غيبت، انتظار و حكومت

مشخصات كتاب

نويسنده : محمدعلي قاسمي

ناشر: انتظار

اشاره

اين نوشتار كه نگاهي كوتاه به برخي برداشت ها از واژگاني چون، غيبت انتظار، تقيه و اجتهاد، دارد؛ مباحثي هم چون ديدگاه برخي از دانشوران به اين واژگان و نقد و بررسي و تحليل چنين انديشه هاي را در بر مي گيرد. تأكيد بيشتر ما به برداشت هايي است كه در انديشه عالمان ديني مورد نقد و كاوش قرار گرفته است. بنابراين انديشه نفي حكومت اسلامي و بي تفاوتي نسبت به آن در سايه برداشتي ويژه از اين واژگان نقد و بررسي مي شود.

تأ ثير تلقي امامت در زمان غيبت بر نفي حكومت اسلامي

برخي تصور كرده اند كه وظيفهِ شيعيان در عصر غيبت امام زمان (عج)، ضعف و سستي در امور، بي تفاوتي در برابر مفاسد اجتماعي، واگذار كردن همه چيز به اميد آينده و اصلاح امور را به عهدهِ امام زمان (ع) گذاردن است. [1] .نويسنده اي با استفاده از ديدگاه وبر دربارهِ انگيزه هاي ديني و تأ ثير گرايش ها و باورهاي ديني شيعيان بر نگرش هاي سياسي متفكران شيعه مذهب، چنين مي گويد:اين گونه باورها عبارتند از:باورهايي كه موجب بروز انگيزه موافقت و همراهي با اقتدار حاكمان مي گردد؛ باورهايي كه باعث تشديد تمايلات ستيزه جويانه و مخالفت با ساخت سياسي مستقر، به منظور از ميان برداشتن نظم هنجاري حاكم مي گردد؛ باورهايي كه بي تفاوتي و كناره گيري سياسي را تقويت مي كند. [2] .از نظر وي، شيعه با يك ارزيابي منفي از شرايط، عملاً خود را از حوزهِ اقتدار سياسي حاكم كنار مي كشد. [3] .بر اساس چنين ديدگاهي، در زماني كه امام معصوم (ع) در جامعه حضور فيزيكي ندارد، تشكيل حكومت وظيفه ديگران نيست و حتي انجام آن مشروعيت ندارد. در اين زمان، وظيفه همه رها كردن چنين اموري و واگذار كردن آن

به حضور امام (ع) است. در اين انديشه، به كارگيري و به پاداشتن حكومت در عصر غيبت، وظيفهِ مسلمانان نيست؛ زيرا ظرف انجام چنين عملي آماده نيست؛ يعني شرايط غيبت خود كناره جويي از سياست و حكومت را ايجاب مي كند. چه اين كه اگر ظرف زمان آماده بود، حضرت بقيه اللّه (عج) خود ظهور مي كرد و گواه عدم مشروعيت به پاداشتن حكومت اسلامي، ادلهِ نفي جهاد در عصر غيبت است. [4] .آن چه در اين گفتار به عنوان دليل كناره گيري از حكومت تبيين مي شود، اين است كه نفس غيبت امام، نشانهِ اين است كه پياده كردن احكام اسلامي ممكن نيست و تلاش در اين زمينه نيز وجوبي ندارد؛ زيرا اگر ممكن و واجب بود، بهترين فرد براي به پاداشتن حكومت اسلامي، امام زمان بود. اكنون كه ظرف زمان گنجايش چنين وضعيتي را ندارد، انجام چنين كاري وظيفه خود امام هم نيست؛ چرا كه اين خود يكي از سبب هاي مهم غيبت امام عصر (ع) است. [5] .

امامت و غيبت

با توجه به اين كه ادلهِ امامت همهِ زمان ها را در بر مي گيرد، اين پرسش پيش مي آيد كه چگونه مردم در عصر غيبت از چنين لطفي محروم هستند؟ و اشكال مي شود كه آن چه لطف است، محقق نشده است و در امر تحقق يافته لطفي نيست. [6] .متكلمان شيعي به اين پرسش چنين پاسخ داده اند كه با توجه به برهان لطف، تعيين امام معصوم بر خداوند متعال واجب است و امام نيز با داشتن صفات ويژه اي موضوع پذيرش اين مقام عالي است. اين دو امر در زمان غيبت نيز محقق است؛ تنها آن چه كه انجام نگرفته است، وظيفه اي است

كه بر دوش مردم گذاشته شده و آنان بايد با اطاعت و تسليم در مقابل امام و اسلام، زمينهِ تصرف امام را در حكومت فراهم سازند. عصيان مردم در برابر امام زمينه آزار و قتل او را فراهم مي سازد. بنابراين، مردم خود سبب محروميت از چنين لطفي هستند.در سخن جامع خواجه نصيرالدين طوسي اين گونه مي يابيم: «وجوده لطف، تصرفه لطف آخر و عدمه منا». [7] .اين گفتار پيش زمينه اي براي اين سخن است كه تشكيل حكومت اسلامي و جان فشاني براي آن، وظيفه مردمان نيست؛ زيرامحروم بودن آنان از حكومت امام معصوم و بركات آن نتيجهِ تبعيت نكردن آنان از امام و دستورات الهي است. بنابراين، همان گونه كه وجود او در پس پردهِ غيبت پنهان است حكومت و بركات ديگر امام نيز پنهان خواهد بود.اين نكته در سخنان شيخ انصاري مورد توجه قرار گرفته است؛ تا آن جا كه وي مي گويد:محروم بودن از امام، همانند محروميت از ساير بركاتي است كه به خاطر فقدان آن حضرت از آن ها بي بهره گشته ايم. [8] .نويسندهِ كتاب «انديشهِ سياسي شيعي در گذر زمان» در ريشه يابي شكل گيري نظريهِ نفي مشروعيت هر گونه رهبري در زمان غيبت، چنين مي گويد:در عصر غيبت، ولايت امام ملغي، متوقف يا منقطع نمي شود، بلكه به صورت پيچيده اي به حال تعليق درمي آيد. بر اساس اعتقاد شيعيان، مبني بر تداوم ولايت امام، در زمان غيبت، ولايت آنان منقطع نمي شود، بلكه فقط به حالت تعليق درمي آيد كه در صورت عدم وجودچنين تعليقي، مي توان تصور كرد كه شيعه در موقعيتي نظير اهل تسنن بعد از رحلت پيامبر (ص) قرار مي گرفت. به دليل تلقي خاص شيعه از امامت، تعليق

ولايت نتايج گسترده اي را به وجود مي آورد؛ درنتيجه غيبت به تعيين كننده ترين عنصر در شكل گيري انديشه و عمل سياسي شيعيان تبديل مي گردد. [9] .وي سپس به آثار و پيامدهاي سياسي انديشهِ غيبت مي پردازد و مي گويد اولين نتيجه مهم تعليق ولايت، نفي مشروعيت هرگونه رهبري در عصر غيبت است. زيرا رهبري به امامي تعلق دارد كه زنده و ناظر بر كار جهان و پيروان خويش است و هر زمان هم كه مناسب بداند ظاهر مي شود و رهبري مسلمانان را بدست مي گيرد. بنابراين، با وجود چنين «حاضر غايب» هيچ كس نمي تواند با مشروعيت، رهبري سياسي را در قبضهِ خود بگيرد، در نتيجه طرز تلقي خاص از امامت و غيبت، جامعه شيعه را دچار نوعي انفعال سياسي از نظر عملي و سياست زدايي به لحاظ نظري كرد و به همين دليل فقه شيعه نيز از تأ سيس يك دولت شرعي در عصر غيبت سخن نمي گفت و در اين زمينه سياست خاموشي و تطبيق خود با شرايط را پيش گرفت. [10] .بر اساس اين ديدگاه، رهبري جامعه تنها از آن امامي است كه اكنون وجود ظاهري ندارد و با غيبتش، محروميت او از حكومت نيز، براي جامعه امري طبيعي است.

