امام صادق (ع) از منظر دانشوران اهل سنت

مشخصات كتاب

مؤلف: حسن عاشوري لنگرودي

ناشر : حسن عاشوري لنگرودي

مقدمه

درباره ي عظمت امام صادق(ع) نه تنها توسط شيعيان به فراواني سخن گفته شده است، بلكه در اين باره جمع كثيري از دانشوران و بزرگان اهل سنت و جماعت لب به سخن گشوده اند. پيشوايان مذاهب اهل سنت،عالمان نامدار اسلامي و صاحب نظران زبردست درباره ي برجستگي هاي علمي، عملي، اخلاقي، كرامت و عظمت آن امام هدايت، امام جعفر صادق(ع) بسيار سخن گفته اند. اينك در اين نوشتار به طور گذرا به بيان برخي از اين اظهار نظرها و اعترافات مي پردازيم.

ابوحنيفه و امام صادق (ع)

«نعمان بن ثابت بن زوطي معروف به «ابوحنيفه (80 -150ه. ق.) پيشواي فرقه ي حنفي كه از نظر زماني معاصر با امام صادق(ع) بود، درباره ي عظمت امام صادق(ع) اظهارات و اعترافات خوبي دارد. از جمله درباره ي آن حضرت گفت: «مارايت افقه من جعفر بن محمد و انه اعلم الامه من فقيه تر و داناتر از جعفر بن محمد نديده ام. او داناترين فرد اين امت است. [1] . در زمان امام صادق(ع) منصور دوانقي، خليفه ي مقتدر عباسي، قدرت سياسي را در اختيار داشت، او همواره از مجد وعظمت بني علي و بني فاطمه به ويژه امام صادق(ع) رنج مي برد و براي رهايي از اين رنج گاهي ابوحنيفه را تحريك مي كرد كه در برابر امام صادق(ع) بايستد; منصور عباسي او را به عنوان مهم ترين دانشوران عصر تكريم مي كرد تا شايد بتواند برمجد و عظمت علمي امام جعفر بن محمد(ع) فائق آيد. در اين رابطه خود ابوحنيفه نقل مي كند و مي گويد: «روزي منصور دوانقي كسي را نزد من فرستاد و گفت: اي ابوحنيفه! مردم شيفته ي جعفر بن محمد شده اند، او در بين مردم از پايگاه اجتماعي وسيعي بهره مند است، تو براي اين كه پايگاه

جعفر بن محمد را خنثي كني و در ديد مردم از عظمت او به خصوص از عظمت علمي او بكاهي، چند مساله ي پيچيده و غامض را آماده كن و در وقت مناسب از او بپرس تا بلكه با ناتوان شدن جعفر بن محمد از پاسخ گويي، او را تحقير نمايي و ديگر، مردم شيفته ي او نباشند و ازاو فاصله بگيرند. در همين رابطه من چهل مساله ي مشكل را آماده كردم و در يكي از روزها كه منصور در «حيره بود و مرا طلبيد، به حضورش رسيدم.همين كه وارد شدم، ديدم جعفر بن محمد در سمت راستش نشسته است،وقتي كه چشمم به آن حضرت افتاد، آن چنان تحت تاثير ابهت و عظمت او قرار گرفتم كه از توصيف آن عاجزم. با ديدن منصور خليفه ي عباسي آن ابهت به من دست نداد، در حالي كه منصور خليفه است و خليفه به جهت اين كه قدرت سياسي در اختيارش است بايد ابهت داشته باشد. سلام گفتم و اجازه خواستم تا در كنارشان بنشينم;خليفه با اشاره اجازه داد و در كنارشان نشستم. آن گاه منصورعباسي به جعفر بن محمد نگاه كرد و گفت: ابو عبدالله! ايشان ابوحنيفه هستند. او پاسخ داد: بلي، او را مي شناسم. سپس منصور به من نگاهي كرد و گفت: ابوحنيفه! اگر سوالي داري از ابوعبدالله، جعفربن محمد بپرس و با او در ميان بگذار. من گفتم: بسيار خوب. فرصت راغنيمت شمردم و چهل مساله اي را كه از پيش آماده كرده بودم، يكي پس از ديگري با آن حضرت درميان گذاشتم. بعد از بيان هر مساله اي، امام صادق(ع) در پاسخ آن بيان مي فرمود: عقيده ي شما در اين

