اي يوسف زهرا...

مشخصات كتاب

نويسنده:سيد محمد جواد مهري

ناشر:پاسدار اسلام

اي يوسف زهرا...

اي يوسف زهرا كه صدها هزار يوسف از حسن جمالت حيران شده و هزاران خويشتن دار صبور از عشق ديدارت، گريبانها را شكافته كه: اي پيداي پنهان! رخ بنما، خود را هويدا كن.. شمع افروز، ظلمت ها را پنهان كن.. ابرهاي تيره بلا را كه باران حوادث بر سر ياران مي بارد، پس زن، بر باد ده، با آفتاب رخت، دل عشاقان را اميدبخش كه هم اينك شور و شر و خوف و ضر فراگير شده و امن و امان از ميان رفته؛ تنها يك روزنه اميد دوستانت را نويد مي دهد و تحمل سهمگين ترين رنج و بلا را بر آنان هموار مي سازد كه برق ذوالفقار علي را در دست با قدرتت ببينند و چشم هاي رمد ديده به نور جمال دل آرايت روشن گردد.اي آب زندگاني و اي درياي بي كران اسماء و معاني! از نديدنت ديده هايمان گريان و اشكهايمان چون باران است. اي نوح! اي ربان كشتي اهل بيت! غرق زدگان را درياب و كشتي را از طوفان بلا برهان. اي نور برگزيده حق كه انوار مصطفي و مرتضي از نور رخت نمايان است، مي ناب ولايت را بي ساغر و پياله به ما بياشامان تا زعشقت بيشتر مخمور ومست گرديم كه اين راه، همي عاشق مي خواهد نه عاقل و سرمست مي خواهد نه خامل.اي نفحة الرحمن! از آن دم مسيحائيت نفحه اي رحماني بر قلوبمان بنواز كه حيات تازه بگيرد، شكوفا گردد، به طرب آيد و رقص كنان بر شب پره هاي ديو صفت بتازد و ددان را از سر راه خوبان بردارد تا همه انسيان و پريان بر كف پايت سر نهند

و چون تو لب بگشايي استادان سخن و اديبان بيان لب فرو بندند و چون تو دستور دهي، فرمان اطاعت تو برند چرا كه خسروان جهان خاك پايت را تاج بر سر نهند و آسمان و زمين بر ساير افلاك فخر ريزند كه تو را در بر دارند هرچند تمام افلاك و فلك الافلاك به وجود ذيجودت زنده اند و سرخوش، و زمين و زمان و خور و ماه و انس و جان و فرشته و پري، همه از پرتو رويت فروغ گيرند و به حركت و نشاط درآيند.اي راز خلقت خداوندي! به جان تو سوگند كه آدم و حوا براي به دنيا آوردن تو طرف از لذات بهشتي بستند و به دنياي خاكي فرود آمدند و خضر جهان پيما، سير آب حيات را با لعل لبت آغاز كرد و موساي كليم با عشق ديدارت راه طور سينا را پيمود و محمد (ص)، جاودانه ترين و كاملترين انسان در آسمان و زمين براي سلامتي تو پيوسته دعا و نيايش مي كرد و آرزوي ديدنت را داشت. تو كيستي كه همه تو را مي خواهند و همه ياد تو كنند. تو كيستي كه ما همه در درياي هجرانت غرق شده ايم و تنها ساحل وصالت ما را از غرق شدن برهاند.تو كيستي؟تو طبيب درد بي درماني. تو رفيق راهامام علي (ع):«اَلاِخْوانُ فِي اللّهِ تَعالي تَدُومُ مَوَدَّتُهُمْ لِدَوامِ سَبَبِها» (غرر الحكم، ج1، ص72، ح1809)آنان كه براي ياري خدا با هم برادري مي كنند دوستي شان براي پايداري سبب آن دوستي، پاينده و پايدار است.بي پاياني، تو جان و هم جاناني، تو چراغ عالم افروز جاوداني، تو دُرّ گوهر رحماني، تو سرّ حقّي و راز