انتظار

به رغم روشني معناي كلي انتظار؛ يعني چشم داشت هميشگي به اين كه وعدهِ بزرگ الهي روي دهد و روزي فرا رسد كه بشر در سايهِ عدالت كامل به رهبري حضرت مهدي (عج) زندگي كند، [11] برداشت هاي گوناگوني از آن ارايه شده است كه دو برداشت عمده عبارت است از:1. انتظار به معناي قيام و انقلاب عليه دولت هاي ظالم و غاصب و مبارزه با فساد و تباهي براي زمينه سازي ظهور امام زمان

(ع) و شكل دهي به حركت اصلاحي و سازنده است.2. انتظار به مفهوم انزوا، بي تفاوتي و بي اعتنايي نسبت به حكومت هاي نامشروع و بي توجهي نسبت به اصلاح جامعه است.شجاعي زند در اين باره مي نويسد:پارسايان شيعي، با الهام از فلسفهِ انتظار، همواره در جست و جوي كسي بوده اند كه جامع شرايط نيابت باشد و سلطنت آسماني را در زمين مستقر سازد وبه شرارت ها پايان دهد.چون جمع چنين شرايطي در شخص واحد، به آساني ميّسر نيست و يا در صورت تحقق، موانع زيادي در راه تشكيل دولت صالح وجود دارد، شيعه با يك ارزيابي منفي از شرايط عملاً خود را از حوزهِ اقتدار سياسي حاكم كنار كشيد، ولي به لحاظ نظري هم چنان بر همراهي دين و دولت مصّر بود. انعزال و انقطاع از اقتدار سياسي جامعه، در عمل دو صورت متفاوت پيدا كرد:1 - كناره جويي پارسايانه و بي تفاوتي نسبت به تحولات سياسي پيرامون 2 - تلاش فعالانه براي تصاحب كردن يا منقاد ساختن قدرت سياسي حاكم جهت رعايت اصول و مقررات شريعت. [12] .بنابراين، نتيجهِ پايبندي به اين برداشت از مسئلهِ «انتظار» توقف هرگونه اقدامي در جهت ايجاد دولت شيعي و اجراي حدود و قوانين اسلامي است و اين كه در شرايط موجود به دليل ظلم و ستم غاصبان و تخويف امام معصوم (ع)، زمينه تشكيل حكومت اسلامي به رهبري امام از بين رفته است و تا فراهم آمدن شرايط مطلوب، چنين امري به تأ خير خواهد افتاد كه مسئوليت آن با ستمگران و غاصبان منصب امامت خواهد بود. [13] .شهيد مطهري نيز به اختلاف برداشت ها در اين زمينه توجه كرده و آن ها را به دو گروه سازنده و ويرانگر

تقسيم مي كند:انتظار فرج دوگونه است: (يكي) انتظاري (كه) سازنده است، تحرك بخش است، تعهّدآور است، عبادت است، بلكه با فضيلت ترين عبادت است. و (ديگري) انتظاري كه ويرانگر است، بازدارنده است، فلج كننده است و نوعي اباحي گري محسوب مي شود.انتظار ويرانگر؛ برداشت قشري از مردم، از مهدويت و قيام و انقلاب مهدي موعود، اين است كه صرفاً ماهيت انفجاري دارد و فقط و فقط، از گسترش و اشاعه و رواج ظلم ها، تبعيض ها، اختناق ها، حق كشي ها و تباهي ها ناشي مي شود. [14] .اين برداشت قشري از مفهوم انتظار سبب شده است كه عده اي در لزوم تشكيل حكومت اسلامي و انقلاب عليه ستمگران ترديد كنند و بگويند كه براي تشكيل حكومت اسلامي بايد به انتظار فرج صاحب آن بود. شايد در راستاي چنين نگرش هايي بوده است كه برخي از فقيهان نخستين قرون پس از غيبت، به دفن سهم امام از خمس و مانند آن فتوا دادند. آنان بر اين عقيده بودند كه آن حضرت پس از ظهور و قيام اين اموال را براي اصلاح جامعه اسلامي مصرف مي كند. [15] .

تقيه زمانيه

يكي از اعتقادهايي كه با نسبت به شيعيان مورد بحث و گفت و گو قرار مي گيرد و حتي برخي آن را به عنوان طعنه به شيعيان يادآور مي شوند، تقيه است.شيخ صدوق دربارهِ تقيه در زمان غيبت امام معصوم اين گونه مي فرمايد:و التقيه واجبه لايجوز دفعها الي ان يخرج القائم (عج) فمن تركها قبل خروجه فقد خرج عن دين اللّه و دين الاماميه و خالف اللّه و رسوله و الائمه.تقيه واجب است و ترك آن تا ظهور حضرت حجت (عج) جايز نيست. هر كس از تقيه پيش از ظهور دست بكشد، از

دين خدا و مذهب اماميه، خارج شده است و با خدا و رسولش و امامان (ع) مخالفت كرده است. [16] .با توجه به آن چه اين انديشمند شيعه بيان مي كند، برخي چنين برداشت مي كنند كه كنار گذاردن تقيه تا ظهور امام زمان (ع) جايز نيست و خروج از تقيه، خروج از دين و مخالفت با خداوند و دستورات الهي است. اين همان تقيه زمانيه است كه برخي از انديشمندان شيعه آن را چنين تبيين كرده اند كه تقيه زمانيه به اين معنا است كه زمان غيبت، زمان تقيه است و حتي در جايي كه تقيه ضرورتي ندارد، به دليل وجوب تقيه زمانيه بايد تقيه كرد. بر اساس چنين ديدگاهي، قيام، تلاش و خود را به خطر افكندن براي برپايي حكومت، خلاف تقيه زمانيه است. بنابراين، چنين تلاشي مشروعيت ندارد، بلكه در تمام طول غيبت هم كاري و هم زيستي با سلطان جائر لازم است. [17] .همان گونه كه مشاهده مي شود، تفاوت برداشت از ادلهِ تقيه به موردي و زماني، داراي پيامدي بزرگ و مهم در زمان غيبت است؛ به گونه اي كه نتيجهِ آن، تشكيك در مباني حكومت اسلامي مبتني بر اساس «تقيه زماني»، پذيرش حكومت ديگران، تفكيك در حاكميت ديني و حكومت غيرديني خواهد بود.بايد توجه داشت كه اين برداشت ممكن است برگرفته از طيف وسيعي از روايات باشد كه به مدح تقيه مي پردازد و آن را «احبّ شيء عند اللّه» معرفي مي كند. [18] نيز كسي كه تقيه را رعايت نكند بي ايمان و تقيه را روش امامان معصوم (ع) مي داند. [19] اين احاديث، مؤ من را هميشه جهادگر مي داند كه در دولت حق با شمشير مجاهدت مي كند و در

دولت باطل با تقيه كردن، [20] يا برخي از احاديث ديگر، تقيه را امري لازم و ضروري و رعايت آن را تا قيام حضرت حجت (عج) واجب مي داند. [21] .

