مصاحبه هاي مديريتي

مشخصات كتاب

عنوان و نام پديدآور: مصاحبه هاي مديريتي/ www.modiryar.com

ناشر :www.modiryar.com

مشخصات نشر ديجيتالي:اصفهان:مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان 1391.

مشخصات ظاهري:نرم افزار تلفن همراه , رايانه

موضوع:مديريت - مصاحبه

مصاحبه با محسن اصفهانيان بنيان گذار برند گراد

مصاحبه با محسن اصفهانيانبنيان گذار برند گراد

اگر جزو طبقه متوسط جامعه هستيد و براي خريد يك دست كت وشلوار مردانه برنامه ريزي كرده ايد ، بهترين مارك هاي توليد داخل را احتمالا  "هاكوپيان"،" گراد"، "ماكسيم" يا" ايكات" مي دانيد. اما به نظر مي رسد نمي توانيد از قيمت مناسب و تنوع محصول در كت وشلوارهاي " گراد" چشم پوشي كنيد.گراد به چه معناست؟"گراد" جامه اي بوده است كه ايرانيان باستان بر تن مي كرده اند .اين نام باستاني را " محسن اصفهانيان" –مدير عامل- براي اين  برند برگزيد.نام: محسن اصفهانيانسال تاسيس گراد: 1370نام شركت : گراد آفرين www.gerad.irمحصولات: انواع پوشاك مردانه كت و شلوار، پيراهن، تي شرت، كروات، پاپيون، جوراب، لباس زير، كيف، كفش، كمربند، دكمه سردست و انواع لباس هاي زمستاني سال 1376ابتداي راه بود و آموزش و تحقيق .محسن اصفهانيان -مدير عامل- به همراه  محمودي -عضو هيات مديره- براي آموختن طراحي و تكنولوژي روز دنيا در كارخانه هاي مطرح جهان راهي نقاط گوناگون دنيا شد. (كشورهايي مثل آمريكا، ايتاليا، آلمان) و با  آموختن دانش نوين صنعت پوشاك براي پايه گذاري روال جديدي در توليد و بومي كردن صنعت پوشاك  كشور به ايران بازگشت.او  از بدو سرمايه گذاري براي افزايش ميزان توليد، برنامه ريزي گسترده اي براي آموزش پرسنل داشت، به گونه اي كه تعداد زيادي از تكنيسين هاي گراد، دوره هاي آموزشي مختلفي در معروف ترين انستيتيوهاي مد و پوشاك از جمله موسسه معروف " مولر" در آلمان گذرانده اند.اصفهانيان، خط توليد " گراد آفرين" را تا سال 1383  گسترش داد به نحوي كه  400

كارگر و تكنيسين ، روزانه 300 دست كت وشلوار مردانه توليد مي كردند. وي بعدها تعداد كارگران شركت را  به 600 نفر رسانيد تا ظرفيت دوخت ودوز 400 دست كت وشلوار در اين كارخانه امكان پذيرشود. امروزه، آن گونه كه مديران گراد آفرين مي گويند، فروش سالانه گراد، فراتر از 150 هزار دست كت وشلواراست كه ازطريق افزايش شيفت كاري كارگران امكان پذير شده است.گراد پس از هاكوپيان، دومين توليدكننده تمام صنعتي پوشاك درايران است كه البته درمقايسه با هاكوپيان، خط توليد و توان نرم افزاري و سخت افزاري مدرن تري نيز دارد.گراد: هر آنچه از طرح و رنگ بخواهيد.شما به هر شكل و سايزي در گراد مي گنجيد!گراد، سايزبندي محصولات خود را براساس متد موسسه مولرآلمان،  تنظيم كرده است بنابراين، نخستين توليدكننده ايراني است كه براي 95 درصد مردان ايراني در 9گروه سايزي، كت وشلوار توليد مي كند. ادعاي مديران شركت گراد آفرين اين است كه توليدكننده رقيب آنها-هاكوپيان- براساس متد مولر، تنها در سه سايز كت وشلوار توليد مي كند اما تعداد سايزهاي گراد، سه برابر اين توليدكننده قديمي و پرطرفدار است. بنابراين اگر خيلي چاق هستيد يا خيلي كوتاه آفريده شده ايد يا در هرصورت، اندازه اي منحصربه فرد داريد، به طور قطع، كت وشلوار برازنده شما درميان محصولات گراد موجود است !گراد جامه اي  با نام هاي كهن- در جستجوي محبوبيت در عين اصالتمحصولات گراد، براساس نام هاي ايران باستان نامگذاري شده است به طور مثال، ايساتيس- نام قديمي يزد- يا سورن- به معني نيرومند- و كلاردر –نام رشته كوهي در استان چهارمحال بختياري و نام هايي از اين دست، بر كت وشلوارهاي گراد حك شده است. هرچند نام هاي قديمي و كهن بر محصولات گراد گذاشته شده اما نكته مهم اين است كه توليدات گراد، براي

افراد 18 ساله تا 50ساله طراحي شده و همان گونه كه اشاره شد، در 9 سايز به خريداران عرضه مي شود.نانو گراددر راستاي ارتقاي سطح كيفي و نزديك شدن به استانداردهاي روز دنيا اين شركت موفق به توليد پوشاك با خاصيت ضدلك، ضدآب، ضدحساسيت، ضدتعريق و آنتي باكتريال شده است. الياف به كار رفته در اين پوشاك نشأت گرفته از طبيعت است و با استفاده از آن، مصرف سرانه آب و پودرهاي شوينده كاهش مي يابد كه اين مساله افزايش عمر پوشاك را به همراه دارد. به جز كت وشلوارهاي معروف به نانو گراد، ديگر پوشاك نانو، ازجمله جوراب هاي نانو در فروشگاه هاي گراد وجود دارد كه نسبت به جوراب هاي معمولي، بوي بسيار كمتري دارد. برند  گراد در سايت رسمي شركت، اين گونه خود را معرفي مي نمايد:راه گراد:ارتقا كيفيت زندگي از طريق تامين آراستگي جامعهگراد برندي خوشنام و قابل اطمينان براي تمامي كساني است كه به آراستگي و پوشش خود مي انديشند.ما از قبل به نيازهاي مشتريان خود توجه داريم و با نوآوري و بكارگيري فن آوري هاي نوين طراحي و توليد، جديدترين پوشاك و محصولات مكمل مورد نياز آنان را با برترين كيفيت و مناسب ترين قيمت ها و هماهنگ با شايسته ترين مدهاي منتخب، در اختيار آنان قرار مي دهيم.گراد، سازماني تعالي خواه و استراتژي محور است كه خلق ارزش و تامين رضايت مشتريان را از طريق ارائه محصولاتي با كيفيت برتر و هماهنگ با مدهاي منتخب جستجو مي كند و براي دستيابي به آن، از يك سو با ايجاد شرايط مطلوب كاري، فرصت لازم براي كسب مهارت ها و بروز شايستگي ها را براي كاركنانش فراهم

مي آورد و ارتقا كيفيت زندگي ايشان را از طريق تامين حقوق مادي و معنوي آنها جستجو مي كند و از سويي ديگر روابطي پايدار با تأمين كنندگان را تعقيب مي نمايد.رعايت نظم، شايسته سالاري، احترام به كرامت انساني و صداقت از جمله باورهاي گراد در ايجاد محيطي مناسب براي پرورش و توسعه است، اين درحالي است كه احترام به محيط زيست را احترام به خود تلقي مي كند و نسبت به وارثان آتي آن احساس مسؤوليت كرده، به قوانين و ارزش هاي فرهنگي و اجتماعي احترام گذاشته و از پتانسيل هاي آن به طور هوشمندانه استفاده مي كند.تمامي افراد جامعه كه به آراستگي خود اهميت مي دهند مشتريان امروز و فرداي گراد هستند و براي دستيابي و توسعه مشترياني پايدار، ضمن استفاده مستمر از فن آوري هاي نوين و علوم مديريت، شايستگي هاي خود را در انعطاف پذيري، نوآوري هوشمندانه و كيفيت برتر محصولات جستجو مي كند، « تا نشان گراد همواره مترادف با نوآوري، خوشنامي و اعتماد باشد.»http://emodiran.com

آشنايي با محمد رضا گرامي بنيان گذار برند گلستان

آشنايي با محمد رضا گراميبنيان گذار برند گلستان

همواره براي جلب رضايت مشتري به ارائه محصول با كيفيت در كنار تنوع و گستردگي انديشيده ايم .گلستان : براي زندگي امروزنام : سيد محمد رضا، نام خانوادگي : گرامي، محل تولد : يزددر يك خانواده ي سنتي در استان يزد و در محله ي دريان نو متولد شد. در آن زمان ، پدرش كار  صادرات چاي داشت و علاقه زيادي داشت كه فرزندانش تحصيلات عاليه داشته باشند.  تا سن 16 سالگي در ايران بود و بعد از آن به خارج از كشور رفت و در رشته كامپيوتر

مشغول به تحصيل شد. بعد از انقلاب درس را رها كرد و به ايران آمد و در رشته مديريت بازرگاني به تحصيل پرداخت.او  ابتدا كار تجارت و بازرگاني را با واردات شروع مي كند ، سپس وارد عرصه توليد مي شود. و مشكلات ناشي از تامين منابع ارزي او را به سوي صادرات پسته مي كشاند. او در ادامه فعاليت ها يش، مرغداري سيمرغ را كه بعد از انقلاب تعطيل شده بود به كارخانه چاي گلستان تبديل كرد و  با توجه به نياز باراز به فكر توليد چاي كيسه اي افتاد.علاوه بر اين فعاليتها ، در زمينه صنعت برنج و بسته بندي با كيفيت بالا نيز وارد شد و تا به امروز گلستان هم چنين درزمينه زعفران و ادويه جات، انواع كنسرو، دمنوش و غذا هاي آماده با موفقيت فعال است.گلستان ، پس از نيم قرن تلاش همچنان مي كوشد تا با كمك تجربيات اندوخته شده در اين 50 سال كالاهايي قابل اعتماد و با كيفيت توليد نمايدو,بازار همچنان منتظر محصولات نو و با كيفيت آن  است.http://emodiran.com

آشنايي با بنيان گذار برند سير و سفر

روزنامه ايران

اتوبوسى در جاده موفقيتسير و سفر در خاطرات مردى، كه «سير و سفر» را راه انداخته، جذاب است . اوبيش از 4 دهه در اين بخش فعاليت كرده است  و هنوز هم عاشق اتوبوس است به طورى كه خانواده اش هم كيك تولد 60 سالگى او را شبيه اتوبوس ساختند تا او هميشه با آرزويش هم آ وا باشد. خودش مى گويداز موقعى كه محصل بوده مشق شب را روى ميز شركت مسافربرى انجام مى داده است.نام : حسن، نام خانوادگي : مؤمنى، محل تولد :

نائين، تاريخ تولد : 1326« ...در مردادماه سال 69، با توجه به شرايط بد اتوبوس هاي بين شهري، تصميم گرفتم شركت اتوبوس راني با استانداردهاي بهتر تاسيس كنم. بعد از تصميم و چهار ماه و تلاش ، نهايتاً توانستم مجوز راه اندازى «سير و سفر» را بگيرم . ولى شهردارى به ما  جا نمى داد. سر انجام  يك مغازه ميوه فروشى با دو، سه متر جا در ترمينال شرق ، پيدا كردم و خواستم  تا پيش از اينكه اينجا راه بيفتد آن را برا يشروع كار اجاره كنم .به ما خنديدند و گفتند با دو متر جا مى خواهى چه كار كنى؟ گفتم: مى خواهم ثابت كنم كه اگر كسى بخواهد كارى انجام بدهد با دو متر جا هم مى تواند انجام بدهد.ما در تجهيز اتوبوس ها سعى كرديم از امكانات مناسب تر و بهترى استفاده كنيم، در عين حال نظم و انضباط خاصي هم  به كار برديم. بعدها به ترمينال بيهقي رفتيم و اولين سرويس هاي نوروزي با 10 دستگاه اتوبوس كه  به پلاك هم نرسيد و با پلاك موقت كار مي كرد در مسير هاي  مشهد، شيراز، اصفهان، رشت و تبريز آغاز بكار كرد....»حسن مؤمنى در حال حاضر صاحب شركت مسافربرى «سير و سفر» و «رويال سفر ايرانيان» و همچنين سير و سفر فرودگاه امام(ره) و سازنده اتوبوس هاى VIP است.«مى شود گفت رمز موفقيت ما علاقه و پشتكار بوده است. در كارى كه هدف و علاقه نباشد پيشرفت به وجود نمى آيد. هر كسى در فعاليتى كه انجام مى دهد بايد هدفش اين باشد كه ايده تازه اى را به جلو ببرد

و كار را به روز كند و كيفيت كارش را افزايش بدهد. در ضمن اگر در اين سفره اى كه پهن مي شود  10 نفر هم دعايمان كنند كافى است.»منبع: روزنامه ايران

موفق ترين تاجر فرش در دنيا هستم

«احد عظيم زاده هستم، موفق ترين «بيزينس من» فرش دستباف در دنيا». در اين نقل قول ترديد نتوان كرد. او چنان با قاطعيت از كار و تجارت خودش دفاع مي كند كه ناخودآگاه مخاطب را به اين واقعيت مي رساند كه فرش عظيم زاده در عرصه تجارت يك استثناء است. اگر نخستين سال هاي زندگي مشقت بار اين تاجر فرش را در نظر بگيريم و آن را با موقعيت كنوني اش قياس كنيم، شگفت زده خواهيم شد. كسي كه در هفت سالگي و از همان روز اول مدرسه، مجبور مي شود پشت دار قالي بنشيند، اكنون با اتكا به خلاقيت و كار طاقت فرساي خودش، يكي از بزرگ ترين تاجران فرش در دنيا است و به قول خودش هربار كه براي خريد به بازار تبريز مي رود، اين بازار را تكان مي دهد.آن هم در هنگامه اي كه بحران در تار و پود توليد و تجارت فرش دستباف ايران تنيده شده و آمار رسمي دال بر كاهش 33درصدي صادرات اين محصول ملي در ماه اول سال جاري است. متن گفت وگو با احد عظيم زاده را بخوانيد. آقاي عظيم زاده! چند سالي است كه بحران فرش دستباف ايران را به گردن مديريت غيرعلمي در داخل و فرصت طلبي رقبا در خارج مي اندازند. واقعا از نظر جنابعالي چرا توليد و صادرات فرش دستباف ايراني با آن قدمت و اصالت و ابهت به اين

حال و روز افتاده كه قدرت رقابت با توليدات باسمه اي پاكستان را هم از دست داده است؟ پيش از انقلاب 68درصد بازار هاي جهاني فرش در اختيار ايران بود. در حال حاضر سهم كشورمان از اين بازار 22درصد است. به نظر من توليد فرش دستباف نه تنها افت نكرده، بلكه به لحاظ كميت و كيفيت رشد هم داشته است. اما چرا برخي كشور ها با سابقه صدسال توليد فرش دستباف، گوي رقابت را از ايران كه سابقه اي 3هزار ساله دارد، ربوده اند؟ اين روند چند دليل دارد كه يكي از آن دلايل، فرصت طلبي رقباي خارجي است. از اين نكته غافل نباشيم كه فرش توليدي رقباي ما هنوز در بازار هاي جهاني امتحان پس نداده است. همه مي دانند كه فرش دستباف ايراني اعتبار جهاني دارد. در موزه هاي مشهور دنيا، هر قطعه فرش ايراني از 5 تا 30ميليون دلار قيمت دارد. بنابراين از برليان، مرغوب تر و گران تر است. اما آيا بازاريابي هاي ما كه عمدتا از سوي كارشناسان دولتي صورت مي گيرد، حرفه اي و جامع است؟ من مي گويم نه. چون كارشناسان دولتي، تجربه اين كار را ندارند. چيز هايي در دانشگاه خوانده اند كه بعضا با واقعيت ها تناسب ندارد. نه اطلاعات كامل در زمينه فرش ايران دارند و نه بازار ها را به خوبي مي شناسند. در نتيجه برخي اوقات فقط پيشنهاد هاي غلط مي دهند و به اين صنعت ملي آسيب هم مي رسانند. بافندگان فرش با خون جگر توليد مي كنند اما چون پاي عرضه مي لنگد نه آنها منتفع مي شوند نه صادركنندگان. حدود

2ميليون و 400هزار نفر بافنده فرش داريم كه يكي يكي دارند ميدان را خالي مي كنند و احتمالا براي كاريابي يا بايد به سوي ميادين پارس جنوبي بروند يا در حالت ديگر، به اعتياد پناه ببرند. آيا اين بازي با اقتصاد كشور نيست. اما دولت مدعي است كه از اين صنعت حمايت مي كند. مراكز مختلفي هم به همين منظور تاسيس شده حتي اخيرا طرح تبليغات ماهواره اي فرش از طريق كانال هاي پربيننده خارجي مطرح گرديده و ظاهرا اعتبار كلاني هم به آن اختصاص داده شده است. دولت چگونه حمايت مي كند؟ تلويزيون ملي كشور كه بايد رسانه اصلي تبليغات صنعت ملي فرش باشد، چه كار كرده است؟معاون سابق سازمان توسعه تجارت، دو سال پيش رسما اعلام كرد كه اين سازمان 50درصد تبليغات برون مرزي فرش ايران را از طريق شبكه «جام جم» تقبل مي كند. شركت فرش عظيم زاده در سال 1384، بيش از يك ميليارد و دويست ميليون تومان (بله تومان، نه ريال!) به تبليغ داخلي فرش دستباف اختصاص داد. اين كاري بود كه خودم برحسب ضرورت براي شناخت اين صنعت انجام دادم و انتظار يارانه هم از دولت نداشتم. اما از سوي ديگر، طبق صورتحساب صدا و سيما، در همان سال 780ميليون تومان تبليغات برون مرزي داشته ام كه علي الظاهر نصف آن را بايد سازمان توسعه تجارت تقبل مي كرد. اما از شما چه پنهان كه بعد از هشت ماه دوندگي و گرفتاري هاي بوروكراسي اداري، قرار شد اين سازمان فقط پرداخت 10درصد مبلغ كل صورتحساب «جام جم» را تقبل كند. يعني 180ميليون تومان! خلاصه از اين رقم هم 30ميليون

تومان قرار است به صورت علي الحساب پرداخت شود و مابقي به بودجه سال آينده واگذار شده است كه البته هنوز هيچ چيز معلوم نيست. آيا اين است حمايت هاي دولتي؟ من تا كي مي توانم از جيبم هزينه هاي هنگفت تبليغات فرش ايراني را بپردازم؟ حتي اگر دولت 50درصد هزينه تبليغات را هم بپردازد باز بودجه تبليغات داخلي و خارجي شركت فرش عظيم زاده، بيش از يك ميليارد و 600ميليون تومان در سال 84 بوده است كه فكر نمي كنم خود دولت هم اين مقدار براي تبليغ فرش ايراني هزينه كرده باشد. آيا اين فرصت به شما داده شده كه مستقيما درباره مسائل كار خود با مديران ارشد وزارتخانه ارتباط برقرار كنيد. شايد آنها واقعا از اين ماجرا خبر ندارند.خير. تا به حال حتي يك جلسه رسمي در اين خصوص برگزار نشده. الان چهار ماه است كه تقاضاي ملاقات با وزير بازرگاني كرده ام اما هنوز موفق به ديدار ايشان نشده ام. من يك بازرگان موفق هستم و بايد در وزارتخانه بازرگاني به رويم باز باشد، اما اين طور نيست. برگرديم به اين نكته مهم كه مي گويند رقبا طرح هاي فرش ايراني را سرقت كرده اند و با كپي از روي آنها، محصولات خود را به نام ايران صادر مي كنند. آيا واقعا چنين است؟بله، بايد از مدت ها پيش، براي فرش ايراني شناسنامه صادر مي شد. ما در شركت فرش عظيم زاده اين كار را كرده ايم و فرش را با شناسنامه اش كه حكم پاسپورت را دارد، صادر مي كنيم. دكتر ميركاظمي، وزير محترم بازرگاني از اين ايده ما استقبال كرد

