خلاصه اي از كتاب اشراق غدير به همراه متن كامل خطابه غدير

مشخصات كتاب

سرشناسه:مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان،1391

عنوان و نام پديدآور:خلاصه اي از كتاب اشراق غدير به همراه متن كامل خطابه غدير/ محمدعلي انصاري

ناشر چاپي : اصفهان:مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان، 1391.

مشخصات نشر ديجيتالي:اصفهان:مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان، 1391.

مشخصات ظاهري:نرم افزار تلفن همراه ، رايانه و كتاب

موضوع:(ويژه مسابقه) - غدير

مقدمه

يكي از رايجترين شيوههاي عرض ادب به آستان مقدس اهل بيت ( آشنا نمودن نسل جوان با معارف آن بزرگواران است و موضوع غدير نيز يكي از فرصتهاي استثنايي در اين زمينه ميباشد و از بهترين روشهاي تأثيرگذار روي اعتقاد جوانان اجراي انواع مسابقات كتابخواني ميباشد كه در اين ميان، مسابقات كتبي حضوري بازدهي بسيار بالايي دارد. كما اينكه بارها به تجربه ثابت گرديده است.

بر اين اساس مركز تحقيقات رايانه اي قائميهي اصفهان با همكاري موسسهي احسن الحديث، متن خطابهي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم در روز غدير با ترجمهي استاد محمد باقر انصاري و همچنين خلاصهاي از كتاب «اشراق غدير» (نوشته استاد محمدعلي انصاري) با تصحيح و اضافات گروه تحقيقات مركز تحقيقات رايانهاي اصفهان جزوهي حاضر آماده گرديد.

اميد است مورد تأييد وارث غدير حضرت بقيه الله الاعظم واقع گردد.

مركز تحقيقات رايانهاي قائميه اصفهان

ذيحجه الحرام 1433

متن كتاب

اشاره

بسم الله الرحمن الرحيم

غدير در ميان حوادث تاريخ طي طريق داشته و باديه ها و واديه ها را طي كرده است و تا امروز سربلند و سرافراز در پهنهي بسيط خاك با نمايش و حضور خود جلوه گري مي كند. آنچه مربوط به غدير و سخنان نبي اكرم ( و پيام آن است، در ميان صاحب نظران سخن و حديث فراوان و بسيار آمده است و صفحات بسياري نوشته و انگاشته شده است. ليكن محور اصلي اين بحث پاسخ به همين سؤال است كه : آيا موضوع غدير يك پديده مستقل و نويي در زندگي پيغمبر مكرّم اسلام ( بوده است؟

آيا غدير ماجرا و جرياني ماسواي بقيه حوادث زندگي نبي رحمت است؟

يا اينكه غدير به بياني استمرار همان

روند مبارك و شگرف ولايت و رسالت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم است؟ آيا سير رسالت اقتضاي آن دارد تا سخن به غدير رسد و در آنجا خيمه زند و ساكن بماند؟ و يا آنكه غدير صرفاً يك واقعه، رخداد و پديده اي همانند ساير حوادث تاريخي ديگر است؟

برابري و برتري انسانها

بدون ترديد آدميان نزد خداوند متعال جايگاه يكساني دارند يعني در خلقت و آفرينش ميان حضرت حق و بندگان او خويشاوندي وجود ندارد.

لَيسَ بَينَ اللَّهِ وَ بَينَ أَحَدٍ قَرَابَة

ميان خداوند و بندگان او تقاربي وجود ندارد كه آنان را در مراتب متفاوت قرار دهد، بلكه در آغاز كار تمام آدميان و بندگان در عبوديت تسخيري و تكويني نسبت به حضرت باريتعالي يكسانند، (من و تو هر دو خواجه تاشانيم) و جملگي بندگان حضرت سبحان هستند.

إِن كُلُّ مَن فِي السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِي الرَّحْمنِ عَبْداً(1)

«تمام كساني كه در آسمانها و زمين هستند، بنده اويند.»

معيارهاي سه گانهي افضليت

بعد از اين مقدمه كه بيان قانون و قاعدهي الهي و سنّت حكمت و عدالت خداوندي گزينش اولوا الفضائل و المكارم است و اعطاء حكم و عنايت الهي و مواهب خداوندي بر اساس اين برتري هاست. در كلام الهي و در سخن خداوند سبحان نيز همين موضوع تثبيت مي باشد و مي بينيم. خداي سبحان در كلام خود هنگامي كه فضيلتها را مطرح مي كند علم و تقوا و جهاد را به عنوان شاخصهي اصلي بيان مي دارد، آنجا كه مي فرمايد:

«يا أَيهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِن ذَكَرٍ وَأُنثَي وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَيكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ»(2)

«اي مردم! ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و شما را تيره ها و قبيله ها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد! (اينها ملاك امتياز نيست) گرامي ترين شما نزد خداوند باتقواترين شماست.»

در مقام اول و دوم، تقوا و علم مي آيند.

«… يرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ …»(3)

«… خداوند كساني را كه ايمان آوردند و كساني را كه علم به

آنان داده شده درجات عظيمي مي بخشد …»

سومين ملاك برتري مجاهده و جدّ و جهد توأمان مال و جان است.

«… وَ فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَي الْقَاعِدِينَ أَجْراً عَظِيماً»(4)

«… و مجاهدان را بر قاعدان؛ با پاداش عظيمي برتري بخشيده است.»

«… لاَ يسْتَوِي مِنكُم مَنْ أَنفَقَ مِن قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ …»(5)

«… كساني كه قبل از پيروزي انفاق كردند و جنگيدند (با كساني كه پس از پيروزي انفاق كردند) يكسان نيستند …»

مسلمانان! بدانيد كساني كه از ميان شما و قبل از فتح مكّه به صحنه آمدند و جان و مالشان را در خدمت خدا گزاردند، با آناني كه متعاقباً به صحنه مي آيند، هرگز يكسان نيستند.

خوبان بي شمار در اين شهر ديده ام اما تو نازنين به خدا چيز ديگري

با استناد به اين اصول و نصوص قرآن به مقصود اصلي و نتيجه گيري موضوع مي پردازيم و ابتدا:

ماييم و نواي بي نوايي بسم اللَّه اگر حريف مايي حال در ميان اين مجموعه و خيل گروندگان و اگر چشم جان را بگشاييد و با بصيرت بنگريد و ديدهي انصاف را به صحنه آوريد، چگونه مي توان شاهد استمرار همان مسير فضيلت بود؟ غدير چيزي جز استمرار حاكميت فضيلت نيست، اگر قرار است فضائل در ميان بشريت حاكميت داشته باشد و افضليت در ميان انسانها معيار رتبه نشيني باشد؛ بايد پيامبر مكرم اسلام صلي الله عليه و آله و سلم در ماجراي غدير فرياد برآورد و آشكارا بگويد:

«مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِي مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»

در بخش دوم ناگزيرم گوشه هايي از اين قاعده و قانون را يادآوري و مرور كنم.

نكتهي اول پيشتازي در ايمان است. اشاره شد كه كار با ايمان سامان مي يابد و اگر هر فضيلتي خداوند به انسانها مي دهد در پرتو بهره مندي ايمان و عمل صالح است و طبعاً پيشتازي در ايمان هم نكتهي بسيار مهمي است كه در فضايل و ويژگيهاي برتر صاحب ولايت غدير، مطرح مي شود به حدّي كه بزرگان - اعم از دوست و دشمن - خيرخواه و غير خيرخواه نمي توانند به راحتي و آسودگي از كنار آن بگذرند.

پيشتازي در ايمان

خوش تر آن باشد كه سرّ دلبران گفته آيد در حديث ديگران

با تأكيد و اهتمام به استفادهي بيشتر از منابع اهل سنّت، ابتدا به مقدمهي شرح نهج البلاغه اشاره مي نمايم كه نوشته «ابن ابي الحديد معتزلي» و اهل سنّت است.

«وَ ما اقول في رجل سبق الناس الي الهدي و آمن باللَّه و عبده و كل من في الارض يعبد الحجر و يحجد الخالق لم يسبقْهُ اَحد اِلي التوحيد الا السابق الي كل خير محمّد رسول اللَّه صلي الله عليه و آله و سلم.»(6)

چه بگويم در خصوصيات مردي كه در هدايت سبقت گرفته است و به خدا ايمان آورده و او را عبادت نموده است. حال آنكه ديگران هنوز در پاي سنگها و بتها فرو افتاده بودند و حتّي خالقيت خداوند را انكار مي كردند.

هيچ كس بر او در توحيد سبقت نگرفته است و تنها پيشي گيرنده به خير و خوبي بر او، كسي جز پيغمبر مكرّم اسلام ( نمي باشد كه معلم و استاد همين مؤمن اول است.

( اين شارح معتزلي مي گويد:

اكثريت اهل حديث بر اين قول متفق اند كه او در ميان مؤمنين و مسلمين اولين است. يك گروه بسيار كم و

قليلي با اين معنا مخالفت مي كنند. خود نيز چنين گفته است كه:

«من صديق اكبرم و جدا كنندهي حق و باطل در ميان امّت هستم و من اولين گرونده به اسلام (قبل از همه مردمان) مي باشم و من اولين كسي هستم كه بعد از پيامبر اسلام نماز گزارده ام.»

در ادامه مي گويد:

«اگر كسي به مسانيد حديثي مراجعه كند خواهد دانست كه اين جمله متفق القول است».(7)

و براي استناد گفتهي خود به سخن افرادي مانند: «الواقدي»، «ابن جرير طبري»، صاحب تفسير و تاريخ و همچنين به «ابن عبد ربّه»، صاحب كتاب «الاستيعاب» كه جملگي از بزرگان نامي اهل سنّت هستند، اشاره مي كند.

پس اولين نكته همان سبقت در ايمان است:

«وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ ( أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ».(8)

«و (سومين گروه) پيشگامان پيشگامانند، آنها مقرّبانند».

ادامهي كلام را از زبان اميرالمؤمنين ( - ليكن از كتب اهل سنّت - بازگو مي نمايم:

عن علي عليه السلام يقول: حَدَّثَنِي رَسُولُ اللَّهِ ( وَ أَنَا مُسْنِدُهُ إِلَى صَدْرِي. فَقَالَ: يا عَلِي! أَ مَا تَسْمَعُ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيرُ الْبَرِيةِ».(9) هُمْ أَنْتَ وَ شِيعَتُكَ.(10)

من پيامبر را به سينهي خود چسبانده بودم و سر مبارك او را در سينهي خويش جاي داده بودم. آنگاه حضرت فرمود: علي جان! آيا اين كلام خدا را شنيده اي كه مي گويد: كساني كه ايمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند آنان بهترين بندگان خدا و با فضيلت ترين آنها هستند.

علي جان! مصداق اول اين آيهي شريفه، تو و شيعيان تو هستيد. پس از اين فرمايش رسول خدا مشخص مي شود كه كلمه شيعه لغتي ساخته شده توسط شيعيان نيست. بلكه اولين كسي كه كلمه شيعه را به كار مي برد،

خود رسول اكرم ( است.

وعدهي ميان من و شما و آنها بر سر حوض كوثر باشد و هنگامي كه امتها و آدميان براي جوابگويي و حساب مي آيند، اينها با چهره هاي روشن خوانده مي شوند و بر حوض الهي وارد مي شوند.

«شواهد التنزيل، حسكاني»، «تفسير طبري»، «صواعق المحرقه»، سه كتاب عمده و مفصّل اهل سنّت اند كه من صرفاً از ميان حدود سي عنوان كتاب، فقط به اين سه اشاره و استناد مي نمايم. پس اين گواه سبقت اميرالمؤمنين در ايمان است و چه رسد به فرورفتگي و خوض و غوطه وري حضرت در ايمان.

يعني اين مقام كه آنچنان برتري و رفعت مي يابد كه مي گويد: «اعْرِفُوا اللَّهَ بِاللَّهِ»، خدا را به خدا بشناسيد.

راز بگشا اي علي مرتضي اي پس از سوء القضا، حُسن القضا اي علي كه جمله عقل و ديده اي شمه اي واگو از آنچه ديده اي ما خدا را به اشياء و وجود و خلقت او مي شناسيم ولي اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب ( خدايش را به ذات خداي خود مي شناسد. اي خدايي! كه ذات او بر ذات او دلالت مي كند. (اينجا هم كميت بشريت لنگ است و از درك معنا عاجز هستيم. به راستي، چگونه مي توانيم از ذات به ذات او رسيم. ما كه از صفات به اوصاف حق مي رسيم، از اسماء و نشانه هاي خداوند به او مي رسيم؛ ليكن علي (از خدا به خدا سفر مي كند و سير من اللَّهِ الي اللَّه دارد.)

درياي موّاج علم علي عليه السلام

ايماني كه اشاره شد مبتني بر معرفت و علم است. اگر علم و معرفت نباشد، ايمان، تقليدي و بر اساس عادت است و طبعاً جايگاه و رتبه والايي نخواهد يافت، يعني عميق و دقيق نيست.

شخصيت ابن عباس

مورد قبول اهل سنّت و شيعيان است و به او مي گويند: «حِبر الاُمّة» و «ربّاني هذهِ الاُمَّه» و چنين القابي را پيرامون او مي بينيم.

عبداللَّه بن عباس مي گويد:

فخرج بي الى البقيع و قال: اقرأ يا ابن عباس فقرأت: بسم اللّه الرحمن الرحيم، فتكلم في أسرار الباء الى بزوغ الفجر.

«أَخَذَ بِيدِي عَلِي في ليلة المقمرة فَخَرَجَ و قال: اقرأ يا عبداللَّه! بي اِلي البقيع بعد العشاء فقرأت «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم» فتكلّم في اسرار الباء الي بزوغ الفجر و قال لي: قم يابن عباس! الي منزلك. فَتَأَهّب لفرضكَ!

فَقُمْتُ و قَد وعيت ما قال ثم تفكرت فاِذا علمي بالقرآن و عِلْمُ اصحاب محمّد في علم عَلي ليس الاّ كالقراره في المسعنجر)».(11)

در يك شب مهتابي و خاص اميرالمؤمنين مرا همراه خود به صحرا برد؟ مرا به انتهاي بقيع برد و بعد از نماز عشاء و بعد از اينكه مهتاب برآمده بود. به من گفت چيزي بخوان، شروع به قرائت قرآن كردم به مجرّد آنكه «بسم اللَّه» را گفتم، گفت بايست. آنگاه در «باء» بسم اللَّه تا نزديكي فجر براي من سخن گفت، سپس خطاب كرد كه ابن عباس به خانه ات برگرد و براي نماز صبح خودت را آماده كن.

بلند شدم و هر چه گفته بود در ذهن خود نگه داشتم و ساعتها بر آنچه گفته بود انديشيدم. بعد دريافتم و ديدم كه علم من و تمام ياران پيامبر در قبال آنچه علي عليه السلام مي گويد به مثابه قطره اي در مقابل دريا و اقيانوس است. آنگاه سر خود را پايين افكندم و گفتم:

علي جان! باز هم بر من عنايت فرما و دست مرا تهي مگذار و بر سينهي

من هم از دانش خويش بباران.

در بيش از پنجاه كتاب عمدهي اهل سنّت، اين حديث وجود دارد، مانند «لسان العربِ ابن منظور»؛ «تفسير طبري»، (جلد 12)؛ «كنزالعمالِ متّقي هندي» (ج 15، ص10) كه به مناسبتي اين حديث را نقل مي كنند.

در حديث معروف ديگري پيامبر فرموده است كه:

«أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِي بَابُهَا»

مرحوم علامه اميني - رضوان اللَّه تعالي عليه - منابع اين حديث را بيش از يكصد كتاب معتبر مانند «جامع الاصولِ ابن اثير»، «روح المعاني آلوسي بغدادي»، «تاريخ بغداد»، «سنن ترمذي» (كه از بهترين و جزء شش كتاب اصلي اهل سنّت هستند) معرفي مي كند.

«هذا ما روته عائشة قالت: حدثني فاطمه ابنة محمّد اَنّ النبي ( قال لَها: زوجتك اعلم المؤمنين علماً وَ اَقدَمهم سلماً و افضلهم حلماً.»(12)

عايشه مي گويد:

فاطمه - دختر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم - به من گفت: كه پيامبر به او چنين گفت: فاطمه جان! دخترم! شوهر تو، برترين دانشمندان اين امّت و پيشتاز آنان در پذيرش اسلام است و در صبوري و بردباري با فضيلت ترين آنهاست.

تا آنجا كه پيامبر در لحظات آخر عمر اشاره كردند كه يا علي! سرت را پايين بياور. آنگاه مدتي با علي به نجوا سخن گفتند. بعدها از حضرت سؤال كردند كه پيامبر به شما چه فرمود؟ پاسخ دادند:

فَعَلَّمَنِي مِفْتَاحَ أَلْفِ بَابٍ مِنَ الْعِلْمِ يفْتَحُ كُلُ بَابٍ أَلْفَ بَاب(13)

پيامبر هزار درب علم را براي من گشود كه از هر كدام آنها، هزار باب ديگر گشوده شد.»

( فخر رازي در تفسير كبير وقتي به اين حديث اشاره مي كند ادامه مي دهد كه:

«فاذا كان المولي هكذا فكيف حال النّبي؟»

وقتي مولي او

چنين دانشي دارد پس نبي چه مقدار دانش دارد؟(14)

( معاويه بن ابوسفيان: «كان رسول اللَّه يغُرُّ علياً بالعلم غرّاً».(15)

پيامبر، علي را از علم سيراب نمود.

( عايشه: عَلِي أَعْلَمُ النَّاسِ بِالسُّنَّة(16)

( قال اميرالمؤمنين: «إِذَا سَأَلْتُهُ أَعْطَانِي وَ إِذَا سَكَتُ ابْتَدَأَنِي(17)

هرگاه من از پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم سؤال مي كردم، پاسخ مي فرمود و هر گاه سكوت مي كردم، او شروع به گفتن مي كرد و ميان من و پيامبر هيچگاه سكوت برقرار نبود؛ معلم مي گفت و شاگرد مي شنيد؛ شاگرد سؤال مي كرد، معلم پاسخ مي فرمود؛ ما هميشه با يكديگر در حال گفت و شنود علمي بوديم، به همين خاطر است كه احمد حنبل در «مسند» مي گويد:

«اِنّ ابن ابيطالب لا يقاس احداً».(18)

پيامبر مي فرمايد: اي مردم! هيچ كس را با پسر ابيطالب مقايسه نكنيد، فقط علي، علي است. «فَإِنَ عَلِياً مِنِّي وَ أَنَا مِنْه.»(19)

وقتي پيامبر مي خواهند ارتباط تنگاتنگ خود با علي( را يادآوري كنند. همان يكي بودن مقام خود را تذكّر مي فرمايد.

تقواي بي مانند علي عليه السلام

هنگامي كه در كنار اين معرفت به تقواي اميرالمؤمنين ( مي رسيم، مي بينيم كه علم علي مبتني بر معرفت است و مگر نه اين است كه:

«وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنسَ إِلَّا لِيعْبُدُونِ».(20)

من جن و انس را نيافريدم جز براي اين كه عبادتم كنند. (و از اين راه تكامل يابند و به من نزديك شوند.)

عمدهي مُفسّران، آيه را اينگونه تفسير كرده اند كه ما جن و انس را براي عبادت آفريده ايم و متفق القول گفته اند كه براي معرفت آفريده شده اند. پس جوهر عبادت، معرفت است و بدون آن تحقق هيچ عبوديتي امكان ندارد. هر كسي بهره مندي بيشتري از اين جوهر دارد، عابدتر است و

هر كه عابدتر است فاضل تر خواهد بود؛ به همين منوال آنكه فاضل تر است برتر نيز هست. وقتي انساني اين سير را طي مي نمايد و به مقام افضليت مي رسد، آنچه خداوند بر او ارزاني و مرحمت مي كند، تقواي الهي است.

