر عربي بيش تر براي من اسباب تعجب شد كه اين شعر از كجا پيدا شده؟ بعد به دنبال آن رفتم و گشتم ديدم اين (تفت) كه در شعر آمده كربلا نيست بلكه اين (تفت) سرزمين مربوط به داستان ليلي و مجنون معروف است كه ليلي در آن سرزمين سكونت مي كرده و اين شعر مال مجنون عامري است براي ليلي و اين آدم اين شعر را براي ليلا مادر علي اكبر و كربلا مي خوانده.) [53] .از اين گونه دروغها بسيار است هم در كتابهاي تاريخي و هم بر سر زبانها كه روحانيت شيعه با سرلوحه كار قرار دادن آيات و رواياتي كه دروغ را حرام و زشت و دروغ بستن بر معصومان را گناه بزرگ برشمرده اند بايد به مبارزه جدّي همه سويه با اين پديده نفرت انگيز برخيزد و نگذارد دروغ گويان براي گرم كردن بازار خود به دست آوردن مال و منال و يا از كارآيي انداختن نهضت مقدس امام حسين(ع) ميدان دار باشند و به هر سمت و سويي كه بخواهند اين حركت شورآفرين را بكشند.كار اصلي روحانيت بيان دقيق و خردمندانه زواياي دين است و جلوگيري از هر حركت و تلاشي كه به سُخره گرفتن آن بينجامد. اگر داستان كربلا و نقل رويدادهاي روز عاشورا پيش و پس از آن با چنين دروغها و قصه پردازيها وافسانه هايي درآميزد كه آميخته و روحانيت و علماي بزرگ شيعه كاري بايسته و درخور عليه آن انجام ندهند كار به جايي مي رسد كه افراد به ديگر آموزه هاي ديني گزارشها و روايتها با بدگماني بنگرند و آنها را نيز بي اساس بپندارند كه معصيتي است بس بزرگ و دردناك تر از حادثه كربلا.از جمله گزارشهايي كه مايه به سخره گرفتن مذهب جعفري مي شود گزارشي است كه درباره شمار سپاه ابن زياد در پاره اي از كتابهاي تاريخي آمده و بر سر زبان روضه خوانها افتاده است.محدث نوري در اين باره مي نويسد:(ايضاً بر وهن افزوده شود اگر علاوه بر آن مضمون آن خبر بي پايه خلاف امور عاديه باشد و به حسب عادت نشود آن را باور كرد مثل آن كه عدد لشكر مخالفين قريب پانصد هزار بود بلكه ششصد هزار سواره و دو كرور پياده و در آنها مطابق خبر معتبر شامي و حجازي نبود و همه از كوفه بودند. و حال آن كه تهيه چنين عسگري براي شداد و نمرود و در مدت طولاني ميسر نبود چگونه در ظرف چند روز براي پسر مرجانه كه هنوز استقرار تمام پيدا نكرده بود ميسر مي شد. مصارف عسگر و جمع آوري مأكول و علوفه دواب و حفظ آنها نيز به حسب عادت محال است.البته سستي و ضعف به غايت خواهد رسيد و چون اين رقم اخبار ضعيفه بي اصل و مأخذ با اين اسباب وهن در كتابي جمع شود به جهت بعضي اغراض فاسد مثل اظهار كثرت تتبع و اطلاع و آوردن مطالب تازه و برتري بر مقاتل سابقه مسنائيبراي اين مذهب پيدا شود كه نتيجه واضحه و ثمره ظاهره آن وهني باشد عظيم بر مذهب و ملت جعفريه و سپردن اسباب سخريه و استهزاء و خنده به دست مخالفين و قياس كردن ايشان ساير احاديث و منقولات اماميه را با اين اخبار موهونه و قصص كاذبه تا كار به آن جا رسيد كه در كتب خود نوشته اند كه شيعه بيت كذب است) [54] .دروغ شگفت ديگر كه در پاره اي از مقاتل آمده سبب شرمساري و ناراحتي خردمندان و عالمان بزرگ شيعه شده است شمار كشته شده ها در روز عاشورا به شمشير سيدالشهدا قمر بني هاشم و ديگر ياران امام است.محدث نوري مي نويسد:(اگر كسي منكر شود [گفته مخالفان را كه: شيعه بيت كذب است] كافي است ايشان را براي اثبات اين دعوي آوردن مقتل معروف را به ميدان چه رسد به نظاير آن. مثلاً اگر از بزرگان دين ما بپرسند كه شيخ جليل علي بن الحسين مسعودي كه از شماست در عصر كليني بوده نهايت مبالغه كه در كشته هاي حضرت سيدالشهداء(ع) كرده در كتاب اثبات الوصية آن است كه گفته:(وروي انه قتل بيده ذلك اليوم الفاً وثمانماة)پس به نقل او هزار هشتصد تن باشند. و ابن شهرآشوب با آن كثرت كتب و تبحر و اطلاع و محمد بن ابي طالب چنانچه در بحار نقل كرده عدد را به هزار و نهصد و پنجاه رساندند و در اين كتاب كه تقريباً هزار سال بعد از مسعودي تأليف شده مقتولينآن حضرت را به سيصد هزار و كشتگان ابي الفضل بيست وپنج هزار و از سايرين نيز بيست وپنج هزار رسانده.) [55] .از گامهايي كه روحانيت شيعه بايد در راه شناخت موردهاي تحريف و ريشه و خاستگاه آنها بردارد بررسي كتابهاي تاريخ نگاران دولتهاي اموي و عباسي و دولتهايي است كه به اين دو جريان و جريان خلافت گرايش تعصب آميز داشته اند. شماري از تاريخ نگاران اهل سنت متعصب و ضد شيعه بسياري از سخنان امام حسين(ع) را كه بيانگر انگيزه ها و هدفهاي قيام است نياورده اند و به جاي آن داستانهاي غريب شگفت انگيز ناسازگار با خرد و غير طبيعي را نقل كرده و نوشته اند: اينها هنگام شهادت امام در كربلا رويداده است.ابن عساكر نزديك به پنجاه روايت درباره قيام امام حسين(ع) نقل كرده كه به سي و دو روايت آن به دگرگونيهاي شگفت كه در نظام هستي در هنگام و پس از شهادت امام حسين(ع) رويداده ويژه شده است:1. آسمان بر حسين(ع) همانند يحيي بن زكريا گريست.2. از آسمان خاكهاي سرخي فرو ريخت.3. ستارگان هنگام روز پديدار شدند.4. هيچ سنگي از روي زمين برداشته نشد مگر آن كه از زير آن خون تازه بيرون آمد.5. آسمان مدت هفت روز در تاريكي به سر برد.6. خورشيد هر صبح و شام شعاعهاي خونيني بر ديوارها مي تابانيد.7. در آسمان چيزي همانند خون ديده مي شد.8. ستارگان به يكديگر برخورد مي كردند9. فردي كه مردم را به كشته شدن حسين بشارت مي داد كور شد.10. از آسمان باران خون مي باريد.11. از ديوار دارالاماره خون سرازير شد.12. ديوارهاي بيت المقدس خونين شدند.13. در روز حادثه هر شتري در اردوگاه كشته مي شد ميان گوشت آن آتش بود. [56] .در اين جا جاي اين پرسش است: ابن عساكر سني مذهب و از تاريخ نگاران مكتب شام و فرمانبر حاكمان و پادشاهان ايوبي ضد شيعه با اين همه ابراز علاقه به امام حسين(ع) چرا زواياي اصلي نهضت اباعبدالله(ع) را نكاويده و از هدف و برنامه ها و آرمانهاي والاي آن حضرت سخن به ميان نياورده است؟وي با اين كه چندان باور به مقام قدسي امام حسين(ع) نداشته چرا اين همه كرامت معجزه نقل كرده و از دگرگوني در نظام هستي پس از شهادت امام سخن به ميان آورده اند؟