مديريت خانواده

مشخصات كتاب

عنوان و نام پديدآور: مديريت خانواده / www.modiryar.com

ناشر :www.modiryar.com

مشخصات نشر ديجيتالي:اصفهان:مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان ، 1391.

مشخصات ظاهري:نرم افزار تلفن همراه , رايانه

موضوع:مديريت - خانواده

اصول مديريت در خانواده

ين 1388 ، 10:46

مديريت خانواده  ... family management

خانواده يكي از اركان مهم و اساسي هر جامعه اي مي باشد . خانواده محل تجلي بسياري از خواسته هاي جامعه است و شكوفايي هر جامعه اي در شكوفايي نهاد خانواده نهفته است ، مديريت هر خانواده نيز نقش بسزايي در رشد و شكوفايي سازمان ها اعم از دولتي و خصوصي دارد و بسياري از اصول و مقررات سازمان ها نيز نشأت گرفته از اصول و مقررات حاكم بر خانواده ها مي باشد .

خانواده به منزله يك واحد منسجم و پويا مي باشد كه در جهت نيل به اهداف واحد گام برمي دارد و همه اعضاي يك خانواده مي بايست همگام با يكديگر در جهت تأمين خواسته هاي مشروع خانواده تلاش و حركت نمايند . به منظور تأمين خواسته هاي مشروع خانواده لازم است خانواده ها همانند سازمان داراي اهداف و برنامه هاي مشخص و معين باشند و براي رسيدن به اين اهداف و برنامه ها اصول و موازيني را به كار ببرند كه اهم اين اصول و موازين به شرح ذيل مي باشد :1- اصل وحدت هدف :يكي از اصول مهم و اساسي در مديريت خانواده ، داشتن هدف و يا اهداف واحد مي باشد . هر خانواده بايد براي خود هدف يا اهداف واحدي داشته باشد و تمام سعي و تلاش خانواده بر اين باشد كه اهداف همسو و هم جهت باشد . داشتن اهداف متضاد و متفاوت مي

تواند مشكلاتي را در فرآيند سازگاري خانواده ايجاد و خانواده را دچار دوگانگي يا چند گانگي نمايد .2- اصل وحدت مديريت :يكي ديگر از اصول مديريت خانواده ، وحدت رويه در مديريت خانواده و مديريت واحد در خانواده مي باشد . منظور از وحدت مديريت اين است كه خانواده داراي مدير واحدي باشد و مديريت و هدايت اهداف و برنامه هاي خانواده را پذيرفته باشد . البته داشتن يك مدير واحد در خانواده به مفهوم اين نيست كه ساير اعضاي خانواده نقشي در مديريت و اداره امور خانواده ندارند بلكه به اين مفهوم است كه مدير خانواده نقش هماهنگ كننده بين اعضاي خانواده را دارد و صرفاً در تصميم گيري هاي اساسي كه اعضاء خانواده مي بايست تابع نظرات مدير خانواده باشد و در ساير موارد تصميمات تعامل محور باشد.3- اصل تقسيم كار :يكي ديگر از اصول مديريت در خانواده اصل تقسيم كار مي باشد . اصل تقسيم كار به اين مفهوم است كه هر كس در خانواده متناسب با نقش و توان خود مسئوليتي را بپذيرد و همگام با ساير اعضاي خانواده به منظور تحقق اهداف و برنامه هاي خانواده ايفاي نقش نمايد . يكي از مزيت مهم اصل تقسيم كار در اين است كه از هر كس متناسب با مسئوليتي كه بعهده او گذاشته شده انتظار مي رود كه وظايف خود را به نحو احسن انجام داده و پاسخگوي ساير اعضاي خانواده باشد و اين احساس كه همه مسئوليت ها بر دوش يك نفر باشد و سايرين وظيفه اي در قبال خانواده نداشته باشد . كاهش يافته و حس و روحيه تعاون و

همكاري در خانواده جايگزين حس عدم مسئوليت پذيري گردد .4- اصل مشورت :يكي از اصول مهم و اساسي در مديريت خانواده اصل مشورت و تبادل نظر در بين اعضاي خانواده مي باشد . هر يك از اعضاي خانواده متناسب با ظرفيت و توانايي هاي خود همچنين متناسب باشد مكاني و زماني وظيفه دارد كه در پيشبرد اهداف خانواده بحث و تبادل نظر نموده و هم از تجارب ساير اعضاي خانواده در تصميم گيري ها بهره مند باشد و هم خود با توجه به تجارب خود ساير اعضاي خانواده را در تصميم گيري ها بهره مند سازند . كاربرد اين اصل در مديريت خانواده موجب حس تفاهم و همدلي خانواده مي گردد و خانواده احساس هويت و ارزشمندي بيشتري مي يابد و ميزان مشاركت و همكاري اعضاء در پيشبرد اهداف خانواده افزايش مي يابد .5- اصل برنامه ريزي :يكي ديگر از اصول مديريتي خانواده اصل برنامه ريزي مي باشد . منظور از اصل برنامه ريزي اين است كه مديريت خانواده براي پيشبرد اهداف خانواده مي بايست متناسب با منابع موجود در خانواده برنامه ريزي و نيازهايي را بر اساس سلسله مراتب نيازها و ترتيب تقدم هر كدام از نيازها اولويت بندي نمايد . اصل برنامه ريزي موجب ايجاد تعادل درخواستهاي منطقي خانواده مي گردد و خانواده را در رسيدن به اهداف از پيش تعيين شده رهنمود مي سازد .6- اصل نظم و انضباط :شايد به جرات بتوانيم بگوئيم كه يكي از اصول مديريت در خانواده وجود نظم و انضباط دقيق و منطقي در بين تك تك اعضاي خانواده در انجام وظايف و تكاليف محوله مي باشد

. چنانچه بدون وجود نظم و انضباط در خانواده هر سعي و تلاشي قرين موفقيت نخواهد بود . بنابراين لازمه پيشبرد اهداف و برنامه ها وجود نظم و انضباط حاكم بر فضاي خانواده مي باشد و اين مهم بعهده مديريت خانواده مي باشد كه با ايجاد نظم و انضباط و نظارت بر فعاليت هاي اعضاي خانواده به حداكثر نتيجه مطلوب برسد .7- اصل تصميم گيري :يكي ديگر از اصول مديريت خانواده اصل تصميم گيري است . لازمه تصميم گيري در اداره امور خانه اين است كه مدير خانواده پيرامون موضوع يا مسئله كه قرار است درباره آن تصميم گيري شود اطلاعات لازم را كسب نموده و پس از جمع آوري اطلاعات كافي و لازم در مورد آن موضوع ، با تبادل نظر بين اعضاي خانواده و بحث و بررسي منطقي بر اساس اطلاعات موجود ، اقدام به تصميم گيري نمايد.

*http://noorportal.net/394/750/771/5828.aspx

مديريت خانواده؛ برنامه اي مدون براي زندگي

دكتر علي حاتمي

اسلام به عنوان مكتبي انسان ساز بيشترين عنايت را به تكريم، تنزيه و تعالي خانواده  دارد و اين نهاد مقدس را كانون تربيت، مهد مؤدت و رحمت مي شمرد. لذا سعادت و شقاوت جامعه انساني را منوط به صلاح و فساد اين بنا مي داند و هدف از تشكيل خانواده  را تأمين نيازهاي مادي، عاطفي و معنوي انسان از جمله دستيابي به سكون و آرامش بر مي شمارد.

انسان ها در خانواده به هويت و رشد شخصيتي دست مي يابند و در خانواده هاي سالم  و رشيد به تكامل معنوي و اخلاقي نايل مي شوند. لذا خانواده عامل كمال بخشي، سكونت، آرامش و بالندگي به اعضا خويش است كه در تحولات اساسي جوامع نقش

عمده اي ايفا مي كنند.با توجه به اهميت خانواده در زندگي اجتماعي جوامع پيشرفته و اهميتي كه در نظام اجتماعي اسلام دارد، بررسي آن از نظر علمي امري ضروري است. مدير خانواده عنواني براي ميليون ها زن و بعضي از مردان در سرتاسر دنياست.مديريت خانواده يك فعاليت و كار تمام وقت است اما در كشور ما هنوز اين فعاليت به صورت علمي تبيين نشده و حوزه آن ناشناخته است. لذا خانواده ها، به علت عدم اطلاع از حوزه عمليات و مسئوليت هاي خود، برنامه مدون و علمي براي زندگي ندارند، از اين رو در صدد هستيم به بررسي علمي ابعاد مديريت خانواده بپردازيم تا زن و شوهر  به عنوان استوانه هاي خانواده با بهره گيري از آن، زندگي آسوده و مرفه تري داشته باشند و فرزندان بهتري به جامعه تحويل دهند تا مسير پيشرفت را فراهم نمايند.مديريت خانواده يك فعاليت و كار تمام وقت است اما در كشور ما هنوز اين فعاليت به صورت علمي تبيين نشده و حوزه آن ناشناخته است. لذا خانواده ها، به علت عدم اطلاع از حوزه عمليات و مسئوليت هاي خود، برنامه مدون و علمي براي زندگي ندارند.مديريت خانواده از تشكيل خانواده  زوج اول شروع مي شود و بعداً به فرزندان نيز تسري مي يابد.نظام مديريت خانواده ممكن است به صورت پدرسالاري، مادرسالاري يا فرزندسالاري باشد يا در خانواده تمامي اعضاء در نظام تصميم گيري نقش داشته باشند.اصول مديريت در خانواده- برنامه ريزي زندگي براساس اهدافي كه شرع ، علم، اخلاق و عقل حكم مي كند.- برنامه ها بايد جنبه هاي مختلف اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي را در بر

گيرند.- اجراي اصل فعاليت هر عضو خانواده به اندازه توان و استفاده از هر عضو به اندازه نياز.- احترام به بزرگترها و توجه به كوچكترها.- ايجاد محيط و شرايط مناسب به منظور دستيابي به يك همكاري چند جانبه بين افراد خانواده.- توزيع عادلانه وظايف بين افراد و آموزش فرزندان براي انجام بهتر كارها به جاي انجام آن صرفاً توسط پدر يا مادر.- توزيع عادلانه منابع مالي خانواده بين اعضاء خانواده به ويژه پدر يا مادر به طوري كه زنان خانه دار نيز از درآمد سهم مساوي دارند.در زندگي شخصي و خانوادگي خود برنامه سيستمي داشته باشيد يعني وقت و امكانات را براي كاركردن، تفريح، مطالعه، عبادت و استراحت تقسيم كنيد.شيوه مديريت خانوادهدر قرون متوالي ، شيوه هاي متعددي براي اداره خانواده ها شكل گرفته ولي بهترين شيوه اداره خانواده «مديريت مشاركتي» است كه در آن همه اعضاء خانواده در وضع قوانين و اداره خانواده مشاركت دارند و با انگيزه قوي آن را اجرا مي نمايند. كودكان و نوجوانان نيز در حكم انسان صاحب عقل و بينش در سرنوشت خود مؤثرند.20 درصد درآمد خانواده را به صورت سرمايه گذاري پس انداز، 14 درصد آن را صرف هزينه خوراكي و 66 درصد آن را صرف هزينه غير خوراكي مثل مسكن، آموزش، پوشاك و رفاه عمومي نماييد.ويژگي هاي مديريت خانواده كارآمد و مناسبتمامي اعضاي خانواده از الگوهاي مشخص زندگي استفاده مي كنند كه جنبه علمي و شرعي دارند.تمامي اعضاي خانواده در مسير توسعه قرار دارند و امكانات بين فرزندان عادلانه توزيع مي شود.ياد گيري و ياد دهي بين اعضاي خانواده رايج است و به افكار جديد اهميت داده

مي شود.الگوي مشخص زندگي يك خانواده-20 درصد درآمد خانواده را به صورت سرمايه گذاري پس انداز، 14 درصد آن را صرف هزينه خوراكي و 66 درصد آن را صرف هزينه غير خوراكي مثل مسكن، آموزش، پوشاك و رفاه عمومي نماييد.- بهترين ساعات خواب در شب بين ساعت 10 تا 6 صبح است.- حداقل 20 دقيقه از وقت خود را روزانه صرف مطالعه يا آموزش نماييد.- روزانه حداقل 6 ساعت و حداكثر 10 ساعت كار مفيد انجام دهيد.- ساليانه حداقل يك بار براي انجام تفريحات سالم به مرخصي 10 روزه برويد.- در هر شرايط زندگي، از تجزيه و تحليل موقعيت خانواده خود غافل نباشيد.- در زندگي شخصي و خانوادگي خود برنامه سيستمي داشته باشيد يعني وقت و امكانات را براي كاركردن، تفريح، مطالعه، عبادت و استراحت تقسيم كنيد.

 

* http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=11451

نقش ايمان در تحكيم بنياد خانواده

خانواده ، يك واحد كوچك اجتماعى است كه با پيمان ازدواج زن و مرد آغاز مى شود و با تولد فرزندان،توسعه و استحكام مى يابد. جوامع بزرگتر نيز از همين واحدهاى كوچك تشكيل مى شوند. بشر از آغاز، زندگى خانوادگى را به عنوان بهترين نوع زندگى برگزيده و در همه زمان ها و مكان ها بدان پايبند بوده و هست.

اين نوع زندگى ، از امتيازات انسان محسوب مى شود و فوائد گوناگونىدارد، از جمله اينكه زن و مرد را از پريشانى و بى هدفى نجات مى دهد و به خانواده وابسته و دلگرم مى سازد وآنها از نعمت انس و مودت بهره مند مى شوند .وابستگى كودكان، نوجوانان و جوانان نيز به خانواده،فوائد زيادى را در بردارد؛ چرا كه از انواع مفاسد اخلاقى، اجتماعى، انحرافات جنسى ، ارتكاب جنايت، بزهكارى و اعتياد ،بيشتر مصونميمانند.بنابراين ، سلامت

و سعادت جامعه ، تا حد زيادى، به وضع خانواده هاو كيفيت روابط بين زن و شوهر و والدين و فرزندان بستگى دارد. هر چه روابط بهتر و سالم تر، باشد زندگى شيرين تر و با صفاترى دارند وارتباط صميمانه تري با خانواده برقرار مي كنندو از خطر انحراف مصونيت پيدا مى كنند.هدف از ازدواجدر اسلام ،يعنى ايجادانس و محبت و صفا درخانواده ،خانه اى كه در آن صفا و محبت نباشد از هم گسيخته است و ويرانه . حتي مي توان گفت كه  زندانى بيش نيست.معيار در انتخاب همسراسلامدر جهت تحقق اهداف ازدواج و تحكيم بنياد خانواده ، بر دو امر تاكيد دارد: يكى ايمان و ديگرى اخلاق ، و به كسانى كه قصد ازدواج دارند توصيه مى كند كه دين و اخلاق همسر خود را منظور بدارند.مردى به خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و در امر ازدواج با او مشورت نمود، آن حضرت فرمود: «با زنان ديندار ازدواج كن تا خير فراوانى نصيب تو شود» . (1)على بن موسى الرضا عليه السلام فرمود: «سودى بهتر از زن صالح و شايسته نصيب انسان نمى شود، زنى كه شوهرش را خشنود مى سازد و در غياب او،از خودش و زندگي شوهرش نگهدارى مى كند» . (2)پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود: «اگر كسى از دختر شما خواستگارى كرد و دين و اخلاقش را پسنديد،با اووصلت ايجاد كنيد و گرنه فتنه و فساد بزرگى در زمين به وجود مى آيد» . (3)براى حسن رابطه بين زن و شوهر و بقاء و استحكام بنياد خانواده ، و براى جلوگيرى از اختلافات خانوادگى و وقوع طلاق، بهترين وسيله رعايت ارزش هاى اخلاقى

است و در اين رابطه توصيه هاى فراواني شده است.اسلام،ازدواج را پيمانى مقدس مى داند كه بين زن و مرد، به اعتبار اين كه دو انسان هستند بسته مى شود و مهمترين هدفش،تامين نيازهاى انسانى، آرامش و سكون و انس زن و مرد به يكديگر است؛حتى توليد و پرورش فرزندان را نيز، در راه تامين هدف عالى انسانى محسوب مى دارد.قرآن كريم در اين رابطه مى گويد: «و از نشانه هاى خداست كه براى شما از جنس خودتان همسرانى بيافريد تابا تمايلبه سوى آنان آرامش بيابيد، و در ميان شما محبت و دلسوزى قرار داد . همانا كه در اين موضوع براى انديشمندان نشانه هايى است»( روم/21)در آيه مذكور،انس و آرامش خانوادگى به عنوان ثمره ازدواج معرفى شده است. در پيمان مقدس ازدواج ، زن و مرد با تمام وجود به سوىيكديگر جذب وبا هممتحد و يك دل مى شوندو در تمام ابعاد زندگى،در خدمت يكديگر قرار مى گيرند. مأنوس، همفكر،هم راز و يك هدف مى شوند.در آيه مذكور، زندگى خانوادگى،بر دو پايه نيرومند مودت و رحمت استوار گشته است.يكى از پايه هاى ازدواج،مودت و علاقه زن و شوهر نسبت به يكديگر است. زن و شوهر خوبى ها و نقاط مثبت يكديگر را مورد توجه قرار مى دهند و از صميم قلبيكديگر را دوست مى دارند. هر يك از آنان، ديگرى را نعمتى ارزشمند از جانب خدا و وسيله انس و الفت ، آرامش و دلگرمى و شريك زندگى مى شمارد و از اين نعمت بزرگ قدردانى و سپاسگزارى مى كند.پايه ديگر ازدواج،كه در آيه به آن اشارتشده "رحمت" يعنى مهربانى و دلسوزى است ، هر گاه يكى از زوجين به نقصان و ضعف و نيازى در همسرش مواجه شد ،

همدلانه فكر مي كند ، او فكر كند كه همسرش يك انسان است و انسان بى نقص نيست. چنان كه خود نيز بى عيب نمي باشد.پس با نرمى و مدارا و از روى مهربانى و دلسوزى،نقص او را در صورت امكان برطرفميسازد و در صورت عدم امكان ،او را با همان حال مى پذيرد. نقصانش را ناديده مى گيرد و به زندگى ادامه مى دهد. لازمه رحمت و دلسوزى ، اين است كه چنانچهفرد خير و صلاح خود را مى خواهد،در همه حال خواسته ها و تمايلات همسرش را منظور بدارد، هر چه را براى خود مى خواهد براى او نيز بخواهد و همواره به فكر تامين سعادت، آسايش وآرامش او نيز باشد.قرآن مجيد در اين رابطه،تعبير بسيار جالبى دارد و زن و شوهر را چنين توصيف مى كند:«زنان براى شما لباس هستند و شما نيز براى آنان لباس هستيد»  ( بقره/187)لباس،مجموع بدن انسان را با همه كمالات، نواقص، خوبى ها، بدى ها، زيبايى ها و زشتى ها در بر مى گيردواز سرما و گرما و خطر حفظ مى كند . بر زيبايى هايش مى افزايد و عيوبش را مى پوشاند. لباس نزديكترين اشياء نسبت به انسان است و از جمله نيازهاى اوليه به شمار مى رود. زن و شوهر نيز، نسبت به يكديگر بايد همانند لباس باشند ، همديگر را با همه نواقص و كمالات بپذيرند. حافظ و نگهبان و آرامش بخش يكديگر باشند. بر زيبايى هاى هم بيفزايند و عيوب هم را بپوشانند و رازدار و محرم اسرار باشند.اسلام،در مورد روابط بين زن و شوهر و زندگى خانوادگى چنين مى انديشد و آن را بر چنين پايه هايى استوار ساخته است. تشكيل چنين خانواده هايى در خور انسان است و سعادت جسمانى، نفسانى، دنيوى و

اخروى او را تامين مى كند. اگر بنياد خانواده بر پايه هاى ايمان و محبت استوار گردد،كانون خانواده گرم و با صفا مى شود و از كشمكش ها ، و اختلافات و طلاق و فروپاشى جلوگيرى مى كند.پيامبراسلام صلى الله عليه و آله فرمود: « كاملترين مردم از جهت ايمان،كسى است كه اخلاقش خوب تر باشد، و بهترين شما كسانى هستند كه نسبت به همسران خود خوش رفتارتر باشند .» (4)امام سجاد عليه السلام فرمود: «حق همسرت اين است كه بدانىخداى متعال او را وسيله آرامش و انس تو قرار داده و بدانى كه او نعمتى است از جانب خدا براى تو، پس او را گرامى بدار و با وى مدارا كن،گرچه تو نيز بر او حقى بزرگ دارى، اما بايد نسبت به او دلسوز و مهربان باشى . بايد خوراك و پوشاك او را تامين كنى و اشتباهات و لغزش هايش را ببخشى » (7)حضرت موسى بن جعفر عليه السلام فرمود: « جهاد زن در اين است كه خوب شوهردارى كند» . (8)اسلام عنايت ويژه اى به اخلاق دارد و رعايت ارزش هاى اخلاقى را براى سلامت خانواده و تحكيم بنيانآن ضرورى و لازم مى داند.به نظر مى رسد يكى از عوامل مهم تزلزل بنياد خانواده، بى توجهى به مسائل اخلاقى است و براى حل اين مشكل بزرگ كه خانواده را در معرض تهديد جدى قرار داده ، چاره اى جز احياى ارزش هاى اخلاقى به ويژه اخلاق خانواده نداريم.پى نوشت ها:1-وسائل الشيعه، ج 20، ص50.2- همان، ص39.3- همان  .، ص77.4- بحارالانوار، ج 71، ص389.5- همان ، ج 74، ص 5.

 

*http://www.tebyan.net/social/house_family

علت يابي و راهيابي مسائل خانوادگي

نكته اول:نخستين نكته اين است كه انجام دادن هر كاري به مهارت و دانش نياز دارد . يعني

براي يك همسر توانا شدن،بايد دانائي ها ، دانش ها و مهارت هاي لازم را كسب كرد . از اين رو توصيه مي شود با مطالعه كتاب هاي مربوط به تعليم و تربيت ، روان شناسي خانواده و آئين همسرداري و با شركت در جلسه هاي آموزش خانواده به دانش و مهارت خود بيفزائيد .نكته دوم:خانواده يك نهاد اصلي و ويژه جامعه است و برقراري روابط انساني سالم و درست ميان اعضاي خانواده مهمترين عامل سلامتآن است . سعي كنيد با همدلي ، همفكري ، همكاري و هماهنگي،روابط سالمي را ميان اعضاي خانواده خود برقرار نماييد .نكته سوم:در ارزيابي روابط زناشويي ، هر يك از زوج ها بايد بداند كه همسر او نزديكترين و محرم ترين فرد است ، لذا توصيه مي شود به همسرتان به عنوان نيمه تن ، حامي و پشتيبان نگاه كنيد و تلاش نماييد وي را خوشبخت كنيد .نكته چهارم :زن و شوهر با يادگيري مهارت هاي ارتباطي و به كار بستن آنها مي توانند روابط خود را بهبود بخشند ، متحول سازند و در فضايي سرشار از حُسن تفاهم و حُسن نظر به حل و فصل مسائل خود بپردازند . برخي از اين مهارت ها عبارتند از : فعالانه به حرف هاي يكديگر گوش كردن ، تشريك مساعي و مشورت كردن ، به عقايد يكديگر احترام گذاشتن ، پذيرفتن يكديگر و نظاير آن .نكته پنجم :تحكيم روابط زناشويي ، علاقه به داشتن يك ارتباط سالم ، ايجاد يك كانون گرم و صميمي و نايل شدن به تفاهم ، مسئوليت همه اعضاي خانواده به ويژه زن و شوهر است . ازاين

رو مي توان گفت كه حل مسائل زناشويي و خانوادگي مستلزم كوشش همه جانبه اعضاي خانواده به ويژه زن و شوهر است .نكته ششم :وقتي در زندگي ، اختلاف نظر و يا سوء تفاهمي بروز مي كند ، به جاي سرزنش كردن يكديگر و تفسير نادرست ، به شناسايي مسئله ، علت يابي و سرانجام راهيابي آن بپردازيد . اگر چه بايد اعتراف كرد كه گاهي اوقات شناسايي مسئله واقعي، مشكل اصلي و يافتن علت ها و ريشه ها دشوار است . زيرا آنچه كه روي پرده است متفاوت مي باشد و شناخت ريشه هاي اصلي مسئله،كاري ماهرانه و پرپيچ و خم است كه كمك و مشاوره افراد متخصص را طلب مي كند .نكته هفتم :لازمهيايجادِ حفظ و استمرار روابط زناشويي سالم ، داشتن تعهد ، وفاداري ، اعتقاد ، انصافو صميميت ، پذيرش متقابل ، سعه صدر متقابل، تفاهم متقابل و اعتماد متقابل است . پس با رعايت اين اصول نسبت به همسرتان احساس مسئوليت كنيد و خانوادهرا بهفضايي سرشار از امنيت رواني و عاطفيتبديل نماييد .نكته هشتم:مهمترين عامل پديد آمدن مسائل و مشكلات زناشويي ، سوء ارتباطات و سوء تفاهمات است . بنابراين زن و شوهر هريك به سهم خود مسئوليت دارند كه از به وجود آمدنآنهاپيشگيري كنند و در اولين فرصت ممكن به حل و فصل آنها بپردازند . زيرا سوءتفاهمات و سوءارتباطات به صورت يك فرايند مخرب و پيشرونده عمل مي كنند . گاهي يك سوء تفاهم يا يك سوء ارتباط كوچك مانند يك گلوله برفي به تدريج به يك بهمن بزرگ تبديل مي شود و بنياد زندگي را متلاشي مي

سازد . براي مثال ممكن است كه كسي در ارتباط با سكوت همسرش بگويد : وقتي او سكوت مي كند ، معنايش اين است كه مرا دوست ندارد . در حالي كه ممكن استسكوتاو معاني گوناگون داشته باشد .نكته نهم:مورد تأييد واقع شدن ، مورد محبت و توجه قرار گرفتن،از نيازهاي اساسي انسان است . سعي كنيد در روابط زناشويي به نوعي و به طريقي رفتارهاي مطلوب همسرتان را مورد توجه قرار دهيد و تأييد كنيد . همسر شما بايد بفهمد كه براي او ارزش قائل هستيد . خاصه آن كه تشويق، تأييد و بيان نكات مثبت بايد به طور آشكار و يا در جمع باشد و تذكر نكات منفي و انتقاد بايد به طور محرمانه و در تنهايي صورت گيرد .نكته دهم:لازمه ايجاد و حفظ روابط سالم ، اين است كه طرفين براي خصوصيات ، علاقه مندي ها و نيازمندي هاي يكديگر ارزش قائل شوند . از اين رو سعي كنيد در روابط كلامي ، غير كلامي ، عاطفي و اقدام ها و تصميم گيري ها به رفتار، افكار و به نيازها و خواسته هاي همسرتان توجه كنيد . حساسيت نشان دهيد و پاسخ مناسب بدهيد ( بي تفاوت نباشيد ) . بنابراين اگر زن يا شوهري گفت : همسر من به فكر من نيست ، من براي او ارزشي ندارم ، او سرش به كار خودش مشغول است و .... ، اين امر زنگ خطر محسوب مي شود .نكته يازدهم:يادتان باشد كه مسئله يك طرفه و شيوه برخورد با مسئله ، طرف ديگر است . به جاي انتخاب روش پرخاشگرانه ، خشونت آميز

و بدبينانه ، بهتر است روش مسالمت آميز ، صميمانه و خوش بينانه را انتخاب كرد . اگر رفتاري براي شما مبهم است ، ساده ترين راه اين است كه از همسرتان سوال كنيد : هدف شما از انجام اين كار چيست ؟ ، منظور شما از اين حرف چيست ؟ ، چرا اين طور رفتار مي كني ؟ ، چه طور شد كه اين طور عمل كردي ؟ و نظاير آن .نكته دوازدهم:گاهي بين زن و شوهر پيام هايي رد و بدل مي شود كه به درستي درك نمي گردد؛ زيرا برخي از پيام ها مبهم هستند و هركس مي تواندآنها را به گونه اي مثبت يا منفي تفسير كند . يا اين كه اصولاً برخي از پيام ها داراي چندين مفهوم هستند . بنابراين گيرنده پيام بايداز فرستنده پيام به وضوح و صراحت سئوال كند كه منظورش از پيام مورد نظر يا موضوع بحث شده چه بوده است ؟يا از او بخواهد كه توضيح بيشتري دهد تا رفع اشكال و ابهام شود .نكته سيزدهم:در اكثر موارد زن و شوهر با زبان واحدي با يكديگر سخن مي گويند ، اما آنچه كه يكي مي گويد و آنچه كه ديگري مي شنود ، اغلب متفاوت است و در نتيجه مشكلات ارتباطي را به دنبال مي آورد . لذا توصيه مي شود هم زن و هم شوهر ديدگاه خود را در مورد مسئله يا مشكل مورد نظر به زبان ساده و صادقانه بيان كنند . در اين باره بايد يادآور شد كه خشونت را نبايد با خشونت پاسخ گفت ، بلكهدر برابرخشونتبايد سكوت كرد و بعداً

در موقعيت مناسب ديگري درباره مسئله مورد نظر به بحث و گفت وگو پرداخت .نكته چهاردهم:در اكثر مواقع ، زوج هايي كه مشكلات ارتباطي دارند ، دچار مشكل شناختي ، طرز قضاوت كردن ( پيش داوري ) و ديدن اشكالات به جاي نقاط مثبت مي شوند . به بيان ديگر اين گونه زوج ها كساني هستند كه وقتي با ليواني كه تا نيمه پُر از آب است روبرو مي شوند ، اغلب به نيمه خالي توجه مي كنند .نكته پانزدهم :سعي كنيد با نگرش مثبت نسبت به يكديگر و با مشورت كردن و هماهنگي ، امور زندگي خانوادگي ، تعليم و تربيت فرزندان ، فعاليت هاي اجتماعي، اوقات فراغت و چگونگي صرف آن ، ديد و بازديدهاي خانوادگي و نظاير آن را تنظيم و برنامه ريزي كنيد .نكته شانزدهم :در هر فرصتي كه پيش مي آيد سعي كنيد با همسر و اعضاي خانواده تان ارتباط كلامي برقرار كنيد و به گفت و گوهاي خانوادگي بپردازيد . شايان ذكر است كه زنها از صحبت كردن با همسرشان استفاده مي كنند . بنابراين توصيه مي شود شوهران فعالانه به صحبت هاي همسران خود گوش كنند و واكنش مناسب نشان دهند . چنانكه شوهر يا زن در شرايط خاصي نتواند به صحبت هاي همسرش گوش كند ، بايد اين موضوع را صادقانه و صميمانه مطرح و تقاضا كندوصحبت كردن درباره آن موضوع را به فرصت ديگري موكولنمايد. در هر حال از پيش آمدن اين حالت جلوگيري كنيد كه همسرشما فكر كند و احساس نمايد كه شما مشغول كار و فعاليت خودتان هستيد و به حرف هاي او گوش

نمي كنيد و توجه نداريد.نكته هفدهم:زن و شوهر بايد هر چه بيشتر با يكديگر ارتباط كلامي و عاطفي برقرار كنند و سوء تفاهمات و سوء ارتباطات را هر چه زودتر شناسايي ، رفع و اصلاح كنند . نكته حائز اهميت اين است كه زن و شوهر بايد خود رأساً براي حل مشكلات زناشويي- خانوادگي اقدام كنند و پيش از آن كه موضوع را بافرد ديگري در ميان گذارند، به منزله دو انسان عاقل و بالغ مسئله را منصفانه بين خود حل و فصل كنند و اجازه ندهند ديگران در اين امر مداخلهنمايند .نكته هجدهم:زن و شوهر بايد مشخص كنند كه از يكديگر چه انتظاراتي دارند ؟ آنها بايد گاه گاهي در يك فضاي محرمانه ، محبت آميز و صميمانه به ارزيابي رفتار و روابط يكديگر بپردازند و از يكديگر سئوال كنند : آيا از من راضي هستي ؟ آيا من توانسته ام انتظارات تو را پاسخگو باشم ؟ نسبت به من چه احساسي داري ؟ و نظاير آن . زن و شوهر نبايد تصور كنند كه اين انتظارات و احساسات به قدري روشن و گويا هستند كه نيازي به طرح و بيان آنها نيست. بنابراين شوهر نسبت به زن و زن نسبت به شوهر بايد احساسات، عواطف و انتظارات خود را در ميان گذارد و به طور آشكار ابراز كند و براي بهبود روابط خود تلاش نمايد . زن و شوهر بايد از يكديگر سؤال كنند : چه بايد كردتا روابطمان بهتر و بانشاط ترگردد ؟نكته نوزدهم:در رويارويي با مسائل و مشكلات زناشويي همواره بايد انصاف داشت . به بيان ديگر خود را در وضعيت

طرف مقابل قرار دادن ، قبول مسئوليت خود و شناخت انتظارات متقابل ، قدم اول در حل و فصل اختلافات زناشويي است .نكته بيستم:راه حل عمده مسائل و مشكلات زناشويي ، اصلاح نگرش و شيوه برخورد و تصحيح انتظارات براساس توان و وسع يكديگر است . لذا توصيه مي شود زمان مشخصي را در روز يا در هفته براي گفت وگو درباره مسائل و مشكلات و روشن كردن انتظارات از يكديگر و به اصطلاح درد دل كردن اختصاص دهيد .نكته بيست و يكم :داشتن نگرش هاي آرمان گرايانه و شاعرانه نسبت به ازدواج و روابط زناشويي از سويي و ازدواج هايي كه بر اساس هوي و هوس ، جاذبه هاي مالي يا زيبايي صورت مي گيرد از ديگر سو ، زوج ها را بيشتر با سوء تفاهم ها ، تضادها و ... روبه رو مي سازد و اين گونه پيوندها به زودي به سستي مي گرايد . علت اصلي چنين مشكلاتي اين است كه طرفين از يكديگر انتظارات غير واقع بينانه دارند و اين امر نيز به برداشت هاي نادرست از يكديگر و سرانجام به ارتباطات نامطلوب ختم مي شود .نكته بيست و دوم:براساس سوء ظن و گمان بد و حدس نادرست نمي توان زندگي كرد و ارتباط سالم برقرار نمود . اگر موضوع و يا مسئله اي ذهن زن و شوهر را به خود مشغول كرده است . بايد آن را به صراحت و صادقانه مطرح كرد و درستي يا نادرستي اش را مورد بررسي قرار داد . براي مثال ، امروز خسته به نظر مي رسي ، چرا؟ چه طور شد كه اين

حرف را زديويا اين كار را كردي ؟ پسهمواره زن و شوهر بايد يكديگر را به صبر و بردباري و اخلاص و توكل توصيه كنند .نكته بيست و سوم:زن و شوهر هر دو موظف هستند زمينه هاي بروز سوء تفاهمات و سوءظن ها را از بين ببرند و حتي الامكان از انجام رفتارهايي كه موجب بروزاين مسائل مي شود ، خودداري كنند .نكته بيست و چهارم :گاه زن و شوهر از يك مسئله واحد دو برداشت كاملاً متفاوت دارند. اما آنهارا با يكديگر مطرح نمي كنند و يا نمي خواهند كه اين برداشت هاي متفاوت را درك كنند و در نتيجه،بروز يك مسئله ساده ممكن است به يك بحران تبديل شود . لذا زن و شوهر بايد سعي كنند كه برداشت هاي يكديگر از مسئله را جويا شوند و بفهمند . براي شناخت ريشه اختلافات زناشويي بايد با روان شناسي زن و يا روان شناسي مرد آشنا شد و دريافت كه زن يا مرد به چه اموري بها مي دهند و نظام ارزش هاي آنان چگونه است ؟ به طور معمول زن به وابسته بودن ، كسب امنيت عاطفي و مورد حمايت واقع شدن اهميت مي دهد . در حالي كه مرد مي خواهد مستقل و خود مختار باشد و براي آزادي عمل ارزش قائل است . چاره كار اين است كه در اين شرايط زن و شوهر از خود انعطاف نشان دهند و به آگاهي برسند .نكته بيست و پنجم:لازمه ايجادِ حفظ و استمرار روابط زناشويي سالم و بانشاط اين است كه فضاي خانواده،سالم و آرامش بخش باشد و زن و شوهر از مسخره

كردن يكديگر و گفتن سخنان طعنه آميز و دو پهلو پرهيز كنند .نكته بيست و ششم:به جاي در نظر گرفتن خصوصيات منفي بهتر است ويژگي هاي مثبت يكديگر را در نظر بگيريم و به آنها توجه كنيم . بنابراين از پوزخند زدن ، مسخره كردن ، متلك گفتن ، تحقير كردن ، سرزنش كردن و به رخ كشيدن يكديگر بايد اجتناب كرد . اين گونه رفتارهاي نامطلوب موجب افزايش مقاومت هاي رواني در طرف مقابل مي شود و ادامه زندگي زناشويي و ارتباط را دشوار و فاجعه آميز مي كند .نكته بيست و هفتم:اساس يك ارتباط سالم و بانشاط مثبت فكر كردن است . در زندگي شخصي ، خانوادگي و زناشويي همواره سعي كنيد به مثبت ها ، موهبت ها و نعمت هايي كه در اختيار داريد بينديشيد ، نه به آن اموري كه در اختيار نداريد . براي مثال برخورداري از سلامت ، داشتن فرزند و داشتن روابطسالم ورضايت بخش از نعمت هايي است كه در اختيار داريد و بايد شاكر درگاه الهي باشيد .نكته بيست و هشتم:گذشت و عفو عنصر اصلي استمرار و استحكام پيوند زناشويي از سوي هر يك از زوج هاست . لذا از خطاهاي يكديگر بگذريد و خطاهاي همديگر را تحمل كنيد . اين نكته به ويژه در مورد شوهران توصيه شده است كه با زنان خود با نيكي و مهرباني معاشرت كنيد و از بي عدالتي و خشونت بپرهيزيد .نكته بيست و نهم:زن و شوهر مي توانند با يادآوري برخي ايام مانند روز تولد ، سالگرد ازدواج و نظاير آن و دادن هديه هايي هر چند كوچك ( مثلاً

يك شاخه گل) به طور نمادي يا سمبليك ، عشق و علاقه و توجه خود را نسبت به يكديگر بروز دهند .نكته سي ام:زن و شوهر موظفند خود را در برابر يكديگر آراسته و پاكيزه و جالب توجه نگه دارند و از پريشاني و وضع نامرتب اجتناب كنند .نكته سي و يكم:از آن جا كه نفس انساني خوپذير است لذا در انتخاب دوست و برقراري روابط دوستانه و يا معاشرت هاي خانوادگي با زوج هاي ديگر دقت كنيد . توصيه مي شود زن و شوهر هر دو معيارهايي را با توافق يكديگر مشخص كنند و بر اساسآنها به گزينش دوست و برقراري اين گونه روابط اقدام نمايند .نكته سي و دوم:در روابط زناشويي سالم ، نه بايد مردسالاري حاكم باشد و نه زن سالاري . به بيان ديگر اصولاً رابطه سلطه گرانه و سلطه پذيرانه چه از طرف زن و چه از طرف شوهر براي كانون گرم خانواده آفت بزرگي به شمار مي آيد .نكته سي و سوم:خطاي يكديگر را در حضور فرزندان ياافراد ديگر مانند دوستان،آشنايان و بستگان بازگو نكنيد و همواره احترام يكديگر رانگه داريد . همچنين سعي كنيد اهميت احترام به بزرگترها و پدر يا مادر را همواره به فرزندان خود يادآوري كنيد .نكته سي و چهارم:مسئله اصلي اين است كه تفاوت هاي فردي وجود دارد و زوج ها نبايد يكديگر را با فرد ديگري مقايسه كنند . نكته حائز اهميت اين است كه زوج ها بايد حاضر شوند اين تفاوت ها را درك كنند و اختلافات زناشويي را در يك فضاي محرمانه و صميمانه مطرح كنند و معتقد باشند كه مي

شود و مي توان به تفاهم رسيد و يك ارتباط سالم برقرار كرد.نكته سي و پنجم:تشويق و ابراز تشكر از رفتارهاي مطلوب همسر ، تأثير بسزايي در تكرار و استمرار آن رفتارها دارد و انگيزه تكرار آن رفتارها ا بيشتر مي كند . او ياد مي گيرد كه پس همسر من اين رفتار را دوست دارد و براي خوشايند او بايد آن را تكرار كنم .نكته سي و ششم:سعي كنيد مورد يا موارد سوء تفاهم يا مسائل مورد اختلاف را هر چه زودتر و هر چه صريح تر مطرح كنيد و به حل و فصل آنها بپردازيد . از پيش داوري ، تعميم هاي نادرست و غيرمنطقي و شكل گيري افكار منفي پرهيز كنيد . براي مثال اگر همسر شما يك بار بدقولي كرده است به او نگوييد : تو هميشه بدقولي مي كني ! در حالي كه ممكن است همسر شما اين بار قولش را فراموش كرده باشد و يا علت خاصي داشته باشد .نكته سي و هفتم:گاه عملي نشدن قول ها و قرارها ، چه پيش از ازدواج و چه پس ازآن از طرف زن يا شوهر به دل شكستگي، سلب اعتماد و احساس فريب خوردگي منجر مي شود. بنابراين سعي كنيد حتي الامكان به قول هاي داده شده عمل كنيد و احساس مسئوليت خود را در قول و عمل نشان دهيد .نكته سي و هشتم:از نسبت دادن القاب و زدن برچسب هاي ناگوار و نامطلوب به يكديگر مانند : بدقول ، بي احساس ، نامهربان ، بي عاطفه ، لجباز ، بي انصاف ، زورگو ، خودخواه و نظاير آن پرهيز كنيد

.نكته سي و نهم:لازمه ايجاد ، تداوم و حفظ روابط زناشويي سالم ، انعطاف پذيري در رويارويي با تقاضاها و درخواست هاي همسرتان مي باشد . آشفتگي روابط زن و شوهر به افسردگي و اضطراب در يكي از آنها و يا هر دوي آنها منجر مي شود و در نتيجه بر شدت مشكلات موجود مي افزايد . گاهي اوقات افسردگي و عصبانيت زن يا شوهر به علت اختلال در كار سيستم عصبي يا غدد درون ريز به ويژه غده تيروئيد است . بنابراين توصيه مي شود در اولين فرصت به پزشك متخصص مراجعه كنيد.نكته چهلم :سخن آخر اين كه براي ايجاد ، حفظ و استمرار يك رابطه زناشويي سالم ، موفق و باطراوت بايد هر يك از زوج ها ( چه زن و چه شوهر ) تلاش كند ، بينديشد ، وقت بگذارد ، احساس مسئوليت كند و موانع برقراري ارتباط سالم را از ميان بردارد و در مقابل به عوامل كمك كننده برقراري ارتباطسالم توجه نمايد و عمل كند .

موانع خلاقيت در محيط خانواده

1- تأكيد بيش ازحد والدين برهوش و حافظه كودكبسياري از والدين ، ناآگاهانه كودك خود را فقط با هدف تقويت مهارت هاي حافظه اي و انباشتن ذهن وي از اطلاعات عمومي ، تربيت وهدايت مي كنند و براي حافظه و هوش كودك اهميتي بيش از حد قائل مي شوند. اين گروه از والدين بدون در نظر گرفتن اين اصل تربيتي مهم كه تنها اطلاعات عمومي و داشتن حافظه قوي براي تكامل و رشد فكري و باروري استعدادهاي كودك كافي نيست ، با اصل قراردادن هوش وحافظه كودك، از پرورش ساير تواتمندي هاي ذهني و

رواني كودك خود ، كه مهم ترين آنها تفكر خلاق است ، غافل مي مانند.2- ايجاد رقابت ميان كودكانرقابت ميان كودكان معمولاً وقتي پديد مي آيد كه :الف ) نوعي ارزيابي و رتبه بندي توسط والدين وجود داشته باشد.ب  ) پاداش يا جايزه اي در ميان باشد . به طور معمول اگر كودكان احساس كنند كه كار آنها توسط والدين مورد ارزش گذاري قرار خواهد گرفت يا به بهترين كارجايزه يا پاداش داده خواهد شد، بيشتر از آن كه به انجام بهترآن كار بينديشند ، به كسب آن جايزه فكر مي كنند . ضمن اين كه گاهي اين رقابت ها به ستيزه جويي ميان كودكان تبديل مي شود و سبب مي گردد تا آنها نتوانند از توانايي ها و استعدادهاي واقعي خود استفاده كنند.3- تأكيد افراطي بر جنسيت كودكتأكيد زياد بر جنسيت كودك و تمايز قائل شدن زياد ميان دختر و پسر يكي از موانع مهم رشد خلاقيت كودكان در برخي از خانواده هاست . در برخي از فرهنگ ها بسياري از دختران و پسراني كه از تفكر خلاق برخوردارند ، به سبب ملزم شدن به رعايت پاره اي مقررات وهنجارهاي از پيش تعيين شده وهمچنين به دليل قرار گرفتن در نقش هاي قالبي كه فرهنگ و محيط بر آنها تحميل كرده ، علايق و تمايلات خلاقانه ي خود را سركوب مي كنند و در نتيجه به تدريج دچار تعارض شده ، خلاقيت آنها از بين مي رود.4- قرار دادن قوانين خشك و دست و پا گير در منزلبسياري از والدين براي كودكان خود قوانين و مقررات خشك ومحدود كننده اي نظير مقدار ساعت هاي

درس  خواندن در روز ، رأس ساعت معين خوابيدن ، استفاده از لوازم خاص و... قرار مي دهند . پديد آوردن چنين شرايطي در منزل و اصرار و پافشاري بر رعايت آنها از جانب كودكان ، سبب مي شود كودك تدريجاً به قالبي و تكراري رفتار كردن عادت كند . بايد توجه داشت كه افكار و رفتارهاي كليشه اي و تكراري نقطه متضاد خلاقيت است .5- عدم آشنايي والدين با مفهوم واقعي خلاقيتعدم آگاهي و شناخت برخي والدين از فرايند رشد خلاقيت در كودكان و مطالعه نكردن آنها در اين زمينه ، سبب مي شود هيچ گاه نتوانند براي پرورش و شكوفايي خلاقيت كودك خود برنامه ريزي و اقدام صحيحي نمايند و به اين ترتيب ناخواسته سبب مي شوند استعدادهاي خلاق كودكشان به هدر رود.6- انتقاد مكرر از رفتارهاي كودكپيامبر اكرم (ص) در حديثي درباره وظايف والدين نسبت به  فرزندان مي فرمايند : " يقبل مَيسوره و يت_َجاوز ع_َن م_َعسوره و لا يره_ُق_ُه " آنچه را كودك در توان داشته و انجام داده از او بپذيرد ، كار طاقت فرسا و سنگين از او نخواهيد  و او را به گناه و طغيان وادار نكنيد .ارزيابي پي درپي رفتارهاي كودك و زير ذره بين قرار دادن و انتقاد از كارهاي او در خانواده ؛ آزادي ، امنيت خاطر و اعتماد به نفس كودك را مختل مي سازد و ترس از اشتباه را در وي تقويت مي كند . اين ترس چنانچه دركودك حالت مرضي پيدا كند ، جرئت ابراز هرگونه انديشه ي جديد يا انجام كارهايي را كه درعين خلاق بودن ، احتمال وجود اشتباه نيز

در آنها وجود دارد، در كودك از بين مي برد و به اين ترتيب خلاقيت كودك كه لازمه اش داشتنآزادي و امنيت خاطر در محيط خانواده و خطر پذيري  وعدم ترس از اشتباه است ، با مانع رو به رو مي گردد.7- بيهوده شمردن تخيلات كودكتخيل كودك اساس خلاقيت اوست و چنانچه تخيلات و رؤياهاي كودك با بي توجهي ، تمسخر يا بيهوده انگاشتن از جانب والدين رو به رو شود، در واقع سرچشمه خلاقيت اوخشكانده شده است.محكوم كردن خيال پردازي كودك و وادار نمودن او به واقع بيني درخانواده شيوه اي كاملاً اشتباه است و براي بذر حساس خلاقيت كودك ، آفتي مهلك محسوب مي شود.8- عدم شناسايي علائق دروني كودكبسياري از كودكان خصوصاً درسنين پايين ، از علائق  و كشش هاي خود نسبت به موضوعات و پديد ه هاي پيرامون اطلاع روشني ندارند يا اين كه نمي توانند آن را به زبان بياورند. اين موضوع از موارد بسيار حساس به شما ر مي رود كه بايد ازهمان دوران كودكي مورد توجه والدين قرار گيرد. خانواده هايي كه نسبت به اين مسئله بي تفاوت اند و سعي نمي كنند انگيزه ها و موضوعات مورد علاقه كودك خود را شناسايي و كشف كنند ، ناخواسته فرصت هاي زيادي را براي رشد خلاقيت كودك از وي سلب مي كنند.9- عدم وجود حس شوخ طبعي درمحيط منزلشوخ طبعي از شاخص هاي مهم خلاقيت به شما ر مي رود و وجود حس شوخي و شوخ طبعي در فضاي خانواده بسيار حائز اهميت است ، زيرا مستقيماً به رشد خلاقيت كودك كمك مي كند . اما در خانواده هايي

كه فضاي زندگي آنها خشك ، رسمي و جدي است ، زمينه اي براي بروز حس شوخ طبعي كودك به وجود نمي آيد و در نتيجه در چنين محيطي بسياري از كشش هاي خلاقانه كودك پنهان مي ماند.10- تحميل نقش بزرگسال به كودكبسياري از والدين علاقه مندند كه كودك آنها سريعاً رشد كند و كودكي خود را پشت سر بگذارد . آنها گاهي براي تسريع اين امر سعي مي كنند با كودك خود همانند بزرگسالان رفتار كنند و به تبع آن از كودك خود توقع ايفاي نقش هايي بزرگ تر از محدوده سني آنها را دارند . تحميل نقش هاي كاذب بزرگسالي به كودكان ، روند رشد اجتماعي آنان را مختل مي سازد وسبب پديد آمدن رفتار هاي نا به هنجار و تصنعي در آنها مي شود  و همين امر باعث از بين رفتن بسياري از استعدادهاي خلاق دوران كودكي مي گردد.به تخيل كودكان خود پروبال بدهيد، آن وقت است كه از پرواز بلند آنها شگفت زده خواهيد شد .

*http://www.tebyan.net/social/house_family

مديريت خانواده بر رفتار فرزندان در شرايط آزمون

نويسنده: معصومه عباسي/ كارشناس مشاوره و راهنمايي

«والدين، خانواده ها و اولياي مدرسه محيط خانواده و مدرسه رادر زمان امتحانات نبايد به گونه اي تغيير و تحول دهند كه غيرعادي به نظر برسد، چرا كه غيرعادي كردن محيط استرس، اضطراب و دلهره براي بچه ها به وجود مي آورد. ضمن آن كه دانش آموز تصور مي كند حادثه بسيار مهمي رخ خواهد داد، بنابراين بايد براي مقابله با شكست هاي احتمالي خود را آماده كند، درحالي كه با اين روش ها انگيزه و علاقه در او ايجاد نمي شود چرا كه خود را براي مقابله و

رويارويي با امتحان مسلح مي كند، بهترين شرايط آن است كه امتحان را در ذهن دانش آموز به عنوان همراه و نجات دهنده دروني كنيم. هر چقدر محيط را به گونه اي ويژه تغيير دهيم درون بچه را متلاطم و به هم ريخته مي كنيم، ضمن آن كه ممكن است رفتار والدين و معلمان در تغيير دادن محيط به ويژه محيط خانه موجب شود بچه ها توان خود را كمتر از ميزان واقعي آن بدانند و به تبع آن اعتماد به نفس خود را از دست بدهند. امتحانات كه از راه مي رسد بسياري از خانواده ها سعي مي كنند برخي از برنامه هاي خود از قبيل مهماني رفتن و مهماني دادن را متوقف كنند تا شرايط خانه براي درس خواندن و امتحان دادن بچه ها مهيا شود، در حالي كه مهماني رفتن خانواده ها و توجه به تغذيه بچه ها از جمله مسائلي است كه همواره بايد از سوي خانواده ها مديريت شود، در غير اين صورت نتيجه مخرب در پي خواهد داشت. بنابراين رفتار برخي از خانواده ها در روزهاي امتحان كه نسبت به اين مسائل توجه ويژه اي نشان مي دهند نادرست است. البته بايد رفع برخي از نيازهاي دانش آموزان همچون خريد كردن را هم كه مي توان به روزهاي پس از امتحان موكول كرد، متناسب با سن و سال و شرايط روحي دانش آموزان به آنها تفهيم كرد. بايد بدانيم آزمون و امتحان از جمله مباحثي است كه به سنجش و افزايش يادگيري كمك مي كند، ولي متاسفانه ما در نظام آموزشي خود به بعد سنجش امتحان بيشتر توجه مي

كنيم تا ابعاد ديگر آن. البته شرايط و نحوه برگزاري آزمون به عنوان ابزار يادگيري اصولي علمي دارد كه بايد مورد توجه قرار گيرد.* روزنامه ايران

مديريت خانواده و خانه

، روش آزاد منشانه با حضور اعضاي خانواده است. استفاده از اين روش موجب مي شود كه : * در مورد امور خانه ، بين اعضاي خانواده مشورت صورت گيرد و هريك از اعضاي سعي مي كنند به سخنان هم گوش دهند و حرفهاي يكديگر را درك كنند. همه افراد خانواده به تناسب موقعيت، شرايط و امكانات خويش، به اظهارنظر در امورخانه و دخالت در اداره آن بپردازند . * خانواده داراي هدف هاي ارزشمندي است و كوشش هاي اعضاي به ويژه رئيس خانواده معمولاً در راستاي اين اهداف صورت مي گيرد.* در اين خانواده به جاي مردسالاري يا زن سالاري حق سالاري حاكم است . * بر روابط افراد در خانواده و انجام امور، مقرراتي حاكم است كه مورد قبول اعضا بوده و لذا انضباط خاصي در خانواده ديده مي شود.* بين اعضاي خانواده به تناسب موقعيت و امكانات تقسيم كار صورت مي گيرد و هر فرد در مقابل كاري كه دارد، احساس مسووليت مي كند . * اساس اداره خانواده و روابط اعضا باهم، اقتصاد خانواده، استفاده از تفريحات سالم و برنامه ريزي در جهت اوقات فراغت، متكي بر يك روش عقلاني است . * در اين خانواده، رئيس خانواده سعي مي كند اعضا را با حقوق و تكاليف خود آشنا سازد و در اداي اين حقوق تلاش لازم به عمل مي آيد . * رئيس خانواده به نيازهاي اعضا آگاهي دارد و سعي دارد ترتيبي دهد كه نيازها و تمنيات افراد در حدلازم ارضا گردد . * در اين خانواده، زن و شوهر يكديگر را دوست دارند و براي هم ارزش قائل هستند.منبع : پارس

نايسwww.parsnice.com

مديريت مصرف در خانواده

محسن بهشتي پور

نيمي از خانواده هاي ايراني به دليل نداشتن مديريت اقتصادي در دخل و خرج خانوار، با مشكلات مالي روبه رو هستند. اين در حالي است كه تحقيقات آماري نشان مي دهد مديريت اقتصادي در خانوار بيش از ٥ درصد مشكلات مالي را كاهش مي دهد. عضو كميسيون برنامه و بودجه مجلس، با اشاره به اين مطلب به گزارشگر ما گفت: در تعريف مديريت اقتصادي خانواده، هر خانواده سازمان و بنگاه اقتصادي كوچكي تلقي شده است كه نياز به مديريت بر منابع دارد كه به بخش هاي مديريت اقتصادي شرايط عادي، شرايط غير عادي و بحراني تقسيم بندي مي شود.

همان طور كه در خانواده، والدين بايد مديريت عاطفي، رواني و اجتماعي را براي ايجاد روابط دوستانه و رسيدن به تكامل اعضاي خانواده بر عهده گيرند و اعمال كنند، در بحث هزينه كردن و ايجاد تعادل بين دخل و خرج نيز نياز به مديريت است؛ اهميت مديريت منابع اقتصادي در خانواده تا آنجاست كه مديريت صحيح در اين بخش مي تواند منجر به تحكيم بنيان خانواده و كاهش تنش ها و مشكلات خانوادگي شود. مديريت مالي خانواده بايد با چه كسي باشد؟ معمولا مشاركت پدر و مادر در اين امر منجر به موفقيت خانواده در امور مالي و كاهش مشكلات اقتصادي مي شود اما بسياري از جامعه شناسان بر اين اعتقادند كه زنان به دليل دقت نظر در اداره كردن امور مالي خانواده، از موفقيت بيشتري برخوردارند.مديريت اقتصادي خانواده در شرايط عادي بايد بر اساس ميزان درآمدهاي هر يك از اعضاي خانواده و هزينه ها تنظيم شود، و در اين ميان خانواده هايي موفق

ترند كه در اين فرمول جايي را نيز براي پس انداز و به اصطلاح « روز مبادا» در نظر بگيرند، چرا كه به اعتقاد كارشناسان برابري هزينه ها و درآمد نشان از اين دارد كه خانواده بر اساس شرايط حال تصميم گيري كرده است؛ اما اگر در مديريت اقتصادي جايي نيز براي پس انداز در نظر گرفته شود، نشان از آينده نگري خانواده دارد كه معمولا اين گونه خانواده ها كمتر دچار مشكلات مالي و اقتصادي مي شوند و در مشكلات و پيشامدهاي غير منتظره مستاصل نمي شوند. در شرايط غير عادي و بحراني كه هزينه هاي خانواده به دلايل مختلف از جمله بيماري، بيكاري و... بيش از درآمد مي شود، مديريت بحراني مي تواند پيامدها و مشكلات ناشي از اين حادثه يا واقعه را كاهش دهد.در اين وضعيت خانواده هايي كه آينده نگري را پيشه خود كرده اند، راحت تر از بحران مي گذرند و آن دسته از خانواده هايي كه پس اندازي نداشته اند با مشكلات بسياري روبه رو مي شوند. اين خانواده ها اغلب به شدت دچار مشكلات مالي مي شوند.بنابراين در علم اقتصاد خانواده، مديريت بايد همراه با آينده نگري و پرهيز از هزينه هاي اضافي باشد.وي همچنين گفت: در حال حاضر به دليل گسترش پديده تجمل گرايي، مخارج اضافه، نداشتن قناعت و صرفه جويي و تبعيت از الگوهاي مصرف اسراف گونه، تنها نيمي از خانواده هاي ايراني مديريت اقتصادي را در خانواده خود اعمال مي كنند و نيمي از آن ها نيز به دليل نداشتن مديريت بر دخل و خرجشان با مشكلات مالي روبه رو مي شوند. درست است كه

تورم در جامعه بالاست و هر روز هزينه هاي كالاي ضروري، مسكن و... افزايش مي يابد، اما با رعايت مديريت اقتصادي مي توان تا حدودي از بار مشكلات كاست.بنا به اعتقاد بسياري از كارشناسان، صرفه جويي، قناعت و پرهيز از تجمل گرايي و چشم و هم چشمي از ملزومات اجراي مديريت مالي است. با اين حال بايد در نظر داشته باشيم خانواده هايي كه داراي درآمد نيستند و خانواده هايي كه به هر دليلي سرپرست آن ها بيكار است شامل اين امر نمي شوند؛ چرا كه آن ها دخلي ندارند كه بخواهند آن را مديريت كنند. يكي از مباحثي كه در حال حاضر مطرح مي شود اين است كه افزايش قيمت ها و هزينه هاي سرسام آور زندگي، آرامش را از خانواده ها سلب كرده است و باوجودي كه پدر و مادر دو يا سه شيفت كار مي كنند، نمي توانند از پس هزينه ها برآيند.به اعتقاد من اين افراد دچار نقص در مديريت خانواده هستند و فرهنگ قناعت و صرفه جويي در اين خانواده ها بسيار كمرنگ است. با مديريت اقتصادي و مالي بر درآمدهاي خانوار همراه با صرفه جويي و پيشه كردن قناعت و فرهنگ سازي در زمينه «به آن چه داريم، راضي باشيم»، آرامش، شادابي و نشاط در خانواده حاكم مي شود. چرا كه ديده شده است بسياري از خانواده هاي مرفه باوجود در اختيار داشتن امكانات مالي، افسرده، مضطرب و از هم گسيخته هستند. بنابراين با تلفيق مديريت اقتصادي خانواده با آموزه هاي ديني مثل پرهيز از اسراف و پيشه كردن صرفه جويي و قناعت مي توان به آرامش دست يافت.

جامعه ما در حال حاضر با شتاب به سوي تجمل گرايي و مصرف زدگي كه هزينه هاي خانوار را افزايش داده است، پيش مي رود. آمارها نشان مي دهد ٨� درصد هزينه هاي زايد و سربار خانوار ناشي از تجمل گرايي و چشم و هم چشمي است. بنابراين در اقتصاد خانواده بايد براساس داشته ها و درآمدها براي هزينه ها برنامه ريزي كرد و نه براساس خواسته ها؛ اين مسئله مهم ترين اصل در مديريت اقتصادي خانواده است.

خانه خود را «خوب» مديريت كنيم

مديريت خانه، كارى تمام وقت است. متأسفانه در كشور ما اين فعاليت هنوز به صورت علمى شناخته نشده است.مديريت خانواده كارى مستمر است كه از والدين به خانواده و فرزندان تسرى پيدا مى كند.

درباره مديريت خانه سلسله مباحثى مطرح است كه به بخشى از آنها اشاره مى شود.الف) اصول مديريت در خانواده- برنامه ريزى زندگى براساس اهدافى كه شرع، عرف، اخلاق و عقل حكم مى كند.- در نظر گرفتن ابعاد مختلف اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى در برنامه ها.- اجراى اصل فعاليت هر عضو خانواده به اندازه ي توان و استفاده هر عضو به اندازه نياز.- احترام به بزرگترها و توجه به كوچكترها.- ايجاد محيطى مناسب به منظور دستيابى به همكارى چندجانبه ميان افراد خانواده.- تقسيم عادلانه ي كارها ميان افراد خانواده.- توزيع وظايف خانه ميان افراد و آموزش فرزندان براى انجام بهتر كارها به جاى انجام آن كار به وسيله پدر يا مادر.ب) شيوه مديريت خانوادهطى دو قرن گذشته، علاوه بر شيوه ي مديريت سنتى، شيوه مديريت مشاركتى نيز مورد استفاده قرار گرفته كه نتايج خوبى داشته است.وجود قوانين براى ايجاد انضباط در جوامع و گروه

هاى انسانى لازم است. ولى در خانواده هايى كه قوانين بدون مشاركت اتخاذ مى شود، هميشه اعضاء اين قوانين را تحميلى تلقى مى كنند. اگر مردم و گروه ها در وضع قوانين دخالت داشته باشند، آن را بهتر درك كرده، با انگيزه ي قوى ترى در اجراى آن مى كوشند و با ديده احترام به آن مى نگرند.در خانواده هاى جديد، كودكان و نوجوانان، حكم انسان صاحب عقل و احساس را دارند. وقتى به افراد خانواده اين فرصت داده شود كه در تدوين قوانين و خط مشى خانواده مشاركت داشته باشند، آنان احساس بهترى نسبت به خود خواهند داشت.ج) جلسات خانوادگىبه منظور اجراى يك روش مديريت مشاركتى، لازم است خانواده ها به صورت مرتب جلسات خانوادگى داشته باشند. اين جلسه ها يك گردهمايى منظم و برنامه ريزى شده با شركت همه ي افراد خانواده است تا در آن اعضا:* حرف ها و دردو دل هاى يكديگر را بشنوند.* كارهاى خانه را بين يكديگر تقسيم كنند.* شكايات خود را عرضه كنند.* اختلاف ها را برطرف كنند.* راه هاى جديدى براى حل مشكلات خانواده ارائه كنند.د) مقررات شوراى خانوادهمقررات اين شورا مى تواند شامل اين موارد باشد:* همه افراد خانواده در شورا حق اظهار نظر دارند.* همه افراد خانواده در تصميم گيرى شريك هستند.* رياست اين شورا بايد دوره اى و در اختيار افراد بالغ باشد.* پدر، مادر و فرزندان بزرگتر، رياست آن را به ترتيب برعهده دارند.* شورا بايد دستور كار داشته باشد و برنامه هاى آن از قبل نوشته شده باشد.* جلسات شورا بايد به طور مداوم تشكيل شود.* در مواقع اضطرارى، جلسات فوق العاده

تشكيل شود.* حكم شورا بايد براى همه افراد خانواده لازم الاجرا باشد.و) اجزاى برنامه ريزى در خانوادهاساسى ترين موضوع در تشكيل و بقاى يك خانواده، داشتن هدف مشخص است. هدف نقطه اى است كه كوشش ها براى رسيدن به آن صورت مى گيرد. هدف هاى يك خانواده در درازمدت، ادامه ي نسل و تعالى اعضاء از لحاظ مادى و معنوى است. خانواده در راه رسيدن به اين اهداف اصلى، هدف هاى فرعى و مقطعى ديگرى از قبيل تربيت، آموزش و انتخاب همسر خوب و شغل مناسب براى فرزندان را نيز مدنظر قرار مى دهد.فعاليت هاى اقتصادى به منظور كسب درآمد كافى براى گذران زندگى فعلى و داشتن پس انداز براى ايام پيرى، از جمله هدف هاى مادى محسوب مى شود. در فرآيند دستيابى به اين اهداف ، خانواده بايد از اصول خاص كه در جامعه داراى ارزش و احترام است، پيروى كند.منبع : ايران - با تغيير و تلخيص

آموزش مديريت مالي كودكان و نوجوانان

آموزش مديريت مالي كودكان و نوجوانان  حسن حاجي زاده اناري

آموزش مسائل مالي به فرزندان و پرورش عادات مالي خوب در آنها داراي مزاياي بلند مدت بوده و تلا شي ارزنده به شمار ميآيد. بي توجهي والدين در اين باره مي تواند پيامدهايي ناخوشايند براي آتيه فرزندان به همراه داشته باشد.