اخباري ها و حكومت مجتهد

مكتب اخباري گري كه از قرن 11 تا اواسط قرن 13 جبههِ مخالف نيرومندي را عليه بيشتر باورهاي اصولي ها مطرح كرد، در زمينه هاي گوناگون سبب ارائه نظرات و آرايي ويژه شد.اخباري ها بر اين باور بودند كه چون احكام به وسيله امامان (ع) وضع شده اند، پس جامع و كامل هستند و وظيفهِ عالمان ديني؛ تنها، يافتن و فهميدن آن هاست، آنان تأ كيد داشتند كه بايد تنها به وضعيت حاكم در دوران امامان معصوم (ع) بازگشت و نيازي به اجتهاد و استنتاج موازين جديد نيست، بلكه همانند دوران زندگي و حيات امامان (ع)، اجتهاد، پذيرفته نيست.آنان با اين كه گفتارهاي نقل شده از ائمه را مفيد «يقين واقعي» نمي دانستند، ولي باور داشتند كه سخنان آنان مفيد «يقين عادي» است و اين همان يقيني است كه انسان در زندگي روزانه اش بر آن تكيه مي كند. بنابراين، ميان كساني كه در زمان امامان (ع) از دستورات آنان الهام مي گرفتند و از آن ها پيروي مي كردند، با كساني كه در عصر غيبت امامان از ايشان پيروي مي كنند، هيچ تفاوتي وجود ندارد.بر اساس اعتقاد اخباري ها، هر كس از زبان عربي و اصطلاحاتي كه معصومين (ع) به كار برده اند، آگاهي كافي داشته باشد، مي تواند بدون روش شناسي مرسوم مجتهدان، از روايت هاي نقل شده از معصومان به چنين يقيني دست يابد.اخباري ها دربارهِ جايگاه امام (ع) ديدگاه هاي ويژه اي دارند: مرحوم استرآبادي كه يكي از بزرگان اين گروه به شمار مي آيد، سخنان امامان معصوم (ع) را مرجع و روشنگر حقايق اعتقادي

و فقهي مي داند و استفاده از امامان معصوم را در تمام امور نظري - حتي دربارهِ امامت - تنها راه چاره مي داند. وي در اين باره چنين مي نويسد:قرآن و حتي سنت هاي نبوي براي عموم انسان ها غير قابل فهم است و براي فهم آن ها بايد به اخبار صادقين - امام محمد باقر و امام جعفر صادق (ع) - مراجعه كرد و هرگز نبايد و نمي توان بدون اخبار ائمه به استنباط از ظواهر قرآن و سنت پيامبر پرداخت. [22] .آنان چنين مي انديشند هر آن چه امت اسلامي تا قيامت بدان نياز دارد از سوي خداوند متعال بيان شده است و سخنان امامان روشنگر تمام سخنان و دستورهاي خدا و رسول است. در نظر ايشان مردم وظيفه دارند در تمام شئون زندگي به ويژه در امور اجتماعي و سياسي، به روايات و اخبار امامان مراجعه كنند.اخباري ها در باب علم، عصمت و ولايت امامان نيز، خويش را تابع آن چه كه امامان فرموده اند، مي دانند. در صورت تعارض دو دسته از روايات اگر راه به جايي نبرند در آن موضوع توقف مي كنند و هيچ استدلال و استنباطي را در اين باره نمي پذيرند.نكتهِ قابل توجه در انديشه اخباري ها دربارهِ حكومت مجتهدان اين است كه آنان هيچ منزلت و جايگاهي براي اجتهاد و مجتهدان قائل نيستند؛ در نتيجه هيچ گاه سخن گفتن از ولايت غير امامان را درست نمي دانند.استرآبادي در كتاب الفوائدا لمدنيه چنين مي گويد:نزد قدماي اخباري ها، اعم از دو صدوق و كليني، همان گونه كه در اوايل كتاب و در باب تقليد، را ي، قياسات و باب تمسك به آن چه در كتاب كافي است، به حرمت اجتهاد و تقليد و وجوب تمسك به

روايات عترت طاهره كه در كتاب هايي كه به فرمان آنان تأ ليف شده موجود است، تصريح مي كند. استادش علي بن ابراهيم در اول تفسير خود به چنين مطلبي تصريح دارد و كساني كه پيش از آنان در عصر نزديك به امامان بوده اند، نيز بيان مي كنند كه در احكام شرعيه چه اصلي و چه فرعي هيچ مدرك و دليلي به جز احاديث ائمه اطهار وجود ندارد. [23] .او در جاي ديگري از سخن خويش، با صراحت بيشتري دربارهِ ديدگاه اخباري ها چنين مي گويد كه هر آن چه را كه بدان علم نداريم، تنها از طريق امامان و روايات ايشان بايد به دست آوريم و هر آن چه را كه از اين راه كشف نكرديم، وظيفه ما در آن، توقف است. مجتهد اگر در احكام الهي اشتباه كند، نسبت دروغ به خدا داده است و امامان خود در اين باره امر به توقف كرده اند. [24] .در انديشه اخباري، اجتهاد از امور ظني است و مصداق «ان الظن لا يغني من الحق شيئا...» [25] مي باشد و سخنان امامان (ع) براي عموم مردم و در سطح درك آن ها است. بنابراين، چه بسا مجتهدان با پيش فرض هاي خود برداشت هاي نادرستي از گفتار آنان بنمايند؛ زيرا عقل و فهم عموم مردم بيش از مجتهدان آماده درك سخنان معصومين است. در نتيجه، مجتهدان هم بايد تابع فهم عموم از اخبار باشند.اگر از اخباري اين بپرسيم كه شما تأ كيد امامان را در رجوع به علما چگونه توجيه مي كنيد؟ زيرا ايشان در روايات بسياري وجوب مراجعهِ مردم به عالمان ديني را تبيين كرده اند، در پاسخ به اين پرسش چنين خواهند گفت كه اين روايات تنها در قلمرو نقل

اخبار و سخنان امامان مراجعه به عالمان را امر مي كنند؛ نه در زمينهِ پيروي از اجتهادات ظني مجتهدان كه چه بسا خطا باشد.باتوجه به آن چه دربارهِ ديدگاه هاي اخباري ها گذشت، بايد گفت آنان هيچ جايگاهي براي اين پرسش باقي نمي گذارند كه آيا مجتهد در دورهِ غيبت مي تواند جايگاه امام را در عرصهِ زندگي سياسي - اجتماعي شيعيان پر كند يا خير؟ چرا كه اجتهاد در نظر آنان به خطا افتادن و انداختن است؛ پس ديگر سخن دربارهِ انتقال يافتن يا نيافتن ولايت معصوم به مراجع و فقيهان نارواست. در واقع آنان براي ولايت مجتهدان اقتضا و ظرفيتي نمي بينند تا بحث از تماميت و به فعليت رسيدن آن، جايگاهي داشته باشد.بنابراين، در اين ديدگاه، فقيه، تنها يك راوي حديث است و آن چه كه سبب تكليف مي شود مضمون و متون احاديث است؛ نه نظرات فقيه. در يك كلمه، اخباري ها هر نوع ولايت از سوي امام معصوم (ع) را براي فقيه مردود مي دانند. [26] .

