مهدويت از ديدگاه مستشرقان

مشخصات كتاب

شماره کتابشناسی ملی : ایران 83-29672 سرشناسه : متوسل محمود عنوان و نام پديدآور : مهدویت از دیدگاه مستشرقان متوسل محمود منشا مقاله : ، انتظار، ش 8، 9، (تابستان و پاییز 1382): ص 237 - 250. توصیفگر : شرق شناسی توصیفگر : اسلام شناسان توصیفگر : مهدویت توصیفگر : اسلام شناسی

مقدمه

استشراق، شرق شناسي يا خاورشناسي، معادل كلمه Orientalism، از ماده Orient، به معناي شرق. بر اعمالِ مستشرقان در قبال فرهنگِ مشرق زمين اطلاق مي شود، كه عناصر زبان، ادبيات، هنر، آداب و رسوم، افكار و عقايد و ديگر عادات و سنن را در بر مي گيرد. [1] اهدافِ مستشرقان متفاوت بوده است؛ برخي با انگيزه هاي تبشيري و تبليغ مسيحيّت، برخي با اغراضِ استعماري و به منظور استيلاي سياسي - فرهنگي، و گروهي نيز صرفاً با انگيزه هاي علمي و به منظور فرونشاندن عطش دانايي، عازم ديار شرق گشته اند. [2] عمده ترين موضوع تحقيق مستشرقان درباره اسلام، قرآن كريم و موضوعات مربوط به آن؛ همچون ترتيب نزول، نحوه جمع آوري و كتابت، ترجمه و تفسير قرآن بوده است و بيشتر نوشته هاي آنان در اين زمينه مي باشد. چنانكه مهم ترين كتاب گلدزيهر، مستشرقِ يهودي الاصلِ آلماني، «مذاهب تفسيري در ميان مسلمانان» است. نولد كه، ديگر مستشرق آلماني، با نگارشِ رسالهِ «تاريخ قرآن» به درجهِ دكترا نايل آمد و رژي بلاشر، مستشرقِ فرانسوي، اقدام به ترجمه قرآن به اين زبان نمود، و كتابِ «در آستانه قرآن» را به نگارش در آورد؛ كه توسّط مرحوم دكتر راميار به فارسي ترجمه شده است. [3] از آنجا كه عموم مستشرقان، غير مسلمان و اكثراً مسيحي يا يهودي بوده اند، برخورد آنان

با فرهنگِ ديني شرق، يعني اسلام، واقع بينانه نبوده و در مقالات و كتبي كه در زمينه معرفي اسلام و قرآن به نگارش در آورده اند، چهرهِ ناقص، نادرست و نازيبايي ارائه كرده اند. اين پژوهش هاي مكتوب، امروزه در دانشگاههاي مختلف اروپا، به عنوانِ مرجع اصلي آموزش و پژوهش، در كرسي هاي اسلام شناسي مورد پذيرش واقع شده است دانشمندان مسلمان، در برابر جريان استشراق دو موضع متفاوت اتخاذ كرده اند؛ گروهي از سر افراط فعاليت هاي آنان را ستوده و آنان را پايه گذار روش هاي صحيح تحقيق در متون ديني و احياگر ميراثِ بر باد رفتهِ شرق به غرب مي دانند. در مقابل، گروهي ديگر از دانشمندان، اين فعاليت را به شدّت نكوهيده و معتقدند؛ شرق شناسي، طبق يك نقشه از پيش تعيين شده و با هدفِ توهين به مقدسات و تضعيف عقايد مسلمانان، پا به عرصه گذارده است امّا انصاف اقتضا دارد كه همه را به يك چوب نرانيم و خدمتِ برخي را به واسطهِ خيانتِ گروهي ديگر، ناديده نيانگاريم. خدماتِ خاورشناسان را در شناسايي، گردآوري، فهرست نگاري و انتشار برخي نسخه هاي خطي اسلامي و خصوصاً معجم نگاري الفاظ قرآن، پي ريزي شيوه هاي نوينِ پژوهش در متون ديني، كه محصولِ تجاربِ آنان در پژوهش هاي علوم انساني است، بپذيريم و از خيانت برخي از آنان در تحريف، تدليس، تأ ويل، درستكاري، زشت سازيِ تعاليم قرآني و استناد به روايات ضعيف، افسانه ها، خرافه ها، جعليّات، شايعات و گفته هاي احبار و رهبان، غافل نباشيم. [4] در نهمين كنگره بين المللي خاورشناسان، كه در سال 1893 ميلادي در لندن برگزار گرديد، انديشهِ تدوينِ دائره المعارف اسلام به تصويب رسيد و گلدزيهر، سرپرستي يك هيأ ت دوازده نفري را براي