باره چنين و چنان است، عقيده ي علماي مدينه در اين مساله اين چنين است و عقيده ي ماهم اين است. در برخي از مسائل آن حضرت با نظر ما موافق بود و در برخي هم با نظر علماي مدينه موافق بود و گاهي هم با هر دو نظر مخالفت مي كرد و خودش نظر سومي را انتخاب مي كرد و بيان مي داشت. من تمامي چهل سؤال مشكلي را كه برگزيده بودم يكي پس از ديگري با او در ميان گذاشتم و جعفر بن محمد هم بدين گونه اي كه بيان شد به جملگي آن ها، با متانت تمام و با تسلط خاصي كه داشت پاسخ گفت.» سپس ابوحنيفه بيان داشت: «ان اعلم الناس اعلمهم باختلاف الناس «همانا دانشمندترين مردم كسي است كه به آراء و نظريه هاي مختلف دانشوران در مسائل علمي احاطه و تسلط داشته باشد.» و چون جعفر بن محمد اين احاطه را دارد، بنابر اين او داناترين فرداست.» [2] . همو درباره ي عظمت علمي امام صادق(ع) بيان داشت: «لولا جعفر بن محمد ما علم الناس مناسك حجهم.» [3] . اگر جعفر بن محمد نبود، مردم احكام و مناسك حجشان را نمي دانستند.

مالك بن انس و امام صادق (ع)

مالك بن انس (17997 ه.ق) يكي از پيشوايان چهارگانه ي اهل سنت و جماعت و رئيس فرقه ي مالكي است كه مدتي افتخار شاگردي امام صادق(ع) نصيب وي شد. [4] او در باره ي عظمت و شخصيت علمي و اخلاقي امام صادق(ع) چنين مي گويد: «ولقد كنت آتي جعفر بن محمد و كان كثيرالمزاح و التبسم، فاذاذكر عنده النبي(ص) اخضر و اصفر، و لقد اختلفت اليه زماناً وما كنت اراه الا علي ثلاث خصال: اما مصليا و اما صائما

وامايقراء القرآن. و ما راءيته قط يحدث عن رسول الله(ص) الا علي الطهاره و لا يتكلم في مالا يعنيه و كان من العلماءالزهاد الذين يخشون الله و ماراءيته قط الا يخرج الوساده من تحته و يجعلهاتحتي.» [5] . «مدتي به حضور جعفر بن محمد مي رسيدم. آن حضرت اهل مزاح بود. همواره تبسم ملايمي برلب هايش نمايان بود. هنگامي كه در محضر آن حضرت نام مبارك رسول گرامي اسلام (ص) به ميان مي آمد، رنگ رخساره هاي جعفربن محمد به سبزي و سپس به زردي مي گراييد. در طول مدتي كه به خانه ي آن حضرت آمد و شد داشتم، او را نديدم جز اين كه در يكي از اين سه خصلت و سه حالت به سر مي برد، يا او را در حال نماز خواندن مي ديدم و يا در حالت روزه داري و يا در حالت قرائت قرآن. من نديدم كه جعفر بن محمد بدون وضو و طهارت از رسول خدا(ص) حديثي نقل كند. من نديدم كه آن حضرت سخني بي فايده و گزاف بگويد. او از عالمان زاهدي بود كه از خدا خوف داشت. ترس از خدا سراسر وجودش را فراگرفته بود. هرگز نشد كه به محضرش شرفياب شوم، جز اين كه زيراندازي كه زيرپاي آن حضرت گسترده شده بود، آن را از زيرپايش بر مي داشت و زير پاي من مي گستراند.» مالك بن انس درباره ي زهد و عبادت و عرفان امام صادق(ع) بيان داشت: به همراه امام صادق(ع) به قصد مكه و براي انجام مناسك حج ازمدينه خارج شديم. به مسجد شجره كه ميقات مردم مدينه است،رسيديم. لباس احرام پوشيديم، در هنگام پوشيدن لباس احرام تلبيه گويي يعني گفتن: «لبيك اللهم لبيك

