مقالات مدير مسئول

مشخصات كتاب

عنوان و نام پديدآور: مقالات مدير مسئول/ www.modiryar.com

ناشر :www.modiryar.com

مشخصات نشر ديجيتالي:اصفهان:مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان 1391.

مشخصات ظاهري:نرم افزار تلفن همراه , رايانه

موضوع:مديريت - مقالات

مديريت كيفيت؛ مدل تعالي سازماني

...EFQMگردآوري: مهدي ياراحمدي خراساني

معرفي: يكي از نيازهاي واحدهاي داراي سيستم كيفيت در جوامع صنعتي ارتقا و تعميق سيستم كيفيت به موازات رشد سازمان مي باشد. از طرفي سيستمهاي مديريت كيفيت در خصوص برخي موارد و فعاليتهاي سازمانها سكوت كرده اند لذا سازمانهاي مختلف پس از رسيدن به درجه اي از بلوغ سازماني اين استانداردها را پاسخگويي نيازهاي رو به تعالي خود نمي بينند. با توجه به اين موارد وجود مدلهاي عملي و اجرايي جهت استقرار TQM به صورت قابل ارزيابي ضرورتي براي پاسخگويي به نياز سازمانها است.اولين گام اجرايي در اين زمينه با تعريف مدل جايزه دمينگ در ژاپن برداشته شد و پس از آن در ايالات متحده آمريكا و اروپا نيز مدلهايي براي پر كردن خلاء چنين جايزه بزرگي ارايه شد. جايزه كيفيت ملي مالكوم بالدريج (MBNQA) بر اساس نوعي مدل ارزيابي سازمانها در آمريكا تعريف شده و مدل اروپايي آن در سال 1991 در نشست بنياد اروپايي براي مديريت كيفيت (EFQM) تحت عنوان جايزه كيفيت اروپايي (EQA) مطرح شد.اين جوايز در كشورهاي مختلف به برترين شركتها كه به نحو موثرتري به TQM عمل مي كنند اعطا مي شود تا به ايجاد نوعي رقابت در تعالي و رشد سازمانها كمك نمايد.مدل جايزه ملي تعالي سازماني ايران نيز از مدل اروپايي آن (EFQM) اقتباس شده است و از سال 1382 اعطاي جوايز آن در ايران شروع شده است. در اين مدل بر اساس ارزيابي سازمانها و ميزان نزديكي

آنها به TQM سه نوع تنديس (تنديس زرين براي بهترين سازمان، تنديس سيمين براي سازمان دوم و تنديس بلورين براي سازمان سوم) و دو نوع گواهينامه اهتمام به اجراي TQM در نظر گرفته شده است كه به بهترين سازمان در هر زمينه كاري مشروط به كسب حداقل امتياز لازم ارايه مي شود.در اين مدل، ارزيابي بر اساس تلاشها و فعاليتهاي سازمان و نتايج حاصله انجام مي شود. بخش و فعاليتها يا اقدامات اجرايي سازمان تحت عنوان توانمند سازها شامل 5 گروه معيار (رهبري، خط مشي و راهكار، مديريت مشاركتي، منابع و فرآيندها) و نتايج حاصله از توانمند سازها شامل 4 گروه معيار (رضايت كاركنان، رضايت مشتري، تاثير بر جامعه و نتايج) مي باشد كه با چك ليست هاي، مخصوص توسط ارزيابان آموزش ديده ارزيابي و امتياز دهي مي شود.مزاياي به كارگيري:-     انجام خود ارزيابي بر اساس اين مدل به سازمانها كمك مي كند تا وضعيت خود را نسبت به سازمانهاي موفق ارزيابي نمايند و نقاط ضعف و قوت خود را شناسايي كنند.- وجود هدف در فرآيند استقرار انگيزه لازم جهت اعتلاي سازمان را براي مديران و كاركنان ايجاد مي كند.-          فضاي رقابتي كسب جوايز به تسريع در رشد سازمانها كمك مي كند كه شعار« كيفيت راه بدون پايان» را جامعه عمل بپوشاند.-          ارزيابي ها و گزارشات آن فضاي مناسبي جهت الگوبرداري از بهترينها (Benchmarking) را فراهم مي كند.-          كسب جوايز حاصل از مدل (با توجه به دشواري دريافت آن) دستاورد بزرگي براي سازمان ايجاد مي كند.دامنه كاربرد كليه سازمانهاي توليدي و خدماتي كه قدمهاي اوليه براي استقرار سيستمهاي مديريتي مختلف را برداشته و نياز به

مدلهاي متعالي براي رشد و بلوغ سازمان دارند. تعالي سازماني رشد و ارتقاي سطح يك سازمان در تمامي ابعادكسب رضايتمندي كليه ذينفعانايجاد تعادل بين خواسته ها و انتظارات كليه ذينفعانتضمين موفقيت سازمان در بلند مدت كاربردهاي مدل تعالي سازماني ابزاري براي خود ارزيابي به منظور تعيين موقعيت سازمانها در مسير تعالي،كمك به درك فاصله بين اهداف و واقعيت هاوترغيب سازمانها به يافتن راه حلهاي بهبود.مبنايي براي ايجاد زبان و تفكر مشترك در تمامي ابعاد سازمان و در همه حوزههاي عملكرد.چارچوبي براي درك وضعيت اقدامات انجام شده، حذف دوباره كاري ها و تشخيص انحرافاتساختاري براي سيستم مديريتي سازمان مزاياي مدل تعالي سازماني برخورداري اين مدل از ديدگاه سيستماتيك و فراگيرمديريت مبتني بر فرآيندهاي سازمانيتوجه ويژه به نتايج كسب شده توسط سازمانارزيابي مبتني بر واقعياتمشاركت گسترده كاركنانشناسايي نقاط قوت و زمينه هاي قابل بهبودارائه تصوير واقعي از فعاليتهاي سازمانتبادل تجربيات درون و برون سازماني با بكارگيري ابزار كاوي ( benchmarking)استفاده از رويكرد خودارزيابي به منظور تعالي سازمان ارزشها و مفاهيم بنيادين تعالي سازماني بدون توجه به بخش و اندازه سازمان ها، براي كليه آنها قابل كاربرد بوده و مدل تعالي سازماني را پشتيباني مي نمايد.نتيجه گرايي: تعالي دستيابي به نتايجي است كه رضايت كليه ذينفعان سازمان را در بر داشته باشد.مشتري مداري: تعالي خلق ارزش هاي مطلوب مشتري است.رهبري و ثبات در مقاصد: تعالي رهبري دورانديش و الهام بخش همراه با ثبات در مقاصد است.مديريت مبتني بر فرآيندها و واقعيت ها: تعالي مديريت سازمان از طريق مجموعه اي از سيستم ها ، فرآيندها و واقعيت هاي مرتبط و به هم پيوسته است.توسعه و مشاركت كاركنان: تعالي حداكثر

نمودن مشاركت كاركنان از طريق توسعه و دخالت دادن آنها در امور است.يادگيري و بهبود مستمر: تعالي به چالش طلبيدن وضع موجود و ايجاد تغيير به منظور نوآوري و خلق فرصتهاي بهبود با استفاده از يادگيري است.توسعه همكاري هاي تجاري: تعالي توسعه و حفظ مشاركت هايي است كه براي سازمان ارزش افزوده ايجاد مي كند.مسؤليت اجتماعي سازمان: تعالي فراتر رفتن از چارچوب حداقل الزامات قانوني است كه سازمان در آن فعاليت مي كند و تلاش براي درك و پاسخگويي به انتظارات ذينفعان سازمان در جامعه است.

آزادي خ_رمشه__ر؛ اوج شك_وف__ايي ع_زت م_ل_ي

**فتح خرمشهر فتح خاك نيست، فتح ارزشهاي اسلامي است**مهدي ياراحمدي خراساني

اشاره :اشغال و آزاد سازي خرمشهر در دوره دفاع مقدس، يكي از نقاط عطف جنگ تحميلي و حتي تاريخ معاصر ايران است.خرمشهركه سقوط كرد ، قلب ملت ايران از كار ايستاد ،اما دم  مسيحايي  حضرت روح الله ، در كالبد خسته ملت و رزمندگان ما جان تازه  دميد و فرزندان انقلابى امام ،  تصميم گرفتند كه دل او را دوباره شاد كنند و اين تلاش مستمر و توام با مظلوميت ولى همراه با عزت بعد از ماههاي متمادي به ثمر رسيد و در عمليات بيت المقدس آشكار شد . كوتاه سخن اينكه عمليات بيت المقدس به عنوان برجسته ترين عمليات پدآفندي نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران در تاريخ نظامي 8 سال دفاع مقدس ثبت شده است. عملياتي كه نتيجه ي آن آزادي بود.آزادي خرمشهر. آزادي اي  كه غرور اسلامى و عزت ملى ما رابه اوج شكوفايى خويش رسانيد. حال در سال نوآوري و شكوفايي، آزادي خرمشهر به عنوان سندي افتخار آميز از شكوفايي عزت ملي در اين مجال مورد بررسي

قرار مي گيرد.مفدمه : فتح خرمشهر (سوم خرداد 1361) در تاريخ جنگ ايران و عراق از اهميت ويژه اي برخوردار است. خبر آزادي خرمشهر آن چنان شگفت آور بود كه در سراسر ميهن اسلامي ما مردم را به وجد آورد. با اعلام خبر فتح خرمشهر مردم ايران بسان خانواده اي بزرگ كه فرزند از دست رفته خود را باز يافته است اشكهاي شادي و شعف خود را نثار روح شهداي حماسه آفرين صحنه هاي شورانگيز اين نبرد كردند. براي پي بردن به عظمت اين نبرد حماسي كافي است بدانيم كه نيروهاي  متجاوز عراق پيش از نبرد سرنوشت ساز رزمندگان ما براي آزادي خرمشهر در اطلاعيه اي به نيروهاي خود دستور داده بودند كه دفاع از خرمشهر را به منزله دفاع از بصره، بغداد و تمام شهرهاي عراق محسوب دارند. همچنين تجهيزات و امكانات دفاعي دشمن در اين منطقه نشان مي داد كه عراق خرمشهر را به عنوان نماد پيروزي خود در جنگ به حساب آورده و قصد داشته است به هر قيمت، اين شهر را در تصرف نيروهاي خويش نگهدارد. هنگامي كه مرحله اول و دوم عمليات بيت المقدس به پايان رسيد و رزمندگان ما در اطراف خرمشهر مستقرشدند، راديوي رژيم بعثي، مي كوشيد در تبليغات كاذب خود، حضور نيروهاي عراق را در خرمشهر به رخ بكشد تا توجيهي براي ترميم روحيه نيروهاي شكست خورده و رو به هزيمت عراق باشد. فتح خرمشهر در زماني كمتر از 24 ساعت، موجب شد كه بخش قابل توجهي از نيروهاي مهاجم عراقي به اسارت نيروهاي جمهوري اسلامي ايران درآيند. نبرد بزرگ، سرنوشت ساز و غرورآفرين بيت المقدس كه براي رها سازي خرمشهر از سلطه نيروهاي مهاجم عراقي انجام

شد، از دهم ارديبهشت ماه تا چهارم خرداد ما 1360 به طول انجاميد. اين نبرد حماسي علاوه بر  پايان بخشيدن به 19 ماه اشغال بخشي از حساس ترين مناطق خوزستان و آزادسازي خرمشهر، ضربه اي سهمگين و كمرشكن به توان رزمي و جنگ طلبي هاي دشمن مهاجم وارد ساخت.جغرافياي خرمشهر : شهرستان خرمشهر با مساحت 4552 كيلومتر مربع، در منتهي اليه جنوب غربي استان خوزستان و در محل تلاقي رود كارون و اروند در واقع شده و از مهم ترين شهرهاي اين استان است كه در 18 كيلومتري شهر آبادان قرار دارد. اين شهرستان از شمال به اهواز، از شرق به شادگان، از جنوب به آبادان ، و از غرب به اروند رود محدود است. شهرستان خرمشهر به طور كلي دشت و شوره زار است و ارتفاعات مهمي ندارد.فقط در جنوب شرقي آن، كوه ميشان به ارتفاع 250 متر ديده مي شود. مهم ترين رود اين شهرستان كارون است كه از وسط شهر مي گذرد و در نزديكي خرمشهر به اروند رود مي پيوندند. آب آشاميدني شهر از رودخانه هاي كارون، اروند رود و بهمنشير تامين مي شود. شهرستان خرمشهر داراي دو بخش مركزي و مينو است و ساكنين آن عموما به كار در بخش خدمات، كشاورزي(خرما و مركبات)، حرفه هاي عبابافي و حصير بافي و همچنين در كارهاي صنعتي اشتغال دارند. بندر خرمشهر در آخرين نقطه سر حدي غربي كرانه خوزستان قرار دارد و بار اندازو  اسكله هاي آن در كرانه اروند رود، ايران را از عراق جدا مي كنند. خرمشهر همواره به دليل موقعيت جغرافيايي و تجاري خود و به دليل ارتباط با درياي آزاد، ثروت عظيمي را در خود جاي داده است. وجود

تجارتخانه هاي بزرگ و نمايندگي شركت هاي بزرگ تجاري داخلي و خارجي، و همچنين شركت هاي بزرگ كشتيراني، به خرمشهر چهره يك بندر بين اللمللي بخشيده است. به همين دليل خرمشهر از دو سده قبل، مورد توجه استعمارگران قرار گرفته و تاكنون چندين بار نيز به اشغال قواي خارجي درآمده است، از جمله عثماني ها در سال 1982م، انگليس در سال 1857 م و ارتش متجاوز عراق در سال 1359ش، به اشغال اين شهر اقدام كردند.خرمشهر تا پيروزي انقلاب اسلامي : در دوره قبل از پيروزي انقلاب اسلامي درخرمشهر چندين گرايش سياسي- اجتماعي فعال بودند: الف) جريان مذهبي – سنتي: كارهاي علمي، فرهنگي و خدماتي نظير امور خيريه، جنبه اصلي فعاليت اين جريان را تشكيل مي داد  و به دليل ارتباط با حوزه هاي علميه كه داشت، جريان نيرومندي بود. اين جريان وجود بندري بودن شهر و ترديد مداوم افرادي با فرهنگ هاي متنوع اجتماعي كه تا حدودي محيط را تحت تاثير قرار مي داد و نيز با وجود آلودگي هاي فرهنگي ناشي از آمد و رفت خارجيان و فعاليت شركت هاي خارجي، موفق شده بود فضاي مذهبي را در حد نسبتا مطلوبي حفظ كند. ب) جريان مذهبي- انقلابي: اينان فعاليت خود را براساس مبناي اسلاميت قرار داده بود و در پيروي از سياست هاي مذهبي- سياسي قيام 15 خرداد به وجود آمد. در اين جريان عمدتا نيروهاي جوان و پرشور مذهبي فعاليت داشتند. با شروع انقلاب اسلامي، نيروهاي مذهبي- انقلاب خرمشهر همانند ديگر شهرها فعال شدند اما به دليل عدم ارتباط قوي با شهرهايي چون قم، تهران و اصفهان كه در مبارزه نقش محوري داشتند، در مبارزه خلل ايجاد مي شد. در عين حال، حركات

انقلابي به صورت فعاليت هاي فرهنگي و نيز تظاهراتي كه غالبا رنگ خشونت مي گرفت و نيز تحصن و پخش اعلاميه انجام مي شد. ج) جريان قومي: از سال 1961 (1340 ش) در پي اوج گيري حركت هاي ناسيوناليستي و استقلال طلبانه جهان سوم به خصوص با توجه به نهضتي كه جمال عبدالناصر در مصر رهبري آن را به عهده داشت، در برخي كشورهاي عربي خاورميانه تشكل هايي مبتني بر ناصريسم شكل گرفت. از آن جمله تشكلي كه مدتي بعد با نام (جبهه التحرير) (جبهه آزادي بخش ) خوزستان ايجاد گرديد، كه البته اين يكي در اصول به حزب بعث گرايش نشان مي داد. در شرايطي كه از سركوب حركت شيخ خزعل در خوزستان سال ها مي گذشت، تاسيس سازماني كه اتكايش بر قوميت عربي بود، آن هم با شعار هاي مترقي و با اتخاذ مشي مبارزه با رژيم وابسته شاه توانست در ميان عده اي از جوانان عرب پايگاهي پيدا كند. اين سازمان را عراق در شرايط خاص بين الملل و منطقه اي ايجاد كرد و به زودي آن را شكل يك جريان مبارزاتي و پيشرو خارج كرد و به گروهي مزدور مبدل ساخت كه ابزاري شد براي اجراي سياست هاي و مطامع رژيم عراق، از اين رو وقتي ساواك موفق به قلع و قمع آن گرديد، ماجرا به عنوان جنگ قدرت دو نيروي ضد انقلابي كه به نفع يك طرف خاتمه يافته است، پايان پذيرفت و اين سازمان نتوانست موجد يك حركت اصيل باشد. پس از دستگيري و اعدام برخي سران جبهه، سايرين متواري شدند و در كشورهاي ليبي، سوريه و عراق مراكزي براي ادامه فعاليت ايجاد كردند. رژيم عراق كه پس از حاكميت حزب

بعث، آشكارا از خود تمايل تجاوز به منطقه بسيار با ارزش نظامي، سياسي و اقتصادي خوزستان را نشان مي داد، از اين گروه به عنوان يك سرويس اطلاعاتي كه به تحركات سياسي – تبليغاتي و يا اقدامات خرابكارانه نيز دست مي زد، استفاده مي كرد. پس از توافق سال 1975 الجزاير، رژيم بعث تعدادي از عناصر جبهه را به رژيم شاه تحويل داد كه برخي اعدام شدند و برخي به زندان هاي طولاني مدت محكوم گرديدند. با اين وجود، عراق همچنان براي حفظ و بقاي چنين گروهي تلاش مي كرد تا در موقع مقتضي از آن استفاده كند. سقوط رژيم شاهنشاهي و پيروزي انقلاب اسلامي و نابساماني اوضاع در اوايل انقلاب، سران رژيم عراق را ترغيب كرد كه مطامع خود را مجددا مطرح سازند و حركات قومي و محلي جديدي را عليه ايران سازماندهي و تدارك كنند. از اين رو دو ماه پس از سقوط رژيم شاهنشاهي، مراكزي را تحت عنوان (دفاتر جبهه آزاديبخش خوزستان) در بصره و العماره گشود و اقدام به عضو گيري كرد. بنابراين شرايط مناسب براي تشكيل و تقويت يك جبهه ضد انقلاب با محور قوميت ايجاد شد. صف بندي و جبهه بندي اين گروه در يكي از بحران هاي جمهوري اسلامي، به اولين درگيري انقلاب اسلامي و بعث عراق شكل داد. در اين درگيري رژيم بعثي عراق در پوشش دفاع از قوميت عربي، تا مدتي خرمشهر را در معرض تاخت و تاز قرار داد و تحركاتي از جمله انفجار و خرابكاري و تجمع نيروهاي نظامي در مرزها، انجام داد كه در نهايت حاصلي نداشت.پس از فرو نشستن بحران ناشي از تحركات (خلق عرب) در خرمشهر و

شكست رژيم بعثي در استفاده از حضور سياسي- نظامي گروه هاي وابسته، دوران ديگري آغاز گرديد كه دوران آمادگي عراق براي ورود به يك جنگ تمام عيار نظامي براي تحقق اهداف خود بود. خرمشهر در آستانه تهاجم عراق  : از اواخر شهريور 1359 هر چند خرمشهر هنوز زير آتش قرار نگرفته بود، اما اوضاع شهر متشنج بود. هر چه آخر شهريور نزديك تر مي شد، بر وخامت اوضاع افزوده مي گرديد. با تشديد درگيري در پاسگاه هاي مرزي، اروند رود و پايگاه نيروي دريايي، صداي انفجار هاي مكرر، مردم شهر را كه نمي خواستند جنگ را باور كنند، در تشويش فرو مي برد. اصولا براي مردم شهر، قابل تصور نبود كه عراق بخواهد در خاك ايران دست به پيشروي بزند و همه معتقد بودند در اين صورت حتما شكست مي خورد به همين دليل آن عده كه درصدد ترك شهر برمي آمدند مورد تمسخر قرار مي گرفتند.  در هفته آخر شهريور با گسترش درگيري هاي مرزي، مشكل ديگر بوجود آمد كه بر اوضاع متشنج افزود. به علت آتش دشمن كه علاوه بر پاسگاه ها، روستاهاي مرزي خرمشهر و آسيب ديدن عده اي از مردم فقير و عرب زبان منطقه، روستائيان از كوچك و بزرگ و مرد و زن با احشام خود به سوي خرمشهر سرازير شدند. نبودن جاي مناسب براي آن ها، شهر را دچار مشكل جديدي كرد. روستائيان جنگ زده در شهر سرگردان يا در مساجد تجمع كرده بودند. از سوي ديگر، تلاش بازماندگان گروه هاي موسوم به خلق عرب نيز از عوامل افزايش تشنج بود. در اين شرايط، نتيجه اغتشاش داخلي اين بود كه بخشي از نيروهاي سپاه و بسيج درگير مساله امنيت داخلي شوند و

نتوانند در كنار ديگر نيروهاي فعال در مرز حاضر شوند. در اين ميان، سپاه خرمشهر به فرماندهي محمد علي جهان آراء، از نقاط اتكاء مردم و از كانون هاي آرامش دهنده شهر محسوب مي شد. سپاه خرمشهر نيز در اين شرايط هم در مقابله با ضد انقلاب و هم نسبت به حفاظت از مرزها نقش حساس و بار سنگيني بر دوش داشت هر چند كه فاقد سلاح و تجهيزات نظامي كافي بود.  در پي افزايش درگيري هاي مرزي و با توجه به وضع آشفته مرز و نيز اغتشاشات داخلي خرمشهر، در ارديبهشت 1359، تشكيلاتي تحت عنوان (ستاد اروند) به وجود آمد تا نيروهاي نظامي و انتظامي را هماهنگ نموده، تصميم مشخصي در ارتباط با مسائل مرزي و ضد انقلاب اتخاذ كند. اين ستاد از نمايندگان نيروهاي نظامي، انتظامي، استانداري و … تشكيل شده بود و مسئوليت آن را فرمانده تيپ يك لشكر 92 زرهي اهواز (سرهنگ عزيز مرادي) به عهده داشت كه تا بيستم تيرماه در اين سمت باقي بود و از آخرين وضعيت نيروها، امكانات و موقعيت مرز، اطلاعات كافي كسب كرد و با كشف كودتاي نوژه، او كه از مهره هاي اصلي كودتا  و رهبري شاخه كودتا در خوزستان بود، با قايق از اروند رود عبور كرد و به عراق را نداشت. نه نيروي كافي و كارآمدي بود كه كمبود امكانات را جبران كند، نه امكانات و تجهيزات مناسبي كه در اختيار اندك نيروي مدافع قرار گيرد و نه فرمانده توانايي از اين حداقل توازن، حداكثر بهره را برگيرد. برعكس، ارتش عراق با توجه به برنامه ريزي هاي طولاني و اقدامات گسترده، از آمادگي نظامي مناسبي برخوردار بود. يگان ها

و نيروهاي عمل كننده اش با انجام مانورهاي متوالي و فشرده، آمادگي لازم را كسب  كرده بودند و تجهيزات و امكانات گسترده اي در اختيار داشتند و ارتش عراق با اقدامات وسيع مهندسي، زمين مناطق عملياتي و معابر وصولي را براي عبور ستون هاي نظامي آماده كرده و امكان پشتيباني از يك جنگ گسترده و سريع را مهيا ساخته بود. علاوه بر اين با استفاده از شيوه هاي رايج اطلاعاتي و شناسايي، اطلاعات لازم از استعداد و گسترش نيروهاي نظامي جمهوري اسلامي، وضعيت زمين و عوارض آن را  به دست آورده بود و با كمك سران فراري كشوري و لشكري شاه و همكاري اطلاعات كشورهاي غربي و منطقه اطلاعات نظامي، سياسي و اقتصادي خود را در مورد ايران افزايش داده بود. عراق بخصوص از مدت هاي قبل تحركات، اقدامات و عمليات متعددي را در مناطق مرزي انجام داده بود و با جزيي ترين واكنش هاي خودي در مقابل انواع تحركات عراق آشنا بود و ارزيابي دقيقي از اوضاع داشت. با نزديك شدن زمان هجوم، به خصوص در روزهاي پاياني شهريور، سيل يگان هاي ارتش عراق با سرعت در مواضع  از قبل تعيين شده، مستقر شدند. اشغال خرمشهر : دنياي تقسيم شده به بلوك هاي شرق و غرب هرگونه انقلابي با ماهيت ديني و اسلامي را خلاف منافع خود ارزيابي مي كرد. از سوي ديگر اسرائيل و كشورهاي مرتجع عرب به دليل عدم مشروعيت مردمي از پيروزي انقلاب اسلامي احساس نگراني كرده و از تأثير آن در مسلمانان منطقه هراسان بودند. ادامه نگهداري گروگان هاي آمريكايي نيز به خصومت آمريكا با انقلاب اسلامي مي افزود. در فروردين 1359 آمريكا رابطه خود با ايران

را قطع كرد و پس از ناكامي و شكست در عمليات طبس و كودتاي نوژه آمريكايي ها تصميم گرفتند صدام را در جنگ عليه ايران حمايت كنند. هجوم سراسري عراق علي رغم تحركات نظامي عراق از چندين ماه قبل از هجوم سراسري در مرزها و همچنين پيش بيني نيروهاي مسلح در مورد وقوع يك جنگ تمام عيار، بني صدر كه در آن زمان فرمانده كل قوا بود اين تحركات را جدي قلمداد نكرد و هيچ اقدام عملي براي محافظت از مرزها و آمادگي نيروها انجام نداد. عراق هجوم سراسري خود را در ساعت 14 روز 1359/6/31 با حملات هوايي آغاز كرد و ظرف چند ساعت 19 نقطه مهم از جمله فرودگاه هاي كشور را مورد هدف قرار داد. نيروي زميني ارتش عراق با استعداد 12 لشكر، 15 تيپ مستقل به اضافه تيپ 10 گارد رياست جمهوري و نيز نيروهاي گارد مرزي شامل 20 تيپ مرزي از سه جبهه به خاك ايران تهاجم كرد: 1-      جبهه جنوبي براي تصرف خرمشهر، آبادان، بستان، سوسنگرد، شوش، دزفول و دهلران2-  جبهه مياني براي تصرف مهران، سومار، نفت شهر، قصرشيرين، سرپل ذهاب و گيلان غرب 3- جبهه شمالي براي تصرف نوسود و ارتفاعات مرزي مريوان. ارتش دشمن از مرز شلمچه تا پل نو را با سرعت طي كرد اما نزديك پل نو با مقاومت شديد رزمندگان اسلام مواجه شد كه اصلاً انتظار آن را نداشت و ضايعات و خسارات قابل توجهي به نيروهاي دشمن وارد شد. رزمندگان اسلام در بندر خرمشهر با حمله به نيروهاي دشمن موجب عقب نشيني آنها تا پل نو شدند و در نتيجه وحشت شديدي بر

دشمن مستولي شد و فرمانده نيروهاي دشمن در خرمشهر، ضمن تقاضاي كمك، عدم توانايي در اجراي مأموريت خود را اظهار نمود. هرچند شهامت رزمندگان در تمام دوران مقاومت در خرمشهر ستودني و غيرقابل توصيف است اما روز 10 مهر جلوه ديگري داشت. در اين روز جنگ تن به تن و تانك در آستانه خرمشهر در گرفت در ميدان راه آهن، مدافعين شهر، چون صاعقه برتانك هاي دشمن فرود آمده و با پرتاب نارنجك و كوكتل مولوتف آنها را يكي پس از ديگري منهدم كردند و دشمن مجدداً اقدام به عقب نشيني كرد. دشمن پس از تقويت نيرو و سازمان دهي جديد و افزايش آتش توانست به داخل شهر نفوذ كند و با عبور از كارون شهر را محاصره كرد. عقبه نيروهاي اسلام و محل تدارك، سازمان دهي، استراحت و مداواي مجروحين در مسجد جامع واقع شده بود. به عبارت ديگر مسجد جامع با قدرتمندي، نقش ستاد عمليات و فرماندهي و مركز پشتيباني و تغذيه كننده روحي و معنوي رزمندگان اسلام را ايفا مي كرد. به تعداد نيروهاي داخل شهر نه تنها افزوده نمي شد بلكه تدريجاً با شهادت و مجروح شدن نيروهاي موجود هر لحظه از تعداد آنها كاسته مي شد. روز 24 مهرماه خرمشهر «خونين شهر» نام گرفت. سرانجام پل خرمشهر نيز مسدود شد و دشمن روز دوم آبان را روز اشغال خرمشهر اعلام كرد و اين درحالي بود كه هنوز مقاومت نيروها ادامه داشت و مدافعين از زن و مرد و كوچك و بزرگ همگي تا آخرين لحظات با دشمن جنگيدند و با 34 روز مقاومت خود حماسه آفريدند. دشمن بعثي كه در

ابتدا تنها دو گردان را جهت تصرف خرمشهر اختصاص داده بود عملاً مجبور شد كه به منظور مقابله با مدافعين سلحشور و مظلوم خرمشهر كه از داخل كشور هم به خوبي حمايت نمي شدند و برخي از منافقين هم در داخل شهر كارشكني مي كردند بيش از دو لشكر را به كار بگيرد. صدام كه قول تصرف سه روزه استان خوزستان را داده بود، 35 روز طول كشيد تا توانست قسمت غربي شهر مرزي خرمشهر را تصرف كند پيامدهاي فتح خرمشهر :بررسيهاي اجمالي تاريخ جنگ تحميلي روي همرفته سه پيامد عمده فتح خرمشهر را به قرار زير نشان ميدهد : الف: تغيير توازن سياسي – نظامي به سود ايران: فتح خرمشهر از ديدگاه حاميان عراق به منزله سقوط رژيم عراق و فروپاشي كشورهاي منطقه بود. به دنبال موقعيت برتر ايران پس از فتح خرمشهر، در ميان آمريكايي ها دو ديدگاه كلي در مورد برخورد با ايران و عراق و مسئله جنگ وجود داشت: اول، كيسينجر و برخي ديگر بر اين نظر بودند كه با توجه به تبعات ناشي از پيروزي هاي ايران و تاثيرات آن بر تغيير موازنه در منطقه، لزوما مي بايد با دادن امتياز به ايران، هر چه زودتر در اين منطقه آتش بس برقرار كنيم. دوم، برخي ديگر از صاحب نظران آمريكايي عقيده داشتند در حالي كه ايران نسبت به عراق در موضع برتري قرار گرفته و نوعي اضطراب و نگراني در سراسر منطقه مستولي شده است و همچنين با توجه به وضعيت نامطلوب روحي و رواني ارتش عراق، برقراري هر گونه آتش بس همراه با دادن امتياز به ايران منجر به تشديد بي ثباتي در

منطقه و عراق و به عبارتي گسترش انقلاب اسلامي خواهد شد و اين مسئله چيزي نيست كه آمريكا نسبت به آن بي تفاوت باشد. رويهم رفته احتمال فروپاشي رژيم عراق و تبعات ناشي از آن در سطح منطقه خليج فارس، چنان ابعاد گسترده اي به خود گرفت كه جلوگيري از آن، محور همه تلاش ها و اقدامات نظامي و ديپلماتيك كشورهاي حامي عراق قرار گرفت. ب: تغيير ماهيت جنگ: جمهوري اسلامي ايران در فاصله زماني شهريور 1359 تا قبل از شكسته شدن محاصره آبادان(مهرماه 1360)، در حالتي انفعالي و عميقا تحت تاثير ابعاد و اهداف تهاجم عراق داشت. بي ثباتي در جبهه داخلي و فقدان قابليت نظامي لازم براي بازپس گيري مناطق اشغالي دو مشخصه بارز وضعيت جمهوري اسلامي در اين دوره بود. چنين وضعيتي امكان هر گونه تحرك و فعاليت گسترده را از نيروهاي نظامي ايران سلب كرده بود با توجه به اهداف آمريكا و عراق از تحميل جنگ به جمهوري اسلامي ايران، جنگ در اين دوره به منزله اهرم فشار سياسي و نظامي به ايران، براي سقوط نظامي جمهوري اسلامي و يا مهار و تعديل اين نظام، قلمداد مي شد. ابزار لازم براي تحقق هدف ياد شده، علاوه بر حضور نظامي در داخل و نيز در سطح منطقه و بين الملل به ايران بود.در پي تحولات در جبهه داخلي و سپس تاثيرات آشكار آن بر جبهه نظامي، روند تحولات با شكسته شدن محاصره آبادان به سود جمهوري اسلامي ايران تغيير كرد. در موقعيت جديد، قواي اسلامي با به دست گيري ابتكار عمل در جبهه هاي نبرد و هجوم هاي پي در پي به نيروهاي عراق، اوضاع را عميقا

به سود جمهوري اسلامي ايران تغيير دادند. در واقع عنصر اصلي و تعيين كننده در اين مرحله كه منجر به تغيير ماهيت جنگ نيز شد، توانمندي رزمندگان اسلام براي حمله به نيروهاي دشمن و آزاد سازي مناطق اشغالي بود. اين مهم با جذب و سازمان دهي نيروهاي مردمي، گسترش سازمان رزم سپاه پاسداران و تجديد قواي نيروهاي ارتش و همكاري و هماهنگي اين نيروها با يكديگر حاصل شد. از اين پس ايران در موضعي قرار داشت كه آمريكايي ها ارائه امتياز به ايران را به زيان خود ارزيابي مي كردند و توانايي نظامي ايران و برتري آن نسبت به عراق و پافشاري بر احقاق حقوقش را نگران كننده مي دانستند. بر همين اساس و مبتني بر دركي كه غرب و شرق از وضعيت جديد و تبعات ناشي از آن داشتند، اقدامات گسترده اي به منظور تغيير مجدد اوضاع به سود عراق در دستور كار خود قرار دادند. ج: نگراني ها و اقدامات آمريكا: آمريكايي ها بنا به اظهارات كارتر رييس جمهور وقت آمريكا اميدوار بودند كه جنگ، ايران را بر سر عقل آورد و نيز پيش بيني آن ها مبني بر اينكه روند فرسايش جنگ و بي ثباتي اوضاع داخل ايران، سرانجام منجر به فرسايش و اضمحلال جمهوري اسلامي و پذيرش شرايط صلح تحميلي خواهد شد، در برابر پيدايش وضعيت جديد كاملا غافلگير و به صورت فزاينده اي نگران شدند. روزنامه هاي پرتيراژ آمريكا تماما طي تجزيه و تحليل هاي متعدد، وضعيت عراق را اسف بار توصيف كرده و نگراني خود را از پيروزي هاي قريب الوقوع جمهوري اسلامي در سطح منطقه اظهار و به دست اندركاران آمريكايي ضرورت برخورد فعال با روند تحولات منطقه

را خاطر نشان كردند.نتيجه گيري : اگر امروز در هر شهر و روستا به گلزار شهيدان گذر كنيم و تاريخ نقش بسته بر سنگرها را مرور كنيم، خواهيم ديد كه مجموعه شهيدان سوم خرداد 1360 الگويي كوچك از ملت مقاوم ايران است كه چونان سپهري  پر ستاره مي درخشد. شاديهاي به ياد ماندني خودجوش و سراسري پس از آزادسازي خرمشهر نيز برگ  ديگري از اين حماسه ملي بود و نشان داد كه مردم سراسر  ايران اعم از آن كه هرگز خرمشهر را به چشم ديده باشند يا نه چگونه از شنيدن خبر اين پيروزي ساعتها به دست افشاني و پايكوبي پرداختند وهزيمت دشمن اشغالگر را از خاك ميهن جشن گرفتند.سوم خرداد يك حماسه ملي است؛ اگر حضور ملت در صحنه جبهه هاي دفاع نبود، نه حماسه آن پيروزي  تحقق مي يافت و نه حماسه حضور مردم در جشن پس از پيروزي. لذا به حق مي توان گفت پاسداشت فتح خرمشهر در گرو پاسداشت حضور مردمي در همه صحنه هاست.بي شك آزادسازي خرمشهر  يكي از درخشان ترين و شاخص ترين صفحات تاريخ ايران بزرگ است. بازگشت دوباره خرمشهر به آغوش ميهن اسلامي با رهبري و فرماندهي روح خدا -كه با تمسك به آموزه هاي پيامبر اعظم (ص)بود- و همبستگي ملي و و با حضور آگاهانه و شجاعانه همه مردم در عرصه هاي دفاع از تماميت ارضي كشور تجلي يافت و اقتدار و پايندگي ملت بزرگ ايران را به تمامي دشمنان ثابت كرد. خلق اين حماسه ملي مرهون قطره قطره ي خون شهيداني است كه تا ابد درس شرف و آزادگي را براي تمامي آزادي خواهان و عدالت طلبان تفسير نموده اند.وبالاخره پايان اين  مجال

كلام شيواي مرشد فتح است كه ميگويد :" فتح خرمشهر فتح خاك نيست، فتح ارزشهاي اسلامي است. خرمشهر شهر لاله هاي خونين است. خرمشهر را خدا آزاد كرد. "از بيانات رهبر كبير انقلاب اسلامي، امام خميني (قدس سره) "والسلام"مهدي ياراحمدي خراساني منابع ومآخذ :1 _ كاظمي ، اصغر . خرمشهر در اسناد ارتش عرا ق .2- پيام حضرت امام خميني  (قدس سره) به مناسبت عمليات بيت المقدس و فتح خرمشهر .3- اشغال خرمشهر ،نشريه بسيج .4- خونين شهر تا خرمشهر ،جلد اول از مجموعه سيري در جنگ ايران و عراق.5- خاتمي ،سيد محمد،ديدگاههاي رياست جمهوري در مورد دفاع مقدس وجنگ تحميلي.6-موسوي ،سيد محمد ،هشت سال پايداري.7-دروديان، محمد،پايان (سيري در جنگ ايران و عراق) ، نشر مركز مطالعات و تحقيقات جنگ .8- وزيري،معين -  بختياري ،نصرت الله،ازنبرد بيت المقدس ،آزادسازي خرمشهر ،نشر سازمان عقيدتي - سياسي ،ارتش جمهوري اسلامي ايران

رسالت معلم از ديدگاه اسلام

مهدي ياراحمدي خراساني

اشاره: كلمات رب، ربنا، ربكم، ربك، ربه، ربها، ربهم، ربي، ربهما، ربكما كه در قرآن كريم آمده است بيانگر ربوبيت ذات مقدس احديت است و اصل رب تربيت است و آن عبارت از ايجاد شي است تا به تدريج او را به مقصد كمال و تمام رهنمون سازد. با توجه به همين جايگاه تعليم و تربيت است كه هدف از بعثت پيامبران تعليم كتاب، حكمت و پرورش و تصفيه روح از ناخالصي ها معرفي شده است و در كلمات رسول الله (ص) آمده است (بالتعلم ارسلت)، (بعثت معلما)، (بعثت لا تمم مكارم الاخلاق) كه اين جملات بيانگر آن است كه اسلام در زمينه تعليم و تربيت داراي مكتبي ممتاز، مستقل با مباني و اصولي مشخص و

الهي است از جمله مباني مطرح در مكتب تعليم و تربيت اسلام اصل خدا محوري يا اخلاص، اصل تقدم اصلاح خود بر اصلاح ديگران، اصل توكل و اعتماد به نفس، اصل آيت بودن و نشانه شدن بسوي كمال مطلق، اصل مدارا و دوري از سخت گيري و تكلف، اصل عقلاني بودن نظام تعليم و تربيت و اصل حاكميت دادن به تعليم و تربيت الهي مي باشد. در مكتب تعليم و تربيت اسلام فراگيري علم و دانش همراه با تهذيب و تربيت ديني هدف رسالت نبوي شمرده شده و براي تحصيل علم نه محدوديت زماني دارد و نه مكاني و از نظر معلم مرز نمي شناسد چرا كه علم و حكمت را گمشده مومن مي داند كه نزد هر كس بيابد آن را مي گيرد.جايگاه معلم در مكتب تعليم و تربيت اسلاميدر عظمت منزلت و مقام معلم همين كافي است كه بزرگ ترين معلم جهان بشريت حضرت رسول خاتم(ص) به اين ويژگي خود افتخار مي كرد.آن بزرگوار زماني كه با دو گروه در مسجد مواجه شد كه گروه اول عبادت مي كردند و گروه دوم به آموزش علم مشغول بودند، گروه دوم را كه در محضر استادي علم مي آموختند، افضل دانست و فرمود: «انما بعثت معلما؛ همانا كه من به عنوان معلم انسان ها مبعوث شده ام. » آن حضرت چنان براي معلمان و مقام ارجمند آنان ارزش قائل بود كه در دعاهايش مي فرمود: «اللهم اغفر للمعلمين و اطل اعمارهم و بارك لهم في كسبهم؛ (كشف الخطا، ج1، ص48) خداوندا! معلمان را بيامرز و عمر طولاني به آنان عطا فرما و كسب و كارشان را مبارك گردان!» اسلام

معلم را به عنوان پدر روحاني معرفي مي كند و مي گويد: (اب معلمك) يعني يكي از پدران ثلاثه تو، معلمي است كه به تو دانش مي آموزد و بنابراين تمام حقوقي كه درباره پدر و مادر رعايت مي شود بايد در حق معلم به صورت كامل تري رعايت گردد. نام معلم چنان با عظمت است كه در جاي جاي متون اسلامي از او تجليل به عمل آمده تا به آن حد كه خداوند عليم خود را معلم خوانده و رسول الله (ص) فرموده اند: (انما بعثت معلما).رسالت معلمان و مربيانپس از نهاد خانه و خانواده مدرسه مهم ترين مكان براي تعليم و تربيت است جائي كه محل بروز و ظهور رسالت خطير معلمي است كه اگر او معلمي كند راه انحراف بسته مي شود و در زندانها مسدود مي گردد. مكتب تعليم و تربيت اسلامي رسالت هاي مهمي را براي معلم و مربي ترسيم كرده است كه در ذيل با آن اشاره مي شود:1-دعوت به سوي خدا و تربيت الهي: يكي ازاهداف عاليه در دعوت انبياء كه سر لوحه كار آنها محسوب مي شود دعوت به خدا و تربيت مردم براي حركت در مسير كمال معبود است. خداوند متعال از زبان پيامبر اكرم (ص) مي فرمايد: (الا تعبدوا الا الله ) نخستين دعوت من اين است كه به جز خداي يگانه را نپرستيد.2- دعوت به سوي نور و تربيت نوراني:رسالت معلم درجامعه همان رسالت خداوند است كه فرموده است: ( الله ولي الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الي النور) يعني خداي تبارك و تعالي ولي مومنين است و آنها را از ظلمات به سوي

نور خارج مي كند. نقش سرپرستي، دلسوزي و خروج آگاهانه افراد از ظلمات به سوي نور به عهده معلم گذاشته شده است، معلم همانند انبياء كه معلم بشريت هستند، بشريت را معلمي مي كند و چه بسا با تربيت نوراني يك نفر جهاني را متحول كند.3-دعوت به سوي اصلاح جامعه و تربيت صالح:در قرآن كريم آمده است (ان اريد الا الاصلاح ما استطعت و ما توفيقي الا بالله) من جز اصلاح تا آنجا كه توانائي دارم و توفيق من جز به خدا نيست. اين شعار تربيتي همه ي انبياء الهي بوده كه توأم با عمل تربيتي آنها اسباب اصلاح در تفكر، انديشه، اخلاق و نظامات فرهنگي، اقتصادي و سياسي جامعه را در همه ي ابعاد پديد آورده است. و رسالت معلمي نيز چنين است كه با كسب توفيق الهي به اصلاح فرهنگ و تربيت فكر و مغزهاي متفكر مي پردازد تا تمامي عرصه هاي جامعه به سمت اصلاح حركت نمايد.4-دعوت به پاكسازي و تربيت اخلاقي :(فقولا قولا لينها لعله يتذكر او يخشي) اين آيه اشاره لطيفي به اين حقيقت است كه رسالت انبياء براي پاكسازي انسان ها و بازگرداندن طهارت فطري نخستين به آنها است. نخستين دستور قرآن برخورد ملايم و توأم با مهر و عطوفت انساني است. هدف آن است كه مردم جذب بشوند، متذكر شوند راه پيدا كنند. توقع اصلاح جامعه بدون اصلاح مربيان و معلمان آن جامعه توقعي بي جا و نارواست. لذا پاكسازي و خودسازي را هر كس بايد خودش شروع كند و عقايد و اخلاق و اعمالش را تطبيق با اسلام بدهد آن وقت به اصلاح ديگران بپردازد. تربيت اخلاقي

كند و احساس مسئوليت اخلاقي را در همه عرصه ها در متربيان رشد دهد و آنها را متعهد به جامعه اسلامي تحويل دهد.5-دعوت به سوي علم و دانش و تربيت قرآني :  رسول الله (ص) فرموده اند: (بالتعليم ارسلت) يعني من براي تعليم فرستاده شده ام و بايد دانست علم در آيات قرآن به معني داشتن يك سري اصطلاحات و الفاظ نيست بلكه منظوراز علم آن معرفت و آگاهي خاصي است كه انسان را به اطاعت پروردگار و ترس و اميد از خدا دعوت مي كند. اگر در يك قلب تربيت شده اين علم وارد بشود عطرش عالم را مي گيرد و همه استعدادها در پرتو آن شكوفا مي شود و جامعه به سوي اصلاح و كمال حركت مي نمايد. و چنين علمي در پرتو تربيت قرآني ميسر مي گردد تربيتي كه نورعلم را در وجود انسان جلوه گر مي سازد.اوصاف معلمين از منظر كلام وحي- خلوص نيت: از ديدگاه كلام وحي، جاودانگي هر عملي نياز به خلوص نيت دارد و بدون اين ويژگي اعمال افراد ارزش واقعي نخواهد داشت: «فاعبد الله مخلصا له الدين¤ الا لله الدين الخالص (زمر-3) پس خداي را با خلوص نيت درعمل به آئين حق، بندگي كن، هان اي انسان! دين و آئين خالص وپاكيزه از آن خداي متعال و براي او است.» بنا بر اين اولين گام توفيق درعرصه تعليم، خالص بودن نيت است و يك معلم شايسته در آموزش متعلمين خود فقط و فقط به خاطر خدا انجام وظيفه مي كند.- صلاحيت علمي: بدون علم و آگاهي هرگز كاري سامان نمي يابد و دانستن راه و روش تعليم

از اساسي ترين شرط هاي شغل معلمي است.ذات نايافته از هستي بخش         كي تواند كه شود هستي بخش-فروتني و گذشت: از ويژگي هاي معلمان موفق، تواضع و گذشت آنان در مقابل خطاهاي شاگردان مي باشد. عفو و گذشت يك معلم از خطاهاي متعلمين مي تواند هم شخصيت معلم را در برابر دانش آموزان محبوب و دوست داشتني جلوه دهد و هم درس عملي خوبي براي آنان باشد.سخن پايانيقرآن كريم به عنوان چراغ پر فروغ كه كاملترين برنامه و قوانين را براي سعادت بشر دارد در آيات نورانيش مكتب تعليم و تربيت اسلامي را به زيبائي هرچه تمام ترسيم نموده است و خداوند را به عنوان اولين معلم بشر معرفي نموده كه به پيامبرش در آغاز بعثت فرمود: ( اقراء باسم ربك الذي خلق) و اينچنين مكتب تعليم و تربيت اسلامي به عنوان مكتبي ممتاز، مستقل و با مباني و اصول مشخص پديدار گرديد كه در اين مكتب علم و دانش، معلم و متعلم (شاگرد و مربي) و مدرسه و مكتب خانه از جايگاه بسيار ارزشمند و رفيعي برخوردارند.در نظام تعليم و تربيت اسلام معلم مسؤل تمام مقدراتي است كه براي يك كشور يا جامعه پيش مي آيد و مسول تمام انسان هائي است كه زير دست او بايد تربيت بشوند. معلم اگر خودسازي كند و تهذيب نفس نمايد و حاكم برخود باشد افراد يك جامعه صالح و صالحه خواهند بود و اگر در اين ميان معلم تربيت ديني نداشته باشد سبب انحراف نسلها و عصرها مي گردد و جامعه اي را به خرابي مي كشاند و همه سعادت ها و همه شقاوت ها از مدرسه

هاست و كليدش به دست معلم است و اين موضوع حكايت گر جايگاه خطير و بسيار مهم معلم و مربي است.روزنامه رسالت

غفلت جايز نيست

!مهدي ياراحمدي خراساني

اشاره: انسان نيازمند آن است كه خداوند مهربان در هر حالي او را هدايت نمودهو از غفلت درامان نگه دارد. زماني كه از يوسف (ع) پرسيدند چرا گناهنكردي؟ فرمود: “وماابري نفسي ان النفس لاماره بسوء الاما رحم ربي انربي غفور رحيم” ومن خودستايي نمي كنم ونفس خويش را از عيب وتقصير مبرانمي دانم (زيرا نفس اماره انسان را به كارهاي زشت و ناروا وا مي دارد)جز آن كه خدا به لطف خاص خود آدمي را نگه دارد كه خداي من بسيار آمرزندهومهربان ا ست. خداوند متعال در آيات مختلفي از قرآن كريم، به كلمه “غفلت”اشاره فرموده و مسلمانان را از آن نهي كرده است. مقدمه ملاك ارزش اعمال انسان وابسته به ميزان آگاهي اوست. هر قدر كارهايانسان آگاهانه تر باشد و نسبت به كار خود توجه و شناخت بيشتر داشتهباشد آن كار انساني تر است و هر اندازه كار به انگيزه غرايز و اميالحيواني كه طبعا در آنها شناخت و آگاهي هم كم تر است انجام گيرد آن كاركم ارزش تر است وانسان را به حيوانيت نزديك مي كند. شايد همين باشد كه درقرآن كريم داريم: كساني كه ازحيوانات پست ترند اهل غفلت اند و آگاهيندارند. پس غفلت و ناآگاهي انسان را آن قدر تنزل مي دهد و پست مي كند كهاز حد چهارپايان هم فروتر مي رود. ظاهرا غفلت و ناآگاهي در زندگي انسانفراوان است و هر اندازه انسان در فكر اشباع غرايز حيواني باشد از آگاهيانساني دورترمي شود، تا

آنجا كه خدا را فراموش مي كند، خدا هم به واسطهكفران اين نعمت وعقوبت اين گناه خودش را از يادش مي برد. يعني انساناز خودش هم غافل مي شودو ديگر توجه ندارد كه كيست و كجاست و از كجاآمده و كجا خواهد رفت. عينا مثل حيواني كه فقط چشمش به پر كردن شكم وتوابع و لوازمش است. غفلت چگونه انسان را در بر مي گيرد؟ ”غفلت” از آفات ايمان و شايد نخستين آفت آن است. همچنيناستمرار غفلت نيز، موجب “تكبر” و “انحراف” مي گردد. در حقيقت،كردارناشايست و ناپسند و انواع گناهان آثار بدي روي حس تشخيص وقوه درك انسانمي گذارد و سلامت فكر را به تدريج از او مي گيرد. هر اندازه، شخص در اينراه فراتر رود، پرده هاي غفلت و بي خبري بر دل، چشم و گوش او محكم تر ميشود و سرانجام كارش به جايي مي رسد كه چشم دارد و گويي نمي بيند، گوشدارد و گويي نمي شنود و مانند اينكه دريچه روح او به سوي حقايق، بستهشده وحس تشخيص كه برترين نعمتهاست از وي گرفته شده است. خداوند متعال درقرآن كريم مي فرمايد: بسياري از جنيان و آدميان را براي دوزخ آفريده ايمزيرا دل هايي دارند كه با آن حقايق را دريافت نمي كنند و چشماني دارند كهبا آنها نمي بينند و گوش هايي دارند كه با آنها نمي شنوند. آنان همانندچهارپايان بلكه گمراه ترند، آري آنها همان غافل ماندگان هستند.(سورهاعراف179/) غفلت از نگاه قرآن كريم در فن اخلاق، غفلت به عنوان “مانع” و بيداري به عنوان “شرط لازم”تهذيب نفس و سير و سلوك شمرده شده است. مقدمه واجب سير و

سلوك آن است كهانسان توجه كند كه “ناقص” است و بايد “كامل” شود و “مسافر” است و به زادو راحله و راهنما نياز دارد و بديهي است كه اگر كسي غافل باشد و نداندمسافر است، در جاي خود مي ماند. توجه بدين نكته ضروري است كه خداوند بزرگكسي را به خاطر ستم هايش و در حال غفلت، پيش از فرستادن پيامبران مجازاتنمي كند و اين به اين معني است كه كيفر دادن آنها در اين حال ظلم و ستماست و خداوند برتر از آن ا ست كه درباره كسي ستم روا دارد. از نگاه كلام خدا“غفلت” ريشه انحرافات و كژي هاست كه سبب مي شود انسان تنها ظاهري اززندگي دنيا را درك كند و به باطن و حقيقت آن،كه همان آخرت است توجهنداشته باشد؛ يعلمون ظاهرا من الحياه الدنيا وهم عن الاخره همغافلون.(سوره روم7/) برخي از موارد مربوط به غفلت كه در قرآن به آن اشارهشده است به شرح زير است: الف) نكوهش غفلت: وان كثيرا من الناس عن اياتنا لغافلون؛ بسياري مردم،ازآيات و نشانه هاي ما غافل اند.(سوره يونس92/) ب) نهي از غفلت: ولاتكن من الغافلين؛هرگز از غافلان و بي خبران از يادخدا مباش.(سوره اعراف205/) مهمترين عوامل غفلت امام صادق(ع) در توصيف قلب سليم مي فرمايند: “ قلب سليم، قلبي استكه خدا را ملاقات كند، درحالي كه هيچ كس جز او در آن نباشد”و اين همانقلبي است كه از هرگونه بيماري و فساد خالي باشد. چنين قلبي براساس روايتياز پيامبر اكرم(ص) ،”اگر شياطين، قلوب فرزندان آدمي را احاطه نكنند،مي تواند به جهان ملكوت نظر افكند”. (ميزان الحكمه،ج1) در قرآن كريممهمترين عوامل غفلت به شرح

زير ارائه گرديده است: 1 - روي گرداني از ياد خدا: هر كس از ياد پروردگار خود دل برگرداند، وي رادر قيد عذابي(روز) افزون درآورد. (سوره جن/17 ) 2 - فراموش كردن خدا: و چون كساني مباشيد كه خدا را فراموش كرده اند و او(نيز) آنان را دچار خود فراموشي كرد، آنان همان بدكاران هستند. (سورهحشر19/) 3 - عدم ايمان: وآنان را از روز حسرت بيم بده، آن گاه كه داوري انجام گيردو حال آن كه آنها (اكنون) در غفلت هستند و سر ايمان آوردن ندارند.(سورهمريم39/) 4 - فراموش كردن روز حساب: در حقيقت،كساني كه از راه خدا به در مي روند،به سزاي آنكه روز حساب را فراموش كرده اند،عذابي سخت خواهند داشت.(سورهص26/) 5 - دروغ انگاشتن آيات خدا: آنان آيات ما را دروغ انگاشتند و غفلتورزيدند.(سوره اعراف146/) 6 - فراموش كردن مرگ: به او مي گويند واقعا كه از اين حال سخت در غفلتبودي، ولي ما پرده ات را از جلوي چشمانت برداشتيم و ديده ات امروز تيزاست.(سوره ق22/) 7 - همنشيني با دوستان ناباب: اي واي!كاش فلاني را دوست خود نگرفته بودم!او بود كه مرا به گمراهي كشانيد؛ پس از آنكه قرآن به من رسيده بود وشيطان همواره فروگذارنده انسان است.(سوره فرقان28/و29) 8 - غفلت ازآيات الهي: كساني كه اميد به ديدار ما ندارند و به زندگي دنيادل خوش كرده و بدان اطمينان يافته اند و كساني كه از آيات ما غافلهستند.آنان به كيفر آنچه به دست مي آوردند، جايگاهشان آتش است.(سورهيونس7/و8) 9 - كفر: آنان كساني اند كه خدا بر دل و گوش وديدگانشانمهرنهادهوآنهاهمان غافلان مي باشند.(سوره نحل/108 ) 10 - علاقه

افراطي به اموال واولاد: اي كساني كه ايمان آورده ايد،]زنهار[اموال شما و فرزندانتان شما را از ياد خدا غافل نگرداند، البته كساني كهدر اثر توجه به امور دنيا از ياد خدا غافل مي شوند، آنها، همان زيانكارانهستند.(سوره منافقون9/) چگونگي درمان غفلت انسان هاي بي بصيرت، از هدف، خدا، خود، امكانات، آخرت، نشانه ها،قانون ها و نعمت هاي خداوندي و گناهان خويش غافل هستند. براي آنكه انسانبتواند از غفلت در امان باشد بايد با تمرين تقوا و رعايت مواردي از بروزآن جلوگيري نمايد. مهمترين موارد درمان غفلت ذكر خدا، خواندن قرآن، يادنعمت ها و نعمت دهنده، عبرت از تاريخ پيشينيان، ياد مرگ، ياد قيامت و ...مي باشند. بعد از دوري از غفلت براي دستيابي به قلب سليم مي بايست نسبتبه؛ آرامش و پاكي دل، شرح صدر، ارتباط با علماي صالح، خودسازي، پرهيز ازگناه و بويژه، پرهيز از غذاي حرام، عادت دادن خود به كارهاي نيك اقدامنموده تا همواره مورد توجه حضرت دوست باشيم. سخن پاياني همان طور كه غفلت انسان را از سرحد انسانيت تنزل مي دهد، توجه وآگاهي به خود، جهان و خدا، انسان را به درجات معرفتي بالامي رساند. غفلت-كه يكي از موانع سير انسان به سوي خداست- از نظر فرهنگ دين، رجس و چركاست. اميرالمومنين (ع) مي فرمايد:”الغفله ضلال النفوس”غفلت، گمراهي جاناست. بايد توجه داشته باشيم كه صرف نيت اوليه براي يك كار كافي نيستكه آن كار سالم انجام بگيرد و به نفع انسان تمام شود، بلكه بايد تا آخركار، اخلاص داشته باشد و غافل نشود. از اين رو در دعاي ابوحمزه آمده استكه خدايا پناه مي برم از آن كاري كه براي