انجام اين امر به عهده گرفت. اولين مجلّد اين مجموعه در سال 1913 م منتشر گرديد و چاپ دوم آن، با اصلاح، تكميل و افزوده هاي بي شمار، از سال 1960 م. آغاز شده و در ده جلد كامل مي شود نقص عمدهِ اين دايره المعارف، ناديده گرفتن فرهنگ تشيع و ايران است؛ به گونه اي كه دربارهِ امام صادق(ع) تنها هجده سطر، درباره ابوذر غفاري، چهار سطر و درباره شيخ طوسي، از بزرگان علميِ جهان تشيع، سخني به ميان نيامده است ترجمهِ دائره المعارف اسلام به زبان فارسي، توسط «بنگاه ترجمه و نشر كتاب» آغاز و نخستين دفتر آن در سال 1354 شمسي منتشر گرديد امّا پس از انتشار ده دفتر، در سال 1361 متوقف گرديد. [5] .

ضرورت پژوهش

در ميان تعاليم جاوداني و جهاني اسلام، هيچ يك به اندازه حكومت فراگير مهدوي، قابليت ارائه به جهان پر غوغاي امروزي را ندارد. حكومتي كه حتي براي غير مسلمانان نيز عدالت و امنيت را به همراه دارد امّا جاي بسي تأ سف است كه انديشهِ والا و گيراي مكتب اسلام، كمتر از ديگر موضوعات ديني، به انديشمندان امروزي معرفي گرديده است؛ البته آن هم به شكلي ناقص يا نادرست؛ زيرا آشنايي جهان غرب با اسلام، عموماً به واسطه مقالات يا كتب مستشرقان بوده است؛ كه خود اطلاع درستي از اين مكتب آسماني نداشته اند. با توجه به ضرورت عرضهِ انديشهِ مهدوي در جهان معاصر، هدفِ اين مقاله، باز كاوي ديدگاه مستشرقان در اين موضوع است؛ تا آنان كه قدم در اين مسير مي گذارند، با نگاه درستي به گذشته، آينده را رقم زنند.

مدخل

موضوع مهدويت، از زواياي مختلف مورد كاوش پژوهشگران غربي قرار گرفته است. برخي از آنان در بررسي تاريخ مسلمانان، از صدر اسلام تاكنون، به كساني برخورده اند كه با نام مهدي قيام كرده و حكومت تشكيل داده اند؛ همچون حكومت فاطميون در مصر، كه سر سلسلهِ آن المهدي باللّه است يا قيامِ مهدي سوداني در قرن نوزدهم ميلادي، در برابر سلطه انگليس بر اين كشور برخي ديگر در بررسي عقايد شيعه، به موضوع غيبت امام مهدي(ع) و انتظار ظهور او برخورده و اين موضوع را از جنبه هاي مختلف مورد بررسي قرار داده اند؛ مانند پروفسور كُربن، كه بخشي از پرسش هاي او از مرحوم علامّه طباطبايي در اين باره است برخي نيز در مقام مقايسه ميان اديان آسماني، موعود گرايي را يكي از وجوه مشترك اديان دانسته و از

اين زاويه به بيان تفاوت هاي موعودِ اسلام با موعود ديگر اديان پرداخته اند بررسي همه موارد فوق، با توجه به اندك بودن منابع در دسترس، كاري دشوار است. در زبان فارسي تنها يك كتابِ صد صفحه اي به تحقيق در اين باره پرداخته است؛ كه متأ سفانه نيمهِ اوّل آن هم، ربطي به موضوع ندارد. [6] نويسنده اين سطور قصد دارد در حدّ توان و بضاعتِ خود، راهي گشوده و گوشه هايي از ديدگاه مستشرقان درباره مهدويت را براي خوانندگان عزيز باز نمايد.