لازم است. ديگران طبق معمول اين ذكر را بر زبان جاري مي كردند.» مالك مي گويد: من متوجه امام صادق(ع) شدم، ديدم حال حضرت منقلب است. امام صادق(ع) مي خواهد لبيك بگويد ولي رنگ رخساره اش متغير مي شود. هيجاني به امام دست مي دهد و صدا در گلويش مي شكند، و چنان كنترل اعصاب خويش را از دست مي دهد كه مي خواهد بي اختيار ازمركب به زمين بيفتد. مالك مي گويد: من جلو آمدم و گفتم: اي فرزند پيامبر! چاره اي نيست اين ذكر را بايد گفت. هر طوري كه شده بايد اين ذكر را بر زبان جاري ساخت. حضرت فرمود: «يابن ابي عامر! كيف اجسر ان اقول لبيك اللهم لبيك و اخشي ان يقول عزوجل لا لبيك و لا سعديك.» اي پسر ابي عامر! چگونه جسارت بورزم و به خود جرات و اجازه بدهم كه لبيك بگويم؟ «لبيك گفتن به معناي اين است كه خداوندا، تو مرا به آن چه مي خواني با سرعت تمام اجابت مي كنم وهمواره آماده ي انجام آن هستم. با چه اطميناني با خداي خود اين طور گستاخي كنم و خود را بنده ي آماده به خدمت معرفي كنم؟! اگر در جوابم گفته شود: «لالبيك و لاسعديك آن وقت چه كنم؟ [6] . همو در سخني ديگر درباره فضيلت و عظمت امام صادق(ع) مي گويد: «ما راءت عين و لا سمعت اذن و لا خطر علي قلب بشر افضل من جعفر بن محمد» [7] . هيچ چشمي نديده است و هيچ گوشي نشنيده است و به قلب هيچ بشري خطور نكرده است، مردي كه با فضيلت تر از جعفر بن محمد باشد. درباره ي مالك بن انس نوشته اند: «و كان مالك بن انس يستمع من جعفر

بن محمد و كثيراً مايذكر من سماعه عنه و ربما قال حدثني الثقه يعنيه.» مالك بن انس از جعفر بن محمد سماع حديث مي نمود و بسيار آن چه را كه از او سماع مي كرد، بيان مي نمود و چه بسا مي گفت: اين حديث را مرد ثقه به من حديث كرده است كه مرادش جعفربن محمد بود. [8] . حسين بن يزيد نوفلي مي گويد: «سمعت مالك بن انس الفقيه يقول والله ما راءت عيني افضل من جعفر بن محمد(ع) زهداً و فضلاً و عباده و ورعا. و كنت اقصده فيكرمني و يقبل علي فقلت له يوماً يا ابن رسول الله ما ثواب من صام يوماً من رجب ايماناً و احتساباً فقال (و كان والله اذا قال صدق) حدثني ابيه عن جده قال قال رسول الله(ص) من صام يوماً من رجب ايماناً و احتساباً غفرله فقلت له يا ابن رسول الله في ثواب من صام يوماً من شعبان فقال حدثني ابي عن ابيه عن جده قال قال رسول الله(ص) من صام يوماً من شعبان ايماناً و احتساباًغفرله.» [9] . از مالك بن انس فقيه شنيدم كه گفت: به خدا سوگند! چشمان من نديد فردي را كه از جهت زهد، علم، فضيلت، عبادت و ورع برتر از جعفر بن محمد باشد. من به نزد او مي رفتم. او با روي باز مرامي پذيرفت و گرامي مي داشت. روزي از او پرسيدم: اي پسر پيامبر!ثواب روزه ي ماه رجب چه ميزان است؟ او در پاسخ روايتي از پيامبر نقل كرد. به خدا سوگند هرگاه چيزي از كسي نقل كند درست و راست نقل مي كند. او در پاسخ گفت: پدرم از پدرش و از جدش و از

پيامبر نقل كرده است كه ثواب روزه ي ماه رجب اين است كه گناهانش بخشيده مي شود. سپس اين پرسش را درباره ي روزه ي ماه شعبان هم بيان كردم و حضرت همان پاسخ را داد.

