بررسي مسئله رجعت

مشخصات كتاب

نويسنده:آية الله سيد محمد كاظم قزويني

ناشر:تيم ظهور12

رجعت چيست

پ_ي_ش از ه_ر چ_ي_ز، ب_اي_د اص_ل ((رج_ع_ت )) را ش_ن_اخ_ت . ب_ه ه_م_ين جهت ، جاى اين سؤ ال است كه : ((رجعت چيست ؟))

رجعت بدين مفهوم است كه : امامان خاندان وحى و رسالت عليهم السلام و انبوهى از كسانى ك_ه ج_ه_ان را ب_دورد گ_ف_ت_ه ان_د، ب_ار ديگر پس از حضرت مهدى عليه السلام و پيش از ش_ه_ادت او ب_ه خ_واس_ت خ_دا و اراده حكيمانه او، بدين جهان باز مى گردند و نخستين رجعت ك_ن_ن_ده ح_ض_رت ام_ام ح_س_ي_ن ع_لي_ه الس_لام اس_ت و پ_س از آن وج_ود گرانمايه ، همه امامان اهل بيت عليهم السلام يكى پس از ديگرى . اين فشرده و عصاره بحث ((رجعت )).

در اي_ن م_ورد، رواي_ات ب_س_ي_ارى رس_يده است كه شمار آنها از دهها روايت مى گذرد كه اين روايات اصل ((رجعت )) و ابعاد و چگونگى آن را شرح مى دهد.

روزگ_ارى س_پ_رى ش_ده اس_ت ك_ه ع_ق_ي_ده ب_ه ((رج_ع_ت )) گ_ناهى نابخشودنى و جنايتى غ_ي_رق_اب_ل گ_ذش_ت ق_لمداد گشته و مخالفان منحرف و تندروى اين عقيده ، به موافقان آن ي_ورش_هاى بى رحمانه برده و بر ضد اين عقيده تاخت و تازها نموده اند، به گونه اى كه گويى با كفر و ماديگرى مبارزه مى كنند.

اي_ن_ك م_ا ب_ر آن_ي_م تا اين انديشه را بر روى ميز تشريح قرار دهيم و از ابعاد و حقيقت آن آگ_اه ش_وي_م و آن_گ_اه آن را ب_ه ك_ت_اب خ_دا و س_ن_ت پ_ي_ام_ب_ر و عقل عرضه داريم و بنگريم كه ديدگاه قرآن و سنت و خرد سالم نسبت به اين عقيده چيست ؟ آيا اين انديشه

و عقيده چيزى است كه در خور استهزاء و تاخت و تاز است يا نه ؟

نكاتى كه لازم است در اين بخش مورد بحث قرار گيرد عبارتند از:

1 - زنده شدن مردگان در روز رستاخيز

2 _ آيا پيش از روز رستاخيز خداوند كسى را زنده نموده است ؟

3 _ قرآن و مساءله رجعت

4 _ رجعت در آئينه روايات

5 _ چه كسانى به دنيا باز مى گردند؟

زنده شدن مردگان در روز رستاخيز

زنده شدن مردگان در روز رستاخيز

ع_ق_ي_ده ب_ه رس_ت_اخ_ي_ز و زن_ده ش_دن م_ردگ_ان ، اصل خدشه ناپذيرى است كه از اصول دين شمرده شده است و تصور نمى كنم هيچ فردى ، مسلمان و مؤ من به قرآن و اسلام باشد و آنگاه با وجود صدها آيه قرآن و صدها روايت و دلايل مسلم عقلى ، باز هم به رستاخيز و مساءله معاد ايمان نياورد.

ما اينك در انديشه طرح بحث ((معاد)) نيستيم بلكه تنها به نكات مهم و خدشه ناپذيرى از آن براى ورود به بحث ((رجعت )) اشاره مى كنيم :

1 _ واق_ع_ي_ت اي_ن اس_ت ك_ه ت_م_ام_ى م_س_لم_ان_ان از ه_ر م_ذه_ب و گ_روه_ى ك_ه ب_اشند، در اين اص_ل ، ات_ف_اق نظر دارند كه خداوند، تمامى بندگان خويش را از آغاز تا فرجام گيتى ، همه و همه ، حتى جنينهاى سقط شده را، در روز رستاخيز زنده مى سازد.

قرآن شريف در اين مورد مى فرمايد:

((وَ حَشرْناهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنهُمْ أَحَداً.)) (35)

يعنى : و همه را براى حسابرسى گرد مى آوريم و يك تن از ايشان را رها نخواهيم ساخت .

ش_اي_د ب_س_ي_ارى از دي_ن ب_اوران و پ_ي_روان

م_ذاه_ب ن_ي_ز در اي_ن اصل با مسلمانان هم عقيده و همگام باشند؛ چرا كه زنده شدن مردگان به فرمان خدا و اراده او در روز رس_ت_اخ_ي_ز از دي_دگ_اه م_س_لم_ان_ان از مسايل قطعى و ترديدناپذير است و اگر دي_گ_ران آن را ب_عيد بشمارند هيچ مسلمانى آن را نمى تواند دور از انتظار شمرده و بدان ترديد ورزد.

آرى ! م_ش_ركان و ماديگرايان ، برانگيخته شدن در روز رستاخيز و حساب و كتاب را انكار نموده و مى گويند:

((أَ اِذَا مِتْنَا وَ كُنّا تُرَاباً وَ عِظاماً أَ اِنّا لَمَبْعُوثُونَ .)) (36)

يعنى : آيا هنگامى كه ما مرديم و تبديل به خاك و استخوان شديم ما را زنده خواهند ساخت ؟

م_ا در اي_ن_ج_ا، در ف_ك_ر پ_اس_خ گفتن به اين پندار ماديگرايان نيستم بلكه تنها اين سؤ ال را ط_رح م_ى ك_ن_ي_م ك_ه زن_ده ش_دگ_ان م_ردگ_ان در روز رس_ت_اخ_ي_ز، ي_ك اصل قطعى اسلامى است . اينك ، آيا خداوند قبل از رستاخيز نيز كسى را زنده ساخته است ؟

واق_عيت اين است كه : هر كس ايمان به معاد دارد و باور مى كند كه خداوند در روز رستاخيز ت_م_ام_ى ان_س_ان_ه_ا را زن_ده م_ى س_ازد، ب_ر چ_ن_ي_ن ان_س_ان ب_ا اي_م_ان_ى ، مشكل نيست كه ايمان بدين واقعيت نيز بياورد كه خداوند بر هركارى تواناست و مى تواند برخى از بندگانش را بيافريند همانگونه كه بر آفرينش دگرباره همگى آنان در روز رستاخيز تواناست .

نه خرد و انديشه اين واقعيت را ناممكن مى شمارد و نه كتاب و سنت .

قرآن و....