قيام مهدي سوداني

در سال 1834 م. فردي به نام محمداحمد سوداني، خود را مهدي موعود خواند و با ارتش انگليس و مصر، كه كشور سودان را به اشغال خود در آورده بودند، به جنگ و مبارزه برخاست. حركت او نظر جهانيان را به خود جلب كرد و نام او را به اروپا و ديگر نقاط غرب رسانيد.«دار مستتر» [7] ، شرق شناس يهودي الاصل فرانسوي، اين حركت را موضوع پژوهش خود قرار داد و اعتقاد به مهدويت در اسلام را بررسي نمود. او حاصل كار خود را طي كنفرانس هايي كه در تالار سوربن پاريس، در حضور جمع كثيري از مردم فرانسه برگزار گرديد، عرضه داشت. بعدها گفتارهاي او به شكل كتابي مستقل با نام «مهدي از صدر اسلام تا قرن سيزدهم» منتشر شد، كه به فارسي نيز ترجمه شده است. [8] او مي گويد:«آيا مي دانيد كه محمّد(ص)، شريعت خود را چگونه بنيان نهاد؟ هنگامي كه او ظهور كرد، در عربستان، علاوه بر شرك ملي باستاني، سه ديانت بيگانه موجود بود: آيين يهود، ديانت عيسوي و كيش زردشت نكته مشتركي كه در اين سه ديانت يافت مي شد، عبارت از

اعتقاد به يك وجود مافوق الطبيعه بود، كه بايستي در آخر الزمان ظهور كند و نظم و عدالت از دست رفته را به جهان باز گرداند و مقدمه خلود و سعادتِ دائم انسان را فراهم سازد.» [9] وي اضافه مي كند:«اين اعتقاد كه نخست در ديانت يهود بوده و عيسويت را به وجود آورده است، فقط وقتي در ديانت يهوديان و عيسويان به صورت نهايي درآمد كه تحت تأ ثير اساطير ايراني واقع شد... مسلمانان در خصوص اعتقاد به ظهور منجي، اصول عيسويان را پذيرفته اند.» [10] دار مستتر در مورد تولد اين موعود مي گويد:«حسن(ع) كه امام يازدهم بود، پس از مرگ خود پسري شش ساله باقي گذاشت، به نام محمد. خليفه آن پسر را در شهر حلّه، نزديك خود، به زندان افكنده بود، وي در 12 سالگي غايب شد. چون او تنها باقيماندهِ نسب مستقيم پيامبر بود، عامّه چنين نتيجه گرفتند كه اين كودك در ساعتي كه بخواهد ظهور خواهد كرد.» [11] اين عبارات بيانگر آن است كه از ديدگاه اين مستشرق فرانسوي، مهدويت و موعودگرايي، افسانه و اسطوره اي است كه از آيين يهود و مسيحيت وارد اسلام شده و شيعيان ايراني، آن را با اساطير ايراني بال و پر داده و بزرگ كرده اند در حالي كه امثال مهدي سوداني، كه در اين كشور ادعاي مهدويت داشته اند، نه شيعه بوده اند و نه ايراني! بلكه رواياتي از رسول خدا(ص) در باره ظهور فردي كه در آخرالزمان، به مبارزه با ظلم و ستم برخيزد و قسط و عدل را بر جهان حاكم گرداند، به قدري در كتب روايي اهل سنّت وارد شده است، كه حتّي متعصّب ترين