ابن شبرمه و امام صادق (ع)

عبدالله بن شبرمه بن طفيل ضببي معروف به «ابن شبرمه (72-144 ه.ق) قاضي و فقيه نامدار كوفه، درباره ي امام صادق(ع)مي گويد: «ما ذكرت حديثا سمعته من جعفر بن محمد(ع) الا كادان يتصرع له قلبي سمعته يقول حدثني ابي عن جدي عن رسول الله.» [10] به ياد ندارم حديثي را از جعفربن محمد شنيده باشم جز اين كه در عمق جانم تاثير گذاشته باشد. از او شنيدم كه در نقل حديث مي گفت كه از پدرم و از جدم و از رسول خدا(ص) اين روايت را نقل مي كنم. همو گفت: «واقسم بالله ما كذب علي ابيه و لا كذب ابوه علي جده و لا كذب جده علي رسول الله.» [11] . به خدا سوگند! نه جعفر بن محمد در نقل روايات از پدرش دروغ مي گفت و نه پدرش برجدش دروغ مي گفت و نه او بر پيامبر(ص). يعني آنچه كه در سلسله ي سند روايات جعفر بن محمد وجود دارد جملگي درست است.

ابن ابي ليلي و امام صادق (ع)

شيخ صدوق روايتي نقل مي كند كه محمد بن عبدالرحمان معروف به «ابن ابي ليلي (74-148 ه.ق) فقيه، محدث، مفتي و قاضي بنام كوفه نزد امام صادق(ع) رفت و از آن حضرت پرسش هايي نمود وپاسخ هاي خوبي شنيد. سپس به امام خطاب كرد و عرض نمود: «اشهد انكم حجج الله علي خلقه.» [12] . شهادت مي دهم كه شما حجت هاي خداوندي بر بندگانش هستيد.

عمرو بن عبيد معتزلي و امام صادق (ع)

«عمروبن عبيد معتزلي به نزد امام جعفر بن محمد(ع) مشرف شد،وقتي رسيد اين آيه را تلاوت نمود: «الذين يجتنبون كبائرالاثم و الفواحش [13] . سپس ساكت شد. امام صادق(ع) فرمود: چرا ساكت شدي؟ گفت: خواستم كه شما از قرآن گناهان كبيره را يكي پس از ديگري براي من بيان نمايي. حضرت شروع كرد و به ترتيب از گناه بزرگ تر يكي پس از ديگري را بيان نمود. از بس كه امام خوب و عالي پاسخ عمر و بن عبيد را داد كه در پايان عمرو بن عبيد بي اختيار گريست و فرياد زد: «هلك من قال براءيه و نازعكم في الفضل و العلوم [14] . هركه به راي خويش سخن بگويد و در فضل و علم با شما منازعه كند، هلاك مي شود.

جاحظ و امام صادق (ع)

«ابوبحر جاحظ بصري (160 - 255 ه.ق) كه از دانشوران مشهور قرن سوم بود، درباره ي امام صادق(ع) بيان داشت: «جعفر بن محمدالذي ملا الدنيا علمه و فقهه و يقال ان اباحنيفه من تلامذته و كذلك سفيان الثوري و حسبك بهما في هذاالباب.» [15] . جعفر بن محمد كسي بود كه علم و فقه آن حضرت جهان را پركرده است و گفته مي شود كه ابوحنيفه و سفيان ثوري از شاگردان او بودند. همين در عظمت علمي آن حضرت كافي است.

عمربن مقدام و امام صادق (ع)

«عمر بن مقدام از علماي معاصر امام صادق(ع) درباره ي آن حضرت مي گويد: «كنت اذا نظرت الي جعفر بن محمد علمت انه من سلالة النبيين و قدراءيته واقفاً عندالجمره يقول سلوني، سلوني.» [16] . هنگامي كه جعفربن محمد را مي ديدم، مي فهميدم كه او از نسل پيامبران است. خودم ديدم كه در جمره ي مني ايستاده بود و ازمردم مي خواست كه از او بپرسند و از علم سرشار او بهره مند شوند...

شهرستاني و امام صادق (ع)

ابوالفتح محمد بن ابي القاسم اشعري معروف به «شهرستاني (479-547 ه.ق) در كتاب گرانسنگ «الملل و النحل درباره ي عظمت امام صادق(ع) مي نويسد: «و هو ذوعلم عزيز في الدين و ادب كامل في الحكمه و زهر بالغ في الدنيا و ورع تام عن الشهوات.» [17] . امام صادق(ع) در امور و مسايل ديني، از دانشي بي پايان و درحكمت، از ادبي كامل و نسبت به امور دنيا و زرق و برق هاي آن، از زهدي نيرومند برخوردار بود و از شهوت هاي نفساني دوري مي گزيد.