ق_رآن ب_يانگر اين واقعيت است كه نه تنها احياى مردگان پيش از معاد ممكن

است ، بلكه ب_اره_ا ان_ج_ام شده است . اينك از آياتى كه براى منصفان بسنده است ، نمونه هايى را مى آوري_م و ح_ق س_ت_يزان هم كه به بيان قرآن : هر آيه و معجزه اى كه بنگرند، بدان ايمان نمى آورند:

((.... وَ إِن يَرَوْا كلّ ءَايَةٍ لا يُؤْمِنُوا بهَا...)) (37)

نمونه آيات

1_ قرآن در اين مورد مى فرمايد:

((... وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادّارَأْتُمْ فِيهَا وَ اللّهُ مخْرِجٌ مّا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ * فَقُلْنَا اضرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِك يُحْىِ اللّهُ الْمَوْتى وَ يُرِيكمْ آياتِهِ لَعَلّكُمْ تَعْقِلُونَ . )) .(38)

ي_ع_ن_ى : و ب_ه ياد آوريد هنگامى را كه كسى را كشتيد و درباره او با يكديگر به ستيزه برخاستيد در حالى كه خدا آنچه را پنهان مى كرديد آشكار ساخت . پس گفتيم پاره اى از آن م_ق_ت_ول ب_زن_ي_د، خ_دا م_ردگان را اينگونه زنده مى سازد و نشانه هاى قدرت خويش را اينگونه به شما مى نماياند.

در آيه شريفه ، روى سخن با بنى اسرائيل است ، چرا كه يكى از آنان در زندگى خويش ف_ردى از ن_زدي_ك_ان_ش را ك_ش_ت آن_گ_اه پ_يكر او را بر سر راه گروهى از گروههاى بنى اسرائيل افكند و سپس همان قاتل فريبكار خودش آمد و خونخواهى نمود.

م_ردم از م_وس_ى پ_رس_ي_دن_د ك_ه : ((ق_ات_ل اي_ن ب_ن_ده خ_دا ك_ي_س_ت ك_ه در م_ورد قاتل آن اختلاف مى كنند؟))

م_وس_ى ف_رم_ود گ_اوى را ب_ك_ش_ن_د و ب_ا ج_زئى از اج_زاى آن ، م_ق_ت_ول را ب_زن_ن_د و آن_گ_اه ك_ه ب_ه دس_ت_ور آن ح_ض_رت عمل كردند مرده زنده شد و قاتل خويش را معرفى كرد و بار ديگر از دنيا رفت .

ق_رآن

پس از ترسيم اين داستان شنيدنى مى فرمايد: ((خداوند اينگونه مردگان را زنده مى سازد.))

از آي_ه ش_ري_ف_ه ، اي_ن واق_ع_ي_ت دري_اف_ت م_ى گ_ردد ك_ه خ_داون_د، م_ق_ت_ول بنى اسرائيل را در همين جهان و پيش از روز رستاخيز زنده ساخت . اين نمونه اى از رجعت يا بازگشت به دنيا.

2_ (( أَ لَمْ تَرَ إِلى الّذِينَ خَرَجُوا مِن دِيارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللّهُ مُوتُوا ثُمّ أَحْياهُمْ إِنّ اللّهَ لَذُو فَضلٍ عَلى النّاسِ وَ لَكِنّ أَكثرَ النّاسِ لا يَشكرُونَ .)) (39)

ي_ع_ن_ى : آي_ا آن هزاران تن را نديده اى كه از بيم مرگ از خانه هاى خويش بيرون رفتند؟ سپس خدا به آنان گفت : بميريد! آنگاه همه را زنده ساخت . خداوند به مردم نعمت مى دهد اما بيشتر مردم ، سپاس نعمتهاى خدا را بجا نمى آورند.

تفسير آيه :

اي_ن آي_ه ش_ري_ف_ه در م_ورد گ_روه_ى از ب_ن_ى اس_رائي_ل س_خ_ن م_ى گ_وي_د. آن_ان دس_ت_ه اى ب_ودن_د ك_ه از ب_يمارى كشنده طاعون كه در سرزمينشان پديدار شد، از آنجا گريختند. مفسران در شمار آنان بحث دارند برخى آنان را سه هزار نفر آمار مى دهند و برخى چهل هزار نفر و برخى ديگر هفتاد هزار... .

اي_ن_ان از وح_ش_ت ب_ي_م_ارى ط_اع_ون ، از شهر و ديار خويش گريختند اما خداوند همه آنان و چارپايانشان را كشت ، پيكرهاى آنان از هم گسيخت و اعضا و اندامهايشان متلاشى گشت .

روزى پ_ي_ام_ب_رى از پ_ي_ام_ب_ران خ_دا از ك_نار شهر و ديار و پيكرهاى متلاشى شده آنان مى گ_ذش_ت ك_ه از خ_داى توانا درخواست كرد آنان را زنده سازد و خداوند همه

را زنده ساخت ، همانگونه كه آيه شريفه اين مطلب را به صراحت بيان مى كند.

3_ ((أَوْ كالّذِى مَرّ عَلى قَرْيَةٍ وَ هِىَ خَاوِيَةٌ عَلى عُرُوشِهَا قَالَ أَنى يُحْىِ هَذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمّ بَعَثَهُ قَالَ كمْ لَبِثْت قَالَ لَبِثْت يَوْماً أَوْ بَعْض يَوْمٍ قَالَ بَل لّبِثْت مِائَةَ عَامٍ فَانظرْ إِلى طعَامِك وَ شرابِك لَمْ يَتَسنّهْ وَ انظرْ إِلى حِمَارِك وَ لِنَجْعَلَك ءَايَةً لِّلنّاسِ وَ انظرْ إِلى الْعِظامِ كيْف نُنشِزُهَا ثُمّ نَكْسوهَا لَحْماً فَلَمّا تَبَينَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنّ اللّهَ عَلى كلّ ِ شىْ ءٍ قَدِيرٌ.)) .(40)

ي_ع_ن_ى : ي_ا ب_ه مانند آنكه _ برخى از مفسرين گفتند مراد عزير بوده _ به دهكده اى گذر كرد كه خراب و ويران شده بود، گفت : ((به حيرتم كه خدا چگونه باز اين مردگان را زنده خواهد كرد.))

پ_س خ_داون_د او را م_ى راند و پس از صد سال او را برانگيخت و زنده ساخت و بدو فرمود كه : ((چند مدت درنگ نمودى ؟))

جواب داد: ((يك روز يا پاره اى از يك روز.))

خداوند فرمود: ((نه چنين است ! بلكه صد سال است _ كه به خواب مرگ افتادى _ نظر در طعام و شراب خود بنما _ مفسرين گفتند طعامش انگور و انجير و شراب آب انگور بود _ كه ه_ن_وز ت_غ_ي_ي_ر ن_ن_م_وده و الاغ خ_ود را ن_ي_ز ب_ن_گ_ر ت_ا احوال بر تو معلوم شود و ما تو را حجت براى خلق قرار دهيم كه امر بعثت را انكار نكنند و بنگر در استخوانهاى آن كه چگونه درهمش پيوسته و گوشت بر آن پوشانيم .))