احتمالهاي گوناگون در نقل اين داستانها افسانه ها دگرگونيهاي شگفت و غير طبيعي در هستي پس از شهادت امام مي توان داد از جمله:1. شيعه با الگوگيري از امام حسين(ع) به عنوان يك جريان مهم و مطرح ضد ستم بي عدالتي نابرابري خفقان غارت گري بيت المال دگرگوني در سنت پيامبر(ص) ناديده انگاري احكام اسلام و… در جامعه اسلام پرتو افكنده بود و روز به روز بر دامنه و گستره و شعاع آن افزوده مي شد و فوج فوج انسانهاي پاك سرشت به آن مي پيوستند؛ از اين روي حاكمان اهل سنت به كمك تاريخ نگاران با طرح و نشر اين داستانهاي شگفت و نابخردانه كاري كردند كه شيعه به عنوان گروه نابخرد و خرافه پرست مطرح شود و از اينجايگاهي كه به خاطر عشق به حسين بن علي عشق به عدالت عشق به اقامه داد پيدا كرده و به عنوان گروهي خردورز و داراي پشتوانه كلامي دقيق استوار و منطقي ميدان داري مي كند به زير بيايد و مردم از پيرامون آن پراكنده شوند.2. در زماني كه ايوبيان ضد شيعه با فاطميان شيعي در نبرد و ستيز به سر مي بردند ايوبيان شماري از تاريخ نگاران را به خدمت گرفتند كه براساس گرايش و سياست آنان تاريخ بنگارند و رويدادهايي كه از صدر اسلام تا آن زمان روي داده يك به يك زير نظر كارگزاران حكومت ايوبي شرح دهند تا بشود به عنوان يك پشتوانه فكري از آن بهره برد. روشن است كه در اين تاريخ نگاري چه مسائلي و چگونه بايد مجال طرح يابند كه به جبهه ضد شيعه ايوبيان عليه حكومت شيعي فاطميان كمك كند.4. شايد هدف اين بوده كه شيعه را سرگرم اين گونه داستانها كنند و از توجه و دقت روي هدفهاي بلند و دگرگون آفرين امام حسين(ع) باز دارند و در نتيجه از اين كه حكومت ناعادلانه و سراسر ستم آنان را با حكومت يزيد بسنجند و به اين انديشه و فكر بيفتند كه بايد كاري حسيني كرد از انديشه و فكر آنان دور سازند.روي همين اساس است كه محدث نوري با نگراني و دغدغه فراوان از تحريفها سخن مي گويد و درباره آينده هشدار مي دهد. [57] .او خوب مي دانست كه اگر دَرْ بر همين پاشنه كه در زمان او مي چرخد بچرخد در آينده نيز شيعه گرفتار تحريف و حركتهاي نابخردانه خواهد بود. و اين رفتار نابخردانه و كوته فكرانه شيعه را از اوج به زير مي كشد و نمي گذارد رشد و تعالي بيابدتحريف معنوي: رويداد عاشورا افزون بر تحريف لفظي كه به پاره اي از آنها اشاره شد دچار تحريف معنوي نيز شده است.تحريف معنوي بسيار ويران گرتر از تحريف لفظي است؛ چرا كه ماهيت و هدف عاشورا با اين تحريف دگرگون بلكه به ضد آن دگر مي شود.تحريف معنوي تفسير و معني كردن هدف و انگيزه است به گونه اي كه يا همانندي با هدف و انگيزه اصلي نداشته باشد يا همانندي بسيار كم رنگي داشته باشد.فتنه گري: كارگزاران اموي حركت اصلاحي امام حسين را فتنه گري قلمداد كردند و كشته شدن او را برابر قانون شريعت جدّش دانستند كه فرمود:(ستكون هنات فمن اراد ان يفرق امر هذه الامة وهي جميع فاضربوه بالسيف كائناً من كان.)زودا كه آن رويداد ناگوار و تلخ رخ دهد. هركه بر آن شود در بين اين امت پراكندگي پديد آورد در حالي كه يك پارچه و يگانه است او را با شمشير بزنيد هركه و هركس.بدخواهان كنيه ورز گفتند:(انّ الحسين قتل بسيف جدّه لأنه خرج علي امام زمانه [يزيد] بعد ان تمّت البيعة له وكملت شروط الخلافة باجماع اهل الحلّ والعقد ولم يظهر منه مايشينه ويزري به.) [58] .همانا حسين به شمشير جدش كشته شد؛ زيرا عليه امام زمان خود [يزيد!] برخاسته بود پس از آن كه بيعت تمام و شرطهاي خلافت به اجماع اهل حلّ و عقد كامل گرديده بود و از او [يزيد] چيزي كه مايه سرزنش رسوايي و ننگ باشد آشكار نشده بوديا شريح كه به ياري عبيدالله بن زياد برمي خيزد و مردم را با اين فتوا به رويارويي با حسين بن علي فرامي خواند:(انّ الحسين بن علي خرج علي امام المسلمين و اميرالمؤمنين [يزيد بن معاويه] فيجب علي كافة الناس دفعه وقتله.) [59] .همانا حسين بن علي بر امام مسلمانان و امير مؤمنان [يزيد بن معاويه] شوريده از اين روي بر همگان واجب است به پا خيزند او را پس زنند و از پاي درآورند.ابوبكر بن عربي اندلسي در همين فضاي مسموم تنفس مي كند كه اين سخن سست بي پايه و نفرت انگيز را بر زبان جاري مي سازد: كشته شدن حسين بن علي(ع) برابر قانون جدش انجام گرفت و سپاهيان يزيد فرمان وي را اجرا كردند:(فما خرج عليه الاّ بتأويل ولاقاتلوه الاّ بما سمعوا من جدّه.) [60] .اينان [سپاهيان يزيد] به رويارويي و قيام عليه حسين بن علي برنخاستند مگر به تأويل و توجيه و او را نكشتند مگر به آنچه كه از جدّش شنيده بودند.ابن اثير در معناي (تأويل) مي نويسد:(تأويل انتقال ظاهر لفظ است از وضع اصلي آن به معنايي كه دليل مي خواهد به طوري كه اگر دليل نباشد معناي ظاهري لفظ رها نمي شود.)ابن حجر در كتاب فتح باري در شرح بر صحيح بخاري در باب (ماجاء في المتأولين) مي نويسد:(هركس مسلماني را كافر بشمارد و نسبت كفر به او بدهد بايدديد كه اگر تكفير او بدون تأويل (توجيه) صورت گرفته تكفيركننده مستحق سرزنش بوده چه بسا كه خودش كافر است ولي اگر با تأويل (توجيه) همراه بوده لكن توجيه او موجه نباشد مستوجب سرزنش و ملامت است؛ اما به حد كفر نرسيده است بلكه بايد خطايش را به او گوشزد كرده گوشمالي لازم هم به او داد. ولي به رأي جمهور فقيهان چون مورد اول نخواهد بود. اما اگر تكفيرش با تأويل و توجيه موجّه و جايز همراه باشد مستوجب توبيخ و سرزنش نبوده بلكه حجت برايش مي آورند تا به راه درست و صواب باز آيد. دانشمندان گفته اند: هر تأويل كننده اي به خاطر تأويل و توجيه خود معذور است و اگر تأويل (توجيه) او در زبان عرب جايز باشد گناهي را مرتكب نشده و اين گونه تأويل و توجيه جايگاه علمي دارد.) [61] .اينان با تأويلهاي سست و بي پايه و برخلاف مباني روشن و بي گفت وگوي اسلامي به رويارويي و جنگ با نُماد راستين و ناب اسلام حسين بن علي(ع) برخاستند و سپس با همين مبناي واهي به توجيه گناه بزرگ و غير درخور توجيه و نابخشودني خود پرداختند. زهي بي شرمي.- خواست خدا: شركت كنندگان در كشتن امام حسين و ياران چه پيش از دست آلودن به اين جنايت و چه پس از آن در عذاب دردناك وجدان آرام و قرار نداشتند و در ميان شعله هاي سركش و خشماگين آتش وجدان مي سوختند و هميشه در پي آن بودند كه لختي از اين آتش هميشه شعله ور و سوزاننده بكاهند از اين روي به تحريف معنوي اين حماسه بزرگ روي مي آوردند. يامي گفتند: مقدر چنين بود. ما از خود اختياري نداشتيم. خدا چنين مي خواست كه حسين كشته شود و خانواده اش آواره. خواست خدا بود كه يزيد بر اريكه قدرت باشد و حسين در كربلا اسير سرپنجه قدرت سپاه ابن زياد.- پيروي از اولي الامر: يا مي گفتند: ما ناگزير بوديم و بر ما واجب بود پيروي از خليفه مسلمانان و اولي الامر!گفت وگوي ابي اسحاق با شمر ذي الجوشن بيان گر اين معناست:(روي ابوبكر بن عياش عن ابي اسحاق قال كان شمر يصلّي معنا ثمّ يقول: اللهم انّك تعلم أنّي شريف فاغفرلي.قلتُ: كيف يغفرالله لك وقد أعنت علي قتل ابن رسول الله.قال: ويحك! فكيف نصنع؟ ان امراءَنا هؤلاء امرونا بامر فلم نخالفهم ولو خالفنا هم كنّا شراً من هذه الحمر السقاة.قلت: انّ هذا لعذر قبيح فانّما الطاعة في المعروف.) [62] .روايت كرد ابوبكر بن عياش از ابي اسحاق و گفت: شمر با ما نماز گزارد سپس گفت:بار پروردگارا تو مي داني كه من ارجمندم پس مرا بيامرز.گفتم: چگونه خدا تو را بيامرزد كه همدست شدي با آنان در كشتن فرزند رسول خدا(ص)؟گفت: واي بر تو چه مي توانستم بكنم. امرا و فرمانروايانمان به ما دستور دادند پس ما از فرمانشان سر برنتافتيم. اگر سر برمي تافتيم از خرهاي آبكش بدتر بوديم.