آفرينش، بلكه تو تجلّي جمال حقّي و آواي نداي حق.اندرا اي ماه تابان كه بي تو ماه خسوف گشته و آفتاب كسوف. تا خيالت بر سنگ خارا افتد، رود روان از آن جاري گردد و تا شعاع نافذ ديده ات بر صخره صفا افتد، همچون لعلي شهوار بدرخشد و تا از سر لطف بر قلب تاريك ما نظري كني، نور قرآن در آن پديد آيد و جاودانگي يابد. اي كه رويت چو گل محمدي و زلف مويت شاخ شمشاد بوستان علي، اگر غمگين فراقت باشيم، هرچند از فراقت مي سوزيم، جانمان آن لحظه به جان تو قسم، شاد و خوش است كه به ياد تو است، چه رسد آفتاب رُخ بتابد و عاشقان كويت بر سر پايت جان سپارند تا آنگه «غطا» كه برداشته شود و با «بصر حديد» به جمالت نظاره كنند و نور محمد و علي و حسن و حسين و علي و محمد و جعفر و موسي و علي و محمد و علي و حسن را در گوشه گوشه رخسارت، با جان دل و با ديده بصيرت بين ببينند كه آن فوز اعظم و حيات اكمل است. اي قبله حوايج و اي كعبه آمال! امشب كه شب ولادت تو است محبان و دوستانت، گردِ هم مي آيند تا در اين عيد فرخنده و زيباترين شب سال به هم تبريك و تهنيت گويند و به نيايش و مناجات پروردگار بپردازند شايد مفتح الابواب و قاضي الحاجات به خاطر تو اي جان جانان، نيازهايشان را برطرف سازد و آرزوهايشان را برآورده كند كه به خدائي خدا سوگند بالاترين آرزوي مشتاقان و عاشقان، ديدن رويت و شنيدن سخنت و

فدا شدن در راه مقدست مي باشد كه گر ز آب لطف گلزارهاي دنيا نمي يابد، سالهاي سال گلزارها بي گل نماند و گر گوشه چشمي ز مرحمتت به ما كني كه مست تجلّي ديدارت هستيم براي هميشه بر ساير كائنات فخر فروشيم كه مورد لطفت قرار گرفتيم و بي گمان سيراب از كوثر ولايتت خواهيم شد تا در صف حشر جزء منتظران به حساب آئيم و بي حساب به روضه رضوان راه يابيم.داستان ولادت: و اينك، دوستان! داستان ولادت را بشنويد:جناب حكيمه خاتون دختر امام جواد عليه السلام داستان ولادت را چنين تعريف مي كند:امام ابومحمد حسن بن علي (عسكري) عليهما السلام در پي من فرستاد و فرمود: اي عمه مهربان! امشب افطارت را در منزل ما قرار ده چرا كه امشب نيمه شعبان است و همانا خداي تعالي حجت خود را در روي زمين، امشب پديد مي آورد.مادرش كيست؟نرجس.جانم به فدايت! اثري از حاملگي در او نمي بينم!مطلب همان است كه گفتم.حكيمه، عمه امام عسكري ادامه مي دهد: خدمت رسيدم و سلام كردم و نشستم، سپس نرجس خاتون وارد شد و خواست براي احترام، كفشم را از پايم درآورَد و به من گفت: سرورم! حال شما چه گونه است؟جواب دادم: بلكه تو سرور من و سرور خاندان من هستي.با تعجب روي به من كرده گفت: اين چه حرفي است كه مي زنيد؟گفتم: دخترم! امشب خداي تبارك و تعالي به تو فرزندي عطا مي كند كه سيّد و سرور اوّلين و آخرين است.حكيمه خاتون گويد: او خجالت كشيد و سخني نگفت. من هم نماز عشا را به جاي آوردم و سپس افطارم را در منزل امام تناول كردم و به سوي رختخواب روانه شدم كه

مقداري استراحت كنم.نيمه شب برخاستم و نماز شب را خواندم. پس از نماز سري به نرجس خانم زدم، ديدم هيچ اثري در او نيست. تعقيبات نماز را خواندم، آنگاه دوباره خوابيدم. ناگهان نرجس از خواب بيدار شد و به سرعت نماز شبش را به جاي آورد و به رختخوابش برگشت تا بخوابد. من همچنان دلواپس بودم. بيرون آمدم كه فجر كاذب را ببينم، و او پيوسته به خواب خوش فرو رفته بود. در قلبم اندكي ترديد افتاد كه ناگهان ابومحمد سلام الله عليه صدا زد: عمه! عجله نكن! به زودي اين امر انجام خواهد پذيرفت. من شروع به خواندن قرآن كردم، سوره سجده و سوره ياسين را تلاوت مي كردم كه ناگهان نرجس خاتون سراسيمه از خواب برخاست، به سوي او دويدم و گفتم: خدا نگهدارت باشد، چه احساسي داري؟گفت: احساس وضع حمل.به او گفتم: قلبت را محكم نگه دار و خود را آماده ساز كه مطلب همان است كه گفته شد.سپس مقداري زمان گذشت و وضع حمل به خوبي انجام شد. آنگاه كه فهميدم آن حضرت به دنيا آمده، لباس را از رويش پس زدم، ديدم به سجده افتاده. او را در بغل گرفتم و با شگفتي يافتم كه پاك و پاكيزه، طيّب و طاهر است.امام عسكري (ع) فرياد زد: عمه! فرزندم را بياور.او را به خدمت پدر رساندم. حضرت دستها را پشت كمرش قرار داد و پاهايش را روي سينه خويش، سپس زبان را در كامش نهاد و دست خود را بر چشم و گوش و دست و پايش كشيد و فرمود: فرزندم! حرف بزن.آن نوزاد با زبان فصيح و گويا گفت: «اشهد ان لا