ابن خلكان و امام صادق (ع)

ابن خلكان درباره ي امام صادق(ع) مي نويسد: «احد الائمه الاثني عشر علي مذهب الاماميه و كان من سادات اهل البيت و لقب بالصادق لصدق مقالته و فضله اشهر من ان يذكر.» او يكي از امامان دوازده گانه ي اماميه و از بزرگان اهل بيت رسول خدا(ص) بود. به جهت صدق در گفتارش به لقب صادق شهرت يافت و فضل او مشهورتر از آن است كه نيازمند به توضيح داشته باشد. ابن خلكان همچنين مي نويسد: امام صادق(ع) در صنعت كيميا (شيمي) از مهارت خاصي بهره مند بود، ابوموسي جابر بن حيان طرطوسي، شاگرد او بود. جابر كتابي شامل هزار ورق تاليف كرد كه تعليمات جعفر بن صادق را در برداشت و حاوي پانصد رساله بود. [18] .

ابن حجر عسقلاني و امام صادق (ع)

شهاب الدين ابوالفضل احمد بن علي مصري شافعي، مشهور به «ابن حجر عسقلاني (773-852 ه.ق) درباره ي امام صادق(ع) مي گويد: «جعفربن محمد بن علي بن حسين بن علي بن ابي طالب فقيهي است بسيار راست گفتار.» [19] . ابن حجر در كتاب تهذيب التهذيب از ابي حاتم و او از پدرش نقل مي كند كه درباره ي امام صادق(ع) بيان داشت: «لايساءل عن مثله.» و نيز مي نويسد: ابن عدي گفته است: «و لجعفراحاديث و نسخ و هو من ثقات الناس... و ذكره ابن حبان في الثقات و قال كان من سادات اهل البيت فقها و علماً و فضلاً... وقال النسايي في الجرح و التعديل ثقه.» [20] . براي جعفر بن محمد احاديث و نسخه هاي بسيار است. او از افراد موثق است. ابن حبان او را در زمره ي ثقات قرار داده است و گفته است: جعفر بن محمد از بزرگان اهل بيت رسول خدا(ص) است و ازجهت فقه، علم و

فضل مقام بالايي دارد. «نسايي در جرح و تعديل،امام صادق(ع) را از افراد «ثقه معرفي كرده است.

صاحب سيراعلام النبلاء و امام صادق (ع)

صاحب «سيراعلام النبلاء» درباره ي امام صادق(ع) مي نويسد: جعفر بن محمد بن علي بن حسين كه از فرزندان حسين بن علي ريحانه ي رسول خدا(ص) است، يكي از بزرگان است كه مادرش «ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابي بكر است و مادر ام فروه «اسماء» دخترعبدالرحمان بن ابي بكر است. به همين جهت است كه آن حضرت مي گفت: من از دو جهت به ابوبكر منتسبم. او بزرگ بني هاشم است. از محضرعلمي او افراد بسياري كسب فيض كردند، از جمله، فرزندش «موساي كاظم ، «يحيي بن سعيد انصاري ، «يزيد بن عبدالله ، «ابوحنيفه ، «ابان بن تغلب ، «ابن جريح ، «معاويه بن عمار»، «ابن اسحاق ، «سفيان ، «شبعه ، «مالك ،«اسماعيل بن جعفر»، «وهب بن خالد»، «حاتم بن اسماعيل ،«سليمان بن بلال ، «سفيان بن عينيه ، «حسن بن صالح ،«حسن بن عياش ، «زهيربن محمد»، «حفص بن غياث ، «زيد بن حسن ، «انماطي ، «سعيد بن سفيان اسلمي ، «عبدالله بن ميمون «عبدالعزيز بن عمران زهري ، عبدالعزيزدراوري ،«عبدالوهاب ثقفي ، «عثمان بن فرقد»، «محمد بن ثابت بناني ، «محمد بن ميمون زعفراني ، «مسلم زنجي ، «يحيي قطان ، «ابوعاصم نبيل و... [21] . همو در كتاب «ميزان الاعتدال مي نويسد: جعفربن محمد يكي از امامان بزرگ است كه مقامي بس بزرگ دارد و نيكوكار و صادق است. [22] .