گفتم: اين بهانه اي است بسيار زشت و ناپسند. همانا پيروي در معروف است- تكليف و وظيفه فردي: پيش از اين نيز يادآور شديم كه حكومت گران ستم پيشه و سنت شكن براي جلوگيري از الگو شدن امام حسين به اين شگرد و تحريف روي آوردند كه حركت و خيزش امام عليه ستم و امويان سنت شكن وظيفه الهي ويژه وي بوده است و كسان ديگر با آن شيوه و روش نمي توانند و نبايد عليه بيداد قدافرازند.امام حسين برابر صحيفه اي عمل مي كرد كه در اختيارش بود. [63] اينان مي خواهند بگويند: خيزش او در كربلا برابر آن صحيفه بوده؛ از اين روي نمي تواند الگو براي ديگران قرار بگيرد.سپهر در همين فضا قرار گرفته و اثر پذيرفته كه نوشته است:(حسين عليه السلام عالماً ادراك شهادت را تصميم عزم داد به حكم مصلحتي كه سرّ آن را جز خداي كس نداند…. و نتوان گفت كه چرا دانسته خود را به مهلكه افكند؛ زيرا كه تكليف امام بيرون از تكاليف خاص و عام است.) [64] .اين نگاه به قيام حضرت سيدالشهداء او را از مدار الگو شدن براي شيعيان و مسلمانان خارج مي كند و ناسازگاري دارد با عمل و سخن آن حضرت در مرحله هاي گوناگون قيام. امام از ديدارها و نامه به اين سو و آن سو افراد را به همكاري و شركت در قيام عليه حكومت گران ستم پيشه اموي فرا مي خواند. اگر حركت و قيام او عليه حكومت اموي شخصي بود و تنها او وظيفه داشت به قربانگاه شرف برود به نوشته سپهر (خود را به تهلكه افكند!) چرا فرزندان و برادران و برادرزادگان و ياران را به قربانگاه كشاند و چرا از ديگران مي خواست كه حق را ياري كنند و… اين گونه نگريستن به قيام عاشورا و از اين زاويه به تحليل آن پرداختن فرار از مسؤوليت و سربرتافتن از دستورها و فرمانهاي الهي است.- خشونت: استعمارگران كه خود با جنايت انسان كشي تباهي آفريني ويران گري محروم كردن انسانها از حقوق اوليه روان ساختن جويهاي خون بر اريكه قدرت نشسته و قدرت خويش را گسترش داده و پايه هاي فرمانروايي خود را استوار ساخته اند وقتي ديدند عاشورا مراسم عزاداري عشق علاقه و شيدايي شيعيان به حسين شهيد بزرگ ترين و ژرف ترين انگيزاننده شيعيان و مسلمانان علاقه مند به راه و رسم آن عزيز عليه اشغالگري بيدادگري ستم و آدم كشي آنان است دست به تحريف اين حركت شورانگيز زدند و با به كار گرفتن روشنفكران تربيت شده خود و نواله خور استعمار و نويسندگان سر به فرمان خود تلاش ورزيدند اين حركت مقدس را و عزاداري براي سرور شهيدان را كه يادآور تلاش گسترده آن حضرت عليه تباهي ستم نابرابري رواج منكرها و به حاشيه راندن و نابود كردن معروفها بود لباس خشونت بپوشند تا هم اين حركت شورانگيز را يك جنگ قومي خونين جلوه دهند و هم به سر و سينه زدنها و خشم عليه بيدادگريها و تنفر و انزجار از ستم پيشگان را نُماد و جلوه اي از يك حركت خشونت آميز!(خشونتهاي عاشورا معلول تعارضهاي قومي بالاخص نتيجه خشونت پيامبر در جنگ بدر احد خندق خيبر و… بود.) [65] .يا:(نزديك ترين مفهوم به كلمه عاشورا در ذهن شهادت است…. جامعه ما هنگامي كه ميان خشونت و جنگ گرفتار آيد بي شك نگاهي خشونت آميز به اين واقعه روا مي دارد.) [66] .- جلوگيري از هدفداري عزاداريها: دستهايي در كار بوده و هستند كه مردم در عزاداريها ستم روزگار خويش را نشانه نروند و ستم پيشگان سنت شكنان استعمارگران خون آشام و تباهي آفرينان را به جاي يزيد و امويان بنشانند و به آنان يورش برند و حركت عاشورايي را سامان دهند و بنيانشان را براندازند.استعمار كه با زور و درهم كوباندن ملتهاي مسلمان پا به سرزمينهاي آنان گذارده هيچ گاه از خشم حسينيان در امان نبوده است. از اين روي از همان روزگار تاكنون تلاش ورزيده با گوناگون ترفندها و دسيسه ها كه عزاداريهاي برانگيزاننده شور و شعور آفرين را از هدفداري تهي كند. آنها به آدابي معمولي و عزاداري تهي از هر گونه ستم ستيزي و عصيان و شورش عليه بيداد و نابرابري دگر سازد. كه در اين حركت شوم به پيروزيهايي نيز دست يافته است.اكنون و در عصر جديد كه عزاداري سالار شهيدان دگرگونيهاي ژرفي در ايران لبنان و… آفريده و صهيونيزم و آمريكاي جنايت كار را در هدفهاي شوم و ضد انساني خود ناكام گذارده و چهره زشت و ضدانساني آنها را براي جهانيان نمايانده قدرتهاي بزرگ و راهزنهاي غدّاره بند بين المللي با شبيخونهاي فرهنگي پياپي خود برآنند عاشوراي رستاخيز آفرين را عزاداريهاي شورانگيز را از هدف تهي كنند و به سوي بي هدفي و هياهوگريهاي بي آرمان بكشانند تا بتوانند بسان گذشته از خوان پر نعمت آنان بهره ببرند و بر قدرت شوم و ضد انساني خود بيفزايند.استعمار بر آن است كه اين شور و شيدايي مقدس را كه هر ساله در ماه محرم در هر قلب انسان شيعي و در هر محفل و مجلس عزا مشعلي عليه بيداد ستم نابرابري زورگويي برمي افروزد خاموش كند و يا بسيار كم سوو كم فروغ جلوه دهد.از باب نمونه در يكي از فيلمهايي كه بي بي سي عليه اسلام با نام: (شمشير اسلام) تهيه كرده بخش مهمي از آن را عزاداري امام حسين(ع) تشكيل مي دهد يكي از مفسران غربي اين فيلم مي گويد:(بايد مراقب بود كه اگر اين عزاداريها و اين همه عشقها هدفدار شود و به سوي قلب غرب نشانه رود ديگر هيچ سلاحي نمي تواند در برابر آن مقاومت كند.) [67] .بله اگر عزاداريها هدفدار باشد همان گونه كه حسين(ع) هدف والا و مقدسي داشت ستم نمي تواند در جامعه هاي اسلامي و شيعي دامن بگسترد غرب و آمريكاي خون آشام و جهانخوار و نسل كش فاجعه بيافريند و كرور كرور انسان بي گناه را از دم تيغ بگذراند.اگر عزاداريها هدفدار باشد هيچ قدرتي را ياراي آن نيست كه گام در ديار مسلمانان بگذارد و با دستان آلوده خود آلودگي پديد آورد و منابع زيرزميني مردم مسلمان را به غارت برد.استعمارگران قدرتهاي بزرگ و راهزنان بين المللي عزاداريها را از هدفداري تهي ساخته اند كه مي توانند اين گونه عربده بكشند.3. معيارهاي شناخت سره از ناسره. پژوهش گر تاريخ بايد به حكمت آراسته باشد و از هوش و خردي بالا برخوردار تا بتواند هر رويداد تاريخي را به درستي به بوته بررسي نهد و نتيجه درست را بگيرد.نقل كور كورانه تاريخ اعتقاد به راويان و ناقلان تاريخ بدون بررسي زواياي هر رويداد زمان مكان حكومتها حكومت گران سياستها هواهاو غرضها و امور اثرگذار زمينه را براي هرگونه لغزشي آماده مي كند.براي رسيدن به حقيقت و بازشناسي سره از ناسره معيارهايي را بايد فرا راه داشت و به كار بست از جمله:الف. به كار بستن خرد: در بررسي و كند و كاو رويدادها با معيار و تراز خرد بسياري از گزارشها و گفته هاي درست تاريخي را مي توان از گزارشها و گفته هاي نادرست بازشناخت.محمد بن طاهر مَقدَسي درباره عقل مي نويسد:(عقل نيرويي است الهي كه ميان حق و باطل و زشت و زيبا و نيك و بد فرق مي نهد و مادر همه دانشهاست و برانگيزاننده خطرات فاضله و پذيراي يقين. و گفته اند:از آن روي عقل را عقل خوانده اند كه عقال (پاي بند زانوبند شتر) است از براي آدمي تا به كژراهه آنچه براي او خطر دارد نرود.) [68] .