تو آن كار را شروع كردم و بعدعارض شد براي من چيزي كه من را از آن راه حق و هدف صحيح منحرف و منصرفكرد. هر قدر انسان از نعمت هايي كه خدا به او داده بيشتر بهره برداريكند و چشم و گوش و دل و قلب و وسايل ادراك و فكرخود را در راه حقيقت بهكار بيندازد به مرز انسانيت نزديك تر مي شود. اين يكي از مهم ترينمسائلي است كه انبيا و اولياي خدا و مصلحاني كه از طرف خدا براي اصلاحجامعه ها آمده اند بر آن همواره تكيه داشته اند.روزنامه رسالت

جايگاه تفكر و تعقل در دين

مهدي ياراحمدي خراساني

مقدمه: اهميت تفكر و تعقل در زندگي آدمي تا بدان جاست كه از آن به عنوان وجه تمايز اصلي انسان و ساير جانداران نام مي برند. در واقع آنچه انسان را از ساير موجودات متمايز مي سازد توانايي عظيم قدرت تفكر و تعقل اوست. اين واقعيت كه: «هر فردي تا چه ميزان از عقل خود در راه تعالي و در مسير عمل استفاده مي نمايد؟» يكي از عوامل اساسي مي باشد كه از طريق آن انسان ها در جوامع مختلف بشري محك خورده و توسط ديگران مورد ارزيابي قرار مي گيرند. اگر بخواهيم به صورت كلي نگاهي به رابطه عقل و دين هم داشته باشيم بايد به اين نكته اشاره نماييم كه دين ضمن تائيد عقل به عنوان يكي از راه هاي اساسي شناخت همواره از آن براي درك صحيح مسائل و قواعد ديني و فقهي بهره مي گيرد. بر همين اساس متكلمين و اصوليون، تلازم عقل و شرع را قاعده ملازمه مي نامند و مي گويند: كل ما حكم به العقل حكم به الشرع. يعني هر چه عقل

حكم كند شرع هم طبق آن حكم مي كند. تعريف تفكُّر و تعقُّل تفكر به معناي دقيق و صحيح كلمه، ويژگي اساسي انسان را تشكيل مي دهد.« تفكر و تعقل » به معناي؛ « به كار گرفتن نيروي عقل و انديشه براي استنتاج امور مثمر ثمر است »؛ چنانكه « تفكر علمي »، يك « نظر علمي » را نتيجه مي دهد. عقل يكي از منابع چهارگانه احكام است. مقصود اين است كه گاهي ما يك حكم شرعي را به دليل عقل كشف مي كنيم. يعني از راه استدلال و برهان عقلي كشف مي كنيم كه در فلان مورد فلان حكم وجوبي يا تحريمي وجود دارد و يا فلان حكم چگونه است و چگونه نيست. حجيت عقل، هم به حكم عقل ثابت است (آفتاب آمد دليل آفتاب) و هم به تائيد شرع. اساساً ما كه حقانيت شرع و اصول دين را به حكم عقل ثابت مي كنيم، چگونه ممكن است از نظر شرعي عقل را حجت ندانيم. حضرت علي(ع) مي فرمايند: «لايستعان علي الدهر الابالعقل». تنها از طريق عقل مي توان بر زمانه پيروز شد. حل مسائل شخصي، اجتماعي، بين المللي و تحكيم مناسبات انساني و... در سايه تفكر ميسر است. تعقل و تفكّر ديني تعقل و تفكر در دين شريف اسلام جايگاه ويژه اي دارد. قرآن كريم در تعليمات خود، براي رسيدن به مقاصد و معارف اسلامي سه راه را در دسترس پيروان خود قرار داده است : الف - ظواهر ديني ب - حجّت عقلي (تفكّر فلسفي ) و ج - درك معنوي. در دين مبين اسلام علاوه بر عبادات بدني (چون نماز و روزه ) و مالي (چون خمس

و زكات ) نوع ديگر از عبادت وجود دارد كه عبارت است از: «عبادت فكري ». كه اگر در مسير بيداري و آگاهي بخشي انسان به كار گرفته شود، از سال ها عبادت بدني هم برتر مي باشد .دين ما نه تنها با قدرت تعقل و تفكر مخالفت و مبارزه نكرده، بلكه تقريباً در تمام جهات از آن كمك و تائيد خواسته و به نحو عجيبي هم بر آن تاكيد نموده است. ارزش واقعي دين مبين اسلام و انطباق آن با فطرت در همين جا مشخص مي شود. درحالي كه اديان ديگر، قوه عقل انسان راحتي در جزئي ترين مسائل راكد و منجمد نگه داشته اند، اسلام آن قدر آن را محترم و آزاد دانسته كه حتي درباره اصول عقيدتي خود- كه تحصيل آنها بر همگان مفروض است - نه تنها تقليد وتعبد را ناكافي و مردود دانسته، بلكه خوان تعقل و تفكر انسان رانيز در ساحت آن گسترده و الزام داشته كه هر فردي، مستقل وآزادانه صحت آنها را كسب كند. پيش ازاسلام، دين را به عنوان حقيقتي در تضاد با عقل مي دانستند. علي الخصوص در تعاليم آيين تحريف شده مسيحيت، اين طرزفكر غلط وجود داشته و دارد. آنان معتقد بوده و هستند كه دين امري رباني است و انسان را توان و اجازه تفكر در آن نيست و از همين روي زمينه انسداد فكري و بن بست عقلاني در عالم مسيحيت به وجود آمد و آنچه كه امروز شاهد آنيم به وقوع پيوست! تفكّر و تعقّل ديني نيز مانند ساير تفكّرات منبع و ماخذي مي خواهد تا مواد فكري از آن سرچشمه بگيرد. منبع و ماخذ

تفكر و تعقل در اسلام، همانا قرآن كريم مدرك قطعي و هميشگي پيامبر اعظم (ص) مي باشد. مصاديقي از جايگاه تفكر و تعقل در قرآنقرآن كريم انسان را به تفكر و تعقل دعوت نموده و ايمان را بر پايه آن مي داند و بر همين اساس موضوعاتي كه شايسته تفكرند بيان مي فرمايد. با مطالعه آيات مذكور مي توان پي برد كه قرآن، تفكر در چه موضوعاتي را توصيه كرده است . اين موضوعات را مي توان از ديدگاه قرآن به دو بخش كلي تقسيم كرد: 1- آيات انفسي (خودشناسي) 2- آيات آفاقي (جهان شناسي، تاريخ شناسي و آگاهي از سنن و نظامات الهي) كه برخي از مصاديق آن به شرح ذيل نقل مي گردد 1- قرآن كريم به اشكال مختلف جايگاه بلند متفكران و دانشمندان را تذكر داده است : (زمر / 9 - مجادله / 11 2- انسان را به تفكر در آفرينش و تفكر در خودشان دعوت كرده است : (آل عمران / 191 3- در بسياري از آيات، بدون اينكه صريحاً مردم را به تفكر دعوت كند، استدلال عقلي آورده مي شود؛ و بدون اينكه اعتبار تعبدي خود را لحاظ كند با منكران احتجاج مي كند: (هود / 35- انبياء / 22- مومنون / 91 4- در ده ها آيه نشانه هاي خود را با هدف به تفكر واداشتن مردم بيان مي نمايد. تعابيري چون : (لعلهم يتفكرون، لعلكم تتفكرون، افلاتتفكرون، لقوم يتفكرون) و يا تعابيري چون: (افلاتعقلون، افلم تكونوا تعقلون، لعلكم تعقلون، ان كنتم تعقلون، لقوم يعقلون، افلايعقلون) كه هر يك از آنها چندين بار تكرار شده است. عناصر و محورهاي تفكر و تعقلاز ديدگاه قرآن كريم، سه منبع اصلي براي

تفكر وجوددارد: 1- طبيعت(تفكر و تعقل در طبيعيات عالم )،2- تاريخ و 3- ضمير انسان. انسان ها به صورت فطري خود قادر به تفكر هستند. با اين تفاسير منطقي ها تفكر انسان را داراي دو عنصر اساسي مي دانند:1- مواد تفكر(دانسته هايي كه انسان از قبل آموخته و مي خواهد توسط آنها به مطالب جديدي دست يابد) 2- شكل تفكر( چينش و نظمي كه متفكر به دانسته هاي قبلي خود مي دهد تا به طور صحيح به نتيجه برسد) اصول تفكر و تعقل قرآن كريم آشكارا بر استقلال قوه عقل تاكيد و آن را در حكم غربال و وسيله هدايت معرفي مي فرمايد و آن گاه اين «هدايت عقلي » را «هدايت الهي» مي داند. اما براي تفكر و تعقل صحيح اصولي مطرح است كه عمده ي آن به شرح زير است 1- اقامه دليل و برهان روشن: از فحواي آيه شريفه 126سوره مباركه «نحل » چنين مستفاد مي شود كه پذيرفتن هرادعايي منوط است به اقامه دلايل روشن 2- پشتوانه علمي: مايه تفكر، علم است و امر به هر چيزي ،امر به مقدمه آن است و چون تفكر بدون علم ميسّر نيست لذاامر به تفكر، خود امر به سرمايه آن (كسب علم ) نيز هست 3- ژرف نگري: تفكر اگر سطحي و پراكنده باشد، فايده واثري بر آن مترتب نيست ولي اگر مبتني بر مطالعات وآزمايش ها و حسابگري هاي دقيق باشد، بسيار مفيد خواهد بود 4- دوري از تعصب : حقيقت جويي منزّه از جزم انديشي و تعصب كور و جاهلانه است آفات تفكُّر و تعقُّل قرآن كريم عقل را مبرّا از خطا و اشتباه ندانسته و آفات آن را

مشخص نموده است 1- تكيه بر ظنّ و گمان به جاي علم و يقين: يكي از عوامل عمده اشتباهات عقل پيروي از ظنيات (به جاي پيروي از يقينيات ) است. 2- پيروي از اميال و هواهاي نفساني : قرآن كريم اميال وهواهاي نفساني را نيز يكي از عوامل لغزش عقل برمي شمارد 3- شتابزدگي : شتاب و تعجيل ،يكي از لغزش هاي انديشه است 4- سنت گرايي: مشكلي كه تمامي پيامبران الهي در امر دعوت با آن مواجه مي شده اند، استناد جاهلان به عقايد آباء و اجدادشان بوده است 5- پيروي از اكثريت: تصميم اكثريت نمي تواند ملاك درستي براي تصميم گيري باشد 6- شخصيت گرايي : قرآن كريم همه افراد بشر را به استقلال راي و فكر دعوت مي كند و پيروي كوركورانه را موجب شقاوت مي داند. سخن پاياني عقل» يكي از مواهب الهي و استعداد مخصوصي است كه خداوند متعال به انسان عنايت فرموده تا با بهره گيري از آن بتوانددر مسير زندگاني خود، راه سعادت و رستگاري را از طريق آن طي نمايد. پيامبر اعظم(ص ) مي فرمايند: «خداوند متعال به بندگانش چيزي بهتر ازعقل نبخشيده است ». همچنين تفكر منطقي عبارت است از بررسي فعال، مداوم و دقيق هر عقيده يا هر شكل فرضي دانش، با توجه به دلايلي كه آن عقيده را تائيد مي كنند و نتايج بيشتري كه اين عقيده به آنها گرايش دارد

بايسته هاي جهاد اقتصادي

مهدي ياراحمدي خراساني

اشاره؛نامگذاري سال 90 با عنوان سال «جهاد اقتصادي» نشان دهنده اهميت و وزن اصلاحات و تحولات اقتصادي در انديشه مقام معظم رهبري است. حال اگر بخواهيم به اختصار اين رويكرد را

واكاوي كنيم بايد دقت در تعبير به كار برده شده توسط ايشان با عنوان « جهاد اقتصادي» داشته باشيم. عبارت جهاد اقتصادي به دليل استفاده از واژه «جهاد» در دو بعد ديني و وظيفه محور براي هر ايراني حائز اهميت است. بعد وظيفه محوري به لحاظ مردمي بودن آن و سهم توده مردم در اين حركت بسيار اهميت دارد چرا كه شكل گيري اصلاحات اقتصادي از يك موضوع دانشگاهي و نخبگي وارد فاز مردمي و به عنوان يك وظيفه عمومي ترسيم شده است.نگاهي به مفهوم جهاد اقتصاديدر باب مفهوم و نسبت دو كلمه جهاد و اقتصاد دو نكته حائز اهميت است.نكته اول : مفهوم جهاد اقتصادي و خصوصاً كلمه جهاد يك تعبير استعاره گونه و داراي معاني و دلالت هاي خاصي است. كلمه جهاد به نوعي تلاش مقدس اطلاق مي شود و يكي از كلماتي است كه در گفتمان ديني ما معنا پيدا مي كند و هميشه صبغه تقدس را در درون خودش دارد. اين يكي ازپيام هاي بزرگ انقلاب است كه مسائل معنوي و مادي و يا به عبارتي حسنه دنيا و آخرت چگونه مي توانند با هم، همراستا شوند اگر مسئولان از ظرفيت هاي معنوي، انساني و فرهنگي كشور به درستي استفاده كنند ما مي توانيم از كلمه جهاد بركات زيادي را نصيب اين مرز و بوم كنيم.نكته دوم : در گفتمان ديني ما كلمه جهاد در كنار كلماتي مانند هجرت ايمان ، عبادت و... پازل گفتمان و ديني را تكميل مي كنند. در برخي موارد مفاهيم ديني به ما اشاره مي كند كه بايد موانع را دور زد اما كلمه جهاد

هميشه برخورد با مانع و رفع مانع را مورد توجه دارد. در همين راستا يكي از استراتژيهاي مهم در سال جهاد اقتصادي شناسايي موانع اقتصادي كشور است.نكته سوم: هرگونه جهادي نيازمند ديده باني و رصد دقيق است در همين زمينه اقتصاد دانان كشور بايد افق 20 ساله آينده اقتصاد دنيا و همچنين مزيت هاي نسبي كشور را رصد كرده و شناسايي كنند.نكته چهارم : يكي ديگر از استعاره هايي كه كلمه جهاد براي ما به ارمغان مي آورد بحث نقشه و طرح است، هر جهادي نيازمند طراحي نقشه عملياتي است و اين امر در واقع خواسته اي است كه از سوي مقام رهبري در نخستين نشست انديشه هاي راهبردي مطرح شد.نكته پنجم : پنجمين نكته در خصوص مفهوم جهاد اقتصادي مسائل مربوط به آرايش جهادي است.دستگاه هاي اجرايي كشور، دستگاه هاي قانونگذار ، نهادهاي قضائي ، بخش هاي مردمي ، بخش هاي غير انتفاعي وخصوصي كشور بايد با يك راهبردي كه از سوي دستگاه هاي سياستگذار مشخص مي شود يك آرايش جهادي به خود بگيرد.آموزش نيروها نيز آخرين نكته در باب مفهوم جهاد اقتصادي است. اگر در هر عملياتي آموزش نيرو نداشته باشيم و نيروهاي اقتصادي كشور را آماده نكنيم در صحنه جهاد دچار مشكل خواهيم شد.چرا جهاد اقتصاديانتخاب واژه جهاد اقتصادي به جاي واژه هاي ديگر همچون تلاش ، جهش ، حركت و... ، خود داراي پيام و معناي خاصي است، آنچه از اين عنوان استنباطمي شود حاوي دو نكته مهم است . 1) تلاش هاي اقتصادي سال هاي گذشته قابل انكار نيست چرا كه از پيروزي انقلاب تاكنون حركت هاي اقتصادي بسيار زيادي را

شاهد بوده ايم. 2) تفاوت بين جايگاه و نقش اقتصاد در نظام مردمسالار ديني با نظام هاي غربي لازم است رعايت شود چرا كه مباني فكري نظام هايسرمايه داري با مباني اسلامي متفاوت است، جهان ، انسان ، ثروت، طبيعت و در مجموع رفتار اقتصادي در منظر اسلام با منظر نظام سرمايه داري غربي كاملاً مغاير و متماز است. سود و سود پرستي زياده خواهي، اسراف و تبذير ، ظلم و استثمار، طبيعت اوليه فعاليت هاي اقتصادي غير اسلامي است در حالي كه فعاليت اقتصادي در نگاه اسلام به عنوان ابزاري در راستاي ارتقاء و تعالي و كمال بايد داراي صبغه و روح الهي و انساني باشد.پاتك هاي احتمالي دشمن در جهاد اقتصادييكي از ترفندهايي كه دشمن در سال هاي اخير در خصوص نظام اسلامي جامعه ما سرمايه گذاري كرده است ناكارآمد جلوه دادن نظام است. دشمن در واقع سعي كرده است تا نظام ديني و الگوي حكومتمردمسالارانه ديني را ناكارآمد جلوه دهد كه خوشبختانه در عرصه هاي مختلف كه دشمن اين امر را مطرح كرده است با شكست روبه رو شده است.همچنين برنامه هاي دنباله دار و سريالي رسانه هاي خارجي دائماً تأكيد داشته اند كه تحريم هاي اقتصادي چه مشكلات عديده اي را براي كشور ما به وجود آورده است. البته اين تحريم ها براي ما عاري از مشكل نبوده اما هر تحريمي طبق تئوريهاي اقتصاد بين المللفرصت هاي مناسب و مزيت هاي نسبي را نيز به همراه دارد.سخن پايانيامروز دنياي غرب قصد جلوگيري از پيشرفت ما را كرده است. آنها مي خواهند با تحميل تحريم و جلوگيري از پيشرفت ملت ايران ، استقلال و

عزت ما را هدف قرار دهند. حال كه رهبر انقلاب با ايستادگي هاي خود فضاي جهادي جديدي را براي جوانان و ملت ايران آماده كرده است بايد قدر آن را دانسته و تمام همت و نيروهاي خود را براي شكست طرح هاي ظالمانه غرب عليه كشور عزيزمان بسيج كنيم.

هوش هيجاني و مديريت رفتار اجتماعي

مهدي ياراحمدي خراساني

هوش يكي از مهمترين سازه هاي فرضي است كه از زمان مطرح شدن آن توسط آلفرد بينه در اويل قرن بيستم همواره براي تبيين موفقيت شغلي و كارايي به كار رفته است.   هوش يكي از مهمترين سازه هاي فرضي است كه از زمان مطرح شدن آن توسط آلفرد بينه در اويل قرن بيستم همواره براي تبيين موفقيت شغلي و كارايي به كار رفته است. امروزه محققان علوم رفتاري دو صورت هوش عقلاني و هيجاني را ارائه مي دهند. كه اين در واقع تقابل دو بعد رفتاري انسان به نام هاي احساس و منطق مي باشد. امام علي(ع) مي فرمايند: «به هنگام خشم نه تنبيه، نه تصميم و نه دستور». اين فرمايش بر كنترل رفتار و احساسات در هنگام هيجانات تأكيد دارد.● مفهوم هوش هيجاني (عاطفي)هوش هيجاني، يعني به جاي اينكه فقط منطق در تصميم گيري ها مؤثّر باشد، از احساسات هم استفاده كنيم. در مورد هوش عقلاني و مزاياي آن بسيار سخن گفته شده است. اما هوش عاطفي اصطلاحي است كه در مورد آن كمتر شنيده ايم. در حالي كه اثرات آن بر رفتار انسان فراوان و شگفت انگيز است. هوش عاطفي همچنين نقش موثري در آرامش انسان دارد. هوش عاطفي توانايي براي مديريت اضطراب و كنترل تنش ها و انگيزه، اميدواري و

خوشبيني در مواجهه با موانع در راه رسيدن به هدف است. در واقع اين هوش عاطفي است كه مي تواند هوش عقلاني را به كار گيرد و در جهت مقصودش به پيش ببرد. شايد تا كنون افراد باهوش زيادي را ديده باشيد كه نه در شغل و كارشان و نه در روابط خانوادگي و روابط بين فرديشان و نه در تفريح و عشق ورزيدنشان و ... موفقيتي حاصل نكرده اند. و كساني را هم مي شناسيم كه علي رغم اينكه از هوش سرشاري برخوردار نيستند زندگي آرام و موفقي داشته اند و حتي به سطوح بالاي موقعيت ها اجتماعي دست يافته اند.● هوش هيجاني در گذر زمانارسطو اولين كسي بود كه دو واژه احساس و منطق را دركنار هم قرار داد. او مثال مي زند: "عصباني شدن آسان است، اما عصباني شدن نسبت به فردي به صورت درست، تا حد معقول و درست در زمان درست و به دليل درست، كاري ساده نيست."هوش عاطفي زماني مورد توجه قرار گرفت كه دنيل گولمن در سال 1995 كتاب خود را با عنوان " چرا هوش عاطفي مي تواند مهمتر از IQ باشد؟ " به چاپ رساند.تا نزديك به صد سال پس از ظهور علم روان شناسي، روان شناس ها وقتي كه از "هوش" حرف مي زدند، منظورشان هوش منطقي بود. آنها روز به روز، تست هاي هوششان را پيشرفته تر مي كردند تا چيزي كه به عنوان IQ (بهره هوشي) از آن در مي آوردند، دقيق تر و دقيق تر باشد. آنها مي گفتند كه هر چه بهره هوشي بالاتري داشته باشيد، موفّقيت بالاتري كسب مي كنيد؛

امّا تجربه عموم مردم، چيزهاي ديگري مي گفت. IQ در بهترين حالت، مي توانست موفّقيت تحصيلي يك نفر را تضمين كند. چه قدر آدم، دور و بر ما هستند كه بهره هوشي چندان بالايي ندارند، امّا بسيار آدم هاي موفّقي هستند! آنها از چه هوشي براي پيش بردن كارهايشان استفاده مي كنند؟ اين سئوالي بود كه در نهايت، در دهه 1990 ميلادي، ذهن روان شناسان را هم مشغول خودش كرد. پيتر سالووي، اوّلين نفري بود كه اصطلاح هوش هيجاني» EQ را براي ويژگي اين آدم ها به كار برد؛ اصطلاحي كه رابطه تنگاتنگي با "شادكامي" و "خوشبيني" داشت.● مهارت هاي هوش عاطفيهوش عاطفي مجموعه اي از مهارت ها در ارتباط با مواردي از قبيل؛ شناخت احساس خود، كنترل احساس خود، بر انگيختن و به هيجان آوردن خود، شناخت احساسات ديگران و تنظيم روابط با ديگران مي باشد. هر كدام از شاخصهاي پنج گانه فوق مباحث عمده اي در روانشناسي كاربردي و وروانشناسي علمي دارد. براي سال هاي متمادي تصور بر اين بود كه" IQ" يا ضريب هوشي نماينده ميزان موفقيت افراد است. اما در دهه اخير محققان در يافتند كه IQ تنها شاخص ارزيابي موفقيت يك فرد نيست. آنها در حال حاضر مشغول تحقيق درباره" EQ" يا "هوش عاطفي" هستند. درابتداي پيدايش اين سازه، روانشناسان بيشتر بر روي جنبه هاي شناختي همانند حافظه و حل مسئله تاكيد مي كردند . اما خيلي زود دريافتند كه جنبه هاي غير شناختي مانند عوامل عاطفي و اجتماعي نيز داراي اهميت زيادي هستند. بعضي پژوهشگران بر اين عقيده اند كهIQ در خوشبينانه ترين حالت 10 الي 25 درصد از

واريانس متغير عملكرد را تبيين مي كند.هوش عاطفي يا هوش اجتماعي شامل 4 مهارت درارتباط با خود، ديگران، آگاهي و اقدام است. كه با تركيب اين ها, مؤلفه هاي بنيادي هوش عاطفي به دست مي آيد .بحث برانگيزترين حوزه اي كه مبحث هوش عاطفي در آن وارد شده، حوزه مديريت و مباحث سازماني است. تحقيقات نشان مي دهد هوش عاطفي در سازمان و مخصوصاً در حوزه مديريت، اهميتي فراتر از هوش منطقي يافته است. محققان دريافتند در محيط كار- يعني محيطي كه اغلب به عقل توجه مي شود تا قلب و احساسات- نه تنها مديران و روساي شركت ها نيازمند هوش عاطفي هستند، بلكه هر كسي كه در سازمان كار مي كند، نيازمند هوش عاطفي است.اما هر چه در سازمان به سمت سطوح بالاتر مي رويم، اهميت هوش عاطفي در مقايسه با هوش عقلي، افزايش مي يابد.● چگونگي توسعه و پرورش هوش هيجانياكثر مهارت ها بر اثر تعليم و تربيت توسعه مي يابد. هوش هيجاني به وسيله رشد مهارت هاي هيجاني خاص قابل توسعه است. هوش هيجاني مفهومي، قابل يادگيري است. بر خلاف بهره هوشي كه در طول زندگي سطح آن تقريباً ثابت است، هوش هيجاني را مي توان افزايش داد. قبل از هر چيز انسان بايد در باره احساسات و هيجانات اطلاعات بيشتري پيدا كنند و در باره انواع هيجان مثل شادي و غم، شجاعت و ترس، صبر و بي حوصلگي، عشق و تنفر و.... اطلاعات سازنده اي داشته باشد. با ايجاد يك محيط امن عاطفي مي توان با آزادي در باره احساسات سخن گفت. آموزش مهارت هاي اجتماعي ار راه هاي افزايش هوش

هيجاني است. اين آموزش شامل برنامه كنترل خشم وعصبانيت، همدلي، پي بردن به تفاوت ها و شباهت هاي مردم، حل مسائل و مشكلات، برقراري ارتباط موثر، ارزيابي خطرات، تصميم گيري، تقويت روحيه افراد گروه، ابتكار و مديريت تغيير، استفاده از روشهاي گوناگون براي متقاعد كردن ديگران و ... است.روان شناساني كه از هوش هيجاني، به عنوان مهم ترين عامل موفّقيت فردي دفاع مي كنند، معتقدند كه اين نوع از هوش، اكتسابي است و مي توان آن را پرورش داد. آنها راه هاي مختلفي را براي پرورش هوش هيجاني بدين شرح پيشنهاد مي كنند؛ تشكيل گروه هاي دوستانه (به منظور شناخت احساسات خودش و ديگران)، تمرين حل يك يا چند مشكل، شناخت احساسات از طريق ادبيات و سينما، تنظيم احساسات بوسيله نوشتن( نوشتن، هم نوعي تخليه هيجاني است و هم نوعي تنظيم هيجان) و قاطعيتِ محترمانه(در عين اينكه احترام ديگران را داريم، از حقّ خودمان هم دفاع كنيم).● تجلي هوش هيجاني در ارتباطاتهوش هيجاني مي تواند زمينه اي مناسب براي ساختن محيطي مطلوب براي يادگيري و برقراري ارتباط موثر باشد. تا به وسيله آن آزادانه نيازها و انتظارات خود را براي كسب حمايت از سوي ديگران ابراز كنيم. اين امر ابزاري مطمئن براي بهبود ارتقاي كيفيت زندگي محسوب مي شود كه در نهايت جامعه نيز از آن بهره مند مي شود. اصولاً هوش هيجاني در ارتباطات تجلي مي يابد. اين ارتباطات از سويي حوزه درون فردي (ارتباط فرد با خود) و از طرف ديگر قلمرو ميان فردي (ارتباط فرد با ديگران) را دربرمي گيرند. در قلمرو فردي، هوش هيجاني به قابليت ها، شايستگي ها و توانمندي

هايي مي پردازد كه ارتباط فرد با خود را تنظيم مي كنند. در اين حوزه با ويژگيهايي، مانند: آگاهي به خود، اعتماد به نفس، مديريت هيجان ها و ابتكار عمل سروكار داريم. در قلمرو اجتماعي، هوش هيجاني به قابليت هايي مي پردازد كه ارتباط فرد با ديگران را سامان مي بخشند، ويژگي هايي، مانند: همدلي، آگاهي سازماني، مديريت تضاد و تعارض، كارگروهي، نفوذ، پرورش ديگران و ارتباط موفق با ديگران، كه در اين حوزه قرار مي گيرند.● سخن پايانياگرچه انسان ها با ويژگي هاي گوناگون به دنيا مي آيند و چگونگي برخورد آن ها با مسائلي از قبيبل؛ برخوردهاي اجتماعي، اشتياق خجالت و غيره متفاوت است، اما هوش عاطفي كمك مي كند تا انسان بر روي قابليت هاي خاص عاطفي و يا عدم وجود آنها مطالعه كرده و خود را براي رويارويي با جامعه بيروني آماده كند. اولين قدم براي افزايش هوش عاطفي، خودآگاهي است. خودآگاهي يعني شما چه احساسي داريد و چرا دچار آن احساس شده ايد. اگرچه ممكن است اين كار در بدو امر براي بعضي از افراد مشكل باشد، اما زماني كه فرد شروع به درك خود مي كند، مي تواند ديگر مهارت هاي احساسي اش را نيز توسعه دهد و در نهايت به هوش عاطفي بالايي دست يابد. هدف از تقويت هوش عاطفي، آگاهي از احساسات و تربيت آنها براي غلبه بر موانع زندگي است. هوش هيجاني عامل مهمي در ايجاد تغييرات اساسي در زندگي است. از آنجا كه هوش هيجاني مجموعه اي از مهارتهاست كه اغلب آنها از راه آموزش قابل يادگيري و تقويت هستند، تعجب نداردكه مدارس را به

عنوان مكان اصلي پرورش و ارتقاي هوش هيجاني درنظر بگيريم.مهدي ياراحمدي خراساني   روزنامه رسالت ( www.resalat-news.com )

كافي است به وجدانتان مراجعه كنيد

!مهدي ياراحمدي خراساني

اشاره : زماني كه انسان در همه حال خداي مهربان را ناظر بر اعمال و كردار وگفتار خويش ببيند و به اين موضوع باور و اعتقاد قلبي داشته باشد هيچ گاه جسارتِ معصيت و انجام اعمال خلافِ اخلاق پيدا نمي كند. اين فرموده امام (ره) كه: « عالم محضر خداست در محضر خدا معصيت نكنيد.» در واقع تذكري جدي به انساني است كه بار امانت و خلافت ربوبي را به دوش مي كشد تا بداند رفتارش در برابر ذات اقدس الهي انجام مي پذيرد و اوست كه از فاصله اي نزديك تر از من به من نظاره ام مي كند. امروزه يكي از معضلات جامعه بشري اين است كه قبح و زشتي هر گونه عمل خلاف اخلاقي ريخته شده است و انسان، خدايي كه از ما به ما نزديك تر است را فراموش مي كند و از رحمت و گذشت الهي سوء استفاده مي كند و بدين ترتيب در ورطه آلودگي گرفتار مي شود. براي دوري جستن از اين معضل تنها يك راه اساسي وجود دارد و آن در وجود خود انسان متجلي مي گردد كه با نظارت و حسابرسي مستمر نفس خويش مانع گمراهي شود. تعريف خود كنترلي درباره خود كنترلي تعريف خاصي ارائه نشده است، ولي مي توان خود كنترلي را مراقبتي دروني دانست كه بر اساس آن وظايف محول شده انجام و رفتارهاي ناهنجار و غير قانوني ترك مي گردد بي آنكه نظارت و يا كنترل خارجي در بين بوده

باشد هنگامي كه كسي بي توجه به كنترل خارجي تلاش خود را مصروف انجام دادن كاري كه بر عهده او واگذار شده است نمايد و مرتكب خلافي از قبيل كم كاري، سهل انگاري نگردد از كنترل دروني بهره مند است. به عبارت ديگر: هرگاه عامل كنترل كننده از خارج به داخل انسان منتقل گردد به طوري كه شخص با اختيار و آگاهي به ارزيابي و اصلاح عملكرد خود در قالب استانداردهاي مشخص و در جهت اهداف مطلوب بپردازد، خودكنترلي تحقق يافته است. در اين صورت است كه نظارت خارجي در تحقق چنين رفتاري كه متضمن انجام دادن وظيفه و ترك خلاف است نقشي نداشته و تنها مراقبت دروني است كه موجب رفتار مز بور مي گردد. بر طبق توصيه هاي ديني ما مبني بر «حاسبوا قبل ان تحاسبوا» و يا «موتوا قبل ان تموتو» انسان موظف است قبل از هركس خودش به اعمال و رفتارش نظارت اساسي وعملي داشته باشد تا بتواند بر اساس شاخص هاي ديني رفتار خود را كنترل و اصلاح نمايد. نقش و ضرورت خود كنترلي مي توان ادعا كرد كه اگر خود كنترلي ايجاد و تقويت گردد كاركردي به مراتب كارآمدتر از نظارت هاي خارجي دارد، زيرا در پاره اي از نظارت هاي بيروني همواره اين دغدغه وجود دارد كه آيا از اعتبار و صحت كافي برخوردار است يا آنكه شائبه ها و غرض هاي ديگري در كار بوده و زد و بندهاي رفاقتي يا كينه توزانه در آن نقش داشته است. از اين رو بايد پيوسته بر ناظران و بازرسان نيز ناظران ديگري گماشت تا مراقب صحت نظارت آنان

باشند. در سامانه هاي اجتماعي نوعي طراحي سيستم هاي سايبرينك وجود دارد كه مي توانند حجم وسيعي از داده ها را بر اساس فرايندي پيچيده و در زماني اندك به اطلاعات تبديل كنند. اما مسئله خود كنترلي انسان ها در اجتماع كه از اهميت فوق العاده اي برخوردار است و مهارت هاي خاص و ويژه اي را مطالبه مي كند به مانند طراحي سيستم هاي سايبرينك چندان كار ساده و آساني نخواهد بود. بسترهاي خود كنترلي هدفي كه در نظام هاي خود كنترل دنبال مي شود ارائه يك شخصيت سالم از انسان است كه به بلوغ فكري رسيده و در برابر انواع آلودگي ها از خود مقاومت نشان مي دهد و اين ميسر و ممكن نخواهد بود مگر بسترهاي مناسب در آن جامعه فراهم گرديده تا خود كنترلي نهادينه شود. مواردي از قبيل : 1) ايمان به خدا و اعتقادات مذهبي 2) توجه به شخصيت و حرمت انسان 3) امر به معروف و نهي از منكر بر اساس آموزه هاي ديني 4) دادن انگيزه و تشويق افراد خود كنترل 5) حس تعلق و وفاداري به ارزش هاي انساني از مهم ترين بسترهاي توسعه و بسط نظام خود كنترلي در اجتماع است.امير المومنين عليه السلام در نامهاي كه به عثمان بن حنيف فرماندار بصره مينويسدمي فرمايد: بدانيد كه هر مامومي پيشوايي دارد كه به او اقتدا مي كند و از نور علمش بهره ميگيرد، شما خود ميدانيد كه امام شما از دنيايش به دو پيراهن كرباس كهنه و از خوراكش به دو قرص نان بسنده كرده است. سپس ميفرمايد البته شما توان اين گونه

زندگي را نداريد. «الاوانكم لاتقدرون علي ذلك فاعينوني بورع و اجتهاد و عفة وسداد» يعني اكنون كه نميتوانيد مانند من زندگي كنيد، پس لااقل با التزام به چهار خصلت مرا ياري دهيد: گناه نكنيد و در راه خدا و اجراي عدالت كوشا باشيد، دامن و شكم خود را به حرام و شبهه آلوده نسازيد و در زندگي درست و راست كردار باشيد. و به راستي ورع و تقوي و پاكدامني و درستكاري زمينه هاي خود كنترلي را در انسان به وجود مي آورد. كه اين امر نيازمند تلاش و مجاهدت انسان در مسير انجام واجبات الهي و ترك محرمات است. خود كنترلي و ارزش و كرامت انسان خود كنترلي ايجاد حالتي است در درون فرد كه او را به انجام وظايفش متمايل مي سازد ، بدون آنكه عامل خارجي او را تحت كنترل داشته باشد. امام علي (ع) مي فرمايند: «آنان كه كرامت نفس دارند هرگز با ارتكاب گناه آن را پست و موهون نمي كنند». يكي از اعتقادهاي اسلامي كه زمينه ساز تحقق خودكنترلي است؛ مسئله ارزش و كرامت انسان است زيرا اگر انسان قدر و منزلت و جايگاه رفيع خود را بهتر بشناسد ديگر به امور پست و آلوده شدن به زشتي ها رضايت نمي دهد و برعكس شخصي كه براي خودش ارزش و منزلتي قائل نيست تن به هر ذلتي مي دهد و چنين شخصي كه خود از شر اعمالش در امان نيست؛ بالطبع ديگران نيز از شر او در امان نيستند : چنان كه امام هادي(ع) مي فرمايند: «هركسي كه در نزد خودش پست و بي ارزش است پس تو

از شر او در امان نباش» (ابن شعبه،ص 362). سخن پاياني در عصر حاضر جوامع مختلف مي كوشند تا از راه هاي گوناگون خود كنترلي را تحقق بخشند. در نظام اعتقادي اسلام، هستي محدود به اين جهان مادي نمي شود كه با مرگ انسان پايان پذيرد بلكه اين جهان تنها جزء كوچكي از هستي مي باشد و جسم انسان نيز جزئي از وجود او را تشكيل مي دهد و پس از مرگ زندگي انسان در مراتب بالاتري از حيات ادامه پيدا مي كند. بنابراين نيستي براي انسان معنا ندارد. زندگي در اين جهان مقدمه اي بر حيات ابدي اوست و نحوه زندگي در آن جهان بستگي به چگونگي زندگي او در اين جهان است بنابراين لحظات زندگي انسان ارزش بي نهايت پيدا مي كند زيرا سرنوشت ابدي او را رقم مي زند. از اين رو است كه مي بينيم تمامي پيامبران براي بيداري و تنبّه بشر بيش از هر چيز به مسئله معاد اشاره كرده اند و بخش عظيمي از آيه هاي قرآن كريم نيز به اين مسئله اختصاص دارد. يكي از مهمترين ارزش هاي اسلامي كه سر منشا ارزش هاي ديگر مي باشد، تقوي است كه مهمترين ثمره اعتقادهاي اسلامي در زمينه خداشناسي و توحيد و معاد مي باشد. از اين رو خود كنترلي لازمه تحقق زندگي سعادتمند در سراي جاودان است. روزنامه رسالت، شماره 7220 به تاريخ 16/12/89، صفحه 18 (انديشه)□

مديريت آهسته

مهدي ياراحمدي خراساني

در زندگي چنان با سرعت حركت نكنيد كه ديگران مجبور شوند براي جلب توجه شما، پاره آجر به طرفتان پرتاب كنند. اين جمله نشأت گرفته از داستاني بدين

شرح است؛ «روزي مردي ثروتمند با اتومبيل گران قيمت خود با سرعت زياد از خيابان كم ترددي عبور مي كرد. ناگهان از بين دو اتومبيل پارك شده در كنار خيابان، پسر بچه اي پاره آجري به سمت او پرتاب كرد. آجر به اتومبيل خورد وصدمه زيادي وارد ساخت. مرد پايش را روي ترمز گذاشت و سريع از ماشين پياده شد. به طرف پسرك رفت تا او را به سختي تنبيه كند.پسرك گريان با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پياده رو، جايي كه برادر فلجش از روي صندلي چرخدار به زمين افتاده بود، جلب كند. پسرك گفت: "اينجا خيابان خلوتي است و به ندرت كسي از آن عبور مي كند. هر چه منتظر ايستادم و از رانندگان كمك خواستم كسي توجه نكرد. برادر بزرگم از روي صندلي چرخدارش به زمين افتاده و من براي بلند كردنش زور كافي ندارم. "براي اينكه شما را متوقف كنم ناچار شدم از اين پاره آجر استفاده كنم ". مرد متأثر شد و به فكر فرو رفت... برادر پسرك را روي صندلي اش نشاند، سوار ماشينش شد و به راه ادامه داد● مقدمهبراي سريع بودن، نخست بايد آهسته بود و همه چيز را درست ديد. مفهومي كه از مديريت زمان در ذهن ها نقش بسته، رسيدن به هدف در كوتاهترين زمان است. در هزاره سوم انسان ها در همهمه شتاب زدگي و سرعت غوطه ورند به هم توصيه مي كنند كه از اين قافله پرشتاب عقب نمانند و چنان بر همراهي اين قافله تمركز كرده اند كه ديگر فرصتي براي درنگ و تأمل در اينكه به كجا

مي رويم؟ باقي نمي ماند. مديران، سرعت را سرلوحه كار خود قرارداده اندو جنبش هاي كيفيت هم نتوانسته اند اولويت هاي مديران را در شتاب براي رسيدن به هدف ها، كنترل كنند. غلبه كميت بر كيفيت در اولويت ها از همين جا آغاز مي شود و در جهان تجارت مدار امروزي، سازمان هايي كه عمر مديريت مديران آنها كوتاه است، به اين غلبه دامن مي زنند.● مفهوم مديريت آهستهمديريت آهسته مي كوشد ايده ي پيوستگي منافع را بر اقتصاد و جامعه مستقر سازد تا به اثر و نتيجه مطلوب برسد. مديريت آهسته به دنبال تبيين اين مفهوم است كه تمام كار مديريت دست يافتن به سود كوتاه مدت نيست بلكه بايد به دنبال هدف هاي پيوسته بود. مطرح كنندگان مديريت آهسته قصد دارند آن را در فعاليت هاي روزمره به صورت مفيد، اساسي و سازنده منعكس كنند. مديريت آهسته (Slow Management) به عنوان راه حلي براي كاستن از تنش هاي شغلي و ابزاري براي خلق ارزش وبالا بردن قدرت ابتكار در حوزه كسب و كار، تاكيد مي ورزد و توليد آهسته و سنجش آهسته را به عنوان ابزارهايي كاربردي در خدمت مديريت براي شكل دادن به سازمان هاي آهسته كه زمان استقرار طولاني و رشد نمايي سريع دارند، معرفي مي كند.● مديريت آهسته در گذر زمانكلماتي همچون: مديريت آهسته، شركت آهسته، شهر آهسته، غذاي آهسته، كسب و كار آهسته، خبرنگاري آهسته و... يك به يك وارد ادبيات نوين اجتماعي مي شوند. اين مفاهيم شيوه زندگي و كار در دوره كنوني را به چالش مي كشند و تضادهايي را در ذهن پديد مي آورند. كارلو پتريني

جنبش غذاي آهسته را پايه گذاري كرد و شايد آن زمان كمتر كسي فكر مي كرد كه فلسفه او الهام بخش جنبش هاي گوناگون آهستگي شود. نگرشي كه رويكردي دوباره به داستان مسابقه لاك پشت و خرگوش دارد و بار ديگر توانمندي هاي لاك پشت ها را به رخ خرگوش هاي بازيگوش مي كشد؛ گرچه تعلق داشتن به جنبش آهستگي به معني هميشه آهسته بودن نيست. حدود44 سال پيش(1986) در ايتاليا، در اعتراض به تجاوز فست فودها يا غذاهاي سريع به سبك زندگي سنتي نواحي مديترانه، جنبش غذاي آهسته به وسيله يك رستوران دار به نام كارلو پتريني پايه گذاري شد.جنبش غذاي آهسته در بيانيه اي در سال 1989 وضعيت را اين گونه بيان كرد: «ما برده سرعت شده ايم و خود را در برابر ويروس خطرناكي كه زندگي سريع ناميده مي شود باخته ايم، اين ويروس عاداتمان را از بين برده، حريم خصوصي خانه هاي مان را مختل كرده و ما را مجبور ساخته كه از غذاهاي سريع استفاده كنيم». اصول جنبش پتريني انتخاب محصولات تازه محلي، آماده سازي آن براساس شيوه هاي سنتي و صرف غذا به همراه دوستان و خانواده بود و شعار جنبش: مردم خواستار كاهش صرف زمان در آشپزخانه هايشان هستند، اما دوست ندارند اين كار به بهاي از دست دادن طعم مناسب غذا و تغذيه نا درست تمام شود.كيفيت غذاهاي سريع مورد پرسش بسيار است و علاوه بر آن، استفاده از آنها نوعي اعتياد به سريع تر و بيشتر خواستن را به وجود مي آورد. پتريني مي گويد: در جهان مدرن، گاهي سرعت آن چنان بالا مي رود كه

افراد نمي توانند هم پاي تغييرات پيش روند.پرسش اين است كه چگونه مي توان براي زندگي بهتر، از وقت، هوشمندانه تر استفاده كرد؟ برپايه اين انتقادها، جنبش غذاي آهسته، پايه جنبش بزرگتري شد كه توسط مجله بيزنس ويك طرح ش__ده و اروپاي آهست__ه ناميده شده است. اين جنب__ش اساساً حس شتاب و سرگشتگي ناشي از حركت جهاني شدن را كه كميت را جايگزين كيفيت در همه شئون زندگي كرده است – مورد پرسش قرار مي دهد و بر يادگيري دوباره هنر انجام دادن كارها به بهترين وجه ممكن و نه به سريعترين وجه ممكن تأكيد دارد.مباني اساسي ديدگاه مديريت آهسته با توجه به رشد روزافزون فعاليت ها، رهبران اعتماد به تجربه ها، ذكاوت و شهودشان را از دست داده اند؛ عواملي كه بسيار شخصي است و علمي نيست. وقتي فشار بي امان براي بهبود عملكرد و انجام سريع كارها وجود دارد، اما ايده روشني براي «چگونه انجام دادن» در دست نيست، ساختن عددها گزينه مطمئن تري به نظر مي رسد؛ حتي اگر عددهاي مورد نياز گيج كننده باشند و يا مفهوم مهمي را نشان ندهند. مديران، در تلاشي دامنه دار براي مديريت علمي و يافتن اطمينان و پايه هاي كمي براي تصميم شان، زمان، انرژي، افراد و پول خود را، صرف سنجش هايي مي كنند كه ارزشي در بر ندارند. مباني اساسي ديدگاه اجتماعي مديريت آهسته را مي توان به شرح زير بيان نمود:1) تلاش در جهت مزيت هاي مناسب در فرايندها و تهيه كالاهايي براي ارتقاي زندگي.2) شناخت سرچشمه هاي مواد و اينكه آيا آنها به محيط آسيب مي رسانند يا خير.3) توليد كالاهاي

بادوام كه در مواقع لزوم به راحتي قابل تعميراند.4) داشتن تعامل اخلاقي و رفتار منصفانه با همكاران، مشتريان، تامين كنندگان و فروشندگان.5) پرورش، استفاده و يادگيري مهارت هايي كه فرايند ساخت را ارتقا مي دهند.6) فراهم آوردن روش هايي براي لذت بردن و با رغبت انجام دادن ساخت آهسته.● سخن پايانينبايد تصور كرد كه مدرنيته و آهستگي مخالف يكديگرند؛ آهستگي، يك استراتژي براي هدايت و معني دادن به مدرنيته است و مي خواهد توازني بين سنت و مدرنيته ايجاد كند. ذهن، هنگامي كه در آرامش است، بينش خارق العاده اي به انسان مي دهد. توجه به آهستگي كه همرا تدبير و خردگرايي باشد، ما را زودتر به سرمنزل مقصود مي رساند. در ادبيات كهن و غني ما بيت معروفي وجود دارد: " رهرو آن نيست گهي تند و گهي خسته رود – رهرو آن است كه آهسته و پيوسته رود ". غذاهاي سريع، نيايش هاي سريع، خواندن سريع، پياده روي هاي سريع، رشد سريعو ... شمايي از زندگي در عصر مدرن هستند. بسياري از واژگان و خطوط، صداها و نشانه هاو بسياري از نيازها و خواسته ها در طول مسير مسابقه به سوي موفقيت و به دست آوردن نتايج، ناديده گرفته مي شود. آهنگ تند زندگي جايي براي تفريح، استراحت، تعمق، روابط معني دار و بالاتر از همه، جايي براي ارتباط با خالق بي همتا بر جا نمي گذارد. در واقع زماني كه از راه زندگيِ سريع ذخيره مي شود، پيش از آن هدر رفته مي رود، چراكه در بسياري مواقع اصلاح اشتباه هايي كه براثر عجله زياد حاصل شده، وقت بيشتري طلب مي كند

و در پايان يك روز پرشتاب، افراد چنان خسته اند كه نمي توانند از لحظه هاي باقي مانده روز لذت ببرند. در دنياي رقابتي امروزي، فشار زيادي براي دستيابي سريع به نتايج و به تبع آن تصميم گيري هاي سريع وجود دارد. مديران درگير يك سير دايمي از تصميم هاي توفاني هستند كه فقط تا بحران بعدي كارساز است و در واقع سازمان ها به سرعت از بحراني به بحران ديگر مي روند. در شرايطي كه فلسفه مديريت و تجارت، خلق ارزش است و اين موضوعي نيست كه به سرعت اتفاق بيفتد. آيا مديران حق دارند به هر بهايي سريع باشند؟ در جهان آهسته، هدررفتن و زيان كمتري وجود دارد و زمان، قدرت ابتكار بيشتري را براي استفاده از منابع در اختيار قرار مي دهد. مهدي ياراحمدي خراسانيروزنامه رسالت ( http://www.resalat news.com )

محمد (ص) ، شمع جمع آفرينش

90 ، 11:16

محمد (ص) ، شمع جمع آفرينشمهدي ي__اراحم___دي خراساني

تاريكي وظلمت، شرك وكفر، جنگ و خونريزي، نابرابري وبي عدالتي، كينه و دشمني و ... همه جا را فرا گرفته است. ديگر انسانيت و اخلاق معنايي ندارد. محبت بي معناست. ارزش هاي اخلاقي حلقه مفقوده زندگي بشريت است. دختران حق زندگي ندارند وبايد زنده به گور شوند ولي تعداد زياد پسران نشانه خوبي براي هر خانواده است. با كوچكترين سوء تفاهمي جنگ هاي خونين و بي پايان رخ مي دهد. اشرافي گري تنها ملاك شايستگي است. سياه پوستان برده هستند و نژاد پست تر و بردگان از حداقل حقوق اجتماعي بي بهره اند. شكنجه ضعيفان امري طبيعي است و بالاخره انسان گرگ انسان است. اينها همه و همه تنها گوشه اي از

ويژگي هاي دوره خاصي از تاريخ است؛ عصر جاهليت . روح انسان به واسطه انتسابش به آستان ربوبي درغايت ظرافت و حساسيت است. اما چگونه است كه تباهي همه جا را فراگرفته است؟ و چگونه مي توان بشريت را احيا نمود؟ خداوند متعال براي نجات انسانها از گمراهي و براي هدايت بشريت "رحمه للعالمين" را به آفرينش عنايت فرمود. عالي ترين نمونه اخلاق و تربيت و والاترين الگوي كمالات انساني برانگيخته مي شود تا به مصداق آيه ي شريفه " و لكم في رسول الله اسوه حسنه " اسوه اي حسنه، نعمت آفرينش را كامل نمايد. پيامبر گرامي اسلام (ص) ، هم او كه براي همه عزيز و دوست داشتني است و هم او كه (محمد امين) است، همچون خورشيد تابان در آسمان انسانيت مي درخشد و كالبد ارزش هاي والاي اخلاقي و كمالات وسجاياي انساني را روح مي بخشد. الگويي به تمام معنا از جميع كمالات و امتيازاتي كه يك انسان در همه ابعاد وجودي خود مي تواند داشته باشد در زندگي پر عظمت و شگفت آميز آن حضرت ترسيم شده است كه براي هميشه چون مشعلي فروزان فرا راه آدميان پرتو افشاني مي نمايد .محمد، پيشواي عظيم الشان اسلام بسيار با ابهت بود، در دل ها جاي داشت، عزيز و گرامي بود وقلب ها را تسخير نموده بود. به زيبايي و پاكيزگي آراسته بود. در تنهايي محزون و متفكر و در ميان جمع بشاش وگشاده رو بود و غالباً تبسمي بر لب داشت. كسي نتوانسته است و هيچ كس نيز نمي تواند او را آنچنان كه هست بشناسد وتعريف كند. هيچ نويسنده و

هيچ خطيب توانايي ياراي اداي حق مطلب دروصف ابعاد شخصيت و خلق و خوي پيامبر عظيم الشان اسلام (ص) را ندارد .وجود شريف حضرت محمد (ص) كه بهانه خلقت است فصل جديدي در زندگي بشريت به وجود مي آورد. تعاليم وسيع و گسترده آن حضرت همچو خورشيد در شب هاي تاريك و ظلماني تابيد و انسانيت را احيا نمود. در روزگاري كه اشرافي گري و تجملات ملاك ارزش انسان ها بود، زوايد معيشت را از زندگي خود حذف نمودند و با وجود اينكه با كوچكترين اراده مي توانستند خزاين عالم را در اختيار داشته باشند، ساده و بي آلايش بودند. در دوره اي كه دختران حق زندگاني نداشتند و زنده به گور مي شدند ايشان دختر اطهر خود را تكريم نمودند و بر دستانش بوسه زدند. برادري و برابري را جايگزين برده داري و نژاد پرستي نمودند.جنگ هاي خونين و دراز مدت را به مودت و دوستي مبدل ساختند و دو قبيله اوس و خزرج را كه ساليان سال با هم در جنگ بودند را به صلح و دوستي رهنمون ساختند.خداپرستي و وحدانيت را جايگزين شرك و بت پرستي نمودند وقلب انسان ها را با نور خدا روشن و منور ساختند. در عصر بي سوادي و جهالت مردم را به كسب علم و دانش توصيه مي كردند؛ "حتي اگر در چين باشد" .اين تنها قطره اي از درياي نعمتي بود كه "ارحم الراحمين" با عطاي "رحمه للعالمين" به بشريت كرامت نمود.نعمت بزرگ و وصف ناشدني،كه تنها خدا به خاطرعطاي او بر مومنين منت نهاد." لقد من الله علي المومنين اذ بعث فيهم رسولاًمن انفسهم "

.و اما امروز؛ در عصر فرا صنعتي و در هزاره سوم كه پيشرفت هاي قابل توجهي در صنعت و تكنولوژي بوجود آمده است نيز بشر درجاهليت به سر مي برد؛ "جاهليت مضاعف ". جاهليتي كه به بركت! استعمار و استثمار اخلاقي و فرهنگي غرب به وجود آمده است. جاهليتي كه به واسطه زياده خواهي و دنيا طلبي ايجاد شده است. امروز نيز ارزش هاي اخلاقي در جوامع مختلف رنگ باخته است. جاهليت مضاعف نيز دختران را زنده به گور مي كند اما نه جسم آنها را بلكه روح و روان وشخصيت و عفت آنان را. در عصر جديد هم شاهد جنگ هاي خونين طولاني مدت هستيم اما اين بار با شعار دموكراسي، عدالتخواهي و بشر دوستي. در عصر جديد هم شاهد شكنجه ضعيفان هستيم اما اين بار در زندان " ابوغريب " يا " گوانتانامو ". در عصر جديد هم بر سر پيامبراكرم (ص) خاكستر مي ريزند اما به شيوه خود ... .پس بايد بار ديگر دست به دامن " شمع جمع آفرينش " شويم همان وجود شريفي كه تا ابد " چراغ افروز راه اهل بينش است " و همان پيامبر رحمتي كه همواره نگران انسان هاست. پيامبر اعظم (ص) ، پيامبر رحمت و مهربانيها دوباره بايد گوشه چشمي به انسان ها بيندازند و حيات بخش اخلاق و كمال باشند.آري ، امروز بيش از هر زمان ديگري نيازمند دستاويزي به سيره نبوي هستيم تا از جهالت رهايي يابيم و بتوانيم به مكارم اخلاقي دست يابيم چون تنها اوست كه مكارم اخلاق را مي تواند به اتمام برساند.اكنون كه در ظلمت و تاريكي خورشيد تابناك

پيامبر اعظم فروزان شده است بايد تلاش كنيم تا زمينه ظهور و بروز سيره آن حضرت فراهم شود. مقوله اي كه تنها بايد شرايطش را فراهم نماييم تا فرزند موعودش مهدي " عج " بيايند و احياگر اسلام ناب محمدي (ص) باشند .در اين مقطع زماني كه به قول خورشيد انقلاب " ياد و نام پيامبر اعظم (ص) از هميشه زنده تر است " بايد آموزه هاي ايشان را در برنامه زندگي خودمان قرار دهيم كه به واقع اكنون بيش از هر زمان ديگري محتاج توجه و عنايت خاص حضرتش هستيم . مهدي ي__اراحم___دي خراساني  روزنامه رسالت ( www.resalat news.com )

اثرات نهادينه شدن «مثبت انديشي» در اجتماع

مهدي ياراحمدي خراساني

خوشبيني و مثبت انديشي را مي توان، استفاده كردن از تمامي ظرفيتهاي ذهني مثبت و نشاط انگيز و اميدوار كننده در زندگي، براي تسليم نشدن در برابر عوامل منفي ساخته ذهن و احساسهاي ياس آور ناشي از دشواري ارتباط با انسانها و رويارويي با طبيعت دانست.( الوود همپتن)تفكر مثبت چيزي بيش از افكاري است كه در سر داريم و راهي است براي ورود و نزديكتر شدن به زندگي ايده آل. يعني اينكه در تمام موقعيت ها به جاي تمركز روي نقاط منفي روي نقاط مثبت تمركز كنيم . اين به معناي آن است كه به جاي آنكه خود را تحقير كنيم براي خود ارزش قائل شويم. و همين طور درباره ديگران فكر كرده و با آنها كنار بياييم. تفكر مثبت يعني آنكه بهترين ها را از زندگي بخواهيم و يقين داشته باشيم كه آن را به دست مي آوريم. افراد مثبت از زندگي بيشتر سود مي گيرند و سالم تر مي مانند

و روابط بهتري با ديگران دارند. پيامبر (ص) مي فرمايند: «چه چيز نيكويي است خوشبيني.»!( مسند الشهاب )نهادينه شدن «مثبت انديشي» در عرصه رفتار اجتماعي نه تنها هزينه اي ندارد بلكه با ايجاد زمينه هاي خاص بهبود عملكرد، سبب افزايش بهره وري مي گردد.يكي از بهترين شيوه هايي كه براي ايجاد تفكر مثبت مي تواند بسيار مثمر ثمر باشد، «تلقين» است.دكتر «اميل گوئه» معروف ترين فردي است كه كاربرد اين تكنيك را مطرح نموده است. اساس اين تكنيك بر استفاده از ضمير ناخودآگاه استوار است؛ يعني اينكه به واسطه تلقين نمودن، افكار مثبت و شادي بخش را هوشيارانه به اندرون خود بكشيم و براي حفظ و بقاي آنها كوشش نماييم و افكار منفي و بدبينانه و مبتني بر توهم و خيالات واهي و وسوسه ها و كوته نظري ها را دور بريزيم و به ياد داشته باشيم كه شادي و نشاط واقعي و پايدار، در درون خود ماست. پس آن را به وسيله تلقين و ابزارهايي از اين قبيل، از درون خود جستجو نماييم.اين نكته را نيز توجه داشته باشيم: همچنان كه تلقين مسائل مثبت به خود و ديگران در زندگي، از جمله نگاه خوشبينانه به اطراف و مسائل، زمينه ساز به وجود آمدن زندگي آرماني مي شود، تلقين منفي نيز مي تواند اثرات بسيار مخربي را از خود به جاي بگذارد. برخي از اثرات تفكر مثبت به شرح زير است:1- افراد خوشبين و داراي تفكر مثبت از «لحظه»ها استفاده مي كنند. كه اين امر استفاده بهينه از زمان مي باشد.2- انسان داراي تفكر مثبت از امكانات موجود، هرچه هست، استفاده مي نمايد و منتظر

كامل شدن تمام وسايل و زمينه هاي مورد نياز نمي شود ؛ چرا كه اولا؛ “فردا دير است” و ثانيا؛ آنچه اكنون داريم، هرچه باشد، بالاخره بخشي از چيزهايي است كه بايد باشند. يك ضرب المثل چيني مي گويد: «اگر در جنگل زندگي مي كني، قدر چوب را بدان» و عرفا گفته اند: «هر سفر دور و درازي، با يك گام آغاز مي شود.»3- خوشبين بودن، هزينه چنداني نمي خواهد. فقط كافي است تصميم و عزم جدي در كار باشد. اگر بر اين باور باشيم كه «ما وارثان بحق ملك الهي هستيم» و همواره با اين نگاه، حركت كنيم و بينديشيم، تمامي آرزوهاي ما به تدريج، جامه عمل خواهند پوشيد.( والتر اندرسون)افرادي كه تفكر مثبت دارند از زندگي و كار خود بيشتر سود مي گيرند و سالم تر مي مانند و روابط بهتري با ديگران دارند. اين گونه افراد با ديد مثبت به زندگي مي نگرند به جاي آنكه افسوس گذشته را بخورند با رضايت به آن نگريسته و به جاي شك و ترديد با اميدواري و خوشبيني به آينده نگاه مي كنند. و اين امر نشاط را به فرد هديه مي كند. مثبت انديشي از طريق ؛ كاهش استرس، رسيدن اطلاعات جديد به مغز، افزايش خلاقيت، غلبه بر عقده خود كم بيني، كاهش بي قراري و شتاب، مغتنم دانستن فرصت ها و لحظه ها، و بالاخره با نگاه كردن از منظر يك انسان قدرتمند به موضوع زمينه ساز موفقيت، بهبود و افزايش اميد و نشاط در اجتماع مي گردد.لينك خبر: http://www.resalat-news.com/Fa/?code=21171منبع خبر: رسالت

مديريت ذره بين___ي؛ وسواسي ناخواسته

مهدي ياراحمدي خراساني

اشاره: كنترل مقوله اي اساسي در مديريت است.