گروه هاي سنّي در برابر شيعه، يعني وهّابيّت، روايات در اين باره را غير قابل انكار مي دانند شيخ عبدالعزيز بن باز، مفتي اعظم عربستان، در يك سخنراني كه متن آن در مجلّه الجامعه الاسلاميه به چاپ رسيده است، به دنبال سخنرانيِ شيخ عبدالمحسن العباد، قائم مقام رياست دانشگاه اسلامي مدينه، در موضوع مهدويّت، چنين مي گويد:«همان طور كه اهل علم تبيين كرده اند، مسأ له مهدي، آشكار و روشن و احاديث درباره آن، فراوان، بلكه متواتر و مستحكم است و از اهل علم افراد زيادي تواتر آن را بازگو كرده اند، به تواتر معنوي، كه دلالت دارد اين شخصِ موعود، مسأ له اش ثابت و خروجش حقّ است. او از الطاف خداي عزوجل به اين امّت در آخر الزمان است، كه ظهور مي كند و داد و حقّ را بر پا مي دارد و از ظلم و بيداد جلوگيري مي كند؛ و خداوند به وسيلهِ او سايه لواي حق را بر اين امّت، در راه عدالت. هدايت و راهنمايي مردمان، مي گسترد.» [12] البته بن باز در مورد اينكه مهدي(ع) يكي از دوازده خليفه پيامبر باشد، ترديد كرده و مي گويد:«در مورد گفتهِ حافظ اسماعيل بن كثير، در تفسير خود در سورهِ مائده، هنگام بيان اسامي نُقَبا، و اينكه مهدي مي تواند يكي از امامان دوازده گانه باشد، جاي تأ مل وجود دارد؛ زيرا پيامبر(ص) فرمود: اين امّت مادام كه دوازده خليفه بر آنان حكومت دارند، كه همگي شان از قريش هستند، همچنان پايدار خواهد بود. اين فرمودهِ او دلالت دارد كه دين در زمان آنان استوار و احكام خدا جاري و حق فائق است و اين امر، فقط پيش از انقراضِ دولت امويان بود و پس از آنان

اختلافاتي بروز كرد كه مردم دچار دو دستگي شدند و مصيبت بر سر مسلمانان فرود آمد... به نظر من مراد از دوازده خليفه، خلفاي چهارگانه، معاويه و فرزندش يزيد و سپس عبدالملك مروان و چهار فرزندش و عمر بن عبدالعزيز مي باشد؛ كه اسلام در زمان آنان گسترش يافت و دين پايدار گرديد و حق آشكار شد.» [13] با وجود اين، شايد مستشرقاني همچون دار مستتر در اين قضاوت خود معذور باشند؛ زيرا وقتي افرادي چون ابن خلدون، مهدويت را زير سؤ ال برده و در صحّت روايات آن شكّ مي كنند، ديگر از پژوهشگران غربي غيرمسلمان چه انتظار ابن خلدون در فصل پنجاه و دوّم از كتاب مقدمهِ خود، ذيل عنوانِ «في امر الفاطمي و ما يذهب اليه الناس في شأ نه» ابتدا چنين مي گويد:«اعلم انّ في المشهور بين الكافه من اهل الاسلام علي ممّر الاعصار انّه لابدّ في آخر الزّمان من ظهور رجل من اهل البيت يؤ يّد الدّين ويظهر العدل ويتبعه المسلمون ويستولي علي الممالك الاسلاميّه ويسمّي بالمهديّ ويكون خروج الدّجال وما بعده من اشراط السّاعه الثابته في الصحيح علي اثره وانّ عيسي ينزل من بعده فيَقتل الدّجال او ينزل معه فيساعده علي قتله ويَأ تمّ بالمهديّ في صلاته...» [14] بدان كه مشهور در ميان عموم مسلمانان در طول زمان اين بوده كه در آخر الزمان، مردي از اهل بيت ظهور مي كند كه دين را تأ ييد و عدالت را حاكم مي گرداند؛ مسلمانان از او پيروي مي كنند و او بر همهِ كشورهاي اسلامي مستولي مي شود نام او مهدي است و از شرايط ظهور او قيام دجّال است، كه در روايات، صحيحه مطرح شده است و عيسي نيز

