شورا در اسلام

مشخصات كتاب

سرشناسه : حسینی شیرازی محمد، 1305 - 1380 عنوان قراردادی : الشوری فی الاسلام فارسی عنوان و نام پديدآور : شورا در اسلام / محمد حسینی شیرازی؛ ترجمه علی خنیفرزاده؛ زیر نظر واحد پژوهش های موسسه فرهنگی رسول اکرم(ص). مشخصات نشر : قم: یاس زهرا علیها سلام 1387. مشخصات ظاهری : 170 ص. شابک : 22000 ریال : 978-964-2843-46-6 یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس. موضوع : شورا (اسلام) شناسه افزوده : خنیفرزاده، علی، مترجم شناسه افزوده : موسسه فرهنگی رسول اکرم (ص) رده بندی کنگره : BP231 /ح5ش9041 1387 رده بندی دیویی : 297/4832 شماره کتابشناسی ملی : 1733183

اشاره

يكي از بيماري ها، كه گريبانگير بشريت شده و او را از سير طبيعي بسوي كمال عقب نگه داشته، بيماري استبداد در زمينه هاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي ميباشد. لذا مكتب اسلام به طور جدّي با استبداد مبارزه كرده و راه استقرار دمكراسي را ارائه داده است، سيستم (شورا) از ديدگاه اسلام زيربناي ايجاد موازنه سياسي ميان ملّت و رهبر ميباشد و ضامن اجراي عدالت اقتصادي و اجتماعي است، نا گفته پيدا است كه اسلام نسبت به نظام شورا اهمّيت فراواني قائل شده و در آيات قرآن و روايات اسلامي اشاره هاي گوناگوني به آن گرديده است.

كتاب (شورا در اسلام) ما را به گوشه هائي از مزاياي سيستم شوراي اسلامي و كيفيت اجراي آن راهنمائي ميكند، همچنين مؤلف محترم بخشي از كتابش را به احزابي كه از نظام شورا سرچشمه ميگيرد اختصا داده و به سيستم دمكراسي غربي و احزاب مخالف و نيز احزاب فاشيستي بلوك شرق كه از نظر نويسنده كتاب مردود شناخته شده، اشاره نموده است.

مقدمه ناشر

مقدمه ناشر

بسم الله الرحمن الرحيم در دگرگوني هاي نا هنجار مستمر و دايمي كه با شتاب زيادي در قرن اخير در كشورهاي اسلامي به وقوع پيوسته و پيش مي رود، هرگونه بازگشت عزّت و شكوه از دست رفته را مشكل مي نمايد و نيز در تغييرهاي وسيع و گسترده اي كه روز به روز و با سرعت، به از هم پاشيدگي هرچه بيشتر روابط اجتماعي، روح اخوّت، اطمينان و اعتماد بين افراد مي انجامد و حالت سرگرداني را در مردم ايجاد مي كند و جامعه را به سوي يأس و نااميدي سوق مي دهد، سؤالهايي در ذهن ها پديد آمده كه اساسا چه عامل و يا عواملي موجب بروز اين همه نابساماني

عمومي و رويدادهاي دردناك در جوامع اسلامي گرديده است؟! به راستي آيا در پي شناخت ريشه هاي درد و سپس دنبال علاج نرفتن، و به كاستي هاي موجود و نيازمندي ها ضروري جوامع اسلامي نينديشيدن، و فراهم نياوردن برنامه هاي لازم در جهت دين داري ودين باوري نسل معاصر كه در عصر جهش انديشه ها سخت مورد تهاجم گسترده جهان كفر در عرصه هاي داخلي و خارجي قرار گرفته است، و كوچك نگري و تنگ نظري در مسايل و زيرساخت هاي مهمّ و اساسي و رخت بربستن خصيصه هاي جامع نگري، دورانديشي، ژرف نگري و بي اعتنايي ملموس نظريه پردازان و قلم به دستان فهيم و آگاه نسبت به رخدادهاي اطراف خود و بي توجّهي نسبت به پيامدهاي زيان بار اين بي مهري و شتاب حريصانه استعمارگران و دشمنان دين در تبليغات ناصحيح و دروغين بر عليه احكام و قوانين منطبق با عقل و فطرت دين مبين اسلام و منحرف ساختن اذهان و كم و بيش موفقيّت تأسّف بار آنان، همه از عوامل اين ناكامي ها و نابساماني ها نبوده و نيست؟! و آيا تاريخ سلف صالح نمايانگر صميميّت، معرّف محبّت ها، يادآور روح اخوّت و برادري و نشان گر تبعيّت و پيروي از مكتب نيست؟! اكنون كه در ميان امواج خشمگين درياي حوادث گرفتار آمده ايم و ابر غم سايه هاي شومش را گسترده و طوفان درد و رنج وزيدن گرفته است چه بايد كرد؟! آيا وظيفه آن است كه خود را مانند كاهي بي ارزش و بي اراده به دست امواج طغيان گر بسپاريم تا ما را به هر سو كه خاطر خواه آنها است بكشاند و سرانجام در گرداب فساد و نابودي رها سازد؟! يا بايد دراين درياي پرتلاطم و امواج ناپايدار، خود نيز موج و

موج شكن شويم وموج هاي كفر و الحاد، ظلم و بي عدالتي را درهم بشكنيم و امّت هاي سرگردان را به ساحل هدايت و رستگاري رهنما باشيم؟! آيا اميد به صلاح و اصلاح آرزوي بيهوده و عبث است؟! آيا سكوت نمودن در برابر تحريف ها، بدعت ها و دست بردهاي دزدان دين و عقيده منطبق با منطق اسلام است؟! آيا تنها نظاره گر مشكلات و بدبختي هاي مسلمانان بودن و خود را از هرگونه درگيري با سختي ها و رهانيدن و در گوشه اي لميدن، منطبق با منطق اسلام است؟! آيا در محيطي كوچك و تنگ و در گوشه اي تنها به فكر خود بودن و گاه به حال مسلمين و مظلومين حسرتي دروغين خوردن، منطبق با منطق اسلام است؟! آنان كه اين گونه مي انديشند با حديث شريف: (من نادي يا للمسلمين! فلم يجيبوه فليس بمسلم) چه مي كنند؟! و با روايت شريف: (إذا ظهرت البدع في امّتي فليظهرالعالم علمه و الا فعليه لعنة الله) چه مي كنند؟! و آنها كه اين گونه مي انديشند با ده ها روايت وارده از انوار طيّبه الهي، اين بازگوكنندگان شريعت محمّدي (ص) چه مي كنند؟! بياييد به اسلام آن گونه كه هست عمل كنيم و از توجيه ها و مصلحت انديشي ها دست برداريم، بيائيد زخم هاي دردناك و جانكاهي كه دشمن بر ما وارد ساخته را با مرهم بازگشت به دين و با به كاربستن دقيق دستورات دين علاج كنيم. از جمله قوانين دين مبين اسلام، كه از حياتي ترين و ارزنده ترين دستورهاي شريعت جهت سلامت جامعه و نيل به اهداف والاي انساني است، مسئله شورا و مشورت مي باشد كه سخت مورد توجّه پيامبر عظيم الشأن اسلام (ص) و امير مؤمنان (ع) در زمان حكومتشان بوده است و

در روايات اهل بيت طاهرين (ع) بر آن تأكيد فراوان شده است و در صدر اسلام تا قرن ها بعد در كارها و امور اجتماعي، مشورت مرحله اي پيش از آغاز مقدّمات و پرداختن به اصل عمل بود. امّا از آن زمان كه مسلمانان در كارهاي خود از عمل به اين دستور الهي روي برگرداندند و هركس خود را از مشورت با ديگران بي نياز ديد و ديگر دستورات الهي را هم ترك نمودند، سيل مشكلات و گرفتاري ها بر جوامع اسلامي فرود آمد و اين وعده الهي است: (و من أعرض عن ذكري فإنّ له معيشة ضنكا). با نگرشي گذرا به تاريخ و احاديث فراواني كه در زمينه مشورت رسيده است مي توان به برخي از فوايد و اثرهاي اين اصل عقلي و ديني اشاره نمود كه عبارتند از: 1 _ هم فكري و هماهنگي در مقام عمل و برقراري نوعي تفاهم و پيوند دوستانه ميان افراد. 2 _ رشد، شكوفايي و بهره وري از استعدادها در مسايل اجتماعي. 3 _ بالا رفتن ضريب دست يابي به بهترين رأي و مصونيّت از اشتباه و خطا. 4 _ تبلور روح اعتماد به نفس و يقين به برخورداري از حقّ تعيين سرنوشت در مردم و نيز احترام نسبت به رأي اتخاذ شده. 5 _ در پرتو اطاعت از امر خالق متعال و بنا به فرموده اولياي الهي و ائمه طاهرين (ع) با عمل به مشورت، رشد، هدايت، يمن و فلاح حاصل و بركت نازل مي گردد. 6 _ تضمين تداوم كار در سايه شورا. 7 _ دوري از انتقادهاي مغرضانه. و امّا نسبت به فرد لايق از براي مشورت در روايات شريفه ويژگي هايي بيان

شده است همانند: مؤمن، پرهيزكار و خداترس، عادل، عاقل، با تجربه، آگاه به احكام و معالم دين، شجاع، هوشيار، ناصح و راز نگهدار. چنانچه رعايت كامل دو شرط زير در جهت مفيد و مثمرثمر بودن مشورت فوق العاده مهم مي باشد: 1 _ بايد مشورت براساس قبول واقعيّت ها و نه اعمال و تحميل نظر بر ديگران، صورت پذيرد. 2 _ بايد شخص مشاور در هرگونه اظهار نظر از آزادي كامل برخوردار باشد و در غير اين صورت بسياري از مستبدين و ديكتاتورها هستند كه تنها نام شورا و مشورت را شعار قرار داده و هرگز به آن عمل نمي كنند، همان طور كه پس از رحلت جانسوز پيامبر عظيم الشّأن (ص) در حالي كه هنوز پيكر مطهّر آن اشرف رسل به خاك سپرده نشده بود، عده اي رياست طلب در سقيفه جمع شده و برخلاف دستور خدا و پيامبر، ديگري را تعيين كردند و به دروغ نام شورا را بر آن گذاشتند. آري: آن گاه كه انسان از انسانيّت تهي شود اين گونه طغيان گر و سركش مي گردد. امّا آنان كه همواره تسليم و منقاد خالق متعال اند جز به امر او راهي نروند و جز بررضاي او سخني بر زبان نرانند. و امير مؤمنان (ع) آن رهبر و سر سلسله خوبان و اطاعت كنندگان امر خدا و رسول، به مردم خود چنين مي فرمايد: (فلا تكلّموني بما تكلّم به الجبابرة... فلا تكفّوا عن مقالة بحقّ او مشورة بعدل...) آن گونه كه با جبّاران (از ترس ظلم و ستم ايشان) سخن گفته مي شود با من سخن مگوئيد... و مبادا كه از سخن حقّ يا مشورت به عدل خودداري كنيد. و اينك كتاب حاضر

يكي از تأليفات مرجع عظيم الشأن حضرت آيةالله العظمي حاج سيد محمد حسيني شيرازي (دام ظله) است، مرجع بزرگواري كه بالغ بر هزار و پنجاه كتاب ارزنده و مفيد در قطع كوچك و بزرگ، در علوم مختلفه تأليف و حوزه هاي علميّه و امّت اسلامي را از علم سرشار و نظرهاي راهگشاي خود بهره مند ساخته است كه از جمله مي توان به دوره فقهي و استدلالي (الفقه) اشاره نمود كه بيش از صد و پنجاه جلد و بالغ بر هفتاد هزار صفحه مي باشد و بزرگترين دائرةالمعارف فقهي جهان تشيّع به شمار مي رود(1). يكي از جمله مسايلي كه سخت مورد توجّه و عنايت معظّم له بوده و هست، مسئله مشكلات و گرفتاري هاي مسلمانان جهان امروز و به خصوص شيعيان در عصر حاضر است كه كتاب هايي نيز در اين زمينه و راه هاي رهايي از سيل مشكلات تأليف نموده اند، معظّم له شديدا نسبت به بازگشت كليّه قوانين اسلامي، آزادي ها، و برادري ها، و تحقّق امّت واحده، والغاء تمامي قوانين غير اسلامي كه از غرب و شرق براي نابودي كشورهاي اسلامي به ارمغان آورده شده و برچيده شدن مرزهاي جغرافيايي كه استعمار كمتر از يك قرن است با شعارها و توجيهات دروغ به تقسيم كشورهاي اسلامي پرداخته و در پي آن موجب تشتّت و اختلاف ميان مسلمانان گرديده است، و تشكيل شوراي مراجع به عنوان مهمترين و بالاترين مرجع تصميم گيري در مسايل مهم و حل مشكلات، بازگشت روح شورا و مشورت در ميان مسلمانان و تكيه بر اين اصل مهمّ اسلامي در تمامي شئون تأكيد نموده و تحقق اين امور را تنها راه علاج دردها و سامان يافتن نابساماني ها مي داند. كتاب حاضر كه

متن عربي آن به نام (الشّوري في الاسلام) است كه بارها به زيور طبع آراسته گشته نيز در راستاي آشنايي هرچه بيشتر امّت اسلامي با يكي از اين قوانين و راه هاي علاج است كه با اسلوبي زيبا به بررسي مسئله شورا پرداخته و اشكالهاي احتمالي كه ممكن است در اين زمينه طرح شود را عنوان نموده و به آن پاسخ داده اند و در پايان روايات وارده از ائمه طاهرين (ع) در تشويق و ترغيب مسلمين بر عمل به اين قانون اسلام و حكم الهي و اهميّت آن اشاره نموده اند. به آن اميد كه در پرتو عمل به دستورهاي حيات بخش دين مبين اسلام و مسئله شورا اين قانون شرعي و عقلي، بار ديگر در دل هاي خداپرستان جرقه زده، عزّت، شوكت، عظمت، و اقتدار اسلام و مسلمين باز گردد.

1 _ براي آشنايي هرچه بيشتر با آن معظم له به كتاب نگرشي به زندگي آيةالله العظمي شيرازي مراجعه فرمائيد.

مقدمه مؤلف

مقدّمه مؤلف

بسم الله الرحمن الرّحيم الحمد لله ربّ العالمين والصّلاة والسّلام علي محمّد و آله الطّيّبين الطّاهرين واللّعنة علي أعدائهم أجمعين پس از حمد و ستايش پروردگار متعال و درود و سلام بر پيامبر اكرم حضرت محمد بن عبدالله (ص) و اهل بيت طاهرين (ع) كتاب (شورا در اسلام) كه متضمّن چكيده اي از اين مبحث اسلامي است را براي روشن شدن و آشنايي هرچه بيشتر پژوهش گران با ابعاد و جوانب اين قانون مهم و اساسي اسلام تأليف نمودم، از خداوند متعال مسئلت دارم توفيق عمل به شورا را به تمامي مسلمين عطا فرمايد تا در پرتو آن عزّت و خوشبختي از دست رفته خود را باز يابند عمل

به اين دستور الهي خود اطاعت از پروردگار و موجب رضاي ذات اقدسش خواهد بود و پاداش آن بهشت جاودان مي باشد كه خداوند متعال آن را پاداش پرهيزكاران قرار داده است. اين بحث را به سه فصل تقسيم نمودم: فصل اوّل: توضيح پاره اي از ابعاد شورا است كه اين فصل شامل بخشهاي زير مي باشد: 1 _ مشورت كننده 2 _ طرف مشورت 3 _ اصل مشورت 4 _ مشورت در چه اموري است؟ 5 _ و چرا؟ 6 _ آيا مشورت لازم است؟ 7 _ آيا وجود مشاور ضروري است؟ 8 _ آيا عمل بر طبق مشورت الزامي است؟ 9 _ قدر و منزلت مشورت و مشاور چيست؟ 10 _ و آن چگونه است؟ فصل دوم: بيان برخي ويژگي ها و نحوه حكومت مشورتي. فصل سوم: بيان جمله اي از روايات در باب مشورت. از خداوند متعال مسئلت دارم، كه اين كتاب را مورد استفاده من و خوانندگان قراردهد و آن را مقدّمه? پياده شدن قوانين اسلامي قرار دهيم، و هوالمستعان.

قم مقدس _ 1408 هجري محمّد الشيرازي

فصل اول: نگاهي به شورا

در توضيح پاره اي از ابعاد شورا

1 و 2 _ هرچيزي كه به نحوي به شئون امّت مربوط مي شود بايستي در آن مشورت صورت گيرد خواه اين مشورت در اصل يا اين كه در فرع باشد، همانند مدارس، دانشگاه ها، بيمارستان ها، فرودگاهها، كارخانجات، صنايع سنگين و غيره، زيرا اين گونه مراكز با اموال و دارايي هاي امّت داير و راه اندازي مي شود. همچنين درمورد پست هاي دولتي از رياست جمهوري، وزارتخانه، مجلس، استانداري، شهرداري، بخشداري، و غيره، كه اين مشورت ناشي از دو جهت مي باشد: اوّل: اين گونه مراكز تماما

از اموال امّت است و در اين مورد فرق نمي كند كه از خمس باشد يا از زكات و يا از درآمد فروش معادن و مانند اين ها، و هيچ كس حقّ ندارد در مال ديگري بدون اذن او تصرّف كند. دوم: اداره اين گونه مراكز و يا اداره شئون آن يا مردم توسّط دولت خود نوعي تصرّف در مال و نفس امّت است و اين تصرّف جايز نيست مگر با اجازه مردم. روشن است كه رضايت و اجازه امّت در طول و پس از اذن پروردگار متعال مي باشد پس لازم است دخالت و تصرّف در اين گونه امور پس از اجازه اوليّه خالق متعال با اجازه امّت صورت پذيرد. زنان نيز از چنين حقّي برخوردارند كه در فصل جداگانه اي بيان شده است مشروط بر آن كه شروط لازم را داشته باشند و به عبارت ديگر اگر اموال و تصرف در شئون و اداره دولت به آن ها هم مربوط باشد اذن و اجازه آن ها نيز لازم است و همچنين است در مورد كودكان كه طبق احكام فقه اجازه آن ها به دست اولياي شرعي آن ها مي باشد. نبايد بگوييم كه مردم از مراجع، تقليد مي كنند پس اگر مراجع مديران و مسئوليني را جهت اداره شئون مختلفه امّت منصوب كردند كافي است و نيازي به كسب اجازه از مردم نمي باشد زيرا آن ها وكلاي امّت و در واقع جانشينان پيامبر گرامي اسلام (ص) و ائمه طاهرين (ع) مي باشند! در جواب بايد بگوييم: اگر امّت اختيار تام در همه زمينه ها به مراجع تفويض نموده اند، اين حرف صحيح مي باشد و الاّ اين گونه تصرّفات صحيح نيست زيرا هيچ گونه ارتباطي ميان منصب فقاهت و

مرجعيّت و اجازه تصرّف در شئون امّت كه بدان اشاره شد وجود ندارد و بديهي است كه تا كنون چنين واگذاري بي حدّ و مرزي تحقّق نيافته است و حتّي فقيهان كه پس از معصومين (ع) در رأس هرم عقل و عدالت قرار دارند اين گونه تصرّفات را در محدوده اختيارهاي خود نمي دانند و به خوبي واقفند كه مشورت بهترين الگو براي بررسي آرائي و نظرها و رسيدن به بهترين نتيجه مي باشد و اگر در تمامي مسايل و زمينه ها از روستا گرفته تا شهر و از اتحاديّه هاي دانش آموزي تا بزرگترين اداره مملكتي كه همه براساس مشورت عمل شود شايستگي ها و استعدادها شكوفا و چرخ زندگي با شتاب بيش تري به حركت و پيشرفت خود ادامه مي دهد و بدين ترتيب مشخّص مي شود كه چه كسي بايد مشورت كند و چه كسي مورد مشورت قرار گيرد. پس تمامي مجموعه يك امّت مشورت شونده هستند و اگرچه مشورت در هر زمينه مربوط به مورد خاصّ خود مي باشد لكن اطلاق لفظ مشورت همه آن ها را دربر ميگيرد هرچند كه ويژگي و خصوصيّات در چهارچوب عرف عاقلان و با در نظر گرفتن زمان، مكان، و شرايط لازم ملاحظه مي گردد همانگونه كه كليّات و مسايل مهم دين بر اساس روايات وارده از معصومين (ع) بوده و جزئيّات بر آن كليّات تطبيق مي شود چنانچه در حديث شريف است كه مي فرمايد: (بيان اصول با ما، و انطباق فروع بر آن اصول بر عهده شما است)(1). 3 _ مشورت به معني نظرخواهي براي دست يابي به ديدگاه ها و نظرهاي صحيح مي باشد كه اين نظرخواهي در باب حكومت واجب و ضروري است چنانچه خداوند متعال مي فرمايد:

(وأمرهم شوري بينهم)(2). مؤمن ويژگي هاي خاصّ خود را دارا مي باشد كه يكي از آنها مشورت است، و شورا هم در ميان واجبات ذكر شده و اين خود نمايانگر وجوب سياقي و صفتي آن مي باشد و پروردگار متعال مي فرمايد: (وما عندالله خير وابقي للذين آمنوا وعلي ربّهم يتوكّلون والّذين يجتنبون كبائر الاثم والفواحش و اذا ما غضبوا هم يغفرون والّذين استجابوا لربّهم و اقاموا الصّلاة و أمرهم شوري بينهم و مما رزقناهم ينفقون)(3). گفتيم كه مشورت جزء صفات مؤمنين بيان شده است، پس ظاهرا دليل بر وجوب آن اين است كه دركنار اعمال روزانه خود پرهيز از گناهان كبيره و اقامه نماز و ديگر واجبات را ذكر كرده اند و اين هم دليل ديگري بر وجوب آن مي باشد زيرا سياق آيه بر آن دلالت دارد. البتّه ايراد نكنيد كه توكّل (و بخشيدن گناه ديگران) واجب نيست، زيرا: اوّلا: اگر دليلي بر عدم وجوب امري به سبب قرينه خارجي دلالت داشت نمي تواند ظاهر وجوب را منتفي كند، لذا مي گويند: امر در غسل جمعه و جنابت دليل بر استحباب جنابت به خاطر سياق آن با غسل جمعه مستحبّه نيست. ثانيا: توكّل بر دو قسم است: واجب و مستحب. توكّل بر خداوند متعال در امور خارج از راه اراده و توان از ضروريّات ايمان است و در بسياري از آيات و روايات به آن اشاره شده است و ما در مبحث واجبات و محرّمات كتاب (الفقه)(4) به آن اشاره كرده ايم، امّا (ناديده گرفتن خطاي ديگران و بخشيدن آنها) در مقابل گستاخي در معاصي به خاطر عصبانيّت زياد (همان گونه كه در بسياري افراد هنگام غضب نسبت به شخص مقابل دچار معصيت

مي شوند) واجب و لازم است. آري غفران و آمرزش در مورد برخي از مسايل واجب نيست چنانچه پروردگار متعال مي فرمايد: (فمن اعتدي عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدي عليكم)(5). (هركس به شما تعدّي كرد پس بر او تعدّي كنيد همان گونه كه بر شما تعدّي كرد). و قبل آن مي فرمايد: (والحرمات قصاص)(6) و آياتي ديگر. و به خاطر عدم وجوب غفران و بخشيدن ديگران دنباله آيات شريفه سوره شوري مي فرمايد: (و جزاء سيّئة سيّئة مثل_ها فمن عفا و أصلح فأجره علي الله انه لا يحب الظالمين و لمن انتصر بعد ظل_مه فأولئك م_ا عليهم من سبيل)(7). از آن چه گذشت پاسخ اشكال زير را در مي يابيم: اگر مطلق شورا را در كلّيه امور واجب بدانيم، اين خلاف ضرورت خواهد بود و اگر در برخي از آن ها واجب باشد آيه مجمل و نامفهوم خواهد بود، پس هيچ گونه دليلي بر اين ادّعا وجود ندارد و بايد آيه را حمل بر استحباب نماييم. در پاسخ به اين اشكال مي گوييم: ظاهر آيه دلالت بر وجوب مشورت دارد مگر مورد خاصّي كه از اين وجوب خارج شود و مادامي كه مستثني نباشد حكم به وجوب قطعي است و خواه در جامع واجب و مستحب به كار برده شود مانند آيات انفاق(8) و يا در واجب تنها به كار برده شود و استثنا محتاج به دليل باشد، مشورت در حكم واجب خواهد بود و آيه (و شاورهم في الأمر)(9). خود مؤيّد اين وجوب مي باشد علاوه براين كه پيامبر اكرم (ص) الگو و اسوه هستند(10) و برحاكم اسلامي است كه از آن حضرت پيروي كند. در اين جا چند اشكال مطرح شده كه

عبارتند از: 1 _ اين آيه بر عمل به شورا در تعيين حاكم دلالت نمي كند بلكه بر مشورت خود حاكم با ديگران دلالت دارد، پس وجوب شورا در مورد اوّل از كجا ثابت مي شود؟ 2 _ هيچ دليلي بر وجوب شورا بر رسول خدا (ص) وجود ندارد و اگر بر آن حضرت واجب نباشد بر ديگران نيز واجب نيست. 3 _ حتّي اگر وجوب شورا بر آن حضرت ثابت شود شايد اين وجوب از ويژگي هاي مختصّ به حضرتش باشد. 4 _ و در صورتي كه مشورت بر آن حضرت واجب بوده و از مختصّات حضرتش نبوده به چه دليل بر آن حضرت واجب بوده كه به مقتضاي آن عمل كنند شايد به دليل جلب نظر و تحبيب قلوب بوده؟ و اين كه آن حضرت عقل كلّ و مرتبط به وحي بودند خود مؤيّد اين گفته مي باشد. 5 _ امر به شورا در آيات مجمل و نامفهوم بوده و هيچ گونه دلالتي بر اطلاق كه محور كلام است ندارد. پاسخ اشكال اول: اين آيه از راه ملاك اولويّت بر شورا در تعيين حاكم دلالت دارد، البتّه اگر فرد منصوب از جانب خداوند متعال حضور نداشته باشد همان گونه كه در حال حاضر چنين است، و حضرت بقيّةالله الاعظم (عجّل الله تعالي فرجه الشّريف) غايب مي باشند. آيا صحيح است كه شورا در امور عامّه، واجب باشد ولي در مسئله تعيين حاكم كه اصل و پايه همه امور است، واجب نباشد؟ در حالي كه اين اولويّت در نزد عرف واضح است، همان عرفي كه كلام متوجّه آن ها است، چنان چه در آيه شريفه بيان شده (بلسان عربي مبين)(11) كه