«… هُدي لِلْمُتَّقِينَ ( الَّذِينَ يؤْمِنُونَ بِالْغَيبِ وَيقِيمُونَ الصَّلاةَ …»(21)

«… (پرهيزكاران) كساني هستند كه به غيب [آنچه از حسّ پوشيده و پنهان است] ايمان مي آورند؛ و نماز را برپا مي دارند …».

خداوند نشانهي اول تقوا را ايمان به غيب معرّفي مي نمايد. آن ايمان به عالم غيب و فراتر از آنكه «لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يقِينا»، اگر تمام پرده هاي غيب برداشته شود هيچ چيز بر علم علي افزوده نمي شود؛ چرا كه من از غيب الهي به آن درجه رسيده ام كه بي پرده و عيان، باطن و ظاهر، همه چيز را مي بينيم.

حضرت مي فرمايد: آيا ظن و گمان مي كنيد من خداي نديده را عبادت مي كنم؟ اگر من خدا را نبينم چگونه مي توانم او را عبادت كنم؟ غيب الغيب مطلق خداست، علي( خدا را مي بيند و عبادت مي كند.

در خصوص «يقِيمُونَ الصّلوة» او چه بنويسم كه هرگز به كنه مطلب نتوانم رسيد.

به نماز بست قامت كه نهد به عرش پا را به خدا علي نبيند به نماز جز خدا را اگر بخواهيم مقام تقواي علي عليه السلام را ترسيم كنيم چه كسي مي تواند خصوصيات تقواي علوي را توصيف كند؟ آيا براي اين وصف جز خداي علي عليه السلام كسي سزاوارتر مي توان يافت؟ مگر حضرت سبحان نفرموده است كه:

«إِنَّمَا وَلِيكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ».(22)

آيا غير از اين است كه خداوند دقيقاً صحنهي نماز و زكات علي

عليه السلام را در كلام خويش براي هميشه جاودان و باقي قرار داده است.

«آلوسي بغدادي» در «روح المعاني» مي گويد: هيچ يك از مفسران در انطباق اين آيه شريفه بر علي بن ابيطالب ( ترديدي ندارند.

فروغ خيره كننده سخاوت علي (

مرحله بعدي بروز عملي اين ايمان و تقواست. نام شاهبيت عمل در درگاه الهي و قرآن مجاهده است. مجاهده في سبيل اللَّه يعني جانبازي، مالبازي، پاكبازي، كه يا به جان و يا به مال محقق مي شود.

قرار در كف آزادگان نگيرد مال نه صبر در دل عاشق نه آب در غربال زيبنده است استشهادي ديگر از ابن ابي الحديد در اين خصوص مطرح نماييم:

وَ أَمَّا السَّخَاءُ وَ الْجُودُ فَحَالُهُ فِيهِ ظَاهِرَةٌ كَانَ يصُومُ وَ يطْوِي وَ يؤْثِرُ بِزَادِهِ وَ فِيهِ أُنْزِلَ:

وَ يطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يتِيماً وَ أَسِيراً ( إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً

وَ رَوَى الْمُفَسِّرُونَ(23) أَنَّهُ لَمْ يكُنْ يمْلِكُ إِلَّا أَرْبَعَةَ دَرَاهِمَ فَتَصَدَّقَ بِدِرْهَمٍ لَيلًا وَ بِدِرْهَمٍ نَهَاراً وَ بِدِرْهَمٍ سِرّاً وَ بِدِرْهَمٍ عَلَانِيةً فَأُنْزِلَ فِيهِ الَّذِينَ ينْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيةً و فأنزل فيه:

«الَّذِينَ ينْفِقُونَ أَمْوَالَهُم بِاللَّيلِ وَ النَّهَارِ سِرّاً وَ عَلاَنِيةً».(24)

و روي عنه أنّه كان يسقِي بيده النخْلِ قوم من يهود المدينة، حتي مَجَلَت يده و يتصدق بالأجْرة و يشدُّ علي بطنه حجَرا.

( وَ قَالَ الشَّعْبِي وَ قَدْ ذَكَرَهُ ع كَانَ أَسْخَى النَّاسِ كَانَ عَلَى الْخُلُقِ الَّذِي يحِبُّ اللَّهُ السَّخَاءِ وَ الْجُودِ مَا قَالَ «لَا» لِسَائِلٍ قَطُّ

( وَ قَالَ عَدُوُّهُ وَ مُبْغِضُهُ الَّذِي يجْتَهِدُ فِي وَصْمِهِ وَ عَيبِهِ مُعَاوِيةُ بْنُ أَبِي سُفْيانَ لِمِحْفَنِ بْنِ أَبِي مِحْفَنٍ الضَّبِّي لَمَّا قَالَ جِئْتُكَ مِنْ

عِنْدِ أَبْخَلِ النَّاسِ!

وَيحَكَ كَيفَ! تَقُولُ إِنَّهُ أَبْخَلُ النَّاسِ وَ لَوْ مَلَكَ بَيتاً مِنْ تِبْرٍ وَ بَيتاً مِنْ تِبْنٍ لَأَنْفَدَ تِبْرُهُ قَبْلَ تِبْنِهِ(25)

در مقام جود و سخاء و جهاد مالي عنوان مي شود كه علي روزه مي گرفت و عبادت مي نمود، ليكن زاد و توشه خود را به ديگران هديه مي داد و خداوند در حق او نازل كرده است كه:

«وَ يطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَي حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يتِيماً وَ أَسِيراً».

( مفسّران مي گويند:

«انّه لم يملك إلا أربعة دراهم»

( و «ابن ابي الحديد» مي گويد:

او چهار درهم بيشتر نداشت، كه درهمي را روز و درهمي را شب داد و درهمي را مخفي و درهمي را آشكارا عطا فرمود و خداوند آيه نازل نمود كه:

الَّذِينَ ينْفِقُونَ أَمْوَالَهُم بِاللَّيلِ وَ النَّهَارِ سِرّاً وَ عَلاَنِيةً …

يعني خداوند چهار درهم علي را در چهار جاي قرآن مطرح و بازگو مي فرمايد.

( براي يهوديان مدينه آبكشي مي كرد، دست او پينه مي بست و سپس اجرت حاصل از اين طريق را در راه خدا انفاق مي كرد و بر شكم خويش سنگ مي بست كه حجم آن را كوچك كند.

( «ابن ابي الحديد» مي گويد: معاوية بن ابي سفيان كه تمام تلاشش نابودي علي( بود، روزي به محفن ابن ابي محفن گفت: از كجا آمده اي؟

پاسخ گفت: از نزد بخيل ترين مردمان!

معاويه فهميد گوينده چه منظوري داشته است، لذا گفت مگر تو از پيش علي نيامده اي! گفت: آري.

آنگاه گفت: اگر علي خانه اي از طلا و خانه اي از كاه داشته باشد به خداي كعبه قسم! كه علي خانه طلا را اول در راه خدا انفاق مي كند. بيت المال را جارو

مي كند و نماز مي گزارد و آنگاه مي گويد برويد و ديگري را فريب دهيد.

او هيچ ميراثي باقي نگذارد در حالي كه در دنيا موقعيتهاي آنچناني براي او فراهم بود و مي توانست در مسائل مالي هر آن گونه كه بخواهد عمل نمايد. اينها به نوعي همانند جملاتي است كه امام ( در نامه چهل و پنج نهج البلاغه فرموده است.

برق تيغ علي عليه السلام

هنگامي كه به جهاد فيزيكي و يا به تعبير ما مجاهده با جان مي نگريم باز مشاهده مي شود كه ديگر در اين جايگاه، مقامي و نكته اي براي بدست آوردن و گفتن باقي نيست كه علي عليه السلام آن را طي ننموده و عمل نكرده باشد.

«ابن ابي الحديد» در اين خصوص مي گويد:

هَذَا الْفَصْلُ لَا مَعْنَى لِلْإِطْنَابِ فِيهِ لِأَنَّهُ مِنَ الْمَعْلُومَاتِ الضَّرُورِيةِ كَالْعِلْمِ بِوُجُودِ مَكَّةَ وَ مِصْرَ وَ نَحْوِهِمَا(26)

اينجا وقت گذاشتن معنا ندارد، وقتي مي دانيد آب تشنگي را رفع مي كند، اين آگاهي معلوم ضروري مي شود و به همين شكل وقتي مي دانيد چراغ روشني دارد مصداق معلوم ضروري است، مثل اينكه بگوييم شهرهاي مدينه و مكه در كجا قرار دارند كه اين سؤال ديگر نياز به طرح ندارد چرا كه آفتاب آمد دليل آفتاب و پاسخ آن كاملاً روشن و مبرهن است.

در خصوص جنگ بدر، اين سخن مطرح مي گردد، «بخاري» در جلد 5، ص 75 و «مسلم» در جلد 8، ص 248 نقل مي كنند كه آيه شريفه:

«هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ …».(27)

«اينان دو گروهند كه درباره پروردگارشان به مخاصمه و جدال پرداختند …»

زماني نازل شد كه اميرالمؤمنين ( ايستاده است و در مقابل او، فارس و جنگاور بزرگ قريش قرار دارد. خداوند اين آيه را در شأن و فضيلت علي عليه

السلام نازل مي كند، در آن جنگ هفتاد نفر از مكّيان كشته شدند كه سي و شش نفر آنها به دست اميرالمؤمنين ( به هلاكت رسيدند.

در اُحُد كار به آنجا رسيد كه: لقد اصابت علياً يوم اُحُد ستةعشرة ضربة كل ضربة تلزمه الارض، فما كان يرفعه الا جبرئيل.(28)

شانزده زخم بر علي عليه السلام وارد آمد كه براي هر كدام از آنها كافي بود تا زمينگير بشود؛ اما گويا جبرئيل علي( را بلند مي كرد.

از «ابن مسعود» سؤال كردند كه آيا واقعاً در احد مردم از اطراف پيامبر فرار كردند و كسي براي حمايت پيامبر باقي نماند؟

«انهزم الناس عن رسول اللَّه حتي لم يبق معه الاّ علي و ابودجانه و سهل. قال: اِنهزم الناس الا علي وحده.»(29)

پاسخ مي دهد: آري و فقط سه نفر باقي ماندند و باز مي پرسد آيا آن سه نفر ماندند؟ خير، آنها هم فرار كردند و تنها كسي كه در اُحُد و در كنار پيامبر باقي ماند و جان خويش را سپرِ جان نبي مرسل نمود و تيرها را به تن مي خريد فقط علي بن ابيطالب بود.

در شرح نهج البلاغه جلد 3، ص 377 و بقيه مسانيد آمده است كه در احد مشركان بيست و هشت كشته دادند كه دوازده تن آنها به دست اميرالمؤمنين كشته شدند.

پس به لحاظ آماري نيمي از كشتگان بدر و نيمي از به هلاكت رسيدگان احد به وسيله علي( به قتل رسيده اند، پس مشخص است كساني كه چنين كشته هايي به دست علي عليه السلام داده اند و به تعبير نقل از دعاي ندبه، در دل كينه و «أَحْقَادا بَدْرِيةً وَ خَيبَرِيةً وَ حُنَينِيةً» دارند، چه خواهند كرد.

در جنگ احزاب و جنگ خندق،

دلاوري و جنگاوري علي( بر كسي پوشيده نيست. در خصوص نزول سوره احزاب «آلوسي» در «روح المعاني» جلد 21 مي نويسد: كَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتالَ.

خدا مؤمنين را كفايت كرد از اينكه با بزرگاني كه با دوازده هزار نفر نيرو آمده بودند، بجنگند چرا كه: « اليوم برز الايمان كله للشرك كله».(30)

آن روز تمام كفر در قبال تمام ايمان صف آرايي كرده است.

خداوند مؤمنين را كفايت كرد كه شش نفر بيشتر كشته ندادند، چرا كه:

«لَضَرْبَةُ علي يوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الثَّقَلَين إِلَى يوْمِ الْقِيامَةِ.»(31)

به خاطر ضربتي كه آن روز علي بن ابيطالب ( به آن نام آور عرب وارد نمود و خود نيز با فرقي شكافته و تكبيرگويان از ميان غبار ميدان به سوي پيامبر برگشت. در آن صحنه باشكوه، نبي رحمت به خاك مي افتد، خداي را شكر و سجده مي كند كه اسلام را چنين نصرت و ياري داده است؛ پس موقعيت علي( در جهاد اين چنين است.

خلاصه و نتيجه گيري مطالب ذكر شده همان است كه كساني چون «احمد حنبل» مي گويند كه ايمان علي عليه السلام سبقت و پيشگيري در اسلام دارد، تقوا و علم او هم كه به واقع مصداق بارز «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» است.

آيه: «هَلْ يسْتَوِي الَّذِينَ يعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يعْلَمُونَ؟» نشانگر علم لدنّي اوست.

«… وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِينَ عَلَى الْقاعِدِينَ أَجْراً عَظِيماً».(32)

«… و مجاهدان را بر قاعدان، با پاداش عظيمي برتري بخشيد.»

بيان مجاهدت و قدرت جهاد اوست و مقام عبادت و انفاق او نيز در آيه ذيل تجلّي دارد:

«… لا يسْتَوِي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ …».(33)

«كساني كه قبل از پيروزي انفاق كردند و جنگيدند (با كساني

كه پس از پيروزي انفاق كردند) يكسان نيستند.»

احمد حنبل در «فضائل الصحابه» مي گويد:

«عن ابن مسعود كنَّا نتَحَدِّثُ اَنَّ اَفضَلَ اَهل المدينه علي بن ابيطالب.»(34)

روزي اصحاب پيامبر با يكديگر گفتگو مي كردند و همگي را جمله بر اين قول بود كه علي بن ابيطالب ( افضل ترين فرد در مدينه است.

«شهرستاني» مورخي معروف و از مشاهير قرن پنجم اهل سنّت است. او در كتاب «ملل و نحل» مي نويسد: «كان علي بن ابيطالب افضل الصحابه».(35)

علي( افضل ترين صحابي پيامبر بود. الاّ اينكه مصلحت اقتضاء كرد كه او بعد از پيامبر بر مسند خلافت ننشيند! (حال چه كسي مصلحت اسلام و مسلمين را چنين تشخيص مي دهد، مطلبي ديگر است!)

«ذهبي» در «سِيرُ الاعلام النبلاء» مي نويسد:

«ليس تفضيل علي برفض.»(36)

اگر كسي علي (را تفضيل بدهد عملكرد او را «رفض» نام ننهيد و وي را «رافضي» نخوانيد.

رافضي لقبي است كه عموماً اهل سنّت به شيعيان نسبت مي دهند. يعني كسي كه سنّت پيامبر را رفض و پرت كرده است.

نعوذ باللَّه كه شيعه چنين بخواهد و ذره اي چنان عمل كند، صحابه و تابعين به اين سو رفته اند و سپس به مصاديق و نمونه هاي آن اشاره مي كند.

«تنوخي» در «شرح نهج البلاغه» مي گويد: «ان علياً افضل الناس بعد رسول اللَّه».(37)

كساني كه الان قائل به فضيلت علي( هستند تعدادشان بسيار است و از ميان آن افراد به ابوالحسن رُمّاني، (از بزرگان معتزلي كه قائل به اين افضيلت و مقام برتري علي بن ابيطالب هستند) اشاره مي كند.

حال سؤال اين است كه آيا خداوند به انسان افضليت مي دهد؟ آيا امتياز و زمينه هاي خاصي بايد باشد تا عنايات الهي شامل حال فرد شود؟ همين معاني و مفاهيم را بهتر است در كلام خود اميرالمؤمنين

( نيز جستجو نمائيم، هر چند مي دانم تأمّل در اين مطالب قلب هر انسان آگاه و با وجداني را آزرده مي سازد. پيامبر فرمود:

«فَاِنَّ علياً مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ وَ هُوَ وَلِي كُلِ مُؤْمِنٍ بَعْدِي»(38)

«فخر رازي» در «تفسير كبير» وقتي به اين بحث مي پردازد كه نحوه اداء و قرائت «بسم اللَّه» چگونه بايد باشد، با جهر و بلندي و يا اخفات و آهستگي، چنين مي گويد: تا قبل از امويان و حاكميت بني اميه جهر به «بسم اللَّه» بوده است و بني اميه براي رفع آثار علي عليه السلام و با قصد و نيت خاص و به عبارتي به قصد مبارزه و مخالفت با منش و رفتار علي( «بسم اللَّه» را اخفاء كردند.

در ادامه مي گويد ما اين گونه عمل نمي كنيم و چون نحوه عمل علي( ، براي ما حجّت است لذا ما «بسم اللَّه» را با صداي بلند قرائت مي كنيم و سپس بيان مي دارد: «وَ مَنْ اِتَّخَذَ عليا اماما لدينه فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى فى دينه و نفسه» كسي كه علي را به عنوان امام خود برمي گزيند؛ به عروةالوثقي الهي چنگ زده است.

اينها كه برشمردم تنها گوشه هايي از مقام افضليت اميرالمؤمنين ( از زبان ديگران و بعضاً دشمنان او بود، حال زيبنده است حالت و چگونگي شرايط خاص بعد از رحلت نبي رحمت و نحوه گزينش خليفه اول و محروم ماندن مولي الموحّدين ( را از مقام الهي ولايت از زبان خود حضرت بشنويم.

اميرالمؤمنين ( در خطبه 217 نهج البلاغه چنين مي گويد:

«اللَّهُمَّ اِنّي اَسْتَعدِيكَ عَلي قُرَيشٍ وَ مَنْ اَعانَهُم فَاِنَّهُمْ قَدْ قَطَعُوا رَحِمِي وَ اَكْفُؤو اِنائي و اَجْمَعُوا عَلي مُنازَعَتي حَقّاً كُنْتُ اَولَي بِهِ مِنْ غَيري و قالُوا: اَلا اِنَّ في الْحَقِّ اَنْ تَأخُذَهُ وَ

فِي الْحَقِّ اَنْ تُمْنَعُهُ، فَاصْبِر مَغْمُوماً، اَوْمُتْ مُتَأَسِّفاً. فَنَطَرْتُ فَاِذا لَيسَ لِي رافِدٌ وَلاذابٌّ وَلا مُساعِدٌ اِلاّ اَهْلَ بَيتِي؛ فَضَنَنْتُ بِهِم عَنِ الْمَنِيةِ فَاَغْضَيتُ عَلَي الْقَذي وَ جَرِعْتُ رِيقي عَلَي الشَّجَا وَ صَبَرْتُ مِنْ كَظْمِ الْغَيظِ عَلي اَمَرَّ مِنَ الْعَلقَمِ و آلَمَ لِلْقَلْبِ مِنْ وَخْزِ الشِّفار.»

خدايا! من از قريش شكوائيه اي به تو دارم و آنها كه به قريشيان كمك كردند، آنان رحم مرا قطع كردند، ظرف مرا واژگون كردند.

دستشان را به هم دادند و با من جنگيدند و حقّي كه من بر آن اولويت داشتم را غصب كردند و چون اعتراض كردم گفتند علي! همين است كه مي بيني مي خواهي قبول كن و بيعت نما و نمي خواهي بيعت نكن و بعد به من گفتند يا برو كنج خانه ات و صبورانه بنشين و يا از غصّه بمير! خوب من بايد چه كار مي كردم؟! لذا تحمّل كردم، ديدم هيچ ياري ندارم و هيچ كس از من دفاع نمي كند و بازوي من نمي شود.