متاسفانه برخي والدين در آموزش مسائل مالي به فرزندان خود كوتاهي مي كنند زيرا فكر مي كنند كه اساسا حرف زدن راجع به پول به فرزندان درست نيست يا براي اين كار وقت و پول كافي دراختيار ندارند. والدين صرف نظر از هر سطحي از درآمد وظيفه دارند فرزندان رابا پول و مسائل پيرامون آن آشنا

سازند.آموزش مسائل مالي به كودكان و نوجوانان تنها به آماده كردن آنها براي بازار كار و اشتغال يا آموزش پس انداز پول به آنها محدود نمي شود. ما به عنوان والدين بايد به فرزندان خود كمك كنيم تا معاني مثبت و منفي پول را درك كنند. اين كه آنها صرفا به پول علا قه داشته باشند كافي نيست بلكه بايد به آنها آموخت كه براي به دست آوردنش بايد تلا ش كنند. والدين و فرزندان بايد احساسات و عقايد خود را راجع به پول بيان كنند تا بتوانند در اين مورد به يك نظر واحد برسند. برخي پدر و مادرها احساس و نظرخوبي راجع به پول ندارند. اين موضوع بعضا از تجربيات ناخوشايند و باورهاي خانوادگي غلط خود آنها ناشي مي شود. به هر حال آموزش مسائل مالي به فرزندان مستلزم داشتن يك رويه و نگرش واحد راجع به پول است.براي آموزش مسائل مالي به كودكان و نوجوانان بايد در چارچوب ذهني آنها بينديشيم و عمل كنيم. بچه ها براي فهم موضوعات مالي نيازمند شبيه سازي، مثال عيني، تمرين و ... هستند.آنها دقيقا مي خواهند بدانند كه چطور بايد مثل آدم  بزرگ ها عمل كنند. هر وقت پول در ميآوريم، پول جابه جا مي كنيم، پول خرج مي كنيم، پولي رابه كاري اختصاص مي دهيم، پولي به كسي مي بخشيم، از كسي پول قرض مي كنيم، همه و همه فرصت هايي هستند كه با استفاده از آنها مي توانيم به بچه هاي خود نحوه عملكرد پول و شيوه تصميم گيري مالي را بياموزيم. فقط به خاطر داشته باشيم كه درآموزش مسائل مالي به فرزندان بايد

از ديكته كردن چيزها، جهت دادن، نقد كردن بي مورد اجتناب كرد و در عوض به آنها اجازه داد تا به روش كودكانه آزمون و خطا به مسائل پي ببرند.اولين و مهمترين گام براي اين منظور آشنا ساختن فرزندان با مفاهيم عمده مالي اعم از كسب درآمد، خرج كردن، پس انداز، قرض كردن و بخشيدن است.البته درك مفاهيمي چون قرض كردن و بخشيدن براي كودكان كم سن و سال به ويژه آنهايي كه تازه شروع به حرف زدن مي كنند دشوار است زيرا آنها هنوز قادر به انجام محاسبات مالي و درك مسائل از زاويه هاي متفاوت نيستند. بنابراين، بهتر است والدين با آموزش سه مفهوم اول آغاز كنند. يادگيري درست مهارت هاي مالي در كودكان  و نوجوانان نيازمند گذر زمان است. در ادامه، معنايي كلي و قاعده هر يك از اين مفاهيم را توضيح مي دهيم و راهنمايي هايي را براي سهولت كاروالدين ارائه مي كنيم.كسب درآمد- درآمد يا كسب درآمد به روش پول درآوردن گفته مي شود. براي كسب درآمد و پول درآوردن راه هاي زيادي وجود دارد. فرزندان ما مي توانند از ميان راه هاي درست و مشروع راهيبراي خود انتخاب كند. خرده فروشي، كمك به پدر و مادر ولو به طور مقطعي، خريد سهام، ارائه خدمات كوچك به تناسب توانايي و از اين قبيل. براي كسب درآمد هيچ راهي بر ديگري برتري ذاتي ندارد و مهم رضايت فرد و مشروع بودن آن است. ما به عنوان والدين بايد به فرزندانمان بياموزيم كار كردن شرافتمندانه براي كسب درآمد (با در نظر گرفتن محدوديت هاي سني) به هيچ وجه عار نيست ولو اين

كه راهمان به ظاهر راهي پيش پا افتاده و كوچك باشد. بنابراين، بايد فرزندان را از سنين پايين با مفهوم كسب درآمد مانوس كنيم. فرآيند كسب درآمد و پول درآوردن مشروع همراه با برنامه ريزي درست، موضوعي نيست كه فرزندانمان بخواهند به بعد از فارغ التحصيل شدن از دانشگاه، هنگام تشكيل زندگي مشترك و... به آن فكر كنند. آشنايي عملي فرزندان با كسب درآمد آزادي، قدرشناسي، استقلا ل مالي، استانداردها و عادات شغلي درست، شيوه هاي ارزيابي مشاغل، مسووليت پذيري و رابطه ميان پول، زمان، مهارت و انرژي را به آنها مي آموزد. براي اين منظور لا زم است والدين به نكات زير توجه كنند:- براي تقويت روحيه مسووليت پذيري، در كارهاي خانه به فرزندان خود وظايفي را بدون پرداخت اجرت محول كنيد. اين وظايف ارتباطي با وظايفي كه در قبالش به آنها پول مي پردازيد ندارد.- اگر فرزندتان در بيرون از خانه صاحب شغلي است درباره شرايط كاري، مسووليت و سمت شغلي، خطرات و مشكلا ت مالي مربوط به آن شغل، انتظارات تان از نحوه استفاده از درآمد و كمكي كه مي توانيد براي بهبود شغلش ارائه دهيد با وي گفت وگو كنيد (براي مثال رساندن وي به محل كار در روزهاي باراني.)- به فرزندتان كمك كنيد كه كليه درآمدها و هزينه هاي خود را به طور منظم در يك دفترچه يادداشت درج كنند. نقطه سربه سر - نقطه اي كه هزينه ها با درآمدها برابر مي شود - را به وي بياموزيد.- سعي كنيد فرزندانتان را در حين اشتغال دائما حمايت كنيد و به يك باره از حمايت وي دست نكشيد.- زماني كه

به كسب درآمد اختصاص داده مي شود بايد از زمان فراغت و تفريح، مطالعه، انجام تكاليف مدرسه يا وظايف خانه جدا باشد. براي مثال، فرزندان نبايد كار و كسب درآمد را بهانه اي براي فرار از درس  و تحصيل يا برعكس تحصيلا ت را بهانه اي براي فرار از كسب درآمد و مسووليت هاي خانگي قرار دهند.خرج كردن - خرج كردن يا هزينه كردن به شيوه استفاده فرزندان از پول و درآمد اطلا ق مي شود. فرزندان ما روش هاي مختلفي براي خرج كردن پول خود انتخاب مي كنند. خريدن البسه و پوشاك، وسايل تفريح و سرگرمي، كتاب، رفتن به مسافرت و... خرج كردن به فرزندان ما تفاوت بين خواسته ها و نيازها، فرصت مقايسه و انتخاب گزينه هاي مختلف، نحوه تصميم گيري و پذيرش مسووليت اين تصميمات و نحوه محاسبه را مي آموزد. در مورد نحوه خرج كردن فرزندان به نكات زير توجه كنيد:- به فرزندان خود اجازه دهيد تا اشتباه كردن و پيامدهاي ناشي از آن را عملا  تجربه كنند. مطمئن باشيد فرزندانتان مي دانند كه شما نيز در زندگي مرتكب اشتباهاتي شده ايد. اشتباه كردن ناپسند نيست بلكه تكرار اشتباهات و درس نياموختن از آن ناپسندتر است. - معيارهايي همچون كيفيت بالاتر، سهولت دسترسي، قيمت مناسب و ديگر معيارهاي مقايسه و گزينش را به فرزندان خود بياموزيد. فكر نكنيد كه آنها خود از اين مفاهيم و اصطلاحات سر در مي آورند.- به فرزندان خود اجازه دهيد كه بدانند شما هميشه نمي توانيد آنچه را كه دلتان مي خواهد بخريد. اين موضوع را مي توانيد هنگام خريد هاي خياباني به او بياموزيد.- هنگام

تصميم گيري مالي سعي كنيد يك تصوير مالي جامع در ذهن او ترسيم كنيد. براي مثال، به وي بياموزيد كه رفتن به سينما فقط شامل پرداخت بهاي بليط فيلم نيست، بلكه براي اين منظور شما متحمل هزينه هاي ديگري از جمله بنزين ماشين ، تنقلات و خوراكي، نوشيدني ها و از همه مهم تر وقت و انرژي نيز مي شوند. اين كار به آنها كمك مي كند به هنگام تصميم گيري مالي آگاهانه تر عمل كنند.- درباره پول و مسائل مالي با او حرف بزنيد. حتي آنها را در بحث ها و تصميم گيري هاي مالي خانواده البته به مقتضاي سن و ميزان دركشان دخالت دهيد. با اين كار آنها احساس ارزشمندي و احترام مي كنند و پول و امور مربوط به آن را تابو قلمداد نمي كنند.پس انداز كردن - پس انداز به پولي گفته  مي شود كه بچه ها براي استفاده از آن در آينده كنار مي گذارند. با پس انداز كردن، فرزندان ما ياد مي گيرند كه براي تامين خواسته ها و نيازهاي آينده خود بايد از خواسته هاي غيرضروري امروز خود چشم پوشي كرد. آنها مي آموزند كه در اولويت بندي ها بايد اول به خودشان پرداخت كنند. نتيجه برنامه ريزي امروز آنها رضايت خاطر در آينده مي باشد. آنها ياد مي گيرند كه بين هزينه  كردن و درآمد كسب كردن رابطه متقابل وجود دارد و در نهايت آنها با نحوه پس انداز برنامه ريزي شده و منظم براي اهداف مختلف آشنا مي شوند. متداول ترين شيوه پس انداز بچه ها تهيه قلك است. آنها معمولا قسمتي از پول تو جيبي،

عيدي و هداياي نقدي خود را در يك قلك مخصوص جمع آوري مي كنند و در مواقع نياز از آنها استفاده مي كنند. هر چند كه اين كار آنها نياز به مديريت و هدايت والدين دارد. در مورد پس انداز فرزندان به نكات زير بايد توجه كرد:- تفاوت بين پس انداز كوتاه مدت و پس انداز بلند مدت را براي فرزندان خود تشريح كرده و آنها را در تنظيم اهداف بلند مدت و كوتاه مدت پس انداز ياري كنيد. آنها بايد بياموزند براي نيازها و خواسته هاي روزمره و موارد ضروري پيش بيني نشده در آينده چگونه بايد پس انداز كنند. سعي كنيد فرق بين نيازهاي ضروري و اوليه و نيازهاي غيرضروري و ثانويه انسان را براي آنها توضيح دهيد. آنها را راهنمايي كنيد كه براي پس انداز از چه زماني شروع كنند، چه مبلغي را پس انداز كنند، كجا پس انداز كنند، چه موقع بايد از پس انداز خود برداشت كنند و...- آنها را راهنمايي كنيد تا با ثبت مبالغ پس انداز دائما از ميزان موجودي پس انداز خود آگاه باشند.- به آنها بياموزيد به پس انداز خود پايبند باشند. برداشت بي مورد و برنامه ريزي نشده از پس انداز براي مصارف و نيازهاي غيرضروري در صورت تبديل شدن به عادت، اهداف پس انداز فرزندانمان را دچار مشكل مي كند. براي جلوگيري از اين كار به آنها كمك كنيد تا به دقت موارد برداشت  و مصرف پول پس انداز شده خود را تنظيم و يادداشت كنند.براي ترغيب فرزندانتان به پس انداز از جوايز غيرنقدي استفاده كنيد. درك مزاياي پس انداز براي بچه هاي كم

سن و سال دشوار است. تشويق ها مي تواند تا اندازه  زيادي براي پس انداز بلند مدت آنها يك قوت قلب به شمار آيد. براي مثال، ساليانه ميزان پس انداز آنها را با همديگر كنترل كنيد. اين كار مي تواند نوعي تجديد روحيه براي آنها باشد.قرض كردن- قرض كردن يا قرض گرفتن به اين معناست كه فرزندان مي توانند پولي را براي رفع نيازهاي امروز خود از كسي گرفته و بعدها در موعد مشخص به آنها برگردانند. البته فرزندان ما در عمل كمتر به قرض گرفتن متوسل مي شوند. كسب درآمد و پس انداز بهترين روش هاي تامين نياز هاي فرزندان است و عمل قرض گرفتن نبايد براي آنها تبديل به يك عادت شود. برعكس، آنها بايد به لحاظ استطاعت مالي به سطحي برسند كه براي تامين نياز هم سن و سالا ن خود به آنها پول قرض بدهند.هر چند، قرض گرفتن آنها را با هزينه هاي قرض گرفتن، ساختار و اصول قرض گرفتن، پيامدهاي خريدهاي امروز و پرداخت هاي فردا، زمان مناسب اين كار، ضرورت بازپرداخت پول قرض گرفته شده و محدوديت هاي مالي آشنا مي كند. در اين مورد به نكات زير توجه كنيد:اگر فرزندانتان از شما درخواست قرض كردند حتما توانايي آنها را در بازپرداخت پول در نظر بگيريد. هرگز بيش از حد توان به او پول قرض ندهيد. سعي كنيد ميزان واقعي نياز مالي او را ارزيابي كنيد. ممكن است فرزندان ما درست نتوانند مبلغ مورد نياز واقعي خود را تشخيص دهند و به كمك ما نياز داشته باشند.قرض گرفتن بايد در مواقع ضرورت و اضطرار و براي تامين بخشي از

وجوه كلي مورد نياز انجام شود. به فرزندان خود بياموزيد كه نيازهاي خود را از طريق كسب درآمد، پس انداز و سرمايه گذاري تامين كنند.هر مبلغي به فرزند  خود قرض مي دهيد، طي يك قرارداد كتبي شرايط و زمان بازپرداخت آن را مشخص كنيد. با اين كار تعهد پذيري و پايبندي به تعهدات را به آنها مي آموزيد.روش هاي صرفه جويي در هزينه ها و مخارج را به او بياموزيد تا به جاي قرض كردن از مبالغ صرفه جويي شده براي تامين و خريداري مايحتاج خود استفاده كنند.بخشيدن- بخشش يا بخشيدن، به اين معناست كه فرزندان ما بخشي از داشته هاي خود را با ديگران- به ويژه افراد فقير و نيازمند- سهيم شوند. بخشش به عنوان يك صفت پسنديده انساني مي تواند نقش قابل توجهي در رشد معنوي فرزندان ما ايفا كند. بخشش به فرزندان ما ميآموزد چگونه با كمك به ديگران، در خود و همنوعان خود احساس شادي و رضايتمندي واقعي بيافرينند. بخشش فراتر از همه چيز يك از خود گذشتگي است. بايد به فرزندان خود بياموزيم بخشش درست و به جا نه تنها به معناي از دست دادن چيزي نيست، بلكه با برخورداري از ثواب الهي و كسب يك فضيلت انساني ارزشمند، در واقع به دست آوردن بالا ترين ارزش ها قلمداد مي شود. البته درك چنين مفهومي شايد براي فرزندان ما دشوار باشد. اما با رعايت محدوديت هاي سني و جوانب امر مي توان به تدريج اين خصلت پسنديده را در فرزندان پرورش داد. در خصوص بخشش لا زم است والدين به نكات زير توجه كنند:به فرزندان خود بياموزيم كه بخشش فقط

شامل دادن پول به ديگران نيست، بلكه آنها مي  توانند از دانش و اطلا عات، وقت، مهارت، لوازم قابل استفاده غير ضروري و حتي شادي و لبخند خود نيز به ديگران ببخشند.شيوه درست بخشش اعم از رعايت كامل جوانب اخلا قي، تمييز ميان نيازمندان واقعي از نيازمندان غيرواقعي و شناخت موارد به جا و نا به جاي بخشش را به فرزندان آموزش دهيم.با مصاديق عيني و عمل، بخشيدن را به بچه هاي خود بياموزيد نه گفتار و پندآموزي صرف.چنانچه زمينه مناسبي براي انجام كارهاي خيريه براي فرزندان خود پيدا كرديد مي توانيد آنها را در اين فعاليت ها مشاركت دهيد. ميزان مشاركت مهم نيست، بلكه نفس عمل ارزشمند است.شايد درك مصاديق بخشش معنوي و فرهنگي براي فرزندان دشوار باشد، سعي كنيد به آنها در اين رابطه كمك كنيد.آنها را نسبت به بخشش هاي بي حساب و كتاب و نا به جا آگاه كنيد.سرمايه گذاري- آموزش مفهوم درستي از سرمايه گذاري و كسب سود مي بايست با ظرافت بيشتري صورت پذيرد و شايد براي برخي سنين پايين اين موضوع به سادگي جا نيفتد. تشريح نحوه عمل حساب هاي سرمايه گذاري بانك ها يا خريد تعدادي سهام از بورس و توضيح نحوه كسب سود حاصل از آن، مي تواند به تدريج درك درستي از مفهوم سرمايه گذاري را براي آنان ايجاد كند.*مردم سالاري

مديريت خانه تكاني

راديو البرز

مديريت خانه تكانياز آنجائي كه تمام روزهاي اسفند، سهم يك خانواده براي خانه تكاني است، هيچ دليل ندارد كه تمام كارهاي خانه فقط در چند روز توسط زن خانه انجام گيرد. يك برنامه زمان بندي شده مي تواند كارها را به گونه اي مساوي بين تمام افراد در

طول يك ماه تقسيم كند.

كارهاي آشپزخانه براي يك روز، كمدها براي يك روز، پنجره ها براي يك روز و ... يادتان باشد كه شما يك آدم معمولي هستيد، نه يك سوپر من! ... جالب اينجاست كه خودتان هم خيلي وقت ها مي ايستيد و از كاري كه انجام داده ايد تعجب مي كنيد. عيبي ندارد اگر مثلاً دستتان از شب تا صبح درد بگيرد و مهره هاي كمر تان تير بكشد، اما بد نيست بدانيد كه منشاء بيشتر دردهاي مزمن دوران ميانسالي و كهنسالي حاصل همين كارهاي سخت و طاقت فرسات. آرتروز ها، جابه جايي مهره ها و كشيدگي عضلات، مي تواند عوارض همين روش هاي كار كردن نادرست باشد.مديريت خانه تكاني، كارهاي كوچك و تزئينات به عهده شما، اما نصب پرده و جابه جايي كمد و فرش و وسايل بزرگ باشد به عهدة همسر تان، او مي تواند هر شب يكي از اين جابه جايي ها را انجام دهد. توجه داشته باشيد كه در خانه تكاني، از كمك همه اعضاي خانواده حتي كودكان نيز بهره بگيريد و آنها را به نوعي در اين كار سهيم كنيد. اين كار، علاوه بر تقويت حس همياري و اعتماد به نفس، نشاط حاصل از فرارسيدن سال جديد را نيز در آنها دوچندان خواهد كرد. خانه تكاني و آرامش روحييكي از نكات بسيار مثبت خانه تكاني اين است كه روح و روان آدمي را تحت تأثير قرار مي دهد چرا كه نمي توان اثر مثبت نو شدن وسايل و تميزي خانه را بر روحيه افراد انكار كرد. بنا به گفته روانشناسان، نظافت و نظم دادن به وسايل، به ويژه تغيير رنگ ها و ايجاد تنوع در دكور خانه تأثير مثبتي بر روحيه انسان ها دارد و زندگي را از يكنواختي خارج

مي كند. آمارها نشان مي دهد كه حدود 30 درصد مردم از افسردگي رنج مي برند، لذا تنوع و تميزي محيط اطراف  در پيشگيري از خمودگي و افسردگي بسيار تأثيرگذار است.

*http://www.radioalborz.com/norooz/khanehtekani/modiriat.aspx

شايسته سالاري در مديريت خانه و خانواده

خليل آقاخاني

در نوشتار حاضر نويسنده با بررسي مفهوم عزت و ذلت از بعد لغوي و معنوي و طرح ديدگاه قرآن درباره آن، به موضوع زن ذليلي و مردذليلي اشاره كرده و موارد درست و خطاي آن را مورد كنكاش قرار داده است كه با هم آن را ازنظر مي گذرانيم.

مذمت ذلت پذيري اصولاً ازنظر اسلام و قرآن، انسان مؤمن مي بايست به دور از هرگونه ذلت و خواري باشد و زندگي خويش را برمدار عزت، سامان دهي كند؛ زيرا ازنظر قرآن، عزت از آن خدا و پيامبر و مؤمنان است. (منافقون آيه 8) از اين رو، ذلت وخواري هم براي مرد نارواست و هم براي زن مؤمن حرام است كه خود را ذليل و خوار گرداند. شايد بسياري از مردم در تطبيق مصداق ره به اشتباه و خطا برند؛ زيرا برخي از ايشان فروتني و تواضع را با ذلت يكسان تلقي مي كنند و گذشت و فروتني و عفو از سوي هريك از طرفين را مصداقي از ذلت و خواري برمي شمارند و عزت را در تكبر و غرور و مجازات و مقابله به مثل حتي در حق مؤمنان و خانواده مي دانند. درحالي كه اين گونه نيست و عزت را مي بايست در امور ديگري جست؛ چنان كه مصداق مفاهيمي چون ذلت و خواري را نبايد در فروتني و عفو و گذشت جستجو كرد. معنا و مفهوم ذلت و عزت واژه ذلت را بايد

دربرابر عزت معنا كرد. در كاربردهاي عربي به زمين نرم و سست ذل گفته مي شود چنان كه به زمين سخت و دشوار، زمين عزاز گفته اند. راغب اصفهاني ذل را به كسره ذال را به معناي نرمي و سستي اي مي داند كه پس از سختي و دشواري حاصل شود. درحقيقت از نظر وي ذلت به نوعي خاص از خواري گفته مي شود كه بي قهر و غلبه حاصل شود. (مفردات راغب اصفهاني ذيل واژه ذل) نويسنده فروق اللغه مي نويسد: فرق تذلل و ذل در اين است كه تذلل فعل موصوف و به معناي داخل كردن خود در خواري و پذيرش آن است و ذليل مفعول به از ذل به معناي خواري است كه از سوي كسي وارد شود هرچند كه لفظ آن فاعل است. براين اساس انساني كه تذلل مي ورزد مدح و ستايش مي شود ولي كسي كه ذليل و خوار مي شود مورد نكوهش و سرزنش قرار مي گيرد. اما فرق ميان تواضع و تذلل آن است كه تذلل اظهار عجز از مقاومت در برابر كسي است كه متذلل به او ناظر است درحالي كه در تواضع اظهار قدرت كسي است كه تواضع و فروتني مي كند چه مقابل صاحب قدرت باشد يا نباشد. تذلل اظهار عجز و ناتواني در برابر ديگري است؛ چون مقابل قاهر و غالب است. (معجم الفروق اللغه ص 220 و 574و 215) به هرحال، ذلت، به معناي نرمي و خواري و كوچكي در برابر كسي است كه او برتر و عالي است، چنان كه عزت، به معناي تفوق و استعلانسبت به ديگري است كه در

مرتبه پايين تر و پست تر است. بنابراين عزت و ذلت امري واقعي و حقيقي هستند. در كاربردهاي قرآني عزت به معناي كسي است كه در برابر هركسي و هرچيزي مقاوم و شكست ناپذير است و داراي قدرت و توانايي است كه مقهور و مغلوب نمي شود؛ زيرا عزاز به زميني گفته مي شود كه آب بر آن مسلط نمي شود. (مفردات راغب اصفهاني ذيل واژه و نيز في ظلال القرآن ج 1 و 4 ص 2931) هر مؤمني از زن و مرد مي بايست داراي عزت نفس بوده و از ذلت كراهت داشته باشد. عزت نفس، حالتي است كه شخص خود را چنان مي شمارد كه در برابر ظلم و ستم كوتاه نمي آيد و حقي را مي جويد و با مخالفان آن به شدت برخورد مي كند. اسلام كوشيده است با ايجاد عزت و شرافت انساني در ميان پيروان خويش و آشنا كردن افراد با ارزش هاي خود، در آنان روح عزت نفس و احساس مقبوليت و ارزش برانگيزاند و آنان را با اراده هاي مصمم و نشاط جسمي و رواني به سوي اهداف عالي بكشاند تا با چيرگي و غلبه بر دشواري ها و مشكلات مسير زندگي، به بيش ترين دستاوردها نائل شوند. هرگونه ظلم پذيري و تن دادن به تجاوزات ديگري، بيانگر فقدان حالت عزت نفس در انسان است. انساني كه ظلم به حقوق خويش را مي پذيرد و به مقابله با آن برنمي خيزد، انساني ذليل است و لذا اسلام براي جلوگيري از ذلت مؤمن، خواهان مبارزه با هرگونه ظلم پذيري است تا عزت نفس را در وي تقويت كند.

ناگفته نماند كه ميان عزت نفس و تصورات آدمي درباره خود نوعي ارتباط تنگاتنگ وجود دارد؛ هرچه آدمي خود را ناتوان تر احساس كند ازعزت نفس (همان اعتماد به نفس در روان شناسي) كم تري برخوردار است و احساس قدرت و توانمندي، موجب مي شود تا عزت نفس در شخص تقويت شود و بروز پيدا كند. از اين رو، بازسازي بينش و نگرش مؤمن در دستور كار قرآن و پيامبر(ص) قرار گرفت تا با بازسازي بينش و نگرش توحيدي و افزايش عزت نفس ايشان آنان را در برابر فشارهاي بيروني و ستمگري ها بيمه كند و مقاومت را در ايشان افزايش دهد. از اين رو قرآن عزت را تنها از آن مؤمنان و پيامبر مي شمارد؛ زيرا منشا عزت را خداوند مي داند (فاطر آيه 10) و چون مؤمنان ارتباط نزديكي با خدا دارند، ازعزت خداوندي بهره مند مي شوند. براين اساس زن ذليلي و يا مردذليلي اگر به مفهوم پذيرش ظلم از سوي مرد و يا زن باشد امري نكوهيده و زشت است و خداوند و شريعت اسلامي هرگز به هيچ وجه، ذلت و خواري را براي هيچ يك از مردان و زنان ونمي پذيرد و خواهان عزت براي آنان است. اما ناگفته نماند كه در تحليل عمومي مردم از رفتارهاي زن و شوهر تفسيري نادرست از ذلت و عزت ارائه شده است؛ ازاين رو مي توان تحليل مردم را غلط و خطا و از باب اشتباه در تطبيق يا اشتباه در مفهوم دانست. به اين معنا كه مفهوم عزت و ذلت را به درستي درك نكرده اند و يا اين كه مواردي كه

در حوزه مصداق مفهوم فروتني و عفو و گذشت و احسان و نيكي است را در حوزه مفهومي ذلت برده و آن را مصداقي از ذلت دانسته اند؛ چنان كه تكبر و زورگويي و ظلم را مصداقي از عزت دانسته اند و اين گونه دچار اشتباه و خطا در مفهوم و يا مصداق شده اند. براين اساس مي توان گفت كه عزت نفس مرد به آن نيست كه حقوق زن را ناديده گيرد و به ظلم و ستم بپردازد؛ چنان كه عفو وگذشت هريك از مرد و زن و احسان و نيكوكاري نسبت به ديگري به معناي ذلت و خواري نيست. از اين رو مي توان گفت كه بسياري از مردم در تطبيق ذلت و عزت راه به خطا برده اند و اموري را در رفتارهاي اجتماعي به ويژه د رحوزه روابط خانوادگي ذلت دانسته اند كه اصولاً در حوزه ذلت و خواري وارد نمي شود. زن ذليلي از توهم تا حقيقت چنان كه گفته شد ذلت به معناي خواري است و ذليل كسي است كه عزت خويش را ناديده گيرد و رفتاري دور از شان ومقام و منزلت انجام دهد. اما در روابط خانوادگي با توجه به اين كه مبناي اسلامي و قرآني در ايجاد و بقاي آن، برپايه احسان و نيكوكاري گذاشته شده و عشق و محبت، عناصر پيونددهنده زن و شوهر مي باشد، برخي ها اين گونه رفتارها را به دور از مقام و شان مردي دانسته و گذشت و عفو و پذيرش مديريت محيط خانه توسط زن را مصداقي از زن ذليلي به شمار مي آورند. اين درحالي است

كه اگر بخواهيم، زن ذليلي و مرد ذليلي واقعي را تفسير و تبيين كنيم مي بايست گفت كه آن عبارت از رفتارهايي است كه بنياد خانواده را سست مي كند و زمينه را براي خروج هر يك از طرفين به سوي فجور و تعدي و تجاوز به حقوق ديگري، فراهم مي آورد. اگر هدف از ايجاد خانه و خانواده دست يابي به آرامش است كه هست، بايد پذيرفت كه بي احسان و گذشت و عفو چنين امري شدني نيست. در برخي از خانواده ها زنان از توانايي عقلي و مديريت بهتر و قوي تري برخوردار هستند و بايد در اين مسير آنان را مديريت بخشيد و سخنان عقلاني و عقلايي آنها را ملاك عمل قرار داد. اما از آن جايي كه احساسات و عواطف در زنان قوي تر است كم تر به مسايل عقلاني و عقلايي توجه مي كنند از اين رو، در بسياري از موارد اين مرد است كه مي بايست مديريت كيان خانواده را به دست گيرد. بر اين پايه، مي توان گفت كه هم مردسالاري و هم زن سالاري، امري كلي نيست و بايد براساس شرايط و مقتضيات، حكم كرد. درحقيقت در مديريت هر چيزي، اصل، همان شايسته سالاري است. البته اصل نخست چنان كه قرآن بيان مي دارد آن است كه مردان بهتر مي توانند مديريت كلان اقتصادي و امور ديگر خانواده را به دست گيرند و بر پايه عقلانيت (ما عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان) در مسير كمالي خود و خانواده عمل و حركت كنند؛ زيرا شرايط فيزيكي و ضعف عواطف و احساسات، به ايشان توان آن را

مي دهد كه ضمن حفظ حريم خانه و خانواده از هرگونه تعرضات عرضي و مالي و جاني، براساس عقل تصميم گيري كنند و اين مسئله در حوزه بيرون از خانواده و معاملات اقتصادي كلان، خود را بروز و ظهور مي دهد. البته وجود زناني موفق در امور بيرون از خانه و مسايل اقتصادي كلان دليل نمي شود تا آن را نسبت به همه زنان تعميم و گسترش داد، چنان كه نمي شود اصل شايسته سالاري مرد براي اين امور را كلي دانست؛ زيرا مرداني نيز هستند كه نسبت به همسر خويش اگر سنجيده شوند، مرداني احساسي و عاطفي هستند و در امور عقلاني و عقلي كم تر رشد يافته اند. به هر حال اگر مردي بي توجه به توانايي هاي همسر و يا خودش در مسيري غير از هدف و مقصد و مقصود خانواده و اصول تشكيلي آن گام بردارد مي توان گفت زن ذليل است و اجازه داده است كه زني بدون داشتن شايستگي، مديريت خانه و خانواده را در دست گيرد و خانه را به سوي آشوب و بحران هاي روحي و رواني و تكاملي سوق دهد. فقدان اعتماد به نفس، عامل بحران هويت اصولاكساني كه از اعتماد به نفس قوي برخوردار نيستند دچار بحران هويتي شده و نمي توانند مسئوليت هاي خويش را به درستي انجام دهند. اين دسته از مردان حتي براي زناني كه نقش زن سالاري را در خانواده به عهده مي گيرند غيرقابل پذيرش هستند و زناني كه اقدام به مديريت مي كنند و خود برخي از رفتارهاي مردسالارانه را به نمايش مي گذارند از اين مسئله

رنج مي برند كه چرا همسرشان نمي تواند مسئوليت مردي خويش را به درستي انجام دهد و مسئوليت خويش را به دوش طرف مقابل مي افكند؟ البته هستند زناني كه خوي مردانگي داشته و نسبت به همسر خويش از اعتماد به نفس بيش تري برخوردارند و توانايي هاي بيش تري از جهت ذاتي و يا اكتسابي دارند و بهتر مي توانند حتي امور اقتصادي بيرون خانه را بگردانند. اين ضعف و سستي در برخي ازمردان براي انجام مسئوليت هاي خويش و نيز توانايي همسر در انجام آن موجب مي شود كه نقش ها گاهي جابه جا شود. دو نوع زن ذليلي به سخن ديگر دو نوع زن ذليلي رامي توان تصوير و ترسيم كرد: زن ذليلي توهمي كه به سبب رفتارهاي محبت آميز و عاطفي و احساسي از سوي مردان براي حفظ كرامت و حرمت خانواده انجام مي گيرد كه اين مسئله به هيچ وجه به معني زن ذليلي نيست و صرفا يك توهم است و زن ذليلي واقعي كه به سبب ناتواني مرد در انجام مسئوليت هاي خود و قدرت و توانايي زن در انجام مسئوليت هاي زندگي بروز و ظهور مي كند. به نظر مي رسد كه در زن ذليلي واقعي يا نوع دوم نوعي اختلال در انجام مسئوليت ها از سوي يك عضو خانواده به وجود مي آيد و اگر مرد به درستي از انجام مسئوليت هاي خويش برآيد چنين حالتي پيش نمي آيد. براي تصحيح بينش و نگرش مردم نسبت به اين رفتار و داوري اجتماعي بهتر آن است كه هر يك از زن و شوهر نسبت به يك

ديگر سنجيده شوند؛ زيرا اگر همين مرد در كنار زني ديگر قرار گيرد شايد از نظر عاطفي، قوي تر باشد و از نظر مديريتي سست عنصرتر جلوه كند؛ درحالي كه در كنار همسر خويش مردي قوي و با اراده و مديري موفق نشان مي دهد. بنابراين نمي توان با توجه به خصوصيات و روحيات خود حكمي را نسبت به خانواده ديگري داشت. و لذا داوري را مي بايست به دور از اين ملاك ها و معيارها انجام داد و به خود همسران و توانايي هاي شخصي آنان مراجعه كرد. پس نمي توان گفت كه مديريت يافتن زني به معناي زن ذليلي است و مديريت داشتن مردان به معناي اقتدار و عزت است؛ زيرا اگر عزت و اقتداري نتواند مديريت شايسته پديد آورد و اهداف خانه و خانواده را تحقق بخشد، عزتي پوچ و بيهوده است.*روزنامه كيهان

زنان و مديريت

طيبه غلامزاده - مدرس دانشگاه پيام نور مركز بافق

مقدمه نقش مدير خانه و مقام اجتماعي زنان در طول تاريخ و تنگناهاي فرهنگي آنان هماره بحث انگيز بوده است. زنان گاهي به عنوان مادر، محبوب مرد و قبله گاه مردان نامي مورد ستايش و قداست قرار گرفتند و گاهي مورد بي مهري و حتي جسارت و اهانت واقع شدند.

در هر جامعه سالم بشري زنان بدون شك مي توانند و در بعضي از اعصار نشان داده اند كه توانسته اند مانند مردان در صحنه هاي علم، ادب و پژوهش، تحول آفرين و مسئوليت پذير باشند. هم چنانكه خداوند از نفخه روح بلندش در مردان دميد، زنان هم عيناً بطور مساوي با جلوه روح الهي مزين شدند. خداوند تبعيضي بين زن

و مرد قايل نشده و رسيدن به حكمت فاضله و قدرت بالغه براي هر دو جنس يكسان است. در دوران حيات پيامبر اسلام (ص) رستاخيزي فرهنگي در تجديد حيات اجتماعي و رجعتي دوباره به سنتهاي مثبت و اصيل و احياي نقش اجتماعي زنان آغاز شد. اما اين حركت، ديري نپائيد كه به افول و سستي گراييد از طرفي در كليه دوره هاي تاريخي كشور ايران نيز نابرابري جنسي در همه عرصه هاي اجتماعي وجود داشته است. در دوران معاصر نيز علي رغم تلاشهايي كه در جهت توسعه مشاركت زنان در فعاليتهاي اجتماعي، صورت گرفته به دليل نگرشهاي حاكم برنخبگان و مديران و ساختارهاي موجود و فقدان كار تئوريك و منسجم در اين زمينه به وضعيت قابل قبولي دست نيافته ايم. حتي پس از گذشت دو دهه از پيروزي انقلاب اسلامي، هنوز در رسانه ها و كتابهاي درسي نقشهاي بالاتر اجتماعي مختص مردان بوده و وظيفه زنان تنها، خدمت به اعضاي خانواده است.جايگاه زنان در مديريت : هرچند قرنهاي متمادي شاهد حاكميت نگرش مردسالار در شيوه اداره جوامع بشري بوده ايم. اما اين شيوه مديريتي در سالهاي پاياني هزاره دوم ميلادي به تدريج رو به افول و بي رنگ شدن گذاشت. اگر هر كشوري در مسابقه جهاني توسعه و پيشرفت، كه با بهره گيري از فكر و توانائيهاي افرادي شايسته براساس حاكميت تز«شايسته سالاري» بخواهد قواعد قديمي مديريت مردسالار را مورد امعان نظر قرار دهد و نسبت به توانائي هاي بارز نيمي از جامعه خود اغماض كند و از زنان در حد تبليغات استفاده كند. دير يا زود با شكافي اساسي هم در درون جوامع و

هم بين خود و ديگران مواجه خواهد شد. در انجام همزمان چند كار، توأم با مديريت دشوار امور خانوادگي، صداقت، خستگي ناپذيري و تعهد آنان در به پايان رساندن هر كاري و دهها ويژگي ديگر، از مشخصات بارز زنان است كه مي تواند به عنوان عامل تكميل كننده، در مديريت زنان عمل كند. (كديور،1380،ص138) توزيع شغلهاي مختلف در كشورهاي دنيا نشان مي دهد هيچ چيزي ذاتاً زنانه يا مردانه در شغلهاي مختلف وجود ندارد و آنچه به چشم مي خورد فقط "كليشه هاي جنسيتي" Your browser may not support display of this image.است كه به شغلهاي گوناكون نسبت داده شده و آن نيز از كشوري به كشور ديگر متفاوت است. در آمريكا، شغلهاي پرستاري و مددكاري اجتماعي شغلهاي زنانه است و در روسيه، پزشكي، در كشور ايران براساس اطلاعات موجود و همچنين تفكر غالب در جامعه، شغل معلمي، زنانه است. برخي از شغلها حتي با حضور فعال زنان، هنوز هم مردانه تلقي مي شوند مانند كشاورزي، همين واقعيت در مورد گروههاي فعاليت وجود دارد و در همه كشورها لزوماً مديريت،يك كار مردانه نيست.(مطالعات زنان ،1377،ص277) ولي به هر حال، بحث «عدم صلاحيت» زنان براي احراز مشاغل مديريت ارشد به علت عدم تحمل فشار، روزبروز بيشتر مطرح مي گردد. يك نمونه آن، تحقيقي است كه در سال 1994 در انگلستان انجام شد.Your browser may not support display of this image.1-Gender stereo typing

در اين تحقيق، عنوان شد كه براي اولين بار در طي 40 سال گذشته تعداد زنان مدير در انگلستان كاهش يافته است.دليلي كه اظهار شد اين بود كه زنان دريافته اند كه كار به عنوان

يك مدير به همراه اداره امور منزل، فشار آفرين است. هرچند هيچ مدركي براي تأئيد اين نظريه ارائه نشده است. ولي اين عقيده را كه زنان مدير تحت فشار زيادي هستند تقويت كرده است.آنچه كه به عنوان عدم مهارت، تفاوت مهارتها يا عدم توانايي در مقابله با فشار گفته مي شود در واقع از آنجا ناشي مي شود كه «مديران مرد» به عنوان يك «هنجار» يا نمونه قبول شده به حساب مي آيند و «مديران زن» به عنوان «ديگري» يا «غيرعادي». پيش فرض اين است كه استعداد مديريت در وجود افراد به وديعه گذاشته شده است و زنان به دلايل مختلف، از اين موهبت برخوردار نيستند و يا شايستگيهاي ديگري دارند. اسطوره هاي سازماني، تفاوت در رفتار مديريت را ناشي از جنسيت مدير مي دانند ولي براي اثبات اين امر دليلي وجود ندارد. چنين افسانه هايي براي زنان كاملاً گيج كننده است، هم در ارتباط با نيازهاي آموزشي و هم در نيل به پستهاي مديريت ارشد. (آموس،1379،ص29) در طي تحقيقي كه برروي مديران زن (آموزشي) صورت گرفته است، تفاوتي بين روش مردان و زنان از نظر كاركردهاي مديريتي ديده نشده است. زنان اغلب به خاطر نظرات كليشه اي در مشاغل پايين تري هستند و تفاوتهاي زيستي يا جسمي، بين زنان و مردان بعنوان توجيهي در عدم حمايت از زنان به كار مي رود. به هر حال از نظر تاريخي شمار مردان در مديريت بيشتر از زنان بوده است. ولي امروزه شمار زنان نيز در حال افزايش است. «الكساندر» در طي تحقيقي كه از سال 87-1986 برروي 119 نفر از دانشجويان مديريت بازرگاني انجام داد به

اين نتيجه رسيد كه «نگرشها هنوز هم در كل مي پذيرند كه مردان براي نقشهاي مديريتي، شايسته تر از زنان هست(wentling1996)جنسيت و سبك رهبري ولي سؤالي كه اينجا مطرح مي شود اين است كه آيا زنان روشي متفاوت از مردان در مديريت از خودشان نشان مي دهند؟ اين پرسش هم براي مدافعان حقوق زنان و هم براي علم مديريت سؤال جالبي است. فمينيستها در غرب در تبيين تفاوت الگويي كه زنان و مردان را در مديريت يكسان مي بيند و الگويي كه زن را مساوي ولي متفاوت از مرد مي نگرد بحث كرده اند. براي مثال دسته اي از محققان اشاره مي كنند كه زنان الگويي مشابه مردان دارند به نحوي كه در روش مديريت يكسان هستند. عده اي از محققان آشكارا به وجود نقاط ضعف در زنان اشاره مي كنند آنها توصيه مي كنند كه مديريت عالي بايد از برخوردهاي احساسي در مواقع بحراني پرهيز كند و دشمني و مخالفت خود را مؤدبانه و با هوشياري ابراز كند و اجازه دهد كه : قضاوت صحيح، ابتكار، استقامت، عزم و درستي تصميم و آينده نگري وي را هدايت كند. اينها كيفيتهاي مديريتي است اما يك زن بايد داراي كيفيت هاي ديگري نيز باشد با فكري روشن، مشخص و مناسب در تصميم گيري شركت كند. منابع و شواهد زيادي در ارتباط با كيفيت خاص مديريت زنان در زمينه درك مستقيم، قضاوت و مهارتهاي فردي آنها وجود دارد. زنان نسبت به مردان داراي مهارت بيشتري در حل مناقشات بوده و توجه بيشتري به روابط دارند و از نيروي حمايت، مراقبت و صبر و بخشش بيشتري برخوردارند. مردان،

با قدرت، رهبري مي كنند ولي زنان با تشويق و متقاعد ساختن ديگران رهبري مي كنند. (احمدي، 1376،ص20) مردان سبك مديريتي هرمي و سلسله مراتبي را بكار مي برند و اغلب سبكهاي مديريت زنان را بد تعبيرمي كننددرحاليكه سبك مديريت زنان نيز مي تواند صحيح باشد.(Johnson,GailDean,1997, 5) در سالهاي اخير، سبك خاص رهبري از نوع قدرت بدني، پرخاشگرانه و هدايتي به سبكي با اين مشخصات تغيير جهت داده است: سبك ترغيبي، اطلاع دهنده، كمك دهنده و حساس نسبت به نيازها و واكنشهاي انساني، اين تغيير (از نيرو به ترغيب و تشويق) براي زنان، ايده آل است چرا كه سبك آنها با تشويق و ترغيب سازگار است. قدرت رهبري زنان در حوزه هاي انساني مانند: بردباري، درك و فهم، همدردي، مشورت، آموزش و مهرباني قرار دارد. يعني آنچه كه شايستگي آنها را براي مسئوليت پذيري افزايش مي دهد نكته ديگر اينكه اكنون مردان، توان رهبري زنان را ارزيابي مي كنند و در مورد اينكه به زنان موقعيتهاي رهبري بدهند يا نه، تصميم مي گيرند بنابراين اگر زنان بخواهند پذيرفته شوند و به عنوان رئيس يا رهبر، ارتقاء يابند بايد مردان را متقاعد سازند كه آنها قادرند مسئوليتهاي اداري را مانند مردان انجام دهند. مردان معتقدند كه زنان امتيازات خاصي مي خواهند. همچنين معتقدند كه زنان كارمندان موقتي هستند با وجود اين واقعيت كه يك زن كه براي موقعيت رهبري يا نظارت در نظر گرفته مي شود مي تواند حداقل، موفقيتي در شغلش كسب كند و آن را به طور جدي انجام دهد. اين يك نوع نگرش متعصبانه است كه زنان با آن مواجه هستند و بايد

آمادگي تحمل آن را داشته باشند اگر مي خواهند رهبران اثربخشي باشند. يك نگرش نابجا يا ناعادلانه از واقعيت مسئله (توان رهبري زنان) چيزي كم نمي كند كه اين مانع بايد برطرف گردد. از آنجا كه زنان مي توانند همه نوع سطوح رهبري را با نتايج خوب انجام دهند سازمانهاي مرد محور و خود زنان بايد مشتركاً براي ارزيابي واقع بينانه توان رهبري زنان اقدام كنند. (Killiaan 1999, 145) بعضي از محققان و نويسندگان اين ديدگاه را ارائه داده اند كه زنان داراي صفات و رفتارهاي اكتسابي خاصي هستند كه آنان را براي اعمال سبك رهبري از نوع متمركز برمردم، مستعد مي سازد. در نتيجه زناني كه مسئوليت رهبري گروههاي شغلي را به عهده دارند غالباً از سبك مشاركتي استفاده مي كنند و طي آن اختيار خود را به افراد تحت نظارت خود تفويض كرده و موجبات رشد و پرورش آنان را فراهم مي آورند. براين اساس، مردان تمايل دارند بيشتر از سبك رهبري كنترل و نيز شيوه هايي كه به رهبري نظامي شباهت دارد استفاده كنند. زنان مديريت مشاركتي را از آن جهت بيش از مردان طبيعي تلقي مي كنند كه با اعمال اين نوع رهبري، امكان تعامل با مردم براي آنان بيشتر است و اين نوع عمل متقابل اجتماعي را نيز راحت تر مي توانند انجام دهند به علاوه گفته مي شود كه حساسيت طبيعي زنان نسبت به مردم اين برتري را  _ در مقايسه با مردان _ به آنان مي دهد كه اعضاي گروه را براي مشاركت در تصميم گيريها، تشويق كنند. براين اساس خانم «پائولافورمن» مديرعامل شركت بين المللي تبليغاتي" ساچي

و ساچي" مي گويد: «زنان اهميت روابط را در زندگي خود بسيار زود مي آموزند، روابط دوستانه و صميمت در محيط كار تا بدان حد براي ما اهميت دارد كه نمي توان آن را حتي در شرايط سخت و دشوار اقتصادي نيز فراموش كرد. مديريت مبتني بر فرمان دادن و كنترل نمي تواند در امور بازرگاني و تجارت اثربخش باشد. آنچه امروزه موجبات رشد و ترقي سازمانها را فراهم مي كند خلاقيت و نوآوري است و نمي توان به افراد فرمان داد كه خلاق و نوآور باشند» اگر پذيرفته شود كه بطور كلي در سبك رهبري ترجيحي زنان و مردان، تفاوتهايي وجود دارد. بنابراين بهتر است زنان در سازمانهايي به پستهاي مديريت گمارده شوند كه براساس مشاركت و تفويض اختيار اداره مي شوند. هرچند ممكن است اين نتيجه گيري كه «زنان بيش از مردان به طور طبيعي نسبت به سبكهاي رهبري مشورتي، اجماعي و مردمي و مردان بيش از زنان نسبت به سبكهاي رهبري آمرانه گرايش يا تمايل دارند» درست باشد.ولي اين واقعيت را نبايد از نظر دور داشت كه بسياري از مردان در عمل به اين نتيجه مي رسند كه رهبري آمرانه، مناسب تر است. (ساعتچي، 1377،ص 75) عدم توان در برخوردهاي قهرآميز، جدي ترين نكته اي است كه عليه مديريت زنان عنوان شده است. اين نكته به صورت خاص برتوان مديريتي تكيه دارد و مدعي است كه بانوان به صورت فطري فاقد روحيه لازم براي ورود در مخاطرات هستند و تمايل دارند در محيطهاي آرام و دور از برخوردها فعاليت نمايند. در مسايل مخاطره آميز در جستجوي پناه برمي آيند و از برخورد

مستقيم با خطر مي گريزند. اين روحيه متناسب با كار كارشناسي است و در كارهاي مديريتي توان ورود در مخاطره و پذيرش ريسك از جمله توانائيهاي اصلي مديران است. فقدان روحيه مخاطره پذيري به معني عدم توانائي مسئوليت مديريتي است بايد توجه كرد كه مديران فعلي ديگر در موقعيت تاخت و تازهاي جسورانه نيستند. مديريت امروزي برتوان افكار و انديشه ها بيش از قدرت اعمال زور و خشونت جسمي تكيه دارد. حتي در محيطهاي كارگري نيز سرپرستان به طرف تخصص و كارايي حرفه اي گرايش دارند تا قدرت بدني. در مديريت مياني و عالي مسأله بسيار روشن است. قدرت تفكر و خلاقيت، قدرت بيان و ارتباط و قدرت سازماندهي، سازنده موفقيت هستند. گفته مي شود كه درگيريها، مخاصمه ها و كشمكش ها هنوز وجود دارند. صورت و روش عوض شده است وليكن محتوا همان است و باقي است. در شرايط خصومت آلوده اداري نيز زنان تحمل ايستادن و جنگيدن به معني امروزي را ندارند و طالب شرايط امن و امان هستند. بديهي است دوران موفقيت رفتار تهاجمي به سرآمده است. و ذلت پذيري و انفعال، روش مديران موفق نيست. حد تعادلي از رفتار لازم است، كه همان رفتار با جرأت و مراقبت است. در مطا لعه فرهنگهاي كاري ملل مختلف «هافستد» رفتار خودخواهانه و منفعت طلبي شخصي را بدون توجه به اثر آن برديگران رفتار مردانه ناميده و در مقابل رفتار با توجه به ديگران مراقبت از حدود و منافع ديگران و منفعت طلبي جمعي را رفتار زنانه ناميده است. بنابراين زنان نيز با استفاده از روشهاي مؤثر رفتاري مي توانند مديران موفق و كارآمدي

باشند. (متقالچي، 1376،ص56) همچنين اين فرض كه نگرش زنان نسبت به كارشان، متفاوت از نگرش مردان است يك فرض دير پاست. اما يافته هاي تحقيقي آن را تأئيد نمي كند. بريف و اليور¹در سال 1976 مديران زن و مرد را مورد مطالعه قرار دادند و دريافتند كه تفاوت معني داري در انگيزه كار كردن زنان و مردان وجود ندارد. يافته هاي بعدي نيز اين امر را تأئيد كرد. آنچنانكه زنان عمدتاً  متعهد و جاه طلب بودند و انگيزه پيشرفت داشتند. بعلاوه اكثريت زنان احساس نمي كردند كه حرفه شان مانع پيشرفت آنهاست بلكه عوامل ديگري مانند فرزند و نگرشهاي ديگران را معرفي كردند. (Ledwirh.Colgan,1996, 96) به گفته هافستد در برخي از جوامع به مردان و زنان «كارها و پستهاي سازماني متفاوتي داده مي شود و در برخي ديگر رفتار مردم نسبت به ديگران (از نظر نوع جنس) متفاوت است». اين محقق مدعي است كه در بعضي از جوامع بين زن و مرد تفاوت قائل مي شوند و در نتيجه توزيع پستهاي سازماني به گونه اي است كه به مردها نقشهاي كليدي داده مي شود. آنان حاكم بر سازمان هستند و زنان بيشتر كارهاي خدماتي انجام مي دهند و نقش مراقبتي يا نگهداري را ايفاء مي كنند. جامعه اي را كه اين محقق آن را جامعه مردسالاري مي نامد به گونه اي است كه مردها حق ابراز وجود دارند و صاحب پول، اموال و دارائيها مي باشند. در اين جوامع مسئله رعايت حق ديگران چندان جدي گرفته نمي شود. ولي برعكس، در جامعه اي كه وي آن را جامعه زن سالاري مي نامد به مسئله روابط

توجه زيادي مي شود و در مجموع موضوع كيفيت زندگي و رعايت حقوق ديگران اهميت زيادي دارد. در جامعه زن سالاري اعضاي جامعه به مسئله روابط انساني و كيفيت زندگي اهميت مي دهند و مي كوشند تا به ديگران كمك كنند و براي حفظ محيط زيست هم اهميت بسياري قائلند. (رابينز،1374، ص108)جنسيت و ف_رهنگ سازمان فرهنگ سازماني متشكل از ارزشها، هنجارها، زبانها و رسوماتي است كه تصورات اجتماعي شكل گرفته از زنان و مردان را منعكس مي كند و روابط خاص قدرت را در بين اعضاء يك سازمان مطابق عضويت جنسي شان تعريف مي كند. و از طريق يكسري از قوانين (آشكار و ناآشكار) كه مضمونهاي جنسي مربوط به رفتارهاي مناسب زنان و مردان را در قالب بافت سازماني تعريف مي كند عمل مي كند. و با بيان اينكه چه كسي چه كاري را در سازمان بايد انجام دهد، نظم هنجاري را در فرهنگ جنسي سازمان بيان مي كند. مطالعه يك فرهنگ به معني بررسي «نمادها، اعتقادات و الگوهاي رفتاري يادگرفته شده، توليد و ايجاد شده توسط افرادي است كه انرژي و كارشان را به زندگي يك سازمان اختصاص مي دهند». بنابراين مطالعه فرهنگهاي جنسي به معني توجه به اين امر است كه چگونه اعضاء يك سازمان، نمادها، عقايد و الگوهاي رفتاري مربوط به عضويت جنسي را بدست مي آورند و سپس توليد و بازسازي مي كنند.بنابراين رويكرد فره_____نگي به ما كم__ك مي كند كه بب_ينيم چ_گونه نگرش____ها و رفتارها درمجموعه هاي سازماني از طريق نمادهاي مختلف مثل زبان، ارزشها، تصورات از جهان، هنجارها و رسوم، ساخته و بهم پيوسته شده يا تغيير و تضعيف

يافته است. زناني كه وارد فرهنگهاي سازماني مردانه مي شوند با قوانين سختي مواجه مي شوند كه اين قوانين مضامين جنسي را از نقش شان و يك نظم نمادين از جنسيت را در آنهايي كه مردان غالبند بيان مي دارد. شايد زنان تلاش مي كنند كه با ورود به اين سازمانها و پذيرش يك موقعيت سنتي مردانه، نظم جنسي نمادين ايجاد كنند. بسياري از توضيحات مرسوم در مورد مسئله تبعيض ديگر قادر به توضيح كامل اين پديده نيست. مخصوصاً تئوريهاي اقتصادي در اين زمينه ضعيف عمل مي كنند. مثل الگوي نئوكلاسيك – كه تبعيض را بعنوان محصول طبيعي توزيع متفاوت سرمايه انساني در نظر مي گيرد. يعني سرمايه گذاريهاي متفاوت براي زنان و مردان در امر آموزش و پرورش، در ادبيات استعاره هاي مختلفي وجود دارد كه زناني را كه وارد مجموعه ها يا مشاغل مرد محور مي شوند اينگونه توصيف مي كنند : زنان بعنوان مهمانان ناخوانده يا بيگانه، زنان بعنوان سربازان يا مسافران. اينها برخي از تصورات از زنان بعنوان افراد بيگانه در فرهنگهاي مختلف است. عدم تعادل جنسي همچنين با پذيرش رسومي كه رنگ تفاوت به خود مي گيرد ايجاد مي شود. «پذيرش به عنوان يك مهندس در ازاء نفي هويت جنسي».به طور كلي سه دسته از قوانين وجود دارد كه در تشكيل سقف شيشه اي موثر است و ممكن است در هر سازماني يافت شود.1- شرايط ضروري : قوانيني براي هر كس : نخستين گروه قوانين كه ممكن است شرايط ضروري نيز ناميده شوند. درون يك سازمان مورد احترام مي باشند. دامنه كاربرد اين قوانين ظاهراً جنسي نيست زيرا براي زنان

و مردان به طور برابر به كار مي روند. هم زنان و هم مردان ملزم به تعهد به سازمان مي باشند مثل ساعات طولاني كار كه قراردادشان آنها را به انجام آن ملزم مي كند و اولويت دادن به كار، بيش از خانواده شان.2- دستورالعملها : رفتار كردن مانند مردان :دومين گروه قوانين، مجموعه اي از رفتارهايي را كه زنان براي دستيابي به موفقيت بايد انجام دهند پيشنهاد مي كند. اين قوانين، تجويزي هستند. زيرا آنها اقدامات ضروري براي دستيابي زنان به اهدافشان را مشخص مي كنند و مجموعه اي از پيشنهادات را كه در پي ايجاد تصويري از وظايف زنانه نزديك به نوع ايده آل مردانه است، تشكيل مي دهند. بنابراين اين قوانين به طور نامعلومي جنسي است.3- تاكتيك ها : پذيرفتن موقعيت زنان :دسته سوم قوانين كه تاكتيك ها ناميده مي شوند. نگرشها و رفتارهايي هستند كه بطور مؤثري توسط زنان براي ايجاد و حمايت از موقعيت شان در سازمانها، وضع شده است. بنابراين آنها نه حكم سازماني هستند و نه دستورالعملهايي براي موفقيت، بلكه فهرست صحيحي از اقداماتي هستند كه زنان براي بقاء خود اجرا مي كنند. اين گروه از قوانين به زنان توصيه مي كنند كه به سرعت به يك شغل مبادرت نكنند و از رقابت مستقيم با مردان اجتناب كنند و روابط را بر مناسبات برابر قرار دهند و با كارداني درصدد به دست آوردن آنچه كه بهتر است باشند.در پايان مي توان گفت كه فرهنگهاي سازماني جنسيت گرا نيستند. بلكه آنها، مجموعه ها، وظايف و رفتارهاي خاص مردان و زناني را كه در آنها كار مي كنند تعريف مي

كنند. و مجموعه اي از تعاملات تقريباً سلسله مراتبي مبتني برتقسيم كار جنسي و انتظارات جنسيتي را در بردارند. (Cheradi . Poggio2000, 245-256)Your browser may not support display of this image.در مجموع چنين به نظر مي رسد كه زنان بيش از مردان، مسايل مربوط به فرهنگ سازماني را عامل عقب ماندگي خود مي دانند. آنها معتقدند كه اولين مانع پيشرفت زنان، فرهنگ سازماني است. زنان مدعي اند كه برخلاف ادعاي مديران مرد، در ورود به جرگه مديريت امكان و فرصت مساوي وجود ندارد و موانع زنان بيش از مردان است. براساس اين ديدگاه، زنان از خود نقشي ندارند بلكه موانع نامرئي جلو ارتقاء آنها را مي گيرد. در اين شرايط دو راه حل مطرح مي شود: نخست اينكه فرهنگ سازمان را متحول كنيم كه اين كار مستلزم برخورد فعال و منظم است. «روزنر2» مي گويد : «فرهنگ سازمان بايد تغيير كند. افراد در بالا بايد به تغيير متعهد باشند و آن بايد يك تعهد طولاني مدت باشد.» اين راه حل با روش قرار دادن زنان در مسير رهبري و حل خود به خود مشكل با گذشت زمان، سازگار نيست. راه دوم اين است كه زنان، خود را با فرهنگ موجود سازگار كنند. اين همان شيوه اي است كه بيشتر مديران زن برگزيده و دنبال كرده اند. برخي از زنان موفق با پيشي گرفتن از مردان، راه خود را به سوي موفقيت هموار كرده اند. اين راه ممكن است براي پاره اي از زنان كارآمد بوده باشد و آنان توانسته باشند با اوضاع نامناسب كنار بيايند. اما براي زنان باهوش نسل آينده كه آرزوي مقامهاي بزرگ

و مديريت را در سر مي پرورانند اين راه حل، مناسب به نظر نمي رسد. از نظر كارشناسان مختلف، سازمانها وقتي به حداكثر بهره برداري مي رسند كه بتوانند فرهنگ شركت را براساس نيازهاي روزانه و مختلف كاركنان متحول كنند. اثر اين كار بسيار بيشتر از روش كنار آمدن زنان با فرهنگ سازمان است. (زماني واميني، 1379،ص48) اما چرا به جاي آنكه مردان اين شرايط را تغيير دهندزنان بايدخود را با سياستهاي سازماني تطبيق دهند؟. پاسخ آسان است چون فرهنگ سازماني را مردها پايه ريزي مي كنند. اما به هر حال هر چه تعداد زنان در سازمانها بيشتر شود. تغييرات اجتناب ناپذير خواهد شد. بنابراين در آينده چنين سياستهايي ديگر وجود نخواهد داشت. (دانال ولين ام بروكس،1381،ص226) در سازمانهايي كه زنان در آن حضور ندارند يا تعداد كمي از زنان در پستهاي صاحب قدرت حضور دارند جنسيت ممكن است برجسته تر باشد. كه براي زناني كه در طبقه پائين تر سازماني قرار دارند نتايج منفي دارد. در چنين سازمانهايي در حاليكه مردان منابع را در اختيار دارند تا حد زيادي علاقه و انگيزه اي به خنثي كردن رفتار جنس مدار خود ندارند. «ايلي3» اين وضعيت را با بيان اينكه «كميابي زنان در پستهاي بالا به طور ناخوشايندي برسرنوشت زنان ديگر در سازمان تأثيرمي گذارد، نشان مي دهد. همچنين چندين محقق ديگر براين انديشه تأكيد داشتند كه نفوذ مردان در پستهاي بالا ممكن است به ادامه كاهش كاركنان زن كمك كند.((HultinSzulkin, 1999, 457-58.«بارون¹» مدعي است كه كليشه هاي جنسي كه ريشه در ترتيبات و دستورالعملهاي سازماني دارند به نوبه خود به نتايج نابرابري بازار كار كمك

مي كند. شواهد تجربي نشان مي دهد كه اقدامات تبعيض آميز كه در جريان تشكيل يك سازمان رايج هستند. با تأثير برچگونگي تعريف پستها، كارمنديابي و ارزشگذاري و اينكه اين اقدامات در ساختار سازمان گنجانده شده و رسميت يافته، تداوم مي يابد. پس موانع ساختاري و اداري را نيز ميتوان در كنار بسياري از موانع ديگر مطرح كرد. بعبارتي ساختار و تشكيلات و ماهيت هرسازمان به نحوي برحضور زنان در مديريت آن سازمان تأثير گذار است. حال اين تأثير ممكن است در سازماني كمرنگ تر و در سازماني ديگر پررنگ تر باشد. به اين معني كه در سازمانهايي كه از حساسيت شغلي زيادي برخوردارند و تأثير تعيين كننده اي برسرنوشت جامعه و سازمانهاي ديگر دارند ترجيح داده مي شود از نيروي كار مردان به خصوص در سطوح عالي و پست هاي كليدي استفاده شود. و اين همان نگاه تبعيض آميزي است ك ريشه در ساختار و ماهيت سازمان دارد. با توجه به اهميت روزافزون مديريت منابع انساني و نقش تعيين كننده آن در انتخاب و انتصاب نيروي كار سازمان مي توان گفت پرسنل نيروي استخدامي، بايستي اصل شايسته گزيني را سرلوحه برنامه هاي استخدامي خود قرار داده و شايسته ترين افراد را بدون در نظر گرفتن جنسيت آنها، برگزيند.        فهرست منابع:1-«زن و مديريت» جميله كديور، پيام زن، 13802-زن، دانشگاه،. فرداي بهتر. (مطالعات زنان 1)، مجموعه مقالات و گزارشهاي كنگره زن. 13773-«آموزش مديريت براي زنان» پائولين آموس. ويلسون. سرور اعظم وزيري تازه هاي مديريت، شماره 17. 1380

Wentling – Rose – Mary. “ Astudy of the career development -4and Aspirations of woman in Middle management “Human –

Resource – development – Quarterly 7(3). Fall 1996 , p 253-70               johnson. Gall dean. Has management gone soft? Yes – and it works women in5 business , may / jun 97 . vol. 49 , p32 . gp. 2c ray a . killian  the working women : amale manager “ s viwe-6american management association , inc , 1997

7- جايگاه مديريت، شايستگي يا جنسيت؟ محمود ساعتچي، حقوق زنان، ش 5، 13778- مشاركت زنان در چالش هاي اجتماعي و عرصه هاي مديريت، مهتاب متقالچي، تدبير، ش 80، 1376

- sue led wirh and fiona colgan. Women in organization1998 london9

10-رابينز، استيفن، مديريت رفتار سازماني، ج ا. علي پارسائيان، سيدمحمد اعرابي، نشر مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي بازرگاني، چاپ 1374

11- recreating Silvia Gherardi and BarBara poggio.” Greating and Gender order in organizations” journal of world Business / 36 (3) /2001 245-256.

12-« فاصله بين زنان و مردان در كارهاي اجرايي و مديريتي» پريسا زماني، فضل ا… اميني، تدبير، ش 109، 137913-دانا ال. ولين ام . بروكس، هفت راز زنان موفق، غلامعلي معوا، تهران؛ خدمات فرهنگي رسا، چاپ اول 1381

-Mia Hultin – Ryszard Szulkin. “Wages and unequal Access to14Organizational power.” Administrative Science Quarterly, (1999): 453-472

مديريت خانواده اسلامي

گذران امور خانواده _ كه مؤسسهاي كوچك ولي بسيار مهم است _ بايد تابع ضوابط و تحت نظر مدير و گردانندهاي باشد كه امر مسئوليت آن را بر عهده ميگيرد. در اسلام توصيه شده است كه حتي اگر دو تن به سفر ميروند يكي از آنان بايد امر مديريت اين سفر را بر عهده گيرد.

خانواده نيز لااقل متشكل از دو تن است: زن و مرد، البته بعدها

فرزندان و گاهي ديگر افراد هم به آن اضافه ميشوند. شك نيست كه در چنين وضع و شرايطي مسئوليت، مشترك ميشود و هر عضو به تناسب شرايط و موقعيت خاص خود عهدهدار وظيفهاي ميگردد. خط مديريتاداره و مؤسسه خانواده در عين وجود اعضا و كاركنان، نيازمند مدير است و اسلام اين مديريت كلي و اجراي ضوابط لازم را به عهدهمردان گذشته است، زيرا هم، امر نفقه و تأمين هزينههاي لازم را به عهده دارد و هم در عرصهي حيات اجتماعي ظاهر و بارز است و به رموز و شرايط جريانات آگاهتر است. خط مديريت بر اساس هوس نبوده و دلخواه او نيست، چرا كه او عبد خداوند است و پيش از پديد آمدنش، خداوند ضوابط حقي را براي انجام وظايف بندگان مقرر كرده است. او از يك سو منبع اجراي ضوابط را بايد از خداوند بگيرد و از سوي ديگر مراقب باشد كه با حق رو در رو نگردد.حضرت علي (ع) در وصف بندگان محبوب خدا ميفرمايد: نواي پر فروغ براي او درخشيدن گرفته كه روشنگر شاهراه توحيد است و در پرتو آن، راه پيموده ميشود؛ و به طبع ادارهي امور زندگي بر اساس آن خط روشن تعقيب گردد.(1)در وادي مسئوليتدر امور ازدواج، ظاهراً بحث از عهد و پيمان و قرارداد زندگي بين دو فرد است، ولي حق اين است كه در رأس، اين مثلث خدا دارد كه حكمش بر هر دو نافذ است و حليت ازدواج و روابط بر اساس حكم اوست، و بدينسان مسئوليت اداره خانواده، مسئوليتي خدايي است و اگر در آن سستي و كاستياي باشد، طرف حسابرسي خداوند است.زن و فرزند

در واقع تحت سرپرستي مرد و زير دست او هستند و در رابطه با زيردستان سخن عامي از حضرت علي(ع) است كه ميفرمود: بخشي از حقي كه بر توست حفظ و نگهداري تو از خود، و تلاش تو در نظارت سازنده بر زيردستان است كه آن چه از آن به تو ميرسد، برتر از آن است كه از نيروي تو در اين راه سرمايهگذاري ميشود.(2)البته بندهي محبوب خدا به هنگامي كه قدم در راهي مينهد، سعي دارد، آن راه براي او روشن باشد؛ او بايد بررسي و تحقيق كند كه خداوند در حفظ و پاسداري اعضاي زيردست، از او چه خواسته است و چه تكليفي براي او معين نموده است و اين بررسي براي كشف و شناخت بخشي از وظيفه و مسئوليت مديريتي است و امام در اين زمينه فرمود: مآلانديشي قبل از انجام كار، مايهي ايمني از پشيماني است.با توكل به خدا انجام دهدر انجام وظيفهاي كه براي هر كس معين شده، خود بايد بينديشد و جوانب كار را در نظر گيرد و در نهايت آن را به مرحلهي اجرا رساند. مدير يك مؤسسهي تجاري يا اداري، مسئول اقدامات خويش است و ديگران نميتوانند، در كار و حيطهي مسئوليت او چون و چرا كنند. البته اين سخن بدان معنا نيست كه او استبداد به خرج دهد و هر گونه كه خواست عمل كند. در مواردي مشورت لازم است. اما جمعبندي، تصميمگيري و اجرا به عهده اوست كه قرآن ميفرمايد: آنچه خود تصميم گرفتي با توكل به خدا انجام ده. (3)در امر خانواده نيز مسئوليت به همين گونه است. زن در كارهاي خانه، خود شخصاً

تصميم ميگيرد و مرد نيز همين طور. مرد در رابطه با مسئوليت زنان تابع است و زن نيز در مسئوليت مردان بايد تابع باشد.عدم تحميل به زنشك نيست كه ادارهي امور زندگي، در مواردي نيازمند به كمكرساني ديگران و به خصوص زن خانواده است. كمكخواهي از او اشكالي ندارد اما تحميل كار بر زنان و يا واگذاري امور شاق به آنان مورد نهي است. طبع لطيف و جسم ظريف او توانايي انجام كارهاي سنگين را ندارد.از حضرت علي(ع) نقل است كه بار سنگين مسئوليت خود را بر زنان بار نكنيد.(4)توزيع وظايف:وظايف در اسلام، چه در عرصهي جامعه، و چه در اداره، يا خانواده توزيع شده است. تكليف زمامدار و تكليف يك كارمند مشخص است. يك مدير خوب بايد وظايف و اعمالي را با توجه به توان و نيروي هر فرد تقسيم كند كه امكان بازخواست فرد باشد. همانگونه كه پيامبر(ص) فاطمه زهرا(س) را به خانه علي(ع) برد و تكليف هر كدام را بر اساس خواست فاطمه(س) روشن كرد. وظايف داخل خانه بر عهدهي فاطمه(س) شد و بيرون آن به عهدهي علي(ع). حتي در محيط خانه اگر پسران و دختران در حد توانايي خود قادر به كاري هستند، بايد برايشان وظيفهاي معين شود. در واگذاري وظيفه، بايد افراد را به گونهاي تربيت كرد كه در آن از هيچ اقدام مقتضياي فروگذار ننمايند و در راه و كار آن از هيچ هدف نيك و ارزندهاي دست برندارند كه اين وصف بندگان محبوب خداست.عدم تضييع حقمديريت خانواده اسلامي با تصويري كه از خانواده و اهميت آن ارائه داديم و با يادآوري اين نكته كه آنان امانت خداوند در

دست يكديگرند، و هم با توجه به اين امر كه وظايف اعضاي خانواده از سوي خداوند براي انسانها معين شده است؛ بايد گفت كه وظيفه سنگين، سهلانگاري در آن نوعي تضييع حق و ناديده گرفتن حكم و فرمان خداوند است. حضرت علي (ع) ميفرمايند: براي آدمي اين گناه كافي است كه افراد زير دست را ضايع و تباه سازد (و يا حق آنان را ناديده گيرد) زيرا بر اثر آن، چيزي را كه اعضاي خانواده بايد داشته باشند، از آنان سلب كردهايم. و اصل اين است كه مدير خانواده داراي وسعت ديد و نظر باشد و در امر اداره و مسئوليت، او حتي خود را در رنج و زحمت اندازد تا زيردستان در راحتي و آسايش باشند كه بندهي پرهيزگار بر اساس تصوير حضرت علي (ع)، كسي است كه از وجودش در رنج است و مردم از او در آسايش هستند در انتخاب همسر، اصالت و نجابت خانوادگى، كفويت و مسائل ژنتيكى را نيز بايد در نظر داشت. ژنها به عنوان عوامل انتقال صفات از نسلى به نسل ديگرند كه در برخى روايات به تلويح بدان اشاره شده است. در روايتى از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله وسلم آمده است:«بنگر فرزند خود را در كجا قرار مى دهى؛ زيرا رگ (ژن) تأثير خود را باقى مى گذارد.»در اين زمينه به روايت جالب ديگرى از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم توجه ميكنيم كه مى فرمايند:براى انتخاب همسر، تحقيق و بررسى و شناخت برادران و خواهران كسى كه مى خواهد از او خواستگارى كند، خود يك معيار و ملاك مى تواند باشد؛ چه اين كه همسران همانند برادران و خواهران خويش

فرزند مى آورند.مسأله كفويت نيز اين چنين مورد توجّه قرار گرفته است:«در گزينش همسر براى خود، محلّ مناسب انتخاب كنيد و از اشخاص همشأن خود زن بگيريد و به آنان زن بدهيد.»خواستگارى از دختران شايسته و واجد شرايط فاميل _ در لسان برخى از روايات _ در شمار يك اولويت است، چنان كه در اين روايت آمده است:«النّاكح فى قومه كالمُعْشب فى داره» (آن كه از خاندان خويش زن گيرد، چنان است كه در خانه خويش علف چيند.)از مهم ترين معيارهاى انتخاب همسر، ديندارى اوست، در رواياتى كه از رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم و ساير ائمه اطهار عليهم السلام به يادگار مانده، مى توان بهترين ملاك ها و معيارهاى انتخاب را به دست آورد و در پرتو آن رهنمودهاى والا و ارجمند، زندگى سعادتمندانه اى پى ريخت. در ذيل، برخى از آن روايات را به عنوان راهكارهايى بس ارزشمند به خانواده هاى مؤمن تقديم مى كنيم:1. زن را براى چهار چيز گيرند: مال، شرف، جمال و دين.«و تو زن ديندار بجوى.»2. اگر كسى به خواستگارى (دختر) شما آمد كه از ديندارى و امانتدارى او راضى هستيد، به او زن دهيد...»4. تربيت فرزندخانواده، نقش مهم و مؤثرى در تربيت فرزند ايفا مى كند. شخصيتِ آدمى عمدتاً در سنين كودكى و از طريق امر و نهى هاى والدين و ديگر اعضاى خانواده شكل مى گيرد. به طور كلّى والدين، فرزندان خود را با آموزش مستقيم و غير مستقيم تربيت مى كنند. فرزندان، بسيارى از الگوهاى رفتارى، خصوصيات اخلاقى، انگيزه ها و نگرشها و ارزشهاى والدين خود را از طريق فرايندهاى تقليد و همانندسازى كسب كرده و زمان بسيارى را براى مشاهده رفتار والدين و الگوبردارى از آن صرف مى كنند. هنگامى كه

والدين، با اشتياق، تعهد و قاطعيت معقولى به وظايف خويش روى مى آورند، كودكان تمايل پيدا مى كنند كه خود را با اين جنبه از منش آنان وفق دهند.اصولاً كودكان موجوداتى پاك و خداجوى هستند. محيط مناسب خانواده مى تواند اين فطرت توحيدى را در آنان بارور و شكوفا سازد؛ در حالى كه محيط نامناسب، سدّى در برابر رشد و تعالى آنان خواهد بود و يا موجب رشد معيوب، منحرف يا يك بُعدى آنان خواهد شد. شاكله وجودى انسان و اساس خصوصيات اخلاقى وى از ابتداى كودكى _ به خصوص در سالهاى اوليه عمر _ در خانواده پىريزى مى شود. علاقه فراوان به فراگيرى و انعطافپذيرى عميق در برابر تأثيرات رفتار و عكسالعملهاى والدين و اطرافيان، ويژه مرحله خردسالى و قبل از ورود به مكتب است. به همين دليل، همه معلومات، عادتها، عكسالعملها و ويژگيهاى اخلاقى اى كه در اين دوران تحصيل مى گردد، به طور ريشه دار و مستحكم و عميق، در روح كودك باقى مانده و بناى اصلى شخصيت و سازمان و شاكله وجودى او را تشكيل مى دهد و بر اساس آن، شخصيت او شكل مى گيرد. اعضاى بزرگتر خانواده ها _ به ويژه پدران محترم و مادران گرانقدر _ مسئوليت دارند كه با طرح ارزشهاى والاى اخلاقى در قالب قصه ها و داستان ها و مثل هايى از تاريخ زندگى ائمه معصومين عليهم السلام و بزرگان و با زبانى ساده و دلنشين، كودك را با پاكى ها، صداقت ها، رشادت ها، كرامت ها، ايثارها و گذشت ها آشنا ساخته و روح و روان او را صيقل دهند. كودكان از همان اولين سال هاى زندگى خود داراى استعداد قابل توجهى براى مشاهده، يادگيرى و الگوسازى هستند. پدر و مادر آگاه، بايد اولين

تقليدها و همانندسازى هاى مثبت فرزند خود را به فال نيك بگيرند و او را در مسير مطلوب، هدايت و تشويق كنند.در متون اسلامى ما نقل شده است: زمانى كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله وسلم به سجده مى رفتند، امام حسن و امام حسين عليهماالسلام بازى كنان سوار بر دوش رسول اللّه صلى الله عليه و آله وسلم مى شدند و آن بزرگوار به قدرى سجده خود را طولانى مى كرد كه آنان خسته شده، پايين بيايند. اى كاش ما نيز در رفتار و گفتار خود، كودكان را جذب كنيم تا آنان نيز به اخلاق و دين علاقه مند شوند! در هر حال، پدر و مادر بايد توجه داشته باشند كه اولين الگوهاى فرزندان هستند و اگر آنان در وظايف دينى صادق و جدى باشند فرزندان خود را نيز مى توانند ديني بار بياورند. اين نكته نيز در خور توجه است كه هر چه پدر و مادر در تربيت مذهبى فرزندان خود هماهنگ تر باشند و كسانى كه با كودك سر و كار دارند هماهنگ عمل كنند، رشد گرايش هاى اخلاقى و مذهبى در كودكان و نوجوانان سريع تر خواهد بود. هماهنگى بعدى بايد ميان خانه و مكتب و سرانجام مطلوب ترين نتيجه، هنگامى حاصل خواهد شد كه خانواده، مكتب و فرهنگ اجتماعى با يكديگر هماهنگ باشند و انتظارات شان از كودكان و نوجوانان نيز هماهنگ، واقعبينانه و در حدّ توان كودك يا نوجوان باشد.يكى از آموزه هاى تربيتى در «سيره نبوى» توزيع عادلانه محبت بين فرزندان است! در اين باره رواياتى از آن حضرت نقل شده است از جمله:«اعدلوا بين اولادكم كما تحبّون ان يعدلوا بينكم فى البرّ و اللطف» (بين فرزندانتان به عدالت رفتار كنيد، چنان كه مى خواهيد [مردم و فرزندان] در نيكى