خداي متعال احكام خود را به زبان واضح و آشكار بيان مي فرمايد. و مسلّم است كه تعيين رهبري و جانشين خداوند بر روي زمين تنها از جانب پروردگار متعال مي باشد چنان كه در آيه شريفه است: (و إذ قال ربّك للملائكة انّي جاعل في الأرض خليفة)(12). (آن گاه خداوند تو، به فرشتگان فرمود: كه من جانشيني بر روي زمين قرار مي دهم). و در آيه ديگر مي فرمايد: (يا داود إنّا جعلناك خليفة في الأرض)(13). (اي داود! ما تو را جانشين خود در زمين قرار داده ايم). و نيز در زيارت نامه امام زمان (عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) مي خوانيم: (السّلام عليك يا خليفة الله و خليفة آبائك المهديّين)(14) و غيره. پاسخ اشكال دوم: ظاهر امر وجوب آن است پس از كجا مي گوييد كه بر حضرت رسول (ص) واجب نبوده در حالي كه هيچ نصّي از جانب خالق متعال براين ادّعا نرسيده است. شايد گفته شود: به دليل سياق آيه شريفه، زيرا خداوند متعال مي فرمايد: (فاعف عنهم واستغفرلهم و شاورهم في الامر)(15). (آن ها را عفو نموده و براي آن ها طلب مغفرت كن و در موضوعات مهم با آن ها مشورت نما). اضافه بر اين كه عفو و استغفار براي آن ها واجب نيست و مشورت در آيه همراه با عفو و استغفار بيان شده است. در اين خصوص گفته مي شود: چگونه ادّعا مي شود كه عفو آنان و استغفار براي آن ها بر پيامبر (ص) و يا بر هر رهبر ديگري واجب نيست در حالي كه رهبر، موفّق و پيروز نمي شود مگر با عفو و استغفار از براي خطاي زير دستان، و هرگز مردم در اطراف افراد خشن و سختگير جمع نمي شوند و استغفار نيز

براي تطهير آن هاست تا درموضع لطف خداوند متعال قرار گيرند كه بدون لطف خداوند پيروزي نصيب آنها نخواهد شد ابتداي آيه: (فبما رحمة من الله) (اگر رحمت خداوند نبود). دلالت بر وجوب عفو و استغفار دارد و اگر قبول كنيم كه مشورت به دليل سياق واجب نيست، با اين وصف، امر (و شاورهم في الأمر) ظاهر در وجوب است چنانچه در: (إغتسل للجمعه والجنابة) گذشت و ظاهر آن مقدم بر ظاهر سياق آيه مي باشد. پاسخ اشكال سوم: ظاهر در تمامي احكام، عموميّت آن ها است مگر اين كه به وسيله دليل، فردي از آن خارج شود و مقام در اين جا از موارد استثنا نيست، و اين مطلب علاوه بر دليل اسوه و الگو بودن پيامبر (ص) و امام (ع) كه دلالت بر وجوب آن بر حاكمان دارد. چنانچه ملاك اولويّت بر تعيين و انتصاب فرمانروايان از طريق مشورت نيز دلالت مي كند. پاسخ اشكال چهارم: اين ادّعا خلاف ظاهر مي باشد و هيچ گونه منافاتي ندارد كه حضرت، عقل كلّ و در ارتباط با وحي باشند و با اين همه موظّف به عمل به شورا باشند تا مشورت و شورا را به امّت بياموزند. و اگر با آن ها مشورت مي فرمود ولي به نظر آن ها عمل نمي كرد باعث تنفّر و انزجار آنها مي شد و تأثير منفي چنين اقدامي بدتر از عدم مشورت است زيرا كسي كه با ديگران مشورت نمي كند و فقط به نظر خود عمل مي نمايد در جامعه مورد تنفّر خواهد بود چه رسد به كسي كه مشورت كند و سپس ديدگاه ها و نظرات طرف مورد مشورت خود را ناديده بگيرد، در حالي كه در آيه شريفه با صراحت

امر به مشورت براي تحقّق هدف تجمّع در اطراف رسول اكرم (ص) اشاره شده است، خداوند متعال مي فرمايد: (فبما رحمة من الله لنت لهم و لو كنت فظّا غليظ القلب لانفضّوا من حولك)(16). (با رحمت خداوند نسبت به آن ها نرمش نشان دادي و اگر خشن و سنگ دل بودي آن ها از اطراف تو پراكنده مي شدند). اگر با آنها مشورت مي كرد و اختلاف نظر حاصل مي شد همان گونه كه طبيعت نظرخواهي و مشورت چنين مي باشد، يكي از دو صورت زير ممكن است رخ بدهد: يا اين كه اقلّيّت و اكثريّت در كار است و يا طرف داران هردو طرز تفكّر به يك ميزان هستند كه البتّه احتمال وقوع حالت اوّل بيشتر است، در صورت اوّل اگر به رأي اقلّيّت عمل نمايد، ديدگاه و نظر اكثريّت را سبك شمرده و چنين كاري نه با شرع سازگاري دارد نه با عقل. عدم سازگاري عقلي آن روشن است امّا عدم سازگاربودن با شرع در مسئله ارجحيّت شهادت اكثريّت در مقابل شهادت اقلّيّت در كتاب قضاء به خوبي مشخّص شده است. به طور مثال: اگر طرفين در مورد مالكيّت يك منزل يا صد درهم ياغيره اختلاف نظر داشتند، طرفي كه شهود بيشتري داشته باشد برنده اختلاف است(17)، ايا اين امر نشان دهنده تقديم رأي اكثريّت بر رأي اقليّت در مسايل مهم اقتصادي، اجتماعي، سياسي، نظامي و غيره نيست؟! بديهي است چنانچه اقليّت مشاهده كنند در صورت كسب اكثريّت در مسايل ديگر به نظر آن ها عمل خواهد شد، هيچگاه به دليل ناديده گرفته شدن نظرشان ناراحت نخواهند شد، همان گونه كه در مجالس شورا، اتحاديّه هاي دانشجويي، هيئت دولت و مجامع ديگر جهان معاصر مشاهده مي گردد.

امّا اگر تعداد طرفداران دو نظريّه متضاد و متفاوت، مساوي و به يك ميزان باشد تنها راه چاره قرعه كشي خواهد بود. خداوند متعال در داستان حضرت يونس (ع) مي فرمايد: (فساهم فكان من المدحضين)(18). (قرعه زد و جزو باختگان بود). و نيز در داستان حضرت زكريّا (ع) مي فرمايد: (إذ يلقون أقلامهم أيّهم يكفل مريم)(19) (آنگاه قلم هاي خود را انداختند تا يكي از آنان كفالت مريم را بر عهده گيرد). و پيامبر اكرم (ص) در مورد قرعه مي فرمايند: (القرعة لكل امر مشكل)(20) (قرعه راهگشاي هر مشكلي مي باشد). از سوي ديگر پيامبر اكرم (ص) اين اختيار را داشتند كه به يكي از دو نظر عمل كنند زيرا نظر و رأي آن حضرت به نظر يكي از طرفين اضافه مي شد و آن گروه آرائي اكثريّت را به دست مي آورد. از ظاهر امر چنين بر مي آيد كه مفهوم شورا شامل دو حالت اكثريّت و تساوي مي باشد. شايد گفته شود اين حرف صحيح نيست زيرا خداوند متعال مي فرمايد: (فاذا عزمت فتوكّل علي الله)(21) (زماني كه تصميم گرفتي بر خدا توكّل كن)، و اين نشان دهنده آن است كه مشورت تنها براي جلب رضايت آن ها صورت گرفته است به خاطر اين كه تنها تصميم گيرنده شخص پيامبر (ص) بودند. در پاسخ گفته مي شود: (إذا عزمت) (اگر تصميم گرفتي) بعد از امر به (شاورهم) مي باشد، از آيه فوق چنين بر مي آيد كه تصميم گيري ناشي از نتايج مشورت است و نقطه مقابل آن محسوب نمي شود. اگر ماكسي را مخاطب ساخته و به او بگوييم: با پزشك مشورت كن و اگر تصميم گرفتي توكّل كن، آيا مفهوم آن اراده و تصميم ناشي از مشورت نيست؟ بديهي است توكّل به

مفهوم واگذاري امري (خارج از اراده و توان) به خداوند متعال مي باشد، كه تفصيل اين كلام در برخي از كتب مربوط به اين موضوع بيان شده است. پاسخ از اشكال پنجم: در آيه (و شاورهم في الأمر) واژه امر با الف ولام آمده است كه در اين صورت دلالت بر عموم دارد و ما در كتاب اصول به آن اشاره كرده ايم چنانچه در موارد مشابه همانند: (احلّ الله البيع) و غيره نيز مسئله اينچنين مي باشد، زيرا طبيعت در مورد كليّه افراد ساري و جاري است، بله با استناد به قرينه عرف اين امر تنها اختصاص به مسايل رهبري دارد، گفته نشود اگر عام باشد پس مقطوع العدم است و اگر خاص باشد مجمل خواهد بود، چون اگر به كسي كه مي خواهد ساختمان بسازد گفته شود، با مهندس مشورت كن، مسئله مشورت در امور مهندسي به ذهن خطور مي كند و همين امر در مورد اشياي مشابه نيز صادق است. و ما در بحث اصول گفته ايم: اگر در مفرد قرينه اي بر اراده فرديّت نباشد، بر عموم وجمع دلالت خواهد داشت، مانند جملات: (تمرة خير من جرادة)(22) و (و شرّ الاخرة)(23). (انّ مع العسر يسرا)(24) و (آتنا في الدّنيا حسنة)(25). و جملات مشابه كه ظاهرا در طبيعت جاري است و هريك به حسب موارد، افاده عموم بدلي و يا افاده عموم استغراقي دارد. 4 و 5 _ از آنچه گذشت روشن شد كه شورا در كليّه مسايل و امور كوچك و بزرگ مربوط به قشر يا اقشاري از امّت لازم الاجرا است و استبداد در حكومت نسبت با امّت مطلقا حرام است خواه اين استبداد در سطح يك كشور و يك

امّت است و خواه در سطحي پائين تر، مثلا: يك مسئول اتحاديّه دانشجويان در محدوده كار خود مستبد است. زيرا مفهوم استبداد، به كرسي نشاندن رأي خود در مورد حقوق مالي و حقوق نفسي ديگران است.... حال آنكه: (النّاس مسلّطون علي اموالهم و انفسهم)(26) مردم بر مال و نفس خود مسلط هستند). به عبارت ديگر اگر فرضا يك حاكم و يا مدير بيمارستان بهترين نحوه مديريّت را با رعايت موازين شرعي هم داشته باشد امّا مستبد باشد و بدون اجازه مردم در شئون آن ها تصرّف كند همانند فرد غاصبي خواهد بود كه وارد منزلي شده و اهل خانه را به بهترين وجه اداره مي نمايد، آيا كار او حرام نيست؟ اگر اين فرد مستبد مرتكب فعل حرام شد و اقدام به گرفتن ماليّات، عوارض و جرايم ديگري كه خارج از محدوده ماليات هاي اسلامي اعم از خمس، زكات، جزيه و خراج است پولي را دريافت كرد و يا آزادي مردم را در انجام كارهاي كشاورزي، بازرگاني و صنعت و غيره(27) سلب نمود چنين كاري حرام در حرام است و اين شخص مانند كسي است كه در ماه رمضان به اختيار خود شراب بخورد. به هرحال كسي كه بدون رعايت شرايط الهي و شرايط امّت بر يك اتحاديّه دانشجويي تسلط دارد و مثلاً هزار نفر تحت سلطه او هستند اين شخص هزار حرام مرتكب شده است، و اگر شخص غير واجد شرايط بر يك امّت صد ميليوني حكومت كند به همان نسبت گناه و جريمه او بيشتر مي شود، امّا چرا؟ زيرا همان گونه كه اشاره شد عقل و شرع بر لزوم مشورت دلالت دارد، و چه بسا بتوان از طريق

ادلّه اربعه آن را ثابت نمود. و اجماع اگرچه در خصوص مسئله مشورت و به اين لفظ قائم نيست امّا از باب اجماع بر حرمت تصرّف در مال و نفس شخص مسلمان و كافر بدون رضايت آنان ممكن است استفاده شود. 6 _ در واجبات و محرّمات مشورت اعتبار ندارد و همچنين در مسئله نبوّت و امامت كه اين امور به نصّ و تعيين پروردگار متعال است و در ساير احكام پنج گانه (كه احكام وضعي هم از آنهاست) نيز مشورت اعتبار ندارد. امّا در ديگر شئون شخصي مشورت مستحب است، ولي در امور اجتماعي مشورت براي حاكم لازم و واجب است كه هم دراصل حكومت حاكم و هم در تنفيذ به اجرا گذاردن احكام و قوانين، نظرخواهي و مشورت با مردم واجب مي باشد. امّا وجوب مشورت در اصل به قدرت رسيدن حاكم به اين دليل است كه حكومت نوعي تسلّط برمردم مي باشد و تسلّط بر مردم جايز نيست مگر با كسب رضاي آن ها و قاعده (النّاس مسلّطون علي اموالهم و انفسهم) (اضافه بر لزوم واجدالشرايط بودن حاكم در شريعت اسلام) بر اين مسئله دلالت دارد. امّا وجوب مشورت در امور حتّي پس از به قدرت رسيدن حاكم، ناشي از اين امر است كه ميزان اختيارهاي حاكم تنها به مقدار صلاحيّت هايي است كه از سوي مردم به او تفريض گرديده است و هرگونه تصرّف و اقدامي بيش از محدوده اختيارات نياز به نظرخواهي و مشورت خاصّ دارد. نتيجه اين كه آنچه از شئون مردم باشد اصل تصرّف و دوام آن نياز به مشورت دارد. شايد گفته شود: آيا اصل نصب مرجع تقليد و اختيارهاي او از

سوي معصومين (ع) نيست، بنا بر اين مشورت نسبت به او معني ندارد؟ در پاسخ مي گوئيم: اوّلا: انتخاب مرجع واجد الشّرائط در دست فردفرد مردم است و درست همانند انتخاب امام جماعت، قاضي و غيره مي باشد. ثانيا: چنانچه مراجع تقليدي باشند كه از سوي مردم به مرجعيّت انتخاب شده اند (البته اگر صدق كند كه مردم آنها را انتخاب نموده اند نه اين كه فقيهي باشند كه مثلا صد نفر از او تقليد مي كنند، كه در عرف معمول، انتخاب او به مرجعيّت توسّط مردم در مورد او صدق نمي كند) در اين صورت يك مرجع حقّ تحميل آراي خود بر ساير مراجع تقليد و نيز مقلّدين آن ها را ندارد(28)، و حتّي حقّ ندارد آراي خود را با توسّل به زور بر مقلّدين خود به مورد اجرا در آورد خواه اين استفاده از زور و اجبار به طور مستقيم يا غير مستقيم باشد، زيرا انتخاب او توسّط مقلّدينش جهت عضويّت در هيئت حاكمه و يا شوراي فقها و مراجع به مفهوم واگذاري اختيارهاي تامّ جهت تصرّف در مال و جان و نفس آنها نيست و حدود دختيارهاي او تنها به ميزان تفويضي است كه مقلّدين به او داده اند و فرموده حضرت صاحب الامر (ع) (فاذا حكم بحكمنا)(29) دلالتي بر نافذ بودن رأي آن فقيه ندارد، در صورتي كه مقلّدين آن حكم را از احكام معصومين (ع) نمي دانند. و مقصود از مخالفت مقلّدين يا مراجع، مخالفت اكثريّت آنان مي باشد زيرا دليل شورا بر دليل تقليد حاكم است، در غير اين صورت براي دليل شورا زمينه اي باقي نمي ماند همانگونه كه عناوين ثانويّه حاكم بر عناوين اوليّه مي باشند. 7 _ امّا آيا

بر مشاور لازم است نظر خود را اعلام كند؟ ظاهر امر چنين است، البته به طور كفايي و از باب ارشاد جاهل و تنبيه غافل است، بلكه از باب امر به معروف و نهي از منكر در برخي از موارد، لازم و واجب است و تفصيل آن در فقه ذكر شده است. امّا اضافه برآن لازم نيست هرچند كه بنا به اطلاق بعض ادلّه آن مستحب مي باشد و شايد فرموده پيامبر اكرم (ص) (أشيروا عليّ)(30) و يا فرموده امير مؤمنان حضرت علي (ع): (لهم المشورة عليه)(31) و وجوب و استحباب مشورت هركدام در مورد خود و طبق اقتضاي حكم و موضوع اشاره دارد، زيرا ممكن است گاه موضوع قرينه حكم و گاه عكس آن باشد، پس اگر در حال جنگ بگويد: يك شير برايم بياوريد اين جا حكم دلالت مي كند كه مراد از موضوع يك انسان شجاع است نه حيوان درّنده، در حالي كه اگر در باغ وحش چنين درخواستي كند، منظور حيوان درّنده است، در حالي كه اگر به مردم شجاع جهت نگهباني خود و حيوان درّنده براي باغ وحش خود نياز داشته باشد براي هيچ يك از آنها قرينه اي وجود نخواهد داشت.و برعكس چنانچه بگويد: اگر كسي عالمي را اكرام كرد مرا اكرام كرده است، دراينجا لفظ عالم قرينه براي اكرام خاصّ مي باشد نه هر اكرامي كه شايسته فقها و علما نباشد گرچه آن نحو از اكرام شايسته غير علما باشد مثلا تجّار، يا دلير مردان و... 8 _ لزوم عمل به مشورت به مقدار تحقّق اجازه تصرّف در مال و جان است نه بيشتر و نه كمتر. بيشتر از حدّ اجازه نيست،

زيرا دليلي بر جواز آن وجود ندارد، امّا كمتر از مقدار هم مجاز نيست چرا كه اين گونه تصرّف برخلاف اصل (مسلّط بودن مردم بر جان و مال خود) مي باشد پس اگر بر اساس مشورت تصويب شد كه مثلاً يك صد هزار كيلومتر جاده را آسفالت كنند عمل به كمتر از اين مسافت جايز نيست، زيرا تصرّف از نوع سلبي آن باشد مثلا: مولي ديناري به بنده اش مي دهد و از او مي خواهد تا كالايي را با اين مبلغ خريداري نمايد و او كالايي به نصف قيمت خريداري كند. همچنان كه بر اين شخص واجب نيست خود را به زحمت بيندازد و بيش از مقدار مقرّر جاده ها را آسفالت كند اگرچه مي داند كه جامعه راضي به اين كار مي باشند. 9 _ امّا تعيين مقدار و ميزان مشورت بر عهده عرف است، البتّه از قبيل امر به طبيعت كه به مقدار بسيار كم آن نيز محقّق مي شود، نيست. مثلا: اگر مولي به بنده خود بگويد براي من آب بياور، آوردن يك قطره آب كافي نيست زيرا قرينه دلالت دارد كه مقدار آبي كه براي رفع تشنگي لازم است را مولي طلب كرده نه مقدار يك قطره، و نيز معلوم شد كه آوردن تمام افراد آن طبيعت نيز لازم نيست حتّي اگر ممكن باشد. مثلا اگر بگويد: زرگري را برايم حاضر كنيد در اين صورت لزومي ندارد كه همه زرگران را احضار كنيم و بگوييم كه طبيعت در مورد همه افراد صدق مي كند. و حاصل آن كه قرينه هاي حالي و مقالي مشخّص كننده مقدار و محدوده طبيعت، و زياده و نقيصه آن مي باشد. و آنچه در برخي از روايات

مشورت آمده كه با ده نفر يا ده مرتبه با يك نفر مشورت كند، هدف دستيابي به رأي محكم و متقن است، چرا كه غالبا نظر ده انسان آگاه و خبره در رابطه با مسئله مورد نظر براي دست يابي به نظر و رأي واقع بينانه تر كفايت مي كند. چنان كه اگر با يك نفر ده بار در رابطه با يك مسئله مشورت شود، فرد مزبور نظر بهتر و صحيح تر از ميان نظرهاي ارائه شده به مراتب عملي تر است تا اين كه اگر تنها يك بار با او مشورت مي شد، و يا اگر ده مرتبه در گير و دار مباحث علمي مشورت شود، كه اين كار ديدگاه صحيح و محكم خود را ظاهر مي كند. مثلا اگر يك كالا توسّط يك فرد تلف شد (كه اين اتلاف موجب ضمان مي گردد)، حال ضامن، چه مقدار ضمان بر گردن دارد؟ چون قيمت اين جنس افزايش يافته و اين افزايش ناشي از بالا رفتن قيمت ها در بازار نيست بلكه به اين دليل است كه فروشنده اين نوع كالا قيمت آن را به چندين برابر قيمت واقعي آن مي فروشد. آيا ضامن قيمت بايد قيمت واقعي آن را به صاحب جنس بدهد؟ آيا قيمت فعلي كالاي موجود در بازار را ضامن است؟ آيا در مقام، تفصيل است كه قيمت واقعي را ضامن است امّا مازاد بر قيمت واقعي را ضامن نيست؟ آيا تفصيلي اين گونه قايل شويم كه اگر شخص تلف كننده جنس عالم و عامد بود ضامن است وگرنه، نه؟ يا تفصيل به اين نحو را قبول كنيم كه مازاد بر قيمت واقعي تا مقداري كه اجحاف نباشد را ضامن مي باشد؟ مثلا

اگر قيمت واقعي يك جنس يك دينار است، امّا قيمت اجحافي آن پنج دينار مي باشد و قيمت متوسط آن سه دينار، همين سه دينار واجب مي شود؟ همه اين احتمالات و اقوال در فقه بيان شده است، پس اگر اين آراي پنج گانه براي كسي كه خواهان استنباط باشد بازگو گردد، آن رأي را كه متقن تر از بقيّه آراء باشد اختيار خواهد كرد چه رسد به اين كه ده رأي از ده نفر به دست برسد يا پنج نفر هريك دو رأي را ارائه كنند كه در آن صورت در استنباط و اختيار رأي صحيح تر بهتر خواهد بود. و بي شك نظرخواهي و مشورت، خواه در دولت هاي كنوني (و به اصطلاح دموكراتيك) و يا دولت هاي اسلامي، در واقع يك سوپاپ اطمينان به شمار مي رود، زيرا همانگونه كه مردم به سير كردن شكم خود نيازمندند به سير نمودن مغزهاي خود نيز نياز دارند و همان گونه كه گرسنگان با برپايي تظاهرات و اعتصابات با عامل گرسنگي به مبارزه بر مي خيزند(32)، كساني كه مورد مشورت قرار نمي گيرند و در گرسنگي فكري به سر مي برند نيز عليه سردمداران اين حركت قيام مي كنند، گرچه فرمان روايان در پاكدامني سياسي به سر برده و دقيقا قوانين كشور را به مرحله اجرا گذارند و در اين جهت تفاوت نمي كند كه قوانين كشور، اسلامي و در كشورهاي اسلامي يا قوانين غير اسلامي در كشورهاي دموكراتيك باشد. و اين كه حاكم اسلامي، اصول و مقرّرات و قوانين اسلام را بدون عمل به شورا به مورد اجرا گذارد كافي نيست، زيرا مردم خود مشاهده مي كنند كه او يكي از قوانين اسلام، يعني قانون شورا را به اجرا

در نياورده است، در نتيجه از اطراف او پراكنده شده، و روزي براي سرنگوني او بسيج خواهند شد، و اين ها همه در صورتي است كه حاكم اجراي ديگر قوانين اسلامي را كاملا رعايت كند كه اين گونه افراد كم ياب بلكه ناياب هستند. بلكه ظاهر امر نشان مي دهد تا زماني كه حاكم به حكم اسلامي شورا عمل نكند ممكن نيست بتواند در استنباط و اجرا خوب عمل نمايد، چه رسد به اين كه اين بي توجّهي به شورا، در اصل روي كار آمدن او باشد يا در مشروعيّت و استمرار يافتن حكم، زيرا استنباط مستلزم فعاليّت مداوم نمي تواند يك استنباط خوب و مفيد باشد چه رسد به كار اجرايي بدون مشورت دايمي. در حديث آمده است: (إنّ العلم ليهتف بالعمل فان أجابه و إلاّ ارتحل)(33) (علم به عمل دعوت مي كند، پس زماني كه به آن پاسخ مثبت گفته نشود رخت بر مي بندد). و چنانچه گذشت حسن استنباط و عمل تنها در سايه مشورت مستمر امكان پذير است، از اين رو ديده مي شود كه حكومت هاي اسلامي كه در چند قرن اخير به نام اسلام برپا شده اند پس ازمدّت زمان كوتاهي مردم از آنها دور شده و در جهت سرنگوني آنها دست به كار شدند كه برخي از آنها را سرنگون ساخته و با بعض ديگر در حال جنگ و ستيز هستند. نخستين پرسش مردم از آنها اين است: مشورت و شورا كجا است؟ و چون آنها خود را فاقد پايگاه مردمي مي دانند و تنها راه ادامه حكومت خود را در سايه استبداد و ديكتاتوري مي بينند، همانند رژيم صدّام در عراق كه اظهار مي كند شورا واجب نيست گاه مي گويند

شوري تنها از مختصّات پيامبر اكرم (ص) است و گاه مدّعي مي شوند كه: مگر شوراي فرماندهي انقلاب، شوراي وزيران و... را نمي بينيد؟ و در كنار اين ادّعاي خود با سرمايه هاي امّت مشتي عوامل جيره خوار ومديحه سرا و فرومايه را به دور خود جمع مي كنند تا از طريق رسانه هاي گروهي از آنان ستايش كنند، درب زندان ها را به روي مخالفين حكومتي باز كنند، چوبه هاي دار را برپا كنند، و واي وصد واي برحال آن كسي كه كلمه اي برخلاف ميل حاكمان برزبان جاري كند، و به مراتب بيشتر از گذشتگان خود كه دم از اسلام نمي زدند به قتل و غارت و زنداني كردن مردم بي گناه و نابودي امّت و كشور دست مي زنند. چنان كه با بررسي تاريخ مي بينيم كه خلافت اموي ها و همچنين عبّاسي ها و عثماني ها آنچنان سرنگون گشتند كه ديگر بازگشتي در پي ندارد و اين ها همه ناشي از اين نقيصه است، و هركسي پس از آن ها آمد و راه آنان را ادامه داد سرنگون گشت و يا در حال سقوط است. عدم توجّه به مشورت تنها به مفهوم عدم اجراي حكم شورا در حكومت نيست بلكه به مفهوم عدم اجراي صدها حكم اسلامي است و مسلمانان همانگونه كه به نماز و روزه و حج واقف هستند از سياست اسلامي نيز آگاهي دارند و چنان كه فريب تارك العبادات را به هر عذر و بهانه اي كه باشد نمي خورند همانگونه نيز تحت تأثير كساني كه به سياست هاي اسلامي بي توجّهي مي كنند قرار نمي گيرند. و اگر مسلمانان از حكمرانان جدا شوند باعث انزوا و در نتيجه سقوط آنها خواهند شد و چون زمامداراني كه خود را اسلامي مي خوانند يورش

همه جانبه مسلمانان بر عليه خود و منافع خود را مي بينند، در مقابل از هر وسيله در جهت آنها را متّهم و مخالف رژيم و مزدوران استعمار مي خوانند و يا آنها را مرتجع و خرافه پرست توصيف مي كنند و به تنبلي و بيكاري متّهم مي سازند و اين جملات خود در تشديد اختلافات و سقوط سريع تر آنان تأثير فوق العاده دارد. مثل آنها همانند دزدي است كه وارد منزلي گشته و اسباب و اثاثيه آن را به سرقت برده است و چون تهاجم صاحب خانه را مشاهده مي كند با داد و فرياد صاحب خانه را به دزدي متّهم مي سازد. آيا اين حركت و ترفند ناشيانه، خود دليل بر تسريع در دستگيري و مجازات او نمي گردد؟ آنها كه در اين امر شك دارند به سرنوشت (جعفر نميري)(34) و ديگران كه با فريب و دروغ، خود را اسلامي خواندند، بنگرند و يا كساني كه مدعي پايبندي به يك سري از اصول شدند امّا با آنها مخالفت ورزيدند، مانند (ناصر)(35) كه ادعاي ملّي گرايي كرد و (عبدالكريم قاسم)(36) كه خود را ميهن پرستي صادق خواند و يا مثالهاي بسياري كه در جهان عقب مانده كه جهان سوم ناميده مي شود وجود دارد، كه تنها راز عقب ماندگي اين كشورها حاكمان و سردمداران آن مي باشند كه مردم را از حقوق و آزادي هايشان محروم ساختند. آن زمان كه غرب گرفتار حاكمان مستبد به نام دين، مانند زمامداران كليسا يا به نام دنيا، مانند پادشاهان و دوكها بود و روز به روز در منجلاب تباهي و نابودي بيشتر گرفتار مي شد، عاقلان و انديشمندان آنها نزديك به بيست هزار عنوان كتاب براي آگاهي مردم به رشته تحرير در

آوردند (چنانچه در كتابي مطالعه نمودم) و اين كتابها در تيراژهاي ميليوني توزيع و نشر مي گرديد، و در آن ها خاطرنشان مي ساختند كه تنها منشا و مركز مشكلات، حاكمان مستبد مي باشند و تنها راه نجات، تقسيم قدرت و عدم تمركز آن در فرد و يا جناح خاصّ مي باشد، و زماني كه غرب به اين نصيحت ها عمل كرد از سقوط در سراشيبي خطرناك رهايي يافت و اكنون آن ها را بر كشورهاي جهان از جمله كشورهاي اسلامي مسلط ساختند. البتّه ما نمي گوئيم غرب به واقعيّت دست يافته است، زيرا ما واقعيّت را فقط در اسلام مي دانيم و مي گوئيم: هنگامي كه غرب به اصل شورا تا حدودي عمل كرد از آن منجلاب رهايي يافت و توانست سلطه خود را بر جهان گسترش دهد، در حالي كه امير مؤمنان علي (ع) مي فرمايند: (الله، الله في القرآن لا يسبقنّكم بالعمل به غيركم)(37).