ديدم تنها حاميان من حسنين، دو طفل كوچك من و همسرم فاطمه است و از كشته شدن آنها خوف كردم و وقتي ديدم شرايط اين گونه است، ديگر چشمانم را بستم و حال آنكه خار در چشم داشتم و شروع به نوشيدن آب زندگي كردم، حال آنكه استخوان در گلويم بود. :

با زهري اين چنيني (كه عرب از آن به زهر عَلقَم و ما در فارسي و عاميانه به زهر هلاهل و زهر مار تعبير مي كنيم) صبر كردم و صبر كردم ليكن دردي در دلم بود و نيشتري بر قلبم وارد آمده بود اما باز هم صبر كردم تا آنكه خداوند بين ما حاكميت و حكومت كند!!

حضرت رسول

اكرم ( در فرازي از خطبه غدير چنين مي فرمايد كه:

«مَعَاشِرَ النَّاسِ فَضِّلُوا عَلِياً فَإِنَّهُ أَفْضَلُ النَّاسِ بَعْدِي مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثَى بِنَا أَنْزَلَ اللَّهُ الرِّزْقَ وَ بَقِي الْخَلْق …»

حضرت به صراحت و آشكار اعلام مي فرمايد كه علي( با فضيلت ترين مردمان بعد از پيامبر است.

برابر اين اعلام و اعتقاد تلقي مي گردد كه حكمت و عدالت الهي بر رجحان افضليت و برتري انسانها است و اين سنت از ابتداي نبوت و رسالت جاري و بر جانشين پيامبر نيز مصداق دارد و دليلي نيست تا اين رويه در فرهنگ اسلام تغيير يابد و جانشين پيامبر خاتم از اين موهبت عاري شود و چيزي كه همگان بر آن متفق القول هستند همانا مقام افضليت و برتري بي چون و چراي اميرالمؤمنين ( بر تمامي صحابي، ياران و مسلمانان تاريخ اسلام مي باشد.

«… اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيرُهُ …»(39)

«… (تنها) خداي يگانه را پرستش كنيد، كه معبودي جز او براي شما نيست …»

آنگاه به حلقه عبوديت و بندگي اختياري درمي آيند؛ البته نه تسخيري و قهري بلكه به ميل و اراده خويش طوق طاعت خداوند را بر گردن مي افكنند و آنگاه از ديگر انسانها پيشي مي گيرند و گامي به سوي كمال فراتر مي نهند و در نهايت، رتبه و جايگاه برتري مي يابند و از همين جا، مرتبه تفاضل و برتري انسانها آغاز مي شود. همان جا كه «أَجِيبُوا داعِي اللَّهِ» دعوت خداوند را اجابت و لبّيك مي گويند و با اين پذيرش و فرمانبري به جرگه صالحان و بندگان دوست مي پيوندند.

در ميان اين مؤمنان نيز همان گونه كه خداوند سبحان خود بارها و به انحاء مختلف در كلام خويش فرموده است، تمييز و تفاوت ايجاد مي شود.

خداوند در اين

آيات اشاره به تفاوت و تمايز بندگان خويش دارد:

«… هَلْ يسْتَوِي الَّذِينَ يعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يعْلَمُونَ؟ …»(40)

«… آيا كساني كه مي دانند با كساني كه نمي دانند يكسانند؟ …»

«أَفَمَن كَانَ مُؤْمِناً كَمَن كَانَ فَاسِقاً لَا يسْتَوُونَ»(41)

«آيا كسي كه با ايمان باشد همچون كسي است كه فاسق است؟! نه، هرگز اين دو برابر نيستند.»

«أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ»(42)

«آيا كساني را كه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام داده اند همچون مفسدان در زمين قرار مي دهيم يا پرهيزكاران را همچون فاجران؟»

آيا كسي كه به سلك تقواي الهي پيوسته است با ديگري كه از اين حلقه مستانه رابطه را گسسته و از سرخوشي آن بي نصيب و محروم است، يكسان است؟ آيا كساني كه ايمان در جانشان نشسته و كردار و گفتارشان در مجراي عمل صالح است با آنها كه در زمين فساد مي كنند اصلاً مي توانند يكسان و برابر باشند؟ آيا بايد بر سر سفره كرامت دوست بهره مندي و نصيب اينان يكسان باشد؟

همچنين در آيات متعدد ديگري در قرآن اين تفاضل و تفاوت ميان انسانها تصريح گرديده است. در ميان اين جمع برجسته و صاحب فضيلت و مؤمناني كه دلداده حضرت دوست هستند، هم باز تفاوتهايي آشكار مي بينيم يعني در ميان گروه مؤمنان عده اي هستند كه السابقون السابقونند، پيشتازان در دلدادگي و شوريدگي هستند و عاشقانه به كوي حق نزديك شده اند. در اين وادي اسوه ها و نمونه هاي ممتاز ايمان بشري، صلحاء و انبياء و پيامبران الهي مي باشند. همان نخبگاني كه «وَ لَقَدِ اخْتَرْناهُمْ عَلى عِلْمٍ عَلَى الْعالَمِينَ»، خداوند با علم لدنّي خويش (43) و امتيازاتي كه در وجودشان نهاده است آنان

را مرتبت بخشيده و الگو قرار داده است،

«وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَينَ الْأَخْيارِ»، در نتيجه مصطفي و برگزيده و مجتباي خداوند شده اند. اينان نيز بر اساس فضايلي كه دارند، داراي مراتب و درجاتي مي باشند يعني در ميان خيل عظيم پيامبران و انبياء الهي شاهد رتبه بندي و تمايز بر اساس معيار فضيلت و سنگ عيار خلوص آنان هستيم كه بر اين مبنا عده اي برتر و جمعي فروتر قرار مي گيرند همان كه:

«تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَي بَعْضٍ …»(44)

«بعضي از آن رسولان را بر بعضي ديگر برتري داديم …»

گروهي با تكامل بيشتر در تقرّب الهي، داراي جايگاه عالي تر مي شوند و مقام اين رسولان بدان جا مي رسد كه نهايت پنج نفر از آن خيل ممتاز، قدوه و الگو مي شوند و به مرتبت اولوالعزم مفتخر مي شوند يعني شاگردان اول مكتبخانه الهي مي گردند.

«فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ»(45)

«پس صبر كن آن گونه كه پيامبران «اولواالعزم» صبر كردند».

و سر سلسله آن، همان يگانه انسان برتر خلقت مي شود كه درك وصف و حالتش بر بشر كه نه، بر ملك هم قابل توصيف و همراهي نيست و چنان عروج مي كند كه ملك همراه او هم تاب و توان از دست مي دهد و در ركابش قوّت خدمت و همراهي از كف مي نهد و مي گويد:

اگر يك سر موي برتر پرم فروغ تجلّي بسوزد پرم اما:

تو ولي اي محرم خلوتسراي ذوالجلال رفته اي تا قاب قوسين خداوند كريم پس مساوات بر هم مي خورد و بر اساس ايمان و ضريب بهره مندي افراد، تساوي ميان آدميان دگرگون مي شود و نهايت اين تمايز به درجه اي مي رسد كه خداي سبحان اينان را به عنوان الگوهاي شاخص معرّفي مي نمايد.

خورشيد غدير در آسمان قرآن

مفسّرين عالم اسلام و

كساني كه با روح قرآن ارتباط دارند و در طول عمر سعي بر آن داشته اند كه آيات الهي را شرح كنند، در لابه لاي مباحث تفسيري و در سه آيه شريفه ماجراي غدير را مطرح كرده اند. پانزده نفر از عالمان اهل سنّت نيز در سه جاي قرآن ماجراي غدير را نقل مي كنند و جميع مفسّران شيعي در اين سه موضع به اتّفاق اين ماجرا را مطرح مي كنند كه در اين سه آيه شريفه قرآن جاي پاي جريان غدير ديده مي شود و آثار آن مشهود است.

آيه نخست اين كريمه الهي است:

يا أَيهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ (46)

«اي پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، كاملاً (به مردم) برسان؛ و اگر نكني، رسالت او را انجام نداده اي، خداوند تو را از (خطراتِ احتمالي) مردم، نگاه مي دارد؛ و خداوند، جمعيت كافران (لجوج) را هدايت نمي كند.»

بزرگان عالم تفسير (از اهل سنّت) كساني چون «طبري» و «جلال الدّين سيوطي» و در متأخّرين افرادي چون «آلوسي بغدادي» با نگرش و ديدگاه خاصي كه در تفسير دارد، يا «قرطبي اندلسي» و ديگر بزرگان عالم تفسير مانند «ثعالبي»، ذيل اين آيه ماجراي غدير را مطرح كرده اند.

اين يك موضع از مواردي است كه در قرآن كريم جاي پاي غدير را مي بينيم. آيه ديگري كه مفسّرين به همين كمّ و كيف پيرامون آن سخن گفته اند؛ همان است كه:

«الْيوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً»(47)

«… امروز، دين شما را كامل كردم؛ و نعمت خود

را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آيين (جاودانِ) شما پذيرفتم …»

در اين روز خدا دين را به كمال و قلّه نهايي مي رساند و در ادامه آنچه كه در دين به عنوان حقايق ديني وجود دارد، زنجيره پاياني پيوند مي شود و خدا نعمت را بر مسلمين تمام مي كند. به لحاظ اينكه دين كامل و نعمت تمام مي شود پس چه چيزي بهتر از آنكه اسلام تا ابديت ديني جاودان و باقي باشد. مفسّرين معتقدند اين دو آيه شريفه در يك هفته نازل شده و مصادف با ماجراي با عظمت و هفته برون آمدن نبي مكرّم از مكّه به سوي مدينه منوّره در حجّةالوداع است كه اين اتّفاق نظر بسياري از مفسّرين است و بزرگاني كه اسامي آنان را برشمردم نيز نزول آيات مذكور را در اين يك هفته مي دانند.

حال آنچه پيغمبر بايد ابلاغ نمايد، چيست كه اگر ابلاغ نشود، رسالت پيامبري را انجام نداده است؟

آنچه موجب تكميل دين مي شود كه خدا تا امروز نگفته و دين كامل نشده چه چيز و مسأله مهمّي است؟

مي بينيم از اين مقطع تاريخ تا پايان عمر پيغمبر كه قدري فزون تر از دو ماه است؛ هيچ حكم اساسي و مسأله مهمّي بر پيغمبر مكرّم اسلام نازل نمي شود؛ الاّ فروع مختصري از مبحث ارث كه حاوي مسائلي جزئي در اين باب است و آنگاه رسول خدا نقاب در خاك فرو مي كشد و سر بر تيره تراب مي نهد و روح بلندمرتبه اش به ملكوت الهي پرواز و عروج مي كند؛ پس آنچه موجب اكمال دين و اتمام نعمت مي گردد كه معادل و مساوي با مجموع رسالت و تبليغ نبي مكرّم اسلام مي باشد، به

اتّفاق نظر اين بزرگان تفسير مسأله اي اساسي و حياتي است و چيزي نيست كه كسي بتواند آن را انكار كند و از شأن و بزرگي آن بكاهد.

آيه سومي كه در تفسير مطرح است، آيه ذيل است:

«سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ» (48)

«تقاضا كننده اي تقاضاي عذابي كرد كه واقع شد!»

در اين آيه سؤال كرد فردي از عذابي كه واقع شد. در اينجا باز همين جمع مفسّرين كه برشمردم، آيه را ناظر به ماجرايي مي دانند كه در روز غدير و بعد از گرفتن بيعت براي اميرالمؤمنين، شخصي به نام «حارث بن نعمان فهري» (با دوازده نفر از يارانش كه از آن اعراب داراي جمود و قساوت بودند) ، محضر نبي مكرّم آمد و گفت يا رسول اللَّه! تو گفته اي كه خدا واحد است؟

حضرت فرمودند: آري، گفته ام.

گفت: از پيش خودت گفتي يا خدا اين حرف را به تو گفته است؟!

- خداي من فرموده است.

- يا رسول اللَّه! خودت گفتي نماز بخوانيم و روزه بگيريم يا خدايت گفته است؟!

حضرت پاسخ دادند، خداي فرموده است.

- يا رسول اللَّه! آيا تو از پيش خودت اين فرد (علي) را به ولايت نصب كردي يا از سوي خداوند؟!

حضرت فرمود، خداي من چنين امر كرده است.

آنگاه حارث سر را بلند كرد و گفت: خدايا! اگر حقّ است و علي بايد ولي من باشد، سنگي از آسمان بر سر من بيايد تا بميرم و ولايت علي را نبينم! آنگاه به رسول خدا پشت كرد و گامي بيش فاصله نگرفته بود كه به شهادت تاريخ، سنگي از آسمان به زير فرود آمد و بر فرق نحس او وارد گرديد و او به هلاكت رسيد.

مفسّرين در ذيل آيه مذكور

اين ماجرا را نقل مي كنند. پس خداوند سبحان در قرآن طي سه جا بحث غدير را گشوده است.

جلوه غدير در تاريخ

هنگامي كه مورّخين ماجراي غدير را نقل مي كنند، تقريباً تمام آنها بر نقل اين ماجرا اتفاق نظر دارند، بزرگمرداني در تاريخ مانند: «يعقوبي» و «ابن واضح انباري»، در جلد دوم كتاب خود در صفحه نود و چهار وقتي كه ماجراي حجّةالوداع را بازگو مي كند، كلّ سير پيغمبر و زواياي نزول و حركت نبي مكرّم را مطرح و بازگو مي كند.

كساني مانند «بلاذري» كه مردي قوي در ميدان تاريخ است، در كتاب «الانساب و الاشراف» و يا «ابن عبدربه» در كتاب «الاستيعاب» و بزرگمردان ديگري چون «ابن قتيبه» در كتاب «الامامة و السياسة» يا «ابن اثير» در «كامل»، اين بزرگان همه در مجموع به ماجراي غدير اشاره داشته و وارد اين ماجرا شده اند؛ در لابه لاي كتب تاريخ آنچنان ذكر اين موارد زياد است كه بايد گفت:

شب پره گر وصل آفتاب نخواهد رونق بازار آفتاب نكاهد آنچه تقديم شد و افرادي كه نام بردم از علماي اهل سنّت بودند و الّا در بين شيعيان كه اجماع و گستردگي طرح موضوع نمود و وضوح بسيار دارد.

حضور غدير در كلام و ادب

هنگامي كه متكلّمين بحث كلامي و اعتقادي را مطرح مي كنند كه آيا نص بر وصايت و خلافت (بعد از نبي مكرّم اسلام) وجود دارد ياخير؟ آنگاه در مبحث نصوصيت به باب امامت و خلافت وارد مي شوند؛ «باقلاني»، «قاضي عزّالدين ايجي» صاحب «مواقف»، «مير سيد شريف جرجاني» در «شرح مواقف»، «بيضاوي» و «تفتازاني»؛ تمام اين بزرگان اهل سنّت ماجراي غدير را از زاويه كلامي به صحنه مي كشند و مطرح مي كنند.

خورشيد غدير بسيار تابناك است. عالمان علم لغت نيز كه از اين ماجراها بدورند، افرادي چون: «ابن دريد»، «ابن كثير شامي» صاحب كتاب «نهاية» يا «زبيدي

حنفي» صاحب اثر «تاج العروس»، كه بزرگ ترين و جامع ترين كتاب لغت در كلام عرب است، اين عالمان لغوي و اديبان اهل سنّت نيز وقتي به واژه شيرين «غدير» و «خم» و به معناي كلمه «مولي» مي رسند، نمي توانند به راحتي از كنار آنها بگذرند؛ و لاجرم وارد اقيانوس بيكران غدير مي گردند:

خم كه نه دريا بگو اي هوشيار مست مي آن همه روزگار و جرعه اي از پيمانه غدير مي نوشند، آن هم به بهانه رسيدن به واژه غدير در حرف «غ» و به بهانه رسيدن به كلمه خم در حرف «خ» و به دليل رسيدن به كلمه مولي در مادّه «ولي».

غدير در عرصه حديث

محدّثين نيز براي طرح اين موضوع به صحنه مي آيند و حديث غدير را تصوير مي كنند و از بُعد و جنبه حديثي اين ماجرا را نقل مي كنند.

بزرگمردي كه به حق، مالك اشتر امروز اميرالمؤمنين ( بود و در عصر حاضر بيشترين حق را به گردن شيعيان دارد، يعني شخصيت گرانقدر «علّامه اميني» «رضوان اللَّه تعالي عليه»، اين علّامه بزرگوار و صاحب «الغدير»، هنگامي كه در جلد اول، آثار تلاش چهل ساله خويش را به صاحب ولايت كبري هديه مي كند در همان ابتدا مي نويسد:

يا أَيهَا الْعَزيزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَينا إِنَّ اللَّهَ يجْزِي الْمُتَصَدِّقينَ

«اي عزيز! ما و خاندان ما را ناراحتي فراگرفته و متاع كمي (براي خريد موادّ غذايي) با خود آورده ايم؛ پيمانه را براي ما كامل كن؛ و بر ما تصدّق و بخشش نما، كه خداوند بخشندگان را پاداش مي دهد.»

اي صاحب ولايت كبري! اي علي! ما بضاعت مزجاة و سرمايه كمي بيش نداريم كه همان را نيز تقديم

تو مي كنيم. چرا كه اميني كس ديگري را قابل نمي بيند كه «الغدير» را به او تقديم و هديه كند

مرحوم اميني آنجا اين بحث را مطرح مي كند و يك صد و ده نفر از صحابي را با ذكر اسم، رسم، شخصيت، زندگي و شيوه نقلشان، به عنوان راويان طبقه اول حديث غدير برمي شمرد. يكصد و ده نفر صحابي كه مورد اتّفاق نظر اهل سنّت اند و همچنين نام هشتاد و چهار نفر از تابعين (تابعين كساني هستند كه پيغمبر را نديده اند؛ امّا با صحابي و ياران پيامبر قرين بودند، مانند: سعيد بن جبير.) را نقل مي كند كه آنان بدين شيوه حديث غدير را نقل كرده اند آنگاه سيصد و شصت عالم محدّث را از اهل سنّت برمي گزيند كه آنان در طول تاريخ در كتابها و مسندهاي خود ماجرا و حديث غدير را بدين شيوه نقل كرده اند. (آنان كه منكرند بگو روبرو كنند.)

پي نوشت

(1) - مريم: 93.

(2) - الحجرات: 13.

(3) - المجادله: 11.

(4) - النساء: 95.

(5) - الحديد: 10.

(6) - شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد: 30/1.

(7) - همان مأخذ.

(8) - الواقعه: 11 - 10.

(9) - البينه: 7.

(10) - علي امام البرره: 131/1 (نقل از شواهد التنزيل: 356/2) .

(11) - علي امام البرره: 228/1.

(12) - علي امام البرره: 417/1 (نقل از تاريخ دمشق: 245/1) .

(13) - علي امام البرره: 226/1.

(14) - التفسير الكبير: 653/3.

(15) - تاريخ مدينه دمشق، ابن عساكر 385/42، انتشارات دارالفكر.

(16) - تاريخ اكبر بخاري: 255/2؛ انساب الاشراف بلاذري: 98/2.

(17) - علي امام البرره: 277/3 (نقل از كنزالعمال: 113/15) .

(18)

- مسند: 427/4.

(19) - علي امام البرره: 85/2.

(20) - الذاريات: 56.

(21) - البقره: 2 و 1.

(22) - المائده: 55.

(23) - سورة الانسان: 8 و 9.

(24) - البقره: 274.

(25) - شرح ابن ابي الحديد: 21/1.

(26) - شرح ابن ابي الحديد: 24/1.

(27) - الحج: 19.

(28) - علي امام البرره: 58/3 (نقل از اسدالغابه: 20/4) .

(29) - علي امام البرره: 65/3 (نقل از كشف الغمه: 259/1.).

(30) - علي امام البرره: 75/3.

(31) - همان مأخذ.

(32) - النساء: 95.

(33) - الحديد: 10.

(34) - فضائل الصحابه: 646/2.

(35) - الملل و النحل: 160/1.

(36) - علي امام البرره: 446/2 (نقل از سير الاعلام النبلاء: 457/16) .

(37) - علي امام البرره: 448/2.