اگر عقل كه مادر همه دانشهاست در دانش تاريخ نقش اصلي و زيربنايي را نداشته باشد و پژوهش گر تاريخ در نقل رويدادها با اين مشعل فروزان خدادادي بر شناسايي سره از ناسره نپردازد و دريچه ذهن و فكر خويش را ببندد و در تاريكي گام بردارد و هر رويدادي را بدون بررسي و نهادندر بوته عقل و خرد نقل كند نه تنها كار او ارزشي ندارد كه سياهي و تباهي خواهد آفريد جلو روشنايي را خواهد گرفت جهل خواهد پراكند و افق دانايي را تاريك خواهد ساخت.در پذيرش و يا ردّ گزارشها و روايتهاي عاشورا اين معيار والا و روشن گر بايد به گونه دقيق به كار بسته شود تا از هر گونه لغزشي در امان ماند.در مثل آنچه شماري از مَقتَل نگاران درباره عروسي قاسم بن حسن در آوردگاه كربلا شمار سپاهيان دشمن شمار كشته شدگان به دست سالار شهيدان حسين بن علي و… آورده اند هيچ خرد سالمي نمي تواند بپذيرد.پس بايد در گزارشها كه ناسازگاري آنها با خرد بسيار روشن است و در گزارشهايي كه به اندكي درنگ و انديشه نياز است عقل معيار قرار گيرد و از احساسات تهي از خرد كناره گيري شود تا گزارشي روشن و شفاف از كربلا فرا راه همه علاقه مندان جلوه گري كند.ب. بررسي سند و محتوا: بر پژوهش گر تاريخ واجب است كه پس از بررسي عقلاني رويدادها به بررسي سندي و محتوايي آنها بپردازد.روايت گران كيانند و چه پايگاهي دارند و با چه هدف و انگيزه به روايت گري و گزارش گري پرداخته اند. ثقه و مورد اعتمادند و از آنان به نيكي ياد شده يا نه به دروغ گويي شهره اند و به فسق و فجور و مزدوري براي حاكمان ستم. يا نه روايت گر انسان شايسته و سالمي است؛ اما شياداني به نام او گزارش داده و روايت كرده اند! يا در طول تاريخ در گزارش او چنان دست برده شده كه نمي توان آنچه را او روايت كرده از آنچه او روايت نكرده و روح او از آن بي خبر بوده بازشناختيا از نظر محتوا بايد هر گزارشي به گونه دقيق و روشن ارزيابي شود: مكان زمان كساني كه نام برده شده كردارها و گفتارهايي كه به كسان نسبت داده شده و… با واقع و در مقايسه و سنجش با ديگر گزارشها و اطلاعات در دست سازگاري دارد يا خير؟ابن خلدون در مقدمه مي نويسد:(بارها اتفاق افتاده كه تاريخ نويسان و مفسران و پيشوايان روايات وقايع و حكايات را به صرف اعتماد به راوي يا ناقل خواه درست يا نادرست بي كم و كاست نقل كرده و مرتكب خبط ها و لغزشها شده اند چه آنان وقايع و حكايات را بر اصول آنها عرضه نكرده آنها را با نظاير هر يك نسنجيده و به معيار حكمت و آگاهي بر طبايع كاينات و مقياس تحكيم نظر و بصيرت نيازموده و به غور آنها نرسيده اند پس از حقيقت گذشته و در وادي وهم و خطا گمراه شده اند. اين گونه اغلاط بويژه در بسياري از حكايات هنگام تعيين اندازه ثروت يا شمار سپاهيان روي داده است. زيرا كه اين بحث (يعني قضيه آمار) در مظان دروغ و دستاويز ياوه گويي است و ناچار بايد آنها را به اصول بازگردانيد و در معرض قواعد قرار داد.يكي از نمونه هاي اين گونه اشتباه كاريها شماره لشكريان بني اسرائيل است. و چنانكه مسعودي و مورخان آورده اند پس از آن كه موسي(ع) هنگام آوارگي در (تِيهْ) [بياباني كه رونده در آن هلاك شود… و در اصطلاح بياباني كه موسي با دوازده سبط بني اسرائيل به مدت چهل سال سرگردان بودند] اجازه داد كه هر كه طاقت و توانايي دارد بويژه از سن بيست به بالا سلاح برگيرد به شمردن سپاهيان بني اسرائيل دست يازيد و عدّه آنها را ششصد هزار تن فزون تر يافت. در صورتي كه اگر وسعت و گنجايش مصر و شام را در برابر چنين سپاه گراني بسنجيم مايه حيرت مي شود. چه هر كشوري را درخور گنجايش آن لشكرياني است كه مي تواند مستمري آنها را بپردازد و اگر از ميزان معين و لازم درگذرند مايه دشواري و مضيقه آن كشور مي شوند چنانكه عادات متداول و وضع معمولي ممالك گواه بر اين امر است.گذشته از اين اگر سپاهياني را با اين عدد افزون كه دو برابر يا سه برابر مد نظر را صف آنها فراخواهد گرفت ترتيب دهند بعيد به نظر مي رسد كه بتوان به سبب تنگي نبردگاه و دوري آن از لشكريان در لشكركشيها و جنگها از آنها استفاده كرد؛ زيرا چگونه ممكن است چنين صفوفي به نبرد برخيزند يا صفي بر دشمن غالب آيد در حالي كه يك سرِ صف سر ديگر درك نمي كند.) [69] .ابن خلدون در اين فراز پس از بيان چگونگي نگاه به رويدادهاي تاريخي و عرضه آنها بر اصول و اعتماد نكردن به گزارش گران نمونه اي را كه همانا سپاه بني اسرائيل باشد يادآور مي شود و سپس به بررسي محتوايي آن مي پردازد كه مي تواند براي پژوهش گران تاريخ تاريخ اسلام و بويژه تاريخ عاشورا كه مورد بحث ماست مفيد و راه گشا باشد.محدث قمي نيز گزارشي را از رويداد كربلا نقل مي كند سپس به نقد سند و محتواي آن مي پردازد كه بيان گر دقت و اعتماد نكردن به نقل روايت گران است(ذكر محامل و هودج در غير خبر مسلم جصاص نيست. و اين خبر را گرچه علامه مجلسي نقل كرده لكن مآخذ آن منتخب طريحي و كتاب نورالعين است كه حال هر دو كتاب بر اهل فن پوشيده نيست و نسبت شكستن سر جناب زينب سلام اللّه عليها و اشعار معروفه نيز بعيد است از آن مخدره كه عقيله هاشميين و عالمه غير معلمه و رضيعه ثدي نبوت و صاحب مقام رضا و تسليم است.آنچه در مقاتل معتبر معلوم مي شود حمل ايشان بر شتران بوده كه جهاز ايشان پلاس و روپوش نداشته بلكه در ورود ايشان به كوفه موافق روايت حذام بن ستير كه شيخان [شيخ مفيد و شيخ طوسي] نقل كرده اند به حالتي بوده كه محصور ميان لشكريان بوده اند چون خوف فتنه و شورش مردم كوفه بوده چه در كوفه شيعه بسيار بوده.) [70] .محدث قمي در نقد اين گزارش در ابتدا سند را مورد ارزيابي قرار مي دهد و به همين كه علامه مجلسي آن را نقل كرده بسنده نمي كند؛ زيرا مي داند كه علامه از دو اثر سست و ضعيف و حال آنها بر اهل فن روشن نقل كرده و به آنها استناد جسته است. [71] .افزون بر اين خود علامه هم در پايان گزارش از لهوف نقل مي كند كه شتران محمل و هودج نداشته اند. [72] .محدث قمي پس از نقد سند به محتوا مي پردازد:1. اين كه حضرت زينب با آن مقام والا و روح بزرگ چون سر امام حسين(ع) را ببيند چنان جبين خود را به محمل بزند كه بشكند و خون جاريشود درست نيست و با شأن و جايگاه آن والا مخدره سازگاري ندارد.2. نسبت دادن شعرهايي به حضرت زينب كه در اين هنگام (درگاه ديدن سر برادر) سروده است درست نيست؛ زيرا در آن سروده ها آمده:يا اخي فاطم الصغيرة كلّم فقد كاد قلبها ان يذوبا [73] .اي برادر! با فاطمه كوچك حرف بزنكه نزديك است قلب او آب شودنخست آن كه: فاطمه كوچك نبوده بلكه در سني بوده كه پيش از رويداد عاشورا با حسن مثني ازدواج كرده است.