ابوطالب يزدي : شهيد مروه

مشخصات كتاب

سرشناسه : قاضي عسكر، علي 1325-

عنوان و نام پديدآور : ابوطالب يزدي : شهيد مروه علي قاضي عسكر.

مشخصات نشر : تهران : مشعر، 1384.

مشخصات ظاهري : 143 ص ؛ 11×5/19س م

شابك : 6000 ريال 9647635753

وضعيت فهرست نويسي : فاپا

موضوع : يزدي ابوطالب 1300 - 1322.

موضوع : حج

موضوع : شرفاي مكه

موضوع : ايران -- روابط خارجي -- عربستان سعودي

موضوع : عربستان سعودي -- روابط خارجي -- ايران

رده بندي كنگره : DSR1502/3/ع 4ق 2

رده بندي ديويي : 327/55027

شماره كتابشناسي ملي : م 84-7579

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

ص: 6

ص: 7

ص: 8

مقدمه

ص: 9

آزار و اذيت پيروان و شيعيان امير مؤمنان على عليه السلام از روزگار آن حضرت آغاز و تا به امروز ادامه يافته است. از همان زمان كه على بن ابى طالب عليه السلام به عنوان رهبر و پيشواى جامعه اسلامى به مردم معرفى گرديد، ناخالصى هاى برخى از صحابه و دشمنى هاى امويان آشكار شد و رفته رفته رو به فزونى نهاد و آنگاه كه آن حضرت رسماً و به درخواست اكثر قريب به اتفاق مردم خلافت را پذيرفت، اين ناخالصى ها تقريباً به اوج خود رسيد. بخش عظيمى از اين دشمنى ها بدان جهت بود كه خلافت نزد على بن ابى طالب عليه السلام وسيله اى براى احياى حقّ و عدل در جامعه و ميراندن و از ميان برداشتن باطل بود و آن حضرت هرگز نمى خواست به دليل تداوم يافتن حكومت خود، عناصر ناصالح را در سمت هاى حسّاس نظام اسلامى حفظ كند و از ظلم و ستم آنان چشم پوشى نمايد و اين سياست روشن و قاطع را از همان آغازين روزهاى پذيرش خلافت، صريح و روشن

ص: 10

در خطابه هاى خويش بيان كرد و با مردم در ميان گذاشت.

از اين رو جبهه گيرى ها در برابر آن حضرت آغاز شد و قاسطين و مارقين و ناكثين، هر كدام با روش ها و تاكتيك هاى مخصوص به خود، مقابله با على بن ابى طالب عليه السلام و راه و رسم آن حضرت را آغاز كردند. ميثم تمّارها به جرم بيان فضايل و مناقب اميرمؤمنان على عليه السلام به چوبه دار بسته شدند و زبانشان را از قفا بيرون كشيدند و رشيد هجرى ها به دليل پافشارى بر راه و رسم آن حضرت، شربت شهادت نوشيدند و اين خط سرخ خون و شهادت تا به امروز ادامه يافته است.

در ايجاد اين دشمنى، بنى اميه و سپس بنى عباس نقش اساسى ايفا كرده، با شهيد و زندانى ساختن و قطع حقوق و امكانات و تحريم اقتصادى و تبليغات گسترده بر ضدّ پيروان اهل بيت عليهم السلام تصميم گرفتند، پيامبر صلى الله عليه و آله و دودمانش را از حافظه تاريخ حذف كنند.

با حمايت خلفاى بنى اميّه و بنى عباس و وارثان ستمگر آنان در طول تاريخ، خط ضدّيت با طرفداران اهل بيت عليهم السلام دنبال شد و رفته رفته در قلمرو حكومت اسلامى و خصوصاً منطقه حجاز به صورت يك فرهنگ درآمد. هر انسان پژوهشگرى كه در اين راستا به تحقيق بپردازد، با صحنه هاى دلخراش و جانسوز بسيارى روبرو مى گردد و اقيانوسى از غم و اندوه به جان و روحش مى ريزد كه تحمل آن بسيار دشوار و سخت است.

اين قلم به دنبال آن نيست تا به گذشته هاى دور باز گشته،

ص: 11

جنايات غم بار و ظلم هايى كه در حقّ پيروان على بن ابى طالب عليه السلام روا داشته اند را به تصوير كشد؛ بلكه تنها به شهادت مظلومانه يكى از پيروان و شيعيان على بن ابى طالب عليه السلام در حرم امن الهى اشاره خواهد داشت كه ريشه در همان فرهنگ ضدّيت با تشيّع دارد.

در پايان لازم مى دانم به اين موضوع مهم اشاره نمايم كه:

هم اكنون روابط دو كشور جمهورى اسلامى ايران و عربستان سعودى، دوستانه و صميمانه است و با خواست مقامات و مسئولان دو كشور، پيوسته به سمت پايدارى و استحكام هر چه بيشتر پيش مى رود، بنابراين بررسى مستند و علمى اين رويداد مهمّ تاريخى، نه تنها خللى در اين روابط ايجاد نمى كند بلكه زمينه را براى عبرت گيرى از گذشته و بهره بردارى از آن در آينده فراهم خواهد ساخت.

مؤلّف

ص: 12

ص: 13

حركت به سوى مكه

حركت به سوى مكه

جوان 22 ساله اى به نام ميرزا ابوطالب يزدى، فرزند حاج حسين مهرعلى، در سال 1322 ه. ش. با همسرش، به قصد تشرّف به حج، از راه خرمشهر به كويت رفته و از آنجا با شتر به سوى سرزمين حجاز و مكه حركت مى كند و پس از طىّ مسافتى طولانى و با پشت سرگذاشتن رنج ها و سختى هاى فراوان، وارد مكّه مى شود و پس از انجام عمره تمتّع، چند روزى را در مكّه مى ماند و سپس براى حجّ تمتّع محرم شده، پس از وقوف در عرفات و مشعر و منا روز دهم ذى الحجّه براى ادامه اعمال، به مكّه باز مى گردد. سپس در يكى از قهوه خانه هاى كوچك مكّه، از غذايى (1) كه بعداً احتمال داده شد از گوشت فاسد تهيّه شده باشد، استفاده كرده و پس از مدّت كوتاهى،


1- گزارش آقاى على سپهرى كه در پايان، متن آن خواهد آمد حاكى از آن است كه ميرزا ابوطالب، كله پاچه گوسفند قربانى خود را پخته و پس از خوردن آن گرفتار ناراحتى شده است.

ص: 14

براى انجام اعمال وارد مسجدالحرام شده، مشغول طواف مى شود.

ليكن در اثر گرمى هوا و خستگى راه و نيز استفاده از غذاى فاسد، حالت استفراغ به او دست داده و براى اينكه با قِى كردن، زمين مسجدالحرام را آلوده نسازد، در دامان احرام خود استفراغ و بلافاصله اطراف آن را مى گيرد و مراقبت مى كند تا روى زمين نريزد.

عدّه اى از حجّاج كه برخى از آنها نيز مصرى بودند وقتى اين حاجى ايرانى را با آن حال مشاهده مى كنند- با توجّه به پيشينه ذهنى برخى سنّى ها كه شايع كرده بودند شيعيان حرم مكّه و مدينه را عمداً ملوّث مى كنند- به وى حمله كرده، كتك سختى به او مى زنند، در اين هنگام به ناچار دامن احرام از دست او رها مى شود و قِى روى زمينِ حرم مى ريزد و عده اى شروع به جار و جنجال مى كنند.

با جنجال آفرينى اين افراد، شرطه هاى حرم، اين حاجى مظلوم را بلافاصله دستگير كرده، به همراه برخى ديگر از طواف كنندگان در محكمه حاضر و عليه اين حاجى ايرانى شهادت مى دهند كه او قصد داشت تا حرم و كعبه را آلوده كند، قاضى نيز بدون بررسى و تحقيق و استماع دلائل متّهم، حكم اعدام او را صادر مى كند و سرانجام در محلّ صفا و مروه و در حضور حاجيانى كه از سراسر جهان اسلام به حج آمده بودند، وى را گردن مى زنند.

ص: 15

گزارش روزنامه انگليسى

روزنامه لنكستر ديلى پست چاپ انگلستان در تاريخ 7 فوريه 1944 م با عنوان «ايران با ابن سعود قطع رابطه مى كند» در اين رابطه چنين نوشت:

وقتى كه يك نفر پيش خدمت قهوه خانه كوچكى در مكّه، خوراكى را كه از گوشت فاسد تهيّه شده بود به مشترى هاى خود داد خيال نمى كرد اين كار موجب مشكلات مهمّى بين دو مملكت [ايران و عربستان] خواهد گرديد ولى حرص و آز او واقعاً چنان دشوارى هايى را ايجاد كرد.»

سپس مى افزايد:

«مكّه شهرى است كه هر مسلمانى ميل دارد آنجا را لااقل يك مرتبه در مدّت عمر زيارت كند ولى جنگ، مانع از اين شده است كه حجّاج از كشورهاى دور، براى زيارت به آنجا بروند، ليكن در هر حال، مسلمانان متعصّب هر طور كه باشد از نقاط مختلف عربستان، عراق و ايران به آنجا رفته و قهوه خانه هاى مكّه هم رونقى پيدا مى كنند، تقريباً دو هفته قبل جمعى از حجاج ايرانى به مكّه رسيده و در يكى از كاروان سراها فرود آمده و قبل از انجام مراسم حج و زيارت كعبه، چون به واسطه مسافرت طولانى در صحرا خسته و گرسنه شده بودند، خواستند غذاى

ص: 16

مطلوبى تناول كنند، پيش خدمت طمّاع، خوراكى از گوشت بز كه شايد فاسد هم شده بود، به آنها داد و در نتيجه، همان موقع كه ايرانى ها مشغول انجام مناسك حج بودند، در كعبه [مسجدالحرام] حاضر شدند و به واسطه اين كه غذاى مسموم تناول كرده بودند، مريض شدند. ناگهان هزاران حاجى كه آنجا حضور داشتند از ملاحظه اين واقعه بناى داد و قال را گذاشتند و فوراً شرطه ها حاضر گرديدند. اين پاسبانان از ميان سَبُع ترين عشيره بدويان مكّه كه جزو كشور ابن سعود معروف، قائد وهابيان مى باشند، استخدام گرديده و آنها مى خواستند بيگانگانى را كه به مقدّسات مذهبى توهين وارد آورده اند، فوراً به قتل برسانند و هيچ عذر و بهانه اى نمى پذيرفتند؛ زيرا استفراغ در خانه كعبه [مسجدالحرام] توهينى نسبت به پيغمبر است كه هيچ سابقه نداشته و فقط مرگ، گناه مرتكب را جبران خواهد كرد!

عاقبت تصميم گرفتند اسرا را به حضور قاضى كه از طرف ابن سعود براى جرم هاى ارتكابى حجاج، در محوطه كعبه [مسجدالحرام] معين شده است ببرند.

قاضى در پرتو حكمت سليمانى! خود رأى داد ... و اين فتوا بدون تأخير در حضور مردم و در ميان هلهله آنان اجرا شد ...»

ص: 17

گزارش سفارت ايران از مصر

در آن زمان به دليل جنگ هاى داخلى در عربستان و نيز جنگ بين الملل، سفارت ايران در حجاز تعطيل و كشور مصر به عنوان حافظ منافع ايران تعيين شده بود. ازاين رو، دولت ايران نتوانست به موقع از اين خبر مطّلع گردد.

سفارت ايران در مصر، بلافاصله پس از بازگشت حاجيان توسّط آقاى سيّدباقر كاظمى (1) كه خود در مراسم حج حضور داشته، از اين حادثه جانگداز مطّلع شد و گزارش مبسوطى در تاريخ 30/ 9/ 1322 به اين شرح تهيّه و به تهران مخابره كرد:

مطابق دستور تلگرافىِ وزارت امور خارجه، چون نظر به مشكلاتى كه براى مسافرت حج پيش بينى مى شد، دولت از دادن اجازه مسافرت به حجّاج ايرانى خوددارى نمود، اينجانب به حجاز مسافرت ننموده، كسى را هم از طرف سفارت براى رسيدگى به وضعيّت حجاج اعزام نداشته و براى عدّه اى از حجاج ايرانى كه تصوّر مى رفت به آنجا بروند از دولت مصر تقاضا شد، حفظ منافع اتباع ايرانى را در موسم حجّ سال جارى در حجاز قبول نمايند، تلگرافاً و كتباً نيز گزارش اين امر به آگهى اولياى امور رسيده است.


1- آقاى سيّدباقر كاظمى در سه دوره وزير خارجه بوده است: 1- شهريور 1312 تا اسفند 1314، 2- از بهمن 1326 تا اسفند 1326، 3- از ارديبهشت 1330 تا تيرماه 1331.

ص: 18

سال گذشته با وجود منع مسافرت حجّاج، به طورى كه در گزارش سفارت مصر در جدّه نيز به عرض رسيده، در حدود يك هزار و ششصد نفر حاجى ايرانى به حجاز رفته بودند، امسال نيز مانند سال گذشته، عدّه زيادى از ايرانيان به طور قاچاق از راه كويت يا از ايرانيانى كه براى زيارت عتبات آمده بودند، از راه نجف به حجاز مسافرت نمودند.

از قرار معلوم عدّه آنهايى كه به قصد حجّ حركت كرده بودند، در حدود شش هزار نفر بوده كه در حدود دو هزار نفر از آنها در نتيجه نبودن وسائل مسافرت، ناچار از مراجعت شده و در حدود چهار هزار نفر آنها با هزار سختى و بد بختى، خود را به حجاز رسانيده اند و در حدود 120 نفر يا عدّه بيشترى از آنها نيز مانند سال 1360 هجرى به موقع به حجاز نرسيده و از درك حجّ محروم ماندند.

امسال علاوه بر اين بدبختى ها كه نصيب حجّاج شده اتّفاقات ناگوار بسيارى در آنجا رخ داده، كه منتهى به قتل يك نفر از حجاج ايرانى گرديده است و چون سفارت مصر كه حافظ منافع اتباع ايرانى است، در اين باب به اين سفارت خبرى نداده و حجاج تا كنون نرسيده بودند، سفارت از اين موضوع بى اطلاع بود تا اينكه جناب آقاى سيّدباقر كاظمى كه از راه مصر به حجّ مشرّف شده بودند، ديروز (سه شنبه 29 آذرماه 1322) با اوّلين كشتى حجاج مراجعت فرمودند. شرح اين اتّفاقات را دادند كه خلاصه اظهارات ايشان در

ص: 19

زير به آگهى اولياى امور مى رسد:

در اوايل ايّام حجّ كه هنوز حجّاجى كه به حجاز رسيده بودند، زياد نبود، شنيده شد تلگرافى از عراق رسيده است داير بر اينكه در حدود پنج هزار حاجى ايرانى در راه هستند. چون دولت شاهنشاهى اجازه مسافرت به حجّاج ايرانى نداده بود، تصوّر نمى رفت عدّه اى به اين زيادى توانسته باشند به طور قاچاق از ايران خارج شده باشند، لذا در ابتدا گمان كرديم در شماره اشتباه شده، يا خبر به كلّى بى اساس است ولى طولى نكشيد كه معلوم شد حدود شش هزار نفر ايرانى كه عدّه زيادى از آنها به طور قاچاق از مرز ايران خارج شده اند و به كويت رفته اند و عدّه ديگرى كه به عنوان زيارت عتبات به عراق آمده بودند و از آنجا قصد حجّ نموده اند، به سمت حجاز حركت كرده اند و دو هزار نفر از آنها در نتيجه نبودن وسيله مسافرت ناچار از بازگشت شده و در حدود چهار هزار نفر آنها به حجاز آمدند كه از اين عدّه در حدود 120 نفر يا عدّه بيشترى به موقع نرسيده و به درك حج موفق نشدند.

نظر به اختلاف رؤيت هلال ذى حجّه، امسال نيز مانند غالب سال ها راجع به عيد اختلاف بود، در ايران، افغانستان و عراق و سوريه و حتّى مصر روز چهارشنبه عيد بود و تنها در حجاز روز سه شنبه را عيد گرفتند، سايرين مطابق افق محلّ و شهادت شهود رؤيت هلال، مانند خودِ اهالى كشور عربى سعودى اوّل ماه را مطابق محلّ قبول كردند ولى ايرانيان و عدّه اى از شيعيان عراقى، چون

ص: 20

هلال را نديده بودند شهادت شهود سعودى را قبول نداشتند.

با اينجانب (جناب آقاى كاظمى) و سيّدباقر بلاط (رييس تشريفات دربار عراق) و عبدالهادى چلبى از اعيان شيعيان عراق صحبت نمودند اقدامى شود [تا] اجازه دهند دو موقف باشد؛ يعنى پس از وقوف عرفات كه مطابق محلّ روز دوشنبه نهم ذى حجّه بود روز سه شنبه را هم به حساب شيعيان نهم ذى حجّه بود مجدّداً در عرفات وقوف كنند.

به آنها اظهار نموديم كه اين موضوع عملى نيست، سابقه هم دارد، در سالهايى كه اختلاف در رؤيت هلال بود هيچ وقت دولت عربى اجازه تعدّد موقف را نداده، بلكه اين امر را موجب ايجاد اختلاف و شقاق بين مسلمين مى داند و آن را شرعاً جايز ندانسته، بلكه تقاضا كنندگان اين امر را مخالف وحدت مسلمين تشخيص داده سخت مجازات خواهند نمود و چون خودِ آنها نيز وقوف عرفات را ركن حج مى دانند سعى دارند وقوف آنها صحيح باشد و به طورى كه خود ملك ابن سعود اظهار مى داشت، اشخاص تيزبينى را مأمور رؤيت هلال مى كنند و در شهرهاى مختلف نجد در روز معيّن عدّه زيادى مترصّد رؤيت هلال هستند و تلگرافاتى از اطراف راجع به اين موضوع مى رسد و قاضى شرع در شهادت شهود دقّت كافى به عمل مى آورد؛ لذا با اين سوابق، عدم قبول فتواى حاكم شرع را، مانند توهين خيلى شديدى تلقّى خواهند نمود و اصرار در اين موضوع علاوه بر اينكه مفيد فايده اى نيست، ممكن است براى

ص: 21

حجاج شيعه خطراتى داشته باشد.

خوشبختانه حضرت [آيةاللَّه العظمى] آقاى سيّدابوالحسن اصفهانى هم آقاى سيّدابراهيم شُبّر را از طرف خود به حجاز اعزام فرموده بودند كه در اين قبيل اختلافات، نظر حضرت آيةاللَّه را به شيعيان ابلاغ نمايد. ايشان را ملاقات نموده در اين باب سخن به ميان آوردم. اظهار نمود كه حضرت آيةاللَّه اصفهانى به ايشان دستور داده اند در اين قبيل اختلافات اگر در نتيجه اين اختلاف معلوم شود كه تعدّد موقف، ممكن است زيان يا خطرى براى حجّاج شيعه ايجاد نمايد مطابق موقف محل عمل كنند و چون نظر حضرت آيةاللَّه هم همين بود قرار شد آقاى سيّدابراهيم شبّر امر ايشان را به حجّاج ابلاغ كنند.

اينجانب و آقايان ديگر نيز هر يك به نوبه خود اين موضوع را به حجّاج حالى نموديم و قرار شد امسال اين موضوع را ابداً مطرح نكنند كه اختلاف بين سنّى و شيعه رخ ندهد و خطرى متوجّه حجّاج ايرانى نگردد، ولى بعداً آگاهى يافتيم كه عدّه اى از ايرانيان به زبان فارسى عريضه اى به ملك ابن سعود نوشته تقاضا كرده اند كه به آنها اجازه دهند روز چهارشنبه را هم كه به حساب ايران نهم ذى حجّه و به حساب حجاز عيدقربان بود براى وقوف به عرفات بروند.

ملك از اين تقاضا سخت متغيّر شده و به رييس شهربانى دستور داده بود، نويسندگان عريضه را گرفته، حبس نموده، سخت مجازات كند و به قرارى كه رييس شهربانى مى گفت اين موضوع را

ص: 22

به طور مناسبى حل كرده بود.

اينجانب چون در ميهمانخانه بانك مصر منزل داشتم، با حجاج مصرى مطابق محلّ به منا و عرفات رفته، مناسك حجّ را انجام دادم ولى معلوم شد كه با تمام اين مقدّمات عدّه خيلى زيادى از حجاج ايرانى و شيعيان عراقى، روز چهارشنبه را نيز كه مى بايستى همه به منا مراجعت كرده باشند به عرفات رفته اند و رييس اداره شهربانى حجاز اظهار مى داشت كه بعد از ظهر روز مزبور، ملك با كمال تنفر و خشم، به وسيله تلفن به او آگاهى داده بود كه اطلاع پيدا كرده است عدّه اى از حجاج ايرانى به عرفات رفته اند و دستور داده كه فوراً به هر وسيله كه شده آنها را بازگرداند و نامبرده با عدّه زيادى سرباز به آنجا رفته مشاهده نموده بود كه مانند روز وقوف، عده خيلى زيادى در آنجا هستند، با زحمت زياد آنها را راه انداخته بود ولى آنها بدان اكتفا ننموده به مشعرالحرام نيز رفتند، از آنجا هم با سختى فوق العاده آنها را به منا فرستاد و به قرارى كه خودش مدعى بود، به ملك گفته بود اين عدّه مخالفت با اجماع ننموده اند و براى وقوف مجدّد به عرفات نرفته اند بلكه نظر به نداشتن وسيله مجبوراً در عرفات مانده اند!

در هر صورت اين حركت خيلى در ملك ابن سعود و رجال متعصب كشور عربى سعودى اثر بدى باقى گذاشته بود و آن را به شكل توهين شديدى تلقى نموده، كينه آنها را در دل گرفته به فكر انتقام بودند.

ص: 23

بعد از مراجعت حجاج از منا و پايان مناسك حج شنيده شد، يك نفر از حجاج ايرانى را به عنوان اينكه حرم مطهّر مكّه معظّمه را ملوّث نموده گرفته و بين صفا و مروه در مقابل اداره شهربانى كَت بسته حاضر و پس از قرائت حكمى او را با شمشير سربريده اند، اميرالحج مصر نيز مرا ديده، راجع به اين موضوع بازجويى نموده مى پرسيد، اين شخص از كدام دسته از شيعيان است؟

رفع اشتباه ايشان را نموده، تأكيد كردم كه هيچ عاقلى نبايد به سخن عدّه اى جاهل و متعصّب گوش بدهد و اين اتّهامات باطل را باور كند؛ زيرا معقول نيست يك نفر مسلمان كه روزى پنج دفعه به اين خانه متوجّه شده نماز مى گزارد و هزارها فرسنگ راه طى كرده و جان خود را در اين وقت سخت به خطر انداخته، براى اداى فريضه مذهبى كه بر تمام مسلمانان واجب است به حجّ آمده چنين كارى نمايد.

پس از انتشار خبر بلافاصله در بين سنّى ها عموماً و مصرى ها خصوصاً بر عليه ايرانيان هيجان شديدى برپا و در چندين جا بين سنى ها و شيعه ها زد و خوردهايى رخ داد و ممكن بود كار بالا كشيده بلوايى برپا شود و خون صدها مردم بى گناه ريخته شود.

سراغ وزير مختار مصر را كه حافظ منافع اتباع ايران است گرفتم، گفتند به جدّه رفته است، كنسول را خواستم ملاقات كنم ممكن نشد!! معلوم مى شود در مكّه بوده و رو نشان نمى داد يا حقيقتاً نبوده.

