مديريت شهري

مشخصات كتاب

عنوان و نام پديدآور: مديريت شهري/ www.modiryar.com

ناشر :www.modiryar.com

مشخصات نشر ديجيتالي:اصفهان:مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان 1391.

مشخصات ظاهري:نرم افزار تلفن همراه , رايانه

موضوع:مديريت - شهري

تاريخچه ي مديريت شهري در آسيا

توسعه برنامه هاي مديريت شهري در گرو تلاش و ممارست شهرها در جهت پيشرفت و رفاه منابع انساني ميسر مي شود؛ اين اقدامات عبارتند از جذب مشاركت هاي دولتي، بهره وري اقتصادي، حفظ تساوي و عدالت اجتماعي، كاهش فقر و بهبود شرايط زيست محيطي. اين اقدامات در سايه استفاده بهينه و توزيع عادلانه منابع امكانپذير خواهد بود.

مديريت شهري طي سه مرحله از آغاز يعني از سال 1986 ميلادي تا كنون دستخوش يك سري تغييرات بنياني شده است.

   

مرحله اول:

مرحله اول برنامه مديريت شهري (1991-1986)؛ اين برنامه ها بر روي تحقيقات كاربردي بر روي چهار موضوع: مديريت اراضي، امور مالي و مديريت شهري، زيرساخت ها و محيط زيست شهري و با هدف توسعه راهبرد هاي عملي و ابزارهاي كاربردي مديريت شهري در سطح جهاني متمركز شده بود.

مرحله دوم:

اهداف اين مرحله (1996-1992) حول محور چگونگي استفاد از اين راهبردها و ابزارها در جهت ارتقاي كارآيي و سطح توليدات، ابتدا به صورت منطقه اي و سپس بسط آن به تمام كشور مي بوده است. در اين مرحله يك مورد ديگر به چهار موضوعي كه قبلا در بالا ذكر شد، افزوده گرديد. مورد پنجم كاهش فقر شهري بود. مكانيزم اساسي در اين فاز اجرايي پرداختن به سطح كارآيي و توليدات از قبيل تشكيل هيات كارشناسان منطقه و تاسيس كارگاه ها و همايش هاي مشاوره اي در سطح كشوري به منظور معرفي اين خط مشي ها و ابزار هاي كاربرد به كل

كشور، معطوف مي شد. ساختار اين برنامه ها تمركز زدايي و واگذاري مسووليت انجام اين فعاليت ها به ادارات منطقه بوده است.

مرحله سوم:

مرحله سوم مديريت شهري به منظور ايجاد و تحكيم كارآيي دولت، بانكها و مراكز تامين اعتبار در جهت مرتفع ساختن معضلات شهري اختصاص يافت.

مرحله چهارم

اين مرحله(2004-2001) ادامه مرحله سوم بود و تنها بيشتر از قبل بر روي فعاليت ها و اقدامات دولتي كه شرايط زندگي قشر مستمند و كم درآمد جامعه شهري را متأثر مي ساخت، متمركز شده بود.

در واقع هم اكنون زمينه هايي كه اين برنامه ها توجه خاص به آنها دارند عبارتند از:

-- كاهش سطح فقر در شهر

-- مديريت محيط زيست شهري

-- جذب مشاركت هاي دولتي

-- حل معضل ايدز و اعتياد در جامعه شهري

برنامه هايي كه در بالا بدان اشاره شد در 11 ناحيه و 21 شهر در آسيا اجراشده است.

در اينجا به مقايسه مديريت شهري در آسيا و اروپا مي پردازيم.

اصول مديريت شهري در اروپا

در الگوي مديريتي در اروپا سه عامل مديريتي لحاظ مي گردد: برنامه ريزي، اجراي برنامه ها، نظارت و ارتقاي برنامه ها. از اين گذشته ويژگي هاي خاصي براي يك مديريت مطلوب شهري نياز است كه اين ويژگي ها شامل داشتن اطلاعات لازم در زمينه سيستم شهري، سازمان هاي مربوطه و روند فعاليت ها مي باشد.

همچنين بايد توجه داشت كه بخش خصوصي، گروه هاي فشار و عامه مردم مي توانند در بهبود مديريت شهري سهيم باشند و با استفاده از اينها مي توان به بودجه لازم جهت ارتقاي وضعيت اقتصادي دستيابي پيدا كرد. اين عملكرد ها مي توانند شهرواندان، محيط زيست شهري و ظرفيت

كارآيي و توليدات شهر را تحت تاثير قرار دهد.

در اروپا تاكيد بر اين است كه سيستم هاي شهر بطور كامل مورد ارزيابي قرار گيرد. نوع مديريت شهري كه در اروپا مورد استفاده قرار مي گيرد مي بايست با چرخه زندگي شهرنشيني، كه افزايش و كاهش رشد محيط زيست نشانگر آن است، سازگار باشد. شهر هايي كه به لحاظ فيزيكي و اقتصادي توسعه يافته هستند نياز به شيوه مديريت شهري متفاوت با شهرهاي عقب مانده و دچار نقصان دارند.

به عنوان مثال بسياري از شهر ها نتوانسته اند به توازن عرضه و تقاضا در توليدات و خدمات شهري برسند. در اين موارد شهر هاي اروپايي وضعيت بازارهاي شهري مورد تجزيه و تحليل قرار مي دهند. با اين روش تقاضا براي توليدات خدمات شهري و عرضه مايحتاج شهروندان به توازن مي رسد.

از موارد ديگري كه در مديريت شهري اروپا مدنظر قرار مي گيرد را مي توان به وضعيت حمل و نقل شهري، مديريت اراضي، اقتصاد شهري و منطقه اي،سازمان دهي كارآيي و حجم توليدات در كلان شهر ها اشاره كرد.

1- خدمات تكنيكي در جهت فقرزدايي شهري بر روي موارد زير متمركز شده است:

 

دستيابي قشر فقير جامعه به اراضي و تامين امنيت شغلي آنها: بهبود شرايط كاري و سازمان دهي اجتماعي مي بايست به اندازه بهبود شرايط محيط شهري مد نظر قرار گيرد. چراكه قشر ضعيف و كم درآمد جامعه هم مي بايست از امانات دسترسي به اراضي شهري و امنيت شغلي برخوردار باشند.

كمك هاي مالي هر چند جزئي به قشر كم درآمد: اين بخش بهبود شرايط مديريتي در سامان دهي گروه هاي اجتماع در ايجاد مشاركت

هاي مالي، افزايش كارآيي مديريتي در جهت اخذ و اداره سرويس هاي مالي-اعتباري به منظور توسعه فعاليت هاي درآمدزا و تسهيلات مسكن را شامل مي شود. همچنين در اين زمينه مي توان به ايجاد ارتباط ميان اين گروه هاي مشاركتي با موسسه هاي ملي رسمي و استحكام كارآيي و افزايش سطح توليدات دولت هاي محلي در ارتقاء تمهيدات مربوط به وضه اقتصادي و معيشتي جامعه اشاره كرد.

2- خدمات تكنيكي در جهت مديريت محيط زيست شهري بر موارد زير متمركز شده است:

مديريت بازيافت زباله:اين بخش شامل بهبود مديريت شهري در جهت برنامه ريزي، تامين اعتبار، و عملي ساختن امور مربوط به سيستم زباله هاي جامد شهري مي باشد. در اينجا مي بايست تقويت سرمايه گذاري در سيستم زباله هاي جامد شهري و بخصوص در زمينه هاي جمع آوري زباله هاي جامد، دفن و همچنين بازيافت مواد به خوبي انجام پذيرد.

مديريت آب و فاضلاب و آلودگي هوا: اين بخش شامل بهبود خط مشي ها و قوانين زيست محيطي به منظور ترفيع و تفييذ اختيارات مديريت شهري در جهت برنامه ريزي، تامين اعتبار و عملي ساختن امور مربوط به سيستم آب و فاضلاب و كيفيت هوا مي باشد. در ايجا مي بايست تقويت مشاركت ميان دولت هاي محلي و سازمان هاي دولتي در ارائه خدمات زيست محيطي و حفاظت از محيط زيست لحاظ گردد.

3- خدمات تكنيكي در جهت مديريت شهري به شيوه مشاركتي

جمع آوري عوايد و مديريت مالي: بهبود روند مديريتي در جهت جمع آوري عوايد بمنظور توزيع مطلوب خدمات شهري

 

*http://www.shirazcity.org/m_planning/newsletter/Archive/75/75-01.htm

الگوهاي مديريت شهري

... civic

الگوهاي جهاني مديريت شهري در كشورهاي مختلف

مهدي جابري

 

 

 

الگوهاي جهاني مديريت

شهري در كشورهاي مختلف با توجه به حاكميت سياسي آنها متفاوت است. اين الگو بر حسب اين كه مديران محلي در شهرها و مديران روستايي در روستاها چه ميزان اختياراتي دارند، متفاوت است.با اين حال، كشورهاي مختلف در مديريت و برنامه ريزي هاي شهري خود، محورها و اركان مشخص شده از سوي سازمان ملل را مدنظر قرار مي دهند. «مفهوم مديريت شهري، گسترده تر از مفاهيم تركيبي است و مي توان در سطح وسيع اين طور بيان كرد كه مديريت شهري درباره حكومت هاي محلي و يا در حد وظايف شهرداري ها به كار مي رود.»دكتر غلامرضا لطيفي، استاد دانشگاه علامه طباطبايي با بيان اين مطلب مي گويد: «سازمان هاي محلي كه با عنوان شهرداري ها از آنها نام مي بريم، به طور عمده بعد از وقوع انقلاب صنعتي مطرح مي شوند و ابتدا در اروپا و سپس در آمريكا و نيز ساير كشورها تسري مي يابند.»وي مي افزايد: «براساس برنامه مديريت شهري كه از سوي سازمان ملل مشخص شده است، 5 محور براي كشورها در قرن 21 در نظر گرفته شده است: مديريت زمين شهري، مديريت زيرساخت هاي شهري، مديريت امور مالي شهرداري ها، مديريت محيط زيست شهري و ريشه كن سازي فقر شهري.»لطيفي تصريح مي كند: «براي افزايش كيفيت معيارهاي عملكردي مديريت شهري در 5 حوزه مذكور، 2 ابزار كليدي مهم نظام مديريت شهري در سال هاي اخير در دستور كار كشورها قرار داشته است؛ يكي طرح توسعه شهري و ديگري طرح مشاركت شهري.»استاد دانشگاه علامه طباطبايي مي گويد: «حوزه ها و اركان مذكور با توجه به اين كه در كدام يك از

الگوهاي مديريت شهري قرار مي گيرند، كاركردهاي متفاوتي دارند.»● الگوهاي مديريت شهريالگوهاي مديريت شهري در جوامع توسعه يافته و در حال توسعه متفاوت است و هر كدام از اين جوامع، با توجه به نوع حكومت سياسي حاكم بر خود، نوعي از شيوه هاي مديريت شهري را در دستور كار دارند.علي نوذرپور، رئيس هيأت مديره جامعه مهندسان شهرساز مي گويد: «الگوي مديريتي متمركز، مختص كشورهاي در حال توسعه و شيوه مديريت غيرمتمركز ويژه جوامع توسعه يافته است. اين دسته بندي با توجه به ميزان اختيارات مديران محلي و ميزان وظايف آنها در نظر گرفته شده است. در هر كدام از اين الگوها، شهروندان داراي نقش هاي متفاوتي هستند.»● مديريت شهري متمركز«در اين الگو، دولت هاي مركزي مستقيماً در اداره شهر دخالت دارند و وظايفي را كه جنبه محلي دارد و از جنس تصدي گري است، خود دولت ها انجام مي دهند.»نوذرپور با بيان اين مطلب مي گويد: «اين الگو مبتني بر ديوان سالاري است و معمولاً دولت هايي از آن تبعيت مي كنند كه به طور وسيع به تلاش و كار مردم وابسته نيستند و هزينه هاي خود را از طريق منابع درآمدي ملي تأمين مي كنند.»رئيس هيأت مديره جامعه مهندسان شهرساز مي افزايد: «در الگوي مديريت شهري متمركز، مردم جايگاهي ندارند و نقش مردم در اداره شهرها كمرنگ است و نظر آنها در مسائل اساسي مثل سياستگذاري و برنامه ريزي كمتر لحاظ مي شود.»وي تصريح مي كند: «اين الگو در حال حاضر از كشورهاي اروپايي حذف شده است و جايگاهي در جوامع توسعه يافته ندارد.»مهم ترين نقش مردم در الگوي مديريت شهري، انتخاب اعضاي شوراي

شهر است.لطيفي در اين باره مي گويد: «مردم در اين الگو نمي توانند، شهردار را به طور مستقيم انتخاب كنند. بلكه اين شوراي شهر است كه شهردار را برمي گزيند.»استاد دانشگاه علامه طباطبايي تصريح مي كند: «به طور كلي، سه نوع شيوه انتخاب شهردار در دنيا وجود دارد. اول اين كه مردم به طور مستقيم و با رأي خود، شهردار را تعيين مي كنند؛ مانند كشورهاي فرانسه، بلژيك و برخي ايالت هاي آمريكا. در اين شيوه، شهردار است كه به انتخاب اعضاي شوراي شهر مي پردازد. دوم اين كه شهردارها انتصابي هستند و زير نظر وزارتخانه هايي همچون وزارت كشور فعاليت مي كنند. اين شيوه در برخي از كشورهاي در حال توسعه رايج است و تا قبل از سال 1377 نيز در ايران اجرا مي شد؛ به اين صورت كه شهرداري ها زير نظر دفاتر فني استانداري به كار خود ادامه مي دادند. سومين شيوه انتخاب شهردار نيز اين است كه مردم با انتخاب اعضاي شوراي شهر، به آنها وكالت مي دهند كه شهردار را تعيين كنند.»● مديريت شهري غيرمتمركزدر الگوي مديريتي غيرمتمركز، دولت به جز سياستگذاري و برنامه ريزي و اموري همچون دفاع از سرزمين و تأمين امنيت مردم، وظيفه اي در قبال محله ها و شهرهاي كشور ندارد.نوذرپور در توضيح اين الگو مي گويد: «دولت فقط وظايفي را كه جنبه حاكميتي دارد، عهده دار است و بقيه وظايف را به شهرداري ها، بخش خصوصي و يا NGO ها واگذار مي كند.»وي مي افزايد: «در اين الگو، شهرداري ها به طور عمده وظايف محلي را برعهده دارند و حتي امور مربوط به گردشگري، توريسم،

طرح هاي توسعه شهري، ساخت كتابخانه، ازدواج و طلاق به عهده آنهاست و هزينه هاي خود را از طريق عوارض و يا ماليات محلي تأمين مي كنند البته دولت نيز تا حدي مسائل هزينه بر را تقبل مي كند.» ● مردم در الگوهاي مديريت شهري غيرمتمركز چه جايگاهي دارند لطيفي در اين باره مي گويد: «اين الگو مبتني بر آراي مستقيم مردم است و مردم بر كار اعضاي شوراي شهر كه در سطوح مختلف تصميم گيري مي كنند، نظارت دارند.» وي مي افزايد: «مديريت شهري به عنوان الگويي براي مديريت و توسعه سكونتگاه هاي شهري اعم از شهرهاي كوچك، بزرگ و مادر شهرها مطرح مي شود. هسته فعاليت هاي بين المللي مديريت شهري، برنامه مديريت شهري است كه به وسيله برنامه توسعه سازمان ملل بنيان نهاده شده است. اين برنامه از سوي برخي دولت ها حمايت مي شود و از سوي مركز سكونتگاه هاي بشري كه وابسته به سازمان ملل است، و نيز بانك جهاني با هدف كمك به شهرهاي بزرگ و كوچك كشورهاي در حال توسعه، در بحث رشد اقتصادي، توسعه اجتماعي و از بين بردن فقر به رسميت شناخته شده است.»● دوره هاي مديريت شهري در ايراندر ايران، 3 دوره مشخص در عرصه مديريت شهري وجود داشته است.لطيفي در اين باره مي گويد: «دوره اول از آغاز دوران شهرنشيني تا انقلاب مشروطه بود كه مديران شهري از سوي دولت ها تعيين مي شدند و شهردارها با عناويني همچون كلانتر و داروغه فعاليت مي كردند. دوره دوم با انقلاب مشروطه آغاز مي شود. در اين دوره حركت هايي به سوي حاكميت شهري شكل گرفت

و حكومت شهري به دست فراموشي سپرده شد.»استاد دانشگاه علامه طباطبايي مي افزايد: «دوره سوم با شروع انقلاب اسلامي آغاز شد. در دهه اول به علت رشد مهاجرت هاي اجباري و مسائلي همچون جنگ تحميلي، الگوي خاصي در مديريت شهري وجود نداشت. اما بعد از جنگ، سياست هاي اقتصادي به سمت خصوصي سازي و آزادسازي حركت كرد و در برنامه اول توسعه، دولت به شهرداري ها اجازه داد، خودشان توليد درآمد كنند و نخستين شهري كه اين حركت را آغاز كرد، تهران بود.در حال حاضر نيز بيشترين درآمد شهرداري هاي كشور ما از محل فروش تراكم ساختماني و نيز عوارضي است كه بابت ساخت وساز و تخلفات ساختماني دريافت مي شود.»وي تصريح مي كند: «البته هر چقدر شهرها كوچك تر باشند، نياز بيشتري به كمك دولت دارند. در حقيقت، دولت در شهرهاي بزرگ، خرج و هزينه كمتري صرف مي كند.»لطيفي مي گويد: «مديريت شهري ما به وحدت رويه اي نرسيده است كه برنامه ها براساس آن طرح ريزي شود.»استاد دانشگاه علامه طباطبايي اين گونه توضيح مي دهد: «با وجود ده ها ميليارد هزينه براي طرح جامع شهر تهران، شهرداري حاضر به اجراي آن نشده است و شهر تهران در حال حاضر، هيچ برنامه مدوني براي اجرا ندارد و دچار اداره روزمرگي شده است. هيچ طرح درازمدتي براي اداره تهران وجود دارد.»وي مي افزايد: «در تمام دنيا، كيفيت ساخت وسازها تحت مديريت شهري است و نماسازي، قواعد خاص خود را دارد و از يك قانون مشخص پيروي مي كند. در حالي كه در تهران، هيچ گونه ضوابطي براي نماسازي شهري وجود ندارد و هر كسي ساختمان

خود را تغيير مي دهد.»لطيفي درباره فاصله مديريت شهري كشور ما با جوامع پيشرفته مي گويد: «شايد در برخي محورها به آنها نزديك شده باشيم ولي طبق شاخص ها و گزارش هاي سازمان ملل هنوز با كشورهاي ديگر فاصله داريم.»

*روزنامه ايران

سير مديريت شهري در ايران

... civic

تاريخچه طرح هاي شهري ايران

 

 

   

 

 

سير مديريت شهري در ا يران

فعاليتهاي شهرداري را به شكل نوين بي ترديد بايد مربوط به دوره بعد از مشروطيت دانست. اين دوران با تصويب قانون بلديه در دوره اول مجلس شوراي ملي به سال 1286 ه_.ش، آغاز گرديد. نخستين شهرداريي كه براساس قانون جديد تأسيس شد، شهرداري تهران بود كه با تشكيلات جديد در همان سال (1286) تقريباً بلافاصله پس از تصويب قانون پايه گذاري شد و با تشكيلات جديد آغاز به كار كرد. پس از آن تا سال 1304، يعني آغاز سلطنت پهلوي اول، مجموعاً 16 شهرداري ايران تأسيس شد. قانون بلديه (1286 ه_ . ش.) با عدم موفقيت روبه رو شد. برخي از بخشهاي آن به طور كلي به مرحله اجرا در نيامد و برخي ديگر به صورتي ناقص تحقق پيدا كرد و با مشكلاتي روبه رو شد. علت آن بود كه نه مردم و نه دولت، هيچ يك از آمادگي لازم براي تحقق اين قانون برخوردار نبودند. همراه و مقارن با تصويب قانون بلديه سال 1286 ه_ . ش . قوانين ديگري نيز به تصويب رسيد: ابتدا قانون انجمنهاي ايالتي و سپس قانون تشكيل ايالات و ولايات و دستورالعمل حكام. اما دلايلي چند جريان عادي و تكامل تدريجي حركت به سوي شكل گيري نظام دموكراتيك را متوقف كرد يا با مشكلات فراوان مواجه ساخت. در دوره سلطنت

رضاخان، تأسيس شهرداريها تسريع يافت، به طوري كه تا پايان سلطنت وي، بالغ بر 136 شهرداري تأسيس شد. شهرداريها در اين دوره ، سازماني كاملاً دولتي بودند. در سال 1309 ، قانون بلديه لغو شد و قانون جديدي تصويب شد كه به موجب آن تأكيد بر وابستگي انحصاري شهرداريها از حيث مالي و به تبع آن اداري و اجرايي به دولت و بودجه ملي _ دولتي بود. در دوران سلطنت پهلوي دوم نيز تغييراتي در قوانين اداره شهرها به وجود آمد. در سال 1328 قانون جديدي تصويب شد كه در شرايط تعيين شهردار، حقوق و مزاياي او و همچنين واگذاري برخي اختيارات تازه به انجمنهاي شهر تغييراتي ايجاد شده بود . در سال 1331 در لايحه الحاقي به قانون سال 1328، اختيارات انجمنهاي شهر و قدرت مردم افزايش يافت. از سال 1332 به بعد، بنا به دلايل سياسي، تغييراتي در قانون سال 1331 ايجاد شد كه در نهايت منجر به كاهش قدرت مردم شد. علاوه بر اين، در دوران قبل از انقلاب، دو قانون نوسازي و عمران شهري و تأسيس شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران تصويب شد كه به موجب ماده 7 قانون اخير، شهرداريها مكلف به اجراي مصوبات اين شورا بودند. در زمان قبل از انقلاب، در بسياري از شهرهاي ايران از جمله تهران، انجمن شهر تشكيل شد، لكن چون اعضاي اين انجمنها بيشتر از طبقات ذي نفوذ و يا كساني بودند كه دولت و رژيم گذشته به آنان اعتماد داشت، اين انجمنها نتوانستند منشأ اقدامات مؤثري شوند. شهرداران در واقع مدير مطلق العنان شهر بودند. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، با توجه به تغيير

بنيادين نظام سياسي كشور، بر اداره شورايي كشور (در سطوح مختلف كشوري، استاني، شهري و روستايي) در قانون اساسي تأكيد ويژه اي شده، به طوري كه يك فصل از قانون اساسي به شوراها اختصاص يافته است. مطابق اصل 100 قانون اساسي (براي پيشبرد سريع برنامه هاي اجتماعي، اقتصادي، عمراني، بهداشتي، فرهنگي، آموزشي) و ساير امور رفاهي از طريق همكاري مردم با توجه به مقتضيات محلي اداره امور هر روستا، بخش، شهر، شهرستان يا استان با نظارت شورايي به نام شوراي ده، بخش، شهر، شهرستان يا استان صورت مي گيرد كه اعضاي آن را مردم همان محل انتخاب مي كنند. در سطح شوراها، شوراي اسلامي شهر جايگزين انجمن شهر شد و وظايفي كه بر عهده اين انجمن بود، برعهده شوراي اسلامي واگذار گرديد. براساس لايحه (تشكيلات، وظايف و انتخابات شوراهاي اسلامي كشور و انتخابات شهرداران)، انتخاب شهردار بر عهده شوراي اسلامي شهر و صدور حكم آن در شهرهاي با جمعيت كمتر از دويست هزار نفر برعهده استاندار و در شهرهاي بزرگتر برعهده وزير كشور گذارده شد. مسايل و مشكلات ناشي از جنگ تحميلي هشت ساله مانع از تحقق شوراي اسلامي شهر گرديد. در سال 1375 ( قانون تشكيلات، وظايف و انتخابات شوراهاي اسلامي كشور و انتخاب شهرداران) به تصويب مجلس شوراي اسلامي و سپس تأييد شوراي نگهبان رسيد و در تاريخ 11/4/75 براي اجرا از طرف رئيس جمهور به وزارت كشور ابلاغ شده است. اين قانون داراي پنج فصل و نود و چهار ماده و پنجاه و يك تبصره مي باشد. فصل اول اين قانون تشكيلات شوراها را مورد بررسي قرار ميدهد. فصل دوم درخصوص انتخابات (شرايط انتخاب كنندگان و

انتخاب شوندگان)، و فصل سوم درخصوص وظايف شوراها (برحسب سطح تشكيلاتي در روستا، بخش و شهر) مي باشد. فصل چهارم درخصوص رسيدگي به تخلفات است، و بالاخره فصل پنجم ساير مقررات را مورد بررسي قرار ميدهد. در مجموع، در فاصله سالهاي 1358 تا سال 1375، تعداد 167 شهرداري جديد در كشور تأسيس شده است. در سال 1375 تعداد شهرداريهاي كشور به 650 شهرداري رسيد. تحولات مهم اين دوره كاهش حمايتهاي مالي دولت از شهرداريها مي باشد، به طوري كه شهرداريها مجبور به اتكا به منابع داخلي شده اند

تاريخچه طرح هاي شهري ايران

قبل از تهيه طرحهاي شهري به شكل متداول كنوني ، طرح پيشنهادي شهر همدان، به عنوان اولين طرح شهري ، توسط كارل فريش ، مهندس چرم ساز، تهيه و به وزارت داخله پيشنهاد شد و در آبان ماه سال 1310 به تصويب وزارت داخله رسيد. همچنين در سال 1324 ، بخش شهرسازي و طرحريزي در سازماني موسوم به « سازمان اصل چهار ترومن» در ايران تشكيل شد و مسئوليت آن برعهده چند مهندس شهرساز، از جمله دكتر تورسن و مهندس گيبس ، نهاده شد. اين عده نيز براي اولين بار مطالعات و طرحريزي سه شهر شيراز، اصفهان و سنندج را به زبان انگليسي تهيه كردند (سعيدنيا، 1378). علاوه بر اين ، سربازان گروه صلح با امضاي قراردادي بين هيئت عمران بين المللي آمريكا و وزارت كشور در دهه 30، به ايران آمدند و در وزارت كشور مشغول به كار شدند و براي بيشتر شهرها، طرح شبكه بندي و گذربندي تهيه كردند (سعيدنيا ، 1378). طرحهاي شهري با كيفيتي كه در حال حاضر در كشور متداول

است، از ابتداي برنامه سوم عمراني كشور (1346_1341) آغاز شد. در سالهاي اول اجراي برنامه عمراني سوم، قرارداد تهيه طرح جامع بين سازمان برنامه و بودجه و تعدادي از مشاوران منعقد گرديد. تا اينكه در سال 1343 وزارت آباداني و مسكن و به دنبال آن شوراي عالي شهرسازي تأسيس شد و نظارت در كار تهيه طرحهاي جامع شهرهايي كه قرارداد آنها قبلاً منعقد شده بود به عهده دبيرخانه شوراي عالي شهرسازي محول شد و پس از مدتي عقد قراردادهاي جديد در اين مورد به دبيرخانه مذكور واگذار گرديد (وزارت مسكن و شهرسازي، 1361). اولين طرحي كه به تصويب شوراي عالي شهرسازي رسيد، طرح جامع بندرلنگه بود كه در سال 1345 تصويب شد. پس از آن در سال 1346، طرح جامع شهرهاي بندرعباس، تهران، تبريز، قزوين و رشت به تصويب رسيد. در سال 1347 نيز طرح جامع شهرهايي چون بندرانزلي ، همدان، اهواز، بابل و بابلسر به تصويب رسيد و روند تصويب طرحها در شوراي عالي شهرسازي همچنان ادامه يافت ، به طوري كه تا پايان سال 1378، 219 طرح جامع شهري به تصويب رسيد. (وزارت مسكن و شهرسازي، 1379).

 *http://www.arashrezaei.ir/tarikhcheh.html

مديريت شهري يا مديريت پروژه

... civic

تعريفي از مديريت شهري

 

 

 

 

در ابتدا بهتر است به تعريفي از مديريت شهري بپردازيم. مديريت شهري يعني كار كردن با افراد و گروهها براي رسيدن به مقاصد سازمان, اين مقاصد شامل وظايفي كه عبارتند از برنامه ريزي و سازماندهي, نظارت و انگيزش مي باشد در اين راستا مديريت شهري به بيان ساده بايد براي شهر برنامه ريزي نمايد. فعاليتهاي شهر را سازمان و سامان و بر نحوه انجام خدمات شهري نظارت نمايد و حتي براي

انجام بهينه امور انگيزش لازم را در سازمان مديريت شهري و ساير سازمانها و شهروندان ايجاد كند. معمولا مديريت شهري به عنوان زير مجموعه اي از حكومت محلي تعريف شده و شهرداري خوانده مي شود. مديريت شهري به مثابه نظامي است كه داراي وروديها و خروجيهاي مشخصي است كه كنترل كننده آن شخصي بنام شهردار مي باشد, كه مسئول اجراي بهينه خدمات شهري با بهره گيري از كليه امكانات و منابع مالي و انساني است.

   

شايد ساختار سازماني و نحوه اجراي اين خدمات نيازمند بحث افزونتري باشد. لذا بهتر است به تعاريفي كه از شرح وظايف ذكر گرديد  اكتفا نمود. مديريت شهري در شهر ايلام سالهاست كه با حواشي متعددي روبرو است و  عملكردهاي بسياري از مديران شهري (شهرداران) خود بيانگر اين تغييرات است. بافت شهري ايلام و تشابه و تضاد  آن با بخشداري برره از جهاتي قابل تامل است. بخشداري برره  بسيار متفاوت با شهر ماست در مقايسه اي كوچك برره با شخصيتهاي مشخص و تعريف شده در انجام وظايف حال بصورت درست يا نادرست سعي در بيان واقعيات جامعه بصورت يك طنز اجتماعي داشت كه به طنز سياسي مبدل شده بود ولي در شهر ما با شخصيتهاي نامشخص و متضاد و عموما مخالف در تصميم گيري شهري و مديريت شهري و عدم انجام شرح وظايف مشخص شده كه نظم در ساختار شهري را به يك آرزو مبدل و بيانگر اين موضوع است كه طرح و نتايج مطلوب و سازنده كه مرتفع كننده مشكلات شهري و شهروندي باشد  در تصميم گيري شهري كمتر بچشم مي خورد . و تنها شباهت شايد همان نام

بخشداري باشد كه بيشتر به شهر ايلام مي خورد و علت ساختار  و معماري شهري و نحوه ارائه خدمات شهري  است كه  شباهت زيادي به يك بخش در نما پيدا كرده  است و اما حال ديگر در مورد بخش ها چه قضاوت نمود و چه نامي بر آنها نهاد بماند!

بالا خره بازي شهر نيز به نتيجه رسيد و پرتلاش ترين و موفق ترين شوراي شهر كشور انتخاب شد  كه بي شك شوراي شهر ايلام است كه با بركناري دومين شهردار و ثبت ركورد استيضاح سعي در ايجاد فضايي مناسب و اقداماتي بي نظير در پويايي و زيباسازي شهر را دارند!

اتفاقات و تصميماتي كه پشت درهاي بسته شوراي شهر صورت مي گيرد مطمئنا بصلاح شهر وشهروندان آن است! ويك شهروند حق شهروندي اوست كه نداند در مورد شهرش چه تصميمي گرفته اند!! در اين مجال نه در مقام نصيحت و نه در جايگاه يك مسئول, تنها بعنوان يك شهروند كه حق شهروندي خود مي داند كه نظراتي را كه ممكن است هر فردي دراين جامعه شهري ايلام, از كودكي دبستاني كه شهرداري را بهتر از مديران مديريت شهري (شوراي شهر و شهردار) مي شناسد تا مردم فهيمي كه به فعاليتها وتصميم گيري هاي شهري عادت كرده اند بهتر بتواند بازگو نمايد اشاره مي كنم, سخن با تصميم گيران و تصميم سازان مديريت شهري بالاخص شهردار آينده است كه تمامي فعايتها به نام او انجام و اتمام مي پذيرد و همه يك فرد را مسئول بي برنامه گي يا برنامه ريزي شهري ميدانند. شايد با چند پرسش بتوان گوش شنوايي پيدا و پرتغال فروش را يافت!

آيا باز

هم تعبير خواب اعضاي شوراي شهر و يا شهردار منجر به تدابير هوشمندانه شهري مي شود ؟

آيا مديريت شهري (شهردار) آينده نيز سعي در اجراي بهينه خدمات شهري دارد يا باز هم ابقاي خود در جلسات استيضاح را به هر ارزش و بهايي مي خواهد؟

آيا مي توان ديد كه ديگر كارگران با بيلها و كلنگها در كوچه ها و خيابانها نباشند؟

آيا مي توان هماهنگي لازم بين ادارات را جهت نصب وكانال گذاري انشعابات آب وفاضلاب و برق و تلفن و اخيرا گاز را تنها با يك نامه  بعمل آورد؟

آيا بودجه مالي جهت انجام آسفالت آنهم از نوع مرغوب كه فناوري توليد آن در مراحل صادرات است تامين اعتبار گرديده است؟

آيا مشكل ترافيك شهري با هماهنگي يا عدم هماهنگي  راهنمايي و رانندگي و دورانديشي در نحوه ومكانهاي عبور و مرور  كما في سابق حل مي گردد؟

آيا با سازمان گردشگري يا همان ايرانگردي و جهانگردي در مورد نحوه ورود و جذب و بازديد گردشگران داخلي و خارجي  از چاله اسكندرون هاي كوچه و خيابانها هماهنگي صورت پذيرفته است؟

آيا جداول و تيرهاي بتني در اشكال و طرحهاي مختلف جهت سد معبر و بروز تصادفات درون شهري به تعداد و در اندازه هاي مختلف وجود دارد؟

آيا براي تعريض خيابانهاي پرتردد شهر باز هم به ارائه طرح عقب نشيني بدون جلب رضايت ساكنانش مي انديشيد؟

اي كاش همه شهروندان ايراني همانند شهروندان ايلامي كم توقع و صبور و محجوب باشند و آنگونه نباشد كه  با كوچكترين بي برنامه گي در خدمات شهري معترض گردند؟ شايد مديريت شهري از جايگاه شهروندي مطلع نيست و برنامه هاي اتخاذي شايد در تخصص مديريت شهري

نباشد؟! شايد هم  تخصص دوستان در احداث سدها و بندهاي انحرافي است و به اشتباه در امور شهري وارد شده اند  و مسئولين خبره سد سازي كشور بايد بيايند و از تجارب اين دوستان استفاده نمايند! و يا مديران شهري و اعضاي شوراي شهر ساير استانها بايد بيايند و دوره هاي  آموزشي آنهم بصورت فشرده و با عناويني همچون (تعيين خيابانهاي پرترافيك جهت ايجاد بندها و سدهاي انحرافي با هدف افزايش تصادفات شهري و جلوگيري از عبور تانك در شهر – نحوه تعيين نوع رنگ جداول خياباني و مكانيابي و نصب تيرهاي  بتني –نحوه عملكرد و چگونگي تغيير كاربري اراضي شهري –بررسي روشها و مفاد استيضاح و عزل شهردار – نحوه  شناسايي و مرمت چاله اسكندرونهاي شهري) را بگذرانند! جهت  دوري از تمام مواردي كه شهر را دچار بازي شهر مي نمايد مي توان پيشنهاد نمود شهردار آينده  از افكار خلاق و جوان و اساتيد و كارشناسان مجرب و كارامد در زمينه مديريت و توسعه و معماري شهري بهره گيرد و بداند نگاشت اين گفته ها و نوشته ها كه ديدگاه دلسوزانه و منتقدانه دارد سعي در ارائه راهكارهاي مناسب در  شروع يك تصميم گيري علمي و پرهيز از فعاليتهاي ناسودمند و روزمره و تكراري داشته و بيانگر نقش و مشاركت تمامي اقشار اين جامعه در ترسيم نمايي شهري از اين برره است!

در پايان با احترام به شخصيتهاي اعضاي شوراي شهر اميد است ديدگاه مديران شهري هماهنگ تر و علمي تر شده و انديشيدن در تصميم گيري را مقدم بر مصلحت انديشي نمايند . ودر صورت لزوم موارد ومشكلات شهري را در گزارشاتي هفتگي از

رسانه و يا سيما به اطلاع مردم و مديران ارشد استان برسانند . اميدوارم آقاي مهندس بيگي (شهردار سابق ) در هر مقامي موفق و آنچه را مي خواهد با بهره گيري از توان علمي خود محقق سازد نه بر اساس خواسته ها و تمايلات ديگران و چنين آرزويي را نيز براي آقاي مهندس چاغروندي (شهردار آينده ) دارم. 

به اميد فردايي بهتر و آبادتر وشادتر براي شهرمان  *http://www.ilamtoday.com/article/article.asp?n=110

اهداف و وظايف شهرداري ها

... civic

اهداف و وظايف شهرداري ها طبق قانون اساسي

 

 

 

   

 

اهداف و وظايف شهرداري ها

شرح وظايف فعلي شهرداريها(مصوب سال  1309) بيش از تكاليف جاري شهرداريها بوده و اغلب اين وظايف (مانند تأمين آب و رو شنايي شهر، نصب و نظارت برگه قيمت اجناس،...) با مشاركت يا توسط ديگر سازمانهاي دولتي انجام مي شود. لكن بخشي از نيازهاي جديد و اساسي مديريت كلان شهرها ( مانند كاهش ترافيك و تسهيل تردد شهرها، حفظ محيط زيست و كاهش آلودگي هوا، خودكارسازي امور شهروندان و ترويج فرهنگ و رفاه شهري) از وظايف مصوب شهرداريها نبوده و هماهنگي و مشاركت ديگر واحدهاي ذيربط با شهرداري كلان شهر مصوب و الزامي نمي باشد كه ساماندهي و هدايت مطلوب كلان شهر را نامقدور و بعيد نموده و بازنگري قوانين فعلي مديريت كلان شهرها را ضروري مي نمايد

اهم وظايف مصوب فعلي شهرداريها در ذيل آمده است :

1-ايجاد توسعه، تنظيف، نگهداري و اصلاح معابر و مجاري آب و فاضلاب

2- پيشنهاد اصلاحات شهري، صدور پروانه ايجاد و اصلاح كليه ساختمانهاي شهر

3- مراقبت و تشريك مساعي در امور بهداشت اهالي(براي جلوگيري از امراض همگاني و دفع حيوانات مضر)

4- تأسيس مؤسسات فرهنگي، بهداشتي و تعاوني و مساعدت مالي

به انجمن هاي تربيت بدني و خانه و مدرسه

5- تهيه مقررات صنفي و پيشنهاد آن به شوراي شهر و مراقبت در امور اصناف، صدور پروانه كسب اصناف،تعطيلي اماكن بي پروانه و جلوگيري از ايجاد،تأسيس و ادامه كار مشاغل و اماكن غير بهداشتي يا مزاحم

6- اتخاذ تدابير لازم براي حفظ شهر از خطر سيل و حريق، احداث ابنيه عمومي مورد نياز شهر (مانند كشتارگاهها،ميدانها، باغ كودكان، ورزشگاه ، غسالخانه و گورستان و تهيه وسايل حمل اموات)

7- اتخاذ تدابير لازم براي ساخت خانه هاي ارزان براي اشخاص بي بضاعت و تشريك مساعي با مراكز مسئول حفظ ابنيه عمومي، آثار باستاني، مساجد و غيره

8- تهيه و تعيين ميادين عمومي فروش ارزاق و اتخاذ تدابير براي فراواني، مرغوبيت و حسن اداره فروش گوشت و نان شهر و تردد و توقف وسايل نقليه

 

9- پيشنهاد برقراري يا لغو عوارض شهر، تغيير نوع و ميزان عوارض، برآورد و تنظيم بودجه و متمم اصلاحيه و تفريغ آن و پيشنهاد و اجراي برنامه هاي عمراني (با تصويب شورا)

10- انجام ديگر امور مصوب شوراي شهر

*http://www.arashrezaei.ir/ahdaf-vazayef.html

چالش هاي و ضرورت هاي مديريت جامع شهري

در نظام مديريت مردمي هدف اين است كه همه حضور داشته باشند. همه عناصري كه در مديريت شهري موثر هستند بايد بتوانند به سهم خود در اين امر مشاركت كنند.كلان شهرها پديده اي جهاني است. اين پديده زماني كه جامعه صنعتي مرحله گذر را طي مي كرد به نرمي و آهستگي با انفجار فضايي پيش رفته است.پديده كلان شهرها در جوامع درحال توسعه با فقر، جمعيت، سوداگري تازه به دوران رسيده، همراه است.ناپايداري اجتماعي و فرهنگي نشان در اعتياد - فساد - خيابان خوابي فرهنگ نوكسيه گي، مصرف گرايي، تخريب روابط

اجتماعي و از ميان رفتن هويت دارد.افزايش اهميت گردشگري داخلي و خارجي، توسعه بي سابقه بازارهاي مالي، سرعت بيشتر در رشد سرمايه گذاري خارجي، رشد شتابان بازرگاني بين المللي، افزايش ارزش و سهم بخش خدمات نسبت به بخشهاي كشاورزي و صنعت،همه از دگرگوني ساختار جهان نشان دارند.مهمترين چالشهاي پايداري كلانشهر تهران، ايجاد اشتغال، درآمد متناسب با افزايش جمعيت، تامين زيرساختها، خدمات رساني شهري، آلودگي محيط زيست و منابع طبيعي است.باتوجه به تخصصي شدن حوزه هاي مختلف مديريت و نياز جامعه به متخصصين مجهز به دانش علمي در حوزه هاي مربوطه، اولين همايش مديريت جامع شهري با همكاري معاونت توسعه مديريت شهري در تالار حركت تهران برگزار شد.در اين همايش كه گروهي از اقتصاددانان، مديران مسايل شهري، معماران و جمعي از دست اندركاران شهرداري تهران حضور داشتند؛ مواردي چون پايداري شهر تهران، الزامات مديريتي آن، علل ناپايداري در شهر تهران، ناپايداري اجتماعي و فرهنگي تهران و جهاني شدن تهران و چالشها و ضرورتها موردبحث و بررسي قرار گرفت.آقاي دكتر احمد كاظميان عضو هيات علمي همايش پيرامون پايداري شهر تهران و الزامات مديريتي آن صحبت كرد. او تاكيد كرد كه مديريت شهري درصورتي مي تواند موفق باشد كه از پايين ترين سطح تا بالاترين سطح در آن مديريت كلان شهري، مديريت شهري - مناطق شهري - نواحي شهري و محلات شهري به عنوان لايه هاي سياستگذاري و تصميم گيري وجود داشته باشد. در شهر تهران سطوح اول و آخر مفقوده هستند واخيراً نظام سطح چهارم درحال شكل گرفتن است و اين نقص بزرگي در مديريت شهر تهران است. در دنيا نظام مديريت شهري به سمت تلفيق هرچه

بيشتر حركت مي كند. در اين زمينه دو مدل ارائه شده است. دريك طيف حكومت شهريمطرح شده است و در طيف ديگر مديريت مردمي شهرها. به عبارتي بحث مشاركت ازنظر كيفيت و كميت مطرح است. در نظام مديريت مردمي، هدف اين است كه همه حضور داشته باشند، همه عناصري كه در مديريت شهري موثر هستند بايد بتوانند به سهم خود در اين امر مشاركت كنند ازجمله عناصر دولتي، محلي، بخش خصوصي و... به اين منظور بايد شرايط زير مهيا باشد:- مشروعيت مديريت شهري- شفافيت- پاسخگويي و محاسبه پذيري- پوشش دهي به همه اقشار مشاغل و غيرمشاغل شهري.سخنران تاكيد كرد كه درحال حاضر با نظام مطلوب مديريت شهري فاصله زيادي داريم. ولي به هرحال بايد به تدريج به سوي آن پيش رفت كه در اين راستا اقدامات و راهكارهاي زير بايد تحقق يابد:1 - توزيع مجدد قدرت2 - ضرورت توانمند سازي شوراها و شهرداري ها3 - بسترسازي فرهنگي براي مديران و كاركنان و سپس براي شهروندانعلل ناپايداري شهر تهرانمهندس احمد سعيدنيا، استاد دانشگاه تهران در بخش ديگري از همايش علل ناپايداري در شهر تهران را موردبررسي قرار داد و در سخنان خود گفت، سخن از آرمان شهري است كه در آن توسعه پايدار و مديريت جامع اعمال مي شود. ما در جامعه اي زندگي مي كنيم كه چشم انداز آينده مان بايد در چارچوب توسعه پايدار پيش برود. درحالي كه مسايل موجود، پذيرفتني نيست. آنچه ضد برنامه توسعه و ضد توسعه پايدار عمل مي كند، چيزي جز اقتصاد سياسي نيست. درحال حاضر ما وارد عرصه اي شده ايم كه در آن سرمايه داري وابسته وجود دارد.

چون در مرحله گذر از فلاحتي به صنعتي سير مي كنيم، تمام نيروها دست اندركارند تا تمام انتظامات قديم را برهم بزنند، تا شرايط نوين حاكم شود. بدين جهت در شرايط متلاطم به سر مي بريم. راهكار پيش روي ما خروج ازاين مرحله گذر است. ما در مرحله گذار چاره اي نداريم جز تحمل مشكلات و تنگناها و با راه حل يابي براي مسايل كوچك اين مراحل را بايد طي كنيم.كلانشهرها پديده اي جهاني است اين پديده زماني كه جامعه صنعتي مرحله گذر را طي مي كرده به نرمي و آهستگي با انفجار فضايي پيش رفته است. اما اين پديده در جوامع درحال توسعه با فقر، جمعيت و سوداگري تازه به دوران رسيده (اتلاف منابع) همراه است. پس چيزي جز به هم ريختگي و بي انتظامي ملاحظه نمي شود. سرگذشت تهران نشان مي دهد كه درعين حالي كه جمعيت به آن هجوم آورده، تمام عواملي كه پشتيبان توسعه هستند را از ميان ب__رداشته اند. زمين - منابع طبيعي - آب - خاك - هوا و حتي ميراثها و ابنيه ها را مورد تجاوز قرار داده اند و به عبارتي تمام عوامل پشتيبان را خود جمعيت مصرف مي كند. اما واقعاً راه حل چيست؟ نظريه سازان اقتصاد سياسي معتقدند راه حلي جز اصلاح سيستم اجتماعي - حكومتي نيست. اين سيستم بيشتر بايد دموكراتيزه و مردمي شود يعني همان راهي را كه غرب طي كرد، طي كند.آقاي دكتر پرويز پيران، عضو هيات علمي دانشگاه علامه طباطبايي به ابعاد ناپايداري اجتماعي - فرهنگي شهر تهران پرداخت. وي گفت ما در شرايط عادي نيستيم و صحبت از راهكار است.

براي اينكه راهكار به نتيجه برسد بايد پيش شرط هايي تحقق پيدا كند. از انقلاب مشروطيت تا به حال با دو مساله حل نشده زير روبرو هستيم:1 - مسايل سياسي را بايد حل كنيم و قواعد پايداري براي مسايل سياسي تدوين كنيم. اين موضوع سياسي نيست، بلكه فرايندي استراتژيك است. جامعه بايد از جامعه احساسي به سوي جامعه عقلاني حركت كند. در جامعه ما هميشه با فرد مبارزه شده است و خردستيزي يكي از ويژگيهاي تاريخ ما است.2 - مساله رانت خواري كه از قديم مطرح بوده است و مانع از رشد متخصص مي شوداز بين برود. درنتيجه اين عمل، متخصصين از صحنه كنار مي روند و كساني در صحنه مي مانند كه از دانش علمي به دور هستند.وي افزود، تا اين پيش شرط ها اتفاق نيافتد، صحبت از راههاي عملي به عملياتي شدن نمي رسد. وي جايگاه مقوله پايداري را به عنوان راهبرد در سطح كلان عنوان كرد، اما راه اجرايي آن را در سطح خرد برشمرد.دكتر پيران نشانه هاي ناپايداري اجتماعي و فرهنگي را در مواردي چون اعتياد، فساد، خيابان خوابي، قطبي شدن شديد طبقاتي، فرهنگ نوكيسه گي (مصرف گرايي در شرايط فقدان)، تخريب روابط اجتماعي، تبعيض و نابرابري، از ميان رفتن هويت، يكسان سازي، فقدان محدوديت چشمگير فرهنگ سازي و بحران نسل سوم (جواني) برشمرد.وي راه حل را در پديدآمدن حركتهاي اجتماعي از گروههاي هدف عنوان كرد و تاكيد كرد كه نسخه هاي قديمي و دولتي ديگر كارساز نيست. بايد سازمانهاي مشاركتي در واحد محله شكل بگيرد و عزم ملي با حركتهاي اجتماعي پيوند بخورد. منابع دولتي در خدمت و تسهيل كننده

اين حركت ها باشد. بايد ايده، فكر و برنامه توسط خود مردم توليد شود و حكومت به صورت تسهيل كننده در كنار اين قضيه باشد.جهاني شدن تهران؛ چالشها و ضرورتهاآقاي دكتر مظفر صرافي عضو هيات علمي دانشگاه شهيد بهشتي نيز يكي ديگر از سخنرانان اين همايش بود كه به بررسي جهاني شدن تهران و ابعاد آن پرداخت. او گفت شهر براي پايداري خود به منطقه پشتيبان حياتش وابسته است و پايداري كلانشهر (كلان شهر) به منطقه بزرگتر و روابط گسترده تري وابسته است. در اين صورت توسعه كلان شهرها به روال كنوني در ميان مدت به ناپايداري ديگر مناطق و در درازمدت به ناپ__ايداري زمي__ن مي انجامد. اين آرمان شهر پايدار نه در طبيعت بكر، بلكه از دل شهرهاي موجود بايد شكوفا شود. از اين رو وقتي پديده ها را درون كلان شهر جستجو مي كنيد، جدا از اتفاقاتي نيست كه در جهان رخ مي دهد. افزايش اهميت گردشگري داخلي و خارجي، توسعه بي سابقه بازاره__اي م__ال__ي، سرعت بيشتر رشد سرماي__ه گذاري خارجي نسبت بهبازرگاني بين الملل، رشد شتابان بازرگاني بين كشورها با سلطه خدمات تخصصي و افزايش ارزش و سهم بخش خدمات نسبت به بخشهاي كشاورزي و صنعت همه از دگرگوني ساختار جهان نشان دارند.درحال حاضر كلان شهرهاي جهاني، مركز بسيار متمركز فرماندهي و اتصال به اقتصاد جهاني، مكان توليد و نوآوري ها در صنايع و خدمات پيشرو، مكان كليدي براي زمين، سرمايه و خدمات تخصصي بسيار بالا و بازار سهم محصولات و نوآوري هاي ارائه نشده هستند. در اين شرايط مهمترين چالشهاي پايداري كلانشهر تهران، ايجاد اشتغال و درآمد متناسب با افزايش جمعيت،

تامين زيرساختها و خدمات رساني شهري، آلودگي زيست محيطي و منابع طبيعي و دو سطحي شدن شهر و گسست كالبدي است. وي مهمترين ضرورتهاي پايداري كلانشهر تهران را در اشاعه مديريت راهبردي با نگرش جهاني و ملي، ايج__اد مديريت واحد شهري و يكپارچه منطقه اي، برقراري نظام اداره نوين كلان شهري، حمايت از تواناسازي اجتماعات محلي، كسب موقعيت جهاني و گسترش توليد فراملي، پيشتازي توسعه ملي و پيوند با اقتصادهاي منطقه اي، مشاركت با دولت ملي در سياست گذاري هاي كلان شهري و كاهش ف__اصله عيني و ذهني جهانيان با تهران برشمرد.*تدبير

رويكرد اجتماعي و فرهنگي به مديريت شهري

... civicهر پديده اي در جامعه ، يك وجه اجتماعي و فرهنگي دارددكتر علي اصغر محكي

هر پديده اي در جامعه ، يك وجه اجتماعي و فرهنگي دارد. چون هر جا انسان ها كنار هم قرار مي گيرند و اجتماعي را شكل مي دهند، در اثر كنش و تعاملات متقابل، وجوه مختلف اجتماعي و فرهنگي خود را نشان مي دهند.در ميان اجتماعات انساني، شهر را مي توان با توجه به تراكم جمعيت، سرعت و پويايي فعاليت ها، تخصص گرايي و تقسيم كار اجتماعي متمايز دانست. ساختار ارگانيكي شهر به گونه اي است كه سطح مراودات اجتماعي بسيار پر حجم اما سطحي، گذرا، ناپايدار و نسبتا رسمي است و بيشتر از آن كه هنجارهاي سنتي شكل روابط بين شهرنشينان را تعيين كند اين قانون و هنجارهاي رسمي است كه بر روابط اجتماعي سنگيني مي كند. چنين فضايي موجب مي شود تا روابط بين مردم ساكن در شهر (در مقايسه با جوامع كوچك روستايي) از عمق و كيفيت كافي برخوردار نباشد. در نتيجه خلاء هاي عاطفي و

ضعف در هويت جويي افزايش مي يابد و نياز به تعلق اجتماعي كمتر تامين مي شود. در چنين شرايطي انسان شهرنشين در تكاپوي رفع نياز به تعلق اجتماعي و هويت يابي، توسعه روابط اجتماعي را دنبال مي كند. اما آن چه تلاش او را مي تواند تا حد زيادي خنثي كند بافت و ساختار و كالبد و شكل انجام فعاليت در شهر است كه سطح ارتباطات و تعاملات اجتماعي شهرنشينان را محدود مي كند.  حال اگر در برنامه ريزي شهري و مديريت شهري بتوان به گونه اي اين بافت و ساختار و فعاليت ها را تنظيم كرد كه به توسعه تعاملات و ارتباطات عميق و كيفي كمك كند، طبعا بيشترين كمك به ارتقاء حس تعلق اجتماعي هويت يابي و تامين نيازهاي عاطفي شهروندان شده است.  از آن جا كه نگاه انساني به شهر و شهروندان مي طلبد كه آسايش و تامين نيازهاي روحي و اجتماعي شهرنشينان مورد توجه باشد، ضروري است كه برنامه ريزي و مديريت شهري با رويكردي فرهنگي و اجتماعي مترصد توسعه سطح روابط و مناسبات انساني در شهر باشد.برخي از موانع ساختاري شهر كه مانع از توسعه سطح روابط و تعاملات اجتماعي عميق مي شوند عبارتند از :• بافت و معماري غلط بناها ميادين، خيابان ها، و بازار• طراحي غلط و استقرار ناصحيح بخش هاي مختلف مسكوني، تجاري، اداري و فرهنگي• آشفتگي ظاهري در منظر و مرآي شهر به نحوي كه اين آشفتگي بصري در روح و روان شهروندان تاثير منفي به جاي مي گذارد.از جمله راه هايي كه مي توان اين وضعيت را اصلاح كرد، پيوند زدن بين جنبه هاي زيباشناختي،

فرهنگي و هنري با وجوه مختلف زندگي جمعي است مثلا تبديل گذرگاه هاي پياده به باغ راه ها، ارايه جلوه هاي بصري بديع و چشم نواز بر ديوارها و بناهاي شهر، توسعه فضاي سبز، ايجاد فرصت هاي جمعي براي گذران اوقات فراغت از جمله سالم سازي و مناسب سازي بوستان ها و پارك ها براي حضور خانواده ها، اصلاح شكل استقرار واحدهاي مسكوني، تجاري، اداري به گونه اي كه شهر را در دسترس و دريافت خدمات را آسان سازد.بايد در نظر داشته باشيم كه سازه هاي شهري و نيز فعاليت هاي اجتماعي در شهر، بايد  به گونه اي با مقتضيات فرهنگي و اجتماعي پيوند داشته باشند كه آرامش دروني و ذهني شهروندان را دچار آشفتگي نسازند.با اين مقدمه بد نيست نگاهي داشته باشيم به دو رويكرد در مديريت شهر: رويكردي كه شهرداري را صرفا سازماني خدماتي مي داند و رويكردي كه از شهرداري به عنوان نهادي اجتماعي انتظاري بالاتر دارد و علاوه بر ارايه خدمات شهري توقع دارد شهرداري بين كالبدشهر، فعاليت هاي شهري و شهروندان ارتباطي منطقي و متناسب ، با نگاهي فرهنگي و اجتماعي داشته باشد. به طور مثال اگر از زاويه فرهنگي و اجتماعي به احداث يك ميدان نگاه نكنيم، كاربري ميدان را محدود به كاركرد ترافيكي آن خواهيم كرد و درباره آثاري كه اين ميدان در شكل گيري اجتماعات مردمي در ميان و اطراف آن خواهد داشت برنامه ريزي نمي كنيم و بعدا بايد به فكر رفع و رجوع تبعات اجتماعي آن از جمله شكل گيري مزاحمت ها و ناهنجاري باشيم. همين مثال در مورد احداث پل ها و بزرگ راه

ها و ساير بناهاي شهري مصداق پيدا مي كند.حال آن كه رويكرد اجتماعي و فرهنگي از ما مي خواهد كه كالبد و ساختار شهر را اساسا با در نظر گرفتن كاركردهاي فرهنگي و اجتماعي توسعه دهيم. يعني از ابتدا انديشه كنيم كه چگونه مي توان به موازات تامين نيازهاي خدماتي شهروندان، نياز آنها به رابطه اجتماعي، كمال و تعالي، آرامش روحي و رواني و معنوي را هم تامين نمود.اگر  برخي از كلان شهرهاي جهان امروزه با تراكم معضلات اجتماعي، بزهكاري، تشويش ، خشونت، پرخاشگري، و آلودگي شناخته مي شوند دليل آن چيزي نيست جز غفلت از ابعاد و جنبه هاي فرهنگي و اجتماعي در فضاي زيست شهري. و به همين خاطر تاكيد مي شود كه در برنامه ريزي و مديريت شهري بايستي در باره سازگار نمودن تغييرات تكنولوژيك با تغييرات اجتماعي و فرهنگي دغدغه دائمي داشت. به همين خاطر است در رويكرد اجتماعي و فرهنگي به مديريت شهر تاكيد مي شود كه هيچ توسعه و رشد كالبدي در شهر پذيرفته نيست مگر اين كه از قبل درباره ابعاد و آثار فرهنگي و اجتماعي آن فكر شده باشد.   

*http://www.drmahaki.com/wp/?p=135

سازمانهاي دولتي مرتبط با مديريت شهري در ايران

... civicدر ايران سازمانهاي متعددي با مقوله مديريت شهري مرتبط مي باشند

در ايران سازمانهاي متعددي با مقوله مديريت شهري مرتبط مي باشند اما مهمترين آنها كه بيشترين سهم را در مديريت شهري دارا مي باشند، وزارت كشور، سازمان مديريت و برنامه ريزي (سازمان برنامه و بودجه) و وزارت مسكن و شهرسازي است.هدف اصلي وزارت كشور، كه متولي اصلي مديريت شهري در ايران است، حفظ امنيت و آسايش عمومي و تعميم دموكراسي و هماهنگ ساختن فعاليتهاي سازمانهاي

دولتي، ملي و محلي در سراسر كشور مي باشد.در اين خصوص، وظايف كلي وزارت كشور در ارتباط با شهرداريها عبارتند از :1.راهنمايي و نظارت بر شهرداريها در انجام وظايف محوله و مراقبت در تأمين مايحتاج عمومي.2.نظارت بر اجراي كليه قوانين، آئين نامه ها و مقررات مربوط به شهرداريها.3.نظارت بر حسن اجراي قانون نوسازي و عمران شهري.4.تأمين نيازمنديهاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي منطقه اي و محلي و تشخيص اولويت آنها در محدوده برنامه ريزي كشور و اعمال نظارت قانوني بر امور كليه شوراها از جمله شوراي شهر.علاوه بر وظايف فوق الذكر، وزارت كشور برخي وظايف اجرايي را نيز دارا مي باشد.سازمان مديريت و برنامه ريزي از طريق تهيه برنامه دراز مدت توسعه كشور، برنامه هاي پنج ساله، برنامه ريزي، نظارت و تعيين بودجه، در مديريت شهري سهيم است و وزارت مسكن و شهرسازي نيز از طريق تهيه، تصويب و نظارت بر تهيه طرحهاي جامع و تفصيلي شهرها و همچنين طرحهاي جامع شهرستان و غيره، در امر مديريت شهري مشاركت مي كند. علاوه بر اين، تعيين محل شهرها و مراكز جمعيت آينده و تعيين حدود توسعه و ظرفيت شهرهاي فعلي و آينده به عهده وزارت مسكن و شهرسازي است.

*http://daneshnameh.roshd.ir

شهرداري و نقش آن در مديريت شهري

... civicشهرداري موسسه مستقل و عمومي استنعمت ا... بسطامي كارشناس ارشد برنامه ريزي شهري

كشور ايران به عنوان يكي از كشورهاي پرجمعيت جهان طي سالهاي 1335 تا 1380 جمعيتش 6/3 برابر افزايش يافته در حالي كه اين رشد، براي جمعيت جهان كمتر از 3/2 برابر بوده است. رشد جمعيت شهري كشور طي همين مدت (45 سال) بيش از هفت برابر بوده است، امروزه با افزايش جمعيت در شهرها شاهد بروز

مشكلات عديده اي هستيم كه از جمله اين مشكلات مي توان به آلودگيهاي صوتي، هوا و آب مشكلات حمل و نقل درون شهري، زاغه نشيني و ... اشاره كرد و اگر چاره اي اساسي انديشيده نشود اين مشكلات در زمينه زندگي شهري به صورت مسايلي حاد جلوه گري مي كند. همچنين جمعيت پذيري شهرها به همراه مسايل اجتماعي _ اقتصادي آنها، شكل كاملاً تازه اي از شهر، شهرنشيني و شهرگرايي بوجود آورده است كه با آنچه در نيمه اول قرن بيستم در شهرها ديده مي شد تفاوت بسياري دارد. در حال حاضر با توجه به اينكه بخش عمده جمعيت كشور در شهرها ساكن هستند لزوم بكارگيري تدابيري موثر از سوي سازمانها و ارگانهايي كه در مديريت شهري نقش تعريف شده اي دارند احساس مي شود، يكي از اين نهادها كه نقشي محوري در جهت بالا بردن كيفيت زندگي در محيط هاي شهري، فراهم نمودن امكانات، ارائه خدمات و ... را ايفا مي كند شهرداري است و همانطوري كه از تعريف شهرداري مشخص است (نهادي است غيردولتي كه از محل عوارض و ماليات مردم اداره مي شود) و يا اينكه شهرداري موسسه مستقل و عمومي است كه به منظور اداره امور محلي از قبيل عمران و آبادي، بهداشت شهر، تامين رفاه و آسايش اهالي شهر و ... به عنوان زيستگاهي مطلوب تاسيس شده است. امروزه دركشورهاي پيشرفته جهان وظايف شهرداري ها روز به روز گسترده ترمي شود و شهرداري ها به عنوان نهادي مدني، محلي، عمومي و غير انتفاعي وظايف بيشتري را بر عهده مي گيرند وظايفي كه بر دوش دولتها قرار گرفته به اين نهادهاي

محلي واگذار مي شود، اين وظايف از حفاظت محيط زيست و ميراث فرهنگي گرفته تا آموزش دفاع غير نظامي و اداره تحصيلات غير دانشگاهي را شامل مي شود. گستردگي وظايف شهرداري ها در كشورهاي توسعه يافته ناشي از نگرش نويني است كه به شهرداريها به عنوان سازمانهاي مسئول در مديريت شهري وجود دارد. در اين مقاله سعي مي شود چالشها، ضرورتها و مشكلات شهر ايلام در ارتباط با مسايل شهري و مرتبط با شهرداري (وضعيت پياده روها، معابر شهري، كوچه ها و خيابانها، وضعيت حفاريهاي صورت گرفته در سطح شهر و ...) تا حد امكان مورد بررسي قرار گيرد. يكي از مسايل مهم شهري وضعيت پياده روهاي سطح شهر مي باشد، كه طبق تبصره شش ماده 96 قانون شهرداريها، معابر عمومي، ميدانها و پياده روها... درمالكيت شهرداري است و استفاده غيرمجاز از اين اماكن تحت هر عنواني ممنوع مي باشد، همچنين با توجه به تبصره يك ماده 55 همان قانون، شهرداري موظف است توسط نيروي انتظامي از استفاده هاي غيرمجاز از اين اماكن جلوگيري كند، اصلاح معابر و پياده روهاي شهر از اولويت هاي مهم شهرداري براي پاسخگويي به نياز شهروندان مي باشد. بيشتر كارشناسان شهري معتقدند كه يك پياده روي مناسب آن است كه داراي حداقل عرض مفيد 120 سانتيمتر، حداكثر شيب دو درصدي از كناره ديوار خيابان و حداكثر شيب طولي 8 درصد و حداكثر شيب اتصال پياده روهايي كه اختلاف سطح دارند بايد3 درصد باشد. با اين توضيح ما دو نمونه از پياده روهاي شهر ايلام را كه در هسته مركزي شهر واقع هستند را مورد بررسي قرار مي دهيم. پياده روهاي

شهر ايلام هيچ يك از مولفه هاي تعريف شده در نظام شهري را دارا نمي باشند به طور مثال چهار راه سعدي (خيابان تختي بطرف پاساژ تيمورپور و خيابان طالقاني) بعنوان مركز شهر وضعيت تاسف باري دارند، سوالاتي كه ما در پاسخ دادن به آنها عاجزيم و اميد آن داريم كه مجموعه شهرداري و شهردار محترم شهرمان بصورت منطقي به آن پاسخ دهند اين است كه آقاي شهردار در چه ساعتي از روز مي توان از پياده روهاي دو طرف خيابان تختي استفاده كرد؟ مجموعه شهرداري جهت پاكسازي افرادي كه بعضاً با استفاده از وسايل نقليه ضمن ايجاد ترافيك و آلودگي صوتي، با عرضه مواد غذايي به صورت فله اي و غيربهداشتي باعث شيوع بيماريهاي عفوني مي شوند تاكنون چه اقداماتي انجام داده است؟ آيا جمع آوري افرادي كه با قيافه هاي حق به جانب (اين افراد از دادن ماليات، اجاره مغازه ها، عوارض شهرداري و اتحاديه هاي صنفي، هزينه هاي آب و برق ... معاف هستند) بعضاً مشكلات اجتماعي را براي شهروندان ايجاد مي كنند مشكل تر از تخريب ساختمانهاي اقشار آسيب پذير در حومه شهر است؟ علت سكوت ماموران شهرداري در مواجه با اين افراد چيست آيا شهرداري اين قسمت از پياده روهاي شهر را اجاره داده است؟ با توجه به وجود مراكز خدماتي و مركزيت اين نقطه از شهر (بار ترافيكي و تردد زياد) آيا نصب ميله ها جهت حركت وسايل نقليه عمومي، تنها چاره اساسي و برنامه اصولي است؟ آيا هزينه ترميم پياده روهاي پاساژ تيمورپور تا پاساژ مركزي (كمتر از دو كيلومتر كه با پنج عدد سيمان و كمتر از

ده متر موزاييك قابل حل مي باشد) بيشتر از جابجايي تنديس سعدي است كه هر چند وقت يكبار مكان آن تغيير مي كند؟ آقاي شهردار با توجه به اينكه ما در جنگ تحميلي عراق عليه ايران جانبازان زيادي را تحويل كشورمان داده ايم كدام يك از پياده روهاي سطح شهر شرايط لازم براي تردد اين عزيزان را دارا مي باشند؟ امروزه ما در سطح شهر با پياده روهايي برخورد مي كنيم كه علاوه بر اينكه چهره شهر را زشت و نازيبا نموده اند براي همشهريان مشكلات عديده اي را بوجود مي آورند توجه شهرداري به پياده روهاي شهر مي تواند مردم را به مشاركت بيشتر ترغيب كند، اما وضعيت نامناسب پياده روها نشانگر بي توجهي به حقوق شهروندان است آقاي شهردار تشديد ترافيك در چهار راه سعدي و خيابان طالقاني ناشي از وضعيت نامناسب پياده روهاست چرا كه مردم به اين دليل مرتب به محدوده سواره روها تجاوز مي كنند. به نظرمي رسد شهرداري شهر ايلام از اهميت و نقش مهم پياده روها در مسايل شهري بنا به دلايلي غافل شده است. از مسايل و مشكلات ديگري كه ما با آن روبرو هستيم وضعيت خيابانها و كوچه هاي سطح شهر بعد از انجام عمليات متعدد حفاري توسط ادارات و سازمانهاي دولتي و يا شركتهاي پيمانكاري مي باشد، از جمله اين مشكلات وضعيت تاسف بار روكش آسفالت توسط شهرداري است (حداقل عمر آسفالت 10 تا 15 سال مي باشد كه متاسفانه در شهرمان اين عدد بين 1/5 تا 2 سال مي باشد كه اين موضوع به علت استاندارد نبودن آسفالت، بي تجربگي آسفالت كاران و بعضاً

استفاده از آسفالت كاران پشت بامي است) كه علاوه بر هزينه هاي گزاف بازسازي مشكلات جاني و مالي براي مردم و وسايل نقليه آنها به دنبال دارد. شهرداري مي بايست به وضعيت كوچه ها و خيابانهايي كه در اثر حفاري و كندن كانالهاي متعدد، ناهمواريها و چاله هايي را بوجود آورده است سر و سامان بدهد، چرا كه ادامه اين وضعيت ناخرسندي و عدم رضايت مردم اين مناطق را به دنبال دارد (در فصل بارندگي به علت جمع شدن آب در اين چاله ها مشكلاتي از قبيل پرورش ميكروب و انواع آلودگيها قابل مشاهده است) همچنين شهرداري بايد هماهنگي و تعامل بيشتري با ادارات داشته باشد. بطور مثال ما شاهد اين وضعيت هستيم كه در يك خياباني از طرف شركت آب و فاضلاب جهت انجام خدمات، حفاري هايي صورت مي گيرد، شهرداري نيز بنا بر وظيفه و خواست عمومي اقدام به ترميم خيابان مورد نظر مي كند (البته بعد از گذشت چند روز شاهد نشست خيابان و چاله هاي زياد در نقاط ترميمي هستيم) اما ارگانها و ادارات ديگري اقدام به انجام عمليات حفاري (لوله كشي گاز و ...) در فاصله كمتر از يك هفته در همان خيابان مي كنند، اين عدم هماهنگي بين سازمانها و شركتها جهت ارائه خدمات باعث بروز مشكلات براي شهروندان شده است، با اين وضعيت كمتر خياباني در سطح شهر مي توان پيدا كرد كه عاري از دست انداز باشد. يكي ديگر از نيازهاي اساسي در هر جامعه بحث سرويسهاي بهداشتي جهت استفاده همشهريان، مسافران شهرهاي همجوار و يا روستايياني است كه جهت انجام كارهاي اداري و ... به شهر

مي آيند شهر ايلام با جمعيتي در حدود 190000نفر داراي يك سرويس بهداشتي در فاصله 200 متري ميدان 22 بهمن مي باشد (سرويسهاي بهداشتي پاركهاي كودك و ملت از لحاظ شهري جزء لاينفك پاركها مي باشند) بايد پذيرفت كه تنها سرويس بهداشتي سطح شهر از لحاظ طراحي و مكان يابي در مجموعه فضاي شهري داراي ايراداتي اساسي است. آيا شهردار محترم شهر ايلام تاكنون جهت نحوه نگهداري و رفع بوي بد و مشمئز كننده اين سرويسها چاره اي انديشيده است؟ به فرموده دكتر اسماعيل شيعه رييس دانشكده معماري و شهرسازي دانشگاه علم و صنعت ايران ضروري است سرويس هاي بهداشتي به گونه اي تعبيه شوند كه دست كم در زير زمين ساخته و يا تنها با يك فلش جهت آن نشان داده شود تا مواردي همچون سيما، چهره، نما، تيپولوزي بناها و پيشگيري از آلودگيهاي محيطي رعايت شود، همچنين اكثر كارشناسان و برنامه ريزان شهري در مورد بناهاي شهري اعتقاد دارند چون سرويس هاي بهداشتي را (شرمگاه شهري) مي دانند ضروري است در جاي پوشيده باشند و ضمن اينكه نيازي را مرتفع مي كنند از شرم و حياي معماري ايراني برخوردار باشند آيا با توجه به الگوهاي مناسب در توسعه و طراحي فضاهاي شهري بهتر نيست ورودي اين سرويسها قسمت جنوبي آن باشد (با توجه به قرار گرفتن اين سرويس در خيابان اصلي شهر بيشتر افراد از خير رفع نياز خود مي گذرند). آيا با توجه به مبالغي كه جهت استفاده از اين مكان عمومي ازمردم دريافت مي شود و مسئولان هميشه شعار شهر ما خانه ما را تبليغ مي كنند خريدن چند بسته دستمال

كاغذي و چند عدد صابون و تميز نگه داشتن آنها، درخواستي غير معقول مي باشد؟ با توجه به اينكه سرويسهاي بهداشتي در طرحهاي ثابت، پيش ساخته، موقت و قابل حمل و ... وجود دارد و يكي از نيازهاي اساسي در هر جامعه شهري طراحي و تعبيه سرويس هاي بهداشتي در سطح شهر مي باشد شهرداري شهر ايلام تاكنون چه اقداماتي انجام داده است؟ البته اگر همواره قفل نباشند و بتوان از آنها استفاده كرد؟ آقاي شهردار مردم حق نظارت و مطالبه از شهرداري ( از اين جهت كه تامين كننده بودجه آن هستند) را دارا مي باشند، شهروندان معمولاً عملكرد شهرداري را ارزيابي مي كنند و اگر اين ارزيابي مثبت باشد اعتبار نظام شهري افزايش مي يابد برنامه هايي كه توسط شهرداري اجرا مي شود مي بايست در تعامل و همخواني با نيازهاي جامعه باشد، چرا كه خارج از انتظارات بحق شهروندان، مردم در برخورد با مجموعه شهرداري برخوردي منفعل و نااميد كننده ... خواهند داشت. درپايان انتظار مي رود اعضاء محترم شوراي شهر به عنوان نمايندگان و منتخبان مردم ضمن پرهيز از سياست بازي و كارهاي فرعي، مسئوليت خود در حيطه امور شهري را كم اهميت قلمداد نكرده (طبق اصل 103 قانون اساسي جمهوري اسلامي، استانداران، فرمانداران و ساير مقامات كشوري كه از طرف دولت تعيين مي شوند در حدود و اختيارات شوراها ملزم به رعايت تصميمات آنها هستند) و در ارائه راهكارهاي مناسب، ابلاغ و پيگيري آنها بعنوان مرجع و ناظر بر فعاليتهاي شهرداري نقش برجسته تري ايفا نمايند، همچنين وعده ها و قولهايي را كه در زمان انتخابات به مردم داده اند

را فراموش نكرده و با توجه به نزديك بودن آنها به اقشار جامعه در جهت رفع نيازها و مشكلات آنها و پاسخگو بودن به مردم جهت جلب اعتماد عمومي نهايت سعي خود را به كار گيرند. منابع در دفتر نشريه موجود است.

*http://www.taningharb.ir/content.asp?id=62748

جايگاه مديريت كيفيت در مديريت شهري

... civicوقتي سخن از شهر و مديريت شهري مي گوييم

آيا وقتي سخن از شهر و مديريت شهري مي گوييم به تمام آنچه كه شهر را مي سازند و مفاهيمي كه كيفيت مديريت شهري را تبيين مي كنند مي انديشيم يا مقصودمان از شهر همان خانه اي است كه در آن زندگي مي كنيم يا پياده رويي كه از آن عبور مي كنيم؟ بي ترديد وقتي سخن از شهر به ميان مي آيد و بحث از كيفيت مديريت شهري مي شود مقصود همه آنچيزي كه شهر را مي سازد و همه آن ابزاري است كه مديريت شهري را شكل مي دهد. در اين راستا خالي از لطف نيست كه نظر صاحبنظران كيفيت مديريت شهري را مورد بررسي و مطالعه قرار دهيم.تابلوها و علائم، اين معلمان بي زبان كه صبح تا شب براي ما به صورت رايگان آموزش مي دهند، كلاس مي گذارند تا به ما بفهمانند كه راه راست كدام است. معلماني كه برخي از مواقع مورد اصابت شاگردان بي فرهنگ نيز قرار مي گيرند و گاهي هم برخي از سارقان كه به كاهدان مي زنند، اقدام به سرقت آنها مي كنند.استفاده از تابلوها، علائم و نشانگرها در دنياي پيشرفته ارتباطات و كاهش عامل نيروي انساني در راهنمايي مردم در اماكن مختلف مانند خيابانها، متروها، فروشگاه ها كاربرد وسيع تري يافته و حتي

يكي از عوامل موفقيت مديريت شهري به شمار مي آيد.در دنياي با فرهنگ و متمدن امروزي براي هر سوالي نيازي نيست كه وقت كسي گرفته شود، تمامي تابلوها و علائم همواره راهنما و معلم قشر عظيمي از كساني هستند كه سوالات متعددي دارند.عبور از يك خيابان يكطرفه، دور زدن ممنوع، به سمت پمپ بنزين، تابلوهاي نشانگر محدوديت سرعت همه و همه براي راحتي در زندگي شهري امروزه طراحي شده است، اما سوال اين است آيا اين علائم و نشانگرها دقت و صحت كافي دارند تا بتوانند نيازها را پاسخ داده و راهنماي اشتباهي براي ديگران نباشند. با نگاهي كارشناسي و فراگير و مديريت كيفيت در بكارگيري اين تابلوها متوجه اين نكته مي شويم كه بين اين علائم بايد تعاملاتي برقرار باشد تا بتوانند به نحو ساده و راحت جوابگوي افراد مختلف باشد، تابلوها بايد با يكديگر حرف بزنند، همديگر را پشتيباني نمايند، برخلاف هم صحبت نكنند، عليه هم اقدام نكنند، در سطح يك شهر، يك فرودگاه، يك سازمان خدماتي كه روزانه تعداد كثيري از مردم به آن مراجعه مي كنند، بكارگيري تابلوها و علائم و هدايت صحيح يك مشتري از اهميت ويژه اي برخوردار است، در يك فرودگاه تابلوهاي نشان دهنده صحيح هدايت كننده مسافر براي دريافت كارت پرواز و انتقال به سالن ترانزيت، يا تابلوها نشان دهنده محل نمازخانه يا سرويس هاي بهداشتي و طرز نصب آنها مي تواند از نارضايتي تعداد كثيري از مردم جلوگيري كند. نصب اشتباه يك تابلو ممكن است مسافرين را اشتباهي به مسيرهاي ناخواسته هدايت كند. دريك بيمارستان بكارگيري خطوط رنگي و هدايتگر مي تواند به راحتي بيماران و

همراهان آنها را به بخش هاي مورد نظر هدايت نمايد، برخي از بيمارستان ها براي اين كار از خطوط رنگي دركف سالن ها يا دركناره ديوار استفاده مي كنند و تنها كافي است بيمار با نگاه بر آنها مسير خود را پيدا كند، حال سوال اين است كه اگر فردي نابينا باشد، چه كار مي توان انجام داد و بيمار را چگونه مي توان به بخش موردنظر هدايت كرد؟ در ژاپن براي اين منظور از سراميك هاي برجسته استفاده مي شود و فرد نابينا كافي است براي پيمودن يك مسير با پاي خود كف سالن را لمس كند، البته اين موضوع در اكثر اماكن عمومي ژاپن كاربرد دارد، از خيابانهايشهر، چهارراهها و متروها مي توان نمونه اي از اين معابر براي افراد نابينا نام برد. همچنين بكارگيري صداي سوت در چهارراه ها براي اعلام قرمزبودن چراغ براي عابرين را مي توان نمونه اي از علائم و اصوات نام برد كه براي راحتي مردم طراحي مي شود. در اكثر تقاطع ها و در كنار خطوط عابر پياده در كشورهاي توسعه يافته شاهد صداي نواختن زنگ ملايم در هنگام سبز شدن چراغ هستيم، با شنيدن صداي اين زنگ ها عابريني كه نابينا هستند براحتي مي توانند اين مسير را بپيمايند، حال در نظر بگيريد كه برخي از عابرين بيناي ما اين اصل را رعايت نمي كنند!از سوي ديگر مي توان حدس زد كه امكان خطا در نواختن اشتباهي اين زنگ ها چه ضربه سنگيني را مي توانند براي جامعه داشته باشد. در يك شهر نيز علائم راهنمايي و رانندگي و طرز بكارگيري صحيح آنها نيز نقش موثري

در كاهش حجم ترافيك دارند، محل نصب تابلوها از نكته هاي مهمي است كه در برخي از موارد ضروري است. مسئولان محترم راهنمايي و رانندگي نسبت به اين موضوع دقت بيشتري بخرج دهند، اكثر تابلوها در سرپيچ ها نصب شده اند آن هم بعد از پيچ، اين موضوع منجر به ايجاد ترافيك در تقاطع ها و همچنين تصادف و در خيلي موارد عبور اشتباه از يك مسير داشته و راننده براي ادامه مسير خود مجبور به حركت دنده عقب و برگشت به سمت تقاطع مي كند. اين موضوع براي خروجي هاي اتوبان همت به سمت مدرس شمال و جنوب بيشتر به چشم مي خورد، در خروجي اتوبان همت و خروجي مدرس، زير پل هاي فجر شاهد نصب تابلو مدرس شمال و جنوب هستيم، اگر راننده اي خطاي چشم داشته باشد كه نبايد باشد و يا پشت سر يك اتوبوس قرار گرفته باشد، قادر نخواهد بود مسير را تشخيص دهد و ناخواسته ممكن است مسير را اشتباه برود، همچنين در برخي از خروجي ها شاهد نصب تابلوهاي نشاندهنده زيادي هستيم كه وقتي راننده به تقاطع نزديك مي شود بايد در يك نگاه كوتاه و سريع تمامي تابلوها را مطالعه نمايد. حال در نظر بگيريد در كنار اين تابلوها، تابلوهاي متعدد تبليغاتي نيز وجود داشته باشد، در اين صورت امكان تصادف را مي توان پيش بيني كرد. اين امر بويژه در فصول باراني و برفي يا هواي مه آلود كه دامنه ديد كاهش پيدا مي كند حادتر خواهد شد. بايد اين واقعيت را در نظر داشت كه پيچ ها و در محيط پرتردد و ترافيك امكان مطالعه

اين شعارهاي پسنديده نخواهد بود و توصيه مي شود در مسيرهايي از اين شعارها استفاده شود كه فاصله تابلو و راننده كافي بوده و فضاي مناسبي وجود داشته باشد.يكي ديگر از موارد مهم نام گذاري مراكز و اماكن عمومي است كه مي تواند نقش مناسبي در هدايت مردم داشته باشد اتوبان، بزرگراه، آزادراه و بكارگيري تابلوهاي مناسب هركدام و استفاده صحيح نام مناسب با فرهنگ ايراني از مواردي است كه بايد بدان توجه كرد، با نگاهي به تابلوهاي زردرنگ كه نشان دهنده مترو است متوجه اين نكته خواهيم شد كه براستي اين تابلو نشانگر مترو است، قطار زيرزميني، قطار شهري يا كداميك از اينها است، جالب است كه بدانيم از زماني كه مترو در تهران راه اندازي شده است و تابلوهاي نشانگر متروها نصب شده است هيچ گونه اسمي براي اين مراكز انتخاب نشده است، روي تابلوها نوشته شده است ((به طرف ايستگاه متروي ميرداماد)) يا به طرف ايستگاه حقاني و مانند اينها ولي گفته نشده است، به طرف ايستگاه ميرداماد يا متروي حقاني، اگر هنوز بعد از گذشت چندين سال كلمه مترو انتخاب نشده است پس بهتراست اين كار را بكنيم.در اكثر كشورها از حرف بزرگM براي نشان دادن ايستگاه مترو استفاده مي شود درحالي كه در شهر تهران از آرم شركت متروي ايران استفاده شده است و البته بيشتر شبيه ليفتراك است تا قطار. بايد اين واقعيت را قبول كرد كه سازمانها در قبال مردم مسووليت دارند و به اين دليل است كه استانداردهاي مخصوص سازمان هاي مدني دراكثر كشورها بكار گرفته مي شود. مسووليت اجتماعي يك سازمان امروزه يكي از مهمترين استانداردهاي

مديريتي است كه سازمان هاي مرتبط با جامعه از آنها استفاده مي كنند، البته ناگفته نماند كه طرح تكريم ارباب رجوع چندسالي است توسط سازمان مديريت و برنامه ريزي به دستگاه هاي دولتي ابلاغ شده است و برخي از سازمان ها در اين زمينه قدم هاي مثبتي را برداشته اند. سخن آخر اين كه نگاه مديريت كيفيت به تمامي عوامل ايجادكننده رضايتمندي مردم به عنوان مشتريان و بهبود مستمر آن نگاهي است كه همه مديران و كارشناسان سازمان ها مي توانند با استفاده از آن به بهبود وضع شهري و مديريتي جامعه خود بپردازند. اميد است اين رويكرد در كشور ما همه روزه با عمق بيشتر در سازمان هاي عمومي بتواند رضايتمندي جامعه را به همراه داشته باشد.

*http://www.ala.ir/content34.html

معضلات شهرنشيني در ايران حاصل مديريت شهري اقتدارگرا

... civicشهر حاصل مدنيت نوع بشردكتر مصطفي عباس زادگان عضو هيات علمي دانشگاه علم و صنعت تهران

عضو هيات علمي دانشگاه علم و صنعت تهران در نخستين كنفرانس برنامه ريزي و مديريت شهري در مشهد گفت : معضلات شهرنشيني حاصل مديريت شهري اقتدارگر ا در سراسر كشور است .دكتر مصطفي عباس زادگان افزود : به طور سنتي طرح هاي شهري در ايران شامل طرح هاي جامع و تفضيلي است كه معمولا به طور كمي ، نيازهاي آينده شهر را تامين مي كند .وي اضافه كرد : اين طرح ها به دليل سير نزولي و اقتدارگرا بودن ، كمي و ايستايي و خشك بودن ، كيفيت لازم را ايجاد نمي كنند .وي با بيان اينكه عدم مشاركت شهروندان در فرايند تهيه طرح و برنامه هاي مديريت شهري ، ميزان تعلق و تعهد آنان را تقليل مي دهد ،

گفت : قانون گريزي و خراب كاري محيطي از جمله عكس العمل شهروندان در مقابل مديريت اقتدارگراي حاكم بر جامعه است .وي شهر را حاصل مدنيت نوع بشر و تجلي گاه تعاملات اجتماعي انسان ها دانست و تصريح كرد : روابط ساكنين شهر ، براساس آئين شهروندي شكل مي گيرد و آئين شهروندي مثبت متاثر از خصوصيات مشترك و تجربيات مشترك اجتماعي و كالبدي است .وي اظهار داشت : زماني كه معناي فضا در ميان ساكنين يك شهر مشترك است ، آئين شهروندي شكل مي گيرد و ارتباط مثبت با فضا برقرار كردن ، پيش نياز زندگي مطلوب در شهر است .دكتر اسماعيل شيعه از ديگر اساتيد دانشگاه علم و صنعت نيز در ادامه با اشاره به تحولات مديريت شهري در جهان گفت : استفاده از نقش ارشادي دولت ، نظارت بر قيمت زمين و مسكن ، تخصصي شدن مديريت شهري ، اعتدال بخشي به برنامه هاي ساختاري شهرها ، گسترش فعاليت هاي شوراهاي شهري و محلي و جلوگيري از زاغه نشيني و فقر شهروندان از جمله تحولات مديريت شهري در جهان بوده است .وي رشد بي رويه شهرها ، نابساماني در كاربري اراضي ، عدم اجراي برنامه هاي رفاهي و عمراني در مسائل مربوط به شهرداري ها ، عدم تخصص در شهرداري هاي سراسر كشور را ، از جمله چالش هاي مديريت شهري در ايران دانست و تصريح كرد : پيدايش بافت هاي فرسوده ، يك دست ساخته شدن چهره شهرهاي سراسر كشور و گسترش محله هايي كه بي سامان و بدون تخصص شكل گرفته اند نيز از ديگر چالش هاي مديريت شهري در

ايران است .وي با تاكيد براينكه غيرمتخصصان شهرها را در دست گرفته اند ، گفت : زيباسازي كه نمادي از هويت شهرهاست در سطح شهرها اجرا نمي شود .وي با اشاره به سوابق جهاني مديريت شهري نيز گفت : مديريت شهري در جهان با نظارت بر ساخت و سازها ،  مسكن ، فاضلاب ، عدم زاغه نشيني و حفظ انسجام اجتماعي و ... مشكلات را كاهش داده اند .وي تمدن ساز بودن ، فقدان فقر ، عدم تضاد بين گروه هاي اجتماعي ، حفظ ارزش ها و سلوك اجتماعي را معيارهاي يك شهر قابل زيست دانست و تصريح كرد : شهر و شهروندي كه پشتوانه تمدني ندارد ، فقط روزمرگي مي كند .حبيب الله آيت اللهي از ديگر اساتيد برجسته دانشگاه علم و صنعت تهران نيز در ادامه گفت : شهرسازي و شهرنشيني و شهرداري (اداره شهر) يك هنر است كه متاسفانه هميشه در ايران به مباحث مذكور از ديدگاه علمي نگريسته شده است .وي مسئله اصلي مديريت شهري را توجه به شهروندان ، آداب و سنن ، خاطرات ، نيازها و اعتقادات مذهبي آنان دانست و تصريح كرد : مديريت شهري كه بايد با مردم باشد در ايران حذف شده است .وي با بيان اينكه در سراسر جهان برنامه هاي شهري به وسيله متخصصان اجرا مي شود ، گفت : متاسفانه در ايران برنامه هاي شهري توسط سياست مداران اجرا مي شود .وي در خاتمه اظهار داشت : چون در ايران خودروها و خيابان ها بر شهروندان ترجيح داده شده است ، هويت محلات از بين رفته است .*روزنامه آفرينش

مبلمان شهري يكپارچه

... civicابداع خانواده اي قابل

توسعه از مبلمان شهريرضا لاهيجي كارشناس ارشد صنعتي از دانشگاه تهران

ابداع خانواده اي قابل توسعه از مبلمان شهري كه اتصالات مشابه و پايه نگهدارنده مشترك داشته باشد، هدف سيستم هاي مبلمان يكپارچه است.• ويژگيهاي چنين سيستمي ضمن ايجاد هماهنگي در اجزاي شهر موجب كاهش مصرف مواد، تقليل هزينه هاي ساخت و كاهش ابعاد مي شود.• تعريف پايه يا ستوني واحد كه مورد استفاده روشنايي و اسامي خيابان علايم و زباله دان و غيره باشد ميتواند از تكثير جزئيات اضافي بسياري در خيابان بكاهد. در حالي كه هم اكنون هر سازماني براي خود پايه اي تعبيه ميكند و فقط از قسمت محدودي از آن بهره مي جويد ضمن آنكه اتصالات نگهدارنده خاص خود و دهها ماده و رنگ ناهمگون ديگر را نيز به آن اضافه مي كند.• يكپارچه سازي و اشتراك مداري در چنين مواردي نه تنها موجب هماهنگي بصري ميشود بلكه به هويت منطقه اي و شهري هم كمك ميكند.• نكته ظريف در اين ميان وجه تمايز سيستم هاي يكپارچه با سيستم هاي چند منظوره است.• در يك سيستم چند منظوره محصول از ابتدا به اين قصد طراحي ميشود و احتمال دگرگوني در سيما و پيكره آن زياد است.• اما در مبلمان يكپارچه لزوماً چنين هدفي دنبال نمي شود. بلكه اجزاء و عناصر مورد نظر در صورت تطابق و حفظ پيوستگي ظاهري با عنصر ثابتي يكپارچه مي شوند.توجه به هويت مكان با رشد شهرها و حومه ها، گرايشي افراطي در يك شكل كردن چهره شهري به وجود آمده است، به گونه اي كه اغلب تفاوت كمي در روحيه مبلمان نقاط مختلف شهر يا حتي گاهي ميان چند كشور ديده مي شود. حال آن كه هنوز هم جذاب ترين و

به ياد ماندني ترين محله ها آنهايي هستند كه با شكل و شمايل ويژه و مختص به خود در خاطره ها جاي مي گيرند و شايد از همين روست كه در كوششهاي جديد براي نوسازي و ساماندهي شهرها به اين خصوصيات توجه بسيار مي شود.• از ديدگاه طراحان، انتخاب و طراحي مناسب مبلمان شهري، حفظ هويت مكان و نمود بيشتر آن را ممكن مي سازد. اين برخورد در احياي مناطق تاريخي و سنتي بسيار موثر است• اگر دخالت در شهر به تزيينات سطحي محدود نشود ، بايد ميان بافت اجتماعي و فضاي شهر توازني ايجاد كرد.• آنگاه كه بافت اجتماعي مكاني تثبيت شده و در ميان ساكنانش مفهوم شهر نشيني، ريشه اي عميق دواند، ميتوان به ساختارهايي مكمل در سيما و منظر آن پرداخت و شرايط را براي حفظ محيط و رفاه اهالي اش مهيا كرد.• به اتكاي همين بافت اجتماعي تثبيت شده و ريشه دار ميتوان در مدت زماني كافي و با روشي پويا، خيابانهاي محله و شهر را به گونه اي مجهز كرد كه بازتاب فرهنگ آن باشد.رنگ در محيطگفتني در مورد انتخاب رنگ مناسب براي مبلمان شهر، بسيار است. رنگ پيش از بافت، فرم و مواد مصرفي دريافت ميشود و به همين دليل اثرش بيشتر است. ولي در اين ميان آنچه كه ضروري است، حركت منسجم تمامي عناصر يك طرح به سوي هماهنگي با محيط است.• رنگ بايد جزئي از كل فرض شود، كلي كه به سوي وحدت و يكانگي رو دارد.• همچنين عامل ديگر، در گزينش رنگ، كاربرد محصول است. رنگ نبايد براي دوره اي كوتاه و تنها به قصد جلب نظر رهگذاران به كار رود. به طور مثال ، ممكن

است گزينش زباله دان هايي به رنگ زرد روشن در ابتدا حتي با محيط هم هماهنگ باشد و انتخاب جالب وجسورانه اي به نظر برسد، اما به طور يقين بعد از شش ماه كه زباله دان بارها از آدامس هاي جويده، كاغذهاي چسبناك شكلات و از اين قبيل خوراكيها پر و خالي شد و لكه هاي مختلف رنگي گرد تا گرد آن را فرا گرفت، در آن انتخاب تجديد نظر ميشود. در اين باره برخي معتقدند كه وجود رنگهاي روشن بر پيكر مبلمان شهر در بسياري موارد باعث تشخيص سريع آنها از محيط ميشود و كيفيت و كميت استفاده از آنها را افزايش ميدهد. اين تفكري است كه بسياري را به گمراهي كشانده است. شهروند وظيفه شناس و مسئوولي كه تكليف خود را دربرابر محيط زندگي خويش مي داند، رنگ برايش تعيين كننده نيست. در عوض حتي با برجسته ترين رنگها و ترفندهاي رنگارنگ نيز نمي توان از پرتاب زباله توسط آن كه مقيد به چيزي نيست در ميان سبزه ها، خيابان و پياده رو جلوگيري كرد. شايد يكي از راه هاي برخورد با اين معضل، اجراي قوانين موثرتر و ترويج فرهنگ شهرنشيني باشد، به جاي پيش افتاده ترين راه، يعني تنوع رنگ محصول.• در كنار رنگ عناصر، خود فضا نيز قابليت هاي بالايي براي تركيب هاي رنگي دارد.• تشخيص يك رنگ در محيط به عواملي از جمله زمان ديدن، رنگ زمينه رنگهاي ثابت و منابع نور طبيعي و مصنوعي بستگي دارد.• قرمز و نارنجي رنگهايي هستند كه بيش از همه جلو مي آيند و به اصطلاح پيش آمدگي دارند. پرتوهاي ساطع شده از اين رنگها بر تمركز عدسي چشم تاثير مي گذارند و در شخص دوربيني ايجاد مي كنند.• رنگهاي سبز و آبي،

بر عكس چشم را نزديك بين مي كنند، چرا كه اين دو رنگ به عقب رفتن و عميق شدن تمايل دارند. زرد و ارغواني در اين خصوص خنثي هستند، نه پيش مي آيند و نه عقب مي نشينند.• به طور كلي رنگهاي گرم (قرمز، صورتي، زرد و نارنجي) در نخستين سالهاي زندگي انسان براي وي بسيار مهم هستند. در حالي كه در دوران بلوغ، آبي، قرمز و سبز غالب هستند.• براي چيدمان هايي جسورانه و پويا، محيط هاي روشن، بهترين هستند و رنگهاي اصلي و غني در چنين فضاهاي درخشاني، بيشتر رايجند.• براي محل هايي كه كارهاي فيزيكي و فكري در آن جا انجام ميشود، رنگهاي عميق و ملايم، انتخاب هاي بهينه هستند. از توناليته بيشتر بايد در مناطق معتدل استفاده كرد. در مناطق استوايي، اين تدبير توفيقي به دنبال نخواهد داشت.• سفيد خيره كننده است وبه سادگي كثيف ميشود. رنگ بسيار سفيد براي سطوح نبايد به كاررود.• خاكستري با هر رنگي هماهنگي دارد. رنگهايي با رنگمايه كم براي محيط هاي فعال و پر جنب و جوش مناسب ترند. رنگهاي قوي تر به منظور تاكيد و بر انگيختن به كار ميروند.• ميان 16 تا 35 سالگي، رنگها دربهترين و دقيق ترين وضع خود درك ميشوند. خردسالان و سالخوردگان مهارت كمتري در تفكيك و تشخيص رنگها دارند و براي سنين بالاي 55، سرعت تفكيك رنگها رو به وخامت مي گذارد.• چنانكه در جامعه مورد نظر طراح حدود سني استفاده كنندگان در دست است، نكات ياد شده بايد در نظر گرفته شوند.• توجه به شرايط اقليمي منطقه مورد نظر براي طراحي و درك رنگهاي غالب ، در گزينش رنگ بسيار موثر است . برخي از مبلمان شهري مانند

كيوسك تلفن و صندوق پست از استانداردهايي براي رنگ پيروي مي كنند كه رعايت آنها الزامي است.بر اين اساس اگر طراح قصد دارد محصول را از محيط پيرامونش جدا سازد يا در آن ادغام كند، مي تواند از برخي پيشنهادهاي اين قسمت استفاده كند. در نهايت بهترين شيوه اي كه طراحان را از سنگيني گزينش رنگ مبلمان اندكي رها مي سازد، ارائه چند نمونه رنگ است تا با عنايت به محيط استفاده، هماهنگ ترين آنها برگزيده شود.

*http://adjournal.shaar.com/archives/2008/01/001164_.php

مديريت شهري چيست

؟

اميد سياوش آيا مديريت شهري امري صرفا تخصصي و مرتبط با شكل و نماي ظاهري و بوم شناختي هر شهر است؟چنين تعريفي از مديريت شهري كاملا منطبق با روند مديريتي شهرها در كشورهاي توسعه نيافته است. در اين گونه كشورها مديريت شهري صرفا در ساخت بزرگراه، جاده و... در شهر خلاصه مي شود. تلقي رايج از مديريت شهري مطلوب در كشورهاي توسعه نيافته منطبق بر اين اصل كلي است كه هر چه در يك شهر بزرگراه ها استانداردتر و خدمات شهري مناسب تر باشد، مديريت شهري يك مديريت پويا محسوب مي شود.ليكن با مد نظر قرار دادن نحوه اداره شهرها در كشورهاي توسعه يافته، بطلان اين تلقي از مديريت شهري آشكار مي شود. مديريت شهري در كشورهاي توسعه يافته با مقياس كاركرد اجتماعي سنجيده مي شود نه كاركرد ظاهري. مراد از كاركرد ظاهري آن است كه صرف پرداختن به ظاهر شهرها و تلاش براي روان كردن ترافيك و... نمي تواند سنج هايي براي مطلوبيت مديريت شهري باشد. هرچه كه مديريت شهري بتواند از لحاظ اجتماعي، در روند مديريت شهر پوياتر عمل كند و هر چه كه بيشتر اين امكان را فراهم سازد

كه NGO ها و توده هاي مردم خود را در اداره شهرها دخيل بدانند، از لحاظ كارآمد بودن مي تواند مورد تاييد قرار گيرد.رويكرد عمومي در مديريت شهري پويا از اين قرار است كه تا چه حد مي توان از افكار عمومي و توان مردم براي اداره شهر بهره جست تا از اين رهگذر به واسطه اين ارتقاي معنوي (دخيل بودن مردم در اداره شهر) يك ارتقاي مادي نيز صورت پذيرد. هنگامي ارتقاي مادي شهر پا برجاتر خواهد بود كه ارتقاي معنوي شهر استوار باقي بماند. وجهي از ارتقاي معنوي در شهر، حسن تعلق خاطر به محل زيست است. اين تعلق خاطر هر چه بيشتر باشد، شهروند مي كوشد در نگهداري شهر خود كوشاتر ظاهر شود.عمده ترين دليل آن كه شهرهاي توسعه يافته زيبا به نظر مي رسند در همين امر نهفته است. در اين گونه شهرها يك ارتقاي معنوي بسط يافته است كه از اين طريق شهروند مي كوشد در توسعه محل زيست خود فعال و كوشا ظاهر شود.با اين مقدمات به نظر مي رسد مديريت شهري در ايران محتاج يك تطور عميق باشد. در وهله نخست بايد فرآيند اداره شهر را در يك روند اداري محصور نساخت و آن را به كليت شهر تعميم داد.از حد فاصل سال هاي 1358 تا 1375 تعداد 167شهرداري جديد در ايران به وجود آمد كه اكثريت آنان در روند اداره شهر چندان موفق نبودند. به دليل آن كه گمان مي كردند كه شهر در ساختمان شهرداري اداره مي شود!از 1286هجري شمسي كه نخستين شهرداري در ايران ايجاد شد تاكنون كه در سال 1386 به سر مي بريم

مي توان گفت كه ايران و بالاخص تهران جز در مقاطعي خاص هيچ گاه از يك «مديريت شهري پويا» بهره اي نبرده است.مطابق با اصل 100قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران براي پيشبرد سريع برنامه هاي اجتماعي، اقتصادي، عمراني، بهداشتي، فرهنگي، آموزشي و ساير امور رفاهي از طريق همكاري مردم بايد شوراي شهر تشكيل شود. اولين وظيفه شوراي شهر انتخاب يك شهردار است. حال پرسش بنيادي اين است كه آيا همان طور كه وجه عمراني مديريت شهري تاكيد مي شود آيا به مضاميني كه در اصل 100قانون اساسي تصريح شده مانند برنامه هاي اجتماعي، فرهنگي، آموزشي توجهي شايسته صورت مي گيرد؟گويا در ايران فراموش كرده اند كه اگر تعليم اجتماعي، فرهنگي شهروندان انجام نشود، پيشرفت عمراني شهر، يك پيشرفت ناقص و زودگذر خواهد بود. چه آن كه به شهروندان تعليمي براي حفظ صور عمراني داده نشده است و به علت بي توجهي شهروندان به اين مقوله، وجه عمراني و پيشرفت مرتبط آن نيز به مرور كاركرد خود را از دست خواهد داد.سخن كوتاه اين كه در عرصه مديريت شهري آن چه بايد مورد تاكيد ويژه قرار گيرد، لزوم هم انديشي جمعي ميان شهروندان و دخالت تام آنان در فرآيند مديريتي شهر و همچنين آموزش اجتماعي و فرهنگي شهروندان براي حفظ و نگهداري محل زيست آنان است.منبع : روزنامه مردم سالاري

Civic Management

Pittsburgh could probably take some lessons from other cities (most notably New York) on improving its image among its residents. Certainly one gets the impression that Giuliani's efforts in New York to make the place seem friendlier and safer worked amaingly well, although that may

have just been PR.I was thinking about this after the downtown fireworks display on Sunday night. Pittsburgh fires off the display from the Confluence, so there are basically three main areas to watch the show -- north of, south of, and between the rivers. Since there is abundant parking and large grassy spaces on the north side (not to mention it being closest to our house) we were settled there with our picnic. After the show we made our way back to the car, strapped the boys in, and prepared to leave the parking lot. Forty-five minutes later we had moved about 4 feet. After another half hour or so, we managed to get onto roads were traffic was moving, and after that getting home was a doddle.While I expect a certain amount of congestion leaving a major civic event, what really amazed me was the complete lack of police officers in all this. The congestionw was being strongly driven by complete gridlock in a few key intersections, and it seemed that the correct placement of even a dozen uniforms directing traffic would have done wonders for keeping things moving.For all that, at least the boys were asleep in their car seats. Two years ago we went to Austin's fireworks with our then-two year old, and Karin's post on this year's event sounds all too similar.

شهرسازي مدرن

ليدا دهخ__دا

آلترناتيوي براي مدرن سازي، برنامه ريزي و توسعه مسيرهاي ماشين رودر تمام نيمه اول قرن اخير ايالات متحده آمريكا به شكل فشرده و همراه با تغيير كاربري هاي

واحدهاي همسايگي توسعه يافته است. اين انگاره با تغيير فوري و سريع معماري مدرن و منطقه گرايي و صعود به سمت اتومبيل گرايي شروع شد. بعد از جنگ جهاني دوم، سيستم جديدي از توسعه و پيشرفت در سراسر آمريكا به كار برده شد. جابجايي همسايگي ها با رويكرد تفكيك شديد، بنا به نوع بهره برداري كه به عنوان رشد حومه شهري (CSD) شناخته شده بود به صورت نامنظم و پراكنده شروع به كار كرد. اكثر شهروندان آمريكايي در حال حاضر در واحدهاي اجتماعي حومه شهري كه در 50 سال اخير ساخته شده است، زندگي مي كنند. شهرسازي مدرنبا اينكه گرايش به حومه شهر خوشايند و مطلوب مردم است، اما هزينه هاي قابل توجهي نيز به همراه دارد. با فقدان مركزشهر يا مقياس انساني، رشد حومه شهري با گسترش رو به بيرون آن مقدار زيادي از زمين هاي ييلاقي مسطح اطراف را مصرف مي كند و اين همزمان با رشد نسبتاً كند جمعيت همراه است. ميزان استفاده از اتومبيل براي شهرنشينان رشد صعودي دارد زيرا وسايل نقليه موتوري نقش بسيار مهمي را در سفرهاي درون شهري و خانوادگي ايفا مي كنند و خانواده ها نسبت به آن احساس نياز مي كنند.كساني كه قادر به تهيه اتومبيل شخصي نيستند به ميزان قابل توجهي از قابليت انتقال سريع محروم مانده اند. كارگران فقيري كه درحومه شهر زندگي مي كنند، ناچارند تا بخش زيادي از درآمد خود را صرف هزينه رفت و آمد خود كنند. در اين ضمن دورنماي شهرهاي آمريكا، مكاني كه مردم درآن زندگي و كار مي كنند، به صورت قلمروهايي از پياده روهاي خالي، خيابان هاي

شهري، بناهاي بلندمرتبه تجاري و زيرمجموعه هايي بدون هيچ هويت و شخصيتي مي باشند.شهرسازي مدرن عكس العملي است نسبت به اين پراكندگي نامنظم. همزمان با جنبش هاي رو به صعود ميان معماران، طراحان و برنامه ريزان شهرسازي مدرن بر اساس اصولي از معماري و برنامه ريزي بنياد شده كه در يك همكاري و حركت مشترك در جهت خلق جوامعي با مقياس انساني و الويت حركت پياده سازمان دهي گشته است. شهروندان جديد داراي تنوع وسيعي از دسترسي ها و معابرهستند، بعضي از معابر منحصراً براساس طرح هاي جامع داده شده است و مخصوص عابرين پياده است، برخي ديگر بر روي مسيرهاي رفت و آمدي توسعه يافته متمركز شده اند. بعضي از اين معابر نيز هنوز در تلاشند تا حومه هاي شهري را دگرگون سازند و بيشتر آنها در جهت تحقق اين هدف عمل مي كنند. شهرسازي مدرن شامل معماران تابع سنت و نيز آن دسته از معماران كه به سوي مدرن گرايش يافته اند مي باشد. با اين وجود، تمام آنها به قابليت همسايگي هاي سنتي و قديمي در جهت بازگرداندن عملكرد صحيح و نيز ايجاد جوامعي كه براي شهروندان قابل تحمل باشد معتقد هستند. ريشه هاي اين حركت و گرايش در عملكرد معماران و برنامه ريزان پيش رو در دهه هاي 1970 و 1980 يافت مي شود. اين گروه در دهه 1990 به شكل متحد و يكپارچه دور هم جمع شدند و ائتلاف خودرو تشكيل دادند. از زمان شروع اين جنبش، اين گروه حركت خود را به صورت برخورد اساسي و قابل توجه آغاز كرده است. بيش از 600 شهر كوچك، روستا و واحدهاي

همسايگي كه در آمريكا طراحي شده و يا در دست ساخت مي باشد كه بر اساس اصول شهرسازي مدرن شكل گرفته اند. به علاوه ساختار و استخوان بندي صدها شهر كوچك و بزرگ بواسطه دوباره سازي خيابان ها و معابر ويژه عابرپياده بازسازي شده است. شهرسازي مدرن

در مقياس منطقه اي، شهرسازي مدرن تأثيرات بسزايي در مورد چگونگي و مكان يابي محل مادرشهرها و نوع رشد آن دارد. حداقل 14 نقشه جامع ابتكاري براساس اصول پيوند ميان مسيرهاي حمل و نقل و سياست بهره بري از زمين و نيز روابط همسايگي به صورت بلوك بندي ساختمان هاي بنيادي در هر منطقه تهيه شده بود.در مريلند و نيز چندين ايالت ديگر آمريكا، اصول شهرسازي جديد جزء  جدايي ناپذير از قوانين مربوط به رشد شهر مي باشد.علاوه بر اين، شهرسازي مدرن تاثير گسترده و همه جانبه اي را بر رشد متداول جوامع شروع كرد. درهمان حين كه Starbucks كيفيت قهوه را در رقابت بين رستوران ها و كافه ها افزايش مي داد، مسئولان توسعه عناصر طراحي شده شهري جديد مانند قراردادن پاركينگ هاي شخصي در قسمت عقب خانه ها و مجاورت فضاي سبز و نيز مراكزشهري چندعملكردي را در ميان خود پذيرفتند. پروژه هايي كه براساس بعضي از اصول شهرسازي مدرن مورد توافق و پذيرش قرار مي گرفتند، نه تنها در بخش طراحي و اجرا به صورت قراردادهاي متداول حفظ شده و باقي مي ماندند بلكه به صورت دو عملكردي نيز شناخته مي شدند.شهرسازي جديد به سمت ساير نام ها گرايش پيدا كرد طراحي سنن مدرن، توسعه مسيرهاي رفت و آمدي، رشد واحدهاي همسايگي سنتي. با نگاهي به

طول تاريخ شهرسازي متوجه مي شويم كه شهرسازي جديد صرفا تكرار اجتماع هاي قديمي و تاريخي نيست. به عنوان مثال خانه هاي جديد در واحدهاي همسايگي بايستي فضاهاي زندگي جديد و نيز رضايت خاطر استفاده كنندگان را تأمين كنند. در فروشگاه ها و ساختمان هاي بلندمرتبه تجاري بايستي به مقدار كافي فضا براي پاركينگ، طراحي طبقات مدرن، و ارتباط ميان حركت سواره و پياده و نيز رعايت اصول سيستم حمل و نقل در نظر گرفته شود.با يك طراحي صحيح، دفاتر اداري، صنايع سبك و مغازه هاي خرده فروشي مي توانند در واحدهاي همسايگي شهرهاي جديد كه با الويت عابر پياده طراحي شده، استقرار يابند. پاركينگ هاي جمعي به عنوان چهره بارز در مناطق تجاري متداول در قسمت جنبي و پشت بناهاي جديد تجاري جاسازي شده اند. از ابعاد بزرگ پاركينگ هاي مشترك به صورت محل پارك حاشيه خيابان  يا شكل ديگري از سيستم حمل و نقل كاسته مي شود.تفاوت ديگر ميان شهرسازي جديد و قديم، شبكه بندي خيابان است. شهرهاي كوچك و بزرگ قديمي درآمريكا داراي شبكه بسيار سفت و سختي هستند. به طور كلي در شهرسازي جديد از شبكه بندي اصلاح شده استفاده مي شود، تقاطع هاي T شكل و خيابان هايي كه به سمت آرام سازي ترافيك تمايل دارند و نيز خيابان ها طوري طراحي مي شوند كه مناظر وسيع را در معرض ديد رانندگان قرار مي دهد.مخلوطي از شهرسازي مدرن و قديمي  اصول بنيادي نئو-سنتي را شامل مي شود. و اين به شكل سبكي از معماري نمود مي كند. با اين همه، اين سبك بسار بيشتر از يك ديدگاه طراحي شهري كه

از گذشته الهام گرفته شده با حال و آينده ارتباط دارد. در واقع شهرسازي مدرن بايستي در تقابل بازار و هم رأي با آن حركت كند. يك شهرسازي مدرن موفق مشكلات زيادي در جهت ايجاد تعادل ميان الويت دهي به عابر پياده و واحدهاي همسايگي در تقابل با تسهيلاتي كه محصولات تجاري و مسكوني مدرن ارائه مي دهند در رقابت با CSD عمل مي كند. آن شهرسازي مدرن كه نمي تواند به رقابت با رشد متداول جوامع بپردازد محكوم به نيستي و فناست.دشواري در ايجاد تعادل دليلي است براي مسئولان توسعه و رشد جوامع براي انتخاب بناهاي دوكاره به جاي قبول اصول شهرسازي مدرن. بعضي از شهرسازان جديد گمان مي كنند كه بناهاي دوكاره به صورت تهديدي جدي در مقابل جنبش ها عمل مي كند زيرا آنها معمولا تنها عنوان و زبان شهرسازي مدرن را درك كرده و به كار مي برند. ساير شهرسازان باور دارند كه بناهاي دو عملكردي نشانگر يك قدم مثبت و مفيد به سوي CSD (رشد حومه شهري) هستند.  اصول شهرسازي مدرنقلب تپنده شهرسازي مدرن درطراحي واحدهاي همسايگي است كه توسط 13 عنصر تعريف و معين مي شود. معرف اين اصول دو طراح و برنامه ريز شهري اندرز دوني و اليزابت پلاتر – زيبركت موسس همايش شهرسازي مدرن هستند. يك واحدهمسايگي معتبرصحيح بايستي بيشتر اين عناصررا داشته باشد:1- واحد همسايگي بايستي يك مركز قابل تشخيس داشته باشد. كه اغلب به صورت يك ميدان وفضاي سبز و دربعضي مواقع يك خيابان شهري شلوغ حائزاهميت است. ايستگاه هاي حمل نقل شهري مي توانند در اين مركزجا گذاري شوند.2- بيشترمنازل مسكوني در داخل مركزي

به فاصله 5 دقيقه و يا درحدود تقريبي 2000 فوتي قرار بگيرند.3- داراي تنوعي از تيپ منازل مسكوني باشد. معمولا خانه هاي تكي، رديفي از خانه ها و آپارتمان و تمام گروه هاي اجتماعي به صورت پير و جوان، مجرد و متاهل و نيز فقير و ثروتمند جايي براي زندگي در آن پيدا كنند.4- در كنار واحدهاي همسايگي، مغازه ها و دفاتراداري به مقاديركافي و به صورتهاي مختلف وجود دارد تا نيازهاي هفتگي خانواده ها را تامين كند.5- بناهاي كوچك وابسته اين اجازه را دارند كه در قسمت حياط پشتي منازل جاي بگيرند. اين قسمت مي تواند به صورت واحدي اجاره اي و يا محل كار به عنوان مثال كارگاه صنايع هنري مورد استفاده قرار گيرد.6- دبستان ابتدايي به حدي نزديك به منازل باشد كه بچه ها بتوانند از منازلشان پياده تا مدرسه بروند.7- زمين هاي بازي كوچك قابل دسترس براي منازل مسكوني باشد و حداكثر فاصله آن 10 مايل باشد.8- خيابانهاي داخل همسايگي ها به شكل يك شبكه به هم پيوسته مي باشند،عملكرد اين خيابانها به صورتي است كه با پراكنده كردن ترافيك توسط تنوعي از مسيرهاي پياده و سواره به هر مقصدي بسيار مناسب و صحيح عمل مي كند.9- خيابانها نسبتا كم عرض هستند و توسط رديفي از درختان سايه اندازي شده اند. اين ترافيك آرام سواره ها موجب ايجاد يك محيط مناسب وامن براي عابرين پياده و دوچرخه سواران شده است.10- ساختمانها در مركز واحد همسايگي نزديك به خيابانها قرار گرفته اند و موجب ايجاد اتاق هاي رو به بيرون مناسب شده اند.11- پاركينگ هاي عمومي و نيز در گاراژها در قسمت

مقابل خيابان قرار گرفته اند پاركينگ ها به قسمت عقب ساختمان ها ارجاع داده مي شوند ومعمولا توسط كوچه هاي فرعي دسترسي به آنها ميسراست.12- زمين هاي برجسته كه در قسمت پاياني دورنماي خيابان ويا در مركز واحد همسايگي قرار گرفته اند براي ايجاد ساختمانهاي مهم عمومي شهري ذخيره و نگهداري مي شوند. اين مكانهاي ذخيره شده براي بحث و سخنراني اجتماعي، علمي و مذهبي و يا فعاليت هاي فرهنگي مورد بهره برداري قرار مي گيرند.13- واحدهاي همسايگي به صورت خود مختار سازماندهي شده است.انجمنهاي رسمي با يكديگر مباحثه و مناظره مي كنند و در مورد موضوعاتي چون حفاظت، امنيت و تغييرات فيزيكي تصميم گيري مي كنند. وضع ماليات برعهده اجتماعات بزرگتر است. نمونه اوليه شهرسازي مدرنكناره دريا در فلوريدا اولين نمونه شهرسازي مدرن است. توسعه و گسترش آن در سال 1981دريك خط باريكه 80 آيكري در كناره خط ساحلي شروع شد اين لبه ساحلي در سال 1988 زماني كه تنها چند خيابان به طور كامل ساخته شده بود پديد آمد.وهمزمان با آن به دليل معماري خاص و نيز كيفيت عالي خيابانها و فضاهاي عمومي آن در تمام جهان مشهوريت يافت. * http://3shahrsaz.parsiblog.com/838358.htm

گردشگري شهري و آثار آن بر سيماي شهر و فضاي شهري

مينا انوري – مينا نساج

گردشگري شامل همه خدمات و ويژگيهايي است كه در كنار هم قرار مي گيرند تا آنچه مسافر مي خواهد، فراهم آورند و انواع مختلفي دارد. اما صاحبنظران گردشگري در دنيا، 4 فضاي كلي را براي آن مشخص كرده اند: 1- فضاي روستايي يا جهانگردي سبز2- فضاي كوهستاني براي ورزشهاي كوهستاني3- فضاي ساحلي با ويژگيهاي خاص خود4- فضاي شهريسرآمد انواع اين گردشگريها و پر مشتري ترين آنها گردشگري شهري

است؛ بطوريكه با توجه به جايگاه ويژه شهر، در بسياري از كشورهاي موفق در اين صنعت، شهر پايه و اساس توسعه گردشگري است. ايجاد و توسعه فضاهاي شهري مناسب، بازسازي فضاهاي ظاهراً متروك و مرده به قصد زنده كردن جنبه هاي كهن جامعه از جمله آثار توسعه گردشگري شهري است. بدين منظور بسياري از شهرها درصددند تا از ويژگيها و امكانات خاص شهر خود سود برده و از مزاياي جلب توريست شهري بهره گيرند.فضاهاي شهري در شهرهاي معاصر را مي توان به دو دسته تقسيم نمود:الف- فضاهاي مدرن يا جديد نظير پارك ها، مراكز فروش مدرن، فرهنگسرا ها، ميادين و پلازاها.ب- فضاهاي سنتي نظير بازارها، امام زاده ها، گورستان ها، باغ ها، مساجد و ساير اماكن تاريخي.از اين منظر، تاثير گردشگري بر كالبد فضاهاي شهري نيز قابل تقسيم به صورت ذيل است:الف- گردشگري و ايجاد و توسعه فضاهاي شهري مدرن و جذابب- گردشگري و احيا و باز زنده سازي بافتهاي تاريخي و فضاهاي كهن شهري فضاي شهريگردشگري و ايجاد و توسعه فضاهاي شهري مدرن و جذابايجاد فضاهاي شهري قوي بر اساس فعاليت هاي جديد و تأكيد بر توسعه فعاليت هاي گردشگري و ايجاد جاذبه هاي بيشتر براي ماندگاري همراه با توسعه هسته هاي كار و فعاليت با هدف توسعه موزون شهر و پيوند كار و سكونت در تمام منطقه شهري و ايجاد يك نظام چند هسته اي، انعكاس تجربه ها و درس هاي نظري و عملي است كه از كلان شهرها و شهرهاي جهان مي توان آموخت و به كار گرفت. ايجاد و توسعه انواع مراكز اقامتي مدرن، فضاهاي تفريحي و سرگرمي، فضاهاي خريد بزرگ شهري، موزه ها و مراكز فرهنگي و هنري

بويژه فرهنگ و هنر بومي با هدف توسعه گردشگري موجب بهره مند شدن ساكنين شهر از اين خدمات خواهد بود و رضايت عموم را به همراه خواهد داشت.گردشگري و احيا و بافتهاي تاريخي و باز زنده سازي فضاهاي كهن شهريبافت هاي تاريخي كانون و هسته شهرها هستند. حيات اين بافت ها طي سده هاي گذشته پايه بسياري از آداب و رسوم و حتي فرهنگ موجود و نيز رونق اقتصادي شهر و منطقه بوده است. فضاهاي شهري تاريخي قبل از همه وظيفه دارند تاريخ، هويت عيني و ذهني شهر را حفظ كنند و در زندگي جاري سازند. پاسدار همه خاطره ها و يادمان ها بوده و از اين رو بايد فعاليت هايي را در كالبد خود جاي دهند كه با هدف ياد شده انطباق يابدفضاي شهريچنين فضاهايي با توسعه فعاليت ها و فضاهاي گردشگري در حفظ بناها و عناصر تاريخي خود موفق مي شوند و حضور روز و شب شهروندان و گردشگران را امكان پذير مي سازند. حضور مردم، جوانان و نوجوانان، جشن ها، انواع تظاهرات اجتماعي، برپايي نمايش ها و معرفي فرهنگ هاي گوناگون با برپايي مراسم و جشن ها، اشكال گوناگون تعاملات اجتماعي و فرهنگي و هر آن چه مظهر تنوع فرهنگي و قومي يك ملت بزرگ با تاريخ هزاران ساله است، تمام اين جلوه ها كه در رشد و ارتقاي فرهنگ و دانش يك شهر و ملت موثر است، در چنين فضاهايي زمينه ساز رشد صنعت گردشگري و جلب گردشگران داخلي و خارجي است. از اين رو اقتصاد مركز تاريخي شهر با صنعت و فعاليت هاي گردشگري شكل مي گيرد و حياتي تازه مي يابد.توان اقتصادي مراكز تاريخي موضوع ديگري است كه از نظر كارشناسان محرك و تقويت كننده محسوب مي شود.