و لطف، با شما به عدالت رفتار كنند.)نقل است شخصى كه دو فرزند پسر داشت، در حضور حضرت يكى را بوسيد و به ديگرى توجهى نكرد، پيامبر با نگرانى به او فرمود: چرا ميان دو فرزندت فرق گذاشتى!؟28 و در كلامى گهربار فرمود:«انّ اللّه تعالى يحبّ ان تعدلوا بين اولادكم حتّى فى القُبل29؛ خداوند دوست دارد كه ميان فرزندان خود حتّى در بوسيدن آنها، به عدالت رفتار كنيد».يكي ديگر از مواردي كه غربيان و به اصطلاح حافظان حقوق بشر و حاميان حقوق زن به عنوان پايمال شدن حقوق زن در جامعه ما به آن پرداخته و آن را ناشي از شريعت اسلام و احكام آن ميدانند، محصور بودن زن در چارچوب خانه و عدم اجازه كار به زن است. آنان به دليل عدم آشنايي با حقوق زن در اسلام و رفتار سنتي عده كثيري از مردم ما، چنين برداشتي داشته و از آن عليه اسلام استفاده مينمايند.آنچه در توضيح اين مسئله بايد عنوان نمود، اين است كه در جامعه ما با وجود اسلامي بودن آن، تمام رفتار مردم، ريشه در اسلام ندارد، بلكه برخي از اين رفتارها به آداب و رسوم قبايل و سنتهايي باز ميگردد، كه تنها ارتباط مختصري با اسلام داشته و بيشتر ناشي از كجفهمي مردم عوام از دستورات اسلامي است.چنانكه قبلاً هم گفتيم از ديدگاه اسلام زن و مرد از شخصيت انساني و حقيقت وجودي يكساني بهرهمندند و از اين حيث تفاوتي با يكديگر ندارند، ليكن از نظر تواناييها و استعدادها يكسان آفريده نشدهاند و به همين دليل حقوق و تكاليف يكساني نخواهند داشت. سرّ اين تفاوت نيز در نوشتههاي گذشته

در ضرورت جذب و تسخير متقابل اين دو صنف به عنوان عامل اساسي تشكيل هسته اوليه زندگي اجتماعي انسان يعني خانواده دانسته شد.بايد گفت اسلام از آنجايي كه كاملترين دين و يا به تعبير ديگر بينقصترين برنامه زندگي ابناي بشر با در نظر داشت فلسفه خلقت انسان ميباشد و واضع آن، آفريننده جهان و جهانيان و آگاه به اسرار خلقت است، به تقسيم كار در جامعه بين زن و مرد و با توجه به تواناييها و استعدادها پرداخته است.مطابق تعليمات قرآن، در اين تقسيم كار، مسئوليت امرار معاش و مديريت خانواده بر عهده مرد و امور پرورشي و عاطفي آن بر عهده زن قرار داده شده است. البته بايد اشاره كرد كه از نظر اسلام هيچ يك از اين مسئوليتها نشانه كمال و تقرب به خدا و فخر معنوي نيست.پيرامون اين موضوع گاهي برخي از آيه 34 سوره مباركه نساء استفاده نموده و از مسئوليت مرد در خانواده به قيوميت مرد بر زن تعبير مينمايند. ولي بايد گفت، اين تعبير با آنچه در قرآن كريم آمده منطبق نيست. شريعت اسلامي مرد را قيم زن نميداند و زن را موجودي مستقل، داراي شخصيت و مسئوليت قانوني دانسته و اگر سخن از مديريت خانواده و مسئوليت امرار معاش به ميان ميآيد، اين موضوع محدود به روابط زن و شوهر در خانواده است و به روابط ساير زنان و مردان غير از اين رابطه _ به طور مثال رابطه مادر و پسر يا رابطه برادر و خواهر _ سرايت نمينمايد.اگر در اين آيهي مباركه از سوره نساء گفته ميشود كه «مردان را بر زنان تسلط و نگهباني است،

به واسطه آن برتري كه خدا بعضي را بر بعضي مقرر داشته است و هم به واسطه آن كه مردان از مال خود بايد به زنان نفقه دهند.» بحث از فضل و برتري نيست، بلكه آيه به پرداخت نفقه زن توسط مرد اشاره دارد.اين موضوع نيز مرتبط با همان تفاوتهاي فيزيكي و جسمي است كه قبلاً به عنوان دليل بر تفاوتهاي حقوق و تكاليف مطرح گرديد. به عبارتي توانايي مرد در مسايل اجتماعي و اقتصادي و كوشش براي تحصيل مال و تأمين مايحتاج منزل بيشتر است و چون مسئول تأمين هزينه زندگي خانوادگي مرد است، سرپرستي خانواده نيز با اوست. البته اين مسئوليت يك كار اجرايي و وظيفهاي است كه بر عهده مرد گذاشته شدهو فضيلتي براي مرد نيست. در اين آيه قرآن كريم به زنفرمان داده نشده است كه تو در فرمان مرد هستي بلكه به مرد ميگويد، تو سرپرستي زن و خانوادهات را بر عهده داري و به اين معنا نيست كه زن اسير مرد است و او نميتواند به دلخواه خود عمل نمايد. مديريت و سرپرستي خانواده مانند مديريت در هر جامعه و دستگاهي، صرف يك مسئوليت اجرايي است و از نظر بهرهمندي از فضيلتها و ارزشهاي انساني، ممكن است كسي كه تحت سرپرستي است از سرپرست خود برتر و نزد خدا مقربتر باشد.واگذاري اين مسئوليت به مرد نه به خاطر برتر بودن گوهر مرد نسبت به زن، بلكه به علت استعداد و تواناييهاي روحي و جسمي او نسبت به اين وظيفه است.در كنار اين استعدادها بهرهگيري از دو عنصر محوري علم و عقل توسط مرد نيز ضروري است، زيرا از نظر

اسلام مهمترين شرط سرپرستي در خانواده يا اجتماع، عمل كردن سرپرست بر اساس علم و عدالت ميباشد. با اين حال قوام داشتن شوهر نسبت به زن يك قاعده آمره و تخلفناپذير نبوده و در صورتي كه زن استقلال اقتصادي داشته باشد و بتواند امور خود را شخصاً اداره و تدبير و از حيثيت خود حراست كند، ميتواند در ضمن عقد نكاح به عنوان شرط، قواميت مرد را محدود نمايد. قوميت از نظر اسلام اختصاص به گوهر مرد ندارد، قواميت مرد نسبت به زن فقط در روابط زوجين جاري است و خارج از اين رابطه ممكن است، زن نسبت به مرد قواميت داشته باشد، مثلاً به موجب احكام اسلامي اطاعت فرزند از پدر و مادر واجب است. بنابراين اگر مادر پسر خود را امر به كاري نمايد يا از آن نهي كند، پسر مؤظف به اطاعت از امر و نهي اوست.كار كردن زن در بيرون از خانه نيز نفي نشده است. چنانچه زن مسلمان قادر به فعاليت در بيرون از خانه البته بدون مزاحمت در زندگي خانوادگي و با رعايت انجام وظيفه محوله كه مهمترين آن ايجاد مهر و محبت در بين اعضاي خانواده است باشد، ميتواند به آن نيز بپردازد.اين موارد در صورتي كه منافي با اخلاق اسلامي نباشد و كاري را كه زن در بيرون انجام ميدهد، از نظر شئون خانوادگي با خانواده وي سازگاري داشته باشد(1) هيچ كسي _ از ديدگاه اسلام _ حق نهي وي را ندارد. چرا كه زن شخصيت كاملي است و اهليت تصميمگيري در امور خود را دارد و از لحاظ اقتصادي نيز ميتواند استقلال داشته باشد.نكته ديگري را

كه اينجا بايد به آن اشاره نمود، اين است كه زن تابع بيچون و چراي مرد نيست و اگر بحث از سرپرستي و قواميت مرد به ميان ميآيد، دستورات مرد در چهارچوبه اوامر الهي نافذ است و چنانچه مرد خارج از اين محدوده بخواهد در خانواده اقدام و اعمال مديريت نمايد، براي همسرش تكليفي نسبت به اطاعت و همراهي نخواهد بود.علم، عدالت و تقوا شرايط اساسي مديريت و سرپرستي در شريعت اسلامي است كه بايد توسط مرد در اجراي وظيفهاش مورد توجه قرار بگيرد. در مقابل وظيفه سرپرستي و اداره خانواده كه بر عهده مرد گذاشته شده، زن عهدهدار شئون پرورش و تربيت و تربيت عاطفي و تلطيففضاي زندگي خانوادگي است كه از عهده مرد خارج است.در كل ميتوان گفت كه زن از نظر اسلام در خانواده كه زير بناي جامعه است داراي دو وظيفه است؛ يكي اين كه سازنده مجدد شخصيت، توانايي و كارايي مفيد مرد است كه به گفته ويل دورانت، زن از آنجايي كه مرد خيالي و سرگردان را به مرد فداكار و پايبند به خانه و كودكان خود تبديل ميسازد، حامل حفظ و بقاي نوع است و ديگري اين كه رسالت مادري را بر عهده دارد كه بنا بر اين رسالت، نقش اصولي و زيربنايي در جامعه را ايفا نموده و انسانساز است.زن از آغاز تشكيل نطفه در رحم به راستي پرورشدهنده فرزند تا دوران مكتب است. در دوران بعد از آن نيز اگر چه فرزندان استقلال مييابند، ولي با آن هم، همواره تا واپسين لحظات حيات مادر تحت تأثير وي قرار دارند.مؤثرترين اين دوران نيز دوران شيرخوارگي و كودكي است

كه همه ابعاد شخصيت كودك در آغوش گرم مادر شكل ميگيرد و كودك به آنجا ميرسد كه بايد برسد و اين دوران است كه ميتواند تفسير گفتار بسيار زيباي پيامبر اكرم(ص) باشد كه «الجنه تحت اقدام الامهات» هم به واقع سعادت انسان بستگي به عملكرد مادران دارد.با اين اوصاف سئوالي كه طرح ميشود اين است كه آيا تساوي و يكساني در حقوق و تكاليف زن و مرد كه غرب و حقوق بشر ساخته است و فكر آنها، مدعي آن است، به زن اجازه خواهد داد كه مسئوليت واقعي خود را در جامعه ايفا نمايد؟پاورقي1_ نهجالبلاغه، خطبه 210، بند 1.2_ نهجالبلاغه، نامهي 59، بند 4.3_ سوره آل عمران، آيه 159.1_ رعايت شأن در اسلام از مهمترين مسايل است كه از آن به مروت ياد ميشود.پى نوشت ها1. تقرير پيامبر(ص) و يا ائمه(ع) يعنى كسى كارى انجام دهد و آن بزرگواران _ در شرايط عادى، نبودن ضيق وقت و به دور از ترس و تقيه و مأيوس نبودن از تأثير _ بر كار او صحّه گذارند. ر.ك: اصول الفقه، ج 2، ص 66. *http://noorportal.net/394/750/751/13151.aspx

نشانه هاي خانواده خوشبخت

وَ مِن ءَاَيتِهِ أَن خَلَقَ لَكُم مِّن أَنفُسِكُم أَزوَجَاَ لّ_ِت_َسكُنُوا إِلَيهَا وَ جَعَلَ بَينَكُم مَّوَدَّةَ وَ رَحمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَأَيتٍِِِِ لِّقَومٍ َيتَفَكَّرُونَ و از نشانه هاي او خدا اين كه از [ نوع ] خودتان همسراني براي شما آفريد تا بدانها آرام گيريد ، و ميانتان دوستي و رحمت نهاد . آري ، در اين ( نعمت ) براي مردمي كه مي انديشند قطعاً نشانه هايي است. (سوره روم آيه 21 )

طبيعي ترين شكل خانواده ، اين است كه هيچ عاملي جز مرگ نتواند

پيوند زناشويي را بگسلد و ميان زن و شوهر جدايي بيفكند . كوشش مصلحان جامعه – مخصوصاً پيامبران خدا – اين بوده است كه نظام خانواده ، يك نظام مستحكم و پايدار باشد و هيچ عاملي نتواند اين كانون سعادت را متلاشي گرداند . به هر حال خانواده ي خوشبخت نشانه هايي دارد كه ما دراينجا به چند نمونه ي آن اشاره مي كنيم . اميد است كه خانواده ي شما نيز برخوردار از اين نشانه ها باشد. 1 – در بين اعضاي خانواده جمله " به من چه يا به تو چه " رد و بدل نمي شود، چرا كه اعضا به گفتگو و مشورت منطقي اعتقاد دارند و احساس مسئوليت مي كنند. 2 – افراد به يكديگر اعتماد دارند و از اين اعتماد سوء استفاده نمي كنند و اعتماد را يكي از پايدارترين ويژگي ازدواج موفق و خانواده موفق مي دانند. 3 – تا جايي كه امكان دارد با هم هستند و در مهماني ها يا كارهاي مربوط به خانواده تنها نمي روند. همدلي، همكاري، همفكري، هماهنگي را بقاي خانواده خوشبخت مي دانند. 4 – با هم اتحاد دارند و در مسائل مختلف ، با گفتگو و مشورت به تفاهم مي رسند و سعي مي كنند اگر سوء تفاهم به وجود آمد، آن را در درون خود بدون اين كه كسي بفهمد حل كنند.5 – به سليقه ها و عقايد يكديگر آگاه بوده و به آن احترام گذاشته و عمل مي كنند.6 – نسبت به هم شرم مسموم ندارند يعني خواسته هاي طبيعي خودشان را بدون نگراني يا خشونت ابراز مي كنند.7 –

به حريم يكديگر احترام گذاشته و از حدود مشخص شده خود فراتر نمي روند. 8 – نگران سلامت روحي و جسمي يكديگر بوده و از هم مراقبت مي كنند . اگر چنانچه مشكلي به وجود آيد ، سعي وافر در حل مشكل را دارند. 9 – در بيشتر اوقات لحظات خوشي را كه با يكديگر بوده اند مرور مي كنند؛ دنبال خاطرات تلخ نيستند، دوست دارند هميشه در خوشي، شادي و نشاط زندگي كنند.10 – براي فاميل ها و همسايه هاي خود اهميت قائل اند و پذيراي فاميل يكديگر هستند. 11– از امور مالي يكديگر خبر دارند و چيزي را از يكديگر پنهان نمي كنند . صرفه جويي و پس انداز كردن جزء برنامه هاي اقتصادي خانواده هاي خوشبخت است.12 – براي رشد يكديگر تلاش كرده و زمينه پيشرفت خانواده را فراهم مي كنند. 13 – افراد به هم افقي نگاه مي كنند نه عمودي . يعني هيچ كس خود را برتر از ديگري و در مقام قدرت نمي بيند. ديكتاتوري ، زور و قدرت طلبي حاكم نيست. 14 – همه اعضا احساس برنده بودن، موفق بودن، اميد داشتن مي كنند و خودشان را در زندگي برنده مي دانند.15 – در كنار هم احساس امنيت و آرامش مي كنند نه ترس و اضطراب يا تنش و درگيري. 16 – علاقه، عشق، محبت، صفا و يكدلي خود را هم در رفتار و هم در گفتار به يكديگر ابراز مي كنند. 17 – از يكديگر انتظار بيجا و توقع نامناسب ندارند.18 – اگر مشكلي پيش بيايد به راه حل فكر مي كنند و به دنبال مقصر و

گناهكار نمي گردند. دست به علت يابي و ريشه يابي آن مشكل مي زنند و راه حل منطقي ارائه مي دهند.19 هريك از طرفين پيوسته به فكر خوشحال نمودن و راضي نگه داشتن يكديگر هستند .20 – زن و شوهر به خاطر همديگر زندگي مي كنند : اول خود بعد ديگران. زندگي آنها به خاطر بچه ها يا ترس از طلاق و حرف مردم نيست.21 – زن و مرد مي توانند هر روز به دنياي اختصاصي يكديگر نزديكتر شوند، كار به مسائل خصوصي و زندگي ديگران ندارند.22 – با درخواست هاي يكديگر برخوردهاي مثبت و منطقي دارند. 23 – زن و مرد در كنار يكديگر هستند نه رو در رو و رقيب يكديگر، بلكه رفيق هم هستند و واكنش منفي از خود نشان نمي دهند. 24 – خانواده هاي خوشبخت تلاش دارند كه بچه هاي خوب و خوشبختي نيز به جامعه تحويل دهند.

*http://lifestyle.parsgooya.ir

دانش خانواده

دكتر حسين محموديان - دكتر محمد رضا شرفي

دكترسهيلا خوش بين - دكتراحمد احمدي

تلخيص : حسن حجتي

نشر : سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها (سمت)

گردآوري و تلخيص : حسن حجتي دوره كارداني رشته روابط عمومي و همكاري نشر طوبي «به نام قادر دانا» مقدمه : كتاب دانش خانواده كه در دست خواننده ارجمند است، تلاش دارد راه هاي تشكيل يك خانواده تندرست با معنويت و اخلاق اسلامي را در عين حال با داشتن فرزنداني محدود ، كه بتوان آنها را در عالي ترين سطح ممكن آموزش داد ، نشان دهد ، در جهت نيل به اين هدف مهمّ و مقدّس مطالب را به چهار بخش اصلي تقسيم نموده

كه عبارتند از : الف ) بخش جمعيت شناسي از آن جهت كه معلوم شود افزايش بي رويّه و نابسامان فرزندان در يك خانواده چه نتايج و تبعات زيانباري براي كل جمعيت كشور خواهد داشت و در برابر ، پيدايش سامانمند و محاسبه شدة  فرزند چه تأثير سودمندي براي سراسر كشور دارد . ب ) بخش تنظيم خانواده كه در واقع مكانيسم شيوه هاي عملي درست و بهداشتي كنترل و تنظيم خانواده را مي آموزد. ج) بخش مربوط به اخلاق و رفتار و معاشرت اعضاي خانواده با يكديگر كه موجب آسايش و آرامش جسمي ، روحي ، مادي و معنوي آنها است . د) بخش كوتاهي كه استحاب مؤكد ازدواج و داشتن فرزند از ديدگاه اسلام را بيان مي كند، اما در عين حال نشان مي دهد كه تنظيم خانواده و پيشگيري از نظر اسلام مجاز است . جمعيت و جمعيت شناسي :    1 (دكتر حسين محموديان) هر انسان عضو يك جمعيت خاص است و عوامل جمعيتي بر بسياري از جنبه هاي زندگي او از مكاني كه در آن زندگي مي كند تا قيمتي كه براي خريد كالاهاي مورد نياز خود مي پردازد تاثير مي گذارد . تاريخ ، تاثير شرايط جمعيتي بر زندگي و متقابلاً تاثير پذيري از آن را نشان داده است . جنگلها بخش مهمي از جمعيت را از بين بردند ، نبود بهداشت ، دارو، آلودگي هاي مختلف ، سبب مرگ و ميرهاي فراوان در زمانهاي مختلف شده است تغيير در شيوة زندگي انسانها در عصرهاي گوناگون، شناسايي جمعيت انساني ، چگونگي تغييرات آنها در

طول زمان، و تعامل اين تغييرات با ساير عوامل مربوط به زندگي انسان از اهميت بسياري برخوردار است . در يك عبارت بسيار ساده، جمعيت انساني « مجموعه اي از انسانها است كه در يك منطقه ي معين ( روستا، شهر ، استان ، كشور و ...) در قالب خانواده يا خانوار زندگي مي كنند» تقسيم بندي انواع جمعيت ، تابع عوامل گوناگوني است . اگر تأكيد بر قلمرو زندگي فرد باشد به دو دسته : جمعيت حاضر و جمعيت قانوني تقسيم مي شود ، جمعيت حاضر ، افرادي كه در يك زمان خاص در يك مكان معين زندگي مي كنند و جمعيت قانوني، افرادي كه قانوناً وابسته به يك منطقه خاص هستند . اگر بر جابجايي جمعيتي بين مناطق تاكيد شود ، مفاهيم جمعيت باز و بسته مطرح مي گردد . در جمعيت باز، ورود ساير افراد به اين جمعيت ، همچنين خروج افراد آن جمعيت به ساير جمعيت ها امكان پذير است ، اما در جمعيت بسته هيچ جا به جايي جمعيتي صورت نمي گيرد . فصل اول علم جمعيت شناسي : جمعيت شناسي علم مطالعه جمعيتهاي انساني است ، تعاريف متعددي از اين علم ارائه شده است . به عبارت ساده مطالعه علمي اندازه ، تركيب و توزيع منطقه اي جمعيتهاي انساني و تغييرات اين عوامل با توجه به سه فرايند: زاد و ولد ، مرگ و مير ، مهاجرت ، در حوزه علم جمعيت شناسي قرار مي گيرد . جمعيت هاي انساني از دو جهت ، ساختاري و حركات زماني و مكاني مورد پژوهش قرار مي

گيرند . ساختارهاي جمعيتي با توجه به عوامل مهمي نظير : حجم ، شكل توزيع، سن ، جنس، فعاليت و اشتغال ، سواد و آموزش ، خانواده و خانوار، ازدواج ، طلاق ، قوميت و نژاد ، مورد بررسي قرار مي گيرند. در حال حاضر دو قطب بزرگ جمعيتي يعني چين و هند بيش از 3/1 جمعيت جهان ( 3/2 ميليارد نفر) را در خود جاي داده اند . كشورهاي داراي منابع طبيعي و اقتصادي فراوان و جمعيت كم ، سعي بر آن دارند تا با اعمال سياستهاي موافق با مهاجر پذيري بهره وري از منابع خود را به حداكثر برسانند. در عوض كشورهاي داراي نيروي كار مازاد و اقتصاد ضعيف به دنبال صادرات نيروي كار هستند . درداخل يك كشور نيز تمركز جمعيت در مناطق خاص ، تمركز را به همراه خواهد داشت و تحقق توسعه همه جانبه و پايدار را با مشكل مواجه خواهد ساخت . حركات جمعيت در سه مبحث زاد و ولد ، مرگ و مير و مهاجرت مورد مطالعه قرار مي گيرد . ساده ترين راه اندازه گيري زاد و ولد، به دست آوردن ميزان خام مواليد است كه نسبت مواليد يك سال تقويمي يك منطقه را به ميانگين جمعيت آن منطقه در همان سال ، به ازاي هزار نفر نشان مي دهد . 1000×                   = ميزان خام مواليد با توجه به شرايط اقتصادي - اجتماعي و فرهنگي بهداشتي و محيطي در جوامع مختلف ، ميزان مواليد در آن جوامع متفاوت است. ميزان هاي بالاي مواليد به كشورهاي آفريقايي تعلق

دارد، ميزان هاي پايين به كشورهاي اروپايي. مرگ و مير بر خلاف تولد، موجب كاهش تعداد جمعيت شده و داراي يك اثر كاهشي است بر خلاف زاد و ولد و مرگ و مير كه موجبات حركت را در طول زمان را فراهم مي كنند مهاجرت يا جابجايي جمعيتي  ، شكل توزيع جمعيت را در مكان تغيير مي دهد . انقلاب صنعتي در قرن 17 ميلادي و كشف سرزمينهاي جديد و توسعه نظام اقتصاد صنعتي، جابه جايي جمعيتي را چه در بين كشورها چه در داخل كشورها تحت تأثير قرار داده . 100×                   = ميزان خام مرگ و مير رشد جمعيت : ميزان رشد ، حاصل تفاضل ميزان مواليد و ميزان مرگ و مير مي باشد و از آنجا كه اين رشد نتيجه حركات طبيعي (تولد و مرگ) جمعيت است به ميزان رشد طبيعي معروف است : ميزان مرگ و مير - ميزان مواليد = ميزان رشد طبيعي مرگ و مير موجب كاهش جمعيت شده و مهاجرت توزيع مكاني جمعيت را تغيير مي دهد . افزايش مهاجرپذيري در مقايسه با مهاجر فرستي ، جمعيت موجود در مكان مبدأ را افزايش مي دهد . اگر مرگ و مير بر مواليد فزوني يابد ، رشد منفي و جمعيت از لحاظ عددي كاهش مي يابد اين در حالي است كه ميزان مهاجرت خالص صفر يا منفي باشد . فصل دوم تغييرات جمعيت در جهان و ايران: جمعيت جهان از 2 ميليارد نفر در سال 1920 به بيش از 6 ميليارد نفر در سال 2000 افزايش يافت . اين درحالي

است كه جمعيت جهان در فاصله 0-1650 تنها 2 برابر شده بود . انتظار مي رود جهان در سال 2050 جمعيتي بيش از 9 ميليارد نفر را در خود جاي بدهد . اين افزايش فزاينده بر اثر كاهش چشمگير مرگ و مير بعد از انقلاب صنعتي روي داده است . به موازات كاهش ميزان مرگ و مير در كشورهاي توسعه يافته،ميزان مواليد نيز با اندك تأخر زماني شروع به كاهش كرد . در نتيجه ميزان رشد جمعيت بعد از مدتي كاهش يافت . هر چند بر اثر اشاعه فنّاوري و امكانات بهداشتي ، مرگ و مير در كشورهاي در حال توسعه نيز كاهش يافت ، اما تداوم ميزان مواليد بالا، رشد جمعيتي را براي يك دوره طولاني در حد نسبتاً بالايي نگاه داشته است . سهم بيشتر كشورهاي در حال توسعه از جمعيت جهان ، اثرگذاري بيشتري را درميزان رشدجمعيت در اثر افزايش جمعيت جهان به همراه داشته است . توزيع جمعيت در قاره ها متعادل نيست ، آسيا بيشترين جمعيت را در خود جاي داده است و سهم قاره اقيانوسيه از جمعيت جهان در كمترين حد قرار دارد . جمعيت فعلي قاره هاي آمريكا و اقيانوسيه مرهون مهاجرت افراد از ساير قاره ها است . به علت پايين رشد جمعيت در اروپا سهم اين قاره از جمعيت جهان در حال كاهش مي باشد. تنها قاره افريقاست كه با رشد بالاي جمعيتي در حال افزودن سهم خود در جهان است . ايران هجدهمين (18) كشور پرجمعيت دنياست . افزايش قابل توجه رشد جمعيت ايران طي 100 سال گذشته رخ داده است . رشد

سالانه جمعيت ايران از 6/0 درصد در سال 1280 به حدود 4 درصد در فاصله 1355-1365 افزايش يافت . بعد از آن رشد جمعيت كاهش يافت و در حال حاضر در حدود 2/1 درصد برآورد مي شود . جمعيت كشور داراي ساختاري جوان بوده در حدود 33 درصد از جمعيت گروه سني 0-14 قرار دارند ميانگين سن ازدواج براي مردان حدود 26 سال و براي زنان در حدود 21 سال است رواج ازدواج در حد نسبتاً بالايي است و تنها كمتر از 2 درصد از افراد 45-49 ساله هرگز ازدواج نكرده اند . ميزان مرگ و مير خام 10 در هزار و اميد زندگي در بدو تولد حدود 70 سال است . ميزان باروري كل از 3/6 فرزند در فاصله 1361-1363 به حدود 2فرزند در سال 1379 كاهش يافته است . با فرض كاهش بيشتر ميزان رشد جمعيت ، كشور ايران بايد جمعيتي كمتر از 85 ميليون نفر را در سال 2025 را در خود جاي دهد . فصل سوم جمعيت و توسعه پايدار : با وقوع انقلاب صنعتي در اروپا و دگرگوني اقتصادي و اجتماعي متعاقب آن، رابطه جمعيت و توسعه شكل پيچيده تري به خود گرفت . اولين و مهم ترين تاثير ، كاهش اساسي مرگ و مير است. بهبود كشاورزي صنعتي شدن ، بهبود حمل و نقل ، انجام اصلاحات اجتماعي ، گسترش بهداشت عمومي و فردي و توسعه علم پزشكي نقش عمده اي را در اين كاهش ايفا كردند . تاثير جمعيت بر توسعه جمعيت مي تواند به عنوان يك عامل مستقل تاثيراتي بر رشد اقتصادي ، نيروي انساني

عرضه منابع ، محيط زيست و بهداشت و سلامتي بگذارد . رشد اقتصادي جنبه كمّي توسعه اقتصادي را بيان مي كند . تعداد بالاي جمعيت به طور ساده مي تواند به تعداد بيشتر نيروي كار منجر شود كه البته در شرايط خاص دچار تغييرات مي شود . بقاي جمعيت نيازمند وجود بعضي از منابع ضروري ، نظير زمين ، مواد غذايي ، مواد معدني ، مواد انرژي زاست . از آن جا كه اين منابع هميشه به وفور يافت نمي شوند ايجاد يك رابطه مناسب بين جمعيت و چگونگي مصرف اين منابع هدف عمده اقتصاددانان و برنامه ريزان است . كاهش وسعت مناطق آباد تنها نتيجه غيرقابل استفاده شدن زمينها براثر عوامل طبيعي نيست گسترش شهرها ، ايجاد جاده ها و مراكز صنعتي و تجاري نيز در اين امر سهم بسزايي دارند . هرچند فناوري در افزايش توليد مواد غذايي سهم داشته است ، اما حفظ رشد مواد غذايي هماهنگ با ميزان رشد جمعيت ميسر نشده است . توليد جهاني غلات در فاصله سال هاي 1961 و 1989 دو برابر شده آمار رشد آن در دهه 1980 قابل توجه نبود. جمعيت محيط زيست در حال حاضر يكي از نگراني هاي عمده جوامع بشري حفظ محيط زيست است . آسيبهاي فراواني در دهه هاي اخير به محيط زيست وارد شده است ، يكي از عوامل مهم اين آسيب رساني افزايش جمعيت جهان است . در دوره ماقبل صنعتي به علت پايين بودن سطح فناوري و دانش پزشكي تغيير در تعداد عددي جمعيت ها تا حد زيادي تابع عوامل طبيعي و زيستي بود، نظير

سيل ، زلزله ، نوسان درجه حرارت ، خشكسالي و اپيدميهاي بزرگ گاهي جمعيت را تا مرحله انقراض پيش مي برند اما با وقوع انقلاب صنعتي و ايجاد امكانات جديد كنترل بسياري از بلاياي طبيعي فراهم آمد ، اين امكان منجر به افزايش جمعيت ، احداث كارخانه ها ، گسترش راهها ، افزايش شهر نشيني و استفاده فزاينده از سوخت هاي فسيلي و مواد شيميايي همراه بود. رابطه بين محيط زيست و انسان را به نفع انسان تغيير داد و غلبه انسان بر طبيعت را آشكار كرد . افزايش توليد گازهاي گلخانه اي ( سي - اف - سي ها ، متان ، co2) كه بر اثر استفاده از سوختهاي فسيلي، فعاليتهاي كشاورزي ، ( گندزدايي شاليزارها) فعاليتهاي صنعتي حاصل مي شود موجب گرم شدن كره زمين ( از طريق عدم انعكاس گرماي خورشيد و حفظ آن در جو) شده است . كاهش جنگلها ، ذوب شدن يخهاي قطبي و در نتيجه گسترش اقيانوسها ، گسترش بيابانها ، كم آبي از آثار گرم شدن زمين است . همچنين تأثير منفي اين گازها بر لايه ازن باعث نازك شدن آن و درنتيجه ورود اشعه هاي خطرناك خورشيدي به زمين و ايجاد بيماري هايي نظير سرطان پوست و اختلال در توليد محصولات مي شود . تنظيم رابطه جمعيت با محيط زيست فقط از طريق توسعه اقتصادي و اجتماعي پايدار امكان پذير است . فشار مضاعف جمعيت بر محيط زيست در مراحل اوليه توسعه و انتقال جمعيتي ( با رشد جمعيت بالا) بيشتر است. در مراحل بعدي ، توسعه اقتصادي و اجتماعي خود موجبات تعديل رشد جمعيت و استفاده پايدار از

منابع و محيط زيست را فراهم مي سازد . جمعيت و بهداشت با افزايش رشد جمعيت ناشي از توسعه ، نياز به خدمات و امكانات بهداشتي و پزشكي بيشتري براي متعادل نگه داشتن نسبت جمعيت به اين نوع خدمات و امكانات ضروري است ، چگونگي حفظ اين تعادل بر حسب نوع توسعه جوامع متفاوت است . در جوامع توسعه يافته به لحاظ هماهنگي بيشتر بين توسعه اقتصادي و تغييرات جمعيتي حفظ تعادل فوق بهتر انجام گرفته است در جوامع در حال توسعه به علت رشد بالاي جمعيت امكان آماده سازي تسهيلات بهداشتي فراهم نشده است . جدول 2-3 ميزان 5 شاخص بهداشتي و جمعيتي در كشورهاي منتخب جهان در سال 2003 كشورها    ميزان باروري كل    ميزان مرگ و مير مادران (درصد هزار تولد)    ميزان مرگ و مير اطفال    دسترسي به آب آشاميدني سالم (درصد)    ميزان استفاده از وسائل جلوگيري از حاملگي اتيوپي    14/6    1193    100    23    8 موزامبيك    63/5    936    122    54    6 برزيل    21/2    277    38    87    77 ايران    33/2    76    33    93    73 اندونزي    35/2    226    42    78    57 كانادا    48/1    7    5    100    75 سوئد    64/1    4    3    100    78 افزايش بيماريهاي مزمن و غير واگيردار نظير انواع سرطان ها در دنياي جديد و آسيب پذيري بيشتر افراد سالمند در مقابل آنها مشكل جديدي را در مورد سلامت جمعيت ها پيش آورده است . فصل چهارم سياستهاي جمعيتي: هدف اين فصل شرح سياستهاي جمعيتي با توجه به ماهيت ، زمينه هاي ظهور ، انواع و گستردگي آنهاست. هيچ تعريف كاملاً پذيرفته شده و عمومي از سياست

جمعيتي وجود ندارد در واقع اهداف و راهكارهاي برنامه ريزي شده در سطح محلي ، ملي و بين المللي در جهت تاثير گذاري بر عوامل مرتبط با جمعيت ( اندازه، رشد ، توزيع و تركيب جمعيت ) تحت عنوان سياستهاي جمعيتي ناميده مي شود اين سياستها به انواع مختلفي تقسيم مي شوند از نظر اجرا ، سياستها مي توانند به سياستهاي مستقيم و غير مستقيم تقسيم شوند به لحاظ ماهيت سياستهاي جمعيتي به سياستهاي كمي و كيفي تقسيم مي شوند . سياستهاي جمعيتي براي هماهنگ كردن تعادل بين تغييرات عوامل جمعيتي و تغييرات ساير عوامل طراحي مي شوند، بنابراين يك سياست جمعيتي زماني تدوين مي شود كه مشكل جمعيتي وجود داشته باشد و هدف سياست، انجام مداخله براي رفع اين مشكل است ، راهكارهاي سياستي در گذشته عمدتاً در سطوح كلان و نظري بوده و كمتر به مرحله عمل رسيده است . هريك از حوزه هاي جمعيتي داراي سياستهاي مربوط به خود است . دولتها سعي مي كنند تا با اجراي سياستهاي جمعيتي ، تغيير عوامل جمعيتي را در حوزه هاي متفاوت تحت تاثير قرار دهند . راي كنترل رشد جمعيت، سياستهايي نظير كنترل مواليد و تنظيم خانواده اعمال مي شود ، كشورهاي ناراضي از وضعيت توزيع جمعيت با كنترل مهاجرت هاي داخلي و خارجي و با توزيع جمعيت به مقابله با آن مي پردازند . با توجه به اهميت رشد جمعيت جهان ، سياستهاي مرتبط با زاد و ولد و باروري توجه بيشتري به خود جلب كرده است . عليرغم كاهش چشم گير رشد جمعيت در ايران ، چالشهايي در زمينه هاي بهداشت باروري

، حفظ محيط زيست، موقعيت زنان، شهر نشيني، توزيع نابرابر جمعيت وامكانات و بهداشت و آموزش همگاني وجود دارد . تقويت سياستهاي موجود و تدوين سياستهاي تكميل كننده امكان مقابله با اين چالشها را فراهم مي سازد . نظام اخلاق خانواده  2     (دكتر محمدرضا شرفي ) مقدمه : نگاهي گذرا به آنچه در اطرافمان مي گذرد، ما را بر مي انگيزد تا ميان خانواده امروز و ديروز، مقايسه اي داشته باشيم . برخي از ويژگي هاي عصر حاضر كه فرد، خانواده و جامعه اثر مي گذارند ، عبارتند از ؛ پيچيدگي روزافزون زندگي، اشتغال بيش از حد والدين ، وجود نقشهاي مضاعف مادر ، جابه جايي ها  و مهاجرتهاي پي در پي كه ريشه گرفتن آدمي را در محله و شهر دشوار مي سازد و نيز تبديل شدن خانه ها به خوابگاه ها، همگي نمادهايي از خانواده درحال دگرگوني است . در حالي كه در گذشته ، حيات بشري از روندي آرام برخوردار بود . اتكا به معنويت به منزله داربست وجودي، آدمي را در برابر روزمرگي و درون تهي شدن، محافظت نموده معناي خاص به زندگي مي بخشد . هويت نيز در بستر معنويت ، رشد مي يابد. انتظار منطقي از مبحث « خانواده و دانش زندگي» اين است كه به ما ياري دهد تا بهتر و فهميده تر از گذشته بتوانيم با اطرافيان، ارتباط انساني برقرار كنيم و اين زماني امكان پذير خواهد بود كه ساختار خانواده را به درستي بشناسيم و با بررسي تطبيقي تيپ شناسي خانواده ، جايگاه خود را بيابيم و بدانيم به كدام نوع خانواده

تعلق داريم . فصل اول مباني و اهداف خانواده: در نظر بسياري از مردم، خانواده به منزله واحد اجتماعي (social unit) است كه شامل يك زوج متأهل و فرزندانشان است . در تعريف ديگري از راجرز خانواده چنين توصيف شده است : خانواده نظامي نيمه بسته است كه نقش ارتباطات داخلي را ايفا مي كند، مرداك نيز در تعريف خانواده مي نويسد : خانواده يك گروه اجتماعي است كه اعضاي آن به وسيله دودمان، ازدواج يا فرزند خواندگي با يكديگر پيوند برقرار مي كنند و نيز كساني كه در زندگي با هم از تشريك مساعي در تامين درآمد ، اقتصاد زندگي و نگهداري از فرزندان برخوردار هستند . جايگاه و منزلت خانواده بررسي جايگاه خانواده از 4 منظر يا رويكرد قابل ملاحظه است : الف ) خانواده، ساختاري در برابر جامعه: كه رابطه خانواده و جامعه از جنبه ارگانيكي و كاركردي آن مورد توجه مي باشد . ب) خانواده عامل انتقال فرهنگي، در اين رويكرد، خانواده به لحاظ ايجاد پيوند ميان نسلها  مي تواند ميراثهاي فرهنگي خود را به نسل هاي بعدي منتقل كند . ج) خانواده عامل تكوين هويت:  تشكيل خانواده به منزله تكوين بخشي از هويت فرد مي باشد كه با عنوان هويت خانوادگي آن را از ساير ابعاد هويت متمايز مي كنيم . د) خانواده عامل توسعه فرهنگي: هر فرهنگي براي تداوم حيات خود نيازمند نوعي توسعه و گسترش از طريق پيامها، عناصر و مؤلفه هاي متنوع خويش است . خانواده بستر مساعدي براي چنين منظوري است. تيپهاي خانواده خانواده ها از حيث كييت

روابط دروني و ميزان استحكام آنها مي توان به 4 تيپ تقسيم نمود كه هريك ويژگي ها ، كاركردها و تاثيرات خاص خود را داراست اين تيپها عبارتند از: الف) خانواده متلاشي ب ) خانواده متزلزل  ج) خانواده متعادل   د) خانواده متعالي گسيختگي خانوادگي را مي توان اين طور تعريف كرد: شكستن واحد خانوادگي يا تجزيه برخي از نقشهاي اجتماعي به علت آنكه يك يا چند تن از عهده انجام تكاليف ناشي از نقش خود آنطور كه بايد و شايد بر نيامده اند . در خانواده هاي متعادل اصطلاحاتي نظير خانواده به هنجار، متوازن و موفق نيز ياد مي شود در اين تيپ خانواده هر فرد در موقعيت واقعي خويش است، عواطف و مسئوليتها و امتيازات به طور عادلانه ميان افراد توزيع مي شود . امنيت و جذابيت مكفي براي افراد وجود دارد، مديريت متكي بر روابط انساني و برخوردار از مشورت و هماهنگي با افراد اعمال مي شود . در خانواده متعالي ، نه تنها مشكلات مورد بررسي قرار مي گيرد و تلاش براي حل آنها مي شود ، بلكه ظرفيتها و استعدادهاي افراد تا مرز خودشكوفايي مورد استفاده قرار مي گيرد . در اين نوع خانواده، تفسير و تعبير وقايع و رويدادهاي زندگي خوش بينانه است ، هر شكست ، يك تجربه و فرصتي براي ارزيابي موقعيت در نيل به پيروزي تلقي مي شود . اهداف تشكيل خانواده از ديدگاه يونگ : هدف زندگي، يافتن توفيق و جايي در جهان است . از ديدگاه اسلام هدف زندگي نيل به سر حد كمال و بالندگي است . برخي هدفهاي تشكيل خانواده

اجمالاً عبارتند از: 1- تحقق جامعه سالم    2- تداوم نسل         3- تامين نيازهاي اساسي    4- تربيت اجتماعي نسل 5- حداست ايمان        6- جمال اجتماعي         7- رشد و بالندگي ازدواج موقعيتي را براي زن و مرد مهيا مي كند تا در پرتو زندگي مشترك بتوانند اولاً به بخش قابل توجهي از نيازهاي حياتي خود برسند، مثل غريزه جنسي ، آن هم در محيطي سالم پاك و مشروع ، با تكيه بر آرامش به دست آمده از آن قادر خواهند بود مسئوليتها و وظايفشان را انجام دهند و هم چنين به تامين نيازهاي رواني خود اهتمام ورزند. از اهداف ديگر تشكيل خانواده پرورش فرزندان سالم و شايسته است ، تربيت اجتماعي ، يكي از مؤلفه هايي است كه تحقق آن نياز به محيط مساعد دارد و خانواده اولين نهاد تربيتي است كه شرايط لازم براي اين مؤلفه را داراست . نكته قابل ذكر ديگر اين است كه در تداوم زندگي مشترك زن و مرد بايد به نقش همسر در بالندگي خويش توجه داشته باشند و اين واقعيت را نيز به او اظهار نمايند . فصل دوم روشهاي ايجاد خانواده سالم : ابتدا اينكه معيارها و ضابطه هاي همسر گزيني را مورد بازنگري قرار دهيم . زيرا هيچ انتخابي همانند همسر گزيني از آثار و پيامدهاي به درازاي يك عمر و ادامه نسل برخوردار نيست . در گام دوم براي تحقق خانواده سالم، ضرورت دارد به تبيين شويه هاي تثبيت ، استحكام و مودت در خانواده پرداخته شود و راهكارهاي عملي در اين زمينه مورد توجه قرار گيرد و در

سومين گام وظايف والدين نسبت به فرزندان تبيين شود . در حقيقت بازشناسي حقوق فرزندان انگيزه اي است تا والدين با مسئوليت شناسي تؤام با آگاهي بتوانند به تربيت نسل صالح و شايسته اقدام كنند . معيارهاي همسر گزيني ، تنوع و پيچيدگي معيارها ، بعضاً پديده همسر گزيني را با دشواري مواجه مي كند ، با اين حال شناخت معيارها و ميزان اهميت آنها تا حدودي از اين دشواري مي كاهد. 1- معيارهاي روان شناختي ، دراين بخش موضوعاتي همچون شخصيت فرد ، ساختار آن ، تيپ شخصيتي مثل ، درونگر، برونگرا ، صفات شخصيتي (متانت، وقار) رويكردهاي شخصيتي (مثبت گرا، منفي گرا ، واقع گرا مورد بررسي قرار مي گيرد، هدف اين بررسي يافتن فصل مشترك يا مشابهت ها ميان زن و مرد است. 2- معيارهاي زيبا شناختي ، وجود زيبايي و جذابيت به تنهايي نمي تواند براي تشكيل زندگي كفايت كند زيرا زندگي مشترك ، وظايف و به تبع آن دشواريهايي دارد كه با تأكيد بر زيبايي نمي توان از عهده آن بر آمد لذا زيبايي و جذابيت براي پيوند زن و مرد نقطه شروع مناسي است و ليكن شرط كافي محسوب نمي شود . 3- معيارهاي علمي و فرهنگي : عواملي هم چون ميزان تحصيلات، مدارج علمي ، اندوخته هاي فرهنگي زن و مرد و نيز آشنايي به فناوري ومهارتهاي جديد و روزآمد ، بعنوان بخشي از ملاكهاي ازدواج مورد تأمل جوانان است . 4- معيارهاي تكوين رشد : موضوع ديگر ، مسأله سن ازدواج ، سن زوجين و اينكه چه سني براي دختران  وپسران مناسب تر است

و همچنين اختلاف سن زوجين است . «هاري اورستريت» معتقد است كه هر فرد از دو سن واقعي و رواني برخوردار است منظور از سن واقعي سن تقويمي بر مبناي سال تولد و فاصله آن تا زمان حاضر و سن رواني يا سن عقلي به معناي وجود ويژگي هايي نظير ميزان پختگي، درك زندگي ، احساس مسئوليت و داشتن هدف مشخص مي باشد . مثلاً ممكن است فردي سن واقعي اش 25 سال و سن رواني اش 30 سال باشد براي تشكيل خانواده احراز و تحقق رشد فكري يا همان سن عقلي مقدم بر سن واقعي است . بهترين سن ازدواج محدودة جواني كه بين سالهاي 19 تا 25 تا 30 را در بر مي گيرد است . وجود فاصله سني حدوداً 3 تا 6 سال نيز طبيعي است، ارشديت سن مرد ، نسبت به زن زمينه مساعدي را فراهم مي كند تا وي از تجربه ، پختگي و درايت بيشتري برخوردار باشد و بتوانند زندگي را به نحو شايسته اي هدايت كند البته اين هدف زماني محقق مي شود كه مرد از مشورت و هم فكري و هم انديشي زن بهره گيرد و خود را از اين مهم بي نياز نداند، اگر زن و مرد هم سن باشند و يا حتي زن به مرد ارشديت نمي داشته باشد . در صورتي كه در حالت اول موجب رقابت ميان آنان نشود و در حالت دوم به تضعيف مديريت مرد منجر نگردد سبب عدم موفقيت يك زندگي نمي شود . 5- معيارهاي مادي و اقتصادي : يكي از ملاكهاي مورد نظر همسران ،

ارزيابي موقعيت مالي و اقتصادي طرف مقابل به ويژه توانمندي مادي مرد است . زيرا از يك سو او مدير زندگي و مسئول تامين معيشت خانواده است و از سوي ديگر برخي از زنان ، ضريب امنيت زندگي خود را بر مبناي توانايي اقتصادي همسران ، تنظيم مي كنند و لذا مايلند كه از همان آغاز مرد از بنيه مالي خوبي برخوردار باشد تا احساس ايمني بيشتري داشته باشند و همچنين براي برخي مردان ، وضعيت مالي زن و خانواده اش نيز حائز اهميت است . مسائل رفاهي و مادي با وجود تاثيرات فراوان نبايد به يك هدف زندگي تبديل شود شايسته است كه جوانان با يقين به وعده پروردگار به انگيزه محدوديت اقتصادي ، ازدواج را به تأخير نيندازند و اطمينان به لطف الهي داشته باشند كه فرمود: « ... اگر از نيازمندان و مستمندان باشند ، خدا از فضل خود بي نيازشان سازد» تشكيل خانواده عالي ترين پيوند دو انسان يا به عبارتي اتصال دو روح يا دو شخصيت است لذا رويكرد صرفاً اقتصادي به اين پيوند آسيب مي رساند. در روايتي رسول اكرم (ص) مي فرمايد : «هركس تنها به منظور مال ، زني را به همسري انتخاب كند، خداوند او را به همان مال وا مي گذارد» و در روايتي ديگر فرمود: « مال زن موجب طغيان او مي شود» 6- معيارهاي اخلاقي و ديني: ملاك ديگري كه براي بسياري از دختران و پسران در همسرگزيني ، اهميت خاصي دارد . شاخصهاي اخلاقي و ديني است . واقعيت اين است كه فرد دين باور در نگاه ديگران ،

يعني كساني كه داراي درجه اي از خودساختگي ، رفتار اطمينان بخش و پايبندي به ارزشهاي اخلاقي باشد. در برخي از فرمايشات رسول اكرم (ص) آمده است كه : « هميشه در ازدواج همسر با ايمان انتخاب كنيد» از بررسي روايات و احاديث چنين استنباط مي شود كه تنها ملاكي كه به طور مطلق و در همه موارد به آن تأكيد شده است مقوله دين و اميان است و معلوم مي شود كه وجود اين عامل نوعي تضمين براي داوم ، بقا و تفاهم زندگي مشترك است در روايتي آمده است « دختر را به ازدواج فرد با ايمان در آوريد، زيرا اگر دختر را دوست داشته باشد به او محبت و نيكي خواهد كرد و اگر او را دوست نداشته باشد به او ظلم نخواهد كرد » شيوه هاي تثبيت و استحكام مودت در خانواده يكي از معيارهاي ارزيابي موفقيت همسران در زندگي ، وجود رابطه مبتني بر « مودت و رحمت» در مناسبات آنان است . در كلام الهي آمده است : و از نشانه هاي (لطف) اوست كه همسري از جنس خودتان آفريد تا در كنار او به آرامش برسيد و ميان شما (رشته هاي ) مودت و رحمت نيز ايجاد كرد . شيوه هاي تحكيم و تقويت مودت در زندگي به ترتيب زير است : 1- ارتقاء ارتباطات انساني : ارتباط كلامي، هنر خوب شنيدن كه از مهارتهاي مهم در مناسبات زناشويي است . 2- تبادل عاطفي پايدار : « راه سالم پيوند با جهان، راه عشق است» ابراز محبت، تبلور نيروي محبت است . لازمه ي محبت

به كسي ابراز آن است و اين امر سبب كاميابي بيشتر در زندگي زوجين است . غلبه بر خودشيفتگي مقدمه اي براي رسيدن به مرز « شخصيت از خود فرا رونده» است . 3- همدلي : زوجهاي جوان پس از پيوند زناشويي ، به تدريج خود را در برابر مسائل متنوع، گسترده و جدي مي بينند . مسائلي كه به تنهايي قادر به حل آنها نيستند . ولي وحدت و همفكري زوجين ، توان آنها را در غلبه بر مسائل و مشكلات مضاعف مي كند زيرا هريك از منظر خاصي به مسائل زندگي مي نگرد و لذا امكان دستيابي آنها به يك ديد جامع، بيشتر مي شود ، همدلي دريچه اي براي خروج فشارهاي دروني يا برون ريزي هيجاني است و بيان دردها، موجب تصفيه روح و روان و تداوم زندگي مي شود . 4- ارتقاء سطح ارزش شخصي : نياز به احترام و تكرم منزلت از ديگر نيازهاي افراد در زندگي مشترك است كه تامين آن به فرد احساس بهتري مي بخشد زيرا هريك از زوجين به شدت مايل است نزد همسرش از احترام و جايگاه رفيعي برخوردار باشد و نتيجه چنين وضعي، ايجاد احساس دل بستگي به زندگي علاوه بر افزايش انگيزش و كارآمدي ، بر توان و قابليت فرد براي مواجهه با مشكلات نيز مي افزايد و فرجام آن پايداري و قوام زندگي مشترك مي باشد . 5- مثبت گرايي . مثبت نگري : يكي از نشانه هاي سلامت روان، رويكرد مثبت و سازنده به هستي است . چنين رويكردي زمينه اي براي گرايش و برخورد مثبت با

جهان محسوب مي شود تحقق اين معنا در روابط زوجين از اهميت بيشتري برخوردار است زيرا آنان مايلند كه : -    از نظر همسر نسبت به خود آگاه شوند. -    اين نظر، مثبت ، سازنده و ارزشمند باشد . -    با اطمينان از رويكرد مثبت همه ، احساس امنيت مي كنند . -    شاهد استمرار چنين رويكردي باشند . در يك پژوهش تربيتي مشخص شد كه عامل اصلي بدرفتاريها و ناسازگاري هاي خانوادگي ، عامل دلسردي است . 6- رغبت شناسي: در روابط همسران، تامين علائق اصولي يك ديگر، موجب رضايت خاطر آنها مي شود و بر شادكامي زندگي مي افزايد . 7- وسعت نظر: منظور از وسعت نظر، داشتن ويژگي هايي نظير بلند نظري، بزرگواري ، گذشت است نقش اين عامل در مناسبات همسران، به لحاظ ارتباط نزديك و مستمر آنان تعيين كننده است به منظور تحقق وسعت نظر ، عمل به توصيه هاي زير پيشنهاد مي شود . - در زندگي به مسائل جزئي و پيش پا افتاده نبايد چندان اهميت داده شود تا بر روند دوستي همسران اثر نامطلوبي بر جاي نهد . - در مسائل اخلاقي به ويژه غيرت نسبت به همسر، از حد اعتدال نبايد فراتر رفت ، زيرا غيرت بي جا زمينه ساز برخي آسيبهاي اخلاقي و اجتماعي مي شود . چنين مضموني در بخشي از سفارشات حضرت امير (ع) خطاب به امام حسن (ع) نيز آمده است . - در صورت عذر خواهي فرد از خطايش، بايد پوزش پذير بود و ديگر گذشته اش را به روي او

نياورد و مجدداً فرصتي به او بخشيد . - خويشتنداري در مواجهه با مشكلات زندگي، بديهي است فردي كه از ظرفيت روحي و رواني بالايي برخوردار باشد ، خود را نمي بازد و مي تواند اعتماد همسرش را نيز نسبت به خود افزايش دهد . وظايف والدين نسبت به فرزندان معرفت نسبت به وظايفي كه در قبال فرزند دارند موجب احساس مسئوليت در اين زمينه مي شود عمل به اين وظايف و تلاش براي هماهنگ ساختن فعاليتهاي تربيتي والدين با يكديگر ، سبب تضمين موفقيت آنان مي شود . وظايف زوجين قبل از تولد مهمترين عامل در اين زمينه مراقبتهاي مربوط به انعقاد نطفه و نيز دوران بارداري است . در دوران بارداري رعايت چند نكته توصيه مي شود : 1-    حمايت عاطفي و پشتيباني روحي و فكري مرد از زن. 2-    ايجاد محيطي امن از حيث فيزيكي و رواني در خانواده 3-    مراقبت زن از جهت روحي و رواني زن از خويش و پرهيز از استرس 4-    تامين شادكامي زن ، پرهيز از غم ، اندوه و افسردگي 5-    ارتقاء روحيه معنوي زن از طريق ارتباط با خدا 6-    تقويت سلامت جسمي زن از طريق برنامه هاي ورزشي، بهداشتي و غذايي مطلوب 7-    ابراز علاقه مرد به داشتن فرزند و هماهنگي احساسي و عاطفي با زن در دوران انتظار تولد فرزند. پس از تولد حقوق خاصي به او تعلق مي گيرد : انتخاب نام نيك و شايسته – تغذيه صحيح در دوران رشد – تامين سلامت جسمي و رواني و دادن انگيزه به او براي ادامه زندگي –

تربيت مطلوب كه شامل ابعاد بدني – عاطفي – عقلاني ، اجتماعي و اخلاقي يا ديني است و هريك عوامل و شيوه هاي خاصي را در بر مي گيرد . همچنين كشف علايق و استعدادها و نيازهاي فرزندان در جهت رشد و برطرف كردن ضعفها و كاستي ها موثر است كه در راستاي رسيدن به اين مهم نياز به آموزش در زمينه هاي مختلف است . حق فرزند از منظر امام سجاد (ع) « حق فرزندت اين است كه بداني، او قسمتي از وجود توست و جزئي از درخت هستي تو به شمار مي رود در اين جهان ، خوبي و بدي او با تو ارتباط پيدا مي كند ، تو درباره آنچه نسبت به او مسئوليت پذير شده اي مورد سؤال قرار خواهي گرفت از نظر : 1- تربيت و آداب آموزي 2- دلالت كردن به خداشناسي 3- ياري دادن او در راه حق و اين وظايف را به در طريق، يكي عمل خودت و ديگري راهنماي و آموزشي كه به او ارائه خواهي كرد ادامه كني (بنابراين بايستي او را دردوستي خدا و اطاعت از او ، كمك كني و مسائل ايمان و پاكي او را در حدود امكان فراهم سازي) عمل تو در باره چنين باشد كه يقين داري ، اگر در اين راه كمترين زحمتي به خود مي دهي ، پاداش كافي خواهد داشت و اگر كمترين كوتاهي نمايي دقيقاً مورد مواخذه ، سلامت و مجازات قرار خواهي گرفت در رابطه خود با او ، طوري رفتار كن كه نزد خدا مغرور نباشي، در بر پا داري او ، سرپرستي

شايسته داشته باشي و در راه اصلاح نواقص  او از تواناييهاي خود او كمك بگير و در اين راه پناهي ، جز خدا نيست . فصل سوم ازدواج هاي دانشجويي در چندسال اخير ازدواج دانشجويي روند رو به رشد نسبتاً موفقي داشته است به لحاظ هم پوشي دوره دانشجويي با بخشي از سالهاي آغازين جواني مي توان اين ازدواجها را پيوندهاي آغاز جواني تلقي كرد. برخي از فرصتهاي مثبت و سازنده ازدواجهاي مذكور اجمالاً عبارتند از : 1- طولاني كردن جواني : انديشه پايدار ساختن جواني از ديرباز ذهن انسانها را به خود مشغول ساخته يكي از پاسخهاي قابل قبول، حفظ شور و نشاط سالهاي جواني است كه منجر به تداوم آن در سالهاي بعد مي شود . ازدواج دانشجويي ، پيوند به موقعي است كه از همان زمان آغاز با شور و نشاط ويژه اي همراه است و زمينه اي براي بهره گيري بيشتر از سرمايه روحي مهيا مي كند . زوجهاي دانشجو، در مقايسه با دختران و پسران مجرّدي كه غالباً تنهايي را تجربه مي كنند، فرصت انس و الفت با همسر جواني مي يابند كه علاوه بر خروج از دايره تنهايي ، معنا و مفهوم جديدي نيز در زندگي شان پيدا مي كنند و معنا جويي ، مقدمه اي براي شور و نشاط بيشتر جواني و بهانه اي براي مقابله در برابر مشكلات زندگي است . 2- تعديل انتظارات متقابل : بديهي است اتكاء نظام خانواده بر بنيادهايي همچون ساده زيستي، كم توقعي ، قناعت و روح بزرگواري و ارزش گرائي ، فرصتي مي آفريند تا زوجهاي دانشجو، سطح زندگي و

روابط مشترك را به الگوي خانواده متعالي ارتقاء بخشند . نكته قابل توجه اينكه معناي حقيقي « زهد» از نگاه حضرت امير (ع) ، « برداشت كم و بازدهي زياد» تعبير شده است . 3- كاهش فاصله نسلها : يكي از مواهب ازدواج دانشجويي ، تنظيم طبيعي فاصله سني والدين و فرزندان است زوجهاي جواني كه در آغاز زندگي مشترك، صاحب فرزند و به تعبير ديگر امانت دار حق تعالي مي شوند ، از اين فرصت بهره مند خواهند شد كه فاصله سني قابل قبولي با فرزندانشان پيدا كنند و اين امر در تفاهم ميان دو نسل ( والدين و فرزندان) اثرمطلوبي دارد . طولاني شدن فاصله سني زياد ، ابتدا ممكن است به گسست نسلها و در ادامه به تضاد نسلها بيانجامد. 4- افزايش سطح انگيزش: ازدواج رويداد مثبتي است كه در كنار همه مواهب و آثار ارزشمند آن بر شدت و تنوع انگيزه هاي زوجين مي افزايد و هريك در صدد بر مي آيند تا با افزايش كارآمدي و قابليت خود، زندگي مشترك را در مسير موفقي قرار دهند . ازدواج در سالهاي آغازين جواني بيش از ساير ازدواج ها ، انگيزه هاي زوجين را تحت تاثير قرار مي دهد زيرا جواني ، دوره مهم و بي نظيري در زندگي است كه فرد خود را قادر مي بيند به چالشهاي زندگي پاسخ دهد و از ميدان مبارزه، عقب نشيني نكند . درحقيقت، جوان ، زندگي را فرايندي طولاني و مداوم ازمبارزات كوچك و بزرگ مي بيند و به لحاظ غرور و عزت نفس تن به شكست نمي دهد. 5- آرامش روحي به موقع: اگر آرامش

روحي ، پيامد منطقي وطبيعي ازدواج محسوب مي شود وليكن در ازدواج هاي دانشجويي آرامش مورد نظر به موقع حاصل مي شود، زيرا زوجين در آغاز بهار زندگي همسر انتخاب كرده و قادرند از حداكثر شور و نشاط جواني ، بهره گيرند . اگر چه ازدواج در سالهاي بعد نيز آرامش به همراه خواهد داشت اما زمان فرصت محدود تري براي زوجين باقي مي ماند تا از بركات آرامش به دست آمده بهره گيرند . آسيب ها و محدوديت ها : رويكرد به مزيتهاي ازدواج دانشجويي ، ما را نبايد از پاره اي محدوديتها يا تهديدها، غافل كند اگر چه محدوديتهاي اين امر ، سهم ناچيزي در مقايسه با مزاياي آن دارد وليكن شايسته است كه نگاهي جامع بر هر دو جنبه آن داشته باشيم . برخي از اين محدويت ها عبارتند از : 1- انتخاب شتاب زده جواني سرشار از احساس و عواطف است ولي از جهاتي مي تواند در تصميم گيري هاي مهم زندگي و ازجمله ازدواج ، تاثير نا مطلوبي گذارد . بعنوان مثال جواناني كه شيفته زيبايي و جمال اند ، زماني كه در معرض برخي جلوه ها و جاذبه ها قرار مي گيرند ، بلافاصله تحت تاثير واقع شده احساس و عاطفه را مبنايي براي تصميم جدي قرار مي دهند لذا دانشجويان بايد مزاياي و معايب احتمالي را درنظر گرفته و ملاحظه كنند كه در يك ارزشيابي صحيح، غلبه بر كداميك از اين دو است و در صورت ترديد با مراكز مشاوره تماس گرفته و با استفاده از تجربه و تخصص مشاورين خانواده به يك انتخاب صحيح برسند

. 2- انگيزه هاي ناكارآمد در بازشناسي انگيزه برخي از دانشجويان عامل فرار از تنهايي و ايجاد هم صحبتي به چشم مي خورد كه البته مي تواند شرط لازم باشد ولي كافي نيست. دانش جويان به ويژه جوانان شهرستاني ، بايد ازدواج را پديده اي مهمتر و اساسي تر از (رفع تنهايي) تلقي كنند، وظايف و كاركردهاي زندگي مشترك سنگين تر از آن است كه صرفاً با اتكاء بر يك انگيزه، بتوان آنها را به انجام رساند و متقابلاً ظرفيتها و توانمنديهاي طرفين بايد بسي بيشتر از يك احساس هم صحبتي در نظر گرفته شود تا ازدواج موفقي پديد آيد . 3- مقايسه هاي محنت زا يكي از آفاتي كه زوج دانشجو و زندگي مشترك آنان را تهديد مي كند . ترتيب دادن مقايسه ها ميان همسر و ديگران است . به مرور زمان اين مقايسه ها آثاري نظير برودت عاطفي، رنجش و بي تفاوتي در رفتار يكي از همسران يا هر دو ظاهر مي شود . واقعيت اين است كه برخي زوجهاي دانشجو به لحاظ موقعيت كلاس و عرصه هاي همكاري نزديك ميان دانشجويان در كارهاي عملي نظير آزمايشگاه ، كارگاه فعاليتهاي گروهي و نظاير آنها با افرادي از جنس مخالف ، خواه ناخواه آشنا شده و خصوصيات مثبت علمي ، آموزشي ، اجتماعي و ساير فعاليتهاي آنان، آگاه مي شوند و طرف مورد نظر را با همسرشان مقايسه مي كنند و چون همه يا بخشي از مزاياي مورد نظر را در همسرشان نمي بينند به نقطه اي مي رسند كه شريك زندگيشان از چشم مي افتد و هميشه در حسرت فرد مورد

نظر به سر مي برند و همين امر زمينه انجماد عاطفي را ميان زوجهاي جوان مهيا مي سازد . بهداشت باروري و تنظيم خانواده 3 (دكتر سهيلا خوش بين) فصل اول سلامت و بهداشت باروري سلامت به معناي رفاه كامل جسمي ، رواني و اجتماعي است ، نه فقط نبود بيماري يا ناتواني و اين موضوع يكي از حقوق اساسي بشر محسوب مي شود . بهداشت باروري و اجزاء آن تاكيد روز افزون روي سلامت مادر و كودك به عنوان هدفهاي اصلي برنامه هاي تنظيم خانواده باعث شده كه دامنه فعاليتهاي اين برنامه در سالهاي اخير بيش از پيش گسترش يابد . در حال حاضر در ايران بهداشت باروري در حيطه مراقبتهاي اوليه بهداشتي خدمات زير را ارائه مي دهد: الف)  مشاوره، اطلاع رساني، آموزش ، ارتباطات در زمينه مراقبتهاي اوليه بهداشتي ب) مراقبتهاي نوزاد به ويژه تغذيه با شير مادر ج )مراقبتهاي كودكان و ترويج تغذيه سالم دوره كودكي د) خدمات مربوط به مراقبتهاي قبل و بعد از زايمان ، زايمان ، ايمن و مطمئن ه_) مراقبتهاي بهداشتي زنان مشتمل بر پيشگيري و درمان مناسب نازائي، جلوگيري از سقط جنين و درمان عوارض آن ، پيشگيري و درمان مناسب بيماريهاي مقاربتي از جمله ايدز، كنترل و درمان سرطانهاي پستان و دستگاههاي توليد مثل و ) خدمات تنظيم خانواده ز ) مراقبتهاي بهداشتي سالمندان كه در حال طراحي و ادغام در نظام ارائه خدمات است . بهداشت كودك در كاهش ميزان مرگ و مير كودكان در همه جا پيشرفتهاي مهمي حاصل شده است . بقاي

كودكان وابسته زمان گذاري تولد و فاصله گذاري بين فرزندان ، تعداد زايمانها و بهداشت و سلامت باروري مادران دارد. الف ) هدفها •    بهبود و ترويج سلامت كودك •    بهبود تغذيه كودك •    ترويج تغذيه با شير مادر همه كشورها بايد برنامه هايي را در جهت كاهش بيمارهاي دوران كودكي به ويژه بيماريهاي عفوني و انگلي و جلوگيري از سوء تغذيه كودكان به ويژه دختر بچه ها، از طريق اقداماتي در راستاي ريشه كني فقر و تضمين محيط بهداشتي براي كودك و اشاعه اطلاعات مربوط به بهداشت و تغذيه در اولويت كاري خود قرار دهند . ارائه اطلاعات و آموزش به والدين درباره مراقبت از كودك نيز اهميت بسياري دارد . جلوگيري از بيماري هاي مقاربتي از جمله ايدز موارد بيماريهاي مقاربتي در سراسر جهان زياد و در حال افزايش است  .اين شرايط با شيوع آلودگي به ويروس نقص سيستم ايمني انسان (HIV) بطور قابل ملاحظه اي بدتر شده است . شيوع اين بيماريهاي مقاربت از مالاريا بيشتر است . وضعيت نامساعد اقتصادي و اجتماعي زنان يك عامل تاثير گذار بر اين مشكل است . بهداشت زنان و مادري سالم در بسياري از كشورهاي درحال توسعه ، عوارض مربوط به دوران بارداري و زايمان از علل اصلي مرگ و ميرهاي زنان در سنين باروري به شمار مي روند . 99 درصد اين مرگها در كشورهاي در حال توسعه اتفاق مي افتد ، توجه بيشتر به نيازهاي بهداشت باروري زنان جوان از طريق پيشگيري از بارداريهاي برنامه ريزي نشده كه نتيجه آن سقط جنين هاي غيربهداشتي و نامطمئن است مي تواند قسمت اعظمي

از بيماريها و مرگ مادران را كاهش دهد. برنامه هاي تغذيه اي براي مادران در طول دوران بارداري و شيردهي ، پيشگيري از توسل بي رويه به سزارين و مقابله با فوريتهاي مامايي ، آموزش تنظيم خانواده پس از زايمان، آموزش مادران و توجه آنها به بهداشت خود و كودك، مي تواند راهكارهاي موثري براي داشتن مادراني سالم و جامعه اي سالم و پر نشاط باشد . هم چنين توجه به بهداشت و سلامت ميانسالان و سالمندان با هدف پيشگيري، غربالگري و درمان بيماريهاي اولويت داراست . زنان در اكثر جوامع چون طولاني تر از مردان عمر مي كنند ، بيشترين جمعيت سالخورده را تشكيل مي دهند و آسيب پذير تر هستند . آثار اقتصادي و اجتماعي ، پديده پير شدن جمعيت چالشهايي را براي همه جوامع به وجود آورده است . تغيير در ساختار سني باعث شده كه بسياري از كشورها به بازنگري سياستهاي موجود پرداخته تلاش ويژه اي را در جهت شناخت بهترين راه كمك به مردم سالخورده با توجه به نيازهاي آنان آغاز كنند. -    در نظر گرفتن شمار و نسبت فزاينده افراد سالخورده در كل جمعيت طي برنامه ريزي هاي طولاني مدت و كوتاه مدت -    حمايت از مردم سالخورده از طريق تشويق خانواده هاي چند نسلي و ارائه خدمات طولاني مدت براي مردم سالخورده -    ايجاد تسهيلات لازم در زمينه مشاركت افراد سالخورده در جامعه با هدف افزايش خوداتكايي آنان در زمينه زندگي سالم، فعال و سازنده -    استفاده بهينه از مهارتها و قابليتهاي افراد سالخورده در راستاي بهينه سازي جامعه -    استفاده از همكاري سازمانهاي

غير دولتي و بخش خصوصي جهت استقرار نظامهاي رسمي و غير رسمي فصل دوم تنظيم خانواده تنظيم خانواده براساس تعريف سازمان بهداشت جهاني، يعني برنامه ريزي زوجين براي دستيابي به اهداف باروري به صورت آگاهانه، مسئولانه و داوطلبانه ، كه به منظور ارتقاي تندرستي و بهزيستي خانواده انجام مي گيرد تنظيم خانواده مترادف با تحديد مواليد نيست . « تحديد مواليد» يعني محدود ساختن داوطلبانه تعداد فرزندان و تقاضاي داشتن خانواده اي كوچكتر در مقايسه با نسل پيشين كه معمولاً به عنوان يك سياست دولتي اعمال مي شود . اهميت و ضرورت تنظيم خانواده از اثرات مهم تنظيم خانواده: به زنان كمك مي كند تا از خود در مقابل حاملگي هاي نا خواسته محافظت كنند؛ از طريق فاصله گذاري مناسب بين تولدها باعث نجات جان كودكان مي شود . رعايت مقررات تنظيم خانواده به مردان نيز امكان مي دهد تا بتوانند به طور شايسته اي از خانواده خود مراقبت كنند. زوجها با داشتن فرزند كمتر قادرند امكانات آموزشي ، پرورشي ، بهداشتي و غذايي بهتري براي فرزندان خود فراهم كنند. هم چنين تنظيم خانواده به توسعه ملل كمك مي كند . در جوامعي كه دختران فرزند كمتري در مقايسه با مادرانشان داشته اند . بهبود وضعيت اقتصادي سير سريعتري را طي كرده است . اگر خانواده ها در آينده فرزندان كمتري داشته باشند از دو برابر شدن جمعيت كره زمين طي 50 سال آينده جلوگيري مي شود . جمعيت مناسب در آينده تقاضاي مناسب براي استفاده از منابع طبيعي از قبيل آب و خاك قابل كشت را به دنبال

خواهد داشت . بنابراين با كاهش رشد جمعيت هر فرد در آينده فرصت بهتر و بيشتري براي ساختن يك زندگي مناسب و خوب خواهد داشت . فصل سوم برنامه كشوري براي تنظيم خانواده برنامه هاي تنظيم خانواده بر مبناي چهار محور به شرح زير است كه جمعيت هاي مرتبط با برنامه را در سه مرحله قبل ، حين و بعد از ازدواج پوشش مي دهد : الف) آموزش ب) مشاوره ج) تامين ، توزيع و ارائه روشهاي متنوع پيشگيري از بارداري د) تحقيقات و مطالعات ه_ ) نظارت ، پايش و ارزشيابي آموزش دادن به زوجين متقاضي استفاده از تنظيم خانواده يعني زنان 15-49 ساله و كليه مردان ، از طريق خانه هاي بهداشت، برنامه هاي صدا و سيما، درج مقالات آموزشي در مطبوعات امكان پذير خواهد بود كه با هدف ارتقاء سطح آگاهي جامعه و با تأكيد بر نوجوانان و جوانان در زمينه نقش جمعيت در توسعه پايدار مي باشد . ازدواج و پيشگيري در اسلام در اسلام ازدواج به خودي خود و ذاتاً عمل مستحبي است كه فراوان بر آن تأكيد شده است گرچه ممكن است به لحاظ امور عارضي ، واجب يا حرام شود ، چنان كه اگر كسي ببيند با ازدواج نكردن مرتكب حرام مي شود، ازدواج براي او واجب و اگر يقين كند كه نمي تواند حقوق واجب همسر داري را رعايت كند ، براي وي حرام خواهد بود بر همين اساس رسول اكرم (ص) فرموده اند : كسي كه از بيم تنگدستي ازدواج نكند به خداي عزوجل گمان بد برده است . يكي از نتايج مهم

ازدواج ؛ علاوه بر حفظ عفاف و ايجاد آرامش و آسايش و ... داشتن فرزند است كه در آيات و روايات فراوان به آن اشاره شده است . درست است كه يكي از اهداف اصلي ازدواج ، داشتن فرزند است و شايد كمتر كسي باشد كه اين خواست فطري را در نظر نداشته باشد ، برخي روايات را هم ديديم. اما در اسلام نيز داشتن فرزند منوط به بر خوردار بودن از شرايط لازم و كافي است . مهم تر از داشتن فرزند ، برآمدن از پس تربيت اوست و همچنين تأمين نيازهاي روحي ، جسمي ، مادي و معنوي او مي باشد . اسلام با در نظر گرفتن تمام ابعاد وجودي يك انسان و آگاه بودن از شرايط و مشكلات وي راهنماي كاملي در همه زمينه هاي زندگي بشر است . پايان

اصول مباني مددكاري اجتماعي

07:08

اصول  مباني مددكاري اجتماعيدكتر مري . دابليومانيت - دكتر خوزه . بي اشفورد

مدد كار اجتماعي به عنوان يك عامل ارتباطي بين مدد جو و منابع و امكانات موجود در جامعه فعاليت مي كند غالباً مهمترين خدمتي كه مددكار ارائه مي دهد ، اين است كه به مددجويان دريافتن منابع مورد نياز خود كمك كند ، اگر چه مددكار در جريان انجام اين وظيفه و خدمت ممكن است اعتبار و اهميت يك روان درمانگر را احساس نكند .