ص: 24

بالأخره صبرى ابوعلم پاشا وزير دادگسترى مصر را كه در مهمانخانه بانك مصر منزل داشت و با او سابقه آشنايى پيدا كرده- شب قبل راجع به اتّحاد اسلام و رفع اختلافات موجوده بين مذاهب مختلف مسلمين صحبت هايى مى كرديم- را ملاقات كرده گفتم مگر نشنيده ايد يك نفر مسلمان را به چه تهمتى كشته اند؟ و مگر نمى دانيد كه بين سنّى ها و شيعه ها زد و خوردهايى رخ داده و ممكن است در نتيجه اين تهمت باطل و بى اساس خون عدّه زيادى از مسلمين ريخته شود؟ چاره اى بايد كرد! گفت من كه سمتى ندارم چه مى توانم بكنم؟

من هم يك نفر حاجى مثل شما و ديگران هستم و سمت رسمى ندارم ولى وظيفه مسلمانى من و شما اين است كه از اين بلوا و خونريزى، هر يك به سهم خود جلوگيرى كنيم. به علاوه بين مصر و ايران روابط برادرى و دوستى موجود است و ايجاب مى نمايد ايرانيان و مصريان دست به دست هم داده از وقوف يك چنين بلوايى جلوگيرى كنند، از اين گذشته دولت مصر حافظ منافع اتباع ايران را قبول كرده وزير مختار به جدّه رفته، كنسول هم معلوم نيست كجاست؟ شما كه يك نفر وزير مصرى هستيد بايد اقدامى كنيد!

به اتّفاق وزير دادگسترى مصر به اداره شهربانى رفته، رييس شهربانى را ملاقات نموديم، اظهار داشت وضعيت خيلى بد است.

گفتم شخصى به ناحقّ كشته شده، به جاى خود، فعلًا بايد از اتفاقات سوء ديگرى جلوگيرى كرد، نخست بايد به مطوّفين شيعه دستور

ص: 25

اكيد بدهيد كه نگذارند حجّاج شيعه از خانه هاى خود بيرون آيند، تا براى حفظ حيات آنها اقدامى به عمل آيد.

ديگر اينكه عدّه زيادى پاسبان و افسر فهميده، به حرم و ساير جاهايى كه محلّ اجتماع حجّاج است بفرستيد كه از نزاع و اختلاف حجّاج جلوگيرى كنند، از ملك هم بايد اجازه گرفت كه حجّاج ايرانى پيش از ساير حجّاج به مدينه مسافرت نمايند. رييس شهربانى مطابق تقاضاى ما اين اقدامات را پسنديد.

اينجانب و عدّه اى ديگر از حجاج عراقى نيز اين موضوع را به آگاهى ساير حجّاج شيعه رسانيديم، از قرار معلوم حاجى بدبختى كه بى گناه و در نتيجه جهل و تعصب، مقتول شده از اهالى يزد بوده كه با عيال خود به حج مشرف شده بوده است و در حال طواف در نتيجه گرمى هوا و كسالت، حالت استفراغ به او دست مى دهد و براى اينكه قِى او زمين را آلوده نكند، در دامن احرام خود استفراغ مى كند، عدّه اى از حجاج احمق و متعصّب كه غالباً مصرى بوده اند، او را در اين حال مشاهده مى نمايند و چون اين امر بى اساس بين سنّى ها شايع است كه شيعيان، حرمِ مكّه و مدينه را متعمّداً ملوّث مى كنند؛ به او حمله نموده، كتك سختى به او مى زنند و دامن احرام از دست بى چاره رها شده، قى روى زمين حرم مى ريزد، همان عدّه و عدّه اى ديگر بر عليه او شهادت داده، به تهمت اينكه متعمّداً در حرم مكّه تَغَوُّط نموده او را محكوم به قتل مى كنند و به طورى كه شرح آن در بالا گفته شد، او را به قتل مى رسانند و چون با اين

ص: 26

وضعيت ماندن در مكّه در اين محيط بدين [شكل] مورد نداشت، از رييس شهربانى خواستم فوراً وسائل حركت مرا به جدّه فراهم نمايد.

فرداى روز مزبور به جدّه آمده با اوّلين كشتى كه از جدّه حركت كرد، به مصر آمدم و مسافرتم از حجازبه طور تعرض صورت گرفت و با شيخ يوسف ياسين، منشى مخصوص ملك و فرماندار جدّه و ساير مأمورين دولت عربى سعودى خداحافظى ننمودم.

وزير مختار مصر به كلّى از اين موضوع بى اطلاع بود و اقدامى در اين باب ننموده بود، به طورى كه ملاحظه مى فرمايند روش دولت عربى سعودى راجع به اين شخص، مخالف با تمام قوانين و مقرّرات انسانيّت بود، كه يك نفر حاجى را به اين نحو محاكمه مختصر محكوم و بدين طرز شنيع مقتول سازد.

در مرحله اول سفارت فوراً يادداشت اعتراض آميزى به وزارت خارجه سعودى نوشت و چون اميرفيصل كه وزير خارجه سعودى است فعلًا در قاهره است شفاهاً هم اعتراضى به وى نمود و ضمناً به وسيله مصريها كه حافظ منافع حجاج ايرانى بودند در اين باب توضيح امر خواسته شد، البته نتيجه به عرض خواهد رسيد.

به نظر سفارت اين رفتار وحشيانه دولت سعودى از جنبه احساسات بشرى هم- گذشته كه حاجى بيچاره را كه به منظور مقدسى با خانواده خود از فرسنگ ها مسافت به مكه آمده بود به اين طور فجيع كشته اند- از لحاظ صدمه اى كه بر حسيات (حيثيات)

ص: 27

دولت شاهنشاهى ايران در مقابل ساير دول اسلامى وارد شده بى اندازه قابل توجه و لازم است از هر جهت موضوع مورد تعقيب قرار گيرد.

منتها تا موقعى كه همه حجاج ايرانى از كشور سعودى خارج نشده اند اقدامات و اعتراضات سخت بايد به تأخير افتد، زيرا از دولت سعودى كه چنين رفتارى را با حجاج ايرانى كرده هيچ گونه اقدامى براى آزار سايرين مستبعد نخواهد بود.

ضمناً اين قسمت را هم بايد معروض بدارد كه علت اساسى وقوع اين پيش آمدهاى ناگوار اين است كه، با آن كه دولت شاهنشاهى از دادن گذرنامه به حجاج خوددارى دارند، مع هذا هر سال عده زيادى حجاج از راه هاى مختلف خود را به هر زحمتى كه شده به مكه مى رسانند و به اين طريق عدم موافقت با اعزام نماينده از طرف دولت شاهنشاهى به مكه، اين وضعيات را پيش مى آورد.

در صورتى كه مصريها علاوه بر اين كه سفارت در جده دارند و در موقع حج وزير مختار و كنسول دائمى نيز در جده دارند هرساله يكى از اشخاص برجسته خود را به سمت اميرالحج به مكه مى فرستد كه از هر جهتى حفاظت حجاج تأمين گردد. (1) قربانى

سفارت شاهنشاهى ايران در قاهره


1- شماره سند: 77، ح، 164.

ص: 28

اطلاعيه دولت سعودى

به دنبال اين حادثه دلخراش، دولت سعودى در توجيه اين جنايت، اطلاعيه اى تحت عنوان «جنايت بزرگ» صادر كرده، آن را در روزنامه امّ القرى مورّخ 17 دسامبر 1943 (25/ 9/ 1322) منتشر ساخت. ترجمه متن اين اطلاعيه چنين است:

«روز 12 ذى حجّه 1362 (ه. ق.) مأمورين شهربانى در بيت اللَّه الحرام، شخصى را به نام ابوطالب فرزند حسين، ايرانى، از منتسبين به شيعه ايران را دستگير نمودند در حالى كه مشغول ارتكاب پست ترين و پليدترين جنايات بود و مقدارى از قاذورات را برداشته، به منظور آزار واذيت به طواف كنندگان و توهين به اين مكان مقدّس در اطراف كعبه مشرّفه مى ريخت، پس از بازجويى در اين باب و ثبوت صدور اين جرم قبيح از او، حكم شرعى داير به قتل او صادر و روز شنبه 14 ذى حجّه 1362 به قتل رسيد.»

تكذيب اطلاعيه

سفارت ايران در قاهره فوراً يادداشت اعتراض آميز و شديد اللحنى به وزارت خارجه سعودى نوشته و به وسيله مصرى ها كه حافظ منافع ايران بودند، از آنان توضيح مى خواهد و با توجّه به اينكه اميرفيصل وزير خارجه وقت سعودى از مصر ديدار مى كرده، به صورت شفاهى نيز اعتراض خود را به وى منتقل مى نمايند.

ص: 29

متن اعتراضيه سفارت ايران

ترجمه متن يادداشت اعتراض آميز سفارت ايران در مصر، خطاب به وزارت امور خارجه عربستان سعودى كه در تاريخ 30/ 9/ 1322 مخابره گرديده است به اين شرح است:

سفارت شاهنشاهى ايران به وزارت خارجه عربستان سعودى در مكه مكرمه اشعار مى دارد:

بنابر اطلاع اين سفارت يكى از حجاج ايرانى از اهالى يزد كه به اتفاق همسرش براى مراسم حج به حجاز آمده است، هنگامى كه دور كعبه معظّمه طواف مى كرده است، بر اثر خستگى و گرما و بيمارى به طور ناگهانى دچار استفراغ مى گردد و به جرم وهن به بيت اللَّه الحرام، كه خداوند آن را مكانى امن براى مردم قرار داده، مورد ضرب و شتم و سپس به اتهام آلوده كردن حرم مطهر بعد از محاكمه اى كوتاه و با شهادت افراد غيرمسؤول، به اشدّ مجازات كه گردن زدن وى در ملاء عام باشد، محكوم مى گردد.

سفارت شاهنشاهى ايران شديداً نسبت به اين كار غيرقانونى و مخالف شرع و انسانيت كه حق يكى از حجاج ايرانى و اتباع دولت مسلمان و دوست، كه با هزاران آرزو خواستار انجام فريضه حج و زيارت كعبه را دارند به مورد اجرا گذاشته شده اعتراض كرده و در انتظار دريافت جزئيات خبر و پاسخ وزارت خارجه مى باشد. اين

ص: 30

سفارت تمامى حقوق دولت ايران نسبت به اين حادثه تأسف انگيز را محفوظ مى دارد. (1)

پيشنهاد نخست وزير مصر

در تعقيب گزارش قبلى، محمود جم سفير كبير ايران در قاهره در تاريخ 7/ 12/ 1322 نامه اى به شماره 77/ ح/ 201 به وزارت خارجه در تهران مخابره مى كند متن نامه به اين شرح است:

در تعقيب گزارش شماره 77/ ح/ 200-/ 16/ 11/ 1322 راجع به قتل ابوطالب يزدى در مكه معظمه، هنوز جوابى از طرف دولت عربى سعودى نرسيده است، امروز آقاى صلاح الدين بيك معاون وزارت امور خارجه مصر، از طرف آقاى نحاس پاشا نخست وزير، سفارت آمده اظهار داشت: آقاى نخست وزير از ادامه مذاكره قضيه ابوطالب يزدى متأسف و عقيده دارند كه اين موضوع هر چه زودتر حل بشود.

به نظر ايشان اين طور رسيده، براى اينكه در آتيه حجاج ايرانى در زحمت نباشند، خوب است اعلاميه اى از طرف دولت ايران و مصر و عربى سعودى در اين زمينه تهيه كرده در يك روز منتشر گردد.

پس از مرور مختصر، جواب دادم از احساسات جناب آقاى نخست وزير متشكرم، ولى خاتمه اين عمل منوط به اين است كه اقدامى از طرف دولت سعودى در جلب رضايت خاطر دولت


1- شماره سند: 75، ح، 162.

ص: 31

شاهنشاهى بشود، تا ما مطمئن باشيم كه در آينده اتباع ايران كه براى اداى فريضه مذهبى به مكه معظمه مشرّف مى شوند در امان بوده و امنيت خواهند داشت آن وقت مى شود در ساير قسمت ها مذاكره نمود و از نظريات خيرخواهانه جناب نخست وزير استفاده كرد.

جواب داد: مثلا چه اقدامى از طرف دولت سعودى بشود خوب است؟

جواب دادم مثلا دولت سعودى رسما از واقعه اى كه پيش آمده اظهار تاسف نموده و متعهد بشود كه در آينده اتباع ايران در موقع حج امنيت كامل خواهند داشت و جبرانى هم نسبت به بازماندگان مقتول بنمايند و اضافه كردم اين عقيده شخصى من است تا نظر دولت من چه باشد!

جواب داد قطع دارم با عقايد و اخلاق مخصوصى كه سعودى ها دارند هرگز به چنين اقدامى راضى نخواهند شد! اظهار داشت وضعيت وزارت امور خارجه مصر هم در اين امر مشكل است، بايد در اين باب هر دو طرف فكر كرده، فورمولى براى ختم قضيه پيدا نمايند. من هم جواب دادم پيشنهاد جناب آقاى نخست وزير را براى مطالعه به وزارت امور خارجه تهران خواهم فرستاد، خواهش كرد استدعا شود زودتر نظرى از وزارت امور خارجه داده شود شايد اين مشكل حل بشود.

اينك با ارسال صورت پيشنهاد جناب آقاى نحاس پاشا كه در حقيقت راجع به قتل، هيچ حرفى نزده و زمينه براى تكليف حجاج

ص: 32

در آينده است براى استحضار وزارت امور خارجه ارسال ميگردد.

متمنى است از نظريه دولت اين سفارت را زودتر مستحضر فرمايند. سفير كبير

ص: 33

پاسخ تند دولت سعودى به نامه اعتراضيّه

وزارت خارجه سعودى مستقر در مكّه مكرّمه در تاريخ سوّم محرم الحرام 1363 ه. ق. در نامه اى بسيار تند و وقيحانه، به توجيه اين عمل غير شرعى و انسانى پرداخته، نه تنها از كرده خويش پشيمان نشده، بلكه اتّهام واهى ملوّث نمودن كعبه و مسجدالحرام را [صريحاً] به ايرانيان نسبت مى دهد. متن اين نامه چنين است:

«تتشرّف وزارة الخارجيّة العربيّة السعوديّة بإبلاغ المفوّضية الإمبراطوريّة الإيرانيّة أسفها الشديد لتلقّيها مذكّرة المفوّضيّة رقم 75، ح 162، تاريخ 30/ 9/ 1322 الموافق 22/ 12/ 1943، فإنّ المفوّضيّة الإيرانية رتّبت شكل الجرم الذي ارتكبه أحد الحجّاج الإيرانيين حسب ما أرادت واعتبرت ذلك مخالفاً للشرع والإنسانيّة والقانون ولو استفسرت المفوّضيّة الإيرانيّة عن الأمر وعرفت حقيقته لم يكن منها هذا التسرّع في إرسال هذه المذكّرة.

إنّ الحكومة العربيّة السعوديّة ليس لها أيّ غاية أو غرض في معاقبة أيّ إنسان من غير حدوث جرم بيّن منه، فكيف يتصوّر العقل أن تقدم على إنفاذ حكم في أحد الحجّاج بدون أن تكون هناك دلائل قاطعة بشأنه. إنّ مثل هذا لم يقع ولن يقع من حكومة تعمل بشرع اللَّه وتنشر لواء الأمن والعدل والسلام بين جميع من يستظلّون بظلّ حكمها أو يفدون إلى بلادها المقدّسة.

إنّ الحكومة العربيّة السعوديّة قد قامت في هذا العام أكثر من أيّ

ص: 34

عام آخر بمعاونة الحجّاج الإيرانيّين معاونة كانت فوق الطاقة وأضرت بتموين البلاد الداخلي وذلك لما أقدم الحجّاج الإيرانيّون على ركوب سيّارات لم تكن صالحة لنقلهم من خارج المملكة ثمّ لمّا دخلوا إلى داخل المملكة وضاق الوقت عليهم وتعطّلت سيّاراتهم في الصحراء فالحكومة العربيّة السعوديّة أوقفت سيّارات تموينها في الداخل وحوّلت تلك السيّارات لنقل الحجّاج الإيرانيّين وأنقذت حياتهم من الموت المحقّق، فالحكومة التي تعمل مثل هذا العمل لا يمكن أن يُوَجّه إليها تهمة إنفاذ حكم مخالف للشرع والإنسانيّة لأنّ هذا يستحيل أن يقع في بلادها.

لقد كان بيت اللَّه الحرام قبل وصول بعض الحجّاج الإيرانيّين إلى مكّة طاهراً ومصوناً من كلّ ما يجب صيانته منه، إلى أن وصل بعض الحجّاج الإيرانيين إلى مكّة ودخلوا بيت اللَّه الحرام فأخذ المسلمون في بيت اللَّه الحرام مع خدم الحرم يشاهدون أقذاراً قذرة في أنحاء الحرم حول مقام إبراهيم وفي المطاف وكلّ حجّاج المسلمين ينسبون ذلك إلى الإيرانيين وكانت الحكومة أصدرت أمراً بمراقبة الحرم مراقبةً شديدةً فألقي القبض أثناء ذلك على الشخص المذكور في مذكّرة المفوضيّة الإيرانيّة متلبساً بالجريمة وهو يحمل القاذورات من بيوت الخلاء داخل إحرامه ويلقيها في المطاف حول بيت اللَّه الحرام الذي يقدّسه مئات الملايين من المسلمين. فبعد أن ثبت للحكومة هذه الجريمة بالدلائل الشرعيّه وبإقرار من الشخص المذكور لم يكن لديها بدّ من إنفاذ أحكام القرآن الصريحة في مثله،

ص: 35

فقد قال تعالى: ... وَمَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ (1)

فعذاب الدنيا قتله وعذاب الآخرة لمثله عنداللَّه في جهنّم بنصّ كتاب اللَّه وأيّ جريمة أشنع وأنكر من رجل يخرج من بيته ويقطع الفيافي والقفار لينجّس بيت اللَّه الحرام بهذه الأقذار التي أمراللَّه بتطهير البيت منها ومن كلّ كفر وشرك، حيث قال تعالى:

وَطَهِّرْ بَيْتِي لِلطَّائِفِينَ وَالْقَائِمِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ (2)

على أنّ الإيرانييّن قد اتّخذوا لهم في بيت اللَّه الحرام في هذا العام خطّة تخرج بهم عن جماعة المسلمين حتّى اذا وحدوا في الحرم و اقيمت الصلاة امتنعوا عن الصلاة مع جماعة المسلمين وكان موقفهم في بيت اللَّه الحرام مريباً للغاية ممّا أوجب سخط المسلمين عامّة عليهم. ولولا التيقظ الشديد الذي قامت به الحكومة داخل الحرم وخارجه لصيانة الحجّاج الإيرانيين لوقع عليهم من المسلمين إهانات عظيمة واعتداءات شديدة تخلّ بالأمن والطمأنينة بالنظر للهياج الذي وقع لدى كافّة المسلمين من أعمالهم المنكرة في بيت اللَّه الحرام.

وهنا نلفت نظر الحكومة الإيرانيّة إلى ما قامت به حكومتنا دلالة على حسن نيّتها وبُعد نظرها بأنّها قد لفتت نظر الحكومة الإيرانيّة بواسطة مفوضيّتها ببغداد، بتاريخ 4 شعبان 1361، حيث أبلغتها لزوم الإهتمام بالسيّارات التي سيقدم بها حجّاجها وأنّ الحكومة العربيّة السعوديّة لا تعدّ نفسها مسؤولة إذا وقعت أخطار


1- حج: 25.
2- حج: 26.

ص: 36

لحجّاجها بسبب ذلك، إذ لا يمكنها معونتهم ومع هذا فقد أهملت الحكومة الإيرانيّة ذلك وحصل ما ذكر أعلاه من إنقاذ رعاياها من الموت الزوام كما أنّه لفت نظر الوزير الإيراني ببغداد على لزوم التنبيه الشديد على الحجاج الإيرانيين بأن لا يأتوا بما يخالف الشرع الشريف في بيت اللَّه الحرام حتّى لا يكونوا عرضة لسخط المسلمين ويحصل ما لا تحمد عقباه.

والمفوّضيّة الإيرانيّة ببغداد قد شكرت مفوّض الحكومة العربيّة السعوديّة على هذه التبليغات ووعدت بالقيام بما يلزم ومع الأسف الشديد فإنّ الأمر وقع على خلاف ما وعدت به والحوادث التي جاءت قد أيّدت ماكان متوقّعاً كما أنّ كلّ منصف يمكنه أن يحكم على أيّ جهة تقع المسؤولية والتقصير ومع هذا كلّه فإنّ الحكومة العربيّة السعوديّة عملت كلّ ما يمكنها لمساعدة الحجّاج الإيرانيين وصيانتهم والمحافظة عليهم ولولااللَّه ثمّ ما اتّخذته الحكومة من احتياطات لقتل كثير من الحجّاج الإيرانيين بسبب سلوكهم الشائن في بيت اللَّه الحرام.

وقد جعل الإسلام لولي الأمر النظر في الجرائم المخالفة لكتاب اللَّه لاتّخاذ الجزاء الرادع، حيث قال: إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَاداً أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنفَوْا مِنْ الْأَرْضِ ... (1)

وأيّ


1- مائده: 33.

ص: 37

فساد أعظم من تدنيس بيت اللَّه الحرام بهذه الخبائث المنكرة. ولذلك لا ترى الحكومة العربيّة السعوديّة محلًا لاحتجاج المفوّضيّة الإيرانيّة لأنّه لم يطبّق على المجرم إلّاحكم اللَّه طبقاً لما جاء في كتاب اللَّه...

ترجمه متن نامه

وزارت امور خارجه كشور عربى سعودى مفتخراً به آگهى سفارت شاهنشاهى ايران مى رساند كه با كمال تأسف يادداشت شماره 75/ ح/ 162 مورخه 30/ 9/ 1322 مطابق 22/ 12/ 1943 سفارت را دريافت نمود.

سفارت ايران، صورت جرمى را كه يكى از حجاج ايرانى مرتكب شده، به نحوى كه خواسته تصوير نموده و آن را مخالف شرع و قانون و انسانيت تشخيص داده است و اگر سفارت ايران راجع به اين امر بازجويى مى نمود و به حقيقت آن پى مى برد در ارسال اين يادداشت تسريع نمى نمود!

دولت عربى سعودى كه هيچ شخصى را بدون جرم واضحى از او مجازات نمى كند، چگونه مورد قبول عقل خواهد بود كه بدون وجود دلايل قطعى، نسبت به يكى از حجاج حكمى را اجرا كند؟ از دولتى كه مطابق شرع الهى رفتار مى كند و امنيت و عدل و آرامش را بر تمام اتباع دولت و مسافرينى كه به اين كشور مقدس مى آيند

ص: 38

گسترده، چنين امرى واقع نشده است و نخواهد شد.

دولت عربى سعودى امسال بيش از هر سال به حجاج ايرانى كمك نمود، اين كمك كه مافوق طاقت ما بود، درنتيجه آمدن حجاج ايرانى با چنين اتومبيل هايى كه براى حمل و نقل آن ها از خارج به اين كشور مناسب نبود، سبب شد كه به توزيع خواربار داخلى كشور صدمه وارد آيد، چه پس از ورود آن ها به اين كشور و خرابى اتومبيل ها در صحرا و تنگى وقت دولت عربى سعودى، اتومبيل هاى حمل و نقل مواد خواربار داخلى خود را، به حمل و نقل حجاج ايرانى اختصاص داد و آن ها را از مرگ حتمى نجات داد. دولتى كه چنين عملى بنمايد ممكن نيست تهمت صدور حكمى مخالف با شرع و انسانيت به او نسبت داده شود! چه وقوع چنين امرى در اين كشور امكان ندارد!!