چكيده آن چه گذشت

1. از نظر برخي، وظيفه مسلمانان در عصر غيبت امام معصوم (ع)، واگذار كردن امور به آينده و زمان ظهور حضرت مهدي (ع) است؛ زيرا امكان برپايي حكومت اسلامي وجود ندارد. اگر چنين امكاني وجود داشت، آن حضرت خود ظاهر مي شد و چنين امر خطيري را به سرانجام مي رساند. بنابراين، قيام نكردن آن حضرت، دليلي بر عدم وجوب تلاش و قيام از سوي ديگران است.2. مبناي محروم بودن از وجود امام، در انديشه نفي حكومت ديني، حرمان از تمام آن چه به حضور ايشان بستگي دارد، است. پس بزرگ ترين بركت وجودي آن حضرت، يعني تشكيل حكومت اسلامي به دليل غيبت فيزيكي آن امام،

پنهان خواهد ماند.3. برداشت از مفاهيمي همچون غيبت، انتظار و اجتهاد و جايگاه مجتهد و تقيه سبب تشكيك در حكومت ولايي عصر غيبت شده است.

نقد آن چه گذشت

از آن جايي كه در عصر كنوني، حضرت امام (ره) كامل ترين انديشهِ نظري و عملي سياست اسلام را به تصوير كشيده است، در نقد ديدگاه ها و برداشت هاي گذشته، بيش تر بر نقد ايشان تكيه خواهد شد.حضرت امام، در نقد «برداشت از تفاوت زمان حضور امام معصوم (ع) و غيبت و رهنموني به تشكيك در حكومت ولايي عصر غيبت» مي گويد:اكنون از طرف خداوند كه شخص معيني براي احراز امر حكومت در دورهِ غيبت تعيين نشده است، تكليف چيست؟ آيا بايد اسلام را رها كرد؟... اسلام فقط دويست سال بود، يا اين كه (هميشه) حكومت لازم است و اگر خداوند شخصي را تعيين نكرده خاصيت كه علم به قانون و عدالت است، در عدهِ بي شماري از فقهاي عصر، موجود است. [27] .ديدگاه حضرت امام (ره) يكسان بودن همهِ زمان ها و مكان ها براي پياده كردن حكومت اسلامي و تشكيل آن و برپايي احكام دين مبين در سايه آن است. اين وظيفه براي افراد حاضر در عصر امام معصوم و عصر غيبت مشترك است و اگر در عصر غيبت شخص معصوم نيست، عوامل و ملاك هاي برپايي اسلام در دست فقيهان وجود دارد. بنابراين، شرايط غيبت چيزي از وظايف انسان ها نمي كاهد و بداهت و ضرورت اجراي احكام منحصر و محدود به زمان پيامبر و امام نيست.آيا مي توان گفت كه همهِ تلاش عالمان گذشتهِ اسلام، تنها براي بخش عبادي فردي بوده است؟در واقع چنين نيست، بلكه هر يك به اقتضاي زمان، به وظايف خويش عمل مي كردند و تنها

جبر جباران و حكومت هاي غير مشروع مانع مي شد تا آنان نتوانند احكام نجات دهندهِ الهي را به طور كامل اجرا كنند. [28] .سؤ ال ديگر اين است آيا كه حكمت غيبت امام (ع) زمينه ساز نفي حكومت اسلامي در عصر غيبت است؟در پاسخ به اين شبهه نيز بايد گفت هيچ منافاتي ندارد كه حكومتي گسترده و كامل در زمان حضور معصوم تحقق يابد و امكان تحقق حكومت اسلامي به صورت جزئي و محدود نيز وجود داشته باشد؛ چرا كه بر پايي آن در راستاي عموميت ادلهِ وجوب پياده كردن اسلام واجب و بلكه به حكم عقل نيز ضروري به نظر مي آيد. [29] هم چنين تمام ادلهِ ولايت فقيه دلالت بر لزوم جريان احكام الهي در سايه حكومت ولايي دارد.افزون بر اين، با يك بررسي جامع در وظايف امام معصوم (ع) و ادلهِ ضرورت وجود امام (ع) بعد از پيامبر (ص) به اين نتيجه مي رسيم كه امام داراي سه وظيفه عمده است:1. بيان احكام الهي و حفظ آن ها از بدعت ها و اوهام؛2. حفظ نظام جامعه اسلامي بر اساس اسلام و اجراي قوانين الهي؛3. اداره امر قضاوت و حل اختلافات مردم.بحث مهم در اين زمينه اين است كه گسترهِ اين شئون سه گانه، تمام شهرها و سرزمين هاي اسلامي را در برمي گيرد. و هر اندازه كه محدودهِ كشور و حكومت اسلامي گسترش يابد، محدودهِ اين شئون نيز توسعه مي يابد. از سوي ديگر تعطيل ماندن اين امور مهم محال و غلط است. اكنون با توجه به موارد ياد شده آيا مي توان گفت كه انجام همهِ اين امور در زمان حضور امام معصوم (ع) براي شخص امام به صورت مستقيم و شخصي ممكن

است؟بنابراين، از آن جايي كه چنين امري صورت نمي گيرد و تحقق آن محال عادي است، اجرا و انجام آن ها از سوي امام معصوم (ع) به افراد، مؤسسه و تشكيلات ويژه اي كه معصوم نيستند، ارجاع داده شده است. به عنوان نمونه، از سوي امام علي (ع ولايت مصر به مالك اشتر واگذار مي شود يا از سوي امامان به افرادي همانند ابان بن تغلب، زكريا بن آدم و العمري و فرزندش مسئوليت فتوا داده مي شود، بر چنين اساسي، نه تنها مانعي نخواهد داشت؛ بلكه ضروري است كه در عصر غيبت اين وظايف سه گانه امام به افرادي كه داراي بهترين شرايط اجرا هستند، فقيهان عادل و جامع شرايط تفويض شود. [30] .علاوه بر تحليل ياد شده، اين كه گفته شود: چون در عصر غيبت شرايط براي پياده كردن حكومت اسلامي به صورت مطلق و كامل ممكن نيست، پس بايد آن را به زمان حضور واگذار كرد، جوابش اين است كه گفته شود: از آن جايي كه علي (ع) در زمان پذيرش حكومت مي دانست به دليل پايه هايي نامناسب خلفاي پيشين نمي تواند حكومتي كاملاً اسلامي برقرار كند، پس نبايد آن را بپذيرد؛ چرا خود امام، پذيرش حكومت را براي احقاق حق مظلوم از ظالم و اجراي احكام الهي لازم مي شمارد. [31] پس به بهانه عدم توفيق كامل در اجراي تمام احكام، نمي توان قدر ممكن و قابل اجراي آن را نيز مسكوت گذاشت.

نقد برداشت انزوايي از انتظار

يكي از برداشت هاي مخرّب از مفهوم انتظار اين است كه براي به تصوير كشيدن عملي حكومت اسلام بايد منتظر صاحب آن؛ يعني امام غايب معصوم نشست و تا ظهور آن حضرت از حركت هاي عملي و انقلابي دست كشيد.در