دو ديگر: در شأن كسي كه بنابر پاره اي از گزارشها در دروازه كوفه براي مردم سخنراني كرده و به افشاگري امويان و شناساندن كشته شدگان كربلا و اسيران پرداخته [74] نيست كه اين گونه از سوي زينب كبري اسم برده شود.سه ديگر: ايشان از جمله گزارش گران مجلس يزيد است و مي گويد من در آن وقت (جاريه) بودم؛ [75] يعني زن جوان. پس كسي كه چنين جايگاهي داشته مي توانسته مجلس يزيد را گزارش كند و در سن جاريه بوده درست نيست كه بگوييم اين شعر را حضرت زينب درباره او سروده است.ج. در نظر گرفتن هدف: در بررسي هر رويداد تاريخي بايد هدف پديدآورندگان آنها سرلوحه كار قرار بگيرد و هيچ يك از اجزاي رويداد بدون توجه به هدف در بوته بررسي نهاده نشود و اگر چنين شود بي گمان اشتباه است و لغزش در بررسي. بويژه اگر آفريننده و پديدآورنده رويداد معصوم باشد و تمام كارها برنامه ها و خط سيري كه در پيش گرفته برابر معيارهاي شناخته شده باشد و هيچ گونه كژراهه روي از آن را برنتابد و راهي غير از آن رابرنگزيند. در بررسي قيام حركت و انقلابي كه چنين شخصي آن را هدايت كرده و هدف و برنامه خود را شفاف و روشن براي مردم ابراز داشته و گزارش گران ثقه و برگزيده و گمارده شده خود او آن را گزارش داده اند و در تاريخ ثبت شده نمي توان از روي ذوق و سليقه ميل و گرايش خواست دلِ خود باب پسند زمان و مردم سخن گفت.چگونه مي توان قيام اباعبدالله را ويژه خود او و از اسرار الهي شمرد در حالي كه از آغاز تا پايان بارها بار مردم را به شركت در قيام فراخوانده و از آنان خواسته كه عليه ستم سنت شكني به تاراج رفتن بيت المال به پا خيزند و در زير رايت او گرد آيند.و يا در وصيت نامه نامه به مردم كوفه و بصره به روشني از برنامه و هدف خود سخن گفته است.يا چگونه مي توان پذيرفت اين سخن را كه:(چون امام حسين(ع) آمدن لشكريان را با عمر بن سعد و اردو زدن آنان را در نينوا و رسيدن نيروهاي امدادي را براي جنگ با خود ديد به عمر بن سعد پيام فرستاد كه مي خواهم ترا ببينم. آن دو در شب با يكديگر ملاقات كردند و مدتي طولاني پوشيده سخن گفتند و سپس هريك به جاي خود برگشتند و عمر بن سعد به عبيدالله بن زياد چنين نوشت:اما بعد همانا خداوند متعال آتش را خاموش فرمود و اتفاق كلمه و اصلاح امر امت را پديد آورد. حسين با من عهد كرد كه يا برگردد به همان جا كه از آن جا آمده است يا به يكي از مرزهاي سرزمينهاي اسلامي برود و چون فرد ديگري از مسلمانان باشد. هرچه برايايشان است براي او هم باشد و هرچه بر عهده ايشان است بر عهده او هم باشد. يا آن كه خود پيش اميرالمؤمنين يزيد برود و دست در دست او نهد و ببيند ميان او و يزيد چگونه اتفاق مي شود.) [76] .امام كه چه در زمان معاويه و چه پس از مرگ او از بيعت با يزيد سرباز زد و وقتي عرصه را بر او تنگ گرفتند مدينه را به قصد مكه ترك گفت و آن جا را به قصد كوفه حال پس از اين همه رنج و زحمت و پيمودن راه دراز نماينده به اين سو و آن سو گسيل داشتن نامه نگاريهاي بسيار فراخواني مردم عليه حكومت تباهي آفرين يزيد چگونه راضي شد كه با يزيد كه در گوناگون سخنرانيها و خطابه ها او را فاسق فاجر سگ باز و ناشايست براي در دست گرفتن امور مسلمانان و فرمانروايي آنان خوانده بود دست بيعت بدهد.مگر او به هيچ روي پيش بيني نمي كرد كه با سپاهيان اموي رو در رو شود؟مگر نمي دانست كه اين حركت اعتراض آميز تلاش براي زمينه سازي حكومت اسلامي و برقراري عدل و داد هموار كردن راه رهايي مردم از چنگ اهريمنانه امويان و به زير كشيدن يزيد از اريكه قدرت و پايان دادن به حكومت نامشروع او و امويان چيزي نيست كه از حكومت گران پوشيده ماند و براي رويارويي با اين جريان به پا نخيزند و خود را آماده نسازند و تمام راه هاي حركت او را سدّ نكنند! آيا او از تلاش امويان و از اين كه كركس وار به دنبال او بودند بي خبر بود؟آيا او نمي دانست كه يا بايد بيعت كند و ذليلانه به تأييد و ستايش يزيد بپردازد و يا تن به مرگ بدهد؟بي گمان او همه اينها را مي دانست و همه تلاش او بر اين بود كه بيعت نكند و تن به خواري ندهد و حكومت نامشروع يزيد را با بيعت خويش مشروع جلوه ندهد و پايه هاي آن را استوار نسازداو با تمام توان بر آن بود كه بيعت نكند حال در اين حركت بزرگ و شكننده بنياد اموي يا مردم با او همراه خواهند شد و يا به تنهايي اين نهضت بزرگِ دست بيعت ندادن به يزيد را خواهد آفريد و به پيش خواهد برد. از اين روي وقتي كوفيان نامه نوشتند و با او عهد كردند كه زير رايت يزيد گرد نخواهند آمد و دست بيعت به او نخواهند داد تنها زير رايت فرزند رسول خدا(ص) گرد مي آيند و دست بيعت به او مي دهند حسين(ع) آهنگ ديار كوفه كرد. وقتي امويان مسلم را به شهادت رساندند همه راه هاي به كوفه را بستند و از پيوستن مردم كوفه به او و او به مردم كوفه جلوگيري كردند امام از وظيفه شرعي خود كه همانا بيعت نكردن است دست نكشيد كه در نامه عمر بن سعد به دروغ آمده است بلكه او خطر را پيش از آن كه مردم كوفه به او نامه بنويسند و اعلام آمادگي كنند و پس از آن كه از اين عهد برگردند و يا به زور سرنيزه و زر آنان را برگردانند به جان پذيرفته بود و مي دانست راهي را كه او در پيش گرفته بدون آزار و اذيت خاندانش كشتن و يا زندان افكندن خود او پايان نخواهد پذيرفت بر همين اساس و قرينه ها و نشانه هاي بسيار جرير طبري در تاريخ الامم والملوك و شهاب الدين احمد نويري در نهاية الارب چون نتوانسته اند اين دو بند از نامه عمر بن سعد را: (به من عهد كرد: … يا به يكي از مرزهاي سرزمينهاي اسلامي برود… يا دست در دست اميرالمؤمنين يزيد نهد) بپذيرند سخن عقبةبن سمعان را نقل كرده اند كه گفته است:(همراه حسين بودم با وي از مدينه به مكه رفتم و از مكه به عراق تا وقتي كه كشته شد از او جدا نشدم و از سخنان وي با كسان در مدينه و مكه و در راه و در عراق و در اردوگاه تا به روز كشته شدنش يك كلمه نبود كه نشنيده باشم. به خدا آنچهمردم مي گويند و پنداشته اند نبود و نگفته بود: كه دست در دست يزيد بن معاويه نهد و يا او را به يكي از مرزهاي مسلمانان فرستند بلكه گفت: بگذاريدم در زمين فراخ بروم تا ببينم كار كسان به كجا مي كشد.) [77] .4. شناخت تحريف گران و انگيزه ها. پژوهش گر تاريخ بايد انگيزه هاي تحريف رويدادي را بداند تا سازوار با انگيزه با آن به رويارويي برخيزد و يا ريشه آن را بزند تا شاخ و برگ نگستراند.حاكمان اموي دست به يك سري تحريفها زده اند با انگيزه هايي كه در جاي جاي نوشتار از آن سخن گفتيم و اينك يادآور مي شويم: حاكمان ستم صاحبان زر و زور هيچ مرزي در تحريف واژگونه سازي و خراب كردن چهره مخالفان خود نمي شناسند؛ بويژه اگر كساني باشند كه مردم پيوند معنوي با آنان دارند و در بين مردم از پايگاه والاي معنوي برخوردارند مانند پيامبر(ص) و امامان معصوم(ع) با گوناگون شگردها از جمله از راه ابراز دوستي علاقه عشق ستايش ارج نهادن به مقام معنوي آنان وارد عرصه مي شوند و از اين راه چنان به پيش مي روند كه آنان را با جعل خبر به مقام الوهي مي رسانند.