بيت اللَّه الحرام پيش از ورود حجاج ايرانى به مكه طاهر بود، از هر امرى كه صيانت از آن ضرورت داشت، ولى پس از ورود بعضى از حجاج ايرانى به مكه و ورود آنان به بيت اللَّه الحرام، مسلمانان و مستخدمين حرم ملاحظه نمودند كه در اطراف حرم و در پيرامون مقام ابراهيم و در محل طواف حجاج قاذوراتى ديده مى شود و تمام حجاج مسلمان اين عمل را به ايرانيان نسبت مى دهند!

دولت دستور داد كه حرم را تحت مراقبت دقيق قرار دهند، اين بود كه شخص مذكور در يادداشت سفارت ايران را، در حال اقدام به جنايت دستگير نمودند، در حالى كه قاذورات مستراح ها را در دامن احرام خود برداشته و در محل طواف دور خانه خدا

ص: 39

مى ريخت، كه صدها ميليون مسلمان آن را مقدس مى شمارند!!

پس از اين كه وقوع اين جنايت با دلايل شرعى و اقرار شخص نامبرده ثابت گرديد، چاره اى جز اجراى احكام صريح قرآن در اين مورد كه مى فرمايد وَ مَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ (1)

نبود.

عذاب دنيا قتل است و عذاب آخرت مطابق نص كتاب خدا عذاب جهنم است، چه جرم و جنايتى از اين شنيع تر و منكرتر كه شخصى از خانه خود بيرون آمده، دشت و بيابان را بپيمايد، به منظور اين كه خانه خدا را به نجاست آلوده و ملوّث كند!! و حال آن كه به تطهير اين خانه از نجاست و كفر و شرك امر فرموده، چه مى فرمايد:

وَ طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَ الْقائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ. (2)

از اين گذشته ايرانيان امسال در خانه خدا رويه اى اتخاذ نموده بودند كه آنان را از جماعت مسلمين خارج مى نمايد، چه در موقع نماز جماعت اگر عده اى از آن ها در داخل حرم بودند، از اداى نماز با جماعت مسلمين خوددارى مى كردند و رفتار آن ها در خانه خدا بى نهايت موجب سوء ظن بود و اسباب بدبينى تمام مسلمين نسبت به آن ها شد و اگر بيدارى فوق العاده دولت عربى سعودى نبود و اگر


1- سوره حج آيه 25، يعنى: «كسى كه در خانه خدا اراده و نيت الحاد و ظلم نمايد، او را به عذاب اليم گرفتار خواهيم كرد»
2- سوره حج آيه 26، يعنى: «خانه مرا براى طواف كنندگان و نمازگزاران و كسانى كه به ركوع و سجود مى پردازند تطهير كن»

ص: 40

اقدامات دقيقى براى حفظ حيات حجاج ايرانى در داخل و خارج حرم به عمل نمى آمد، نظر به هيجان عامه مسلمين نسبت به اعمال منكر و نارواى آن ها در خانه خدا، اهانت هاى عظيم و تعدّى هاى شديد نسبت به آن ها مى شد، به حدى كه به امنيت و آرامش كشور خلل وارد مى آمد!!

در اين جا لازم مى داند نظر دولت ايران را به اين نكته متوجه سازد كه دولت، براى اثبات حسن نيت و دورانديشى خود به وسيله سفارت ايران در بغداد، به تاريخ چهارم شعبان 1361 [ق] نظر دولت ايران را متوجه اين امر نمود و لزوم توجه و اهتمام به اتومبيل هاى حجاج را گوشزد نموده، گفت كه اگر خطرهايى براى حجاج پيش بيايد، دولت عربى سعودى خود را مسؤول نمى داند، زيرا كه كمك به آن ها از حيّز اقتدار آن خارج است، ولى با تمام اين ها دولت ايران به اين موضوع اهميتى نداد و درنتيجه دولت عربى سعودى اتباع ايران را از مرگ نجات داد.

همچنين نظر وزير مختار ايران در بغداد را به اين نكته متوجه ساختيم كه به حجاج ايرانى اكيداً قدغن نمايند كه برخلاف اوامر شرع شريف، در خانه خدا كارى نكنند كه در معرض تعرض و انزجار مسلمين واقع شوند و اتفاق ناگوارى براى آن ها رخ دهد.

در آن موقع سفارت ايران در بغداد از سفارت عربى سعودى از اين تذكر سپاس گزارى نموده، وعده داد كه اقدامات لازمه در اين

ص: 41

باب خواهد نمود، ولى متأسفانه برخلاف آن چه سفارت وعده داده بود واقع شد و اتفاقات پيش بينى ما را تأييد كرد و هر شخص منصفى مى تواند حكم كند كه مسؤوليت و تقصير از كدام يك از طرفين بوده است.

با وجود اين، دولت عربى سعودى از بذل آن چه براى مساعدت به حجاج ايرانى و حمايت و حفاظت آن ها لازم بود فروگذار ننمود و اگر تفضل خداوندى و اقدامات احتياطكارانه دولت عربى سعودى نبود، عده زيادى از حجاج ايرانى در نتيجه رفتار خجالت آورى كه در خانه خدا مى كنند به قتل مى رسيدند.

دين اسلام به ولىّ امر حق داده كه در جرم هاى مخالف كتاب خدا، كيفر مناسبى را اجرا نمايد كه موجب امتناع ديگران از ارتكاب چنين جرمى گردد، چه در قرآن مى فرمايد:

إِنَّما جَزاءُ الَّذِينَ يُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي اْلأَرْضِ فَساداً أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ اْلأَرْضِ. (1)

چه فسادى از اين بزرگ تر كه خانه خدا را ملوّث كنند؟


1- مائده، 33- ترجمه: يعنى: «كيفر كسانى كه با خدا و پيغمبر جنگ مى كنند و در زمين موجب فساد مى گردند آن است كه آنان را بكشند يا به دار آويزند يا دست و پاى آنان را ببرند و يا آنان را تبعيد نمايند»

ص: 42

لذا دولت عربى سعودى موردى براى اعتراض سفارت ايران نمى بيند، زيرا كه نسبت به مجرم جز به فرمان خدا و مطابق كتاب او حكمى اجرا نگرديده است. (1) جوابيه سفارت ايران

سفارت شاهنشاهى ايران در پاسخ به نامه تند و غير منطقى و خلاف واقع وزارت خارجه دولت سعودى، جوابيه وزارت خارجه ايران را دريافت و براى وزارت خارجه سعودى ارسال مى دارد، متن نامه به شرح ذيل است:

سفارت كبراى شاهنشاهى

سفارت شاهنشاهى ايران در پاسخ يادداشت شماره 20/ 1/ 4 وزارت امور خارجه عربى سعودى مورخه 3 محرم الحرام سال 1363 هجرى مطابق 29 دسامبر سال 1943 ميلادى، احتراماً به آگاهى آن وزارتخانه مى رساند:

«دولت ايران صدور عمل منتسب به طالب نام ايرانى را به دلائل زير جرم و قابل مؤاخذه نمى داند، چه علاوه بر اينكه حجّاج ايرانى و عراقى شهادت داده اند كه در اثر كسالت و گرمى هوا هنگام طواف كعبه، حالت تهوّع به نامبرده دست داده و براى اينكه محل طواف آلوده نشود در دامن خود استفراغ نموده و مى خواسته است


1- شماره سند 170 و تاريخ ارسال آن 3 محرم الحرام 1363 ه ق. است

ص: 43

آن را به خارج ببرد. اصولًا اين ادّعا، ادعاى باطلى است و هيچ ذى شعورى نمى تواند باور كند كه كسى كه به شوق اداى فريضه دينى با تحمّل خسارت و رنج چنين سفرى به بيت اللَّه مشرّف مى شود قصد او ملوّث نمودن خانه كعبه باشد!

بسيار موجب تأسف است كه يك دولت اسلامى اينقدر از رسوم بين المللى و قواعد دينى بى خبر باشد و صرفاً به استناد اظهارات نا حقّ عدّه اى از جهّال متعصّب كه در فروعات دينى با مسلمين شيعه اختلاف نظر دارند، بدون دقّت لازم و تحقيق در مقام اعدام بى گناهى برآيند كه بر طبق كلام الهى: وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً، (1)

در خانه خدا كه پناهگاه و جاى ايمن مردم است، بايستى از هرگونه تعرّض و تجاوز مصون باشد.

به خصوص كه شخص مقتول به زبان محل آشنا نبوده و نماينده دولتى هم كه امسال حافظ منافع اتباع ايران بوده، از جريان محاكمه مختصر كه معلوم نيست روى چه موازين قانونى قرار گرفته و محكوميت او به كلى بى اطلاع مانده است!!

جاى هيچگونه ترديد نيست عملى كه از طالب نامِ ايرانى ديده شده، فقط در اثر كسالت و كاملًا اضطرارى بوده و با اين حال معلوم نيست چگونه دولت سعودى كه در يادداشت خود كراراً به آيات قرآنى استناد مى جويد، در اين مورد بر خلاف كلام الهى: وَلَا عَلَى


1- آل عمران: 97.

ص: 44

الْمَرِيضِ حَرَجٌ (1)

و نصّ نبوى: «رُفِعَ عَنْ أُمَّتي تِسْعَةٌ ... وَما يضْطرُّونَ إِلَيهِ» (2)

، رفتار نموده و تبعه يك دولت اسلامىِ دوست خود را در موقعى كه ميهمان و در پناه او بوده است، دست بسته گردن زده و به حال همسر بيچاره او ابداً رحم و شفقتى ننموده است.

عجب تر آنكه وزارت امور خارجه سعودى براى پرده پوشى اين امر فجيع، استدلال به آياتى از قرآن كريم نموده و آيه شريفه:

... وَمَنْ يُرِدْ فِيهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ (3)

و ... إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ... (4)

، را مدرك و مجوّز اين عمل قرار داده در حالتى كه در هيچيك از تفاسير معتبره، اشعارى به آن نيست كه عمل ناشى از شخص مقتول، منطبق با مدلول اين دو آيه باشد.

مطلب ديگر يادداشتِ دولت سعودى كه موجب تعجّب گرديده و سوء نيّت مأمورين وابسته را مسلّم مى دارد، اين اظهار آنها است كه قبل از ورود بعضى از حجاج ايرانى، بيت اللَّه تميز و مصون از هر امر ناشايسته اى بوده و پس از ورود عده اى از حجاج ايرانى به مكه، مسلمين در خانه خدا، مستخدمين حرم قاذوراتى در اطراف حرم مشاهده نمودند!


1- فتح: 17.
2- وسايل ج 15/ 369.
3- حج: 25.
4- مائده: 33.

ص: 45

نظر به تجليل و تقديسى كه هر انسانى نسبت به اين قبيل اماكن مقدسه دارد، صدور چنين جنايتى حتى از غير مسلمين نيز عقلًا مستبعد است، چه رسد كه اين تهمت منسوب به يك ملت اسلامى است كه در خدمت به دين حنيف اسلام، سابقه درخشان و مقام شامخى دارد و از متمسك ترين ملل اسلامى به كتاب خدا مى باشد كه در آن مى فرمايد: وَ طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَ الْقائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ (1)

و به افراد آن ملّت نسبت داده شده است كه روزى پنج بار مانند ساير مسلمين رو به كعبه مطهره نماز بگذارند.

انتشار خبر اذيّت و آزار حجّاج ايرانى و كشتن يك نفر بى گناه، در ملّت ايران انزجار و تنفّر شديدى توليد نموده وافكار عمومى را شديداً به هيجان درآورده و تأثير بسيار ناگوارى بخشيده است.

سفارت شاهنشاهى ايران، اتّهامات مذكوره در يادداشت دولت عربى سعودى را جدّاً تكذيب مى نمايد و نسبت به قتل طالب نام ايرانى و تجاوزات مأمورين دولت سعودى و اهانتى كه به ايرانيان شده، بر اعتراض شديد خود باقى است و يادداشت دولت سعودى را به هيچ وجه قابل قبول نمى داند و تا وقتى كه جان و حيثيّت ايرانيان در خاك دولت عربى سعودى محفوظ نباشد و استرضاى خاطر دولت ايران و جبران اين رفتار كه در مناسبات بين الملل اسمى براى آن نمى توان پيدا كرد به عمل نيايد، دولت ايران خود را مجبور


1- حج/ 26.

ص: 46

خواهد ديد در ادامه مناسبات با دولت عربى سعودى تجديد نظر نمايد. (1) وزير امور خارجه


1- شماره سند: 77، ح، 186 و تاريخ آن 12/ 11/ 1322 است.

ص: 47

توجيه افكار عمومى

در همين رابطه سفارت ايران در مصر، متن ديگرى نيز به شرح ذيل تهيّه و آن را براى جرايد و خبرگزارى ها ارسال مى كند:

ترجمه ابلاغيّه اى كه از طرف سفارت به جرايد و خبرگزارى ها فرستاده شده است:

«دولت ايران تهمت منسوب به طالب نام ايرانى را رد نموده و عمل صادره از او (يعنى استفراغ نمودن در اثر كسالت) را جرم و قابل مؤاخذه نمى داند. چه، علاوه بر اينكه عدّه زيادى از حجّاج

ص: 48

ايرانى و عراقى و ديگران شهادت دادند كه در نتيجه مرض و گرمى هوا حالت استفراغ به نامبرده دست داده و براى جلوگيرى از آلوده شدن محلّ طواف، در احرامِ خود استفراغ نموده بود، هيچ ذى شعورى نمى تواند باور كند، كسى كه براى اداى فريضه و زيارت خانه خدا تحمّل اين همه خسارت و رنج را نموده، قصدش ملوّث نمودن كعبه مطهّره باشد!

بسيار موجب تأسّف است كه دولت سعودى صرفاً به استناد اظهارات نا حقّ عدّه اى از جهّال متعصّب، بدون دقّت لازم در مقام اعدام بى گناهى از اتباع يك دولت مسلمانِ دوست خود، كه ميهمان و در پناه خدا بوده برآيد، به خصوص كه شخص مقتول به زبان محلّ آشنا نبوده و نماينده دولت مصر هم كه حافظ منافع اتباع ايران بوده بكلّى از جريان محاكمه بى اطلاع مانده بود.

مطلب ديگرى كه موجب تعجّب شده و سوء نيّت مأمورين وابسته دولت سعودى را مسلّم مى دارد، اظهار آنهاست كه بعد از ورود بعضى از حجّاج ايرانى قاذوراتى در حرم مكّه مشاهده شد!

نظر به تجليل و حسّ احترامى كه تمام افراد بشر نسبت به اين اماكن مقدّسه دارند، نسبتِ چنين جنايتى حتّى به غير مسلمين نيز عقلًا قابل قبول نيست، چه رسد كه اين تهمت منسوب به يك ملّت اسلامى است كه در خدمت به دين اسلام سابقه درخشان و مقام شامخى دارد و افراد آن بيش از هر ملّت اسلامى، به كتاب خدا متمسّك بوده ومجرى احكام آن مى باشند.

ص: 49

انتشار خبر آزار ايرانيان و كشتن يكى از آنها بدون گناه و اهانت هاى وارده به آنها، در ملّت ايران انزجار شديدى توليد و افكار عمومى را به شدّت به هيجان آورده است.

دولت ايران با تكذيب قطعى تهمت هاى وارده در يادداشت دولت عربى سعودى، بر اعتراض شديد خود باقى است و يادداشت دولت عربى سعودى را به هيچ وجه قابل قبول نمى داند. و تا وقتى كه جان و حيثيّت ايرانيان در خاك دولت سعودى محفوظ نباشد و استرضاى خاطر دولت ايران به عمل نيايد، دولت ايران مجبور است در ادامه مناسبات خود با دولت عربى سعودى تجديد نظر نمايد.

به علاوه، سفارت ايران در قاهره راجع به اظهاراتى كه مقامات سعودى در شماره روزنامه پروكره اژيپسين، مورّخه 5/ 2/ 1944 نموده بودند، توضيحاً اضافه مى كند:

1- جريان محاكمه مختصر كه به اقرار خود سعودى ها بيش از دو روز طول نكشيده، معلوم نيست روى چه موازين قانونى صورت گرفته است؟ زيرا كه متّهم به زبان محل آشنا نبوده و حتّى نماينده دولت مصر هم كه حافظ منافع اتباع ايران بوده، از آن بى اطلاع مانده بود!! چه، به طورى كه همه مى دانند محاكمات جزايى در كشورهاى متمدّن دنيا علنى است و تا جريانات معيّنى را نپيمايد، يك چنين حكم سختى نسبت به هيچ متّهمى اجرا نمى شود.

2- اينكه اظهار شده است اگر فورى حكم اجرا نمى شد، منجر به انقلاب و خون ريزى زياد مى شد! قضيه كاملًا به عكس

ص: 50

است؛ زيرا كه انقلابى كه در شرف وقوع بوده، در نتيجه عصبانيّت شديد حجّاج ايرانى و ساير حجّاج شيعه نسبت به عمل بى رويه عمّال دولت عربى سعودى بوده، به علاوه قتل يك نفر بى گناه به عنوان اينكه از خون ريزى بيشترى جلوگيرى مى نمايد، مجوز قانونى ندارد. به خصوص كه وسيله دفاع به نامبرده داده نشده است و اين رفتار به طور روشن نشان مى دهد كه احساسات تعصّب آميز جاهلانه تا چه درجه برافكار عمّال حكومت سعودى، كه اين حكم را اجرا نموده اند، حكمفرما است.

پاسخ دولت سعودى

وزارت خارجه عربى سعودى در تاريخ 15 ربيع الأوّل 1363 ه. ق. مطابق با 9 مارس 1944 م در پاسخ به نامه سفارت ايران در مصر، نامه اى به شرح ذيل ارسال مى كند:

«وزارت خارجه عربى سعودى وصول يادداشت شماره 77/ ح/ 186 مورّخ 12 بهمن ماه 1322 هجرى شمسى، مطابق با 2/ 3/ 1944 م راجع به عبده طالب (ابوطالب) حسن (1) ايرانى را مفتخراً به آگهى سفارت شاهنشاهى ايران رسانيده، علاقمند است علاوه بر توضيحاتى كه در يادداشت سابق داده، حقايق مذكور در زير را نيز از نظر سفارت شاهنشاهى بگذراند:


1- در سند اصلى حسن آمده كه صحيح آن حسين است.

ص: 51

1- وزارت خارجه عربىِ سعودى، حقيقت جرم صادره از مجرمِ نامبرده را قبلًا توضيح داده است و اين امر به شهادت شهود و اقرار خود مجرم به طور قطع و يقين ثابت گرديده است!

2- اين اتّفاق اسف انگيز، پيش آمد سرّى و محرمانه اى نبوده است و عدّه زيادى از حجّاج، از آن آگهى يافتند و نزديك بود بين حجّاج ايرانى و ساير حجّاج فتنه هايى برپا شود ولى اقدامات دولت عربى سعودى و بيدارى آن در حفظ حيات حجّاج، از وقوع اين فتنه ها جلوگيرى نمود.

3- دولت شاهنشاهى ايران با در نظر گرفتن روابط دوستانه موجود بين دو كشور، مخصوصاً زحمات امسال دولت عربى سعودى، براى نجات حجّاج ايرانى از مرگ حتمى و قطعى، در صحراها و بيابان ها و همچنين در نظر گرفتن معاملات سوء حكومت هاى سابق با حجّاج ايرانى و مقايسه آن با رفتار حكومت فعلى نسبت به آنها و توجّه به اينكه اجراى حكم نسبت به مجرم صورت نگرفته، مگر پس از ثبوت قطعى جرم نسبت به او و اين كه مجازات مزبور مطابق حكم شرع و مقرّرات كشور و قوانين شرعيه آن بوده است، خواهد دانست كه از طرف دولت عربى سعودى اقدامى به عمل نيامده است كه منظور از آن خدشه رساندن به روابط دوستانه دو كشور، يا لطمه وارد آوردن به حيثيّت ملّت ايران باشد، حكم صادره مطابق شرع و مقرّرات كشور و روى اصول معامله متقابل بوده است و اگر يك نفر سعودى در ايران برخلاف قوانين و

ص: 52

مقررات كشور اقدامى نمود و مطابق احكام قوانين محلّى محكوم گرديد، دولت عربى سعودى حقّ اعتراض را بدان نخواهد داشت. (1) پايينِ نامه، داراى مهر وزارت خارجه عربى سعودى است.

تهديد به قطع رابطه

سفارت ايران پيرو يادداشت شماره 77/ ح/ 186 خود مورّخ 16/ 11/ 1322 ه. ش. مطابق 2/ 2/ 1944 م راجع به قتل ابوطالب نام، از حجّاج ايرانى در مكّه مكرّمه، بنا به دستور واصله از وزارت خارجه وقت، طى نامه اى خطاب به وزارت خارجه سعودى رسماً اعلام مى دارد:

چنانچه تا تاريخ 6 فروردين سال 1323 ه. ش. مطابق 26 مارس 1944 ميلادى از طرف دولت عربى سعودى، توضيح لازم و تأكيد كافى راجع به تأمين حيات حجّاج ايرانى در خاك عربى سعودى و عدم تكرار نظير اين قضيه به دولت شاهنشاهى نرسد، دولت شاهنشاهى راجع به اين امر اتّخاذ تصميم مقتضى، مبادرت خواهد نمود.

پاسخ سرد سعودى ها

وزارت خارجه سعودى در پاسخ به اين نامه چنين نوشت:

سفارت عربى سعودى با تقديم درودهاى شايان، به سفارت


1- تاريخ ارسال نامه 15 ربيع الاول 1363 و شماره آن 20، 1، 69 است.

ص: 53

كبراى شاهنشاهى ايران، مفتخراً به آگاهى آن سفارت كبرى مى رساند كه وزارت خارجه عربى سعودى، راجع به ابوطالب فرزند حسين پاسخ خود را داده است و به جز توضيحاتى كه قبلًا طى يادداشت خود مورخ 15 ربيع الأوّل 1363 شماره 20/ 1/ 69 داده است، راجع به اين موضوع اظهار تازه اى ندارد!

سفارت عربى سعودى اين فرصت را مغتنم شمرده درودهاى شايان و احترامات فائقه خود را تقديم سفارت كبراى شاهنشاهى ايران مى نمايد.

محلّ مهر سفارت عربى سعودى

نامه آقاى سيد باقر كاظمى

لازم به تذكّر است آقاى سيّدباقر كاظمى در تاريخ 16/ 11/ 1322 ه. ش. به شماره 4729 تلگرافى به وزارت خارجه زده و در آن چنين نوشته بود:

مشاهدات خود را در حجاز به اطلاع سفارت كبراى قاهره رسانيدم و گزارش 30 آذر شماره 164 تقديم شد، چون اين حركت وحشيانه موجب تحقير شديد ايرانيان و شيعه ها و غليان تعصّبات جاهلانه بر ضدّ آنها گرديده، به عقيده بنده واجب است دولت ايران اقدامات ذيل را به عمل آورد:

اولًا: يك ماه بعد كه كليّه ايرانيان مراجعت مى نمايند، روابط سياسى و اقتصادى خود را با كشور سعودى قطع كند و به وسائل

ص: 54

مختلف، علّت آن را به اطلاع دنيا و خاصّه ممالك اسلامى برساند.

ثانياً: مادامى كه وضعيّت فعلى در حجاز باقى است، مسافرت حجّاج را منع و از عبور قاچاق جدّاً در تمام سرحدّات جلوگيرى و از علما و مراجع تقليد نيز فتاوى در اين باب صادر و منتشر كنيد.