نقد اين تفكر بايد گفت: اگر كسي با نگاهي همه سونگر و جامع دين اسلام را مطالعه كند، مي يابد كه چنين برداشتي از سوي حاكمان و ظالمان براي رسيدن به منافع شخصي، به مسلمانان القاء شده است. در عصر حاضر نيز امام خميني (ره) از نظر تئوري و عملي به اين تصور باطل پاسخ فرمود:از غيبت صغري تا كنون كه هزار و چند سال مي گذرد و ممكن است صدها سال ديگر (بگذرد) و مصلحت اقتضا نكند كه حضرت تشريف بياورد. در طول اين مدت (آيا) احكام اسلام بايد زمين بماند و اجرا نشود و هر كس هر كاري خواست بكند؟آيا قوانيني كه پيامبر اسلام، در راه بيان و تبليغ و نشر و اجراي آن 23 سال زحمت طاقت فرسا كشيد، فقط براي مدت محدودي بود؟ آيا خداوند اجراي احكامش را محدود كرد به دويست سال؟و آيا پس از غيبت صغري، اسلام ديگر همه چيزش را رها كرده است. [32] .حضرت امام در جاي ديگر از سخنان خويش دربارهِ حكومت اسلامي در عصر غيبت، اين نكته را بيان مي كند كه نسبت اجتماعيات قرآن با آيات عبادي آن، از نسبت صد به يك هم بيش تر است و مقداري از احكام هم مربوط به اخلاقيات است و بقيه همه مربوط به اجتماعيات، اقتصاديات، حقوق و سياست و تدبير جامعه است. [33] و قرآن همه را لازم الاجرا مي داند. [34] .از سوي ديگر انتظار در انديشهِ عالمان فرهيخته به اين معناست كه:و هو كيفيه نفسانيهٌ يَنبَعِثُ منها التهيؤُ لما تنتظره، و ضده اليأ س فكلما كان الانتظار اشد كان التهيوءُ اكَد، الاتري انه اذا كان لك مسافر تَتَوقعُ قدومَهُ اِزدادَ

تهيؤ ك لقدومه كلما قرب حينه....انتظار كيفيتي روحي است كه موجب به وجود آمدن حالت آمادگي (انسان ها) براي آن چه انتظار دارند، مي شود و ضد آن يأ س و نااميدي است. هر چه انتظار بيش تر باشد، آمادگي نيز بيش تر است. آيا نمي بيني اگر مسافري در راه داشته باشي و چشم به راه آمدن او باشي، هر چه زمان رسيدن نزديك شود، آمادگي براي آمدنش فزوني مي يابد.... [35] .آن چه در اين تعريف نمايان است اين است كه انتظار حقيقي سبب تلاش براي آمادگي و كوشش هماهنگ در راستاي آرمان «منتظر» است.امام موعود (ع) در انتظار پايان غمنامهِ بزرگ انسان و در انتظار ورق خوردن آخرين برگ سياه تاريخ است. او به سعادت انسان و نجات اجتماعات بشري نيز عشقي الهي دارد. بر اين اساس انتظار او براي تحقق اين آرمان ها نيز خدايي است؛ چه اين كه در برخي احاديث «انتظار فرج» برترين كارها به شمار آمده است. شايد يكي از علل اين گونه آموزش ها اين بوده است كه پيروان امام مهدي (ع) بكوشند تا خود را به امامشان نزديك كنند، مانند او بينديشند و در راستاي اهداف او حركت كنند. [36] .در هر حال، غافل بودن و همهِ امور را رها كردن و دست روي دست گذاشتن، به معناي غفلت و بي خبري و بي تفاوتي نسبت به «منتظَر» و اهداف اوست، پس چگونه مي توان خود را با اين عقيده منتظر دانست.هر كس كه، كمي با اسلام و عموميت زماني و مكاني احكام آن آشنا باشد، مي داند كه خداوند و امام منتظر به تعطيل ماندن دين رضايت نمي دهد. در روايات فراواني منتظر واقعي را كسي معرفي مي نمايد كه در

عمل به تقوا و بي زاري از دشمنان، كوشاتر باشد. [37] .در نتيجه برداشت انزوايي از «انتظار» چيزي جز مفهوم رهبانيت در اسلام نيست؛ مفهومي كه با مباني ديني و گسترش دليل هاي جريان اسلام در همه عصرها، سازگاري ندارد و باطل است. بنابراين، تنها برداشت درست از انتظار، انتظاري سازنده، تحرك بخش و تعهد آور است كه سبب مي شود تا هر كجا كه ممكن است در راستاي پياده كردن احكام مختلف الهي تلاش صورت گيرد.

نقد برداشت تقيه زماني

اولين پرسش در اين باره اين است: آيا دليل كافي براي پذيرش تقيه زماني وجود دارد؟ زيرا اگر چنين دليلي يافت نشود، بايد به قدر متيقن از ادلهِ تقيه كه همان موردي است، بسنده كنيم.بايد توجه داشت كه بسياري از عالمان شيعي، تنها تقيه در فروع را جايز مي دانند و تصريح مي كنند همان گونه كه در برخي موارد تقيه واجب است، در برخي موارد ديگر نيز حرام است.حضرت امام در اين باره مي فرمايد:و گاهي تقيه حرام است؛ آن وقتي كه انسان ديد كه دين خدا در خطر است، نمي تواند تقيه كند. آن وقت هر چه پيش آيد، بايد برود. تقيه در فروع است و در اصول نيست؛ زيرا تقيه براي حفظ دين است. جايي كه دين در خطر است جاي تقيه نيست، جاي سكوت نيست. [38] .حضرت امام در اين بيان، تفاوت تقيه را در اصول و فروع به تصوير مي كشند و با بيان حكمت تقيه كه حفظ دين است، مي فرمايد: اگر تقيه باعث از بين رفتن دين و اصول آن گردد، چنين تقيه اي حرام است.و در جاي ديگر با اشاره به تفاوت تقيه و حكم آن در موارد مختلف به اين نكته

اشاره مي كند كه تقيه نسبت به افراد مختلف و اثرات مترتب بر آن داراي حكمي متفاوت خواهد بود:فقهاي اسلام بايد در موردي كه براي ديگران تقيه است، تقيه نكنند. تقيه براي حفظ اسلام و مذهب بود كه اگر تقيه نمي كردند، مذهب را باقي نمي گذاشتند. تقيه مربوط به فروع است. مثلاً وضو را اين طور، آن طور بگير، اما وقتي اصول اسلام و حيثيت اسلام در خطر است جاي تقيه و سكوت نيست. اگر يك فقيهي را وادار كنند كه برود سر منبر و خلاف حكم خدا را بگويد، آيا مي تواند به عنوان التقيه ديني و دين آبايي [39] ، اطاعت كند. اين جا، جاي تقيه نيست. [40] .با توجه به رفتار عملي و گفتار امامان معصوم (ع) و مفهوم تقيه و هدف از آن، بايد گفت تقيه به طور مطلق مورد امضاي معصومين (ع) نيست، بلكه بسته به شرايط و موارد مختلف حكمي متفاوت دارد. در مواردي كه حفظ اصل و اصول اسلام وابسته به قيام و شكستن حصار تقيه است و يا در مواردي كه امكان و زمينه هاي پيروزي و برقراي عدالت وجود دارد، جايي براي تقيه باقي نخواهد ماند. تبلور چنين برداشتي در قيام هاي صدر اسلام تا كنون نيز يافت مي شود.