با اين كار دو هدف را پي گيري مي كنند:الف. كشاندن شماري از علاقه مندان عاشقان و دلبستگان به اين كسان به خود و پديد آوردن دگرگوني در باورهاي آنان و از كارايي انداختن اين شمار از علاقه مندان و سرگرم ساختن اينان به خرافه سخنان واهي عشقها و علاقه هاي بي بنياد و دور كردنشان از هدفهاي والاي اولياء و مردان خدا.ب. اين ستم پيشگان وقتي خود را در انزوا مي بينند و در بين مردم بي جايگاهمردان خدا بسان معصومان را در اوج و حاكم بر قلبها و داراي جايگاه بلند و والا و هرگاه و هر آن خطر براي حكومت قدرت دنيوي و جان و مقام مادي خود به تلاش برمي خيزند با خراب كردن دگرگونه جلوه دادن بسيار بالا بردن و يا بسيار پايين آوردن از مقام و جايگاه معنوي كه دارند آنان را از كانون توجه مردم ديندار دور سازند و مردم را از دور آنان بپراكنند.امام رضا(ع) در اين باره مي فرمايد:(انّ مخالفينا وضعوا أخباراً في فضائلنا وجعلوها علي ثلاثة اقسام: احدها الغلو وثانيها التقصير في امرنا وثالثها التصريح بمثالب أعدائنا. فاذا سمع الناس الغلو فينا كفروا شيعتنا ونسبوهم الي القول بربوبيتنا واذا سمعوا التقصير اعتقدوه فينا واذا سمعوا مثالب أعداءنا باسمائهم ثلبونا باسماءنا وقد قال عزوجل: ولاتسبوا الذين يدعون من دون الله فيسبوا الله عدواً بغير علم.) [78] .همانا دشمنان و ناسازگاران ما رواياتي را در برتريهاي ما ساخته و در سه بخش دسته بندي كرده اند:1. زياده روي و گزافه گويي در شأن ما.2. كوتاهي و سهل انگاري در بيان منزلت و جايگاه ما.3. آشكارا بيان كردن عيبها و كاستيهاي دشمنان ما.هرگاه مردم سخنان گزاف و غلوآميز را درباره ما بشنوند پيروان ما را كافر مي خوانند و به آنان باورمندي به ربوبيت ما را نسبت مي دهند.و هرگاه روايتهايي را كه شأن ما را پايين آورده اند بشنوند چنين باوري در باره ما پيدا مي كنند. و هرگاه ناسزا و خرده گيريهاي بردشمنان ما را با نام بردن از آنان بشنوند با نام بردن از ما به ما بد مي گويند. و به درستي خداوند بزرگ و شكوه مند فرموده است [انعام:108]: آنان را كه سويِ جز خداي مي خوانند دشنام مدهيد كه خدا و رسول را از ستم و بي دانشي دشنام دهند.و كساني نه از باب كين كه از راه دوستي و گزافكاري و زياده روي در عشق و علاقه ناخواسته به سوي همان سرابي شتابان حركت مي كنند كه دشمن در چشم انداز آنان قرار داده است.اين پارسايان ساده لوح و علاقه مندان نابرخوردار از بينش روشن و بصيرت ژرف هر ستايش و سخن مبالغه آميزي را بدون دقت و درنگ همه سويه روي آن مي پذيرند و بدون ريشه يابي و دست يافتن به سرچشمه سخن كه از چه كسي است و با چه انگيزه اي گفته شده بازگو مي كنند و يا مي نويسند و نشر مي دهند. از آن جا كه در بين مردم به زهد و پارسايي و دانش و عشق و علاقه به امامان شهره اند و داراي نفوذ كلمه سخن شگفت انگيز و جديد آنان بر سر زبانها مي افتد و براي بسياري از مردم باور و عقيده مي سازد و آنان از راه روشن و راست به تاريكي و كژراهه فرو مي افتند و اين زياني است بس بزرگ و غير درخور جبران.شهيد ثاني درباره اينان مي نويسد:(گروهي كارشان جعل اخبار دروغ بود. برخي به جهت جلب مال و برخي به جهت تقرب به خلفاء جور. ولكن ضرر آنان كه از اين جماعت معروف بودند به زهد و صلاح و مردم ايشان را مي شناختند و از ايشان مي شنيدند و قبول مي كردند و به جهت خيال فاسدي اخبار و احاديث دروغ را ايشان مي گرفتند و نشر مي دادند و خلق اعتقاد مي كردند كه از خدا و رسول است و به آن عمل مي كردند.) [79] .اينان تنها به گزارش و نقل افسانه هاي شگفت و داستانهاي نابخردانه و غير عادي بسنده نكرده بلكه براي كار خود در حادثه عاشورا به مبناسازي نيز روي آورده و به فرموده امام صادق(ع):(من بكي أو ابكي او تباكي علي الحسين فله الجنّة.) [80] .هر آن كه بر حسين بگريد يا بگرياند يا چنين بنماياند كه مي گريد بهشت بر او واجب مي گردد.و… تمسك جسته و گفته اند:(در اخبار مدح اِبكاء و ترغيب در گريانيدن شيعيان ذكر نشده كه به چه قسم بگريانيد و چه بگوييد و چه بخوانيد و از اين ذكر نكردن معلوم مي شود هرچه سبب گريانيدن و وسيله سوزانيدن دل و بيرون آوردن اشك باشد از ديدگان ممدوح و مستحسن است هرچند دروغ باشد.پس در مقتضاي اين اخبار بايد گفت كه: مراد از آن اخبار بسيار كه در مذمّت دروغ گفتن وارد شده هرچند در نهايت اعتبار است دروغ گفتن در غير مقام تعزيه داري و ذكر مصيبت است.) [81] .مبناي ديگري كه اينان انديشه واهي خود را بر آن استوار ساخته و آن را در هر محفلي و مجلسي گفته و در آثار خود آورده و در بين مردم و دوستداران اهل بيت و عزاداري اباعبدالله نشر داده اند دسته اي از روايات است كه به آنها اخبار تسامح مي گويند:- (عن ابي عبدالله(ع) قال: من بلغه شيء من الثواب علي شيء من الخير فعمله كان له أجر ذلك وان كان رسول الله(ص) لم يقله.)- (عن محمد بن مروان قال: سمعت اباجعفر(ع) يقول: من بلغه ثواب من الله علي عمل فعمل ذلك العمل التماس ذلك الثواب اوتيه وان لم يكن الحديث كما بلغه.) [82] .و…محدث نوري مضمون اين دسته از روايات را بدين شرح ارائه مي دهد:(هركس بشنود عملي را يا به او برسد كه ثوابي براي آن مقرر نموده اند و وعده داده اند پس آن عمل را به جاي آرد به اميد رسيدن به آن ثواب آن ثواب را به او خواهند داد هرچند پيغمبر(ص) آن را نفرموده باشد. (يعني خبر از اصل دروغ باشد.)) [83] .اين مبناها آن هم از سوي كساني كه داراي جايگاه و نفوذ كلمه در بين مردم شيعيان و علاقه مندان به خاندان نبوت اند تا اعماق ذهنها راه مي يابند و سبب دگرگونيهاي ژرف در باورها مي گردد و عقيده و مرام را از راهي به راهي ديگر مي كشند و كم كم فرقه و مكتبهاي ويژه اي را پديد مي آورند. از اين روي بر عالمان آگاه هشيار و داراي دانشها و بينشهاي ژرف و دقيق است كه براي اين آفت تباهي آفرين و بنيان سوز فكري بكنند و چاره اي بينديشند و با نقد دقيق و عالمانه مبناها و نماياندن كار برد درست آنها و يادآوري اين نكته كه: گريستن گرياندن و خود را گريان نماياندن نبايد از هر راه و روشي انجام بگيرد به مبارزه با دروغ به هر انگيزه اي برخيزند و اين انديشه بنيادين را پي افكنند كه: با دروغ نمي شود شالوده بنياد استواري كه همانا احياي نام و ياد حسين(ع) باشد پي ريخت و نمي توان با تمسك به (تسامح در ادله سنن) به روايتهاي موهون روي آورد و به آنها استناد جست كه فرق است بين اخبار ضعيف و موهون. چه بسيار اخبار ضعيف كه موهون نيستند و مي توان به آنها استناد جست؛ اما به اخبار موهون هرگز

پاورقي

[1] اصول كافي ثقةالاسلام كليني ج1 :32- 54 دار صعب دارالتعارف بيروت.