ترجمه : خديجه السادات غني آبادي تلخيص: محسن نورائي فهرست مطالبعنوان                                        صفحهمقدمهمددكاري اجتماعي و حرفه هاي وابستهتحليل مقايسه ايانتخاب حرفه : تفاوت بين حرفه هاتخصص پيش نياز صلاحيت است جامعه شناسان و مددكار اجتماعيمشاوران

و مددكاران اجتماعيوكلا و مددكاران اجتماعيشناخت مددكاري اجتماعيمقدمه اي بر مددكاري اجتماعيمددكاري اجتماعي چيست ؟كاركردهاي مددكاري اجتماعيمسايل فردي و موضوعات اجتماعيمنابع محيطي سيستم كنش متقابلنقش هاي مددكار اجتماعيرابطهياري دهندهآموزش دهندهمدل جامع نگر سئوالات تشخيصيمدلهاي مددكاري اجتماعيمددكاري فردي جامع نگر يا كل گرامددكاري اجتماعي و ارتباطات انسانياهميت ارتباطات فرآيند مشكل گشايي مقدمه :ارتباطات متقابل از جمله اركان اساسي زندگي اجتماعي بوده و هست و خواهد بود . در واقع نمي توان هيچ نوع تشكل اجتماعي در نظر مجسم كرد كه افراد يا اعضاي آن با يكديگر ارتباط نداشته باشند . اما ناگفته پيداست كه اين ارتباطات همواره مشابه يا يكسان نيستند ، بلكه نوسانهاي چندي دارند كه از جمله مي توان به موارد زير اشاره كرد :ارتباطات يكطرفه ، ارتباطات دو طرفه ، ارتباطات انفرادي ، ارتباطات گروهي و ارتباطات دوراني .دراين ارتباطات حالات كاملاً متفاوت زير به چشم مي خورد : 1- فقط يكي از طرفين ارتباط از آن سود مي برد .2- طرفين ارتباط متقابلاً از آن نفع مي برند .3- يكي از طرفين ارتباط متضرر مي شود .4- طرفين ارتباط متضرر مي شوند .از سوي ديگر ، هرگاه دليل يا دلايل برقراري ارتباطات انساني را مورد توجه قرار دهيم ، به اين نتيجه مي رسيم كه شيوه هاي مراجعه افراد به يكديگر تابع وضعيتهاي زير است :1- شخص الف با شخص ب با بك گروه ارتباط مستقيم برقرار مي كند .2- شخص الف با شخص ب با يك گروه ارتباط غير مستقيم برقرار كند .3- ارتباطات برقرار شده ارادي است .4- ارتباطات برقرار شده اجباري است .در مدد كاري اجتماعي به فرستنده پيام

مددكار و به گيرنده پيام مددجو مي گويند . هرگاه مددجو به مددكار مراجعه كند و مطالبي را با او در ميان بگذارد ، جاي فرستنده و گيرنده پيام عوض مي شود . در مددكاري اجتماعي ارتباطات افراد از نوع دوراني است يعني طرفين ارتباط بطور مرتب اطلاعاتي را مبادله مي كنند تا بتوانند تصميمات بهتري و حساب شده نفري را اتخاذ كنند . بنابراين در گفت و شنودهاي آنان ، مرتباً جاي فرستنده و گيرنده پيام عوض مي شود تا در نهايت از اين تبادل اطلاعات ، راه حل يا راه حل هايي براي مسئله يا مسايلي كه بوجود آمده پيدا شود . به اين جابه جايي و تبادل راي و اطلاعات بازخورد گفته مي شود و هدف آن است كه تصميمات نهايي بر اساس دقيق ترين نتايج گفت و شنودها اتخاذ شود . در كشور ما نيز همانند ديگر كشورها و جوامع بشري مددكاري اجتماعي بصورت عملي همواره وجود داشته ، اما اين امر بيشتر جنبه پند و اندرز داشته و بطور معمول نسل مسن تر يا افراد داراي تجربه هاي زيادتر در نقش ارشادي ظاهر مي شده اند .مددكاري اجتماعي و حرفه هاي وابسته :تحليل مقايسه اي : بيش از همه « ياريگران حرفه اي » از مددكاران اجتماعي انتظار مي رود هنگام كار با افراد تاثير محيط را بسيار با اهميت تلقي كنند . آنها در هنگام كار با افراد مي بايست هم بافت اجتماعي كلان و هم محيط خرد و بلاواسطه را در نظر بگيرند .  امروزه به همان اندازه كه توانايي جامعه براي توليد و تامين نيازهاي مادي افزايش

مي يابد توانايي افراد براي كسب رضايت و خشنودي كاهش پيدا مي كند .انتخاب حرفه : تفاوت بين حرفه ها «كاركرد متفاون به آمادگي هاي آموزشي متفاوت نياز دارد » به عنوان يك دانشجوي داوطلب حرفه مددكاري اجتماعي شايد ، ندانيد كه چگونه انتخاب شما با انتخابهاي ديگران تفاوت دارد . در ميان حرفه هاي خدمات انساني طولاني ترين دوره آموزشي يا كار آموزي مخصوص روانپزشكان است . زيرا ابتدا دوره عمومي طب را تمام و سپس يك دوره سه يا چهارساله تخصصي روانپزشكان را مي گذرانند . در مقابل آنان كاركنان بومي يا محلي هستند كه از طريق يادگيري ضمن خدمت كارآموزي مي كنند . بهترين مثال براي يادگيري ضمن خدمت مشاوران مواد مخدر و معتادين به الكل هستند كه كارآموزي اوليه آنان بر پايه درمان براي رفع مشكلات ناشي از اعتياد به مواد مخدر يا الكل است . مددكاران بايستي انعطاف پذير بوده ، مشتاق انجام وظايفي باشند كه در درمان موفقيت آميزه كرده مددجويان بسيار مهم است .تخصص پيش نياز صلاحيت است هر حرفه ويژگيهاي خاص خود را دارد ولي با حرفه هاي ديگر در زمينه وظايف و دانش نيز داراي همپوشي است . مددكاراني كه علاقمند يا متخصص در مهارتها و دانش ديگر حرفه ها باشند بدون ترديد خارج از محدوده حرفه اي و قانوني خود عمل مي نمايند . كه اين امر مي تواند به دو صورت به مددجويان ضرر رساند : 1- مددكار تخصص لازم را نداشته 2- مددجو از تخصصي كه مددكار بايد در كارش داشته باشد بهره مند نگردد .جامعه شناسان و مددكاران اجتماعي هدف اصلي و

عمده جامعه شناسان توسعه و آزمايش نظريه هاي مربوط به پديده هاي اجتماعي است ، در حالي كه هدف اوليه و اساسي مددكاري حل مشكلات انسان است . مددكاران سعي در شناخت و درك مددجو يا جامعه ، ارزيابي مناسب و مداخله دارند با اين هدف كه به حل مشكل و تغيير مددجو كمك نمايند .روانپزشكان و مددكاران اجتماعيبر خلاف تفاوت حوزه عمل جامعه شناسان و مددكاران اجتماعي ، مددكاران و روانپزشكان معمولاً در يك محل با يكديگر كار مي كنند . محل كار آنان موسسه هاي بهداشتي و درماني نظير بيمارستانهاي رواني ، بيمارستانهاي عمومي و زندان است .بعضي از نقشهايي آنان عهده دارند از جمله : مشاوره ، درمانگري – تسهيل كننده گروه يا مديريت تداخل در كار يكديگر محسوب نمي شود . اما بسيار مهم است كه مددكاران از نقش منحصر به فرد خود آگاه بود ، بصورت يكي از اعضاي غير پزشك تيم پزشكي درنيايندمشاوران و مددكاران اجتماعي مشاوران هم وجود مشتركي با روانپزشكان و مددكاران اجتماعي دارند . اغلب مشاوران مانند مددكاران داراي مجوز رسمي نيستند . حرفه روان شناسي و روانپزشكي به دليل داشتن مجوز تحت مقررات و قواعدي است از نظر علمي ، يكي از مزاياي داشتن مجوز مشخص بودن مرزهاي حرفه است . معمولاً مددكاران و مشاوران مدرسه را با يكديگر اشتباه مي گيرند . مشاوران مدرسه اكثراً داراي مدرك كارشناسي علوم تربيتي دارند و بيشتر مدارس مرفه دانش آموزان را تشويق مي كنند نا در دو زمينه مهم تحصيلي و شغلي از مشاوره كمك بگيرند و بر عكس دانش آموزاني را به مددكار مدرسه ارجاع مي

دهند كه رفتار آنان در كلاس درس مشكل آفرين شناخته شده است .وكلا و مددكاران اجتماعيوكلا و مددكاران هر دو در نقش مدافع براي مددجو ظاهر مي شوند اما تعريف هر يك از دو حرفه از مدافعه ، مبين تفاوتهاي مهم و اساسي حرفه اي است . دفاع حقوقي روشن و واضح است وكلا بايد در چهارچوب سيستم حقوقي به هر طريقي در جهت پيشبرد و دفاع از موقعيت مراجع خود تلاش نمايند . مسئوليت مددكار در زمينه مدافعه به لحاظ سنتي مشخص نيست . از ديرباز فرض بر اين بوده كه مدافعه يا خدماتي از اين قبيل در مددكاري اجتماعي بواسطه مسئوليت مددكاران اجتماعهي در ايجاد تعادل بين منافع اجتماع و مددجو با محدوديتهايي مواجه بوده است .مددكاران اجتماعي موظف اند كه مددجويان را در انجام وظايف زندگي روزانه از قبيل تنظيم بودجه ، خريد پوشاك و غذا رعايت بهداشت فردي ، مصرف دارو ، حضور به موقع در وقت قرار و يافتن مسكن كمك نمايند .شناخت مددكاري اجتماعي( مقدمه اي بر مددكار اجتماعي )براي مددكاري اجتماعي علاقه مند به فعاليت هاي ميداني ، دروسي خاص تنظيم شده كه اهم موضوعات درس آن شامل : چگونگي سازماندهي ولگردان خياباني و تبديل آنها به يك تيم بستكتبال ، چگونگي استفاده از زمين هاي بازي به عنوان وسيله اي براي پيشگيري از بزهكاري نوجوانان ، چگونگي تبديل مجرمين بالقوه به افراد درستكار ، چگونگي بررسي مسايل مربوط به تبعيض ، بي خانماني و خانواده هاي متلاشي شده و نظاير آن .مددكاري اجتماعي چيست ؟سايمونز ، تعريفي جامع از مددكاري اجتماعي به اين شرح ارائه داده است

: « اجتماعي » از اين جهت كه بيانگر علاقه مندي و توجه اين حرفه به آن دسته از نيروهاي اجتماعي است كه در شكل گيري زندگي افراد تاثير دارند ، « كار » براي جداساختن فعاليتهاي جانبي و سرگرم كننده بانوان نيكوكاري كه براي انجام امور خيريه و دستگيري از مستمندان به مجله هاي فقرنشين مي روند از اقدامات متخصصاني كه فعاليتهاي شان منظم ، مسئولانه و منضبط است .كاركردهاي مددكاري اجتماعي كاركرد به معناي نوعي عمل يا فعاليت مناسب هر فرد يا شيئي است هدفي كه فرد يا شيئي براي آن موجوديت يافته با توجه به اين تعريف ، مددكاري اجتماعي جزئي از ساختار اجتماعي گسترده تر محسوب مي گردد ، اين اجتماع بزرگتر ، مددكاري اجتماعي را موظف به انجام وظايف خاص كاركردي مي كند به گونه اي كه در كاركردهاي اجتماعي تاثير مثبت بگذارند .فعاليتهاي مددكاري اجتماعي متضمن يك يا چند كاركرد اجتماعي زير است :1- كمك به افراد در جهت استفاده بيشتر و موثر تر از توانايي حل مشكل و قابليت سازگاري خود .2- ايجاد رابطه اوليه بين افراد و سيستم هاي منابع و امكانات .3- تسهيلات كنش هاي متقابل ، اصلاح و تغيير و ايجاد روابط جديد بين افراد و سيستم هاي منابع اجتماعي .4- تسهيل كنش هاي متقابل ، اصلاح و تغيير و ايجاد روابط بين افراد در درون سيستم هاي منابع .5- كمك به توسعه ، اصلاح و تغيير خط منشي اجتماعي .6- توزيع منابع و امكانات مادي . 7- ايفاي نقش به عنوان عوامل كنترل اجتماعي .مسائل فردي و موضوعات اجتماعي به نظر سي . رايت

ميلز مسايل فردي و موضوعات اجتماعي همانند دو روي سكه هستند . وي مسايل فردي را مشكلات مي داند كه به لحاظ منش فردي را به موازات شكل گيري ارتباط هاي بلاواسطه وي با ديگران پديد مي آيد . ميلز مسايل را مشكلات مي داند كه فراسوي فرد رفته بازتاب اجتماعي به عنوان يك كل و شيوه هاي كنش متقابل و همپوش نهاد هاي اجتماعي است . از ديرباز مدد كاران اجتماعي علاقمند دخالت در مشكلات انسان با توجه به موقيت هاي اجتماعي آنان بوده اند مشكلات را چه به عنوان مسايل فردي و چه به عنوان موضوعات اجتماعي در نظر بگيريم ايجاد تغييرات به ايدئولوژي برتر توسعه و پيشرفت دانش و منابع و امكانات موجود بستگي دارد لازم است مددكاران اجتماعي به علل ساختاري مشكلاتي كه موجب درد و رنج موردم محروم است توجه كنند به عقيده لوم مشكلاتي كه عقليت ها به خود به موسسه هاي اجتماعي مي آورند مشكلات ساختاري هستند به عنوان مثال سياهان از نظر اشتغال در وضعي نا برابر قرار دارند يا كمتر از سفيد پوستان شاغل هستند اگر چه مشكل مي تواند اساس و پايه ساختاري داشته باشد لاكن به هر حال افسردگي فردي را كه ايجاد مي كند مي بايست درمان گردد .براي مدد كاران اجتماعي سوالات مربوط به مسايل فردي و موضوعات اجتماعي دست مايه اصلي ارزيابي مشكلات است .منابع محيطي سيستم كنش متقابلهدف مداخله هاي مدد كاران اجتماعي بيشتر در جهت حل مشكلات كل جامعه است تا توانبخشي تك تك قربانيان مشكلات اجتماعي مدد كاران اجتماعي كنش متقابل بين افراد و محيط را به سود

هر دو مورد توجه قرار مي دهند در حرفه مدد كاري اجتماعي محيط شامل تمام متغير هاي موثر در مشكل مورد نظر است يعني متغير هاي فيزيكي اجتماعي فرهنگي و بين فردي يكجا لحاظ مي شود مري ريچموند در نوشته هاي اوليه خود بر اهميت محيط تاكيد بسيار مي نمايد . وي در كتاب مدد كاري اجتماعي مي نويسد : آن دسته از مدد كاران فردي كه تصوير روشن و دقيقي از روابط مدد جويان خود با دوستان و همكاران و غيره را دارند درك بهتري از مشكلات آنان را به دست مي آورند . گاه محيط زندكي مدد جويي خاص بسيار بزرگ و مسئله ساز است در اين صورت مدد كار بايد توجه خود را محدود به جنبه هايي از محيط مدد جو سازد كه در اربطه با مشكل مطرح شده است . ارزيابي محيط زندگي مدد جويان متفاوت بوده به موقعيت زندگي نياز هاي فردي توانايي ها منابع و فرستهاي آن بستگي دارد .نقش هاي مدد كار اجتماعي نقش مجموعه رفتاري است كه انتظار مي رود فرد در موقعيتي معين از خود ظاهر سازد .در مفهوم جامعه شناختي نقش كوششي شده است تا چگونگي برقراري ارتباط افراد با يكديگر شرح داده شود . جرج هربرت ميد چگونگي رشد بشر را ضمن فرآيند هاي اجتماعي و ارتباطات تحليل نموده است . او تاكيد دارد كه افراد را نمي توان بدون درك بافت اجتماعي كه در آن زندگي مي كنند ، شناخت . در مدد كاري اجتماعي ، نقش ها موجب كاركرد هاي گوناگون مي شود . نقش ها الگوي جامع و كاملي را براي

رفتار و نگرش ها بوجود آورده ، استراتژيهاي خاصي را براي رويارويي با موقعيت هايي كه دايماً تكرار مي شود ، تجويز مي كند . براي مثال ، در حال حاضر نقش مدافع براي مدد كاران اجتماعي به هنگام رويارويي با برخي از مشكلات با اهميت تلقي مي گردد . تعريف نقش در مدد كاري اجتماعي فرايندي انعطاف پذير ، و قابل تغيير است تا مدد كار بتواند از عهده رسالتي كه جامعه بر دوش كاركنان اين حرفه براي مقابله با مشكلات و وظايف اجتماعي گذارد ، برآيد .رابطهدر اين نقش مدد كار اجتماعي به عنوان يك عامل ارتباطي بين مدد جو و منابع و امكانات موجود در جامعه فعاليت مي كند غالباً مهمترين خدمتي كه مددكار ارائه مي دهد ، اين است كه به مددجويان دريافتن منابع مورد نياز خود كمك كند ، اگر چه مددكار در جريان انجام اين وظيفه و خدمت ممكن است اعتبار و اهميت يك روان درمانگر را احساس نكند .پيدا كردن سرپناه براي زني كه مورد ضرب و شتم واقع شده ، كمك به يك نفر در انجام تشريفات اداري به منظور دريافت كمك دولتي ، يا مساعدت به يك خانواده براي برخورداري از مراقبتهاي رفاهي جهت بيماري عضوي از اعضاي خانواده كه مبتلا به درد مزمن است ، نمونه هايي از نقش مددكار به عنوان يك رابطه تلقي مي شود .( ياري دهنده ) ياري دهنده نقشي عجين شده را حرفه مددكاري اجتماعي است . ياري دهنده كسي است كه به مددجويان كمك مي كند تا توانايي ها و نيروهاي دروني خود را براي ايجاد تغيير مطلوب يا

نيل به هدفهاي از پيش تعيين شده بكار گيرند . مددكار اجتماعي در نقش ياري دهنده موظف است با تشويق ، حمايت و اطمينان بخشيدن بيشتر به مددجو در موقعيت پيش آمده ، تغيير مورد نظر را در او ايجاد نمايد . ريشه مشكل مددجو چه فردي و چه محيطي باشد مددكار بايد مددجو را براي پيدا كردن تواناييهاي دروني خود براي اصلاح رفتارش ياري دهد .(آموزش دهنده ) مددكار همواره متوجه تقويت توانايي هاي مددجو براي ايجاد تغييرات موثر در موقعيت مشكل است ، بدين لحاظ اين نقش مشابه نقش ياري دهنده است . مددكار در نقش آموزش دهنده اطلاعات و منابع بيشتري را در رابطه با موقعيت به مددجو معرفي مي كند . از ديرباز آموزش را وسيله اي موثر در ارتقاي مقام و پايگاه اجتماعي دانسته اند . از جمله آموزشهايي كه مددكار بايد به مددجو بياموزد آموزش مهارتهايي چون برقراري ارتباط با ديگران يا آماده كردن والدين براي ايفاي نقشي موثر را در بر مي گيرد ، آماده ساختن مددجو يا گروه مددجويان تا از نظر سياسي موثر واقع شوند و غيره .مدل جامع نگر مدل عبارتست از نمونه يا الگويي براي تشريح ، تحليل و تدوين و تنظيم واقعيتي كه معرفي مي كند مدل ها را مي توان به دو صورت ذهني يا دقيق و عيني ارائه نمود .سئوالات تشخيصي مدلهاي مددكاري اجتماعي :1- آيا اين مدل مرا متوجه همه افراد درگير در موقعيت مساله ساز مي كند ؟2- آيا اين مدل عوامل محيطي موثر بر مشكل را در بر مي گيرد ؟3- با بكار گيري اين مدل ، آيا

مي دانم نقطه شروع كجا است ؟و غيره .....مددكاري فردي جامع نگر يا كل گرامددكار جامع نگر كار را با اين فرض شروع نمي كند كه علت بيكاري فقدان انگيزش است . مشكل فرد بيكار نداشتن شغل و درآمد است و چه بسا كه موانع مختلفي بر سر راه اشتغال فرد بيكار وجود داشته باشد . براي بررسي موفقيت آميز مشكل ، مددكار و فرد بيكار بايد با شماري از مشكلات مقابله نمايند . هدف موثر عمل جامع نگر نه تنها اشتغال فرد بيكار است بلكه سعي مي كند كه وي در شكل دادن محيط زندگي خود مشاركت فعال داشته باشد . علاوه بر حل مشكلات فعلي او ، مددكار اجتماعي مهارتهاي لازم را براي حل مشكلاتي كه در آينده با آنها مواجه مي شود ، ايجاد مي كند .مددكاري اجتماعي و ارتباطات انسانيمددكار اجتماعي بايد از نظر جسماني ، عاطفي و عقلاني آمادگي لازم را داشته باشد تا بتواند از مفهوم « خود» به عنوان ابزاري مثبت براي تغيير استفاده نمايد . مهمترين ويژگي نوع بشر ، زندگي توام با برقراري ارتباط با ديگران است .مددكاري اجتماعي از آغاز به اهميت كنش متقابل انسانها پي برده ، سعي داشته از مفهوم رابطه به طريقي سنجيده و آگاهانه به نفع افرادي كه در خدمت آنان است استفاده كند . مددكاران اجتماعي در حين كار با افراد بسياري ارتباط برقرار مي كنند . در جريان كمك به مددحو ، چه بسا لازم مي آيد كه مددكار اجتماعي با صاحبخانه ، معلم ، كارفرما ، پزشك ، سياستمدار ، پليس ، مديربرنامه ، شبكه همسايگان ، گورههاي

مختلف جامعه يا متخصصان ديرگ تماس برقرار نمايد .رابطه مددكاري اجتماعي در برقراري اين قبيل تماسها در قالب عوامل و عناصر متعارف ، يعني عواملي صورت مي گيرد كه به ماهيت تكليف و وظيفه اي كه بايد به بهترين نحو انجام پذيرد ، مربوط مي شود . اهميت رابطه مددكاري اجتماعي به دليل تبيين دقيق اجزاي كليدي اين رابطه ، منجر به گفتگوها و نوشته هاي بيشمار شده است . عمده ترين متغيرهاي شناخته شده در ارتباطات مددكاري عبارتند از : از علاقه مندي به امور ديگران ، تعهد ، پذيرش ، توجه مثبت ، همدلي ، اقتدار ، اخلاص ، همخواني و هدف مداري .احتمالاً علاقه مندي به امور ديگران مهمترين انگيزه براي ورود به اين حرفه است . تعهد مددكار را در سراسر زندگي حرفه اي خود مورد آزمايش قرار مي دهد ، منظور از پذيرش و توجه مثبت ، احترام ، علاقه مندي و توجه مددكار به بهرورزي و بهزيستي مددجو است . همدلي به معناي همدردي نيست به عنوان يك انسان ، غالباً نسبت به وضع ناگوار مددجو احساس همدردي مي كنيم . اقتدار جزء ديگري از ارتباطات حرفه مددكاري است مددكار كم تجربه ممكن است كه گاه نگران اين مسأله باشد كه مددجويان مسن تر يا داراي تحصيلات بيشتر او را به عنوان قدرتي كه مي تواند به حل مساله يا مشكل آنها كمك نمايد، نپذيرند . مددكار بايد توجه كند كه اقتدار داراي دو جزء مهم است :1- مجوزي كه جامعه براي اجراي اينگونه وظايف به مددكار داده است .2- دانش ، ارزشها و مهارتهاي حرفه اي مددكار ،

اخلاص يعني دل دادن و درگير شدن مددكار با جرفه براي توجه صادقانه مددجو براي بهرورزي و بهزيستي انسان همخواني رابطه اي نزديك با اخلاص و همدلي دارد . همكاري مددجو در فرايند تغيير بعيد به نظر مي رسد مگر اينكه مددجو احساس نمايد در تعريف مشكل مقاديري توافق و همخواني بين او و مددكار وجود دارد . هدف مداري آخرين جزء كليدي است . رابطه حرفه اي نيز بايد بازتاب فرايند تغيير هدف دار باشد . در حقيقت نفس هدف مدت استمرار ارتباط را مشخص ميكند اهميت ارتباطات اهميت ارتباطات براي عملكرد موفق ، به تحقيق اثبات شده است . بايد متوجه اجزاي اصلي و مهم ارتباطات بود . تكنيكهاي مددكاري اجتماعي به آساني قابل تدريس و كاملاً قابل فهم است . ولي اين سهولت و وضوح در مورد ارتباطات اجتماعي صادق نيست . روابط اجتماعي بخش عمده و مهم مساله اي است كه آن را هنر مددكاري مي دانند .در حال حاضرمسلم گرديده كه همدلي ، روابط صميمانه و اخلاص به نتايج موفقيت آميز منجر مي گردد .فرايند مشكل گشاييفرايند حل مشكل به مراتب با مراحلي تقسيم شده است :1- تعريف مشكل : در اين مرحله مددكار و مددجو مشكل را شناسايي نموده درباره اينكه چه چيزي بايد تغيير كند ، به توافق مي رسند .تعريف هدف : در اين مرحله ، مددكار و مددجو متفقاً تغييرات مورد نظر را مشخص مي كنند و به عنوان مثال : چه بسا نوجواني كه در زمينه نوع فعاليتهاي اجتماعي با والدينش در تعارض است از مددكار درخواست مي كند كه بين او و الدينش به

منظور كسب امتيازاتي ميانجي شود . در اين حالت مددكار مجاز به تلاش براي نيل به هدف مذكور نيست ، مگر آنكه بر اساس ارزيابي حرفه اي ، اين نوع مداخله را در جهت خير و صلاح مددجو تشخيص دهد .3- جستجوي راه حل : در اين مرحله مددكار موظف است با استعانت از يافته هاي تحقيقات و دانش نظري خود درباره رفتار فردي و محيطي ، منابع موجود در جامعه ، خط مشي ها و روشها ، و نيز سيستم هاي موجود دريابد كه چرا مشكل رفتاري بوجود آمده و چه تغييراتي بايد رخ دهد .غالباً مددكار در مرحله جستجوي راه حل ، با مقاومتهايي از جانب مددجو ، موسسه هاي مربوط ، مدارس ، جامعه و يا حتي خانواده مددجو روبرو مي شود . اين مرحله را جستجوي راه حل ناميده اند ، زيرا تاكيد بر ملاكهاي خاصي دارد كه به مددكار در انتخاب مناسب ترين مداخله كمك مي كند . يعني مداخله اي را كه احتمال مي رود بيشترين موفقيت را در كار با مددجو خاص و مشكل خاص به همراه آورد مشخص مي سازد . احتمال موفقيت بيشتر در اين مرحله منوط به آن است كه مددكار اجتماعي اساس كار را بر يافته هاي تجربي ناشي از فعاليت و عمل خود قرار دهد .منابع:نام كتاب : اصول و مباني مددكاري  اجتماعي    اثر دكتر مري – دابيلو مافت- دكتر خوزه بي اشفوردمترجم : خديجه السادات غني آباديناشر : موسسه انتشارات آواي نورتيراژ: 3000 نسخهنوبت : چاپ دوم - 1379چاپ : بهارستانليتوگرافي: پرتو شمس

قيمومت يا سرپرستي خانواده

سرپرستي  خانواده يك نهاد كوچك امّا اساسي در جامعه

انساني است. اين اجتماع كوچك،بسان يك اجتماع بزرگ با مسائل مختلف اقتصادي،تربيتي وفرهنگي روبروست، از اين رو موضوع سرپرستي اين نهاد مهم وچگونگي ادارۀ آن موضوعي است كه به لحاظ ديني،حقوقي وجامعه شناختي جايگاه ويژه اي يافته است.

ضرورت وجود سرپرستبه حكم عقل،هر اجتماعي مي بايست داراي سرپرست ومديري باشد تا با ايجاد نظم وثبات وهماهنگي بين اجزاء،آن را به سوي هدف مورد نظر هدايت كند.خانواده نيز كه خود اجتماعي متشكل از حداقل دو عضو است براساس اهداف معيني تشكيل شده است كه تأمين آن نيازمند مديريت وسرپرستي است.اسلام وتعيين سرپرستدين اسلام،بنيان خانواده را بر محور مودّت ورحمت وتفاهم ومشاركت زوجين بنا كرده است.امّا به جهت لزوم پرهيز از تشتّت واختلاف اقدام به تعيين سرپرست نموده واين مسؤليت را به جهت ويژگي هاي موجود برعهده مرد گذاشته شده است. در آيات وروايات متعددي به سرپرستي مرد در خانواده تصريح شده است:«الرِّجَالُ قَوَّ مُونَ عَلَى النِّسَآءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَآ أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَ لِهِمْ »(نساء/34)«مردان سرپرست زنان هستند بدليل آنكه خداوند برخي از ايشان را بر برخي ديگر برتري داده ونيز از اموال خويش به عنوان نفقه به همسر خود مي پردازند.»قيّم به كسي گفته مي شود كه عهده دار امور فرد ديگري قرار بگيرد.(1) قيومت مرد به زن در حوزه خانوادگي است نه در حوزه اجتماعي يعني اين حكم مربوط به زن وشوهر است نه متعلق به مردان وزنان جامعه.« وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِى عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ »(بقره/228)«براي زنان حقوقي شاسته است همانند وظيفه اي كه بر عهدۀ آنهاست ولي مردان را بر زنان مرتبتي است وخداوند با عزّت و حكيم است.»اين آيه اجمالاً يك نوع

برتري را براي مرد در حوزه خانوادگي ثابت مي كند.مجاهد وقتاده گفته اند معناي درجه عبارت است از حق اطاعت،حق استمتاع،زيادتي رشادت مرد و جهاد(2)در ميان روايات نيز دسته اي به سرپرستي مرد در خانواده ومديريت زن در امور منزل دلالت داشته ودسته ديگر روايات آثار وحدود سرپرستي مرد را بيان كرده اند از جمله اينكه رسول اكرم مي فرمايد:«مرد نسبت به اهل وعيال خود، سرپرست ومسئول است و زن نسبت به خانه شوهر سرپرست ومسئول است.»(3)امام صادق (ع) مي فرمايد:«از خوشبختي مرد آن است كه سرپرست خانواده اش باشد.»(4)سرپرستي مرد، عدالت يا تبعيضمنتقدان حقوق اسلامي،سرپرستي مرد را نقض آشكاري بر اصل تساوي حقوق زن مرد دانسته وآن را ناشي از نگاه باطل اصالت مرد وفرعيت زن مي دانند در پاسخ مي گوييم:الف) قيم بودن مرد نسبت به زن، سرپرستي مرد نسبت به خانواده خويش است واساساً به معناي برتري جنس مرد نسبت به جنس زن نيست.ب) سرپرستي يك امر نشانۀ كمال و برتري نيست بلكه مسئوليت اجرايي ناشي از تقسيم كار است چنانكه يك سازمان يا نهاد افرادي به عنوان مديرند واين جايگاه يش از آنكه حق باشد يك مسئوليت است و ابداً نشانۀ برتري معنوي نيست.ج) توانايي مرد در مسائل اجتماعي واقتصادي بيشتر از زن است وتوانمندي زن در مسائل مربوط به درون خانه بيشتر از مرد استً.د) سرپرستي مرد به عنوان فرمانروايي مطلق در خانواده نيست بلكه قيام براي اداره زندگي وپذيرش مسئوليت است كه حدود و اختيارات آن معين است.ه) سرپرستي مرد به عنوان اصل تخلف ناپذير نيست زيرا در صورتي كه زن استقلال اقتصادي وصلاحيت اداره زندگي را داشته باشد مي توان ضمن عقد ازدواج در حدود آن تصرف نموده ويا

اصل اين حق را براي خود منظور نمايد.آثار سرپرستي مرد1. لزوم اطاعت زن از شوهردر روايات بسياري به لزوم اطاعت زن از شوهر خويش در محدودۀ سرپرستي مرد (امور مربوطه به او) وهمچنين فضيلت آن تصريح شده است. همان طوري كه سرپرستي مرد كمال معنوي به شمار نمي آيد اطاعت زن نيز نقص وكم ارزش محسوب نمي شود.ملاك كرامت انسان از نگاه خداي سبحان تقوا وپرهيزگاري اوست وهر كدام از زن وشوهر وظيفه خود را به درستي انجام دهد تقواي او فزونتر خواهد بود. رسول خدا (ص) در فضيلت همسران مطيع فرمودند:«بهترين زنان آنهايي هستند كه نگاه بر آنان شوهر را خشنود سازد،چون درخواستي نمايد اطاعت كنند واگر غايب باشد ثروت وآبروي او را حفظ نمايند.»(5)2. خروج زن از منزل به اذن شوهرامام صادق (ع) به نقل از پيامبر اكرم (ص) فرمودند:«يكي از حقوق مرد بر عهده زن آن است كه بدون اجازه شوهر از منزل خارج نشود»(6)توضيح اين كه اين گونه روايات هيچ گاه دلالت بر حبس زن در خانه وجلوگيري از حضور اجتماعي او ندارند ضمن اينكه معناي روايت اين نيست كه زن بايد براي هر بار خروج از منزل اجازه بگيرد بلكه اذن كلي كافي است، علاوه بر اين خروج زن از منزل براي اداي حقوق الهي مانند انجام حج واجب يا تولّي وتبري بدون اجازه شوهر جايز نيست.عده اي از فقهاء معتقدند حرمت خروج زن از منزل در صورتي است كه با حقوق شوهر منافات داشته باشد.(7)در مقابل برخي از فقهاء برآنند كه حرمت خروج زن بدون رضايت شوهر مطلق است.(8)3- تنبيه زن ناشزهدر يكي از آيات قرآن كريم تنبيه زن ناشزه توسط شوهر با شرايط خاص

مجاز شمرده شده است.« وَالَّتِى تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهجُرُوهُنَّ فِى الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُواْ عَلَيْهِنَّ سَبِيلاً إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا »(نساء/34)«آن عده از همسران شما كه بيم نافرماني آنان مي رود موعظه نماييد. سپس [در صورت تكرار] بستر خود را از آنان جدا كنيد سپس [و در صورت تكرار] آنان را تنبيه كنيد اما در صورتي كه اطاعت كردند راه ظلم را در پيش نگيريد»آيه كريمه تنبيه زن ناشزه را پس از مراحل موعظه وجدا كردن بستر اجمالاً جايز مي دارند. در روايات معصومين كه مبين آيات قرآن است مقصود از زدن زن،تنبيه او با خرجي ندادن است ودر برخي ديگر از روايات تنبيه زن مشروط به عدم صدمه بر آنان شده است.سيره عملي وگفتار معصومين (عليهم السلام) بيانگر آن است كه زدن همسر مغاير اخلاق وعواطف حاكم بر خانواده است. پيامبر اكرم (ص) فرمودند:«چگونه شما مردان، همسران خود را كتك مي زنيد و[شب هنگام] او را در آغوش مي گيرد وشرم نمي كنيد»(9)همچنين فرمودند:«هر مردي به زنش صدمه وارد كند خداوند به نگهبان آتش دستور مي دهد كه بر گونۀ او هفتاد تازيانه آتشين زنند.»4- اذن شوهر در تصرفات مالي زنزن نيز مانند مرد حق هرگونه معامله مالي وبخشش وصدقه از مال خود را دارد وبه عبارت ديگر داراي استقلال اقتصادي است.الّا اينكه در برخي تصرفات به منظور حفظ انسجام خانواده اذن شوهر را لازم دانسته اند.به عنوان نمونه برخي از فقهاء نذر زن را حتي در مورد اموال خود منوط به اذن شوهر مي كنند (10) ونيز اجماع فقهاء اماميه به آن است كه سوگند زن مشروط به اذن ورضاي شوهر است.(11)5- اذن شوهر بر اعمال مستحبي زنفقهاء عظام

در مورد روزه مستحبي زن آراء مختلفي دارندامّا در مورد اعتكاف زن، اذن شوهر را لازم مي دانند ودر مورد حج مستحبي او غالباً به لزوم رضايت شوهر فتوا داده اند.(12)6- لزوم پرداخت نقه زن توسط مردبر مرد خانواده لازم است خرجي همسر وفرزندان خود را به نحو شايسته پرداخت نمايد.نفقه همسر شامل غذا،پوشاك، مسكن ودارو مي شود برخي فقهاء لوازم زينتي وهمۀ احتياجات ضروري زن را جزء نفقه مي دانند.7- ولايت بر فرزندانمرد خانواده بر اموال فرزندان نابالغ همچنين بر كارهاي آنان حق سرپرستي دارد همچنين رضايت او در ازدواج فرزند دختر لازم است.8- تمكين جنسي زن در برابر شوهراز آيات وروايات فراواني چنين استفاده مي شود كه هر يك از زن وشوهر نسبت به ديگري حق جنسي دارند امّا الزام زن به رعايت حق جنسي شوهر بسيار بيشتر است.در قرآن كريم آمده است:« نِسَآؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ فَأْتُواْ حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَ قَدِّمُواْ لِأَنفُسِكُمْ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ اعْلَمُواْ أَنَّكُم مُّلَاقُوهُ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ »(بقره/223)«زنان شما كشتزار شما هستند هر جا كه خواستيد به كشتزار خود درآييد وكاري كنيد توشه آخرت فراهم نماييد واز خداوند بترسيد وبدانيد كه او را ملاقات خواهيد كرد [ودر اين مورد] مؤمنان را بشارت بده.»همچنين در روايات بسياري به اهميت وضرروت اجابت زن به هنگام تقاضاي جنسي مرد تصريح شد. و در برخي روايات حدود و آداب آن بيان شده است. هنگامي كه زن از تمكين جنسي خودداري كند نفقه او ساقط مي شود.9- لزوم حسن معاشرتيكي از اصول حاكم در روابط همسران، معاشرت نيكو است. اين اصل اخلاقي ريشه در قرآن كريم دارد آنجا كه مي فرمايد:« وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِن كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيًْا

وَيَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْرًا كَثِيرًا »(نساء/19)«با همسرانتان به نيكي رفتار كنيد و اگر كراهت از آن داريد (بدانيد)چه بسيار از چيزي كراهت داريد حال آنكه خداوند در آن خير زيادي قرار داده است.»البته اين حكم اخلاقي، اختصاصي به مرد ندارد ولي از آنجائي كه الزاماتي كه پيش از اين براي زن بيان شد خود مصداقي از حسن معاشرت زن است. مستقلاً آن را ذكر نكرديم.از جمله مصاديق حسن معاشرت مي توان به داشتن صداقت،احترام به زن،محبت نسبت به او، مدارا و نرمخويي ونيز كم توقعي اشاره كرد.پي نوشت1) تفسيرالميزان، ترجمه چاپ بنياد علي وفرهنگي علامه طباطبايي 1366،ج 4،ص 507.2) شيخ طبرسي،مجمع البيان،ج 2،ص 575.3) وسائل الشيعة،چ بيروت،ج 51،ص 251،ب 21،ح 7.4) مستدرك الوسائل،ج 14،ص 248، ب 63،ح 16612.5) ر.ك،ابوالفتوح رازي،تفسير كبير،ج 1،ص 76.6) وسائل الشيعه،ج 14،ص 111،ح1.7) سيدابوالقاسم خويي،منهاج العالمين،انتشارات مهر،1410 ق،ج 2، ص 289.8) روح الله الموسوي خميني، تحرير الوسيله، ج 2،ص 303.9) الطبقات الكبري،ج 8، ص 205.10)تحرير الوسيله، ج 2، ص 117.م 311)ر.ك: عروة الوثقي،ج 2، ص 78.12)ر.ك: عروة الوثقي، ج 2، ص 78.

*http://www.shamimm.ir/Shamimm_new/Ketabkhaneh/Maghalat/ghayomiat.aspx

چهار كليد موفقيت در كسب و كار خانوادگي

كسب وكارهاي خانوادگي نقش مهمي را در اقتصاد كشورها ايفا مي كند. بخش قابل توجهي از كسب وكارهاي موجود بر پايه مديريت يا مالكيت خانوادگي استوار است، به طوري كه حدود نيمي از توليد ناخالص ملي از طريق اين كسب وكارها تامين مي شود.

اما تصور و باور اكثر ما از كسب وكار خانوادگي چيست؟ بسياري از كسب وكارهاي خانوادگي، بخش عمده اي از هويت خانواده ها را تشكيل مي دهد. رونق و شكوفايي چنين كسب وكارهايي، رشد و ترقي خانواده را در پي خواهد داشت. از طرفي برخي از

اين كسب وكارها زماني شكوفا خواهند شد كه توسط اعضاي يك خانواده اداره شود.آنچه باعث حفظ و رونق كسب وكار خانوادگي مي شود، آموختن اين مطلب است كه چگونه با كساني كه به آنها علاقه و ارتباط عاطفي داريم، فعاليت شغلي سالمي داشته باشيم. شايد اين كار ساده به نظر برسد، چه چيز بهتر از اينكه شما با كساني كار كنيد كه آنها را به خوبي مي شناسيد و به آنها علاقه قلبي داريد، اما در واقع اين كار چندان هم ساده نيست. كليد 1- درك و پذيرش ارتباطات دروني بين نقش هاي خانوادگي و نقش هاي شغلي آنچه به راستي كسب وكار خانوادگي را منحصر به فرد مي كند وجود اين ارتباطات دروني بين نقش هاي شغلي و خانوادگي است، يعني رابطه اي كه به طور معمول و در كسب وكارهاي غيرخانوادگي يافت نمي شود. درك اين ارتباطات دروني را مي توان شاه كليد سالم سازي كسب وكار خانوادگي دانست. «نقش» بخشي از فرآيند كسب وكار خانوادگي است كه انجام آن بر عهده فرد خاصي قرار مي گيرد. در كسب وكارهاي خانوادگي با سه نقش اصلي مواجه هستيم؛ نقش خانوادگي (پدر، مادر، پسر، برادرزاده، دايي يا خويشاوند سببي)، نقش مالكيت (شريك و سهامدار) و نقش شغلي (مدير، كارمند يا كارگر).اين امكان وجود دارد كه نقش ها با گذشت زمان تغيير يابند و افراد از نقش هاي متضادي برخوردار شوند كه اين مورد باعث بروز اختلالاتي در روند كار مي شود. براي مثال، «پدر» در يك كسب وكار خانوادگي ممكن است مالك، رئيس، پدر و همسر باشد. فرزندان نيز ممكن است از نقش هاي متعدد

و متضادي برخوردار باشند؛ دختر، كارگر، دختر رئيس و مالك بالقوه كسب وكار. وقتي رئيس در محل كار دستوري صادر كند، گاهي براي كارگران آسان نيست كه به وي به عنوان رئيس نگاه كنند نه يك «پدر بهانه گير». و از طرفي براي رئيس دشوار خواهد بود كه به راحتي كارگر را به عنوان كارگر مدنظر قرار دهد نه به عنوان فرزندي چموش كه از خواسته هاي والدين سرپيچي مي كند. روش ساده اي كه با استفاده از آن مي توان اين رفتارهاي متقابل را مجسم كرد، به كارگيري رويكرد سيستمي است. نگرش سيستمي درك روشني از تاثير متقابل سه سيستم فرعي خانواده، مالكيت و كسب وكار را بريكديگر و برمحيط، ارائه مي دهد. توجه به اين نكات بسيار مهم است كه تغييرات در هر جزء از سيستم، كل سيستم را تحت تاثير قرار مي دهد و همچنين افراد حاضر در هر سيستم از اهداف و انتظارات متفاوتي برخوردار هستند.براي مثال، زماني كه افراد در نقش «عضوي از خانواده» به كسب وكار مي نگرند، كسب وكار را به عنوان بخش مهمي از هويت خانوادگي، ميراث آينده و منبع تأمين نياز هاي مالي براي رفع احتياجات معمول زندگي در نظر دارند. از سوي ديگر، اگر ايشان حرفه شان را دليل پيوند خود با كسب وكار دانسته و در نقش «عضوي شاغل» به كسب وكار بنگرند، تمايل خواهند داشت تا كسب وكار را وسيله اي براي توسعه شغلي و موفقيت هاي اقتصادي مد نظر قرار دهند. و سرانجام، سهامداران يعني افراد در نقش «مالك»، عمدتاً به كسب وكار به عنوان ابزاري براي سرمايه گذاري و كسب منفعتي

رضايت بخش توجه نشان مي دهند.هر چند پي بردن به عملكرد نقش هاي متضاد در كسب وكار خانوادگي، به تنهايي قادر به رفع تضادها نيست اما مي تواند ما را در درك و فهم چگونگي رخ دادن آنها ياري رساند. درك چنين موضوعي، ما را قادر مي سازد تا به اين تضادها توجه كافي كرده و آنها را به نفع خانواده و كسب وكار حل و فصل كنيم. كليد 2- پرداختن به كسب وكار خانوادگي به عنوان يك كسب وكار جدي و رسمي بايد باور داشت كه كسب وكار خانوادگي يك فعاليت جدي و رسمي است نه تفنن و سرگرمي. اين بدين معنا نيست كه شما نمي توانيد يا نبايد ارتباطي عاطفي با كسب وكار و فعاليت هاي مربوط به آن برقرار كنيد، بلكه موضوع اصلي اين است كه براي تامين هزينه ها و حفظ فعاليت، به كسب وكاري سودآور و موفقيت آميز نياز است. آنچه واضح است، شما براي كسب درآمد به تاسيس يك كسب وكار مي پردازيد نه براي سرگرمي، اما اگر چنين نيست، اطمينان داشته باشيد كه كسب وكارتان هرگز بيش از يك سال دوام نخواهد آورد. از ديگر نكاتي كه براي ثمربخشي و سلامت هر چه بيشتر كسب وكار بايد به ياد داشت، بهره مندي و استخدام كارمندان غيرخويشاوند و خارج از خانواده است. ايشان جزء حياتي اكثر كسب وكارهاي خانوادگي هستند. بسيار مهم است كه ايشان را به صورت شايسته در تصميمات دخالت دهيد. درباره فرصت هايي كه ايشان در كسب وكار شما ايجاد مي كنند، صادق باشيد، از آنها به نحوي شايسته قدرداني كنيد و به

ايشان پاداشي كه انجامش برايتان ميسر نيست، وعده ندهيد. فرصت هاي يادگيري و كارآموزي را براي تمامي كارمندان و سهامداران فراهم كنيد تا بتوانيد توان علمي و عملي منابع انساني سازمان را در حداكثر كارايي حفظ كنيد. به عنوان يك راهكار عالي براي ارتقاي افق ديد افراد شاغل در كسب وكار خانوادگي، مي توان امكاني فراهم آورد تا ايشان در دوره هاي آموزشي و كارآموزي مفيد شركت كنند. اين جلسات حرفه اي فرصت هاي كارآموزي و آموزشي وسيعي را فراهم مي آورد، برنامه اي كه اغلب در سازمان هاي بازرگاني و صنعتي مورد استقبال واقع مي شود.لازم است شما همسر خود را نيز به درك و فهم بهتر كسب وكار ترغيب كنيد. نياز است كه امكان شركت در كارگاه هاي آموزشي و جلسات حرفه اي براي وي نيز فراهم شود. همسر شما حتي اگر در كسب وكار حضور فعالي نداشته باشد، باز هم نقشي حياتي در كسب وكار خانوادگي تان ايفا مي كند. در صورتي كه وي به درك بهتري از كسب وكار دست يابد، مي تواند به عنوان همراهي دلسوز و شايسته براي شما در مسير موفقيت شغلي و خانوادگي ايفاي نقش كند. و چه بسا در آينده اي نه چندان دور، همسر شما قادر خواهد بود به واسطه اشتغال يا سرمايه گذاري و مالكيت در كسب وكار، به طور فعال در كسب وكار مشاركت كند. براي تمامي افراد وابسته به كسب وكار خانوادگي، شرح شغل واضحي تهيه كنيد. هرگز مپنداريد كه فرزندتان قادر است ذهن شما را بخواند و پي به انتظارات شما ببرد، حتي اگر شما زمان زيادي را صرف كار مشترك

كرده باشيد. لازم است شما و افراد شاغل در كسب وكار در جلساتي درباره وظايف شغلي، انتظاراتتان و اهدافتان بحث كرده و براي پيگيري بهتر آنها را مكتوب كنيد. به طور مداوم درباره اين موضوعات بحث و گفت وگو كنيد و در مواقع لازم، انتظارات و اهداف خود را تعديل و اصلاح كنيد. كليد 3- برنامه ريزي براي آينده كسب وكار خانوادگي بسيار واضح و قابل درك است كه در بطن يك مدل سيستمي كسب وكار خانوادگي، خانواده و كسب وكار را نمي توان از هم مجزا كرد. بنابراين زماني كه براي هر يك از آنها برنامه ريزي كنيد، ناگزير براي ديگري نيز برنامه ريزي كرده ايد، بدون توجه به اينكه قصد چنين كاري را داشته ايد يا نه. به منظور دستيابي به شيوه هاي مفيد برنامه ريزي، از دو مهارت زير استفاده كنيد؛ 1- اهداف و مقاصد عملكرد كسب وكارتان را مشخص كرده و توسعه دهيد. 2- مهارت گفت وگوي موثر را برقرار كرده و پرورش دهيد. توجه داشته باشيد كه گفت وگوي موثر شامل حرف هاي قابل بيان و حرف هاي غيرقابل بيان است. اولين گام در برنامه ريزي توجه و دقت به چشم انداز و ماموريت عنوان شده در بيانيه تان است. دانستن اين موضوع كه قصد داريد در آينده در چه جايگاهي قرار گيريد، مستلزم تعيين اهداف و مقاصد قابل اندازه گيري و تهيه برنامه اي عملي است. اين كار براي تمام اعضاي خانواده مفيد خواهد بود. مي توانيد جلسات خانوادگي خود را روي اين موارد متمركز كنيد. اگر شما يك خانواده پرجمعيت داريد، اعضاي خانواده را به

گروه هاي كوچك تقسيم كرده و هر گروه را به بررسي و فعاليت بخش خاصي از برنامه تشويق كرده و نتايج حاصله از هر گروه را براي دستيابي به برنامه اي كامل، با هم تلفيق كنيد. كليد 4- بهره مندي از نصايح و مشاوره هاي حرفه اي آنچنان كه تصور مي كنيد، شما در دنيا يكه و تنها نيستيد؛ امروزه منابع و مراجع بسياري با موضوع كسب وكار وجود دارد. برگ برنده، شناخت مرجع شايسته و مراجعه به آن است. از مطالعه غافل نشويد، چرا كه ابتدايي ترين مراجع براي افزايش آگاهي و به روزماندن، كتاب ها و نشريات است. از ديگر منابع بالقوه اطلاعات و مشاوره مي توان به موارد زير اشاره كرد؛ 1- دوستان و آشنايان، اقوام، اعضاي خانواده و همكاران شغلي 2- مراجع خدماتي حرفه اي همچون حسابداران، بانكداران، وكلا، مشاورين مالي، نمايندگي هاي بيمه و مشاورين كسب وكار 3- آژانس هاي توسعه، اساتيد دانشگاه ها، اعضاي سازمان هاي دولتي مختلف و اتحاديه هاي صنفي اين موارد تنها بخشي از منابع متنوع و گسترده اطلاعاتي است كه مي تواند شما را در رشد و موفقيت كسب و كار ياري كند. همچنين براي انتخاب مشاوري مناسب موارد زير را مد نظر قرار دهيد؛ 1- به مشاورين مختلف مراجعه كنيد 2- قبل از استخدام مشاور، با وي مصاحبه كنيد. 3- از مشاورين درخواست كنيد تا فهرستي از منابع اطلاعاتي مناسب را در اختيار شما قرار دهند. 4- مطمئن شويد كه مشاور مورد نظر از مهارت هاي فني لازم برخوردار است. 5- از دستمزدها و حق مشاوره ها اطلاع كسب كنيد. اصلي ترين معيار

در انتخاب مشاور مناسب، ميزان توانايي وي در درك كامل وضعيت ويژه كسب وكار خانوادگي است. برخي مشاورين بر اين باورند كه در مورد حفظ كسب وكار خانوادگي، «بهترين راه حل» را مي دانند. آنها چنين مي انديشند كه بهترين راه براي حفظ و رونق كسب وكار خانوادگي، خروج خانواده از فضاي كسب وكار است. هرچند اين راهكار در برخي شرايط صحيح به نظر مي رسد، اما همواره بهترين راه حل نيست. شما به مشاوري نياز داريد كه نه تنها بر موضوعات فني كار تخصصي اش مسلط باشد، بلكه نقش هاي دروني كسب وكار خانوادگي را نيز به خوبي درك كند. شما به مشاوري نياز داريد كه شما و خانواده تان را در مورد روش هاي صحيح روبه رو شدن و تصميم گيري درباره موارد مهم كسب وكار، راهنمايي كنيد، نه مشاوري كه تنها براي فعاليت هاي شما و به جاي شما تصميم گيري مي كند.

*http://tehrandata.com/vbforum/archive/index.php/t-20999.html

پيامبر و اقتصاد خانواده

مقدّمه :يكي از مباحث كليدي، شناخت سيرة اقتصادي معصومان8 است كه در اين ميان، چگونگي كسب در آمد و هزينه كردن آن در زندگي، از اهميت ويژه­اي برخوردار است؛

لذا اين موضوع را در سيرة فردي و خانوادگي پيامبر صلي الله عليه و آله مورد بررسي قرار مي­دهيم.الف. منابع درآمدي حضرتزندگي 63 سالة پيامبر صلي الله عليه و آله را اگر به سه دورة « كودكي و نوجواني » ، «تشكيل خانواده» و «پيامبري و «حكومت» تقسيم كنيم، منبع تأمين مخارج زندگي حضرت ، بدين قرار خواهد بود :1. ارث پدري و حمايت مالي عمويش ابوطالب 7البته آن حضرت در اين سنين، گوسفندان خود و عشيره­اش را به چراگاه

مي­برد و به امر «چوپاني» اشتغال داشت، و زماني هم همراه عمويش و نيز در كاروان تجاري خديجه 3 به كار «تجارت» مشغول شد.[1]2. ثروت همسرش حضرت خديجه3در دورة جاهليت ، حضرت خديجه 3– بانوي ثروتمند قريش – كاروان هاي متعدّدي به مناطق گوناگون مي­فرستاد. وي بعد از ازدواج با حضرت محمّد 9تمام دارايي خود را به ايشان بخشيد و آن حضرت هم تا پايان عمرش از حمايت هاي معنوي و مادّي امّ­المؤمنين خديجه 3ستايش و تجليل مي­كرد.[2]3. خمسبر اساس حكم قرآني (انفال/41) يك پنجم سود خالص درآمد ساليانه و امور ديگر – با شرايط ويژة فقهي – به خداوند، پيامبر و سادات نيازمند، تعلّق دارد كه البته حضرت از حقّ خدادادي ­اش ( سهم معصوم 7 ) هم كمتر استفادة شخصي مي­برد.4. غنائم جنگيپيامبر 9هم در « غزوات» بسان يك رزمندة معمولي، از غنائم جنگي سهم مي­برد.5. بيت المالدر هنگام تقسيم درآمد حكومتي، پيامبر صلي الله عليه و آله همچون يك شهروند جامعة اسلامي و به طور مساوات، سهمية خود و خانواده­اش را جدا مي­كرد؛ گرچه باز هم در مواقعي سهم خود را به «نيازمندان» اختصاص مي­داد.[3]6. هدايااصحاب و برخي از سران قبائل و رؤساي كشورها ( مثل: پادشاه حبشه و قيصر روم ) هداياي گوناگوني به خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله تقديم مي­كردند.[4] و يا به ميزباني آن حضرت، مفتخر مي­شدند؛ چنان كه آن حضرت مي­فرمود: - اگر شانة گوسفندي به من هديه دهند، مي­پذيرم و اگر دعوتم كنند، اجابت مي­كنم.[5] – اگر مؤمني به خوردن يك ذراع گوسفند دعوتم كند، مي­پذيرم .... و اگر مشرك يا منافقي شتري بكشد و

دعوتم كند، قبول نمي­كنم......[6]حال، ممكن است اين پرسش مطرح شود:« ميراث مادّي و مالي حضرت، چه موارد و مبالغي بوده است؟» امام صادق7 در اين زمينه مي­فرمايد :«وقتي پيامبر صلي الله عليه و آله رحلت كرد، از خود دينار، درهم، غلام، كنيز، گوسفند و شتري به جا نگذاشت مگر شتر سواري خود را. و چون به رحمت الهي واصل شد، زرهش نزديك يهودي – از يهوديان مدينه – براي بيست صاع جو، كه براي نفقة خانواده­اش از او قرض گرفته بود، در گرو بود.»[7]ب : هزينة زندگي حضرتپيامبر اعظم صلي الله عليه و آله در طول زندگي پر بركتش – براي رفع نيازهاي اوّلية خود و خانواده­اش – از كم ترين امكانات بهره­مند بود «و كان خفيف المؤنة»[8] به برخي از اين موارد، گذرا مي­پردازيم.خوراكدر گفتار برخي از امامان: و صحابه آمده است كه:پيامبر صلي الله عليه و آله هرگز نان گندم نخورد و از نان جوين هم هرگز به اندازة سير شدن، تناول نكرد.[9]سه شب پشت سر هم از نان جوين سيراب نشد.[10]حضرت از هر نوع غذايي كه خدا برايش حلال كرده بود، با خانواده و خدمتكارانش مي­خورد[11].خرما و آب، بيش ترين خوراكش بود..[12].و كان9 يعصّب الحجر علي بطنه من الجوع ....؛ پيامبر 9 گاهي از شدّت گرسنگي، بر شكم خود سنگ مي­بست . هر طعامي برايش حاضر مي­كردند، مي­خورد ....[13]ابن عباس مي­گويد:«چه بسا پيامبر صلي الله عليه و آله چند شب گرسنه مي­ماندو براي آن حضرت و خانواده­اش غذاي شب پيدا نمي­شد...»[14]آن حضرت خود نيز مي­فرمود:« يك ماه چنان سپري شد كه من و بلال، جز چيزي كه زير بغل بلال نهان مي­شد

] و مي­آورد[، غذايي نداشتيم.»[15]امام باقر7 در هنگام بيان«خوراك سادة پيامبر صلي الله عليه و آله » چنين مي­فرمايد :« ... البته من نمي­گويم كه پيامبر صلي الله عليه و آله چيزي ]براي خوردن[ پيدا نمي­كرد؛ بلكه گاهي به يك مرد، صد شتر مي­بخشيد. پس اگر آن حضرت دلش مي­خواست بخورد، هر اينه مي­توانست بخورد.»امام باقر7 در ادامه بيان مي­كند كه : جبرئيل7سه بار، كليد گنج هاي زمين را به پيشگاه رسول خدا9 تقديم كرد؛ امّا حضرت از پذيرفتن آنها خودداري نمود تا همواره در برابر پروردگارش، فروتني و تواضع داشته باشد.[16]پوشاكدر خوراك و پوشاك، از غلام­ها و كنيزان خود، برتري نمي­جست.[17]حضرت مي­فرمود :«من تا هنگام مرگ، از پنج چيز دست برنمي­دارم ... پوشيدن لباس پشمينه و ....»[18]جنس لباس حضرت، از پنبه بود و در حال ضرورت، از لباس پشمي و موئي استفاده مي­كرد.[19]عباي كهنة وصله داري داشت كه گاهي آن را به تن مي­كرد و مي­فرمود:«إنّما أنا عبد ألبس كما يلبس العبد؛ من، بنده­ام و همچون ]لباس[ بندگان ميي­پوشم.» [20]حضرت به ابوذر مي­فرمود: من، لباس خشن و زبر مي­پوشم.»[21]مسكنبعد از ورود پيامبر 9به مدينه، آن حضرت به مدّت هفت ماه در خانة ابوايوب انصاري زندگي كرد و پس از اتمام ساخت مسجد و خانه­هاي اطراف آن، تا هنگام رحلت در همان خانه­هاي مسجدش سكونت داشت.[22]در روايتي آمده است:« پيامبر صلي الله عليه و آله از دنيا رحلت كرد، در حالتي كه خشتي روي خشتي نگذاشت.»[23]اثاثيه و غيرهوسائل زندگي پيامبر صلي الله عليه و آله و همسرانش هم بسيار محدود و ساده بود؛ به گونه­اي كه اصحاب و حتّي دشمنان ، دچار شگفتي شده بودند[24].

در روايات مي­خوانيم:بالش و تشكي از پوست داشت كه با ليف خرما پر شده بود....[25]گاهي آن حضرت روي حصير – بدون فرش – مي­خوابيد.[26]زيرانداز حضرت، يك عبا و متكّايش از پوست و بار آن از ليف خرما بود.[27]سوخت منزلش، شاخه­هاي درخت خرما بود.[28]حضرت بر انواع مركب ها (شتر، اسب و قاطر) و بيش تر بر الاغ – بي­پالان – سوار مي­شد.[29] يعني ارزان­ترين وسيلة نقلية آن روز.خريد منزلحضرت خود، مايحتاج زندگي­اش را از بازار تهيه مي­كرد و به سوي خانواده­اش حمل مي­نمود،[30] و در اين باره مي­فرمود:«لا أشتري شيئاً ليس عندي ثمنه؛ چيزي كه پول و قيمت آن را ندارم، نمي­خرم.»[31]البته پيامبر صلي الله عليه و آله در برخي از موارد، براي رفع نيازهاي ضروري ديگران يا خانواده­اش از اصحاب و گاهي از يهوديان، پول قرض مي­گرفت. لذا پيش از رحلت به وصي و جانشين خود، امام علي عليه السلام سفارش كرد كه قرض و بدهي­هايش را بپردازد.[32]همسران پيامبر 9 پس از جنگ بني قريضه – كه غنيمت سرشاري نصيب رزمندگان و حكومت اسلامي شده بود – از آن حضرت درخواست خرجي بيشتر و امكاناتي شدند؛ پيامبر صلي الله عليه و آله با ردّ تقاضاهاي آنان ، يادآور شد:«من، رهبر اسلام و مسلمانان هستم و بايد زندگي بسيار عادي و ساده­اي داشته باشم تا بينوايان و مستمندان ، احساس حقارت و پستي نكنند.»متأسّفانه « امّهات مؤمنين» بر درخواست هاي خود، پافشاري كردند و قلب رسول الله9 را آزردند .... لذا آن حضرت به مدّت يك ماه از همسرانش كناره گيري كرد. سرانجام اياتي (احزاب / 28-31) نازل شد، مبني بر اين كه:اي بانوان پيامبر! اگر

زندگي پر زرق و برق دنيا را مي­خواهيد ، مي­توانيد از حضرت جدا شويد؛ امّا به خدا ، پيامبر و پاداش­هاي بزرگ الهي در قيامت علاقه داريد، پس به همين زندگي ساده و افتخار آميز نبوي ، قانع و راضي باشيد.[33]ج) زهد نبويدر متوي اسلامي – به ويژه در مباحث اخلاقي، عرفاني – موضوعي به نام «زهد» و «زاهد» بيان شده است. كه متأسفانه برداشت نادرست از آن به عمل آمده و در گفتار و رفتار برخي از مسلمانان ، مشاهده مي­شود و آن، ترك دنيا و بسنده كردن به امور ناچيز مادّي است ! و حال آن كه در احاديث و سيرة معصومان: «زهد، به معناي عدم دلبستگي به دنيا و مظاهر مادّي آن است.»ممكن است عدّه­اي برداشت ناصحيح خود را به سيرة عملي پيامبر صلي الله عليه و آله و امام علي عليه السلام استناد بدهند؛ لذا در مقام پاسخ ، مي­گوييم:اوضاع نا به سامان زندگي اقتصادي مسلمانان صدر اسلام و نيز سرپرستي حكومت اسلامي، ايجاب مي­كرد كه اين دو بزرگوار، از كم ترين امكانات مالي ( خوراك، پوشاك، مسكن و غيره) استفاده كنند؛ امّا بعد از سپري شدن آن دوره و پيدايي رفاه نسبي – مثلاً در عصر زندگي امام صادق7 – معصومان : هم به قدر كفاف، از خوراك و پوشاك بهتري ، برخوردار بودند.[34]و جالب است بدانيم كه پيامبر صلي الله عليه و آله مفهوم حقيقي «زهد» را اين گونه بيان فرموده است:«الزّهادة في الدّنيا ليست بتحريم الحلال ....؛ زهد داشتن در دنيا، به اين نيست كه حلال را بر خود حرام كني يا مال خود را تلف سازي؛ بلكه

زهد، اين است،كه به آنچه در دست داري، بيشتر از آنچه نزد خداست ، اعتماد نداشته باشي .....»[35]امام علي عليه السلام در ضمن پرسش و پاسخ با يك يهودي و تاييد زهد عيسي7 فرمود:«و محمّد 9 أزهد الانبياء ...؛ وليكن حضرت محمّد9 از همة پيامبران زاهد تر بود. زيرا وي كنيزها و همسراني داشت؛ با اين حال ، هيچ وقت سفره­اي كه در آن طعامي باقي مانده باشد، برچيده نشد و هرگز نان گندم نخورد و از نان جوين هم سه شبانه روز متوالي سير نشد.»[36]و نيز در روايتي مي­خوانيم كه :«و كان رسول الله9 لاينظر الي ما يستحسن من الدّنيا؛ پيامبر صلي الله عليه و آله به متاع دنيا، كه موجب دلبستگي و شيفتگي [مردم] است، نظر نمي­افكند.»[37]د) سراي ضيافتهر روز، افراد زيادي به محضر پيامبر صلي الله عليه و آله شرفياب مي­شدند و نيازهاي مادّي و معنوي خود را مطرح مي­كردند؛ در اين ميان طبقة مستضعف، چشم اميدشان به پيامبر رحمت و محبّت بود و آن حضرت نيز بيشتر با اين گروه نشست و برخاست داشت و همواره با ديدة احترام و تكريم به آنان مي­نگريست.[38] امام صادق7 در توصيف پيامبر صلي الله عليه و آله و «راز مزاح» حضرت با اصحاب، مي­فرمايد:«از رأفت و مهر پيامبر صلي الله عليه و آله اين بود كه با يارانش «مزاح» مي­كرد تا عظمت و ابّهتش، دل آنها را نگيرد و بتوانند به او نگاه كرده و حوائج خود را بازگويند.»[39]سيرة رسول خدا9 با ارباب رجوع – به ويژه نيازمندان – چنين بود:- هر كس براي حاجتي نزدش مي­آمد، چه آزاد و چه غلام و كنيز،

جهت رفع گرفتاري­اش اقدام مي­كرد.[40]- هر گاه مشغول نماز بود و كسي كنارش مي­نشست ، نماز خود را با تخفيف و اختصار به پايان مي­رساند و به سوي آن شخص بر­مي­گشت و مي­پرسيد:«ايا حاجتي داري؟»[41]- هرگز در پاسخ به درخواست محرومان واژة «نه» را به كار نبرد؛ بلكه اگر چيزي (غذا ، لباس و پول ) نزدش بود، عطا مي­كرد و گر نه با مهرباني مي­فرمود:«خدا برساند؛ ان شاء الله جور مي­شود.»آن حضرت در اين باره مي­فرمايد:«من سئلنا لم ندّخر عنه شيئاً نجده؛ هر كس از ما درخواستي بكند، اگر چيزي داشتيم، از وي دريغ نخواهيم كرد.»[42]«لو كان لي مثل اُحد ذهباً ...؛ اگر به اندازة كوه اُحد «طلا» داشته باشم، دوست دارم پس از سه روز چيزي از آن به نزد من نباشد، مگر مقداري كه براي قرضي ذخيره كرده باشم.[43]جالب است بدانيم كه:رسول خدا9 هرگاه پول و غذايي نزدش نبود، بيشتر از هر جايي ديگر، نيازمندان را به خانة امام علي عليه السلام مي فرستاد و اهل بيت: نيز آنان را به نيكي پذيرا مي­شدند.[44]و نكتة ديگر، اين كه:اصحاب در اوقاتي از شبانه روز، به خانة پيامبر صلي الله عليه و آله آمده و ناهار و شام مي­خوردند و دير وقت به خانه هاي خود برمي­گشتند و حضرت نيز از شرم و حيا ، به آنان چيزي نمي­فرمود . اين مسأله، باعث مي­شد كه پيامبر صلي الله عليه و آله و خانواده­اش از استراحت و كارهاي خود بازبمانند؛ لذا با نزول ايه­اي ( احزاب /53 ) اين موضوع به مسلمانان يادآوري شد.[45]عايشه مي­گويد:روزي گوسفندي ذبح كرديم و پيامبر صلي الله عليه و آله

تمام قسمت­هاي گوشت را به ديگران انفاق نمود و تنها كتفي از گوسفند باقي ماند؛ لذا به پيامبر صلي الله عليه و آله گفتم: از گوشت گوسفند فقط كتف آن باقي ماند! حضرت فرمود:«هر آنچه انفاق كرديم، باقي است غير ازاين كتف .»[46]امام صادق7 مي­فرمايد :ويژگي پيامبر صلي الله عليه و آله چنين بود كه : هر كس از وي چيزي از مال دنيا مي­خواست، به او عطا مي­كرد. لذا يك روز، زني فرزندش را نزد پيامبر صلي الله عليه و آله فرستاد و گفت: برو و از حضرت كمكي بخواه و اگر فرمود :« چيزي نزدم نيست.»بگو: پيراهنت را به من بده . وقتي پسر، خدمت رسول خدا9 آمد و پيراهن را درخواست كرد، حضرت لباسش را درآورد و به او بخشيد....[47].مردي خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله رسيد و «كمك مالي» درخواست كرد، حضرت فرمود: «فعلاً نزد من چيزي نيست؛ وليكن با من بيا تا اگر چيزي به ما رسيد، به تو بدهيم.»عمربن خطّاب گفت : اي پيامبر! همانا خداوند كه شما را به چيزي كه قدرت آن را نداريد، مكلّف نكرده است. پيامبر 9 سخن عمر خوشش نيامد؛ در اين موقع، مرد نيازمند عرض كرد: انفاق كن و به جهت كمي، از صاحب عرش نترس [زيرا خداوند، مقدار كم را هم قبول مي­كند].رسول خدا9 از اين سخن خوشش آمد و تبسّم كرد و آثار خوشحالي در چهره­اش نمايان شد[48].در يكي از روزهاي بيماري پيامبر صلي الله عليه و آله – كه به رحلت حضرت انجاميد – رسول خدا9 وارد مسجد شد و خبر فرارسيدن مرگ خود را به مردم اعلام كرد

و سپس فرمود:« اگر به كسي وعده داده­ام ، آماده­ام كه انجام دهم و هر كس از من طلبي دارد، بگويد تا بپردازم.»در اين هنگام، مردي برخاست و عرض كرد : چندي پيش، به من وعده داديد كه اگر ازدواج كنم، مبلغي به من كمك خواهيد نمود.پيامبر صلي الله عليه و آله فوراً به «فضل بن عباس» دستور داد تا آن مقدار پول را به وي بپردازد....[49]سفره نيايشاكنون زيبنده است با نيايش هاي پيامبر صلي الله عليه و آله آشنا شده و براي گشايش در زندگي دست، نياز به درگاه بي نياز بگشاييم:- الّّلهم اجعل أوسع رزقك علي عند كبر سنّي و انقطاع عمري ؛ خدايا! روزي مرا به هنگام پيري و پايان زندگي­ام، وسعت ببخش.[50]- اللّهمّ اغفرلي ذنبي و وسّع لي في داري و بارك لي في رزقي ؛ خدايا ! گناهم را بيامرز ، خانه­ام را وسعت بده و رزقم را افزون كن.[51]اللهم انّي أعوذ بك من الكفر و الفقر؛ خدايا! از كفر و فقر، به تو پناه مي­برم.[52] رسول اكرم صلي الله عليه و آله در دعاهاي ديگرش نيز از اموري به درگاه الهي پناهنده مي­شود؛ همچون : ناتواني، تنبلي، مستمندي، قرض، تنگ دستي و چيرگي قرض.[53]و مطلب قابل توّجه، اين ادعيه است كه :- أسألك القصد في الفقر و الغني؛ خدايا! ميانه روي در حال تهي دستي و ثروت را، از تو درخواست مي­كنم.[54]- اللّهمّ إنّي أعوذ بك ... من شّر فتنة الغني و أعوذ بك من فتنة الفقر؛ خدايا! به درگاهت پناه مي­برم ... از بدي بلا و آزمايش ثروت ، و به تو پناهنده مي­شوم از آزمايش و بلية