و آن را ستود. با اين وصف، ديگر نمي شود در بازار جهاني تقلب كرد.در زمينه برگزاري نمايشگاه ها چه نظري داريد. آيا ساختار دولتي نمايشگاه در ايران، مقتضيات جهاني را دارد؟شركت سهامي فرش ايران كه برگزار كننده اصلي نمايشگاه هاي تخصصي فرش در كشورمان است با اين مقوله بيگانه است. نمايشگاهي كه پارسال در تهران برگزار شد واقعا جاي تاسف داشت و مايه آبروريزي بود، اگر اين شركت نمي تواند مجري نمايشگاهي خوبي باشد بهتر است از خير آن بگذرد. متري 20هزار تومان سود مي برند كه چي؟ اين حمايت از صادركننده نيست. ظلم آشكار به او است. خدمات فاقد كيفيت به صادركنندگان و مهمانان خارجي هم حكايتي ديگر دارد كه مثل روز روشن است. سالن ها گرم است، كولر كار نمي كند، آسفالت و چمن محوطه هاي نمايشگاه درب و داغان است و… چرا در نمايشگاه هاي خارج از كشور همه چيز مرتب و منظم است و بهترين خدمات را به مهمانان و بازديدكنندگان مي دهند؟ به هرحال آنها مي دانند كه با برپا كردن چند غرفه، نمايشگاه برگزار نمي شود. يك سوال ديگر، باتوجه به تجربه ديدار شما از نمايشگاه هاي خارجي و تعامل نزديك با بازارهاي جهاني بيشترين استقبال خريداران از كدام نوع فرش دستباف ايراني صورت مي گيرد؟فرش تبريز. نه اينكه فكر كنيد چون خودم تبريزي هستم، اين ادعا رادارم. واقعيت همين است. فرش تبريز از نظر طراحي و رنگ آميزي بسيار متنوع و خلاقانه است. فرش نائيني سال ها است كه فقط پنج ، شش رنگ دارد. فرش اصفهان هم قبل از انقلاب، وضعيت بهتري داشت اما حالا افت

كرده چون تنوع ندارد. جاهاي ديگر هم، همين طور، متاسفانه تنوع توليد از بين رفته است. گران ترين فرشي كه تا به حال به مشتريان خارجي فروخته ايد چقدر ارزش داشته؟درست يادم نيست. من فرش يك ميليون توماني فروخته ام. 200ميليون توماني هم فروخته ام... چندتا فروشگاه در ايران و خارج داريد؟در تهران 2 فروشگاه بزرگ فرش دارم.در توكيو هم انبار فرش دارم، در همين فروشگاه (جام جم) مرغوب ترين فرش ها و تابلوهاي دستباف ايران را مي توانيد ببينيد. در بازارهاي داخلي اوضاع چگونه است، فرش هاي نفيس چگونه قيمت گذاري مي شوند، آيا معيار حرفه اي وجود دارد؟در فروشگاه من همه فرش ها كدگذاري شده اند و قيمت هاي كارشناسي شده و مشخص دارند. طبق خريد، با سود منصفانه قيمت گذاري كرده ايم. تخفيف هم مي دهيم، هم به مشتريان خارجي، هم به خريداران داخلي، يك مساله اين است كه قيمت فرش دستباف در بازار داخلي فقط تابع اراده فروشنده است. خارجي ها بارها به من گفته اند مثلا در فلان بازار، چون ديدند خارجي هستيم، قيمت ها را بالا بردند. درحالي كه نبايد اين طور باشد. دلال ها، كميسيون مي گيرند و قيمت ها را بالا مي برند. شما خودتان اين همه فرش هاي نفيس را از كجا خريداري مي كنيد؟از جاهاي مختلف. عمدتا از بازار تبريز. هر وقت به بازار تبريز مي روم مثل اين است كه زلزله آمده باشد. سه، چهارميليارد تومان فرش مي خرم و آن بازار را تكان مي دهم. چند تاجر فرش در ايران اين قدر قدرت خريد دارند؟خودم هم كارخانه دارم كه 700كارگر و بافنده در

آنجا كار مي كنند. سال گذشته مي خواستم با اين صنعت خداحافظي كنم اما بعد به اين نتيجه رسيدم كه فقط «پول» كافي نيست. انسان آن است كه مثل درخت سايه داشته باشد. از خودتان بگوييد و اينكه چه شد كه تاجر فرش شديد آن هم به قول خودتان، موفق ترين تاجر فرش در دنيا.زادگاه من روستاي اسفنجان است در 20كيلومتري تبريز. هفت ساله بودم كه پدرم را از دست دادم و همين مصيبت باعث شد كه از پشت ميز كلاس اول، يكراست بروم پشت دار قالي. هفت سال فرش بافتم. با فقر و رنج زياد زندگي كردم و خرج و مخارج خانواده ام را تامين كردم. شب ها درس مي خواندم و روزها كار مي كردم. از چهارده سالگي به بعد، شدم فروشنده سيار فرش. از فروش هر فرش دستباف يك تومان دستم مي آمد تا بعدها كه انقلاب شد و رفتم سربازي. از خدمت نظام كه برگشتم، چند سفر خارجه رفتم و توانستم مشترياني قابل اطمينان دست وپا كنم و اين آغاز فعاليت تجاري من بود. تا بعد كه يك كارخانه در اسفنجان و يكي هم در تبريز راه اندازي كردم. سرمايه را از كجا آورديد؟خودم 20هزار تومان سرمايه داشتم. 20هزار تومان هم از يكي از بستگانم قرض كردم، 60هزار تومان هم وام بانكي گرفتم. خلاصه، ريسك كردم. من آدمي ريسك باز هستم، ريسك تجارت مي كنم. به پيشنهاد يك مشتري خارجي براي اولين بار در ايران شروع كردم به توليد فرش گرد دستباف تا اينكه پايم به كشورهاي اروپايي باز شد و شدم تاجر فرش. اگر آمار دقيق صادرات را اعلام كنند

و پيمان فروش ها و دلال ها، خودشان را به عنوان صادركننده، جا نزنند، آن وقت معلوم مي شود كه صادركننده نمونه كشوري در زمينه فرش دستباف چه كسي است. در سال 84 حدود 400ميليون دلار فرش به خارج صادر شده، سهم شركت فرش عظيم زاده از اين ميزان صادرات چه قدر بوده است؟5ميليون و 840هزاردلار.آمار صادرات صادركننده نمونه كشوري در سال 1384، بيش از 8ميليون دلار بوده كه يك رقم غيرواقعي است چون همين صادركننده در سال 82، 2ميليون دلار فرش صادر كرده بود. آيا جاي تعجب ندارد كه با وجود بحران صادرات فرش در سال 84، يك صادركننده 8ميليون دلار صادرات داشته است. اين رشد 400درصدي چگونه بررسي شده؟ آيا جز اين بوده كه از طريق پيمان فروشي، به اين رقم نائل شده اند؟ ضمن اينكه من ارزيابي هاي گمرك را دقيق نمي دانم بنابراين اين آماري كه اعلام مي شود جاي سوال دارد و صادرات واقعي را نشان نمي دهد. مصاحبه : مهرداد گوران اي مديران

بنيان گذار برند بوتان

محمود خليلي در سال هاي دهه چهل كه به نحوي روند توسعه صنعتي نيز در ايران به تدريج شكل مي گرفت هنگامي كه كسي گاز را نمي شناخت ، موفق شد گاز را به منازل مردم برساند. او با دريافت امتياز توزيع و عرضه گاز مايع از شركت نفت ايران و انگليس ، شركت بوتان را تأسيس نمود.يك انتخاب مطمئن!اصيل است، جسور است، پيشرو است، توانمن، ماندگار و برجسته است.اخيرا مراسم صدمين سالگرد تولد محمود خليلي، بنيانگذار شركتي كه ما آن را با برند بوتان مي شناسيم  برگزار شد. در واقع مراسمي از اين دست باعث مي شود كه جامعه

بيشتر به نحوه توليد و توزيع يك كالا آن هم با چنين قدمتي ارج بگذارد.منصوره خليلي فرزند اول او كه در سال هاي پاياني حيات پدر به جمع دست اندركاران شركت بوتان پيوست ، به رسم يادبود در صدمين سال تولد پدر كتابي به رشته تحرير درآورده كه سرنوشت پر فراز و نشيب پدر را در آن منعكس مي نمايد.نام : محمود، نام خانوادگي : خليلي، تاريخ تولد : ارديبهشت 1284، محل تولد : تهران آقا شيخ محمود خليلي، فرزند شيخ رمضانعلي خليلي، در خانواده اي پر جمعيت، كم بضاعت و سنتي در تهران متولد شد. او ابتدا تدريس مي كرد ، اما معلمي شغل آينده او نشد و وارد بازار كار شد.او درطي زندگي پر فراز و نشيب خود ، از تعمير ماشين هاي سنگين تا پر كردن باتري هاي ماشين و از حفاري تا وارد كردن پمپ پيرلس آمريكايي روزگار گذراند.  حتي رييس اداره كل برق تهران شد. زماني گاو داري بزرگي راه اندازي كرد و بر هه اي كارخانه چيني سازي. اما هيچكدام نام او را ماندگار نكرد. تا زمانيكه با تاسيس شركت گاز بوتان در سال هاي دهه چهل اين نام جاودانه شد.او به اين انديشه افتاد كه حفاري را در مملكت توسعه بدهد، لذا وارد حوزه حفاري شد و جهت ماموريتي به خوزستان رفت و ديد گازهايي مي سوزد و در هوا اوج مي گيرد. او بيش از سي سال است كه به درود حيات گفته اما نام او همچنان ورد زبان هاي مردمان اين ديار است. محمود خليلي در سال هاي دهه چهل كه به نحوي روند توسعه صنعتي نيز در ايران به تدريج شكل مي گرفت هنگامي كه كسي گاز را نمي شناخت

، موفق شد گاز را به منازل مردم برساند. او با دريافت امتياز توزيع و عرضه گاز مايع از شركت نفت ايران و انگليس ، شركت بوتان را تأسيس نمود.او فوق العاده باهوش بود و از گيرايي بالايي برخوردار بود. بسيار دقيق بود و براي خيلي از كارهايي كه قصد انجام آن را داشت از ماه ها قبل تحقيق و مطالعه مي كرد. وي پيش از خوزستان، در سفري به آمريكا مشاهده كرد اجاق هاي تميزي وجود دارد كه بدون آنكه اطراف خود را كثيف كند با شعله هاي منظم و موازي غذا را در آن طباخي مي كنند . از آن زمان ايده توليد لوازم خانگي گاز سوز را در سر مي پروراند.امروزه بوتان همچنان در زمره برترين برند ها ي ايراني در زمينه آبگرمكن ديواري گازي، شوفاژ ديواري گازي ، كولر گازي و ... است. كيفيت، محيط زيست، نيروي انساني و فعاليت هاي اجتماعي از اصلي ترين تعهدات بوتان است.

بزرگترين توليد كننده رنگ هاي صنعتي و ساختماني در ايران

ه با احمد اسلاميان بزرگترين توليد كننده رنگ هاي صنعتي و ساختماني در ايران

در سال 1331 در شهر سنگسر استان سمنان متولد و در يك خانواده ي متوسط و منضبط بزرگ شد. پدر و مادرش فوق العاده خوش فكر بودند و به گفته خودش، ما را در تمام زمينه ها تشويق و ياري مي كردند. پدرش مانند بقيه سنگسريها، دامدار بود و وضعيت نسبتا خوبي داشتند. در سال 1331 در شهر سنگسر استان سمنان متولد و در يك خانواده ي متوسط و منضبط بزرگ شد. پدر و مادرش فوق العاده خوش فكر بودند و به گفته خودش، ما را در تمام زمينه ها تشويق و ياري مي كردند. پدرش

مانند بقيه سنگسريها، دامدار بود و وضعيت نسبتا خوبي داشتند.دوران كودكي را در سنگسر گذراند، تابستانها كار مي كرد و زمستانها درس مي خواند و خود كفا بود. بعد از آن دو سال در سمنان تحصيل كرد و سپس به تهران آمد و تحصيلات متوسطه را در تهران به صورت شبانه گذراند و با پيشنهاد يكي از دوستانش وارد كار رنگ شد. در طول تحصيل در يكي از شركتهاي رنگ سازي در جاده ي كرج به عنوان مسئول توليد و بعد از آن به عنوان مسئول آزمايشگاه كار مي كرد. بعد از گرفتن ديپلم به خدمت سربازي رفت. در سال 1356 بعد از تمام شدن خدمت با تخصص و تجربه اي كه كسب كرده بود و علاقه اي كه داشت با يك سرمايه ي جزئي و همكاري برادرانش و چند نفر از شركاء، شركتي را در گرمسار تأسيس كرد. ابتدا نام آن شركت، شط رنگ بود كه با تشابه اسمي كه بعداً ايجاد شد به پارس اِشن تغيير نام پيدا كرد. سپس از طريق وزارت صنايع حدود دو سال در دانشگاه امير كبير و دانشگاه شريف كلاسهاي مربوط به صنعت رنگ سازي را به صورت تئوري گذراند. در آنجا به او پايان نامه اي دادند كه از نظر تئوري و تكنيكي او را تأييد مي كرد. نهايتاً با تلاش و كوشش زياد با توجه به افت و خيز هاي سياسي، اقتصادي و ايدئولوژي كه در زمان جنگ ايجاد شده بود، با قدرت و همت در مقابل مشكلات اقتصادي ايستادگي و همراه با برادرانش شركت را تقويت كردند و توانستند 400 تن رنگ و انواع رنگ

هاي ساختماني و تينر بسازند. از سال 1362 به مرور شركت را توسعه دادند. در حال حاضر شركت پارس اِشن يكي از شركتهاي موفق و بزرگترين توليد كننده ي رنگ در ايران مي باشد و اخيراً هم در حال وارد كردن تكنولوژي رنگ پولي در ايران مي باشند. هم اكنون به كشورهاي متعددي رنگ صادر مي كنند و در حال رقابت با كشورهاي آمريكايي، اروپايي، انگليسي و آلماني هستند و سعي مي كنند كه توليداتشان را با قيمت بهتر و كيفيت عالي عرضه كنند. در سال 1377 با كمك يكي از دوستان شركت روستا را خريداري نمودند و وارد كار قطعه سازي شدند و توانستند در حدود 5،4 سال در آنجا سرمايه گذاري كرده و ماشين آلات جديد اضافه كنند. طرح و توسعه ي زيادي در اين زمينه مطرح و در حال حاضر در حال توليد كمك فنر و كانتينر براي كشتي ها مي باشند. هم اكنون شركت روستا از نظر تخصصي، تكنيكي، موفقيت اقتصادي و اجتماعي در استان سمنان و سنگسر جزء اولين ها مي باشد. شركت روستا در حال حاضر ، يكي از برترين قطعه سازان ايران خودرو به شمار مي آيد. غير از پروژه هاي خصوصي كه با شركاء در شركت دارند، به همراه پنج نفر از صنعتگران برجسته سنگسر در حال انجام چند پروژه بزرگ كه شامل پروژه توليد اسيد چرب گليسيرين كه حدود 4 ميليون دلار هزينه دارد، مي باشند. پروژه توليد كيت گازسوز و گاز سوز كردن خودرو و پروژه توليد ديوارهاي گچي پيش ساخته در حاشيه شهر از ديگر پروژه ها به حساب مي آيد. اين پروژه هاي

بزرگ با نام شركت ايسكو (ايندس سنگسر) انجام مي گيرد. به گفته ايشان، در دوران كودكي الگوي خاصي نداشت ولي هميشه دوست داشت در تمام زمينه ها اول باشد. در حال حاضر موقعيت اجتماعي و اقتصادي فوق العاده ممتازي نسبت به افرادي كه مي شناخت كسب كرده است و دوست دارد به ديگران نيز كمك كند تا به اين موقعيت برسند. "ايده جرقه اي است كه در ذهن انسان مي آيد، بعد ما آن را به صورت واژه در مي آوريم و به مرحله ي عمل مي رسانيم." انسان در هر مرحله اي براي رسيدن به هدف بايد انتخاب درست و منطقي داشته باشد و اين انتخاب باعث موفقيت در زندگي مي شود. همچنين عامل ديگر موفقيت، به روز كار كردن پرسنل و آموزش است كه باعث مي شود كاركنان با علم و تكنولوژي روز دنيا آشنا شوند.http://emodiran.com

گفتگو با آلكس كالينيكاس اقتصاددان انگليسي

سرمايه داري در چنبره بحران هاي دائمي

ترجمه با تلخيص: محمد امين نعمتي: اشاره: بسياري از اقتصاددانان و تحليلگران اقتصادي بحران اخير در سرمايه داري جهاني را نيز يكي از بحران هاي بي شمار در اين سيستم اقتصادي دانسته و در واقع اين سيستم را عامل ايجاد اين نوع بحران هاي دائمي برمي شمارند و به بيان ديگر، وجود بحران را ذاتي نظام سرمايه داري قلمداد مي كنند. سايت تحليلي Socialist Worker در گفتگو با آلكس كالينيكاس Alex Callinicos اقتصاددان، تحليلگر و فعال انگليسي جنبش هاي كارگري و مدني، به بحث و گفتگو در باب ماهيت، پيامدها و دورنماي بحران دائمي در سيستم سرمايه داري جهاني نشسته است كه خلاصه اي از آن گفتگو تقديم مي گردد

* ادعا مي شود كه سيستم سرمايه داري از بحران مالي و اقتصادي اخير جان سالم به در برده است. ديدگاه شما در اين زمينه چيست؟شمار زيادي از اقتصاد دان ها و مورخان اقتصادي، بحران اقتصادي و مالي اخير را به عنوان اولين ركود بزرگ از اين نوع در قرن بيست و يكم بر مي شمارند؛ و در واقع آن را با كسادي هاي بزرگ در اواخر قرن نوزدهم و نيز دهه 1930 مقايسه مي نمايند من نيز بر اين باورم كه اين افراد به درستي بحران اخير را يك بحران عظيم قلمداد مي كنند: چرا كه اين بحران يك نقطه عادي در چرخه تجاري نيست بلكه يك بحران بسيار عميق تر و دنباله دارتر به شمار مي آيد. اين بحران پيشينه اي بسيار دور و دراز دارد. پس از پايان دهه 1960 نظام سرمايه داري بويژه در هسته پيشرفته اين سيستم، از بحران مزمن قابليت سود دهي رنج مي برده است.پديده اي كه ما آن را نئوليبراليسم به مثابه نيروي محرك بازار، قلمداد مي كنيم در واقع نوعي تلاش براي بازيابي مجدد سود اقتصادي از طريقبهره كشي هر چه بيشتر از كارگران بوده است. ولي همين تلاش تنها تا حدودي مي توانست قابليتسود دهي سيستم را بازيابي نمايد اين مسئله را به وضوح مي توان در ايالات متحده يعني كانون سيستم سرمايه داري مشاهده نمود. افرادي كه اقتصاد جهاني را مديريت مي كنند -يعني بانكداران مركزي- هر چه بيشتر به سوي ترغيب ايجاد حباب هاي مالي روي آورده اند. اين واقعيت از دهه 1980 آغاز شد ولي بويژه از اواخر دهه 1990 مورد

توجه بيشتري نيز قرار گرفت. حباب هاي سفته بازي با ايجاد احساس ثروتمندي در بعضي افراد، آنها را به سوي وام گيري بيشتر و هزينه كردن افزون تر سوق داد و به اين وسيله اقتصاد را همچنان سر پا نگه داشت. حباب بزرگ در بازار مسكن ايالات متحده كه در اواسط دهه اخير ايجاد شد، انباشتي از اين نوع فرايند مداوم بود. اين حباب با دامن زدن به وام گيري و سفته بازي هايگسترده بخش هاي بسياري از سيستم مالي جهاني - در ايالات متحده و اروپا- را تكان داد. از اين رو با تركيدن اين حباب در بين سال هاي 2006 تا 2007، بحران جهاني نيز بر بخش عمده اي از اقتصاد بين الملل سايه انداخت. اين بحران تا چه حد فراگير بوده و از بانكداران و سيستم مالي فراتر رفته است؟اين بحران در واقع يك بحران بسيار عمومي است. در سال 2009 اقتصاد جهاني براي اولين بار پس از چنگ جهاني دوم از هم فروپاشيد. شالوده هاي سرمايه داري به مثابه سيستم غير برنامه ريزي شده اي از سرمايه گذاري و بحران، در اين زمان به واسطه علت هاي طولاني مدت به لرزه افتاد. به واسطه مشكلات طولاني مدت نظام سرمايه داري، سيستم مالي در دهه هاي اخير، نقش هر چه مهم تري را به عنوان نيروي محرك نظام سرمايه داري بر عهده گرفته است. سفته بازي مالي و نحوه عملكرد بانكداران در راستاي به دست آوردن سودهاي كلان، موجبات سر برآوردن اين بحران فراگير را فراهم ساخت؛ ولي اينها فقط بخشي از مسئله هستند و مسائل ديگري مشكلات اصلي به شمار مي