پس از او نازل مي شود و دجّال را مي كشد و يا در كشتن او مساعدت مي كند؛ و در نماز به مهدي اقتدا خواهد كرد ابن خلدون، سپس روايات مربوط به مهدي(ع) را از كتب بزرگان اهل سنّت نقل نموده و يك يك آنها را مورد نقد و طعن قرار مي دهد؛ از مهم ترين دلايل طرد و ردّ روايت نزد او، حضور يكي از رجال شيعه در سلسله سند روايت است البته كساني مانند احمد كسروي نيز مهدويت را زير سؤ ال برده اند. او در دو كتابِ «شيعي گري» و «بهايي گري» در اين باره مي نويسد:«مهدي گري افسانه است... اگر در اديان ديگر هم منتظر منجي هستند؛ آنها نيز افسانه است.»، «بي گمان در زمان بنيان گذار اسلام، سخني از مهدي در ميان نبوده و نبايد مي بود.»، «مهدويت را ايرانيان بين مسلمانان انداخته اند.» و «امام حسن عسكري(ع) فرزندي نداشته؛ و چگونه مي شود كسي فرزندي داشته باشد، و كسي از آن آگاه نباشد.» [15] گلدزيهر [16] نيز، كه از بنيان گذارانِ استشراق و بزرگان اين امر است، در كتابِ «العقيده والشريعه في الاسلام»، كه مبناي بسياري از نوشته هاي مستشرقان پس از او قرار گرفته، چنين مي نويسد:«انديشهِ مهدي، كه در اصل به عناصر يهودي و مسيحي بر مي گردد، بعضي ويژگي هاي سائوشيانت زردشتي به آن اضافه شد. چنانكه اذهان خيال پردازان نيز به آن مطالبي افزود، و عقيده به مهدي، مجموعه اي از اساطير شد...آنان احاديثي را به پيامبر(ص) نسبت دادند كه اوصافِ دقيق مهدي(ع) در آن تصوير شده بود؛ در حالي كه اين احاديث به هيچ وجه در تأ ليفاتي كه احاديث صحيح را جمع آوري كرده، نيامده است.» [17] مارگلي يوت [18] نيز در مقاله اي

تحت عنوانِ «مهدي»، در يكي از دائره المعارف هاي غربي [19] ، چنين مي نويسد:«احاديث را هر گونه هم تفسير كنند، دليل قانع كننده در دست نيست كه تصور كنيم پيامبر اسلام، ظهور يك مهدي را براي احيا، تحقق، اكمال و تقويت اسلام، لازم و حتمي شمرده باشد.» [20] .در مقابل اين گروه از مستشرقان، كه مهدويت را اسطوره و افسانه پنداشته اند، برخي ديگر از مستشرقان، با نگاه مثبت به آن نظر كرده اند و نه تنها آن را اسطوره نمي خوانند، بلكه از نقاط مثبت تفكر اسلامي و خصوصاً شيعي مي دانند؛ كه به دو نمونه از اين ديدگاه اشاره مي كنيم ماربين، مستشرق آلماني، در كتاب خود «سياست اسلامي»، در پايان فصل هفتم، در مورد فلسفه مذهبِ شيعه مي گويد:«از جمله مسائل بسيار مهم اجتماعي كه همواره مي تواند موجب اميدواري و رستگاري گردد، همانا اعتقاد به وجود يك حجّت در هر عصر و انتظار ظهور اوست شيعه عقيده دارد كه انسان چون به هنگام شب در بستر مي رود، بايد به اين اميد بخوابد كه صبح هنگام، چون از خواب برخيزد و ببيند كه حجت عصر ظهور كرده است، در تأ ييد او آماده باشد؛ و عقيده دارند كه همه مردم و دولت هاي روي زمين تابع او و تحت حكومت آنها خواهند بود گويا فرد فرد شيعه، به اميد ترقي و عالم گيري و اقتدار مذهب خود، هر صبح از خواب بر مي خيزد. شيعه، مجتهدين را نوّاب عام حجّت عصر مي دانند و البته بر دانشمندان علوم اجتماعي روشن است كه اگر همچو عقيده اي در ميان فرد فرد ملّتي گسترش يافته و رسوخ كند، ناچار روزي اسباب طبيعي آن، براي آنان فراهم خواهد آمد.يأ س