اقتصاد پايدار با تاكيد بر گردشگري در مراكز تاريخي مي تواند منشا بهره برداري اقتصادي فراواني از اين مراكز شود كه اين موضوع خود بهانه اي براي تجديد حيات مراكز تاريخي و موجب بازگردانده شدن كاركردهاي فاخر و برتر با توجه به ظرفيت هاي اين فضاها به آنها مي باشد.در زمان معاصر با شناخت عوامل اصلي تخريب بافت هاي با ارزش تاريخي و سازگاري واژگان نوين طراحي معماري با زبان كهن معماري بومي مي توان در جهت بهبود محيط شهري و جهت هاي توسعه آتي آن نقش آفرين بود. فلسفه احيا و دوباره سازي اندام هاي صدمه ديده و فرسوده شهرها، ريشه در همين جايگاه دارد و به نظر مي رسد يكي از موثرترين راهكارها در احيا دوباره بافت هاي تاريخي، ايجاد فعاليتهاي مجدد در اين مناطق با توجه به توانايي هاي فيزيكي و كالبدي آنهاست.ايجاد محوررهاي گردشگري مي تواند بعنوان يكي از روشهاي احياي فضاهاي تاريخي شهري و جذب توريست مورد استفاده قرار گيرد. محورهاي گردشگري در صورت دارا بودن ارزش ها و ويژگي هاي ياد شده مي تواند بافت پيراموني خود را متحول كند. به طور مثال ايجاد فعاليت هاي تجاري در محور توريستي به نحوي كه مورد توجه گردشگران باشد، اقتصاد محله را متحول مي كند و با تغيير كاربري بناهاي با ارزش به عنوان محل هاي استراحت مانند هتل و رستوران نيز در اين موضوع موثر است.از ديدگاه دكتر سيد محسن حبيبي ، طراحي مسيرهاي پياده گردشگري با هدف حفاظت از بافت و رونق بخشيدن به صنعت گردشگري يكي از مهم ترين اقدامات براي باز زنده سازي اين بافت ها به شمار مي رود. زيرا از آن جا كه نتايج مثبت اين اقدام از سوي ساكنان و بهره برداران اين مناطق، درك مي شود مي تواند مداخله و

مشاركت آگاهانه آنها را براي بهسازي و اصلاح بافت برانگيزد. از ديدگاه وي، اهميت و ارزش اين بافت هاي كهن چنان است كه هم اكنون و با محدودترين امكانات ضروري، توانسته اند بسياري از گردشگران را به خود جذب كند. بنابراين ساماندهي و احياي اين مراكز شهري با استفاده از پياده راه ها علاوه بر تحقق هدف حفاظتي اين بافت ها به دليل ارتقاي كيفي فضاهاي مربوطه و تجهيز مناسب آنها نه تنها نيازهاي ساكنان به فضاهاي مطلوب شهري براي زندگي جاري را تامين مي كند، بلكه چرخ هاي توسعه گردشگري در اين بافت را فعال مي كند و اين امر نه تنها موجب افزايش هويت اجتماعي و فرهنگي مجموعه بافت مي شود، بلكه راهكارهاي موثر و تجربه شده براي ايجاد و بازتوليد عرصه هاي عمومي و هويت از دست رفته و خاطرات زدوده شده از بافت هاي تاريخي شهرهاي ايران است. منبع:مقاله "بررسي و تبيين نقش صنعت گردشگري در توسعه فضاهاي شهري"، مينا انوري آريا و مينا نساج ، همايش منطقه اي جغرافيا، گردشگري و توسعه پايدار، اسلامشهر، 1386 *http://3shahrsaz.parsiblog.com/838367.htm

رفتار شهروندي سازماني

حسن اسلامي و ابوالقاسم سيار

چكيدهدر اين مقاله تلاش شده است تا به يكي از مفاهيم نسبتاً جديد رفتار سازماني يعني رفتار شهروندي سازماني با يك ديد جامع، نگريسته شود. به همين خاطر شش متغير مرتبط با رفتار شهروندي و چگونگي رابطه آنها با رفتار شهروندي مورد بررسي قرار گرفته است . براين اساس ابتدا تعريفي از رفتار شهروندي ارائه و سپس ابعاد اين متغير نيز مشخص شده است. در مرحله بعد سياستها و اقدامات سازماني كه مي تواند در افزايش اين رفتار در سازمان موثر باشد، مطرح شده است. مقدمه  در نظام بوروكراتيك تمام تلاش مديران

در جهت كسب كارايي بيشتر با حفظ سلسله مراتب هرمي سازمان بوده است. به همين جهت مناسبات سطحي و غيرقابل اطمينان بين افراد وجود دارد. اما در نظام ارزشي انساني و دمكراتيك مناسباتي درست و قابل اطمينان در ميان مردم به وجود مي آيد. در چنين محيطي به سازمان و اعضاي آن فرصت داده مي شود كه تا حد توان پيش روند. بر اين اساس توجه به شهروندان در نظام ارزشي دمكراتيك رو به افزايش است. اكنون كه اهميت شهروندان به عنوان يكي از منابع بسيار مهم سازمان درك شده است، رفتار آنها هم مي تواند بسيار با اهميت تلقي شود و از اين روست كه محققان زيادي به تجزيه و تحليل رفتار شهروندي پرداخته اند. به طور كلي رفتار شهروندي يك نوع رفتار ارزشمند و مفيد است كه افراد آن را به صورت دلخواه و داوطلبانه از خود بروز مي دهند. به اين ترتيب مطالعه و بررسي اينگونه رفتار افراد در سازمان كه به رفتار شهروندي سازماني شهرت يافته است، بسيار مهم و ضروري به نظر مي رسد و اين مقاله قصد دارد به همين امر بپردازد.رفتار شهروندي سازماني چيست؟ مفهوم رفتار شهروندي سازماني OCB=(ORGANIZATIONAL CITIZENSHIP BEHAVIOR) اولين بار توسط باتمان و ارگان در اوايل دهه 1980 ميلادي به دنياي علم ارائه شد. تحقيقات اوليه اي كه در زمينه رفتار شهروندي سازماني انجام گرفت بيشتر براي شناسايي مسئوليتها و يا رفتارهايي بود كه كاركنان در سازمان داشتند، اما اغلب ناديده گرفته مي شد. اين رفتارها با وجود اينكه در ارزيابيهاي سنتي عملكرد شغلي به طور ناقص اندازه گيري مي شدند و يا حتي گاهي اوقات مورد غفلت قرار مي گرفتند، اما در بهبود اثربخشي سازماني

مؤثر بودند.(بينستوك و همكاران، 2003 ؛360) اين اعمال كه در محل كار اتفاق مي افتند را اينگونه تعريف مي كنند: «مجموعه اي از رفتارهاي داوطلبانه و اختياري كه بخشي از وظايف رسمي فرد نيستند، اما با اين وجود توسط وي انجام و باعث بهبود مؤثر وظايف و نقشهاي سازمان مي شوند.» ( اپل بام و همكاران،2004 ؛19) به عنوان مثال يك كارگر ممكن است نيازي به اضافه كاري و تا دير وقت در محل كار ماندن نداشته باشد، اما با وجود اين براي بهبود امور جاري و تسهيل شد جريان كاري سازمان، بيشتر از ساعت كاري رسمي خود در سازمان مي ماند و به ديگران كمك مي كند. (كروپانزانوو بيرن،2000 ؛7) ارگان همچنين معتقد است كه رفتار شهروندي سازماني، رفتاري فردي و داوطلبانه است كه مستقيماً به وسيله سيستم هاي رسمي پاداش در سازمان طراحي نشده است، اما با اين وجود باعث ارتقاي اثر بخشي و كارايي عملكرد سازمان مي شود.(كوهن و كول،2004؛386)  اين تعريف بر سه ويژگي اصلي رفتار شهروندي تاكيد دارد: اول اينكه اين رفتار بايد داوطلبانه باشد يعني نه يك وظيفه از پيش تعيين شده ونه بخشي از وظايف رسمي فرد است. دوم اينكه مزاياي اين رفتار، جنبه سازماني دارد و ويژگي سوم اين است كه رفتار شهروندي سازماني ماهيتي چندوجهي دارد.  بااين تعاريف، از انسان به عنوان شهروند سازماني انتظار مي رود بيش از الزامات نقش خود و فراتر از وظايف رسمي، در خدمت اهداف سازمان فعاليت كند. به عبارت ديگر ساختار رفتار شهروندي سازماني به دنبال شناسايي، اداره و ارزيابي رفتارهاي فرانقش كاركناني است كه در سازمان فعاليت مي كنند و در اثر اين رفتارهاي آنان اثربخشي سازماني

بهبود مي يابد. (بينستوك و همكاران، 2003 ؛361) انواع رفتار شهروندي در سازمان  گراهام (1991) معتقد است كه رفتارهاي شهروندي در سازمان سه نوع اند: (بينستوك و همكاران، 2003 ؛361) 1. اطاعت سازماني : اين واژه توصيف كننده رفتارهايي است كه ضرورت و مطلوبيتشان شناسايي و در ساختار معقولي از نظم و مقررات پذيرفته شده اند. شاخصهاي اطاعت سازماني رفتارهايي نظير احترام به قوانين سازماني، انجام وظايف به طور كامل و انجام دادن مسئوليتها با توجه به منابع سازماني است. 2. وفاداري سازماني : اين وفاداري به سازمان از وفاداري به خود، ساير افراد و واحدها و بخشهاي سازماني متفاوت است و بيان كننده ميزان فداكاري كاركنان در راه منافع سازماني و حمايت و دفاع از سازمان است. 3. مشاركت سازماني : اين واژه با درگير بودن در اداره سازمان ظهور مي يابد كه از آن جمله مي توان به حضور در جلسات، به اشتراك گذاشتن عقايد خود با ديگران و آگاهي به مسائل جاري سازمان، اشاره كرد. گراهام با انجام اين دسته بندي از رفتار شهروندي، معتقد است كه اين رفتارها مستقيماً تحت تأثير حقوقي قرار دارد كه از طرف سازمان به فرد داده مي شود. در اين چارچوب حقوق شهروندي سازماني شامل عدالت استخدامي، ارزيابي و رسيدگي به شكايات كاركنان است. بر اين اساس وقتي كه كاركنان مي بينند كه داراي حقوق شهروندي سازماني هستند به احتمال بسيار زياد از خود، رفتار شهروندي (از نوع اطاعت) نشان مي دهند. در بعد ديگرحقوقي يعني تاثير حقوق اجتماعي سازمان - كه دربرگيرنده رفتارهاي منصفانه با كاركنان نظير افزايش حقوق و مزايا و موقعيتهاي اجتماعي است - بر رفتار كاركنان نيز قضيه به همين

صورت است. كاركنان وقتي مي بينند كه داراي حقوق اجتماعي سازماني هستند به سازمان وفادار خواهند بود و رفتار شهروندي (از نوع وفاداري) از خود بروز مي دهند و سرانجام وقتي كه كاركنان مي بينند به حقوق سياسي آنها در سازمان احترام گذاشته مي شود و به آنها حق مشاركت و تصميم گيري در حوزه هاي سياست گذاري سازمان داده مي شود، باز هم رفتار شهروندي (از نوع مشاركت) از خود نشان مي دهند.ابعاد رفتار شهروندي ارگان پنج بعد رفتار شهروندي را اينگونه بيان مي دارد: (اپل بام و همكاران، 2004 ؛19) * وظيفه شناسي  * نوع دوستي * فضيلت شهروندي * جوانمردي * احترام و تكريم بُعد وظيفه شناسي نمونه هاي مختلفي را در برمي گيرد ودر آن اعضاي سازمان رفتارهاي خاصي را انجام مي دهند كه فراتر از حداقل سطح وظيفه اي مورد نياز براي انجام آن كار است. ارگان، 1988؛9 ارگان همچنين معتقد است افرادي كه داراي رفتار شهروندي مترقي هستند در بدترين شرايط و حتي در حالت بيماري و ناتواني هم به كار ادامه مي دهند، كه اين نشاندهنده وظيفه شناسي بالاي آنهاست. دومين بُعد رفتار شهروندي يعني نوع دوستي به رفتارهاي مفيد و سودبخشي از قبيل ايجاد صميميت، همدلي و دلسوزي ميان همكاران اشاره دارد كه خواه به شكل مستقيم و يا غيرمستقيم به كاركناني كه داراي مشكلات كاري هستند كمك مي كند. البته برخي از صاحب نظرانِ رفتار شهروندي مانند پودساكف، ابعاد نوع دوستي و وظيفه شناسي را در يك طبقه قرار مي دهند و از آنها به عنوان «رفتارهاي كمكي» نام مي برند. بعد سوم رفتار شهروندي كه فضيلت مدني نام دارد، شامل رفتارهايي از قبيل حضور در فعاليتهاي فوق برنامه و اضافي،

آن هم زماني كه اين حضور لازم نباشد، حمايت از توسعه و تغييرات ارائه شده توسط مديران سازمان و تمايل به مطالعه كتاب، مجلات و افزايش اطلاعات عمومي و اهميت دادن به نصب پوستر و اطلاعيه در سازمان براي آگاهي ديگران، مي شود. براين اساس گراهام معتقد است كه يك شهروند سازماني خوب نه تنها بايد از مباحث روز سازمان آگاه باشد بلكه بايد درباره آنها اظهار نظر كند و در حل آنها نيز مشاركت فعالانه داشته باشد.( ارگان، 1988؛12 ) جوانمردي يا تحمل پذيري چهارمين بُعد رفتار شهروندي است كه به شكيبايي در برابر موقعيتهاي مطلوب و مساعد، بدون اعتراض، نارضايتي و گلايه مندي، اشاره مي كند. و آخرين بعد رفتار شهروندي سازمان احترام و تكريم است. اين بعد بيان كننده نحوه رفتار افراد با همكاران، سرپرستان و مخاطبان سازمان است. افرادي كه در سازمان با احترام و تكريم با ديگران رفتار مي كنند داراي رفتار شهروندي مترقي هستند.  ارگان بعد از برشمردن اين ابعاد، يادآوري مي كند كه هر پنج بعد رفتار شهروندي ممكن است همزمان ظهور پيدا نكنند، مثلاً افرادي كه ما فكر مي كنيم داراي بعد وظيفه شناسي هستند ممكن است هميشه نوع دوست و فداكار نباشند و يا اينكه برخي از اين ابعاد، مانندنوع دوستي و وظيفه شناسي تاكتيكي براي تحت فشار قرار دادن مديران سازمان باشد . يعني كاركنان سعي مي كنند تا با انجام اين اعمال بر روند تصميم گيري مديران سازمان براي ارتقا و يا اعطاي پاداش به آنها ، تاثير گذارند. در اين حالت كاركنان سازمان از« سرباز خوب» بودن به « هنر پيشه خوب» براي سازمان تبديل مي شوند. ( كاسترو، آرماريو و

رويز،2004؛30 )سياستهاي تشويق رفتار شهروندي  تقويت رفتار شهروندي، مانند هر رفتار ديگري كه از افراد سر مي زند، نياز به ترغيب و تشويق دارد. يكي از مواردي كه مي تواند در اين زمينه تأثيرگذار باشد سياستها و اقدامات سازماني است. مديران سازماني بايد با وضع سياستها و راهبردهاي مناسب، در جهت شكوفاتر شدن رفتارهاي شهروندي در سازمان تلاش كنند. در همين راستا مي توان چند مورد از اين اقدامات را نام برد كه براي ارتقا و ترغيب رفتار شهروندي مناسباند.1. گزينش واستخدام برخي از محققان معتقدند افرادي كه علائم شهروندي خوبي را در حوزه زندگي شخصيشان بروز مي دهند به همان ميزان تمايل دارند تا شهروندان سازماني خوبي باشند. بر اين اساس سازمانها بايد فرايندهاي جذب و استخدام نيروي خود را طوري طراحي كنند كه افرادي با رفتار شهروندي مترقي جذب سازمان شوند. از ميان ابزارهاي انتخاب و گزينش كاركنان كه ممكن است براي شناسايي شهروندان خوب سازماني مورد استفاده قرار گيرند، مصاحبه ها بهتر از بقيه ابزارها هستند. در انجام مصاحبه ها بايد بيشتر بر روي رفتارهاي همكارانه و گروهي تأكيد كرد تا احتمال انتخاب كاركناني كه براي بروز رفتار شهروندي مستعدترند، بيشتر شود. البته در فرايندهاي گزينش و استخدام افراد، سازمانها بايد به اين نكته مهم توجه داشته باشند كه رفتارهاي شهروندي نبايد جايگزين عملكردهاي سنتي شغل شوند. بر اين اساس ويژگيهايي كه به طور سنتي براي انجام يك شغل لازم است نبايد به خاطر يك شهروند خوب بودن، ناديده گرفته شود.2. آموزش و توسعه برخي از سازمانه ا ممكن است به تنهايي به شناسايي شهروندان خوب و افرادي با رفتارهاي شهروندي بالقوه، قادر نباشند و نتوانند به مقدار مورد

نياز، اين افراد را جذب و استخدام كنند. اما آنها مي توانند با اجراي طرحهاي آموزشي براي كاركنان فعلي سازمان، به ايجاد رفتارهاي شهروندي مفيد و سازنده بپردازند. استفاده از برنامه هاي آموزشي موجب تسهيل كمكهاي بين فردي در ميان كاركنان مي شود. البته براي توسعه مهارتهاي كاركنان، مي توان از برنامه هاي آموزش مياني و چرخش شغلي نيز استفاده كرد. يكي ديگر از روشهاي اجراي برنامه هاي آموزشي، برنامه هاي توسعه است كه مستقيماً با ايجاد رفتار شهروندي ارتباط دارد. مطالعات و بررسي ها نشان مي دهد كه آموزش سرپرستان بر پايه اصول عدالت سازماني با افزايش رفتار شهروندي در ميان زيردستان مرتبط است. به عبارت ديگر كاركناني كه سرپرستانشان دوره هاي آموزشي عدالت را طي كرده باشند، نسبت به ساير كاركنان، بيشتر تمايل به بروز رفتارهاي شهروندي از خود نشان مي دهند.3. ارزيابي عملكرد و جبران خدمات سازمانها مي توانند با ايجاد سيستم هايي منظم و منطقي براي ارائه پاداش به كاركنان تا حد زيادي ايجاد رفتار شهروندي را تسهيل كنند. تحقيقات گذشته نشاندهنده اين مطلب است كه افراد در كارهايي كه احتمال دريافت پاداش وجود دارد بيشتر مشاركت مي كنند. به همين خاطر توجه به سيستم هاي پاداش مؤثر و اقتضايي توسط سازمان در شكلدهي شهروندان خوب بسيار تأثيرگذار خواهد بود. بر اين اساس اكثر سازمانها براي تشويق رفتار شهروندي، پاداشهاي سالانه را به كاركناني مي دهند كه تا حدي به انجام رفتارهاي فرانقش، تمايل داشته باشند نه افرادي كه فقط داراي ويژگيهاي مثبت فردي هستند.باوجود اهميت اين موضوع در مباحث رفتار شهروندي، امروزه ارائه پاداش از طرف سازمان به كاركناني كه مستقيماً درگير انجام رفتارهاي شهروندي هستند به طور بالقوه اي كاهش داشته و جهت گيري بيشتر پاداشها به

طرف كارها و وظايف رسمي است. برخي از محققان دليل اين امر را اينگونه بيان مي كنند كه توجه بيش از حد به انجام رفتارهاي فرانقش توسط كاركنان، براي گرفتن پاداش، موجب غفلت و كوتاهي از انجام وظايف رسمي سازماني مي شود و كاركنان سازمان به جاي انجام وظايف مربوط به خود به كارهايي فراتر از نقش خود مي پردازند؛ در حالي كه هدف از تشويق رفتار شهروندي، ترويج رفتارهاي همكارانه در كنار وظايف رسمي سازماني است. در هر صورت سازمانها بايد بدانند كه براي تشويق و ترغيب رفتار شهروندي بايد جهت گيري سيستم هاي پاداش خود را در سطح گروهي و سازماني قرار دهند نه سطح فردي، زيرا آنها با اين كار به كاركنان نشان مي دهند كه براي كارهاي گروهي كه منافع آن به كل سازمان برمي گردد، ارزش بسياري قائلند و به آن پاداش نيز مي دهند.4. سيستم هاي غيررسمي علاوه بر اقدامات و عملكردهاي رسمي سازمان كه در جهت تقويت رفتار شهروندي مؤثر است، فرايندهاي غير رسمي نيز وجود دارند كه سازمانها مي توانند با ايجاد آنها به توسعه و تقويت بيشتر رفتار شهروندي بپردازند. برخي از روانشناسان اجتماعي معتقدند كه فشارهاي اجتماعي و هنجارهاي گروهي غالباً تأثير بيشتري نسبت به رويه هاي رسمي بر رفتار فردي در سازمانها مي گذارند. به همين علت توسعه مكانيسم هاي غيررسمي مانند فرهنگ مشاركتي، يك ركن اساسي و محوري براي تقويت رفتار شهروندي در محيط كار است. البته ناگفته نماند كه ظهور و ترويج فرهنگ مشاركتي از طريق فرايند جامعه پذيري صورت مي گيرد، فرآيندي كه طي آن اعضاي تازه سازمان مواردي را كه از نظر ساير اعضاي سازمان، پسنديده و مورد قبول است ياد مي گيرند و دوره هاي

آموزشي لازم را دراين خصوص طي مي كنند. پس توجه به امر جامعه پذيري در سازمان براي تقويت رفتار شهروندي نيز مي تواند مؤثر باشد. نتيجه گيري باتوجه به مباحث طرح شده،به نظر مي رسد كه داشتن يك راهبرد براي تعريف رفتارهاي شهروندي و مصداقهاي آن در هر سازمان و سپس اجراي اين راهبرد با اهرمهاي ذكرشده در مقاله، مي تواند سازمانها را در سوق دادن كاركنان به بروز رفتارهاي شهروندي سازماني توأم با انجام وظايف عادي ياري كند.منابع: 1) توره، ناصر(1385)، « شناخت عوامل رفتار شهروندي وبررسي ارتباط آن با عملكرد سازماني»، پايان نامه كارشناسي ارشد دانشگاه تهران (پرديس قم )

2) Appelbaum, Steven Bartolomucci, Nicolas Beaumier, Erika Boulanger, Jonathan Corrigan, Rodney Dore, Isabelle Girard, Chrystine Serroni, Carlo "organizational citizenship behavior : a case study of culture , leadership and trust " manamement decision Vol.42 No.1, 2004) , pp. 13-40  3) Bienstock, C.Carol Demoranville, W. Carol Smith, K. Rachel “ organizational citizenship behavior and service quality “ journal of services marketing, Vol .17 No.4 (2003), pp. 357-378 4) Castro, Carmen.B Armario, Enrique.M Ruiz, David.M “ the influence of employee organizational citizenship Behavior on customer loyalty “ , international journal of Service industry management , Vol.15 No.1 , (2004)  5) Cohen, Aaron Kol, Yardena , “ professionalism and organizational citizenship behavior “ an empirical examination among Israeli nurses , journal of managerial psychology , Vol.19 No.4, (2004)  6) Cropanzano, Russell Byrne, S.Zinta “ the relationship of emotional exhaustion to work attitudes , job performance rating ,

and organizational citizenship behaviors “ fifteenth annual conference of society for industrial and organizational psychology in new Orleans, April 13-16 , (2000)  7) Organ, D.W.(1988), organizationl citizenshipe behavior : the good soldier syndrome , Lexington book, Lexington, MA.  *http://www.adavoudi.blogfa.com/post-131.aspx

استراتژي هاي رسانه اي براي بهبود تصوير نا مطلوب شهري

ترجمه: بهنام رضا قلي زاده

امروزه شهرها در تلاشند تا از خود تصوير مطلوبي براي سرمايه گذاران، مهاجران و گردشگران ايجاد كنند. رهبران و مسئولان بسياري از شهرها براين اعتقادند كه انگاره ها و كليشه هاي ذهني از شهر، با اسم شهرها گره خورده است كه اين مسئله براي آينده ي شهر بسيار مهم و اساسي است. هدف اين مقاله ارائه ي خلاصه مطالعات در مورد استراتژي هاي رسانه اي است؛ به طوري كه تصميم گيران محلي بتوانند اين استراتژي ها را در رفع بحران هاي شهري به كار گيرند و تصوير منفي شهر را برطرف كنند. اين مقاله ابتدا به بازاريابي شهري كليشه ها و تصورات ذهني مديريت سيماي شهري و به كارگيري ابزار تكنيكي در انعكاس موفقيت آميز پيام ها و عملكردها اشاره مي كند.ده استراتژي كه براي رفع سيماي نامطلوب و تصورات ذهني منفي از شهرها ارائه شده، عبارتند از: تشويق براي بازديد از شهر، توجه به رويدادهاي برجسته و مثبت شهري، تغيير خصوصيات منفي شهر به ويژگي هاي مثبت، تغييراسم، نشان و شعار slogan) ) شهرها، توجه زياد به غرور محلي شهروندان، حل مشكلاتي كه در نتيجه ي سيماي منفي و تصورات نامطلوب شهري ايجاد مي شود، انتقال پيام هاي ضد كليشه، رد كليشه هاي ذهني در مورد شهر، اذعان بر وجود تصورات منفي از شهر و ادغام يا گسستگي مناطق جغرافيايي در برنامه هاي تبليغاتي .مقدمه در دو دهه ي اخير خصوصاً در اين دهه، رهبران و مسئولان محلي، برنامه ريزان شهري و تصميم گيران در گوشه

و كنار جهان در تلاشند تا بر موقعيت و جذابيت سيماي شهرشان بيفزايند. اين افراد معتقدند كه سيما و تصورات عمومي از شهرشان دلالت زيادي بر تصميمات مخاطبان هدف دارد. مثل: مردم شهرهاي ديگر (كه مهاجرت مي كنند، بازديد مي كنند و يا در آن شهر كار مي كنند) سرمايه گذاران يا مديران اجرايي، كارخانجات يا ماشين هاي صنعتي، كارآفرينان و مقاطعه كاران (كه كارخانه اي را انتقال مي دهند به جايي كه اقدام به فعاليت تجاري كرده و يا به دنبال فرصت هاي تجاري جديدي هستند) شهروندان خود شهر (اعم از اينكه در شهر اقامت مي كنند يا شهر را ترك مي كنند و شهر را به ديگران مي سپارند، ارزش واقعي ملكشان چقدر است، چه اندازه غرور محلي دارند) و تصميم گيران ملي ( اعم از اينكه آيا براي شهر بودجه و منابع كافي اختصاص داده مي شود، آيا به تأسيس مناطق صنعتي اقدام مي شود يا نه).جهاني شدن و رقابت فزاينده بين شهرها، مهاجرت، سرمايه گذاري و مشاغل برون شهري را به دنبال داشته است.بسياري از شهرها در گوشه و كنار جهان دائم در تلاشند تا تصوير جذابي از خود به نمايش بگذارند. اين تلاش ها به منظور رقابت موفق در جهت كسب اعتبار و موقعيت بين المللي صورت مي گيرد كه مي تواند درجذب گردشگران، گردهم آيي ها و كنفرانس ها، رويدادهاي ورزشي، كارآفرينان، صنايع، استقرار دفاتر مركزي شركت ها و سرمايه گذاري جهاني كمك كند.با رشد آگاهي ها از اهميت سيماي مثبت شهري، بسياري از رهبران محلي به اين اعتقادند كه تصوير منفي جذابيت شهرشان را از بين مي برد و شهر را از داشتن آينده اي روشن محروم مي كند. ناكامي اين رهبران محلي در حد گسترده اي است؛ زيرا آنان منكر وجود تصورات

منفي شهرشان هستند و معتقدند كه شرايط واقعي شهر، از نظر آنان بهتر از آن است كه ديگران فكر مي كنند. هدف اين مقاله بررسي آثار و نوشته هايي در مورد استراتژي هاي رسانه اي است كه تصميم گيران محلي مي توانند به كمك آن بحران تصورات منفي از شهر را خنثي كرده، جلوي اين تصورات منفي را بگيرند. در مورد ارائه ي تصاوير مثبت و مطلوب شهري مقالات زيادي وجود دارد.(Tilson and stacks ,1997,shont and Kim , 1998,Dunn etal . 1995,Hooper,2002, Baral ,2004.Fvisby,2002)ولي اين مقالات، از استراتژي هاي مختلف رهبران محلي در جهت تغيير تصاوير منفي شهري، مطالبي ارائه نمي دهد.بحران هاي مرتبط با تصورات ذهني منفي در مورد شهرها در هر زماني ممكن است روي دهد. وجود اين تصورات منفي بعضي اوقات نتيجه مشكلات تاريخي است؛ مثل نابودي شهرهاي صنعتي، واقع شدن در حاشيه ي شهرها، بيكاري و گسترش جرايم. گاهي اوقات هم مربوط به اين قبيل مشكلات است: تضادها و درگيري هاي قومي و نژادي، حملات توريستي، تهديداتي كه متوجه گردش گران و جهان گردان مي شود، فجايع و بحران هاي همه گير و مخرب، فجايع طبيعي مثل زمين لرزه ها و طوفان ها و رانش زمين و سيل ها .به واسطه ي تمايل رسانه هاي ملي و بين المللي در تمركز بر روي وقايع و رويدادهاي خبري منفي، شهرها در طي يك بحران نسبت به مواقعي كه بحران روي نمي دهد در كانون توجهات جهاني قرار مي گيرند؛ به طوري كه باعث مي شود گردشگران و سرمايه گذاران از آمدن به شهر اجتناب كنند و اين عامل باعث تشديد بحران مي شود. مسئولان و رهبران محلي موقعي كه با چالش روبرو مي شوند اميدوار مي شوند تا سيماي شهرشان را تغيير داده و تصورات منفي از شهر را بهبود بخشند. تجزيه و

تحليل چنين تحقيقي در گوشه و كنار جهان نشان مي دهد، بعضي از رهبران محلي كه به كمك فنون و استراتژي هاي مختلف رسانه اي، سيماي منفي شهرشان را تغيير مي دهند.بازاريابي شهري (City Markting)بازاريابي محلي به دوران استعماري بر مي گردد، يعني زماني كه دولت ها تلاش مي كردند تا مردم را در تصرف مناطق جديد متقاعد كند ((Gold,1994. مفهوم بازاريابي محلي (كه بعضي ها تبليغات محلي place promotion يا مديريت شهري city menagement نيز مي نامند) در طي دهه 1980 در شهرهاي اروپايي توسعه پيدا كرد. در ايالات متحده اين مفهوم خيلي زودتر از اروپا مطرح شده بود. (paddison ,1993) بازاريابي محلي در كتاب ها و مقالات به صورت هاي گوناگوني تعريف مي شود. در جايي آمده است (2000short, )، تبليغات محلي در برگيرنده ي ارزيابي و بازنمايي مجدد محل براي ساخت و عرضه ي تصوير جديد از مكان براي افزايش موقعيت رقابتي آنان در حفظ و نگهداري منابع است (p318 ). محققان اروپايي (vanden bergetal.as cited in paddisan,1993 ) در مورد تبليغات بر جنبه هاي مختلف توسعه ي اقتصادي در حوزه بازار تأكيد مي كنند؛ به نحوي كه نيازهاي شهروندان، سرمايه گذاران و گردشگران را تأمين كند. اين تحقيقات نشان مي دهند كه توجه و تأكيد بر اين جنبه ها به شهرها كمك مي كند تا با شهرهاي ديگر به رقابت بپردازند و از لحاظ سلسله مراتب شهري در موقعيت ممتازي واقع شوند. بر جنبه هاي كلي كار روي تصاوير شهري كه كليد موفقيت برنامه هاي بازايابي است نيز تأكيد مي كنند. در هر حال بازاريابي شهري مي تواند در خوشايند جلوه دادن و خلق هويت شهري نقش عمده اي بازي كند (Dunn,et.al,1995).در اين مورد دو ديدگاه نظري بر مطالعات تأثيرگذار است: يكي از آنها به مديريت و بازاريابي شهري

و اقتصاد سياسي متكي است كه بر تغيير دولت شهر و ارتباط انجمن هاي تجاري در توسعه اقتصاد محلي تأكيد مي كند و ديگري بر موفقيت استراتژي هاي مخلتف بازاريابي تمركز دارد.كليشه ها و تصورات شهريتمام كوشش بازاريابي شهري بر بهبود سيماي شهرها و آگاهي هاي عمومي استوار است. كاتلر تصورات ذهني در مورد محل را به عنوان مجموعه اعتقادات، ايده ها و عقايد مردم و نگرش آنان در محل معين مي داند» عوامل زيادي وجود دارند كه بر سيماي شهر و آگاهي و تصورات مردم از شهر، تأثير مي گذارند كه بعضي از اين عوامل به خارج از شهر مربوطند از قبيل: ويژگي هاي اهالي شهر، قدرت سياسي، تعداد جمعيت شهر، نرخ جرايم، وضعيت سياسي و اقتصادي و شرايط استخدام، تعداد و خصوصيات مؤسسات ملي واقع در شهر، پيشينه تاريخي و جغرافياي شهر، مجموع فيلم ها و سريال هايي كه از طريق تلويزيون در مورد شهر به نمايش در آمده اند تحت پوشش قرار گرفتن شهر در رسانه ها، فضاي شهر، سرگرمي ها، گردشگران، ارزش هاي فرهنگي و ظاهر فيزيكي و نماي شهر (Avraham,2002,2003). ممكن است از روش هاي مختلفي در مورد ارزيابي تصوير شهري در بين مخاطبان و جمعيت هدف استفاده شود، اما بهترين روش در اين مورد بررسي نگرش ها، استفاده از پرسش نامه هاي مختلف، گروه هاي متمركز و مصاحبه هاي عمقي است.كاتلر(1993) مي گويد: تصوير شهري مي تواند مثبت و جذاب، منفي، ضعيف (مكان هاي واقع در حاشيه شهر كه توجه چنداني به اين مناطق نمي شود) و تركيبي از تصوير مثبت و منفي يا متناقض ( در بين اهالي شهر تصوير مطلوبي دارد ولي در بين عده اي ديگر تصوير منفي و نامطلوبي از شهر وجود دارد) باشد. در مجموع سيماي شهري

به دو نوع تقسيم مي شود كه عبارتند از: "سيماي قوي" و "سيماي ضعيف" سيماي غني شهري اين موارد هستند: درباره ي اين شهر آگاهي ها و اطلاعات زيادي وجود دارد، منابع گوناگوني در اين شهر موجود است و اهالي اين گونه شهرها در حال گردش و رفت و آمد هستند. در مورد شهرهاي باسيماي ضعيف، در مورد شهر و اهالي شهر اطلاعات اندكي وجود دارد و آنچه ما درباره اين گونه شهرها مي دانيم تنها از يك منبع اطلاعاتي به دست ما مي رسد. (Elizur,1986)ما مي توانيم از دو نوع سيماي شهري ديگر نيز نام ببريم سيماي باز و سيماي بسته". سيماي باز آنهايي اند كه يك يا چند ويژگي مشخصي دارند و سيماي بسته شهري، به تصورات كليشه اي گويند كه باورها و نگرشهاي ذهني درباره يك مكان به سختي تغيير مي كنند.در مورد شهر «شيكاگو» مي توان گفت كه اين شهر طي دهه هاي 1920و 1930 محل فعاليت تبهكاران بود. مسئولان ادارات مركزي در شهر در مورد مهاجرت به اين شهر از سراسر جهان شاكي بودند، چرا كه شهر شيكاگو به مركز جرم و جنايت تبديل شده بود اما اين شهر از نظر نرخ جرايم واقعي در بين شهرهاي ديگر ايالات متحده آمريكا نرخ پاييني داشت (Tal,1993). ظاهراً بسيازي از مردم، شيكاگو را شهر تبهكاران مي دانستند ولي چنين نگرشي امروزه تغيير يافته است. از طرف ديگر (1982) "برگس" (Burgess) خاطر نشان مي كند كه مسئولان شهري در انگلستان شمالي، بر اين باورند كه آنها بايد هنوز هم با تداوم كليشه هاي ذهني كه از قرن 19 در زندگي آنان مشكلاتي را ايجاد كرده دست و پنجه نرم كنند.استراتژي هاي بازاريابي شهري و مديريت تصاوير ذهني

از شهرطبيعي است كه بپرسيم مسئولان محلي در جهت بهبود سيماي شهر و ايجاد تصوير مثبت از آن چه گام هايي برداشته اند. بايد بين تلاش هاي ناموفق در تغيير سيماي شهري با تغييرات واقعي در اين مورد تمايز قايل شد (1993.(short,1993,morgan براي بهبود سيماي شهر و ايجاد تصور مثبت از آن بايد مرحله به مرحله برخورد شود. گام نخست تشخيص است كه با ايجاد يك ديد كلي دنبال مي شود و در نهايت با برنامه ريزي اقدامات ضروري بعدي بايد آن طرح تعيين شده عملي شود. مسئولان محلي بايد به ارائه خدمات اوليه و اساسي شهري نظارت داشته، به زيرساخت هاي موجود توجه منظمي داشته باشند و نيازهاي شهروندان، گردشگران، تاجران و سرمايه گذاران و مقامات اجرايي محلي را برآورده كنند. زيرا اگر در زمينه ي ارائه خدمات اوليه پيشرفتي صورت نگيرد مشكل مي توان به يك برنامه موفق تجاري دست يافت. مسئولان و رهبران محلي، امروزه به اين نتيجه رسيده اند كه بايد بودجه ي كلاني را براي توسعه ي جاذبه هاي شهري و بهبود سطح كيفي زندگي با در نظر گرفتن سرمايه گذاري ها، تجارت ها و مهاجرت هاي جديد اختصاص دهند. ماهيت اين برنامه ها وابسته به علاقه شهروندان در طراحي و تنظيم برنامه ها و اقدامات است.يكي از روش هاي اجراي موفقيت آميز برنامه هاي شهري، مديريت سيماي استراتژيك (MIS) است. يك فرايند در حال گسترش از تحقيقات سيماي مناطق در بين جمعيت هدف، مشخص كردن عوامل تأثير گذار برتصورات ذهني از شهر كه منجر به ايجاد تغييراتي در طي ساليان مي شود، دفع بحرانهاي مرتبطه با سيماي شهرها و انتقال پيامهاي مربوطه به مخاطبان هدف است.مزيت اصلي اين استراتژي اين است كه دربرگيرنده ي مجموعه ي گسترده اي از برنامه هاي بازاريابي است كه نيازمند

هماهنگي و انسجام در برنامه ريزي، اجرا و نظارت عمليات بازاريابي است. بازاريابي، تبليغات و آگهي ها، ابزاري مورد نياز در دستيابي به اهداف مختلف هستند. نحوه ي برخورد با سرمايه گذاري، مانع ايجاد جاذبه هاي گردشگري نمي شود.شهرهاي داراي سيماي مثبت به برنامه هايي نياز دارند تا اين سيما و تصورات مثبت از شهر را هر چه بيشتر بهبود بخشند، همانگونه كه شهرهاي با سيماي منفي نيازمند برنامه ها و اقداماتي هستند تا در بهبود و رفع تصاوير منفي به آن شهر كمك كنند. اين شهرها بايد تمركز خود را بر روي افزايش آگاهي ها از شهر و طراحي و ساخت سيماي مطلوب شهري قرار دهند. فرايند طراحي و ساخت سيماي مطلوب و تصورات مثبت از شهر كار ساده اي نيست و مطالعاتي كه در اين زمينه انجام شده چندين راهبرد را توصيه مي كنند.نياز به مطرح كردن شهرها: شهر بايد در جايي واقع شود كه ويژگي هاي منحصر به فردي از آن شهر انعكاس يابد و نحوه اين انعكاس بايد با شهرهاي ديگر تفاوت داشته باشد. به طور كلي برنامه ها و عملكردها نبايد عده زيادي از جمعيت را تحت پوشش قرار دهد، بلكه بايد حاوي پيام هاي جزيي و مداوم باشد. تمام اين مراحل بايد تحت نظارت دقيق قرارگيرد و ازعناصر مختلفي از قبيل آگهي ها، روابط عمومي، تبليغات و ... به صورت هماهنگ و منسجم استفاده شود.فنون انتقال پيام هاي اجراييمديران اجرايي از روش هاي مختلفي براي بيان و انتقال پيام هاي مهم اجرايي استفاده مي كنند. انتخاب اين روش ها بستگي به اهداف و زمان اجراي برنامه ها، شرايط اقتصادي شهر و شهرهاي رقيب، بودجه اختصاص داده شده و بسياري از عوامل ديگر دارد. معمولا از اين فنون استفاده مي شود:آگهي ها:

آگهي ها جزء معروفترين ابزار در بازاريابي شهرها هستند كه بر اساس خريد آگهي ها در رسانه ها و انتقال پيام ها به جمعيت هدف صورت مي گيرد. طبق بررسي CNN، 538 ميليون دلار در سال 1999در ايالات متحده صرف بازاريابي مناطق شده است.بازاريابي به صورت پست مستقيم: اين نوع بازاريابي نيازمند دسترسي به آدرس هاي جمعيت هدف است تا به صورت مستقيم از طريق پست، جلسات شخصي، تلفن و پست الكترونيكي بتوان با آنها ارتباط بر قرار كرد. براي مخاطبان هدف، بروشورها، نقشه ها، جزوه ها، عكس ها و ديگر اطلاعات فرستاده مي شود تا براي بازديد از شهر تشويق شوند. از طريق اين پست ها توجه سرمايه گذاران بالقوه و گردشگران يا شهروندان جلب مي شود؛ به نحوي كه متقاعد شوند تا بدون استفاده از واسطه ها از شهر ديدن كنند.تبليغات فروش: اين نوع تكنيك به عرضه ي كوتاه مدت انواع خدمات شهري اشاره دارد. مثل نفع مالياتي شركت ها و كارخانه هايي كه در چارچوب زماني مشخصي به شهر منتقل مي شوند. بايد بر انواع فروش، معافيت مالياتي تعلق گيرد و براي افرادي كه به منظور اقامت به شهر مي آيند بايستي معافيت ماليات بر اموال، تخفيف قيمت هتل هاي شهري، آموزش رايگان براي كارگران در شركت هاي منتقل شده به شهر، تخصيص زمين هاي ارزان قيمت براي سرمايه گذاران و تسهيلاتي از اين قبيل فراهم شود.روابط عمومي: اين تكنيك مي كوشد تا از طريق انواع رسانه ها تأثير مثبتي بر شهر بگذارد. سخنگويان شهري يا روابط عمومي ها بر اين نكته پافشاري مي كنند كه از طريق تبليغات رويدادهاي ويژه و گزارشات مثبت، تصوير ذهني خوشايندي از شهر ترسيم كنند و در عين حال در تلاشند تا از درج گزارشات و رويدادهاي منفي و نامطلوب خودداري كنند. امروزه شهرها سرمايه گذاري هاي

كلاني به روابط عمومي اختصاص مي دهند. براي مثال، در بريتانيا بين سال هاي 1995-1996حدود 93 درصد از شهرداران محلي به طور ميانگين، سالانه 600/279پوند براي فعاليت هاي روابط عمومي هزينه كرده اند.

قابل ذكر است كه استفاده از تمام اين تكنيك ها بايد هماهنگ و پيام هاي منتقل شده به مردم بايد مشابه باشد. برنامه هاي بازاريابي و روابط عمومي به دليل رايگان بودن بايد متقابلاً از طرف مردم نيز مورد حمايت قرار گيرد. براي مثال زماني كه تلاش هاي بازاريابي با استفاده از آگهي هاي بازرگاني تبليغات و بروشورها براي جذب سرمايه گذاران صورت مي گيرد، سخنگويان روابط عمومي بايد درباره ي ورود سرمايه گذاران به شهر، درباره ي همايش و كنفرانس سرمايه گذاران جديد و درباره امتيازاتي كه سرمايه گذاران درآينده بدان دست مي يابند، اطلاعاتي در اختيار رسانه ها قرار دهند.رفع تصورات منفي از شهرهااگر چه تلاش براي تغيير سيماي منفي شهرها مي تواند مشكل باشد، ولي شهرهاي زيادي در گوشه و كنار جهان اين كار را به صورت موفقيت آميز انجام مي دهند. استراتژي هاي مختلفي توسط مسئولان محلي براي تغيير سيماي منفي و تصورات نامطلوب از شهرها به كار برده مي شود كه عبارتند از تشويق به بازديد از شهر و رفع كليشه هاي ذهنياين استراتژي رسانه اي براي متقاعد كردن تصميم گيران به رهبران افكار عمومي و ديگران به كار برده مي شود تا به شهر بيايند و از نزديك در جريان امور شهري قرار بگيرند. تصورات نامطلوب در مورد شهرهاي مختلف از گذشته ي نه چندان خوب آنها ناشي مي شود، به طوري كه اگر بعضي مواقع تغييرات مثبتي صورت بگيرد باز هم نظرات منفي وجود دارد. گردشگران مي توانند از طريق همايش ها، نمايشگاه ها تورهاي گردشگري، ديدني هاي جديد در شهر، سخنراني وكنفرانس هاي مطبوعاتي اطلاعاتي را در مورد شهر به دست آورند. بازديد از

شهر تصوير كاملي از آن شهر براي فرد تداعي مي كند و ممكن است تصورات منفي در مورد آن شهر به تصورات و نگرش هاي مثبتي تبديل شوند. مزيت اصلي بازديد از شهر آن است كه به افراد فرصت مي دهد تا واقعيت هاي عيني درون شهر را بدون نياز به واسطه ها و به صورت شخصي تجربه كنند. اين مسئله براي شهرهايي مهم است كه با خودشان كليشه هاي منفي را يدك مي كشند. ممكن است گردشگران توسط بازديد از آن شهر تصورات مثبتي از آن شهر كسب كنند.ترديدهايي كه براي روزنامه نگاران اهميت دارد، براي رهبران افكار عمومي مطرح نيست. توجه روابط عمومي ها براي بهبود سيماي منفي شهرها داراي اهميت است و در طي روزهاي بحراني مي تواند مفيد باشد.اين اقدامات زماني به صلاح است كه براي مردم سودمند باشد و مسافرت هايي با هدف آشنا سازي سازماندهي شود، به اين اميد كه رسانه ها شرايط تجاري را گزارش كنند. براي نمونه به منظور رفع تصورات منفي سرمايه داران و رهبران افكار عمومي در شهرهاي شمال انگلستان، مسئولان محلي استراتژي فراهم كردن مقدمات بازديد محلي براي رهبران افكار عمومي را به كار گرفتند، به اين اميد كه اين بازديدها به تغيير تصورات منفي آنها كمك كرده به شكل گيري تصورات مثبت در مورد شهر ياري رساند. به طوري كه اين تصاوير مثبت به ديگر مردم و تمام رهبران منتقل شود. استراتژي مشابهي براي بهبود سيماي شهر «هالون» اسرائيل اتخاذ شد. نظرسنجي اي كه در اوايل دهه 1990 توسط مسئولان محلي انجام شد نشان داد كه شهر به صورت كلي داراي سيماي منفي است و افرادي كه از اين شهر بازديد مي كنند متوجه اين موضوع شده اند. بنابراين

براي تغيير نگرش مردم تصميم گرفته شد تا مردم به سمت مكان هاي فرهنگي مخصوص و جذابي كشانده شوند تا در مورد شهر تصوير ذهني مطلوبي به دست آورند. اين استراتژي موفقيت آميز بود و باعث شد كه سيماي ضعيف و منفي شهر، طي دهه ي 1990 بهبود يابد. چنين استراتژي در مورد شهرهاي اورشليم و بلفاست نيز به كار برده شد. (2002,Efrati,)توجه به رويدادهاي برجسته و مثبت شهرياز وقايع ويژه اغلب با نام " وقايع برجسته " و "وقايع مشخص" و يا " وقايع فوق العاده" نام برده مي شود، كه از آن به عنوان يك استراتژي قديمي براي بهبود سيماي شهري استفاده مي شود. يكي از مشهورترين موارد استفاده از اين استراتژي، استفاده نازي ها در المپيك 1936 بود تا بتوانند از اين طريق تصوير مثبتي از رژيم هيتلري براي جهانيان در معرض نمايش بگذارند. از آن زمان به بعد بسياري از شهرها در بازي هاي المپيك تابستاني و زمستاني، نمايشگاه هاي جهاني، مراكز فرهنگي اروپا، مسابقات آواز خواني در تلويزيون هاي اروپا و آمريكا در همايش هاي دموكرات ها و جمهوري خواهان و تريبون هاي مهم روابط عمومي ها، از اين استراتژي استفاده مي كنند.اين رويدادها در يك دوره زماني كوتاه بر محل خاصي تأكيد مي كند و باعث مي شود كه پيام هاي معين و مشخصي در مورد شهر در رسانه هاي بين المللي منعكس شود و ممكن است در جهت برخورد با تصورات منفي از آن شهر استفاده شود. اين استراتژي در زماني كه شهر «بيجينك» ميزبان آسيايي 1990بود به كار گرفته شد، به طوري كه بعد از كشتار ميدان « تيان آن من» اطلاعات و گزارش ها، منعكس كننده ي تصوير مطلوب شهري بود.شهرهايي كه ميزبان وقايع مهم بين المللي مثل مسابقات المپيك هستند و

يا در آن شهرها نمايشگاه هاي معتبر بين المللي برگزار مي شود، باعث سرمايه گذاري هاي وسيعي در بخش هاي عمومي و خصوصي شده، منجر به توسعه و بازنگري فضاهاي شهري و بهبود زير بناهاي شهري، تقويت رقابت با ديگر شهرها و ارتقاء موقعيت شهر در سيستم سلسله مراتب جهاني مي شود.تبديل ويژگي هاي منفي به ويژگي هاي مثبت شهريروش ديگر در جهت دفع تصورات و نگرش هاي منفي در مورد شهر كه با خود ويژگي هاي منفي را به دنبال دارد، تغيير خصوصيات منفي به ويژگي هاي مثبت و مطلوب شهري است. براي مثال، زمستان هاي « مينه سوتا» به داشتن سرماي فوق العاده مشهور است ولي امروزه از زمستان هاي اين شهر سردسير براي جذب گردشگر استفاده مي شود.فستيوال ها و رويدادهاي فرهنگي زيادي در فصل زمستان در اين شهر برگزار مي شود. يكي از دلايل وجود تصورات منفي در مورد شهر برشوه »، واقع شدن اين شهر در بيابان « نجو» در جنوب اسرائيل است كه با گرماي بسيار شديدي مواجه است. محققان زيادي به مسئولان محلي پيشنهاد كرده اند كه آنها بايد اين شهر را به مظهر يك شهر شرقي، به بياباني جذاب و شگفت آور تبديل كنند.اين محققان توصيه كردند كه در تصوير سازي و ايجاد سيماي مثبت از اين شهر به عنوان مدرن ترين شهر بياباني مشرق زمين، از معماران شرقي استفاده كنند. ويژگي شرق القاء كننده ي تصوراتي از شرق مثل پاكي، معصوميت، بكر و دست نخورده بودن، ميهمان نوازي و سرزنده و با روحيه بودن است.نمونه ي ديگر، شهر « برادفورد» در بريتانيا است كه مدت هاي مديدي از سوي مهاجران خارجي به عنوان شهري با سيماي منفي معرفي مي شد، زيرا در اين شهر همواره تضادهاي قومي و نژادي وجود

داشته است. طي چند سال اخير مسئولان شهري كوشيدند تا ويژگي هاي منفي شهر را از طريق بازاريابي با عنوان « بهشت چند فرهنگي» به فرصت و امتياز براي اين شهر تبديل كنند تا گروه هاي مختلف اجتماعي در يك هم زيستي مسالمت آميز با آرامش و آسايش در كنار هم زندگي كنند.تغيير اسم، آدم و شعار شهرادراك و تصور مردم از يك شهر تحت تأثير اسم، نشان و شعار انتخابي آن شهر شكل مي گيرد. بنابراين تغيير يك شهر به خودي خود اين نمادها را تغيير خواهد داد. اسم بخشي از هويت يك فرد، سازمان يا شهر است. بعضي از شهرها اسم هايي دارندكه به فرايند بازاريابي و تجارت در آن شهر كمك مي كند. از طرف ديگر بعضي از شهرهاي ديگر با اسم هاي مرتبط با تصورات و كليشه هاي ذهني منفي، بر موقعيت و جاذبه هاي آن شهر تأثير زيان باري دارد. براي مثال يك عضو پارلمان فرانسه مي كوشيد تا حق ممنوعيت استفاده از واژه « دولت ويچي» را تصويب كند، به طوري كه ادعا مي كرد اين اسم در توسعه شهر "ويچي" موانعي ايجاد كرده است. اين شهر مقر هماهنگي نيروهاي نازي در طي جنگ جهاني دوم بود و از آن زمان به بعد بود كه به اين عنوان ناميده شد. اگر چه مدت زيادي طول كشيد تا اسم اين شهر تغيير كند، اما هنوز هم با وجود تغييرات اسم شهر مشكل ساز است و گردشگران، سازمان دهندگان گردهم آيي ها و بازديدگنندگان از آمدن به اين شهر امتناع مي كنند.در بسياري از مواقع مسئولان محلي معتقدند كه تصورات عمومي در مورد شهر آنان منفي و نامطلوب است و تلاش آنها براي تغيير اين قالب هاي ذهني

بيهوده بوده است. اسم بعضي از اين مناطق تغيير مي كند با اميد به اينكه تصورات منفي مرتبط با اسم قديمي شهر از بين برود. براي نمونه ايالت داكوتاي شمالي » در ايالات متحده امريكا مي خواهد تا پيشوند شمالي را حذف كند و فقط ايالت داكوتا ناميده شود. به جهت اينكه پيشوند شمالي، برف، سرما، زمستان و عدم جذابيت را در اذهان تداعي مي كند. سمبل ها و نمادهاي شهري، عنصر مهمي در برنامه ها و تلاش هاي بازاريابي به شمار مي روند. يك شهر در حال تحول ممكن است به تغيير اين سمبل ها و نشانه ها نياز داشته باشد. شهرهاي صنعتي كه به سمت فرا صنعتي شدن تمايل دارند، اغلب سمبل ها و نمادهايشان با حال و هواي شهرهاي مدرن سنخيت ندارد. مثلاً شهرcyracuse" " در نيويورك، سخت در تلاش است تا به سمت عصر فراصنعتي حركت كند اما نماد اين شهر كه دودكش كارخانه، دود و آلودگي و ماشين هاي صنعتي است با سيماي شهرهاي مدرن ناسازگار است.بعد از مباحثات طولاني، آرم جديدي براي اين شهر انتخاب شد. اين آرم نشان يك آسمان خراش و خط افق آسمان خراش هاي مدرن بود. همينطور در ناحيه پيراموني اسرائيل كه تلاش مي شود تا كاركنان آموزش ديده در سطح عالي جذب شوند، از نماد @ براي اين منطقه استفاده مي كنند تا پيشرفت تكنولوژي را در اين منطقه به نمايش بگذارند.روش ديگر انتقال پيام، شعارها هستند. يكي از شعارهاي قديمي براي افزايش جذابيت نيويورك، I love new york » است. شعار خوب براي يك شهر ممكن است براي مدت طولاني به كار برده شود. شعار خوب شهر را در معرض ديد همگان قرار مي دهد و باعث اشتياق و

جنبش شده و كليت يك شهر را منعكس مي كند.طرح و تنظيم يك شعار بستگي به جمعيت هدف و اهداف برنامه ها و عملكردها دارد اما شعار بايد با واقعيت آن شهر نيز مطابقت داشته باشد. تغيير شعار شهر منجر به نگرش جديدي از آن شهر مي شود. شعار جديد شهر « برادفورد» در بريتانيا عبارت از اين ها بود: « برادفورد پشت درهاي شادي و رفاه » و « محلي شگفت انگيز».توجه به غرور محلي شهروندان و توسعه ي تصور از خودساكنان شهرهاي باسيماي منفي اغلب از فقدان غرور و ضعف اعتماد به نفس در شهرشان شكوه مي كنند چون متحمل صدمات غير قابل جبراني مي شوند. اين شرايط منجر به بي اعتنايي به شهر و بي ميلي به قبول نقش انواع مؤسسات و داوطلبان جهت انجام اقدامات مؤثر مي شود. اصلاح سيماي منفي شهرها نيازمند توجه شهروندان و پشتيباني و سازماندهي آنان در فرايند تغيير و تحولات است. اين گونه اصطلاحات و تغييرات بر استراتژي رسانه ها، مد نظر قراردادن اهالي شهر و اصول و روش هايي كه آنان پيشنهاد مي دهند بستگي دارد.يك فرض اساسي در اينجا مطرح مي شود و آن اين است كه توسعه ي تصوير مطلوب شهري، اهالي شهر را تبديل به نمايندگان و سفيراني مي كند كه به صورت تعجب آوري با شهروندان ديگر شهرها مذاكره مي كنند.مثلاً موقعي كه شهر « گاسكو» تصميم به تغيير سيماي خود گرفت، در اين شهر تأسيسات عمومي، موزه ها، جاذبه هاي گردشگري و فرهنگي ساخته شدند و شهروندان حمايت و پشتيباني خود را از زيبايي و تميزي شهرشان ابراز كردند.غرور محلي شهروندان و اشتياق آنان به فرايند تغيير در برنامه ها و تلاش هاي بازاريابي بايد به صورت گسترده اي مورد توجه قرار

گيرد. اهالي مشتاق و مصمم شهر Syracuse" " اعلام كردند: ما عضوي از Syracuse هستيم» و «ما با همديگر پيشرفت مي كنيم» و اهالي محلي در تصميم گيري هاي شهري مثل انتخاب آرم و نشان شهر جديدشان با يكديگر مشاركت مي كردند. مشاركت اهالي شهر در امور مهم، يك اصل است و نظرات و پيشنهادات آنان بايد در زمينه هاي برنامه ريزي استراتژيك، طراحي آرم و نشان و شعار و... به دقت مورد توجه قرار گيرد. در بسياري از شهرها فرايند تحول و دگرگوني توسط اهالي خود شهرها شروع مي شود، يعني كساني كه معتقدند سيماي ناخوشايند و تصورات ذهني منفي از شهرشان به صورت غير واقعي بر چهره شهر و بر ذهن مردم نقش بسته است.حل مشكلاتي كه منجر به شكل گيري تصاوير نامطلوب و منفي شهري مي شوددر بسياري از موارد، سيماي منفي شهرها يك امر تخيلي و موهوم نيست و در واقع انعكاس بعضي از مشكلات واقعي است. بنابراين شهرها بايد آن دسته از مشكلاتي را كه منجر به ايجاد تصورات منفي از شهر مي شود حل كنند. اگر شهري درگير خشونت و ناآرامي شود بايد چنين شهري عليه جرم و جنايت مبارزه كند، به طوري كه نمونه چنين شهري «ميامي» است.مبارزه با جرم و خشونت در بهبود سيماي شهرها مؤثر است و امنيت را در شهر مستقر مي كند. موردي كه مي توان نمونه ي آن را در نيويورك مشاهده كرد. در اين شهر « رادلف قالايني» شهردار نيويورك نرخ جرايم شهر را به نصف كاهش داد.به دنبال حمله تروريستي در برابر گردشگران آلماني، دولت مصر تصميم گرفت اقدامات سرسختانه اي را در برابر گروه هاي تندرو اسلامي اتخاذ كند و خاطره ي بحران و حمله تروريستي را

از اذهان جهانيان بزدايد.نمونه هاي زيادي در گوشه و كنار جهان حكايت از موفقيت هاي ذكر شده دارند. بايد گام هايي در جهت حل مشكلات برداشته شود و در هر زماني برنامه هاي بازاريابي و تبليغات صورت گيرد. در مورد شهر "Syracuse" همان طور كه قبلاً نيز اشاره شد، شروع تلاش هاي بازاريابي و تبليغات و تغيير آرم شهر از طريق تعمير و مرمت مركز شهر به وسيله ي شركت هاي عمومي و خصوصي به منظور برگزاري مراسم جشن و شادي صورت گرفت. در سراسر جهان، تغييرات در شهرهاي مختلف از طريق مراكز گردهم آيي ها و كنفرانس ها، مراكز فرهنگي، استاديوم ها، فروشگاه هاي مركزي، موزه ها و بازارهاي مربوط به محصولات كشاورزي و سيستم هاي پخش جمعي كه ارتباط بين مناطق مختلف را تسهيل مي كند انجام مي گيرد. اهميت حل مشكلات واقعي در شهرهاي داراي تصوير منفي، مي تواند طبق بررسي هاي به عمل آمده در شهرهاي زيادي ديده شود.پخش پيام هاي ضد كليشهيك شهر مي تواند پيام هاي مغاير با حوادث بحراني و تصاوير منفي شهري را انتقال دهد. براي مثال، اگر تعدادي جرم خبرساز در يك شهري اتفاق افتد و باعث توجه دقيق رسانه ها به اين مسئله شود، بنابراين آن شهري مي تواند داده ها و اطلاعات مرتبط با درصد واقعي جرم را منتشر كند كه ممكن است اين نرخ خيلي پايين تر از نرخ جرايم شهرهاي مشابه ديگر باشد. اگر مسئولان شهري دريابند كه شهرشان در حالت ناامني به سر مي برد، در اين صورت مي توان از استراتژي تبليغات بهره گرفت، به طوري كه بر احساس ايمني و رضايت گردشگران واهالي شهر تأكيد شود.كليشه هاي منفي ممكن است از طريق سبك هاي متفاوتي محقق شود. براي مثال ، شهر « لبخن سايه » در ايرلند شمالي مي كوشيد كه از

طريق شعار، سرمايه گذاران را در مديريت برنامه ها جذب كند، آن هم با طرح چنين سؤالاتي « آيا شما فكر مي كنيد ما مشكلاتي داريم؟» و يا مقايسه كردن بين هزينه ي اجاره املاك در شهر« لبخن سايه» با ساير شهرهاي بريتانياي كبير و همچنين مقايسه بين درصد فارغ التحصيلان دبيرستان هاي محلي با ساير شهرهاي بريتانياي كبير.پخش پيام هاي مخالف تصورات ذهني، در بازاريابي بيابان نجو» در جنوب اسرائيل نيز به كار گرفته شد. براي نمونه برنامه هاي نجو، خصوصييات منفي اين منطقه را از نظر ملال آوري، كم اهميتي، بي هيجاني، كسالت آوري و يكنواختي به چالش مي كشيد. برنامه هاي پيشنهاد شده براي اين منطقه جهت جذابيت و ايجاد تصورات مثبت از اين شهر، انجام سفرهاي كوتاه مدت، مسابقات ورزشي، فعاليت هاي عامه پسند، تبليغات مبتني بر تصاوير و عكس هاي شهر، موارد سرگرم كننده و ديگر اقدامات را شامل شد. از ديگر برنامه هاي مطرح در اين منطقه استفاده از شعار «نجو سبز» بود، به طوريكه تصوير بياباني خشك و لم يزرع بودن، و دوربودن از مركز شهر را براي اين منطقه به چالش مي كشيد.ناديده گرفتن بحران هاي شهري يا كليشه هاي ذهنيدر طي يك بحران، شهر مي تواند زيان هاي وارده بر اثر سيماي منفي بحران را ناديده بگيرد و اين تصور را القا كند كه هرگز در اين شهر بحراني ايجاد نشده است، به اين اميد كه وقايع جديد باعث شوند تا مردم آنچه را كه در اين شهر اتفاق افتاده فراموش كنند. براي مثال در اسپانيا و مخصوصاً در بارسلونا رويكردي كه به دنبال حملات تروريستي دنبال شد، شعار« تجارت مثل هميشه» بود. همينطور شهر در حالت طبيعي مي تواند مشكلات خود راناديده بگيرد

و خود را به عنوان كانون تجارت بين المللي معرفي كند. در مورد شهر « منچستر» نيز چنين رويكردي به كار گرفته شده است. بعضي از شهرها به اجراي موفقيت آميز برنامه هايشان اميدوارند به اين اميد كه علايم آشفته و پردردسر را ناديده بگيرند. در اين مورد بايد از امثال اين شعارها استفاده شود: آينده ي شهر X مطمئن است » توجه به آينده در شهر X»، شهر X به سوي فرداها گام برمي دارد "هوكلامب" به شهرهاي « نيوميلفورد » و سي تي» در ايالات متحده اشاره مي كند كه از اين شعار استفاده كردند گذشته پر افتخار و آينده پر افتخار».اذعان بر تصوير منفي شهريبرخورد مسئولان محلي با انواع بحران ها و كليشه هاي منفي از شهر، نيازمند منابع و افراد آموزش ديده ي حرفه اي است. مثلاً در مورد شهري كه دچار بحران شده مي توان اين تبليغ را به كار گرفت: « سيماي شهر كه به دنبال بحران تاريك و پوشيده از دود بود، پاك شد و شهر حالا جذابيت گذشته خود را بازيافته است.» بايد شعارهايي مطرح شوند كه گذشته را ناديده گرفته، نوعي احساس اعتماد و اطمينان را بين مبلغان و مخاطبان هدف ايجاد كند.تاكتيكي كه در مورد شهر "rehovth"در اسرائيل به كار برده شد، استفاده از شعار «rehovth" "با صداي جرقه از خواب بيدار شده است بود، به طوريكه همين شعار در افزايش فروش ملك و زمين تأثير منفي داشت. بعضي ديگر از شهرها با شعار عصر جديد وانمود مي كنند كه شهر از گذشته ي بحراني خود دور شده است. براي مثال مي توان به شهرهاي تولسا و ok» در ايالات متحده اشاره كرد كه مكان هاي اين شهر به وسيله ي آگهي ها تبليغ

مي شوند و اهالي شهر اين شعار را به كار مي گيرند كه بايد تمام جاهاي خالي با اسم تولسا پرشوند» بايد به اين نكته نيز اذعان كرد كه اگر چه عده اي از افراد از شهر تولسا» سخن مي گفتند، ولي عده اي ديگر اين كارها را بي نتيجه قلمداد مي كردند. وقتي مردم به اين نتيجه برسند كه شهر از معروفيتي برخوردار نيست يا داراي تصوير منفي در اذهان عمومي است، بايد برنامه اي تهيه شود كه راه حل ها را نشان دهد. بايد تصاويري از شهر و اطلاعاتي در مورد شهر پخش شود تا تصويري غني از شهر به نمايش گذاشته شود. چنين استراتژي اي، نشانگر تلاش هاي به كار گرفته شده توسط مسئولان بعضي از مناطقي است كه در عين اينكه اذعان به وجود مشكلات در بعضي از مناطق دارند، صريحاً به گردشگران توصيه مي كنند كه به اين مناطق مشكل آفرين سفر نكنند. چنين نمونه اي به رويكردي مربوط مي شود كه توسط هيئت گردشگري لندن در طي تبليغات فزاينده ي انگلسي ها درمورد فاجعه پا و دهان اتخاذ شد، به طوريكه بر وجود مشكلاتي تنها در مناطق روستايي تأكيد مي كرد. چنين تاكتيك هايي در كشورهاي نپال، اسرائيل و فيليپين نيز به كار برده شد.ادغام يا گسستكي جغرافيايي در برنامه هاي تبليغاتياستراتژي نهايي به تلاش شهرها براي پيوند و ادغام با يك شهر معروف و معتبر و يا انفكاك و گسستگي از يك منطقه نامعلوم و مشكل آفرين مربوط مي شود. تمايل شهرها براي پيوند با شهرهاي ديگر زماني اتفاق مي افتد كه اين شهرها در پيرامون مراكز شهري واقع شوند. شهرهاي كوچك مي خواهند خودشان به عنوان مراكز قلمداد كنند و شهرهايي كه داراي تصوير صنعتي- سنتي هستند، تلاش

مي كنند تا خودشان را با شهرهاي صنعتي مدرن پيوند دهند. "آوراهام" مي گويد: شهرهايي كه داراي سيماي منفي هستند سعي مي كنند تا خود را نزديك يا متعلق به مراكز شهري بدانند و همينطور شهرهاي با سيماي مثبت مي كوشند تا خود را با شهرهاي كلان و يا پايتخت پيوند دهند. اين شهرها سعي مي كنند تا از ايجاد ارتباط با شهرها يا مناطق نامعلوم و مشكل ساز ممانعت كنند. ممكن است ادغام و گسستگي از اين طريق صورت گيرد: استفاده از نقشه هاي بد شكل شهري، نمايش شهر به عنوان نزديك ترين شهر به مركز، به كارگيري افكت هاي تصويري و تصاويري كه يادآور شهرهاي بزرگ و معتبر باشد و به كارگيري شعارها و اسامي جديد شهري كه ياد آور شهرهاي معروف باشد. نمونه اي از گسستگي را مي توان در مورد شهر« ايلات در اسرائيل ديد، به طوري كه در اواخر دهه ي 1990، در اروپا به عنوان ايالت روي درياي سرخ» ناميده مي شد. اين شهر در آن زمان به عنوان شهري ناامن براي گردشگران توصيف مي شد و برنامه ها و عمليات اروپائيان به اين واقعيت اشاره اي نمي كرد كه شهر در خاك اسرائيل است نه دريا. با وجود تصورات منفي در مورد ناامني شهر، جلوي گردشگران اروپايي در ورود به شهر گرفته مي شود. استراتژي انزوا» كه "پيزام" و"مانسفلد" مطرح كرده اند به ارتقا و بهبود موقعيت شهرها، دركشورهاي زيان ديده از تصورات بحراني اشاره مي كند.تعيين استراتژي مناسبانتخاب استراتژي هاي مناسب توسط مسئولان محلي جهت بهبود تصاوير منفي شهري بستگي به شرايط پيش رو فرصت ايجاد تغييرات واقعي، ماهيت حوادثي كه در شهر اتفاق مي افتد، كمك ها و حمايت هايي كه شهر طي يك بحران كسب مي كند

و عوامل ديگر دارد. براي مثال اگر مسائلي كه باعث بحران و شكل گيري تصورات منفي از شهر مي شود به صورتي صحيح حل نگردد، نمي توان استراتژي را انتخاب كرد تا براي گردشگران جذابيت ايجاد كند، تصورات كليشه اي را از بين ببرد و يا پيام هاي ضد كليشه اي ايجاد كند.سؤالي كه بايد بدان پاسخ داده شود اين است كه چگونه تصورات منفي از شهر در بين مخاطبان هدف شايع مي شود و آيا امكان تغيير اين تصورات منفي وجود دارد؟ اگرتصوير نامطلوب شهري در سطح گسترده اي نباشد آيا به راحتي اين تصورات قابل تغيير خواهد بود؟ بهترين استراتژي در اين مورد احتمالاً ناديده گرفتن و رد كردن اين تصورات منفي است. شهرهاي اسپانيا مي توانند احتمال بروز حملات تروريستي را رد كنند زيرا مبارزه با تروريسم جزء اهداف سياست گذاران كشوري است. اگر بحران شهري خيلي جدي نباشد تغيير تصورات منفي در مورد بحران به آساني امكان پذير است. استفاده از استراتژي پيام هاي ضد كليشه اي احتمالاً بهترين كار ممكن خواهد بود. اگر شهري دچار بحران حادي باشد و اين مشكل در همه جا انعكاس منفي پيدا كند، اين مشكل به سختي با استراتژي انتقال پيام هاي ضد كليشه اي قابل حل است. اين مشكل ابتدا بايد در زندگي واقعي حل شود و سپس از طريق بازاريابي و تبليغات تصورات منفي را تغيير داد. اگر زير ساخت هاي شهري و عرضه ي خدمات محلي واقعاً توسعه يافته باشد و اهالي شهر مصمم به اعمال تغييرات شهري باشند، بايد از استراتژي گسترش غرور محلي شهروندان استفاده شود. نتيجه گيري اين مقاله خلاصه اي از استراتژي هاي رسانه اي را در جهت بهبود سيماي منفي و تصورات نامطلوب شهري براي مسئولان

محلي ارائه مي دهد. ساخت تصاوير ذهني مثبت و غني از شهرها با وجود رشد رقابت فزاينده بين شهرها، اهميت روز افزوني پيدا مي كند. براي نمونه، در اروپا حدود 000/100 انجمن و اتحاديه براي دسترسي به مشتريان بالقوه با همديگر رقابت مي كنند، چنين تلاش هايي در ايالات متحده و استراليا نيز قابل مشاهده است. بهبود تصورات منفي از شهرها كار مشكلي است و نيازمند يك چارچوب زماني شش تا هشت ساله است. اگر چه به كارگيري رسانه ها براي بهبود تصاوير شهري حائز اهميت است ولي برنامه تبليغاتي ي تنها، براي ايجاد تغييرات مناسب كافي نخواهد بود. عملكردها بايد از طريق كانال هاي مكمل و مختلفي دنبال شود. كساني دچار مشكلات مي شوند كه به استفاده از خدمات شهري نيازمندند، از قبيل اهالي شهر، گردشگران سرمايه گذاران و مهاجران. احزاب و نمايندگان جمهوري هاي سابق يوگسلاوي در همان حال كه از تبليغات رسانه ها استفاده مي كردند برنامه هاي گسترده اي را جهت جذب گردشگر از سراسر جهان در دست داشتند، به طوري كه مرتبا آژانس هاي مسافرتي تشكيل مي دادند و تورهاي مسافرتي برگزار مي كردند و به دنبال گردشگراني بودند تا خود را به مناطقي برسانند كه قبل از جنگ بالكان در آنجا مستقر شده بودند. سيليكون والي مدير جهانگردي شهر يوتا» تنها به يك برنامه تبليغاتي براي جذب گردشگر اعتقادي ندارد، بلكه هر ماه تلاش مي كند تا برنامه هايي را براي بهبود سيماي شهر و تصوير سازي مناسب از اين شهر براي جذب گردشگران، تدوين و اجرا كند. از طرف ديگر در هماهنگي براي دستيابي به نتايج مثبت، بايد از تكنيك هاي مختلفي استفاده شود. از قبيل آگهي ها، روابط عمومي، تبليغات فروش، پست هاي مستقيم و بازاريابي.تجزيه و تحليل اين مقاله به

وضوح نشان مي دهد كه توجه و تأكيد بر شرايط واقعي مكان ها و شهرهاي معين از به كارگيري هر استراتژي رسانه اي كاراتر است. ايرلند تنها به تغيير شكل ظاهري شهرها توجه نكرد، بلكه برنامه هاي كلي معافيت هاي مالياتي را به كار گرفت كه به توسعه ي صنعتي و جذب كار آفرينان و سرمايه گذاران كمك كرد. شهر بيلبائو» در اسپانيا كه با مشكلات شديد فقر، بيكاري و حملات تروريستي روبرو است، نمي تواند براي جذب گردشگر تنها به رسانه هاي جمعي متوسل شود، زيرا در همان زمان قادر به توسعه دادن جذابيت هاي واقعي نخواهد شد. بلكه به تأسيس موزه ي guggenheim"" و ارائه خدمات و جاذبه هاي توريستي پرداخت. استراتژي هاي رسانه اي در افزايش آگاهي جمعيت هدف در مورد اينكه شهر چه چيزهايي براي عرضه كردن دارد و چه چيزهايي مي توانند در افزايش جاذبه هاي شهري سودمند باشند، مي توانند كمك هاي شايان توجهي ارائه دهند، اما آنها در ايجاد تغييرات قابل قبول كافي نيستند.منبع:

Paddison, R. (1993) in Avraham, E. (2004) 'Media strategies for improving an unfavourable city image', Cities, Vol. 21, No. 6, pp. 471-479

مفهوم شهرنشيني

: شهرنشيني فرآيندي است كه در آن تغييراتي در سازمان اجتماعي سكونتگاههاي انساني به وجود مي آيد كه حاصل افزايش ، تمركز و تراكم جمعيت مي باشد . از نظر سازماني ، در شهرنشيني دگرگونيهايي در ساخت اجتماعي – اقتصادي و كاركردهاي جمعيتي ظاهر مي شود.

اين جريان تغييراتي را در ساخت فضاي داخلي شهرها به وجود مي آورد . به طور كلي شهرنشيني داراي دو خصيصۀ اصلي است :·  مهاجرت مردم از حوزه هاي روستايي به شهري، جهت اشتغال در فعا ليتها و مشاغل غير كشاورزي. به سخن ديگر، شهرنشيني كاركردهاي

اقتصادي ويژه اي را در اختيار مردم قرار مي دهد و تراكم جديدي را به وجود مي آورد و در نتيجه در كاربري زمين شهري نيز تغييراتي را موجب مي شود. ·  دگرگوني در سبك زندگي مردم، از سبك زندگي روستايي به شهري ، به همراه تغيير در ارزشها، نگرشها كه رفتارهاي تازه اي را سبب مي شود. (شكويي، حسين، ديدگاههاي نو در جغرافياي شهري، جلد اول، انتشارات سمت ، تهران 1374، ص 12 ) 2 – 3 – مفهوم شهرگرايي : شهرگرايي در مفهوم وسيع آن، به همۀ ويژگيهاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي شيوۀ زندگي شهري اطلاق مي شود و برخلاف شهرنشيني، يك فرآيند رشد شهري نيست، بلكه مرحلۀ نهايي و نتيجه شهرنشيني محسوب مي شود. بنابراين يك كشور ممكن است سهم بيشتري از شهرنشيني داشته باشد اما در سطح پائين شهرگرايي قرار بگيرد. نمونۀ اين وضع در شهرهاي بزرگ كشورهاي در حال توسعه ديده مي شود كه بخش مهمي از جمعيت آن را مهاجران روستايي و مهاجران سكونتگاههاي كم جمعيت تشكيل مي دهند و با وجود سا لها زندگي در شهرهاي چند ميليوني هنوز هم به سنتها و رفتارهاي روستايي خود پايبند مانده اند. (شكويي، حسين، ديدگاههاي نو در جغرافياي شهري، جلد اول، انتشارات سمت، تهران 1374، ص 76 )2 – 4 – مفهوم كالبد :بصورت كلي ، كالبد شهر در مرحلۀ نخست با شرايط مكاني آن ارتباط داشته است . كالبد شهرهاي قديمي در رابطه با چهار عامل زير شكل مي گرفته است :1 – اقليمي                                                       3 - اجتماعي 2 – دفاعي                                                      4 – اقتصاديدر درون اين كالبد ، فعا ليتهاي اجتماعي

و اقتصادي جريان داشته و فرم و شكل كالبد را تعيين مي كرده است . (مجتهدزاده ، غلامحسين ، برنامه ريزي شهري در ايران ، پيام نور ، 13٨2 ، ص 73 ) 2 – 5 – تعريف برنامه ريزي :واتر سون در كتاب خود به نام برنامه ريزي توسعه ، برنامه ريزي را چنين تعريف مي كند : برنامه ريزي ، فعاليتي سازمان يافته و تلاشي هوشيارانه ، به منظور گزينش بهترين راه حلهاي پيشنهادي موجود براي دسترسي به هدفهاي كلي ويژه است . برنامه ريزي ، نشان دهندۀ بكارگيري نابخردانۀ دانش است . براي فرايند دستيابي به تصميم هايي است كه همچون بنياني براي فعاليت انسان عمل مي كند . هستۀ مركزي اين فعا ليت ، ايجاد رابطه بين هدفهاي نهايي و ابزار دستيابي به آنها ، با هدف دسترسي به هدفهاي نهايي با استفاده از باكفايت ترين و كارآمدترين استراتژيها است. (سيف الديني ، فرانك ، مباني برنامه ريزي شهري ، نشر آييژ ، 3٨1 ، ص 30 ) برنامه ريزي همانا انتخاب بهترين گزينه است و بهترين گزينه آن است كه تابع هدف مورد نظر را به حداكثر مطلوب برساند . به عبارتي برنامه ريزي پويش و هدايت عقلاني سازو كار ( مكانيزم ) تصميم گيري در امور توسعۀ اقتصادي – اجتماعي در ابعاد زماني ( بلند مدت ، ميان مدت ، كوتاه مدت ) به منظور بهره برداري منطقي و هماهنگ از امكانات و منابع براي فراهم آوردن نيازهاي عمومي و اصلي جامه مي باشد . ( نوري كرماني ، علي ، جزوۀ درسي كارشناسي ارشد ، اصول و مباني

برنامه ريزي منطقه اي ، ترم اول ، سال 13٨5 ) 2 – 6 – انواع برنامه ريزي :تقسيم بنديهاي گوناگوني از برنامه ريزي انجام مي گيرد . برنامه ريزي به لحاظ زمان ، وسعت و حجم ، پوشش جغرافيايي و برنامه ريزي به لحاظ هدف .v    از نظر زماني برنامه ريزي را مي توان به سه دورۀ مشخص تقسيم كرد :1 – برنامه ريزي بلند مدت : در برنامه ريزي بلند مدت جزئيات كار به ندرت مشخص شده و فقط چارچوبي براي كار، تعيين مي شود. اين برنامه ريزي اغلب بيش از 10 تا 15 سال است و شامل رشد جمعيت و تكنولوژي مي باشد .  2 – برنامه ريزي ميان مدت : اين برنامه ريزي در چارچوب برنامه ريزي بلند مدت و درراستاي هدفهاي كلي آن است . اين برنامه ريزي اغلب بين 4 تا 7 سال مي باشد .    3 – برنامه ريزي كوتاه مدت : اين برنامه ريزي در چارچوب برنامه ريزي بلند مدت با قابليت اجراي بيشتر و بهتري انجام مي گيرد . اين برنامه ريزي معمولاً براي 1 تا 2 سال  تنظيم مي شود . اينگونه برنامه ضرورتاً دقيق تر و عملي تر مي باشد و به عبارتي برنامه ريزي عملياتي است .      v برنامه ريزي ، در رابطه با شمار هدفهاي ويژه به دو دستۀ كلي تقسيم مي شود :1 – برنامه ريزي يك هدفي 2 – برنامه ريزي چند هدفيبدون توجه به نوع و شكل ، برنامه ريزي ، اهداف يا به اصطلاح برنامه ريزي ، هدفهاي كلي و هدفهاي خاص دارد . تمايز بين هدفهاي خاص

به وسيلۀ يانگ انجام مي گيرد .  هدف كلي يك آرمان است و بايد به صورت واژه اي مطلق بيان شود (مانند بهبود استاندارد زندگي در اسكاتلند) . هدف خاص ، قابل دسترسي و اندازه گيري است و هدف اصلي آن ، بيشتر آشكار است تا ناآشكار [ ضمني ] باشد. برنامه ريزي ممكن است هدفهاي كلي يا هدفهاي خاص منفرد و چندگانه اي داشته باشد. يك نيروي توانمند محلي ، ممكن است به منظور ساختن جاده اي جديد براي بهبود دسترسي داخلي ، اقدام كند ، اما ممكن است شركتهاي جديدي را نيز جذب كرده و حوزۀ نفوذ خود را نيز گسترش دهد . (سيف الديني ، فرانك ، مباني برنامه ريزي شهري،نشر آييژ ، 13٨1، صص 32 ، 33 ، 35 )v    برنامه ريزي به لحاظ وسعت و حجم شامل دو دسته است :·  برنامۀ جامع ( يكپارچه ) : تركيبي از برنامه ريزي توسعه اقتصادي و توسعۀ فضايي در جهت عمران هماهنگ در نواحي مورد نظر از طريق تخصيص منابع اقتصادي بين بخشهاي اقتصادي و تخصيص فضايي توسعه بين فعاليتهاي گوناگون با در نظر داشتن تقدم و تأخر فعا ليتها در طي زمان است از قبيل طرحهاي جامع،تفصيلي و ... .·  برنامۀ غير جامع : بعضي از فعا ليتهاي اقتصادي ، صنايع كليدي و پروژه هاي عمراني و غيره را به ترتيب اولويت در بر مي گيرد .v    برنامه ريزي به لحاظ پوشش جغرافيايي شامل انواع زير است :·        برنامه ريزي بين المللي ( در سطح چند كشور ) ·        برنامه ريزي ملي ( در سطح يك مملكت ) ·        برنامه ريزي

منطقه اي ( در سطح يك استان ) ·        برنامه ريزي ناحيه اي ( در سطح يك شهرستان ) ·        برنامه ريزي محلي ( در سطح يك بخش و دهستان كوچك ) ·        برنامه ريزي شهري ( در سطح يك شهر ) ·        برنامه ريزي روستايي ( در سطح يك دهستان و روستا )v    برنامه ريزي به لحاظ هدف داراي 10 نوع است :·  برنامه ريزي توسعه اي : هدف از اين برنامه ريزي همانا بكارگيري منابع موجود و بالقوه كشور و توسعۀ بخشهاي گوناگون اقتصادي – اجتماعي و غيره در جهت تحقق هدفهاي توسعه است .·   برنامه ريزي كا لبدي : در اينگونه برنامه ريزي هدف مديريت خردمندانۀ فضا و كاربري بهينۀ اراضي و غيره است . هدف يا همانا هدايت كالبد محيط انساني در جهت مطلوب و تنظيم بهسازي محيط فيزيكي زندگي انسان مي باشد .·  برنامه ريزي فضايي و آمايشي : وظيفۀ اصلي اين برنامه ريزي همانا تجزيه و تحليل ساختارهاي فضايي ، ارزيابي كارايي آنها در مقابل نيازهاي اقتصاد ملي و منطقه اي و ايجاد ساختاري براي رسيدن به هدفهاي توسعه مي باشد . به لحاظ علمي مجموعۀ برنامه ريزي منطقه اي را مي توان بعد مهمي از برنامه ريزي فضايي دانست . ·  برنامه ريزي ارشادي و اجباري : ارشادي فقط خطوط هدايت عمومي و توصيه اي را در نظر مي گيرد . ليكن برنامه ريزي اجباري يا دستوري همانا مقررات قابل اجرا و قاطع را ارائه مي كند .·  برنامه ريزي ابداعي : در اينگونه برنامه ريزي عمدتاً پيشرفت و توسعه كلي از طريق ارائه هدفهاي جديد تلاش در

شيوۀ برنامه ريزي تغييرات كلي مورد عنايت است . به اين لحاظ آگاهي به اين برنامه ريزي را برنامه ريزي توسعه و عمران هم مي گويند .·  برنامه ريزي اختصاصي : هماهنگي جهت حل و فصل مشكلات است با ضمانت آنكه سيستم موجود به شكل مؤثري مطابق خط مشهاي تكاملي در جهت توسعه و تنظيم جامعه در طي زمان باشد .·  برنامه ريزي بخشي : در اين خصوص به برنامه ريزي در يك بخش اقتصادي يا اجتماعي يا زيربنايي در چارچوب رهبرد توسعۀ ملي و اهداف پيش بيني شده است ، يعني اينكه در اينگونه برنامه ريزي منابع موجود به نحو و نفع بخشي تقسيم مي گردد مثلاً يك كشور كه مورد نظر باشد منابع موجود مي بايست بين وزارتخانه هاي گوناگون آن قسمت گردد .·  برنامه ريزي ميان بخشي : همانا تعيين روابط منطقي بين بخشها هدف برنامه و برنامه ريزي ميان بخشي را شامل مي گردد .·  برنامه ريزي متمركز : همانا در اين برنامه ريزي هدف تصميم گيري و ارائه برنامه از سوي دولت است و از طريق دولت به واحدهاي ردۀ پائين تر تسلي مي يابد .·   برنامه ريزي غير متمركز : در اين برنامه ريزي هدف و تصميم گيري ارائۀ برنامه ها و برنامه ريزي بر پايۀ مشاركت مردم است يعني از پائين به بالا . ·  برنامه ريزي فيزيكي : برنامه ريزي ساختار فيزيكي يك ناحيه ، چگونگي كاربري زمين ، ارتباطات ، تسهيلات و مانند آن است و داراي مبدأيي در تنظيم و كنترل توسعه شهري است كه از توانايي سيستم بازار ، براي برخورد با اين وضعيت

پيشي مي گيرد. ( نوري كرماني ، علي ، جزوۀ درسي كارشناسي ارشد ، اصول و مباني برنامه ريزي منطقه اي ، ترم اول ، سال 13٨5 ) انواع ديگر برنامه ريزي نيز وجود دارد كه تنها نام مي بريم زيرا در اين پايان نامه اين نوع برنامه ريزيها مد نظر ما نيستند ؛ برنامه ريزي اقتصادي ، برنامه ريزي تخصيصي ، برنامه ريزي نوآورانه ، برنامه ريزي اخباري .2 – 7 – تعريف برنامه ريزي شهري : برنامه ريزي شهري تا كنون با جملات گوناگون تعريف شده ، اما به طور خلاصه مي توان گفت برنامه ريزي شهري يعني ساماندهي كالبدي – فضايي شهر . اينگونه از برنامه ريزي در واقع همان شهرسازي است كه مي توان آن را چنين تعريف كرد :ساماندهي كاربري زمين براي تأمين يك محيط كالبدي شايسته زندگي مدني سا لم ، برخي هم آن را تلاشي دانسته اند كه انسان را براي تدوين اصولي در جهت پديد آوردن يك محيط كالبدي مدني براي زندگي . ( سعيدنيا ، احمد ، شهرسازي ( كتاب سبز شهرداري ) ، جلد اول ، مركز مطالعات برنامه ريزي شهري ، 13٨3 ، ص 53 )هدايت و كنترل سيستمهاي شهري – روستايي و منطقه اي كه در دو مقياس محلي و منطقه اي صورت مي گيرد.(نوري كرماني ، علي ، جزوه درسي كارشناسي ارشد ، شهرنشيني و برنامه ريزي شهري در ايران ، ترم دوم ، سال 1385 )2 – 8 – برنامه ريزي منطقه اي :أ   برنامه ريزي منطقه اي كوششي است : متشكل و منظم براي انتخاب بهترين روشهاي موجود براي

رسيدن به هدف خاص در يك منطقه .ب   برنامه ريزي منطقه اي عبارت است از : كوشش جهت بالا بردن سطح زندگي مردم در يك منطقه .ت   برنامه ريزي منطقه اي عبارت است از : كاربرد تكنيك و مدلهاي توسعه جهت عمران و آبادي منطقه كه اين امر بايد با توجه به وضع موجود منطقه و تعيين موقعيت آن در مراحل مختلف توسعه صورت پذيرد .ث   برنامه ريزي منطقه اي عبارت است از : كوشش جهت بدست آوردن حداكثر استفاده از منابع كمياب موجود.(سازمان برنامه و بودجه ، ويژه نامۀ برنامه ريزي و عمران منطقه اي ، جلد اول ، دفتر مطالعات ناحيه اي ، سال 1354 ، ص 103 )2 – 8 – 1 -  انواع برنامه ريزي منطقه اي : به طور كلي مي توان دو گونه برنامه ريزي را در سطح منطقه اجرا نمود : 1 – برنامه ريزي توسعه اقتصادي منطقه .2 – برنامه ريزي كالبدي ( فيزيكي ) منطقه اي .در كشور ما نيز تقريباً همين دو نوع برنامه ريزي در حال حاضر از طريق دو سازمان مستقل از هم يكي سازمان مديريت و برنامه ريزي ( مسئول برنامه ريزي توسعه اقتصادي منطقه اي با نام طرح جامع توسعه استاني ) و ديگري وزارت مسكن و شهرسازي ( مسئول برنامه ريزي كالبدي منطقه اي و طرحهاي توسعه عمران ناحيه اي ) را عهده دارند . ( نوري كرماني ، علي ، جزوۀ درسي كارشناسي ارشد ، اصول و مباني برنامه ريزي منطقه اي ، ترم اول ، سال 13٨5 )2 – 8 – 2 – فرآيندهاي برنامه

ريزي منطقه اي : ü    تشخيص و تشريح مقدماتي مسائل و مشكلات .ü    تصميم گيري براي عمل و تشريح وظايف برنامه ريز .ü    جمع آوري اطلاعات ، داده ها ، تجزيه و تحليل ها و پيش بيني ها .ü    شناخت و شناسايي موانع ، محدوديتها و تنگناها .ü    صورت بندي معيارهاي عملي طرح . ü    تهيۀ طرح .ü    سنجش طرح هاي جايگزين و آلترناتيو .ü    ارزيابي طرح .ü    تصميم گيري .ü    اجراي طرح . *http://www.fazeliazad.xeeus.com/post/3194

مشاركت بخش خصوصي در توسعه شهري

محمدجواد ميرزااميني

مقدمهطي 40 سال گذشته بسياري از كشورهاي عقب مانده دنيا يا به تعبيري جهان سوم, مسير توسعه خود را به سرعت پيموده و امروز به كشورهايي پيشرفته و توسعه يافته مبدل گشته اند.

از جمله اين كشورها مي توان به مالزي, كره جنوبي, تايوان, هنگ كنگ, چين, امارات و امثالهم اشاره كرد كه اگرچه هنوز به آن ها نام ”درحال توسعه“ اطلاق مي شود اما كيفيت زندگي و استاندارهاي زندگي در اين كشورها در سطح بسيار بالايي (به نسبت ديگر كشورهاي ”كمترتوسعه يافته“) قرار دارد.استراتژي محوري چنين تغيير و تحولي, ”آزادسازي و بكارگيري مناسب و هوشمندانه پتانسيل هاي مختلف جامعه“ است. اكثر جوامع عقب مانده با مشكلِ نبودِ استعدادهاي بالقوه و منابع طبيعي و انساني مواجه نيستند, بلكه از نبود ”نگاه توسعه گرا“ و ”مديريت و برنامه ريزي صحيح“ رنج مي برند. بخش عمده اي از ظرفيت ها و توانمندي هاي توسعه در بخش خصوصي نهفته است كه متاسفانه رويكردهاي دولت محور مانع از ظهور و شكوفايي اين استعدادهاي بالقوه مي شود. اين رويكردها از چند مشكل اساسي همچون كوته انديشي, عدم انعطاف, عدم كارآيي و اثربخشي, جزيي نگري, نبود منابع كافي, عدم خلاقيت و نوآوري, و نبود آينده نگري برخوردارند. درك اين نكته, بسياري اساسي است كه بدون مشاركت تمامي بخش هاي جامعه نمي توان

به موفقيت قابل توجه و پايداري در كشور دست يافت.يكي از مهمترين حوزه هاي توسعه ملي, ”توسعه شهري“ محسوب مي شود كه از طريق مديريت يكپارچه و مشاركتي شهري محقق مي شود. به هر حال بخش دولتي (در تمامي كشورهاي جهان) با محدوديت هاي مختلفي مواجه است كه مديران دولتي را از دستيابي به اهداف مطلوب و ايجاد شهرهايي توسعه يافته باز مي دارد. به همين جهت سياست گذاران و مديران ارشد شهري بايد بكوشند با نگاهي كل نگرانه و توسعه گرا, به جذب و جلب تمامي مشاركت هاي ممكن و آزادسازي پتانسيل هاي موجود و خلق توانايي هاي جديد (در راستاي توسعه فضاي شهري) بپردازند. راهكارهاي جلب مشاركت بخش خصوصي در توسعه شهريمتاسفانه عليرغم تغيير نگاه مديريتي كلان كشور مبني بر كاستن از بار دولت و توسعه بخش خصوصي توام با بكارگيري توانمندي هاي بخش خصوصي, هنوز توفيق چنداني در اين مورد به دست نيامده است (حتي اگر بعضاً تبعات و اثرات منفي نيز به بار نياورده باشد!). به هر تقدير, از مطالعه تجربيات داخلي و خارجي در اين زمينه مي توان راهكارهاي ذيل را مختصراً برشمرد:1.       توسعه فرهنگ مشاركت در جامعه: فرهنگ سازي و بسترسازي مناسب براي مشاركت كل جامعه در ساخت محيط زندگي خودشان, يكي از مهمترين راهكارهاي توسعه شهري محسوب مي شود. بايد از طريق برنامه هاي آموزشي, فرهنگي و علمي مختلف و مستمر كوشيد تا شهروندان را نسبت به مسايل محيط زندگي شان حساس نموده و آنان را نسبت به بهبود شرايط شهري خودشان تحريك نمود. نكته اصلي مربوط به جاانداختن اين نكته است كه نبايد شهروندان بينديشند توسعه امكانات شهري صرفاً از طريق شهرداري انجام مي شود يا برعهده شهرداري است بلكه بايد همگي آن ها بخشي از كار را

(در حد خود) برعهده بگيرند. ايجاد فرهنگ مشاركت عمومي نقطه آغازين حركت توسعه پايدار است. شعار ”شهر ما, خانه ما“ نيز در پي چنين مقصودي برآمده است.2.       انگيزش: ايجاد انگيزه در مردم (بالاخص بخش خصوصي) در توسعه شهر, امر بسيار حياتي و پيچيده اي است كه نمي توان الگوي كلي و نسخه عمومي را براي آن ارايه داد. بلكه مديران بايد بكوشند برمبناي شناخت بافت اجتماعي جامعه خود, الگوي بومي مناسب را يافته و بكار بندند. انگيزش داراي سطوح مختلف و مخاطبان متفاوت است. جنس انگيزه بسياري از مردم, ”محله اي“, ”منطقه اي“, ”شهري“, ”استاني“, ”ملي“, ”مذهبي“, ”فرهنگي“, ”سياسي“ و امثالهم است. اما بايد در نظر داشت كه انگيزه اصلي بخش خصوصي , ماهيت ”اقتصادي“ و ”كسب وكاري“ دارد. به همين علت بايد شرايط و تسهيلاتي ايجاد نمود كه بخش خصوصي از نظر مالي برانگيخته شود. از جمله مهمترين سازوكارهاي اين امر مي توان به اعطاي وام هاي مختلف (تسهيلات مالي), معافيت مالياتي, واگذاري سهام و مديريت اشاره كرد.3.       تدوين و اجراي طرح جامع توسعه شهري: وجود طرح جامع و استراتژيك توسعه شهري باعث مي شود اولاً چشم انداز آينده شهر و جهت حركت توسعه شهري مشخص باشد, ثانياً فعاليت ها و اقدامات (طرح ها و پروژه هاي شهري مطلوب و موردنياز) تعريف شده باشد و ثالثاً جايگاه بازيگران مختلف عرصه توسعه و نحوه مشاركت و همكاري آنان (و منابع مربوطه) شفاف شده باشد. اينكه بدانيم به كجا مي خواهيم برويم و از چه مسيري, به طور خودكار تكليف حركت بخش هاي مختلف را تعيين مي نمايد. شايان ذكر است وجود يك چشم انداز شكوفا و جذاب, باعث حركت سازنده و خلاق جامعه به سمت خود مي شود. اعلان عمومي اين چشم انداز

(و كلاً طرح جامع توسعه شهري) نقش بسزايي در جذب مشاركت و حركت بخش هاي مختلف جامعه دارد.4.       ايجاد و تقويت فضاي كارآفريني: ”كارآفريني“ فرآيندي است كه طي آن برمبناي يك فرصت اقتصادي ويا يك ايده تجاري, كسب وكاري جديد (شركت يا موسسه) متولد مي شود. وجود چنين فضايي به معناي پويايي و رشد اقتصادي محسوب مي شود. در واقع از اين طريق, بخش خصوصي فعال و بهره وري شكل مي گيرد كه از يك طرف باعث رشد اقتصادي و اشتغالزايي مفيد و مولد مي گردد و از طرف ديگر مي تواند به عنوان بازوي اجرايي و همكار مديريت شهري عمل نمايد. حسن اصلي كارآفرينان انگيزه بالاي آنان براي كار و فعاليت مي باشد. از جمله مهمترين سازوكارهاي مربوط به توسعه كارآفريني مي توان به وام ها و تسهيلات مالي كارآفريني, حذف ماليات هاي مختلف (براي سال هاي اوليه تاسيس), ايجاد مراكز رشد (انكوباتورها) و ارايه فرصت هاي كاري به آنان از طرف سازمان هاي دولتي و مديريت شهري, همگي توام با برنامه هاي مختلفي براي ارتقاي فرهنگ كارآفريني, اشاره كرد.5.       بهبود ساختار مديريت شهري: بدنه سنگين و كند دولت باعث شده است كه تصويري منفي و بازدارنده در اذهان عمومي, به ويژه بخش خصوصي, شكل بگيرد. تصويري كه رغبت و انگيزه حركت و همكاري با بخش هاي دولتي (و مديريت شهري) را به حداقل رسانده است. تغيير تصميمات و قوانين, عدم برخورد مناسب, حرفه اي و مشتري مدارانه, كندي و طولاني شدن فرآيندها, فساد مالي و اداري, رابطه گرايي و پارتي بازي, بي انگيزگي و بي تعهدي كارمندان دولتي, همه و همه جزء عوامل بازدارنده بخش خصوصي از تعامل و همكاري با بخش دولتي است. مهمترين اقدامات براي رفع اين مشكلات عبارتند از: بررسي و تحليل فرآيندها و ساختارهاي

كاري فعلي, بهبود فرآيندهاي موجود از طريق مهندسي مجدد, منوط سازي حقوق كارمندان به رضايت ارباب رجوعان, خودكارسازي و كامپيوتري نمودن امور تا حد ممكن (حركت به سمت دولت الكترونيكي) و امثالهم.6.       استفاده از مشاوره فكري: ايجاد رابطه صحيح, اصولي و بلندمدت با مراكز مطالعاتي و تحقيقاتي و استفاده از خدمات مشاوره اي تخصصي, مديران شهري را در اتخاذ تصميمات بهينه ياري مي نمايد. تصميم گيري در زمينه هاي مختلف و تخصصي همچون راهكارهاي جذب مشاركت بخش خصوصي نيازمند تعامل مستمر با مشاوران صاحب فكر و پژوهشگران متخصص است تا بتوان به راه حل هاي خلاقانه و نوآورانه اي دست يافت.7.       اطلاع رساني: اطلاع رساني شفاف و مستمر از تمامي اقدامات انجام شده و فرصت هاي كاري پيش رو, باعث ظهور فضايي عادلانه و منصفانه مي گردد كه ضمن جذب شركت هاي خصوصي باعث تداوم و پايداري هرچه بيشتر همكاري آنان با مديريت شهري خواهد شد. روزنامه (يا هفته نامه), انواع بروشورها و بولتن ها, راديو و تلويزيون محلي, سايت اينترنتي, تابلوهاي تبليغاتي بزرگ سطح شهر (بيل بوردها) همگي از سازوكارهاي اين امر مي باشند.8.       خصوصي سازي: كوچك سازي بدنه دولت و كاهش تصدي گري دولت, سياست مناسبي است كه طي ساليان گذشته به مورد اجرا گذاشته شده است. دولت بايد نقش سياست گذار و مدير ارشد را بازي كند نه مجري و پيمانكار! واگذاري امور به بخش خصوصي (در قالبي صحيح و حساب شده) باعث افزايش بهره وري و كاهش اتلاف منابع ملي و منطقه اي خواهد شد. بعلاوه به مرور زمان باعث جذب بخش خصوصي و مشاركت آن در توسعه شهري خواهد شد.9.       جذب سرمايه هاي غيردولتي: سرمايه هاي دولت براي توسعه و نوسازي فضاهاي شهري با محدوديت هاي جدي مواجه است. ايجاد فضايي مناسب براي جذب سرمايه هاي مردمي, بخش خصوصي و سرمايه گذاران مختلف داخلي

و خارجي از مهمترين راهكارهاي توسعه شهري محسوب مي شود: انتشار اوراق مشاركت, ايجاد, تقويت و حضور در بازارهاي بورس, ايجاد فضايي جذاب و پربازده براي سرمايه گذاران (به خصوص سرمايه گذاران مخاطره پذير), ايجاد سازوكارهاي جذب سرمايه هاي خارجي, ايجاد مناطق ويژه و امثالهم. *http://www.sharifthinktank.com/HTML/PrivateSector.htm

منابع كنكور كارشناسي ارشد مديريت شهري

__________________________ كتابهاي جامع سوالات سالهاي گذشته : مجموعه سوالات كنكور كارشناسي ارشد مديريت اجرايي دانشگاه آزاد همراه با پاسخ تشريحي 85 – 76 ؛ ناشر :نگاه دانش، سيدرضا سيدجوادين زبان عمومي و تخصصي : Management (A Global Perspective) 10th edition – By Koontz and Weihrich Management (6th Edition) - by: S.P.Robbins M.Coulter 504 Essential Words زبان عمومي ، انتشارات آزاده ، سري راهيان ارشد كتاب بنفش آقايان اصلاني، مجبوري، و غفارزادگان - انتشارات نگاه دانش نظريه هاي عمومي مديريت Management (A Global Perspective) 10th edition – By Koontz and Weihrich Management (6th Edition) - by: S.P.Robbins M.Coulter مديريت عمومي، نويسنده: دكتر سيد مهدي الواني سازمان و مديريت، نويسنده: دكتر علي محمد اقتداري مباني سازمان ، علي رضاييان ، انتشارات سمت منابع انساني ، اسفنديار سعادت ، انتشارات سمت كتاب سبز اصلاني، مجبوري و غفارزادگان - انتشارات نگاه دانش مباني فلسفي و تئوريهاي رفتار سازماني – دكتر افجه دانش مسائل روز در زمينه مديريت موسسات توليدي، خدماتي و طرحهاي عمراني دانش مسائل روز ؛ انتشارات نگاه دانش فلش كارتهاي موسسه فرهنگي انتشاراتي رهپويان شريف روزنامه ها و مجلات اقتصادي و مديريتي زبان فارسي زبان و ادبيات فارسي، براي رشته هاي MBA و مديريت اجرايي، انتشارات نگاه دانش، محمد جواد زينلي زبان فارسي رشته مديريت اجرايي و : MBA شامل شرح درس و نكات تستي،

تستهاي سالهاي اخير آزمون سراسري، نشر كوي كوثر، مصطفي عليزاده سنجش هوش و استعداد تحصيلي رشته مديريت – GMAT كتاب صورتي اصلاني، مجبوري، و غفارزادگان - انتشارات نگاه دانش 2 جلد كتاب GMAT احمد صداقت : انتشارات نگاه دانش كنكور كارشناسي ارشد GMAT استعداد و آمادگي تحصيلي ويژه رشته هاي MBA و مديريت اجرايي ؛ ناشر :آزاد ؛ نويسنده : شهاب بچاري چگونه براي آزمون GMAT آماده شويم؟ ؛ احمد صداقت ؛ انتشارات نگاه دانش توضيح : اين آزمون از سه بخش تشكيل شده است: 1. حل مساله 2. كفايت داده ها 3. استدلال منطقي 1. حل مساله : اگر از دوران راهنمايي يادتان باشد عموما مسائلي داشتيم نظير يك نقاش ديواري را در مدت 2 روز و نقاش ديگري در مدت 4 روز ....، مسائل بخش حل مساله عموما در اين حد هستند يعني رياضيات عمومي دوره راهنمايي و دبيرستان براي حل آنها كافي است چيزي كه قرار است از شما بسنجند نه حل مسائل كه حل صحيح آنها در كمترين زمان ممكن است . 2. كفايت داده ها : به اين سوال دقت كنيد : آيا x+y زوج است ؟ : 1. x فرد است 2. xy زوج است . مسائل كفايت داده ها به اين شكل هستند. حال شما بايد با توجه به داده 1و2 بگوييد كه آيا با تنها يك داده مي توان جواب سوال را پيدا كرد (توجه كنيد كه پيدا كردن جواب اصلا مهم نيست بلكه تنها بايد تشخيص دهيد با چه مقدار داده مي شود جواب داد) يا با هر دو داده ميشود پاسخ داد يا هر كدام از

داده ها به تنهايي كافي است و يا با هر دو داده هم نمي شود به سوال پاسخ داد. كه اين حالتها معرف گزينه هاي الف، ب، ج، د هستند. 3. استدلال منطقي : در اين نوع سوال معمولا يك متن به شما مي دهند كه شما بايد آن را بدون توجه به درستي يا غلطي متن و يا تمامي اطلاعات و پيش فرضهاي ذهني قبلي خودتان، با توجه و استدلال از متن بهترين گزينه را بيابيد، حتي خود طراحان و اساتيد نيز ممكن است جواب غلط را انتخاب كنند بنابر اين زياد نگران جواب نباشيد. نكته: اين درس نياز به خواندن به شكل دروس ديگر ندارد تنها كافي است مقداري تمرين كنيد. توصيه اين است كه از اول آبان يا حتي آذر شروع كنيد. شرايط لازم براي شركت در گرايش مديريت شهري __________________________ داوطلبان رشته مديريت شهري بايد حداقل 5 سال سابقه كار ترجيياً در حوزه مطالعات شهري يا خدمات شهري پس از اخذ ليسانس را داشته و گذراندن دروس كمبود و موفقيت در مصاحبه ورودي از شرايط تحصيل در اين دوره است. تعداد سوالات و ضرايب دروس براي كنكور مديريت شهري دانشگاه آزاد __________________________ درس تعداد سوالات     ضريب زبان عمومي و تخصصي 10 1 استعداد و آمادگي تحصيلي ويژه رشته مديريت 20 2 دانش مسائل روز در زمينه موسسات توليدي ، خدماتي و طريهاي عمراني 20 2 نظريه هاي عمومي مديريت 20 2 زبان فارسي 20 1 modir.ir

ساختار اساسي دولت شهر اسلامي

علي تدين - حسين نوايي خلاصه: در اين مقاله كه مربوط به سخنراني مشترك جناب آقايان تدين و نوايي در جلسات هفتگي هيات مروجان

رهبري و مديريت اسلامي مي باشد، ابتدا تعاريف مختلف از شهر ارائه شده است. سپس سه الگوي مطرح در اداره شهر كه شامل سيستم غير متمركز درنظام هاي فدرالي، سيستم غير متمركز درنظام هاي متمركز، و سيستم فرانسوي (ناپلئوني) مي باشد، ارائه شده است. در ادامه تاريخچه و نحوه اداره شهر در ايران در سه مقطع زماني از آغاز تا انقلاب مشروطيت، بين دو انقلاب (انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامي)، و بعد از انقلاب اسلامي تا كنون بيان شده است. يكي از چالش هاي كنوني اداره شهرها مسئله مديريت يكپارچه شهري مي باشد كه در اين مقاله الزامات مديريت يكپارچه شهري در دو سطح ملي و منطقه اي مورد بررسي قرار گرفته است. در بخش پاياني مقاله ساختار دولت شهر اسلامي مبتني بر نظام ولايت فقيه تشريح شده و راهكارهايي براي پياده سازي آن ارائه شده است.مفاهيم كليدي: شهر، مديريت شهري، دولت شهر اسلامي، نظام ولايت فقيه.تعاريف شهر: در يونان، شهر جايي است كه علاوه بر ويژگي هاي قانوني كه يك شهر بايد داشته باشد، پارك، ورزشگاه و تالار عام داشته باشد. در هند، معبد، قصر و بازار، در اروپا بازار و حكومت محلي مستقل بايد داشته باشد. مسلمانان؛ جايي را شهر مي دانستند كه مسجد جامع، بازار و مدرسه داشته باشد. اگر بخواهيم تعريفي امروزي از شهر ارائه دهيم مي توانيم بگوئيم شهر مجموعه ي مركبي از عوامل طبيعي اجتماعي و محيط هاي انسان ساخت است كه درآن جمعيت ساكن، متمركز شده است. البته در ديدگاه مختلف تعاريف گوناگوني از شهر ارائه شده است به عنوان مثال در جامعه شناسي مي گويند شهر مي تواند سكونت

گاه دائمي انبوه و نسبتاً بزرگي براي افراد اجتماعي باشد يا به لحاظ اقتصادي مي گويند شهر جايي است كه شغل اكثر آنها غير كشاورزي است يا جغرافي دانان بيشتر به يك فضاي جغرافيايي و فضاي شهري تأكيد مي كنند و به موقع جغرافيايي و مكاني كه شهر درآن واقع شده تأكيد بيشتري دارند. الگوهاي اداره شهريمعمولاً سه الگوي اداره شهري ارائه مي شود كه عبارتند از:الف- الگوي اول سيستم غير متمركز درنظام هاي فدرالي است كه در ايالات متحده آلمان و هند ارائه مي شود. اين شكل حكومت شهري منجر به مديريت شهري شده كه مدير شهري مدير اجرايي شهر است.شكل دوم، شكل كميسيوني است كه مردم شهر به جاي اينكه افراد را انتخاب كنند كميسيون هايي را انتخاب مي كنند و اين كميسيون هاي مختلف از بين خودشان يا اينكه مردم از بين خود كميسيون ها يك نفر ديگر را به عنوان شهردار انتخاب مي كنند شهردار فقط رئيس جلسه شوراي شهر است وبه آن صورت حالت اجرايي ندارد.اين شكل به حالت شهردار ضعيف شورا است. در اين شكل هم مردم اعضاي شوراي شهر را انتخاب مي كنند وقدرت اصلي دست اعضاي اصلي شوراي شهر است از طريق كميته هايي كه شوراي شهر دارد شهر را اداره مي كند و در اين شكل هم شهردار معمولاً قدرت آنچناني ندارد.ب- نوع ديگر سيستم غيرمتمركز درنظام هاي متمركز است كه به سيستم بريتانيايي هم شهرت دارد.كشورهايي كه از اين الگو تبعيّت مي كنند، انگلستان، استراليا، كانادا، ژاپن و كشورهاي اسكانديناوي هستند.در انگلستان به اين صورت است كه براي شهرستان و بخش هر كدام يك حكومت محلي

درنظر گرفته اند. تقريباً مسؤليت هاي آنان كاملاً مشخص و جدا از هم است. سلسله مراتب كاملاً مراعات مي شود و آن چيزي كه در شهرستان است يعني شوراي انتخاب در شهرستان تمام دستورات و قوانيني كه در مقياس شهرستان است رعايت مي شود. در قسمت بخش هم  تمام قوانيني كه مقياس بخش را دارد بر عهده شوراي شهر است. درشهر هم به همين صورت است ولي در انگلستان، لندن يك مديريت جداگانه دارد كه خودش به چند قسمت تقسيم مي شود.ج- سيستم سوم سيستم فرانسوي است؛ كشورهاي فرانسه و آمريكاي لاتين وكشورهاي اسكانديناوي با اكثر كشورهاي جهان سوم از سيستم نظارتي فرانسوي كه به ناپلئوني هم معروف است پيروي مي كنند در اين سيستم شهروندان، شوراي شهر را انتخاب مي كنند. شوراي شهر، شهردار انتخاب مي كند. شهردار، رياست جلسات را به عهده دارد تقريباً قوانين اجرايي ، بودجه و همه اين ها در اختيار شهردار است، با توجّه به اين كه قانون اساسي ما ترجمه قانون اساسي فرانسه با كمي تغيير است، سيستم شهري ما هم مثل اكثر كشورهاي درحال توسعه از تيم نظارتي فرانسوي تبعيّت مي كند. تاريخچه و نحوه اداره شهر در ايران: الف) از آغاز تا انقلاب مشروطيت. در دوران باستان آن چه كه مردم اداره شهر سهيم بودند بيش تر شركت در مراسم مذهبي و معابد بود. در دوران هخامنشي اين الگو ادامه داشت تا حمله اسكندر به ايران شهرهايي شكل گرفت كه الگو گرفته بود از يونان با همان حكومت محلي كه به حالت استقلال اداره مي شد كه تا دوران سلوكيان ادامه داشت. در دوران سلوكي از

بين خود آن ها 300 نفر را بر اساس ثروت يا خرج يا همان دارايي و دانايي انتخاب مي كردند كه وظيفه اداره شهر به عهده اين گروه بود. در دوران ساسانيان كم كم شكل حكومت مركزي اداره شهرها دست خوش تغيير مي شود. در دوران پس از اسلام امور به 4 قسم تقسيم مي شد: 1) امور اداري سياسي، در عموم حكومت هايي كه در ايران شكل گرفت اين گونه بود كه امور اداري سياسي و امنيتي به عهده حاكم يا امير نشين بود. 2) امور اجتماعي اقتصادي و خدماتي بر عهده  رئيس شهر و كدخدا بود. 3) امور انتظامي بر عهده داروغه، 4) امور قضايي به عهده قضات گذاشته شد.ب) بين دو انقلاب، انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامي، آن مواردي كه در اداره شهر نقش اصلي داشتند، قوانين و حركت ها و مواردي كه پيش آمد در اداره شهر در حكومت شهري ايران شكل گرفته بود، تأثير داشت. از اهم موارد يكي تأثير قانون بلديه در سال 1360 بودكه بعد از اين در سال 1309 تا 52 شهرداري تأسيس شد. در ايران آن چيزي كه مهم بود وابستگي مالي و اداري به دولت بود،    شهرداري ها با وابستگي هايي كه داشتند تقريباً هم در اداره شهر و هم در بقيه مسائل به آن حالت اوليه كه بعد ازكميته بندي به وجود آمده بود را از دست دادند در اين دوران اداره شهرداري ها به وزرات كشور سپرده شد و شهرداري ها تا پايان حكومت پهلوي اوّل به 136تا رسيد. در حكومت پهلوي دوّم تشكيل شهرداري ها و مجامع  بود در سال 1328 كه

قانون مهم اين را بنده يك ذره پررنگ تر انتخاب كردم چون    مهم ترين قانوني كه براي شهرداري ها و اداره شهر تصويب شده است قانوني به اسم قانون شهرداري هاست كه در سال 1334 به اسم قانون شهرداري ها تصويب شده است  كه با گذشت نيم قرن با كمي حذف و تعديل همين قانون در ايران رايج است. كاهش قيمت نفت باعث  شد كه تقريباً آن حالت مديريت شهر از هم بپاشد چرا كه تقريباً هر تصميمي كه دولت مي توانست و هر تغييري كه در شهر لازم بود، مي داد قبل از كاهش نفت و مديريت و آن برنامه ريزي كه براي شهر از طريق ماليات عوارض بود تقريباً كم رنگ شد. شهرداري ها به 450 تا رسيد.ج) بعد از انقلاب اسلامي تا كنون، آن چيزي كه در مديريت شهري يا اداره شهرها تأثير گذاشت، يكي حد نصاب جمعيت از 5 هزار نفر رسيد به 10 هزار نفر با يك اضافات و كمي كه در بعضي شهر ها به وجود آمد، گفتنند در تراكم هاي مختلف اين مي تواند تغيير كند كه  شوراي شهر به جاي انجمن شهر با همان اختيارات.  اين مسئله پررنگ تر شده است، به خاطر اين كه شوراي اسلامي تشكيل شد و تقريباً يك گام بزرگ براي نحوه اداره شهر بود. الزامات مديريت يكپارچه شهري:در حال حاضر مي خواهيم بدانيم كه اداره شهر به چه صورت است چه سازمان هايي با اداره شهر ارتباط دارند و آن دغدغه اي كه همه دارند به عنوان مديريت يكپارچه شهري و از آن نام مي برند چه سازمان هايي بايد با يكديگر

هماهنگ شوند تا اين مديريت يكپارچه شهري از آن شكل بگيرد.1) در سطح ملي، سازمان هايي هستند كه خودشان را مجاب مي دانند كه در اداره شهر دخالت كنند، يكي وزارت كشور است، با توجه به اختياراتي كه درآن گذاشته شده و با توجه به قوانيني كه در اين زمينه تصويب شده؛ ديگر شوراي عالي شهر سازي و معماري سازمان برنامه و بودجه كه البته اين ها تغيير كرده و زير نظر معاونت راهبردي و زير نظرسازمان شهرداري كشور رفته  است و وزارت نيرو است كه بر اساس آن قوانيني از جمله تأمين گاز و برق و آب و قطعاً خودش را مخيّر مي داند كه در شهر دخالت داشته باشد.2) درسطح منطقه، استانداري، سازمان مسكن و شهر سازي، شوراي شهر در سطح محلّي دو قسمت كه به صورت رسمي است كه شوراي اداره شهرستان، شوراي تأمين شهرستان، فرمانداري و شوراي اسلامي شهر و شهرداري كه در واقع عناصر اصلي اداره شهر هستند و قطعاً بايد نقش اصلي را داشته باشند و بعداً بحث خواهم كرد كه چه وظايفي بر عهده شهرداري گذاشته شده و الان چه مقدار اين وظايف ر انجام مي دهد و چقدر اين وظايف را ساير سازمان ها و وزارتخانه هايي كه براي شما عرض كردم عناصر غير رسمي كه گاهي نفوذشان و تصميماتشان بيشتر از عناصر رسمي در اداره شهر، تأثير مي گذارد همان مجلس شوراي اسلامي است كه با توجه به جايگاهي كه دارند مي توانند تأثير داشته باشند جريان سياسي حاكم بر شهر  يا مديريت شهري سرمايه داران هستند كه با توجّه به آن سرمايه ونفودي كه دارند

مي توانند نقش داشته باشند. در اداره شهر گروه هاي ذيربط عمران و مديريت شهري با توجه به آن حالت حرفه اي كه دارند، بعضي شهرها هم شرايط ويژه اي دارند به عنوان مثال: مشهد آستان قدس رضوي با توجه به جايگاهي كه دارد با توجه به سرمايه اي كه در اختيارش هست و خودش را مقيد مي داند و حق خودش مي داند كه در اداره شهر دخالت كند و تأثير بگذارد. در قانون شهرداري ها معروف است كه همين الان هم آن قانون دارد در ايران اجرا مي شود در آن 53 وظيفه به عهده شهرداري گذاشته شد از آن 21 وظيفه اكنون به عهده شهرداري گذاشته شده و همين الان هم شهرداري دارد آن را انجام مي دهد و 7 تا شهرداري هستند و ادارات ديگر و شهرداري ادارات ديگر، بخش خصوصي 2 تا و 21 وظيفه كلاً از حيطه شهرداري خارج شده و اين نشان مي دهد كه اين مديريت يكپارچه كه دغدغه خيلي ها هست در واقع لزومش حفظ مي شود و نشان مي دهد كه بايد براي گام گذاشتن به سمت مديريت يكپارچه سريع تر حركت كرد. اين آن چيزي بود كه من به عنوان مقدّمه عرض كردم تا ايده اصلي كه بر آن اساس همين مقدمات شكل گرفته را خدمت شما عرض كنم كه ايده مسجد محوري است به صورت شهر و صورت مديريت اسلامي قرار دادند. دولت شهر اسلامي:در اداره شهر ها بايد به اين نكته توجه كنيم الگويي كه در ساختار اساسي كشور استفاده شده، به دليل اينكه مبتني بر نظام ولايت فقيه است، نظامي كه

انديشه اساسي و بنيادي و فكري كليه ساختارهاي اداري كشور ما را تشكيل مي دهد. بر اين مبنا مي آييم  اول از خود ولايت فقيه شروع مي كنيم. ولايت فقيه شكلي از اشكالي است كه به حكومت اسلامي مشروعيت مي دهد. به طور كلي حكومت ها مشروعيتشان را مي توانند از طرق مختلف داشته باشند بعضي ها مشروعيت موروثي دارند، در بعضي حكومت ها مشروعيت بر مبناي غلبه است. اين نظريه كه خيلي از اهل سنت به آن معتقدند غلبه يكي از مزاياي حكومت آن هاست. مشروعيت مردمي حكومت هاي دموكرات امروز رياستي پارلماني مشروعيتشان را از مردم مي گيرند. بعضي حكومت ها مشروعيتشان الهي است ولايت فقيه يكي از نظرياتي است كه مشروعيت حكومت را الهي مي داند اين مشروعيت بر پايه ايمان به خدا قرارا دارد حاكميت مطلق دراين نوع حكومت، حكومتي كه ولايت فقيه الگوي اوست، از آن خداست. اين حكومت حاكميتي كه به  انسان هاي خاص واگذار شده كه همان ولي فقيه باشد و حاكميت ولي فقيه در طول  حاكميت الهي قرار دارد و متكي بر آن است آن ايده اي كه ما دنبالش هستيم و خدمتتان هم عرض كردم اين است كه ساختار اساسي از ساختار اساسي كشور گرفته شده است.كشور ما كه مبتني بر نظام جمهوري اسلامي است، در رأس آن رهبري قرار  دارد كه همان ولي فقيه است و قوه مجريه، قوه مقننه و قوه قضائيه سه قوه اي هستند كه زير نظر رهبري و مشروعيتي كه از رهبري مي گيرند و مشروعيت الهي كه دارند اداره مي شود، بر اين مبنا ما دنبال اين هستيم كه در

اين الگو اين ساختار را به تمام كشور تسرّي بدهيم و ساختار اساسي اداري استان اسلامي را طراحي بكنيم كه آن نماينده ولي فقيه در استان زير نظر رهبر و نماينده رهبر است در يك استان شوراي استان كار قوه مقننه استان را انجام بدهد و به عنوان قوه مجريه در سطح  استان استانداري داريم، دادگستري استان هم قوه قضائيه هست و همين طور اين ساختار به سطوح پايين تر تصدي پيدا مي كند. در شهر، امام جمعه زير نظر نماينده ولي فقيه در استان است و به رهبري ختم مي شود شهردار به رئيس جمهور در يك كشور و همين طور مي آيد پايين  شهرداري مي شود هيئت دولت در شهر در سطح محله ما اين سيستم را يا الگو را تا محله پيگيري مي كنيم و به محله محوري در اين الگو بيشتر اعتقاد داريم. بر اين مبنا كه درمحله ها هم همانطور كه سازمان يا ساختار شكلي براي محله تعريف شده ساختمان هايي كه واحد هاي خاص داشته باشد مثلاً چند طبقه باشد فاصله بين ساختمان ها چقدر باشد مسجد كجاي محله واقع بشود براي اداره هم محله هم برنامه اي در نظر داريم؛ البته اين ها همه اش ايده هاي خاص است كه در آينده مي  تواند پخته شود. صرفا ًبه عنوان ايده هاي خام ارائه مي شود و ممكن است ايرادهاي زيادي داشته باشد.در سطح محله ما مي توانيم امام جماعت را مبناي مشروعيت الهي كه در سطح كشور ولي فقيه بود در استان نماينده ولي فقيه و امام جمعه بود امام جماعت   مي شود به مصداق رهبردر محله؛ قوه

قضائيه، قاضي محله و محكمه اي مي تواند باشد، محله دار مصداق شهردار، استاندار رئيس جمهور، شورا يا هم قوه مقننه در انجا محله را با عنصر بنيادي شهر واداره شهر درنظراين سيستم مي گيرد كه مي تواند منشا بسياري از حركت ها باشد ما از محله شروع مي كنيم براي اسلامي كردن سازمان شهرمان وكشورمان؛ مي توانيم به نتايج بهتري برسيم تا اينكه از بالا با بخش نامه و شكل هاي عاميانه بخواهيم يك چيزي را پياده كنيم در مجموع كار كردها و مزايد زيادي براي اين سيستم مي شود. اما در كليت اين طرح آن چيزي كه ما مشاهده مي كنيم هر بخش دو قسمت دارد يك بخش ساختار اساسي كشور ارائه مي شود، رهبردر سطح كشور يك وظايفي دارد، جايگاهي دارد، شرايطي دارد و يك شكل انتخاب مي شود؛ ما آمديم الگوي همين را در سطوح ديگر استان شهر و مدل سازي كرديم امام جمعه رهبر محله است و اگر مثلاً رهبر در سطح كشور يكي از شرايط اين است  فقيه جامع الشرايط مدير و مدبر باشد عادل باشد در سطح محله امام جماعت محله بايد كه روحاني باشد، شناخته شده كه مورد وثوق مردم محله باشد به آن اطمينان داشته باشند. براي حل مسائل مشكلاتشان به او رجوع مي كنند يا وظايف و اختيارات رهبر در سطح كشور فرمانده كل قوا هست فرمان همه پرسي با ايشان هست امضاي حكم رياست جمهوري تنفيذ حكم رياست جمهوري با ايشان هست و خيلي وظايف ديگر امام جماعت هم در محله وظايف مشابهي دارند به نوعي مي شود گفت رهبر اگر مشروعيت بخش ساير

شورا و اركان نظام كشور هستش امام جماعت هم درمحله به نوعي كانون حل مسائل است و منبع مشروعيت بخش ساير نهاد ها يا فعاليت هايي كه در سطح محله انجام مي شود.اگر انتخاب رهبر مثلاً با مجلس خبرگان كه به وسيله مردم انتخاب مي شوند باشد، مي توانيم براي انتخاب امام جماعت هم مدل هاي مشابه به كار گيريم. مثلاً شورايي از بزرگان محله، ريش سفيد هاي محله امام جماعت را تعيين كنند. يا مي شود از الگوهاي ديگر استفاد كرد مثلاً امام جمعه امام جماعت محله را به طور مستقيم انتخاب كرد يا اينكه با راي مستقيم مردم انتخاب شود و راههاي ديگر هم شايد بشود پيشنهاد داد و همين طور ما آمديم مدل را به ساير قوا هم تسرّي داديم،  قوه مقننه محله شوراياري هست ساختار اساسي جايگاهش، جايگاه قوه مقننه در ساختار اساسي ايران با شوراياري به مصداق قوه مقننه مقايسه مي شود ما شوراياري را به جاي قوه مقننه قرار داديم كه آن هم وظايفي دارد نمايندگاني انتخاب مي شود براي آن هم كه شرايطي دارند مشروعيتشان را از امام جماعت محله مي گيرند و در چارچوب خاصي مثلاً اگر قانون كشور چارچوب قانون اساسي و شريعت وضع مي شود قوانين هم كه برا ي محله گذاشته مي شوند در چارچوب قانون اساسي و شريعت وضع مي شود. قوانيني كه براي محله گذاشته مي شوند، در چارچوب قوانين فوق مثلاً قانون اداري شهر، قانون شهرداري قانون شورا شود را قانون اساسي و شرع وضع خواهند شد و خارج از آنها نمي توانند باشند. قوه مجريه هم همين شكل در محله

ما و محله دار به مصاديق رئيس جمهور عمل مي كند شرايط و صلاحيت هايي دارد وظايف و اختياراتي دارد و به شكلي كه مانند رئيس جمهور به طور مستقيم انتخاب مي شود، انتخاب مي شود. قوه قضائيه، محله ما قاضي داريم در محله كه انتخاب قاضي بهترين راهي كه به ذهنم مي رسد مانند رئيس قوه قضائيه هست رهبر انتخاب مي كند قاضي محله را هم شايد بهتر باشد امام جماعت محله انتخاب كند كه جايگاه رهبري محله را دارد اين قاضي شرايط و صلاحيت هايي دارد، وظايف و اختياراتي دارد. راهكارهاي تحقق دولت شهر اسلامي:در پايان، راه كارهايي براي عملياتي شدن اين طرح ارائه مي شود كه عبارتند از: يك بخش حقوقي است كه در آن عنوان مي شود در اين بخش لازم است كه اجزاي اين ساختار يعني قوه مقننه محله، قوه مجريه محله، قوه قضائيه و امام جماعت مسجد محله، به مصاديق مثلاً آن مرجع نهاد رهبري در محله متصل باشد يعني پيوند داشته باشد با مرجع بالاتر. امام جماعت با امام جمعه كه امام جمعه هم در شهر با نماينده ولي فقيه در استان آن هم با رهبري در ارتباط باشند. اين ها سلسله اي باشند كه به هم پيوسته هستند محله دار به شهردار و آن هم به استاندار متصل باشد. اين ها به هم وصل باشند يعني محله يك چيز متكي به خودش نباشد چون كه به نتيجه نخواهد رسيد. در اين زمينه بايد قوانين لازم هم وضع بشود به خصوص در پيوند اين اجزا اين وضع قوانين واقعاً ضروري هست اما مختصر از آن بعد خصوصي ها

هستند. بعد فرهنگي اين موضوع هست براي عملي شدن مهم ترين نكته باور شهروندان است. منظور در اينجا اهالي  شهر است كه مي توانند شهرشان را به آن شكل كه به عنوان ساختار اساسي كه اسلامي است و به كل اسلامي  اداره مي شود به شكل اسلامي اداره كنند و اهالي يك محله هم به همين شكل بايد باور داشته باشند و ما مي توانيم از طريق آموزش شهروندان اين باور را در آن ها ايجاد كنيم كه مي توانند محله شان را وشهرشان و استانشان  وكشورشان را به شكل اسلامي اداره كنند و اين تحقيق اوليه است، يعني خيلي  روي آن بايد كار شود و ما آن را ارائه مي دهيم تا از نظريات دوستان و اساتيد بهره ببريم تا آن را كامل كنيم .ممكن است در يك محله چنين شخصيتي وجود نداشته باشد يا در يك محله  رهبراني باشد. آن چيزي كه براي اين جا در نظر گرفته شده، بحث آموزش است روحانيوني كه تربيت مي شوند براي تبليغ چنين سيستمي براي شهرهاي مختلف در نظر گرفته بشود، براي رهبري محله آموزش ببيند يا  اين كه بتوانند محله ها را اداره كنند، يك چنين سيستمي درنهادهاي مرتبط كه روحاني پرورش مي دهند بايد در نظر گرفته بشود.در مسئله دوم ممكن است افراد محله آن كنترل و آن نظارتي كه از بالا به پايين است خيلي سنگين احساس مي كنند؛ فكر كنند حتي در محله خودشان هم آن قوه مجريه آن امام جماعت آن قوه قضائيه آنها را تحت كنترل دارد يعني فكر كنند دارند تهديد مي شوند احساس نا امني كنند چنين چيزي

در شرايطي پيش خواهد آمد كه اين باور شهروندان و آموزش به وجود نيامده باشد اين نكته براي اين مهم است بعد فرهنگي اهميت زيادي پيدا مي كند براي اينكه ما در محله احساس تهديد نداشته باشيم از بابت اينكه امام جماعت قوه قضائيه قوه مجريه قوه مقننه اي دارد. به كل بيش تر حس مشاركت ما تقويت بشود. منبع: فصلنامه مجموعه سخنراني مديريت اسلامي، شماره دوم، زمستان 1387، هيأت مروّجان رهبري و مديريت اسلامي

بررسي و تبيين ابعاد ساختاري و سازماني مديريت شهري

دكتر علي نجاتبخش اصفهاني بررسي و تبيين ابعاد ساختاري و سازماني مديريت شهري با رويكرد اسلامي: منبع: فصلنامه مجموعه سخنراني مديريت اسلامي، شماره دوم، زمستان 1387، هيأت مروّجان رهبري و مديريت اسلامي چكيده: در اين تحقيق ابتدا به رويكرد علم مديريت و نظريه پردازي هاي مختلف در آن اشاره شده و با تعريف سازمان، ساختار تخصص وظايف تئوري هاي سازماني تفكيك هاي عمودي و افقي، رسميت، تمركز، پيچيدگي در سازمان، به ذكر سازمان هاي تخت و بلند پرداخته شده است. از آنجا كه رويكرد كلي اين بحث اسلامي مي باشد با استفاده از منابع مختلف (ازجمله "مديريت از منظر كتاب وسنت" نوشته سيد صمصاالدين قوامي مديريت و "نظام اداري از ديدگاه امام علي (ع)" نوشته دكتر محسن باقرالموسوي، قرآن، نهج البلاغه و...) به تشريح ابعاد و اجزاء فوق پرداخته و با استفاده و طرح موضوع اتحاد امارت و امامت، نحوه مديريت شهري را با خصوصيات و ويژگي هاي اسلامي توصيف شده است. در همين راستا فرضيات مختلفي را پيش بيني و موضع آيات و روايات در آن مورد ذكر شده است. محقق در پايان به جمع بندي و نتيجه گيري در زمينه رويكرد اسلامي كردن مديريت

شهري پرداخته است.