آيند. با تمامي بحث هاي انجام شده درباره تنظيم و مقررات، آيا كار واقعي در اين زمينه صورت گرفته است؟البته بانكداران جار و جنجال و هياهوي فراواني را در مورد محدوديت هاي اِعمال شده بر آنان به راه انداخته اند. يكي از مهم ترين مدعيات بانكداران اين است كه به اصطلاح موافقت نامه هاي بازل، نوعي تلاش براي محدود كردن ميزان استقراضي است كه آنها مي توانند انجام دهند. ولي اگر به رويدادهاي ايالات متحده و انگلستان -مراكز عمده سيستم مالي جهاني- نظري بيفكنيم مشاهدهمي كنيم كه محدوديت هاي بسيار اندكي بر عملكرد بانك ها وجود دارد در اين كشورها بانك ها از نظر سياسي، قدرتمند هستند، به خوبي لابي گريمي كنند، و مي توانند دولت ها را به حدي تحت فشار قرار دهند تا كاري به كار آنها نداشته باشند. از اين رو نشانه هايي وجود دارد كه نشان مي دهد رويه هايسفته بازي كه در خلال حباب مالي ايجاد شده بودند هم اينك در حال استقرار مجدد مي باشند. بانك هايي كه جان سالم به در برده اند، بزرگ تر و قوي تر نيز مي شوند؛ و از اعتماد به نفس كافي براي به دست آوردن سودهاي كلان نيز برخوردار هستند. باب ديموند، رئيس بانك Barclays اخيرا اعلام داشت كه ديگر وقت آن رسيده كه بانك ها معذرت خواهي را كنار بگذارند. اين امر از اعتماد به نفس بانك ها حكايت مي كند دولت ها اعلام مي كنند كه برنامه كاهش بودجه تنها راه حل بحران اقتصادي است. كارگران مي گويند كه اين كاهش با سرعت بالايي انجام مي شود؛ شما در اين

باره چه نظري داريد؟شماري از اقتصاد دان ها و مورخين اقتصادي بر اين باورند كه افزايش بدهي ها كه در چند سال اخير رخ داده از منظر تاريخي چندان جدي نيست؛ بلكه مسئله اين است كه چرا بدهي دولت ها اين قدر افزايش يافته است. بحران اخير بدين معناست كه درآمد دولت ها از ماليات كاهش يافته و بايستي مبالغ بيشتري را براي كمك هاي بيكاري صرف نمايند. از اين رو وقتي احزاب سياسي حاكم درباره كسري بودجه سخن مي گويند در واقع بههزينه هاي اين بحران اشاره مي نمايند. در واقع نوعي مبارزه طبقاتي در زمينه پرداخت هزينه هاي بحران ايجاد شده است بانكداران از نظر سياسي به حدي قدرتمند هستند كه در برابر پرداخت هزينه هاي اين بحران مصونيت پيدا كرده اند. سياست هاي رياضت كشانه در عمل طبقه شاغل را وادار به تحمل اين فشار مي نمايد. جالب اينكه مروين كينگ رئيس بانك انگليس اعلام مي كند كه مردم عادي هيچ گونه تقصيري درباره ايجاد اين كسري عظيم بودجه ندارند ولي وي همچنين مي گويد كه سياست هاي رياضتي ضروي هستند. با اين حال هيچ گونه ضرورتي براي اين نوع سياست ها مشاهده نمي شود چرا كه اين سياست ها از نظر اقتصادي، مخرب نيز هستند. رئيس سازمان همكاري و توسعه اقتصادي اخيرا همراه با مقامات دولت انگليس،سياست هاي اقتصادي انگليس را مطلوب اعلام كردند ولي در عين حال، گزارش هاي اخير همين سازمان، رشد بسيار اندكي را براي انگليس در طي امسال و سال بعدي پيش بيني مي نمايد در واقع با اتخاذ اين نوع تدابير ضمن وارد شدن فشار بيشتر

بر طبقه كارگر و كاهش دستمزدها، اقتصاد مي تواند دوباره به سوي ركود رهنمون شود. در هر جا كه اين نوع سياست هاي رياضت اقتصادي همانند يونان و ايرلند به عمل درآمده است، اين نتيجه حاصل شده است. موضع حزب كارگر انگليس يعني رياضت اقتصادي نشانمي دهد كه علي رغم انتخاب اد ميليبند به رياست آن، اين حزب همچنان در چنبره ايدئولوژي نئوليبراليسم گرفتار هست. از اين رو راه حل بديلي كه اين حزب عنوان مي كند در عمل بسيار ضعيف و ناكارآمد است چه آلترناتيوي براي كاهش بودجه وجود دارد و هزينه هاي آن نيز از كجا قابل تامين است؟ما نبايد از بعضي استدلال ها اجتناب كنيم؛ به عنوان مثال، نرخ سود پايين است و از اين رو وام گيري براي دولت ها در عمل بسار كم هزينه است. از سوي ديگر به يك سري تدابير نياز داريم كه به ريشه هاي بحران اقتصادي توجه كنند. از اين رو به جاي تخصيص مبالغ هنگفت پول به بانك ها در عين عدم پاسخگويي آنها، بانك ها بايد به طور مناسبي ملي شوند. اين امر مي تواند آنها را به ابتكارات عمومي تبديل سازد كهسرمايه گذاري هاي اجتماعي لازم را ارائه مي دهند يكي از عرصه هاي اصلي سرمايه گذاري، توجه به بحران زيست محيطي را شامل مي شود. با اينكه زمين لرزه فاجعه بار در ژاپن به واسطه گرمايش جهاني ايجاد نشده است ولي مي دانيم كه گرمايش جهاني مي تواند فاجعه هايي با همين دامنه را به وجود بياورد. نيروگاه فوكوشيما نيز مخاطرات اتكاي بيش از حد به انرژي هسته اي را به خوبي نمايان

مي سازد. پويش ايجاد يك ميليون شغل زيست محيطي كه مورد حمايت شماري ازاتحاديه ها نيز است، مي تواند راهي باشد كه از طريق آن بتوان در عين ايجاد شغل هاي لازم، ميزان انتشار گازهاي گلخانه اي را نيز كاهش داد. در راستاي متوقف ساختن بليه سودهاي نامعلوم، بايستي كل سيستم رفاه اجتماعي دوباره مورد سازماندهي مجدد قرار گيرد. از سوي ديگر بايستي تدابير ديگري براي مقابله با معضل بيكاري اتخاذ گردد. اين نوع برنامه ها به جاي استيلاي سود بر اقتصاد، بايستي اقتصاد را تابع منطق ضرورت هاي اجتماعي كند. منبع: Socialist Worker - 23 مارس 2011 روزنامه رسالت

گفت و گو با مدير كل اوقاف و امور خيريه

خراسان رضوي

صديقه رضوي نيا – وقف به خصوص در مشهد مقدس به بركت وجود بارگاه حضرت رضا (ع) موضوعي پررونق و پرظرفيت است. خيرين و واقفان بسياري چه در داخل مشهد چه خارج از آن و حتي خارج از كشور موقوفه هاي متعددي را وقف كرده اند كه گردش مالي سالانه آن رقم قابل توجهي مي شود اما يكي از آسيب هاي وقف هاي صورت گرفته موضوع وقف و نحوه مصروف داشتن آن است. برخي از موقوفات در راستاي نيازهاي واقعي و اساسي جامعه ما نيست و يا اشباع شده است. بعضا مديريت اراده آن ها هم با مشكلاتي روبروست، درست است كه واقف حق دارد اموال خود را به هر نحوي كه بخواهد وقف كند، اما آيا نمي توان با مديريتي شايسته موضوعات مهم تر و تاثيرگذارتر را به واقفان نشان داد و توجه آن ها را نسبت به مسائل اساسي تري معطوف كرد. تا از اين ظرفيت عظيم استفاده بهينه اي صورت بگيرد. حال سوال

اين است كه چگونه مي توان از اين ظرفيت در اعتلاي فرهنگي و رفاهي پايتخت معنوي كمك گرفت و موانع پيش رو چيست؟ با حجت الاسلام گنابادي نژاد مدير كل اوقاف و امور خيريه خراسان رضوي در جست وجوي پاسخ اين سوالات به گفت وگو نشسته ايم كه در ادامه خواهيد خواندچرا عنوان پايتخت معنوي براي مشهد بكار رفته است؟دليل اساسي كه موجب شده مشهد عنوان پايتخت معنوي را به خود بگيرد، وجود بارگاه ملكوتي امام هشتم است كه اين موضوع حضور سالانه بيش از 20 ميليون زائر را به دنبال داشته است كه البته پيش بيني ها حكايت از آن دارد كه اين آمار در سال هاي آينده افزايش  مي يابد.حضور اين 20 ميليون زائر موجب شده است مشهد موقعيتي استثنايي و منحصر به فرد پيدا كند. بنابراين وقتي فلسفه وجودي پايتخت معنوي، حضور امام رضا و زائران ايشان در اين شهر است ما براي تحقق اين پايتختي و براي مديريت مطلوب آن باز بايد به همين مولفه ها مراجعه كنيم، يعني ما نمي توانيم بگوييم مشهد به واسطه وجود بارگاه امام هشتم و انبوه زائرانش به اين موقعيت ويژه دست يافته است اما براي مديريت اين شهر ما از الگوها و مولفه هايي كه چندان هم با هويت ديني و معنوي اين شهر تناسب ندارد حتي گاهي متضاد هم هست، استفاده كنيم.صريحا اعلام مي كنم استفاده از مدل ها و روش هاي موجود براي تحقق پايتخت معنوي ما را به بن بست مي رساند و نتيجه اي جز هدر دادن اين آرمان مقدس ندارد. چون اين روش هاي مديريتي تناسبي با فرهنگ و هويت ما ندارد.

جالب است كه مقام معظم رهبري الگوي ايراني-اسلامي را براي پيشرفت كشور مطرح مي كنند و از مديران مي خواهند كه اين مدل را رصد و پيگيري كنند. چون اين مدل با هويت ديني و ملي ما تناسب بيشتري دارد. به نظرم حتي در موضوعاتي كه به ظاهر ديني هم نيستند، مثل بهداشت بايد از همين مدل استفاده كنيم. موضوعات ديني كه جاي خود را دارد و تكليف شان روشن است. بنابر اين نمي توانيم از روش هاي كاملا وارداتي براي احياي پايتخت معنوي استفاده كنيم.البته گزينه ديگري هم وجود دارد و آن اين است كه ما وارد شرايط آزمون و خطا شويم كه به نظر من با توجه به وقت محدودي كه داريم و با توجه به دِيني كه همه ما در برابر اين امام همام و زائرانش بر دوش داريم اين گزينه نيز براي ما مناسب نيست و بايد از آن پرهيز كنيم. پس بايد دلسوزانه به مطالعه پيشينه تاريخي و مذهبي مشهد پرداخت و جست و جو كرد. بررسي عواملي كه در گذشته موجب رونق اين شهر بوده است و از همان روش ها در حال حاضر نيز بهره گرفت. يكي از اين عوامل فرهنگ وقف در اين شهر بوده است.فرهنگ وقف در گذشته تا چه اندازه به ترويج فرهنگ رضوي در مشهد كمك كرده است و در حال حاضر اين فرهنگ چگونه مي تواند در ترويج فرهنگ و معارف رضوي و تحقق پايتخت معنوي نقش داشته باشد؟در طول تاريخ همواره به بارگاه امام هشتم (ع) توجه ويژه شده كه اين توجه معمولا بدون تدابير و سياست گذاري دولت ها صورت گرفته است آن چه

كه باعث توسعه روضه منوره حضرت رضا (ع) و رشد و ارتقاي فرهنگ زيارت در طول تاريخ شده ارادت مردم اين سرزمين به ساحت حضرت بوده است. آن ها تحت تاثير و راهنمايي علما و بزرگان ديني مورد اعتماد، حرم مطهر را گسترش داده اند. اما از قِبل اين ارادت مردم، فقط روضه منوره توسعه نيافته بلكه اين حريم به عنوان نماد و مركز زيارت در مشهد در كانون توجه بوده است. اما پيرامون ايشان سرمايه هاي بزرگ اقتصادي تحت عنوان وقف با پشتوانه مردم به وجود آمده است. بخش مهمي از اين موقوفات در مجموعه آستان قدس رضوي و بخشي از آن نيز در خراسان زير نظر اداره كل اوقاف و امور خيريه خراسان رضوي قرار دارد. به همين دليل خراسان رضوي در مقايسه با ساير استان هاي كشور داراي بيشترين موقوفات است اعم از موقوفات آستان قدس و موقوفات اداره كل اوقاف استان.وجود اين موقوفات هيچ دليل ديگري جز بارگاه نورباران رضوي در مشهد و تعلق خاطر مردم به ايشان ندارد. آن ها با اهدا موقوفات ارادت خود را به ساحت حضرت نشان داده اند كه غير از ارزش هاي معنوي و اقتصادي از حيث رفتارهاي اجتماعي و فرهنگي هم قابل بررسي است و در هيچ شرايط ديگري اتفاق نمي افتد.مثالي براي شما ذكر مي كنم، خدا مرحوم ابوترابي را رحمت كند، ايشان پس از اين كه از اسارت بازگشتند 2كار مهم انجام دادند، يكي هر سال روز عرفه پياده به مرز خسروي مي رفتند و ديگر اين كه دهه آخر ماه صفر را پياده با كاروان به مشهد مي آمدند. اين حركت و سنت نيكوي ايشان

بعد از خودشان ادامه پيدا كرد. طوري كه سال گذشته 150 هزار نفر پياده به مشهد آمدند. اين آمار از تعداد كل آماري كه سازمان حج وزيارت زائران رابه حج تمتع اعزام مي كند و دستگاه هاي متعدد حكومتي آن را پشتيباني مي كنند، بيشتر است.اين 150هزار نفر نيازمندي هاي متنوعي دارند كه هيچ نهادي مسئول اين كار نيست و آن را انجام نمي دهد. در حالي كه اين زائران پياده سرمايه هاي اجتماعي هستند كه بدون هيچ سرفصل نوشته شده اي و تنها بر اساس اعتقادات و باورهاي خود آن را انجام مي دهند و بايد خدمتي از جنس خود آن ها به آنان ارائه شود.اما موقوفات صرف نظر از اين كه يك سرمايه اقتصادي هستند يك الگو براي ما به شمار مي آيند كه براي تحقق پايتخت معنوي مي توانيم از آن بهره بگيريم. زيرا با استفاده از مدل هاي اقتصادي دولتي و اهرم ها و الزامات قانوني نمي توانيم اين موضوع را پيگيري كنيم. چون اگر اين روش ها جواب مي داد در گذشته به خصوص در سه دهه اخير بايد به نتيجه مي رسيد اما تا كنون به نتيجه نرسيده است. پس راهي جز توجه به مشاركت هاي مردمي آن هم از جنس وقف نيست. توجه به فرهنگ وقف 2 نتيجه مهم دارد، اول اين كه از ظرفيت موقوفات فعلي به عنوان يك ظرفيت استفاده مي شود و هم چنين مردم براي برطرف كردن نيازهاي متنوع موجود به وقفيات تازه تشويق مي شوند كه براي تحقق اين امر بايد در برنامه ريزي هاي كلان شهر زيرساخت ها و شرايط لازم براي وقفيات مردم فراهم

شود.نتيجه دوم توجه به فرهنگ وقف، در بحث اقامت در مشهد كه فعلا مهم ترين موضوع اين شهر زيارتي است خود را نشان مي دهد. همانطور كه مي دانيد رئيس سازمان ميراث فرهنگي اعلام كرده است 50 درصد فرصت هاي اقامتي كشور در مشهد قرار دارد و همين امسال مديركل ميراث فرهنگي استان اعلام كرد كه فقط از 70 درصد ظرفيت اقامتي استان در نوروز استفاده شده و 30 درصد بدون استفاده باقي مانده است.(البته ظرفيت اقامتي استان 111 هزار نفر است) در صورتي كه تعداد زيادي هر ساله به ويژه در نوروز به مشهد سفر مي كنند و در كمپ ها و اماكن عمومي و حتي كنار خيابان اسكان مي يابند. از آن طرف رئيس اتحاديه هتل داران اعلام كرده است كه سرمايه گذاري در بخش اقامتي در مشهد توجيه اقتصادي ندارد، چون در ايام خاص مشهد شلوغ مي شود و تازه درهمان ايام هم هتل هاي ما بدون استفاده باقي مي ماند. سوال اين جاست كه چرا مردم به هتل ها مراجعه نمي كنند؟شايد يك دليلش اين است كه حدود 70 درصد از زائراني كه به مشهد سفر مي كنند از قشر متوسط به پايين جامعه هستند كه توان مالي لازم را براي رفتن به هتل ندارند.شما چه راهكارهايي را در بخشي مثل اسكان و اقامت كه يكي از مهم ترين معضلات شهر است پيشنهاد مي كنيد؟ 600 حسينيه و زائر سرا در مشهد داريم كه حدود 300 عدد آنها با اداره اوقاف مرتبط هستند. در همين نوروز امسال كه اشاره كردم 30 درصد اماكن اقامتي استان مورد استفاده قرار نگرفته است ما فقط 150

هزار نفر را در همين 300 مركز اسكان داديم. همين استقبال مردم از مراكزي مثل حسينيه و زائر سرا و استقبال نكردنشان از هتل ها يك پيام برايمان دارد و آن نبود ارتباط و تناسب فرهنگي و معنوي بين اين مراكز با حال و هوا و روحيات زائران است. ممكن است اين زائر سراها و حسينيه ها به لحاظ امكانات هم كمبودهاي جدي داشته باشند كه بايد آن كمبودها و نواقص برطرف شود اما زائر وارد اين مكان ها كه مي شود همگوني بيشتري بين آن ها و زيارت پيدا مي كند. حتي خيلي به كمبودها توجه نمي كند، چون او براي زيارت آمده است. معمولا هم بيشتر وقت زائر در زيارت و ديدن ساير اماكن مشهد مي گذرد و وقت زيادي را در محل اسكانش صرف نمي كند.زائرسراها و حسينيه ها الگويي است كه با موضوع اصلي سفر زائران يعني زيارت مطابقت دارد. زيرا در آن زائر سرا يا حسينيه اگر در 3نوبت نماز برگزار نشود حداقل در 2 نوبت  نماز جماعت اقامه مي شود. علاوه بر آن روحاني اي حضور دارد كه مردم مي توانند سوالات خود را از او بپرسند. ضمن اين كه خود مردم هم بيشتر علاقه مند هستند حتي اگر توان مالي بالا دارند باز در سفرهاي زيارتي به دليل آن شرايط خاص در جمع باشند. اين را از بسياري از زائران شنيده ام كه در سفرهاي زيارتي حضور در جمع را به سفر انفرادي ترجيح مي دهند، كه در اين اماكن اين خواسته برآورده مي شود.دولت بايد از اين اماكن حمايت كند و بخشي از موانع را از سر راه بردارد

مثلا پروانه ساخت رايگان به اين اماكن بدهد.با توجه به اين نقش وقف، اداره اوقاف چه برنامه ها و تدابيري را پيش بيني كرده است؟ اداره كل اوقاف و امور خيريه خراسان رضوي برنامه هايي را در اين بخش در دست انجام دارد. استانداري خيلي تاكيد دارد كه ما وارد ساخت اماكن اقامتي ارزان قيمت كه به اعتقاد من زائرسراها و حسينيه ها بهترين مدل آن هستند شويم كه لازمه اين كار آن است كه اراضي مورد نياز را در اختيار داشته باشيم كه نداريم و يا خيلي محدود داريم. از طرفي ما بايد امانت دار باشيم و نيت واقف را درنظر داشته باشيم. در حال حاضر بيشتر وقفيات استان همانند گذشته در حوزه هاي عزاداري و قرآن است. تغييري نسبت به گذشته نكرده است به همين دليل در شرف راه اندازي دفتري تحت عنوان مشاوره و راهنمايي وقف هستيم تا مردم بر اساس نيازهاي تازه از جمله اين موضوع وقفيات خود را انجام دهند. ما در راستاي تامين مكان هاي اقامتي ارزان قيمت و با مراعات نيت واقفان طرحي را ارائه كرده ايم كه اميد داريم به زودي اجرايي شود تا با تامين حقوف شرعي و قانوني موقوفات در راستاي تامين اماكن اقامتي ارزان قيمت گام هايي را بر داريم.چه مولفه هاي ذاتي و منحصر به فرد ديگري در مشهد وجود دارد كه مي تواند ما را در رسيدن به پايتخت معنوي كمك كند؟اگر بپذيريم مزيت مشهد نسبت به ديگر شهرها وجود نوراني امام رضا (ع) و زائران حضرت است كه در طول بيش از 1000 سال موجب رونق اين شهر بوده اند، مولفه هاي معنوي