فقر. [55][1] . ر. ك: معارف و معاريف، سيد مصطفي حسيني دشتي، ج1، ص 430، ج4، ص 283.[2] . ر .ك، همان، ج5، ص 100-102.[3] . با رجوع به زندگي و سيرة پيامبر صلي الله عليه و آله مي­توان نمونه­هاي فراواني در اين زمينه، يافت.[4] . ر.ك. آثار الصّادقين، صادق احسانبخش، ج28، ص 196و197،ح46-52، ص201-207، ح 18،11،10،9،4، نشر صادقين، رشت، اوّل، 1375 ش.[5] . رهنماي انسانيت (سيري ديگر در نهج الفصاحه)، مرتضي تنكابني، ص 126، ش46، دفتر فرهنگ اسلامي، تهران، اوّل 1374ش.[6] . سنن النبي 9 علامه طباطبايي، ص190، ش 213، ترجمه محمد هادي فقهي، انتشارات اسلاميه، تهران، 1354ش.[7] . بحارالانوار، ج16، ص 219، ح8؛ مرواريد آفرينش، سيد مجتبي برهاني، ص 239 و 240 ، انتشارات بيت الاحزان، قم، اوّل، 1384ش.[8] .سنن النبي9 ، ص 41.[9] . همان، ص 177،175،161،160.[10] . همان، ص161. البته بر اساس برخي روايات(ص 182 و 183، ش 192-190) آن حضرت هرگز سه روز متوالي، نان گندم نخورد و از آن به مقدار سير شدن، استفاده نكرد.[11] .همان، ص 166 و 172.[12] .همان، ص 172.[13] . همان، ص 73،[14] . همان،ص 181[15] . رهنماي انسانيت، ص 125، ش 41،[16] . سنن النبي9 ، ص 182 ئ 183 و مشابه آن، ص 30.[17] . همان، ص 75.[18] . ر. ك: همان، ص 131- 133 و 126.[19] . همان،ص42.[20] . همان، ص 121.[21] . همان ، ص 131.[22] . ر.ك: تاريخ تحقيقي اسلام، محمد هادي يوسفي غروي، ج2، ص 194-196، 206 و 207، ترجمه حسين علي عربي، مؤسّسة آموزشي پرورشي امام خميني (ره)، قم، اوّل، 1382 ش.[23] .سنن النبي9 ص 135؛ مرواريد آفرينش،

ص 336.[24] . اخلاق انبياء ص 435 محمّد مهدي تاج لنگرودي« واعظ» تهران، اوّل، 1370 ش. داستانها و درسهايي از زندگي پيامبر اسلام9 ، ص 197-199.[25] . سنن النبي9، ص 123و 143.[26] . همان، ص 123و140.[27] . همان، ص 140.[28] . همان، ص 175.[29] . همان،ص41، 74 ،131، 306.[30] . همان، ص 41.[31] . رهنماي انسانيت، ص 244،ش 2[32] . ر. ك: الحكم الزّاهره، عليرضا صابري يزدي، ج1، ص 164، ترجمة محّمد انصاري محلاتي، سازمان تبليغات اسلامي، تهران، اوّل، 1372ش. و ج2، ص 106، دفتر تبليغات اسلامي، قم، اوّل، 1373 ش.[33] .داستانهاي تفسير نمونه، سيد مهدي شمس الدّين، ص 395و396، انتشارات قدس، قم، اوّل، 1372ش؛ داستانها و درسهايي از زندگي پيامبر اسلام9، مرتضي نظري، ص 106و107، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، هشتم، 1385ش.[34] .فرازهايي برجسته از سيرة امامان شيعه:، محمّد تقي عبدوس – محمد محمدي اشتهاردي، ج1، ص 235-245، دفتر تبليغات اسلامي، قم، 1372ش.[35] . راهنماي انسانيت، ص 359، ش8.[36] . سنن النبي9 ص 161.[37] . همان، ص 71، ش42.[38] . در منابع تاريخي، روائي و تفسيري، مصاديق زيادي از «ارتباط صميمي پيامبر صلي الله عليه و آله با مستمندان» وجود دارد.[39] . سنن النبي9، ص 60 و 61.[40] . همان، ص 75.[41] .همان، ص 76.[42] . همان، ص45، 47، 183، 305.[43] . همان، ص81.[44] .رهنماي انسانيت، ص 126و 127، ش 51 و 68.[45] . ر.ك: داستانهاي تفسير نمونه، ص 306و 307؛ منابع ديگر.[46] . ر.ك: تفاسير؛ همانند تفسير نمونه، ج17، ص 396-400.[47] . داستانها و درسهايي از زندگي پيامبر اسلام9، ص 186 و 187.[48] . اخلاق انبياء، ص 446.[49] . همان، ص 448 و

449.[50] . داستانها و درسهايي از زندگي پيامبر اسلام9، 246 و 247.[51] . ر.ك: رهنماي انسانيت، ص 285-290.[52] . ر.ك: رهنماي انسانيت، ص 285-290.[53] . ر.ك: رهنماي انسانيت، ص 285-290.[54] . ر.ك: رهنماي انسانيت، ص 285-290.[55] . ر.ك: رهنماي انسانيت، ص 285-290.اقامت گاه ها و سفر هاى رسول اكرم صلي الله عليه و آلهغلامرضا گلي زوارهمولود ملكوتى در هفدهم ربيع الاول سال 570م. (عام الفيل) خورشيد درخشان پيامبر اعظم در خانه اى واقع در پشت كوه صفا طلوع كرد. برخى گفته اند: آن حضرت در شعب ابى طالب در خانه محمد بن يوسف متولد گرديد. اين خانه مبارك را رسول خدا9 به عقيل بن ابى طالب بخشيد.به هر حال اين نوزاد تنها سه روز شير مادر خورد و پس از آن ثويبه و حليمه به افتخار دايگى او نايل شدند. حضرت محمد 9 مدت پنج سال در ميان قبيله بنى سعد به سر برد و رشد و نمو كرد. به بركت وجود پيامبر، عشايرى كه از خشكسالى و مشكلات دامدارى رنج مى بردند، مشاهده كردند كه «خير و بركت» به سويشان آمده است و گوسفندان پرشير شده اند.برادران رضاعى آن حضرت هر روز دام ها را براى چرانيدن به صحراهاى اطراف مى بردند؛ يك روز پيامبر هم با اجازه حليمه سعديه با برادرانش همراه شد و در حوالى قبيله به چوپانى مشغول گرديد و اين، كارى بود كه رسولان قبلى هم انجام داده بودند. پيامبر در آغاز پنج سالگى، همچو مردان طايفه سعد، فصيح و رسا سخن مى گفت و چون لب به گفتار مى گشود، كلامش شمرده و سنجيده بود.1ايام كودكى در پايان پنج سالگى حليمه سعديه، محمد را با خود برداشت و به مكه برد و به دست مادرش

آمنه سپرد. اين كودك با وجود آنكه چندين بار مكه را ديده بود، كمتر فرصت يافته بود كه در آن زندگى كند؛ لذا با فضاى اين شهر مقدس و مبارك بيشتر مأنوس شد. مادرش از جوانى و مهربانى پدرش (عبدالله) سخن مى گفت و كنيزشان ام ايمن _ كه نام اصلى اش بركه و اصلاً حبشى بود _ نيز براى محمد قصه ها مى گفت. او يك روز در لابه لاى داستان هايى كه براى آن طفل بيان مى كرد، به وى مژده داد كه قرار است با مادرش به يثرب بروند.سرانجام محمد، مادر و ام ايمن سوار بر شتر با اندك توشه اى، در حالى كه ابوطالب آنها را بدرقه مى كرد، به سوى يثرب حركت كردند. او در اين سفر از مشاهده كوه ها، صحراها، قبيله ها و ديگر ديدني هاي راه، نكته ها آموخت و پس از چهارده روز به يثرب گام نهاد. آمنه او را براي ديدار دايى هاى خويش _ كه بنى عدى بن نجار بودند _ به اين شهر برد و در دارالنابغه اقامت گزيدند. در آنجا مرقد عبدالله (پدر محمد) قرار داشت. آمنه بر سر مزار شويش خاطرات گذشته را از ذهن خويش گذرانيد و از چگونگى رحلت او براى كودكش سخن گفت.توقف آنان در مدينه به حدود يك ماه رسيد. رسول اكرم بعدها وقتى به رسالت مبعوث گرديد و به مدينه هجرت نمود، آن سفر كوتاه را به ياد داشت و چون چشمان مباركش به برج محلّه بني النّجار افتاد، فرمود: «يادم هست كه با پسر دايى هايم، پرندگان بالاى برج را پرواز مى داديم و به بال گشودن هايشان مى نگريستيم». و نيز فرمود: «با مادرم به دارالنابغه فرود آمديم و من شنا

كردن را در چاه بزرگ آب بنى النّجار آموختم». در همان ايام گروهى از يهوديان پيامبر را كه ديدند، قدرى در سيمايش خيره شدند و چون نام مباركش را از امّ ايمن پرسيدند و او پيامبر را معرفى كرد، آنان گفتند: اين پسر، پيامبر اين امت است و اين شهر، محلّ هجرت اوست.2پس از چندي براى بازگشت مهيا شدند. مشك هاى آب، ره توشه ها، لباس ها و رواندازها را بار يك شتر كردند و ام ايمن هم بر آن سوار شد و بر مركب ديگر، پيامبر و مادرش سوار شدند.محمد در طول راه دريافت كه مادرش آرامش و نشاط قبل را ندارد. نخست تصور كرد كه به دليل مشاهده قبر پدر اين تألّم و كسالت به او دست داده است، اما به زودى فهميد كه مادر به شدت بيمار است و هر لحظه حالش وخيم تر مى گردد. آنها به روستايى به نام «ابواء»، ميان راه مكه و مدينه، توقف نمودند تا شب را سپرى كنند. در اين هنگام، ديگر چشمان آمنه فروغى نداشت و با وجود آنكه حدود سى سال داشت، چهره اش شكسته و پژمرده به نظر مى رسيد. صبح روز بعد آمنه، پسرش را به سينه خود چسبانيد و دستان كوچكش را در دست هاى بى رمق خود اندكى فشرد و سپس جاودانه فروخفت. با كمك اهالى ابواء، آمنه در قبرستان كوچك اين روستا دفن شد و محمد و امّ ايمن با اندوهى عميق به راه خود ادامه دادند.ام ايمن در حيات آمنه و پس از مرگش، عهده دار پرستارى رسول خدا بود. و گويند: چون پيامبر در «عمره حديبيه» از ابواء عبور مى كرد، كنار مزار مادرش آمد و آن را تعمير كرد و آن گاه گريست. چون

سبب گريه او را پرسيدند، فرمود: «بر او رحمتم آمد و گريستم، و خداوند بخشنده و مهربان است.»3 پس از درگذشت آمنه، عبدالمطلب، محمد و ام ايمن را به خانه خود آورد. در اين حال، پيامبر شش سال و سه ماه داشت. او به نوه اش بسيار مهر مى ورزيد؛ چنان كه در خصوص پسرانش چنين عطوفتى را نشان نمى داد. معمولاً در سايه خانه كعبه تشكچه اى مى گسترانيدند و عبدالمطلب بر آن مى نشست و هيچ يك از پسران به احترام پدر جلو نمى رفتند ولي پيامبر كه در آن موقع كودك بود، روى تشكچه مى نشست. اما عموهايش در صدد بودند وى را دور سازند؛ عبدالمطلب كه مراقب اوضاع بود، مى گفت: «فرزندم را آزاد بگذاريد كه برايش منزلت خاصى است». روزى كه محمد هشت سال و هشت ماه و هشت روز داشت، عبدالمطلب وفات يافت. پس از وفات عبدالمطلب، ابوطالب دست پيامبر را گرفت و او را با خويش به خانه برد.4به سوى شام پيامبر مورد توجه ابوطالب بود و لحظه اى از وى جدا نمى شد و همسرش فاطمه دختر اسد بن هاشم نيز از محمد پرستارى مى كرد و او همان بانويى است كه به قول رسول اكرم، كودكانش را گرسنه مى گذاشت تا او را سير كند و آنان را گردآلود رها مى نمود تا پيامبر را بشويد و بيارايد.رسول خدا9 دوازده ساله و به نقلى سيزده ساله بود كه همراه عموى خود ابوطالب كه با كاروان قريش براى تجارت به شام مى رفت، رهسپار اين قلمرو گرديد. اين سفر در دهم ربيع الاول سال دوازدهم (سيزدهم) واقعه فيل روى داد. مسافرت مذكور براى محمد بسيار جالب بود. او علاوه بر اينكه از سرزمين هايى با

تمدن هاى كهن چون وادى القرى، مدين و ديار ثمود ديدن مى كرد، به مناظر و چشم اندازهاى سرسبز سرزمين سوريه نيز مى نگريست. از جمله اين نواحى شهرى بود به نام بُصرىَ در منطقه حوران در نود كيلومترى دمشق. راهبى ساليان متمادى درون صومعه خويش در اين آبادى مشغول عبادت بود و مسيحيان منطقه به ديدنش مى رفتند. او به هنگام عبور كاروان ها، از محلّ اقامت خود بيرون مى آمد و با افرادى از آنان ديدار مى نمود.5 آن راهب كه «بحيرا» نام داشت و از قبيله عبدالقيس و دانايان كيش مسيحى بود، به سوى كاروانى رفت كه حضرت محمد 9 در آن بود. آنان جلوى صومعه اطراق كرده بودند. لحظاتى بعد، بحيرا خود را به ابوطالب و پيامبر رسانيد. از ابوطالب نام طفل را پرسيد، او مى گويد: محمد فرزند عبدالله و آمنه است كه هر دو از دنيا رفته اند. بحيرا مى پرسد: نام ديگرى ندارد؟ او جواب مى دهد: چرا، مادرش وى را «احمد» ناميده است. بحيرا كه چشم از محمد بر نمى دارد، از وي مى پرسد: چند سال دارى؟ و از چه قبيله اى هستى؟ پيامبر مى فرمايد: دوازده سال دارم و از قريش هستم. در ادامه راهب او را به لات و عزّى ،كه نام دو بت معروف مكه بود، سوگند مى دهد كه به آنچه مى پرسد، درست پاسخ دهد. حضرت مى فرمايد: مرا به آنان سوگند مده كه از اين دو بت بيزارم. من به خداى يگانه ايمان دارم. راهب در مى يابد كه او، همان پيامبر موعود است. به ابوطالب مى گويد: نام برادرزاده ات را در كتاب هاى مقدس گذشتگان خوانده ام، نشانه هايش را هم مى دانم. او برگزيده و پيامبر خدا و آخرين فرستاده آسمانى است.

بايد مراقب باشى تا دشمنان و به ويژه يهوديان به وى گزندى نرسانند.مورّخان نقل كرده اند: رسول خدا در كنار درختى خشكيده ايستاده بود كه به كرامت آن بزرگوار، ابرى بر قامتش سايه افكند و بارانى باريد و ناگهان درخت سبز شد و ميوه آورد. بحيرا، اين معجزه را تأييد كرد و دست هاى حضرت را بوسيد و گفت: اگر زمان بعثت شما را دريابم، ايمان خواهم آورد.6از چوپانى تا تجارت حضرت محمد 9 اگرچه در سنين نوجوانى به سر مى برد، اما نمى توانست در برابر مشكلات اقتصادى عمويش بى تفاوت باشد و چون ابوطالب وى را در تأمين هزينه خانواده مصمم ديد، بر خلاف ميل درونى تعدادى گوسفند و چند شتر در اختيارش نهاد تا به چرا ببرد. رفته رفته ديگر عموها دام هاي خود را به آن نوجوان مى سپردند و بدين ترتيب او ديگر بارى بر دوش عمويش نبود؛ چرا كه مزدى در ازاى اين كار دريافت مى كرد. قلمروى كه پيامبر در آن به چوپانى روى آورد، «قراريط» نام دارد كه مكانى است در بيابان هاى اطراف مكه. شبانى، مزاياى ديگرى براى محمد داشت: به سر بردن در خلوت بى آلايش صحرا، دور بودن از آلودگى هاى شرك و نفاق و در آن سكوت و آرامش مجالى براى اين نوجوان فراهم ساخت تا به تفكر و انديشه بپردازد.7در آنجا پيامبر اكرم براى نخستين بار با عمار بن ياسر آشنا شد؛ نوجوانى كه رمه اربابش عمرو بن هشام (ابوجهل) و برخى ديگر از مردان تيره بنى مخزوم را براى چرا به دشت مى آورد. عمار بسيار شيفته اخلاق و رفتار پيامبر شد. روزى عمار گفت: اى امين! شنيده ام در فخ چراگاه خوبى است، آيا

نمى خواهى گله هايمان را آنجا ببريم؟ پيامبر پذيرفت. روز بعد، هنگامى كه عمار با گله اش به آنجا رفت، امين را ديد كه پيش از وى آنجا رسيده بود، اما رمه اش را از ورود به چراگاه باز مى داشت. عمار با تعجب پرسيد: چرا چنين كردى؟ محمد فرمود: قرارمان بر اين بود كه هردو باهم به اين منطقه بياييم؛ از اين رو، نخواستم در اين كار بر تو پيشى گيرم.چوپانان، گله هاى خود را به پيامبر مى سپردند تا در شهر مكه به گشت و گذارى بپردازند. هنگامى كه نوبت به پيامبر مى رسيد تا به اين ديار برود، از رفتن امتناع مى نمود و مى فرمود: به صلاح من نيست در شب نشينى هاى مكه حضور يابم و اوقات خويش را اين گونه تلف كنم.8محمد، بيست و پنج ساله بود كه ابوطالب به او پيشنهاد كرد تا در كاروان تجارتى «خديجه بنت خويلد» مشغول به كار شود. از اين رو، خديجه به جاى غلامش، اين بار سرپرستى كاروان را به محمد سپرد و اجرت كار او را دو برابر مقدار معمولى تعيين كرد. اين سفر نيز علاوه بر فوايد اقتصادى، براى پيامبر اين امكان را فراهم آورد كه بار ديگر به سياحت بپردازد و آداب و رسوم متفاوت مردمان مسير را از نظر بگذراند و تجربه هايى را بيندوزد و نگرش خويش را عمق ببخشد. در سراسر اين راه نسبتاً طولانى كه آسمان آفتابى بود و گرما هم شدت مى گرفت، دو موجود آسمانى (فرشته) بر بالاى سر محمد به پرواز در مى آمدند تا رنج گرما، او را آزار ندهد.چون كاروان در دامنه تپه اى كه دير بحيراى راهب بر آن قرار داشت، بار افكند، پيامبر

فرمود: وقتى دوازده ساله بودم، در اينجا مردى مهربان از صومعه بيرون آمد و گفت و گوهايى با من داشت. نمى دانم او در قيد حيات است يا خير.در اين حال، شخصى پاسخ داد كه وى مرده است. محمد، نام آن شخص را پرسيد: جواب داد: من نسطور و جانشين بحيرا در همين دير هستم. او ماجراى ملاقاتش را با شما برايم گفته بود و در كتاب هايى خوانده ام كه به زودى به پيامبرى مبعوث خواهيد شد.در شام، هنگام فروش كالاها، حضرت محمد9 با دلسوزى و همت و كوشش با خريداران به مذاكره پرداخت و چندين برابر دفعات قبل سود برد. ميسره، غلام خديجه مى گويد: در شگفتم از اين مرد كه هم قاطع بود و هم كارگزار و هم كارگر. او تدبير، مناعت طبع، فروتنى و شكيبايى را با هم جمع نموده بود!در خانه خديجه وقتى كاروان بازگشت، خديجه از تلاش موفقيت آميز پيامبر با خبر شد و ميسره غلام او، از رفتار و اخلاق محمد گفت. محبوبيت پيامبر نزد اين زن مضاعف شد؛ تا آنجا كه به امين مكه پيشنهاد ازدواج داد و پيامبر نيز پذيرفت و همان سال اين پيوند پاك صورت گرفت. در اين هنگام، خديجه چهل ساله بود و پسر و دخترى از دو شوهر قبلى خود داشت.9از اين پس، رهبر بزرگ ترين نهضت جهانى و گرامى ترين رهبر الهى در خانه خديجه، زندگى جديدى را آغاز كرد؛ منزلى كه از چند جهت هنوز حائز اهميت و ارزش تاريخى است.1. تداعى كننده حساس ترين فرازهاى تاريخ صدر اسلام؛2. جايگاه نزول وحى بر پيامبر اكرم؛3. زنده كننده فداكارى هاى نخستين بانوى مسلمان؛ يعنى خديجه؛4. زادگاه شريف ترين بانوان جهان؛ يعنى حضرت

فاطمه زهرا3.از غار حرا تا شعب ابى طالب گرايش هاى معنوى و برخى رويدادهاى حيرت انگيز، پيامبر را به خلوت گزينى، تفكر و راز و نياز با خداوند تشويق مى نمود. به همين دليل، پيامبر اكرم9 معمولاً در هر سال يك ماه در غار حرا به عبادت مى پرداخت. اين غار در كوهى به همين عنوان در شمال مكه و مشرف به آن قرار دارد. همين كوه بود كه زير پاى پيامبر لرزيد و رسول خدا خطاب بدان فرمود: آرام گير كه بر روى تو نيست، مگر پيامبرى و صديقى و شهيدى. پيامبر پس از تمام شدن دوران اعتكاف در غار حرا و پيش از آنكه به خانه برود، كنار كعبه مى آمد و هفت دور يا بيشتر طواف مى كرد و آن گاه به منزل مى رفت. در سالى كه او به مقام نبوت رسيد، ماه رمضان را پيامبر در اين غار به سر برد تا آنكه فرشته وحى نازل شد و به فرمان خداوند، او را به عنوان آخرين فرستاده الهى مبعوث نمود. پس از آنكه جبرئيل مأموريت خويش را انجام داد، پيامبر از كوه حرا پايين آمد و راهى خانه خديجه شد.10در دوره سه ساله دعوت سرّى پيامبر خانه ارقم بن ابى ارقم، به عنوان يكى از نخستين پايگاه هاى تشكيلاتى مسلمانان صدر اسلام به شمار آمد؛ زيرا در آغاز عصر رسالت، پيامبر و پيروانش به منظور پنهان نگاه داشتن ايمان خود از مشركان مكه، به يكى از دره هاى اطراف اين شهر مى شتافتند و در آنجا فريضه نماز را به جاى مى آوردند.مشركان مكه در نخستين شب از سال هفتم بعثت در صدد بر آمدند تا پيامبر و پيروانش را با شدت هرچه تمام تر در تنگناهاى

اقتصادى قرار دهند. از اين رو، ابوطالب كه يگانه حامى پيامبر بود، از همه خويشاوندان و فرزندان بنى هاشم دعوت كرد تا به يارى پيامبر برخيزند و دستور داد همه فاميل از مكه به سوى دره اى كه در ارتفاعات اطراف قرار داشت، كوچ كنند. اين دره كه به «شعب ابوطالب» موسوم بود، داراى خانه هاى محقّر و سايبان هاى مختصرى بود. همچنين وى براى جلوگيرى از هجوم دشمنان به مسلمانان، نگهبان هاى ورزيده اى را در بلندى هاى اطراف آن درّه مستقر نمود. جامعه نوپاى اسلام به همراه رهبر بزرگ خود، در اين مكان، سخت ترين رنج ها را تحمل كردند و در تمام ايام محاصره اقتصادى كه سه سال طول كشيد، فقط در ماه هاى حرام اجازه داشتند از شعب بيرون آيند و در بازار مكه به داد و ستد مختصرى مشغول گردند.11هجرتى به عرش و ملكوتپس از پايان اين فشار فرساينده، پيامبر به خانه آمد و تلاش هاى تبليغى و رسالت سترگ خويش را پى گرفت. اما در يكى از شب ها كه آن حضرت در خانه «ام هانى» به سر مى برد و مى خواست پس از عبادت به استراحت بپردازد، ناگهان فرشته وحى آمد و گفت: امشب با هم سفر دور و درازى در پيش داريم. بدين گونه رسول اكرم سفرى آسمانى، ملكوتى و معنوى را از منزل بانويى مؤمن؛ يعنى امّ هانى آغاز كرد. پيامبر در اين سفر حقايق بسيارى را مشاهده كرد و از مراكز عذاب و رحمت (دوزخ و بهشت) ديدن كرد و به سدرة المنتهى رسيد و چون اين مسير پايان پذيرفت، او به خانه امّ هانى بازگشت.12توقفى در طايف طايف، يكى از شهرهاى خوش آب و هوا و حاصلخيز حجاز به

شمار مى رود كه در جنوب شرقى مكه و در حدود 75 كيلومترى آن قرار دارد. پيامبر در صدد بر آمد تا چند صباحى از محيط اختناق مكه به جاى ديگرى برود؛ از اين روى، شهر طايف را برگزيد و به تنهايى يا همراه زيد بن حارثه به آنجا رفت و پس از ورود با سران قبايل ملاقات نمود و آيين اسلام را برايشان تشريح كرد و از آنان خواست به سوى «توحيد» گرايش يابند، ولى سخنان پيامبر در اين افراد اثر نبخشيد و اشراف «ثقيف» افراد ولگرد و ساده لوح را بر ضدّ پيامبر تحريك كردند و آن حضرت ناگزير شد تا طايف را ترك كند. او تصميم گرفت چند روزى در آبادى نخله، بين طايف و مكه، به سر برد. او سپس به محلى به نام حرّا رفت. در آنجا او شخصى به مكه فرستاد تا از مطعم بن عدى، كه از بزرگان مكه بود، براى حضرت امانى بخواهد. آن مرد پذيرفت. مطعم با اينكه بت پرست بود، اجازه داد كه حضرت محمد وارد خانه اش گردد و افزود: من و فرزندانم جانش را حفظ مى كنيم. نبى اكرم وارد مكه گرديد و يكسره راه منزل مطعم را پيش گرفت و شب را در آنجا به سر برد. صبح، مطعم عرض كرد: اكنون كه شما در پناه من هستيد، بايد قريش از اين مطلب آگاه شوند و براى اعلام آن، لازم است تا مسجدالحرام همراه ما باشيد. پيامبر قبول كرد و آماده حركت شد. مطعم دستور داد تا فرزندانش مسلّح شوند و همراه محمد وارد مسجد گردند. ورود آنان به اين مكان مقدس چنان بود كه

حتى ابوسفيان از مشاهده اين منظره دگرگون شد و از تعرّض به خاتم پيامبران اجتناب كرد. و چون رسول خدا طواف خويش را به پايان رسانيد و به منزل خود رفت، آنان هم پراكنده شدند. در جنگ «بدر» كه قريش با تلفات سنگين و دادن اسيران فراوان، از مسلمانان شكست سختى خوردند، پيامبر به ياد مطعم افتاد و فرمود: اگر زنده بود و از من تقاضا مى كرد تا همه اسيران را آزاد كنم و يا به او ببخشم، خواست او را رد نمى كردم.13مهاجرتى سرنوشت سازبا شدت گرفتن آزار و فشارها بر مسلمانان، پيامبر9 حضرت على7 را در مكه به جاى خويش گماشت و اين شهر را به قصد «يثرب» ترك كرد و در پرتو عنايات الهى به غار ثور رفت. اين غار در جنوب مكه درست رو به روى مدينه قرار داشت.ازرقى در اخبار مكه مى گويد: چون پيامبر وارد اين غار شد، كوه ثور ايشان را فراگرفت و به سخن درآمد و گفت: يا محمد! به سوى من آى كه پيش از تو، هفتاد پيامبر را پناه داده ام. وقتى پيامبر وارد غار شد، آرامشى در وجودش پديد آمد. عنكبوتى بر دهانه غار تار تنيد و آن را مسدود كرد و كبوترى هم فرود آمد و در آنجا لانه ساخت و تخم ريزى كرد. مشركين كه در تعقيب پيامبر بودند، چون تار عنكبوت و آشيانه كبوتر را ديدند، گمان كردند كسى در غار نيست و از اين رو، از همان جا مسير خود را تغيير دادند و رفتند. آن حضرت، سه شبانه روز در اين مكان اقامت داشت و عده اى از جمله حضرت على7 به محضرش

شرفياب مى شدند و چوپانى هم شب ها مسير گوسفندان را به گونه اى قرار مى داد كه از نزديكى غار عبور كنند تا پيامبر از شير آنها استفاده كند. در سومين روز، پيامبر از على7 خواست تا مركبى براى او تهيه كند و هجرتى بزرگ را آغاز نمايد. اميرمؤمنان7 سه شتر را همراه با راهنماى معتبرى به نام اريقط در شب چهارم به سوى غار فرستاد. بدين ترتيب، رسول خدا پس از طى منازلى عازم دهكده قبا شد. آن حضرت و همراهانش براى اينكه دشمنان متوجه مسير آنها نشوند، به ناچار روزها به استراحت مى پرداختند و شب ها حركت مى كردند. اين هجرت بزرگ، مبدأ تاريخ مسلمانان گرديد.14در دهكده قباقبا در دو فرسخى مدينه و مركز قبيله «بنى عمرو بن عوف» بود. پيامبر روز دوشنبه دوازدهم ربيع الاول وارد اين آبادى گرديد. در آن موقع او 53 سال داشت و سيزده سال از بعثت گذشته بود.رسول خدا9 در خانه كلثوم بن هدم، كه بزرگ قبيله مزبور بود، فرود آمد و سپس به خانه سعيد بن خيثمه رفت و برخى گفته اند: خانه دوم محل ملاقات پيامبر با مردم بود. گروهى از مهاجر و انصار كه در انتظار نبى اكرم بودند، همراه آن حضرت در آنجا توقف داشتند. على7 كه در مكه بود، در اين منطقه به پيامبر پيوست. پيامبر از دوازدهم تا پانزدهم ربيع الاول در محله قبيله بني عمرو بن عوف اقامت گزيد و روز جمعه به محله بنى سالم بن عوف نقل مكان كرد و «نماز جمعه» را در مسجدى كه ته دره اى بود، اقامه داشت. در قبا، پيامبر مسجدى را بنا كرد كه هم اكنون آثارش باقى است. اين،

همان مكانى است كه به تعبير قرآن، اساس آن بر تقوا بنيان نهاده شده است... .15در منزل ابوايوب پيامبر تصميم گرفت روز شنبه 17 ربيع الاول يا عصر جمعه 16 ربيع الاول به مدينه برود. وقتى اصحاب رسول خدا از اين ماجرا با خبر شدند، در اول بيابان شهر كه سنگلاخى بود، ايستادند و براى ورود ايشان لحظه شمارى كردند. اما وقتى گرماى هوا شدت گرفت، همه به خانه هاى خود رفتند و پيامبر موقعى رسيد كه مردم از محل ورودى مدينه رفته بودند. عده اى از آن حضرت مى خواهند تا در محله آنها اقامت كند، اما پيامبر مى فرمايد كه هر جا شترش زانو زد، در همان محله مى ماند. مردم با شگفتى مى بينند كه شتر در محله بنى مالك بن نجار زانو مى زند. در اين هنگام، پيامبر فرود آمد و مادر ابوايوب انصارى (خالد بن زيد) خورجين آن حضرت را برمى دارد و به خانه خود مى برد. پيامبر هم ميهمان او مى شود و مدتى در آنجا اقامت مى گزيند تا به ساخت مسجد بپردازد و براى فعاليت هاى تبليغى و فرهنگى برنامه ريزى كند. ابوايوب مى گويد: وقتى پيامبر به خانه ام آمد، در طبقه پايين اقامت گزيد و من همراه خانواده بالا بوديم. عرض كردم: اى فرستاده الهى! خوش نمى دارم من بر فراز باشم و شما در طبقه زيرين. پيامبر فرمود: براى من و آنها كه به ملاقاتم مى آيند، بهتر است در همان طبقه پايين بمانيم.در اولين فرصت، پيامبر فرمان مى دهد بر همان موضعى كه شتر آرام گرفت، مسجدى ساخته شود و خود نيز در بناى مسجد شركت نمود. آن حضرت از 16 ربيع الاول تا صفر سال بعد، كه مسجد و

حجره هاى آن ساخته شد، در خانه ابوايوب اقامت داشت. خانه جديد پيامبر نيز در كنار اين مكان عبادى در نظر گرفته شد.16مسجد النبى هم اكنون مهم ترين و مقدس ترين مكان مدينه است.يكى از خانه هايى كه در مدينه و در همسايگى مسجد قرار داشت، محل زندگى حضرت على7 و فاطمه زهرا3 بود. رسول اكرم به اين خانه رفت و آمد داشت. عنايت ايشان به چنين منزلى، فراتر از رابطه خويشاوندى بود و گويى جدايى ناپذيرى قرآن از عترت، و سنت از اهل بيت را به اثبات مى رسانيد. حتى موقعى كه رسول خدا از سوى خداوند مأمور گرديد تا دربى را كه از خانه ها به مسجد مدينه باز مى گرديد، مسدود كند، در خانه اميرمؤمنان را از اين قاعده مستثنا دانست و در خطبه اى تأكيد كرد: بازماندن اين در و بسته شدن ديگر درها، دستورى الهى بوده است، نه تصميم شخص من.17سفرهاى نظامى و سوق الجيشى پيامبر اكرم به منظور دفع دشمنان، سركوبى متجاوزان و خنثى كردن توطئه هاى مخالفان، مسافرت هاى ديگرى هم داشت كه در ذيل، بدان ها اشاره مى گردد:1. پيامبر در هشتم ماه رمضان سال دوم هجرت، عبدالله بن ام مكتوم را براى نماز جانشين خود و ابولبابه را به جاى خويش در امور سياسى قرار داد و همراه 313 نفر به ناحيه بدر _ واقع در بين مكه و مدينه _ آمد. بين نيروهاى اسلام و مشركان مكه در آنجا نبردى در گرفت كه بر خلاف كم بودن قوا و تجهيزات مسلمين، برق پيروزى در اردوگاه مسلمانان درخشيد و رزمندگان اسلام پيروز شدند.182. چون پيامبر متوجه مى گردد ابوسفيان در صدد است تعرضى به اطراف مدينه كند، ابولبابه را به

اداره مدينه مى گمارد و با سپاهى به تعقيب مهاجمان مى پردازد و تا هشت منزلى مدينه در منطقه اى به نام قَرقَرة الكُدر پيش مى رود كه افراد ابوسفيان مى گريزند و براى سبك كردن بار خود، كيسه هايى از خرماى به روغن عجين شده را بر زمين فرو مى افكنند. به همين دليل، اين نبرد را «سويق» گفته اند.193. به پيامبر گزارش مى رسد جمعيتى انبوه از قبيله بنى سُلَيم در آبادى بُحران از بخش فرع، در اطراف مدينه متمركز شده اند. آن حضرت ابن مكتوم را به اداره شهر مى گمارد و در رأس سپاهى سيصد نفرى پيش مى رود تا به «بُحران» مى رسد و بدون اينكه درگيرى پيش آيد، مأموريت جنگى خود را به پايان مى رساند.204. در سال سوم هجرت، مشركان مكه آهنگ لشكركشى به جانب مدينه را مى كنند و در زمين هاى كشاورزى وطاء، واقع در احد تا جُرف و عرصه، شتران و اسب هاى خود را رها مى كنند و محصولات آنجا را كه به مسلمانان تعلق دارد، از بين مى برند. پيامبر پس از ارزيابى موقعيت و امكانات نظامى دشمن و مشورت با اصحاب، عازم ميدان نبرد مى شود و دستور مى دهد سپاهش در ناحيه اى به نام «شيخان» اردو بزنند و چون دشمنان پيش مى آيند، سپاه اسلام در احد اردو مى زند. پيامبر تكيه سپاه را به كوهستان احد قرار مى دهد و روى آن را به مدينه مى نهد؛ به طورى كه كوه عَينَين در سمت چپ سپاه قرار مى گيرد. اگر چه در مراحلى حساس از اين غزوه، پيروزى از آن پيامبر و يارانش بود، ولى چون محافظان شكاف كوه احد براى به دست آوردن غنيمت موضع خود را رها مى كنند، در اين جنگ، مسلمانان با شكست

مواجه مى شوند21 و عده اى از رزمندگان، از جمله عموى پيامبر، به شهادت مى رسند و خود رسول اكرم از ناحيه سر و صورت زخمى مى گردد.5. در هشتم شوال و سى و دومين ماه هجرت، پيامبر با وجود آنكه مجروح بود، با اصحاب خود به سوى حمرا الأسد كه در ده ميلى مدينه بود، رفت تا به تعقيب دشمنان بپردازد و نقشه آنان را در يورش به مدينه خنثى كند. اين مسافرت جنگى پنج روز طول كشيد و در سفر مذكور، عبدالله بن ام مكتوم جانشين پيامبر در مدينه بود.6. به پيامبر خبر رسيد دو تيره بنى محارب و بنى ثعلبه از غطفان، بر ضد اسلام در حال گردآورى سلاح و سرباز براى تسخير مدينه هستند. پيامبر و ياران از يك سلسله پستى ها و بلندى هايى عبور كردند كه بسان پيراهني وصله دار نمايان بود. به همين دليل اين غزوه را «ذات الرقاع» مى گويند. در هر حال، نيروهاى مسلمان به رهبرى رسول اكرم در سرزمين نجد و حوالى قلمرو دشمن فرود آمد كه به دليل مقاومت، جانفشانى ها و فداكارى هاى مسلمانان، دشمن عقب نشينى كرد و به كوه هاى اطراف پناهنده شد.227. پس از غائله احزاب و درهم شكسته شدن نقشه هاى مزورانه يهوديان، پيامبر لازم ديد قبيله بنى لحيان را ادب كند؛ زيرا تيره هايى از اين طايفه در حادثه ناگوار رجيع، سپاه تبليغى اسلام را كشته بودند. لذا آن حضرت در ماه پنجم از سال ششم هجرت، ابن ام مكتوم را در مدينه جاى خود گمارد و با رعايت تاكتيك جنگى، از راهى غير عادى در «غران» كه سرزمين بنى لحيان بود، فرود آمد، اما دشمن دچار رعب گرديد و

به ارتفاعات اطراف گريخت.238. عُيينة بن حصن فزارى، به كمك افرادى از قبيله غطفان گله شترى را كه در چراگاهى به نام غابه كه در ناحيه شام بود و چراگاه مدينه به حساب مى آمد، به غارت برد. نگهبان آن را كشت و زن مسلمانى را اسير كرد و همراه خود برد. پيامبر وقتى از اين ماجرا خبردار شد، عده اى را به فرماندهى اسامة بن زيد به تعقيب غارتگران فرستاد و خود نيز به دنبالشان حركت كرد. در نبردى مختصر، مسلمانان پيروز شدند و دشمن به سرزمين غطفان پناه برد و پيامبر يك شبانه روز در ذى قرد به سر برد.249. به مدينه گزارش رسيد: حارث بن ابى ضرار، رئيس قبيله بني المصطلق كه تيره اى از قبيله خزاعه هستند و با قريش هم جوار بودند، در صدد جمع آورى سلاح و نيرو و محاصره مدينه است. پيامبر تصميم گرفت اين توطئه را در نطفه خفه كند. لذا با ياران خود به سوى محل استقرار اين قبيله حركت كرد و دركنار چاه «مُرَيسيع» با آنان رو به رو گرديد. در نبرد بين مسلمانان و اين گروه طغيانگر، پيروزى نصيب سپاه اسلام شد.2510. دهكده خيبر در شمال مدينه و در حدود 180 كيلومترى آن قرار دارد و قبل از بعثت نبى اكرم، يهوديان دژهاى استوارى در آن ساخته بودند. ساكنين اين منطقه، هم خود خطرساز بودند و هم بت پرستان و مشركان را عليه مسلمانان تحريك مى كردند. لذا ضرورت داشت قدرت خيبريان در هم شكسته شود. از اين رو، پيامبر در سال هفتم هجرت به همراه 1600 سرباز به سوى اين دژ حركت نمود. نخستين بار، تمام نقاط حساس

و راه هايى كه به قلعه هاى هفت گانه خيبر منتهى مى شد، به وسيله نيروهاى پيامبر فتح شد و ارتباط دژها نيز با هم قطع گرديد و سنگرهاى يهود، يكى پس از ديگرى فرو ريخت. حضرت على7 از سوى پيامبر مأمور شد تا قواى يهود را در هم بشكند. سرانجام اين كانون خطر از هم فرو ريخت و پيروزى نصيب مسلمانان گرديد. بدين گونه يهوديان در خيبر، وادى القرى و تيماء در هم شكسته شدند؛ ولى سرزمين «فدك» كه در حوالى خيبر و 140 كيلومترى مدينه قرار داشت، بدون درگيرى نظامى و از طريق صلح به دست مسلمانان افتاد كه با اين وضع اين قلمرو (فدك) متعلق به شخص پيامبر و امام پس از اوست. بر اين اساس بود كه پيامبر، فدك را به دختر خود فاطمه3 بخشيد.2611. در اوايل سال هشتم هجرت كه در غالب نقاط حجاز، امنيت نسبى پديد آمد و نداى توحيد به ديگر نقاط گسترش يافت و ديگر يهوديان، مسلمين را تهديد نمى كردند، پيامبر مصمم گرديد دعوت خود را متوجه مرزنشينان شام كند؛ اما اولين سفير پيامبر در دهكده «موته» دستگير و به وسيله حاكم شامات كشته شد و مقارن اين رويداد، حادثه اسفناك ديگرى رخ داد و سپاه پانزده نفرى تبليغ هم در سرزمين ذات اطلاح به وسيله اهالى اين منطقه به طرز فجيعى به قتل رسيدند. از اين رو، پيامبر فرمان جهاد صادر كرد و سه هزار از سربازان اسلام، به سوى مناطق مذكور روانه شدند. پيامبر تا ناحيه اى به نام ثنية الوداع اين مبارزان را مشايعت نمود و سپس به مدينه بازگشت. جعفر بن ابى طالب فرمانده كل قوا، زيد بن

حارثه و عبدالله بن رواحه معاون يكم و دوم بودند. هر دو سپاه در موته گرد آمدند، اما چون فرماندهان كشته شدند، سپاهيان اسلام عقب نشينى كردند.2712. به رسول اكرم گزارش دادند: در وادى يابس، هزاران نفر با هم متحد شده اند تا قواى اسلام را درهم بكوبند. لشكر اسلام با توصيه موكد پيامبر به سوى قبيله بني سليم رهسپار گرديد. چون افراد مزبور در نقاطى كوهستانى و سنگلاخ مى زيستند، وقتى نيروهاى مسلمان خواستند به سوى دره محل اقامتشان سرازير گردند، با مقاومت آنان مواجه شدند و چون فرماندهان اول و دوم شكست خوردند، از سوى پيامبر، حضرت على7 مأمور اين كار گرديد كه به دليل فداكارى هاى آن حضرت، دشمنان در هم كوبيده شدند و با به جاى گذاشتن غنائم فراوان، فرار كردند.2813. پيامبر اكرم در سال ششم هجرت كه براى انجام «مراسم عمره» عازم مكه بود، براى تأمين امنيت مسلمانان، با مشركان مكه «صلح حديبيه» را امضا نمودند. مسلمانان پس از امضاى اين پيمان نامه، مى توانستند يك سال پس از اين قرارداد، به مكه بروند و بعد از سه روز اقامت و انجام عمره، شهر مكه را ترك گويند. به همين دليل، آن حضرت در سال هفتم هجرى همراه دو هزار نفر، با شترى مخصوص وارد مكه شد. فرياد لبيك اين جمعيت، اهل مكه را تحت تأثير قرار داد و در آنها انعطاف خاصى در برابر مسلمانان، به وجود آورد. اتحاد همراهان پيامبر نيز در دل مخالفان، رعب و هراس پديد آورد. پيامبر با سوار بر شتر، خانه خدا را زيارت كرد و از آن پس، ميان دو كوه صفا و مروه هروله كنان مشغول سعى

گرديد كه مسلمانان هم پيروى كردند. آن حضرت بعد از فراغت از سعى، شتران را ذبح كرد و با كوتاه كردن موس سر از حالت احرام در آمد. پس از پايان اين مراسم، پيامبر مكه را ترك نمود.در سال هشتم هجرت، پيامبر مردى به نام ابورهم غفارى را نماينده خود در مدينه قرار داد و در نزديكى اين شهر از سپاه خود سان ديد تا براى فتح مكه به سوى اين ديار روانه شوند. در مرّ الظهران واقع در چند كيلومترى مكه، پيامبر با كمال مهارت اردوى ده هزار نفرى را تا حوالى مكه، رهبرى نمود؛ در حالى كه جاسوسان مشركان از اين حركت آگاهى نداشتند. در اين منطقه سربازان به دستور پيامبر در نقاط مرتفع آتش افروختند تا در دل دشمن رعب افكنند... . سرانجام مكه بدون مقاومت و خونريزى فتح شد و نيروهاى اسلام وارد شهر شدند. پيامبر لحظاتى در خيمه اى در نقطه اى به نام حجون استراحت نمود، سپس براى زيارت و طواف خانه خدا، رهسپار مسجدالحرام گرديد و در ضمن طواف، بت ها را در هم شكست و خانه كعبه از آثار كفر و شرك پاك گشت. آن گاه عفو عمومى اعلام شد.2914. در سال هشتم هجرت پيامبر تصميم گرفت مكه را به قصد سرزمين هاى «هوازن» و «ثقيف» ترك گويد. پس معاذ بن جبل را به عنوان معلم دينى مردم گمارد و حكومت شهر مكه را به عُتّاب بن اُسَيد سپرد. سپاهى دوازده هزار نفرى، حضرت را همراهى مى كردند. ارتش اسلام شب را در دهانه دره حُنين به استراحت پرداخت، غافل از آنكه دشمنان در پشت سنگ ها و صخره ها و شكاف كوه ها و

نقاط مرتفع مخفى شده اند. در اين حال، هنوز هوا كاملاً روشن نشده بود كه صداى پرتاب تيرها و فرياد مردان جنگجوى دشمن، مسلمانان را حيرت زده كرد. اين يورش غافلگيرانه، مسلمين را سراسيمه كرد و عده اى بى اختيار از منطقه گريختند و با بى نظمى خود، زمينه هاى ضعف نيروهاى خودى را فراهم كردند. ناگهان فرياد فرحزاى پيامبر، قوت قلبى به قواى اسلام داد و «غيرت دينى» و حميّت آنان بر انگيخته شد و افراد گريخته با ندامت به سوى پيامبر بازگشتند و صفوف خود را فشرده ساختند. اين تدبير نظامى، موجب گرديد جوانان هوازن و جنگجويان ثقيف، خانواده و احشام و اموال خود را ترك كنند و با برجاى نهادن تلفات زياد به سوى نواحى اوطاس، نخله و دژهاى طايف بگريزند.3015. قبيله ثقيف كه در نبرد حنين بر ضد اسلام و مسلمين جنگيد، پس از شكست شديد از مسلمانان، به طايف پناهنده گرديد. پيامبر براى تكميل پيروزى و تعقيب فراريان نبرد قبلى، رهسپار شهر طايف شد و در مسير خود دژ مالك (آتش افروز جنگ حنين) را با خاك يكسان نمود. سپس آن حضرت و همراهان، قلعه طايف را محاصره كردند و نبرد بين طرفين شدت گرفت. با توجه به اينكه در سپاه اسلام خستگى ديده مى شد و ماه شوال سپرى مى گرديد و ذى قعده كه ماه حرام بود، فرا مى رسيد و موسم حج نزديك بود، پيامبر اجازه نداد محاصره طايف طولانى شود و همراه نيروها به جعِرّانه كه محلّ حفاظت غنائم جنگى و اسيران بود، حركت كرد3116. در ميان حِجر و شام، در سرزمين كنونى سوريه، قلعه استوارى به نام تبوك وجود داشت كه در اختيار روميان مسيحى

بود. استقرار گروهى از سربازان روم در نوار مرزى شام، به گوش پيامبر رسيد و لذا مصمم شد با لشكرى بزرگ، نيرنگ متجاوزين را خنثى كند. سپاه اسلام در مسير مدينه تا تبوك با مشقت هاى زيادى رو به رو شد. از اين جهت، به «جيش العسرة» معروف گرديد. نيروهاى مسلمان در آغاز ماه شعبان سال نهم هجرت به سرزمين تبوك گام نهادند، اما اثرى از اجتماع و قواى روم نديدند. گويى آنان پس از شنيدن خبر اعزام سپاهيان اسلام، دچار هراس شده و صلاح ديده اند به سرزمين خود باز گردند. اما از آنجا كه امكان داشت فرمانروايان محلى به حمايت از ارتش روم برخيزند و در آينده براى مسلمانان خطر ساز شوند، پيامبر با آنان پيمان «عدم تعرض» منعقد نمود.سفر تبوك، قدرت نظامى اسلام را به نمايش گذاشت و به دشمنان نشان داد كه نيروهاى مسلمان مى توانند با بزرگ ترين ابرقدرت هاى جهان به مقابله برخيزند. از اين جهت، انديشه عصيانگرى برخى قبايل فتنه گر، حداقل براى مدتى از ذهن آنان بيرون رفت. مدت اقامت پيامبر در تبوك، بيست روز به درازا كشيد و سپس ايشان به مدينه بازگشت.32از واپسين سفر تا رحلت آخرين سفر پيامبر در يازدهمين ماه سال اسلامى؛ يعنى ذي قعده و در سال دهم هجرت صورت گرفت. آن حضرت در بيست و ششم اين ماه، ابودجانه را در مدينه جانشين خود كرد و به سوى مكه رهسپار شد و در ذوالحليفه، در نقطه اى كه مسجد شجره قرار دارد، احرام بست. آن حضرت در اوايل ذي حجه وارد مكه شد و مراسم حج را به جاى آورد. اين سفر مقدس و تاريخى را كه در آن پيامبر «مناسك

حج» را به طور كامل به مردم آموخت، حج بلاغ، حج اسلام و حج وداع ناميده اند. آن حضرت تصميم گرفت مكه را به عزم مدينه ترك گويد، اما وقتى كاروان به سرزمين رابغ، در سه ميلى جُحفه رسيد، در هيجدهم ذي حجه امين وحى در نقطه اى به نام «غديرخم» فرود آمد و امر خطيرى را به عهده پيامبر نهاد. از اين رو، رسول خدا دستور داد تا همه همراهان توقف كنند و بازماندگان برسند. آن گاه او خطبه اى ايراد كرد و سپس افزود: «من كنتُ مولاه فهذا على مولاه» و بدين گونه آن حضرت، جانشين راستين خود را كه اميرمؤمنان علي عليه السلام بود، به حاضران كه حدود 120 هزار نفر بودند، معرفى كرد.33سرانجام آن حضرت پس از انجام اين مأموريت سترگ، به مدينه آمد و در بستر بيمارى قرار گرفت. آن عصاره آفرينش و اسوه شايسته و رحمت عالميان در بيست و هشتم صفر (نيم روز دوشنبه) سال 23 بعثت و 13 هجرت، به سوى عرشيان كوچ نمود و پيكر پاكش در همان حجره اى كه درگذشته بود، به خاك سپرده شد.پي نوشت ها:1. نهاية الارب فى فنون الادب، شهاب الدين احمد نويرى، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، ج 1، ص 88 و 89.2. طبقات، ابن سعد، (ترجمه)، ج 1، ص 16؛ تاريخ پيامبر اسلام، ص 59.3. نهاية الارب، ج 1، ص 94؛ سيرة الحلبيه، ج 1، ص 125.4. تاريخ يعقوبى، ترجمه محمد ابراهيم آيتى، ج 1، ص 348.5. همان، ص 369؛ نهاية الارب، ج 1، ص 95.6. سيره ابن هشام، ج 1، ص 191؛ مروج الذهب، ج 1، ص 89.7. معصوم نخست، محمد صادق موسوى گرمارودى، ص 72.8.

تاريخ اسلام، دكتر على اكبر فياض، ص 64 به نقل از الخميس، ج 1، ص 24، سيرةالحلبيه، ج 1، ص 126.9. سيره ابن هشام، ج 1، ص 204؛ بحارالانوار، ج 16، ص 19؛ فروغ ابديت، ج 1، ص 197.10. سيره ابن هشام ج 1، ص 236؛ صحيح بخارى، ج 1، ص 3؛ نهايةالارب، ج 1، ص 169.11. تفصيل اين ماجرا در فصل بيست كتاب فروغ ابديت، آيةالله سبحانى، آمده است.12. مشروح ماجراى معراج را در كتب تفسيرى ذيل سوره اسراء، مطالعه فرماييد.13. سيره ابن هشام، ج 2، ص 61؛ طبقات، ج 1، ص 106؛ الكامل فى التاريخ، ج 2، ص 63.14. نهاية الارب، ج 1، ص 314 و 315؛ فروغ ابديت، ج 1، فصل 25.15. طبقات، ج 1، ص 230؛ نهاية الارب، ج 1، ص 320؛ تحفة الحرمين، نايب الصدر شيرازى، ص 251.16. السيرة الحلبيه، ج 2، ص 251؛ اسد الغابه، ج 4، ص 99.17. تذكرة الخواص، سبط بن جوزى، ص 46.18. سيره ابن هشام، ج 2، ص 708 - 706.19. المغازى، ج 1، ص 181.20. همان، ص 196.21. همان؛ بحارالانوار، ج 20، ص 111؛ الكامل فى التاريخ، ج 2، ص 101.22. فروغ ابديت، ج 2، ص 104.23. تاريخ طبرى، ج 2، ص 255.24 سيره ابن هشام، ج 2، ص 295؛25. همان، ص 264؛ نهاية الارب، ج 2، ص 147.26. فروغ ابديت، ج 2، ص 271 و 272؛ نهاية الارب، ج 2، ص 233.27. مغازى، ج 2، ص 763 - 760؛ سيره ابن هشام، ج 2، ص 37.28. مجمع البيان، ج 10، ص 528؛ فروغ ابديت، ج 2، ص 303.29. فروغ ابديت، ج2، ص 183، 282، 320، 323، 327، 331 و 338؛ نهايةالارب، ج 2، ص 265

- 257.30. مغازى، واقدى، ج 3، ص 602 و فصل 50؛ طبقات كبرى، ج 2، ص 137 و 150؛ نهايةالارب، ج 2، ص 288.31. سيره حلبى، ج 3، ص 1343؛ سيره ابن هشام، ج 4، ص 126؛ بحارالانوار، ج 21، ص 162.32. طبقات، ابن سعد، ج 2، ص 168؛ بحارالانوار، ج 21، ص 160.33. مورخان و مفسّران متعددى از اهل تسنّن، حديث غدير را با مدارك زيادى در آثار خود آورده آند كه نام سيصد و پنجاه نفر از آنان در كتاب الغدير علامه امينى آمده است.

http://hawzah.net/hawzah/Magazines/MagArt.aspx?id=52219

راهكارهاي موفقيت در اقتصاد خانواده

مهدي ياراحمدي خراساني

اشاره :«كسب در آمد حلال» و «مديريت هزينه ها» دو گزاره ي اساسي اقتصاد خانواده است. در متون اسلامي – به ويژه در مباحث اخلاقي - عرفاني موضوعي به نام «زهد» بيان شده است.

كه متأسفانه تعبير نادرست برخي از افراد آن را مترادف ترك دنيا و بسنده كردن به امور ناچيز مادّي تعريف كرده است! و حال آن كه در احاديث و سيرة معصومان: «زهد، به معناي عدم دلبستگي به دنيا و مظاهر مادّي آن است ». يكي از مباحث كليدي در زندگي، شناخت مباني اقتصاد خانواده و پرهيز از افراط و تفريط در امور مالي و اقتصادي است.مقدمه:اقتصاد خانواده نقش مهمي در اقتصاد ملل مختلف دارد. بخش قابل توجهي از كسب وكارهاي موجود بر پايه مديريت يا مالكيت خانوادگي استوار است، به طوري كه حدود نيمي از توليد ناخالص ملي از طريق اين كسب وكارها تامين مي شود. اما تصور و باور اكثر ما از اقتصاد خانواده چيست؟ شيوه ي مديريت اقتصادي خانواده ها امروزه بخش عمده اي از هويت آنان را تشكيل مي

دهد. رونق و شكوفايي اقتصادي، رشد و ترقي خانواده را در پي خواهد داشت. آنچه باعث حفظ و رونق اقتصاد خانواده ها و به تبع آن اقتصاد كشورها مي گردد، آموختن اين مطلب است كه چگونه با كساني كه به آنها علاقه و ارتباط عاطفي داريم، ارتباطات مالي سالم و مناسبي داشته باشيم. شايد اين كار ساده به نظر برسد اما در واقع چندان هم ساده نيست. اقتصاد خانواده و مديريت آن:آنچه به راستي اقتصاد خانواده را منحصر به فرد مي كند وجود ارتباطات دروني بين نقش هاي شغلي و خانوادگي است، يعني رابطه اي كه به طور معمول و در غير از مباحث اقتصادي خانواده يافت نمي شود. درك اين ارتباطات دروني را مي توان شاه كليد سالم سازي اقتصاد خانواده دانست. نگرش سيستمي درك روشني از تاثير متقابل دو سيستم فرعي خانواده و اقتصاد را بريكديگر و برمحيط ارائه مي دهد. بايد باور داشت كه اقتصاد خانواده يك فعاليت جدي و رسمي است نه تفنن و سرگرمي. اين بدين معنا نيست كه شما نمي توانيد يا نبايد ارتباطي عاطفي با فعاليت هاي مربوط اقتصاد برقرار كنيد، بلكه موضوع اصلي اين است كه براي تامين هزينه ها ، به اقتصادي حلال، سودآور و موفقيت آميز نياز است. مهمترين نكته در اقتصاد خانوار و مديريت اقتصادي خانواده بي شك دستيابي به الگوي صحيح مصرف (براي مديريت هزينه ها)  و برقراري سيستم درآمدي مناسب و حلال (براي مديريت درآمد) است. مديريت اقتصادي خانواده در شرايط عادي بايد بر اساس ميزان درآمدهاي هر يك از اعضاي خانواده و هزينه ها تنظيم شود. همان طور كه در خانواده،

والدين بايد مديريت عاطفي، رواني و اجتماعي را اعمال كنند، در بحث هزينه كردن و ايجاد تعادل بين دخل و خرج نيز نياز به مديريت است.هر خانواده بنگاه اقتصادي كوچكي تلقي شده است كه نياز به مديريت بر منابع دارد. صرفه جويي، قناعت و پرهيز از تجمل گرايي و چشم و هم چشمي از ملزومات اجراي مديريت اقتصادي خانواده ها و تضمين كننده ي موفقيت آن است. راهكارهاي موفقيت در اقتصاد خانواده:اگر بخواهيم اقتصاد خانواده خود را بر مبناي اصول ديني و علمي دوام و قوام بخشيم مي بايست به راهكارهاي زير توجه داشته باشيم: 1- برنامه ريزي براي آينده اقتصاد خانواده:  بي شك برنامه ريزي براي آينده ي زندگي در تمامي خانواده ها مطرح است. در بطن يك مدل سيستمي اقتصاد خانواده، خانواده و اقتصاد آن را نمي توان از هم مجزا كرد. بنابراين زماني كه براي هر يك از آنها برنامه ريزي مي كنيم، ناگزيريم ديگري را نيز مدنظر قرار دهيم. توجه به نيازهاي آتي خانواده و همچنين شناخت فرصت ها و تهديدهاي اقتصاد خانواده در اين راستا اهميت دارد.اين كار براي تمام اعضاي خانواده مفيد خواهد بود. مي توان جلسات خانوادگي را روي اين موارد متمركز كرد. 2- انجام مشاوره هاي اقتصادي: بعضاً خانواده ها در مديريت اقتصادي خود از توان لازم برخوردار نيستند. و يا اين كه با مسائل و مشكلاتي مواجه مي شوند كه به تنهائي از عهده ي آنان برنمي آيند. امروزه منابع و مراجع بسياري با موضوع اقتصاد خانواده وجود دارد. برگ برنده، شناخت مرجع شايسته و مراجعه به آن و كسب مشاوره صحيح است. از منابع بالقوه

اطلاعات و مشاوره مي توان به موارد زير اشاره كرد: دوستان و آشنايان، اقوام، اعضاي خانواده، همكاران شغلي و ... .3- افزايش سطح دانش اقتصادي خانواده: ابتدايي ترين مرجع براي افزايش سطح دانش و آگاهي و به روزماندن، كتاب ها و نشريات است. ارائه آموزش هاي لازم به فرزندان و ارتقا سطح عمومي دانش اقتصادي خانواده مي تواند زمينه ي خوبي براي تصميم گيري هاي صحيح اقتصادي باشد.4- روحيه همكاري بين اعضاي خانواده: تعامل مناسب بين اعضاي خانواده و همچنين اولويت بندي نيازهاي اقتصادي سبب تقويت و سلامت اقتصاد خانواده مي گردد.5- توجه به آموزه هاي ديني: ترويج مسائل اقتصاد اسلامي و ديني در خانواده و پرهيز از روحيه ي اسراف و تبذير مي تواند اقتصاد خانواده را قوام بخشد.6- پرداخت خمس و زكات و وجوهات شرعي: يكي از مهمترين آسيب هاي اقتصاد خانواده غافل شدن از اين دو واجب ديني است. بي شك در دين مبين اسلام بركاتي در قالب رعايت اين دو مهم براي خانوارها وجود دارد.جايگاه فرزندان در اقتصاد خانواده: نقش كودكان و فرزندان به عنوان يكي از مصرف كنندگان عمده در خانوده ها از يك سو و همچنين جايگاه آنان در آتيه اقتصاد خانواده ها از سوي ديگر لزوم توجه به آموزش صحيح و هدايت آنان را ايجاب مي نمايد. با رهبري صحيح و بجا در اقتصاد خانواده، خصوصيات جمع گرايي، صداقت، دلسوزي، صرفه جويي، مسئوليت پذيري و ديگر خصوصيات مثبت رشد و پرورش مي يابد.بايدهاي شناختي فرزندان از اقتصاد خانواده:همان طور كه ذكر شد هدايت فرزندان در مسير شناخت مسائل، مشكلات، كمبود ها و محدوديت هاي اقتصادي خانواده ها مي تواند در اصلاح رفتار

مالي و همچنين واقعيت نگري آنان نقش مهمي ايفا نمايد. در اين راستا مباني شناختي زير بعنوان مسائل اساسي اقتصاد خانواده در ارتباط با فرزندان نقل مي گردد:1_ محل كار والدين: بچه ها بايد از محل كار والدين، حرفه آنان و سختي هاي شغل شان آگاهي داشته باشند.2_ همكاران: بهتر است والدين فرزندان خود را با برخي از همكاران شان آشنا كنند.3_ اهميت خانه داري: بچه ها بايد اهميت وظايف، كار و زحمات خانه داري را بدانند و به آن احترام بگذارند. بچه ها بايد بدانند كه كارهاي خانه به زحمت و تلاش فراوان نياز دارد.4_ احتياجات عمومي و مشترك: فرزندان بايد احتياجات عمومي و مشترك خانواده مانند فرش، راديو، تلويزيون، كتاب و … را تشخيص داده و ياد بگيرند از بعضي نيازهاي خود جهت رفع نيازهاي ديگر اعضاي خانواده صرف نظر نمايند.5_ بودجه خانواده: بهتر است بچه ها با بودجه خانواده آشنا باشند و از مقدار حقوق و يا دستمزد والدين خود آگاهي يابند.6_ پرهيز از غرور در هنگام رفاه: نبايد به بچه ها اجازه داد كه اگر وضع مالي خانواده رضايت بخش است خود ببالند. در خانواده هايي كه از رفاه نسبي بيشتري برخوردارند، بهتر است پول ها صرف نيازهاي عمومي خانواده بشود. به عنوان مثال خريد كتاب بهتر از خريدن لباس اضافي است.7_ روحيه تلاش و كوشش: فرزندان بايد بدانند كه انسان ها در سايه ي تلاش و كوشش بيشتر براي معاش حلال و بهبود زندگي احساس غرور مي كنند تا در پول اضافي و ثروتي كه بدون دردسر به دست آمده است. 8- صبر در تنگدستي: در هنگام تنگدستي خانواده بايد روحيه صبر، بردباري و تلاش در راه آينده اي بهتر، گذشت و مساعدت را

تبليغ و پرورش داد. والدين هرگز نبايد در مقابل بچه ها از وضع زندگي خود بنالند و يا شكايت كنند. بر عكس آنها بايد خود را خوشبخت نشان بدهند و براي بهبود معيشت خانواده تلاش كنند و روزهاي بهتري را براي خود و خانواده آرزو نمايند.9 _ پس انداز كردن: لازم است از درآمد خانواده مبلغي براي روزهاي مهم و حساس پس انداز شود. 10- مصرف عاقلانه: فرزندان بايد بياموزند كه از وسايل زندگي به طور عاقلانه اي استفاده نمايند و نسبت به وسايل مشترك و عمومي خانواده دلسوزي لازم را از خود نشان بدهند.11_ ملاحظه كاري در استفاده از وسايل: ملاحظه كاري جنبه خاص دلسوزي است. دلسوزي بيشتر در افكار و تصورات انسان ها تجلي مي يابد اما ملاحظه كاري در عادات ظاهر مي شود. بچه ها بايد قادر باشند و ياد بگيرند بدون اينكه لوازم و وسايل خانه را كثيف كنند يا بشكنند، از آنها استفاده نمايند.12_ افزايش حس مسئوليت پذيري كودكان: نبايد بچه ها را براي خراب كردن يا از بين بردن سهوي وسايل خود و خانواده، مجازات يا تهديد نمود. بچه ها بايد از بي احتياطي شان، خودشان شخصاً احساس تأسف و مسئوليت كنند.سخن پاياني:اقتصاد خانواده دو جنبه ي اساسي دارد:  اول؛ مديريت درآمد از طريق كسب روزي حلال و دوم؛ مديريت هزينه ها از طريق دستيابي به الگوي مصرف صحيح است. تلاش كافي در جهت دستيابي به منافع اقتصادي در صورتي كه با يك سري اصول همراه باشد اقتصاد خانواده را سالم و پايدار مي نمايد. مثلاً اگر بچه ها از محل عايدي خانواده خود اطلاعي نداشته باشند و عادت كنند صرفاً نيازمندي هاي خود را مرتفع سازند و به خواسته هاي ساير اعضاي خانواده بي اعتنا

باشند در بازه ي زماني كوتاهي تبديل به مصرف كنندگان حريصي تبديل مي شوند كه بعدها مي توانند هم براي خود و هم براي جامعه زيان هاي جبران ناپذيري به بار بياورند. از طرف ديگر، اگر والدين تنها در اين انديشه باشند كه فرزندشان خوب بخورند، خوب بپوشند و در يك كلام همه چيز داشته باشند، در عين حالي كه خود را از ضروري ترين چيزها محروم مي سازند، ناآگاهانه توقعات فرزندان را بالا مي برند. آنان از نيازهاي والدين شان بي اطلاع مانده و تنها راه ارضاي اميال خود را خواهند شناخت. بر اين اساس شايسته است همواره در اقتصاد خانواده جايگاه مناسبي براي آموزش و ارتقا سطح آگاهي و آمادگي فرزندان جهت مواجهه با مسائل مالي و اقتصادي در نظر گرفته شود.