ثالثاً: به وسيله راديو و جرايد ايران و ممالك عربى و طبع رساله هاى مخصوص، حقايق را منتشر و رفع اتهامات نسبت به ايرانيان و شيعه ها را بنماييد. [سيّدباقر] كاظمى

چند پرسش

محمد على همايون جاه معاون كل وزارت امور خارجه وقت، در پى پيگيرى هاى قبلى آن وزارت خانه در نامه محرمانه شماره 1336 مورخ 11/ 11/ 23 نامه اى خطاب به سفارت ايران در قاهره به اين شرح ارسال مى دارد:

سفارت كبراى شاهنشاهى

وزارت امور خارجه مايل است بطور تفصيل بداند كه ابوطالب يزدى كه يكى دو روز بعد از عيد اضحى بسال 1362 هجرى قمرى مطابق با آذر 1322، به دست عمّال عربى سعودى در مكه به قتل رسيده است، به چه جرمى متهم و به چه طريق جرم او به ثبوت رسيده است؟ و اين معنى بر حسب شهادت شهود بوده و يا بر حسب اقرار واعتراف شخص متهم ويا به هر دو وسيله؟ و در صورت اول شهود چند نفر بوده و تابعيت كدام دولت را داشته، و مقيمين

ص: 55

حجاز بوده و يا زائرين آن سال بوده اند و شهادت چه بوده است؟

يعنى آيا شهادت داده اند كه ابوطالب دامان خود را از قازورات پر نموده و از خارج با خود آورده است و يا آن كه در همان جا در دامان خود قسيان نموده و دامان خود را به قصد اهانت از دست داده است؟ و در صورت دوم يعنى اقرار و اعتراف، اين معنى به چه طريق صورت گرفته و ابوطالب كه آشنا به زبان عربى نبوده چگونه اقرار نموده است كه قازورات را از خارج با خود به آن مقام متبرك آورده و يا در همان جا در دامان خود قسيان عمدى نموده و دامان را نيز رها نموده است؟ و منظورش از اين عمل صرفا ملوّث نمودن و بالاخره اهانت وارد آوردن به آن مقام شريف بوده است؟ و بالاخره حكم به محكوميت از محاضر شرعى صادر گرديده است و يا از محاكم عرف و بر طبق موازين شرعى بوده و يا طبق مقررات قانونى و در هر صورت موازين شرعى يا مقررات قانونى؟ كه حكم بر روى آن صادر گرديده چه بوده است؟

و نيز وزارت امور خارجه مايل است از ترتيب قضاوت در مملكت عربى سعودى آگاه گردد.

بنابراين خواهشمند است مراتب بالا را، يا توسط وزارت خارجه مصر كه حافظ منافع اتباع ايران در سال 1322 در كشور عربى سعودى بوده و يا هر مقام ديگرى كه مقتضى و صلاح دانند تحقيق و گزارش فرمائيد. معاون كل وزارت امور خارجه

محمد على همايون جاه

ص: 56

ص: 57

پاسخ سفير

سفير ايران در مصر در پاسخ به اين نامه در گزارش شماره 77/ ح/ 260 مورخ 22/ 4/ 23 جوابى به اين شرح به تهران ارسال مى نمايد:

وزارت امور خارجه

پاسخ نامه محرمانه شماره 1336 مورّخ 11/ 4/ 23 راجع به توضيحاتى كه درباره كيفيت جرم منتسبه به ابوطالب يزدى و محاكمه وى خواسته اند اشعار مى دارد:

اغلب اين توضيحات در گزارشات سابق اين سفارت و راپورت جناب آقاى كاظمى و يادداشت هاى جوابى وزارت امور خارجه سعودى مندرج و توضيح داده شده است مراجعه مجدد به نماينده دولت سعودى و وزارت امور خارجه مصر هم تصور مى رود مفيد فايده نبوده، بلكه ممكن است مضر هم واقع شود. چه اولًا:

مأمورين سعودى از ابتداى امر توضيحاتى كه داده اند، تمام به يك مضمون و عبارت از اين است كه متهم طبق اصول و قواعد معموله در كشور حجاز محاكمه و محكوم گرديده و همانطور كه دولت سعودى در نظير اين مورد طبق مقررات بين المللى نمى توانست نسبت به محاكمه يك نفر از اتباع كشور سعودى در محاكم ايران اعتراض نمايد، اعتراض دولت شاهنشاهى هم نسبت به

ص: 58

اين موضوع وارد نيست.

ضمن يادداشت مفصلى هم كه رونوشت آن ضمن گزارش شماره 77/ ح/ 171 مورّخه 15/ 10/ 2 به وزارت امور خارجه ارسال شده، دولت سعودى جريان قضيه را ذكر و سعى كرده است با استناد به آيات قرآن و احكام الهى جرم منتسبه را محقّق و حد آنرا واجب جلوه دهد.

ثانيا: بعضى از اين سئوالات از قبيل تعيين مليت شهود و نحوه شهادت و مضمون اقرار و اينكه به چه زبان محاكمه و اقرار به عمل آمده، ممكن است برخورنده و موهن تلقى شده و اين طور تصور شود كه دولت شاهنشاهى مخصوصا مايل است عدم اطمينان و اعتقاد خود را نسبت به مقامات قضائى دولت سعودى ابراز دارد و به اين جهت بعد از انقضاء قريب يك سال از وقوع قضيه و تعاطى مكاتبات و يادداشت هائى، از نو شروع به تحقيقات و خواستن توضيحات نموده اند!

اما وزارت امور خارجه مصر به طورى كه در گزارشات قبلى اين سفارت به عرض رسيده، از ابتداى امر طرفدار حكومت سعودى بوده و مايل بودند دولت در اين موضوع سختى نكرده و موافقت نمايد، دولت مصر ميانجى واقع و قضيه را بطور دوستانه حل نمايد، چنانكه استحضار دارند حفظ منافع ايران در حجاز سال گذشته به دولت مصر واگذار شده بود، پس از وقوع قضيه ابوطالب ضمن ملاقات اينجانب با آقاى نحاس پاشا كه شرح آن در گزارش شماره

ص: 59

77/ ح/ 185 مورّخه 12/ 11/ 1322 به عرض رسيده است، اينان قسمتى از گزارش نماينده خود را براى اينجانب خواندند، مشار اليه در گزارش خود دولت سعودى را ذى حق و ابوطالب را مضر تشخيص داده بود، بنابراين مسلّم است از مراجعه به وزارت امور خارجه مصر هم نتيجه حاصل نخواهد شد و اگر جوابى بدهند قطعا در حدود همان توضيحاتى است كه دولت سعودى در يادداشت خود ذكر كرده است.

اما اطّلاعاتى كه از خارج و به وسيله استعلام از اهل اطلاع توانسته است به دست آورد، و از آن جمله آقاى محمد صادق مجدّدى وزير مختار افغانستان در مصر است كه متجاوز از چهارده سال است در مصر ماموريت دارند و در اين مدت يازده مرتبه در موقع حج به حجاز سفر نموده اند، تمام مؤيد مضامينى است كه در گزارشات قبلى سفارت شرح داده شده اجمالا به قرارى است كه درذيل نگارش مى شود:

1-/ شهودى كه در قضيه ابوطالب شهادت داده اند بيشتر از حجاج مصرى و عرب بوده اند.

2-/ بعضى ها مسئله حمل قاذورات را كه به ابوطالب نسبت داده شده اين طور توجيه مى نمايند كه مشاراليه در نتيجه كسالت، در خانه كعبه [مسجدالحرام] مبتلا به استفراغ و در دامن احرام خود استفراغ مى كند كه زمين كعبه [مسجدالحرام] ملوّث نشود، چند نفر حاجى كه او را به اين وضعيت و حمل چيزى در جامه احرام مى بينند، تصور

ص: 60

حمل كثافت نموده او را كتك مى زنند نظر به كسالت و مستعد نبودن مزاج ابوطالب كه شايد مبتلا به كلرين بوده و كتك و فشار حالت اسهالى وى را تشديد و اضطراراً زمين كعبه [مسجدالحرام] را ملوّث مى نمايد.

3-/ در خاك سعودى محاكم عرفى وجود ندارد و محكمه عبارت از يك قاضى است كه طبق احكام شرع حكم مى دهد و رياست تمام قضات كشور با قاضى القضاة است، البته در موقع حج هر سال كه عده زيادى از اطراف و كشورهاى ديگر به مكه مى آيند، قضات به طور فوق العاده معين مى شوند كه امور مطروحه را با قيد فوريت حل و قطع نمايند.

4-/ به طوريكه در يادداشت وزارت امور خارجه سعودى تصريح شده، ابوطالب به حكم قاضى و طبق حدود الهى و آيات قرآن كه مورد استناد قرار داده اند محكوم و مقتول شده است.

5-/ راجع به اينكه اقرار ابوطالب كه مورد استفاده قرار داده اند به زبان فارسى بوده است يا عربى، تصور مى رود تهيه جواب اين سئوال براى مامورين سعودى اشكالى نداشته باشد، البته در موقع حج اشخاصى كه زبان فارسى بدانند در بين حجاج و مطوّفين پيدا مى شوند و همانطور كه زيارت نامه خوان هاى عتبات اغلب زبان فارسى را مى دانند اكثر مطوّفين حجاج ايرانى هم زبان فارسى را فرا گرفته اند تا قواعد و مراسم حج را به آنها نشان دهند.

ص: 61

بعلاوه اينجانب ضمن ملاقات با نماينده سعودى در قاهره مخصوصاً اين نكته را سئوال نمود، و مشارٌاليه جواب داد، علاوه بر مطوّفين حجاج ايرانى مترجمين رسمى هم كه مامور دولت هستند دارند.

6-/ راجع به طور محاكمه و قضاوت در كشور سعودى، آقاى مجددى وزير مختار افغانستان دو حكايت نقل نمودند كه براى نشان دادن وضع حكومت در اين كشور قابل توجه است، يكى اين كه در چند سال قبل يك نفر افغانى را در مكه به جرم اين كه مى خواسته است حجر الاسود را سرقت نمايد گرفتار و مقتول مى نمايند،

ديگر اين كه در سنوات اخير حاكم مدينه به آقاى مجدّدى براى اظهار حسن خدمت مى گويد:

چندى قبل يك نفر افغانى نزديك مدينه دچار سارق و ده روپيه نقد با جامه احرام او را مى برند، مامورين حكومت سارق را در محل وقوع سرقت پيدا نمى كنند، افغانى مى گويد اگر او را ببينم مى شناسم، به علاوه در موقع حمله، من با ناخن بينى او را زخمى نموده ام، بعد از چند روز افغانى سارق را ديده او رانزد حاكم مى آورند و ارتكاب سرقت را انكار مى نمايد. حاكم مى پرسد: اين زخمى كه روى بينى تو است چگونه پيدا شده؟

مى گويد: در موقع شكستن چوب، تراشه هيزم اصابت نموده، حاكم كه به تقصير وى يقين حاصل و از اين بى پروائى او در دروغ سازى متغير مى شود، در همان مجلس و در خانه خويش

ص: 62

شخصاً شمشير خود را كشيده گردن سارق را مى زند.

البته از يك ملتى كه اكثر آنها عبارت از اعراب بدوى خانه به دوش هستند، انتظار ديگرى هم نبايد داشت ولى از طرفى هم مسلّم است كه تمام اين سختى ها و خشونت ها، سد راه مسلمانان ثابت العقيده نشده و همانطور كه در گذشته كه اين تسهيلات و وسائل نقليه نبود، رفتن به خانه خدا و برگشتن قريب يك سال طول مى كشيد و در راه انواع مصائب را تحمل و در صحراى حجاز نيز عده زيادى در اثر گرما و وبا و غيره تلف مى شدند و مع هذا عشق و علاقه مسلمانان از زيارت بيت الله كم نمى شد و بلكه بنابر «افضل الاعمال أحمزها» (1)

تمام اين سختى ها را براى قبول شدن زيارت و رسيدن به اجر جزيل با آغوش باز، حسن استقبال مى نمودند، اكنون هم بى رحمى مامورين ابن سعود و گرفتن مبالغ زيادى از حجاج و اشكالات ديگر، از توجه مسلمانان به بيت الله نكاسته و ممنوع نمودن هم تأثيرى نخواهد داشت. بارى چون موقع حج نزديك است مقتضى است دولت شاهنشاهى تصميم قطعى عاجلى در اين باب اتخاذ فرمايند كه اشكالات ديگرى در موقع حج پيش نيايد.

سفير كبير


1- بحار، ج 67، ص 298 «از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله».

ص: 63

ص: 64

ص: 65

پيشينه اين اتّهام ناروا

روش معاويه و خلفا و حاكمان پس از او، اين بوده كه از طرح فضايل و مناقب على بن ابى طالب عليه السلام و ائمّه معصومين عليهم السلام و نيز تبيين عقايد شيعه جلوگيرى مى كردند، ليكن از گسترش و توسعه عقايد باطل و انحرافى، نه تنها نگران نبودند، بلكه گاهى نيز آنها را مورد حمايت قرار مى دادند. همين مسأله، رفته رفته موجب شد تا عموم مردم نسبت به شيعيان و اعتقادات آنان و نيز فضايل و

ص: 66

ويژگى هاى اهل بيت عصمت و طهارت بى خبر بمانند و مع الأسف تا به امروز نيز اين شيوه ادامه يافته است، هم اكنون در عربستان اتّهام هايى به شيعيان و مكتب اهل بيت وارد مى كنند كه هرگز واقعيّت نداشته، و كذب محض است، در حالى كه رفع شبهه كارى بسيار ساده و كاملًا عملى است.

چند سال پيش، در موسم حج، ديدارى از رابطة العالم الاسلامى داشتم. بخش هاى فقه و قرآن را بازديد نموده، با مسؤولان اين دو بخش، به گفتگو نشستم، يكى از آنان پس از آن كه فهميد من شيعه هستم، شبهه ديرينه و نارواى تحريف قرآن را مطرح كرد و گفت:

قرآن ايرانيان تحريف شده و با قرآن اهل سنّت تفاوت دارد!

به او گفتم: از شما كه به صورت ظاهر فردى تحصيل كرده و عالم هستيد، به شدّت تعجّب مى كنم. پرسيد: چطور؟ گفتم جهان امروز، جهان ارتباطات است، در تمامى دوران سال، از صدا و سيماى جمهورى اسلامى ايران، صداى دلنشين قرائت قرآن پخش مى شود و همه ساله ميليونها جلد قرآن در ايران به چاپ مى رسد و آزادانه به فروش مى رسد و با اينكه چند ميليون اهل سنّت در ايران سكونت دارند و به لحاظ مذهبى نيز تعدادى از آنان با شما رابطه داشته و حتّى در دانشكده هاى شما تحصيل مى كنند، پس چرا تا كنون يك جلد از اين قرآن هاى تحريف شده! و يا نوار قرآن هاى تحريف شده را تهيّه نكرده ايد تا به عنوان نمونه، به ديدار كنندگان،

ص: 67

به عنوان مدرك و دليل نشان دهيد؟

از پاسخ درماند و ما نيز بازگشتيم.

آلوده ساختن مسجد توسّط شيعيان نيز اتّهامى همچون اتهام تحريف قرآن است. در زمينه حرمت و احترام مساجد، خصوصاً مسجدالحرام و مسجدالنبى، كافى است مراجعه اى به كتب فقهىِ شيعه داشته تا دريابند كه تمامى فقهاى شيعه در طول تاريخ فتوا داده اند كه اگر گوشه اى از مسجد نجس شد، تطهير آن واجبِ فورى است، تا چه رسد به مسجدالحرام؟!

پس چرا و چگونه، اين اتّهام توسّط برخى مقامات رسمى كشورها در آن زمان مورد قبول واقع شده است؟ چگونه است كه يك ايرانى شيعه با هزاران رنج و زحمت و با هزينه كردن مبالغ بسيار و به جان خريدن خطرهاى مالى و جانى فراوان؛ به خصوص در گذشته كه گاهى حج نزديك به يك سال طول مى كشيد و چه بسيار از حاجيان در ميان راه يا در مكّه و مدينه جان باخته و هرگز به كشور خود باز نمى گشتند، اين همه زحمت و رنج را تحمّل نموده، به مكّه و مسجدالحرام برود و نعوذ باللَّه كعبه و مسجد را آلوده و ملوّث كند؟ آيا هيچ عقل سليمى چنين اتّهامى را مى پذيرد؟!

ملاقات با محمد صلاح الدين

محمود جم سفير ايران در نامه مورّخ 12/ 11/ 1322 ه. ش.

خود، مطابق با 2/ 2/ 1944 م نوشته است:

ص: 68

محمّد صلاح الدين معاون وزارت امورخارجه را ملاقات كردم، وى گفت: به قرارى كه سفارت مصر از جدّه گزارش داده است، گويا سيزده نفر متّهم به ملوّث كردن خانه كعبه و حجرالأسود بوده اند! و گفته شده اين اشخاص بر اين باورند كه اگر حجرالأسود و خانه كعبه ملوّث شود، درهاى بهشت به روى آنها باز مى گردد!

وى پاسخ مى دهد: اين اظهارات كذب محض و دروغ فضاحت آميز است و روى احساسات ضدّ ايرانى و ناشى از تعصّب جاهلانه است. چه، هيچ عقل سليمى باور نمى كند كه يك نفر ايرانى چندين هزاركيلومتر راه را پيموده و همه گونه مشقّت كشيده و با تحمّل مصارف زياد، خانه كعبه را ملوّث نمايد؟!

افشاگرى مهم يك حاجى مصرى

براى اينكه عمق اين فاجعه و جنايت، بهتر روشن شود، به نامه يكى از اهالى فيوم مصر به نام حاج على عباس ماوردى، كه خود سال ها در حجاز به شغل تجارت مشغول بوده و آن را خطاب به سفير ايران در قاهره نوشته است توجّه كنيد:

جناب آقاى سفير كبير!

در حالى كه اين عريضه را به حضور جناب عالى معروض مى دارم، به جاى اشك خون مى گريم و دلم از اين تهمت باطل، كه در حق اين شهيد مظلوم گفته شده، و ما را در مقابل هزارها حاجى، كافر و فاجر قلمداد كرده و شرافت دين اسلام و شرافت ملّى و

ص: 69

اخلاقى و ادبى را از ما سلب نموده و ما را در نظر آنها پست تر و پليدتر از نجس هاى هندوستان كرده، مى سوزد و كباب مى گردد!

اينجانب كه فعلًا در فيوم مشغول خرازى فروشى و عطرفروشى هستم، پيش از جنگ 1914، شش سال تمام بين مكّه و مدينه مشغول تجارت و خريد و فروش بودم و در اين موقع كه شريف حسين، سلطان حجاز بود غالب تجارت بنده با ايران بود و از اوضاع حجاز كاملًا مطّلع هستم، لذا نظر جناب عالى را به اين نكته متوجّه مى سازم كه اين تهمتِ باطل، مكرر نسبت به ايرانيان زده شده و تمام اهل حجاز از خوب و بد و بزرگ و كوچك از آن آگاهى دارند و بدان معترف هستند و مى دانند كه عدّه اى از حجازيان جلف و پست، كه نسبت به ايرانيان كه آنها را رافضى مى دانند، دشمنى دارند، عدس پخته را مدّتى در آفتاب مى گذارند تا بتُرشد و گنديده شود، سپس آن را مانند گوشت كنسرو، در روده گاو و گوسفند مى گذارند و در موقع طواف و مخصوصاً در موقع بوسيدن حجرالأسود، از پشت سرِايرانىِ مظلوم آمده، لباس او را با عدس گنديده ملوّث مى كنند و فرياد بر مى آورند كه ايرانى كعبه را ملوّث مى كند! در صورتى كه حاجى بيچاره كاملًا از موضوع بى اطلاع و كاملًا بى گناه و برى از اين جنايت مى باشد.

حكومت آن وقت هم از موضوع آگاهى داشت ولى بدان اهمّيت نمى داد، مطوّفين حجاج ايرانى و ساير حجّاج شيعه؛ يعنى «سيّدحسين سحره» و «سيّد عباس سحره» و «سيّد حسين سحره» كه

ص: 70

در جدّه و مكّه خانه دارند و از دير زمانى مطوّفين ايرانيان بوده اند و هستند، از اين موضوع آگاهى دارند و مى دانند كه از اجلاف حجازى ها كراراً چنين كارى شده است.

جناب آقاى سفيركبير!

آيا اين قبيل كارها پايان ندارد؟ آيا دوباره به دوره شوم بنى اميّه بازگشته ايم؟ آيا خون اين بيچاره بى گناه و خون ما جعفرى ها، از اين به بعد بايد به هدر برود و شرف اين طايفه به اين اتهاماتِ باطل بايد لكّه دار بماند؟!

خداوندا! به حال ما رحمت آر و انتقام ما را چنان از ظالمين بستان كه طاقت آن را نياورند ...

تأييد توطئه

گزارش حاجى مصرى، توسط آقاى عصامى تاريخ نويس عرب در كتاب تاريخ مكه سباعى چاپ عربستان تائيد گرديده و در آن كتاب اينچنين نقل شده است:

«در شوّال سال 1088 ميلادى، در حالى مردم روز را آغاز كردند كه كعبه به چيزى شبيه نجاست آلوده شده بود، و به لحاظ ذهنيّت قبلى كه معلوم نيست عقل آنان چگونه آن را پذيرفته بود، به سراغ برخى از شيعيان آمده، آنها را به چنين عمل زشت و ناپسندى متّهم نمودند، سپس آتش جهل و عصبيّت ترك هاى مجاور

ص: 71

مكّه و برخى حجّاج شعله ور گرديده، به شيعيان حمله ور شدند و با سنگ و شمشير تعدادى را كشتند.

آقاى دحلان به نقل از عصامى- تاريخ نويس عرب- مى نويسد:

آقاى عصامى در كتاب تاريخ خود نوشته كه من با چشم خود آنچه را كه كعبه به آن آلوده شده بود ديدم، آنها سبزيجاتى مخلوط شده با عدس و روغن هاى متعفّن بود كه بوى بسيار بدى پيدا كرده بود. (1)

اين نظر دقيقاً گفته آن زائر فيومى مصرى را تأييد نموده، پرده از اين توطئه بزرگ برمى دارد؛ به خصوص اينكه آقاى عصامى خود آنچه را ديده، گزارش كرده است.

آقاى سباعى سپس مى افزايد:

«آنچه تأسّف مرا افزون مى كند اين است كه تا به امروز برخى چنين تصوّرى نسبت به شيعه دارند كه بر اساس يك باور دينى تا كعبه را ملوّث نكنند حجّ آنان پذيرفته نيست!»

آنگاه به نكته جالبى اشاره مى كند تا پرده غفلت را از عقل ها بردارد، او مى نويسد:

«اگر عقل را به حَكَميت بپذيريم به نادرستىِ اين نظريه


1- تاريخ مكّه سباعى، ص 384.

ص: 72

پى مى بريم؛ زيرا همه ساله در موسم حجّ هزاران شيعه كنار خانه خدا مى آيند و اگر چنين عقيده اى صحيح باشد، لازم است بارها و بارها كعبه آلوده گردد و حال آنكه چنين چيزى رخ نداده است، ولى چه كنيم كه وقتى در برابر مخالفان خود قرار مى گيريم، عقل را به دست فراموشى سپرده آن را كنار مى گذاريم! (1)

بخشنامه مهمّ وزارت امور خارجه

در پيگيرى حادثه، وزارت امور خارجه بخشنامه اى صادر و ضميمه نامه شماره 4554 مورّخ 4/ 11/ 22 خود به سفارت ايران در قاهره ارسال مى دارد كه متن بخشنامه چنين است:

وزارت امور خارجه

بخشنامه

پيرو بخشنامه تلگرافى شماره 734 در خصوص تعدّيات مامورين دولت سعودى نسبت به حجاج ايرانى و قتل طالب نام ايرانى به اتهام بى احترامى به خانه كعبه اشعار مى دارد:

چنانچه اطلاع داده شد، سفارت كبراى شاهنشاهى در قاهره به موقع خود يادداشتى به وزارت امور خارجه سعودى ارسال و در


1- تاريخ مكه سباعى، ص 384؛ العصامى، ج 4، ص 529، مطبعه سلفيه مصر؛ خلاصةالكلام، ص 97.