ابن حجر هيتمي و امام صادق (ع)

شهاب الدين ابوالعباس، احمد بن بدرالدين شافعي، معروف به «ابن حجر هيتمي (974-909 ه.ق) در «صواعق المحرقه درباره ي امام صادق(ع) مي نويسد: مردم از آن حضرت دانش هاي بسياري فرا گرفته اند. اين علوم و دانش ها توسط مسافران به همه جا راه

يافت و سرانجام آوازه ي جعفر بن محمد در همه جا پيچيده شد. عالمان بزرگي مانند «يحيي بن سعيد»، «ابن جريج ، «مالك ، «سفيان ثوري ، «سفيان بن عينيه ، «ابوحنيفه ، «شعبه و «ايوب سجستاني از اوحديث نقل كرده اند. [23] .

ميرعلي هندي و امام صادق (ع)

«ميرعلي هندي كه از علماي نامدار اهل سنت است و در همين دوره ي معاصر مي زيست درباره ي عظمت علمي و اخلاقي امام صادق(ع) مي گويد: آراء و فتاواي ديني تنها نزد سادات و شخصيت هاي فاطمي رنگ فلسفي به خود گرفته بود. گسترش علم در آن زمان، روح بحث و جستجو را برانگيخته بود و بحث ها و گفتگوهاي فلسفي در همه ي اجتماعات رواج يافته بود. شايسته ي ذكر است كه رهبري اين حركت فكري را حوزه ي علمي اي كه در مدينه شكوفا شده بود، بر عهده داشت. ابن حوزه را نبيره ي علي بن ابي طالب(ع) به نام امام جعفر كه «صادق لقب داشت، تاسيس كرده بود. او پژوهشگري فعال و متفكري بزرگ بود وبا علوم آن عصر به خوبي آشنايي داشت و نخستين كسي بود كه مدارس فلسفي اصلي را در اسلام تاسيس كرد. در مجالس درس او تنها كساني كه بعدها مذاهب فقهي را تاسيس كردند، شركت نمي كردند بلكه فلاسفه و طلاب فلسفه از مناطق دور دست در آن حاضر مي شدند. «حسن بصري موسس مكتب فلسفي «بصره و «واصل بن عطا» موسس مذهب «معتزله ، از شاگردان او بودند كه از زلال چشمه ي دانش او سيراب مي شدند. [24] .

پاورقي

[1] شمس الدين ذهبي، سير اعلام النبلاء، ج 6، ص 257; تاريخ الكبير، ج 2، ص 199 و 198، ح 2183.

[2] سيراعلام النبلاء، ج 6، ص 258; بحارالانوار، ج 47، ص 217.

[3] شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 519، طبع قم، نشراسلامي.

[4] سيراعلام النبلاء، ج 6، ص 256.

[5] ابن تيميه، التوسل و الوسيله، ص 52; جعفريان، حيات فكري وسياسي امامان شيعه، ص 327.

[6] شيخ صدوق، امالي، ص 143، ح 3.

[7] شهيد مطهري، سيري در سيره ي ائمه اطهار(ع)،

ص 149.

[8] شرح الاخبار في فضايل الائمه الاطهار، ج 3، ص 299، ح 1203.

[9] امالي صدوق، ص 435 و436، ح 2.

[10] همان، ص 343، ح 16.

[11] همان، ص 343، ح 16.

[12] من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 188، ح 569.

[13] سوره نجم، آيه 32.

[14] كليني، كافي، ج 2، ص 287- 285.

[15] رسائل جاحظ، ص 106; حيات فكري و سياسي امامان شيعه، ص 328.

[16] سير اعلام النبلاء، ج 6، ص 257.

[17] الملل و النحل، ج 1، ص 147; حيات فكري و سياسي امامان شيعه، ص 330.

[18] وفيات الاعيان، ج 1، ص 327; سيره ي پيشوا، ص 353; حيات فكري و سياسي امامان شيعه، ص 330.

[19] تقريب التهذيب، ص 68.

[20] تهذيب التهذيب، ج 2، ص 104.

[21] سير اعلام النبلاء، ج 6، ص 255 و256.

[22] لغت نامه دهخدا، ج 9، ص 130- 323.

[23] الصواعق المحرقه، ص 201.

[24] مختصر تاريخ العرب، ص 193; سيره ي پيشوايان، ص 352.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109