نقدي ديگر: آيات قرآن و لزوم برپايي حكومت

در بسياري از آيات، قوانين جزايي اسلام مطرح شده است كه اطلاق به كار رفته در آن ها اشتراك و استمرار چنين احكامي را مي رساند. مانند:(الزانيه و الزاني فاجلدوا كل واحد منها مائه جلده) [41] .بر زن و مرد زناكار صد تازيانه بزنيد.(السارق و السارقه فاقطعوا ايديهما) [42] .دست مردان و زنان دزد را قطع كنيد.(فمن اعتدي عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدي

علكيم) [43] .هر كس به شما تجاوز كرد شما نيز به همان مقدار او را مجازات كنيد.و (و لكم في القصاص حياه يا اولي الا لباب) [44] .در قصاص براي شما زندگاني است، اي صاحبان عقل.و آيات ديگري كه با كمال صراحت دلالت مي كنند كه اجراي حدود الهي در محدودهِ زماني خاصي نمي گنجد. [45] .هم چنين آيات فراواني كه دربارهِ جنگ و دفاع نازل شده است، هم چون:(و قاتلوهم حتي لاتكون فتنه و يكون الدين كله لله) [46] .اي مؤ منان با كافران جهاد كنيد تا در زمين فتنه و فسادي نماند....(و اعدّوالهم مااستطعتم من قوه و من رباط الخيل، ترهبون به عدو الله و عدوكم...) [47] .و شما براي مبارزه با آن ها خود را مهيا كنيد و تا آن اندازه كه مي توانيد از آذوقه و آلات جنگي و اسبان سواري براي تهديد دشمنان خداوند و دشمنان خودتان آماده سازيد....افزون بر اين، توجه به اين نكته لازم است كه همهِ فقيهان در مباحث فقهي، اموري را با عنوان «امور حسبيه» مطرح كرده و در تعريف آن گفته اند: «امور حسبيه، اموري است كه مربوط به افراد خاصي نمي شود و شارع راضي به ترك و اهمال آن ها نيست. همانند تصرف در اموال اطفال يتيم، غايبان و...» پس در ولايت بر چنين اموري گفته اند تا جايي كه فقيه عادل داراي شرايط، وجود داشت، به يقين متصدي چنين اموري خواهد بود و با فقدان فقيهان، مؤ منان عادل و با فقدان عدول، فاسقان متصدي چنين اموري خواهند بود.اكنون جاي اين پرسش است، كه آيا ممكن است، در شريعتي كه به حفظ اموال ناچيز اطفال و ديوانگان، آن قدر اهميت مي دهد و در

حفظ و تصدي آن هيچ گاه اهمال نمي كند، در حفظ كيان اسلام و نظام مسلمانان و حفاظت از جان و ناموس آنان، اجازهِ اهمال و بي اعتنايي، داده باشد و گفته باشد كه همهِ اين امور تعطيل بماند تا وقتي كه صاحب الامر (عجل الله تعالي فرجه) ظهور كند. [48] .بنابراين، عقل سليم حكم خواهد كرد كه ادارهِ شئون مسلمانان و حفظ نظام مسلمين، نيكو و در قياس با امور حسبيه كه شارع اجازه اي براي اهمال آن ها نداده است، داراي اولويت و ارزش بيش تري باشد.از سوي ديگر ثبوت چنين حقي براي عموم سبب هرج و مرج و خود كامگي هاي فراواني در اجتماع خواهد شد؛ چرا كه سيرهِ مسلمانان از ابتداي ظهور اسلام و سراسر زمان هاي بعد، اين گونه بوده است كه اجراي حدود و مجازات هاي اسلامي به وسيله حاكمان صورت پذيرفته است.علاوه بر اين كه احاديثي هم چون حديث حفص بن غياث [49] و صحيح داود بن فرقد [50] بر اين مطلب تأ كيد دارند كه اجراي حدود الهي ويژه حاكم اسلامي و كسي كه داراي ولايت از سوي امامان باشد، وجود دارند.با توجه به فلسفهِ تشريع قوانين جزايي، وظيفهِ اين قوانين در اسلام حتي در ساير مكتب ها، حفظ جان و ناموس مردم، جلوگيري از فساد، تبهكاري ها و هرج و مرج و ايجاد امنيت و آرامش در كشور و جامعه است و بديهي است كه در سايه آيات فوق اجراي حدود در زمان غيبت نيز لازم و ضروري است و لازمهِ جدايي ناپذير آن داشتن حكومت اسلامي در جامعه است.در نتيجه، حكومت و امامت و حفظ نظام در همه زمان ها ضرورتي اجتناب ناپذير است. بنابراين، با توجه به فرامين حكومتي و سياسي

اسلام، گمان نمي رود كه خداوند حكيم، چنين امر خطيري را متروك و ناقص رها كرده باشد. در سايه ادلهِ عقلي و نقلي ولايت فقيهان در عصر غيبت، به اين نتيجه مي رسيم كه برپائي حكومت اسلامي و اجراي حدود الهي در نظر عموم متشرعين امري ضروري است.بر مطالب فوق اين نكته را بايد افزود كه در سنت و احاديث، به وفور لزوم حكومت و اجتناب ناپذيري نظم اجتماع از برخورداري از حكومت، اگر چه ناصالح، نمايان و هويداست؛ به گونه اي كه امام علي (ع) در جواب خوارج كه مدعي بي نيازي از حكومت بودند، مي فرمايد:بلي من هم مي گويم «لا حكم الا لله»، اما به اين معنا كه اختيار وضع قانون با خداست، ولي اينان مي گويند حكومت و زعامت هم با خداست و اين معقول نيست. قانون خدا بايد به وسيله افرد بشر اجرا شود. مردم را از فرمانروايي «نيك» يا «بد» چاره اي نيست. در پرتو حكومت است كه مؤ من براي خدا كار مي كند و كافر بهرهِ دنياي خود را مي برد و كارها به پايان خود مي رسد. به وسيله حكومت است كه ماليات ها جمع آوري، با دشمن نبرد، راه ها امن و حق ضعيف از قوي باز ستانده مي شود تا آن وقتي كه نيكان راحت گردند و از شر بدان راحتي به دست آيد. [51] .با چنين رويكردهاي ثمربخش در آيات و سخنان معصومين (ع) به اين دستاورد مي رسيم كه براي رسيدن به چنين اهداف ارزشمندي (اجراي حدود، گرفتن حق ضعيف، عدالت، جلوگيري از هرج و مرج، پياده كردن اسلام و...) تنها حكومت اسلامي است كه مي تواند جامعه را در رسيدن به آن اهداف، يا حداقل بخشي از آن ها ياري دهد

تا اهل ايمان با چالشي كم تر براي اجراي كامل احكام مستمر الهي بكوشند.

ولايت فقيهان

با برچيده شدن بساط اخباريون و از رونق افتادن اين مكتب، [52] ولايت فقيه تقريباً اصلي پذيرفتني نزد همهِ فقيهان است و تفاوت، تنها مفهوم ولايت و گسترهِ آن است؛ اين گستردگي و فراخي مفهوم از ولايت بر صغار و ديوانگان شروع مي شود و تا ولايت بر فرزانگان، ادامه مي يابد. [53] پس از اثبات ولايت فقيهان جامع شرايط به گونه اي كه همهِ امور حكومتي را دربر گيرد، دلايل آن سه دسته اند: 1. دليل عقلي محض 2. تلفيقي از عقلي و نقلي 3. دليل نقلي محض [54] ، بايد در جست و جوي جايگاه حكومتي فقيه برآمد، با اين همه تأ كيد بر ولايت فقيهان و اهميت جايگاه آن در سعادت جامعهِ اسلامي، آيا باز هم مي توان گفت كه تشكيل حكومت مشروعيت ندارد و جايگاه فقيهان، تنها در احكام فردي است؟بنابراين، با فهم صحيح جايگاه فقيهان در عصر غيبت، در مي يابيم كه شرايط غيبت با برداشت انزوايي از انتظار و تقيه زماني، نمي تواند سبب تعطيل ماندن احكام اجتماعي اسلام و به انزوا كشاندن مسلمانان از عرصهِ سياست باشد؛ چرا كه اين برداشت مساوي با تعطيل ماندن بيش تر مسايل ديني و صوري بودن ادله بيانگر جايگاه فقيه است.افزون بر اين، با نگاهي گذرا، در مبحث ولايت فقيه، مي يابيم كه ولايت فقيه تقريباً نزد همهِ فقيهان اصلي پذيرفتني است و تفاوت تنها در درك مفهوم ولايت و گسترهِ آن است. اين گستردگي و فراخي مفهوم از «ولايت بر صغار و ديوانگان» آغاز و تا «ولايت بر فرزانگان» ختم مي شود. [55] در اين ميان گروهي بسياري از