(38) - علي امام البرره: 85/2 (نقل از الاصابه: 503/2) .

(39) - الاعراف: 59.

(40) - الزمر: 9.

(41) - السجده: 18.

(42) - ص: 28.

(43) - الدخان: 32.

(44) - البقره: 253.

(45) - الاحقاف: 35.

(46) - المائده: 67.

(47) - المائده: 3.

(48) - المعارج: 1.

متن كامل خطبه پيامبر اكرم(ص) در غدير خم

بسم الله الرحمن الرحيم

1 حمد و ثناي الهي

حمد و سپاس خدايي را كه در يگانگي خود بلند مرتبه،و در تنهايي وفرد بودن خود نزديك است .در قدرت و سلطه خود با جلالت و در اركان خود عظيم است.علم او به همه چيز احاطه دارد در حالي كه در جاي خود است،و همه مخلوقات را با قدرت و برهان خود تحت سيطره دارد.هميشه مورد سپاس بوده و همچنان مورد ستايش خواهد بود.

صاحب عظمتي كه از بين رفتني نيست.ابتدا كننده او و باز گرداننده

اوست و هر كاري بسوي او باز مي گردد.

بوجود آورنده بالا برده شده ها(كنايه از آسمانها و افلاك)و پهن كننده گسترده ها(كنايه از زمين)يگانه حكمران زمينها و آسمانها،پاك و منزه و تسبيح شده،پروردگار ملائكه و روح،تفضل كننده بر همه آنچه خلق كرده و لطف كننده بر هر آنچه بوجود آورده است.هر چشمي زير نظر اوست ولي چشمها او را نمي بينند.

كرم كننده و بردبار و تحمل كننده است.رحمت او همه چيز را فرا گرفته و با نعمت خود بر همه آنها منت گذارده است.در انتقام گرفتن خود عجله نمي كند،و به آنچه از عذابش كه مستحق آنند مبادرت نمي ورزد.

باطنها و سريره ها را مي فهد و ضماير را مي داند و پنهانها بر او مخفي نمي ماند و مخفي ها بر او مشتبه نمي شود.او راست احاطه بر هر چيزي و غلبه بر همه چيز و قوت در هر چيزي و قدرت بر هر چيزي،و مانند او شيئي نيست.اوست بوجود آورنده شيئ(چيز)هنگامي كه چيزي نبود .دائم و زنده است و به قسط و عدل قائم است.نيست خدايي جز او كه با عزت و حكيم است.

بالاتر از آن است كه چشمها او را درك كنند ولي او چشمها را درك مي كند و او لطف كننده و آگاه است.هيچكس نمي تواند به ديدن به صفت او راه يابد،و هيچكس به چگونگي او از سر و آشكار دست نمي يابد مگر به آنچه خود خداوند عز و جل راهنمايي كرده است.

گواهي مي دهم براي او كه اوست خدايي كه قدس و پاكي و منزه بودن او روزگار را پر كرده است.او كه نورش ابديت را فرا

گرفته است.او كه دستورش را بدون مشورت مشورت كننده اي اجرا مي كند و در تقديرش شريك ندارد و در تدبيرش كمك نمي شود.

آنچه ايجاد كرده بدون نمونه و مثالي تصوير نموده و آنچه خلق كرده بدون كمك از كسي و بدون زحمت و بدون احتياج به فكر و حيله خلق كرده است.آنها را ايجاد كرد پس بوجود آمدند و خلق كرد پس ظاهر شدند.پس اوست خدايي كه جز او خدايي نيست،صنعت او محكم و كار او زيبا است،عادلي كه ظلم نمي كند و كرم كننده اي كه كارها بسوي او باز مي گردد.

شهادت مي دهم كه اوست خدايي كه همه چيز در مقابل عظمت او تواضع كرده و همه چيز در مقابل عزت او ذليل شده و همه چيز در برابر قدرت او سر تسليم فرود آورده و همه چيز در برابر هيبت او خاضع شده اند.

پادشاه پادشاهان و گرداننده افلاك و مسخر كننده آفتاب و ماه،كه همه با زمان تعيين شده در حركت هستند.شب را بر روي روز و روز را بر روي شب مي گرداند كه بسرعت در پي آن مي رود .در هم شكننده هر زورگوي با عناد،و هلاك كننده هر شيطان سرپيچ و متمرد.

براي او ضدي و همراه او معارضي نبوده است.يكتا و بي نياز است.زائيده نشده و نمي زايد و براي او هيچ همتايي نيست.خداي يگانه و پروردگار با عظمت.مي خواهد پس به انجام مي رساند،و اراده مي كند پس مقدر مي نمايد،و مي داند پس به شماره مي آورد.مي ميراند و زنده مي كند،فقير مي كند و غني مي نمايد،مي خنداند و مي گرياند،نزديك مي كند و دور

مي نمايد،منع مي كند و عطا مي نمايد.پادشاهي از آن او و حمد و سپاس براي اوست.خير بدست اوست و او بر هر چيزي قادر است.

شب را در روز و روز را در شب فرو مي برد.نيست خدايي جز او كه با عزت و آمرزنده است.اجابت كننده دعا،بسيار عطا كننده،شمارنده نفسها و پروردگار جن و بشر،كه هيچ امري بر او مشكل نمي شود،و فرياد دادخواهان او را منضجر نمي كند،و اصرار اصرار كنندگانش او را خسته نمي كند .نگهدارنده صالحين و موفق كننده رستگاران و صاحب اختيار مؤمنين و پروردگار عالمين.خدايي كه از هر آنچه خلق كرده مستحق است كه او را در هر حالي كه شكر و سپاس گويند.

او را سپاس بسيار مي گويم و دائما شكر مي نمايم،چه در آسايش و چه در گرفتاري،چه در حال شدت و چه در حال آرامش.و به او و ملائكه اش و كتابهايش و پيامبرانش ايمان مي آورم.دستورات او را گوش مي دهم و اطاعت مي نمايم وبه آنچه او را راضي مي كند مبادرت مي ورزم و در مقابل مقدرات او تسليم مي شوم بعنوان رغبت در اطاعت او و ترس از عقوبت او،چرا كه اوست خدايي كه نمي توان از مكر او در امان بود و از ظلم او هم ترس نداريم(يعني ظلم نمي كند) .

2 فرمان الهي براي مطلبي مهم

اقرار مي كنم براي خداوند بر نفس خود بعنوان بندگي او،و شهادت مي دهم براي او به پروردگاري،و آنچه به من وحي نموده ادا مي نمايم از ترس آنكه مبادا اگر انجام ندهم عذابي از او بر من فرود ايد كه هيچكس نتواند آنرا دفع

كند هر چند كه حيله عظيمي بكار بندد و دوستي او خالص باشدنيست خدايي جز اوزيرا خداوند به من اعلام فرموده كه اگر آنچه در حق علي برمن نازل نموده ابلاغ نكنم رسالت او را نرسانده ام،و براي من حفظ از شر مردم را ضمانت نموده و خدا كفايت كننده و كريم است.

خداوند به من چنين وحي كرده است:«بسم الله الرحمن الرحيم،يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربكفي علي يعني في الخلافة لعلي بن ابي طالبو إن لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس»،«اي پيامبر ابلاغ كن آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده درباره علي،يعني خلافت علي بن ابي طالبو اگر انجام ندهي رسالت او را نرسانده اي،و خداوند تو را از مردم حفظ مي كند».

اي مردم،من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل كرده كوتاهي نكرده ام،و من سبب نزول اين آيه را براي شما بيان مي كنم:

جبرئيل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوند سلام پروردگارمكه او سلام است مرا مأمور كرد كه در اين محل اجتماع بپا خيزم و برهر سفيد و سياهي اعلام كنم كه«علي بن ابي طالب برادر من و وصي من و جانشين من بر امتم و امام بعد از من است.نسبت او بمن همانند نسبت هارون به موسي است جز اينكه پيامبري بعد از من نيست.و او صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسولش است»،و خداوند در اين مورد آيه اي از كتابش بر من نازل كرده است:«انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون»،«صاحب اختيار شما خدا

و رسولش هستند و كساني كه ايمان آورده و نماز را بپا مي دارند و در حال ركوع زكات مي دهند»،و علي بن ابي طالب است كه نماز را بپا داشته و در حال ركوع زكات داده و در هر حال خداوند عز و جل را قصد مي كند.اي مردم،من از جبرئيل درخواست كردم كه از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ اين مهم معاف بدارد،زيرا از كمي متقين و زيادي منافقين و افساد ملامت كنندگان و حيله هاي مسخره كنندگان اسلام اطلاع دارم،كساني كه خداوند در كتابش آنان را چنين توصيف كرده استكه با زبانشان مي گويند آنچه در قلبهايشان نيست و اين كار را سهل مي شمارند در حاليكه نزد خداوند عظيم است.و همچنين بخاطر اينكه منافقين بارها مرا اذيت كرده اند تا آنجا كه مرا«اذن»(گوش دهنده بر هر حرفي)ناميدند،و گمان كردند كه من چنين هستم بخاطر ملازمت بسيار او(علي)با من و توجه من به او وتمايل او و قبولش از من،تاآنكه خداوند عز و جل در اين باره چنين نازل كرد:«و منهم الذين يؤذون النبي ويقولون هو أذن قل اذنعلي الذين يزعمون أنه اذنخير لكم،يؤمن بالله و يؤمن للمؤمنين…»،«و از آنان كساني هستند كه پيامبر را اذيت مي كنند و مي گويند او«اذن»(گوش دهنده بر هر حرفي)است،بگو:گوش استبر ضد كساني كه گمان مي كنند او «اذن» استو براي شما خيراست،به خدا ايمان مي آورد و در مقابل مؤمنين اظهار تواضع و احترام مي نمايد».

و اگر من بخواهم گويندگان اين نسبت(اذن)را نام ببرم مي توانم، و اگر بخواهم به شخص آنها اشاره كنم مي نمايم، و اگر بخواهم با علائم آنها را معرفي

كنم مي توانم، ولي بخدا قسم من در كار آنان با بزرگواري رفتار كرده ام.

بعد از همه اينها،خداوند از من راضي نمي شود مگر آنچه در حق علي بر من نازل كرده ابلاغ نمايم.

سپس حضرت اين آيه را تلاوت فرمودند:«يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك في حق عليو إن لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس»،«اي پيامبر برسان آنچهدر حق علياز پروردگارت بر تو نازل شده واگر انجام ندهي رسالت او را نرسانده اي،و خداوند تو را از مردم حفظ مي كند».

3 اعلان رسمي ولايت و امامت دوازده امام(ع)

اي مردم،اين مطلب را درباره او بدانيد وبفهميد،و بدانيد كه خداوند او رابراي شما صاحب اختيار و امامي قرار داده كه اطاعتش را واجب نموده است بر مهاجرين و انصار و بر تابعين آنان به نيكي،و بر روستايي و شهري،و بر عجمي و عربي،و بر آزاد و بنده،و بر بزرگ و كوچك،و بر سفيد و سياه.بر هر يكتا پرستي حكم او اجرا شونده و كلام او مورد عمل و امر او نافذ است.هر كس با او مخالفت كند ملعون است،و هر كس تابع او باشد و او را تصديق نمايد مورد رحمت الهي است.خداوند او را و هر كس را كه از او بشنود و او را اطاعت كند آمرزيده است .

اي مردم،اين آخرين باري است كه در چنين اجتماعي بپا مي ايستيم،پس بشنويد و اطاعت كنيد و در مقابل امر خداوند پروردگارتان سر تسليم فرود آوريد،چرا كه خداوند عز و جل صاحب اختيار شما و معبود شما است،و بعد از خداوند رسولش و پيامبرش كه شما را مخاطب قرار داده،و

بعد از من علي صاحب اختيار شما و امام شما به امر خداوند است،و بعد از او امامت در نسل من از فرزندان اوست تا روزي كه خدا و رسولش را ملاقات خواهيد كرد.

حلالي نيست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان(امامان)حلال كرده باشند،و حرامي نيست مگر آنچه خداو و رسولش و آنان(امامان)بر شما حرام كرده باشند. خداوند عز و جل حلال و حرام را به من شناسانده است،و آنچه پروردگارم از كتابش و حلال وحرامش به من آموخته به او سپرده ام .

اي مردم،علي را(بر ديگران)فضيلت دهيد.هيچ علمي نيست مگر آنكه خداوند آنرا در من جمع كرده است و هر علمي را كه آموخته ام در امام المتقين جمع نموده ام،و هيچ علمي نيست مگر آنكه آنرا به علي آموخته ام.اوست«امام مبين»كه خداوند در سوره يس ذكر كرده است:«و كل شيي ء احصيناه في إمام مبين»،«و هر چزي را در امام مبين جمع كرديم».

اي مردم،از او(علي)بسوي ديگري گمراه نشويد،و از او روي بر مگردانيد و از ولايت او سر باز نزنيد.اوست كه به حق هدايت نموده و به آن عمل مي كند،و باطل را ابطال نموده و از آن نهي مي نمايد،و در راه خدا سرزنش ملامت كننده اي او را مانع نمي شود.

او(علي)اول كسي است كه به خدا و رسولش ايمان آورد و هيچكس در ايمان به من بر او سبقت نگرفت.اوست كه با جان خود در راه رسول خدا فداكاري كرد.اوست كه با پيامبر خدا بود در حالي كه هيچكس از مردان همراه او خدا را عبادت نمي كرد.اولين مردم در نماز گزاردن،و اول كسي است كه با پيامبر خدا بود در

حالي كه هيچكس از مردان همراه او خدا را عبادت نمي كرد.اولين مردم در نماز گزاردن،و اول كسي است كه با من خدا را عبادت كرد.از طرف خداوند به او امر كردم تا در خوابگاه من بخوابد،او هم در حاليكه جانش را فداي من كرده بود در جاي من خوابيد.

اي مردم، او را فضيلت دهيد كه خدا او را فضيلت داده است،و او را قبول كنيد كه خداوند او را منصوب نموده است.

اي مردم،او از طرف خداوند امام است،و هر كس ولايت او را انكار كند خداوند هرگز توبه اش را نمي پذيرد و او را نمي بخشد.حتمي است بر خداوند كه با كسي كه با او مخالفت نمايد چنين كند و او را به عذابي شديد تا ابديت وتا آخر روزگار معذب نمايد.پس بپرهيزيد از اينكه با او مخالفت كنيد و گرفتار آتشي شويد كه آتشگيره آن مردم وسنگها هستند و براي كافران آماده شده است.

اي مردم،بخدا قسم پيامبران و رسولان پيشين به من بشارت داده اند، و من بخدا قسم خاتم پيامبران و مرسلين و حجت بر همه مخلوقين از اهل اسمانها و زمينها هستم.هر كس در اين مطالب شك كند مانند كفر جاهليت اول كافر شده است.و هر كس در چيزي از اين گفتار من شك كند در همه آنچه بر من نازل شده شك كرده است،و هر كس در يكي از امامان شك كند در همه آنان شك كرده است،و شك كننده درباره ما در آتش است.

اي مردم،خداوند اين فضيلت را بر من ارزاني داشته كه منتي از او بر من و احساني از جانب او بسوي من است.خدايي جز

او نيست.حمد و سپاس از من بر او تا ابديت و تا آخر روزگار و در هر حال.

اي مردم،علي را فضيلت دهيد كه او افضل مردم بعد از من از مرد و زن است تا مادامي كه خداوند روزي را نازل مي كند و خلق باقي هستند.ملعون است ملعون است،مورد غضب است مورد غضب است كسي كه اين گفتار مرا رد كند و با آن موافق نباشد.بدانيد كه جبرئيل از جانب خداوند اين خبر را براي من آورده است و مي گويد:«هر كس با علي دشمني كند و ولايت او را نپذيرد لعنت و غضب من بر او باد».هر كس ببيند براي فردا چه پيش فرستاده است.از خدا بترسيد كه با علي مخالفت كنيد و در نتيجه قدمي بعد از ثابت بودن آن بلغزد،خداوند ازآنچه انجام مي دهيد آگاه است.

اي مردم،او(علي)«جنب الله»است كه خداوند در كتاب عزيزش ذكر كرده و درباره كسي كه با او مخالفت كند فرموده است:«ان تقول نفس يا حسرتا علي ما فرطت في جنب الله»،«اي حسرت بر آنچه درباره جنب خداوند تفريط و كوتاهي كردم».

اي مردم،قرآن را تدبر نمائيد و آيات آن را بفهميد و در محكمات آن نظر كنيد و بدنبال متشابه آن نرويد.بخدا قسم، باطن آن را براي شما بيان نمي كند و تفسيرش را برايتان روشن نمي كند مگر اين شخصي كه من دست او را مي گيرم و او را بسوي خود بالا مي برم و بازوي او را مي گيرم و با دو دستم او را بلند مي كنم و به شما مي فهمانم كه«هر كس من صاحب اختيار اويم اين علي صاحب اختيار او است».و

او علي بن ابي طالب برادر و جانشين من است،ولايت او از جانب خداوند عز و جل است كه بر من نازل كرده است.

اي مردم،علي و پاكان از فرزندانم از نسل او ثقل اصغرند و قرآن ثقل اكبر است.هر يك از اين دواز ديگري خبر مي دهد و با آن موافق است.آنها از يكديگر جدا نمي شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند. بدانيد كه آنان امين هاي خداوند بين مردم و حاكمان او در زمين هستند.

بدانيد كه من ادا نمودم،بدانيد كه من ابلاغ كردم،بدانيد كه من شنوانيدم،بدانيد كه من روشن نمودم،بدانيد كه خداوند فرموده است و من از جانب خداوند عز و جل مي گويم،بدانيد كه امير المؤمنيني جز اين برادرم نيست.بدانيد كه امير المؤمنين بودن بعد از من براي احدي جز او حلال نيست.

4 معرفي و بلند كردن امير المؤمنين(ع) بدست پيامبر(ص)

سپس پيامبر(ص)دستش را بر بازوي علي(ع)زد و آنحضرت را بلند كرد. و اين در حالي بود كه امير المؤمنين(ع) از زماني كه پيامبر(ص) بر فراز منبر آمده بود يك پله پائين تر از مكان حضرت ايستاده بود و نسبت به صورت حضرت به طرف راست مايل بود كه گويي هر دو در يك مكان ايستاده اند.

پس پيامبر(ص)با دستش او را بلند كرد و هر دو دست را به سوي آسمان باز نمود و علي(ع)را از جا بلند نمود تا حدي كه پاي آنحضرت موازي زانوي پيامبر(ص)رسيد.سپس فرمود:

اي مردم،اين علي است برادر من و وصي من و جامع علم من، و جانشين من در امتم بر آنان كه به من ايمان آورده اند، و جانشين من در تفسير كتاب

خداوند عز و جل و دعوت به آن، و عمل كننده به آنچه او را راضي مي كند، و جنگ كننده با دشمنان خدا و دوستي كننده بر اطاعت او و نهي كننده از معصيت او. اوست خليفه رسول خدا، و اوست اميرالمؤمنين و امام هدايت كننده از طرف خداوند، و اوست قاتل ناكثان و قاسطان و مارقان به امر خداوند.

خداوند مي فرمايد:«ما يبدل القول لدي»،«سخن در پيشگاه من تغيير نمي پذيرد»، پروردگارا، به امر تو مي گويم:«خداوندا دوست بدار هر كس علي را دوست بدارد و دشمن بدار هر كس علي را دشمن بدارد.و ياري كن هر كس علي را ياري كندو خوار كن هر كس علي را خوار كند،و لعنت نما هر كس علي را انكار كندو غضب نما بر هر كس كه حق علي را انكار نمايد».