ص: 73

آن شديداً به طرز رفتار مامورين دولت سعودى اعتراض نموده است. وزارت امور خارجه سعودى در پاسخ، ضمن يادداشت مفصلى كه به سفارت قاهره فرستاده است ادعا نموده است كه حاجى ايرانى قصد ملوّث كردن كعبه را داشته و جرم به دلايل شرعيه و اقرار متهم ثابت شده است.

وزارت امور خارجه پس از اطلاع از جريان امر، به وسيله سفارت كبراى قاهره جواب داده كه دولت شاهنشاهى، اين يادداشت را به هيچ وجه قابل قبول نمى داند و نسبتى را كه به حاجى ايرانى داده اند و در نزد هيچ بشر ذى شعورى معقول و پسنديده نيست، جداً تكذيب مى نمايد و تا وقتى كه جان و حيثيت ايرانيان در خانه دولت عربى سعودى محفوظ نباشد و استرضاى دولت و جبران اين رفتار كه در مناسبات بين المللى اسمى براى آن نمى توان پيدا كرد به عمل نيايد، دولت ايران خود را مجبور خواهد ديد در ادامه مناسبات خود با دولت سعودى تجديد نظر نمايد.

به وسيله اداره تبليغات در اينجا نيز اعلاميه [اى] در جرايد منتشر شد، انتشار اين خبر تأثير بسيار سوئى در محافل و افكار عامه بخشيد و مقالات شديدى بر عليه اين رفتار و اهانتى كه مامورين سعودى به ايرانيان نموده اند در جرايد درج گرديده، كه خلاصه آنها به ضميمه رونوشت اعلاميه اداره تبليغات و جواب يادداشت ارسالى

ص: 74

وزارت امور خارجه دولت سعودى براى اطلاع فرستاده مى شود.

دولت شاهنشاهى تصميم گرفته است تا اين وضعيت ادامه دارد از خروج حجاج ايرانى ممانعت نمايد.

از علما و روحانيون تهران نيز خواسته شده است، به وسيله وعاظ و اهل منبر مردم را نصيحت و توصيه نمايند تا ترتيبى براى تأمين جان آنها داده نشده از رفتن به حج خوددارى نمايند.

نمايندگان دوره چهاردهم مجلس شوراى ملى هم كه در تهران حاضر هستند جلسه اى در مجلس تشكيل داده نطق هاى شديد و مؤثرى ايراد نموده و از اين رفتار عمال سعودى اظهار تنفر و انزجار كردند.

آقاى آيةاللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى تلگرافى به حضور اعليحضرت همايون شاهنشاهى مخابره نموده كه رونوشت آن نيز با رونوشت پاسخى كه صادر گرديده تِلْواً فرستاده مى شود.

از شهرستانها نيز تلگرافات مبنى بر اظهار تنفر و انزجار از اين عمل مامورين دولت سعودى به وزارت امور خارجه واصل گرديده است.

ص: 75

ص: 76

اطلاعيه وزارت امور خارجه

همچنين جهت روشن شدن افكار عمومى؛ وزارت امور خارجه اعلاميه اى به اين شرح صادر مى كند:

وزارت امور خارجه

اعلاميه وزارت امور خارجه

با اينكه دولت امسال به واسطه اشكال مسافرت و نبودن وسايل حمل كافى و مطمئن، از دادن اجازه مسافرت به حج خوددارى نموده و به مامورين شاهنشاهى در خارجه نيز دستور لازم در اين زمينه داده شده بود، معهذا مطابق گزارش هائى كه از سفارت كبراى شاهنشاهى در قاهره و سفارت بغداد رسيده، عده كثيرى در حدود شش هزار نفر به قصد حج از ايران خارج شده اند كه عده اى از آنها به طور قاچاق از بنادر جنوبى ايران و از راه كويت به حجاز رفته و عده ديگر كه به عنوان زيارت عتبات رفته بوده اند از آنجا از طريق نجف به حجاز مسافرت كرده اند،

از اين شش هزار تقريبا چهار هزار نفر توانسته اند با هزار سختى و بدبختى و صدمات فوق الطاقه خود را به حجاز برسانند، با اين حال عده اى از آنها مثل سال گذشته نتوانسته اند به موقع خود را به مكه برسانند و از درك حج محروم گرديده اند.

علاوه بر صدمات و خسارات و سختى هائى كه از حيث نبودن وسايط نقليه و اجحاف و تعدّيات صاحبان وسايط نقليه و

ص: 77

حمله دارها به حجاج ايرانى رسيده، امسال اتفاقات بسيار ناگوار ديگرى هم در موقع اجراى مناسك حج روى داد و از جمله عده اى از آنان را توقيف كرده اند كه پس از اقداماتى كه به عمل آمده آزاد گرديده اند و حتى يكى از حاجى هاى ايرانى به تهمت ملوّث كردن خانه كعبه محكوم و بين صفا و مروه كَت بسته حاضر و پس از خواندن حكمى با شمشير سر او را بريده اند.

به طورى كه حجاج ايرانى و عراقى در مراجعت از مكه نقل نموده اند شرح واقعه از اين قرار بوده است:

يك نفر جوان 22 ساله يزدى كه با عيال خود به حج مشرّف شده بوده در موقع طواف كعبه مورد تعرّض عدّه اى واقع و به او ايراد كرده اند كه كثافات و فضولات همراه داشته و مى خواسته است عمداً خانه كعبه را ملوّث نمايد و لهذا جوان را نزد حاكم (آمر بمعروف) كه در موقع حج از طرف دولت سعودى حضور دارد برده و چهار نفر بر عليه او شهادت داده، سپس بين صفا و مروه در حضور جمع بسيار كثيرى از حجاج، با شمشير سر او را از بدن جدا كرده اند در صورتى كه طبق اظهار حجاج ايرانى اين جوان ابداً قصد اسائه ادبى نداشته و بلكه در موقع طواف به واسطه گرمى هوا و كسالت، حالت استفراغ به او دست داده و مخصوصاً براى اينكه زمين كعبه را ملوّث ننمايد در جامه احرام خود استفراغ كرده وقصد داشته است آن را به خارج ببرد كه در اين اثناء گرفتار حجاج غير ايرانى و دچار اين بليّه شده است.

ص: 78

پس از انتشار اين خبر حجاج ايرانى مورد تعدّى و تجاوزاتى واقع و زد و خوردهائى هم در چندين نقطه بين طرفين روى داده است، مطابق اطلاعى هم كه از بغداد رسيده انتشار اين خبر در عراق و تعدّياتى كه در سال جارى نسبت به حجاج ايرانى شده، در بين ايرانيان مقيمين عتبات نيز احساسات تنفر آميز بوجود آورده و وعاظ در منابر، مظالم مامورين دولت سعودى را به اطلاع عامه رسانيده اند و حتى آماده شده اند كه هيئتى را از طرف خود تعيين و خدمت حضرت آقاى آيةاللَّه آقا سيد ابوالحسن اصفهانى فرستاده و تقاضا نمايند، مادامى كه دولت سعودى رويه خود را تغيير نداده واين اقدام بى قاعده را جبران ننمايند حج را براى ايرانيان و شيعيان تحريم نمايند.

از طرف سفارت كبراى شاهنشاهى در قاهره نسبت به اين حركت وحشيانه مامورين دولت ابن سعود در نزد آن دولت اعتراض سخت به عمل آمده است.

وزارت امور خارجه پس از اطلاع از مطلب، با تصويب دولت، دستور مجدد تلگرافى به سفارت كبراى شاهنشاهى در قاهره صادر نموده، كه علاوه بر اعتراض شديد نسبت به اين اقدامات و رويه مامورين دولت سعودى، مخصوصاً به وزارت امور خارجه آن دولت خاطر نشان نمايد كه، دولت شاهنشاهى مصمّم است در صورتى كه به فوريت، اين اقدام بى رويه مامورين دولت سعودى جبران نگردد و براى آتيه هم ترتيبات اطمينان بخش براى تامين

ص: 79

جانى ايرانيان داده نشود، از خروج زوار ايرانى ممانعت نمايد.

به سفارت شاهنشاهى در بغداد نيز دستور داده شده، نظر دولت را به استحضار علما [در] عتبات و مخصوصاً حضرت آقاى آسيد ابوالحسن اصفهانى برساند.

ص: 80

گستردگى توطئه

حادثه اى چنين با اهمّيت در كنار كعبه رخ مى دهد و قلب هر انسان مسلمانى را جريحه دار مى كند، ليكن متأسفانه و با كمال تعجب، بسيارى از كشورها و دولت ها نه تنها هيچ گونه اقدامى در اين زمينه انجام ندادند، بلكه از انعكاس آن در رسانه ها و مطبوعات نيز جلوگيرى كردند!

«ساعد» در نامه مورّخ 20/ 12/ 22 خود مى نويسد:

هشتم اسفند به سفارت هاى انگليس، آمريكا، شوروى، مصر و عراق تذكاريه اى ارسال و با تشريح قضيه راجع به قتل ابوطالب، تقاضا شد از نظر علاقمندى آنها به حسن تفاهم بين دول و ملل، در تأييد تقاضاهاى مشروع و استرضاى خاطر دولت شاهنشاهى ايران اقدام نمايند

ص: 81

و به سفارت خودمان در لندن نيز تلگراف شد، از دولت انگلستان بخواهند كه به مأمورين مربوطه خود دستور لازم صادر نمايند. ساعد

محمود جم نيز در نامه مورّخ 25/ 12/ 1322 ه. ش. خود نوشته است:

... روزنامه هاى مصر تا كنون برحسب دستور دولت، هيچگونه اشاره اى به قضيّه حجّ امسال و قتل ابوطالب يزدى ننموده اند ...

سفير ايران در بغداد نيز در اين زمينه مى نويسد:

پيرو گزارش محرمانه 28/ 10/ 1322 شماره 512، راجع به موضوع اقدامات دولت سعودى در اعدام يك نفر ايرانىِ يزدىِ شيعه معروض مى دارد:

حجاجى كه به عراق بازگشت نموده اند اظهار مى دارند: امسال حفظ منافع حجاج ايرانى به نماينده دولت مصر محوّل گرديده بود ولى هيچگونه مساعدتى نسبت به حفظ حقوق حجّاج ايرانى به عمل نياورده، چنان كه حاجى ايرانى يزدى راكه مأمورين سعودى با وضع فجيعى به قتل رسانيده اند، تقريباً 16 ساعت بازداشت شده بود، در ظرف اين چندين ساعت امكان داشت كه نماينده دولت مصر عواقب وخيم اين عمل را به دولت سعودى خاطرنشان كرده و اقداماتى براى نجات ايرانى مزبور بنمايد، ولى به هيچوجه اقدامى در دفاع از حقوق او ننموده و ايرانى نامبرده كه به زبان محلّ آشنا

ص: 82

نبوده، نتوانسته است از خود مدافعه نمايد و در نتيجه به اتّهام قضاياى بى اساس، حاجى يزدى را بى گناه به قتل رسانيده اند.

در هر حال در صورت مقتضى مقرر خواهند فرمود كه از دولت مصر نيز توضيحات كافيه خواسته شود تا حقيقت امر كشف گردد ...

و در نامه مورّخ 28/ 10/ 1322 سفير ايران در عراق آمده است:

حجّاج ايرانى اظهار مى دارند با اينكه حفظ منافع حجّاج به نماينده مصر واگذار شده بود، صرف نظر از اينكه نماينده دولت نامبرده هيچگونه اقداماتى در اين باب به عمل نياورده، حجاج شيعه و ايرانى مورد تعرّض مصريان واقع گشته و حتّى چهار نفر شهودى كه باعث قتل تاجر شيعه ايرانى گرديده، از اهالى مصر بوده اند و به همين مناسبت شيعيان نسبت به مصريان فوق العاده خشمناك مى باشند. وزير مختار

28/ 10/ 1322

در نامه شماره 77/ ح/ 196 مورّخ 19/ 11/ 1322 نيز آمده است:

مصرى ها جدّاً از انتشار هر خبرى راجع به قتل ابوطالب يزدى در مكّه جلوگيرى مى كنند، حتّى مجله چهره نما كه به فارسى و در بين ايرانيان منتشر مى شود، نتوانست مختصرى از اين پيش آمد بنويسد ...

سفير كبير در نامه شماره 77/ ح/ 236 مورّخ 9/ 1/ 1323

ص: 83

نوشته است:

تعقيب شماره 77/ ح/ 235، سفير كبير انگليس به طور غير رسمى و دوستانه اطلاع مى دهد كه وزارت خارجه انگليس تلگراف كرده است كه در قضيّه قتل ابوطالب يزدى حاجى ايرانى، چون موضوع مذهبى است! مأمورين انگليسى نمى توانند مداخله نمايند!!

راجع به نظريات دولت و شروط ختم قضيّه مى نويسد:

قطعاً دولت ابن سعود حاضر به معذرت خواستن نخواهد شد و اظهار تأسف مى كند كه اين موضوع منجر به قطع روابط دولتين نشود ...

عكس العمل مراجع و علما

شهادت مظلومانه ميرزا ابوطالب يزدى، خشم و نفرت شيعيان را برانگيخت. مراجع عاليقدر شيعه، علما و روحانيون، خطبا و گويندگان مذهبى، اصناف و اقشار مختلف مردم هر كدام به شكلى انزجار خود را از اين اقدام دولت حجاز اعلام داشتند. مرحوم آيةاللَّه العظمى سيّدابوالحسن اصفهانى قدس سره تلگرافى به شاه مخابره و از وى خواستار اقدام جدّى مى شوند. در اين تلگراف چنين آمده است:

بعد از دعوات صميمانه به عرض اعلى مى رساند، سكوت

ص: 84

ذات شاهانه از قتل دلخراش طالب نام ايرانى در حجاز، به بهانه يك تهمت بى اساس روا نيست، لهذا اصدار اوامر مطاعه به تعقيب قضيه و مؤاخذه مرتكبين را منتظر و تمديد عمر جهانبانى ذات ملوكانه را از حضرت بارى جلّ جلاله سائل.

ابوالحسن الموسوى الاصفهانى

خوانندگان محترم لازم است شرايط مخابره تلگراف را در نظر گرفته، توجّه داشته باشند كه در آن زمان، شاه تازه روى كار آمده و هنوز مرتكب جناياتى كه در دوران سلطنت خود به آن دست يازيد، نگرديده بود.

شاه در پاسخ، تلگرافى به اين شرح مخابره كرد:

نجف اشرف- جناب مستطاب حجةالاسلام آيةاللَّه اصفهانى- دامت افاضاته-

از احساساتى كه در تلگراف راجع به قضيه قتل دلخراش طالب نام ايرانى ابراز داشته ايد امتنان داريم، در اين باب از طرف ما سكوت اختيار نشده است و به دولت دستور مؤكّد داده ايم كه قضيّه را با كمال جدّيت تعقيب نمايند تا احقاق حقّ به عمل آيد و منافع ايرانيان و مسلمين محفوظ بماند.

30 دى ماه 1322

ص: 85

حضرات آيات سيّدابوالحسن صدر و سيّدهبةالدين الحسينى نيز در نامه اى خطاب به وزير مختار دولت ايران (سفير كبير) در بغداد چنين مرقوم فرمودند:

جناب آقاى وزير مختار محترم دولت شاهنشاهى ايران

با كمال تأسف آگاهى يافته ايم كه [در] بلدالحرام در ماه حرام، فاجعه اليمى روى داده كه قربانى آن يك نفر مسلمان ايرانى بوده كه براى اداى فريضه حج قصد شهرى را نموده كه هر كس وارد آن شود در امان است، آيا از حقيقت حال اطلاعى داريد؟ و آيا در اين حادثه مهمّ

ص: 86

اقدامى به عمل آورده ايد؟ ما در انتظار پاسخ جناب عالى هستيم.

كاظمين 12 محرّم الحرام سال 1363 ه ق.

ابوالحسن صدر عفى اللَّه عنه هبةالدين الحسينى

فشار افكار عمومى

وزير مختار ايران در كشور عراق كه فشار روز افزون مراجع و علما و اقشار مردم را شاهد است، گزارش محرمانه اى به تهران ارسال و در آن چنين نوشته است:

پيرو گزارش محرمانه 20/ 10/ 1322 شماره 504 راجع به اقدام مأمورين سعودى در اعدام يك نفر يزدىِ شيعه ايرانى و بد رفتارى با حجّاج ايرانى معروض مى دارد:

حجّاجى كه تدريجاً به عراق بازگشت نموده اند، واقعه مزبور را در كليّه مجامع با طرز رقّت آورى به اطلاع عامّه، مخصوصاً شيعيان رسانيده و تعدّيات و اجحافات و رفتار سخت و خشن مأمورين سعودى با حجّاج شيعه به قسمى شيعه ها را عصبانى كرده و احساسات آنها را تحريك نموده، كه افكار همگى متوجّه اين قضيه گرديده است و مراجع تقليد را نيز در تحت فشار گذارده اند كه در اسرع اوقات موضوع را به طريق رضايت بخشى حلّ و تسويه نمايند.

از قرار معلوم آقايان مراجع تقليد هم، جدّاً قضيّه را دنبال كرده،

ص: 87

كتباً و تلگرافاً مراتب را به عرض پيشگاه اعلى حضرت و دولت شاهنشاهى رسانيده اند و نظر به اين كه تنها دولت شيعه و پشتيبان شيعه دولت شاهنشاهى است و حاجى هم كه شهيد شده ايرانى است، انتظار و اميدوارى كامل دارند كه دولت شاهشاهى و شيعيان را مطابق اصول جاريه بين دول فراهم كرده و غرامت اين اقدام بى رويه را بپردازد و دولت سعودى رسماً ندامت و پشيمانى خود را به اطلاع دنيا رسانيده و طريقى كه براى حلّ قضيه اتّخاذ شده، اعلام دارد و به اضافه تأميناتى بدهد كه در آتيه حجّاج شيعه در امان باشند و ديگر دست اندازى و تعدّى به حقوق آنها نشود و شيعيان اظهار عقيده مى نمايند اگر دولت سعودى بدين ترتيب حاضر براى حلّ اين واقعه نشد، به دول مسلمان و دول متّحد مراجعه شود كه با دولت شاهنشاهى و شيعيان تشريك مساعى بنمايند تا كار مطابق ميل و دلخواه دولت شاهنشاهى و شيعيان حل و تسويه گردد و چون دولت سعودى با دولت شاهنشاهى همسايه نيست، شايد توجّه كامل به پيشنهادات دولت ايران نكند، ولى نظر به احتياج مبرمى كه به كشورهاى مسلمان و دول متّحده دارد، يقين است مجبور خواهد شد كه سر تسليم فرودآورد و حاضر شود به طور رضايت بخش موضوع را تسويه نمايد.

مراجع تقليد و شيعيان همه روزه به سفارت مراجعه و نتيجه اقدامات دولت شاهنشاهى را استفسار مى نمايند. متمنّى است بفرماييد از هر اقدامى كه در اين باب به عمل آمده و يا خواهند

ص: 88

آورد، سفارت را در جريان بگذارند كه به اطلاع آقايان مراجع تقليد برسانند كه بدين وسيله تشفّى حاصل نمايد و حتّى اظهار مى دارند اگر اقداماتى هم بايد از طريق مراجع تقليد و يا شيعيان بشود اعلام گردد تا به همان ترتيب رفتار و عمل نمايند.

سفير ايران در عراق در نامه ديگرى مى نويسد:

در پيرو گزارش محرمانه 28/ 10/ 1322 شماره 512 راجع به واقعه مكّه و اقدام دولت سعودى در اعدام يك نفر حاجى ايرانى مى نگارد:

به طورى كه از متنفذين شيعه شنيده مى شود، در نظر دارند مستقيماً و به وسيله تلگرافى به دولت سعودى و به رؤساى ممالك ديگر اسلامى مخابره و از اين اقدام ناشايسته مأمورين دولت نامبرده اظهار تنفّر نموده، جبران اين قضيّه و تأمينات كافى براى آتيه بخواهند، در منابر هم وعاظ همواره عمليّات خصمانه دولت سعودى را نسبت به شيعيان به اطلاع عامّه مى رسانند و حتّى شنيده مى شود كه نمايندگان شيعه مجلس شوراى ملّى و مجلس سناى عراق هم در نظر دارند كه در مجلسين، موضوع مزبور را مطرح نمايند. بنابراين، چنانچه مصلحت باشد به موقع خواهد بود كه در نخستين جلسات مجلس شوراى ملّى ايران نيز اظهاراتى در اطراف اين واقعه بشود. وزير مختار

سفير ايران در بغداد در بخشى از نامه شماره 504 خود مى نويسد:

ص: 89

... از قرارى كه راديوى تهران خبر داده، نسبت به اين اقدام دولت سعودى جرايد تهران مقالاتى نشر داده اند، متمنّى است مقرر فرمايند از جرايد مهمّى كه مقالات مزبور را درج كرده اند، پنجاه نسخه به سفارت ارسال دارند، كه براى مراجع تقليد و اهل علم و اشخاص ديگر كه در عتبات عاليات بين شيعه ها نفوذ دارند داده شود، كه از اقدامات دولت شاهنشاهى آگاه شوند و در آتيه نيز چنانچه در اين باب مطالبى در جرايد انتشار يابد مرتّباً از هر يك، پنجاه نسخه به سفارت براى انجام همين منظور ارسال نمايند.

همه روزه مرتباً نتيجه اقدامات دولت شاهنشاهى را مراجع تقليد و متنفذين شيعه استعلام مى نمايند، بى خبرى اين سفارت باعث زحمت شده و براى حيثيّت و دولت شاهنشاهى خوب نيست.

متمنى است مقرّر فرمايند فوراً و تلگرافاً نتيجه اقدامات را به استحضار اين سفارت برسانيد. وزير مختار

عكس العمل مجلس شوراى ملى

از سوى ديگر وزير خارجه وقت نامه اى به سفير ايران در مصر نوشته و در آن آورده است:

... در 28 دى ماه 1322 نمايندگان دوره چهاردهم مجلس شوراى ملّى در تهران، مذاكرات زيادى به عمل آورده و تمام نمايندگان از اين رفتار عمال دولت سعودى اظهار تنفر و انزجار نموده و نطق هاى مؤثر و شديدى نيز ايراد

ص: 90

كرده اند و سپس قرار بر اين شد كه نتيجه اقدامات دولت بعداً به اطلاع نمايندگان مجلس برسد.

علاوه بر اين تلگرافاتى نيز تا به حال از شهرستان هاى بهشهر، سارى، تبريز، رفسنجان و اردكان واصل گرديده كه همگى با لحن شديدى به عمليات دولت سعودى حمله نموده و نسبت به آن اظهار تنفّر كرده اند و در رفسنجان و اردكان، مجلس ترحيم نيز برپا نموده اند.

امضاء وزير امور خارجه

درخواست تحريم حج

دامنه اعتراضات گسترده تر شده، برخى روزنامه هاى عربى درخواست تشكيل هيأتى از ملل اسلامى را براى اداره اماكن مقدّسه مطرح مى كنند. در مقدّمه روزنامه «منبرالشرق» مطلبى درج مى شود كه آيا دولت ايران با دولت عربى سعودى قطع رابطه مى كند؟

سپس مى نويسد: ... به مناسبت اين حادثه الم انگيز تقاضا كرديم كه در مكّه معظّمه براى رسيدگى به وضعيّت اماكن مقدّسه كه متعلّق به تمام مسلمين است و بررسى امور حجّاج كه از تمام ملل مسلمان مى باشند، هيأتى از ملل اسلامى تشكيل گردد كه بر اساس جامعه اسلامى باشد و به منظور اتّحاد و يگانگى مسلمين و برقرارى روابط دوستى و برادرى بين تمام مؤمنين خاور و باختر دنيا اساس اين كار تهيّه شود.