نقش كنترل در مديريت تا بدانجاست كه برخي از صاحب نظران در نگاهي افراطي مديريت را مترادف كنترل تعريف نموده اند. از اين رو شيوه ها و روش هاي كنترل و نظرات مترتب بر آن هميشه به عنوان عاملي مهم در دسته بندي هاي رهبري و مديريت نقش دارد. در اين راستا مديريت ذره بيني، نمونه اي از ضعف مديريتي است كه بيانگر كنترل بيش از اندازه و غير ضروري كاركنان توسط مديريت و توجه شديد مدير به جزئيات كاري است. مديران ريز بين به دليل غرق شدن در مسائل جزئي، كليات را فداي جزئيات مي كنند و از نگاه نقطه اي به جاي نگاه فرايندي برخوردارند. مديريت ذره بيني Micro management اين گونه مديريت معمولاً در بين افرادي رايج است كه اصطلاحاً خود را «همه فن حريف» مي پندارند. اكثر مديران ذره بيني كساني هستند كه كاركنان را ابزار تحقق اهداف مي دانند. تا زماني كه كاركنان انتظارات آنها را برآورده سازند، اين مديران مشكلي ندارند اما چنانچه كاري اشتباه انجام گيرد، رفتار هاي وسواس گونه خود را نشان مي دهند. مديريت ذره بيني در واقع توجه شديد به جزئيات و مسائل ريز و كنترل دقيق افراد مي باشد. مديران ذره بيني، مديراني هستند كه به كاركنان خود بسيار نزديكند. آنها مرتب بر كار افراد خود نظارت كرده و همواره خواه، مثبت يا منفي در رابطه با عملكرد كاركنان اظهار نظر مي كنند. مديريت ذره بيني در واقع يك وسواس ناخواسته و يك اختلال رفتاري- ارتباطي است. وسواس مديران ريز بين، شامل حال همه كاركنان چه توانمند و چه ضعيف مي شود .

در حيطه كاري اين گونه مديران، هيچ كاري تفويض نشده و نظرات كاركنان ناديده گرفته مي شود. احساس عدم اطمينان و شك و ترديد مدير نسبت به ديگران، كنترل شديد پرسنل را باعث مي شود و همين امر موجب تكرار دوباره كارها، اتلاف وقت و انرژي و تحميل هزينه هاي اضافي بر سازمان مي شود. برخي از مديران ميكرو، معتقدند براي انجام درست كارها بايد شخصاً اقدام كنند. آنها خود را بهترين تصميم گيرندگان مي دانند، تمام كارها و وظايف را در دست مي گيرند و اجازه تصميم گيري حتي به زير دستان توانا نمي دهند. نشانه هاي مديران ذره بينياز طريق برخي نشانه ها مديران ذره بيني شناسايي مي شوند. اين گونه مديران معمولاً: زمان زيادي را صرف مي كنند تا به كاركنان آموزش دهند دقيقاً چه كاري بايد انجام شود. همچنين زمان زيادي را صرف بازبيني پروژه ها و بازديد از عملكرد انجام شده مي كنند.مديران ميكرو از اينكه فردي بدون مشورت با آنها تصميمي بگيرد يا كاري انجام دهد به شدت عصباني مي شوند. به جاي توجه بر سياستها و خط مشي ها، زمان زيادي را صرف جزئيات و مسائل كوچك مي كنند. اين گونه مديران تفويض اختيار نمي كنند و خود مستقيماً كاركنان را هدايت مي كنند. تاكيد بيش از حد بر گزارش كاري از ديگر نشانه هاي اين تيپ مديريتي است. دلايل روي آوردن به مديريت ذره بينيدلايل بسياري وجود دارد كه باعث مي شود افراد، مديريت ذره بيني را انتخاب كنند. مهمترين اين دلايل عبارتند از: 1- نامشخص بودن نقش ها و مسئوليت ها: زماني كه يك مدير دامنه

اختيارات و مسئوليت هايش نا مشخص است، خودش تشخيص مي دهد كه بهترين كار و شيوه چيست. بنابراين به كنترل بيشتر و دقيق تر روي مي آورد. 2- وجود بحران سازماني: در زمان بحران، بسياري از مديران ترجيح مي دهند كه كنترل شديدتري بر اوضاع سازمان داشته باشند. 3- ترس از شكست: ترس از شكست، ترس از انجام اشتباهات، ترس از بروز بحران، ترس از بي نظمي و اغتشاش، ترس از دست دادن موقعيت كاري واختيارات و ... هر چند ترس يك رفتار غريزي است اما كنترل شديدتر و بازبيني مجدد كارها، راهي براي غلبه بر آن تلقي مي شود. نتايج مديريت ذره بينيمديريت ذره بيني ريشه در عدم اعتماد به ديگران داشته ومخرب كارتيمي و مانع رشد و پيشرفت و در برخي مواقع منجر به شكست سازمان مي شود. در زير به برخي اثرات و نتايج چنين شيوه اي اشاره مي شود: * ارتباطات ضعيف: رفتار وسواس گونه چنين مديراني، مانع ارتباطات اصولي و صحيح بين مدير و كارمند مي شود. * گوشه گيري و كاهش روحيه كار تيمي: مديران ذره بيني، كاركنان را گوشه گير و منزوي مي كنند وبدين ترتيب روحيه همكاري و كار تيمي بين افراد از بين مي رود. * كار شكني كاركنان: افراد تا حدي توانايي تحمل امر و نهي و اظهار نظر بي مورد را دارند. در بسياري از مواقع كاركنان به دنبال راه حلي براي تخليه احساسات منفي خود مي گردند و كار شكني از جمله اين روشهاست. * پنهان كاري: ترس از توبيخ و شماتت باعث مي شود كاركنان برخي مسائل را از ديد چنين مديراني

پنهان كنند. * كاهش انگيزه و بهره وري: مديريت ذره بيني باعث مي شود كه كاركنان انگيزه خود را از دست داده و بهره وري آنها كاهش مي يابد. * افزايش تنش و استرس و حوادث ناشي از كار: مديريت ذره بيني باعث مي شود كاركنان دائم نگران و دلواپس بروز اشتباه باشند. *افزايش جابه جايي كاركنان و كاهش رشد سازماني: توجه به جزئيات اگر چه بسيار خوب است اما افراط بيش از اندازه سبب ناراحتي كاركنان و تمايل آنها براي جابه جايي شغلي مي شود. * اتلاف وقت و منابع سازماني: تكرار مجدد يا اصرار مدير بر انجام كارها توسط شخص وي منجر به اتلاف وقت و منابع و صرف هزينه هاي بالامي شود. راه حل مقابله با مديران ذره بيني براي مقابله با مديران ذره بيني نسخه واحد و راه حل از پيش تعيين شده اي وجود ندارد. براي كاهش كنترل چنين افرادي بايد اعتماد آنها را جلب كرد، ترسشان را از بين برد و روحيه كار تيمي را تقويت نمود. علاوه بر اين هدف گذاري صحيح و مشخص كردن حيطه وظايف و مسئوليتهاي افراد و جلوگيري از ابهام نقش نيز موثر است. البته توجه به جزئيات و ريزبيني مدير- تا اندازه معقول- نشان از توجه و علاقه مندي وي به كار و كاركنانش دارد. بنابر اين نبايد به اشتباه تصور كرد انتقاد از مديران ذره بيني، دليلي بر تاكيد مديريت ماكرو است. اين دو شيوه در دو طرف يك طيف قرار مي گيرند و در حالت افراطي و شديد هر دو مخرب هستند. مديريت خردمندانه هرگز ارزش، اعتبار ، غرور و

عزت نفس كاركنان را ناديده نمي گيرد و بابرقراري ارتباط صحيح با كاركنان و زير دستان همواره با هدايت آنها، به توانمند سازي و بالندگي افراد نيز مي انديشد. سخن پاياني مديريت ذربيني يك وسواس ناخواسته و يك بحران رفتاري - ارتباطي است كه در درگيري با كار، تعارض با زيردستان، ريز بيني در عملكردها و تصميمات و ... متجلي مي شود. اين گونه رفتار ريشه در عدم اطمينان و اعتماد مدير دارد و مانع رشد و پيشرفت سازمان مي شود. مديران ذره بيني خود را بهترين تصميم گيرندگان مي دانند و به خود اجازه مي دهند در مورد تمام وظايف و كارهاي مرئوسين و كاركنان خود اظهار نظر نمايند. اين گونه افراد به دليل تاكيد بيش از حد در مسائل جزئي، بهره وري كلي را فراموش كرده و در واقع كل را فداي جزء مي كنند. كه اين امر سبب سلب احترام و اعتماد كاركنان زير مجموعه آنها خواهدشد. براي برخورد موثر با مديران ذره بيني بايد: نياز و خواسته هايشان را تشخيص و قبل از تقاضاي وي در اختيارش قرار دهيد، هنر ارتباطات را ياد بگيريد، به او نشان دهيد كه كارها و پروژه ها برايتان اهميت دارد، انتظارات و خواسته هاي خود را به طور شفاف با او در ميان بگذاريد و در نهايت با قوانين و مقررات سازماني آشنا باشيد و آنها را به كار گيريد. زيرا مديران ريز بين از اجراي دقيق مقررات و دستورالعمل ها لذت مي برند.

مهم ترين حقوق محوري شهروند

مهدي ياراحمدي خراساني

اشاره: به طور سنتي شهروند را معادل تبعه دانسته شده و به كسي گفته مي شود كه

از حقوق مدني، سياسي يك جامعه ي دولت _ ملت بهره مند است. بدين ترتيب بسياري از انسان ها از تعريف مذكور و از شمول حقوق شهروندي خارج مي شوند. در ديدگاهي وسيع تر، شهروند و حقوق شهروندي، صرف نظر از تعلقات ملي، همه ي افراد ساكن كشور را در بر مي گيرد.  مقوله «شهروندي» وقتي تحقق مي يابد كه همه افراد يك جامعه از كليه حقوق مدني و سياسي برخوردار باشند و همچنين به فرصت هاي مورد نظر زندگي از حيث اقتصادي و اجتماعي دسترسي آسان داشته باشند. ضمن اينكه شهروندان به عنوان اعضاي يك جامعه در حوزه هاي مختلف مشاركت دارند و در برابر حقوقي كه دارند، مسئوليت هايي را نيز در راستاي اداره بهتر جامعه و ايجاد نظم بر عهده مي گيرند، و شناخت اين حقوق و تكاليف نقش مؤثري در ارتقاء شهروندي و ايجاد جامعه اي بر اساس نظم و عدالت دارد.مفهوم شهروندبراي اينكه «شهروندي» داراي مفهوم و جوهره واقعي باشد، شهروندان بايد بر مبناي معيارهاي عيني و شفاف مورد قضاوت قرارگيرند. لذا «شهروندي»در ابتدا خودش يك قواست و در ادامه زاينده حقوق متعدد ديگري براي شهروند مي باشد. از اين رو «شهروندي» توانائي افراد را براي قضاوت در مورد زندگي خودشان تصديق مي كند و زندگي آنها از پيش به وسيله نژاد، مذهب، طبقه، جنسيت و يا صرفاً از روي يكي از هويت شان تعيين نمي شود. موقعيت شهروند به يك حس عضويت داشتن در يك جامعه گسترده دلالت دارد. اين موقعيت، كمكي را كه يك فرد خاص به آن جامعه مي كند، مي پذيرد و به او استقلال مي دهد. اين استقلال در مجموعه اي از حقوق انعكاس پيدا مي كند كه هر چند

از نظر محتوي در زمان ها و مكان هاي مختلف متفاوت اند ليكن، هميشه بر پذيرش كارگذاري و فاعليت سياسي دارندگان آن حقوق دخالت دارند.مفهوم شهروندي در حقوق ايراناصطلاح «شهروند» در متن بسياري از مقررات به كار رفته است. در قانون احترام به آزادي هاي مشروع و حفظ حقوق شهروندي، مصوب 83/2/15 مجلس شوراي اسلامي، كه در مقام صيانت حقوق قضايي شهروندي است، مثل حق دفاع متهم، رعايت موازين قانوني در موقع دستگيري، بازجويي و تحقيق از اشخاص، منع شكنجه و لزوم رعايت اصل برائت، به نظر مي رسد كه «شهروند» در اين قانون منحصر به تبعه نبوده و همه ي افراد را صرف نظر از تابعيت و اقامت در بر مي گيرد. در حالي كه در قانون ساختار نظام جامع رفاه و تأمين اجتماعي، مصوب 83/2/21، در تبصره ي 4 ماده ي 1 كه، اصطلاح «شهروندان خارجي مقيم جمهوري اسلامي ايران» و در ماده ي 7 آن، كه عبارت «نيازهاي شهروندان» به كار رفته است، به نظر مي رسد كه منظور از شهروند فقط «تبعه» است.همچنين در آيين نامه ي تعزيرات حكومتي در شهرداري هاي كشور در خصوص شهروندان و كاركنان، مصوب 1367/3/25، و در قانون معاهده ي اساس روابط متقابل و اصول همكاري بين جمهوري اسلامي ايران و فدراسيون روسيه مصوب 1380/10/16 مجلس شوراي اسلامي، در ماده ي 8 آن در خصوص تسهيلات براي «رواديد براي شهروندان طرف ديگر» نيز منظور از شهروند، تبعه است. بنابراين مي توان گفت كه در نحوه ي استفاده از اين اصطلاح در مقررات مدون، نظم خاصي حاكم نيست و در قوانين و ساير مقررات در هر دو معنا به كار

گرفته شده است، اما به لحاظ محتوايي، چنان كه در قسمت دوم ذكر مي شود، در حقوق ايران در بهره مندي از حقوق مدني، سياسي، اقتصادي و اجتماعي و در مواردي فرهنگي بين اتباع و غير اتباع، حسب مورد، تفاوت هاي جزيي يا كلي وجود داردحقوق شهري و شهرونديحقوق شهروندي» مجموعه حقوقي است براي اتباع كشور در رابطه با مؤسسات عمومي مانند: حقوق اساسي، حق استخدام شدن، حق انتخاب كردن و انتخاب شدن، حق گواهي دادن در مراجع رسمي، حق داوري و مصدق واقع شدن؛ بنابراين واژه مذكور از حقوق سياسي است.در كشور ما مسلمان بودن شرط برخورداري از حقوق شهروندي نيست. در واقع حق شهروندي به اعتبار تابعيت برقرار مي شود. بنابراين اين تعريف واقعيت است كه «حقوق شهروندي» يك مفهوم نسبتاً وسيعي است كه شامل حقوق سياسي و غيرسياسي (حقوق مدني و بهره مندي هاي فردي و اجتماعي كه داراي صبغه سياسي نيستند) مي باشد. از اين رو مي توان گفت كه «حقوق شهروندي» شامل هر سه نسل حقوق بشري كه در سطح دكترين مطرح شده اند مي باشند. اين سه نسل شامل حقوق مدني و سياسي، اقتصادي و اجتماعي و حقوق همبستگي مي باشدمديريت شهري و حقوق شهروندياز موضوعات مهمي كه در حوزه مطالعات شهري، برنامه ريزي و مديريت شهري در سطح جهاني مطرح شده ، بحث رابطه حقوق شهري، زندگي شهري و مديريت شهري است.اهميت حقوق شهري را بايد در تدوين قواعد و مقررات راجع به برنامه ريزي شهري و مديريت شهري و تأثيرات مثبت ناشي از قانونمند كردن زندگي شهري و ساير پيامدهاي دگرگون كننده در برنامه ريزي و مديريت شهري جستجو كرد. معمولاً مقامات و مسئولان شهري،

با مسائل و مشكلاتي مواجه اند كه مقابله درست و عملي با اين مسائل و مشكلات محلي و شهري منوط به تدوين قوانين و مقرارت برنامه ريزي شده است.مهمترين قوانين و مقررات در اين زمينه عبارتند از: قانون برنامه ريزي شهري، قانون شهرداري، قانون توسعه شهري، قانون بهسازي شهري، قانون پاكسازي مناطق حاشيه نشين شهري، قانون دستيابي به زمين و قانون مربوط به آلودگي هاي زيست محيطي.بديهي است فرآيند تصميم گيري شهري زماني موجب جلب منافع همگاني و مديريت شهري خواهد شد كه شهروندان بيشترين مشاركت را در تصميم گيري ها از خود نشان دهند. از اين رو قانونمند كردن اين روند كمك شاياني را به مديريت شهري و شهروندان و مشاركت در تصميم گيري ها مي نمايد.انواع حقوق شهروندياز تعاريف مربوط به حقوق شهروندي، انواع آن قابل استنباط است. «شهروندي مجموعه اي از حقوق و وظايف است كه دست يابي هر فرد به منابع اجتماعي و اقتصادي را تعيين مي كند.» تي. اچ مارشال شهروندي را به سه عنصر مدني سياسي و اجتماعي تحليل مي كند. شهروندي، موقعيت اعطا شده به اعضاي كامل اجتماع است (شيباني، 84). به طور خلاصه حقوق شهروندي به انواع زير قابل تقسيم است.الف _ حقوق مدني: اين حقوق شامل موارد متعددي است، مثل حق آزادي، مصونيت از تعرض، آزادي بيان، مذهب، برابري در برابر قانون، ممنوعيت تبعيض بر اساس جنس، نژاد، منشأ ملي يا زباني حمايت از شخص در برابر اقدامات غيرقانوني دولت مثل حبس (غيرقانوني) يا كار اجباري.ب _ حقوق سياسي: حقوقي است كه براي مشاركت فعالانه در فرايند هاي آزاد حكومت ضروري است و موارد زير را در بر مي گيرد. حق رأي

و امكان تصدي مسؤوليت در سطح حكومت، آزادي گردهمايي و تشكيل انجمن، آزادي دسترسي به اطلاعات و امكان فعاليت هاي سياسي.ج _ حقوق اقتصادي _ اجتماعي: حقوق اقتصادي _ اجتماعي، كه از آن به «عضويت كامل در عرصه ي اجتماعي جامعه» نيز تعبير شده است، موارد زير را در بر مي گيرد: حق مالكيت، حق كاركردن، برابري در فرصت هاي شغلي، حق بهره مندي از خدمات اجتماعي _ بهداشتي، بهره مندي از تأمين اجتماعي و استاندارد زندگي متناسب براي شخص و حمايت از شخص در مواقع بيكاري، پيري و از كار افتادگي.د _ حقوق فرهنگي: حفاظت از فرهنگ و زبان اقليت ها، حق دست يابي به فرهنگ و زبان اكثريت، حق داشتن سنت ها و شيوه هاي زندگي متفاوت، حق داشتن ارتباطات فرهنگي و بين المللي، احترام به تفاوت هاي قومي و فرهنگي و برابري در آموزش از مهم ترين حقوق فرهنگي است (گلدوزيان).ه_ _ حقوق قضايي: بهره مندي از اصل برائت، حق دفاع، دادرسي عادلانه، حق اعتراض به تصميمات قضايي، رسيدگي علني و بدون تبعيض، حق دسترسي به ادله ي قضايي، اصل قانوني بودن جرايم و مجازات ها، حق جبران خسارات ناشي از اشتباهات قضايي، حق انتخاب وكيل از مهم ترين حقوق قضايي شهروندي محسوب مي گردد.سخن پايانيبراي تداوم حيات انسان در زمين، و حفظ روابط اجتماعي و سياسي انسان ها، شناخت حقوق همديگر و رعايت آن ضروري است. مهم ترين حقوق محوري شهروند از ديدگاه اسلام عبارت است از؛ حق حيات چرا كه آن  اولين حقوق شهروندي است كه در اسلام مطرح و حائز اهميت است. بنابراين تمام حقوق، به حيات انسان تعلق

دارد، يعني جان و حيات انسان محترم است و كسي حق تعرض و تعدي به آن ندارد. در باور و عقيده اسلامي، انسان تا حدي محترم و ارزشمند است كه فلسفه وجود هستي بخاطر انسان است. در آيه 29 سوره مباركه بقره مي خوانيم: «خدا آن كسي است كه همه موجودات و پديده هاي روي زمين را براي شما آفريده .»اين مخلوق با كرامت، حق حيات از مسلم ترين حقوق اوست، و سلب حق حيات از او جايز نيست؛ مگر در مواردي كه قانون اسلام تشخيص بدهد آن هم در محكمه اي كه بر اساس عدالت حكم صادر گردد. سلب حق حيات يك فرد بدون جرم (قصاص، فساد) همانند قتل تمام بشريت است. چنانچه در  سوره مباركه مائده/32 آمده است: « هر كس، كسي را جز به قصاص و قتل، يا كيفر فسادي در زمين بكشد، چنان است كه گويي همه ي مردم را كشته باشد، و هر كس، كسي را زنده بدارد، چنان است كه همه مردم را زندگي داده باشد»

آموزه هاي بهار

"مهدي ياراحمدي خراساني

هرپديده و هرتجلي خود به نحوي هدايتگر انسان به اصل است وآن رانمي توان بي معني دانست. بهار پديده زيبايي است كه بايد آثار لطف وجمال وجلال خداوند گردون سپهر را در آن جستجو كرد. بهار فصلي است كه هر انساني را به تفكر و تأمل در زيبايي هاي طبيعت وا مي دارد. از آنجا كه به قول شيخ اجل سعدي شيرازي برگ سبز درختان در نظر هوشياران و حقيقت جويان هر ورقش دفتري از معرفت كردگار مي باشد بايد بهار را موسم حقيقت طلبي وخدا شناسي دانست. يكي ازخصوصيات تدبر وتعمق روياندن انديشه احساس دردل

و روان آدمي است از اين رو بهار تنها " دگرگوني در طبيعت " نيست، بلكه هنگامه " تحولي عميق و هدفمند در روح و قلب آدمي " نيز مي باشد. بدين صورت بايد گفت: آمد و رفت بهار، تكرار درس هاي معلم طبيعت است كه همواره در گوش انسان زمزمه گر اين واقعيت است كه ؛ رستاخيز آمدني و بلاشك است و خداوند تمامي كساني را كه در قبرها آرميده اند زنده مي گرداند كه اين حقيقت در واقع بيانگر حيات مجدد و شور انگيز پس از مرگ مي باشد.نرم نرمك صداي پاي بهار به گوش مي رسد و نسيم دل انگيزبهاري پيام طراوت و شادابي، اميد و سرزندگي و شور و نشاط را به گوش همگان مي رساند.چقدر تمام ناشدنيمي نمود شب هاي بلند و يلدايي زمستان !زمستان، امسال بيش از هميشه ادعاي ماندگاري داشت .سردي ، جمود و تاريكي چنان همه جا را فراگرفته بود كه گويي زمستان سيطره اي دائمي بر طبيعت و زمين دارد. ولي اين بهار است كه با دست و پنجه نرم كردن با آن بار ديگر پيروزمندانه و طرب انگيز شور زندگي را بر جمود و سردي مستولي مي گرداند.زمستان رفت. چون مانند همه امور دنيوي محكوم به رفتن بود. اما با رفتن آن دو چيز به جا ماند: يكي پاداش بهار براي صابران و ديگري رو سياهي براي ذغال.حيات دوباره طبيعت در واقع يكي از نمايش هاي خداوند مهربان در جهان است، طبيعتي كه در فصل زمستان مي ميرد و سبزي وشادابي خود را از دست مي دهد، اما در فصل بهار دوباره زنده شده وجاني تازه مي گيرد.

طبق تعبير قرآن، خداوند بادها را مي فرستد كه ابرها را برانگيزد، آن گاه آن را به سوي سرزمين مرده مي راند تا زمين را پس از مرگش دوباره زنده كند. توصيف طبيعت و حيات دوباره آن يك نمونه از شگفتي هاي طبيعت در قرآن است، اما جالب است بدانيم هدف اين توصيف، نشان دادن طبيعي حيات انسان پس ازمرگ است. به عبارت ديگر براي آن است كه بدانيم چگونه پس از آنكه تمام جسم پوسيد و متلاشي شد، دوباره زنده مي شود، همان گونه كه طبيعت زمين پس از پژمردگي و خزان ومرگ حياتي مجدد پيدا مي كند.دستي در سراپرده طبيعت، نعمت بهار را براي انسان وتمامي جانداران تدبير مي كند و اين نعمت درجهت آسايش و رفاه همراه با (ابر و باد و مه و خورشيد وفلك) در كار است. بهار رستاخيز كوچك و سمبلي از رستاخيز بزرگ است. بهار فصل رويش، شادي و زندگي مي باشد و از منظر قرآن آيه و نشانه اي است كه بايد مورد توجه اهل بصيرت قرار گيرد. خداوند متعال بارها در قرآن به فصل بهار و رويش گياهان اشاره كرده و كلماتي مانند « نبت » و «انبات» بسيار در قرآن ذكر شده كه هدف اصلي آن از بحث زندگي و احياي مجدد طبيعت ، تبيين و تمثيل واقعي از معاد و رستاخيز بوده است. در قرآن كريم نيز بهار به رستاخيز طبيعت تعبير شده و اين امر را مي توان از آيه پنج سوره مباركه «حج» نيز استنباط كرد. هدف اصلي قرآن از بحث زندگي و احياي مجدد طبيعت تبيين و تمثيل واقعي از معاد و رستاخيز بوده است. در واقع تجديد حيات طبيعت

به خاطر آن است كه خداي هستي بخش انسان را متوجه اعتقاد وياحقانيت زنده شدن بعد ازمرگ گردانيده و او را برضميرخويش راسخ ترمي سازد. به بيان ديگر؛ بهار با خود پيام دارد. پيام زندگي، پيام دوباره زيستن و پيام دوباره نگريستن. بهار همراه با رويش، زيبايي و انبساط است و همين امر را بايد مدنظر قرار داده و با تجديدنظر در اعمال و رفتار به گونه اي عمل كنيم كه زيبايي، زندگي و شادي آفريني را براي خود وديگران به ارمغان بياوريم. مانند بيشتر عناصر طبيعت بهار نيزدرس هايي آموزنده و زندگي ساز دارد كه حيات بخش و تأمل انگيز است. تنوع، شادابي، تبادل، تحول و حيات آفريني مهمترين آموزه هاي بهار مي باشد.1- تنوع؛ در بهار، تنوع خاصي در رنگها و جلوه هاي طبيعت ، درختان، گياهان و گلها مشاهده مي شود. زندگي متعادل نيز بايد برخوردار از تنوع ويژه اي باشد. كار، استراحت، اوقات فراغت، مطالعه، ورزش ، ارتباط با خدا و ... همگي عناصري از يك زندگي متنوع بوده و در جاي خود، مهم و با ارزش تلقي مي شوند.2- شادابي؛ بهار، آكنده از شادابي و طراوت است،به گونه اي كه معرّف تحول و دگرگوني در تمامي طبيعت مي باشد. زندگي متعادل نيز برخوردار از شادابي و سرزندگي است. بايد در زندگي مشوّق روح شادماني و مسرت باطني باشيم و هر يك بر ديگري در اين امر، سبقت بجوييم.3- تبادل؛ از زيبايي هاي بهار، تعادل در هواست؛ نه آن چنان سرد است كه گزنده باشد و نه آن اندازه گرم است كه سوزنده باشد. هواي ملايم و نسيم فرحبخش بهار، جان ها را

گرمي مي بخشد. بايد درزندگي متعادل، با الهام ازمكتب بهار، در روابط متقابل خويش به دور از هر گونه افراط و تفريط ، مناسباتي گرم و ثمربخش را پي ريزي كرد. روابط نه افراطي است كه به وابستگي و اتكاي بيش از حد بينجامد و نه سرد و قهر آميز است كه بذرهاي محبت و عاطفه را از قلوب بركند.4- تحول؛ طبيعت پس از دوره افسردگي و خمودي خزان در طراوت بهار به وجد مي آيد و دگرگوني هايي را در خود پذيرا مي شود. اندام خشكيده گياهان و درختان در گذر از ركود و رخوت زمستان به شور و جذبه بهار، جوانه هاي حيات را برخود ظاهر مي سازد. چنين تغيير و تحولي در طبيعت ، اين پيام را براي هر فردي در بردارد: "حال كه طبيعت متحول شد، تنها انسان ها كه برتر از طبيعت اند و اشرف مخلوقات ، بايد دراين دگرگوني ها برطبيعت، سبقت جويند". هر فردي بايد نيك بينديشد كه نسبت به از دست دادن سرمايه عمر و سپري نمودن بهترينسال هاي زندگي، چه حاصلي اندوخته؟ و با چنين سرمايه اي، دست به چه معامله اي زده است؟ چنين انديشه اي ، بارور و زاينده است و انسان را فراتر از پوچي و ابتذال ، به رشد و تعالي مي خواند. امام سجاد عليه السلام در دعاي مكارم الاخلاق مي فرمايند: " خدايا به من عمرطولاني عطا فرما تا زماني كه عمرم در راه اطاعت و بندگي ات صرف شود و اگر روزي برسد كه سال هاي زندگي ام چرا گاه شيطان گردد ، مرا فرصت مده."5- حيات آفريني؛ بهارحيات

است و حيات آفرين، آن گونه كه نسيم بهاري بر روح ها و جان ها مي وزد، حياتي دوباره در كالبدها مي دمد و به عبارتي، بهارعلاوه بر سر زندگي ، زندگي ساز نيزهست.گفت پيغمبر به اصح_اب كبار تن مپوشاني_د از ب_اد ب_هارآنچه با برگ درختان مي كند ب_ا تن و جان شما آن مي كندبهار يعني؛ آغازي دوباره بر پايان شيرين سختي ها، يعني اميدواري به شكفتن مجدد، يعني رستاخيز طبيعت، يعني حيات بعد از ممات و يعني اشتياق وصف ناپذير زندگي.خردمندان بر اين موضوع وقوف كامل دارند كه به دنبال هرسپيده دم، شب سياهي نيز مي باشد ودرپي هربهاردل انگيزي فصل دگرگونگري است به نام برگ ريزان و زمستان! پس عقل سليم حكم مي كند به دنبال هرسرور وشادماني، فرا رسيدن غمي بيكران را از ياد نبرد ولازمه همه اينها ابراز امتنان است واداي شكر به بارگاه خداي منّان.اكنون كه با عنايت قادر متعال توفيق درك بهار ديگري حاصل گرديده است مستانه وشورانگيز از اين نعمت بزرگ، به هنگامه ؛ " اذا رأيتم الربيع " مشتاقانه ذاكر و شاكر نعمت هاي بيكران ايزد منان خواهيم بود پس؛ " فاكثرو ذكر النشور ".http://www.resalat-news.com/Fa/?code=57787

تقواي جمعي؛ فصل الخطاب ارتباطات اجتماعي

مهدي ياراحمدي خراساني

و لباس التقوي ذلك خير : اشاره : رهبر معظم مي فرمايند: « مجموعه ها و جمع ها و جريان ها، علاوه بر تقواي فردي اعضاي خود، بايد در نگاه كلان از تقواي جمعي نيز برخوردار باشند چرا كه در غير اين صورت، افراد متقي حاضر در اين جريان ها نيز، به علت خطاي عمومي جمع، به انحراف و خطا مي افتند.» ايشان با ذكر مثالي در اين زمينه

افزودند: «جرياني كه اوايل انقلاب به جريان چپ مشهور بود و شعارهاي خوبي مي داد با وجود داشتن آدم هاي با تقوا، از مراقبت و تقواي جمعي غافل شد و كار به جايي رسيد كه «فتنه گران ضد امام حسين (ع) و ضد اسلام و امام»، به آن ها تكيه كردند كه اين واقعيت نشان مي دهد غفلت از تقواي جمعي، خطري بسيار بزرگ است. » بر اين اساس در اين مجال مطالبي در اين زمينه ارائه مي گردد.سخن اول: تقواتقوا از ماده « وقي» است كه به معناي حفظ و صيانت و نگهداري است. اگر اين كلمه به صورت اسمي استعمال شود مثل كلمه « تقوا» و يا كلمه « متقين» به پرهيزگاري ترجمه مي شود. اين كلمه از كلمات شايع و رايج ديني است در قرآن كريم به صورت اسمي و يا به صورت فعلي زياده آمده است تقريباً به همان اندازه كه از ايمان و عمل نام برده شده و يا نام نماز و زكات آمده و بيش از آن مقدار كه مثلاً نام روزه ذكر شده از تقوا اسم برده شده است .در نهج البلاغه از جمله كلماتي كه بسيار روي آن تكيه شده كلمه تقوا است در نهج البلاغه خطبه اي طولاني است به نام خطبه متقين. اين خطبه را امير المومنين در جواب تقاضاي همام فرمود. ابتدا حضرت از بيان ويژگي هاي متقين استكاف كرد و به ذكر سه چهار جمله اكتفا فرمودند ولي همام بن شريح كه مردي مستعد بود قانع نشد و در تقاضاي خود اصرار كرد . امير المؤمنين شروع به سخن كرد و با بيان

بيش از صد صفت و ترسيم بيش از صد رسم از خصوصيات معنوي و مشخصات فكري و اخلاقي و عملي متقيان سخن را به پايان رسانيد. مورخين نوشته اند كه پايان يافتن سخن علي عليه السلام همان و قالب تهي كردن همام بعد از يك فرياد همان .سخن دوم: معنا و حقيقت تقواتقوا براي روح مانند خانه است براي زندگي و مانند جامه است براي تن. در قرآن مجيد از تقوا به جامه تعبير شده در سوره مباركه اعراف آيه 26 خداوند بعد از آنكه نامي از جامه هاي تن مي برد مي فرمايد :  « و لباس التقوي ذلك خير» يعني تقوا كه جامه روح است بهتراست. تقوا به معناي عام كلمه لازمه زندگي هر فردي است كه مي خواهد انسان باشد و تحت فرمان عقل زندگي كند و از اصول معيني پيروي كند. بر اين اساس تقواي ديني و الهي يعني اين كه انسان خود را از آنچه از نظر دين واصول خطا و گناه و پليدي و زشتي شناخته شده حفظ و صيانت كند و مرتكب آنها نشود.از آنچه در اطراف لغت تقوا گفته شد تا اندازه اي مي توان معنا و حقيقت تقوا را از نظر اسلام دانست ولي لازم است به موارد استعمال اين كلمه در آثار ديني و اسلامي بيشتر توجه شد تا روشن گردد كه تقوا يعني چه؟ انسان اگر بخواهد در زندگي اصولي داشته باشد و از اين اصول پيروي كند خواه آنكه آن اصول از دين و مذهب گرفته شده باشد يا از منبع ديگري ناچار بايد يك خط مشي معيني داشته باشد به عبارت ديگر

هرج و مرج در كارهايش حكم فرما نباشد. لازمه خط مشي معين داشتن و اهل مسلك و مرام و عقيده بودن اين است كه به سوي يك هدف و يك جهت حركت كند و از اموري كه با هوي و هوسهاي آني او موافق است اما با هدف او و اصولي كه اتخاذ كرده منافات دارد خود را نگهداري كند.سخن سوم: تقواي جمعي و آسيب هاي گروه در اسلام جمع گرايي و برگزاري اجتماعات اهميت زيادي دارد. جمله معروفه ي " يدالله مع يد الجماعة" نيز حكايت از اين مهم دارد. براي همين ثواب برگزاري نماز به صورت جماعت يا شركت در نماز جمعه غير قابل شمارش است. نكته قابل ذكر اين است كه همانطور كه اسلام به تشكيل اجتماعات اهميت زيادي داده است براي برقراري و تداوم نظام هاي اجتماعي نيز قواعد وقوانين متعددي وضع نموده كه رعايت آن ضامن بقاي سلامت جمعي و گروهي است. افراد زيادي وجود داشته و دارند كه در قالب رفتار فردي بسيار موجه و قابل قبول هستند ولي متأسفانه بعضاً مشاهده مي گردد در قالب انحرافات گروه ها در مسير يك جريان قرار گرفته و منحرف مي شوند. كه نمونه ي بارز آن امروز در ورزشگاه هاي كشور قابل مشاهده است. بسياري از جواناني كه در قالب گروه هاي هوادار يك تيم ورزشي هستند به شخصه انسان هاي منظم و با ادبي هستند ولي در قالب گروه اجتماعي و در مسير هيجانات يك مسابقه ي ورزشي از خود بي خود گشته و در يك حركت عجيب فحاشي يا بي نظمي مي كنند ويا به اماكن ورزشي آسيب وارد

مي نمايند. اين خود مثال بسيار ساده اي است كه به ساير گروه هاي اجتماعي نيز قابل تعميم است. در تعريف گروه داريم: "گروه چيزي فراتر از اجتماع افراد است" بر همين اساس براي مصون ماندن از آسيب هاي گروه ها يا اجتماعات با مفهوم " تقواي جمعي مواجه مي شويم كه مقوله اي فراتر از اجتماع افراد متقي است. سخن چهارم: مصاديق عملي مفهوم تقواي جمعي در نظام اسلامي تقواي جمعي مصاديق عملي دارد. اگرجريانات و گروه ها در نظام ارتباطات اجتماعي خود، جذب حداكثري و دفع حداقلي، اثبات خود به جاي نفي ديگران، روحيه جمع گرايي، داشتن نظام سيستمي وكل نگر، در نظر گرفتن منافع ملي، تحمل نظرات مخالفين، احترام به قانون و حقوق ديگران و ...  را رعايت نمايند تقواي الهي در قالب گروه ها و نظام هاي اجتماعي مختلف متجلي مي گردد.  سخن پايانيامروزه نظام اجتماعي به گونه اي است كه آدمي براي رفع بسياري از نيازهاي خود به صورت فردي توانايي كافي ندارد. از اين رو گروه ها، جمع ها، تشكل ها، حزب ها و سازمان هاي متعددي تشكيل گرديده است. به طوري كه هزاره ي سوم هزاره سازمان هاست. حال اگر در ارتباطات اجتماعي افراد عضو گروه هاي مختلف، براي تحقق منافع گروه يا دسته ي خود منافع ديگران را نفي كنند -با عنايت به قابليت هم افزايي گروهي- اتفاقات نا بهنجاري در اجتماع مي افتد كه به مراتب بدتر از عدم رعايت تقواي فردي است. حال كه كلام رهبري فصل الخطاب است (بايد باشد) پس ديگر تفسير به رأي و اجتهاد شخصي در نظام ارتباط اجتماعي معنايي

ندارد. هر اجتماع و گروهي در هر جايگاه و مقامي كه قرار دارد مي بايست به حبل الهي متمسك شود و حول محور واحد كه بر اساس دستورات خدا و معصوم(ع) نظام اسلامي را مديريت مي كند خالصانه حركت نمايد و از ايجاد تفرقه در بين مسلمين پرهيز نمايد.  كه في الواقع " در خانه اگر كس است يك حرف بس است". واين يك حرف همانا رعايت تقواي جمعي براي سلامت نظام ارتباطات اجتماعي است. از اين رو لازم است هميشه از خدا بخواهيم كه به جمع ما تقوا عنايت فرمايد: "الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي". تقواي جمعي مفهومي است كه بوسيله ي آن گروه هاي اجتماعي همواره خود را در چارچوب يك منشور اخلاقي كه منبعث از شرع مقدس است دانسته و همواره رفتار خود را با آن تطبيق و تنظيم مي نمايند.

دروغ نگي(م)!

مهدي ياراحمدي خراساني

« أنَّ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَيْه إن كانَ مِنَ الْكذِبينَ؛ لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگويان باشد »: سخن اول: دروغ: دروغ در حوزه رذايل اخلاقي و نابهنجاري اجتماعي به معناي سخن ناراست، خلاف حقيقت و يا واقعيت و گفتاري ناحق است. البته براي دروغ اقسام و انواعي گفته اند و براي هر يك از آنها نام هاي خاصي گذاشته شده است. از جمله مي توان به افك و افترا اشاره كرد. راغب اصفهاني در كتاب مفردات الفاظ القرآن بر اين باور است كه اصل كذب و دروغ در گفتار است. تفاوتي در دروغ از اين لحاظ نيست كه در گذشته اتفاق افتاده باشد يا در آينده؛ چنان كه تفاوتي از اين جهت وجود ندارد كه دروغ

نسبت به وعده اي باشد كه انجام نمي شود و يا امر ديگري باشد.سخن دوم: اولين دروغگو نخستين دروغ را شيطان به انسان گفت. ابليس كه خواهان خلافت الهي بر زمين بود، علاوه بر اينكه حقيقت را به گونه اي ديگر توصيف كرد تا انگيزه اي براي خوردن حضرت آدم(ع) از درخت ممنوع شود، با سوگندهاي دروغين خويش، وي را به انجام اين عمل واداشت: « فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما وَ قالَ ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاّ أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونا مِنَ الْخالِدينَ»؛ « سپس شيطان آن دو را وسوسه كرد تا آنچه را از اندامشان پنهان بود، آشكار سازد و گفت: پروردگارتان شما را از اين درخت نهي نكرده، مگر به خاطر اينكه (اگر از آن بخوريد،) فرشته خواهيد شد يا جاودانه (در بهشت) خواهيد ماند».سخن سوم: همه مي دانند همه دروغ مي گويند!دروغگويي به عنوان يك رفتار ناسالم و نابهنجار، از سوي همه انسان ها در طول تاريخ بشريت ناپسند شمرده مي شود.دروغ، رفتاري است كه در فرايند كلي رفتار انسان ها ثبت شده، جاافتاده و در شرايط مختلف، با اشخاص مختلف به كار برده مي شود. عمل دروغ را نه تنها در گفتار و نوشتار كه در رفتار و كردار و در فكر و نگاه و سكوت هم مي توان بازشناخت. هرچند دروغگويي به عنوان يك نابهنجاري اجتماعي از سوي دين، گناه بزرگ دانسته شده است و دروغگويان به عنوان دشمنان خدا شناخته شده اند، اما دروغگويي به عنوان رفتار اجتماعي، بخشي از رفتارهاي روزمره و زندگي اجتماعي ما را تشكيل مي دهد.

شگفت آنكه همه مي دانيم دروغ مي گوييم، مي دانيم مردم دروغ مي گويند، همه مي دانند ما دروغ مي گوييم و بالاخره همه مي دانند همه دروغ مي گويند!سخن چهارم: شيطان و ابليس؛ منشأ دروغقرآن به انسان هشدار مي دهد كه شياطين و ياران ابليس الهام كنندگان دروغ بر دروغگويان هستند (شعرا: 221) و آنان هستند كه به اين نابهنجاري دامن مي زنند. قرآن به انسان هشدار مي دهد كه شيطان به عنوان بنيانگذار دروغ و كسي كه از اين طريق كوشيد تا به اهداف پست خود دست يابد، موجودي است كه انسان را تشويق به دروغ مي كند. قرآن در داستان آفرينش و خلافت انسان گزارشي كامل از واقعه به دست مي دهد و در آن جا به اموري توجه مي دهد كه بسيار حياتي و حساس است. قرآن گزارش مي كند كه ابليس براي دست يابي به اهداف خويش و خوار و گمراه كردن انسان به دروغ متوسل مي شود و نخستين موجودي است كه از آن براي دست يابي به اهداف شوم خود سود مي برد. به نظر مي رسد كه ابليس بي دروغگويي نمي توانست آدم را گمراه كند و لذا براي گمراه كردن وي از سوگند دروغ بهره برد. سخن پنجم: چرا دروغ مي گوييم؟چرا دروغ مي گوييم : ما دروغ مي گوييم تا كارمان پيش برود پس ما في الواقع در يك موضوع طوري تغيير ايجاد مي كنيم كه طرف مقابل مان لذت بيشتري ببرد و خودمان نيز به موفقيت بيشتري دست يابيم مثلاً مي گوييم " چقدر امروز عالي به نظر مي رسي " و يا اينكه

" من واقعا با تمام حرف هايت موافقم " در صورتي كه يقين داريم حقيقت اين نيست ولي براي دست يافتن به موفقيت و منافع بيشتر دروغ مي گوييم گاهي اوقات نيز دروغ مي گوييم زيرا مي خواهيم اطرافيان خود را به آنچه مي گوييم متقاعد كنيم تا آنها حرف هايمان را راحت تر و بيشتر باور كنند يا اينكه دلايل بسياري را مي توان براي دروغگويي ذكر كرد اما بطوركلي مي توان گفت دروغ گفتن يك تاكتيك نادرست اجتماعي است براي رسيدن به آنچه كه در صدد به دست آوردنش هستيم .سخن ششم: عامل هاي دروغگرايش به دروغ و دروغ گويي عامل هايي دارد كه برخي از آن ها عبارتند از: وسوسه هاي شيطاني، چيرگي شيطان بر انسان، ضعف قدرت و نفاق، حسادت، گناه پيشگي و مكر. بي گمان حسادت، عامل بسياري از نابهنجاري ها، و رذايل اخلاقي است و از اين لحاظ مي بايست گفت كه حسادت حتي عامل مهم در كفر ابليس و رانده شدن حضرت آدم(ع) از بهشت است. انسان به جهت حسادت نسبت به ديگري گرفتار اخلاق زشت دروغ مي شود. نمونه و مصداقي كه قرآن مطرح مي سازد داستان برادران يوسف(ع) است كه براي جلب اعتماد حضرت يعقوب و دست يابي به منفعتي، دروغ بر زبان راندند است. (يوسف آيه 9 و11) عامل ديگري كه قرآن شناسايي ومعرفي مي كند گناه پيشگي انسان است. در حقيقت دروغ گويي ريشه در گناه دارد از اين رو در آيه 7 سوره جاثيه مي فرمايد: واي بر هر دروغگوي گناهكار. در اين آيه اثيم به عنوان تعليل و علت و عامل دروغ

بيان شده است. قرآن مكر زنانه را نيز به عنوان عامل دروغگويي مطرح مي سازد. (يوسف آيه25 تا 28) شخص مي كوشد تا با توجيه رفتار خويش و زشت نشان دادن رفتار ديگري خود را تبرئه نمايد. از اين رو مكر، هم مي تواند زنانه باشد و هم غيرزنانه و هم دروغگويان از اين شيوه براي دست يابي به اهداف خاصي بهره مي برند.سخن هفتم: آثار دروغ و دروغگويي هر نابهنجاري آثار و تبعاتي در فرد و جامعه و در دنيا و آخرت به جا مي گذارد. از مهم ترين آثار دروغگويي در حوزه اجتماعي، سلب اعتماد عمومي است. افزايش دروغ در ميان افراد جامعه، هرگونه قضاوت و داوري درستي را سلب مي كند و اشخاص در تعامل با يك ديگر نمي توانند به گفتارهاي يك ديگر در هيچ حوزه اي اعتماد كنند. از آثار ديگري كه قرآن براي دروغ بر مي شمارد آثاري است كه به حوزه شخصي باز مي گردد. قرآن بيان مي كند كه نخستين كسي كه از دروغ زيان مي بيند خود دروغگوست. (غافر آيه 28) قرآن از مردم مي خواهد كه از دروغ پرهيز كنند زيرا دروغگويي امري زيان آور براي انسان است (همان) افزون بر اين موجب مي شود تا در زمره ستمگران قرار گيرد (آل عمران آيه 94 و انعام آيه 21 و 93 و 144) و در دنيا از رستگاري محروم گردد (يونس آيه 69 و نحل آيه 116) و از هدايت الهي نصيب و بهره اي نبرد. (زمر آيه 3 و نيز غافر آيه 28) و در آخرت نيز روسياه برانگيخته شود. (زمر آيه 60) سخن

هشتم: اهداف و انگيزه هاي دروغگويان1- برخي براي رهايي از فشار قدرت و يا احساس فشار قدرت ظالمانه، به سمت دروغگويي گرايش مي يابند و معتقدند كه مي توانند با دروغگويي، خود را از آسيب هاي احتمالي قدرت و اعمال آن دور نگه دارند.2- پنهان كردن جرم و جنايت نيز از ديگر اهداف و انگيزه هاي دروغ گويي است؛ زيرا شخص از اعمال قانون مي ترسد و مي كوشد تا با نهان كردن جرم خويش از راه دروغگويي از زيربار مجازات، شانه خالي كند.3- برخي نيز براي فريب ديگران از آن استفاده مي كنند: «فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ قالَ يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلي شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلي»؛ «ولي شيطان او را وسوسه كرد و گفت: اي آدم! آيا مي خواهي تو را به درخت زندگي جاويد، و ملكي بي زوال راهنمايي كنم؟».سخن نهم: مضرات دروغمهمترين مضرات دروغ به شرح زير معرفي مي گردد:1-  نابود كننده ايمان: به يقين اعمال نيك هر انسانى پاداش شايسته اى دارد، اما كسانى كه مى خواهند كارهاى نيك خود را با گناه و دروغگوئى همراه سازند، هرگز از كار خير خود بهره اى نخواهند برد؛ زيرا دروغ گفتن به اصل ايمان لطمه مى زند و عمل منهاى ايمان به خداوند چه اثرى خواهد داشت؟ امام باقر «عليه السلام» فرمود: «إنَّ الكَذِبَ هُوَ خَرَابُ الإيمَانِ؛ دروغ نابود كننده ايمان است.»2-  شاخص ترين علامت نفاق: خداوند متعال در سوره منافقون به بعضى از نشانه هاى اهل نفاق پرداخته و به مردم معيار كلى معرفى مى كند كه اگر كسى اين صفات نازيبا را داشته باشد از او حذر كنيد و

در معاشرت با وى كمال احتياط را داشته باشيد.شاخص ترين علامت منافقين دروغ گفتن آنان در ارتباط با ديگران است. آنان نه تنها اخبار دروغ و گزاره هاى كذب را در گفت وگوهايشان به كار مى گيرند، بلكه با قسم هائى كه بر آن مى افزايند در سقوط به دره هولناك معصيت شتاب مى ورزند.3- سلب اعتماد عمومى: انسان بر اثر دروغگوئى، نه تنها اعتماد به نفس خود را از دست مى دهد، بلكه اعتماد عمومى نيز از او سلب شده و جايگاه اجتماعى اش متزلزل مى گردد.در مقابل، راستگوئى آن چنان شخصيت انسان را بالا مى برد كه نه تنها مورد اعتماد عموم قرار مى گيرد، بلكه مورد توجه بزرگان و خواص نيز قرار خواهد گرفت. روايت زير اين سخن را كاملاً روشن مى سازد.4-  در معرض لعن خداوند: قرآن كريم براى از ميان بردن اين صفت زشت، آثار زيانبار آن را بيان مى كند و مى فرمايد: «أنَّ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَيْه إن كانَ مِنَ الْكذِبينَ؛ لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگويان باشد»5- دورى از امام زمان(عج): حضرت مهدى(عج) در مورد شرايط دوستان راستين خود مى فرمايد: » فَلْيَعْمَلْ كُلُّ امْرِءٍ منكُم بِما يُقَرَّبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتِنا وَلْيَتَجَنَّبْ ما يُدْنيهِ مِنْ كَراهِيَّتِنا وَ سَخَطِنا؛ هر يك از شما بايد به آنچه كه او را به دوستى ما نزديك مى سازد، عمل كند و از آنچه كه خوشايند ما نبوده و خشم ما در آن است، دورى گزيند  «بدون ترديد دروغگو نمى تواند از دوستان خالص حضرتش باشد.سخن دهم: موارد استثنا در مورد دروغناگفته نماند كه در مورد دروغ مواردى استثنا شده است

كه در آنها صلاح جامعه و افراد ملاك است. امام صادق (ع) فرمود: «المصلح ليس بكذّاب»؛ «كسى كه واقعاً قصد اصلاح داشته باشد او در شمار دروغگويان نيست.»سخن يازدهم: الگوهاي راست گويي1- قرآن: اميرمؤمنان(ع) در گفت وگوها و رفتارهاى فردى و اجتماعى خويش بر آيات الهى اصرار ورزيده و بر ترويج آن اهتمام ويژه اى داشت. آن حضرت بر اين باور بود كه: قرآن راست ترين كلام است و ذره اى در آيات آن ترديد وجود ندارد آن حضرت مى فرمود: « همانا اين قرآن پند دهنده اى است كه نمى فريبد و هدايت كننده اى است كه گمراه نمى سازد و سخنگويى است كه هرگز دروغ نمى گويد.»2- اهل بيت(ع): سيره ايشان به عنوان برترين هاديان بشر و بهترين الگوهاى انسانى مى تواند چراغ راه در اين مسير گردد.حضرت فاطمه (س) در خانه على (ع) با عشق و صفا و صميميت زندگى كرد و در آخرين لحظات زندگى به شوهر وفادار خويش صادقانه اظهار داشت: « اى عموزاده! هيچ گاه دروغ و خيانتى در زندگى از من نديدى و از وقتى كه با من زندگى مشترك آغاز نمودى، هرگز با دستورات تو مخالفت نكردم». على نيز در جواب او فرمود: «پناه به خدا [اى دختر پيامبر!] تو نسبت به خدا داناتر و نيكوتر و پرهيزكارتر و بزرگوارتر و هراسناك تر از آنى كه بخواهم در مورد مخالفت با خود، تو را سرزنش و توبيخ نمايم.»3- انسان هاى كامل: در مورد شيخ عباسى قمى نوشته اند: در يكى از روزهايى كه محدث قمى بيمار بود و بعد از آن رحلت نمود يكى از علماى تهران

براى عيادت به حضورش رسيد. حاج شيخ عباس آن روز بسيار متفكر و ناراحت بود. آن عالم پرسيد: چرا ناراحتيد؟ محدث قمى پاسخ داد: در سفرى كه به حج رفتم در مكه معظمه خواستم به روش محدثين كه از يكديگر اجازه مى گيرند از يكى از محدثان اهل سنت اجازه نقل حديث بگيرم. وقتى اين منظور را با وى در ميان نهادم، عالمى سنّى از من سؤالى كرد و من روى مصالحى آن را انكار نمودم. اكنون در اين فكرم كه فرداى قيامت چگونه اين سخن غير واقعى را در محضر عدل الهى توجيه كنم؟سخن دوازدهم: روانشناسي دروغنيمي از مردم جهان بطور ميانگين در هر 10 دقيقه سه دروغ مي گويند از دروغ هاي پيش پا افتاده (من الان مي خواستم بهت زنگ بزنم) گرفته تا دروغ هاي بزرگتر. پژوهشگران درباره اينكه " چرا ما دروغ مي گوييم ؟ " " چرا حقيقت را وارانه جلوه مي دهيم ؟ تحقيقاتي كرده اند و به اين نتيجه نيز رسيده اند كه دروغ گفتن همه گير شده است و بيش از آنچه تصور مي شود مردم به اين عادت خو گرفته اند. دروغ گفتن از پايين ترين سنين زندگي ما شروع مي شود از همان دوراني كه تازه شروع به حركت مي كنيم. در ابتدا دروغ هاي مان ساده تر و بچگانه تر است و هرچه بزرگ تر مي شويم دروغ ها شكل پيچيده تري به خود مي گيرند و ديگر از دروغ هاي ساده خبري نيست در واقع ياد مي گيريم كه براي نجات خود از هر موقعيت آزار دهنده اي دروغ بگوييم. اگر چه از

همان دوران كودكي دروغ گفتن را مي آموزيم ولي دروغ گفتن نيز ريشه هاي تكاملي دارد اگر به زندگي حيوانات كمي توجه كنيد در مي يابيد كه آنها نيز دروغ هاي ساده مي گويند. حتي گاهي اوقات برخي از آنها مي توانند دروغ هاي پيچيده نيز بگويند. مثلا كرم شب تاب ، سيكنال هايي مي فرستد تا گونه هاي ديگر كرم هاي شب تاب را جذب خود كند و كسي كه به طرف او كشيده شود در نهايت طعمه او شده و خورده مي شود شانپانزه و ميمون، حيواناتي هستند كه دروغ هاي پيچيده تري مي گويند اين حيوانات از نظر روانشناسي شخصيت هاي مرموزتري داشته و شباهت زيادي به انسانها دارند. از منظر روانشناسي مردم با دروغ گفتن پايه هاي روابط خود را با ارتباطات غلط و نادرست آغاز مي كنند.سخن پايانيبا آن كه دروغ در ميان همه ملت ها و اديان امري ناپسند شمرده مي شود  ولي همگان بدان تمسك مي جويند و برخلاف باورها و اعتقادات خويش دروغگويي را گاه به صورت پيشه و گاه به صورت موردي انجام مي دهند. برخي از افراد بيش از ديگران به دروغ تمايل و گرايش دارند. اين افراد كساني هستند كه از نظر شخصيتي، خود را با گناه آلوده كرده اند ولي از آن جايي كه نمي توانند به آساني و در همه جا رفتارهاي نابهنجار و غيرقانوني خود را انجام دهند به دروغ گرايش مي يابند تا در پناه دروغ، اعمال و رفتار خويش را پسنديده جلوه دهند. برخي بر اين باورند كه عامل فزاينده نابهنجاري ها و گناهان در شخص و جامعه، دروغ

و دروغگويي است. هر چند كه هنجارشكني و گناه، ريشه در علل و عوامل ديگري دارد ولي افزايش گرايش فرد به گناه را مي بايست در دروغگويي انسان دانست. اگر شخص به جهت كسب منافع و يا مصالح، قانون را زير پا مي گذارد و با عبور از قانون و هنجارهاي پسنديده اجتماعي مي كوشد تا به آن منافع دست يابد اين عامل دروغ است كه اين مساله را سامان مي دهد و با تغيير وجوه ناپسند و زشت آن، مساله را در ظاهر پسنديده و هنجاري مي نماياند. امام على(ع) در خطبه ملاحم، شيوع دروغگوئى را از نشانه هاى آخر الزمان مى فرمايند: «راستى از ميان رفته و دروغ شايع مى شود. مردم در زبان با هم دوست و در دل با همديگر دشمن مى شوند. به گناه افتخار مى كنند و از پاكدامنى به شگفت مى آيند.»