و حرمان، عامل همه گونه نكبت و ذلّت است و ضدّ آن، پشت گرمي. اميدواري و قوّت قلب از روي اعتقاد، مايه فلاح و نجات مي گردد.»اين مستشرق آلماني، در ادامه نوشته خود، پيشگويي جالبي كرده و مي گويد اعتقادات مذهبي در ملل مشرق زمين، تا دو قرن ديگر كاملاً اثرات خود را خواهد بخشيد؛ و مي توان گفت كه در اين مدت و با اين همه جمعيت و اسباب طبيعي. شيعه پيشرفت محيّر العقولي نموده و از حيث عدّه، نيرو و قدرت، مقام اول را حائز خواهد شد؛ و حتي اگر آثار اعتقادات مذهبي از بين برود، شيعه داراي آن سرمايه اي خواهد بود كه ماوراي قواي طبيعي، شوكت، اقتدار، قوت و حكومت خود را در عالم نگه دارد.» [21] علاوه بر ماربين، ديگر مستشرقِ بزرگ آلماني، فان فلوتن، در كتاب خود، تحت عنوان «تاريخ شيعه و علل سقوط بني اميّه» در اين باره مي گويد:«مسيح ناجي، در ميان شيعيان معروف و مشهور است. او ملقّب به مهدي است. البته اين لقب، در آغاز يكي از القاب شَرف بود؛ ولي ديري نپاييد كه مخصوصِ آن ناجي از اهل بيت گرديد؛ چنانكه اعتقاد به ظهور مهدي و انتظار او، در بدو امر مختص به آل بيت نبود و فكر مهديِ منتظر چنان در ميان اهل سنّت شيوع يافت كه فكر مهدي هاي ديگر را به كلّي از ذهن آنان خارج ساخت؛ و بدون شك، پيشگويي راجع به اين امر و انتظار ظهور ايشان از نفوس مسلمانان بيرون نرفته است.» [22] اكنون با نگاهي به مباحثاتِ پروفسور هانري كربن، مستشرق بزرگ فرانسوي و استاد دانشگاه سوربن پاريس، با مرحوم علامه طباطبايي، با

ديدگاه اين استاد فلسفه و كلام مسيحي در موضوع مهدويت آشناتر مي شويم. البته اين ديدگاه محصول سالها مراودهِ علمي و مجالست او با مرحوم علامه مي باشد؛ چنانكه دكتر سيد حسين نصر در مقدمه كتابِ «شيعه در اسلام»، تأ ليف مرحوم علامه، مي نويسد:«ساليان دراز، هر پاييز، بين ايشان و استاد هنري كربن، مجالسي با حضور جمعي از فضلا و دانشمندان تشكيل مي شد؛ كه در آن مباحثي حياتي درباره دين و فلسفه و مسائلي كه در جهان امروز با آن روبرو مي شود، مطرح مي شد و اين جلسات نتايج بسيار مهمي به بار آورده است... حتي مي توان گفت كه از دوره قرون وسطي، كه تماس فكري و معنوي اصيل بين اسلام و مسيحيت قطع شد، چنين تماسي بين شرق اسلامي و غرب حاصل نشده است.» [23] و در بخش ديگري از اين مقدمه مي افزايد:«غرب، تاكنون دو بار با اسلام تماس مستقيم داشته است؛ با اعراب در اندلس و با اَتراك در شرق اروپا؛ و در هر دو مورد، تماس با اسلام سنّي بوده است در برخي مواردِ محدود، با اسلام شيعي؛ آن هم از نوع اسماعيلي! مغرب زمين هيچ گاه با عالم تشيع، بخصوص ايران شيعي، تماسي نداشته است... و تشيّع، چنانكه هست، در خارج از جهان پيروان آن، شناخته شده نيست. از اين رو مستشرقان همواره تشيع را يك «بدعت» در اسلام و حتي برخي آن را اختراع عده اي از دشمنان اسلام دانسته اند.» [24] مشروح مذاكراتِ دكتر كربن و مرحوم علامّه طباطبايي، هم در سالنامه مكتب تشيع سال 1339 به چاپ رسيده و هم به طور مستقل، تحت عنوانِ «ظهور شيعه»، منتشر گرديده است البته بايد