فقيهان به ولايت و زعامت سياسي و حكومتي براي فقيهان قائل شده اند. ذكر اين گروه با گستردگي ويژه خود مي تواند جوابي بر اين انديشهِ انزواطلب تلقي شود.اين گروه با صرف نظر از اختلاف در گسترهِ ولايت عامه، ولايت مطلقه و چگونگي رابطهِ شارع و حاكم ديني (انتصاب به ولايت، وكالت از سوي امام معصوم، جعل حكم بر موضوع و گسترش امور حسبيه) عبارتند از:محقق كركي [56] ، ملا احمد نراقي، [57] سيد مراغي (صاحب عناوين الاصول)، [58] محمد حسن نجفي (صاحب جواهر)، [59] ملاي دربندي (صاحب خزائن الاحكام)، [60] حاج آقا رضا همداني (صاحب مصباح الفقيه)، [61] آل بحر العلوم (صاحب بلغه الفقيه)، [62] شيخ عبدالله مامقاني (صاحب رساله هدايه الانام)، [63] محمد حسين بروجردي، [64] آيت الله گلپايگاني، [65] آيت الله العظمي روح الله خميني (قدس سره)، [66] آيت الله منتظري، [67] سيد عبدالاعلي سبزواري، [68] كاشف الغطا، [69] محقق اردبيلي، [70] آيت الله ميرزا جواد تبريزي [71] و سيد محمد صادق روحاني. [72] .بنابراين، با توجه به عموميت احكام اسلامي و لزوم پياده شدن آن ها در جامعه مسلمانان و با توجه به ديدگاه ها در مورد ولايت فقيهان در عصر غيبت، جايي براي انديشه انزوايي و بي تفاوتي نسبت به واژگاني چون غيبت و انتظار باقي نخواهد ماند.

نقد كلي و نتيجه گيري

در اين جا ما به طور خلاصه به برخي از دلايل نادرستي نظريهِ تعطيل حكومت و تقيهِ انزوايي اشاره مي كنيم:برخي از آيات [73] و روايات مستقل [74] و هم چنين آيات و روايات امر به معروف و نهي از منكر، [75] قيام حضرت سيد الشهداء (ع) و سخنان آن حضرت دربارهِ قيام و جنگ در مقابل ستمگران [76] و قيام و انقلاب

زيد فرزند علي كه مورد تأ ييد ائمه بوده است، [77] تلاش و جهاد حسين بن علي (فخ) كه او نيز مورد تمجيد معصومين قرار گرفته است و نيز رواياتي از امامان معصوم مبني بر اين كه اگر ما ياوراني استوار داشتيم، قيام مي كرديم (كه در حديث سدير هم به آن اشاره شده) اطلاق ادله مجازات كسي كه در مقابل اسلام مي ايستد، اطلاق روايات ضرورت مبارزه با اهل گناه، ادلهِ نكوهش از حاكمان ستمگر و پيروي او، [78] ادلهِ جهاد و... دلايلي هستند در مقابل اين گونه برداشت ها، و اين همه دليل با گستردگي مثال زدني اين نكته را تأ كيد مي كنند كه نه تقيه زماني است و نه تلاش و قيام به طور مطلق مذموم.بنابراين، درك درست از مفاهيمي چون غيبت، انتظار، تقيه و جايگاه مجتهدين، ما را بر آن مي دارد كه با توجه به ضرورت تلاش براي برپايي و حفظ حكومت اسلامي كه زمينه ساز انقلاب كامل و حكومت همه جانبه امام معصوم (ع) است، اين سخن واضح و منطبق بر اصول شريعت را در عمل و نظر مورد تأ كيد قرار دهيم.

پاورقي

[1] ابن تيميه در منهاج السنه، ج 1،صص 10و 20، ابن خلدون در مقدمه ص 199، به نقل از كتاب آخرين تحول نشر هيئت قائميه تهران (مسجد صدريه) زير نظر محمد مهدي خلخالي ص 90.

[2] شجاعي زند، «مقاله دين و دولت»، راهبرد، ش 11، 1375، صص 1 و12.

[3] همان.

[4] سيد كاظم حسيني حايري، ولايه الامر في عصر الغيبه، ج اول، بيروت، مجمع الفكر الاسلامي، 1414 ه. ق، ص 50.

[5] ع - باقي، در شناخت حزب قاعدين زمان، قم، نشر دانش اسلامي، 1363، صص 29 و 36.

[6] قاضي

عبدالجبار، المغني في ابواب التوحيد و العدل، مصر، انتشارات الدار المصريه للتأ ليف و الترجمه، بي تا، ج 2، ص 20.

[7] علامه حلي، كشف المراد (تعليق حسن زادهِ آملي)، قم، موسسهِ نشر اسلامي، 1413 ه ق، ص 182.

[8] شيخ مرتضي انصاري، المكاسب، (چاپ سنگي، 1375 ه. ق) صص 154 - 155.

[9] حسين سينا، انديشه سياسي شيعي در گذر زمان، به كوشش حسن يوسفي اشكوري، دفتر پنجم (تهران، نشر يادآوران، 1370 ش، ص 46). [

[10] همان، صص 53 - 54.

[11] سيد محمد صدر، تاريخ الغيبه الكبري، (بيروت: دارالتعارف للمطبوعات) الكتاب الثاني، ص 236، الانتظار هو التوقع الدائم لتنفيذ الغرض الالهي الكبير، و حصول اليوم، اليوم الموعود الذي تعيش فيه البشريه العدل الكامل بقياده و اشراف الامام المهدي».

[12] شجاعي زند، مقالهِ دين و دولت، صص 1 - 12.

[13] سيد مرتضي، امامت و غيبت (ترجمهِ المقنع في الغيبه)، مسجد مقدس جمكران، ص 68 - 69؛ شيخ صدوق، الاعتقادات من مصنفات الشيخ المفيد، انتشار المؤ تمر العالمي لالفيه الشيخ المفيد؛ الرساله الاولي في الغيبه، ص 14 و 16؛ احمد الكاتب، تطور الفكر السياسي الشيعي، لندن، دارالشوري للدراسات و الاعلام، 1997 م، صص 271 و 314.

[14] مرتضي مطهري، قيام و انقلاب مهدي، انتشارات صدرا، ص 62.

[15] شهيد ثاني، الروضه البهيه، قم، مركز النشر، مكتب الاعلام الاسلامي، 1365، ج 1، صص 134 و 139.

[16] شيخ صدوق، الاعتقادات، ص 108.

[17] محمد حسن نجفي، جواهر الكلام، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1367، ج 22 صص 195 - 197.

[18] محمد حسن حر عاملي، وسائل الشيعه، ج 11، ص 37.

[19] اصدار مركز الرساله، التقيه في الفكر الاسلامي، قم، انتشارات مهر، 1419 ه.ق، صص 75 و 80.

[20] وسائل الشيعه، ص

464.

[21] همان، ص 466.

[22] محمد امين استرآبادي، الفوائد المدنيه، قم، دارالنشر لاهل البيت، بي تا، ص 47.

[23] فوائد المدنيه، ص 40.

[24] همان، ص 47.