نگاهي به فلسفه وجوبي حجاب

مهدي ياراحمدي خراساني

اشاره: نگاهي به مباني «حجاب و عفاف» كه برخاسته از حقايق دين و در افق بالاتر از عالم ماده تدوين و تبيين شده است، در عصر برهنگي، تنها پاسخ مثبت و حقيقي به نيازهاي دروني و بازگشت به گرايش هاي فطري جامعه انساني است كه سلامت، امنيت، معنويت و كمال را در خانواده و اجتماع ميسور مي سازد؛ و اين انتخاب  تنها راه رسيدن به كمال و سعادت الهي

است، مباني و ريشه و راه هاي اين حقيقت را مي توان از بطن قرآن و روايت هاي اصيل اسلامي به دست آورد.

سخن اول: مفهوم حجاب و عفافحجاب و عفاف به عنوان دو ارزش در جامعه ب_شرى و ب_ويژه جوامع اسلامى مطرح اس_ت. همواره اين

دو واژه در كنار هم ب_ه كار ب_رده مى شوند و در نگاه اول ب_ه نظر مي آيد هر دو ب_ه يك معنا ب_اشند, اما با جستجو در متون دينى و فرهنگ نامه ها ب_ه نكته قاب_ل توجهى مى رسيم و آن تفاوت اين دو واژه است. در ب_رخى كت_ب لغت حجاب را اين گونه ت_عريف كرده اند: الحجاب: المنع من ال_وص_ول ح_ج_اب يع_نى آنچ_ه مانع رس_يدن مى ش_ود.  ب_ا ت_وجه ب_ه معانى ذكرشده درمى ياب_يم حجاب امرى ظاهرى و در ارتب_اط ب_ا جسم است. اگر چه اين پ_وشش ب_رخاسته از اعتقادات و باورهاى درونى افراد است, ولى ظهور در نشئه مادى و طبيعى دارد يعنى پوشش ظاهرى افراد و ب_ويژه زنان را حجاب مى گويند.كه مانع از نگاه نامحرم به آنان مى شود.گاه«عفت» به معناى قناعت آمده و مسايل مالى مورد نظر است, نظير و آن كس كه توانگر است, بايد(از گرفت_ن اجرت و سرپ_رست_ى)خوددارى كند و آنكه تهيدست است, مطابق عرف بخورد. برخى از لغت شناسان عفت را ب_ه معناى "ترك شهوات و پاكى خوى و جسم" آورده اند.از مجموع معانى ذكرشده براى حجاب و عفاف مى ت_وان نت_يجه گرفت كه عفاف نوعى حج_اب درونى است كه انسان را از گناه ب_ازمى دارد.   عفاف، خويشتن داري با علائم و نشانه هاي رفتاري و گفتاري است و وجود آن بستگي به وجود نشانه هاي آن دارد پس حفظ عفاف بدون رعايت نشانه هاي آن ممكن نيست. عفت نمي تواند يك امر صرفاً دروني باشد و هيچ علامت بيروني نداشته باشد. بخشي از تفاوت در نشانه هاي خويشتن داري زن و مرد، از تفاوت در

خلقت آنها سرچشمه مي گيرد و يكي از نشانه هاي عفاف پوشش است. عفاف بدون رعايت پوشش، قابل تصور نيست. نمي توان به زن يا مردي «عفيف» گفت در حالي كه عريان يا نيمه عريان در انظار عمومي ظاهر مي شود گرچه تفاوت رفتارهاي انساني و حيواني ريشه در تفاوت خلقت و فطرت، گرايش ها و منش ها دارد. در اسلام از نشانه هاي برجستة «عفاف» مي توان به پوشش اسلامي (حجاب) اشاره نمود.( مطهري٬ 1362)

سخن دوم: حجاب اسلامياسلام آخرين آيين الهى و بالطبع كامل ترين دين است و براى هميشه و همه بشريت، از طرف خداوند عالم، نازل شده است، لباس را «هديه الهى» معرفى نموده و وجوب پوشش زنان را با تعديل و انتظام مناسبى به جامعه بشرى ارزانى داشته است. از انحرافات و يا افراط و تفريط هايى كه پيرامون پوشش زنان وجود داشته است اجتناب نموده و در تشريح قانون، حدّ و مرزى متناسب با غرايز انسانى را در نظر گرفته است.در حجاب اسلامى، سهل انگارى هاى مضروسختگيرى هاى بى مورد، وجود ندارد. دستور به رعايت حجاب هم در قرآن كريم مطرح شده و هم در احاديث و روايات اسلامي. پيامبر اكرم(ص) و ائمه معصومين(ع)علاوه بر تأكيداتى كه بر رعايت حجاب داشته اند، با ارائه دستورالعمل هايى، جامعه اسلامى را به سوى تهذيب و پاكى، رهنمون گشته اند.

سخن سوم: هدف و فلسفه حجاب هدف اصلي تشريع احكام در اسلام، قرب به خداوند است كه به وسيله ي تزكيه ي نفس و تقوا به دست ميآيد: "هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ؛ اوست خدايي

كه ميان عرب امّي (قومي كه خواندن و نوشتن هم نميدانستند) پيغمبري بزرگوار از همان قوم برانگيخت، تا بر آنان وحي خدا را تلاوت كند و آنها را (از لوث جهل و اخلاق زشت) پاك سازد و كتاب سماوي و حكمت الهي بياموزد؛ با آن كه پيش از اين، همه در ورطه ي جهالت و گمراهي بودند)"از قرآن كريم استفاده ميشود كه هدف از تشريع حكم الهي، وجوب حجاب اسلامي، دست يابي به تزكيه ي نفس، طهارت، عفت و پاكدامني است. آياتي همچون: قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى لَهُمْ؛ اي رسول ما مردان مؤمن را بگو تا چشمها از نگاه ناروا بپوشند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند، كه اين بر پاكيزگي جسم و جان ايشان اصلح است.

سخن چهارم: مباني و مصاديق حجاب احكام اسلام بر اساس جلب مصالح و دفع مفاسد مبتني بر فطرت پاك انسان و عدم ضرراست خالق انسان بهتر از هر نهاد يا منبعي مي داندكه نياز فطري انسان چيست زيرا بدون ترديد اگرپروردگار را تنها علت اصلي پيدايش عالم هستي بدانيم به طور قطع علم و عدالت آن ذات بي همتا اقتضا دارد كه منبع اصلي قانون گذاري نيزبراي رفتار و گفتار شخصي و اجتماعي انسان باشد. خداوند تنها براي دين شرافت و كرامت قائل است و بر همين اساس پارساترين افراد را باكرامت ترين مي داند و حجاب در تعريف خالق انسان يكي ازنمادهاي پارسايي است زن مسلمان واقعي پارسا و با كرامت است وخداوند راضي نيست زيبايي و محاسن چنين زني در منظر و ديدافراد فاسد قرار گيرد تا در بعضي موارد مورداستمتاع و شهوتراني آنان واقع شود. حرمت زن مسلمان به اعتبار

اسلام و پارسايي اقتضا دارد كه زن مسلمان برخلاف زن كافر، محاسن و زيباييهاي خود را از نامحرمان بپوشاند و مجاز باشد تنها براي محارم تا حدودي و براي شوهرش هيچ گونه حجابي نداشته باشد.حجاب چشم : "قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ (نور؛30) اي رسول ما به مردان مؤمن بگو تا چشمها را از نگاه ناروا بپوشند."  "قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ(نور؛31)اي رسول به زنان مؤمن بگو تاچشمها را از نگاه ناروا بپوشند."حجاب در گفتار: نوع ديگر حجاب و پوشش قرآني، حجاب گفتاري زنان در مقابل نامحرم است: فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ(احزاب؛32) پس زنهار نازك و نرم با مردان سخن نگوييد؛ مبادا آن كه دلش بيمار (هوا و هوس) است به طمع افتد.حجاب رفتاري : نوع ديگر حجاب و پوشش قرآني، حجاب رفتاري زنان در مقابل نامحرم است. به زنان دستور داده شده است به گونهاي راه نروند كه با نشان دادن زينتهاي خود باعث جلب توجه نامحرم شوند وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ(نور؛31) و آن طور پاي به زمين نزنند كه خلخال و زيور پنهان پاهايشان معلوم شود.از مجموع مباحث طرح شده به روشني استفاده ميشود كه مراد از حجاب اسلامي، پوشش و حريم قايل شدن در معاشرت زنان با مردان نامحرم در انحاي مختلف رفتار، مثل نحوه ي پوشش، نگاه، حرف زدن و راه رفتن است. بنابراين، حجاب و پوشش زن نيز به منزله ي يك حاجب و مانع در مقابل افراد نامحرم است كه قصد نفوذ و تصرف در حريم ناموس ديگران را دارند.

سخن پنجم: منافع حجابپوشش يا حجاب، به صورتى كه زيبائي ها و زينت زن را بپوشاند و

او را از چشم چرانى مردم هرزه و بى تربيت، و آلودگان به شهوت حيوانى، و حالات شيطانى حفظ كند دستورى قرآنى، و قانونى الهى، و تكليفى انسانى، و برنامه اى اخلاقى است.حجاب و پوشش اسلامى كه بهترين نوع آن چادر است، چادرى كه يادگار منبع عصمت و عفتى چون فاطمه زهرا (عليها السلام) است، هيچ مانعى در راه دانش طلبى و رشد و كمال زن ايجاد نمى كند، بلكه او را از بسيارى از خطرات، و دامهائى كه حيوان صفتان در راه زيبارويان، و دختران و زنان جوان قرار داده اند حفظ مى كند، و پاكدامنى و سلامت و عفت و حياى او را براى شوهرش يا اگر ازدواج نكرده، براى مرد آينده اش محفوظ مى گذارد.

سخن پايانيحجاب و پوشش براي بانوان به ويژه حجاب برتريعني چادر توجه به حريم عفاف وحراست آن ازاصلي ترين سنگرزنان وازمهم ترين وعميق ترين وسودمندترين قانون الزامي آفرينش براي آنها وجامعه است. بنابراين بايد تمام ابزارهاي فرهنگ ساز از قبيل كتاب، مطبوعات و صدا و سيما به سوي ارزش هاي اسلامي كه يكي از بارزترين آنها رعايت پوشش و حجاب برتر و مطلوب و امنيت اجتماعي فراگير است، هدايت شوند و همه افراد به مهم ترين وجهي رهنمون گردند.زن مظهرظرافت وجمال آفرينش است. اصلاح جامعه درگرو تقواي زن و محيط خانواده كلاس درس اوست.برهمين اساس زن مربي بشر است ومي تواند با تربيت فرزند امتي را رهايي بخشد.حال جايگاه والاي اين گوهر آفرينش اقتضامي كندكه در صدف حجاب قرار گيرد تا ارزش هاي او حفظ شود و اين است فلسفه پوشش كه خداي حكيم براي ناموس خلقت واجب

كرده است.فلسفه حجاب حفظ ارزش والاي زن است وازهمين رواست كه خداوندپوشش ديني رابراوواجب ونگاه به بدن و موي سر اوراحرام فرموده است.

جوان شايسته از منظر اسلام

مهدي ياراحمدي خراساني

اشاره: دوران نوجواني و جواني دوران حساس و سرنوشت ساز و تعيين كننده شخصيت فرد است. در اين دوران غرور،هيجان،احساس، شهوت و ناپختگي عقلي بر شخص سايه مي افكند. چيزي كه مي تواند اين احساسات را در مسير سالم، هيجان و غرور را در طريق مثبت و شهوت را در مسير مشروع هدايت نمايد، قانون الهي يعني قرآن و احاديث معصومين(ع) است. جواني بهترين و حساس ترين دوره عمر انسان به حساب مي آيد. در همين دوره است كه انسان مي تواند سرنوشت خويش را رقم بزند و افق آينده خود را روشن و درخشان و يا آن را تيره و تار سازد. در واقع قالب وجودي انسان در اين دوره شكل مي گيرد و آينده او هم بر همين اساس رقم مي خورد.جواني از نگاه قرآن واحاديثاز منظر قرآن مجموع فراز و نشيب زندگي انسان داراي سه مرحله مي باشد؛ مرحله ضعف كودكي، دوران قوت و جواني، مرحله ضعف پيري. قرآن كريم و روايات اسلامي به دوره حساس  نوجواني و جواني عمر انسان اهميت ويژه اي داده اند.چنان كه امام صادق(ع) در اين باره به يكي از اصحاب خويش مي فرمايد: چون جوان مسلمان قرآن بخواند،قرآن با گوشت و خونش آميخته شود و خداوند متعال او را در زمره پيامبران والا مقام نزد خود قرار مي دهد و خداوند خود در قيامت مدافع وي باشد.همچنين قرآن كريم با طرح الگوهايي از جوانان شايسته همانند اصحاب كهف و برخي از

پيامبران جوان الهي و يادآوري برخي از داستان ها و نكات اخلاقي و تربيتي سيماي جوان شايسته را ترسيم مي كند.در اين راستا يك جوان شايسته از ديدگاه قرآن كسي است كه تقوا و پرهيزكاري را پيشه مي كند. پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد: خداوند متعال به وجود جوان عبادت پيشه و باتقوا بر فرشتگان مي نازد و مي فرمايد:اين بنده من را بنگريد به خاطر من از هواي نفس خويش دست كشيده است.ويژگي هاي جوان شاسيته بر اساس آيات الهيبا مرور آيات شريف قرآن كريم مي توان موارد زير را به عنوان مهم ترين ويژگي هاي يك جوان شايسته عنوان نمود:1- داشتن ايمان و دوري از شرك: قرآن كريم مي فرمايد: اي كساني كه ايمان آورديد به خدا و پيامبرش و كتابي كه بر او نازل كرده ايمان بياوريد.2- عدالت طلبي و حمايت از مظلومان: از آن جا كه جوان هنوز در نابرابري هاي محيط غرق نشده و به آن خو نگرفته و آلوده نشده است صفت عدالت طلبي و حمايت از مظلومان در او بيشتر تجلي دارد. قرآن كريم در اين باره به جوانان عدالت طلب و حامي مظلوم حضرت موسي(ع) اشاره مي كند.3- كوشش و تلاش: دوره جواني زمان تلاش، كوشش و نشاط است. قرآن در اين باره نيز حضرت موسي را يادآور مي شود و او را سمبل و الگوي يك جوان فعال و تلاشگر و پرتحرك معرفي مي كند كه بدون سرمايه و ثروت برا ي حضرت شعيب كار كرد و بعد از انتخاب همسر و تشكيل خانواده با ثروت فراوان به شهر خود بازگشت.4- حق پذيري: جوانان زودتر به حقايق

دل مي بندد و در عمل نيز بي باك و جسور اند و اگر چيزي را حق ببيند در تثبيت آن مقاومت مي كند .قرآن كريم برخي از جوانان اصحاب كهف را چنين مي داند و مي فرمايد: ما داستان آنان را به حق براي تو بازگو مي كنيم، آنان جواناني بودند كه به پروردگارشان ايمان آوردند و ما برهدايت شان افزوديم.5-شهامت و شجاعت: از ديگر ويژگي هاي يك جوان شايسته از نگاه قرآن داشتن شهامت و شجاعت است .اين دو از صفات كمال انسان است كه بيشتر در جوانان نمود دارد.از جمله اين جوانان مي توان به حضرت داوود و حضرت ابراهيم اشاره كرد.6- عفت و پاكدامني: از ديگر ويژگي ها ي يك جوان مي توان به عفت و پاكدامني اشاره كرد .قرآن كريم در جايي در باره حيا و عفت دختران شعيب مي فرمايد: ناگهان يكي از آن دو زن به سراغ او آمد در حاليكه كه با نهايت حيا گام بر مي داشت.7- پرهيز از افراط و تفريط: پرهيز از افراط و تفريط و رعايت اعتدال از ديگر ويژگي هاي يك جوان شايسته است .امام موسي كاظم(ع) در اين باره مي فرمايد بهترين كارها معتدل ترين و ميانه ترين آن هاست.جوانان در اين مقطع از سن بايد احساسات و شور جواني را در خويش كنترل و هدايت كنند و از افراط و تفريط در امور بپرهيزند.8- خوش اخلاقي و تواضع در برابر مردم:لقمان حكيم به فرزند جوانش سفارش مي كند:پسرم با بي اعتنايي از مردم روي بر مگردان و مغرورانه بر زمين را نرو كه خدادند هيچ متكبر و مغروري را دوست

ندارد.9- عبادت و امر به معروف و نهي از منكر: يك جوان شايسته بايد در اقامه ي نماز بكوشد و مردم را از منكرات و زشتي ها نهي و به خوبي ها دعوت كند و در برابر سختي ها و مشكلات صبور باشد.10- نيكي به پدر و مادر: از ويژگي هاي يك جوان شايسته، نيكي به پدر و مادر است.خداوند مي فرمايد: به پدر و مادر خود نيكي كنيد همچنين به خويشاندان و يتيمان و مسكينان و همسايه نزديك و...11- يادآوري معاد و روز قيامت: يك جوان شايسته از نظر قرآن هيچ گاه ياد مرگ و روز قيامت و حساب و كتاب اعمال آخرت را فراموش نمي كند.لقمان به فرزند خويش مي فرمايد:" پسرم اگربه اندازه سنگيني دانه خردلي (عمل خوب يا بد) باشد و در دل سنگي يا در گوشه اي از آسمان ها و زمين قرار گيرد، خداوند آن را در قيامت براي حساب مي آورد، خداوند دقيق و آگاه است."12- اهتمام به ازدواج: ازدواج يكي از محبوب ترين نهادها نزد خداوند و از سنت هاي پيامبر اسلام(ص) است كه با آن مي توان خود را تضمين كرد .جوان براي رشد خود نيازمند به آرامش روحي و فكري است و اين آرامش مي تواند در سايه ازدواج مهيا شود.علاوه بر اين ازدواج اولين مرحله خروج از خود طبيعي و توسعه پيدا كردن شخصيت انسان است و انسان را پخته و شخصيت او را اجتماعي و ثمراتي چون حفظ و تقويت ايمان،بهره مندي از نشاط جواني،پاك ماندن از فساد و انحرافات جنسي ومحفوظ ماندن از بيماريهاي عصبي و رواني را به ارمغان مي آورد.13-

دوري از هواي نفس و شهوت: بالاترين غريزه انسان غريزه شهوت است كه اوج آن در دوران جواني است و بزرگترين مانع رشد يك جوان شهوت و هواي نفس اوست. حضرت علي(ع) در اين باره مي فرمايد هر كس از شهواتش پيروي كند به تحقيق در هلاكت به نفسش كمك كرده است.14- طلب شخصيت و عزت شخص:جوانان در طلب شخصيت و كسب عزت نفس مي باشند و مايلند هر چه زودتر شخصيتي ثابت و مستقل براي خود بسازد و موجبات رشد خود را فراهم نمايد و صلاحيت هاي لازم را براي پذيرش در جامعه به دست آورد.پيامبر(ص) در اين باره مي فرمايد: فرزند در هفت سال اول به سبب ناتواني جسم و نارسايي فكر مورد عطوفت و ترحم والدين است و والدين از روي رحمت به خواسته اي او عمل مي كنند،لذا كودك بر پدر و مادر آقايي مي كند .در هفت سال دوم به سبب اينكه به اندازه اي نيرومند شده مانند گذشته مورد ترحم نيست و وظايف خود را در قالب دستور از پدر و مادر مي گيرد .در هفت سال سوم كه دوره بلوغ و جواني است دوره اي داراي ارزش هاي والااست و پيامبر اكرم با دادن نسبت وزارت به جوانان در حقيقت چنين نكته اي را مورد اهميت قرار مي دهد:اول اينكه جوان داراي ارزش است و بايد مورد احترام و تكريم قرار گيرد.دوم اينكه طلب شخصيت با كسب عزت يعني ارزشيابي انسان در مورد خودش كه با مفهوم هويت در ارتباط است ارتباط مستقيم دارد و ضعف و قوت خصوصيات شخصيتي هر فرد با ميزان موفقيت وي در كسب

عزت نفس در ارتباط است.15- الگو يابي: يكي از مهمترين ويژگي هاي شخصت انسان در دوران جواني الگو يابي است كه در راستاي رشد و شكل گيري هويت شكل مي گيرد. قرآن كريم پيامبر اسلام را بهترين شايسته ترين الگو معرفي مي نمايد.سخن پايانيبرخي از افراد به غلط جواني را دوران جهالت و ناداني مي دانند. و هرگونه اشتباهي را با دليل جواني توجيه پذير مي دانند اين در حالي است كه از نگاه اسلام -كه جامع ترين مكتب آسماني است- جواني دوران تلاش و كوشش و تفكر است. از اين رو اسلام فعاليت هاي خردمندانه در دوران جواني را ارزشمندتر مي پندارد. و عبادت و پرهيزكاري را بهترين همراه انسان در بهار زندگاني مي شمارد " در جواني پاك بودن شيوه ي پيغمبري است". دين مبين اسلام بيشترين توصيه ها را در هدايت و تربيت نسل جوان و رسيدگي و ساماندهي امور آن ها دارد. فرصت زندگي اولين نعمتي است كه خداوند متعال به انسان ارزاني داشته است كه بهترين دوره ي آن جواني است. از اين رو بايد به گونه اي زندگي كرد كه مديون جواني نشويم و به گونه اي جواني كنيم كه شرمنده ي زندگاني خود نباشيم. به قول مرحوم شهريار:از زندگاني ام گله دارد جواني امشرمنده ي جواني از اين زندگاني ام

روزه؛ تمرين تقوا

مهدي ياراحمدي خراساني

اشاره: تقارن ماه رحمت و ميهماني الهي با روزهاي گرم، بلند و طاقت فرساي تابستان فرصت مناسبي است كه كوله بار سنگين گناهان را به زمين گذاشته و زنگار عصيان، زشتي و پليدي را كه بر جسم و جان خسته مان نشسته در برابر باران رحمت

الهي قرار دهيم و به قول شاعر " دست از مس وجود چو مردان ره بشوئيم" و حق جويانه به سوي حضرت دوست پرواز كنيم. و به راستي چه زيباست بنده ي گنهكار خداي مهربان با نفس خويش پيكار مي كند، نفس را به زانو در مي آورد و در دريايِ رحمتِ كريمِ شكست ناپذير شناور مي گردد. امام صادق (ع) مي فرمايند: هر كس در روز بسيار گرم براي خدا روزه بگيرد و تشنه شود، خداوند هزار فرشته را مي گمارد تا دست به چهره او بكشند و به وي بشارت دهند تا هنگامي كه افطار كند. (الكافي، ج 4، ص64). تقوا؛ علت اصلي روزهانگيزه وجوب روزه از سوي خداوند متعال تمرين تقوا از سوي روزه داران است. تقوا در فرهنگ قرآني از جايگاه ارزشي والايي برخوردار است. چنان كه بسياري از احكام و پاداش ها مبتني بر اين اصل است و حتي دريافت پيام هاي وحي و قرار گرفتن در مسير هدايت الهي و بهره مندي از آن منوط به تحقق نوعي تقواي عقلاني و عقلايي است. تقوا  به معناي نگه داشت و پرهيز از پلشتي ها و پليدي هاي عقلاني و شرعي است.  خداوند متعال در بيان علت و انگيزه وجوب روزه برانسان ها درهمه اديان به تقوا  اشاره مي فرمايد: «خداوند به عنوان قانون بر شما روزه را نگاشت و حكم كرد چنان كه بر كساني كه پيش از شما بودند اين حكم نوشته شده تا شايد شما تقوا پيشه كنيد. (بقره آيه 183) درآيه كريمه به صراحت بيان شده است كه هدف از روزه دست يابي روزه داران به تقواست

و به كارگيري واژه لعل (شايد) به اين علت است كه روزه به معناي تقوا نيست بلكه تمرين تقوايابي است. بر اين اساس است كه فعل (تتقون) آورده شده است.  به بيان ديگر اموري كه در مجموعه روزه مورد توجه قرارگرفته حتي در ميان خردمندان عالم به عنوان اموري تمريني براي ايجاد تقوا و مهار نفس مطرح است و آن را برابر با تقوا نمي شمارند. كيفيت روزه داري خداوند ماه رمضان را ميدان مسابقه اي براي آفريدگان خود قرار داده تا با طاعتش براي خشنودي او از يكديگر پيشي گيرند. در صحف ادريس پيامبر (ع) در كيفيت روزه داري آمده است: "هر گاه وارد ماه صيام شديد، پس خويشتن را از هر پليدي و ناپاكي پاك سازيد، (درون خود را براي پذيرش عبادت ويژه خداوند پاكسازي نمائيد) و روزه بگيريد براي خداوند با قلبي خالص و نوراني و پاك از فكرهاي بد، و صداهاي نامفهوم و بي معني و زشت، زيرا خداوند حبس مي نمايد دل هاي ناپاك و نيت هاي غير خالص شما را و دهن هاي شما نبايد فقط با امساك از خوردني ها صائم و روزه دار باشد. بلكه بايد جوارح شما از گناهان نيز روزه باشد (يعني اعضاء شما هم بايد از معصيت خدا امساك نمايد) و همانا خداوند راضي نمي گردد و خشنود نمي شود از شما به اينكه فقط از خوردني ها پرهيز كنيد، بلكه از كل منكرات و زشتي ها بايد پرهيز نمائيد تا آنجا كه تغيير حالت پيدا كنيد".روزه در آيات و روايات1- پايه هاى اسلام: اسلام بر پنج چيز استوار است: نماز، زكات، حج، روزه و ولايت. (امام باقر .ع.)2- فلسفه روزه:

خداوند روزه را واجب كرده تا بدين وسيله دارا و ندار مساوى گردند. (امام صادق .ع.)3- يادآور قيامت: مردم به انجام روزه امر شده اند تا درد گرسنگى و تشنگى را بفهمند و به واسطه آن فقر و بيچارگى آخرت را بيابند.(امام رضا .ع.)4- زكات بدن: براى هر چيزى زكاتى است و زكات بدن ها روزه است. (پيامبر .ص.)5- سپرآتش: روزه سپر آتش (جهنم) است. (پيامبر .ص.)6- برترين روزه: روزه قلب بهتر از روزه زبان است و روزه زبان بهتر از روزه شكم است.(امام علي .ع.)7- روزه چشم وگوش: آنگاه كه روزه مى گيرى بايد چشم و گوش و مو و پوست تو هم روزه دارباشند.«يعنى از گناهان پرهيز كند.» (امام صادق .ع.)8- روزه اعضاو جوارح: روزه دارى كه زبان و گوش و چشم و جوارح خود را حفظ نكرده روزه اش به چه كارش خواهد آمد. (حضرت زهرا .س.)9- بهشت و روزه دارن: براى بهشت درى است بنام (ريان) كه از آن فقط روزه داران واردمى شوند. (پيامبر .ص.)10- روزه خوارى: هر كس يك روز ماه رمضان را (بدون عذر)، بخورد روح ايمان از او جدامى شود. (امام صادق .ع.)11- ماه رحمت: رمضان ماهى است كه ابتدايش رحمت است و ميانه اش مغفرت و پايانش آزادى از آتش جهنم. (پيامبر .ص.)12- ماه قرآن: هر كس ماه رمضان يك آيه از كتاب خدا را قرائت كند مثل اينست كه درماههاى ديگر تمام قرآن را بخواند.(امام رضا .ع.) اداي حق روزهدر كلام برزگان دين آمده است: حق روزه را ادا نكرده فردي كه زبان و گوش و چشم و جوارحش را از محرمات حفظ نكرده باشد. يعني روزه در معناي واقعي حفظ شكم از كل خوردني

ها و نوشيدني ها و مبطلات ديگر وخلاصه اي از اجتناب از گناهان و معصيت خداوند مي باشد، زيرا روزه دار بدون پرهيز از تمامي محرمات روزه واقعي را تحقق نبخشيده است. نقل است از پيامبر اعظم (ص) كه مي فرمايند: پنج خصلت موجب افطار روزه و بطلان وضوء مي شود: «خمس خصال يفطرن الصائم، و ينقضن الوضوء الكذب، و الغيبة و النميمة، و النظر بشهوة، و اليمين الكاذبة» پنج صفت است كه روزه را باطل و وضوء را مي شكند؛ دروغ و غيبت و سخن چيني و نظر شهوت انگيز، و قسم دروغ. سخن پايانيبا شروع ميهماني خدا و طلوع ماه مبارك رمضان آسمان لبخند مي زند و در هاي آن در شب اول ماه گشوده مي گردد و تا آخرين شب بسته نمي شود. و چه زيباست در اين روزهاي بلند عشق بازي بنده با مهرِ ثابت و عشقِ پايدار؛ "خداي مهربان". رسول خدا (ص) فرمود: روزه گرفتن در گرما، جهاد است.(بحارالانوار، ج 96، ص 257). سفره رحمت و مغفرت پهن مي شود و همه مي توانند (يعني بايد بتوانند) در اين ماه خود را از بند نفس رهايي ببخشند و لغزش هاي گذشته را جبران كنند تا مورد آمرزش الهي قرار گيرند. و فرمايش رسول گراميِ حق تكليف را بر مؤمنان روشن مي نمايد:  « بدبخت واقعي كسي است كه اين ماه را پشت سر گذارد و گناهانش آمرزيده نشود »

جه__اد اعتق__ادي

مهدي ياراحمدي خراساني

پيامبر اعظم(ع): الصوم فى الحر جهاد: اشاره: روزه ماه رمضان و ساير عبادات و شعايرِ دين فقط فعاليت هاى جسمى نيستند، بلكه همه اين ها اعمالى هستند كه از عقل و دل سرچشمه مى گيرند و

در قالب حس مى ريزند و با آن همراه مى شوند. از همين رو، هرگاه اين اعمال بدون مشاركت و حضورِ دل و عقل انجام گيرد، بى روح، بى هدف، و تقليدى مى شوند و درواقع: انجام مى گيرند اما تأثيرى نمى بخشند. تقارن ماه رحمت و ميهماني الهي با روزهاي گرم، بلند و طاقت فرساي تابستان فرصت مناسبي است كه كوله بار سنگين گناهان را به زمين گذاشته و زنگار عصيان، زشتي و پليدي را كه بر جسم و جان خسته مان نشسته در برابر باران رحمت الهي قرار دهيم و به قول شاعر " دست از مس وجود چو مردان ره بشوئيم" و مجاهدانه و حق جويانه به سوي حضرت دوست پرواز كنيم.  روزه؛ جهاد اعتقاديرمضان موسم تمرينِ جهاد است و آمادگى براى جنگ و ستيز با نفس اماره و آغاز بازگشت به خدا. اگر مبارزه با نفس را جهاد اكبر بدانيم روزه نوعي "مبارزه با نفس" ونوعي جهاد است كه از اعتقادات ناب اسلامي نشأت مي گيرد. روزه يك توفيق بزرگي است كه چنين عمل مشقت زايي را براي ما آسان مي نمايد و بوستاني از خوبي ها را در اختيارمان مي گذارد دل، قلب، روح و جان آدمي كانوني شريف و حساس است و آفريدگار هستي عرش خويش را دل مؤمنان قرار داده است. ولي گاهي اين گوهر وجود آدمي دچار هيجان هاي منفي و تشويش ها و اضطراب هاي بيهوده مي گردد، از جمله داروهاي شفابخش اين تلاطم هاي روحي روزه است كه تمايلات را كنترل و تعديل مي نمايد. رسول اكرم(ص) روزه را به يك سپر تشبيه كرده اند. به بركت اين ويژگي روزه دار مراقب است از راه حق منحرف نگردد و از كژي هاي

زباني، رفتاري و كرداري پرهيز مي كند و با زبان حال خويش مي گويد اين نفس اماره مي خواهد چنين پاسبان قوي را كه وجودم را تحت نظارت گرفته و اين نگهبان مفيد و مهربان را كه قواي رذيلت و نكوهش شده را به زندان افكند از بين ببرد امّا دستش كوتاه است و به بركت معنويت روزه قادر نيست مرا از صراط حق منحرف كند.انگيزه وجوب روزه از سوي خداوند متعال تمرين تقوا از سوي روزه داران است. خداوند متعال در بيان علت و انگيزه وجوب روزه برانسان ها به تقوا  اشاره مي فرمايد: «خداوند به عنوان قانون بر شما روزه را نگاشت و حكم كرد چنان كه بر كساني كه پيش از شما بودند اين حكم نوشته شده تا شايد شما تقوا پيشه كنيد. (بقره آيه 183) درآيه كريمه به صراحت بيان شده است كه هدف از روزه دست يابي روزه داران به تقواست و به كارگيري واژه لعل (شايد) به اين علت است كه روزه به معناي تقوا نيست بلكه تمرين تقوايابي است. بر اين اساس است كه فعل (تتقون) آورده شده است.  به بيان ديگر اموري كه در مجموعه روزه مورد توجه قرارگرفته حتي در ميان خردمندان عالم به عنوان اموري تمريني براي ايجاد تقوا و مهار نفس مطرح است و آن را برابر با تقوا نمي شمارند. فوايد روزه در آيات و رواياتاز نگاه آيات و روايات، روزه داراي آثار و فضايل زيادي دارد. برخي از مهم ترين آن عبارتند از: 1- سلامت جسم و بدن: پيامبر اكرم(ص) مي فرمايند: صوموا تصحّوا؛ روزه بگيريد تا تندرست بمانيد (شويد). يكي از پزشكان روسي به نام

الكسي سوفورين روزه طبي (يعني فرد 40 روز فقط آب بخورد) براي تجويز بيماري هاي صعب العلاج تجربه كرده و نتايج موفقيت آميزي از آن به دست آورده بود كه استدلال اين طبيب بدين شرح است: انواع بيماري ها از غذاهاي زايد و اضافي كه از معده مي گذرد و به تصرف بدن نمي رسد، سرچشمه مي گيرد. اين مواد غذايي اضافه، توليد عفونت هايي مي كند كه بهترين شرايط را براي نشو و نماي ميكروب ها و باكتري ها فراهم مي سازد. بنابراين، اساس درمان همه آنها نيز مصرف كردن و نابود ساختن آن مواد اضافي از طريق گرسنگي و امساك از غذاست. اين دو اصل همان است كه در عبارت كوتاه و پرمعني از يك حديث مشهور كه از پيغمبر اكرم (ص) نقل شده، صريحاً آمده است: المعدةُ بيتُ كلّ داءٍ، و الحمئة رأس كل دواء؛ (بحارالانوار، ج 14) معده خانه تمام دردهاست و امساك بالاترين داروهاست. 2- تعادل اقتصادي: امام صادق (ع) مي فرمايد: به راستي خداوند روزه را واجب كرده تا به وسيله او بين اغنيا و فقرا مساوات و برابري وجود آيد و اين براي آن است كه ثروتمنداني كه هرگز درد گرسنگي را احساس نكرده اند، به فقرا ترحم كنند. زيرا اغنيا هرگاه (خوردن و آشاميدني) اراده كردند (و هوس هر نوع مأكولات و مشروبات كردند) برايشان ميسر است. پس خداوند تبارك و تعالي (روزه را واجب كرد) كه بين بندگانش از فقير و غني، برابري به وجود آورد و اينكه سرمايه داران مسلمان درد گرسنگي را لمس كنند تا بر ضعفاء رقّت آورند و بر گرسنگان عالم ترحم كنند.3- مهار شهوت جنسي (عفاف): روزه يكي از راه هاي مهار طغيان شهوت جنسي است، بنابراين ميان

عفت و روزه، رابطه مستقيم وجود دارد، پيامبر اكرم (ص) مي فرمايد: اي گروه جوانان! كسي كه از شما توانايي بر ازدواج داشته باشد، ازدواج كند، زيرا ازدواج سبب مي شود كه از نواميس مردم چشم فرو بندد و دامان خويش را از آلودگي به بي عفتي حفظ كند و كسي كه توانايي بر ازدواج ندارد، روزه بگيرد.4- اخلاص: حضرت فاطمه (س) مي فرمايند: خداوند روزه را به خاطر تثبيت اخلاص واجب فرموده است.5-آرامش قلب: امام باقر (ع) فرمود: الصيام و الحج تسكين القلوب: روزه و حجّ آرامش دهنده قلوب آدميان است. 6- ورود به بهشت: قال رسول الله: انّ الجنّه باباً يدعي الدّيان لا يدخل منه الّا صائمون: براي بهشت دري است به نام ريّان كه فقط روزه داران از آن در داخل مي شوند.7- دعاي ملائك: رسول اكرم (ص) مي فرمايد:: انّ الله وكّلَ ملائكة بالدّعاء للصّائمين:خداوند ملائكه اي را مأمور كرده است تا به روزه داران دعا كنند.8- استجابت دعا: امام رضا (ع) مي فرمايد: دعوةالصائم تستجاب عند افطاره: دعاي روزه دار هنگام افطار به اجابت مي رسد. 9- دور كردن شيطان از انسان: از آثار ديگر روزه در روايات، مي توان به دور كردن شيطان از انسان و قبولي اعمال و شفاعتش نام برد.10- يادآور قيامت: مردم به انجام روزه امر شده اند تا درد گرسنگى و تشنگى را بفهمند و به واسطه آن فقر و بيچارگى آخرت را بيابند.(امام رضا .ع.)11- زكات بدن: براى هر چيزى زكاتى است و زكات بدن ها روزه است. (پيامبر .ص.)12- سپرآتش: روزه سپر آتش (جهنم) است. (پيامبر .ص.)روزه در امت هاي پيشينوقتى از حضرت امام رضا (ع) درباره فلسفه روزه مى پرسند، ايشان مى فرمايند: همانا مردم مأمور به

روزه گرفتن شدند تا درد و ناگواريهاى گرسنگى و تشنگى را دريابند و آنگاه استدلال كنند بر سختي هاى گرسنگى و تشنگى و فقر آخرت كه پيامبر اكرم (ص) در خطبه شعبانيه فرمودند؛ به وسيله گرسنگي و تشنگى از روزه داريتان، گرسنگي ها و تشنگي هاى روز قيامت را به ياد آوريد، كه اين يادآوري انسان را به فكر تدارك براى قيامت مى اندازد تا جد و جهد بيشترى در كسب رضاى خدا بنمايد .قرآن كريم به وجود روزه در امت هاي گذشته تصريح مي كند: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَي الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»مفسرين نيز معتقدند اصل روزه در تمام اديان آسماني بوده است و حتي از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام نقل شده كه از زمان آدم روزه واجب بوده است. اما در كيفيت و كميت آن در ادوار گذشته تفاوت داشت. در برخي اديان، روزه به معناي خودداري از بعضي از امور چون خوردن گوشت و سخن نگفتن آمده است. گاهي ايام روزه چهل روز بوده است.گاهي شب و روز را روزه مي گرفتند و گاهي دو روز را به هم متصل مي كردند كه به آن، روزه وصال مي گفتندسخن پايانيمؤمناني كه درماه خدا روزه مي گيرند و ميهمان حضرت رحمان مي گردند در دايره كرامت الهي قرار گرفته و از سفره ي رحمت او مستفيض مي گردند كه اين وعده ي خداست و خدا خُلف وعده نمى كند. به راستي چه زيباست بنده ي گنهكار خداي مهربان با نفس خويش پيكار مي كند، نفس را به زانو در مي آورد و در دريايِ رحمتِ كريمِ شكست

ناپذير شناور مي گردد. امام صادق (ع) مي فرمايند: هر كس در روز بسيار گرم براي خدا روزه بگيرد و تشنه شود، خداوند هزار فرشته را مي گمارد تا دست به چهره او بكشند و به وي بشارت دهند تا هنگامي كه افطار كند. (الكافي، ج 4، ص64). سفره رحمت و مغفرت پهن مي شود و همه مي توانند (يعني بايد بتوانند) در اين ماه خود را از بند نفس رهايي ببخشند و لغزش هاي گذشته را جبران كنند تا مورد آمرزش الهي قرار گيرند. و فرمايش رسول گراميِ حق تكليف را بر مؤمنان روشن مي نمايد:  « بدبخت واقعي كسي است كه اين ماه را پشت سر گذارد و گناهانش آمرزيده نشود ». در راه مهر ثابت و عشق پايان "خداي مهربان" و بر مبناي اعتقادات قلبي خويش با نفس اماره و وسواس خناس مبارزه مي كنيم و خدا راياري مي دهيم و خوب مي دانيم كه؛ "خدا  هر كس را كه ياريش كند، يارى مى كند."

كشتي نجات نظام اسلامي و جذب حداكثري

مهدي ياراحمدي خراساني

اشاره: رهبرمعظم انقلاب (در ديدار اعضاي مجلس خبرگان، 6 اسفند88) فرمودند: "كساني كه حاضر نيستند اكثريت را قبول كنند، كساني كه ... يك نقطه ي قوت را براي نظام، مي خواهند به يك نقطه ي ضعف تبديل كنند، اين ها در واقع دارند خودشان را از يك كشتي نجات - كه نظام اسلامي است - بيرون مي اندازند. و الا هيچ كس نمي خواهد كسي را از كشتي نجات بيرون بيندازد. نظام اسلامي به همه مي گويد: «بياييد با ما باشيد و وارد اين كشتي نجات شويد. ولا تكن مع الكافرين؛ هود، 42»  هدف و مبنا اين است."رويه مهر و رويه قهر برمبناي مباني

فقهي و اسلامي مديريت بايد مظهر دو نوع از صفات باشد؛ رويّه مهر و رويّه قهر. اين دو صفت لازم است در مديريت به صورت همزمان وجود داشته باشد. مدير بايد با جاذبه و ارزيابي، انسان هاي محروم و مشتاق و لايق را به سوي خود جذب كند و آنان را دلگرم و ثابت قدم نگه دارد و با قهر و خشم، نااهلان را از خود دور سازد و دست نااهلان را از دراز شدن به سوي حريم هاي محترم مال و جان مردم كوتاه كند. محبت و مشكل گشايي، عدالت محوري، زهد و پاكي، تلاش و جسارت و قدرشناسي، از جمله صفاتي هستند كه با تحقق آن ها مديريت، جمالي زيبنده مي يابد و اين ها موجب توفيق و كام يابي مدير مي گردد و صفاتي همچون: پاي بندي به قانون، برخورد با متخلف و جديت و دقت در حسابرسي و نظارت؛ هيبت، وقار و شكوه لازم را براي مدير اسلامي مي آفريند و بر حول مديريت او، ديواره آتشيني ايجاد مي كند كه حوزه مديريت او را از دستبرد و سوءاستفاده بدخواهان و نااهلان محفوظ نگه مي دارد و موانع را از سر راه مديريت برطرف مي سازد.برطبق آموزه هاي مديريت اسلامي ولي فقيه كسي است كه در دايره دستورات و احكام اسلامي امور جامعه ي اسلامي را مديريت مي نمايد. و مسلماً هر سخن و هر كلامي كه مي گويد منشأ و ريشه ي آن در قرآن و سنت است (بايد باشد). از اين رو نگاه مرحمت آميز و همراه با صبر و گذشت رهبري معظم نظام اسلامي به افرادي كه به

دلايلي از قبيل؛ عدم بصيرت، هيجان زدگي در مواجهه با تبليغات رسانه هاي بيگانه، فريب خوردگي و ... اشتباهاتي را مرتكب شده اند ريشه در رأفت اسلامي دارد. كما اين كه اوج اين رفتار مرحمت آميز اسلامي را پيامبر اعظم(ص) پس از فتح مكه از خود نشان دادند. اما مسلماً اين رفتار تا جايي ادامه دارد كه افراد خود را از دايره رحمت و گذشت خارج نسازند. "ما هيچ كس را از نظام بيرون نمي كنيم؛ اما كساني هستند كه خودشان، خودشان را از نظام خارج مي كنند؛ و صلاحيت حضور در چارچوب نظام اسلامي را از دست مي دهند كه از دست داده اند."مفهوم جذب حداكثري "جذب حداكثري" يك فرهنگ است. فرهنگي برگرفته از مباني فكري دينِ رأفت و پيامبر رحمت آن. فرهنگي كه به دنبال مديريت هيجانات اجتماعي و اصلاح رفتار است. تا بوسيله ي روح معنوي اسلام افراد بيشتري را در كشتي نجات نظام اسلامي نشاند و از گمراهي نجات دهد. همچون كشتي نوح؛ كه پيامبر شريف الهي تا آخرين لحظات ممكن افراد را بر سوار شدن بر آن تا دستيابي به فلاح و نجات توصيه مي نمودند. امروز جذب حداكثري همان فرهنگ را مطالبه مي كند. بر اساس همين تفكر سياست نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران از ابتداي پيروزي انقلاب اين بوده كه معاند را به منتقد و منتقد را به موافق تبديل كند. سياست جذب حداكثري و دفع حداقلي كه بارها رهبر فرزانه انقلاب خاطر نشان كردند، اهميت و ضرورت اين مقوله را نشان مي دهد. براي دستيابي به معناي واقعي جذب حداكثري بايد صبور بود. نمي توان جواب هرگونه بدي يا مخالفت

را بلافاصله و باشدت بيشتر پاسخ داد و خود را معتقد به راهبرد جذب حداكثري دانست. جذب حداكثري و يك استثنا بايد توجه داشته باشيم اصل كلي جذب حداكثري -كه حاصل رأفت اسلامي است- با يك تبصره كامل مي شود. تبصره اي كه در آن افرادي را كه عالمانه و عامدانه در مسير دشمن حركت مي كنند و در نهايت گستاخي مِهر نظام اسلامي را با عداوت پاسخ مي دهند استثنا مي نمايد. بي شك اين نظام متعلق به تمام كساني است كه در اين مملكت و خارج از آن به اصالت تمدن و دين اين ديار وابستگي دارند. بطور كلي سياست نظام اين است كه تمامي گروه ها و جريانات سياسي در چرخش قدرت مشاركت داشته باشند و سند اين مدعا دست به دست شدن قدرت در ميان گروههاي مختلف سياسي درون نظام است. اما امروز شرايط خاصي در كشور وجود دارد كه مي بايست نسبت به اعمال رفتار تسامحي نظام با برخي از كساني كه عمداً در راستاي دشمني با ملت ايران گام بر مي دارند، كمي شدت عمل به خرج داد. برخي جريانات داخل متأسفانه با استفاده از امكانات نظام به انقلاب لطمه وارد مي سازند. يعني به راحتي در قدرت نشسته اند و تيشه به ريشه ملت مي زنند. اينها مال اين است كه به آن محور مشترك عقيده ندارند و البته سياست نظام هم در مقابل كساني كه اينگونه رفتار مي كنند، تا يك جايي تحمل است و قطعاً وقتي از حد تحمل خارج شوند، برخورد نظام يك برخورد دافعه اي و تفابلي خواهد بود. بعضي ها به اشتباه سعي

دارند مفهوم جذب حداكثري را به همه تعميم دهند، در حالي كه اين اصلاً كار درستي نيست و روي ديگر جذب، دفع است هر چند حداقلي باشد.سخن پايانيامروز علي رغم تمامي ناملايمات سياسي و تحريم هاي اقتصادي كه توسط ايادي استكبار جهاني در ارتباط با جمهوري اسلامي رخ مي دهد كشتي نظام اسلامي با سلامت و صلابت از تلاطم امواج عبور كرده و خود را به ساحل سعادت و سلامت نزديك و نزديك تر مي نمايد. مسلماً هر گونه حركت انحرافي و فتنه انگيزي نمي تواند خللي در مقابل كشتي نظام كه بر پايه ي مباني اسلام عزيز، ولايت فقيه و شور و اشتياق قاطبه ي ايرانيان مؤمن و مسلمان در حركت است ايجاد نمايد. پس بايد بدين نكته توجه داشت كه چند سنگ ريزه نمي تواند مانع حركت كشتي نظام اسلامي شود جز اينكه افراد منحرف و فتنه انگيز خود از سلامت و سعادت باز مي مانند. بايد به فرموده ي رهبري با تقواي جمعي به ريسمان محكم الهي چنگ زد و با اتحاد و همدلي و صبر و تحمل در مقابل سختي ها و سعه ي صدر در مقابل نظرات مخالف خود، بر كشتي نظام اسلامي بنشينيم تا با ياري خداوند مهربان به فلاح و رستگاري نائل شويم.آفريده ها، با درك جمال الهي مجذوب و مشتاق او مي گردند و از درك آثار جلال خداوند، به ترس و خشوع مي افتند. دو بال شوق و خوف، براي كمال آفريده ها ضروري است و انسان چون خليفه خداست، بايد مظهر اسماي خدا باشد و هر دو گونه از اسماي جلالي و جمالي، در صفات

و اعمال او نمودار باشد كه بر اثر اين نمود، فرد جاذبه و دافعه پيدا مي كند. ائمه معصومين(ع)كه مظهر انسان كامل بودند، بيشترين جاذبه و دافعه را داشتند. جاذبه آنان؛ پيروان را به تولي و محبت فرامي خواند و دافعه قوي آنان؛ دشمنان را به شدت از آنها دور و جدا مي ساخت.يا رب اين قافله را لطف ازل بدرقه باد       كه ازو خصم به دام آمد و معشوقه به كام

غ__م و ش___ادي از منظر دين

مهدي ياراحمدي خراساني

غم و شادي از انفعالات و كيفيات نفساني محسوب مي شوند؛ غم نتيجه تأثّرنفس است از حصول امري مكروه و شادي زاده تأثّر آن از امري مطلوب و دوست داشتني درروايات آمده است كه معصومان و مؤمنان حزن و اندوهشان در دل است و شادماني وسرور درچهره شان درباره امام علي ( ع ) هم مي گويند كه پس از درگذشت پيامبر اعظم ( ص ) و حضرت فاطمه ( س ) بسيار محزون شدند. ايشان مي فرمايند كه « امّا حُزني فَسرْمَدُ» يعني حزن من محصول عواطف جاوداني من است در اين مجال برآنيم تا، درباره غم و شادي و معاني و مفاهيم مختلف آن از منظر ديني مطالبي ارائه نمائيم.مقدمه:شادي و اميد طبيعت زندگي هستند با وجود اين، غم و نا اميدي حقايقي هستند كه به سراغ هر موجود زنده اي مي ﺁيند. اسلام ديني است كه به روابط اجتماعي و چگونه حاضر شدن دراجتماع و خوشرو و خنده رو بودن در جامعه و زدودن غبار غم از چهره دوستان بوسيله شادابي و خندان بودن تأكيد بسياري كرده است و از مؤمنان خواسته است تا از اخمو بودن

و تلخي كردن و غمگين بودن دوري كنند چرا كه هم در زندگي خود آن ها و هم بر اطرافيان آنها اثر منفي مي گذارد.در فرهنگ شيعي "شادي و غم" داراي معنا، تفسير وتعريف خاصي مي باشد.حضرت علي (ع) در نامه 22 نهج البلاغه به عبدالله بن عباس مي فرمايند:  "پس بايد شادي تو از دسترسي به امور آخرتت باشد، و حسرتت بر آنچه از آخرت از دست داده اي. به هر چه از دنيا دست يافتي شادي بسيار مكن، و به خاطر آنچه از دنيا از دستت رفت به بي تابي حسرت مخور و همه انديشه ات بايد در امور پس از مرگ باشد". و همچنين در جايي ديگر ايشان فرمودند: "با به دست آوردن مالي از دنيا شادمان مي گرديد و متاع بسيار آخرت را از دست مي دهيد و اندوهناك نمي شويد" (نهج البلاغه، خطبه114)غم و شادي يعني چه؟انسان در زندگي روزمره براثر كار و فعاليت هاي روزانه و حركت در پيچ و خم هاي دشوار زندگي، دچار خستگي و ملال خاطر مي شود. براي رهايي از اين وضعيت لازم است بخشي از اوقات فرد به شادي و تفريح اختصاص داده شود تا روح انسان صفا و طراوت يابد. درواقع، همان طور كه جسم انسان نياز به غذا و انواع ويتامين ها دارد، روح انسان نيز به تنوع، استراحت، تفريح و شادي نيازمند است.واژه شادي واژه اي فارسي است كه در معناي حاصل مصدري به كار مي رود. مهم ترين برابرهاي آن عبارت اند از: شادماني خوشحالي بهج بهجت استبهاج بشاشت مسرّت نشاط طرب ارتياح وجد، انبساط سرور، فرح سرّاء،

مرحان خوشدلي رامش مقابل غم و اندوه سوگ تيمار، كروز و كروژ و ... كه بعضي از اين واژه ها عربي هستند و در قرآن نيز به كار رفته است و امّا واژه غم كه كوتاه شده غم ّ ( با ميم مشدّد ) است لفظي عربي و كلمه اي قرآني مي باشد. اين واژه در پارسي به تخفيف ميم استعمال مي شود و در هر دو زبان تازي و پارسي در معناي اسمي ومصدري به كار مي رود. مهم ترين برابرهاي آن عبارت اند از: حزن اندوه كرب گرم تيمار،خَدوك حَزَن كمَد، حَوبه مَعطاء، انديشه نَجد، خُيس شَجَن فَرَم زَلَه غُمَّه و غُصّه آدرنگ وآذرنگ و ....غم و شادي درفرهنگ اسلامي :دين اسلام كاملترين دين هاست كه به تمام امور در زندگي توجه كرده است. بر اين اساس "غم و شادي" نيز از مباحثي است كه اسلام بدان توجه كافي مبذول داشته است. ديني كه براي تمام امور زندگي برنامه و راه كار به ما نشان داده است. شادي كردن و دوري ازغم منفي و احساس خوشبختي كردن از اصلي ترين برنامه هاي آن است. با عنايت به سخنان بزرگان دين و سفارشاتي كه در قرآن كريم شده است اگر بگوييم دين اسلام و فرهنگ اسلامي مساوي است با نشاط، اميد و شادي، سخني به گزاف نگفته ايم. چون در واقع دستورات دين اسلام مبتني و منطبق بر خواسته هاي فطري انسان هاست. و براي درست زندگي كردن و سعادتمند شدن هم دراين دنيا و هم درجهان آخرت است. دقت در سخنان ائمه و پيامبر اعظم

(ص) اهميت فوق العاده ي شادي و تبسم و خوشرويي را نشان مي دهد.با عنايت به مطالب فوق الذكر بايد به اين نكته اذعان نمود كه: فرهنگ غني اسلام جايي براي غم و اندوه نيز به عنوان واقعيت غير قابل اجتناب  زندگي در نظر گرفته است. و آن غم و اندوه بر فراق محبوب و اندوه بر گناهان و اشتباهات زندگي و غيره است و هم چنين احساس همدردي با دوستان و خانواده در دنياست. در فرهنگ اسلامي دردي كه براي ديگران باشد، هميشه لذيذ است. اين مطلب چه رازي دارد؟ خدا خودش مي داند. هم چنان كه درد ديگران داشتن لذيذ است، درد هجران حق هم لذيذ است. بوعلي در اشارات درباره اين مسئله كه گاهي يك چيز درد هست، ولي در عين اينكه درد است لذيذ است، مثال مي آورد. مي گويد اين نوع درد نظير خارش بدن است كه بدن خارش مي كند و سوزش دارد و انسان وقتي خارش مي دهد، ( محل خارش ) درد مي كند و در عين اينكه درد مي كند، خوشش مي آيد. اين درد، درد تلخي نيست. اين درد، دردي است كه جان را مي سوزاند، اشك را جاري مي كند اما غم محبوب است، غم مطلوب است. انسان از يك سلسله غمها هميشه فرار مي كند، ولي چطور مي شود كه اگر به ما بگويند مجلس ذكر مصيبت امام حسين (ع) برقرار است و مجلس خيلي خوبي است، مي خواهيم به آنجا برويم؟ انسان تا دلش نسوزد و درد نگيرد، اشك نمي ريزد ولي در عين حال انسان دلش مي خواهد به اين مجلس

برود، اين درد را احساس كند و اين اشك را بريزد، وقتي اين قطرات اشك مي ريزد، انسان صفائي را احساس مي كند كه آن درد، ديگر در مقابل اين، چيزي نيست، اين است درد انسانيت.مصاديقي از غم و شادي در قرآن كريم:قرآن كريم در آياتي پراكنده عوامل متعددي كه موجب شادي ودوري از غم است بيان مي كند. در اين مجال برخي از آن ها ارائه مي گردد:- ايمان: مهمترين عامل شادي ايمان به خداست. «الا بذكر الله تطمئن القلوب »- رضايت :  « قل بفضل الله  وبرحمته فبذلك فليفرحوا هو خير ممّا يجمعون..اي رسول به خلق بگو شما بايد منحصراً بفضل و رحمت خدا شادمان شويد كه آنها بهتر ومفيد تر از ثروتي است كه برخود اندوخته ايد . »- كمك به مسكين (انفاق ):« ويطعمون الطعام علي حبه مسكيناً و يتيماً و اسيراً » و طعامشان را به سبب دوستي خدا به مسكين و يتيم و اسير مي دهند وبراي رضاي خدا و خداوند در روز قيامت ، روز حساب از آنها استقبال مي كند در حاليكه شادمان و مسرورند .-  شادي هاي بي جا و آثار شوم آن (غم) :« و إذا اذقنا الناس رحمة فرحوا بها إن تصبهم سيئة بما قدّمت ايديهم إذا هم يقنطون.. و مردم بر آنند كه هرگاه ما به لطف خود رحمتي به آنها چشانديم شاد شده واگر رنج و بلائي از كرده خودشان ببينند درآن حال از خداوند نوميد مي شوند.» يعني اگر ما امور را واگذاربه خداوند كنيم دردرونمان شاد خواهيم بود.غم و شادي دركتب آسماني:در ساير كتب آسماني نيز در مورد غم و

شادي مطالبي نقل گرديده است. مثلاًٌ : دركتاب زبورحضرت داود (ع) مي خوانيم (غم هاي شديد بسيار مي باشد اما هر كه به خداوند توكل دارد، رحمت اورا احاطه خواهد كرد،اي صالحان در خداوند شادي ووجد كنيد و اي همه راست دلان ترنم كنيد،جان منتظر خداوند مي باشد او اعانت و سپر ماست زيرا كه دل ما در او شادي مي كند ودرنام قدس او توكل داريم، اي خداوند رحمت توبر ما باد .)در انجيل آمده است : (اي برادران مسيحي من شما را خيلي دوست دارم و دلم براي شما تنگ شده چون شادي من و پاداش زحمات من هستيد ،عزيزان به خدا وفادار بمانيد و هميشه در راه خداوند شاد باشيد.) و النهايه در اوستا مي خوانيم («اي فردا» مرا از بهترين كردارها و گفتارها بياگاهان و مرا با توانايي خود از آن ستايش كه باغ بندگان است آگاه ساز تا زندگي به خواست شما شاد وخرم و تازه گردد.)غم و شادي در روايات:در مورد غم و شادي واقعي و غم و شادي منفي در روايات اسلامي سخنان گهرباري نقل شده است. به عنوان مثال شادي كردن مؤمنان خود يك عمل پسنديده و خوب بيان گرديده است كه زدودن غم و اندوه از چهره مؤمن باعث شاد شدن دل او درقيامت مي شود و بهشت براي كساني كه دل مؤمن را شاد مي كنند مباح شمرده شده است و بعد از سلامتي و تندرستي بزرگترين نعمت خنده است و اينكه شادي مايه آرامش روان است و غم و اندوه نفس را در تنگنا قرار مي دهد و آرامش را از بين مي برد.