و فرهنگي ديگري نيز به آن هويت بخشيده اند و هر روز بر رونق آن افزوده اند. براي تحقق پايتخت معنوي نيز بايد به اين مولفه ها توجه كنيم.يكي از اين مولفه هاي مهم و قابل توجه حوزه علميه است. اگر مشهد در شرايط فعلي پذيراي بيش از 20 ميليون زائر است كه در آينده بي گمان اين تعداد افزايش مي يابد نمي توان در چشم انداز آينده اين شهر براي حضور كارآمد و تاثيرگذار حوزه علميه فكري نكرد. اين تهديدي بزرگ و خطرناك است كه مشهد با برند و نشانه معنوي وجود امام رضا(ع) و زائران توسعه يابد اما از درون به لحاظ محتوايي و معرفتي تهي باشد. مثالي براي شما مي زنم نقل شده شهر دمشق كه در گذشته به آن شام گفته مي شد داراي بيش از 500 مدرسه علميه بوده است. اما در گذر تاريخ از سال 61 هجري تاكنون، هيچ گاه به مانند امروز اين شهر به واسطه حضور 2 تن از اهل بيت يعني حضرت زينب و حضرت رقيه زائر پذير و باشكوه نبوده و اين قدر زائر نداشته است. اما الان ديگر آن 500 مدرسه علميه در اين شهر وجود ندارد به همين دليل اين شهر با همه رونقي كه به لحاظ پذيرش زائر دارد اما زائراني كه به اين شهر سفر مي كنند هيچ نشاني و هويتي از يك شهر مذهبي در آن مشاهده نمي كنند. چون در اين شهر همه چيز هست بارگاه 2تن از منتسبان به اهل بيت، دانشگاه، مراكز علمي ديگر، تجارت و…. اما شهر به لحاظ ديني و محتوايي خالي و تهي است.به اعتقاد

من مهم ترين مولفه براي تحقق پايتخت معنوي حوزه علميه است كه قدمتي حتي طولاني تر از حضور زائران در اين شهر دارد و عالمان و انديشمندان و فضلاي حوزه علميه در طول تاريخ رابطه نانوشته حوزه علميه و بارگاه امام هشتم و زائران را برقرار كرده اند تا مردم با حضور در جوار امام علاوه بر زيارت به دريافت هاي معرفتي دست يابند، توشه اي بردارند و به شهر و ديار خود برگردند. هم اكنون نيز كه ما به دنبال تحقق پايتخت معنوي براي مشهد هستيم، بي توجهي به نقش و جايگاه حوزه علميه مي تواند يك خسارت بسيار بزرگ براي هويت ديني و فرهنگي شهر باشد.  اين حوزه با قدمت طولاني مي تواند در تبيين پايتخت معنوي از حيث فرهنگي و نظري نقش بسيار مهمي را ايفا كند زيرا 25 ميليون زائري كه به مشهد مي آيند براي تفريح و تجارت كه به اين شهر سفر نمي كنند مهم ترين هدف آن ها زيارت است و زيارت در يك تعريف ساده به معناي رابطه بين امت و امامت است زائراني كه با سطح بينش و جهان بيني متفاوت و آگاهي هاي ديني مختلف وارد اين شهر مي شوند و مي خواهند به خدمت امام برسند حالا آن ها چگونه بايد خدمت امام برسند چه معرفتي را بايد از اين زيارت كسب كنند و چه ره توشه معنوي را از اين سفر بردارند، اين ها در تعامل ميان زائران و طلبه ها امكان پذير مي شود و به نقش آفريني گسترده حوزه علميه مشهد وابسته است.  البته مسئوليت حوزه در اين زمينه متفاوت است و از برگزاري نمازهاي

باشكوه در حرم مطهر و ساير اماكن مذهبي گرفته تا برگزاري حلقه هاي معرفت و پاسخ به مسائل شرعي و مشاوره و… را در بر مي گيرد. آن چه كه در اين زمينه اهميت دارد اين است كه زائران از محدوده تاثيرگذاري معلمان و مربيان ديني خارج نباشند مثلا اگر قرار است هتل هاي مشهد را درجه بندي كنند به نظر يكي از معيارهاي اين رتبه بندي بايد ارائه خدمات فرهنگي در همه شرايط باشد اين كه يك روحاني در هتل باشد كه نماز را اقامه كند يا پاسخ گوي سوالات شرعي مردم باشد و… خلاصه به نحوي مردم در هتل بتوانند از حضور روحاني بهره مند باشند.اگر اين نقش مهم طلاب ناديده گرفته شود ممكن است مشهد به يك شهر مدرن و پيشرفته تبديل شود امكانات خوبي هم داشته باشد اما آنچه كه از اين شهر انتظار مي رود يعني تحول روحي و معنوي در مخاطبان، كه هدف اصلي پايتخت معنوي است برآورده نمي شود.از ديگر مولفه هاي تحقق پايتخت معنوي توجه به سرمايه هاي معنوي اين شهر به ويژه قرآن است. قرآن سرمايه معنوي شهر مشهد محسوب مي شود و ما يكي از قطب هاي اصلي قرآن در كشور هستيم. اين اقتضا مي كند كه در سند توسعه استان به قرآن توجه جدي شود. اما متاسفانه اين طور نيست و تا وقتي نگاه ما به مسائل فرهنگي و مذهبي سطحي و سليقه اي و حاشيه اي باشد به جايي نمي رسيم. مثلا وقتي موضوعات ديگر مثل مترو واتوبوس راني ويارانه ها و. .. مطرح مي شود از بالاترين مسئول و رسانه ها و… همه

احساس مسئوليت  و اين مسائل را دقيق پيگيري مي كنند ولي به قرآن كه مي رسد مقامات پايين بايد دنبال اين موضوعات باشند، هرجا بودجه اي اضافه آمد بايد به اين موضوعات اختصاص يابد.اگر قرار است بيش از 20ميليون زائر را كه با نيت ديني به مشهد آمدند پذيرايي صحيح كنيم بايد ميان فضاي داخل حرم و محيط بيرون تناسبي برقرار كنيم. بايد زائر هم داخل حرم و هم در فضاي بيروني آن از اين لحاظ حمايت و پشتيباني شود مثلا بتواند قران را در بسته هاي فرهنگي به عنوان سوغات از مشهد ببرد.مدت حضور زائران در حرم مطهر زياد نيست و بقيه وقت زائران در بيرون حرم مي گذرد به همين دليل بحث احداث مكان هاي سياحتي و تجاري و تفريحي در مشهد مطرح شده است تا به نوعي براي اوقات فراغت زائران فكري شده باشد شما با تاسيس اين مراكز موافق هستيد؟راهكار شما چيست؟نه متاسفانه بازارها و مكان هاي تفريحي كه در مشهد راه اندازي شده سنخيتي با موضوع زيارت ندارد و به نظرم ادامه اين رويكرد 2 عارضه را براي مشهد به دنبال دارد اول اين كه ممكن است بعد از اين اساسا كساني براي تفريح و زيارت به مشهد سفر كنند كه اين عارضه از اساس موضوع پايتخت معنوي را زير سوال مي برد. دوم اين كه همان افرادي هم كه با نيت زيارت به مشهد مي آيند وقتشان با اين امور پر شود و اصلا ديگر جايي براي زيارت باقي نماند كه باز هم اين با موضوع پايتخت معنوي در تعارض است. من مخالف اين نيستم كه بايد مراكز تفريحي و سياحتي براي

زائران تدارك ديده شود ولي اين مراكز بايد تناسبي با پايتخت معنوي داشته باشند.به نظرم براي پر كردن وقت زائران در بيرون حرم بقاع متبركه بهترين گزينه است كه بايد در برنامه هاي كلان استان مورد توجه قرار گيرد. الان اين طور نيست. مثلا بقعه خواجه اباصلت هروي نزديك ترين بقعه به مشهد است. ايشان همراه و ارادتمند حضرت رضا بوده است، اما من در تابلوهاي معرفي شهر مشهد تا به حال تابلوي خيلي از مكان ها مثل كوهسنگي و وكيل آباد و.. را ديده ام اما يك تابلو درباره اباصلت در اين شهر نديده ام. اگر مي خواهيم از مزيت بي نظير مشهد استفاده كنيم بايد به اين موارد توجه كنيم. همين جا بگويم حضور امام رضا در مشهد گرچه يك مزيت براي اين شهر است اما از طرفي يك امانت است و كساني كه در مسند مديريت مشهد قرار دارند اگر درست عمل نكنند در حقيقت امانت داران خوبي در برابر امام و زائران نبوده اند و در مقابل تاريخ بايد پاسخ گو باشند.گفتيد بقاع متبركه يك سرمايه براي مشهد است و مديريت اين بقاع در اختيار اداره كل اوقاف خراسان رضوي قرار دارد شما از اين فرصتي كه در اختيار شما بوده چگونه استفاده كرده ايد؟ما چند كار اساسي در اين حوزه انجام داده ايم اول اين كه بقاع و امام زادگاني كه در مسير منتهي به مشهد قرار دارند را به عنوان ميقات الرضا معرفي كرده ايم و طرحي را در اين زمينه ارائه كرده ايم. بر اساس اين طرح امكانات اوليه مثل جاده و امكانات بهداشتي و. .. براي اين بقاع فراهم

مي شود تا در آينده با كمك مردم بقيه امور بقاع توسعه يابد.دوم اين كه تبليغات و معرفي امام زادگان و بقاع متبركه را آغاز كرده ايم به طوري كه در سال گذشته براي اولين بار نقشه هاي بقاع متبركه را در مبادي ورودي و پايگاه هاي راهنماي زائر توزيع كرديم و امسال هم اين كار را ادامه مي دهيم تا مردم با اين بقاع متبركه بيشتر آشنا شوند.سومين برنامه ما ارتقاي مديريت بقاع متبركه است كه با جديت در حال انجام است و شايد جزو اولين دوره هايي است كه ما مديران تحصيل كرده و باتجربه و فرهنگي را براي مديريت بقاع قرار داده ايم.و چهارمين برنامه مهم ما اطلاع رساني و تبليغ بقاع متبركه براي زائران خارجي است. ما از طريق توليد برنامه و حضور شخصيت هاي غير ايراني در آن و ارتباط با موسسات خارج از كشور آن را دنبال مي كنيم تا زائران خارجي بيشتر با ظرفيت هاي زيارتي مشهد در اين بخش آشنا شوند.ضمن اين كه ما توسعه مجموعه گنبد خشتي در ابتداي خيابان طبرسي را آغاز كرده ايم تا يك مجموعه فرهنگي –مذهبي را در نزديك ترين نقطه به حرم مطهر براي رفع نيازهاي فرهنگي زائران داشته باشيم.ديدگاه شما را درباره بودجه زيارت هم مي خواهيم بدانيم؟پيگيري هايي كه براي اين بودجه در سطح استان انجام شد واقعا بي نظير بود و يك همگرايي و وحدت نظر خيلي خوبي بين مديران استان، نمايندگان خراسان در مجلس، رسانه ها و… وجود داشت و همه به خصوص رسانه ها پيگيري هاي خوبي داشتند، ولي متاسفانه بودجه كه تصويب شد اين همگرايي و

وحدت از بين رفت و ما وارد يك ميدان رقابت نادرست شديم كه اصلا جالب نبود. بودجه استان ما 177 ميليارد تومان است چند استان ديگر حدود 120 ميليارد بودجه ارتقاي شاخصه هاي فرهنگي را دريافت كردند يعني ما با اين همه بحث و پيگيري و. .. فقط 50 ميليارد بيشتر براي مان تصويب شد اما ان استان ها كوچك ترين بحثي در اين زمينه نكردند و ما اين قدر موضوع را ريز و جزيي كرديم كه بحث ها دامنه دار شد و به خارج استان هم كشيد طرح ديدگاه هاي متفاوت خوب است اما در صورتي كه وحدت و هم گرايي كه سرمايه بزرگي براي يك استان است را از ميان نبرد.متاسفانه ما بعد تصويب بودجه دچار اين اختلاف شديم و يادمان رفت كه اين هم گرايي را بايد حفظ كنيم. به ويژه اين كه اين بودجه 5 ساله است و قرار است در سال هاي آينده هم اختصاص يابد و اگر اين وحدت ادامه نيابد ممكن است در سنوات آتي ما دچار مشكل شويم مديريت اين موضوع بايد طوري باشد كه اميد را براي سال هاي آينده حفظ كند و افزايش دهد نه اين كه مثل الان اين اميد كاهش يابد.

گفتگو با حجةالاسلام محمد رضا رنجبر

كرامت انساني، اساس مديريت اسلامي است:حضرت ثامن الحجج(ع)، والي مسلمين و مدير امت مسلمان را به ستون خيمه تشبيه كرده و فرموده اند: «آيا نمي داني كه والي مسلمانان همچون ستون ميان خيمه است كه اولاً تمام بار سقف بر روي آن استوار است و ثانياً مانند نقطه مركزي دايره شعاعش نسبت به همه جوانب يكسان است، به طوري كه هر كس در هر زمان و

از هر طرف كه اراده كند، به او دسترسي خواهد داشت.» امام اگرچه شرط غلبه بر مشكلات را توفيق الهي مي داند، تأكيد مي نمايد اين باور كفايت نمي كند و بايد مدير براي حل دشواريها تلاش كند و براي رسيدگي امور مسلمانان برنامه ريزي دقيق داشته باشد. * «مدير» در ديدگاه امام هشتم(ع) چه جايگاهي دارد؟** حضرت ثامن الحجج(ع)، والي مسلمين و مدير امت مسلمان را به ستون خيمه تشبيه كرده و فرموده اند: «آيا نمي داني كه والي مسلمانان همچون ستون ميان خيمه است كه اولاً تمام بار سقف بر روي آن استوار است و ثانياً مانند نقطه مركزي دايره شعاعش نسبت به همه جوانب يكسان است، به طوري كه هر كس در هر زمان و از هر طرف كه اراده كند، به او دسترسي خواهد داشت.» امام اگرچه شرط غلبه بر مشكلات را توفيق الهي مي داند، تأكيد مي نمايد اين باور كفايت نمي كند و بايد مدير براي حل دشواريها تلاش كند و براي رسيدگي امور مسلمانان برنامه ريزي دقيق داشته باشد. * برمبناي نظر امام(ع) چه عواملي مشروعيت يك مدير را تعيين مي كند؟** آنچه مسلم است، اينكه در بينش شيعه ضرورت مديريت را بايد در اصل استوار امامت جستجو كرد. البته، منظور اين نيست كه اين موضوع مهم را در سطح يك مديريت اجتماعي و سياسي پايين آوريم، بلكه رهبري امام خيلي والاتر از مسايل اجرايي، اداري و اجتماعي است، اما شجره طيبه امامت كه ريشه در وحي دارد و از نور نبوت تغذيه و از جويبارهاي عصمت استفاده مي كند، شاخه هاي سرسبز، نشاط آور و فرح انگيز

خود را بر جامعه بشري مي افكند و مديريت، يكي از شاخه هاي اين درخت شكوهمند، تناور و با صلابت است.اگر مديريت را اين گونه ارتقا دهيم و با امامت مرتبط نماييم، عوارض و آفاتش كاسته مي گردد. حضرت امام رضا(ع) امامت را اساس اسلام دانسته و مي فرمايند: «مشروعيت مديريت در جامعه به اين دليل است كه با امامت پيوند دارد و هرگاه اين ارتباط قطع شود، تمام حركتها و خواص خود را از دست مي دهد.» در جاي ديگري اشاره دارند: «به وسيله امام، نماز و زكات، روزه، حج و جهاد و ماليات و صدقات افزون و حدود و احكام اجرا، مرزها و مناطق حفظ مي گردد.اگر كسي از اين ويژگي محروم باشد نه تنها اعمالش ناقص است، بلكه خود از حوزه اسلام خارج است هرچند با نام مسلمان در جامعه اسلامي باشد.» ايشان در تفسير آيه «والسماء رفعها و وضع الميزان» فرموده اند: «ميزان اميرالمؤمنين است، خدا او را براي مردم امام معين كرده است.» پرسيده شد: در ميزان سركشي نكنيد، يعني چه؟ امام فرمود: «امام را نافرماني نكنيد.» گفته شد: «اقيموا الوزن بالقسط» به چه معناست، امام گفتند: «امام را به دادگري برپا داريد و از او پيروي و او را ياري كنيد.» پرسيده شد: «ولاتخسروا الميزان» يعني چه، امام پاسخ دادند: «در حقوق امام كمي و كاستي روا مداريد.»در اين حديث، ميزان و وزن كه در كلام وحي آمده، به امام تفسير گرديده است در برخي آيات، ميزان در كنار كتاب قرار گرفته است. چنانكه اميرمؤمنان عدل را پايه اي دانسته اند كه استواري جهان به آن وابسته است و

عدالت را مايه پايداري مردمان معرفي كرده اند. پس عدل، محور ضابطه تشكيل جامعه انساني و سبب استواري زندگي جوامع است و هم در نظام هستي و تكوين و هم در نظام تشريع اين مشخصه مشاهده مي گردد و اين خود مي تواند روشنگر مفهوم سخن امام رضا(ع) باشد كه چهره امام را به عنوان ميزان در خلقت و جامعه، تبيين كرده اند.* اين ويژگي كه امام براي مدير و امام جامعه عنوان مي كنند، چه كارايي در جامعه دارد؟** بله، قطعاً امام ميزان و معيار پياده كردن حق و عدل است. امام امين مردم است و بر همه مسايل اجتماعي و اقتصادي، مبادلات، بازار، كارگاه ها و مزارع نظارت مي كند تا ستم و بيدادي رخ ندهد و غصب، بهره كشي، احتكار، گران فروشي، رباخواري و ديگر اسباب باطل پيش نيايد، زيرا امام معيارهاي درست جمع گرايي، زندگي اجتماعي و عوامل استواري جامعه را به مردم مي آموزد و آنها را در متن جامعه عملي مي سازد. مردمان را در جامعه اي فداكار، صميمي و قانون شناس و دادور بار مي آورد و آنان را از خودخواهي، سلطه جويي، سودجويي، ستم پيشگي و تجاوزكاري كه از عوامل پراكندگي، سستي و تزلزل در جامعه است، بازمي دارد.روابط ظالمانه اي كه موجب پيدايش حس بدبيني، كينه توزيها، تضادها و رقابتهاي ناسالم است، با حضور امام كه ميزان عدل است، برچيده مي شود. به همين دليل، امام رضا(ع) مي فرمايند: ما سرپرست مؤمنان هستيم كه به سود آنان حكم مي كنيم و حقوقشان را از ستمگران مي ستانيم.بنابراين، بيشترين بخش در فلسفه سياسي كه هشتمين فروغ امامت

ترسيم و قلمرو مسؤوليت مديران و كارگزاران نظام اسلامي را ترسيم مي كند، به برقراري عدالت اجتماعي و سامان بخشيدن به مسايل اقتصادي، رفع ستم و استضعاف اقتصادي اختصاص دارد. حتي در حديثي، پرداخت بدهي افرادي كه از پرداخت آن ناتوان هستند، از وظايف كارگزار شمرده شده است.* درباره ارتباط مدير و كاركنان، چه رهنمودهايي در بيانات امام رضا(ع) در سيماي مديريت اسلامي ديده مي شود؟** مدير غالب طرحها و برنامه هاي مديريت را از طريق همكاران اجرايي مي كند و در واقع تمام افرادي كه در سازمانها، نهادها و تشكيلات دولتي مشغول كار هستند، كارگزاران مديرند و بازو و عاملي براي وي به شمار مي روند. در فرهنگ اسلامي، نقش همراهان و ياران در ترويج و گسترش انديشه هاي الهي از موقعيتي ويژه برخوردار است. مديري كه به اخلاص، كمال خواهي، دلسوزي، صداقت گويي و درستي مزين است، در چارچوب ضوابط ارزشي و با رعايت اصل فطرت و كرامتهاي انساني انديشه ها و طرحهاي مفيد، سازنده، رشد دهنده و اصلاحي را به دست همكاران مؤمن، متعهد و داراي وجدان ديني و اخلاقي مي سپارد و از آنان مي خواهد به عنوان تكليف شرعي، در گسترش و اجراي آنها بكوشند.امام رضا(ع) در سيره عملي خويش، مراقب كاركنان و خدمتگزاران بودند. ابراهيم بن عباس مي گويد: هيچ گاه نديدم امام ابوالحسن الرضا(ع) كلمه اي به زيان كسي بر زبان آورد و نه سخن كسي را پيش از پايان آن قطع و نه حاجت كسي را كه به اداي آن توان داشت، رد كند. هيچ موقع نزد كسي كه در حضورش نشسته بود، پايش را دراز نكرد