چ_ون اي_ن ك_ار

بر او روشن و آشكار گرديد گفت : ((همانا اكنون به حقيقت و يقين مى دانم كه خداوند بر هر چيز تواناست .))

تفسير آيه

م_نظور ما در اينجا تفسير كامل آيه شريفه نيست بكله ترسيم نمونه هايى است كه طبق ت_ص_ري_ح ق_رآن خ_داون_د ب_رخى از بندگانش را پيش از فرا رسيدن روز رستاخيز زنده ساخته و به اين دنيا باز گردانيده است .

ط_ب_ق آي_ه ش_ريفه ، اين پيامبرى از پيامبران خداست كه بر شهر و ديارى كه خانه ها بر سر مردم فرو ريخته و از ساكنانش تهى بوده گذر نموده است .

آن_گ_اه پ_س از ت_م_اش_اى اس_تخوانهاى متلاشى شده از خود پرسيده است كه : ((براستى خداوند چگونه اين مردگان را زنده خواهد ساخت ؟))

خ_داون_د خ_ود او را ب_ه ك_ام م_رگ ف_رس_ت_اده و پ_س از ص_د س_ال او را زن_ده س_اخ_ته و ندايى از آسمان شنيده است كه : ((هان ! بگو چند وقت است كه خفته اى ؟))

پاسخ داده است كه : ((يك روز يا پاره اى از روز.))

چ_را ك_ه ب_ام_دادى از دن_ي_ا رف_ت_ه ب_ود و ش_ام_گ_اه_ى پ_س از ي_ك ص_د سال بار ديگر لباس زندگى پوشيده بود به همين جهت پنداشته بود كه يك روز خفته است يا نصف روز.

4_ ((وَ إِذْ قُلْتُمْ يامُوسى لَن نّؤْمِنَ لَك حَتى نَرَى اللّهَ جَهْرَةً. )) (41)

ي_ع_ن_ى : و آن_گاه را كه گفتيد: ((اى موسى ! ما تا هنگامى كه خدا را به آشكار نبينيم به تو ايمان نمى آوريم .)) و همچنانكه مى نگريستيد صاعقه شما را فرا گرفت . پس شما را پس از مردن ،

زنده ساختيم شايد سپاسگزار گرديد.

اين داستان در دو جاى از قرآن شريف آمده است ، نخست در سوره ((بقره )) كه ترجمه شده و ديگر در سوره ((نساء)) كه مى فريايد:

((فَقَالُوا أَرِنَا اللّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصاعِقَةُ بِظلْمِهِمْ .)) (42)

ي_ع_ن_ى : پ_س گ_ف_ت_ن_د: (اى م_وس_ى !) خ_دا را به آشكار به ما بنماى _ و بخاطر اين سخن كفرآميزشان _ صاعقه آنان را فرا گرفت .

فشرده داستان اين است كه : يهوديان به حضرت موسى عليه السلام گفتند: (( ما به تو و رس_الت ت_و ايمان نمى آوريم تا آنگاه كه خدا را بطور آشكار و به چشم خود ببينيم . از اين رو صاعقه آنان را گرفت و در حالى مى نگريستند.

آن_گ_اه آنان را پس از مرگشان بار ديگر خداى جهان آفرين برانگيخت و هر هفتاد نفر زنده شدند و بار ديگر مدتى طولانى در اين جهان زندگى كردند.))

ب_دينسان اين آيه شريفه نشانگر گروهى است كه مردند و بار دگر خدا آنان را پيش از روز قيامت زندگى بخشيد.

5_ (( وَ رَسولاً إِلى بَنى إِسرائيلَ أَنى قَدْ جِئْتُكُم بِآيَةٍ مِّن رّبِّكمْ أَنى أَخْلُقُ لَكم مِّنَ الطينِ كَهَيْئَةِ الطيرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طيرَا بِإِذْنِ اللّهِ وَ أُبْرِىُ الأَكمَهَ وَ الأَبْرَص وَ أُحْىِ الْمَوْتى بِإِذْنِ اللّهِ ...)) (43)

ي_ع_ن_ى : و او را ب_ه رس_الت بسوى بنى اسرائيل مى فرستد كه او به آنان مى گويد: ((م_ن از ج_ان_ب پ_روردگ_ارت_ان آم_ده ام . م_ن ب_راي_ت_ان از گل چيزى چون پرنده مى سازم و در آن مى دمم ، پس به اذن خدا پرنده اى مى شود؛ و كور مادر زاد

و برص گرفته را شفا مى بخشم و به فرمان خدا مرده را زنده مى كنم ...))

جريان حضرت عيسى عليه السلام و احياى مردگان بدست او در دو سوره از قرآن آمده است : نخست در سوره آل عمران _ كه ذكر شد _ و ديگر در سوره مائده كه مى فرمايد:

((... وَ إِذْ تخْلُقُ مِنَ الطينِ كَهَيْئَةِ الطيرِ بِإِذْنى فَتَنفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طيرَا بِإِذْنى وَ تُبرِىُ الأَكمَهَ وَ الأَبْرَص بِإِذْنى وَ إِذْ تخْرِجُ الْمَوْتى بِإِذْنى ...)) (44)

يعنى : و آنگاه كه به فرمان من ، از گل چون پرنده مى ساختى و در آن مى دميدى و به اذن من پرنده اى مى شد و كور مادر زاد و پيسى گرفته را به اذن من شفا مى دادى و آنگاه كه مردگان را به اذن من زنده مى ساختى ...

در اي_ن دو آيه شريفه ، اين واقعيت آمده است كه : حضرت عيس عليه السلام مردگان را به اذن خدا و در پرتو قدرت او زنده مى ساخت تا آنجا كه در تاريخ آمده است كه : ((فرزند ح_ض_رت ن_وح ع_لي_ه الس_لام س_ام را، ب_ا وج_ود گذشت قرنها از مردنش ، زنده ساخت .))) (45)

ب_ه ه_ر ح_ال م_ن_ظ_ور از ت_رس_ي_م اي_ن آيات پنجگانه بيان اين واقعيت است كه خداى جهان آف_ري_ن ش_م_ارى از م_ردگان را به دعاى حضرت عيسى عليه السلام پيش از فرا رسيدن رستاخيز زنده ساخت .

آرى ! خ_وان_نده گرامى ! اين واقعيت روشن و روشنگر را تنها به عنوان نمونه براى زنده ش_دن م_ردگ_ان پ_ي_ش از قيامت و وقوع اين حقيقت ترسيم كرديم و

فكر نمى كنيم هيچكس در صراحت آيات پيرامون موضوع مورد بحث بتواند ترديد كند.