خانواده درماني

مهين كوشك آباد

مقدمه :خانواده درماني واژه اي است كه به روش هاي كار با خانواده هاي داراي مشكلات زيستي ، رواني- اجتماعي اطلاق مي شود . خانواده درماني به ويژه در جوامعي كه فرهنگي خانواده – محور دارند

( مانند جامعه ايران ) مي تواند كاربرد وسيعي داشته باشد . همچنين وضعيت جامعه ما به عنوان جامعه اي كه فرآيند گذار را تجربه مي كند و در آن نقش ها در حال دگرگوني هستند توجه جدي به خانواده درماني را ضروري مي سازد . مفهوم خانواده و ارزش اين نهاد اجتماعي براي هر دولت و جامعه اي اساس كار تلقي مي شود و هر جامعه متناسب با ارزشهاي خود ابتدا به سراغ خانواده مي رود تا از درون آن شهروندان آتي خويش را بپروراند اين موضوع وقتي اهميت پيدا مي كند كه جامعه به خاطر تحولات ساختاري و

زير بنايي به شهرونداني جديد با طرز فكري نو نياز داشته باشد به همين دليل است كه خانواده يكي از اولين نهادهايي است كه در جامعه بايد تغبير كند و تغييري در آن حاصل نخواهد شد مگر از طريق درك و شناخت علمي از كاركردها با توجه به اهميت خانواده به عنوان اولين ساختار جامعه كه پايه و اساس تربيت و تعليم فرزندان و روابط رسمي و قانوني زن و مرد به شكل يك استاندارد مشروع و مقبول در آن بنيان نهاده مي شود ، اهميت توجه و حفظ چنين ساختاري با در نظر گرفتن نقش رواني و روحي عاطفي ، اجتماعي و رفتاري آن و الگو برداري فرزندان در يك محيط عاطفي كاملا مشهود است . نظر به اينكه در جوامع امروز درباره آينده خانواده و زندگي خانوادگي عقايد و نظريات متفاوتي ابراز مي شود ، بسياري معتقدند كه در آينده اي نه چندان دور خانواده به صورتي كه هم اكنون وجود دارد ، از ميان خواهد رفت . پيشرفت و رشد سريع تمدن ، تكنولوژي و زندگي ماشيني غالباً اثرات منفي بر نظام خانواده گذاشته و عوارض آن ميزان بالاي اضطراب افسردگي و... ديگر بيماريهاي روحي – رواني مي باشد كه آمار آن رو به افزايش است . توجه به نظام خانواده و تلاش براي حفظ پايه و اساس آن در جامعه امروزي همراه با بالا بردن سطح اطلاعات و آگاهي عموم در اين زمينه از امور اساسي به شمار مي رود . خانواده چيست ؟ در فرهنگهاي مختلف نظرات درباره ي اينكه يك خانواده چيست و ساختار آن بايد چگونه باشد متفاوت

بوده است و همواره در تغيير . در آمريكا خانواده ها از زمان ورود اولين سكنه به سواحل دنياي جديد پيوسته در حال تغيير و تحول بوده است . از نظر بعضي ها خانواده خويشاوندان تني را در بر      مي گيرد ، در حالي كه برخي ديگر بر اين باورند كه خانواده شامل افرادي است كه با يكديگر ارتباط عاطفي و رواني دارند و بعضي ديگر معتقدند كه خانواده مجموعه ي افرادي است كه در يك منزل يا يك محله زندگي مي كنند در حقيقت خانواده فاقد تعريف مشخصي است و از نظر گروه هاي فرهنگي مختلف تعاريف متفاوتي دارد . حصول به يك اتفاق نظر درباره ي ساختار متشكله ي يك خانواده ، دشوار است در تبين تعريف يك خانواده بايد هر دو رشته عوامل فراگير و انحصاري مد نظر قرار گيرد . برخي ها خانواده را به صورت گروهي متشكل از دو يا چند نفر كه از طريق تولد ازدواج و يا فرزند خواندگي با يكديگر مرتبط شده اند و در يك منزل با هم زندگي مي كنند . برخي ديگر خانواده را شامل افرادي كه هرگز ازدواج نكرده اند يا ازدواج كرده وليكن هرگز صاحب فرزندي نشده اند و يا آنهايي كه ازدواجشان به طلاق يا فوت انجاميده و بالاخره طيفي از خانواده ها را كه اصطلاحاً                     (( غير سنتي )) خوانده مي شوند در بر مي گيرد . خانواده هسته اي ( زن ، شوهر و فرزندان ) به طور سنتي به عنوان تامين كننده اصلي امكان تربيت اجتماعي فرزندان خردسال و نوجوان و حامي سنن فرهنگي تلقي مي شود همچنين

خانواده هسته اي به عنوان يك گروه اجتماعي كه جامعه روابط جنسي را در آن تنها در حريم و چارچوب قانون مجاز      مي شمارد . ( گلادينگ 1382 ، 24-25 ) تاريخچه خانواده درماني خانواده درماني ثمره ي تلاش افرادي در طول تاريخچه التيام جراحت عاطفي است قدمت اولين نوشته ها راجع به نظام يكپارچه مداواي بيماري رواني به بيش از 2000 سال قبل باز مي گردد . خانواده درماني قبل از سال 1940تاكيد بر فرد ، منابع اجتماعات و روان تحليلي است . مهارتهاي تربيت فرزند زندگي خانوادگي را ارنست گروفس ، آلفرد آدلر و موسسات همتراز خانه آموزش مي دادند . مشاوره ازدواج توسط آبراهام و هاناه استون ، اميلي مود ، پوپنوآغاز شد . شوراي ملي روابط خانوادگي در سال 1938 شروع به كار كرد .  1949-1940  انجمن مشاوران ازدواج آمريكا (AAMC  ) در سال 1942 تاسيس شد ميلتون اريكسون روشهاي درماني را رواج داد كه بعد ها از سوي خانواده درماني پذيرفته شد اولين اثر درباره زناشويي درماني همزمان توسط بلا ميتل من در سال 1948 منتشر شد . مطالعه ي خانواده هاي اسكيز و فرنيك توسط تئودور ليذر ولايمن و اين صورت گرفت . جنگ جهاني دوم براي خانواده ها استرس به ارمغان آورد . لايحه بهداشت رواني در سال 1946 در كنگره آمريكا به تصويب رسيد . 1959-1950 ناتان آكرمن رويكرد روان تحليلي را براي كار كردن با خانواده ها مطرح كرد گروه گريگوري بيتسون مطالعه الگوهاي ارتباط را در خانواده آغاز كردند موسسه تحقيقات رواني (MRI  ) توسط دان جكسون در سال 1959 شروع به كار كرد كارل

ويته كر اولين كنفرانس را درباره ي خانواده درماني درسي ايسلند ، ايالت جورجيا در سال 1955 برگزار كرد . موري بوئن پروژه NIMH را درباره مطالعه خانواده هاي داراي اعضاي اسكيزوفرنيك آغاز كرد .1969-1960 : جي هيلي رويكردهاي درماني ميلتون اريكسون را پالايش و معرفي كرد . اولين نشريه در خانواده درماني به نام « فرآيند خانواده » منتشر شد (1961) شبكه ساز خانواده درماني شروع بكار كرد (1976) AAMFC در سال 1979 به انجمن طرفدار درمانگران ازدواج و خانواده (AAMFC) تغيير نام دارد . برنامه هاي ارتقاي پايه آن توسط دپارتمان بهداشت ، آموزش و رفاه بازبيني شد . انجمن خانواده درماني ( AFTA ) در سال 1977 شروع بكار كرد . كتاب اضداد و اضداد متقابل توسط گروه ميلان (1978) منتشر شد . نفوذ خانواده درمانگر خارجي در آمريكا آغاز شد . جي هيلي كتاب درمان نامتعارف (1973) و روان درماني خانواده (1976) را منتشر كرد .1989-1980 : عضويت AAMFT به 14000 عضو افزايش يافت . نظريه پردازان فمنيست ، به رهبري راشل هار-موستين- مفروضه هاي خانواده درماني را به تدريج زير سوال بردند . بخش روان شناسي خانواده در انجمن روان شناسي آمريكا (APA  ) تاسيس شد ( 1984 ) انجمن بين المللي مشاوران ازدواج و خانواده IAMFC  در انجمن مشاوره آمريكا ACA  در سال 1986 تاسيس شد . رهبران جديدي در خانواده درماني ظهور كردند كه بسياري از آنها زن بودند . شيوه هاي تحقيق در خانواده درماني متدوال شد و مورد بازبيني قرار گرفت . حجم انتشارات در خانواده درماني چند برابر شد و نشريات ادواري شبكه رساني خانواده

درماني به 50000 رسيد . ويرجينيا ستير در سال 1988 در گذشت. 1990 خانواده درمانيهاي متمركز بر راه حل دي شي زرو ا.هانلون فراگير شدند . رشد عضويت متخصصان در AAMFA  و IAMFC  و AFTA  و بخش 43 انجمن روانشناسي آمريكا به رقم افزوده جديدي رسيد . مراقبت بهداشتي اصلاح شد و جايگاه فراهم كننده اصلي بهداشت رواني به طرز فضاينده اي اهميت پيدا كرد . ( كلادينگ ، 1382 ، 111-112 )فرآيند خانواده درماني : درمان صرف نظر از رويكرد نظريه مشاور يك فراآيند قابل پيش بيني در خانواده درماني است       ( تمامي مكاتب خانواده درماني از حيث نظري متعهد هستند كه با فرآيند تعامل خانوادگي كار كنند ) بر خلاف ظواهر عيني سيستمهاي متفاوت خانواده درماني از حيث عمل به يكديگر شباهت بيشتري دارند تا به لحاظ نظريه هايي كه ارائه مي دهند . براي خانواده درمانگران مهم است كه از روشهاي فراگير كاركردن با خانواده آگاه باشند آنها با چنين آگاهي و اشرافي مي توانند با متخصصان گوناگون در ارتباط باشند . همچنين آنها بهتر مي توانند به بي نظير بودن نظريه هايي كه تحت الشعاع آنها كار مي كنند پي ببرند . چنين معرفتي امكان انعطاف پذيري و اتحاد با ديگران را در حرفه هاي ياورانه براي آنها فراهم مي كند . (گلادينگ1382 ، 113)منطق زير بنايي خانواده درماني :يك دليل براي خانواده درماني اين باور است كه اكثر مشكلات در زندگي بروز مي كند و مي توان در درون خانواده آنها را به بهترين نحوي مشخص كرد خانواده ها به عنوان نيروهاي قدرتمندي تلقي    مي شوند كه خواه به سود

يا به زيان اعضاي خانواده بر سلامت يا ناسازگار بودن خانواده به عنوان يك كليت و اعضايش موثر است . ( گلادينگ 1382 ، 82 )رويكرد بنيادي : اصول رويكرد بنيادي زير بناي تمام الگوهاي درمان است و با عنوان خانواده درماني استفاده        مي شوند كه مي توان آنها را به صورت ذيل خلاصه كرد : -    افراد در خانواده پيوندهاي نزديك دارند و براي درك رفتارهاي مشكل دار و ايجاد تغيير در آنها تمركز در پيوندها و باورهاي اعضاي خانواده معتبرتر از تمركز بر ديدگاه درمان بر يك فرد است . -    افرادي كه نزديك يكديگر زندگي مي كنند الگوهاي تعاملي را بنا مي كنند كه از زنجيره هاي نسبتا ثابت گفتار و رفتار ساخته شده اند . -    الگوهاي تعاملي ، اعتقادات و رفتار را كه درمانگر مشاهده مي كند و با آنها درگير است     مي توان به عنوان زمينه مشكل شناخت و به صورت علت و معلول در نظر گرفت كه به شكل حلقه هاي بازخورد عمل مي كنند و ميان مشكل و خانواده پيوند ايجاد مي كند . -    مسايل موجود در الگوهاي زندگي خانوادگي غالباً مربوط به مشكلاتي در انطباق با بعضي از تاثيرات يا تغييرات محيطي هستند . رويكرد بنيادي در واكنش به تغييرات خانوادگي و اجتماعي ذاتاً در تغيير است و اصرار پيشگامان بر ملاقات همه اعضاي خانواده در يك اتاق جاي خود را به شناخت اهميت اين موضوع داده كه درمانگر همه خانواده را در ذهن داشته باشد و بپرسد كه افراد غايب در نظر افراد حاضر چگونه اند . اين شامل بسياري از افراد در شبكه

اجتماعي دوستانه است كه در زمانهاي مختلف در نداي افكار ذهني              « گفتگوهاي دروني ، يا مولفه هاي خود » سهيم بوده اند . اين افكار را از بسياري بافت هاي مختلف به وجود مي آيند كه بعضي از آنها با يكديگر در رقابت هستند . اصطلاح « گفتمان » معاني مشترك رويدادها در روابط گفتمانهاي اجتماعي يعني توصيفات مشترك ديگران از ما كه جنبه هايي از هويت ما را مي سازد ( بارنس – ص 15 – 17 )رويكرد سيستمي : ( خانواده به عنوان يك سيستم )اين عقيده كه خانواده يك سيستم است بر كار لود ويك برتا لانفي استوار است . برتا لانفي زيست شناسي بود كه پديده هاي جوهري زندگي را به صورت تماميتهاي فردي به نام « ارگانيسيم » مي ديد . وي ارگانيسم را به عنوان شكلي از زندگي ، مركب از اجزاء و فرايندهاي به هم وابسته اي كه در تعامل متقابل با هم هستندتعريف مي كنند . صاحب نظران اجتماعي بر اساس كار برتالانفي چنين استنباط كردند كه تمام سيستمهاي زنده ، از جمله خانواده ها طبق مجموعه اصول مشابهي عمل مي كنند يعني آنها از درون به هم مرتبط اند . بنابراين در خانواده ، اعضا پي در پي در تعامل هستند و متقابلاً بر همديگر موثرند . وقتي در هر يك از اعضاء تغيير يا حركتي صورت گيرد تمام جوانب خانواده متاثر مي شود خانواده يك ارگانيسم زنده است سلامت و توانايي آن براي انجام وظيفه متاثر از سلامت تمامي اعضايش است . از ديدگاه سيستمها ، خانواده ها دائماً در حال تغيير و جايگزين

سازي خويش هستند « تلقي خانواده به عنوان يك سيستم مستلزم تشخيص اين نكته است كه روابط شكل گرفته ميان اعضاي خانواده بيش از حد قدرتمند هستند و سرشار از ميزان قابل توجهي از رفتار ، هيجان ، ارزشها و نگرشهاي آدمي است (گلادينگ 1382 ، 82- 83 ) رويكردهاي درماني سيستمي در مقابل فردي : خانواده درمانگران در نتيجه آغاز رويكرد مشاوره سيستمي ، مداخلاتي متفاوت با متخصصان ياوري كه بر افراد متمركز مي شوند به عمل مي آورند ، عليت خطي فلسفه زير بنايي اكثر مشاوره هاي فردي است ( مثلاً الف علت ب است ) خانواده درماني بر عكس بر تفكر حلقوي استوار است ( مثلاً الف و ب بر رفتار يكديگر تاثير مي گذارند ) خانواده درماني بر « چطور » و « چه چيز » متمركز مي شوند .   مثلاً : چطور رفتار خاصي به خانواده كمك مي كند ؟ و چه چيزي بايد تغيير كند ؟ سومين تفاوتي كه خانواده درماني را از رويكردهاي فردي جدا مي سازد فرآيند در مقابل محتوا است . در خانواده درماني توجه قابل ملاحظه اي در كشف پوياييهاي تعاملي مي شود . حال اينكه در مشاوره فردي اغلب توجه به محتواي خاصي از مطلب و موضوع مربوط جلب مي شود . سرانجام اينكه خانواده درماني از همان ابتدا با موضوعات كنون – اينجايي سر وكار دارد در حالي كه بيشتر مشاوره هاي فردي بر اطلاعات تاريخچه اي تاكيد مي كنند . وقايع تاريخچه اي با موقعيت هايي مرتبط اند كه تحليل اين موضوعات در آن موقعيتها به ساخت شخصيت فرد منجر مي شود

با اين حال در خانواده درماني اكثر موارد كانون توجه بر فراهم كردن تغيير في الفور متمركز است . ( گلادينگ 1382- 84 ) رويكرد روانپويشي : ديدگاه روانپويشي كه منبعث از الگوي روانكاوي فرويد است ، تعامل نيروهاي متضاد درون انسان رامبناي انگيزه ها ، تعارضات و سرچشمه ي ناراحتي و اضطراب آدمي مي داند . ديدگاه اوليه فرويد در خصوص اشخاص روان رنجور ديدگاهي متعلق به اروپاي ميانه و انسان اوايل قرن بيستم بود . بر طبق اين ديدگاه روان رنجوري نتيجه ي تعارض دروني اميال يا خواسته هاي جنسي و پرخاشگري باوجدان كيفر دهنده و گناه ستيز است . ليكن همان گونه كه سندر خاطر نشان مي سازد نظريه ي روانكاوي در عين توجهي كه ظاهراً به رشد شخصيت بيمار دارد عميقاً به تعامل فرد و خانواده اش اهميت مي دهد . بااينكه فرويد بر نقش كليدي خانواده در تكوين شخصيت فرد تاكيد مي ورزيد . متفكران براين عقيده اند كه هر دو نيروي درون رواني و بين فردي به گونه اي متقابل و دو سويه عمل مي كنند . بسياري از خانواده درمانگرهاي پيشگام آموزش روانكاوي ديده بودند و هنگامي كه انديشه ي سيستمي را كشف كردند آراي روانكاوي رابه صورت عقايدي كهنه و منسوخ كه آسيبهاي افراد بزرگسال را مستقيماً و به گونه اي خطي با تعارضات رشدي دوران كودكي پيوند مي داد كنار گذاشتند . ديدگاه روانپويشي در حوزه ي خانواده به دنبال كشف نحوه ي پيوند متقابل زندگي دروني و تعارضهاي درون رواني اعضاي خانواده با يكديگر و چگونگي تاثير اين امور در اختلال رواني اعضاي خانواده است

. چنين تلاش هايي عمدتاً تحت تاثير نظريه ي روابط فردي بوده است نوعي درمان روانپويشي كه نخستين بار در دهه ي 1950 در بريتانيا پا گرفت و سعي داشت تانظريه ها و روشهاي درماني درون رواني و بين فردي را بايكديگر آشتي دهد همزمان با ارايه رويكردهاي مختلفي كه ديدگاه روانپويشي را منعكس مي سازند و هر كدام از آنها به طور همزمان در پي شناخت و مداخله در دو سطح از پديده هاي رواني هستند : اولي شامل انگيزه هاي ، تخيلات ، تعارضهاي ناهشيار و خاطرات واپس رانده ي هر عضو است و دومي ، دنياي پيچيده تر تعامل خانوادگي و پويه هاي خانواده را در بر        مي گيرد . ( گلدنبرگ ، 1385 – 141، 142 ) رويكرد خانواده درماني استراتژيك : تاكيد عمده خانواده درماني استراتژيك ، انعطاف پذيري آن به عنوان ابزار مهم كار با انواع     خانواده هاي مراجعه كننده است . كاربرد اين رويكرد در درمان خانواده ها و اعضايشان كه رفتارهاي ناكار سازي از قبيل بهم تنيدگي ، اختلالات خوردن و سوء مصرف مواد نشان مي دهند موفقيت آميز بوده است دومين تاكيد خانواده درماني استراتژيك اين است كه اكثراً درمانگراني كه خارج از اين رويكرد عمل مي كنند ، اكنون قوياً معتقدند كه تغيير واقعي در سطح فردي و دوتايي ممكن است و هميشه نياز نيست كه كل سيستم در تغيير مرتبه پايين تر درگير شوند . تغيير اساسي را مي توان بدون درگير شدن كل سيستم  در جلسات درمان ايجاد كرد . بنابراين فرصت ها براي كسب نتايج مطلوب افزايش پيدا مي كند سومين تاكيد

خانواده درماني استراتژيك ، تمركز روي نوآوري و خلاقيت است . چهارمين تاكيد خانواده درماني استراتژيك سهولت استفاده از آن همراه با ساير درمانها به ويژه مكاتب خانواده درماني ساختي و رفتاري است .دليل ديگري كه درمان استراتژيك غالبا با ساير رويكردها تركيب مي شود يكي از مروجان همكار آن يعني جي هي لي است كه در زمينه ساختي در كلينيك راهنمايي كودك در فيلادلفيا كار مي كند . دليل ديگرتمركز خانواده درماني رفتاري بر تعريف ، تصريح وتغيير دادن الگوهاي تعاملي خاص به روشي موازي با رويكرد استراتژيك است .يك جنبه از خانواده درماني استراتژيك كه آن را ازساير رويكرد متفاوت مي سازد تمركز آن بر يك مشكل است . اين كيفيت كه به ويژه در نخستين گروه MRI آشكاراست در اوايل تكامل خانواده درماني استراتژيك آن را از ساير روشهاي خانواده درماني جدا كرد . در اصل اين رويكرد به خانواده كمك مي كند كه در برخورد با مشكل معلوم به سرعت و با كارآرمد ي منابع اش را تنظيم كند . بعضي از مدل هاي خانواده درماني استراتژيك از قبيل آنهايي كه هي لي توصيه مي كند بر فنون قدرتمند و خبره بودن درمانگر تاكيد مي كند . جملگي بر خلاقيت درمانگر در يافتن راه حل براي خانواده تاكيد مي ورزد . ( گلادينگ ، 1382 ،281 -283 ) رويكرد غني سازي ارتباط رويكرد غني سازي ارتباط رويكردي است كه ديدگاههاي روان تحليلي رفتاري ارتباطات و سيستمهاي خانواده را در هم ادغام مي كند اين ديدگاه بر اهميت شناخت باورهاي افراد درباره علت بروز مشكلات تأكيد كرده و به مراجعان كمك

مي كند كه مهارتهايي را ياد بگيرند كه آنها را قادر مي كند تا مشكلات را حل كند بطور خلاصه در اين برنامه درمانگر ابتدا به مراجعان كمك مي كند احساس كنند دركشان كرده است و سپس به آنها كمك مي كند تا مشكلاتشان را بصورت روشن تر بشناسند و سپس پي ببرند كه يادگيري مهارتهاي خاص به آنها كمك مي كند تا با همكاري هم مشكلات را حل كنند . درمانگر و مراجع بر روي محدوده زماني دوره عمل توافق مي كند برنامه هاي غني سازي ارتباط خدماتي آموزشي هستند كه براي پيشبرد و غني كردن روابط بين افراد نزديك و صميمي مخصوصاً افراد خانواده طراحي شده اند . هدف برنامه افزايش رضايت روانشناختي و عاطفي موجود در روابط افراد نزديك است . اين برنامه ها رفاه شناختي عاطفي شركت كنندگان را افزايش مي دهد اين برنامه ها بحث و مفاهيم عقلاني و منطقي را شامل مي شود و در يك سطح شناختي بر روي مفاهيم و ايده ها عمل ميكنند .         ( نظري ، 1386 ، 153 – 154 ) باورهاي اساسي رويكرد غني سازي ارتباط يك باور اوليه غني سازي ارتباط اين است كه فقدان درك يا درك نادرست از خود و افراد نزديك عملكرد ما را تحليل مي برد متقابلاً درك خود و افراد نزديك به ما كمك ميكند تا بهتر عمل كنيم و يكي از اهداف اساسي رويكرد غني سازي افزايش اين درك است . بنابر رويكرد غني سازي ارتباط ، روابط غني روابطي هستند كه در آنها افراد ظرفيت زيادي را براي درك خود ايجاد كرده اند كه اين

درك را انتقال دهند . هدف اين كار صرفاً افزايش ظرفيت درك كردن نيست بلكه استفاده از آن براي بهبود صدمات گذشته عملكردن به صورتي موثر در زمان حال و مواجح شدن با شكستهاي زندگي در آينده است وقتي مهارت غني سازي ارتباط آموزش داده شده اند به صورت بخشي دائمي از گنجينه رفتاري فرد در مي آيند و در صورت لزوم مي توانند مورد استفاده قرار گيرند . اين رويكرد به انسانها كمك مي كند فراتر از تغيير دادن موقعيت عمل كنند آنها قابليت افراد را براي انجام كارهاي متفاوت تقويتمي كنند الگوهاي مهارتي رفتار بعد از يادگيري مهارتهاي غني سازي ارتباط تغيير كرده و روشهاي كارآمد تر جايگزين آنها مي شود . ارزش ها در رويكرد غني سازي ارتباط : دورتي و باس تاكيد مي كنند كه ارزشها و اخلاقيات زير بنايي همه فعاليتهايي است كه براي خانواده انجام ميشود همچنين ارزشها داراي عنصري ارزيابانه هستند ، يعني همچون اصولي براي انتخاب كردن بين حوزه هاي جايگزين فعاليت ، عمل مي كنند . مسئوليت درمانگر اين است كه اعتقادات زير بنايي رويكرد درماني غني سازي ارتباط را به اطلاع مراجعين برساند تا آنها بتوانند صادقانه و آزادانه مشاركت و همكاري كنند . پايه هاي اساسي رويكرد غني سازي ارتباط :رويكرد غني سازي ارتباط بر چهار پايه اساسي مبتني است كه عبارتند از : 1-    همدلي  2- زبان و رابطه  3- بيان عاطفي 4- پذيرش اين اصول در همه كاربردهاي غني سازي ارتباط پايدار بوده ويك هسته مركزي را فراهم مي كنند . مهارتهايي كه به مراجعان آموزش داده مي شود : صحبت كردن

گويا ( شفاف ) و يا گوش دادن پذيرا .براي تبادل اطلاعات بايد يك نفر بيان كننده و يك نفر دريافت كننده اطلاعات باشد و يا بر عكس اگر در يك زمان هر دو نفر بيان كندده و يا دريافت كننده باشند ممكن است هيچ ارتباطي صورت نگيرد زيرا رابطه به نتيجه صحبت وابسته است .عنصر ديگري كه در تعامل ظهور مي كند مهارت برگرداني است . اصل تعهد در مهارت برگرداني بيانمي كند كه از افراد بخواهيد بگويند احساسات شخص ديگر براي آنها چه معنايي دارد ؟ براي رسيدن به اين اهداف دوگانه دو مهارت اضافي آموزش داده مي شود كه عبارتند : تعميم و بقا . تعميم به افراد كمك مي كند تا مهارتهاي ارتباطي را به داخل زندگي روزمره ببرند . بقا به مراعان كمك مي كند تا بفهمند اگر مهارتهاي ارتباطي را تمرين نكنند ، بازگشت خواهند كرد . 5 عنصر هسته اصلي مهارتهاي غني سازي ارتباط دامي سازند : 1- مهارت صحبت كردن گويا  2- مهارت گوش دادن پذيرا 3- مهارت برگرداني(درگيري تعامل )4- مهارت تعميم 5- مهارت بقاء ( نظري 1386 ، 162 – 164 ) رويكرد روانكاوي و پويه هاي خانواده ( آكرمن)در دهه 1930 ناتان آكرمن در خلال جنبش راهنمايي كودكان به كار روانكاوي كودكان اشتغال داشت ، رفته رفته توجهش به خانواده جلب شد و آن را به سان واحدي اجتماعي وعاطفي دانست .آكرمن به مدت يك دهه به درمان افراد وخانواده ي آنان مي پرداخت و در1960 (موسسه خانواده ) را درنيويورك تاسيس نمود كه به مركز اصلي درمان و آموزش خانواده درماني در كرانه

شرقي آمريكا مبدل شد .آكرمن كه گاهي اوقات پدربزرگ خانواده درماني  ناميده مي شود ، خانواده را نظامي از شخصيت هاي در حال تعامل تصور مي كند ، هر فرد خرده نظام مهمي در داخل خانواده به حساب مي آيد همان طور كه خانواده زير مجموعه ي جامعه است . براي درك كاركرد خانواده مي بايست درون دادهاي وارده از ساير منابع مختلف مورد توجه قرار گيرد: شخصيت منحصر به فرد هر عضو خانواده پويه هاي خانواده در انطباق با نقش ها ، تعهد خانواده در قبال مجوعه اي از ارزش هاي انساني و رفتار خانواده در قالب يك واحد اجتماعي .در سطح فردي فرآيند تكوين و شكل گيري نشانه هاي اختلال را مي توان بر حسب تعارض درون رواني ، دفاع در برابر اضطراب ناشي از آن تعارض و رشد و پديدايي نشانه هاي روان رنجور درك كرد .در سطح خانوادگي ، نشانه مزبور قسمتي از يك الگلوي تعاملي تكراري و پيش بيني پذير تلقي مي شود كه به خاطر ايجاد تحريف در روابط خانوادگي بر هم مي زند .به نظر آكرمن ، تعادل حياتي بيانگر قابليت نظام خانوادگي در سازگاري با تغيير است تعادل چيزي بيش از بازگرداني نظام بر سطح تعادل قبلي يا سطح روزمره كاركرد آن به شمار مي آيد .رفتار بيمارگون فرد تعادل حياتي خانواده را بر هم مي زند و درهمان حال منعكس كننده ي تحريف هاي عاطفي در كل خانواده است .به قول آكرمن نارسايي در تكميل كنندگي خصيصه ي نقش هايي است كه اعضاي مختلف خانواده در برابر يكديگر ايفا مي كنند و تغيير و رشد و

نمو در داخل نظام خانواده محدود مي شود .نظر آكرمن به خانواده اي كه چنين اتفاقي در آن افتاده است بايد كمك كرد تا « با تجارت جديد منطبق شود و به سطوح جديدي از مكمل بودن در نقش هاي خانوادگي دست يابد . تعارض مي تواند در چند سطح رخ دهد – در درون يكي از اعضاي خانواده ميان اعضاي خانواده ي هسته اي ميان نسل هاي خانواده گسترده يا ميان خانواده وجامعه ي اطراف آن تعارض در هر سطحي كه باشد به سراسر نظام خانواده ريشه مي دواند .اگر تعارض ميان اعضاي خانواده وخيم شود خانواده به دسته بنديهاي مخالف با يكديگر دست       مي زنند و معمولاً كسي كه فرق زيادي با ديگران دارد به بلاگردان يا « تو سري خور » خانواده تبديل مي شود و اين شخص منزوي مي شود و به خاطر مقصر شناخته شدن دوباره دسته بنديهاي جديد در ميان خانواده ايجاد مي شود . در رويكرد درماني گستره ي آكرمن به شيوه اي خونسرد و طبيعي و ظاهراً خودماني و با استفاده از مجموعه اي از مصاحبه هاي رسمي و ديدار هاي خانوادگي مي كوشد يك برداشت تشخيصي راجع به روابط پويايي ميان اعضاي خانواده به دست آورد .او كه فردي سرزنده و با اعتماد به نفس بود و از طبيعي رفتاركردن و فاش ساختن احساس هايش ترسي به دل راه نمي داد و قادر بود همين ويژگي را در خانواده به راه اندازد . طولي نمي كشيد كه خانواده موضوعات سكس ، پرخاشگري و وابستگي را مطرح مي ساخت .همان موضوعاتي كه قبلاً به خاطر خطر و

قدرت تهديد كنندگي شان اجتناب مي كرد .در رويكرد آكرمن تشخيص و درمان درهم تنيده شده اند درمانگر به جاي آنكه از يك شيوه ي رسمي و الزامي تبعيت كند به مشاهده ي جدالهاي درماني خانواده پرداخته و به واقعيتهاي تاريخي اي ظاهر مي شود گوش فرا مي دهد . درمانگر از نقاب حفاظتي بيروني خانواده ، توافق هاي سري در مورد احتراز از سخن گفتن راجع به موضوعات خاص ، شخصيت هر يك از اعضا و سازش آنان با نقش هاي خانوادگي و حال و هواي عاطفي خانواده آگاهي دارد . معمولاً هفته اي يكبار به مدت يك ساعت با خانواده ملاقات مي شود .به اعتقاد وي درمانگر وظيفه دارد وارد فضاي خانوادگي شود تعامل ها را به راه اندازد به خانواده كمك كند تا تبادل هاي عاطفي معناداري داشته باشد و اعضا خودشان ، خودشان را بهتر بشناسند . از جنبه ي تشخيصي آكرمن سعي مي كرد جريانات عاطفي عميق تر خانواده – ترسها . بدگماني ها – احساسهاي نوميدي و ميل به انتقام را كاملاً درك كند و با استفاده از پاسخ هاي هيجاني شخصي حدس مي زد كه خانواده چه احساسي دارد به الگوهاي نقش هاي مكمل در خانواده پي مي برد و سرنخ تعارض هاي عميق تر و فراگيرتر خانوادگي را پيدا مي كرد . وقتي شناخت اعضاي خانواده از احساسها ، افكار و اعمالشان فزوني مي يافت آكرمن به آنها كمك مي كرد تا از ساير الگوهاي ارتباط خانوادگي آگاه شوند و بتوانند روشهاي جديدي براي كسب صميميت ، اشتراك نظر و همانند سازي پيدا كنند . (گلدنبرگ ،

1385، 142-149 ) رويكرد ميلان : چهارمين تاثير عمده بر نحوه آميزش كار نظري و باليني از رويكرد ميلان حاصل شد كه در دهه 1970 توسط چهار روانكاو ايتاليايي بنيانگذاري شد و آنها براي توسعه كار گروهي اصولي گرد هم آمده بودند . اين رويكرد چارچوبي ارائه مي كند كه در آن ها مي توان ادراك روان پويشي و بين نسلي را با رويكرد سيستمي در كار با خانواده ها آميخت . به طور خاص رويكرد ميلان راههاي مفيدي براي پرداختن به سيستمهاي معنايي پيچيده و غالباً متضاد كه افراد به كنشهاي خود نسبت مي دهند ، ارائه كرد . اين رويكرد به قدرت سيستمهاي اعتقادي توجه داشت كه هم افراد و هم خانواده ها ممكن است در طول زمان اسير آنها باشند يا عامل شكوفايي آنها محسوب شود . اين رويكرد روشي ارائه نمود كه درك فرآيندهاي بين نسلي ناآگاهانه كه روابط خانوادگي را در طول زمان كنترل مي كنند ، را به يك رويكرد سيستمي در مورد تغيير قواعد پنهان در الگوهاي ارتباطي تعاملي جاري خانواده ها پيوند مي دهد. روش رسمي كه رويكرد ميلان براي كارگروهي و براي تفكر سيستمي درباره وضعيت هاي دشوار باليني به متخصصان ارائه كرد – يعني استفاده مداوم از فرضيات براي هدايت سوالات درمانگر ، بررسي چرخه اي و نفوذ متقابل در فرايند درماني و نيز در فرايند خانواده ، و انديشه بي طرفي درمانگر نسبت به اعضا خانواده – همه در حوزه خانوادگي سه نسلي ايتاليايي ريشه دارد به چگونگي سازمان يافتن هويت خانواده پيرامون معاني اي كه غالباً بدون بررسي به ارث مي رسند ،

مي پردازد . همچنين توجه درمانگران را به اسطوره هاي خانوادگي به عنوان نيرويي قدرتمند در زندگي دروني خانواده ها بازگزداند . تاكيد بر زمينه سازي به عنوان عامل اصلي در تعريف معاني موجود در الگوهاي روابط خانوادگي ، استفاده از سوالات مستقيم و غير مستقيم براي روشن كردن منظور و تحريك كنجكاوي خود اعضاي خانواده درباره ماجرا تاكيد بر چرخه اي بودن فرايند هاي نفوذ متقابل را كه به وضوح از رشته جداگانه رشد كودك به وجود آمده اند ، نيز مدنظر قرار دادند و راهي به درمانگران نشان دادند كه بدون تحريك احساسات شخصي در مورد سوء استفاده از قدرت و شخصيت درمانگر ، در الگوهاي پيچيده خانوادگي مداخله نمايند . همچنين لذت و فايده كار گروهي در تكامل اين الگو به عنوان كمكي در كار  با خانواده ها تأثير تعيين كننده اي داشته است بيشترين ارزش كارگروهي هنگام كار با خانواده هايي است كه قدرت پيوند آنها بيش از آن است كه يك درمانگر تنها بتواند ميان آن ها فرق بگذارد . بهرحال ، اين الگو با تشويق درمانگران به اينكه هميشه در رابطه با وضعيتهاي دشوار باليني چند موقعيت متفاوت را در نظر بگيرند نوعي آزادي ايجاد كرده ( ريمرز2000 كه سهم خاصي در كمك به درمانگران داشته است و صرف نظر از اينكه به يك گروه دسترسي دارند يه نه ، كار مفيدي انجام دهند . (بارنس 1383 ، ص 65-67 ) رويكرد تحليل گروهي نظامهاي باز (اسكينر) به نظر روانكاو بريتانيايي ، ا.سي.رابين اسكينر ( 1981) ، كه در مكتب ملاني كلاين آموزشهاي درماني را ديدده است ، خانواده

هايي كه در طي چند نسل به وجود مي آيند ، نقاط عطف تحولي مهمي دارند مادري كه از رفتارهاي مناسب مادرانه بهره نبرده است يا پدري كه در حد رضايت بخشي در حقش پدري نشده است ، وقتي قرار باشد به ايفاي نقشي بپردازد كه براي آن هيچ سر مشق دروني در اختيار ندارد ، رفتارهاي نا مناسب و ناهمخواني خواهد داشت . اسكينر با ارايه رويكرد مبتني بر روابط فردي معتقد است اشخاص بالغي كه مشكل ارتباط دارند ، در مورد ديگران نگرشهاي غير واقع بينانه اي به هم خواهند زد ، زيرا هنوز هم انتظارات – يا به قول اسكينر ، نظامهاي فرافكني اي – دارند كه در نتيجه كاستيهاي دوران كودكي در آنها باقي مانده اند . وقتي چنين اشخاصي همسري را برمي گزينند ، اين انتخاب را دست كم تا حدودي بر اساس ميزان « همتايي » دو جانبه نظامهاي فرافكني خويش با همسرشان انجام داده اند ، يعني ، زوجين هر كدام به فرافكني هايي مجهز هستند كه متعلق به مرحله اي است كه جنبه اي از رشد و تحول وي در خلال آن مسدوده شده بود  هر نفر به صورت ناهشيار از طريق ازدواج مي خواهد موقعيتي فراهم آورد تا بتواند به وسيله آن تجربه گمشده اش را ارضا كند . در سبك كار اسكينر ، خانواده درماني مستلزم شناسايي نظامهاي فرافكني و همچنين بر طرف سازي فرافكنيها نسبت به كودكي است كه حامل نشانه ، و احتمالاً بيمار آشكار است . اين فرافكنيها به زن و شوهر بازگردانده مي شوند و در آنجا ، راه حلهاي سازنده

تري جستجو مي شود . تصريح تبادل پيام و گفتگو ، كسب بينش راجع به انتظارات نا متناسب ، تغيير و اصلاح ساختار خانواده ، و آموزش مهارتهاي جديد به والدين همگي قسمتي از اقدامات درماني اسكينر به شمار مي آيند . اسكينر ( 1981 ) به فنون درماني خويش ، رويكرد « تحليل گروهي نظامهاي باز » مي گويد . او از طريق « نوعي حايل يا ارتباط نيمه تراوا » ، صادقانه با خانواده قاطي مي شود و اجازه تبادل اطلاعات شخصي ميان اعضاي خانواده و خويش را فراهم مي سازد . به نظر او شرط اصلي آن است كه درمانگر آگاهي عميقي از هويت خويش داشته باشد هويتي آن قدر قوي كه بتواند ( ولو به مدتي گذرا ) در برابر بر انگيختگي عاطفي توانكاه و طاقت فرساي خانوادگي كه در اثر مواجهه درماني به وجود مي آيد تاب بياورد اين برانگيختگي در مورد خانواده هاي عميقاً مختلي كه در پي بروني كردن آسيب رواني خويش هستند بسيار شديد است . براي اسكينر ، مواجهه و رويارويي درماني فرصتي است براي رشد و بالندگي خانواده و در مانگر به خاطر آنكه در برابر مشكلات كنوني خانواده و اعضا حالت مشتاق و پذيرا دارد ، تبادلها ونظامهاي فرافكني آنان را درك مي كند . در برخي موارد ممكن است بر اساس درك خود از پويه هاي خانواده عمل كند و حتي به ايفاي نقش بلاگردان بپردازد . در چنين مواردي او هشيارانه تمامي عواطفي را كه خانواده انكارشان مي كند ، به نمايش مي گذارد . با اينكه چنين حركتي با احتياط –

و فقط زماني كه ائتلاف درماني خوبي با خانواده برقرار شد – صورت مي پذيرد ، تأثير آن براي خانواده مي تواند بسيار تكان دهنده باشد . اسكينر با ابراز عواطفي كه اعضاي خانواده با تباني آن را انكار يا واپس رانده اند ، و با جذب نظام فرافكني خانواده ي پريشان ، معماي غامض خانوادگي را مستقيما تجربه مي كند : او با يافتن روشهاي فرار خويش ، راهي را تدارك مي بيند كه خانواده مي تواند از آن تبعيت كند . اسكينر در رويكرد درماني بسيار پذيراي خود ، اصول و فنون نظريه روابط فردي ، تحليل گروهي ، و ياد گيري اجتماعي   ( سر مشق دهي ) را با هم در مي آميزد و در عين حال ، باز هم مجموعاً خانواده را نظامي در حال تكوين مي داند كه محتاج باز سازي است ( گلدنبرگ 1385 ، 156-159) رويكرد خانواده درماني مبتني بر روابط فردي ( شارف و شارف )بي ترديد ، وفاترين رويكرد خانواده درماني به نظريه روابط فردي منبعث از يك زوج روانپزشك به نام ديويد شاف و جيل سوج شاف است كه عضو « آموزشگاه عالي روانپزشكي واشينگتن » هستند . رويكرد درماني آنان اساساً روانكاوي است : مطالب نا هشيار بيرون كشيده مي شوند و مورد بررسي قرار مي گيرند براي خانواده تفسير صورت مي گيرد ، به كسب بينش اهميت داده مي شود و براي دستيابي و درك و رشد بيشتر ، در احساسهاي ناشي از انتقال و انتقال متقابل كند و كاو مي گردد . اين دونظريه پرداز مدعي هستند كه « نظريه روابط فردي

، استفاده از رويكرد تحليلي(يا روانكاوانه ) نظامهاي خانوادگي را ميسر مي سازد ، زيرا نظريه مذبور نوعي نظريه روانكاوي درون رواني است كه از ديدگاه رشد بين فردي به وجود آمده است » . شارف ها ، هم چون ساير خانواده درمان گران ، خانواده را يك نظام بين فردي و مبتني بر دانش فرمانش مي دانند كه در سازگاري با يك مرحله انتقال تحولي دچار مشكل شده است . يك اختلاف اساسي در كار درمان آن است كه مطابق نظريه روابط فردي ، تفسيري كه درمانگر براي كسب بينش درمانجو ارائه مي كند ، موضوعي حياتي است . ليكن شيوه كار آنان بي طرفانه است و به اعضاي خانواده اجازه مي دهند كه مشكلات ناتمام خويش را به درمان گر فرافكني كنند – مبني بر اينكه درمانگر ناگزير به جزء لاينفكي از نظام خانوادگي مبدل مي شود – شارف ها معتقدند كه        مي توانند بيرون از نظام خانواده حركت كنند و لذا در موضعي قرار دارند كه علاوه بر اتفاقاتي كه در خانواده در حال رخ دادن است ، مي توانند بگويند در درون خودشان چه اتفاقي مي افتد . به عبارت ديگر آنها از پديده انتقال استفاده مي كنند : اين انتقال ميان اعضاي خانواده اعضاي خانواده و درمانگر ، و مخصوصاً ميان خانواده در قالب يك گروه با درمانگر اتفاق مي افتد . خانواده درمانگرهاي طرفدار نظريه روابط فردي در هنگام ائتلاف درماني با خانواده يك جو نوازشگر به وجود مي آورند و اعضاي خانواده در آن حال و هوا مي توانند اجزاي گمشده خانواده و همچنين شخصيت خودشان را باز

يابند . روابط فردي مشترك خانواده ، و همچنين مرحله رشد درماني – جنسي و نوع ساز و كارهاي دفاعي كه به كار مي رود ، مورد ارزيابي قرار مي گيرد . براي پيوند دادن اعضاي خانواده به يكديگر از اين روشها استفاده مي شود : مشاهده تعامل خانواده ، تشويق اعضاء به بيان ديگاههاي شخصي و همچنين توجه به ديدگاه ديگران ، كسب تاريخچه اي از « اشخاص » دروني شده از هر عضو ، و ارائه پسخوراند حاصل از مشاهدات و تفاسير درمانگر به خانواده بعداً ، براي اينكه خانواده الگوهاي خود را تغيير داده و ياد بگيرد كه برخوردشان با يكديگر متناسب با واقعيات كنوني باشد – و نه بر اساس روابط « فردي » ناهشيار متعلق به گذشته بايد به آنها كمك كرد تا الگوهاي تعاملي مزمن و همانند سازي هاي فرافكن خويش را حل و فصل كنند . توفيق درمان را با كاهش نشانه ها در بيمار معلوم نمي سنجند ، بلكه با افزايش بينش يا خود شناسي خانواده و بهبود قابليت آنان در غلبه بر فشارهاي رواني تحولي اندازه مي گيرند . يك هدف بنيادي براي اين قبيل درمانگران عبارت است تشويق خانواده به حمايت كردن از نياز به دلبستگي ، فرديت ، و رشد يافتگي در اعضاء ( گلدنبرگ ، 1385 ، 159-161 ) درمان بافت نگر اصول اخلاقي ارتباط و تراز پرداخت خانواده ( بوزورمني – نگي ) رويكرد پر نفوذ ديگري در خانواده درماني كه به الگوهاي پيوند چند نسلي درون خانواده عنايت دارد ، از كارهاي ايوان بوزورمني – نگي و همكارانش سر چشمه مي

گيرد . نگي خانواده را به عنوان يك نظام اجتماعي قبول دارد ، ليكن معتقد است كه مسئوليت هاي خانواده هاي كنوني بسيار پيچيده هستند و براي كسب تصوير جامعي از كاركرد آنان بايد از زنجيره تعاملهايي كه ميان اعضاي خانواده رخ مي دهند ، فراتر رفت . به نظر نگي ، الگوهاي ارتباطي خانواده كه از نسلي به نسل ديگر منتقل مي شوند ، كليد درك كاركرد افراد و خانواده به شمار مي آيند . عنصر بنيادي روابط اعتماد است ، و بسته به قابليت اعضاي خانواده در حفظ وفاداري و اداي دين خويش هنگام بده بستانهايي كه با هم دارند ، اين اعتماد مي تواند كاهش يا افزايش يابد درمانگر بافت نگر به جاي توجه به نشانه ي رفتاري يا آسيب خانوادگي ، منابع ارتباطي را در حكم اهرمي براي تغيير خانواده مي داند ؛ روابط زماني قابل اعتماد شمرده مي شوند كه امكان تبادل نظر راجع به دعاوي معتبر و مسئوليت هاي متقابل براي اعضاي خانواده فراهم آماده باشند .با اينكه كاهش فشار رواني هدف مهمي به شمار مي آيد ، ليكن هدف اصلي درمان بافت نگر بهبود قابليت ارتباطي اعضاي خانواده و متعادل سازي تراز پرداختهاي عاطفي و تبادلات اعضاي خانواده است . ويژگي خانواده هاي برخوردار از كاركرد كارآمد عبارت است از توانايي توافق و مذاكره بر سر نا برابري ها و خصوصاً توانايي حفظ احساس انصاف و مسئوليت در تعاملهايي كه با يكديگر دارند . با توجه به همين موضوع خانواده درماني بافت نگر « بافت » خانواده ، به ويژه به آن دسته از پيوندهاي متقابل اخلاقي و

پويا – در گذشته ، حال ، و آينده – نظر دارد كه خانواده ها را به هم گره  مي زند . معناي ضمني « بافت » عبارت است از گريز ناپذيري از پيامدهاي بين نسلي ؛ هيچ كس از عواقب ونتايج روابط خانوادگي خوب يا بد در امان نمي ماند ، و گرفتاريهاي متعلق به نسلهاي قبل در ساختار خانواده كنوني باقي مي ماند . همين طور « بافت » تلويحاً به معني وجود فرصت هاي ذاتي و دروني در روابط مهم براي تبديل و تغيير نتايج موجود است ( گلدنبرگ ، 1385 ، 161-162 ) نظريه و روال كار در رويكردهاي تجربه نگر / انسان گرا خانواده درماني تجربه نگر / انسان گرا ماحصل فنون پديدار شناختي ( گشتالت درماني ، نقش گذاري رواني يا پسيكو درام ، درمان درمانجو مدار ، و جنبش گروههاي رويارويي ) است كه در ميان رويكردهاي درماني انفرادي دهه 1960 شهرت خاصي يافته بودند . اين شگردهاي درماني به جاي حمايت از يك فن خاص روشهايي به شمار مي آيند كه بنا به تعريف – منحصراً با يك درمانجو يا خانواده خاص جور بودند . تمامي درمانگرهاي تجربه نگر / انسان گرا بر حق انتخاب ، اراده آزاد و مخصوصاً قابليت آدمي در عليت شخصي و خود شكوفايي تاكيد مي ورزند . اين درمانگران اشخاصي فعال و غالباً خود فاش كننده اند كه احتمالاً براي كمك به درمانجو جهت نيل هر چه بيشتر به احساسات ، حسها ، تخيلات ، و تجارب دروني شخصيشان از فنون و روشهاي تحريك كننده مختلفي استفاده مي كنند . درمانجو در

طول درمان تشويق مي شود تا نسبت به اينجا واكنون ، و تجارب فعلي زندگي اش حساس باشد ؛ انكار تكانه ها و فرو نشاني عواطف ، اموري نا كارآمد و مانع رشد تلقي مي شود . خانواده درمانگرهاي تجربه نگر رويكرد خود را با تعارضات و الگوهاي رفتاري يگانه هر خانواده متناسب مي سازند ، هر چند آنها در حد امكان دقت مي كنند كه هيچ گونه فرض نظري از پيش تعيين شده اي را به خانواده تحميل نكنند . درمانگرهاي تجربه نگر به جاي پرده برداري از گذشته فرد ، با زمان حال سر و كار دارند . تاكيد آنان بر اينجا و اكنون و موقعيتي است كه لحظه به لحظه ميان درمانگري فعال و دلسوز و خانواده جريان دارد . تعاملات اعضاي خانواده بايكديگر و با درمانگر تشويق مي شود تا كساني كه درگير اين تعاملها هستند بتوانند رفتارهاي رشد افزاتري در خود به وجود آورند . يعني فرصتي براي خود انگيختگي ، آزادي بيان ، و رشد شخصي اعضاي خانواده ، همين تاكيد برنفس تجربه بين فردي به جاي تكيه بر فنون است كه محرك رشد و كمال در رويكرد مزبور به شمار مي آيد .  ( گلدنبرگ 1385 ، 171-173 )رويكرد گشتالت درماني خانواده ( كمپلر ) تمامي رويكردهاي خانواده درماني ، كم و بيش از ماهيتي وجودي ( هستي گرا ) برخوردارند . درمانهاي متاثر از وجود گرايي ، بيشتر نوعي نگرش براي درك رفتار انسان هستندتا مكتبي رسمي از روان درماني ، و علاقه مندند جهان را همان گونه درك كنند كه يكايك اعضاي خانواده و همچنين خانواده

در قالب يك كل كاركردي آن را تجربه مي كنند . اين درمانها مشتركاً بر معنايي كه بيمار براي وجود يابودن قايل مي شود ، تكيه دارند. در اين چارچوب فكري ، رواندرماني نوعي رويارويي بين دو يا چند نفر است كه دائماً در حال رشد و تحول ، تكامل ، و شكوفا سازي توان دروني خويش اند . فنون درمان اموري بي ارزش تلقي مي شوند تا بدين طريق از اين كه يك نفر طرف مقابل را به صورت يك شي ء مورد تجزيه و تحليل قرار دهد ، جلوگيري شود . بر خلاف اين باور رايج كه درك رفتار در اثر فنون مختلف حاصل مي آيد ، درمانگرهاي وجودي معتقدند كه فنون منبعث از درك رفتار هستند . اگر وجود گرايي به نحوه تجربه آدميان از وجود بلاواسطه خويش علاقه داشته باشد ، روانشناسي گشتالت بر نحوه ادراك آنان ازاين وجود تاكيد مي ورزد . فردريك ( فريتز ) پرلز با قبول تلويحات درماني وجود گرايي به علاوه بسياري از واژگان فني روانشناسي گشتالت ، باعث و باني جنبش گشتالت درماني در ايالات متحده به شمار مي آيد . نقش درمانگر در گشتالت درماني عبارت است از كمك به درمانجو براي كسب آگاهي از نحوه به كارگيري ناموثر منابع و امكانات شخصي و نشان دادن كارهايي كه باعث مي شود از دست يابي به اهداف باز بمانند وظيفه درمانگر آن نيست كه به درمانجو بگويد چرا آنها به اين شيوه عمل مي كنند . تبيين و تفسير رفتار خود شكن از طريق باز سازي خاطرات گذشته يا گزارشهاي تاريخچه اي ، نقشي در

تغيير اين الگوهاي رفتاري ناموثر ندارند . گشتالت درماني خانواده كوششي است براي تركيب اصول و روشهاي خانواده درماني و گشتالت درماني به منظور كمك به آدميان فرا رفتن از سطح بازيهاي خود فريب ، دفاع ها ، و ظواهر متعارف . در اينجا ، هدف هدايت و راهنمايي آنان براي آگاهي بيشتر از احساسها و رها سازي آنها است و فراوان اتفاق مي افتد كه اين امر با استفاده از رفتارهاي صريح شخص درمانگر صورت پذيرد ؛ به طور آرماني اعضاي خانواده از تاثيرات متقابل خويش بر يكديگر آگاه مي شوند ، نشانه هاي بيمار معلوم بر طرف مي گردد و خانواده روشهاي جديدي براي كار و زندگي با يكديگر فرا مي گيرد . در يك رويارويي موثر درماني بايد چهار شرط زير برآورده شوند :1- آگاهي روشن و صريح راجع به اين كه در هر لحظه از زمان « من كه هستم » . اين امر مستلزم آگاهي از نيازهاي من در هر برهه از زمان است .2- شناخت يا ارزيابي حساس از كساني كه من با آنها هستم و بافتي كه اين رويارويي در آن قرار دارد . 3- پرورش و استفاده از مهارتهاي ظريف من به گونه اي تا حد بضاعتم بتوانم به آنچه ازاين رويارويي نياز دارم ، دست يابم . 4- قابليت خاتمه دادن به رويارويي . ( گلدنبرگ 1385 ، 184-187 ) رويكرد مبتني بر فرآيند اعتبار يابي انسان ( ستير ) جايگاه محوري ويرجينيا ستير در تاريخ جنبش خانواده درماني موضع بي همتايي دارد ، چونكه تنها زن و يگانه مددكار اجتماعي است كه در ميان روانپزشكان

مذكر سفيد پوست به چشم مي خورد . در واقع ، شايد او از اكثر همتايان مذكرش زودتر به كار با خانواده ها پرداخته باشد . ستير به همراه آكرمن معمولاً در زمره اولين و پرجاذبه ترين رهبران اين حوزه به شمار مي آيد ، با اينكه ستير به خاطر پيوند آغازينش با MRI طرفدار رويكرد پيام رساني جلوه مي كرد ، كارش در اسالن كه مركزي رشدنگر بود ، او تشويق كرد تا چهارچوب انسان گرا را به رويكرد خويش اضافه كند و شماري از فنون رشد افزا (مثلاً آگاهي حسي ، رقص ماساژ ، و فنون رويارويي گروهي ) را به منظور تحريك احساسها و تصريح الگوهاي پيام رساني خانواده به كار گيرد . ستر (1986) در آخرين تاليفش رويكرد خود را « الگوي فرايند اعتبار يابي انسان » ناميد ؛ در اين رويكرد ، درمانگر و خانواده نيروي خود را به هم درمي آميزند تا فرايند ذاتي افزايش سلامت روان را در خانواده به تحريك درآورند .ستير خانواده را يك نظام متوازن مي دانست . مخصوصاً او مايل بود « بهايي » را كه نظام براي حفظ توازن كلي آن واحد «مي پردازد» تعيين مي كند ؛ يعني ، او نشانه هاي اختلال در هر عضو را علامتي دال بر وقفه رشد و كمال مي داند كه براي نظام خانوادگي ارزش تعادلي دارد ، چرا كه خانواده بايد اين انسداد و تحريف رشد را به شكلي در تمامي اعضاي آن به وجود آورد تا توازن آن حفظ شود . عامل مهم ديگر در رشد و كمال فرد عبارت است از مثلث روان

، بدن ،و احساس . قسمتهاي بدن غالبا از معنايي استعاري برخوردارند ، هر قسمت معمولا ارزشي مثبت يا منفي دارد كه صاحبش ارزش آن را تعيين مي كند . برخي محبوب هستند ، ساير قسمتها نامحبوب اند ، و برخي را نيز بايد تحريك كرد . ستيز با استفاده از عملي كه آن را ضيافت اندامها مي نامند ، درمانجو را ترغيب مي كند تا از اين اجزا آگاهي يافته و ياد بگيرد كه از آن ها « به شيوه هماهنگ و يكپارچه » استفاده كند . )گلدنبرگ ، 1385-193-195 ( نظريه و روال كار در رويكرد ساخت نگر : به طور اخص ، سادگي اين نظريه درباره سازمان خانواده ، همراه با پژوهشهاي مستند و رويكردهاي خاص مداخله درماني كه سالوادور ميتوچين و همكاران وي كرده اند ، باعث شده است كه گروه كثيري از خانواده درمانگران طرفدار نظريه سيستمها ، ديدگاه ساختاري را انتخاب كنند . خانواده درماني ساخت نگر به خاطر تأكيد بر بافت خانواده در پديدايي مسائل و همچنين يافتن راه حلهاي درمان آن مشكلات با رويكردهاي ديگر نظامهاي خانواده وجه اشتراك دارد با وجود اين كاربرد استعارهاي فضايي و سازماني آن چه از لحاظ توصيف مشكلات و شناسايي راه حلها چه از لحاظ تأكيد بر رهنمودها و دستورات مستقيم و فعال درمانگر باعث منحصر به فرد بودن اين رويكرد مي شود . نظريه پردازان ساخت نگر بر : 1) كليت نظام خانواده ، 2) تاثير سازماني مرتبه اي خانواده            3) كاركرد به هم پيوسته ي نظام هاي فرعي آن تاكيد دارند و آنها را تعيين كننده ي اصلي بهزيستي

اعضا مي داند . اولين هدف درمانگران ساختاري عبارت است از تلاش فعالانه براي تغيير سازمان در خانواده ي بدكار و تصورشان بر اين است كه تغييرات رفتاري فردي و همچنين كاهش نشانه ها ، به دنبال تغيير بستر تبادلات خانواده حادث خواهند شد . وقتي نقش درمانگر ساختاري آن است كه شخصاً عامل تغيير باشند ، فعالانه با كل خانواده درگير شود چالش هايي به راه اندازد كه تغييرات انطباقي را به وجودمي آورند و هرگاه اعضاي خانواده بكوشند كه با پيامدهاي حاصله كنار آيند آنها را حمايت و رهبري كند .  (گلدنبرگ 1385 ، 233-234 ) مزاياي كاركردن با خانواده :مزاياي بي شماري براي كار با كل خانواده به عنوان يك واحد به عوض فقط كساني كه در آن زندگي مي كنند ، وجود دارد اولاً ، خانواده درماني به متخصصان اجازه مي دهد علل را به صورت حلقوي و نيز گاهي اوقات « خطي » ببينند . مزيت دوم خانواده درماني كه در كار با اعضاي خانواده و مسايل خانوادگي درمان مرجح است ، اين واقعيت است كه در اين روش درمان ، افراد مهم و واقعي جزيي از فرايند هستند . هيچگونه جانشيني كه ممكن است به عنوان افراد مهم در زندگي شخص رفتار كنند يا نكنند ، وجود ندارد . درمانگران راساً با اشخاص درگير سر و كار دارند . به تعبيري ، اكثر خانواده درمانگران به بازي نقش يا شبيه سازي نقش متكي نيستند . سومين مزيت به كارگيري خانواده درماني به عنوان شيوه درماني مرجح اين است كه در اين فرآيند تمامي اعضاي خانواده پيام يكساني را دريافت

مي كنند . با آنها همزمان در افتاده مي شود تا روي مسايل با هم كار كنند . اين رويكرد ، راز و رمزها را از بين مي برد و اساساً آنچه را نهان است ، آشكار مي كند . نتيجه گشايش ارتباط است . مزيت چهارم در استفاده از خانواده درماني آن است كه به عنوان يك قاعده ، مختصرتر از مشاوره فردي است . بسياري از خانواده درمانگران گزارش مي دهند كه طول مدت زماني كه آنها درگير كار با خانواده هستند مي تواند چند ماه باشد ، در واقع بعضي از رويكردهاي خانواده درماني ، به طور مشخص آنهايي كه با خانواده درماني استراتژيك مرتبط اند ، روي قرار داد با خانواده مراجع براي مدت زمان محدود تأكيد مي كنند . وضعيت پنجم در استفاده از خانواده درماني آن است كه رويكردهاي به كار رفته در كار با     خانواده ها به جاي توجه محض بر روابط درون شخصي به روابط بين اشخاصي توجه مي كند .آخرين وضعيت خانواده درماني بر ساير روشهاي ياوري اين واقعيت است كه شواهد مستندي وجود دارد مبني بر اين كه برخي رويكردهاي مناسب شرايط خاصي هستند . ( گلادينگ 1382، 85-86 )به فعل درآوردن الگوهاي مراوده اي خانواده : با اينكه درمانگر بايد جايگاه رهبري خود را حفظ كند در عين حال بايد از خطر اين جايگاه ، يعني خطر مركزيت يافتن بيش از حد هم پرهيز كند خانواده با روي آوردن به درمان به دنبال كمك يك متخصص است آنها انتظار دارند وضع خود را براي او توصيف و از او راهنمايي بگيرند . درمانگر به

مشاهده ي نشانه هاي غير كلامي مي پردازد نشانه هايي كه در تأييد يا تضاد با گفتار خانواده است . بافت بين اشخاصي مراوده همواره ارتباط را تقويت ، تعديل يا نفي مي كند .حضور درمانگر همواره يك عامل تغيير زا است . با سوق دادن بعضي اعضاي خانواده به طرف تعامل با ديگري در يك چاچوب مشخص مي توان سناريوهاي خانواده را خلق كرد . تعليم ها بايد صريح باشد . بر انگيختن گفتگوها نسبتاً ساده است درمانگر مي تواند گوش به زنگ باشد تا يكي از اعضاي خانواده راجع به ديگري شروع به صحبت كند ، آنگاه سخنگو را سوق مي دهد به اينكه به عوض صحبت راجع به ديگري با خود آن فرد حرف بزند . وقتي خانواده براي اولين جلسه وارد مي شود طرز نشستن آنها مي تواند سر نخ اتحادها . ائتلافها محور بودن و يا منزوي بودن باشد . تغيير دادن مكان اشخاص در عين حال تكنيني براي ترغيب و تشويق گفتگو است . تغيير مكان مي تواند يك شيوه ي موثر در كار روي مرزها باشد اگر درمانگر بخواهد مرزي ايجاد كند يا آن را تقويت كند مي تواند اعضاي زير منظومه را به وسط اتاق بياورد و از ساير اعضاي خانواده بخواهد كه صندلي هاي خود را عقب بكشند طوري كه بتوانند ناظر باشند ولي نتوانند دخالت كنند . در يك خانواده ي بهم تنيده بايد مرزها به منظور تسهيل فرديت يافتن اعضاي خانواده تقويت شود . استقلال فردي را مي توان با قواعد ساده اي كه به عنوان جزئي از قواعد كلي حاكم بر واحد درماني

اعمال مي شود حفظ و تقويت كرد ( مينوچين ، 1373 ، 187-192 )خانواده درماني رفتار و شناختي – رفتاري بر اساس يكي ازكامل ترين رويكردهاي تحقيق شده و بر كمك به خانواده ها يعني نظريه يادگيري استوار است . سرچشمه اين نظريه به اوايل قرن بيستم باز مي گردد . پيشگامان اوليه آن كساني همچون ايوان پاولف ، جان . ب.واتسون ،و ب.اف. اسكينر بوده اند .خانواده درماني رفتاري داراي چهار شكل اصلي تعليم رفتاري به والدين ، زناشويي درماني رفتاري ، درمان اختلال در عملكرد جنسي و خانواده درماني كاركردي است . اين تاكيدها غالباً از روشهاي شناختي – رفتاري استفاده مي كنند . همه آنها بجز رويكرد چهارم خطي هستند و بر روابط فردي يا دوتايي تاكيد مي ورزند . بسياري از مداخلات مورد استفاده در خانواده درماني رفتاري و شناختي – رفتاري همان مداخلاتي هستند كه در درمان فردي به كار مي روند. تقويت ، شكل دهي ، حذف كردن ، سر مشق دهي ، بازي نقش ، ايست فكري ، و خاموش سازي رايج هستند . با اين حال ، جنبه هاي خانواده درماني رفتاري و شناختي – رفتاري نيز شامل مواد عملي جديدي نظير قرار دادهاي مشروط      ( وابستگي ) ، قرار دادهاي يك جانبه ، و رفتارهايي است كه بر اصل رفتار نظير استوارند . در بهترين حالت ، رويكردهاي خانواده درماني رفتاري و شناختي – رفتاري عيني براي كمك به والدين ، زن و شوهرها ، و خانواده ها براي تغييركردن فوراً قابل كاربرد هستند . شاخه اي از يكي از اين رويكردها ، يعني خانواده درماني

كاركردي ، سيستمي است . مفاهيم اصلي كه درمان بر اساس آن استوار است در حد گسترده اي مورد تحقيق قرار گرفته اند . از ميان تمامي خانواده درمانيها رويكردهاي خانوادگي رفتاري و شناختي – رفتاري علمي ترين آنهاست. از طرفي ، رويكردهاي خانواده درماني رفتاري و شناختي – رفتاري در بيشتر اوقات هنوز هم به ميزان بسيار زيادي بر ديد خطي و محدود به خانواده ها تكيه مي كند .اين رويكردها قدر مسلم مي دانند كه اگر درمان براي يك واحد در خانواده و براي نشانه هاي مرضي مشكل به كار رود ساير جنبه هاي خانواده نيز تغيير خواهد كرد . منابع : 1-    بارنس ، گيل گوريل ، (1383 ) خانواده درماني در گذز زمان . ترجمه . فريده عباسي دلوئي( مشهد : انتشارات ارسطو ) چاپ اول . 2-    گلادينگ ، ساموئل ، ( 1382 ) خانواده درماني ( تاريخچه ، نظريه ، كاربرد ) ترجمه : فرشاد بهاري و همكاران . ( تهران : انتشارات تزكيه ) چاپ اول . 3-    گلدنبرگ ، ايرنه – گلدنبرگ ، هربرت ، ( 1385 ) خانواده درماني . ترجمه : حميد رضا حسين شاهي برواتي و همكاران ( تهران : نشر روان ) چاپ دوم 4-    مينو چين ، سالوا دور ( 1373 ) خانواده و خانواده درماني . ترجمه : باقر ثنائي تهران : انتشارات امير كبير چاپ چهارم . 5- نظري ، محمد علي ( 1386 ) مباني زوج درماني و خانواده درماني ، تهران : نشر علم ، چاپ اول فهرست مطالب *مقدمه *خانواده چيست ؟*تاريخچه خانواده درماني :*فرآيند خانواده

درماني : * منطبق زير بنايي خانواده درماني :* رويكرد بنيادي * رويكرد سيستمي * رويكرد درماني سيستمي در مقابل فردي * رويكرد روانپوشي * رويكرد خانواده درماني استراتژيك * رويكرد غني سازي ارتباط* رويكرد روانكاوي وپويه هايي خانواده ( آكرمن ) * رويكرد ميلان * رويكرد تحليل گروهي نظام هاي باز ( اسكينر ) * خانواده درماني مبتني بر روابط فردي ( شارف و شارف )* درمان بافت نگر ( اصول اخلاقي و تراز پرداخت خانواده ( بوزرمني – نگي ) * رويكرد تجربه نگر – انسان گرا * رويكرد گشتالت درماني خانواده ( كمپلر ) * رويكرد مبتني بر فرآيند اعتبار يابي انسان ( ستير ) * نظريه و روال كار در رويكرد ساخت نگر * مزاياي كار با خانواده ها * به فعل در آوردن الگوهاي مراوده اي خانواده * نتيجه گيري * منابع

ازدواج و موانع آن

تحقيق ميداني؛ بررسي تأثير ازدواج درست بر سلامت و دوام و نقش آن بر زندگي زوجين –ازدواج براي جوانان مشكل شده است- محققين: حليمه مشكاني – زينب غفاريان فرد

مقدمههدف از انتخاب اين موضوع و طرح آن به علت مطرح نمودن مشكلاتي كه از طرف دوستان و آشنايان مي شنيدم كه ازدواج براي جوانان مشكل شده است يا اينكه آمادگي ازدواج ندارم در صورتي كه اين امر نياز همه آنها بوده اما چه مي خواستم بدانم، علت چيست؟ با اينكه همه آنها تمايل به اين امر را دارند. چرا آن را سركوب مي كنند، هم دختران و هم پسران از طرف هر دو قشر اين امر كنار زده مي شود و به تاخير مي افتد و موجب ازدواج ها در سنين بالا مي شود و سنين

بالا موجب افزايش توقعات همين طور تاخير. اين تاخير تا كجا ادامه خواهد يافت؟ پس از بررسي و تحقيق مهمترين عاملي كه باعث بالا رفتن سن ازدواج مي شود موانع اقتصادي است كه در متن اصلي تحقيق به بررسي و طبقه بندي و اهداف ازدواج و ارائه راهكارها خواهيم پرداخت تا شايد تاثير گذار باشد.بيان مسئله:زمان با رشد فيزيكى جسم, نيرومندتر مى شود و سرانجام به صورت ميل و غريزه جنسى, ظهور و بروز پيدا مى كند. به همراه بلوغ جنسى, ساير غرايز خفته نيز در وجود جوان بيدار مى شود. بلوغ, عواطف و احساسات جوان را شكوفا مى كند, او را با دنياى جديدى آشنا مى سازد و جوان در خود احساس تازه اى را مى بيند.غريزه جنسى, يك خواسته طبيعى است كه بايد به درستى و به طور صحيح به آن پاسخ داده شود, زيرا در غير اين صورت, اثرات نامطلوبى را در پى خواهد داشت. همان طور كه نمى توان اين خواسته طبيعى و خدادادى را ناديده انگاشت و يا آن را سركوب كرد, چرا كه باعث بروز بحران هاى روحى و اخلاقى در فرد مى شود, همان گونه نيز نمى توان آن را بى قيد و شرط و آزاد گذاشت, زيرا آدمى را به منجلاب فساد اخلاقى مى كشاند و از راه صحيح زندگى خارج مى كند.منطقى نيست كه بگوييم اين ميل, تنها براى لذت جويى و هوس رانى است, چرا كه غرض خداوند از ايجاد اين كشش و جاذبه جنسى, علاوه بر لذت جويى زن و مرد از يك ديگر, توليد و بقاى نسل, ايجاد مهر و محبت و آرامش و

سكون روح و روان هريك از آنان است كه با ازدواج ميسر است.حال باتوجه به سئوالات زيربه روشن شدن مسئله كمك مي نماييم.1-آياازدواج راهي براي گريزازمشكلات جواني وتكامل شدن است؟2-آيااگرازدواج بافكروانديشه همراه باشد،دوام زندگي مشترك تامين خواهدكرد؟3-آيااگردرانتخاب همسرمعيارهاي اجتماعي طرفين رعايت شود،نتيجه قابل قبول بدنبال خواهدداشت؟اهميت موضوع:سلامت جامعه در سلامت خانواده،كه كوچكترين جزهمان جامعه است بايدجستجونمود.اگرجامعه اي ازآسيب هاي اجتماعي رنج مي برد،هنوزنتوانسته سلامت خانواده راتامين نمايد.تامين سلامت خانواده،بستگي به معيارهاي درست درانتخاب وتشكيل اوليه هسته آن يعني معيارهاي صحيح انتخاب همسرميباشد. به همين دليل برايانتخاب همسراين قدرسفارش شده است.فرضيات تحقيق:1-ازدواج سلامت جسم وروان جوانان راتضمين مي كند.2-سلامت جامعه متكي به داشتن خانواده سالم است.3-ازدواج راهي براي گريزازمشكلات روحي وجسمي وتكامل شخصيت است.4-دوام زندگي مشترك بستگي به انتخاب صحيح همسردارد.اهداف تحقيقالف: هدف كليبررسي تاثيرازدواج درست برسلامت ودوام ونقش آن بر زندگي مشترك زوجينب: اهداف جزئي1-بررسي ميزان تاثيرازدواج برسلامت جامعه2-بررسي تاثير ازدواج بررفع مشكلات جسمي وروحي جوانان3-بررسي نقش انتخاب صحيح همسردردوام زندگي مشترك4-تاثيرازدواج برآرامش روحي جوانانفصل دومادبيات تحقيق:مفهوم ازدواج ازدواج اساس و بنيان وجود موجود است و ادامه سلسله نسل انسان، امر مقدسي است كه مورد تاكيد و توجه اسلام و بزرگان مكتب و پيشينيان سرزمين مان بوده و هست. در دين مبين اسلام تا آن جا توصيه شده كه ازدواج را عامل حفظ نيمي از ايمان مي داند و معتقد است فردي كه ازدواج مي كند بايد براي تحصيل نيم ديگر ايمانش بكوشد. رسم ديرين ازدواج از ديرباز در سرزمين كهن ايران وجود داشته و در ميان قبايل و طوايف گوناگون، اشكال مختلفي به خود گرفته است و تغيير و دگرگوني آداب و رسوم ازدواج در طول

زمان و ميان افراد و جوامع مختلف به صورت عرف هاي اين مرز و بوم درآمده است كه بايد با ديد احترام و منطقي و جامع به آنها نگريست و از آن ها درس گرفت. اين عرف ها وقتي كه با رهنمودهاي الهام بخش دين اسلام، عجين شد صورتي معنوي به خود گرفت و زينتش بسي فزوني يافت و تقدس بيش تري پيدا كرد. اما امروزه اين رسم ديرپا و مقدس، با تحول اوضاع جهان، از جمله ماشيني شدن زندگي انسان ها و صنعتي شدن كشورها، از جمله كشور ما، دستخوش دگرگوني هايي شده است. عواملي كه بررسي و شناخت همه آن ها به پژوهشي عميق نياز دارد، باعث شده است كه اين پديده براي جوانان كه سخن گفتن از ازدواج، بالطبع حضور آنان را مي طلبد به صورت امري كه دست يافتن به آن چندان آسان نيست، در آيد. رسم و رسوم ساده و بي پيرايه روزگاران پيشين و انجام مراسم به دور از هر گونه ظاهرسازي و تجملات و فخر فروشي و در عين حال توام با عشق و محبت، به مراسمي پر خرج و صحنه نمايش قدرت و توان مادي خانواده ها در آمده است. اين امر هشدارها و نگراني هاي برخي از صاحب نظران عرصه دين و فرهنگ را نيز سبب شده است كه مبادا اين جريانيان خداي نكرده به خروج آيين و سيره اسلام و پيشوايان ديني بينجامد. از طرف ديگر مشكلات عديده اجتماعي را براي جامعه، به وجود آورده است. بي شك يكي از دل مشغولي هاي مهم جوانان جامعه ما و خانواده هاي آن ها ازدواج و تشكيل زندگي مستقل است كه براي رسيدن به آن با مشكلات و

موانعي روبه رويند كه هم صحبت شدن با آن ها و گوش فرا دادن به حديث دلشان تنها كاري است كه از دست ما بر مي آيد. وقتي تاريخ گذشته جامعه مان را مطالعه مي كنيم يا در فيلم ها و سريال ها و يا به روشي ديگر مشاهده مي كنيم در مي يابيم كه در گذشته اي نه چندان دور ازدواج روند طبيعي و عادي خود را داشت و تنها شرط اصلي ازدواج رسيدن زوجين به سن بلوغ بود و در اين زمان ازدواج با كمال صفا و صميميت و سادگي انجام مي گرفت. اتفاقا چون زندگي زوج جوان با محبت و صفا و حيا از اطرافيان و احترام به بزرگان شروع مي شد و از يك سري آلايش ها و ظاهرسازي هاي امروزي مبرا بود. با ثبات و مستحكم تر بود. اما امروزه بالا رفتن توقعات خانواده ها و جوانان، محدوديت امكانات رفاهي و مادي و ساير مشكلات اقتصادي و اجتماعي سبب شده است سن ازدواج بالا برود. به نظر مي رسد كه تفاوت هاي اصلي ازدواج هاي قديم و جديد در اين است كه الان همگان انتظار دارند كه جوانان بايد زندگاني خود را با وجود تمام امكانات شروع كنند. در حالي كه در گذشته چنين انتظاري كه تا حدود زيادي غير ممكن نيز هست، وجود نداشت. جوانان تمايل دارند امكانات زندگي را خودشان داشته باشند و از اين لحاظ نيازمند ديگران از جمله خانواده هاي خود نباشند چرا كه در حال حاضر در جامعه ما ديگر كم تر جواني است كه بعد از ازدواج در كنار خانواده خود زندگي كند، بلكه براي يافتن شغل و غيره مجبور است خانواده خود را ترك كند در حالي كه در گذشته، پسر خانواده وقتي

كه ازدواج مي كرد در كنار پدر و مادر و ديگر اعضاي خانواده باقي مي ماند و به كار قبلي خود و خانواده اش ادامه مي داد. بنابراين نيازي بر اين كه همه امكانات و اسباب زندگي را به تنهايي داشته باشد، احساس نمي شد. اكثر جوانان جامعه مان براي ازدواج با مشكلات اقتصادي و اجتماعي زيادي مواجهند كه ازدحام جمعيت، كمبود امكانات و منابع، مسكن و غيره از دلايل اين مشكلات است كه اين موانع بايد با گذشت زمان و از طريق برنامه ريزي هاي ميان مدتو بلند مدت برطرف شود. ولي سري ديگر از مشكلات، مشكلاتي اند كه متاسفانه پندارهاي غلط و اغراق آميز، عادات و رسوم عادي از واقعيت موجود در جامعه، آن ها را به جوانان و خانواده هاي آن ها تحميل كرده است و نمونه هاي آن در جامعه ما كم نيست. مثلا اعتقاد داشتن به اين كه جواني كه به خواستگاري مي آيد بايد شغل مناسب و پر درآمد، ماشين، مسكن، تحصيلات بالا داشته باشد و پول زيادي نيز در مراسم عروسي خرج شود. اين ها مشكلاتي است كه مي توان با همت و اراده جمعي و واقع نگري از ميان برداشت و نويد زندگي با دغدغه فكري كم تر و انتظارات واقع بينانه تر همراه با محبت و صفاي بيش تر را به جوانان داد. در اين زمينه رسانه هاي ارتباط جمعي و ريش سفيدان و افراد متشخص اجتماعي مي توانند نقش به سزائي را ايفا كنند و همواره خانواده ها را به ساده زيستي و عدم تجملات و تشريفات و الگو گرفتن از زندگي بزرگان دين اسلام دعوت كنند تا خانواده ها بر اين باور برسند كه خوشبختي در زندگي به خرج كردن پول زياد، يا ميريه و شيربهاي بسيار