مردم و روش استعمار پذيري

پنهان نيست كه مشكل جامعه فقط وجود حاكم مستبد و اطرافيان او كه از مال و مكنت و جاه و مقام او سوء استفاده مي كنند نيست، مشكل اين است كه اطرافيان وجدان خود را زيرپا مي گذارند و در ستايش و مدح او گزافه گويي كرده و دستورهاي او را بي چون و چرا در قتل بي گناهان، تجاوز به نواميس و غارت اموال مردم به اجرا در مي آورند. مشكل جامعه تنها اين نيست، بلكه مشكل مهم تر، جامعه اي است كه حاكم از آن نشأت مي گيرد و به عبارت ديگر مشكل اصلي، جامعه اي است كه حاكم از آن به وجود مي آيد. آيا حاكم و اطرافيان معدود او مي توانند بر ميليونها نفر كه آمادگي استثمار را نداشته باشند مسلّط شوند؟

به خاطر اينكه جامعه همانند يك جسم است كه اگر ناتوان شد بيماري بر آن غلبه پيدا مي كند در حالي كه افراد قوي در مقابل بيماري ها از مصونيّت برخوردار خواهند بود. وظيفه افراد آگاه و انديشمندان اين است كه آن بيماري را از جامعه دفع بنمايند و آن زمان كه امّت آمادگي پذيرش مستبدين را نداشته باشد هيچ گونه اثري از استبداد نخواهد بود. چنان كه در قرآن مجيد آمده است: (لولا ينهاهم الرّبّانيّون والاحبار)(38). و امير مؤمنان (ع) مي فرمايند: (لولا... ما أخذ الله علي العلماء أن لا يقارّوا علي كظّة ظالم ولا سغب مظلوم لالقيت حبلها علي غاربها و لسقيتُ آخرها بكأس أوّلها)(39) (اگر... عهد و پيمان خدا بر علما نبود كه بر پرخوري ظالم و گرسنگي مظلوم سكوت نكنند زمام حكومت را بر دوشش رها مي نمودم و آخر آن را با جام اوّل سيراب مي ساختم). و در حديث ديگر است: (لنحملنّ ذنوب سفهائكم علي علمائكم)(40) گناه نادانها و سفيهان شما را بر گردن دانشمندان و علماي شما مي افكنيم). و نيز در حديث شريف مي خوانيم: (إذا ظهرت البدع في أمّتي فليظهر العالم علمه و إلا فعليه لعنة الله)(41) هنگامي كه بدعت ها ظاهر شد بر انسان عالم است كه علم خود را آشكار ساخته و مردم را آگاه سازد وگرنه لعنت خدا بر او باد). همان طوري كه پزشك و طبيب جسم، مرض و راه علاج آن را بيان مي كند، طبيبان روح و روان نيز موظفند مردم را با مشكلات روحي و شناخت و درمان بيماري هاي روحي آگاه سازند و همانگونه كه در كتابهاي بسياري بيان كرده ايم تنها راه درمان بيماري استبداد، تقسيم قدرت است. انسانهايي

كه براي مدّت طولاني دچار اين بيماري مي باشند، بديهي است كه با داروهاي ساده و در مدّت كوتاهي درمان نخواهند شد و مسلماناني كه در طول قرنهاي متمادي استبداد و ديكتاتوري در كالبد آنها لانه كرده است به اين زودي بهبودي نمي يابند مگر با ارتقاء سطح فكري و گسترش آگاهي هاي عمومي و با استفاده از تمام ابزار و وسايل تبليغاتي و صرف تمامي امكانات موجود در اين راه، و البتّه پيچيدگي اين معضل و وحشت از هرگونه تحرّك در اين راه، نبايد مانع شروع اقدامات درماني شود و هركس بايد به اندازه توان علمي و يا مادي خود در اين راستا تلاش نمايد. در تاريخ آمده است روزي (كنفسيوس) بر قبيله اي كه در مجاورت كوهي مرتفع سكونت داشتند مي گذشت، افراد قبيله در اطراف او جمع شدند و از او خواستند در حلّ مشكلشان آنها را ياري كند و به او گفتند: اي آموزگار خوبي ها ما دو قبيله هستيم كه از يك پدر آفريده شده ايم امّا خويشاوندان ما در آن طرف كوه سكونت دارند و بايد سالي يك يا چند بار با يك ديگر ملاقات كنيم و براي عبور از كوه زمان زيادي بايد صرف كرد و اين ديدار شايد از دو طرف تلفاتي به جاي بگذارد، چاره كار ما چيست؟ (كنفسيوس) پاسخ گفت: خيلي ساده است اگر سعي كنيد مي توانيد كوه را از ميان خودتان صخره صخره از جا بركنيد!. آنها هم به نصيحت او عمل كردند و پس از چند سال دو قبيله از راه يك تونل در دل كوه با يكديگر مرتبط شدند. 10 _ بدين ترتيب مشخص شد مسئله چگونه است، زيرا

كه آن بر طبق استنباط شرعي در مسايل و اصول كلّي و مطابقت عرفي در مسايل جزيي و فرعي است، و حدود مفاهيم شرعي توسّط عرف مخاطبين كلام مشخص مي شود چنانكه تشخيص موضوعات نيز در دست آنهاست، پس اگر شارع مقدّس فرمود: (النّاس مسلّطون علي أموالهم)(42) در تحديد مفهوم تسلّط و مصداق آن به عرف رجوع مي شود، بله در صورت شك در شبهه مصداقيّه مرجع اصول عمليّه مي باشد(43). و لذا بايد شوراي متشكّل از مراجع و يا ديگر مراكز و نهادهاي مجريّه، قضائيّه و مقنّنه، گروهي از آگاهان و كارشناسان اسلامي و گروهي از كارشناسان علوم جديد راگردهم جمع كنند تا خطّ مشي و اصول كلّي مسايل با نظر گروه اوّل و در مسايل جزيي و تطبيقي با نظر گروه دوم مورد بررسي قرار گرفته و حل و فصل شود، زيرا در هر مسئله كلّي تعدادي مسئله جانبي و جزيي موجود است كه نياز به بحث كارشناسي دارد. به قوّه مقنّنه، مدوّنه هم مي گوييم چون در اسلام هيچ مقامي حقّ ندارد برخلاف احكام و قوانين الهي به قانون گذاري بپردازد لذا به قوّه مقنّنه نام ديگري مي دهيم، زيرا وظيفه آن تدوين و تنظيم قوانين الهي است با روشي ملايم و مناسب با شرايط زمان. و بي شك بالاترين قوّه كه همان قواي مشورتي مرجعيّت يعني (شوراي مراجع) مي باشد به كارشناسان اسلامي نياز ندارند چرا كه آنها خود، كارشناسان و استنباط كنندگان عالي رتبه در مسايل ديني هستند چنانچه متخصّصين علوم و كارشناسان جديد همانند كارشناسان علم اقتصاد، بازرگاني و كشاورزي و... در جزئيات امور نيازي به كارشناس ندارند. از آنچه گذشت در مي يابيم چنانچه گروهي از

افراد متخصّص در زمينه اي با يك ديگر اختلاف نظر پيدا كردند مرجع در حلّ اختلاف، ملاحظه اكثريّت مي باشد كه بر اساس اصل شورا مقرر گرديده است، بطور مثال: اگر گروهي از متخصصين اقتصادي بر ضرورت تقويت اقتصاد كشاورزي و گروهي ديگر بر تقويت اقتصاد صنعتي تأكيد داشتند به نظر اكثريّت عمل مي شود. و همچنين اگر گروهي بر تقويت اقتصاد صنايع سنگين و گروهي اولويّت را با صنايع سبك بدانند، و اگر آراي طرفداران هردو نظريّه از لحاظ تعداد با يك ديگر مساوي بودند بالاترين قدرت كشور مركز رسيدگي به اين اختلاف نظر خواهد بود. و اگر در ميان آنان اختلاف به وجود آمد و اكثريّت حاصل نشد به قرعه عمل شود. گرچه امكان حلّ اينگونه اختلافات احتمالي در مسايل كارشناسي از طريق ديگري نيز امكان پذير است و آن اين كه نيمي از امكانات موجود در جهت تحقّق نظريه گروه اوّل و نيمه ديگر آن در جهت تحقّق نظريه گروه دوم به كار گرفته شود. به هر حال بحث و تحقيق در اين گونه مسايل جزيي (در صورت عمل به اصل شورا در تمام شئون يك جامعه) از اهميّت خاصّي برخوردار نيست.

1 _ بحارالانوار، ج2 ص245 ح53 . 2 _ سوره شوري، آيه38 . 3 _ سوره شوري، آيه38 _ 36 . (و آنچه نزد خداست بسيار بهتر و باقي تر است امّا آن مخصوص كساني است كه به خدا ايمان آورده اند و در امور شان بر پروردگار توكّل مي كنند و آنان كه از زشت كاري و گناهان بزرگ مي پرهيزند و چون بركسي خشم و غضب كنند او را مي بخشند و آنان كه امر خدا را

اجابت و اطاعت كردند و نماز به پا داشتند و كارشان را به مشورت يكديگر انجام ميدهند و ازآن چه روزي آن ها كرديم بر فقيران انفاق مي كنند). 4 _ موسوعة الفقه: جلد92 و 93 تأليف نويسنده. 5 _ سوره بقره، آيه194 . 6 _ سوره بقره، آيه194 . 7 _ (جزاي بدي، بدي ديگري همانند آن مي باشد و اگر عفو كند و به اصلاح امور بپردازد اجر و پاداش او با خداوند است كه او ستمگران را دوست نمي دارد و اگر كسي پس از اينكه مورد ستم واقع شد و ياري طلبيد و پيروز شد بر آن ها هيچ گونه راهي براي مجازات يا سرزنش وجود ندارد آيه40 و 41 . 8 _ عدادي از آيات انفاق: سوره بقره، آيه 195 / سوره نساء، آيه 39 / سوره رعد، آيه 22 / سوره إسراء، آيه 100 / سوره فرقان، آيه 67. 9 _ سوره آل عمران، آيه.159 اي پيامبر در كارها با مؤمنين مشورت كن. 10 _ بر شما باد در كارهاي خود روش و سيره پيامبر را الگو قرار دهيد و اين براي آن كسي است كه رضاي خدا و ثواب قيامت را آرزو دارد سوره احزاب، آيه21 . 11 _ سوره شعرا، آيه195 . 12 _ سوره بقره، آيه30 . 13 _ سوره ص، آيه26. 14 _ بحارالانوار: ج99 ص116 ح2 . 15 _ سوره آل عمران، آيه159 . 16 _ سوره آل عمران، آيه159 . 17 _ اگر يك طرف داراي چهار شاهد عادل و طرف ديگر تنها دو شاهد عادل داشته باشد. 18 _ سوره صآفّات، آيه141 . 19 _ سوره آل

عمران، آيه44 . 20 _ بحارالانوار: ج88 ص234 ح7 . 21 _ سوره آل عمران، آيه159 . 22 _ بحارالانوار: ج96 ص357 ح23 وسائل الشيعه: ج9 صفحه232 . 23 _ بحارالانوار: ج47 ص133 ح182 مستدرك الوسائل: ج6 ص9 ح6508 . 24 _ سوره انشراح، آيه6 . 25 _ سوره بقره، آيه201 . 26 _ بحارالانوار: ج2 ص272 ح7 . 27 _ مانند استفاده از منابع طبيعي. 28 _ چون همه مراجع تقليد در عرض يكديگر بوده، و در سلسله مرتبه طولي پس از امام معصوم (ع) قرار دارند، و ولايتي كه از سوي امام معصوم (ع) از براي فقيه ثابت شده، درواقع براي تمامي فقها و مراجع به يك نحو بوده و هيچ دليلي بر تقدّم فقيهي بر فقيه ديگر وجود ندارد، و ترجيح بلا مرجّح هم عقلا قبيح بلكه محال مي باشد. 29 _ (پس زماني كه به حكم ما فرمان داد)، وسائل الشيعه: ج1 ص23 ح 12 اصول كافي: ج1 ص67 ح10 . 30 _ (مشورت خود را بر من عرضه كنيد)، بحارالانوار: ج19 ص247 ح2 . 31 _ (حقّ مردم است كه با حاكم مشورت كنند)، بحارالانوار: ج10 ص414 ح6 . 32 _ چنانچه در روايت آمده است: (عجبت للفقراء كيف لا يخرجون بالسّيف علي الاغنياء) در شگفتم چگونه فقرا شمشير خود را بر عليه اغنيا از نيام بر نمي كشند. 33 _ بحار الانوار: ج2 ص33 ح 29 اصول كافي: ج1 ص44 ح2 . 34 _ رئيس جمهور سابق سودان. 35 _ رئيس جمهور سابق مصر. 36 _ رئيس جمهور سابق عراق. 37 _ (خدارا، خدارا، در باره قرآن مد نظر داشته باشيد

مبادا ديگران در عمل به آن از شما سبقت بگيرند) بحارالانوار: ج75 ص100 ح2 . 38 _ (چرا ربانيّون و احبار آنها را نهي نمي كنند) سوره مائده، آيه63 . 39 _ نهج البلاغه: خطبه شماره3 ح44 . 40 _ بحارالانوار: ج2 ص22 ح3 و فيه (لتحملن). 41 _ بحارالانوار: ج54 ص234 ح188 . 42 _ (مردم بر اموال خويش مسلّط هستند) بحارالانوار: ج2 ص272 ح7 . 43 _ برائت _ استصحاب _ تخيير _ احتياط.

فصل دوّم: دموكراسي مشورتي

جزئيّات حزب

توضيح ويژگي هاي لازم يك حزب را (البتّه زير نظر مرجعيّت) در برخي از كتابها مانند (الفقه: السّياسة) بيان كرده ايم تا كساني كه مايلند در اين زمينه فعّاليّتي داشته باشند، بيانات ياد شده را مورد توجّه قرار دهند. دموكراسي (مشورتي) در نظام حكومتي، به طور اساسي بر شناخت ماهيّت، واقعيّت، علل و نتايج احزاب استوار است، زيرا احزاب موجود در يك كشور، همواره تأثير بسيار مهمّ و اساسي در صحنه سياسي و اجتماعي ملّتها و حكومت ها مي گذارند، خواه اين تأثير بسيار، از نوع منفي (در احزاب منحرف) يا نوع مثبت آن (در احزاب غير منحرف و صحيح) باشد. ما در كتاب (السّبيل) و (الصّياغة) به طور كامل به ويژگي ها و شرطهاي خاصّ احزاب صحيح اشاره كرده ايم. همچنان كه دموكراسي بر تعدّد احزاب نيز استوار مي باشد، زيرا سيستم چند حزبي به طور عملي ضامن حفظ و تداوم آزادي و جلوگيري از بازگشت استبداد در تاريخ ملّت ها است. همواره منافع مشترك گروهي از افراد، عامل جناح بندي، تجمّع وگردهمايي اين افراد بوده و هست، لكن وجود منافع مشترك ميان گروه و يا افرادي خاصّ، دليل بر رعايت منافع همه مردم نمي باشد. به

طور مثال اتاق بازرگاني، يك سازماني است كه در جهت حفظ منافع گروه خاصّي از افراد جامعه و نه تمام آنها فعّاليّت دارد. احزاب نيز از اين قاعده واصل مستثني نيستند، به عنوان مثال حزب محافظه كار نشانگر سبك تفكّر اجتماعي خاصّي مي باشد، امّا حزب ترقّي خواه الگوي فكري ديگري مطرح مي كند. گروه هاي مذهبي و غير مذهبي نيز هركدام داراي تفكّر خاصّ به خود و يك سلسله از مصالح مشترك ميان افراد خود مي باشند. بر اين اساس ساده ترين و گوياترين تعريفي كه مي توان براي حزب عنوان نمود، عبارت است از: افرادي كه به خاطر تحقّق هدف معيّن و يا دست يابي به منافع مشترك دورهم جمع مي شوند تا به هدف هاي مشترك خود برسند و از آن محافظت كرده و آن را گسترش دهند. ما ملاحظات گوناگوني در مورد تعريف بالا و يا تعريف هايي كه بعدا بيان خواهد شد داريم، زيرا اين تعريف ها با واقعيّت مطابقت ندارد و در بسياري از كتابها(1) تعريف صحيح احزاب گوناگون و هدف هاي برخي از احزاب را بيان كرده ايم، خوانندگان عزيز جهت اطّلاع بيشتر به آنها رجوع كنند تا ثابت شود كه تقسيم بندي ها و تعريف هاي قبلي و بعدي منعكس كننده آراء و نظريّات ما نيست، بلكه صرفا به خاطر آشنا ساختن شما خوانندگان با ديدگاه ها و نظرهاي ديگران پيرامون اين موضوع، به بيان آنها پرداخته ايم. احزاب سياسي معمولاً به احزاب چپ گرا، راست گرا، ميانه رو، راست گراي تندرو، چپ گراي تندرو، و غيره تقسيم مي شوند. هنگامي كه گفته مي شود فلان حزب راست گرا است، به اين معنا مي باشد كه منافع گروه خاصّ و محدودي را دنبال مي كند كه آن طبقه

و قشر خاصّ در جهت دفاع و محافظت از منافع خود در چهارچوب حزب تلاش مي كند. امّا حزب چپ گرا، حزبي است كه منافع اقشار وسيع تري از جامعه را دنبال مي كند و به عبارت ديگر خواستار توزيع منافع و مزاياي كشور در سطح گسترده تري مي باشد و به شكستن انحصار و مزايا و منافع كشور براي گروهي خاصّ دعوت مي كند. البتّه اين معني از ديدگاه شرقي ها است، امّا از ديدگاه غربي ها، راست گرا كسي است كه دست رنج زحمت هاي ديگران را به خود اختصاص مي دهد و چپ گرا كسي است كه دست آورد افراد را به تمام افراد جامعه اختصاص مي دهد(2). كه از نظر اسلام هيچ يك از اين دو مورد قابل قبول نيست. امّا حزب ميانه رو خواستار انحصار منافع و مزاياي كشور در دست گروه خاصّ و يا توزيع آنها ميان بيشترين قشر جامعه نيست، بلكه سياست ميانه روي را دنبال مي كند. امّا جناح راست گراي تندرو علاوه بر امتيازهاي موجودي كه در دست گروه خاصّي در جامعه مي باشد، سعي دارد امتيازهاي بيشتري را نصيب گروه خود سازد و در اين مورد از هيچ اقدام و يا به كارگيري هيچ وسيله اي جهت حفظ اين امتيازها فروگذار نمي كند. و در مقابل، جناح چپ گراي تندرو عقيده دارد كه بايد مزايا و منافع جامعه در كوتاهترين زمان ممكن در كنترل خود در آيد و اقدامات وسيعتري جهت جلب منافع جامعه صورت پذيرد و حتّي اگر نياز به خشونت و روش ها و وسايل ديگر باشد، از شگردهاي متعارف و عادّي فراتر رفته و براي هدف هاي خود از هيچ گونه اقدامي فروگذار نمي كند.

تقسيم احزاب به روشي ديگر

1 _ احزاب

راديكال (ترقّي خواه تندرو) اين احزاب از گروه هاي مخالف و ناراضي جامعه تشكيل شده است و جهت تغيير اوضاع اجتماعي و سياسي و اقتصادي جامعه به هر قيمتي كه باشد تلاش مي كنند. 2 _ احزاب ترقّي خواه ميانه رو (آزاد) اين احزاب از گروه هايي تشكيل مي شوند كه هيچ گونه نارضايتي و يا تنفّري نسبت به شرايط حاكم بر جامعه از خود نشان نمي دهند و در عين حال براي انجام اصلاحات، نسبت به مشكلات و نارسايي ها، البتّه به صورت مسالمت آميز و غير شتاب زده، اقدام هاي لازم را انجام مي دهند. 3 _ محافظه كاران افرادي هستند كه از اوضاع جاري خرسند و راضي مي باشند و مايل به وقوع هيچ گونه تغييراتي در جامعه نيستند هرچند كه ادّعاي دارند براي بهبودي اوضاع جامعه تلاش و مبارزه مي كنند. 4 _ مرتجعين گروهي از افراد هستند كه نسبت به اوضاع حاكم بر جامعه ابراز رضايت و خرسندي مي كنند و به هيچ گونه تحوّل و تغييري در اوضاع جامعه و بهبود شرايط رضايت نمي دهند. عدّه اي براين عقيده اند كه مردم در مقطع هاي گوناگون سنّي، روش هاي خود را تغيير مي دهند به طوري كه در سنين جواني از جريانات مترقّي تندرو حمايت مي كنند، و هرچه بر عمر آنها افزوده مي شود بر ميزان تغيير گرايشات خود مي افزايند تا اين كه در سنين پيري و سال خوردگي به ارتجاع گرايش مي يابند، و كم اتّفاق مي افتد كه فردي بدون طيّ مراحل گوناگون ناگهان به گرايش مخالف روي آورد. و در پايان: حزب عبارت است از تجمع گروهي از افراد كه داراي منافع مشترك در جهت هاي اجتماعي، اقتصادي و فكري هستند، كه براي دست يابي به قدرت در چهارچوب

نقطه نظرها و برنامه هاي اصلي خود تلاش و فعّاليّت مي كنند. وجود يك حزب خود به خود به مفهوم تجمّع و جناح بندي گروهي از مردم براي حفظ و نگهداري منافع مشترك در بين خود و يا دفاع از منافع مشترك مورد نظري كه در جهت تحقّق آن تلاش مي كنند، مي باشد. جاذبه اجتماعي هر حزب در محفل هاي مردمي و ميان اقشاري كه خارج از نظام توزيع و تقسيم امكانات و امتيازات جامعه قرار دارند، در واقع به ميزان مشموليّت مشترك كه اساس و فلسفه حزب در مورد منافع اجتماعي اعمّ از خاصّ و عام را تشكيل مي دهد، بستگي دارد، به اين معني كه هر اندازه شعاع نقطه نظرها و اهداف حزب، افراد بيشتري از جامعه را درنظر داشته باشد جاذبه و منافع آن حزب بيشتر خواهد بود. و جامعه هايي كه دموكراسي اقتصادي را پياده مي كنند، به طوري كه از وجود احزاب در سطح جامعه بي نياز هستند نيز احزاب را براي خود نگه مي دارند، زيرا احزاب تشكيلاتي هستند كه براي مبارزات پيگير اجتماعي فعّاليّت مي كنند و در واقع هدف آنها از مبارزات، بالا بردن سطح آگاهي سياسي در جامعه و تحقّق اهداف اجتماعي و حفظ ايدئولوژي (عقيده سياسي) خود مي باشند، زيرا هيچ گونه حزبي به مفهوم سياسي، اجتماعي و اقتصادي وجود ندارد كه به اصل مبارزه معتقد نباشد و درگير آن نشود و هيچ حزبي نمي تواند از حمايت هاي مردمي برخوردار شود و دامنه نفوذ خود را در ميان توده هاي مردم گسترش دهد، مگر اين كه مبارزه را به عنوان يك اصل مهمّ باور داشته باشد. و هر حزبي كه بر مبارزات اجتماعي تكيّه دارد تا زماني كه از

روحيه مبارزه طلبي از اين قبيل برخوردار است موجوديّت و تداوم خود را حفظ خواهد كرد و هر حزب با استناد به اين نكته كه يك عامل اساسي به شمار مي رود به اصل و مفهوم مبارزه معتقد مي ماند. حتّي احزاب راست گرا و محافظه كار در كشورهاي سرمايه داري كه اصولاً حافظ امتيازهاي طبقاتي هستند، براي حفظ آداب و رسوم اقتصادي و اجتماعي كه در واقع ضامن منافع، امتيازات و موفّقّيت آنها است، تلاش و مبارزه مي كنند، زيرا فلسفه برپايي احزاب، وجود حسّ مبارزه جويي در آنها است و هيچ حزبي نمي تواند بدون رعايت اصل مبارزه طلبي به حيات سياسي خود ادامه دهد. خصوصا در جامعه هاي در حال رشد، زيرا احزاب سياسي نمي توانند تنها با انتشار اساس نامه اي جامع و در تملّك ساختمان هاي متعدّد و صدور ده ها نشريه تبليغاتي، خود را نماينده و حامي منافع اجتماعي و اقتصادي مشترك توده هاي مردمي بدانند. 5 _ احزاب ديكتاتوري هنگامي كه تنها نقطه نظرهاي مسئولين و رهبران يك حزب بر تشكيلات آن حزب تحميل شود، خود به خود قدرت تفكّر و اراده آزاد و بصيرت افراد و هواداران حزب به تدريج سلب و محو خواهد شد و در نتيجه قدرت آنها در به وجود آوردن و متبلور ساختن ارزش ها از بين خواهد رفت و با توزيع نامتعادل و نابرابر امكانات حزبي، دروغ پردازي، نفاق، بي ايماني، زياده گويي و ترس بر اخلاق، آداب و رسوم سالم حزبي سايه خواهد افكند. و در چنين حزب هايي افراد و كادرهاي آن هرچه از لحاظ شخصيّت حقيرتر و حالت نفاق، چاپلوسي و ترس در آن ها بيشتر و باورهاي عقيدتي آنها كم رنگ تر باشد، به همان اندازه سازشكارتر و مطيع تر خواهند

بود و اين گونه افراد كه اكثريّت عوامل و افراد حزب را تشكيل مي دهند از قرب و منزلت بيشتري نزد رهبران حزب برخوردار هستند و در مقابل، افراد شجاع بااراده و باايمان كه شخصيّت آنها با اطاعت بي چون و چرا و كوركورانه سازگار نيست، نمي توانند مورد اعتماد و اطمينان رهبران و مسئولين بلند پايه حزب باشند و چيزي نمي گذرد كه از حزب اخراج مي شوند. در كشورهاي در حال رشد، چنانچه اين احزاب به طور مستقيم نماينده حكومت ها و رژيم هاي سياسي و نظام هاي اجتماعي حاكم بر كشور باشند، خود به خود آن حكومت و نظام نفوذ اجتماعي و ماهيّت مردمي خود را از دست مي دهد، همان گونه كه احزاب (احزاب ديكتاتوري) جاذبيّت سياسي و مردمي خود را از دست داده اند، چرا كه در آن صورت داراي ماهيّت ديكتاتوري هستند و ديكتاتور هميشه باعث پراكنده شدن مردم ازاطراف خود مي شود. فقط با تكيّه بر اعدام، زندان و شكنجه مي تواند به حيات سياسي خود ادامه دهد. و اگر چنين احزابي براي حفظ منافع خود و جلب اعتماد مردم بخواهند در مقابل حركات و عمل كرد ديكتاتوري رژيم ايستادگي كنند، خواسته يا ناخواسته موجب پيدايش مشكلات و پيچيدگي امور خواهند شد. و اگر در شرايط مناسب و به دنبال وقوع كودتاي نظامي و يا انقلاب مردمي و پس از سرنگوني ديكتاتور فعّال شوند، بازهم باعث ويراني و خرابي خواهند شد. امّا در جامعه هايي كه مردمش آن فاقد روحيّه تجربه و عمل كرد حزبي هستند و حكومت هاي حزبي آن ها مايل به تقسيم قدرت به روش صحيح و درست ميان حزبها نيستند، در واقع حزبهاي چنين ملّتي به شكل سازمانهايي در

خواهند آمد كه دولت هيچ گونه احساس مسئوليتي در برابر آن ها ندارد و مردم، آن را نماينده نيازهاي اقتصادي و انتخاب هاي اجتماعي خود نمي دانند.