حضرت علي (ع) مي فرمايند: ( اندوه جسم را تباه مي كند و كسي كه غم او بسيار باشد اندوه او به درازا مي كشد.غررالحكم، ج 1،ص454)جايگاه و عوامل شادي در آموزه هاي ديني:در آموزه هاي ديني، داشتن نشاط و روحيه شاد لازمه ي يك زندگي موفق است. در اسلام، نكات ارزشمندي درخصوص ايجاد شادي و نشاط آمده است. شادي مي تواند براي خود فرد و گاهي نيز ديگران سازنده باشد. مفهوم شادي مجموعاً حدود  25 بار با الفاظ مختلف در قرآن كريم آمده است. ازجمله مباحثي كه در متون ديني به آن اشاره شده است، گره گشايي از مشكلات مردم و «ادخال سرور» و ايجاد شادماني در آنهاست. در اين منابع از كساني كه موجبات دلخوشي و شادكامي مردم را فراهم مي آورند، ستايش شده و آنها سزاوار نعمت ها و پاداش هاي خداوند در آخرت، خوانده شده اند. امام رضا(ع) مي فرمايد: «اوقات روز شما 4 ساعت باشد؛ ساعتي براي خلوت با خدا، ساعتي براي تأمين معاش، ساعتي براي معاشرت با برادران مورد اعتماد و كساني كه شما را به عيب هايتان واقف مي سازند و... و ساعتي را هم به تفريحات و لذايذ خود اختصاص دهيد و از مسرت و شادي ساعات تفريح، انجام وظايف وقت هاي ديگر را تأمين كنيد.» (يعني از ساعات تفريح نيرو بگيريد و از اين نيرو براي انجام وظايف استفاده كنيد. بحار الانوار، ص 321)از نگاه دين مهمترين عوامل شادي زا در زندگي انسان ها عبارت است از: محبوبيت،مقبوليت،موفقيت ،عوامل شادكامي پايدار،ايمان، هويت ملي و فرهنگي،خلاقيت،تجربه هاي عارفانه،حل مسئله و مشكل،پرهيز از گناه، رضايت و تحمل،تبسم و خنده، تنوع ظاهري،بوي خوش، كار و تلاش،تفريح و تفرج،سير وسفر،تفكر در آفرينش

و كشف حقيقت، رسيدگي به ديگران،با بچه ها بودن،استفاده از روشهاي استعاره اي، شعري در بيان نظرات،داشتن دوستان ساده و خوش مشرب،تقويت عزت نفس،هديه دادن و مهرباني كردن و گره گشايي از كار ديگران.غم وشادي از ديدگاه عرفان اسلامي و مولانادر عرفان اسلامي غم مساوي و معادل با شادي و حتي شادي وصف ناپذير، مي باشد و منظور ازغم يك رهايي دروني، تخليه كامل ذهني و احساس سرخوشي و سرزندگي و پرواز روحاني است. بله اين شادي نيست مگر به خاطرسبكي روح. اين غم از نظر روانشناسي يك شادمانگي واقعي است. دري ازدرهاي آسماني، شادي و مستي عاشقانه است كه تمام ذرات وجود يك عارف را در برمي گيرد و مملو از شور و عشق و لذت مي كند. شادماني واقعي يعني لذت بردن از لحظه لحظه زندگي. پس در عرفان اسلامي غم هجران معشوق و دوري يار، مقدمه شادي و غم رسيدن به محبوب و يار زيباترين و باشكوه ترين شادمانگي است و لذتي وصف ناپذيردارد.در اين رابطه مولانا مي گويد: غم و شادي در پي يكديگرند اين و آن لازم و ملزوم همند.از نظر مولانا عوامل غم اعم ّ از نوع محمود يا نامحمود آن مي تواند مختلف باشد كه در اينجابه تعدادي از آنها اشاره مي شود:غرور و خودبيني (انسان مغرور، همه چيز را براي خود و در خدمت خويشتن مي خواهد، پس وقتي كه با نبود آنها روبه رو مي شود، دچار غم و اندوه مي گردد(، فرورفتن در معاصي و شهوات (مقصود از عقل كل خداوند است مولانا عقيده دارد كه مجموع عالم صورت عقل كل ّ است ، دوري از معشوق و اصل خود

مرغ پرّنده چو ماند در زمين   باشد اندر غصّه و درد و حنين ) ،آرزوهاي دراز(در نظر مولانا، يكي از علل غم طول امل است و ترس از طول امل در كلام حضرت علي ( ع ) هم آمده است "من بر شما از دو چيز بيشتر مي ترسم دنبال هواي نفس رفتن و آرزوي دراز در سر پختن )نتيجه:از منظر دين غم و شادي واقعيت بلا اجتناب زندگي هستند. با اين وجود نگاه دين، شادي آفرين است. و سيره و سنت معصومين(ع) به عنوان حقيقت تدين حكايت از سرزندگي، نشاط و شادابي دارد حتي در سخت ترين حالات و ساعت زندگيشان. انسان بايد موقعيت ها را بشناسد و نگرش مثبت در آنها داشته باشد. در آموزه هاي ديني راه ها و روش هاي مختلفي براي چگونه شاد زيستن وجود دارد كه برخي آن عبارت است از: توكل به خدا، رضايت از زندگي ،بخاطر عشق با مشكلات مبارزه كردن، فروتني و تواضع، شجاعت و هدفمندي، دوري از خاطرات منفي، انعطاف پذيري ، كرامت نفس داشتن ،داشتن جسم سالم و ورزش كردن، اعتدال و ميانه روي، صداقت و راستي، باور خوشبختي،بخشش وگذشت، برنامه ريزي و نظم ، اعتقاد به ارزشها و...منابع:   قرآن كريم/ نهج البلاغه/ وليزاده، صمد؛ زندگي شادمانه، انتشارات نگرش روز/غررالحكم، ج 1/صدوق، الخصال/ فصلنامه شوراي فرهنگي زنان/www.modiryar.com

نظام مديريت شهري

مهدي ياراحمدي خراساني

اشاره: امروزه بحث عدم تمركز در ساختار حكومت ها و به دنبال آن رشد، توسعه و استقلال سازمان هاي محلي، شوراهاي شهري و شهرداري ها در شيوه ي اداره كشورها از اهميت زيادي برخوردار گرديده است. در واقع رشد سازمان هاي محلي و شهرداري

ها و شوراهاي تصميم گيري شهري نشانه اي مناسب براي افزايش مشاركت مردم در فرآيند تصميم گيري دموكراتيك است. به موازات اين حركت لزوم نهادينه شدن اصول علمي مديريت شهري براي بهره برداري حداكثري از منافع فعاليت هاي منطقه اي با در نظر داشتن نگاه ملي اهميت بيشتري مي يابد. به همين منظور فرآيند آموزش اصول مديريت شهري و ابعاد آن بايد به صورت گسترده اي در جامعه صورت پذيرد.شهر چيست؟ شهر مركز فرصت و محيطي براي ارائه توانائي هاي بالقوه انساني است. از ابتداي پيدايش شهرها، شهر با نقش هاي اداري- سياسي و مذهبي شناخته مي شد بنابراين اولين شهرها داراي نقش اداري-سياسي بوده اند. ليكن امروز، شهرها داراي كاركردهاي متنوعي بويژه كاركردهاي اقتصادي- صنعتي و خدماتي-خدمات رساني مي باشند شهر بر اساس بخشي از سلسله مراتب سيستم قضايي و تقسيمات سياسي - جغرافيايي هر كشور براساس شاخصه هاي مختلفي مانند؛ نوع حكومت، مديريت، سطح آگاهي، علاقه مندي اجتماعي و مشاركت مردم در نظام تصميم گيري و... شكل مي گيرد. در تعريف شهر وحدت نظر وجود ندارد و در تعاريف بيان شده بر مواردي نظير تعداد جمعيت، نوع فعاليت هاي اقتصادي، حوزه اداري و موارد ديگري اشاره شده است. ليكن در بعد جهاني براي شناخت شهر از روستا بيشتر بر تعداد جمعيت تاكيد شده است. در برخي كشورها در شناخت شهر از روستا كاركردهاي اقتصادي به همراه ميزان جمعيت اساس كار قرار مي گيرد. بنابراين تأكيد بر يك عامل در شناخت شهر كفايت نمي كند. انواع شهرها و ويژگي هاي آن هاتأكيد بر نقش شهر (يا نوع كاركرد آن) به صورت مناسب تري ما را در شناخت شهر

و تمايز قائل شدن بين شهر و روستا هدايت مي كند. در شناخت شهر به دو كاركرد بيشتر توجه مي شود؛ يكي اينكه شهرها كاركرد غير كشاورزي دارند و دوم اينكه اغلب شهر ها به توليد كالا و بيش از آن به مبادله كالا مي پردازند؛ يعني اينكه فعاليت هاي غير كشاورزي بر اقتصاد شهر غلبه دارد. شهرها مي توانند در اندازه هاي گوناگون شكل بگيرند؛ كوچك، متوسط، بزرگ و بسيار بزرگ. از دو جنبه مي توان به انواع شهر ها پرداخت. يكي از بعد كاركردي (فعاليت و نقش) و ديگر از بعد اندازه ( كوچك و بزرگ بودن). الف- كاركرد و نقش: در اين ديدگاه شهر ها بر نوع فعاليت غالب طبقه بندي مي شوند: مانند شهرهاي فرهنگي، شهرهاي مذهبي و زيارتگاهي،شهرهاي اداري-سياسي، شهرهاي صنعتي-خدماتي و ....ب- اندازه و وسعت: در اين ديدگاه عامل جمعيت در تقسيم بندي شهر ها نقش مهمي را بازي مي كند در ايران حداقل جمعيت براي شهر 10000 نفر مي باشد. با عنايت به شرايط كشورمان انواع شهر ها را بيان مي كنيم:1: بازار شهر؛ 10-5 هزار نفر جمعيت. ( عملكرد: دهستاني)2: روستا-شهر؛ 25-10 هزار نفر جمعيت. ( عملكرد: بخش)3: شهر كوچك؛ 50-25 هزار نفر جمعيت. ( عملكرد: شهرستان)4: شهر متوسط كوچك؛ 100-50 هزار نفر جمعيت. ( عملكرد: شهرستان)5: شهر متوسط؛ 250-100 هزار نفر جمعيت. ( عملكرد: ناحيه اي)6: شهر بزرگ مياني؛ 500-250 هزار نفر جمعيت. ( عملكرد: استاني)7: شهر بزرگ؛ 1000-500 ؛ هزار نفر جمعيت. ( عملكرد: منطقه اي)8: كلان شهر (متروپل)؛ 5/2-1 ميليون نفر جمعيت. ( عملكرد: كلان منطقه اي)9: كلان شهر (متروپل ملي)؛ 5/2 ميليون نفر

جمعيت و بيشتر.( عملكرد: ملي)مفهوم مديريت شهريمديريت شهري عبارت است از اداره امور شهر به منظور ارتقاء مديريت پايدار مناطق شهري در سطح محلي با درنظر داشتن، و تبعيت از اهداف و سياست هاي ملي، اقتصادي و اجتماعي كشور. مديريت شهري بايد براي شهر برنامه ريزي كند، فعاليت هاي شهر را سازمان دهد، بر فعاليت هاي انجام شده نظارت كند، حتي براي انجام بهينه امور، انگيزش لازم را در سازمان مديريت شهري و ساير سازمان ها و شهروندان ايجاد نمايد. به نقل از پاول هوس و كنت بلانچارد معمولاً مديريت شهري به عنوان زير مجموعه اي از حكومت محلي تعريف شده و شهرداري خوانده مي شود.نظام مديريت شهرينظام مديريت شهري با هدف اداره مطلوب امور شهر، سعي دارد روابط ميان عناصر شهري را هماهنگ سازد. به دليل گستردگي و ميان رشته اي بودن سيستم مديريت شهري به مثابه يك سيستم باز، عوامل مختلفي در آن دخالت دارد و بدون شناخت اين سيستم نمي توان عناصر و روابط را در جهت اهداف آن تغيير شكل داد، زيرا هنر برنامه ريزي، شناخت عناصر سيستم و ايجاد روابط بين آن عناصر است، به نحوي كه اين مجموعه عناصر در جهت هدف سيستم عمل كنند. بي توجهي به اجزاء همچنين عدم كشف روابط و ميزان تأثير هريك از عناصر در نظام تصميم گيري هرگز به يك نظام تصميم گيري منسجم، مؤثر و معطوف به اهداف مطلوب منجر نخواهد شد. از اين رو مي بايست با ارائه تعريفي از مديريت شهري، جايگاه آن را در سيستم مديريت جامعه مشخص كرد و با بيان اهداف و راهبردهاي اين نوع مديريت، ويژگي ها و معيارهاي مطلوب سيستم مديريت شهري را نيز نشان داد.تعريف سيستم مديريت

شهري نگاه صحيح در مديريت شهري نگرش سيستمي است.  هدف سيستم مديريت شهري به مثابه جزئي از سيستم حكومتي، اداره امور شهرهاست. و نقشي كه دولت براي اين سيستم قايل مي شود، تعريف اين هدف را روشن مي سازد. ترديدي نيست كه اين تعريف، هرچه باشد، هدف سيستم مديريت شهري در جهت اهداف ملي بوده و با آن همسوست و از كليات آن تبعيت مي كند. به همين دليل است كه برنامه هاي اين سيستم براي ساماندهي امور شهر، به طور كلي در چارچوب برنامه هاي كلان و قوانين جاري كشور تدوين مي گردد و اقدامات اين سيستم ناقض مقررات قانوني كشور نيست. در واقع مديريت شهري در قالب نظام برنامه ريزي اقتصادي، اجتماعي و قضايي حاكم بر كشور، اقدام به تهيه برنامه هاي توسعه شهري براي شهر مي كند و سپس آن برنامه را در چارچوب نظام اداري - اجرايي حاكم، به پروژه هاي عملياتي تبديل كرده و به مرحله اجرا مي رساند.سخن پايانيمديريت شهري يكي از مسائلي است كه امروزه شهرها با آن دست به گريبان هستند مديريت مطلوب مي تواند شهرها را به سوي رشد فرا خواند و آسايش ساكنان آن را فراهم سازد و مديريت نامطلوب شهر را به سمت زوال هدايت كرده و نيازهاي شهروندان را مرتفع نمي سازد. نظام تصميم گيري شهري به عنوان يك سيستم باز براي خود اهداف، محيط، منابع و شيوه هاي خاص اجرايي را داراست و چنانچه هريك از اين عوامل به عللي به ركود كشيده شود سيستم دچار اختلال گرديده و نمي تواند به عملكرد بهينه خود بپردازد و لذا ضروري است كه همواره ديدگاه سيستمي به نظام مديريت شهري تسري داده شود، شرايط و محيط مورد نياز براي فعاليت سيستم مديريت شهري مهيا

گردد، به نقش مردم و مشاركت آنها در مديريت شهري اهميت داده شود وارتباطات درون سيستمي و برون سيستمي به گونه اي برقرار گردد كه حداكثر بازدهي را براي اهداف سيستم ارائه دهد. مديريت شهري در گذشته به صورت متمركز (از بالا به پايين) بوده، به تدريج دولت ها دريافتند كه با كمك گرفتن از ساكنين شهر مي توانند نيازهاي آنها را بهتر شناخته، شهر را بامديريت مطلوب تري اداره نمايند. در نتيجه الگوي مديريت غير متمركز (از پايين به بالا) جايگزين الگوي متمركز (از بالا به پايين) گرديد. براين اساس، كارآيي مديريت شهري وابستگي مشخصي به عوامل زمينه اي از قبيل ثبات سياسي، يكپارچگي اجتماعي و رونق اقتصادي و نيز عوامل ديگري از قبيل مهارت و انگيزه هاي سياستمداران و اشخاص استفاده كننده از اين سياست ها دارد.

پيش نيازهاي تحقق جهاد اقتصادي

مهدي ياراحمدي خراساني

ملت در اين جهاد اقتصادى همه شريك اند(رهبر معظم)؛ اشاره: "من امسال را «سال جهاد اقتصادى» اعلام كرده ام. اين معنايش اين است كه ملت ايران در اين برهه ى از زمان، جهادش به طور عمده در عرصه ى اقتصاد است." بيانات رهبر فرزانه انقلاب بيان گر بهترين مسير براي تحقق پيشرفت توأم با عدالت و ارتقاي ايران اسلامي است. اين موضوع به طور ويژه در ابتداي هر سال با توجه به نام گذاري سال جديد تبلوري ديگر يافته و تبديل به انگيزه اي مضاعف در ميان مردم و مسؤولان براي اجراي منويات ايشان مي¬شود.(بايد بشود) نام گذاري سال 90 به عنوان «جهاد اقتصادي» براي نشان دادن مسير و نوع جهت گيري براي مردم، دولت، مجلس و همه اركان مؤثر كشور است. بايد دقت كنيم كه تعبير جهاد در فرمايشات رهبري معظم يك بار معنايي عميقي دارد و

با بهره گيري از اين تعبير بايد مجاهدت كرد و مجاهدگونه در عرصه هاي اقتصادي عمل نمود. تعريف عملياتي جهادبراي ملتي كه معناي جهاد را با حضور هشت ساله ي خود در ميدان هاي مبارزه عليه دشمن درك نموده است تعريف جهاد" زيره به كرمان بردن" است. دوران دفاع مقدس براي ما، هم جهاد نظامي بود هم جهاد سياسي. هم جهاد اقتصادي بود و هم جهاد علمي. به بياني ديگر مجالي بزرگ براي هنرنمايي جوانان اين مرز و بوم كه زيبايي هاي مقاومت و جهاد اسلامي را به رخ جهانيان بكشند. براي بررسي مفهوم عملياتي جهاد به چند نكته كه از ميان فرمايشات رهبر معظم انقلاب (در جمع مردم و كاركنان صنعت نفت عسلويه) اقتباس شده است بسنده مي كنم:1- جهاد با تلاش فرق دارد: اين جهادى كه امروز بايد انجام دهيم -جهاد اقتصادى- از جهادهائى كه تا امروز ملت ايران انجام داده، مشكل تر نيست؛ اما بايد بدانيم چه كار مي خواهيم بكنيم. جهاد اقتصادى، صرفاً تلاش اقتصادى نيست. 2- رويارويي با دشمن؛ بار معناييِ ويژه جهاد: جهاد يك بارِ معنائى ويژه اى دارد. هر تلاشى را نمي شود گفت جهاد. در جهاد، حضور و روياروئى با دشمن، مفروض است. انسان يك تلاشى مي كند، دشمنى در مقابل او نيست؛ اين جهاد نيست. اما يك وقت شما مي خواهيد يك تلاشى را انجام دهيد، كه بخصوص يك دشمنى سينه به سينه ى شما ايستاده است؛ اين مي شود جهاد. 3- انواع جهاد: ممكن است يك وقت اين جهاد به شكل قتال (جنگ) باشد، ممكن است جهاد مالى باشد، ممكن است جهاد علمى باشد، ممكن است جهاد فنى باشد؛ همه ى اينها جهاد است؛ انواع

و اقسام جهاد و مبارزه است.4- معادل جهاد در ادبيات امروز: اگر بخواهيم در ادبياتِ امروز ما براى «جهاد» معادلى پيدا كنيم، مي شود «مبارزه». جهاد اقتصادى، يعنى مبارزه ى اقتصادى.5- نيت خدايي: نيت اگر نيت خدائى باشد، مي شود جهاد فى سبيل اللَّه. وقتى انسان براى اعلاى كلمه ى حق، اعلاى كلمه ى اسلام، عزت بخشيدن به امت اسلامى و ملت مؤمن و مسلمان ايران تلاش مي كند، اين جهاد مي شود جهاد فى سبيل اللَّه. آن وقت در اين تلاش، بركات و عظمت و شأن جهاد فى سبيل اللَّه وجود دارد.پيش نيازهاي تحقق جهاد اقتصاديمسلماً براي تحقق جهاد اقتصادي نيازمند فراهم آوردن زمينه ها و پيش نيازهايي هستيم كه اقتصاد كشور را در مسير توسعه بيمه نمايد. برخي از اين پيش نيازها به شرح زير است:اول: تعريف اسلامي از علم اقتصاد: "جهاد" يك واژه ي اسلامي و از فروع دين است. پس تحقق جهاد اقتصادي بر بستر علوم غربي ممكن نيست. پايه و مبناي علوم انساني اي كه امروز در غرب مطرح است، از اقتصاد و جامعه شناسي و مديريت و انواع و اقسام رشته هاي علوم انساني، بر مبناي يك معرفت ضدديني و غيرديني و نامعتبر از نظر كساني است كه به معرفت والا و توحيدي اسلامي رسيده باشند. ما در اين زمينه ها بايد كار كنيم. قدرت پيشرفت علمي و باز كردن راه هاي نو و گشودن افق هاي جديد را بايد در خودمان به وجود بياوريم؛ همت ما بايد اين باشد. خوشبختانه ما پيشرفت كرده ايم؛ به وضوح مي شود اين را ديد. براي تحقق جهاد اقتصادي بايد عمل مالي و اقتصادي ما بر اساس مفاهيم مالي و اقتصادي اسلام باشد. اقتصادي كه

درآن ربا حرام است. و قرض الحسنه، انفال، بيع، خمس، زكات و ... درآن تعريف شده است. در اين مقام توجه دقيق به مسأله عدالت و توسعه اقتصادي، رشد، سنت تسخير طبيعت به وسيله انسان، توصيه هاي اسلام در مورد استعمار، استثمار، استصلاح زمين و سرمايه ها، احياء موات، وجوب خمس و زكات، نفي سبيل كفار بر مسلمين، فلسفه اموال و فلسفه خلقت انسان، از پيش نيازهاي ضروري جهاد اقتصادي است.دوم: نقشه عملياتي: يكي ديگر از استعاره هايي كه كلمه جهاد براي ما به ارمغان مي آورد، بحث نقشه و طرح است. ما مي دانيم كه هر جهادي نيازمند طراحي نقشه ي عملياتي است. اين دقيقاً خواسته اي است كه سال گذشته از سوي رهبر معظم انقلاب در نخستين نشست انديشه هاي راهبردي مطرح شد كه گفتمان سازي و ظرفيت سازي بسيار خوبي نيز در جامعه ي نخبگاني كشور در مورد آن ايجاد شد.سوم: رفع موانع توسعه اقتصادي: در گفتمان ديني ما كلمه جهاد در كنار كلماتي مانند هجرت، ايمان، عبادت و... پازل گفتماني دين را تكميل مي كند. در برخي موارد، مفاهيم ديني به ما اشاره مي كنند كه بايد مانع را دور بزنيد، مثل كلمه هجرت. ولي كلمه جهاد هميشه برخورد با مانع و رفع مانع را مورد توجه دارد. اين در معناي جهاد حالت تأكيد و تصريح دارد. در همين راستا يكي از استراتژي هايي كه تحقق جهاد اقتصادي بايد سر لوحه مان باشد اين است كه بايد جهاد عظيمي در شناسايي موانع توسعه اقتصادي كشور صورت دهيم. موارد و موانعي كه دست و پا گير است. معمولاً در نگاه نهادي برخي از مقررات، آيين نامه ها يا تركيب هاي نهادي و يا به تعبير دانشگاهي برخي از

مواد يا تفاسير قانوني كه امروزه در بدنه اجرايي ما وجود دارد، معمولاً به شكل مانع عمل مي كنند.چهارم: آموزش و تربيت نيروها: همان طور كه براي جهاد نظامي سال ها آموزش، تمرين و مانور لازم است، آموزش و تربيت نيروهاي مختلف تأثير گذار در عرصه اقتصادي از پيش نيازهاي تحقق جهاد اقتصادي است. اگر نيرو هاي اقتصادي كشور را آماده نكنيم، مثل هر عملياتي كه اگر آموزش و تربيت نيرو نداشته باشيم، در صحنه جهاد اقتصادي دچار مشكل خواهيم شد. البته بخشي از آموزش نيروها بحث عمومي است، يعني بدنه ي آموزش و پرورش و دانشگاه هاي كشور و در نهايت رسانه ها و به طور مشخص رسانه ي ملي، بايد حركتي جهادي داشته باشند و يك برنامه ي مدون در جهت آموزش و تربيت نيروهاي كشور نسبت به مقتضيات يك جهاد اقتصادي ارائه و اجرا كنند.پنجم: داشتن ديدگاه جامع و سيستمي: هرگونه جهادي نيازمند ديده باني و رصد دقيق است. استراتژي اساسي كه اقتصاد ايران در مسير تحقق جهاد اقتصادي بايد لحاظ كند، يك ديده باني و رصد جامع و فراگير و درعين حال سيستمي است. ما بايد دقيقاً رصد كنيم كه تحولات جهاني در اثر چيست و به چه مسيري سوق پيدا مي كند؟ ما بايد افق بيست سال آينده اقتصاد دنيا را و همچنين مزيت هاي نسبي كشور خودمان را رصد كنيم و بشناسيم. ما سريعاً بايد خودمان را براي دهه هاي آينده به كمك رصد و ديده باني اي كه صورت مي دهيم، ارتقا دهيم و به مسائلي كه از طريق علم توليد ثروت مي كنند، بيشتر توجه كنيم. ديدگاهِ اقتصاديِ جامع و سيستمي مقوله اي است كه به نقاط ضعف و قوت خود در عرصه هاي

مختلف كشاورزي، صنعتي، توليدي، خدماتي، معدني و ... توجه دارد و همچنين فرصت ها و عوامل تهديد آفرين محيطي را نيز به خوبي مي شناسد.ششم: تلاش، احساس مسئوليت و اتحاد همگاني: يكي از پيش نيازهاي اساسي تحقق جهاد اقتصادي احساس مسئوليت و كوشش همگاني در كنار روحيه جهادي آحاد جامعه است. كه در اين راستا توجه به مواردي از قبيل؛ همكاري سه قوه، اتحاد و انسجام ملي، قطع وابستگي از درآمدهاي نفتي، تعيين شاخص هاي مفيد براي الگوي مصرف، داشتن راهبرد اساسي در مواجهه با قدرت ها و غول هاي اقتصادي دنيا، همه جانبه گرايي از پيش نيازهاي ضروري است.هفتم: توجه به اقتصاد در قالب الگوي اسلامي ايراني پيشرفت:  از آنجا كه اقتصاد به عوامل زيادي اعم از سياسي، اجتماعي، فرهنگي، ديني و ... وابسته است براي تحقق جهاد اقتصادي مي بايست در كنار ساير جنبه هاي توسعه براساس الگوي پيشرفت اسلامي ايراني مورد توجه قرار گيرد.سخن پايانيجهاد اقتصادي موجب به فعل درآمدن قابليت ها، ظرفيت ها و شرايط بالقوه كشور مي شود.ماهيت فعاليت اقتصادي به گونه اي است كه قهراً كاربرد مفهوم «جهاد» درباره آن، ناظر به معناي اول؛ يعني جد و جهد و اهتمام مضاعف براي رتق و فتق امور است. اين سعي بليغ نيز لاجرم محصور در مصاديق اقتصادي مشخص و قابل احصا است. تحقق جهاد اقتصادي به الزامات و ضرورياتي نياز دارد. الزاماتي مثل آن كه همه اركان اجرايي كشور كه دست اندركار و مجري چنين اصلي هستند بايد مبتني بر برنامه اي مشخص و روشن اقدامات خود را سامان دهند و از بي برنامگي و تصميم هاي نادرست و شتاب زده پرهيز كنند زيرا مطالعات تاريخي نشان

داده هرگاه مجريان و مسئولين به الزامات قانوني و برنامه هاي مدون و مصوب پايبند بوده اند سريع تر به اهداف توسعه اي خود دست يافته اند. اسلام خواستار انسان و جامعه رشيد است. رشد مورد نظر اسلام در زمينه سرمايه هاي مادي همان توسعه اقتصادي است كه انسان و جامعه رشيد در مسير آن قرار دارند.

دفاع از فرهنگي مقدس

مهدي ياراحمدي خراساني

اشاره: انقلاب اسلامي ايران تحت هدايت مردي از جنس مردم  و  با وحدت و شور بي نظير آحاد جامعه بدون وابستگي به هيچ كشور و جريان و گروهي خاص شكل مي گيرد و استعدادِ همدلي يك ملت را در عرصه ي جهاني به رخ مي كشد. هر چند اين كشور -همانند خيلي از ممالك مستكبر غربي- از لحاظ پيشرفت هاي تكنولوژيكي و صنعتي در سطح عالي قرار ندارد ولي از چنان روحيه اي برخوردار است كه -در صورت اراده- براي رسيدن به هدف خود از جان مايه مي گذارد. كما اين كه بارور شدن نهال انقلاب تنها از خون هزاران شهيد گلگون كفن ميسر گرديد. اين ويژگي مي تواند ايران را در عرصه ي جهاني قدرتمند نمايد. لذا آنان كه به تعبير امام (ره) چشم ديدن استقلال و آزادي مردم در انقلاب " پابرهنگان و مستضعفان " را ندارند راهي جز ايجاد جنگي ددمنشانه و بيرحمانه براي تخليه عقده هاي خود نمي بينند. پس چنان جنگ بيرحمانه اي به راه مي اندازند كه اثبات كنند: " حماقتشان انتهايي ندارد".مقدمهسال ها از روزهاي دفاع مقدس مي گذرد و به ظاهر از آن دوران بجز خسارت هاي مالي و جاني، خاطرات تلخ و شيرين، جراحت هاي هر روز ملتهب تر از ديروز، چيز ديگري باقي نمانده

است، اما نبايد فراموش كرد كه هدف، "جنگ" نبود. هدف، دفاع از اسلام و كيان مقدس آن بود و اين همان آرمان مقدسي است كه در راستاي نبرد حق عليه باطل كه از آدم(ع) شروع شده است و تا پيروزي نهايي حق توسط منجي عالم بشريت مهدي(عج) ادامه خواهد يافت. اين نبرد حق عليه باطل در همه روزگارها وجود داشته داشت و هرگز تعطيل بردار نبوده است و نخواهد بود؛ هر چند كه شيوه هاي آن ممكن است در ادوار مختلف متفاوت باشد. وقتي يك ملتِ آزاده كيان و ناموس خود را در مقابل گرگ هاي درنده ي وحشي در خطر مي بيند تنها هدف خود را "جنگ جنگ تا پيروزي" قرار مي دهد تا يك بار براي هميشه به مستكبران نشان بدهد " هيچ غلطي نمي توانند بكنند" و درس عبرتي برايشان در تاريخ به ثبت برسد كه "غلطِ زيادي موقوف".چرايي آغاز جنگ تحميليايران كه تا  قبل از پيروزي انقلاب به عنوان يك قدرت منطقه اي حافظ منافع غرب تلقي مي شد و به عنوان مانعي در برابر نفوذ گسترش كمونيسم بود، با پيروزي انقلاب اسلامي با ارائه الگوهاي جديدي در سياست خارجي خود، با شعار «نه شرقي نه غربي جمهوري اسلامي» استراتژي وابستگي را به استراتژي عدم تعهد تغيير داد. امريكا كه يار ديرين خود و منافع بسياري را در منطقه از دست داده بود در صدد برمي آيد كه از طريق عراق ايران را متنبه كند تا پاسخي به امريكا ستيزي كه در ايران به راه افتاده بود داده باشد و به همين دليل چراغ سبز را به عراق نشان مي دهد. از طرفي رسيدن به آب هاي

ساحلي و دسترسي به مناطق مهم و استراتژيك حاشيه خليج فارس جزو استراتژي عراق به ويژه حزب بعث بود كه اين هدف از دو راه محقق مي شد؛ دسترسي به بخشي از مناطق ساحلي ايران و تسلط بر جزاير بوبيان كه جزو خاك كويت بود، اما صدام حسين اعلام كرد كه عراق آماده است تمام اختلافات خود با ايران را از راه زور حل كند. اين موضع گيري آشكارترين اعلام آمادگي عراق براي فشار به ايران در راستاي سياست واشنگتن بود؛ سياستي كه از طرق مختلف مثل تطميع بر صدام تحميل شده بود.تحركات عراق رفته رفته از سال 58 شروع شد. جنگ هشت ساله كه با تحريك و حمايت همه جانبه استكبار جهاني توسط رژيم بعثي عراق بر مردم ايران تحميل شد، تنها محدود به خطوط مقدم جبهه ها نبود، بلكه تمام سرزمين اسلامي، اعم از شهرها و روستاها را دربرگرفت. در عراق نيز صدام جنگ تبليغاتي شديدي عليه ايران اسلامي را آغاز نمود و در تلويزيون دولتي به بهانه باز پس گيري سه جزيره ابوموسي، تنب بزرگ، تنب كوچك حملات مستقيم و غيرمستقيم تبليغاتي را متوجه ايران كرد و سرانجام پس از يك دوره مذاكرات مسئولان عراقي با مسئولان امريكايي و حضور برخي فرماندهان ارشد نظام شاه در عراق، وزارت امور خارجه آن كشور به صورت رسمي در 26/6/59 طي يادداشتي قرارداد 1975 الجزاير را لغو كرد و ارتش عراق در 31/6/59 حمله سراسري خود را آغاز كرد.لذا سردمدار عدالت خواهي دوران، بنيانگذار انقلاب اسلامي، ملت را به جهاد اسلامي فراخواند و بايد به حق گفت كه ملت نيز به بهترين وجه ممكن لبيك گفتند و به سوي ميدان هاي جنگ

شتافتند و چه بسيار كه از خود و عزيزانشان گذشتند، اما حتي يك وجب از خاك ميهن را به اسارت ندادند. در اين جنگ نابرابر ايران با تكيه بر نيروهاي مردمي، ارتش و سپاه پاسداران هشت سال جانانه دفاع كرد تا اينكه در سال 1367 قطعنامه 598 را پذيرفت.و اما اكنون؛ دفاع از فرهنگي مقدسهر چند در ارتباط با نحوه ي مديريت جنگ نظرات متفاوتي نقل مي گردد و بعضاً شاهد انتقاداتي نيز در اين راستا هستيم اما نبايد از اين نكته ي مهم فراموش كرد كه هشت سال دفاع مقدس سرمايه اي جاودان براي ايران اسلامي است. سرمايه ي ارزشمندي كه حاصل خون هزاران شهيد و فداكاري و مجاهدت انسان هاي آزاده اي است كه از جان و مال خود گذشته اند. فارغ از اختلاف نظراتي كه در ارتباط با شيوه ي اداره جنگ تحميلي و يا پذيرش قطعنامه وجود دارد آنچه مسلم است تمام دلسوزان و علاقمندان انقلاب اسلامي بر يك نكته اساسي وحدت نظر دارند و آن حفظ آزادگي و استقلال كشور و اتحاد و همدلي در برابر تجاوز و بدانديشي بيگانگان است. در واقع هشت سال دفاع مقدس تنها يك جنگ قهرمانانه و يا يك دفاع جانانه نيست. دفاع مقدس يك فرهنگ است. فرهنگ ايثار، مجاهدت، مقاومت، صبر، اتحاد، همدلي و هزاران واژه ي ديگر. نبايستي  تجليل و قدرداني از افرادي كه بدون هيچ چشم داشت مالي با نثار جان و مالشان و صرفاً با هدف صيانت از اسلام و دفاع از تماميت ارضي اين مرز و بوم قيام و در جبهه هاي حق عليه باطل شركت نمودند، به اين دوره

كوتاه محدود گردد. به ياد بياوريم كه در هشت سال دوران دفاع  مقدس انبوهي از فرهنگ ها و شخصيت ها شكل گرفت به طوري  كه جمعي از رزمندگان دعوت حق را لبيك گفتند به درجه رفيع شهادت نائل آمدند، تعداد ديگري جانباز و ايثارگر ماندند، گروهي در زمره آزادگان قرار گرفتند و جمعي ديگر با ياد و خاطره جبهه و جنگ در عرصه هاي سازندگي كشور حضور يافتند. فرهنگ دفاع مقدس فرهنگ پايداري، مجاهدت و صبر است. فرهنگي كه به ما مي آموزد براي رسيدن به اهداف متعالي بايد كمر همت بسته و با تمام سختي ها و فتنه ها مبارزه نمود. هر چند به ظاهر جنگ به پايان رسيده، ولي آنچه بر جهان حاكم است نشان مي دهد ما نبايد مبارزه و جنگ را تمام شده تلقي كنيم. كه به فرموده ي امام راحل: "ما انقلابمان را به تمام جهان صادر مي كنيم، زيرا انقلاب ما اسلامي است... تا بانگ لا اله الا ا... و محمد رسول ا... بر تمام جهان طنين نيفكند، مبارزه هست و تا مبارزه در هر جاي جهان عليه مستكبران هست، ما هستيم". و اين در واقع همان دفاع جانانه از فرهنگي مقدس است.سخن پايانيبه قول شهيد آويني: «شهدا ماندند و زمان ما را با خود برده است.» كاش زمان بايستد تا اين قدر از شهدا دور نشويم. شهداي ما آسماني بودند؛ اما از آسمان نيامده بودند. فرشته ها گفتند: «آيا مي خواهي انسان را خلق كني كه بر روي زمين خون ريزي كند؟» خداوند متعال فرمود: «من چيزي را مي دانم كه شما نمي دانيد.» بايد به اين راز خدايي فكر كنيم! ما  هم خيلي

روي خاك نمي مانيم. بايد بار ديگر با خداي خود پيمان ببنديم كه در راه ارزش هاي مقدس خود تا آخر ايستاده ايم و مجاهدان اين عرصه به اندازه ي جان عزيز مي داريم: مرا عهدي است با جانان كه تا جان در بدن دارم        هواداران كويش را چو جان خويش پندارم

اقتصاد اسلامي؛ بستر تحقق جهاد اقتصادي

مهدي ياراحمدي خراساني روحيه جهادي لازم است نه اسقاط تكليف (رهبر معظم)؛ مقدمه : فرهنگ جهاد يعني ايمان به خدا، توجه داشتن به ارزش هاي ديني و دفاع از ارزش هاي حاكميت اسلامي. اگر كاري را براي خدا انجام ندهي_م نمي توانيم مدعي جهاد باشيم بايد كوششمان خالصانه باشد. حركت جهادي را مي توان مولود ادبيات و فرهنگ انقلاب اسلامي دانست كه دراين شرايط ناكارآمدي عرصه اقتصاد، جهادگران را به مبارزه با خود فرا مي خواند. بسياري از متفكران و اقتصاددانان اسلامي بيش از همه به دنبال درك و معرفي سيستم ايده آل اقتصاد اسلامي بوده اند و از اين رو اغلب نوشته هاي مدون در اين رشته به بيان مكتب و سيستم اقتصادي اسلام اختصاص داشته است. هر چند به تعبير مرحوم شهيد مطهري(ره): «قوانين اقتصاد اسلامي نمي تواند و نبايد بر خلاف اصول اوليه اقتصاد نظري باشد، چه در غير اين صورت شكست يا ركود و سرانجام مرگ اقتصادي اين جامعه بيمار حتمي است.» لكن نامگذاري امسال توسط مقام معظم رهبري خود يك اقدام راهبردي است. كه ضرورت احياي اقتصاد اسلامي با در نظر گرفتن قوانين علم روز اقتصاد را نشان مي دهد.ضرورت دركِ مفهومِ اسلاميِ جهاد اقتصاديانقلاب اسلامي حركتي نوپاست كه در متن نظامِ فراگير و عمومي شدۀ بين المللي، مبتني بر اصول، فرهنگ و

اقتصاد غربي، نضج يافته است و در مسير اين حركت، البته، رويارويِ انواع تهاجمات، در عرصه هاي مختلف قرار گرفته است. طبيعي است كه چنين حركتي هنوز به مرحله توليدي، اثربخشي و تمدن سازي نرسيده و بدين سبب ميراث دار و وام گيرندۀ، البته به شكل ناقص، همان ساختارهايي است كه علي رغم ناسازگاري با اصول انقلاب، گريزي از وجود و به كارگيري آنها نيست. اين امر موجب ناكارآمدي و ناسازگاري و اختلال در ابعاد مختلف زندگي شده كه بخصوص در عرصه اقتصاد، ناكامي هاي مرتبط با آن به شكلي عيني تر قابل درك است و بر همين اساس است كه پس از گذشت سه دهه از انقلاب اسلامي و سپري شدن دوران تثبيت، در دهه چهارم در بسترِ گفتمان پيشرفت و عدالت، ضرورت توجه به عرصه اقتصاد از موضعِ جهادي مورد توجه قرار گرفته است.  جهاد از تعاليم اصلي اسلام است و از اين جهت مبتني است بر پايه هاي جهان بينيِ آن، كه حركت آگاهانه به سوي خدا را وجهِ تامّ و كامل زندگي او مي داند. جهاد يك كلمه ارزشي و اسلامي است كه جز فروع دين مي باشد. اين كلمه از ريشه  «جَهد و جٌهد» به معناي مشقت و زحمت فراوان، برگرفته شده و به معني كوشش،رنج و تلاش فراوان است.  البته بايد توجه داشت  كه جديت در مسائل اقتصادي  و جهادي بمعناي كم كاري در زمينه هاي ديگر همچون فرهنگي، سياسي و اجتماعي نيست. بي شك جهاد اقتصادي تحقق نخواهد يافت مگرآن كه بسترهاي مناسب تحقق آن كه اقتصاد اسلامي است بوجود آيد.بنابراين مفهوم جهاد را نمي توان منفكّ از مفاهيم

بنيادي ديگري چون توحيد، معاد و نبوت شناخت. جهاد را مي توان واجد شرايطي دانست، كه در آن انسان از هر چه كه داراست به تجارتِ كسب رضايت خداوند و البته تعالي خود مي گذرد و از رهگذرِ چنين اراده اي به قدرتي دست مي يابد كه در كارزارِ يك مبارزه، موانع آفاتي و انفسي را در جهت نيل به مقصود در مي نوردد. و در ازاي اين حركت مغفرت، رحمت و هدايت الهي را نصيب خود مي كند. "آن ها كه ايمان آوردند، و هجرت كردند، و با اموال و جان هايشان در راه خدا جهاد نمودند، مقامشان نزد خدا برتر است؛ و آنها پيروز و رستگارند!" (التوبة/20)اقتصاد اسلامي بستر تحقق جهاد اقتصاديواژه «اقتصاد اسلامي» يك مشترك لفظي است كه داراي ابعاد مختلفي است. هر يك از صاحبنظران و متفكران مرتبط با اين حوزه ديني و فكري بر اساس بينش و گرايش هايي كه داشته اند به نحوي بر دامنه ابعاد آن افزوده اند. عمده ترين ابهام در تعريف و تبيين وظايف و ابعاد آن ارتباط با حوزه دين اسلام به عنوان مجموعه معارف مرتبط با وحي كه از راه كتاب و سنت به ما رسيده است و حوزه علم اقتصاد كه در پي شناسايي و كشف روابط ثابت رفتاري در ميان متغيرهاي اقتصادي است، مي باشد. از سوي ديگر گستردگي دامنه بحث و اختلاف در ابعاد آن بيش از همه بيانگر ميزان انتظاراتي است كه درباره آن وجود دارد. بسياري از مسلمانان در جوامع اسلامي بر اساس شناختي كه از اقتصاد صدر اسلام و موازين شرعي دارند انتظارشان اين است كه رهبران جامعه و كارگزاران نظام اجتماعي

با مبنا قرار دادن اين الگوها مشكلات اجتماعي و اقتصادي امروزي را مرتفع سازند. اين مهم به ويژه در طي 50 سال اخير كه جوامع اسلامي با ناكارآمدي الگوهاي سرمايه داري و سوسياليستي مواجه بوده اند بروز بيشتري يافته است.براي تحقق جهاد اقتصادي ابتدا بايد اقتصاد اسلامي در كشور نهادينه شود. اقتصاد اسلامي داراي مشخصات متنوع و مختلفي است. در ذيل به چهار دسته از مشخصه هاي كلي اشاره مي شود. اين مشخصه هاي كلي، اقتصاد اسلامي را از ديگر مكتب هاي اقتصادي تفكيك مي كند. با در نظر گرفتن هر يك از اين چهار مشخصه، اقتصاد اسلامي فرق اساسي و ماهيتي با ديگر مكاتب اقتصادي پيدا مي كند: (آيت الله هاشمي شاهرودي)1- مفاهيم مبنايي اقتصاد اسلامي: مفاهيم مبنايي در واقع مشخصات فلسفي اقتصاد اسلامي است. نمي توان مسائل اقتصادي را مجزا از مباني فلسفي دانست و براي اعتقادات نقشي در مسائل اقتصادي قائل نشد. تمام مسائل اقتصادي تحت تأثير مفاهيم مبنايي اعتقادات و ايدئولوژي ها قرار دارد. قهراً هر اقتصادي نياز به شاخص هاي مبنايي و فلسفي دارد و متكي بر مباني فلسفي است. حتي اقتصادهايي كه سعي مي كنند خودشان را مجزاي از ايدئولوژي ها مطرح كنند - اقتصادهاي نظام سرمايه داري - آن ها هم مبتني بر يك سلسله مفاهيم مبنايي است كه به عنوان پيش فرض هاي مسلم پذيرفته شده است. از اين رو براي دستيابي به اقتصاد اسلامي در نظر گرفتن مفاهيم مبنايي آن ضروري است.2- منابع اقتصاد اسلامي: كه مشخصات فقهي اقتصاد اسلامي است. بحث منابع اقتصاد اسلامي يا منابع كشف اقتصاد اسلامي، برنامه ريزي كلي اقتصاد اسلامي از طرف شارع مقدس، تأثير فقه و درك شرايط زمان و مكان، منابع شناخت

اجتهادي اقتصاد اسلامي، فرق مباحث اقتصادي با مباحث فقهي ديگر، اين ها همه مربوط به بحث مشخصات فقهي اقتصاد اسلامي است. 3- حقوق اقتصادي: كه مشخصات حقوقي اقتصاد اسلامي است. اقتصاد اسلامي در مفاهيم مبنايي و در حقوق اقتصادي، واقع گراست. تعاريفي كه در جهان بيني اسلامي از انسان مي شود تعاريف واقعي است، يك بعدي نيست، بلكه همة ابعاد انسان را در نظر گرفته است. و لذا اين مشخصه هايي كه ذكر شد مفاهيم ذهني و رويايي نيست _ چنان كه در برخي مكاتب مطرح است _ بلكه مفاهيمي است با مبناي منطقي و منسجم با فطرت و واقعيت هاي حياتي انسان. در اسلام، اصلي به نام اولويت حقوق اجتماعي بر حقوق فرد داريم. در آنجا مي گوييم اگر در جايي حق اجتماعي يعني عدالت اجتماعي در تضاد با حق فرد قرار بگيرد آنجا حق عامه بر حق فرد قدم است. درمسائل فقهي هم همين را مي گوييم.4- مشخصات تحليلي اقتصادي:  خيلي از بحث هاي اقتصادي مبتني بر تحليل هاي اعتقادي يا به اصطلاح مبتني بر يك سلسله پيش فرض هاي اعتقادي است. مثلاً وقتي انسان اقتصادي را تعريف مي كنند، انسان را داراي مفهوم مشخصي از سود، زيان و مسائل ديگر فرض مي كنند و بعد تحقيقات اقتصادي فراواني را بر اساس اين پيش فرض ها كه صرفاً مربوط به جهان بيني يك مكتب در مورد انسان است، پي ريزي مي كنند.سخن پايانيمفهوم جهاد اقتصادي يعني همان اقتصاد مبتني بر فرهنگ اسلام و اين كه تمامي برنامه هاي اقتصادي با اسلامي بودن سياست هاي اقتصادي، سنخيت و همخواني داشته باشد. بي شك دست يابي به اين هدف در گرو  شناخت آفت هاي اقتصادي، دشمنان اقتصادي

و برنامه ريزي مدوّن و دقيق  است. تلاش گران و مجاهدان عرصه اقتصاد در چارچوب حكومت اسلامي بايد بيش از هر چيزي خود را با احكام اقتصادي دين مبين اسلام آشنا و مسلح سازند. تا در اين رهگذر زمينه و بستر مناسب تحقق جهاد اقتصادي و پيشرفت كشور بر اساس الگوي اسلامي- ايراني فراهم گردد. چيستي و مفهوم شناسي جهاد اقتصادي شاخص ها و ويژگي ها، اصول و اهداف آن، بسترهاي لازم يا الزامات جهاد اقتصادي مهم ترين موضوعات راهبردي در زمينه جهاد اقتصادي به شمار مي روند. حركت جهشي و جهادگونه و بسيجي همراه با مبارزه، توجه به توحيد به عنوان يك ارزش اساسي، اقدام براي كارهاي بزرگ و زمين مانده، پايداري، استمرار و استقامت در كارهاي بزرگ، سطح ميادين بزرگ و پر كردن خلأ ها و حركت هاي مردمي و تقويت تعاوني هاي بزرگ از مهمترين اصول جهاد اقتصادي است.