ص: 91

روزنامه اطلاعات در تاريخ 27/ 10/ 22 ضمن ارائه گزارشى پيرامون اين حادثه پيشنهاد مى دهد تا دولت ايران، مجازات مرتكبين اين جنايت فجيع را از دولت سعودى خواستار و مادامى كه رفتار دولت سعودى چنين باشد، آقايان علما و حجج اسلام، حج را حرام كنند.

همچنين در تاريخ 28/ 10/ 22، نسبتِ ملوّث كردن خانه خدا را به حاجى ايرانى رد نموده و پيشنهاد تحريم حج را مى نمايد و اين وحشى گرى را مخالف اتّحاد عالم اسلام و احكام قرآن مى داند و جبران موضوع را از دولت خواستار گرديده است.

خلاصه مقالات جرايد آن وقت در خصوص قتل ميرزا ابوطالب يزدى به اين شرح است:

روزنامه آذربايجان مورخه 1/ 11/ 22

ضمن بيان چگونگى قتل حاجى ايرانى اشاره نموده است كه اين واقعه اگر در دوره جاهليت يا قرون وسطى اتفاق مى افتاد مايه تعجب نبود ولى امروزه كه دنيا براى آزادى مى جنگد، عمال دولت سعودى با اين عمل، وحشى گرى و كوچكى فكر خود را ثابت نموده اند جبران سپس اين فاجعه را از دولت تقاضا نموده است.

روزنامه آژير مورّخه 29/ 10/ 22

اين عمل مامورين دولت سعودى را تقبيح نموده و مى نويسد:

دولت ما كاملا در اعتراضاتى كه به عمل آورده محق بوده است اميدواريم اين اتفاق لااقل درس عبرتى براى داوطلبان آينده

ص: 92

(حاجى شدن) بشود ووقتى مامورين دولت قبل از وقت از خطرات و مشكلات مطلعشان مى كنند به آن ترتيب اثر داده و جان خود را به خطر نيندازند.

روزنامه اطلاعات

1-/ مورّخه 27/ 10/ 22

از تعصّب خشك و وحشى گرى و حماقت مامورين دولت سعودى سخن رانده و سپس متذكر مى شود كه يك قسمت از اين پيش آمدها ناشى از خود سرى مردم است كه بدون توجه به مقتضيات و سياست كشورمان بدون اجازه مسافرت مى كنند و اضافه كرده است كه اگر دولت مطمئن نيست در كشورى حقوق افراد او حفظ مى شود به كلى رشته ارتباط را با آن كشور قطع نمايد.

ضمناً پيشنهاد مى نمايد مجازات مرتكبين اين جنايت فجيع از دولت سعودى خواسته مى شود و مادامى كه رفتار دولت سعودى چنين باشد آقايان علماء و حجج اسلام حج را حرام كنند.

2-/ مورّخه 28/ 10/ 22

نسبت ملوّث كردن خانه خدا را به حاجى ايرانى رد نموده و پيشنهاد تحريم حج را مى نمايد و اين وحشى گيرى را كه از طرف عمال سعودى سرزده مخالف اتحاد عالم اسلام و احكام قرآن مى داند و جبران موضوع را از دولت خواستار گرديده است.

3-/ مورّخه 3/ 11/ 22

مى گويد جلوگيرى از رفتن ايرانيان به حج مانند اين است كه

ص: 93

به علت وجود جانوران و وحوش در يك خانه، به عوض سركوبى و بيرون كردن وحوش، اشخاص ذى حقوق را از ورود در آن خانه محروم كنيم و پيشنهاد مى كند دول اسلامى به كمك متفقين خود طايفه وحشى و نالايق وهابى را از خاك كعبه و طرق وصول به آن خارج و يا مطيع نموده و حكومت مكه و آن صفحات به دست كميته اى از نمايندگان دول اسلامى سپرده شود.

روزنامه اقدام مورّخه 29/ 10/ 22

تاريخچه اى از وهابى ها و قتل و غارت و وحشى گرى آنان بيان نموده و مى نويسد: ارتزاق پادشاه و هيئت دولت و قضات آنان از حجاج مى رسد و پيشنهاد مى نمايد روابط ايران با آن حكومت قطع شود و حج از طرف علما تحريم گردد. در اين شماره شرح اعتراض آميزى از طرف دانشجويان دانشكده حقوق نيز درج گرديده است.

روزنامه امروز و فردا مورّخه 28/ 10/ 22

پس از بيان وحشى گرى وهابى ها مى نويسد كه: دولت غفلت و مسامحه نموده كه شش هزار نفر به طور قاچاق از مرز خارج شده اند، سپس پيشنهاد مى نمايد با حكومت سعودى قطع رابطه شود و حج نيز تحريم گردد.

روزنامه اميد موّرخه 4/ 11/ 22

كاريكاتورى ساخته كه وحشى گرى و سبعيت مأمورين دولت سعودى را هنگام قتل حاجى ايرانى نشان مى دهد، سپس تاريخچه قتل و غارت و وحشى گرى هاى وهابى ها را شرح داده و پيشنهاد

ص: 94

مى كند حوزه كعبه به يك سرزمين بى طرف مبدل گردد و عوايدى كه از حاجيان جمع آورى مى شود، به مصرف ساختن راه ها و مهمانخانه ها ووسايل تأمين آسايش و سلامت و پذيرايى مسافران و حجاج برسد و اضافه مى نمايد كه فعلا مسافرت مكه به كلى موقوف و ممنوع گردد و مى نويسد، خانه خدا را از دور هم ميتوان زيارت كرد.

روزنامه ايران مورّخه 29/ 10/ 22

از اين واقعه اظهار تنفر نموده و مى نويسد: دولت ما وظيفه خود را انجام داده و بايد آنرا تعقيب نمايد و پس از آن نطق مرحوم مدرّس را كه به مناسبت حمله وهابى ها به حجاز در مجلس شوراى ملى ايراد نموده بود عيناً نقل نموده است.

روزنامه باباشمل مورّخه 6/ 11/ 22

اشعارى فكاهى در خصوص وهابى ها و ابن سعود و درجه تمدن آنها درج نموده است.

روزنامه تهران مصوّر مورخّه 30/ 10/ 22

در ضمن يك مقاله با لحن شديدى به ابن سعود حمله نموده اشعارى هم در اين خصوص منتشر ساخته است.

روزنامه رعد امروز مورخّه 30/ 10/ 22

شديداً به دولت سعودى حمله نموده و مى نويسد: از دولت خواستاريم كه اقدام پسنديده خود را در اين باب تشديد نموده و يقين داشته باشد كه هر رويه شديد و فوق العاده هم كه در اين باب

ص: 95

اتخاذ نمايد، افكار عمومى كاملا پشتيبان و طرفدار و حامى او خواهد بود، ضمناً به واقعه 17 آذر 1321 اشاره نموده و مجازات مسبّبين آنرا خواستار گرديده است.

روزنامه ستاره

1-/ مورّخه 28/ 10/ 22

ضمن حمله به عمال دولت سعودى مى نويسد: ابن سعود نقطه ضعف ملت حجاز را خوب تشخيص داده و به ظاهر به آنان فهمانده كه مقررات اسلامى در كشورش اجرا مى گردد، در صورتى كه آنچه فعلا در كشور حجاز حكومت مى كند به همه چيز شباهت دارد غير از قواعد اسلامى.

2-/ مورّخه 2/ 11/ 22

اشاره به تلگراف آقاى آقا سيد ابوالحسن اصفهانى به اعليحضرت همايون شاهنشاهى و جواب آن نموده و پيشنهاد مى كند دولت ايران با دولت سعودى قطع رابطه نمايد و مى نويسد:

از قطع رابطه با دولت سعودى آنها زيان مى برند نه ايرانى ها و تحريم حج را نيز تقاضا دارد ضمناً مى نويسد حكومت سعودى هتك حرمت خانه خدا را كرده و از نقطه نظر جامعه مسلمين حائز كمال اهميت است، حكومت سعودى را مخالف با سنن و شعائر اسلامى دانسته و مى گويد اهليت ندارد كه در مكه آمر مطلق باشد.

علاوه بر اين همكارى ساير دول اسلامى را با ايرانيان در اعتراض به اين عمل وحشيانه خواستار گرديده است.

ص: 96

روزنامه صداى ايران

1-/ مورّخه 28/ 10/ 22

به فداكارى ايرانيها در پيشرفت حقايق اسلامى اشاره نموده و مى نويسد: اين عمل با قتلِ حيثيت و اعدامِ شرافت يك ملت سر و كار دارد [و در نتيجه] اعتراض دولت را كافى ندانسته و مى گويد:

ملت ايران بايد از اين واقعه عبرت بگيرد و غيرت ملى او به جوش آمده عكس العملى كه شايسته قوميت و شخصيت او است از خود ابراز دارد.

2-/ مورّخه 3/ 11/ 22

بطور مطايبه مى نويسد كه قصد ابن سعود اجراى قانون مجازات محتكرين بوده است.

3-/ مورّخه 5/ 11/ 22

صحنه قتل جوان ايرانى را ترسيم نموده و در ذيل آن شديدا به دولت سعودى حمله نموده مى نويسد خون طالب مانند خون سياوش خواهد جوشيد.

روزنامه فرمان

1-/ مورّخه 27/ 10/ 22

از وزارت خارجه سئوال مى كند چرا زودتر اين خبر منتشر نشده واز عمل جنايت آميز عمال دولت سعودى اظهار تنفر مى نمايد.

2-/ مورخه 2/ 11/ 22

از تعصّب احمقانه و افكار ابلهانه ابن سعود نوشته و اظهار

ص: 97

مى دارد يك حس انزجار و تنفر بى نظير اين روزها در بين ايرانيان نسبت به دولت وهابى سعودى بوجود آمده است.

روزنامه كانون مورّخه 6/ 11/ 22

شديداً به ابن سعود حمله نموده و با اشاره به مهمان نوازى عرب و ورود وليعهد حجاز به ايران و پذيرائى كه از او به عمل آمده مى نمايد و پيشنهاد مى كند كه اگر خانه كعبه متعلق به عموم مسلمين نيست بايد مسافرت به آنجا ممنوع و متروك گردد و اگر به عموم مسلمين تعلق دارد يا بايد توليت آن به اعقاب مرحوم سلطان حسين كه اكنون در كشور عراق حكومت مى كنند واگذار گردد و يا نمايندگان منتخب از طرف مجلس شوراى ملى دول اسلامى زمان توليت خانه كعبه را به عهده گيرند.

روزنامه كوشش

1-/ مورّخه 28/ 10/ 22

ضمن وصف چگونگى قتل حاجى ايران اظهار نظر مى كند كه چون خطر جانى براى زوار ايرانى در پيش است ديگر رفتن به مكه واجب نيست و خوب است علما رفتن به مكه را تا وضع چنين است تحريم كنند.

2-/ مورخه 29/ 10/ 22

از اين عمل وحشيانه عمال دولت سعودى اظهار تنفر نموده واشاره هم به زوار عتبات مى نمايد و ضمناً پيشنهاد مى كند نمايندگان سياسى ما بايد به دولت عربى سعودى گوشزد كنند كه تا جبران اين

ص: 98

واقعه را ننمايند ناچار دولت ما روابط خود را قطع خواهد نمود و حج هم از طرف علما تحريم خواهد گرديد.

روزنامه كيهان مورّخه 28/ 10/ 22

مى نويسد اگر جان ايرانيان واقعاً محترم است چرا در مقابل هزاران حادثه و مصيبت داخلى كه به نفوس اين كشور روى مى نمايد و به تلخى جان از آنان مى ستاند توجهى نداريم.

روزنامه مردان كار مورّخه 29/ 10/ 22

پس از اظهار تنفر از اين اقدام دولت سعودى مى نويسد: بايد از رفتن به حج جلوگيرى نمود، سفر حج براى مامورين كشور سعودى يك دكانى است كه سالانه ميليونها از آن استفاده مى كنند ....

روزنامه مشعل

1-/ مورّخه 28/ 10/ 22

به عمل وحشيانه دولت سعودى شديداً حمله نموده و مى نويسد:

اعتراض دولت در مورد اين اقدام بى رويه مامورين دولت سعودى كاملا بجا و بايد شديداً تعقيب گردد و تحريم حج را پيشنهاد مى كند نكته ديگر كه تذكر مى دهد عدم توجه مردم به مقررات و دستورات صادره دولت است و مى نويسد بايد مردم اين مقررات و قوانين را رعايت كنند.

2-/ مورّخه 1/ 11/ 22

با اشاره به آيات قرآن مطلب را شرح داده و ثابت مى كند كه

ص: 99

عمال دولت سعودى بر خلاف شرع اقدام كرده اند و لازم است ايرانيان تا وقتى كه تامين جانى ندارند به حج نروند ضمنا مجازات مرتكبين اين عمل را به نحو شديد كه مورد عبرت عامه و مصونيت زوار آتيه گردد خواستار شده است.

روزنامه مهر ايران

1-/ مورّخه 29/ 10/ 22

شرحى درباره احساسات نفرت انگيزى كه در تمام مردم از عمل وحشيانه و دور از انسانيت حكومت سعودى ايجاد گرديده بيان نموده و پس از آن مى نويسد:

حكومت سعودى با اين عمل ثابت كرد كه لياقت اداره امور حرم شريف مكه را ندارد و در حكومت مزبور احكام قرآن اجرا نمى شود بلكه قواعد دوره جاهليت و قبل از اسلام در آنجا حكم فرما است.

ضمناً مى نويسد: هر سال در حرمين شريفين كربلا ده ها هزار زوّار از عشاير و طوايف عراق هجوم مى آورند و هزار گونه كثافت و پليدى بجاى مى گذارند و بعد هم متولّيان به تطهير آن امكنه مى پردازند دولت عراق هم قتل نفسى براى اين عمل مرتكب نمى شود.

نويسنده سپس حرم مكه را يك منطقه بين المللى اسلامى دانسته از دولت مصر و عراق نيز خواستار گرديده كه با دولت ايران در اعتراض بر اين عمل هم صدا شوند تا بدعت هاى ديگرى بر

ص: 100

خلاف اصول اسلام از طرف دولت سعودى ايجاد نگردد.

در پايان مقاله از دولت شاهنشاهى تقاضاى قطع روابط سياسى را مى نمايد و از علما نيز صدور حكم تحريم عزيمت به حجاز را خواستار گرديده است.

2-/ مورّخه 2/ 11/ 22

چندين نمونه از رفتار عنيف مردم عربستان را با ايرانيان در زمان گذشته شرح داده و سپس اظهار عقيده مى كند كه تقصير با مردم است كه گوش به حرف دولت و روزنامه ها نمى دهند و به وسايل نامشروع و غيرقانونى متوسل شده به طور قاچاق به مكه مى روند.

آنگاه ترجمه ابلاغيه رسمى حكومت سعودى را چاپ كرده و آن را مورد بحث قرار داده و حاجى ايرانى را به موجب آن بى گناه دانسته و اين ابلاغيه را سند بربريت حكومت سعودى ميخواند.

وى از وزارت امور خارجه تقاضا دارد كه متن عربى اين سند با ترجمه آن را به زبانهاى زنده دنيا براى كليه دول مخصوصا دولتهاى عربى اسلامى بفرستد و آن را در معرض قضاوت افكار دولت ها قرار بدهد.

سپس اظهار عقيده مى نمايد كه با اين سند دولت سعودى در هر محكمه به استثناى محكمه خودش محكوم خواهد شد. علاوه بر اين مى نويسد: حاجيانى كه برگشته اند نقل مى كنند كه امسال به ايرانى ها در مكه چيزى نمى فروختند و به آنها اهانت روا

ص: 101

مى داشتند و اذيت و آزار مى كردند و حكومت سعودى تعمدى در سوء رفتار با ايرانيان داشته است.

روزنامه ميهن پرستان

1-/ مورّخه 28/ 10/ 22

ضمن اظهار اين كه در چنين روزگارى ثروت ايران نبايد در خارج مصرف شود و تا وقتى كه شكم ايرانى ها گرسنه است پول ايرانى نبايد خرج اعراب سعودى شود از دولت تقاضاى قطع رابطه با دولت سعودى و از علما درخواست تحريم حج را مى نمايد.

2-/ مورّخه 29/ 10/ 22

در اين شماره اعتراض سازمان دانشجويان دانشكده حقوق از طرف دانشجويان دانشگاه درباره قتل حاجى ايرانى با لحن شديدى نسبت به دولت عربى سعودى چاپ شده است.

روزنامه ناهيد مورّخه 1/ 11/ 22

ايراد مى گيرد كه چرا نام و نشان و جزئيات مربوط به جوان يزدى مقتول را وزارت امور خارجه منتشر ننموده و اظهار نظر مى كند كه علما نمى توانند شرعا حج را تحريم كنند.

اين شماره، تلگراف اعتراض آميز كرمانى ها را نيز در اين خصوص منتشر كرده است.

روزنامه نجات ايران مورّخه 3/ 11/ 22

پس از بيان فلسفه زيارت كعبه با لحن شديدى به دولت سعودى و ابن سعود بد مى گويد و مى نويسد: ما از تمام مسلمين

ص: 102

جهان انتظار داريم كه نسبت به اين شقاوت گرى با ايرانيان در ابراز تنفر شركت كنند و از دولت تقاضاى اتخاذ تصميمات موثر دارد از علما نيز درخواست نشان دادن عكس العمل هاى مؤثرى را مى نمايد. تمهيد ه الله اكبر ر ا صدق الله العظيم ت نب الحمد لله شد؟؟؟؟

ص: 103

ص: 104

ص: 105

ص: 106

ص: 107

ص: 108

تلاش مصر براى حل و فصل مناقشه

باتوجه به گسترش ابعاد مربوط به حادثه شهادت ميرزاابوطالب يزدى، دولت مصر تلاش مى كند تا به شكلى موضوع خاتمه يافته، كار به قطع روابط نيانجامد. سفير ايران موضوع را اين گونه شرح مى دهد:

وزارت خارجه

امروز هفتم مارس (16 اسفندماه 1322) در ساعت 25/ 11 به وزارت امور خارجه رفته با آقاى صلاح الدين بيك معاون وزارت امور خارجه ملاقات به عمل آمد. تلگراف شماره 1953 وزارت خارجه به ترتيب ذيل ابلاغ گرديد:

وزارت خارجه از زحماتى كه جناب آقاى نحاس پاشا در قضيه قتل ابوطالب يزدى متحمّل شده اند متشكر است. راجع به پيشنهاد اعلاميه سه جانبه كه جناب نخست وزير پيشنهاد كرده اند نظر دولت شاهنشاهى اين است:

مادامى كه قضيه قتل ابوطالب و توهينى كه نسبت به ايرانيان شده است تصفيه نشده، دولت شاهنشاهى حاضر به امضاى هيچ قراردادى با دولت سعودى نيست، بنابراين، پيشنهاد فعلًا مسكوت گذارده مى شود. به علاوه دولت ايران نظر به احترام اظهار نظرى كه نحاس پاشا در تأخير انداختن قطع رابطه با دولت سعودى نموده

ص: 109

بودند، بيست روز ديگر بر مدت آن كه اول يك ماه درنظر گرفته شده بود مى افزايد. بنابراين چنان كه تا 26 مارس، ششم فروردين 1323 اقدام مساعدى در رفع اين توهين و جبران قتل ابوطالب نشود، دولت مصمم است قطع هرگونه روابط سياسى و اقتصادى با دولت عربى سعودى بنمايد و نظر به اين كه اين اتفاق در موقعى كه نماينده دولت پادشاهى مصر، مأمور حفظ منافع ايران بوده به عمل آمده، دولت شاهنشاهى انتظار دارد از طرف جناب آقاى نخست وزير نحاس پاشا، جديت و اهتمام بيشترى در حل قضيه و استرضاى خاطر دولت ايران به عمل آيد.

آقاى صلاح الدين بيك اظهار كردند كه مراتب را به نحوى كه ذكر شد، به اطلاع آقاى نحاس پاشا فوراً خواهند رسانيد. با اظهار امتنان خداحافظى نموده، به سفارت مراجعت نمودم.

يادداشتى هم كه صورت آن در پرونده ضبط است بر طبق تلگراف شماره 1153 به دولت عربى سعودى توسط سفارتشان در مصر كتباً فرستاده شد. (1) سفير كبير

تلگراف عبدالعزيز به شاه

در فروردين سال 1323 و در آستانه قطع روابط با دولت سعودى، عبدالعزيز بن سعود به مناسبت سال نو شمسى تلگرافى به


1- شماره سند 77، ح، 224 و تاريخ ارسال آن 16/ 12/ 1322 است.

ص: 110

اين شرح خطاب به شاه ارسال مى نمايد:

با كمال مسرت از اين فرصت استفاده نموده، به مناسبت سال جديد تمنيات خالصانه خود را براى سعادت آن اعلى حضرت و ملت نجيب ايران تقديم مى دارم.

عبدالعزيز

پاسخ شاه

شاه پاسخى مسالمت آميز به اين شرح خطاب به ملك عبدالعزيز ارسال مى كند:

اعلى حضرت ملك ابن السعود پادشاه كشور عربى سعودى

از تبريكاتى كه به مناسبت نوروز فرموده بوديد، متشكرم و اميدوارم كه دولت آن اعلى حضرت با پيشنهاد راه حل دوستانه و رضايت بخش، راجع به مسائل مورد بحث فيمابين، سعى دولت را براى تحكيم روابط دوستانه موجود بين دو دولت تسهيل خواهد كرد.

پاسخ عبدالعزيز

پادشاه سعودى از پاسخ حقيرانه شاه سوءاستفاده كرده، نامه اى به شرح پيوست خطاب به شاه ارسال و در آن بر صحت كار انجام شده تأكيد مى ورزد.

متن نامه اين چنين است:

ص: 111

حضرت صاحب الجلاله شاه ايران

وصول تلگراف آن اعلى حضرت بهترين تأثيرات را براى ما حاصل و خدا را شكر مى كنم كه براى مسلمين پيشوايانى تجربه ديده مانند آن اعلى حضرت فرستاده كه در اوضاع سختى مثل وضعيت فعلى در پيشرفت مصالح كشور خود اهتمام مى نمايند و اين فرصت را مغتنم شمرده، براى آگاهى خاطر خطير ملوكانه برادر خود تذكر مى دهيم كه اين واقعه اسف آور كه در يك مكان مقدس و در مقابل هزاران هزار از مسلمين اتفاق افتاد مطابق حكم شرع شريف كه در بلاد ما درباره خاص و عام نافذ و جارى است، رفتار شده و ما يقين داريم كه اگر نظير اين امر در بلاد آن اعلى حضرت اتفاق مى افتاد، حكمى را كه طبق قوانين و مقرّرات كشور صادر شده است، هر طور آن اعلى حضرت مقتضى مى دانند به موقع اجرا مى گذارند و منظور از اجراى حكم شرعى به هيچ وجه لطمه و اهانتى به شرافت و حيثيت ملت دوست خودمان كه هزاران نفر از ايشان را امسال در اياب و ذهاب به مكه از چنگال مرگ در صحرا و بيابان نجات داده بوديم نبوده است و با استحضار خاطر اعلى حضرت برادر ارجمند به حقيقت ماوقع، كه اشخاصى كه مايل هستند از آب گل آلود ماهى بگيرند سعى در كدورت روابط مابين دو كشور مى نمايند و پس از وقوف به نيك خواهى و صداقت ما يقين حاصل خواهيد فرمود كه اقدام ما از روى اضطرار و طبق نظامات كشور خودمان بوده و

ص: 112

هيچ منظور ديگرى جز اجراى حكم شرع و اطفاى فتنه بين حجاج نداشته ايم و براى اين كه ممكن است در تلگراف اغلاطى حاصل شود، نامه مخصوصى به آن اعلى حضرت فرستاديم كه از جريان امر به طور كامل و چنان كه اتفاق افتاده استحضار حاصل فرمايند.