پروردگارا،تو هنگام روشن شدن اين مطلب و منصوب نمودن علي در اين روز اين آيه را درباره او نازل كردي:«اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الإسلام دينا» .«و من يبتغ غير الإسلام دينا فلن يقبل منه و هو في الآخرة من الخاسرين».«امروز دين شما را برايتان كامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و اسلام را بعنوان دين شما راضي شدم»،«و هر كس ديني غير از اسلام انتخاب كند هرگز از او قبول نخواهد شد و او در آخرت از زيانكاران خواهد بود».پروردگارا، تو را شاهد مي گيرم كه من ابلاغ نمودم.

5 تأكيد بر توجه امت به مسئله امامت

اي مردم، خداوند دين شما را با امامت او كامل نمود، پس هر كس اقتدا نكند به او و به

كساني كه جانشين او از فرزندان من و از نسل او هستند تا روز قيامت و روز رفتن به پيشگاه خداوند عز و جل،چنين كساني اعمالشان در دنيا و آخرت از بين رفته و در آتش دائمي خواهند بود.عذاب از آنان تخفيف نمي يابد و به آنها مهلت داده نمي شود.

اي مردم،اين علي است كه ياري كننده ترين شما نسبت بمن و سزاوارترين شما به من و نزديك ترين شما به من و عزيزترين شما نزد من است.خداوند عز و جل و من از او راضي هستيم. هيچ آيه رضايتي در قرآن نازل نشده است مگر درباره او، و هيچگاه خداوند مؤمنين را مورد خطاب قرار نداده مگر آنكه ابتدا او مخاطب بوده است،و هيچ آيه مدحي در قرآن نيست مگر درباره او، و خداوند در سوره«هل اتي علي الإنسان…»شهادت به بهشت نداده مگر براي او و اين سوره را درباره غير او نازل نكرده و با اين سوره جز او را مدح نكرده است.

اي مردم،او ياري دهنده دين خدا و دفاع كننده از رسول خدا است،و اوست با تقواي پاكيزه هدايت كننده هدايت شده.پيامبرتان بهترين پيامبر و وصيتان بهترين وصي و فرزندان او بهترين اوصياء هستند.

اي مردم،نسل هر پيامبري از صلب خود او هستند ولي نسل من از صلب امير المؤمنين علي است .

اي مردم،شيطان آدم را با حسد از بهشت بيرون كرد.مبادا به علي حسد كنيد كه اعمالتان نابود شود و قدمهايتان بلغزد.آدم بخاطر يك گناه بزمين فرستاده شد در حاليكه انتخاب شده خداوند عز و جل بود،پس شما چگونه خواهيد بود در حاليكه شمائيد و در بين شما دشمنان خدا هستند .

بدانيد كه با علي دشمني نمي كند مگر شقي و با علي دوستي نمي كند مگر با تقوي، و به او ايمان نمي آورد مگر مؤمن مخلص. بخدا قسم درباره علي نازل شده است سوره«و العصر»:«بسم الله الرحمان الرحيم، و العصر،ان الإنسان لفي خسر»،«قسم به عصر،انسان در زيان است» مگر علي كه ايمان آورد و به حق و صبر توصيه كرد.

اي مردم،من خدا را شاهد گرفتم و رسالتم را به شما ابلاغ نمودم،و بر عهده رسول جز ابلاغ روشن چيزي نيست.اي مردم از خدا بترسيد آنطور كه بايد ترسيد و از دنيا نرويد مگر آنكه مسلمان باشيد.

6 اشاره به كارشكنيهاي منافقين

اي مردم،«ايمان آوريد به خدا و رسولش و به نوري كه همراه او نازل شده است،قبل از آنكه هلاك كنيم وجوهي را و آن صورتها را به پشت بر گردانيم يا آنان را مانند اصحاب سبت لعنت كنيم». بخدا قسم، از اين آيه قصد نشده است مگر قومي از اصحابم كه آنان را به اسم و نسبشان مي شناسم ولي مأمورم كه از آنان پرده پوشي كنم.پس هر كس عمل كند مطابق آنچه در قلبش از حب يا بغض نسبت به علي مي يابد.

اي مردم،نور از جانب خداوند عز و جل در من نهاده شده و سپس در علي بن ابي طالب و بعد در نسل او تا مهدي قائم كه حق خداوند و هر حقي كه براي ما باشد مي گيرد،چرا كه خداوند عز و جل ما را بر كوتاهي كنندگان و بر معاندان و مخالفان و خائنان و گناهكاران و ظالمان و غاصبان از همه عالميان حجت قرار داده است.

اي مردم،شما را مي

ترسانم و انذار مي نمايم كه من رسول خدا هستم و قبل از من پيامبران بوده اند،آيا اگر من بميرم يا كشته شوم شما عقب گرد مي نمائيد؟هر كس به عقب برگردد به خدا ضرري نمي رساند،و خدا بزودي شاكرين و صابرين را پاداش مي دهد.بدانيد كه علي است توصيف شده به صبر و شكر و بعد از او فرزندانم از نسل او چنين اند.

اي مردم،با اسلامتان بر من منت مگذاريد،بلكه بر خدا منت نگذراريد، كه اعمالتان را نابود مي نمايد و بر شما غضب مي كند و شما را به شعله اي از آتش و مس (گداخته) مبتلا مي كند،پروردگار شما در كمين است.

اي مردم،بعد از من اماماني خواهند بود كه به آتش دعوت مي كنند و روز قيامت كمك نمي شوند .اي مردم،خداوند و من از آنان بيزار هستيم.اي مردم،آنان و يارانشان و تابعينشان و پيروانشان در پائين ترين درجه آتش اند و چه بد است جاي متكبران. بدانيد كه آنان«اصحاب صحيفه»هستند،پس هر يك از شما در صحيفه خود نظر كند.

راوي مي گويد:وقتي پيامبر(ص)نام«اصحاب صحيفه»را آورد اكثر مردم منظور حضرت از اين كلام را نفهميدند و برايشان سؤال انگيز شد و فقط عده كمي مقصود حضرت را فهميدند.

اي مردم،من امر خلافت را بعنوان امامت و وراثت آن در نسل خودم تا روز قيامت به وديعه مي سپارم،و من رسانيدم آنچه مأمور به ابلاغش بودم تا حجت باشد بر حاضر و غائب و بر همه كساني كه حضور دارند يا ندارند،بدنيا آمده اند يا نيامده اند.پس حاضران به غائبان و پدران به فرزندان تا روز قيامت برسانند.

و بزودي امامت را بعد از من بعنوان

پادشاهي و با ظلم و زور مي گيرند.خداوند غاصبين و تعدي كنندگان را لعنت كند.و در آن هنگام استاي جن و انسكه مي ريزد براي شما آنكه بايد بريزد و مي فرستد بر شما شعله اي از آتش و مس(گداخته)و نمي توانيد آنرا از خود دفع كنيد .

اي مردم،خداوند عز و جل شما را به حال خود رها نخواهد كرد تا آنكه خبيث را از پاكيزه جدا كند،و خداوند شما را بر غيب مطلع نمي كند.

اي مردم،هيچ سرزمين آبادي نيست مگر آنكه در اثر تكذيب(اهل آن آيات الهي را)خداوند قبل از روز قيامت آنها را هلاك خواهد كرد و آنرا تحت حكومت حضرت مهدي خواهد آورد،و خداوند و عده خودرا عملي مي نمايد.

اي مردم،قبل از شما اكثر پيشينيان هلاك شدند،و خداوند آنها را هلاك نمود و اوست كه آيندگان را هلاك خواهد كرد.خداي تعالي مي فرمايد«ألم نهلك الأولين،ثم نتبعهم الاخرين،كذلك نفعل بالمجرمين،و يل يومئذ للمكذبين»،«آيا ما پيشينيان را هلاك نكرديم؟آيا در پي آنان ديگران را نفرستاديم؟ما با مجرمان چنين مي كنيم.واي برمكذبين در آن روز».

اي مردم،خداوند مرا امر و نهي نموده است،و من هم به امر الهي علي را امر و نهي نموده ام،و علم امر و نهي نزد اوست.پس امر او را گوش دهيد تا سلامت بمانيد،و او را اطاعت كنيد تا هدايت شويد و نهي او را قبول كنيد تا در راه درست باشيد،و به سوي مقصد ومراد او برويد و راههاي بيگانه،شما را از راه او منحرف نكند.

7 پيروان اهل بيت(ع)و دشمنان ايشان

اي مردم،من راه مستقيم خداوند هستم كه شما را به تبعيت آن امر نموده،و سپس علي بعد از من،و سپس

فرزندانم از نسل او كه امامان هدايت اند،به حق هدايت مي كنند و بياري حق به عدالت رفتار مي كنند.

سپس حضرت چنين خواندند:«بسم الله الرحمان الرحيم،الحمد لله رب العالمين…»تا آخر سوره حمد و سپس فرمودند:

اين سوره درباره من نازل شده،و بخدا قسم درباره ايشان(امامان)نازل شده است.بطور عموم شامل آنهاست و بطور خاص درباره آنان است.ايشان دوستان خدايند كه ترسي بر آنان نيست و محزون نمي شوند،بدانيد كه حزب خداوند غالب هستند.

بدانيد كه دشمنان ايشان سفهاء گمراه و برادران شياطين اند كه اباطيل را از روي غرور به يكديگر مي رسانند.

بدانيد كه دوستان ايشان(اهل بيت)كساني اند كه خداوند در كتابش آنان را ياد كرده و فرموده است:«لا تجد قوما يؤمنون بالله و اليوم الآخر يوادون من حاد الله و رسوله و لو كانوا آبائهم او ابنائهم او إخوانهم او عشيرتهم،اولئك كتب في قلوبهم الايمان…»تا آخر آيه،«نمي يابي قومي را كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده باشند،و در عين حال با كساني كه با خدا و رسولش ضديت دارند روي دوستي داشته باشند،اگر چه پدرانشان يا فرزندانشان يا برادرانشان يا فاميلشان باشند.آنان اند كه ايمان در قلوبشان نوشته شده است…»

بدانيد كه دوستان ايشان(اهل بيت)كساني اند كه خداوند عز و جل آنان را توصيف كرده و فرموده است:«الذين آمنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم اولئك لهم الأمن و هم مهتدون»«كساني كه ايمان آورده اند و ايمانشان را با ظلم نپوشانده اند،آنان اند كه بر ايشان امان است و آنان هدايت يافتگان اند».

بدانيد كه دوستان ايشان كساني اند كه ايمان آورده اند و به شك نيفتاده اند.

بدانيد كه دوستان ايشان كساني اند كه با سلامتي و در

حال امن وارد بهشت مي شوند و ملائكه با سلام به ملاقات آنان مي آيند و مي گويند:«سلام بر شما پاكيزه شديد،پس براي هميشه داخل بهشت شويد».

بدانيد كه دوستان ايشان كساني هستند كه بهشت براي آنان است و در آن بدون حساب روزي داده مي شوند.

بدانيد كه دشمنان ايشان (اهل بيت) كساني اند كه به شعله هاي آتش وارد مي شوند،بدانيد كه دشمنان ايشان كساني اند كه از جهنم در حالي كه مي جوشد صداي وحشتناكي مي شوند و شعله كشيدن آنرا مي بينند.

بدانيد كه دشمنان ايشان كساني اند كه خداوند درباره آنان فرموده است«كلما دخلت امة لعنت اختها…»تا آخر آيه،«هر گروهي كه داخل(جهنم)مي شود همتاي خود را لعنت مي كند…».

بدانيد كه دشمنان ايشان كساني اند كه خداوند عز و جل مي فرمايد:

«كلما القي فيها فوج سألهم خزنتها الم يأتكم نذير،قالوا بلي قد جاءنا نذير فكذبنا و قلنا ما نزل الله من شيي ء،ان انتم الا في ضلال كبير… فسحقا لأصحاب السعير»،«هر گاه گروهي(از ايشان)را در جهنم مي اندازند خزانه داران دوزخ از ايشان مي پرسند:آيا ترساننده اي براي شما نيامد؟مي گويند:بلي،براي ما نذير و ترساننده آمد ولي ما او را تكذيب كرديم و گفتيم:خداوند هيچ چيز نازل نكرده است،و شما در گمراهي بزرگ هستيد…پس دور باشند اصحاب آتش».

بدانيد كه دوستان ايشان(اهل بيت)كساني هستند كه در پنهاني از پروردگارشان مي ترسند و براي آ نان مغفرت و اجر بزرگ است.

اي مردم،چقدر فاصله است بين شعله هاي آتش و بين اجر بزرگ!اي مردم،دشمن ما كسي است كه خداوند او را مذمت و لعنت نموده،و دوست ما آن كسي است كه خداوند او را مدح نموده و

دوستش بدارد.

اي مردم،بدانيد كه من نذير و ترساننده ام و علي هدايت كننده است.

اي مردم،من پيامبرم و علي جانشين من است.

اي مردم،بدانيد كه من پيامبرم و علي امام و وصي بعد از من است،و امامان بعد از او فرزندان او هستند.بدانيد كه من پدر آنانم و آنها از صلب او بوجود مي آيند.

8 حضرت مهدي عجل الله فرجه

بدانيد كه آخرين امامان،مهدي قائم از ماست.اوست غالب بر اديان،اوست انتقام گيرنده از ظالمين،اوست فاتح قلعه ها و منهدم كننده آنها،اوست غالب بر هر قبيله اي از هل شرك و هدايت كننده آنان.

بدانيد كه اوست گيرنده انتقام هر خوني از اولياء خدا.اوست ياري دهنده دين خدا.

بدانيد كه اوست استفاده كننده از دريايي عميق.اوست كه هر صاحب فضيلتي را بقدر فضلش و هر صاحب جهالتي را بقدر جهلش نشانه مي دهد.اوست انتخاب شده و اختيار شده خداوند.اوست وارث هر عملي و احاطه دارنده به هر فهمي.

بدانيد كه اوست خبر دهنده از پروردگارش، و بالابرنده آيات الهي.اوست هدايت يافته محكم بنيان.اوست كه كارها به او سپرده شده است.

اوست كه پيشينيان به او بشارت داده اند،اوست كه بعنوان حجت باقي مي ماند و بعد از او حجتي نيست.هيچ حقي نيست مگر همراه او،و هيچ نوري نيست مگر نزد او.

بدانيد او كسي است كه غالب بر او نيست و كسي بر ضد او كمك نمي شود.اوست ولي خدا در زمين و حكم كننده او بين خلقش و امين او بر نهان و آشكارش.

9 مطرح كردن بيعت

اي مردم،من برايتان روشن كردم و به شما فهمانيدم،و اين علي است كه بعد از من به شما مي فهماند.

بدانيد كه من بعد از پايان خطابه ام

شما را به دست دادن با من بعنوان بيعت با او و اقرار به او،و بعد از من به دست دادن با خود او فرا مي خوانم.

بدانيد كه من با خدا بيعت كرده ام و علي با من بيعت كرده است،و من از جانب خداوند براي او از شما بيعت مي گيرم(خداوند مي فرمايد:)«ان الذين يبايعونك انما يبايعون الله،يد الله فوق ايديهم،فمن نكث فانما ينكث علي نفسه،و من أوفي بما عاهد عليه الله فسيؤتيه اجرا عظيما»،«كساني كه با تو بيعت مي كنند در واقع با خدا بيعت مي كنند،دست خداوند بر روي دست آنان است.پس هر كس بيعت را بشكند اين شكستن بر ضرر خود اوست،و هر كس به آنچه با خدا عهد بسته وفادار باشد خداوند به او اجر عظيمي عنايت خواهد كرد».

10 حلال و حرام،واجبات و محرمات

اي مردم،حج و عمره از شعائر الهي هستند،(خداوند مي فرمايد:)«فمن حج البيت او اعتمر فلا جناح عليه ان يطوف بهما»تا آخر آيه،«پس هر كس به خانه خدا بعنوان حج يا عمره بيايد براي او اشكالي نيست كه بر صفا و مروه بسيار طواف كند».

اي مردم،به حج خدا برويد.هيچ خانداني به خانه خدا وارد نمي شوند مگر آنكه مستغني مي گردند و شاد مي شوند،وء هيچ خانداني آنرا ترك نمي كنند مگر آنكه منقطع مي شوند و فقير مي گردند .اي مردم،هيچ مؤمني در موقف(عرفات،مشعر،مني)وقوف نمي كند مگر آنكه خداوند گناهان گذشته او را تا آن وقت مي آمرزد،و هر گاه كه حجش پايان يافت اعمالش را از سر مي گيرد.

اي مردم،حاجيان كمك مي شوند و آنچه خرج مي كنند به آنان بر مي گردد،و خداوند جزاي محسنين

را ضايع نمي نمايد.

اي مردم،با دين كامل و با تفقه و فهم به حج خانه خدا برويد و از آن مشاهد مشرفه جز با توبه و دست كشيدن از گناه بر مگرديد.

اي مردم،نماز را بپا داريد و زكات را بپردازيد همانطور كه خداوند عز و جل به شما فرمان داده است و اگر زمان طويلي بر شما گذشت و كوتاهي نموديد يا فراموش كرديد،علي صاحب اختيار شما است و براي شما بيان مي كند،او كه خداوند عز و جل بعد از من بعنوان امين بر خلقش او را منصوب نموده است.او از من است و من از اويم.

او و آنانكه از نسل من اند از آنچه سؤال كنيد به شما خبر مي دهند و آنچه را نمي دانيد براي شما بيان مي كنند.

بدانيد كه حلال و حرام بيش از آن است كه من همه آنها را بشمارم و معرفي كنم و بتوانم در يك مجلس به همه حلالها دستور دهم و از همه حرامها نهي كنم.پس مأمورم كه از شما بيعت بگيرم و با شما دست بدهم بر اينكه قبول كنيد آنچه از طرف خداوند عز و جل درباره امير المؤمنين علي و جانشينان بعد از او آورده ام كه آنان از نسل من و اويند،(و آن موضوع)امامتي است كه فقط در آنها بپا خواهد بود،و آخر ايشان مهدي است تا روزي كه خداي مدبر قضا و قدر را، ملاقات كند.

اي مردم،هر حلالي كه شما را بدان راهنمايي كردم و هر حرامي كه شما را از آن نهي نمودم،هرگز از آنها برنگشته ام و تغيير نداده ام.اين مطلب را بياد داشته باشيد و آنرا حفظ

كنيد و به يكديگر سفارش كنيد،و آنرا تبديل نكنيد و تغيير ندهيد.

من سخن خود را تكرار مي كنم:نماز را بپا داريد و زكات را بپردازيد و به كار نيك امر كنيد و از منكرات نهي نمائيد.

بدانيد كه بالاترين امر بمعروف آنست كه سخن مرا بفهميد و آنرا به كساني كه حاضر نيستند برسانيد و او را از طرف من به قبولش امر كنيد و از مخالفتش نهي نمائيد،چرا كه اين دستوري از جانب خداوند عز و جل و از نزد من است،و هيچ امر بمعروف و نهي از منكري نمي شود مگر با امام معصوم.

اي مردم،قرآن به شما مي شناساند كه امامان بعد از علي فرزندان او هستند و من هم به شما شناساندم كه آنان از نسل من و از نسل اويند.

آنجا كه خداوند در كتابش مي فرمايد:«و جعلها كلمة باقية في عقبه»،«آن(امامت)را بعنوان كلمه باقي در نسل او قرار داد»،و من نيز به شما گفتم:«اگر به آن دو(قرآن و اهل بيت)تمسك كنيد هرگز گمراه نمي شويد».

اي مردم،تقوي را تقوي را.از قيامت بر حذر باشيد همانگونه كه خداي عز و جل فرموده:«إن زلزلة الساعة شيي ء عظيم»،«زلزله قيامت شيئ عظيمي است».

مرگ و معاد و حساب و ترازوهاي الهي و حسابرسي در پيشگاه رب العالمين و ثواب و عقاب را بياد آوريد.هر كس حسنه با خود بياورد طبق آن ثواب داده مي شود،و هر كس گناه بياورد در بهشت او را نصيبي نخواهد بود.