مفاهيم كليدي: ساختار سازماني، مديريت شهري، مديريت اسلامي.در اين تحقيق بررسي ابعاد ساختاري و سازماني و نرم افزاري مديريت شهري كه از مباحث اساسي مديريت كلان كشور است پرداخته شده است. در ابتدا رويكرد هاي مديريت كلاسيك و نظريه پردازي هاي مختلف آن را ذكر مي كنم. دكتر حسن دانايي فرد (عضو هيئت علمي دانشگاه تربيت مدرس) به صورت مفصل به اجزاء ساختار سازماني و موضوعات مرتبط با آن نظير كليات، تعاريف، تعريف ساختار، تعريف سازمان دهي چگونگي تخصيص وظائف، اجزاء تشكيل دهنده سازمان، پيچيدگي ها (تفكيك هاي عمودي و افقي) تقسيم كار، رسميت، تمركز و عدم تمركز، تئوري هاي سازماني، قرارداد هاي اجتماعي و خصوصاً  موضوع استعاره سازمان ها،  تولد، رشد، بلوغ افول مرگ سازمان ها پرداخته اند.در رويكرد اول مي توان به ديدگاه هاي سيستمي (باز و بسته) و چرخه حيات اشاره كرد و سئوال اساسي اين است كه چه چيزي ساختار سازماني را تشريح مي كند؟ براي پاسخ به اين سئوال بايستي به استراتژي، تكنولوژي، شرائط محيطي و... پرداخته شود و در ابعاد ساختار سازماني به تفكيك عمودي و افقي تقسيم كار، بخش بندي، اندازه سازمان و تأثير تكنولوژي در سازمان هاي كوچك و بزرگ را تبيين نمود.رويكرد دوم مديريت اسلامي است كه در كتاب "مديريت از منظر كتاب سنت" نوشته حضرت حجه الاسلام والمسلمين سيد صمصام الدين قوامي مطرح شده است. ايشان از صاحب نظران حوزه اي و دانشگاهي هستند و سال هاست در رابطه با تئوري اتحاد امارت و امامت كار علمي كرده و مجموعه علمي و قابل دفاعي را تهيه كرده و محضر مراجع عظام هم ارائه

و بصورت ضمني نظر مساعد بعضي از  آنان را نيز گرفته است. در زمينه ساختار و سازماندهي در فصل دهم اين كتاب مفصل بحث شده است. از ويژگي هاي خوب اين كتاب صبغه ديني و الهي داشتن آن است، چرا كه از آيات، روايات، احاديث و سيره به طور جامع استفاده شده است.منبع دوم كتاب "مديريت و نظام اداري از ديدگاه امام علي (ع)"  است كه توسط دكتر محسن باقرالموسوي نوشته شده و آقاي دكتر سيد حسين سيدي از اعضاء هيئت علمي دانشگاه فردوسي مشهد آن را ترجمه كرده است. در فصل هاي مختلف اين كتاب از جمله فصل هاي دوم، سوم و چهارم آن به طور مفصل از احاديث و روايات استفاده شده و به موضوعاتي نظير سازمان، فرمان بري و اطاعت از مديريت مركزي، ادارات محلي، امام، امير، كارگر و... پرداخته شده است.در اين دو منبع ضمن طرح آراء و انديشه هاي مختلف، مجموعه آياتي استخراج گرديده و سعي شده است به صورت تطبيقي در زمينه هاي سازمان ،ساختار، سلسله مراتب، مديريت، اتحاد امارت و امامت، هماهنگي، تمركز و عدم تمركز، پيچيدگي و... مباحث مفصلي را مطرح كنند.براي تعريف سازمان، به تعاريف مختلفي كه در منابع علمي از سازمان شده، استناد شده است. يعني سازمان را گروهي متشكل از دو يا چند تن كه در محيطي با ساختار منظم و از پيش تعيين شده برا ي اهداف گروهي با يكديگر همكاري مي كنند معرفي كرده است. همچنين سازمان دهي را فرآيند استفاده كردن از همه منابع موجود به طور منظم، تقسيم وظائف، پيش بيني شغل و تعيين نوع روابط كاري، سلسله مراتب سازماني

و... بيان كرده اند و ساختار سازماني را نيز چهارچوب سازماني و يا شاكله كار معرفي نموده است. براي نمونه همچنان كه در يك ساختمان ستون ها و آهن آلات، شاكله ساختمان را تشكيل مي دهند ساختار هم شاكله سازمان مي باشد. اين ساختار ها مي توانند به صورت رسمي و غيررسمي شكل گيرند.درسازمان ها روابط، منظم و تشكيلاتي است، ليكن ما با شرائط محيطي جديد و پيچيده اي روبرو هستيم. آقاي الوين تافلر دررابطه با موج سوم و دركتابش تحت عنوان شوك آينده تئوري آشوب را مطرح مي كند كه در اين دوران تحولات انفجار آميز باعث از هم پاشيده شدن زندگي خصوصي و به  هم ريخته شدن نظم اجتماعي شده كه در شيوه هاي جديد زندگي محيط اجتماعي سرشار از تعارض و تحول شرايط ناپايدار وضعي را به وجودآورده كه ما بايستي با توجه به اين شرايط سازمان و ساختار خود را طراحي كرده و پاسخگوي اصول حكومتي خود باشيم. با توجه به اصول ساختار حكومتي، پيامبر بزرگوار اسلام(ص)  مدينه را ستاد و شهرهاي ديگر را صف قراردادند. سياست هاي كلي، بخشنامه ها، ابلاغيه ها، اعزام ها و تصميمات جنگي از درون مساجد به عنوان پايگاه حكومتي، طراحي و برنامه ريزي مي شده است.متأسفانه در شرايط فعلي كه بايستي مساجد محور باشند، به جز اندكي از وقت براي اقامه نماز استفاده ديگري از مساجد نمي شود. وقتي خداوند متعال در سوره مباركه اعراف در آيات 29 تا 31 گوشزد مي كند كه:"قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ ? وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ ?كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَفَرِيقًا هَدَى? وَفَرِيقًا حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلَالَةُ

? إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ مِن دُونِ اللَّهِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ" با توجه به سيره زندگي رسول خدا(ص) آيا نمي توان نتيجه گرفت كه مسجد به عنوان محوريت و مركزيت براي حكومت باشد؟ آيا موضوع اتحاد امارت و امامت هم بدين مفهوم است كه در سيره نبوي و علوي استانداران و فرمانداران موظف به اقامه نماز جمعه و جماعات و اداره ولايت خويش بوده اند؟دو شأن موازي يا طولي امارت و امامت به شكل جدا از هم وجود نداشته است. در آن زمان امام هم  قاضي بوده، هم مجري و هم قانونگذار. البته قوانين متكي بر كتاب شريعت و احكامي بوده اند كه توسط ائمه اطهار(ع) بيان مي شده است . اميرالمومنين(ع) در عهد نامه مالك اشتر ضمن سفارشات مختلف  به والي، وظايف استاندار به عنوان نماينده سياسي حكومت مركزي را تشريح كرده است. همچنين چگونگي اقامه نماز جماعت  نيز در آيات 9 تا 11 سوره مباركه جمعه آمده است :"يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِن يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى? ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ ?ذَ لِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ فَانتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّهِ وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انفَضُّوا إِلَيْهَا وَتَرَكُوكَ قَائِمًا ? قُلْ مَا عِندَ اللَّهِ خَيْرٌ مِّنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ ? وَاللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِينَ"ملا حظه مي كنيد كه امير، حاكم، و يا امام وقتي نماز جمعه به پا مي كند بايد همه مردم تجارت و خريد و فروش را رها كنند و به سمت محل برگزاري نماز جمعه بشتابد. در ساير دستور العمل ها كه حضرت علي(ع) چه

به صورت كتبي و چه به صورت شفاهي از طرف خود به كارگزاران  و نمايندگان و يا استانداران،  ارسال مي كردند، آنان طبق حكم حكومتي موظف بوده اندكه مسائل قضائي، اجرايي، ارتش، بيت المال، سازمان اطلاعات و مسائل اقتصادي سياسي و فرهنگي و ساير ملزوماتي را كه بايستي با آن حكومت را اداره كرد فراهم نمايند .در مورد تقسيمات كشوري و حدود و ثغور حكمراني، محلي، منطقه اي هم اينكه آيا حكومت بصورت مركزي عمل مي كرده و يا به صورت محلي شواهد زيادي وجود دارد. درسيره حضرت علي(ع) هردو نوع حكومت بوده است، يعني هر دو نوع حكومت محلي و مركزي كه حضرت اميرالمؤمنين(ع) امام اين حكومت بوده، وجود داشته است و گاهي با تفويض اختيار و عدم تمركز به بعضي از افرادي كه اعزام مي شده اند اختياراتي داده شده است. در همين جا اگر بخواهيم وضعيت سلسله مراتب ولايتي وحكومتي را بدانيم به آيات 58 و83 سوره مباركه نساء توجه كنيم كه مي فرمايند:"وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ ? وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى? أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ ? وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا"در اين آيه مباركه ضمن بيان اخبار واصله از امورات امن و خوف از جايگاهي به عنوان اولي الامر (يعني كسي كه صاحب اختيار امر حكومتي است) و اينكه بايستي با اجازه و اذن او وظائف را انجام داد نام برده شده است. در آيات مباركه 53 تا 57 سوره مائده دقيقاً جهت گيري فرماندهي و فرمانبري را براي ولايت حضرت پيامبر(ص) به صراحت روشن كرده است:"إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ

اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ"اگر به بررسي معاني ولايت از ديدگاه تفسير، آيات، روايات مراجعه شود دقيقاً به حقانيت فرمايشات علامه طباطبائي پي خواهيم برد، درآنجا كه نقل مي كنند: "رسول خدا(ص) برهمه شئونات امت اسلامي در جهت سوق دادن آنان به سوي خدا و براي حكمراني و فرمانروايي بر آنان و قضاوت در ميانشان ولايت دارد. اين ولايت در طول ولايت خداوند كه  ناشي از تفويض الهي است قرار دارد، يعني چون اطاعت از او اطاعت از خداوند است در نتيجه ولايت او ولايت خداي بزرگ است و بايد از او اطاعت كرد."در نظام آفرينشي اصلي است كه از مصاديق ديگر اصول مديريتي در حكومت و مديريت رحماني خداوند مي باشد و آن وجود هماهنگي در نظام آفرينشي است. در آيات 2 الي 4 سوره ملك خداوند مي فرمايد:"الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا ? مَّا تَرَى? فِي خَلْقِ الرَّحْمَ_?نِ مِن تَفَاوُتٍ ? فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى? مِن فُطُورٍ ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خَاسِئًا وَهُوَ حَسِيرٌ"هفت آسمان را آفريد در آفرينش اش هيچ تفاوتي  نمي بيني بار ديگر نگاه كنيم آيا هيچ شكاف و خللي مشاهده مي كني، پس دوباره نگاه كن سرانجام چشمانت در جست و جوي خلل و نقصان ناكام مانده به سوي تو باز مي گردد و در حالي كه خسته و ناتوان است. اگر به معاني و تفاسير مربوط به فطور مراجعه كنيد ملاحظه خواهيد نمود كه در نظام حاكم بر جهان هستي همه چيز در جاي خودش و داراي نظم خاصي است و با مشيت بالغه الهي و تدبير خداوند رحمان

در حركت اند و هيچ گونه سستي،كجي، ناروائي و عدم هماهنگي ملاحظه نمي شود.براي تحقق ابعاد ساختاري و سازماني مديريت اسلامي از اين زاويه، در مديريت شهري چند فرض را بايد در نظر بگيريم و متناسب با آن فرضيات، بايستي شهرها را ساخت و از اصول و ظوابط مربوط به مديريت اسلامي و با رويكرد ديني كردن شهر در فعاليت هاي مديريتي روح معنويت و انتظارات رحماني را دميد.فرض اول: شهري را از صفر بنا مي كنيم و هيچ گونه ساخت و سازي شروع نشده، بنابراين با توجه به مدلي كه آقاي مهدوي در مركز مطالعات شهرداري تهران ارائه دادند، مشروط بر اينكه در رابطه با جذب و گزينش نيروي انساني اصل شايسته سالاري و انتخاب امام جمعه و جماعاتي كه دقيقاً ويژگي هاي مورد نظر اميرمؤمنان در او باشد، امكان وقوع چنين مديريتي متصور است و بايد مسجد محوري بر اساس سيره پيامبر(ص) مبنا قرار گيرد.فرض دوم: براي شهرهايي كه ساخته شده اند و خصوصاً كلان شهرهايي مثل تهران، طبيعتاً ما در مقابل وضعيت موجود قرار داريم، لذا بايستي وضع موجود شناسايي شود و پس از بررسي جامع اگر دركليه سلسله مراتب و تصميم گيري هاي وقوع مديريت شهري فواصلي با اصول مديريت اسلامي وجود دارد بايستي با تزريق محتوايي مديريت اسلامي، رويكرد ديني مديريت شهري را تقويت كرد. البته همان طور كه عرض كردم براساس شرايط آشوب و تئوري موج سوم  ما شرايط بسيار سختي را داريم.نقد و بررسي:نقد اول: ساختار يعني داشتن روابط نسبتاً  پايدار كه اجزاء سيستم را شامل مي شود. اينكه ما بگوئيم قانون داريم و قواي سه گانه بايد

از آن تبعيت كنند، ما يك دولت مركزي داريم و نه محلي بلكه كارگزاراني براي آن بگماريم و يا اينكه تفكيك قوايي كه ما در آنجا انجام داده ايم اسلامي هست يا نه؟ از طرفي امام خميني(ره) مي فرمايند قوانين جمهوري اسلامي در حكم قانون شرع است پس كار ما ديني است و بايد در آن تأمل بيشتر بكنيم، پس مي توانيم بگوئيم دايره نگاه اسلامي بسيار وسيع تر است و ما بايد موارد كاربردي تر متناسب با زمان را گلچين كنيم.نقد دوم: اينكه ما هم اكنون در سازمان ها مشكل داريم شايد تعبير اين باشد كه به علت اينكه ساختار آن غربي و با مباني ديني ما نمي خواند مشكل داريم. اما اينكه ما بخواهيم مسجد را به نحوي وارد ساختارهاي اداري حكومت كنيم شايد اين خود يك مدل و راهكاري مستقل باشد كه بايستي بيشتر روي آن بحث و بررسي صورت پذيرد.نقد سوم: ما بايد اول الگوي مديريت اسلامي خود را طراحي كنيم و بعد آن را با الگوي مديريتي روز تطبيق دهيم. حتي اگر مباني آن علوم غربي با مديريت اسلامي بخواند. اين كار ما را از ترس اينكه مباني مديريتي جهان را با قرآن مقايسه كنيم و چيزي پيدا نكنيم باز مي دارد.نقد چهارم: مباني هستي شناسي، متدولوژي، پيش فرض ها و درجه شناخت و مطلق بودن يا نبودن را بايد در بحث هاي خود بياوريد تا ارائه شما موفق باشد.نقد پنجم: چون مبناي ما مبناي درستي نيست ما هنوز نتوانسته ايم حتي مديريت اسلامي را تعريف كنيم، به جز استاد شهيد مطهري كه در "سخنراني رشد" خودشان مفهوم مديريت اسلامي

را گفتند، پس ما ابتدائاً بايد به مبنا ها بپردازيم.نقد ششم: اگر بخواهيم مدل خود را با مدل غربي ها تطبيق دهيم هرگز اين پيوند رخ نمي دهد و به نظر مي رسد اين مدلي كه در طي اين چند سال هيأت مروجان رهبري و مديريت اسلامي طراحي كرده بهترين مدل است و اينكه ما بخواهيم عجله كنيم و به سرعت به تئوري پردازي روي آوريم، فكر مي كنم با همان سرعت هم به زمين خواهيم خورد. پس بهتر است فعلاً آن را به عنوان يك حركت مطرح كنيم و زود نتيجه گيري نكنيم.دكتر نجاتبخش اصفهاني: در پاسخ به نقد اول بايد اشاره كرد كه در مباحث علمي و مطالعات اسلامي رويكرد ما نظريه پردازي است، طبيعتاً با توجه به مسئوليت هايي كه دانشمندان و صاحب نظران دارند و مي گويند كه نظريه علمي توليد شده بايد به سطحي برسد كه قابل دفاع و در جهت مصالح كشور باشد، در جايگاه شوراي عالي تحول اداري ساز و كارهايي كه پيش بيني شده مي توان تغيير ايجاد كرد. در رابطه با نقد دوم نيز مسجد محوري هم به عنوان يك مدل و راه كار مورد تأكيد قرار گرفته است و نظريه پرداز همين مقصود را پيگيري كرده است.نقد كننده سوم هم بيشتر بدنبال توليد مدل و يا الگوي قابل ارائه جهت مديريت اسلامي است و اين حرف درستي است. اما اينكه نظريه پرداز خوف آن را داشته باشد ممكن است نظريه اش رد شود موضع درستي نيست. بالاخره در شرايط موجود، عليرغم اين گونه چالش ها بايستي به نظريه پردازي ادامه داد.نقد چهارم هم مطلب درستي است، بايستي مدل قابل ارائه دربرگيرنده ابعاد فوق

باشد.نقد پنجم ما را تشويق مي كند كه در مرور بر ادبيات پيشين بدانيم شخصيت هاي فرهيخته و موجهي نيز زحمات زيادي كشيده و بايد از مطالب آنان استفاده شود. آخرين نقد هم تذكر به صاحبان انديشه است كه در ارائه مدل اولاً تعجيل نكرده و ثانياً مدل برخواسته از متن مكتب ارائه شود.

Analyzing and Explaining the Structural Organizational Dimensions of Urban Management with Islamic ApproachAli Nejatbakhsh Esfahani) PhD., member of the board Payame Noor University(                          

Abstract: In this lecture, first the management approach it’s different theorizing are addressed by defining the organization, structure, task assignment, organizational theories, vertical horizontal separation, formality, centralization, complexity in organization, plain high organization are dealt with since the discussions approach is Islamic, using different references (Administrative system from Imam Ali, view point by M.Mosavi. Management from view point of Islam sonnat by S.S.GHavami., Quran, Nahjol balagheh), the above-mentioned dimensions are explaining using the integration of Emarat Imamat , the urban management is described by Islamic attributes different hypothesis are predicted the stance of verses narration are mentioned.Keywords: Organization, structure, urban management, Islamic approach, Imamat, Emarathttp://system.parsiblog.com/1089416.htm

مشاركت مردمي، توسعه، مديريت شهري

پيچيدگي شهرها بر اساس تعامل دقيق و عميق اركان حاكميت (قواي مجريه،مقننه و قضاييه) و با مشاركت معني دار شهروندان سازماندهي شود تا تامين ضرورت ها و انتخاب اولويت ها ، پيشگيري از تهديدها و مقابله با آسيب ها و ارتقاي توانمندي ها و جبران كاستي ها بر مبناي همدلي ، همفكري و همكاري جمعي صورت پذيرد.همچنين بر هيچ مسئولي پوشيده نيست كه

مشكلات ساختاري و فرهنگي در خصوص جايگاه شوراهاي اسلامي شهر و روستا و شهرداري ها در نظام سياسي-اداري كشور ، عدم تعريف صحيح از و علمي از نظام برنامه ريزي شهري و فقدان نظام مديريت واحد شهري از جمله مهم ترين عواملي است كه اداره شهرها را طي ساليان اخير با چالش هاي جدي مواجه كرده است.در اين راستا توسعه مديريت شهري و ايجاد مديريت واحد شهري مي تواند با استمداد از نخبگان و متخصصان به آرمانشهر مطلوب دست يابد. همچنين بايد توجه داشت كه بخش خصوصي، گروه هاي فشار و عامه مردم مي توانند در بهبود مديريت شهري سهيم باشند و با استفاده از اينها مي توان به بودجه لازم جهت ارتقاي وضعيت اقتصادي دستيابي پيدا كرد، اين عملكرد ها مي توانند شهرواندان، محيط زيست شهري و ظرفيت كارآيي و توليدات شهر را تحت تاثير قرار دهد. كلانشهرها در همه نقاط دنيا با مسائل نسبتا پيچيده اي روبرو هستند، تهران نيز از اين موضوع مستثني نيست. در سال هاي اخير گام هاي مثبتي در موضوعات شهري برداشته شده اما نبايد فراموش كرد شهر و مردم بسيار سريعتر از تصميمات مديران آن در حركت هستند، از اين رو غالبا سياستگذاري ها و راهكارهاي گرفته شده در مقابله با مسائل جاري در حكم برخوردهاي مقطعي و التيامي به شمار مي رود. براساس برنامه چشم انداز 20 ساله كشور قرار است ايران به قدرت اول اقتصادي منطقه ارتقا يافته و در كنار آن تهران نيز براساس پيش بيني ها با رشد 8 درصدي به يكي از 5 شهر مهم خاورميانه تبديل شود. از آنجايي كه مديريت شهري نيز با توجه به اهميت اثرگذاري سياست ها به

عنوان حكومت محلي، نقش مهمي در تعامل روشن و شفاف با بخش دولتي و خصوصي ايفا مي كند، بايد در برنامه ريزي هاي خود براي پايتخت به اين موضوع توجه ويژه داشته باشد. پرسش اساسي در اين زمينه اين است كه عملكرد برنامه ريزان شهري بايد به چه صورت باشد تا هم زمينه هاي پايداري، ايمني و ارتقاي كيفي محيط شهر حفظ شود و هم به شكل گيري اقتصاد شهري بالنده كمك نمايد و هم با سياست هاي كلان كشور و نقش تهران در افق زماني آينده همسو باشد؟با افزايش جمعيت شهرها و روند رو به رشد شهرنشيني در جامعه، پرداختن به تمامي جوانب زندگي شهرنشيني اعم از امور اقتصادي، اجتماعي، فرهنگ، عمراني و حتي سياسي مورد توجه قرار گرفته است و مبحث اقتصاد شهري و توسعه آن به دليل اثر گذاري بر ساير موارد بيش از پيش تاكيد شده است. مديريت شهري نيازمند يك نظام پايدار درآمدي است. همه سازمانها و نهادها اعم از دولتي و غيردولتي به همراه كليه شهروندان بايد به نسبتي كه از خدمات مختلف در سطح شهر استفاده مي كنند بهاي آن را در قالب عوارض پرداخت كنند و چنانچه نخواهيم مديريت شهر در تنگناها براي اداره شهر ناچار به اتخاذ سياست هاي مقطعي براي كسب درآمد شود كه غالبا نيز مخالف راهبردهاي توسعه پايدار است، همراهي و كمك دولت در تحقق اين فرآيند و الزام سازمان ها و نهادها به پرداخت سهم خود به عنوان عوارض و بدهي هاي قبلي ضروري است. در اين ميان اقتصاد شهري و ساز و كار حاكم بر دخل و خرج كلان شهرها موضوعي است كه طي ساليان اخيرمديران شهري و به خصوص كلان شهرها

به آن بيشتر از گذشته توجه داشته اند.ايجاد تحول در منابع درآمدي كلان شهرهاي كشور اصلي ترين رسالت مديران آينده شهرها خواهد بود.محله محوري اولين گام در راه دستيابي به درآمدهاي پايدار در شهرداري ها دانست چرا كه در وهله اول مردم سالاري يعني حذف فاصله بين دستگاه هاي دولتي و مردم را در پي دارد و در مرحله بعد واحدهاي محلي با در دست گرفتن اختيارات بيشتر هم از لحاظ اقتصادي به منابع محلي متكي خواهند بود و هم از نظر اجتماعي ناگزير از توجه به خواست و در نهايت به مشاركت مردم است.به همين دليل است كه هر گونه نهاد سازي در راستاي دموكراتيزه كردن فرايند مديريت و برنامه ريزي ، تمركز زدايي در اين فرايند و محلي گرايي در هر بخش حداقل سه وجه مديريتي اقتصادي و اجتماعي خواهد داشت.از نظر طراحان ناحيه محوري در سطح ناحيه از سه طريق مشخص مي توان مشاركت مالي مردم را جلب كرد ساكنان ناحيه ها يا هزينه هاي آن را مي پردازند و با همكاري باعث كاهش هزينه هاي ناحيه مي شوند و يا با انجام فعاليت هاي معين كوچك با قيمت كمتر باعث صرفه اقتصادي بيشتر عمليات در سطح ناحيه براي شهرداري هستند.بر اساس طرح جديد جامع شهر تهران موضوع دريافت حق سارژ مطرح شده است به گونه اي كه در كنار افزايش سطح خدمات رساني شهرداري به شهروندان، مردم نيز هزينه خدمات دريافتي از سوي مديريت شهري را بپردازند.به طور كلي يكي از مهمترين چالش هاي شهرداري در بخش اقتصادي طرح ناحيه محوري تعريف ابعاد، نوع، چگونگي و ميزان مشاركت مالي مردم در ناحيه

است و در اين زمينه بايد عمليات احصاي دقيق در سطح ناحيه باشد.بخش احساس تعلق شهروندان به كوچه، خيابان محله و ناحيه اي كه در آن زندگي مي كنند به عنوان مبناي تمايل آنان به پرداخت هزينه ها نياز به مطالعات دقيق و گسترده اي در زمينه امكان سنجي استقلال مالي نواحي دارد.سخن آخر آنكه مديريت شهري با محوريت محله محوري و تدوين برنامه هاي منطبق با نياز شهروندان عملا مي تواند مقوله فراموش شده حقوق شهروندي و اقتصادشهري را احيا كند.

خبرگزاري موج - گروه اجتماعي http://www.mojnews.com/fa/Miscellaneous/ViewContents.aspx?Contract=cms_Contents_I_Newsr=341942

شهر سازي و ترافيك

در آغاز شهر سازي مدرن در ايران در طرح هاي شهري، مهندسي ترافيك به عنوان يكي از شاخه هاي مهم شهرسازي به لحاظ سهم معابر در كالبد شهر و نياز به گسترش جمعيت شهرها و خصوصا تهران، با پديده ي ظهور كلان شهرها در كشور عملا جمعيتي بيش از پيش بيني هاي طرح هاي جامع حصوصا در كلان شهر تهران را شاهد هستيم.پيچيدگي ترافيك تهران روز به روز گوي سبقت را از تحقيقات و مطالعات كارشنانه و دستاوردهاي آن رامي ربايد و همواره جلوتر از راه حل هاي حركت مي كند. مديران شهري در تكاپوي حل مساله، تدابيرو سياست هاي گوناگوني اتخاذ مي كنند كه غالبا به صورت مسكن هاي مقطعي، مدت زماني بيماريرا التيام مي بخشد. معضل ترافيك تهران اگرچه ويژگي هاي خاص خود را داراست، ليكن در كليت عام خود جدا از مسائل و ويژگي هاي ترافيك در ديگر كلان شهرها ي جهان و خصوصا جهان سوم نيست.استفاده از تجربيات موفق ديگر كشورها در زمينه ي ترافيك مي تواند ريسك هاي ناشي از آزمون وخطاي شيوه

هاي مختلف را به حداقل كاهش دهدبهبود شبكه حمل و نقل عمومي   مديران شهري با مطالعات دقيق و دستيابي به بانك اطلاعاتي قوي و به روز از كميت و كيفيت سفرهاي  درون شهري و با توجه به الگوي انتخابي شهروندان براي سفرهاي درون شهري كه تابعي از زمان، هزينه و آسايش و راحتي سفر است باترسيم الگوي بهينه سفر سعي مي كنند تركيبي مطلوب از وسائل حمل و نقل را در تناسب با معابر شهري و تقاضاي سفر به كار گيرند.احداث، گسترش يا تعريض و اصلاح معابراحداث خيابان ها و اتوبان هاي جديد شهري غالبا در افق طرح هاي ساختاري بلندمدت و ميان مدت در امتداد رشد جمعيت و نيازهاي ارتباطي گسترده جامعه ي شهري پيش بيني مي شود و به موازات تحقق پيش بيني طرح هاي بالا دست در بعضي محورهاي تردد كه به سبب فراتر رفتن نيازها از پيش بيني ها، معابر شهر پاسخگوي مناسبي نيست. اقداماتي از قبيل گسترش، تعريض يا اصلاح معابر با تاكيد بر حفظ هويت، منظر و در كل حفظ هماهنگي و توازن در ساختار منطقه ي شهري و مناطق مجاور انجام مي پذيرد.محدود كردن استفاده از اتومبيل هادر مقاطعي مديريت شهر جهت روان كردن ترافيك مراكز عمده ي شهري، طرح هاي ويژه اي در معابرشهر را طراحي مي كند كه از جمله مي توان طرح هاي محدوده ممنوعه در مراكز پرترافيك شهر و نوبت بندي اتومبيل ها براي ورود به شهر بر اساس شماره پلاك يا پرداخت حق استفادهاز بزرگراه ها و خيابان هاي پرتراكم را نام برد.تغيير يا اصلاح قوانين كاربري اراضياصولا در طرح هاي نوين شهري

الگوي كاربري اراضي متناسب با شبكه حمل و نقل عمومي و در ارتباط با آن پيش بيني مي شود. در خصوص ساماندهي كاربري هاي موجود شهري با هدف مديريت تقاضاي حمل و نقل درون شهري و كاهش سفرها، شيوه هايي چون عدم تمركز خدمات و چند قطبي كردن مراكز عمده ي خدماتي شهر، انعطاف ساعت كار و...به كار مي رودكنترل( محدوديت) مالكيت خودرومديريت كارآمد، تقاضاي سفر از طريق مديريت، مالكيت وسايل نقليه و استفاده از آن از جمله سياست هاي شهرهايي است كه عمدتا به سبب مالكيت كنترل نشده ي سواري هاي شخصي و استفاده  ازآنها داراي ترافيك سنگيني هستند. محدوديت مالكيت خودروها از طريق ابزارهاي متنوع مالياتي و دريافت ماليات هاي سنگين از دارندگان وسايل نقليه ي شخصي و ماليات هاي تصاعدي سالانه راه ها  انجام مي پذيرد و شامل ماليات استفاده از خودروي شخصي در ساعات كاري هفته و نيز خيابان هايمركزي شهر مي شود.البته بايد توجه داشت كه در كنار اين راهبرد، سياست هاي مديريت شهر علاوه بر عرضه خدمات و حملو نقل عمومي با كيفيت مناسب و راحت، اطلاع رساني قوي و شفاف از مسايل ترافيك و بيان ضرورتاتخاذ سياست فوق در جهت كنترل ترافيك و راحتي شهروندان است.http://www.bastam.blogsky.com/1387/01/18/post-112/

مديريت شهري؛ اهداف و راهبردها

هاشم داداش پور

مقدمه: شهر به مثابه بخشي از سلسله مراتب سيستم قضايي و تقسيمات سياسي - جغرافيايي هر كشور براساس شاخصه هاي مختلفي مانند نوع حكومت، مديريت، سطح آگاهي، علاقه مندي اجتماعي و مشاركت مردم در نظام تصميم گيري و... شكل مي گيرد. نظام مديريت شهري باهدف اداره مطلوب امور شهر، سعي دارد. روابط ميان عناصر شهري را هماهنگ سازد. به دليل گستردگي و ميان رشته اي بودن

سيستم مديريت شهري به مثابه يك سيستم باز، عوامل مختلفي در آن دخالت دارد و بدون شناخت اين سيستم نمي توان عناصر و روابط را در جهت اهداف آن تغيير شكل داد، زيرا هنر برنامه ريزي، شناخت عناصر سيستم و ايجاد روابط بين آن عناصر است، به نحوي كه اين مجموعه عناصر در جهت هدف سيستم عمل كنند. بي توجهي به اجزاء همچنين عدم كشف روابط و ميزان تاثير هريك از عناصر در نظام تصميم گيري هرگز به يك نظام تصميم گيري منسجم، موثر و معطوف به اهداف مطلوب منجر نخواهد شد.(1) شهر مركز فرصت و محيطي براي ارائه توانائيهاي بالقوه انساني است. تمركز روزافزون افراد در نواحي شهري و رشد سريع شهرنشيني ناشي از مهاجرت و همچنين افزايش طبيعي جمعيت شهر، مشكلاتي را در ارائه خدمات متناسب با ميزان افزايش جمعيت شهري به وجود مي آورد كه خود به عنوان يكي از موانع اصلي اجراي وظايف و ارائه خدمات شهري كافي به شهروندان مي گردد. اين امر توام با عدم رغبت مردم براي مشاركت در فعاليتهاي عمران شهري، كه تا حد زيادي ريشه در شيوه نظام اداري متمركز دارد، از عواملي هستند كه توانايي مسئولان را در تامين نيازهاي ساكنان شهري با مشكل مواجه مي سازد. بنابراين، كاركرد مديريت شهري كارآمد به عنوان يك نهاد مديريتي فراگير و درگير با موضوعها و پديده هاي بسيار گسترده و متنوع شهر و شهرنشيني ضروري است تا نهايتاً دستيابي به توسعه انساني پايدار در شهر ميسر گردد.(2) اين مقاله درصدد است تا با ارائه تعريفي از مديريت شهري، جايگاه آن را در سيستم مديريت جامعه مشخص كند و با بيان اهداف و راهبردهاي اين نوع مديريت، ويژگيها و معيارهاي مطلوب سيستم

مديريت شهري را ارائه كند.2 - تعريف سيستم مديريت شهري هدف سيستم مديريت شهري به مثابه جزئي از سيستم حكومتي، اداره امور شهرهاست. و نقشي كه دولت براي اين سيستم قايل مي شود، تعريف اين هدف را روشن مي سازد. ترديدي نيست كه اين تعريف، هرچه باشد، هدف سيستم مديريت شهري در جهت اهداف ملي بوده و با آن همسوست و از كليات آن تبعيت مي كند. به همين دليل است كه برنامه هاي اين سيستم براي ساماندهي امور شهر، به طور كلي در چارچوب برنامه هاي كلان و قوانين جاري كشور تدوين مي گردد و اقدامات اين سيستم ناقض مقررات قانوني كشور نيست.(3) تعاريف متعددي از مديريت شهري ارائه شده است و هركدام از اين تعاريف بيان كننده نگرشي نظام مند به مقوله مديريت شهري است: .(4)و يا (5) علاوه بر دو تعريف عمومي فوق، تعريف تخصصي ديگري عبارت است از (6)3 - جايگاه مديريت شهري در نظام برنامه ريزي سيستم مديريت شهري بنابه تعريف و به لحاظ وظايف عملي خود موظف به برنامه ريزي توسعه و عمران شهري و اجراي برنامه ها، طرحها و پروژه هاي مربوطه است. انجام اين وظايف تعيين كننده نوعي هويت برنامه ريزي اجرايي براي آن است. در واقع مديريت شهري در قالب نظام برنامه ريزي اقتصادي، اجتماعي و قضايي حاكم بر كشور، اقدام به تهيه برنامه هاي توسعه شهري براي شهر مي كند و سپس آن برنامه را در چارچوب نظام اداري - اجرايي حاكم، به پروژه هاي عملياتي تبديل كرده و به مرحله اجرا مي رساند. براين اساس وظايف و جايگاه سازماني و اجرايي مديريت شهري را مي توان به شرح زير تعيين كرد:1-3 تبيين نقش سيستم مديريت شهري بمثابه يك برنامه ريز: اين نقش را مي توان در دو قالب روابط برون و درون

سيستمي مطالعه كرد، در قالب اول، روابط مديريت و برنامه ريزي شهري در ارتباط با نظام عمومي برنامه ريزي و سطوح بالاتر برنامه ريزي بررسي مي شود. مهم ترين موضوع قابل توجه در اين سطوح، ضرورت تامين هماهنگي اين سطوح با يكديگر است. در قالب دوم، تهيه برنامه هاي جامع فيزيكي، اقتصادي، اجتماعي و مالي لازم براي توسعه كارآمد شهر به عنوان اصلي ترين وظيفه سيستم مورد توجه قرار مي گيرد.2-3 تبيين نقش اداري - اجرايي سيستم مديريت شهري: مديريت شهري به لحاظ اداري - اجرايي يك سازمان بسيار گسترده و مشتمل بر عناصر متعدد و متنوع لازم براي اداره امور يك شهر است. هرچند اين عناصر طيف عملكردي گسترده اي را شامل مي شوند، اما به هرحال عناصر مركزي و اصلي سازمان شهرداري است كه در تمامي عملكردهاي تدوين شده سيستم و به ويژه امور اداري و اجرايي دخيل است. درواقع شهرداري از يك سو، جزء عناصر مهم مديريت سياسي و اجتماعي شهر محسوب مي گردد و از طرف ديگر مهمترين عنصر اجرايي سيستم مديريت شهري است.(7) براين اساس، مي بايست ضرورتاً نگرش درون سازماني مديريت شهري به سازمانهاي جانبي و فعاليتهاي آنها تعميم داده شود. و شهرداري نهادي مستقل و جدا از ديگر سازمانها كه براي حفظ منافع درون سازماني به تقابل با آنها برمي خيزد ديده نشود. مديريت شهري بايد بتواند پروژه هاي اجرايي از سوي هر سازماني را به نفع شهروندان سوق دهد و بدين لحاظ بايست با مفاهيم كلي فني و جاري تمامي دستگاههاي خدماتي آشنايي حاصل كند. چنين دستگاههايي نظير آب و فاضلاب، برق و مخابرات و گاز و...تماس متقابل كمتري دارند، و لذا مديريت شهري مي تواند هماهنگ كننده و جهت دهنده مناسبي براي اين استفاده تلقي شود.(8)1-2-3 تبيين

نقش اجرايي مديريت شهري در قالب نظام هاي شهرداري: در سطح جهان سه نظام شهرداري شناخته شده است. نوع اول (شورا - شهردار) است كه بهترين سيستم شناخته شده جهاني محسوب مي شود. در اين سيستم مردم شهر، عده اي را به نمايندگي شوراي شهر انتخاب مي كنند و سپس شوراي مذكور شخص واجد شرايط را به عنوان شهردار استخدام كرده و اداره امور شهر را به عهده او واگذار مي كند و برنامه فعاليتها و عمليات شهرداري و منابع درآمد و مصارف آن را تصويب كرده و سپس بر روند عمليات شهرداري نظارت مي كند. نوع دوم سيستم (شهردار - شوراي شهر) است در اين سيستم شهردار و اعضاي شوراي شهر را جداگانه انتخاب مي كنند. شهردار رياست شوراي شهر را به عهده مي گيرد و لزوماً داراي تخصص نيست. نوع سوم سيستم (شورايي مطلق) است كه اعضاي شورا هركدام مسئول قسمتي از كارهاي شهرداري بوده ضمناً با يكديگر جلسات مشورتي دارند و درباره كليه امور با اكثريت آراء اتخاذ تصميم مي كنند. در اين سيستم، معمولاً يكي از اعضاي شورا به عنوان عضو ارشد براي اداره امور جلسات شورا انتخاب مي شود و در بعضي از موارد در نقش شهردار و رئيس انجمن شهر انجام وظيفه مي كند.(9) شكل ديگر تقسيم بندي مديريت شهري بدينگونه بيان شده است: مديريت شهردار با اختيارات كم، شهردار بااختيارات متوسط و شهردار با اختيارات وسيع. در بيشتر كشورهاي در حال توسعه از جمله ايران، شهردار اختيارات كمي دارد و معمولاً حكومت مركزي نقش اساسي را در مديريت شهري دارد و شهر را مانند يكي از ادارات خود و يا وزارتخانه تابعه اداره مي كند و مشاركت مردم در اداره امور شهري به حداقل مي رسد. در حالي

كه بويژه براي اداره شهرهاي بزرگ به شهردار بااختيارات وسيع نياز است. مديريت در يك شهر معمولاً نبايد به محدوده خود شهر ختم شود، بلكه لازم است براي ايجاد تعادل بين ميزان نفوذ حكومت مركزي و شهرداري اين مديريت در يك محدوده وسيعتري اعمال شود. در اين سيستم، استقلال مالي و اداري سيستم شهر و شهرداري براي مديريت مطلوب و كارآمد ضروري است.(10)4 - تبيين اهداف و راهبردها چه اهداف و وظايفي بر سيستم مديريت شهري مترتب است‚ و اين اهداف چگونه و از چه طريق بايد تحقق پيدا كند‚ با چه معيارهايي مي توان تحقق اهداف را اندازه گيري و تحليل كرد‚ پاسخ به اين سوالها، در وهله اول مستلزم شناسايي و تبيين مسايل مبتلا به سيستم مديريت شهري و در وهله دوم شناخت مسايل حاكم بر آن است.1-4 اهداف مديريت شهري: هدف تئوريك سيستم مديريت شهري، تقويت فرايند توسعه شهري است به نحوي كه در سطح متعارف جامعه زمينه و محيط مناسبي براي زندگي راحت و كارآمد شهروندان، به تناسب ويژگيهاي اجتماعي و اقتصادي فراهم شود. در قالب اين هدف كلان مي توان سه هدف خرد فراگير براي تمام سيستم هاي مديريت شهري به شرح زير تعيين كرد: حفاظت از محيط فيزيكي شهر تشويق توسعه اقتصادي و اجتماعي پايدار ارتقاء شرايط كار و زندگي كليه شهروندان باتوجه ويژه به افراد و گروههاي كم درآمد.(11)2-4 راهبردها در مديريت شهري: براي تحقق اهداف و انجام وظايف مذكور، راهبردهاي اساسي ذيل ارائه و تدوين مي شود:1-2-4 انتقال مسئوليت و وظايف برنامه ريزي، مديريت و گردآوري و تخصيص منابع از سوي دولت و سازمانهاي مركزي به مديريت شهري(12) جلب مشاركت عموم مردم براي مديريت شهرها بهبود و

توسعه ساختار سازماني و تشكيلاتي سيستم و امور پرسنلي و قانوني بهبود شيوه هاي مديريت مالي و اقتصادي تاكيد بر مديريت و برنامه ريزي استراتژيك و جامع سيستم بسيج كليه منابع توسعه شهري با مشاركت فعالانه بخش خصوصي و سازمانهاي مربوط به جامعه محلي تاكيد بر راهبردهاي (توان بخشي) در ارتباط با مسكن و امكانات زيربنايي با كمكهاي ويژه براي اقشار كم درآمد سازماندهي و بهبود كيفيت محيطي فيزيكي زندگي شهري به ويژه براي اكثريت عظيم فقراي شهري.(13)5 - ويژگيهاي مطلوب مباحث مسكن، زمينه نظري لازم براي تعيين شرايط و ويژگيهاي مطلوب و ضروري براي موفقيت و كارآيي سيستم مديريت شهري و به عبارت ديگر (بايدهاي) لازم براي اين موضوع را فراهم ساخته اند اين بايدها را مي توان در زمينه ويژگيهاي روش شناختي و ويژگيهاي سازماني و شرايط محيطي مناسب، طبقه بندي و ارائه كرد. به لحاظ روش شناختي موفقيت و كارايي سيستم مديريت شهري در گرو برخورداري آن از ويژگيها و شرايط زير است: اتخاذ رويكرد سيستمي: مهمترين شرط روش شناسانه و موفقيت سيستم، اتخاذ رويكرد سيستمي و كل نگر نسبت به مولفه هاي توسعه شهر و برقراري انسجام نظام يافته در هر دو زمينه جغرافيايي و عملكردي است. تحقق چنين شرطي در قالب يك رويكرد استراتژيك به مديريت شهري قابل حصول است. درطراحي چارچوب سازماني و تشكيلاتي سيستم مديريت شهري مي بايد اصول زير مورد توجه قرار گيرد: در لزوم پوشش كامل همه امور شهري توسط چارچوب سازماني مديريت شهري بايد به نحوي طراحي شود كه تمام امور در هر دو زمينه جغرافيايي و عملكردي، را تحت پوشش قرار دهد. در چنين شرايطي هماهنگيها و روابط بين سازماني از اهميت و جايگاه ويژه اي برخوردار است به گونه اي كه تمام

سازمانها و ادارات موثر و مسئول امور شهري بايد در قالب يك سيستم هدفمند و هماهنگ عمل كرده و به ايفاي مسئوليتهايشان بپردازند شمول مديريت شهري بر برنامه ريزي شهري: مطابق بااصول علمي مديريت، برنامه ريزي شهري جزو وظايف و عناصر اصلي سيستم مديريت شهري محسوب مي شود. براين اساس برنامه ريزي فيزيكي، اقتصادي و اجتماعي براي يك شهر، تحت نظارت و هدايت سيستم مذكور انجام مي گيرد. قابليت انطباق چارچوب سازماني با ماهيت چند عملكردي مديريت شهري: چارچوب سازماني بايد به نحوي طراحي شود كه تمام عناصر و وظايف سيستم از امور اجرايي روزمره و بسيار جزيي تا برنامه ريزيها و سياستگذاري هاي درازمدت و كلان مورد توجه قرار گرفته و از جايگاه متناسب در الگوي طراحي شده برخوردار باشند. لزوم طراحي چارچوب سازماني و تشكيلاتي چندسطحي و چندلايه اي براي سيستم مديريت شهري و ماهيت متنوع و چند عملكردي مديريت شهري ايجاب مي كند كه سيستم مديريتي مربوط به آن به صورت چندسطحي طراحي و اجرا شود به گونه اي كه هر سطوح بتواند پاسخگوي ملاحظات و نيازهاي ناشي از هريك از گونه هاي عملكردي سيستم باشد. برهمين اساس، سيستم مديريت شهري را مي توان متشكل از سه سطح مديريت دانست:(14)الف: مديريت سياسي - اجتماعي و نهادي، كه مستلزم افزايش قدرت سياسي شهروندان و يا نمايندگان انتصابي استب : مديريت سازماني كه مستلزم انتقال مسئوليت براي برنامه ريزي، مديريت و مالكيت و تخصيص منابع از حكومت مركزي به سازمان زيربخشي يا سطوح مديريت شهري است(15)ج : مديريت اجرايي و فني.6 - تعيين معيارهاي ارزيابي سيستم علاوه بر معيارهاي عمومي مديريت خوب از قبيل كارآيي، شفافيت، قابليت محاسبه و مشاركت، ارزيابي سيستم مديريت شهري به صورت نظري به شرح مواد پنجگانه زير تدوين

مي شود: كارآيي در استفاده از منابع مالي انساني و كالبدي از طريق شيوه هاي مناسب بودجه گذاري، ارزيابي پروژه مديريت پرسنلي و اجرايي طرحها قابليت ادامه حيات مالي بر مبناي بهره برداري كامل از بنيان درآمدي منابع محلي و مديريت مالي و منطقي حساسيت نسبت به نيازهاي ناشي از رشد روزافزون شهري و برخورداري از توانايي لازم براي برنامه ريزي توسعه شهري و تامين خدمات آن، قبل و يا حداقل همگام با ايجاد تقاضا حساسيت نسبت به نيازهاي ناشي از فقر شهري و بهادادن به نظرات عمومي براي بهبود و دسترسي آنان به مسكن، خدمات اوليه و اشتغال توجه به حفاظت محيطي از طريق فراهم ساختن خدمات عمومي و تنظيم فعاليت بخش خصوصي.7 - ويژگيها و شرايط محيطي موفقيت و كارايي مديريت شهري منوط به توجه جدي به شناسايي و تحليل عوامل محيطي و برون سيستمي و تاثيرات آنها دارد. برهمين اساس موارد زير ضروري و قطعي است: لزوم هماهنگي با سطح توسعه يافتگي و ارتباط متقابل توسعه انساني: سيستم مديريت شهري بايد به عنوان ابزاري براي توسعه انساني پايدار و مشاركتي شهر و كشور طراحي و تدوين شود لزوم حضور عناصر منتخب شهروندان در سيستم: ارتباط مستقيم مديريت شهري با شهروندان و خواسته هاي آنان و نيز مشاركت آنان در مديريت شهري ايجاب مي كند كه عناصر تصميم گيري و سياستگذاري آن به وسيله شهروندان انتخاب و تعيين شوند، و از اين طريق همسويي و هماهنگي مديريت شهري با خواسته هاي شهروندان به عنوان موكلين مستقيم تضمين شود.(16) دكتر هلن مارتز اين نوع مشاركت را بالغ مي نامد و خاطر نشان مي سازد كه چنين مشاركتي مي تواند موثرترين نقش را در مديريت شهري داشته باشد. لزوم تعيين

دقيق جايگاه مديريت شهري در نظام اداري و سياسي كلان جامعه براي طراحي سيستم مديريت شهري و افزايش امكان موفقيت آن.8 - سخن آخر نظام تصميم گيري در هر شهر، بمثابه يك سيستم داراي عملكرد است و عناصر و روابط موجود در آن مي بايستي به پيروي از كل سيستم عمل كرده و همواره ارتباط آن را با عناصر خارجي سيستم به صورت تعاملي حفظ كند و چنانچه هر يك از عناصر يا روابط از حالت معقول خود خارج گردد سيستم را با مشكل مواجه خواهد ساخت. از اينرو، نظام تصميم گيري شهر با هدف اداره امور شهر و تامين محيط مناسب زندگي براي شهروندان به عنوان زيرمجموعه اي از سيستم حكومتي بوده كه باتوجه به ساختار سياسي كلان كشور نسبت به پيگيري امور اقدام مي كند. عمده اهداف اين سيستم در جهت اهداف كلان حكومت است. باتوجه به موارد فوق، مي توان نتيجه گرفت كه نظام تصميم گيري شهري به عنوان يك سيستم باز براي خود اهداف، محيط، منابع و شيوه هاي خاص اجرايي را داراست و چنانچه هريك از اين عوامل به عللي به ركود كشيده شود سيستم دچار اختلال گرديده و نمي تواند به عملكرد بهينه خود بپردازد و لذا ضروري است كه همواره: ديدگاه سيستمي به نظام مديريت شهري تسري داده شود شرايط و محيط مورد نياز براي فعاليت سيستم مديريت شهري مهيا گردد به نقش مردم و مشاركت آنها در مديريت شهري اهميت داده شود ارتباطات درون سيستمي و برون سيستمي به گونه اي برقرار گردد كه حداكثر بازدهي را براي اهداف سيستم ارائه دهد.(17)منابع و ماخذ1 - زاهدي فر، محمدحسين پايان نامه كارشناسي ارشد برنامه ريزي شهري و منطقه اي، دانشگاه شهيد بهشتي، 1373، ص 10.2 - INNOVATIVE

URBAN MANAGEMENT PRACTICES, THE URBAN AGE "VOL.3 N4" JANUARY 1996.3 - زاهدي فر پيشين صص 15-14.4 - نقش نوين شهرها و مساله مديريت، ويژه نامه مركز مطالعات برنامه ريزي شهري، شهرداري تهران ص 7.5 - نويد رضواني سعيد دفتر مطالعات برنامه ريزي وزارت كشور ص4.6 - كاظميان شيروان غلامرضا پايان نامه كارشناسي ارشد برنامه ريزي شهري و منطقه اي، دانشگاه شهيد بهشتي 1373.7 - همان ص 55.8 - بيگي فريدون مجله تدبير شماره 55 شهريور 73، ص 24.9 - هاشمي، فضل ا... (حقوق شهري و قوانين شهري) وزارت مسكن و شهرسازي، مركز مطالعات و تحقيقات شهرسازي و معماري، چاپ اول 1367 صص 11-10.10 - ابراهيمي، محسن (مجموعه مقالات شهر سالم، مديريت شهري) ناشر اداره كل روابط عمومي و بين الملل شهرداري تهران ص 83.11 - كاظميان، پيشين، ص 56.12 - نقش شهرها و مساله مديريت، پيشين ص 7.13 - ELEMENTS OF URBAN MANAGEMENT, PREPARED BY, ILGS, THE UNIVERSITY OF BIRMINGHAM, UNITED KINGDOM. PP.12,1314 - رضويان، محمد تقي انتشارات شروين، چاپ اول، 1374 ص 16.15 - كاظميان پيشين صص 62-61.16 - BY. HELEN. E. MARTZ, CITIZEN PARTICIPATION IN GOVERNMENT WASHINGTON, PUBLIC AFFAIRS PRESS, 1984. P.2)17 - زاهدي فر، پيشين ص 18.

اسكان غيررسمي و مديريت شهري

، 08:33 اسكان غيررسمي و مديريت شهري

جريان توسعه شهري در ايران طي 20 سال گذشته باعث شد جمعيت شهر نشين بالغ بر 2 برابر شود و پيش بيني ها حكايت از ادامه سريع اين رشد دارند.در حال حاضر سرعت توسعه شهري از ظرفيت و توانايي دولت و شهرداري ها در گسترش زير ساخت ها و ارائه خدمات و ايجاد اشتغال پيشي گرفته است. در نتيجه پديده اسكان غيررسمي به سرعت و به صورتي بي قاعده گسترش يافته است.آمارها حكايت از

آن دارند كه بين 20 تا 30 درصد جمعيت كلا نشهرها و حتي بسياري از شهرهاي متوسط در زيستگاه هاي نابسامان در حاشيه شهرها اسكان يافته اند كه اين مناطق جايگاه فقيرترين گروه هاي جمعيت شهري هستند و معمولا سطح زندگي ساكنان اين مناطق پايين تر از خط فقر يا حداكثر همسطح آن است. جمعيت ساكن اين مناطق كه اكثريت شان را مهاجراني از مناطق روستايي تشكيل مي دهند به شدت گرفتار بيكاري هستند.بررسي هاي انجام شده نشان مي دهد كه اصولا رشد سكونتگاه هاي غيررسمي و نامنظم و شكل گيري جزيره هاي فقر در حاشيه و درون شهرها به دليل حذف اقشار كم درآمد از نظام برنامه ريزي يا لحاظ نكردن آنها به صورت فعال به عنوان گروه هاي هدف در سياست گذاري هاست. مطالعات بيانگر اين موضوع است كه اسكان كم درآمدها و ساماندهي و توانمندسازي بافت هاي نابسامان شهري از موضوعات و مسائل مهم توسعه شهري كشور است.در كشور ما نيز اسكان غيررسمي با رشدي سريع تر از رشد شهر نشيني يا به تعبيري رسمي مواجه بوده و در واقع اسكان غيررسمي يكي از چهره هاي بارز فقر شهري است كه درون يا مجاور شهرها به شكل خودرو فاقد مجوز ساختمان و برنامه رسمي شهرسازي با تجمعي از اقشار كم درآمد و سطح نازلي از كميت و كيفيت زندگي شكل مي گيرد. در واقع حاشيه نشيني پديده اي است كه در طول 60 سال گذشته در شهرهاي بزرگ ايران پديدار شده و خانوارها و افرادي را كه در مجاورت شهرها، در شرايط نامطلوبي به سر مي برند، در بر مي گيرد. حاشيه نشيني به معناي اعم شامل تمام كساني است كه در محدوده اقتصاد شهر ساكن هستند ولي جذب اقتصاد شهر نشده اند.جاذبه هاي شهري و رفاه شهري، اين افراد

را از زادگاه شان كنده و به سوي قطب هاي صنعتي بازار كار مي كشاند. اين ها اكثرا مهاجران روستايي هستند كه به منظور گذراندن بهتر زندگي راهي شهرها مي شوند.بنابراين مي توان تمامي افرادي را كه در جامعه شهري از نظر درآمد يا بهره مندي از خدمات در شرايط نامطلوبي به سر مي برند، حاشيه نشين به شمار آورده يا تمامي مهاجران روستايي را در اين دايره داخل كرد؛ ولي مفهوم پديده را اين چنين وسعت بخشيدن هرگز نمي تواند راه حلي در برابر مشكلا ت ارائه كند، زيرا در يك اقتصاد آزاد چگونه مي توان حد مطلوب رفاه را مشخص كرد؟ اين حد مطلوب آمادگي، توانمندسازي، مهارت، فعاليت و توانايي افراد وابسته است.● حاشيه نشيني قبل از انقلا بمطالعات كارشناسان مسائل شهري نشان مي دهد تا سال 1320 اقتصاد شهر و روستا نسبتا توازن داشت. شروع حركت هاي مهاجرتي و آغاز توسعه شهرنشيني معاصر ايران مقارن سال هاي 1320 تا 32 است. در اين دوره بر اثر نابساماني هاي اجتماعي و سياسي، اقتصاد ايران دستخوش ركود و طرح هاي نوسازي و توسعه نيز متوقف مي شود و روند تحولا ت اقتصادي و عمراني كشور از ادامه باز مي ماند. از آنجا كه روند توسعه نوسازي عمدتا روندي شهري بوده، در اين دوره به طور كلي حيات شهري مختل مي شود و به رغم افزايش بيكاري در روستاها به مهاجرت گسترده روستائيان به شهرها نمي انجامد، زيرا جذب بيكاران روستايي نيازمند وجود قطب هاي اقتصاد شهري است كه به علت ركود فعاليت هاي اقتصادي در شهر جاذبه كافي براي مهاجرت بيكاران روستايي پديد نيامده است.با همه اينها مهاجرت آرام روستائيان به ساير نواحي همواره متداول بوده است. هنگامي كه عرضه نيروي كار در جامعه روستايي بيش از تقاضاي آن بوده،

نيروي كار اضافي روستايي از دير باز جريان داشته و در واقع جابه جايي طبيعي جمعيت بوده است كه بنابر شرايط عرضه و تقاضاي نيروي كار خودبه خود تعادل داشته را برقرار كرده است.مهاجرت روستايي در اين دوره الزاما به سوي شهرها نبوده است، بلكه كشاورز از روستايي به روستايي ديگر سفر و با همياري و مشاركت كشاورزان محلي كار مي كرد و با محيط اجتماعي جديدي كه همانند محيط زندگي او در زادگاهش بود، آشنايي داشت. به علا وه مهاجرت، فصلي و موقت بود نه دايمي و هنگامي كه كار و فعاليت در محيط روستايي تمام مي شد، مهاجر دوباره به زادگاهش برمي گشت. اين حركت پويا همواره در زندگي اقتصادي او ادامه داشت، گاهي نيز گروهي به صورت فصلي و موقت به شهرها روي مي آوردند، بي آنكه از زادگاه خود جدا شوند. هنگامي كه آنان  در روستا كاري براي انجام نداشتند به شهرها و روستاهاي ديگر مي رفتند و سپس در فصل كشت و زرع راهي روستا ها مي شدند.از اين دوره به بعد راب طه نسبتا مقابل و موزون شهر و روستا كه با جذب مازاد اقتصادي روستا توسط شهر به پيدايش شبكه منسجمي از شهر و روستا انجاميده بود، بر هم خورد.از سال 1332 به بعد با اجراي برنامه هاي عمراني، دوباره روند نوسازي در شهرها پاگرفت و به اتكاي درآمد نفت به عنوان مهم ترين منبع ورود مازاد اقتصادي به شهرها، طرح هاي زيربنايي شهري و توسعه صنعتي به اجرا درآمد. از اين دوره به بعد، روند در حاشيه ماندن كشاورزي و روستائيان آغاز شد و آنان ديگر چاره اي جز مهاجرت به شهرها نداشتند. با وجود اصلا حات ارضي، سرمايه گذاري هاي اقتصادي، صنعتي و زير بنايي

و خدمات اجتماعي در شهرها گسترش يافت.به تدريج شهرهاي بزرگ و پايتخت كشور به مراكز اصلي اشتغال نيروي كار دستمزدي يا فراگير و تمركز سرمايه و امكانات و تسهيلا ت عمومي و رفاهي تبديل شد. پيداست كه در دهه 40 با كاهش نقش كشاورزي در اقتصاد ملي و ركود شديد اقتصادي در روستاها و بي زمين شدن ميليون ها كشاورز و تبديل شدن آنها به خوش نشين و از سوي ديگر رشد همه جانبه اقتصادي، اجتماعي ، فرهنگي ، زندگي شهري، روند مهاجرت نيروي كار از روستاها به شهرها به ويژه شهرهاي بزرگ و پايتخت، شتاب گرفت.از اين زمان به بعد روستائيان تهيدست، بي زمين يا كم زمين از روستاها به شهرهاي بزرگ، يعني به مراكز اصلي توليد و خدمات سرازير شدند و عرضه نيروي كار بر تقاضاي آن فزوني گرفت و به تدريج از سال هاي 1335 به بعد مهاجران تهيدست روستايي در محدوده شهرها، در اراضي باير يا غصبي با مواد و مصالح نامناسب از قبيل حلب، چوب، حصير، لا ستيك فرسوده و خشت و گل و آجرهاي فرسوده و با همياري يكديگر سكونت گاه هاي محقر و فاقد خدمات زيربنايي و رفاهي در محيطي آلوده و غيربهداشتي برپا مي كردند و در آنجا سكني مي گزيدند. نخستين زاغه ها در سال هاي 20 تا 25 در جنوب شهر تهران و در ويرانه هاي سابق كوره هاي آجرپزي جنوب شهر به وجود آمدند . كساني كه در اين زاغه ها و گودها زندگي مي كردند، هم تهيدستان شهري و هم مهاجران روستايي و كارگران ساده ساختماني بودند.در سال هاي 1325 تا 1335 آلونك هاي بهجت آباد در اراضي باير خارج از محدوده شهر تهران در شمال شهر بوستان و بعد آلونك هاي

منطقه جنوبي فرودگاه مهر آباد و حلبي آباد منطقه راه آهن و ساير حلبي آبادهاي داخل محدوده و خارج از محدوده شهري در فاصله سال هاي 1335 تا 1345 در تهران به وجود آمد. از سال 45 تا 50 نيز مهاجرت بي رويه از مناطق مختلف به شهرهاي بزرگ و پايتخت شتاب بيشتري گرفت و از اين زمان شكل حاشيه نشيني شهري به عنوان يك شكل اجتماعي شهري و ساختاري خودنمايي كرد.● حاشيه نشيني بعد از انقلا بانقلا ب اسلا مي موجب در هم شكستن مقاومت هاي اداري در مقابل رشد حاشيه هاي شهري و ادغام نواحي حاشيه اي در شهر شد، حتي در بخش عمده تصرف اراضي، در سال هاي اوليه پس از انقلا ب روي داد. با از ميان رفتن نظام كنترل و نظارت بر توسعه شهري و افزايش قدرت اجتماعي اقشار كارگري و كم درآمد محله هاي حاشيه اي مجاور شهر دوباره به درون مرزهاي رسمي آن خزيد. مساحت شهر طي اين سال ها 2 برابر شد اقشار كم درآمد براي تملك زمين و ساخت سريع مسكن به نواحي شرقي و جنوبي شهر ها هجوم آوردند. ميزان مالكيت مسكن در شهر تهران در فاصله اين سال ها از 53 درصد به 62 درصد خانوراهاي شهري افزايش يافت كه حدود نيمي از واحدهاي مسكوني شناخته شده طي اين سال ها بدون جواز شهرداري بود. ركود اقتصاد ناشي از انقلا ب در سراسر كشور و كاهش كنترل مديريت شهري، به علا وه برخي سياست هاي اعلا م شده در حمايت از مستضعفان، مجددا تهران را به مركز مهاجرت هاي كشور تبديل كرد.حدود 35 درصد از مهاجرت هاي بين استاني در فاصله سال هاي 56-1355 به استان تهران صورت گرفت كه در مقايسه با دهه قبل بسيار بالا ست، اما با پايان جنگ

و تقويت نظارت ها و كنترل هاي رسمي بر ساخت و ساز در شهري مثل تهران و شروع برخي طرح هاي عمراني در اين استان كم كم از روند مهاجرت كاسته شده و سهم منطقه كلا ن شهري از مهاجرت هاي بين استاني دوباره به حدود 27 درصد كاهش يافت. چنانچه رابطه شهر و حاشيه را در دوره پس از انقلا ب مورد توجه قرار دهيم مي توان به اين نتيجه رسيد كه به رغم رشد و ادغام محله هاي حاشيه اي تهران در سال هاي اوليه انقلا ب درون شهر فاصله شهر و حاشيه طي دهه دوم پس از انقلا ب رشد كرده است. http://ahwaznews.com/archive/0069.php

ابزاري براي حل مشكلات مديريت حمل و نقل شهري

RFID ابزاري براي حل مشكلات مديريت حمل و نقل شهري 

وحيد برادران   -  علي هزاوه

چكيده:  رشد روزافزون وسائط نقيله عمومي و افزايش سريع خودروهاي شخصي در كلانشهرها  هر روز بيش از پيش وضعيت ترافيكي شهر را پيچيده تر و زندگي در آنها را مشكلتر مي كند، نياز به سيستمهاي هوشمند كنترلي و راهبردي كه امكانات آن در داخل كشور

توليد شود بيش از گذشته لازم و ضروري بوده و نيازي مبرم و اجتناب ناپذير مي باشد. استفاده از تكنولوژي روبه گسترش RFID راه حل مناسبي براي حل مشكلات ترافيكي و مديريت حمل و نقل شهري بخصوص در كشورهاي در حال توسعه است. در اين مقاله استفاده از RFID در مديريت حمل و نقل شهري پيشنهاد شده و كاربردها و مزاياي بالقوه ي راه حل پيشنهادي بيان مي شود. كلمات كليدي: RFID، مديريت حمل و نقل شهري، ترافيك، حمل و نقل عمومي، رديابي وسايل نقليه 1- مقدمه   فنآوري RFID باعث بوجود آوردن جو متشنج و هيجان زده اي در چند سال اخير در عرصه توليد و خدمات

شده است. در حاليكه اين فنآوري در چند دهه قابل دسترسي بوده، اما در قرن 21 ، يك عصر و دورة جديدي در گسترش استفاده از RFID بوجود آمده است. بطوري كه يك شر كت توليد كننده تجهيزات اين تكنولوژي به تنهايي در سال 2006 نزديك 1.3 ميليارد برچسب RFID فروخته است. [1] از طرفي حمل و نقل و مسائل مرتبط به آن همراه يكي از مشكلات زندگي شهري به شمار مي رود. مديريت و برنامه ريزي حمل و نقل و ترافيك شهري راهكاري است براي حل معضلات ترافيك شهرها, كه در اكثر جوامع مورد توجه بوده است. رديابي وسايل نقليه و تعيين موقعيت آنها و پي آيند آن راهبري و كنترل حركت وسايل نقليه در محيطهاي شهري از اصول برنامه ريزي و مديريت شهري است. از نظر ابعاد امنيتي و اجتماعي, همواره كنترل و رديابي وسائل نقليه در مديريت شهري موسوم به AVL سبب شده است كه سيستمهاي مختلفي جهت اين منظور, آزمايش و به اجراء درآيند, مرسوم ترين آنها GPS است كه از طريق شبكه ماهواره اي موقعيت وسايل نقليه تعيين و به سيستم كنترل حمل و نقل ارسال مي شود. كشورهاي در حال توسعه و كشورهايي كه خودشان اين تكنولوژي را در اختيار ندارند مي بايست خدمات مورد نظر را از كشورهاي صاحب تكنولوژي خريداري نمايند كه خود هزينه هاي بسياري را بر آن كشورها تحميل خواهد نمود و متعاقب آن سيستمهاي مديريت حمل و نقل شهري بر پايه اين تكنولوژي نيز عملكرد مناسبي نخواهند داشت. همچنين امروزه نظارت، كنترل و برنامه ريزي جهت مسائل ترافيكي و مديريت شهري, استفاده از ابزاري دقيق و تكنولوژيهاي پيشرفته را طلب مي كند.

با عنايت به دقت بالا و هزينه پايين تكنولوژي RFID و عدم پيچيدگي دستيابي به  اين تكنولوژي مي توان از آن در رديابي و كنترل وسايل نقليه در سيستمهاي موقعيت سنج خودكار استفاده نمود. در اين مقاله فنآوري RFID بعنوان ابزاري در رديابي وسائل حمل و نقل در داخل محيطهاي شهري معرفي شده و كاربردهاي بالقوه اي كه از استفاده اين تكنولوژي در مديريت حمل و نقل شهري قابل دستيابي است به تفسير بيان مي شود. در بخش دوم مروري بر كاربردهاي RFID در صنعت حمل و نقل خواهد شد و در بخش سوم ماهيت و اجزاء اين تكنولوژي به اختصار بيان مي شود. بخش چهارم به مزيت هاي استفاده از اين تكنولوژي در مديريت حمل و نقل شهري اختصاص يافته است و در بخش پنجم نتيجه گيري و راهكارهاي حل مسئله بيان شده است.   2- مرور ادبيات كاربردهاي RFIDها  تكنولوژي RFID  براي اوّلين بار  در دهه 1940 در جنگ جهاني دوم براي تشخيص جنگنده هاي نظامي خودي و دشمن از يكديگر استفاده شده است. [2 ]  با پيشرفت تكنولوژي ، RFID  ها نيز بطور سرسام آوري در حال رشد و تكامل هستند هر چند بعد از جنگ جهاني دوم از  RFID ها براي جمع آوري اطلاعات استفاده مي شده , ولي  رشد آن در دهه 1990 به كندي پيش رفته است، اما تكنولوژيهاي اخير زمينه كاربردهاي زيادي از RFID ها را فراهم آورده است. [3 ] هر چند اكثر استفاده هاي RFIDها در محيطهاي غير از صنعت حمل و نقل بوده به عنوان مثال استفاده از RFID در حفظ امنيت خودروها در برابر سرقت, حفاظت از دارايي هاي

افراد و موارد بسياري كه بعضي از آنها را مي توان در [2] و [8] مشاهده كرد ولي مي توان در ادبيات موضوع مواردي از كاربردهاي RFID در صنعت حمل و نقل نظير؛ پرداخت عوارض جاده ها، دسترسي به فضاي پاركينگ ها، رديابي پالتها، رديابي كاميونها و واگنهاي قطار، شناسايي و رديابي حيوانات در باغ وحش ها و مناطق حفاظت شده زيست محيطي، انطباق چمدانها به مسافران در فرودگاهها و مديريت زنجيره تأمين را مشاهده نمود.[3] همانطور كه قبلا" بيان شد رديابي وسايل نقليه يكي از اجزاي سيستم مديريت حمل و نقل شهري است. مقالات متعددي در زمينه رديابي نهادهاي شناور در محيطهاي مختلف با استفاده از تكنولوژي RFID ارائه شده است كه با مقوله حمل و نقل بي ارتباط نيست.[4] در ادامه به برخي از اين مطالعات اشاره مي شود :\     كاربرد RFID در زنجيره تأمين و مديريت موجوديها در انبارها. [5], [6] و [1]\     استفاده از RFID در رديابي بيماران و تجهيزات در بيمارستان ها.[7]\     رديابي حيوانات خانگي با استفاده از RFID . [8]\     رديابي خودروهاي توليدي يك شركت اتومبيل سازي در محوطه توليد و پاركينگ. [9]\ رديابي مسافران و چمدانهاي آنها در محيطهاي فرودگاهي با استفاده از برچسب هاي RFID . [10]\     استفاده از RFID رديابي كانتينرها در بارگيري كشتي ها. [11]\     . . . 3- معرفي RFID     RFIDدر لغت به معناي شناسايي از طريق بسامد راديويي است. RFID در شكل ساده آن اشاره به يك وسيله الكترونيكي كوچكي دارد كه مركب از يك تراشه كوچك و يك آنتن است. سيستمهاي RFID عموماً از سه جزء اصلي، Reader و ديگري برچسب و يك كامپيوتر كه اطلاعات دريافتي از 

Reader را ثبت و پردازش مي كند, تشكيل شده اند. فرايند عمل بدين صورت است كه برچسب ها اطلاعاتي را دارند كه بايد توسط Readerبدون تماس از طريق هوا خوانده شوند و اطلاعات خوانده شده توسط Reader به كامپيوتر جهت پردازش ارسال مي گردد كه در شكل1 جزئيات اين تكنولوژي نشان داده شده است. RFID ها برخلاف روشهاي ديگر مثل وسائل ارتباط نوري ( مانند : Bar Code ها و تكنولوژي Infrared ) قابليت عبور اطلاعات را از هر مانعي كه وجود داشته باشد, دارند و حتي مي توان، برچسب ها را از چشم افراد پنهان كرد و يا در محيطهاي آلوده نيز اطلاعات آنها را فراخواني كرد. [3] برچسبهاي RFID ها بطور كلي در دو نوع مختلف وجود دارند, يكي برچسب هايي كه در درون خود يك منبع تغذيه الكتريكي مثل باتري دارند و ديگري برچسب هايي كه منبع تغذيه اي در خودشان ندارند. هر برچسب حاوي يك شماره شناسايي منحصر بفردي است كه بوسيله يك بسامد راديويي كه عموما" در چهار فركانس KHz 124, MHz 13.56 , GHz 2.45 و MHz 9000 مي باشد به Reader ارسال مي شود. ظرفيت ذخيره سازي اطلاعات روي برچسب هاي RFID بسته به نوع آن متغير است كه روي برخي از آن مي توان اطلاعات بيشتري ذخيره و يا بازيابي كرد. [12]    4- نقش استفاده از  RFID   در حمل و نقل شهري :   با توجه به رشد روزافزون وسائط نقيله عمومي و افزايش سريع خودروهاي شخصي و با عنايت به اينكه هر روز شكل ترابري و ترافيك در كلانشهرها علي الخصوص تهران بيش از پيش رو به وخامت مي رود و مشكلات

مترتب برآن روز به روز دامنة وسيع تري مي گيرد، نياز به سيستمهاي هوشمند كنترلي و راهبردي بيش از گذشته لازم و ضروري بوده و نيازي مبرم و اجتناب ناپذير مي باشد. در اغلب كشورها با استفاده از سيستم هاي هوشمند حمل و نقل(ITS)[7] بر رفتار حمل و نقل نظارت مي كنند. مرسوم ترين اجزاء سيستمهاي هوشمند حمل و نقل در رديابي,  GPS است كه توسط اين تكنولوژي مختصات جغرافيائي وسيله نقليه بوسيله دستگاههاي مخصوص از ماهواره هاي مربوطه دريافت و با استفاده از سيستمهاي ارتباطي, موقعيت وسيله نقليه جهت كنترل به مركز راهبري سيستم ارسال مي شود. نظر به آنكه متأسفانه كشور ما در حال حاضر فاقد چنين تجهيزاتي است, لذا مي بايست خدمات مورد نظر را از كشورهاي دارنده تجهيزات و تكنولوژي مذكور خريداري نمايد و بديهي است كه تدارك چنين خدمات و تجهيزاتي به ناچار و خود بخود هزينه هاي هنگفتي را به اقتصاد كشور تحميل خواهد كرد. علاوه بر هزينه و نداشتن تكنولوژي در داخل كشور امنيت اين سيستم نيز بوسيله دستگاههاي كوچكي به خطر مي افتد و باعث مي شود كه دستگاه GPS از كار بيفتد. RFID ما را قادر مي سازد تا با صرف هزينه اي ناچيز سيستم حمل و نقل را با برچسب هاي حاوي ريز پردازنده هائي مشتمل بر طيف وسيعي از اطلاعات نظير شماره پلاك خودرو مجهز نموده و با استفاده از آنتن هائي در مكان هاي از پيش تعيين شده از آن طريق بر رفتار آنان نظارت و مديريت نمود. به عنوان نمونه براحتي مي توان تابع توزيع تعداد ترددها و زمان سفر در بزرگراهها و خيابانها را بدست آورد، همچنين به سهولت ساعات ومعابر پيك هاي ترافيكي در سطح

شهرها و بزرگراههاي خارج از شهرها را مورد شناسائي قرارداده و بمنظور رفع مشكلات ناشي از آن برنامه ريزي نمود، حتي مي توان فاكتورهاي مختلف ترافيكي را بصورت علمي و دقيق مورد محاسبه قرارداده و راه حل هاي مربوط به بهبود آنها را ارائه داد. با الصاق برچسبهاي اشاره شده بر روي ناوگان اتوبوسراني و نصب مانيتورهايي مناسب در ايستگاهها زمان ورود اتوبوس به ايستگاه بطور دقيق قابل پيش بيني خواهد بود. توسعه اين تكنولوژي در اتوبوسراني كار زمان بندي و كنترل حركت اتوبوسها و به دنبال آن افزايش سرعت خدمت دهي و كاهش معضلات ترافيكي را به همراه خواهد داشت. توضيح اينكه ايالت تگزاس ايالات متحده هم اكنون مجهز به سيستم فوق الاشاره بوده و از مزاياي آن بهره مند ميگردد. [13] ترافيك شهري شامل فاكتورهاي مختلفي است كه اندازه گيري دقيق آنها مي تواند تا حد زيادي  نهادهاي ذيربط در امور مربوط به ترافيك را ياري داده و آنانرا در بهبود شرايط كمك نمايد. Readerبرچسببا استفاده از سيستم RFID علاوه برآنكه مي توان محدوده هاي تعريف شده ترافيكي را براحتي كنترل و نظارت نمود، همچنين قادر خواهيم بود كه سرعت حركت وسائط نقليه را محاسبه و كنترل نمائيم و پايگاه مركزي نظارت بر ترافيك با استفاده از برچسب هاي نصب شده بر روي هر خودرو همزمان سرعت يكايك آنان را تشخيص داده و در صورت وجود تخلف مستند به اطلاعات موثق موجود با آنان برخورد نمايد. از ديگر مزاياي سيستم مورد نظر تشخيص مدت زمان دقيق ورود وسائط نقليه مختلف به محدوده هاي ممنوعه ترافيكي و نيز عمق ورود آنان به محدوده مذكور بوده و اطلاعات بدست آمده از برچسب ها راه برخورد

عادلانه و در خور هر گونه تخلفي را هموار خواهد ساخت. همچنين رديابي وسائط نقليه عمومي ملزم به ارائه خدمات به شهروندان نظير اتوبوسها، تاكسي ها ، ميني بوس ها و سواري هاي خطي و حضور و عدم حضور آنان ميسر گرديده و مبالغ قابل توجهي در زمينه بازرسي خطوط مذكور صرفه جوئي صورت خواهد گرفت. شكل2- ثبت سرعت در خيابانهابطور كلي مي توان گفت كه بكارگيري سيستم RFID براي ارگانها و مؤسساتي كه بطور مستقيم و غير مستقيم با صنعت حمل و نقل سروكار دارند موجب سهولت كنترل وسائط نقليه، رديابي، نظارت، برنامه ريزي و اعمال تام و تمام جوانب قانون خواهد بود. ارگانها و سازمانهايي نظير وزارت راه و ترابري، راهنمائي و رانندگي نيروي انتظامي، سازمانهاي حمل و نقل و كنترل ترافيك، تاكسيراني، اتوبوس راني و سازمان حمل و نقل و پايانه هاي كشور مي توانند از مزاياي اين سيستم به حد كافي بهره برداري نمايند. بصورت خلاصه و به شكل اجمال مي توان مزايا و كاركردهاي سيستم RFID در صنعت حمل و نقل را بصورت ذيل بر شمرد : v       مديريت ترافيك شهري. v       جمع آوري اطلاعات دقيق نسبت به رفتار حمل و نقل . v       رديابي وسائط نقليه عمومي ملزم به ارائه خدمات حمل و نقل . v       كنترل سرعت وسائط نقليه. v       كنترل محدوده هاي طرح ترافيك. v       حذف جايگاههاي عوارضي. v       رعايت عدالت در زمينه برخورد متناسب با تخلفات دارندگان وسائط نقليه. v       شناسائي وسائل نقيله پر تردد شخصي v  شناسائي نقاط حادثه خيز و بطور كلي شناسائي نقاط تصادف و برخورد وسائط نقليه . v       ارائه طرح پرداخت مقدار ماليات براساس ميزان سفر. v  استفاده از اهرم سوخت عليه وسائط نقليه فاقد

برچسب شناسائي و ديگر وسائط نقيله ايي كه به پرداخت جرائم و عوارض ساليانه اقدام نمي نمايند.و سرانجام اينكه امروزه در تمامي كشورهاي پيشرفته جهان كاهش هزينه و استفاده از تكنولوژيهاي جديد در جهت امور فوق الذكر مدّنظر بوده و مورد عنايت است. سيستم RFID هزينه اي در حدود 3.000 ريالي براي هر خودرو خواهد داشت كه هزينه تراشه و برچسب مورد اشاره است كه در مقايسه با هزينه هاي سرسام آور ديگر سامانه هاي مشابه حقيقتاً هزينه ايي ناچيز است . با نصب برچسب هاي مورد بحث برروي هر وسيله نقليه مي توان براحتي رفتار آنان را زير نظر گرفت و با توجه به اينكه برچسب ها غير قابل كپي برداري توسط اشخاص مي باشند از ايمني بالائي برخودار خواهند بود و در صورت موافقت سازمانها و نهادهاي ذيربط مي توان تمامي اجزاء آنها را در داخل كشور توليد و زمينه هاي اشتغال زايي را در كشور ايجاد نمود.   5- نتيجه گيري   همانگونه كه گفته شد استفاده از RFID در صنعت حمل و نقل باعث نظارت ، كنترل و برنامه ريزي بهتري در اين زمينه مي گردد. چرا كه به كارگيري چنين تكنولوژي با توجه به عدم پيچيدگي زياد و با عنايت به كاربردهاي فراوان در آينده اي نه چندان دور سبب پيشرفتهاي چشم گيري خواهدشد. مزايا و كاربردهاي عنوان شده تكنولوژي RFID در صنعت حمل ونقل را مي توان بصورت شكل 3 خلاصه نمود. محاسبه فاكتوري ترافيكي مديريت آسان شهري رديابي وسائل نقليه عمومي و خصوصي ايمني فراوان كنترل سرعت كاهش هزينه هاي نيروي انساني عدالت RFID در صنعت حمل و نقل شكل3- مزاياي راهكار پيشنهادي راهكار اجرايي كه به نظر مي رسد مي توان با استفاده از آن تمامي وسائط نقليه را به

برچسبهاي مورد نظر مجهز نمود، ارائه در جايگاههاي مصرف سوخت مي باشد چرا كه هر وسيله نقليه مي بايست از سوخت استفاده نمايد, پس بنابراين به اين جايگاهها مراجعه مي نمايد ومي توان در آن مكان برچسب مورد اشاره RFID را نصب و مشخصات خودرو را در نرم افزار تهيه شده وارد نمود. علي ايحال با توجه به موارد ذكر شده, مشكلاتي نيز جهت استقرار تكنولوژي RFID در كشور وجود دارد كه بطور خلاصه مي توان: نبود زير ساخت ها ( آنتن ها) در مكان هاي مورد نظر، نبود سيستم نرم افزاري رايانه اي جهت تحليل و كنترل وسايل حمل و نقل و ناهماهنگي بين متوليان و استفاده كنندگان از اطلاعات جمع آوري شده توسط اينگونه تكنولوژيها را عنوان نمود كه براي استفاده از تكنولوژي RFID در آينده مي بايست از هم اكنون به ايجاد موارد مطرح شده اقدام نمائيم. 6- مراجع 

[1]-Chang, Y. S. Oh, C. H. Whang, Y.S. Lee, J.J. Kwon, J. A. Kang, M.S. Park, J.S. Park, U.Y. “Development of RFID Enabled Aircraft Maintenance System” ,In Proceeding of International Conference on Industrial Information, pp. 224-229,  2006.[2]-Ollivie, M.M. “RFID - A Practical Solution For Problems You Didn’t Even Know You Had!”, The Institution of Electrical Engineers, 1996.[3]-Tuttle, J.R. “Traditional And Emerging Technologies And Applications In The Radio Frequency Identification (RFID) Industry”, Radio Frequency Integrated Circuits Symposium, 1997.[4]-Pradip, D., Kalyan, B. Sajal, K. D. “An Ubiquitous Architectural Framework and Protocol for Object Tracking using RFID Tags” In Proceedings of the First Annual International Conference on Mobile and Ubiquitous Systems: Networking and Services (MobiQuitous’04),2004[5]-Lei, Ye Henry, C. B. Chan “RFID-based Logistics Control System for Business-to-Business E-commerce“, In Proceedings of

the International Conference on Mobile Business, 2005.[6]- Glidden, R. “Design of ultra-low-cost UHF RFID tags for supply chain applications”, Communications, Vol. 42, No. 8, pp. 140-151, Aug. 2004.[7]- Sangwan, R. S.  “Using RFID Tags for Tracking Patients, Charts and Medical Equipment within an Integrated Health Delivery Network” , In Proceeding of Networking, Sensing and  pp. 1070- 1074, 2005.[8]-Garfinkel, S. Juls, A. Pappu R. “RFID Privacy: An Overview of Problems and Proposed Solutions”, Proceeding of Security Privacy, MAY/JUNE 2005.[9]-Kim, J. Kumara S. R. T. Yee S. Tew J.  “Dynamic Shipment Planning in an Automobile Shipment Yard using Real-Time Radio Frequency Identification (RFID) Information” Proceedings of the 2005 IEEE International Conference on Automation Science and Engineering Edmonton, Canada, August 2005.[10]-McCoy, T. Bullock, R.J. Brennan, P.V. “RFID for Airport Security and Efficiency”, In Proceeding of  Professional Network, 2005.[11]-Park, J.S. Oh, S. Cheong, T. Lee, Y. “Freight Container Yard Management System with Electronic Seal Technology” International Conference on Industrial Informatics, 2006[12]-Mudigondal, M. Ramani, A. Subramanian V.” Applications of RFiD in Public Transport Sygtem to Aid the Visually Challenged”, IEEE Indicon 2005 Conference, Chennai, India, Dec. 2005. [13]- Swedberg, C. “RFID Improves ETA Info for Bus Passengers”, RFID Journal, Sept. 2006.

بررسي دلايل رفتار قانونگريزي شهروندي

عليرضا فتحعلي- ميثم نادري

چكيده: هدف از اين مقاله بررسي ميزان، نوع و عوامل موثر بر قانون گريزي شهروندان در جامعه و سازمانها مي باشد.همانطور كه ميدانبم،يكي از معضلات مهم جامعه امروز،فرار از قانون در هر زمينه اي است كه متاسفانه مشكلات زيادي را براي خود مردم ايجاد كرده

است.در اين مقاله سعي ميشود به روش مطاعات كتابخانه اي

عوامل اجتماعي مهمي كه باعث قانون گريزي افراد جامعه ميشود را مورد بحث قرار دهيم وسپس با استفاده از يك تحقيق ميداني، هر يك از عوامل فوق را در جامعه آماري سازمان هاي ايراني مورد سنجش قرار دهيم.مقدمه:بر اساس سياست هاي مديريت دولتي نوين و بر خلاف اصل رفاه عمومي همگاني يا رفاه همه شهروندان، برنامه هاي طراحي شده براي افراد كم درآمد در بيشتر كشورها محدود شده است و گاه شهروندان عادي از جرگه تدارك خدمات دولت محروم شده اند. اين بازنگري در تركيب دريافت كنندگان خدمات بيانگر كاهش مردم سالاري در مديريت دولتي نوين است.تضعيف بخش دولتي/ تضعيف نقش موثر اجتماعي/ اقتصادي فعاليت هاي مديريت دولتي جامعه يكي از روندهاي مديريت دولتي نوين است كه به افول مردم سالاري و مخدوش شدن رفاه عمومي مي انجامد. در واقع با انتقال بخش عظيمي از دارايي هاي عمومي به بخش خصوصي و فروش بنگاه هاي عمومي سودآور دولت، ظرفيت خدمات عمومي دولت نيز كاهش مي يابد.تضعيف پاسخگويي عمومي، با حاكميت منطق بازار به شيوه مديريت دولتي نوين، چالش هاي جديدي در زمينه هاي مختلف جامعه ايجاد كرده است.كه يكي از مهمترين اين چالشها،مسئله قانون گريزي است.اغلب نظر سنجي ها و تحقيقاتي كه به سنجش ميزان قانون گرايي در بين ايرانيان پرداختند، به اين نتيجه رسيدند كه در ايران تمايل زيادي به رعايت قانون در جامعه ديده نمي شود. اين تحقيقات را كه اغلب نگاهي تاريخي به چرايي عدم نهادمندي قانون در جامعه ي شرقي و ايران دارند مي توان به دو دستة كلي تحقيقات سياست بنياد و اقتصاد بنياد تقسيم كرد. تحليل «سياست بنياد» از

غيبت قرارداد اجتماعي و جامعة مدني در شرق بر ماهيت و ساختار قدرت و دولت در مشرق زمين تاكيد دارد. در اين شيوة تحليل، قدرت در مشرق زمين ذاتاً مطلق ، يكپارچه و غير قابل تقسيم است و همين امر مانع از شكل گيري گسترة عمومي، نهادها، روابط اجتماعي و اقتصادي بوده كه مي توانست بين حاكميت و دولت نقشي ميانجي داشته باشد. اين درحالي است كه حاكميت و دولت غير متمركز در غرب عامل ظهور نهادهاي واسط و عمومي بين مردم و دولت و شكل گيري تدريجي قانون و قرارداد اجتماعي بوده است. تحليل « اقتصاد بنياد» از غيبت قرارداد اجتماعي، قانون و جامعة مدني در شرق، بر ماهيت مادي شرق و تفاوت آن با شرايط مادي غرب تأكيد دارد. در اين شيوة تحليل، شرايط مادي، كه معمولاً با شرايط اقتصادي يكسان انگاشته مي شود، اصالت داشته و شرايط اجتماعي، سياسي و فرهنگي نسبت به آن « عرضي» قلمداد مي گردد. به عبارتي صحيح تر، ساختارهاي سياسي اجتماعي و فرهنگي (ايدئولوژي) تماماً بر روي ساختار اقتصادي (مادي) قرار مي گيرند و لذا اين ساختار مادي است كه در تحليل نهايي مشخص كنندة ويژگي هاي ساختارهاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي است.بنابراين، ويژگي مادي شرق و ساختارهاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي ناشي از آن علت اصلي و محور غيبت قرارداد اجتماعي، قانون و جامعة مدني در شرق تلقي مي شود ( آبراهاميان، 1376؛ كاتوزيان، 137؛ رامتين، 1971).در تمامي اين تحقيقات،ميل به ارائه اين موضوع مطرح است كه مردم ايران هيچگونه تآثيري بر روند جامعه خويش ندارند. در اصل،در تمامي اين تحقيقات، به دليل تأكيد يك سويه

بر تاريخ اجتماعي ايران از پرداختن به زندگي روزمرة مردم در وضع كنوني غافل مانده اند. آن چه در اين تحليل ها بر آن تأكيد نشده است، نقش نظام هاي مدرن در رواج قانون و عمل به آن در جامعةامروز ايران است. نهادهاي جامعه پذيري قانون به طور عام و نهادهاي نظارتي به طور خاص از جمله اين نظام ها هستند. مي توان اين دو نظام اساسي را در نهادمندي قانون نظام هاي نظارت و تنبيه ناميد.در اين مقاله ابتدا عوامل قانون گريزي در جامعه مورد بحث قرار ميگيرد و سپس اين عوامل بوسيله يك تحقيق مختصر ميداني در جامعه كنوني مورد بررسي قرار ميگيردودر پايان نيز نظارت و بازرسي بعنوان و يكي از نظام هاي مدرن در رواج قانون مورد بحث قرار ميگيرد.قانون گريزي به مثابة رفتار نظام(مباني نظري)قانون گريزي را بايد شكلي از رفتار نظام تلقي كرد. در اين صورت، تحليل چنين رفتاري را مي توان به شيوة كلمن (1377) « تحليل دروني رفتار سيستم» ناميد. در اين شيوه، « تبيين رفتار نظام هاي اجتماعي مستلزم بررسي فرآيندهاي دروني نظام است كه اجزاي تشكيل دهنده يا واحدهاي آن را در سطحي پايين تر از سطح نظام در بر مي گيرد.» پيش فرض اين شيوة تحليل آن است كه با شروع از سطح فردي، امكان مداخلات اجتماعي و بهبود اوضاع بيشتر مي شود. چنين رويكردي به ويژه در مورد نظام هاي كم شمار و در وضعيت نبود داده هاي كافي كاربردي است، و در نهايت، تبيين در سطح اجزا رفتار آنها را قابل مطالعه و پيش بيني پذير ساخته و تحليل نظام را پايدار

مي كند.براساس چنين تحليلي، قانون گريزي را ميتوان به سه دسته ابزاري، اعتراضي( ناهمنوايي) و اخلاقي تقسيم كرد كه ذيلآ مورد بحث قرار ميگيرند.1. قانون گريزي ابزاريدر قانون گريزي ابزاري، كنشگر در موقعيت كنش به محاسبة سود و زيان ناشي از عدم اطاعت مي پردازد و به اين نكته آگاه مي شود كه كنش غيرقانوني در مجموع سود بيشتري براي او در بر دارد. اين نوع كنش دقيقاً آگاهانه است. عوامل ساختاري و اجتماعي متعدديشرايط شكل گيري اين نوع كنش را فراهم ميسازد:1-1- ناكارآمدي نهادهاي تشخيصيزندگي در اجتماع هر كنشگري را در مقام تجربه كارآمدي يا ناكارآمدي نهادهاي كنترل اجتماعي قرار مي دهد. به عنوان مثال، چند بار عبور غيرمجاز از خيابان يك طرفه يا چراغ قرمز بدون آن كه كنشگر شناسايي و در نهايت تنبيه شود، امكان تكرار عمل را افزون مي كند. در چنين موقعيتي نه فقط تنبيهي متوجه فرد قانون گريز نيست، بلكه پيامد مثبت و سودمندي هم براي وي به بار مي آورد. گاهي اوقات ناكارآمدي نهادهاي تشخيصي با كارآمدي شيوه هاي به كار رفته و توانايي كنشگر در پنهان سازي كنش خويش تكميل مي شود.1-2- ناكارآمدي نهادهاي قضايي و تنبيهيبه نظر مي رسد دو عامل قطعيت تنبيه و ميزان (شدت) آن در دروني سازي امر قانوني تأثير بسياري دارد. صرف تشخيص امر غير قانوني كافي نيست. كارآمدي نهادهاي قضايي قدرت چانه زني قانون گريزان را تقليل مي دهد. كنشگراني كه احساس كنند پس از شناسايي به طور قطع تحت تعقيب قرار خواهند گرفت و پس از آن در تغيير وضعيت چندان موفق نيستند، التزام بيشتري به امر قانوني خواهند داشت.1-3-

نابساماني (آنومي)از نظر دوركيم ، آنومي معادل ضعف هنجارهاي سنتي است بدون اين كه توسط هنجارهاي جديدي جايگزين شوند. در وضعيت بي هنجاري نيروهاي اجتماعي آزاد هستند، مقررات اجتماعي ناقص، مرز بين ممكن و ناممكن ناشناخته است، موجه و ناموجه نامعلوم، و مرز مشخص ندارند. به اين ترتيب ، بي هنجاري هنگامي وجود دارد كه معيارهاي روشني براي راهنمايي فرد در حوزه معيني از زندگي اجتماعي وجود ندارد. از نظر مرتن، آنومي به « فشاري اطلاق مي شود كه وقتي هنجارهاي پذيرفته شده با واقعيت اجتماعي در ستيزند، بر رفتار افراد وارد مي شود» 2. قانون گريزي اعتراضي (ناهمنوايي)چه بسا، تعهد هنجاري به قانون مبتني بر اخلاق شخصي باشد. در اين حالت، مبناي اطلاعات شخصي از قانون ارزيابي وي از قانون به عنوان امري درست و منصفانه است. تعهد هنجاري از طريق مشروعيت هم به اطاعت از قانون منجر مي شود. در اين حالت شخص احساس مي كند كه صاحبان اقتدار يا كساني كه قانون را وضع و حفظ مي كنند حقِ مشروعِ اعمال زور و رفتار قانوني را دارند. در قانون گريزي اعتراضي عدم مشروعيت قانون و نهادها و مجريان آن مبناي جهت گيري قانون گريزانه را شكل مي دهد. در اين حالت، هنجارها و الزام هاي دروني شدة مقوم اطاعت از بين مي روند. داده هاي تحقيقي نشان مي دهند كه مشروعيت سرآمدان و نهادهاي سياسي در جامعة ايران افق چندان روشني ندارد. عدم مشروعيت قانون گذار تحت تأثير عوامل ساختاري مختلف شكل مي گيرد. رشد آگاهي هاي مردم، پيدايش زنان فعال و تحصيل كرده، پيدايش نسل جديدي كه در فضاهاي رايانه اي

و رسانه اي با گزينه هاي ديگري از زندگي سياسي آشنا شده است و، در مجموع، گروه هايي از جامعه كه خواستار مشاركت در عرصه هاي زندگي اجتماعي و سياسي هستند، زمينه اي را فراهم ساخته است تا مشروعيت قانون و قانون گذاران به چالش كشيده شود.3. قانون گريزي اخلاقيقانون گرايي اخلاقي وضعيتي است كه در آن شخص به قوانين گردن مي نهد چون با ارزش هاي اخلاقي و دروني وي همخواني داد. اما شخص ممكن است دست به اعمالي بزند كه علي رغم پيوستگي اش با ارزش هاي دروني وي با ارزش هاي جمعي همخواني نداشته باشد. يك حالت از اين وضعيت زماني است كه شخص عامدانه كنش اعتراضي خود را سامان مي دهد كه ذيل قانون گريزي اعتراضي بحث شد. اما، در حالتي ديگر، شخص عامدانه نسبت به قوانين جمعي حاكم يا هنجارهاي اجتماعي موضع نمي گيرد. او صرفاً براساس آنچه خود درست مي پندارد عمل مي كند. در چنين وضعيتي ، از نظر عامل كنش حاصل از چنين جهت گيري قانون گريزانه نيست، بلكه عمل فقط از نظر ناظر عمل قانون گريزي محسوب مي شود. شخصي كه در استخدام نيروي مورد نظر خود به جاي معيارهاي عام در جامعه معيارهايي خاص نظير معيارهاي خانوادگي را دخالت مي دهد، براساس ارزش هاي دروني شدة خانوادگي و قومي عمل مي كند. چنين عملي ضرورتاً حاصل جهت گيري عامدانه و در جهت بهينه سازي پيامد عمل براي كنشگر (قانون گريزي ابزاري)، يا در جهت طرد قانون عمومي ( قانون گريزي اعتراضي) صورت نمي گيرد. مهم ترين عامل در شكل گيري اين نوع قانون گريزي حاكميت

معيارهاي خاص به جاي معيارهاي عام است.حال با توجه به سه نوع قانون گرايي بيان شده،ذيلآ با انجام تحقيقي اين سه نوع قانون گرايي در جامعه مورد بررسي قرار خواهد گرفت.تحقيق ميداني قانون گريزيجامعه آماريجامعه آماري ما ، شركتهاي عضو انفورماتيك استان اصفهان را تشكيل ميدهد.تعداد شركتهاي انفورماتيك استان اصفهان حدود 45 شركت است كه از بين اين شركتها،10 شركت بطور تصادفي در نظر گرفته شده ،وحدود 50 پرسشنامه در اين شركنها توزيع شده است.با توجه به اينكه تعداد كل كارمندان اين شركتها بطور تقريبي حدود350كارمند است،نمونه 50تايي ميتواند پاسخگوي جامعه آماري ما باشد.نكته قابل تآمل در انتخاب جامعه آماري اين است كه جامعه آماري بايد كاملآ متوازن باشد.يعني گروههايي انتخاب شوند كه نسبت به قانون ديد خيلي مثبت يا خيلي منفي نداشته باشند(بعنوان نمونه جامعه پليسها و خلاف كارها براي اين تحقيق متناسب نيستند) .پرسشنامهدر پرسشنامه تهييه شده سعي شده است با توجه به سه نوع قانون گريزي مطرح شده سوالات تهيه شود.سه سوال اول مربوط به قانون گريزي ابزاري است.سه پرسش بعد مربوط به قانون گريزي اعتراضي است و چهار پرسش پاياني مختص قانون گريزي اخلاقي است.يافته ها و نتايج تحقيققانون گريزي ابزاري .سوالات كاملاً مخالفم مخالفم نظري ندارم موافقم كاملاً موافقمدر مجموع آدمهايي كه قانون را رعايت نمي كنند، موفق تر هستند. 10.7 8.2 18.3 33.6 29.2تا كسي بالاي سرمان نباشد قانون را رعايت نمي كنيم. 9 18.3 25.5 39.8 7.4به تجربه فهميدم هرگاه قانون را رعايت نمي كنم، كارها راحت تر انجام مي شود. 5.6 30.5 20.6 35.5 7.8با توجه به يافته ها،مشخص شده كه حدود نيمي از نمونه مورد مطالعه

قانونگريزي ابزاري بالايي دارند.51.1 درصد افراد قانون گريزي ابزاري بالا دارند،27.43 درصد افراد قانون گريزي ابزاري پايين دارند و 21.46 درصد افراد نسبت به قانون گريزي ابزاري بي نظر هستند يعني قانون گريزي ابزاري متوسط دارند.با توجه به يافته ها،نيمي از اافراد مورد مطالعه،عدم رعايت قانون را عاملي براي موفقيت قلمداد ميكنند. قانون گريزي اعتراضي .سوالات كاملاً مخالفم مخالفم نظري ندارم موافقم كاملاً موافقمچرا بايد از قانون اطاعت كنيم درحالي كه مجريان قانون خود از آن اطاعت نمي كنند. 30.7 5.5 6.4 52.2 5.2درجامعة ما، قانون از آن جهت وضع شده كه فقط عدة خاصي نفع ببرند. 9.6 10.3 23.6 24.4 32.1گاهي اوقات لازم است كه شهروندان(مثلاً از طريق تجمعات) سعي كنند كه برخي قوانين را تغيير دهند. 54.7 22.5 5.5 2.2 15.1با توجه به يافته ها،مشخص شده كه حدود 44.43 درصد افراد قانون گريزي اعتراضي پايين دارند،43.7 درصد افراد، قانون گريزي اعتراضي بالا دارند، و 11.8 درصد افراد قانون گريزي اعتراضي متوسط دارند.در تحليل اين يافته ها در ميابيم كه در دو سوال نخست، قانون گريزي اعتراضي بالا حدود 57 درصد است و قانون گريزي اعتراضي پايين حدود 28 درصد است.بهم خوردن اين توازن را ما در سوال سوم شاهد هستيم و تحليل اين موضوع (به نظر من) شايد بخاطر اتفاقات اخير و شورشهاي خياباني بوده كه اين موضوع بتعث شده است كه ذهنيت خيلي از افراد نسبت به تجمعات و اعتراض را منفي كرده باشد.قانون گريزي اخلاقي.سوالات كاملاً مخالفم مخالفم نظري ندارم موافقم كاملاً موافقمبايد از قوانين اطاعت كرد، حتي اگر مغاير با چيزي باشد كه فكرمي كنيم درست است. 2.5 3.6 17.5

54.1 22.3تخلف از قوانين هيچ توجيهي ندارد. 6.3 12.6 21.9 45.5 13.7درست است كه قانون در جامعه مهم است ولي نميتوان به خاطر خانواده و دوستان نزديك از آن چشم پوشي كرد. 1.2 7.8 14.7 53 23.3شايد قوانين با برخي ارزش هاي ما ناسازگار باشند ولي همه بايد از آن اطاعت كنند. 5 12.9 15.4 49.1 17.6با توجه به يافته ها،مشخص شده كه حدود69.6درصد افراد،قانون گريزي اخلاقيپايين ، 12.9 درصد افراد قانون گريزي اخلاقي بالا و 17.37 درصد افراد قانون گريزي اخلاقي متوسط دارند.تحليل اين بخش اين است كه اين افراد قوانين را مهم مي پندارند و حاضر نيستند به خاطر برخي ارزشهاي ديگر و با آشنايان از آن چشم پوشي كنند. حداقل، براساس نتايج اين تحقيق ، قانون گريزي اخلاقي وجه غالب قانون گريزي در جامعة ما نيست چون ميزان آن پايين است. روايي و پايايي ابزار سنجشابزار سنجش ما،پرسشنامه 10 سوالي است.چون در تهيه اين پرسشنامه از طيف ليكرت استفاده شده است،از فرمول آلفاي كروم باخ براي تعيين روايي و پايايي پرسشنامه استفاده شده است كه نتايج آن كه با استفاده از نرم افزار spss استخراج شده است بشرح زير است:Reliability StatisticsCronbach"s Alpha N of Items.931 50Scale StatisticsMean Variance Std. Deviation N of Items166.7000 749.344 27.37416 50همان گونه كه از نتايج بر مي آيد،آلفاي كروم باخ پرسشنامه 0.931 بدست آمد كه نمايانگر روايي و پايايي بالاي پرسشنامه است.اين نشانه گر آن است كه پرسشنامه بخوبي توانسته است،تا حدود زيادي انتظارات مارا از تحقيق برآورده سازد.نتيجه گيري اين بخش:با توجه به يافته ها،نتيجه گيري ميشود كه در گروه ياد شده ، قانون گريزي ابزاري

در سطح بالايي است.قانون گريزي اعتراضي در سطح متوسط،و قانون گريزي اخلاقي در سطح بسيار پاييني است.نتيجه اينكه افراد جامعه آماري ما،هر گاه قانون را به نفع خود نبينند،آنرا ناديده ميگيرند.ضمن اينكه (به اعتقاد من)قانون گريزي اعتراضي نيز اگر مورد توجه قرار نگيرد،در آينده نزديك آمار آن نيز بيشتر از اين خواهد شد.كمااينكه فكر ميكنم آمار قانون گريزي اعتراضي خيلي بيشتر از آن چيزي است كه آما و ارقام نشان ميدهد.از طرفي،با توجه به آمار پايين قانون گريزي اخلاقي،افراد جامعه آماري ما قوانين را مهم مي پندارند و حاضر نيستند به خاطر برخي ارزشهاي ديگر و با آشنايان از آن چشم پوشي كنند.اما يك سري راهكارهايي نيز ميتوان براي كم كردن قانون گريزي ابزاري و اعتراضي يافت كه يكي از اين راهكارها، نقش مراكز نظارت و بازرسي است كه ذيلآمورد بحث قرار ميگيرد.نظارت و بازرسي راهكار علاج قانون گريزيامر نظارت و بازرسي در سازمانها، يكي از وظايف اصلي مديريت محسوب مي شود كه تاريخ آن نيز بسيار طولاني بوده و نشان از اهميت آن در حفظ دوام و بقاء سازمانهاي بشري در ادوار مختلف تاريخي دارد. نظارت فعاليتي است كه «بايدها» را با « هست ها»، «مطلوبها» را با «موجودها» و «پيش بيني ها» را با «عملكردها» مقايسه مي كند و نتيجه اين مقايسه، تصوير روشني از تشابه يا تمايز بين اين دو گروه از عوامل خواهد بود كه در اختيار مديران سازمان قرار مي گيرد. تعاريف گوناگوني از نظارت و كنترل ارائه شده است كه در همه آنها يك نقطه اشتراك وجود دارد و آن اينكه، نظارت عبارت است از مقايسه بين آنچه كه هست و

آنچه كه بايد باشد.فرايند نظارت و كنترل داراي چهار مرحله اساسي است:تعيين استانداردها و معيارهايي براي اندازه گيرياندازه گيري عمليات و عملكردمقايسه عملكرد با استانداردهااقدامات اصلاحياقدامات چهارگانه مزبور در مورد نظارت، در نمودار ذيل نشان داده شده است: آسيب شناسي نظارت و بازرسي در سازمانهاموانع اجرائي نظارت و بازرسي1- ناكار آمدي مكانيسمهاي سنتي نظارت و عدم توجه به سيستم هاي جديد نظارتي2- نبود معيارهاي شفاف و مشخص براي سنجش و نظارت سازمانها علي الخصوص بخش خدمات دولتي3- نبودن رابطه مشخص بين نتايج بازرسيها و تشويق و تنبيه و يا جبران خدمات افراد و سازمانها4- بالا بودن هزينه هاي نظارتي و عدم توجه به تحليل هزينه فايده5- عدم تفويض اختيارات لازم به بازرسانموانع ساختاري نظارت و بازرسي1- انجام ارزيابي هاي موازي توسط نهادها و سازمانهاي مختلف و عدم هماهنگي ميان آنها2- عدم توجه به بازرسي سازمانهاي كشور به عنوان يك كل(نگرش سيستمي)3- عدم وجود ساختارهاي اطلاعاتي صحيح و جامع4- عدم وجود يك سازمان كنترل و هماهنگ كننده در مورد خود سازمانهاي بازرسيموانع فرهنگي1- عدم اعتقاد و باور مديران سازمانها نسبت به اهميت و فايده بازرسي2- عدم شايستگي مديران برخي از سازمانها و ناخشنودي آنها از بازرسي و نظارت3- منفي نگري در امر بازرسي و توجه صرف به نقاط ضعف4- تلقي بازرسي مساوي با بي احترامي و بي اعتمادي5- فقدان يا كمبود حس خود نظارتي در بين مديرانراهكارهاي غلبه بر موانع نظارت و ارزيابيبه منظور غلبه بر موانع نظارت و ارزيابي در سازمانها راهكارهايي پيش بيني شده است كه برخي از اين راهكارها به شكل زير بيان مي شوند:1- خودنظارتي را در افراد و سازمانها توسعه دهيم: در سازمانهاي اجتماعي، بهترين

نوع نظارت آن است كه فرد نظارت را از خودش شروع كند و خودنظارتي معمولي گردد. منظور از خود نظارتي اين است كه فرد تقريبا آزاد است و آزادي فرد تا جايي است كه به آزادي حقوق و اموال ديگر افراد لطمه نزند. نظارتي كه درباره خود اجرا مي كنيم ساخته خودمان است.2- شناخت روشني از مسئوليتها به افراد و سازمانها بدهيم: چنانچه كاركنان و مديران سازمان شناخت روشني از مسئوليتهاي خود براي انجام تعهدات داشته باشند، مي توان انتظار داشت تا خودنظارتي به بهترين نحو بر رفتار آنان در سازمان اثر گذاشته و از بروز ناهنجاري و فساد جلوگيري نمايد.3- در تدوين استانداردهاي نظارتي، افراد و سازمانهاي مورد نظارت را دخالت دهيم: در صورتي كه هنگام وضع استانداردهاي نظارتي، نظر افراد، گروهها و يا سازمانهاي مورد نظارت را نيز جويا شويم، به ميزان زيادي مقاومتهايي را كه در مورد فرايند نظارت به وجود خواهد آمد از بين مي بريم. به افراد و سازمانهايي كه مورد نظارت قرار مي گيرند بطور مستمر بازخورد بدهيم: افراد و سازمانهاي تحت نظارت حق دارند تا بطور مستمر در مورد عملكرد خود بازخورد بگيرند و سازمانهاي نظارتي نيز در حقيقت موظف به ارائه چنين بازخوردي هستند. بعلاوه ما نمي توانيم از افراد، گروهها و سازمانهايي كه در مورد عملكردشان بازخوردي دريافت ننموده اند، انتظار4- پيشرفت و بهبود داشته باشيم. پس بايد بطور مستمر به نظارت شوندگان بازخورد داده شود تا موجب بهبود و اثربخشي نظارت گردد.5- به وضع قوانين و تعيين ضوابط صريح و روشن همراه با ضمانت اجرائي قوي بپردازيم: به منظور حل مسائل و مشكلات مبتلابه سازمان

ها از نظر فساد و تبعيض و موارد ديگر مي بايست قوانين و ضوابط صريح و روشني تصويب گردند كه راه را براي نظارت شفاف هموار نمايند و از طريق وضع قوانين و تعيين ضوابط و ضمانت اجرائي محكم وسيله نظارت كمي و كيفي و همچنين نظارت مالي و فني و اجرائي در سازمانها فراهم گردد.6- به تربيت نيروي انساني متخصص و متعهد براي نظارت و ارزيابي بپردازيم: سازمانهاي نظارتي در كشور بايستي به تربيت نيروي انساني ورزيده، مومن و كارشناس بپردازد تا بتوانند با دقت كامل به اعمال نظارت بر يكايك سازمانهاي كشور بپردازند و موجب اثربخشي نظارت در كشور شوند.7- بازبيني در ساختار نظارتي كشور و ايجاد هماهنگي بين سازمانهاي نظارتي كشور: همانطور كه در بخش موانع ساختاري مطرح گرديد، در حال حاضر سازمانهاي نظارتي فراواني در كشور ما به امر نظارت و بازرسي مشغولند اما در ميان اين سازمانها هماهنگي لازم وجود ندارد. لذا بايستي به منظور ايجاد هماهنگي بين اين نهادهاي نظارتي، نوعي تشكيلات هماهنگ كننده ايجاد شود و شرح وظايف هر يك از بخشهاي نظارتي كشور را دقيقا مشخص نمايد تا از دوباره كاري و همچنين عدم نظارت در برخي از موارد جلوگيري بعمل آيد.8- توجه به نظارت پيش نگر: آنچه كه در امر بازرسي و نظارت از اهميت زيادي برخوردار است اين است كه پيشگيري هميشه بهتر از درمان است. در صورتي كه ما در امر انتصاب و انتخاب مديران سازمانها دقت لازم را نموده و افراد امين و كارآمد را در پستهاي مديريتي منصوب نماييم، تا حد زيادي از نياز به نظارتهاي بعدي و همچنين نياز به تلاش

براي كشف فساد و جرم در مراحل بعدي نظارت كاسته خواهد شد. بدين منظور مكانيسمهاي انتخاب و انتصاب مديران دولتي بايد به گونه اي تغيير نمايد كه شايسته سالاري و به گزيني، جايگزين رابطه مداري گردد.آنچه در اين قسمت بدان اشاره شد تعدادي از راهكارهايي است كه مي تواند در بهبود نظارت و بازرسي در كشور نقش تعيين كننده اي داشته باشد. در راستاي تحقق اين موارد يكي از بهترين مكانيزمهايي كه مي توان پيشنهاد نمود مكانيزم مراكز ارزيابي است. با استفاده از فرايند مراكز ارزيابي يا كانون ارزيابي مي توانيم بسياري از راهكارهاي ارائه شده را عملي نماييم زيرا اين فرايند به دنبال انتخاب مديران شايسته و توانمند بوده و منجر به افزايش خودكنترلي، ارائه بازخورد مستمر، مشاركت مديران در تدوين شاخصهاي ارزيابي و شايسته سالاري و توجه به نظارت پيش نگر مي گردد. لذا در اين مقاله بر آن شديم تا به توضيح اين فرايند پرداخته و كاربرد آن را در امر گزينش مديران دولتي بيان نماييم.منابع1. دكتر محمد رضايي،مقاله ميزان،نوع و عوامل موثر بر قانون گريزي2. دكتر اصغر مشبكي و سيد مجتبي محمودزاده،مقاله بررسي نقش مراكز ارزيابي در ترويج فرهنگ نظارت و بازرسي3. كونتز و همكاران، اصول مديريت، ترجمه طوسي و همكاران، جلد دوم، ص 3884. مخلص الائمه، فرزاد، نقد قانون تشكيل سازمان نظارت و بازرسي كل كشور، ص 585. Stoner. J.A.F, Freeman R.E Gilbert., Management, New Jersey. Prentice Hall(1995). P. 600با تشكر از دكتر محمد رضايي ، دكتر اصغر مشبكي و سيد مجتبي محمودزاده

http://system.parsiblog.com/1210562.htm

حقوق شهروندي در مكتب حقوقي اسلام

محمد ابراهيم حسيني فر ركن اساسي آئين اسلام، و حقوق شهروندي آن كه در تمامي عرصه ها اثر

خود را مي گذارد، انديشه ناب و كامل توحيد است. از ديدگاه اسلام، نه تنها خداوند متعال خالق هستي است (توحيد در خالقيت) بلكه همو به تنهايي و بدون هيچ شريكي جهان را تدبير مي كند (توحيد در ربوبيت تكويني) و نيز قوانين حاكم بر شهروندان و جوامع

بشري را وضع مي كند(توحيد در ربوبيت تشريعي) و شهروند مكلف است كه تنها از دستورات و قوانين او اطاعت كند (توحيد در عبوديت) . تا بتواند شهروندي نمونه براي باري تعالي بوده و با عمل به حقوق شهروندي كه از طرف شارع مقدس وضع شده سعادت دنيا و آخرت خود را تضمين نمايدسيستم حقوقي اسلام نيز از اين قاعده مستثني نيست و بنابراين قواعد حقوق شهروندي، همه به جعل و اعتبار الهي، اعتبار و مشروعيت پيدا مي كنند، البته در جاي خود ثابت شده است كه جعل حكم و قانون توسط خداوند حكيم, عليم، هرگز گزاف نبوده و دستورات او بر اساس واقعيات جهان هستي و واقعيات انسان و شناخت كامل از حق و حقوق شهروند و نيز مصالح و مفاسد نفس الامري در جهت رسيدن به كمال مطلوب و حقيقي او است. واقعيات، مصالح و مفاسدي كه جز خداوند، كسي بر آنها آگاهي كامل ندارد چرا كه او خالق هستي و انسان است و به همين جهت جعل قانون هم اختصاص به او دارد. تا با جعل قوانين و مقررات شهروندي توسط قادر متعال و عمل نمودن به اين قوانين توسط مخلوق هدف خلقت انسان محقق تا شهروندان بتوانند با كمال آرامش و رفاه و برابري در دنيا زندگي كرده و آخرت خود را نيز

در سايه عمل به همين دستورات كه دنيايشان آباد شده آخرتشان نيز آباد گردد گفتار اول: مقايسه اسلام با مكاتب ديگرتبيين حقوق شهروندي در اسلام:نظر اسلام، نه همچون مكتب حقوق طبيعي است، كه ملاك قوانين و قواعد حقوق شهروندي را تنها واقعيات عيني بداند و نه مانند مكتب حقوق عقلي محض است كه تنها دستورات عقل عملي را ملاك حقوق و قانون قرار دهد، و نه همانند مكتب حقوق پوزيتوبيستي است , كه قانون و حقوق شهروندي را داراي ماهيتي صرفاً قراردادي و اعتباري بداند، بلكه قواعد حقوقي اسلام، ماهيتي دو رويه و مزدوج دارد، يعني داراي ماهيتي ‹‹ اعتباري – واقعي›› است اعتباري است از آن جهت كه متعلق جعل و ارادة خداوند قرار گرفته است و واقعي است از آن جهت كه ارادة تشريعي الهي همسوي با ارادة تكويني اوست و در نتيجه قوانين اسلام در تبين حقوق شهروندي مبتني بر واقعيات و مصالح و مفاسد نفس الامري است.بنابراين مي توان گفت:(( قواعد حقوقي اسلام، نه صرفاً واقعيتي مكشوف است و نه صرفاً اعتباري مجعول، بلكه اعتباراتي است مبتني بر واقعيات، اعتباراتي كه اعتبار كننده و جاعل آن خداوند عليم و حكيم است و براي شهروندان قوانيني بر اساس عدالت و برابري وضع نمايد. مبناي مشروعيت قوانين شهروندي:نگاه اسلام نسبت به معيار مشروعيت قواعد حقوقي با نگاه ديگر مكاتب حقوقي متفاوت است. چرا كه از يك سو از نگاه مكاتب طبيعي و عقلي مبناي مشروعيت، انطباق قاعدة حقوقي با طبيعت و حكم عقل است هر قاعده حقوق شهروندي كه از اين وصف برخوردار باشد مشروع است، اگر چه دولت و مردم آنرا نپذيرد

و هر قاعده اي كه فاقد اين وصف باشد، نامشروع است اگر چه مورد قبول دولت و مردم باشد و از سوي ديگر از نگاه مكاتب حقوق پوزيتويستي برعكس نگاه مكاتب حقوق طبيعي و عقلي – مبناي مشروعيت، امري اعتباري است. هر قاعده اي را كه دولت يا مردم الزام بدانند قاعده اي حقوقي و مشروع محسوب مي شود، اگر چه مخالف قوانين طبيعت و عقل باشد، و بر عكس هر قانوني را كه دولت و يا مردم، الزامي نپندارند، قاعده اي غير حقوقي و احياناً نامشروع تلقي خواهد شد، هر چند منطبق بر واقعيات و داده هاي عقلي باشد از همين رو قواعد حقوقي شهروندي در آنجا دستخوش تغييرات فاحشي مي شود.اما از نگاه اسلام، مبناي مشروعيت، انطباق قاعدة حقوقي با اراده الهي است. هر قاعده و قانوني كه منطبق بر اراده مطلق حاكم بر جهان و انسان، يعني اراده خداوند باشد مشروع محسوب مي گردد، اگر چه مورد قبول دولت و مردم قرار نگيرد و برعكس قاعده و قانوني كه با اراده الهي ناسازگار باشد از مشروعيت ساقط است، هر چند مورد پذيرش دولت و مردم باشد. كيستي قانونگذار در حقوق شهرونديدر همه مكاتب حقوق طبيعي، عقلي و پوزيتويستي، اين انسان است كه به گونه كشفي و يا جعلي قانونگذاري مي كند. اما در مكتب حقوق اسلام، قانونگذار واقعي فقط خداوند متعال است. البته انحصار حق قانونگذاري به خداوند نتيجه طبيعي جهان بيني توحيدي اسلام است. بر اساس ديدگاه توحيدي و خدا محوري اسلام، پذيرش هر قانوني، بجز قانون الهي، شركت محسوب مي شود همان سان كه اطاعت و پرستش هر كسي جز

او، شرك تلقي مي گردد.البته ممكن است خداوند، خود به پيامبران و ائمه و يا گماشتگان و جانشينان ايشان اجازة وضع برخي از قوانين و مقررات اجرائي را بدهد. همانطور كه دستور اطاعت از آنان را داده است و روشن است كه در چنين مواردي نه جعل قانون شركت محسوب مي گردد و نه اطاعت از غير خدا چرا كه اين دو نيز در واقع تجلي ديگري از توحيد عملي انسان است.پس تنها خداوند است كه اولاً قدرت بر قانونگذاري دارد ثانياً حق قانونگذاري دارد و جز او كس ديگري نمي تواند و نه حق دارد به اين كار دست بزند. مگر آنكه او اجازه دهد.در اين زمينه قرآن با تعابير مختلف اين حقيقت را به انسان مي آموزد كه به بعضي از بيانات قرآني اشاره مي كنيم:بعضي از آيات دلالت دارند كه مردم در موارد اختلافات ميان اعضاء جامعه بايد به كتاب هاي آسماني رجوع كرده آن را حكم قرار دهند.مثل اينكه مي فرمايد:‹‹ كان الناس امه واحده فبعث الله النبيين مبشرين و منذرين و انزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه››] مردم است واحدي بودند خداوند پيامبران را برانگيخت و كتاب خود را همراه ايشان بحق فرستاد تا در ميان مردم در مواردي كه اختلاف مي كنند حكم كند[اين آيه به روشني نشان مي دهد كه علت و فلسفه وجود دين و فرستادن كتاب آسماني اينست كه بر جامعه حاكميت پيدا كند و در اختلافات داوري كند.از اين آيه استفاده مي شود كه قبل از پيامبر اسلام و قرآن كريم پيامبران ديگري نيز مبعوث شده اند كه كتابهائي حاوي احكام

حقوقي به منظور رفع اختلافات در جامعه با خود داشته اند. آيه ديگري نيز اين حقيقت را تأكيد مي كند كه خداوند در آن مي فرمايد:‹‹ شرع لكم من الدين ما وصي به نوحاً والذي اوحينا اليك و ما وصينا به ابراهيم و موسي و عيسي ان اقيموا الذين و لا تتفرقوا فيه ››]خداوند آنچه از (قوانين) دين به نوح وصيت كرد و آنچه كه به تو وحي كرديم و آنچه را كه به ابراهيم و موسي و عيسي وصيت نموديم براي شما مقرر كرد كه دين را بپاداريد و در آن اختلاف نكنيد[در بعضي از آيات كسي را كه از جانب خود احكامي را وضع كرده و به جعل قانون پرداخته اند. مذمت مي كند و مي فرمايد:‹‹ و لا تقولوا لما تصف السنتكم الكذب هذا حلال و هذا حرام لتفتروا علي الله الكذب ان الذين يفترون علي الله الكذب لا يفلحون››] با آنچه كه زيانتان توصيف مي كند به دروغ نگوئيد كه اين حلال و آن حرام است تا به خدا كذب و افتراء ببنديد كه هر كس بر خداوند دروغ و افتراء بندد رستگار نمي شود[در تعدادي از آيات به پيامبر فرمان مي دهد و تنها و تنها و تنها از وحي الهي پيروي كند و از پيروي آراء و هواهاي نفساني ديگران به شدت بپرهيزد.در يك مورد مي فرمايد:‹‹ و لن ترضي عنك اليهود و لا النصاري حتي تتبع ملتهم قل ان هدي الله هو الهدي و لئن اتبعت اهوائهم بعد الذي جاءك من العلم مالك من الله من ولي و لا نصير››] جهودان و ترسايان هيچگاه از تو راضي و

خشنود نشوند مگر آنكه آئين آنان را پيروي كني بگو هدايت فقط هدايت الهي است و اگر، پس از آنچه از علم به تو نازل گشته است، هواها و خواسته هاي آنان را پيروي كني از سوي خداوند هيچ ولايت و نصرتي براي تو نيست[آيات در اين زمينه فراوان است كه ما از ذكر آنها صرف نظر مي كنيم. از طرف ديگر در بعضي از آيات خداوند پيامبر را به صبر و استقامت و پايداري در برابر خواسته هاي نامعقول و به پيروي از حق و حقيقت فرمان داده مي گويد:‹‹ فللذلك فادع واستقم كما امرت و لا تتبع اهوائهم و قل امنت بما انزل الله من كتاب و امرت لاعدل بيتكم››] پس مردم را به سوي خدا دعوت كن و چنانكه مأمور گشته اي پايدار باش از خواسته هايشان پيروي مكن و بگو به كتابي كه خدا فرستاده ايمان آوردم و مأمورم در ميان شما عدل و داد برقرار كنم [در آيات ديگري كساني كه خلاف خدا حكم كنند فاسق، ظالم و كافر شمرده شده اند.در تعدادي از آيات حكم منحصر به خدا و مخصوص خداوند ذكر شده مي فرمايد:‹‹ ان الحكم الا لله امر ان لا تعبدوا الا اياه ذلك الدين القيم››] حكم و فرمان مخصوص خداست اوست كه فرمان داد جز او را نپرستيد كه اين دين محكم است[يا مي گويد:‹‹ ان الحكم الا لله يقص الحق و هو خير الفاصيلن››] فرمان جز خدا را نيست كه به حق دستور مي دهد و بهترين حكم كنندگانست[ نتيجه گيريآياتي را كه در بالا گفتيم نمونه هائي بود از آيات فراوان ديگري كه با