با تقديم سلام و احترامات

عبدالعزيز

فشار افكار عمومى در ايران و عراق، و اعتراض علما و مردم، به دو كشور اجازه نمى دهد تا راه حلى مسالمت آميز را دنبال نموده، خون شهيد ميرزاابوطالب يزدى پايمال شود. سفارت ايران در قاهره نيز در تاريخ 14/ 2/ 1323 نظر خود را به اين شرح به وزارت امور خارجه ايران منعكس مى نمايد:

وزارت امور خارجه

تلگراف شماره 160 واصل، با جناب آقاى سيد باقر كاظمى تبادل نظر گرديد. قبلًا هم با نحاس پاشا و شارژدافر عربى سعودى مذاكره به عمل آمده است: اولًا اگرچه لحن تلگراف اعلى حضرت ابن السعود ملايم و دوستانه است، ولى در اصل موضوع كه قتل ابوطالب يزدى باشد مى گويد: حكم از محكمه شرع مطابق قانون محل صادر و اجرا گرديده است و نمى شود آن را تغيير داد.

نحاس پاشا و سفير كبير انگليس هم صريحاً به اين جانب اظهار

ص: 113

نموده اند دولت ابن السعود حاضر براى خواستن عذر، يا دادن وجهى به ورّاث مقتول نمى باشد، بنابراين راه حلى جز به دو طريق به نظر نمى رسد:

اولًا براى سياست داخلى و حفظ حيثيت، دولت بايد قطع رابطه نمايد، يا اين كه اگر دولت تصور مى فرمايند كه مى تواند افكار عمومى را ساكت و راضى نمايد همين تلگراف ملك ابن السعود را كه نسبت به آينده تلويحاً مساعد است قبول نموده، موضوع را مسكوت عنه بگذارد.

نظر آقاى كاظمى در قطع رابطه است. تصميم قطعى در اين باب بسته به نظر دولت خواهد بود. البته خود آقاى كاظمى كه فردا عازم تهران است حضوراً توضيحات لازمه را به عرض خواهد رسانيد. (1) سفير ايران در مصر در تاريخ 8/ 4/ 1323 در نامه اى به وزارت امور خارجه، ديدگاه خود را نسبت به انجام تبليغات ضدسعودى در روزنامه هاى مصر به اين شرح به تهران مخابره مى نمايد:

وزارت امور خارجه

نامه محرمانه شماره 1092 مورّخه 24 خرداد گذشته در خصوص قتل ابوطالب يزدى در مكه عزّ وصول بخشيد، به طورى كه


1- شماره سند 77، ح، 251 و تاريخ آن 14/ 2/ 1323 است.

ص: 114

دستور داده شده، اقدام خواهد شد، ولى تصور نمى كنم در انتشار اين اخبار در مصر موفقيتى حاصل و در حل مسأله به طورى كه منظور دولت است نتيجه به دست بيايد، زيرا در تمام مصر سانسور بسيار شديد موجود است. اداره سانسور قطعاً نخواهد گذاشت جملاتى به [بر عليه] عربى سعودى در روزنامه ها منتشر شود، چنان كه براى مقاله اى كه در روزنامه پروكراژيپسين در تاريخ 5/ 2/ 1944 راجع به اين موضوع به عنوان اقتباس از آژانس فرانسه از لندن منتشر كرد، فوراً مورد مؤاخذه سخت قرار گرفته و جوابى كه قطعاً از طرف وزارت امور خارجه مصر القاء شده بود داده شد، كه برعليه ابوطالب يزدى و تأييد اقدام حكومت عربى سعودى بود.

به طورى كه در گزارشات سابق سفارت اشعار شده، در آن موقع جوابى از طرف سفارت داده شده و سانسور مانع انتشار آن گرديده است. اين جانب نزد نحاس پاشا نخست وزير رفته، شديداً اعتراض و اظهار كردم، دولت مصر كه حافظ منافع ايران در مكه بوده، برخلاف انتظار، علاوه بر اين كه مساعدتى در اين قضيه اسف آور و براى حل موضوع نكرده، اين تأثير را مى دهد كه از اقدام خلاف انسانيت و عدالت سعودى ها تقويت دارد، جواب داد دولت مصر مسلمان و با هر دو كشور دوست است، ميل ندارد يك مشاجره قلمى توسط جرايد در اين باب برپا و بالاخره باعث آشفتگى وضعيت بشود، اين است كه دستور داده است هيچ خبرى در اين موضوع منتشر ننمايند.

ص: 115

با اين روحيه تصور نمى كنم اگر كنسول گرى دمشق موفق به انتشار بعضى مقالات بشود، بگذارند در جرايد مصر منعكس شده و نتيجه از آن به دست بيايد.

دولت انگليس هم كه به آن اشاره فرموده ايد: در مقابل اقدام دولت در تهران و مخلص در مصر پس از مراجعه سفارت كبراى انگليس به لندن جواب دادند:

چون موضوع مذهبى است، دولت انگليس ميل ندارد مأمورين انگليسى در اين قضيه مداخله كنند.

وزير مختار آمريكا هم به اين جانب اظهار تأسف از وقوع قضيه نموده اظهار كرد: اميدوارم موضوع را بزرگ نكرده و احتراز از قطع روابط بين دولتين بشود، رويه آن ها هم با اين اظهار وزير مختار آمريكا معلوم شد. پس بنابراين مسأله بايد بين ايران و دولت سعودى مستقيماً حل بشود.

به نظر اين جانب اگر چنان كه دولت شاهنشاهى تلگراف اعلى حضرت ملك عبدالعزيز را به اعلى حضرت، اطمينان بخش براى آتيه مى دانند و به عقيده اين جانب اطمينان بخش هم هست، با اطلاع آقايان علما، مفاد تلگراف ملك عبدالعزيز را منتشر و قضيه را ختم شده بدانند.

در صورتى كه از نقطه نظر تأثيرات سويى كه قتل ابوطالب يزدى در عالم شيعه كرده، دولت محظوراتى از نقطه نظر سياست داخلى دارد، چون وسيله فشار ديگرى دولت برعليه حجاز ندارد،

ص: 116

در ايران و عراق اعلام نمايند كه چون دولت حجاز حاضر براى جبران اين فاجعه عظيم نشده، دولت ايران تصميم گرفته مادامى كه اين قضيه حل نشده مسافرت به حجاز را اكيداً قدغن نمايد، البته اين امر اگر آقايان علماى عتبات هم مسافرت حج را تا مدتى تحريم نمايند، مؤثرتر و بهترين وسيله فشار خواهد بود.

حال به هرنحوى كه دولت صلاح مى دانند اقدام خواهند فرمود. منظور اين است كه دولت به هيچ وجه انتظار مساعدتى از طرف مصر و انگليس و آمريكا حتى عراق نبايد داشته باشد، زيرا تمام اين دول، خود در اين موقع منافعى در حجاز دارند كه موضوع ابوطالب را در درجه آخر قرار مى دهند. (1) سفير كبير

قطع روابط با سعودى

همانگونه كه قبلًا گذشت آقاى سيّدباقر كاظمى در زمينه عكس العمل دولت ايران در برابر اين حادثه، پيشنهاد قطع رابطه را مطرح كرد، وى در تاريخ 24/ 1/ 1323 مجدداً تلگرافى خطاب به آقاى ساعد فرستاده مى نويسد:

جناب آقاى ساعد

قرار بود ششم فروردين روابط با كشور سعودى قطع


1- سند شماره 77، ح، 258، مورخ 8/ 4/ 1323.

ص: 117

شود، با جواب هاى حكومت سعودى و جريان امر، تأخير بيش از اين، مخالف مصالح عاليه و حيثيات ايران [بوده و] واجب است تلگرافاً امر فرماييد فوراً روابط قطع و حفظ منافع به دولت عراق واگذار شود منتظر جواب.

سفير ايران در عراق نيز مى نويسد:

نامه شماره 77/ ح/ 236 مورّخ 9/ 1/ 1323 ... امّا عقيده اينجانب اين است كه از نقطه نظر سياست داخلى و تأثير عميقى كه اين قضيّه در افكار شيعيان تمام عالم نموده و باعث تنفّر آنها شده است، اگر دولت تصميم در قطع رابطه بگيرد خوب است؛ زيرا تنها وسيله جلوگيرى از مسافرين ايرانى در سال آينده به حجّ خواهد بود، در صورتى كه علماى بزرگ هم مادامى كه تأمين در امنيت حجاج و مرمت اين قضيه به دست نيايد، مسافرت به مكّه را حرام نمايند و الّا ممكن است نتيجه مطلوب به دست نيايد و باز مثل امسال اشخاص به قاچاق و از راه هاى غير مجاز به حج رفته اسباب اشكال شود. سفير كبير

سرانجام بر اساس پيشنهاد كارشناسان و پس از ردّ و بدل شدن نامه هاى دو كشور، در تابستان سال 1323 ه. ش. روابط ايران و عربستان قطع، و مصر حفاظت منافع ايران در عربستان و لبنان نيز حفاظت منافع عربستان در ايران را به عهده گرفتند. واين وضعيت تا سال 1326 ه. ش. ادامه يافت.

ص: 118

نامه ملك عبدالعزيز به شاه

در خرداد سال 1326 ه. ش، ملك عبدالعزيز نامه اى به شاه نوشته، خواستار تجديد روابط و حلّ سوء تفاهمات گرديد. متن نامه به اين شرح است:

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

از طرف عبدالعزيز بن عبدالرحمن الفيصل آل سعود

به اعلى حضرت همايون محمدرضا شاه پهلوى معظم ...

پس از اداى سلام زحمت مى دهد كه جناب استاد عادل بيگ عسيران به ملاقات ما آمد و به سابقه وطن پرستى و احساسات اسلامى خود، در باب همكارى صميمانه اى كه در شرق اسلامى بين كليه طبقات ملل ما جارى و حكم فرما است و همگى از آن مسرت داشته و بر هريك از ما تحكيم آن روابط دوستانه و محبت آميز و تسهيل جريان آن بين عموم كه صلاح كشور و سعادت عالم انسانيت و موجب رفاه و خوشبختى همگى است لازم و واجب است سخن راند.

اينك نظر به اين كه ما هم اشتياق كاملى به اين موضوع داشته و مايل به تحكيم و تسهيل جريان آن مى باشيم، كما اين كه در عين حال مايل به رفع كليه موجبات سوءتفاهم بوده و مايل به تشييد مبانى دوستى و مودت بين كليه ملل شرق هستيم، لهذا موجب كمال مسرت ماست كه مناسبات دوستى قديمى خود را كه گردى از فترت

ص: 119

بر آن نشسته بود، با دولت آن اعلى حضرت تجديد نموده، كه آب ها به مجارى سابق خود بازگردد و براى وصول به اين منظور مقرر داشته ايم در همين نزديكى، يعنى پس از بازگشت وزير امورخارجه ما از آمريكا، وزير مختارى در دربار آن اعلى حضرت معين و برقرار نماييم كه دوستى بين دو ملت را وصل و تشديد نمايد، همچنان كه خوشوقت خواهيم شد چنان چه آن اعلى حضرت هم عين همين عمل را اجرا بفرمايند، تا امور بين دو كشور به حال طبيعى خود بازگشته و باب مودت و دوستى مانند گذشته برقرار شده و در آينده هم پايدار بماند.

اينك به مناسبت اين پيش آمد فرخنده احترامات خالصانه و بهترين آرزوهاى خود را به پيشگاه آن اعلى حضرت تقديم مى دارم. والسلام

در كاخ سلطنتى احساء

روز 16 ذى قعده سال 1366 قلمى گرديد

عبدالعزيز السعود

پاسخ شاه به ابن سعود

شاه در تاريخ 28/ 7/ 26 ه. ش پاسخى به اين شرح براى پادشاه عربستان سعودى ارسال نمود:

اعلى حضرت ملك ابن السعود پادشاه كشور عربى سعودى

نامه گرامى مورّخ 16 ذى القعدة الحرام 1366 كه حاكى از

ص: 120

اظهار اشتياق آن اعلى حضرت به تجديد مناسبات دوستى و رفع كليه موجبات سوء تفاهم و تصميم به اعزام وزيرمختار به دربار ما بود زيب وصول بخشيد، با علاقه تامى كه ما و دولت ما مخصوصاً به دامنه روابط حسنه و تحكيم رشته هاى مودت بين ايران و كشورهاى اسلامى داريم، از سوء تفاهم موجود بين دو كشور همواره ملالت خاطر داشتيم و بنابراين تمايل آن اعلى حضرت را با حسن قبول تلقى نموده و يقين داريم باتوجه و اهتمام خاص آن اعلى حضرت و ورود وزير مختارى كه به دربار ما مأمور خواهد شد، دوره جديدى در مناسبات دو كشور آغاز خواهد گرديد، ما نيز به دولت خود امر و مقرر داشتيم متقابلًا در تعيين و اعزام وزيرمختار نزد آن اعلى حضرت اقدام شايسته به عمل آورد.

در خاتمه مسرت خاطر خود را از احساسات مودت آميزى كه نسبت به ما ابراز فرموده ايد، به ضميمه احترامات خالصانه خود به آن اعلى حضرت اظهار مى داريم.

كاخ مرمر به تاريخ بيست و هشتم مهرماه يك هزار و سيصد و بيست و شش

سال هفتم سلطنت ما

عبدالعزيز علاوه بر نوشتن نامه، در مهرماه همان سال نيز هيأتى به ايران اعزام داشت كه اين اقدام زمينه را براى برقرارى روابط فراهم ساخت.

ص: 121

وزارت امور خارجه ايران سرانجام باتوجه به زمينه هاى فراهم شده در تاريخ 20/ 4/ 1327 ه. ش. طى يادداشتى خطاب به سفارت كشور عربى سعودى اعلام كرد:

عطف به يادداشت شماره 276/ 77 و پيرو مذاكراتى شفاهى جناب آقاى نورى اسفنديارى وزير امور خارجه با آقاى حمزه غوث وزيرمختار دولت سعودى، راجع به مسافرت اتباع ايران به كشور عربى سعودى به قصد حج، احتراماً خاطرنشان مى سازد: نظر به تعهّد دولت سعودى در تسهيل مسافرت حجاج ايرانى، دولت شاهنشاهى انتظار دارد تدابير مقتضى از طرف مأمورين دولت عربى سعودى اتخاذ گردد كه حجّاج ايرانى از حداكثر تسهيلات ممكنه استفاده كرده و اجازه ندهند كه نسبت به حجّاج ايرانى در اداى مناسك حج و فرائض دينى آنها هيچ گونه مشكلى ايجاد شود و وسايل امنيت و آسايش و اطمينان آنها را فراهم نمايد. (1) سفارت سعودى نيز در پاسخ به اين نامه نوشت:

سفارت عربستان سعودى با تقديم احترامات به وزارت خارجه شاهنشاهى مفتخراً در پاسخ يادداشت شماره 16060/ 1488/ 4 مورخ 20/ 4/ 1327 اعلام مى دارد كه دولت عربستان سعودى نهايت كوشش خود را براى محافظت و تأمين آسايش حجاج به كار مى برد و حجاج ايرانى را نيز مانند ديگر حجاج مشمول اين محافظت و


1- شماره سند 16060/ 1488- 4 و تاريخ ارسال آن 20/ 4/ 27 است.

ص: 122

نگاهدارى مى سازد و به هيچ وجه مايل نيست كوچك ترين زيان و آسيبى به ايشان وارد شود.

دولت براى سلامت حجاج تمام تدابير مقتضى را به كار برده و انجمن مخصوصى نيز براى قبول مراجعات حجاج و تأمين راحت و آسايش و تسهيل امور آنان تعيين كرده است.

سفارت سعودى اين فرصت را براى تجديد احترامات فائقه مغتنم مى شمارد. (1) و بالأخره از سال 1327 ه ش. ممنوعيت حجّ برداشته شد و بار ديگر روابط سياسى ايران و عربستان برقرار گرديد.

گزارش آقاى على سپهرى

حال در پايان اين نوشتار به نقلِ برخى گزارش هاى مكتوب، مربوط به حادثه شهادت مرحوم ميرزا ابوطالب يزدى مى پردازم باشد تا براى محققان مفيد و مورد استفاده قرار گيرد:

1- نامه آقاى على سپهرى اردكانى مؤلف كتاب تاريخ اردكان به نگارنده در تاريخ 7/ 11/ 79 شرح ماجرا از زبان همسر مرحوم ميرزا ابوطالب:

جناب آقاى قاضى عسكر زيد توفيقه

از اينكه چند روزى تأخير شد مى بخشيد چون مى خواستم سند جديدى پيدا كنم كه متأسفانه تاكنون بدست نيامده و در صورت پيدا


1- شماره سند 76، 2، 89 و تاريخ آن 11/ 9/ 1367 ه. ق است.

ص: 123

شدن در اسرع وقت خدمتتان تقديم مى دارم اما آنچه كه از قول همسر او به ياد دارم و اين صحبت بعد از چاپ تاريخ اردكان بوده بدين شرح است:

در سال 1322 سه نفر به نام هاى ابوطالب فرزند حاج حسين مهر على و حاجى غلام معصومى معروف به پهلوان و حاجى قلى، به قصد زيارت خانه خدا از اردكان حركت نمودند و ظاهراً كاروان هم نبوده و مبلغ 5 هزار تومان پول، كه كلًا سكه بوده و سكه هاى آن روز كمتر از ده ريالى بوده و يك سر خورجين الاغ شان پر شده بود، از اردكان حركت مى كنند و از راه خرمشهر به كويت مى روند و از آنجا با شتر به مكه مى روند.

ابوطالب با اينكه جوان و پر قدرت بوده اما هر گاه آبگوشت كله پاچه مى خورده دچار ناراحتى مى شده و همانگونه كه نوشته ام هنگام بيرون رفتن از خانه قرآن را باز كرده و سوره يوسف آمده كه او با نگرانى منزل را ترك كرده و همسرش مى گفت حتى چند روز قبل از حركت هم نگران بوده است.

خلاصه به مكه مى رسند و اعمال عمره تمتع را به جاى مى آورند واعمال هم درست بلد نبودند و از يك روحانى مى پرسند و سپس چند روزى در مكه مى مانند تا روز هشتم ذى حجه كه به عرفات مى روند و اصولًا چون سواد نداشتند، چندان اطلاع دقيقى از مناسك نداشتند و حتى حاجى قلى همسفر او شايد هم به علت پيرى درست نمى دانست كه چند روزى در منى بوده به هر حال پس

ص: 124

از قربانى كردن، كله پاچه گوسفند را برداشته به همراه جگر و سيرابى آن پخته و مى خورند و بالطبع ابوطالب كه در اردكان از خوردن چنين غذائى مريض مى شده آنجا وضع بدترى پيدا مى كند.

[اين حادثه] احتمالا روز دهم يا يازدهم بوده، زيرا حاجى قلى مى گفت دو روز بيشتر در زندان نبوده و روز دوازدهم ذى حجه گردن او زده شده بهر حال حاجى قلى مى گفت عصر بوده كه براى طواف رفته بوديم و من طواف كرده و در حجر اسماعيل مشغول خواندن نماز بودم كه ابوطالب در حاليكه ناراحت بود آمد وگفت من حالم خوب نيست بيا برويم منزل و من گفتم اينجا بنشين تا من دو ركعت نماز بخوانم و سپس برويم منزل، او در كنار حجر اسماعيل نشست ومن دو ركعت نماز خواندم و چون بلند شدم، ابوطالب كه بى حال شده بود و كنترل هم از دستش بيرون رفته و حال وى به هم مى خورد (توضيح اينكه بخاطر خوردن كله پاچه چنين حالتى به او دست داده است).

همسرش مى گفت كه استفراغ كرده لذا احراميش را جلو دهانش گرفته تا روى زمين نريزد. فوراً مصرى ها جريان را اطلاع داده ابوطالب دستگير و بازجوئى مى شود. چون زبان هم نمى دانسته هر چه مى گفتند، فقط مى گفته نه، البته بعضى نقل ها در اردكان اين بود كه از او پرسيده اند كه مريض هستى گفته نه!! حاجى قلى مى گفت پس از دستگيرى، ما به همراه مامورين به زندان رفتيم و مرتب اين دو روز به ملاقاتش مى رفتيم و غذا و چيزهاى مورد نياز

ص: 125

را برايش مى برديم واو فقط مى گفت يك كار كنيد مرا نجات دهيد، و ماموران مى گفتند فردا خلاص.

ما گمان مى كرديم خلاص، يعنى آزاد مى شود، اما روز دوم كه رفتيم به اتفاق ما او را از زندان بيرون آوردند و با هم به بازار صفا و مروه رفتيم و اصلًا فكر نمى كرديم، كه ديديم او را نشاندند و با شمشير گردنش را از پشت زدند. حاجى غلام پهلوان كه غش كرد افتاد و بعد از به هوش آمدن فرار كرد. اما من به دنبال جسد ابوطالب رفتم و جسد را گرفتم و به اتفاق يك نفر روحانى او را برديم غسلش داديم و در قبرستان ابوطالب دفن كرديم.

خبر اين حادثه در اردكان موجى از غم و اندوه در برداشت و حتى بعد از مدتى چند نامه از وزارت خارجه براى خانواده ايشان آمده كه متاسفانه نامه ها پيدا نشد. به هر حال اين جريان باعث گرديد كه چند سال حج از طرف ايرانى ها تعطيل گردد و ظاهراً در سال 1327 بار ديگر ايرانى ها به حج عزيمت مى كنند و والده اينجانب در آن سال به مكه مشرف شده، هيچ بحثى از ابوطالب به ميان نيامده و حتى قبرش نيز نامشخص بوده است.

بقيه مطالب را مى توانيد از كتاب تاريخ اردكان و كتاب با ما به خانه خدا بيابيد استفاده نمائيد.

در خاتمه سعادت و سلامتى و توفيق روز افزون حضرتعالى را از خداى بزرگ خواستارم با تشكر فراوان

على سپهرى اردكانى

ص: 126

2- نقل ماجرا در كتاب تاريخ اردكان

يكى از جريانات سياسى مرموزى كه در سال 1322 شمسى اتفاق افتاد و علت واقعى آن هيچگاه روشن نشد ماجراى گردن زدن ابوطالب اردكانى بود.

وى كه يك كشاورز 25 ساله (1) اردكانى بود و 5 سال بوده كه از ازدواجش مى گذشت در آن سال به اتفاق دو نفر ديگر (آقايان حاجى غلام معصومى معروف به پهلوان و حاجى قلى) راهى زيارت خانه خدا گرديد و هنگام خروج از منزل، قرآن را باز نموده و بر حسب اتفاق به آيه اى از قرآن برخورد كه بيان كننده ماجراى حضرت يوسف بود و ابوطالب با ناراحتى به همسر و ديگر بدرقه كنندگان گفت من به سرنوشت يوسف دچار مى شوم. (2) اما بدرقه كنندگان به او دلدارى داده مى گفتند سفر حج سختى زياد دارد و آيه قرآن نشان دهنده اين سختى ها مى باشد.

به هر حال ابوطالب راهى مكه گرديد و در جريان طواف به علت بيمارى به استفراغ مبتلا گرديد و براى احترام خانه كعبه بلافاصله احرامى خود را جلوى دهان گرفت و در نتيجه احراميش


1- در گزارش هاى مربوط به وزارت امور خارجه، سن ابوطالب بيست و دو سال ذكر شده است.
2- همسر ابوطالب در سال 1372 به همراه مؤلف كتاب تاريخ اردكان به مكه معظمه مشرف شده بود و پس از 50 سال در طول سفر مرتب از ابوطالب ياد مى كرد و جريان را براى مؤلف اينگونه بيان نمود.