توجه داشت كه پروفسور كربن، بيشتر به عرفان و حكمت اسلامي نظر كرده و موضوع مهدويت را نيز از ديدگاه معنوي آن مورد پرسش قرار داده است. از اين رو پرسش خود را از مرحوم علامه چنين مطرح مي كند:«تصوّر امام غايب، چه اثري در تفكر فلسفي و اخلاق و روي هم رفته زندگاني معنوي انسان دارد؟ آيا با تعمقي جديد در اين تصور اساسي، مذهب تشيّع نمي تواند به دنياي امروز يك غذاي جديد روحي، براي احياي فلسفه و مبدا نيرومندي براي زندگي معنوي و اخلاقي ببخشد؟ نيرويي كه تاكنون در تقدير مانده است.» [25] مرحوم علامه طباطبايي در پاسخ به چنين سؤ الي، پاسخي مبسوط ارائه مي كنند، كه مقدمهِ آن بسيار جالب است. ايشان در ابتدا مي فرمايند:«استفاده معنوي از «مهدي»(ع) پس از گذشت دو قرن و نيم از هجرت پيامبر(ص) آغاز نمي شود؛ بلكه پيامبر اسلام با بيان صريح و اخبار قطعي به آمدن مهدي موعود، آن حالت معنوي را كه با اعتقاد به «مهدي» در باطن يك مسلمان واقع بين جلوه گر مي شود، در نفوس عموم اهل اسلام به وجود آورده است تصور ظهور مهدي، در رديف تصور وقوع قيامت مي باشد. چنانكه اعتقاد به پاداش عمل، يك نگهبان داخلي است؛ كه به هر نيكي امر و از هر بدي نهي مي كند. همچنين اعتقاد به ظهور مهدي، نگهبان ديگري است كه براي حفاظتِ حيات دروني پيروان واقع بين اسلام گماشته شده است.» [26] پروفسور هانري كربن، در كتاب خود تحت عنوان «تاريخ فلسفه اسلامي»، به اين مباحثاث و مذاكرات اشاره نموده و دريافت هاي خود را از نوع تفكر و فلسفه شيعه بيان داشته است او در

باره فلسفه غيبت امام زمان(ع) چنين مي نويسد:«جلوه ظهور او بر مردم، همان مفهوم تهذيب و تجديد عالم روحاني آنان است و در نتيجه همان مفهوم عميق انديشه اي است كه شيعه از غيبت و ظهور امام دارد مردم شايستگي خود را براي ديدن امام از دست مي دهند؛ آنگاه خود بين امام و خويشتن حجاب مي گردند؛ ز يرا وسيله تجلّي و مشاهده را؛ يعني معرفتي كه از راه قلب حاصل مي شود، از دست مي دهند، يا آن را فلج ساخته و از كار مي اندازند. پس تا وقتي كه مردم مستعدّ شناسايي و معرفت امام نگردند، سخن گفتن از ظهور امام غايب، هيچ معني نخواهد داشت.» [27] اين فيلسوف فرانسوي، اعتقاد شيعه به مهدويت و تفاوت آن با ديگر موعود گرايي ها در مكاتب ديگر را چنين بيان مي دارد:«به عقيده من، مذهب تشيع تنها مذهبي است كه رابطه هدايت الهي را ميان خدا و خلق هميشه زنده نگه داشته و به طور مستمر و پيوسته ولايت را زنده و پا بر جا مي گذارد. مذهب يهود، نبوت را، كه رابطه اي است واقعي ميان خدا و عالم انساني، در حضرت كليم ختم كرده و پس از آن به نبوت حضرت مسيح و حضرت محمّد(ص) اذعان ننموده و رابطه مزبور را قطع مي كند و نيز مسيحيان در حضرت عيسي متوقف شدند و اهل سنّت از مسلمانان نيز در حضرت محمّد(ص) توقف نموده و با ختم نبوت در ايشان، ديگر رابطه اي ميان خالق و خلق، موجود نمي دانند تنها مذهب تشيع است كه نبوت را با حضرت محمد(ص) ختم شده مي داند؛ ولي ولايت را، كه همان رابطه هدايت و تكميل مي باشد، بعد از آن