اينك نگرشى بر روايات

رواي_ات_ى ك_ه ب_يانگر زنده شدن مردگان پيش از فرا رسيد رستاخيز باشد، بسيار است و بر سه بخش قابل تقسيم مى باشند:

1_ ان_ب_وه روايتى كه از زنده شدن مردگان بدست پيامبران گذشته سخن مى گويد و اين دسته بسيار است .

2_ دس_ته ديگر رواياتى است كه تصريح مى كند كه به دعاى خالصانه پيامبر(ص ) و به دست او مردگانى زنده شدند.

3_ و رواياتى كه نشانگر آن است كه بر اثر دعاى برخى از امامان معصوم عليهم السلام برخى مردگان زنده شدند، كه ما براى رعايت اختصار، از آوردن نمونه هاى مى گذريم .

آرى ! خ_وان_ن_د ع_زي_ز! اي_ن س_ه دس_ت_ه رواي_ات ه_ر ك_دام دليل بر امكان رجعت و زنده شدن برخى از مردگان پيش از روز رستاخيز است

قرآن و مساءله رجعت

قرآن و مساءله رجعت

ه_دف اص_لى م_ا از آوردن آي_ات ش_ري_ف_ه ق_رآن ك_ه از زن_ده ش_دن ب_رخ_ى از مردگان گ_زارش مى كند و نيز ترسيم دسته هاى روايات در اين مورد، اين است كه زمينه طرح اين س_ؤ ال ف_راه_م آي_د ك_ه : ((آي_ا در ق_رآن ش_ري_ف ب_ر م_س_اءله رج_ع_ت دليل داريم ؟))

پاسخ :

آرى ! در ق_رآن ك_ري_م آي_ات م_ت_ع_ددى اس_ت ك_ه ام_ام_ان اه_ل ب_ي_ت ع_لي_ه_م الس_لام آن_ه_ا را به مساءله رجعت تفسير كرده اند. و روشن است كه امامان م_ع_ص_وم عليهم السلام مترجمان و مفسران حقيقى وحى الهى هستند. قرآن در خانه آنان فرود آمده و صاحبان خانه از آنچه در خانه است از همگان آگاهتر و داناترند.

پ_ي_ش از آوردن ن_م_ونه

هايى از آيات قرآن در اين مورد، توجه شما خوانند گرامى را به اي_ن ن_ك_ت_ه م_ع_ط_وف م_ى دارم ك_ه ب_رخ_ى از دان_ش_م_ن_دان م_عاصر، 76 آيه از آيات را كه تاءويل به رجعت شده است گرد آورده اند و اينها غير از انبوه روايات در اين مورد است كه از آنها سخن خواهد آمد.

و اين مطلب شگفتى هم ندارد چرا كه اصل رجعت از موضوعات عقيدتى است . طبيعى است كه بر آن تاءكيد شده باشد.

نمونه هايى از آيات

1_ ((وَ يَوْمَ نحْشرُ مِن كلّ ِ أُمّةٍ فَوْجاً )) (46)

ي_ع_ن_ى : و آن روز ك_ه از ه_ر ام_ت_ى ، گ_روه_ى از كسانى را كه آيات ما را دروغ انگاشتند محشور گردانيم .

از ام_ام ص_ادق ع_لي_ه الس_لام رواي_ات م_ت_ع_ددى در تاءويل اين آيه شريفه در مورد رجعت رسيده است ؛ از جمله اين روايت است كه :

م_ردى ب_ه اما صادق عليه السلام گفت : ((اهل سنت مى پندارند كه اين آيه شريفه كه مى فرمايد: ((وَ يَوْمَ نحْشرُ مِن كلّ ِ أُمّةٍ فَوْجاً )) در مورد روز قيامت است .))

ام_ام ص_ادق ع_لي_ه الس_لام ف_رم_ود: ((آي_ا خ_داوند در روز رستاخيز از هر امتى گروهى را م_حشور مى سازد و بقيه آنان را وا مى گذارد؟ هرگز! اين در مورد رجعت است كه برخى را زنده مى سازد. اين آيه شريفه در مورد قيامت است كه مى فرمايد:

((وَ حَشرْناهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنهُمْ أَحَداً.)) (47)

يعنى : و همه آنان را گرد خواهيم آورد و هيچ يك را فروگذار نخواهيم كرد.

و ن_ي_ز در م_ورد آي_ه ش_ري_ف_ه ((وَ يَوْمَ نحْشرُ مِن كلّ ِ

أُمّةٍ فَوْجاً .)) فرمود:

((ه_م_ه انسانهاى با ايمانى كه بناحق كشته شده باشند رجعت مى كنند و پس از آن از دنيا مى روند. رجعت براى مؤ منان خالص و نيز كافران محض است .)) (48)

ميان سيد اسماعيل حميرى شاعر حقگوى شيعه و ((سوارالقاضى )) در مجلس ((منصور)) خليفه عباسى ، مناظره ظريفى درگرفت كه خلاصه اى از آن ترسيم مى گردد:

قاضى دستگاه خلافت با اشاره به سيد حميرى به خليفه گفت : ((اين مرد به رجعت معتقد است .))

سيد پاسخ داد: ((اما در مورد گفتار قاضى ، من به آنچه قرآن شريف بر آن رهنمون است ايمان دارم . و اين است كه مى فرمايد:

((وَ يَوْمَ نحْشرُ مِن كلّ ِ أُمّةٍ فَوْجاً .))

و در آيه ديگرى مى فرمايد:

((وَ حَشرْناهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنهُمْ أَحَداً.))

از اين دو آيه شريفه دريافت مى شود كه دو حشر و نشر و زنده شدن هست ، يكى از آن دو، ع_م_وم_ى و ه_م_گ_ان_ى اس_ت و در روز رس_ت_اخ_ي_ز اس_ت و دي_گ_رى خ_ص_وصى كه همان رجعت گروههايى باشد... كه ما بر آن معتقديم .))

2_ (( إِنّا لَنَنصرُ رُسلَنَا وَ الّذِينَ ءَامَنُوا فى الحَْيَوةِ الدّنْيَا وَ يَوْمَ يَقُومُ الأَشهاَدُ.)) (49)

يعنى : ما پيام آوران خويش و ايمان آوردگان را در زندگى دنيا و در روز قيامت كه شاهدان براى شهادت به پاى مى خيزند يارى مى كنيم .

از ام_ام ص_ادق ع_لي_ه الس_لام در م_ورد اي_ن آي_ه ش_ري_ف_ه س_ؤ ال شده است كه فرمود:

((ب_خ_داى س_وگ_ند كه اين يارى رسانى ، در رجعت خواهد بود. آيا نمى دانى كه بيشتر پ_ي_ام_ب_ران خ_دا در

دن_ي_ا ب_ه پ_ي_روزى ظ_اه_رى ن_رس_ي_ده و ب_ه ش_ه_ادت ن_ائل آم_دن_د، ه_م_ينگونه امامان راستين ؟ با اين بيان اين وعده پيروزى در هنگام رجعت خواهد بود.)) (50)

3_ ((رَبّنَا أَمَتّنَا اثْنَتَينِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَينِ .)) (51)

يعنى : پروردگارا! ما را دو بار ميراندى و دو بار زنده ساختى ...