اله الاّ الله و أشهد ان محمدا رسول الله»، سپس بر اميرالمؤمنين و يك يك امامان عليهم السلام درود فرستاد و پس از نام پدرش سكوت كرد.امام عسكري (ع) فرمود: عمه! او را نزد مادرش ببر تا بر مادر نيز سلام كند، سپس او را بازگردان.او را نزد مادرش بردم و پس از سلام بر مادر، او را بازگرداندم.حضرت فرمود: عمه! در روز هفتم ولادتش حتما به ديدار ما بيا.صبح آن روز در جستجوي نوزاد بودم ولي اثري از او نيافتم، تعجب كنان عرض كردم: مولايم! قربانت گردم، سرورم را به كجا برده ايد؟فرمود: او را سپرديم به كسي كه مادر موسي، موسي را به او سپرد.روز هفتم كه روز موعود بود، طبق دستورامام به خدمتش مشرف شدم، حضرت فرمود: برو فرزندم را بياور. نوزاد را كه در پارچه اي پيچيده بودند، خدمت پدر آوردم. حضرت همان كار سابق را با او انجام داد و زبان را در دهانش گذاشت و فرمود: فرزندم! سخن بگو. آن حضرت پس از ذكر شهادتين و ياد از امامان معصوم عليهم السلام اين آيه مباركه را تلاوت كرد: «وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَي الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ - وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الأَرْضِ وَنُرِي فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا كَانُوا يَحْذَرُونَ».نسيم و ماريه دو خادم امام عسكري عليه السلام نقل مي كنند كه وقتي حجّت خدا امام زمان صلوات الله وسلامه عليه از شكم مادر زاده شد و به زمين افتاد، بر دو زانو نشست و دو انگشت سبابه را به سوي آسمان بلند كرد، آنگاه عطسه اي بر او عارض شد، ناگهان فرمود: «الحمد لله رب العالمين و صلي

الله علي محمد و آله» ستمكاران مي پندارند كه حجت خدا (پس از امام عسكري) وجود ندارد، اگر به ما اجازه سخن گفتن داده مي شد، هيچ جاي ترديدي باقي نمي ماند.نسيم خادم همچنين گويد: يك شب از ولادت امام گذشته بود كه به ديدارش رفتم، و در حالي كه خدمتش نشسته بودم، عطسه اي كردم، فورا حضرت فرمود: «يرحمك الله». من بسيار خوشحال شدم كه صداي حضرت را شنيدم و مورد لطفش قرار گرفتم.حضرت ادامه داد: مي خواهي تو را به خاطر عطسه ات بشارتي دهم؟عرض كردم: بفرماييد.فرمود: تا سه روز تو از مرگ در امان خواهي بود.و براي تبرّك دو روايت:شبيه ترين خلق خدا به پيامبر:رسول خدا (ص) مي فرمايد: «المهدي من ولدي، اسمه اسمي و كنيته كنيتي، أشبه الناس بي خَلقا و خُلقا، تكون له غيبة و حيرة حتي يضلّ الخلق عن أديانهم فعند ذلك يقبل كالشهاب الثاقب فيملؤها عدلاً و قسطا كما ملئت ظلما و جورا» مهدي از فرزندان من است، نامش نام من و كنيه اش كنيه من است (كه همانا كنيه ابوالقاسم بر كسي جز رسول الله و مهدي موعود روا نيست) او از همه مردم به من شبيه تر است چه از نظر شكل و شمايل و چه از نظر اخلاق و منش. و همانا براي او غيبتي طولاني باشد كه مردم را سرگردان سازد تا جايي كه بسياري از دين و آئين خود برگردند و گمراه شوند، آنجاست كه همچون شهاب ثاقب نمايان گردد و جهان را پس از آن همه ظلم و ستم، پر از عدل و داد كند.شباهت به پيامبرانمحمد بن مسلم گويد: بر امام محمد باقر (ع) وارد شدم و در نظر داشتم