ص: 127

آلوده شد، اما مانع از كثيف شدن خانه كعبه گرديد و در اين موقع چند نفر كه بنا به نوشته كتاب با من به خانه خدا بياييد (1)

و از شخص ثالثى پول گرفته بودند، شهادت دادند كه ابوطالب قصد كثيف كردن كعبه را داشته است و ابوطالب بيچاره بازداشت گرديد و سپس در دارالقضاء شرعى محاكمه و به اعدام محكوم شد و در روز دوازدهم ذى الحجه كه سالروز به قدرت رسيدن آل سعود است و به همين مناسبت جشنى در مكه برگزار گرديد و ملك عبدالعزيز با تشريفات خاصى به حرم آمد و پس از برگزارى نماز ظهر با جماعت، حكم اعدام ابوطالب را به دست وى داده، پس از مطالعه آن را تأييد نمود و آنگاه از مسجد الحرام خارج شد! و دو ساعت بعد 50 نفر پاسبان ابوطالب را در حالى كه دستبند به دست هايش زده بودند، از مركز پليس خارج و به جلوى بازار صفا و مروه آوردند و در ميان جمعيت مقابل سكوى مجازات قرار دادند.

جلاد رسمى دولت سعودى كه يك نفر سياه پوست بلند قامت بود ابوطالب را چهار زانو روى زمين نشانده و بازوان او را بر محورى ثابت بسته و سپس به دستش دستبند زد، جمعيت در ميدانى كه نزديك دار القضاء شرعى بود جمع شده و منتظر اجراى حكم بودند.

ترجمه فرمان قتل كه به زبان عربى قرائت شد چنين است:


1- تأليف خليلى عراقى.

ص: 128

ابوطالب از شيعيان ايرانى چون در احرام خود نجاست كرده و مى خواست دور خانه كعبه بريزد، دستگير شد و به اين مناسبت فرمان قتل او كه به گواهى امير رسيده است اجرا مى شود.

سپس جلاد سر به گوش ابوطالب گذارده آخرين دقايق زندگى را به عربى به او يادآور مى شود و ابوطالب كه تا آن لحظه نه مفهوم محاكمه را فهميده بود و نه از متن حكم كه به زبان عربى قرائت مى شد چيزى مى فهميد، ساكت و آرام نشسته نگاه به جمعيت دوخته بود كه ناگاه جلاد با نوك نيزه فشارى به پشت گردن ابوطالب وارد مى سازد.

بر اثر تصادف نوك نيزه، خون جارى و ابوطالب از ترس، سرش را جلو مى برد و در همين لحظه جلاد با يك ضربه شمشير بزرگى كه در دست داشت بر گردن او فرود مى آورد، گردن به وضع فجيعى بريده شد، ولى استخوان حلق مانع از قطع شدن سر مى شود.

اما بلافاصله شمشير براى بار دوم به حركت درآمده سر از گردن جدا و روى پاى ابوطالب مى افتد و بنا به گفته همسرش آخرين كلمه اى كه ابوطالب بر زبان آورده پس از گفتن إِنَّا للَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ اين جمله بود: «آخر شما كار خودتان را كرديد».

بلافاصله دو اتومبيل در محل حاضر مى شود و يكى سر جدا شده و بدن را به پزشك قانونى منتقل مى نمايد و ديگرى با ريختن شن درصدد از بين بردن آثار جنايت برمى آيد.

ص: 129

شيخ على اصغر يكى از حجّاج ايرانى است كه براى رضاى خدا داوطلب به خاك سپردن اين شهيد مى شود. پليس سعودى به شيخ على اصغر خبر مى دهد كه جنازه براى تحويل حاضر است.

وقتى كه به پزشك قانونى مى روند، متوجّه مى شوند كه سرابوطالب را معكوس روى بدن گذارده و دوخته اند.

زيرا وهابى ها عقيده دارند اين قبيل گنهكاران را بايستى پس از قتل، با سرِ معكوس در قبر گذارد تا هنگام محشر از ديگران تشخيص داده شوند!! مسخره تر از همه اين صحنه ها مطالبه دستمزد براى دوختن سر بوده است!

به شيخ على اصغر مى گويند: 65 ريال سعودى دستمزد بخيه زدن سر به بدن را پرداخت كند تا جسد تحويل واجازه حمل داده شود! شيخ على اصغر عصبانى شده، فرياد مى زند: پول را بايستى كسى بدهد كه فرمان قتل داده است!

بالأخره بدون پول ولى با مجادله، جسد را تحويل و در قبرستان شهدا دفن مى كنند.

روزنامه عصر آن روز مكه، خبر را به اين طريق در صفحه اوّل خود منعكس ساخته بود

«دستگير كرديم ابوطالب ايرانى از اهالى يزد كه از شيعه هاى ايرانى است و برداشته بود كثافات آدمى را و مى خواست دور كعبه بريزد و ثابت شد جرم او به اعدام و به امضاء ملك عبدالعزيز سعود حكم اعدام بموقع اجرا گزارده شد».

ص: 130

تصوير؟؟؟

ابوطالب يزدى (اردكانى) در حالى كه جلاد آخرين دقايق زندگى را به زبان عربى به او يادآور مى شود.

تصوير؟؟؟

سر ابوطالب يزدى، در حالى كه در دامنش افتاده و خون از گلويش فوران مى كند.

ص: 131

خبر شهادت ابوطالب موجى از خشم و ناراحتى را در ميان شيعيان جهان به وجود مى آورد. حضرت آيةاللَّه سيّدابوالحسن اصفهانى كه در كربلا مقيم بود واكنش شديد نشان داد و اهالى نجف و كربلا هر يك به طريقى ابراز انزجار خود را از اين عمل نشان دادند و در ايران عزاى عمومى اعلام و در اكثر شهرها مجالس ختم برگزار گرديد و رابطه ايران و سعودى قطع گرديد و مدّت چهار سال دولت ايران از اعزام حجّاج ايرانى به مكّه خوددارى نمود و در اردكان كه محلّ زندگى ابوطالب بود، موجى از غم و ناراحتى به وجود آمد و خانواده اش كه منتظربازگشت وى بودند، پس از مطلع شدن از جريان، يك پارچه منقلب گرديدند و دو خواهر وى در مدّت كوتاهى جان خود را از دست دادند و مردم اردكان نيز با برگزارى مراسم ختم و عزادارى، ياد آن شهيد مظلوم را گرامى داشتند. (1)

3- شرح ماجرا به نقل از كتاب «با من به خانه خدا بياييد»

وقتيكه گردانندگان سياست تصميم ميگيرند ...

هيجده سال پيش يعنى در سال 1322 واقعه جان خراشى را دست سياست ايجاد و با گردن زدن يك بى نواى ايرانى، روابط


1- كتاب تاريخ اردكان، تأليف على سپهرى اردكانى، انتشارات حنين اردكان، 1374 ه. ش. ص 65 تا 68.

ص: 132

فيمابين كشور سعودى و ايران را قطع و براى چند سال مانع از حركت حجاج ايران به مكه گرديدند و در نتيجه اولياء كشور سعودى، قِران داغ شده از مبالغ قابل توجهى منافع محروم شدند.

آنها در مقابل گردانندگان سياست چه كرده بودند من نمى دانم فقط آنچه مسلم است وقوع اين صحنه به قيمت جان ابوطالب يزدى حاجى ايرانى تمام شد.

با اين كه هجده سال از آن تاريخ مى گذرد ولى چون قسمتى از تاريخ روابط ما و آنها مى باشد بد نيست بدانيد تا طلب مغفرتى هم براى آن حاجى شده باشد. گوش كنيد تا صحنه آنرا از چند ساعت قبل از وقوع شرح دهم:

روز 12 ذيحجه هر سال يك جشن عمومى است، زيرا در چنين روزى خاندان سعودى موفق گرديده اند كه دست خاندان شريف يا به قول خودشان شرفا را از حكومت مكه قطع و جانشين آنها شوند.

در اين روز فرزندان ابن سعود كه در هر حال تعدادشان زياد است با عده اى كه همراه دارند، در خيابان حركت و با پرچم سبز و شمشيرهاى برهنه (نوحه نصر) مى خوانند.

آن روز كه اين واقعه اتفاق افتاد، جمعه (12 ذيحجه 1362 هجرى هيجدهم ديماه 1322 شمسى و 10 دسامبر 1943 ميلادى) بود نمايش دهندگان دسته جمعى به كاخ ملك عبدالعزيز بن سعود رفته شاه را از كاخ سلطنتى خارج و به طرف خانه كعبه آوردند تا به

ص: 133

شكرانه اين روز نماز جماعت ادا شود.

ابن سعود به طرف خانه كعبه مى آيد

ساعت 5/ 11 ماشين سيستم 1942 پادشاه حجاز از بيرون دروازه عرفات بداخل شهر وارد شد.

دو نفر سياهِ قد بلند طرفينِ ركاب ماشين ايستاده، دستى به شيشه ماشين نگاه داشته و با دست ديگر اسلحه هاى خود را به طرف جمعيت نگاه داشته بودند.

جلوى اين ماشين هم يك ماشين مجهز به مسلسل سبك و پشت سر آن يك اتوبوس سربازان وهابى و هشت اتومبيل شيوخ عشاير بود.

ماشين سلطنتى جلوى باب السلام متوقف و پادشاه حجاز در ميان صف سربازان مسلح از اتومبيل خارج و به طرف مقام ابراهيم رهسپار گشت.

فقط نماز ظهر ادا شد پادشاه پيشنماز و حجاج مختلف و اهالى آن سامان كه در آن ساعت در خانه كعبه بودند، به ابن سعود اقتدا نموده نماز اين روز پايان يافت. پس از نماز ورقه اى براى مطالعه پادشاه ارائه و او پس از چند دقيقه مطالعه، صحه بر روى آن گذارده و بدين طريق فرمان را توشيح كرد!!!

هيچ كس نفهميد كه فرمان جديد چه بود و پس از اداء نماز، پادشاه با همان تشريفات از خانه كعبه خارج و به كاخ سلطنتى خويش مراجعت نمود.

ص: 134

اين فرمان كه پس از نماز و در خانه كعبه به امضاء رسيد، حكم ناجوانمردانه قتل ابوطالب يزدى حاجى ايرانى بود كه به وسيله قاضى شهر مكه رأى آن صادر و پس از موافقت ابن سعود به مورد اجرا گذارده مى شد.

فرمان قتل بدين طريق اجرا شد ......

صحنه ساختگى از اين قرار بود كه، چند نفر مصرى شهادت مى دهند كه ابوطالب يزدى را ديده اند كه در داخل احرام خود نجاست نموده مى خواسته است به منظور هتك احترام خانه كعبه نجاست را اطراف خانه بريزد!!!

بلافاصله محكمه تشكيل و فى المجلس رأى گردن زدن ابوطالب صادر و به آن طريق كه ديديم به امضاء پادشاه رسيد.

جلوى بازار صفا و مروه، آنجا كه حريم امنيت براى حيوانات است، دو ساعت پس از مراجعت امير از خانه كعبه، 50 نفر پاسبان و افسر پليس ابوطالب را در حالى كه با دست بند بوده است، از مركز پليس كه در همان نزديكى است خارج و در ميان جمعيت جلوى سكوى مجازات قرار مى دهند.

جلاد رسمى دولت سعودى، كه يك نفر سياه پوست بلند قامت بود، ابوطالب را چهار زانو روى زمين نشانده و بازوان او را بر محورى ثابت بسته و سپس به دستش قفل زد.

جمعيت در ميدان كه نزديك دار القضاء شرعى بود جمع شده و منتظر اجراى فرمان بودند.

ص: 135

فرمان قتل به زبان عربى قرائت و ترجمه آن بدين قرار است:

«ابوطالب از شيعيان ايرانى چون در احرام خود نجاست كرده و مى خواسته دور خانه كعبه بريزد، دستگير شد و به اين مناسبت فرمان قتل او كه به گواهى امير رسيده است اجرا مى شود.»

ابتدا جلاد با نوك نيزه فشارى به پشت گردن ابوطالب وارد مى سازد، بر اثر تصادف نوك نيزه، خون خارج و ابوطالب از ترس سرش را جلو مى برد و در همين لحظه جلاد با يك ضربه شمشير بزرگى كه در دست داشت بر گردن او فرود مى آورد، گردن با وضع فجيعى بريده شده ولى استخوان حلق مانع از قطع سر مى شود شمشير دوم به حركت درآمده سر ازگردن جداوروى پاى ابوطالب مى افتد ...

سر مقتول را چرا واژگون دوخته اند؟

بلافاصله دو اتومبيل در محل حاضر مى شوند، اتومبيل اول متعلق به صحّيّه بوده، سر جدا شده و بدن دست بند زده ابوطالب را، به پزشكى قانونى مى برند. اتومبيل دوم، كاميون شهردارى بود كه با ريختن شن خون هاى جارى شده را پاك و آثار جنايت را از ميان برداشتند ...

شيخ على اصغر تهرانى، يكى از حجاج ايرانى بود كه براى رضاى خدا داوطلب به خاك سپردن اين شهيد مى شود، پدر زن ابوطالب و دو برادرش نيز در اين سفر همراه بوده اند.

مطالبه دستمزد دوختن سر بريده

مسخره تر از همه اين صحنه ها مطالبه دستمزد براى دوختن سر

ص: 136

بوده است.

به شيخ على اصغر تهرانى مى گويند: 65 ريال سعودى كه معادل 104 تومان آن وقت بوده است دستمزد بخيه زدن سر را به بدن پرداخت كنند تا جسد تحويل و اجازه حمل داده شود!!!

شيخ على اصغر عصبانى شده و فرياد مى زند، پول را بايستى كسى بدهد كه فرمان قتل داده و بالاخره بدون پول، ولى با مجادله جسد را تحويل و در قبرستان شهداء دفن مى كنند.

علل سياسى اين صحنه

بدين ترتيب تراژدى حزن انگيز قتل ابوطالب ايرانى پايان يافته و شايع است كه پنج نفر مصرى كه شهادت بر اين كار داده بودند، از شخص ثالثى پول دريافت و شهادت دروغ داده اند تا اين صحنه ها ايجاد شود.

روايت ديگرى هم وجود دارد كه مى گويند: ابوطالب حالش بهم خورده به محض اينكه مى خواهد استفراغ كند، به احترام خانه كعبه در احرام خود استفراغ مى كند و از اين جريان چهار نفر هندى سُنّى استفاده برده و شهادت مى دهند كه او نجاست آورده بود تا دور خانه كعبه بريزد. ولى عده اى كه مسائل را از دريچه چشم سياست نگاه مى كنند، معتقد هستند كه ضمن اين جريان چند مسئله را نبايستى دور داشت و بعيد نيست كه يكى از مسائل شش گانه زير سبب وقوع اين صحنه باشد:

وضعيت سياسى عربستان سعودى با مصر و هندوستان.

ص: 137

نظريات اين دو كشور در آن زمان نسبت به ايران.

قضيه خلافت مسلمين كه در آن موقع فاروق خود را براى آن كانديد كرده بود.

فكر بين المللى كردن حكومت مكه.

مسئله نفت عربستان و آمريكا و مخالف بودن دولت انگليس با آن.

جلوگيرى از خروج پول ايران به كشور سعودى به منظور در مضيقه قرار دادن اولياء كشور سعودى، آنچه مسلّم است اولياء كشور سعودى با اين عمل قلوب ايرانيان را جريحه دار و به حريم امنيت خانه كعبه تجاوز نمودند.

اهالى نجف و كربلا هر يك به طريقى ابراز انزجار و حتى مدتى از فروش جنس به وهابى ها خوددارى ميكنند.

مرحوم آقا سيد ابوالحسن اصفهانى نيز كه در آن موقع از نجف به كربلا رفته بود واكنش شديدى نشان داده و عمل او موجب تقويت فكر جلوگيرى از حركت حجاج ايرانى به آن سامان شد.

دولت ايران نيز چهار سال مقاومت نموده از حركت حجاج جلوگيرى وضمن اين مدت اگر مسافرتى شد به طريق قاچاق و به كمك حمله داران بوده است تا سرانجام سردمداران سياست وسط افتاده، فيمابين دولتين را آشتى و راه مكه بار ديگر براى ايرانيان باز شد. (1)


1- با من به خانه خدا بياييد، محمدرضا خليلى، صص 491 تا 495.

ص: 138

ص: 139

4- گزارش حادثه از زبان مرحوم شيخ على نخودكى

در نيمه دوم سال 1322، حاج شيخ به همراه همسرش بى بى زهرا و فرزندش شيخ محمّد و همسر او بى بى صاحب و خانواده حاج محمّد كهدويى راهى سفر مكّه شدند. برگزارى مراسم آن سال مصادف بود با يكى از تلخ ترين روزهاى تاريخى براى حجّاج بيت اللَّه الحرام؛ روزى كه ابوطالب اردكانى (يزدى) در حين برگزارى مناسك حج و دگرگونى حالت جسمانى دچار تهوّع شد و كارگزاران دولت سعودى او را به گناه توهين به خانه خدا، دستگير و سپس گردن زدند.

حاج محمّد آقا، پسر آيت اللَّه حاج آقا حسين قمى، كه براى هر كارى از حاج شيخ كسب تكليف مى كرد، به ايشان مراجعه كرد كه درباره قتل ابوطالب چه كنيم؟ حاج شيخ گفت: فعلًا نبايد كارى كرد؛ مگر ديروز نديدى كه در عرفات، مسلسل ها را براى ما آماده كرده بودند! از سويى ما قاچاقى آمده ايم و بايد ببينيم آقا سيّد ابوالحسن اصفهانى چه مى گويند؟ پس دويست ريال به محمّد آقا قمى داد كه برود كسى را بيابد تا گردن ابوطالب اردكانى را به بدنش بخيه كنند و سپس او را دفن نمايند.

مسافران پس از سفر بيست روزه به مكّه، هنگامى كه قصد بازگشت داشتند، باخبر شدند آن شركت مسافربرى، كه با آن به مكّه آمده بودند و متعلّق به عبدالرزّاق شامى بود، ورشكست شده است،

ص: 140

از اين رو بى وسيله شدند و به ناچار حاج شيخ و همراهان به مدينه رفتند، مردم مدينه به محض ديدن وى، به دور ايشان حلقه زدند و خواستار ماندن او در مدينه شدند، حاج شيخ به اين شرط قبول كرد كه حاجى بى بى زهرا (همسرشان) راضى باشد تا در مدينه بماند.

وى در اين مدّت در يكى از مساجد مدينه نماز جماعت اقامه مى كرد و به منبر مى رفت .... (1)

5- گزارش بخشى از مسائل در بيستمين سالنامه دنيا

من (2) علاوه بر سمت سفارت كبراى ايران در مصر، عنوان وزير مختارى ايران در عربستان سعودى را هم دارا بودم و قصد داشتم براى تسليم استوار نامه هاى خود به عبدالعزيز بن سعود پادشاه عربستان، به آن كشور بروم كه خبر رسيد يكى از حجاج ايرانى بنام ابوطالب يزدى را كه در مسجد مكه معظمه دچار كسالت شده بود و بى اختيار مقدارى آب دهان خارج ساخته بود دستگير نموده و به دستور قاضى شرع مكه در بازار مكه سر بريده اند.

سر بريدن حاجى ايرانى باعث قطع رابطه بين ايران و عربستان سعودى شد و من چند نامه تند و شديد اللحن، براى وزير مختار عربستان سعودى مقيم قاهره فرستادم و به اين عمل دور از انتظار، كه


1- تنديس پارسايى، صص 79 و 80.
2- نويسنده مقاله آقاى ساعد است.

ص: 141

روح اسلام را جريحه دار ساخته است اعتراض نمودم. ملك فاروق هم قصد وساطت داشت و با من هم در اين خصوص صحبت نمود ولى من به هيچ وجه حاضر نبودم تا قبل از عذر خواهى رسمى دولت عربستان از دولت ايران خواستار تجديد روابط شوم.

دولت عربستان سعودى به اطلاع فاروق رسانيده بود، گزارش ماموران امنيتى مسجد الحرام حاكى بود چون ابوطالب يزدى شيعه بود، با عمل قى و استفراغ قصد اهانت به جماعت تسنن داشت و از همين نظر قاضى شرع مكه حكم به جدا كردن سر از بدن ابوطالب داد. اين استدلال درحقيقت بى پايه بود.

چندى نگذشت كه خبر دادند عبدالعزيز بن سعود پادشاه عربستان، براى بازديد از ملك فاروق سفرى به مصر خواهد كرد، البته فاروق چندى قبل از آن به رياض سفر نموده بود و با ابن سعود ملاقات كرده بود.

چند روز بعد اطلاع يافتم شايد سفر ابن سعود انجام نشود، براى اين كه گزارش هايى به او رسيده بود كه شايد افراد لژيون عرب كه تحت رياست و فرماندهى گلوب پاشا انگليسى مى باشند قصد جان او را بكنند. به هر حال قرار شد ابن سعود با عده بيشترى از فدائيان مسلح خود وارد مصر شود و مراقبت از جان او هم به عهده همان فدائيان واگذار گردد.

قصر زعفران را براى اقامت ابن سعود در نظر گرفتند و پادشاه عربستان سعودى در حالى كه ملك فاروق به پيشواز او رفته بود وارد

ص: 142

قاهره شد، ابن سعود هجده تن از پسرهاى خود را هم به مصر آورده بود، البته او بيش از 18 پسر داشت و به روى هم تعداد فرزندان پادشاه حجاز به 45 دختر و پسر مى رسيد.

در تمام ميهمانى هايى كه به افتخار ابن سعود بر پا شده بود من هم شركت داشتم و چون از سفراى اسلامى دعوت به عمل مى آمد، معلوم بود به علت داشتن مقام سفارت كبرى، صندلى من در صدر تالار قرار داشت، ميز غذا خورى بسيار طويل بود و صندلى من بغل دست ابن سعود و دست راست پادشاه عربستان هم صندلى فاروق قرار داشت.

در سر ميز غذا بيشتر صحبت هاى من با ابن سعود در اطراف قتل ابوطالب يزدى بود، و ابن سعود با خنده و داخل كردن ساير مسائل در صحبت ها ميل داشت در اطراف اين مسئله بحثى به عمل نياورم، ولى در ميهمانى بعدى اين بحث را دنبال كردم و ابن سعود پادشاه كهنسال عربستان، كه ساليان متمادى با دشمنان خود در ريگزارهاى عربستان مشغول جنگ بود، شديداً از اين عمل ابراز تأسف كرد و اظهار داشت حاضر و آماده مى باشد به هر طريقى كه ميسّر بوده باشد در رفع كدورت و تجديد روابط اقدام نمايد.

ابن سعود بر خلاف انتظار من با دست غذا نمى خورد، بلكه از قاشق و چنگال استفاده مى كرد، پشت سر ما دو نفر از فدائيان او با شمشير آخته ايستاده بودند و شمشيرها را در دست داشته به شدت حاضرين را كه عبارت از شاهزادگان، وزراء و سفراى كشورهاى

ص: 143

اسلامى بودند نظاره مى كردند، تا اگر دست از پا خطا نمايند سر آنها را با يك ضربه شمشير از تن جدا سازند.

براى حفظ جان ابن سعود آنچنان مراقبتى شده بود كه فدائيان او اجازه ندادند پادشاه عربستان در اطاق هاى راحت و مجلل قصر زعفران به استراحت بپردازد، بلكه در وسط باغ زغفران چادر برپا كرده و ابن سعود در داخل اين چادر مى خوابيد و ده ها نفر از فدائيان كه شمشيرهاى لخت در دست داشتند تا صبح از چادر ابن سعود محافظت مى كردند .... (1)


1- بيستمين سالنامه دنيا، صص 129 و 130.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109