علل شكست احزاب سياسي در جهان سوم

با اين كه بيش از نيم قرن از تشكيل احزاب سياسي در كشورهاي جهان سوم مي گذرد، هنوز مسئله حزب يك پديده ناآشنا براي توده هاي عظيم مردمي و اقشار جامعه به شمار مي رود، و علّت اصلي اين مسئله در دو عامل نهفته است كه به بحث و بررسي آنها مي پردازيم: 1 _ ملل جهان سوم خاطرات تلخي از فعّاليّت هاي احزاب سياسي موجود در كشورهاي خود دارند كه هرگز آن ها را فراموش نمي كنند. 2 _ كمبود كتاب و جزوه هاي لازم در جهت آموزش صحيح اصول سياست در مراكز آموزشي كه اين امر باعث جهل و عدم آگاهي جامعه و خصوصا نسل جوان نسبت به مسايل سياسي و حزبي گشته و خود موجب ضعف و خلل در اداره صحيح احزاب شده است. ازاين رو درمي يابيم كه احزاب سياسي در نخستين تجربه اجتماعي خود در رابطه با انتخابات پارلماني و انتخابات شوراهاي شهري دچار شكست مي شوند و روشنفكران و كساني كه در دوران مبارزات خود رنج هاي زيادي را تحمّل نموده، ناگهان با احزاب، جنبش ها و خيزش ها مواجه مي شوند و سئوالات متعدّدي در اذهانشان شكل مي بندد، مانند: آيا احزاب قادر به تجسّم انتخابهاي اجتماعي مردم هستند؟ آيا قادر بر بيان جهان بيني خود و همچنين درك مسايل و مشكلات جامعه مي باشند تا در رفع آن ها اقدام كنند؟ يا اين كه با فعّاليّت هاي بي هدف و نسنجيده خود فاصله طبقاتي ميان دو قشر ثروتمند و فقير را بيش تر مي كنند؟ آيا مي توانند

تكيّه گاه قدرتي، براي توده هاي مردم به شمار آيند؟ آيا توان انجام وظيفه و اداي مسئوليّت هاي خود را دارند، تا مردم به سوي آنها روي آورند و با عضويّت و همكاري در جهت پيشرفت كشور تلاش كنند؟ آيا اساسا رابطه اي ميان احزاب و مردم وجود دارد؟ آيا رهبران احزاب مي توانند رابطه و تماس با توده هاي مردم برقرار سازند كه مبتني بر انتخاب هاي مشترك اجتماعي باشد؟ احزاب سياسي در چه شرايطي مي توانند كامل كننده دموكراسي (مشورتي) كه به تدريج بر جامعه هاي نوين حكم فرما مي شود، باشند؟ آيا در دنياي پيشرفته و مترقّي و يا در حال توسعه و رشد، نيازي به وجود احزاب سياسي مي باشد؟ نقاط مثبت و منفي احزاب كدام است؟ احزاب چه نقشي را در تعيين سرنوشت دولت ها ايفا مي كنند؟ احزاب چگونه مي توانند زمينه فعّاليّت ها و مبارزات اجتماعي را براي خود فراهم سازند؟ عناصر تشكيل دهنده احزاب چگونه مي توانند، ابزار محرّك فعّاليّت هاي اجتماعي را درك نموده و بر اهميّت و ضرورت آن ابزار واقف گردند؟ چگونه نيروهاي احزاب سياسي به صورت ابزاري براي تحقّق اهداف شخصيّتي معيّن در جامعه در مي آيند؟ اين ها مجموعه سؤالاتي هستند كه نياز به پاسخ دارند و ما چون در صدد بررسي جزئيّات اين گونه مسايل نيستيم، لذا پاسخ آن را به كتابهاي تفصيلي واگذار مي كنيم(3). (حزب) يك واژه عربي است به معناي گروه يا مجموعه اي از افراد مردم با ديدگاه ها و هدف مشترك، و جمع آن (احزاب) مي باشد. و در قرآن كريم سوره اي به اين نام اختصاص يافته كه پروردگار متعال در آيه21 اين سوره مي فرمايد: (و لمّا رأي المؤمنون الأحزاب قالوا هذا ما وعدنا الله و رسوله). (هنگامي كه

مؤمنين احزاب را ديدند، گفتند: وعده خدا و رسولش همين است). و در حديثي از رسول الله (ص) مي خوانيم كه فرمودند: (أنا مع الحزب الّذي فيه ابن الاردع)(4). (من با حزبي هستم كه ابن الأردع در آن مي باشد). و امّا حزب سياسي را مي توان اين گونه تعريف نمود: حزب سياسي عبارت است از قشري از طبقه اجتماعي كه براي برقراري نظام معيّني به خاطر تأمين منافع مورد نظر و دست يابي به قدرت و اجراي خطّ مشي عقيدتي خود مبارزه نموده، براي به دست گرفتن رهبري طبقه اي كه نمايندگي آن را در صحنه مبارزات اجتماعي بر عهده دارد، تلاش مي كند. امروزه قدرت احزاب در كشورهاي غربي به طور مداوم در حال افزايش است، زيرا مردم از اين گونه مكتب هاي سياسي استقبال مي كنند به طوري كه حكومت ها قادر نيستند پا برجا بمانند و يا به قدرت برسند، مگر با برخورداري از حمايت و پشتيباني احزاب. حكومت هايي كه بدون حمايت و پشتيباني احزاب به قدرت مي رسند، در نخستين آزمون خود و در برخورد با اوّلين بحران و مشكل اجتماعي متزلزل گرديده و از مقام و قدرت كنار مي روند. كار به جايي رسيده كه وجود احزاب سياسي در جامعه هاي غربي به صورت يكي از لوازم برقراري دموكراسي در آمده و اكثر رجال سياسي جهان معاصر، رهبران و نمايندگان و كانديداهاي احزاب مي باشند. احزاب سياسي و نهادهاي وابسته به آن ها همواره تأثيرهاي به سزايي بر روند انتخابات دارند. شايد اين تأثيرها در بافت داخلي نهادهاي دولتي نمايان تر باشد. البتّه روشن ساختن اين موضوع كار سهل و آساني نيست. هنگامي كه در نظر بگيريم احزاب سياسي به سازماندهي صفوف رأي دهندگان در

حوزه هاي انتخاباتي اكتفا نكرده و خود را به كانديداهاي انتخاباتي محدود نمي سازند، بلكه در تعيين و انتصاب وزرا و نمايندگان نيز دخالت مي كنند. در اين جا لازم است ميان آنچه كه آن را موضوع ساختاري و موضوع اساسي مي دانند مقايسه اي به عمل آوريم: در چهارچوب حكومت هاي امروزي اعمّ از دموكراتيك و يا ديكتاتوري مستبد (زيرا استبداد جديد نيز بر سيستم تك حزبي استوار است) احزاب سياسي پايه و اساس ساختار جامعه را تشكيل مي دهند، در حالي كه سازمان هاي عمومي مردمي، بافت جامعه را به صورتي كه توضيح داديم تشكيل مي دهند و در اين راستا احزاب به دو نوع تقسيم مي شوند:

احزاب از نظر فعّاليّت

اوّل: احزابي كه در داخل پارلمان ها و مجالس شورا فعّال هستند. دوّم: احزابي كه در خارج از محدوده پارلمان و مجلس فعّال هستند. البتّه تفاوت بسيار زيادي وجود دارد، ميان حزبي كه مشروعيّت خود را خارج از پارلمان كسب مي كند و حزبي كه بر بستر پارلمان و هيئت هاي انتخاباتي متّكي است، زيرا احزاب فعّال در خارج از پارلمان متمركز و منسجم تر از احزاب فعّال در درون پارلمان هستند و اين برتري ناشي از آن است كه تكامل احزاب فعّال در داخل پارلمان از بالا به پايين انجام مي شود، امّا ديگر احزاب در محافل مردمي و از ميان مردم شكل مي گيرد و در واقع (تكامل آن از پايين به بالا است) و به عبارت ديگر از اعماق توده ها بر مي خيزند.

ساختار عمومي احزاب سياسي

در احزاب سياسي تعداد معيّني از افراد هستند كه در سطح اداره حزب بوده كه با به عهده گرفتن مسئوليّت حزبي در زمينه هاي مختلف، از حقّ صدور اوامر

حزبي برخوردارند، در حالي كه اغلب افراد و كادرهاي حزب، تنها به اين گونه اوامر توجّه مي نمايند، امّا اين رهبري و اين تشكّل به تنهايي براي به حركت در آوردن چرخ هاي حيات احزاب سياسي و ايفاي هرگونه نقشي جهت تداوم موجوديّت حزب و تحكيم موقعيت آن كفايت نمي كند و بايد عوامل ديگري فراهم شود تا حزب مورد نظر به يك حزب سياسي مبدّل گردد. حزب زماني به وجود مي آيد كه گروهي از افراد با توجّه به آيين نامه و اساس نامه مربوطه، خود را متشكل سازند و گروه هاي كوچكي به وجود آورند كه در اين تشكّل نقش مهمّي را دارا مي باشند، و اين گروه ها در نهايت با توجّه به عوامل هماهنگ كننده، حزب را به وجود مي آورند كه تشكيلات حزب بر اين واحدهاي تشكيلاتي كوچك استوار خواهد بود و بديهي است كه ماهيّت ارتباط و روابط اعضاي يك حزب با سازمانهاي مختلف آن در چهارچوب بافت احزاب سياسي متفاوت است و اين رابطه به دو صورت انجام مي گيرد: 1 _ روابط مستقيم: در رابطه مستقيم و يا بدون واسطه، عضويّت افراد پذيرفته شده و حقّ عضويّت مي پردازند و در جلسات عمومي حزبي شركت مي كنند، تا نقطه نظرهاي مختلف خود را پيرامون مسايل سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي كشور ارائه دهند. و خلاصه اي از ديدگاه ها و پيشنهادات جمع بندي مي شود و به واسطه كميسيون هاي مربوطه در جلسات حزبي به مسئول و تصميم گيرنده حزب ارائه مي شود و اگر دولت از سوي اين حزب تشكيل شده باشد، طرح ها و نظرات توسّط مسئول حزب به اطّلاع دولت مي رسد، تا دولت آنها را در اقدامات آينده خود در برنامه ريزي هاي مملكت قرار دهد.

2 _ روابط غير مستقيم: امّا در اين گونه موارد افراد نمي توانند به طور مستقيم به عضويّت حزب در آيند و حق عضويّت بپردازند. بلكه چنين جرياني توسّط سنديكاها، شركت هاي تعاوني و جمعيّت ها طيّ مي شود. وجود چنين واسطه هايي بين حزب و توده هاي مردم باعث مي گردد كه افراد نتوانند به طور مستقيم به عضويّت حزب در آيند و ديدگاه ها و نظرات خود را نسبت به مسايل مختلف بيان كرده و روابط مستقيم با مسئولين حزب برقرار سازند.

تشكيلات داخلي احزاب سياسي

تشكيلات احزاب سياسي در جهان معاصر به چند دسته تقسيم مي گردد: 1 _ كميسيون ها در احزاب آزاد، محافظه كار و راديكال (تندرو) 2 _ مناطق در احزاب سوسياليستي كميسيون ها معمولاً از تعداد محدودي از افراد تشكيل مي گردد، كه در حزب عضويّت دارند و پس از معرّفي آن ها از سوي بنيانگذار حزب به عضويّت كميسيون ها معرّفي مي شوند. احزاب مبتني بر واحد تشكيلاتي به نام كميسيون، هيچ گونه توجّهي به كميّت و تعداد اعضا نمي نمايند، بلكه نسبت به كيفيّت و شخصيّت افراد توجّه مي كنند و كميسيون ها در كشورهاي مختلف از يكي از اعضاي زير تشكيل مي گردد: اوّل: توجّه حزب معطوف به ماهيّت كانديداهاي عضويّت در حزب و شخصيّت و موقعيّت آنها مي گردد و طبعا فردي كه به عضويّت حزب انتخاب مي شود، در كميسيون مشاركت مي كند. دوم: افراد به نمايندگي از طرف سنديكاها و جمعيّت ها در كميسيون شركت مي كنند و فعّاليّت كميسيون در اين مورد غير دايمي بوده و جلسات آن به طور منظّم برگزار نمي گردد و در واقع فعّاليّت هاي كميسيون شب شروع مبارزات انتخاباتي آغاز مي گردد و در برخي از شهرها افرادي كه به نام (كاردار) و قائم مقام

هستند، مسئوليّت مديريّت كميسيون ها را به عهده دارند و هر كارداري مسئوليّت يك حوزه كوچك انتخابي را برعهده دارد و اين حوزه400 رأي دهنده و يا تعدادي معيّن را زير پوشش خود دارد. كاردار بايد با كليّه رأي دهندگان در حوزه انتخابي خود آشنا شود و با آنها تماس داشته باشد و در صورت نياز به كمك آنها بشتابد و در واقع كاردار از تأثير و نفوذ قابل توجّهي به رأي دهندگان برخوردار است، محرّك اصلي روند انتخابات در حوزه مربوطه به شمار مي رود و خود را در خدمت مسئولين حزب قرار مي دهد، و دور از انتظار نيست كه شخص كاردار در جريان انتخابات به نفع حزب معيّني فعّال شود در حالي كه در دوره قبلي انتخابات به نفع حزب مخالف و رقيب اين حزب فعّاليّت مي كرده، البتّه اين در صورتي است كه كاردار پايبند به اصول حزبي نباشد، گرچه به اصل ميهن پرستي يا هر اصل ديگري معتقد باشد و كميسيون هايي كه متشكّل از نمايندگان و فرستادگان سنديكاها و جمعيّت هاي مختلف هستند، توسط آن ها چرخ هاي حزب را به حركت در مي آورند. در احزاب راست گرا اعضا هيچ گونه تمايلي براي دخالت در مسايل سياسي از خود نشان نمي دهند و فقط عضويّت در كميسيون هاي حزبي را ترجيح مي دهند. امّا كميسيون هاي احزاب فعّال در برخي از كشورها هنوز موجوديّت خود را حفظ كرده اند زيرا مردم اين كشورها هنوز نتوانسته اند خود را با مقرّرات حزبي سازگار نمايند. مردم آن كشور فاقد روحيّه طبقاتي هستند و هرگز آماده پذيرش دستورالعمل هاي اجتماعي و سياسي سخت و ديكته شده نيستند، كارگران در اين كشورها با وجود عضويّت در سنديكاهاي كارگري همانند

كارگران كشورهاي ديگر نبوده و فاقد روحيّه مبارزه طلبي طبقاتي مي باشند و ترجيح مي دهند خود را محدود به مقرّرات حزبي نكرده و درست برعكس كارگران كشورهاي ديگر رفتار كنند و كميسيون هاي احزاب سياسي در اين كشورها پايه و اساس تشكيلات حزبي را تشكيل مي دهند. امّا در فعّاليّت هاي منطقه اي كه از ابتكارات احزاب سوسياليستي مي باشد، درست در نقطه مقابل كميسيون ها قرار دارند، زيرا مناطق، دستورهاي خود را از يك مركز يعني كميته مركزي حزب دريافت مي كنند. منطقه در واحدهاي اساسي احزاب سياسي در واقع بخشي از پشتوانه اصلي حزب به شمار مي رود زيرا عامل اصلي در جهت ايجاد تمركز و تجمّع در بخش هاي مختلف حزب مي باشد، اين گونه فعّاليّت هاي منطقه اي بر خلاف كميسيون ها كه كيفيّت را نسبت به كمّيّت مدّ نظر دارند، توجّه خاصّي به كمّيّت مبذول داشته و سعي دارند قشرهاي مختلف جامعه را به سوي حزب جذب نمايند. افراد با شرايط بسيار سهل و آساني به عضويّت حزب مي توانند در آيند. جلسات مناطق حزبي به طور منظّم و به صورت مستمر برگزار مي گردد و طيّ اين جلسات در مورد مسايل اجتماعي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي بحث و گفتگو مي شود و از روش هاي حكومت حزبي و عمل كرد مسئولين حزب انتقاد به عمل مي آيد و خطّ مشي حزب مورد تجزيه و تحليل قرار مي گيرد و راه حلهاي جديدي طرح و مورد بررسي قرار گرفته و جهت اجرا براي مسئولين حزب ارسال مي گردد. منطقه برعكس كميسيون هيچ گونه نقش اساسي در فعّاليّت هاي انتخاباتي بازي نمي كند و رئيس منطقه نمي تواند دخالت مستقيم در امور انتخابات و اقدامات مربوط به آن داشته باشد در حالي كه رئيس كميسيون از

چنين اختياراتي برخوردار است. امّا روابط داخلي در سازمان هاي حزبي به دو صورت برقرار مي گردد: 1 _ روابط عمودي (طولي) 2 _ روابط افقي (عرضي) روابط عمودي (طولي): چنين روابطي مانع از نفوذ خطر جدايي طلبي و انشعابات حزبي بخش هاي مختلف حزب مي گردد و از رشد چنين ايده هايي درذهن اعضاي خود جلوگيري نموده، راه نفوذ هرگونه افكار مغاير بر عقايد حزب، به داخل سازمان هاي حزبي را سدّ مي كند، زيرا سلسله مراتب تشكيلات داخلي حزب اقتضا مي كند كه علاوه بر تشكيلات رسمي حزب كه به صورت علني فعّاليّت مي كند، يك تشكيلات مخفي باشد تا وظيفه كنترل و نظارت را بر عهده داشته باشد و اين تشكيلات مخفي از مسئولين واحدهاي حزبي تشكيل مي شود، زيرا اين مسئولين توسّط كميته مركزي حزب، انتخاب مي شوند و براي حفظ موقعيّت حزبي خود ناگزيرند تا مراقب اوضاع داخلي واحدهاي خود باشند و از نفوذ هرگونه افكار مخالف مقرّرات حزب به داخل اين واحدها جلوگيري به عمل آورند. روابط عمودي نه تنها به برقراري انضباط و سخت گيري هاي حزبي كمك مي كند، بلكه باعث مي گردد كه واحدهاي حزبي فعّاليّت هاي خود را به طور سرّي انجام دهند، خصوصا در مواقع بحراني كه منجر به لغو مجوّز قانوني فعّاليّت حزب از سوي رژيم حاكم مي گردد، كه در اين صورت شناسايي و انهدام حزب دركوتاه مدّت مقدور نخواهد بود زيرا هسته هاي حزبي با يكديگر در ارتباط نيستند و آنچه مسلّم است در تمام احزاب سياسي جهان تمايل به ايجاد روابط عمودي كاملا مشهود است زيرا احزاب سياسي براي حفظ موقعيّت، موجوديّت و تداوم فعّاليّت هاي خود نيازمند به برقراري روابط عمودي در تشكيلات خود مي باشند. روابط افقي (عرضي): احزابي

كه به روابط مستحكم و هم بستگي حزبي ميان افراد و مسئولين خود نياز ندارند، روابط ميان آنها به گونه ديگري است، كه اين روابط افقي نام دارد، در اين گونه روابط، كلّيه عوامل و نهادهاي حزبي در سطح واحدي قرار دارند و همه قادرند با يك ديگر رابطه برقرار سازند بدون اين كه به ضوابط اداري مقيّد باشند و يا آنكه سلسله مراتب فرماندهي را رعايت كنند. چنين احزابي قادر به برقراري مقرّرات حزب در درون تشكيلات خود نبوده و در مقاطع بحراني و بروز خطر لغو مجوّز قانوني، فعّاليّت حزبي قادر به حفظ موجوديّت خود نمي باشند. عموما به ندرت اتّفاق مي افتد كه در احزاب سياسي روابط افقي (عرضي) به تنهايي حكم فرما باشد. امّا در سنديكاهاي مختلف و انجمن هاي فرهنگي، ادبي، ورزشي و جمعيّتهاي سياسي با اهداف محدود و روشن همانند جمعيّت هاي طرف دار صلح در غرب، در اين گونه تشكيلات به خاطر اين كه سعي دارند طرف داران بيشتري به سوي خود جذب كنند، به دليل ظهور هرگونه فعّاليّت بيشتر به روابط افقي روي مي آورند.

انواع تمركز ديكتاتوري و تمركز دموكراتيك

اگر مسئولين يك حزب نظارت و كنترل كامل بر جلسات اعضاي حزب داشتند و مسايل عقيدتي را به نوعي در اين گونه جلسات تحميل كردند و به اعضاي حزب اجازه ندادند آزادانه آراء و پيشنهادهاي خود را بيان كنند و اگر هيچ گونه رابطه اي ميان آراء و نظرهاي اعضاي حزب و تصميمات مسئولين آن وجود نداشت در اين صورت حزب داراي تمركز ديكتاتوري مي گردد و چنين تمركزي با دقّت هرچه تمامتر در احزاب فاشيستي رعايت مي شود. مصوّبات رهبران حزب در چنين احزابي بدون

چون و چرا و بدون توجّه به آراء و پيشنهادهاي اعضا حزب به مورد اجرا در مي آيد. در حال حاضر چنين تمركزي به وضوح در جامعه هاي عقب افتاده به چشم مي خورد و احزاب سياسي غالبا در اين گونه جامعه ها از تمركز ديكتاتوري برخوردارند. امّا زماني كه تمركز دموكراتيك در جامعه اي حكم فرما گردد، آراء اكثريّت اعضاي حزب و يا نمايندگان آنها در تصميم گيري ها و تدوين مقرّرات حزبي مدّ نظر و مورد توجّه قرار مي گيرد، زيرا رابطه مستقيم ميان آراء اعضا و مصوّبات رهبران حزب وجود دارد و آراء اعضاي حزب همواره مورد احترام رهبران آن مي باشد و اصل آزادي بيان از جايگاه خاصّي در درون حزب برخوردار است.

حقّ عضويّت

از عمده وظايف افراد يك حزب پرداخت حقّ عضويّت مي باشد و هر فردي كه به عضويّت حزب در مي آيد، بايد حقّ عضويّت خود را براي مدّت3 يا6 ماه و حتّي يك سال بپردازد و علاوه برآن، حقّ پذيرش و پيوستن به حزب را بپردازد. احزابي كه به كيفيّت و شخصيّت اعضاي خود توجّه دارند، حقّ عضويّت اين گونه افراد مبلغ قابل توجّهي در جهت بهبودي شرايط مالي حزب به شمار مي آيد، زيرا اعضاي آن آگاهي دارند، كه حزب از افراد و شخصيّت هاي معيّني كه از آن طرفداري مي كنند كمك مالي دريافت مي نمايد و به همين خاطر ممكن است، اعضاي حزب پس از پرداخت حقّ پيوستن به حزب، هيچ گاه حقّ عضويّت نپردازند و هيچ گونه توجّهي به دستورات كميته مالي حزب در رابطه با پرداخت حقّ عضويّت خود نكنند. امّا احزابي كه به كمّيّت و تعداد اعضا توجّه دارند، اهمّيّت خاصّي را براي دريافت مبالغ حقّ عضويّت

اعضاي خود قرار مي دهند كه اين مبالغ منبع اصلي درآمد حزب محسوب مي گردد، زيرا اين گونه احزاب فاقد هرگونه درآمدهاي مالي از سوي جناح ها و طرف داران سياست حزب و رهبري آن مي باشند. اصولا اداره و رهبري احزاب سياسي توسّط يك رهبر يا يك دبير كل هميشه تداوم پيدا نمي كند امّا احزاب واقعي در حدّ امكان سعي دارند، تغييرات ضروري را در صفوف كادرهاي رهبري خود با توجّه به شرايط و تحوّلات جاري در صحنه سياسي انجام دهند و عدم تمركز قدرت در احزاب در واقع باعث تقويّت بعد مشورتي در حزب مي گردد و اگر قدرت در دست افراد كمي متمركز گرديد نتيجه اي جز ديكتاتوري به بار نخواهد آورد، همان گونه كه در حال حاضر در مورد احزاب كمونيستي و امثال آنها مشاهده مي كنيم.