امام باقر عليه السلام فرمود: اين آيه شريفه مخصوص گروههايى است كه پس از مرگ بار ديگر به همين دنيا رجعت مى كنند.)) (52)

اين پرتويى كه از آيات شريفه كه امامان اهل بيت عليهم السلام بوسيله آنها بر مساءله رج_ع_ت اس_ت_دلال نموده اند. اين اصل رجعت بصورت سربسته و كلى است كه در اين رابطه توضيحات لازم خواهد آمد.

رجعت در روايات

رجعت در روايات

سؤ ال : ((آيا در رواياتى دليلى براى رجعت هست ؟))

ج_واب : ((آرى ! رواي_ات_ى ك_ه از رج_ع_ت س_خ_ن م_ى گ_وي_د ب_س_ي_ار اس_ت و ب_ر دو بخش قابل تقسيم مى باشند:

1_ رواياتى كه به صراحت از رجعت سخن دارند.

2_ زي_ارت_ه_ايى كه بوسيله آنها، امامان راستين را زيارت مى كنيم . و نيز دعاهايى كه در م_ن_اس_ب_ت_ه_اى گ_ون_اگ_ون خ_وان_ده م_ى شود كه از هر دو دسته مى توان بر مساءله رجعت استدلال كرد.

رواي_ات ، ك_ه دلالت_ش_ان روش_ن اس_ت . ام_ا زي_ارت_ه_ا و دع_اه_ا ن_ي_ز ب_دان دلي_ل ك_ه از ائم_ه م_ع_ص_ومين عليهم السلام رسيده است ، درست همانند روايات است و داراى پيام .

براى نمونه :

1_ ماءمون خليفه عباسى از حضرت رضا عليه السلام پرسيد:

((يا اباالحسن ! ما تقول فى الرجعة ؟))

يعنى : در مورد رجعت چه مى فرماييد؟

امام عليه السلام فرمود:

((ان_ه_ا الح_ق ، ق_د

ك_ان_ت ف_ى الام_م الس_الف_ة و ن_ط_ق ب_ه_ا الق_رآن و ق_د ق_ال رس_ول الله (ص ): ي_ك_ون ف_ى ه_ذه الام_ة ك_ل م_ا ك_ان ف_ى الام_م الس_الف_ة ، ح_ذو النعل بالنعل ...)) (53)

ي_ع_نى : رجعت درست است و در ميان امتهاى پيشين بوده است و قرآن از آن سخن گفته است . و پيامبر(ص ) فرمود: ((در اين امت ، درست همه آنچه در امتهاى پيشين رخ داده است بى كم و كاست همانگونه رخ خواهد داد.))

2_ امام صادق عليه السلام فرمود:

((اي_ام الله ثلاثة : يوم يقول القائم و يوم الكرة (اى الرجعة ) و يوم القيامة .)) (54)

يعنى : روزهاى خدا سه روز است :

روز قيام قائم ،

روز رجعت ،

روز رستاخيز.

چه كساني رجعت خواهند نمود؟

چه كساني رجعت خواهند نمود؟

پ_س از اي_ن_ك_ه در پ_رت_و ق_رآن و رواي_ات و عقل ثابت گرديد كه : ((رجعت يك واقعيت ترديدناپذير قرآنى و اسلامى و عقلى است .)) اينكه جاى اين سؤ ال است كه : ((چه كسانى رجعت خواهند كرد؟))

پاسخ اين است كه : منظور از رجعت عبارت است از:

1_ بازگشت امامان معصوم عليهم السلام به دنيا، به اراده حكيمانه خدا.

2_ زن_ده ش_دن ب_رخ_ى از م_ردگ_ان به اراده خدا و خروج آنان از قبر به هنگامه ظهور امام مهدى عليه السلام .

در مورد بازگشت برخى از مردگان به زندگى دنيا در بحث گذشته اندكى گفتگو شد.

1_ امام صادق عليه السلام فرمود:

((...ان الرج_ع_ة لي_س_ت ب_ع_ام_ة و هى خاصة ، لا يرجع الى الدنيا الا من محض الايمان محضا، او محض الكفر محضا.)) (55)

ي_ع_ن_ى : رج_ع_ت ب_راى همه مردم نيست

، بكله براى گروههايى خاص است : مؤ منان خاص و كافران محض .

2_ م_ف_ض_ل آورده اس_ت ك_ه در ح_ض_ور ام_ام ص_ادق ع_لي_ه الس_لام از ق_ائم آل م_ح_م_د(ص ) و اصحاب او كه در انتظارش از دنيا مى روند سخن به ميان آمد، آن حضرت فرمود:

((اذا قام اتى المؤ من فى قبره ، فيقال له : يا هذا! انه قد ظهر صاحبك ، فان تشاء ان تلحق به فالحق و ان تشاء ان تقيم فى كرامة ربك فاقم .)) (56)

ي_ع_ن_ى : ه_نگامى كه قائم قيام كند فرستاده اى كنار قبر مؤ من مى آيد و به او مى گويد: ((هان اى بنده خدا! امام تو قيام كرده است . اگر مى خواهى به او بپيوندى بپاخيز و اگر ن_م_ى خ_واه_ى و بر آن هستى كه همچنان در جوار رحمت پروردگارت اقامت گزينى ، همينجا اقامت كن .))

3_ و نيز امامان اهل بيت عليهم السلام شيعيان خويش را دستور به دعا و نيايش به بارگاه خدا مى داند تا از خدا بخواهند كه آنان را پس از ظهور حضرت مهدى عليه السلام به دنيا بازگشت دهد تا آنان روزگار مبارك و پرشكوه حكومت او را درك نمايند.

آن_ان ب_ه پ_ي_روان خ_ويش دعاهاى ارزنده و پرمحتوايى را براى اين خواسته مخصوص مى آم_وخ_تند كه براى نمونه به فرازهايى از آنها كه اشاره به رجعت و بازگشت برخى از مردگان به دنيا در عصر ظهور دارد، مى نگريم .

1_ امام صادق عليه السلام در دعاى عهد كه از آن گرامى روايت شده است مى فرمايد:

((...الله_م ان ح_ال بينى و بينه (اى الامام

المهدى ) الموت _ الذى جعلته على عبادك ح_ت_م_ا م_ق_ض_يا _ فاخرجنى من قبرى مؤ تزرا كفنى ، شاهرا سيفى مجردا قناتى ! ملبيا دعوة الداعى ...)) (57)

ي_ع_ن_ى : ب_ار خ_داي_ا! اگ_ر م_ي_ان من و او، قانون مرگ كه آن را بر بندگانت مقرر داشتى ح_ائل ش_د، م_را از ق_برم بيرون آور در حالى كه كفن خود را بركمر بسته و با شمشير از نيام كشيده و نيز، برافراشته در شهر و بيابان لبيك گوى او باشم .