شرح صدر انديشه ها

مهدي ياراحمدي خراساني

امام موسي صدر كيست؟ امام موسي صدر در 24 اسفند 1317 در شهر قم و در يكي از خانواده هاي علم و اجتهاد به دنيا آمد. وي تحصيلات علوم ديني را در شهر قم به اتمام رساند و پس از آن در رشته حقوق از دانشگاه تهران فارغ التحصيل شد. در سال 1338 به دعوت سيدعبدالحسين شرف الدين پيشواي شيعيان لبنان به اين كشور عزيمت كرد و پس از شرف الدين به توصيه وي مسئوليت رهبري شيعيان لبنان به ايشان سپرده شد. امام موسي صدر همراه با كار فرهنگي و حركت فقرزدايي از جامعه مسلمانان لبنان به ايجاد تشكيلات اسلامي براي احقاق حق مسلمانان و مبارزه مؤثر با صهيونيسم نيز اقدام نمود. مجلس عالي شيعيان لبنان، حركت

المحرومين و ... از تشكيلاتي بود كه با همت ايشان ايجاد گرديد.امام موسي صدر و تحريم صهيونيستامام موسي صدر كه مبارزه سختي را عليه صهيونيسم جهاني بنيان نهاده بود براي شيعيان لبنان يك ناجي بزرگ بود و علما و چهره هاي برجسته لبنان اعم از شيعه و سني او را ياري بزرگ براي خود مي دانستند. امام موسي صدر به شيعيان آموخت كه هرگونه داد وستدي با صهيونيستها حرام مي باشد. او سازمان نظامي امل را با هدف دفاع از جنوب لبنان در برابر تعرضات صهيونيست ها بوجود آورد. امام موسي صدر باني مبارزه مردمي با نظام طائفه گري بود و عامل مؤثري در مقابله با سلطه خواهي اقليت ماروني بر كشور اسلامي لبنان به شمار مي آمد. امام موسي صدر يك ماه قبل از هجرت تاريخي امام خميني به پاريس طي مقاله اي در روزنامه لوموند از انقلاب اسلامي ايران به عنوان ادامه حركت انبياء الهي ياد كرد و امام خميني را بعنوان يگانه رهبر بزرگ انقلاب به دنياي اسلام معرفي نمود.امام موسي و نوسازي انديشه ديني در ميان عالمان ديني كساني كه گام در راه تجديد و نوسازي انديشه ديني قدم گذاشته اند، نادرند. حساسيت اين نوسازي آن گاه بيشتر شد كه مسلمين با تمدن جديد غرب مواجه شدند و جامعه مسلمين عقب ماندگي خود را احساس كرد. اين احساس سبب گشت تا معدودي از عالمان دين در سنت هاي سَلَف وآن چه به نام فرهنگ اسلامي وجود دارد، تجديد نظر كنند تا بتوانند اسلام را از خطر انزوا ومسلمين را از زيان عقب ماندگي نجات دهند. امام موسي صدر نسبت به دردهاي جامعه و پيرايه هاي بر دين

نشسته يك آسيب شناس بود، او در صدد بود تا هندسه دين را به گونه اي كه پاسخگوي نيازهاي انسان امروز باشد، ترسيم كند. شك نيست كه در كنار تحوٌل علوم بشري وحضور انسان در عرصه دنياي جديد بازبيني وبازسازي در تفكر ديني ضروري مي نمود.در اين ميان امام موسي صدر شخصيتي بود كه در دانش دين مجتهد بود و دروس حوزوي را تا مرحله اجتهاد طي كرده بود و مبادي و مباني اسلام را نيك مي شناخت. هم به نيكي شاگردي كرده بود و هم شاگردان نيكي را تربيت كرده بود. از سويي ديگر سر در جهان بيرون داشت و مكاتب فكري عصر جديد را از نظر گذرانده بود و نكات ضعف و قوت آن را نيك دريافته بود. از آنجا كه امام موسي صدر ذلٌت و عقب ماندگي مسلمين را از نزديك ديده بود وخود را در رنج و درد آنان شركت مي داد، به اين تأمل نشسته بود كه بايد مسلمين را با تكيه بر اسلام نجات داد و براي نجات مسلمين با تكيه بر اسلام، نخست بايد اسلام را از برچسب هاي گوناگون و پيرايه هايي كه به آن بسته اند رهايي بخشيد.انسان از نگاه امام موسي صدرنگرش امام موسي صدر به انسان دقيقاً همان نگرش اسلام به انسان است. انسان در ديدگاه امام موسي صدر «بما هو انسان» مقدس است؛ ايشان  با تكيه بر تعاريف قرآني اظهار مي كند كه كرامت انسان پيش از پذيرفتن هر دين، نژاد و يا زباني قابل احترام است. امام صدر معتقد است كه اديان در خدمت انسان هستند و نه انسان در خدمت اديان. اگر انسان را مركزي ترين موجود آفرينش در ديدگاه امام موسي

صدر بدانيم، طبيعتاً همه احكامي كه اين عالم شيعي درباره انسان صادر مي كند، غير از چيزي است كه ديگران مي بينند. اين نگرش بر سه پايه استوار است كه همه انسان ها در آن مشترك اند. اصل نخست اين است كه جوهر رشد انسان ها يكي است. اصل دوم، عدم تفاوت ميان افراد بشري از حيث اعتبارات خلقي و تكويني و جنسي است و اصل سوم، تساوي كامل از نظر حقوق و واجبات ميان انسان هاست. انسان امام موسي صدر انسان است به تمام معني كلمه. انسان براي او عطيه الهي است. خداوند خالق اين انسان اين موجود را به عنوان هديه اي به عالم كون و مكان عرضه كرده است. انسان براي او مخلوقي است كه بر صورت و صفات خالقش آفريده شده و خليفه خدا بر روي زمين است. و چون چنين مقامي از سوي خالق جهان بر او ارزاني گشته پس غايت هستي است. اين موجود آغاز و فرجام اجتماع است و مقصد همه حركت ها و رويكردهاي بشر در طول تاريخ و در تعامل با جامعه و در طول اوج و فرودهاي تاريخ انساني همين موجود است. "طبع انسان مدني و اجتماعي است"و اين انسان اجتماعي تا حد زيادي از طبيعت و موجودات اطراف خود متاثر است. اين موجود مدني الطبع از ديدگاه امام صدر "موجودي است عيني كه با موجودات عيني ديگر، از نظر آزادي انتخاب، متفاوت است، بدين معنا كه رفتار و اعمال او ناشي از تعقل و اراده اوست"و نه متاثر از آنچه ديگري امر مي كند و مدعي مي شود كه اعمال و رفتارش كاملا عقلاني است و

اگر جايي هم به تكافوي ادله بر سر مسئله اي رسيد نه به فرموده كسي كه بنا به علت ها انتخاب مي كند. انسان بدان ميزان از ديدگاه امام موسي صدر ارزشمند است كه صراحتاً مي گويد : "براي انسان گرد آمده ايم، كه اديان براي او آمده اند" و يا مي گويد: "اديان يكي بودند، زير در خدمت هدفي واحد بودند: دعوت به سوي خدا و خدمت انسان و اين دو نمودهاي حقيتي يگانه اند. " در واقع در انسان شناسي امام موسي صدر كل كون و مكان و اديان و رسولان براي انسان بر زمين نازل شده است و اين مسئله را تا حدي گسترش مي دهد كه با هم عرض كردن دعوت به سوي خدا و خدمت به انسان را اين دو را نمودهاي حقيتي يگانه مي داند. و اين نتيجه مشخص انديشه اي است كه اديان را در خدمت انسان مي داند و براي انديشه اي، ديني و ايدئولوژي اي ارزش قائل است كه در خدمت انسان باشد و نه اينكه بخواهد انسان را به خدمت خويش بگيرد. در انسان شناسي امام صدر و در ارتباط با جامعه آن انسان مدني الطبع صراحتاً گفته مي شود كه "جامعه فقط براي انسان است و بس آنچه در زمين به عنوان ثروت در اختيار انسان قرار گفته امانت خدا در دست انسان است و پس اصل و اساس انسان است نه ثروت. همه گروهها و جوامع براي خدمت به انسان شكل گرفته اندو اين انسان گوهر يكدانه هستي است و محور جهان مخلوقات". انسان در نزد امام موسي صدر و هم انديشان او

بدون هيچ نقطه مميزي عزيز است و محترم و بايد گرامي داشته شود. انساني كه از او پرسيده نمي شود شيعه است يا سني. مسلمان است يا مسيحي يا يهودي و يا زردشتي. موحد است يا ماترياليست. كمونيست است، بهائي است يا معتقد به هر انديشه و ايدئولوژي. انسان براي امام موسي صدر انسان است بماهو انسان. ارزش انسان براي او ماهوي است و ناشي از همين وجود انسانيش. او همه را در برابر خداوند برابر مي دانست مگر به تقوايشان كه آن را هم نه بشر با تقوا سنج هاي بشري كه به نظارت هاي غير منطقي مي انجامد مي تواند اندازه بگيرد كه مكيال و ميزان آن را خدا دارد و بس. امام موسي صدر و سرنوشت نامعلومامام موسي صدر در مدت 20 سال كه در لبنان اقامت داشت تلاش هاي فراواني در جهت ارتقاء كمي و كيفي رفاه شيعيان و تقويت دين و اعتقادات و اخلاقيات آنان به عمل آورد. او به دنبال تلاش و اقدامات فراوان و مؤثر عليه صهيونيسم سرانجام در شهريور سال 1357 پس از سفر به الجزيره و مذاكره با مقامات آن كشور وارد ليبي شد و پس از 5 روز اقامت در ليبي خبر ناپديد شدنش اعلام گرديد. با اين حال، دولت ليبي همواره نقش خود را در ربودن امام موسي صدر انكار كرده است. اكنون بعد از سقوط رژيم قذافي با وجود اظهار نظرهاي فراوان هنوز خبري قطعي از وضعيت ايشان در دست نيست.  اميد است انشاءالله با سقوط ديكتاتور ليبي خداوند متعال عاملان محروم ساختن شيعيان از وجود شريف ايشان را رسوا نمايد.

بحران؛واقعيتي جدايي ناپذيرازسازمانها

بحران؛ واقعيتي

جدايي ناپذير از ماهيت سازمان هانويسنده: مهدي ياراحمدي خراساني

اين مقاله در نشريه علمي، پژوهشي و اطلاع رساني انجمن مديريت ايران (ماهنامه مديريت- شماره: 101 – 102) پذيرفته و به چاپ رسيده است. (داراي شماره استاندارد بين المللي 7445-1023) چكيده: در عصر جديد و در هزاره سوم بحران ها واقعيتي جدايي ناپذير از ماهيت دروني سازمان ها گرديده اند. بحران ها  در واقع در اثر رخدادها و عوامل طبيعي و غيرطبيعي (به طور ناگهاني)پديد مي آيد وسختي و خسارت را به يك مجموعه يا جامعه انساني تحميل مي كند. مديريت بحران براي مواجهه با موقعيت هاي غافل گيركننده و غير منتظره پيش از هر چيزي نيازمند تجربه، آمادگي، مهارت، سرعت عمل، هوشمندي و خلاقيت است. مديريت بحران فرآيند برنامه ريزي وعملكرد مي باشد. كه با مشاهده سيستماتيك بحران ها و تجزيه و تحليل آن ها در جستجوي يافتن ابزاري براي كاهش اثرات بحران است. دانشمندان بر اين موضوع اتفاق نظردارند كه در هنگام بحران بيشترين فشار بر مديران  سازمان وارد مي گردد. از اين رو مديران براي مواجهه مناسب با بحران نيازمند ايجاد آمادگي و پرورش قابليت هاي خود مي باشند .مديرت بحران با توجه به نوع بحران ها (طبيعي _ غيرطبيعي) و همچنين با عنايت به چرخه بحران نيازمند انجام اقداماتي هستند كه ضمن انجام آن اولاً حتي المقدور خساراتي ناشي از بحران را به حداقل برسانند و ثانياً مانع وقوع اتفاقات ثانويه گردند.1) مقدمه «بحران» مقوله اي است كه همة سازمان ها و جوامع كم و بيش و با توجه به ماهيت و فعاليتشان به گونه اي با آن روبرو هستند. بروز خطرات، سوانح و بحران هاي مختلف اقتصادي، اجتماعي، سياسي و نظامي به همراه حوادث غير قابل پيش بيني واقعيتي است كه بشر در طول تاريخ همواره

با آن آشنا بوده است. صنعتي شدن جوامع و گسترش ارتباطات ماهواره اي و نقل و انتقادات اطلاعات به طور وسيع و همچنين بزرگترشدن سازمان هاي اجتماعي كه همراه با موفقيت هاي فراوان تكنولوژيكي و اجتماعي بوده است. نه تنها ميزان بروز خطرات غير منتظره را كاهش نداده است بلكه در بسياري موارد افزايش نيز داده است. به بيان ديگر امروزه بحران ها در سازمان نهادينه گرديده اند و واقعيتي جداناپذير از ماهيت دروني سازمان ها شده اند. از اين رو سازمان ها مجبورند همراه با افزايش پيچيدگي و توان توليدي خود، توان رويارويي و مواجهه با بحران هاي مختلف را در خود افزايش دهند. امري كه تنها با برنامه ريزي هاي ميان مدت و بلند مدت ممكن مي گردد.2) بحرانبحران در واقع حالتي است كاملاً غير منتظره و غافلگير كننده كه در آن فرصت براي تصميم گيري بسيار كم است . در چنين شرايطي ديگر نمي توان از روش هاي معمول براي نشان دادن عكس العمل استفاده كرد. در اين حالت مديريت پيش از هر چيزي به تجربه، مهارت، سرعت، هوشمندي، خلاقيت و موقع سنجي نياز دارد و با توجه به اطلاعات موجود بايد هر چه سريعتر موضوع ارزيابي و نسبت به آن اقدام شود. بحران در واقع وضعيتي است كه در اثر رخدادها وعوامل طبيعي و غيرطبيعي (انسان) به طور ناگهاني پديد آمده و يا ظاهر مي شود.همچنين سختي و خسارت را به يك مجموعه يا جامعه انساني تحميل مي كند و برطرف كردن آن نياز به اقدامات اضطراري تعريف بحران بعلت اينكه تا كنون در خصوص آن توافقي ميان صاحب نظران پديد نيامده است كار ساده اي نيست، واژه بحران در واقع معادل. Crisis در زبان انگليسي است كه از پزشكي وارد

علوم اجتماعي و اقتصادي شده است. در پزشكي وضعيت بحران بر حالتي گفته مي شود كه ارگانيزم دچار بي نظمي شده و به خطر افتاده است. در زمينه مسائل اجتماعي بحران حالتي است كه جامعه و سازمان از نظم عادي خارج و دچار آشفتگي مي شود.با عنايت به مطالب فوق الذكر، بحران در واقع شرايط عادي است كه در آن مشكلات ناگهاني و پيش بيني نشده اي پديد مي آيد و در چنين شرايطي ضوابط و هنجارها وقوانين مرسوم ديگر كارساز نيست.3) مديريت بحرانمديريت بحران ناظر بر پنچ مقوله «سازماندهي»، «ارتباطات»، «تصميم گيري»، «شناخت عوامل بحران» و «طراحي» است. كنترل بحران در مواقعي كه سازمان دهي نيروهاي مقابله كننده با بحران بيشتر باشد آسان تر است.مديريت بحران فرآيند برنامه ريزي و عملكرد مي باشد. كه با مشاهده سيستماتيك بحران ها و تجزيه و تحليل آن ها در جستجوي يافتن ابزاري است كه بوسيلة آن بتوان از بروز بحران ها پيشگيري نموده و يا درصورت بروز آن در خصوص كاهش اثرات، آمادگي لازم، امدادرساني سريع و بهبودي اوضاع سازمان اقدام نمود.هراندازه ميزان ارتباطات بين ارگان هاي مقابله كننده با بحران بيشتر باشد مديريت بحران از كارايي بيشتري برخوردار خواهد بود.سرعت تصميم گيري در مديريت بحران از اهميت بسياري برخوردار است. در واقع بين سرعت تصميم گيري و سرعت كنترل بحران ارتباط مستقيم وجود دارد به بيان ديگر هر اندازه سرعت تصميم گيري از سوي مديريت بحران بيشتر باشد، سرعت كنترل بحران نيز بيشتر خواهد بود.مساله اصلي در مديريت بحران، چگونگي سنجش فوريت و اولويت تهديد است. در سنجش، طبقه بندي و تشخيص اولويت و فوريت تهديد عوامل بسياري تأثيرگذار هستند. زمان تهديد، مكان و شدت تهديد، توان و قدرت تهديد، عامل تهديد، عمق و دامنه تهديد، نوع

تهديد، هدف مورد آماج تهديد و ابزار تهديد از مهمترين اين عوامل هستند.4) مدل چهار لايه براي تدبير بحران هادانشمندان مديريت در اين كه هدف اصلي در مديريت بحران، بهره گيري از مهار خسارات از طريق پاسداري از منافع خودي مي باشد اجماع نسبي دارند. انديشمندان براي تدبير بهينه بحران ها ، مدل هاي چهارلاله را پيشنهاد نموده اند. در اين مدل چهار عامل اساسي وجود دارد كه در مواجهه با بحران نقش تعيين كننده اي دارند:1_ انسان: عامل اول انسان، شخصيت و رفتار اوست. رفتار انسان دربرابر بحران به دو صورت مي تواند باشد؛ در حالت اول انسان به مقابله با بحران مي پردازد و در حالت دوم در مقابله با بحران برخورد انفعالي دارد.2_ فرهنگ جامعه: عامل دومي كه در تدبير بهينه بحران ها نقش تعيين كنده اي دارد فرهنگ جامعه مي باشد. فرهنگ جامعه در چگونگي مواجهه با بحران نقش اساسي دارد.3_ ساختار ارتباطي: ساختار ارتباطي در لايه سوم قرار دارد. كه مي تواند در بحران ستيزي و يا بحران پذيري سازمان مؤثر باشد. ارتباط واحدها با هم ميزان پيچيدگي، تمركز، اختيارات، رسميت، سلسله مراتب، و… از عوامل تأثير گذار لايه سوم است كه در ساختار ارتباطي بحران قرار مي گيرد.4_ استراتژي و خط مشي ها: در آخرين لايه براي تدبير بحران (در مدل چهار لايه) استراتژي و خط مشي ها و شيوه هاي مقابله در مديريت بحران قرار دارد كه جز عوامل اساسي تدبير بهينه بحران ها مي باشد.با توجه به لايه هاي ذكر شده، تدبير در مديريت بهينه بحران ها به موفقيت در چهار لايه. اتخاذ سيستم هاي جامع و مبتني بر افق هاي مكاني و زماني وابسته مي باشد. توجه كافي به هر يك از عوامل اساسي ذكر شده در لايه هاي مختلف نقش تعيين كننده اي در مديريت

بهينه بحران ها دارد.مديريت بحران هر چقدر در عوامل تأثير بحران در لايه ها مختلف از شناخت و آگاهي بيشتري برخوردار باشد مسلماً در كنترل و تدبير بهينة آن توانمندتر خواهد بود.5) بحران در سازمانبحران جزجدايي ناپذير اكثر سازمان هاي اقتصادي اجتماعي، سياسي و … است. به بيان ديگر اكثر سازمان ها در زمان هاي خاص با بحران روبرو مي گردند. بحران در سازمان ها مي تواند به انفجار اطلاعات، جهش تكنولوژي، ركودتورمي، بحران در محيط زيست بحران پولي و… اشاره نمود. امروزه تعادلات و ارتباطات بين سازمان ها بسيار گسترده شده است. همين گستردگي ارتباطات، سبب پيچيدگي سازمان ها اجتماعي شده است. كه اين خود مي تواند منجر به ايجاد بحران هاي جديد گردد.يكي از ويژگي هاي بحران در سازمان اين است كه سبب ايجاد فشار بر مديران مي شود. كيفيت كار نامطلوب مسائل شديد روحي و رواني: مشكلات خاص اجتماعي، نارضايتي كاركنان و …از مهمترين عواملي هستند كه فشار بحران سازمان ها را بريدتر بيشتر مي كند.سازمان هايي مي توانند در مقابل حوادث پيش بيني نشده و بحران ها از خود واكنش مناسب و به موقع نشان دهند و كه از قبل پيش بيني لازم توان خود را در مواجهه با بحران ها افزايش داده باشند. سازمان هايي بايست براي موفقيت در اداره بحران نسبت به تجهيز و انديشيدن تمهيد لازم براي لايه هاي بحران اقدام كند.6) تأثير بحران بر مديرانهمانگونه كه ذكر شد بحران ها به طور غير منتظره اي مديران را براي ادارة سازمان خود با شكل و چالش روبرو مي كند.تحقيقات نشان داده است. در اكثر سازمان هايي كه بحران حاصل شده است بيشترين فشار بر مديران سازمان وارد گرديده است. اين مسئله ضرورت افزايش قابليت مديران براي مواجهه با حوادث و جريان هاي غيرقابل پيش بيني را پيش از

پيش نمايان مي كند.در عصر جديد و در هزاره سوم مديران در مواقع مختلف مي بايست 5 نوع فشار را تحمل نمايند.1_ زيستي: فضاي زيستي روز به روز تحت تأثير فعاليت هاي سازمان هاي توليدي تحت فشار بيشتري ناشي از آلودگي قرار مي گيرد2_ فضاي اجتماعي: با توجه به افزايش ارتباطات، تكثير نهادها، و سازمان ها و افزايش پيچيدگي ها دومين فشار از فضاي اجتماعي سرچشمه مي گيرد. و باعث يك رشته عكس العمل هاي زنجيره اي مي گردد.3_ اطلاعاتي: امروزه مديران با توجه به دامنه گسترده فعاليت ها، روابط واحدها و همچنين متغير بودن و پيچيدگي محيط پيرامون خود نياز به اطلاعات دارند از اين رو سومين فشار از ناحيه فضاي اطلاعاتي است. به بيان ديگر بايد گفت كه همه سازما ن ها و سيستم ها براي حل مشكلات خود به طور روز افزوني به اطلاعات نياز دارند.4_ فضاي سياسي: قدرت هاي سياسي امروزه داراي پيچيدگي هايي هستند كه برروي سازمان هاي اجتماعي تأثير گذارند. يكي از دلايل عمده اين مسئله اين است كه امروزه روابط ميان سازمان ها گسترش يافته و نظارت قدرت حاكمه بر فعاليت هاي سازمان ها بيشتر اعمال مي شود. از اين رو چهارمين فشار از ناحيه فضاي سياسي بر مديران وارد مي شود.5_ افكار عمومي: با توجه به افزايش رسانه ها و نظام هاي اطلاعاتي و ارتباطي اهميت افكار عمومي پيش از پيش نمايان گرديده است. بدين ترتيب از ناحيه افكار عمومي نيز بر مديران فشار وارد مي شود. به بيان ديگر از آنجا كه عملكرد سازمان ها در زندگي جامعه اثر دارد افكار عمومي نسبت به آن عكس العمل نشان مي دهد.موارد اوليه و … نيز مي تواند به موراد ذكر شده اضافه گردد و سبب ايجاد شرايط بحراني شود.در زمان وقوع بحران در سازمان

شرايطي ايجاد مي شود كه دو شاخصة مهم دستپاچگي و شتاب زدگي از مهمترين ويژگي هاي آن است. در چنين شرايطي مديران مي بايست با توجه به حاد بودن موضوع نسبت به اخذ تصميم گيري صحيح، سريع و به موقع اقدام نمايند. حفظ خونسردي در شرايط حاد بحران از اهميت زيادي برخوردار است كه مي تواند اخذ تصميم هاي نادرست را تا حد زيادي كاهش دهد. رويارويي صحيح و واقع بينانه و تصميم گيري مناسب، بهينه و به موقع از لازمه هاي اساسي شرايط بحراني است. كه مي تواند فشارهاي ناشي از بحران را براي مديران تا حد زيادي كاهش دهد.7) انواع بحرانبحران ها به طور كلي به دودسته تقسيم مي شوند:1_ بحران هاي طبيعي: بحران هايي هستند كه براثر عوامل طبيعي ايجاد مي شوند. از قبيل سيل، آتش سوزي زلزله.2_ بحران هاي غير طبيعي: بحران هايي هستند كه بر اثر عوامل غيرطبيعي ايجاد مي شوند. بحران هاي غيرطبيعي در سازمان ها به چهار دسته تقسيم مي شوند.الف) بحران هاي مالي : منظور بحرانهايي است كه در اثر اختلال در كاركرد نظامهاي مالي سازمان رخ مي دهد و موجب آشفتگي اساسي در سازمان مي شود از قبيل: مفقود شدن ، اسناد مالي با اهميت، جعل اسناد مالي با اهميت ، وارد شدن خسارات شديد مالي ، اختلاس ، عدم تحقق درآمدها ، افزايش غير مترقبه هزينه ها، از بين رفتن منابع تأمين وجوه ، شيوع رشوه، بلوكه كردن دارايي ها.ب) بحران هاي اطلاعاتي امنيتي: بحران است كه دراثر اختلال در طراحي، تجهيزات و كاركرد نظام هاي حفاظتي، اطلاعاتي، امنيتي و رايانه اي در سازمان رخ مي دهد و موجب آشفتگي در سازمان مي شود. از قبيل تقلب و دسترسي غيرمجاز، استراق سمع در خطوط ارتباطي اطلاعاتي، افشاي غيرمجاز اطلاعاتي، حساس، بمب گذاري، ناكارآمدي سخت افزار و نرم افزار،

مفقود شد مدارك و داده ها، عدم تبادل و انتقال اطلاعات.ج) بحران هايي انساني: منظور بحراني است كه دراثر اختلال در كاركرد منابع انساني سازمان رخ مي دهد و موجب آشفتگي اساسي در سازمان مي شود. از قبيل تحريم كاري، اعتصاب نشسته يا تخصص در محل كار، اعتصاب تهديد كننده، اعتصاب نوبتي، خرابكاري در محل كار، اعتصاب ناگهاني و غيررسمي، اشغال محل كار، اعتصاب همدردي، اپيدمي، آشوب كاركنان، كمبود علم و تجربه در كنار هم در سازمان، بحران نيروي انساني، ممانعت از بكارگيري نيروي انساني جديد، حاكميت عملكرد گروههاي غيررسمي منفيد) ساير موارد: از قبيل؛ جنگ شورش وبلواي عمومي، قطع خطوط ارتباطي، برق، آب و گاز در اثر عوارض سازماني با فراسازماني.8) چرخه مديريت بحرانچرخه مديريت بحران عبارتست از:1_ پيشگيري: اقدامات با هدف جلوگيري از وقوع مخاطرات يا كاهش آثار زيانبار آن.2_ آمادگي: اقداماتي است براي افزايش توانايي سازمان در انجام مراحل مختلف مديريت بحران. آمادگي شامل جمع آوري اطلاعات، پژوهش، برنامه ريزي، ايجاد ساختارهايي مديريتي، آموزش، تأمين منابع، تمرين و مانور است.3_ مقابله: ارائه خدمات اضطراري و فوق العاده بدنبال وقوع بحران است با هدف حفاظت از منابع مختلف سازمان در جلوگيري از گسترش خسارات مقابله در حوادث غيرطبيعي شامل شناسايي دامنه بحران، ريشه يابي عوامل پديدآورندة بحران، استفاده از ابزارهاي انساني، اطلاعاتي و فيزيكي مورد نياز براي مقابله با بحران است.4_ بازسازي: بازگرداندن شرايط يك سازمان آسيب ديده پس از بحران به شرايط عادي با درنظر گرفتن ويژگي هاي سازمان موفق و كليه ضوابط ايمني. 9) اثرات عمومي بحراناثرات عمومي كليه بحران ها بصورت زير طبقه بندي مي شود:1_ فوت2_ مصدوميت3_ خسارت و ازدست دادن دارايي4_ خسارت و نابودي مواد محصولات غذايي5_ قطع جريان توليد6_

قطع روند عادي زندگي10) خصوصيات بحرانبا توجه به اثرات عمومي بحران، خصوصياتي به شرح زبر براي بحران متصور است.1_ از دست رفتن كنترل حوادث و افراد2_ ايجاد نگراني، پريشاني، دستپاچگي و سردرگمي در تصميم گيري3_ كمبود اطلاعات4_ كمبود وقت براي تصميم گيري5_ تهديد اهداف، مقاصد و فرصت ها6_ ضرورت تصميم گيري سريع7_ آثار و نتايج زيان بار8_ ايجاد وضعيت نامطلوب و عدم اطمينان9_ دگرگوني روابط بين افراد (ايجاد دگرگوني، برخورد، درگيري و … بين افراد)11) اقدامات لازم براي مواجهه با بحرانبر اساس چرخه زمان بحران، در سه قطع پيش از بحران، حين بحران و پس از بحران اقدمات زير ضروري است.1_ اقدامات پيش از بحران شامل موارد زير است:تشكيل كميته هاي اجرايي، انتخاب اعضاي كميته اجرايي، جمع آوري اطلاعات و آمار ضروري، تدوين خط مشي هاي بهينه، تصويب خط مشي هاي مدون، پيش بيني، برگزاري دوره هاي آموزش لازم جهت آمادگي و اقدام در مواقع ضروري.2_ اقدامات حين بحران شامل موارد زير است :اعلام وضعيت بحراني، فعال كردن كميته هاي اجرايي، بررسي وقوع بحران در بخشهاي مختلف، فرماندهي عمليات، كنترل و هدايت بحران، گزارش مستمر وضعيت بحران، ارائه راه كارهاي بهينه در مورد نحوه عمليات، ايجاد هماهنگي بين كاركنان، اطلاع رساني و هشدارهاي لازم.3_ اقدامات پس از بحران شامل موارد زير است:اعلام پايان وضعيت بحراني، برآورد پيامدها و خسارات حاصله از بحران، هماهنگي جهت جمع آوري آوارها و مواد زائد در بحران هاي طبيعي، تهيه ليست مالي خسارات مالي، انساني، فيزيكي و تجهيزاتي، برنامه ريزي جهت ترميم خسارات وارده، بازگرداندن وضعيت عادي، برنامه ريزي جهت پيشگيري از حوادث مشابه در آينده و بروز حوادث ثانويه، ثبت و بايگاني مستندات و تجارب وقايع.12) نتيجه گيريبحران حالتي غيرمنتظره و غافلگير كننده است كه همه سازمان ها كم و بيش با آن مواجه هستند.

از اينرو مي بايست با درك واقعيت بحران و اثرات با تمهيد انديشه هاي آثار منفي و خسارات آن را به حداقل ممكن رسانيد. حفظ خونسردي، كاهش عوامل استرس زا، پرهيز از درگيري با ديگران، سرعت عمل در تصميم گيري، دقت در كردار به همراه توكل به خداوند متعال براي مددرساني درهنگام بلايا و سختي ها ازمهمترين لازمه هاي بايسته در زمان وقوع بحران است.براي آنكه بتوانيم هميشه در برابر بحران ها عكس العمل مناسب داشته باشيم مي بايست از قبل با انجام پيش بيني هاي لازم ضمن ارائه آموزش هاي ضروري و برگزاري مانور، احساس نياز در منابع انساني براي آشنايي با اصول مديريت بحران را ايجاد نماييم تا از اين طريق در هنگام وقوع بحران دچار سردرگمي و دستپاچگي در عمل نشويم.اقدامات سريع براي حفظ و نگهداري اموال سازمان ضروريتي است كه مي بايست در هنگام وقوع بحران بدان اهتمام ورزيد.منابع و مأخذ1_ تسليمي، محمدسعيد، مديريت تحول سازماني، انتشارات سمت.2_ الواني، سيدمهدي، مدير بحران آفرين، مجله كنترولر، سال اول شماره هاي 3و4.3_ تاجيك، محمدرضا، مديريت بحران.4_ رضائيان، علي، اصول مديريت، انتشارات سمت، 1383.5_ محمدزاده، عباس، مديريت توسعه، انتشارات سمت، تابستان 1381.6_ ناطقي الهي، فريبرز، مديريت بحران زمين لزره ابرشهرها با رويكرد به مديريت بحران، زمين لرزه شهر تهران 1382.7_ طرح جامع مديريت بحران شهر تهران، دبيرخانه طرح جامع مديريت بحران شهر تهران، 1343.8_ لايحه قديمي جهت تقويت و عملياتي نمودن سيستم مديريت بحران شهر تهران.9_ جزوات دانشگاهي

C r i s i s   M a n a g e m e n t

Crisis management is a relatively new field of management. Typically, proactive crisis management activities include forecasting potential crises and planning how how to deal with them, for example, how to

recover if your computer system completely fails. Hopefully, organizations have time and resources to complete a crisis management plan before they experience a crisis. Crisis management in the face of a current, real crisis includes identifying the real nature of a current crisis, intervening to minimize damage and recovering from the crisis. Crisis management often includes strong focus on public relations to recover any damage to public image and assure stakeholders that recovery is underway.

راهنمايي نوشتن طرح تحقيق

390 ، 10:59 راهنمايي نوشتن  " ط___رح تح_ق__ي__ق "ترجمه: مهدي ياراحمدي خراساني- هانيه مازندراني

DRY YOUR tears, my darling, for love that has opened our eyes and made us its servants will grant us the blessing of patience and forbearance. Dry your tears and be consoled, for we have made a covenant with love, and for that love shall we bear the torment of poverty and the bitterness of misfortune and the pain of separation. اين مقاله در نشريه علمي، پژوهشي و اطلاع رساني انجمن مديريت ايران (ماهنامه مديريت- شماره: 107 – 108) پذيرفته و به چاپ رسيده است. (داراي شماره استاندارد بين المللي 7445-1023) طرح تحقيق (proposal) رسمي براي تحقيق لازم بوده است .اين وسيله اي است كه به واسطه ي آن هيأت دانشگاه تحقيق شما را ارزيابي مي كند. مراحل پيشرفت اين طرح در صورتي مي تواند تمرين ارزشمندي باشد كه عامل تعين كننده اي براي رسيدن شما به اهدافتان باشد. اهداف پروژه تحقيقاتي وطرح آن را به وضوح مشخص كنيد. طرح توسعه يافته راه مهمي است كه در آن شما مي توانيد درك خود را از تحقيق نشان دهيد و

تفكرات خود را با ديگران مكاتبه كنيد. اين رهنمودها براي ياري شما در جهت استخراج عقايدتان مهيا شده است. آنها نيازهاي طرح اصلي را بنا مي كنند.1- عنوان و مشكلات شايعموضوع تحقيق بر اساس مسئله اي كه قابل بررسي است تنظيم مي شود موضوع بايد:واضح توضيح داده شود و در يك يا دو جمله خلاصه گردد.بعد از مشورت با سر پرست معين گردد.موضوع معمولاً به عنوان مسئله يا سؤالي كه نياز به پاسخ دارد، ساخته مي شود.بيان موضوع خواننده شما را به پرسش هايي در مورد ارزش كار دعوت مي نمايد. يك طرح تحقيقي خوب در يك عنوان حيرت آور تحقيقي، شناخته مي شود. لازم به گفتن نيست كه بيان شما حاصل از علايق وعقايد شما، مشورت با سرپرست وديگران خواهد بود.قالب بندي سؤالات هميشه آسان نيست و شما نياز به پرسش از خود داريد كه آيا سؤالات تحقيقي واقعاً مسئله اي است كه پرسيده و پاسخ داده شود؟ قالب بندي اين مسائل در ساختار يك تحقيق بسيار سخت است گر چه براي محققين باز بيني و تنظيم آن به عنوان پيشرفت تحقيق يك كار رايج است.مسئله ي مهم اين است كه نگرش و تصور شما از موضوع چگونه است؟ چيزي كه براي استخراج درك شما در مورد مسئله اي  كه بر روي آن كاوش مي كنيد مورد نياز است.2- سابقه و بافت متنعنوان تحقيق شما لازم است كه در بافت و زمينه خودش قرار داده شود. درروش گرافيكي اين  زمينه شما لازم است كه نشان دهيد چگونه و چرا عنوان اهميت پيدا مي كند و چرا ارزشمند است؟ اين يعني:بافت مشكلات تحقيق- چگونه به

وجود مي آيد؟خلاصه كردن مطالب مهم چه نتايجي و براي چه كسي خواهد داشت؟مراجعه به موضوعات كليدي كه به عنوان مربوط مي شوند.زمينه مي تواند در چند روش مهيا شود. علايق شخصي و يا وابستگيهاي نظري شما تحقيق را گسترش داده و خلق مي كند. صفحه بندي آن در توسعه ي نظري يافت مي شود يا به ادبيات مربوط مي گردد. جايي كه اعمال حرفه اي كانون و نقطه ي اصلي است، شما ممكن است بخواهيد رويه يا تغييرات سازماني متن را تجزيه و تحليل كنيد.در هر صورت، شما بايد توانايي هايي كه براي شكل دهي تحقيقتان به بازي گرفته مي شوند را خلاصه كنيد. اين تجزيه ها بايد شما را به استنطاق مفروضات خودتان در مورد اينكه چرا موضوع مهم است، هدايت كند شما بايد بپرسيد كه چه علايقي تحقيق را به جلو مي راند و از چه نقطه نظري اين موضوع مهم است؟3- چارچوب نظري و ادبيات مربوطچارچوب نظري مسئله ي تحقيق را در ارتباط با ادبيات مربوطه با دقت شرح  مي دهد، او بايد به چنين مطالبي رسيدگي كند:موجود بودن تحقيق و رابطه اش با موضوع شماديد نظري مربوط يا جنبه ي فكريكليدي كردن تصورها يا شكل دادن ديدگاه خودتانممكن كردن مسير تحقيق كه احتمال دارد پيگيري كنيد.طرح شما لازم است نشان دهد كه چگونه تحقيق طرح ريزي شده با بدنه مطالعات مربوط يا ادبيات مرتبط است.راه رسمي درست براي انجامش اين است كه خلاصه ي متن  بازبيني شده ادبي بر روي مدلهاي سنتي دانشمندان را به صورت خلاصه بنويسيد. اين هميشه ممكن نيست، مخصوصا اگر رابطه ي كوچكي با تحقيق گذشته

وجود داشته  باشد. ديگر آنكه خلاصه كردن انواع منابع تئوري كه ممكن است تحقيق شما را شكل دهد.اگر چه تمام طرح ها (PROPOSAL) لازم نيست كه شامل يك چارچوب ادراكي باشند، طرح تحقيق توسعه يافته اين كار را انجام خواهد داد. اين مي تواند نتيجه اي كه درك شما را بيان مي كند، در بر داشته باشد.4- روش تحقيق و علم اخلاقمتودولوژي حقيقتا روش تحقيقي است كه شما به پيشرفت يا استعمال كردن و صفحه بندي آن ها تمايل داريد .اين فراتر از توصيف تكنيك وشيوه هاي مطرح شده است و بايد فرضيات  كليدي، روش ساختاري شما را طرح ريزي كند.اين ممكن است بعضي از نتايج روش تحقيق كه شما پيش بيني كرده ايد در پيشرفت ديدگاه تحقيقي شما به وجود آيد، از پيش خبر دهد.چگونگي شرح طرح تحقيق شما بستگي دارد به ديدگاهي كه شما داريد.تقسيم انواع روش تحقيق چنين است:مراجعه به پذيرش روش يا رويكردبرجسته كردن مشكلات در راه توسعه ي ديدگاه مناسببيان چگونگي اطلاعات توليد شده، تشريح و گزارش آننتايج سندهاي اخلاقي در دانشگاهاگر شما براي مقدار كمي مطالعه برنامه ريزي كنيد، شما در روشها نكته برداري و تجزيه را ترجيح مي دهيد.طرح تحقيق كيفيتي، به توصيف نتايج جزيي كيفيتي نياز دارد. عمل روش تحقيق محققان نياز به توضيح در طول ترم، پيشرفت برنامه ريزي و نتايج صورت هاي مختلف توسعه ي آن و مانند آن دارد.5- طرح تحقيق و جايگاه آنمهمترين بخش اين طرح برنامه ريزي محقق در كليه مراحل به سوي تكميل تحقيق مي باشد. برنامه ريزي شما بايد وظيفه اي كه در هر مرحله بازبيني ادبي به عهده ي شماست، معين

كند. چارچوب تحقيق، تشريح روش، نكته برداري يافته ها وغيره را معين كند.اين وظايف بايد معين كند كه چه نوشته اي چگونه وچه زماني  تكميل خواهد بود.اين ها به ما كمك خواهند كرد براي:نمايش تحقيق به عنوان كار ترمي دانشگاه به وسيله دوره ي مناسبتوضيح موضوعات نوشتاري دانشگاه براي هر ترمتوضيح ديگر نتايج در مرحله ي داده شده مانند سمينار يا كنفرانسمجاز بودن براي تجديد نظر وبررسي پايان نامه درطول ترمشما وقت بي حد و اندازه براي تكميل اين مدارج نداريد.براي تكميل در زمان كوتاه و برنامه ريزي چگونگي دست يابي به آن بر نامه ريزي كنيد. راه پيشنهادي براي توصيف زمان مناسب در برنامه ي ارائه شده نشان داده شده است.6- نوشتن تحقيقتهيه پايان نامه وظيفه نوشتاري چالش انگيزي است و مي تواند براي تعيين اينكه چه نتايج نوشتاري در هر مرحله خواهد بود، مورد كمك قرار گيرد.دانشجويان علاقه مند استادان، براي درك پژوهشگرانه در طول ترم كار مي كنند. گر چه زمينه تحقيقشان خيلي در گير كننده نباشد.مكملهاي اخير بهترند، اگر پايان نامه در سر تا سر نوشته هاي تكميلي ويژه شامل فيش هاي تحقيق كه بايد در سمينار و كنفرانس حاضر باشد، توسعه يابد.تقاضاهاي نامزدي پزشكي، سمينار تأييد پزشكي را تكميل مي كند.7- تحقيق مناسبتوضيحات زير چگونگي مدارج تحقيق پايان نامه ي برنامه ريزي شده در طول فرآيند را بيان مي كند:1- تحقيق، فيش در بحث، پايان نامه، خلاصه رئوس، پايان نامه (طرح تحقيق پيشرفته)2- فيش برداري استد لالي و چارچوب ادراكي، بازبيني ادبي(خواندن ادبيات تحقيق مذاكره و ارزيابي فعاليت)3- پيش نويس بخش روش تحقيق، آزمايش موارد انتخابي مورد نگارش، بررسي دوباره بخش

هاي ادراكي (زمينه ي تحقيق، پيشرفت طرح آزمايشي، پيشرفت برنامه ي داده ها)4-  فيش هاي كار شده در زمينه تحقيق، مورد نگارش قرار دادن روشهاي تحقيق(زمينه ي تحقيق، اتمام روشها و تكميل)5- پيش نويس بخش تجزيه، آماده سازي برگه كنفرانس، پيش نويس بخش آخر (تجزيه)6- بخش آخر، باز بيني پايان نامه و ساختارش، سمينار يا برگه كنفرانس (بازبيني پايان نامه)7- بازبيني نهايي، عنوان ژورنال (فرمانبرداري و آزمون)نكته :طرح تحقيق اصولا براي تصميم گيري در مورد پذيرش مورد استفاده قرار مي گيرد، دور از انتظار است كه اين نهايت و اتمام كار باشد. بعد از شروع تحقيق اين طبيعي است كه طرح تحقيق به عنوان نتايج پژوهش در بعضي مواقع به صورت معتبر مورد اصلاح قرار گيرد. Guide to writing a research proposalBy: University of technology sydney

DRY YOUR tears, my darling, for love that has opened our eyes and made us its servants will grant us the blessing of patience and forbearance. Dry your tears and be consoled, for we have made a covenant with love, and for that love shall we bear the torment of poverty and the bitterness of misfortune and the pain of separation.A formal proposal is required for admission to a research degree. It is one means by which university committees assess and approve your research candidature.The process of developing the proposal can be a valuable exercise, one which can help you determine your focus, clarify what is involved in your research project and plan its development. A developed proposal is an important way in which you can demonstrate your understanding of research

and communicate your ‘research thinking’ to others.These guidelines are provided to help you draw out your ideas. They state the requirements of a sound proposal. 1 Topic and problematicThe research topic formulates a problem that is worthy of research. The topic should:be stated clearly and succinctly in one or two sentences.be determined after consultation with potential supervisors.The topic is usually framed as a ‘problem’ or question in need of an answer. The topic statement will invite your reader to ask why it is significant and ‘worth doing’. A good research proposal identifies in the research topic a ‘problematic’ to be investigated. Needless to say, your statement of this will result from discussion of your area of interest with potential supervisors, mentors and others.Framing the question is not always easy, and you need to ask yourself whether your proposed ‘problem’ or ‘research question’ is really the question to be asked and answered. The framing of the problematic is crucial in setting up the research, though it is a common for researchers to revise and reformulate this as the research progresses.An important issue is how you theorise or conceptualise the topic—what needs to come through is your understanding of the problematic you are exploring.2 Background and contextYour research topic needs to be located in its context and background. In sketching this background, you need to show how and why does the topic come to be important and why is it worth researching? This means:contextualising the research problem—how does it arise?outlining its significance—what will be the outcomes, and

for whom?referring to key issues that are associated with the topicBackground can be provided in several ways. Your theoretical interests or concerns may have generated the research, and its justification is to be found in a theoretical developments or related literature. Where professional practice is the focus, you may want to describe and analyse the context of policy or organisational changes.In any case, you should summarise the influences which come into play to shape your research. The analysis should lead you to interrogate your own assumptions about why the problem is significant. You need to ask what interests are driving the research, from whose point of view the problem is ‘significant’?3 Conceptual framework and related literatureA conceptual framework elaborates the research problematic in relation to relevant literature. It should deal with such matters as:existing research and its relevance for your topicrelevant theoretical perspective or perspectiveskey ideas or constructs in your approachpossible lines of inquiry you might pursueYour proposal needs to show how the proposed research relates to a body of related studies, or literature. The orthodox way to do this is to write a brief version of the literature review on a traditional science model. This is not always possible, especially if there is little related past research. Another is to outline the kinds of theoretical sources that will inform your research—the available research perspectives.Though not all proposals need to include an elaborated conceptual framework, a well-developed proposal will do so. This can take up so-called ‘conceptual issues’ which express your understanding of the topic

and the problems in researching it.4 Methodology and ethicsMethodology put simply is the research methods you intend to develop or employ and their justification. It is more than a description of the techniques or procedures proposed, and should outline the key assumptions your approach makes. It may foreshadow some of the ‘methodological issues’ which you anticipate will arise in developing your research approach.How you describe your methodology will depend on what kind of approach you are taking. The methodology section typically might:refer to a accepted method or approachhighlight problems in developing a suitable approach (methodological issues)describe how information will be generated, analysed and reporteddocument ethical issues in view of UTS Ethics Committee requirements (see the guidelines on ethics included in this handbook)If you plan a quantitative study, you will refer to method, data collection and analysis. Qualitative methodology will need to describe issues in managing qualitative data. An action research methodology needs to be described in terms of planning a process and the outcomes of different phases of the process, and so on.5 Research plan and timelineAn important part of the proposal is planning the research in all its stages up to completion. Your plan should specify what tasks you will complete at each stage – literature review, research framework, description of method, writing up of findings and conclusions and so on. These tasks should specify what writing tasks will be accomplished and when. It is helpful to:diagram the research as a semester by semester timelinestate semester writing objectives for each semesterstate other outcomes at

a given stage, such as seminar or conference papersallow a semester for revising the thesisYou do not have an indefinite amount of time to complete the degree. Plan to complete in the minimum time, and plan how you will achieve this. A suggested way to describe the timeline is shown on the attached planner.6 WritingThesis preparation is a challenging writing task. It will be helpful for you to specify what writing outcomes there will be at each stage. The Faculty encourages students to understand their research in terms of scholarly writing, whether or not field research is involved. Early completion is more likely if the thesis develops through specific writing commitments including short papers which may be presented at seminars and conferences. UTS requires doctoral candidates complete a doctoral assessment seminar (see guidelines elsewhere in this handbook).7 Research TimelineThe following illustrates how a research degree thesis might be planned over six semesters:A formal proposal is required for admission to a research degree. It is one means by which university committees assess and approve your research candidature.The process of developing the proposal can be a valuable exercise, one which can help you determine your focus, clarify what is involved in your research project and plan its development. A developed proposal is an important way in which you can demonstrate your understanding of research and communicate your ‘research thinking’ to others.These guidelines are provided to help you draw out your ideas. They state the requirements of a sound proposal.semesters:a. Proposal. Paper on the thesis argument. Thesis outline.(

Proposal developed)b. Short papers on rationale conceptual framework, review of literature.( Reading of literature. Negotiate access to field)c. Draft methodology chapter. Trial write-up of selected material. Re-work conceptual chapter.( Field research: develop and pilot procedures. Database development)d. Short papers on field research. Write up research procedures.( Field research: finalise procedures and complete.)e. Draft analysis chapter. Prepare conference paper. Draft conclusions.( Analysis)f. Final chapter. Revise and refine thesis structure. Seminar or conference paper.( Revision of thesis)g. Final revisions. Journal article.( Submission and examination)Note:The research proposal which is submitted with an application is used primarily for making a decision about admission. It is not expected that this will be definitive or final. After commencing a research degree, it is normal for research proposals to be modified as a result of further study and investigation, sometimes in substantial ways.

جهاد اقتصادي مبتني بر اصول

مهدي ياراحمدي خراساني

مقدمه: هر چند اداره حكومت ابعاد مختلفي از اقتصاد، سياست، هنر، اجتماع و روابط بين الملل را در بر مي گيرد، اما ترديدي نيست جامعه اي كه پاي اقتصادش بلنگد، فقط از منظر اقتصادي عقب نخواهد بود بلكه در ساير حوزه هاي به هم پيوسته اش نيز به مقصد نخواهد رسيد. از اين رو در سال هاي اخير، مقام معظم رهبري اسامي سال ها را با محوريت اقتصادي تعيين مي كنند مانند اصلاح الگوي مصرف، همت و كار مضاعف و جهاد اقتصادي. «جهاد» به نهايت كوشش، سعي و تلاش در هر امري گفته مي شود. «اقتصاد» نيز به معناي «ميانه روي» است. نام گذاري امسال به عنوان «جهاداقتصادي» بي شك امري تشريفاتي نبوده و اهدافي از اين

موضع، مدنظر است. جهاد اقتصادي يعني همه در كنار هم، اقتصاد مملكت را با تلاش، وجدان كاري، بهره وري، صرفه جويي، اصلاح الگوي مصرف، خودداري از هدردادن پول، انرژي و... بسازيم.اول: جهاد اقتصادي و فقه شيعهاسلام به عنوان دين كامل بشريت به مسلمين توصيه مي فرمايد كه در مسائل اقتصادي و مالي، طوري با جديت كار و تلاش كنيد كه انگار تا ابد در اين دنيا زنده ايد و در مسائل معنوي، طوري عمل كنيد، كه انگار امروز آخرين روز زندگيتان است. فقه شيعه اين انعطاف و زمان شناسي را دارد كه بتواند به روز گردد و بدين سان جهاد به عنوان يكي از فروع دين به ابعاد فرانظامي تعميم يابد؛ جهاد علمي، جهاد فرهنگي، جهاد سازندگي و ... و امروز نيز جهاد اقتصادي به اين گفتمان وارد شده است. در بين ابعاد مذكور اقتصاد در مقايسه ابعاد مختلف پيشرفت يك كشور با كشورهاي ديگر از ويژگي عام تري برخوردار است. به بيان ديگر متأسفانه يا خوشبختانه حوزه اقتصاد و شاخص هاي مربوط به آن از برجستگي ويژه اي بهره مند است و نهادهاي بين المللي نيز توسعه را در اين بعد خلاصه مي كنند. بنابراين براي اثبات كارآمدي نظام ديني در عرصه اقتصاد و اجتماع و سياست، رسالت سنگيني بر دوش پيشكسوتان و دلسوزان انقلاب اسلامي است. جهاد اقتصادي كه گفتمان عمومي امسال كشور است، يكي از عرصه هاي اثبات اين كارآمدي است و از جمله مسائلي است كه همه مردم (بدون استثنا) آن را لمس مي كنند و هر كسي درحد فهم و تجربه خود درباره آن به قضاوت مي نشيند، بنابراين آن سوي اثبات كارآمدي اقتصادي نظام اسلامي، رضايت عمومي خواهد بود. اما ابعاد

جهاد اقتصادي چيست و چگونه بايد بدان ورود كرد؟ مفهوم جهاد اقتصادي يعني همان اقتصاد مبتني بر فرهنگ اسلام و اين كه تمامي برنامه هاي اقتصادي با اسلامي بودن سياست هاي اقتصادي، سنخيت و همخواني داشته باشد. پس پاسخ سؤال مذكور در سايه تحقيق و تفحص در متون اقتصاد اسلامي محقق خواهد شد. در اقتصاد اسلامي برخلاف اقتصاد غربي هم اعتقاد به معاد و هم اعتقاد قلبي به عدالت اجتماعي وجود دارد.دوم: رابطه معنادار جهاد اقتصادي و جهاد علمي جهاد اقتصادي رفع محدوديت ها، فقر و نابرابري در كشور از طريق ايجاد يك رونق اقتصادي است كه براي تحقق آن بايد رفتار همه عوامل اقتصادي، جهاد گونه باشد زيرا دستيابي به جهاد اقتصادي مستلزم اعمال رفتارهاي غيرخودخواهانه و ايثار توسط همه افراد جامعه مي باشد. توسعه علمي بخشي از توسعه اقتصادي است كه مي تواند وجهه جهاد اقتصادي را تقويت كند.  هر قدر مجاهدت بيشتري در پيشرفت اقتصادي خود از راه حلال و مبتني بر علم و دانش برگرفته از اصول ديني انجام دهيم، سود آن به اجتماع و ملت مي رسد. كشور هم كه از لحاظ اقتصادي پيشرفت خيره كننده اي داشته باشد، طبعاً تبديل به الگويي براي ساير كشورها مي شود. در كنار اين موارد، هر قدر در مسائل اقتصادي، بيشتر جلو برويم و اقتصاد كشور و توليد و صادرات خود را رشد دهيم، از بيگانگان، بيشتر مستقل مي شويم. يكي از نتايج مجاهدت علمي در امر اقتصاد، اگر با روش هاي صحيح انجام شود، استقلال مملكت است؛ موضوعي كه آرزوي همه ملت است.سوم عدالت شرط تحقق توسعه اقتصاديبا مطالعه ابعاد اقتصادي حكومت امام علي(ع) به اين نكته

برخورد مي كنيم كه در انديشه ايشان عدالت شرط لازم و ضروري توسعه اقتصادي جامعه است. چنان كه بدون عدالت هرگز با افزايش توليد درآمد، نمي توان رفاه همگاني را به ارمغان آورد، بلكه پس از مدتي، جامعه به بن بست خواهد رسيد. عدالت اقتصادي به قدري اهميت دارد كه گاه حاكم اسلامي بايد افزايش توليد جامعه را فداي برقراري عدالت و توزيع عادلانه درآمد موجود كند. توزيع نابرابر بيت المال موجب رفاه مادي قشري خاص و محروميت ساير اقشار جامعه خواهد شد، ولي توزيع عادلانه آن موجب آسايش و رفاه نسبي تمام اقشار خواهد گرديد.نابساماني هاي منتج از سياست هاي غلط تقسيم درآمد در گذشته، تنها با كنار نهادن شيوه گذشته سامان نمي يابد، بلكه بايد در كنار آن، اموالي كه بناحق از حساب عمومي برداشته شده و به جيب افرادي خاص ريخته شده، بازگردانده شود. ملاك مصادره ثروت هاي بادآورده انباشت آن از طريق غيرقانوني نيست؛ معيار اساسي، ناحق و غيرمشروع بودن آن است.از اين رو درنگاه امام علي(ع)، اگر حاكمي همچون عثمان هم بناحق اموال مسمانان را به ديگران ببخشد، در عين قانوني بودن، بايد مصادره شود. ترس از مخالفت صاحبان ثروت و ملامت و سرزنش آنان نبايد حكومت اسلامي را از مصادره اموال زياده خواهان باز دارد، گرچه به جنگي مثل جنگ جمل بينجامد. همه مسلمانان جامعه اسلامي در بهره مندي از درآمد ملي حكومت برابرند و هيچ امتيازي براي مردم يك شهر نسبت به شهر ديگر وجود ندارد، حتي تدين و تعهد بالاي افراد در حكومت اسلامي ابزاري براي كسب امتياز مادي افزون تر به حساب نمي آيد. از اين رو امام(ع) مي فرمايند: " قسم به خدا اگر با آن اموال شان زناني را كابين بسته

و يا كنيزاني خريده باشند، آن را بازپس خواهم گرفت؛ زيرا عدالت مايه گشايش است و آن كه عدالت برايش گران آيد، تحمل ظلم برايش گران تر خواهد بود. "چهارم: اصول تحقق جهاد اقتصادياقتصادي كه با جهاد و تلاش الهي، شكوفا شود و تمام آحاد مردم در آن شركت جويند، بي شك نقشه ي دشمنان را با شكست مواجه و كيد آنان را به خودشان برمي گرداند. جهاد اقتصادي مبتني بر اصولي است كه مهم ترين آن عبارتند از:1- خلاقيت، نوآوري و كارآفريني: تلاش جهت ابداعات، بروز خلاقيت ها و نوآوري ها و كارآفريني يكي از اصول مهم تحقق جهاد اقتصادي است كه تعبير علمي آن توليد ثروت از دانش است. بدون ترديد بايد در كنار عوامل داخلي و خارجي عقب ماندگي ايران در سال هاي گذشته، به مسئله ذخاير زيرزميني و خصوصاً نفت اشاره كرد. طبق تحقيقات علمي، وجود منابع خدادادي يكي از عوامل مهم در افول نوآوري، خلاقيت و كارآفريني است. ملتي كه از زير زمين ارتزاق مي كند مجبور نمي شود تا استعدادهاي خود را براي كشف مسيرهاي تازه به كار گيرد. 2- صرفه جويي و پرهيز از اسراف و تبذير: هدر ندادن منابع، پيشگيري از اسراف و تبذير، درست مصرف كردن  از اصولي است كه مي تواند به اندوخته ها و ذخاير ملي بيفزايد و توزيع منابع را تا حدودي عادلانه نمايد. بايد انديشه ولخرجي به يك ضد ارزش تبديل شود و قناعت به عنوان يك شاخص اسلامي برجسته شود. اولين راه براي مشاركت مردم در تحقق جهاد اقتصادي صرفه جويي و پرهيز جدي از هدردادن منابع است.3- تكيه بر توليدات داخلي: در سال جهاد اقتصادي بايد هدف نهايي رسيدن به توليد

صادرات گرا و تبديل شدن ايران به يك كشور صادراتي باشد. توليد داراي ابعاد گوناگون است. از يك طرف اشتغال را افزايش مي دهد و از طرفي واردات را كاهش مي دهد. علاوه بر آن اثر رواني آن يعني افزايش اعتماد به نفس ملي و غرور ملي ارتقا خواهد يافت و اثرات هويت بخش آن بر شخصيت تك تك مردم نيز مؤثر خواهد بود. استقلال اقتصادي از مسير توليد مي گذرد. بنابراين توليدات استراتژيك بايد در اولويت جهاد اقتصادي قرار گيرد و موانع توليد بايد شناسايي و برطرف شود و اصل توليد نيز به مثابه ارزش معرفي شود. 4- ايجاد سيستم مناسب اقتصادي در عرصه توليد و مصرف: صرفه جويي ممكن است در برخي از حوزه ها يا بعضي از خانواده ها به صورت شخصي و فردي انجام گيرد، اما كشور نيز نيازمند نهادمند شدن روش هاي درست مصرف كردن است. هدفمند كردن يارانه ها نمونه اي از اين تمرين و آموزش عمومي است كه اثرات آن در كمترين فرصت ملموس و قابل احصا است. بنابراين بايد همه اهرم ها و مكانيسم هايي كه مي تواند از هدر رفتن منابع خدادادي و توليدي كشور جلوگيري كند به كار افتد تا فرهنگ عميق آن در نسل هاي آينده نهادينه شود.5- عدالت توزيعي: بخش هاي وسيعي از كشور همچنان از مشكلات روزمره زندگي رنج مي برند و عدالت توزيعي را هنوز به صورت عيني درك نكرده اند. بايد عدالت توزيعي و خدمت رساني در سال جهاد اقتصادي از ضريب و اهتمام ويژه اي برخوردار شود تا عدالت ساري و جاري شود. 6- فقرزدايي: فقر زدايي ، پروسه اي است كه نتيجه آن ، ايمان زايي ، انديشه گستري، رفاه عمومي، زدودن بسياري از تخلفات و جرم ها و

عداوت ها و ... است و البته اين مهم نيز با شعار و بخشنامه و دستورالعمل هاي بي پشتوانه ميسر نمي شود.7- وحدت و ثبات: تحقق اصول ذكر شده در بندهاي قبلي نيازمند تمركز اذهان و اراده ها و برنامه ها بر مسأله هاي اقتصادي كشوراست. از اين رو حفظ وحدت ملي، كوشش همگاني و حفظ آرامش جامعه از اصول بلاانكار جهاد اقتصادي است. امسال كه به سمت انتخابات مجلس در زمستان مي رويم بايد مراقب بود كه دعواهاي قدرت به جهاد اقتصادي سايه نيفكند و آن را تحت تأثير قرار ندهد. نخبگان سياسي و اجتماعي اگر داعيه ورود به قدرت يا اثبات حقانيت خود را دارند بايد در مسير جهاد اقتصادي تلاش كنند. محبوبيت، كارآمدي و ذهنيت مثبت اجتماعي نيز در اين مسير قابل تحقق است، بنابراين مباحث بيهوده مي تواند جهاد اقتصادي را مختل كند و تقليل دهد. 8- تلاش هدفمند و مبتني بر برنامه ريزي: بايد جهت گيري برنامه ريزي دولت و نظام به سمت و سوي جهاد اقتصادي باشد و از اعمال و رفتارهاي نمادين يا شتاب زده به صورت جدي خودداري شود. بدون برنامه ريزي صحيح و عميق، جهاد اقتصادي در حوزه رسانه اي باقي خواهد ماند. از اين رو هر گونه تلاش و كوششي در اين زمينه مي بايست مبتني بر فكر، انديشه و علم باشد. سخن پايانياگر قرار است دهه آينده براي ما «دهه پيشرفت وعدالت» باشد، به عنوان پيش نيازِ ضروري چاره اي جز بازنگري در اقتصاد كشور و بازسازي آن بر اساس معنويت و آموزه هاي ديني نيست؛ چرا كه كشور عقب مانده يا مرفه، اما رنجور از فقر و فساد و تبعيض، هيچ گاه

نمي تواند الگوي مقبولي براي جهان امروز ارائه نمايد. در واقع در دنياي امروز مبارزه اصلي در سازندگي و پيشرفت كشورهاست و تلاش براي پيش افتادن كشور در اين مسابقه نابرابر جهاني كه نهايتاً به قدرت و تعيين كنندگي نظام در جامعه بين المللي مي انجامد. از اين رو رهبر انقلاب حركت عادي در جبهه اقتصادي را كافي ندانسته و مي فرمايند: « در عرصه ي اقتصادي با حركتِ جهادگونه كار كنند، مجاهدت كنند. حركت طبيعي كافي نيست؛ بايد در اين ميدان، حركت جهشي و مجاهدانه داشته باشيم.»