احزاب دموكراتيك و احزاب ديكتاتوري

زماني يك حزب را دموكراتيك مي نامند كه رهبران آن توسّط اعضاي حزب و طيّ انتخابات واقعي و به صورت رأي گيري علني و يا مخفي انتخاب شوند. خطّ مشي و سياست كلّي اين گونه احزاب خواه در بعد آيين نامه تشكيلات و خواه در بعد مقرّرات و مصوّبات، در كنگره عمومي حزب ترسيم مي گردد و ناگفته نماند كه كنگره حزب با مشاركت نمايندگان و فرستادگان واقعي اعضاي حزب برگزار مي شود. در جلسات چنين احزابي آرا، ديدگاهها، نقطه نظرهاي جناح ها و گرايشات مختلف و متضاد درون حزب، مطرح مي گردد و در نتيجه ديدگاه ها و نظريّاتي مورد تأييد قرار مي گيرند، كه اكثريّت اعضا به آن رأي دهند. و زماني به يك حزب لقب ديكتاتوري مي دهند كه رهبريّت آن با جايگزين شدن جانشين به جاي رهبر قبلي تعيين مي گردد و خطّ مشي

حزب تجسّم خواسته ها و گرايشات رهبري حزب خواهد بود و هرگونه اظهار نظر مخالف با خطّ مشي كلّي حزب ممنوع خواهد بود و در نتيجه طرح افكار و آراء مختلف از ميان خواهد رفت و هر فردي كه در برابر ديدگاه هاي حزب تسليم نباشد، از حزب خارج مي گردد و در چنين شرايطي حزب به سوي استبداد و ديكتاتوري گرايش پيدا نموده و سلطه فرد بر حزب حاكم خواهد شد(5).

احزاب سياسي و نهادهاي دولتي

تعدّد احزاب سياسي و ماهيّت و بافت تشكيلاتي آن ها تأثير به سزايي در انتخاب هيئت حاكمه دارد و چنين تأثيري در ساختار داخلي نهادهاي دولتي آشكارتر است، از اين رو احزاب سياسي نه تنها كانديداها و رأي دهندگان را طبقه بندي مي كنند، بلكه تلاش مي نمايند تا در انتخاب وزيران و معاونين آنها و اعضاي پارلمان نيز نقش داشته باشند، امّا در بهتر و نافع بودن نظام مبتني بر دو حزب يا نظام مبتني بر احزاب متعدّد در صحنه سياسي، صاحب نظران اختلاف دارند، بعضي را عقيده بر آن است كه تعدّد احزاب به مراتب بهتر از نظام دو حزبي است، و بر اين عقيده دلايل مختلفي دارند، از جمله اين كه وجود احزاب متعدّد نشان از آزادي بيشتر و صحنه اي وسيع تر در مبارزه هاي سياسي و طرح نظرها و آراء بيشتر در زمينه مسايل اجتماعي و... دارد، در حالي كه طرف داران نظام دو حزبي معتقدند كه برقراري نظام دو حزبي فرصت مناسبي را براي ظهور مخالفت ها و در نتيجه جدايي در صف هاي مخالفين پديد مي آورد. در اين مواقع مي توانيم بگوييم، نظام مبتني بر سيستم چند حزبي باعث متفرّق شدن اپوزسيون در گروه هاي

مختلف مي گردد و قدرت آن را درهم مي شكند، در حالي كه نظام مبتني بر سيستم دو حزبي و يا دو جبهه اي فقط يك اپوزسيون متّحد با تمام ظرفيّت به وجود مي آورد. امّا نظام تك حزبي فقط يك عقيده را بر مردم تحميل مي كند و به سياست هاي سركوب، اختناق و خشونت روي آورده و قدرت را به انحصار خود در مي آورد و به همين دليل رژيم هاي فاشيستي همانند رژيم هاي كمونيستي، متّكي بر سيستم تك حزبي هستند و اين حزب، يگانه يكّه تاز صحنه فعّاليّت هاي سياسي كشور مي باشد. ايدئولوژي و محيط سركوب و اختناق وجه مشترك رژيم هاي فاشيستي و كمونيستي بوده، و اين گونه اند رژيم هاي ملّي گرا و مانند آن ها كه زاييده رژيم ها و نظام هاي شرقي و غربي مبتني بر سيستم تك حزبي هستند. اين رژيم، مخالفين ايدئولوژي خود را خطرناك تر از جنايت كاران عادّي مي دانند و با افراد منفصل از حزب همانند ساير مخالفين رفتار مي كنند و با خشونت و درّندگي هرچه تمام تر آن ها را سركوب مي كنند همان گونه كه رهبران فاشيستي با رفقايي كه از حزب كناره گيري كرده، رفتار مي نمايند.

نظام مبتني بر دو حزب

در چنين نظامي، دو حزب وجود دارد كه، قدرت را يكي پس از ديگري به دست مي گيرند. آنها از طريق برگزاري انتخابات آزاد به قدرت مي رسند، گرچه ممكن است احزاب ديگري در جامعه مربوطه فعّاليّت داشته باشند ولكن قدرت و حكومت دردست اين دو حزب باقي مي ماند و اين دو حزب به طور متناوب قدرت را در دست مي گيرند، زيرا افكار و عقايد آنها به افكار اقشار و توده هاي مردم نزديك مي باشد در حالي كه افكار و عقايد احزاب ديگر

چنين نيست، به طور مثال: در انگلستان احزاب ديگري غير از حزب كارگر و محافظه كار، مانند حزب ليبرال و كمونيست وجود دارند و حتّي نمايندگاني را نيز در پارلمان انگلستان دارند ولكن قدرت در دست اين دو حزب قوي باقي مي ماند، در نظام دو حزبي، حزب اكثريّت، حكومت را در دست دارد، امّا حزب اقلّيّت اپوزسيون را رهبري خواهد كرد و از آزادي بيان و انتقاد برخوردار خواهد بود. و يا در آمريكا احزاب ديگري غير از حزب دموكرات و حزب جمهوري خواه وجود دارند و اين احزاب داراي نمايندگاني در پارلمان هستند ولكن اكثريّت اعضاي كنگره و اغلب رأي دهندگان در انتخابات رياست جمهوري آمريكا از افراد و هواداران احزاب دموكرات و جمهوري خواه هستند. مطالعه و توجّه به تفاوتهاي بزرگ ميان نظام دو حزبي و چند حزبي از اهمّيّت ويژه اي برخوردار است. نگاهي به ماهيّت انتخابات در نظام هاي مذكور به خوبي نشان دهنده اين تفاوت زياد مي باشد. نتايج انتخابات در نظام دو حزبي در يك دوره انتخاباتي مشخّص مي گردد. زيرا رأي اكثريّت در اين زمينه ملاك واقع مي شود، امّا در سيستم چند حزبي نتايج انتخابات در دوره اوّل و دوم در نظر گرفته مي شود، و رسيدن به اكثريّت نسبي ملاك انتخاب كانديداي يكي از احزاب مورد نظر مي باشد. براي توضيح اين نكته يك حوزه انتخاباتي را در نظر مي گيريم، اگر تعداد آراء حزب محافظه كار در اين حوزه100 هزار رأي باشد و آراء حزب ترقّي خواه 150 هزار رأي باشد، در اين حالت اگر انتخابات در يك دوره برگزار گردد و طرف داران حزب ترقّي خواه به دو دسته شوند در حالي كه

طرف داران حزب محافظه كار گروه متّحدي به وجود آورند، حزب محافظه كار مي تواند با100 هزار رأي خود در مقابل150 هزار رأي حزب ترقّي خواه به پيروزي برسد، زيرا آراء حزب ترقّي خواه دچار دو دستگي شده و چنين وضعيّتي باعث مي گردد كه طرف داران حزب ترقّي خواه در انتخابات بعدي (يا دوره بعدي) متّحد شوند تا نمايندگان بيشتري به پارلمان بفرستند و با قدرتي منسجم تر از گذشته در انتخابات شركت جويند و بيش از100 هزار رأي بياورند و بر حزب محافظه كار غلبه كنند و اگر متّحد نشوند رأي دهندگان به نفع گروه و حزب رقيب رأي خواهند داد. چنين وضعيّتي باعث ايجاد انگيزه هايي براي وحدت احزاب و يا درهم ريختن مراكز قدرت حزبي مي گردد.

احزاب و گروه هاي فشار

فلسفه وجودي احزاب سياسي معمولاً به جهت انجام فعّاليّت هاي سياسي به وجود ميآيد، امّا گروه هاي فشار و مراكز نفوذ، چيزي جز سازمان هاي سياسي خاصّ نيستند، كه همواره سعي دارند به واسطه يك سري فعّاليّت هاي پشت پرده، تسلّط خود را بر اوضاع تحميل كنند و اهداف سنديكايي يا صنفي و يا بازرگاني خود را تحقّق بخشند، همانند گروه هاي فشار (لوبي ها) كه در جناح بندي ها و باندبازي ها درون مجالس شورا دخالت مي كنند و در انتصاب و يا بركناري وزرا و مأموران بلند پايه دولت دخالت دارند. گروه هاي فشار به دو دسته تقسيم مي شوند: الف _ گروه هاي فشار هيئت حاكمه ب _ گروه هاي فشار مردمي در مركز فعاليّت گروه فشار از قسم اوّل، در رابطه با سازمانها و نهادهاي دولتي و اعضاي پارلمان و يا اعضاي هيئت دولت و كارمندان بلند پايه حكومت مي باشد. امّا محدوده فعاليّت گروه هاي فشار مردمي از

طريق مطبوعات، سخنراني ها، جلسات و گزارش هاي خبري و ديگر فعاليّت ها صورت مي پذيرد تا ازاين راه بتوانند بر توده هاي مردم تأثير بگذارند. گروه هاي فشار با توسّل به اين روش ها در مسايل سياسي، انتخاباتي، اجتماعي و حتّي در مسايل ديگر به اهداف خود دست مي يابند و اين پيروزي مديون آراء و حمايت هاي توده هاي مردمي مي باشد. گروه هاي فشار مردمي مي توانند به واسطه فعّاليّت هاي مطبوعاتي، اعتصابات و همچنين سازماندهي تظاهرات، نقش اصلي را در تحرّكات و جريانات مخالف ايفا كنند، و از اين رو گاه فعّاليّت هاي گروه هاي فشار به صورت علني، گاه با استفاده از وسايل و ابزارهاي قانوني و گاه با توسّل به خشونت، فريب، نيرنگ، پرداخت رشوه و شايعه پراكني صورت مي گيرد.

توسّل به فعّاليّت هاي زير زميني

اگر دولت ها حاضر نباشند قدرت هاي پنهاني و بانفوذ درون كشور را به رسميّت بشناسند و از صدور مجوّز فعّاليّت به آنها خودداري كنند و حتّي فعّاليّت آنها را غير قانوني اعلام كنند، اين اقدام به مفهوم متوقّف شدن فعاليّت ها و تلاش هاي اين قدرت هاي پنهاني نخواهد بود، زيرا قدرت هاي پنهاني داراي شگردها و ابزارهاي منحصر به خود مي باشند و با به كارگيري آنها مي توانند به اهداف خود در تحميل آراء و ديدگاه هاي خود بر دستگاه حاكم برسند و قدرت سياسي حاكم در كشور قادر نيست مانع كار آنها شود. فعّاليّت قدرت هاي پنهان در جامعه هاي پيشرفته و مترقّي كه در چهارچوب مبارزات سياسي براي حفظ سرمايه هاي كشور و غيره صورت مي گيرد، نه تنها منجر به تزلزل ساختار دموكراتيك جوامع اين كشورها نمي شود، بلكه خود از شرايط ضروري تداوم دموكراسي به شمار مي رود، زيرا انتقاد سازنده از اقدامات حاكميّت سياسي كشور در زمينه هاي اجتماعي،

سياسي، اقتصادي و فرهنگي توسّط قدرت هاي پنهاني و گروه هاي فشار مي تواند باعث تحكيم دموكراسي و پركردن خلأ موجود در زمينه فاصله زياد طبقاتي كه عامل تحكيم و رخنه بوروكراسي در جامعه به شمار مي رود، گردد. امّا در جامعه هاي عقب افتاده (ديكتاتوري) دولت ها بر اثر فعّاليّت هاي زيرزميني و فشارهاي فزاينده اين گروه ها سرنگون مي شوند و به طور مشخّص كشمكش ميان آنها منجر به ويراني، بي ثباتي، ايجاد فساد و هرج و مرج داخلي مي گردد، درست همان طور كه امروزه در جهان سوم مشاهده مي گردد.

تفاوت ميان گروه هاي فشار و احزاب سياسي

1 _ گروه هاي فشار برخلاف احزاب سياسي فاقد تشكيلات مشخّص منسجم و ايدئولوژي روشني مي باشند. 2 _ تعداد افراد گروه هاي فشار غالبا محدود مي باشد، زيرا اين گروه ها متشكّل از افراد داراي منافع مشترك هستند، در حالي كه احزاب سياسي معمولاً سعي دارند، نفوذ خود را در صفوف توده ها بسط و گسترش داده و هواداران و طرف داران بيشتري از ميان مردم به خود اختصاص دهند. 3 _ گروه هاي فشار هيچ گونه ارتباط مستقيم با سياست، مديريّت ودولت ندارند، بلكه سعي دارند منافع خود را به وسيله افراد شاغل در دستگاه ها و مقامات دولتي تحقّق بخشند و برخلاف احزاب سياسي تلاش مي كنند، اين گونه افراد را براي پيروزي و نصرت خويش به سوي خود جذب كنند و اهداف خود را از اين طريق ثابت كنند، در حالي كه احزاب سياسي تنها سعي دارند، قدرت را به دست گيرند تا اهداف اجتماعي خود را تحقّق بخشند. هر جمعيّت، اتّحاديّه، واحد صنفي و يا هر تشكيلات ديگري مي تواند به اعمال فشار سياسي در برخي از مراحل فعّاليّت خود روي

آورد و به ندرت اتّفاق مي افتد كه گروه هاي فشار فقط داراي جنبه سياسي باشند و به عبارت ديگر هدف آنها تنها مشاركت در مبارزات سياسي باشد. اغلب گروه هاي فشار فعّاليّت هاي سياسي خود را در پشت پرده اي از فعّاليّت هاي ديگر پنهان مي سازند و به دين ترتيب به طور نسبي جنبه سياسي به خود مي گيرند و نه به طور دائم كه در احزاب سياسي مشاهده مي گردد. روش فعّاليّت گروه هاي فشار، داراي ابعاد و شكلهاي گوناگوني مي باشد، گاه نفوذ خود را بر هيئت حاكمه تحميل مي كنند و براي تحقّق اين هدف مستقيما به سراغ كارگزاران دولت، كارمندان بلند پايه و اعضاي پارلمان مي روند و گاه در صفوف توده هاي مردمي نفوذ مي كنند و از مواضع توده ها به عنوان اهرم فشار عليه هيئت حاكمه استفاده مي نمايند، و به همين دليل گروه هاي فشار اعتصابات و تظاهرات را سازماندهي مي كنند و با ايجاد اختلال در راه ها و توسّل به مطبوعات فشارهاي لازم را بر دولت وارد مي سازند، اين فعّاليّت ها غالبا به طور عمومي و اشكار و گاه به صورت پنهاني و غير علني صورت مي گيرد. فعّاليّت گروه هاي فشار گاهي با توسّل به كانال هاي سالم و شگردهاي شرافتمندانه و قانوني و گاهي با توسّل به روش هاي غير قانوني و حتّي خشونت بار صورت مي پذيرد.

رهبران واقعي احزاب سياسي

در اغلب مواقع فرد يا افرادي كه در رأس هرم تشكيلات يك حزب يا گروه قرار دارند، رهبر و رئيس واقعي آن ها به شمار نمي روند، و با وجود اين كه ظاهر امر، نشانگر آن است كه اين فرد رهبري گروه و حزب را بر عهده دارد امّا گردانندگان اصلي، رهبران و هدايت كنندگان واقعي اين گونه

گروه ها و سازمان هاي سياسي، از انظار عمومي پنهان هستند و يا به عنوان افراد عادي و يا اعضاي ساده آن حزب و گروه ميان مردم زندگي مي كنند. احزاب سياسي به عنوان يكي از سازمانهاي سياسي در جهان معمولاً به اين روش اداره مي شوند. در احزاب سياسي معمولاً افراد غير معروفي وجود دارند كه هيچ گونه پست يا مسئوليّتي در مقام رهبريّت گروه ندارند ولكن رهبري حزب را پشت پرده بر عهده دارند بدون اين كه ماهيّت اصلي آن ها فاش گردد.

سرمايه گذاري در احزاب سياسي

سرمايه داران بزرگ اروپا، آمريكا و ديگر كشورهاي دموكراتيك در احزاب سياسي سرمايه گذاري مي كنند و اين افراد هيچ گاه مايل نيستند به طور شخصي در احزاب سياسي شركت داشته باشند. اين سرمايه داران يعني صاحبان صنايع بزرگ و سنگين، بانك داران، مديران مؤسّسه ها و نهادهاي مختلف و شركت هاي بزرگ پيمان كاري در تلاش و تكاپو هستند، تا بتوانند از كمك هاي مادّي دولت بهره مند شوند و يا در مناقصه ها پيروز شوند. اين افراد و مؤسّسات بزرگ تلاش هاي چشم گيري در جريان انتخابات عمومي مبذول مي دارند و مبالغ هنگفتي را براي تبليغ به نفع حزب يا كانديداي معيّني خرج مي كنند، بدون اين كه شخصا و به طور مستقيم در امور احزاب دخالت نمايند. تداوم حيات احزاب سياسي در صحنه فعّاليّت هاي سياسي بي ارتباط با اهداف مادّي و معنوي آن نيست و اگر يك حزب در موقعيّت خود بخواهد در هرم قدرت و حاكميّت باقي بماند و دامنه نفوذ خود را در صفوف توده ها و گروه هاي مردمي گسترش داده و قدرت را براي مدّت طولاني در اختيار كامل خود در آورد، بايد از كمك هاي مالي ديگران بي نياز باشد،

تا از حمايت و پشتيباني مردم برخوردار شود، زيرا خوش نام بودن حزب و عمل كرد درست آن از عوامل مهمّ جلب حمايت و پشتيباني مردم مي باشد و به اين ترتيب اين حزب مي تواند راه حلها و ديدگاههاي خود را به عنوان راه حلها و ديدگاههاي مردم طرف دار خود مطرح سازد. امكانات مادّي هر حزبي به آن اجازه مي دهد، توانايي خود را در جذب قشرهاي مختلف مردم از راه اختصاص بودجه هاي تبليغاتي، انتشار مقاله ها، جزوات، مطبوعات، سازماندهي جلسات سخنراني و تبليغاتي به اثبات رساند و به اين ترتيب مي تواند توده هاي مردم را به پذيرش اهداف و انتخاب هاي خود متقاعد سازد. يكي از صفات جوهري ثروت مادّي آن است كه سلطه خود را بر همه چيز مي گستراند و همه چيز را در بر مي گيرد و سعي مي كند براي هرچيزي كه مورد دل خواه او است، قيمت و بهايي معيّن كند و آن را در حيطه سلطه و قدرت خود در آورد، زيرا مال و ثروت يك نوع فكر و قدرت غير قابل كنترل است و از اين رو مشاهده مي كنيم رودخانه ها، آبشارها، اقيانوس ها، معادن، جنگل ها، كشورها و خلاصه ثمره رنج و تلاش ميليونها انسان در هر بخشي از جهان و حتّي نواميس طبيعت و هوش و ذكاوت انسانها يعني اختراعات و اكتشافات، به صورت هدف آساني براي پول و پول داران در آمده است. و تمامي اين ها در سلطه قدرت پول (مال) در آمده و اين قدرت عظيم در به حركت در آوردن چرخ احزاب سياسي، مطبوعات، تبليغات انتخاباتي به كار گرفته مي شود تا اهداف و منافع پول داران و سرمايه داران را تأمين كند.

آراء عمومي

آراء عمومي يك مفهوم وسيع، گسترده، متنوّع و داراي ابعاد گوناگون مي باشد و به عبارت ديگر متّحد و منسجم نيست و اگر آراء عمومي در قالب يك حزب سازماندهي و هدايت نشود، تأثير قابل توجّهي بر جريانات نخواهد داشت و اين سيستم حزبي است كه باعث مي گردد آراء و گرايشات متضاد و مختلف دسته بندي گرديده و وجه مشتركي براي آنها به وجود آيد و به اين ترتيب آراء عمومي را متبلور مي كند و به عبارت ديگر سيستم حزبي رأي اكثريّت را مجسّم مي كند. هر حزبي به ناچار ناگزير است راه حلهاي انتخابي خود را اعلام نمايد و كانديداهاي خود را معرّفي كند و مردم را قادر سازد كه مكتب سياسي (حزب) مورد نظر خود را انتخاب نموده به تشكيلات آن بپيوندند. حزب ضمن تلاش براي تسلّط و اعمال نفوذ بر افراد و اعضاي خود، سعي دارد سطح آگاهي هاي آنها را بالا ببرد و به همين دليل گفته مي شود حزب نقش مربّي و راهنما را براي اعضاي خود دارا مي باشد. سستي و تنبلي در ميان اعضا معنا ندارد و در همه حال افراد را به فعّاليّت هاي دسته جمعي تشويق و گرايشات مردمي را در زمينه انتخابات و راه حلهاي انساني تقويت مي نمايد، و به اين ترتيب چرخ آزادي را به حركت درآورده و سيستم برقراري آزادي را محكم مي سازد. حزب يك ابزار مهمّي است كه آراء عمومي را به مسلك خاصّ و مكتب معيّني هدايت مي كند.

سيستم حزبي

نظام حزبي مي تواند مسئوليّت دولت را در مقابل مردم تعيين كند. حكومت آزاد، به احزاب و اپوزسيونها آزادي بيان داده و به آنها اجازه مي دهد سازمانهاي خود را متشكّل ساخته

و توانايي هاي خود را قوي سازند و حتّي راههاي دست يابي به اين امور را براي آنها آسان مي گرداند. در بسياري از كشورها احزاب وضعيّت و موقعيّتي مانند يك وزارت خانه به خود مي گيرند و رهبران آن حقوق دريافت مي كنند و اين نكته به خوبي تفاوت ميان جوّ حاكم بر جامعه مبتني بر آزادي و جوّ حاكم بر جامعه مبتني بر ديكتاتوري را نشان مي دهد. حزب اپوزسيون در سايه نظام دو حزبي وظيفه انتقاد از دولت را بر عهده مي گيرد و به جستجوي نقاط ضعف هيئت حاكمه مي پردازد و اقدامات دولت را با دقّت هرچه تمام تر دنبال مي نمايد، در حالي كه دولت مجبور است از خود و از عمل كرد هيئت وزيران دفاع نموده و خطّ مشي كلّي خود را در معرض ارزيابي و نظرخواهي عموم قرار دهد تا ملّت نظر خود را در مورد تضاد و اختلاف نظرهاي موجود ميان دولت و حزب مخالف اعلام كند. علاوه بر آن نظام حزبي باعث مي گردد كه مسايل سياسي در دسترس عموم و افراد عادّي قرار گيرد.

پارلمان

در كشورهايي كه امروزه به آنها كشورهاي جهان آزاد مي گويند، تشكيلاتي به نام پارلمان وجود دارد. وجود پارلمان ها براي محدود ساختن سلطه ديكتاتوري مطلق حاكمان و كاهش ميزان هزينه ها و بودجه هاي نهادهاي دولتي كه از محل ماليات هاي أخذ شده از مردم تأمين مي شوند، مي باشد. پارلمان ها پس از تأسيس و شروع فعّاليّت خود مي توانند مزاياي بيشتري را براي خود كسب كرده و اين مزايا در مقابل تصويب لوايح مالي دولت به وجود آمده و به اين ترتيب پارلمان مي تواند اصلاحات لازمه را در رابطه با نيازهاي كشور به تدريج عملي سازد

و اين اصلاحات شكل قوانين و مقرّرات تصويبي به خود بگيرد. مسئوليّت قانونگذاري و كنترل دولت بر عهده پارلمان مي باشد. در نظام هاي آزاد، انتخابات به دور از تقلّب و نيرنگ و با استناد به قوانين برگزار مي گردد. و در نظام هاي نيمه آزاد، رقابت هاي انتخاباتي با استناد به ضوابط و مقرّرات مشخّصي اداره مي گردد، امّا در رژيم هاي ديكتاتوري هيچ گونه انتخاباتي وجود ندارد و چنانچه انتخاباتي برگزار شود معمولا فرمايشي و غير واقعي و تقلّبي خواهد بود و حاكم ديكتاتور با تكيه بر سلاح و ابزار اختناق، زندان، و اعدام هاي برخلاف قانون برنده هميشگي انتخابات مي باشد.

حزب و انتخابات

از جمله وظايف اصلي و مهمّ احزاب سياسي، مشاركت در انتخابات پارلماني مي باشد، بنا بر اين مراكز حزبي در زمان انتخابات به طور غير عادّي فعّال مي شوند و مرحله انتخابات عمومي از مهمترين و حياتي ترين مراحل حيات احزاب سياسي به شمار مي روند، و اگر احزاب سياسي داراي گذشته روشن و مثبت بوده و از نام و آوازه خوبي در بعد فعّاليّت هاي سياسي و اجتماعي برخوردار باشند و مردم تأثير طرح ها و نظرهاي پيشنهادي حزب را بر شرايط اقتصادي و اجتماعي لمس كنند، كانديداهاي اين گونه احزاب را در انتخابات مختلف، نمايندگان واقعي خود تلقّي نموده و به پاي صندوق هاي رأي رفته به نفع كانديداهاي اين احزاب رأي مي دهند.

نظام حزبي يا نظام پارلماني

در نظام مبتني بر حكومت اكثريّت، كانديداها براي عضويّت در پارلمان با كسب اكثريّت آراء به پارلمان راه مي يابند. در نظام هاي حزبي، كرسي هاي نمايندگي بر اساس نسبت آراء هر يك از احزاب سياسي توزيع مي گردد و به طور مثال اگر تعداد رأي دهندگان در يك

حوزه انتخاباتي100 هزار نفر باشد ميان10 كانديدا تقسيم مي گردد، و اگر آراء حزب محافظه كار50 هزار رأي باشد و حزب ليبرال30 هزار رأي به دست آورد و حزب راديكال20 هزار رأي، حزب محافظه كار تعداد5 نماينده به پارلمان خواهد فرستاد، امّا از احزاب ليبرال و راديكال به ترتيب3 و2 نماينده به پارلمان راه خواهند يافت. به تجربه ثابت شده كه نظام پارلماني در يك كشور باثبات و پايدار نخواهد بود مگر آنكه احزاب فعّالي در آن كشور وجود داشته باشند كه از لحاظ عقيده و ديدگاه با يكديگر رقابت كنند و مسايل سياسي را دنبال نموده و آراء و گرايشهاي خود را براي قضاوت و داوري در معرض افكار عمومي قرار دهند. تنها با توسّل به چنين روشي مشاركت آراء عمومي در بحثهاي عمومي سياسي و جلب نظر مردم نسبت به مسايل سياسي كشور امكان پذير است. در چنين كشورهايي توده هاي مردم متوجّه احزاب سياسي مي باشند و اغلب افراد در تلاش براي مشاركت در بحث ها و بررسي مسايل سياسي مطرح شده از سوي احزاب مختلف هستند، و در سايه تضاد و رقابت، عقايد و ديدگاههاي مختلف، رأي صحيح تر انتخاب خواهد شد و مردم به كساني رأي مي دهند كه لياقت و شايستگي تطبيق و اجراي آن نظرها را دارا باشند و با توسّل به اين روش است كه حصول آگاهي و بينش سياسي در ملّت امكان پذير مي گردد. ما در كتاب (الصّياغه) به اين نكته اشاره كرده ايم كه مشاركت مردم در تدوين قوانين و مقرّرات با توسّل به روش هاي ديگري غير از نظام هاي دموكراسي موجود در اين عصر نيز امكان پذير مي باشد كه اين روش تا كنون در جهان

پياده نشده است.