و بر متكا در برابر افراد تكيه نداد.به دوستان و كارگزارانش هرگز سخني ناشايست نگفت و چنان بود كه هرگاه به خلوت مي رفت و سفره غذاي خويش را مي گسترانيد، همه كاركنانش را بر سر آن مي نشانيد. حتي دربانان و مهتران را بسيار احسان مي كرد و صدقات فراوان مي داد و اين كار را اغلب در شبهاي تاريك انجام مي داد. آري، اين گونه نبود كه امام صرفاً از اطرافيان و كارگزاران وظايفي را بخواهد و آنان را ملزم كند كه در اين راستا از عمق وجود بكوشند، ولي از تكريم، تشويق، احترام و رفاه آنان غافل گردد. حرمت همه را در رفتارهاي خويش حفظ مي كند و اين گونه بزرگداشت نيروهاي انساني در سيره امام، شكوفا گرديده است. آن فروغ هشتم، در قلمرو انديشه، تربيت و رفتار چنين معيارهايي را به بشريت آموخت و در ميدان عمل خود پيشتاز و تجسم بخش كامل آن تعاليم بود. به يقين، جامعه پيرو مكتبش بايد در مناسبات انساني و برنامه هاي مديريتي چنين باشد و اين گونه عمل كند.* اين بينش و منش امام هشتم(ع) بر چه اصلي استوار است؟** برنامه هاي مديريتي امام، بر اصل مهم كرامت انساني استوار است. از ديدگاه امام رضا(ع) وظايف كارگزاران و دست اندركاران نظام اسلامي در برخورد با برادران مسلمان خلاصه نمي گردد و آنان بايد براي تمامي انسانهاي تحت قلمرو خود، صرف نظر از مرام و مسلكي كه دارند كرامت قايل گردند و حقوق افراد غير مسلمان را هم در نظر گيرند.اباصلت مي گويد: به امام رضا(ع) گفتم: اي فرزند رسول خدا، اين موضوع چيست كه

شما فرموده ايد مردمان بردگان شمايند؟ امام پاسخ دادند: «خداوندا، تو گواهي كه من هيچ گاه چنين سخني نگفته ام و از هيچ يك از پدرانم نيز نشنيده ام كه چنين گفته باشند. پروردگارا، تو به ظلم هايي كه از اين امت بر ما رفته است، آگاهي داري و اين تهمت از آنهاست.»در اين روايت، امام رضا(ع) آزادي اراده و انتخاب انسان را مورد توجه قرار مي دهد. آدمي بايد خود ايمان را برگزيند و با اين گزينش، شايسته رسيدن به پاداش مي گردد. اين تعليم عظمت ارزش انسان، حقوق و حرمت او را روشن مي سازد و اين جز در نظر گرفتن كرامت انساني ميسر نمي شود.* از ديدگاه هشتمين پيشواي شيعه، مديريت چه كساني مذموم است؟** از ديدگاه امام رضا(ع) اگر اين موارد در كسي نبود، در امور دنيا و آخرت نبايد از او انتظار كار نيك داشت: اصالت خانوادگي، اخلاق نيكو، پايداري در خلق و خوي، بزرگواري روح، كرامت نفس و پرهيز از پروردگار. مديري كه از اين خصال بهره اي ندارد، نه تنها در كارهاي خود موفق نخواهد بود و مردم به خيرش اميدي ندارند، بلكه براي اقشار جامعه كارشكني به وجود مي آورد و به فردي دردسرساز و مشكل آفرين تبديل مي گردد و سطح نارضايتي هاي عمومي را افزايش مي دهد. رونامه قدس

گفت وگو با با كارآفرين برتر بخش خدمات

نام شركت: آيس پك ايرانيان

موضوع كسب وكار: تهيه بستني آيس پك و فرانشايز محصولات: در سال 1357 در تهران به دنيا آمدم. پدرم شغل آزاد دارد و مادرم خانه دار است. از دوران نوجواني علاقه زيادي به كسب درآمد فراوان داشتم به طوري كه دور از چشم خانواده رو به روي مدرسه

محله بساط پهن مي كردم و كيك و نوشابه مي فروختم. مخالفت خانواده به آنجا رسيد كه يك روز هنگام كار، با ديدن خانواده، فرار را بر قرار ترجيح دادم. در سال 1357 دوران دبيرستان را در مدرسه موسي بن جعفر (ع) تهران به پايان رساندم. همان سال در رشته عمران وارد دانشگاه شدم، اما بعدها به دليل مشغله فراوان پس از اتمام 110 واحد درسي ترك تحصيل كردم و مدرك فوق ديپلم گرفتم.داستان كسب وكار من از آنجا شروع شد كه در اوايل سال 1376 با كمك خانواده يك دستگاه پيكان به مبلغ دوميليون تومان خريدم و يك روز در ميان با يكي از دوستانم با آن كار مي كردم.پس از مدتي به دليل علاقه زياد به فروش مواد غذايي با فروش پيكان و همكاري شوهرخاله ام و مقداري قرض، كنج برگر را در پاساژ گلستان راه انداختم. اما به دليل مشكلات مالي فراوان بعد از يك سال، با بدهي دوميليون توماني مجبور به كنار گذاشتن اين كار شدم. لذا به فكر راه اندازي كسب و كاري با هزينه كمتر افتادم.از آنجا كه از دوران دبيرستان علاقه زيادي به خوردن ساندويچ داشتم و مي دانستم بچه ها نيز از خوردن ساندويچ در مدرسه لذت مي برند.پس از مذاكره با مديران سه مدرسه توانستم بوفه اي را براي مدت يك سال تحصيلي اجاره كنم و با سرمايه بسيار اندك، سه يخچال دست دوم و كهنه و با مبلغ صدوپنجاه هزار تومان، بوفه اين مدرسه ها را راه اندازي كردم. اين كار درآمد خوبي داشت. در تابستان به دليل تعطيلي مدارس به دنبال كار ديگري بودم.يك روز پدرم به دليل تعويض لوازم اداري محل كار خود از من خواست تا لوازم فرسوده

را بفروشم، من هم در مدت كوتاهي با قيمت مناسب موفق به فروش آنها شدم. وقتي ديدم درآمد خوبي از اين راه مي شود به دست آورد به خريد و فروش لوازم دست دوم روي آوردم به طوري كه از طريق آگهي هاي روزنامه لوازم دست دوم خريداري كرده و در طبقه دوم خانه رنگ مي كردم و پس از آن وارد بازار مي كردم.با شروع اين كار، بوفه مدارس را تعطيل كردم و طرح ساخت ميز تحرير را با پدرم در ميان گذاشتن و با تكيه بر تجربه هاي پيشين در زمينه فروش ميز تحرير پيشرفت زيادي را در اين كار پشت سر نهادم.تا آنجا كه مركز ميزهاي كامپيوتر رادر خيابان وليعصر با همكاري يك شريك راه انداختم در ظرف مدت كوتاهي 2 شعب از مركز ميزهاي كامپيوتري را ايجاد كردم اما به دليل بي تجربگي و عجله داشتن براي پيشرفت در اثر سهل انگاري در برخورد با شريكم دچار مشكل شده و ورشكست شدم.از آنجا بود كه تنها راه پرداختن ديون خود را در پرورش يك فكر خلاقانه و كسب و كاري جديد ديدم كه ايده «سوپر خونه سرويس» به ذهنم خطور كرد كه مواد غذايي را به شهروندان مي رساند.اينجا بود كه تصميم گرفتم براي جلب نظر توليد كنندگان محصولات مختلف براي پخش محصولات آنها به درب منازل در روزنامه آگهي بدهم.به دليل نداشتن زمان كافي براي پرداختن بدهي ها اين كار را رها كردم و به فكر راه انداختن كاري ديگر افتادم هميشه با خودم مي گفتم كاري مي تواند موفق شود كه ايده اي نو در برداشته باشد.از دوران كودكي بستني ها را با هم زدن رقيق مي كردم و با موز

يا اسمارتيز هم مي زدم و مي خوردم خيلي از اين كار لذت مي بردم.تصميم گرفتم اين كار را در مقياس بزرگ عملي كنم. با تكيه بر تجارب كار قبلي كه محصولات مختلف براي توزيع به من پيشنهاد مي شد به اين فكر افتادم كه يك بستني متفاوت براي مردم عرضه كنم.فكر متفاوت بودن از ذهنم بيرون نمي رفت. تصميم گرفتم بستني بسازم رقيق تر، حاوي ميوه كه با بسته بندي كردن آن از طريق ني بشود آن را نوشيد.پس از شكل گيري اين ايده در ذهنم نمونه هاي اوليه آن را آماده كردم و براي امتحان به اعضاي فاميل و آشنايان دادم.ايده با استقبال خوبي روبه رو شد. تصميم گرفتم ايده خود را عملي كنم. پس از جست وجوي فراوان توانستم دستگاه بسته بندي كننده ليوان و ني مخصوص كه بتواند بستني در آن جريان يابد را يافته و آماده راه اندازي اولين شعبه آيس پك شدم.از همان روز نخست چشم انداز جهاني شدن محصول را در ذهنم مي پروراندم به همين منظور روي تابلوي اولين مغازه خود نوشتم آيس پك شعبه مركزي و بعد از سنجش توان بالقوه بازار در مكان هاي ديگر شعبات دوم و سوم و ... را راه اندازي كردم تا آنجا كه هم اكنون بالغ بر 120 شعبه در ايران و 10 شعبه در كويت، مالزي، دبي و هند در حال فعاليت مي باشد.در حال حاضر 1200 نفر به طور مستقيم در شعبات آيس پك مشغول فعاليت هستند و حدود 5000 نفر نيز مشغول فعاليت هاي ستادي، تامين مواد اوليه و توزيع آن مي باشد.آقاي بختياري مدير دبيرستان موسي ابن جعفر (ع) تهران و آقاي تجردي را تاثيرگذار در پيشرفت خود مي داند.تشكيل گروه آموزشي براي آموزش فروشندگان و پرسنل آيس پك

از ديگر كارهاي مهمي است كه در اين شركت صورت مي پذيرد.آقاي بختياري حفظ حقوق مالكيت معنوي براي نام تجاري و محصول خود را مهم ترين مشكل و چالش پيش روي فعاليت هاي شركت مي داند.ايشان اميدوار است به واسطه محصول جهاني خود توانايي هاي ايران و ايراني را به همه جهانيان اثبات كند. اي مديران

گفت و گو با دكتر ناصر فكوهي

خورشيدچهر- شكوفه آذر: 1. شهروند كيست و آيا هر يك از افراد ساكن شهر را مي توان "شهروند" ناميد؟ واژه شهروند معادل واژگان انگليسي Citizen و فرانسه Citoyen قرار داده شده است كه در آن واحد مي تواند داراي دو مفهوم باشد. نخست مفهومي كه به يك منشا تاريحي باز مي گردد، يعني زماني كه انقلاب هاي سياسي بورژوازي در قرن نوزده اتفاق افتاد و دولت هاي جديدي به وجود آمدند كه مدعي شدند مشروعيت خود را ديگر نه همچون دولت هاي گذشته از بالا( از كليسا يا از اشرافيت) بلكه از پايين يعني از «مردم» يا «ملت» مي گيرند. از اين زمان بود كه شهروند نيز به مثابه واحد تشكيل دهنده اين مردم يا اين ملت به وجود آمد. در اين معنا شهروند يك مفهوم كاملا سياسي و حقوقي است كه در قوانين تمام دولت هاي ملي به آن اشاره شده است. اين واحد يا كنشگر اجتماعي بر اساس گروهي از قرار دادهاي اجتماعي يا همان قوانين گوناگوني كه در حوزه هاي مختلف زندگي وجود دارد با دولت پيوند مي خورد . اين قوانين براي شهروند گروهي از حقوق و گروهي از وظابف را مشخص مي كنند كه وي بايد از آنها برخودار و به آنها پايبند باشد و در غير اين صورت

مي پذيرد كه جامعه با وي رفتارهاي تنبيهي داشته باشد و يا او را حاشيه اي كند.اما مفهوم شهروند به ويژه در كشور ما معناي ديگري نيز گرفته است كه با اين معنا بيشتر رايج شده است. در اين معنا، ساكنان شهرها كه بزرگترين گروه اجتماعي را در كشور ما تشكيل مي دهند و رابطه آنها با حوزه مديريتي شهر، يا شهرداري، به موضوع اصلي تبديل شده است و در اين رابطه تقريبا همان موقعيتي را مي بينيم كه در رابطه پيش گفته يعني ميان شهروندان يا اتباع يك دولت ملي و اين دولت. به عبارت ديگر به هر يك از ساكنان شهر مي تواند «شهروند» خطاب كرد زيرا در چارچوب حقوقي و سياسي گروهي از وظايف و حقوق تعريف شده قرار مي گيرد اما اينكه تا چه حد خود را با اين چارچوب تطبيق دهد، چگونه مي توان او را به اين كار تشويق يا وادار كرد و چگونه بايد با انحراف او از اين چارچوب مقابله كرد مباحثي است كه بايد در تشريح اين مفهوم به آنها پرداخت.2. در حالي كه در ايران از "فرهنگ شهروندي" بيشتر به عنوان "اخلاق شهروندي" تعبير مي شود، تعريف مشخص "فرهنگ شهروندي" چيست؟فرهنگ شهروندي مانند بسياري ديگر از مواردي كه ما از فرهنگ در رابطه با يك موقعيت يا كاركرد و وظيفه اجتماعي صحبت مي كنيم، نوعي عموميت يافتن مفهوم فرهنگ و رايج شدن آن در زبان عام است و لزوما داراي تعريف دقيقي از نقطه نظر فرهنگ شناسي يا علوم اجتماعي نيست. بايد توجه داشت كه وقتي ما از فرهنگ چيزي صحبت مي كنيم، اين فرهنگ،

برايمان نه لزوما مثبت است و نه لزوما منفي بلكه بيشتر به سازوكارها و شرايط شكل گيري و تحول و يا زوال آن توجه مي كنيم و رابطه آن را با ساير پديده هاي فرهنگي و اجتماعي مد نظر داريم در حالي كه در زبان فارسي امروز وقتي صحبت از «فرهنگ شهروندي» مي شود، بيشتر به نوعي «اخلاق شهروندي» استناد مي شود، يعني وظايفي كه شهروندان در يك شهر نسبت به نهادهاي اجتماعي و يا ساير شهروندان دارند و يا حداكثر به نوعي حقوق شهروندي يعني روابط قراردادي ميان آنها. در حالي كه از نظر ما فرهنگ، پهنه هاي شناختي بسيار گسترده تري را در بر مي گيرد. اين گونه استفاده از واژه ها البته مي تواند اين حسن را در بر داشته باشد كه تعداد بيشتري از مردم متوجه مباحث مطرح شده بشوند و بتوانند با توصيه هايي كه براي مثال در زمينه هاي اخلاقي يا حتي رعايت حقوق و استفاده درست از فناوري هاي شهري مي شود، خود را منطبق كنند اما لزوما ربطي به مفهوم فرهنگ كه معنايي عميق تر و بسيار پيچيده تر دارد، ندارند3. مي شود براي بيان تفاوت "فرهنگ شهروندي" با "حقوق شهروندي" صرفا به ميانجيگري "قانون" اشاره كرد؟بله. ضمن اينكه فكر مي كنم پاسخ شما را در پرسش پيش دادم. حقوق شهروندي يك مفهوم حقوقي و سياسي است كه بر اساس قوانين تعيين مي شود و زماني كه تعيين شد حكم قانوني پيدا مي كند و وقتي ما از قانون سخن مي گوئيم بايد توجه داشته باشيم كه با قانون گزار و مجري و دستگاه قضايي سروكار داريم

كه افراد را بنا بر رعايت يا عدم رعايت كردن حقوق خود و ديگران و وظايف خود و ديگران تنبيه يا تشويق مي كنند. اما در فرهنگ شهروندي يا در فرهنگ شهر و شهرنشيني ما با مجموعه هايي سروكار داريم كه لزوما از هنجارهاي قانوني و از شكل هاي از پيش تعيين شده و سخت برخوردار نيستند و مي توانند بنا بر مورد بسيار با انعطاف مورد بررسي قرار بگيرند و در تحليل آنها با روش شناسي هاي مختلف بسيار به پيش رفت و همچنين ما در اين زمينه با امكان مقايسه و تطبيق و به نوعي به رسميت شمردن تفاوت ها و تنوع هاي فرهنگي سر و كار داريم كه قانون اصولا نه مي تواند و نه لزومي دارد كه به آن بپردازد زيرا قانون و اصول حقوقي و اجتماعي براي اكثريت ها تعيين مي شوند، در حالي كه فرهنگ امري است كه از يك فرد تا مجموع بزرگي از گروه هاي جامعه را در بر مي گيرد.4. مي شود براي "فرهنگ شهروندي" كليدواژه¬هايي تعيين كرد؟ مثلا همانطور كه براي مفهوم "حقوق بشر" كليدواژه هايي چون حقوق فردي، شهروند، قانونگذار و ... وجود دارد.اگر مقصود شما از اين بحث وظايف اخلاقي شهروندان باشد، بايد بگوئيم كه شايد اخلاق شهروندي، وظيفه شناسي و مسئوليت پذيري در شهر، قانونمندي و هنجار پذيري از مهم ترين واژگان و مفاهيمي باشند كه ما با آنها سروكار داريم. در حقيقت بايد توجه داشت كه اگر خواسته باشيم در شهري با آرامش و در صلح اجتماعي زندگي كنيم، همچون در يك دولت بايد بتوانيم شرايطي را فراهم كنيم كه افراد

يعني واحدهاي تشكيل دهنده جامعه مورد نظر بتوانند و مايل باشند كه حقوق و وظايف خود را دروني كنند و اين دروني كردن به ما امكان دهد كه هزينه هاي اجرايي شدن حقوق و وظايف شهري را به حداقل ممكن برسانيم چه در غير اين صورت اين هزينه ها دائما افزايش يافته و ما را به موقعيت هايي مي رساند كه ناچاريم كنترل اجتماعي را دائما افزايش دهيم.5. با اين تعاريف و با توجه به اينكه فرهنگ شهروندي و حقوق شهروندي، در نقطه "قانونگذار و قدرت اجرايي" با يكديگر تفاوت دارند، به نظر مي رسد كه تعيين كنندگان وظايف هر شهروند نسبت به شهروند ديگر، صرفا "عرف يا هنجارهاي روز" است. همينطور است؟خير. اتفاقا اين وظايف پيش از هر چيز بايد به وسيله قوانين تعيين شوند. در هر سيستم قانوني ملي، گروه بزرگي از قوانين به قوانين شهري مربوط مي شود و اين امر امروز هر چه بيشتر ديده مي شود، زيرا اكثريت مردم جهان امروز در شهرها زندگي مي كنند و بنابراين بايد براي اين شهرهاي پرجمعيت و پيچيده قانون گذاري كرد. البته تصور اينكه بتوان قانون و سازوكارهاي قانوني را با صرفا اخلاق يا توصيه هاي اجتماعي جايگزين كرد، تصور بيهوده اي است كه بايد آن را كنار گذاشت و دانست كه حتي در پيشرفته ترين كشورها با پيشينه هاي طولاني شهروندي و دموكراسي نيز امروز نمي توان تصور كرد كه با كنار رفتن سازوكارهاي قانوني، يعني دولت، بتوان جامعه را مديريت كرد. اين امري است كه هر بار يك بحران اجتماعي ظاهر مي شود مي توان مشاهده كرد. با اين وصف اين

نكته را نيز بايد افزود كه سازوكارهاي حقوقي قانوني را نيز نمي توان به تنهايي براي مديريت يك شهر يا يك كشور و يا هر سيستم اجتماعي ديگر كافي دانست. اين سيستم ها بايد با سيستم هاي پيچيده ديگري كه همان سيستم هاي عرفي و دروني شده كنشگران اجتماعي هستند، تكميل كرد. به اين منظور ابتدا نياز به آن وجود دارد كه هر شهروندي نسبت به حقوق و وظايف خود و ديگران آگاه باشد و سپس لازم است كه اين آگاهي را بتوان در وي دروني كرد. در بسياري موارد آگاهي به تنهايي نمي تواند كاري از پيش ببرد و شهروندان به دلايل مختلف و برغم آگاهي داشتن از حقوق خود، يا از آنها استفاده نمي كنند و يا از آنها بيش از اندازه و به زيان حقوق ديگران استفاده مي كنند. به همين دليل نيز بايد شرايط اجتماعي را ايجاد كرد كه شهروندان بتوانند در موقعيت هاي متعادل از اين حقوق استفاده كنند و در عين حال به وظايف خود نيز عمل نمايند. بدين ترتيب مي بينيم كه رعايت روابط درست و متعادل ميان شهروندان به ايجاد سيستم هاي مديريتي بستگي دارد كه بتوانند ميان كنشگران اجتماعي و نهادها و سيستم هاي عرفي و اخلاقي جامعه روابط متعادل ايجاد كنند، كاري كه در همه سيستم ها مشكل است اما در سيستم هاي در حال توسعه و داراي بحران هاي اجتماعي كاري به مراتب مشكل تر از سيستم هايي است كه داراي آرامش و صلح اجتماعي و به دور از بحران هاي اجتماعي، سياسي، اقتصادي و غيره هستند.6. وظايف شهروند نسبت به دولت _ و