[25] سوره نجم/ آيه 53.

[26] مجله فقه، شمارهِ 23، مقالهِ «گذري تاريخي بر انديشه هاي سياسي شيعه» (به نقل از كتاب هدايه الابرار اي الائمه الاطهار، حسين بن شهاب الدين عاملي، چاپ نجف، ص 187) ص 236.

[27] امام خميني، ولايت فقيه، قم، موسسه نشر آثار حضرت امام، 1373 ش، ص 39.

[28] حسن ممدوحي، حكمت حكومت فقيه، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، 1378 ش، ص 68.

[29] سيد كاظم حائري، ولايه الامر في عصر الغيبه، قم، مجمع الفكر الاسلامي، 141 ق، ص 67.

[30] حسينعلي منتظري، دراسات في ولايه الفقيه، پيشين، ج 1 ص 380، 395.

[31] نهج البلاغه، خطبهِ 33.

[32] ولايت فقيه، ص 19.

[33] همان، ص 5.

[34] براي نمونه ر.ك. آيات: ابراهيم/52، يونس/ 2، حج/ 49، احزاب 40، يس/70 و غيره...

[35] محمد تقي موسوي اصفهاني، مكيال المكارم، ترجمه مهدي حائري قزويني، قم: انتشارات مهر قائم، ج 2، ص 235.

[36] ر. ك، محمد حكيمي، عصر زندگي، قم: دفتر تبليغات اسلامي، 1374 ش، چاپ دوم، ص 265.

[37] محمد بن ابراهيم بن جعفر الكاتب النعماني، غيبت نعماني، ترجمه محمد جواد غفاري، تهران: نشر صدوق، 1376، چاپ دوم، ص 285 حديث 16 و اصول كافي، ج 2، ص 21 حديث 10، ص 22، حديث 13 و...

[38] امام خميني، صحيفه نور، مجموعه آثار حضرت امام، قم: موسسهِ تنظيم و نشر آثار حضرت امام، 1370 ش، ج 8، ص 11، ج 20، ص 338.

[39] حاجي نوري، مستدرك الوسائل، تهران، مكتبه الاسلاميه، 1382 ه ق. ج 12، ص 258.

[40] ولايت فقيه، همان، ص

135.

[41] نور/ 2.

[42] مائده/ 38.

[43] بقره/194.

[44] بقره/179.

[45] مائده/ 45.

[46] انفال/ 39.

[47] انفال/ 60.

[48] حسينعلي منتظري، دراسات في ولايه الفقيه، قم: المركز العالمي للدراسات الاسلاميه، 1409 ه.ق، ج 1، ص 193، 194.

[49] رسائل الشيعه، ج 18 ب 28 ابواب مقدمات الحدود ص 338، «حنص مي گويد از امام صادق (ع) سئوال كردم چه كسي اقامهِ حدود مي نمايد، امام فرمودند: «اقامهِ حدود به دست حاكم است».

[50] وسائل الشيعه، همان، ص 309، حديث 1.

[51] نهج البلاغه، خطبه 40.

[52] در سدهِ دوازدهم هجري وحيد بهبهاني بساط اخباريون را برچيد و مباني مسلك آن ها را بر هم زد. او عمر خويش را براي مبارزه با مسلك كه در آن روزگار رونق ويژه اي داشت، صرف كرد. توضيح بيشتر ر.ك. علي دواني، وحيد بهبهاني، تهران، انتشارات اميركبير، 1362 ش، صص 73 - 92.

[53] عبدالله جوادي عاملي، سيري در مباني ولايت فقيه، نشريه حكومت اسلامي، شماره اول، 1376 ش، صص 50 - 80.

[54] ر.ك، عبدالله مرادي عاملي، ولايت فقيه، قم، مركز نشر اسراء، 1378 ش، صص 151 - 184.

[55] عبدالله جوادي آملي، سيري در مباني ولايت فقيه، نشريه حكومت اسلامي، شماره اول، 1376ش، صص 50 - 80.

[56] محقق كركي، رسائل، المجموعه الاولي، رساله في الصلاه، تحقيق محمد الحسّون، قم: 1409 ه.ق، ج 1، صص 142 و 143.

[57] ملا احمد نراقي، عوائد الايام، تصحيح و تعليق سيد ياسين الموسوي، بيروت: دارالتعارف للمطبوعات، ص 69.

[58] مير فتاح مراغي، عناوين الاصول، صص 352، 358.

[59] محمد حسن نجفي، جواهر الالكلام، پيشين، ج 21، ص 395، ج 22، ص 155، ج 40، ص 10.

[60] مولي آغا در بندي، خزائن الاحكام، (بي جا، بي تا، بي تا) فاقد شماره.

[61] حاج

آقا رضا همداني غروي، مصباح الفقيه في الزكاه و الخمس و الرهن، صص 160، 161.

[62] محمد آل بحر العلوم، بلغه الفقيه، تحقيق و تعليق سيد حسين ابن السيد محمدتقي بحر العلوم، قم: مكتبه الصادق، چاپ چهارم، ج 3 ص 231.

[63] عبدالله مامقاني، رساله هدايه الانام في حكم اموال الامام، چاپ سنگي، صص 9، 14.

[64] محمد حسن بروجردي طباطبايي، البدر الزاهر في صلاه الجمعه و المسافر، به قلم حسينعلي منتظري، قم: مطبعه الحكمه، 1378، صص 56 - 57.

[65] سيد محمد رضا گلپايگاني، الهدايه الي من له الولايه، به قلم احمد صابري همداني، قم: 1383 ق، صص 51 و 52.

[66] امام خميني، رساله في الاجتهاد و التقليد، (قم: 1385 ه.ق) صص 10 و 11 و كتاب البيع، قم: موسسه مطبوعاتي اسماعيليان 1363 ق ج 2، ص 459.

[67] حسينعلي منتظري، دراسات في ولايه الفقيه، پيشين، ج 1.

[68] سيد عبد الا علي الموسوي السبزواري، تهذيب الاحكام في بيان الحلال و الحرام، ج 1، ص 120، ج 13 ص 276، ج 16، ص 397.

[69] محمد حسين كاشف الغطا، الفردوس الاعلي، تعليقات محمد علي قاضي طباطبائي، صص 53 و 54.

[70] محقق اردبيلي، مجمع الفائده و البرهان في شرح ارشاد الازهان، ج 8، قم: موسسهِ نشر اسلامي، 1416 ق، ص 160.

[71] شيخ جواد تبريزي، ايصال الطالب الي التعليق علي المكاسب، ج 3، قم: دفتر آيت الله تبريزي، 1411، ه.ق، صص 42، 43.

[72] محمد صادق حسيني روحاني، فقه الصادق، التعليق علي الكتاب المكاسب للشيخ الاعظم الانصاري، صص 185، 186.

[73] بقره/251، حج/40، حديد/25، نساء/60، شعراء/ 151، 152.

[74] نهج البلاغه فيص، خطبهِ قاصعه، ص 785، خطبه 192، محمد حسن حر عاملي، وسائل الشيعه، ج 18،

ص 7، خصال ج 1، ص 206.

[75] وسائل الشيعه، ج 11، باب 3، باب الامر بالمعروف و النهي عن المنكر.

[76] محمد بن حرير طبري، تاريخ طبري، ج 7، ص 301.

[77] شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا، قم دارالكتب الاسلاميه، 1377 ق، ج 1، باب 25، حديث 6، ص 251.

[78] وسائل الشيعه، ج 12، باب 42، حديث 2، ص 128.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109