1 _ (السّبيل الي انهاض المسلمين) (الفقه: السّياسه) (ممارسة التّغيير) و غيره، تأليف نگارنده. 2 _ (الفقه: الاقتصاد) تأليف نگارنده. 3 _ تفصيل اين مباحث را مؤلّف عظيم الشّأن در كتابهاي (الفقه: السياسة) (السّبيل الي انهاض المسلمين) بيان نموده اند. 4 _ الفقه، كتاب السبق و الرماية، جلد60 . 5 _ براي آگاهي بيشتر در باره احزاب ديكتاتوري، روش ها و عمل كرد آن ها به كتاب (ممارسة التغيير لانقاذ المسلمين) و (الفقه: الإجتماع) از همين مؤلف مراجعه شود.

فصل سوّم: مشورت از ديدگاه روايات

مشورت از ديدگاه روايات

عن النّبيّ (ص) (من اراد أمرا فشاور فيه و قضي هدي لأرشد الأمور)(1). پيامبر اكرم (ص) مي فرمايند: هركس كه قصد انجام كاري داشته در آن مشورت كند، پس آن را انجام دهد كه به صحيح ترين امور هدايت شود. و عن النّبيّ (ص): (من اراد أمرا فشاور فيه امرء مسلما وفّقه الله لأرشد أموره)(2). رسول اكرم (ص) مي فرمايند: كسي كه قصد انجام كاري را داشته باشد و با مسلماني مشورت كند، خداوند متعال او را به بهترين راهها هدايت ميفرمايد. و عن النّبي (ص): (و ما تشاور قوم الاّ هدوا لأرشد امرهم)(3). رسول اكرم (ص) مي فرمايند: هيچ گروهي در امور خود با يك ديگر مشورت نكردند، مگر اين كه به بهترين راه دست يافتند. و عن النّبيّ (ص) (ما خاب من استخار ولا ندم من استشار)(4). پيامبر اسلام (ص) فرمودند: ضرر نمي كند آنكه استخاره كرد و پشيمان نمي شود آنكه مشورت نمايد. و عن رسول الله (ص): (اذا كان امراؤكم خياركم و اغنياؤكم سمحاؤكم و امركم شوري بينكم فظهرالأرض خيرٌ لكم من بطنها و اذا كان أمراؤكم شراركم و اغنياؤكم بخلاؤكم ولم يكن امركم شوري بينكم فبطن الأرض خيرٌلكم

من ظهرها)(5). رسول خدا (ص) مي فرمايند: اگر حاكمان و فرمانروايان شما صالح ترين و ثروتمندان شما از بخشنده ترين شما باشند و با يك ديگر مشورت كنيد، زندگي كردن بر روي زمين از زير خاك براي شما بهتر است، امّا اگر حاكمان و فرمانروايان شما شرورترين و ثروتمندان شما بخيل ترين مردم باشند و در زندگي با يكديگر مشورت نكنيد پس مردن و درون خاك براي شما از زندگي كردن بر روي زمين بهتر است. و عن رسول الله (ص): (اذا كان أمراؤكم خياركم و أغنياؤكم سمحاؤكم و أمركم شوري بينكم فظهر الارض خيرٌلكم من بطنها و اذا كان أمراؤكم شراركم و اغنياؤكم بخلاؤكم و اموركم الي نسائكم فبطن الارض خير لكم من ظهرها)(6). پيامبر اكرم (ص) مي فرمايند: هرگاه دولت مردان شما بهترين و ثروتمندانتان بخشنده ترين مردم باشند و در كارهايتان به شورا عمل كنيد، زندگي بر روي زمين از مرگ براي شما بهتر است، امّا اگر دولت مردانتان بدترين شما و ثروتمندانتان بخيل ترين شما باشند و امور خود را به زنهايتان واگذار كنيد، مرگ و زيرخاك از زندگي كردن بر روي زمين براي شما بهتر است. و نيز آنحضرت مي فرمايند: هيچ بنده اي با مشورت بدبخت نشده و كسي كه از مشورت در كارها دور بوده، هرگز سعادتمند نشده است. و عن النّبي (ص) (لا وحدة اوحش من العجب ولا مظاهرة اوثق من المشاورة)(7). پيامبر اكرم (ص) فرمودند: هيچ تنهايي، وحشتناك تر از عجب و خودپسندي نبوده است و هيچ كمك و پشتيباني استوارتر از مشورت نيست. و عن النّبيّ (ص) (ما من رجل يشاور احدا الاّ هدي الي الرّشد)(8). رسول خدا (ص) مي فرمايند: هيچ مردي با ديگران مشورت نكند، مگر اينكه به راه

صحيح راهنمايي شود. و عن النّبي (ص) (لا يفعلن احدكم امرا حتّي يستشير)(9). پيامبر اكرم (ص) مي فرمايند: هرگز هيچ يك از شما كاري انجام ندهد، مگر آن كه در آن مشورت كند. و عن ابن عبّاس قال: لما انزلت (و شاورهم في الأمر). قال رسول الله (ص): (اما انّ الله و رسوله لغنيّان عنها و لكن جعلها الله رحمة لأمّتي فمن استشار منهم لم يعدم رشدا و من تركها لم يعدم غيّا)(10). از ابن عباس روايت شده كه گفت: هنگامي كه آيه (وشاورهم في الأمر) نازل گرديد، رسول خدا (ص) فرمودند: خدا و رسولش از مشورت بي نياز هستند ولكن خداوند آن را رحمتي براي امّت من قرار داده است، هركس در كارها مشورت كند از رسيدن به راه صحيح و هدايت، محروم نخواهد شد و هركس كه آن را ترك نمايد از گمراهي بي نصيب نخواهد ماند. و عن النّبيّ (ص): (شاوروا العلماء الصّالحين فإذا عزمتم علي امضاء ذلك فتوكّلوا علي الله)(11). رسول خدا (ص) فرمودند: با علماي درست كار مشورت كنيد، هنگامي كه تصميم گرفتيد به آن (مشورت) عمل كنيد، بر خدا توكّل نماييد. و عن النّبي (ص): (و آخ من الاخوان اهل التّقي، واجعل مشورتك من يخاف الله تعالي)(12). پيامبر اكرم (ص) مي فرمايند: با اهل تقوي و پرهيزكاري، پيمان دوستي و برادري ببند و تنها با آن كس مشورت كن كه انسان مؤمن و خداترس باشد. و عن النّبي (ص): (شاورالمتّقين الّذين يؤثرون الآخرة علي الدّنيا و يؤثرون علي انفسهم في اموركم)(13). پيامبر گرامي (ص) فرمودند: با پرهيزكاراني كه آخرت را بر دنيا ترجيح مي دهند و در كارهايشان ديگران را بر خود مقدّم مي دارند مشورت كنيد. و عن النّبي (ص): (الحزم

ان تستشير ذاالرّأي، و تطيع أمره)(14). پيامبر اكرم (ص) فرمودند: هوشياري و احتياط آن است كه با فرد خوش رأي مشورت كنيد و به دستور او عمل نماييد. و عن النّبيّ (ص) (اذا أشار عليك العاقل النّاصح فاقبل و إيّاك والخلاف عليهم، فإنّ فيه الهلاك)(15). رسول اكرم (ص) فرمودند: چون انسان عاقل و خيرخواه نظرش را به تو گفت، آن را بپذير و از مخالفت با اين گونه افراد بپرهيز، زيرا هلاكت در آن است. و عن النّبيّ (ص): (إسترشدوا العاقل ترشدوا، ولا تعصوه فتندموا)(16). پيامبر گرامي اسلام (ص) فرمودند: از انسان عاقل و دانا، خير و صلاح را طلب كنيد تا به آن دست يابيد و هرگز خلاف نصيحت او عمل نكنيد كه پشيمان مي شويد. و عن النّبيّ (ص): (من استشاره أخوه (المسلم) فاشار عليه بغير رشده فقد خانه)(17). نبيّ اكرم (ص) فرمودند: آنكس كه در مشورت برادر مسلمان خود غير از صلاح و خير او نظر دهد، به او خيانت كرده است. و عن النّبيّ (ص): (من استشار اخاه فأشار عليه بأمرٍ و هو يري الرّشد غير ذلك فقد خانه). امير مؤمنان (ع) فرمودند: آنكس كه مورد مشورت برادر خود واقع شود، و رأي و نظري را به او بگويد در حالي كه هدايت و رشد را در غير آن مي داند هر آينه به او خيانت كرده است. و عن عليّ (ع): قال سئل رسول الله (ص): عن الحزم، فقال: (مشاورة اهل الرّأي ثمّ اتّباعهم). امير مؤمنان (ع) فرمودند: چون از پيامبر اكرم (ص) در باره حزم به معني هوشياري و احتياط سؤال شد آن حضرت در پاسخ فرمودند: مشورت با صاحب نظران و آگاهان و سپس متابعت

از آنان است. و عن علي (ع): (من استقبل وجوه الآراء عرف مواقع الخطأ)(18). اميرالمؤمنين (ع) مي فرمايند: كسي كه نظرها و آراء را ملاحظه و مورد توجّه قرار دهد، به اشتباه خود پي خواهد برد. و عن أميرالمؤمنين (ع): في وصيّته لمحمّد ابن الحنفيّة قال: (اضمم آراء الرّجال بعضها الي بعض، ثمّ اختر اقربها من الصّواب وابعدها من الارتياب... الي أن قال: خاطر بنفسه من استغني برأيه و من استقبل وجوه الآراء عرف مواقع الخطأ)(19). امير مؤمنان حضرت علي (ع) در وصيّت خود به فرزندش محمّد حنفيّه فرمودند: آراء و ديدگاههاي افراد را كنار هم بگذار، آنها را با يك ديگر مقايسه كن آنچه را كه به حق نزديك تر و از شكّ و ترديد دورتر است اختيار كن... آن كس كه به رأي خود اعتماد كند و از رأي ديگران خود را بي نياز بداند خود را به خطر انداخته و آنكس كه نظرات مختلف را مورد بررسي قرار دهد موارد خطا و اشتباه را مي يابد. و عن عليّ أميرالمؤمنين (ع): (إضربوا بعض الرّأي ببعض يتولّد منه الصّواب)(20). حضرت علي (ع) مي فرمايند: نظرات مختلف را در كنارهم جمع بندي كنيد تا آنچه صحيح و درست است به دست آيد. و عن عليّ (ع): (ألإستشارة عين الهداية، و قد خاطر من استغني برأيه)(21). امام علي (ع) فرمودند: مشورت عين هدايت است و آنكس كه خود را از مشورت ديگران بي نياز پندارد خود را به مخاطره افكنده است. و عن أميرالمؤمنين (ع): (كانت الحكماء فيما مضي من الدّهر يقولون ينبغي ان يكون الإختلاف الي الأبواب لعشرة أوجه: أوّلها: بيت الله عزّ و جلّ لقضاء نسكه والقيام بحقّه و أداء فرضه (الي ان

قال) والسّابع: أبواب من يرتجي عندهم النّفع في الرّأي والمشورة و تقوية الحزم، و أخذ الأهبة لما يحتاج اليه)(22). حضرت علي (ع) فرمودند: حكماء در روزگاران گذشته مي گفتند: سزاوار است انسان تردّد و رفت و آمد به خانه هايي بنمايد كه يكي از ده مورد زير را داشته باشد: اوّل: رفتن به خانه خداي عزّ و جل براي مناسك و اداء وظيفه و واجب دوم... و هفتم: رفتن به خانه كساني كه اميد نفع و فايده در رأي و مشورت از آنها ديده مي شود و براي بيداري و هوشياري بيشتر و به دست آوردن آنچه مورد نياز است و مفيد مي باشند. و عن عليّ (ع): (من استبدّ برأيه هلك و من شاور الرّجال شاركها في عقولها)(23). حضرت علي (ع) فرمودند: آن كس كه بر نظر و رأي خود مستبد باشد هلاك گردد و آنكس كه با مردان مشورت كند در عقل و دانش آنها شريك شود. و عن علي (ع): (من شاور ذوي الألباب دلّ علي الرّشاد)(24). حضرت علي (ع) فرمودند: آنكس كه با انسانهاي عاقل و با تدبير مشورت كند به راه راست دلالت شود. و عن أميرالمؤمنين (ع): (مكتوب في التّوراة و من لم يستشر يندم...)(25). حضرت علي (ع) مي فرمايند: در تورات نوشته شده است آنكس كه مشورت نكند عاقبت پشيمان مي شود. و عن علي (ع) (لا ظهير كالمشاورة)(26). امير مؤمنان (ع) فرمودند: هيچ ياور و پشتيباني همانند مشورت نيست. و عن علي (ع): (لا مظاهرة أوثق من المشاورة)(27). حضرت علي (ع) فرمودند: هيچ كمكي استوارتر و پايدارتر از مشورت نيست. و عن عليّ (ع): (ما عطب من استشار)(28). و فرمود: كسي كه مشورت كند دچار آسيب نمي شود. و

عن عليّ (ع): (من اعجب برأيه ضلّ، و من استغني بعقله زلّ)(29). حضرت علي (ع) مي فرمايند: آنكسي كه به نظر و رأي خود مغرور گرديد گمراه شود و آنكس كه تنها به عقلش تكيه مي كند و خود را از ديگران بي نياز مي بيند دجار اشتباه مي شود. و عن عليّ (ع) (لا رأي لمن انفرد برأيه)(30). حضرت علي (ع) مي فرمودند: آنكس كه تنها بر رأي خود تكيه كرد او را فكر و نظر صحيح نخواهد بود. و عن عليّ (ع): (أفضل النّاس رأيا من لا يستغني عن رأي مشير)(31). حضرت علي (ع) فرمودند: برترين مردم در رأي و نظر دادن آنكسي است كه خود را از مشورت با ديگران بي نياز نبيند. و عن عليّ (ع): (انّما حضّ علي المشاورة لأنّ رأي المشير صرفٌ، و رأي المستشير مشوب بالهوي)(32). حضرت علي (ع) فرمودند: تأكيد بر مشورت از اين رو است كه ذهن مشورت دهنده (از هرگونه مسايل جانبي) پاك و خالي است، امّا فكر و ذهن فرد طالب مشورت (از مسايل جانبي) خالي نيست. و عن عليّ (ع): (اذا عزمت فاستشر)(33). حضرت علي (ع) فرمودند: چون تصميم گرفتي كاري را انجام دهي مشورت كن. و عن علي (ع): (اذا أمضيت أمرا فأمضه بعدالرّؤية و مراجعة المشورة)(34). حضرت علي (ع) فرمودند: اگر قصد انجام كاري را داشتي پس صبر كن و در آن مورد به مشورت بپرداز. و عن علي (ع): (لا يستغني العاقل عن المشاورة)(35). حضرت علي (ع) فرمودند: انسان عاقل هرگز خود را از مشورت بي نياز نمي بيند. و عن عليّ (ع): (شاوروا فالتّنجّح في المشاورة)(36). حضرت علي (ع) فرمودند: مشورت كنيد كه رستگاري در مشورت است. و عن عليّ (ع): (قد

اصاب المسترشد و قد اخطأ المستبد)(37). حضرت علي (ع) مي فرمايند: (مشورت كننده) به راه صحيح دست مي يابد و انسان مستبد و غير منطقي دچار لغزش و اشتباه مي گردد. و عن عليّ (ع): (كفي بالمشاورة ظهيرا)(38). حضرت علي (ع) مي فرمايند: براي مشورت همين بس كه پشتيباني نيكو است. و عن عليّ (ع): (شاور قبل ان تعزم، فكّر قبل ان تقدم)(39). حضرت علي (ع) مي فرمايند: پيش از تصميم برانجام كار مشورت كن، و پيش از اقدام آن عمل تفكر بنما. و عن علي (ع): (صواب الرّأي اجالة الأفكار)(40). حضرت علي (ع) مي فرمايند: درستي رأي در بررسي افكار و ديدگاه هاست. و عن عليّ (ع): (من استغني بعقله ضلّ)(41). حضرت علي (ع) مي فرمايند: آنكس كه گمان دارد با عقل خود از ديگران بي نياز است گمراه شده است. و عن علي (ع): (من شاور ذوي العقول استضاء بأنوار العقول)(42). حضرت علي (ع) فرمودند: كسي كه با افراد صاحب نظر و عاقل مشورت كند از نور عقل آنها بهره مند خواهد شد. و عن عليّ (ع): (عليك بالمشاورة فإنّه نتيجة الحزم)(43). حضرت علي (ع) مي فرمايند: تو را به مشورت سفارش مي كنم كه هوشياري را به دنبال دارد. و عن عليّ (ع): (من شاور ذوي النّهي والألباب فاز بالنّجح والصّواب)(44). حضرت علي (ع) مي فرمايند: كسي كه با افراد عاقل و انديشمند مشورت كند به راه صحيح و رستگاري دست مي يابد. و عن علي (ع): (من استشار العاقل ملك)(45). حضرت علي (ع) مي فرمايند: آنكس كه با عاقل مشورت نمود، خواسته خود را به دست مي آورد. و عن عليّ (ع): (المشاورة راحةٌ لك و تعب لغيرك)(46). حضرت علي (ع) مي فرمايند: مشورت براي تو راحتي به

ارمغان مي آورد و براي ديگري خستگي در پي دارد. و عن عليّ (ع): (المستشير متحصّنٌ من السّقط)(47). حضرت علي (ع) مي فرمايند: مشورت كننده از لغزش در امان است. و عن عليّ (ع): (حقٌ علي العاقل ان يضيف الي رأيه رأي العقلاء و يضمّ الي علمه علم الحكماء)(48). حضرت علي (ع) مي فرمايند: بر فرد عاقل لازم است كه ديدگاههاي عقلا را بر رأي خود، و علم حكما را بر علم خود بيفزايد. و عن عليّ (ع): (من استعان بذوي الألباب سلك سبيل الرّشاد)(49). حضرت علي (ع) مي فرمايند: آن كس كه از افراد عاقل و داراي بينش استفاده مي كند در راه صحيح قدم نهاده است. و عن عليّ (ع): (من لزم المشاورة لم يعدم عندالصّواب مادحا و عند الخطأ عاذرا(50). حضرت علي (ع) مي فرمايند: كسي كه به مشورت پايبند باشد هنگام صواب از او ستايش كنند و در هنگام اشتباه عذرش را بپذيرند و ملامتش نكنند. و عن عليّ (ع): (ما ضلّ من استشار)(51). حضرت علي (ع) مي فرمايند: آنكس كه مشورت مي كند، گمراه نمي شود. و عن عليّ (ع): (ما استنبط الصّواب بمثل المشاورة)(52). حضرت علي(ع) مي فرمايند: هيچ روشي به خوبي مشورت براي دستيابي به راه صحيح نمي باشد. و عن عليّ (ع): (نعم المظاهرة المشاورة)(53). حضرت علي (ع) مي فرمايند: چه بسيار يار و ياور خوبي است مشورت. و عن علي (ع): (نعم الأستظهار المشاورة)(54). حضرت علي (ع) مي فرمايند: چه بسيار نيكو پشتيبان و مددي است مشورت كردن. و عن عليّ (ع): (امخضوا الرّأي مخض السّقاء ينتج سديد الآراء)(55). حضرت علي (ع) فرمودند: آراء و نظرات را بررسي كرده مانند مشك تكان داده زير و رو نمائيد تا محكم ترين آنها به دست آيد.

و عن عليّ (ع): (تفكّر قبل ان تعزم، و شاور قبل ان تقدم)(56). حضرت علي (ع) فرمودند: قبل از تصميم گيري تفكر و قبل از اقدام مشورت نماييد. و عن عليّ (ع): (جماع الخير في المشاورة والأخذ بقول النّصح)(57). حضرت علي (ع) فرمودند: تمام خير و بركت در مشورت كردن و پذيرش نصيحت ديگران است. و عن عليّ (ع): (خوا في الآراء تكشفها المشاورة)(58). حضرت علي (ع) فرمودند: آرا نيكو و پنهان با مشورت به دست مي آيد. و عن عليّ (ع): (المشورة تجليب لك صواب غيرك)(59). حضرت علي (ع) فرمودند: در مشورت كردن نظرات صحيح و آراي ديگران را براي توبه ارمغان مي آورد. و عن عليّ (ع): (المستشير علي طرف النّجاح)(60). حضرت علي (ع) فرمودند: مشورت كننده در مسير رستگاري است. و عن عليّ (ع): (المشاورة استظهارٌ)(61). حضرت علي (ع) فرمودند: مشورت خود طلب ياري است. و عن عليّ (ع): (الحزم النّظر في العواقب و مشاورة ذوي العقول)(62). حضرت علي (ع) فرمودند: هوشياري همان بررسي عواقب امور و مشورت با عقلا است. و عن عليّ (ع): (ليس لمعجب رأيٌ)(63). حضرت علي (ع) فرمودند: كسي كه به خود مي بالد به جهت نداشتن رأي و خرد مي باشد. و عن عليّ (ع): (من اعجبته آرائه غلبته اعدائه)(64). حضرت علي (ع) فرمودند: آن كس كه به نظر خود مستبد باشد (و مشورت نكند) غلبه دشمنان بر او آسان شود. و عن عليّ (ع): (لا تستبدّ برأيك، فمن استبدّ برأيه هلك)(65). حضرت علي (ع) فرمودند: در رأي خودت استبداد بخرج نده، كسي كه به رأي خود مغرور شود در چنگال ناتواني ها گرفتار مي شود. و عن عليّ (ع): (من استبدّ برأيه خفّت وطأته علي اعدائه)(66).

حضرت علي (ع) فرمودند: كسي كه در رأي خود مستبد باشد، هيبت او در دل دشمنانش كاهش مي يابد. و عن عليّ (ع): (من قنع برأيه فقد هلك)(67). حضرت علي (ع) فرمودند: كسي كه به رأي خود قناعت كند هلاك مي گردد. و عن عليّ (ع): (ما أعجب برأيه إلاّ جاهلٌ)(68). حضرت علي (ع) فرمودند: تنها فرد نادان به رأي خود مغرور مي شود و عجب و خودپسندي او را فرا مي گيرد. و عن عليّ (ع): (من استبدّ برأيه خاطر و غرر)(69). حضرت علي (ع) فرمودند: آنكس كه به رأي خود مستبد شود خود را دچار خطر و تباهي كرده است. و عن عليّ (ع): (الإستبداد برأيك يزلّك و يهوّرك في المهاوي)(70). حضرت علي (ع) فرمودند: استبداد در رأي، تو را دچار لغزش نموده و بر لبه پرتگاه قرار مي دهد. و عن عليّ (ع): (المستبدّ متهوّرٌ في الخطأ والغلط). حضرت علي (ع) فرمودند: انسان خود رأي و مستبد از گرفتار شدن در خطا و لغزش بي باك است. و عن عليّ (ع): (من استبدّ برأيه زلّ)(71). حضرت علي (ع) فرمودند: آنكس كه در رأي خود مستبد باشد و مشورت نكند دچار لغزش مي گردد. و عن عليّ (ع): (اتّهموا عقولكم، فإنّه من الثّقة بها يكون الخطأ)(72). حضرت علي (ع) فرمودند: عقل خود را متّهم سازيد زيرا با اعتماد به آن (و عدم مشورت با ديگران) به خطا مي افتيد. و عن عليّ (ع): (حقٌّ علي العاقل ان يستديم الإسترشاد، و يترك الإستبداد)(73). حضرت علي (ع) فرمودند: برانسان عاقل است كه به مشورت خواهي پايدار بماند و از استبداد دوري كند. و عن عليّ (ع): (بئس الإستعداد الإستبداد)(74). حضرت علي (ع) فرمودند: استبداد مرحله بدي براي

پذيرش بدي ها و لغزش ها است. و عن اميرالمؤمنين (ع): (خير من شاورت ذووا النّهي والعلم، و أولوا التّجارب والحزم)(75). حضرت علي (ع) فرمودند: بهترين انساني كه با او مشورت كرده اي با بصيرت، عالم، با تجربه و هوشيار است. و عن عليّ (ع): (رأي الشّيخ احبّ اليّ من حيلة الشّباب)(76). حضرت علي (ع) فرمودند: رأي و نظر پيرمردان براي من دوست داشتني تر از چاره سازي جوانان است. و عن عليّ (ع): (رأي الشّيخ احبّ اليّ من جلد الغلام)(77). حضرت علي (ع) فرمودند: عقيده و نظر پيرمردان براي من بهتر از صلابت و پايداري جوانان است. و عن عليّ (ع) في عهده لمالك: (ولا تدخلنّ في مشورتك بخيلا يعدل بك عن الفضل و يعدك الفقر، ولا جبانا يضعفك عن الأمور ولا حريصا يزيّن لك الشّره بالجور، فإنّ البخل والجبن والحرص غرائز شتّي يجمعها سوء الظّنّ بالله)(78). حضرت علي (ع) در وصيّت خود به مالك اشتر فرمودند: اي مالك! هيچ گاه با بخيل مشورت مكن كه تو را از خير و نيكي دور مي سازد و فقر را به تو نويد مي دهد و با ترسو و بزدل مشورت مكن كه تو را نسبت به انجام كارها سست مي نمايد و با كسي كه حريص است مشورت مكن كه تو را به ستم پيشگي هدايت مي كند زيرا بخل، بزدلي و حرص غريزهاي متعددي است كه به سوء ظن به پروردگار متعال اشاره دارد. و عن عليّ (ع): (استشر عدوّك العاقل واحذر رأي صديقك الجاهل)(79). حضرت علي (ع) فرمودند: با دشمن عاقل مشورت كن و از دوست جاهل خود در نظر خواهي برحذر باش. و عن عليّ (ع): (من ضلّ مشيره بطل تدبيره)(80). حضرت علي (ع)

فرمودند: آنكس كه در مشورت به گمراهي راهنمايي كند تدبيرش باطل مي شود. و عن عليّ (ع): (رأي الجاهل يردي)(81). رأي و نظر جاهل، آدمي را به پرتگاه مي كشاند. و عن عليّ (ع): (رأي الرّجل علي قدر تجربته)(82). حضرت علي (ع) فرمودند: رأي هركس به مقدار تجربه اوست. و عن عليّ (ع): (شاور ذوي العقول تأمن الزّلل والنّدم)(83). حضرت علي (ع) فرمودند: با عاقل و خردمند مشورت كن تا از لغزش و پشيماني در امان باشي. و عن عليّ (ع): (شاور في امورك الّذين يخشون الله ترشد)(84). حضرت علي (ع) فرمودند: در كارهاي خود با كساني كه از خدا مي ترسند مشورت كن تا به راه راست هدايت شوي. و عن عليّ (ع): (لا تشركنّ في مشورتك حريصا يهوّن عليك الشّر و يزيّن لك الشره)(85). حضرت علي (ع) فرمودند: در مشورت هاي خود افراد حريص را شركت مده كه شرّ را براي تو آسان جلوه مي دهند و حرص و آزمندي را براي تو زيبا نشان مي دهند. و عن عليّ (ع): (لا تستشر الكذّاب، فإنّه كالسّراب يقرّب عليك البعيد و يبعّد عليك القريب)(86). حضرت علي (ع) فرمودند: با دروغگو مشورت مكن زيرا او همانند سراب است، دور را به تو نزديك و نزديك را به تو دور جلوه مي دهد. و عن عليّ (ع): (افضل من شاورت ذوالتّجارب، و شرّ من قارنت ذوالمعايب)(87) حضرت علي (ع) فرمودند: بهترين كسي كه با او مشورت مي كني انسان با تجربه است و بدترين همراه، انسان خطاكار پرعيب است. و عن عليّ (ع): (لا تدخلنّ في مشورتك بخيلا فيعدل بك عن القصد و يعدك الفقر)(88). حضرت علي (ع) فرمودند: در مشورت هاي خود بخيل را شركت

ندهيد كه شما را از راه صحيح منحرف و فقر را براي شما به ارمغان مي آورد. و عن عليّ (ع): (من استشار ذوي النّهي والألباب فاز بالحزم والسّداد)(89). حضرت علي (ع) فرمودند: آنكس كه با انسانهاي عاقل و دانا مشورت كند، به راه صحيح و استوار دست يافته است. و عن عليّ (ع): (لا تشاور عدوّك واستره خبرك)(90). حضرت علي (ع) فرمودند: با دشمن خود مشورت مكن و راز خود را از او بپوشان. و عن عليّ (ع): (لا تشاورنّ في امرك من يجهل)(91). حضرت علي (ع) فرمودند: هرگز با كسي كه در كار تو جاهل است مشورت مكن. و عن عليّ (ع): (جهل المشير هلاك المستشير)(92). حضرت علي (ع) فرمودند: شخص ناداني كه پيشنهاد مشورت مي دهد موجب هلاكت مشورت كننده مي شود. و عن عليّ (ع): (مشاورة الجاهل المشفق خطرٌ)(93). حضرت علي (ع) فرمودند: مشورت با دوست مهربان، امّا نادان، خود را به خطر افكندن است. و عن عليّ (ع): (مشاورة الحازم المشفق ظفرٌ)(94). حضرت علي (ع) فرمودند: مشورت با دوست مهربان و دورانديش موجب پيروزي است. و عن عليّ (ع): (رأي العاقل ينجي و رأي الجاهل يردي)(95). حضرت علي (ع) فرمودند: رأي انسان عاقل در كارها باعث نجات مي شود و رأي فرد جاهل انسان را به پرتگاه مي كشاند. و عن عليّ (ع): (اللّجوج لا رأي له)(96). حضرت علي (ع) فرمودند: رأي انسان لجوج صحيح نمي باشد. و عن عليّ (ع): (شاور في حديثك الّذين يخافون الله)(97). حضرت علي (ع) فرمودند: در كارهاي خود با كساني كه از خدا مي ترسند مشورت كنيد. و عن اميرالمؤمنين عليّ (ع): (فيما كتبه الي اهل مصر و محمّد ابن ابي بكر).