2_ و نيز در زيارت حضرت هادى و حضرت عسكرى عليهماالسلام است كه :

((... و ان ح_ال بينى و بين لقائه الموت الذى جعلته على عبادك حتما و اقدرت به ع_لى خ_لي_ق_تك رغما _ بابعثنى عند خروجه ظاهرا من حفرتى ، مؤ تزرا كفنى _ حتى اجاهد بين ي_دي_ه ، ف_ى الص_ف الذى اث_ن_ي_ت ع_لى اهل فى كتابك ، فقلت : ((كَأَنّهُم بُنْيانٌ مّرْصوصٌ .))(58)

((اللهم ! انى ادين بالرجعة ، بين يدى صاحب هذه البقعة ...)) (59)

ي_ع_ن_ى : و اگ_ر ميان من و امام مهدى عليه السلام و ظهور و ديدارش ، قانون مرگ كه آن را ب_ص_ورت ي_ك اصل تخلف ناپذير طبيعى بر بندگان مقرر و بر خلاف ميلشان بر آنها م_س_لط س_اخ_ت_ى ، ح_ائل ش_د از بارگاهت مى خواهم كه مرا به هنگام ظهور او از آرامگاهم در ح_الى ك_ه ك_ف_ن خويش را بر شانه و كمر، بسته ام ، برانگيزى ، تا پيشاروى ياران آن حضرت جهاد كنم و از طلايه داران سپاهى باشم كه آنان را در كتاب آسمانى ات ستودى و همانند ديوارى خواندى كه اجزايش را با

سرب به هم پيوند داده باشند، مى جنگند.

ب_ار خدايا! من در برابر صاحب اين قبر مقدس و مكان پرشكوه ، به عقيده به رجعت ملتزم مى شوم .

3_ و نيز در زيارت امام مهدى عليه السلام مى خوانيم كه :

((... و ان ادركنى الموت قبل ظهورك ، فاتوسل بك الى الله سبحانه ان يصلى على محمد و آل محمد و ان يجعل لى كرة فى ظهورك و رجعة فى ايامك ...))

ي_ع_ن_ى : س_الار م_ن ! اگ_ر م_رگ ، پ_ي_ش از ظ_ه_ور ش_م_ا، م_را دري_اب_د ب_ه ش_م_ا ت_وس_ل ج_س_ت_ه و شما را به بارگاه خدا مى برم كه بر محمد و خاندانش درود فرستد. و بار ديگر ما را در عصر ظهور و حكومت عادلانه و شكوهبار شما به دنيا بازگشت دهد...

اي_ن_ه_ا ب_رخى از رواياتى است كه پيرامون رجعت و بازگشت برخى از مردگان در عصر ظهور وارد شده است .

رجعت امامان نور

رجعت امامان نور

رج_ع_ت ام_ام_ان اه_ل بيت عليهم السلام هم در قرآن شريف آمده است و هم در روايات و هم در زيارتها:

الف : در قرآن :

براى نمونه در قرآن كريم از جمله اين آيه شريفه است كه مى فرمايد:

((إِنّ الّذِى فَرَض عَلَيْك الْقُرْآنَ لَرَادّك إِلى مَعَادٍ ...))(60)

يعنى : آن كسى كه قرآن را بر تو فرود فرستاد به يقين تو را به وعده گاهت باز مى گرداند...

امام سجاد عليه السلام در تاءويل اين آيه شريفه مى فرمايد:

((يرجع اليكم نبيكم و اميرالمؤ منين و الائمة .))(61)

يعنى : پيامبر شما و امير مؤ منان و امامان اهل بيت در عصر ظهور به دنيا باز

مى گردند.

ب : نمونه هايى از روايات :

1_ امام صادق عليه السلام فرمود:

((اول م_ن ت_ن_ش_ق الارض ع_ن_ه و ي_رج_ع الى الدن_ي_ا: الح_س_ي_ن ب_ن على عليه السلام .))(62)

يعنى : نخستين كسى كه با شكافته شدن زمين پس از قيامت حضرت مهدى عليه السلام به دنيا باز مى گردد حضرت حسين عليه السلام است .

2_ و فرمود ((نخستين كسى كه در جريان رجعت به دنيا باز مى گردد حضرت حسين عليه السلام است ، او در دنيا روزگارى طولانى زندگى مى كند...)) (63)

3_ از آن حضرت سؤ ال شد كه :

((احق هى ؟

فقال : نعم !

فسئل : من اول من يجرج ؟

قال عليه السلام :... الحسين عليه السلام ... يخرج على اثر القائم .))(64)

يعنى : ((آيا رجعت واقعيت دارد؟))

فرمود: ((آرى !))

پرسيدند: ((چه كسى نخستين رجعت كننده به خواست خدا خواهد بود؟))

فرمود: ((حسين عليه السلام پس از ظهور قائم رجعت مى كند.))

4_ و فرمود:

((... و ي_ق_ب_ل الح_س_ين عليه السلام ... فيدفع اليه القائم عليه السلام الخاتم ، فيكون الحسين هو الذى يلى غسله و كفنه و حنوطه و يواريه فى حفرته .))(65)

ي_ع_ن_ى : ح_س_ي_ن عليه السلام به اراده حكيمانه خدا به دنيا باز مى گردد و حضرت مهدى عليه السلام خاتم سليمان را به همراه زمام امور جامعه به او مى سپارد و او كسى است كه ق_ائم را پ_س از ي_ك زن_دگ_ى ط_ولان_ى و ش_ك_وه_ب_ار و پ_رب_رك_ت ك_ه از دن_ي_ا م_ى رود، غسل مى دهد و به خاك مى سپارد.

5_ و ن_يز تاءويل آيه شريفه قرآن ((ثم رددنا لكم

الكرة عليهم .)) (66) مى فرمايد:

((... خ_روج الح_س_ي_ن ف_ى سبعين من اصحابه ، عليهم البيض لمذهبة ... يؤ دون الى الن_اس : ان ه_ذا الح_س_ي_ن ق_د خ_رج فى اصحابه ، حتى لا يشك المؤ منون فيه ... و الحجة الق_ائم ب_ي_ن اظ_هرهم ، فاذا استقرت المعرفة فى قلوب المؤ منين انه الحسين ، جاء الحجة الم_وت ، ف_ي_ك_ون الذى ي_غ_س_له و ي_كفنه و يحنطه و يلحده فى حفرته : الحسين بن على و لايلى امر الوصى الا الوصى .))(67)

يعنى : حسين عليه السلام با حدو هفتاد نفر از ياران خويش به خواست خدا به دنيا باز مى گردند. بر اندامشان لباسهاى درخشنده و آراسته و پرارزشى است و به مردم ندا داده مى ش_ود ك_ه : ((ه_ان اى مردم ! اين حسين عليه السلام است كه به دنيا باز گشته است تا مؤ منان در مورد وجود گرانمايه اش در دنيا ترديد به خود راه ندهند...