در جوامعي مانند ايران، حاكميت_ چيست؟ و چگونه تعيين مي¬شود؟ باز هم اين وظايف از سوي قانونگذار براي شهروند تعيين مي شود يا خواست شهروند هم تعيين كننده است؟اين وظايف را نيز قانون تعيين مي كند. اگرچه شرايط آرماني آن است كه قانون به شكل كامل و بدون كم و كسر و بدون تغيير غير مشروع و اجحاف اجرا شود، اما مي دانيم كه نه در جامعه ما و نه در هيچ جامعه ديگري چنين موقعيت هاي آرماني قابل تصور نيست. به همين دليل نيز از قرن نوزده جامعه شناسان در برابر طرفدارن قانون گرايي كه به پيروي از انديشمنداني چون ژان ژاك روسو معتقد بودند همه چيز را مي توان از طريق قانون حل و فصل كرد و مشكل جوامع انساني در نبود يا كمبود قراردادهاي اجتماعي است، موضع مي گرفتند و بر آن بودند كه اين رويكرد نمي تواند پاسخگوي پيچيدگي حوامع انساني باشد. امروز نيز ما در مقابل حقوق دانان و سياستمداراني كه البته با موضعگيري مشروع از جانب خود بسيار بر قانوني بودن و لزوما قانون گزاري در همه موارد تاكيد بسيار دارند، بايد بگوئيم كه قانون به خودي خود نمي تواند جامعه را اداره كند. به نظر ما سيستم هاي قانونگذاري كه به دنبال خود سيستم هاي پيچيده قضايي، جزايي و اجرايي و بوروكراتيك را نيز مي آورند، بايد در سطح مهم ترين مسائل يك جامعه محدود بمانند و برعكس تلاش كرد كه در ساير موارد اجتماعي تا جايي كه ممكن است از منابع ديگر براي مثال از عرف ها ، اخلاق، دين و باورهاي مردم استفاده كرد تا به

سيستم منطق داد و آن را اجرايي كرد. در كشور ما متاسفانه گرايش شديدي به قانوني كردن همه چيز از مسائل مهم تا ريزترين مسائل خصوصي مردم وجود دارد كه اين امر سبب آن شده است كه اين قوانين در بسياري موارد يا قابل اجرا نباشند و يا اجراي آنها كه در دوره هاي خاصي شديد يا ضعيف مي شود، همواره به قدرت نمايي نامشروع حوزه سياسي و يا ضعف قدرت سياسي تعبير شود كه در هر دو مورد مي توانند تفاسيري كاملا غلط باشند. به نظر ما بهتر آن است كه جامعه را هر چه بيش از پيش به سوي مسئوليت پذيري برد و قانون گريزي را كاهش داد تا مردم قانون را چيزي در خدمت دولت ندانسته بلكه هر چه بيشتر آن را چيزي در خدمت خود و چيزي منشاء گرفته از خود بدانند. البته براي اين كار نياز به آن نيز هست كه دموكراسي و آزادي بيان و تمام مكانيسم هاي دموكراتيك تا حداكثر ممكن در جامعه تقويت شوند تا اعتماد مردم به قدرت سياسي دائما افزايش يابد چه در غير اين صورت نمي توان انتظار داشت كه بي اعتمادي با اطاعت مدني پاسخ گيرد و برعكس انرژي ذخيره شده ناشي از نامشروع دانستن يك قانون يا يك ضابطه خود را به صورت عدم اطاعت و يا كج روي هايي در حوزه شهري نشان نمي دهد كه مي توانند ضربه خود را به شهروندان ديگر و نه دولت بزنند و اغلب نيز چنين است.7. وظايف متقابل دولت _ و يا حاكميت_ نسبت به شهروند چيست؟وظيفه دولت يعني دولت ملي آن است كه

شعارهاي بنيان گذار خود را به تحقق برساند. دولت ملي، دولتي است كه مشروعيت خود را از مردم مي گيرد بنابراين بايد بتواند به اين مردم ثابت كند كه واقعا آنها را نمايندگي مي كند و اگر بتواند آنها را در اين زمينه قانع كند، سطحي از اعتماد را ايجاد خواهد كرد كه بي ترديد خود را در سطح رفتارهاي شهري و رعايت حقوق شهروندان نشان خواهد داد. بنابراين وظيفه دولت بر خلاف آنچه ممكن است تصور شود آن نيست كه دائما قانون گذاري كند و يا دائما بر ابزارهاي كنترل قوانين و يا مجازات خاطيان بيافزايد بلكه آن است كه بتواند اعتماد سياسي را در جامعه به بالاترين حد ممكن برساند و شرايطي را ايجاد كند كه شهروندان بتوانند به بيشترين حد ممكن در حوزه سياسي دخالت كنند. به خصوص كه ما در دنيايي زندگي مي كنيم كه دموكراسي هر چه بيشتر در حال گذار به سوي مشاركت گسترده شهروندان است و نه محدود كردن مفهوم شهروندي در زمان و فرايندهاي انتخاباتي و واگذار كردن سياست به سياستمداران حرفه اي. عملكرد سياستمداري حرفه اي در طول ساليان گذشته در همه كشورهاي جهان يكي از مهم ترين دلايلي بوده است كه سبب بي اعتمادي به دولت هاي ملي شده و از اين رو اخلاق شهروندي را رو به زوال برده است.8. با سرعتي كه پديده جهاني شدن در پيش دارد، مي شود تعريف ثابتي از نسبت شهروند و دهكده جهاني ارائه داد؟دهكده جهاني به صورتي كه در سال هاي دهه 1980 عنوان مي شد، امروز چندان مورد پذيرش نيست. در آن سال ها تصور اين

بود كه جهان هر چه بيشتر به دلايل ارتباطاتي به يك مجموعه واحد تبديل شده است و بنابراين به ناچار همه چيز و همه كس در آن به يكديگر شبيه شده و اين امر نيز امري مثبت است و بنابراين مي توان از هر مكانيسمي كه درجايي از اين جهان وجود دارد در جايي ديگر نيز استفاده كرد و حداكثر نياز به اندكي انطباق وجود دارد. در نظريات جديد جهاني شدن ما ديگر به موضوع به اين صورت نگاه نمي كنيم. در واقع هر چند ما مي پذيريم كه جهاني شدن رابطه ما را به طور ريشه اي و قطعي با دو مفهوم زمان و مكان تغيير داده است، اما بر آن نيستيم كه اين امر بايد به همگون سازي ميان انسان ها يا فرهنگ منجر شود و اگر چنين شد ما لزوما كار مثبت يا حتي پايداري انجام داده ايم و همگون سازي امروز بيشتر به مثابه نوعي فقر فرهنگي درك مي شود و نه يك امتياز و مزيت. اما در عين حال ما معتقديم امروز شرايطي به وجود آمده است كه سيستم ها ولو سيستم هاي كوچك در صورتي كه قواعد بازي را بدانند و بتوانند آنها را رعايت كنند، قادر خواهند بود تغييرات زيادي را در عمل ايجاد كنند اين را هم در مورد افراد مي توان گفت و هم در مورد گروه هاي اجتماعي و كشورها و غيره. با اين وصف شناخت سيستم هاي جهاني و روابط بسيار پيچيده آنها شرطي اساسي براي استفاده از امكاناتي است كه اين سيستم مي تواند در اختيار ما بگذارد چرا كه در غير اين

صورت ما تنها با خطرات اين سيستم ها روبرو خواهيم بود و مي توانيم به شدت از آنها ضربه بپذيريم. وقتي مي بينيم كه در حوزه شهروندي صرفا تلاش مي شود از يك قانون، يك برنامه يا يك سازوكار به دليل اينكه در كشور ديگري اجرا شده و پاسخ مثبت گرفته در اينجا نيز استفاده شود بدون آنكه انديشه لازم در پشت اين استفاده باشد و بدون آنكه زمينه هاي اجراي آن فراهم شود و ارزيابي هاي لازم براي نتايجش به عمل بيايد، در واقع مي توانيم بگوئيم كه در دركي سطحي از آنچه شما دهكده جهاني مي ناميد قرار داريم.9. مي شود براي مفهوم فرهنگ شهروندي، زير مجموعه هاي مشخصي را تعريف كرد؟به باور ما اگر واقعا از فرهنگ شهر صحبت كنيم كه بيشتر به تخصص ما و به واقعيت اجتماعي نزديك است، بهتر مي توانيم شهروندان را نيز درك كنيم. در اين زمينه مي توانيم به مولفه هايي اشاره كنيم كه شهر را بدون آنها نمي توان درك كرد و شهروندان نيز به تبع شديدا به آنها وابسته اند. فرهنگ در اين زمينه داراي مولفه هاي مشخصي است براي مثال هر شهر و هر شهروندي بايد بتواند هويت يا هويت هاي متعددي داشته باشد و براي هر يك از اين هويت ها امكان آزادي بيان بيابد(البته تا جايي كه هويت هاي ديگر و حقوق ديگران را به خطر نياندازد) ؛ هر شهروندي بايد بتواند از زمان كار و فراغت خود به نحو مطلوب استفاده كند و حداكثر انتخاب را در تعيين شيوه زيست، زيستگاه و در يك كلام سبك زندگي خود داشته باشد.

زندگي كردن در شهر يعني زندگي كردن در روزمرگي بنابراين بايد شرايطي را فراهم كرد كه اين روزمرگي بتواند به بهترين شكلي به نيازهاي كوتاه و دراز مدت شهروندان پاسخ دهد و به اين منظور مولفه هاي سبك زندگي به باور من بهترين وسيله براي تعيين مولفه هاي فرهنگ شهر يا فرهنگ شهروندي به حساب مي آيند.10. ايران كشوري است كه جمعيت روستايي آن با سرعتي پيش بيني نشده، به جمعيت شهري تبديل شدند. اين اتفاق پيچيدگي¬ها و موانع رشد فرهنگ شهروندي در ايران را چندبرابر كرده است. زيرا از سويي روستايياني كه تا چندي پيش در روستا زندگي مي كردند، امروز به دليل تغيير زيستگاهشان خود را شهري مي دانند و از سوي ديگر سازوكار زندگي شهري در مفهوم اخص كلمه به آنان آموزانده نشده است. شما اين موانع را چگونه ارزيابي مي كنيد؟بزرگترين مشكل شهروندي و شهرنشيني در ايران سرعت بسيار بالايي بوده است كه ما در شكل گيري شهرها داشته ايم. اين امر خود به سرازير شدن درآمدهاي نفتي از سال هاي دهه 1330 به كشور بر مي گردد كه امكان تغيير گسترده زير ساخت ها را فراهم كرد و از آنجا در ايران، تجدد و مدرنيته عمدتا در قالب شهر و شهرنشيني فهميده مي شود در طول بيش از نيم قرن تمام تلاش ها به كار گرفته شد كه بافت هاي عشايري و روستايي به سود بافت هاي شهري ويران شوند، اين اتفاق امروز افتاده است. البته به نظر من هيج امر مثبتي به خودي خود در اين واقعه وجود ندارد اما فعلا نمي خواهم وارد اين بحث شوم. مسئله ما

در حال حاضر اين است كه با كشوري با حدود بيش از 70 در صد شهرنشيني سروكار داريم اما فرهنگ زيست بومي نتوانسته است در آن رشد كند زيرا فرصتي براي چنين كاري نداشته است. بنابراين بايد بتوانيم با روش هايي خاص، اين فرهنگ را ايجاد و دروني كنيم. آنچه اهميت دارد اين است كه ابتدا درك كنيم بازگشتي به گذشته امكان پذير نيست، روش ها و سازوكارهايي همچون توسعه روستايي در بهترين وضع ممكن است سرعت مهاجرت به شهرها را كاهش دهند كه البته اين نيز مفيد است اما پاسخي به مشكلات ما نمي دهد. آنچه ما واقعا نيازمندش هستيم يك سياستگذاري كوتاه و دراز مدت شهرنشيني است كه چندان به آن انديشيده نشده است زيرا اصولا فهميده نشده است كه شهر يعني چه و هر جا يك شهرداري و چند خانه و خيابان و مقداري مشاغل اداري وجود داشت، نام شهر به خود گرفته است بدون آنكه كوچكترين مولفه اساسي شهر را داشته باشد. چنين برنامه ريزي اي به باور من نياز به چندين دهه فرصت دارد تا موقعيت آسيب زده كنوني را به موقعيتي متعارف نزديك كند. به ويژه آنكه مسئله آسيب زدايي بافت هاي شهري خاص ما نيست و در اغلب كشورهاي در حال توسعه مشاهده مي شود اما همانگونه كه گفتم درآمدهاي نفتي آن را در اينجا تشديد كرده و توهمي نيز در قابليت ما به شهرنشيني و بالابردن سريع فرهنگ آن به وجود آورده كه بي شك چندان معنايي نداشته و در عمل قابل اجرايي شدن به سادگي نيست.11. آيا راه حل¬هايي براي تسريع اين فرهنگ از سوي مردم

_ و نه دولت يا حاكميت_ وجود دارد؟ نهادهاي مدني مي توانند در اين امر موثر باشند؟هيچ راه حل ساده و از پيش آماده اي وجود ندارد و اصولا فكر مي كنم بزرگترين كمك هم به مردم و هم به مسئولان همين باشد كه نسبت به اين گزاره قانعشان كرد كه معجزه اي در كار نيست و نمي تواند باشد. همه چيز بايد از يك عقلانيت دراز مدت و يك برنامه مديريتي تبعيت كند كه بتواند در درجه نخست يك آسيب شناسي دقيق از وضع موجود انجام دهد و سپس اين آسيب شناسي را با ارائه برنامه هايي براي كاهش و از ميان بردن آن همراه كند، اين برنامه ها ابتدا بايد در مقياس هاي كوچك انجام بگيرند و در هر مرحله آزمون و ارزيابي شوند. حامعه مدني در اين زمينه مي تواند كمك بسيار بزرگي به حساب بيايد و به نظر من هر اندازه دموكراسي و سازوكارهاي آن و جامعه مدني در كشور ما بيشتر تقويت شود ما بيشتر مي توانيم بدان اميد داشته باشيم كه در آينده اي نزديك تر از موقعيت آسيب زده كنوني كه حاصل بيش از يك قرن تفكر نادرست و بهتر است بگوئيم توهم نسبت به مدرنيته و پي آمدهاي آن بوده است، خارج شويم و خود را با جهان انطباق دهيم و اين را نيز فراموش نكنيم كه جهان خود در موقعيت بحران است و بنابراين حتي براي اين كار بايد به شيوه اي بسيار هوشمندانه عمل كنيم.http://anthropology.ir/node/449

مصاحبه با مدير فناوري اطلاعات شركت لنووو

نقش «آي تي» در دگرگون سازي كسب و كار جهاني

نويسنده: كوين وي ونگ- مترجم: محمود بيگلري- مصاحبه اي با مدير

فناوري اطلاعات شركت لنووو توسط شركت تحقيقاتي و مشاوره اي مك كنزي: خانم زيااويان ونگ استراتژي خود را اين گونه شرح مي دهد: «در يك مدل با مقياس جهاني، سيستم آي تي بايد با اعمال استانداردسازي روند كسب وكار در سطح جهان، باعث بهره وري بيشتر شود. اما بايد نيازهاي محلي و منطقه اي

كسب وكار مورد نظر را هم در نظر داشته باشد.»كسب مالكيت (acquisition) بخش كامپيوترهاي شخصي شركت آي بي ام، در سال 2005، توسط شركت لنووو يك رويداد تجاري چالش برانگيز ايجاد كرد – ايجاد يك مدل اجرايي جهاني جديد كه تامين كننده دو هدف حياتي باشد. هدف اول، اداره بهينه كسب وكاري با تنوع منحصر به فرد: مشتريان گوناگون در بيش از 160 كشور، دو برند با محصولات كاملا متمايز و مدل هاي بازاريابي متعدد. هدف دوم، تامين نظر مديران ارشد براي استانداردسازي و بهره وري بيشتر كار: از طريق يكپارچه سازي زنجيره تامين مواد اوليه و بخش مالي و هماهنگي بيشتر در بخش فروش محصولات.برنامه ريزي نحوه كار با مدل اجرايي جديد براي بخش آي تي لنووو نگران كننده بود. سيستم آي تي موروثي قبلي بايد با يك سيستم برنامه ريزي جامع منابع سازماني (ERP) (برنامه ريزي كليه واحدهاي سازمان از طريق يكپارچه سازي، بهبود و مكانيزه كردن آنها توسط يك مجموعه نرم افزاري) جايگزين مي شد. اين سيستم در عين ارتقا و گسترش استانداردسازي، انعطاف كافي براي رويارويي با نيازهاي گوناگون محلي و منطقه اي را داشت. اجراي يك سيستم آي تي در اندازه جهاني، چالش بزرگي است كه بسياري از مديران فناوري اطلاعات شركت ها به اجراي آن دست زده اند، اما تعداد كمي از آنها موفق به انجام آن شده اند. در سال 2009، زيااويان ونگ، مدير ارشد فناوري

اطلاعات (CIO) لنووو شد تا روند جهاني شدن آن شركت را رهبري كند. او به خوبي مي دانست كه براي اجراي به موقع پروژه، بر اساس بودجه تعيين شده، بايد كارها را به ترتيب اهميت اولويت بندي كند و انجام دهد. در چنين شرايطي مسلما مجبور به ناديده گرفتن بعضي از موارد كم اهميت مي شد. «زمان بندي حرف اول را مي زند» و «همه جا نمي توان به آي تي متوسل شد»، شعارهاي او بودند.مك كنزي: اهداف استراتژيك لنووو در اجراي اين دگرگون سازي در مقياس جهاني چه بودند؟زيااويان ونگ: مهمتر از همه، ما نياز داشتيم كه سيستم آي تي چند گانه قبلي خود را، با به كارگيري سپ (SAP) (معروف ترين نرم افزار ERP، توليد شده توسط شركت SAP AG)، به يك پايگاه استراتژيك تبديل كنيم. اين امر ما را قادر مي كند كه با استفاده بهينه تر از فناوري اطلاعات، مدل اجرايي خويش را هرچه بهتر در سطح جهاني پياده كنيم كه در نهايت منجر به ايجاد توانايي هاي جديدي، از جمله مديريت مراودات مالي بين المللي با طرف حساب هاي خارجي، در كسب وكار شركت مي شد.مك كنزي: مشكلات كليدي كه لنووو در پروسه چالش برانگيز دگرگون سازي به آنها برخورد كرد چه بودند؟زيااويان ونگ: شركت با مشكلات متعددي رو به رو شد. سيستم هاي آي تي قبلي نه تنها هزينه نگهداري سنگيني داشتند بلكه، با قدمت 20 ساله خود، ديگر قادر به رفع نيازهاي جديد كار در سطح بين المللي نبودند. بنابراين، نياز فوري به تعويض آنها بود. اما، در آن زمان سيستم آماده اي كه به سرعت جايگزين شود، وجود نداشت. سيستم سپ موجود در چين بستر مناسبي به نظر مي آمد. البته احتياج به توسعه و ارتقا داشت تا بتواند مشتريان گوناگون