(و أنصح المرء اذا استشارك)(98). امير مؤمنان حضرت علي (ع) در نامه خود خطاب به مردم مصر و محمّد بن ابي بكر فرمودند: اگر كسي با تو مشورت كرد آنچه صلاح و خير او است به او بگو. و عن عليّ (ع): (من نصح مستشيره صلح تدبيره، و من غشّ مستشيره سلب تدبيره)(99). حضرت علي (ع) فرمودند: هركس كه مشورت كننده خود را نصيحت كند تدبيرش درست و نيكو گردد و كسي كه به طرف مشورت خويش خيانت كند تدبير و عقلش سلب خواهد شد. و عن عليّ (ع): (ظلم المستشير ظلم و خيانة)(100). حضرت علي (ع) فرمودند: ظلم و ستم به مشورت كننده و راه راست را به او نشان ندادن، ستمگري و خيانت است. و عن عليّ (ع): (خيانة المستسلم والمستشير من افظع الامور، واعظم الشّرور، و موجب عذاب السّعير)(101). حضرت علي (ع) فرمودند: خيانت به افرادي كه تسليم رأي، و طلب مشورت نموده اند از ناگوارترين امور و بزرگترين بدي ها و زشتي ها بوده و عذاب جهنّم را به دنبال دارد. و عن عليّ (ع): (علي المشير الإجتهاد في الرّأي، و ليس عليه ضمان النّجح علي الشّكّ)(102). حضرت علي (ع) فرمودند: بر شخص مشاور لازم است تا در رأي خود جدّي و كوشا باشد ولي در صورت شك ضامن موفقيّت آن نيست. و عن أميرالمؤمنين عليّ (ع): (اللّجاجة تسلّ الرّأي)(103). حضرت علي (ع) فرمودند: لجاجت موجب ناتواني و ضعف رأي مي گردد. و عن عليّ (ع): (اللّجاج يفسد الرّأي). حضرت علي (ع) فرمودند: لجاجت، رأي را فاسد مي كند. و عن عليّ (ع): (الخلاف يهدم الرّأي)(104). حضرت علي (ع) فرمودند: اختلاف، رأي و نظر را منهدم مي سازد. و

عن عليّ (ع): (الخلاف يهدم الآراء)(105). حضرت علي (ع) فرمودند: خودرأي و مخالفت با ديگران موجب نابودي آراء مي گردد. و عن عليّ (ع): (شرّ الآراء ما خالف الشّريعة)(106). حضرت علي (ع) فرمودند: بدترين نظرها آن است كه با شريعت اسلام مغايرت داشته باشد. و عن أميرالمؤمنين عليّ (ع): (صلاح الرّأي بنصح المستشير)(107). حضرت علي (ع) فرمودند: به خيرخواهي و نصيحت مشورت كننده، رأي آسان شود. و عن عليّ (ع): (من خالف المشورة ارتبك)(108). حضرت علي (ع) فرمودند: كسي كه با مشورت مخالفت كند دچار مشكل مي شود. و عن عليّ (ع): (لا تستغشينّ المشير)(109). حضرت علي (ع) فرمودند: به كسي كه از تو مشورت مي خواهد خيانت مكن. و عن أميرالمؤمنين عليّ (ع): (يأتي علي النّاس زمانٌ لا يقرب فيه الاّالماحل، ولا يظرف فيه الاّ الفاجر، ولا يضعف فيه الاّالمنصف، يعدّون الصّدقة فيه غرما، و صلة الرّحم منّا، والعبادة استطاعة علي النّاس، فعند ذلك يكون السّلطان بمشورة النّساء و امارة الصّبيان و تدبير الخصيان)(110). حضرت علي (ع) فرمودند: زماني بر مردم خواهد آمد كه تنها افراد منافق (دورو) و چاپلوس در ميان آنها عزيز هستند و افراد فاجر نيز دلنشين خواهند بود و تنها افراد منصف در آن خوار و ضعيف مي باشند. در آن زمان صدقه دادن را غرامت و زيان، و صله رحم را منّت مي گذارند، و عبادت مي كنند تا بر ديگران فخر بفروشند، پس در چنين زماني است كه حكومت حاكمان و سران با مشورت زنان و حكمراني كودكان و تدبير خواجه گان خواهد بود. و عن اميرالمؤمنين عليّ (ع): (ايّاك و مشاورة النّساء (الاّ من جرّبت بكمال عقل) فإنّ رأيهنّ الي الأفن و عزمهنّ الي الوهن)(111). حضرت علي

(ع) فرمودند: از مشورت با زنان بپرهيز (جز آنان كه كمال و رشد عقلشان به اثبات رسيده) زيرا كه رأي آنها به فساد و تصميم و اراده آنها به ضعف و ناتواني منجر خواهد شد. و عن عليّ (ع): (الشّركة في الرّأي تؤدّي الي الصّواب)(112). حضرت علي (ع) فرمودند: مشاركت در رأي سبب دستيابي به راه صحيح و درست مي گردد. و عن أميرالمؤمنين عليّ (ع): (آفة المشاورة انتقاض الآراء)(113). حضرت علي (ع) فرمودند: آفت مشورت سبك شمردن آراء ديگران است. و عن عليّ (ع): (إستشر اعدائك تعرف من رأيهم مقدار عداوتهم و مواقع مقاصدهم)(114). حضرت علي (ع) فرمودند: با دشمنانت مشورت كن تا از رأي آنها به ميزان دشمني ايشان پي برده و از قصد و هدف آنها آگاه شوي. و عن عليّ بن الحسين (ع): (حقّ المستشير ان علمت انّ له رأيا اشرت عليه، و ان لم تعلم ارشدته الي من يعلم)(115). حضرت امام زين العابدين (ع) مي فرمايند: حقّ خواهنده مشورت بر شما آن است كه چنانچه راه حل و چاره اي براي او يافتيد از مشورت خود دريغ نورزيد، و اگر نظر و راه حلي براي او نيافتيد او را به كسي كه چاره كار او را بداند راهنمايي كنيد. و عن علي بن الحسين (ع): (اما حقّ المستشير فإن حضرك و له وجه رأي جهدت له في النّصيحة واشرت عليه بما تعلم انّك لو كنت مكانه عملت به و ذلك ليكن منك في رحمة ولين فإنّ اللّين يونس الوحشة و انّ الغلظ يوحش موضع الأنس، و ان لم يحضرك له رأي و عرفت له من تثق برأيه و ترضي به لنفسك دللته عليه و ارشدته اليه فكنت

لم تأله خيرا ولم تدخره نصحا ولا حول ولا قوّة الاّ بالله)(116). از امام زين العابدن (ع) نقل شده كه فرمود: امّا حقّ خواهنده مشورت آن است كه چنانچه جهت نظر خواهي نزد تو آمد از بذل نصيحت به او دريغ نورزي و همان راهي را به او بنمايان كه اگر خود جاي او بودي آن مي كردي و اين كار را به آرامي و با زباني خوش انجام بده كه ملايمت برطرف كننده وحشت است، و تندخويي جايگاه انس را وحشتناك گرداند و اگر از چاره سازي براي او عاجز بودي و انسان مورد اطمينان كه قادر بر ياري او باشد را مي شناختي، او را بدان شخص دلالت كن (راهنمايي كن)، كه اگر چنين كني خير و صلاح را از او دريغ نداشتي و او را از نصيحت محروم نساختي. و عن عليّ بن الحسين (ع) في دعائه: (اللّهمّ صلّ علي محمّد و آله و تولّني في جيراني و موالي العارفين بحقّنا، والمنابذين لاعدائنا بأفضل ولايتك، و وفّقهم لاقامة سنّتك، والأخذ بمحاسن ادبك، في ارفاق ضعيفهم، و سدّ خلّتهم، و عيادة مريضهم، و هداية مسترشدهم، و مناصحة مستشيرهم)(117). امام زين العابدين (ع) در دعاي خود به درگاه باري تعالي عرضه مي داشت: (خداوندا! بر محمد و آل محمد درود فرست و با بهترين ولايت هاي خود، وليّ من در همسايگان و ياران آشنا به حقوق ما و مخالفين دشمنانمان باش و توفيق به پاداش سنّت هاي خود را به آنها عطا فرما... و آنها را بر نصيحت مشورت كنندگان ياري فرما). عن علي بن الحسين (ع): (حقّ المشير عليك ان لاتتّهمه فيما لا يوافقك من رأيه، فان وافقك حمدت الله)(118). حضرت

امام زين العادين (ع) مي فرمايند: حقّ مشاور بر تو آن است كه اگر برخلاف رأي تو نظر داد او را متّهم نكني، و اگر رأي موافق با نظر تو داشت پروردگار را شكر كني. عن علي بن الحسين (ع): (و امّا حقّ المشير عليك فلا تتّهمه فيما لا يوافقك عليه من رأيه اذا اشار عليك، فإنّما هي الآراء و تصرف النّاس فيها واختلافهم، فكن عليه في رأيه بالخيار اذا اتّهمت رأيه. فأمّا تهمته فلا تجوز لك اذا كان عندك ممّن يستحق المشاورة، ولا تدع شكره علي ما بدالك من اشخاص رأيه و حسن وجه مشورته، فاذا وافقك حمدت الله و قبلت ذلك من أخيك بالشّكر، والارصاد بالمكافات في مثلها ان فزع اليك ولا قوّة الاّ بالله)(119). حضرت امام زين العابدين (ع) مي فرمايند: و امّا حق مشاور بر تو آن است كه چنانچه نظرش با ميل تو مغايرت داشت او را متّهم نسازي، زيرا طبيعت نظرها و آراء بر اين است كه مردم در آن ها دخل و تصرّف كنند و در آنها اختلاف داشته باشند، پس اگر نظر او را متّهم ساختي در ارائه نظرش آزاد بگذار. و تهمت زدن بركسي كه او را شايسته مشورت مي داني جايز نيست. و به دليل اظهار نظر و حسن بيان مشورت از بذل تشكّر دريغ مكن. پس اگر رأي او موافق نظر تو باشد خدا را شكر كن و رأي برادر خود را با تشكّر از او بپذير، و اگر بار ديگر به سراغ تو آمد و ازتو ياري خواست در ياري او شتاب كن. عن ابي جعفر (ع) قال: (في التّوراة اربعة اسطر: من لا يستشير يندم...)(120). امام باقر (ع) فرمودند:

در تورات چهار جمله است كه يكي از آنها چنين است، كسي كه مشورت نكند پشيمان خواهد شد... عن ابي جعفر (ع) في حديث: (لا مظاهرة اوثق من المشاورة)(121). امام باقر (ع) فرمودند: هيچ كمكي پايدارتر و مطمئن تر از مشورت نيست. عن ابي جعفر (ع): عن أميرالمؤمنين (ع) انه قال: (انّ الجاهل من عدّ نفسه بما جهل من معرفته للعلم عالما، و برأيه مكتفيا)(122). امام باقر (ع) از امير مؤمنان (ع) روايت نموده كه فرمودند: نادان كسي است كه با توجّه به نادانيش، خود را آگاه و دانا پندارد و به رأي خود اكتفا كند. عن ابي عبدالله (ع) قال: فيما أوصي به رسول الله (ص) عليا (ع) انّه قال: (لا مظاهرة اوثق من المشاورة)(123). امام صادق (ع) فرمودند: از جمله سفارشات پيامبر گرامي (ص) به امير مؤمنان (ع) اين بود كه: هيچ كمكي پايدارتر و مطمئن تر از مشورت نيست. عن ابي عبدالله (ع): (ما عطب امرؤ استشار)(124). امام صادق (ع) مي فرمايند: آنكس كه مشورت كند هلاك نمي گردد. عن ابي عبدالله (ع): (لا استظهار في أمر بأكثر من المشورة فيه)(125). در روايت ديگري از امام صادق (ع) است كه فرمودند: در كارها هيچ قوّت و پشت گرمي بيشتر از مشورت نيست. عن ابي عبدالله (ع) (لن يهلك امرؤ عن مشورة)(126). امام صادق (ع) فرمودند: هيچ انساني از مشورت كردن هلاك نمي شود. عن جعفر بن محمد: عن أبيه (ع) قال: قيل لرسول الله (ص): (ماالحزم؟ قال: مشاورة ذوي الرّأي و اتّباعهم)(127). امام صادق (ع) از پدران بزرگوارشان روايت مي كنند كه پيامبر اسلام حضرت محمد بن عبدالله (ص) در پاسخ به سئوال از (هوشياري و احتياط) فرمودند: مشورت با صاحب نظران و پيروي از

آنان است. عن أبي عبدالله (ع): (اذا اردت أمرا فلا تشاور فيه احدا حتّي تشاور ربّك. قال الرّاوي قلت: و كيف اشاور ربّي؟ قال تقول: استخيرالله مائة مرّة، ثمّ تشاور النّاس، فانّ الله يجري لك الخيرة علي لسان من احبّ)(128). امام صادق (ع) فرمودند: هنگامي كه اراده نمودي كاري را انجام دهي، با هيچ كس در آن امر مشورت مكن تا با خداي خود مشورت كني. راوي مي گويد از آن حضرت پرسيدم: چگونه با خداي خود مشورت كنم؟ فرمودند: صدبار مي گويي (استخيرالله) يعني از خداي متعال طلب خير مي كنم، سپس با مردم مشورت كن كه خداوند خير را براي تو بر زبان كسي كه اراده دارد جاري مي نمايد. عن ابي عبدالله (ع) قال: (اذا اراد احدكم امرا فلا يشاورنّ فيه أحدا حتّي يبدأ و يشاور الله تبارك و تعالي فيه، قلت: و ما مشاورة الله؟ قال: يبدأ فيستخيرالله فيه أوّلا، ثمّ يشاور فيه، فاذا بدء بالله تبارك و تعالي اجري الله له الخيرة عل_ي لسان من ي_شاء من الخلق)(129). امام صادق (ع) فرمودند: هرگاه كسي از شما قصد انجام كاري را داشت در مورد آن با هيچ كس مشورت نكند، تا اينكه نخست با خداي تبارك و تعالي در مورد آن مشورت نمايد. از حضرت سؤال شد: مشورت كردن با خدا چگونه است؟ فرمودند: نخست از خدا طلب خير نمايد و سپس در مورد آن امر به مشورت پردازد كه اگر چنين نمود خداوند خير و بركت را براي او بر زبان كسي كه خدا اراده فرمايد جاري خواهد ساخت. عن الحسن بن راشد، قال: قال ابو عبدالله (ع): (يا حسن، اذا أنزلت بك نازلة فلا تشكها الي

أحد من اهل الخلاف، ولكن اذكرها لبعض اخوانك فانّك لن تعدم خصلة من اربع خصال: امّا كفاية (بمال) و امّا معونة بجاه أو دعوة تستجاب أو مشورة برأي)(130). از حسن بن راشد روايت شده كه امام صادق (ع) فرمودند: اي حسن! اگر حادثه اي براي تو رخ داد، آن را براي هيچ يك از دشمنان بازگو مكن، و تنها با يكي از برادرانت در ميان بگذار كه از يكي از اين چهار امر بي بهره نخواهي ماند: يا اين كه تو را كفايت مي كند (تو را در حلّ آن كمك كند) يا اينكه با جاه و مقام تو را ياري نمايد، و يا با دعاي مستجاب تو را دعا كند، و يا با مشورت راه چاره را براي تو باز گويد. عن ابي عبدالله (ع): (قال لقمان لابنه: اذا سافرت مع قوم فأكثر استشارتهم في امرك و امورهم... واجهد رأيك لهم اذا استشاروك، ثمّ لا تعزم حتّي تثبت و تنظر، ولا تجب في مشورة حتّي تقوم فيها و تقعد و تأكل و تصلّي و انت مستعمل فكرتك و حكمتك في مشورتك، فانّ من لم يمحض النّصحية لمن استشاره سلبه الله رأيه، و نزع منه الامانة)(131). امام صادق (ع) مي فرمايند: لقمان خطاب به فرزند خود گفت: اگر با قومي مسافرت كردي، با آنها در كارهاي خود بسيار مشورت كن... و اگر از تو مشورت و نظر خواستند از نهايت تلاش خود در آن امر كوتاهي مكن و هيچ تصميمي مگير تا زماني كه آن را مورد ارزيابي قرار دهي، و هيچ مشورت خواهي را نپذير، مگر اين كه ايده و نظر خود را در مشورت هنگام خوردن و آشاميدن،

اقامه نماز و نشست و برخاست به كارگيري، زيرا كسي كه از بذل نصيحت به شخصي كه با او مشورت كند، كوتاهي كند، خداوند رأي و بينش او را سلب و امانت داري را از او خواهد گرفت. عن ابي عبدالله (ع): (استشيروا في أمركم، الّذين يخشون ربّهم)(132). امام صادق (ع) فرمودند: در كارهاي خود، تنها با كساني كه از خدا مي ترسند، مشورت كنيد. عن إسحاق بن عمّار، قال ابو عبدالله (ع): (اذا اراد احدكم ان يشتري أو يبيع أو يدخل في أمر فليبتدي ء بالله و يسأله، قال: قلت فما يقول؟ قال: يقول: اللّهمّ انّي اريد كذا و كذا، فإن كان خيرا لي في ديني و دنياي و آخرتي و عاجل أمري و آجله، فيسّره لي و ان كان شرّا في ديني و دنياي فاصرفه عنّي، ربّ اعزم لي عليّ رشدي، و ان كرهته و أبته نفسي، ثمّ يستشير عشرة من المؤمنين، فإن لم يقدر علي عشرة ولم يصب الا خمسة فيستشير خمسة مرّتين، فإن لم يصب الا رجلين فليستشرهما خمس مرّات، فإن لم يصب الا رجلا واحدا فليستشره عشر مرّات)(133). اسحاق بن عمّار مي گويد: امام صادق (ع) فرمودند: هرگاه كسي از شما به خريد و فروش خواست بپردازد و يا در كاري اقدام نمايد پس كار خود را از خدا شروع كند و از او سؤال نمايد. اسحاق مي گويد: از حضرت سؤال كردم چه بگويد؟ حضرت فرمودند: بگويد، خدايا دراين كار كه قصد انجام آن را دارم، اگر به صلاح دين و دنياي من و براي زمان حال و آينده در امور من مفيد باشد پس آن را براي من ميسّر فرما، و اگر براي

دين و دنياي من شرّ باشد آن را از من دور گردان. خداوندا! در پيمودن راه رشد و هدايت به من قاطعيّت عطا كن، گرچه نفس من از آن بيزار باشد. و سپس ده نفر از مؤمنين و اگر ممكن نبود و فقط پنج مؤمن را يافت پس با هريك از آنها دو بار مشورت كند، و اگر فقط دو مؤمن را يافت پس پنج بار با هريك از آنها به مشورت پردازد، و اگر تنها يك نفر را يافت پس ده بار او مشورت كند. عن الامام الصادق (ع): (المستبدّ برأيه موقوفٌ علي مداحض الزّلل)(134). امام صادق (ع) فرمودند: كسي كه در رأي خود مستبد باشد، بر لبه پرتگاه خطا و اشتباه قرار گرفته است. عن جعفر بن محمد (ع): (ثلاثة هنّ قاصمات الظّهر: رجل استكثر عمله، و نسي ذنوبه و أعجب برأيه)(135). امام صادق (ع) فرمودند: سه چيز كمرشكن است: مردي كه كارهاي خوب خود را بسيار شمارد، و گناهان خود را فراموش كند، و خود رأي و از خود راضي باشد. عن ابي عبدالله (ع): (لا يطمعنّ ذوالكبر في الثّناء الحسن ولا القليل التّجربة المعجب برأيه في رئاسة)(136). امام صادق (ع) فرمودند: هرگز افراد خودخواه و متكبّر در تعريف و تمجيد ديگران از آنها، و افراد كم تجربه و خودرأي در رياست، طمع نورزند. عن ابي عبدالله (ع): (من اعجب بنفسه هلك، و من أعجب برأيه هلك، و انّ عيسي بن مريم (ع) قال: داويت المرضي فشفيتهم باذن الله وابرأت الاكمه والابرص باذن الله، و عالجت الموتي فأحييتهم باذن الله، و عالجت الاحمق فلم اقدر علي اصلاحه، فقيل: يا روح الله و ما الأحمق؟. قال: المعجب برأيه

و نفسه، الّذي يري الفضل كلّه له لا عليه، و يوجب الحقّ كلّه لنفسه، ولا يوجب عليه حقّا فذاك الأحمق الّذي لا حيلة في مداواته)(137). امام صادق (ع) فرمودند: هركس كه از خود راضي باشد هلاك شود، و آنكس كه خود رأي باشد هلاك گردد. و عيسي بن مريم (ع) مي گويد: بيماران را مداوا و به اذن خدا شفا دادم و افراد نابينا و مبتلا به پيسي را به اذن خدا درمان كردم و مردگان را به اذن او زنده ساختم امّا از درمان افراد احمق عاجز ماندم. گفته شد يا نبيّ الله، احمق كيست؟ گفت: احمق كسي است كه از خود و رأي خود راضي و خشنود باشد و تمامي فضيلت ها را براي خود مي بيند و هرآنچه حقّ است براي خود مي پندارد نه عليه خود، درمان چنين احمقي امكان پذير نيست. عن ابي عبدالله (ع) قال: قال رسول الله (ص) (مشاورة العاقل النّاصح رشد و يمن و توفيق من الله، فاذا اشار عليك النّاصح العاقل فإياك والخلاف، فإنّ في ذلك العطب)(138). امام صادق (ع) از جدّ بزرگوارش پيامبر اكرم (ص) روايت مي كند كه فرمودند: مشورت با افراد عاقل و ناصح، رشد و يمن و توفيق از خداست، پس اگر فرد ناصح و عاقل نظر خود را براي تو بازگو كرد از مخالفت با او بپرهيز كه آسيب مي بيني. عن ابي عبدالله (ع) قال: كان اميرالمؤمنين (ع) اذا صعد المنبر قال: (ينبغي للمسلم ان يتجنّب مواخاة ثلاثة: الماجن والأحمق والكذّاب، أمّا الاحمق: فأنّه لا يشيرعليك بخير، ولا يرجي تصرّف السّوء عنك ولو اجهد نفسه، و ربّما اراد منفعتك فضرّك، فموته خيرٌ من حياته، و سكوته خير من نطقه، و بعده