[2] بررسي تاريخ عاشورا دكتر محمد ابراهيم با مقدمه علي اكبر غفاري:45 كتابخانه صدوق؛ پس از پنجاه سال پژوهشي تازه پيرامون قيام امام حسين سيد جعفر شهيدي دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
[3] حماسه حسيني شهيد مطهري ج3 :75؛ صدرا.
[4] لؤلؤ و مرجان محدث نوري تحقيق و ويرايش استادولي:170 دارالكتب الاسلاميه.
[5] مجموعه آثار استاد شهيد مطهري ج17 :681 صدرا.
[6] لؤلؤ و مرجان:161.
[7] همان:184.
[8] الفتوح ابومحمد احمد بن علي اعثم كوفي ترجمه محمد بن احمد مستوفي هروي (از محققان قرن ششم هـ.ق) مصحح غلامرضا طباطبايي مجد:862 علمي و فرهنگي تهران.
[9] تاريخ الامم والملوك محمد بن جرير طبري ج4 :289 چاپ قاهره. [
[10] بحارالانوار علامه مجلسي ج45 :156 مؤسسة الوفاء بيروت.
[11] تاريخ الامم والملوك ج4 :331.
[12] مقتل الحسين عبدالرزاق موسوي مقرّم:324 دارالكتاب الاسلامي بيروت.
[13] همان.
[14] الكامل في التاريخ ابن اثير ج4: 85 دار صادر بيروت؛ برگردان محمدحسين روحاني ج5: 2264ـ 2265 اساطير تهران.
[15] سوره آل عمران آيه26.
[16] سوره روم آيه10
[17] الكامل في التاريخ ج4: 82 ـ83؛ ترجمه ج5: 2261.
[18] همان.
[19] بررسي تاريخ عاشورا محمد ابراهيم آيتي: 179.
[20] بحارالانوار ج44: 270.
[21] الاغاني ابوالفرج اصفهاني ترجمه محمدحسين مشايخ فريدني ج1: 781ـ782 علمي و فرهنگي.
[22] دعبل خُزاعي مصطفي قلي زاده: 75ـ76 سازمان تبليغات اسلامي تابستان73.
[23] سيره امامان محسن امين ترجمه حسين وجداني ج3: 103 سروش.
[24] همان:104.
[25] الامامه والسياسة ابن قتيبه دينوري:147 دارالكتب العلميه بيروت.
[26] اللهوف في قتلي الطفوف سيد رضي الدين علي بن موسي بن جعفر بن طاووس ترجمه احمد فهري زنجاني:180 جهان؛ منتهي الآمال شيخ عباس قمي:518 ـ519 جاويدان؛ مقاتل الطالبيين ابوالفرج اصفهاني ترجمه رسولي محلاتي:122ـ133 نشر صدوق؛ روضة الواعظين محمد بن حسن فتال نيشابوري ترجمه و تحشيه دكتر محمود مهدوي دامغاني:314ـ 315 نشر ني.
[27] تاريخ الامم والملوك محمد بن جرير طبري ج4: 357؛ ارشاد شيخ مفيد: 231ـ232.
[28] نقش ائمه در احياء دين سيد مرتضي عسكري ج11: 56 ـ60 مجمع علمي اسلامي.
[29] همان:58.
[30] همان.
[31] كامل ابن اثير ترجمه محمدحسين روحاني ج3: 2219.
[32] اختيار معرفة الرجال معروف به رجال كشي شيخ طوسي: دانشگاه مشهد.
[33] كافي ج1: 32.
[34] همان: 54.
[35] سوره انعام: 44 سوره هود آيه: 18؛ سوره ابراهيم آيه: 3؛ سوره بقره آيه: 79؛ لؤلؤ و مرجان: 56 ـ 88.
[36] عزاداريهاي نامشروع سيد محسن امين ترجمه جلال آل احمد با مقدمه و كوشش سيد جلال حسيني:42.
[37] سوره بقره آيه174 175؛ سوره مائده آيه13.
[38] سوره بقره آيه159.
[39] عزاداريهاي نامشروع:42.
[40] كافي ج1: 54.
[41] لؤلؤ و مرجان:204ـ 205.
[42] التفسير الكبير فخر رازي ج3: 134 دار احياء التراث العربي.
[43] لسان العرب ابن منظور ج9: 43 نشر ادب الحوزه قم.
[44] تفسير مجمع البيان امين الاسلام طبرسي ج2: 118 مكتبة الحياة.
[45] همان؛ تفسير المنار ج5: 140 دارالمعرفه بيروت؛ التبيان شيخ طوسي ج3: 213 مكتب الاعلام الاسلامي؛ مصونيت قرآن از تحريف محمدهادي معرفت ترجمه محمد شهرابي:20ـ27 انتشارات دفتر تبليغات اسلامي.
[46] شناخت قرآن سيد علي كمالي دزفولي:75؛ مصونيت قرآن از تحريف: 20ـ27؛ لغت نامه دهخدا ج5: 6476 دانشگاه تهران.
[47] كافي ج8: 53.
[48] لؤلؤ و مرجان:89 ـ123.
[49] حماسه حسيني ج1: 19ـ20.
[50] لؤلؤ و مرجان:94.
[51] انوار الهدايه امام خميني ج1: 225 مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام.
[52] لؤلؤ و مرجان: 202 فراهاني تهران.
[53] حماسه حسيني ج1: 25ـ27.
[54] لؤلؤ و مرجان:194ـ 195 فراهاني.
[55] همان:195ـ196.
[56] مجموعه مقالات كنگره بين المللي امام خميني و فرهنگ عاشورا كنگره اول ج3: 47- 79.
[57] لؤلؤ و مرجان: 89، 123، 192؛ حماسه حسيني ج1: 18ـ29؛ ج3: 283.
[58] مقتل الحسين عبدالرزاق موسوي مقرّم: 28.
[59] سيماي امام حسين:206.
[60] مقتل الحسين:28.
[61] معالم المدرستين سيد مرتضي عسكري ترجمه محمد عطا سردار نيا با عنوان: ويژگيهاي دو مكتب ج2: 95ـ96 بنياد بعثت تهران.
[62] لسان الميزان ابن حجر عسقلاني ج3: 504 دار احياء التراث العربي بيروت.
[63] كافي ج1: 280.
[64] ناسخ التواريخ ميرزا محمدتقي سپهر لسان الملك ج1: 266 كتابفروشي اسلاميه.
[65] بازوي ترور به نقل از روزنامه صبح ايران 24فروردين78.
[66] همان 5ارديبهشت78.
[67] فرهنگ عاشورا كنگره دوم ج2: 610.
[68] البدء والتاريخ مطهر بن طاهر مَقدَسي ترجمه شفيعي كدكني با عنوان: آفرينش و تاريخ ج1ـ3: 141 آگه.
[69] مقدمه ابن خلدون عبدالرحمن بن خلدون ترجمه محمد پروين گنابادي ج1: 13ـ14 علمي و فرهنگي.