بيانات مختلف نشان مي دهند كه جز خدا كسي حق قانونگذاري ندارد او دانا و عادل و بهترين حكم كنندگان است او مالك حقيقي، ولي نعمت و صاحب اختيار انسان است و او دستور زندگي انسان را توسط پيامبران الهي و قوانين اجتماعي را بوسيله كتب آسماني بر انسان نازل كرده و عقل به انسان فرمان مي دهد كه مطيع و فرمانبردار او باشد.همة پيامبران از جانب خداي يگانه آمده اند تا به هدايت انسان و اصلاح جامعه بپردازند و با ظلم و ستم و خود محوري و طاغوت مبارزه كنند و دين خدا را حاكم بدانند. هيچكس حق ندارد از جانب خود چيزي را حلال يا حرام كند و اوست كه حقوق شهروندان را تبيين و حد و مرز آن را اعلام مي كند و انواع حقوق را براي شهروند تعريف مي نمايد و هر كس كه     چنين نكند خواه بر اساس ديكتاتوري و پيروي از هواهاي نفساني خود باشد و يا بر اساس دموكراسي و پيروي از هواها و تمايلات نفساني مردم، از چارچوب آئين اسلام خارج شده و در واقع، خود يا جامعه را به جاي خداوند، رب، مطاع و فرمانروا قرار داده است. نقش انسان در قانونگذاري قوانين ثابت و پايدارپيشتر گفتيم كه قوانين و قواعد حقوقي اسلام، اعتباراتي است مبتني بر واقعيات و اين واقعيات خود واجد ابعاد گوناگون دنيوي و اخروي، مادي و معنوي، فردي و اجتماعي و بالاخره ثابت و متغير مي باشد. بر اين اساس، بديهي است كه واگذاري حق قانونگذاري به انسان، در ابعاد آن جهاني، ثابت و جاويد – به دليل عدم اطلاع و علم

بشر – منطقي به نظر نمي رسد و به همين جهت هم هست كه در نظام حقوقي اسلام، براي وضع اين دسته از قوانين، كه خارج از حيطه علم بشري است، به انسان عادي اجازه قانونگذاري داده نشده است و تنها در مواردي به پيامبر گرامي اسلام (ص) و نيز ائمه (ع) اجازه داده شده است. دليل منطقي بودن اين استثناء هم رابطه خاصي است كه بين اين بزرگواران و خداوند وجود دارد كه در پرتو آن از مقام عصمت و علم فوق بشري برخوردار گرديده اند. بهمين جهت است كه دستورات و اوامر ثابت صادره از جانب پيامبر و ائمه معصومين، همانند اوامر الهي، به عنوان قانون ثابت اسلام تلقي مي شود. خداوند متعال در قرآن كريم، صريحاً فرمان مي دهد كه بايد مسلمين هر آنچه را كه پيامبر به آنها دستور مي دهد بپذيرند و او را الگوي مردم قرار مي دهد كه بر اساس رفتار او، رفتار خود را تنظيم نمايند.پيامبر گرامي اسلام هم به موجب روايات فراوان – از جمله حديث معروف و متواتر ثقلين – ائمه معصومين را به جاي خويش در كنار قرآن معرفي كرده است.به غير از دو مورد استثنايي ياد شده، هيچ انساني حق قانونگذاري ندارد، بلكه نقش انسان تنها و تنها، كشف اراده الهي است و نه جعل و وضع قانون، بنابراين به صورت قاعدة كلي مي توان چنين نتيجه گرفت كه نسبت به قوانين ثابت و پايدار، انسان حق قانونگذاري ندارد، بلكه وظيفه كشف قانون الهي را دارد، كشفي مضبوط و روشمند كه علم اصول الفقه بيانگر چگونگي آن است.نقش انسان در قانونگذاري قوانين شهروندي

متغيرو غير دائمياز آنجا كه وضع قانون ثابت نيست به موضوعات متحول و متغير منطقي به نظر نمي رسد و وضع قوانين گوناگون هم براي همه موضوعات متغير نيست، اختيار وضع قانون در اين موارد به انسان واگذار شده است بدين معيني كه دولت اسلامي مشروع، در اين موارد حق دارد كه متناسب با موضوع و در راستاي فلسفه اصلي احكام الهي، به وضع قانون مبادرت ورزد. اين نوع احكام را كه دولت اسلامي در هنگام خلاء قانون ثابت وضع مي كند، احكام حكومتي و يا احكام سلطانيه مي نامند.بنابراين احكام حكومتي آن دسته از قوانين اسلام و مقررات حقوقي است كه از ويژگي ثبات برخوردار نبوده و در جايي كه نقص قانوني وجود نداشته باشد، توسط دولت اسلامي وضع مي گردد.اين نوع از قواعد، بر حسب مورد، ممكن است مستقيماً توسط شخص حاكم (امام يا رهبر دولت اسلامي) و يا افراد و يا نهادهايي كه از طرف او مأذون هستند مانند پارلمان يا هيئت دولت يا مجمع تشخص مصلحت نظام – وضع شود. نظامهاي مهم حقوق شهروندي1- نظام حقوق شهروندي سكو لار و بشري2- نظام حقوق شهروندي ديني و الهي جوامع بشري از آغاز تا به امروز هيچ گاه با نظام حقوقي واحدي اداره نشده اند و اگرچه حاكميت نظام واحد حقوقي براي كليه جوامع انساني مطلوبيت داشته ولي هيچ زماني اين آرمان واقعيت پيدا نكرده است.اين نظام هاي متعدد حقوقي به هر دليل كه بوجود آمده باشند داراي نقاط اشتراك و افتراق هستند و براساس همين معيار طبقه بندي مي شوند. و چون اين نقاط اشتراك و افتراق داراي ابعاد مختلفي است و

ازجهات گوناگوني قابل بررسي است در نتيجه طبقه بندي هاي متعددي هم از نظام هاي حقوقي بدست داده اند طبقه بندي هايي كه لزوما َ با يكديگر در تعارض نبوده بلكه هر كدام بيانگر بخشي از واقعيت است. براي طبقه بندي نظام هاي حقوقي گاه ساخت مفاهيم حقوقي معيار قرار مي گيرد و گاه منابع حقوق و گاه مكاتب حقوقي و ….نظام ها ي مختلف حقوقي براساس نوع رابطه شان با دين و مذهب طبقه بندي شده در دو دسته جاي مي گيرند يك دسته نظامهاي حقوقي غير مرتبط و غير مر مبتني برمذهب است كه مي توان از آن تحت عنوان نظامهاي حقوقي بشري يا نظام هاي حقوقي سكولار ياد كرد. در برابر دسته ديگر نظام هاي حقوقي مرتبط با مذهب و حتي مبتني برمذهب است كه مي توان با عبارت نظامهاي حقوقي ديني يا مذهبي از آنها نام برد.مهمترين نظامهاي موجود دردسته حقوق سكولار نظام حقوقي (رومي –ژرمني )( كامن لا) و (سوسياليستي ) است و مهمترين نظامهاي موجود در دسته حقوق مذهبي نظام حقوقي )يهود (‹‹ مسيحي و كليسا ›› و ‹‹ اسلام ›› است. البته در هريك از دو دسته نظام هاي حقوقي ديگري نيز در گذشته وجود داشته ويا هم اكنون وجود دارد كه فرصت پرداختن به آنها نيست. و تنها به توضيح مختصري پيرامون نظام هاي فوق الذكر بسنده مي نمائيم. نظام حقوق شهروندي سكولار و بشرينظام هاي حقوقي ساخته و پرداخته فكر و انديشه بشر هر كدام داراي ويژ گيهاي خاص خود است وجود همين ويژگيها در كنار وجوه مشترك موجب پديد آمدن نظامهاي مختلف حقوقي شده است

ملاك تقسيم بندي انواع مختلف حقوق به نظام هاي مختلف توجه به محتوي قواعد حقوقي منابع حقوق و بويژه درجه اهميت آنها و شيوه تفسير قواعد حقوقي است. درعين حال ممكن است حقوقهائي كه دريك نظام حقوقي قرار گرفته اند داراي تفاوتهاي قابل توجهي باشند كه ناشي از تاثير عرفهاي محلي و ويژگيهاي فرهنگي و جغرافيائي هر يك از اين حقوقهاي هم خانواده مي باشد. نظام حقوق شهروندي رومي –ژرمنيخانواده حقوقي رومي – ژرمني سابقه تاريخي بسيار طولاني دارد و پيشينه آن به حقوق رم قديم مي رسد . لكن تحولي كه طي بيش از هزار سال در آن رخ داده است نه تنها از لحاظ قواعد ظاهري و شكلي بلكه حتي از نظر مفهوم حقوق و قاعده حقوقي آن را از حقوق رم قديم به طور قابل ملاحظه اي دوركرده است. حقوق رومي –ژرمني ادامه دهنده حقوق رم و نقطه كمال تحول آن است. اما به هيچ وجه رونوشت آن نيست بويژه آنكه بسياري از عناصر آن از منابعي بجز حقوق رم سرچشمه گرفته است. عصر پيدائي حقوق رومي –ژرمني از نظر علمي قرن سيزدهم ميلادي و به دنبال تجديد حياتي بود كه از همه زمينه ها ظهور كرد و يكي از جنبه هاي مهم آن جنبه حقوقي بود. جامعه با تجديد حيات شهرها و توسعه تجارت به اين فكر رسيد كه تنها حقوق مي تواند نظم و امنيت و در نتيجه امكان پيشرفت را فراهم كند آرمان ايجاد جامعه اي مسيحي مبتني بر احسان كنار كذاشته شد از بوجود آمدن شهر خدا برروي زمين صرف نظر شد و مذهب و اخلاق از نظام

مدني وحقوق تمييز داده شده اند. براي حقوق شهروندي وظيفه اي خاص و نوعي استقلال نسبت به مذهب و اخلاق در نظر گرفته شد كه از آن پس ويژه طرز فكر و نوعي استقلال نسبت به مذهب و اخلاق درنظر گرفته شد كه از آن پس ويژه طرز فكر و تمدن غربي گرديد. البته اين به معناي عدم تاثير مذهب (مسيحيت) در اصول و قواعد شهروندي در اين نظام حقوقي نيست و به اعتقاد و محققين مبناي اين نظام حقوقي را بايد قواعد رم و تعليمات اخلاقي مذهب مسيح و افكار آزاديخواهانه حكيمان مغرب زمين دانست. اين نظام حقوقي داراي ويژگيهائي است كه مهمترين آنها اهميت دادن به قانون نوشته به عنون منبع اصلي حقوق است. در كشورهاي خانواده رومي –ژرمني نظر بر اين است كه بهترين روش براي رسيدن به راه حلهاي عادلانه حقوقي استناد حقو قدان به مقررات قانون است. دراين كشورها قانون داراي سلسله مراتبي است و در راس اين سلسه قانون اساسي قرار دارد كه مقررات آن داراي اعتبار خاصي است و با تشريفات خاصي پذيرفته و يا اصلاح مي شود. ولي در عين حال مي توان در بين اين كشورها درمورد آنچه مربوط به قانون است تفاوتهائي را مشاهده نمود از جمله مطابقت قانون عادي با قانون اساسي قانون نويسي، فرق بين قانون و آئين نامه و تفسير قانون. تاكيد بر قانون نوشته نقش قضات وتصميمات قضائي در تكامل اين نظام حقوقي را ناچيز نموده است.از طرف ديگر دكتر ين ( نظريات حقوقي دانشمندان حقوق) كه روشهاي كشف حقوق و تفسير قانون را ايجاد مي كند از طريق تاثيري كه

برقانونگذار داشته است يكي ديگر از منابع غير مستقيم اين نظام حقوقي شناخته مي شود. در اينجا قوانين و مقررات شهروندي فرايند فكر و انديشه بشري به رشته تحرير در آمده كه مشكلات آن را در مكتب طبيعي متذكر شديم.اين نظام حقوقي در اروپاي بري (اورپاي منهاي انگلستان ) شكل گرفت و مركز اصلي آن نيز امروزه هامنجا مي باشد هرچند كه درنتيجه پديده هاي توسعه طلبي و استعمار يا عوامل ديگري كشورهاي متعددي در خارج اروپا به اين نظام پيوسته يا پاره اي از عناصر آن را جذب كرده اند. نظام حقوقي كامن لا انگليس و آمريكا و حقوق شهروندي در آنكامن لا (common law ) نظام حقوقي است كه درانگلستان پس از غلبه نورمان ها بر اين كشور به طور عمده درنتيجه فعاليت دادگاههاي شاهي ساخته شده است خانواده حقوقي كامن لا علاوه بر حقوق انگليس كه منشأ آن بوده است انواع حقوق خانواده حقوقي كامن لا علاوه برحقوق انگليس كه منشاآن بوده است انواع حقوق همه كشورها ي انگليسي زبان را با پاره اي استثنائات در بر مي گيرد. در خارج از كشورهاي انگليسي زبان نفوذ كامن لا در اغلب وشايد همه كشورهائي كه از نظر سياسي به انگلستان وابسته بوده اند قابل ملاحظه است. مهد اين نظام حقوقي انگلستان است.تفاوت اصلي اين نظام حقوقي با نظام حقوقي رومي – ژرمني درمنابعي است كه اين نظام براساس آنها شكل گرفته و تكامل يافته است. در حالي كه درخانواده رومي –ژرمني مهم ترين منبع حقوق قانون است در حقوق انگليس و آمريكا منبع اصلي قواعدي است كه قضاوت در دادگاههاي مرسوم نموده اند

و وظيفه قانون تنها اصلاح يا تكميل قواعد ناشي از آراء قضاوت است. بنابراين براي مطالعه حقوق كشورهائي مانند انگليس و آمريكا بجاي مراجعه به مجوعه هاي قانون رويه دادگاه ها را بررسي كرد. يعني هر دادگاهي نسبت به حقوق شهروندي راي صادر نمود اين رويه مي شود و براي تمامي شهروندان قابل اجرا مي باشد.البته از حدود صد سال پيش با توجه به رشد و توسعه جوامع پيرو اين نظام حقوقي يك جنبش قانونگذاري در اين كشورها و بويژه در انگلستان پديد آمده كه طي آن قوانين بسياري وضع گرديده و حقوق كامن لا را عميقاً دگرگون ساخته و بخش نويني دراين نظام حقوقي پديد آورده است. بنابراين امروزه درقانون چيزي بيش از تصحيح كامن لا يافت مي شود. بخشهاي وسيعي از زندگي اجتماعي وجود دارند كه در آنها حتي اصول نظام حقوقي را بايد در كار قانونگذار جستجو كرد. نظام حقوقي سياليستيجمهوريهاي متحده شوروي سابق و پاره اي از كشورهاي اروپاي شرقي و كوبا و چين از اعضاي اين خانواده حقوقي هستند و مبناي اصلي آن عقايد فلسفي كارل ماركس و انگلس بوده است كه توسط لنين با شرايط خارجي منطبق شده و بنام ماركسيسم- لنينيسم مشهور گرديده است. هدف حقوق دراين نظام تامين عدالت اجتماعي وهدايت جامعه بسوي حكومت كمونيستي كامل معرفي شده است و نظري به حفظ حقوق و آزاديهاي فردي ندارد. جدائي قواي مجريه ومقننه و قضائيه كه از اصول علم و حقوق سرمايه داري است رعايت نشده و حكومت حزبي و جمعي همه آنها را به خود اختصاص داده است. در اين نظام قانون پشتيبان و ضامن حفظ آزاديهاي

فردي در برابر حكومت نيست بلكه قواعدي است كه دولت براي تامين آسايش عمومي وضع مي كند.خصوصيت اين خانواده حقوقي ملي كردن اكثر وسائل توليد است.چنانكه لنين دريكي از نامه هاي خود بصراحت اعلام مي كند كه ديگر حقوق خصوصي وجود ندارد و همه امور جزو حقوق عمومي شده است. دراين نظام حقوق شهروندي و تامين آن زير سايه سنگين دولت است و اكثر آزاديها لغو مي شودمانند آزادي بيان و حق مالكيت نيز بسيار كمرنگ مي باشد دراين نظام شهروندي اين حق فعاليتهاي اقتصادي بزرگ ندارند و نظام خصوصي سازي كلا َ منتفي مي باشد.بنا براين منبع حقوق قبل از هر چيز زيز بناي اقتصادي است كه نظام حقوقي يك كشور را مشخص كند. و قانون نه از آن جهت كه طبيعي ترين شيوه خلق و ايجاد حقوق كه چيزي جز خواست و اراده هيئت حاكمه نيست – تلقي مي شود.نظام حقوق شهروندي ديني و الهينظام حقوقي يهود( حقوق تلمود)هر چند آئين يهود از آغاز و در متن تورات مكتوب اوليه مشتمل بر شريعت و قوانين اجتماعي بود اما آنچه امروزه به عنوان حقوق يهودي وجود دارد چيزي است كه تحت عنوان نظام حقوقي تلمود خوانده مي شود كه براساس برداشتهاي دانشمندان يهودي از كتاب تورات تدوين گرديده است.تلمود تا امروز مورد قبول دانشمندان وهمه پيرامون آيين تورات بوده است. ومتن آن را ربي يهودا اهناسي ( 135-220م) از دانشمندان بزرگ يهود تكميل ومدون كرده است. هدف او تسهيل مطالعه و آموزش تورات منقول يا تورات شفاهي بود و به همين جهت نظرهاي متضاد دانشمندان مختلف را نيز ذكر كرده و هرگاه به فتوا

و راي پذيرفته شده اس رسيده بدان اشاره نموده است. روش او در تدوين احكام ديني به جاي آنكه دامنه تحقيق و پژوهش را محدود كند سبب گسترش آن شد. اين كتاب داراي دو شرح است1- شرح فلسطيني 2- شرح بابلي كه تقريبا َ 7يا 8 برابر گماراي فلسطيني است. البته آثاز ديگري نيز شبيه ميشنا كه به نام توسيفتا ( به معناي ضميمه و متمم ) خوانده مي شود وجود دارد كه هسته اصلي آن به دست دو احتمال مي رود كه توسيفتا به صورت كنوني خود در قرن پنجم ميلادي تدوين شده باشدهر چند حقوقدانان يهود بودند كه تمام اموراجتماعي بايد از وحي استخراج شود ولي چون احكام تورات شامل همه امور نمي شود و نياز قانونگذاري را آنطور كه بايد تامين نمي كند دست روحانيان يهود براي تغيير و تفسير متن تورات عملا باز بود. به اين ترتيب علاوه بر آنچه در متن تورات آمده است قوانيني از طريق تفسير آن اضافه شده است. در تلمود اين عبارت را به خدا نسبت مي دهند كه درمقابل يكي از قضات بني اسرائيل به نام اليجاح دوبار تكرار كرد فرزندان من مرا شكست دادند (يعني در استدلال بر من غالب شدند.) بدين ترتيب خدا از عقل اين قاضي و قدرت استعدلال او اظهار خشنودي كرده است.تلمود در طي هزار و چهار صد سال اساس تعليم و تربيت يهود بود. هر محصل عبراني مدت هفت سال تمام هر روز 7 ساعت در بحر مطالعه آن فرو مي رفت. آن را به صداي بلند قرائت مي كرد واز راه گوش و چشم به حافظه مي سپرد

. روش تعليم صرفاً عبارت از قرائت و تكرار نبود بلكه مناظره ميان شاگرد و معلم ... به اين مقصود كمك مي كرد. درك تلمود جز به معيار تاريخ ميسر نمي شود. 2- نظام حقوق شهروندي مسيحي و كليساييحضرت مسيح براساس نقل و تاييد قرآن از نظر حقوقي نظام جديدي را معرفي نكرد بلكه تا حدود زيادي شريعت حضرت موسي را امضاء و تاييد نمود. او در احكام و دستورات ديني و اجتماعي يهود تغيير چنداني نداد و تنها بخشي از احكام و مقرراتي را كه بخاطر عقوبت بريهود حرام شده بود. منسوخ كرد. آياتي از قرآن مؤيد اين مدعي است:- خداوند در وصف حضرت عيسي مي فرمايد:ورسولا الي بني اسرائيل.. و مصدقا لما بين يدي من التوراه ولا حل لكم بعض الذي حرم عليكم…وعيسي پيامبري به سوي بني اسرائيل .. به آنان گفت و آنچه را پيش ازمن از تورات بوده تصديق مي كنم و آمده ام تا پاره اي از چيزهايي را كه بر اثر ظلم و گناه بر شما حرام شده حلال كنم ...- ونيز:وعلي الذين هادو حرمنا كل ذي ظفرو من البقر و الغنم حرمنا عليهم شحومهماالا ماحملت ظهورها او الحوايا او مااختلط بعظم ذلك جزينا هم ببغيهم و انا لصادقونو بر يهوديان هر حيوان ناخن دار = حيواناتي كه سم يكپارچه دارند را حرام كرديم و از گاوه و گوسفند پيه و چربيشان را بر آنان تحريم نموديم مگر چربيهايي كه بر پشت آنها قرار دارد ويا در دو طرف پهلوها و يا آنها كه با استخوان آميخته است اين را بخاطر ستمي كه مي كردند به آنها كيفر داديم

و ما راست مي گوييم.از اين دو آيه مستفاد مي گردد كه حضرت عيسي همان نظام حقوقي يهود را مطرح كرده و تنها برخي از امور را كه بخاطر عقوبت و مجازات يهود حرام شده بود نسخ كرد. پس مي توان گفت براي مسيحيت حقوقي غير از حقوق يهود نبود ولي دشمنيهاي يهود با پيروان حضرت عيسي از يك سو و تصور مسيحيان مبني بر اينكه آن حضرت به دست يهوديان به قتل رسيده و عواملي ديگر موجب شد كه يهوديان و مسيحيان در طول تاريخ هيچگاه در صف واحدي قرار نگيرند به همين جهت دانشمندان مسيحي در زمينه حقوق و احكام برداشتهاي مستقلي از كتاب مقدس و حقوق روم داشته اند اين برداشتهاي پس از چند قرن به صورت نخستين مجموعه حقوقي كليسا در حدود سال 1150 م . به دست گراسيانوس تدوين گرديد. اين مجموعه مواد مختلفي نظير احكام و مقررات پاپها و شوراهاي كليسائي ونيز عقايد و اصول ديني مراسم و آداب آئين دادرسي عقد و ازدواج احكام مربوط به همه وغيره رانظم بخشيد و در سال 1234 نخستين مجموعه حقوق رسمي مسيحيان تدوين گرديد و دو مجموعه ديگر نيز در زمانهاي متاخر تدوين شد اين مجموعه با مجموعه حقوقي گراسيانوس كه در بالا ذكر شد پايه و اساس حقوقي كليسا را تشكيل مي داد.بايد توجه داشت كه حقوق كليسا در برهه اي از زمان صرفا در محدوده كليسا قابل اجرا بوده وكليسا درخارج از محدوده داخلي تابع قوانين دولتهاي متبوع خود بوده است و دولتها چون مسوليتي در اجراي قوانين كليسا نداشتند لذا معمولاً ميان حقوق كليسا و مقررات دولتي وقوانين

كشوري تعارضهائي پديد آمد ولي بخاطر شركت برخي از كشيشها در حركتهاي انقلابي و مبارزات ملي كه در صدد اصلاح قوانين حاكم بر كشورها بودند بتدريج موجب نفوذ هر چه بيشتر معيارهاي ديني و درنظام حقوقي گرديد. جنگها ي صليبي نيز كه قدرت بزرگي را دراختيار پاپ قرار داد خود از عوامل مهم نفوذ حقوق كليسا در حقوق روم بوده است.درهر صورت حقوق مسيحيت ويا به تعبير دقيقتر حقوق كليسا در طول تاريخ از ويژگي يك نظام كامل حقوقي بي بهره بود و بهمين جهت مسئوليت بسياري از شكستهاي اجتماعي و سياسي و انحطاط قدرت روم برعهده كليسا ئيان قرار گرفت و تبليغات فراواني راعليه مسيحيت موجب گشت. سپس سنت اگوستين براي خنثي كردن تبليغات ضد مسيحيت فلسفه رواقيون راوارد حقوق برخاسته از انجيل و تورات كرد بهمين خاطر كليسا ئيان توانستند علاوه بر استفاده از متون ديني خويش از فلسفه رواقيون در استنتاجات حقوقي و فلسفي بهره گيرند.نو آوري اگوستين به منزله انقلاب و تحولي بودكه به عقل بشري اجازه داد كه به عنوان سايه اي از عقل الهي احكام الهي را تفسير كند. توجيه سنت اگوستين دراين نو آوري آنست كه خداوند علاوه بر اراده اش كه در كتب ديني بيان شده در نظام بخشيدن به امور اجتماعي از عقل خود كه حاكم بر جهان هستي است نيز استفاده كرده و انسان نيز به كمك عقل و دل كه خداوند به او داده است مي تواند احكام الهي را تفسير كند.حركت انقلابي سنت آگوستين پس از او تقريبا َ در طول قرون متمادي متوقف شد تا آنكه سن توماس ديدگاه وي را تعقيب

كرد وانقلاب جديدي در حقوق مسيحيت به وجود آورد اويك قدم جلوتر رفت و گفت: عقل بشري علاوه بر تفسير احكام الهي و شكل دهي به آن مي تواند همانند كتاب مقدس كاشف از اراده الهي باشد. نظام حقوق شهروندي در اسلامآخرين نظام حقوقي ديني و الهي كه ساير نظامهاي حقوقي جهان را تحت الشعاع خود قرار داد و ملل مختلف از آن استقبال كردند نظام حقوقي اسلام است. اين نظام حقوقي كه برخاسته از كتاب سنت و عقل است دركمتر از يك قرن بر نيمي از جهان آن روز حاكم گرديد. اين استقبال بخاطر امتيازها و برتري هايي بود كه دراين نظام حقوقي در مقايسه با ساير نظامها وجود داشت.دراين قسمت پس از اشاره اي كوتاه به اين امتيازات محتوايي به ويژگي هاي نظام حقوقي اسلام مي پردازيم و پس از آن از منابع حقوق اسلام سخن مي گوييم و بالاخره با بحثي از اهداف و مباني حقوق اسلامي مطلب را به پايان مي بريم.نظام معرفتي اسلام براصولي استوار است كه به چند اصل مهم آن اشاره مي كنيم:1- عالم غيب و شهود در انديشه ي اسلامي جهان هستي به دو بخش غيب وشهود تقسيم شده است مقصود از عالم شهود جهان مادي است كه با حواس انسان قايل درك مي باشد و مقصود از جهان غيب جهان موجوداتي است كه با حواس بشري قابل درك نيست.براين اساس ايمان به جهان غيب از اوصاف متقيان شمرده شده است:الذين يؤمنون بالغيب: آنان كه به غيب ايمان دارند.2- هستي مخلوق الله: درانديشه ي ديني مجموعه ي هستي يعني موجودات مجرد ومادي از جمله انسان همه مخلوق

و آفريده ي موجودي غير مادي به نام الله مي باشند:الله خلق كل شي وهو علي كل شي وكيل: خدا آفريننده ي هرچيز است و او برهمه چيز نگهبان است.3- هدفداربودن خلقت: درنظام معرفتي اسلام مجوعه ي نظام هستي از جمله انسان برا ي هدفي خاص آفريده شده است وتمام هستي بدون استثنا به سوي آن هدف در حركت مي باشند.وما خلقنا السماء والارض ومابينهما بطلا ذلك ظن الذين كفروا فويل للذين كفرو امن النار:وما آسمان و زمين و آنچه بين آن دواست را بيهوده نيافريديم اين گمان كساني است ك كفر ورزيده اند پس واي بركافران از آتش دورخ .و ياولله مللك السموات والارض والي الله المصيرملك آسمانها وزمين از خداست بازگشت همه به سوي اوست.4- تدبير و نظارت برهستي درانديشه ي اسلامي خداوند تنها خالق موجودات نيست كه گونه اي كه پس از آفرينش آنها را رها كرده درزندگي آنها نقشي نداشته باشد بلكه خداوند خالق ورب هستي است كه موجودات ازجمله انسان راتدبير و نظارت مي كند و براساس عملكر آنان چه رفتار ظاهري و چه رفتار باطني يعني انديشه و فكر آنارا بازخواست خواهد كرد .لله مافي السموات ومافي الارض وان تبدوا ما في انفسكم اوتخفوه يحاسبكم به الله فيعفر لمن يشاء ويعذب من يشا ء والله علي كل شي قدير آسمانها و زمين است همه ملك خداست و اگر آنچه در دل داريد آشكارا يا همه را خدادر محاسبه ي شما خواهد آورد آنگاه هركس رابخواهد عذاب كند.5- زندگي چند مرحله اي انسان: در انديشه ي اسلامي براي انسان چند مرحله زندگي تصوير شده است كه دراينجا از دو مرحله

ي به هم پيوسته و مرتبط با يكديگر آن ياد مي كنيم .الف – زندگي دنيوي: اين مرحله از زندگي انسان با تولد او آغاز مي شود و با مرگ او پايان مي پذيرد دراين جهان انسان از آزادي عمل نسبي برخوردار مي باشد كيفيت و كميت رفتار او درسرنوشت او درجهان و جهان بعدي اثر دارد:وان ليس للا نسان الا ماسعي وان سعيه سوف يريوبراي انسان جز آنچه به سعي خود انجام داده است نخواهد بود و اين كه سعيش به زودي ديده مي شود.ب-زندگي اخروي – زندگي اخروي انسان بامرگ آغاز مي شود و ابدي است با اين تفاوت كه سعادت وخوشبختي انسان دردنيا بسته به سعي و تلاش او دردنياست ولي سعادت و خوشبختي اودرآخرت معلول سعي وتلاش اودردنيا ست به تعبير ديگر جهان آخرت بازتاب عملكر انسان دردنياست.ان المتقين في ظلل وعيون    وفواكه ممايشتهون   كلو واشربو هنيا بما كنتم تعملونبراستي كه پرهيز كاران درسايه ها وچشمه ها قرار دارند و هرميوه اي كه ميل داشته باشند مهيااست خطاب شود بخوريد و بياشاميد برشما گوارا باد اينها در مقابل اعمالي است كه انجام مي داديد.6- پذيرش عقل به عنوان منبع شناخت: گرچهه واژه ي عقل درمتون ديني به معاني متعددي به كار رفته است ولي در تمام متون ازعقل به عنوان منبع شناخت جهان از جمله انسان يادشدهاست براين اساس در آيات بسياري كافران به سبب بهر ه نگرفتن از عقل خود با جملاتي همانند افلا تعقلون سرزنش شده اند با اين حال د رمتون ديني بر كارايي نداشتن عقل درتمام موارد تاكيد شده است به ويژه دربحث بايد ها و نبايدها

ي فقهي كه بخشي از آن مربوط به حقوق مي باشد . اين عدم كارايي عقل مورد تاكيد قرارگرفته است چنان كه امام صادق مي فرمايد:ان دين الله لا يصاب بالقياسبدون ترديد دين خدا را باقياس نمي توان شناخت.7- پذيرش حواس به عنوان منبع شناخت: انسان در ابتداي تولدو آغاز زندگي دردنيا از طريق حواس با دنياي خارج ارتباط برقرار مي كند و آن را مي شناسد ولي همه مي دانند حواس انسان براي شناخت همه ي پديده هاي جهانه به خصوص جهان غيب كارايي ندارد حتي براي شناخت جهان مادي نيز با محدوديتهاي بسياري روبرو مي باشد به گونه اي كه كوچك ترين اشتباه انسان در استفاده از حواس موجب اشتباه در شناخت انسان از پديده هاي جهان مي شودوالله اخر جكم من بطون امهتكم لاتعلمون شياوجعل لكم السمع والا بصر و الافده لعلكم تشكرونوخدا شمارا از شكم مادرتان بيرون آورد درحالي كه چيزي نمي دانستيد و براي شما گوش وچشم و قلب قرارداد شايد كه سپاس گزار باشيد.ودرآياتي نيز انسانها برعدم بهره گيري درست ازحواس خود سرزنش شده اند.افلا ينظرون الي الابل كيف خلقت   والي السماء كيف رفعت والي الجبال كيف نصبت   والي الارض كيف سطحتودر آيه اي ضمن پذيرش عقل و حس به عنوان منبع شناخت از اينكه عده اي از آنها به درستي استفاده نكرده اند وگمراه شده ا ند گزارش مي كند:وقالو الو كنانسمع او نعقل ماكنا في اصحاب السعيرو گويند اگر شنوايي داشتيم يا تعقيل كرده بوديم امروز اهل آتش سوزان نبوديم .8- ضرورت راهنمايي انسان به وسيله ي وحي: باتوجه به هدفمند بودن خلقت انسان و نارسايي عقل

وحس براي هدايت انسان به ناچار خداوند به وسيله ديگري انسان راهدايت مي كند و آن وسيله چيزي جز وحي نيست. براي اين كار افرادي از سنخ بشر از ميان آنان برگزيده مي شوند تا به عنوان واسطه ي ميان خداوخلق به وسيله كتاب خدا عهده ار هدايت خلق گردند. درديدگاه اسلامي آخرين كتاب الهي قرآن و آخرين فرستاده اش حضرت محمد (ص) مي باشد:بدون ترديد مابه تو وحي كرديم همانگونه كه به نوح وپيامبران بعداز اووحي كرديم رسولان بشارت دهنده و بيم دهنده تا آنكه پس از فرستادن رسولان مردم حجتي برخدا نداشته باشند خدا هميشه مقتدر و حكيم است.9- جعل قوانين يا بايدها و نبايدها: براي رسيدن به هر هدفي نيازمند مجموعه اي از بايد ها ونبايد ها هستيم يعني بايد كارهايي را انجام داد تاانسان رابه هدف نزديك كند واز طرفي انجام بعضي كارها انسان را از هدف دور مي كند كه نبايد انجام دهد:و جاهدو في الله حق جهاده هواجتبتكم و ما جعل عليكم في الدين من حرجو در راه خدا جهاد كنيد آن چنان كه حق جهاد است او شما را برگزيد و دركاردين براي شما رنج ومشقتي قرار نداد.10- هدف خلقت انسان: در متون اسلامي براي خلقت انسان اهداف مقدماتي متوسط و نهايي در نظر گرفته شده است كه هدف نهايي قرب الهي الله مي باشد كه اين كار جز با شناخت خداوند وتسليم شدن در برابر بايدها و نبايدهاي او امكان ندارد.وما خلقت الجن و الانس الاليعبدونوجن وانس را بيا فريديم مگر براي اين كه مرا پرستش كنند.آنچه بيان شدبخشي ازاصول معرفتي اسلام بود در تبيين نظام حقوقي

آن نقش دارد گرچه اصول ديگري رانيز مي توان درنظر گرفت.اكنون با توجه به نكات ياد شده مي توان به پاسخ آن سه سوال پيش گفته پرداخت.درپاسخ به سوال اول بايد گفت ماهيت قوانين حقوقي در مكتب حقوقي اسلام جعلي است نه ذاتي البته جعلي صرف هم نيست به اين معني كه اين جعل تابع مصالح ومفاسد نفس الامر ي است به تعبير ديگر مي توان گفت جعلي –عيني است كه ازيك سو جعل اي و قابل نسخ مي باشد و از سوي ديگر عيني است كه از وجود مصالح و مفاسدي در خارج حكايت مي كند.درپاسخ به سوال دوم كه قانونگذار كيست بايد گفت: باتوجه به نكات ياد شده از جمله اينكه بخشي ازجهان هستي جهان غيبت است وبخشي از زندگي انسان در جهان غيبت انجام خواهد گرفت ونقش رفتار انسان در سرنوشت اودراين دو جهان وناكارآمدي عقل و حس براي قانونگذاري نسبت به موجودي با اين پيچيدگي كه نيازمند اطاعاتي گسترده درباره ي انسان و جهان ومفاسد ومصالح و … مي باشد بشر براي چنين كاري ناتوان بوده تنها قانوگذار اصلي خداوند است كه از يك سوهمه ي هستي را آفريده است پس او عالم الغيب والشهاده است و از سوي ديگر اوانسان را آفريده است و به همه ي ابعاد وجودي و نيازمنديهاي او آگاهي دارد:ولقد خلقنا الا نسن ونعلم ما توسوس به نفسه ونحن اقرب اليه من حبل الوريدوماانسان را آفريديم و وسوسه هاي دل او را مي دانيم و ما از رگ گردن به او نزديك تريم .بنابراين قانونگذار اولا و بالذات تنها در اختيار خداست:ان الحكم الا اياه ذلك

الدين اقيم ولكن اكثر الناس لايعلمونحكم فقط از خداوند دانش لازم برا ي قانونگذاري را دراختيار عده اي از انبيا و امامان گذاشته وآنان با توجه به آن دانش و اذن خداوند درمحدوده اي كه به آنان واگذار كرده است اين حق را دارند:انا انزلنا اليك الكتب بالحق لتحكم بين الناس بما ارئك الله ولا تكن للخائنين خصيماما كتاب قرآن را به حق به سوي تو فرستاديم تا بين مردم آن طور كه خدا نشانت مي دهد قضاوت كني و به سود خائنين بامومنان وفقيران به خصومت نپردازدر پاسخ سوال سوم بايد گفت با توجه به اينكه قانونگذار در اسلام خداوند مي باشدودين اسلام آخرين دين است دين اسلام از نظر زماني ابدي و جاودانه و ازنظر مكاني جهاني مي باشد براين اسا اعتبار اين قوانين نيز ابدي خواهدبود.عن زراره قال سالت اباعبدالله عن الحلال و الحرام فقال حلال محمد حلال ابدا اي يوم القيامه حرامه حرام ابدا الي يوم اقيامع لا يكون غيره و لا يحي غيرهزرا ه مي گويد از امام صادق درباره ي حلال و حرام پرسيد فرمود حلال محمد هميشه تاروز قيامت حلا است و حرامش هميشه تاروز قيامت حرام خواهد بود غير از حكم او حتمي نيست و جز او پيامبري نيايد.

http://shahrebehesht.ir/tabid/61/View/Detail/id/1533/Default.aspx

مديريت شهري و رسانه

مهرداد ملايي

طرح مساله: مديريت شهري به­ واسطه پيچيدگي­هايي كه به­ سبب گسترش روزافزون شهرها با آنها مواجه است نيازمند ابزار جامع­ تر و منطبق با شكلهاي نوين مسائل شهري است كه اين ابزار هم جنبه نرم­افزاري و هم سخت­افزاري دارند. ازآنجا كه پيشرفت فناوري­ هاي نوين دست مديريت شهري را براي كاربرد ابزار مختلف سخت­ افزاري

به حد

كافي باز گذاشته است مساله مهمي كه در ارتقاي مديريت شهري بايد موردتوجه قرار گيرد ابزار نرم­افزاري هستند كه دامنه­اي از نيروي انساني تا برنامه­هاي كامپيوتري را شامل مي­شود. در مقاله حاضر نگاهي خواهيم داشت به يكي از كليدي­ترين ابزار نرم­افزاري دراختيار مديران شهري كه مي­تواند نقش بسزايي در حل­وفصل مساله­هاي پيچيده پيش­رو داشته باشد و آن رسانه­هاي ارتباطي است. مقدمه و طرح بحث:شهردار يك كلان­شهر مدرن، در نحوه مديريتي كه بايد اعمال كند تفاوتهاي زيادي با شهرداران شهرها در دوره­هاي زماني پيشين دارد چراكه هم مشكلاتي كه پيش­رو دارد با آنها تفاوت خواهد داشت و هم امكاناتي كه براي مواجهه مناسب با اين مشكلات در دست دارد. مديريت يك كلانشهر مدرن، نيازمند برخورد سنجيده با شهرونداني است كه در ايفاي وظايف و حقوق شهروندي خود، دسترسي بيشتري به منابع آگاهي­دهنده دارند و ديگر نمي­توان براي دريافت عوارض جديد يا اجراي يك پروژه محدودكننده آنها را صرفا با ابزار قهري يا تشويقي قانع كرد. شهرنشيني مدرن، مديريت شهري مدرن را طلب مي­كند و اين به ابزار مدرن احتياج دارد.در سنجش موفقيت مديران شهري، ديگر ارايه آمار صرف درباره ساخت­وساز فيزيكي شهر و اتوبان­ها و پروژه­ها كافي نيست و امروزه وجه­مشخصه يك مدير موفق، اثبات تداوم «توسعه پايدار و همه­جانبه شهر» است كه لازمه آن برخورداري از درآمد پايدار و منظم حاصل از عوارض شهري است. تصميم­گيري درباره امور شهري ديگر از حالت روزمره خارج شده و شكلي نظام­مند پيدا كرده است كه اين يعني نيروي انساني بايد نيرويي آگاه و كارآزموده باشد. اما نقش رسانه­ها در چنين فرايند روبه­جلويي چيست؟وقتي شهروندي در رسانه­هايي كه با

آنها سروكار دارد درباره يك پروژه عظيم شهري كه در شهر محل سكونتش درحال ساخت است آگاه مي­شود و از فوايد آن بر زندگي روزمره خود كسب اطلاع مي­كند، وقتي در رسانه­ها الگويي براي شهروندي ارايه مي­شود كه عمل منطبق با آن باعث مشاركت هرچه بيشتر او در اداره شهر خواهد شد، وقتي او در گروههاي اجتماعي كه به كمك رسانه­ها گردهم آمده­اند تا مثلا كمپيني را درجهت رسيدن به هدفي مثل بهبود وضعيت بهداشتي شهر سروسامان دهند احساس هويت جمعي كند مطمئنا همكاري بيشتري با مديران شهر خواهد كرد و عوارض خود را به­موقع پرداخت مي­كند چون مي­داند سهمي كه او مي­پردازد در كنار سهم ديگران، به­درستي خرج بهبود وضعيت محيطي خواهد شد. همين ايجاد حس همكاري و اعتمادسازي در ميان شهروندان از فاكتورهاي مهم براي رسيدن به درآمد پايدار و نظام­مند است كه استفاده درست از رسانه­هابه فرآيند آن شتاب بيشتري خواهد بخشيد. اما تحقق اين مهم باشرايطي همراه است: * بايد تدريجي اما مرتب و بي­وقفه باشد و در پاسخ به نيازجمعي كه شهروندان احساس كرده­اند صورت گيرد. درواقع بايد نقطه آغازي براي ساير اقدامات جمعي مفيد باشد. * بايد گروه هدف آن به روشني تعريف و مشخص شده باشد تا اين اطمينان ايجاد شود كه آنها براي تحقق منافع خودشان هم كه شده ملزومات اين همكاري و مشاركت را برآورده خواهند كرد و روند كسب آگاهي هرچه بيشتر را به تعويق نخواهند انداخت. * آگاه كردن گروه هدف از اهداف و چشم­اندازهاي پروژه­هاي شهري ازطريق تنوع در انتخاب رسانه­ها بسيار مهم است. همچنين بايد موضع انتقادي رسانه­ها را در نحوه هزينه­كرد

عوارض شهري تقويت كرد و امكانات نظارت هرچه جامع­تر را براي آنان فراهم نمود كه از همه مهمتر ايجاد نهادهايي براي واسطه شدن ميان سازمان مديريت شهري و رسانه­ها است. * براي آنكه ارتباط ميان مسو.لين و شهروندان حفظ شود بايد رسانه­ها بخشي از برنامه خود را به انعكاس فعاليتهاي نهادهاي مردم­نهاد از يكسو و نهادهاي دولتي ازسوي ديگر اختصاص دهند و در فواصل زماني معين، گزارش عملكرد مسوولين را به اطلاع شهروندان برسانند. * نمايندگان نهادهاي مردمي(به­ويژه در كشور ما شوراهاي اسلامي) بايد امكان به­چالش كشيدن تصميمات مديران را داشته باشند و بايد بتوانند نقدهاي خود را در رسانه­ها مطرح كرده و پيگيري نمايند. * آموزش نمايندگان انجمن­ها و نهادها در زمينه شگردهاي مديريتي، ملزومات رسيدن به اجماع در تصميم­گيري و نحوه محاسبه مالي فعاليتهاي اقتصادي شركتهاي خصوصي فعال در شهر از ملزومات مشاركت آگاهانه آنها در فرايند مديريت شهري است. اين مي­تواند هم ازطريق نهادهاي رسمي آموزشي و هم ازطريق رسانه­ها به­ويژه رسانه­هاي تصويري صورت گيرد.در تسهيل فرايندهاي مشاركت شهروندان و مسووليت­پذير كردن آنان دربرابر تعهداتي كه به­عنوان شهروندان جوامع شهري برعهده دارند(به­ويژه بحث پرداخت بهنگام عوارض شهري كه اهميت زيادي براي مديران شهري دارد)، اطلاعات عنصر اساسي است. اطلاعاتي كه بايد در رسانه­ها ارايه شود چند خصوصيت مهم دارد كه اگر به آنها توجه مناسب نشود ممكن است اين فرايند را به فرايندي صوري و ظاهري مبدل كند. برخي از اين خصوصيات عبارتند از: * كميت: اطلاعات ارايه شده بايد ازنظز ميزان و دامنه كافي باشد تا روند مشاركت مثبت با آگاهي بيشتري صورت پذيرد. البته نبايد آنقدر اطلاعات تخصصي و ديرفهم

ارايه داد كه پديده اضافه­بار اطلاعاتي روي دهد و شهروند به­دليل ناتواني از درك همه آنها، به توانايي خود در مشاركت شك كند و دلسرد شود. همچنين دامنه اطلاعات ارايه­شده بايد متناسب با هدف مديريت از جامعه هدف خود باشد. * مرتبط­بودن: نبايد اطلاعات نامرتبط با آنچه شهروندان و نهادهاي متشكل از آنان مي­خواهند ارايه داد و مرتبط­بودن آنچه ارايه مي­شود و آنچه خواسته مي­شود كليد موفقيت در اين فرايند است. * دقت: براي برخي از نهادهاي مردمي و مردم عادي مهم است كه آمار ارايه­شده دقيق باشند چراكه طبق آنها ميزان و نحوه مشاركت خود را تعيين مي­كنند و ارايه اطلاعات دقيق مي­تواند وجهه مديريت­شهري را ارتقا داده و زمينه­ساز اعتمادآفريني بين شهروندان و مسوولين باشد. يك جنبه از دقت به توجه به رويكرد كارشناسي در بررسي مسايل مربوط مي­شود و اينكه گزارش فعاليتهاي نهادهاي وابسته به مديريت شهري تاچه­حد منطبق بر واقعيت است. * به­روزبودن: تازگي اطلاعات هم نياز رسانه­ها به عنصر تازگي(به­عنوان يكي از ارزشهاي مهم خبري) را برآورده مي­كند و هم انگيزه شهروندان را در استفاده منظم از رسانه­ها براي كسب اطلاعات را تقويت نموده و تاثيرگذاري عملياتي اين ابزار مفيد را بالا مي­برد. * توجه به جلوه­هاي ظاهري جذاب و گيرا: اطلاعات را مي­توان به­گونه­اي شكيل و گيرا ارايه كرد تا افراد بيشتري علاقه­مند آگاهي از آن شوند. حتي اين مورد را مي­توان در توليد برنامه­هايي كه قرار است ازطرف سازمان مديريت شهري از رسانه­ها پخش شود رعايت كرد.در اينجا بد نيست اشاره كنيم كه امروزه از ميان همه رسانه­هايي كه مديران شهري دراختيار دارند، رسانه­هاي آنلاين بهترين ابزار براي

رسيدن به اهداف فوق­الذكر هستند چرا كه انعطاف­پذيري بيشتري دربرابر تغييرات دارند، خصلت دوجانبه بودن آنها بالاتر است و گرايش افراد به آنها پرشتاب­تر از گرايش به ساير رسانه­هاست. بازخوردي كه در اينگونه رسانه­ها ايجاد مي­شود بهترين فرصت را براي مديران شهري فراهم مي­كند تا از نظرات شهروندان آگاه شده و زمينه مشاركت فعال آنان را به­شكل بهتري فراهم نمايند. «رسانه­هاي كاربرسازنده» مثل سايتهايي كه امكان درج مطلب را براي كاربران فراهم مي­كنند و كاربران خالقين اصلي محتواي سايتها هستند و عكسها و پستهاي توليدي خود را در آنها بارگذاري مي­كنند، بهترين واسطه براي بيان مشكلات توسط شهروندان هستند و رسانه­هاي جريان­اصلي مثل راديو و تلويزيون مي­توانند پيگير توجه مسوولين به مشكلات مطرح­شده باشند و اين يك چرخه مكمل مي­سازد كه چشم­انداز تازه­اي از همكاري شهروندان و مديران شهري پيش­روي ما خواهد گشود.موضوعات مرتبط با مشاركت شهروندي:حال كه بحث درباره برخي از عوامل مرتبط با مشاركت شهروندي و نقش رسانه­ها در آن به اينجا رسيد ضرورت دارد نگاهي به موضوعاتي داشته باشيم كه در بررسي مشاركت شهروندي مدنظر هستند. طبيعتا منطبق با موضوعي كه براي مقاله انتخاب شده، تمركز ما بر جنبه­هاي رسانه­اي خواهد بود.  در بحث درباره مشاركت شهروندي مي­توان سه موضوع را مورد توجه ويژه قرار داد: 1) اهميت مشاركت 2) شرايطي كه طبق آن شهروندان مشاركت خواهند كرد 3) رويكردهاي دخالت­دادن شهروندان براي ارتقاي فعاليتهاي اجتماعي در سطح شهري.مورد اول يعني اهميت مشاركت را بايد با تحليل هزينه- فايده صورت داد. اينكه دخالت شهروندان در تصميم­گيري­ها و انگيزه آنان براي همكاري با نهادهاي شهري تا چه حد براي شهر فايده دارد و

تاچه­حد براي مديران شهري دست­و­پاگير است. همچنين اين امر مرتبط با ميزان استحكام رابطه فرد و جامعه است. گروههاي اجتماعي- رسانه­اي كه در اين بين شكل مي­گيرند رابط ميان «افراد» و نهادهاي كلان خواهند بود. شايد عمده­ترين فايده مشاركت شهروندان، افزايش زمينه پذيرش تصميمات توسط عموم باشد يعني حس مالكيت به شهر و درنتيجه انجام هرگونه همكاري براي بهبود اوضاع آن. لذا براي پي­بردن به اهميت مشاركت شهروندان بايد هزينه­هاي احتمالي اين فرايند را در كنار منافع آن قرار داد و به نتيجه رسيد.درباره شرايط لازم براي مشاركت، بايد به ساختار مناسب سازمان شهري و ميزان استقبال عملي آن از مشاركتها اشاره كرد. همچنين ايجاد نهادهاي روابط­عمومي و رسانه­اي كه بتوانند به­خوبي كار هماهنگي و اطلاع­رساني متقابل را انجام دهند. اصولا شهروندان زماني با رغبت دست به مشاركت مي­زنند كه ببينند حرفها و اقدامات آنان مهم است و موردتوجه قرار مي­گيرد.رويكردهاي مشاركت هم به روشهايي اطلاق مي­شود كه مديريت شهري براي عملي كردن جنبه­هاي نظري مشاركت شهروندان در پيش مي­گيرد مثل شيوه نظرخواهي از آنان، سازماندهي فعاليتهاي داوطلبانه شهروندان، چگونگي تعامل با رسانه­ها براي انعكاس فعاليتها و مسايلي از اين قبيل كه نقش بسزايي در مديريت شهري موفق دارند. برخي شهروندان درصورتي تن به همكاري با مديريت شهري در اداره شهر مي­دهند كه بدانند منافع آنها هم در روند تعاملل همكاريها تامين خواهد شد كه لازمه آن، ايجاد سازمانهاي مجهز به رسانه است كه محل دفاع از منافع قانوني آنان شوند. اين سازماندهي مي­تواند به با تفكيك شهروندان به گروههاي مختلف سني، جنسيتي و مهارتي صورت گيرد.در ايجاد طرح جامع شهري كلانشهرها مي­توان و بايد

به اين نكات توجه كرد. طرح جامعي كه همه اجزاي اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و مدني را لحاظ كرده باشد درصورتي قابل دسترس است كه مردم به­عنوان مخاطبين اصلي آن درباره اجزاي آن نظر بدهند و تصميم­گيران بتوانند با اتكا به قدرت تاثيرگذاري رسانه­ها، روي مشاركت شهروندان حساب كنند و طرحها را با نگاهي خوش­بينانه به حضور شهروندان آگاه دوشادوش سازمانهاي رسمي مسوول بازآفريني نمايند. نتيجه­گيري: رسانه­ها ابزاري براي تقويت مديران شهري در ايفاي وظايف خود هستند. مقابله با مشكلات مدرن به ابزار مدرن احتياج دارد و رسانه­ها ابزاري كارآمد و امتحان­ پس­داده هستند كه به­طرق گوناگون مي­توانند زمينه تسهيل مشاركت شهروندان و همكاري آنها براي اداره بهتر شهر را فراهم كنند.مشاركت تسهيل نمي­شود مگر با ذكر منافعي كه براي شهروندان خواهد داشت و در رسانه­ها بايد بر فوايد ملموس و ناملموس آن تاكيد شود.  مشاركت تسهيل نمي­شود مگر با ايجاد ساختارهاي نهادي مردمي و رسانه­اي كه پيگير منافع تك­تك شهروندان باشند و درباره ميزان تامين اين منافع به آنها گزارش دهند.مشاركت تسهيل نمي­شود مگر با كمك به شهروندان تا براي حل مشكلات خود در محيط شهري بتوانند واكنش مثبت و موثر نشان دهند كاري كه اكثر مردم به آن تمايل دارند و اگر شرايطش فراهم شود هيچ مشكلي در نقش­آفريني در اين زمينه نخواهند داشت.مشاركت تسهيل نمي­شود مگر با يادآوري الزام و تعهدي كه هركس نسبت به جامعه شهري خود دارد و مسووليتهايي كه بايد براي زندگي در شهر و بهره­گيري از امكانات آن تقبل كند.سرانجام اينكه موثرترين راه براي تسهيل مشاركت شهروندان، آگاه كردن آنان از مسايل و ارايه اطلاعات به­روز، بادقت، متناسب و

جامع ازطريق رسانه­ها است.

http://shahrebehesht.ir/tabid/61/View/Detail/id/1562/Default.aspx

بازآفريني هويت شهري در محلات

شهر بهشت

هويت يكي از مهمترين مسائل و چالش هاي پيش روي جوامع در حال توسعه، در طي فرآيند جهاني شدن و جهاني سازي عصر حاضر است كه تعاريف متعددي از اين واژه به عمل آمده است؛ در فرهنگ لغات واژه هويت بصورت زير معني شده است: حقيقت شي يا شخص كه مشتمل برصفات جوهري او باشد, شخصيت, ذات, هستي و وجود, منسوب به هو, شناسنامه، چيستي، خود، كيستي، هماني و همانستي.اما طبق تعريف متداول، ”هويت، احساس تعلق خاطر به مجموعه اي مادي و معنوي است كه عناصر آن از قبل شكل گرفته اند.”هويت در انسان شناسي، به معناي نوعي از خودآگاهي فردي يا جمعي نسبت به وجود مجموعه اي از خصوصيات فرهنگي - اجتماعي كه فرد يا گروه مزبور را از فرد، افراد يا گروه هاي ديگر كه به مثابه هويت هاي ديگري طبقه بندي مي شوند، متمايز مي كند و عموما خود را با يك نام و يا لااقل با ضمير ما مشخص مي كند.در خصوص واژه لاتين هويت (identity) گفته اند كه از قرن چهاردهم در زبان هاي اروپايي رايج شده و ريشه آن به دو واژه لاتين identitas به معني خصوصيت چيزي همانند و idem به معني همان و معادل قديمي تر يوناني آنها مي رسد.علي اكبر عليخاني در كتاب مباني نظري هويت و بحران هويت دو پسوند واقعي و تقليدي را به هويت افزوده است. وي برون رفت از چالش هاي امروز را در تعريفي سيال از هويت و دوري از هويت هاي تقليدي مي داند و مي گويد: « هويت ما نه در گرو ميراث گذشته و نه

در گرو ميراث ديگران -به عنوان ديگري- بلكه در گرو حقيقت طلبي و روش اصيل ما خواهد بود.با اين توصيف بديهي است كه در شرايط مكاني و زماني مختلف، زمينه هاي متفاوتي براي هويت منظور گردد كه هركدام نيز داراي تعاريف و ابعاد خود باشند؛ نظير هويت شخصي، هويت اجتماعي و هويت شهري.از آنجايي كه هويت، مجموعه اي از صفات و مشخصاتي است كه باعث تشخص يك فرد يا اجتماع از افراد و جوامع ديگر مي گردد؛ شهر نيز به تبعيت از اين معيار، شخصيت يافته و مستقل مي گردد. هويت در شهر به واسطه ايجاد و تداعي خاطرات عمومي در شهروندان، تعلق خاطر و وابستگي را نزد آنان فراهم كرده و شهرنشينان را به سوي شهروند شدن كه گستره اي فعال تر از ساكن شدن صرف دارد، هدايت مي كند. پس هرچند كه هويت شهر خود معلول فرهنگ شهروندان آن است؛ ليكن فرآيند شهروند سازي را تحت تاثير قرار داده و مي تواند باعث تدوين معيارهاي مرتبط با مشاركت و قضاوت نزد ناظران و ساكنان گردد.هويت شهري را بايد نوعي هويت جمعي به حساب آورد كه البته با عنوان هويت محله اي و شهري زماني معني دار خواهد بود كه تبلور عيني در فيزيك و محتواي شهر داشته باشد؛ به شرطي كه هنجار هويت درست فهميده شود. هويت معيار رشد است. به عبارتي ديگر وقتي يك شهر يا جامعه رشد مي كند، بخشي از صفات هويتش در جريان رشد تغيير مي كند و ساماندهي جديدي مي يابد. در اين ساختار بايد هويت شهري به عنوان يك معيار براي توسعه و عاملي براي ارتقاي كيفيت محيط مطرح شود تا بتواند زمينه

هاي مشاركت و امينت افراد را فراهم كند. هويت محله اي و فرهنگ ايراني  شهر حاصل تكامل تاريخي و طبيعي جوامع زيستي انسان است . و در مكاني طبيعي قرار دارد . از اين رو هويت يك شهر با پيرامون آن آميخته است .از پيدايش نخستين شهرها در جهان حدود ده هزار سال مي گذرد . اين شهرها با آغاز انقلاب كشاورزي ايجاد شدند . در پي تحولات فناوري و سازماندهي توليد كشاورزي ، انقلاب شهري دوم از حدود پنج هزار سال پيش ايجاد گرديد . بطوريكه دولت ها شكل گرفتند و دولت شهرها و امپراتوري ها پديد آمدند و بدين ترتيب انواع حقوق شهروندي نيز تعريف شد ، كه البته در تمامي آنها شهروند به عنوان تابع دولت محسوب مي شد و به هيچ وجه معناي امروزي جامعه  وجود نداشت .در جامعه امروز شهري، براي دستيابي به توسعه پايدار شهر ، محلات بنيادي ترين عناصر شهري و حلقه واسط بين شهر و شهروندان مي باشند . از گذشته هاي دور محله هاي شهرها در شكل دهي و سازماندهي امور شهري جايگاه ويژه داشتند . هر محله با ارايه خدمات روزمره مورد نياز خود و با ايجاد نمادهاي محله اي و ويژگي هاي خاص موجب مي شد ساكنان آن نوعي احساس تعلق و نوعي هويت داشته باشند تا جايي كه هر شهروند با نام محله اي كه در آن مي زيسته شناخته مي شد .با تحولات سريع دوران معاصر ورود به مرحله گذار و تغيير زيربناهاي معيشتي و روابط اجتماعي ، اين فعاليت به هم ريخت . در گذشته جهت مديريت آباداني ، پاكسازي و

ايجاد امنيت و ... از اهالي محله مشاركت مي خواستند و در تمام مسايل مربوط به محله ، نقش شهروندان حايز اهميت بود .ولي به مرور اين نقش از مردم برداشته شد و ساكنان محله ها از هويت خاص محله خود تهي شدند . در چين وضعيتي شهروندان خود را منفعل و جدا از محله و شهر احساس مي كردند و همچنين مسايل شهر در غيبت شهروندان اداره مي شد .در اين بين محله ها و شهر وضعيت نا پايداري مي يابند و تعهد در اين جامعه به عنوان فرصتي براي با فضيلت شدن و خدمت به جامعه تلقي نمي گردد.بنابراين محله ركني است مابين خانواده و شهر . محله از خانه هاي مجاور هم در يك فضاي جغرافيايي خاص تشكيل مي شود و خانواده نسبت به محله مسكوني خود احساسي مشابه خانه مسكوني خود را دارد و با ورود به محله خود را در يك محيط آشنا و خودي مثل خانه مي بيند. محله از تجمع و به هم پيوستگي ، معاشرت نزديك ، روابط محكم همسايگي و اتحاد غير رسمي ميان گروهي از مردم به وجود مي آيد. به طور كلي بايد گفت زيست شهري ايرانيان در سه لايه متقاطع صورت مي گيرد . خانه مسكوني ، محله شهري ، شهر . يافته ها ، آموزه ها و تجربه هاي علمي نشان مي دهد استوار ترين و پرشور ترين فضاي زيستي شهروندان محله ها مي باشند.چرا كه بررسي ها نشان مي دهد انسان ايراني بيش از آن  كه در گستره خانه يا گستره بازار و پهنه فراگير شهر حضور داشته باشد ، در

محله خود حضور و عينيت داشته است .پيش از اين جمعيت محله ها از كساني تشكيل مي شد كه از جهت شغل يا اعتقادات ديني و يا سابقه قومي بسيار به يكديگر شبيه بودند و به اصطلاح به فرهنگ مشتركي خو گرفته و از هنجارهاي آن پيروي مي كردند.بطور كلي ويژگي مهم و مثبت محله داشتن نوعي روح جمعي بود كه مظاهر آن وحدت و پيوستگي افراد به يكديگر و احساس يگانگي و نيز آمادگي براي مساعدت و همكاري در راه حفظ شعار محله و بهبود اوضاع آن بود .متأسفانه براي تحولات سياسي دو قرن اخير و پديد آمدن ملت در برابر دولت و مركزيت آن و دگرگوني اقتصادي و اجتماعي مانند : مهاجرت ، به وجود آمدن شهرهاي بزرگ و نفوذ پذيري فرهنگ غربي و ... محله رفته رفته ساختار و كاركرد هاي ديرينه خود را از دست داد و به « منطقه » يعني واحدي كه دولت براي اجراي برنامه هاي خود بر ساخته است ، تبديل شد .در چنين جمعي افراد با داشتن فرهنگ ها و عادات و آداب گوناگون و ... برحسب اتفاق در كنار يكديگر سكني گزيده و خود را در برابر دولت و نسبت به آن طلبكار مي ديدند . در واقع ساكنان مناطق جديد به جاي آنكه مانند محله قديم ، خود را در امور آن سهيم و در برابر پيشامدها مسؤول بدانند ، از دولت مي خواهند كه همه مشكلات را حل كند از آنجا كه خانواده  نخستين نهاد و كانون فرهنگ ساز و منش آفرين در هر جامعه اي  محسوب مي شود  لذا .انسانها خواه ناخواه

به اين مرزها و رده ها وابسته و پايبند مي باشند . اين وابستگي هنگامي بيشتر نمايان مي گردد كه هر يك از اين عرصه ها مورد تعدي و تازش بيروني قرار گيرد .البته وابستگي به اين عرصه ها با افزايش راه و وسعت آن در تقسيم رده بنديها پيوندي عكس دارد . بر پايه اين نظريه انسانها به خانواده و پس از آن به محله ، شهر ، كشور و ... بيشترين وابستگي را دارند . اين وابستگي به محله در گذشته بسيار عميق تر و كارساز تر بوده است ، بطوريكه ساكنين يك محله در صورت مشاهده تخريب و يا از بين رفتن منابع محلي به جنگ و ستيز يا مقاومت مي پرداختند . به واقع،  محله هميشه تداعي گر وجود زنجيره اي از خانواده ها با بسياري از ويژگي ها و بازخوردها و ارزش هاي فرهنگي نسبتاً مشابه در حيطه جغرافيايي با بافت و محدوده مشخص است. از يك نگاه، محله مي تواند خود يك شهرك باشد. زماني كه وسعت يك محله به طور قابل توجهي افزايش مي يابد، شاهد پديد آمدن و تولد واژهها و مفاهيمي همچون پايين محله، بالامحله، محله اصلي، محله جديد و نظاير آن مي شويم. بيشتر مقوله هاي مربوط به هويت در محله ها بازسازي مي شود، مفهوم محله به عنوان واحد پايه و اوليه سازمان، كالبدي از فضاي ساختاري شهر است. اين واحد از تجمع پيوستگي كم يا زياد، معاشرت نزديك، روابط محكم همسايگي و اتحاد رسمي ميان گروهي از مردم به وجود مي آيد. اغلب در محله هاي شهري كيفيت واحد فيزيكي منطبق با رفتارهاي

اجتماعي بوده و از اين رو هر محله واحد مشخصاتي جدا از ساير محله هاي شهري دارد. محلات در گذشته صرف نظر از حجم و وسعت محله حدود عرفي خاصي داشته كه براي ساكنان آن مشخص و قابل شناسايي بوده است و هويت اكثر افراد با محلات شناخته مي شده و اهالي آن نسبت به محله و متعلقات آن تعصب داشته اند. شالوده سازماندهي كالبدي- اجتماعي در شهرهاي قديم بر نظام محله بندي و سلسله مراتب تقسيمات آن  بازار و مركز شهر ، محله ، كوي و... استوار بوده كه هم به روابط اجتماعي و اقتصادي شهر و هم به روابط اداري، ارتباطي و خدماتي شهر، سازمان مي داده است.از طرفي در محله هاي قديمي به ويژه محله هاي طبقه كم درآمد، ارتباط همسايگان با حس تعاون و همياري بيشتر بوده و ارتباط در چنين محله هايي از طريق مراكز مذهبي، باشگاه هاي ورزشي، قهوه خانه ها و كوچه ها صورت مي گيرد، اما در محله هاي مختص سكونت طبقه پر درآمد، روابط همسايگان تضعيف شده و كمتر به آن احساس نياز مي شود. در محله هاي قديم عمده زمان ساكنان محل، در كوچه و خيابان مي گذرد و براي ساكنان آن محيط محله بيش از فضاي داخلي خانه رضايتبخش بوده است ولي امروزه خيلي از ساكنان در چارچوب خانه خود محصور شده و ديگر از آن محله هاي قديمي خبري نيست.

هويت فرهنگي  و اجتماعيهويت فرهنگي و اجتماعي در تداوم حيات اجتماعي انسان نقش مهمي را در انجام وظايف و مسئوليتهاي اجتماعي و شهروندي ايفا مي كند . هويت فرد در گرو برايند متناسب و

مناسبي از ساير هويتهاي وي از جمله هويت فرهنگي و اجتماعي است . هويت اجتماعي و فرهنگي نيز در گرو برخورداري از شرايط مناسب زيستي به ويژه زندگي اجتماعي و فرهنگي محله اي  است . به گونه اي كه بتواند منشاء خاطره براي فرد گردد.احساس تعلق اجتماعي نيز مبناي احساس مسئوليت و به دنبال آن مشاركت در توسعه شهري و منطقه اي است. به طور كلي عوامل محيطي نه تنها در زندگي مادي انسان ها اثر مي گذارند، بلكه در طرز تفكر و نگرش هاي آنها نيز مثثر واقع مي شوند و زمينه شكل گيري فرهنگ ها را در اين رابطه به وجود مي آورند كه از محيطي به محيط ديگر متفاوت است. محله و تعلق اجتماعيمحله هاي شهري يكي از كانون هاي خرد و ملموس شكل گيري هويت هاي فرهنگي و تعلق اجتماعي هستند . ارزش ها و هنجارهاي محله اي نخستين برخورد ملموس افراد با هويت فرهنگي را شكل مي دهند و اغلب به صورت مناسبات روياروي ، حس تعلق اجتماعي را تقويت مي كنند .در محله عمده زمان ساكنان محل در كوچه و خيابان مي گذرد و براي ساكنان آن محيط محله بيش از فضاي داخلي خانه رضايت بخش است .اغلب در محله هاي شهري كيفيت واحد فيزيكي منطبق با رفتارهاي اجتماعي است . از اين رو هر محله واحد مشخصاتي جدا از ساير محله هاي شهري است .استفاده از مؤسسات محله مثل مراكز مذهبي ، باشگاه ، قهوه خانه به مردم امكان مي دهد كه خود را در يك محدوده كاملاً مقيد احساس كرده و در نتيجه تعلق بيشتري نسبت به

محله مسكوني خويش پيدا كنند؛ چرا كه اجتماع شهري باعث مي گردد كه كنش متقابل اجتماعي و جامعه مدني شكل گيرد و واحد مكاني كه اين كنش ها عمدتاً در آن شكل مي گيرد محله مي باشد.. بنا بر آنچه گفته شد پس مي توان محله را يك واحد فيزيكي و اجتماعي به شمار آورد .در ميزان احساس تعلق محله اي عامل وسعت نقش اساسي دارد . هر اندازه سهولت دسترسي به مؤسسات عمومي و تجهيزات محله اي با پياده روي امكان پذير باشد ، در اين فرايند احساس تعلق به محله افزايش مي يابدهر اندازه كه دسترسي به نيازهاي روزانه و تغييرات شهري با اتومبيل صورت گيرد و فاصله حركت بيشتر باشد به همان اندازه احساس هويت و تعلق اجتماعي به شهر كاهش مي يابد .         بنابراين توجه به بعد اجتماعي محله قلمروهاي اجتماعي و غيركالبدي يكي از ضروريات محيط قابل زيست شهري است و ايجاد عناصر كالبدي كه بتوانند مرزهاي قلمرويي اجتماعي را هر چه بيشتر متبلور سازد، مي تواند به ساماندهي بيشتر كنش هاي متقابل در اجتماع انساني منجر شودبا اين حال هر چند كه  احياي مراكز هويت محله اي از نيازهاي اجتماعي يك شهر است و براي جذب مردم به فضاي اجتماعي محله بايد شاخص هاي امنيتي، دسترسي، پياده، نظارت و انجام مراسم جمعي و آييني در فضاي شهري وجود داشته باشد ولي امروزه متاسفانه  گسترش شهرنشيني و عدم ساماندهي معابر و شبكه بزرگراه ها موجب گسست محله هاي فرهنگي مشابه شده و در نتيجه به قطع ارتباط محله ها منجر گشته                                                               است. بدون ترديد هويت  و مشاركت بخشي  اجتماعي

محله اي به عنوان يكي از زيرساخت هاي ساختاري- كالبدي داراي اهميت است. ادامه حيات شهري دليل بر اهميت محله در تكامل اجتماعي-رواني شهرنشينان است، بنابراين محله تبلور كالبدي اجتماع ومرز هاي آن تبلور حريم ها و قلمروها است.شهرگرايي جديد در پي تلاش به آميختگي اجتماعي، محيطي و مكاني است و يكي از عناصر مهم شهرگرايي جديد محله و محله گرايي است. به طوري كه اصول به كار رفته در طراحي يك محله شهري بايد براي كل شهر به كار گرفته شود. مقايسه شهرهاي گذشته با امروز نشان مي دهد كه شهرهاي گذشته داراي ساختاري بسامان بوده و هويت محله اي را تقويت مي كرده است، اما شهر هاي جديد ابتدا ساختار شهر را با شهرك هاي مسكوني، برج ها و آپارتمان ها كه جمعيت را از اقصي نقاط ايران در آن ساكن كرده است، تعريف مي كند.همين موضوع باعث از بين رفتن محلاتي كه شهروندان در سايه آن احساس امنيت و آرامش مي كردند، شده است. http://shahrebehesht.ir/tabid/61/View/Detail/id/1563/Default.aspx

مباني حقوق شهروندي در اسلام و غرب

ابراهيم حسيني فر گروهي كه تقريبا اكثريت حقوق دانان غربي را تشكيل مي دهند عقيده دارند همان طوري كه انسانها به راهنمايي و به وجدان و عقل، خوب و بد كارهاي شخصي خود را از هم تشخيص مي دهند و به طور كلي همه نيازمنديهاي شخصي خود را به وسيله همين وجدان وعقل حل مي كنند و همچنين با ارشاد و راهنمايي همين دو عنصر قادرند حق و حقوق ومقرارت حكومتي را جهت حفظ نظامات مردم بوجود آورند تا آنجا كه روسو از دانشمندان علم حقوق در كتاب (اميل) مي گويد:

مقدمه: فلاسفه و دانشمندان علم حقوق منشاء و سرچشمه حقوق شهروندي را در

دو گروه كاملا متفاوت بررسي مي نمايند. بخش اول : حقوقي كه از وجدان و عقل سرچشمه مي گيردگروهي كه تقريبا اكثريت حقوق دانان غربي را تشكيل مي دهند عقيده دارند همان طوري كه انسانها به راهنمايي و به وجدان و عقل، خوب و بد كارهاي شخصي خود را از هم تشخيص مي دهند و به طور كلي همه نيازمنديهاي شخصي خود را به وسيله همين وجدان وعقل حل مي كنند و همچنين با ارشاد و راهنمايي همين دو عنصر قادرند حق و حقوق ومقرارت حكومتي را جهت حفظ نظامات مردم بوجود آورند تا آنجا كه روسو از دانشمندان علم حقوق در كتاب (اميل) مي گويد:«وجدان غريزه فناناپذير خدايي، نداي آسماني، راهنماي مطمئن افراد نادان، اما هوشيار و آزاد،  داور درستكار و نيك انديش و مميز نيك و بد قادر است آدمي را همانند خدا سازد.» بخش دوم: حقوقي كه از ناحيه شارع مقدس و خداوند متعال سرچشمه مي گيرددرمقابل گروه ياد شده، عده زيادي از حقوقدانان و فلاسفه الهي و علماي اسلام براين عقيده اند كه حق و حقوق و قوانين و حدود مسئوليتها و وظايف افراد جامعه بايستي از ناحيه خداوند متعال تعيين و به وسيله انبياء الهي به مردم ابلاغ گردد؛ چرا كه خداوند خالق كليه موجودات است و از خوب و بد جهان مادي كاملا مطلع و خود نيز ذي نفع وضع اين قوانين نمي باشد. در غير اين صورت عدالت اجتماعي به معناي واقعي كلمه به ظهور نخواهد رسيد. البته در مكتب اسلام و عقيده شيعه در پاره اي امور منكر عقل نيست و قائل به «ما حكم به العقل حكم به الشرع»  نيز هستند. دلائل زير جهت اثبات نظريه حقوقي اسلام و نفي

نظريه تمسك صرف به وجدان و عقل اقامه شده است. 1- خاصيت رنگ پذيري عقل و وجدانعواملي همچون عادات و رسوم، طرز تعليم و تربيت، شرايط و خصوصيات زندگي، اقتصاد و طرز توليد و بالاخره معتقدات و آداب ملي در چگونگي تشخيص فرد تاثير قطعي دارند و چه بسا در اثر عوامل ياد شده عقل، وجدان خاصيت رئاليستي و واقع بيني خود از دست بدهد و به انحراف كشيده شود مانند:الف – رسوم ناپسند و غلط زنده به گور كردن بستگان و دختران كه در عصر جاهلي در بعضي جوامع رسمي پسنديده و نيكو بود.ب- رسم ناپسند و زشت روابط آزاد جنسي و هم جنس بازي كه به واسطه آن حقوق شهروندان آزادانديش و مذهبي از بين مي رود كه در ميان بشر واقوام و ملل جهان نيز امري زشت و ناگوار است. ولي هم اكنون در بعضي از كشورهاي غربي و در بعضي از ايالات آمريكا اين روابط صورت قانوني پيدا كرده است تا جايي كه رياست جمهور وقت آمريكا آقاي اوباما با ديدار با اين اعضاء به آنان قول ثبت و رفع مشكلاتشان را مي دهد و در ايالات متحده و در اروپا رابطة منحط هم جنس بازي به صورت رسمي ثبت مي شود و طرفين داراي حق و حقوق مي باشند. البته نمونه اين انحرافات بقدري در جهان زياد است كه از حوصله اين تحقيق خارج مي باشد، بلكه خود اين امر تحقيقي مستقل را مي طلبد. وصد البته كه با اين تفكر و نگرش به حق و حقوق نمي توان حقوق شهروندي معتدل و عدالت محوري را وضع و اجرا نمود. 2- محدويت علم بشرآيا دانش و معلومات محدود بشري و مجهولات فرا روي بشر به

او اجازه و امكان طراحي و مدل سازي نقشه مدينه فاضله را ميدهد كه در خارج آن را پياده كند و بتواند يك برنامه كامل و سعادت بخش جهت تبيين و تقرب حقوق شهروندان را براي خود و جامعه وضع نمايد. البته كه نمي تواند، چراكه تاكنون قوانين ساخته دست بشر همگي باعث زجر و ظلم به عده اي شده است و عده اي را صاحب مقام و ثروت فراوان كرده است، و جوامع را درگير جنگ و خشونت نموده است. آفريدگار بشر با علم وسيع و جهان بينانه اش بهترين آيين زندگي و نظامات شهروندي را وضع مي كند و عالي ترين راه و رسم زندگي را بر پايه قوانين و حقوق شهروندي تبيين مي نمايد. 3- خودخواهي و منافع شخصي در تعيين حق و حقوق شهروندي به دست بشراگر بر فرض محالي قبول كنيم كه قانون گذاري بشر از دو مرحله قبل سالم عبور كرده است، يعني نه وجدان و عقل آنان تحت تاثير عوامل مختلف قرار ميگيرد و خاصيت رئاليستي خود را از دست مي دهد و نه علم و دانش آنان محدود است كه از عهده درك مصالح و مفاسد واقعي بر نيايد، اما درعين حال مرحله خطرناكي به نام هوا و هوس، و منافع شخصي، و قومي و نژادي، و حس منفعت جويي و خودخواهي براي قانون گذاري كه از منبع وحي و سرچشمه فيض الهي جدا شده است وجود دارد، تا جايي كه منتسكيو حقوقدان و متفكر معروف فرانسوي مي گويد:«علتش اين است كه هر قانون گذاري داراي عواطف و افكار مخصوص است و در عين وضع قانون مي خواهد نظرات خود را در آن بگنجاند.»ژان ژاك روسو، دانشمند وحقوقدان فرانسوي مي گويد:«براي كشف بهترين قوانيني كه

به درد ملل بخورد يك عقل كل لازم است، كه تمام شهوات انساني را ببيند، ولي خود هيچ حس نكند: با طبيعت هيچ رابطه اي نداشته باشد ولي آن را كاملا بشناسد.سعادت او مربوط به ما نباشد، ولي حاضر باشد به سعادت ما كمك و بالاخره به افتخاراتي اكتفا نمايد كه به مرور زمان علني گردد. يعني در يك قرن خدمت كند در قرن ديگر نتيجه بگيرد.» 4- مشكل ضمانت اجرايي حقوق و قوانين شهرونديمشكل چهارم وضع قوانين به دست بشر و از روي عقل و فطرت، مشكل ضمانت اجرا مي باشد كه اين امر از عمده ايرادات اين نوع وضع قوانين بشريت تا به امروز مطرح است، كه آيا تمام دولتها مايل به اجراي عدالت بوده ومنافع مادي خود را در نظر نمي گيرند؟ تمام بي عدالتي ها در تمام ممالك دنيا، گوياي اين مطلب است كه بسياري از دولتها جهت كسب منافع خود از اجراي قوانين انساني سر باز زده و قوانين را به سمت و سوي منافع خود سوق مي دهند.مارتي عقيده دارد كه «تمام قواعدي كه ضمانت اجرا دارد از قواعد حقوق است، ولي به عكس تمام قواعد حقوق از طرف قواي عمومي تضمين نشده است.»قواعد و حقوق شهروندي و بشري در جهان براساس تمايلات عاطفي و از سر احساسات انساني شكل گرفته مي شود و تمامي قوانين در اجرا و عمل به نفع مصالح دولتها تعيين، وضع و اجرا مي گردد و به همين دليل است كه دنياي امروز بشري بر تضييع حقوق شهروندان، بي عدالتي و بي نظمي خاصي استوار شده است؛ چرا كه تمامي حاكمان و مراكز قدرت از آزادي بشر و دموكراسي و آزادي بيان سخن مي رانند،

ولي در عمل مطالبي كه برخلاف عقايد آنان و يا منافعشان باشد را سريعاً سركوب مي كنند. مفهوم حقوق شهرونديدر راستاي تبيين و بررسي حقوق شهروندي ناگزيريم معناي حقوق و مفاهيم و انواع مكاتب آن را بررسي كنيم، چرا كه هر مكتبي و هر ديدگاهي در موضوع حقوق شهروندي تعريف مجزا و جداگانه اي دارد و قوانين و مقررات آن به تبع تعريف و منشاء حقوق فرق مي كند و بايد براساس جهان بيني و ايدئولوژي همان مكتب بررسي شود. بخش اول تعريف حقوق شهرونديارائه تعريفي جامع وكامل از حقوق شهروندي كمال مطلوب است. ولي بايد دانست كه دست يافتن به آن در مفهومي مانند «حقوق» كاري است دشوار و هميشه امكان دارد كه پاره اي از قواعد استثنايي از شمول تعريف بيرون بماند. براي مثال: اگرحقوق به قواعدي تعريف شود كه ضمانت اجراي دولتي و مادي يافته است، اين خصوصيت يكي از اوصاف بارز حقوق را مي رساند ولي گاه ديده مي شود كه قاعده اي درحقوق عمومي يا بين المللي ضمانت اجراي قاطع و روشن ندارد. اين قواعد هنوز به مرحله كامل خود نرسيده است ليكن وجود آن نيز انگار ناپذير است. پس، نمي توان به خاطر انحراف ناچيز از وصف عمومي قاعده حقوقي گذشت يا تعرف را به باد انتقاد گرفت.هيچ كس انتظار ندارد كه دريك يا چند سطر از همه اوصاف حقوق واستثناها و زير و بم هاي مفهوم پيچيده و مهمي كه از دير باز و همراه با تمدن بشريت مورد گفتگو بوده وعمر صدها انديشمند و حكيم را به خود مشغول داشته است آگاه شود. شناخت ماهيت حقوق شهرونديجهت شناخت ماهيت حقوق

شهروندي به طور معمول از چند عامل مي توان استفاده كرد:1- از مبنا و منبع ايجاد كنندة حقوق شهروندي: بدين ترتيب كه بگوييم «حقوق شهروندي را ارادة دولت يا رسوب تاريخي عادات و رسوم يا نيازهاي اجتماعي به وجود مي آورد» و يا بهتر بگويم، قاعده حقوقي است كه به وسيله دولت حمايت و تضمين گردد.2- هدف و وظيفه حقوق شهروندي: حقوق شهروندي قاعده اي است كه هدف آن ايجاد نظم است يا «قاعده اي است كه بر روابط اجتماعي شهروندان، حكومت واقعي يافته است.»3- قلمرو و موضوع حقوق شهروندي:  بدين ترتيب كه ادعا شود حقوق شهروندي تنها به مظاهر خارجي اعمال و پديده هاي اجتماعي نظر دارد و به درون اشخاص و نيت واقعي آنان بي اعتنا است. براي فهم بهتر مفهوم واژه حقوق شهروندي بايد ابتدا به تفكيك، معناي كلمات «حقوق» و «شهروندي» را دريابيم. انواع تعاريف حقوقآقاي دكتر كاتوزيان در تعريف حقوق مي گويد :1- «مجموعه اي از قواعد الزام آور و كلي است كه به منظور ايجاد نظم و استقرار عدالت، بر زندگي اجتماعي انسان حكومت مي كند و اجراي آن از طرف دولت تضمين مي شود».وظيفه دولت قانونگذار نيز در اين جمله خلاصه مي شود:«تأمين صلح از راه اجراي عدالت» شعاري كه از ديرباز، آرمان اصلاح طلبان بوده و هم اكنون نيز بايد برنامة دولتمردان باشد.2- حقوق براي تنظيم روابط اجتماعي براي هركسي امتيازي قرار داده است كه به آن حق مي گويند و جمع آن حقوق است، مانند حق حيات، حق مالكيت و حق آزادي شغل.3- علامه شهير جناب آقاي جوادي آملي در تعريف حقوق مي فرمايد:«حقوق عبارت است

از مجموعه قوانين ومقررات اجتماعي كه از سوي خداي انسان و جهان براي برقراري نظم، قسط و عدل در جامعه تدوين مي شود تا سعادت جامعه را تامين سازد.فلاسفه سياسي متقدم مانند گرسيوي و هربز و نيز كليساي قرون وسطي مي گويند:«حقوق رابطه يك سويه دارد، يعني حقوق تنها در ناحيه حكومت متصور است. حكومت مانند خداوند حقوق متعدد بر مردم دارد و خدا در مقابل مردم از تكليف و مسئوليتي بر خوردار است و مردم هيچ حقوقي ندارند». انواع تعاريف شهرونديشهروندي همان گونه كه از كلمه آن روشن است از مشتقات شهر است كه به علت تازگي اين واژه وكثرت استعمال آن معاني متعددي از آن شده است.شهر در لغت به معني آبادي بزرگ كه داراي خيابانها، كوچه ها، خانه ها، و مغازه ها و ساكنين بسيار باشد گفته مي شود.شهري به كسي گفته مي شود : كه در شهر زندگي مي كند و منسوب به شهر است. اما شهروند يعني : «انساني مدني، كه توانسته معيارها وملاكهاي يك شهروند را به طور كامل در خود نهادينه كند و به همه وظايف و اختياراتي كه يك شهروند بايد داشته باشد آگاهي داشته و خود را ملزم به رعايت آنها بداند، اگر چه در شهر هم ساكن نباشد.»در تعريف حقوق شهروندي آمده است : «حقوق شهروندي آميخته اي از وظايف و مسئولتهاي شهروندان در قبال يكديگر، شهر و دولت يا قواي حاكم و مملكت و همچنين حقوق و امتيازاتي كه وظيفه تامين آن حقوق بر عهده مديران شهري (شهرداري) دولت و يا به طور كلي قواي حاكم مي باشد. به مجموعه اين حقوق و مسئوليتها حقوق شهروندي

اطلاق مي شود». انواع مكاتب حقوقيبراي بررسي حقوق شهروندي در مكاتب مختلف ابتدا بايد از مباني مكاتب مختلف حقوقي آگاه شويم. الف – مكتب حقوق طبيعي دراين حقوق منشاء حق طبيعت مي باشد، و اين طبيعت است كه چنين حقوقي را براي انسان در نظر گرفته است. اين مكتب از قديمي ترين مكاتب حقوق مي باشد كه بعضي سابقه آن را به فيثاغورس حكيم معروف يوناني نسبت مي دهند و دانشمندان زيادي از آن سخن گفته اند و بر اساس همين مكتب و نظر  حقوق اجتماعي ونظام سياسي شهروندي را بنيانگذاري كرده اند.الف- دراين مكتب ماهيت حقوق وقوانين مرتبطه، واقعيتهاي نفس الامري است وقوانين حقوقي در خارج وجود دارند.ب – اينان معتقدند قوانين حقوقي قانگذار ندارد بلكه كاشف دارد و حقوقدان كسي است كه بتواند اين قوانين را كشف كند.ج- اين گروه مي گويند: اعتبار اين قوانين ذاتي است از اين رو نه قابل جعل مي باشند و نه قابل فهم واز بين بردن.د- از نگاه اين گروه؛ قوانين حقوقي همانند قوانين طب مي باشد يعني همان گونه كه وجود يك ميكروب واقعيت عيني است و راه مبارزه با آن واقعيت عيني ديگري دارد قوانين حقوقي نيز چنين است. در طب طبيب قانون گذار نيست و نمي تواند تاثيري به پديده اي بدهد و يا تاثيري را از پديده بگيرد بلكه طبيب، كاشف تاثير اشياء وقانون طبيعت است و هرچه تلاش بيشتري كند اين كشف دقيق تر و تاثير آن روشن تر مي باشد.ج- اين گروه بر اين باورند كه هريك از انسانها در آغاز تولد براي كاري مشخص آفريده شده اند و نبايد كاري

ديگري انجام دهد پس نژاد انسانها متفاوت است بعضي نژاد برتر بعضي پست تر و بعضي متوسط و حقوق شهروندي آنان نيز براساس طبقه و نژاد شان تقسيم مي شود براساس اين مكتب ما شهروند را درجه بندي مي كنيم و شهروند درجه يك و دو و سه داريم. نظريه افلاطون در مكتب حقوق طبيعيافلاطون كه از بزرگترين فلاسفه يونان و از پيروان مكتب طبيعي مي باشد و در كتاب جمهوريت بر همين اساس و ديدگاه ارائه نظر مي نمايد و مي گويد اگر بخواهيم جامعه اي سعادتمند داشته باشيم، بايد فرد انسان را كه الگوي طبيعي است الگو قرار داد و تقسيم كار اجتماعي بر همان اساس باشد. نظريه مونتسكيو درباره مكتب حقوق طبيعيبزرگترين نظريه پرداز دموكراسي و آزادي بشر و حقوق شهروندي يعني مونتسكيو كه نظريات او منجر به انقلاب كبير فرانسه شد و آن همه شعارهاي آزادي از او نقل است در خصوص برده داري مي گويد:اين موجودات كه يكسره به رنگ سياه هستند با چنان بيني پهن كمتر مي توانند مورد ترحم قرار گيرند، بسيار سخت است كه بدان باور شويم كه خدا كه موجودي خردمند است بايد در چنين اندام سياه و درشتي روان به ويژه روان پاكي دميده باشد… براي ما محال است كه فرض كنيم كه اين موجودات انسان هستند زيرا كه اگر آنها را انسان بدانيم اين سوء ظن پديد مي آيد كه پس ما دودمان مسيحي نيستيم. نقد و رد مكتب حقوق طبيعي 1- نامفهوم بودن واژه طبيعتالف – مقصود از واژه طبيعت خداوند است كه كاربرد اين اصطلاح براي خداوند رايج نمي باشد و نمي

توان مقصود اين گروه از اين واژه باشد چرا كه اگر مقصود از طبيعت خداوند باشد با اين برداشت از طبيعت كه، در طيبعت انسانها تفاوت نژادي دارند ناسازگار خواهد بود.ب- اگر منظور از طبيعت جدا و فراي موجودات جهان هستي است مانند انسان يا حيوان و جماد كه درگذشته بود و خواهد بود اين انديشه را هيچ انسان خردمندي نمي پذيرد و هيچ دليلي هم بر اثبات اين ادعا وجود ندارد و از لحاظ علمي نيز اثبات پذير نمي باشد. 2- توصيه اي بودن مكتب طبيعيبا توجه به اينكه پيروان اين مكتب ماهيت قوانين حقوقي را اموري نفس الامر واقعيتهاي خارجي مي دانند تاكنون قواعد حقوقي به گونه اي كه در همه ي مقررات اجتماعي رهگشا باشد از سوي يكي از طرفداران اين مكتب تبيين و دسته بندي نشده است. وتنها به اين توصيه اكتفا مي كنند كه حقوقدانان و قانوگذاران بايد با مطالعه طبيعت اشياء قوانين موضوعه را وضع و اجرا نمايند. 3- اعتباري بودن اين حقوقپيروان اين مكتب براين باورند كه حقوق واقعيتهاي خارجي هستند در حالي كه اصولي را مطرح مي كنند همانند آزادي برابري و مالكيت كه جز اعتبار واقعيت خارجي استناح كرد .با بررسي دلائل و نظرات اين مكتب آگاه مي شويم كه منشاء حق و حقوق شهروندي ونگاه به انسان در اين مكتب طبيعت است يعني اگر كسي با ظاهري مندرس بود حقش بايد ضايع گردد و شهروندان دراين مكتب طبقه بندي شده و اصل عدالت اجتماعي نقض گردد و اصل تساوي درمقابل قانون نيز زير پا گذاشته مي شود و معلوم نيست منشاء قوانين و مقررات كجاست

كه حقوقدان بايد آن را كشف كنند. اين مكتب حقوقي در حال حاضر به نحوي جديد در بعضي از كشورها درحال اجرا مي باشد كه قانون مدرن ندارند در صورتي كه در مكتب متعالي اسلامي اينگونه نيست كه تفصيلا در مقاله بعدي بررسي مي شود. ب- مكتب حقوق پوزيتيويسميكي از مكاتب مشهور حقوق پوزيتيويسم است . 1- واژه پوزيتيويسمبرگرفته از واژه positivic به معاني مختلفي از جمله مثبت و واقعي به كار مي رود.پوزيتيويسم يكي از بحث انگيزترين رهيافتهاي فكري و فلسفي درقرن نوزدهم و بيستم بوده است با اين تفاوت كه پوزيتيويسم قرن نوزدهمي – عبارت از يك رهيافت يا نظام بود كه يگانه مبدا معرفتهاي معتبر درعلوم (علوم اجتماعي و طبيعي) را تجزيه هاي حسي مي دانست اما پوزيتيويسم قرن بيستمي علاوه بر اين ديدگاه معتقد به اصل تحقيق پذير، اثبات پذير يا درستي آزمايي است كه بعدا به جاي اصل اثبات پذيري، ابطال پذيري را نهاده اند. خاستگاه اين مكتب در غرب محصول تحولات مغرب زمين مي باشد. زمينه هاي تاريخي پوزيتيويسمعوامل و زمينه هاي تاريخي اجتماعي وفكري زيادي دست دردست هم گذاشته تا شيوه زندگي مدرن و مدرنيته درغرب به وجود آيد وتمام عرصه هاي زندگي بشري از جمله حقوق را تحت الشعاع خود قرار دهد فهم اين عوامل مستلزم بررسي تاريخي تحولات اجتماعي و فكري مغرب زمين به ويژه از دوره رنسانس به اين طرف مي باشد . گرچه اين عوامل بسيار مي باشند ولي چند عامل دراين زمينه نقش برجسته اي داشته اند. اين عوامل عبارتند از:1- دوران قرون وسطي : غربيان اين واژه را بسيار به كار مي

برند و مقصود آنان از اين دوران دوره مالكيت كليسا برهم شئون غربيان مي باشد. اين دوره از سال 395 م سال تجزيه روم باستان آغاز و در سال 1453 م باسقوط قسطنطيه توسط سلطان محمد فاتح پايان مي رسد. در اين دوران عملكرد كليسا زمينه نفرت عمومي مردم را ازكليسا و دين مسيحيت فراهم كرده بود. تنها در 18 سال 10220 نفر را زنده زنده سوزاندند و 6760 نفر را تكه تكه كردند و 97023 نفر را شكنجه كردند كه نابود شدند.حال غربيان و اروپاييان مسلمان را به تعصب و كوته نظري متهم مي كنند و هيچ، آن زمانه شان را بخاطر نمي آورند كه اشخاص به خاطر اندك آزادي و استفاده از حق مسلم شهرونديشان زنده سوزانده مي شدند و حتي مخترع دوربين نيز از اين بليه محفوظ نماند.2- دوره رنسانس : دوره ي رنسانس را از قرن چهاردهم تا قرن شانزدهم مي دانند. رنسانس را مي توان از آثار مثبت جنگهاي صليبي براي مغرب زمين برشمرد. زيرا در دوران جنگهاي صليبي كه از سال 1096 م آغاز شد ودر سال 1291 م   پايان يافت، غربيان با مشرق زمين و كتابخانه ها و كتب و سرزمينهاي متمدن آنان آشنا شدند و از عقب ماندگي خود آگاه گشتند. از طرفي تاكيد و افراط مسيحيت كليسايي بر آخرت گرايي ديگر توانايي خرسند ساختن روح و ذهن مردم مغرب زمين را از دست داده بود و جامعه نياز به ادب فرهنگي نو و دنياساز را احساس مي كرد. دراين برهه فرهنگ كلاسيك باستاني يونان و روم خود به عنوان فرهنگي آرماني و هميشه جديد عرضه كرد

و بدين جهت به اين دوره رنسانس مي گويند. فرهنگ باستاني يونان در اثر پيوند با دين مسيحي با رنگ وبوي اوليه نه كليسايي، فرهنگي نو پديد آورد و از آنجا دامن خود را به سراسر اروپا گستراند. پيشاهنگان اين حركت كه به پيروي از فرهنگ يونان انسان را در مركز تاملات خود قرار دادند عنوان اومانيست يافتند.3- جنبش اصلاح ديني: درقرن شانزدهم آثار اومانيست هاي مذهبي دوره ي رنسانس همانند آراسموس و ترادمي و تحولات آن دوره الهام بخش اين جنبش بود. دوره ي اصلاح ديني به رهبري مارتين لوتر آغاز شد و به شكل يكي از رويدادهاي مهم در تدوين و شكل گيري تاريخ جديد غرب درآمد . درسال 1517 لوتر در رساله معرفت خود فروش عفو و بخشايش الهي و فروش غرفه هاي بهشت از سوي اصحاب كليسا را به شدت مورد حمله و انتقاد قرار داد و بدين ترتيب جنبش اصلاح و نوانديشي ديني با هدف پيرايش و تصفيه ي كليسا مسيحيت به لحاظ اعتقادي ، اخلاقي آييني و رفتاري آغاز شد و به تاسيس مذهب پروتستانيسم انجاميد.4- دوره روشنگري يا عصر خرد (اواخر قرن هفدهم و هجدهم)دوره ي روشنگري را بايد ادامه منطقي دستاورد هاي دو جنبش رنسانس و اصلاح ديني دانست كه بر دو اصل خردگويي و پيشرفت باوري استوار است برخي از آرمانها و باورها اين دوره عبارت اند از: ايمان و خرد، پيشرفت آدمي، نقد و بازجويي از باورها وهنجارهاي متدوال، تلاش براي آزادي، تلاش براي رواج تساهل در نهادهاي ديني و سياسي و اجتماعي، گرايش به اصلاحات حقوقي و قانوني، اعتقاد به خود مختاري انسان و

حرمت فرد انساني، مخالفت با كليسا، جدا انگاري دين از دنيا (سكولاريم)، مخالفت با هرنوع جمود و جزم گرايي و اهتمام فراوان به دانش تجربي. عقل گرايي دراين دوره به معناي ايمان و اطمينان به توانمندي عقل درهمه ي حوزه ها و شئون زيست انسان از قبيل علم ، دين ، سياست اقتصاد و … مي باشد. عقل گرايان دراين دوره گرچه همگي با كليسا و سنتها در ستيز مي شدند اما به ويژه در نسلهاي اوليه به ندرت دين ستيز بودند. اعتقاد آنان به خدا در چارچوب عقل صورت مي گرفت، نه بر گرفته از كتاب مقدس و تعاليم كليسا چنان كه الهيات طبيعي يا عقلاني در برابر الهيات وحياني همين مفهوم را مي رساند. اما به مرور ماده گرايان اين دوره به خصوص در فرانسه به كلي لزوم وجود خداوند و عوامل غيرطبيعي را از منظومه معرفتي خود حذف كردند.5- انقلاب صنعتي ( 1750-1800م) اين پديده نيز يكي از عوامل مهم تحولات مغرب زمين مي باشد كه به طور غير مستقيم بر تحولات فكري اجتماعي و… اثر گذاشت. تحولات معرفتي مغرب زمينبا توجه به آنچه درباره ي عوامل و زمينه هاي تاريخي تحولات مغرب زمين گفته شد مي توان تحولات معرفتي غرب را در دوره هاي مزبور اين گونه خلاصه كرد.1- نص گرايي : دراين دوره كه هم زمان با قرون وسطي است تنها منبع شناخت جهان نص كتاب مقدس و آموزه هاي كليسا بود. كليسا دراين دوران دراين زمينه مرتكب چند اشتباه شد كه آثار جبران ناپذيري براي ديانت به معناي عام و مسيحيت به طور خاص در پي داشت.2- عقل گرايي:

با پيدايش رنسانس و رشد علوم تجربي وتعارض آنها با آموزه هاي كتاب مقدس و جبهه گيري كليسا در برابر علم و دانشمندان عده اي كه ازيك سو نمي خواستند از خدا ديانت دست بردارند و از سوي ديگر نيز نمي توانستند پيشرفت و اختراع و اكتشافات را انكاركنند به عقل گرايش پيدا كردند وتنها منبع شناخت جهان وانسان راعقل دانستند و نصوص كتاب مقدس را نيز تا آنجا كه باعقل مخالفتي نداشت مي پذيرفتند.اشتباه اين گروه هم اين بود كه به عقل بيش از توان آن اعتماد كردند ودرصدد بر آمدند تمام پديده هاي جهان از جمله مسائل ماورا الطبيعي كتاب مقدس را نيز با عقل حل كنند درحالي كه عقل چنين توانايي را به خصوص در مسائل جزئي نداشت.3- حس گرايي : پافشاري بر توانايي عقل در كشف همه هستي از جمله ابعاد و جودي انسان و شكست اين دانشمندان اين انديشه در غرب به وجود آمد كه تنها راه شناخت واقعيتها حواس انسان مي باشد يعني چيزي قابل اعتماد و پذيرش است كه با حواس انسان قابل ذكر باشد و پوزيتيويسم به همين معني مي باشد يعني آنچه درخارج تحقق درد محصل است وبقيه هرچه بايد خيال مي باشد.گرچه حواس يكي از كانالهاي ادراك بشر مي باشد ولي اشتباه حس گرايان نيز همانند عقل گرايان پا فشاري بيش از حد بر توانايي حس بود. اين گروه به جاي اينكه اگر چيزي با حواس انسان قابل درك نبود بگويند ما آن را نمي شناسيم گفتند چيزي كه با حواس انسان قابل درك نباشد اصلا وجود ندارد براين اساس انسان محوري درغرب مطرح شد.

از طريقي به دليل تفاوت درك حواس انسانها و اينكه هر كس با حواس خود بخشي از حقيقت را درك مي كرد نه همه ي آن را هم با تفاوت نسبت به ديگران نسبت شناخت مطرح شد تا آنجا كه گفتند واقعيتي غير از آنچه با حواس به دست مي آيد وجود ندارد. http://shahrebehesht.ir/tabid/61/View/Detail/id/1483/Default.aspx

نسبت هويت با سيماي شهر

محبوبه غفوري

رنگ يكي از جنبه هاي مهم زندگي شهري است. رنگ از جمله خصوصياتي است كه در كنار شكل، ابعاد، جنسيت و بافت هر شيء، حجم يا فضاي آن را به ما مي شناساند. در بيشتر موارد نخستين چيزي كه بيننده در مورد يك شكل شناسايي مي كند، رنگ است. تصور دنيايي بدون رنگ براي هيچ يك از ما ممكن نيست. در محيط

شهري رنگ را همه جا مي توان ديد؛ در بدنه و نماي ساختمانها، پوشش بام، كف سازي ها، مبلمان شهري، فضا ي سبز، خودروها و حتي آسمان شهر و نيز رنگ آميزي لباس افراد كه همگي نقش مهمي در تعيين چهره رنگي شهر دارند. براي مثال در جامعه ما رنگ هاي تيره و كدر، رنگ هاي غالب هستند كه مسلما شهرهاي ما را متفاوت از شهرهايي مي كند كه مردم آن تمايل به رنگ آميزي هاي تند و شاد دارند. رنگ ها نه فقط از نظر زيبايي بخشيدن به دنياي اطراف ما اهميت دارند، بلكه تاثيرات عاطفي - رواني قوي نيز بر اشخاص مي گذارند. رنگها تعابير رواني مختلفي دارند و همان طور كه گفته شد، مي توان خصوصيات افراد يا جامعه را از روي رنگهايي كه استفاده مي كنند و دوست دارند، شناسايي كرد. از اين جهت

رنگ ابزار مهمي در جهت هدايت و القاي حالات رواني خاص به افراد و جوامع است. فضاهاي تيره و ناهمگون، افراد را دچار افسردگي و فشارهاي رواني ناخواسته مي كند، در حالي كه خود افراد نيز از دلايل واقعي آن با خبر نيستند. از رنگ مي توان در طراحي فضا بهره فراون برد. رنگ به كاهش خستگي و برانگيختن چشم كمك مي كند. رنگها زمينه متنوعي از فضاها كنتراست ها را در ساعات مختلف روز پديد آورده و در هر ساعت، سايه روشنهاي جديدي به وجود مي آورند و فضا را متنوع و سرزنده مي كند. ضمن اين كه با استفاده از رنگ مي توان به فضا يكپارچگي و وحدت بخشيد يا آن را متمايز و قابل شناسايي نمود. جالب اين كه اين استفاده معمولا هزينه خاصي را به سازنده و استفاده كننده تحميل نمي كند. رنگها معاني نمادين دارند و حتي در تصورات ذهني ما نيز هر بنا با رنگهاي خاصي تداعي مي شود. مثلا رنگهاي فيروزه اي و آبي ياد آور بناهاي مذهبي و مساجد هستندو يا با ديدن رنگهاي تند و شاد به ياد فضاهاي كودكانه مي افتيم. رنگهاي مختلف مي توانند ياد آور آرمانها، معاني و وقايع خاص باشند. براي مثال رنگهاي سبز تيره و سياه براي مراسم عاشورا و رنگهاي زرد، سرخ، نارنجي ياد آور فصل پاييز و آغاز مدارس است كه هر يك چهره متفاوتي به فضاي شهر مي دهند.توسعه زندگي شهري در ربع قرن گذشته چنان ولوله اي در تمامي اركان زندگي ما انداخته است كه مديريت فضاي شهري در آرايش و پيرايش ديرهنگام و عجولانه هنوز هم

آثار ناپختگي خود را براي هر شهروند تماشاگري به ادراك درمي آورد. از جمله اين آثار تركيب و كيفيت رنگي است كه در رنگ آميزي سطوح پياده رو ها، نرده ها، پلكان ها، پل هاي هوايي، تير چراغ برق ها، جدول هاي كنار خيابان ها، صندلي ها، ديواره زير پل ها در اتوبان ها و... به كار رفته است. هر چند مسوولان مديريت شهري به دنبال انداختن طرحي نو در اين باره هستند ولي مسووليت من شهروند در اين باره چيست؟ انسان به عنوان موجودي ادراك كننده رنگ هاي پيرامون خود در طبيعت و محيط زندگي را براساس قوانيني از روانشناسي فيزيولوژيك، اصول رنگ ها و روانشناسي آن در بستر فرهنگي بي واسطه اش دريافت مي كند. در سلسله مراتب نيازهاي انساني مي توان به نياز به زيبايي و آرامش اشاره كرد. اگر نيازهاي پايه اي چون نيازهاي فيزيولوژيك نياز به امنيت، نياز به تعلق خاطر و حمايت اجتماعي در انسان تشفي يابند، ارضاي نيازهاي سطح بالاتر انسان چون زيبايي، احترام، عدالت و معنويت ضرورت خواهد يافت. فضاي شهري در زندگي امروزه شهروندان پتانسيلي چند منظوره جهت تشفي نيازهاي متنوع انساني را در خود دارد. اگر از كودكي كه در خانواده اي گرم، شاد، آزاد و مسوول به سر مي برد خواسته شود كه شهري را ترسيم كند و آ ن را رنگ آميزي كند يعني نقاشي كند به احتمال زياد از رنگ هايي متنوع، شاد و روشن و گرم استفاده خواهد كرد و خرسندي اش را با چشماني كه از شوق برق مي زند نشان خواهد داد. رنگ ها در محيط زندگي انساني بازتاب

لايه هايي عميق از تاثر است. تمايلات، خواسته ها، احساس ها، آرزوها، انديشه ها و خاطرات كهن آدمي را گزارش مي دهد. استفاده از رنگ در شهر را از دريچه هاي مختلفي مي توان نگريست و بررسي كرد. ما مي توانيم از رنگ آميزي با استفاده از مواد، مصالح، اشكال و حجم ها در فضاي شهري به عنوان عاملي در هماهنگي با نيازهاي متعالي شهروندان چون شادابي، توازن و تازگي توام با ضرورت هاي زندگي شهري مانند پيام رساني، آشناسازي، آسان سازي و نمادسازي كه آن هم نگاه و زندگي شهروندان را هدف مي گيرد، بنگريم. چيزي كه بيش از همه خود را در اين ميان نمايان مي سازد چگونگي تحقق چنين كيفيتي با بهره گيري از رنگ در موقعيت هاي متنوع شهري است. اگر نهادها و فرآيند جامعه مدني به شكل مطلوب تري در عرصه عمومي فعال شوند و اعضاي شوراي شهر و شهرداري نمايندگي افكار عمومي را داشته باشند و شهروندان با حضور فعال خود در روال هاي دموكراتيك تغيير وضعيت زندگي خود مشاركت كنند شايد بتوان براي چنان كيفيتي راه هايي جست. بهره گيري از هنر و تجربه هنرمندان و درايت و هوشمندي متخصصان در رنگ آميزي ظاهر شهر مي تواند شرايط بهتري را براي تامين بهداشت رواني شهروندان فراهم سازد. سنتي كه از ديرباز خود را در معماري بناهاي تاريخي و نمادهاي ديني و ملي چون رنگ فيروزه اي گلدسته ها و گنبدها و رنگ نيلگون طاق ها و شبستان ها و رنگ خاكي ستون هاي سنگي و آجرنماها و... به دست هنرمندان، دانشمندان و معماراني بنام و گمنام بر خاطره

كهن ما ردپايي گذارده است. كاشي كاري سبزرنگ خيابان، نقاشي هاي شهر و... همگي بر اين روش بازسازي شده اند. چنين كيفيتي در شهر احساس همدلي، ستايشگري و خرسندي ناشي از تماشاگري شهروندان احساس تعلق اجتماعي و ملي را تامين خواهد كرد. طراحي نرده ها، فضاهاي سبز، به كارگيري مواد و مصالح نوآوري شده، نورپردازي ها با رنگ آميزي مشاطه گران شهري مي تواند نويددهنده شرايطي مدرن و مطلوب در گستره هزار توي فرهنگ ايراني و آييني باشد و در غير اين صورت هشداردهنده نسبت به استفاده هاي نامناسب از امكانات بومي و غيربومي است. اگر از شما خواسته شود شهر خود را دگرباره نقاشي كنيد، از چه مواد، اشكال و رنگ هايي بهره خواهيد برد؟ اگر اين رنگ ها بخواهد ما را به راستي، سلامت و صلح فرا بخواند و ما را به ازل و ابد بكشاند، چه رنگ هايي را انتخاب خواهيد كرد. راستي رنگ خدايي كه بهترين رنگ هاست، كدام است؟ رنگ در شهرهاي قديمدر بناها و فضاهاي قديم، رنگهاي طبيعي مصالح محلي كه بناها به وسيله آنها ساخته مي شد، به شهر چهره اي هماهنگ و همگون مي داد و با روحيه، اقليم و فرهنگ مردم نيز بيشتر مطابقت مي كرد به اين ترتيب رنگ هر شهر تثبيت شده بود و جنبه اي از هويت آن محسوب مي شد. بنابراين، با وجود تفاوت در مقياس و عملكردها، نوعي وحدت كلي بر سراسر شهر حاكم بود. هر شهر هويت رنگي خاص داشت. در اين شهرها، بناهاي شاخص شهري به ويژه بناهاي مذهبي با تزئينات كاشي فيروزه اي رنگ در زمينه خاكي خود

مي درخشيدند و خود را متمايز مي كردند. شهرهاي كويري، با آسمان آبي، درختان سبز و بناهاي خاكي و گنبدهاي فيروزه اي رنگ، تصويري چشم نواز در ذهن وخاطر هر بيننده اي حك مي نمودند. تجربه حركت در چنين فضاهاي شهري به دليل وحدت آن، آرامش بخش و به دليل تنوع رنگي به جا و حساب شده سرزنده و متنوع بود. رنگ در شهر هاي امروز...بر عكس در شهرهاي امروز ما، استفاده از رنگ به معضلي بدون پاسخ تبديل شده كه سازندگان، معماران و طراحان ومردم عادي را به استفاده بي فكر و كوركورانه از رنگ كشانده است. شهرهاي ما يك بوم رنگي بي هويت و مغشوش هستند كه تنها موجب افسردگي روان پريشي و عصبيت افراد جامعه مي شوند. در جامعه ما حساسيت افراد نسبت به فضا از ميان رفته و افراد فاقد نگرشي منسجم در مورد چگونگي نمود فضاها هستند. در نتيجه با فضاها به صورت انفعالي برخورد شده و اجازه داده مي شود كه سرعت زندگي روزمره و وقايع، ما را به دنبال خود بكشد ! ما با مسائل مهم فضاهايمان از جمله رنگ به صورت مقطعي و موردي برخود مي كنيم.شهرهاي امروزي غالبا خاكستري هستند عناصر رنگي در آنها بيشتر سيماي رنگارنگ زباله هايي است كه در همه محيط هاي شهر خودنمايي مي كنند؛ پل ها، ساختمانهاي سيماني، سنگي و درختاني كه از فرط آلودگي هوا سبزي شان رنگ باخته ديگر مجالي براي عرض اندام رنگ در آنها باقي نگذاشته است بطوري كه متاسفانه شهروندان در برخورد با اين نمادهاي خشك و خشن تنها با آشفتگي بصري مواجه مي شوند و

آنچه بايد در خدمت آرامش رواني شهروندان باشد برعكس عمل مي كند،  از طرفي هم در اين رابطه  هيچ گونه اصول و مباني مدوني براي محيط هاي شهري تعريف نشده،  تا بتوان بر اساس آن  مديران و طراحان و حتي مردم را در انتخاب رنگهاي مناسب براي محيط زندگي شان هدايت كرد. رنگ به عنوان يكي از مهم ترين عناصر بصري مي تواند نمودي فعال و تاثيرگذار در منظر عمومي يك شهر داشته باشد. كه  با اين همه در حال حاضر ضوابط و اصول مرتبط با كاربرد رنگ در شهر مدون نشده و اين بخش از زيباسازي شهرها بر پايه سليقه هاي مديران و كارشناسان هدايت مي شود.علاوه بر اين امروزه متاسفانه رنگ به وسيله اي براي خودنمايي تبديل  شده است، توجه به جنبه هاي عملكردي و فيزيكي رنگ بدون توجه به ابعاد و تاثيرات رواني آن باعث آزاردهنده بودن رنگهاي به كار رفته در محيط مي شود. مديران از افراد غير متخصص در طراحي و تجهيز فضاهاي شهري استفاده مي كنند و سپس با وجود صرف هزينه وانرژي زياد با تعجب به نتايج تاسف بار به وجود آمده مي نگرند. در معماري تك بناها نيز افراد غير متخصص و گاه حتي متخصص تنها براي خودنمايي، جلوه فروشي و متمايز كردن بنا از ساير بناهاي مجاور از رنگ هاي ناهمگون و نامتجانس با زمينه، عملكردو شخصيت بنا و محيط اطراف استفاده مي كنند كه با گذشت زمان، نادرستي اين انتخاب ها آشكار مي شود. استفاده از رنگهاي طبيعي در شهرهمان طور كه مبلمان منزل و فضاي محيط مسكوني بايد از هماهنگي و نظم در انتخاب

رنگها برخوردار باشد، اجزاء تشكيل دهنده شهر نيز در صورت تبعيت از اصول تركيب و هماهنگي در رنگها فضايي مطلوب و آرامش بخش را براي شهروندان خواهد ساخت. فضاهاي سبز شهري مهمترين عنصر تامين كننده تنوع رنگ هستند، و در شكل دهي به سيماي رنگي شهر نقش اساسي دارند.رنگ مهمترين عامل در جذابيت پارك ها و فضاهاي سبز شهري است و آگاهي از كاربرد متناسب رنگها موجب نيل به مقصود خواهد شد. يكي از وظايف طراحان چشم انداز، آگاهي از دانش تركيب رنگ، روانشناسي رنگها و آشنايي با گونه هاي گياهي تامين كننده آن است. درختان و درختچه ها و پوشش گياهي بسياري را در طبيعت مي توان يافت كه با تغيير رنگ در فصول مختلف موجب تنوع در چشم اندازهاي شهري مي شوند. در تركيب رنگ گياهان در هر منظره مي توان از دو روش كلي تبعيت نمود؛ روش اول تركيب رنگهايي است كه در چرخه طيف رنگهاي مجاور يكديگرند، مثل تركيب رنگهاي قرمز، قرمز - بنفش و بنفش. در اين روش تركيب رنگ هر اندازه محيط مورد نظر وسيع تر باشد، طيف رنگي و رنگهاي مجاور انتخابي بيشتر است. برعكس با كوچك شدن محيط، رنگهاي انتخابي محدود خواهد شد.روش دوم، در تركيب رنگها، نقطه مقابل روش اول است. دراين شيوه از رنگهاي مكمل و رنگهاي مقابل يكديگر استفاده مي شود، به عنوان مثال طراح از گياهاني با رنگهاي بنفش- زرد و يا قرمز - سبز در مجاورت يكديگر استفاده مي كند. اين شيوه بيشتر در مواردي استفاده مي شود كه هدف طراح جلب توجه و نظر بينندگان به چشم انداز است. ديدگاه طراحي

شهرياستفاده فراوان از رنگهاي تند و متفاوت در پروفيل در و پنجره تا شيشه هاي رفلكس با رنگهاي تند و خيره كننده براي تك تك ما ملموس و آشنا اند. اين رنگها بر سردرگمي فرد در فضا مي افزايند، چرا كه هر رنگ داراي پيام و داراي بار معنايي خاصي است. زماني كه بدون توجه به معاني نهفته در رنگها از آنها استفاده شود، محيط به مكاني ناراحت كننده و ناخوشايند براي فرد بدل مي گردد.رنگ كه خود عنصري هويتي و عاملي براي تقويت خوانايي است، امروزه چنان در شهرها و محله ها به صورت تصادفي و سليقه اي به كار گرفته مي شود كه بخشهاي تازه ساز شهرهاي ايران، تفاوت چنداني با شهر مشهد ندارند. اين اغتشاش و بي نظمي و بي هويتي در همه جا يكسان است و تنها از همين جهت مي توان ميان شهرها تجانس و تشابه يافت.اين در حالي است كه هر شهر، بسته به اقليم، مصالح بومي، فناوري و منابع سليقه و فرهنگ افراد، رنگ نماها، در و پنجره ها، مبلمان شهري، كف سازي، سقف و بام اصولا تمامي عناصر شهري به رنگهاي خاصي محدود مي شود كه به نوعي شناسنامه رنگ شهر به شمار مي آيند. از كنار هم گذاشتن اين نمونه هاي رنگي مي توان پالت رنگي شهر را كرد. رنگهاي پالت رنگي شهر مطلوب در دامنه هاي مشخص و هماهنگ قرار دارند و اكثرا تناسبات رنگي با يكديگر هستند.رنگ يكي از عناصري است كه در كنار نور، بافت، فرم و شكل بر ادراك بصري افراد از محيط تاثير مي گذارد؛ اما در عين حال شايد بيش

از هر مقوله ديگري در طراحي، با آن به صورت تصادفي برخورد شود. رنگها داراي وزن ادراكي اند : رنگهاي روشن سبك ترند و رنگهاي تيره سنگين تر. رنگ سياه در اين مورد استثناست وخالي بودن را القا مي كند. رنگهاي متفاوت القاء كننده مسافت و فاصله نيز هستند. رنگهاي گرم نزديك تر حس مي شوند و فضا را تنگ تر مي كنند، در حالي كه رنگهاي سرد دورترند و فضا را وسيع تر نشان مي دهند. در ضمن بايد توجه داشت كه چگونگي قرار گيري رنگها در كنار هم و نقشهاي زمينه نيز بر اين ابعاد تاثير مي گذارند. ادراك رنگي در مجموع به سه عامل بستگي داردشرايط محيطي كه رنگ در آن ديده مي شود خصوصيات سطح جسم منعكس كننده مانند بافت و توانايي آن براي جذب يا انعكاس نور،توانايي فرد براي ادراك رنگها.روان شناسان مطالعات زيادي بر روي تاثير رنگ و نور بر ادارك ما از فضا و زمان انجام داده اند. همگان از تاثير رنگ بر حس وزن سبكي و سنگيني ، دما گرمي و سردي فاصله دوري و نزديكي و ابعاد بزرگي و كوچكي آگاه اند. حتي مقياس زمان نيز در فضاهاي داراي رنگهاي مختلف، متفاوت است. براي مثال، شنوندگان سخنراني در يك سالن آبي رنگ، آن را طولاني و كسل كننده مي يابند، در حالي كه همان سخنراني در يك سالن سرخ رنگ، هيجان انگيز و كوتاه تر ارزيابي مي گردد.مجموعه اين عوامل باعث مي شود تا صرف نظر از ساير عوامل محيطي و خصوصيات فضايي، دو فضاي يكسان با تركيبات رنگي مختلف تاثيرات كاملا متفاوتي را بر ادراك

انسان بگذارند. رنگ آميزي مبلمان شهريشهرهاي امروزي با پيشرفت علم و دانش و تكنولوژي همراه شده ولي در راستاي اين پيشرفت هنوز به صورت گذشته سرزندگي و هويت ديده نمي شود.يكي از عناصري كه ميتواند هويت سرزندگي و به طور كلي سامان بخشي به فضاي شهري را به عهده داشته باشد و كيفيت و كارايي زندگي را در شهر ارتقاء دهد مبلمان شهري است  كه در واقع مجموعه وسيعي از وسايل، اشيا، دستگاه ها، نمادها، خرده بناها، فضاها و عناصري تلقي مي شود كه چون در شهر و خيابان و در كل در فضاي باز نصب شده اند و استفاده عمومي دارند، به اين اصطلاح معروف شده اند. نحوه چيدمان فضاي سبز، آرايش ساختمان ها با نماي سنتي يا يكسان، وجود درختان مناسب در يك خيابان، نحوه قرار گرفتن تيرهاي چراغ برق، باجه هاي تلفن، كيوسك هاي فروش روزنامه، ايستگاه هاي اتوبوس و مهم تر از آن حفظ نمادهاي قديمي و سنتي يك شهر كه  نقش موثري در افزايش روحيه اجتماعي ايفا مي كنند. در قديم هويت سنتي و قديمي شهر همواره باعث لذت بخش بودن كيفيت بصري ميشدند. مبلمان شهري نيز يكي از عناصري است كه ميتوان بوسيله ي آن هويت شهر و خوانايي شهر را بخوبي در شهرهاي امروزي تعريف كرد. البته در صورتي كه با توجه به ويژگيهاي آن بخوبي به كار برده شود. مبلمان شهري را ميتوان داراي ويژگيهايي دانست. با رعايت اين ويژگيها ميتوان به اهداف اصلي استفاده از مبلمان شهري رسيد. يكي از ويژگيها رنگ است. رنگها امروزه در شهرهاي ما به صورت گسترده به كار برده شده اند

و انواع و اقسام رنگها را ميتوان در شهرها ديد. اما از رنگها در اكثر شهرهاي ايران از جمله مشهد بدون هيچ گونه برنامه ريزي استفاده شده و اصلا توجهي به همنشيني، هماهنگي، تضادها، و تركيب رنگي عناصر شهرها نشده است.به طور خاص نيز ميتوان گفت كه رنگ در مبلمان شهري، شهرهاي ما بدون هيچ ضابطه و استانداردي و بدون هيچ برنامه ي تدوين شده ي مناسبي به كار برده شده است كه نشئت گرفته از عدم توجه به رنگ آميزي مبلمان شهري است.در كنار بدون برنامه بودن ونداشتن ضابطه و استاندارد، رنگها در مبلمان شهري بدون توجه به تأثيرات بصري و رواني آنها به كار برده ميشوند. همچنين رنگهاي مختلف و ناهماهنگي را در كنار يكديگر، كه پيامد آن سردرگمي در فضا و عدم خوانايي است ميتوان مشاهده كرد و به طور كلي به كار بردن رنگهاي متفاوت و ناهماهنگ با زمينه و پالت شهر به صورت سليقه اي توسط افراد و مسئولان كه تأثير نامطلوبي بر هويت و خوانايي شهر دارد، مسائل عمده و اساسي در مواجهه با مبلمان شهري و رنگ آميزي دانست.اهميت رنگ در تقويت هويت شهري و خوانايي محيط و در ايجاد فضاهاي شهري سرزنده و شاداب و القاي حس مكان و فضا و حس وحدت در كنار مبلمان شهري در شهر حائز اهميت است و همچنين تأثيرات رواني بر روي افراد و ايجاد كيفيتهاي فضايي نيز از ضرورتهاي استفاده از رنگ در مبلمان شهري است. از نظر كارشناسان شهرسازي و معماري:  رنگ به عنوان يكي از عناصر تلطيف كننده محيط مي تواند تاثيرات بسياري در هويت بخشي و خوانايي

محيط به وجود آورد. بايد توجه داشت كه نمي توان همه جاي شهر را به شكل يكسان و يكدست رنگ آميزي كرد. با توجه به اينكه مبلمان شهري در بيشتر كشورهاي دنيا از عناصر خواناي محيط محسوب مي شود، رنگ اين عناصر هم مي تواند جزئي از هويت و خوانايي محيط شوند. گاهي بايد برخي از عناصر مبلمان مانند سطل هاي زباله، صندوق هاي پست و كيوسك هاي تلفن به شكل واحد رنگ شوند اما الزامي براي متحد بودن رنگ بقيه عناصر وجود ندارد و شرايط فرهنگي و بافتي هر منطقه در تعيين نوع و جنس رنگ تعيين كننده است.گفتني در مورد انتخاب رنگ مناسب براي مبلمان شهر، بسيار است. به گفته بسياري از كارشناسان رنگ پيش از بافت، فرم و مواد مصرفي دريافت ميشود و به همين دليل اثرش بيشتر است. ولي در اين ميان آنچه كه ضروري است، حركت منسجم تمامي عناصر يك طرح به سوي هماهنگي با محيط است. رنگ بايد جزئي از كل فرض شود، كلي كه به سوي وحدت و يكانگي رو دارد. همچنين عامل ديگر، در گزينش رنگ، كاربرد محصول است. رنگ نبايد براي دوره اي كوتاه و تنها به قصد جلب نظر رهگذاران به كار رود. به طور مثال، ممكن است گزينش زباله دان هايي به رنگ زرد روشن در ابتدا حتي با محيط هم هماهنگ باشد و انتخاب جالب وجسورانه اي به نظر برسد، اما به طور يقين بعد از شش ماه كه زباله دان بارها از آدامس هاي جويده، كاغذهاي چسبناك شكلات و از اين قبيل خوراكيها پر و خالي شد و لكه هاي مختلف رنگي گرد تا گرد آن را فرا گرفت،

در آن انتخاب تجديد نظر ميشود. در اين باره برخي معتقدند كه وجود رنگهاي روشن بر پيكر مبلمان شهر در بسياري موارد باعث تشخيص سريع آنها از محيط ميشود و كيفيت و كميت استفاده از آنها را افزايش ميدهد. اين تفكري است كه بسياري را به گمراهي كشانده است. شهروند وظيفه شناس و مسئوولي كه تكليف خود را دربرابر محيط زندگي خويش مي داند، رنگ برايش تعيين كننده نيست. در عوض حتي با برجسته ترين رنگها و ترفندهاي رنگارنگ نيز نمي توان از پرتاب زباله توسط آن كه مقيد به چيزي نيست در ميان سبزه ها، خيابان و پياده رو جلوگيري كرد. شايد يكي از راه هاي برخورد با اين معضل، اجراي قوانين موثرتر و ترويج فرهنگ شهرنشيني باشد، به جاي پيش افتاده ترين راه، يعني تنوع رنگ محصول؛  در كنار رنگ عناصر، خود فضا نيز قابليت هاي بالايي براي تركيب هاي رنگي دارد. تشخيص يك رنگ در محيط به عواملي از جمله زمان ديدن، رنگ زمينه رنگهاي ثابت و منابع نور طبيعي و مصنوعي بستگي دارد، قرمز و نارنجي رنگهايي هستند كه بيش از همه جلو مي آيند و به اصطلاح پيش آمدگي دارند. پرتوهاي ساطع شده از اين رنگها بر تمركز عدسي چشم تاثير مي گذارند و در شخص دوربيني ايجاد مي كنند. رنگهاي سبز و آبي، بر عكس چشم را نزديك بين مي كنند، چرا كه اين دو رنگ به عقب رفتن و عميق شدن تمايل دارند. زرد و ارغواني در اين خصوص خنثي هستند، نه پيش مي آيند و نه عقب مي نشينند. به طور كلي رنگهاي گرم قرمز، صورتي، زرد و نارنجي در نخستين سالهاي زندگي انسان براي وي بسيار مهم هستند. در حالي كه در