خير من قربه)(139). امام صادق (ع) فرمودند: هرگاه امير مؤمنان (ع) بر منبر مي نشستند مي فرمودند: انسان مسلمان بايد از دوستي و برادري با سه نفر بپرهيزد، افراد فاسد، احمق و دروغگو، فرد احمق، هيچگاه تو را به نيكي راهنمايي نخواهد كرد، و اميد دفع سوء و بدي از جانب او نمي رود حتّي اگر نهايت كوشش خود را نمايد، و چه بسا بخواهد به تو سود برساند ولي در واقع به تو ضرر مي رساند، پس مرگ او بهتر از زندگي و حياتش خواهد بود، و سكوت او بهتر از سخن گفتنش، و دوري او بهتر از نزديك بودن او است. عن ابي عبدالله (ع) قال: سمعته يقول كان أبي (ع) يقول: (واستشر في امورك الّذين يخشون ربّهم)(140). امام صادق (ع) فرمودند: از پدرم شنيدم كه فرمودند: در كارهايت با كساني كه از خدا مي ترسند مشورت كن. عن ابي عبدالله (ع): (ما يمنع احدكم اذا ورد عليه ما لا قبل له به ان يستشير رجلا عاقلا له دين و ورع، ثمّ قال ابو عبدالله: اما انّه اذا فعل ذلك لم يخذله الله بل يرفعه الله و رماه بخير الامور و اقربها الي الله)(141). امام صادق (ع) فرمودند: اگر با وضعيّتي مواجه شديد كه از آن آگاه نيستيد چه چيز شما را از مشورت با انسان عاقل دين دار و پرهيزكار باز مي دارد سپس فرمودند: پس اگر انسان مشورت كرد خداوند او را خوار و كوچك نمي گرداند و او را عزّت مي دهد، و به بهترين كارها و نزديك ترين راه ها هدايت مي كند. عن ابي عبدالله (ع): (استشر العاقل من الرّجال الورع، فإنّه لا يأمر الاّ بخير، و ايّاك والخلاف، فانّ

مخالفة الورع العاقل مفسدة في الدّين والدّنيا)(142). امام صادق (ع) فرمودند: با مردان عاقل و پرهيزكار مشورت كن كه جز به نيكي، سفارش نكنند، و از اختلاف با آنها بپرهيز كه نتيجه اي جز فساد دين و دنيا را به دنبال نخواهد داشت. عن سفيان الثّوري قال: لقيت الصّادق بن الصادق جعفر بن محمّد (ع) فقلت له: يابن رسول الله أوصني فقال لي: (و شاور في أمرك الّذين يخشون الله عزّ و جلّ)(143). سفيان ثوري مي گويد: به ملاقات امام صادق (ع) رفتم و به آن حضرت عرض كردم: اي پسر رسول خدا! مرا پند و اندرزي بفرما، پس فرمودند: با كساني كه از خدا مي ترسند در كارهاي خود مشورت كن. عن ابي عبدالله (ع): (لا تشاور احمق يجهد لك نفسه ولا يبلغ ما تريد)(144). امام صادق (ع) فرمودند: با احمق مشورت مكن كه هرچند تلاش كند تو را به هدف و مقصود نمي رساند. عن الصّادق (ع): (شاور في امورك ممّا يقتضي الدّين من فيه خمس خصال: عقل و علم و تجربة و نصح و تقوي، فإن لم تجد فاستعمل الخمسة و اعزم و توكّل علي الله، فإنّ ذلك يؤدّيك الي الصّواب، و ما كان من امور الدّنيا الّتي هي غير عائدة الي الدّين فارفضها ولا تتفكّر فيها، فانّك اذا فعلت ذلك اصبت بركة العيش و حلاوة الطّاعة، وفي المشورة اكتساب العلم، والعاقل من يستفيد منها علما جديدا و يستدلّ به علي المحصول من المراد. و مثل المشورة مع اهلها مثل التّفكّر في خلق السّموات والأرض و فنائهما و هما غيبان عن العبد لأنّه كلّما تفكّر فيهما غاص في بحور نورالمعرفة و ازداد بهما اعتبارا و يقينا ولا تشاور من لا يصدّقه عقلك و ان

كان مشهورا بالعقل والورع و اذا شاورت من يصدّقه قلبك فلا تخالفه فيما يشير به عليك و ان كان بخلاف مرادك فإنّ النّفس تجمع عن قبول الحقّ و خلافها عند قبول الحقائق أبين. قال الله تعالي: (و شاورهم في الأمر) و قال الله تعالي: (و امرهم شوري بينهم) اي متشاورون فيه)(145). امام صادق (ع) فرمودند: در كارهاي خود از آنچه دين اقتضاء مي كند با كسي مشورت كن كه پنج ويژگي در او باشد: عقل و علم و تجربه و تقوا داشته و نصيحت كند، پس اگر چنين فردي را نيافتي اين پنج خصلت را به كار گير و تصميم بگير و به خداوند توكّل نما، كه تو را به راه درست خواهد رساند، و كارهاي دنيا را كه به دين مربوط نمي شود رها كن و به آنها فكر نكن، و اگر چنين كردي به بركت زندگي و شيريني طاعت و عبادت دست خواهي يافت. در مشورت اكتساب علم است، و عاقل كسي است كه علم جديدي از آن مشورت به دست آورد و به وسيله آن به مقصود خود برسد. مشورت كردن با اهل آن مانند تفكّر در خلقت زمين و آسمان، و فاني گشتن آنها كه از امور غيبيّه است مي باشد. زيرا هرچه انسان در آنها بيش تر بينديشد وارد درياي معرفت و شناخت خواهد شد و بر اعتبار و يقين او افزوده مي شود. با كسي كه عقل تو او را قبول ندارد مشورت مكن، حتّي اگر به پرهيزكاري و داشتن عقل معروف باشد. و اگر با كسي كه قلبت او را باور مي كند مشورت كردي، پس در مشورت و نظر او مخالفت مكن حتّي اگر نظر او

برخلاف خواست تو باشد، زيرا نفس انسان از پذيرفتن حقّ خودداري مي كند، و خلاف آن در پذيرش حقيقت هاي آشكار است. پروردگار متعال مي فرمايد: (در كارها با آن ها مشورت كن) و مي فرمايد: (كارهايشان ميان آنها شورايي است) يعن در آن با يك ديگر مشورت مي كنند. عن عمّار السّاباطي قال: قال ابو عبدالله (ع): (يا عمّار ان كنت تحبّ ان تستتبّ لك النّعمة و تكمل لك المودّة (المروّة) و تصلح لك المعيشة فلا تستشر العبد والسّفلة في امرك، فإنّكَ ان ائتمنتهم خانوك، و ان حدّثوك كذّبوك، و ان نكبت خذلوك، و ان وعدوك موعدا لم يصدّقوك)(146). عمّار ساباطي مي گويد: امام صادق (ع) خطاب به من فرمودند: اگر دوام نعمت، كمال موّدت و جوان مردي و صلاح زندگي را دوست داري، پس با بردگان و افراد كم عقل مشورت مكن، كه اگر به آن ها اطمينان كني به تو خيانت مي ورزند، و اگر با تو صحبت كنند به تو دروغ خواهند گفت و اگر دچار مشكل شدي و يا شكست خوردي تو را رها خواهند ساخت و اگر به تو وعده دادند به آن عمل نخواهند كرد. عن ابي عبدالله (ع): (انّ المشورة لا تكون الاّ بحدودها، فمن عرفها بحدودها و الاّ كانت مضرّتها علي المستشير اكثر من منفعتها له. فأوّلها: ان يكون الّذي تشاوره عاقلا، والثّانية: ان يكون حرّا متديّنا والثّالثة: ان يكون صديقا مؤاخيا، والرّابعة: ان تطّلعه علي سرّك، فيكون علمه به كعلمك بنفسك، ثمّ يستر ذلك و يكتمه: فانّه اذا كان عاقلا انتفعت بمشورته. و اذا كان حرّا متديّنا أجهد نفسه في النّصيحة لك، و اذا كان صديقا مؤاخيا كتم سرّك اذا اطّلعته علي سرّك، و اذا اطّلعته

علي سرّك فكان علمه به كعلمك به تمّت المشورة و كملت النّصيحة)(147). امام صادق (ع) فرمودند: مشورت تنها در محدوده شرايط آن صحيح و به جا است، پس كسي به آن عمل مي كند كه شرايط آن را شناخته باشد وگرنه ضرر آن براي مشورت كننده بيش ازنفع آن خواهد بود. اوّل: طرف مشورت تو عاقل باشد، دوم: آزاده و دين دار باشد، سوم: دوست و برادر باشد، چهارم: اگر او را از راز خود آگاه ساختي تا شناخت او از تو، همانند شناخت خودت از نفست باشد، آن راز را پنهان كند. زيرا اگر عاقل باشد از مشورت كردن با او سود مي بري، اگر آزاده و متديّن باشد هنگام نصيحت كردن به تو از هيچ كوششي كوتاهي نخواهد كرد و اگر دوست و برادرت باشد، هنگامي كه به راز تو آگاه شود آن را پنهان كند، و اگر آگاهي او از رازت به اندازه خودت باشد، مشورت تمام و نصيحت به حدّ كمال خواهد رسيد. عن أبي عبدالله (ع): (قال أتي رجل الي أميرالمؤمنين (ع) فقال: جئتك مستشيرا... فقال (ع): المستشار مؤتمن)(148). امام صادق (ع) فرمودند: مردي خدمت امير مؤمنان (ع) رسيد و عرضه داشت: براي مشورت خدمت شما آمده ام... پس حضرت فرمودند: مشاور امانت دار است. عن الصّادق (ع) عن آبائه عن النّبي (ص): (من استشاره اخوه المؤمن فلم يمحضه النّصيحة سلبه الله لبّه)(149). امام صادق (ع) از پدران خود از پيامبر اكرم (ص) روايت مي كند كه فرمودند: كسي كه مورد مشورت برادر مسلمانش قرار گيرد و نظر واقعي خود را به او نگويد، خداي متعال عقلش را زايل مي كند. عن أبي عبدالله (ع): (من استشار

اخاه فلم ينصحه محض الرّأي سلبه الله عزّ و جلّ رأيه)(150). امام صادق (ع) فرمودند: آن كس كه مورد مشورت برادر ديني خود قرار گيرد و با رأي واقعي خود او را نصيحت نكند، خداوند متعال رأي و بينش او را زايل مي گرداند. عن أبي عبدالله (ع): (لا تكوننّ اوّل مشير، و إيّاك والرّأي الفطير، و تجنّب ارتجال الكلام، ولا تشر علي مستبدّ برأيه، ولا علي و غد، ولا علي متلوّن، ولا علي لجوج، و خف الله في مواف_قة هوي المستشير، فإنّ التماس موافقته لؤم و سوء الاس_تماع منه خيانة)(151). امام صادق (ع) مي فرمايند: هيچ گاه اوّلين مشاور مباش، و از بيان نظرها و آراء بي فايده و بي محتوا و از سبقت در كلام بپرهيز، و نظر و مشورت خود را براي كسي كه در رأي خود مستبد است و يا براي افراد احمق و كم عقل و فريب كار و لجوج بيان مكن، و در اظهار نظر بر طبق خواسته طرف مشورت از خدا بترس، زيرا كه پذيرفتن نظر او به پستي مي انجامد و نتيجه آن خيانت است. عن أبي عبدالله (ع): (لا تشر علي المستبدّ برأيه)(152). امام صادق (ع) مي فرمايند: به كسي كه در رأي خود مستبد است نظر خود را بيان مكن. عن أبي عبدالله (ع)، في وصيّته: (اعلم انّ ضارب عليّ (ع) بالسّيف و قاتله لو إئتمنني واستنصحني واستشارني ثمّ قبلت ذلك منه لأدّيت اليه الأمانة)(153). امام صادق (ع) در وصيّت خود مي فرمايند: آگاه باش! اگر قاتل اميرالمؤمنين (ع) و كسي كه شمشير بر او زد، مرا امانت دار خود بداند و از من نصيحت و مشورت بطلبد و انجام آن را بپذيرم،

آن امانت را به او ادا خواهم كرد. عن الصّادق (ع): (ثلاثة لا يعذر المرء فيها: مشاورة ناصح، و مداراة حاسد، والتّحبّب الي النّاس)(154). امام صادق (ع) مي فرمايند: سه چيز است كه انسان در آنها هيچ عذر و بهانه اي ندارد: مشورت كردن با فرد ناصح، مدارا نمودن با فرد حسود، اظهار دوستي با مردم. عن موسي بن جعفر (ع): انّ اميرالمؤمنين (ع) كان يقول: (لا يجلس في صدرالمجلس الاّ رجل فيه ثلاث خصال: يجيب اذا سئل، و ينطق اذا عجزالقوم عن الكلام، و يشير بالرّأي الّذي فيه صلاح اهله، فمن لم يكن فيه شي ء منهنّ فجلس فهو أحمق)(155). حضرت موسي بن جعفر (ع) مي فرمايند: امير مؤمنان علي (ع) فرمودند: هيچ كس در صدر مجلس ننشيند مگر كسي كه سه خصلت در او باشد: هنگامي كه از او سؤال شود پاسخ دهد، و هنگامي كه مردم از سخن گفتن ناتوان شوند، لب به سخن بگشايد و همان نظري را بيان كند كه به نفع مردم باشد، و كسي كه اين خصلت ها در او نباشد و در صدر مجلس بنشيند احمق است. عن موسي بن جعفر (ع) قال عليّ بن الحسين (ع): (ارشاد المستشير قضاء لحقّ النّعمة)(156). حضرت موسي بن جعفر (ع) مي فرمايند: امام زين العابدين (ع) فرمودند: راهنمايي كردن كسي كه خواهان مشورت است ادا كردن حقّ نعمت در مورد اوست. عن موسي بن جعفر (ع): (يا هشام مشاورة العاقل النّاصح يمن و بركة و رشد و توفيق من الله، فاذا اشار عليك العاقل النّاصح فإيّاك والخلاف فإنّ في ذلك العطب)(157). حضرت موسي بن جعفر (ع) مي فرمايند: اي هشام! مشورت با انسان عاقل و ناصح، خير و بركت و هدايت و توفيق

الهي را به دنبال دارد، پس اگر فرد عاقل و ناصح نظر خود را براي تو بازگو كرد از مخالفت با او بپرهيز چرا كه موجب ضرر و زيان مي باشد. عن موسي بن جعفر (ع): (من استشار لم يعدم عندالصّواب مادحا و عندالخطأ عاذرا)(158). حضرت موسي بن جعفر (ع) مي فرمايند: كسي كه مشورت مي كند هنگامي كه به راه صحيح قدم نهد، او را ستايش كنند، و هنگامي كه به خطا رود او را ملامت و سرزنش نكنند. عن أبي الحسن الرّضا (ع) عن آبائه عن عليّ (ع) قال: قال رسول الله (ص): (يا علي لا تشاورنّ جبانا، فانّه يضيق عليك المخرج ولا تشاورنّ بخيلاً، فإنّه يقصر بك عن غايتك، ولا تشاورنّ حريصا، فإنّه يزين لك شرها، واعلم انّ الجبن والبخل والحرص غريزة يجمعها سوء الظّنّ)(159). حضرت علي بن موسي الرّضا (ع) از پدران خود از امير مؤمنان (ع) روايت مي كند كه فرمودند: پيامبر اكرم (ص) فرمودند: يا علي! با ترسو مشورت مكن، كه بدي حرص و طمع را براي تو خوب جلوه خواهد داد، و هدفت را نابود ميكند، و با آدم حريص مشورت نكن زيرا او بديهايش را برايت زينت ميدهد و آگاه باش كه ترس و بخل و حرص و طمع غرايزي هستند كه سوء ظن سبب جمع شدن آنها در وجود شخص مي گردد. عن عليّ بن موسي الرضا عن أبيه عن آبائه (ع) عن رسول الله (ص) قال: (ما من قوم كانت لهم مشورة فحضرت معهم من اسمه محمّد (أو حامدٌ أو محمود أو أحمد) فادخلوه في مشورتهم الاّ خيرلهم)(160). امام رضا (ع) از پدران خود روايت مي كند كه فرمودند: هنگامي كه قومي در

حال مشورت با يك ديگر باشند و فردي به نام محمد (احمد، حامد، يا محمود) بر آنها وارد شود و او را در مشورت خود شريك سازند به خير و بركت خواهند رسيد. عن ابي جعفر الجواد (ع) في حديث: (ان المشورة مباركة). قال الله تعالي لنبيّه في محكم كتابه: (فأعف عنهم واستغفر لهم و شاورهم في الأمر فاذا عزمت فتوكّل علي الله انّ الله يحبّ المتوكّلين)(161). حضرت جوادالائمّه (ع) فرمودند: مشورت يك امر مبارك است، خداوند در قرآن مجيد خطاب به پيامبرش مي فرمايد: (آنها را مورد عفو بخشش قرار داده و براي آنها طلب آمرزش كن، و در كارها با آنها مشورت كن، و هرگاه تصميم گرفتي، به خدا توكّل كن كه خداوند متوكّلين را دوست دارد). عن ابي جعفر الجواد (ع): (ما حار من استخار، ولا ندم من استشار)(162). حضرت جوادالائمّه (ع) فرمودند: كسي كه طلب خير كند ضرر نكند و كسي كه مشورت كند، پشيمان نشود. عن ابي جعفرالجواد عن آبائه عن اميرالمؤمنين (ع): (خاطر بنفسه من استغني برأيه)(163). حضرت جوادالائمّه (ع) به نقل از پدران بزرگوارشان از امير مؤمنان (ع) روايت مي كند كه فرمودند: آن كس كه با تكّيه بر نظرش خود را از ديگران بي نياز پندارد خود را به خطر انداخته است. از خداوند متعال خواهانيم كه به مسلمانان توفيق عمل و اجراي دستورات دين مبين اسلام را عنايت فرمايد. (انّه سميع محيب)

قم مقدس _ محمّد شيرازي

1 _ الدّر المنثور: ص106 . 2 _ تفسير ابوالفتوح: ج3 ص228 . 3 _ بحار الانوار، جلد75 ص105 ح4 (كليّه رواياتي كه از كتاب بحار الانوار نقل شده، چاپ بيروت مي باشد). 4

_ وسائل الشيعة: ج5 ص216 ح11 . 5 _ تفسير ابوالفتوح: ج3 ص228 . 6 _ بحار الانوار: ج74 ص139 ح1 . 7 _ تفسير نورالثقلين: ج1 ص404 . 8 _ مجمع البيان: ج3 ص33 . 9 _ مكارم الاخلاق: ص124 . 10 _ الدّر المنثور: ج2 ص90 . 11 _ تفسير التّستري: ص28 . 12 _ تفسير التّستري: ص28 . 13 _ تفسير التّستري: ص28 . 14 _ مستدرك الوسائل: ج8 ص342 ص9610 . 15 _ بحار الانوار: ج72 ص105 ح41 . 16 _ وسائل الشيعة: ج8 ص409 ح1 . 17 _ ادب المفرد: ص40 . 18 _ وسائل الشيعة: ج8 ص429 ح2 . 19 _ من لا يحضره الفقيه: ج4 ص385 ح5834 . 20 _ غررالحكم: ص442 ح10063 . 21 _ بحار الانوار: ج46 ص410 ح125 . 22 _ وسائل الشيعة: ج8 ص455 ح1 . 23 _ بحار الانوار: ج72 ص104 ح38 . 24 _ مستدرك الوسائل: ج8 ص341 ح9607 . 25 _ مستدرك الوسائل: ج8 ص341 ح9607 . 26 _ وسائل الشيعة: ج8 ص425 ح5 . 27 _ وسائل الشيعة: ج8 ص424 . 28 _ بحار الانوار: ج72 ص105 ح39 . 29 _ روضة الكافي: ج8 ص19 ح4 . 30 _ مستدرك الوسائل: ج8 ص341 ح9609 . 31 _ غررالحكم: ص441 ح10048 . 32 _ غررالحكم: ص441 ح10049 . 33 _ غررالحكم: ص441 ح10051 . 34 _ غررالحكم: ص441 ح10051 . 35 _ غررالحكم: ص441 ح10059 . 36 _ غررالحكم. 37 _ غررالحكم: ص441 ح10056 . 38 _ غررالحكم: ص441 ح10044 . 39 _ غررالحكم: ص441 ح10054 . 40 _ غررالحكم: ح5900 . 41

_ غررالحكم: ص443 ح10107 . 42 _ غررالحكم: ص442 ح10080 . 43 _ غررالحكم: ص441 ح10055 . 44 _ غررالحكم: ص442 ح10081 . 45 _ غررالحكم: ص442 ح10079 . 46 _ غررالحكم: ص442 ح10070 . 47 _ غررالحكم: ص442 ح10068 . 48 _ غررالحكم: ص55 ح496 . 49 _ غررالحكم: ص442 ح10083 . 50 _ غررالحكم: ص442 ح10064 . 51 _ غررالحكم: ص442 ح10074 . 52 _ غررالحكم. 53 _ غررالحكم: ص441 ح10045 . 54 _ غررالحكم: ص441 ح10046 . 55 _ غررالحكم: ص441 ح10047 . 56 _ غررالحكم: ص441 ح10054 . 57 _ غررالحكم: ص441 ح10053 . 58 _ غررالحكم: ص441 ح10072 . 59 _ غررالحكم: ص441 ح10060 . 60 _ غررالحكم: ص441 ح10069 . 61 _ غررالحكم: ص441 ح10043 . 62 _ غررالحكم: ص475 ح10881 . 63 _ غررالحكم: ص309 ح7107 . 64 _ غررالحكم: ص309 ح7110 . 65 _ غررالحكم: ص443 ح10111 . 66 _ غررالحكم: ص347 ح7991 . 67 _ غررالحكم: ص347 ح7988 . 68 _ غررالحكم: ص347 ح7988 . 69 _ غررالحكم: ص347 ح7992 . 70 _ غررالحكم: ح1581 . 71 _ غررالحكم: ص347 ح7990 . 72 _ غررالحكم: ح2664 . 73 _ غررالحكم: ص55 ح483 . 74 _ غررالحكم: ص347 ح7985 . 75 _ غررالحكم: ص442 ح10076 . 76 _ بحار الانوار: ج72 ص105 ح39 . 77 _ بحار الانوار: ج71 ص178 ح19 . 78 _ مستدرك الوسائل: ج8 ص349 ح9629 . 79 _ غررالحكم: روايت2565 . 80 _ غررالحكم: ص443 ح10097 . 81 _ غررالحكم: ص75 ح1182 . 82 _ غررالحكم: روايت5509 . 83 _ غررالحكم: ص442 ح10078

. 84 _ غررالحكم: ص442 ح10077 . 85 _ غررالحكم: ص442 ح10091 . 86 _ غررالحكم: ص442 ح10092 . 87 _ غررالحكم: ص442 ح10075 . 88 _ مستدرك الوسائل: ج8 ص349 ح9629 . 89 _ غررالحكم: ص442 ح10082 . 90 _ غررالحكم: ص442 ح10088 . 91 _ غررالحكم: ص442 ح10087 . 92 _ غررالحكم: ص73 ح1117 . 93 _ غررالحكم: روايت9953 . 94 _ غررالحكم: ص442 ح10084 . 95 _ غررالحكم: ص55 ح94 قسمت اوّل و ص75 ح182 قسمت دوم. 96 _ غررالحكم: ص65 ح853 . 97 _ وسائل الشيعه: ج8 ص426 ح4 . 98 _ بحار الانوار: ج74 ص391 ح11 . 99 _ غررالحكم: روايتهاي8148 و8157 . 100 _ غررالحكم: ص443 ح10099 . 101 _ غررالحكم: ص443 ح10102 . 102 _ غررالحكم: ص443 ح10096 . 103 _ بحار الانوار: ج68 ص341 ح14 . 104 _ بحار الانوار: ج68 ص341 ح14 . 105 _ نهج البلاغه: خطبه215 ح606 . 106 _ غررالحكم: ص443 ح10095 . 107 _ غررالحكم: ص443 ح10103 . 108 _ غررالحكم: ص443 ح10106 . 109 _ غررالحكم: ص443 ح10101 . 110 _ بحار الانوار: ج52 ص278 ح183 . 111 _ بحار الانوار: ج100 ص253 ح56 . 112 _ مستدرك الوسائل: ج13 ص452 ح15876 . 113 _ غررالحكم: ص443 ح10093 . 114 _ غررالحكم: ص442 ح10071 . 115 _ وسائل الشيعه: ج11 ص131 ح1 . 116 _ بحار الانوار: ج71 ص18 ح2 . 117 _ صحيفه سجاديّه: دعاي شماره36 . 118 _ وسائل الشيعة: ج11 ص131 ح1 . 119 _ مستدرك الوسائل: ج11 ص166 . 120 _ بحار الانوار: ج13 ص375 ح62 . 121

_ روضة الكافي: ج8 ص18 ح4 . 122 _ بحار الانوار: ج4 ص203 ح1 . 123 _ وسائل الشيعة: ج ص424 ح2 . 124 _ مستدرك الوسائل: ج8 ص341 ح606. 125 _ اصول الكافي: ج1 ص29 ح36 . 126 _ وسائل الشيعة: ج8 ص424 ح4 . 127 _ وسائل الشيعة: ج8 ص424 ح1 . 128 _ وسائل الشيعة: ج8 ص424 ح1 . 129 _ بحار الانوار: ج88 ص252 ح1 . 130 _ بحار الانوار: ج78 ص7 ح11 . 131 _ من لا يحضره الفقيه: ج2 ص296 ح2505 . 132 _ وسائل الشّيعه: ج12 ص32 ح5564 و فيه (استشرا في امورك). 133 _ بحار الانوار: ج88 ص252 ح3 . 134 _ مستدرك الوسائل: ج8 ص342 ح9610 . 135 _ وسائل الشيعة: ج1 ص73 ح6 . 136 _ بحار الانوار: ج75 ص195 ح14 . 137 _ مستدرك الوسائل: ج1 ص138 ح201 . 138 _ وسائل الشيعة: ج8 ص426 ح6 . 139 _ اصول الكافي: ج2 ص376 ح6 . 140 _ بحار الانوار: ج71 ص196 ح28 . 141 _ وسائل الشيعة: ج8 ص426 ح11 . 142 _ بحار الانوار: ج88 ص254 ح5 . 143 _ مستدرك الوسائل: ج8 ص344 ح9615 . 144 _ بحار الانوار: ج75 ص229 ح107 . 145 _ مستدرك الوسائل: ج8 ص345 _ 344 ح9618 . 146 _ بحار الانوار: ج72 ص99 ح9 . 147 _ وسائل الشيعة: ج8 ص426 ح8 . 148 _ بحار الانوار: ج43 ص337 ح9 . 149 _ مستدرك الوسائل: ج346 ص8 ح9621 . 150 _ اصول الكافي: ج2 ص363 ح5 . 151 _ بحار الانوار: ج72 ص104 ح37 . 152 _ مستدرك

الوسائل: ج8 ص342 ح9610 . 153 _ وسائل الشيعة: ج13 ص223 ح8 . 154 _ بحار الانوار: ج75 ص232 ح107 . 155 _ بحار الانوار: ج75 ص232 ح107 . 156 _ اصول الكافي: ج1 ص20 ح12 . 157 _ وسائل الشيعه: ج8 ص426 ح6 (و فيه عن أبي عبدالله عليه السلام). 158 _ مستدرك الوسائل: ج8 ص342 ح9611 . 159 _ بحار الانوار: ج68 ص386 ح47 . 160 _ مستدرك الوسائل: ج15 ص130 ح17758 . 161 _ بحار الانوار: ج72 ص103 ح34 . 162 _ وسائل الشيعة: ج8 ص265 ح8 . 163 _ بحار الانوار: ج72 ص98 ح1 .

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109