حضرت و براي هميشه زنده مي داند؛ رابطه اي كه از اتصال عالم انساني به عالم الوهي حكايت مي كند؛ به واسطه دعوت هاي ديني قبل از موسي و دعوت ديني موسي و عيسي و محمّد (صلوات اللّه عليهم اجمعين)؛ و بعد از حضرت محمّد(ص) به واسطه همين رابطه ولايت، جانشين وي (به عقيده شيعه) زنده بوده و هست و خواهد بود و اين حقيقتي است زنده؛ كه هرگز نظر علمي نمي تواند آن را از خرافات شمرده و از ليست حقايق حذف نمايد به عقيدهِ من، همهِ اديان بر حق بوده و يك حقيقت زنده را دنبال مي كنند و همهِ اديان در اثبات وجود اين حقيقت زنده مشتركند. آري! تنها مذهب تشيع است كه به زندگي اين حقيقت، لباس دوام و استمرار پوشانده است.» [28] شايد مهم ترين انتقاد به تحقيقات كربن، عدم توجه او به بُعد اجتماعي ظهور حضرت حجّت(ع) و قرار گرفتنِ دوران غيبت ميان دو حادثه بزرگ عاشورا و ظهور و قيام بالسيّف مهدي(ع) است. بي ترديد نمي توان در كنار عروج عرفاني شيعيان، كه كربن بدرستي از آن به عنوان يكي از شروط اساسي توفيق ديدار معصوم ياد مي كند، از وجه اجتماعي و مبارزه فراگير آن امام با ظلم سياسي، اقتصادي و فرهنگي صاحبان، زور و زر و تزوير چشم پوشيد و خروج عاشقانه ابا عبداللّه(ع) را براي اصلاح اجتماعي امّت جدّش، كه فرهنگي فاسد در كالبد آن دميده شده بود، به فراموشي سپرد و از عنصر سياسي اين هر دو قيام صَدر و ذيل اسلام، چشم به غفلت پوشيد. [29] .

پاورقي

[1] بهاء الدّين خرمشاهي، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهي، ج 2، ص 2046، چاپ اول، تهران، 1377.

[2] محمد

ابراهيم روشن ضمير، درآمدي بر معرفي مستشرقان و قرآن پژوهي، مجلّه پژوهش ها، شماره، ص 191.

[3] دانشنامه قرآن و قرآن پژوهي، ج 2، ص 2048.

[4] مجلّه پژوهش ها، شماره ص 197.

[5] دائره المعارف تشيع، مقدمه ج 1، ص 15، تهران بنياد طاهر، 1366. (به نقل از مجله پژوهش ها، ص 205).

[6] عنوان اين كتاب، «ذهنيّت مستشرقين، پژوهش در اصالت انديشه مهدويت و نقد گفتار شرق شناسان» مي باشد، كه پيش از انقلاب، با نام مستعار «حسين منتظر» و پس از انقلاب. با نام عبدالحسين فخّاري، توسط نشر آفاق منتشر گرديده است.

[7] Darmesteter.

[8] ترجمه محسن جهانسوز، كتاب فروشي ادب، خرداد 1317.

[9] مهدي در سيزده قرن، تأ ليف دار مستتر، ترجمه محسن جهانسوز، صص 5 و 6. به نقل مصلح جهاني، تأ ليف سيد هادي خسروشاهي، ص 58. [

[10] همان، ص 6، به نقل كتاب ذهنيت مستشرقين، ص 58.

[11] همان، ص 37.

[12] سيدهادي خسروشاهي، مصلح جهاني و مهدي موعود از ديدگاه اهل سنّت، ص 151، انتشارات اطلاعات، چاپ دوم، 1374.

[13] همان، ص 154.

[14] ابن خلدون، مقدمه، ص 311، دارالكتب العلميّه، چاپ چهارم، بيروت

[15] ذهنيت مستشرقين، ص 55.

[16] Goldziher - 1921 - 1950.

[17] گلدزيهر، العقيده و الشريعه في الاسلام، ترجمه محمد يوسف موسي، علي 964 حسن عبدالقادر، عبدالعزيز عبدالحق، چاپ دوم، 1959، مصر، دارالكتب الحديثه و بغداد، مكتبه المثنّي، ص 93. به نقل ذهنيت مستشرقين، ص 60.

[18] Margoliought.

[19] Encyclo Paedia of Reliqion and Ethies, Vol. VIII Edit by: S.Hasting. Latest edit, Edinbougn, New York, P337.

[20] ذهنيت مستشرقين، ص 59.

[21] مصلح جهاني، ص 77.

[22] همان، ص 65.

[23] شيعه در اسلام، علامه سيدمحمد حسين طباطبايي، دارالكتب الاسلاميه، 1348، ص ز.

[24] همان، ص ب.

[25] مجله مكتب تشيع، سالانه 2، ص

72.

[26] همان، ص 88.

[27] امين ميزرايي، امام عصر از منظر پروفسور هانري كربن، موعود شماره 14، ص 40.

[28] ظهور شيعه، مجموعه مصاحبه هاي استاد علامه طباطبايي و پروفسور هانري كربن، ص 7.

[29] موعود شماره 14، ص 41.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109