دوران بلوغ، آبي، قرمز و سبز غالب هستند. براي چيدمان هايي جسورانه و پويا، محيط هاي روشن، بهترين هستند و رنگهاي اصلي و غني در چنين فضاهاي درخشاني، بيشتر رايجند.براي محل هايي كه كارهاي فيزيكي و فكري در آن جا انجام ميشود، رنگهاي عميق و ملايم، انتخاب هاي بهينه هستند. از توناليته بيشتر بايد در مناطق معتدل استفاده كرد. در مناطق استوايي، اين تدبير توفيقي به دنبال نخواهد داشت. سفيد خيره كننده است وبه سادگي كثيف ميشود. رنگ بسيار سفيد براي سطوح نبايد به كاررود. خاكستري با هر رنگي هماهنگي دارد. رنگهايي با رنگمايه كم براي محيط هاي فعال و پر جنب و جوش مناسب ترند. رنگهاي قوي تر به منظور تاكيد و بر انگيختن به كار ميروند. ميان 16 تا 35 سالگي، رنگها دربهترين و دقيق ترين وضع خود درك ميشوند. خردسالان و سالخوردگان مهارت كمتري در تفكيك و تشخيص رنگها دارند و براي سنين بالاي 55، سرعت تفكيك رنگها رو به وخامت مي گذارد. توجه به شرايط اقليمي منطقه مورد نظر براي طراحي و درك رنگهاي غالب، در گزينش رنگ بسيار موثر است. برخي از مبلمان شهري مانند كيوسك تلفن و صندوق پست از استانداردهايي براي رنگ پيروي مي كنند كه رعايت آنها الزامي است.يكي از عناصري كه ميتواند هويت سرزندگي و به طور كلي سامان بخشي به فضاي شهري را به عهده داشته باشد و كيفيت و كارايي زندگي را در شهر ارتقاء دهد مبلمان شهري است  كه در واقع مجموعه وسيعي از وسايل، اشيا، دستگاه ها، نمادها، خرده بناها، فضاها و عناصري تلقي مي شود كه چون در شهر و خيابان و در كل در فضاي باز نصب شده اند

و استفاده عمومي دارند، به اين اصطلاح معروف شده اند. نحوه چيدمان فضاي سبز، آرايش ساختمان ها با نماي سنتي يا يكسان، وجود درختان مناسب در يك خيابان، نحوه قرار گرفتن تيرهاي چراغ برق، باجه هاي تلفن، كيوسك هاي فروش روزنامه، ايستگاه هاي اتوبوس و مهم تر از آن حفظ نمادهاي قديمي و سنتي يك شهر كه  نقش موثري در افزايش روحيه اجتماعي ايفا مي كنند.تصور دنيايي بدون رنگ براي هيچ يك از ما ممكن نيست. در محيط شهري رنگ را همه جا مي توان ديد؛ در بدنه و نماي ساختمانها، پوشش بام، كف سازي ها، مبلمان شهري، فضا ي سبز، خودروها و حتي آسمان شهر و نيز رنگ آميزي لباس افراد كه همگي نقش مهمي در تعيين چهره رنگي شهر دارند. در جامعه ما رنگ هاي تيره و كدر، رنگ هاي غالب هستند كه مسلما شهرهاي ما را متفاوت از شهرهايي مي كند كه مردم آن تمايل به رنگ آميزي هاي تند و شاد دارند. كه قطعا نيازمند بازنگري اساسي مبلمان شهري و رنگ آميزي شهري است.

http://shahrebehesht.ir/tabid/61/View/Detail/id/1560/Default.aspx

مديريت در شورا ها

نويسنده : نقي وحيد نيا تلخيص: سروش شيدايي – جواد كرمي

تلخيص: سروش شيدايي – جواد كرمي- از انتشارات جهاد دانشگاهي - فصل يك : مديريت تطبيقي شورا ها- در نظام هاي حكومتي مختلف عوامل متعددي وجود دارند كه نشان دهنده تمركز و يا عدم تمركز مي باشند سيستم هاي حكومتي غير متمركز در تمام كشور ها مسير تاريخي و قانوني متفاوتي را طي نموده اند و در اين مسير عوامل مختلفي موثر واقع شده اند . از جمله اين عوامل مي توان به موارد زير اشاره

نمود : 1. ويژگي هاي اداري و مالي 2. تنظيم بودجه 3. تخصيص اعتبار 4. برنامه ريزي عمراني ( مركزي و محلي )ساختار حكومت هاي مركزي و محلي بر اساس يك ارتباط متقابل و موثر بر تصميم گيري ، تعيين كننده شكل تمركز و عدم تمركز مي باشند و محتواي اين ارتباط تابع شرايط زماني و مكاني مشخص مي باشند . اشكال واگذاري اختيار : در نظام هاي سياسي مختلف جهان عمدتا سه شكل زير مبناي تفويض اختيار قرار مي گيرد : 1.    واگذاري اختيار مبتني بر قانون اساسي 2.    واگذاري اختيار مبتني بر قوانين ويژه3.    واگذاري اختيار مبتني بر دستورات ، احكام و بخشنامه هاي دولتاين اشكال با توجه به سطح آگاهي ، ساختار قدرت ، رشد سياسي ، رشد اقتصادي و ظرفيت هاي فرهنگي مردم كاركرد خود را نشان مي دهند .1. واگذاري اختيار مبتني بر قانون اساسي : يكي از ويژگي هاي عمده اغلب كشورهاي قانونمند جهان را مي توان تدوين يك قانون مادر و پايه جهت ايجاد بنيان هاي اساسي حكومت تحت عنوان « قانون اساسي » ناميد. در اغلب اين قوانين به نوعي مشاركت واحد هاي محلي در اداره امور اجتماعي و سياسي مشاهده مي شود . 2. واگذاري اختيار مبتني بر قوانين ويژه :در نظام هاي سياسي واگذاري اختيارات و قدرت تصميم گيري به واحد هاي محلي بر اساس قوانين ملي و كشور صورت مي پذيرد . اين واگذاري بسته به نوع فعاليت و اهميت آن براي دولت ها ممكن است در سطوح خاصي محدود شود . براي مثال در كشور ما سازمان برنامه و بودجه در سطح استاني

، ادارات بازرگاني در سطح شهرستان ها و ادارات وابسته به وزارت كشور در سطح روستا ها نيز حضور دارند و تا حدي عدم تمركز تلقي مي شوند ( اين نوع قوانين بيشتر در حيطه سازمان ها و واحد هاي دولتي قابل بررسي است .3.  واگذاري اختيار مبتني بر دستورات ، احكام و بخشنامه هاي دولت : در اشكالي از عدم تمركز برخي وظايف و اختيارات از طرف دولت مركزي بصورت دستورالعمل ، احكام ، و ابلاغيه هاي رسمي بر عهده واحد هاي محلي انتقال مي يابد . براي مثال در كشور ما كميته هاي برنامه ريزي ، شوراي اشتغال و شوراي جوانان همگي بر اساس دستورات و ابلاغيه هاي دولت در سطح استان ها نيز حضور دارند .فصل 2 : مديريت بودجه در شوراها عمده ابزار اصلي نظارت شورا ها ، بودجه بندي عمليات مورد نظر در محدوده وظايف قانوني آنها است . بودجه به يك برنامه مالي مدون در طي زمان مشخص اطلاق مي شود كه عمدتا شامل مشخصات ذيل است : 1.    واحد اصلي بودجه بر حسب پول بيان مي شود 2.    بودجه عمدتا بصورت ساليانه تنظيم مي شود 3.    بودجه حاوي عهد مديران و مجموعه مورد نظر جهت تحقق اهداف بودجه اي است4.    بودجه وسط يك مجموعه تهيه و توسط يك رده مافوق مورد تصويب قرار مي گيرد .5.    بودجه قابليت اصلاح و تغيير را دارد6.    درآمد ها بر مخارج بودجه تقدم دارندبودجه از ديدگاه هاي مختلف : افراد در موقعيت هاي مختلف بر حسب شخصيت كاري و فكري خود ديدگاه هاي متفاوتي را زا بودجه ارائه مي دهند كه برخي

را به طور خلاصه بررسي مينمائيم.بودجه از ديدگاه كارشناسي مجموعه اي از برنامه هاي طراحي شده جهت تحقق اهداف مورد نظر است.بودجه از ديدگاه  سياسي تعارض زا است تلقي مي شود زيرا هر سازمان تمايل دارد جهت اجراي برنامه هاي خود اعتبار بيشتري اختصاص دهد.بودجه از ديدگاه اقتصادي ابزار تحقق كارائي و رشد اقتصادي است .بودجه از ديدگاه نظارتي مكانيسم تخصيص منابع است . اين مكانيسم مشخص مي سازد كه هر كدام از سازمان ها و برنامه ها چه اهميتي براي واحد صويب كننده دارند .بودجه از ديدگاه مديريتي ابزار قدرت مي باشد مديران مي توانند با كنترل اعتبار سازمان ها و واحد هاي تحت پوشش فعاليت هاي آنها را كنترل داشته باشند و در صورت نياز فعاليت هاي مشخصي را تشديد يا موقف نمايند .اغلب مدبران رشد مالي سازمان ( بودجه ) را نشانه موفقيت و ترقي مي شمارند و همواره از كمبود بودجه ناراضي هستند .نقش بودجه :بودجه در اصطلاح عمومي يك ابزار با كاربرد هاي گوناگون تلقي مي شود . در جوامع رو به توسعه و پيشرفته نقش هاي مختلفي از بودجه انتظار مي رود كه عمدتا شامل موارد زير مي باشد : الف) نقش نظارتي بودجه : دولت ها و صاحبان قدرت همواره تمايل دارند اهداف و سياست هاي خاص را اولويت دهند و جريان درآمد هاي بدست آمده را در اين جهت هزينه نمايند . اين امر در نظام هاي مردم سالار به علت ضرورت كنترل درآمد ها و مخارج دولت و سازمان هاي عمومي اهمي بيشتري دارد زيرا مردم مي توانند با كنترل بودجه دولت از سياست هاي دولت

آگاه شده و عكس العمل مناسبي نشان دهند . تنظيم و تصويب بودجه نوعي كنترل « پيش از اجرا » است كه اهميت و جايگاه خاصي در مسايل اقتصاد عمومي دارد .ب) نقش برنامه ريزي بودجه : در يك ديد كلي مي توان گفت در سطح ملي علاوه بر آن كه كشور داراي خط مشيهاي توسعه متفاوتي هستند در سطح شهر ها و روستا ها نيز سياست هاي اقتصادي و اجتماعي خاص و مفاوت قابل شناسايي هستند ، تحقق اين پتانسيل ها و اهداف توسعه نيازمند دوين برنامه هاي مختلفي است كه از طريق بودجه قابل اعمال است .فرايند بودجه بندي شوراها :  بودجه در عمل مي توان داراي يك ماهيت اقتصادي با آثار اجتماعي دانست كه عمدتا بشكل پيش بيني تنظيم مي شود . بودجه را نمي توان يك برنامه قطعي دانست زيرا ارتباط بسيار گسترده اي با شرايط متغير محيطي غير قابل كنترل دارد . مخارج و درآمد هاي پيش بيني شده بودجه ممكن است تحت تاثير متغير هاي خارجي كمتر يا بيشتر از آنچه تنظيم شده اند حاصل شوند به همين دليل مديران و مسئولان بودجه بندي مجبور به تدوين يك برنامه بودجه پويا هستند.اساسي ترين مرحله بودجه بندي را مي توان تدوين ساختار بودجه اطلاق نمود. اين مرحله در شكل گيري اوليه بودجه در شورا ها اهميت بالايي دارد و با توجه به متغيرهاي اقتصادي و اجتماعي شهر ها و روستاهاي مختلف مي تواند تفاوت داشته باشد .اولين گام جهت طراحي و تدوين ساختار بودجه اي شوراها را مي توان « تدوين راهبرد هاي اصلي » ناميد .دومين گام « تدوين

برنامه ها و اهداف كلان » بر اساس اين مرحله شكل بندي اوليه مورد نياز بودجه آماده مي شود .سومين گام ، براساس برنامه ها و اهداف كلان تعيين شده از طريق تدوين « وظايف اجرايي و ابزار هاي مورد نياز » اجرا ميشود. مسلما شورا ها نياز خواهند داشت كه جهت تحقق اهداف كلان و برنامه ها خود برخي اصلاحات را در اين ابزار ها ارائه دهند. اين اصلاحات ممكن است به حذف ، تقويت يا ايجاد برخي ابزار ها منجر شود . بعد از تدوين ابزار هاي اجرايي ،شورا ها در گام چهارم « ابعاد درآمدي و هزينه اي » اين ابزار ها را مشخص و تفكيك خواهند داشت . بر اساس ساختار بودجه اي تدوين شده شورا ها مي توانند فرآيند تهيه و تنظيم بودجه را شروع نمايند . در اولين مرحله بودجه بندي شوراها ساختار بودجه را تعيين مي كنند . پس از تنظيم بودجه به مرحله بعد كه « تصويب بودجه » باشد قار مي گيرند . تصويب بودجه توسط شورا را به عبارتي مي توان تعهد مردم و مسئولين نسبت به برنامه هاي تعيين شده تلقي كرد . در مرحله سوم كه « اجراي بودجه » ناميده مي شود . بودجه عيين شده به سازمان هاي ذيربط اعلام مي شود. تمام مراحل قبلي در جهت افزايش كارايي و اثر بخشي بودجه در حين اجرا شكل مي گيرد از اين رو اهميت خاصي در فرآيند بودجه بندي دارد.در اجراي بودجه بايد توجه داشت كه توازن بودجه به تعادل بين درآمدها و هزينه ها بستگي دارد . و حفظ اين عادل

در اجراي بودجه نيز مي تواند در توازن بودجه موثر باشد . مرحله نهايي فرآيند تنظيم بودجه را « كنترل بودجه » مي نامند . كنترل بودجه شوراها را در دو شيوه مكمل مي توان پياده نمود :الف) كنترل مالي اين نوع كنترل از طريق محدوديت سقف هزينه هاي ارائه شده در حد درآمد هاي پيش بيني شده و تامين هزينه ها بر اساس درآمد هاي تحقق يافته قابل اعمال است . ب) كنترل عملياتي اين جنبه كنترل با لحاظ قدرت نظارتي شوراها از اهميت خاصي برخوردار است. اعضا شوراها مي وانند به صورت مستمر در طول عمليات بشكل مستقيم يا غيرمستقيم ( گزارش ارائه شده ) از نحوه هزينه هزينه كرد عمليات تدوين شده در بودجه آگاهي يافته و اقدامات لازم در خصوص اصلاح بودجه يا عمليات را ارئه نمايند .روش هاي پيش بيني بودجه : عمدتا بودجه در دو بخش قابل قابل بررسي است :الف ) روشهاي پيش بيني درآمد ها          -      ب) روشهاي پيش بيني و برآورد هزينه ها الف ) روش هاي پيش بيني درآمد ها : بايد توجه داشت دقت در پيش بيني درآمد ها در دقيق بودن بودجه مصوب تاثير زيادي خواهد داشت . روش هاي متداول برآورد درآمد ها به شرح زير است :1-    روند سال هاي قبل : در مواقعي كه نوسنات اقتصادي مانند گرايش ركود يا تورم در حداقل باشد يا وضعيت عمومي اقتصاد در حالت تعادل باشد در اين گونه موارد استفاده از روند سال هاي قبل مي تواند موثر باشد . در شرايط ركود يا ورم حاد اين شيوه موثر نمي باشد .2-    تجزيه

و تحليل سري هاي زماني : در اين شيوه بصورت استفاده از ميانگين ساده سال هاي گذشته و ميانگين متحرك دوره هاي پيشين استفاده مي شود. 3-    نرخ رشد : در اين روش بر اساس بودجه سال هاي گذشته ابتدا نرخ رشد سال هاي گذشته ( معمولا 10 سال ) محاسبه مي شود سپس بر اساس ميانگين نرخ ها بدست آمده در سالهاي مختلف نرخ رشد نهايي دوره مورد بررسي مشخص مي شود سپس بر اساس آن بودجه سال آينده پيش بيني مي شود . n: تعداد سالها ، B   : درآمئ سال مورد نظر              = نرخ رشد 4-    تجزيه و تحليل همبستگي ها : مي توان از طريق معادلات رياضي بين درآمد هاي مربوطه و توليد ناخالص داخلي تعداد جمعيت فعال و ... يك رابطه همبستگي مثبت يا معكوس را پيش بيني نمود . 5-    ارزيابي هاي كارشناسي : در مواردي كه امكان دسترسي به كارشناسان با تجربه و كارآمد ميسر باشد از طريق بررسي عوامل خارجي و داخلي موثر بر درآمدهاي مورد نظر مي توان تا حدودي در آمدها را پيش بيني نمود . ب ) روش هاي پيش بيني هزينه ها :در اين مرحله بر اساس درآ»د هاي پيش بيني شده در مرحله قبلي هزينه هاي مختلف در چارچوب دو گروه هزينه هاي پيش بيني مي شود . الف: هزينه هاي جاري و مستمر : اين دسته هزينه نيروي انساني و هزينه خدمات پشيباني و فعاليت هاي ستادي شكل مي گيرد . ب: هزينه هاي عمراني و سرمايه اي جهت پيش بيني و برآورد هزينه ها مي توان از روش هاي زير

استفاده نمود 1.    روند سال هاي قبل : اين شيوه در زمينه هزينه هاي جاري و مستمر از قبيل هزينه هاي نيروي انساني ، هزينه هاي ستادي ، خدمات عمومي و ... كه بيشتر جتبه مداوم دارند قابل اعمال است  . 2.    شاخص بندي سرانه : در اين روش بر اساس سرانه هزينه هاي جاري شاخص مورد نظر تهيه مي شود و سپس مطابق تغييرات همبستگي شاخص هاي كلان كشور از جمله شاخص هاي عمده فروشي و خرده فروشي ، سرانه هزينه هاي جاري نيز تغيير مي يابد . 3.    هزينه هاي عملياتي : در خصوص فعاليت هاي عمراني و سرمايه گذاري بايستي توجه داشت كه هزينه تفكيك شده اين فعاليت ها را كه هدف مشخص و معيني را دنبال مي كنند ضرورتا از طريق ارزيابي و توجيه اقصادي – اجتماعي و طراحي پروژه مي توان فراهم نمود. 4.    ارزيابي تطبيقي : در مواردي كه به دلايلي امكان برآورد دقيق هزينه ها ميسر نباشد از ارزيابي هزينه پروژه هاي مشابه در سالهاي گذشته استفاده نمود . انواع بودجه :از بعد فني بودجه انواع مختلفي با توجه به موقعيت بودجه بندي دارد كه در ادامه برخي از بودجه بندي ها را مورد بررسي قرار خواهيم داد . بودجه سنتي يا متداول اين نوع بودجه بندي بدون توجه به نوع و تعداد فعاليت هاي دستگاه تنظيم مي شود كه امروزه به لحاظ گسترش و يا پيچيدگي فعاليت هاي دولت كاربرد ندارد . اين نوع بودجه بندي در سطح شهر ها به دليل تنوع فعاليت ها قابل استفاده نمي باشد . بودجه افزايشي در اين شيوه بودجه بندي

، ميزان هزينه ها بر اساس حجم عمليات تعيين مي گردد . در تنظيم بودجه با استفاده از اين روش براي برآورد هزينه ها عمدتا يكي از اشكال زير را بكار مي گيرند :1.    عمليات ثابت : اگر عمليات سال اينده نسبت به سال فعلي تغيير نداشته باشد در اين حالت صرفا تغييرات ناشي از تعديل نرخ تورم در بودجه اعمال مي شود . 2.    توسعه عمليات : در شرايطي كه عمليات و برنامه هاي سال آتي به صورت كمي يا كيفي افزايش شابد در اين حالت اين نوع تغييرات بايستي در پيش بيني بودجه سال آتي لحاظ شود . 3.    عمليات جديد : در شرايط اجرايي ممكن است برخي فعاليت هاي جديد ناشي از برنامه ها يا اهداف جديد بر عهده موسسه يا دستگاه اجرايي مورد نظر بشكل خدماتي يا عمراني گذاشته شود بودجه برنامه اي در اين روش ، بودجه بر اساس برنامه هاي مختلف نظيم مي شود . در اين شيوه لزوما يك متولي براي تمام برنامه ها ضرورت ندارد و ممكن است موسسات مختلفي اين وظيفه را بر عهده گيرند ، كه براي هر برنامه بو دجه اي مشخص تهيه و تنظيم مي شود . بودجه عملياتياين بودجه بندي بيشتر در واحد هاي عملياتي مانند پيمانكاران موسسات انتفاعي و توليدي قابل استفاده است . در اين روش عمليات بصورت هزينه و فايده تحليل و بر اساس اندازه گيري كار ، قيمت تمام شده مشخص و با استفاده از شاخصهاي كاري و استاندارد هاي عملياتي اين ارقام تعيين و تعديل مي شود . بودجه بر مبناي واحد هاي عملياتي ( P.P.B.S) در

اين بودجه بندي كه بودجه بر مبناي P.P.B.S اطلاق مي شود بر اساس ارزيابي اجرائي دستگاه و موسسه حجم عمليات قابل اجرا وسط واحد هاي عملياتي به لحاظ نيروي تخصصي ، تجهيزات و امكانات اجرائي مشخص و براساس آن بودجه هر واحد تنظيم مي گردد . ( P.P.B.S : PLANING'PROGRAMING AND BUDGETING SYSTEM )بودجه بر مبناي صفر در اين روش هدف ايجاد يك تناسب بين وان اجرايي دستگاه و عمليات محوله است . براي تعيين بودجه از پايين ترين سطح عملياتي حركت و نهايتا در راس هرم بودجه نهايي تنظيم مي شود حسن عمده اين بودجه آن است كه همواره شكل غلتان داشته و هر ساله مورد بازبيني قرار مي گيرد با اين حال تنظيم آن نيروي كارشناسي زيادي مي خواهد . فصل سوم برنامه ريزي در شوراها آنچه در اين جهت هر شورا نيازمند است ابزار مناسبي جهت تدوين اين اهداف و راه هاي تحقق اهداف مي باشد . اين ابزار از مجموعه اي فعاليت هاي مرتبط تشكيل مي شود كه عموما برنامه ريزي اطلاق مي شود . تعريف برنامه ريزي برنامه را شايد بتوان يكي از پر استفاده ترين اصلاحات سازماني و عمومي اطلاق كرد . ولي آنكه برنامه واقعا چه عريفي دارد مستلزم كنكاش بيشتري است . به اعتقاد ما « برنامه يك تصوير آگاهانه و قابل اجرا از مجموعه فعاليت هايي است كه اجراي ان ها منجر به نتايج مورد انتظار مي شود » . اين تعريف در تمام سطوح برنامه ريزي صادق است ولي پيچيدگي و متغير هاي اثرگذار آن متفاوت مي باشد . هر برنامه لزوما داراي هدف و

نتايج مورد انتظار است و مسلما بدون وجود هدف اجرا يا عدم اجراي آن بي تفاوت خواهد بود . هر برنامه اي ارتباط فعاليت هاي مرتبط و مختلفي را رد رابطه با همديگر و تحت تاثير عوامل خارجي جهت تحقق اهداف نهايي مشخص مي سازد و هر چقدر اهداف گستر بيشتري را شامل شوند فعاليت ها نيز پيچيده تر خواهند شد . ضرورت برنامه ريزي آنچه كه برنامه ريزي را مهم . ضروري مي سازد محدوديت هاي مالي ، زماني و ساير منابع مورد نياز جهت تحقق اهداف مسئولان است . عناصر اصلي برنامه ريزي برنامه ريزي ممكن است در سطوح و انواع مختلفي فراهم شود با اين حال هر نوع برنامه ريزي عموما از يكسري عناصر مشترك استفاده مي نمايند . اين عناصر را در سطوح مختلف صرف نظر از ضريب اهميت آنها مي توان در موارد زير خلاصه كرد :الف) هدف يا مجموعه اهداف : اولين ركن اساسي تمام برنامه ها داشتن هدف است . به عبارتي برنامه ريزي بعنوان ابزاري جهت تحقق اهداف مورد نظر طراحي و اجرا مي شود . اهداف را مي توان در دو دسته اهداف كلان ( با حيطه تاثير گذاري گسترده ) و اهداف خرد ( با حيطه تاثير گذاري محدود ) طبقه بندي كرد . ب) منابع تامين كننده برنامه : وقتي برنامه ريزي طراحي شد و اهداف برنامه مشخص شد لازم است منابعي كه از محل آنها هزينه اجرايي برنامه بايد تامين شود در متن برنامه ريزي مشخص و تعيين گردد. بدون وجود منابع انساني و مادي هيچ برنامه اي به مرحله اجرا وارد نخواهد

شد و صرفا به يك امر صوري و كاغذي تبديل مي شود . هر چقدر تعداد برنامه ها بيشتر و نياز مالي پروژه ها بيشتر باشد تنوع منابع تامين كننده نيز ضرورت بيشتري خواهد يافت .ج) امكانت اجرايي برنامه : مشخص ترين مرحله هر سيستم برنامه ريزي را مي توان مرحله اجراي آن ناميد . مام برنامه ها در اين مرحله نيازمند داشتن ابزار ها ، نيروي انساني و ساختار مناسب جهت اجراي كارآمد برنامه مي باشند . د) نظام ارزشيابي برنامه : يكي از مسايل عمده برنامه ريزي وجود متغير هاي تاثير گذار خارج از كنترل است كه منجر مي شود كه برنامه از مسير از پيش طراحي شده خارج شود . براي جلوگيري يا حداقل ، كاهش اين تاثيرات بر نظام برنامه ريزي ، وجود يك بازنگري دوره اي و ارزيابي اهداف بدست آمده براي هر نوع برنامه ريزي ضرورت دارد . ارتباط عناصر برنامه ريزيدر ارتباط با اين عناصر ، شوراها نيازمند استفاده از 4 دسته سازمان مختلف مي باشند اين سازمان ها عبارتند از : 1)    سازمان برنامه ريزي 2)    سازمان تامين كننده برنامه3)    سازمان هاي اجرايي 4)    سازمان هاي نظارت كننده 1)    سازمان برنامه ريزي :اين نوع سازمان ها مانند يك مجموعه ستادي و دفاتر مشاوران برنامه ريزي جهت جمع آوري اطلاعات ، پردازش ، تحليل و تدوين برنامه هاي مورد نياز عمل مي كنند . 2)    سازمان هاي تامين كننده برنامه :اين دسته سازمان ها برنامه هاي مصوب شورا ها را جهت پوشش مالي و نيروي انساني و امكانت اجرايي ، از طرق مختلف بررسي و راهكار هاي عملي

تامين برنامه آماده مي كنند .3)    سازمان هاي اجرايي : اين نوع سازمان ها برنامه هاي تهيه شده را بر اساس منابع و اهداف تعيين شده به مرحله اجرا رسانيده و متحقق مي سازند اين سازمان ها ممكن است به شكل شهرداري ها سازمان هاي انتفاعي موسسات خيريه تعاوني هاي وابسته شركت هاي خدمات عمومي و يا سازمان هاي موقت باشند. 4)    سازمان هاي نظارت كننده :اين نوع سازمان ها برنامه هاي در حال اجرا يا اجرا شده را بررسي و نتايج بدست آمده را بر اساس نظر سنجي از مردم ارزشيابي اهداف منابع مصرف شده و ... بررسي و اصلاحات لازم را ارئه مي نمايند . سطوح برنامه ريزي : برنامه ريزي را مي توان از نظر سطح جغرافيايي به سطوح مختلفي تفكيك نمود اين سطوح مختلف عبارتند از :     برنامه ريزي در سطح ملي    برنامه ريزي در سطح منطقه اي     برنامه ريزي در سطح استان     برنامه ريزي در سطح شهرستان     برنامه ريزي در سطح شهر     برنامه ريزي در سطح دهستان     برنامه ريزي در سطح روستا هر كدام از اين سطوح عليرغم آنكه از يك سري اصول مشابه جهت برنامه ريزي استفاده مي كنند ولي به علت حجم متغير هاي اثر گذار محتواي برنامه هاي اين سطوح به لحاظ پيچيدگي متفاوت خواهد بود . فرآيند برنامه ريزي بررسي تكنيك ها و روش هاي مختلف برنامه ريزي حاكي از آن است كه مدل هاي مختلفي را جهت تدوين يك نظام برنامه ريزي مناسب و قابل استفاده در شورا ها مي توان ارائه نمود . اين مدل ها عليرغم آنكه

در برخي موارد اثر بخش مي باشند ولي به تنهايي يك مدل عمومي و تعميم پذير نمي باشند . به همين لحاظ تلاش شده است يك مدل عمومي و تعميم پذير نمي باشند به همين لحاظ تلاش شده است يك مدل عمومي از فرآيند برنامه ريزي جهت كاربرد در شورا ها ارئه شود اولين مبحث قابل توجه برنامه ريزي ان است كه مهمترين قدم برنامه ريزي با مشكل و عدم اثر بخشي مواجه خواهد شد بعبارتي بعنوان اولين خشت برنامه ريزي شناسايي مساله اهميت زيادي براي برنامه ريزان و مسئولين دارد . چه بسا هزينه هاي عمراني و سرمايه گذاري عمومي بسياري كه به علت عدم توجه به شناخت نياز ها و اهداف اصلي منجر به اتلاف منابع ملي و منطقه اي شده است . به همين خاطر براي شورا ها ضرورت توجه به اين مرحله اهميت وافري دارد . مراحل اصلي فرآيند برنامه ريزي را مي توان در موارد زير خلاصه كرد : شناسايي مسئله تدوين برنامه انتخاب برنامه اجراي برنامه مراحل 12 گانه فوق در خصوص برنامه ريزي هاي مختلف قابل بررسي است ولي مسلما قابل ذكر است كه برخي مواقع مراحلي پررنگ تر و يا كم  اهميت تر تلقي مي شوند كه اين خود وابسته به عمق مساله و گستردگي محدود برنامه مي باشد . البته بررسي مراحل برنامه ريزي نبايد اين تلقي را ايجاد كند كه برنامه ريزي يك روند خطي دارد كه به صورت متوالي قابل اجرا است بلكه بايد توجه داشت كه مراحل مختلف برنامه ريزي تحت تاثير يك سيستم مرتبط با هم قابليت انعطاف پذيري بايد داشته باشد

. اگر بتوان اين ارتباط را بين مراحل عمده برنامه ريزي فراهم نمود مسلما يك سيتم برنامه ريزي غلتان فراهم مي شود كه تداوم آن آثار مثبتي خواهد داشت . برنامه ريزي راهبردي ( استراتژيك )يكي از عمده مسايل برنامه ريزي شورا ها در ابتداي فعاليت هاي خود توجه به رسالت شورا ها و تمركز روي برنامه ريزي راهبردي است به همين لحاظ در ادامه تلاش خواهد شد يك سيستم برنامه ريزي راهبردي را بررسي نمائيم . براي هر نوع برنامه ريزي راهبردي به 4 سوال اساسي زير بايد به صورت گسترده پاسخ دهيم و سپس بر اساس بررسي و تركيب آن ها گزينه هاي ممكن را مشخص و نهايتا تصميم گيري نمائيم . الف) چه فرصت هاي عمده اي براي ما وجود دارد ؟ب) با چه تهديد هاي عمده خارجي مواجه هستيم ؟ج) نقاط قوت عمده داخلي ما چه مواردي هستند ؟د) ضعف هاي عمده داخلي ما چه مواردي هستند ؟ نتايج اين بررسي ها مي توان نوعي تحليل داخلي و خارجي تلقي كرد كه آثار متعددي براي شورا ها در برخواهد داشت .با بررسي اين موارد شورا مي تواند نسبت به طراحي گزينه هاي ممكن جهت تدوين برنامه آينده اقدام نمايد و نهايتا منجر به انتخاب و گزينش راهبرد مناسب جهت تدوين فعاليت هاي شورا شود . ارزيابي مستمر و دوره اي راهبرد هاي اجرا شده مي تواند در اصلاح برنامه هاي آينده موثر باشد . علاوه بر برنامه ريزي راهبردي ، شورا ها ضرورتا نيازمند استفاده از برنامه هاي بلند مدت ، ميان مدت و كوتاه مدت جهت تحقق نيازها و انتظارات

مردم مي باشند كه در قالب برنامه ريزي راهبردي قابل اجرا خواهند بود . شاخس هاي ارزيابي برنامه ها يكي از مراحل اصلي هر نوع برنامه ريزي مرحله كنترل و ارزيابي برنامه ها است . در خصوص طرح ها و پروژه هاي تدوين شده كنترل تك تك پروژه ها مي تواند در ارزيابي موثر باشد .كنترل مجموعه طرح ها از پنج مرحله عمده تشكيل مي شود كه عبارتند از : -    صدور مجوز شروع كار براي طرح ها و پروژه ها -    جمع آوري و پردازش اطلاعات -    تحليل و ارزيابي عملكرد طرح ها و پروژه ها -    گزارش دهي به شوراي ناظر توسط مجري-    انجام اقدامات اصلاحي اين سيستم كنترل شورا ها را از تمركز روي عمليات مربوط به طرح ها و پروژه به سمت نتايج عمليات سوق مي دهد . اجراي اين سيستم مستلزم تهيه شاخص هاي اندازه گيري مناسبي است كه معرف كيفيت و كميت عملكرد مجموعه طرح ها و پروژه ها باشند . با شروع عمليات اجرايي طرح ها و پروژه هاي مورد نظر بر اساس برنامه هاي عيين شده ، بصورت دوره اي اطلاعات مربوط به پيشرفت فيزيكي و عملكرد هزينه اي و زماني پروژه ها جمع آوري مي شود . پيشرفت فيزيكي پروژه ها در پايان هر دوره تعيين و ميانگين مجموعه پروژه ها حت عنوان پيشرفت فيزيكي طرح مشخص مي شود . شكاف بين پيشرفت فيزيكي برنامه ريزي شده و پيشرفت فيزيكي واقعي پروژه ها عملكرد كمي مجموعه پروژه ها را نشان مي دهد . عملكرد كيفي پروژه ها را نيز مي توان بر اساس استاندارد هاي تعيين

شده مورد ارزيابي قرار داد. در كنار اين عملكرد ها يعني عملكرد كمي و كيفي پروژه ها عملكرد هزينه اي پروژه نقش مكملي بر عهده دارد . عملكرد هزينه اي پروژه ها را مي توان با استفاده از ارزيابي دوره اي متغير هاي زير بدست آورد .الف ) بودجه مصوب به ميزان اعتبار مشخص شده مطابق پيشرفت فيزيكي برنامه ريزي شده اطلاق مي شود .ب) بودجه تخصيص يافته : به ميزان اعتباري كه از محل درآمد هاي مورد نظر براي پروژه مربوطه اختصاص مي يابد اطلاق مي شود . ج) هزينه صرف شده :به ميزان اعتباري كه بر اساس اسناد مثبته از محل بودجه تخصيص يافته پرداخت مي شود اطلاق مي شود . د) ارزش كار انجام شده :به ميزان ارزش ريالي كار انجام شده صرف نظر از هزينه اي كه عملا پرداخت شده است اطلاق مي شود بر اساس متغير هاي فوق و پردازش اطلاعات بدست آمده مي توان شاخص هاي ارزيابي مجموعه را بشرح زير بدست آورد .شاخص هاي ارزيابي برنامه ها يكي از مراحل اصلي هر نوع برنامه ريزي مرحله كنترل و ارزيابي برنامه ها است . در خصوص طرح ها و پروژه هاي تدوين شده كنترل تك تك پروژه ها مي تواند در ارزيابي موثر باشد . شورا ها در مواردي كه با پروژه ها ي زياد و مختلف رو به رو هستند براي ايجاد هماهنگي و جلوگيري از انحرافات بودجه اي و زماني نيازمند كنترل مجموعه طرح ها هستند . اين سيستم كنترل شورا ها را از تمركز روي عمليات مربوط به طرح ها و پروژه به سمت نتايج عمليات

سوق مي دهد . اجراي اين سيستم مستلزم تهيه شاخص هاي اندازه گيري مناسبي است كه معرف كيفيت و كميت عملكرد مجموعه طرح ها و پروژه ها باشند . با شروع عمليات اجرايي طرح ها و پروژه هاي مورد نظر بر اساس برنامه هاي تعيين شده ، بصورت دوره اي اطلاعات مربوط به پيشرفت فيزيكي و عملكرد هزينه اي و زماني پروژه ها جمع آوري مي شود .شكاف بين پيشرفت فيزيكي برنامه ريزي شده و پيشرفت فيزيكي واقعي پروژه ها عملكرد كمي مجموعه پروژه ها را نشان   مي دهد . عملكرد كيفي پروژه ها را نيز مي توان بر اساس استاندارد هاي تعيين شده مورد ارزيابي قرار داد . در كنار اين عملكرد ها ، عملكرد هزينه اي نقش مكملي بر عهده دارد . عملكرد هزينه اي پروژه ها را مي توان با استفاده از ارزيابي دوره اي متغير هاي زير به دست آورد . الف ) بودجه مصوب : به ميزان اعتبار مشخص شده مطابق پيشرفت فيزيكي برنامه ريزي شده اطلاق مي شود . ب ) بودجه تخصيص يافته : به ميزان اعتباري كه از محل در آمد هاي مورد نظر براي پروژه مربوطه اختصاص مي يابد اطلاق مي شود . ج ) هزينه صرف شده : به ميزان اعتباري كه بر اساس اسناد مثبته از محل بودجه تخصيص يافته پرداخت مي شود اطلاق مي شود . د ) ارزش كار انجام شده : به ميزان ارزش ريالي كار انجام شده صرف نظر از هزينه اي كه عملا پرداخت نشده است  اطلاق مي شود . بر اساسمتغير هاي فوق پردازش اطلاعات بدست آمده مي

توان شاخص هاي ارزيابي مجموعه را بشرح زير بدست آورد.1-    بودجه تخصيص نشده : تفاوت بودجه مصوب و بودجه تخصيص يافته را بودجه تخصيص نشده مي نامند . بودجه تخصيص يافته – بودجه مصوب = بودجه تخصيص نشده 2-    بودجه جذب نشده : تفاوت بودجه تخصيص يافته و هزينه صرف شده هزينه صرف شده – بودجه تخصيص يافته = بودجه جذب نشده 3-    انحراف از بودجه : مجموع تفاوت بودجه تخصيص نشده و بودجه جذب نشده بودجه جذب نشده + بودجه تخصيص نشده = انحراف از بودجه 4-    انحراف هزينه اي : تفاوت ارزش كار انجام شده را با هزينه هاي صرف شده هزينه صرف شده – ارزش كار انجام شده = انحراف هزينه اي 5-    شاخص عملكرد هزينه اي : اين شاخص هرچقدر از يك بزرگتر باشد نشانگر صرفه جويي است و هرجقدر كوچكتر باشد نشانگر اتلاف هزينه ها است . هزينه صرف شده : ارزش كار انجام شده  = شاخص عملكرد هزينه اي  عملكرد زماني پروژه ها و مجموعه برنامه ريزي شده را تحت عنوان انحراف زماني مي توان بدست آورد .1)    انحراف زماني : اين متغير ميزان عقب يا جلو افتادگي پروژه از برنامه تعيين شده را نشان مي دهدزمان برنامه ريزي شده – زمان بررسي = انحراف زماني 2)    شاخص عملكرد زماني : اين شاخص هر جقدر از يك بيشتر باشد نشانگر جلو بودن كار اس و هر چقدر از يك كوچكتر باشد نشانگر عقب بودن كار انجام شده از برنامه است .ارزش كار انجام شده : بودجه مصوب = شاخص عملكرد زمانيبر اساس شاخص هاي بدست آمده و انحرافات تعيين

شده در هر سه سطح پروژه ها ، طرح ها و مجموعه برنامه مي توان ارزيابي عملكرد مجموعه را ارائه نمود .                                      پايان – 100 صفحه نخست- سروش شيداييفصل چهارمتصميم گيري در شوراهاتصور كنيد:«... بعد از بررسيها و اقدامات كارشناسي به اين نتيجه رسيده ايد كه پروژه هاي اب و فاضلاب، بهسازي خيابانها، اصلاح سيستم حمل و نقل از جمله اولويتهاي شوراي شهري است، حال اكنون شما كدام يك از اولويتهاي را با توجه به منابع مالي موجود انتخاب خواهيد كرد؟ يا در سطح شوراي روستا احداث مدرسه را بعنوان اولويت مي پذيرد يا اب مشروب روستاييان را؟هر كدام از اين پروژه ها را كه انتخاب كنيد مسلما در مورد ان را تصميم گيري كرده ايد .حال اگر اين تصميم با برخي نظرات مردم هماهنگ نباشد چه خواهيد كرد؟به نظرشما از كجا مي توانيد يك تصميم گيري مساعد و مطلوب داشته باشيد ؟ ازطرفي اگرشما با يك عارضه طبيعي مانند سيل يا زلزله مواجه شويد تصور ميكنيدچه تصميماتي را بايد بررسي واعمال كنيد؟...»تمام اين مسائل وموارد مشابه مشتي از خروارها تصميمات شوراها مي تواند باشد.بعنوان عضو يا مرتبط شوراها همواره نياز خواهيد داشت در جلسات تصميم گيري چه درحيطه مسائل شورا يا ارتباطات با ساير ارگانها بصورت فعال برخود خواهيد داشت .در اين فصل تلاش خواهيد كرد بينش شما را نسبت به تصميم گيري اثر بخش ،ارتقاء بخشيم.تعريف تصميم گيري:تصميم گيري  را مي توان «انتخاب آگاهانه ي راه حل مورد نظراز ميان راههاي مختلف جهت تحقق اهداف تعيين شده » ناميد. بر اساس اين تعريف  تصميم گيري را مي توان در سطوح مختلف زير طبقه

بندي كرد:الف) تصميم گيري فردي : تصميمات فردي را به مجموعه تصميم گيريهايي اطلاق مي كنند كه عليرغم  متغيرهاي بيروني توسط يك فرد انتخاب مي شوند. اين نوع تصميمات در مواقعي كه مسائل بيش از حد ساده و گستره ي آثار تصميم بسيار محدود و فردي است ممكن است آثار مثبت داشته باشد. همچنين در مواردي كه با محدوديت زماني مواجه هستيم و يا شرايط غيرعادي باشد برخي تصميمات عمومي نيز ممكن است به شكل فردي اتخاذ گردد.ب) تصميم گيري گروهي : يكي از ضرورتهاي ايجاد شده در جوامع در حال توسعه و توسعه يافته تداخل منافع افراد  و تاثير پذيري متغيرهاي  گونا گون  بر اين روند است به گونه اي كه بسياري از تصميمات ما به نوعي از تصميمات ديگران تاثير مي پذيرد، به همين  لحاظ افراد تمايل بيشتري به فعاليتها و تصميم گيري جمعي پيدا كرده اند و روز به روز در مسائل اجتماعي مزاياي اين شكل تصميم گيري بيشتر نمايان مي شود.ج) تصميم گيري سازماني :تصميم گيري مي تواند در محيط هاي مختلفي آغاز گردد و اگر اين تصميم گيري ها در چارچوب فعاليتهاي سازماني شكل گيرد مي توان آنرا تصميم گيري سازماني تلقي كرد. بررسي اين طبقه تصميمات نشان مي دهد كه هردو حالت تصميما ت فردي و گروهي در سازمانها قابل اجرا مي باشند ولي مسلما هر سازمان معيارهاي قانوني و خاصي را دارد كه افراد و گروهها حق خروج از آنها را ندارند.فرآيند تصميم گيري : اگر بخواهيم شكل عمومي تصميم گيري را براي باز شدن مفهوم كاربردي آن بررسي كنيم متوجه مي شويم كه تمام فعاليتهاي درگير در

امر تصميم گيري را مي توان در يكي از مراحل چهارگانه ي زير دسته بندي كرد:    شناسايي مساله يا مشكل نيازمند تصميم گيري    تصميم سازي يا فراهم ساختن زمينه تصميم گيري     تصميم گيري يا انتخاب گزينه مطلوب    ارزيابي تصميم يا بررسي آثار تصميم گيري عوامل موثر در تصميم گيري  :در بحث علمي تصميم گيري عوامل متعددي وجود دارند  كه در سطوح مختلف تصميم گيري مي توانند موثر واقع شوند. اين عوامل در دو دسته ي عوامل داخلي و عوامل خارجي طبقه بندي مي شوند.عوامل داخلي:اين دسته عوامل به مواردي اطلاق مي شود كه در حيطه ي تا ثيرگذاري سازمان و يا نهاد مربوطه قرار دارند و افراد مي توانند آنها را تغيير دهند.نوع تصميمات:بيشتر زمان كاري مديران در سازمانهاي اجرايي به امر تصميم گيري اختصاص دارد.اين تصميمات عموما در دو شكل متفاوت قابل تفكيك هستند، يك دسته از تصميمات بر اساس آيين نامه ها ، قوانين و عادت هاي رفتاري افراد گرفته مي شوند، اين دسته را عموما تصميمات عادي اطلاق مي نمايند. دسته ي دوم به مواردي اطلاق مي شوند كه در زمينه مسائل يا شرايط غيرمعمول اتخاذ مي شوند. اين دسته تصميمات كه عمدتا تصميمات غير عادي تلقي مي شوند بيشتر به خلاقيت و قدرت تحليل افراد وابسته است.ماهيت بحراني مساله: يكي از عمده عوامل موثر بر فرآيند تصميم گيري ماهيت بحراني مساله مي باشد، تمام تصميمات شما مي تواند در حد فاصل دو گروه تصميمات بحراني و غير بحراني قرار بگيرند. در اين حالت  بعد زمان نيز بر مساله تاثير زيادي دارد. يعني ممكن است شما با يك مساله بحراني مواجه

شويد ولي فرصت كافي براي حل آنرا داشته باشيد و يا برعكس ممكن است شما با يك مساله بحراني مواجه باشيد كه به علت كمبود زمان براي بررسي  و حل مساله به مشكل حاد تبديل شده است. اگر شما به عنوان عضو شورا نيمه شب اطلاع پيدا كنيد كه كارخانه ي شيميايي نزديك شهر شما دچار حادثه ي آتش سوزي شده و احتمال آلودگي محيط زيست بسيار بالا باشد چه تصميمي خواهيد گرفت؟ در اين حالت علاوه بر آنكه ماهيت مساله بسيار بحراني است فرصت زماني بسيار كمي نيز براي تصميم گيري داريد كه بايد راه حلي را انتخاب كنيد. اين راه حل مي تواند يكي از موارد زير باشد:    ارجاء مسئله به آتش نشاني يا شهرداري     اعلام جلسه ي اضطراري شوراي شهر در اولين فرصت    اعلام به كميته حوادث غير مترقبه شهرسيستم هاي اطلاع رساني:عنصر اصلي هر نوع فرآيند تصميم گيري، داده ها و اطلاعات حاصل از منابع مختلف مي باشد. فرآيند تصميم گيري در شورا ها نيز وابستگي شديدي به اين سيستم ها دارد. به عبارتي بايد اذعان داشت اثربخشي تصميمات گرفته شده ارتباط زيادي با دقت اطلاعات جمع آوري شده دارد به گونه اي كه هر چقدر اطلاعات دقيق تر باشد اثربخشي تصميم بالاتر خواهد بود.توانايي و شخصيت اعضا: ويژگي اصلي تمام انسانها داشتن عواطف و احساسات خاصي است كه همواره هر نوع تصميم گيري آنها را تحت تاثير قرار مي دهد. به همين لحاظ  به عنوان يكي از متغيرهاي تاثيرگذار فرآيند تصميم گيري، بويژه تصميمات اجتماعي و رفتاري كه جنبه ي كيفي آنها بيشتر است، شخصيت و توانايي هاي افراد

است.نوع نگرش افراد به مساله: برخي از افراد تمايل دارند اولين راه حل را در خصوص مساله انتخاب كنند، برخي ديگر نيز بر اساس تمايل دروني خود راه حل هاي كوتاه مدت را ترجيح مي دهند.تمام اين تمايلها ناشي از نوع نگرش افراد به مساله است. افراد عموما در قبال مسائل مختلف در دو دسته ي ريسك پذير و ريسك گريز قابل تفكيك مي باشند.اعضا شورا به صورت انفرادي ممكن است نگرشي متفاوت از مجموع اعضا داشته باشند و اين امر يعني  تفاوت نگرش ها در گزينش تصميمات صحيح تر موثر خواهد بود.ب)عوامل خارجي:اين دسته عوامل به مسائلي اشاره دارند كه فراتر از حيطه كنترل سازمان و يا شورا به عنوان يك نهاد موثر و تصميم گير مي باشند.   نظام اقتصادي: يكي از عمده مشكلات اقتصادي كشور ما عدم هماهنگي در توزيع امكانات اقتصادي است به گونه اي كه برخي مناطق از لحاظ اقتصادي به اقتصاد سنتي و بومي خود متكي هستند و رابطه ي مطلوبي با اقتصاد ملي و صنعتي ندارند.به همين لحاظ هرچقدر اقتصاد محلي با تاثيرات اقتصاد ملي و منطقه اي ارتباط داشته باشد نظام  اقتصادي و درآمدي قوي تري خواهد داشت.اين امر خود موجب تقويت برنامه ها و كارايي تصميم گيري آنها مي شود.نظام ارزشي:در نظام ها و جوامع غربي ارزشهاي اعتقادي و رفتاري تحت تاثير قانون شكل مي گيرد و قانون ميزان و حدود اعتقادات افراد را در مسائل اجتماعي مشخص مي سازد. در صورتي كه در جوامع شرقي ارزشهاي اعتقادي قانون را تحت تاثير قرار مي دهند و از پشتيباني عمومي برخوردار هستند. به همين لحاظ  مي توان نظام

ارزشي و اعتقادي را از جمله متغيرهاي مهم و موثر بر فرآيند تصميم گيري به شمار آورد. قوانين و مقررات كشور: در هر نظامي يك سري  قوانين و مقررات بر اساس ضرورتها  و نيازهاي عمومي وضع شده است كه تمام حركت هاي شوراها بويژه تصميمات آنها در مسير اين قوانين قرار خواهد داشت و تخلف از آن ممكن نيست مگر آنكه در مسير اصلاحي اين قوانين و مقررات از طريق مراجع ذيربط تغيير يابند. به همين لحاظ  از مهمترين عوامل خارجي  موثر بر تصميم گيري شوراها بايستي به قوانين و مقررات كشور از جمله قانون شوراهاي اسلامي اشره نمود. فرهنگ عمومي و محلي: جوامع و اجتماعات مختلف انساني بر اساس ويژگي هاي جغرافيايي، تاريخي و اقتصادي داراي فرهنگ هاي گوناگوني مي باشند. در برخي جوامع مشاركت اهميت دارد و در برخي جوامع رقابت بيشتر مورد پذيرش است. به همين لحاظ شوراهاي محلي در مناطق مختلف كشور با فرهنگ هاي بومي متفاوتي روبرو هستند.اين فرهنگ هاي محلي فضاي عمومي تصميم گيري را تحت تاثير قرار مي دهند و نهايتا منجر به  تاثير گذاري روي فرآيند تصميم گيري مي شوند.فصل پنجممديريت تعارض در شوراها تصور كنيد:«... شورا جهت تصميم گيري يا انتخاب اولويت پروژه اي جلسات مكرري را تشكيل داده است ولي همواره به علت مخالفت رئيس و دو نفراز اعضا شورا اين جلسات بي ثمر بوده است. شما به عنوان شهروند يا عضو شورا نيازمند شناسايي پديده ي تعارض براي برخورد آگاهانه با اين گونه موارد هستيد. نگرش شما نسبت به تعارض در چگونگي برخور با آن  موثر است و به همين دليل شما بايد بتوانيد

رفتار شورا را در اين مورد ارزيابي نماييد...»يكي از موضوعات گسترده در سازمانها و ادارات عمومي كشور ما بحث پديده ي تعارض است. به اعتقاد ما تعارض عبارت است از: « فرآيندي كه در آن يك يا چند نفر آگاهانه تلاش مي كنند تا فعاليتهاي يك يا چند نفر ديگر را تحت تاثير قرار دهند به گونه اي كه منجر به كاهش امتيازات يا منافع آنها شود.» امروزه نسبت به تعارض ديدگاههاي مختلفي وجود دارد كه عموما جهت گيري افراد را نشان مي دهد. اين ديد گاهها عبارتند از :الف) ديدگاه سنتي: در گذشته فرض بر آن گذاشته مي شد كه تعارض بد است وهمواره تلاش مي شد از آن اجتناب شود. بر اساس اين ديدگاه، تعارض ناشي از عدم وجود ارتباطات مناسب و اعتماد بين اعضا مي باشد. معتقدان اين ديدگاه تلاش مي كنند علت هاي  تعارض را مورد شناسايي قرار داده و از آنها  اجتناب كنند. ب) ديدگاه روابط انساني: طرفداران اين ديدگاه اعتقاد دارند كه تعارض يك امر طبيعي و غير قابل اجتناب است و نمي توان از آن بطور كامل فاصله گرفت و يا آن را بطور كامل از بين برد. اين افراد  همواره تلاش مي كنند فرآيند آنرا مورد شناسايي و استفاده قرار دهند. به عبارتي به عقيده ي آنها تعارض مي تواند جنبه ي كاربردي و مثبتي براي بهبود عملكرد افراد داشته باشد. ج) ديدگاه تعامل: از نظر معتقدان اين ديدگاه مي توان اذعان داشت كه تعارض صرفا بد و يا خوب نمي باشد و مهم آن است كه تعارض افراد را در برابر تغييرات، تحول و نوآوري به

چالش برانگيزد. به عبارتي تعارض به شكل تعامل بين اعضا منجر به افزايش كيفيت كار جمعي افراد مي شود. با بررسي اين ديدگاهها دو دسته تعارض عمده مشخص مي شود كه اعضا شوراها و گروههاي كاري وابسته، نيازمند آشنايي  با آن دو دسته هستند. نوعا برخي تعارضها منجر به تقويت عملكرد گروه و اهداف شوراها مي شوند كه اين نوع تعارضها را سازنده مي نامند. از سوي ديگر تعارضهايي هم هستند كه مانع تقويت عملكرد گروه مي شوند كه اين نوع تعارضها را مخرب گويند. هدف از مديريت تعارض در شوراها نيز شناسايي اين تعارضها و تقويت مباني تعارضهاي سازنده و كاهش عوامل تعارضهاي مخرب است. تعارض در فرهنگ ايراني: يكي از مشكلات اصلي و فرهنگي جامعه ي رو به توسعه ما وجود اختلافاتي بين رفتارهاي سنتي و جديد است.همواره در رفتارهاي سنتي جامعه ما تعارض يك امر ذاتا نامطلوب تلقي شده و بزرگان عموما بر اجتناب از آن توصيه مي كردند.فرآيند شكل گيري تعارض:  مطالعات و بررسي محققان عموما حاكي ازان است كه تعارض از 3 مرحله تشكيل شده است. اين مراحل شامل موارد زير است:     وجود مخالفتهاي بالقوه    بروز رفتارهاي تعارض    آثار و نتايج تعارض   ارتباطات:اگر اعضا شورا نتوانند يك ارتباط موثر دروني و بيروني فراهم سازند زمينه اي مناسب براي بروز تعارض را ايجاد كرده اند. البته بايد توجه داشت كه ارتباطات بسيار زياد مانند برگزاري جلسات مداوم غير ضروري به اين امر يعني تعارض كمك مي كند. به همين دليل وجود جريان ارتباطاتي موثر و در حد نياز براي اثربخشي شوراها ضرورت دارد. اهداف: هريك از اعضاء شوراها معمولا با

يك سري اهداف و مقاصد در اين شوراها حضور پيدا مي كنند و تنوع اين افراد عموما تنوع اهداف را نيزدر بر دارد. محدوديت مالي شوراها در اين جهت مي تواند موجب بروز تعارض بين اهداف و هدفگذاري شوراها شود. به همين لحاظ تثبيت اهداف كلان و اهداف خرد از جمله مسائلي هستند كه شوراها نيازمند دقت و توجه بيشتري مي باشند. ساختار: اين عامل در شوراها براساس متغيرهايي چون تعداد اعضا، ميزان تخصص اعضا، نوع وظايف هر كدام از اعضا، پاداشهاي پرداختي، شيوه ي تصميم گيري و اهداف فردي و جمعي اعضا قابل بررسي است. هر چقدر تعداد اعضا بيشتر باشد زمينه هاي ايجاد تعارض نيز گسترده تر است. تفاوت بين تخصص اعضا مي تواند منجر به افزايش تعارض آنها شود. نوع وظايف محوله به اعضا، پاداش هاي پرداختي به اعضا نيز در بروز زمينه هاي تعارض موثر است. بروز رفتارهاي تعارض: وقتي تعارض شكل گرفت اعضا ممكن است اين تعارض را محسوس و آشكار تلقي كنند و يا آنكه آنرا  غيرمحسوس بدانند. در اين حالت اگر اعضا به صورت عاطفي با مساله درگير شوند منجر به ظهور پديده تعارض و عوامل تعارض مي شود. نفي تعارض بين افراد دليل نبود تعارض نمي تواند باشد و آنچه مهم است شناخت و برخورد آگاهانه با تعارض وعوامل تعارض زا است. هيچ گاه نمي توان گفت كدام شكل رفتارهاي تعارض مطلوب است و كدام يك نامطلوب، زيرا شكل تعارض وابستگي زيادي به موقعيت اقتضائي شوراها واعضا دارد. با اين حال نظر بر آن است كه هر چقدر تعارض آشكارتر باشد، همكاري اعضا در سازنده بودن آن

بيشتر موثر خواهد بود. نتايج تعارض:        تعارض در نهايت دو نوع تاثير مشخص ميتواند داشته باشد. اين نتيجه ممكن است منجر به افزايش عملكرد شود كه شكل تعارض سازنده را خواهد داشت و يا منجر به كاهش عملكرد شود كه نهايتا شكل مخرب تعارض را نشان خواهد داد. به اعتقاد ما تعارض سازنده منجر به بهبود كيفيت تصميمات و نيز كاهش تنش هاي درون گروهي مي شود و هر چقدر تعارض در اين راستا موثر باشد شكل سازنده تري خواهد داشت. در مقابل تعارضهاي مخرب علاوه بر تخريب ارتباطات سالم، هزينه ي تصميم گيريهاي  شورا را افزايش ميدهند كه نهايتا مي تواند به سلب اعتماد عمومي منجر شود.اشكال تعارض: براي شناسايي شكل تعارض دو شاخص عمده وجود دارد، آشكار يا پنهان بودن تعارض و تمايل به همكاري يا عدم همكاري، بر اساس اين شاخص ها مي توان اشكال مختلفي را در مورد تعارض بررسي كرد. الف) بي تفاوتي:يكي از اشكال منفي تعارض كه در حالت حداقل تمايل به همكاري و پنهان بودن تعارض بروز مي يابد بي تفاوتي اعضا است. اگر افراد اختلافات و تعارض بين خود را پنهان كنند  و هيچ تمايلي به همكاري با يكديگر نداشته باشند اين شكل  تعارض به صورت بي تفاوتي بين آنها بروز مي نمايد. در اين حالت مسئوليت پذيري اعضا به حداقل خود مي رسد.ب) رقابت:اگر بين افراد و اعضا تعارض آشكاري وجود داشته باشد و آنها تعارض خود را در جلسات و فعاليتها آشكارا بيان كنند در صورتي كه افراد علاقه مند به همكاري نباشند شكل رقابتي تعارض بوجود خواهد آمد. در اين حالت اعضا در جهت

كسب حداكثر امتيازات به نفع خود و استفاده از پايگاههاي قدرت خود تلاش مي كنند كه تداوم آن نهايتا اثربخشي برنامه هاي شورا را از بين خواهد برد. پ) ايثار: در شرايطي كه بين اعضا يا كادر اجرايي تمايل به همكاري وجود دارد ولي افراد از آشكار ساختن تعارض هاي بين خود پرهيز مي كنند شكل تعارض به سمت ايثار و يا گذشت سوق مي يابد. در اين حالت برخي افراد در جهت منافع جمع و اهداف كلان مجبور به قبول حداقل منافع خواهند شد.ت) تشريك مساعي: اگر اعضاي شورا هم تمايل زيادي به همكاري داشته باشند و هم اختلافات آشكاري بين آنها وجود داشته باشد شكل تعارض در قالب تشريك مساعي و مشاركت آگاهانه ظهور مي يابد كه مي توان آن را در مجموعه ي تعارض هاي سازنده جاي داد.در اين حالت افراد ضمن پذيرش اختلافات و تعارض هاي خود در صدد مي باشند حداكثر منافع را براي گروه و شورا بدست آورند.ث) مصالحه: در وضعيتي كه تعارض هم از لحاظ همكاري و هم از بعد آشكار بودن در حد وسط قرار داشته باشد در اين حالت اعضا تمايل خواهند داشت نسبت به منافع و اهداف موردنظر يك توافق و مصالحه داشته باشند. راههاي مقابله با تعارض: تمام كساني كه با گروههاي مختلف با اهداف متفاوت ارتباط دارند بايد در نظر داشته باشند كه پديده ي تعارض در گروهها قابل حذف كردن نيست ولي ممكن است آنرا آشكار يا پنهان نمود و هر چقدر پديده ي تعارض درون گروهها آشكار و شفاف باشد در موضع گيري افراد موثر خواهد بود.اين امر نهايتا منجر به

بروز عقايد و پيشنهادات مختلف و امكان استفاده ي مطلوب از خلاقيت اعضا خواهد شد. در اين راستا بايد توجه  داشت كه نوعا تعارض مي تواند شخصي، بين دو عضو يا بين گروههاي رقيب، بين سازمانهاي مشابه و يا ائتلاف هاي حاكم باشد.فصل ششمآسيب شناسي شوراها تصور كنيد:«... شوراي حوزه ي شهر يا روستاي شما علي رغم جلسات و تلاش هاي فراوان از يك تشريك مساعي در جهت رضايت مردم برخوردار نيست. از طرفي بين شورا و سازمانهاي عمومي يك سري مشكلات حاد بوجود آمده است كه منجر به توقف پروژه هاي موردنظر شورا در ارائه خدمات به مردم شده است. تمام اين مسائل و موارد مشابه را بايد از آسيب ها و بيماريهاي شورا دانست كه عدم برخورد آگاهانه با آنها اثر بخشي و پويايي شوراها را از بين مي برد. براي هدايت شورا در يك روند منطقي و مسئوليت پذير و جلوگيري از بروز برخي مشكلات ساختاري و رفتاري در درون شوراها شما نيازمند شناسائي آسيب هاي احتمالي شوراها هستيد ... »آسيب شناسي در شوراها: از ديدگاه مديريت انسان يك موجود اجتماعي هدف گرا است كه همواره تلاش مي كند از طريق نهادهاي سازماني و غيرسازماني به اهداف خود تحقق بخشد. از جمله نهادهاي سازماني در سطح خرد مي توان به موسسات و شركتها و در سطح كلان به دولتها اشره نمود. اين دسته نهادها از يك سري قوانين و معيارهاي مشخص تشكيل و در جهت تحقق اهداف تعيين شده خود فعاليت مي كنند.نهادهاي غيرسازماني نيز نوعي مجموعه هاي اجتماعي تلقي مي شوند كه ضرورتا شكل رسمي وسازماني ندارند و بيشتربراساس قراردادها وتحت

تاثيرمتغيرهاي اجتماعي شكل ميگيرند. از جمله اين نهادهاي غير سازماني در سطح خرد مي توان به خانواده ها و در سطح كلان به احزاب و مجالس قانون گذاري و شوراها اشاره نمود.مهمترين وجه تمايز اين دو دسته نهاد اين است كه در نهادهاي سازماني جايگاه انسان توسط سازمان تعيين مي شود، ولي در نهادهاي غيرسازماني جايگاه نهاد توسط مجموعه انسانهاي موثر تعريف ميشود.براي روشن تر شدن موضوع مي توان گفت اگر فردي وارد يك شركت توليدي يا يك سازمان عمومي شود جايگاه او در سازمان تحت عناويني چون كارمند، كارشناس، كارگزيني، مدير فروش و... تعريف شده است و رفتار او بر اساس اين جايگاه شكل مي گيرد. اما در نهادهاي غير سازماني افراد بر اساس رفتار خود جايگاه نهاد را شكل مي دهند.وجه مشترك هر دو نهاد در ان مي باشد كه انسان مي تواند با استفاده از قدرت تفكرخود نهاد را تغيير و رفتار ان را اصلاح نمايد ،بعبارتي يك رابطه متقابل بين انسان و نهاد وجود دارد.در اين ميان هر عاملي كه اين ارتباط  متقابل را تحت تاثير قرار دهد واز حالت مطلوب خارج نماييد نوعي عامل آسيب رسان تلقي مي شود. اين آسيب بعلت روند تدريجي عمدتا قابل مشاهده نمي باشد و با توجه به جايگاه شوراها در سيستم سياسي كشورنيازمند توجه گسترده اي هستند.انواع آسيب هاي شوراهاشوراها از بعد مديريتي يك نهاد غير سازماني تلقي مي شوند . به بياني ديگرشوراها را مي توان«يك مجموعه اجتماعي دانست كه مجموعه اي از مسئوليت ها و وظايف را درراستاي تحقق مجموعه اي از اهداف اجتماعي و اقتصادي  بر عهده مي گيرد ». شوراها

بعنوان نهاد هاي اجتماعي از طريق اشكالي چون انتصاب،انتخاب يا وراثت قابل تشكيل هستند كه انسان به تحاظ تجربه تاريخي خود و شرايط متغير اجتماع شكل انتخابي آنرا بيشتر پذيرفته است. اين شوراها به دلايل متغير و پيچيده بودن روابط اجتماعي با مسائل و مشكلات متعددي روبرو هستند كه عدم توجه و دقت نسبت به آنها مي تواند به پايه هاي اصلي نهاد شوراها آسيب هاي غير قابل جبراني  وارد سازد. در ادامه برخي از اين مسائل و آسيب ها را بررسي خواهيم داشت.سياست زدگي: يكي از عمده نقش هاي اجتماعي و اصلي شوراها، نقش نظارتي مي باشد. به عبارت ديگر مي توان گفت شورا تبلور مسئوليت اجتماعي مردم است كه به شكل نهادي توسط افرادي منتخب مردم اعمال مي شود. اين افراد منتخب از زمان شروع فعاليت تا پايان دوران تصدي شورا در جهت تقويت خدمات و مديريت شهري در شهرها و خدمات روستايي در سطح روستاها تلاش مي كنند.ممكن است گاها به لحاظ تمايلات گروهي  به تقويت قدرت خود در شوراها جهت گيري كنند كه نهايتا در صورت تشديد اين رفتارها نوعي جو سياسي بر شوراها غلبه مي كند كه ابعاد اقتصادي و اجتماعي شوراها را تحت تاثير قرار مي دهد. در اين حالت شورا به جاي تبيين تفكر« چه چيزي » ، تفكر « جه كسي » را اولويت مي دهد.  اين جو سياسي يا نوعي سياست زدگي در صورت غلبه بر رفتارهاي مردم همانند بوي كارخانجات شيميايي  يا بيمارستانها حالت عادي پيدا مي كند حالتي كه افراد پس از مدتي متوجه آن نمي شوند و در نتيجه آن انرژي و منابع

عمومي اتلاف مي شود و مردم و مردم و شوراها به جاي حل مسائل و مشكلات شهري به حل تعارضات سياسي مشغول مي شوند. نتايج اين وضعيت به روابط اجتماعي مردم و شورا از يك طرف و سازمان هاي دولتي و محلي از طرف ديگر آسيب مي رساند و منجر به كاهش اثربخشي شوراهاي محلي مي گردد. عمده ابزار مديريتي جهت جلو گيري  از اين اسيب در شوراها تدوين يك آرمان مشترك علاوه برايجاد يك جهت گيري فكري و هماهنگي بلند مدت بين فعاليت ها ، يك همبستگي عمومي بين مردم و نسل هاي آينده را فراهم مي سازد و از تبديل شدن اختلاف نظرها به تضاد هاي سياسي بين احزاب و جناح ها و آسيب هاي احتمالي آن مي كاهد.وقتي شورا به اين آسيب دچار شود و سياست زدگي در آن ريشه يابد، شورا به مانند ماشين پر سر و صدايي در مي آيد كه شعارهاي فراواني مي دهد ولي در عمل حركت و تحولات عمده اي را ايجاد نمي كند. تداوم اين روند در شورا به بي تفاوتي و سر خوردگي مردم منتهي مي شود كه نهايتا روند رشد و توسعه منطقه اي را مختل مي كند. عملزدگي:    شوراها چه در سطح شهرها و چه در سطح روستاها وظايف متعددي را بر اساس قانون بر عهده دارند. در كنار اين وظايف مسئوليت برخي اهداف را نيز بعنوان وعده ي انتخاباتي در برابر مردم بر عهده گرفته اند. تمام اين وظايف و مسئوليت ها ، يك مجموعه ي گسترده اي از فعاليت هاي مختلف را ايجاب مي كند. در اين شرايط توجه بيش از

اندازه به مسائل اجرايي و جزئيات برنامه ها و طرح ها را مي توان از جمله آسيب هاي جدي شوراها دانست كه عموما عملزدگي اطلاق مي شود. اين امر گاها موجب مي شود كه برخي مسائل پيش و پا افتاده و ساده به مسائلي پيچيده و مهم تبديل شوند و هم انرژي و تلاش اعضا و هم منابع مردم در حد همان مسائل ساده و غير ضروري و صرف شود. تداوم اين روند به كاهش كارايي و پويايي شورا منجر خواهد گرديد.براي پرهيز از اين مساله ، شوراها و مسلما اعضاي آنها نيازمند داشتن يك نگرش سيستمي به مسائل از طريق ايجاد يك نظام جامع ارزيابي، كنترل مستمر برنامه ها ، ارتباط با مردم و نظرسنجي افراد هستند.تحقق اين نگرش مستلزم توجه گسترده به امر برنامه ريزي و طراحي برنامه ها و پروژه هاي مختلف خدماتي و اجرايي است. بدون اين امر و صرفا تكيه بر ديدگاه حسي و نظري ممكن است شوراها در يك مسير توسعه ي غير واقعي هدايت شوند كه نهايتا منجر به صرف منابع ، اعتبارات و بودجه هاي متعدد بدون كسب اهداف واقعي و موثر ميشود.تضاد قانوني: در يك نظام غير متمركز بين اهداف ملي و اهداف محلي يك مجموعه گسترده و متنوعي وجود دارد كه تفكيك دقيق اين اهداف به لحاظ ارتباط سيستمي آنها ميسر نمي باشد.از طرفي عليرغم پيش بيني هاي قانوني در قانون اساسي، دولت ها قبل از تشكيل شوراها ايجاد شده اند و بسياري از وظايف محلي را بر عهده دارند كه با ايجاد و شروع به فعاليت شوراها به علت عدم تفكيك دقيق مسائل ملي

و محلي در برخي  وظايف بين حكومت مركزي و محلي يا به عبارتي بين دولت و شوراها و تضادهاي قانوني ايجاد مي شود.از جمله اين تضادهاي احتمالي مي توان به ماليات هاي ملي و محلي ، برنامه هاي آموزشي و خريدهاي خارجي اشاره نمود. شوراها براي پرهيز از اين تضاد نيازمند يك اولويت بندي مسائل در مسير توسعه ي منطقه ي خود هستند كه اين اولويت بندي در سه دسته قابل دسته بندي است:دسته ي اول به مواردي اشاره دارد كه بيشتر آثار محلي داشته و كمتر به عنوان يك متغير ملي تلقي مي شوند. از جمله اين موارد مي توان به مديريت خدمات شهري يا روستايي اشاره نمود. دسته دوم به مواردي اطلاق مي شود كه هم آثار محلي داشته و هم آثار ملي دارد ، اين دسته مسائل مانند ماليات ملي و ماليات محلي مي تواند موجب جابجايي گسترده ي بين مناطق مختلف در زمينه هايي چون سرمايه و نيروي كار و... شود و يا مي تواند موجب كاهش آثار برنامه هاي ملي در مناطق خاصي شود.دسته ي سوم به مسائلي اطلاق مي شود كه آثار ملي آن بيشتر از آثار محلي آن است. از جمله ي اين مسائل مي توان به حمل و نقل، بانكداري، مبادلات خارجي و آموزش عالي اشاره كرد كه دولت هاي ملي در نظام هاي توسعه نيافته درچنين مواردي نيازمند تمركز در سياست هاي مربوطه هستند ولي با توسعه ي نظام هاي محلي و تقويت مباني عدم تمركز مي توان بخشي از اين مسائل را به شوراهاي محلي انتقال داد.شوراهاي محلي براي انجام موثر وظايف خود نيازمند توجه

به اين اولويت بندي با تمركز روي موضوعات دسته ي اول به لحاظ مراحل اوليه اجراي قانون شوراهاي شهر و روستا و توسعه سياست عدم تمركز مي باشند. در مراحل بعدي با گسترش و تقويت مباني و پايه هاي توسعه منطقه اي مي توان موضوعات دسته ي دوم را مورد توجه قرار داد. اين امر موجب مي شود كه تضاد قانوني بين حكومت مركزي و شوراهاي محلي در حداقل قرار گيرد و آثار جانبي آن قابل كنترل باشد. مسائل دسته سوم به لحاظ حيطه ي تاثيرگذاري  آنها عمدتا در اختيار دولت هاي مركزي قرار دارد مگر آنكه توافق خاصي بين حكومت مركزي و شوراهاي محلي به عمل آيد.تداخل وظايف و تعدد مراكز تصميم گيري:  يكي ديگر از آسيب هاي موثر شوراهاي محلي در سطح روستاها و شهرها را مي توان وجود مراكز تصميم گيري متعدد و تداخل وظايف برخي نهادها و مراكز اجرايي دانست. اين مشكل عمدتا از آنجا ناشي مي شود كه دولت وظايف تعيين شده و قانوني شوراها را در غياب آنها خود بر عهده داشته است و تشكيلات خاصي را در اين خصوص ايجاد نموده است كه با تفكيك فعاليت هاي محلي از مجموعه برنامه هاي دولت و تفويض آن بر عهده ي شوراهاي محلي  زمينه را براي امكان تداخل وظايف بين دستگاههاي اجرايي و شوراهاي محلي را آماده مي سازد. اين مساله مي تواند منجر به برگشت سياست توسعه شوراهاي محلي و عدم تمركز دولت شود. براي جلوگيري از اين وضعيت شوراهاي محلي نيازمند افزايش مشاركت مردم در فعاليت ها و برنامه ها هستند زيرا دولت با توسعه سياست عدم تمركز

حمايت خود را از شوراهاي محلي كاهش خواهد داد و اين كاهش بدون حمايت مردمي قابل جبران نمي باشد.از طرفي در مورد برنامه ها و سياست هاي محلي تصميمات متعددي مورد نياز است كه در سطح شهرها و روستاها با مراكز تصميم گيري متعدد دولتي و غير دولتي مواجه مي باشند. براي مثال در شهرها براي مشكل مسكن علاوه بر شركت هاي ساختماني ، سازمان زمين شهري، مسكن و شهرسازي و شهرداري ها نيز در تصميم گيري ها دخالت دارند كه مشكل عمده اي براي مديريت شوراهاي شهري محسوب مي شوند.در روستاها نيز علاوه بر وزارت كشور، سازمان هايي نظير جهاد سازندگي ، كشاورزي نيز در تصميمات موثر هستند و يك مجموعه ي تصميم گيري متعددي ايجاد مي كنند كه مسلما عدم توجه به آنها آسيب هاي جدي به شوراهاي محلي در سطح روستا مي رساند.براي پرهيزو دوري از اين مساله شوراهاي محلي به جاي ايجاد سازمان ها ، موسسات و عناصر خدماتي جديد بايد به تعريف و تنظيم روابط بين عناصر و سازمان هاي محلي و دولتي توجه داشته باشند به گونه اي كه بتوانند محدوديت هاي رشد و توسعه  منطقه اي را به حداقل برسانند. كمبودهاي نرم افزاري: شوراها را مي بايد يكي از آرزوهاي ديرين ملت ايران دانست ، آرزويي كه تحقق آن مبارزات فراواني را به همراه داشته است. به همين خاطر در كشور ما مي توان شوراها را پديده اي نو به شمار آورد كه اثار گسترده اي در زمينه هاي سياسي ، اقتصادي و اجتماعي ايجاد خواهد كرد.اين پديده مي تواند به عنوان عامل و يا مانع توسعه در

مسير حركت جامعه موثر باشد ، آنچه كه در اين ميان ضرورت دارد چگونگي برخورد با اين پديده ي اجتماعي است. يكي از راههاي هدايت شوراها به يك جايگاه مناسب در نظام سياسي و اجتماعي كشور توجه به مسائل آموزشي ، پژوهشي و قانوني است آنچه كه در اين كتاب مجموعا  كمبودهاي نرم افزاري ناميده شده است. اگر ما به شوراهاي محلي  به عنوان پديده نگاه كنيم همانند تمام پديده ها ملزومات خودش را خواهد داشت ، اين ملزومات را در مورد شوراها مي توان در موارد زير مورد بررسي قرار داد:الف ) آموزش:    براي برخورد با هر پديده اي انسان نيازمند يادگيري است كه عمدتا از دو طريق تجربه و آموزش مباني ميسر است. شوراها به لحاظ نو پا بودن در سه بعد نيازمند آموزش هستند: منتخبين شوراها ، مردم و مسئولان دولتي و هر چقدر در مراحل اوليه به اين آموزش ها اهميت بيشتري داده شود حركت شوراها چه در سطح روستاها  و چه در سطح روستاها روان تر ، آسان تر خواهد بود.ب ) پژوهش: شوراهاي محلي در كشور ما با متغيرهاي سياسي و اجتماعي بسياري روبرو هستند و آثار متقابلي را در اين زمينه خواهند داشت. براي بررسي اين آثار و تدوين يك نظام غير متمركز مبتني بر شوراهاي محلي از يك طرف و توسعه و تطابق آنها با شرايط متغير اجتماعي و سياسي از طرف ديگر ، دولت نيازمند توجه به امر تحقيقات و انجام مطالعات مختلف در زمينه ابعاد پيچيده ي شوراها است. اين پژوهش ها مي تواند راه را براي توسعه فعاليت ها و جايگاه شوراها در سطح

كلان تسهيل نمايد.ج ) قانون:  شوراها توسط قانون ايجاد و در يك چارچوب قانوني فعاليت خواهند داشت. به همين لحاظ ضروري ترين عامل تحرك شوراها قانون است؛ بايدها و نبايدهاي حكومت از طريق قانون و مقررات براي شوراها تعريف مي شود . اين قانون همواره در برخورد با مسائل ، موضوعات و شرايط جديد نيازمند رفع نواقص و اشكالات موردي است و بدون آن شوراهاي محلي جايگاه تضعيف شده اي خواهند داشت.عدم توجه به اين سه دسته ابزار هدايتي مي تواند اثربخشي شوراها را از بين ببرد. و به شكل بي ثمر تبديل سازد كه نهايتا هم دولت و هم ملت از آن اسيب خواهند ديد .انتظارات غيرواقعي: شوراها بين دو مفهوم  كلان اجتماعي  « دولت » و « مردم » قرارداشته و رابطه متقابل و پيچيده اي با هركدام دارند. شوراها علاوه بر آنكه در ارتباط مستقيم با مردم هستند با دولت نيز ارتباط گسترده اي دارند و بدون آنها جايگاهي موثر نخواهند داشت كه اين ارتباط متقابل يكسري انتظارات مشخصي را نيز بوجود مي آورد. رابطه ي دولت و شوراها ماهيتا از رابطه ي مردم و شوراها متفاوت مي باشد زيرا هم دولت و هم شوراها ذاتا در مقابل مردم پاسخگو مي باشند و اين باعث مي شود انتظارات متقابل دولت و شوراها يك حالت مكمل داشته باشد.كمبود منابع مالي: به عنوان يكي از مشكلات رايج شوراها به ويژه در سطح روستاها  مي توان به كمبود منابع مالي جهت تامين اعتبار پروژه ها و طرح هاي موردنظر اشاره نمود. عدم توجه به اين مساله و ايجاد مخارج و سرمايه گذاري هاي بيش از 

توان درآمدي شورا مي تواند آسيب هاي جدي و موثري بر توسعه شهري يا روستايي وارد سازد.براي پرهيز از اين آسيب، شوراها مي توانند از راهكارهاي زير استفاده كنند:الف ) كنترل هزينه ها ب ) افزايش دقت در خصوص توجيه اقتصادي و اجتماعي پروژه ها ج ) ايجاد درامدهاي جديد و خلاقانهد ) افزايش بهره وري امكانات و سرمايه هاي عمومي ه ) ايجاد يك برنامه مالي مدون و تهيه بودجه بندي برنامه اي عدم تمايل سياسي:  از ديدگاه سياسي شوراها نوعي توزيع قدرت در سطوح پائين جامعه تلقي مي شوند . اين توزيع قدرت در مسيرحركت و رشد مسلما نيازمند افزايش اختيارات، انتقال امكانات و فراهم شدن ابزارهاي تصميم گيري و اجرائي در سطح شهرها و روستاها است. دراين حالت اگر تمايل سياسي براي تامين اين نيازها وجود نداشته باشد ،شوراها به يك شكل كليشه اي و دستوري تبديل مي شوند و فرايند مشاركت مردم را مختل مي سازند . اين تمايل نه تنها در سطوح مسئولان حكومتي و قانون گذاري بايد باشد بلكه در سطوح سازمانهاي محلي دولت نيز بايد فراهم باشد و كمبود آن مي توان منجربه كاهش كارائي برنامه ها و فعاليتهاي شوراها شود. براي پرهيز ازاين مساله دولت و شوراها بايد نسبت به اهداف ملي و كلان نظام هماهنگي و تعهد مشتركي داشته باشند ازايجاد تضادها بين اهداف ملي و اهداف محلي اجتناب نمايند.

بازيابي عناصر هويت شهري

سايت شهر بهشت

شهر جايي است كه تعاملات شهري در آن به وقوع مي پيوندد و مردم حس شهروندي نسبت به شهر خود دارا مي باشند. بعبارتي آنچه شهر را مي سازد، ساختمانهاي عظيم و پاركها نيستند

بلكه مردم خود شهرند با تمام سلايق و ويژگيهاي منحصر بفردشان و در حقيقت هويت شهري و شهرونديشان.بنابراين آن چيزي كه از آن به عنوان هويت شهري نام مي بريم در حقيقت يافتن تناسب يا معيارهايي از آن ميان نظام شهرسازي و معماري با شرايط فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي شهروندان است و البته ابعاد گوناگوني از هويت كه بدان خواهيم پرداخت.1- تعريف هويت «هويت»، يكي از مهمترين مسائل و چالش هاي پيش روي جوامع در حال توسعه، در طي فرآيند جهاني شدن و جهاني سازي عصر حاضر است كه تعاريف متعددي از اين واژه به عمل آمده است؛ در فرهنگ لغات واژه هويت بصورت زير معني شده است:حقيقت شي يا شخص كه مشتمل برصفات جوهري او باشد, شخصيت, ذات, هستي و وجود, منسوب به هو, شناسنامه، چيستي، خود، كيستي، هماني و همانستي.اما طبق تعريف متداول، ”هويت، احساس تعلق خاطر به مجموعه اي مادي و معنوي است كه عناصر آن از قبل شكل گرفته اند.” هويت در انسان شناسي، به معناي نوعي از خودآگاهي فردي يا جمعي نسبت به وجود مجموعه اي از خصوصيات فرهنگي - اجتماعي كه فرد يا گروه مزبور را از فرد، افراد يا گروه هاي «ديگر» كه به مثابه هويت هاي «ديگري» طبقه بندي مي شوند، متمايز مي كند و عموما خود را با يك نام و يا لااقل با ضمير «ما» مشخص مي كند.در خصوص واژه لاتين هويت (identity) گفته اند كه از قرن چهاردهم در زبان هاي اروپايي رايج شده و ريشه آن به دو واژه لاتين identitas به معني «خصوصيت چيزي همانند» و idem به معني «همان» و معادل قديمي تر يوناني آنها

مي رسد.علي اكبر عليخاني در كتاب مباني نظري هويت و بحران هويت دو پسوند واقعي و تقليدي را به هويت افزوده است. وي برون رفت از چالش هاي امروز را در تعريفي سيال از هويت و دوري از هويت هاي تقليدي مي داند و مي گويد: « هويت ما نه در گرو ميراث گذشته و نه در گرو ميراث ديگران - به عنوان ديگري- بلكه در گرو حقيقت طلبي و روش اصيل ما خواهد بود».با اين توصيف بديهي است كه در شرايط مكاني و زماني مختلف، زمينه هاي متفاوتي براي هويت منظور گردد كه هركدام نيز داراي تعاريف و ابعاد خود باشند؛ نظير هويت شخصي، هويت اجتماعي و هويت شهري.1-1- هويت شهرياز آنجايي كه «هويت»، مجموعه ايي از صفات و مشخصاتي است كه باعث «تشخص» يك فرد يا اجتماع از افراد و جوامع ديگر مي گردد؛ شهر نيز به تبعيت از اين معيار، شخصيت يافته و مستقل مي گردد. هويت در شهر به واسطه ايجاد و تداعي «خاطرات عمومي» در شهروندان، تعلق خاطر و وابستگي را نزد آنان فراهم كرده و شهرنشينان را به سوي «شهروند شدن» كه گستره اي فعال تر از ساكن شدن صرف دارد، هدايت مي كند. پس هرچند كه هويت شهر خود معلول فرهنگ شهروندان آن است؛ ليكن فرآيند شهروند سازي را تحت تاثير قرار داده و مي تواند باعث تدوين معيارهاي مرتبط با مشاركت و قضاوت نزد ناظران و ساكنان گردد.هويت يك معيار رشد براي شهر است؛ به عبارتي ديگر وقتي يك شهر يا جامعه رشد مي كند، بخشي از صفات هويتش در جريان رشد تغيير مي كند و ساماندهي جديدي مي يابد. در اين ساختار

بايد هويت شهري به عنوان يك معيار براي توسعه و عاملي براي ارتقاي كيفيت محيط مطرح شود تا بتواند زمينه هاي مشاركت و امينت افراد را فراهم كند. هويت شهري را بايد نوعي هويت جمعي به حساب آورد كه البته با عنوان هويت محله اي و شهري زماني معني دار خواهد بود كه تبلور عيني در فيزيك و محتواي شهر داشته باشد؛ به شرطي كه هنجار هويت درست فهميده شود.كيومرث مسعودي پژوهشگر و جامعه شناس شهري معتقد است «اگر درمورد هويت شهري يا هويت معماري صحبت مي كنيم، منظور در واقع يك نظام يافتگي ساختاري و كاربردي در شهر و يك انتظام در معماري شهر است»؛ بنابراين بديهي است كه اين انتظام يا سازمان داراي ابعاد دروني خود باشد كه در اينجا با عنوان عناصر هويتي شهر بدانها پرداخته مي شود

.1-2- عناصر هويتي يك شهراز آنجا كه هر شهر داراي دو بعد كاركردي و كالبدي است، لذا ابعاد مختلف هويت وابسته به آن نيز داراي دو وجه مذكور خواهد بود. بنابراين در يك تقسيم بندي كلي ابعاد هويت شهري را مي توان در قالب همين دو بعد مجزا ساخت:

1-2-1- عناصركالبدي يا سيماي شهريبديهي است كه اولين برخورد با هر شي، پديده يا موجودي، سيما و كالبد ظاهري آن است؛ وجهه اي قابل ادراك كه با حواس پنچگانه براحتي قابل تشخيص و بازشناسي است. بنابراين اولين تفاوت ميان دو موجود عيني نيز از طريق ظاهر آن معين مي گردد. با اين توضيح حال اگر در تعريفي اوليه، شهر را مجموعه اي از ساختمانها، عناصر و مراكز شهري بدانيم، بي شك مي بايست ظاهري براي آن متصور گرديم كه

در صورت هويت دار بودن يا ساخته شدن و هر فعل ديگري بتواند منحصر به خود باشد. الف) عناصر طبيعي و بستر مكاني يك شهرنمود ظاهري از يك شهر در نگاه نخست مي تواند شامل عناصر طبيعي و بستر مكاني آن باشد كه اغلب به عنوان عناصر و ميراث طبيعي در نظر عامه مردم خود نمايي مي كنند. زاينده رود اصفهان، عون بن علي تبريز، مثالهايي از عناصر هويت بخش شهرهاي ما هستند كه امروزه برخي از آنها بدليل عدم توجهات بصري و شتابزدگي طرحهاي توسعه كمرنگ تر شده اند.ساختار طبيعي يك منطقه به عنوان نخستين بستر فعاليتهاي اوليه تلقي مي شود. تمامي معماران، طراحان و برنامه ريزان با واژگان تجزيه و تحليل سايت كه در وهله اول مربوط به ساختار طبيعي آن است، آشنايي دارند، اما در اغلب موارد برداشتي غيركاركردي از آنها به عمل مي آيد. مثالي ساده از اين برداشت آنكه ارائه طرحي براي منطقه اي كوهستاني با اقليمي سرد و فاقد پوشش گياهي خاص، چندان متفاوت از منطقه اي ساحلي منظور نمي شود؟! و يا آنكه در اغلب موارد، ابعاد توپوگرافيك و عوارض زمين جايگاهي در طراحي ندارند؟!با اين مقدمه بايد اذعان نمود كه شناخت عناصر محيطي به عنوان بستر فعاليت هاي انساني مي تواند به درك و تحليل بهتر اشكال مختلف زندگي و فعاليت هاي انساني بينجامد. بنابراين فاكتورهاي طبيعي، اكولوژيكي و جغرافيايي اولين عناصر هويت بخش به يك شهر و عناصر درون آن تلقي مي شوند.اين فاكتورها مي توانند شامل عناصر زير باشند:

- رودها و نوار ساحلي- ويژگي هاي اقليمي( شامل: بارش، دما، رطوبت، باد و غيره)- منابع آبهاي

سطحي و زيرزميني- ساختار زمين شناسي و توپوگرافيك- پوشش گياهي و جانوري- منابع و ساير جاذبه هاي طبيعي ب) عناصر مصنوع يا ساخته شده يك شهرشكل و ساختار ظاهري يك شهر علاوه بر ساختار طبيعي، توسط عناصر و سازندهايي مصنوع به دست انسان شكل مي گيرد.هويت كالبدي، آن عامل غالب هويتي است كه بافت و ساختار و شكل شهر به آن هويت وابسته است. از ديدگاه كوئين لينچ عناصر هويت بخشي شهر عبارتند از :

1- راهها و شبكه ارتباطي2- لبه ها3- محله ها4- گره ها5- نشانه ها

به تعبيري بافت كالبدي و ساختار مكاني شهرها يكي از مهمترين ابعاد هويتي شهرها را شكل مي دهد. از طرفي همين محيط مصنوع است كه بعنوان آيينه اي تمام نما از تاريخ و رويدادهاي آن مطرح مي گردد. از اين روي وجه حاضر از شهر مهمترين وجه تمايز ميان شهرهاي نو و كهن تلقي شده و در طراحي يا توسعه يك شهر مي بايست مدنظر باشد. از نگاهي ديگر بافت كالبدي را مي توان به دو گروه زير تقسيم بندي نمود:

الف) عناصر باستاني و كهن (معمولا بعنوان بافت تاريخي مطرح مي گردد)ب) عناصر جديد

هركدام از اين عناصر نيز براساس عملكرد خود مي توانند به عناصر عرصه هاي عمومي و باز شهري و فضاهاي كاركردي و بعبارتي بسته شهري (فضاهاي مسكوني، خدماتي، تجاري و ...) تفكيك شوند كه از اين ميان نماهاي شهري و فضاهاي شهري براساس ويژگيهاي كالبدي و نقش كاركردي ويژه خود بعنوان اولين ركن هويت بخش اين بخش از عناصر شهرهاي امروزي مطرح مي گردند.

1-2-2- عناصر كاركردي يا محتواي شهريبا قبول شهر بعنوان موجودي زنده ديگر نمي

توان تنها به بعد ظاهري آن نگريست. حال اگر بعد محتوايي يك شهر را منبعث از ابعاد هويتي انسانهاي آن بدانيم، مي توانيم شاخصه هاي محتوايي يا كاركردي هويت شهر را بصورت زير طبقه بندي نماييم:

الف) عناصر اجتماعي (سياسي و فرهنگي) شهراين عناصر كه غالباً با عنوان جغرافياي انساني شناخته مي شوند شامل جمعيت (كمي و كيفي) و فرهنگ شهر يا شهروندان (نژاد، زبان، هنر، پوشش و ...) مي گردند؛ بنابراين در اين بعد انسان بعنوان محوريت اصلي تلقي مي شود.علوم، فنون، مهارت ها، انديشه ها و تجارب باارزش و سودمندي كه از ديگران يا از گذشته مي گيريم و يا بدست مي آوريم در تحليل نهايي در اين بعد از هويت قرار خواهند گرفت؛ همان گونه كه خط، لباس، روشهاي توليد، آداب و رسوم و عقايد، جشنها و اعياد و بسياري از چيزهاي ديگر كه از مولفه هاي ملي و عناصر هويت و متعلقات فرهنگي خويش مي دانيم نيز در ميان اين عناصر طبقه بندي مي شوند. بر اين اساس توجه به هويت اجتماعي (فرهنگي- سياسي) در راستاي شناخت هويت واقعي شهري گريزناپذير است.

ب) عناصر اقتصادي شهرآخرين بعد از ابعاد هويت بخش در فضاهاي شهري فعاليت هايي است كه توسط ساكنان آن از گذشته تا به امروز پايه هاي اقتصاد شهري را تشكيل مي دهد. اين فعاليتها را مي توان با عنوان عناصر اقتصادي مطرح نمود. برخي از اين فعاليت ها كه به طور ويژه در مكانها و يا شهرهاي خاصي وجود دارند و به يك مكان ويژه جغرافيايي اختصاص دارند، به عنوان يكي از مهمترين اركان هويتي شهر يا مكان خود نمايي مي

كنند كه از آن ميان مي توان به فعاليتهاي گردشگري، صنايع دستي و فعاليت هاي ويژه و يا بومي موجود در هر مكان يا شهر اشاره نمود.

مديريت شهري و شهروند مداري

حميد هنرمند

شهروند و شهروندمداري (Citizen) به معني شهروند يك كشور بودن كه با در نظر گرفتن حقوق و وظايفي كه در تابعيت شهرنشيني و شهري گري وجود دارد، و همراه با خود تعهداتي كه برابري و عدالت و استقلال را دارا مي باشد. و زماني اين شهروندي مي تواند حالت رسميتي داشته باشد كه حقوق فردي افراد و شرافت فرد را به رسميت شناخته و در

همان حال در بستري اجتماعي آن فرد را مورد تاييد قرار دهد و اين نشان از آن دارد كه فرد و جامعه به يكديگر وابسته و تعهداتي، شرايط ضروري شهروندي را بازتوليد مي كند. پس شهروندان از هويتي پويا برخوردارند و راه هاي تازه و خلاقيت هايي براي بيان شهرونديشان ارائه مي دهند و براي شكل دادن به ارزوها و نيازهايشان دستخوش تغيير مي شوند. شهروند و جامعه به حقوق و وظايف و نهادهاي تازه نياز دارند. زماني كه يك فرد ساكن يك شهري مي شود شهروند آن شهر بوده و مالكيت از آن او است و به نسبه بين تمام ساكنان آن شهر مالكيت شهري تقسيم مي شود و همچنين بر حسب شرايط و موقعيت و استفاده از امكانات داراي وظايفي بوده و مديران شهرها و تصميم گيرندگان و نمايندگان فقط مجريان تصميمات مردم هستند، نه روسا و سرپرستان مردم، و موظف به اجراي اوامر مردم مي باشند.روابط ميان جامعه سياسي و شهروندان يك رابطه ميان خود شهروندان است كه افراد

زماني اين موضوع را درك مي كنند كه پيوند نزديك ميان حقوق و مسئوليت هاي شهروندي وجود داشته باشد. حقوق زماني به رسميت شناخته مي شود كه حقوق ما را به رسميت بشناسند و ما هم مسئوليم حقوق آنها را پاس بداريم. حفظ شدن حقوق در گرو حفظ شدن جامعه سياسي است و جامعه سياسي سالم نيازمند شهروندان پوياست و شهروندي پويا با فرد آغاز مي شود. بنابراين اصلاحات سياسي بايد با هدف بهبود فرصت هاي شهروندي براي اعمال حقوق و ايفاي وظايف در راه ترويج روح مشاركتي صورت گيرد و اين پويايي شهروندي است كه تقابل ميان حقوق و مسوليت ها را از ميان مي برد.مديريت شهري و سازماندهي شهرهاي بزرگ بر مبناي الگوها و روش هاي سنتي جوابگو نبوده بلكه بايد بر كاربرد تكنولوژي هاي جديد و استفاده از عرصه هاي اطلاعاتي و ارتباطي اقدام و همگام با رشد و توسعه شهرها با جمعيت و مهاجرت هاي بي رويه و ساخت و سازهاي كلان .... بر حسب برنامه ريزي استراتژيكي در مقابل مشكلاتي كه ممكن است در آينده ايجاد شوند پيشگيري و حتي مديريت بحران براي شرايط ناگوار و غيرمترقبه داشت، تا بتوان بهترين عملكرد و روش را در زمان و مكان خاص اعمال كرد.در يونان قديم تفكر بر اين وجود داشته كه انسان ها در كشورهاي كوچك (شهر) مي توانند ويژگي هاي انساني و آزادگي خود را حفظ كنند و به عنوان شهروند شناخته شوند. زيرا يونانيان معتقد بودند كه در كشورهاي بزرگ حكومت مركزي به همه جاي فرمان مي راند و انسان تبديل به برده مي شود و تنها راه دولت،

شهرها هستند كه به انسان ها به عنوان شهروند هويت مي بخشند. ارسطو و افلاطون بر اين عقيده هستندكه هدف اصلي جامعه را اقتصاد نمي دانند بلكه روح جامعه عدل است و عدل امري انساني است و هدف تامين زندگي خوب و سعادت شهروندان مي باشد و همچنين ارسطو معتقد است كه (براي پايداري جامعه و حكومت لازم است كه شهروندان به تناوب حكومت كنند و اين نياز به پاسخگويي و شفافيت برنامه ها از طرف حكمرانان در ميان شهروندان است).مشكلات بزرگ شهري در ايران:در دهه هاي گذشته با شكافي كه ميان نيازها و امكانات و نيز بين انتظارات و واقعيتها وجود داشته باعث گرديده تزريق ها از سوي حكومت بيشتر و تلاش هاي شهروندان و اقدامات جامعه مدني اندك باشد زيرا با درآمدهاي نفتي كه به جامعه اي پيشا صنعتي، وارد گرديده شهرنشيني برون زايي پديد و رشد آن نسبت به توسعه فزوني يافته و همين باعث بيكاري، فقر، كمبود مسكن، آلودگي زيست محيطي، نارسايي خدماتي، كمبود زيرساخت ها و ناكارآيي اقتصادي و آسيب هاي اجتماعي را به همراه آورده است كه كل ريشه همه مشكلات شهرهاي ايران دو مسئله بزرگ است.1- چگونگي اداره شهرها و نظام مديريت شهري: كه بيشتر يك سويه و برنامه ريزي ها براي مردمان (نه با مردمان) و شهروندان از نظام برنامه ريزي ها كنار گذاشته شده اند و اين نياز به حكومتي كه خود را پاسخگو و مشاركت جو و در اداره شهرها خواست اقتدار مردم سالاري و آزادگي را جايگزين نمايد و اين يك حكمروايي خوب كه فرايندي براي توسعه فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي و انساني پايدار را

در پي دارد و زماني اين حكمراني خوب ايجاد مي گردد كه مديريت شهري به جاي حكمراني شهري قرار گيرد. مديريت شهري داراي ويژگي هايي از قبيل همرائي، برابري طلبي و فراگير بودن اثربخشي و كارايي، پاسخگو بودن، قانون مداري، مشاركت و شفافيت را مي توان برشمرد.2- يكي ديگر از مشكلات اداره شهرها، خود شهروندان و ساكنان شهرها هستند چون در طول تاريخ ايران نظام استبدادي و يكسويه وجود داشته و آن حقوق و مسئوليت ها رعايت نگرديده و مفهوم مشاركت معنا نداشته و با تغيير حاكميت ها چون نهادهاي مدني در ايران رشد نكرده تغييري حاصل نشده، در نتيجه جامعه همواره به صورت توده اي به حركت خود ادامه و شهر و شهروندي در هيچ دوره اي پديد نيامده است و اين شايد به دليل خود مفهوم نبودن شهروندي و ناآگاه بودن و آموزش ندادن آن است. يك شهر خوب به چه معناست؟آيا معني آن اين است كه يك شهر بايد يك هدف نهايي و تامين زندگي خوب و با سعادت براي شهروندان آن نه تنها به ساختمان ها و محيط و كالبد زيباي آن بلكه به روابط شهروندان خوب و حكمراني خوب مايه مي گيرد كه همان مفهوم شهر خوب از الگوي واژه (paradiym) توسعه، اثرپذير مي باشد.در هر جامعه توسعه برحسب فرهنگ و مفاهيم آن سرزمين مي توان آن را مورد بررسي قرار داد و آن را در چارچوب بوم شناختي هر جامعه تحقق بخشيد كه متاسفانه در جامعه ايران از زماني كه شهرنشيني گسترش يافته و همراه با رشد و توسعه صنعتي و تغيير و تحول در بافت اجتماعي و باورهاي

ذهني جامعه همراه با رشد و نفوذ سرمايه داري، ارتباطات تكنولوژي و فرهنگ باعث گرديده زندگي ايرانيان به طرف بافت و الگوي يك زندگي سرمايه داري گرايش و هجوم و گسترشزندگي شهرنشيني حاصل آيد. ليكن چون اين تغيير و تحول بنيادي و از درون خود جامعه ايران صورت نگرفته بلكه به صورت وارداتي و الگوبرداري از جوامع صنعتي و با تزريق درآمدهاي نفتي به صورت رانتي باعث گرديده شهرها گسترش و بزرگ شده اما نه با آن همگوني و ساختار مناسب شهري و شهروند مداري، بلكه بيشتر به صورت نمادي از زندگي شهري و شهروند حاصل آمده كه به دنبال آن خود بحران ها و نابساماني هايي به همراه داشته كه نمودهاي آن را در رشد بيكاري، نبود سازمان ها و ارگاني هاي مستقل، آلودگي محيط زيست، آسيب هاي اجتماعي، كمبود مسكن و غيره ديد.حال با اين بحران هاي حاصله چگونه مي توان برخورد كرد و راه چاره جست؟1- دادن آموزش در سطح ابتدايي و به دانش آموزان در امر زندگي شهري و شهروندمداري 2- از طريق ارتباط جمعي آ"گاه كردن مسئولين و شهروندان به حقوق و مسئوليت هاي خود 3- ايجاد روح مشاركتي و پاسخگو بودن مسئولين و ايجاد تساهل و تعامل ميان مردم و مسئولين 4- ايجاد نهادها و سازمان ها و ارگاني هاي مستقل (NGO) ها 5- برقراري قوانين و مقرراتي كه در امر اجرا كارساز و اثرپذير باشند. 6- سهيم نمودن مردم در كليه سرمايه هاي عمومي كه اگر سود و زياني حاصل شود مردم به خوبي اثرات آن را لمس كنند. 7- ايجاد عرصه هاي عمومي و دخيل نمودن مردم

در امر راه چاره در كاهش بيكاري، امكانات رفاهي و زيست محيطي 8- تقويت روح تعاون و همكاري و ترغيب مردم به سرمايه گذاري در بخش هاي توليدي و خدماتي 9- فراهم اوردن روح انتقادگري و انتقاد پذيري ميان مردم و مسئولين و ارائه پيشنهادها در حل مشكلات 10- ايجاد يك شبكه واحد امنيتي كه تمام موقعيت هاي شخصي و مادي هر شهروند در آن بايگاني و در صورت لزوم بتوان سريعا در تخلفات مادي و فردي به ان دسترسي داشت. 11- مستقل كردن شهرها بر حسب منطقه جغرافيايي و ممانعت كردن از تمركز گرايي به كلانشهرها كه در امر حل مشكلات و فعاليت هاي خدماتي و توليدي موثر مي باشد.در نتيجه مي توان گفت در يك جامعه زماني شهروند و شهروندمداري واقعي ايجاد مي گردد كه مردم و مسئولين نسبت به حقوق و مسئوليت هاي خود متعهد و آگاه بوده و اين بازمي گردد به رشد و توسعه فكري يك جامعه به صورت تكثرگرايي، و هر گاه جامعه را در بعد جمود فكري نسبت به حقوق متعلقه به آن جامعه نگه داشت، در نتيجه جامعه اي حاصل خواهد امد كه در يك باتلاق زندگي شهري گرفتار و هر چه تقلا و تلاش مي نمايد بيشتر در آن فرو مي رود و ان الگوي زندگي سرمايه داري شهري را انتخاب كرده به صورت تفيلي گري و دلالي به پيش مي رود و هيچگاه به آن رشد و توسعه واقعي خود نخواهد رسيد.

منبع: مقاله شهروندمداري: راهكارهايي براي حل مسائل شهري ايران دكتر مظفر صرافي و حسن اسماعيل زاده مجله ماهنامه اطلاعات سياسي - اقتصادي (218-217) http://shoray3n.parsiblog.com/-786592.htm

موانع ساختاري مديريت توسعه شهري در ايران

موسي كمانرودي كجوري

اين مقاله بر آن است تا با رويكرد ساختارگرائي به بررسي ويژگي هاي ساختاري كلان مديريت توسعه شهري ايران بپردازد. در اين جهت، ويژگي هاي ساختاري مديريت كلان برنامه ريزي توسعه شهري كشور از بررسي تركيب و روابط بين اجزاء آن در فرآيند تصميم گيري و اجراء طرح هاي توسعه استخراج مي گردد. شاخص هاي مورد استفاده در اين خصوص، اجزاء و عناصر ساختار مديريت، انواع و فرآيند تهيه برنامه هاي توسعه شهري كشور است.●●مقدمهدوران حكومت پهلوي نقطه عطف مهمي در تاريخ تحولات اجتماعي ايران به شمار مي آيد. ”اين دوره را از نظر تحول در روابط توليدي مي توان به دو دوره تقسيم كرد: دوره اول 1341 1304، مرحله گذار از روابط ارباب رعيتي به روابط سرمايه داري، و دوره دوم 1357 1342، مرحله رشد و گسترش روابط سرمايه داري و تبديل آن به روابط مسلط توليدي“ (سوداگر 1369 112). دوره 1320 1300 كه با ظهور رضاشاه آغاز و با سقوط او به پايان مي رسد، نخستين مرحله از چرخه درازمدت احياء استبداد و تركيب آن با روش ها و آرمان هاي شبه مدرنيستي و شبه ناسيوناليستي است (كاتوزيان 44:1372). در اين نظام مديريت شهري به تبع ساختاري كلان سياسي كشور، دولتي و متمركز بود و شهرداري نقش كارگزار دولت را در خدمات رساني شهري ايفاء مي كرد (مدني پور 113:1381). الگوهاي برنامه ريزي شهري بر اساس تمايلات تجددگرايانه و مدرنيستي حاكمان دولت به نظام مديريت شهري تحميل شد. وقوع انقلاب اسلامي و تشكيل شوراهاي اسلامي نيز در عمل تغيير اساسي در نظام مديريت شهري كشور تحميل شد. وقوع انقلاب اسلامي و

تشكيل شوراهاي اسلامي نيز در عمل تغيير اساسي در نظام مديريت شهري كشور به وجود نياورده اند.اين مقاله بر آن است تا ويژگي هاي ساختاري كلان مديريت توسعه شهري كشور را با پاسخگوئي به سؤالات ذيل استخراج نمايد:ويژگي هاي عمومي ساخت سياسي مديريتي و تأثير آن بر ساخت فضائي شهر در ايران چيست؟محدوديت هاي ساختاري نظام مديريت و برنامه ريزي توسعه شهري كشور كدام است؟1. ساختار كلان مديريت و توسعه كشورويژگي هاي عمومي، جايگاه و نقش خرده ساخت سياسي مديريت در نظام اجتماعي ايران و تأثير آن بر توسعه عمومي و ساخت فضاي شهري كشور را مي توان در دو نوع نظام سنتي و شبه مدرنيستي يا شبه سرمايه داري خلاصه كرد:1 1. نظام سنتي، ماقبل سرمايه داريبه طور كلي، نظام سنتي اجتماعي سياسي ايران از دو بخش طبقه حاكم و دستگاه ديواني (دولت) از يك سو و عموم اقشار مردم و گاه يك قشر بينابيني از سوي ديگر تشكيل مي شده است . در اين نظام، دولت نماينده هيچ طبقه اي نبوده است. كليه طبقات تحت سلطه دولت قرار داشتند و هيچ يك از طبقات در برابر دولت حقوقي نداشته است. به اين ترتيب، دولت نه در رأس، بلكه در فوق طبقات (يعني در فوق جامعه) قرار داشت. قانون، يعني چارچوبي كه تصميمات دولت را محدود و قابل پيش بيني كند، وجود نداشت. قانون عبارت از رأي دولت بود كه مي توانست هر لحظه تغيير كند. چون همه حقوق اساساً در انحصار و همه وظايف بر عهده دولت بود و مردم اصولاً حقي نداشتند، وظيفه اي نيز در برابر دولت براي خود قائل نبودند

(كاتوزيان 147:1375،7:1372؛1380 الف: 10،7).در جامعه سنتي ايران، همانند ساير جوامعي شرقي و خاورميانه، اگرچه عوامل مختلفي در ظهور شهرها دخالت داشته اند، اما وجود خرده ساخت سياسي فردمدارانه، متمركز و زورمدارانه، مهم ترين عامل بوده است. شهرها وابسته به جذب مازاد روستاهاي پيرامون بوده اند خود فرمان به حساب نمي آمدند. قوانين جاي در شهر و روستا، از مراكز ديگري صادر مي شدند كه مقتضيات مربوط به تداوم نظام سياسي را مدنظر داشتند و توسط نظام سياسي تدوين و زورمدارانه به اجراء درمي آمدند ، (پيران 1368 ب: 45 43). توسعه شهري در اين دوره تحت قدرت عوامل حكومت محلي و مركزي و بيشتر تحت تأثير دو عامل مالكيت و نيازهاي روزانه زندگي شكل مي گرفت. بر اين اساس، نظام فضائي گسسته بر محور دو حوزه روستائي توليدكننده محصولات كشاورزي و شهري به عنوان محل استقرار حاكم و بزرگ مالكان و گاه توليدكننده ابزار كشاورزي و جذب مازاد كشاورزي به صورت محلي بوده است. از اين رو نظام يا شبكه شهري مبتني بر اهداف برنامه ريزي شده و برنامه هاي توسعه شهري وجود نداشته است. در اين نظام، اراده و خواست حاكم محلي در تخصيص و كاربري ارضي شهري در جهت تأمين حداكثر منافع شخصي و حاكميت مركزي از طريق اخذ ماليات و بهره بيشتر تعيين كننده بوده است.2 1. نظام شبه مدرنيستي شبه سرمايه داريروند تحول نظام اجتماعي سياسي ايران به سمت نظام سرمايه داري كه از دورهٔ صفويه، خصوصاً قاجاريه آغاز شده بود، در زمان پهلوي تشديد شد. نظام سنتي ايران با تلفيقي از مؤلفه هاي مدرنيسم (سرمايه داري) در دوره پهلوي، منتهي

به نظام جديد شبه مدرنيستي دولتي با تحكيم استبداد سنتي بر پايه هاي درآمدهاي عظيم نفتي، ارتش مدرن و دستگاه ديوانسالاري گسترده گرديد. به طور كلي، عدم پايگاه (مشروعيت) مردمي، استبداد سلطنتي نوگرا، گسترش سرطاني نهادهاي سركوب گر دولتي، سرمايه داري دولتي و وابستگي به امپرياليسم از ويژگي هاي سرمايه داري ايران در اين دوره است (سوداگر 117:1369 114).در شكل گيري نظام شبه مدرنيستي در ايران، با تأثير از جوامع غربي، ضرورت برنامه ريزي و تهيه برنامه به عنوان ابزار و محل توسعه متمركز دولتي نيز پديدار شد. از اين رو، برنامه هاي توسعه در مقياس ها و موضوعات مختلف، از جمله توسعه شهري تهيه شدند. در اين خصوص، نخستين برنامه توسعه ملي ايران با تصويب اولين برنامه هفت ساله عمراني در 1327 آغاز شد. در اين روند، برنامه ريزي شهري از الگو هاي برنامه ريزي جامع و متمركز مربوط به مراحل آغازين برنامه ريزي در نظام مدرن اقتباس شده بود. اين نوع برنامه ريزي با تأكيد بر محصول و روش شناخت، تحليل و طرح، به طرح كاربردي زمين در قالب سازمان فضائي سلسله مراتبي حوزه هاي شهري انجاميد. اين نوع برنامه ريزي و برنامه ها، گذشته از محدوديت هاي محتوائي، روش شناختي و فني، از حيث مديريت، با اين سه مانع عمده ساختاري در ايران مواجه شدند:1. جامعه ايران فاقد ظرفيت هاي لازم تاريخي در زمينه هاي اجتماعي و سياسي و زيرساخت هاي مادي بوده است؛2. به جهت عدم فهم مباني فلسفي مدرنيته، به جاي ايجاد ظرفيت هاي اجتماعي و سياسي، برنامه هاي توسعه در ايران عمدتاً معطوف به زمينه هاي علمي و ظواهر

تجدد (مدرنيزاسيون) شده است؛3. توسعه كم مهم ترين ويژگي اش ماهيت عمومي آن است، در ايران كاملاً دولتي بود.دستگاه سياسي شبه مدرنيستي كه خود يكي از موضوعات و اهداف مهم توسعه ساختاري بوده، با در دست گرفتن عنان توسعه و به طور كلي به اين چهار طريق بزرگ ترين مانع تحقق توسعه شده است:1. تهيه و هدايت برنامه ها در جهت منافع دولت؛2.عدم مشاركت مردم به عنوان اهداف اصلي برنامه ها؛3. عدم التزام علمي و اجرائي برنامه ها در موقع برخورد با منافع دولت؛4. عدم تهيه برنامه هاي كليه سطوح و تكميل نظام برنامه ها.از اين رو مشكل اصلي نظام مديريت و برنامه ريزي ايران ساختار سياسي غيردموكراتيك و دولت محوري آن بوده است. با فقدان نظام هاي دموكراتيك سياسي و وجود نظام سياسي متمركز و يك طرفه، طبعاً نظام برنامه ريزي هم تحت اين نظام سياسي قرار مي گيرد. با ارتزاق فكري نظام برنامه ريزي از حكومت، امكان جهت گيري مبتني بر يك نظارت نظري مشخص به جز مقتضيات سياسي و ثبات فرآيندي در آن به وجود نمي آيد (ايماني راد 81:1377). پس از انقلاب اسلامي و استقرار حكومت جمهوري در ايران، علي رغم تغييرات اساسي در نظام سياسي و اجتماعي كشور، تغيير اساسي در ساختار مديريت و برنامه ريزي كشور به وجود نيامد. بنابراين در نظام سياسي شبه مدرنيستي ايران، دولت به جاي مديريت توسعه به مانع اصلي تكامل اجتماعي سياسي و تحقق توسعه تبديل شده است (نگاه كنيد به: مك لئود 143:1377، الويري 58:1377)، سازمان مديريت و برنامه ريزي 232،258:1382؛ سحابي 12:1377، 3؛ صادقي تهراني 476:1378).2. ساختار كلان مديريت و توسعه شهري

در ايراننظام برنامه ريزي شهري و تهيه طرح هاي توسعه شهري در ايران متأثر از نظام كلان برنامه ريزي متمركز دولتي ديوانسالارانه و به نوعي متأثر از نظام رانتي است. بر اين اساسي، عوامل نهادي و غيرنهادي (رسمي و غيررسمي) دولتي و بخش خصوصي ذي نفوذ در حاكميت، به طور مستقيم و غيرمستقيم در سرتاسر فرآيند برنامه ريزي توسعه شهري بيشترين نقش و تأثير را دارند. در اين فرآيند اراده و حاكميت فراقانوني، تغيير مستمر و تدريجي و گاه يكبار يا كنارگذاشتگي و بي اعتباري كل نتيجه و توليد برنامه ريزي، يعني برنامه هاي توسعه شهري را موجب مي شود.پس از انقلاب اسلامي به رغم استقرار يك حكومت جمهوري در ايران، تغيير اساسي در ساختار مديريت شهري به وجود نيامده بود. تشكيل شوراهاي شهر اولين و مهم ترين گام در راه رفع موانع مذكور و مشروعيت دادن به نظام مديريت شهري در ايران بوده است. با وجود اين ”مديريت امور شهري در كشور، علي رغم وجود محمل قانوني و سياست هاي پيش بيني شده (و تشكيل شوراهاي اسلامي شهرها)، به دليل عدم [وجود] مكانيسم هاي كارآمد براي جلب مشاركت مردم، همچنان به صورت مديريت متكي و معطوف به مركز باقي مانده است“ (سازمان برنامه و بودجه 265:1378). ساختار مديريت شهري كشور نيز داراي همان ويژگي هاي ساختاري مديريت كلان توسعه كشور، يعني تمركز دولتي، گستردگي و بوروكراتيك ناشي از ماهيت شبه مدرنيستي است. در اين ساختار نه تنها امكان مديريت واحد محلي و مشاركتي و تحقق برنامه ها و توسعه شهري ميسر نيست، بلكه در آن برنامه هاي خرد و كلان متعددي در سلسله مراتب

بالا به پائين فرآيند مديريت و برنامه ريزي شهري وجود دارند كه به جاي ايجاد انتظام در مديريت و توسعه شهري كشور، ابزار كنترل و اعمال منويات دولت مركزي هستند. اين عناصر را مي توان به سه سطح ملي، منطقه اي و محلي تقسيم كرد.▪عناصر رسمي دولت مركزي در سطح محلي:اداره آموزش و پرورش، امور اقتصادي و دارائي، بهداشت و درمان، تربيت بدني، آب برق، گاز، مخابرات ...▪فرمانداري شوراي اداريعناصر دولت مركزي در سطح منطقه اي: استانداري سازمان مسكن و شهرسازي شوراي عالي شهرسازي و معماري استان و كميسيونماده 5 سازمان مديريت و برنامه ريزي استان سازمان همياري شهرداري هاي استان1. تهيه شرح خدمات قرارداد تهيه طرح هاي جامع شهر؛2. رتبه بندي مهندسين مشاور معماري و شهرسازي؛3. معرفي و اولويت گذاري مشاوران از سوي وزارت مسكن و شهرسازي؛4. انتخاب مشاور تهيه كننده طرح؛5. انعقاد قرارداد تهيه طرح بين سازمان مسكن و شهرسازي و مهندسين مشاور؛6. شروع عمليات تهيه سند طرح؛7. ارائه برنامه و طرح تهيه شده به سازمان مسكن و شهرسازي و استان و بررسي در استان،8. ارائه طرح به شوراي شهرسازي استان؛9. بررسي و كارشناسي طرح در كميته فني شوراي شهرسازي استان؛10. ارائه نظرات كميته فني به همراه طرح به شوراي شهرسازي استان؛11. بازگشت طرح از شوراي شهرسازي استان به همراه نظرات شورا به سازمان مسكن و شهرسازي؛12. ارائه طرح از سازمان مسكن و شهرسازي به وزارت مسكن و شهرسازي؛13. ارائه در شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران و كميته هاي فني آن و تصويب طرح؛14. ابلاغ طرح براي اجراء به وزارت كشور؛15 و 16. ابلاغ طرح براي اجراء به استانداردي و شورا شهرداري

جهت اجراء؛17 و 18 . اتخاذ تصميم گيري ها و ضوابط طرح و اجراء آن در شهر (پس از تهيه طرح تفصيلي و تصويب آن در استان)؛19. نظارت سازمان مسكن و شهرسازي استان بر اجراء طرح؛20. طرح موارد مغايرت هاي اساسي طرح جامع با طرح تفصيلي در شوراي عالي شهرسازي و تصميم گيري در مورد آن؛21 تا 24، ارائه تصميم شورا به وزارت كشور و سپس استانداردي و شهرداري جهت اصلاح عملكرد طرح.