جلوه هاي زيبايي عاشورا

مهدي ياراحمدي خراساني

اشاره: " ما رايت الا جميلا "؛ حضرت زينب كبري(س) اين جمله را در مجلس يزيد در شام فرمود، زماني كه يزيد بن معاويه در مجلسي عمومي، رو به حضرت نمود، و در حالتي كه مست غرور بود گفت: خدا را شكر كه شما را خوار نمود! بعد از حضرت زينب(س) سؤال كرد: كار خدا را با برادر و اهل بيت چگونه يافتي؟ يزيد قصد داشت همه جنايات خويش را با نسبت دادن به خواست خدا صحيح جلوه داده و كارهاي خود را بر اساس حق توجيه نمايد! زينب كبري در جواب فرمود: "و ما رأيتُ الاّ جميلاً...؛ هيچ چيز جز زيبايي نديدم. اينان (امام حسين و يارانش) گروهي بودند كه خداوند شهادت را براي آنان مقرّر نمود و در قيامت خداوند بين تو و آن ها قضاوت مي نمايد..."زيبايي در نگاهگاهي زيبايي در نگاه و ديد انسان است، نه در ديدني ها. آنكه به چشم «نظام احسن» به همه هستي مي نگرد، از اين نگاه، خيلي چيزها هم «زيبا» ديده مي شود. بستگي دارد تا چه عينكي

بر چشم زده باشيم و از كدام زاويه به هستي و حوادث بنگريم. «زيبا بيني » هستي و حيات، هم آرامش روح مي بخشد، هم صلابت و پايداري و پايمردي مي آفريند و هم قدرت تحمل ناگواري ها را مي افزايد. از اين نگاه «عاشورا» همان گونه كه زينب(س) فرمود، جز «زيبايي » نبود. انسان موحّد چون مي يابد كه بر اساس مصلحت خداوند، اين واقعه به وقوع پيوسته و حكمت خدا بر آن تعلّق گرفته، در هر لحظه و هر كاري به رضاي او راضي است و آن حادثه را كه خداوند پسنديده است، زيبا مي يابد؛اين اوج عرفان و عشق الهي است كه: «من از درمان و درد و صل و هجران/ پسندم آنچه را جانان پسندد»جلوه هاي زيباييآنچه زينب(س) در مقابل طعنه دشمن نسبت به اين حادثه، مي فرمايد "ما رايت الا جميلا - جز زيبا نديدم" پيشتر آرزوي حسين(ع) بود كه در طليعه اين سفر، آرزو كرده بود كه آنچه پيش مي آيد و آنچه اراده خداست، «خير» براي او و يارانش باشد، چه به صورت «فتح » ، چه به شكل "شهادت"؛  «ارجو ان يكون خيرا ما اراد الله بنا، قتلنا ام ظفرنا» زيبا ديدن خواهر و خير ديدن برادر، مكمل يكديگرند. جلوه هاي زيبايي و نمادهاي جمال در آينه كربلا بسيار است، كه در اين مجال به صورت مختصر بدان پرداخته مي شود:جدايي حق و باطل: از مهم ترين جلوه هاي زيبايي عاشورا خط كشي ميان انسان هاي  ديومنش و فرشته خو  بود.وقتي خوبي و بدي و حق و باطل با هم در آميزد تيرگي باطل، حق را هم غبارآلود و

ناپيدا مي كند.در چنين ظلمت كده اي گمراهي انديشه ها و انسانها طبيعي است و كفر نقابدار، مسلمانان ساده لوح وسطحي نگر را به شبهه مي افكند!زيبايي كار حسين آن بود كه مشعلي روشن كرد تا راه، روشن و تيرگي زدوده شود و چهره ها در آن هواي گرگ وميش نمايان و بازشناسانده شود،تا ديگر فريب و نقاب بي اثر شود. مفهوم تازه اي از پيروزي:  از ديگر زيبايي هاي عاشورا، مفهوم تازه اي از پيروزي بود.عاشورا نشان داد كه در اوج مظلوميت هم مي توان فاتح و پيروز بود. اين همان «پيروزي خون بر شمشير» است. عده اي به غلط، پيروزي را تنها در «غلبه نظامي» مي پندارند وشكست را در مظلوميت و شهادت. با اين ديد، همه آن حوادث تلخ، چون پيامدي به سود اسلام و حق داشت، جميل و شيرين بود. وقتي ابراهيم بن طلحه از امام زين العابدين پرسيد: «چه كسي غالب شد؟» حضرت فرمود: آنگاه كه وقت نماز فرا مي رسد، اذان و اقامه بگو، خواهي فهميد كه چه كسي پيروز شد!»هدايت در پرتو حماسه: نتيجه خون امام(ع) و پرداختن به خون امام، حماسه است. نتيجه نور امام (ع) و پرداختن به نور امام، هدايت است. در يك جامعه هم هدايت بايد باشد و هم حماسه. يك جامعه بيشتر از آن كه به حماسه نياز داشته باشد به هدايت نياز دارد. انسان بيشتر از آن كه به حماسه نياز داشته باشد به هدايت نياز دارد. در ماجراي كربلا، نگاه مي كنيم، زينب (س) به چه چيزي توجه داشت ؟ اگر او مي خواست به شهادت ها توجه داشته باشد تمام

چيزهايي كه مي ديد برايش درد بود نه زيبايي. ولي ايشان چون هدايت را مي بيند از زيبايي مي گويد.تجلي كمال انسان: اين كه انسان تا كجا مي تواند اوج بگيرد، زلال شود، خدايي گردد، فاني در خدا شود، در «ميدان عمل» روشن مي شود. كربلا نشان داد كه سقف تعالي انسان و آستانه رفعت روحي و تصعيد وجودي و ظرفيت كمال جويي و كمال يابي او تا كجاست. پرونده آن حماسه نشان داد «كه تا چه حد است مقام آدميت» . اين نكته براي جويندگان ارزش ها بسيار زيبا و قابل توجه است. تجلي رضا به قضا: كربلا تجلي گاه رضاي انسان به قضاي خدا بود. امام حسين(ع) در واپسين لحظات حيات در قتلگاه چنين زمزمه مي كرد: «الهي رضي بقضائك » . همچنين خواهر بزرگوار و صبور خويش را نيز به همين نكته توصيه كرده بود: «ارضي بقضاء الله»در مقامات و مراحل عرفاني و سلوك، رسيدن به مقام «رضا» بسي دشوار و بس ارجمند است. اگر حضرت زينب، حادثه كربلا را زيبا مي بيند، به خاطر بروز اين شاخصه متعالي در عملكرد ولي خدا سيدالشهداست و ياران و دودمانش. اين مرحله از عرفان، يعني خود را هيچ نديدن و جز خدا هيچ نديدن و در مقابل پسند خدا اصلا پسندي نداشتن. حركت در مسير مشيت خدا: براي زينب(س)، كه پرورده دامان وحي و تربيت شده مكتب امام علي(ع) است، نهضت امام معصوم در بستر مشيت الهي، اوج ارزش ها و زيبايي هاست. وي مجموعه اين برنامه را از آغاز تا انجام، زيبا مي بيند، چون تك تك صحنه ها را منطبق با آن

«خواسته ربوبي» مي بيند. آيا با اين تحليل و نگاه، حادثه عاشورا زيبا نيست؟ عنصري كه امام را به كربلا مي كشانُد ، ياوران را به عاشورا مي كشانُد، خواست خداست، مشيت خداست. زيباترين جلوه اين است كه انسان، يك عمل و حادثه را در بستر «مشية الله » و همسو با «خواست خدا» ببيند. اگر سالار شهيدان و يارانش به خون نشستند و اگر زينب و دودمان مصطفي به اسارت رفتند، اين در لوح مشيت الهي رقم خورده بود و چه جمالي برتر از اين كه كارگروهي با جدول مشيت خدا هماهنگ گردد؟! مگر به حسين بن علي (ع) از غيب، خطاب نيامده بود كه خواسته خدا آن است كه تو را كشته ببيند؟ «ان الله شاء ان يراك قتيلا» و مگر مشيت خدا آن نبود كه عترت پيامبر در راه نجات دين و آزادي انسان، به اسارت بروند؟ «ان الله شاء ان يراهن سبايا» پس چه غم از آن شهادت و اين اسارت؟ هر دو، هزينه اي بودند كه براي بقاي دين و افشاي طاغوت، مي بايست پرداخته مي شدند، آن هم عاشقانه، صبورانه و قهرمانانه! فداكاري و ايثار: اين صحنه، از درخشان ترين جلوه هاي زيبايي است. كساني كه در سر دوراهي رفتن و ماندن، «ماندن » را كه نشان «وفا» و «ايثار» است بر مي گزينند و «زندگي بدون حسين» را ذلت و مرگ مي شمارند. آن خطبه امام، آن ابراز وفاداري ياران، آن سخنان و سؤال امام با قاسم، آن شب بيداري اصحاب تا سحرگاهان، آن زمزمه تلاوت قرآن و نيايش از خيمه ها، آن اعلام وفاداري ياران در حضور زينب كبري

و امام حسين (ع)، هر كدام برگي زرين از اين «كتاب جمال » است. چرا زينب، عاشورا را زيبا نبيند؟ مكتب آزادگي: آنچه در كربلا اتفاق افتاد، به يك «بنياد» تبديل شد، براي مبارزه با ستم در طول تاريخ و در همه جاي زمين. آيا اين زيبا نيست؟ لحظه لحظه هاي عاشورا، به صورت يك «مكتب» در آمد، كه به انسان «آزادگي » ، «وفا»، «فتوت »، «ايمان »، «شجاعت »، «شهادت طلبي »، . . . و «بصيرت » آموخت. آيا اين زيبا نيست؟ سخن پايانيحضرت زينب(س) با استفاده از دو اصل «پيكار» و «تبليغ »، رسالت عاشوراي امام خويش را با همه ويژگي هايش به طرز صحيح به پايان مي رساند و با قهرماني خاص خود در بحران هاي فرساينده زندگي مسؤوليت خويش را فراموش نمي كند و بسان يك «پيامبر تبليغي » نقشه طرح ريزي شده مكتب انقلاب حسين(ع) را شكل مي بخشد.حضرت امام سجّاد (ع) خطاب به عمه ي بزرگوارخويش مي فرمايند: «أنتِ بحمدلله عالِمَةٌ غيرَ مُعَلَّمَة و فَهِمَةٌ غيرَ مُفَهِّمَة» اين جمله را اگر بفهميم مقام حضرت زينب كبري (س) را فهميده ايم. نواده بزرگ پيامبر، دختر سخنور و دانشمند علي، فرزند شجاع و پارساي زهرا، چهره نمونه بانوان تاريخ و الگوي شايسته همه زنان عالم. در واقع فاجعه آفرينان كوفه و شام، فكر مي كردند با قتل عام اصحاب حق، خود را جاودانه مي سازند. ولي در نگاه ژرف زينب(س)، آنان گور خويش را كندند و چهره نوراني اهل بيت روشن تر و نامشان جاودان و دين خدا زنده و كربلا يك دانشگاه شد. و اين بود كه در مقابل

سخن نيشدار و زخم زبان يزيد ملعون فرمود: ما رايت الا جميلا . . . جز زيبا چيزي نديدم!

مسائل اجتماعي و سير تكاملي كاركرد مديريت شهري

مهدي ياراحمدي خراساني

اشاره: امروزه شهرها محيط مناسبي براي ارائه توانائي هاي بالقوه انساني هستند. از ابتداي پيدايش شهرها، شهر با نقش هاي اداري، سياسي و مذهبي شناخته مي شد بنابراين اولين شهرها داراي نقش اداري سياسي بوده اند. ليكن امروز، شهرها داراي كاركردهاي متنوعي بويژه كاركردهاي اقتصادي، صنعتي،

خدماتي، فرهنگي و اجتماعي نيز مي باشند. كه بعد اجتماعي آن روز به روز پررنگ تر و اثر گذارتر مي شود. مسايل اجتماعي در دنياي معاصر يك پديده نوظهور است. به تبع تحولاتي كه در جامعه رخ داده است كم كم بحث مسايل اجتماعي مورد توجه قرار گرفته است. اولين خواستگاه هاي مسايل اجتماعي در غرب و در قرن نوزدهم بوده است كه انقلاب صنعتي و انقلاب هاي متعدد اجتماعي بي نظمي هاي متعددي را در جوامع غربي ايجاد كرده بود. از اين رو نظريه پردازان مديريت سازمان هاي محلي و شهرداري ها معتقدند براي اداره ي مناسب شهر مي بايست مسائل و اثرات اجتماعي فعاليت ها شهرها به روشني مشخص، رديابي و مديريت گردند.سير تكاملي كاركرد مديريت شهريآن چه امروزه در اكثر كشورهاي توسعه يافته مشاهده مي شود نظام مديريت واحد شهري است كه از طريق اعمال آن كليه ي فعاليت هاي سازمان هاي محلي بصورت سيستماتيك و وابسته به هم اداره مي گردد. در واقع شهرداري ها و سازمان هاي اداره ي شهر سه دوره ي تكاملي را طي كرده اند: دوره ي اول زماني بود كه شهرداري ها به عنوان نهادهاي صرفاً خدماتي شناخته مي شدند. سپس شهرداري ها

در دوره ي دوم حيات خود ماهيت عمراني و فني پيدا كردند و امروزه در كامل ترين حالت خود و در دوره ي سوم حيات خود ضمن حفظ ويژگي هاي قبلي كاركردهاي فرهنگي و اجتماعي نيز دارند. كه در دوران سير تكامل، فناوري هاي مختلف در مسير توسعه ي نظام اداره شهر به كار گرفته شده است كه نمونه ي بارز آن حركت شهرداري ها به سمت الكترونيكي كردن ارائه خدمات مي باشد. شناخت مسائل اجتماعيمسئله اجتماعي را جامعه شناسان، فاقد محتوايي دقيق مي دانند. برخي مي گويند دايره اين اصطلاح مي تواند وضع يا شرايط كلي اجتماعي را كه سبب بروز دشواري خاصي مي شود، ساختارهاي اقتصادي نامطلوبي كه به بروز نابرابري هاي بزرگ مي انجامد و يا بي عدالتي هاي نهادينه شده و نارضايتي و نابساماني عمومي را، در برگيرد. عده اي ديگر نيز معتقدند مسئله اجتماعي در شرايط و اوضاع خاصي به كار مي رود كه نياز به بهسازي احساس شود.اگر اندكي در جنس مساله اجتماعي دقت كنيم، مي بينيم كه تعريف آن كار ساده اي نيست. به همين خاطر تعريفي مطلق، پايدار و فراگير از آن را نمي توان ارائه داد. بنابراين هر نوع تلقي از مساله اجتماعي و همچنين تعريف آن بر اساس زمان، مكان و موقعيت با وضعيت هاي خاص، متغير است. البته نبايد اينگونه تصور كنيم كه اين تغييرپذيري و نسبيت نافي قانونمندي هاي حاكم بر فرآيند پيدايش و تحول آن هاست. براي تعريف مساله اجتماعي نياز به چند معيار داريم تا بتوانيم بر اساس آن ها به تعريف مساله بپردازيم. اين معيارها عبارتند از: تفاوت ميان معيارهاي اجتماعي و واقعيت اجتماعي،

منشاء اجتماعي داشتن، شرايط غيرمطلوب، قضاوت اكثريت مردم، تاثير مستقيم و غيرمستقيم داشتن، شايع بودن و امكان تغيير و كنترل مساله اجتماعي.در تعريف مسايل اجتماعي دو نوع رويكرد قابل تشخيص است؛ 1- رويكرد كلاسيك: كه مسئله اجتماعي را امري عيني و بيروني مي داند. نابهنجاري ها و وقايعي كه نظم و تعادل اجتماعي را برهم مي زد و اكثريت افراد جامعه درگير آن مشكل و مسئله بودند. 2-  رويكردهاي نوين: رويكردهاي نوين مسئله اجتماعي يك امر ذهني است. يعني هر چيزي را كه بيشتر مردم يا بيشتر افراد جامعه مشكل يا اختلال بدانند. يك مسئله اجتماعي است.در عصر جديد مديران عرصه ي شهري قبل از ورود به هر فعاليت يا به كارگيري هر گونه فناوري يا ارائه ي هر گونه خدمت اثرات اجتماعي آن را نيز مي بايد مد نظر قرار دهند. سكونت در "شهر" آثاري بر زندگي فردي و جمعي انسان ها مي گذارد كه از حدود دو قرن پيش تاكنون، موضوع تأمل انديشمندان اجتماعي بوده است. چند وجهي بودن اين اثرات و نيز فرايندها و جريانات موجود در درون اجتماعات شهري، متفكران بسياري را از علوم مختلف به خود مشغول داشته است.  مسايل اجتماعي هميشه محل بحث و مناقشه جدي گروه هاي مديريتي بوده است. برخي وسعت اثرات مخرب يك پديده را دليلي بر مسأله بودن آن دانسته، عده اي فراگير و گستردگي يك موضوع به تمام سطوح جامعه و برخي اتفاق نظر ذهني مردم بر موضوعي را حاكي از مسأله و مشكل اجتماعي بودن آن تلقي مي كنند. اين تنوع تعاريف و برداشت ها به ناچار در مهندسي اجتماعي، اولويت بندي مسائل براي حل معظلات اجتماعي را مطالبه مي نمايد. حل

مسايل اجتماعي در حوزه شهري بايد به صورت زير تعريف مي گردد:1-    مشكل: از مشكل به سمت تعريف مشكل پيش مي رود و ابتدا به شناسايي مشكل و سپس به تعريف آن مي پردازد.2-    تجزيه و تحليل: از تعريف مشكل به سمت تحليل و توضيح مشكل پيش مي رود.3-    آزمايش: از تحليل به سمت پردازش مسأله، تكوين  الگو و آزمايش فرايند مي رود.4- كمك: از پردازش الگو به سمت مداخله و ارزيابي و در نتيجه كمك به جامعه براي حل مشكلات پيش مي رود. چارچوب هاي نظري مسايل اجتماعيبه نظر مي رسد در رويكردهاي نوين مسايه اجتماعي جنبه ذهني بسيار حائز اهميت است. چرا كه تا مسئله اي به خودآگاهي انسان نيايد هر چقدر هم شايع باشد، تبديل به مسئله اجتماعي نمي شود؟ همچنين الويت فعاليت ها با توجه به چارچوب هاي نظري و رويكردهايي كه نسبت به مسايل اجتماعي وجود دارد اتخاذ مي شود. براي مثال برخي از دولت ها ممكن است براساس رويكرد ايدئولوژيك يا ديني مسايل اجتماعي را تعريف كنند، در حالي كه در جامعه ممكن است ذهنيتي نسبت به اين مساله وجود نداشته باشد خصوصاً در جوامعي  كه دولت ها و حكومت ها نقش مهمي در ساختار اجتماعي دارند، اين رويكردها از ديد عده اي مهم است، چون دولت ها با صرف پول و هزينه، سعي در رفع آن دارند.  در آن جامعه شما مي بينيد كه پول صرف مي شود، قانون رفع مي شود ولي مساله حل نمي شود. به اين خاطر كه با رويكرد جامعه شناختي مساله تعيين نشده است. بلكه اولويت هاي يك گروه خاص مساله را تعيين كرده است.روش ديگر تعيين اولويت براساس رويكرد كلاسيك مي باشد. در اين حالت بدين صورت است

كه ما انبوه مشكلات اجتماعي را در غربالي مي ريزيم و در نهايت دانه درشت ها و مسايلي كه از اين غربال رد نمي شود را به عنوان مساله اجتماعي  تعيين كنيم. چون نمي توانيم به همه مسايل بپردازيم، وقت، انرژي و توان لازم براي اين كار وجود ندارد.ولي رويكردهاي نوين به اين روش اولويت بندي مسايل اجتماعي انتقاد مي كنند و معتقدند كه مسايلي كه به اين طريق انتخاب مي شود از جمله مسايلي است كه همه افراد در  جامعه به نوعي به آن عادت كرده اند. جامعه شناسي شهري و مسايل اجتماعيجامعه شناسي؛ مطالعه علمي واقعيت هاي اجتماعي است كه از سه جنبه ريخت شناسي ساختاري و فرهنگي و رواني مورد بحث و مطالعه قرار گيرد. و شهر؛ توليدكنندة فرهنگ است. اگر از جنبه مادي و خارجي آنرا مورد نظر قرار دهيم، شهر بدوا انبوهي از افراد انساني و فضايي را كه در آن سكونت گزيده اند شامل مي شود. در اينجا نظم جاري مربوط به مسائل زير در خور توجه است و شهرداري ها؛ اصلي ترين نهاد فرهنگي اجتماعي كشور هستند و توجه همزمان به روح و كالبد شهرها و در نظر گرفتن مسائل فرهنگي و ارزشهاي ديني همگام با توسعه شهري، بارها مورد تاكيد مسئولان ارشد نظام قرار گرفته است. جامعه شناسي شهري از جمله شاخه هاي معرفتي است كه صرفاً و اختصاصاً "شهر" را به عنوان يك "محصول اجتماعي"، كانون توجه و مطالعة خود قرار مي دهد. امروز شهرسازان، معماران و مهندسان شهري بيش از پيش به ميزان قابل توجهي از ره آورد جامعه شناسي شهري استفاده مي كنند و مفهوم شهر سازي و شهرنشيني را منحصر به جنبه معماري آن نمي دانند. نبايد از ياد

بُرد كه "فقر شهري" و نابساماني هاي ناشي از كجروي و وقوع انواع جرائم در شهرها بود كه نخستين دستمايه هاي مطالعات جامعه شناسي را فراهم ساخت. اما اين علم به مرور، مسائل و موضوعات پيچيده تري را مورد تحليل قرار داد كه همگي بر محور زندگي شهري استوارند. مسائل و موضوعاتي چون جنبش هاي شهري، هويت شهروندي، وجود و گسترش مناطق جرم، مشاركت شهروندان و نهايتاً حكمراني شهري از جمله مسائل متأخر در اين علم اند. سخن پايانيتحولات و رشد علم و فن آوري با همه ي تغييرات مثبتي كه بوجود آورده، به امنيت اجتماعي و حل مسايل شهرها كمكي نكرده است. گزارش سازمان هاي معتبر جهاني نشانگر رشد فزاينده، خشونت، تبهكاري، بزهكاري جوانان، حاشيه نشيني و توسعه فقر عليه ايمني و امنيت شهرهاست. به اعتقاد انديشمندان نياز به امنيت در ميان ساير نيازها از اهميت بالاتري برخوردار است. هر پديده اجتماعي از منظر رويكردها و نحله هاي مختلف در علوم اجتماعي، داراي ابعاد و سطوح مختلفي است كه هر نظريه نيز در تلاش براي شناسايي و سنجش برخي از اين ابعاد و سطوح مورد نظر است. مسئله اجتماعي همانند منشوري است كه چشم ساده انگار مي تواند با اولين مخروط ازآن به انگاره تاميت رسيده و مخروط هاي ديگر اين منشور را ناديده بيانگارد. دراين بخش لازم است كه به زوايا و ابعاد پيچيده تر اين بازيابي و بازكاوي يك مسئله اجتماعي توجه شود. در رويكردهاي نوين براي تشخيص مساله اجتماعي كافي است به اين نكته توجه شود كه بيشتر افراد يك جامعه چه چيزي را مشكل مي دانند، نه اين كه چه چيزي به لحاظ عيني بيشتر مشكل است. وقتي

مساله اي را كه بيشتر آدم ها به عنوان مساله مي شناسند، مساله اجتماعي شناختيم امكان كنترل و حل وجود دارد.

امام مهربان؛ بهترين همسايه

مهدي ياراحمدي خراساني

از هزار واندي سال پيش كه قلب نازنين امام ابوالحسن الرضا(ع) از تپش ايستاد و از آن لحظه كه پيكر پاكش را به آغوش خاك تيره سپردند و شيعيان و دوستداران حضرتش گرداگرد قبر مطهرش بي قرار در مدار عشق او جاودانه مي گرديدند تا به امروز، حضور مباركشان در ايران و وجود مرقد مطهر و

بارگاه ملكوتي ايشان در ارض اقدس رضوي همواره مايه بركت و مباهات مردم ايران زمين بوده و اين نعمتي بس بزرگ براي ايرانيان است كه كسي در اين ميان نتواند «از عهده شكرش به درآيد».امام رضا(ع) روز يازدهم ذيقعده سال 148ق در مدينه متولد شدند. مادربزرگوارشان «تكتم» نام داشت كه بعد از تولد حضرت، از طرف امام كاظم(ع) طاهره نام گرفت. نام مادر حضرت را «نجمه» نيز گفته اند. نقش انگشتري آن حضرت «ماشاءا... ولا قوه الاّ باا...» بوده است. نام حضرت علي، كنيه ايشان ابوالحسن الثاني و لقبشان رضاست. امامت ايشان در سال183 در سن 35سالگي آغاز شد و 19 يا 20سال به طول انجاميد.اخلاق و سيره رضويحضرت چند ويژگي خيلي مهم دارند؛ يكي اينكه راضي و رضا هستند يعني زود مي گذرند و از اين رو امام رأفت هستند. ديگر اينكه عالم آل محمد(ص) هستند. ايشان همچون نياكان بزرگوارشان، از مقام علمي بسيار والايي برخوردار بودند، تا آنجا كه ايشان را عالم آل محمد(ع) لقب داده اند.بيست و چند سال بيشتر نداشتند كه در مسجد رسول ا...(ص) به فتوي مي نشستند. علمشان بي كران و رفتارشان پيامبرگونه و حلم و رأفت و احسانشان شامل خاص و عام بود.

دوراني كه امام رضا(ع) در آن زندگي مي كردند عصر شكوفايي علم و سرازير شدن علوم مختلف ملت ها و تداخل فرهنگي مردمان آن روزگار بود. در اين زمان پيشرفت علوم باعث پيدايش افكار و عقايد انحرافي و مشرب هاي فكري گوناگون كلامي و فلسفي شده بود كه همين امر چالشي جدي در برابر عقايد و آموزه هاي ناب اسلامي و شيعي به شمار مي رفت. امام رضا(ع) با درك اين خطرات و تهديدها از فرصت پيش آمده نهايت بهره برداري را كردند و به روشنگري هاي فراوان در زمينه تبيين عقايد اسلامي و نماياندن راه مستقيم الهي دست زدند.در كتاب «اهل بيت عرشيان فرش نشين» در مورد ايشان آمده است؛ « امام رضا(ع) كسي را با عمل و سخن خود نمي آزرد، تا حرف مخاطب تمام نمي شد سخنش را قطع نمي كرد. هيچ نيازمندي را مأيوس باز نمي گرداند. در حضور ميهمان به پشتي تكيه نمي داد و پاي خود را دراز نمي كرد. هرگز به غلامان و خدمه دشنام نمي داد و با آنان مي نشست و غذا مي خورد. شب ها كم مي خوابيد و قرآن بسيار مي خواند. اكثر شب هايش را از سر شب تا صبح بيدار بود. شب هاي تاريك در مدينه مي گشت و مستمندان را كمك مي كرد. در تابستان بر حصير و در زمستان بر پلاس زندگي مي كرد. نظافت را در هر حال رعايت مي فرمود و عطر و بخور بسيار به كار مي برد. جامه ارزان و خشن مي پوشيد، ولي در مجالس و براي ملاقات ها و پذيرايي ها لباس فاخر در بر مي كرد. غذا را اندك مي خورد و سفره اش رنگين نبود. در هر فرصت مقتضي، مردم را به وظايفشان آگاه مي كرد.»كانون مهر و عاطفهامام رضا(ع) كانون مهر و عاطفه به مردم و مظهر عشق و

محبت به آنان بود. از اين رو، در زيارتنامه آن حضرت يكي از ويژگي هايش رأفت و مهرباني ياد شده است و چنين مي خوانيم؛ «السلام علي الامام الرئوف»، سلام و درود بر امام و پيشواي با رأفت و مهربان (مفاتيح الجنان). به راستي بايد گفت اين لقبي است كه از سوي پروردگار به آن بزرگوار عنايت شده است. مهرباني، محبت و رافت آن بزرگوار بر كسي پوشيده نيست. به گونه اي كه اگر بخواهيم در اين باره مطالبي بنگاريم، از بحث در اين نوشتار خارج مي شويم. امام رضا(ع) ياور درماندگان و پناه بي پناهان بود؛ چه بسا يتيماني كه گرمي دست او را بر سر و صورت خود احساس كرده اند و چه بسيار مستضعفان و گرفتاراني كه در سايه ياري رساندن هاي او به خيري دست يافتند. آري، او پناه غم ديدگان و فريادرس دردمندان بود.حق همسايگيهمسايگي و مجاورت ايرانيان با امام مهرباني ها و عالم آل محمد حضرت رضا(ع) توفيق و نعمتي است كه بي شك خداوند متعال از چگونگي بهره مندي ما از اين فرصت در روز قيامت سئوال مي كند. مگر نه اين است كه براساس آموزه هاي ديني ما همسايه بر همسايه حقي دارد كه بايد نسبت به اداي آن اهتمام ورزد؟ پس اكنون كه با ايرانيان در همراهي با بهترين همسايه توفيق داشته اند بايد فرهنگ رضوي را در همه ابعاد زندگي فردي و اجتماعي خود جاري سازند و خود را در محضر امام ببينند و رفتار و گفتار و كردار خويش را با آموزه هاي رضوي همسو و هماهنگ كنند و بر خود ببالند كه امروز سايه امام هشتم(ع) بر سرزمين ايران و بر دل ايرانيان مستدام است.

سزد كه بر سر خورشيد سايه اندازيمكنون

كه سايه شمس الشموس بر سر ماست

http://shahrara.com/1390,11,3.html

نقش انقلاب اسلامي در بيداري اسلامي

مهدي ياراحمدي خراساني

اشاره: انقلاب اسلامي ايران در سال 1357 و تفكرات امام خميني(ره) به دنيا شكل تازه اي بخشيد و حركت نويني را در جهان پديدار كرد كه اتحاد مسلمانان مهم ترين ثمره آن بود.در برخي از دوره ها تغييراتي در جهان رخ داده است، اما درجهان اسلام به ويژه در خاورميانه با پيروزي انقلاب اسلامي ايران يك جهت مشخص شد. تأثير انقلاب اسلامي ايران در تحولاتي كه امروز در خاورميانه رخ مي دهد، غيرقابل انكار است. از يك طرف به عنوان آلترناتيوي دربرابر امپرياليسم جهان ظهور كرد و از طرف ديگر به مسلمانان با يك تفكر نوين، انگيزه بخشيد. بعد از اين، جهان اسلام از راه و روش هايي كه انقلاب اسلامي ايران نشان مي دهد حداكثر بهره را خواهد برد چون در اين دوران جهان اسلام بيش از هر زمان ديگر به انقلاب اسلامي ايران نياز دارد. تأثيرات انقلاب اسلامي ايران بر جهان اسلام و جهان عرب به حدي است كه سياستمداران و جامعه شناسان غرب به آن اعتراف مي كنند. اين تأثيرات تنها به داخل مرزهاي ايران محدود نشد، بلكه به كشورهاي همسايه هم سرايت كرد.انقلاب اسلامي ايران؛ نقطه عطف جنبش هاي اسلاميبيداري اسلامي مقوله اي است كه همزمان با تهاجم همه جانبه غرب عليه جهان اسلام وعصر استعمار، شروع شد و از آغاز تا عصر امام خميني(ره) مراحل گوناگوني را پيمود. اين حركت كه مشخصاً با انديشه هاي افرادي چون سيد جمال الدين اسدآبادي شروع شده بود، همواره در ميان حلقه هاي محدود و معين بروز يافت و هيچ گاه نتوانست به مثابه يك گفتمان

مسلط عمل كند، با اين حال وقوع انقلاب اسلامي را ميتوان نقطه عطفي در حركت جنبشهاي اسلامي معاصر محسوب كرد.چرا كه انقلاب اسلامي با تكيه بر اصول و ارزش هاي اسلامي، با رهبري امام خميني(ره) توانست به شكل نهضت اسلامي و انقلابي در ميان ساير دولت هاي اسلامي مطرح و به اين شكل الگويي الهامبخش براي مسلمانان در سطح جهان شود. با اين وجودبسياري از صاحب نظران و پژوهشگران، معتقدند كه انقلاب اسلامي ايران يكي از عوامل مهم و تأثيرگذار در پيشبرد روند بيداري و آگاهي مسلمانان و افزايش فعاليت هاي مؤثر اسلامي در جوامع مسلمانان بوده است.ايران؛ قرارگاه مسلماناناقبال لاهوري در كتاب فلسفه خود پيش بيني مي كند كه تهران در آينده قرارگاه مسلمانان خواهد شد. همين طور هم شد و پس از انقلاب اسلامي، ايران به صورت ام القراي اسلام در آمد. زيرا انقلاب اسلامي ايران، در پيدايش، كيفيت مبارزه و ا نگيزه از ساير انقلاب ها جداست. به عبارت ديگر، اين انقلاب بر آمده از مذهب، به احياي دين و تجديد حيات اسلام در ايران و جهان مدد رساند كه يكي از ا بعاد آن، تولد و تداوم بخشي به حيات جنبش هاي سياسي اسلامي معاصر در دو دهه اخير است.كه سرآمد اين نهضت ها، انقلاب در تونس، مصر، بحرين، ليبي و يمن بود كه همه را در منطقه و دنيا غافلگير كرد؛ عده اي از اصل رخداد چنين حادثه اي با اين قدرت و سرعت متعجب شدند، ولي برخي تنها از سرعت وقوع و گسترش آن متحير شدند، ولي منتظر وقوع آن بودند. جمهوري اسلامي در جهت دادن به بيداري و احياي تفكر اسلامي نقش هدايت كننده را

ايفا نموده و ضمن مقابله با حركت هاي انحرافي در جهت وحدت اسلامي و حمايت از نهضت هاي اصيل اسلامي گام هاي مؤثري برداشته است.واكاوي پديده بيداري اسلامي بيداري اسلامي بعنوان يك پديده متأثر از نهضت فكري جمهوري اسلامي در عصر امروز در قالب يك جنبش اجتماعي و سازماني رخ نموده است. اين جريان در عرصه منازعات سياسي و امنيتي علاوه بر اينكه موجوديت و نفوذ خود را به اثبات رسانيده است مي رود تا به قدرت بلامنازع نقش آفرين در سطح جهاني تبديل شود. نهضت هاي اسلامي و جريانهاي فعال متأثر از متن مردم جوامع اسلامي، شعائر و شعارهاي انقلابي ايران مانند جهاد، شهادت و ايثار را به عنوان اصول اساسي مبارزاتي خود پذيرفته اند. پديده انقلاب اسلامي پس از چند سده به شكل عملي و عيني، اسلام و جوامع اسلامي را از انزوا و سكون خارج كرد و مردم مسلمان منطقه را نسبت به حق و حقوق و توانايي هاي خود آگاه كرد و  طلسم شكست ناپذير بودن غول استبداد و استعمار و امپرياليسم را ابطال نمود و اين مساله خود جسارت و اعتماد به نفس را به ملت هاي مسلمان بازگرداند. امروزه امواج بيداري اسلامي به سرعت در حال پيشرفت در سراسر جهان بوده و ارزشهاي اسلامي نيز در حال احيا مي باشند. موج بيداري اسلامي باعث شكست سياستهاي استعماري شده است و دشمنان سعي دارند تا با اين موج عظيم كه در سراسر دنيا فراگير شده مقابله كنند.زمينه هاي تأثيرپذيري جنبش هاي اسلامي از انقلاب اسلاميانقلاب اسلامي ايران يكي از عوامل مهم و تأثيرگذار در پيشبرد روند بيداري و آگاهي مسلمانان و

افزايش فعاليت هاي مؤثر اسلامي در جوامع مسلمانان بوده است كه موجب تغيير و دگرگوني معادلات سياسي و موازنه قوا در مقياس جهاني به سود ملت هاي اسلامي شده و اكنون با گذشت سه دهه از عمر پر بركت آن، راهبرد تفكر اسلامي به مثابه الگويي نجات بخش براي تمام ملت هاي اسلامي و بشريت محسوب مي شود. بدون ترديد موارد مشترك فراواني بين انقلاب اسلامي ايران و آرمان هاي جهان اسلام وجود دارد كه اهم آنها عبارتند از:1-    ايده واحد: انقلاب اسلامي ايران، بر پايه وحدانيت خدا و رسالت پيامبر اكرم (ص) بنا شده است، ساير جنبشهاي اسلامي نيز دراين خصوصيت باانقلاب اسلامي ايران نقطه اشتراك دارند.2-    دشمن يكسان: انقلاب ايران و جنبش هاي اسلامي داراي دشمن مشتركند. اين دشمن مشترك كه همان استكبار جهاني به سركردگي آمريكا و اسرائيل است، كيان اسلام را تهديد مي كننددر حالي كه انقلاب اسلامي با طرح شعار «نه شرقي و نه غربي» عَلَم مبارزه عليه دشمن مشترك جهان اسلام را به دوش گرفته است.3-    آرمان مشترك :انقلاب اسلامي ايران و جنبش هاي اسلامي معاصر، خواهان برچيده شدن ظلم و فساد و اجراي قوانين اسلام و استقرار حكومت اسلامي در جامعه مسلمانان و به اهتزاز در آوردن پرچم لااله الاالله در سراسر جهان از طريق نفي قدرت ها و تكيه بر قدرت لايزال الهي و توده هاي مردمند.4-    وحدت گرايي: تأكيد انقلاب اسلامي و رهبري آن بر لزوم وحدت همه قشرها و همه مذهب هاي اسلامي در نيل به پيروزي در صحنه داخلي و خارجي، زمينه ديگر گرايش جنبش هاي سياسي اسلامي معاصر به سوي انقلاب اسلامي است؛ چون، انقلاب اسلامي با الگوپذيري از اسلام ناب محمدي (ص)هيچ

تفاوتي بين مسلمانان نگذاشته بلكه در جهت اتحاد مسلمانان گام برداشته است.5-    مردم مداري: مردم گرايي انقلاب اسلامي، عاملي در گسترش انقلاب و پذيرش آن از سوي ملت هاي مسلمان بوده است. رهبري انقلاب 1357، بر اين باور بود كه بايد به ملت ها بها داد نه به دولت ها. سخن پايانيبدون ترديد انقلاب اسلامي تحت رهبري حضرت امام خميني(ره) با برشمردن نقاط اشتراك مسلمانان سراسر جهان و با زنده كردن روح بيداري و خيزش اسلامي توانست اعتماد به نفس را در بين توده هاي مسلمانان بازگرداند و مي رود تا بيدار نمودن مسلمانان از خواب غفلت، آنها را از زير يوغ استعمار و استبداد خارج نمايد. همچنين آنان در سرتاسر جهان با تأسي از آرمان هاي والاي انقلاب اسلامي و با تكيه بر قرآن و شعائر اسلامي، سرنوشت خود را از دست حاكمان وابسته به امريكاي سلطه گر جدا كرده و زير پرچم انقلاب اسلامي در مسير استقلال و آزادي گام برمي دارند. امام خميني(ره) همواره بر اين نكته اساسي تأكيد داشتند كه معناي صدور انقلاب ما، اين است كه همه ملت ها بيدار شوند و همه دولت ها بيدار بشوند و خودشان را از اين گرفتاريهايي كه دارند نجات بدهند. اميد مي رود به بركت انقلاب اسلامي و گسترش روح بيداري و خيزش اسلامي در سراسر جهان اسلام و حتي ساير ملتهاي آزاديخواه، بارقه هاي استكبار ستيزي و ضد استعماري بيش از پيش نمود يابد و سردمداران نظامهاي سلطه ضمن گردن نهادن به خواسته هاي به حق مستضعفان و مسلمانان جهان به خاك مذلت كشيده شوند و نداي الله اكبر در سراسر گيتي طنين انداز شود.

معضلي به نام تنبلي اجتماعي

مهدي ياراحمدي

خراساني

اشاره: اسلام به كار و تلاش ارزش بسيار والايي داده است، به گونه اي كه كار كردن را از بزرگ ترين عبادت ها و وسيله اي براي تقرب به پروردگار شمرده است. قرآن كريم كاركردن را با ارزش مي داند و مي فرمايد: «نيست براي انسان، مگر بازتاب عمل و واكنش كارش ». (نجم:40) از سوي ديگر

بي كاري و تن آسايي صفاتي هستند كه در ادبيات ديني، با نفرت و نكوهش از آنها ياد شده است. در اسلام كار به عنوان يك دستور ديني واجب است. در روايتي از پيامبر اعظم(ص) آمده است: «تلاش در جهت كسب روزي حلال، بر هر زن و مرد مسلمان واجب است»

تنبلي اجتماعيدر بين مسائل اجتماعي و مشخصه هايي كه كم و بيش، از آنها با عنوان آسيب هاي فرهنگي و يا اجتماعي ياد ميشود، خصوصيتي اخلاقي را مشاهده مي كنيم كه به اعتقاد برخي از صاحب نظران، بسياري از ويژگي هاي نامطلوب ما بر روي آن سوار شده است و در فرهنگ و خصلت جمعي ما ريشه دارد. اين خصوصيت اخلاقي، تنبلي اجتماعي است كه بسياري از عادات فرهنگي و صفات اجتماعي ما از آن مايه مي گيرند و تغذيه مي كنند. آنچه روشن است «تنبلي اجتماعي» يكي از مهمترين ويژگي هاي رفتاري ناپسند ايرانيان است. اين مساله بويژه در عدم تمايل به درس خواندن در مدارس و دانشگاه ها، و در كار اداري كارمندان، و در ميزان بالاي تماشاي تلويزيون در ايران به جاي كتابخواني، در تمايل زياد به استخدام در دستگاه دولتي و عدم تمايل براي كسب تخصص و مهارت و كارآفريني، در وجود تعطيلي هاي فراوان سالانه، در پديده اي به نام بين التعطيلين، و

در موارد فراوان ديگر موجود است. همين شيوع و گستردگي آسيب هاي اجتماعي «تنبلي اجتماعي» نشان از اهميت ريشه يابي و تبيين دقيق اين خصلت فرهنگي ايرانيان است.

تنبلي و انواع آن درجامعهتنبلي تمديد يا اطاله وضعيت فعلي و عدم تمايل به تغيير رفتار يا وضعيت كه نوعي رخوت و ركود است. تنبلي دو حالت دارد: تنبلي فردي و تنبلي اجتماعي. تنبلي فردي حالتي است كه فرد ميان دو انتخاب مخير ميشود، يكي لذت آني و ديگري نفعي شخصي در آينده كه براي كسب آن نفع، بايد از اين لذت گذشت. انتخاب كردن و نيز علم به زيانآور بودن انتخاب لذت فعلي و سودمند بودن نفع آينده، ابعاد مهم تنبلي هستند. انتخاب در اينجا به معناي آن است كه يك كنشگر عاقل، بهصورت نسبي از مزايا و معايب هر دو گزينه آگاه است، يعني ميداند كه الان چه ميكند و ميداند كه انتخاب لذت آني در زمان حال، چه زياني براي فرد در آينده دارد، و با علم به اين دو گزينه، «انتخاب» ميكند.نوع ديگر تنبلي، تنبلي اجتماعي است. تنبلي اجتماعي گاه محصول تنبلي افراد جامعه و برآيند تنبلي آنها است. يعني وقتي جمع كثيري از افراد، بيعمل و لذتطلب هستند، در سطح جامعه نيز اين فرآيند مشاهده ميشود. اين نوع از تنبلي پيامدهاي متعدد دارد. پايين بودن سطح بهرهوري اداري، عدم اقبال بهكار طولانيمدت و سخت و بين التعطيلين، از اين نمونه است. اما بعد ديگر تنبلي اجتماعي، حالتي است كه افراد سطح فردي رفتاري نسبتا مطلوب دارند، اما اين رفتار در سطح جمعي به نتيجه مطلوب منتج نميشود كه دليل آنهم ناهماهنگي در سطح

نهادهاي اجتماعي است.

نگاهي به عوامل ايجاد تنبلي اجتماعي برخي از كارشناسان معتقدند بسياري از رفتارهاي نامناسب اجتماعي ما بر جريان تنبلي اجتماعي حركت مي كند . يكي از حوزه هاي جدي اين رفتار، حوزه روابط كار است. موضوع كار به عنوان منبع امرار معاش و كسب درآمد و رفاه از يك سو و از طرف ديگر پرورش روحيه خودباوري، اميد به آينده و اعتماد به نفس از طرف ديگر، يكي از مهم ترين نيازمندي انسان را تشكيل مي دهد. با اين حال اين غذاي روح و تعالي بخش وجدان انساني، برخي مواقع به سوهان روحي بدل مي شود كه عامل را از عمل بيزار مي كند. اين بيزاري و بي ميلي نسبت به كار و تصوراتي كه در اطراف آن پديدار مي شود، موجب تنبلي اجتماعي در حيطه روابط كار است. اما علت اين گريز از كار چيست؟بدون شك نياز ها و توقعات دروني انسان بر محيط اطراف او تأثير گذارند. كنش هاي دروني، انسان را به سوي خواسته هايش هدايت مي كند. كار يكي از عرصه هاي بروز اين كنش هاي دروني است. افراد موفق كساني هستند كه كار و شغل خود را از روي رغبت بر مي گزينند و اين اصل در كنار ويژگي مهم تلاش و پشتكار، كه ريشه اي انكار ناشدني در علاقه دارد، مي تواند دروازه هاي موفقيت را به روي فرد باز كند.كسب ثروت بدون تلاش و كوشش رويايي است كه در برخي جوامع به دلايل متنوع گسترش يافته است. اين دلايل بيشتر حول چند محور گردش مي كنند. منابع ملي، غارت ديگران و طرح هاي استعماري و نهايتاً بيماري هاي اقتصادي از

جمله مهمترين دلايل به وجود آمدن. تنبلي اجتماعي هستند.گاهي شخص به كار مورد نظر خود دست پيدا مي كند اما عوامل بيروني منجر به بروز افسردگي و دلزدگي شخص نسبت به كار وتنبلي در آن مي شوند. تصورش را بكنيد كه با شور و شوق، هر روز به سر كاري مي رويد كه به آن علاقه داريد و اميدواريد آينده جذابي را براي تان رقم زند ، اما بعد از گذشت مدتي شاهد درجا زدن خودتان هستيد، مدير به ابتكار و خلاقيت و تلاش شما بهايي نمي دهد و شما در برابر بوروكراسي خشك و نامتعارف اطراف تان، اندك اندك به حاشيه رانده مي شويد و يكنواختي به سراغ شما مي آيد، امري كه دروازه دلزدگي و عدم رغبت به شغل و تنبلي است. يكي ديگر از اين عوامل بيروني كه در منظر برخي كارشناسان حتي باعث بروز ضعف ها و بيماري هاري رواني نظير افسردگي در ميان طيف شاغلين محسوب مي شود، تحمل يك فرودست به عنوان فرادست در محيط كار است . اين امر به وضوح حتي در همان ابتداي كار براي شما نوعي سرخوردگي ايجاد خواهد كرد كه در نهايت به شدت از راندمان كاري شما خواهد كاست و تنبلي شما در پرداختن به شغل مورد نظر را رقم خواهد زد. برخي آفت تكرار را از عوامل بروز تنبلي در كار مي دانند. به اين معني كه فرد شاغل مدت هاي متمادي در محيطي مشغول به كار باشد تكرار وظايف او را مبدل به ماشيني خواهد كرد كه تنها به صورت روتين اقدام به اجراي دستورالعمل هاي خاصي مي كند

راه چاره در چيست؟ايران بعد از كشورهاي عربي و آفريقايي

رتبه سوم تنبلي در جهان را دارد.بنابراين تنبلي اجتماعي نه تنها يك نارسايي بسيار مهم اجتماعي است بلكه يك معضل مديريتي نيز در ايران قلمداد مي شود كه سال هاي طولاني ست كارشناسان و متخصصان و استادان مديريت نتوانسته اند براي آن راه حلي پيدا كنند. با اين وجود بيش از همه اصلاح مديريت به عنوان ابزاري مناسب براي ارتقاء كيفيت كار در جامعه به چشم مي آيد. مديريت مناسب قادر است توانايي هاي كارمند و كارگر را تشخيص دهد و همچون يك مربي فوتبال او را در پستي به كار گيرد كه بيشترين كمك را به هم تيمي هايش برساند. مديريت مطلوب قادر است افراد كاردان ولايق را به عنوان مسئول كساني كه از مهارت كمتري برخوردارند قرار دهد، چنين شرايطي اطاعت از مافوق را براي شاغل ممكن تر و قابل تحمل تر خواهد كرد. اين مديريت صحيح است كه مي تواند تشويق و تنبيه را در موارد لازم به كار گيرد و با ارتقاء و يا پاداش كارمند و كارگر را نسبت به نوع ر فتار مناسب دلگرم و از خطرات ناشي از كاهلي بيم دهد. اين مديريت مناسب در سطح كلان با تصويب و البته اجراي قوانين مناسب مي تواند شاخص هاي دستمزد را به واقعي بودن نزديك كند و با كنترل زياده خواهي هاي اقتصادي برخي كه به نوعي عامل ايجاد بيماري در اقتصاد و روان جامعه هستند، مسير حركت براي كسب ثروت را در منظر جامعه، تلاش و كوشش صادقانه در كار و شغل مناسب ترسيم كند.

سخن پايانيدر ادبيات اسلامي، بخشي از عزت نفس، در گرو كار و تلاش و

پرهيز از تنبلي است. كار كردن، موجب مي شود انسان به كمك ديگران اميد نبندد و دست تكدي و نياز به سوي اين و آن دراز نكند. انسان بايد بكوشد با كار و حرفه اي مخارج زندگي خود و خانواده اش را تأمين كند و اسير محبت و منت ديگران نشود. شايدبه همين سبب است كه امام علي(ع)در وصيتي به فرزندش امام حسن(ع)فرموده است: اگر مي خواهي آزاد باشي و حريت داشته باشي، مانند بندگان و غلامان زحمت بكش و كار كن. اميد و آرزوي خود را از مال جميع انسان ها قطع كن، هرگز چشم طمع به مال و ثروت و اندوخته ديگران نداشته باش.

انتخابات،كشتي نجات نظام اسلامي و جذب حداكثري

مهدي ياراحمدي خراساني

اشاره: رهبرمعظم انقلاب (در ديدار اعضاي مجلس خبرگان، 6 اسفند88) فرمودند: "كساني كه حاضر نيستند اكثريت را قبول كنند، كساني كه ... يك نقطه ي قوت را براي نظام، مي خواهند به يك نقطه ي ضعف تبديل كنند، اين ها در واقع دارند خودشان را از يك كشتي نجات - كه نظام اسلامي است - بيرون مي اندازند. و الا هيچ كس نمي خواهد كسي را از كشتي نجات بيرون بيندازد. نظام اسلامي به همه مي گويد: «بياييد با ما باشيد و وارد اين كشتي نجات شويد. ولا تكن مع الكافرين؛ هود، 42»  هدف و مبنا اين است." رأي ملت؛ ميزان استامروزه بسياري از كشورهاي جهان، ادعاي مردم سالاري دارند، ولي به جرأت مي توان گفت نظام جمهوري اسلامي، زيباترين شكل از مردم سالاري را در قالب دين و شريعت ايجاد كرده است؛ به صورتي كه در اين نظام، هم حضور مردم در امر اداره جامعه، بسيار جدّي و پررنگ است و هم اصول و

ارزش هاي دين به خوبي اجرا و رعايت مي شود. انتخابات و فرآيند برگزاري آن علاوه بر مفاهيم مختلفي كه در عرصه ي بين المللي به عنوان نمادي از دموكراسي و مشاركت مردمي در تصميم گيري ها دارد در ادبيات انقلاب اسلامي معناي ديگري را نيز به دنبال دارد. و آن تجلي وحدت آحاد جامعه در مشاركت حداكثري است. وقتي در نظام فكري جمهوري اسلامي " ميزان رأي ملت است " گروه هاي مختلف سياسي اجتماعي كشور بدين وسيله خود را در بوته ي آزمون قرار مي دهند تا عيار فعاليت هاي سياسي خود را در چارچوب برگزاري انتخابات سالم و آزاد بسنجند.رويه مهر و رويه قهر برمبناي مباني فقهي و اسلامي مديريت بايد مظهر دو نوع از صفات باشد؛ رويّه مهر و رويّه قهر. اين دو صفت لازم است در مديريت به صورت همزمان وجود داشته باشد. مدير بايد با جاذبه و ارزيابي، انسان هاي محروم و مشتاق و لايق را به سوي خود جذب كند و آنان را دلگرم و ثابت قدم نگه دارد و با قهر و خشم، نااهلان را از خود دور سازد و دست نااهلان را از دراز شدن به سوي حريم هاي محترم مال و جان مردم كوتاه كند. محبت و مشكل گشايي، عدالت محوري، زهد و پاكي، تلاش و جسارت و قدرشناسي، از جمله صفاتي هستند كه با تحقق آن ها مديريت، جمالي زيبنده مي يابد و اين ها موجب توفيق و كام يابي مدير مي گردد و صفاتي همچون: پاي بندي به قانون، برخورد با متخلف و جديت و دقت در حسابرسي و نظارت؛ هيبت، وقار و

شكوه لازم را براي مدير اسلامي مي آفريند و بر حول مديريت او، ديواره آتشيني ايجاد مي كند كه حوزه مديريت او را از دستبرد و سوءاستفاده بدخواهان و نااهلان محفوظ نگه مي دارد و موانع را از سر راه مديريت برطرف مي سازد.برطبق آموزه هاي مديريت اسلامي ولي فقيه كسي است كه در دايره دستورات و احكام اسلامي امور جامعه ي اسلامي را مديريت مي نمايد. و مسلماً هر سخن و هر كلامي كه مي گويد منشأ و ريشه ي آن در قرآن و سنت است (بايد باشد). از اين رو نگاه مرحمت آميز و همراه با صبر و گذشت رهبري معظم نظام اسلامي به افرادي كه به دلايلي از قبيل؛ عدم بصيرت، هيجان زدگي در مواجهه با تبليغات رسانه هاي بيگانه، فريب خوردگي و ... اشتباهاتي را مرتكب شده اند ريشه در رأفت اسلامي دارد. كما اين كه اوج اين رفتار مرحمت آميز اسلامي را پيامبر اعظم(ص) پس از فتح مكه از خود نشان دادند. اما مسلماً اين رفتار تا جايي ادامه دارد كه افراد خود را از دايره رحمت و گذشت خارج نسازند. "ما هيچ كس را از نظام بيرون نمي كنيم؛ اما كساني هستند كه خودشان، خودشان را از نظام خارج مي كنند؛ و صلاحيت حضور در چارچوب نظام اسلامي را از دست مي دهند كه از دست داده اند."مفهوم جذب حداكثري "جذب حداكثري" يك فرهنگ است. فرهنگي برگرفته از مباني فكري دينِ رأفت و پيامبر رحمت آن. فرهنگي كه به دنبال مديريت هيجانات اجتماعي و اصلاح رفتار است. تا بوسيله ي روح معنوي اسلام افراد بيشتري را در كشتي نجات نظام اسلامي نشاند

و از گمراهي نجات دهد. همچون كشتي نوح؛ كه پيامبر شريف الهي تا آخرين لحظات ممكن افراد را بر سوار شدن بر آن تا دستيابي به فلاح و نجات توصيه مي نمودند. امروز جذب حداكثري همان فرهنگ را مطالبه مي كند. بر اساس همين تفكر سياست نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران از ابتداي پيروزي انقلاب اين بوده كه معاند را به منتقد و منتقد را به موافق تبديل كند. سياست جذب حداكثري و دفع حداقلي كه بارها رهبر فرزانه انقلاب خاطر نشان كردند، اهميت و ضرورت اين مقوله را نشان مي دهد. براي دستيابي به معناي واقعي جذب حداكثري بايد صبور بود. نمي توان جواب هرگونه بدي يا مخالفت را بلافاصله و باشدت بيشتر پاسخ داد و خود را معتقد به راهبرد جذب حداكثري دانست. جذب حداكثري و يك استثنا بايد توجه داشته باشيم اصل كلي جذب حداكثري -كه حاصل رأفت اسلامي است- با يك تبصره كامل مي شود. تبصره اي كه در آن افرادي را كه عالمانه و عامدانه در مسير دشمن حركت مي كنند و در نهايت گستاخي مِهر نظام اسلامي را با عداوت پاسخ مي دهند استثنا مي نمايد. بي شك اين نظام متعلق به تمام كساني است كه در اين مملكت و خارج از آن به اصالت تمدن و دين اين ديار وابستگي دارند. بطور كلي سياست نظام اين است كه تمامي گروه ها و جريانات سياسي در چرخش قدرت مشاركت داشته باشند و سند اين مدعا دست به دست شدن قدرت در ميان گروههاي مختلف سياسي درون نظام است. اما امروز شرايط خاصي در كشور وجود دارد كه مي بايست

نسبت به اعمال رفتار تسامحي نظام با برخي از كساني كه عمداً در راستاي دشمني با ملت ايران گام بر مي دارند، كمي شدت عمل به خرج داد. برخي جريانات داخل متأسفانه با استفاده از امكانات نظام به انقلاب لطمه وارد مي سازند. يعني به راحتي در قدرت نشسته اند و تيشه به ريشه ملت مي زنند. اينها مال اين است كه به آن محور مشترك عقيده ندارند و البته سياست نظام هم در مقابل كساني كه اينگونه رفتار مي كنند، تا يك جايي تحمل است و قطعاً وقتي از حد تحمل خارج شوند، برخورد نظام يك برخورد دافعه اي و تفابلي خواهد بود. بعضي ها به اشتباه سعي دارند مفهوم جذب حداكثري را به همه تعميم دهند، در حالي كه اين اصلاً كار درستي نيست و روي ديگر جذب، دفع است هر چند حداقلي باشد.سخن پايانيانتخابات مجلس شوراي اسلامي پيش روي ماست. اهميت و حساسيت اين دوره از انتخابات بر هيچ كس پوشيده نيست. به همين دليل، همكاري و مشاركت براي هر چه باشكوه تر برگزار شدن آن بر همگان ضروري است.امروز علي رغم تمامي ناملايمات سياسي و تحريم هاي اقتصادي كه توسط ايادي استكبار جهاني در ارتباط با جمهوري اسلامي رخ مي دهد كشتي نظام اسلامي با سلامت و صلابت از تلاطم امواج عبور كرده و خود را به ساحل سعادت و سلامت نزديك و نزديك تر مي نمايد. مسلماً هر گونه حركت انحرافي و فتنه انگيزي نمي تواند خللي در مقابل كشتي نظام كه بر پايه ي مباني اسلام عزيز، ولايت فقيه و شور و اشتياق قاطبه ي ايرانيان مؤمن و مسلمان

در حركت است ايجاد نمايد. پس بايد بدين نكته توجه داشت كه چند سنگ ريزه نمي تواند مانع حركت كشتي نظام اسلامي شود جز اينكه افراد منحرف و فتنه انگيز خود از سلامت و سعادت باز مي مانند. بايد به فرموده ي رهبري با تقواي جمعي به ريسمان محكم الهي چنگ زد و با اتحاد و همدلي و صبر و تحمل در مقابل سختي ها و سعه ي صدر در مقابل نظرات مخالف خود، بر كشتي نظام اسلامي بنشينيم تا با ياري خداوند مهربان به فلاح و رستگاري نائل شويم.آفريده ها، با درك جمال الهي مجذوب و مشتاق او مي گردند و از درك آثار جلال خداوند، به ترس و خشوع مي افتند. دو بال شوق و خوف، براي كمال آفريده ها ضروري است و انسان چون خليفه خداست، بايد مظهر اسماي خدا باشد و هر دو گونه از اسماي جلالي و جمالي، در صفات و اعمال او نمودار باشد كه بر اثر اين نمود، فرد جاذبه و دافعه پيدا مي كند. ائمه معصومين(ع)كه مظهر انسان كامل بودند، بيشترين جاذبه و دافعه را داشتند. جاذبه آنان؛ پيروان را به تولي و محبت فرامي خواند و دافعه قوي آنان؛ دشمنان را به شدت از آنها دور و جدا مي ساخت.يا رب اين قافله را لطف ازل بدرقه باد       كه ازو خصم به دام آمد و معشوقه به كام

تأثير توليد ملي بر پديده هاي اجتماعي

مهدي ياراحمدي خراساني

اشاره: « سال90 (كه سال جهاد اقتصادي ناميده شد) در داخل كشور سال بروز اقتدار ملت بود.. جهاد اقتصادي چيزي نيست كه تمام شدني باشد. مجاهدت اقتصادي و حضور جهادگونه در عرصه هاي اقتصادي براي ملت

ايران يك ضرورت است.من امسال تقسيم ميكنم مسائل مربوط به جهاد اقتصادي را. يك بخش مهم از مسائل اقتصادي برمي گردد به توليد داخلي. اگر با توفيق الهي و اراده و عزم راسخ ملت و با تلاش مسئولان بتوانيم مسأله توليد داخلي را آنچنان كه شايسته است رونق بخشيم  و پيش ببريم بدون ترديد بخش عمده اي از تلاش هاي دشمن ناكام خواهد ماند...» اين سخنان بخشي از بيانات رهبر معظم انقلاب بود. سالي كه به فرموده ايشان حوادث بسياري در سطح جهان، منطقه و كشور روي داد كه در مجموع به سود اين ملت تمام شد و ملت ايران آمادگي خود را در تمام عرصه هاي گوناگون علمي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي نشان داد.