بالا و مهماني هاي پر هزينه و ... نيست و بايد پذيرفت كه بالا بودن ميزان مهريه زنان، تداوم و خوشبختي زندگي را به همراه ندارد.تعريف ازدواج ازدواج قراردادي است رسمي براي پذيرش يك تعهد متقابل به منظور تشكيل زندگي خانوادگي، تا طرفين ازدواج در سايه آن، در خط مسير معين و شناخته شده اي از زندگي قرار گيرند. اين قرارداد با رضايت و خواسته زن و شوهر و بر مبناي آزادي كامل دو طرف منعقد مي گردد و در پرتو آن روابطي بس نزديك بين آن دو پديد مي آيد. اين قرارداد ارتباط و پيوند دو طرفه به وسيله الفاظ و عباراتي معين انجام مي گيرد كه آن را (عقد) يا (پيمان ازدواج) مي ناميم. (اكبري، 1379، 15)ضرورت ازدواج به طور كلي ضرورت هاي ازدواج عبارت است از: الف _ ضرورت فردي. ب _ ضرورت اجتماعي. ج _ ضرورت مذهبيالف _ ضرورت هاي فردي:1 _ پاسخ مثبت به فطرت: انسان به حكم فطرت، داراي غريزه جنسي است و طبيعت و فطرتش ايجاب مي كند كه ازدواج كند.2 _ عامل بروز استعدادها: استعدادها براي بروز و تكامل خود نيازمند محيطي امن و آرامند. ازدواج براي جوان آرامش و آسايش ايجاد مي كند. استعدادهاي او را به حركت در مي آورد و به او امكان مي دهد كه از آن به نيكي بهره وري كند.3 _ عامل امنيت و آسايش: اصولا ((بلوغ)) يعني شكوفايي غريزه، چه براي پسر و چه براي دختر كه همراه بحران است. ازدواج اين بحران را تسكين مي دهد، براي جوان محيط امن و آرام ايجاد مي نمايد و در سايه وجود عواطف خانوادگي، روح سركش او مهار مي شود.4 _ عامل نجات از تنهايي: به عقيده دانشمندان

و فلاسفه، انسان موجودي مدني الطبع و بالفطره اجتماعي است. از اين رو محتاج پناه و ياور و ياري دلدار است. ازدواج اين فايده را دارد كه آدمي را از تنهايي و اعتزال نجات دهد و همدلي را در كنار او در بستر او و در آغوش او قرار دهد تا وجودش را عين وجود خود بداند و در غم و شادي و دردش شريك باشد.ب _ ضرورت اجتماعيازدواج هر چه از يك نظر، مساله اي شخصي و خصوصي است، ولي از نگاهي ديگر داراي جنبه اجتماعي مي باشد. بر اين اساس، ازدواج از اركان مدنيت راهي مطمئن براي تامين آسايش جامعه و رفاه بشريت است. سود و زيان ازدواج تنها متوجه زوجين نيست بلكه افراد اجتماع نيز به گونه اي از آن برخوردار مي شوند. بي ترديد، ازدواج رابطه اي است كه زوجين را تا حد زيادي از بي بند و باري و روابط نامشروع و انحرافات اخلاقي و جنسي نگاه مي دارد اين سنت مقدس واجب مصونيت انسان از گناهان و معاصي مي شود لذا در بعضي از روايات ازدواج وسيله حفظ نيمي از دين و در برخي از روايات، دو سوم دين بيان شده است.ج _ ضرورت مذهبي ضرورت مذهبي ازدواج از دو جنبه قابل بررسي است: الف _ قرآن. ب _ سخن معصومين.الف _ قرآن: ازدواج يكي از مهمترين و مقدس ترين سنت هاي اجتماعي است كه در اسلام بسيار مورد توجه قرار گرفته است. قرآن كريم مي فرمايد: از نشانه ها و آيات خداوندي است كه براي شما از خودتان جفتي بيافريد تا در كنار او آرامش يافته و با هم انس بگيريد و ميان شماست و مهرباني برقرار نموده است

در اين نشانه هايي است براي گروهي كه متفكرند. (روم)ب _ ازدواج در سخنان معصومين: تشكيل خانواده در اسلام بسيار محبوب است، تا آن جا كه هيچ سازمان و بنايي نزد خدا محبوب تر از آن نيست. لذا، پيامبر گرامي اسلام (ص) مي فرمود: نزد خداوند هيچ بنايي محبوب تر از خانه اي نيست كه از طريق ازدواج آباد گردد. زيرا منافع و بركات فراواني دارد. در اينجا به چند نمونه از آنها اشاره مي شود.1 _ عامل حفظ پاكدامني و كسب اخلاق نيك: ازدواج از نظر اسلام وسيله اي براي پاكدامني است. رسول خدا (ص) به زيد بن حارثه فرمودند: ازدواج كن تا پاكدامن باشي.2 _ عامل تكميل دين: ازدواج غير از ايجاد نظم در زندگي، وسيله اي براي حفظ و تكميل دين است و بسياري از گناهان از وجود آدمي ريشه كن مي شود و راه براي سعادتمندي او از هر سو فراهم مي گردد. لذا رسول اكرم (ص) فرمودند: هر كس ازدواج كند نيمي از دينش را باز يافته است.در جاي ديگر فرمودند: هر كس در ابتداي جواني ازدواج كند شيطان فرياد مي كند: اي واي دو سوم دين خود را از شر من حفظ كرد.3 _ موجب ازدياد نسل: پيامبر (ص) فرمودند:ازدواج كنيد زيرا من به زيادتي شما نسبت به امت هاي ديگر در قيامت مباهات مي كنم.4 _ موجب ازدياد مسلمانان: پيامبر (ص) فرمودند:چه مانعي دارد كه مومن زني بگيرد تا خداوند فرزندي نصيبش كند كه با كلمه لا اله الا الله زمين را گرانبار كند؟ و تعداد موحدين و يگانه پرستان بيشتر شود.5 _ موجب ازدياد روزي: پيامبر (ص) فرمودند: روزي را به وسيله زن گرفتن زياد كنيد.پيامبر (ص) فرمود: هر

كس ازدواج را از ترس فقر و تنگدستي ترك كند به خدا سوء ظن برده است زيرا خداوند مي فرمايد: اگر آنها (زن و شوهر) فقير باشند خداوند آنها را از كرم خود بي نياز مي كند.6 _ نشانه پيروي از سنت پيامبر اكرم (ص): حضرت علي (ع) فرمودند: ازدواج كنيد، ازدواج سنت پيامبر (ص) لسا آن جناب مي فرمودند: هر كه مي خواهد از سنت من پيروي كند، بداند كه ازدواج سنت من است.7 _ موجب جلب رضايت الهي: پيامبر (ص) فرمودند:هيچ چيز نزد خداوند محبوب تر از اين نيست كه خانه اي در اسلام به وسيله ازدواج آباد گردد.8 _ موجب كسب طهارت معنوي: پيامبر (ص) فرمودند: هر كس مي خواهد خدا را پاك و پاكيزه ملاقات كند بايد متاهل باشد.9 _ ارزش دهي به عبادات:ده ركعت نماز متاهل بهتر از هفتاد نمازي است كه مجرد مي خواند.(اكبري، 1376، 16) ازدواج يك پيمان مقدس است كه در ميان تمام اقوام و ملل در تمام زمان ها و مكان ها وجود داشته است. ازدواج يك نياز و خواسته طبيعي زن و مرد است و همه مكاتب سالم در جوامع بشري به ويژه مكاتب آسماني و خاصه دين مبين اسلام بر آن صحه نهاده و پيروان خود را به ازدواج دعوت و ترغيب كرده است. پيامبر گرامي اسلام (ص) مي فرمايد هيچ بنايي در اسلام بنيانگذاري نشده است كه نزد خداوند محبوب تر از ازدواج باشد بنابراين فوايد بسياري بر ازدواج مترتب است، زيرا ازدواج از فطرت آفرينش ويژه انسان ها مايه مي گيرد. و از شروريات زندگي هر انساني به شمار مي آيد. (تاليف استادان طرح آموزش خانواده، 1377، 128)اهداف ازدواج ازدواج از ضروريات زندگي انسان به شمار مي آيد و هدفها

و نيازهاي بي شماري را تامين مي كندو از جمله مهم ترين هدف هاي ازدواج مي توان نيل به آرامش و سكون، تامين نيازهاي جنسي، بقاي نسل، تكميل و تكامل، سلامت و امنيت اجتماعي و سرانجام تامين نيازهاي رواني _ اجتماعي فرد را نام برد.1 _ نيل به آرامش و سكون مهم ترين نيازي كه بر اثر ازدواج تامين مي شود نياز به آرامش و امنيت و آسودگي است. قرار دادن زوج (همسر) براي هر فرد موجب آرامش و امنيت خاطر است و ايجاد محبت و الفت بين زن و مرد در زندگي خانوادگي نيز از نشانه هاي حكمت و رحمت پروردگار است و علي الاصول محيط خانه وسيلهآرامش روحي زن و مرد قرار داده شده است.2 _ تكميل و تكامل هيچ انساني به تنهايي كامل نيست، به همين جهت پيوسته در جهت جبران نقص و كمبود خويش تلاش مي كند. هنگامي كه فرد در كانون زندگي مشترك قرار مي گيرد، در سايه انس و الفت و روابط نزديك بيشتر احساس مسئوليت مي كند، استقلال مي يابد. زندگي خويش را هدف دار مي كند و در برخورد با مشكلات و مسائل زندگي از تعاون و كمك هاي همديگر بهره مي گيرند.3 _ تامين نيازهاي رواني _ اجتماعي ازدواج از نظر طبيعي براي انسان نوعي كمال محسوب مي شود و انسان بر اساس قانون آفرينش و حكم فطرت براي تامين نيازهاي مختلف رواني _ اجتماعي خود و نيز براي بقاي نسل، آرامش جسم و روان و حل مشكلات گوناگون زندگي به ازدواج نيازمند است.4 _ تامين نيازهاي جنسي يكي از نيرومندترين غرايز انسان غريزه جنسي است كه بر اثر ازدواج تامين اين نياز در مسير طبيعي و سالم قرار مي گيرد و زن

و مرد را از انحراف و گناه مصون مي دارد بنابراين تنها وسيله طبيعي و مشروع ارضاي اين غريزه ازدواج و تشكيل خانواده است.(از استادان طرح جامع آموزش خانواده، 1377، 129)نظريه هايي در مورد ازدواجالف) جامعه شناسان بعد از تحقيقات دامنه داري در علل پيدايش خانواده به اين نتيجه رسيده اند كه عوامل متعددي در اين پديده اصلي (ازدواج) _ اجتماعي دخالت دارد ((برخي از جامعه شناسان از جمله برينو معتقد هستند كه عوامل اقتصادي مهم ترين نقش را در پيدايش و ادامه خانواده بازي كرده است و دسته اي ديگر عوامل جنسي و روان شناسي را در اين امر دخيل مي دانند. يك نظريه جالب درباره علل زناشويي از طرف جامعه شناسان آلماني به نام ((مولرلير)) در كتاب ((تحول ازدواج)) اظهار شده است. سه عامل افراد را به طرف ازدواج كشانيده است كه عبارت است از نياز اقتصادي، ميل به داشتن فرزند و عشق است. در جوامع اوليه علل اقتصادي اهميت بيشتري داشته است. و حال آنكه در مدنيت هاي باستاني (زاد و ولد) و در مدنيت امروزي عشق مقام مهم تر را دارا بوده است.ب) برتراند راسل فيلسوف معروف انگليسي رسما در كتاب خود فصلي تحت عنوان ازدواج تجربي (يا رفاقتي) باز كرده است. وي در اين كتاب آورده است ((پيشنهاد ازدواج رفاقتي را يك محافظه كار خردمند كرده است و منظور از آن ايجاد ثباتي در روابط جنسي است وي متوجه شده كه اشكال اساسي در ازدواج فقدان پول است. ضرورت پول از لحاظ اطفال احتمالي نيست بلكه از اين لحاظ است كه تامين معيشت از جانب زن برازنده نيست. و به اين ترتيب نتيجه مي گيرد كه جوانان بايد مبادرت به

ازدواج رفاقتي كنند كه از سه لحاظ با ازدواج عادي متفاوت است: اولا منظور از ازدواج توليد نسل نخواهد بود. ثانيا مادام كه زن جوان فرزندي نياورده و حامله نشده طلاق با رضايت طرفين ميسر خواهد بود. ثالثا زن در صورت طلاق نستحق كمك خرجي براي خوراك خواهد بود. من هيچ ترديدي در موثر بودن پيشنهادات وي ندارم و اگر قانون آن را مي پذيرفت تاثير زيادي در بهبود اخلاق مي كرد (مرتضي مطهري، 1380، 52)ج) كلود لوي _ اشتراوس در كتاب خود ((ساختارهاي ابتدايي خويشاوندي)) در مورد ازدواج چنين مي نويسد: ((رابطه جنسي مرد و زن جنبه اي از يك نياز كلي است كه نهاد ازدواج نمونه و موردي بارز از آن به نمايش مي گذارد. ملاحظه كرديم كه اين نيازهاي كلي با تمتع عادي، ارزشهاي اجتماعي چون حيثيت فرد و حقوق و وظايف و زنان ارتباط مي يابند. كليت رابطه مبادله، كه ازدواج را پديد مي آورد، در واقع بين يك مرد و يك زن به اين صورت كه هر كدام چيزي از خود مايه بگذارد و چيزي را نيز كسب كند، قانون نمي پذيرد. اين رابطه بين دو گروه از مردان شكل مي گيرد و زن صرفا به شكل يكي از اقلام مورد مبادله نمود نمي كند. (مارتين سگالن، 1370، 70)د) بورس كوئن در كتاب مباني جامعه شناسي خود مي آورد ((همسر گزيني و ازدواج با دو روش انجام مي گيرد. روش اول انتخاب معمولا بر اساس عشق و علاقه استوار است و روش دوم انتخاب در اختيار خانواده هاست. براي بسياري از جوامع ازدواج مبتني بر عشق يك پيش نياز طبيعي و ضروري و اجتناب ناپذير به نظر مي رسد، كارآيي زناشويي مبتني بر

عشق و علاقه اين است كه به جوانان كمك مي كند كه عواطف و محبتي را كه خانواده به آنان مبذول مي كرد به زندگي تازه منتقل كنند. خصوصياتي را كه فرد در همسر آينده خود به طور طبيعي جستجو مي كند شامل جاذبه هايي مانند مشابهت سني، مذهبي و نژادي، پايگاههاي اقتصادي _ اجتماعي، سطح تعليم و تربيت، كششها، زيباييها و قيافه اوست. (بروس كوئن، 1379، 178)چ) هانري مندارس در رابطه با نظريه خود مبتني بر ازدواج مبادله اي چنين اعتقاد دارد ((كار اساسي ازدواج آن است كه دو طايفه يا دو خانواده را كه با هم رابطه اي ندارند به يكديگر مربوط كند و در اغلب جوامع تامين اين بستگي دو دودمان به عهده زنان است، زن همچون پيوندي اجتماعي است كه طايفه هاي متفاوت را در جامعه اي واحد گرد مي آورد و از اين لحاظ در روابط اقتصادي، حتي در موارد اضطراري نيز مبادله زنان به صورت ازدواج، تنها راه حل در راه حراست از روابط اجتماعي يا التيام بخشيدن به آفات آن به شمار مي رفته است. در صورتي كه در طايفه اي فردي كشته مي شود طايفه قاتل با ارائه زني خون بها مي داد. (ساروخاني 1381، 87)نظريه اسلام درباره ازدواج پيامبر گرامي (ص) در امر ازدواج فرمود: ((هر كه ازدواج كند نيمي يا دو سوم دين خود را به چنگ آورده است پس در بقيه پرهيز گار پيشه سازد)) و باز فرمودند: ((هيچ بنا و خانه در نزد خدا از ازدواج كردن محبوب تر نيست)) همه اين تاكيدات و سفارش ها براي اين است كه ازدواج يك واقعيت طبيعي و فطري انسان است. هر انساني اگر همه نيازمندي هاي خود را برطرف كرده باشد

ولي ازدواج نكرده باشد چنين انساني بدون ترديد احساس كمبود خواهد كرد و تجربه نشان داده است افرادي كه ازدواج ننموده اند دچار ضعف اعصاب و ناتواني و پژمردگي شده اند و در پرتو ازدواج سكون و آرامش و تعادل واقعي و روحي به دست مي آيد. خداوند در قرآن فرمودند: از نشانه هاي خدا اين است كه از جنس خودتان براي شما زنان و همسراني آفريد تا در كنار آنان سكون و آرامش درآيند از اين آيه استفاده مي شود كه تنها در پرتو ازدواج سكون و آرامش واقعي به دست مي آيد. پس زير بناي ازدواج بر اساس يك عطش و خواست فطري انجام مي گيرد كه اگر بر خلاف آن عمل شود مشكلات و دشواري هاي فراواني به وجود مي آيد. پس تمايلات فطري به طور طبيعي بايد ارضاء شود و بهترين پاسخ براي اين تمايلات همان پاسخگويي به طور طبيعي است و در امر مسائل جنسي جز ازدواج كردن راهي به طور طبيعي وجود ندارد.(مجيد رشيدپور، 1364، 7)موانع ازدواج امروزه آمار ازدواج به ميزان قابل توجهي كاهش يافته است. برخي ازدواج را آنقدر به تاخير مي اندازند كه شور و طراوت جواني تقريبا از ميان رفته و بهترين فرصت طبيعي ازدواج پايان يافته است. البته اين وضع معلول عوامل مختلفي است كه به بعضي از آنها اشاره مي كنيم:1 _ مشكلات مادي و اقتصادي2 _ مهريه سنگين و شيربها3 _ جهيزيه هاي سنگين و چشم هم چشمي4 _ تشريفات زياد در مراسم عقد و عروسي5 _ ترس از فقر و نبودن افق روشن و نداشتن اميد به اداره زندگي در آينده6 _ طولاني شدن دوران تحصيل7 _ امكان ارتباط هاي نامشروع8 _ عدم

اعتماد پسران و دختران جوان نسبت به يكديگر (كيهان نيا، 1377، 39) پاي بند شدن به رسومات مرسوم و خيالي و سنگين هزينه هاي ازدواج و توقع هاي بي مورد، يكي ديگر  از موانع ازدواج در اجتماع است. برآوردن آرزوهاي بيجا و تشريفات زائد با هزينه هاي كمرشكن قهرا موضوع را ناممكن و دشوار ساخته است. آيا براي فراهم ساختن مخارج كمرشكن مقدمات عروسي، دست يازيدن به سرقت و چپاول و راه هاي غير مشروع معقول و صحيح است؟ اگر عروسي و ازدواج يك مساله نظري و طبيعي و شرعي بوده باشد، قهرا مقدمات آن نيز بايد شرعي و معقول باشد و لازم است اين مقدمات طوري تهيه و آماده گردد كه براي همگان مقدور و ميسر باشد. در حاليكه رسومي كه فعلا در كشور ماست و هزينه ازدواج را اين همه بالا برده اند ازدواج به طور طبيعي و بدون تكلف براي اكثريت مردم غير ممكن است و گناه بزرگ اين رفتارها به گردن كساني است كه از ائمه اطهار و سيره آن بزرگواران پيروي ننموده و هواي نفساني خود را به عنوان رسومات عرفي و ازدواج بر جامعه كنوني تحميل مي نمايند. اميد است حكومت جمهوري اسلامي مخصوصا رسانه هاي گروهي با توجه به مسئوليت خطير و سنگيني كه در اين رابطه دارند قدم هاي موثر و پيگيرانه اي برداشته و با تبليغات لازم مردم را متوجه عواقب وخيم اين قبيل رسوم غلط و پيرايه دار بنمايند. يكي ديگر از موانع ازدواج برتري طلبي و اشكال تراشي در مورد انتخاب همسر است. ديانت و فضائل اخلاقي و حريت و آزادي در انتخاب همسر از اصول ازدواج به شمار مي رود. هدف هاي اقتصادي و مال اندوزي در

انتخاب همسر، باعث انحراف در مسير اين امر مقدس است. چه بسا دختراني هستند كه حاضر نشده اند با افراد متدين و با اخلاق ازدواج كنند سرانجام شانس ازدواج را به كلي از دست داده اند و بالعكس مردان زيادي هم پيدا مي شوند كه به سراغ پيرايه ها و شخصيت ها كاذب و مادي مي روند و نتيجه اش عدم موفقيت و يا ندامت و سركوفتگي پس از انجام ازدواج است. دين مقدس اسلام تمام مومنين را نسبت به هم ((كُفو)) و همشان مي داند. بنابراين هر مردي مي تواند با زنان و يا دختر مومن ديگري ازدواج كند و خود رسول خدا (ص) و ائمه (ع) ما كه گل سر سبد موجودات عالمند، با زنان و يا دختر مومن ديگري ازدواج كند، با زنان فقير و حتي با زناني كه سابقه كنيزي داشته اند، ازدواج نموده اند و در عمل با سنت هاي جاهليت و خود برتربيني مبارزه نموده و پيروان خود را نيز به اين وظيفه خير مامور ساخته اند. لذا پيامبر خدا زنان اغنياء و اشراف را با مردان فقير و يا بالعكس تزويج فرموده اند تا بدين طريق ريشه آن سنت هاي موهوم را بر كند، كه با كمال تاسف بدتر از دوران جاهليت در عصر ما معمول و حكمفرما شده است و نتيجه اش تعطيل و يا كمتر شدن آمار ازدواج و بدبيني و تحقير ديگران و گسترش فحشاء و انحراف اگر چه به صورت مخفي و زير پرده ... مي باشد.عن النبي (ص) المومنون بعضهم اكفاهُ بعضٍ.رسول خدا مي فرمايند: تمام مومنين و اهل اسلام نسبت به همديگر كفو و هم طراز مي باشند و مي توانند با همديگر ازدواج كنند. (اميني، ابراهيم، 33)سوء استفاده هاي نامشروع خودداري از

ازدواج زمينه را براي روابط جنسي نامشروع و غير قانوني فراهم مي كند كه نمونه هاي آن در كشورهايي كه براي خود آمار و حسابي دارند مي بينيم. بديهي است كودكي كه به دور از ازدواج و يا بدون خواسته والدين در اثر يك ازدواج اجباري پديد آيد موجب تنفر اجتماع مي شود و اين كه آينده چنين كودكاني چه خواهد شد، به خوبي معلوم نيست. خودداري از ازدواج موجب بيماري هاي وخيمي چون امراض روحي و رواني و خود ارضايي مي شود. خودداري از ازدواج موجب از دست دادن گرمي و نشاط زندگي است. هر كس در دوران جواني به ازدواج تن ندهد در دوران پيري با رنج تنهايي مواجه خواهد شد. خودداري از ازدواج موجب توسعه و گسترش فساد و فحشا و بي بند و باري مي شود. زماني كه زنان و مردان در اثر عواملي تحريك گرديده و نسبت به هم عشق و جاذبه جنسي پيدا كرده اند قهرا به سوي فساد و انحراف گام بر مي دارند. عوامل خطرناك آن را بايد از فيلم هاي سكسي و نامناسب و عكس هاي مبتذل و شرم آور، تبليغات گسترده دشمنان و كتاب ها و مجلات نامناسب و منحرف كننده آنها، اختلاط زنان با مردان در مجالس مختلف و گردشگاه ها از يك طرف و نارسايي تبليغات اسلامي و نداشتن پناهگاه مناسب و جذاب و هزينه سرسام آور زندگي و مخارج ازدواج، توام با بيكاري و تورم موجود از طرف ديگر جستجو كرد. اگر مسئولين امر و افراد متعهد با نفوذ عشق و علاقه اي به اصلاح كشور و جوانان داشته باشند بايد در ريشه كن كردن عوامل فصاد و ايجاد كار و كوشش و تسهيل امور زندگي ازدواج

و مبارزه با استعمار فكري دشمنان و اجانب گام هاي موثر و پرتلاشي بردارند. (بابازاده، 1368، 155)مشكل مالي و اقتصادي قسمت عمده اين مشكل از معضلات ساختگي جامعه ماست و حقيقتا جزء مشكلات ازدواج نيست. اگر ازدواج ما بر مبناي اسلام و فطرت انساني استوار بود اين مشكل وجود خارجي نداشت يا بسيار اندك بود و كمتر جواني پيدا مي شد كه نتواند ازدواج كند.كار و استقلال مهمترين مسئله كاهش ازدواج در جوانان ايران مسئله كار آنها مي باشد. هجوم به ادارت دولتي مسئله لب ريزي ظرفيت استخدامي  را پيش آورده است. اينك مدتي است كه ظرفيت استخدامي دولت كم و بيش به انتها رسيده است. متاسفانه منع استخدام به جز در مواردي استثنايي به ويژه براي افراد ليسانسيه تنها راه چاره اي است كه توانسته اند براي جلوگيري از انفجار تراكم استخدامي بينديشند و زمينه كارهاي توليدي مترقي هم به مراتب كمتر از تعداد تقاضاي موجود است. در اين صورت جوانان براي تامين نيازهاي خود تا حدود زيادي به والدين وابسته اند و تا زماني كه وابستگي وجود دارد نيازي به انتخاب همسر احساس نمي گردد. او مي بيند كه سنش رو به افزايش است و بايد مستقل گردد و خود تامين كننده نيازهايش باشد، ولي با اين هزينه هاي سنگين زندگي و بدون شغل چگونه مي تواند اميدي قاطع به امنيت اقتصادي آينده خود داشته باشد (فرهنگ قومس، سال دوم، شماره 8)مسئله مسكن تامين مسكن رويايي است كه تحققش به سهولت امكان پذير نيست. زناشويي و تشكيل خانواده ناچار به تامين مسكن نيازمند است و با توسعه اطلاعات بهداشتي رشد سليقه هاي شخصي، تجمل دوستي، استقلال جويي فردي و تهيه مسكن مناسب يكي از مهمترين تاملات و

مشكلات جوانان ماست كه در تشكيل عائله با آن روبرو مي شوند. تا كنون با مسائل جوانان را آن چنان كه يافته ايم از ديد خود مطرح ساختيم. مسائل جوانان را به طور كلي مي توان به دو دسته اساسي تقسيم كرد، بدهكاري ها و طلبكاري ها. جوانان غالبا كمتر به بدهكاري هاي خويش به اجتماع مي انديشند. جوان زياده طلب  است و طلبكار، وي به مسائل خود معمولا از دريچه ديد يك طلبكار مي نگرد. بدين ترتيب از آنچه كه تا كنون از نامه ها، پرسشنامه ها، مصاحبه ها و درد دلهايي كه در صفحات و ستون هاي مربوط به جرايد و غير آن بر مي آيد جوانان ما سه مسئله زيرين را مسائل و مشكلات اساسي خود در ازدواج مي پندارند و از رنج آنها شكوه مي كنند (نشريه فر هنگ قومس، سال دوم، شماره 8)جهيزيه سنگين جهيزيه گاهامانعي بر سر راه ازدواج دو جوان فر اهم مي سازد. وقتي از دختري علت تاخير ازدواج پرسيده مي شود در جواب مي گويد: هنوز جهيزيه لازم را تهيه نكرده ام. به قول آيه الله مكارم كه در كتاب مشكلات جنسي مي فرمايد خدا از سر اجتماع ما نگذرد كه اين همه قيد و بندها پايبند شوند و ازدواج ها را به تاخير اندازند. اين طور نيست كه در آغاز جواني همه اراد خانه و زندگي و همه امكانات زندگي شان فراهم بوده باشد، به خصوص پسرهاي جوان كه در ابتداي راه هستند بايد بدانند كه خودشان از همه جهت بي نياز نيستند و نبايد توقع جهيزيه سنگين از دختر را داشته باشند. جهيزيه در حدي كه دو جوان بتوانند در اول زندگي مشترك نيازهاي اوليه شان را بر طرف نمايند، براي ادامه زندگي بايد دست به دست همديگر

داده و نيازهاي زندگي را فراهم سازند. آن چه در ازدواج اصالت دارد مساله وجود انسان است كه يكديگر را درك كنند و به مفهوم صحيح زندگي عشق بورزند و اگر دو ركن اصلي يعني دو انسان به آن درك صحيح داشته باشند بقيه هيچ است و اگر هم درك وجود نداشته باشد مسلما بقيه چيزها هرگز خوشبختي نمي آفريند، به همين دليل دستورات عالي مذهب ما براي انجام يك ازدواج صحيح هيچ چيز را به اندازه وجود دو انسان عاقل كه خواهان زندگي مشترك زناشويي مي باشد اهميت نمي دهد و بارها و بارها سفارش كرده است كه ازدواج را آسان و ساده بگيريد تا جوان براي اقدام نمودن به آن بر سر راه خود مانعي مشاهده نكند و قدم در اين راه بگذارد. (مظاهري، علي اكبر، 1381، 49)تشريفات زياد در مراسم عقد و عروسي در اين جا متاسفانه تحصيل كرده ها از بي سوادها بدتر و امروزي ها از قديمي ها در اين مبارزه ضعيف تر و ناتوان ترند. تحصيل كرده هاي ما فكر مي كنند هر چه بيش تر در مراسم عقد و عروسي تشريفات باشد و خرج هاي اضافي زيادتر باشد به آن ها شخصيت و آبرو مي دهد و فكر مي كنند كه شخصيت انسان در پرتو اين گونه خرج هاي اضافي مي باشد و شايد هم بگويند كه انسان يك بار داماد يا عروس مي شود ولي اين را نمي دانند كه بسياري از جوانان كه قدرت خرج كردن زياد و تشريفات زياد را ندارند، پيش ترين ناله ها و شكايت ها و داد و فريادها به خاطر همين سنگيني بار ازدواج در ايام عروسي و عقد مي باشد و گر نه اصل و اساس اين مسئله ساده تر و پاكيزه تر و مقدس تر

از آن است كه اين همه بدبختي و مانع و دردسر بر سر راه جوانان ايجاد كند و موجب شود كه جوانان از ازدواج وحشت داشته باشند. بايد كمي تشريفات و خرج كردن هاي اضافي در عروسي ها و عقدها را كم نمود. چرا كه همين كاهش دادن تشريفات موجب آن مي شود كه با ذخيره نمودن پول در عروسي به بسياري از مشكلات بعد از عروسي برسند. شروع زندگي كه از روز عروسي آغاز مي شود با سادگي باشد تا در آينده يك زندگي راحت و بي دردسر را داشته باشند. (كيهان نيا، 1377، 52)ترس از فقر و نبودن افق روشن زندگي اجتماعي امروز در بسياري از قسمت ها، از صورت يك زندگي طبيعي و صحيح بيرون رفته كه يك نمونه از آن كاهش شديد ازدواج و روي آوردن جوانان به زندگي غير طبيعي تجرد است. كاهش ازدواج در يك كشور و جامعه اي صورت نمي گيرد، مگر اين كه يك سري مشكلات و موانعي بر سر راه جوانان قرار گيرد كه از جمله آن موانع، ترس از فقر مي باشد. از امام صادق (ع) نقل شده: كسي كه از ترس فقر ازدواج نكند به تحقيق كه به خداوند سوء ظن برده است در صورتي كه خداوند فرموده است: به لطف خود آنان را بي نياز خواهد فرمود. بسياري از جوانان به خاطر ترس از فقر از ازدواج منصرف شده و از اين كه نتوانند زندگي خود و همسر و فرزندان را در آينده تامين نمايند در هراسند. خداوند بارها و بارها فرمود كه به افراد فقير روزي و رحمت عنايت مي فرمايد پس نبايد به خاطر فقر از ازدواج منصرف شد. (كيهان نيا، 1377،

54) ولي گاهي براي فقر بعضي ها از خانواده ها، خودشان مانع بر سر راه ازدواج ايجاد مي كنند. فقر خودش نمي تواند مانع ازدواج باشد چرا كه اگر سيري در زندگي ائمه (ع) به خصوص در زندگي پيامبر اكرم (ص) داشته باشيم پيامبر يك جوان 23 – 24 ساله اي بود كه از مال دنيا چيزي نداشت و با همان حال به خواستگاري خديجه رفت. اگر بين دو جوان علاقه و محبت وجود داشت نبايد اجازه داد به خاطر فقر و مشكلات مادي نتوانند با هم وصلت نمايند. اسلام به خانواده ها هم سفارش فرموده، به پسران و دختران جوان همسر بدهيد، اگر چه فقير باشند و ما هم رحمت و روزي خود را شامل حال آن ها مي گردانيم. ما بايد دست جوانان، اين اميدهاي آينده و نسيم طراوت هاي زندگي را بگيريم و دست آنان را در دست همديگر قرار دهيم تا با ازدواج و وصلت، يك زندگي آبرومند و سالمي را تشكيل دهند.مشكل در انتخاب همسر يكي از مشكلاتي كه بر سر راه نوجوانان و جوانان در مساله ازدواج قرار دارد مشكل در ((انتخاب همسر)) است. يعني دختر و پسر نمي دانند چه كسي را با چه معيارها و صفات و خصوصياتي به عنوان همسر خود انتخاب كنند. (علي اكبر مظاهري، 58، 1381)سنگ اندازي و اشكال تراشي بزرگ ترها و اطرافيان بر نوجوانان و جوانان دختر و پسر واجب است كه به خيرخواهي و دلسوزي و صلاحديد و نظرات والدين، توجه كنند و از تجربياتشان استفاده ببرند. ممكن است آنچه را پدر و مادر عاقل و فهميده در خشت مي بينند، فرزندان نوجوان در ((آينه)) نبينند. اما بعضي از موارد _ متاسفانه _ پدر و

مادراني و بزرگ ترها و اطرافياني يافت مي شوند كه يا از روي خودخواهي و هواي نقس، و يا از روي جهل و ناداني، تيشه به ريشه فرزندانشان و نوجوانان مي زنند و با كج سليقگي و بهانه هاي خلاف عقل و شرع و اعمال نظرهاي غلط و دخالت هاي بيجا بر سر راه آنان ((سنگ اندازي)) مي كنند و باعث بدبختي و تباهي شان مي شوند.وجود برادران و خواهران بزرگ تر بعضي خانواده ها به خاطر داشتن اين عقيده كه با وجود داشتن خواهر و برادر بزرگ تر در خانواده افراد كوچك تر بايد منتظر بمانند تا بعد از ازدواج فرزندان بزرگ تر خانواده ازدواج كنند ازدواج جوانانشان را به تاخير مي اندازند. (علي اكبر مظاهري، 1381، 58)بي تفاوتي والدين ازدواج و حقوق اعضاي خانواده يكي از دستورات حياتبخش اسلام مسأله مشورت و تبادل نظر است. اين امر حياتي انسانها را از گرفتار شدن به ضررهاي مختلف سياسي و اجتماعي و اقتصادي و نظامي ... مانع شده و راه كمال يابي و پيشرفت را به صاحبان خود باز مي كند و لذا مي بينيم براي دستيابي به پيروزيها و زندگي بهتر و جلوگيري از ضررها و مشكلات اجتماعي و غيره در سطوح مختلف جهاني و كشوري و اداري افراد صاحبنظر دور هم جمع مي شوند و به تبادل نظر مي پردازند. بنابراين جوانان عزيز اسلام بايد بدانند كه موضوع ازدواج در شخصيت و افكار و سرنوشت آنان فوق العاده اثر مي گذارد و از اين مسأله نبايد بي توجهي بگذرند بلكه لازم است در اينگونه موارد از افكار پخته والدين و تجربه هاي پرارزش آنان استفاده نموده تا علاوه بر پيش گيري از گرفتار شدن و تحمل ضررهاي مختلف از شخصيت والدين نيز با طرح مشورت و نظرخواهي

تجليل كرده باشيم. دين مقدس اسلام علاوه بر دعوت به مشورت در امور مهم اجتماعي و غيره اجازه و نظر پدر و پدرپدر را در ازدواج دختران و دوشيزگان شرط دانسته و بدون اطلاع و رضايت آنان عقد را نيز صحيح نمي داند. پدران و مادران زحمات فراواني را در مورد فرزندان خود متحمل شده اند و لذا بر فرزندان لازم است در اينگونه موارد آنچنان باشند كه والدين آنان زحمتها را فراموش كرده و عاشق اولاد خود باشند اما اگر والدين از آتش دروني فرزندان خود غفلت نمايند و شعله هاي فروزان غريزه جنسي آنان را ناديده بگيرند به موقع با ازدواج آنان موافقت ننمايند و در تهيه مقدمات اين امر مقدس بي تفاوت باشند در اين صورت ولايت و اجازه آنان از نظر شرعي و عرفي ساقط مي گردد و جوانان بايد در اين صورت در مورد ازدواج خود تصميم بگيرند زيرا هر گونه درنگ كردن در اينگونه موارد باعث گرفتاري و سركوفتگي و مبتلا شده به گناه و انحراف اخلاقي و جنسي خواهد بود و پدر و مادر نيز شريك جرم مي باشند. (مجمع البيان ج7 ص140) چه بسيارند پدران و مادراني كه كوچكترين توجهي به غريزه جنسي فرزندان خود نمي كنند و نيازمندي آنان را به زناشويي ناديده مي گيردند و در صورت اظهار فرزندان آنان را ملامت و سرزنش مي كنند گويا به نظر آنان سرزنش و بي تفاوتي درمان غريزه جنسي است اينگونه والدين بايد دواران جواني خود را متذكر باشند كه چگونه با اين غريزه حياتي دست و پنجه نرم مي كردند و بدانند كه هم اكنون بچه هاي آنان نيز همينطورند. نتيجه اينكه اگر والدين مانع ازدواج فرزندان

خود شدند در اينصورت نظر آنان محترم نمي باشد. (علي اكبر بابا زاده- مركز تحقيقات و انتشارات بدر) (بابازاده، 1368، 158) چاپ اولادامه تحصيلات علمي انتخاب همسر عامل ديگري تأخير ازدواج مي شود ادامه تحصيلات دبيرستاني يا پيش دانشگاهي است. متأسفانه در جامعه ما اين عمل خوب و پسنديده مسائل ناپسند و زيانبار و گاهي فاجعه آميزي را به دنبال خود آورده است و اين به خاطر اصل موضوع يعني ادامه تحصيلات نيست بلكه ناشي از اشتباهات و كج سليقگي هاي خود ماست اصل مشكل اين است كه دختران و پسران تحصيل كردن را با ازدواج و پذيرفتن مسئوليت زندگي مشترك مغاير و غير عملي مي دانند بايد به اين نكته توجه داشته باشند كه با عقب انداختن ازدواج ممكن است دچار ناراحتيهاي روحي و جسمي شوند و پس از گذراندن آن مراحل ديگر سلامتي و شادابي و حوصله نداشته باشند كه زندگي سعادتمندانه اي تشكيل دهند و از آن لذت ببرند. دختر تصور مي كند كه ازوداج مانع درس خواندن مي باشد زيرا بعد از ازدواج بايد همسرداري كند و فرصت براي درس خواندن نخواهد داشت خانواده دختر و پسر نيز همين عقيده را دارند در نتيجه اوضاع چنين شده كه سنين ازدواج بالا رفته، پسران و دختران بر خلاف ميل طبيعي ملزم مي داند كه ازدواج را تاپايان دوره تحصيلات به تأخير بيندازد و مخصوصا در شهرهاي بزرگ. با اينكه تحت شديدترين فشارهاي نيروي غريزه جنسي قرار مي گيرند چون ادامه تحصيل را براي آينده خود سرنوشت ساز مي دانند ناچارند فشارهاي غريزه جنسي را تحمل كنند. به هر حال غريزه جنسي يك واقعيت است اگر از طريق مشروع ارضاء نشد بيم آن

مي رود از طريق غير مجاز خود را آشكار سازد. نابهنجاريها و طغيانها، مفاسد اخلاقي انحرافات جنسي، ولگرديها، چشم چراني ها، بعضي بيماريهاي جسماني و رواني در بين جوانان ديده مي شود معلول تأخير ازدواج و عدم دسترسي به ارضاء مشروع است. مشكلات اخلاقي و اجتماعي جوانان بر انديشمندان پوشيده نيست و مسئولين را به وحشت انداخته و در پي چاره جويي هستند، توصيه مي كنند براي جوانان تفريحگاه سالم، كتابخانه، پارك و ... تهيه كنيد و به اين وسيله اوقات فراغت آنها را سرگرم سازيد و اشغال كنيد تا به انحراف و گناه كشيده نشوند با اين اقدامات تا حدي مي توان جلو مفاسد اخلاقي را گرفت ليكن هيچكدام اينها نمي تواند پاسخگوي نياز طبيعي و خواسته غريزه جنسي باشد و با سرگرمي و بهانه نمي شود آن را از مسير طبيعي منحرف ساخت چنانكه گرسنگي و تشنگي را بوسيله سرگرمي نمي توان بر طرف ساخت. دختر و پسر دانشجو يا دانش آموز مي توانند با مقدمات ساده و كم خرج و بدون تشريفات نامزد شوند و عقد شرعي و قانوني كنند و رسما همسر يكديگر شوند اما عروسي عرفي را به تأخير بيندازد و به تحصيلات ادامه دهند تا در فرصتي مناسب ازدواج كنند در اين صورت از انحرافات و زيانهاي مجرد بودن در امان خواهند ماند و از آرامش و فايده هاي همسرداري بهره مند خواهند شد. مسئولين كشور و مراكز آموزشي نيز مي توانند به دانش آموزان و دانشجويان وام ازدواج بدهند و خوابگاه و ساير امكانات را بر ايشان فراهم سازند مركز خيريه نيز مي توانند به صورت وام ازدواج يا بلاعوض وجوهي را در اختيار اينگونه افراد قرار دهند و خانواده دختر و پسر تفاهم كرده

زندگي ساده و باصفايي را بر ايشان تنظيم نمايند در خاتمه به جوانان توصيه مي شود كه خود را در اين راه پيشقدم شوند و نياز طبيعي خويش را بدون خجالت با خانواده شان در ميان بگذارند و از آنان بخواهند كه وسيله ازدواج ساده را بر ايشان فراهم سازند. (علي اكبر بابا زاده – موانع ازدواج)تحليل روان شناختي افزايش سن ازدواج و نقش آن در انحرافات اخلاقي جوانان نياز جنسي، بخش جدايي ناپذير ماهيت زيستي، رواني و اجتماعي آدمي را تشكيل مي دهد و روشن است كه كيفيت ارضاي اين نقش بسيار مهمي در سلامت و بهداشت رواني فرد و جامعه دارد بر اساس آموزه هاي ديني، اگر اين نياز به صورت شرعي و معقول (ازدواج) و در زمان مناسب ارضا شود، باعث آرامش خاطر، رشد شخصيت و نيز استمرار حيات بشر مي شود، و اگر امكان ارضاي صحيح آن فراهم نيايد به صورت انحرافات جنسي و بي بند و باري هاي اخلاقي نمودار خواهد شد. در سال اخير، آمارها منحني هاي روبه رشد و مشابهي را در زمينه انحرافات و بي بند و باري هاي اخلاقي در ميان جوانان نشان مي دهند. اين رشد غير طبيعي و هماهنگ مي تواند حاكي از عوامل ساختاري همانند باشد. به طور قطع نمي توان يك عامل را علت انحرافات اخلاقي و بي بندو باري جنسي جوانان دانست؛ در بيشتر موارد، تركيبي از چند عامل وجود دارند. با اين وجود، برخي مطالعات عوامل خاصي را به عنوان عوامل مؤثر در ميزان بروز بي بندوباري جنسي جوانان شناسايي كرده اند. در اين مقاله سعي شده است اين ايده توضيح داده شود كه بي بندوباري هاي جنسي و انحرافات اخلاقي جوانان تا حد زيادي ناشي از فراهم

نبودن شرايط ازدواج براي جوانان يا به تعبير دقيق تر، افزايش سن ازدواج است. اين مقاله، ابتدا هنجار ديني سن ازدواج و عوامل مؤثر بر افزايش سن ازدواج را مورد بررسي قرار مي دهد. سپس به رابطه، افزايش سن ازدواج با انحرافات اخلاقي و جنسي مي پردازد و در پايان، براي مقابله با انحرافات اخلاقي و رسيدگي به مشكل ازدواج راهكارهايي را ارائه مي دهد.افزايش سن ازدواج؛ مسئله اجتماعي همان گونه كه بيان شد، هدف اصلي اين تحقيق وارسي و آزمون اين فرضيه است كه بالا رفتن سن ازدواج باعث افزايش نرخ انحرافات اخلاقي و بي بندوباري هاي جنسي در ميان جوانان شده است. بدين منظور، ابتدا بايد نشان دهيم كه سن ازدواج در دهه هاي اخير افزايش يافته است. اولين گام، تعريف شاخصي براي اندازه گيري سن ازدواج است و گام بعدي، تعيين هنجار در اين زمينه؛ چرا كه صرف نشان دادن افزايش يا كاهش سن ازدواج بدون تعيين هنجار، معناي خاصي در بر نخواهد داشت.الف. مقياس هاي اندازه گيري سن ازدواج در مطالعات كلان نگر (macroscopic) مهم ترين شاخصي كه در دست رس پژوهشگران قرار دارد، تحقيقات تجربي و نظر سنجي هاي انجام شده در زمينه هاي مورد نظر است. پژوهش ها نشان مي دهند در كشورهاي در حال توسعه و از جمله ايران، متوسط سن براي ازدواج جوانان در دهه هاي اخير افزايش يافته است. به عنوان مثال، پژوهشي در اين خصوص حاكي از آن است كه ميانگين سن ازدواج در ايران براي پسران در سال هاي 1354، 25 سال بوده است، در حالي كه بعد از آن (به جز در سال 1365) اين روند افزايش داشته است. اين تحقيق نشان داده است سن ازدواج دختران از سال 1354

تا 1380 به طور مداوم سيري صعودي داشته است.تحقيقاتي چند كه جنبه نظرسنجي دارند نيز افزايش سن ازدواج را نشان داده اند. نظر سنجي هاي انجام شده اخير در تهران حاكي از آنند كه جوانان پسر سن ايده آل براي ازدواج را بالاي 26 سال مي دانند. اين امر بالا رفتن سن ازدواج را نسبت به فضاي جامعه، كه معمولا ازدواج ها زير 20 سال انجام مي شده، نشان مي دهد. سن ازدواج براي دختران در اين تحقيق، 21 تا 25 سال گزارش شده است. به يقين، اگر تحقيق ديگري در اين زمينه انجام شود، رشد بيشتري را نشان خواهد داد. علاوه بر مطالعات نظام مند، مورد پژوهي ها و يافته هاي باليني  نيز نشان مي دهند كه امروزه جوانان ديرتر ازدواج مي كنند. تحقيقات تجربي، ميانگين اجتماعي را مبناي قضاوت درباره افزايش يا كاهش نرخ سن ازدواج در نظر مي گيرند. اما با تفحص در آموزه هاي ديني به الگوهاي ديگري برمي خوريم كه بر اساس آن ها مي توان درباره افزايش يا كاهش سن ازدواج قضاوت نمود.ب. هنجار ديني سن ازدواج ازدواج و تأسيس كانون زندگي مشترك خانوادگي يكي از بهترين و مهم ترين رسوم اجتماعي انسان هاست كه از فطرت و آفرينش ويژه آن ها مايه مي گيرد. اين نياز كه به صورت فطري در انسان به وديعت نهاده شده، تا زمان ظهور جوانه هاي بلوغ، همچنان دوران آرام و بي تحركي را پشت سر مي گذارد. اما به مجرد شروع دوران نوجواني، زمان بيداري آن فرا مي رسد و آرام آرام تمامي وجود نوجوانان را در بر مي گيرد و به يكي از پرقدرت ترين نيازهاي وي تبديل مي شود. اگر اين نياز به موقع و به طور صحيح پاسخ داده شود، زمينه سلامت و بهداشت رواني انسان

فراهم مي گردد. از اين رو، در آيات و روايات به اهميت ازدواج و نيز زمان مناسب آن تصريح و تأكيد شده است. در قرآن كريم گرچه «سن» خاص و معيني براي ازدواج بيان نشده، ولي از واژگاني همچون «بلوغ»، «بلوغ حلم»، «بلوغ نكاح» و «بلوغ اشد» مي توان به نحوي سن بلوغ و ازدواج را به دست آورد. شايد رساترين آيه در تعيين سن ازدواج، اين آيه شريفه باشد: (وابتلوا اليتامي حتي اذا بلغوا النكاح فان انستم منهم رشدا فادفعوا اليهم أموالهم) (نساء: 6)؛ يتيمان را آزمايش كنيد تا هنگامي كه بالغ شده و به نكاح) همسر گزيني) تمايل پيدا كنند. اگر آنان را به درك مصالح زندگاني خود آگاه يافتيد، اموالشان را به آنان بدهيد. «بلوغ نكاح» در زماني است كه قدرت بر ازدواج پيدا كنند. شيخ طوسي در تفسير آيه مي نويسد، «معناي بلوغ نكاح آن است كه به مرحله توانايي بر همخوابگي و توليد نسل برسند.» در تفسير مراغي آمده است: بلوغ نكاح رسيدن به سني است كه استعداد و آمادگي ازدواج حاصل شود. نوجوان در اين حالت ميل پيدا مي كند همسر و سرپرست خانواده باشد. از موارد ياد شده استفاده مي شود كه معيار سن ازدواج از نظر قرآن، احساس نياز به ازدواج، توانايي همخوابگي، قدرت توليد نسل و رسيدن به حد رشد، يعني توانايي بر تشخيص مصلحت خويش، است. در روايات بدون آنكه به سن خاصي اشاره شود، ترغيب به ازدواج در آغاز جواني شده است. در مجموع، از روايات استفاده مي شود كه سن پايه براي ازدواج بعد از بلوغ است و اگر شخص احساس نياز كند، به گونه اي كه ترك آن موجب

گناه شود، ازدواج در اين سن واجب مي گردد. سن ازدواج بر اساس سيره معصومان (عليهم السلام): بر اساس شواهد تاريخي، ازدواج امامان (عليهم السلام) در سنين پيش از 20 سالگي بوده است. اين بزرگواران در مورد فرزندانشان نيز همين شيوه را داشتند و نوعا قبل از 20 سالگي زمينه ازدواج آنان را فراهم مي نمودند. از آن رو كه عمل و سيره معصومان (عليهم السلام) براي ما الگو و حجت است، در تعيين سن ازدواج نيز مي توانيم سيره آن بزرگواران را به عنوان يك هنجار ديني در نظر بگيريم. ما چه فرم اجتماعي را ملاك قرار دهيم و چه سيره و عمل معصومان را، در هر دو صورت، سن ازدواج افزايش چشمگيري را نشان مي دهد. به بيان ديگر، سن ازدواج تفاوت معناداري يافته است.عوامل مؤثر در افزايش سن ازدواج مسئله مشكلات و موانع ازدواج از يك سو و آرزوها، ايده آل ها و تصويري كه دختران و پسران از آينده و زندگي مشترك خود دارند، از سوي ديگر، موجب گرديده كه جوانان به آساني تن به ازدواج ندهند. عوامل بسياري در افزايش سن ازدواج جوانان مؤثرند كه برخي از آن ها واقعي و برخي ديگر ساخته و پرداخته خود ما مي باشند. اين عوامل عبارتند از: تحول در الگوهاي رفتاري در دهه هاي اخير، تحول جدي در الگوهاي رفتاري خانواده ها به وجود آمده است. تغيير در الگوي مصرف، نوع پوشاك، مسكن، سطح انتظارات خانواده ها و توجه به آراسته بودن ظاهري موجب گرديده كه مفهوم زندگي به طور كلي دگرگون شود. امروزه «رفاه» از مهم ترين مسائلي است كه خانواده ها توجه بيشتري بدان مبذول مي دارند. در حالي كه در 4، 5 دهه قبل

مفهوم «رفاه» كمتر جايي در زندگي افراد داشت. جوان در جستوجو و تلاش براي رسيدن به شكلي از زندگي است كه رهيافت واقعي جامعه است، اما از سوي ديگر، فرصت ها و امكانات مساوي براي دست يابي به اين شرايط وجود ندارد. بسياري از جوانان با اين استدلال كه تأمين هزينه هاي عقد و عروسي، تهيه منزل و اسباب و لوازم زندگي بسيار سخت است و نمي توان از عهده مخارج آينده زندگي برآمد و آبرومند زندگي كرد، بر خلاف ميل باطني از ازدواج به موقع خودداري مي ورزند. در پژوهشي كه به منظور بررسي نگرش دانشجويان دختر دانشگاه علوم پزشكي اهواز نسبت به ازدواج انجام شده، بيش از %52 دختران تمايل به ازدواج از خود نشان داده اند، اما %25/3 از همين دانشجويان مشكلات مالي را از موانع ازدواج ذكر كرده اند. 11 تعداد اين قبيل افراد نسبتا زياد است و شايد برخي، به ويژه پسران، ناچار مي شوند تا پايان عصر مجرد زندگي كنند.2- ادامه تحصيلات و تحول موقعيت زنان دومين عاملي كه موجب افزايش سن ازدواج شده، گرايش به ادامه تحصيلات در بين جوانان است. اغلب پسران و دختران علاقه دارند تحصيلات خود را تا ليسانس و بالاتر ادامه دهند. امروزه تلقي و برداشت جوانان اين است كه ازدواج فرصت ادامه تحصيل را از آنان سلب مي نمايد. به ويژه تحول موقعيت اجتماعي زنان و گرايش آن ها به تحصيلات عالي موجب شده كه سن ازدواج افزايش پيدا كند. دختران چنين فكر مي كنند كه بعد از ازدواج به دليل مسئوليت همسري و يا مادري نمي توانند درس بخوانند. خانواده دختر و پسر نيز همين عقيده را دارند و غالبا حاضر نيستند درباره ازدواج

فرزندانشان در حال تحصيل اقدام كنند.3- اعتقاد به داشتن زندگي آزاد برخي بر اين باورند كه ازدواج باعث ايجاد محدوديت در بسياري از خواسته ها و نيازهاي آنان مي شود؛ از اين رو، ترجيح مي دهند به شكل مجرد و آزاد زندگي كنند. اين گرايش نه تنها در بين پسران وجود دارد، بلكه برخي از دختران آن نيز ازدواج را نوعي محدوديت و موجب سلب آزادي هاي فردي خود مي دانند. شايد بيشتر افرادي كه ازدواج را عامل محدود كننده آزادي هاي فردي مي دانند، فلسفه و حقيقت ازدواج را به خوبي درك نكرده و طرفدار آزادي به معناي غربي آن باشند، اما در اين ميان افرادي هم هستند كه با وجود گرايش مذهبي قوي، آسايش، آرامش، خودسازي و سير و سلوك معنوي را در داشتن نوعي زندگي مي دانند كه در آن قيد و بندهاي زناشويي و زندگي مشترك وجود نداشته باشد. برخي نيز فرزنددار شدن را مانع رشد اجتماعي مطلوب و كار و تحصيل خود مي دانند، از اين رو، حاضر نمي شوند ازدواج كنند.4- فراهم بودن زمينه ارضاي نامشروع به نظر مي رسد بين افزايش سن ازدواج و انحرافات اخلاقي رابطه اي دو سويه برقرار باشد. برخي پژوهش ها نشان مي دهند روابط آزاد بين دختر و پسر و امكان تمتع و ارضاي جنسي، نياز به ازدواج را در جوانان كم رنگ كرده است. در تحقيقي كه مشكلات و موانع ازدواج و به ويژه دختران مورد بررسي قرار گرفته، به اين نكته اشاره شده كه برخي جوانان براي ارضاي غرايز طبيعي خود به ارتباط با جنس مخالف بسنده مي كنند و در نتيجه، وجود زمينه هاي انحرافي و روابط آزاد دختر و پسر را به عنوان يكي از عوامل

افزايش سن ازدواج برشمرده است. 13 بنابراين، روابط آزاد دختر و پسر و امكان بهره گيري جنسي از طريق غير ازدواج كه در عين حال، مسئوليت چنداني بر عهده فرد نمي گذارد، خود يكي از عوامل افزايش سن ازدواج است. ازدواج مهمترين قدمي است كه يك فرد و زندگي برمي دارد اين قدم ممكن است تمام زندگي شخص را از نو بسازد يا خراب كند، ممكن است وجود شخصيت شما را بنا كند يا متلاشي سازد. ازدواج پيوند دو شخصيت است با حفظ نسبت نسبي استقلال از يك زن و شوهر براي همكاري مقابل نه از بين بردن يك شخصيت به خاطر تكميل خواسته هاي ديگري. ازدواج قراردادي است رسمي، براي پذيرش يك تعهد متقابل جهت زندگي خانوادگي، كه آدمي در خط سير شخصي از زندگي قرار مي گيرد. (روانشناسي ازدواج) محمدرضا دژكام (1381) (-----) ازدواج را خبري كه تمام افكار آدمي را به خود مشغول مي دارد تعريف مي كند. (كارسون) ازدواج را فرايندي از ----- متقابل بين يك مرد و يك زن ميداند كه با تحقق بخشيدن به برخي شرايط قانوني بر پا داشتن مراسمي برگزاري زناشويي انجام مي گيرد. طبق قانون هنديان، ازدواج يك رسم ديني است نه يك قرار داد و اين امر در گذشته غير قابل فسخ بوده. (بل دورانت) مي گويد (ازدواج هاي به خاطر سود و مصالح هنوز هم به جاي مانده است و در بسياري از كشورها پدر و مادر دختر خود را به كسي ميدهند، استعداد پولدار شدن داشته باشد. در دين مسيحيت شرط عقد دايم تنها ميان يك مرد و يك زن، حتما بايد در تعريف زناشويي و ازدواج قيد شود. بر اساس آخرين تحقيقات

روان شناسي، مفهوم جديد ازدواج با توجه به حفظ نسبي استقلال شخصيت زن و شوهر و امكان رشد و تعالي نيازمندي هاي مشروع و متقابل هر يك از آنها تكوين يافته است روانشناسي ازدواج محمد رضا دژكام 1381 ديدگاه روان شناسي: ازدواج عملي است بر اهميت كه احتياج به روح و جسم سالم، فداكار، قدرت خلاقيت صرف نيرو، شجاعت، انديشه، توانايي دارد. (روانشناسي ازدواج) (محمدرضا دژكام 1381)تكنيك هاي خاصي تحقيق1-    دوست داريد در بين بچه هاي كلاس در مورد موضع درسي با چه كساني همگروه شويد به  ترتيب اولويت 2-    شما دوست نداريد با چه كسي همگروه باشيد به ترتيب اولويت3-    حدس مي زنيد چه كسي يا كساني را انتخاب كنند.4-    حدس مي زنيد چه كساني دوست ندارند با شما همگروه باشند؟فصل سومروش تحقيق:دراين پروژه ازروش كتابخانه اي استفاده گرديده است.ابتدامطالب موردنيازازطريق اينترنت وكتب موجود وپايان نامه هاي دانشجويي تهيه گرديد،وسپس مطالب تكراري وغيرضروري ازميان مطالب موجودحذف گرديد.آن گاه مطالب مفيد وضروري انتخاب گرديد ودراين پروژه ازآنها استفاده گرديد.پس ازحمع آوري اطلاعات اوليه ازطريق پرسشنامه به بررسي  وكنترل اطلاعات پرداخته صحت وسقم آن رامشخص نموديم.شيوه جمع آوري اطلاعات براي دستيابي به نتايج مطالعات تحقيقي و ارزشيابي، ابتدا لازم است معيارهايي تدوين شود كه چنين نتايجي براساس آن قرار داشته باشد و به دست آوردن اندازه گيري از اين معيارها امكان پذير است. در اين تحقيق ابزار اندازه گيري ما پرسشنامه شخصيتي SCL90 است. روش آماريجهت تجزيه و تحليل داده ها از روشهاي آمار توصيفي و استنباطي استفاده شده و براي تاييد يا رد فرضيه هاي تحقيق از آزمون T گروه هاي مستقل يعني مقايسه دو ميانگين مستقل استفاده شد. لازم به

ذكر است كه تحليل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS انجام گرفتجامعه آماريكليه كساني كه به طورتصادفي موردپرسش قرارگرفته اندوبه سئوالات پاسخ كامل داده اند،مي باشند. فصل چهارمتجزيه وتحليل داده ها:هدف در اين تحقيق، بررسي موانع ازدواج جوانان و ارايه راهكارهايي براي رفع اين موانع مي باشد.جهت بررسي دقيق تر و شناخت صحيح از موانع موجود براي ازدواج نمونه اي 50 تايي از بين جوانان 18 تا 34 ساله به صورت تصادفي ساده انتخاب كرده ايم و پرسشنامه اي 30 سؤالي به همراه برخي مشخصات فردي جهت اخذ نظريات ايشان تهيه و تكميل شده است.پس از جمع آوري اطلاعات توسط پرسشنامه، اطلاعات كدگذاري و وار نرم افزار spss شده و گزارشات توصيفي و تحليلي از آن استخراج شده است. نمودارهاي مختلف آماري نيز توسط نرم افزار Excel رسم شده اند. حال به بررسي نتايج تحقيق مي پردازيم:در نمونه مورد بررسي ملاحظه گرديد كه ميانگين سن افراد حدود 24 سال و انحراف معيار سن آنها حدود 5/4 سال گزارش مي شود. ساير شاخص هاي آماري مربوط به سن افراد در جدول زير گزارش شده است:شاخص (سال)    ميانه    مد    واريانس    بيشترين    كمترين    دامنه تغييراتمقدار شاخص    24    28    8/19    34    18    16با توجه به جدول فوق ملاحظه مي گردد، بيشترين افراد داراي سن 28 سال و اختلاف بين مسن ترين و جوان ترين فرد 16 سال مي باشد و بيانگر اين نكته است كه سن ازدواج بالا رفته و در اين تحقيق كليه دامنه سني در معرض ازدواج مورد بررسي قرار گرفته است. وضعيت توزيع جنسي افراد در نمونه مورد بررسي در جدول ذيل آمده است: فراواني    درصدمرد    27    1/55زن    22    9/44 ملاحظه مي شود توزيع جنسي افراد در نمونه مورد مطالعه

به طور متعادل انتخاب شده است و نتايج تحقيق مي تواند به گونه اي مجزا بدون تأثير از نوع جنسيت افراد پاسخگو باشد. توجه داريم كه يك نفر وضعيت جنسيت خود را مشخص نكرده است.جدول توزيع فراواني وضعيت تأهل افراد در نمونه مورد بررسيوضعيت تأهل    فراواني    درصدمجرد    38    76متأهل    12    24در اين تحقيق 76 درصد افراد مجرد و 24 درصد متأهل بوده اند.جدول توزيع فراواني وضعيت اشتغال افراد پاسخگو در نمونه مورد بررسيوضعيت اشتغال    فراواني    درصدمحصل    9    18دانشجو    10    20كارمند    10    20آزاد    20    40ساير مشاغل    1    2ملاحظه مي گردد بيشتر افراد در نمونه تحت بررسي داراي شغل آ زاد (40 درصد كل افراد) مي باشند و پس از آن مشاغل كارمند و دانشجو (با 20 درصد كل افراد) ديگر مشاغل داراي بيشترين فراواني در نمونه تحت بررسي مي باشند.جهت بررسي دقيق تر در سؤال فوق جدول (توافقي) ذيل را داريم:جدول توزيع فراواني وضعيت اشتغال با توجه به وضعيت تأهل افراد در نمونه مورد بررسيوضعيت اشتغال    محصل    دانشجو    كارمند    آزاد    ساير مشاغل فراواني    درصد    فراواني    درصد    فراواني    درصد    فراواني    درصد    فراواني    درصدوضعيت تأهل    مجرد    8    1/21    9    7/23    7    4/18    13    2/34    1    6/2 متأهل    1    3/8    1    3/8    3    25    7    3/58    0    0با توجه به جدول ملاحظه مي شود بيشترين افراد مجرد، داراي شغل آزاد (با 2/34 درصد) بوده اند و پس از آن دانشجويان و محصلان داراي بيشترين فراواني مي باشند (به ترتيب با 7/23 و 1/21 درصد).همچنين بين افراد متأهل نيز، شغل آزاد داراي بيشترين فراواني مي باشد. (با 3/58 درصد)جدول توزيع فراواني ميزان تحصيلات افراد در نمونه مورد بررسيمقاطع تحصيلي    فراواني    درصدابتدايي و راهنمايي    11    22ديپلم    23    46كارشناسي    15    30بالاتر از كارشناسي    1   

2 ملاحظه مي شود افراد با ميزان تحصيلات در سطح ديپلم (46 درصد) داراي بيشترين فراواني و افراد با ميزان تحصيلات بالاتر از كارشناسي (2 درصد) داراي كمتري فراواني در نمونه تحت مطالعه مي باشند.ضمن آن كه در مجموع 68 درصد افراد (بيش از نيمي از افراد) داراي ميزان تحصيلات ديپلم و كمتر از ديپلم مي باشند و تنها 32 درصد داراي ميزان تحصيلات كارشناس و بالاتر از آ ن مي باشند.در جدول ذيل به طور كلي در بررسي پاسخ سؤالات 1 تا 13 مي پردازيم:جدول توزيع فراواني پاسخ افراد به سؤالات يك تا 13 در نمونه مورد بررسيپاسخ سؤالشماره سؤال    خيلي زياد    زياد    متوسط    كم    خيلي كم فراواني    درصد    فراواني    درصد    فراواني    درصد    فراواني    درصد    فراواني    درصد1    8    16    11    22    11    22    13    26    7    142    14    28    13    26    11    22    7    14    5    103    19    38    10    20    13    26    6    12    2    44    13    26    6    12    11    22    13    26    7    145    8    16    9    18    8    16    9    18    16    326    10    20    9    18    11    22    13    26    7    147    11    22    4    8    19    38    9    18    7    148    11    22    13    26    10    20    13    26    3    69    24    48    19    38    5    10    2    4    0    010    18    36    11    22    14    28    4    8    3    611    18    36    19    38    9    18    3    6    1    212    20    40    25    50    3    6    1    2    1    213    9    18    11    22    15    30    9    18    6    12 حال به بررسي پاسخ سؤالات با توجه به جدول فوق مي پردازيم:سؤال يك:

حدود 60 درصد افراد پاسخ متوسط و بالاتر را به اثرگذاري ميزان مهريه، اقوام و نزديكان در تصميم گيري براي ازدواج داده اند و اين مي تواند به عنوان يكي از موانع و مشكلات اساسي در ازدواج مطرح باشد.سؤال دو: حدود 76 درصد افراد پاسخگو، جواب متوسط و بالاتر به اين سؤال داده اند. بدان معني كه رسيدن به مدارج علمي بالاتر مي تواند يكي از اهداف آنها در هنگام تصميم گيري براي ازدواج باشد.سؤال سه: 84 درصد افراد به ميزان متوسط و بالاتر معتقدند، باورهاي اعتقادي و عدم تطابق بين ميزان اعتقادات ايشان و شرايط موجود، سبب تأخير در ازدواج مي شود.سؤال چهار: پاسخ به اين سؤال به صورت متعادل بين گزينه ها توزيع شده و به همين دليل شرايط اقتصادي نمي تواند عامل مؤثري در تزلزل براي تصميم گيري در ازدواج باشد.سؤال پنج: 66 درصد افراد پاسخ متوسط و پايين تر به اين سؤال داده اند و رعايت مراتب سني در بين اعضاء خانواده براي ازدواج را ضروري نمي دانند.سؤال شش: با توجه به نتايج امكانات مادي و مهريه سنگين و... ملاكي براي ازدواج پاسخگويان نبوده است.سؤال هفت: با توجه به نتايج مراسم تجملي و تشريفات نمي تواند عاملي جهت بروز مشكل در امر ازدواج شود.سؤال هشت: 68 درصد افراد معتقدند سردرگمي و نداشتن اعتماد به نفس در انتخاب همسر در حد متوسط و بالاتر به عنوان عاملي مشكل آفرين در امر ازدواج است.سؤال نه: افراد پاسخگو در حد متوسط و بالاتر 96 درصد معتقدند كه برخورداري از مسكن مناسب مي تواند به عنوان مشكلي در هنگام ازدواج مطرح شود.سؤال 10: ميزان تحصيلات طرف مقابل در هنگام ازدواج با 93 درصد در حد متوسط و بالاتر به نظر پاسخگويان

مي تواند به عنوان عاملي مهم در انتخاب همسر به عنوان ملاك باشند.سؤال 11: به نظر پاسخگويان اين سؤال در حد 92 درصد در سطح متوسط و بالاتر عامل مهمي در هنگام انتخاب همسر مي باشد.سؤال 12: شغل مناسب در حد 96 درصد و در سطح متوسط و بالاتر به عنوان عامل مهمي در هنگام ازدواج مي باشد.سؤال 13: اين سؤال نمي تواند به عنوان عاملي اثرگذار در تصميم گيري براي ازدواج باشد.فصل پنجم:جمع بندي پژوهشها و نتيجه گيري نكته بسيار مهمي كه بايد به آن تأكيد فراواني داشته باشيم اين است كه همواره به ياد داشته باشيم كه در امر ازدواج عوامل روانشناختي تأثير بسزايي دارد. به طوري كه ثابت گرديده كه در مواردي، ازدواج هاي موروثي با شخصيت در ارتباط مي باشد. علاوه بر اين موضوع در يك نگاه كلي در مي يابيم كه: 1-ازدواج هاي اجباري تأثيرات سوء جسماني و رواني دارد و علاوه بر اين باعث انحلال كانون خانواده شده و تأثيرات سوئي بر فرزندان و جامعه مي گذارد. 2- حتي نشان داده شده كه ازدواج به عنوان تعيين كننده رفتاري و رواني - اجتماعي طول عمر محسوب مي شود. 3- والدين بايد سعي نمايند از بن بستازدواج هاي تحميلي رهايي يابند. 4 - بايد توجه داشت كه روابط قهر و غضب بين زوجين و شرايط خصم آميز خانوادگي كه در آن عوامل شخصيتي موثرند در سازگاري كودكان در خلل زندگي زناشويي مؤثر است به طوري كه بايد اظهار داشت حتي در دوران بزرگسالي موجب تعارض در سطوح صميميت و دلبستگي به والدين نيز مي شود و همان طور كه پژوهش ها نشان داده موجب خدشه

دار شدن روابط كودك - والدين مي شود. پرسشنامهپاسخگوي محترم پرسشنامه اي كه در اختيار شماست يك تحقيق دانشجويي به منظور شناخت مشكلات و موانع ازدواج جوانان مي باشد. در اين پرسشنامه درجه، نام و نام خانوادگي شما الزامي نيست. از شما درخواست مي شود در ارايه اطلاعات خود صادقانه ما را ياري فرماييد. قبلاً از همكاري شما متشكريم.سن: جنسيت: مرد(  ) زن(  )وضعيت تأهل: مجرد(  ) متأهل(  )وضعيت شغلي: محصل(  ) دانشجو(  ) كارمند(  ) آزاد(  ) ساير موارد(  )ميزان تحصيلات شما: خواندن و نوشتن(  ) ابتدايي و راهنمايي(  ) ديپلم(  ) كارشناسي(  ) بالاتر(  )1- آيا تا چه اندازه توجه به درخواست مهريه اقوام و نزديكان در ازدواج شما تأثير دارد؟خيلي زياد(  ) زياد(  ) متوسط(  ) كم(  ) خيلي كم(  )2- آيا ادامه تحصيل و رسيدن به مدارج بالا در تصميم به ازدواج شما مؤثر است؟خيلي زياد(  ) زياد(  ) متوسط(  ) كم(  ) خيلي كم(  )3- آيا ميزان اعتقاد مذهبي و مؤمن به باورهاي اعتقادي بودن در تأخير ازدواج مؤثر است؟خيلي زياد(  ) زياد(  ) متوسط(  ) كم(  ) خيلي كم(  )4- آيا تا چه ميزان وجود فقر مادي در ازدواج باعث تزلزل در تصميم به امر ازدواج در شما شده است؟خيلي زياد(  ) زياد(  ) متوسط(  ) كم(  ) خيلي كم(  )5- تا چه اندازه به اين عقيده كه «ابتدا بايد خواهران و برادران بزرگتر ازدواج كنند تا نوبت به بقيه برسد» پايبند هستيد؟خيلي زياد(  ) زياد(  ) متوسط(  ) كم(  ) خيلي كم(  )6- تا چه اندازه وجود امكانات مادي و عواملي چون هزينه سنگين، مهريه بالا... در امر ازدواج شما

ملاك بوده است؟خيلي زياد(  ) زياد(  ) متوسط(  ) كم(  ) خيلي كم(  )7- آيا ميزان پايبندي شما به گرفتن مراسم هاي تجملي و با تشريفات تا چه اندازه با ملاك هاي شما در امر ازدواج هم خواني دارد؟خيلي زياد(  ) زياد(  ) متوسط(  ) كم(  ) خيلي كم(  )8- سردرگمي و نداشتن اعتماد به نفس تا چه ميزان توانسته در امر انتخاب همسر براي شما مشكل آفرين باشد؟خيلي زياد(  ) زياد(  ) متوسط(  ) كم(  ) خيلي كم(  )9- آيا برخوردار بودن از مسكن مناسب تا چه حد مي تواند در تصميم گيري شما در انتخاب همسر و در نهايت ازدواج تأثيرگذار مي باشد؟خيلي زياد(  ) زياد(  ) متوسط(  ) كم(  ) خيلي كم(  )10- ميزان تحصيلات فرد مورد نظري كه قصد ازدواج با او را داريد تا چه اندازه براي شما مهم است؟خيلي زياد(  ) زياد(  ) متوسط(  ) كم(  ) خيلي كم(  )11- آيا تا چه اندازه ملاك هايي چون «هم سطح بودن تحصيلات، داشتن شغلي مناسب، داشتن امكانات مالي و رفاهي و...» در انتخاب همسر شما مهم است؟خيلي زياد(  ) زياد(  ) متوسط(  ) كم(  ) خيلي كم(  )12- تا چه اندازه دارا بودن شغل مناسب و يا پردرآمد در تصميم شما براي ازدواج از اهميت برخوردار استخيلي زياد(  ) زياد(  ) متوسط(  ) كم(  ) خيلي كم(  )13- آيا تا چه ميزان رسيدن به تحصيلات در سطح بالا در تأخير ازدواج تأثير دارد؟خيلي زياد(  ) زياد(  ) متوسط(  ) كم(  ) خيلي كم(  ) منابع:(نشريه: راه مردم، مشكلات ازدواج حديث بي پايان، 16/8/78)1-    اسناد الحاقي به اعلا ميۀ حقوق بشر . 2– فريد ريك انگلس –منشأ خانواده

ودولت 3- ويل دورانت – تاريخ تمدن . 4- قرآن سوره نشاء .5- جرجي زيدان – تاريخ تمدن اسلام 1_ اصول كافى, ج5, ص328, حديث2. 2_ بحارالانوار, ج103, ص220. 3_ روم(30) آيه 21. 4_ اصول كافى, همان, ص401, حديث1. 5 _ مستدرك الوسائل, ج2, ص531, حديث21. _ ابراهيمي ، اختر ، بررسي و شناخت خانواده . كتابچه علمي شماره 9 ، تهران : كميته انتشارات دانشكده پرستاري و مامايي دانشگاه علوم پزشكي ايران ، 1366 . _ ابراهيمي ، اختر . ارتباط درماني و الگوهاي ارتباطي در خانواده .  تهران : چاپ اتحاد ، 1371 . _ اميني ، ابراهيم ، انتخاب همسر .  تهران : انتشارات انجمن اولياء و مربيان پاييز ، 1374 . _ پرسا ، شهلا ، صدمات و تنبيهات وارده بر اطفال .  كتابچه علمي شماره 12 ، تهران : كميته انتشارات دانشكده پرستاري و مامايي دانشگاه علوم پزشكي ايران . 1376 . _ تامسون ، تامسون ، ژنتيك در پزشكي . ترجمه محمد مهعدي اصلاني و حميدرضا اصلاني . تهران : انتشارات دانش پژوه ، 1371 .