حقوق شهروندان در حكومت علوي

، 08:19 حقوق شهروندان در حكومت علوي

جام جم

از زماني كه مجامع بين المللي، حقوق بشر را به رسميت شناختند دير زماني نمي گذرد. اين در شرايطي است كه اميرالمؤمنين عليه السلام قرن ها پيش از ظهور حقوق بشر در انديشه سياسي غرب، نسبت به اين حقوق در كردار و گفتار خود و امرايش توجه داشته اند. حق حيات، توجه به آزادي هاي فردي، نقد دستگاه حاكم و تشكيل حزب و گروه. حق مالكيت فردي از جمله مضاميني است كه در بيانيه حقوق بشر قيد شده، اما سابقه آن را مي توان در فرامين و خطابه هاي حضرت علي(ع) يافت.شهروندي اصطلاحي است كه از رابطه ميان فرد و دولت حكايت مي كند. رابطه اي كه قرن ها در قالب تكليف فرد در برابر دولت جريان داشت، اما در پي تحولات عصر اخير دوره اي با تكيه بر حق داشتن شهروندان پيگيري شد و امروزه بر مبناي حق و تكليف توامان و دو سويه بررسي مي شود. چگونگي تبيين اين رابطه در انديشه اسلامي پرسشي است كه اين نوشته مي كوشد از منظري تاريخي به آن پاسخ گويد.در تاريخ زمامداراني چون حجاج بن يوسف ثقفي را مي توان يافت كه به صراحت هيچ حقي براي مردمان نمي شناسد و رسما به صرف

گمان افراد را مجازات مي كند و بي گناهان را به گناه ديگران دربند مي كشد.اما گفتار و سيره اميرمومنان منطقي كاملا متفاوت را ارائه مي دهد. منطقي كه در آن نه بيگناهان مسوول قلمداد مي شوند و نه به صرف گمان كسي مجازات مي شود(الغارات، ج 1، ص 371). در انديشه امام رابطه مردم و دولت رابطه اي دوسويه و حق و تكليفي است اما علاوه بر آن حاكم را نيز به رفتاري اخلاقي در برابر مردم توصيه مي كند.موضعگيري هاي حضرت در مساله خلافت، نگاه ايشان به نقش مردم در حاكميت، فرامين حكومتي از مهم ترين بسترهايي هستند كه انديشه امام را در اين حوزه نمودار مي سازند. در اين ميان وقايع دوران حكومت ايشان نمونه اي آشكار از تعامل اين حقوق و تكاليف است.امام در خطبه اي كه در صفين ايراد مي كند (خطبه216) در تاكيد بر حق متقابل و متناسب مردم و حكومت مي فرمايد: «خداوند به موجب ولايت امرتان براي من حقي بر شما قرار داده است و همانند آن براي شما حقي بر من و حق در مقام توصيف گسترده ترين چيز است، اما در مقام عمل ضيق ترين».در همين خطبه حق ميان اين دو، بزرگ ترين فريضه الهي در بين حقوق ناميده شده است كه «تأمين آن موجب الفت و اعتماد متقابل مردم و حاكميت و نيز عزت دين در جامعه خواهد شد». در انديشه امام« مردم جز با صلاح حاكميت اصلاح نمي شوند و حاكميت نيز جز با مستقيم و متعادل بودن مردم اصلاح نمي شود. پس اگر مردم و حاكميت حق يكديگر را متقابلا تأمين و ادا نمودند، حق غالب و ارزشمند خواهد شد و پايه هاي دين استوار و راه هاي آن هموار و شاخصه هاي عدالت در

جامعه برقرار و ارزش ها و سنت هاي ديني فراموش شده احيا ميگردد. در چنين شرايطي است كه روزگار خوبي براي مردم و اميد به دوام و بقاي حاكميت و قطع طمع دشمنان را به دنبال خواهد داشت». در بيانات ديگر حضرت ابعاد گوناگون اين حقوق متقابل را مي توان شناسايي كرد.الف) حق مردم بر حكومتامام در نامه اي كه به مالك اشتر مي نويسد(نامه53) و به موجب آن وي را پس از كشته شدن محمد بن ابي بكر به فرمانداري مصر مي گمارد، او را توصيه مي كند كه «بايد محبوب ترين كارها در نزد تو، كارهايي باشد كه با ميانه روي سازگارتر است و با عدالت دمسازتر و خشنودي رعيت را در پي داشته باشد.»1. حق آزاديزماني كه سرنوشت جنگ صفين به شورش جمعي از لشكريان امام رسيد، امام در نكوهش اين جماعت سخناني بيان داشت(خطبه 208) كه در بخشي از آن فرمودند: «شما زنده ماندن را دوست داريد و من حق ندارم چيزي را به شما تحميل كنم كه از آن اكراه داريد.»2. حق مشورت در اموردر نامه اي كه امام به برخي از اميران سپاه خود مي نويسد(نامه 50) حق ايشان مي داند كه جز احكام الهي كاري را بدون مشورتشان پيش نبرد و اين را حجتي براي اطاعت از فرمان خود مي داند.3. حق دسترسي به اطلاعاتدر نامه پيش گفته، امام آگاهي از امور جز در مورد اسرار نظامي را حق ياران خويش مي داند (نامه 50)4. حق دسترسي به حاكماز جمله توصيه هاي امام به مالك اين است كه: براي كساني كه به تو نياز دارند، زماني معين كن كه در آن فارغ از هر كاري به آنان بپردازي. براي ديدار با ايشان به مجلس عام

بنشين، مجلسي كه همگان بتوانند در آن حاضر شوند و براي خدايي كه آفريدگار توست، در برابرشان فروتني كن و امر كن كه سپاهيان و ياران و نگهبانان و پاسپانان به يك سو شوند، تا سخنگويشان بي هراس و بي لكنت زبان سخن خويش بگويد كه من از رسول الله(صلي الله عليه و آله) بارها شنيدم كه مي گفت: پاك و آراسته نيست امتي كه در آن امت، زيردست نتواند بدون لكنت زبان حق خود را از قوي دست بستاند. (نامه 53)در همين نامه روي پوشيدن از مردم را موجب تباهي در حكومت مي داند و مي فرمايد: «روي پوشيدنت از مردم به درازا نكشد، زيرا روي پوشيدن واليان از رعيت خود، گونه اي نامهرباني است به آنها و سبب مي شود كه از امور ملك آگاهي اندكي داشته باشند. اگر والي از مردم رخ بپوشد، چگونه مي تواند از رنج هاي آنان آگاه شود. آن وقت، چه بسيار مسائل بزرگي، كه در نظر مردم خرد آيد و بسا امر خردي كه بزرگ جلوه كند، زيبا، زشت و زشت، زيبا نمايد و حق و باطل به هم بياميزند. زيرا والي انسان است و نمي تواند به كارهاي مردم كه از نظر او پنهان مانده، آگاه گردد.» (نامه 53)5. حق دسترسي به دادگاه عادلقاضي «بايد، از هر كس ديگر موارد شبهه را بهتر بشناسد و بيش از همه به دليل متكي باشد و از مراجعه صاحبان دعوا كمتر از ديگران ملول شود و دركشف حقيقت، شكيباتر از همه باشد و چون حكم آشكار شد، قاطع راي دهد.» «چرب زباني و ستايش به خودپسندي اش نكشاند. از تشويق و ترغيب ديگران به يكي از دو طرف دعوا متمايل نشود.» (نامه 53) شناسايي و به كار

گماردن چنين اشخاصي به اين امر خطير بي شك ناشي از حق مردمان در برخورداري از چنين قضاتي است؛ از همين روست كه امام ابوالاسود دؤلي را با اين استدلال كه: «ديدم كلام تو بر كلام متهم برتري و تسلط دارد» (مستدرك الوسائل، كتاب القضاء، باب 11 از ابواب آداب القاضي، حديث 6) از منصب قضاوت عزل فرمودند.امام در عهد خود به مالك نوشته اند: كرارا از پيامبر شنيدم كه ميفرمودند: «ملتي كه اقشار ضعيف نتوانند حق خود را از قدرتمندان بدون ترس و لكنت زبان بگيرند، هرگز به فلاح و سعادت نخواهند رسيد.» در همين سند است كه «شرافت خانوادگي و موقعيت اجتماعي كسي موجب آن نشود كه تو گرفتاري كوچك او را بزرگ شماري و برعكس موقعيت پايين و ضعيف كسي موجب نشود كه تو گرفتاري بزرگ او را كوچك شماري.» (نامه 53)6. حق تامين اجتماعيپيرمردي نصراني در ميان مردم گدايي ميكرد، حضرت فرمودند: «تا جوان و توانمند بود از او كار كشيديد و اكنون كه پير و عاجز شده است او را به حال خود رها كرده ايد؟» و دستور دادند هزينه زندگي اش از بيت المال تأمين شود.(وسائل الشيعه، كتاب الجهاد، باب 19 از ابواب جهاد العدو و ما يناسبه، حديث 1)7. حق انتقاد و اظهار نظرامام در ميان حاضران در صفين فرمودند:«گمان نكنيد كه تذكار حق بر من تلخ باشد و خود را بزرگ تر از آن بدانم كه حقي به من تذكر داده شود، همانا كسي كه شنيدن حقي يا عرضه عدالت بر او سنگين باشد، عمل به عدالت براي او سنگين تر خواهد بود. پس مبادا از گفتار و تذكري حق يا ارائه مشورت

عادلانه اي بر من دريغ كنيد.» (خطبه 216)8. حق مساوات در منابع عموميشيوه عمل امام در تقسيم بيت المال كه مي فرمودند: حق شما بر من اين است كه... بيت المال شما را به صورت كامل به مصرف شما برسانم(خطبه 34) و بر اين باور بود كه «حق شما بر من اين است كه... همه شما در پيشگاه من مساوي باشيد» مورد اعتراض اعراب سرشناس قرار گرفت. امام در پاسخ به معترضان فرمودند: «آيا از من ميخواهيد كه به وسيله ظلم و جور در پي پيروزي باشم، به خدا قسم هرگز چنين نخواهم كرد...» (خطبه126)در روايتي آمده است كه آن حضرت فرمودند: اي مردم، فرزندان آدم هرگز غلام و كنيززاده نشده اند، همه افراد مردم آزاد ميباشند... آگاه باشيد كه مقداري مال جمع شده است و ما آن را به طور مساوي بين سياه و سرخ تقسيم ميكنيم. مروان به طلحه و زبير گفت: مقصود و منظور علي كسي غير از شما نيست، حضرت به هركدام از آنها 3 دينار عطا كرد، به مردي انصاري نيز 3 دينار دادند، آنگاه غلام سياهي آمد و به او نيز 3 دينار عطا نمود، مرد انصاري به حضرت اعتراض كرد و گفت: اي اميرمؤمنان، اين مرد غلامي است كه ديروز آزادش كردم، سهم او را با من مساوي قرار ميدهيد؟! حضرت فرمودند: من در كتاب خدا نظر كردم، فضيلت و برتري براي اولاد اسماعيل نسبت به اولاد اسحاق نيافتم. (كافي،كتاب الروضه، ج 8، ص 69، حديث 26)حضرت در خطبه 224 خود ماجراي سهم خواهي برادرش عقيل را بازگو مي كند و پاسخ سخت خود به وي را بيان مي كند.12. حق دادرسي منصفانهانصاف در رفتار با مردم

بويژه در حوزه قضا امري مهم در سيره و گفتار امام است از اين رو به صراحت مي فرمايند: من كسي را با اتهام و ظن و گمان بازداشت و مؤاخذه نمي كنم. (الغارات، ج 1، ص 371)13. خيرخواهيخيرخواهي حاكم براي مردم حقي است كه امام آن را در برابر مردم بر عهده خود مي داند و مي فرمايد: حق شما بر من اين است كه خيرخواه و نصيحت گر شما باشم. (خطبه 34)14. رعايت منافع مردمحق ديگري كه حضرت بر دوش خود مي بيند آن است كه همواره اموال و سرمايه هاي مردم را بيشتر كرده و در جهت منافع ايشان هدايت كند. (خطبه 34)15. حق تعليم و تعلميكي از مهم ترين حقوقي كه از منظر امام بر عهده حاكم است كه بايد به آن عمل كند اين گونه بيان مي دارد: «حق شما بر من اين است كه راه نيكي را به شما بنمايانم و... شما را آموزش دهم تا نادان نمانيد و تربيت تان كنم تا فراگيريد.( خطبه 34)ب) حق حكومت بر مردمامام حقوق مردم و دولت را متقابل مي داند و مي گويد: آنگاه كه اين وظايف را انجام دادم، نعمت خداوند بر شما مسلم و حق اطاعت من بر شما لازم گردد و اين كه از فرمان من سرپيچي و در كارهايي كه انجام آنها به صلاح و مصلحت است كوتاهي نكنيد. و در درياهاي شدائد به خاطر حق فرو رويد. اگر اين وظايف را نسبت به من انجام ندهيد آن كس كه راه كج برود از همه نزد من خوارتر است، او را به سختي كيفر ميكنم و هيچ راه فراري نزد من نخواهد داشت. اين فرمان را از امراي خود بپذيريد

و آمادگي خود را در راه اصلاح امورتان در اختيارشان بگذاريد. (نامه 50)به اين ترتيب حق دولت خود را اين گونه به مردم گوشزد مي كند كه: «حق من بر شما اين است كه به بيعت خويش وفا كنيد و در حضور و غياب نظرهاي خيرخواهانه خويش را ابراز داريد و هنگامي كه شما را فرا ميخوانم اجابت كنيد و چون دستوري به شما ميدهم فرمان ببريد.» (خطبه 34)ج) رفتار حاكم با مردمعلاوه بر توصيه به حقوق مردم، امام هم خود منشي اخلاقي را در مواجهه با مردم برمي گزيند و هم فرمانداران و اميران خود را به اين شيوه مي خواند كه: «به انصاف رفتار كنيد، به مردم درباره خودتان حق بدهيد، در برآوردن حاجات مردم كم حوصلگي نكنيد، كه شما خزانه داران رعيت و نمايندگان ملت و سفيران پيشوايان ميباشيد، و هيچ كس را از حاجتش محروم نكنيد». (نامه51)حضرت به مالك مي فرمايند: «مردم در كارهاي تو به همان چشم مي نگرند كه تو دركارهاي واليان پيش از خود مي نگري و درباره تو همان گويند كه تو درباره آنها مي گويي».(نامه 53)1. مهرباني با مردمتوصيه امام به مالك اين است كه: مهرباني به رعيت و دوست داشتن آنها و لطف در حق ايشان را شعار دل خود ساز. چونان حيواني درنده مباش كه خوردنشان را غنيمت شماري، زيرا آنان 2گروهند يا همكيشان تو هستند يا همانندان تو در آفرينش. (نامه 53)در فراز ديگري از عهدنامه آمده است: بدان اي مالك! هيچ وسيله اي براي جلب اعتماد والي به رعيت بهتر از نيكوكاري به مردم و تخفيف ماليات و عدم اجبار مردم به كاري كه دوست ندارند، نيست، پس در اين راه

آنقدر بكوش تا به وفاداري رعيت خوشبين شوي كه اين خوشبيني بار سنگين رنج آور مشكلات را از تو برمي دارد، پس به آنان كه بيشتر احساس كردي بيشتر خوشبين باش و به آنان كه بدرفتاري نمودي بدگمان تر باش. (نامه 53)2. پوشاندن عيب هاي مردمعيب پوشي خصلت ديگري است كه امام هم بدان پايبند است و ديگران را به آن توصيه مي كند و در عهد خود با مالك امام مي فرمايد: از رعيت، آنان كه عيبجوترند از خود دور كن، زيرا مردم عيوبي دارند كه والي در پنهان داشتن آن از همه سزاوارتر است، پس مبادا آنچه بر تو پنهان است، آشكار گرداني و آنچه كه هويداست بپوشاني كه داوري در آنچه از تو پنهان است با خداي جهان است، پس چندان كه مي تواني زشتي ها را بپوشان تا آن را كه دوست داري بر رعيت پوشيده ماند خدا بر تو بپوشاند. (نامه 53)در تبيين همين مساله اما به شرح وظايف حاكم و تفكيك آن از كشف عيوب مردمان مي پردازند و به مالك گوشزد مي كنند: «در مردم عيب هايي است و والي از هر كس ديگر به پوشيدن آنها سزاوارتر است. از عيب هاي مردم آنچه از نظرت پنهان است، مخواه كه آشكار شود، زيرا آنچه به عهده توست، پاكيزه كردن چيزهايي است كه بر تو آشكار است و خداست كه بر آنچه از نظرت پوشيده است، داوري كند. تا تواني عيب هاي ديگران را بپوشان تا خداوند عيب هاي تو را كه خواهي از رعيت مستور بماند، بپوشاند». (نامه 53)3. بخشش خطاهاچشم پوشي از تخلفات نيز راهكاري است كه در انديشه امام در مواجهه حاكم با مردم بايد به كار بسته شود. حضرت به مالك اشتر را

اين گونه به اين مسير مي خواند كه: از آنها خطاها سر خواهد زد و علت هايي عارضشان خواهد شد و به عمد يا خطا، لغزش هايي كنند پس، از عفو و بخشايش خويش نصيبشان ده، همان گونه كه دوست داري خداوند نيز از عفو و بخشايش خود تو را نصيب دهد. (نامه 53)4. رفع شبهات مردميكي از پايه هاي حكومت استوار اسلامي اعتماد مردم به حاكم است، از اين رو امام بر حفظ اين مساله از طرق اخلاق مدار اصرار مي ورزد و كارگزاران خود را به اين امر توصيه مي كند از جمله به مالك مي فرمايد: «اگر رعيت بر تو به ستمگري گمان برد، عذر خود را به آشكارا با آنان در ميانه، نه و با اين كار از بدگمانيشان بكاه، كه چون چنين كني، خود را به عدالت پرورده اي و بارعيت مدارا نموده اي. عذري كه مي آوري سبب مي شود كه تو به مقصود خود رسي و آنان نيز به حق راه يابند.» (نامه 53)

http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100842099698

مهم ترين حقوق محوري شهروند

مهدي ياراحمدي خراساني

اشاره: به طور سنتي شهروند را معادل تبعه دانسته شده و به كسي گفته مي شود كه از حقوق مدني، سياسي يك جامعه ي دولت _ ملت بهره مند است. بدين ترتيب بسياري از انسان ها از تعريف مذكور و از شمول حقوق شهروندي خارج مي شوند. در ديدگاهي وسيع تر، شهروند و حقوق شهروندي، صرف نظر از تعلقات ملي، همه ي افراد ساكن كشور را در بر مي گيرد.  مقوله «شهروندي» وقتي تحقق مي يابد كه همه افراد يك جامعه از كليه حقوق مدني و سياسي برخوردار باشند و همچنين به فرصت هاي مورد نظر زندگي از حيث اقتصادي و اجتماعي دسترسي آسان داشته باشند. ضمن اينكه شهروندان به

عنوان اعضاي يك جامعه در حوزه هاي مختلف مشاركت دارند و در برابر حقوقي كه دارند، مسئوليت هايي را نيز در راستاي اداره بهتر جامعه و ايجاد نظم بر عهده مي گيرند، و شناخت اين حقوق و تكاليف نقش مؤثري در ارتقاء شهروندي و ايجاد جامعه اي بر اساس نظم و عدالت دارد. مفهوم شهروندبراي اينكه «شهروندي» داراي مفهوم و جوهره واقعي باشد، شهروندان بايد بر مبناي معيارهاي عيني و شفاف مورد قضاوت قرارگيرند. لذا «شهروندي»در ابتدا خودش يك قواست و در ادامه زاينده حقوق متعدد ديگري براي شهروند مي باشد. از اين رو «شهروندي» توانائي افراد را براي قضاوت در مورد زندگي خودشان تصديق مي كند و زندگي آنها از پيش به وسيله نژاد، مذهب، طبقه، جنسيت و يا صرفاً از روي يكي از هويت شان تعيين نمي شود. موقعيت شهروند به يك حس عضويت داشتن در يك جامعه گسترده دلالت دارد. اين موقعيت، كمكي را كه يك فرد خاص به آن جامعه مي كند، مي پذيرد و به او استقلال مي دهد. اين استقلال در مجموعه اي از حقوق انعكاس پيدا مي كند كه هر چند از نظر محتوي در زمان ها و مكان هاي مختلف متفاوت اند ليكن، هميشه بر پذيرش كارگذاري و فاعليت سياسي دارندگان آن حقوق دخالت دارند. مفهوم شهروندي در حقوق ايران اصطلاح «شهروند» در متن بسياري از مقررات به كار رفته است. در قانون احترام به آزادي هاي مشروع و حفظ حقوق شهروندي، مصوب 83/2/15 مجلس شوراي اسلامي، كه در مقام صيانت حقوق قضايي شهروندي است، مثل حق دفاع متهم، رعايت موازين قانوني در موقع دستگيري، بازجويي و تحقيق از اشخاص، منع شكنجه و لزوم رعايت اصل برائت، به نظر مي رسد كه «شهروند»

در اين قانون منحصر به تبعه نبوده و همه ي افراد را صرف نظر از تابعيت و اقامت در بر مي گيرد. در حالي كه در قانون ساختار نظام جامع رفاه و تأمين اجتماعي، مصوب 83/2/21، در تبصره ي 4 ماده ي 1 كه، اصطلاح «شهروندان خارجي مقيم جمهوري اسلامي ايران» و در ماده ي 7 آن، كه عبارت «نيازهاي شهروندان» به كار رفته است، به نظر مي رسد كه منظور از شهروند فقط «تبعه» است.همچنين در آيين نامه ي تعزيرات حكومتي در شهرداري هاي كشور در خصوص شهروندان و كاركنان، مصوب 1367/3/25، و در قانون معاهده ي اساس روابط متقابل و اصول همكاري بين جمهوري اسلامي ايران و فدراسيون روسيه مصوب 1380/10/16 مجلس شوراي اسلامي، در ماده ي 8 آن در خصوص تسهيلات براي «رواديد براي شهروندان طرف ديگر» نيز منظور از شهروند، تبعه است. بنابراين مي توان گفت كه در نحوه ي استفاده از اين اصطلاح در مقررات مدون، نظم خاصي حاكم نيست و در قوانين و ساير مقررات در هر دو معنا به كار گرفته شده است، اما به لحاظ محتوايي، چنان كه در قسمت دوم ذكر مي شود، در حقوق ايران در بهره مندي از حقوق مدني، سياسي، اقتصادي و اجتماعي و در مواردي فرهنگي بين اتباع و غير اتباع، حسب مورد، تفاوت هاي جزيي يا كلي وجود داردحقوق شهري و شهرونديحقوق شهروندي» مجموعه حقوقي است براي اتباع كشور در رابطه با مؤسسات عمومي مانند: حقوق اساسي، حق استخدام شدن، حق انتخاب كردن و انتخاب شدن، حق گواهي دادن در مراجع رسمي، حق داوري و مصدق واقع شدن؛ بنابراين واژه مذكور

از حقوق سياسي است.در كشور ما مسلمان بودن شرط برخورداري از حقوق شهروندي نيست. در واقع حق شهروندي به اعتبار تابعيت برقرار مي شود. بنابراين اين تعريف واقعيت است كه «حقوق شهروندي» يك مفهوم نسبتاً وسيعي است كه شامل حقوق سياسي و غيرسياسي (حقوق مدني و بهره مندي هاي فردي و اجتماعي كه داراي صبغه سياسي نيستند) مي باشد. از اين رو مي توان گفت كه «حقوق شهروندي» شامل هر سه نسل حقوق بشري كه در سطح دكترين مطرح شده اند مي باشند. اين سه نسل شامل حقوق مدني و سياسي، اقتصادي و اجتماعي و حقوق همبستگي مي باشدمديريت شهري و حقوق شهروندياز موضوعات مهمي كه در حوزه مطالعات شهري، برنامه ريزي و مديريت شهري در سطح جهاني مطرح شده ، بحث رابطه حقوق شهري، زندگي شهري و مديريت شهري است. اهميت حقوق شهري را بايد در تدوين قواعد و مقررات راجع به برنامه ريزي شهري و مديريت شهري و تأثيرات مثبت ناشي از قانونمند كردن زندگي شهري و ساير پيامدهاي دگرگون كننده در برنامه ريزي و مديريت شهري جستجو كرد. معمولاً مقامات و مسئولان شهري، با مسائل و مشكلاتي مواجه اند كه مقابله درست و عملي با اين مسائل و مشكلات محلي و شهري منوط به تدوين قوانين و مقرارت برنامه ريزي شده است. مهمترين قوانين و مقررات در اين زمينه عبارتند از: قانون برنامه ريزي شهري، قانون شهرداري، قانون توسعه شهري، قانون بهسازي شهري، قانون پاكسازي مناطق حاشيه نشين شهري، قانون دستيابي به زمين و قانون مربوط به آلودگي هاي زيست محيطي. بديهي است فرآيند تصميم گيري شهري زماني موجب جلب منافع همگاني و مديريت شهري خواهد شد كه شهروندان بيشترين مشاركت را

در تصميم گيري ها از خود نشان دهند. از اين رو قانونمند كردن اين روند كمك شاياني را به مديريت شهري و شهروندان و مشاركت در تصميم گيري ها مي نمايد. انواع حقوق شهروندي از تعاريف مربوط به حقوق شهروندي، انواع آن قابل استنباط است. «شهروندي مجموعه اي از حقوق و وظايف است كه دست يابي هر فرد به منابع اجتماعي و اقتصادي را تعيين مي كند.» تي. اچ مارشال شهروندي را به سه عنصر مدني سياسي و اجتماعي تحليل مي كند. شهروندي، موقعيت اعطا شده به اعضاي كامل اجتماع است (شيباني، 84). به طور خلاصه حقوق شهروندي به انواع زير قابل تقسيم است.الف _ حقوق مدني: اين حقوق شامل موارد متعددي است، مثل حق آزادي، مصونيت از تعرض، آزادي بيان، مذهب، برابري در برابر قانون، ممنوعيت تبعيض بر اساس جنس، نژاد، منشأ ملي يا زباني حمايت از شخص در برابر اقدامات غيرقانوني دولت مثل حبس (غيرقانوني) يا كار اجباري.ب _ حقوق سياسي: حقوقي است كه براي مشاركت فعالانه در فرايند هاي آزاد حكومت ضروري است و موارد زير را در بر مي گيرد. حق رأي و امكان تصدي مسؤوليت در سطح حكومت، آزادي گردهمايي و تشكيل انجمن، آزادي دسترسي به اطلاعات و امكان فعاليت هاي سياسي.ج _ حقوق اقتصادي _ اجتماعي: حقوق اقتصادي _ اجتماعي، كه از آن به «عضويت كامل در عرصه ي اجتماعي جامعه» نيز تعبير شده است، موارد زير را در بر مي گيرد: حق مالكيت، حق كاركردن، برابري در فرصت هاي شغلي، حق بهره مندي از خدمات اجتماعي _ بهداشتي، بهره مندي از تأمين اجتماعي و استاندارد زندگي متناسب براي شخص و حمايت از

شخص در مواقع بيكاري، پيري و از كار افتادگي.د _ حقوق فرهنگي: حفاظت از فرهنگ و زبان اقليت ها، حق دست يابي به فرهنگ و زبان اكثريت، حق داشتن سنت ها و شيوه هاي زندگي متفاوت، حق داشتن ارتباطات فرهنگي و بين المللي، احترام به تفاوت هاي قومي و فرهنگي و برابري در آموزش از مهم ترين حقوق فرهنگي است (گلدوزيان).ه_ _ حقوق قضايي: بهره مندي از اصل برائت، حق دفاع، دادرسي عادلانه، حق اعتراض به تصميمات قضايي، رسيدگي علني و بدون تبعيض، حق دسترسي به ادله ي قضايي، اصل قانوني بودن جرايم و مجازات ها، حق جبران خسارات ناشي از اشتباهات قضايي، حق انتخاب وكيل از مهم ترين حقوق قضايي شهروندي محسوب مي گردد.سخن پايانيبراي تداوم حيات انسان در زمين، و حفظ روابط اجتماعي و سياسي انسان ها، شناخت حقوق همديگر و رعايت آن ضروري است. مهم ترين حقوق محوري شهروند از ديدگاه اسلام عبارت است از؛ حق حيات چرا كه آن  اولين حقوق شهروندي است كه در اسلام مطرح و حائز اهميت است. بنابراين تمام حقوق، به حيات انسان تعلق دارد، يعني جان و حيات انسان محترم است و كسي حق تعرض و تعدي به آن ندارد. در باور و عقيده اسلامي، انسان تا حدي محترم و ارزشمند است كه فلسفه وجود هستي بخاطر انسان است. در آيه 29 سوره مباركه بقره مي خوانيم: «خدا آن كسي است كه همه موجودات و پديده هاي روي زمين را براي شما آفريده .»اين مخلوق با كرامت، حق حيات از مسلم ترين حقوق اوست، و سلب حق حيات از او جايز نيست؛ مگر در مواردي كه قانون اسلام

تشخيص بدهد آن هم در محكمه اي كه بر اساس عدالت حكم صادر گردد. سلب حق حيات يك فرد بدون جرم (قصاص، فساد) همانند قتل تمام بشريت است. چنانچه در  سوره مباركه مائده/32 آمده است: « هر كس، كسي را جز به قصاص و قتل، يا كيفر فسادي در زمين بكشد، چنان است كه گويي همه ي مردم را كشته باشد، و هر كس، كسي را زنده بدارد، چنان است كه همه مردم را زندگي داده باشد»

جايگاه انسان در شهر اسلامي

مهدي اوستاد

نگاهي به آسيبهاي معنوي شهرهاي امروزي و ويژگيهاي شهر اسلامي: نابساماني ها و ناروايي هايي كه توسعه تعريف ناشده و منطقي شهرها براي ما به ارمغان آورده، محصول غفلت تاريخي ما از گذشته هاي پربار تمدني ماست. وانهادن ساده انديشانه ميراث هاي فرهنگي و تمدني و پذيرش خام و شتاب آلوده آورده هاي غرب فكري، پشتوانه هاي

انگيزه ساز و ارزشي را از ما واستاند و ما را در غربتي ناباورانه و دردناك فرو برد.به نظر مي رسد هر چه مدرن تر مي شويم معضلات و مشكلات شهرهايمان بيش و بيشتر مي شود. پذيرش شتابزده مدرنيته و بي اطلاعي از ريشه ها و شيوه هاي آن و طرد فرهنگ سنتي به تصور عنصري متناقض با مظاهر توسعه، منشا بروز انواع مسائل عديده شد تا جايي كه ناهنجاريهاي اجتماعي و آلودگي هاي زيست محيطي، مجالي براي آسودن و غنودن به شهروندان نمي دهد. شهرهاي امروزي ديگر چندان براي زيست انسان مناسب به نظر نمي رسند زيرا آسيب هايي كه شهر امروزي بر انسان وارد مي كند تنها مختص عرصه هاي مادي زندگي او نيست بلكه وجود معنوي او را بيش

از هميشه در معرض انواع و اقسام بلاها و بليه هاي متعدد قرار داده است. در شهرهاي پيشرفته صنعتي جهان، موفقيت هايي در جهت كاهش آسيب ها در عرصه مادي زيست (مانند آلودگي آب و هوايي، صوتي، بصري، حمل و نقل، شلوغي، حومه نشيني، تفكيك طبقاتي نظام ساخت شهر يا همان حاشيه نشيني، تفكيك عملكردهاي شهري و... ) به وقوع پيوسته است اما آسيب هاي معنوي همچنان به قوت خود باقي است و آن به طور خلاصه عبارتند از؛- محدوديت روزافزون عرصه هاي اختيار فردي در انتخاب نوع زندگي و فرهنگ.- اجبار شهروندان به استفاده از خدمات تحميلي يكسان و در نتيجه مسدود شدن راههاي زندگي ارزشي و فرهنگي؛ آنچنان كه در گذشته پيشينيان ما بر اساس نظام اعتقادي خود به آن عمل مي كردند مانند قناعت و زهد.- ورود سرعت لجام گسيخته در روابط و مناسبات اجتماعي شهروندان براي به دست آوردن امكانات زيست متعارف. بدين سان لحظه هاي آسودن و اوقات فراغت به مرور زمان براي شهروندان به مثابه آرزويي بزرگ درآمده و پيوندهاي انساني ضعيف گشته است.- كم فروغ شدن استعدادهاي انساني، بويژه طبقات كم درآمد در چرخه توليد و مصرف بي رويه.- به هدر رفتن توان هاي ارجمند مادي و معنوي مردم در جريان تردد در شبكه هاي بيروني، پيراموني و دروني.- بروز نابساماني هاي شديد فرهنگي، اخلاقي، عصبي و رواني. اين مهم بخصوص در قطب هاي بزرگ اقماري و اقامتي جديد بر اثر فقدان پيوند معني دار ميان توسعه و رشد ساخت و سازها و شبكه ها با رشد رواني و اخلاق فردي و اجتماعي حادث شده است.بي آنكه بخواهيم

منكر پيشرفت هاي كارساز و ارزشمند شويم اما به نظر مي رسد در نظام شهرسازي جديد چند اتفاق ناروا به وقوع پيوسته كه قافله شهر سازي را تا به حشر لنگ ساخته است؛ مهمترين اين همه به يقين غفلتي است كه متوليان ايجاد شهرها را در بر گرفت؛ غفلت ازمجموعه هاي خُرد يا «سلولهاي حياتي تمدن» درعرصه هاي فرهنگ، محيط زيست و اقليم و توجه مفرط و بي برنامه به مجموعه هاي كلان، گسترش بي رويه كلانشهرها و نابودي روستاها، نفي فرد و اصالت جامعه به طور همزمان، نابودي توليد كم به نفع توليد انبوه و مهمتر از همه نابودي فرهنگ هاي بومي به نفع فرهنگ مسلط جهاني. واقعيت نظام شهرسازي اكنون آيا غير از تمجيد دريا و تحقير قطره است؟ در اين ميان شهرهايي هستند كه به طور غول آسا رشد كرده و جمعيت زيادي را در خود متمركزكرده اند. در حالي كه به طور طبيعي و تدريجي آمادگي لازم را كسب نكرده بودند. در حقيقت بر اين شهرها، هجوم ظالمانه اي انجام شد؛ هجوم از روستا و شهرهاي كوچكتر، هجوم كالاهاي وارداتي، هجوم سرمايه، هجوم ماشينيسم و صنعت مدرن، هجوم منش هاي رفتاري بيگانه، بمباران هاي رسانه اي و تبليغات لجام گسيخته و هويت ستيز تجاري. ما امروزه با توسعه غير درون زا بخصوص در كلانشهرها مواجهيم كه اين مسئله هم به نارسايي هاي شهر غير مدرن و هم ناهنجاريهاي شهر مدرن منجر شده است. نابساماني ها و ناروايي هايي كه توسعه تعريف ناشده و منطقي شهرها براي ما به ارمغان آورده، محصول غفلت تاريخي ما ازگذشته هاي پربار تمدني ماست. وانهادن ساده

انديشانه ميراث هاي فرهنگي و تمدني و پذيرش خام و شتاب آلوده آورده هاي غرب فكري، پشتوانه هاي انگيزه ساز و ارزشي را از ما واستاند و ما را در غربتي ناباورانه و دردناك فرو برد. از سويي نتوانستيم چنان كه بايد تحليلي شايسته و ژرف از مباني فكري مدرنيته داشته باشيم و از ديگر سوي - و با همين شدت و حدّت - از تحليل راستين درونمايه هاي فرهنگي خود بازمانديم و به آن بي اعتنا شديم.يكي از بهترين گزينه هايي كه مي تواند شهرهاي ما را براي سكونت و زيست همه جانبه مادي و معنوي مسلمانان متناسب گرداند بهره وري عالمانه و مدبرانه از پشتوانه هاي تاريخي خود براي ترميم و بهسازي موقعيت هاي تقويمي است. با بررسي تاريخ اقوام گذشته و ديگر پيامبرانالهي (ع) كه بخشي از آن در قرآن كريم آمده است، به خوبي مي توان چهره شهرها را در تاريخ انبياء (ع) تبيين كرد. از مجموع آيات الهي چنين بر مي آيد كه شهر اسلامي از تقدس خاصي برخوردار است و بايد در جهت گسترش و اعتلاي شهر و شهروندان آن از هر نظر كوشيد. برآنيم تا با اين نگاه خاص، شهر را با استفاده از آيات و ديگر منابع اسلامي بررسي كنيم؛با نگاهي به ادوار قديم تاريخ و زندگي بدوي انسان اوليه، به خوبي در مي يابيم كه از غار تا قصر، همواره عنصري به نام نياز در رفتار او مشاهده شده است. انسان، نياز به امنيت، نياز به مسكن، نياز به غذا، نياز به پوشاك و از همه مهمتر نياز به زندگي اجتماعي را در خود احساس مي كرده است.

او از بدو تولد به دنبال تأمين امنيت خود بوده و اين خواسته او بر سه ركن دسترسي به «جان پناه»، «زندگي جمعي» و «آسايش» استوار بوده است. هر چند منشأ انديشيدن بنيادي به سرپناه در آدمي كاملاً روشن نيست و گاهي در كاوش هانتوانسته اند فرقي بين كاشانه آدميان و آشيانه برخي حيوانات بيابند، اما در بررسي آثار مربوط به «هوموسابين ها» 1)مي توان توانايي مردمان در ساخت مأمن را همراه با شناخت اشكال هندسي مقارن دانست. حتي در مورد «نئاندرتال ها»(2) سال ها تصور مي شد كه در غارها زندگي مي كرده اند ليكن اكنون متوجه ساختن سرپناه توسط خودشان شده اند. تحقيقات پياژه (3) (روانشناس فرانسوي) نشان مي دهد كه قدرت خلاقيت و ذكاوت بشر در محيط امن بيشتر بروز پيدا مي كند و بالعكس تحرك و عدم استقرار مكاني، بشر را به نوعي خودپسندي و توقف فكر خلاق دچار مي نمايد. همچنان كه در يكي از خط هاي مصري مفهوم كلمه شهر به معني مادر بوده است.به گفته برخي از متفكران و دانشمندان از جمله مانفرد(4) در حقيقت شهر كار خود را با هدف بازسازي جهان و به زمين آوردن كائنات آغاز نمود و بدين ترتيب به نمادي از آنچه امكان پذير است بدل گرديد. واژه «پوليس» در زبان يوناني جهت شهر به كار برده مي شد كه به معناي «ارك» يعني حصاري پيرامون هرگونه دژ طبيعي است و در حقيقت به معناي پناه شهر يا محل تحصن به منظور اعطاي امنيت يا به دست آوردن امكان آزادي است. واژه «مترو پوليس» يا كلانشهر در ادبيات سياسي به «مادر شهر» ترجمه شده است. اين واژه با كنايه برگرفته از نظريه وابستگي در توسعه كه

در دهه 1970 طرفداران زيادي داشت و براي يك مادر- شهر جهاني، مصطلح گرديد. در واقع ساكنين شهرهاي گذشته به يمن امنيت و سكون به ايجاد آبادي و توسعه آن پرداخته اند و به همين دليل آثار باقيمانده از اين گونه شهرها براي ما پيام تفاهم و امنيت را به ارمغان مي آورد و ساعت ها توجه ما را به خود جلب مي نمايد.«ابن خلدون» منشأ بنياد شهرها را خصوصيات تجمل خواهي بشر و زندگي در ناز و نعمت مي داند. او در اين مورد ابتدا نحوه زندگي باديه نشينان را بررسي مي كند (5) و مي گويد كه باديه نشينيان گروهي هستند كه به كارهاي كشاورزي و دامپروري مشغولند و از آنجايي كه براي پرورش حيوانات و گياهان محتاج به چراگاه ها و زمين هاي حاصل خيز هستند، بنابراين مجبورند كه در دشت ها و صحراها زندگي كنند. در اين شرايط، تعاون و همكاري آنها در راه به دست آوردن نيازمندي ها و وسايل زندگي از قبيل مواد غذايي، مسكن و سوخت، در حد نياز است و در صدد توليد مقدار بيشتري برنمي آيند، ولي با بهتر شدن وضع اقتصادي اين طوايف، خواست هاي تجملي و غير ضروري مورد توجه قرار مي گيرد و در راه افزايش كميت خوراك و پوشاك و كيفيت آنها مي كوشند و در صدد توسعه خانه ها و بنيانگذاري شهرهاي كوچك و بزرگ برمي آيند. از آنجايي كه خواست هاي ضروري مقدم بر نيازهاي تجملي بشر است، بنابراين، باديه نشيني به منزله اصل و منشأ شهرهاست و مقدم بر شهرنشيني است.ابن خلدون در مورد بنياد شهرهاي بزرگ و توسعه آنها مي نويسد كه چون شهرهاي بزرگ داراي ساختمان ها و عمارت هاي بزرگ است، ايجاد آنها به نيروي انساني زياد و

ثروت هنگفت نياز دارد. بنابر اين، فقط پادشاهان و دولت هاي مقتدر مي توانند با اجير كردن و يا بردگي جمعيت ها اقدام به ايجاد چنين عمارت ها و شهرهاي بزرگي كنند. بنابراين، ابن خلدون توسعه شهر را وابسته به دوام حكومت ها مي داند و مي گويد كه هرگاه حكومت وقت سقوط كند، توسعه شهر محدود مي شود و حتي گاهي آن شهر از بين مي رود، مگر اينكه دولت جديد به آن شهر توجه كند.به طور كلي هر حكومت جديدي كه زمام امور را دردست بگيرد به دو دليل محتاج به ايجاد شهرهاي بزرگ است. اول؛ به دليل همين خصلت تجمل پرستي و آسايش و رفاه انساني و دوم، به دليل مقابله با دشمن. (6)به نظر مي رسد كه ابن خلدون هم منشأ پيدايش شهرها را به نحوه زندگي اقتصادي بشر مربوط مي داند كه ابتدا فقط نيازهاي ضروري خود را توليد مي كند و سپس با افزايش بازده توليدي، به خواست هاي تجملي هم روي مي آورد. البته بايد توجه داشت كه ابن خلدون منشأ پيدايش شهرها را تنها ناشي از عوامل اقتصادي نمي داند، بلكه معتقد است كه در تشكيل بعضي از شهرها، مذهب نقش عمده اي داشته است؛ به عنوان مثال، شهر مذهبي مكه به امر خداوند و به وسيله ابراهيم (ع) و اسماعيل (ع) بنا شده است.چيستي و چگونگي «شهر» و «شهر اسلامي» در آموزه هاي اسلامي، محمل و منشأ مباحث گسترده و دنباله داري است كه نيازمند تعمق و تتبع وسيع در منابع ارائه كننده اينآموزه هاست. قرآن كريم از جمله منابع اصيل و بنيادين در تشريح رويكرد اسلام به ويژگي هاي شهر مطلوب است.شهر اسلامي چه خصوصياتي دارد، آيا شهري است با گنبد و مناره هاي

متعدد، برخوردار از اماكن مذهبي متنوع، داراي چهره تاريخي و باستاني مانند شهرهاي اوايل اسلام و يا شهري است با انسان هايي موحد؟در اين مورد اصيل ترين و جامع ترين منبع معارف اسلامي، قرآن كريم است؛ اقيانوسي كه انسان ها در قرون و اعصار از بركات آن متنعم شده اند و در عين حال ضمن حفظ طراوت و تازگي، نقصاني در آن ايجاد نشده است و نمي شود.واژه هاي «المدينه» 14 مرتبه، «بلد» 14 مرتبه و «البلاد» 5 مرتبه در قرآن آمده اند؛ البته در بعضي از آيات، شهر خاصي مورد نظر بوده است. در بعضي ديگر موضوع اصلي و پيام آيه به هيچ كدام از ويژگي هاي شهر ارتباط نيافته و تعدادي ديگر از آيات به طور مستقيم و با يكي از ويژگي هاي شهر و مراكز جمعيتي ارتباط دارند. خداوند متعال در دو نوبت در خصوص حرمت و امنيت شهر به شهر سوگند ياد مي كند: إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هَذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِي حَرَّمَهَا و لَهُ كُلُّ شَيءٍ و أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ (7) (من مأمورم كه تنها پروردگار اين شهر را - كه خداوند آن را مقدس شمرده و هر چيزى از آن اوست - پرستش كنم و امر شده ام كه از مسلمانان باشم.) لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ. و أَنتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ (8) (قسم به اين شهر و تو كه در اين شهر سكني گزيده اي.) وَ هَذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ (9) (و سوگند به اين شهر ايمن).در آيات فوق - كه در شهر مكه نازل شده است - مشاهده مي شود كه يك شهر مي تواند به قدري تقدس يابد كه خداوند به آن سوگند ياد كند و مي دانيم كه

شهر مكه از ديرباز مورد احترام بوده است، اما علاوه بر اين سوگندها دو ويژگي نيز به تقدس آن افزوده است؛الف _ سكونت پيامبر در مكه به اين شهر تقدس مي دهد.شهري كه در آن افراد برجسته، متقي و دانشمند زندگي مي كنند، مقدس است. حتي خاطرات، آثار و مقابر افراد برجسته نيز به شهر تقدس مي دهد و اين موضوع كم و بيش در اكثر نقاط دنيا مورد توجه بوده است.ب _ امنيت شهر؛ كه از اين جهت نيز به مكه تقدس داده شده است.نفوذ فرهنگ غني اسلام به سرزمين هاي گوناگون در آسيا، آفريقا و اروپا اثرات اجتناب ناپذير و فراواني بر توسعه شهر بر جاي گذاشته است. آداب و رسوم مذهبي، باورها و ارزش هاي آن بويژه آنجا كه با سازمان و اقتدار ربط پيدا مي كنند، بر گردهمايي اجتماعي تأكيد كرده اند و با كوچ گري (خانه به دوشي) و پراكندگي مخالف هستند. شهرهاي اوليه اسلامي از قبيل الفوستات، تونس و رباط در مغرب به منظور آموزش اسلام برپا شدند و نقش ارگ يا دژ ايمان را ايفا كردند. آنها متعهد به پذيرايي از نوكيشان (يا نو گرويده ها به دين اسلام) بودند، همان گونه كه مدينه پذيراي مهاجران مكه بود. اين شهرها را دارالهجره ناميدند، يعني مكاني كه مسلمانان به آنجا مي آمدند تا زندگي اسلامي را در عمل پياده كنند. از طريق آنها بود كه اسلام به قاره آفريقا و جنوب اروپا گسترش يافت و در نتيجه شماري از شهرهاي پررونق، پديدار شدند.اين نقش معتبر (مذهبي) كم كم با آميزش انگيزه هاي سياسي كارانه كمرنگ شد و بخش هاي گوناگون دنياي اسلام پيوند سنتي اش را با خلافت اصلي

در شرق گسيخت و اختلافات و درگيري هاي محلي، در كنار افراد خانه به دوش به فرايند افول يا زوال شهري انجاميد.تا زمان ورود عثمانيان در قرن شانزدهم ثبات دوباره اي برقرار نشد. عثمانيان در آرزوي احياي خلافت كهن و همچنين دفاع از ساحل غربي آفريقاي شمالي در برابر اشغال پرتقال و اسپانيا توانستند اكثر جهان اسلام را به استثناي ايران، شبه جزيره عربستان و مراكش مهار كنند. آنها صلح، امنيت و رفاه را - كه مؤلفه هاي اصلي رشد و بهبود شهري است - به همراه آوردند. بدين سان يك بار ديگر شهرهاي فراوان جديدي پديد آمدند و ساير شهرها هم به نحو قابل توجهي گسترش يافتند و عملاً تجارت عثمانيان رونق يافت.بدين سان آرمان اسلامي با واقعيات اجتماعي و اقتصادي سازش يافت؛ به طوري كه از همان اوايل مسلمانان و غيرمسلمانان در نواحي تجاري، در كنار يكديگر كار و حتي در نواحي مسكوني به صورت آميخته زندگي مي كردند. غير مسلمانان در معاملات تجاري ميان خود به «قاضي» مراجعه مي كردند و احساس «همشهري بودن» در آن پايتخت فارغ از تعصبات ميهني بر امتيازات مذهبي و تباري برتري داشت. در زمينه مقولات كالبدي شهر نيز فضاها به گونه اي استقرار يافته بودند كه هيچ يك از نيازها و موقعيت ها نقش اخلاقي، معنوي و الهي را خدشه دار نمي ساختند. روابط بنيادي در شهر به گونه اي بود كه انسانيت و معنويت را در ميان ساكنان آن به وجود مي آورد و هرگونه تبعيض فضايي، اقليمي كه با روح عدالت و تقسيم منابع و امكانات مغايرت داشت منتفي مي گرديد. شهر استانبول (اسلام بول) به عنوان نمونه اي از يك شهر اسلامي، در بردارنده

تفكرات عميق دين مبين اسلام بود و تأسيسات و امكانات به گونه اي ساماندهي شده بود كه افراد نيازمند و فقير جامعه نيز در درجه اول بتوانند نيازهاي بنيادي خود را (چون مسكن، كار، رفاه و فرهنگ) در آن بازيابند. نكته قابل توجه ديگر، اولويت هايي بود كه در تجليات كالبدي شهر وجود داشت و بر اساس آن بناها و فضاهاي اصلي شهرسازي اسلامي مانند مساجد، مدارس، مراكز فرهنگي و كتابخانه ها در جايگاه واقعي خود استقرار مي يافتند.شهر اسلامي علاوه بر موقعيت طبيعي و محلي (10) و ويژگي هاي كالبدي، بازتاب دهنده ساختارهاي اقتصادي، سياسي، فرهنگي، اجتماعي عام جامعه جديد التأسيس بود. به عنوان مثال نخستين اصل بازگو كننده ماهيت شهر اسلامي، همانا سازگاري طرح و شكل ساختماني شهر با شرايط طبيعي اعم از موقعيت طبيعي و شرايط آب و هوايي بوده است. استفاده از مفاهيمي چون حيات خلوت، خيابان هاي سرپوشيده باريك و باغ ها، بيانگر اين شرايط بوده اند. اين قبيل عناصر به منظور تطابق با شرايط آب و هوايي گرم حاكم بر محيط زندگي مسلمانان طراحي مي شده اند. همچنين باورهاي مذهبي، كانون يا هسته اصلي زندگي فرهنگي مردم مسلمان را تشكيل مي داده است، از اين رو مسجد در سلسله مراتب نهادي و مكاني از جايگاه عمده اي برخوردار بوده است. باورهاي فرهنگي و اعتقادي، تفكيك كننده زندگي خصوصي و عمومي و نظام دهنده مناطق مختلف شهر بوده است. در نتيجه، طرح شهري شامل قلمروهاي خصوصي و عمومي از يكديگر بوده است؛ پس هرگونه فعاليت اقتصادي كه با مبادله و حضور اجتماعي سر و كارداشته باشد از كاربري (خانه هاي شخصي) مسكوني جدا بوده و بيشتر اين قبيل فعاليت ها در مناطق

عمومي و خيابان هاي اصلي متمركز بوده است.در شهر اسلامي، اصل حريم شخصي به قانون عرفي و شرعي تبديل شده بود؛ مثلا ارتفاع ديوار را بالاتر از ارتفاع فرد شتر سوار تعيين مي كردند. سازمان اجتماعي جامعه شهري مبتني بر چشم اندازهاي فرهنگي، خاستگاه هاي اعتقادي و همخواني مشترك استوار بوده است. بنابراين توسعه در جهت برآورده ساختن اين گونه نيازها بويژه اتحاد و خويشاوندي، دفاع، نظم اجتماعي و اعمال مذهبي بوده است. عواملي چون حرمت ساختار خانواده، حريم شخصي، تفكيك جنسي و تعامل اجتماعي نيرومند به وضوح در شكل ساختماني متراكم منازل حياط دار، متجلي و متبلور بوده است. مسائل اجتماعي و حقوقي در تيررس نظر محققان و انديشمندان مذهبي بوده كه در مكاني نزديك به مسجد اصلي (نهاد اجتماعي اصلي) و زندگي اجتماعي - جايي كه اكثر مشاجرات درمي گرفته - زندگي مي كرده اند. متاسفانه تغيير قدرت سياسي از نظام شورايي اسلام آغازين به رژيم هاي خود كامه - بويژه اواخر دوران عثماني - منجر به انتقال اماكن سياسي از مركز شهر به كناره شهر به شكل دژ يا (ارگ) شد؛ تا مگر به اين وسيله محافظت بهتري از حاكمان صورت پذيرد. نمونه هايي از اين قبيل تداركات را مي توان در شهرهاي آفريقاي شمالي تحت نام كسبه يا قصبه يافت.به هرحال شهر اسلامي داراي ويژگي هاي زير بوده است؛مسجد؛ كه در قلب شهر بود و معمولاً سوق (بازار) آن را احاطه مي كرد. در اينجا نماز جمعه برپا مي شد و مدرسه اي به آن چسبيده بود كه تعاليم علمي و مذهبي را ارائه مي داد.بازار؛ در خارج از مسجد اصلي قرار داشت و درآنجا فعاليت هاي اقتصادي شهر عرضه مي شد. توزيع

كالا و فروش آن از نظر مكاني اغلب از جنبه ماهيتي شان صورت مي گرفت: اقلام مقدسي مانند شمع، بخور و عطر و اقلامي كه توسط كتاب فروشان و صحافان به فروش مي رسيد، در نزديكي مسجد قرار داشت و بقيه كالاها در فاصله دورتري بودند. ناحيه مركزي شهر نيز محل تجمع ساير فعاليت هاي عمومي از قبيل فعاليت هاي اجتماعي، اداري، تجاري، هنري، هنرهاي دستي، حمام و استراحتگاه ها بود.ارگ؛ كه به قصبه مشهور است نماد حاكميت بوده است. قصبه - كه دور تا دور آن ديوار بود - مشتمل بر ناحيه اي بود كه داراي مسجد، باغ ها و ديوان خانه هاي ساكنان خودش بود و معمولاً در بخش بالايي شهر قرار داشت.مناطق مسكوني؛ به مجموعه اي از خانوارهايي گفته شده كه زندگي شان بر نزديكي و صميميت استوار بوده است؛ امري كه در پيونددهي شخصي، منافع مشترك و وحدت اخلاقي مشترك متجلي بوده است. اين مناطق مسكوني عملاً متراكم بوده و هركدام داراي مسجد، مدرسه، نانوايي، مغازه اشياء و لوازم ضروري مختص به خود بوده است. آنها هر كدام دروازه هاي خودشان را داشته اند كه معمولاً پس از آخرين عبادت در شب بسته و پيش از آغاز نخستين عبادت صبحگاهي باز مي شدند. مناطق مسكوني در الجزاير و تونس از چنين نمونه هايي بوده اند. اين مناطق از لحاظ قومي سازمان يافته بوده اند. برخي مسلمانان نيز در مناطق مسكوني ديگر جمع شده بوده و هر گروه باورهاي فرهنگي خودش را پياده مي كرده و براي آنها جشن مي گرفته اند.گرچه عامل چند قوميتي از جنبه واقعي در شكل گروهي متجلي بوده اما آنان از نظر اقتصادي، اعتقادي و اجتماعي از يك نظام حقوقي پيشرفته و مشترك برخوردار و

در هم ادغام شده بودند و از اين طريق مساوات همه گروه ها تأمين مي شد. چنانكه رسول خدا (ص) فرمود: هيچ عربي بر هيچ عجمي برتري ندارد، مگر به تقوا.شبكه خياباني؛ پيوند ميان مناطق مسكوني و مكان اصلي از طريق شبكه باريكي از خيابان هاي پيچ در پيچ صورت مي گرفته است. خيابان هايي كه خود به خيابان ها و بن بست هاي شبه خصوصي، خصوصي و عمومي تقسيم مي شدند.ديوار؛ همواره ديوار مستحكمي با تعدادي دروازه، شهر را در برمي گرفته و آن را در محافظت و مراقبت از خود داشته است.نماي بيروني؛ در بخش بيروني ديوارها، قبرستان ها (قبرستان هاي مسلمانان و اقليتها و.. )، بازار هفتگي و غيره وجود داشته است.فرهنگ و اعتقادات اسلامي بر ساخت و بافت شهرهاي مسلمانان تأثيرات بسياري برجاي نهاد؛1. هر واحد اجتماعي بافت شهري، از استقلال فكري و طراحي ويژه اي در رابطه با شاخص هاي فني و شرايط اجتماعي و اقتصادي مخصوص به خود برخوردار شد.2. فضاهاي باز كه در قرون گذشته - از صفويه به اين سو شكل گرفتند - متمايز از فضاهاي باز قبلي و مكمل فضاي زندگي در فضاهاي سرپوشيده شدند.3. معماري يادمان گرا در دوره ايلخاني، تيموري و صفوي كه مجموعاً نمادين و برخوردار از ارزش هاي هنرمندانه بودند به شهرسازي اسلامي اضافه و تثبيت شدند.4. شهرهاي اسلامي از فرهنگ بصري يگانه اي بهره مند شدند كه بي شك در برآورده شدن اين مهم هنرمندان مسلمان نقشي محوري داشتند. تلاشگري هاي آنان -بويژه در حوزه هنرهاي تجسمي، باعث شد تا روح توحيد به عنوان اصلي ترين شاخصه اعتقادي مسلمانان، بيش از پيش ديده و نگريسته شود و از اين مسير آرامش رواني خاصي به

ساكنان و مسافران شهرها اعطا گردد.5. پيوستگي فضايي؛ و آن عبارت بود از تمهيداتي خاص تا برخي عناصر مجموعه شهر و مراكز محلات از طريق يك سلسله فضاها و عناصر ارتباط دهنده با گذرگاه هاي اصلي و ميدان ها پيوند خورند و بر از هم گسيختگي فضايي چيره شوند.نتيجه گيري:پيشرفتها و جهش هاي اروپاييان در عرصه علوم جديد و كاربردي كردن علوم و درنتيجه رونق اقتصادي ايشان از يك سو و توقف علمي و عقب ماندگي اجتماعي كشور ما در سال هاي حاكميت رژيم هاي سلطه گر و مستبدي چون قاجار و پهلوي از سوي ديگر، منجر به برقراري رابطه هاي نامتعادل سياسي، فرهنگي و اجتماعي ما با آنها شد.رابطه هاي يك طرفه وارد كننده - مصرف كننده در همه زمينه ها از جمله در عرصه معماري و شهرسازي معمول گشت. شيوه هاي سنتي ساخت و سازهاي فضايي دچار توقف و ركود شد و تحرك لازم براي هماهنگي با تغيير و تحول در نظام توليد، دگرگوني شيوه هاي زندگي، تحولات فضايي و... توانايي پاسخگويي به زندگي تازه را از دست داد. نظام توليد جهاني و شيوه هاي وابسته به آن در امر ساختمان برشيوه هاي توليد بومي برتري يافت. نظام توليدي و شيوه هاي زندگي وارداتي و سبك هاي معماري وابسته به آن دوران - كه به دوران مدرن مشهور است - تا دهه اول نيمه دوم قرن بيستم، ملاحظات بوم زيستي را مورد توجه قرار نمي داد. علاوه بر اين سبك مدرن، هيچ گونه پيشينه اي در شرايط بومي و اقليمي ايران و سرزمين هاي مشابه ايران نداشت. به اين ترتيب نظام بومي و

فرهنگي معماري و شهرسازي ما با سنت هاي اصيل خود قطع رابطه كرد و از انكشاف و تطور طبيعي تاريخي خود محروم گرديد.براي برون رفت از تشتت ها و تفرق هايي كه امروزه مبتلابه شهرهاي ما شده اند تحقيق ژرف در آثار گذشته به منظور يافتن چارچوب كالبدي مناسب براي ساخت و سازها، ضروري و باارزش است؛ اما به شرطي كه با ديدي نقادانه و به دور از عتيقه پرستي و افسون گرايي باشد. بي شك تمدني كه براي همه عرصه هاي تعالي انسان مسلمان، رهيافت هاي كارآمدي دارد براي محوري ترين عرصه هاي زيست مادي و معنوي انسان، نمي تواند گفتني هاي درخور توجهي نداشته باشد. گفتمان مباني شهرسازي در فرهنگ و تمدن اسلامي ايراني ما افزون بر وجوه فني و هنري ارزشمندي كه برآن مترتب است گفتماني استعلايي نيز هست و بسياري از عرصه هاي مكتوم علمي و تمدني را تنوير و تبيين خواهد كرد. نظام كالبدي و فيزيكي، پوسته بيروني و ظاهر آشكار يك شهر است. باطن شهر، ماهيت اعتقادي و فرهنگي آن است. در عين حال تاثير فراوان نظام كالبدي در جهت بخشي به فرهنگ و ماهيت اعتقادي آن قابل انكار نيست. آرمان هاي اساسي شهر اسلامي در لايه هاي باطني شهر و ضابطه هاي حاكم بر رابطه هاي شهروندي نهفته است و البته كالبد آن نيز در اين بستر و ازجهت هماهنگي و رابطه متقابلي كه با درون آن برقرار مي كند، اهميت مي يابد و نه مستقل از آن. شهري كه مطلوب فرهنگ اسلامي است بي هيچ ترديد، شهري است كه ساكنان آن را به آسمان مشترك اعتقادات ديني

هرچه بيشتر متوجه سازد و همچون حقيقت همه اديان كه بر كرامت و عزت نفس انسان تاكيد دارند موجبات مكرمت نوع انساني را فراهم آورد. شهري كه نظام شهرسازي آن برتراويده از نظام اعتقادي ديني است و بسترهاي مناسبي را براي تامل انسان ها در خود و تدبر ايشان در صنع حضرت باري تعالي رقم مي زند.پي نوشتها:1- homosapiens نام علمي انسان به مفهوم بشري آن

2- Ne•an•der•thal noun3- Pia•get, Jean(1896-1980)4- Ei•gen, Manfred. Born 1927

5- حلبي، علي اصغر؛ تاريخ تمدن اسلام، تهران، انتشارات اساطير

6- ibn-Khal•dun( 1332-1406)7- Arab historian. His Muqaddimah (c. 1375) is an important work on the theory of history.

8- قرآن مجيد/ نمل 919- قرآن مجيد/ بلد 1و210- قرآن مجيد/ تين 3رسالت

مديريت شهري در فرانسه

مسعود بقائي كيا

تهيه طرح هاي شهري در فرانسه مستلزم گذراندن اين مراحل است، تاييد شوراي شهر، تشكيل جلسات مشترك بين سازمان ها و انجمن هاي مقرر در قانون و بالاخره تاييد و ابلاغ طرح از سوي فرماندار جمهوري فرانسه با 551000 كيلومتر مربع مساحت و 6/56 ميليون نفر جمعيت، داراي تراكم جمعيتي معادل 7/102 نفر در كيلومتر مربع است.كشور فرانسه از 26 منطقه (Region) تشكيل شده كه 4 منطقه در زمره مستعمرات اين كشور قرار دارد. به علاوه فرانسه از 100 دپارتمان (Departments) تشكيل شده كه 4 ناحيه در زمره مستعمرات اين كشور قرار دارد. در پايين ترين حد تقسيمات كشوري در فرانسه كمون ها (Communes) با تعداد 36666 قرار دارند كه همان حكومت هاي محلي محسوب مي شوند.هر منطقه و ناحيه داراي يك فرماندار است كه نمايندگي دولت مركزي را در سطح محلي بر عهده دارد. از 36666 كمون فرانسه 28183 كمون داراي مساحتي كمتر از 1000 هكتار هستند.

اما كمون پاريس يك ميليون هكتار مساحت و 2/2 ميليون نفر جمعيت دارد. با اين وجود علاوه بر پاريس در فرانسه سه كلان شهر Iyon – Lille ،Roubaix- Tourcoingو Aix -Marsille وجود دارد كه نزديك به يك ميليون هكتار از مساحت اين كشور را مي پوشاند. با در نظر داشتن تعداد زياد تقسيمات كشوري، در فرانسه نهادهاي برنامه ريزي بسياري در سطوح مختلف وجود دارند. اين نهادها عبارتند از: 9 سازمان توسعه كلان شهري Cammumnautes Urbaines214سازمان برنامه ريزي بخشي Districes, Urbains35سازمان برنامه ريزي محلي Agences d’Urbanismes و 17014 واحد سنديكا براي توسعه بين كموني Syndicats Intercommunaux.چارچوب قانوني حكومت هاي محلي و برنامه ريزي توسعه شهرياز زمان ناپلئون به بعد، سيستم مديريتي فرانسه همواره متمركز بوده است. تمام تصميمات در ارتباط با برنامه ريزي شهري و منطقه اي حتي صدور مجوز ساخت و ساز توسط مقامات دولتي صادر مي شده است. شهرداران كه بيشتر مديريت كمون ها را بر عهده دارند در اين زمينه اختيارات محدودي داشته اند.در آغاز سال هاي 1982 دولت به منظور تمركززدايي با تصويب قانون شماره 213 _ 82 نخستين گام ها را برداشت. براساس اين قانون، شهرداري ها، دپارتمان ها و مناطق به طور آزادانه به وسيله شوراهاي منتخب اداره مي شوند. اين قانون نكات مهم زير را دربر دارد:شوراها نياز به تاييد فعاليت هاي خود قبل از انجام آن به ويژه در مورد خدمات عمومي و امور اقتصادي محلي نخواهند داشت.تصميمات محلي دو هفته بعد از اعلام آن مي تواند به اجرا درآيد.تمام ابزار براي منتفي كردن تصميمات مقامات محلي از ميان برداشته شدند.ابلاغيه هاي شهردار به وسيله فرماندار و كميسيون دولت مركزي نمي تواند به حالت تعليق درآيد.استعفانامه اعضاي شورا به جاي فرماندار كميسيون بايد به شهردار تحويل داده شود.فرماندار /

كميسيونر ديگر قادر نخواهد بود، اعضاي شورا را به خاطر سه غيبت متوالي از عضويت در شورا اخراج كند.بودجه ديگر نيازمند تصويب قبلي نيست. نظارت و كنترل بر بودجه فقط از طريق قانوني به وسيله دادگاه و يا اداره نظارت منطقه اي مي تواند اعمال شود. اين نظارت فقط شامل تبعيت از قوانين مصوب بودجه بوده و شامل نحوه انجام هزينه ها نمي شود.به دنبال تصويب اين قانون، قانون هاي ديگري در ارتباط با وظايف و اختيارات دولت و حكومت هاي محلي، منابع مالي، كاركنان حكومت هاي محلي، انتخابات محلي، مشاركت مردمي و غيره در راستاي تقويت حكومت هاي محلي به تصويب رسيد.برنامه ريزي توسعه شهريهدف از برنامه ريزي توسعه شهري در فرانسه تعيين خطوط عام توسعه براي ايجاد شرايطي مناسب براي رشد متعادل شهري، فعاليت هاي اقتصادي و استفاده مناسب از فضاها طبيعي است. كنترل توسعه در فرانسه معنايي جامع داشته و حتي شامل تغييرات جزيي نيز مي شود. نظام برنامه ريزي فضايي در فرانسه در واقع بيشتر ساختمان را كنترل مي كند و كنترل كاربري اراضي در مرتبه بعدي قرار دارد.برنامه ريزي فضاييدر كشور فرانسه به جز توسعه حمل و نقل در سطح ملي طرح توسعه فضايي وجود ندارد. در سطح منطقه اي قوانين شهري و منطقه اي وجود دارد كه براي پاره اي مناطق تبعيت از آن جنبه الزامي دارد. اين مناطق عبارتند از 4 مستعمره فرانسه، منطقه پاريس و جزيره كورسيكا. در بين اين مناطق تاكنون تنها توسعه كورسيكا مورد تاييد قرار گرفته. در حالي كه طرح مناطق ديگر، در دست تهيه است.هدف اصلي اين طرح ها، ارايه چارچوبي است براي طرح هاي زيردست، يعني طرح جامع هدايت كننده (SDAU) و طرح محلي كاربري زمين (pos)در سطح منطقه اي سازمان هاي عمران و آمايش

منطقه، كميسيون اقتصادي منطقه و سازمان هاي برنامه ريزي متروپليتن طرح هاي آمايش منطقه اي را براي 26 منطقه فرانسه تهيه مي كنند.در سطح محلي به طور عمده دو نوع طرح در فرانسه وجود دارد. يكي طرح جامع هدايت كننده (SDAU) است كه رئوس و اهداف برنامه ريزي را براي كمون هايي كه تحت تاثير اين طرح قرار خواهند گرفت، تعيين مي كند. (براي مثال طرح جامع هدايت كننده منطقه كلان شهري ليون 71 كمون را در قلمرو برنامه ريزي خود قرار مي دهد.) تبعيت از اين طرح ها براي حكومت هاي محلي الزامي است، اما براي صاحبان اراضي حكم قانوني ندارد. دوم طرح محلي كاربري زمين (POS) كه قوانين و مقررات دقيق در مورد كاربري زمين و خصوصيات هر قطعه زمين را تعيين مي كند. اين طرح ها به وسيله حكومت هاي محلي براي قلمروهاي خود تهيه مي شوند و ممكن است شامل حكومت محلي مجاور كه فاقد چنين طرحي باشند نيز بشود.طرح محلي كاربري زمين تنها سند قانوني برنامه ريزي است كه تبعيت از آن براي تعيين كاربري زمين و ساختمان الزامي است و سرپيچي از آن مي تواند تبعات قانوني به دنبال داشته باشد.تاكنون 419 طرح جامع هدايت كننده تهيه شده كه فقط تعداد 196 طرح به تصويب رسيده است. اين طرح ها اغلب در دهه 1980 تهيه شده و اينك قديمي شده اند.از سوي ديگر از 17957 طرح محلي كاربري زمين كه 92 درصد كل جمعيت كشور را پوشش مي دهد، 11864 طرح تصويب شده است. اين نوع طرح ها بر خلاف طرح هاي جامع هدايت كننده به طور منظم به هنگام مي شوند.از سال 1983 به بعد مسوليت تهيه طرح هاي محلي كاربري زمين به كمون ها واگذار شد. اين طرح ها توسط دپارتمان هاي برنامه ريزي دولت به طور رايگان

براي كمون ها تهيه مي شود، اما بعضي اوقات حكومت هاي محلي مهندسان مشاوري را از بخش خصوصي با كمك هاي مالي دولت براي تهيه اين طرح ها،استخدام مي كنند. به علاوه كمون ها اين حق را دارند كه در صورت تمايل خود را از محدوده طرح هاي جامع هدايت كننده (SDAU) خارج سازند كه در آن صورت تبعيت از راهبردهاي طرح بالا دست براي آنان الزامي نخواهد بود.طرح هاي توسعه محلي از طريق «طرح جامع توسعه» (ZAC) و يا طرح تفكيك مي تواند به اجرا درآيد. طرح توسعه محلي جايگاه مشاركت توسعه گران بخش خصوصي و حكومت محلي را در اجراي طرح ها مشخص مي كند. تعداد 3000 طرح از اين نوع كه به جزييات برنامه سرمايه گذاري براي ايجاد تاسيسات عمومي مي پردازد، از سال 1967 تاكنون به صورت موفقيت آميزي به اجرا درآمده اند.«طرح تفكيك» كه شامل نقشه دقيق زمين بعد از توسعه مي شود، مي تواند توسط توسعه گران بخش خصوصي و با نظارت حكومت هاي محلي تهيه شود.اما «طرح جامع توسعه» بايد توسط يك سازمان عمومي با موقعيت تجاري تهيه شود.نقش حكومت هاي محليدر فرانسه برنامه ريزي شهري از وظايف دولت مركزي بوده و دولت در تهيه طرح هاي توسعه شهري دخالت مي كند. از اين رو تهيه طرح ها توسط مسولان محلي دولت مركزي صورت مي گيرد. طرح هاي بلند مدت SDAU، توسط دولت و نهادها و سازمان هاي ذيربط به صورت مشترك تهيه مي شود. تهيه طرح هاي تفصيلي و يا هر نوع برنامه ريزي اجرايي در اين سطح به عهده شهرداري هاست. در واقع از سال 1983 به بعد و به دنبال تمركززدايي، مسوليت تهيه طرح كاربري زمين محلي (POS) به كمون ها واگذار شده است. به طور كل، اين طرح ها به وسيله دپارتمان هاي دولتي به صورت رايگان براي حكومت هاي محلي تهيه

مي شود. با اين حال بيشتر كمون ها شركت هاي مهندسان مشاور بخش خصوصي را با كمك هاي مالي از سوي دولت براي تهيه اين طرح ها استخدام مي كنند.در فرانسه با وجود حضور مردم، دستگاه هاي محلي و دولتي در تمامي مراحل تهيه طرح، حضور دارند. در تهيه طرح ها در فرانسه مراحل زير طي مي شود. تاييد شوراي شهر، تشكيل جلسات مشترك بين سازمان ها و انجمن هاي مقرر در قانون و بالاخره تاييد و ابلاغ طرح از سوي فرماندار، اگر طرح مورد مخالفت قرار گرفت در آن صورت تصويب آن نيازمند تصويب وزارت مسكن و تجهيزات كشور است.ساختار نظام مديريت شهريبه طور كلي كمون هاي فرانسه داراي يك شورا به تعداد 9 نفر عضو براي مجتمع هاي زيستي كمتر از 1000 نفر و 49 عضو به ازاي 300000 نفر جمعيت هستند.سيستم جداگانه اي براي مناطق كلان شهري از جمله پاريس با 109 عضو شورا، ليون با 61 عضو شورا، مارسي با 63 عضو شورا، تولوزوسنيس با 49 عضو شورا برقرار است. اعضاي شورا با انتخاب مستقيم از سوي مردم براي 6 سال برگزيده مي شوند.نحوه انتخابات به صورت نمايندگي نسبي انجام مي گيرد.هر شورا از ميان اعضاي خود يك نفر را به عنوان شهردار (Maire) و از 2 تا 13 نفر بستگي به جمعيت كمون به عنوان معاونان شهردار (adjoints) انتخاب مي كند. به علاوه بر اساس توصيه شهردار، شورا مي تواند از 1 تا 5 معاون اضافي شهردار نيز انتخاب كند.شهردار و معاونان، تشكيلات شهرداري (Municpalite) را اداره مي كنند. شوراهاي شهر موظفند حداقل براي چهار بار در سال تشكيل جلسه دهند. شورا از قدرت وسيعي برخوردار بوده و مي تواند مسايل مختلف محلي را مورد بررسي قرار دهد. از جمله امور

مالي محلي (بودجه بندي، وضع ايجاد ماليات وام هاي)، استخدام كارمندان شهرداري، اداره اموال شهرداري، جاده ها و خيابان ها، ايجاد خدمات عمومي و شركت هاي عام المنفعه. بر اساس قوانين 2 مارس 1982 اختيارات شوراهاي شهر باز هم وسيع شده قلمرو اقتصادي را نيز در برگرفت. بر اين اساس شوراها مي توانند به طور مستقيم يا غيرمستقيم براي توسعه اقتصادي به شركت هايي كه مشكلات مالي دارند كمك هاي مالي كنند.براي كمك به فعاليت شورا از ميان اعضاي شورا ممكن است هياتي منصوب شود. وظيفه اين هيات برقراري تداوم در فعاليت ها در مواقعي است كه شورا تشكيل جلسه نداده است. به علاوه اين هيات در مورد مسايل مشخص كه شورا بايد آن را بررسي كند، تحقيق و توصيه هاي لازم را به شورا ارايه مي دهد.شهردار دو وظيفه اصلي را بر عهده دارد. نه تنها مسئول و نماينده منطقه، بلكه رييس اجرايي حكومت محلي است. در اين مسوليت شهردار مسوليت اجرايي تصميمات شوراي محلي و كنترل نهايي، تهيه و تنظيم دستور جلسه و رياست بر جلسات شورا، كنترل و نظارت بر انجام خدمات عمومي، نمايندگي شهرداري در مسايل قانوني در ارتباط با حكومت مركزي، نظارت و سرپرستي امور پرسنلي شهرداري، تعويض و واگذاري بودجه ساليانه براي تصويب شورا را بر عهده دارد.علاوه بر اين اختيارات شوراي شهري مي تواند انجام پاره اي از وظايف خود را نيز به شهردار واگذار كند. تصميمات گرفته شده از سوي شهردار در قبال وظايف فوق بايد به طور مشخص به وسيله وي به اعضاي شورا برسد و شهردار در قبال آن وظايف نسبت به شورا مسوليت داشته و شورا در صورت تمايل مي تواند اين وظايف را از وي بازپس گيرد.علاوه

بر انجام وظايف شهرداري، شهردار نماينده دولت مركزي است. در اين نقش شهردار مستقيم جوابگو به دولت است و موظف به جمع آوري و حفظ آمارهاي ضروري، جمع آوري اطلاعات، انتشار قوانين و تضمين اجراي آنها، اعمال قدرت در زمينه تحقيقات و رسيدگي هاي قضايي و بالاخره ايفاي نقش مشاوره اي است.به علاوه در نهايت شهردار داراي اختيارات شخصي با توجه به سياست محلي است كه وي را قادر مي سازد تا قوانين و نظم عمومي، امنيت، سلامت و بهداشت عمومي را تعيين كند.در شهرداري هاي بزرگ مديريت تشكيلات بر عهده مدير عاملي است كه از سوي شهردار منصوب شده و تمامي معاونان به او در مورد كارهاي خود گزارش داده و او را در جريان امور قرار مي دهند. بنابراين نقش شهردار در فرانسه بيشتر سياستگذار و رهبري است.رابطه بين شورا و شهردار بر اساس شخصيت شهردار و يا تعادل سياسي تعيين مي شود. لذا در صورت همكاري نكردن متقابل كه منجر به سو مديريت شهردار مي شود، فرماندار /كميسيونر دخالت كرده سعي در ايجاد تفاهم بين اين دو مي كند. در صورت نبود چنين تفاهمي بنابر توصيه فرماندار به شوراي وزيران، ممكن است حكم انحلال شورا صادر شود.وظايف حكومت هاي محليتا 30 سال قبل حكومت هاي محلي در فرانسه وظايف و اختيارات محدودي داشتند. اما بعد از تمركززدايي سال 1982 به وظايف اين نهادها افزوده شده است، چنان چه ابعاد مختلف مديريت شهري از جمله مدارس حمل و نقل، كمك به شركت هاي تجاري و آموزش حرفه اي را در بر مي گيرد. علاوه بر اين سعي شده است تا تقسيم كار منطقي بين سطوح مختلف حكومت هاي محلي يعني دپارتمان ها و كمون ها به وجود آيد. پيش از اين

به علت وجود سطوح گوناگون مديريتي دولتي و حكومت هاي محلي مشخص نبود، كه هر كدام از مسوليت ها ا به عهده كه بوده و مردم اگر اعتراضي داشتند به كه رجوع كنند. ولي امروزه سطح تحتاني حكومت هاي محلي، بيشتر فعاليت هاي خود را در زمينه مدارس ابتدايي كاربري زمين و مسكن متمركز كرده است. در حالي كه دپارتمان ها در فرانسه خدمات در امور اجتماعي، حمل و نقل، برنامه ريزي اقتصادي، برنامه ريزي سرمايه گذاري و تحصيلات براي بزرگسالان توجه دارند.سازمان شهرداري پاريس مسول انجام تمام امور زير است. معماري شهر، امور جوانان و ورزش، برنامه ريزي شهري، امور مدارس، امور فرهنگي، امور رفاهي و اجتماعي، شبكه راه هاي داخلي شهر، حفاظت محيط زيست، ايجاد پارك ها و فضاهاي سبز، ساختمان و مسكن. علاوه بر اين وظايف، شهردار در مقام فرماندار پاريس مسوليت نظارت و همكاري در سيستم حمل و نقل عمومي منطقه، امور مسكن، حفاظت در محيط زيست و فعاليت هاي فرهنگي، زمينه برنامه ريزي، را داراست. به علاوه شهردار اختيارات شخصي در زمينه تامين نظم و قانون، امنيت و بهداشت عمومي را نيز دارد. در اجراي فعاليت هاي انتظامي، شهردار پاسخگو به دپارتمان ها و كمون هاي مركزي پاسخگو نيست، بلكه مسئوليت نهايي بر عهده شورا است.منابع مالي حكومت هاي محليمنابع مالي حكومت هاي محلي در فرانسه بستگي به اين كه براي هزينه هاي جاري مورد استفاده قرار مي گيرد يا براي سرمايه گذاري، فرق مي كند.در راستاي هزينه هاي جاري منبع درآمدي حكومت هاي محلي در فرانسه كمك بلاعوض بستگي به مقدار ماليات هاي جمع آوري شده دولتي و نيازهاي مالي و قدرت درآمدزايي حكومت هاي محلي، هر ساله تغيير مي كند. علاوه بر اين منبع، حكومت هاي محلي خود از طريق ماليات بر زمين، اقامت، مشاغل،

دفع مواد زايد و حمل و نقل مي توانند كسب درآمد كنند.منابع مالي براي هزينه هاي سرمايه گذاري از طريق ماليات بر ساختمان نوسازي و توسعه، تراكم ساختماني، سهم بخشي از ماليات بر ترافيك جمع آوري شده از سوي دولت مركزي، يارانه هايي از دولت مركزي، منطقه اي و دپارتمان ها، و وام ها، تامين مي شود.از نكات مهم در زمينه منابع مالي در فرانسه، انتقال منابع از دولت سازمان هاي بخشي دولت مركزي به حكومت هاي محلي كه به دنبال تمركززدايي وظايف و مسئوليت هاي آنان به حكومت هاي محلي واگذار شده است.حكومت هاي محلي حق وضع دو نوع ماليات دارند: يكي ماليات مستقيم است همچون ماليات بر املاك، مسكن و تجارت. ديگر ماليات غيرمستقيم:، مانند نقل و انتقال املاك، ماليات برق و تفريحات. به علاوه حكومت هاي محلي مي توانند عوارض مختلفي از طريق جمع آوري زباله، پاكيزگي و بهداشت خيابان ها دريافت كنند. منابع ديگر درآمدي حكومت هاي محلي از طريق اجاره املاك شهرداري، محل هاي پاركينگ اتومبيل و غيره كسب مي شود.ارزيابي نظام برنامه ريزي توسعه و مديريت شهريبا وجود تمركززدايي، دولت مركزي از طريق ارايه خدمات فني و مالي به كمون هاي كوچك، و قوانين كه چارچوب دقيق براي تهيه طرح هاي كاربري زمين و روند انجام آن ترسيم مي كند، همچنان نظارت قوي بر فعاليتي برنامه ريزي حكومت هاي محلي دارد.در زمينه برنامه ريزي شهري، نظام فرانسه داراي مكانيزي قوي براي ايجاد يكنواختي و تعبيت از قوانين برنامه ريزي دارد. دادگاه هاي اداري، مكانيزمي براي بررسي مجدد و اعتراضات براي تمامي شركت كنندگان در امر برنامه ريزي از جمله متقاضيان، مقامات محلي، افرادي كه تحت تاثير اجراي طرح ها قرار مي گيرند و بالاخره گروه ها و سازمان هاي غيردولتي، فراهم مي سازد.با اين وجود نظام برنامه ريزي فضايي در فرانسه درگير يك سري مشكلات است

از جمله مشكل درك روندهاي پيگيري قانوني براي عامه مردم.نا تواني مالي و تشكيلاتي كمون هاي كوچك در به عهده گرفتن وظايف محولهتحميل قوانين برنامه ريزي شهري به صورت يكنواخت به كمون ها موجب مي شود تا گاهي با شرايط واقعي اقتصادي و اجتماعي جوامع تطبيق نداشته باشد و جوابگوي نيازهاي جوامع كوچك نباشد.مشكلات مالي كمون هاي كوچك باعث تحميل ماليات هاي محلي بيش از توان مردم شده است. در زمينه مديريت شهري به دنبال تمركززدايي، تغييرات مثبتي در نظام مديريت شهري در فرانسه به وجود آمده است اين تغييرات عبارتند از:تقسيم وظايف بين سطوح مختلف حكومت هاي محلي و دولت مركزي به صورت منطقه اي صورت گرفته است.با افزايش اختيارات حكومت هاي محلي در نحوه مديريت داخلي تشكيلات خود، اين نهادها امروزه با استخدام كارشناسان متخصص از بخش خصوصي و دانشگاه ها كاركرد خود را بهتر نموده و بيشتر مانند يك شركت تجاري كارا عمل مي كنند.از نكات منفي مديريت شهري در فرانسه مي توان موارد زير را نام برد:با تمركززدايي و واگذاري پاره اي از خدمات از دولت مركزي به حكومت هاي محلي، منابع مالي مورد نياز حكومت هاي محلي به منظور به عهده گرفتن خدمات خود به ميزان مطلوب نيست. لذا فعاليت هاي مذكور از سوي نهادهاي مختلف حمايت مي شوند و در نتيجه مسئول نهايي و پاسخگوي اصلي براي هر فعاليت مشخص نيست.شهرداران به عنوان رييس هيات اجرايي و رييس شوراي شهر به دنبال تمركززدايي، بيش از اندازه قدرت به دست آورده اند و پاسخگويي لازم را نسبت به مردم و سطوح مركزي ندارند. زيرا كه سطوح دولت مركزي فاقد كارشناسان مورد نياز در جهت نظارت بر فعاليت هاي حكومت هاي محلي است.به علت وجود تعداد زياد كمون ها (در حدود 36

هزار واحد) و اختياراتي كه در حال حاضر بر عهده كمون ها است نمي توان آنها را مجبور به همكاري كرد. از سوي ديگر نبود همكاري موجب مشكلات مالي و تجهيزات بي شماري براي اين نهادها شده است. بنابراين تنها راه ترغيب شهرداران به همكاري، ايجاد انگيزه براي همكاري است، كه اين به نوبه خود نيازمند توسعه فرهنگ جديد مديريتي است.

http://www.parsidoc.com/architecture/4255-1388-09-21-05-22-56.html

چالش هاي مديريت ريسك در روستا

مي باشد .(Ibrara,1994 )- توسعه پارامتريك وسايل مديريت ريسكاز آنجايي كه انواع وسايل به طور واقعي در بيشتر كشور هاي توسعه يافته حيات دارد در اين مكان ها اين قبيل مشكلات جدي شبيه كيفيت داده جوي پيدا نخواهيد كرد ، تا سال 2003 در بعضي كشور ها انجمن ها براي اجراي نياز مندي هايي مانند زير ساخن ت ها ، طراحي قرارداد ها و غيره توانا شدند . آنها طرح هاي تجاري براي جلوگيري در معرض بودن عوامل مصيبت بار جوي را ارائه دادند . وقتي كارآمد ترين راه براي مديريت هر ريسكي را تجزيه و تحليل كرديم ، كه شامل ريسك جوي است . در اينجا توسعه درك و فهم يا شناسايي صفات آن مهم است . ريسك داراي اين چهار ويژگي است :1- فراواني : ريسك در تعريف مرتبط مي شود با نااطميناني درآمد هاي واقعي در شكل هاي زماني مختلف كه در واقع مي توان /لان را اينگونه تعريف كرد " انتظار تعداد دفعاتي كه ريسك در واقعيت عملي خواهد شد كه در واحد هاي مختلف زماني قابل اندازه گيري است . ريسك ها مي تواند داراي فراواني هاي بالا و پايين باشند . براي مثال ، حمله ملخ در يك ناحيه آب

و هوايي گرم مي تواند فراواني با ريسك بالاباشد . يا يك بيماري ريشه كن شده داراي ريسك با فراواني پايين است .2- سختي :علاوه بر فراواني ميزان اثرات مخربي كه يك ريسك مي تواند داشته باشد يعني سختي نيز مهم است . مثلا ً در مثال قبلي ، حمله ملخ مي تواند يك ريسك با فراواني زياد باشد اما سختي كمي دارد .3- ريسك هاي جمعي و فردي : ريسك ها يي كه مي توانند تاثير بر روي يك شخص به صورت ايزوله داشته باشند مانند بيماري و تصادف ريسك فردي است : ولي گروهي از ريسك ها بر روي يك گروهي از افراد در زمان مشابه تاثير دارند كه ريسك هاي جمعي مي گويند . مانند دارو ها بنابراين درصد ريسك هاي جمعي بر پايه در جه همبستگي مثبت بين اعضائ يك گروه مطمئني از افراد است .در كل همه تكنيك هاي شرح داده شده در بالا براي در بر گرفتن چند نكته است:• وقايع مصيبت بار معمولا ً مطابق فراواني ريسك ها در تجارت هاي مالي است . فراواني يك معيار مهم براي سرمايه گذاران در تعيين ميزان برخوردن به مشكل در ارتباط با امنيت غذايي براي وقايع مصيبت باري مانند زمين لرزه شده است .• اصلي ترين چا لش اين است كه هنوز كشاورزي يكي از مهمترين موضوعاتي است كه بيشتر دچاراثرات مصيبت بار مي شود . پس اعمال مديريت ريسك در محيط هاي كشاورزي با مشكلات زيادي در ارتباط است .• ديگر اينكه در ريسك هايي مانند اثرات جوي ما الگو هاي جوي خاصي را بايد طراحي كنيم كه بر

اساس آن بتوانيم مديريترسك مناسب را اعمال كنيم مانند در نظر گرفتن سطح خسارت حاصل از انواع مختلف الگوهاي جوي وايجاد بيمه هاي خاص براي آنها.• آژانس هاي اعطا كننده وام و يا خدمات بسيار كميوجود دارد . مخصوصا ً در كشور هايي كه اين سيستم ها به صورت دولتي ارائه داده مي شود. كه اين آژانس ها ممكن است به صورت خدمات مشاوره اي توانايي جذب اعتبارات و ارائه راهكار هاي مناسب رابراي تشخيص وتخفيف ريسك ها را داشته باشند .• ارائه و توسعه ساختار هاي فني مناسب ، سمينار ها و سخنراني ها براي آموزش كشور ها و كمپاني ها و غيره و اينكه چگونه به صورت كارآمد جلوي ريسك ها را بگيرند نيز از مزيت هاي آژانس هاي اعطا كننده مي باشد .• در آخر نيز توجه به هزينه هايي كه تمامي موارد بالا و بخصوص آژانس ها و متصدي هاي كنترل ريسك به بار مي آورند و اداره صحيح آن هزينه ها مي تواند يكي از مهمترين چالش ها در مديريت ريسك باشد .( Ibrara,1994 )- نتيجه گيري :1- مديريت ريسك در بيشتر كشور هاي در حال توسعه در محيط هاي روستايي به خاطر كم بودن دانش و اطلاعات در مورد ريسك ها و خطرات احتمالي و همچنين نداشتن واحد هايي مخصوص در وزارتخانه هاي مطبوع خيلي بي اهميت دانسته مي شود . در صورتي كه انجام اموري مانند بيمه مي تواند در تضمين آينده بهتر و روشنتر براي اين مناطق مفيد باشد .2- هر مشكل نياز به تجزيه و تحليل مناسب براي جلوگيري از وقايع غير منتظره دارد تا كارايي

مديريت ريسك را در ارتباط با هزينه هاي آن بالا ببرد .يعني اينكه بتوان با صرف هزينه هاي كمتر به نتايج بهتري ( مثلا ً به وسيله بيمه محصولات ) دست يافت .3- كارشناسان و آژانس هاي مشاوره اي گروهي هستند كه با شناخت نسبت به نياز ها و مواردي كه براي روستاييان و گروه هاي موردهدف ممكن است ايجاد مشكل كند و از طرفي آشنايي و شناخت نسبت به راه حل ها و اجراي مديريت ريسك ، اقدامات سازند ه اي را مي توانند ارائه دهند .4- ديگر اينكه در مديريت ريسك بايد به تمامي افراد مخصوصا ٌ در محيط هاي روستايي كه اين قبيل مسائل نمود بيشتري پيدا مي كند ،توجه يكسان شود به طوري كه سوگيري نسبت به گروهي خاص مي تواند ايجاد مشكل كند .- منابع :1- ملك محمدي ، ايرج . (1377) . ترويج و آموزش كشاورزي و منابع طبيعي ( جلد دوم ، مباني) . تهران : مركز نشر دانشگاهي2- ازكيا ، مصطفي . (1377) . جامعه شناسي توسعه .تهران: موسسه نشر كلمه

3- Kostov , ph ., Lingard , j . (2004) .Rural development as risk managementAt available:http://econwpa.wustl.edu:8089/eps/ot...09/0409013.pdf4-Ibara, h. (1994):Risk management challenges in Rural financial market: blending risk management innovation with rural finance.At available: http://www.basis.wise.edu/rfc/docume...isk_slides.pdf5-risk management . (2004)At available:http://www.bamboowb.com/articles/r/i...management.htm__________________

مطالعه نقش و ابعاد آموزش شهروندي

محمد حسن شربتيان

آموزش شهروندي از اركان اساسي زندگي اجتماعي عصر حاضر است، و در جوامع صنعتي از طريق برنامه ريزي هاي متنوع به آموزش مهارت هاي زندگي مي پردازد. اين مولفه در جهت استحكام دموكراسي و مشاركت مدني شهروندان نقش بارزي دارد. اين آموزه ها در برگيرنده  يادگيري دانش، مهارت

ها و ارزش هايي است كه با ماهيت و شيوه هاي اداري يك نظام مردم سالار و مشاركتي همخواني دارد؛ و از همان دوران كودكي به گونه اي است كه كودك را درگير مشاركت با اجتماع و محيط پيرامون خود مي كند.آموزش شهروندي امروزه نقش مهمي در تقويت روح جمعي و وجدان جمعي جامعه دارد؛ در واقع چنين آموزش هايي در يك جامعه باعث اين شده كه سه عنصر اصلي شهروندي چون  نظام حقوقي، حس عضويت ملي و حس تعلق و وابستگي اجتماعي در وضعيت ارتباطات بين فرهنگي هر جامعه اي اثرگذار باشد، چنين آموزش هايي با مسائل جمعي و  رفتارهاي نوع دوستانه، جوانمردانه همراه با ادب و مهرباني، خوش خويي و حس وظيفه شناسي و... ارتباط دارد. يادگيري پارامترهاي آموزش رفتار شهروندي به افزايش كيفيت زندگي جمعي و تقويت سرمايه اجتماعي مي انجامد. اين آموزه ها به تقويت اخلاق اجتماعي و بسط همبستگي اجتماعي يك جامعه در سطح محلي- ملي و جهاني منجربه شده. در واقع نقش چنين آموزه هايي رابطه تنگاتنگي با رفتارهاي اخلاقي و اخلاق دارد. آموزش شهروندي به عنوان يك واقعيت اجتماعي از مولفه هاي نظام دموكراسي- سياسي و شاخص كليدي براي تحقق دموكراسي در حوزه عمومي جامعه مدني است.آموزش شهروندي به عنوان يك واقعيت اجتماعي در ساختار فرهنگي جامعه ايران در قالب سه شكل :امتناع شهروندي، امكان شهروندي و ايجاب شهروندي قابل مطالعه است.درواقع زمينه هاي اصلي و شكل دهنده تربيت يا آموزش شهروندي شامل سنت، تاريخ، موقعيت جغرافيايي، ساختار اجتماعي و سياسي، نظام اقتصادي و گرايش هاي نوين جهاني است.در واقع سيرتحولاتي آموزش شهروندي از بعد تربيتي در ساختار

جامعه ايران برمبناي تاثير فرهنگ زرتشتي و آيين اسلام قرار دارد.آموزش شهروندي از بعد سياسي در واقع توسط نظام سياسي حاكم بر جامعه تعيين و مشخص مي گردد. چنين آموزش هايي از بعد سياسي و مدني به عنوان يك واقعيت به تعليم راهكارهاي ايجاد وحدت، حفظ يگانگي و انسجام همه جانبه شهروندان مي پردازد كه اين مسئله موجب رشد هويت ملي در بين شهروندان شده است. آموزش شهروندي با ارتقاء فرهنگ شهروندي ارتباط مستقيم دارد، اين مولفه در جهت دادن رفتار شهروندان و كيفيت مشاركت آنان در امور جامعه به عنوان يكي از الزامات اساسي سرمايه اجتماعي و شاخص هاي توسعه فرهنگي يافتگي نقش موثري دارد.اين مولفه آموزشي با مشوق هايي چون احساس برادري،همنوعي،تعهد،و مسئوليت پذيري همراه است.كليد واژهآموزش شهروندي- تربيت شهروندي- شهروند- فرهنگ شهرونديمقدمه آموزش شهروندي از اركان اساسي زندگي اجتماعي و فرهنگي انسان در جامعه امروز است، بر اين اساس  اين مولفه از مباحث اساسي جامعه شهري در هر دوره تاريخي از زندگي انسان مي باشد. اين مسئله از قرن 19 در جوامع صنعتي و شهرنشيني از اهميت فراواني نسبت به دوره هاي تاريخي گذشته جهان برخوردارگرديده است، همين امرمنجربه پيدايش و ضرورت نظام مهارت هاي شهروندي و اهميت آن در حوزه آموزش و پرورش و آموزش عالي قرار گرفته است؛ و باعث اين شده كه نهادهاي آموزشي جوامع صنعتي از طريق برنامه ريزي هاي رسمي و غير رسمي به تحكيم و تقويت نظام ارزشي مهارت هاي شهروندي بپردازند و در جهت استحكام دموكراسي و مشاركت ملي – محلي، هويت اجتماعي و مدني شهروندان را تكامل بخشند. با توجه به اينكه هر جامعه

اي با عنايت به زمينه هاي فرهنگي و ارزشي خود شهروندان خاص با خصوصيات ويژه پرورش مي دهد؛و اين امرضامن بقاء و تداوم حيات اجتماعي و ميزان توسعه هركشوري مي باشد؛ بايد آموزش هاي شهروندي حساب شده اي را براي تمام اقشار جامعه به طور وسيع در نظرگرفت كه مي توان آن را از رسمي ترين نظام آموزش كشور يعني آموزش و پرورش آغاز كرد. «آموزش وتربيت شهروندي سرمايه گذاري براي آينده مورد نظر كشور در تمامي ابعاد است، براي اينكه شهروندان جامعه را به حقوق شهروندي شان آشنا كنيم،و از شهروندان جامعه اين انتظار اين را داشته باشيم كه متعهد و مسئول باشند،ازهمان دوران كودكي مشاركت كردن در زمينه هاي مختلف را ترويج دهيم و يا به طور كلي در هر جامعه اي ارزش ها ، طرز تلقي ها، بينش ها و مهارت ها به همراه الگوها و روش هاي مشاركت در زندگي جمعي يا مدني به شكل ويژه اي منتقل كنيم؛  پس نيازمند آموزش شهروندي و تربيت شهروندمداري مي باشيم.» ( خطيب زماني،1386: 10) تربيت و آموزش شهروندي و شهروند مداري در واقع در برگيرنده  يادگيري دانش، مهارت ها و ارزش هايي است كه با ماهيت و شيوه هاي اداري يك نظام مردم سالار و مشاركتي همخواني و ارتباط دارد، و عملاً  به عنوان وسيله اي براي پرورش احساس تعلق به جامعه و داشتن هدفي در زندگي مورد استفاده قرار خواهد گرفت. چنين تربيتي از همان آغاز طفوليت نوعي اعتماد به نفس و رفتارهاي مسئولانه را از نظر اجتماعي و اخلاقي بوجود مي آورد. در واقع هدف از چنين تعليماتي، پروش " مسئوليت

اجتماعي و اخلاقي"، " فعاليت گرايي اجتماعي" و " سواد سياسي "  و... مي باشد. اجراي يادگيري و تربيت شهروندي در واقع « سطح حداقل حقوق ساختاري و سياسي فرد را در جامعه مشخص مي كند، از سوي ديگر آگاهي نسبت به حقوق فردي- سياسي و اجتماعي افراد را تقويت مي كند.مردم سالاري و مشاركت در عرصه هاي سياسي- اجتماعي – فرهنگي- اقتصادي و ديني را بسط مي دهد. به نوعي اين آموزش ها رعايت عدم اعمال تبعيض ، برابري و مساوات طلبي در بهره مندي از عرصه هاي زندگي را در بين شهروندان ترويج مي دهد.تربيت شهروندي در گسترش جامعه مدني از جمله توسعه NGOها، هويت هاي فرهنگي و فردي نقش بارزي مي تواند داشته باشد، آموزش حقوق انساني و جنسيتي، سطح حداكثر ادغام، حداقل درآمد، ايجاد امنيت جنسيتي- فيزيكي- اجتماعي- روانشناختي، مشاركت فعال ايجاد قابليت، سواد سياسي، كسب مهارت هاي براي انجام تغيير چون زبان يا توانايي در تجهيز گروهي، ايجاد مهارت و آموزش براي عمل و... همگي از موارد اجرايي تربيت و آموزش شهروندي  است.» (اينترنت)          طرح مساله آموزش شهروندي در واقع ارائه اطلاعات و آگاهي در مورد مسايل عمومي جامعه مي باشد؛ كه فرد را براي كسب فرهنگ شهروندي جامعه محل زندگي خود در ابعاد" محلي- ملي و جهاني" آماده مي كند.چنين آموزه هايي واجد فضايل و اخلاق مدني و جمعي است و از مهارت هاي لازم براي مشاركت در عرصه هاي سياسي- اجتماعي- فرهنگي- اقتصادي و ديني برخوردار است. از نظر بلّا(Bella) جامعه شناس آمريكايي تربيت و آموزش شهروند مدارانه نبايد دربرگيرنده نفع فردي باشد، بلكه بايد اين آموزش ها

جستجويي براي مساوات طلبي و برابري شهروندي باشد؛ اين آموزش ها بايد به روابط اجتماعي بين افراد و روابط افراد و نهادهاي ساختار نظام اجتماعي مربوط شود. به طور كلي آموزش و پرورش و آموزش عالي هر جامعه اي از طريق اين تعليمات به دنبال" جامعه پذيري عمومي، ادغام و سازگاري اجتماعي" شهروندان مي باشند.آموزه هاي شهروندي از همان دوران كودكي به گونه اي است كه كودك را درگير مشاركتهمه جانبه با اجتماع و محيط پيرامون خود مي كند؛ همچنين تصميم گيري و قضاوت عادلانه در روابط اجتماعي را آموزش مي دهد و احترام متقابل را در هويت هاي قومي،زباني،نژادي،فرهنگي و جنسيتي را براي فرد بوجود مي آورد. اين فرايند در نهادهاي آموزش رسمي جامعه منجربه پرورش شهروندي فعال مي گردد. كه اين مهارت در اين عرصه شامل « 1- تقويت شيوه هاي همكاري و كارگروهي.2- تصميم گيري به شيوه شورايي.3- توانايي بخشيدن به افراد براي استدلال و نقد كردن.4- تقويت مهارت هاي موثر ارتباطي.5- مديريت مشترك فعاليت ها و كارهاي محلي. 6- تقويت گفتگو و مهارت هاي مشاركتي و... مي گردد» (اينترنت) بر اساس چنين تبيني در مقاله حاضر نقش آموزش شهروندي و كاركردهاي آن به عنوان يك واقعيت ازابعاد مختلف مورد بررسي قرار مي گيرد. اهميت مساله آموزش از اركان اصلي رشد شخصيت و تحكيم هويت نظام ارزشي، ملي و انساني هر جامعه اي محسوب مي شود. تربيت و آموزش در هر نهاد اجتماعي منجربه اجتماعي شدن در ابعاد مختلف مي گردد.فرايند آموزش و پروشِ شهروندي در قالب مهارت هاي زندگي انساني و جمعي به صورت برنامه ريزي آشكار و پنهان در نهاد

هاي آموزشي مورد واكاوي و مطالعه قرار مي گيرد. آموزش شهروندي و شناخت ابعاد و اصول شهروند مداري امروزه نقش مهمي در تقويت روح جمعي و وجدان جمعي جامعه مي تواند داشته باشد،ويژگي هاي شهروندي و شهروند مداري بخش جدايي ناپذير از الگوهاي زندگي جمعي است كه بايد حكومت ها و دولت ها در قالب نهادهاي اجتماعي و سازمان هاي ذيربط موظف به بسط تعليم و تربيت رسمي و غير رسمي آن مي باشند؛ اين ويژگي ها از همان دوران كودكي و سنين آغازين، تعليم و تربيت داده مي شود. آموزش شهروندي و الگوهاي آن در جامعه اينگونه است كه« اول: آموزش هاي شهروندي منجربه شناخت زندگي  فردي- اجتماعي- فرهنگي- ملي- ديني- مدني در كشور مي شود كه جزء اولين اصول مهارت هايي است كه بايد آموزش و پرورش و اموزش عالي به دانش آموزان و دانشجويان فرا دهد. دوم: بخش ديگري از اين مهارت ها شامل سلامت جسماني و بهداشت فردي و زيست محيطي است، كه بايد آموزش و پرورش اينگونه مهارتها را به افراد يك جامعه در قالب برنامه ريزي درسي  حفظ نمايد و توسعه ببخشد، تا از اين طريق رضايت از زندگي براي افراد يك جامعه علي الخصوص در يك جامعه شهري كه پيامدها و مشكلات آنان را روبه افزايش است براي فرد و ديگران آسان كند. سوم: بايد افراد يك جامعه يادبگيرند كه به نظم و قانونمداري و عدالت در همه حال توجه كنند، و در تمام امور كه انجام آن را برعهده دارند احساس مسئوليت نمايند. چهارم: در اين گروه بايد آموزش و پرورش مناسبات اجتماعي، همدلي، همدردي، كمك رساني،

رشد مهارت هاي زباني و ساير ارتباطات انساني را جهت تعامل موثر و ثمر بخش بصورت برابر گونه بين افراد يك جامعه  تقويت و بسط دهد. پنجم:در اين بخش نهاد آموزش و پرورش و آموزش عالي بايد شهروندان جامعه را با هويت و شخصيت فردي ، خانوادگي و اجتماعي از همان كودكي – نوجواني و جواني آشنا كنند، فرزندان ما را پرورش  به مهارت هاي شغلي و آينده نگري تشويق كنند؛ كه اين مسئله باعث نهادينه گرديدن دقت، نظم و مسئه پيگيري و نوآوري در افراد شده كه منجربه شكل گيري هويت اجتماعي و اقتصادي افراد مي گردد. ششم: حكومت و دولت در قالب سازمان ها و نهادهاي اجتماعي و فرهنگي چون آموزش و پرورش و آموزش عالي و... بايد شرايطي را فراهم كند كه شهروندان بتوانند به درستي خود را بشناسند و بر اساس شناختي كه از استعدادها و خلاقيت هاي خود دارند شيوه زندگي خود را در قالب اهداف "كوتاه مدت- ميان مدت و دراز مدت" در راستاي تحقق آرزوها، سعادت انساني و توسعه همه جانبه پي ريزي نمايند. هفتم: بخش ديگري از مهارت هاي شهروندي بدين گونه در زندگي اجتماعي است كه شهروندان را به تفكر درست، واقع بينانه، منطقي و هوشيارانه همچنين خلاق و انتقادي جهت توانايي حل مسائل مجهز كند.هشتم: وظيفه دولت اين است كه براي اينكه  شهروندان را به آموزش مهارت هاي زندگي شهروندان در يك جامعه دموكراسي گونه تشويق و ترغيب نمايد از مشاركت خانواده، بهره گيرد زيرا تاثيرات انكارناپذيري اين نهاد بر چگونگي دستيابي مهارت هاي زندگي و شكل گيري هويت و شخصيت افراد از همان دوران

كودكي اثرگذارست» ( لطف آبادي،1381: 20-19)  بر اساس چنين آموزه ها و اصولي كه بيان شد مي توان گفت كه در واقع آموزش نقش بسيار مهمي در ترويج جامعه سالم و آرام دارد در واقع آموزش شهروندمداري دريك جامعه باعث اين شده كه تمام اعضاي جامعه از حس شهروندي مثبتي بصورت ملي برخوردار باشند و ضمن برخوداري از احترام ملي، از حقوق مشخص اجتماعي و سياسي و اقتصادي بهره مند باشد.   در واقع آموزش شهروندي و تربيت شهروندان در يك جامعه باعث اين شده كه سه عنصر اصلي شهروندي چون " نظام حقوقي"، " حس عضويت ملي" و " حس تعلق و وابستگي اجتماعي" در وضعيت ارتباطات بين فرهنگي هر جامعه اي اثرگذار باشد، بر اين اساس نقش ارتباطات آموزش و قانون كه معطوف به تفاهم و تعامل بايكديگر است از موثرترين پيوندهاي اجتماعي براي كاهش مسائل و پيامدهاي اجتماعي و فرهنگي در شهر، جامعه و حتي جهان مي تواندباشد.آموزش شهروندي چندلايه است؛ كه اين مولفه چندين بعد خواهد داشت، اين ابعاد بيشتر حول محورهاي حقوق فردي و اجتماعي سوق يافته است؛ و منجربه شناخت عوامل احساسي شهروندي و حقوق متقابل آن ها نسبت به يكديگر شده است.آموزش هاي شهروندي يك قدرتي است كه بصورت چترپهن شده است كه تمام افراد يك جامعه را كه احساس تعلق و عضويت در يك جامعه را مي كنند تحت پوشش قرار مي دهد. و همچنين سطح تعلق به فرهنگ و دولت را بازگو مي كند. آموزش به شهروندان و تربيت آن ها در بسط گسترش رفتار شهروندي نسبت به يكديگر از اهميت اجتماعي و جامعه شناسي برخوردارست« به

تعبير تورني منظور از آموزش شهروندي  در حوزه جامعه شناسي عبارت است از فرايند انتقال دانشها، ارزشها و نگرشهاي لازم براي مشاركت و ثبات سياسي جامعه از يك نسل به نسل ديگر. اين انتقال شامل موارد مختلفي نظير: آگاهي از تاريخ و ساختار نهادهاي سياسي، احساس فاوداري به ملت، نگرش مثبت به اقتدارسياسي، باور به ارزش هاي بنيادي ( مانند حاكميت قانون و تساهل و تسامح)، علاقه به مشاركت سياسي و كسب مهارت هاي لازم برلي فهم سياست هاي عمومي و نظارت بر آن ها مي شود.» ( شارع پور،1386: 317) جامعه شناسان از آموزش اين پديده در هرجامعه اي به دنبال انتقال مجموعه اي از دانش ها، ارزش ها و جهت گيري هاي رفتاري ضروري براي دوام و رفاه آن جامعه، به نسل جوان است. لذا آموزش هاي شهروندي به دنبال جلب حمايت جوانان از فرهنگ مدني جامعه است كه اين امر از طريق فرايندهاي آموزشي تحقق مي يابد. آموزش شهروندي و مهارت هاي آن نسبت به يكديگر باعث اين شده كه شهروندان در برخورد با مسائل جمعي و اجتماعي رفتارهاي نوع دوستانه، جوانمردانه همراه با ادب و مهرباني، خوش خويي و حس وظيفه شناسي نسبت به يكديگر پيدا كنند. يادگيري پارامترهاي آموزش رفتار شهروندي به افزايش كيفيت زندگي جمعي و تقويت سرمايه اجتماعي در زندگي كمك شاياني مي كند. درواقع تربيت شهروندان از طريق آموزش رفتارهاي شهروندي در قالب پارامترهاي اخلاقي، اجتماعي باعث بهبود عملكرد افراد جامعه نسبت به يك زندگي سالم و آرام خواهد شد.نقش آموزش شهروندي در جامعه آموزش رفتارهاي شهروندي در افزايش كيفيت عملكرد سازمان هاي مدني بسياراثرگذار است، اين

آموزه ها به تقويت اخلاق اجتماعي و بسط همبستگي اجتماعي يك جامعه در سطح "محلي- ملي و جهاني"  كمك خواهدكرد، چنين اشاعه اي در ابعاد نوع دوستي و پذيرش عمومي از اهميت زيادي برخورداراست. در واقع نقش آموزش شهروندي به افراد جامعه را بايد در قالب شناختي كه شهروندان نسبت به قوانين و مقررات جامعه بدست مي آورند مورد بررسي قرار داد، كه هر شهروندي در جامعه از اين آموزه ها چه برداشتي مي كند. آموزش شهروندي بخشي از وظايف مديريت شهري است، در واقع دولت و نهادهاي قانونگذار، سازمان هاي ملي و محلي، تشكل هاي مدني و... از طريق آموزش حقوق شهروندي و مهارت هاي زندگي جمعي و شناخت اصول مديريت شهري نقش بارزي در تربيت شهروندان خواهند داشت؛ در اين راستا بخشي از اين آموزه ها در مورد انتظارات از مديريت شهري جامعه است و همچنين نقش شهروندان در قبال مديريت شهري را آموزش مي دهد. اين آموزش ها راجع به اصول زندگي شهرنشيني،رعايت حقوق شهروندان و مقررات شهري و دولتي و... مي باشد. اين آموزه هاي مدني در واقع به سمت قانونمند كردن زندگي شهري سوق يافته است، از طريق اين آموزه هاسعي شده كه پيامدها و مخاطرات اجتماعي، فرهنگي، حقوقي و رواني مديريت شهري را كاهش داد. هدف اين است كه از طريق آموزه هاي رسمي و غيررسمي بتوان براي افراد جامعه مشخص كرد كه در قوانين و مقررات شهري چه جايگاهي دارند و به عنوان يكي از اركان اصلي نظام مديريت شهري چه وظايفي را بايد اجراكنند و بايد انتظار داشته باشند.« در واقع نقش آموزش قوانين و مقررات شهروندي

يكي از مهمترين نقاط اتصال مديريت شهري با شهروندان قلمداد مي شود. بنابراين آموزش و پرورشِ شهروندان از طريقآشنايي و شناخت آنان در پرتو قوانين و مقررات شهري چه بصورت رسمي و غير رسمي باعث اين مي شود كه شهروندان نقش پوياتري در مشاركت شهري و مفهوم شهروندي داشته باشند.» ( صرافي- عبداللهي،1387:117) نقش رفتاري آموزش شهروندي به شهروندان يك جامعه درپنج بعد خلاصه مي شود.« الف) نوع دوستي كه شامل  رفتارهاي ياري دهنده و كاملاً داوطلبانه به منظور كمك به شهروندان مي باشد. ب) جوانمردي كه در اين بعد شهروندان همراه با رفتارهاي جوانمردانه خود سعي بر اين مي كنند كه خرده جويي ها و خرده گيري ها را نسبت به يكديگر كاهش دهند. ج) خوش خويي نمونه ديگري از آموزش رفتارهاي شهروندي نسبت به يكديگر است، كه بايدبه صورت مشاركت فعالانه و مسئولانه بين شهروندان توسعه داد.د) ادب و مهرباني بعد ديگري از رفتارهاي شهروندمدارانه نسبت به يكديگر است، اين رفتارها مانع ايجاد مشكل و مساله در محيط هاي مختلف زندگي شهروندان خواهد شد، در واقع نقش و احترام و تكريم يكديگر شهروندان و رعايت حقوق شهروندان نسبت به يكديگر در گسترش اين نقش رفتاري بسيارموثر است. ه) وظيفه شناسي: بخش ديگري از رفتارهاي شهروندمداري است كه بايد در قالب برنامه هاي درسي و غير درسي به دانش آموزان و دانشجويان و ساير  افراد جامعه آموزش داد كه اين بعد ديني تلاشي فراسوي الزامات رسمي است كه هر فردي بايد در جهت همياري همكاري و توسعه همه جانبه خود در خود بوجود آورد.» ( هويدا- نادري،1388: 106-105) با توجه به تشريح و بسط

ابعاد رفتاري آموزش شهروندي، اين پديده اجتماعي نقش بسيار بارزي در بسط و گسترش سرمايه اجتماعي دارد، و منجربه توسعه جوامع بشري گرديده است.در واقع نقش چنين تعليماتي رابطه تنگاتنگي با رفتارهاي اخلاقي و اخلاق دارند، براين اساس نهادينه كردن آموزش هاي شهروندي منجربه بروز شرايط يگانگي و هبستگي اجتماعي شده است.نقش اين آموزه هاي مدني در جوامع امروز باعث تقويت مشوق هايي چون "احساس برادري، همنوعي، تعهد و مسئوليت پذيري و..." مي شود.نقش اين آموزه ها در جامعه باعث نظارت اجتماعي بالاي در بين شهروندان خواهد شدكه شهروندان نسبت به يكديگر به رعايت نظم اجتماعي و احترام به حقوق يكديگر مي پردازند، علاوه براين اعتماد اجتماعي را در بين شهروندان گسترش مي دهد.آموزش شهروندي به عنوان يك واقعيت اجتماعي آموزش شهروندي به عنوان يك واقعيت اجتماعي از مولفه هاي پديده اجتماعي مدرن شهروندي (Citizenship)  است، همچنين از مولفه هاي نظام دموكراسي- سياسي و شاخص كليدي براي تحقق دموكراسي در حوزه عمومي جامعه مدني است اين اصول و آموزش ها مي توانند1- نوعي پايگاه و نقش اجتماعي مدرن را براي تمامي اعضاي جامعه بوجود آورند.2- اين آموزه هاي مدني مجموعه بهم پيوسته اي از وظايف،حقوق،تكاليف و مسئوليت ها و تعهدات اجتماعي، سياسي،اقتصادي و فرهنگي همگاني و برابر و يكسان را بوجود مي آورد.3- احساس تعلق و عضويت اجتماعي مدرن را براي مشاركت جدي و فعالانه در جامعه و حوزه هاي اقتصادي، سياسي، اجتماعي، و فرهنگي فراهم مي كند.4- موجب برخورداري عادلانه و منصفانه تمامي اعضاء جامعه از مزايا و امتيازات  اجتماعي، اقتصادي،سياسي،حقوقي،و فرهنگي فارغ از تعلق طبقاتي، نژادي مذهبي و قومي مي گردد. آموزش شهروندي

از بُعد جامعه شناسي نظري در انديشه هاي "وبر- تونيس- دوركيم" قائل به نوعي« هويت ،عضويت و تعهد عقلاني- عرفي و مدني جديد براي اعضاي جامعه در قالب پديده شهروندي هستند كه منجربه مشاركت سياسي، اجتماعي و فرهنگي دموكراتيك و احساس تعلق اجتماعي بيشتر به جامعه مي گردد و نهايتاً به تقويت انسجام اجتماعي و نظم اجتماعي منجربه مي گردد.» ( توسلي- نجاتي حسيني،1383: 36) پارسنز در انديشه هاي خود آموزش شهروندي را در طرح "وبري- دوركيمي" در قالب واقعيتي مدرنيته با مبنا قراردادن اينكه اصول آموزش شهروندي يك الگوي عام، بي طرف ارزشي، اكتسابي و مبتني بر قرار دادعرفي و مدني نيز در جامعه است؛و به ارائه تصويري از شهروندي بر اين مبنا پرداخته است.آموزش هاي شهروندي به عنوان يك واقعيت اجتماعي در نظر پارسنز يك نوع "كردار اجتماعي معطوف به عضويت اجتماعي و انسجام اجتماعي" است. در واقع رويكرد پارسنز به شهروندي و آموزه هاي آن به افراد جامعه تاكيد بر عقلانيت عرفي شده، عضويت و تعهد اجتماعي مدني، مشاركت و تعلق اجتماعي تمام اعضاي جامعه با هدف تقويت انسجام و نظم اجتماعي مدرن است. در انديشه اجتماعي مارشال شهروندي و مولفه هاي مربوط به آن با يك رويكرد تاريخي و جامعه شناختي واقعيتي اجتماعي دانسته كه در غرب از سده 17تا قرن20 مورد بررسي و سير تكاملي قرار گرفته است. مارشال آموزش هاي شهروندي را جزء مولفه هاي كليدي نظام اقتصادي سرمايه داري يعني طبقه اجتماعي و نظام سياسي دموكراسي يعني مشاركت همگاني و برابري حقوقي در جامعه مدرن دانسته است. به نظر مارشال آموزش شهروندي« نوعي واقعيتي است كه منزلت اجتماعي

را به تمام اعضاي جامعه از طريق تعاليم رسمي و غير رسمي اعطاء نموده و به موجب آن تمامي افراد از جايگاه حقوق و وظايف برابر كه توسط قانون حمايت و تثبيت شده برخوردارند، به نظر او آموزش اصول شهروندي همراه با سه بعد اجتماعي است: "حقوق مدني و شهروندي مدني" مانند حق برخورداري از آزادي بيان، مالكيت، مذهب،عقيده،حقوق سياسي و...  شهروندي سياسي و حقوق سياسي" مانند حق برخورداري از راي، عضويت و مشاركت سياسي و... "حقوق اجتماعي رفاهي و شهروندي اجتماعي و رفاه " مانند حق برخورداري از رفاه و خدمات اجتماعي،اشتغال، آموزش امنيت، تامين اجتماعي و مانند آن.»( عاملي،1380 174) ترنر درانديشه هاي خود مفهوم شهروندي و آموزش هاي كه بايد به افراد در اين زمينه داده شود در قالب چهار مولفه جامعه شناختي به عنوان يك واقعيت اجتماعي بيان كرده است. الف- شكل اجتماعي شهروندي: در اين شكل آموزش هايي كه شهروندان دريافت مي كنند از بالا به پايين است يعني دولت به سمت جامعه مفاهيم شهروندي و شهروند مداري را ارائه مي دهد.ب- قلمرو اجتماعي شهروندي: در اين حوزه آموزه هايي ارائه شده كه بيشتر شهروند مداري را به سمت حوزه عمومي ترغيب كرده يا برخي از اين آموزه ها منجربه به شكل گيري حوزه هاي خصوصي شده است.پ- گونه اجتماعي شهروندي: اين مولفه اشاره به آموزش هايي مي كند كه شهروندان را بيشتر حالت فعال در شهروندي بيان مي كند يا به صورت شهروند منفعل تلقي كرده است. ت- محتواي اجتماعي شهروندي:اشاره به تعليماتي مي كند كه تاكيد بر ايفاي وظايف، تكاليف، مسئوليت ها و تعهدات شهروندي كرده و يا

معطوف به حقوق و امتيازات شهروندي دانسته است. بخش ديگري از آموزش شهروندي به عنوان يك واقعيت اجتماعي در انديشه هاي فمينيستي بيان مي شود. پيروان فمينيست عقيده به" آموزش شهروندي جنسيتي" دارند  معتقدند كه شهروندي و آموزش هاي آن در عرصه عمومي براي شهروندان يك جامعه بيشتر بيان كننده ويژگي ها و فضائل مردانه است؛ پس آموزش شهروندي در عرصه عمومي برابر با تربيت شهروند مرد مي باشد. و غير شهروند در عرصه عمومي برابر با زن است پس همين مسئله باعث شده كه آزادي مدني، سياسي تاكيد بر آموزه هايي كنند كه زنان را به عنوان شهروندان درجه دوم در جامعه تلقي نكنند. پس در آموزش هاي شهروندي به حقوق و تكاليفي متوسل شده اند كه « اول: اينكه آموزش ها ابزار مهمي براي كسب قدرت و حق تصميم گيري براي زنان باشد  دوم: اين آموزش ها ابزاري براي اين باشد كه به كار غيردستمزدي وبي بهاء بر زنان ارزش قائل شده و براي تكاليف اجتماعي- وظايف مراقبتي ارزش قائل شوند» ( فتيزپتريك،1381: 146) باتوجه به رويكردهاي اجتماعي در حوزه آموزش شهروندي به عنوان يك واقعيت اجتماعي بايد اشاره به اين كرد كه آموزش شهروندي به عنوان يك واقعيت اجتماعي در ساختار فرهنگي جامعه ايران در قالب سه شكل" امتناع شهروندي" كه باعث عدم شكل گيري و تقويت زمينه ها و بستر سازي است كه در دوره هاي حكومتي ايران باستان شاهد بوده ايم." امكان شهروندي"كه متناسب با ظرفيت و پتناسيل شكل گيري تقويت زمينه ها و بستر سازي شهروندي است كه در حكومت هاي ايران بعد از اسلام تا زمان مشروطه در

ايران مي توانيم مطالعه كنيم." ايجاب شهروندي" كه در اين دوره احساس ضرورت وجود زمينه ها و بستر سازي شهروندي شده كه بعد از انقلاب اسلامي گسترش يافته است ما درحال حاضر با چنين فرايندي روبرو هستيم كه از طرف حكومت به مردم آموزش داده مي شود. همچنين از سوي ديگر ماهيت گفتمان قانون اساسي و راهبردهاي اساسي جمهوري اسلامي ايران،قوانين مجلس شوراي اسلامي، و راهبردهاي برنامه هاي توسعه اقتصادي و اجتماعي فرهنگي تاكيد بر شهروندي و آموزش هاي آن كرده است. الزامات مدرنيستي ناشي از روح دموكراسي و جمهوري گرايي تاكيد بر آموزش ايجاد شهروندي جمهوري اسلامي از سوي نهادهاي حكومتي كرده است. آموزش ايجاد شهروندي در سه بعد شهروندي مدني يعني آموزش هايي كه ناظر بر اين است كه مردم حق آزادي هاي مدني را دارند، شهروندي اجتماعي به مبناي اينكه آموزش هاي بايد داده شود ناظر به برخورداري شهروندان از رفاه اقتصادي و اجتماعي، فرهنگي؛ شهروندي سياسي ناظر بر آموزش هايي چون مشاركت مي باشد.از سوي حكوت در اين سي سال ارائه شده است.همچنين شكل گيري مديريت جنگ در طي دهه اول انقلاب اسلامي باعث ايجاد آموزش و شكل گيري شهروندي مذهبي، ايدئولوژي و انقلابي گرديده است. بعد از پايان جنگ، دولت سازندگي در گسترش آموزش هاي شهروندي اجتماعي و رفاه نقش بارزي داشته است. و دولت اصلاحات در دهه 70و 80 به ايجاد شكل گيري آموزش هاي شهروندي سياسي تاكيد كرده است؛ و تا حال حاضر آموزش شهروندي مدني بسيار كمرنگ در ايران جلوه يافته است. آموزش شهروندي به عنوان يك واقعيت تربيتي مفهوم آموزش شهروندي از مفاهيم كلي است كه

به مطالعه "فرهنگي- اجتماعي- سياسي و فني" يك جامعه وابسته است. در واقع اين مولفه را مي توان آموزش شيوه هاي زندگي كردن بايكديگر به طور خاص در يك جامعه و به طور عام در جامعه جهاني اطلاق نمود. فرايند آموزش شهروندي به عنوان يك واقعيت تربيتي شامل مقتضياتي است كه در هر دوره اي ازجامعه بايد به افرادآن جامعه كه عضويت دارند و مطالبات معيني را دنبال مي كنند ارائه داد. در واقع فرايند تربيتي آموزش شهروندي و اصول آن از ذات زندگي اجتماعي سرچشمه مي گيرد، لذا اصول و ويژگي هاي آموزش شهروندي به عنوان يك واقعيت تربيتي به مجموعه اي از اطلاعات و فعاليت هاي يادگيري هدفمند اطلاق شده كه بصورت سنجيده شده در جامعه مورد بررسي و تعليم قرار مي گيرد؛ اين فعاليت هاي هدفمند منجربه اين شده كه مهارت هايي را به افراد در عرصه زندگي فردي، اجتماعي، اقتصادي، و فني ارائه دهد؛ همچنين در هر عرصه اي افراد را براي پذيرش نقش هاي آن عرصه آماده كند. در واقع اهداف،تلاش ها و اصول آموزش شهروندي و تربيت شهروندمداري در هر جامعه اي رابطه تنگاتنگي با سياست، اقتصاد،مذهب،ايدئولوژي و فرهنگ دارد. به نظرسدلر آموزش شهروندي از بعد تربيتي در يك جامعه در اين جهت است كه بايد اين تعليمات باعث حفظ شرايط موجود و پاسدار نظم اجتماعي جامعه گردد.تافلر هم بيان مي كند كه واقعيت تربيتي آموزش شهروندي براي اين است كه نسل هاي جوان را با نتايج تجربيات نسل هاي گذشته آشنا كند،كه اين آشنايي منجربه اين مي شود كه نسل جديد به تجربيات نسل قديم سرمايه هاي تمدني

را بيافزايد؛ همچنين اين تربيت منجربه اين مي شود كه تجربيات نسل هاي گذشته باعث بهره گيري و ارتقاء كيفيت زندگي فردي واجتماعي نسل هاي بعدي شود. از بعد ديگر نظام هاي آموزشي در هر جامعه اي بايد چنان شهروندان خود را با فراوردهاي خويش تربيت و پرورش دهد كه بتواند با استفاده از تخصص كسب شده شان به حل مسائل و مشكلات زمانه خود بپردازند؛دوم همچنين اين آموزه ها آينده جامعه "محلي- ملي- جهاني" خود را به چالش بكشانند.آموزش شهروندي از نگاه تافلر در عصر جهاني شدن اين است كه آموزش و پرورش بايد با تاكيد بر ضرورت هاي جامعه بشري افراد شهروند خود را به عنوان تكنوكرات و فن سالارانه تربيت كند تا بتواند خدمات حرفه اي را بر حسب نيازهاي اقتصادي و صنعتي عرضه كند. به نظر اميل دوركيم آموزش شهروندي از بعد تربيتي « از طريق اكتساب دانش، مهارت ها و ارزش هاي منتقل شده از نسل هاي بزرگسال به نسل هاي نرسيده و ناپخته براي زندگي اجتماعي تلقي مي كند و بر اين باور است كه مجموعه  خصلت هاي آموزشي كه براي تربيت شهروندان در جوامع مختلف  اولاً در دوره هاي مختلف از نظر فلسفه،روش و محتوا متفاوت است. ثانياً اينگونه تربيت با توجه به ساختار اقتصادي، فرهنگي،  و اجتماعي هر جامعه صورت مي پذيرد و برنامه ريزي آن بايد بدست  نوابغ و صاحبنظران در عرصه سياست، فرهنگ،و اقتصاد صورت پذيرد. ثالثاً اين آموزش شهروندي را در درسهاي ملموس و عيني مدرسه بايد به گونه اي گنجاند كه فرد شهروند پس از آن آموزش هاي بتواند با الزامات و نيازهاي

زندگي در جهان فردا همسازي داشته باشد و اهم اين توانايي ها را چنين رده بندي مي كند.  1- توانايي ذر برخورد منطقي و سنجيده در جهت حل و فصل رضايت بخش معضلات و دشواري ها 2- توانايي در كاركردن با ديگران به صورت همكاري و پذيرفتن مسئوليت هاي اجتماعي خويش. 3- توانايي درك  و تفاهم و تحمل تفاوت هاي فرهنگي.4- توانايي تفكر انتقادي در سامان بخشي و سازندگي. 5- توانايي حل تعارضات خود با ديگران با روش هاي مسالمت آميز.6- توانايي درك و شناسايي  هنجارهاي فرهنگي خود در جهت غني تر ساختن توسعه فرهنگ بومي و قومي.7- توانايي در حقوق بشر در دفاع از آن، چه در جامعه خويش و چه در جامعه بين المللي. 8- توانايي در نظم پذيري جمعي و بهره گيري از نگرش علمي از باورهاي فرهنگي جامعه خود و جوامع ديگر.» (آقازاده،1385: 49) درواقع زمينه هاي اصلي و شكل دهنده تربيت يا آموزش شهروندي شامل سنت تاريخي، موقعيت جغرافيايي، ساختار اجتماعي و سياسي، نظام اقتصادي و گرايش هاي نوين جهاني مي باشد. در هر جامعه اي به دليل اينكه كثرت گرايي، چند فرهنگي، ميراث و تنوع فرهنگي و نژادي، تساهل، انسجام اجتماعي، حقوق جمعي و فردي و مسئوليت هاي شغلي و حرفه اي، عدالت اجتماعي، هويت ملي و آزادي طلبي وجود دارد در واقع فرايند تربيت شهروندي و آموزش آن را با چالش اساسي روبرو كرده است. آموزش هاي شهروندي كه بر پايه اهداف و مقاصد در نظر گرفته مي شود، در هر جامعه اي شامل اين اهداف كلي مي شود" آموزش درباره شهروندي- آموزش از طريق شهروندي- آموزش به

منظور شهروندي" « آموزش درباره شهروندي به عنوان يك واقعيت تربيتي برپايه آماده كردن دانش آموزان و افراد از نظردانش كافي و درك تاريخ ملي و ساختارهاي زندگي سياسي و مدني متمركز است. آموزش از طريق شهروندي در حوزه فرايند تربيتي مستلزم يادگيري دانش آموزان و افراد از طريق انجام فعاليت هاي كاملاً فعال تجربه هاي مشاركتي در مدرسه يا جامعه  محلي و فراتر از آن است، اين يادگيري عصر دانش را تقويت مي كند. آموزش به منظور تربيت شهروندي چه از اين دو رويه مذكور را اشاره شده شامل افراد و دانش آموزان را به يكسري ابزارها را شامل دانش و درك مهارت ها و نگرش ها، ارزش ها و گرايش ها، مجهز مي كند و آن ها را قادر مي سازد تا مشاركتي فعالانه و معقول در ر نقش ها و مسئوليت هايي در زندگي بزرگسالي با آن روبرو است داشته باشند. اين رويه آموزش شهروندي را با كل تجربه آموزش دانش آموزان پيوند مي دهد. ( همان: 50) در واقع سير تحولاتي آموزش شهروندي از بعد تربيتي در ساختار جامعه ايران از يك سابقه و قدمت تاريخي بسيار غني برخورداراست. تربيت شهروندان ايراني نخست تحت تاثير فرهنگ زرتشتي قرار داشته و آموزه ها ي شهروندي را بر مبناي تثليث "گفتار نيك- پندار نيك و كردار نيك" بيان شده است و با ورود اسلام با تكيه بر آيين و فضايل اخلاقي و اسلامي رفتارها و هنجارهاي آموزشي شهروندي را از بعد تربيتي تا به امروز سپري كرده اند.تعاليم اسلامي قسمت اعظم برنامه هاي مدارس بوده است؛ اين تعاليم بر "محور اخلاق- اطاعات از

والدين، فرمانبرداري از حكومت اسلامي، وضيفه شناسي و نيكوكاري به يكديگر و..."بنا شده است. در واقع آموزش شهروندي از منظر تربيتي در جامعه ايران با توجه به ساختارفرهنگي داراي يكسري از ويژگي هاست كه شامل مشخصات ذيل مي باشد.الف) آموزش شهروند به عنوان يك فرد: ساختار تعليم و تربيت فردي در حوزه آموزش هاي شهروندي بايد بگونه اي باشد كه فرد از طريق اين آموزش ها بتواند 1- از آزادي برخوردار باشد.2- به دموكراسي يا مردم سالاري احترام گذارد.3- متكي به خود بوده و منِ مستقلي داشته باشد، كه اين خود از رشد وتعادل قابليت ها نشات مي گيرد.4- ابتكاري قوي و اراده اي با مصمّم در زندگي داشته باشد.5- حق شناسي و حرمت گذار باشد. و...ب) آموزش شهروند به عنوان يك عضو از خانواده: اينگونه مي باشد كه 1- شرايط و فضاي خانه را به صورت جايگاهي در آورد كه سرشار از عشق و شادي آور باشد.2- خانه را براي آرامش و آسايش و فضاي تعامل بايكديگر مهيا كند.3-فضاي خانه و تعاملاتي كه باساير اعضاي خانواده ايجاد مي كند به سمت تعليم و تربيت يا اجتماعي شدن سوق يابد. 4- ارتباطات انساني را به  نحو احسن در فضاي خانواده گسترده كند، و معاشرت خود را بسط دهد و از آن لذت ببرد. و...ج) آموزش شهروندي به عنوان يك عضو از جامعه: بر اساس اين مولفه 1- بايد ساختار آموزش شهروندي از بعد تربيتي به گونه اي باشد كه فرد يك عضو كارطلب . كارگزار متعهد باشد و بخشي از اوقات خويش را صرف كار نمايد تا از اين طريق بتواند به توسعه همه جانبه

جامعه خود در چرخه هاي نظام اجتماعي كمك نمايد.2- يك عضو جامعه شهروندي به گونه اي آموزش مي بيند كه روحيه خدمت به جامعه را در بهزيستن ديگران در خود تقويت كند و به نوعي مددكار موثري براي حل مسائل و پيامدهاي زندگي ديگران باشد.3- شهروند يك جامعه بايد ارزش هاي اجتماعي كه منجربه اخلاق و رفتار اجتماعي مثبت شده در خود تقويت كند و به آن ها احترام گذارد.4- بايد روحيه آينده نگري و نقادانه اي نسبت به فعاليت هاي فرهنگي و توليدي جامعه در شهروندان بوجود آورد و آن ها را بسط و آموزش داد و بايد در جهت رشد و بالندگي اين نظرگاه ها اهتمام زيادي ورزيد. و...د) آموزش شهروندي به عنوان يك فرد متعهد در جامعه جهاني: اين است كه1- شهروندان را وطن خواه كرد و به عشق جاودانه نسبت به ملت، تاريخ و فرهنگ تمدن جامعه اي كه در آن زندگي مي كند سوق داد.2- شهروندان را براي احتذام گذاشتن و حفظ ميراث فرهنگي، نمادهاي ملي جهاني و ديني آموزش داد و حتي نگهداري آثار گذشتگان و دستاوردهاي آنان را تقويت كرد.3- بايد نهادهاي آموزشي مروج ويژگي ها و هنجارهاي عالي، ملي و بين المللي در بين شهروندان و به نوعي حرمت گذاري و متعهد به ارزش هاي انساني و پذيرش قبول مسئوليت هاي ملي و جهاني در بين شهروندان را تقويت كرد.حال با توجه به اين فرايندها هدف از آموزش شهروندي در بعد تربيتي درجامعه ايران اينگونه است كه:1-    توسعه و گسترش دانش، مهارت ها، ارزش ها و نگرش هايي است كه لازم است براي شهروند آگاه و مسئوليت