مقدمهسال 90با عنايت رهبر معظم به مسائل ويژه اقتصادي، سال جهاد اقتصادي نام گذاري شد و ايشان امسال را نيز با توجه به گستردگي مسأله جهاد اقتصادي و لزوم تلاش تمام مسئولين و مردم براي مقابله با تحريم هاي دشمن و خنثي ساختن اثر آنها سال «توليد ملي،حمايت از كار و سرمايه ايراني» نام گذاري نمودند. در عصري كه اقتصاد و اثرات آن برحوزه هاي مختلف -خصوصاً مسايل اجتماعي- حرف اول را ميزند نمي توان به مسائل اقتصادي و تبعات ناشي از آن بي تفاوت بود. وقتي بسياري از پديده هاي فرهنگي،اجتماعي،سياسي و ...از اين مهم نشأت مي گيرند و براي تكامل بايد وارد چرخه اقتصاد شوند چطور ممكن است رهبر فرزانه و با تدبير انقلاب آن را ناديده بگيرند؟ اثرات اجتماعي پديده ها از ديرباز در جامعه بشري مورد توجه انديشمندان بوده است. همزمان با گسترش انقلاب صنعتي و گسترش

دامنه نيازمندي ها، محروميت هاي ناشي از عدم امكان برآورده شدن خواست ها و نيازهاي زندگي موجب گسترش شديد و دامنه دار فساد، عصيان، تبهكاري، دزدي و انحراف جنسي و ديگر آسيب ها شده است. از اين رو مطالعه پديده هاي مختلف از منظر اجتماعي ضروري است.

توليد مليلازم است قبل از بررسي ارتباط بين توليد ملي و پديده هاي اجتماعي ابتدا مفهوم توليد ملي را از نظر علمي بيان كنيم: توليد ملي به ارزش پولي همه ي كالاها و خدماتي كه در دوره ي معيني، معمولاً يك سال، در كشوري و توسط مردم همان كشور توليد شده، گفته مي شود. درآمد ملي نيز به ارزش پولي تمامي درآمدهايي كه در دوره ي معيني در كشوري در جريان توليد، كسب شده گفته مي شود. توليد ملي را با توجه به اينكه هزينه هاي توليد از آن كم شده يا نه مي توان به دو زيرشاخه تقسيم نمود: 1.توليد خالص ملي 2. توليد ناخالص ملي. براي بدست آوردن ميزان توليدات خالص ملي هزينه استهلاك را از آن كم مي كنند و محصول خالص ملي ارزش كالاها و خدمات توليد شده اي خواهد بود كه پس از كسر هزينه استهلاك بدست مي آيند و نتيجه نهايي به عنوان توليد خالص ملي شناخته مي شود. تفاوت توليد خالص با توليد ناخالص نيز در اين است كه  در محاسبه توليد ناخالص ملي احتياجي به كسر هزينه استهلاك نيست.

پديده هاي اجتماعي و توليد مليهرچه از زندگي در جامعه ناشي شود را بايد پديده اجتماعي به حساب آورد. فقر، طلاق، بيكاري، جرم، بالارفتن سن ازدواج، تكدي گري و.. . البته اينها پديده هاي

منفي اجتماعي هستند كه در كنار پديده هاي مثبت ظاهر مي شوند.در اينجا يك نكته حائز اهميت است و آن نكته اين است كه اگر به ريشه يابي اين پديده هاي منفي بپردازيم درمي يابيم كه بيشتر آنها به مسائل اقتصادي برمي گردد.بيكاري، فقر مي آورد و فقر منجر به ارتكاب انواع جرايم،طلاق و بالا رفتن سن ازدواج،تكدي گري و.... مي شود. اما چه عاملي باعث بيكاري مي گردد؟ آيا جز اين است كه مصرف توليدات و كالاهاي خارجي منجر به كنار زده شدن توليدگران داخلي و گوشه نشيني آنها مي شود؟هنگامي كه ايراني به توليد محصولات مورد نياز بپردازد و اين محصولات از سوي مصرف كنندگان داخلي مورد استقبال قرار گيرند مي توان تيشه بر ريشه بيكاري زد و در راستاي ريشه كن نمودن فقر گام برداشت. هنگامي كه كالاهاي بي كيفيت خارجي در بازار با قيمتي نازل به فروش برسند چطور مي توان انتظار داشت زمينه اشتغال زايي براي جواناني كه در رشته هاي مختلف صنعتي تحصيل كرده اند فراهم شود؟ هنگامي كه بهترين ميوه و مركبات در كشور ما توليد مي شود چه لزومي دارد از كشورهاي ديگر واردات  داشته باشيم؟متأسفانه بيكاري ريشه بسياري از نابهنجاري هاي اجتماعي است و يكي از عوامل ايجاد اين معضل بزرگ عدم توجه به توليدگران داخلي مي باشد. بسياري از طلاق هايي كه در جامعه رخ مي دهد  بر اثر بيكاري و فقر مالي خانواده است. و فقر زمينه ارتكاب بسياري از جرايم را ايجاد مي كند. بخش اعظمي از اعتيادي كه انديشمندان از وجود آن به عنوان يك معضل بزرگ دم ميزنند در اثر فشارهاي

مالي پديد مي آيد.شايد اغراق آميز به نظر برسد اما اجازه بدهيد طرح واره اي در خصوص ارتباط بين توجه به توليد داخلي و پديده هاي اجتماعي مجسم كنيم؛ زماني كه يك جوان كه در زمينه هاي مختلف صنعتي يا كشاورزي تحصيل كرده است وارد چرخه توليدگري مي شود و با انبوه كالاهاي وارداتي و سيل جمعيت استقبال كننده از آنها مواجه مي گردد ناچار است شغل خود را رها كرده و به مشاغلي روي بياورد كه در حيطه تخصص اش نيست بنابراين به بيكاري پنهان دچار مي شود. مسلماً اين شخص نمي تواند آن طور كه بايد در كار خود پيشرفت كند و چه بساحتي آن را رها نمايد. حال اگر وي داراي خانواده باشد بايد بار مخارج سنگين خانواده را نيز به دوش كشد و آنچان كه بايد نمي تواند مخارج خانواده و تحصيل فرزندان خود را بپردازد و چه بسا فرزندانش را نيز از تحصيل محروم كند همان گونه كه درحال حاضر بسياري از كودكان كار داراي چنين شرايطي هستند. و بالاخره تحت اين فشارهاي زياد يا زندگي اش از هم مي پاشد و يا ممكن است زمينه ارتكاب انواع جرايم براي وي فراهم شود و به انواع جرايم از قبيل؛ سرقت، قاچاق و ... نيز دست بزند. حال شرايطي را تصور كنيد كه يك كشور به خودكفايي رسيده و مصرف كننده كالاي توليدي خود باشد؛ در اين حال نه تنها زمينه تحصيل جوانان در رشته هاي متنوع صنعت و كشاورزي فراهم مي شود بلكه كشور به جاي وارد كننده تبديل به صادركننده اي مي شود كه در عرصه جهاني مي تواند

حرف نخست را بزند.در اين شرايط زمينه اشتغال براي افرادي فراهم مي شود كه در شغل خود مهارت و تخصص كامل دارند و با علاقمندي آن را دنبال مي كنند و در آن به پيشرفت هاي چشمگيري مي رسند. بنابراين ديگر دغدغه اشتغال و تورم را نخواهند داشت، از پس تأمين مخارج زندگي خود بر مي آيند و به راحتي ازدواج مي كنند و كمتر شاهد فسادهاي اجتماعي خواهيم بود.

ضرورت كوشش همگاني در حمايت از توليد ملي براي حمايت از توليد ملي نيازمند كوشش همگاني آحاد جامعه هستيم. نه تنها مسئولين موظفند از توليدگران داخلي حمايت نمايند و از ورود بي رويه كالاهاي وارداتي به كشور جلوگيري كنند بلكه مردم نيز بايد به توليد و مصرف بهترين كالاهاي ايراني روي بياورند. وظيفه تك تك اعضاي اين ملت است كه در راستاي ريشه كن كردن بيكاري و معضلات ناشي از آن از طريق حمايت از توليد ملي گام بردارند. واضح است كه وقتي جوان ايراني اطمينان داشته باشد كه جامعه به تخصص و مهارت وي نياز دارد حداكثر تلاش خود را براي افزايش اين تخصص در جهت رسيدن به وضعيت مطلوب جامعه مي نمايد و استعداد خود را صرف گام برداشتن در راه هاي بزهكارانه نمي كند.كشور چهارفصل ايران داراي منابع غني انرژي،خاك حاصلخيز،آب و هواي مناسب، درياهاي پربركت و از همه مهمتر نيروي انساني جوان و باهوش است. ملت ايران بايد بيش از پيش خود را باور كند و مجال توليد را به جوانان و توليدگران بدهند.

سخن پايانيشرايط كسب و كار و ارزش هاي اجتماعي در كشور ما تابع شرايط خاص خود بوده و با

ساير كشورها تفاوت دارد. نبايد فراموش كنيم كه از ديرباز در سايه برخي سياست گذاري ها و اقدامات غيراصولي دستگاه هاي مسئول نه تنها كالاهاي خارجي را وارد مي كنيم، بلكه بدون ايجاد محدوديت هاي منطقي و متعادل، بقدري ساز و كار ورود محصولات خارجي را تسهيل مي نماييم كه بخش قابل توجهي از داشته هاي خود در بخش صنعت را نيز بطور كامل از دست مي دهيم. تحريم كشور ايران شايد در ابتدا پديده اي ناخوشايند به نظر برسد اما در حقيقت لطفي ناخواسته به كشور است كه با فرصت انديشي مي تواند زمينه استقلال و روي آوردن به توليد ملي را افزايش دهد و نه تنها مسئولين بلكه مردم را نيز به تكاپو و تلاش روزافزون وادارد. دشمن تصور مي كند كه با تحريم اين ملت مي تواند ايران را درعرصه كار و توليد زمين گير كند درحالي كه هرچه بيشتر بر اين ملت سخت بگيرد خود را خسته و ناتوان تر كرده و ايرانيان را به سوي كشف استعدادهاي خود سوق مي دهد. همانطور كه خداوند متعال مي فرمايد: « چه بسا چيزي را ناخوشايند بدانيد در حالي كه خداوند در آن خير فراواني قرار داده است /نسا19»

درآمدي بر نظم اجتماعي

مهدي ياراحمدي خراساني

اشاره: اميرمؤمنان(ع) در وصيتي خطاب به فرزندانشان مي فرمايند: « شما (دو فرزندم حسن و حسين) و همگى فرزندانم و هر كس كه نامه ام به او برسد را سفارش مى كنم به ملاحظه كردن از خدا و نظم در امور» بر اساس آنچه امام مي فرمايند مخاطب اين وصيت، همه ي كساني هستند كه اين نامه و اين وصيت به آنها

مي رسد؛ يعني ما هم مخاطب كلمات اميرالمومنين(ع) هستيم. در معارف اسلامي تقوا با نظم آمده است. اساتيد اخلاق اسلامي تقوا را نظم فردي و نظم را تقواي جمعي مي دانند. اين كه سفارش مي كنند «در جماعت خلوت كنيد» به همين معني است كه بتوانيد هر چيزي را در جاي خودش انجام دهيد. تقوا يعني انسان جاي گاه و موقعيت خودش ر ا بفهمد و تكليفش را در آن موقعيت ادا كند؛ و در حالت كلي آدم بايد بفهمد در اين عالم آمده است كه چه بكند، و همان كند.مقدمهمقوله نظم اجتماعي از مباحثي است كه در طبقه بندي موضوعات جامعه شناختي، نقطه مقابل جامعه شناسي تغييرات اجتماعي و بويژه در تعارض با مباحث تغييرات عميق و انقلابات اجتماعي است. نظم يعني هر چيزي در جاي حقيقي خود باشد. براساس حديث ذكر شده اين دو –يعني نظم و تقوا- بر هم اثر مي گذارند و از هم اثر مي پذيرند. آدم هاي منظم هستند كه مي توانند زندگي خود را مديريت كنند و انسان هاي باتقوا هستند كه در تشكيلات مي توانند منظم و گروهي كار كنند. در مباحث نظم اجتماعي، دو سؤال عمده وجود دارد: 1. نظم اجتماعي چگونه به وجود مي آيد؟ 2. تداوم نظم اجتماعي چگونه ممكن است؟ منظور از سؤال اول اين است كه اولين جوامع چگونه شكل گرفته است. اما در سؤال دوم، از شكل گيري جامعه سؤال نمي كنند، مسئله اين است كه اين نظم به وجود آمده _ به هر دليل _ چگونه درهم نمي ريزد؟ امروزه سؤال اول چندان اهميتي ندارد؛ چرا كه زندگي اجتماعي به هر حال، شكل گرفته است. اما سؤال دوم، اساسي است؛

زيرا علي رغم وجود بحران هاي ويرانگر اجتماعي و سياسي، جوامع همچنان پابرجا هستند.تعريف نظمنظم، ترتيب دادن به هر چيز و يك نوع رابطه ي هماهنگ ميان اجزاي يك مجموعه، براي تحقق يافتن هدف مشخصي است. به گونه اي كه هر جزيي از اجزاي مجموعه، مكمّل ديگري بوده و فقدان هر يك سبب مي شود كه مجموعه، هدف خاص و اثر مطلوب را از دست بدهد. نظم اولين قانون جهان است. به بيان ديگر واقعيت نظم در يك پديده ي طبيعي، جز اين نيست كه اجزاي مختلفي از نظر كيفيّت و كميّت دور هم گرد آيند، تا در پرتو همكاري اجزاي آن، هدف مشخص تحقّق يابد. مضمون نظم، انديشه چيزهايي را كه هر يك به جاي مطلوب نشسته اند و دقيقاً مرتب گشته اند، در ذهن متبادر مي سازد. از اين رو نظم، در حد گروه هاي انساني، به معناي آرامش، انتظام و اطاعت است.تبيين مفهوم نظم اجتماعينظم اجتماعي به معناي اطاعت تمامي اعضاي يك جامعه از هنجارها، ارزش ها و قوانيني است كه اساس و قوام جامعه هستند. كه يكي از عوامل برقراري آن رعايت حقوق اجتماعي است. اگر مردم به حقوق يكديگر احترام بگذارند، و حقوق فرد و جامعه رعايت شود نظم اجتماعي تحقّق مي يابد. پس از اينكه انسان ها زندگي اجتماعي تشكيل دادند، عامل تداوم اين زندگي اجتماعي چيست؟ اسلام چه سازوكارهايي انديشيده است تا نظم اجتماعي برهم نريزد؟ عامل ثبات و نظم اجتماعي در عمل كردن به قوانين پديد مي آيد. در جوامع بدوي، قوانين تدوين شده ثبات كمتري داشتند، اما قوانين جوامع متمدن از ثبات نسبي برخودار است، و هر قدر جامعه پيشرفته باشد،

مي تواند قوانين مستحكم تري تدوين كند. ضامن اجراي قوانين، هم دروني است و هم بيروني كه همان حكومت است. اما آيا هر قانوني قادر است نظم اجتماعي مطلوب را در جامعه ايجاد كند؟ پاسخ علّامه طباطبائي به اين پرسش منفي است. از نظر ايشان، با اين قوانين نمي توان به حد مطلوب نظم اجتماعي دست يافت.اختلاف اساسي اسلام با نظريه هاي جامعه شناسي در مورد «نظم اجتماعي»، در انسان شناسي و ضمانت اخلاقي براي برقراري نظم اجتماعي است. بدون اعتقاد به مبدأ و معاد، اخلاق معناي صحيحي ندارد. بيشتر نظريه پردازان غربي انسان هايي معتقد نيستند. پس تكيه كردن آنان بر «اخلاق» به عنوان ضمانت اجراي قوانين و نيز تكيه بر «مذهب» به عنوان عامل پيوند ميان افراد جامعه، در مكاتب سكولاريستي قابل دفاع نيست. مفهوم نظم اجتماعي مي تواند به طور مستقيم هماهنگي، تعادل و انسجام روابط اجتماعي را برساند كه مجموعه افراد جامعه را از طريق فعل و انفعال و ساز و كارهاي اقتصادي و سياسي به سوي زندگي مشترك جلب مي كند و حيات جمعي را امكان پذير مي سازد.رويكردهاي اصلي جامعه شناسي در تشريح نظم اجتماعياغلب نظم اجتماعي به نظم رايجي گفته مي شود كه اطاعت همگان را از يك نظم ارزشي رايج به منظور مرجح داشتن طبقات و قشرهاي اجتماعي ممتاز، اولويت مي بخشد. اساس چنين نظمي بر اين انديشه استوار است كه ثروت اساسي يك جامعه را صلح و آرامش تشكيل مي دهد. نتيجه اي كه از آن گرفته مي شود اين است كه همه اعضا بايد خواه ناخواه در برابر نظام سياسي اجتماعي، يا شكلي از سازمان اجتماعي سرتمكين فرو آورندكه خود موجبات تداوم نابرابري ها

و بي¬عدالتي¬ ها و تنازعات اجتماعي را فراهم مي آورد. در زمينه توضيح نظم اجتماعي در جامعه سه رويكرد اصلي در جامعه شناسي وجود دارد:1- رويكرد فايده اي: اين رويكرد كه جايگاه كمتري در نظريات جامعه شناسي دارد و بيشتر در تئوري هاي اقتصادي مطرح است مي گويد: به نفع خود افراد است كه نظم اجتماعي را به خصوص در جوامع پيچيده اي كه تقسيم كار در آن ها وافر است و مردم متقابلاً به يكديگر وابسته اند حفظ كنند. 2- رويكرد فرهنگي: نقش هنجارها و ارزش هاي مشترك را مورد تأكيد قرار مي دهد. 3- رويكرد تحميلي: قدرت و سلطه را به صورت هاي گوناگون نظامي، قضائي، معنوي، اقتصادي در ايجاد نظم تأكيد مي كند. بين نظريه پردازان جامعه شناسي ماركس و وبر از مفسران رويكرد تحميلي هستند.راه كارهاي اسلام براي تأمين نظم اجتماعياسلام خواهان جامعه سالمي است كه سعادت دنيوي و اخروي افراد در آن جامعه ممكن باشد. بنيادهاي نظام اجتماعي اسلام بر اين باور استوار است كه همه انسان ها برابرند و يك اجتماع بشري را تشكيل مي دهند. نظم و ترتيب بين گروههاي مختلف جامعه و افراد آن و به تعبير ديگر«نظم اجتماعي» در بسياري از ارزشهاي ديني نهفته است و امر به آنها امر به نظم است. لذا مي توان گسترة نظم اجتماعي را در زواياي ارزشهايي چون عدل، وفاي به عهد، نماز جماعت و... دنبال نمود و بيان داشت كه هرگونه انحراف اعتقادي، فقهي و اخلاقي دين اسلام گونه اي از بي نظمي است. از نظر اسلام، نظم اجتماعي بايد طوري باشد كه در سايه آن، به حقوق و آزادي هاي فردي آسيبي نرسد. مهمترين راه كارهاي اسلام براي تأمين

نظم اجتماعي عبارتند از:1- توحيد: اسلام براي تأمين سعادت دنيا و آخرت بشر، اصلاحات خود را از دعوت به «توحيد» شروع كرد تا تمامي افراد بشر يك خدا را بپرستند و آنگاه قوانين خود را بر همين اساس تشريع نمود و تنها به تعديل خواست ها و اعمال اكتفا نكرد، بلكه آن را با قوانيني عبادي تكميل نمود و نيز معارف حقّه و اخلاق فاضله را بر آن اضافه كرد. 2- آيين هاي جمعي: دراسلام توصيه شده است برخي از عبادت ها همچون نمازهاي يوميه و نماز جمعه به صورت جماعت برگزار شود. اين عمل زمينه تفاهم، عشق و محبت و به دنبال آن نظم اجتماعي را ميان مسلمانان ايجاد مي كند. 3- حاكميت دين: در جامعه اسلامي، همه نهادها در خدمت دين قرار مي گيرند، برخلاف جامعه شناسان غربي كه دين را نهادي در كنار ساير نهادهاي اجتماعي قلمداد مي كنند. از نظر اسلامي، «دين برنامه صحيح و مطلوب زندگي آدمي است كه جميع ابعاد و وجوه حيات فرد و جامعه را فرا مي گيرد و علاوه بر اعتقادات، اخلاق و عبادات، به معناي اخص _ شامل انواع و اقسام حقوق، از جمله حقوق سياسي، حقوق قضائي، حقوق جزائي، حقوق بين الملل، حقوق اقتصادي و حقوق مدني (نظير حقوق خانواده) مي شود» و اين نگرش سبب توسعه نظم اجتماعي است.4- مشاركت مردم: مشاركت و هماهنگي مردم يك جامعه اسلامي در تحقق بخشيدن به رفع نيازهاي زندگي اجتماعي تكليفي است قطعي كه زمينه ساز تحقق نظم اجتماعي است.5- مسئوليت متقابل فرد و جامعه:  نقش افراد مكمّل نقش جامعه  بوده و ميان اين دو همبستگي و

مسئوليت متقابل وجود دارد. افراد در مقابل جامعه مسئولند. البته اين مسئوليت تنها در برابر جامعه مطرح نيست. از سوي ديگر، جامعه نيز در برابر افراد مسئول است. جامعه بايد امنيت و آسايش افراد را فراهم كند. 6- توجه به رفتارهاي اجتماعي در سطح خرد و كلان: اسلام آيين زندگي است و بنابراين، براي همه عرصه هاي اجتماعي بشر برنامه دارد. عمل به حقوق و وظايف در همه سطوح فردي و اجتماعي، چه از طرف فرد و چه از طرف جامعه، بسترساز نظم اجتماعي است. اسلام علاوه بر اينكه براي هر موقعيتي حقوق خاصي در نظر گرفته است، به انسان ها توصيه مي كند: با هم روابط دوستانه برقرار كنند. 7- مبادله: «مبادله» به عنوان قوام زندگي اجتماعي بيان مي شود. نقش مبادله چنان است كه بدون آن، جامعه حتي براي لحظه اي دوام نمي آورد. «شكي نيست كه قوام اجتماعي، كه بشر تشكيل داده، بر مبادله مال و عمل پايدار است و قطعاً اگر چنين مبادله اي در كار نبود، مجتمع انسان، حتي يك چشم برهم زدن، قوام نمي داشت. راه بهره مندي انسان در اجتماعش غير از اين نبوده كه اموري از مواد اوليه زمين گرفته و به قدر وسعش، روي آن عمل نموده و از نتيجه عملش، مايحتاج خود را ذخيره مي كرده است و مازاد بر احتياج خود از آن حاصل را به ديگران مي داده و در عوض، ساير مايحتاج خود را از آنچه در دست ديگران بوده، مي گرفته- » (تفسير الميزان)8- وضع قوانين كيفري: تعليمات اخلاقي به خاطر نداشتن ضمانت اجرائي براي كساني كه از فطرت خود به

دورند، براي نظام بخشيدن به جامعه كفايت نمي كند. اسلام بعد از ترويج تعليمات اخلاقي در مرحله ي بعدي به وضع قوانين مدني حاكم بر روابط انسان ها اهتمام مي ورزد.عدالت اجتماعي زمينه ساز نظم اجتماعيعدالت از مفاهيمي است كه بشر، هم در حيات طبيعي خود، ضرورت آن را احساس كرده، و هم آنجا كه آن را به يك ارزش ذاتي دانسته، وجود آن را در ميان قواي نفس و ضمير آگاه خود و در ميان روابط اجتماعي جهت «به زيستن» مهم مي داند. همچنين رويكرد اسلام به مساله نظم اجتماعي، نگاهي كلان نگر است و در مواجهه با بي نظمي، اسير ظواهر نظم نمي شود و هر نظمي را طلب نمي كند. «عدالت اجتماعي» در اسلام يك اصل اساسي است. هيچ يك از مكتب هاي بشري نمي توانند ادعا كنند كه راه كارهاي آنان براي نظم اجتماعي منجر به اجراي عدالت اجتماعي مي شود. در منطق اسلام، در جامعه اي كه به شدت نامتعادل است و اختلافات طبقاتي در آن چشمگير است نمي توان انتظار داشت امنيت اغنيا محفوظ بماند. نمي توان انتظار داشت كارگران و كارمندان با حداقل حقوق و مزايا، نظاره گر درآمدهاي كلان و اقدامات استثمارگرانه و سودجويانه صاحبان قدرت و ثروت باشند و آنان بي هيچ توقع، خدمات سالم اداري و فني مورد نياز آن غارتگران را فراهم آورند. نمي توان انتظار داشت كاخ ها و منازل مجلل در نگاه حسرت بار محرومين باشد و هزاران قلم كالاهاي لوكس و گران قيمت هر لحظه شعله نياز را دامن زند و آتش آن دامن گير جامعه نگردد. طبيعي است در اين

شرايط امنيت و نظم روابط اجتماعي به خطر مي افتد و متاسفانه در اين هنگامه، فقط غارتگران آسيب نمي بينند بلكه زيان اصلي متوجه اقشار و گروههائي است كه در اين عرصه در دور باطل انحراف گرفتار نيامده اند. سخن پايانيتكيه اسلام بر نظم اجتماعي، بيشتر بر اخلاق مبتني بر معاد و قانونمندي جامعه است. جامعه بايد بستر رسيدن افراد به سعادت دنيوي و اخروي را فراهم كند. چنين جامعه اي به قوانين دقيقي نياز دارد و مسلّماً تدوين چنين چيزي از توان بشر خارج است. بشر با توجه به محدوديت هايي كه دارد، نمي تواند به قوانين فرازماني و فرامكاني دست يابد، مگر از طريق اتصال به منبع مافوق بشري. در واقع، اسلام نيز با اين نظر موافق است كه افراد تنها در سايه زندگي اجتماعي، مي توانند به خواسته هايشان دست يابند و بنابراين، انسان ها از روي ناچاري _ ولي با اختيار _ به زندگي اجتماعي تن در داده اند و به هر صورتي كه شده است، بايد در جامعه نظمي برقرار باشد و برقراري اين نظم بدون كساني كه از اجراي قوانين و حقوق فردي و اجتماعي دفاع كنند، ممكن نيست. پس قانون به مجري نياز دارد. اسلام، هم قوانين خاصي عرضه مي كند و هم براي مجريان قانون، شرايطي قايل است و احراز اين شرايط در مواردي در دست بشر نيست. اسلام راهنمايي كامل براي تمام جنبه هاي زندگي انسان است. قوانين اسلامي به امور مدني و كيفري محدود نمي شود، بلكه شامل امور اداري، اقتصادي و اجتماعي، ملي و بين المللي است. دستيابي به نظم پايدار اجتماعي از طريق

تحقق عدالت اجتماعي ممكن مي گردد. و عدالت اجتماعي با رعايت حدود تقواي فردي و جمعي بوجود مي آيد.

حمايت از توليد ملي در سايه اصلاح الگوي مصرف

مهدي ياراحمدي خراساني

اشاره:  مسئولين كشور در درجه ى اول - چه قوه ى مقننه، چه قوه ى مجريه، و چه ساير مسئولين كشور؛ قوه ى قضائيه و غير آنها - و اشخاص و شخصيتها در رتبه هاى مختلف اجتماعى، و آحاد مردم ما از فقير و غنى، بايستى به اين اصل توجه كنند كه بايد الگوى مصرف را اصلاح كنند. اينجور مصرف كردن در همه ى زمينه ها - در امور ضرورى زندگى، در زيادى هاى زندگى - مصرف كردن بى رويّه و بدون منطق و بدون تدبير عقلانى، به ضرر كشور و به ضرر آحاد و اشخاص ماست...(از بيانات رهبر انقلاب در نوروز88)ما بايد بتوانيم از كارِ كارگر ايرانى حمايت كنيم؛ از سرمايه ى سرمايه دار ايرانى حمايت كنيم؛ و اين فقط با تقويت توليد ملى امكان پذير خواهد شد. سهم دولت در اين كار، پشتيبانى از توليدات داخلىِ صنعتى و كشاورزى است. سهم سرمايه داران و كارگران، تقويت چرخه ى توليد و اتقان در كار توليد است. و سهم مردم - كه به نظر من از همه ى اينها مهمتر است - مصرف توليدات داخلى است...(پيام نوروزي رهبر معظم 91)مقدمهكشور ايران به منظور دست يابي به اهداف تعيين شده در سند چشم انداز بيست ساله  و توسعه اقتصادي،اجتماعي و سياسي به توليدات  ملي و سرمايه گذاري داخلي نيازمند است درصورتي كه مصرف بي رويه كالاهاي وارداتي مانع سرمايه گذاري شده و باعث خروج مقدار زيادي ارز از كشور مي شود. در جهان امروز كشوري قدرتمند است كه صادرات ان بيشتر از وارداتش باشد وكشوري كه در كوچكترين

اقلام خود به ساير كشورها نيازمند باشد نمي تواند به اهداف بلند مدتي كه در قانون براي خود تعريف كرده است دست يابد .چنين كشوري گرچه به ظاهر مستعمره نيست اما در اصل تحت استعمار پنهان قرار دارد.اما بايد توجه داشت ك اين معضل زماني بزرگتر مي شود كه يك ملت به علت مصرف زدگي و تقليد از فرهنگ بيگانه و در شرايطي كه خود توانايي توليد را دارد به واردات كالا روي بياورد.بنابراين شايد بتوان اولين گام در حمايت از توليد ملي و سرمايه گذاران داخلي را اصلاح الگوي مصرف دانست.اولويت بندي نيازها و اصلاح الگوي مصرف مصرف يعني استفاده درست و به اندازه از منابع طبيعي براي زنده ماندن و زندگي كردن. مصرف كردن محصول، انرژي، خدمت و يا هرچيز ديگري ناشي از احساس نيازي است كه در انسان پديدار مي گردد و الگوي مصرف در واقع همان نيازهاي ماست كه بر اساس فرهنگ موجود در هرجامعه اولويت بندي مي شود. محورهاي مهم الگوي مصرف در اقتصاد ايران شامل مصرف انرژي،آب و مواد غذايي است.اصلاح الگوي مصرف نيز بايد در اين زمينه هاي مهم انجام گيرد.البته اصلاح الگوي مصرف و صرفه جويي به منظور كم مصرف كردن و سخت گيري نيست زيرا همانطور كه اسراف در شرع و نزد عقلا ناپسند است تفريط و بخل نيز مذموم شمرده شده است و آيه شريفه«كلوا و اشربوا و لا تسرفوا»ساده ترين مصداق و شاهد گواه بر اين ادعاست.براي اصلاح الگوي مصرف ابتدا بايد نيازهايمان را اولويت بندي كنيم.با كمي دقت مي توان نيازهاي حقيقي را از نيازهاي كاذب بازشناخت و آنها را از سبد مصرفي

زندگي فردي و اجتماعي دور ريخت. بخشي از نيازهاي كاذب در اثر تبليغات در افراد ايجاد ميشود.اين تبليغات مي تواند به صورت مستقيم از طريق رسانه و انواع بروشور وغير مستقيم مانندچشم و هم چشمي ها انجام شود.مثلا افراد در اثر ديدن تبليغات يك وسيله به ان احتياجي ندارند اما احساس مي كنند لازم است ان را تهيه كنند و نكته جالب اينجاست كه بيشتر اين افراد پس از تهيه وسيله احساس پشيماني ميكنند.بايد دانست كه چشم و هم چشمي در رفت و آمدهاي خانوادگي نيز از ديگر عواملي است كه موجب احساس نياز كاذب مي شود و تنها به مصرف روزافزون كالاهاي وارداتي و كناره گيري توليدگران داخلي منجر مي گردد.اصلاح الگوي مصرف از طريق توليدكالاي مرغوب ايرانياصلاح الگوي مصرف تنها به اولويت بندي نيازها و صرفه جويي محدود نمي شود.استفاده از كالاهاي توليد شده در داخل كشور نيز از ديگر مصاديق مهم اصلاح الگوي مصرف است.زماني كه الگوي مصرف برخي خانواده ها استفاده از اجناس خارجي باشد هرچقدر هم كه بخواهند در مصرف صرفه جويي كنند نمي توانند مدعي اصلاح گري در مصرف خود باشند.استفاده از اجناس خارجي موجب افزايش واردات و خروج مقادير زيادي از ارز كشور مي شود و امكان سرمايه گذاري دولت را براي اقدامات زيرساختي محدود مي كند. البته اين مقوله تنها به مصرف كنندگان محدود نمي شود بلكه توليد كنندگان نيز بايد در كنار صرفه جويي در مصرف انرژي از مواد مرغوب در فرآيند توليد استفاده نمايند. كالاي توليد شده ملي بايد آن قدر مرغوبيت داشته باشد كه خريدار مجبور نشود در طي يك مدت كوتاه چندين بار

آن كالا را تهيه كند زيرا در آن صورت اصلاح الگوي مصرف نه از سوي توليدكننده رعايت شده است و نه از سوي خريدار. در اين صورت توليدكننده با ريخت و پاش و ساخت كالاي نامرغوب زمان و سرمايه را هدر مي دهد و خريدار نيز مجبور مي شود بخش اعظمي از درآمد خود را به تهيه چندين باره يك كالا اختصاص دهد و در آخر هم به جنس خارجي كه فكر مي كند مرغوبيت بيشتري دارد روي بياورد.راهكارهاي حمايت از توليد ملي و اصلاح الگوي مصرفبراي حمايت از توليد ملي و اصلاح الگوي مصرف راهكارهاي گوناگوني وجود دارد. در اين بخش چند راهكار مهم ارائه مي گردد: 1- فرهنگ سازي از طريق تبليغات: تبليغ يكي از مهمترين عامل جهت دهي به افكار مردم است. تبليغات مي تواند جمع كثيري از مردم را به كالا و حتي عملي جذب كند و يا آنها را از آن دور نمايد.تبليغات از راههاي گوناگون انجام ميشود؛ تبليغات محيطي از طريق بنرها و پوسترها،تبليغ در صدا و سيما به صورت مستقيم نظير كليپ  هاي تبليغاتي و غير مستقيم مانند پوشش بازيگران و مجريان صداو سيما و حتي  بسته بندي محصولات از جمله انواع تبليغ مي باشند.اما نكته مهم اينجاست كه تبليغات بايد مردم را به سوي توليد و مصرف كالاي ملي و به كار گيري الگوي مصرف صحيح سوق دهد.واضح است كه فعالين عرصه صداوسيما بخصوص بازيگران الگوي قابل توجهي براي مردم هستند. با كمي دقت مي توان متوجه شد كه به محض اينكه يك بازيگر نوع خاصي از پوشش يا كالايي خاص را استفاده مي كند بازارها به

سرعت پر از آن  كالا مي شوند و با استقبال خوبي نيز مواجه مي گردند.بنابراين چه خوب است كه بازيگران و مجريان صداوسيما با انتخاب كالا و پوشش ايراني و پرهيز از ريخت و پاش در برنامه هاي تلويزيوني، مردم را به مصرف كالاهاي داخلي و اصلاح الگوي مصرف سوق دهند.2- آموزش: آموزش از يك سو به مصرف كنندگان و از سوي ديگر به توليدكنندگان بر مي گردد.آموزش مصرف كنندگان كه همان فرهنگ سازي است.اما آموزش توليدكنندگان به معناي آن است كه با ارتقاي سطح آموزشهاي فني و حرفه اي در مدارس و ايجاد رشته هاي متنوع صنعتي و آسان سازي ورود دانشجويان به دانشگاه و تحصيل در اين رشته ها مهارت آنها را افزايش دهيم.زماني كه توليدكنندگان بتوانند به صورت علمي و تخصصي به توليد كالا بپردازند  تمامي راهكارهاي افزايش سطح كيفي توليد را نيز فرا ميگيرند.3- تجهيز و احداث كارخانه ها و مراكز توليدي: در اينجاست كه سخن رهبري معظم در خصوص لزوم حمايت از سرمايه گذار ايراني و كارگر ايراني مصداق  پيدا مي كند.سرمايه گذاران لازم ست با بكار بردن سرمايه هاي خود براي ايجاد كارگاههاي توليدي و كارخانجات زمينه اشتغال را براي توليدكنندگان داخلي فراهم كنند تا اينكه از اين سرمايه  براي واردات كالا استفاده نمايند.در اين حال نه تنها زمينه ورود جوانان متخصص و ماهر در عرصه توليد فراهم مي شود بلكه واردات كالا نيز كاهش مي يابد، كشور به خودكفايي مي رسد و با افزايش سطح كيفي و كمي محصولات داخلي، الگوي مصرف مردم نيز تغيير مي كند.4- قوانين و مديريت كشور: ايجاد قوانيني براي اصلاح الگوي مصرف نظير

هدفمندسازي يارانه ها و سهميه بندي بنزين موجب تغيير بسياري در الگوي مصرف خانوارهاي ايراني شد.سوخت و انرژي،آب و نان از جمله اقلامي بودند كه متاسفانه بدون هيچ گونه ملاحظه اي با ريخت و پاش بسياري مصرف مي شدند،اما سهميه بندي بنزين و هدفمندسازي يارانه ها نه تنها موجب صرفه جويي در مصرف اين اقلام شد بلكه با ذخيره سازي سوخت و انرژي و صادرات آن امكان ذخيره سازي ارزي در كشور فراهم شد.حال نيز دولت لازم است با ايجاد قوانين ويژه  و افزايش فرصت براي سرمايه گذاران داخلي زمينه افزايش توليدات ملي را گسترش دهد.5- مارك پوشي؛ عامل مهم جلوگيري از توليد ملي: متاسفانه مارك پوشي معضلي است كه هم اكنون شاهد آن هستيم.بخش اعظمي از اين عادت نادرست نتيجه تهاجم فرهنگي است.جنگ نرم همين است.جنگ نرم الگوها را تغيير مي دهد،افكار را تحت تاثير قرار مي دهد و در آخر با تغيير ارزش ها رفتار ها را دگرگون ميسازد.اما تبليغاتي كه از سوي شبكه هاي خارجي در اين راستا انجام مي شود بي هدف و تنها براي فروش محصولات خود نيست.دشمن مي خواهد با اين تير دو نشان را هدف قرار دهد؛ از سويي فرهنگ خود را به صورت كاملا نامحسوس به ما تحميل كند و از سوي ديگر با ايجاد وابستگي در جوانان نسبت به محصولات خود از توليد ملي توسط ايرانيان و پيشرفت آنها جلوگيري كنند.مارك پوشي نه تنها موجب گوشه نشيني توليدگران داخلي مي شود بلكه الگوي بسيار ناصحيحي در مصرف است.به طور مثثال كفشي با كيفيت مناسب كه توليد داخل است ممكن است 20هزارتومان فروخته شود اما يك كفش

بي كيفيت فقط به خاطر داشتن يك مارك به بيش از صدهزارتومان خريد و فروش گردد.آيا اين اسراف و خيانت به اقتصاد كشور نيست؟ كشور ايران با تمدن 2500ساله خود مي تواند الگويي براي جوانان ساير كشورها باشد نه اينكه مقلد فرهنگهايي شود كه هيچ ريشه و اساسي ندارند.اين كشور با منابع سرشار خود مي تواند يكي از بهترين توليدكنندگان و صادركنندگان در عرصه جهاني باشد بجاي آنكه به خاطر كالاهايي كه جوانان تنها براي مد گرايي استفاده مي كنند وابسته به ساير ملل  گردد.سخن پايانيدو مفهوم حمايت از توليد ملي و اصلاح الگوي مصرف نبايد به شعار تبديل شوند بلكه مهم اين است كه آنها را عملياتي كنيم.يادمان باشد كه تنها ما و نسل حاضر نيستيم كه قرار است در اين كشور زندگي كنيم. آيندگان ما و فرزندانمان پس از ما اداره اين مملكت را بدست مي گيرند. پس بايد برايشان چيزي باقي بگذاريم. نبايد تنها نامي از ايران و بازارهايي مملو از اجناس خارجي به آيندگانمان بسپاريم. حق فرزندان ماست كه در آسايش و نعمت زندگي كنند.حق دارند از انرژي به اندازه كافي استفاده نمايند و در بازار كار مجالي براي فعاليت داشته باشند.حق آنهاست كه سربلندي كشورشان را در عرصه هاي جهاني توليد ببينند واين حق را ما و فعاليت امروزمان براي آنها ايجاد مي كند.

عرصه هاي كار در مديريت روابط عمومي

مهدي ياراحمدي خراساني

اشاره: نياز به شناخت و درك متقابل به منظور تسريع دردستيابي به مقاصد و اهداف، امروزه درسازمان ها و ادارات به عنوان يك اصل اساسي درمديريت پذيرفته شده است. اين ارتباط كه ازآن به عنوان روابط عمومي ياد مي شود يكي ازمهم ترين و

با ارزشترين عوامل مؤثر در سرنوشت هر سازمان و گروه محسوب مي گردد. امروزه روابط عمومي به عنوان علم داراي اصول و مباني اوليه مي باشد. عموماً شاهد آن هستيم كه واژه روابط عمومي در ميان مردم استفاده مي شود بدون در نظر گرفتن اين كه واقعاً روابط عمومي چيست؟ آيا در زمره علوم پايه قرار مي گيرد يا هنري است كه از خلاقيت بهره مي گيرد و خود پس از موسيقي، نمايش، سينما و ... هنر هشتم خوانده مي شود.مقدمهدر عصر ارتباطات و اطلاعات روابط عمومى از عناصر اصلى ارتباطات است. زيرا ماهيت و مجموعه فعاليت هاى آن به طور عمده؛ " ارتباطى، تعاملى و تبادلى " است. امر مشاركت با مقوله اطلاع رسانى كه از مهم ترين رويكردهاى روابط عمومى است آغاز مى شود و بسيارى ديگر از كارهاى اجراى تحقق مشاركت از جمله تمهيدات ترغيبى، همان امور رايج كاربردى روابط عمومى است. شايسته نيست كه ارتباطات مردم با سازمان ها سرد و عارى از مهر و رغبت باشد، بجاست، كه با انجام مطالعات و بررسى هاى لازم اساساً معلوم شود كه سازمان هاى ما واقعاً به چه رويه و رويكردى براى تعامل با مردم نياز دارد؟ يكى از عواملى كه در سرنوشت هر گروه و فرد اهميت و ارزش دارد و آن ها را براى رسيدن به هدفشان يارى مى دهد، كيفيت رابطه آن ها با افراد و مؤسساتى است كه با آن سر و كار دارند.تعريف  روابط عمومي اصطلاح روابط عمومى، ترجمه واژه انگليسى public Relations براى نخستين بار در آمريكا به كار برده شد و در ايران نخستين بار در شركت نفت به كار رفته

و دفترى در آن شركت ايجاد شد. روابط عمومي هنر است، علم است، فن است. روابط عمومي نقش هاي گوناگوني را درجايگاه هاي متفاوت وشرايط متمايز ازيكديگر ايفا ميكند. اما دو نقش قابل تفكيك آن درارتباطات درون سازماني وبرون سازماني ازميان ساير نقشها نمايانتر و مهمتر است. قرن حاضر را علاوه بر تسخير فضا، اتم، كامپيوتر، ليزر و غيره بحق عصر ارتباطات ناميده اند. وسايل ارتباطي مانند مطبوعات، راديو، تلويزيون بسياري از شيوه هاي زندگي را عوض كرده است و گويي كه دنياي گسترده ما به دهكده جهاني تبديل شده است. روابط عمومي ها؛ پُلهاي ارتباطي بين سازمانها و جمعيتها و طرفهاي ذيربط، بيان كننده و منادي اخبار و اطلاعات سازمانها به مخاطبين خود هستند. روابط عمومي بر شانه راست بار "اقناع" و بر شانه چپ خود "ترغيب" را حمل مي كند كه اين دو رسالت عظيم شاخه هاي هدف نهايي آن ايجاد حسن تفاهم است. عرصه هاي كار در روابط عمومي در عرصه هاي كارروابط عمومي فعاليت هاي وابسته شامل مجموعه هايي مي شود كه كالاها و خدمات روابط عمومي عرضه مي كنند. فعاليت هاي متنوعي از قبيل پيام رساني طراحي و گرافيك تبليغات چاپ و نشر، توليد محصولات سمعي و بصري و مانند آن ها. افزون بر اين سازمان هاي پشتيباني دهنده در حرفه روابط عمومي مانند مراكز پژوهشي و آموزشي سازندگان ابزار و تجهيزات و مواد و لوازم مصرفي ارتباطي عوامل توزيع و پخش اقلام ارتباطي و هدايا نيز در اين عرصه فعال هستند. اكثر اين سازمان ها بدون اين كه خود را وابسته به اين حرفه بدانند، در درجه اول به محصول خود نظر

دارند و در بهترين حالت به روابط عمومي به عنوان يك منبع درآمد توجه مي كنند و در عين حال خود را جزيي از اين عرصه مهم تلقي نمي كنند. از طرفي شرط موفقيت در اين حرفه دستيابي به جايگاه واقعي روابط عمومي است كه از طريق انجام فعاليت هايي نظير نوآوري كارآفريني استانداردسازي مشاوره پژوهش توزيع محصولات روابط عمومي و مانند آن ها، در اين عرصه تحقق مي يابد و براي ايجاد چنين زمينه اي اعمال سياست هاي حمايتي و تقويت توان كارشناسي اين حوزه قطعاً موثر خواهد بود. عرصه هاي كار در روابط عموميامور اجرايي  مديريت روابط عموميروابط عمومي عمل مديريت است كه به وسيله آن افراد جامعه مورد سنجش قرار مي گيرند و روش كار و طرز عمل يك فرد يا مؤسسه يا مصلحت عمومي منطبق مي شود و برنامه اي براي جلب تفاهم و مقبوليت عامه به موقع اجرا گذاشته مي شود .بر اين اساس امور اجرايي روابط عمومي عبارتند از:1- ارتباط با رسانه هاي جمعي: گسترش وسايل ارتباط جمعي كار را براي روابط عمومي ها آسان نموده است. توسط اين ابزارها داده ها و دريافت هاي لازم براي آن ها فراهم مي شود. 2- تشكيل گردهمايي: مؤسسات مختلف بر حسب موارد در طول سال مبادرت به تشكيل  مجالس، سمينارها، نمايشگاه ها و به طور كلي گردهمايي مي كنند كه برگزار كننده يا هماهنگ كننده ي آن ها واحد روابط عمومي است. 3- تنظيم و انتشار اطلاعيه: منظور از اطلاعيه ها انواع گزارش ها ، آگهي ها ، تابلو ها ، پوسترها ، تراكت ها و موارد مشابه مي باشد.

رعايت تناسب در حجم، اندازه متون، انتخاب پيام هاي كوتاه وجذاب، پرهيز از مطالب نامربوط رعايت خوش خطي و خوش لحني و موازين اخلاقي و وجداني بايد مد نظر باشد. 4- بريده جرايد: از كارهاي معمولي و جاري و روز مره روابط عمومي تهيه بريده جرايد است. براي تسهيل نمودن دسترسي به اطلاعات جرايد براي مديران و دست اندركاران كه دقت كافي را ندارند از اين شيوه بهره مي جويند. 5- نشريه داخلي: در يك مؤسسسه كه متوسط و يا بزرگ است تنظيم و انتشارات يك نشريه داخلي يا خبرنامه از طرف روابط عمومي آن يك ضرورت است كه بر حسب مقتضيات مي تواند روزانه، هفتگي يا ماهانه باشد. 6- هنرهاي انتشاراتي: عكاسي، فيلمبرداري، خطاطي، نقاشي و كاريكاتور و گرافيك از شاخه هاي هنري هستند كه در امور مطبوعاتي و انتشارات، تبليغات و راديو و تلويزيون كاربرد خبري تزئيني دارند. لذا روابط عمومي براي تهيه فيلم مستند، خبري، عكس و اسلايد، پوستر و بروشور آگهي و موارد مشابه به صاحبان اين هنر ها نياز مبرم دارد. 7- آرشيو: روابط عمومي بايد آرشيوي كه محتواي آن را سوابق كاركردها و فهرست خلاصه اي از همه فعاليت هاي مؤسسه يا سازمان تشكيل مي دهد در اختيار داشته و توسط متصدي ماهر و متخصص بايگاني و نگهداري كند. 8- مصاحبه: در جريان امور جاري برحسب مقتضيات و ملاحظات گوناگون انجام مصاحبه هايي با خبرگزاري ها و وسايل ارتباط جمعي ضرورت پيدا مي كند. كه گاه طرف مصاحبه مسئول روابط عمومي است. كه بايد از عهده ي اجراي آن بر آيد. 9- افكار سنجي: انتقادها، پيشنهادها، تقاضاها، گله مندي

ها، تقديرها چراغي فرا راه متوليان و متصديان مؤسسه يا سازمان است. 10- كدخدا منشي:  اِعمال روش كدخدا منشي در حل اختلافات با تعاليم قومي و مذهبي مردم نيز مطابقت و ملازمت دارد و از نظر روان شناختي نيز نمونه خوبي براي ارضاي ميل به مطرح شدن و مورد توجه قرار گرفتن مي باشد. بجاست كه مدير روابط عمومي كه لباس ميانجي گري و وساطت به قامت دارد در اين گونه موارد با حسن تدبير ملاحظه كند. 11- نظر خواهي عمومي: يكي از جلوه هاي خوب و ارزنده در مديريت روابط عمومي شيوه مطلوب و كار ساز نظر خواهي عمومي است. 12- كميته همياري: كاركنان يك مؤسسه در دنياي درون خود قصه ها دارند. يكي از اختلاف خانوادگي رنج مي برد شخصي از تبعيضي كه بر او رفته ناراحت است، فردي براي احقاق حق خود از دادگاه نياز به مشاوره حقوقي دارد و ... زيباترين وانساني ترين كار يك روابط عمومي لايق و مدّبر كشف محترمانه اين گونه رازهاست و حتي المقدور دفع و رفع اين معظلات كه البته اين خدمت خدا پسندانه در كيفيت خدمت كاركنان اثر مثبت خواهد داشت.سخن پايانيروابط عمومي در پي ارتباط دو سويه با مخاطب بوده و صرفاً به دنبال " اطلاع رساني نيست بلكه مكمل اين فرآيند را "اطلاع يابي مي داند. در واقع روابط عمومي از طريق "اطلاع يابي بر اهميت تأثيرپذيري از افكار عمومي صحه مي گذارد. روابط عمومي درحقيقت، ابزار دوگانه اي است كه از يك سو باعث آگاهي مديران از محيط پيرامون آن ها مي شود و از سوي ديگر باعث انعكاس درست فعاليت آنان به

جمعيت مخاطب مي گردد. برقراري اين ارتباط دوطرفه در هر سطحي، مترادف سطح توفيق روابط عمومي است. مديريت روبط عمومي مسئوليتي است كه براي انجام آن بايد از ويژگي هاي خاصي برخوردار بود كه مهم ترين آن عبارتند از: علاقه، تخصص، تجربه، شناخت سازمان ومخاطبين و بهره مندي از ويژگي هاي اخلاقي و رفتاري خاص. به تدريج كه جامعه پيچيده تر شد و حرفه ها به سوى تخصصى شدن پيش رفت، روابط عمومى نيز با آن گام بر داشت. هراندازه ارتباط در روابط عمومى  گسترش يافته باشد، همان اندازه آن فرد، گروه و سازمان در دستيابى به اهداف خود موفق تر مى شوند. با توجه به وظايف كلى، روابط عمومى در حقيقت مى تواند در حكم واسطه ميان دولت و مردم نقش قابل قبولى ايفا كند. آن ها مى توانند با تنظيم برنامه دقيق به سؤال ها و شك ها و ترديد ها پاسخ بدهند. روابط عمومى، اصالتاً مبتنى بر دو مقوله اطلاع رسانى و متقاعد سازى است.. لذا ضرورتاً بايد آن را به خوبى شناخت و نحوه استفاده كاربرد از آن را فراگرفت. هم اينك، دبيرخانه شوراى عالى اطلاع رسانى دولت در راستاى ضرورت انجام اين مهم، يعنى آموزش و باز آموزى فنون روابط عمومى را فراهم نموده است. امروز كه روزگار پر تحول و پيچيده و نوگرايى است، براى اثبات كارايى روابط عمومى ها، بايد مجموعه سازمان متبوعه خود را با كارهاى مناسب و جديد كامياب كنند.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109