و در ه_مانحال حضرت مهدى عليه السلام نيز در ميان ياران حسين و مردم است . آگاه هنگامى ك_ه ع_رف_ا و ايمان مردم نسبت به رجعت حضرت حسين عليه السلام استوار گرديد، پايان زن_دگ_ى ام_ام م_ه_دى ع_لي_ه الس_لام ف_را م_ى رس_د. و ح_سن عليه السلام امور مربوط به غ_س_ل و ن_م_از و ب_ه خ_اك_س_پارى پيكر پاكش را به عهد مى گيرد. چرا كه پيكر مطهر امام م_ع_ص_وم ع_لي_ه الس_لام را، ت_ن_ه_ا ه_م_ان_ن_د او ب_اي_د غسل و كفن كند و بر پيكر او نماز بگذارد و او را به خاك سپارد.

اين بود پرتويى از روايات رسيده در اين مورد.

ج : فرازهايى از زيارت نامه ها:

زي_ارت

ن_امه هاى رسيده از جنب امامان راستين ، نيز مساءله رجعت را بطور صريح بيان مى كنند، براى نمونه :

1_ در زي_ارت ج_امعه كبيره كه از امام هادى عليه السلام رسيده است و بوسيله آن مى توان هر كدام از امامان معصوم عليه السلام را زيارت كرد، آمده است كه :

((م_ؤ م_ن ب_اي_اب_ك_م ، م_ص_دق ب_رج_ع_ت_ك_م ، م_ن_ت_ظ_ر لام_رك_م ، م_رت_ق_ب لدولت_ك_م ...))(68)

ي_ع_نى : من با بازگشت شما به زندگى اين جهان (پس از ظهور قائم ) ايمان دارم . رجعت شما را تصديق مى كنم و در انتظار فرمان و حكومت و دولت شما هستم ...

2_ در زيارت امام مهدى عليه السلام آمده است كه :

((... و ان رجعتكم حق لاريب فيها...))(69)

يعنى :... رجعت شما واقعيتى است كه در آن ترديد راه ندارد.

3_ و پس از زيارت هر امام معصوم به اين جملات مى رسيم كه :

((... و ح_ش_رن_ى الله ف_ى زمرتكم ... و مكننى فى دولتكم و احيانى فى رجعتكم و ملكنى فى ايامكم ...))(70)

ي_عنى : خداوند مرا در گروه شما محشور سازد و در دولت شما به من تمكن و اقتدار بخشد و در رجعت شما زندگى مجدد ارزانى دارد و در روزگار پرافتخار حاكميت عادلانه شما مرا بر سرنوشت خويش حاكم سازد.

اي_ن ب_ح_ث ف_شرده اى مساءله ((رجعت )) روشن شد كه امام مهدى عليه السلام تدبير امور ج_ام_ع_ه را پ_س از ق_ي_ام و اص_لاح زم_ي_ن و زم_ان و س_رش_ار س_اخ_ت_ن ج_ه_ان از ع_دل و داد ه_مچنان به كف خواهد داشت تا حضرت حسين عليه السلام رجعت نمايد و زمام امور را

به كف باكفايت او بسپارد.

ب_ه ه_ر ح_ال بحث از رجعت ، يك بحث طولانى است و برخى از علماى ما در مورد آن كتابهاى مستقلى نوشته اند كه ما براى رعايت اسلوب كتاب ، فشرده اى از آن را گزارش كرديم .

سخن علامه مجلسي در مورد رجعت

سخن علامه مجلسي در مورد رجعت

م_رح_وم ع_لام_ه م_ج_لس_ى در اي_ن م_ورد س_خ_ن_ى دارد ك_ه ب_ه م_ن_ظ_ور تكميل بحث ترسيم مى گردد.

ايشان پس از بيان نكات ظريفى به عنوان مقدمه بحث مى نويسد:

((ب_رادر خ_وان_ن_ده ! پ_س از اي_ن_ك_ه ن_ك_ات_ى را ب_ه ع_ن_وان م_ق_دم_ه ب_حث آوردم و ديدگاه ان_دي_شمندان و علماى شيعه را در مورد مساءله رجعت كه در همه قرون و اعصار بر آن اتفاق ن_ظ_ر دارن_د توضيح دادم ديگر فكر نمى كنم شما در مورد ديدگاه شيعه در مساءله رجعت ترديد نمايى .

دي_دگ_اه_ى ك_ه از شدت وضوح ، بسان روشنى خورشيد در چاشتگاه است . ديدگاهى كه ش_ي_عه در شعر و نثر خويش در روزگاران گذشته آن را آورده و در همه قرون گذشته در ج_ه_ت روش_ن ش_دن آن در ب_رابر مخالفان استدلال نموده و مخالفان متعصب و افراطى نيز شيعه را بخاطر اين عقيده اسلامى مورد اهانت و بدگويى قرار داده اند...))

تا آنجايى كه مى نويسد: ((... چگونه يك انسان با ايمان مى تواند به درستى ديدگاه ام_ام_ان اه_ل ب_ي_ت ع_لي_ه الس_لام در م_ورد واقعيتى كه در حدود 200 روايت صحيح بصورت م_ت_وات_ر، آن ه_م بوسيله چهل نفر از شخصيتهاى بزرگ و علماى نامدار و مورد اعتماد كه در فراتر از پنجاه كتاب ارزشمند خويش آن را آورده اند، ترديد روا دارد؟ چهره هاى شايسته اى

چ_ون : ك_لي_ن_ى ، صدوق ، طوسى ، سيد مرتضى ، نجاشى ، كشى ، عياشى ، على بن ابراهيم ، سليم هلالى ، مفيد، كراجكى ، نعمانى ، سعد بن عبدالله ، صفار، ابن قولويه ، ع_لى ب_ن ع_ب_دالح_م_ي_د، اب_ن ط_اووس ، م_ؤ لف ك_ت_اب الت_ن_زي_ل و الت_حريف ، طبرسى ، ابراهيم بن محمد ثقفى ، محمد بن عباس ، برقى ، ابن ش_ه_ر آش_وب ، ح_س_ن ب_ن س_لي_م_ان ، ق_ط_ب راوندى ، علامه حلى ، سيد بهاءالدين على بن ع_ب_دالك_ري_م ، اح_م_د ب_ن داوود، ح_س_ن ب_ن ع_لى ، ع_لى ب_ن ح_م_زه ، ف_ض_ل ب_ن ش_اذان ، ش_ه_ي_د محمد بن مكى ، حسين بن حمدان ، حسن بن محمد، حسن بن محبوب ، ج_ع_ف_رب_ن م_ح_م_د، ط_ه_ر ب_ن ع_ب_دالله ، ش_اذان اب_ن ج_ب_رئي_ل ، ص_اح_ب ك_ت_اب الف_ض_ائل ، م_ؤ لف ك_تاب ((العتيق ))، مؤ لف كتاب ((الخطب )) و ديگر نويسندگان و راويان بزرگ و مورد اعتمادى كه كتابهاى آنان نزد ما موجود است و آنان را بطور مشخص نمى شناسيم ...))