پذير حاصل كرد.2-    در حوزه دانش نظري: نهادهاي آموزشي بايد افراد را به درك از فعاليت هاي اجتماعي و فرهنگي در سطح مصرف، حفظ امنيت واقف نمود و نسبت به فرايند تصميم گيري در مشاركت اجتماعي و درك شناخت واقعي آگاه كرد.3-    در حوزه دانش عملي: اين نهادها بايد مهارت هايي از جمله اطلاعات و كاربردهاي فرايند پژوهشي و تحقيق، فناوري اطلاعات و ارتباطات و... را آموزش دهند.4-     در حوزه ارزش هاي فرهنگي و ملي: نهادهاي آموزشي هر جامعه اي بايد با توجه به بعد ملي و جهاني در بين شهروندان عشق ورزيدن به سرزمين، ميراث فرهنگي و تاريخ آن جامعه را همراه با نگرشي مثبت بسط دهند، علاوه بر اين توسعه ويژگي و صفات شهروند مطلوب در يك جامعه دموكراتيك گام بردارند تا از اين طريق بتوانند يك شهروند فعال و مطلع در اجتماع خود نسبت به جامعه ملي و جهاني همراه با تغييرات سريع ايجاد كنند. با توجه به چنين موارد و اهدافي كه در مورد ابعاد تربيتي آموزش شهروندي در جامعه ايران بيان كرديم، شوراهاي عالي آموزش و پرورش- آموزش عالي- انقلاب فرهنگي- كميسيون آموزشي مجلس- معاونت مديريت و برنامه ريزي  رياست جمهوري- صاحبنظران و انديشه ورزان تعليم و تربيت، متخصصان علوم اجتماعي و سياسي و... بايد سند اصول حاكم بر نظام تربيت شهروندي را در ساختار اجتماعي و سياسي جامعه مان تدوين كنند و در اين سند ويژگي هاي شهروند مطلوب، فعال و ايده آل ايراني را به عنوان فردي در منظومه خانواده، جامعه محلي و ملي و سرانجام جامعه جهاني ترسيم كنند. از سوي ديگر توسعه همه جانبه و پايدار

جامعه مان بستگي به حضور فعال شهرونداني آگاه و صاحب توانمندعلمي و مهارتي لازم را براي توفيق در زندگي اجتماعي و فردي در عرصه هاي سازندگي دارد. لازم است براي تربيت اين چنين شهرونداني در برنامه هاي درسي مدارس، دانشگاه و كانون هاي آموزشي در تمام سطوح يك تجديد نظر اساسي شود، و نقش آموزش هاي رسمي را در ارتباط با تربيت شهروندي و فرايند آن به عنوان يك واقعيت پررنگ تر كرد.آموزش شهروندي به عنوان واقعيت  سياسي آموزش شهروندي از بعد سياسي در واقع توسط نظام سياسي حاكم بر جامعه تعيين و مشخص مي گردد.در واقع آنچه كه حكومت و دولت مي خواهند در نهادهاي آموزش به عنوان برنامه هاي درسي و غير درسي به شهروندان يك جامعه از همان دوران كودكي با شروع مدرسه تا دانشگاه ارائه مي كند و حتي ساير نهادهاي اجتماعي هم با توجه به ساختار سياسي حاكم بر جامعه به شهروندان آموزش شهروندي را مي دهد.حاكميت از طريق آموزش شهروندي الگوهاي توسعه سياسي جامعه كه همان آگاهي و بالا بردن توانايي سياسي شهروندان به منظور نهادينه ساختن الگوهاي انسجام و همبستگي اجتماعي از يكسو وتعميم پذيري الگوهاي مشاركت و توزيع مناسب منابع مي باشد، را مد نظر دارد.آموزش شهروندي از بعد سياسي و مدني به عنوان يك واقعيت به تعليم راهكارهاي ايجاد وحدت، حفظ يگانگي و انسجام همه جانبه شهروندان مي پردازد كه اين مسئله موجب رشد هويت ملي در بين شهروندان شده است. از سوي ديگر اين آموزش ها از طريق شرايط بسيج سياسي در جامعه نظير شركت در انتخابات،علاقمندي به مطالب سياسي و پيگيري امور سياسي نقش

شهروند فعال سياسي را در بين افراد جامعه تقويت مي كند.آموزش شهروندي در ارتباط با جامعه پذيري سياسي است، براساس اين آموزش ها شهروندان گرايشات، نگرش ها، دانش و معيارهاي سياسي خود را به نسل هاي بعدي انتقال داده يا در تعامل قرار مي دهند. در واقع اين آموزش ها جهت گيري هاي را از بُعد سياسي براي شهروندان ايجاد مي كند.« 1- جهتگيري شناختي، يعني آگاهي شهروند از نظام سياسي و باور به اين نظام و نقش هاي آن،2- جهتگيري عاطفي يا احساسات شهروندان نسبت به نظام سياسي،3- جهتگيري ارزيابي كه مربوط به برداشت ها و قضاوت هاي شهروندان نسبت به موضوعات سياسي را مورد بررسي قرار مي دهد.» ( شارع پور،1386: 286) آموزش شهروندي از بعد سياسي  شامل بخشي از نظرات و رفتارهايي است كه در جهت تداوم نظم سياسي جامعه به اعضاء تعليم داده مي شود و موجب انتقال به نسل هاي بعدي مي گردد؛ تا از اين طريق فرايند جامعه پذيري سياسي صورت گيرد. آموزش هاي شهروندي از منظر سياسي با ثبات فرهنگ سياسي و ساختارهاي اجتماعي  در طول زمان رابطه دارد و هر نظام اجتماعي مي كوشد تا ارزش ها ،نگرش ها و ديدگاه هاي ضروري را براي تداوم نظام سياسي خود به شهروندان منتقل كند. آموزش شهروند سياسي در هر جامعه اي هدفش پرورش سياسي، شكل دادن رفتارهاي كودكان و نوجوانان به اقتضاي قالب هاي اجتماعي و سياسي است، به عبارت ديگر پرورش سياسي از طريق آموزش شهروندي فراگردي است كه شخص از طريق آن جهت گيري سياسي اساسي خود را در محيط جامعه كسب مي كند.در واقع آموزش

شهروندي سياسي و پرورش آن يعني جذب و دروني كردن هنجارها و ارزش هاي نظام سياسي جامعه است.شهروند سياسي يك جامعه از طريق آموزش هاي لازم با مسئوليت هاي خود- آگاهي ملي و وفاق سياسي آشنا مي گردد. آموزش شهروندي از نگاه سياسي داراي چنين كاركردهايي در هر جامعه است « 1- جامعه پذيري سياسي شهروندان و آشنا سازي با فرهنگ سياسي2- گزينش جذب و آموزش رهبران و كارگزاران سياسي3- ايجاد يگانگي سياسي در جامعه4- ايجاد زمينه براي تشكيل سازمان هايي كه در جامعه نقش هاي سياسي ايفاء ميكنند و...» ( علاقه بند،1375: 108)آموزش شهروندي به عنوان واقعيت  فرهنگي آموزش شهروندي با ارتقاء فرهنگ شهروندي ارتباط مسقيم دارد، اين مولفه در جهت دادن رفتار شهروندان و كيفيت مشاركت آنان در امور جامعه به عنوان يكي از الزامات اساسي سرمايه اجتماعي و شاخص هاي توسعه فرهنگي يافتگي نقش موثر دارد. در واقع آموزش شهروندي به عنوان يك واقعيت فرهنگي  همراه با عناصر كليدي آن همواره در طول تاريخ زندگي اجتماعي انسان كه به استقرار فرهنگ مي انجامد نقش بارزي مي تواند داشته باشد. امروزه اين آموزش ها در تعيين جايگاه فرد در جريان توسعه يافتگي در بستر جهاني شدن از ضرورت هاي دستيابي تلقي مي گردد.آموزش شهروندي يك آميختگي و رابطه تنگاتنگ با اخلاق و روابط اخلاقي دارد. اين عنصر از شهروندي علاوه بر زمينه هاي سياسي بر روابط اخلاقي بين اعضاي جامعه و شرايط يگانگي و همبستگي اجتماعي و اخلاق مدني ناظر است. اين مولفه آموزشي با  مشوق هايي چون احساس برادري،همنوعي،تعهد،و مسئوليت پذيري همراه است.آموزش هاي شهروندي در بعد فرهنگي اشاره به اخلاق شهروندي

مي كند در واقع بايد به آموزه هايي حقوقي پرداخت كه شهروندان در يك شهر نسبت به نهادهاي اجتماعي، شهروندان بايد اجرانمايند. آموزش شهروندي از بعد فرهنگي شامل« آموزش مجموعه اي از هنجارها و ارزش هايي مي شود كه انعطاف پذيري بسياري دارند و اين امر ناشي راز وجود تفاوت ها و تنوعات فرهنگي است كه در جامعه شكل مي گيرد، از نظر ترنر آموزش فرهنگ شهروندي ارتباط به مشاركت فرهنگي افراد جامعه دارد و بايد شهروندان در امور مربوط به فرهنگ عمومي جامعه آموزش بينند و خود را مسئول بدانند و در گسترش آن مشاركت نمايند.» ( شربتيان،1387: 123) مفاهيم كليدي كه در حوزه فرهنگ آموزش شهروندي بايد به آن توجه بسياري كرد شامل " مسئوليت پذيري شهري- قانونمند بودن شهروندان- هنجارپذيري الگوهاي شهرنشيني " است در واقع اين مفاهيم فرهنگي را مي توان از همان آغاز كودكي دروني كرد. اگر به اين مولفه هاي آموزش توجه نشود هر جامعه اي با هزينه هاي بسياري روبرو خواهد شد و ناچار هستيم دائم كنترل اجتماعي را بر شهروندان افزايش دهيم كه اين مسئله پيامدهاي فرهنگي و اجتماعي بسياري را با خود بوجود مي آورد. گي اِرمه در بحثي پيرامون فرهنگ شهروندي به اين مساله اشاره مي كند كه از ويژگي هاي آموزش فرهنگ شهروي اين است كه شهروندان را با تاريخ و ساختار محيطي كه در آن زندگي مي كنند آشنا كنيم، همچنين قواعد و سلوك دموكراتيك را به شهروندان آموزش دهيم. در واقع ويژگي سوم اين است كه فرهنگ به نوعي براي شهروندان ويژگي تكليف مدارانه بوجود مي آورد كه بايد اخلاق مدني و

روحيه مداري بيشتري از شهروندان در جهت سازگاري با جامعه صادر گردد. آموزش شهروندي در بعد فرهنگ اشاره به حمايت قانوني از فرهنگ ها و خرده فرهنگ هاي موجود در يك جامعه مي كند؛كه بايد شهروندان به پذيرش اين خرده فرهنگ ها بپردازند و احترام متقابلي براي آن ها در يك جامعه قائل شوند كه اين مسئله در سازگاري اجتماعي و رشد اخلاق مدني كمك بسياري مي كند. بر اين اساس آموزش هايي كه به شهروندان در زمينه حقوق اشتراكي و رعايت فرهنگ اقليت ها داده مي شود نقش بارزي در توسعه فرهنگي شهروندي دارد.راهكارهاي آموزش شهروندي الف: با توجه به اينكه تمدن جديد قرن بيستم و بيست و يكم توانسته تمام ساختار زندگي انسان را از نظر رفاه مادي تحت تاثير قرار دهد  اما ضرورت ايجاد يك ديدگاه اخلاقي و فرهنگي همه جانبه در آموزش هاي رسمي و غير رسمي شهروندان در تمام سطوح كه منجربه توسعه همه جانبه جامعه مي شود براي زندگي شهروندان يك جامعه لازم است.ب: براي اينكه آموزش هاي شهروندي با تمام ابعاد آن به عنوان يك واقعيت اجتناب ناپذير در اذهان شهروندان از همان دوران كودكي تا بزرگسالي نهادينه گرددبايد همواره از منابع "اخلاقي- فرهنگي- اجتماعي- سياسي- حقوقي و..."كه پايه هاي قدرتمند  ساختار فرهنگي را در بين شهروندان تقويت مي كند مورد توجه برنامه ريزان و متخصصان اجرايي مديريت سياسي و شهري جامعه قرار گيرد.پ: بايد آموزه هاي متنوع شهروندي را براي تمام سطوح شهروندي متناسب با نيازهاي "اجتماعي- رواني- اقتصادي- سياسي- ديني و..." به صورت رويكردها و برنامه ريزي هاي "بلند مدت- ميان مدت و كوتاه مدت" اجرا

كرد.ت: ضرورت باز آموزي تعاليم "فرهنگي- اجتماعي- رواني – حقوقي- سياسي" شهروندي در حوزه دانش هاي علوم انساني از طريق برنامه ريزي هاي علمي و تخصصي در طي سال به صورت مستمر در قالب هم انديشي ها- همايش ها- كارگاه هاي آموزشي و عملي- انتشارات- برنامه هاي آگاه سازي ايجادكرد.ث: تلاش در جهت هدايت پژوهش هاي خردنگر در سطوح محلي- منطقه اي و حتي كلان نگر در سطح ملي براي شناخت سازوكارهاي پارامتري آموزش شهروندي در قالب "تربيتي- پرورشي- اجتماعي- فرهنگي و رواني" و تلاش براي ارائه راه كارهاي عملي و كاربردي آموزش هاي نهادينه شده شهروندي امري ضروري براي جامعه است.ج: بايد در آموز ه هاي شهروندي براي هر سطحي از شهروندان به نياز سنجي هويتي شهروندان توجه شود.چ: درآموزش هاي شهروندي بايد ابعاد مختلف آموزه هاي شهروندي به موزات هم در جهت تكامل بخشيدن به زندگي اجتماعي شهروندان تاكيد شود.ح: بايد در برنامه ريزي هاي درسي و غير درسي كه از سوي نهادهاي آموزشي و كانون هاي آموزشي در حوزه شهروندي شكل مي گيرد به مولفه هاي دروني و بيروني فرهنگ و اخلاق شهروندي توجه گردد، تا از اين طريق پايه هاي فرهنگ شهروندي را تقويت كرد.خ: با توجه به اينكه جامعه ايران از تنوع فرهنگي و قومي در زندگي اجتماعي و فرهنگي برخوردارست، بايد آموزش هاي شهروندي را يك سازه فرهنگي و اجتماعي در نظر گرفت كه متناسب با رويكردهاي ارزشي،بومي، و محلي آن خرده فرهنگ شهروندي باشد.د: با توجه به تحولات "تكنولوژيكي- اجتماعي- سياسي- فرهنگي و اقتصادي" كه جامعه روبرو است بايد آموزه هاي شهروندي را پديده اي پويا و دگرگون 

متناسب با شرايط جهاني دانست و دائماً به بازتوليد فرهنگي و اجتماعي اين مولفه توجه و اهتمام خاص داشت.ذ: بايد در برنامه ريزي هاي آموزش شهروندي ابعاد "حقوقي- سياسي- فرهنگي- اخلاقي" شهروندان براي رسيدن به يك تعريف جامع و كامل از شهروندي مدنظر قرار گيرد. ر: در آموزش شهروندي از سوي نهادهاي آموزشي رسمي و غير رسمي سرفصل هاي فرهنگ شهروندي چون" مساوات طلبي- آزادي- جمع گرايي- فرد گرايي-مردم سالاري- مسئوليت پذيري مدني- مددياري- حمايت اجتماعي- مشاركت همه جانبه و..." مورد حمايت و تعليم ازسوي حاكميت وقت و مديريت شهري قرار گيرد. ز: در دهه هاي اخير آموزش هاي شهروندي در جامعه در عرصه هاي "سياسي اجتماعي- اخلاقي و فرهنگي" امري ضروري است كه تمام دستگاه هاي رسمي و غير رسمي جامعه بايد در اهتمام ويژه به اين آموزش ها سرمايه گذاري هاي اجتماعي- فرهنگي خاصي بنمايند.ژ: با توجه به اينكه آموزش شهروندي پديده اي پويا ست پس لازم است در جهت شهروندي فعال در تمام زمينه هاي اخلاق شهروندي تمام دستگاه هاي اجرايي بر پايه آرمان هاي "ايدئولوژي اسلامي- ايراني – جهاني"  فعاليت و سرمايه گذاري كنند.س: آموزش هاي شهروندي بايد در راستاي "خلاقيت ها- ابتكارها- خودشكوفايي" شهروندان و رفع نيازهاي پايدار و همه جانبه شهروندي صورت گيرد.نتيجه گيري آموزش شهروندي منجربه به تحكيم و تقويت نظام ارزشي مهارت هاي شهروندي در جهت استحكام دموكراسي و مشاركت پايدار شهروندان  مي گردد. اين مولفه ضامن بقاء و تداوم حيات اجتماعي و ميزان توسعه همه جانبه جوامع صنعتي و روبه پيشرفت است. چنين تربيتي از همان آغاز طفوليت نوعي اعتماد به نفس و رفتارهاي مسئولانه را

از نظر اجتماعي و اخلاقي بوجود مي آورد؛ نقش ديگر اين مولفه ارائه اطلاعات و آگاهي در مورد مسايل عمومي جامعه در ابعاد محلي- ملي و جهاني است. چنين آموزه هايي واجد فضايل و اخلاق مدني و جمعي است و جستجويي براي مساوات طلبي است. اين آموزه ها به روابط اجتماعي بين افراد و روابط افراد و نهادهاي ساختار نظام اجتماعي مربوط شود.اين فرايند در نهادهاي آموزش رسمي جامعه منجربه پرورش شهروندي فعال مي گردد. در واقع آموزش شهروندمداري دريك جامعه باعث اين شده كه تمام اعضاي جامعه از حس شهروندي مثبتي بصورت ملي برخوردار باشند و ضمن برخوداري از احترام ملي، از حقوق مشخص اجتماعي و سياسي و اقتصادي بهره مند گردند. يادگيري پارامترهاي آموزش رفتار شهروندي به افزايش كيفيت زندگي جمعي و تقويت سرمايه اجتماعي در زندگي كمك شاياني مي كند.آموزش رفتارهاي شهروندي در افزايش كيفيت عملكرد سازمان هاي مدني بسياراثرگذار است، اين آموزه ها به تقويت اخلاق اجتماعي و بسط همبستگي اجتماعي يك جامعه در سطح محلي- ملي و جهاني كمك خواهدكرد، آموزش شهروندي بخشي از وظايف مديريت شهري است، در واقع دولت و نهادهاي قانونگذار، سازمان هاي ملي و محلي، تشكل هاي مدني و... از طريق آموزش حقوق شهروندي و مهارت هاي زندگي جمعي و شناخت اصول مديريت شهري نقش بارزي در تربيت شهروندان خواهند داشت. آموزش شهروندي به عنوان يك واقعيت اجتماعي از مولفه هاي نظام دموكراسي- سياسي و شاخص كليدي براي تحقق دموكراسي در حوزه عمومي جامعه مدني است. آموزش شهروندي به عنوان يك واقعيت اجتماعي در ساختار فرهنگي جامعه ايران در قالب سه شكل " امتناع شهروندي" و"

امكان شهروندي"و" ايجاب شهروندي" رشد كرده است. فرايند آموزش شهروندي به عنوان يك واقعيت تربيتي شامل مقتضياتي است كه در هر دوره اي ازجامعه بايد به افرادآن جامعه كه عضويت دارند و مطالبات معيني را دنبال مي كنند ارائه داد.درواقع زمينه هاي اصلي و شكل دهنده تربيت يا آموزش شهروندي شامل سنت تاريخي، موقعيت جغرافيايي، ساختار اجتماعي و سياسي، نظام اقتصادي و گرايش هاي نوين جهاني مي باشد.در واقع سير تحولاتي آموزش شهروندي از بعد تربيتي در ساختار جامعه ايران از يك سابقه و قدمت تاريخي بسيار غني برخورداراست. آموزش شهروندي از بعد سياسي در واقع توسط نظام سياسي حاكم بر جامعه تعيين و مشخص مي كند.حاكميت از طريق آموزش شهروندي الگوهاي توسعه سياسي جامعه كه همان آگاهي و بالا بردن توانايي سياسي شهروندان به منظور نهادينه ساختن الگوهاي انسجام و همبستگي اجتماعي از يكسو وتعميم پذيري الگوهاي مشاركت و توزيع مناسب منابع مي باشد، را مد نظر دارد. آموزش شهروند سياسي در هر جامعه اي هدفش پرورش سياسي، شكل دادن رفتارهاي كودكان و نوجوانان به اقتضاي قالب هاي اجتماعي و سياسي است، آموزش شهروندي با ارتقاء فرهنگ شهروندي ارتباط مسقيم دارد، اين مولفه در جهت دادن رفتار شهروندان و كيفيت مشاركت آنان در امور جامعه به عنوان يكي از الزامات اساسي سرمايه اجتماعي و شاخص هاي توسعه فرهنگي يافتگي نقش موثر دارد. آموزش شهروندي يك آميختگي و رابطه تنگاتنگ با اخلاق و روابط اخلاقي دارد. اين عنصر از شهروندي علاوه بر زمينه هاي سياسي بر روابط اخلاقي بين اعضاي جامعه و شرايط يگانگي و همبستگي اجتماعي و اخلاق مدني ناظر است.منابع و ماخذآقازاده،احمد،1385،" اصول

و قواعد حاكم بر فرايند تربيت شهروندي و بررسي سير تحولات و ويژگي هاي  اين گونه آموزش ها در كشور ژاپن" فصلنامه نوآوري هاي آموزشي، شماره 17، سال پنجم، دوره پائيز،صص44-11. قابل دسترس در www.sid.irتوسلي- نجاتي حسيني،غلامعباس- محمود،1383، " واقعيت اجتماعي شهروندي در ايران" مجله انجمن جامعه شناسي ايران، دوره پنجم شماره2، صص60-32. قابل دسترس در www.sid.irخطيب زنجاني،نازيلا،1386 " آموزش شهروندي نياز جامعه امروز" روزنامه كيهان  قابل دسترس درwww.magiran.com.شارع پور، محمود،1386، " جامعه شناسي آموزش و پرورش" نشر سمت، تهران.شربتيان، محمد حسن،1387" تاملي بر مباني فرهنگ شهروندي و ارائه راهكارهايي براي گسترش آن"، فصلنامه فرهنگي- پژوهشي فرهنگ خراسان جنوبي، شماره 9و8، سال دوم و سوم، دوره تابستان و پائيز،صص154-119.شياني،مليحه،1381، " تحليلي جامعه شناختي از وضعيت شهروندي در لرستان" مجله انجمن جامعه شناسي ايران، دوره چهارم شماره3، صص80-60. قابل دسترس در www.sid.irصرافي- عبداللهي، مظفر- مجيد،1387،" تحليل مفهوم شهروندي و ارزيابي جايگاه آن در قوانين، مقررات و مديريت كشور" مجله پژوهش هاي جغرافيايي، شماره33، دوره بهار، صص134-115. قابل دسترس در www.sid.irفيتزپتريك،توني،1381، " نظريه رفاه ( سياست اجتماعي چيست)"، ترجمه  هرمزهمايون پور، نشر گام نو، تهران.فكوهي، ناصر،1387" تقويت اخلاق شهروندي: راهي براي گذر به مردم سالاري مشاركتي" قابل دسترس در www.anthropology.irقائدي،يحيي،1385" تربيت شهروندي"، فصلنامه نوآوري هاي آموزشي، شماره 17، سال پنجم، دوره پائيز،صص210-183. قابل دسترس در www.sid.irعاملي- محمد خاني، سعيد رضا- نجمه،1387، " ارتباطات بين فرهنگي و گفتمان حقوقي، آموزشي و رسانه ايراني"، فصلنامه تحقيقات فرهنگي، سال اول، شماره 4 دوره زمستان، صص 78-41. قابل دسترس در www.sid.irعلاقه بند، علي،1375، " جامعه شناسي آموزش و پرورش" نشر روان تهران.لطف آبادي،حسين، 1385، " آموزش شهروندي ملي و جهاني همراه

با تحكيم هويت و نظام ارزشي دانش آموزان"، فصلنامه نوآوري هاي آموزشي، شماره 17، سال پنجم، دوره پائيز،صص44-11. قابل دسترس در www.sid.irنوابخش- ارجمند سياه پوش،مهرداد- اسحق،1388، " مباني توسعه پايدار شهري" انتشارات جامعه شناسان، تهران.هاشميان فر- گنجي، علي- محمد،1388، " تحليلي بر فرهنگ شهروندي در اصفهان" مجله جامعه شناسي كاربردي،شماره1 صص44-25. قابل دسترس در www.sid.irهويدا- نادري،رضا- ناهيد،1388،" بررسي سطح رفتاري شهروندي سازماني كاركنان" پژوهشنامه مديريت اجرايي، سال نهم، شماره 1( پياپي33)،صص 118-103. قابل دسترس در www.sid.irآموزش شهروندي قابل دسترس در http://e-kashan.com

شهرنشيني

ترجمه ي زهره دودانگه

فرايندي كه در طي آن تعداد زيادي از مردم در  نواحي نسبتا كوچك به طور دائم متمركز مي شوند، شهر ها را تشكيل مي دهد. تعريف آنچه يك شهر را شكل مي دهد بر حسب زمان و مكان متفاوت است، اما متداول ترين روش اين است كه اين اصطلاح به عنوان يك موضوع جمعيتي شرح داده شود. سازمان ملل پيشنهاد كرده است كه كشورها تمامي مكان هايي را كه داراي جمعيتي

بيش از 20000 نفر هستند و اين ساكنان در نزديكي يكديگر زندگي مي كنند، مكان شهري محسوب كنند. اما در حقيقت كشورها آمار خود را بر مبناي معيارهاي متفاوتي گرد مي آورند. براي مثال ايالات متحده مكان شهري را براي هر محلي كه داراي جمعيتي بيش از 2500 نفر باشد، بكار مي برد.تعاريف كمّي هرچه باشد، روشن است كه خط سير تاريخ بشر توسط يك فرايند شهرنشيني پر شتاب مورد توجه قرار گرفته است. اين امر تا دوره نئوليتيك، يعني در حدود 10000 سال پيش، كه انسان هاي قادر بودند سكونتگاه هاي دائمي بسازند به وقوع نپيوست. حتي در 5000

سال پيش اين يگانه سكونتگاه هاي جهان دهكده هاي كوچك و نيمه دائمِ كشاورزان روستايي بودند، يعني شهرك هايي كه اندازه شان محدود بود، چون هنگامي كه خاك پيرامونشان دچار فرسايش مي شد بايد تغيير مكان مي دادند. اين امر (شهرنشيني پر شتاب) تا عصر كلاسيك كه شهرهايي با بيش از 100000 نفر جمعيت پديد آمدند وجود نداشت، و حتي تا انفجار جمعيتي پايدارِ سه قرن گذشته متداول نگشت. در سال 1800 كمتر از 3 درصد جمعيت جهان در شهرهاي 20000 نفري يا بيشتر زندگي مي كردند. اين رقم در ميانه ي دهه 1960 به حدود يك چهارم جمعيت افزايش يافته بود. در پايان قرن بيستم قريب به نيمي از جمعيت جهان در شهرهاي 20000 نفري يا بيشتر ساكن بودند.پيدايش شهرك هاي كوچك تمدن باستان، هم در دنياي قديم و هم در دنياي جديد، تنها به دليل پيشرفت در كشارزي و حمل و نقل ممكن شد. همچنان كه كشاورزي بيشتر ثمر بخش مي گشت مازاد غذا توليد نمود. توسعه وسايل حمل و نقل كه تاريخ آن از شروع اختراع چرخ در حدود 300 قبل از ميلاد بود، اين امكان را فراهم كرد كه مازاد محصولات حومه ي شهر غذاي جمعيت شهري را تامين نمايد، سيستمي كه تا به امروز ادامه دارد.بر خلاف اندازه كوچك اين دهكده ها، مردم در شهرهاي اوليه كاملا نزديك به يكديگر زندگي مي كردند. فواصل نمي توانست بيش از يك پياده روي ساده باشد و هيچ كس نمي توانست خارج ازمحدوده ذخيره آب زندگي كند. به علاوه به دليل اينكه شهرها همواره هدف حمله بودند، اغلب مواقع محصور بوده و مشكل

بود كه وراي يك ناحيه بزرگ از موانع عبور كنند. حفاري هاي باستان شناسي نشان داده است كه تراكم جمعيت شهرها در 2000 قبل از ميلاد ممكن است كه 128000 نفر در هر مايل مربع بوده باشد(49400 نفر در هر كيلومتر مربع)؛ در مقابل، شهرهاي كنوني كلكته و شانگهاي  با تراكم بيش از 70000 در هر مايل مربع به عنوان شهرهاي داراي ازدحامِ بيش از اندازه مورد توجه هستند.به جز استثناهاي معدودي، نخبگان- اشراف ، كارمندان دولت ، روحانيت ، و ثروتمندان- در مركز شهرهاي باستاني زندگي مي كردند كه معمولا نزديك مهم ترين معبد قرار داشت. در نواحي بيرونيِ دورتر فقرا حضور داشتند، كساني كه برخي اوقات  با هم به آن سوي ديوارهاي شهر تبعيد مي شدند.مهمترين شهر روزگار باستان رُم بود كه در دوران اوج خود در قرن سوم ميلادي، حدود 4 مايل مربع (10 كيلومتر مربع) را تحت پوشش قرار مي داد و حداقل 800000 نفر ساكن داشت. براي فراهم كردن آب براي چنين جمعيت زيادي، امپراطوري سيستمي از قنات ها را ساخت كه آب آشاميدني را از تپه هايي كه 44 مايل دورتر بودند (70 كيلومتر) كانال كشي مي كرد. در داخل خود شهر آب با استفاده از شبكه اي از كانال ها و لوله هاي سربي قابل توجهي به خانه هاي شخصي تلمبه مي شد، كه نظير آن تا  قرن بيستم مشاهده نشد.  مانند اكثر شهرهاي اوليه ، خانه هاي رومي در ابتدا از سفال هاي خشكي كه در چارچوب هاي چوبي قالب زده شده بودند ساخته مي شد. همچنان كه شهر رشد مي يافت داراي ساختمان هايي شد از

گل، آجر، بتون و نهايتا سنگ مرمر حك شده ي ظريف ساخته شده بودند.مدل عمومي ساختار شهري تا ظهور انقلاب صنعتي ادامه يافت، گرچه شهرهاي قرون وسطي به ندرت به بزرگي روم بودند. در طول زمان، تجارت به طور فزانيده اي به بخش مهمي از زندگي شهري و يكي از جاذبه هايي تبديل شد كه مردم را از نواحي حومه اي به خود جذب مي كرد. با اختراع ساعت مكانيكي، آسياب بادي و آبي و صنعت چاپ اتصالات دروني ساكنان شهر بي درنگ ادامه پيدا كرد. شهرها مكان هايي شدند كه تمامي طبقات و انواع انسان ها در هم آميختند، كه اين امر عدم تجانسي را پديد آورد كه تبديل به يكي از مشهورترين ويژگي هاي زندگي شهري شد. در 1777 ساموئل جانسون (1) اين جنبه از شهرها را در امثال و حكم (apothegm) معروف خود مورد تشويق قرار داد.انفجار فن آوري كه همان انقلاب صنعتي بود سبب افزايش اهميت فرايند شهرنشيني شد. جمعيت بيشتر در نواحي كوچك بدين مفهوم بود كه كارخانه هاي جديد مي توانستند ائتلاف بزرگي از كارگران را تشكيل دهند و چنين نيروي كار بزرگتري مي توانست حتي بيشتر تخصصي شود. در قرن نوزدهم هزاران كارگر صنعتي در اروپا وجود داشت كه تعداد زيادي از آنها در شرايط اسف باري زندگي مي كردند. مهاجراني كه مجذوب وعده ي كار شده بودند و از نواحي روستايي به شهرها سرازير شدند، تنها براي يافتن كار مجبور شدند كه در محلات فقير نشين آلوده و متراكم و در جوار  زباله، بيماري و جوندگان زندگي كنند. خيابان هاي شهرهاي جديد تر كه براي تجارت طراحي

شده بودند اغلب به صورت طرح شبكه اي آرايش يافته و تنها بخش كوچكي از نيازهاي انسان را بر آورده مي كردند، مانند حريم خصوصي و خلاقيت، اما اجازه نمي دادند كه اين شهرها به طور نا محدود گسترش يابند.يكي از نتايج توسعه اقتصادي متداوم و رشد جمعيت در 100 سال آينده مي تواند مراكز شهري متمركز ابر شهرها باشد كه ممكن است براي مايل ها امتداد يابد. شواهد اين پديده در ساحل شرقي ايالات متحده پديدار شده است، جايي كه احتمالا يك تجمع شهري واحد وجود دارد كه از بوستون تا واشنگتن دي سي كشيده شده است. ديگر ابر شهرهاي ظهور يافته شامل مجموعه توكيو-اوزاكا-كيوتو در ژاپن، منطقه ميان لندن و شهرهاي ميدلند در بريتانياي بزرگ و ناحيه مركزي بلگيوم (Belgium) در هلند است. ' )

document.write( addy50810 )

document.write( '' )

//-->\n

آدرس ايميل جهت جلوگيري از رباتهاي هرزنامه محافظت شده اند، جهت مشاهده آنها شما نياز به فعال ساختن جاوا اسكريپت داريد

پانوشت:

1- http://en.wikipedia.org/wiki/Samuel_Johnson

مقاله به صورت زير ارجاع داده شود:

•    MLA Style:   "urbanization." Encyclopædia Britannica. Encyclopaedia Britannica Ultimate Reference Suite.  Chicago: Encyclopædia Britannica, 2010.•    APA Style:   urbanization. (2010). Encyclopædia Britannica. Encyclopaedia Britannica Ultimate Reference Suite.  Chicago: Encyclopædia Britannica.

توسط تاريخ نويسان هنر تحميل شده، به عنوان يك نقص تاريخي براي " عمق انسان شناسانه ي " معماري، نقادانه زير سؤال رفته بود. سرچشمه هاي معماري در نوشته هاي باستاني قابل دريافت نيست. در همان دوره، علاقه ي قابل توجهي به سمت دستاوردهاي سنتي " معماري بدون معماران" آنچنان كه برنارد رودوفسكي (Bernard Rudofsky) پيشنهاد كرد، گسترش يافت. معماري بومي حالا توسط افراد زيادي به عنوان يك قلمرو جديد تحقيقي، به شمار مي آمد. كتابهايي كه توسط پاول اليور (Paul Oliver) و ديگران انتشار يافته آشكار ساخته است كه قوم شناسي از اين زمينه به طور قابل ملاحظه اي غفلت ورزيده است. بخصوص معماران در اين سمت و سوي مطالعاتي فعال شده اند. يك جنبش گسترده ي جهاني با تعداد كثيري از انجمن هاي بين المللي پديد آمد كه تأكيد خود را بر مطالعه ي محيط هاي سنتي، گذاشت (IASTE, University of (California, Berkeley. مهمترين نتيجه اين تلاشها در دايره المعارف معماري بومي جهان كه توسط پاول اليور ويرايش شده است، قابل رويت است. اين دايره المعارف اثري بالغ بر 3 جلد، با حدود 2000 مشاركت كننده از سرتاسر دنياست. هدف اصلي ويرايش اين كتاب سنديت دادن جهاني معماري سنتي و طبقه بندي آن بر اساس ضوابط انسان شناسانه بود. دايره المعارف نقطه ي عطفي در بررسي خانه ي جهاني است كه تنوع گسترده ي اشكال خانه را در فرهنگهاي متنوع دنيا به نمايش مي گذارد. اين چنين كتابي زيبايي شناسي هاي سنتي و بسياري شرايط ساختاري خاص از سبك هاي مربوط به زندگي و قراردادهاي اجتماعي كه امروزه اغلب به عنوان امور عجيب

و غريب احساس مي شوند، را نشان مي دهد. هر چند، به لحاظ نظري، دايره المعارف بدون اشكال نيست. به طور گسترده اي بر سطوح انسان شناسي خانه تكيه دارد و الگوهاي تبيين آن از انسان شناسي تربيتي را بدون آگاهي نسبت به سرچشمه هاي اروپا محور اين تفاسير، به كار مي برد. مشخصه هاي زيادي از خانه هاي سنتي در اين چارچوب قابل تبيين نيستند. به علاوه، مسئله اي بسيار مهم آشكار مي شود اگر، در توجه به مصالح استفاده شده، علايق خود را بر قلمرو سنتي يا قومي معماري متمركز سازيم. گذشته از مصالح با دوام، ما همچنين مصالحي همچون چوب را يافتيم كه خاصيت پايايي محدودي دارند و يا حتي مواد اليافي كه بسيار كم دوامند.در نتيجه، آنها مزيت اين را دارند كه مي توانند به سادگي، تنها با بهره گيري از دست، به كار گرفته شوند. دست به عنوان ابزاري ابتدايي؟ بستن، بافتن، و مانند اينها مي توانند به لحاظ تكنيكي و انسان شناسانه بسيار باستاني به نظر آيند. ما انواع زيادي از سقف ها، ديوارها، و كف ها، ننوها ي خواب، و مانند اينها را مي يابيم. علاوه بر اين، كانتينرها، وسايل حمل و نقل، و قفس هاي حيوانات و موارد اين چنيني، نيز وجود دارند. تمامي اين موارد توليدات مهمي از اين سنخ الياف هستند. در چارچوب تاريخي و ماقبل تاريخ معماري، اين چنين تجهيزات زودگذري مفقود شده اند. زمان نابودشان كرده. ما بايستي علاوه بر كنار گذاشتن مفاهيم، روش هاي خود را نيز تغيير دهيم. در مورد اخير، فرهنگ مادي بايستي بالاجبار به گونه اي انسان شناسانه تعريف

شود. در مدرسه ي قوم شناسي Viennese، و بخصوص در Karl R.  Wernhart، روش جديدي به نام " تاريخ ساختاري " يا " قوميت- ماقبل تاريخ"  توسعه يافته كه در رسيدگي به جداسازي تاريخي سه شاخه ي متفاوت موقتي در توجه به فرهنگ مادي، قابل استفاده است.  آيا مواد اليافي و فرايندهاي ساخت الياف نقش مهمي را در ماقبل تاريخ ايفا مي كند؟ آيا تحول فرهنگ به گونه اي نزديك با موضوعاتي كه پايدار نبودند، مرتبط بود؟ آيا اين چنين موضوعاتي بازگو كننده ي سيستم هاي هستي شناختي در سطح ارزشي بالا، بودند. يك چنين سؤالاتي مي تواند به عنوان دليلي خوب تفسير شود تا به گونه اي فرضي دوره اي جديد را به سيستم هاي دوره اي ماقبل تاريخ، معرفي نمايد: (prelithic) پيش سنگي، صنايع ساخت الياف. ما مجبوريم به تأييد اين فرضيات به گونه اي روشن تر در ذيل بپردازيم. نكته ي مهم ديگري وجود دارد. انسانشناسي معماري در ارتباط نزديكي با انسانشناسي فضاي اتو ف. بولنو (Otto F. Bollnow) قرار مي گيرد. در كتاب خود انسان و فضا (Man and Space)، او مدعي است كه، در تقابل با مفهوم مشابه فضاي عمومي، ضرورتا اكتشافي قرن 14، فرهنگي، يا انساني، فضا در ارتباطي نزديك با تحول مسكن و پناهگاه انساني قرار مي گيرد. اين اشارات، در ابتدا مي رساند كه،ادراك فضاي انساني و درك فضا به گونه اي كلي در واحدهاي مسكوني كوچك و محلي شكل گرفتند كه معماري در آنها سيستم هاي معنايي براي سازمان فضايي فراهم آورد. دوم اينكه، ما مجبور به تصور فرآيند بسيار گسترده اي از ادراك و دريافت

فضايي هستيم. به علاوه، عناصر تكتونيك (زمين ساختي) سيستم هاي محوري افقي و بومي را به كار مي برند ( براي مثال، " چارچوب دسترسي مكاني" يا " چارچوب قطبيت بومي"). در چارچوب كاري جديد "انسانشناسي سكونت"، ما وسايل جديد و عيني براي بازسازي الگوهاي پايه اي فضايي فرهنگي با تداوم شگفت آور، بدست آورده ايم.اين پيش نيازها نگاه تازه اي بر  تعريف انسان شناسانه از مفهوم معماري، در اختيار قرار مي دهد. اين تعريف بوسيله ي 5 طبقه اثر مي گذارد: مادون انسان، معنايي، خانگي، بي حركت، و معماري شهري/ امپراطوري. اين 5 طبقه به نسبت زمينه هايي مستقل از تحقيق هستند. در تركيب با نتايج قراردادي فيزيكي و فرهنگي انسان شناسي، آنها قادرند به عنوان مباحثي برانگيزاننده به كار برده شوند. شكل اجمالي اين امر در ادامه مطرح خواهد شد. معماري معناگراوالتر هيرشبرگ (Walter Hirschberg) و آلفرد جاناتا (Alfred Janata)، در مطالعه ي قوم شناسانه ي مهم خود بر تكنولوژي سنتي، نشان دادند كه صنايع ساخت اليافي مهمترين بخش فرهنگ مادي در جوامع سنتي هستند. آنها همچنين نقش مهمي در زمينه ي ساخت و ساز و سكونت ايفا مي كنند. نقش زودگذر تعلقات تاريخي و مادي، نگاه را بر معناي انسان شناسانه ي تكنيكهايي كه با مواد فيبري سرو كار دارند، مسدود ساخته است. ابزارها به نسبت مستعمل هستند؛ دست يك ابزار ابتدايي است. استقلال فرآيندها با اشاره ي هميشگي و همه زماني مواد، همچنين با عمق دنيوي، ضمانت شد. اما در نهايت، شرايط فرهنگ مادي فيبري  تنها در زمينه ي قوم نگاري قابل بررسي است. يك مثال: فرهنگ مادي آينو (Ainu) آنچنان

كه توسط شيگرو كايانو (Shigeru Kayano) با ترسيم هاي تكنيكي دقيق ارائه شده است، در حال حاضر از مهمترين هاست. كتاب كايانو 250 وسيله و ابزار را كه يك باستان شناس هرگز نيافته است، به نمايش مي گذارد. بخش بزرگي از فرهنگ مادي آينو بازتاب ريشه هاي پيش از سيبريايي آنها است: تله هايي كه به سادگي ساخته شده، قفس ها، تله هاي ماهي، سبدها و كيفهاي مخصوص جابجايي، قايق ها، اسلحه ها و ابزارها براي اهداف مختلف. اسباب بازي بچه ها و نمادهاي منزلتي نيز در اين بخش قرار دارند، آنچنان كه كلبه ي شكار موقتي. اين چيزها به آساني قادرند به درون عصر ميانه سنگي و شايد حتي به دوران پيش سنگي ميانه و فوقاني، باز ترسيم شوند. آن طور كه به نظر مي رسد فرهنگ مادي بسيار تواناتر از باقي مانده هاي تمثالي باستان شناسي بوده است. از اين گذشته، آينو يك سيستم نشانه ي فرامعنايي شگفت انگيز دارد: ايناو (inau). جان بچلور (Jhon Batchelor)، كسي كه به عنوان فردي معتبر در آينو مطرح بود ، اين نشانه ها را تحت مفهوم اروپا محور " مذهب ابتدايي " توصيف كرده است. اما پيش از او، ويلي كرمپ (Willy Kremp) دلالت هاي منطقه اي نشانه هاي آينو را در چارچوب كاري يك پيمايش سيستماتيك، كشف كرده بود. اين نشانه ها به صورت ابتدايي مرتبط با سكونت هستند، ولي در مفهومي گسترده تر آنها همچنين براي كنترل "درآمد ها" ي اقتصادي، به كار مي روند. قربانگاه پشت خانه ي آينو  به عنوان نقطه هماهنگي براي تبادل هديه و هر آنچه كه از طريق قلمروهاي

مجزا براي شكار، ماهيگيري، گرد آوري، و باغداري محدود، از صحرا به خانه مي آيد، عمل مي كند. هيتوشي واتانابا (Hitoshi Watanaba) سيتم رودخانه را با تقابل هاي جهت دار كوه – و اقيانوس- و آنچنان كه به عنوان سيستم جهت دهي در نظام محلي عمل مي كند، توصيف كرده است.  اميكو اهنوكي- تيرني (Emiko Ohnuki- Tierney) همچنين داده هاي مهمي را براي فهم اين نظم هاي محيطي كه بوسيله ي نشانه ها كنترل شده، مشاركت مي دهد اما او نظام خرد كيهاني آينو را به صورت كلان كيهان شناسانه اي، در پي مفهوم هستي شناسي اروپايي ميرچا الياده (Mircea Eliade) تفسير كرد. فرهنگ ملكي ژاپني همچنين شاخص هاي زيادي از فرهنگ هاي محلي خود مختار با صنايع ساخت اليافي، را در بر مي گيرد. كيوشي ميازاكي (Kiyoshi Miyazaki ) با عنوان Straw (ني و پوشال)، در يك مطالعه ي دو جلدي زيبا اين فرهنگ روستايي ژاپني را، توصيف كرده است. نه تنها قايق ها، كيف ها، كفشها، و ديگر اشياء كاربردي بلكه امور هستي شناسانه ي با ارزش مرتبط با جهان بيني كشاورزان ژاپني، در اين فرهنگ موجودند. اين فرهنگ فيبرساختي بي شك قديمي تر از آن چيزي است كه ما از دوره ي يايوئي ( Yayoi) در فرهنگ مادي ژاپني ها مي شناسيم. بي ترديد، چنين فرهنگي به مانند سنت حياتي در ابتدا بوسيله ي مهاجرين كشاورز، پيش رفته است. استقلال سنت بايستي در جهت يكپارچگي محلي مؤثر بوده باشد. اگرچه، در ژاپن شگفت انگيز ترينها سنتهايي هستند كه در چارچوب روستاي سنتي شينتو حفظ شده اند: يك سيستم فرامعنايي فيبرساختي كه تا

به امروز به گونه اي سنتي در تراكمي شگفت، حفظ شده است. مشخصه هاي تكنيكي ابتدايي به نظر با ارزشهاي بالاي هستي شناسي ، پيوند خورده است. نشانه ها به عنوان خدايان و يا جايگاههاي موقتي خدايان محلي مورد توجه اند و كاملا  در سنت تاريخي شينتو ادغام شده اند. در چارچوب انسان شناسي معماري، سنتها مي توانند به عنوان اسناد محلي تاريخ روستا، مورد نظر باشند. در چارچوب آيين هاي تجديد چرخه اي، نشانه ها، اقامتگاه ابتدايي خانواده هاي قديمي يا خط بنيانگذار مسكن كه  بوسيله ي يك يا چندين خانه به نمايش گذاشته شده است. از آن زمان اين خانه ها به بيان يك هژموني ملايم در روستاها مي پردازند، آيين همچنين ساختار سياسي و اجتماعي مسكن را تقويت مي كند. بنابراين آنچه كه چشم انداز غرب به عنوان مذهب مورد توجه قرار داده ، به ميزان گسترده اي به عنوان يك تشكل سنتي محلي آشكار گشته است. در مورد ژاپن، آگاه شديم كه چنين نشانه گذاري هاي فرا معنايي اليافي، بايستي شاخصه ي ساختاري مهم در سكونتگاههاي كشاورزان پيش از تاريخ، باشد. كتاب Guenther kapfhammer در مورد سنت هاي اروپاي مركزي مربوط به آلپ يك چنين نشانه گذاري هايي را همچنين به عنوان maypoles نشان مي دهد و تمايلي به جهت فولكلور اروپايي دارد. ما آنها را به عنوان " امور ستودني" و " بتها" در بسياري از فرهنگهاي سنتي دنيا، يافته ايم و به گونه اي تاريخي آنها را در چارچوب اسطوره شناسي جيمز فريزر و ويلهلم مانهارت، فهميديم. به لحاظ باستان شناسي، اين چنين نشانه گذاري هايي به عنوان شجره

هاي زندگي به اشكال گوناگون ، شناخته شده اند (عصر برنز). به احتمال زياد تعداد فراواني از tectiformes""هنر صخره اي (rock-art) كاركردهاي يكساني داشته اند. بنابراين معماري معناگرا مي تواند به عنوان نوع معمارانه از مفهوم پيش خانگي كه به صورت جهاني گسترش يافته، در نظر گرفته شود. به احتمال قوي معماري معنا گرا زمينه ي تجربي شكل معماري و متناظر با معاني نمادين بود.ما اغلب " ارزشهاي والاي هستي شناسانه" را كه با جهان بيني هاي محلي مرتبط هستند، ذكر كرده ايم. اين نكته ي مهمي است، كه بايستي در اينجا طرح شود. مهمترين نتايج بررسي هاي قوم شناسانه ي متمركز بر معماري معنا گرا مي تواند در اين حقيقت دريافت شود كه اصول شناختي بنيادهاي خود مختار قابل توصيف بوده اند.اين امر با ابتدايي ترين اشكال بيان شده و بوسيله ي فرآيندهاي سازنده، بدون هيچ گونه ايده ي از پيش تعيين شده اي از جانب توليد كننده، به گونه اي خود مختار توليد شده است. اين بيان مي تواند به عنوان " تقابل قطبيت" "categorical polarity" يا " توافق تقابل ها" " coincidence of opposites "، مشخص شود. در سنت 100 روستايي كه توسط نويسنده ي حاضر مورد بررسي قرار گرفته، به روشني نشان داده شده كه چگونه شكل هندسي ابتدايي، ضرورتا ستون- يا نوع كلبه مانند، روندي از تمايز محلي را دنبال مي كند، از طريق توافق با تقابل هاي جاي گرفته در فرم مشابه به عنوان " اصول كلي"،  وارد گفتگو با اشكال طبيعي مي شود. با بيشترين وضوح، اين امر با يك فرم درختي و نيز با پرندگان، كوهها، يا

با نوع خاصي از ماهي، در برخي روستاهاي كوچك به وقوع مي پيوندد. همچنين تقابل هاي زنانه-مردانه، مارهاي دوسر، اژدهاي آتشي، و مانند اينها نيز وجود دارند. تا حدي، جهان استعاره اي نخستين، كه هرچند، پيشينه ي عيني روشن خود را دارد. همگرايي فرم مصنوع و طبيعي از طريق تقابل قطبيت سيستم فرا معنايي، و نيز به گونه اي نسبي از طريق مقايسه ي متقارن (polar analogy) هر دو شكل، اتفاق مي افتد.اشكال مصنوعي بوسيله ي شرايط ساختاري، تكنيكي و هندسي به طور مسلطي متشخص، باقي مي مانند. با توجه به سؤال پيش از تاريخي در مورد اينكه چطور انسان اشكال طبيعي را كشف كرد، نمونه هايي از اينكه چگونه محيط بوسيله ي ادراك هوشيار سازماندهي شد، قابل طرح هستند. آنچه كه از منظر طبيعي بسيار به چشم مي آيد ساخته شدن بر مبناي اين اصول متقارن است. زمان مي تواند در روابط متقارن و به مانند سلسله مراتب اجتماعي اوليه، ادراك شود. گفتگو ميان معماري معنا گرا و فرم طبيعي مي تواند به عنوان مدلي براي درك فرهنگي از طبيعت در سطح مقايسه هاي متقارن جزمي، مورد استفاده قرار گيرد. به احتمال فراوان قطبيت يا تقارن، به عنوان يك سيستم شناختي، در يك تحول زيبايي شناسي ابتدايي كه هنوز در بسياري جوامع سنتي قابل مشاهده مي باشد، توليد شده است. و در حقيقت، به گونه اي ساختاري درون منظرهاي زيادي از مفاهيم مدرن، باقي مانده است. سرچشمه هاي اين مفهوم در دوره ي پيشا سنگي ميانه، كه ميان هومو ساپينس و هومو ساپينس ساپينس قرار دارد، قابل فرض است. همچنين امكان اين امر وجود

دارد كه اين فرآيند شناختي به گونه ي قابل توجهي با افزايش ظرفيت مغز، مرتبط شده باشد. معماري خانگيبا خودنمايي يك طبقه ي فرا معنايي ابتدايي در طرح تحول معماري، ما شاخص جديدي براي توسعه ي معماري خانگي كسب كرديم. نظريه ي مسكن so-called، با فرض بر اينكه سقف هاي محافظ يا بادشكن هاي مقابله كننده با تأثيرات شديد آب و هوايي توسط انسان اختراع شده، به عنوان retroprojection عملكردي، آشكار مي شوند. كلبه ها و خانه ها به عنوان پيشرفت هاي آميخته با يكديگر تفسير مي شوند. ما چارچوب هاي معماري بنيادين همچون " چارچوب دسترسي مكان " را كشف مي كنيم كه در آنها معماري معناگرا نقشه ي اوليه با " مكان- و نشانه هاي ورودي" را تعريف مي كند كه به ديگر عناصر منتج از معماري معناگرا ملحق شده. محراب ها و خدايان خانه به عنوان نشانه هاي مكاني و چارچوبهاي مقدس به مانند نشانه هاي ورودي، نمود مي يابد. در نتيجه، همانگونه كه گوستاو رانك (Gustav Rank) نشان داده، نقشه هاي خانه اغلب نسبت به تغيير مادي و شكل بيروني منعطف خانه، به طور گسترده اي محتاطند. نشانه گذاري هاي عالي مرتبه ي هستي شناسانه با آيين هاي چرخه اي، كه كاملا بر تجديد آنها متمركز بودند، ثابت مي شوند. آتش در آتشدان گشوده به عنوان ساختماني مستقل آشكار مي شود كه به خانه يا محراب آن هنگام كه اقتدار هستي شناسانه ي آنها را حفظ مي كند، وارد شده است. به مانند سقف. اين امر مي تواند به عنوان پيشرفت مستقل نشانه هاي شبيه محراب، استخراج شود. اين برنامه ضرورتا 

منتج از دو سنتي است كه به گونه اي عميق مطالعه شدند، اين دو سنت از انواع مختلف خانه در آينو و خانه هاي كشاورزي ژاپن، هستند. سنتها در هر دو خانه، با همه ي تنوعات، بر طبق اصول عملكردي توسعه نيافته اند. هر دو برابر با انباشتگي هاي به نسبت مستقل عناصر منتج از يك لايه ي فرا معنايي پيش خانگي، هستند كه فضاي زندگي را با نشانه گذاري هاي فرامعنايي تجديد شده به گونه اي چرخه اي، تعريف كرده است. اين امر ضرورت مهم و مركزي را براي بررسي خانه ها ايجاد مي كند: اين بررسي بايستي آيين هاي مربوطه را در بر گيرد. معماري ثابتدر ادامه ما به بحث در مورد بينش مهمي در اين رويكرد مي پردازيم: تحول كنترل منطقه اي و زندگي ساكن. در عصر ميان سنگي، بعد فرهنگي مطرح مي شود كه از طريق شكل توسعه يافته ي آن، فهميده مي شود اما به لحاظ باستانشناسانه با شرايط واقعي آن، قابل بازسازي نيست. در اينجا همچنين روشهاي قومي- ماقبل تاريخي پتانسيل جديدي را براي فهم بهتر پديده ي افزايش ظرفيت براي كنترل منطقه اي و، در نهايت، ثبات دائمي بواسطه ي  شرايط نهادي آن را به نمايش مي گذارد. ما قادر به فرض اين هستيم كه فرآيندهاي مرتبط با كنترل منطقه اي همچون طيف وسيع مجموعه ي غذايي ( ميانه سنگي)، فرهنگهاي روستايي ساكن و دائم (نوسنگي)، و تشكيلات شهرها و دولت ها با سلسله مراتب اجتماعي ( عصر برنز)، رخدادهاي مجزايي نبودند بلكه به گونه اي ساختاري بخشهاي منسجمي از توسعه اي وسيع تر بودند. ميان سنگي، بنابراين،

به طور فزاينده اي بوسيله ي ارتباطات ثابت و با ظرفيت جمع آوري طيف گسترده ي غذا، تشخص يافته است. هرچند وضعيت سطوح جديد روشن نيست. از جانب ديگر، مقايسه با شرايط قوميتي به روشني اهميت سيستم هاي فرامعنايي را نشان مي دهد. در مورد آينو، بديهي است كه طيف وسيع گردآوري غذا بوسيله ي يك سيستم فرامعنايي فيبر ساختي، هدايت مي شود. در چارچوب يك سيستم قطبي جزمي، نشانه هاي فرامعنايي بخشهاي متضاد دروني و بيروني را مرتبط مي سازد. فرم نشانه هاي فيبر ساختي آستانه ي ورودي بيانگر تبادل هديه ميان انسان ها و بيابان هاست. در فضاي صميمي مسكن ريشه گرفتند، در نواحي وسيع شكار و جمع آوري، داخل دره اي به عنوان محدده ي خانه ي آينو، گسترش يافتند. يك سيستم پيچيده ي قطبيت جزمي همچنين، زمان، نقش اجتماعي، و تعاون همگاني را كنترل مي كند. به طور خلاصه، مقايسه ي با شرايط قومي نظرات بسيار روشني را در مورد موقيت ساختاري و اصول هستي شناسانه بر اساس اينكه سيستم هاي كنترل منطقه اي مي توانند تحول يابند، در اختيار ما قرار مي دهد. عصر نوسنگي به لحاظ پيش از تاريخي بوسيله ي سكونتگاههاي دائمي كشاورزان و آگاهي سازي، تشخص يافته است. اشتغال پايدار يك منطقه كم و بيش با دامداري و كشاورزي، اهميت مي يابد. هرچند، سؤال اين است كه چگونه سكونتگاههاي نهادين سازماندهي شده رها باقي مانده اند. فرض انسان شناسي معماري بر اين است كه سيستم هاي نشانه گذاري فرا معنايي حال حاضر، پيش از اين در دوره ي ميان سنگي وجود داشتند و در دوران نوسنگي غالب

شدند. آنها كارآمدي بالايي را در محافظت از زندگي ساكن اثبات كردند و در نتيجه ارزشهاي والاي هستي شناسانه را در ميان افراد محلي توليد كردند. عناوين مهم، مرز هسته اي (nuclear border )و مجموعه ي هسته ي مسكن (settlement core complex )هستند. نشانه گذاري هاي مرز هسته اي در ميانه ي مساكن، مستقر بودند. نشانه گذاري هاي فيبري درون بخش كنترل شده ي مسكن، باقي مي ماند. به طور حتم ساختار تقارني " معماري معنا گرا " به لحاظ فضايي به سمت بيرون، توليد نقشه هاي روستايي با سطوح مكمل، قلمروهاي كاركردي و غير كاركردي، طراحي شده است. در ابتدا، اين امر بايستي درون سيستم هاي مسكن منطقه اي مؤثر واقع شود كه همچنين يك سيستم هستي شناسانه ي ارزشي كه به علاوه به حمايت از مسكن مي پردازد را توسعه مي دهد. تقارن به ارزش هستي شناسانه ي مسلم مرتبط با نشانه ها بدل شده بود. آنها به عنوان مدلهاي سازمان موزون فضا، زمان، و سازمان اجتماعي، به كار مي رفتند. اين امر همچنين اشاره به نوع اوليه اي از زيبايي شناسي دارد ، كه ارزش را به صورت كلي براي مسكن توليد مي كرد. تجديد چرخه اي همچون نشانه گذاري هاي فيبر ساختي، عمق مادي را به حس آگاهي محل سكونت، معرفي مي كرد. علاوه بر اين، سلسله مراتب اجتماعي درون روستاهاي كشاورزي توسعه يافت. از طريق تكرار آيين چرخه اي، سيستم نشانه گذاري مرتبط با بنياد مسكن، منظري كه به گونه اي محلي در خط خانه ي مؤسس نشان داده شده، باقي ماند. خانه ي مؤسس مطالبات مسلط را توسعه مي

دهد. در معرف آيين تكرار، با عملكردهاي غالب آشكار مي شود. او روحاني و رئيس يا قانونگذار مسكن است. بنابراين، سيستم فرامعنايي عملكرد يك نظام محلي سنتي را بر دوش داشت. آنچه ما به عنوان معماري معنا گرا تعريف كرديم مي تواند به عنوان بايگاني نانوشته تري از تاريخ اسكان به كار گرفته شود كه به احتمال فراوان نهاد پايه اي مربوط به فرهنگ هاي روستايي عصر نوسنگي است. معماري شهري و امپراطوريشكل گيري تمدنهاي عتيق در عصر برنز زمينه اي است كه انسان شناسي معماري اعتبار آن را به روشني نشان مي دهد. بر طبق منابع غني باستان شناسي، روش انسانشناسانه، بينش هاي جديد قابل توجهي را براي فرآيندهاي نهادي، فراهم مي آورد، بر اساس ارزشهاي هستي شناسانه ي مرتبط با معماري و نيز بر اساس نهادهاي تشكيلاتي، اين فرآيندها شكل خويش را در دوران هاي نو سنگي باز مي يابند.باستان شناسي و تاريخ قراردادي، يافته هاي عصر غني برنز را به عنوان شروعي بر فرهنگ عالي عتيق، سامان مي دهند. آنها توانگري اشكال و سهم اين پديده هاي اعجاب آور را در جهت ايجاد توان بالاي نوآوري تمدني عصر عتيق، تحسين مي كنند.در جهت علت يابي براي تغييرات نهادي و اجتماعي عظيم، تبيين هاي مجهز نوبنياد داراي فقدان هستند.هرچند، تفسير باستان شناسانه ي منابع از نكته ي مهمي غفلت ورزيده است.  بخش بزرگي از منابع شاخص هاي روشني از كهن الگوهاي فيبر ساختي در بافندگي و ساختار رسمي، نشان مي دهد.  اين امر براي پرستشگاهها، ستونهاي پرستشگاه ، عميق ترين مقدسات، دروازه ي پرستشگاه، لوح سنگي، نمادهاي مذهبي و مادي نقش بسته بر

تخت ها، ستونها، درختهاي زندگي و مانند اينها، معتبر است. آندرا تأكيد قدرتمندي بر اين منظر از " دگرديسي" ميان ماديات زودگذر و ماندگار در اين قلمرو داشته است. در اين كتاب: ستون آيونيان، شكل ساخته شده يا نماد؟ (The Ionian Column, Built Form or Symbol) او كيفيت بالايي از منابع باستان شناسانه را در جهت حمايت از نظريه هاي زيرلايه اي فيبر ساختي در ميان فرهنگ هاي روستايي پيش دودماني در خاور نزديك و مصر، معرفي كرد. بر مبناي اين زير لايه ها، او ستونهاي يوناني آيونيان يا دسته هاي اجتماعي كورينتيان (Corinthian) را به عنوان ستونهاي گياهي پيچيده در هم كه در ظرفي سنگي تحول يافته اند، تفسير مي كند. بنابراين آنها محصور در ستونهاي گياهي معابد مصريان جاي گرفته اند. از جانب ديگر، آنچه كه باستان شناسي به عنوان سطح ابداعي عالي از " تمدن عتيق " توصيف مي كند اساسا به عنوان يك توليد تحول يافته از معماري فيبر ساختي و فرهنگ مادي فرهنگ هاي روستايي پيش دودماني، در برگيرنده ي ساختار هاي اجتماعي سياسي متناظر، آشكار مي شود. كهن الگوها با روش باستان شناسانه نمايش داده نمي شوند. اين امر به يك ارزيابي كاملا جديد از تمدن عتيق منجر مي شود. نوآوري ها به گونه اي پايه اي برگرفته از منش تكنولوژيكي، بودند. اولين شهر ها و امپراطوري ها اساسا موجوديت خويش را مرهون "تاريخ سازي" (monumentalizaton) " اسناد" گياهي بودند كه به طور چرخه اي در بايگاني هاي قانوني روستاهاي پيش دودماني بازتوليد شده اند. آنها درون مصالح پايداري تكثير شدند كه گستره ي فضايي امپراطوريها را ستود. روستاها

به واسطه ي ساخت گيراي مراكز آييني به عنوان نهاد فوقاني در يك سيستم خدامحورانه ي تاريخي در جهت كنترل منطقه اي، مي توانستد مهار شوند. مصارف مادي آيين هاي روستايي چرخه اي، همچون ماليات و كار به گونه اي مركزي بر سطوح بالاتر مركزيت يافته بودند.اين امر انباشتگي ثروت در مراكز را به بار آورد. مفهوم زمان چرخه اي روستايي كه به دست زمان خطي لغو گرديده، بوسيله ي ساختمان هاي " ابدي" (eternal)، بيان شد. عليت مشهود  آيين ها در بنيان روستاها و هستي شناسي محلي متناظر بوسيله ي اختلاط تبار شناسي هاي ((genealogies يزداني جايگزين و توسط سرچشمه هاي آنها به درون ژرفاي زمان خيالي (myths)، طرح ريزي شد. همان گونه كه هرمان كيس (Hermann Kees) به روشني توصيف كرده، فرآيندهاي هژمنيك به همان صورت كه بر سطح امپراطوري با آيين ها و معابد متناظر توسعه يافتند بر سطح منطقه مذهبي نيز گسترده شدند. سكونتگاه معماري ساخت خود مختار به طور كلي مقهور كنترل مركزي بوسيله ي سيستم آييني تاريخي شده، بود. دين سالاري به عنوان شكلي سياسي آشكار شد. معماري تعريف شده در چارچوب وسيع تر انسان شناسانه منظرهاي تازه اي از شرايط انساني با توجه به سازمان دهي منطقه اي و اسكان سازي به همان صورت كه در چشم انداز تشكيل تمدن هاي عتيق است، آشكار مي سازد. بر مبناي "ساختمان سازي"(( constructivityمقدماتي، معماري ارتباط نزديكي با مادون انسان و هستي انساني برقرار مي كند. اما معماري نه مي تواند به سادگي به عنوان بخشي از چارچوب هنر-هنرمند اروپا مركز و نه در دواير قراردادي آن، مورد توجه قرار گيرد.

روش ها بالاجبار بايستي به جهت افق هاي فكري جهاني كه چشم اندازهاي انسان شناسانه از ژرفاي دنيوي معرفي مي كنند، حركت كند.Nold Egenterصفحات 261 تا 268 از كتاب Encyclopedia of Anthropology به ويراستاري H. James Birx.http://anthropology.ir/node/814

شهروندان، حقوق شهروندي و مشاركت

دكتر فريدون وردي نژاد

مقدمه: شهروندي و جامعه مدني دو مفهومي است كه همواره با يكديگر همراه بوده¬اند، در همين راستا بسياري از انديشمندان، جامعه مدرن را جامعه مدني مي دانند، زيرا مهم ترين ويژگي جامعه مدرن، پيوستگي تفكيك ناپذير آيين شهروندي و مشاركت هاي مدني است و در مركز سياسي-جغرافيايي به نام

شهر اتفاق مي افتد. در حالي كه حركت مردم در روند روبه رشد حيات مدني به سمت تكوين جامعه مدني است، از مفهوم(town) به مفهوم(city) مي رسيم. هابرماس جامعه مدني را حوزه اي مي داند كه درآن تصميم گيري ها از طريق فرآيندهاي جمعي و مشاركت فعالانه شهروندان در شرايطي آزاد و برابر صورت مي گيرد. بنابراين قهرمان اصلي جامعه مدني، شهروندي است كه مشاركت از جمله حقوق اساسي وي به شمار مي رود.تعاريف:شهر:يك پديده طبيعي (مجموعه اي از مواد، ساختمان ها، خيابان ها و ...) و انساني( شامل ظرفيت تفكرات افراد، فرهنگ و الگوهاي زندگي و...) است.شهر تركيبي از عناصر مادي(مدنيت) و غير مادي(اخلاقي) است(كميته فرهنگ شهري،1383، ص 2،3).كلان شهر:به گونه اي از شهرهاي جديد اطلاق مي شود كه جمعيت متراكم و ثروت بسياري را در خود متمركز نموده و عموما به مثابه مركز اصلي تصميم گيري و تعيين برنامه ريزي هاي گوناگون اقتصادي، اجتماعي در يك منطقه بزرگ و يا در يك كشور عمل مي نمايد(نظام نامه). بسياري از برنامه ريزي هاي شهري و مسكوني از آن رو با مشكل روبه رو مي شوند

كه دست اندركاران آنها درك روشني از كاركردهاي اجتماعي شهر ندارند آنها تلاش مي كند اين كاركردها را صرفا با انداختن نگاهي سطحي به فعاليت ها و نيازهاي موجود در صحنه شهرهاي معاصر درك كنند در واقع پرسش اين است كه شهر را به مثابه يك نهاد اجتماعي چگونه بايد تبين كرد؟ ابزار فيزيكي اساسي براي وجود شهر عبارتند از يك كالبد ثابت، مساكن پايدار، تاسيسات دائم براي گردآوردن، تبادل و ذخيره سازي و ابزار اجتماعي اساسي عبارتند از تقسيم اجتماعي كارگر نه فقط زندگي اقتصادي بلكه فرايندهاي فرهنگي را نيز تضمين مي كند بنابراين شهر در معناي كامل آن عبارت است از يك گستره جغرافيايي، يك سازمان اقتصادي، يك فرايند صنعتي، صحنه اي براي كنش اجتماعي و نهادي زيباشناختي از وحدت جمعي.شهروندي:سطح برقراري ارتباط با نهادهاي جامعه و توانايي تحليل مسايل اجتماعي، سياسي، فرهنگي و اقتصادي همراه با مراقبت از محيط زندگي خود مي باشد(Richards, 2004, 8). مانند: دانستن اسامي مديران شهري، پذيرش مسئوليت هاي اجتماعي و ... شهروندي يكي از نقش هاي اجتماعي اصلي افراد در جامعه مدرن است.نكات مشترك مورد تاكيد در گفتمان هاي شهروندي به شرح ذيل است: حقوق، وظايف و تكاليف شهروندي مسئوليت شهروندي مشاركت شهروندي برابرسازي شهروندي حمايت و ضمانت دولت براي تحقق شهروندي نهادي شدن شهروندي(نجاتي حسيني1380).شهروندي فعال:شهروند فعال فردي است مشاركت جو كه سرنوشت حيات شهر و محيطي كه در آن زندگي مي كند براي او در سلسله مراتب ارزشي جايگاه والايي داشته و او تلاش مي كند تا با مشاركت فعال و داوطلبانه خود چنين سرنوشتي را بيشتر به سعادت و خوشبختي نزديك كند(قاسمي، 1386).حقوق شهروندي:به نظر مارشال، شهروندي پايگاهي است كه

به تمامي افرادي كه عضو تمام عيار اجتماع هستند داده شده است. اين افراد همگي داراي جايگاه برابر و حقوق، وظايف و تكاليف متناسب با اين پايگاه هستند(Friedmann, 2002).رويكردهاي مختلف به حقوق شهروندي - در تئوري هاي جديد، حقوق شهروندي مفهوم عام و گسترده اي يافته است و شامل هر اقدام و عملي مي گردد كه سبب اعتلا و آرامش روحي و جسمي اشخاص شود. بنابر اين حقوق شهروندي بخشي از حقوق(Right) گسترده و ريشه داري است كه به نام حقوق بشر شناخته مي شود. - حقوق شهروندي مدرن جداي از حقوق بشر به شمار مي آيد. اين استقلال بدين مفهوم است كه بايد با ديد و نگاهي خاص اين علم را تعريف و تشريح كرد زيرا كاركردهاي آن متفاوت از حقوق بشر است. حقوق شهروندي، به روابط شهرنشينان با همديگر و رابطه ايشان با ارگانهاي دولتي دلالت دارد و از اين لحاظ بايد آن را تفسير خاصي از "حقوق شهروندي" به مفهوم عام به شمار آورد.- حقوق شهروندي رابطه دولت و شهروندان را مشخص مي كند. حقوق شهروندي مورد نظر ما همان قواعدي است كه مرتبط با شهرداري(دولت) مي باشد. پس حقوق شهروندي درظرفيت مشاركت مردم اثر دارد. بنابراين قطعاً آگاهي از آن نيز بر ميزان مشاركت اثرگذار است. (عليرضا علوي1379 ) در بارزترين تعاريف شهروندي، لغت نامه تفكر اجتماعي قرن بيستم، در باب شهروندي چنين آمده است: « نخست اين كه شهروندي رسمي است كه در تمامي جهان، كم و بيش به معناي عضو كشوري بودن يا عضويت داشتن در محدوده دولتي ملي معنا مي شود، دوم اين كه شهروندي بنياد و جوهري است

كه بر پايه داشتن مجموعه اي از حقوق مدني، سياسي و به ويژه حقوق اجتماعي تعريف مي شود.»(نظام نامه) - حقوق شهروندي از ديدگاه حقوقي «Rule»:قانون؛ تبلور حق است. گسترش زمينه هاي فرهنگي احترام به قانون، گامي در گسترش حقوق شهروندي مي باشد تا شهروندان بياموزند و اعتقاد پيدا كنند كه قانون في نفسه مقوله اي مقدس و محترم است زيرا ضامن حقوق آنها است و تامين كننده مصالح عمومي. تساوي مردم در مقابل قانون بد، بهتر از نبودن قانون يا اجراي غلط قانون خوب است (وكيليان،1382). قانون احترام به آزادي هاي مشروع و حفظ حقوق شهروندي. مصوب 15/2/1383 مشتمل بر 15 بند، نمونه بارز اين ديدگاه است. مخاطب آن قوه قضاييه، محاكم عمومي، انقلاب و نظامي و دادسراها است و جهت رعايت حقوق انساني متهمان و محكومين نگاشته شده است.حقوق شهروندي در بعد بين المللي الف) "منشور مردم (Peoples Charter, 2001) - اين منشور در سال 2001 بر مبناي يكي از معتبرترين اسناد حقوقي انگلستان (منشور كبير Charter Magna) نگاشته شده است. بر اساس منشور كبير يك مقام سلطنتي انگليس براي اولين بار، حقوقي را به مردم انگلستان إعطا نموده است. اين سند به مثابه يكي از نخستين اسناد حقوق شهروندي در دوران جديد قابل شناسايي است. اين بازنويسي به دليل توجه بشريت به حقوق بنيادين خويش صورت گرفت تا تاكيدي بر اين سند و نيز تعهدي دوباره جهت تحقق اين حقوق باشد. ب) "اعلاميه حقوق بشر و شهروندي فرانسه" (Declaration of the Rights of Man, 1789) - اين اعلاميه در سال 1979 پس از انقلاب كبير (كه از بزرگترين تلاشهاي جامعه اروپايي جهت رسيدن به

آزادي بود)، در صحن مجمع عمومي فرانسه تصويب شد؛ بنابراين، اين سند به مثابه مادر بسياري از اعلاميه هاي حقوق شهروندان مي باشد. ج) "منشور كانادايي حقوق و آزادي ها" (Canadian Charter of Rights and Freedoms, 1982) - اين منشور در سال 1982 نگاشته شده است و ديدگاه مردمان آمريكاي شمالي را نسبت به حقوق شهروندي بيان مي دارد. د) "منشور آفريقايي حقوق مردمان و بشريت" (African (Banjul) Charter on Human and Peoples Rights) - اين منشور حاصل يك گردهمايي رسمي در سال 1981 است و ديدگاههاي بسياري را در بر دارد و ضمانت اجرايي آن قانوناً، مورد تاكيد قرار گرفته است. ه) "منشور شهروندان شهر شيبوياي ژاپن" (Shibuya Citizen’s Charter, 1997) - اين منشور كاملا اختصاص به يك شهر نوين دارد و با ديدي جامع و آينده نگر در سال 1997 نگاشته شده است و اشارات ظريفي را از ديدگاه هاي آسيايي در بر دارد. و) "منشور اروپايي حقوق" (European Charter of Rights,2000) - اين منشور در سال 2000 با توجه به تحقق اروپاي واحد و تبلور اين آرزوي ديرينه در قالب پارلمان اروپا، نگاشته شده و از جامعيت قابل توجهي برخوردار است. ز) "منشور جهاني حقوق شهري"(World Charter on the Right to the City, 2004)- اين منشور در مباحثه جهاني شهري 2004 بارسلونا، و مباحثه اجتماعي قاره آمريكا كه در سال 2004 در كيوتو برگزار گرديد، نگارش يافته است و عمدتا به بحث از شهر و شهرنشيني و حقوق ساكنين شهرها مي پردازد. با توجه به جامعيت اين منشور، اسناد ديگري از روي آن نگارش يافته­اند؛ نظير منشور رهبران سازمانهاي آسيا (LOCOA) كه

در سال 2005 در فيليپين منتشر شده است.منشور شهروندان شهر شيبويا (Shibuya Citizen’s Charter, 1997):1 ساختن شهري با برنامه هاي رفاهي و مستعد مشاركت و مساعدت همه شهروندان2 ترسيم، هدايت و توسعه ادراكات بشري و فعاليت هاي خلاق و نشاط انگيز3 ساختن شهري پوشيده از طبيعت سبز و حامي محيط زيست، براي نسل هاي آينده4 ساختن شهري كه در دنيا با هويت مستقل از توكيو شناخته شود5 ساختن شهري امن و ايمن كه هر كس بتواند يك زندگي سالم و شاد را در آن استمرار بخشد.منشور جهاني حقوق شهري (World Charter on the Right to the city) هرگونه تبعيض جنسي، سني قومي نژادي سياسي، مذهبي، درآمدي و عقيدتي نفي مي شود همه كساني كه دائماً در شهر زندگي مي كنند و يا به شهر در رفت و آمد هستند شهروند شمرده مي شوند شهر به صورت دموكراتيك اداره مي شود بهره برداري اجتماعي، فرهنگي و زيست محيطي از فضاهاي عمومي و اختصاصي شهر مختص شهروندان است بنابراين همه شهروندان حق دارند در مالكيت قلمرو شهري مشاركت داشته باشند و اعمال حاكميت نمايند همه شهروندان حق دارند از شرايط لازم براي پيشرفت اجتماعي، اقتصادي و سياسي برخوردار گردند. هرگونه تبعيض ميان ساكنان دائمي شهر و افراد ديگري كه به صورت موقت در آن رفت و آمد دارند ، نفي مي شود حمايت هاي خاص از گروه ها و افراد آسيب پذير، مانند فقرا، بيماران و افراد در معرض خطر، قربانيان خشونت، مهاجران، پناهندگان، افراد مسن، زنان و كودكان اولويت دارد. عوامل بخش خصوصي نيز بايد تضمين نمايند كه به تعهدات اجتماعي پايبندند. توسعه شهر بايد به طور متعادل و بدون اخلال در روند حفاظت از ميراث هنري، تاريخي، فرهنگي و

زيست محيطي شهر انجام شود. شهروندان حق دارند در تدوين بودجه شهري واتخاذ تصميم دربارة توزيع منابع عمومي مشاركت نمايند. مديريت شهري بايد به صورت شفاف انجام پذيرد. همه شهروندان حق دارند از اطلاعات به روز، صحيح، دقيق، و كافي درباره نحوة اداره شهر برخوردار باشند؛ از اين رو توسعه رويه ها و سيستم هاي اطلاعاتي الكترونيكي جهت سهولت در دسترسي به اطلاعات ضرورت دارد. حق برخورداري آزادي و كرامت جسمي و روحي انسان بايد محترم شمرده شود. حق داشتن اجتماعات انجمن ها، بيان عقيده و استفاده دموكراتيك از فضاهاي عمومي شهري بايد محترم شمرده شود. همه شهروندان از حق مشاركت سياسي برخوردارند. همه شهروندان حق دارند از سيستم دادرسي عادلانه برخودار باشند. توسعه سيستم هاي دفاعي قانوني رايگان براي شهروندان فقير ضرورت دارد. همه شهروندان حق دارند از امنيت اجتماعي و همزيستي برپايه آرامش، مسئوليت مشترك و تنوع فرهنگي برخودار باشند. برخورداري از خدمات عمومي شهري و خانگي (و حمايت از آنها)، ذخاير آب آشاميدني سالم، نيروي برق، روشنايي، سوخت، بيمارستان هاي بهداشتي، مدارس، سيستم دفع بهداشتي زباله، تسهيلات فاضلاب و ارتباط از راه دور، حق همه شهروندان است. ارائه اين گونه خدمات حتي اگر قبلا به صورت خصوصي بوده است, بايد در قالب خدمات عمومي باشد. برخورداري از سيستم حمل و نقل عمومي كافي، با هزينه مناسب و قابل دسترسي براي همه شهروندان و از حيث برنامه ريزي زماني قابل اعتماد، ترافيك بدون آلودگي هوا و متناسب با تنوع نيازهاي زيست محيطي و اجتماعي (مانند جنسيت و سن) و وضعيت معلولين، حق همه شهروندان است. برخورداري از محل سكونت و سرپناه امن و داشتن خانه اي متناسب با درآمدهاي شهر

و مشخصه ها فرهنگي آن حق همه شهروندان است (پس هيچ كس حتي فقيرترين افراد جامعه نبايد بي خانمان بمانند). برخورداري از تسهيلات آموزشي بدون تبعيض، حق همه شهروندان است. برخورداري از اشتغال بدون تبعيض و ارتقاي سطح كار، حق همه شهروندان است. كار كودكان ممنوع است و زنان بايد به كار مناسب و درآمد عادلانه و قابل ارتقاء، دسترسي داشته باشند. هچنين بايد براي گروه هاي آسيب پذير و معلول نيز محيط كار مناسب تدارك ديده شود. برخورداري از فضاي مناسب و سالم، براي فعاليت هاي فرهنگي و ورزشي و صرف اوقات فراغت، حق همه شهروندان است. برخورداري از سلامتي فيزيكي و رواني و دسترسي به خدمات عمومي بهداشتي جهت پيشگيري از بيماري ها، حق همه شهروندان است. برخورداري از محيط زيست سالم حق همه شهروندان است. حفاظت از ميراث هنري، فرهنگي، معماري و طبيعي حق همه شهروندان است. ايجاد شاخص هايي براي اجراي حقوق شهري از جمله تمهيد همكاري همه شهروندان و سازمان هاي جامعه مدني و ايجاد التزام قانوني جهت استفاده از حداكثر منابع شهري جهت اجراي اين حقوق (آموزش اصول اين حقوق در مدارس و دانشگاه ها و از طريق وسايل ارتباط جمعي و رسانه ها)، ارزشيابي مداوم درجه رعايت اين حقوق در شهر، و ايجاد سيستم پايش و كنترل اجراي رويه ها و سياست مالي توسعه شهري حق همه شهروندان است. كليه اعمال كميسيون هاي مسئول، اداره ها و سازمان هاي قضايي، يا تلاش هاي اجتماعي در جهت ايجاد مانع براي عملي شدن اين منشور، يا مسدود ساختن راه مشاركت افراد و گروه ها در مديريت شهر و تصميمات مرتبط با زندگي در شهر، ناقض حقوق شهروندي تلقي مي شود. سازمان هاي اجتماعي، حكومت هاي محلي، و سازمان هاي بين المللي،

قانوناً متعهد به اجراي اين منشورند.در راستاي بررسي حقوق شهروندي و تكاليف شهروندان، پژوهشي باعنوان ذيل انجام داده است:” بررسي بحران همنوايي مسير تجدد در ساختار فيزيكي شهر و توسعه فرهنگ شهروندي در تهران "يافته هاي پيمايش: فرهنگ شهروندي در تهران از سير توسعه مصنوعات شهري عقب مانده و با تغييرات شاخص هاي نوگرايي، توسعه متناسب با آن در فضاي فرهنگي تهران اتفاق نيفتاده است. بنابراين رشد تجدد در ساختار فيزيكي تهران با فرهنگ شهروندي در اين شهر همراستا نبوده است. فرهنگ شهروندي در زمينه هاي حقوق شهروندي در 40 سال اخير پيشرفت لازم را همراستا با توسعه كالبدي تهران نداشته است و وضعيت حقوق مدني و حقوق اجتماعي شهرنشينان نامناسب مي باشد. فرهنگ شهروندي در زمينه تكاليف شهروندان همگام با توسعه فيزيكي شهر رشد نداشته است و شهروندان كلان شهر تهران در زمينه قانون مداري و مشاركت اجتماعي به ميزان لازم مساعدت ندارند. ولي مشاركت مدني نسبت به 40 سال قبل افزايش داشته و شهروندان تهراني در اين زمينه به تكاليف خود عمل مي كنند.با عنايت به اين كه در صورت روشن بودن حقوق و وظايف شهروندان، تكامل فرهنگ شهرنشيني اجتناب ناپذير خواهد بود. گزاره هاي مورد تاكيد در پرسش نامه اين تحقيق به شرح زير و با استفاده از شاخص هاي كيفيت زندگي بنياد مرسر و 7 منشور بين الملي حقوق شهروندي استخراج شده است:الف)حقوق شهروندي1-حقوق مدني: آزادي انتخاب شهروندان (ماده 3 منشور كانادا)؛ آزادي بيان (منشور اروپايي فصل2ماده 10/منشور فرانسه ماده10)؛ انعكاس نظرات واقعي مردم در وسايل ارتباط جمعي (فصل2 ماده 12 منشور اروپايي)؛ عدم تبعيض سني، جنسي، قومي، مذهبي و درآمدي

(فصل3 ماده 12 منشور اروپايي)؛ حق استفاده دموكراتيك از فضاي شهري (ماده 8 منشور جهاني و ماده 12 فصل 2 منشور اروپا)؛ دسترسي شهروندان به مسئولين شهري (ماده 2 منشور جهاني)؛ نظارت بر عملكرد مديران (معاونت امور اجتماعي و فرهنگي شهرداري. آبان 1386)؛ دسترسي شهروندان به اطلاعات مديريت شهري (ماده 6 منشور جهاني)2-حقوق اجتماعي: عدالت اجتماعي( ماده 15 منشور فرانسه)؛ امنيت جسمي و رواني براي همه شهروندان در سطح شهر( منشورشهر شيبويا و منشور آفريقايي ماده16)؛ سيستم هاي دادرسي عادلانه و دفاع كم هزينه براي همه اقشار (ماده 10منشور جهاني و 10تا14منشور كانادا)؛ آسايش خاطر و عدم اضطراب و نگراني و خشونت در سطح شهر (معاونت امور اجتماعي و فرهنگي شهرداري. آبان 1386)؛ بستر رشد فرد توسط جامعه (ماده 2 منشور شهر شيبويا)؛ راحتي رفت و آمد در سطح شهر و توجه به حمل ونقل عمومي (منشور جهاني)؛كاهش پديده هاي ضد اجتماعي و تخريب اموال عمومي (معاونت امور اجتماعي و فرهنگي شهرداري. آبان 1386)؛ كاهش بيماري هاي اجتماعي از جمله اعتياد (معاونت امور اجتماعي و فرهنگي شهرداري. آبان 1386)؛ كاهش آسيب هاي اجتماعي از جمله متكديان، كودك آزاري، آسيب هاي جنسي عليه زنان و فساد اجتماعي (فصل 3 ماده 24 منشور اروپايي)؛ كاهش زباله، ساختماني و جانوران موزي در سطح شهر (بروشور جهاني)؛ برخورداري از خدمات عمومي شهري و خانگي ازجمله ذخاير آب آشاميدني سالم، نيروي برق، روشنايي و سوخت (شاخص هاي كيفيت زندگي، منشور مردم ماده 3، منشور جهاني ماده 12)؛ برخورداري از بيمارستان و خدمات پزشكي و مدرسه استاندارد و تسهيلات آموزشي بدون تبعيض (شاخص هاي كيفيت زندگي بنياد Mercer، ماده 15 منشور

اروپايي، ماده 12 و 15 منشور جهان)؛ كاهش آلودگي هوا، آب، ترافيك و آلودگي هاي صوتي (شاخص هاي كيفيت زندگي)؛ ميزان فضاي سبز موجود در مقابل نيازهاي شهر (شاخص كيفيت زندگي)؛ برخورداري از اشتغال مناسب و فضاي سالم كاري (ماده 16و17منشور جهاني فصل2ماده6)؛ سطح ايمني شهر (شاخص هاي كيفيت زندگي)؛ جمع آوري و حمل بهداشتي و سريع مواد زائد شهري سريع و بهداشتي آنها (ماده 12 منشور شهري، شاخص كيفيت زندگي)؛ تسهيلات اوقات فراغت فرهنگي و مذهبي تسهيلات ورزشي (شاخص هاي كيفيت زندگي)؛ بهره برداري مشاركتي از فضاهاي عمومي شهري (ماده 2 منشور شهري)؛ حمايت از گروهها و افراد آسيب پذير مانند فقرا، بيماران، كودكان، معلولين و سالمندان (ماده 2 منشور شهري، فصل 4 ماده 36 منشور اروپايي)ب)تكاليف شهروندي:1-قانون مداري: عمل و احترام به قانون؛ عمل و احترام به قانون؛ مشاركت مردم در ترغيب يكديگر به قانون (ماده 29 منشور آفريقايي)2- مشاركت مدني: مشاركت در تصميم گيري هاي عمومي3-مشاركت اجتماعي: حفظ سلامت اخلاقي جامعه و احترام به بنيان خانواده (ماده18منشور آفريقايي)؛احترام به حقوق يكديگر در جامعه (ماده 27 و 28 منشور آفريقايي)؛ احترام به تنوع فرهنگي (فصل 3ماده 22 منشور اروپايي، بخش 3 منشور جهاني) عدم ايجاد زحمت براي همسايگانمسئوليت و مشاركت شهرونديشهروند مدرن در قبال حقوق شهروندي، مي بايست تعهداتي را نيز تقبل كند زيرا شهروندي مفهومي گسترده تر از شهرنشيني دارد و شهروندان منفعل را فاقد شخصيت مدني مي دانيم.بناي مشاركت كه در روند مدنيت جامعه مطرح است، داراي زيرپايه حق و تكليف است. مشاركت نقشي اساسي و تعيين كننده در هويت يابي فرد(در ارتباط با جمع) بازي مي¬كند. مشاركت مبنايي است براي

تبديل فرد به شهروند.فصل سوم قانون اساسي از حقوق ملت نام برده است و اصل ديگري از قانون اساسي كه به مسائلي چون تشكيل شوراها (فصل هفتم) حق حاكميت ملت (فصل پنجم) انتخابات (فصل ششم) و برخي از مسائل ديگر مي پردازد همگي مبتني بر مشاركت مردم است و در واقع با نگاهي به قانون اساسي ايران معلوم مي شود كه حق مشاركت از اهم مصاديق حقوق شهروندي در قانون اساسي ايران بوده است. مفهوم شهروند (Citizen ship) در شناخت ابعاد موضوع يك ركن است يعني در مورد حقوق افرادي تعريف ارائه مي شود كه اتباع و شهروند يك كشور معين محسوب مي شوند بنابراين شهروند به هر فرد مقيم يك كشور اطلاق مي شود.مشاركت، حق يا وظيفه؟مشاركت داراي دو بعد فعال(Active) و غيرفعال(Passive) است؛ مشاركت فعال حق و شهروندان و مشاركت غير فعال وظيفه ايشان تلقي مي شود. روند بلوغ فرهنگ شهرنشيني در اين پيوستار شكل مي¬گيرد.در جامعه نيز هنگامي كه مردم مشاركت جو و دولت مشاركت پذير باشند شرايط انفعالي به وجود مي آيد. مشاركت جويي و وارد كردن مردم به عرصه، نقش فعال دولت و مشاركت پذيري، نقش انفعالي دولت و حاكميت است.منظور از شهروند فعال كسي است كه مشاركت را حق خود و خويش را داراي اختيار مي¬داند و در مقابل شهروند منفعل بايد ملزم به انجام تكاليف و وظايف خويش شود. در بحث از مشاركت غيرفعال، هنجارسازي براي رعايت قانون كارگشاست.قانون پذيري و مسئوليت پذيري؛ قانون ستيزي و مسئوليت گريزينگرش به قانون: عبارت است از ارزيابي فايده و انتظار فايده از رعايت قانون و حقوق ديگران(رفيع پور، 1371، 26). مانند: اين احساس كه رعايت قانون

باعث احساس موفقيت مي شود يا قانون به نفع همه مردم است.قانون گريزي: عبارت است از ناديده گرفتن قواعد رفتاري و هنجارها كه داراي ضمانت هاي اجرايي رسمي مي باشند. شيوع اين رفتار، ميزان قانون گريزي افراد را تعيين مي كند(ماهرويي، 1381). مانند عدم پرداخت ماليات، اشتغال بدون مجوز، بي توجهي به علايم راهنمايي و رانندگي و ...قانونمندي و پذيرش قانون ريشه در ساختارهاي جامعه دارد و در رابطه با فرهنگ عمومي جامعه قابل بررسي است. گرايش شهروندان به قانون و اجراي آن نيز در گرو داشتن آمادگي جسماني(عدم فقر جسماني)، اگاهي(عدم فقر فكري)، و احساسي(عدم احساس تبعيض) است. زيرا در صورت عدم رعايت قانون كه بخشي از آن وابسته به فقر فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي است مي تواند وضعيت كلي اجتماع را دچار دشواري ها نموده و ساخت هاي اقتصادي نامطلوب و بي عدالتي ها و به طور كلي نارضايتي و نابساماني عمومي را سبب شود و در نهايت منجر به ورشكستگي دايره انسجام اجتماعي و در هم گسيختگي نظام اجتماعي گردد، الزامات و مولفه ها و مهارت هايي كه در جامعه مدني ضروري است شكل نگيرد و در نهايت موجبات آسيب هاي اجتماعي را فراهم آورد كه نمونه هايي از آن ها عبارتند از: تشكيل گروه هاي فشار، عدم توجه به بهداشت اماكن، ايجاد آلودگي هاي صوتي و ديداري، عدم حفظ اماكن عمومي، آسيب رساندن به وسايط نقليه عمومي، از بين بردن حرمت افراد جامعه، بي توجهي به قوانين راهنمايي و رانندگي و نيز پرداختن به مشاغل غيرقانوني(ماهرويي، 1381، 13). از اين رو در تبيين قانون گريزي بر اساس فقر نمي توان صرفاً

به بعد اقتصادي آن توجه كرد. زيرا فقر شهروندي و نيز فقر فرهنگي و اجتماعي نيز به عنوان ابعاد ديگري از فقر هستند كه در گسترش و شيوع آسيب هاي اجتماعي اهميت اساسي دارند(كلانتري و ديگران، 1384، 3). البته فقر اقتصادي بر ساير ابعاد فقر اثرگذار است. در اين زمينه دوركيم معتقد است كه وقتي نوسانات شديد اقتصادي همه ابعاد زيستي را دچار نابساماني مي كند، تنظيم اجتماعي سست مي شود و ميزان قانون گريزي در جامعه اوج مي گيرد(كلانتري و ديگران، 1384، 4).نتايج پژوهشي در اين زمينه نشان مي دهد:• شهروندگرايي و مهارت هاي شهروندي در پيشگيري از اعمال قانون گريزانه اهميت بسزايي دارد بنابراين لازم است تا از طريق فعال¬سازي انجمن¬هاي محلي و يا تشكل¬هاي غيردولتي با حمايت سازمان ملي جوانان و كانون¬هاي فرهنگي مساجد براي عموم شهروندان بتوان الگوي ارتباطات غيررسمي و هنجارمند را فراهم آورد تا ازطريق نظارت¬هاي غيررسمي جايگزين نظارت رسمي گردد(كلانتري و ديگران، 1384، 19).• قانون¬گريزي براساس عمل خنثي سازي تشديد مي¬شود بنابراين لازم است از طريق اطلاع¬رساني رسانه¬اي موارد قانون¬گريزي همراه با پيامدهاي آن براي افراد از طريق شبكه¬هاي محلي گزارش¬شود تا در نزد افراد پيامد هاي منفي قانون¬گريزي بيشتر از پيامدهاي مثبت آن جلوه نمايد(كلانتري و ديگران، 1384، 19).• ضعف مباني ديني و گرايشي افراد نيز مستعدكننده قانون گريزي است و در مواردي كه افراد داراي مهارت هاي لازم براي تعاملات اجتماعي نباشند عامل كنترل كننده دروني(دين) مانع ارتكاب اعمال انحرافي و قانون گريزي مي گردد(كلانتري و ديگران، 1384، 18).• در مجموع فقر اقتصادي- اجتماعي، پايين بودن نگرشي به قانون، پايين بودن نگرش ديني، فقر فرهنگي و

فقر شهروندي تاثير معني داري بر قانون گريزي دارند و گزينه فقر در ابعاد مختلف خود سيستمي را تشكيلمي دهد كه فرد را براي قانون گريزي و عدم احساس مسئوليت در برابر قانون آماده مي سازد(كلانتري و ديگران، 1384، 15).يافته هاي پژوهش هاي پيشين در رابطه با مشاركت: بررسي عوامل مؤثر بر گرايش شهروندان به مشاركت اجتماعي در شوراي اسلامي شهر داراب :آگاهي اجتماعي نسبت به اهداف و وظايف شوراي شهر و مشاركت اجتماعي در شوراي شهر مشاركت مستقيم دارد (معصومي، 1382) بررسي طرز تلقي شهروندان منطقه 7 تهران از مشاركت در مديريت شهري: احساس مالكيت بالا بر اموال عمومي و شهر، باور بالا به تعهد مديران شهري، احساس بالاي تعلق اجتماعي، بيگانكي اجتماعي پايين، تعداد اعضاي خانوار، جنسيت و تاهل با مشاركت شهروندان ارتباط دارد (مصطفي پوركندلسي، 1380) تبيين عوامل موثر در افزايش جلب مشاركت مشاركت شهروندان در اداره امور شهر: سودآور بودن فعاليت مشاركتي، ميزان اوقات فراغت، اطلاع رساني به شهروندان، افزايش اعتماد اجتماعي مردم به يكديگر، ارتقا پاسخگويي مديران شهري بر مشاركت شهروندان در اداره امور شهر موثر است. (صدقي، 1384) بررسي عوامل موثر بر مشاركت اجتماعي شهروندان در اداره امور شهر. مورد منطقه 6 تهران: كاهش احساس بي قدرتي، تصور فايده مندي از مشاركت، افزايش تعداد گروه هايي كه فرد در آنها عضو است و افزايش اطلاعات و آگاهي فرد از مسايل باعث افزايش تمايل به مشاركت در فرد مي شود (الشوكي، 1383) نقش و جايگاه مشاركت هاي مردمي در ساختار مديريت شهري ايران: اطلاعات فردي، تصور مردم از مشاركت و انگيزه فرد در برآوردن توقعات ديگران در ايجاد قصد و

نيت مشاركت اثر دارد (اميني، 1383)الگوهاي سازماني مشاركت شهري:– الگوي سازماني مشاركت شهري خود جوش– الگوي سازماني مشاركت شهري سازمان يافتهدر جامعه امروز ما نظام مديريت شهري و اركان آن (شهرداري ها و شوراهاي شهر) وزن بيشتري به الگوي سازماني مشاركت شهري سازمان يافته (رسمي، برنامه ريزي شده و نهادي) داده اند.دليل اصلي اين است كه مشاركت خودجوش، داوطلبانه و سازمان نيافته هنگامي شكل مي گيرد كه « فرهنگ مشاركتي» قوي شكل گرفته باشد و مشاركت توانسته باشد تبديل به « هنجار فرهنگي» شود.از آنجا كه در جامعه شهري جهان سوم، بويژه بخش توسعه نيافته آن، فرهنگ مشاركتي شهري هنجارهاي فرهنگي شهري مربوط به مشاركت هنوز به طور شايسته شكل نگرفته است، نقش الگوي سازماني مشاركت شهري رسمي و سازمان يافته اهميت بيشتري دارد.الگوي خودجوش مشاركت به عنوان سيستم موثر مسئوليت پذيري و مشاركت شهرونديدر مقابل الگوي سازماندهي شده مشاركت، مانند شوراهاي شهر يا محله مي توان در راستاي فرهنگ سازي براي مشاركت خودجوش و مردمي تلاش كرد. مشاركت مردمي در اداره امور شهري باعث بهبود كارايي، تخصيص هزينه به سوي اولويت¬هاي اجتماعي و پروژه هاي زيربنايي مي گردد. مشاركت مردمي كه نوعي تمركززدايي در اداره امور مي باشد باعث افزايش توسعه انساني و عامل برابري و تحقق عدالت اجتماعي- سياسي مي گردد(حكمت نيا. موسوي،1383، 134).راهكارهاي تقويت مشاركت:1. تقويت تحزبافزايش فرهنگ مشاركت حزبي و سازماندهي سياسي در غالب احزاب باعث تقويت ساير انواع مشاركت از جمله مشاركت اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي نيز خواهد شد.تقويت تحزب، به نوعي استفاده از روش تعاون جمعي در راستاي سياست گذاري عمومي است و بستر مناسب براي توسعه را فراهم

مي كند. احزاب انرژي را در جامعه هدفمند كرده و در راستاي پيشرفت فردي و اجتماعي با استفاده از پتانسيل عمومي گام برمي دارند. در اين جريان باعث افزايش مشاركت فعال مردم و سمت دهي به توانمندي ها در چهارچوب علايق و افكار افراد و گروه ها مي شوند. با توجه به اين كه احزاب برآيند نيازها و افكار همه اقشار جامعه هستند، هر حزب گروهي از افراد اجتماع را جذب مي كند كه به ساختاردهي مشاركت اجتماعي مي انجامد. احزاب همچنين باعث افزايش پاسخگويي هستند كه همين عامل موجب گرايش بيشتر شهروندان به مشاركت است.2. تقويت و توسعه نهادهاي مدنيمشاركت از طريق نهادهاي جامعه مدني: NGOs: Non Governmental Organizationsسازمان¬هاي غيردولتي جديدترين شكل نهادهاي خودپديدار هستند كه در پاسخ به نيازهاي اجتماعي به وجود مي¬آيند و با سازماندهي درست مي توانند به يك نهاد انعطاف پذير پويا و ماندگار تبديل شوند.ويژگي هاي سازمان هاي غير دولتي: از گروه هاي داوطلب مردمي تشكيل مي شود يعني به اجبار عضو نشده اند. گروهي كار مي كنند و بصورت تشكل داراي ساختار مي باشند. غير دولتي هستند يعني در چهارچوب كلي حكومت تعريف نمي شوند. غير انتفاعي اند يعني افرادي كه آنرا تاسيس كرده اند از طريق فعاليت در آن كسب درآمد نمي كنند و سود نمي برند. هدف اين سازمان ها رفع نياز كل يا گروه هايي از جامعه است و هدف اصلي آنها خدمت رساني تعريف شده است. (گزارش1، 1383، ص3و4)هدف NGO ها:جهت نيل به اهداف توسعه، نياز به مشاركت و تعامل بخش هاي دولتي، خصوصي و غير دولتي فعاليت مي كنند و از پتانسيل¬هاي نهادهاي

مردمي استفاده مي نمايند.عوامل متعددي در ميزان اثربخشي سازمان هاي غيردولتي تاثير مي گذارند كه بسياري از آنها مرتبط با مكانيسم تعامل بخش دولتي و غيردولتي است. مطالعاتي در جهت اثبات اين موضوع در تعدادي كشورها صورت گرفته است، يافته ها حاكي از كمك به كاهش فقر، توسعه مشاركتي و زمامداري خوب در كشورهاي پشتيبان اين سازمان ها بوده است.نقش هاي جديدي به وظايف سازمان هاي غيردولتي افزوده شده است:- مشاركت با دولت و بخش خصوصي- مشاركت در برنامه ريزي، اجرا و ارزيابي- نقش ترويجي، پژوهشي و آموزشي- رسانيدن صداي مردم به خصوص گروه هاي محروم به جامعه- مشاركت با ساير سازمان هاي غير دولتي- گفت و شنود با دولتبه طور كلي سازمان هاي غير دولتي از جايگاه ويژه اي در جريان تصميم گيري ملي و بين المللي برخوردارند و سطح نفوذ آنها از مسايل فرهنگي، اقتصادي تا امور بشردوستانه گسترده شده و به مشورت دهي، تدوين برنامه و تاثير گذاري در مذاكرات رسمي دولتي در طبقه هاي مختلف رسيده است، انجمن ها به دليل استقلال منابع مالي و انساني تصميم گيري سريع و به دور از بوروكراسي دولتي، انعطاف پذيربودن و خودپديداري، كارآمدي روبه رشد دارند. اين انجمن ها با تكيه به همياري مردم، ساختن جامعه¬مدني را اصل¬كلي حاكم بر فعاليت خود قرارداده¬اند و به¬اين لحاظ يكي¬از اساسي¬ترين شاخص هاي توسعه انساني به شمار مي¬روند. NGO ها بهترين ابزاري هستند كه مي توانند اطلاعات را از جزيي ترين اجزاي جامعه دريافت و سپس ساماندهي و طبقه بندي كرده در اختيار قا نونگذار قرار دهند.ايجاد شبكه اي ميان سازمان هاي غيردولتي نظير خانه تشكل ها

مي تواند قدرت سازمان هاي غيردولتي را جهت تقويت مشاركت مضاعف كند(سعيدي،1384، 51).سازمان هاي غيردولتي زنان از قابليت هاي بالايي براي دموكراتيزه كردن حوزه هاي زندگي در جامعه مدني برخوردار هستند(Jonson Osirim, 2001).نتايج پژوهش ها نشان مي دهد كه شركت آزادانه زنان در سازمان هاي غيردولتي و بازشناسي ارزش ها و حقوق آنان، راهي مطمئن در ايجاد محيطي امن براي بروز خلاقيت، ابتكار و افزايش مشاركت اجتماعي زنان تلقي مي شود. سازمان هاي غيردولتي زنان جايگاه ويژه اي در ارتقاي سطح آگاهي عمومي و توسعه نيروي انساني و شناساندن نقش زنان در تحقق جامعه مدني دارند(سعيدي، 1384، 33).3. تقويت و توسعه انجمن هاي خيريه و مردميدر فرهنگ ديني ما از گذشته هاي دور به مسئله مشاركت توجه مي شده است؛ با توجه به اين كه وجود مسجد جامع در شهرها علاوه بر نقش مذهبي، نقش هاي سياسي- اجتماعي را داشته است. مردم با شركت در نماز جمعه، مشاركت بسيار گسترده¬اي جهت اداره امور رفاهي، محلي و شهري ايفا مي نموده اند.همچنين ماده 194 قانون برنامه سوم توسعه كه براي دوره چهارم نيز تنفيذ شده است به مسئله نهادها و موسسات مردمي اشاره دارد. در بند "ه " اين ماده چنين آمده است:ارتقا مشاركت نهادهاي غير دولتي و موسسات خيريه، در برنامه هاي فقرزدايي و شناسايي كودكان يتيم و خانواده هاي زير خط فقر، در كليه مناطق كشور توسط مديريت هاي منطقه¬اي و اعمال حمايت هاي اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي براي افراد يادشده توسط آنان و دستگاه ها و نهادهاي مسئول در نظام تامين اجتماعي صورت مي گيرد.در قانون برنامه چهارم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي؛

در ادامه بند ه بر اين مسئله تاكيد شده است كه: اتخاذ رويكرد توانمندساري و مشاركت محلي، بر اساس الگوي نيازهاي اساسي توسعه و تشخيص نياز توسط جوامع محلي براي ارايه خدمات اجتماعي ... از جمله اهداف توسعه اي دولت به شمار مي آيد.4. ايجاد فرهنگ مشاركت از طريق فعاليت هاي اقتصادي و همسويي منافع اجتماعيدر حقيقت در دوران بعد از اسلام، تنها نهادها و مكان¬هايي كه نقش اصلي را در مشاركت مردمي ايفا مي¬كرده¬اند سازمان هاي صنفي، مساجد و بازارها هستند(علوي تبار، 1379، 54). بنابراين كاركردهاي اجتماعي نهادهاي اقتصادي مانند سازمان هاي صنفي و بازارها از گذشته تا به امروز مورد تاكيد بوده است. همان طور كه در جريان انقلاب اسلامي، پس از همسويي منافع اجتماعي بازاريان، اصناف و علماي مذهبي مشاركت بازاريان در انقلاب به وضوح ديده شد.همچنين از طريق فعاليت هاي اقتصادي نيز مي توان بستر مشاركت را فراهم كرد. مانند فعاليت هاي بخش خصوصي در زمينه هاي مسكن و خدمات. براي مثال شهرداريها مي توانند مبتني بر اجراي طرحهاي عمراني مناسب و مشاركتي در مجاورت اراضي تحت تملك مالكين خصوصي، موجب ارزش افزوده آنها شوند. طرحهايي چون ايجاد تفرجگاههاي عمومي، پاركها، تأسيسات تجاري، احداث بزرگراهها، دسترسي مناسب و ايجاد تأسيسات زيربنايي و مواردي از اين قبيل مي تواند موجب افزايش قيمت اين اراضي گردد و به همين خاطر از ابتدا با مشاركت مالكين خصوصي به اجرا درآيد. در چنين حالتي ضمن مذاكره با صاحبان اين زمينها با فعاليت هاي مشاركتي هر دو طرف، زمين ها داراي ارزش افزوده بيشتر گشته و مالكين نه تنها متضرر نشده اند بلكه اغلب درآمدهاي بيشتري

كسب نموده اند، ضمن آنكه شهرداري نيز خدمات زيربنايي قابل توجهي ارايه داده است.- نتيجه گيري:مشاركت داراي دو بعد فعال و غيرفعال است؛ مشاركت فعال حق شهروندان و مشاركت غير فعال وظيفه ايشان تلقي مي شود. روند بلوغ فرهنگ شهرنشيني در اين پيوستار شكل مي گيرد. با توجه به اين كه شهروند فعال كسي است كه مشاركت را حق خود مي داند، فرض بر اين است كه آگاهي، در فراگرد تبديل شدن ساكنين شهر به شهروندان فعال و مشاركت جو نقشي اساسي دارد. تلاش بر اين است كه شهرداري با به كارگيري برخي آموزش هاي مردمي بستر مشاركت بيشتر شهروندان را فراهم نمايد. از جمله اين آموزش ها مي توان به موارد ذيل اشاره كرد:• شناسايي، تبادل اطلاعات و جلب مشاركت از گروه ها و پايگاه هاي مردم نهاد سنتي(مساجد، حسينيه ها، تكايا، هيئات مذهبي و جلسات قرآني) از طريق برگزاري همايش عمومي و جلسات تخصصي و حوزه بندي توانايي هاي آنان جهت مشاركت فعال در اداره امور شهر• شناسايي، همكاري و مشاركت موثر با سازمان هاي غيردولتي، شوراياري ها و نخبگان و فرهيختگان در خصوص موضوعات مورد نياز شهرداري از طريق برگزاري همايش عمومي و جلسات تخصصي و حوزه بندي توانايي هاي آنان جهت مشاركت فعال در اداره امور شهر• حمايت از طرح ها و برنامه هاي مفيد در حوزه آموزش و مشاركت هاي شهروندي ارايه شده از سوي گروه ها و پايگاه هاي مردم نهاد• توانمندسازي و شبكه سازي گروه ها و پايگاه هاي مردم نهاد در جهت اهداف، ماموريت ها و وظايف شهرداري(اداره كل آموزش، 1386)جهت تقويت مشاركت به جز استفاده از

نهادهاي مدني غيردولتي، مردم نهاد سنتي و خيريه مي توان به تقويت تحزب پرداخت و فرهنگ مشاركت را از طريق فعاليت هاي اقتصادي و همسويي منافع اجتماعي ايجاد كرد.منابع:1. اداره كل آموزش و مشاركت هاي اجتماعي.(1386). سرفصل موضوعات آموزش و مشاركت هاي اجتماعي مرتبط با شهرداري تهران. معاونت امور اجتماعي و فرهنگي شهرداري تهران2. الشوكي، سيد يحيي.(1383). بررسي عوامل موثر بر مشاركت اجتماعي شهروندان در اداره امور شهر. مورد منطقه 6 تهران. دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران.3. اميني، فاطمه سادات.(1383) نقش و جايگاه مشاركت هاي مردمي در ساختار مديريت شهري ايران. دانشگاه تهران.4. حكمت نيا، حسن. موسوي، ميرنجف(1383). "تحليل تاريخي از مشاركت شهروندان در اداره امور شهرهاي ايران". فصلنامه تحقيقات جغرافيايي. شماره 80. ص 121-1365. سعيدي، علي اصغر.(1384). "رابطه دولت و سازمان هاي غيردولتي زنان در ايران(جستجوي يك همكاري بهينه)." پژوهش زنان. شماره 3. 27-586. صدقي، جواد.(1384) تبيين عوامل موثر در افزايش جلب مشاركت مشاركت شهروندان در اداره امور شهر. دانشكده مديريت دانشگاه علامه طباطبايي7. علوي، عليرضا.(1379). بررسي الگوي مشاركت شهروندان در اداره امور شهرها (تجارب جهاني و ايران). تهران: سازمان شهرداري هاي كشور8. قاسمي، وحيد. ژيانپور، مهدي(1386). مشاركت در امور شهري به مثابه حق و وظيفه شهروندي(مورد مطالعه: اصفهان و فرايبورگ) در كتاب مقالات برگزيده همايش حقوق شهروندي. تهران: مركز مطبوعات و انتشارات قوه قضاييه.9. كلانتري، صمد. رباني، رسول. صداقت، كامران.(1384). "ارتباط فقر با قانون¬گريزي و شكل¬گيري آسيب اجتماعي." فصلنامه رفاه اجتماعي. شماره 18. ص1-2210. كميته فرهنگ شهري، ستاد شهر سالم تهران. ص 2،3. مرداد138311. گزارش گروه 1.( 1383).چالش ها و مشكلات فراروي سازمان هاي غير دولتي در ايران، دوره سوم توانمند سازي بانوان

براي حضور در مجامع بين الملل، دانشكده روابط بين الملل وزارت امور خارجه.12. ماهرويي، ابوالحسن.(1381). "حقوق و تكاليف شهروندي و قانون گريزي شهروندان"، نشريه عدالت. شماره1513. معصومي، فاطمه. (1382) بررسي عوامل مؤثر بر گرايش شهروندان به مشاركت اجتماعي در شوراي اسلامي شهر داراب. دانشگاه شيراز14. مصطفي پوركندلسي، كامبيز.(1380) بررسي طرز تلقي شهروندان منطقه 7 تهران از مشاركت در مديريت شهري. دانشگاه آزاد. واحد تهران مركز.15. نجاتي حسيني، سيد محمود (1380)"جامعه مدرن، شهروندي و مشاركت". فصلنامه مديريت شهري، شماره 5 ، 1ص- 716. نظام نامه جامع آموزش و مشاركت هاي شهروندي.(1385). جلد اول، معاونت امور اجتماعي و فرهنگي شهرداري تهران.17. وكيليان، محمدرضا. (1382). دو ماهنامه حقوق شهروندي. پيش شماره دوم. بهمن و اسفند

18. Mercer Human Resource Consulting Worldwide Quality of Living Survey 200719. African (Banjul) Charter on Human and Peoples Rights20. Canadian Charter of Rights and Freedoms.1982. Canada .Department of Justice21. Declaration of the Rights of Man.1789.Approved by National Assembly of France22. “European Charter of Rights”. Official Journal of the European Communities. 200023. Friedmann, John. (2002). the prospect of cities. Minneapolis: University of Minnesota Press. p 16824. Jonson Osirim, M. 2001. “Making Good on Commitments to Grassroots Women: NGOs and Empowering for Women in Contemporary Zimbabwe”, Women’s Studies International Forum, Vol24, No2. pp: 167-18025. LOCOA Charter: Leaders and Organizers of Community Organization in Asia 200026. Peoples Charter2001. North East Lincolnshire Council (N.E.L.C) Charter. 200127. Richards, M. WBLLS, A. 2004. “Impacts of illegality barriers to legality”. Henduras, International Forestry Review28. Shibuya Citizen’s Charter, 1997. Shibuya City Office29. “World Charter on the Right to the City”.

2004. Social Forum of the Americas/World Urban Forum

رفتار شهروندي سازماني

تبيين ارزشها و اصول اخلاقي درزندگي سازماني دكتر محمودقرباني- سهيلا خسروابادي: چكيده : نيروي انساني به عنوان يكي از ارزشمندترين سرمايه هاي سازماني، مهمترين مزيت رقابتي وكمياب ترين منبع در اقتصاد دانش محور امروز قلمداد ميشود. اين سرمايه ارزشمند به دليل اثرشگرفي كه بر اثربخشي سازمان دارد؛ گوي سبقت را از ديگر سرمايه هاي سازماني به لحاظ اهميت ربوده است. بر همين اساس است كه امروزه سازمانها و مديران با كاربست راهكارها و شيوههاي مختلف، سعي در جذب بهترين و زبده ترين نيروي انساني را دارند. ويژگي ارزشمند نيروي انساني كه امروزه توجه بسياري را به خود جلب كرده است، رفتار شهروندي سازماني ميباشد. اين متغير با الهام از يك شهروند خوب، كارمندي را توصيف ميكند كه براي انجام وظايف خود و به طور كلي براي كمك به عملكرد بهتر سازمان، از هيچ تلاشي حتي افزونتر از وظايف از پيش تدوين شده خود فروگذار نيست. از آنجا كه زير بناي همه ارزش ها و رفتارها در سازمان ،ارزشهاي اخلاقي است ؛در اين مقاله سعي شده ضمن بيان تعاريفي ازرفتار شهروندي سازماني (رفتارهاي درون نقشي و فرانقش ) ؛رابطه ان با رفتار اخلاقي كاركنان بررسي شود.

واژگان كليدي : رفتار شهروندي سازماني – رفتار درون نقشي – رفتار فرا نقشي – رفتار اخلاقي مقدمه در نظام بوروكراتيك تمام تلاش مديران در جهت كسب كارايي بيشتر با حفظ سلسله مراتب هرمي سازمان بوده است. به همين جهت مناسبات سطحي و غير قابل اطمينان بين افراد وجود دارداما در نظام ارزشي انساني و دموكراتيك مناسباتي درست وقابل اطمينان در ميان مردم

به وجود مي آيد. در چنين محيطي به سازمان و اعضاي آن فرصت داده مي شودكه تا حد توان پيش روند.بر اين اساس توجه به شهروندان در نظام ارزشي دمكراتيك رو به افزايش است. اكنون كه اهميت شهروندان به عنوان يكي از منابع بسيار مهم سازمان درك شده است، رفتار آنها هم مي تواند بسيار بااهميت تلقي شود و از اين روست كه محققان زيادي به تجزيه و تحليل رفتار شهروندي پرداخته اند.به طور كلي رفتار شهروندي يك نوع رفتار ارزشمند ومفيد است كه افراد آن را به صورت دلخواه و داوطلبانه از خود بروز مي دهند.به اين ترتيب مطالعه و بررسي اينگونه رفتار افراد درسازمان كه به رفتار شهروندي سازماني1 شهرت يافته است، بسيار مهم و ضروري به نظرمي رسد.رفتار شهروندي سازماني را مي توان انعكاسي از رفتار هاي اخلاقي در فرد مي باشد.رفتار اخلاقي منجر به رفتار شهروندي سازماني مي شود . كاركناني كه رفتارهاي اخلاقي بالايي دارند بيشتر در رفتارها و فعاليت هاي فرا نقشي يا فرا وظيفه اي شركت مي كنند . رفتار اخلاقي مي تواند جو عمومي سازمان را مهياي بروز رفتار شهروندي مي نمايد. زماني كه محيط سازمان به عنوان يك محيط اخلاقي سالم شناخته شود . انتظار بروز رفتارهاي شهروندي سازما ني نيز بيشتر مي شود . در دنياي پر رقابت كنوني با وجود افزايش استفاده از تكنولوژي اطلاعات، بازهم در عملكرد كارايي سازمان شكاف وجود دارد. اكنون قوياً اين اعتقاد وجود دارد كه عملكرد كارايي سازمان تا حدود زيادي به تلاش كاركنان كه فراتر از الزامات تعريف شده، نقش مي باشد بستگي دارد. رفتار شهروندي سازماني (OCB)

ارگان (1983) براي اولين بار از اصطلاح رفتار شهروندي سازماني2( OCB) استفاده كرده است،   و آن را به عنوان رفتارهايي سودمندي مي داند كه در شرح شغل قيد نشده است ،  اما كاركنان براي كمك به ديگران در انجام وظايفشان به نحوي مشهود از خود بروز مي دهند. يكي از دلايلي كه باعث موفقيت سازمانهاي بزرگ مي شود اين است كه آنها داراي كاركناني هستند كه فراتر  از وظايف رسمي خود تلاش مي نمايند تحقيقات قابل توجهي در خصوص رفتار مطلوب ودر عين حال غير رسمي در سازمان صورت گرفته است. به چنين رفتاري،رفتار شهروندي سازماني( OCB) يا (سندرم سرباز خوب )گفته مي شود.رفتار شهروندي سازماني را مي توان روغن كاري حركت ماشين جامعه ناميد .  Organ-1- Organizational Citizenship Behavior(ocb)  2-Social behavior over3 در واقع رفتار بيش اجتماعي1 رفتار وراي نقش2 ، رفتار خود انگيخته 3و يا رفتار شهروندي سازماني به مجمو عه رفتارهايي اتلاق مي  گردد كه خارج از حيطه وظايف رسمي افراد در سازمان مي باشد.  اين رفتارهاي فردي داوطلبانه و دل بخواهي4 هستند كه مستقيما و صراحتا از طريق نظامهاي رسمي باداش دهي شناسايي نمي شوند ولي  درنهايت منجر به افزايش اثر بخشي فعاليت هاي سازماني مي گردند. رفتار شهروندي سازماني كمكي در جهت افزايش اثر بخشي كلي سازمان است و رفتاري ناشي از فعاليت در خارج از حيطه الزامات شغلي است و شاخصي قدرتمند براي تشخيص عملكرد شغلي مطلوب ميباشد. اورگان رفتار شهروندي سازماني را به عنوان رفتار هاي فردي و اختياري ميداندكه به صورت مستقيم و آشكار به وسيله سيستم رسمي پا داش سازمان تعريف نشده است و در مجموع

كارآيي و اثر بخشي سازمان راافزايش ميدهد. اختياري بدين معنا كه اين رفتارجزء شرح وظايف شغلي نيست و در تعهد استخدامي كارمندان قرار نگرفته است و كوتاهي در آن هيچگونه تنبيهي را به دنبال ندارد. .(Korkmaz Arpaci, 2009)جوهره كليدي در تعريف ارگان از رفتار شهروندي سازماني اين است كه چنين رفتاري ، اثر بخشي سازماني را افزايش مي دهد . بولينو و تورنلي5، اعتقاد دارند كه رفتارهاي شهروندي سازماني به طور كلي داراي دو حالت عمومي هستند : به طور مستقيم قابل تقويت نيستند ، نيازي نيست كه اين رفتارها از جنبه فني به عنوان بخشي از شغل كاركنان باشند ، در واقع اين رفتارها ناشي از تلاش هاي ويژه و فوق العاده اي هستند كه سازمان ها براي دستيابي به موفقيت از كاركنان انتظار دارند .(Bolino Turnley, 2003)رفتار شهروندي سازماني به عنوان منبع اجتماعي ، از طريق تباذل رفتارهايي كه پاداش هاي اجتماعي در يافت مي كنند ، مورد ملاحظه قرار مي گيرد . رفتار شهروندي سازماني براي هر سازمان مطلوب است چرا كه با متغير هايي مانند رضايت شغلي و بهره وري سازماني ارتباط دارد . رفتارهاي درون نقشي وفرا نقشيدر ادبيات رفتار شهروندي سازماني دو مفهوم درون نقشي و فرا نقشي بخش عظيمي از تحليل هاي صاحب نظران را به خود تخصيص ميدهد . فعاليت هاي درون نقشي و فرا نقشي در حقيقت حوزه و ماهيت رفتار شهروندي سازماني را تبيين مي كند . 