و عمليات كاري شركت در سطح جهاني را پشتيباني كند. به عنوان مثال، بازار كامپيوترهاي شخصي، با سود ناچيز خود، بسيار پويا است. بنابراين، ما مجبور بوديم به اولويت هاي اين چنيني كار توجه بسيار كرده و در مواقع لزوم سيستم را با نيازهاي موردي تطبيق بدهيم. مشكل ديگر اين بود كه كاركنان شركت نه تنها فاقد تجربه كار در سطح جهاني بودند، بلكه فرهنگ هاي متفاوت داشتند و همگي ما در حال يادگيري كار با يكديگر بوديم.مك كنزي: برنامه ريزي و زمان بندي اجراي آن توسط مديران آي تي شركت به چه شكل انجام شد؟زيااويان ونگ: در زمان برنامه ريزي دريافتيم كه نمونه مشابهي تا آن زمان در صنعت ما اجرا نشده بود كه بتوانيم از آن الگوبرداري كنيم. به اين نتيجه رسيديم كه اجراي يك سيستم آي تي جهاني به طور متوسط پنج تا هفت سال زمان احتياج دارد (البته بدون در نظر گرفتن پيچيدگي هاي خاص حاصل از ادغام كه ما با آن رو به رو بوديم). با اين وجود، همان زمان بندي پنج تا هفت سال را براي پروژه در نظر گرفتيم.كار خود را با ارتقا و گسترش سيستم آي تي موجود در چين شروع كرديم. قصد داشتيم تا سيستم مزبور را پايگاه اصلي و پشتيبان مدل اجرايي جهاني خويش قرار دهيم. در ابتدا، نمونه اي از سيستم جديد را به صورت آزمايشي در كارخانه هاي شانگهاي اجرا كرديم. در كانادا هم نمونه اي به صورت آزمايشي براي بخش فروش اجرا كرديم. سپس، به بخش هايي از جمله زنجيره تامين مواد اوليه و مالي كه احتياج به استانداردسازي جهاني داشت، پرداختيم. در حوزه هاي فروش و بازاريابي اقدامات فراواني انجام داديم. از آنجا كه بازار فروش هر كشور

ويژگي هاي منطقه اي خاص خود را دارد به اولويت بندي آنها پرداختيم. بازارهاي نوظهور (emerging-market countries) فوريت بيشتري داشت و اقدامات كمتري را مي طلبيد. حركت بعدي هدف قراردادن بازارهاي اشباع شده (mature market) خواهد بود. اين بازارها با پيچيدگي هاي بيشتر خود، به يك سيستم آي تي پيشرفته تر احتياج داشت كه بتواند فروش را در محيط هايي با رقابت سخت پشتيباني كند.تمام اين كارها را بايد با بودجه محدود تخصيصي انجام مي داديم. به خوبي مي دانستيم كه بازار كامپيوترهاي شخصي يكي از مشكل ترين حوزه ها است. به همين جهت تصميم گرفتيم كه در سه دوره سه ماهه ركود اقتصادي سال هاي 2008 و 2009 پروژه را به آهستگي پيش ببريم.مك كنزي: آيا بخش هاي مختلف در زمان اجراي برنامه همكاري لازم را داشتند؟ چگونه حركت در راستاي اهداف از پيش تعيين شده را كنترل مي كرديد؟زيااويان ونگ: اين درست است كه كنترل حركت در مسير از پيش تعيين شده امري حياتي است. در نتيجه، من اصول محوري اي را براي حركت همسو و متوازن بخش هاي مختلف كسب وكار با واحد آي تي پي ريزي كرده ام. اصل اول اين است كه «قرار نيست آي تي همه كارها را انجام بدهد». ما فقط موارد كليدي كه براي انجام كسب وكار ضروري هستند را هدف قرار مي دهيم. ارتقا و افزايش كارآيي ها مي تواند بعدا صورت گيرد.اصل ديگر «زمان بندي حرف اول را مي زند» است. ما تمام توان خود را به كار مي گيريم تا در چارچوپ زمان هاي تعيين شده برنامه پيش برويم. تمام بخش هاي ديگر شركت با توجه به زمان بندي بخش آي تي برنامه ريزي شده اند. اگر حتي يك بخش از كار آي تي تغيير زماني داشته باشد باعث اخلال در ديگر بخش ها خواهد شد.پيچيدگي هاي

چنين دگرگون سازي بزرگي (ادغام و جهاني شدن) به راحتي مي تواند مانع از انجام درست آن شود. بنابراين، شما بايد يك ديد جامع از تمامي روند انجام كسب وكارتان داشته باشيد. بدين طريق قادر خواهيد بود تا پيچيدگي هاي كار خود را بدرستي شناخته و بر اساس آن تصميم بگيريد. مديران ارشد فناوري اطلاعات بايد مدل كسب وكاري را كه با آن سروكار دارند به خوبي بشناسند؛ از جزييات سيستم آي تي قديمي به روشني آگاه باشند؛ از هزينه هاي ريز و درشت سيستم آي تي جديد اطلاع داشته باشند و البته، از همه مهم تر، كسب اعتماد مديران ارشد در پيشبرد موفقيت آميز پروژه نقش اساسي دارد.مك كنزي: لطفا در مورد نحوه ارائه پيشنهاد اوليه و جلب نظر مديران لنووو براي تغيير سيستم كمي توضيح دهيد.زيااويان ونگ: شما نياز داريد كه ضرورت تغيير در تمامي مراحل انجام كسب و كار را به مديران سازمان نشان دهيد. مديران ارشد بايد به ضرورت ايجاد تغييرات اذعان نمايند و در پيش بردن آنها در بخش هاي خود نقش كليدي داشته باشند. براي مثال، در پروسه تغيير در لنووو مدير ارشد مالي (CFO) شركت در يكپارچه سازي و اجراي مدل اجرايي مالي نقش محوري داشت و حاضر شد دو بار به صورت آزمايشي با سيستم جديد دفاتر حسابداري كار كند.همچنين، شما بايد مدت ها قبل از اجراي عملي سيستم آي تي جديد براي انجام چنين تغييري برنامه ريزي كرده و شروع به مديريت تغيير (change management) كرده باشيد. جابه جايي مشتريان، تغييرات رفتاري آنان، ارائه سفارش آنلاين كالا در سيستم جديد و ديگر تغييرات همه و همه احتياج به بررسي دقيق و طولاني دارند. بنابراين، مجريان آي تي بايد قبل از هر

اقدامي تمامي تغييرات (حتي جزيي) در روند انجام كسب وكار را به شكل مفصل و جامع شناسايي كنند. بدين طريق، آنها مطمئن خواهند شد كه بخش هاي مختلف قادر خواهند بود تا تغييرات خود را به شكل مطلوب مديريت كنند و همسو با برنامه اصلي پيش بروند.مك كنزي: چه مقدار از فرهنگ سازمان را بايد تغيير مي داديد تا قادر به انجام كارهاي گفته شده باشيد؟زيااويان ونگ: قبل از ادغام، تيم هاي رهبري و مديريت شركت عموما چيني بودند. مديريت نظامي وار و بسيار كارآمدي داشتيم. با اين وجود، دريافتيم كه اين شيوه مديريت بعد از جهاني سازي كارآيي قبلي خود را نخواهد داشت. براي انجام كسب وكار در چنين مقياسي، ما احتياج به يك تيم رهبري متشكل از فرهنگ هاي گوناگون و تجارب متفاوت داشتيم. نتيجه اين شد كه آموختيم با صبر بيشتر نظرات متفاوت را در اتخاذ تصميمات لحاظ كنيم؛ با انعطاف بيشتر روش هاي متفاوت مديريتي و ارتباطات را پذيرا باشيم.مك كنزي: آيا كاركنان بخش آي تي مهارت هاي لازم براي كار با سيستم و فضاي جديد جهاني را داشتند؟زيااويان ونگ: پايگاه قراردادن سيستم موجود در چين مزيت خوبي داشت. در آنجا تعداد كافي از متخصصين با استعداد و ماهر در بخش آي تي داشتيم. با اين وجود، تيم موجود تجربه راه اندازي، مديريت و پشتيباني سيستمي به اين ابعاد را نداشت. بنابراين، استراتژي نيروي انساني (people strategy) خود را بر پايه شكل گيري تدريجي تيم آي تي مورد نياز بنا نهاديم. در ابتدا، از كمك متخصصين آي تي خارج از شركت براي تقويت توانايي ها در بخش هاي مختلف از جمله طراحي، ساخت و اجراي آزمايشي سيستم استفاده كرديم.همزمان، متخصصين داخلي شركت به كسب

تجربه لازم در حين اجراي كار پرداختند. همچنان كه به مراحل بالاتر كار وارد مي شديم تيم آي تي شركت ماهرتر شده و مسووليت بيشتري در مديريت پروژه به عهده مي گرفت. اين امر باعث شد كه هزينه توسعه طرح تقليل محسوسي پيدا كند.با اينكه تغيير سيستم آي تي به سمت جهاني شدن در حال انجام بود و هزينه هاي خود را داشت، هزينه كلي بخش آي تي شركت در حال كاهش بود. اين هزينه از 8/2 درصد درآمد در سال 2008 به 3/1 تا 4/1 درصد درآمد در سال 2010 تقليل يافت. اين مقدار حتي كمتر از حد متوسط 5/1 تا 2 درصد در صنعت كامپيوترهاي شخصي بود.مك كنزي: آيا به نظر شما هر مدير فناوري اطلاعاتي قادر به انجام اين كار است؟ بعضي از درس هايي كه آموخته ايد را بيان فرماييد.زيااويان ونگ: براي انجام چنين تغيير بزرگي، شما بايد درك عميقي از صنعتي كه در آن هستيد، اولويت هاي استراتژيك سازمان تان و مدل اجرايي كسب وكارتان داشته باشيد. همچنين، بايد نقاط ضعف و قوت سيستم موجود و سيستم جديد مورد نظر خود را بدرستي شناسايي كنيد و آخر اينكه، با اراده و مصمم باشيد. اگرچه شما به عنوان مدير فناوري اطلاعات طراح و مجري اين تغيير هستيد، به خاطر داشته باشيد بدون كمك و پشتيباني مديران بخش هاي ديگر سازمان، راه به جايي نخواهيد برد. http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=272319

گفتگوباسعيد امامي دبير انجمن مديريت كيفيت

ايرانمديريت كيفيت در استاندارد،زمينه ساز توليد صادرات محور

سعيد احساني: موضوع استاندارد در كيفيت محصولات از اهميت بسيار بالايي برخوردار است و با توجه به اهداف چشم انداز و همچنين قرار داشتن در سال جهاد اقتصادي بيش از پيش بايد به مقوله استاندارد ، شاخص

ها و افزايش كيفيت محصولات توجه داشت تا از اين طريق بتوان به اهداف توسعه اقتصادي مبتني بر راهبرد توليد صادرات محور نايل آمد. در همين خصوص دبير انجمن مديريت كيفيت ايران با معرفي اين انجمن به عنوان نهادي كه ضرورت اشراف مسئولان و مردم را به مسئله مديريت كيفيت بيان مي كند، گفت : اجراي درست هر فرايند و برنامه اي نيازمند برنامه ريزي و سياستگذاري و البته تعيين هدف مناسب براي آن است. سيد سعيد امامي در گفتگو با خبرنگار ما، از استاندارد به عنوان خط كش صحت انجام تمامي مراحل يك فرايند كاري نام برد و افزود: حتي در مراحلي نظير نظارت، پشتيباني،بازخوردگيري(پس از هر كار) و بررسيشيوه هاي توسعه و پيشرفت نيز بايد استانداردهاي مختص هر بخش تعريف شود تا بتوان بهترين قضاوت و تصميم گيري و سياستگذاري را داشت امامي با بيان اينكه استاندارد براي هر بخش داراي تعريف بخصوص همان بخش است،كتاب قرآن را به عنوان بارزترين نمونه استاندارد در حوزه كتب معرفي كرد و اظهار داشت: به عنوان نمونه اگر وارد بخش صنعت شويم مسائلي نظير مواد اوليه و منابع مورد نياز توليد (مالي،انساني و...) و فرايند توليد(تبديل منابع به محصولات يا خدمات و...) مطرح مي شود كه هركدام تعريف مجزايي از استاندارد دارد اما چيزي كه بيشتر مطرح مي شود همانا ميزان كيفيت محصولات خروجي است كه با ميزان نياز و رضايت مشتريان و با در نظر گرفتن مسائلي نظير سلامت يا زيست محيط مورد سنجش قرار مي گيرد وي با اشاره به اين موضوع كه استاندارد قابل ارتقا است،اضافه كرد:مي توان با شناخت كيفي و

كمي در مراحلي نظير توليد،فروش،انبار يا صادرات براي افزايش سطح استاندارد اقدام كرد كه يكي از متوليان اين كار انجمن مديريت كيفيت ايران است مشاور اقتصادي سابق مجمع تشخيص مصلحت نظام با برشمردن اضلاع مديريت كيفيت، بيان كرد: تلاش براي كاهش قيمت تمام شده محصولات، تلاش براي ارتقاي كيفيت و البته كميت با شناخت چگونگي افزايش استاندارد در عمل و عامل بسيار مهم زمان ، سه ضلع از مربع رقابت پذيري را تشكيل مي دهد كه با ضلع چهارم خلاقيت و نوآوري به توليد محصول يا خدمات قابل طرح و رقابت در بازارهاي جهاني منتج مي شود امامي وظيفه مديريت كيفيت را ايجاد مزيت رقابتي دربازارمعرفي كرد و افزود: توليد صادرات محور با شرايط سرعت،قيمت،كيفيت و تنوع بالا نتيجه اي است كه بر بستر استاندارد و مسير صحيح مديريت كيفيت محقق خواهد شد. به گفته وي ، نگاه به ادغام وزارتخانه ها بايد تلاش براي آمادگي بيشتر جهت توليد محصولات برتر و در اختيار داشتن مديريت واحد كيفيت باشد.وي اظهار كرد: تكثر متوليان مديريت كيفيت با موازي كاري ها به دليل تفاوت انديشه ها مشكل عمده اين بخش مهم در فرايند استاندارد سازي محسوب مي شد كه با ادغام جديد، اقدام مناسبي در يكپارچه سازي به عنوان يكي از مهمترين گام هاي مديريت كيفيت انجام شد اين كارشناس مديريت اقتصادي با معرفي مديريت كيفيت به عنوان حلقه واصله و يكپارچه ساز توليد و تجارت برتر تصريح كرد : مديريت كيفيت علاوه بر آنكه بسترساز توسعه و پيشرفت در تمامي شئون فرهنگي،هنري،علمي و اقتصادي تك تك افراد جامعه است، ظرفيت بالقوه اي در بهبود وضعيت

اقتصاد كلان و ملي دارد و از اين رومي توان گفت كه ادغام، اقدام بهينه و مباركي در استاندارد و كيفي سازي اقتصاد كشور است امامي با بيان اينكه استاندارد براي كنترل و نظارت بر همه حركت ها ( و كارها) خط كش مجزايي دارد ،افزود : دستيابي به الگويي با حداكثر كيفيت و كميت ، كمترين هزينه و قيمت تمام شده و بالاترين بهره برداري و بهره وري و از همه مهمتر تامين سلامت و افزايش رضايت مردم جامعه از مهمترين وظايف استاندارد است كه با مديريت كيفيت، بخش عظيمي از آن محقق خواهد شد وي نقش آموزش و خلاقيت را در مديريت كيفيت غير قابل انكار دانست و گفت :امروز مهندسي كيفيت با بيان تكنيكهايي براي افزايش بهره وري در توليد و تجارت و ارتقاي استاندارد محصولات توليدي و خدماتي ،كمك درخور توجهي براي دستيابي به رضايت عمومي و اقتصادي جامعه است دبير انجمن مديريت ايران همچنين نبود تحقيقات استانداردسازي جز در بخش فني و صنعتي را يكي از بزرگترين مشكلات اين حوزه دانست و با ذكر مشكلات پيش آمده نظير شماره گذاري خودرو يا مسئله واردات برنج(اختلاف نظر ميان موسسه استاندارد و وزارت بهداشت و نبود هماهنگي ميان اين دو مجموعه ، افزود: دليل نبود استاندارد در سطح كلان وابستگي موسسه استاندارد و تحقيقات صنعتي به وزارت صنعت،معدن و تجارت است و با ادغام صورت گرفته حركت خوبي براي فرابخشي كردن و دادن اختيار سياستگذاري به اين موسسه زير نظر مستقيم رياست جمهوري با نام مركز ملي استاندارد ايجاد خواهد شد امامي با اشاره به اينكه مديريت كيفيت بستر ساز استانداردسازي و

استاندارد بهينه و در حد مقبول جهاني ، زمينه ساز توليد صادرات محور است، بيان كرد :رقابت پذيري محصولات و خدمات براي توليد صادرات محور تنها با رعايت اصول مديريت كيفيت محقق مي شود كه همانا زنجيره تامين استاندارد از معدن (مولد) تا فروش به عنوان سياستگذاري اهم اين بخش به شمار مي آيد دبير نهاد مردمي غيرانتفاعي انجمن مديريت ايران با حداقل خواندن گواهي مديريت ISO 9001 از حدود 25 هزار نوع استاندارد تعريف شده ، افزود بالغ بر يكصد هزار سازمان مختلف در كشور به فعاليت مشغول هستند كه حدود 95 درصد از هشت هزار سازمان اعلام شده گواهينامه استاندارد، ISO9001 دارند و 5 درصد باقيمانده سايراستانداردها نظير ISO14000 زيست محيط) و ISO18000 ايمني بهداشت محيط كار) را دارا مي باشند وي در اختيار داشتنبرخي گواهينامه ها نظير سلامت را اجباري دانست اما الزامي براي در اختيار داشتن گواهينامه ايزو براي كسب و كار مطرح نكرد اما گفت :براي ورود به بازارهاي بين المللي داشتن لازم است تا استانداردهاي لازم مورد نظر خريدار رعايت شده باشد.از آنجا كه بازديد جداگانه محصولات ، هزينه هاي گزافي را تحميل مي كند پس چاره در آن است تا ابزار كنترلي ايزو در كارخانجات توليدي ثبت و توسط ناظران مقبول بين المللي تاييد شود تا امكان تجارت بين المللي محقق و ميسور گردد به گفته وي شماري از كشورهاي عضو سازمان ملل(حدود 60كشور) با ايجاد كميته هاي ملي اعتبار دهنده ،شامل نمايندگان متخصص بخش هاي دولتي و خصوصي هر كشور،به نام AB به زيرگروه هايي به نام CB كه در كشور ما حدود 30 موسسه است)شرايط

استانداردي را ابلاغ مي كنند .پس از آن تمامي سازمان ها و نهادهاي فعال توليد كننده محصول يا ارائه دهنده خدمات در يك كشور با مراجعه به CB ها (كه حضورشان در هر كشور از جمله ايران بنا به مجوز موسسه ملي استاندارد آن كشور است)گواهي مدت دار و قابل تمديد براي كاربردهاي بعدي نظير مجوز تسهيل كننده فروش توليد يا خدمات مربوط در بازارهاي بين المللي را براي متقاضيان صادر مي كند.لازم به ذكر است كه موسسات مورد تاييد بايد اسامي خود را به متولي استاندارد كشور اعلام كنند تا صلاحيت آن موسسات مورد بررسي قرار گيرد.گفتني است كشور ما به دليل دولتي بودن موسسه استاندارد و تحقيقات صنعتي مورد پذيرش در جمع AB قرار نگرفته بود كه با تشكيل مركز ملي تاييد صلاحيت بزودي به اين جمع خواهد پيوست دبير انجمن مديريت ايران در ادامه با معرفي شاخص ملي رضايت مشتري CSI و لزوم تعيين اين شاخص در اسرع وقت، تصريح كرد : ارزيابي دقيق كاركرد تمامي عرضه كنندگان توليد و خدمات از طريق اعمال نظر مشتريان داخلي و خارجي آن و با حمايت مسئولان و تعامل سازنده ميان مردم ، مسئولان و كارشناسان محقق و مجري اين طرح ملي محقق خواهد شد امامي يكي از نتايج مهم تعامل و انعطاف بالا ميان مجري طرح و متوليان توليد و خدمات با مشتريان را اعتمادسازي و انگيزش دانست و افزود : CSI ها روي CB ها تاثيرگذار هستند و بدينوسيله روي بورس نيز اثر قابل توجهي دارند.چرا كه استقبال يا از بين رفتن و كم شدن اعتماد و در نتيجه اقبال

به يك محصول يا خدمت كه داراي حداقل استانداردهاي لازم نيست، سرمايه گذاران بورس را به واگذاري سهام قبلي و خريد سهام جديد كه مقبول استانداردهاي بين المللي و جهاني است تشويق مي كند.در واقع كسب گواهينامه كيفيت با شاخص بالاي CSI تبليغي مناسب براي فروش واعتماد سازي بالاتر محسوب مي شود وي تهيه بانك اطلاعاتي از حدود 20000 سازمان با قابليت بالقوه تهيه شاخصCSI را منوط به اقدامي ملي و همگاني دانست و افزود : هم اكنون تنها 383 عضو حقوقي نسبت به تهيه اين شاخص اقدام كرده اند كه در برابر بيش از 100 هزار سازمان با نياز بالقوه براي شناخت بهتر جايگاه و وضعيت و ارتقاي توسعه و پيشرفت در كنار نياز سنجي مناسب شمار ناچيزي است وي در پايان ارزيابي عملكرد صنايع توليدي در كشور از منظر مصرف كنندگان بر اساس توسعه مدل شاخص ملي رضايت مشتري را از بزرگترين طرح هاي انجمن مديريت كيفيت ايران دانست كه به صورت مدل و الگوهاي متناسب به وزارتخانه و سازمان هاي مختلف ارائهمي شود و اجراي آن نيازمند عزم ملي و حمايت مسئولان و البته همكاري متوليان توليد و تجارت و ارائه دهندگان خدمات است كه براي نمونه با بهينه سازي محصولاتشان بدون كاستن از كيفيت و با استفاده از روشهايي نظير اصلاح الگوي كار مي توانند ضمن كسب منافع شخصي به سرآمد شدن كشور در بازارهاي بين المللي، سرازير شدن سود كلان به حساب متوليان و در نهايت افزايش بهره وري اقتصادي ملي اهتمام ورزند رسلت