11 بيعت گرفتن رسمي

اي مردم،شما بيش از آن هستيد كه با يك دست و در يك زمان با من دست دهيد،و پروردگارم مرا مأمور كرده است كه از زبان شما اقرار بگيرم

در باره آنچه منعقد نمودم براي علي امير المؤمنين و اماماني كه بعد از او مي آيند و از نسل من و اويند،چنانكه بشما فهماندم كه فرزندان من از صلب اويند.

پس همگي چنين بگوئيد:

«ما شنيديم و اطاعت مي كنيم و راضي هستيم و سر تسليم فرود مي آوريم درباره آنچه از جانب پروردگار ما و خودت بما رساندي درباره امر امامت اماممان علي امير المؤمنين و اماماني كه از صلب او بدنيا مي آيند.بر اين مطلب با قلبهايمان و با جانمان و با زبانمان و با دستانمان با تو بيعت مي كنيم.بر اين عقيده زنده ايم و با آن مي ميريم و(روز قيامت)با آن محشور مي شويم.تغيير نخواهيم داد و تبديل نمي كنيم و شك نمي كنيم و انكار نمي نمائيم و ترديد به دل راه نمي دهيم و از اين قول بر نمي گرديم و پيمان را نمي شكنيم.

تو ما را به موعظه الهي نصيحت نمودي درباره علي امير المؤمنين و اماماني كه گفتي بعد از او از نسل تو و فرزندان اويند،يعني حسن و حسين و آنانكه خداوند بعد از آن دو منصوب نموده است.

پس براي آنان عهد و پيمان از ما گرفته شد،از قلبهايمان و جانهايمان و زبانهايمان و ضمائرمان و دستهايمان.هر كس توانست با دست بيعت مي نمايد و گر نه با زبانش اقرار مي كند.هرگز در پي تغيير اين عهد نيستيم و خداوند(در اين باره)از نفسهايمان دگرگوني نبيند.

ما اين مطالب را از قول تو به نزديك و دور از فرزندانمان و فاميلمان مي رسانيم،و خدا را بر آن شاهد مي گيريم.خداوند در شاهد بودن كفايت مي كند و تو نيز

بر اين اقرار ما شاهد هستي».

اي مردم،چه مي گوئيد؟خداوند هر صدايي را و پنهاني هاي هر كسي را مي داند.پس هر كس هدايت يافت بنفع خودش است و هر كس گمراه شد به ضرر خودش گمراه شده است،و هر كس بيعت كند با خداوند بيعت مي كند،دست خداوند بر روي دست آنها(بيعت كنندگان)است.

اي مردم،با خدا بيعت كنيد و با من بيعت نمائيد و با علي امير المؤمنين و حسن و حسين و امامان از ايشان در دنيا و آخرت،بعنوان امامتي كه در نسل ايشان باقي است بيعت كنيد .خداوند غدر كنندگان(بيعت شكنان)را هلاك و وفاداران را مورد رحمت قرار مي دهد.و هر كس بيعت را بشكند به ضرر خويش شكسته است،و هر كس به آنچه با خدا پيمان بسته وفا كند خداوند به او اجر عظيمي عنايت مي فرمايد.

اي مردم،آنچه به شما گفتم بگوئيد(تكرار كنيد)،و به علي بعنوان«امير المؤمنين»سلام كنيد و بگوئيد«شنيديم و اطاعت كرديم،پروردگارا مغفرت تو را مي خواهيم و بازگشت بسوي توست» .و بگوئيد:«حمد و سپاس خداي را كه ما را به اين هدايت كرد،و اگر خداوند هدايت نمي كرد ما هدايت نمي شديم…».

اي مردم،فضائل علي بن ابي طالب نزد خداوندكه در قرآن آنرا نازل كردهبيش از آن است كه همه را در يك مجلس بشمارم،پس هر كس درباره آنها بشما خبر داد و معرفت آنرا داشت او را تصديق كنيد.

اي مردم،هر كس خدا و رسولش و علي و اماماني را كه ذكر كردم اطاعت كند به رستگاري بزرگ دست يافته است.

اي مردم،كساني كه براي بيعت با او و قبول ولايت او و سلام كردن بعنوان«امير المؤمنين»با او،سبقت بگيرند آنان رستگارانند و در

باغهاي نعمت خواهند بود.

اي مردم،سخني بگوئيد كه بخاطر آن خداوند از شما راضي شود،و اگر شما و همه كساني كه در زمين هستند كافر شوند بخدا ضرري نمي رسانند.

خدايا،بخاطر آنچه ادا كردم و امر نمودم مؤمنين را بيامرز،و بر منكرين كه كافرند غضب نما،و حمد و سپاس مخصوص خداوند عالم است.

متن كامل خطابه غدير به عربي

؛ خطبه رسول الله في يوم الغدير باللغه العربيه

اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي عَلا في تَوَحُّدِهِ وَ دَنا في تَفَرُّدِهِ وَجَلَّ في سُلْطانِهِ وَعَظُمَ في اَرْكانِهِ، وَاَحاطَ بِكُلِّ شَيءٍ عِلْماً وَ هُوَ في مَكانِهِ وَ قَهَرَ جَميعَ الْخَلْقِ بِقُدْرَتِهِ وَ بُرْهانِهِ،حَميداً لَمْ يَزَلْ، مَحْموداً لايَزالُ (وَ مَجيداً لايَزولُ، وَمُبْدِئاً وَمُعيداً وَ كُلُّ أَمْرٍ إِلَيْهِ يَعُودُ). بارِئُ الْمَسْمُوكاتِ وَداحِي الْمَدْحُوّاتِ وَجَبّارُ الْأَرَضينَ وَ السّماواتِ، قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ، رَبُّ الْمَلائكَةِ وَالرُّوحِ، مُتَفَضِّلٌ عَلي جَميعِ مَنْ بَرَأَهُ، مُتَطَوِّلٌ عَلي جَميعِ مَنْ أَنْشَأَهُ. يَلْحَظُ كُلَّ عَيْنٍ وَالْعُيُونُ لاتَراهُ. كَريمٌ حَليمٌ ذُوأَناتٍ، قَدْ وَسِعَ كُلَّ شَيءٍ رَحْمَتُهُ وَ مَنَّ عَلَيْهِمْ بِنِعْمَتِهِ. لا يَعْجَلُ بِانْتِقامِهِ، وَلايُبادِرُ إِلَيْهِمْ بِمَا اسْتَحَقُّوا مِنْ عَذابِهِ. قَدْفَهِمَ السَّرائِرَ وَ عَلِمَ الضَّمائِرَ، وَلَمْ تَخْفَ عَلَيْهِ اَلْمَكْنوناتُ ولا اشْتَبَهَتْ عَلَيْهِ الْخَفِيّاتُ. لَهُ الْإِحاطَةُ بِكُلِّ شَيءٍ، والغَلَبَةُ علي كُلِّ شَيءٍ والقُوَّةُ في كُلِّ شَئٍ والقُدْرَةُ عَلي كُلِّ شَئٍ وَلَيْسَ مِثْلَهُ شَيءٌ. وَ هُوَ مُنْشِئُ الشَّيءِ حينَ لاشَيءَ دائمٌ حَي وَقائمٌ بِالْقِسْطِ، لاإِلاهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزيزُالْحَكيمُ. جَلَّ عَنْ أَنْ تُدْرِكَهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ وَ هُوَاللَّطيفُ الْخَبيرُ. لايَلْحَقُ أَحَدٌ وَصْفَهُ مِنْ مُعايَنَةٍ، وَلايَجِدُ أَحَدٌ كَيْفَ هُوَمِنْ سِرٍ وَ عَلانِيَةٍ إِلاّ بِمادَلَّ عَزَّوَجَلَّ عَلي نَفْسِهِ. وَأَشْهَدُ أَنَّهُ الله ألَّذي مَلَأَ الدَّهْرَ قُدْسُهُ، وَالَّذي يَغْشَي الْأَبَدَ نُورُهُ، وَالَّذي يُنْفِذُ أَمْرَهُ بِلامُشاوَرَةِ مُشيرٍ وَلامَعَهُ شَريكٌ في تَقْديرِهِ وَلايُعاوَنُ في تَدْبيرِهِ. صَوَّرَ مَا ابْتَدَعَ

عَلي غَيْرِ مِثالٍ، وَ خَلَقَ ما خَلَقَ بِلامَعُونَةٍ مِنْ أَحَدٍ وَلا تَكَلُّفٍ وَلاَ احْتِيالٍ. أَنْشَأَها فَكانَتْ وَ بَرَأَها فَبانَتْ. فَهُوَالله الَّذي لا إِلاهَ إِلاَّ هُوالمُتْقِنُ الصَّنْعَةَ، اَلْحَسَنُ الصَّنيعَةِ، الْعَدْلُ الَّذي لايَجُوُر، وَالْأَكْرَمُ الَّذي تَرْجِعُ إِلَيْهِ الْأُمُورُ. وَأَشْهَدُ أَنَّهُ الله الَّذي تَواضَعَ كُلُّ شَيءٍ لِعَظَمَتِهِ، وَذَلَّ كُلُّ شَيءٍ لِعِزَّتِهِ، وَاسْتَسْلَمَ كُلُّ شَيءٍ لِقُدْرَتِهِ، وَخَضَعَ كُلُّ شَيءٍ لِهَيْبَتِهِ. مَلِكُ الْاَمْلاكِ وَ مُفَلِّكُ الْأَفْلاكِ وَمُسَخِّرُالشَّمْسِ وَالْقَمَرِ، كُلٌّ يَجْري لاَِجَلٍ مُسَمّي. يُكَوِّرُالَّليْلَ عَلَي النَّهارِ وَيُكَوِّرُالنَّهارَ عَلَي الَّليْلِ يَطْلُبُهُ حَثيثاً. قاصِمُ كُلِّ جَبّارٍ عَنيدٍ وَ مُهْلِكُ كُلِّ شَيْطانٍ مَريدٍ. لَمْ يَكُنْ لَهُ ضِدٌّ وَلا مَعَهُ نِدٌّ أَحَدٌ صَمَدٌ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفْواً أَحَدٌ. إلاهٌ واحِدٌ وَرَبٌّ ماجِدٌ يَشاءُ فَيُمْضي، وَيُريدُ فَيَقْضي، وَيَعْلَمُ فَيُحْصي، وَيُميتُ وَيُحْيي، وَيُفْقِرُ وَيُغْني، وَيُضْحِكُ وَيُبْكي، (وَيُدْني وَ يُقْصي) وَيَمْنَعُ وَ يُعْطي، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلي كُلِّ شَيءٍ قَديرٌ. يُولِجُ الَّليْلَ فِي النَّهارِ وَيُولِجُ النَّهارَ في الَّليْلِ، لاإِلاهَ إِلاّهُوَالْعَزيزُ الْغَفّارُ. مُسْتَجيبُ الدُّعاءِ وَمُجْزِلُ الْعَطاءِ، مُحْصِي الْأَنْفاسِ وَ رَبُّ الْجِنَّةِ وَالنّاسِ، الَّذي لايُشْكِلُ عَلَيْهِ شَيءٌ، وَ لايُضجِرُهُ صُراخُ الْمُسْتَصْرِخينَ وَلايُبْرِمُهُ إِلْحاحُ الْمُلِحّينَ. اَلْعاصِمُ لِلصّالِحينَ، وَالْمُوَفِّقُ لِلْمُفْلِحينَ، وَ مَوْلَي الْمُؤْمِنينَ وَرَبُّ الْعالَمينَ. الَّذِي اسْتَحَقَّ مِنْ كُلِّ مَنْ خَلَقَ أَنْ يَشْكُرَهُ وَيَحْمَدَهُ (عَلي كُلِّ حالٍ). أَحْمَدُهُ كَثيراً وَأَشْكُرُهُ دائماً عَلَي السَّرّاءِ والضَّرّاءِ وَالشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ، وَأُومِنُ بِهِ و بِمَلائكَتِهِ وكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ. أَسْمَعُ لاَِمْرِهِ وَاُطيعُ وَأُبادِرُ إِلي كُلِّ مايَرْضاهُ وَأَسْتَسْلِمُ لِماقَضاهُ، رَغْبَةً في طاعَتِهِ وَ خَوْفاً مِنْ عُقُوبَتِهِ، لاَِنَّهُ الله الَّذي لايُؤْمَنُ مَكْرُهُ وَلايُخافُ جَورُهُ. وَأُقِرُّلَهُ عَلي نَفْسي بِالْعُبُودِيَّةِ وَ أَشْهَدُ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ، وَأُؤَدّي ما أَوْحي بِهِ إِلَي حَذَراً مِنْ أَنْ لا أَفْعَلَ فَتَحِلَّ بي مِنْهُ قارِعَةٌ لايَدْفَعُها عَنّي أَحَدٌ وَإِنْ عَظُمَتْ حيلَتُهُ

وَصَفَتْ خُلَّتُهُ

- لاإِلاهَ إِلاَّهُوَ – لاَِنَّهُ قَدْأَعْلَمَني أَنِّي إِنْ لَمْ أُبَلِّغْ ما أَنْزَلَ إِلَي (في حَقِّ عَلِي) فَما بَلَّغْتُ رِسالَتَهُ، وَقَدْ ضَمِنَ لي تَبارَكَ وَتَعالَي الْعِصْمَةَ (مِنَ النّاسِ) وَ هُوَالله الْكافِي الْكَريمُ.

فَأَوْحي إِلَي: (بِسْمِ الله الرَّحْمانِ الرَّحيمِ، يا أَيُهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ – في عَلِي يَعْني فِي الْخِلاَفَةِ لِعَلِي بْنِ أَبي طالِبٍ – وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَالله يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ).

مَعاشِرَالنّاسِ، ما قَصَّرْتُ في تَبْليغِ ما أَنْزَلَ الله تَعالي إِلَي، وَ أَنَا أُبَيِّنُ لَكُمْ سَبَبَ هذِهِ الْآيَةِ: إِنَّ جَبْرئيلَ هَبَطَ إِلَي مِراراً ثَلاثاً يَأْمُرُني عَنِ السَّلامِ رَبّي – وَ هُوالسَّلامُ – أَنْ أَقُومَ في هذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ كُلَّ أَبْيَضَ وَأَسْوَدَ: أَنَّ عَلِي بْنَ أَبي طالِبٍ أَخي وَ وَصِيّي وَ خَليفَتي (عَلي أُمَّتي) وَالْإِمامُ مِنْ بَعْدي، الَّذي مَحَلُّهُ مِنّي مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسي إِلاَّ أَنَّهُ لانَبِي بَعْدي وَهُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَالله وَ رَسُولِهِ.

وَقَدْ أَنْزَلَ الله تَبارَكَ وَ تَعالي عَلَي بِذالِكَ آيَةً مِنْ كِتابِهِ (هِي): (إِنَّما وَلِيُّكُمُ الله وَ رَسُولُهُ وَالَّذينَ آمَنُواالَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ)، وَ عَلِي بْنُ أَبي طالِبٍ الَّذي أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَي الزَّكاةَ وَهُوَ راكِعٌ يُريدُالله عَزَّوَجَلَّ في كُلِّ حالٍ.

وَسَأَلْتُ جَبْرَئيلَ أَنْ يَسْتَعْفِي لِي (السَّلامَ) عَنْ تَبْليغِ ذالِكَ إِليْكُمْ – أَيُّهَاالنّاسُ – لِعِلْمي بِقِلَّةِ الْمُتَّقينَ وَكَثْرَةِ الْمُنافِقينَ وَإِدغالِ اللّائمينَ وَ حِيَلِ الْمُسْتَهْزِئينَ بِالْإِسْلامِ، الَّذينَ وَصَفَهُمُ الله في كِتابِهِ بِأَنَّهُمْ يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مالَيْسَ في قُلوبِهِمْ، وَيَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَالله عَظيمٌ.

وَكَثْرَةِ أَذاهُمْ لي غَيْرَ مَرَّةٍ حَتّي سَمَّوني أُذُناً وَ زَعَمُوا أَنِّي كَذالِكَ لِكَثْرَةِ مُلازَمَتِهِ إِيّي وَ إِقْبالي عَلَيْهِ (وَ هَواهُ وَ قَبُولِهِ مِنِّي) حَتّي أَنْزَلَ الله عَزَّوَجَلَّ في ذالِكَ (وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذونَ النَّبِي وَ يَقولونَ هُوَ

أُذُنٌ، قُلْ أُذُنُ – (عَلَي الَّذينَ يَزْعُمونَ أَنَّهُ أُذُنٌ) – خَيْرٍ لَكُمْ، يُؤْمِنُ بِالله وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنينَ) الآيَةُ.

وَلَوْشِئْتُ أَنْ أُسَمِّي الْقائلينَ بِذالِكَ بِأَسْمائهِمْ لَسَمَّيْتُ وَأَنْ أُوْمِئَ إِلَيْهِمْ بِأَعْيانِهِمْ لَأَوْمَأْتُ وَأَنْ أَدُلَّ عَلَيْهِمُ لَدَلَلْتُ، وَلكِنِّي وَالله في أُمورِهمْ قَدْ تَكَرَّمْتُ. وَكُلُّ ذالِكَ لايَرْضَي الله مِنّي إِلاّ أَنْ أُبَلِّغَ ما أَنْزَلَ الله إِلَي (في حَقِّ عَلِي)، ثُمَّ تلا: (يا أَيُّهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ – في حَقِّ عَلِي – وَ انْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَالله يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ). فَاعْلَمُوا مَعاشِرَ النّاسِ (ذالِكَ فيهِ وَافْهَموهُ وَاعْلَمُوا) أَنَّ الله قَدْ نَصَبَهُ لَكُمْ وَلِيّاً وَإِماماً فَرَضَ طاعَتَهُ عَلَي الْمُهاجِرينَ وَالْأَنْصارِ وَ عَلَي التّابِعينَ لَهُمْ بِإِحْسانٍ، وَ عَلَي الْبادي وَالْحاضِرِ، وَ عَلَي الْعَجَمِي وَالْعَرَبي، وَالْحُرِّ وَالْمَمْلوكِ وَالصَّغيرِ وَالْكَبيرِ، وَ عَلَي الْأَبْيَضِ وَالأَسْوَدِ، وَ عَلي كُلِّ مُوَحِّدٍ.

ماضٍ حُكْمُهُ، جازٍ قَوْلُهُ، نافِذٌ أَمْرُهُ، مَلْعونٌ مَنْ خالَفَهُ، مَرْحومٌ مَنْ تَبِعَهُ وَ صَدَّقَهُ، فَقَدْ غَفَرَالله لَهُ وَلِمَنْ سَمِعَ مِنْهُ وَ أَطاعَ لَهُ.

مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ آخِرُ مَقامٍ أَقُومُهُ في هذا الْمَشْهَدِ، فَاسْمَعوا وَ أَطيعوا وَانْقادوا لاَِمْرِ(الله) رَبِّكُمْ، فَإِنَّ الله عَزَّوَجَلَّ هُوَ مَوْلاكُمْ وَإِلاهُكُمْ، ثُمَّ مِنْ دونِهِ رَسولُهُ وَنَبِيُهُ الُْمخاطِبُ لَكُمْ، ثُمَّ مِنْ بَعْدي عَلي وَلِيُّكُمْ وَ إِمامُكُمْ بِأَمْرِالله رَبِّكُمْ، ثُمَّ الْإِمامَةُ في ذُرِّيَّتي مِنْ وُلْدِهِ إِلي يَوْمٍ تَلْقَوْنَ الله وَرَسولَهُ.