[70] منتهي الآمال شيخ عباس قمي ج1: 493 جاويدان.
[71] بحارالانوار ج45: 114.
[72] همان: 107.
[73] همان: 115.
[74] مقدمه مرأة العقول سيد مرتضي عسكري ج2: 294ـ293.
[75] تاريخ الامم والملوك محمد بن جرير طبري ج4: 353.
[76] روضه الواعظين فتال نيشابوري ترجمه محمود مهدوي دامغاني: 300 نشر ني.
[77] تاريخ الامم والملوك محمد بن جرير طبري ترجمه ابوالقاسم پاينده 3008.
[78] عيون اخبار الرضا شيخ صدوق به تصحيح سيد مهدي حسيني لاجوردي ج1ـ2: 304 جهان تهران.
[79] لؤلؤ و مرجان: 109 دارالكتب الاسلامية تهران.
[80] ثواب الاعمال شيخ صدوق: 109ـ110 مكتبة الصدوق تهران.
[81] لؤلؤ و مرجان: 175.
[82] بحارالانوار ج2: 256ـ257 مؤسسة الوفاء بيروت.
[83] لؤلؤ و مرجان: 178.

درباره مركز تحقيقات رايانه‌اي قائميه اصفهان

بسم الله الرحمن الرحیم
جاهِدُوا بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ في سَبيلِ اللَّهِ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (سوره توبه آیه 41)
با اموال و جانهاى خود، در راه خدا جهاد نماييد؛ اين براى شما بهتر است اگر بدانيد حضرت رضا (عليه السّلام): خدا رحم نماید بنده‌اى كه امر ما را زنده (و برپا) دارد ... علوم و دانشهاى ما را ياد گيرد و به مردم ياد دهد، زيرا مردم اگر سخنان نيكوى ما را (بى آنكه چيزى از آن كاسته و يا بر آن بيافزايند) بدانند هر آينه از ما پيروى (و طبق آن عمل) مى كنند
بنادر البحار-ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار الانوار ص 159
بنیانگذار مجتمع فرهنگی مذهبی قائمیه اصفهان شهید آیت الله شمس آبادی (ره) یکی از علمای برجسته شهر اصفهان بودند که در دلدادگی به اهلبیت (علیهم السلام) بخصوص حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شهره بوده و لذا با نظر و درایت خود در سال 1340 هجری شمسی بنیانگذار مرکز و راهی شد که هیچ وقت چراغ آن خاموش نشد و هر روز قوی تر و بهتر راهش را ادامه می دهند.
مرکز تحقیقات قائمیه اصفهان از سال 1385 هجری شمسی تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن امامی (قدس سره الشریف ) و با فعالیت خالصانه و شبانه روزی تیمی مرکب از فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مختلف مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.
اهداف :دفاع از حریم شیعه و بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام) تقویت انگیزه جوانان و عامه مردم نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی، جایگزین کردن مطالب سودمند به جای بلوتوث های بی محتوا در تلفن های همراه و رایانه ها ایجاد بستر جامع مطالعاتی بر اساس معارف قرآن کریم و اهل بیت علیهم السّلام با انگیزه نشر معارف، سرویس دهی به محققین و طلاب، گسترش فرهنگ مطالعه و غنی کردن اوقات فراغت علاقمندان به نرم افزار های علوم اسلامی، در دسترس بودن منابع لازم جهت سهولت رفع ابهام و شبهات منتشره در جامعه عدالت اجتماعی: با استفاده از ابزار نو می توان بصورت تصاعدی در نشر و پخش آن همت گمارد و از طرفی عدالت اجتماعی در تزریق امکانات را در سطح کشور و باز از جهتی نشر فرهنگ اسلامی ایرانی را در سطح جهان سرعت بخشید.
از جمله فعالیتهای گسترده مرکز :
الف)چاپ و نشر ده ها عنوان کتاب، جزوه و ماهنامه همراه با برگزاری مسابقه کتابخوانی
ب)تولید صدها نرم افزار تحقیقاتی و کتابخانه ای قابل اجرا در رایانه و گوشی تلفن سهمراه
ج)تولید نمایشگاه های سه بعدی، پانوراما ، انیمیشن ، بازيهاي رايانه اي و ... اماکن مذهبی، گردشگری و...
د)ایجاد سایت اینترنتی قائمیه www.ghaemiyeh.com جهت دانلود رايگان نرم افزار هاي تلفن همراه و چندین سایت مذهبی دیگر
ه)تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و ... جهت نمایش در شبکه های ماهواره ای
و)راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی (خط 2350524)
ز)طراحی سيستم هاي حسابداري ، رسانه ساز ، موبايل ساز ، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک ، SMS و...
ح)همکاری افتخاری با دهها مرکز حقیقی و حقوقی از جمله بیوت آیات عظام، حوزه های علمیه، دانشگاهها، اماکن مذهبی مانند مسجد جمکران و ...
ط)برگزاری همایش ها، و اجرای طرح مهد، ویژه کودکان و نوجوانان شرکت کننده در جلسه
ی)برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم و دوره های تربیت مربی (حضوری و مجازی) در طول سال
دفتر مرکزی: اصفهان/خ مسجد سید/ حد فاصل خیابان پنج رمضان و چهارراه وفائی / مجتمع فرهنگي مذهبي قائميه اصفهان
تاریخ تأسیس: 1385 شماره ثبت : 2373 شناسه ملی : 10860152026
وب سایت: www.ghaemiyeh.com ایمیل: Info@ghaemiyeh.com فروشگاه اینترنتی: www.eslamshop.com
تلفن 25-2357023- (0311) فکس 2357022 (0311) دفتر تهران 88318722 (021) بازرگانی و فروش 09132000109 امور کاربران 2333045(0311)
نکته قابل توجه اینکه بودجه این مرکز؛ مردمی ، غیر دولتی و غیر انتفاعی با همت عده ای خیر اندیش اداره و تامین گردیده و لی جوابگوی حجم رو به رشد و وسیع فعالیت مذهبی و علمی حاضر و طرح های توسعه ای فرهنگی نیست، از اینرو این مرکز به فضل و کرم صاحب اصلی این خانه (قائمیه) امید داشته و امیدواریم حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف توفیق روزافزونی را شامل همگان بنماید تا در صورت امکان در این امر مهم ما را یاری نمایندانشاالله.
شماره حساب 621060953 ، شماره کارت :6273-5331-3045-1973و شماره حساب شبا : IR90-0180-0000-0000-0621-0609-53به نام مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان نزد بانک تجارت شعبه اصفهان – خيابان مسجد سید
ارزش کار فکری و عقیدتی
الاحتجاج - به سندش، از امام حسین علیه السلام -: هر کس عهده دار یتیمی از ما شود که محنتِ غیبت ما، او را از ما جدا کرده است و از علوم ما که به دستش رسیده، به او سهمی دهد تا ارشاد و هدایتش کند، خداوند به او می‌فرماید: «ای بنده بزرگوار شریک کننده برادرش! من در کَرَم کردن، از تو سزاوارترم. فرشتگان من! برای او در بهشت، به عدد هر حرفی که یاد داده است، هزار هزار، کاخ قرار دهید و از دیگر نعمت‌ها، آنچه را که لایق اوست، به آنها ضمیمه کنید».
التفسیر المنسوب إلی الإمام العسکری علیه السلام: امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: «کدام یک را دوست‌تر می‌داری: مردی اراده کشتن بینوایی ضعیف را دارد و تو او را از دستش می‌رَهانی، یا مردی ناصبی اراده گمراه کردن مؤمنی بینوا و ضعیف از پیروان ما را دارد، امّا تو دریچه‌ای [از علم] را بر او می‌گشایی که آن بینوا، خود را بِدان، نگاه می‌دارد و با حجّت‌های خدای متعال، خصم خویش را ساکت می‌سازد و او را می‌شکند؟».
[سپس] فرمود: «حتماً رهاندن این مؤمن بینوا از دست آن ناصبی. بی‌گمان، خدای متعال می‌فرماید: «و هر که او را زنده کند، گویی همه مردم را زنده کرده است»؛ یعنی هر که او را زنده کند و از کفر به ایمان، ارشاد کند، گویی همه مردم را زنده کرده است، پیش از آن که آنان را با شمشیرهای تیز بکشد».
مسند زید: امام حسین علیه السلام فرمود: «هر کس انسانی را از گمراهی به معرفت حق، فرا بخواند و او اجابت کند، اجری مانند آزاد کردن بنده دارد».