راجع به «قائم آل محمد» از او سؤال كنم. قبل از آنكه سخن را آغاز كنم، حضرت ابتداء فرمود: «يا محمد بن مسلم! انّ في القائم من آل محمد شبها بخمسة من الرسل: يونس بن متي و يوسف بن يعقوب و موسي و عيسي و محمد صلوات الله عليه و آله و عليهم، فأما شبهه الذي من يونس عليه السلام فرجوعه من غيبته و هو شاب مع كبر السن. و امّا شبهه من يوسف عليه السلام فالغيبة من خاصته و عامته و اختفاؤه من اخوته و اشكال امره علي أبيه يعقوب النبي مع قرب من المسافة بينه و بين أبيه و أهله و شيعته. و أما شبهه من موسي عليه السلام فدوام خوفه و طول غيبته و خفاء ولادته و تعب شيعته من بعده مما لقوا من الاذي و الهوان الي أن أذن الله في ظهوره و أيده علي عدوّه. و أما شبهه من عيسي عليه السلام فاختلاف من اختلف فيه حتي قالت طائفة ما ولد و طائفة قالت مات و طائفة قالت قلت و صلب. و أما شبهه من جدّه المصطفي صلي الله عليه و آله فتجريده السيف و قتله أعداء الله و أعداء رسوله والجبارين و الطواغيت و انه ينتصر بالسيف و بالرعب و انه لا ترد له راية، و ان من علامات خروجه خروج السفياني من الشام و خروج اليماني و صيحة من السماء في شهر رمضان و مناد ينادي باسمه و اسم أبيه»(اكمال الدين، ص327)اي محمد بن مسلم! همانا در قائم آل محمد شباهتهايي با پنج پيامبر وجود دارد:يونس و يوسف و موسي و عيسي و محمّد كه درود خدا بر

او و اهل بيتش و بر آنان باد.اما شباهتش به حضرت يونس در اين است كه يونس پس از غيبتي طولاني به قومش بازگشت در حالي كه همچنان قيافه اش جوان بود هرچند عمر زيادي كرده بود.و اما شباهتش با حضرت يوسف در اين است كه يوسف از ديد نزديكان وبيگانگان دور شد و از برادرانش پنهان گشت و امرش حتي بر پدرش كه پيامبر بود مخفي ماند با اين كه از آنان و از ياران چندان دور نبود.اما شباهتش با حضرت موسي در طولاني شدن خوف و هراسش (از اينكه نكند مردم سخن حقش را نپذيرند و از او دوري جويند) و پنهان بودن چگونگي ولادتش و خستگي پيروانش پس از دوريش و اذيت و آزار ديدن آنان از سوي دشمنانش تا آنگاه كه خداوند در ظهور و قيامش اذن داد و او را بر دشمنانش چيره ساخت.و اما شباهتش با حضرت عيسي در اختلاف امتش درباره او مي باشد كه گروهي ادعا كردند هنوز متولد نشده و گروهي گفتند از دنيا رفته و گروهي گفتند كشته شده و به دار آويخته شده است.اما شباهتش با حضرت محمد صلي الله عليه و آله در شمشير كشيدنش و كشتن دشمنان خدا و دشمنان رسولش و طاغوتان و سركشان و مفسدان مي باشد و همانا او به توسّط شمشير و جنگ و با ايجاد رعب و وحشت در دلِ دشمنان پيروز مي شود و هيچ پرچمي در برابر پرچمش بلند نمي شود. و همانا از علامت ظهورش خروج سفياني از شام و خروج مردي از يمن و شنيدن صيحه اي در آسمان در ماه مبارك رمضان و نداي منادي به نام او

و نام پدرش مي باشد.به اميد شنيدن نام مباركش در ماه مبارك رمضان امسال و به اميد ديدن روي تابانش دست دعا و نيايش را به درگاه حضرت منّان در اين نيمه شعبان بلند كنيم و از او خواهيم ما را جزء جان نثاران مقدمش قرار دهد.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109