لاحَلالَ إِلاّ ما أَحَلَّهُ الله وَ رَسُولُهُ وَهُمْ، وَلاحَرامَ إِلاّ ما حَرَّمَهُ الله (عَلَيْكُمْ) وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ، وَالله عَزَّوَجَلَّ عَرَّفَنِي الْحَلالَ وَالْحَرامَ وَأَنَا أَفْضَيْتُ بِما عَلَّمَني رَبِّي مِنْ كِتابِهِ وَحَلالِهِ وَ حَرامِهِ إِلَيْهِ.

مَعاشِرَالنّاسِ، علي (فَضِّلُوهُ). مامِنْ عِلْمٍ إِلاَّ وَقَدْ أَحْصاهُ الله فِي، وَ كُلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ أَحْصَيْتُهُ في إِمامِ الْمُتَّقينَ، وَما مِنْ عِلْمٍ إِلاّ وَقَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِيّاً، وَ هُوَ الْإِمامُ الْمُبينُ (الَّذي

ذَكَرَهُ الله في سُورَةِ يس: (وَ كُلَّ شَيءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبينٍ).

مَعاشِرَالنَّاسِ، لاتَضِلُّوا عَنْهُ وَلاتَنْفِرُوا مِنْهُ، وَلاتَسْتَنْكِفُوا عَنْ وِلايَتِهِ، فَهُوَالَّذي يَهدي إِلَي الْحَقِّ وَيَعْمَلُ بِهِ، وَيُزْهِقُ الْباطِلَ وَيَنْهي عَنْهُ، وَلاتَأْخُذُهُ فِي الله لَوْمَةُ لائِمٍ. أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِالله وَ رَسُولِهِ (لَمْ يَسْبِقْهُ إِلَي الْايمانِ بي أَحَدٌ)، وَالَّذي فَدي رَسُولَ الله بِنَفْسِهِ، وَالَّذي كانَ مَعَ رَسُولِ الله وَلا أَحَدَ يَعْبُدُالله مَعَ رَسُولِهِ مِنَ الرِّجالِ غَيْرُهُ.

(أَوَّلُ النّاسِ صَلاةً وَ أَوَّلُ مَنْ عَبَدَالله مَعي. أَمَرْتُهُ عَنِ الله أَنْ يَنامَ في مَضْجَعي، فَفَعَلَ فادِياً لي بِنَفْسِهِ).

مَعاشِرَالنّاسِ، فَضِّلُوهُ فَقَدْ فَضَّلَهُ الله، وَاقْبَلُوهُ فَقَدْ نَصَبَهُ الله.

مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ إِمامٌ مِنَ الله، وَلَنْ يَتُوبَ الله عَلي أَحَدٍ أَنْكَرَ وِلايَتَهُ وَلَنْ يَغْفِرَ لَهُ، حَتْماً عَلَي الله أَنْ يَفْعَلَ ذالِكَ بِمَنْ خالَفَ أَمْرَهُ وَأَنْ يُعَذِّبَهُ عَذاباً نُكْراً أَبَدَا الْآبادِ وَ دَهْرَ الدُّهورِ. فَاحْذَرُوا أَنْ تُخالِفوهُ. فَتَصْلُوا ناراً وَقودُهَا النَّاسُ وَالْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرينَ.

مَعاشِرَالنّاسِ، بي – وَالله – بَشَّرَالْأَوَّلُونَ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالْمُرْسَلينَ، وَأَنَا – (وَالله) – خاتَمُ الْأَنْبِياءِ وَالْمُرْسَلينَ والْحُجَّةُ عَلي جَميعِ الَْمخْلوقينَ مِنْ أَهْلِ السَّماواتِ وَالْأَرَضينَ. فَمَنْ شَكَّ في ذالِكَ فَقَدْ كَفَرَ كُفْرَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولي وَ مَنْ شَكَّ في شَيءٍ مِنْ قَوْلي هذا فَقَدْ شَكَّ في كُلِّ ما أُنْزِلَ إِلَي، وَمَنْ شَكَّ في واحِدٍ مِنَ الْأَئمَّةِ فَقَدْ شَكَّ فِي الْكُلِّ مِنْهُمْ، وَالشَاكُّ فينا فِي النّارِ.

مَعاشِرَالنّاسِ، حَبانِي الله عَزَّوَجَلَّ بِهذِهِ الْفَضيلَةِ مَنّاً مِنْهُ عَلَي وَ إِحْساناً مِنْهُ إِلَي وَلا إِلاهَ إِلاّهُوَ، أَلا لَهُ الْحَمْدُ مِنِّي أَبَدَ الْآبِدينَ وَدَهْرَالدّاهِرينَ وَ عَلي كُلِّ حالٍ.

مَعاشِرَالنّاسِ، فَضِّلُوا عَلِيّاً فَإِنَّهُ أَفْضَلُ النَّاسِ بَعْدي مِنْ ذَكَرٍ و أُنْثي ما أَنْزَلَ الله الرِّزْقَ وَبَقِي الْخَلْقُ.

مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ، مَغْضُوبٌ مَغْضُوبٌ مَنْ رَدَّ عَلَي قَوْلي هذا وَلَمْ يُوافِقْهُ.

أَلا إِنَّ جَبْرئيلَ خَبَّرني عَنِ الله تَعالي بِذالِكَ وَيَقُولُ: «مَنْ

عادي عَلِيّاً وَلَمْ يَتَوَلَّهُ فَعَلَيْهِ لَعْنَتي وَ غَضَبي»، (وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوالله – أَنْ تُخالِفُوهُ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها – إِنَّ الله خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ).

مَعاشِرَ النَّاسِ، إِنَّهُ جَنْبُ الله الَّذي ذَكَرَ في كِتابِهِ العَزيزِ، فَقالَ تعالي (مُخْبِراً عَمَّنْ يُخالِفُهُ): (أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يا حَسْرَتا عَلي ما فَرَّطْتُ في جَنْبِ الله).

مَعاشِرَالنّاسِ، تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ وَ افْهَمُوا آياتِهِ وَانْظُرُوا إِلي مُحْكَماتِهِ وَلاتَتَّبِعوا مُتَشابِهَهُ، فَوَالله لَنْ يُبَيِّنَ لَكُمْ زواجِرَهُ وَلَنْ يُوضِحَ لَكُمْ تَفْسيرَهُ إِلاَّ الَّذي أَنَا آخِذٌ بِيَدِهِ وَمُصْعِدُهُ إِلي وَشائلٌ بِعَضُدِهِ (وَ رافِعُهُ بِيَدَي) وَ مُعْلِمُكُمْ: أَنَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِي مَوْلاهُ، وَ هُوَ عَلِي بْنُ أَبي طالِبٍ أَخي وَ وَصِيّي، وَ مُوالاتُهُ مِنَ الله عَزَّوَجَلَّ أَنْزَلَها عَلَي.

مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ عَلِيّاً وَالطَّيِّبينَ مِنْ وُلْدي (مِنْ صُلْبِهِ) هُمُ الثِّقْلُ الْأَصْغَرُ، وَالْقُرْآنُ الثِّقْلُ الْأَكْبَرُ، فَكُلُّ واحِدٍ مِنْهُما مُنْبِئٌ عَنْ صاحِبِهِ وَ مُوافِقٌ لَهُ، لَنْ يَفْتَرِقا حَتّي يَرِدا عَلَي الْحَوْضَ.

أَلا إِنَّهُمْ أُمَناءُ الله في خَلْقِهِ وَ حُكّامُهُ في أَرْضِهِ. أَلاوَقَدْ أَدَّيْتُ.

أَلا وَقَدْ بَلَّغْتُ، أَلاوَقَدْ أَسْمَعْتُ، أَلاوَقَدْ أَوْضَحْتُ، أَلا وَ إِنَّ الله عَزَّوَجَلَّ قالَ وَ أَنَا قُلْتُ عَنِ الله عَزَّوَجَلَّ، أَلاإِنَّهُ لا «أَميرَالْمُؤْمِنينَ» غَيْرَ أَخي هذا، أَلا لاتَحِلُّ إِمْرَةُ الْمُؤْمِنينَ بَعْدي لاَِحَدٍ غَيْرِهِ.

ثم قال: «ايهاالنَّاسُ، مَنْ اَوْلي بِكُمْ مِنْ اَنْفُسِكُمْ؟ قالوا: الله و رَسُولُهُ. فَقالَ: اَلا من كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلي مَوْلاهُ، اللهمَّ والِ مَنْ والاهُ و عادِ مَنْ عاداهُ وَانْصُرْمَنْ نَصَرَهُ واخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ. مَعاشِرَالنّاسِ، هذا عَلِي أخي وَ وَصيي وَ واعي عِلْمي، وَ خَليفَتي في اُمَّتي عَلي مَنْ آمَنَ بي وَعَلي تَفْسيرِ كِتابِ الله عَزَّوَجَلَّ وَالدّاعي إِلَيْهِ وَالْعامِلُ بِمايَرْضاهُ وَالُْمحارِبُ لاَِعْدائهِ وَالْمُوالي عَلي طاعَتِهِ وَالنّاهي عَنْ مَعْصِيَتِهِ. إِنَّهُ خَليفَةُ رَسُولِ الله وَ أَميرُالْمُؤْمِنينَ وَالْإمامُ الْهادي مِنَ الله،

وَ قاتِلُ النّاكِثينَ وَالْقاسِطينَ وَالْمارِقينَ بِأَمْرِالله. يَقُولُ الله: (مايُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَي).

بِأَمْرِكَ يارَبِّ أَقولُ: اَلَّلهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَعادِ مَنْ عاداهُ (وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ) وَالْعَنْ مَنْ أَنْكَرَهُ وَاغْضِبْ عَلي مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ.

اللهمَّ إِنَّكَ أَنْزَلْتَ الْآيَةَ في عَلِي وَلِيِّكَ عِنْدَتَبْيينِ ذالِكَ وَنَصْبِكَ إِيّاهُ لِهذَا الْيَوْمِ: (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً)، (وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَالْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ). اللهمَّ إِنِّي أُشْهِدُكَ أَنِّي قَدْ بَلَّغْتُ.

مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّما أَكْمَلَ الله عَزَّوَجَلَّ دينَكُمْ بِإِمامَتِهِ. فَمَنْ لَمْ يَأْتَمَّ بِهِ وَبِمَنْ يَقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدي مِنْ صُلْبِهِ إِلي يَوْمِ الْقِيامَةِ وَالْعَرْضِ عَلَي الله عَزَّوَجَلَّ فَأُولئِكَ الَّذينَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ (فِي الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ) وَ فِي النّارِهُمْ خالِدُونَ، (لايُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَلاهُمْ يُنْظَرونَ).

مَعاشِرَالنّاسِ، هذا عَلِي، أَنْصَرُكُمْ لي وَأَحَقُّكُمْ بي وَأَقْرَبُكُمْ إِلَي وَأَعَزُّكُمْ عَلَي، وَالله عَزَّوَجَلَّ وَأَنَاعَنْهُ راضِيانِ. وَ مانَزَلَتْ آيَةُ رِضاً (في الْقُرْآنِ) إِلاّ فيهِ، وَلا خاطَبَ الله الَّذينَ آمَنُوا إِلاّبَدَأ بِهِ، وَلانَزَلَتْ آيَةُ مَدْحٍ فِي الْقُرْآنِ إِلاّ فيهِ، وَلاشَهِدَ الله بِالْجَنَّةِ في (هَلْ أَتي عَلَي الْاِنْسانِ) إِلاّلَهُ، وَلا أَنْزَلَها في سِواهُ وَلامَدَحَ بِها غَيْرَهُ.

مَعاشِرَالنّاسِ، هُوَ ناصِرُ دينِ الله وَالُْمجادِلُ عَنْ رَسُولِ الله، وَ هُوَالتَّقِي النَّقِي الْهادِي الْمَهْدِي. نَبِيُّكُمْ خَيْرُ نَبي وَ وَصِيُّكُمْ خَيْرُ وَصِي (وَبَنُوهُ خَيْرُالْأَوْصِياءِ).

مَعاشِرَالنّاسِ، ذُرِّيَّةُ كُلِّ نَبِي مِنْ صُلْبِهِ، وَ ذُرِّيَّتي مِنْ صُلْبِ (أَميرِالْمُؤْمِنينَ) عَلِي.

مَعاشِرَ النّاسِ، إِنَّ إِبْليسَ أَخْرَجَ آدَمَ مِنَ الْجَنَّةِ بِالْحَسَدِ، فَلاتَحْسُدُوهُ فَتَحْبِطَ أَعْمالُكُمْ وَتَزِلَّ أَقْدامُكُمْ، فَإِنَّ آدَمَ أُهْبِطَ إِلَي الْأَرضِ بِخَطيئَةٍ واحِدَةٍ، وَهُوَ صَفْوَةُالله عَزَّوَجَلَّ، وَكَيْفَ بِكُمْ وَأَنْتُمْ أَنْتُمْ وَ مِنْكُمْ أَعْداءُالله،

أَلا وَ إِنَّهُ لايُبْغِضُ عَلِيّاً إِلاّشَقِي، وَ لايُوالي عَلِيّاً إِلاَّ تَقِي، وَ لايُؤْمِنُ بِهِ إِلاّ مُؤْمِنٌ مُخْلِصٌ.

وَ في عَلِي – وَالله – نَزَلَتْ سُورَةُ

الْعَصْر: (بِسْمِ الله الرَّحْمانِ الرَّحيمِ، وَالْعَصْرِ، إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ) (إِلاّ عَليّاً الّذي آمَنَ وَ رَضِي بِالْحَقِّ وَالصَّبْرِ).

مَعاشِرَالنّاسِ، قَدِ اسْتَشْهَدْتُ الله وَبَلَّغْتُكُمْ رِسالَتي وَ ما عَلَي الرَّسُولِ إِلاَّالْبَلاغُ الْمُبينُ.

مَعاشِرَالنّاسِ، (إتَّقُوالله حَقَّ تُقاتِهِ وَلاتَموتُنَّ إِلاّ وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ).

مَعاشِرَالنّاسِ، (آمِنُوا بِالله وَ رَسُولِهِ وَالنَّورِ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلي أَدْبارِها أَوْ نَلْعَنَهُمْ كَما لَعَنَّا أَصْحابَ السَّبْتِ). (بالله ما عَني بِهذِهِ الْآيَةِ إِلاَّ قَوْماً مِنْ أَصْحابي أَعْرِفُهُمْ بِأَسْمائِهِمْ وَأَنْسابِهِمْ، وَقَدْ أُمِرْتُ بِالصَّفْحِ عَنْهُمْ فَلْيَعْمَلْ كُلُّ امْرِئٍ عَلي مايَجِدُ لِعَلِي في قَلْبِهِ مِنَ الْحُبِّ وَالْبُغْضِ).

مَعاشِرَالنّاسِ، النُّورُ مِنَ الله عَزَّوَجَلَّ مَسْلوكٌ فِي ثُمَّ في عَلِي بْنِ أَبي طالِبٍ، ثُمَّ فِي النَّسْلِ مِنْهُ إِلَي الْقائِمِ الْمَهْدِي الَّذي يَأْخُذُ بِحَقِّ الله وَ بِكُلِّ حَقّ هُوَ لَنا، لاَِنَّ الله عَزَّوَجَلَّ قَدْ جَعَلَنا حُجَّةً عَلَي الْمُقَصِّرينَ وَالْمعُانِدينَ وَالُْمخالِفينَ وَالْخائِنينَ وَالْآثِمينَ وَالّظَالِمينَ وَالْغاصِبينَ مِنْ جَميعِ الْعالَمينَ.

مَعاشِرَالنّاسِ، أُنْذِرُكُمْ أَنّي رَسُولُ الله قَدْخَلَتْ مِنْ قَبْلِي الرُّسُلُ، أَفَإِنْ مِتُّ أَوْقُتِلْتُ انْقَلَبْتُمْ عَلي أَعْقابِكُمْ؟ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلي عَقِبَيْهِ فَلَنْهان يَضُرَّالله شَيْئاً وَسَيَجْزِي الله الشّاكِرينَ (الصّابِرينَ). أَلاوَإِنَّ عَلِيّاً هُوَالْمَوْصُوفُ بِالصَّبْرِ وَالشُّكْرِ، ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدي مِنْ صُلْبِهِ.

مَعاشِرَالنّاسِ، لاتَمُنُّوا عَلَي بِإِسْلامِكُمْ، بَلْ لاتَمُنُّوا عَلَي الله فَيُحْبِطَ عَمَلَكُمْ وَيَسْخَطَ عَلَيْكُمْ وَ يَبْتَلِيَكُمْ بِشُواظٍ مِنْ نارٍ وَنُحاسٍ، إِنَّ رَبَّكُمْ لَبِا الْمِرْصادِ.

مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ سَيَكُونُ مِنْ بَعْدي أَئمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَي النّارِ وَيَوْمَ الْقِيامَةِ لايُنْصَرونَ. مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ الله وَأَنَا بَريئانِ مِنْهُمْ.

مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُمْ وَأَنْصارَهُمْ وَأَتْباعَهُمْ وَأَشْياعَهُمْ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النّارِ وَلَبِئْسَ مَثْوَي الْمُتَكَبِّرِينَ. أَلا إِنَّهُمْ أَصْحابُ الصَّحيفَةِ، فَلْيَنْظُرْ أَحَدُكُمْ في صَحيفَتِهِ!!

مَعاشِرَالنّاسِ، إِنِّي أَدَعُها إِمامَةً وَ وِراثَةً (في عَقِبي إِلي يَوْمِ الْقِيامَةِ)، وَقَدْ بَلَّغْتُ ما أُمِرتُ بِتَبْليغِهِهان حُجَّةً عَلي كُلِّ حاضِرٍ وَغائبٍ وَ عَلي كُلِّ أَحَدٍ مِمَّنْ شَهِدَ أَوْلَمْ يَشْهَدْ، وُلِدَ أَوْلَمْ يُولَدْ،

فَلْيُبَلِّغِ الْحاضِرُ الْغائِبَ وَالْوالِدُ الْوَلَدَ إِلي يَوْمِ الْقِيامَةِ. وَسَيَجْعَلُونَ الْإِمامَةَ بَعْدي مُلْكاً وَ اغْتِصاباً، (أَلا لَعَنَ الله الْغاصِبينَ الْمُغْتَصبينَ)، وَعِنْدَها سَيَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَا الثَّقَلانِ (مَنْ يَفْرَغُ) وَيُرْسِلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَنُحاسٌ فَلاتَنْتَصِرانِ.

مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ الله عَزَّوَجَلَّ لَمْ يَكُنْ لِيَذَرَكُمْ عَلي ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتّي يَميزَالْخَبيثَ مِنَ الطَّيِّبِ، وَ ما كانَ الله لِيُطْلِعَكُمْ عَلَي الْغَيْبِ.

مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ ما مِنْ قَرْيَةٍ إِلاّ وَالله مُهْلِكُها بِتَكْذيبِها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ مُمَلِّكُهَا الْإِمامَ الْمَهْدِي وَالله مُصَدِّقٌ وَعْدَهُ.

مَعاشِرَالنّاسِ، قَدْ ضَلَّ قَبْلَكُمْ أَكْثَرُالْأَوَّلينَ، وَالله لَقَدْ أَهْلَكَ الْأَوَّلينَ، وَهُوَ مُهْلِكُ الْآخِرينَ.

قالَ الله تَعالي: (أَلَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلينَ، ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرينَ، كذالِكَ نَفْعَلُ بِالُْمجْرِمينَ، وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ).

مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ الله قَدْ أَمَرَني وَنَهاني، وَقَدْ أَمَرْتُ عَلِيّاً وَنَهَيْتُهُ (بِأَمْرِهِ). فَعِلْمُ الْأَمْرِ وَالنَّهُي لَدَيْهِ، فَاسْمَعُوا لاَِمْرِهِ تَسْلَمُوا وَأَطيعُوهُ تَهْتَدُوا وَانْتَهُوا لِنَهْيِهِ تَرشُدُوا، (وَصيرُوا إِلي مُرادِهِ) وَلا تَتَفَرَّقْ بِكُمُ السُّبُلُ عَنْ سَبيلِهِ.