رفتار هاي درون نقشي                                                    عبارت درون نقشي معادل اصطلاح انگليسي in-role به ان دسته از عملكرد ها اشاره دارد كه فاعل آن نقش موظف به انجام

آن ميباشد.بعبارت ديگر وظايف درون نقشي رفتارهاي قابل قبول سازمان و مديريت ميباشد.كه از ابتدا در قالب شرح وظايف در Prosocia-1extra - role-2spontaneity-3Discretionary-4Bolinoturnley-5چارت سازماني آمده است و فردي كه در ان سمت به كار گرفته شود موظف به انجام آن وظايف مي باشد . رفتارهاي فرا نقشيبه آن دسته از عملكردها اشاره دارد كه خلاقانه و خودجوش بوده و عمدتا ماهيتي غير رسمي دارد و مبتني بر رفتار هاي اخلاقي است . اين رفتارها در حيطه وظايف افراد نمي باشد و تنها افرادي كه خود رادر مقام شهروند سازماني ميدانند به انجام آن مبادرت مي ورزند . افراديكه داراي عملكرد فرا نقشي مي باشند شهرونداني هستند كه با حضور خود در واحدهاي كاري انرژي و اميد وپويايي و تلاش رادر سازمان اشاعه مي دهند .آنها در انجام كارها به ديگران كمك مي كنند و همواره حسن نيتشان در سازمان زبانزد همكاران مي باشد . يكي از نمادهاي شهروندان فرانقشي كمك به افرادي است كه به تازگي در استخدام سازمان درآمدند . آنها به افرادجديد الا ستخدام در جذب شدن به سازمان كمك كرده و همچنين تعهد و مسئوليت و عشق به كار را در آنها ايجاد مي كنند. شهروندان سازماني در فعاليت هاي فرا نقشي همواره مدافع حقوق همكاران و مشتريان داخلي و خارجي مي باشند . نكته اي كه بايد در رفتارهاي درون نقشي و فرانقشي در مقوله رفتار شهروندي سازماني تبيين شود اينستكه شهروندان سازماني افرادي نيستند كه تنها به رفتارهاي فرا نقشي بپردازند در گام اول آنها افرادي هستند كه در انجام رفتارهاي درون نقشي عملكرد بسيار مطلوبي دارند. حد ايده ال

در رفتارهاي درون نقشي بصورت وظيفه شناسي تبلور پيدا مي كند  يافته هاي موريسون 1نشان مي دهد كه آند سته از كاركناني كه رفتار شهروندي سازماني را بخشي از شغل شان در نظر مي گيرند در انجام وظايف خود عملكرد بهتري دارند . اين افراد در انجام وظايف حيطه درون نقشي، پر انرزي ، متبسم، صبورو اميد بخش اند. مولفه هاي رفتار شهروندي سازمانيمشاهده رفتار شهروندي سازمان مشخص مي نمايد كه تمامي رفتارهاي شهروندي سازمان از يك جنس نيستند . رفتارهاي شهروندي سازمان را مي توان از ابعاد مختلفي مورد بررسي قرار داد. اين مولفه هاعبارتند از :1-ياري رسان2 : اين مولفه رفتار شهروندي سازمان كه در گذ شته تحت عنوان ((رعايت حال ديگران )) از آن ياد مي شد، رفتارهايي راتحت پوشش قرار مي دهد كه مستقيما متوجه افراد ،يعني همكاران، سرپرستان،مديران و يا مشتريان سازمان است رفتارهايي نظير پيشقدمي براي اشنا نمودن كاركنان تازه وارد با سازمان وياكمك به ساير همكاران زماني كه كارشان زياد است در اين دسته قرار مي گيرند .__________________________________________________________________________________Morison-1Helping-2 2-  حس مسوليت پذيري يا سازگاري 1: اين مولفه رفتار شهروندي سازمان در برگيرنده رفتارهايي است كه بيشتر بر جنبه هاي غير فردي سازمان يعني وضعيت كلي سازمان ،واحدها ويا گروههاي سازماني تاثير دارد. رفتارهايي نظيرحضور به موقع در محل كار ،غيبت كم ،اجتناب از استراحت هاي غير ضروري ، عدم صرف وقت براي گفتگوهاي بيهوده سازماني و پيروي هوشيارانه از رويه ها و قواعد سازماني در اين دسته جاي مي گيرند.3-  جوانمردي2: اين مولفه رفتار شهروندي سازمان بر عدم نمايش رفنارهايي نظير (شكايت كردن) دلالت دارد. نمايش رفتارهايي نظير

توجه به نكات مثبت سازماني ،تحمل شرايط دشوار و نا خواسته ، عدم شكايت از مشكلات سازماني از مظاهر اين مولفه رفتار شهروندي سازمانند. افرادي كه گرايش به نمايش چنين رفتارهايي ندارند ، تنها به موقعيت و منافع خود توجه دارند و تلاش مي كنند مشكلات خود را بر گرف كنند ،هميشه دنبال مقصر هستند ودر مفابل تغييرات جديد سازماني مقاومت مي كنند. 4-  تواضع3: در حالي كه مولفه (( ياري رسان )) متوجه تلاش جهت رفع مشكلات اعضاي سازمان است . در اين حالت افراد تلاش مي كنند كاري انجام ندهند كه سختي و يا حجم كار ديگران افزايش يابد و عواقب و اثرات تصميمات و فعاليت هاي خود را دائما در نظر دارند. ساده ترين نمود اين رفتار ان است كه بعد از استفاده از تجهيزات سازماني انها را به شرايط اوليه خود باز گردانند و در موقعيت مناسبي براي استفاده راحت همكاران قرار دهند . مشورت با افرادي كه تحت تاثير پيامدهاي تصميمات و رفتارهاي فرد قرار مي گيرند و اطلاع دهي به انها قبل از اتخاذ هر تصميم مهمي از ديگر نمودهاي اين رفتار است  5-  مزيت مدني4 :اين مولفه رفتار شهروندي سازمان متوجه مشاركت موثر ، سازنده و مسئولانه اعضاي سازمان در فرا گردهاي اداري و سياسي سازمان است . كنوسكي و ارگان (1996) بيشتر بر فعاليت هاي جاذي مربوط به اداره سازمان نظير حضور در جلسات سازماني ، مطالعه و پاسخ گويي به نا مه هاي سازماني ، ارائه طريق جهت عملكردهاي سازماني ، در جريان اوضاع سازمان بودن ، شركت در مراسمي كه باعث يادآوري سنتها و هويت

سازمان مي شود تاكيد نموده اند .6 -  مصالحه گري5 : بر قراري صلح در سازمان زماني اتفاق مي افتد كه يك كارمند توجه داشته باشد كه تعارضات ساده سازماني ممكن است گرايش به تبديل شدن به جنگ بين افراد داشته باشند . برقرار كنندگان صلح در سازمان تلاش مي كنند طرفين مشاجرات سازماني را به ارامش دعوت نمايندو مشاجرات سازماني را كاهش دهند. _________________________________________________________________________________Conscientiousness or compliance-1Sportmanship-2Courtesy-3Civic virtue-4Peacemaking-57- شادي آفرين1: جشن گرفتن موفقيتها ي همكاران در سازمان از ديگر رفتارهاي شهروندي سازمان است كه تحت لواي اين مولفه قرار مي گيرد. مهمترين پيامد اين رفتار ، تقويت مثبت مشاركت هاي موثر كاركنان سازماني و در نتيجه افزايش گرايش كاركنان به مشاركت در موفقيت هاي سازماني است . 8- وفاداري 2: برخي از اعضاي سازمان هستند كه هنگام صحبت كردن در مورد سازمانشان به صورت كاملا اختياري از سازمانشان تعريف مي كنند و هنگام مواجهه با انتقادات مشتريان از سازمان دفاع نموده و دايما تلاش مي كنند كه تصويري مطلوب از سازمانشان در اذهان ايجاد كنند و تعلق خاطر بسياري به سازمانشان دارند . اين گونه رفتارها كه همگي از مظاهر رفتار شهروندي سازماني هستند نشات گرفته از تعهد و وفاداري كاركنان به سازمان است . 9- توسعه توانمندي فردي3 : در سال 1964 كتز 34توسعه توانمندي هاي فردي را به عنوان يكي از رفتارهاي موثر حامي سازمان معرفي كرده است كه وراي الزامات ايفاي نقش رسمي سازمان بوده و دور از دسترس نظامهاي پاداش دهي مي باشد. توسعه توانمندي هاي فردي ، اقدام داوطلبانه فرد براي ارتقا مهارت ها و دانش شغلي اش مي باشد

. 10- حمايت از سازمان4 : اين مولفه نيز همچون ((توسعه توانمندي هاي فردي )) در سال 1964 توسط كتز به عنوان يكي از رفتارهاي وراي نقش افراد كه دور از دسترس نظام پاداش دهي سازمان مي باشد . معرفي گرديد. منظور از حمايت از سازمان تلاش براي اطلاع دهي يا اصلاح شرايط زيان آور براي اعتبار و يا منابع سازمان است . ممانعت از تحويل كالاي معيوب به مشتري ، گزارش تهديد پيش روي امنيت سازمان و جلوگيري از شروع پروژه پر هزينه براي سازمان از نظاير اين مولفه رفتار شهروندي سازمان هستند . پودساكف، مكنزي، مورمن و فيتر ( 1991 )به هفت كاركرد رفتار شهروندي سازماني اشاره مي كنند.از نظرآنان رفتارشهروندي سازماني:1-موجب افزايش همكاري وبهره وري مديريتي مي شود.2- نياز به تخصيص منا بع كمياب را براي حفاظت از منابع سازمان ونظارت وكنترل بر اجرا وانجام وظايف روزمره كاهش ميدهد.3-باعث آزادي منابع جهت اهداف تحقق مي شود.4-هماهنگي فعاليت ها را بين اعضا ي تيمي و گروه هاي كاري تسهيل مي كند.______________________________________________________________________________Cheerleading-1Loyalty-2Self – Development-3Protecting-45-سازمان ها را قادر مي سازد تا از طريق خوشا يندتر كردن محيط كاري ،كاركناني با كيفيت بالا راجذب وحفظ كنند.6-با كاهش تغييرپذيري در عملكرد واحدهاي كاري عملكرد سازماني را افزايش مي دهد.7-توانايي سازمان را در تطبيق با تغيير محيطي افزايش   ميدهد.(   (   Podsakoff  2010     رفتار اخلاقي رفتار اخلاقي از دو جنبه اصلي تشكيل شده است توانايي تشخيص خوب از بد ، درست از نادرست، تمايل و اعتماد به انجام آن چه كه درست و صحيح است . رفتار اخلاقي انعكاسي از ارزشهاي فردي مي باشد و ارزشها نيز شامل دامنه

اي از باورها و تمايلات فردي مي باشد . ارزشهاي رفتاري ،فرد را بر مي انگيزانند . ارزشهايي كه مستقيما به باورهاي فرد در باره انچه كه درست و غلط است يا ارزشهايي كه وظايف و تعهدات اخلاقي را تحميل مي كنند ارزش اخلاقي ناميده مي شود . با بررسي ارزشها ي فرد مي توان آن ها را به دو دسته ارزشهاي اخلاقي اصلي و ارزشهاي اخلاقي فرهنگي يا فردي  تقسيم كرد . ارزشهاي اصلي مبنا و اساس تصميمات اخلاقي مي باشند . اين ارزشها صرف نظر از زمان ، فرهنگ ، دين ، ارزشها ي پايه اي مي باشند . معمولا اين ارزشها توسط كلماتي مثل قابل اعتماد بودن ، احترام ، مسئو ليت عدالت و انصاف و آداب اجتماعي ، و شهروندي تعريف مي شوند . ارزشهاي فرهنگي يا فردي باورهايي درباره آن چه كه درست يا غلط است مي باشد . اين باورها از تجربه ، ارزشهاي خانواده ، باورهاي ديني ، و سنت هاي فرهنگي نشات مي گيرد . اين ارزشها با تغيير در زمان فرهنگ و دين افراد تغيير مي كند . (clark .1998) ارزشهاي اخلاقي در سازمان رعايت اخلاق و حفظ ارزشهاي اخلاقي به صورت يكي از مهمترين پديده هايي در آ مده است كه در بيشتر سازمانها مورد توجه قرار مي گيرد . اخلاق چيزي است كه با رفتارهاي ناشي از قانون متفاوت است . رفتار قانوني ريشه در مجموعه اي از اصول و مقرراتي دارد كه نوع عمل افراد را مشخص مي كند ، عموما مورد قبول جامعه هستند ؛ لازم الا جرا و در دادگاهها اعمال

مي گردند . رابطه بين استانداردهاي اخلاقي و الزامات قانوني در نمودار (1) نشا ن داده شد ه است . (دفت ، ترجمه پارساييان و اعرابي ، 1374) شكل 1اصول اخلاقي بيشتر مربوط به رفتارهايي مي شوند كه تحت پوشش مقررات قانوني قرار نمي گيرند . مقررات قانوني بر رفتار هايي اعمال مي شوند كه الزاما تحت پوشش اصول اخلاقي قرار نمي گيرند . مديران در زمينه پيدايش هنجارها و ارزش ها بايد حساسيت بيشتري از خود نشان دهند . اصول اخلاقي در مديريت همان اصولي است كه به هنگام تصميم گيري و رفتار ( در رابطه با درست يا نادرست بودن آن ها ) ، از نظر اخلاقي مديران را هدايت و راهنمايي مي كند . هانت و همكاران مفهوم ارزش هاي اخلاقي سازمان را ايجاد كردند و اين ارزش هاي اخلاقي ، ويژگي هاي فرهنگي يك محيط اخلاقي را شرح مي دهد . تحقيقات نشان مي دهند كه ادراكات افراد از اين ارزش ها به طور مثبتي با باورهاي اخلاقي خاص و مديريت اخلاقي مرتبط است . كاركنان ، محيط سازماني را با فضاي اخلاقي ترجيح مي دهند . ارزش هاي اخلاقي سازمان پاسخ هاي عمومي كاركنان به كار را افزايش مي دهد . در يك محيط اخلاقي تعهد و اعتماد  كاركنان و همچنين رضايت شغلي كاركنان نيز افزايش ميابد .  .(Valentine et al.,2002)  الزامات اخلاقي ،استقرار رفتار شهروندي سازماني استقرار رفتار شهروندي سازماني مستلزم وجود ارزشها و اصول اخلاقي در سازمان مي باشد . از انجايي كه رفتار شهروندي سازماني در حوزه مديريت منابع انساني قرار مي گيرد ، و پيچيدگيهاي اين

حوزه عوامل و شرايطي را مي طلبد كه عبارتند از :1- مديريت و رهبري 2- رضايت شغلي3-استخدام و گزينش كاركنان 4- ايجاد فضاي دموكراتيك در سازمان (كا ظمي ،محمد،1384)مديريت و رهبري :رفتارهاي اخلاقي مانند اعتقاد ؛پشتيباني ؛ حمايت ؛ صبر و تحمل مديران و رهبران ؛ مهمترين مشخصه موفقيت الگوها و رويكردهاي نوين سازماني است. رفتار شهروندي سازماني به عنوان يك تفكر و پاراديم سازماني از مديران و رهبران مي خواهد تا سازمان خود را به صورت يك كشور تصور كرده و چالش اساسي مديريت شان را ؛ ايجاد شهروندي سازماني به عنوان يك تعهد داوطلبانه در ارتباط با اهداف ؛ شيوه ها و در نهايتا موفقيت سازمان در نظر بگيرند . رفتار شهروندي سازماني از رهبران و مديران مي خواهد تا احساس سازمان دوستي كه معادل وطن پرستي  در مقوله شهر وندي است را به عنوان يك فرهنگ بنيادي در سازمان اشاعه دهند. تبيين موضوع رفتار شهروندي سازماني به باز انديشي مجدد و عميق در جايگاه و اهميت زير دستان نياز مند است . امروزه هزاران كتاب به موضوع رهبري و ويژگيها ي اخلاقي مورد نياز رهبري براي تبيين رفتار شهروندي سازماني پرداخته است . سطور متعددي به اين نكات اشاره كرده اند كه رهبر تصميم گيرنده است . رهبر كانون توجه است ؛ رهبر تبيين گر اهداف سازماني است ؛ رهبر بايد احساس برتري داشته باشد. اما رهبران بايد بدانند كه علاوه بر همه اين موارد و بيش از همه آنها ؛ رهبر در زندگي سازماني به زير دستاني نياز دارد كه با عشق و علاقه و وفاداري ناشي از حضور مستمر در

فعل و انفعالات سازماني براي وصول به اهداف سازماني تلاش كنند . عدم وجود صبر و شكيبايي در كنار نبود تفكر دراز مدت و استراتژيك از جمله عوامل ديگري است كه اصولا استقرار نظامهاي نوين را با مشكل مواجهه مي سازد.براي نهادينه كردن رفتار شهروندي سازماني ؛ مديران و رهبران بايد پيشگام باشند .آنها بايد خود يك تبلور شهروند سازماني باشند . مديران بايد همواره در عملكرد خود بيانديشند  و تلاش كنند تا با تحليل اقدامات خود از هر گونه كج فهمي جلو گيري كنند. رضايت شغلي 1تولد مقوله رفتار شهروندي سازماني بر بستر تحقيقات رضايت شغلي استوار است . اسميت 2و ديگران در سال 1983و همچنين باتمن و ارگان در همين سال اولين تحقيق را در رابطه با اولويت هاي رفتار شهروندي سازماني انجام دادند . همه تحقيقات بيانگر اين نكته بود كه رضايت شغلي مهمترين عامل پيش بيني كننده رفتار شهروندي سازماني مي باشد . همانطور كه گزارش تحقيقات بسياري از محققين نشان مي دهد رضايت شغلي كاركنان در حقيقت مقدمه استقرار رفتار شهروندي سازماني به شمار مي رود . Kessler.2009)   spector ) اين موضوع به رهبران و مديراني كه دغدغه بستر سازي رفتار شهروندي سازماني را دارند اعلام ميكند كه سطح رضايت مندي كاركنان براي رسيدن به افقهاي تازه در زندگي سازماني ارتقاء دهند.ارزش هاي اخلاقي سازمان به عنوان زير مجموعه اي از فرهنگ سازماني تعريف شده است كه تاثير متقابل چند بعدي ميان سيستم هاي رسمي و غير رسمي كنترل رفتاري را نشان مي دهد. اين سيستم هاي غبر رسمي شامل مجموعه اي از باورها ، هنجارها و اقداماتي است كه

در افراد درون يك سازمان مشترك است . علا وه بر اين جنبه هاي غير رسمي ، ارزش هاي اخلاقي سازمان هم چنين مي تواند از طريق سيستم هاي رسمي تري مثل سيستم هاي پاداش ، خط مشي ها و رويه ها نشان داده شود . هنگامي كه كاركنان معتقد باشند كه ارزش ها در سازمان با توجه به شيوه اخلاقي مانند پاداش دادن به رفتار اخلاقي و تنبيه رفتار غير اخلاقي پيگيري مي شوند . انگاه رضايت شغلي كاركنان نيز افزايش مي يابد .  ادراك عدالت سازماني به عنوان نمونه اي از رفتار اخلاقي درسازمان و يك پارادايم در رفتار شهروندي سازماني تاثير به سزايي در رضايت شغلي كاركنان سازمان دارد . استخدام و گزينش كاركنان كاركنان درسازمان در حقيقت درونداد سازمان بشمار ميروند . تفكرات كيفي حاكم بر سازمانهاي جهان معاصر ، و استراتژيهاي جذب و استخدام در حوزه مديريت منابع انساني جملگي بر دقت در فرايندهاي استخدامي تاكيد دارند . بديهي است  چنانچه Gob satisfaction-1smith-2سازماني افق هاي تازه اي را در چشم انداز ترسيم كند نيروهاي عضو را براي فراگيري آن دانش پرورش مي دهد و در انتخاب افراد جديد شاخصهايي را لحاظ مي كند. رفتار شهروندي سازماني اگرچه درعلم سازمان مديريت نوپاست اما با توجه به كاركردهاي اخلاقي اين رفتار سازماني و  ايجاد يك انسجام و روح جمعي به زودي به يك نياز ضروري براي سازمانها مبدل خواهد شد . لذا لازم است سازمانها ابعاد رفتار شهروندي سازماني و مولفه هاي اخلاقي نظير دانايي محوري؛ قانون مداري, مسئوليت پذيري و تعهد ، مشاركت و همكاري ، انتقاد گري و انتقاد پذيري

؛احساس خود ارزشمندي و عزت و اعتماد به نفس توانائي تفكر و اگرا و .... را با توجه به ويژگيهاي بوم شناختي حاكم بر سازمانهاي مجاور بصورت شاخصهايي طراحي كرده و در فرايندهاي استخدامي لحاظ كنند. ايجاد فضاي دموكراتيك در سازمانظهور تفكر دموكراسي در نظامهاي سياسي ناشي از ضرورت و اهميت حضور مردم در فعل و انفعالات اجتماعي است . فضاي دموكراتيك ؛ چه در كلان سيستم هاي چون جامعه و چه در خرده سيستمهاي چون سازمان ها ؛ اهداف مشتركي را داراست . برخي از ويژگيهاي استقرار تفكر دموكراتيك در سازمانها عبارتست از :-امكان بيان آزادانه عقايد-اعتقاد به توانائي افراد و گروههاي سازماني براي حل مشكلات مبتلا به سازمان - به كار گيري تفكر انتقادي به منظور سنجش مشكلات ؛ عقايد و خط مشي هاي سازماني - توجه به رفاه و نفع عمومي -توجه به شان انسان و حقوق افراد-ايجاد گروهها و انجمن هاي كاريسازما نهايي كه درصدد ايجاد فضاي دموكراتيك اند بايد امكان بيان آزادانه عقايد را براي كاركنان سازمان فراهم كنند كه اين خود باعث افزايش اعتماد و تعهد كاركنان نسبت به سازمان خواهد شد .فضاي دموكراتيك مستلزم وجود جوي اخلاقي در سازمان است تا كاركنان و مديران با اعتماد و اطمينان نسبت به يكديگر وهمچنين متعهد شدن نسبت به انچه كه هدف سازمان است به استقرار رفتار شهروندي سازماني كمك نمايند . (كا ظمي ،محمد،1384)رفتار اخلاقي و رفتار شهروندي سازماني نروان 1در تحقيقي رفتار اخلاقي را به عنوان عمل كردن فرد مطابق با ارزش هاي خود تعريف مي كند . فردريش و هانت2 با اتخاذ _____________________________________________________________________________1-Narvan, Fraedrich, . Hunt-2ديدگاه ساختاري ،

رفتار اخلاقي را اين گونه تعريف مي كنند كه توسط سازمان توصيه و تجويز شده است . در اين ديدگاه ، سازمانبه عنوان مبنايي براي تعيين آن چه درست و آن چه غلط است به كار مي رود). Baker et al., 2006 ) محققين ديگر نيز براي بررسي رفتار اخلاقي بر تحليل شبكه اجتماعي اتكا كرده اند . برطبق اين ديدگاه ، افراد توسط ويژگي ارتباط با ديگران يا موقعيتي كه در شبكه هاي اجتماعي دارند ياد مي گيرند كه به طور اخلاقي يا غير اخلا قي رفتار كنند . رفتار شهروندي سازماني رفتارهاي اختياري مي باشند كه به اثر بخشي سازماني كمك مي كنند در حالي كه به طور واضح و رسمي پاداش دريافت نمي كنند . مثال هايي از رفتار شهروندي سازماني را مي توان در كمك به همكاران و انجام فعاليت هاي داوطلبا نه مازاد بر شغل مطرح كرد . برخي متغير هاي رفتار شهروندي سازماني شامل تعهد سازماني ،اعدالت و رضايت شغلي مي باشد . ترانيپ سيد در تحقيقي نشان داد افرادي كه رفتار اخلاقي بالاتر و بيشتري دارند ، رفتار شهروندي سازماني بيشتري نيز نشان مي دهند . مي توان اين گونه نتيجه گرفت كه رفتار شهروندي سازماني ظهور و نمود رفتار اخلاقي در محيط كار مي باشد . در زمان كنوني مديران بايد از نظر اخلا قي جو يا محيطي سالم براي كاركنان به وجود آورند ، تا بتوانند بر ميزان توليد ، بازدهي ،و بهره وري خود بيفزايند كه از نظر داشتن رفتار خوب و بد دچار مشكل يا معما نشوند . كاركنان و اعضاي سازمان همواره در

اطراف خود ، شاهد عمليات غير اخلاقي هستند يعني مي بينند افرادي كه شايستگي ارتقا ندارند به مقامهاي بالا ارتقا مي يابند و گاهي هم شاهد دريافت و پرداخت رشوه هستند ، و نيز مي بينند كه وكلاي قدرتمند مي توانند حق را نا حق جلوه دهند . وبسياري از رفتارها در سازمانها جنبه قانوني پيدا نكرده اند ، و مديران در زمينه پيدايش هنجارها و ارزش ها بايد حساسيت بيشتري از خود نشان دهند . تقويت ارزشهاي اخلاقي در رفتار سازماني باعث تقويت رفتا ر شهروندي سازماني ودرنتيجه افزايش اثر بخشي داخلي سازمان و همچنين افزايش بهره وري خواهد شد . نتيجه گيري سازمان ها به ويژه سازمان ها در كشور هاي جهان سوم كه نيازمند جهشي عمده در كارآمدي مي باشند، بايستي زمينه را به گونه اي فراهم كنند كه كاركنان و مديرانشان با طيب خاطر تمامي تجربيات،توانايي ها و ظرفيت هاي خود را در جهت اعتلاي اهداف سازماني بكار گيرند.اين امر ميسر نخواهد شد مگر انكه اصول و قواعد مربوط به رفتار شهروندي سازماني شناسايي و بستر هاي لازم براي پياده سازي اينگونه رفتار ها فراهم گردد. رفتار اخلاقي و ارزش هاي اخلاقي موضوع مهمي است كه در بسياري از تحقيقات مرتبط با اخلاق كسب و كار مي باشد . زير بناي همه ارزشها در سازمان ، ارزش هاي اخلاقي مي باشد،كه در حوزه كارآمدي منابع انساني جايگاه ويژه اي دارد . رفتار شهروندي سازماني نيز بر پايه اصول و ارزشهاي اخلاقي خارج از قوانين و مقررات اجتماعي استوار است ،ليكن رفتار اخلاقي و ماهيت آن تاثير غير قابل انكار بر OCBو

نوع آن و همچنين ميزاني كه افراد آن را بروز مي دهند،دارد و بايد توجه داشت كه فرهنگ هاي گوناگون ممكن است با توجه به ارزشها و اصول اخلاقي خود ابعاد و انواع متفاوتي از OCB را ارائه داده و درك متفاوتي از ابعاد رفتار شهروندي داشته باشند.  منابع

- Baker, T. L. Hunt, T. G. Andrews, M. C.(2006) Promoting Ethical Behavior and Organizational Citizenship Behaviors: The Influence of Corporate Ethical Values, Journal of Business Research, vol. 59, pp. 849–857.-Bolino, M.C. Turnley, W.H.(2003) Going the Extra Mile: Cultivating and Managing Employee Citizenship Behavior, Academy of Management Executive, Vol. 17, pp. 60-71.-Clark, A.L.(1998) Perceptions and Validation of Ethics in Public Schools, Project for the degree of doctor of education. Saint Louis University. Available at:http://proquest.umi.com/login- Castro, Carmen.B Armario, Enrique.M Ruiz, David.M , (2004) “ the influence of employee organizational citizenship Behavior on customer loyalty “ , international journal of Service industry management , Vol.15 No.1  - Yilmaz, K. Tasdan, M.(2009)Organizational Citizenship and OrganizationalJustice in Turkish Primary Schools, Journal of Educational Administration, Vol47, pp. 108-126- Handlon, R.L.(2009) The Departure of the Insurance Agent: The ImpactOrganizational Commitment, Organizational Justice, and Job Satisfaction have onIntent to Leave in the Insurance Industry, Dissertation Presented in Partial -  Podsakoff, N. P., Whiting, S. W., Podsakoff, P. M., Mishra, P. (2010). Effects of organizational citizenship behaviors on selection decisions in employment interviews. Journal of Applied Psychology. Advance online publication.- spector ،-p.e. bauer ., j.a.,fox,s.(2010). Measurement artifacts in the assessement of counterproductive work be havior and organizational citizenship

be havior: do we know what we think we know? Jornal of applied psychology , 95,781 –790.- Fox., spector, p.e.,a.,bruursema,k., Kessler,s.r.(2009).the deviant citizen: clarifying the measurement of organizational citizen ship behavior and its relation to counterproductive work behavior . loyolauniversity Chicago.-Eslami, hasan Sayar, abolghasem .(2008), "Organizational citizenshipbehavior", ofogh journal- Korkmaz, T. Arpaci, E.(2009) Relationship of Organizational Citizenship Behavior with Emotional Intelligence, Procedia Social and Behavioral Sciences,Vol. 1, pp. 2432–2435.- kinicki. Angelo. Kretner. Robert. (2008) . " organization behavior":key concepts, skillanbest practiced", mc grow – hill, Irwin.-Valentine, S. Godkin, L. Lucero, M.(2002) Ethical Context, Organizational Commitment, and Person-Organization Fit, Journal of Business Ethics, Vol. 41,pp. 349-360 .

- احساني مقدم . ندا . (1389)."درامدي بر رفتار شهروندي سازماني". مجله مديريت . شماره 15- بهاري فر،علي.جواهري ،مهدي،(1389)." بررسي پيامد هاي ارزش هاي اخلاقي سازمان ". ماهنامه توسعه انساني ، شماره 28- بهرامزاده. حسينعلي . (1387)." مباني رفتار سازما ني " . تهران . كارور.- توره، ناصر(1385)، "شناخت عوامل رفتار شهروندي وبررسي ارتباط آن با عملكرد سازماني"، پايان نامه كارشناسي ارشد دانشگاه تهران (پرديس قم) -دفت، ريچارد ال(1374)" تئوري سازمان و طراحي ساختا ر)"جلد دوم(، ترجمه: علي پارسيان، محمد اعرابي، تهران، شركت چاپ و نشر بازرگاني.- رابينز ، استيفن پي.(1383) " مباني رفتار سازماني" ، ترجمه علي پارساييان و سيد محمد اعرابي، چاپ هفتم ،تهران انتشارات دفتر پژو هشهاي فرهنگي ، -كاظمي .محمد.(1384) " رفتار مدني سازماني : تبيين رشد يافته اي از رفتار و عملكرد انسانها در زندگي سازماني "،كارشناس مركز بهمن موتور . پايان نامه كارشناسي ارشد رشته مديريت آ موزشي . (دانشگاه

تهران،دانشگاه علوم تربيتي) . - هويدا . رضا . (1388). "بررسي سطح رفتار شهروندي سازماني كاركنان"پژوهشنامه مديريت اجرايي.سال نهم شماره1- بهاري فر ،علي.جواهري ،مهدي،(1389)." بررسي پيامد هاي ارزش هاي اخلاقي سازمان ". ماهنامه توسعه انساني ، شماره 28

هدفمند نمودن يارانه ها و مديريت شهري

هدفمند نمودن يارانه ها و آثار آن برمديريت شهري

شهرآرا

يارانه را مي توان شكاف بين قيمت پرداختي و هزينه تمام شده كالاها و خدمات و يا هزينه فرصت براي برخي از كالاها و خدمات دانست كه ميزان آن بستگي به درجه حمايت از اهداف و سياست هاي يارانه اي دارد. در برخي تعاريف يارانه عبارت است از هرگونه پرداخت انتقالي كه به منظور حمايت از اقشار كم درآمد و بهبود توزيع درآمد، از محل خزانه دولت و هرآنچه مي تواند به خزانه دولت واريز شود، به صورت نقدي يا غيرنقدي به خانوارها و توليدكنندگان تعلق مي گيرد.يكي از اهداف پرداخت يارانه در جوامع مختلف، حمايت از اقشار كم درآمد و بهبود توزيع درآمد است، اما آنچه در زمينه پرداخت يارانه ها به طوركلي در كشور مطرح است، برخورداري بيشتر طبقات با درآمد بالا و برخورداري كمتر طبقات پايين درآمدي از اين گونه پرداخت هاست. پرداخت يارانه كلي در بخش هاي توليدي با تحريف قيمت هاي نسبي، عدم تخصيص بهينه منابع و در بخش خصوصي نتيجه اي مانند كاهش رقابت و سرمايه گذاري در توليد كالاهايي كه با پرداخت يارانه مصرفي قيمتشان به طور مصنوعي پايين نگه داشته شده است، را در پي دارد. نتيجه ناگزير اين سياست حمايتي در بلندمدت، ناكارآيي توليد و اتلاف منابع و امكانات توليدي است.در بخش هاي مصرفي نيز پرداخت يارانه با تاثيرگذاري بر قيمت هاي نسبي، بر ترجيحات مصرف كننده نيز تاثير گذاشته و مصرف كالاهاي يارانه اي را افزايش

مي دهد. به اين ترتيب در بلندمدت، الگوي نادرست توليد و مصرف در اقتصاد نهادينه شده و با گذشته زمان، رفع عيوب آن دشوارتر مي شود.با توجه به آثار اقتصادي يارانه (افزايش مصرف و كاهش كارآيي، كاهش بازده سرمايه گذاري و در نتيجه كاهش انگيزه سرمايه گذاري و در بلندمدت كاهش رشد اقتصادي و درآمدهاي مالياتي)، آثار اجتماعي (مانند برخورداري بيشتر خانوارهاي پردرآمد و شهري به جاي خانوارهاي فقير و جوامع روستايي) و آثار زيست محيطي (مانند تشويق به مصرف سوخت هاي فسيلي)، وجود برنامه اي جامع در قالب هدفمندي يارانه ها ضروري مي باشد.يارانه هدفمند يعني پرداخت يارانه براي تحقق هدف مشخص، در زمان و مكان مشخص با اعتبار مشخص و با بهترين راه حل، كه در ابتدا بايد گروه هاي هدف را شناسايي نمود و با توجه به جايگاه هريك از آن ها، يارانه مناسب را در اختيارشان قرار داد. به عبارت ديگر بايد يارانه بخش توليد را به بخش توليد، يارانه بخش توزيع را به بخش توزيع و يارانه بخش مصرف را به بخش مصرف اختصاص داده شود. هدفمند شدن يارانه موجب محاسبه درصد هزينه به فايده، هزينه از دست رفته فرصت هاي اجتماعي، بهره وري در محيط هاي كار، تجديد نظر در مصرف مواداوليه، حامل هاي انرژي و حتي نيروي انساني شده و فرصتي به دست خواهد داد كه كليه فرايندها مورد مهندسي مجدد و تجديدنظر قرار گيرند. از اين رو هدفمند كردن يارانه ها با ايجاد تحول در ساختارهاي اقتصادي صنعت و بازار، كشور را به سمت رقابتي شدن سوق داده و ضمن اصلاح الگوي مصرف، راه را براي توسعه اقتصاد ملي و شكوفايي ظرفيت هاي بالقوه هموار خواهد نمود. و آثار گسترده اين تحول بزرگ اقتصادي در

فعاليت هاي مختلف اجتماعي، عمراني، خدمات شهري، حمل ونقل شهري و حوزه مالي و اداري سازماني، قابل مشاهده خواهد بود. در ادامه تلاش مي شود راهبردهاي عملياتي كه به بهبود آثار اقتصادي اجراي اين طرح كمك مي كند، در پنج گروه كلي ارائه شود.راهبردهاي عملياتيدر اين بخش در حوزه هاي مختلف، فعاليت هاي ساختمان و عمران شهري، حوزه فعاليت هاي شهري، حوزه حمل و نقل شهري، حوزه مالي و اداري و حوزه فرهنگي و اجتماعي و براساس مطالعات و بررسي هاي انجام شده، راهكارهاي اجرايي ذيل در راستاي تسهيل و بهبود اين رويداد بزرگ اقتصادي در امر مديريت شهري و مسائل مرتبط با، آن ارائه مي گردد.الف)راهبردهاي برنامه ريزيشناسايي محل هاي بهينه مصرف منابع-با توجه به اينكه يكي از دلايل و فلسفه هاي وضع قانون هدفمندي يارانه ها، تخصيص بهينه منابع و بهره مندي از حداكثر توان توليدي است، مسلما مديريت شهري از اين قانون جدا نبوده و بايد در پي شناسايي محل هاي بهينه مصرف منابع خود باشد، علاوه بر اين نهادهاي شهري مي توانند با تعديل نيرو در طول زمان و بهره گيري از نيروهاي كارآمدتر و با ارزش افزوده بالاتر، حركت مثبتي را در اين زمينه در نهادهاي مذكور ايجاد نمايند. همچنين در اين زمينه بايد شيوه هاي ارزيابي زنجيره ارزش در حد قابل توجهي مدنظر برنامه ريزان اقتصاد شهري و نهادهاي متولي قرار گيرد.برگزاري جلسات بارش افكار، برگزاري نشست هاي تخصصي، جلسات و گردهمايي ها با حضور صاحبنظران و كارشناسان براي ايجاد بستر مناسب و گرفتن تصميمات به هنگام در زمينه حل چالش هاي پيش روي حاصل از اجراي اين قانون، ضروري مي باشد.اصلاح ساختار حمل و نقل عمومي، اجراي قانون هدفمند نمودن يارانه ها و افزايش قيمت حامل هاي انرژي منجر به افزايش هزينه هاي حمل

و نقل شده و مديريت شهري بايد در راستاي كاهش هزينه ها، اصلاحات اساسي انجام دهد. از جمله اين اصلاحات مي توان به از رده خارج نمودن اتومبيل هاي فرسوده، رعايت حداقل استاندارد توليد و اعمال نظارت هاي فني اتومبيل ها اشاره نمود.توسعه زيرساخت هاي الكترونيكي؛ حركت كلي و هدفدار به سمت توسعه زيرساختي دولت الكترونيك و اتوماسيون هاي اداري و اينترنتي نمودن درخواست ها و پاسخ ها، منجر به كاهش ترددهاي داخل شهري شهروندان براي انجام امور مرتبط با شهرداري نظير استعلامات، دريافت پروانه و ... مي شود. همچنين صرفه جويي در مصرف انرژي و سوخت و كاهش هزينه انجام فعاليت هاي فوق و كاهش آلودگي هاي شهري، از ديگر مزاياي توسعه زيرساخت هاي الكترونيكي مي باشد.برنامه ريزي در راستاي تحقق مديريت يكپارچه شهري؛ در راستاي افزايش كارآمدي مديريت شهري و افزايش درآمد و كاهش هزينه هاي اداره شهر كه يكي از اهداف اصلي اجراي قانون هدفمندي يارانه ها مي باشد، بايد در راستاي تحقق مديريت يكپارچه شهري، برنامه ريزي لازم صورت گيرد.واگذاري حمل و نقل عمومي به بخش خصوصي؛ با توجه به اينكه با اجراي اين قانون، تقاضاي استفاده از حمل و نقل عمومي افزايش محسوسي يافته و به تبع آن هزينه هاي شهرداري نيز افزايش پيدا كرده است، پينشهاد مي شود با واگذاري شبكه حمل و نقل عمومي به بخش خصوصي، در راستاي كاهش بخش قابل توجهي از هزينه هاي شهرداري، اقدامات لازم به عمل آيد.برون سپاري برخي از فعاليت هاي شهرداري؛ با توجه به اينكه بسياري از فعاليت هايي كه توسط مديريت شهري به صورت روزانه انجام مي شود و هزينه هاي بسيار زيادي را براي اين مجموعه به دنبال دارد، توصيه مي شود برخي از فعاليت هاي شهرداري مانند صدور پروانه همراه با ايجاد يك سازوكار مناسب نظارتي برون سپاري شوند.برنامه ريزي براي

تفكيك زباله از مبدا؛ جمع آوري زباله شهري، سهم زيادي در هزينه هاي شهرداري دارد. با تفكيك زباله از مبدا، هم هزينه حمل و نقل و هم هزينه بازيافت زباله كاهش خواهد يافت.بهره گيري بيشتر از پروژه هاي ايستگاه هاي مياني انتقال پسماند؛ به منظور كاهش ميزان تردد خودروهاي كوچك به محل هاي دفن و بازيافت، بايد به طور جدي تري از پروژه هاي ايستگاه هاي مياني انتقال پسماند بهره گرفت.ب-راهبردهاي سرمايه گذاريدر نظر داشتن هزينه هاي افق نگهداري در اجراي پروژه هاي عمران شهري؛ اجراي تعدادي از پروژه هاي عمران شهري، همراه با هزينه نگهداري است. بنابراين در تعيين اولويت هاي اجراي پروژه هاي عمراني بايد به اين موضوع توجه نمود و حداقل در كوتاه مدت اجراي پروژه هايي را كه هزينه نگهداري زيادي دارند، كاهش داده و به سمت اجراي پروژه هايي با هزينه نگهداري كمتر حركت نمود.سرمايه گذاري در انرژي جايگزين؛ ستفاده و سرمايه گذاري در انرژي هاي جايگزين از قبيل سوخت هاي ايجاد شده از پسماند و انرژي خورشيدي، علاوه بر كاهش هزينه ناشي از ميزان مصرف حامل هاي انرژي، مي تواند منجر به ارتقاي شاخص هاي زيست محيطي شده و همچنين مسير توسعه پايدار شهر را نيز هموارتر نمايد.ج-راهبردهاي اجراييرعايت مقررات ملي ساختمان؛ اين امر مانند مبحث نوزدهم كه رعايت آن باعث صرفه جويي در مصرف انرژي مي شود، حفظ منافع ملي در درازمدت را به دنبال دارد و مي تواند يارانه هاي ساخت و ساز را جبران كند.واردات مصالح همراه با ذخيره سازي آن توسط دولت؛ واردات مصالح براي تنظيم قيمت ها، در كنار ذخيره سازي توسط دولت و فروش تدريجي آن به انبوه سازان، مي تواند ساخت و سازها را از رشد هزينه اي ايمن كند. در تحقيق انجام گرفته توسط كانون سراسري صنف انبوه سازان مسكن، پيش بيني قيمت مسكن بعد از حذف يارانه ها سخت

و مشكل عنوان شده، اما تاكيد شده چنانچه يارانه ها به صورت تدريجي براي صنعت ساختمان حذف شود، بازار مسكن به تعادل قيمت خواهد رسيد.به كارگيري نيروي مجرب؛ به كارگيري مديران مجرب و داراي توانايي هاي بالاي علمي در بدنه مديريت و ايجاد ثبات مديريتي در شهرداري، به دليل بهره وري و كارآيي بالاتر سهم موثري در كاهش هزينه ها خواهد داشت.اجرايي نمودن مفاد قانون مديريت پسماند؛ در زمينه حمايت از صنايع بازيافت مواد، به عنوان صنايعي نوپا و كم بازده و در راستاي جلوگيري از ركود و ورشكستگي اين صنايع، بايد توجه و پيگيري هاي جدي براي اجرايي نمودن مفاد قانون مديريت پسماند و آيين نامه هاي اجرايي آن صورت گيرد.د-راهبردهاي ماليواقعي نمودن ميزان بهاي خدمات؛ براي جبران افزايش هزينه هاي تحميل شده به شهرداري ها از ناحيه طرح هدفمندي يارانه ها، و افزايش قيمت حامل هاي انرژي، بايد در گرفتن بهاي خدمات جمع آوري و دفع زباله ها، تجديدنظر و بازنگري جدي صورت گيرد.تلاش براي جذب بخشي از 30درصد منابع مالي قانون هدفمند كردن يارانه هاطبق قانون هدفمندكردن يارانه ها، 30درصد منابع مالي حاصل از اجراي قانون، به سرمايه گذاري در بهبود زيرساخت ها اختصاص مي يابد. از آنجا كه پروژه هاي عمران شهري مشمول اين بخش از قانون مي شود، بايد براي جذب اين منابع راهكار مناسبي را مدنظر قرار داد.مجاب نمودن دولت به حمايت هدفمند از شهرداري؛ در نتيجه افزايش هزينه هاي ناشي از اجراي قانون هدفمندكردن يارانه ها، شهرداري ها بايد اقدام به ارائه تصويري روشن به دولت در زمينه محدوديت ها و كمبود منابع مالي خود بنمايند و دولت را مجاب به حمايت هدفمند از خود نمايند.ه_)راهبردهاي اجتماعيتوجه به اتخاذ سياست هاي بلندمدت در كاهش مصرف؛ مطالعات نشان مي دهد كه انرژي در كشور كالايي كم

كشش است. به اين معنا كه هرگونه افزايش در قيمت انرژي كاهش چنداني در تقاضا نمي دهد. در اين شرايط، سياست كاهش مصرف بدون هماهنگي در جنبه هاي آموزشي و بهينه سازي تكنولوژي مصرف، اثربخش نخواهد بود. گرچه ممكن است در كوتاه مدت باعث كاهش مصرف گردد اما با انتقال بار مالي خود بر ساير بخش ها در ميان مدت و بلندمدت، مصرف به سطح قبلي بازخواهد گشت. بنابراين موثرترين شيوه در تغيير الگويي، استفاده از سياست هاي بلندمدت مي باشد و تغيير و اصلاح اين تفكر كه منابع زيرزميني و خدادادي، قبل از آنكه براي مصرف آني مورد استفاده قرار گيرند، بايد به امانت براي نسل هاي آينده حفظ شده و توجه افكار عمومي به ناپايداري اين منابع مي تواند بسيار مفيد باشد.تمركز بر اصلاح الگوي مصرف از طريق فعاليت هاي فرهنگي؛ فرهنگ عبارت است از مجموعه اي از نمادها، نهادها و روش ها در يك جامعه، كه تعيين و تنظيم كننده رفتار انسان هاي آن جامعه مي باشد. بهسازي فرهنگ مصرف انرژي توسط روش هاي زير ارائه مي گردد:-ارتقاي آگاهي هاي عمومي مصرف كننده در مورد انرژي هاي اوليه-راهنمايي و هدايت مصرف كنندگان در راستاي مصرف منطقي و به موقع انرژي-بهبود فرهنگ استفاده از وسايل و تجهيزات (دانش فني) مصرف كننده انرژي و رعايت اصول بهره برداري صحيح و نگهداري و تعميرات پيشگيرانه وسايل مصرف كننده انرژي.اطلاع رساني و آموزش به هنگام به مردم از طريق رسانه هاي جمعي؛ در زمينه تبعات مثبت و منفي اجراي قانون هدفمندكردن يارانه ها و اصلاح الگوي مصرف بايد اطلاعات و آموزش هاي به هنگام به مردم از طريق رسانه هاي جمعي صورت گيرد. آموزش ها مي تواند به دو طريق صورت گيرد:آموزش هاي عمومي: دولت بايد در يك برنامه عمومي و گسترده در رسانه هاي گروهي و تبليغاتي و در كتاب هاي

درسي، ميزان اتلاف منابع انرژي را به اطلاع مردم رسانده و فرهنگ صرفه جويي و تلف نكردن منابع انرژي در مردم و به ويژه در نوجوانان و جوانان را پرورش داده و روش هاي استفاده صحيح از اين منابع را به آنان بياموزد.آموزش هاي تخصصي: باتوجه به تجربيات كشورهاي موفق و پيشرو و نيز نتايج مطلوب ارزيابي، دوره هاي آموزشي و تخصصي ويژه اي برگزار شده و مديريت انرژي براي كارشناسان و مديران انرژي در برنامه هاي پنج ساله دوم و سوم توسعه كشور و نيز ضرورت استمرار و ارتقاي اين دوره هاي بنيادين به صورت آموزش هاي تخصصي و كاربردي مديريت انرژي در كشور، الزامي است.جمع بندي مديريتياجراي قانون هدفمندكردن يارانه ها به شرط آنكه پيش نيازهاي آن احصا شده باشد و بسترهاي مناسب براي اجراي آن فراهم شود، گام موثري در راستاي استفاده بهينه از منابع كشور از جمله حامل هاي انرژي خواهد بود. براساس بررسي هاي صورت گرفته و با توجه به تبعات و آثار گسترده اين تحول بزرگ اقتصادي در فعاليت هاي ساختمان و عمران، حوزه هاي فعاليت هاي شهري، حوزه حمل و نقل شهري، حوزه مالي و اداري و حوزه فرهنگي و اجتماعي و با توجه به ضرورت وجود مديريت واحد شهري در توفيق اجراي قانون راهبردهاي اجرايي، تسهيل و كاهش تبعات منفي اين تحول عظيم در اين حوزه ها ارائه گرديد.روزنامه شهرآرا

شهر الكترونيك و مديريت شهري

دكتر علي اكبر جلالي

ازدحام و تراكم جمعيت هاي بزرگ و تفاوت جمعيت شب و روز در شهرهايي مثل تهران، نيويورك، لندن و توكيو همراه با آلودگي گسترده نور، صدا، هوا و فضا و مسئله ترافيك و زمان، منشاء يافتن چاره اي براي كاهش آلام ناشي از زندگي در اينگونه شههرا شده است. مهمترين

مسئله در اين شهرها حركت جمعيت اعم از حركت با وسيله نقليه و يا ازدحام جمعيت در مراكز فروش و خدمات اداري و رفاهي شهر، علت اصلي بسياري از «مسائل شهري» اعم از مسائل انساني شهري و يا حوادث و سوانح شهري در شهرهاي بزرگ مي باشد. با ظهور صنعت همزمان ارتباطات (عاملي، 1383)، كامپيوتر و به دنبال آن ارتباطات شبكه اي از طريق آرپانت و سپس شكل فراگير اين ارتباط در قالب اينترنت فضاي جديدي براي شهر بوجود آمد كه از آن تعبير به «شهر الكترونيك» مي شود. [1]. از مزاياي شهر الكترونيك كاهش «حركت جمعيت» در شهر واقعي و در درجه بعدي «فضاهاي همزمان» را بدون فرسايش و اصطكاك با يك هندسه موازي امكان پذير مي سازد. در واقع دو فضايي شدن شهر در فضاي واقعي و فضاي مجازي، نوعي «مديريت كنترل حركت جمعيت شهري» محسوب مي شود. لذا حركت جمعيت شهر آرام تر، كم هزينه تر و برخوردار از امنيت شهري و امنيت رواني شهروندان را فراهم كند. شهرسازي واقعي - مجازي به ظرفيت هاي واقعي شهر در كنار ظرفيت هاي مجازي شهر توجه مي كند و شهر را با توجه به اين دو فضا مي سازد. شهرهاي آينده ناگذير از اساس با نگاه به اين فضا ساخته خواهد شد و شهرهاي موجود نيازمن بازسازي جديد و اضافه كردن «فضاهاي شهر الكترونيك» به شهرهاي واقعي مي باشد لازم به ذكر است، اين روند همراه با توسعه نرم افزارهاي كامپيوتري رو به جلو مي رود. در فضاي پراكنده شهري جددي، شهر هاي الكترونيك، مي تواند زمينه بازسازي «يكپارچگي اجتماعي شهري» را فراهم كند.شهر مجازي > شهر

الكترونيك:شهر الكترونيك يكي از خاستگاه هاي مديران شهري و شهروندان در عرضه كردن و مورد استفاده قرار دادن خدمات شهري استشهر الكترونيك عبارت از شهري است كه اداره امور شهروندان شامل خدمات و سرويس هاي دولتي و سازمان هاي بخش خصوصي بصورت برخط (online) و بطور شبانه روزي، در هفت روز هفته با كيفيت و ضريب ايمني بالا با استفاده از ابزار فناوري اطلاعات و ارتباطات و كاربردهاي آن انجام مي شود، يا به عبارت ديگر مي توان گفت در شهر الكترونيكي تمام خدمات مورد نياز ساكنان از طريق شبكه هاي اطلاع رساني تامين شود.به اين ترتيب ديگر نيازي به حركت فيزيكي شهروندان براي دسترسي به خدمات دولت و نهادهاي خصوصي نيست.در اين شهر الكترونيكي ادارات ديجيتالي جايگزين ادارات فيزيكي مي شوند و سازمان ها و دستگاه هايي همچون شهرداري، حمل و نقل عمومي، سازمان آب منطقه اي و... بيشتر خدمات خود را به صورت مجازي و يا با استفاده از امكاناتي كه ICT در اختيار آنان قرار مي دهد به مشتركين و مشتريان خود ارائه مي دهند.در شهر الكترونيك علاوه بر اينكه شهروندان در شهر مجازي و در وزارتخانه ها و سازمان هاي الكترونيك حركت مي كنند، قادرند خدمات جاري خود را همچون خريدهاي روزمره از طريق شبكه انجام دهند.البته بايد به اين نكته توجه كرد كه شهر الكترونيك يك شهر واقعي است كه داراي شهروند، اداره ها و سازمان هاي مختلف و... است كه در آن فقط ارتباطات و برخي تعامل هاي اجتماعي و تأمين بخش عمده اي از نيازهاي روزمره از طريق اينترنت صورت مي گيرد.مي توان بيشترين ويژگي هاي اين شبكه اطلاع رساني را در شبكه حمل و نقل شهري و اطلاع رساني در مورد حوادث غيرمترقبه جست وجو كرد كه در زمان بروز حوادث غيرمترقبه با توسل

به اين سيستم مي توان در كمترين زمان بحران پيش آمده را در منطقه مديريت كرد.شهر الكترنيك يك نياز غيرقابل انكاررويكرد جهاني طي 20 سال گذشته به سمت اطلاعاتي شدن جوامع بوده و امروزه جامعه اي پيشرفته تر است كه به لحاظ اطلاعاتي سرعت و قابليت بيشتري در توليد و تبادل اطلاعات داشته باشد.باتوجه به تكنولوژي هاي جديد كه پيچيدگي زندگي اجتماعي را به دنبال دارند، نيازمند تسهيل امور مختلف زندگي هستيم و بدون توجه به فناوري بسياري از امور، زندگي قابل عمل، پي گيري و اجرا نيست.در حال حاضر تكنولوژي اطلاعات اين امكان را به افراد داده و كمك مي كند تا سريع تر به اهداف خود دست يابند. ايجاد شهر الكترونيك و قدم گذاشتن در مرحله تكنولوژي IT نيز يك فرصت انكارناپذير است.اين شهر عاملي در جهت ايجاد سازمان هاي شيشه اي است به گونه اي كه تمام كاركردها و هدف هاي سازمان به طور شفاف قابل مشاهده باشد.شهر الكترونيك دسترسى الكترونيكى شهروندان به شهردارى، ادارات دولتى، بنگاه هاى اقتصادى و كليه خدمات فرهنگى و بهداشتى شهرى به صورت شبانه روزى را قابل اطمينان و امن مى كند.اين شهر از بستر پيشرفته اطلاعات مخابراتى برخوردار است، به صورتى كه مى توان از طريق كامپيوتر با خانه ها، مدارس، ادارات و غيره ارتباط برقراركرد.مزاياي شهر الكترونيكياز مزاياي اقتصادي پياده سازي طرح شهر الكترونيكي مي توان به كاهش هزينه هاى تردد شهرى، افزايش سرمايه گذارى در نتيجه گسترش ارتباطات جهانى، صرفه جويى در مصرف سوخت هاى محدود، تسهيل انجام امور اقتصادى به خاطر 24 ساعته بودن ارائه خدمات و... اشاره كرد.كاهش زمان اتلاف شده شهروندان در ترافيك، عرضه بهتر خدمات، توزيع عادلانه تر امكانات، كاهش آلودگى محيط زيست، افزايش اشتغال و بهبود مديريت پايدار شهرى از ويژگي هاي

اجتماعي شهر الكترونيكي است.مهم ترين اثرات فرهنگى اين شهر نيز شامل اطلاع رسانى سريع، انتشار نشريات الكترونيكي براي شهروندان، آموزش مجازى، ايجاد كتابخانه ديجيتالى، افزايش سواد و ايجاد نوعى جهان نگرى است كه به افزايش رفاه و ارتقاى فرهنگ كمك مي كند.در واقع در شهر الكترونيكي ديگر به شهر به مثابه كالبدي كه ساختمان هاي بلند، خيابان هاي پرترافيك و آلودگي هاي زيست محيطي را دربرمي گيرد نيست، بلكه شهري است كه در آن تعامل ميان شهروندان و مسؤولان اهميت بيشتري مي يابد و اين تعاملات دو سويه است كه محيط اجتماعي مطلوبي را براي شهروندان ايجاد مي كند.اين موضوع به ويژه در مورد كلا ن شهرها اهميت دارد. در شهر الكترونيك كلان شهرها، شهرهايى نيستند با آسمان خراش هاى بزرگ، سينماهاى عظيم، سالن هاى بزرگ به عنوان محل هايى براى تعامل و... بلكه شهرهايي هستند كه با زندگي در آنها مى توان فيلم هاى بزرگ را در صفحات كوچك ديد، پشت ميز خود در موزه ها گردش كرد و به طور كلي ديگر نيازى به چارچوب هاى شهرى گذشته نيست. در واقع شهر الكترونيك به معناي شهروند سالاري در مديريت شهري است.فعاليت هاي شهر الكترونيكبسياري از فعاليت هايي كه در شهرهاي عادي صورت مي پذيرد قابليت اجرا در به صورت الكترونيكي و در غالب شهرهاي الكترونيكي را دارا مي باشد و شايد مي توان گفت اين مجموعه فعاليت ها در شهرهاي الكترونيكي به صورت راحت تر اجرا مي گردد.فعاليت هاي انجام گرفته در يك شهر الكترونيك را مي توان به مجموعه هايي تقسيم كرد كه بعضي از آنها عبارتند از: فعاليت هاي بانكي: مثل پرداخت قبوض، برداشت پول از حساب، انتقال پول و غيره فعاليت هاي اداري: مثل ثبت اسناد و املاك، درخواست پاسپورت و امثال آن فعاليت هاي تجاري: مثل خريد و فروش كالا، موسيقي، فيلم و

مواد غذايي فعاليت هاي تفريحي: مثل بازي هاي رايانه اي، بازديد از موزه ها و پارك ها كسب اطلاعات: اخبار، روزنامه ها، نشريات، وضعيت آب و هوا، ترافيك شهري، ساعات پرواز هواپيماها و... فعاليت هاي علمي: تحقيق در مورد پروژه ها، يافتن مقاله ها، دسترسي به منابع معتبر، كتابخانه ها و كتاب ها و تاليفات جديد فعاليت هاي آموزشي: مدرسه، دانشگاه و ساير آموزشگاه ها فعاليت هاي سياسي: شركت در انتخابات، اعلام نظر به مجلس و بخش هاي سياسي باز فعاليت هاي مسافرتي: رزرو بليط سفر، رزرو هتل و كرايه اتومبيل كاريابي و درخواست كار: آگاهي يافتن از فرصت هاي كاري، پر كردن فرم درخواست كار، ارسال و گرفتن نتيجه فعاليت هاي درماني: مراجعه به پزشك، دريافت دستورالعمل هاي ايمني و اطلاع از تازه هاي پزشكي فعاليت هاي تصميم گيري: بهترين و خلوت ترين مسير در شهر براي رسيدن به مقصد، بهترين رستوران براي صرف غذا، بهترين اماكن تفريحي و ساير بهترين هاشهر الكترونيكي چگونه شهري است؟براي درك بهتر و پاسخ به اين سئوال به ارائه چند نمونه مي پردازيم: براي مثال فردي كه به دنبال ساخت ساختمان و متقاضي دريافت مجوز از شهرداري است پس از ورود به شبكه اطلاع رساني شهرداري، خدمات مورد نياز خود به همراه مشخصات زمين تحت مالكيت و ساختمان دلخواه خود را وارد شبكه مي كند، سپس شهرداري الكترونيك بر اساس استانداردهاي موجود، ميزان مساحت قابل ساخت و طبقات ساختمان را به متقاضي اعلام مي كند و در نهايت فرد متقاضي بر اساس مجوز شهرداري با ورود به شبكه مهندسان مشاور با يكي از شركت هاي مشاور بر اساس طرح و قيمت مناسب به توافق مي رسد.در اين مرحله متقاضي حتي قادر است طرح ارائه شده از سوي مهندس مشاور را به صورت سه بعدي روي صفحه مانيتور مشاهده و

اصلاحات دلخواه خود را اعمال كند.اين طرح پس از تاييد از سوي شهرداري الكترونيك و صدور مجوز با ورود به شبكه امور پيمانكاران و با انتخاب بهترين پيشنهاد از لحاظ قيمت به مرحله عقد قرارداد رسيده و سپس به اجرا درمي آيد.حتي ارائه گزارش كار از سوي پيمانكار به كارفرما نيز مي تواند از طريق شبكه صورت پذيرد. كل اين پروسه در شبكه هوشمند مي تواند در كمتر از 2 ساعت به پايان رسد، در حالي كه در شرايط عادي مراحل ياد شده به 1 تا 2 سال زمان نياز دارد.همچنين در زمينه حمل و نقل شهري يكي ديگر از امكانات شهر الكترونيك اين است كه اگر تمام خودروها به سيستم موقعيت ياب محلي مجهز شوند در تمام طول مسير از قدرت تشخيص موقعيت جغرافيايي خود برخوردار خواهند بود و پليس نيز به اين ترتيب توان مديريت ترافيك را به راحتي در دست خواهد داشت.علاوه بر اين در چنين سيستمي اصولا تصادفي رخ نمي دهد، چرا كه در صورت احتمال بروز برخورد ميان دو متحرك با اعلام خطر به موقع در يك كيلومتر قبل از محل پيش بيني تصادف از بروز حادثه جلوگيري مي شود.در حقيقت با اين روش حوادث رانندگي تحت كنترل درآمده و حتي در صورت وقوع روي مانيتور پليس ثبت مي شود و نيازي به اطلاع رساني مجدد نيست.بنابراين علاوه بر افزايش سرعت رسيدن پليس به محل حادثه، ديگر نيازي به كشيدن كروكي نخواهد بود و همين امر كار شركت هاي بيمه را سهل تر از گذشته مي كند.همچنين تصور كنيد در يك شهر ديجيتالي وجود سيستم هوشمند تا چه حد قادر خواهد بود خدمات اورژانسي را گسترش دهد.براي مثال فردي را در نظر

بگيريد كه از يك طرف دچار عارضه قلبي شده و هر ثانيه براي او حكم مرگ و زندگي دارد و از طرف ديگر مركز اورژانس هم نمي تواند در مورد صحت هر تماس تلفني اطمينان حاصل كند، در اين شرايط سيستم هوشمند به مركز اورژانس اين امكان را مي دهد كه به مجرد برقراري تماس تلفني، محل سكونت تماس گيرنده و حتي نام مالك آن روي مانيتور مركز اورژانس حك شود.از سوي ديگر محل حادثه روي مانيتور آمبولانس قرار مي گيرد و سيستم اطلاع رساني جغرافيايي (GIS) نيز به مركز اورژانس اطلاع مي دهد كه نزديك ترين آمبولانس به شخص حادثه ديده كدام است و كوتاه ترين مسير تا مقصد و نزديك ترين مركز فوريت هاي پزشكي و بيمارستان هم مشخص مي شود.بنابراين با استفاده از سيستم ناوبري هوشمند در لواي طرح شهر الكترونيك، اطلاعات مكاني، مسير حركت، سرعت و موقعيت مربوط به وسايل نقليه از جمله وسايل نقليه عمومي، پليس، آتش نشاني، آمبولانس ها، اتوبوس ها و ديگر وسايل قابل دريافت است.اهميت اين موضوع وقتي بيشتر روشن مي شود كه توجه داشته باشيم سيستم هاي ناوبري مطلوب آن دسته از سيستم هايي هستند كه امكان تغيير نقشه و استفاده از نقشه هاي موجود و به روز كشور، قابليت حمل و نقل و قيمت قابل قبول و مناسب داشته و در بازار نيز به راحتي در دسترس باشند.اجراي شهر الكترونيكاصولاً چهار مرحله براي اجرايي كردن الگوي شهر يا شهرداري الكترونيك توصيه مي شود. در مرحله اول كه مرحله پيدايش ناميده مي شود، لازم است سند راهبردي بر مبناي مطالعات ميداني از امكانات و پتانسيل هاي موجود تهيه شود.در اين زمينه استفاده از تجربيات جهاني نيز مؤثر خواهد بود. توسعه زيرساخت ها و آموزش به كاركنان

ادارات يا سازمان هاي وابسته به شهرداري صورت مي گيرد.در مرحله دوم كه مرحله ارتقاء نام دارد، شهرداري يا شهر الكترونيكي فعاليت خود را با ارائه ابتدايي ترين خدمات بر روي شبكه اينترنت از طريق وب سايت هاي طراحي شده آغاز مي كند.در مرحله بعد، مرحله تعامل، فعاليت هايي براي آموزش به كاربران و شهروندان شهر الكترونيك انجام مي شود و در مجموع تعاملي دو سويه ميان مديران شهري و شهروندان از طريق وب سايت ها ايجاد خواهد شد.در مرحله يكپارچگي كه آخرين حلقه ايجاد شهر الكترونيكي محسوب مي شود، دامنه خدمات ارائه شده به شهروندان گسترش مي يابد و خدمات متنوع تري عرضه مي شود.در اجراي شهر الكترونيكي بايد به ارائه سبك زندگي الكترونيك و در خور عصر توجه داشت و بايد توجه كرد كه سبك زندگي سنتي براي جامعه اطلاعاتي، تضادها و نابهنجاري هاي خاصي را به دنبال خواهد داشت.بنابراين يك الگوي مناسب زندگي با توجه به شرايط فرهنگي و اجتماعي جامعه مورد نظر و مناسب در جامعه اطلاعاتي، يكي از برنامه هاي شهرهاي الكترونيك است.البته با توجه به اينكه توسعه شهرهاي الكترونيك، دستاوردهاي بسياري را براي شهروندان، سازمان هاي شهري و ديگر ذينفعان شهر به همراه دارد، مطمئن هستم در صورتي كه در كشور برنامه ريزي ها بر اساس اولويت هاي جهاني و واقعيت هاي موجود جهان كه حركت به سوي جامعه اطلاعاتي است انجام شود، اجراي شهر الكترونيك در اولويت قرار مي گيرد.درآمدي بر مباحث شهر الكترونيكچاپنامه الكترونيك

درآمدي بر مباحث شهر الكترونيكبيش از شروع قرن بيستم نظريه پردازان اقتصادي، تنها زمين، سرمايه و نيروي كار را به عنوان نهاده هاي سه گانه توليد و خدمات قلمداد مي كردند و تمامي برنامه ريزي هاي اقتصادي در حوزه تئوري و عملي مبتني بر

استفاده از تركيبي موثر از عوامل براي نيل به اهداف بلند اقتصادي بود. در ابتداي قرن بيستم ظهور نظريه مديريت علمي بر منابع توليد، مثلث نهاده هاي توليد را دچار تغيير اساسي كرد.تمامي نظريه پردازان به اين نتيجه رسيده بودند كه اهميت مديريت در استفاده بهينه از منابع و نهاده هاي توليد و خدمات كمتر از خود آنها نيست، به همين دليل مديريت به عنوان چهارمين ركن توليد و خدمات وارد ادبيات اقتصادي شد و در كمتر از صد سال به عنوان مهمترين شاخه علمي دنياي امروز، تحولي وسيع در تمامي شئونات زندگي انسان امروزي، از خانواده گرفته تا مديريت شهر و كشور ايجاد كرد.امروز حدود 138 شاخه از مديريت در تمامي حوزه هاي زندگي بشر امروزي به صورت آكادميك در مراكز علمي سراسر دنيا تدريس مي شود.در قرن بيستم علاوه بر نگرش مبتني بر مديريت منابع در حوزه توليد و خدمات يك رويداد ديگر باعث رشد و پيشرفت سريع بشر امروزي شد، ورود تكنولوژي باعث استفاده هر چه بهتر مديران از نهادهاي اوليه توليد و خدمات شد و رويكرد استفاده بهينه از منابع (كه در ادبيات اقتصادي آز آن به عنوان بهره وري ياد كردند ) باعث شد كه استفاده از تكنولوژي به عنوان يك رقيب و جايگزين در استفاده از منابع اوليه توليد و خدمات با بازدهي بيشتر و صرف هزينه هاي كمتر مورد توجه قرار گيرد به همين دليل در اواسط قرن بيستم عملا تكنولوژي نيز به جمع چهار ركن اساس منابع اوليه توليد و خدمات اضافه شد.يكي از مهمترين شاخه هاي تكنولوژي كه باعث اثرات مثبت شگرف در زندگي بشر امروزي شد تكنولوژي

اطلاعات است . بسياري از نظريه پردازان، قرن بيستم را قرن انقلاب انفورماتيك در زندگي بشر نام نهاده اند، استفاده از فناوري اطلاعات در كنار مديريت صحيح از منابع توليد مي تواند تضمين كننده نيل به اهداف در هر مجموعه رو به تكاملي تلقي شود.يكي از مهمترين شاخه هاي مديريت، مديريت شهري است، مديريت شهري، علم برنامه ريزي، سازماندهي، هماهنگي و كنترل تمامي عوامل تشكيل دهنده يك شهر است اما مديريت شهري نيز مانند تمامي شاخه هاي ديگر علم مديريت نيازمند بهره گيري موثر از فناوري اطلاعات براي نيل به اهداف مورد نظر است .مفاهيمي چون شهر مجازي، شهر الكترونيك، شهروند الكترونيك و شهرداري الكترونيك زائيده همكاري و تعامل دو سويه مديريت شهري و فناوري اطلاعات است.رشد روز افزون جمعيت، زندگي را در جوامع شهري تحت الشعاع قرار داده است و سبب به وجود آمدن مشكلات عديده اي در زندگي شهروندان شده است كه در روح و روان و سلامت افراد تاثير به سزايي دارند.مشكلاتي مانند آلودگي هوا كه متاثر از ترافيك شهري و رفت و آمد هاي كاذب درون شهري است، ناهماهنگي هايي كه در انجام امور شهروندان توسط متوليان امور شهري صورت مي پذيرد، هزينه هاي هنگفتي كه سازمانها و نهادها در نتيجه خنثي كردن برنامه ها و سياست هاي كلان يكديگر مي پردازند و يا تداخل و تكثير وظايف و عدم تعامل سازمان ها و نهادهاي متولي امور شهري از جمله مشكلاتي است كه تقويت مديريت شهري و نهايتا نيل به سوي مديريت واحد شهري را امري اجتناب ناپذير نموده است.شهرداري ها بعنوان متوليان امور شهري بر اساس قوانين و مقررات، وظيفه اداره شهر را به عهده دارند و شوراها

نيز بر اساس قانون به عنوان ناظرين بر چگونگي اداره شهر تشكيل و انجام وظيفه مي كنند. بديهي است كه در قانون به مديريت شهري و ارتقا سطح مديريت واحد شهري توجه ويژه اي شده است.  اما آنچه كه مهم است، با توجه به واگذاري 23 مسووليت مديريت شهر به شهرداري ها و شوراهاي اسلامي شهرها، متاسفانه هنوز مديريت شهر تا رسيدن به جايگاه واقعي فاصله زيادي دارد،  بنابراين شايد در قدم ابتدايي بايد به سمت مديريت واحد شهري حركت كنيم.ضرورت جلوگيري از اتلاف منابع در شهرها و انجام امور شهروندان در كوتاهترين زمان ممكن، جلوگيري از تداخل و ناهماهنگي ها، ارائه خدمات مناسب به شهروندان و بسياري از مسائل ديگر اشاره به اين دارد كه لازم است همه دست اندركاران، سياستمداران، دولتمردان و برنامه ريزان و قانون گذاران به تشكيل مديريت واحد شهري توجه ويژه اي داشته باشند.برطرف كردن مشكلات زندگي شهرنشيني از حيث اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي، امنيت و بهداشت در كنار بالا رفتن سطح توقع شهروندان از مديران شهري در بعد خدمات رساني و همچنين ايجاد فرصتهاي برابر و توجه كامل به عدالت اجتماعي، جلب مشاركت مردمي و انجام امور مردم در اسرع وقت، جز با تقويت و توانمند ساختن مديريت شهري مبتني بر فناوري اطلاعات و ارتباطات، ميسر نخواهد بود و مديريت شهري بدون استفاده از ابزار و فناوري هاي روز دنيا و در راس همه آنها فناوري اطلاعات هرگز به مديريت واحد شهري سر آمد نخواهد رسيد.از اين رو با توجه به مراجعات بسيار زياد شهروندان به شهرداريها بعنوان متولي امور شهري بديهي است كه فناوري اطلاعات و ارتباطات نقش بسزايي در كار آمدي

اين مديريت و ايجاد مديريت واحد شهري دارد.شايد بتوان گفت آنچه كه به عنوان معضل بزرگ فراروي مديريت شهري در استفاده بهينه از اين فناوري قرار دارد مشكلات فرهنگي و عدم آموزش صحيح شهروندان در به كارگيري فناوري اطلاعات و ارتباطات است.عدم استفاده شهروندان و كم رنگ بودن اقبال عمومي از اين تكنولوژي گواهي بر اين مدعا است. بديهي است كه براي استفاده بهينه از ابزاري كه فناوري اطلاعات در اختيار مديران شهري قرار مي دهد و كاربردي كردن آنها در مديريت شهري، ما ملزم به ايجاد زير ساخت هاي ICT و IT كاربردهاي فراوان مناسب فرهنگ سازي عمومي آموزش شهروندان هستيم.همانطوري كه مي دانيد در هزاره سوم با پيشرفت تكنولوژي، سخت افزار ها و نرم افزار هاي جديدي وارد بازار كار شده است كه از مجموعه آنها مي توان به سيستم هاي كنترلي نظارتي و حسابگري و همچنين عمليات هوشمند اشاره كرد. امروزه با استفاده از اين سيستم ها به راحتي مي توان زمان و منابع پروژه ها را مديريت و كنترل كرد.بايد بدانيم كه ابزار جامعه جهاني اطلاعات رقابت بر مديريت زمان و تصميم گيري در لحظه است. آنچه مسلم است جريان توليد و ارائه اطلاعات صحيح و بهنگام در تمام حوزه ها بخصوص حوزه مديريت شهري از زيرساخت هاي مهم تحقق مديريت واحد شهري است كه در تصميم گيري و تصميم سازي بسيار اهميت دارد. از جهتي ديگر توسعه پايدار شهري بر اساس فناوري اطلاعات و ارتباطات معنا و مفهوم پيدا خواهد كرد.براي اينكه الگوي مناسبي از شهر آباد از نظر بهداشت، معماري، فضاي سبز و شهرسازي و. .. داشته باشيم مي بايست فناوري

اطلاعات و ارتباطات را به مفهوم واقعي به عنوان يك ابزار دقيق و مناسب در مديريت شهري كاربردي كنيم. اين مهم زماني اتفاق خواه افتاد كه عزمي همگاني در مسوولان، سياستمداران و صاحبنظران به منظور تبيين و تحكيم جايگاه فناوري اطلاعات در نظام برنامه ريزي و اداره شهري در راستاي دستيابي به اهداف و برنامه ها و در راس آنها اهداف چشم انداز 20 ساله و برنامه توسعه شهري به صورت يك فرهنگ عمومي در كشور تلقي و استمرار يابد تا شاهد تحولي عظيم در مديريت شهري باشيم.

منابع:

ماهنامه تحليلگران عصر اطلاعات

اولين كنفرانس بين المللي شهر الكترونيك

http://www.civilica.com/Paper-ICEC01-ICEC01_015.htmhttp://hamshahrionline.ir/news-101994.aspx

هيچ گاه تمام نشود، اما اكنون وقت اين است كه به بازبيني بعضي از سوالات مربوط به تعاريف ساختار، واژه شناسي و مدل هاي ساده بپردازيم.پيش از اين، يك مرور اساسي بر تعاريف ساختار شبكه هاي قانوني مربوط به OCB انجام شده است (ون داين، كامينگز و پاركس، 1995) آن چنان كه به زودي مشخص خواهد شد، من من مطالب زيادي براي ياد گرفتن در اين بحث پيدا كردم. هر چند كه نظر من با آنها در بعضي مسائل مهم متفاوت است و من به بعضي مسائل ديگر پرداخته ام كه آنها در مورد آن بحث نكرده اند.ون داين و همكاران (1995) به مطالب زير پرداخته اند: الف) حالت به هم ريخته ميان چند ساختار كه شامل رفتار نقش اضافه مي شود (ERB): OCB، رفتار سازماني اجتماعي (POB)، اشتباهات در حين كار (WB). ب) موردي كه در آن از ساختار بزرگتري استفاده مي شود (ERB). ج) مجموعه هاي محتمل از موارد قبل و نتايج تعريف مجدد دسته هايي از ERB.در كنار اين مطالب، ون داين و همكاران بر روي انجام كار بدون ساختار POB به علت گستردگي بيش از اندازه آن، بحث نموده اند. موقعيتي كه قبلا نيز براي دو مولف اين عبارت پيش آمده بود. البته ون داين و همكارانش دو ساختار ديگر را ناديده گرفتند – فعاليت هاي خود به خودي سازماني (OS، جرج و بريف، 1992) و كاركرد ضمني (برمن و موتوويدلو، 1993؛ موتوويدلو و ون اسكاتر،1994). بريف و موتوويدلو (1986) ابتدا ايده POB را مطرح كردند ولي بعد به دنبال نظريات دقيق تر رفتند و آن را كنار گذاشتند.مطالعات من در

اينجا محدودتر است. مي خواهم به مشكلات مداومي بپردازم كه افراد زيركي (از جمله خودم) در رابطه با تعريف كاري OCB مشاهده مي نمايند و پيشنهاداتي براي اصلاح اين مشكلات ارائه نمايم. اجبارا تحقيققات تجربي زيادي مرور شده است، زيرا اطلاعات تحقيق مذكور اظهارات مهمي راجع به امكان پذيري موقعيت هاي مختلف در رابطه با تعاريف، رده بندي و شبكه هاي قانوني بيان نموده است. ولي در مجموع بحث اينجا در مورد بررسي يك فرضيه يا اثبات روابط اساسي يا حتي روش شناسي به معناي عام آن نيست. اميد داريم تنها يك روش تفكر راجع به OCB پيدا كنيم.• تعريف كاريتحقيق من در سال 1988، OCB را به اين صورت تعريف مي نمود:"رفتار فردي كه تنها در صورت نياز به آن لازم است (احتياطي) و مستقيما يا مشخصا بوسيله سيستم پاداش رسمي تشخيص داده نمي شود و در مجموع كاركرد موثر سازمان را بهبود مي بخشد." (ارگان،1988،صفحه4)تعريف مذكور با تفاوت هاي انشايي خيلي جزئي، همان تعريف قبلي ارائه شده توسط باتمان و ارگان (1983) و اسميت ارگان و نير(1983) بود؛ كه همچنين در (ارگان،1990) به روز شد. با پيش بيني بعضي انتقادات كه بعدها به وجود آمد، من فورا بر روي سه " نقطه ضعف " اين تعريف كار كردم و آنها را تعيين نمودم:منظور از "احتياطي" رفتاري است كه نياز اجباري شغل نيست. نياز اجباري شغل آن است كه با عبارات قابل تمايز و واضح قرارداد استخدام شخص توسط سازمان مشخص مي شود. اين رفتار به انتخاب خود شخص انتخاب مي شود، به صورتي كه حذف آنها عموما مشمول تنبيه نمي شود.( توجه شود

كه حتي تعيين كننده ها نيزتوصيف شدهاند، به عنوان مثال از قيدهاي مشخص "واضح" و "عموما" استفاده شده است. بنابراين نظم و ترتيب متون آكادميك هم? ما را به افرادي ترسو تبديل مي كند، به صورتيكه ما نسبت به گفتن هر چيز نامشخص و نا معيني بي ميل هستيم.)همچنين ادامه دادم :تعريف ما از OCB نيازمند اين است كه مستقيما يا رسما توسط سيستم حقو ق سازمان پاداش داده نشود... آيا اين بدان معناست كه OCB بايد به آن دسته از رفتاري كه مطلقا و ابدا هيچ نوع بازده اي براي فرد ندارد، محدود شود ؟ ... لزوما خير . به مرور زمان يك جريان پايدار از OCB از انواع مختلف... به خوبي مي تواند تاثيري را كه فرد بر روي سرپرست يا همكارانش مي گذارد، مشخص نمايد. در نتيجه اين تاثير مي تواند بر توصيه رييس براي افزايش حقوق يا ارتقا موثر باشد. مطلب مهم در اينجا اين است كه اين پاداش نبايد در قرارداد تضمين شود. (ارگان، 1988، صفحه 5 )به عبارت ديگر من به OCB به صورتي نگاه كردم كه ممكن است نوعي پاداش به همراه داشته باشد يا نداشته باشد. نكته اين است كه پاداش تعلق گرفته به OCB در مقايسه با فعاليت هاي رسمي تر ديگر مانند بازده بالا يا مهارت فني يا پيشنهادات نوآورانه، غير مستقيم ترين و نامشخص ترين هستند. فعاليت هاي مذكور به احتمال بيشتري صريحا به سيستم پاداش رسمي مرتبط مي شوند.در نهايت، OCB فقط بايد شامل رفتارهايي مي شد كه در مجموع، با گذر زمان ووجود افراد مختلف در كارايي سازمان سهمي داشته باشند. به

بيان ديگر، هر مورد از OCB به تنهايي تغييري در درآمد سازمان ايجاد نخواهد كرد؛ به عنوان مثال ممكن است من به يك همكار پيشنهاد كمك بدهم كه درواقع تاثيري در كاركرد فرد نداشته باشد، اما در مجموع? رفتارهاي مرتبط قرار بگيرد، كه تاثير آن مثبت خواهد بود. يا افراد زيادي كه مرتبا به همكارانشان پيشنهاد كمك مي دهند در بازده سازمان مشاركت خواهند داشت.اين نياز دوم در تعريف OCB به نظر من بايد نهايتا فعاليتي باشد كه به آن اعتقاد داشته باشيم. مفهوم كارايي سازماني، تعريف به كار رفت? آن و رابط? موقتي آن با هر يك از موارد پيشين خود، شرايطي را ترسيم كردند كه روشن نمودن آن را سخت و غير ممكن مي نمود. اگرچه تحقيقات مختلفي بر روي موضوع سخت و پيچيده آزمايش رابط? OCB و كارايي انجام شده است و نتايج ( در حالي كه به ندرت قطعي بوده اند، زيرا مقطعي هستند ) دائما به هم شباهت دارند. ( كارامبايا، 1991، پودساكوف، آهيرنه و مك كنزي، در حال انتشار؛ پودكاسوف و مك كنزي، 1994؛ والز و نيهوف، 1996)شروط احتياطي بودن و پاداش خارج از قرارداد داشتن در تعريف OCB بحث و انتقاد زيادي از ساختار OCB به وجود آورده است. روشهاي معمول اندازه گيري آن نيز به همين صورت بوده است. مشكلات اشاره شده نياز به يك بازنگري در كاربرد شروط تعريف كننده ايجاد مي نمايد؛ كه همانطور كه خواهيم ديد، همچنان به صورت خصوصيات توصيفي در يك حالت احتمالي باقي خواهند ماند كه OCB را از ساختار هاي ديگر متمايز مي كند.• مشكلات " احتياطي بودن "به صورت

خلاصه، مشكلي كه از آن به عنوان احتياطي بودن، نقش اضافه و فراتر از ملزومات شغل ياد مي شود، اين است كه اندازه گيري OCB شامل مواردي مي شود كه اغلب مشاهده كنندگان (حتي خود پاسخ دهندگان) آن را قسمتي از كار مي دانند. بنابراين، موريسون (1994) گزارش مي دهد كه 18 از 20 مورد OCB توسط اغلب پاسخ دهندگان به عنوان " قسمتي از شغل " وصف شده است. علاوه بر اين، شركت كنندگان در اين تحقيق برداشت متفاوتي از حيط? مسئوليت هاي كار داشته اند. موريسون نتيجه مي گيرد كه OCB به نادرستي تعريف شده است و در بين كاركنان مختلف و حتي سرپرستان تفاوت نظر وجود دارد. (موريسون، 1994، صفحه 1561). اين مشكل مي تواند بيشتر مشكل اندازه گيري تفسير شود تا مشكل ساختار، ولي اغلب اين دو بسيار در هم تنيده هستند. وضوح ساختار يك شرط كافي براي سلامت روان سنجي نيست، بلكه احتمالا يك شرط لازم مي باشد.شايد مشكل در تعريف OCB به عنوان نقش اضافي يا فراتر از نيازمنديهاي شغل ناشي از نبود وضوح در تعاريف " نقش " و " شغل " باشد. همانطور كه تحقيق گرائن و ديگران بر روي تبادل سرپرست-عضو ( دانسريو؛ گرائن و هاگا، 1975؛ گرائن و اوهل بين، 1995 ) در گذشته به اين نتيجه رسيده است كه نقش ها از بده بستان سرپرست-عضو بوجود مي آيند. كاتزوگاهن (1995) در شرح مدل سيستم باز سازمان ها، به وضوح نقش را با انتظارات " فرستندگان نقش" تعريف نمودند و مشخصا " انتظارات " مي تواند از چيزي كاملا پايينتر از ملزومات رسمي شغل تا

سطحي بسيار بالاتر از آن متفاوت باشد. به نظر مي رسد كه اگر OCB را نقش اضافي تعريف نماييم، نا مشخص بودن اين ساختار را تضمين كرده باشيم.ون داين و همكارانش به شدت از امكان پذيري ERB به عنوان يك ساختار دفاع نمودند. آنها آزادانه تصديق كردند كه مشاهده كنندگان بر اساس زمان و اشخاص متفاوت در اين كه نقش و اضافه تر از نقش چيست، تفاوت خواهند داشت و در نتيجه در خيلي از موارد نقش اضافه تا حدي اختياري است. اگر چه ، همانطور كه آنچيزي كه ما " سبز" يا " آبي" مي خوانيم منجر به بي ارزش نمودن مفهوم " سبز " ( يا مفهموم " رنگ " ) نمي شود، ون داين و همكارانش اصرار داشتند كه ERB و رفتار درون نقش (IRB ) قطعات ساختماني نظري مفيدي هستند. بنابراين، ممكن است به نظر برسد مشكل بيشتر از اندازه گيري است تا تعريف ساختار.نظر من اين است كه در صورت امكان از رجوع به ERB در تعريف OCB خود داري شود. همانطور كه پيش تر ذكر شد، نقش ها به عنوان توابعي از انتظارات و فرستادگان نقش بوجود مي آيند، هر چند اين به نظر عجيب مي رسد كه چيزي كه امروز OCB محسوب مي شود، ماه بعد چيز ديگري باشد يا چيزي كه يك سرپرست OCB ارزيابي مي كند، توسط همكارانش يا زيردستان آنها IRB تلقي شود. من فكر نمي كنم نظر ون داين و همكارانش غير قابل دفاع باشد اما مي خواهم ابتدا احتمالات ديگر را رد نمايم.شغل اضافه چطور است؟ من فكر مي كنم اغلب دانشجويان اين

مباحث، تفاوت بين نقش و شغل را قبول مي نمايند، مخصوصا اگر منظور ما از شغل نوعي از تعريف شغل رسمي باشد. اين طرز فكر ما را به نقط? شروع خودمان در سال 1988 بر مي گرداند، كه در آن OCB احتياطي در نظر گرفته مي شد به صورتي كه فراتر از شرط لازم الاجرا در تعريف شغل باشد.پاسخ من به اين پيشنهاد اين است كه شايد ابهاماتي در شروط لازم الاجراي شغل شايع شده باشد. شغل ها، همانند نقش ها در حال تغييرند.اين تغييرات به دنبال كوچك شدن سازمان ها، فشردگي، تيمي شدن و انعطاف پذيري سازمان ها ايجاد مي گردند. يك تحقيق كه عنوان آن "پايان شغل" در مجله ثروت چاپ شده بود (1994) پيشنهاد داد كه شغل يك محصول مصنوعي اجتماعي است و ديگر بهترين راه براي نظم دادن به كار نيست. شغل شامل هر آنچه در محل كار فرد مورد نياز است، خواهد بود.مشروط بر اين كه كار آموزي لازم فراهم شود. در نهايت كه اين اتفاق بيافتد، ديگر OCB معني نخواهد داشت زيرا هر مشاركتي كه از فرد درخواست شود، قسمتي از شغل خواهد بود.• مشكل پاداش خارج از قرارداداگر نه نقش و نه شغل يك نقطه مناسب حركت براي تعريف OCB فراهم نمي آورند، مشكل پاداش چطور خواهد بود؟ بايد به خاطر داشته باشيم كه تعريف كار نوعي پاداش را براي يك رفتار OCB غير محتمل نمي شمارد، بلكه تنها آن را در قرارداد بوسيله سيستم پاداش رسمي تضمين نمي كند.مشكل اينجاست كه تنها تعدادكمي از رفتارها در قرار داد تضمين شده اند كه پاداش داشته باشند. اين رفتارها

شامل كاركرد فني يا نوآوري فوقالعاده مي شود. چه تعداد استاد دانشگاه مي توانند بگويند كه بدون توجه به ميزان و كيفيت انتشاراتشان يا ارزيابي دانشجويانشان تضمين شده اندكه ارتقا بيابند يا حق تصدي و يا افزايش حقوق داشته باشند؟ چه تعداد مدير رده بالا حتي تضمين مي كنند كه كاركنان نفع بيشتري ببرند- در حالي كه حتي IBM هم به دليل رقابت به مساله اين طور نگاه نمي كند.در حقيقت، از آنجايي كه پاداش با ارزيابي كاركرد مرتبط است؛ تحقيقات ( مك كنزي، پودساكوف و فتر، 1991 ؛ پودساكوف و مك كنزي 1994؛ ورنر، 1994 ) اكنون نشان مي دهند كه بعضي از اشكال OCB كاملا شبيه كاركرد درون-نقشي هستند كه منجر به كسب درامد مي شود. اور، ساكت و مرسر (1989) گزارش دادند كه مديران بي ميل نيستند كه يك ارزش پولي براي اغلب رفتارهايي كه OCBمي خوانيم، قرار دهند.پس ما در موقعيتي قرار داريم؟ از سه شرط اساسي OCB تنها يك مورد باقي مانده است- كه در كارايي سازماني مشاركت داشته باشد. اگر اين همه آن چيزي است كه داريم، پس آنرا " كاركرد " يا " مشاركت " مي خوانيم و ديگر با آن كاري نداريم.• OCB به عنوان كاركرد ضمنيهمانطور كه ذكر شد، بحث ون داين و همكارانش (1995) هيچ اشاره اي به كاركرد ضمني بورمن و موتوويدلو (بورمن و موتوويدلو، 1993؛ موتوويدلو و ون اسكاتر، 1994) نكرده است. بورمن و موتوويدلو (1993) آن را اينچنين تعريف كردند " رفتاري كه در خود هسته فني اثري ندارد بلكه بيشتر محيط گسترده فكري اجتماعي و سازماني را كه هسته فني در

آن قرار دارد، تحت تاثير قرار مي دهد." (صفحه 73) و در نتيجه مشخصا در اينجا بين OCB و ERB وجه اشتراك وجود دارد. بورمن و موتوويدلو (1993) پنج دسته از رفتار ضمني را شمردند كه شامل اين موارد مي شود: داوطلب شدن براي فعاليت هايي كه فراتر از انتظارات رسمي شغل از فرد است، تداوم اشتياق و پشتكار هنگاميكه براي اتمام كارهاي مهم نياز است، پيروي از دستورات و روش هاي تعين شده حتي وقتي نا مناسب به نظربرسند و آزادانه حمايت كردن و دفاع كردن از اهداف سازمان. واضحا اين دسته هاي زياد بيشتر شبيه OCB هستند كه در اشكال نوع دوستي، همدردي، مردانگي، احترام و فضيلت مدني مي باشند (حداقل آخرين مورد در تحقيقات اجرايي سازي OCB استفاده شده است) تفاوتي كه كاركرد ضمني با OCB دارد اين است كه نيازي به اين نيست كه نقش اضافه باشد يا بدون پاداش باشد. خصوصيت تعريف كننده آن اين است كه وظيفه نباشد و در حفظ و پيشرفت محيط كاري سهمي داشته باشد. چنين مشاركت هايي مي تواند در بين انتظارات مشخصي قرار داشته باشد كه رفتار كاري مناسب را تشكيل مي دهد و بعضي از آنها مي تواند باعث كسب درآمد از سيستم پاداش رسمي شود، زيرا بر ارزيابي كاركرد موثرند.بعضي از خوانندگان ممكن است به تعريف OCB به صورتي كه بورمن و موتوويدلو كاركرد ضمني را تعريف مي نمايند، ايراد بگيرند، زيرا آنها كاركرد ضمني را بسيار پراكنده و گنگ تعريف مي نمايند. و در اين صورت ما مفاهيم بيشتري را معرفي كرده ايم كه نياز به وضوح دارند. منظور ما از

" محيط فكري اجتماعي " چيست ؟ منظور ما از " تحت تاثير قرار دادن " اين محيط ها چيست ؟ يك راه خوب براي آزمايش هر ساختار مانند X اين است كه ببينيم مي توانيم چيزهايي را تعيين كنيم كه قطعا X نيستند. من كاملا تحت تاثير اين قرار گرفته ام كه نمي توان فعاليت هاي مهمي را نام برد كه مشخصا " محيط فكري و اجتماعي را تحت تاثير خود قرار ندهند"اگر چه، در مقابل اين اعتراض به پراكندگي مي توان گفت كه اين مطلب نابالغ است و بايد تست هاي زيادي براي سنجش توانايي تععين همگرايي و خصوصا تفكيك شوندگي آن انجام شود. در حقيقت موتوويدلو و اسكاتر (1994) قبلا در يك تحقيق بر روي 421 مكانيك نيروي هوايي به صورت تجربي مشخص نموده اند كه معيارهاي كاركرد وظيفه و كاركرد ضمني معيارهاي متفاوتي هستند و به عبارت دقيق تر در تعيين كاركرد كلي به صورت مستقل سهم دارند.كاركرد ضمني مسلما خلاصه سازي زيادي شده است. ولي اگر همچنان مشكل داشته باشد بوسيله چند كار مفهومي و تجربي كه ساختارهاي يكپارچه يا عمومي بوجود مي آورد كه راه هايي ار كاركرد ضمني است، قابل اصلاح است. اين ممكن است شباهت زيادي به دسته هاي نوع پرستي، همدردي، مردانگي، احترام و علاقه داشته باشد يا نداشته باشد. موارد ديگري كه از تقسيم دوگانه وظيفه/محيطي حمايت مي كنند تحقيقات سازماني و گروهي است كه از قديم وجود داشته اند. به عنوان مثال مطالعات آزمايشگاهي بيلز بر روي گروه هاي كوچك نشان داد نقش هاي متخصصان وظيفه و نگهداري بوجود آمده است (بيلز و اسلاتر،

1955). مطالعات ميداني فليشمن بر روي رهبري مشخص كرد كه ساختار اوليه و رسيدگي دو بعد متفاوت از رفتار رهبري رسمي هستند(فليشمن، هريس و بارت، 1955). كاتز و كاهن متوجه شدند كه بين سيستم هاي توليد و سيستم هاي نگهداري، سياسي و انطباقي تمايز وجود دارد (1966). حتي مطالعات هورتون (روتليبرگرو ديكسون 1939/1967)با تشخيص رهبري رسمي و غير رسمي و تئوري جامعه شناسانه پارسون (1960) با تمايز بين سيستم هاي اجتماعي موسسه اي و فني، اين دو گانگي را تائيد نموده اند.ايراد من به كاركرد ضمني تعريف آن نيست بلكه اسم آن است. به نظر سرد، خاكستري و بي جان مي رسد. شايد ساختارهاي رسمي بايد بدان شكل باشد. براي حال و در اين بحث من تمايل دارم كه از OCB استفاده نمايم زيرا هم آكادميك است و هم مستقيما قابل فهم است. ممكن است بين تعريف حاضرو هر تعريف پيشنهادي بعدي كمي تفاوت باشدولي در مجموع، منظورازآن قابل فهم است. شايد جامعه پژوهشي اسم ديگري براي آن براي كاربرد هاي داخلي بر گزيند ولي در اين حالت نيز من فكر مي كنم OCB براي بيان نظرات و يافته هاي ما مفيد باشد.• شبكه قانونيپس اگر ما در تعريف مجدد، OCB را مشاركت در نگهداري و پيشرفت محيط فكري و اجتماعي كه بازده كار(يا سيستم توليد / تكنولوژي / فني) را بهبود مي بخشد، بدانيم، چطور مي توانيم شبكه قانوني كه اين ساختار را شناسايي و غني مي كند را تفسير كنيم؟اولا به نظر من OCB (كه در حال با كاركرد ضمني مترادف است) در مقايسه با بازده كاري، كمتر به عنوان شرط لازم الاجرا

ي شغل مورد توجه است. دوما OCB در تعريف مجدد آن در مقايسه با بازده كاري كمتر به پاداش هاي سيستماتيك منجر مي شود. اگر چه تحقيقات روشن نموده است كه نمايش خاص OCB مي تواند در ارزيابي كار موثر باشد و مديران حاضرند تا ارزش پولي براي بعضي موارد از OCB قائل شوند، اما بعيد به نظر مي رسد كه تناظر يك به يكي بين هر يك از OCB ها و درآمد در كوتاه مدت وجود داشته باشد. استثنا بزرگي بر اين مطلب شامل شغل هايي مي شود كه در طبيعت آنها انواع مختلفي از كاركرد ضمني وجود دارد. مشاوران، وكلا و بعضي از توابع كاركنان نيروي انساني ممكن است در اين استثنا وجود داشته باشند.استثنائات، هر چند كه متعدد باشند، مشكلات ساختاري بيش از حدي را تشكيل مي دهند، زيرا اكنون ما نياز به تعريف ساختاري "فراتر از شغل" يا " بدون پاداش سيستمي" در OCB نداريم. ما يك فرضيه قابل تست تجربي پيش نهاد مي دهيم براي اثر دو حالت – OCB و وظيفه – بر كارايي كه نسبت بين آنها بر اساس شروط لازم الاجراي شغل و تضمين پاداش سيستمي متفاوت خواهد بود.سوما، چنانكه قبلا ذكر شد، من در موارد زيادي با ون داين(1995) و همكارانش موافق هستم، به جز در نظر مثبت آنها نسبت به تمايز بين درون نقش/نقش اضافي. به عنوان مثال من نظر آنها كه OCB را " وابسته " و " ارتقا يافتني " مي دانند، قبول دارم.من با آنها موافقم كه وضوح ساختاري با ايجاد تمايز بين رفتارهاي رقابتي مانند (POD يا WB) و OCB افزايش

مي يابد. اگر چه مخالفتي با اين ندارم كه رقابت در نهايت مي تواند منجر به نجات سازمان و بهره وري دراز مدت شود، اما اين به بهاي ريسك هزين? شديد كوتاه مدت به محيط فكري و اجتماعي منجر مي شود. به عبارت ديگر ، رفتارهاي رقابتي - هر چند مناسب و مورد نياز باشند- برادر را عليه برادر، خواهر را عليه خواهر، داخلي ها را عليه خارجي ها، داراها را عليه ندارها و ... به رقابت و چالش مي كشاند. رقابت به سيستم شوك وارد مي كند. بعضي مواقع اين شوك ها مورد نياز هستند اما با خود ريسك به دنبال دارند.پيشتر، من نظر گراهام (1986) راجع به " فضيلت مدني" يا درگيري مسئولانه در سيستم سياسي و نظارتي يك سازمان را يك نوع مهم از مشاركت " فراتر از آنچه توسط سيستم رسمي مورد نياز است" دانستم و در نتيجه در زير مجموع? OCB قرار دادم. البته هر كسي كه با تحقيق درباره OCB آشناست، مي داند كه چطور فضيلت مدني در فرايند اجرا سازي تحريف و ناقص شد. نتايج نظر سنجي ها نشان داد كه اين مطلب به شركت در جلسات، اطلاع از اتفاقات، خواندن و جواب دادن به آگهي ها و نامه ها تعبير شده است. چيزي كه در فرايند از بين رفته است و دليل آن اينجاست.• منشا و مبدا OCBريشه هاي تحقيق و تئوري OCB به يك درك شهودي مربوط مي شود. برخلاف روانشناسي سازماني/صنعتي زمان گذشته، رضايت شغلي يك رابطه كاربردي با كارايي داشت (ارگان، 1997). اگر چه نوع نگرش به شغل ربط زيادي به خروجي شغل فرد

ندارد، اما بحث اين بود كه رضايت شغلي بر ميزان تمايل به كمك به همكاران و رفتارهاي مختلفي كه به حفظ ساختار كار كمك مي كند، موثر است. بيان اين مطلب به معناي آن است كه علاق? كمي به نگاه به اين مسائل به عنوان POD وجود دارد. ما عموما به افرادي كه رقابت يا انتقاد مي كنند، به عنوان كساني كه از آن شرايط راضي هستند نگاه نمي كنيم.نياز به شناسايي دقيق تر آن دسته از رفتارهاي مفيد كه ناشي از رضايت شغلي هستند، اسميت (1983) را بر آن داشت تا به بازديد از چند مدير رده پايين در محل كار آنها برود. اسميت با استفاده از يك دستگاه ضبط صدا، از اين افراد پرسيد:چه نوع كارهايي دوست داريد كه افراد گروه انجام دهند، ولي شما مي دانيد كه نمي توانيد آنها را وادار به انجام آن كنيد، نمي توانيد قول پاداش مشخص براي آن به آنها بدهيد و نمي توانيد آنها را براي انجام ندادن آن كارها تنبيه كنيد ؟اسميت به جواب سوال هاي خود رسيد و از آنجا به ابزاري دست يافت كه از آن پس در تحقيق OCB به فراواني، مورد استفاده قرار گرفته است. اما اين نوع دستيابي متضمن يك تعصب "مديريتي" يا "وضع كنوني" براي اين معيار شد و در نتيجه هر تغييري از اين معيار تحت تاثير اين طرفداري قرار گرفت. به عبارت ديگر OCB در عمل چنين شده "چيزهايي كه سرپرست هاي شما دوست دارند شما انجام دهيد، حتي اگر نمي توانند شما را به آن مجبور سازند و نمي توانند هيچ پاداشي جز يك تشكر بابت

انجام آن داشته باشند". علاوه بر اين، به نظر مي رسد رفتارهاي شناسايي شده بيشتر ساده و كم اهميت باشند نسبت به اينكه مثلا پيشنهادات ابتكاري باشند. احتمالا يك مدير سعي در كاهش مشكلات خود دارد و به دنبال اين نيست كه مشكلات خود را با پيشنهادات نوآورانه زيردستان چندين برابر كند.اما در حالت عكس، شايد طرفداري غير عمدي از چيزي كه رضايت ناشي مي شود و چيزي كه مديران بابت آن قدرداني مي كنند مايه تاسف نيست، حداقل از منظر تئوري، آنچه مايه تاسف است اين است كه واضح نباشد. بدتر از آن، قراردادن موارد زيادي در مجموعه ساختار و اجرايي كردن ساختار يكپارچه نادرست ( همانند فضيلت مدني ) به درون OCB است كه سردرگمي به همراه دارد. اكنون با تشخيص اين مطلب، مي توانيم در همان چيزي كه ابتدا شروع كرديم ، اين مرتبه با وضوح به پيش رويم و مرزهاي مشخص تري داشته باشيم. همانطور كه ون داين و همكارانش پيشنهاد دادند، در نظر گرفتن OCB به عنوان " وابسته " و " ارتقا يافتني " جالب به نظر مي رسد.• ابعاد OCBيكي از ايرادات مكرري كه به واژه شناسي OCB گرفته شده است، استفاده از عبارت نوع دوستي براي اشاره به آن نوع فعاليت هايي بوده است كه در كارايي موثر بوده و به شكل كمك به شخص خاصي مانند همكاران، مشتريان يا رييس مي باشد. ايراد به آن جايي گرفته مي شود كه تعريف چنين رفتاري با عنوان نوع دوستي براي نسبت دادن انگيزه اي خاص به اين رفتار است يا حداقل به اين اشاره دارد كه انگيزه اي

بدون علاقه شخصي در كار مي باشد.اين نكته به خوبي قابل فهم است ، ما مي توانيم اين شكل از OCB را به سادگي كمك كردن بناميم. اگر ما واقعا به چيزي خنثي نياز داريم، مي توانيم از روش ويليامز و اندرسون (1991) پيروي كنيم و به آن نام I OCB- را تخصيص دهيم تا مشخص كنيم كه اين دسته از OCB براي افراد انجام مي شود. علاوه بر اين، مي توانيم از اين نام گذاري براي فعاليت هاي مربوط به احترام نيز استفاده كنيم. اين دسته از فعاليت ها براي جلوگيري از مشكلاتي است كه در صورت عدم انجام آنها ، براي افراد خاصي مشكل زا مي شود. تحقيقات تجربي در بعضي از موارد توانسته است تفاوت بين نوع دوستي و احترام را مشخص نمايد ولي نه بصورت كامل.در ادامه نامگذاري به روش ويليامز و اندرسون، يك بعد از OCB را فعاليت هايي مي دانيم كه كمك فوري به شخص يا اشخاص نمي نمايد، ولي استانداردهاي بالايي براي شركت در جلسات، سر وقت بودن، محافظت از منابع انساني و استفاده از وقت در هنگام كار ايجاد مي نمايد مي توانيم آن را O- OCB بناميم، تا مشخص كنيم كه سازمان يا واحد به صورت كل تحت تاثير اين نوع از OCB است. به مرور زمان شايد يك نفر يك اسم مفيد پيشنهاد بدهد كه مشابه با OCB-I براي كمك كردن باشد و فهم مطلب را ساده نمايد.• "كار ناتمام" پيش روي ما در حال حاضراگر ما بتوانيم به توافق كافي بر روي موقعيت هايي كه توضيح داديم برسيم، پس حال چگونه پيش برويم ؛

نواحي مشكل دار كجاست؟ بدون شك دشوارترين كار، تعيين دقيق تر منظور ما در تعريف OCB است :" فعاليتي كه محيط كاري اجتماعي را كه در آن وظيفه ها انجام مي شود حمايت مي كند." اگر چه اين جاي خوبي براي شروع است، اما براي پايان زياد جالب به نظر نمي رسد. چيزي كه ما به دنبال آن هستيم، در اساس حالت خود سازمان اجتماعي است. اين ممكن است موضوعي باشد كه رفع آن به مشاور? همكاران قوي ما در تئوري سازمان نيازمند باشد. متاسفانه، من از انتشارات آنها در سالهاي اخير اطلاعات دقيقي ندارم. ولي آن دسته از خوانندگاني كه در مورد رفتار سازماني كوچك و بزرگ اطلاعات زيادي دارند، از مفيد بودن اين ارتباط كه تعريف ساختار را روشن مي سازد، مطلع هستند. اين گونه ارتباطات ما را در حيط? ديگري از مشكلات ياري مي نمايند كه همان سطح آناليز مشكل است. تا به حال اغلب تحقيقات OCB به مشاركت هاي فردي و نتايج آن اشاره داشته اند. تحقيقات كمي در سطح سازماني يا گروهي انجام شده است كه به صورت توصيفي و كلي بوده اند. تنها يك " جعبه سياه " از فرايند براي ما باقي مانده است.(كه در سيستمي كه روش آن مطالعه ميداني ارتباطي است، بسيار شايع است) اگرچه ما مقداري اطلاعات مطمئن كننده در حمايت از رابطه بين OCB و كاركرد سيستماتيك داريم، اما آناليزهاي بسيار كمي در مورد نحو? تاثيرات OCB وجود دارد. چه ترتيبي از مراحل موثر واقع شده اند؟ "نيمه عمر" اين مراحل و تاثير آنها چيست؟• نتيجه گيريتغييراتي كه در محيط كار در حال انجام

است – تغييراتي كه آنچنان زياد در مورد آنها صحبت كرده ايم و نوشته ايم كه كليشه شده اند – بدون شك ما را بر آن خواهد داشت تا در بسياري از ساختارهاي مورد نظرمان در روانشناسي سازماني تجديد نظر كنيم. يا حداقل اين مطلب در مورد بخش " سازماني " اين حيطه صدق مي كند و اين بخش جواب ما را مشخص مي كند. اگر چه به نظر من سال 1983در غبار تاريخ چندان گم نشده است، اما اكنون مشخص است كه نحو? تعريف OCB توسط من در آن زمان كاملا تحت تاثير خصوصياتي از نوعي سازمان بوده است كه در حال حاضر بسيار متفاوت است. اميد است اصلاحاتي كه در طول مسير در اينجا و توسط ديگران پيشنهاد مي شود، در حفظ آنچه كه OCB ارائه مي دهد، مفيد واقع شود.

منبع انتشار اصل مقاله: Dennis W. Organ(1997), school of business Indiana University . تهيه و تنظيم: پايگاه مقالات علمي مديريت www.SYSTEM.parsiblog.com

انواع تعاريف حقوق شهروندي

سيد ابراهيم حسيني فر-سيد بهزادصفارسجادي

شهروندي  همان گونه كه از كلمه آن روشن است از مشتقات شهر  است كه به علت تازگي اين واژه و كثرت استعمال آن معاني متعددي از آن ارائه شده است. شهر در لغت به معناي (آبادي بزرگ كه داراي خيابانها ، كوچه ها ، خانه ها و دكان ها و سكنه بسيار باشد (مانند بلد – بلده) گفته مي شود. و شهري به كسي گفته مي شود ) كه از مردم شهر است و منسوب به شهر است و اهل شهر است.  شهروند يعني : (انساني مدني ، كه توانسته معيارها و ملاكهاي يك شهروند را به

طور كامل در خود نهادينه كرده و به همه وظايف و اختياراتي كه يك شهروند بايد داشته باشد آگاهي دارد، و خود را ملزم به رعايت آنها بداند اگر چه در شهر هم ساكن نباشد.  حقوق شهروندي آميخته اي از وظايف و مسئوليتهاي شهروندان در قبال يكديگر، شهر و دولت يا قواي حاكم و مملكت و همچنين حقوق و امتيازاتي كه وظيفه تأمين آن حقوق بر عهده مديران شهري (شهرداري) دولت و يا به طور كلي قواي حاكم مي باشد» به مجموعه اين حقوق و مسئوليتها حقوق شهروندي اطلاع مي شود.  البته شهروند واژه اي وارداتي مي باشد، حال آنكه در فرهنگ اسلامي واژه هايي همچون (امت) ، (ملت) ، (مردم) و (رعيت) داريم و هر يك از اين واژه ها داراي معاني متفاوتي مي باشد كه به طور اختصار به شرح ذيل مي باشد. امت : يعني هر گروهي كه عواملي مانند دين ، زمان و مكان آنان را دور هم جمع كرده باشد.  ملت : يعني اكثريتي از يك جمع ، از نژادهاي مختلف و يا يك نژاد واحد ، داراي يك زبان و يا زيانهاي متفاوت كه كشوري را تشكيل دهند و پس از سالهاي طولاني با هم هماهنگ شوند و خواسته ها و آؤزوهايشان در هم آميزد و داراي آداب و رسوم و سنن و زبان واحد شوند، البته يك ملت ممكن است چند كشور را تشكيل دهند مانند ملت عرب .  مردم (ناس) : اسم جمع است و معنايي اعم از معناي امت و ملت دارد «مردم به گروهي از انسانها بدون آنكه در جهتي از جهات ، وحدتي داشته

باشند و به عنوان يك واحد مطرح باشند اطلاق مي شود» و امروزه به كلمه مردم و يا بشر يا آدمي (شهروند) گفته مي شود.  رعيت : اين واژه بيشتر از كلمات فوق در متون ديني بكار رفته است. رعيت از ماده «رعي» است و (الراعي) به معناي چرانيدن است، چوپان را راعي و گوسفندان را رعيت مي نامند.   راغب در مفردات رعيت را به معناي نگه داري از حيوان كه با غذا دادن و دفاع از آن در برابر دشمن محقق مي شود معنا كرده است.   راعي و رعيت ، به تناسب همين معنا در عرصه اجتماعي و سياسي مطرح مي باشد و نام بردن از والي و حاكم به راعي و از عامه مردم به رعيت ، از اين روست كه حاكم وظيفه نگهباني و حراست از حقوق مردم و هدايت آنان را بر عهده دارد.  در قرآن كريم ، اين واژه هم در معناي لغوي استعمال شده و هم در معناي اصطلاحي، آنجا كه فرموده است : « كلوا و ارعوا انعامكم ان في ذلك لآيات لأولي النهي»  (هم خودتان بخوريد و هم چهارپايانتان را در آن به چرا بريد! كه در اين نشانه هاي روشني براي خردمندان است) و در سوره ديگر ، اين ماده در معناي اصطلاحي خود بكار رفته است. « و الذين هم لأماناتهم و عهدهم راعون»  و آنها كه امانتها و عهد خود را مراعات مي كنند. اطلاق واژه (راعيه) بر (همسر) انسان نيز به همين معناست؛ زيرا همسر انسان وظيفه و مسئوليت نگهداري و مراقبت از فرزندان را بر عهده دارد. بنابراين معناي اصطلاحي راعي و

رعيت ، در فرهنگ اسلامي ، نه تنها بار منفي ندارد، بلكه نكات قابل توجهي در اطلاق اين واژه بر (حاكم) و (مردم) وجود دارد : اولاً ، حاكم وظيفه نگاهباني و مراقبت از حقوق مردم و شهروندان را بر عهده دارد. ثانياً ، حاكم در برابر شهروندان مسئول است. بر خلاف كساني كه گمان مي كنند در نظامهاي مبتني بر حاكميت الهي، حاكم تنها در برابر مردم ذي حق است از اين واژه بر مي آيد كه حاكم در برابر مردم مسئوليت دارد. ثالثاً ، از بكار  بردن اين واژه در حوزه سياست و رابطه مردم با حكومت، بر مي آيد كه در سنجش ميان وظايف متقابل مردم و حكومت، وظايف حكومت و حاكم اسلامي بيشتر از وظايف مردم است.  محقق نائيني ، درباره حقيقت حكومت و سلطنت در شريعت با استفاده از استعمال همين واژه مي گويد: « از اينكه سلطنت مجعوله در هر شريعت ، بلكه نزد هر عاقل ، في الحقيقه ، از قبيل توليت بعضي موقوف عليهم در نظم و حفظ موقوفه مشترك و تسويه فيمابين ارباب حقوق و ايصال هر ذي حقي به حق خود اوست، لذا در لسان ائمه و علماي اسلام ، «سلطان» را به «ولي » و «والي» و «راعي» و «ملت» را به «رعيت» تعبير نموده اند. از همين مبنا و اساس، حقيقت سلطنت، عبارت از ولايت بر حفظ و نظم و به منزله شباني گله است.  شهيد آيه الله مطهري نيز در همين زمينه مي گويد : « در نهج البلاغه ، تعبير «والي» و «رعيت» هم آمده است كه ظاهراً ، ناظر به

جنبه حفظ و رعايت است. دستگاه حكومت، از آن جهت ، «حكومت» ناميده مي شود كه حافظ امنيت داخلي و خارجي است و مجري قانون است و از آن جهت ، «امامت» ناميده مي شود كه مشتمل بر رهبري است و نيروها را به حركت در مي آورد و بسيج مي كند و سازمان مي بخشد و استعدادها را شكوفا مي كند.  با وجود چنين معنايي مثبت از راعي و رعيت در زبان عربي ، معناي منفور و رعيت در زبان فارسي و خلط ميان اين دو معنا موجب شده كه از اطلاق «رعيت» بر مردم در نظامهاي سياسي امروز، معنايي منفي به ذهن آيد. رعيت را در زبان فارسي گروهي كه داراي سرپرست مي باشند و به كشاورزاني كه براي مالك زراعت مي كنند و به اتباع پادشاه و تبعه يك كشور معنا كرده اند.   بكار بردن اين واژه شنونده را به ياد نظامهاي حاكم در برابر شهروندان در نظامهاي سياسي اروپا مطرح نبوده و حاكمان تنها خود را صاحب حق مي پنداشتند و براي مردم جز اطاعت و فرمانبري به چيزي معتقد نبودند. جوامع اروپايي ، از نظر پيشينه استبدادي نظامهاي سلطنتي واژه رعيت را به كسي اطلاق مي كردند كه فقط از قانون اطاعت و آن را تحمل كند. ولي شهروند به كسي اطلاق مي شود كه به شكلي از اشكال، در تدارك و تنظيم قانون شركت مي جويد.   يكي ديگر از عوامل اين سوء فهم ، ترجمه نادرستي است كه اروپائيان از واژه رعيت كرده اند و برخي نويسندگان نيز همان ترجمه نادرست را از آنان اقتباس كرده اند.   يكي از

نويسندگان عرب در اين باره مي نويسد : در عصر جديد ، لغت رعيت را به معناي (تابع در دول استعماري) به كار برده اند و الجزايريها آن را به «رعيت و تابع فرانسوي» ترجمه كردند و گفته اند و همين منشا اشتباه و خلط شده ، اثر نامطلوبي از واژه رعيت به جا نهاده است.  متاسفانه براي واژه رعيت در زبان فارسي نيز معادل مناسب و دقيقي وجود ندارد. كلمه شهروند هر چند ترجمه فارسي از واژه اي لاتيني است ، اما از نظر مفهوم و بار سياسي ، نزديكترين واژه به رعيت در زبان عربي و متون ديني است. به هر حال اين واژه علي رغم مفهوم خاص متناسب با نظامهاي سياسي فرد گرا ، در حال حاضر مناسب ترين واژه در زبان فارسي به جاي واژه رعيت در منابع ديني ماست، از اين رو ما در اين تحقيق و پايان نامه اين واژه را بر گزيديم چرا كه در زمان حال واژه متعارف و پر رونق در باب مردم و حقوق آنها مي باشد. منابع: - citizenship - city - معين، محمد ، فرهنگ فارسي، ج 2 ، ص 96 ، 1362 ه ، موسسه انتشارات امير كبير ، تهران . - معين ، محمد فرهنگ فارسي ، ج 2 ، ص 2097 . - پيرهادي ، علي اكبر ، حقوق شهروندي ، ص 22 ، 1385 ه ش ، انتشارات سروش ملل، تهران، چاپ اول. - پيرهادي ، علي اكبر ، حقوق شهروندي ، ص 23. - راغب اصفهاني ، حسين بن محمد ، المفردات في غريب القرآن ، ص 42

« الامه كل جماعه يجمعهم افرما : امادين واحد او زمان واحد او مكان واحد» - مدني، سيد جلال الدين، مباني و كليات علوم سياسي ، ج 1 ، ص 303 ، 1372 ه ش ، تهران، انتشارات جلال الدين مدني، چاپ اول. - معين ، محمد ، فرهنگ معين ، جدوم ، ص 2099. - ابن منظور الا فريقي ، محمد بن مكرم، لسان العرب ، ج 5 ، ص 251. - راغب اصفهاني ، حسين بن محمد ، المفردات في غريب القرآن . ص 198 « حفظ الحيوان اما بغدائه الحافظ لحيامه و اما بذب العدوعنه» - مقري الفيومي، احمد بن محمد بن علي ، المصباح المنير في غريب الشرح الكبير ، مصحح عبدالكريم بن محمد رافعي قزويني ، ص 5 ، 1425 ق ، دارالهجره ، الطبعه الثانيه ، قم «ماده ر ع ي» - طه (20) 54 - مومنون (23) 8 - ورعي ، سيد جواد ، حقوق و وظايف شهروندان و دولتمردان ، ص 24. - نائيني ، محمد حسين ، تنبيه الامه و تنزيه المله ، حكومت از نظر اسلام ، ص 43 ، مصحح روح الله حسينيان ، 1386 ش ، نشر مركز اسناد انقلاب اسلامي ، تهران . - مطهري، مرتضي، امامت و رهبري ، ص 231 ، 1364 ش ، انتشارات صدرا ، تهران ، چاپ اول. - دهخدا ، علي اكبر ، لغت نامه ، واژه رعيت ، 1377 شمسي ، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران ، چاپ دوم . - پللو ، روبر ، شهروند و دولت، ترجمه دكتر ابوالفضل قاضي شريعت پناهي

، ص 1 ، 137 ش ، انتشارات دانشگاه تهران . - امين ، سيد حسن ، جمهوريت و انقلاب اسلامي (مجموعه مقالات) ، مقاله (قانون اساسي و حقوق شهروندان، ص 348 ، 1377 ه ش ، سازمان مدارك فرهنگ انقلاب اسلامي ، تهران ) . - مبارك ، محمد ، نظام الاسلام الحكم و الدوله ، ص 134 ، 1417 ه ، رابطه الثقاله و العلاقات الاسلاميه ، تهران

انواع تعاريف حقوق شهروندي

سيد ابراهيم حسيني فر-سيد بهزادصفارسجادي

شهروندي  همان گونه كه از كلمه آن روشن است از مشتقات شهر  است كه به علت تازگي اين واژه و كثرت استعمال آن معاني متعددي از آن ارائه شده است. شهر در لغت به معناي (آبادي بزرگ كه داراي خيابانها ، كوچه ها ، خانه ها و دكان ها و سكنه بسيار باشد (مانند بلد – بلده) گفته مي شود. و شهري به كسي گفته مي شود ) كه از مردم شهر است و منسوب به شهر است و اهل شهر است.  شهروند يعني : (انساني مدني ، كه توانسته معيارها و ملاكهاي يك شهروند را به طور كامل در خود نهادينه كرده و به همه وظايف و اختياراتي كه يك شهروند بايد داشته باشد آگاهي دارد، و خود را ملزم به رعايت آنها بداند اگر چه در شهر هم ساكن نباشد.  حقوق شهروندي آميخته اي از وظايف و مسئوليتهاي شهروندان در قبال يكديگر، شهر و دولت يا قواي حاكم و مملكت و همچنين حقوق و امتيازاتي كه وظيفه تأمين آن حقوق بر عهده مديران شهري (شهرداري) دولت و يا به طور كلي قواي حاكم مي باشد» به مجموعه اين حقوق

و مسئوليتها حقوق شهروندي اطلاع مي شود.  البته شهروند واژه اي وارداتي مي باشد، حال آنكه در فرهنگ اسلامي واژه هايي همچون (امت) ، (ملت) ، (مردم) و (رعيت) داريم و هر يك از اين واژه ها داراي معاني متفاوتي مي باشد كه به طور اختصار به شرح ذيل مي باشد. امت : يعني هر گروهي كه عواملي مانند دين ، زمان و مكان آنان را دور هم جمع كرده باشد.  ملت : يعني اكثريتي از يك جمع ، از نژادهاي مختلف و يا يك نژاد واحد ، داراي يك زبان و يا زيانهاي متفاوت كه كشوري را تشكيل دهند و پس از سالهاي طولاني با هم هماهنگ شوند و خواسته ها و آؤزوهايشان در هم آميزد و داراي آداب و رسوم و سنن و زبان واحد شوند، البته يك ملت ممكن است چند كشور را تشكيل دهند مانند ملت عرب .  مردم (ناس) : اسم جمع است و معنايي اعم از معناي امت و ملت دارد «مردم به گروهي از انسانها بدون آنكه در جهتي از جهات ، وحدتي داشته باشند و به عنوان يك واحد مطرح باشند اطلاق مي شود» و امروزه به كلمه مردم و يا بشر يا آدمي (شهروند) گفته مي شود.  رعيت : اين واژه بيشتر از كلمات فوق در متون ديني بكار رفته است. رعيت از ماده «رعي» است و (الراعي) به معناي چرانيدن است، چوپان را راعي و گوسفندان را رعيت مي نامند.   راغب در مفردات رعيت را به معناي نگه داري از حيوان كه با غذا دادن و دفاع از آن در برابر دشمن محقق مي شود

معنا كرده است.   راعي و رعيت ، به تناسب همين معنا در عرصه اجتماعي و سياسي مطرح مي باشد و نام بردن از والي و حاكم به راعي و از عامه مردم به رعيت ، از اين روست كه حاكم وظيفه نگهباني و حراست از حقوق مردم و هدايت آنان را بر عهده دارد.  در قرآن كريم ، اين واژه هم در معناي لغوي استعمال شده و هم در معناي اصطلاحي، آنجا كه فرموده است : « كلوا و ارعوا انعامكم ان في ذلك لآيات لأولي النهي»  (هم خودتان بخوريد و هم چهارپايانتان را در آن به چرا بريد! كه در اين نشانه هاي روشني براي خردمندان است) و در سوره ديگر ، اين ماده در معناي اصطلاحي خود بكار رفته است. « و الذين هم لأماناتهم و عهدهم راعون»  و آنها كه امانتها و عهد خود را مراعات مي كنند. اطلاق واژه (راعيه) بر (همسر) انسان نيز به همين معناست؛ زيرا همسر انسان وظيفه و مسئوليت نگهداري و مراقبت از فرزندان را بر عهده دارد. بنابراين معناي اصطلاحي راعي و رعيت ، در فرهنگ اسلامي ، نه تنها بار منفي ندارد، بلكه نكات قابل توجهي در اطلاق اين واژه بر (حاكم) و (مردم) وجود دارد : اولاً ، حاكم وظيفه نگاهباني و مراقبت از حقوق مردم و شهروندان را بر عهده دارد. ثانياً ، حاكم در برابر شهروندان مسئول است. بر خلاف كساني كه گمان مي كنند در نظامهاي مبتني بر حاكميت الهي، حاكم تنها در برابر مردم ذي حق است از اين واژه بر مي آيد كه حاكم در برابر مردم مسئوليت دارد.

ثالثاً ، از بكار  بردن اين واژه در حوزه سياست و رابطه مردم با حكومت، بر مي آيد كه در سنجش ميان وظايف متقابل مردم و حكومت، وظايف حكومت و حاكم اسلامي بيشتر از وظايف مردم است.  محقق نائيني ، درباره حقيقت حكومت و سلطنت در شريعت با استفاده از استعمال همين واژه مي گويد: « از اينكه سلطنت مجعوله در هر شريعت ، بلكه نزد هر عاقل ، في الحقيقه ، از قبيل توليت بعضي موقوف عليهم در نظم و حفظ موقوفه مشترك و تسويه فيمابين ارباب حقوق و ايصال هر ذي حقي به حق خود اوست، لذا در لسان ائمه و علماي اسلام ، «سلطان» را به «ولي » و «والي» و «راعي» و «ملت» را به «رعيت» تعبير نموده اند. از همين مبنا و اساس، حقيقت سلطنت، عبارت از ولايت بر حفظ و نظم و به منزله شباني گله است.  شهيد آيه الله مطهري نيز در همين زمينه مي گويد : « در نهج البلاغه ، تعبير «والي» و «رعيت» هم آمده است كه ظاهراً ، ناظر به جنبه حفظ و رعايت است. دستگاه حكومت، از آن جهت ، «حكومت» ناميده مي شود كه حافظ امنيت داخلي و خارجي است و مجري قانون است و از آن جهت ، «امامت» ناميده مي شود كه مشتمل بر رهبري است و نيروها را به حركت در مي آورد و بسيج مي كند و سازمان مي بخشد و استعدادها را شكوفا مي كند.  با وجود چنين معنايي مثبت از راعي و رعيت در زبان عربي ، معناي منفور و رعيت در زبان فارسي و خلط

ميان اين دو معنا موجب شده كه از اطلاق «رعيت» بر مردم در نظامهاي سياسي امروز، معنايي منفي به ذهن آيد. رعيت را در زبان فارسي گروهي كه داراي سرپرست مي باشند و به كشاورزاني كه براي مالك زراعت مي كنند و به اتباع پادشاه و تبعه يك كشور معنا كرده اند.   بكار بردن اين واژه شنونده را به ياد نظامهاي حاكم در برابر شهروندان در نظامهاي سياسي اروپا مطرح نبوده و حاكمان تنها خود را صاحب حق مي پنداشتند و براي مردم جز اطاعت و فرمانبري به چيزي معتقد نبودند. جوامع اروپايي ، از نظر پيشينه استبدادي نظامهاي سلطنتي واژه رعيت را به كسي اطلاق مي كردند كه فقط از قانون اطاعت و آن را تحمل كند. ولي شهروند به كسي اطلاق مي شود كه به شكلي از اشكال، در تدارك و تنظيم قانون شركت مي جويد.   يكي ديگر از عوامل اين سوء فهم ، ترجمه نادرستي است كه اروپائيان از واژه رعيت كرده اند و برخي نويسندگان نيز همان ترجمه نادرست را از آنان اقتباس كرده اند.   يكي از نويسندگان عرب در اين باره مي نويسد : در عصر جديد ، لغت رعيت را به معناي (تابع در دول استعماري) به كار برده اند و الجزايريها آن را به «رعيت و تابع فرانسوي» ترجمه كردند و گفته اند و همين منشا اشتباه و خلط شده ، اثر نامطلوبي از واژه رعيت به جا نهاده است.  متاسفانه براي واژه رعيت در زبان فارسي نيز معادل مناسب و دقيقي وجود ندارد. كلمه شهروند هر چند ترجمه فارسي از واژه اي لاتيني است ، اما از

نظر مفهوم و بار سياسي ، نزديكترين واژه به رعيت در زبان عربي و متون ديني است. به هر حال اين واژه علي رغم مفهوم خاص متناسب با نظامهاي سياسي فرد گرا ، در حال حاضر مناسب ترين واژه در زبان فارسي به جاي واژه رعيت در منابع ديني ماست، از اين رو ما در اين تحقيق و پايان نامه اين واژه را بر گزيديم چرا كه در زمان حال واژه متعارف و پر رونق در باب مردم و حقوق آنها مي باشد. منابع: - citizenship - city - معين، محمد ، فرهنگ فارسي، ج 2 ، ص 96 ، 1362 ه ، موسسه انتشارات امير كبير ، تهران . - معين ، محمد فرهنگ فارسي ، ج 2 ، ص 2097 . - پيرهادي ، علي اكبر ، حقوق شهروندي ، ص 22 ، 1385 ه ش ، انتشارات سروش ملل، تهران، چاپ اول. - پيرهادي ، علي اكبر ، حقوق شهروندي ، ص 23. - راغب اصفهاني ، حسين بن محمد ، المفردات في غريب القرآن ، ص 42 « الامه كل جماعه يجمعهم افرما : امادين واحد او زمان واحد او مكان واحد» - مدني، سيد جلال الدين، مباني و كليات علوم سياسي ، ج 1 ، ص 303 ، 1372 ه ش ، تهران، انتشارات جلال الدين مدني، چاپ اول. - معين ، محمد ، فرهنگ معين ، جدوم ، ص 2099. - ابن منظور الا فريقي ، محمد بن مكرم، لسان العرب ، ج 5 ، ص 251. - راغب اصفهاني ، حسين بن محمد ، المفردات في غريب القرآن

. ص 198 « حفظ الحيوان اما بغدائه الحافظ لحيامه و اما بذب العدوعنه» - مقري الفيومي، احمد بن محمد بن علي ، المصباح المنير في غريب الشرح الكبير ، مصحح عبدالكريم بن محمد رافعي قزويني ، ص 5 ، 1425 ق ، دارالهجره ، الطبعه الثانيه ، قم «ماده ر ع ي» - طه (20) 54 - مومنون (23) 8 - ورعي ، سيد جواد ، حقوق و وظايف شهروندان و دولتمردان ، ص 24. - نائيني ، محمد حسين ، تنبيه الامه و تنزيه المله ، حكومت از نظر اسلام ، ص 43 ، مصحح روح الله حسينيان ، 1386 ش ، نشر مركز اسناد انقلاب اسلامي ، تهران . - مطهري، مرتضي، امامت و رهبري ، ص 231 ، 1364 ش ، انتشارات صدرا ، تهران ، چاپ اول. - دهخدا ، علي اكبر ، لغت نامه ، واژه رعيت ، 1377 شمسي ، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران ، چاپ دوم . - پللو ، روبر ، شهروند و دولت، ترجمه دكتر ابوالفضل قاضي شريعت پناهي ، ص 1 ، 137 ش ، انتشارات دانشگاه تهران . - امين ، سيد حسن ، جمهوريت و انقلاب اسلامي (مجموعه مقالات) ، مقاله (قانون اساسي و حقوق شهروندان، ص 348 ، 1377 ه ش ، سازمان مدارك فرهنگ انقلاب اسلامي ، تهران ) . - مبارك ، محمد ، نظام الاسلام الحكم و الدوله ، ص 134 ، 1417 ه ، رابطه الثقاله و العلاقات الاسلاميه ، تهران

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109