راس_ت_ى اگ_ر م_س_اءله اى ه_م_ان_ن_د م_س_اءله رج_ع_ت ك_ه ه_م_ه ش_ي_ع_ي_ان ، ن_س_ل ب_ه ن_س_ل آن را رواي_ت ك_رده ان_د م_تواتر نباشد، ديگر در چه چيزى مى توان ادعهاى تواتر نمود؟

ب_ن_ظ_ر م_ى رس_د ك_ه ك_س_ى ك_ه در اي_ن_گ_ون_ه م_س_اي_ل ، ت_رديد كند در حقانيت خود امامان اه_ل ب_ي_ت ع_لي_ه_م الس_لام ت_رديد دارد و آنان را نشناخته است . و چون آن ترديد را در ميان ش_ي_ع_ه و پ_يروان راستين و آگاه آنان نمى تواند آشكار و بى پرده بگويد از اين رو در تخريب عقايد استوار و منطقى پيروان خاندان وحى و

رسالت به شگردها روى مى آورد. و سخنانى را به هم مى بافد كه ساده لوحان و انديشه هاى سطحى آنها را باور مى كنند و ترديد افكنى ماديگرايان دست مى يازد.

به منظور تاءكيد و استوارى بيشتر بحث باز هم به نام برخى از كتابها و نويسندگان آن_ه_ا ك_ه م_س_اءله رج_ع_ت را ط_رح ن_م_وده و ب_راى اث_ب_ات آن استدلال كرده و يا به مخالفان آن از راههاى مختلف پاسخ گفته اند اشاره مى رود:

1_ ((احمد بن داود بن سعيد جرجانى .))

مرحوم شيخ طوسى در كتاب خويش ((الفهرست )) مى نويسد:

((او در اين مورد كتابى دارد كه نامش ((المتعه و الرجعه )) مى باشد.))

2_ ((حسن بن ابى حمزه بطائنى ))

((ن_ج_اش_ى )) ب_ه هنگام برشمارى آثارى از او، از جمله ، كتابى را مى شمارد كه نامش ((الرجعة )) مى باشد.

3_ ((فضل بن شاذان نيشابورى .))

شيخ طوسى در كتاب مورد اشاره اش و نيز ((نجاشى )) مى گويد: ((او كتابى دارد كه در اثبات ((رجعت )) نوشته است .))

4_ مرحوم ((صدوق ))

((ن_جاشى )) ضمن برشمردن كتابها و آثار علمى او، از جمله به كتاب ((الرجعة )) او تصريح مى كند.

5_ ((محمد بن مسعود عياشى ))

ش_ي_خ طوسى و نجاشى در فهرست ، به كتاب او اشاره مى كنند كه در مورد رجعت نوشته است .

رجعت چيست ؟

رجعت چيست ؟

آيا مردان شايسته پس از مرگ ، در عصر حكومت مهدى (عج ) زنده خواهند شد؟ و در صف ياران آن حضرت قرار مى گيرند؟

پاسخ :

رجعت از ديدگاه تشيع يعنى خداوند عده اى از مردگان را

با همان اندام و صورتى كه بودند زنده كرده و به دنيا برمى گرداند، به گروهى از آنان عزت مى دهد و گروهى را ذليل خواهد كرد و حق مظلومان را از ستمگران مى گيرد و اين جريان پس از قيام مهدى (عج ) به وقوع مى پيوندد.

با توجه به اينكه زنده شدگان كسانى هستند كه در حد اعلاى ايمان و يا در حد اعلاى كفر و فسادند، پس از مدتى زنده شدن و دريافت كيفر و پاداش برخى از اعمالشان ، دوباره مى ميرند و در روز قيامت براى كيفر و پاداش كاملتر زنده مى شوند.

در قرآن آيات متعددى بر اين مطالب دلالت دارد از جمله آيه 10 سوره مؤ من و 260 سوره بقره و...

روايات هم در اين باره به حد تواتر (بسيار كه موجب علم است ) به ما رسيده است . (1)

در مورد حضرت ولى عصر(عج ) در روايات آمده ؛ آن حضرت پس از ظهور، عده اى از ظالمان را به اذن خدا از قبرها بيرون مى كشد و به اذن خدا زنده مى كند و مجازات مى نمايد.

او يگانه منتقم خون امام حسين عليه السلام است چنانكه در دعاى ندبه مى خوانيم :

((اين الطالب بدم المقتول بكربلا اين المنصور على من اعتدى عليه وافترى ...؛

كجاست طالب خون حسين عليه السلام كه در كربلا كشته شد؟ كجاست آن يارى شده تا يارى كند كسانى را كه حقشان پايمال شده است .))

از طرفى در روايات مى خوانيم : نواده هاى قاتلان حسين عليه السلام را به خاطر كار پدران ظالم شان

مى كشد.

امام صادق عليه السلام فرمود:

((هيچ مؤ منى نيست مگر اينكه هنگام قيام امام مهدى (عج ) در قبرش خوشحال مى شود.)) (2)

و نيز فرمود:

((هنگام رجعت كسانى كه مومن خالص و كافر خالص هستند زنده مى شوند و به دنيا برمى گردند.)) (3)

و نيز فرمود:

((در پشت كوفه (نجف ) 27 مرد از هدايت شدگان و از بزرگان اصحاب زنده شده و به امام ملحق مى شوند.)) (4)

وقتى كه قائم (عج ) قيام كرد خداوند همه اذيت كنندگان به مؤ منين را زنده مى كند تا به مجازات دنيوى برسند و به داد مؤ منان نيز برسد.

و به يكى از يارانش به نام مفضل رحمه اللّه فرمود: تو و چهل و چهار نفر مردم ديگر با قائم (عج ) هستيد. (5)

به اين ترتيب مى بينيم رجعت مؤ منان مخلص و كافران محض ، در زمان حضور حضرت قائم (عج ) مسلم است .

ضمنا ناگفته نماند كه كشتن نواده قاتلان امام حسين عليه السلام با اينكه خودشان در قتل آن حضرت شركت نداشتند. طبق روايات بخاطر رضايت آنها از ظلم پدرانشان است .

و نيز در عصر رجعت ، پس از امام قائم (عج )، ائمه ديگر به دنيا برمى گردند و يكى پس از ديگرى حكومت مى كنند، حتى وقتى حضرت قائم (عج ) از دنيا رفت امام حسين عليه السلام او را غسل مى دهد. (6)

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109