مَعاشِرَالنّاسِ، أَنَا صِراطُ الله الْمُسْتَقيمُ الَّذي أَمَرَكُمْ بِاتِّباعِهِ، ثُمَّ عَلِي مِنْ بَعْدي. ثُمَّ وُلْدي مِنْ صُلْبِهِ أَئِمَّةُ (الْهُدي)، يَهْدونَ إِلَي الْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلونَ.

ثُمَّ قَرَأَ: «بِسْمِ الله الرَّحْمانِ الرَّحيمِ الْحَمْدُلِلَّهِ رَبِ الْعالَمينَ…» إِلي آخِرِها،

وَقالَ: فِي نَزَلَتْ وَفيهِمْ (وَالله) نَزَلَتْ، وَلَهُمْ عَمَّتْ وَإِيَّاهُمْ خَصَّتْ، أُولئكَ أَوْلِياءُالله الَّذينَ لاخَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاهُمْ يَحْزَنونَ، أَلا إِنَّ حِزْبَ الله هُمُ الْغالِبُونَ. أَلا إِنَّ أَعْدائَهُمْ هُمُ السُّفَهاءُالْغاوُونَ إِخْوانُ الشَّياطينِ يوحي بَعْضُهُمْ إِلي بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُروراً. أَلا إِنَّ أَوْلِيائَهُمُ الَّذينَ ذَكَرَهُمُ الله في كِتابِهِ، فَقالَ عَزَّوَجَلَّ: (لاتَجِدُ قَوْماً يُؤمِنُونَ بِالله وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حادَّالله وَ رَسُولَهُ وَلَوْكانُوا آبائَهُمْ أَوْأَبْنائَهُمْ أَوْإِخْوانَهُمْ أَوْعَشيرَتَهُمْ، أُولئِكَ كَتَبَ في قُلوبِهِمُ الْإيمانَ) إِلي آخِرالآيَةِ.

أَلا إِنَّ أَوْلِيائَهُمُ الْمُؤْمِنونَ الَّذينَ وَصَفَهُمُ الله عَزَّوَجَلَّ فَقالَ: (الَّذينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدونَ).

(أَلا إِنَّ أَوْلِيائَهُمُ الَّذينَ آمَنُوا وَلَمْ

يَرْتابوا).

أَلا إِنَّ أَوْلِيائَهُمُ الَّذينَ يدْخُلونَ الْجَنَّةَ بِسَلامٍ آمِنينَ، تَتَلَقّاهُمُ الْمَلائِكَةُ بِالتَّسْليمِ يَقُولونَ: سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلوها خالِدينَ.

أَلا إِنَّ أَوْلِيائَهُمْ، لَهُمُ الْجَنَّةُ يُرْزَقونَ فيها بِغَيْرِ حِسابٍ. أَلا إِنَّ أَعْدائَهُمُ الَّذينَ يَصْلَونَ سَعيراً.

أَلا إِنَّ أَعْدائَهُمُ الَّذينَ يَسْمَعونَ لِجَهَنَّمَ شَهيقاً وَ هِي تَفورُ وَ يَرَوْنَ لَهازَفيراً.

أَلا إِنَّ أَعْدائَهُمُ الَّذينَ قالَ الله فيهِمْ: (كُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها) الآية.

أَلا إِنَّ أَعْدائَهُمُ الَّذينَ قالَ الله عَزَّوَجَلَّ: (كُلَّما أُلْقِي فيها فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُها أَلَمْ يَأتِكُمْ نَذيرٌ، قالوا بَلي قَدْ جاءَنا نَذيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلنا مانَزَّلَ الله مِنْ شَيءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاّ في ضَلالٍ كَبيرٍ) إِلي قَوله: (أَلافَسُحْقاً لاَِصْحابِ السَّعيرِ). أَلا إِنَّ أَوْلِيائَهُمُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ، لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبيرٌ.

مَعاشِرَالنَاسِ، شَتّانَ مابَيْنَ السَّعيرِ وَالْأَجْرِ الْكَبيرِ.

(مَعاشِرَالنّاسِ)، عَدُوُّنا مَنْ ذَمَّهُ الله وَلَعَنَهُ، وَ وَلِيُّنا (كُلُّ) مَنْ مَدَحَهُ الله وَ أَحَبَّهُ.

مَعاشِرَ النّاسِ، أَلاوَإِنّي (أَنَا) النَّذيرُ و عَلِي الْبَشيرُ.

(مَعاشِرَالنّاسِ)، أَلا وَ إِنِّي مُنْذِرٌ وَ عَلِي هادٍ.

مَعاشِرَ النّاس (أَلا) وَ إِنّي نَبي وَ عَلِي وَصِيّي.

(مَعاشِرَالنّاسِ، أَلاوَإِنِّي رَسولٌ وَ عَلِي الْإِمامُ وَالْوَصِي مِنْ بَعْدي، وَالْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ. أَلاوَإِنّي والِدُهُمْ وَهُمْ يَخْرُجونَ مِنْ صُلْبِهِ).

أَلا إِنَّ خاتَمَ الْأَئِمَةِ مِنَّا الْقائِمَ الْمَهْدِي.

أَلا إِنَّهُ الظّاهِرُ عَلَي الدِّينِ.

أَلا إِنَّهُ الْمُنْتَقِمُ مِنَ الظّالِمينَ.

أَلا إِنَّهُ فاتِحُ الْحُصُونِ وَهادِمُها.

أَلا إِنَّهُ غالِبُ كُلِّ قَبيلَةٍ مِنْ أَهْلِ الشِّرْكِ وَهاديها.

أَلاإِنَّهُ الْمُدْرِكُ بِكُلِّ ثارٍ لاَِوْلِياءِالله.

أَلا إِنَّهُ النّاصِرُ لِدينِ الله.

أَلا إِنَّهُ الْغَرّافُ مِنْ بَحْرٍ عَميقٍ.

أَلا إِنَّهُ يَسِمُ كُلَّ ذي فَضْلٍ بِفَضْلِهِ وَ كُلَّ ذي جَهْلٍ بِجَهْلِهِ.

أَلا إِنَّهُ خِيَرَةُالله وَ مُخْتارُهُ.

أَلا إِنَّهُ وارِثُ كُلِّ عِلْمٍ وَالُْمحيطُ بِكُلِّ فَهْمٍ.

أَلا إِنَّهُ الُْمخْبِرُ عَنْ رَبِّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ الْمُشَيِّدُ لاَِمْرِ آياتِهِ.

أَلا إِنَّهُ الرَّشيدُ السَّديدُ.

أَلا إِنَّهُ الْمُفَوَّضُ إِلَيْهِ.

أَلا إِنَّهُ قَدْ بَشَّرَ بِهِ مَنْ سَلَفَ مِنَ الْقُرونِ بَيْنَ يَدَيْهِ.

أَلا إِنَّهُ الْباقي حُجَّةً وَلاحُجَّةَ بَعْدَهُ وَلا حَقَّ

إِلاّ مَعَهُ وَلانُورَ إِلاّعِنْدَهُ.

أَلا إِنَّهُ لاغالِبَ لَهُ وَلامَنْصورَ عَلَيْهِ.

أَلاوَإِنَّهُ وَلِي الله في أَرْضِهِ، وَحَكَمُهُ في خَلْقِهِ، وَأَمينُهُ في سِرِّهِ وَ علانِيَتِهِ.

مَعاشِرَالنّاسِ، إِنّي قَدْبَيَّنْتُ لَكُمْ وَأَفْهَمْتُكُمْ، وَ هذا عَلِي يُفْهِمُكُمْ بَعْدي. أَلاوَإِنِّي عِنْدَ انْقِضاءِ خُطْبَتي أَدْعُوكُمْ إِلي مُصافَقَتي عَلي بَيْعَتِهِ وَ الإِقْرارِبِهِ، ثُمَّ مُصافَقَتِهِ بَعْدي. أَلاوَإِنَّي قَدْ بايَعْتُ الله وَ عَلِي قَدْ بايَعَني. وَأَنَا آخِذُكُمْ بِالْبَيْعَةِ لَهُ عَنِ الله عَزَّوَجَلَّ. (إِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ الله، يَدُالله فَوْقَ أَيْديهِمْ. فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلي نَفْسِهِ، وَ مَنْ أَوْفي بِما عاهَدَ عَلَيْهُ الله فَسَيُؤْتيهِ أَجْراً عَظيماً).

مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ مِنْ شَعائرِالله، (فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِاعْتَمَرَ فَلاجُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما) الآيَة.

مَعاشِرَالنّاسِ، حُجُّواالْبَيْتَ، فَماوَرَدَهُ أَهْلُ بَيْتٍ إِلاَّ اسْتَغْنَوْا وَ أُبْشِروا، وَلاتَخَلَّفوا عَنْهُ إِلاّبَتَرُوا وَ افْتَقَرُوا.

مَعاشِرَالنّاسِ، ماوَقَفَ بِالْمَوْقِفِ مُؤْمِنٌ إِلاَّغَفَرَالله لَهُ ماسَلَفَ مِنْ ذَنْبِهِ إِلي وَقْتِهِ ذالِكَ، فَإِذا انْقَضَتْ حَجَّتُهُ اسْتَأْنَفَ عَمَلَهُ.

مَعاشِرَالنَّاسِ، الْحُجّاجُ مُعانُونَ وَ نَفَقاتُهُمْ مُخَلَّفَةٌ عَلَيْهِمْ وَالله لايُضيعُ أَجْرَالُْمحْسِنينَ.

مَعاشِرَالنّاسِ، حُجُّوا الْبَيْتَ بِكَمالِ الدّينِ وَالتَّفَقُّهِ، وَلاتَنْصَرِفُوا عَنِ الْمشَاهِدِإِلاّ بِتَوْبَةٍ وَ إِقْلاعٍ.

مَعاشِرَالنّاسِ، أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ كَما أَمَرَكُمُ الله عَزَّوَجَلَّ، فَإِنْ طالَ عَلَيْكُمُ الْأَمَدُ فَقَصَّرْتُمْ أَوْنَسِيتُمْ فَعَلِي وَلِيُّكُمْ وَمُبَيِّنٌ لَكُمْ، الَّذي نَصَبَهُ الله عَزَّوَجَلَّ لَكُمْ بَعْدي أَمينَ خَلْقِهِ. إِنَّهُ مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ، وَ هُوَ وَ مَنْ تَخْلُفُ مِنْ ذُرِّيَّتي يُخْبِرونَكُمْ بِماتَسْأَلوُنَ عَنْهُ وَيُبَيِّنُونَ لَكُمْ ما لاتَعْلَمُونَ.

أَلا إِنَّ الْحَلالَ وَالْحَرامَ أَكْثَرُمِنْ أَنْ أُحصِيَهُما وَأُعَرِّفَهُما فَآمُرَ بِالْحَلالِ وَ اَنهَي عَنِ الْحَرامِ في مَقامٍ واحِدٍ، فَأُمِرْتُ أَنْ آخُذَ الْبَيْعَةَ مِنْكُمْ وَالصَّفْقَةَ لَكُمْ بِقَبُولِ ماجِئْتُ بِهِ عَنِ الله عَزَّوَجَلَّ في عَلِي أميرِالْمُؤْمِنينَ وَالأَوْصِياءِ مِنْ بَعْدِهِ الَّذينَ هُمْ مِنِّي وَمِنْهُ إمامَةٌ فيهِمْ قائِمَةٌ، خاتِمُها الْمَهْدي إِلي يَوْمٍ يَلْقَي الله الَّذي يُقَدِّرُ وَ يَقْضي.

مَعاشِرَالنّاسِ، وَ كُلُّ حَلالٍ دَلَلْتُكُمْ عَلَيْهِ وَكُلُّ حَرامٍ نَهَيْتُكُمْ عَنْهُ

فَإِنِّي لَمْ أَرْجِعْ عَنْ ذالِكَ وَ لَمْ أُبَدِّلْ. أَلا فَاذْكُرُوا ذالِكَ وَاحْفَظُوهُ وَ تَواصَوْابِهِ، وَلا تُبَدِّلُوهُ وَلاتُغَيِّرُوهُ. أَلا وَ إِنِّي اُجَدِّدُالْقَوْلَ: أَلا فَأَقيمُوا الصَّلاةَ وَآتُوا الزَّكاةَ وَأْمُرُوا بِالْمَعْروفِ وَانْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ.

أَلاوَإِنَّ رَأْسَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ أَنْ تَنْتَهُوا إِلي قَوْلي وَتُبَلِّغُوهُ مَنْ لَمْ يَحْضُرْ وَ تَأْمُروُهُ بِقَبُولِهِ عَنِّي وَتَنْهَوْهُ عَنْ مُخالَفَتِهِ، فَإِنَّهُ أَمْرٌ مِنَ الله عَزَّوَجَلَّ وَمِنِّي. وَلا أَمْرَ بِمَعْروفٍ وَلا نَهْي عَنْ مُنْكَرٍ إِلاَّمَعَ إِمامٍ مَعْصومٍ.

مَعاشِرَالنّاسِ، الْقُرْآنُ يُعَرِّفُكُمْ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ وُلْدُهُ، وَعَرَّفْتُكُمْ إِنَّهُمْ مِنِّي وَمِنْهُ، حَيْثُ يَقُولُ الله في كِتابِهِ: (وَ جَعَلَها كَلِمَةً باقِيَةً في عَقِبِهِ). وَقُلْتُ: «لَنْ تَضِلُّوا ما إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِما».

مَعاشِرَالنّاسِ، التَّقْوي، التَّقْوي، وَاحْذَرُوا السّاعَةَ كَما قالَ الله عَزَّوَجَلَّ: (إِنَّ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَيءٌ عَظيمٌ). اُذْكُرُوا الْمَماتَ (وَالْمَعادَ) وَالْحِسابَ وَالْمَوازينَ وَالُْمحاسَبَةَ بَيْنَ يَدَي رَبِّ الْعالَمينَ وَالثَّوابَ وَالْعِقابَ. فَمَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ أُثيبَ عَلَيْها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَيْسَ لَهُ فِي الجِنانِ نَصيبٌ.

مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّكُمْ أَكْثَرُ مِنْ أَنْ تُصافِقُوني بِكَفٍّ واحِدٍ في وَقْتٍ واحِدٍ، وَقَدْ أَمَرَنِي الله عَزَّوَجَلَّ أَنْ آخُذَ مِنْ أَلْسِنَتِكُمُ الْإِقْرارَ بِما عَقَّدْتُ لِعَلِي أَميرِالْمُؤْمنينَ، وَلِمَنْ جاءَ بَعْدَهُ مِنَ الْأَئِمَّةِ مِنّي وَ مِنْهُ، عَلي ما أَعْلَمْتُكُمْ أَنَّ ذُرِّيَّتي مِنْ صُلْبِهِ.

فَقُولُوا بِأَجْمَعِكُمْ: «إِنّا سامِعُونَ مُطيعُونَ راضُونَ مُنْقادُونَ لِما بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنا وَرَبِّكَ في أَمْرِ إِمامِنا عَلِي أَميرِالْمُؤْمِنينَ وَ مَنْ وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الْأَئِمَّةِ. نُبايِعُكَ عَلي ذالِكَ بِقُلوُبِنا وَأَنْفُسِنا وَأَلْسِنَتِنا وَأَيْدينا. علي ذالِكَ نَحْيي وَ عَلَيْهِ نَموتُ وَ عَلَيْهِ نُبْعَثُ. وَلانُغَيِّرُ وَلانُبَدِّلُ، وَلا نَشُكُّ (وَلانَجْحَدُ) وَلانَرْتابُ، وَلا نَرْجِعُ عَنِ الْعَهْدِ وَلا نَنْقُضُ الْميثاقَ.

وَعَظْتَنا بِوَعْظِ الله في عَلِي أَميرِالْمؤْمِنينَ وَالْأَئِمَّةِ الَّذينَ ذَكَرْتَ مِنْ ذُرِّيتِكَ مِنْ وُلْدِهِ بَعْدَهُ، الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ وَ مَنْ نَصَبَهُ الله بَعْدَهُما. فَالْعَهْدُ وَالْميثاقُ لَهُمْ مَأْخُوذٌ مِنَّا، مِنْ قُلُوبِنا وَأَنْفُسِنا وَأَلْسِنَتِنا وَضَمائِرِنا وَأَيْدينا. مَنْ

أَدْرَكَها بِيَدِهِ وَ إِلاَّ فَقَدْ أَقَرَّ بِلِسانِهِ، وَلا نَبْتَغي بِذالِكَ بَدَلاً وَلايَرَي الله مِنْ أَنْفُسِنا حِوَلاً. نَحْنُ نُؤَدّي ذالِكَ عَنْكَ الّداني والقاصي مِنْ اَوْلادِنا واَهالينا، وَ نُشْهِدُالله بِذالِكَ وَ كَفي بِالله شَهيداً وَأَنْتَ عَلَيْنا بِهِ شَهيدٌ».

مَعاشِرَالنّاسِ، ماتَقُولونَ؟ فَإِنَّ الله يَعْلَمُ كُلَّ صَوْتٍ وَ خافِيَةَ كُلِّ نَفْسٍ، (فَمَنِ اهْتَدي فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها)، وَمَنْ بايَعَ فَإِنَّما يُبايِعُ الله، (يَدُالله فَوْقَ أَيْديهِمْ).

مَعاشِرَالنّاسِ، فَبايِعُوا الله وَ بايِعُوني وَبايِعُوا عَلِيّاً أَميرَالْمُؤْمِنينَ وَالْحَسَنَ وَالْحُسَيْنَ وَالْأَئِمَّةَ (مِنْهُمْ فِي الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ) كَلِمَةً باقِيَةً.

يُهْلِكُ الله مَنْ غَدَرَ وَ يَرْحَمُ مَنْ وَ في، (وَ مَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلي نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفي بِما عاهَدَ عَلَيْهُ الله فَسَيُؤْتيهِ أَجْراً عَظيماً).

مَعاشِرَالنّاسِ، قُولُوا الَّذي قُلْتُ لَكُمْ وَسَلِّمُوا عَلي عَلي بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنينَ، وَقُولُوا: (سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ إِلَيْكَ الْمَصيرُ)، وَ قُولوا: (اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهْتَدِي لَوْلا أَنْ هَدانَا الله) الآية.

مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ فَضائِلَ عَلي بْنِ أَبي طالِبٍ عِنْدَالله عَزَّوَجَلَّ – وَ قَدْ أَنْزَلَهافِي الْقُرْآنِ – أَكْثَرُ مِنْ أَنْ أُحْصِيَها في مَقامٍ واحِدٍ، فَمَنْ أَنْبَاَكُمْ بِها وَ عَرَفَها فَصَدِّقُوهُ.

مَعاشِرَالنّاسِ، مَنْ يُطِعِ الله وَ رَسُولَهُ وَ عَلِيّاً وَ الْأَئِمَةَ الَّذينَ ذَكرْتُهُمْ فَقَدْ فازَفَوْزاً عَظيماً.

مَعاشِرَالنَّاسِ، السّابِقُونَ إِلي مُبايَعَتِهِ وَ مُوالاتِهِ وَ التَّسْليمِ عَلَيْهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنينَ أُولئكَ هُمُ الْفائزُونَ في جَنّاتِ النَّعيمِ.

مَعاشِرَالنّاسِ، قُولُوا ما يَرْضَي الله بِهِ عَنْكُمْ مِنَ الْقَوْلِ، فَإِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَميعاً فَلَنْ يَضُرَّالله شَيْئاً.

اللهمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنينَ (بِما أَدَّيْتُ وَأَمَرْتُ) وَاغْضِبْ عَلَي (الْجاحِدينَ) الْكافِرينَ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109