سخنراني فيليپ كاتلر در ارمنستان

7:56

فيليپ كاتلر در ارمنستانپدر بازاريابي نوين

آنچه در پي آمده است، گزيده اي است از اصلي ترين سخنان

فيليپ كاتلر پدر بازاريابي نوين كه بعدازظهر روز دوشنبه 23 آبان ماه 1390 درارمنستان سخنراني كرد: صحبت خود را با تاريخچه علم بازاريابي و فروش آغاز مي كنم. مي خواهيم ببينيم فروش چه تاريخچه اي دارد؟ تاريخ بازاريابي با فروش آغاز شده و تاكنون ادامه دارد. گروه خاصي از افراد شروع به انجام اين كار خاص كردند، بنابراين بازاريابها دست به كار شده و كاري كردند كه فروش فروشنده ها بيشتر و كسب وكارشان موفق تر شود.فروشنده اي را در نظر بگيريد كه جلوي خانه مردم ايستاده و از آنها تقاضا مي كند كه محصول او را بخرند، در اين شرايط يك نفر بايد باشد كه به فروشنده بگويد به سراغ چه كساني برود و بهترين مشتري او چه كساني هستند. خوب چه كسي اين كار را مي كند؟ يك محقق بازاريابي. كسي كه بتواند ابعاد بازار را اندازه گيري و بتواند فروشنده را راهنمايي كند و همچنين آموزش اينكه با چه كسي و چطور ارتباط برقرار كند تا فروشنده مستقيماً سراغ آنها رفته تا بتواند محصولات خود را به فروش برساند. نكته جالبي كه در اين مورد وجود دارد اين است كه فروشنده ها به هيچ عنوان تهديد و هيجان را دوست ندارند و هيچ علاقه اي به اين كه بدانند بازار دست چه كسي است و روند بازار چگونه است ندارند تنها هدف آنها فروش محصولاتشان است. مورد ديگر اينكه ما نمي توانيم كاري بكنيم كه فروشنده را مجبور به كار تبليغ و تهيه بروشور بكنيم، آنها به كسي نياز دارند كه اين كار را انجام دهد.نكته جالب ديگري كه در مورد بازاريابي وجود دارد اين است كه اساساً و در ابتدا بخشي از كار فروش

بوده و بخش بزرگي از فروش را تشكيل مي داده. شركت هايي را مي ديديم كه تعدادي متخصص با نام محقق بازار، ارتباط دهنده و يا بخش روابط عمومي مشغول به كار بودند، اما امروزه شرايط كاملا متفاوت است. اين گروه آنقدر بزرگ شده و وسعت پيدا كرده كه يك واحد جداگانه به نام واحد بازاريابي تشكيل داده اند.خود كلمه بازاريابي، كلمه جديدي است.خياباني را تصور كنيد در شهري در قرون وسطي و خانم و آقايي كه در كنار خيابان مشغول فروختن محصول خاصي هستند، از همان دوران بازار وجود داشته و افراد كنار هم جمع مي شدند و اجناس مختلفي را مي فروختند با اين حال يك تيم بازاري نبودند.اتفاق جديدي كه درسال 1910 افتاد، اين بود كه كلمه Marketing ايجاد شد، تا اين مفهوم را برساند كه كاركردن با بازار به چه شكلي است و به اين افراد ماركتولوژيست (بازار شناس) گفته مي شد. در سال 1920 كتابهايي نوشته شد كه كلمه ماركتينگ در آنها به كار رفته بود. اين كتابها توسط اقتصاددانان نوشته شد. اتفاقي كه در اين سال افتاد اين بود كه اقتصاددانان اظهار كردند در رابطه با بازاريابي اطلاعاتي ندارند و صرفاً در مورد عرضه و تقاضا مي توانند اظهارنظر كنند.آنها در رابطه با عاملان فروش، خرده فروشان، عمده فروشان و اينكه نمايندگان شركت چه كساني هستند، صحبت نمي كردند. اقتصاد دانان صرفاً انتزاعي صحبت مي كنند و اين طور بود كه چاپ كتابهاي بازاريابي شروع شد.در سال 1967 من اولين كتاب خود را در اين زمينه نوشتم (مديريت بازاريابي).كتابهايي كه قبلاً در رابطه با بازاريابي نوشته مي شد، بيشتر توصيفي بودند. به عنوان مثال گفته مي شد كار عمده فروش چيست و يا فروشنده خوب چه خصوصياتي

دارد. و بيشتر به توصيف و توضيح شرايط مي پرداختند. و به شما قدرت تصميم گيري نمي داد. و همچنين اينكه به چند فروشنده نياز داريد و چطور بايد آگهي داده و تبليغات كنيد و چطور بايد براي محصول قيمت بگذاريد. كتابي كه من نوشتم بيشتر راجع به تصميم گيري بود و اينكه گروه هاي بازاريابي چه مي خواهند و دنبال چه چيزي هستند و همين طور در مورد جايگاه محصول و نحوه قيمت گذاري براي آن بود. بازاريابي هميشه در حال تغيير است؛ درست برعكس هندسه. تئوري ها و فرضيه هاي هندسه هميشه ثابت بوده ولي علم بازاريابي اين طور نيست.در سال 1950 تعدادي از شركت ها شروع كردند به اضافه كردن اين نظريه كه بازاريابي خوب، راضي كردن و راضي نگه داشتن مشتري است و اينكه نياز مشتري را بدانيم و بتوانيم آن را برآورده سازيم.بازاريابي را مي توان در 3 كلمه تعريف كرد: احساس كردن، نياز ها، سودآوري.در واقع بازاريابي درك كردن نيازها و برآورده كردن آنها و در نهايت رسيدن به بيشترين سودآوري است. در واقع بازاريابي در نوع خود يك نوع حرفه است، چرا كه بايد همه تلاشمان را بكنيم تا بتوانيم مردم را خوشحال بكنيم. به نظر برخي، مقبوليت بازاريابي افزايش استانداردهاي زندگي است. اين كه بتوانيم خدمات خوبي در زندگي خود ارائه بدهيم مي شود بازاريابي و يا به عبارتي ايجاد راه حل هاي خوب براي بهتر كردن زندگي است.پس نتيجه مي گيريم كه بازاريابي كار سختي است چرا كه بايد همه چيز را رشد دهيم تا بتوانيم چيزهاي بهتري ارائه دهيم.فرض كنيد شما يك برند را به وجود مي آوريد و مردم برند شما را مي شناسند؛ اين برند مي تواند كوكاكولا، مك دونالد، و… باشد. برند

چيست؟ برند نوعي تعهد است و حس انتظار در مشتري ايجاد مي كند. حالا آيا مي توانيم به اين تعهد عمل كنيم يا نه؟! آيا مي توان در زمان و مكان مناسب اين تعهد را انجام داد و نياز مشتري را برآورده ساخت؟ اين كاري است كه بخش بازاريابي بايد انجام دهد. اين بخش وابسته به بخشهاي لجستيك، توزيع، حسابداري و توليد است و نوع برخورد تك تك اين بخش ها با مشتري بسيار مهم است و با برخورد نامناسب مي توانند برند شما را نابود سازند و باعث از دست دادن مشتري شوند. بخش بازاريابي مي تواند از ساير بخش ها مجزا باشد. افرادي كه مي توانند در واحد بازاريابي باشند، عبارتند از مدير واحد بازاريابي كه امروزه به Chef marketing معروف است و همچنين مدير ارشد بازاريابي. بين اين دو نفر تفاوت هاي زيادي وجود دارد، چرا كه اين دو را با مديران واحدهاي مختلف مثل مدير مالي و مدير روابط عمومي مقايسه مي كنيم.يكي ديگر از مديران ارشد شركت ها، مدير برند است. شركت هاي بزرگي هستند كه برندهاي مختلفي دارند مثل شركت PG كه 8 برند مختلف دارد. و همين طور شركت پپسي كولا كه رستورانهاي زنجيره اي زيادي دارد. در اين موارد شركت نياز به مديراني دارد كه در بخشهاي مختلف فعاليت دارند. به عنوان مثال شركت پپسي نياز به اين مديران براي بخش هاي توليد نوشابه و همين طور بخش رستوران هاي زنجيره اي دارد به اين دليل كه هر بخش يك مقوله جدا از ساير بخش ها است.در شركت هاي امريكايي يك نفر هست كه صرفاً بخش مصرف كنندگان و ارتباطات را مديريت مي كند و همين طور مدير بخش مشتريان سياه پوست و مشتريان آسيايي. در بازاريابي مدير بخش توزيع و بخش پيشنهادات

نيز بايد داشته باشيم همان طور كه مي دانيد بازاريابي شامل 4P است (price، product، place، promotion). نوع خاصي از مديران هستند كه به 4P كاري ندارند يعني بيش از اين را تصور مي كنند. و يك سري سؤالات اساسي مطرح مي كنند. و مي خواهند بدانند به چه بخشي از بازار بايد بپردازند و همين طور دريابند مشتري ها چطور انسانهايي هستند چرا كه اگر آنها را بشناسند مي توانند محصولي بهتر و مطابق با ميل آنها توليد كنند بنابراين بازار را دسته بندي (Segmentation)، هدف را مشخص(Targeting)، و نهايتاً يك بخش خاص را مشخص كرده و به آن مي پردازند و در آخر موقعيت گذاري (Positioning) مي كنند.اگر STP را بخواهيم شروع بكنيم، و بعد از آن 4P را انجام بدهيم، كارها به نحو بهتري انجام مي شوند.شركت هايي هستند كه از اين فراتر مي روند اين شركت ها مي گويند كه بازاريابي يعني همه چيز (Marketing is every thing). منظور آنها اين نيست كه بخش بازاريابي بايد همه كارها را انجام دهد در واقع منظور آنها اين است كه هر كسي كه در شركت مشغول به كار است بايد ايده بازاريابي داشته باشد و اينجا است كه بايد از خودمان بپرسيم كار من چطور بر روي نظر مشتري اثر مي گذارد؟ چرا كه اگر كارمان را دست انجام ندهيم، قطعاً مشتري را از دست مي دهيم.مديريت ارشد بازاريابي بايد 6 كار را انجام دهد:1- بايد نماينده صداي مشتري باشد.2- بايد ايده هاي جديد بيان كند.3- نگرش جديد نسبت به بازار داشته باشد.4- بايد بداند كدام محصول رشد داشته، رشد كدام محصول ثابت و كدام يك بايد حذف شود؟5- فناوري، تكنولوژي و اطلاعات را بايد به روز كند.6- بايد بتواند نشان دهد كه يك

بخش بازاريابي چه اثري مي تواند بر روي شركت داشته باشد و تأثير بازاريابي بر فروش شركت چقدر بوده است؟نكته قابل توجه اين است كه اغلب مديران بازاريابي از 6 مورد ياد شده به 2 مورد مي توانند عمل كنند چون انجام هر 6 مورد مستلزم صرف هزينه و وقت زيادي است. و يك مدير ارشد بازاريابي بايد حداقل 50% از وقت خود را خارج از محيط كار خود سپري كند و بايد با مديران واحدهاي ديگر همكاري كند و حمايت آنها را جلب كند بخصوص مديراني كه مي توانند به برنامه هاي بازاريابي صدمه بزنند، مثل مدير مالي و مدير توليد.وقتي در يك شركت وارد يكي از بخش هاي فروش و بازاريابي مي شويم و از هر بخش راجع به كارمندان بخش ديگر سؤال مي پرسيم، در صورتي كه اين دو بخش از هم راضي نباشند و از هم بدگويي كنند اين به ضرر شركت بوده و باعث افت فروش شركت مي شود. ممكن است اين سؤال پيش آيد كه چرا اين دو بخش روابط خوبي با هم ندارند. اصولاً بخش بازاريابي از طريق تلفن و تبليغات كار خود را پيش مي برد و بخش فروش از طريق حضوري. اكثر فروشنده ها وكارمندان بخش فروش از برنامه هاي بازاريابي خوششان نمي آيد به دليل اينكه بازاريابان قيمت كالا و محصول را بالا گذاشته ولي نظر فروشنده ها اين است كه با اين سطح قيمت آنها نمي توانند محصول خود را بفروشند. واقعيت اين است كه در چنين مواردي فروشنده نمي خواهد تلاش كند و از روي تنبلي اين حرف ها را مي زند. شعار آنها اين است كه تبليغات تأثيري بر فروش نداشته بلكه، اين فروشنده خوب است كه مي تواند فروش

را بالا ببرد.دهه 1950 تا1960 تمركز بازاريابان بر روي محصول بود اما از آن پس تمركز بر روي مديريت مشتري شكل گرفت. و همين طور مديريت ارزش كه در حال حاضر بسيار مهم شده است. يعني اين بازاريابي عالي است كه ارزش براي مشتري ايجاد مي كند. در واقع اين ارزش است كه ما به مشتري مي فروشيم نه محصول، و هدفمان اين است كه به مشتري نشان دهيم با خريد محصول ما، كار او بهتر و راحت تر انجام مي شود. در واقع ما محصول نمي فروشيم يك نوع راه حل مي فروشيم.در بازاريابي 5 اتفاق بزرگ رخ مي دهد؛ 5 تغيير بزرگ:استراتژيهايمان را بايد تغيير دهيم.بايد به جاي بهبود محصول نوآوري كنيم.به جاي مديريت بر بازار به دنبال تعالي بازار باشيم.به جاي اينكه تمركزمان صرفاً بر روي نيروي عملياتي باشد بايد بر روي مشتري باشد.امروزه شرايط تغيير كرده و براي كمك به بازاريابي بايد يك سري موارد رعايت شود. مديريت Data base. حفظ كردن سوابق مشتري. مشتري ها دنبال چه بودند و چه هستند. همه اين كارها توسط مديريت ارتباط با مشتري(CRM) انجام مي شود. نكته ديگر تهيه اطلاعات و تحليل هاي مربوط به كسب وكار است يا به عبارتي همان سيستم هاي اطلاعاتي كه از اين طريق خواهيم فهميد رقبا چه كار مي كنند و در بازار چه اتفاقاتي مي افتد. نكته بعد استخدام فردي است كه الگويي از بازار را براي شما طراحي كند كه در واقع همان مدير تحليل است كه وضعيت بازار و توليد شما را پيش بيني و بررسي مي كند. واحد بازاريابي به فردي احتياج دارد كه مدير دارايي خوبي باشد يعني نه تنها برندسازي كند بلكه، بتواند به خوبي از آن نگهداري كند. برندها معمولاً

مثل نان هستند و بيات مي شوند. افراد بعد از مدتي كه برند را مي شناسند ديگر هيجاني نسبت به آن ندارند. پس چطور مي توان يك برند را بازسازي كرد به آن روح داد و آن را تازه كرد؟به عنوان مثال شركت مك دونالد طي 5 سال پيش فروشش ثابت شد و افزايش پيدا نكرد. مردم ذائقه شان عوض شده بود، بنابراين مك دونالد تصميم گرفت كاري صورت بدهد. اولين كار اين بود كه ظاهر رستوران هاي خود را تغييير داد و بهتر كرد همچنين فهرست غذاها (منو)ي خود را تغيير داد و يك سري موارد به آن اضافه كردو همين طور براي تبليغاتش از ستاره هاي سينما استفاده كرد.نكته بعد مديريت ارتباط با مشتري (CRM) است. در گذشته هدف شركت ها افزايش فروش بود و وقتشان را براي مشتري نمي گذاشتند ولي در حال حاضر شرايط عوض شده و بايد وقت گذاشت تا با مشتري ارتباط برقرار كرد. قطعاً شركتي مثل بوئينگ براي فروش هواپيما از مسافران تقاضاي خريد نمي كند اين شركت مشتري را شناخته و ايجاد ارتباط مي كند و سپس سعي در فروش محصول خود مي كند كه اين كار خود يك مهارت به شمار مي آيد.مورد بعدي نوآوري است؛ بيشتر نوآوري ها با شكست مواجه مي شوند ولي شركتهايي كه نوآوري نمي كنند، مي ميرند. به عنوان مثال شركتي كه 10 نوع سوپ جديد توليد مي كند، حتي اگر يك طعم آن موفق شود و فروش بالايي به دست آورد، مي تواند هزينه توليد 9 طعم ديگر را جبران كند. كاري كه باعث مي شود در كسب وكار موفق شويم بازاريابي و نوآوري توأم با هم است و يكي بدون ديگري بي نتيجه است. ابزار خوب در بخش تحقيق و توسعه و محصولات

خوب در بخش بازاريابي نهفته شده اند. در واقع اين بخش بازاريابي است كه به محصول معني داده و توصيف مي كند كه كاربرد اين محصول چيست. نوآوري در موارد بسياري مي تواند باشد. در محصول در خدمات و در بازاريابي.نوآوري در بازاريابي: به عنوان مثال با خريد محصولي خاص تخفيف ويژه شامل حال مشتري مي شود. و يا استفاده از گروپان، كه كاربرد آن همانند كوپن است با اين تفاوت كه قابليت آن قابل تغيير است و هر روز قابليت جديدي پيدا مي كند.Browser: شخصي است جستجوگر كه به دنبال ايده هاي جديد است. پس از اين افراد مي توان براي ايجاد خلاقيت و بازاريابي استفاده كرد.ممكن است چيزي كه مشتري مي خواهد صرفاً محصول نباشد به عنوان مثال فرد با خريد نوع خاصي از ماشين در صدد است كه به آرزوهايش (اميال دروني) برسد به عنوان مثال ماشيني بخواهد كه حس كند فرد مهمي است.شركت هاي باهوش شركت هايي هستند كه به طور عميق وارد احساسات افراد شده و صرفاً خريد محصول و سودآوري برايشان مهم نيست. آنها دنبال بازده هستند و اينكه بتوانند مشتري را نگه دارند. و يك نوع حس احترام به خود دارند، وهمين طور حس تمايز نسبت به ساير شركت ها و رقبا.به عنوان مثال شركت Esi Jonson محصولات بهداشتي، اسپري خوشبوكننده هوا، حشره كش، و… توليد مي كند. تفكر اين شركت اين است كه نقطه قوت ما كارمندانمان هستند و ايده اش اين است كه كاري كنيم كه بسته بندي محصولاتمان كوچكتر و ارزانتر باشد تا افراد كم درآمد نيز بتوانند اين محصول را تهيه كنند. اين كار هميشه ارزش افزوده داشته و به حل مشكلات بشر كمك مي كند.و همين طور از بخش بازاريابي شركت JonsonJonson

پرسيده شد مهمترين گروه هدف شما چه كساني هستند؟ آنها قبلاً در پاسخ گفتند سهامداران و صاحبان شركت ولي در حال حاضر مي گويند؛ اول مشتري، دوم كارمند، سوم جامعه و نهايتاً سهامداران. واكنش سهامداران در مقابل اين پاسخ اين بود كه چرا ما در آخر هستيم؟ پاسخ اين بود كه ما شما را ثروتمند مي كنيم در صورتي كه بتوانيم به 3 گروه اول توجه كنيم.شركت هاي ديگري هستند كه مردم عاشق آنها هستند. اين به اين معني است كه شركتي كه شور و اشتياق و هيجان ايجاد نكند شركت خوبي نيست. از جمله اين شركت ها مي توان به اپل، مك دونالد، مايكروسافت و  اشاره كرد.در صورت داشتن يك سري ويژگي ها شركت ها موفق هستند:به همه ذينفعان اهميت بدهند.حقوق مدير عامل خيلي بالا نباشد.كاري كنند كه ايده هاي جديد وارد بازار شود.كارمندان شايسته استخدام كنند.حقوق خوب پرداخت كنند تا كارمندان متعهد و ثابت بمانند.كارهاي تكراري انجام ندهند. شركتي كه طي چند سال كاري را مدام تكرار كند، ورشكست مي شود پس بايد در نوآوري پيشرو باشند. برگرفته از وبلاگ آقاي دكتر درگي

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109