آموزش مهارت هاي زندگي ونقش مشاوره

محمد قمي فر

آدمي در مسير تكاملي خود مالك منابع و وسائلي براي زندگي مؤثر است ، اوست كه مي تواند خود را در زمان حال تجربه كند و گذشته و آينده را از طريق به ياد آوردن و پيش بيني وقايع به تجربه در آورد.

خداوند متعال نيز آدمي را آگاه و مسئول آفريده است تا بتواند از طريق آگاهي هاي خود ، قادر به انتخاب باشد و مسئوليت  رفتارهاي نهان و آشكار خود را بپذيرد تا توانائي آن را بدست آورد كه پاسخهاي  مناسبي

به محرك هاي دروني و بيروني خود ارائه نمايد و بعنوان موجودي متكامل شامل جسم ، هيجانات، افكار ، احساسات و ادراكات در محيطي مناسب به اصلاح و تعادل رفتار خود بكوشد و خود را به شكوفائي برساند ( 1) آدمي با سرمايه هاي وجودي خويش مي تواند احساسات ، افكار ، هيجانات و اداراكات خود را تحليل و بررسي نمايد و مطلوب ترين راه را براي ادامه حيات برگزيند.براي دستيابي او به فضائل ، موانع ، دردها و رنج ها مورد توجه قرار مي گيرند ، اگر آدمي بتواند بر مشكلات خود فائق آيد و از سدهاي پيش راه بگذرد ، نگهداري و پايداري فضيلت هاي بدست آمده را آسان از دست نمي دهد و چنانچه فرزندان ما به اين حكمت زيبا در كسب فضائل آگاه شوند قطعاً در بردباري و شكيبائي ها استوارتر خواهند بود. نقش مشاور نيز در اين مسير تكاملي نقشي حساس و مؤثر است ، آگاه كردن آدمي به چگونگي مقابله و مبارزه با مشكلات ، پشتوانه قرار گرفتن وي در جهت تقويت روحيه ها و بالا بردن ظرفيت هاي احساسي و رواني انسانها از نكات ممتاز كاركرد او در كسب فضائل است و تلاش هاي او در جهت تقويت خود باوري ، اعتماد بنفس و استقلال زمينه هاي تكامل و تقرب آدمي را به منبع والاي پاكيها فراهم خواهد نمود.تعريف مهارتهاي زندگي مهارتهاي زندگي عبارتند از مجموعه اي از توانائي ها كه زمينه سازگاري و رفتار مثبت و مفيد را فراهم مي آورند ، اين توانائي ها فرد را قادر مي سازند كه مسئوليت هاي نقش اجتماعي خود را بپذيرد

و بدون لطمه زدن به خود و ديگران با خواست ها ، انتظارات و مشكلات روزانه ، به ويژه در روابط بين فردي به شكل مؤثري روبرو شود ( 2) انسان در تعاملات حياتي خود با محيط اجتماعي واجد صفاتي خاص مي شود ، مهمترين تأثيراتي كه محيط زندگي بر رفتار بجاي مي گذارد از طريق احساسات و عواطف است و همين ها است كه بصورتي نگرش آدمي را تحت تأثير قرار داده ، تغييراتي اساسي را رقم خواهد زد و نهايتاً در اين تعاملات است كه آدمي تجربياتي را كسب مي كند  و پس از تكرار و تمرين  رفتارها ، مهارت هائي را بوجود مي آورد. پژوهشگران معتقدند تعدادي از مهارت هاي كسب شده پايه فعاليت هاي مربوط به ارتقاي بهداشت روان را سبب خواهد شد. تأثير مثبت مهارتهاي زندگي مهارتهاي زندگي شخص را قادر  مي سازند تا دانش ، نگرش و ارزش هاي وجودي خود را به توانائي هاي واقعي و عيني تبديل كند تا بتواند از اين توانائي ها در استفاده صحيح تر نيروهاي خود بهره گيرد و زندگي مثبت و شادابي را براي خود فراهم سازد. شخصي كه از مهارتهاي زندگي در مراوده و ارتباط با ديگران كمك مي گيرد به احراز موفقيت هاي ذيل نائل خواهد شد الف : قدرت تحمل نسبت به نظرات مختلف و احساس امنيت  نسبت به گفتار ديگران ب : انجام  بموقع  كار با توجه به شرايط زمان و مكان ج : برنامه ريزي و كوشش در امور مفيد و دوري از هر كار بي فايده  د : راز داري و كنترل گفتار ه_ : برداشت واقع

بينانه از جهان و عبرت آموزي از وقايع تاريخ گذشته (3)  و : تقويت خود پنداره و اتكاء به نفس ز : استفاده از ظرفيت ها و كنش هاي هوش همچنين مهارتهاي زندگي اثر مناسبي در جهت كاهش آسيب هاي فردي و اجتماعي خواهند داشت و با ايجاد نگرش هاي اصولي و علمي در انتخاب بهترين شيوه در انجام بهينه هر فعاليت نقش مؤثر خود را اثبات  خواهند نمود. انواع مهارت هاي زندگي در معرفي انواع مهارت هاي زندگي كه در ساختار شخصيتي انسانها مشاهده و در عملكرد آدمي نقش هاي ارزنده اي بجاي مي گذارد در اين مقاله به اختصار سخن گفته خواهد شد ، تعداد و تنوع اين مهارت ها در ديدگاههاي متفاوت و جوامع مختلف قابل بررسي است ، هدف اصلي ما بررسي نقش سازنده مشاوره در چگونگي ايجاد مهارت هاي زندگي و گزينش بهينه آن است كه مي تواند تحول عظيمي را در ساختار زندگي انسان بوجود آورد. تعدادي از مهارت هاي زندگي بشرح ذيل ارائه خواهد شد. 1-تصميم گيري 2- حل مسئله 3- تفكر خلاق 4- تفكر انتقادي 5- روابط مؤثر اجتماعي 6- خودشناسي 7- همدلي 8- انعطاف پذيري (4) 1-تصميم گيري انسان به عنوان يك موجود برخوردار از تعقل به مطلوب ترين روش ها در دستيابي به هدف توجه مي كند لذا مي خواهد  در شرايط اطمينان كامل تصميم گيري نمايد. امروزه ايجاد مهارت در تصميم گيري بعنوان يكي از پايه اي ترين مهارت هاي زندگي بشمار مي آيد ، زيرا زندگي در جوامع  پيشرفته ، گسترش ارتباطات اجتماعي و افزايش انتخاب ها را فرا راه اقشار مختلف خاصه

جوانان قرار داده است ، انتخاب رشته تحصيلي ، شغل و همسر از جمله موارد مهم تصميم گيري هستند . تصميمات صحيح وعقلائي در اين موقعيت ها نتيجه اي مؤثر در زندگي فرد بجاي خواهند گذاشت و از تعارضات و تنش هاي رواني فرد خواهند كاست . هر چند تصميم گيريهاي غير منطقي و نادرست باعث اضطراب و ايجاد افسردگي خواهد شد ولي تصميم گيري عاقلانه آينده اي روشن را بوجود خواهد آورد و اطمينان و آرامش ويژه اي را به زندگي فرد هديه خواهد نمود در اين صورت است كه نقش مشاوره و هدايت هاي مشاور مي تواند بعنوان عنصر آگاهي ونيروي پشتيبان ياري دهنده وي بسوي تصميم گيري صحيح و اصولي باشد . هر گاه براي تصميم گيري مطلوب به توانائي هاي خاص از جمله افزايش خودآگاهي ، درك ارزش هاي فردي و خانوادگي ، مهارت هاي انتخاب هدف و روابط مطلوب بيني فردي و... نياز باشد و تصميم گيرنده واجد اطلاعات لازم ، موقعيت مناسب و قدرت استنتاج مناسب نباشد نياز به مشاوره در صدر امور قرار مي گيرد . دادن اطلاعات مفيد و مناسب ، خارج كردن فرد از تأثيرات والقاآت نامناسب اجتماعي ، دوستان و خانواده و زمينه سازي يك موقعيت ويژه براي تصميم گيري مستدل ، كافي و مناسب از توانمنديهاي يك مشاور در چنين مواقعي است . حضور مشاور بعنوان يك راهنماي مطلع باعث مي شود كه اطلاعات و دانسته هاي لازم را در اختيار تصميم گيرنده قرار دهد ، نتايج احتمالي هر فعاليت را با تكيه بر تجربه هاي متفاوت افراد، پيش بيني نمايد ، فرد را در فضائي واقعي

و حقيقي قرار دهد و با حضور دلگرم كننده خود از اثرات تنش زاي لحظه هاي بحراني كاسته و محيط آرامي را براي تصميم گيري عاقلانه افراد فراهم آورد بديهي است تصميم گيري در چنين موقعيتي مقرون به صواب و داراي نتيجه مناسب تري خواهد بود كه در مجموع تصميم گيرنده از شك و دو دلي رها شده و انتخابگر راهي خواهد شد كه تا اندازه اي به نتايج و تبعات انتخاب خود ، آگاه و مقدمات لازم براي برخورد با موقعيت هاي حاصل از تصميم گيري خويش را تمهيد خواهد نمود ، اين توان جز در سايه اعتماد و ياري گرفتن از مشاوران آگاه و دلسوز ميسر نخواهد شد . 2-حل مسئله حل مشكلات فراروي انسان تأثير سازنده اي در ايجاد اعتماد بنفس و كسب آرامش آدمي دارد و به انسان نيروئي ويژه و انگيزه اي مناسب براي مواجهه سازنده با مشكلات هديه مي نمايد . حل مسئله كه بقول انديشمندان در بالاترين سطح فعاليت هاي شناختي انسان قرار دارد (5) نيازمند يك سلسله فعاليت هاي تخصصي و داشتن بسياري از توانمنديهاي شخصيتي است ، برخي مسائل رو در روي آدمي داراي راه حل هاي واضح هستند و بعضي راه حلهاي زياد روشني ندارند . راه حل هاي ساده متأثر از تجربيات و دانسته هاي قبلي آدمي است اما آن دسته از مسائل كه به سادگي قابل حل نيستند مؤيد آن است كه يافتن راه حل در حوزه دانش و تجربه فرد نيست لذا بايد اطلاعات جديدي فراهم آيد مفهوم صحيح مشكل ارائه شود و به حل مشكل بصورت عميق نگريسته شود و يا اينكه از

اطلاعات پيشين در تركيبي تازه و متناسب با موقعيت جديد بهره گرفته شود . تلاش براي رسيدن به هدف از مسيرهاي خاص و يافتن بهترين راه حل و استفاده از راهبردهاي حل مسئله چاره كار در مسائلي است كه راه حل زياد روشني ندارند . در حل مشكلات و معضلاتي كه در حوزه دانش آدمي قرار نمي گيرد ، نقش مشاوره از جايگاه خاصي برخوردار است ، هنگامي كه مشاور فرد را در جهت حل مسئله اي ياري و هدايت مي نمايد . ابتدا ، زمينه هاي مناسب براي درك و فهم سئوال يا مسئله را فراهم مي آورد و به مراجع خود كمك مي كند تا اطلاعات لازم براي حل مشكل را از طريق مجاري مناسب كسب نمايند و قادر شوند كه اطلاعات اصلي و كمكي را از اطلاعات حاشيه اي كه ياريگر او نيستند جدا سازد . آنگاه بايد فرد ترغيب شود تا به راه حل هاي متفاوت بينديشد وبراي هر راه حل نتيجه نهائي آن را پيش بيني نمايد ، انتخاب بهترين روش حل مسئله و بازبيني فعاليت پسنديده حل مسئله از ديگر اقدامات مراجع در حل بهينه مشكلات است با نگاهي جامع به فعاليت هاي فوق و بررسي جايگاه مشاوره به اين نتيجه مهم مي رسيم كه وجود مشاوراني آگاه و مجرب در جهت ياري كردن به انسانهاي داراي مشكل ، ضرورت تام خواهد داشت ، آنان همواره در صدد آن هستند كه فضائي فراهم آورند كه فرد مبتكر و مستقل انديش بار آيد ، از قيد محدوديت ها رهايي يابد و در حل مسائل زندگي خود موفق باشد . 3-تفكر خلاق خلاقيت

پديده اي عمومي است كه به درجات مختلف نزد همه افراد وجود دارد ، لذا بايد به هر فرد كمك كرد تا با خودشناسي لازم ، اطمينان و اعتماد بنفس به اين موقعيت نائل آيد . غني بودن محيط آموزش و پرورش ، توسعه اطلاعات و افزايش سرعت واكنش افراد نسبت به انگيزه هاي محيطي نيز بر كيفيت خلاقيت خواهد افزود به تعبيري خاص اگر بتوانيم قدرت تصميم گيري و مهارت حل مسئله را بگونه اي تلفيق و تقويت نمائيم به حصول تفكر خلاق كمك نموده ايم و زمينه هاي لازم براي پرورش خلاقيت را فراهم آورده ايم قدرت تفكر خلاق از نگاه آدمي به فراسوي تجارب و خارج كردن خود از بن بست ها و محدوديت ها ريشه مي گيرد و فرد را از حالت خشك و قالبي گذشته به سوي انديشه هاي آزاد و ارائه نظريه هاي متفاوت سوق مي دهد و نهايتاً موقعيتي بوجود مي آورد كه انعطاف ، اصالت و رواني را در افكار و اعمال آدمي بوجود مي آورد در ايجاد تفكر خلاق هم جايگاه مشاور از اهميت خاصي برخوردار است . مشاور با آموزش هاي لازم و ايجاد نگرش ويژه اي ، در روش كار و انتظارات محيط آموزشي ، تغييرات كلي بوجود مي آورد و با ايجاد اعتماد بنفس ، نوآوري ، آزاد انديشي و نظاير آن و آموزش تفاوت هاي فردي عقيده و نظر جديدي را فرا راه مراجعان قرار خواهد داد  مشاور اين عقيده را كه خلاقيت ذاتي است و فقط عده محدودي از آن برخوردارند را كنار مي گذارد و اين واقعيت را كه عده معدودي

از خلاقيت بيشتري برخوردارند ولي بقيه نيز مي توانند در صورت پرورش مطلوب ، از خلاقيت مناسب بهره مند شوند ، را به ديگران تفهيم خواهد نمود . مشاور راهكار و راهبردهاي لازم براي كسب اطلاعات و معلومات را در اختيار فرد مي گذارد يعني مي كوشد محيط مساعدي براي بروز خلاقيت فرد را فراهم آورد . 4-تفكر انتقادي تفكر راهي براي معنادار كردن روابط بين رخدادها ، مفاهيم ، اصول و اشياء است و تفكر انتقادي هم انديشيدن درباره شيوه تفكر خود است ، به تعبيري مهارت تحليل عيني اطلاعات و تجارب را تفكر انتقادي معرفي كرده اند در تفكر انتقادي عوامل مؤثر بر رفتارها و نگرش ها ابتدا مشخص شده و مورد ارزشيابي قرار مي گيرد و سعي مي شود از مهارت هاي تفكر بالاترين استفاده مفيد صورت گيرد در مجموع اين نوع تفكر بهره گيري از راهبردها و مهارت هاي شناختي به منظور بالا بردن بازده مطلوب رفتارها است واجدين اين نوع تفكر داراي شفافيت مواضع ، تصحيح نگرش ها و كاهش فشار ناشي از تعارضات و باورهاي تحميلي هستند نقش مشاوره در اين نوع تفكر وضوح بيشتري دارد ، هرگاه فرد از دريافت مبهم موضوعات در رنج باشد ، مشاور مواضع متفاوت را معرفي و در ارائه و تبيين نگرش هاي صحيح توانمندي هاي خود را به ثبوت خواهد رساند و نقاط ضعف و قوت مسائل را بازگو خواهد نمود ، همچنين در مواقع متأثر شدن فرد از فشارهاي همسالان ، رسانه ها و ارزش هاي محيطي با پشتوانه قرار دادن فرد و آگاهي مراجع در كاهش فشارهاي پيراموني آدمي نقش مؤثري

ايفا خواهد نمود در واقع مشاور ، تسهيل كننده تفكر انتقادي است زيرا اوست كه با اشراف نسبتاً جامعي بر مسائل و پديده ها و بدور از هر گونه منفعت طلبي و ترس از موقعيت هاي خود ساخته ، عناصر اصلي تحليل و بررسي قضايا را كنار هم قرار مي دهد و به مراجع كمك مي كند تا از دريچه او به حوادث نظاره كند و سپس تصميم گيري معقول و عالمانه اي داشته باشد ، بديهي است ره آورد چنين موقعيتي حتماً نمود هائي از موفقيت خواهد بود 5-روابط مؤثر اجتماعي رفتار اجتماعي مؤثر و موفق بدون ارتباط هاي صميمي و دوستانه غير ممكن و بعيد بنظر مي رسد ، قدرت برقراري و حفظ ارتباطات انساني در بهداشت روان افراد ، رفتارهاي اجتماعي اشخاص تأثير بسزائي دارد . يكي از عوامل مهم ارتباط بين فردي ، توانائي يا ناتواني شخص در ابراز وجود است و ابراز وجود باعث گرفتن حق خود و ابراز عقايد و احساسات و افكار خويش بطور مستقيم و صادقانه است به نحوي ، كه در اين حق خواهي و تكاپو براي رسيدن به خواسته هاي خود ، حقوق ديگران نيز محترم شمرده شود . نقش مشاوره در اين موقعيت از آن جهت مهم تلقي مي شود كه با هدايت مشاوران -شخص قادر به تشخيص حقوق و منافع خود مي شود تا براساس آن عمل كند - بدون ترس و واهمه و بدون اضطراب بر حق خود پاي فشارد - بتواند احساسات و عواطف واقعي خود را بيان كند -و در همه حال بدون فراموش كردن حق ديگران به مطالبه حق خود

اقدام نمايد فردي كه تحت تأثير تعليمات عالمانه و آموزش هاي مناسب مشاور قرار مي گيرد قادر به برقراري روابط مؤثر اجتماعي خواهد شد زيرا در سطوح بالاتر اين ارتباط ها -افراد احساسات خود را نسبت به يكديگر براحتي ابراز مي كنند -علاقه مند به حضور مأنوس خود در كنار يكديگر خواهند بود -به رغبت ها ، نيازها و علايق دوستان توجه خواهند نمود تا رابطه گرم تري بين آنان بوجود آيد و روابط آنان دوام بيشتري يابد و اين موفقيت جز در سايه همكاريهاي مشاوران امكانپذير نخواهد بود . 6-خود شناسي معرفي خودشناسي بعنوان يكي از مهارت هاي زندگي قابل تأمل است ، اكثر مكاتب و روش هاي مشاوره اي و روان درماني در مباحث روان شناختي و حتي پيش از آنها مكاتب الهي به ويژه اسلام ، افراد را به تدبر در خويشتن فرا خوانده اند از آنجا كه خودشناسي مقدمه ارتباط مؤثر با ديگران است و هر انساني نيازمند حفظ و تقويت عزت نفس خويشتن است و تخريب عزت نفس در هر فرد موجب احساس حقارت و در نتيجه اضطراب خواهد شد لازم است به انگيزه بسياري از رفتارها توجه نمائيم . پي بردن به انگيزه هاي اصلي رفتارها نيز نيازمند خودشناسي و بررسي زواياي وجود است ، پس لازم است در جهت خودشناسي نيز از استوانه هاي متفكر و عالمي كمك بگيريم تا ما را به اعماق اميال و خواسته هاي خود آگاه نموده و به توانمنديهاي خود آگاه شويم .با فهم حقيقي توانمنديها ، احساس حقارت در آدمي از بين خواهد رفت و زمينه هاي بروز اضطراب مرضي خواهد خشكيد

در چنين حالتي اعتماد بنفس حاصل از توان موجود ، آدمي را به واكنش و برخوردهاي اصولي با موقعيت هاي جديد اميدوار خواهد ساخت و در طي همين تعاملات زمينه هاي رشد و تعالي بوجود خواهد آمد اگر بپذيريم كه عدم استفاده از توانمنديهاي آدمي ناشي از عدم آگاهي اوست به جايگاه مشاوره و اطلاعاتي كه در جهت بهينه سازي رفتار از طرف آنان در اختيار مراجع گذاشته خواهد شد آگاه شده و باز هم نقش مهم مشاوره را مؤثر خواهيم يافت .7-همدلي تلاش براي فهم موقعيت زندگي ديگران و زمينه سازي براي پذيرش خود در ميان ديگران بخشي از مهارت همدلي است هرجا كه به هميا ري و مشاركت افراد نياز باشد ، همدلي موتور محركه اين حركات خواهد شد و كارآئي رفتارها را مضاعف خواهد نمود .افراد تنها در زماني مي توانند به همديگر كمك كنند كه عواطف و تجربه هاي ديگران را دريابند ، دوستاني كه در روابط خود با ديگران احساس رشد مي كنند هنگامي به اين امر واقف خواهند شد كه بدانند دوستشان چه احساساتي دارد . هرگاه عضوي از جامعه انتظار آن داشته باشد كه ديگران او را با تمام ويژگي ها و خصلت ها بپذيرند ، خودش هم بايد قادر به فهم عقايد ، باورها و احساس ديگران باشد .متأسفانه نداشتن مهارت در همدلي و توجه نكردن به مجموعه فضاي شناختي و عاطفي ديگران سرچشمه بدفهمي هاي فردي و بدتر از آن خصومت هاي نژادي است ، فقدان همدلي در نوجوانان باعث متوسل شدن به روش هاي انحرافي بيان خويشتن مي شود بگونه اي كه گاهي در تضاد با

ارزش هاي اجتماعي و فرهنگي قرار مي گيرد . در مقوله همدلي نقش مشاوره بارز خواهد بود ، مشاور با بيان واقعي موقعيت ها به همياري و مشاركت افراد بعنوان زمينه هاي رشد اجتماعي اقدام مي نمايد ، در متعادل كردن عواطف نقش مؤثري دارد ، افراد را حساس به كسب تجارب مختلف مي نمايد و به فرد كمك مي كند تا با روش بررسي و تحليل زواياي متفاوت ذهن در فهم عقايد موفق باشد ، باورها را به ثبوت برساند ، انگيزه هاي مناسب رفتاري را فراهم آورد ، در شناخت ديگران پيشقدم شود و با تكيه بر استعداد و توانمنديهاي خود به ارتباط مؤثرتر افراد كمك نمايد و اين همه جز به ياري و كمك مشاورين دلسوز ميسر نخواهد شد . 8-انعطاف پذيري دوره جواني و نوجواني دوره جوشش هيجانات آدمي است ، آنان بايد راههاي تشخيص هيجان را در خود و ديگران بياموزند و روش هاي مقابله با هيجانات و كاهش تأثيرات اين پديده را در رفتار تمرين نمايند . خشم ، اندوه ، نفرت ، پرخاش و ... در صورتيكه كنترل نشوند بهداشت رواني را به طور جدي تهديد مي كنند كنار آمدن با اين فشارهاي رواني نمونه اي از مهارت هاي زندگي بشمار مي روند (6) زندگي كردن در جوامع صنعتي و توسعه يافته و محيط هاي پرتراكم شهري نيازمند تصميم گيريهاي بيشماري در امر تحصيل شغل ، ازدواج و دهها متغير ديگر است و فرد را در فشار رواني قرار مي دهد ، تداوم اين فشارها فرد را از حالت طبيعي و تعادل خارج مي سازد .يأس ، نا

اميدي ، اضطراب مزمن و افسردگي از نتايج قرار گرفتن در محيط هاي پرتنش و پرفشار است كه در اين مقوله هم نقش مشاوره در درجه اول قرار دارد . مشاور به فرد كمك مي كند تا منابع و زمينه هاي فشار رواني را شناسائي كند تا پس از شناخت راههاي اثرگذاري بر فشارهاي رواني در كنترل آثار مخرب اين نيروها موفق باشد .از طرفي مشاور راهنماي فرد خواهد شد تا در صورت عدم مقابله با فشارها بتواند در محيط زندگي خود تغيير بوجود آورد و برخي از منابع فشار را از خود دور سازد ، صبر ، حوصله ، پذيرش ابتلائات و آزمايشات ، همگي از ابزارهاي ايجاد انعطاف و تحمل در آدمي خواهند بود و مشاور از اين ابزارها استفاده لازم را خواهد داشت و اهتمام او در جهت متعادل كردن مراجعين است كه به سهم خود كاري ارزشمند و مقرون به صواب خواهد بود . نتيجه گيري در مجموع يادگيري موفقيت آميز مهارتهاي زندگي احساس يادگيرنده  را در مورد خود و ديگران تحت تأثير قرار مي دهد و علاوه بر آن با تغييراتي كه كسب اين مهارت در افراد بوجود مي آورد برداشت و نگرش ديگران را هم تحت تأثير قرار مي دهد ، يادگيري مهارت هاي زندگي در دوران نوجواني و جواني اثرات نسبتاً پايداري بر ساخت شخصيت آنان خواهد داشت ، رفتارهاي تحصيلي آنان را مؤثر، آينده نگري آنان را مثبت و انگيزه كاري آنان را مضاعف خواهد نمود . بنابراين مهارتهاي زندگي الف : يكي از عوامل گسترش بهداشت رواني است . ب : ظرفيت ها و كنش

هاي هوش را ارتقاء مي بخشد . ج : از رفتارهاي خشونت آميز و مخرب فرد جلوگيري مي نمايد .د: تقويت خودپنداره و اتكاء به نفس را سبب خواهد شد .ه_ : آسيب هاي فردي و اجتماعي را از بين خواهد برد . و : دانش و نگرش واقعي را فرا راه آدمي قرار خواهد داد . ز : ارتباطات اجتماعي آدمي را گسترش خواهد داد .ح : قدرت تفكر خلاق و انتقادي را در افراد بوجود خواهد آورد .ط : زمينه ساز ابراز وجود و كسب خودشناسي خواهد بود .و نهايتاً آينده پر ثمري را فرا راه جوانان و فردائي پرافتخار را براي دين و ميهن اسلاميمان فراهم خواهد آورد. اختصاص پست مشاوره در مدارس متوسطه گامي ارزشمند در جهت اين تكاپوشناسي است و تاكنون نتايج پر ثمري را به نظام آموزش و پرورش كشور عزيزمان ارائه داده است ، اميد است كه مسئولين نظام تعليم و تربيت در اختصاص چنين جايگاهي براي مدارس راهنمائي هم پيشقدم شوند                                                         ان شاء ا ... پي نوشت ها 1-برداشتي از ماهيت انسان در ديدگاه نظريه پردازان گشتالتي ، نظريه هاي مشاوره ، لوئيس شيلينگ  ترجمه سيده خديجه آرين ، صفحه 224 ، تهران : انتشارات اطلاعات ، 1372 2-مهارتهاي زندگي ، فرهاد طارميان و ديگران ، چاپ سوم ، صفحه 21 ، تهران ، مؤسسه فرهنگي منادي تربيت،  1379 3-اصول بهداشت رواني ، سيد ابوالقاسم حسيني ، چاپ دوم ، صفحه 43 ، مشهد ، انتشارات دانشگاه مشهد ، 1263 4-منبع شماره 2 صفحه 23 5-روان شناسي پرورشي ، علي اكبر سيف ، چاپ هفتم ص 514 . تهران ، مؤسسه انتشارات

آگاه ، 1371 6-كنار آمدن با فشار هاي ناشي از هيجانات بصورت مثبت همان انعطاف پذيري است و جزء مكانيسم هاي رواني بشمار مي رود كه بصورت ارادي و خود آگاه صورت مي گيرد و تكيه بر آموزش هاي فردي دارد . منابع و مأخذ 1-آقا زاده ، محرم مقدمات مهارتهاي مطالعه و پژوهش ، چاپ اول ، تهران : مؤسسه فرهنگي منادي تربيت ، 1379 2-حسيني ، سيد ابوالقاسم  ، اصول بهداشت رواني ، چاپ دوم ، مشهد : انتشارات دانشگاه مشهد ، 1363 3-سيف ، علي اكبر ، روان شناسي پرورشي ، چاپ هفتم . تهران : انتشارات آگاه ، 1371 4-شعاري نژاد ، علي اكبر فعاليت هاي اجتماعي و گروهي ، چاپ دوم . تهران : مؤسسه فرهنگي منادي تربيت ، 1380 5-شيلينگ ، لوئيس ، نظريه هاي مشاوره ، ترجمه سيده خديجه آرين ، تهران انتشارات اطلاعات، 1372 6-طارميان فرهاد و ديگران ، مهارتهاي زندگي ، چاپ سوم ، تهران : مؤسسه فرهنگي منادي تربيت ، 1379

عملكرد نظام خانواده و بهداشت رواني اعضاي خانواده

دكتر اشرف السادات موسوي

چكيدههدف: اين پژوهش به منظور بررسي تأثير عملكرد نظام خانواده بر بهداشت رواني اعضاي خانواده (پدر، مادر و فرزندان) صورت گرفته است.

روش: جامعه آماري پژوهش، خانوادههاي مهاجر ايراني و افغاني در كشور انگلستان بودند. مجموعا 45 خانواده (پدر، مادر و يك جوان 20-15 ساله خانواده) مورد بررسي قرار گرفتند. براي گردآوري اطلاعات از مصاحبه باليني با خانواده، پرسشنامه سلامت عمومي، پرسشنامه افسردگي بك، پرسشنامه ارزيابي همبستگي و انعطاف پذيري خانواده و پرسشنامه محيط خانواده استفاده شد. داده هاي پژوهش به كمك روشهاي آمار توصيفي و تحليل واريانس يكطرفه تجزيه و تحليل شدند. يافته ها: نتايج نشان داد كه

عملكرد كلي نظام خانواده هاي «سالم» و «پريشان» كارآمد بوده وتفاوت چنداني با يكديگر ندارند، ولي عملكرد خانواده هاي «افسرده» در مقايسه با دو گروه ديگر ناكارآمدتر بوده است.خانواده هاي «افسرده» از همبستگي و انعطاف پذيري كمتري برخوردار بوده و اعضاء ارتباط كمتري با يكديگر داشتند. درخانواده هاي «افسرده» قدرت به طور نامتعادل بين پدر و مادر تقسيم ميشد و ائتلاف والد- فرزند بيشتر به چشم ميخورد. والدين خانواده هاي افسرده در تربيت فرزندان ناهماهنگ بوده، از زندگي زناشويي رضايت كمتري داشتند و رابطه جوانان و والدين دوستانه و رضايت بخش نبوداعتيادتعريف اختلالات مربوط به اعتياد يا مبتني بر كميت، فراواني و يا شدت رفتارهاي مواد جويانه از طرف بيمار مي باشد و يا اينكه اصطلاح ”مصرف غير قانوني مواد“ مبناي تعريف اختلالات مربوط به اعتياد قرار مي گيرد.امروزه در محافل دانشگاهي به جاي اعتياد از وابستگي به مواد (substance dependence) نام برده مي شود، هر چند كه در ميان مردم اين بيماري ”اعتياد“ و خود بيمار به عنوان معتاد شناخته شده است.بيمار وابسته به مواد عليرغم تجربه مشكلات متعدد ناشي از مصرف مواد قادر بر قطع مصرف آن نيست. مصرف مواد يك الگوي رفتاري ناسازگارانه و بيمار گونه است كه بروز علائم رفتاري، رواني، شناختي و جسمي به اختلالهاي باليني در فرد مصرف كننده منجر مي شود. اين اختلالها عبارتند از:1- ايجاد تحمل: بيمار در دفعات بعدي مصرف مواد براي رسيدن به سطح قبلي رواني و جسماني ناشي از اثر مواد بايد مقادير بيشتري از آن را مصرف كند.2- بروز علائم ترك: عدم مصرف مواد علائم جسماني و رواني ترك مانند بيقراري، اضطراب، بيخوابي، درد عضلات، اسهال و

استفراغ ظاهر مي شود.3- تمايل بعدي: هوس، در بيشتر بيماران پس از قطع مصرف مواد وجود دارد ولي بيمار قادر به كنترل هوس و ترك مصرف اين كار نمي باشد.4- بيمار براي تهيه مواد، هزينه، وقت و سرمايه هاي ديگران و خانواده را مصرف مي كند.5- درپي استمرار مصرف مواد با تغييرات رواني و رفتاري در بيمار، مشاركت وي در فعاليتهاي خانوادگي، اجتماعي، تفريحي و شغلي كاسته مي شود.6- عليرغم آگاهي بيمار از عوارض جسماني و رواني مصرف مواد، بيمار قادر به عدم استفاده از آن نمي باشد. در تعريف علمي براي اينكه فردي را بيمار وابسته به مواد بدانيم لازم است حداقل 12 ماه الگوي مستمر مصرف مواد را داشته باشد.موضوعات مطرح شده در بالا نكات آموزشي براي بيماران، خانواده آنان و همه افراد جامعه به ويژه جوانان است. همه بايد اين نكات را بدانند، و بدانند كه حتي يك بار مصرف هم ممكن است فرد را به سوي اين همه مشكل بكشاند.سوء مصرف مواد (substance abuse)در مقابل بيماران ”وابسته“ كساني هستند كه اقدام به مصرف مي كنند ولي با مشخصاتي كه در بالا براي بيماران وابسته به مواد ذكر شد مطابقت ندارند. در اين گروه شدت مصرف به حدي نمي باشد كه وابسته تلقي شوند. اين گروه از بيماران بارها و به طور متناوب مواد مصرف مي كنند. الگوي مصرف اين دسته بر خلاف گروه بالا مقاومت ناپذير نبوده و جنبه اجباري ندارد. اما بهرحال نتايج مصرف و مخرب مواد را در پي دارد. از اين موارد مي توان غيبت از مدرسه، محل كار، درگيري با همكاران و دوستان، عدم انجام تعهدات اجتماعي و خانوادگي، بي توجهي به فرزندان و خانواده و... را نام برد. الگوي مصرف

به هر گونه اي كه باشد مي تواند با مخاطرات فيزيكي مانند مصرف مواد هنگام رانندگي و خطرهاي فراوان به دنبال آن همراه گردد. به خاطر داشته باشيم يك بار مصرف ممكن است موجب سوءمصرف يا مصرف تفريحي شود و مصرف تفريحي موجب مصرف دائم و اعتياد شده و خطر بعدي اعتياد مصرف تزريقي و ايدز است.علل و عوامل مؤثر بر اعتياداعتياد يك بيماري زيست شناختي، روانشناختي و اجتماعي است. عوامل متعددي در سبب شناسي سوء مصرف و اعتياد مؤثر هستند كه در تعامل با يكديگر منجر به شروع مصرف و سپس اعتياد مي شوند. عوامل مؤثر بر فرد، محيط فرد و عوامل اجتماعي، عوامل در هم بافته اي هستند كه بر يكديگر تأثير مي گذارند. آشنايي با عوامل زمينه ساز مستعد كننده بروز اعتياد و نيز عوامل محافظت كننده در مقابل آن از دو جهت ضرورت دارد:1- شناسايي افراد در معرض خطر اعتياد و اقدامهاي پيشگيرانه لازم براي آنان؛2- انتخاب نوع درمان و اقدامهاي خدماتي، حمايتي و مشاوره اي لازم براي معتادان.عوامل مخاطره آميزعوامل مخاطره آميز مصرف مواد شامل عوامل فردي، عوامل بين فردي و محيطي و عوامل اجتماعي است.1- از عوامل مخاطره آميز فردي مي توان به دوره نوجواني، استعداد ارثي، صفات شخصيتي، اختلالات رواني، نگرش مثبت به مواد و موقعيتهاي پر خطر اشاره نمود. 2- از بين عوامل مخاطره آميز بين فردي و محيطي نيز مي توان عوامل مربوط به خانواده، دوستان، مدرسه و محل سكونت را نام برد. 3- از ميان عوامل مخاطره آميز اجتماعي نيز به عواملي چون فقدان قوانين و مقررات جدي ضد مواد مخدر، بازار مواد، مصرف مواد به عنوان هنجار اجتماعي، كمبود فعاليتهاي جايگزين، كمبود امكانات حمايتي،

مشاوره اي و درماني، توسعه صنعتي، محروميت اجتماعي _ اقتصادي اشاره نمود.درمان اعتياد1- مرحله سم زدايي (detoxification)نخستين گام براي بيماراني است كه وارد برنامه هاي درمان و توانبخشي ترك مواد مخدر مي شوند. ساده ترين راه براي سم زدايي درمان علامتي بيماران به صورت سرپايي با داروهاي مسكن، آرام بخش و خواب آور مي باشد. 2- مداخله هاي غير داروييبا توجه به اينكه اعتياد به مواد مخدر يك بيماري مزمن و عود كننده است و عوامل و شرايط زيستي و رواني _ اجتماعي منجر به گرايش مجدد به مصرف مواد مخدر پس از تكميل دوره درماني مي شود ضروري است كه مراكز درمان اعتيادپس از تكميل دوره سم زدايي براي مدتي كه احتمال عود اعتياد زياد است ارتباط مراجعان با مراكز درماني را حفظ نمايند. مطالعات مختلف نشان داده است كه ميزان عود در معتادان به الكل و مواد مخدر بسيار بالا است و سه چهارم افرادي كه دوره درمان را كامل نموده اند در فاصله يكسال پس از تكميل درمان عود مجدد داشته اند. درمانهاي غير دارويي با هدف مداخله هايي مانند تغيير نگرشهاي نادرست فرد معتاد، آموزش مهارتهاي لازم براي مقابله با عوارض جسمي و رواني ترك و تحمل بهتر آنها و مداخله در محيط بيمار با درگير نمودن خانواده در راستاي درمان بيمار و ايجاد يك شبكه اجتماعي حمايت از وي و در نهايت كمك در جهت يادگيري مهارتهاي شناختي و حرفه اي لازم در پيدا كردن شغل مناسب و قابل قبول وي و يا انجام بهتر وظايف شغلي خود مي باشد. سرانجام بازگشت به جامعه به عنوان يك فرد عادي و بهره گيري از يك زندگي معمول با لذات واقعي آن است. بيمار و

خانواده به خاطر داشته باشند كه قادر نيستند به تنهايي اين همه كار انجام دهند. روانپزشك، پزشكان عمومي آموزش ديده، روانشناسان باليني، مشاوران، مددكاران و پرستاران متخصص در اين رشته لازم است حتماً در كار درمان همراه نظارت داشته باشند.

اخلاق در خانواده

براي مطالعه بيشتر 1- آئين زناشويي / ديل كارنگي ، ترجمه فروغ سمرقندي ، چاپ دوم 1376 2- آئين همسرداري يا اخلاق خانواده . / اميني ، ابراهيم 3- آداب زناشوئي : از خواستگاري تا فرزندداري از ديدگاه قرآن و عترت / نجفي دولت آبادي ، حسين 4- آموزش زناشويي / فرمايش ، نصرا... 5- آناليز تصميم گيري در ازدواج بهينه / افتخاري ، احمد 6- اخلاق در خانه ، ج 1/ استاد حسين مظاهري ، چاپ 7، سال 79 7- ازدواج اسلامي / تهانوي ، اشرفعلي 8- ازدواج دوم / هيمن ، سوزي 9- ازدواج و زندگي موفق / كاويان پور، احمد 10- اعتماد در زناشويي / اسپرينگ ، مايكل 11- انسان ، بلوغ ، ازدواج / وست هايمر، روث 12- اي هميشگي ترين با من بمان / كوييليام ، سوزان 13- بررسي تطبيقي مشكلات ازدواج / محمد صادق مهدوي ، انتشارات دانشگاه شهيدبهشتي 14- بلوغ ... عروسي / زماني وجداني ، مصطفي 15- بلوغ و ازدواج / آدولفوس مك فادن ، برنارد 16- بهداشت ازدواج : از انتخاب همسر تا اولين فرزند/ رضايي شيرپاك ، خسرو 17- بهشت جوانان يا آنچه بايد يك زن و مرد بداند/ محمدي نيا، اسداله 18- بهشت خانواده ؛ هفتاد درس در روابط زناشويي : عنوان روي جلد بهشت خانواده :هماهنگي عقل و فطرت ، كتاب و سنت در مسائل زوجيت ، زن داري . شوهر داري /مصطفوي ، جواد 19- پيوند دو قلب : راهنماي ازدواج و زناشوئي در مكتب اسلام / پاكزاد مهدي 20- جلوه هاي هماي سعادت / نعيمي ، مريم 21- جوان و ازدواج / صادقي ، عطيه 22- جوان و تشكيل خانواده / استادان طرح جامع آموزش خانواده 23- جهان

بهترين مشاور ازدواج / شاهپرويزي ، شاهرخ 24- حديث ازدواج و خانواده / كريمي ، محمدعلي 25- حقوق زن در دوران ازدواج چيست ؟ عنوان روي جلد: آيا مي دانيد: حقوق زن در دوران ازدواج چيست ؟/ عراقي ، عزت ا... 26- خانواده به منزله ساختاري درمقابل جامعه / محمد صادق مهدوي ، مركز نشردانشگاهي 27- خانواده و مسائل همسران جوان / قائمي ، علي 28- دانستني هاي زناشويي / روبن ، ديويد 29- دانستني هاي قبل از ازدواج و بعد از ازدواج / عقيلي / مهناز 30- دانستني هاي لازم جنسي و زناشويي براي يك زن و مرد/ جعفريه ، مجتبي 31- در پناه يكديگر/ كوئيليام ، سوزان 32- در جستجوي همسر/ طالعي نيا، محسن 33- درس هاي خوشبختي براي زوج هاي جوان / رحيمي 34- دفاع از حقوق زن ، مشهد/ محمد حكيمي ، آستان قدس رضوي ، بنياد پژوهشهاي اسلامي . 35- رابطه همسران : راهنمايي براي زوج ها و مشاوران امور خانواده / هامفريز، كيت 36- راز شاد زيستن و نشاط كامل در (ازدواج موفق ) (زنان بدانند، دختران بخوانند)/مورگان ، مارابل 37- راه مبارزه با مشكلات زناشويي / زماني وجداني ، مصطفي 38- راهنماي ازدواج و طلاق: با طرح مسائل تربيتي ، اخلاقي / عطاردي كرماني ، عباس 39- راهنماي مسائل جنسي و زناشويي / ياربخت ، شهريار 40- راهنماي همسران جوان / سادات ، محمدعلي 41- راه هاي ساده براي زندگي سعادتمند/ ارورا، ديويا 42- روابط صلح آميز زن و مرد: آشتي با جنس مخالف / گري ، جان 43- روان شناسي زناشويي / نجاتي ، حسن 44- روش براي عاشقانه زيستن / ادواردز، ديل 45- روش هاي پيشرفته روابط زناشويي / گري ، جان 46- رويكردي نوين در روابط خانواده / عزت السادات ميرخاني : تهران : سفير صبح 47- زناشويي راز خوشبختي / كاظمي خلخالي ، زين العابدين 48- زن امروز، مرد ديروز: تحليلي بر اختلافات زناشويي / كيهان نيا، اصغر 49- شناخت و درمان اختلاف هاي زناشويي (زناشويي

- درماني )/ برنستاين ، مارسي تي 50- شوك بعد از ازدواج / هين ، دالما 51- شيوه همسرداري / فضل ا...، محمدحسين 52- طلوع آشنايي : اهميت و مراحل آشنايي طرفين ، قبل از ازدواج / رفيعي موحد، مهدي 53- عشق و جلوه هاي جواني (هشدار به جوانان )/ شفيعي ، حسن 54- عيبم مكن ، دوستم بدار/ هودسن ، پت 55- غذاي روح براي زن ها و شوهرها/ چيني ، عباس و... (و ديگران ) 56- قبل از تنهايي / باسكونر، كريستينا 57- گفتني هاي ازدواج : بررسي زندگي زناشويي / نوروزي ، علي 58- مريخي ها و ونوسي ها در عشق / گري ، جان 59- مريخي ها و ونوسي ها: شروع دوباره / گري ، جان 60- مريخي ها و ونوسي ها و آغازي ديگر/ گري ، جان 61- مسائل ازدواج و حقوِ خانواده / بابازاده ، علي اكبر 62- مشاور ازدواج / مصلحي ، زيبنده 63- مشاوره ازدواج / طاهري نخست ، حميدرضا 64- مشاوره ازدواج ، قبل ، حين و بعد از ازدواج ، راهنماي عملي تشكيل و تداوم خانواده /اسلامي نسب بجنوردي ، علي 65- مشاوره و ازدواج و خانواده / حسيني ، مهدي 66- نه گامي جلوتر، نه گامي عقب تر همسرم ! در كنار من باش / رابينسون ، جاناتان 67- هنر زن بودن / مورگان ، مارابل 68- يكروح در دو بدن ، يا، زن و شوهر/ مير سعسعاني ، محمدتقي بخش دوم تكنيك ها و را ههاي ورود به قلب همسر از نظر روحي و رواني با وجود اين كه بين زن و مرد وجوه مشتركي وجود دارد، اما تفاوت هايي از نظرساختاري و رواني نيز دارند كه اگر اين تفاوت ها را بشناسيم و درك كنيم به يك نوع تفاهم و زندگي شاداب و پرنشاط خواهيم رسيد، و از زندگي خود لذت خواهيم برد و از سلامتي رواني برخوردار خواهيم شد. الف : تفاوت هاي ساختاري و رواني و روحي زنان و مردان 1_

آقايان سكوت را دوست دارند، به خصوص هنگام خستگي و گرفتاري ، و زنان گفتگوو مذاكره را دوست دارند. لذا مرد بايد هنر مذاكره و گفتگو را ياد بگيرد و زن نيز به سكوت و سكون مرد بها بدهد. به خصوص هنگام ورود مرد به خانه ، منظور آقايان از گفتگو جنبه اخذ اطلاعات است ، اما خانم ها منظورشان از مذاكره اين است كه آنرا لذت بخش و آرامش بخش و موجب تخليه رواني خود مي دانند، لذا توصيه مي شود كه حداقل روزانه مردها 20دقيقه با همسران خود صحبت كنند، آن هم دوستانه و در مكان و زمان مناسب . 2_ آقايان معمولاً كلي نگر و زنان جزئي نگر هستند: زنان به جزئيات زندگي و رفتاري با دقت نگاه مي كنند و در حافظه خود جاي مي دهندكه بايد مردها متوجه اين نگرش باشند و شخصيت زنان را دريابند، و زنان هم نبايدحساسيت به مسائل جزئي و رفتار كوچك داشته باشند. 3_ اظهار نظر ديگران براي خانم ها بسيار مهمتر است تا براي مردان . 4_ مردان با گفتن "دوستت دارم " در قلب زن نفوذ پيدا مي كنند، و زنان با گفتن كلمات مردانه "چون در سايه تو آرامش مي گيرم " در قلب مردان نفوذ پيدا مي كنند. 5_ در مردان ويروس عشق از راه چشم به قلب وارد مي شود، اما در زنان عشق مرضي است كه ويروس آن از راه گوش وارد قلب مي شود. براي مردها آنچه كه مي بينند مهم است ، ولي براي زنان آنچه كه مي شنوند. پيام هاي بصري براي آقايان و پيامهاي سمعي براي خانم ها اهميت دارد. 6_ خانم ها در ابتداي زندگي بسيار فداكارند، اما به تدريج به سمت خودخواهي و خودرأيي حركت مي كنند اما مردان برعكس . 7_ مردها بيشتر به روابط جنسي اهميت مي دهند،

ولي زنان بيشتر به روابط عاطفي اهميت مي دهند. لذا زنان بايد هنر كام بخشي مردان را داشته باشند و مردان نيز به عواطف زنان پاسخ بدهند و نيازهاي روحي و عاطفي و رواني زنان را تأمين كنند. 8_ مردان هدف گرا هستند و زنان رابطه گرا. 9_ براي خانم ها جذابيت اجتماعي آقايان ، و براي آقايان جذابيت جسماني خانم ها مهم است . (گفتاري ، انديشه ) 10_ مردها شبيه آناناس هستند كه ظاهر خشن و دروني نرم و شيرين دارند و زنان مثل پيازند كه لايه لايه اند و داراي رفتار تموّجي ، خيلي متغيرند، گاهي خوشحال ، گاهي ناراحت ، چاق، لاغر، زشت ، زيبا و... . مردها ثبات روحي بيشتري دارند، ولي زنان غالبا ًثبات روحي و رواني ندارند. اصول بهداشت رواني 1_ خويشتن پذيري : «خودمان را همان گونه كه هستيم بپذيريم و دوست بداريم » تاپذيرش ديگران براي ما آسان شود. 2_ پذيرش بدون قيد و شرط ، اجتناب از داوري دربارة اين كه كيست و جهان را چگونه مي بيند، زيرا تا چيزي را نپذيريم نمي توانيم آن را تغيير دهيم ، عدم سركوبي احساسات ديگران 3_ هنر برقراري ارتباط 4_ عشق و اميد در سر داشتن 5_ نگرش مثبت 6_ مهارت زندگي كردن و سازش 7_ گوش دادن به حرف ديگران 8_ همدلي 9_ كاري كنيم كه ديگران احساس اهميت كنند نه احساس حقارت 10_ تخليه احساسات منفي 11_ تاييد و تحسين 12_ درك و ديدن خوبي ها 13_ با هدف زندگي كردن 14_ ضرورت تغيير و تنوّع 15_ ياري دادن به زندگي و ... راه هاي رسيدن به آرامش دوازده نكته زير، شيوة برخورد صحيح با فشارهاي رواني (استرس ) را به ما مي آموزد. با رعايت و بكارگيري اين روش ها، مي توانيم به آرامش پايدارتري دست

يابيم : 1_ تمركز فكر روي موضوع آرامش بخش . 2_ كاهش سرعت تنفس . 3_ پناه بردن به دامان طبيعت . 4_ شوخ طبعي 5_ خنثي كردن اظهارات منفي با بيان مثبت . 6_ پياده روي . 7_ عادت به عفو و بخشش . 8_ شنيدن موسيقي آرام . 9_ خواب راحت و آرام . 10_ تجسم خلاق. 11_ پذيرفتن خويشتن . 12_ توجه و توكل به خداوند. و ... منابع و مآخذ بهداشت رواني (جهت مطالعه بيشتر) _ آنچه زنان بايد بدانند/ شكوهيان ، افرا _ بهترين شدن (ترجمه ميرهاشمي ، سيدتقي )، انتشارات ققنوس / وتيلي ، دنيس (1375). _ بهداشت رواني بارداري و زايمان / نصيري ، محمود _ بهداشت رواني خانواده ، نشر خيام ، 1369، تبريز/ ابراهيمي ، داوود. _ بهداشت رواني زنان / كارلسون ، كارن _ پاتريك فانينگ دكتر كيم پالگ ، (ترجمه قراچه داغي مهدي )، چاپ اوّل ، زمستان 1379، تهران : اسرار دانش / دكتر ماتيومك كي . _ چگونه همديگر را دوست بداريم ، (ترجمه آرزو سليمي زاده )، چاپ اول 1377،انتشارات وزارت ارشاد/ دكتر پل هاك . _ خانواده درماني پايه / باركر، فيليپ _ رشد شخصيت و بهداشت رواني ، انجمن اوليا و مربيان جمهوري اسلامي ايران ،چاپ سوم ، 1370 تهران / نظيري ، سيما. _ روان درماني براي همه / پورباقر، ايرج _ روان شناسي زن ، بررسي علل افسردگي و راه هاي اقتدار بخشيدن به خويش /فرانكل ، لوئيس _ رهايي از تنش (ترجمه طباطبايي حاج حسيني )، تهران : انتشارات مرواريد (تاريخ انتشار به زبان اصلي 1992)/ نيومن ، جان (1377). _ زنان ، جنون و پزشكي / راسل ، دنيز _ زن در آئينه جمال و جلال / جواد آملي . _ زندگي با عشق چه زيباست ، (ترجمه تمدن ، توراندخت ) تهران : انتشارات ياسمن /بوسكاليا، لئو (1375). _ زندگي شاد (ترجمه قراچه داغي ، مهدي ) تهران : ناشر مترجم / چاپيان ، ماري (1372). _ عشق ، معجزه ، درمان (ترجمه تمدن ، توراندخت )

تهران : نشر آمين / سيگل ، برني (1373). _ عشق هرگز كافي نيست (ترجمه قراچه داغي ، مهدي )، تهران : انتشارات ارين كار ونيوند/ بك ، ارون تي (1375). _ عظمت خود را دريابيد (ترجمه آل ياسين ، محمدرضا) تهران : ناشر مترجم / داير،وين (1373). _ غذاي روح براي زن ها و شوهرها، (ترجمه چيني عباس )، اصغر اندرودي ، تهران :نشر البرز، 1379/ جك كانفيلد و ديگران . _ فلسفة حجاب ، مطهري مرتضي . _ مردان مريخي ، زنان ونوسي ترجمه عديلي اشرف ، تهران : علم ، 1378/ دكتر جان گري . _ موفقيتهاي كليدي (ترجمه توتونچيان ، محمود) تهران : نشر آمين / ترسي ، براين (1375). _ مهر بورزيم ، زندگي كنيم ، تازه هاي بهداشت رواني - چاپ اوّل / رنجبر راد، ذبيح ا.... _ نظام حقوقي زن در اسلام ، استاد مطهري و كتاب فلسفه حجاب . _ نقش بهداشت روان در ازدواج ، تهران : گفتگو، 1380، چاپ اول / دكتر حسين عسگري . _ هفت عادت خوب ، ترجمه ملكي سوسن ، تهران : مادر، 1379/ استفان كاوي . _ هنر شادمانگي (ترجمه حميدرفيعي ، محمدعلي ) كتابسراي تنديس / لاما، دالايي (1379

خ___ان___واده حيثيت مل_ي

8 ، 16:40

خ___ان___واده حيثيت مل_ي

از آن هنگام كه خدا زن را از آسمان عشق نازل كرد و مرد را در زمين عقل مبعوث، تا آن زمان كه مقدر شد راز حكمت آميز اشتياق بين اين دو از پرده سكوت بيرون افتد تا هر دو بتوانند در جذبة زوجيت خواستار نيمة ديگر خود شوند

و به سكون رسند، پاسخ اين جذبه در مدار انساني، يك سنت نبوي ناميده شد. و در مدار ساير پديده ها از كوچك تا بزرگ و از ذرات تا كرات يك سنت الهي نام گرفت سنتي كه در آن همة پديده ها در حلقة زوجيت بهم الحاق يافتند و خداي مهربان در محضر تكوين با

كريمة «سبحان الذي خلق الازواج كلها» [1]خطبة زوجيت آنها را خواند و البته مثل همة نيازها و پاسخ هاي ديگري كه وقتي به انسان مي رسد عاليترين وجه خود را مي يابد، نكاح و زوجيت نيز در عرصة انساني اهداف و مقاصد والاي انسان را مي يابد كه اين موضوع در نخستين پيوند آسماني مشهود است چنانكه در روايت است وقتي آدم و حوا اين دو توّاب تبعيدي در زمين قرار گرفتند به ناگاه آدم در خود حس غريبي يافت كه مثل صاعقه از وجودش عبور كرد و در قلبش جرقه زد بي فاصله لب به سخن گشود و گفت: پروردگارا در برابر خود كسي را مي بينم كه از او انسي در خود احساس مي كنم و خدايش مي فرمايد: آيا بودن در كنار او را مي پسندي؟ و آدم عرض مي كند بله پروردگارا و خدايش مي فرمايد: او حواست او را از من بخواه…اگر چه در اين فراز، لطيفة ديگري علاوه بر ميل زوجيت نهفته است و آن اينكه نياز، فقر است و اظهار نياز، فقر بالاتر و خدا اظهار نياز كه فقر بالاتر از نياز است را بر حوا نپسنديد و نياز او را در صدف صبر و انتظار، مكنون خواست تا آدم با اظهار نياز و خواستاري، صدف صبر و عصمت حوا را دق الباب كند و به انتظار پاسخ اش بنشيند و اين آغاز تشكيل خانواده در نخستين جامعه انساني است خانواده اي كه با فخر در فرشتگاه عرش، تاج «كرمنا بني آدم» را دريافت نمود تا در آن نسلي در امتداد خط كرامت بپروراند، خانواده اي كه بايد هم در

آن جسم انسان تولد يابد و هم روح انساني. بي ترديد تحقق همين موضوع، بزرگترين و مهمترين كاركرد خانواده است. در واقع خانواده تنهاترين مسير مشروع و پذيرفته براي تولد شخص انسان و بهترين محل، براي تولد شخصيت انساني است. محلي است براي تحقق رسالت پر ارجِ وقت گيرِ پيچيدة و ثمردهي به نام تربيت و چون اين واقعه عظيم در روح آدمي بايد اتفاق بيافتد، لذا شناختن ويژگي ها و خصوصيات روح، ما را در روشها و راههاي تربيت بطور حتم ياري مي كند و چون روح ماهيتاً لطيفه اي عرشي و رحماني است، پس جبرائيل جبر نمي تواند تا عرش اراده و اختيار آن عروج كند و به همين دليل روح، ايمان پذير است نه فرمان پذير. لذا بايد ضمن اينكه از جبرها و بايدها در اجرا و استواري قوانين و مقرراتي كه جامعه را به آداب مناسب عادت مي دهد استفاده كنيم، بايد از اِعمال روشهاي نامتناسب و نابهنجار نيز بشدت پرهيز نمائيم. از اين روي زمينه سازي براي ايجاد فضاي فرهنگي كه در آن «بايدها» به طور نامريي و غير محسوس تبديل به جو و رويه مي گردد، يك امر اجتناب ناپذير است كه با همسو كردن والدهاي خانوادگي و اجتماعي بخصوص در موضوع رسانه به دستاوردهاي بزرگي مي توان دست يافت و زمينه استحكام خانواده را در دوام و دادن محصول هاي متعادل و متعالي فراهم آورد. امروز در برابر هجوم جهاني گري كه با هدف در نورديدن همه مرزهاي فرهنگي _ تاريخي ملتها طراحي شده، خانواده مهمترين سنگري است كه هم مي تواند تبديل به فرصت شود و در

برابر هجوم عالمانه! استعمار فرهنگي بايستد و هم مي تواند تبديل به تهديد شود و افكار و آراء مهاجمان را در محيط خانه در نوع نگرش و روش تربيتي اش بكار بندد و حاصلش تربيت جواناني باشد كه بي هويت و بي عزت، مقلد و شيداي بيگانگان شود، خانواده مخزن خوبي براي فرهنگ هر كشوري است كه فرو پاشاندن آن، در واقع غارت همه كشور و همة منابع انساني آن است. البته از اين موضوع جامعه غرب مستثناء نيست كه خواسته و ناخواسته جامعه غربي و خانواده در غرب خود اولين قربانگاه، تئوريها و نظر گاههاي اومانيستي ست. تأمل در جمله آقاي فرانسوا دوسينكلي رئيس مركز مطالعات خانواده در فرانسه به وضوح اين مطلب را نشان مي دهد او در مصاحبه اي با روزنامه لوموند فرانسه مي گويد: ما از بيست سال پيش كار خانواده را تمام شده اعلام كرديم ديگر براي تشكيل خانواده ازدواج يك امر حتمي نيست بلكه ازدواج يكي از راههاي تشكيل خانواده است…ليبراليسم كه دستگاه اجرايي كردن نظرگاههاي اومانيستي، در عرصه فرهنگ و سياست و اقتصاد مي باشد با طرح عملي اين شعار كه انسان همه چيز را مي تواند در عرصه فكر و انديشه انتخاب كند حتي مذهب را و همه چيز را مي تواند در عرصه رفتار و عمل نشان دهد، الا مذهب را، به يك استبداد پيچيده و پنهان نائل شده است كه در برابر خود هيچ اقليتي را برنمي تابد، لذا نفي نفرات مذهبي و نظرات مذهب در ميان امواج تبليغاتي دمكراسي چنان به آساني صورت مي گيرد كه جاي حتي يك پرسش را هم نگذاشته، و حاصل اين

نحوه اداره و استيلا در جهان آن مي شود كه هيچگاه انسان مثل امروز مقتدر و مسلط نبوده و هيچگاه نيز انسانيت و عدالت و صلح مثل امروز غربت زده و غارت شده نبوده است.  جوانان غير از آنكه در جاي جاي جوامع در معرض هجوم هنجار شده ليبراليسم اخلاقي و آزادي هايي از نوع حيواناتند، تنها مأمن و پناهگاهشان كه خانواده است نيز خود گرفتار اين بليه ويرانگر انسان عصر تكنولوژي شده است و عملاً سلامت و رشد معنوي جوانان، كار بسيار دشوار و پر مانعي گرديده است، تا جائيكه در آمريكا كه مهد ليبراليسم سياسي فرهنگي اقتصادي است و همة عوامل در خدمت افسار گسيختگي انسان از لجام انسانيت است بيشترين صدمه، بر جامعه جوانانش وارد شده كه اشاره به يك نمونه مؤيد اين مطلب است. در موضوع بررسي علل افت تحصيلي در جامعه شهري آمريكا يك تحقيق انجام شده در سال 1945 ميلادي عواملي چون عدم دقت بچه ها به درس معلم، حرف زدن بچه ها در سر كلاس درس، و از جاي بلند شدن و آدامس جويدن در كلاسها، در افت تحصيلي مؤثر بوده است در حاليكه وقتي با تحقيق انجام شده در سال 1995 در جامعه شهري آمريكا در موضوع افت تحصيلي مقايسه مي شود عواملي چون داشتن اسلحه گرم و سرد در پسران و بارداري و سقط جنين در دختران مهمتر شناخته شده و معلوم مي گردد كه اولين قرباني آن نظرگاهها خود جوانان غربي هستند كه به طرز رقت باري آزادي هاي جنسي و ارتباطات آزاد، وضعيت خانواده را مختل و به تبع آن فرزندان را نيز منحط نموده

است. امروز غرب استكباري عليرغم تكنولوژي قدرتمند و اقتصاد ثروتمندش در بعد سياست خارجي بدليل روح سلطه طلبي وخوي تجاوز كارانه اش مورد نفرت مظلومين و عدالت خواهان عالم است و در بعد سياست داخلي اش با معضلات مهم فرهنگي، خانواده هاي ويران ، جوانان سرگردان و بحران هويت نسل جوان مواجه است و چون سرچشمه هاي اين معضلات را كه خود آفريده، به خوبي مي شناسد، لذا در برنامه ها و سياست كلي به موضوع تقويت معنويت و حمايت از تشكيل خانواده مي پردازد اما بحران آنقدر عميق است كه طناب تشويق و حمايت نمي تواند خيل جوانان را از چاه دهها سال بي بند و باري هنجار شده و روابط آزاد پذيرفته، بيرون آورد لذا در خبرها مي خوانيد كه مثلاً در كشوري مثل سوئد براي جلوگيري از پيرساختي جمعيت جامعه، سياست تشويقي اعلام مي نمايند كه اگر يك دختر و پسر با ثبت قانوني با هم ازدواج كنند و به مدت 3 سال يكديگر را تحمل كنند، دولت ضمن اينكه از ساير تسهيلات تشكيل خانواده آنها را برخوردار مي كند تا هجده سالگي هزينه و مخارج فرزند آنها را متقبل مي شود. ولي باز هم خبري از استقبال جوانان رها شده در روابط آزاد و بي بند و باري هاي فردي و اجتماعي نيست. البته حذف خانواده به نفع روابط جنسي آزاد واقعيت تلخي است كه الوين تافلر فرستنده موج سوم! آنرا براي جوامع صنعتي غرب و آنها كه مي خواهند راه غرب را ولو در جغرافياي شرق طي كنند ضرورتي تاريخي و بي بازگشت مي داند، لذا هر آنچه تحت عنوان سياستهاي تشويقي آنهم ولادت نه

ازدواج، همچون كاهش ماليتها، تخفيف استفاده از وسايل نقليه عمومي، پرداخت حق اولاد تا سن 18 سالگي، زايمان رايگان، پرداخت حقوق والديني كه در سالهاي اوليه از فرزندشان نگهداري مي كنند و ساير كمكهاي اجتماعي اعمال كردنند هيچكدام نتوانسته جواناني كه در مراتع هوسراني به تمتع مشغولند را به ازدواج بكشاند و همه اينها تعاليم تيره انديشان روشنفكرنمايي است كه ازدواج را يك فحشا قانوني دانسته اند. و يا همچون آقاي راسل كه تئوري پرداز اخلاق نوين در غرب است و رسماً اعلام مي كند كه: زن و مرد نه تنها قبل از ازدواج بايد از معاشرتهاي لذت بخش آزادانه جنسي بهره مند باشند بلكه ازدواج نيز نبايد مانعي در اين راه به شمار آيد زيرا فلسفه ازدواج و انتخاب همسر قانوني، اطمينان پدر است به پدري خود، نسبت به فرزندي كه از زن معيني بدنيا مي آيد؛ اين اطمينان را با بكار بستن داروهاي ضد بارداري كه مخصوصاً پيشرفت طب امروز آنها را به بشر ارزاني داشته است مي توان بدست آورد، بنابراين هر يك از زن و مرد مي توانند علاوه بر همسر قانوني عشاق و معشوقه هاي فراواني داشته باشند، زن مكلف است در رابطه با عشاق خود از داروهاي «ضدبارداري» استفاده كند و مانع پيدايش فرزند گردد ولي هرگاه تصميم گرفت كه صاحب فرزند گردد الزاماً بايد از همسر قانوني خود استفاده كند. [2]  و باز در ادامه مي گويد: «كساني كه مانند من معتقدند كه روابط جنسي فقط هنگامي مسئله اجتماعي محسوب مي شود كه طفلي بوجود آيد، بايد مثل من اين دو نتيجه را بگيرند: اولاً عشق بدون بچه آزاد

است و ثانياً ايجاد اطفال بايد تحت مقرراتي شديدتر از آنچه امروز هست قرار بگيرد.» [3]بهر حال اصول اخلاق جنسي در غرب كه بر اساس اخلاق نوين، برداشتي اومانيستي از اراده تمايلات و اختيارات انسان طراحي شده، مبتني بر سه اصل است كه هر كدام از اين اصول بخشي از فروپاشي اخلاقي و فرومايگي رفتاري انسان در غرب را عهده دار است اصولي كه مي گويد:1- آزادي را جز آزادي نمي تواند محدود كند؛ 2- سعادت بشر در گرو پرورش همة استعدادهاست و ناراحتي هاي روحي ناشي از آشفتگي غرايز بلاخص غريزه جنسي است؛ 3- آتش ميل و رغبت در اثر منع و محدوديت فزوني مي گيرد و براي انصراف دائم از توجه به امور جنسي راه صحيح اين است كه هر گونه قيد و ممنوعيتي را در اين راه از جلوي پايش برداريم.كاركرد اجتماعي حاكميت يافتن اخلاق نوين با اصول مطروحه آن مي شود، كه زبان آمار و ارقام، زبان رسوايي بشر امروز مي گردد با نگاهي به آمار و ارقام، حجم اين خسران و رسوايي بهتر احساس مي شود. در نروژ 90% از دختران كه كمتر از 18 سال ازدواج مي كنند حامله اند. [4]در سوئد40% از كودكان از مادران بدون شوهر زاده شده اند.  [5]در آمريكا طبق آمار سال 1991 در برابر هر نوزادي كه متولد مي شود 339 سقط جنين صورت مي گيرد. [6] امروز افزايش سرسام آور خانواده هاي تك والديني به يك نگراني عمومي تبديل شده است. 90% در فرانسه و 93% در دانمارك فرزندان تك والد با مادر زندگي مي كنند. [7]آيا غرب با اين بن بست انكار ناپذير

و با اين سرنوشت گريزناپذير، راهي را براي دفاع از آراء و انديشه و تئوري هايي كه او را به اين وضع رقت بار رسانده است دارد و آيا شرق با اين همه شواهد و قرائن، توجيهي براي جهل و غفلت خود دارد كه ورود آن آراء و افكار را پذيرا و يا زمينه سازي حاكميت و سيطره آنها را در سياستها و برنامه هاي كلان داشته باشد. كشورهاي غربي در انتقال دادن كاميابي هاي جنسي از كانون خانوادگي به محيط اجتماعي بيداد كرده اند و جريمه اش را هم مي دهند، فرياد متفكرينشان بلند است [8] ازدواج و تشكيل كانون خانوادگي، ايجاد كانون پذيرايي نسل آينده است، سعادت نسلهاي آينده بستگي كامل دارد بوضع اجتماعي خانوادگي. [9] مي بينيد كه بقول استاد شهيد مرتضي مطهري كار غرب در فلسفه اجتماعي به هذيان و پريشان گويي رسيده است وقت آن است كه غرب مانند همه زمانهاي ديگر با همة تقدمي كه در علوم و صنايع دارد فلسفه زندگي را از شرق بياموزد.  [10]ما بايد با حاكم كردن فرهنگ عفاف و حجاب در روابط و باور اجتماعي و در عمق رفتار و باور فردي، در صحيح ترين پاسخ به نيازهاي جنسي و رواني جوانان كه تشكيل خانواده است به عنوان يك فريضه ملي بنگريم و با اهتمام ملي براي تشكيل آسان و سعادتمند آن بكوشيم. جامعه ما با مباني ديني بسيار روشن و شفاف و اصول مترقي قانون اساسي و مردمان با تعهد به فرامين الهي، خيلي طبيعي است كه حركت كلي حيات فردي و اجتماعي اش به سمت حيات طيبه باشد و بهترين و كوتاهترين

راه وصول آن نيز خانواده است ولي مع الاسف كار جدي براي آن صورت نگرفته، اگر وجوهي كه براي از ميدان به در كردن تهاجم فرهنگي و به ميدان آوردن توسعه سياسي و … صرف شد صرف سه امر مهم تشكيل _ تحكيم _ و تعالي خانواده مي شد آنوقت ما وضع بسيار بهتري مي داشتيم. اگر به جمعيت شصت ميليوني ايران كه از 5/12 ميليون خانواده شكل يافته است و در آن بيش از هيجده ميليون جوان آماده به ازدواج وجود دارد نظر افكنيم خواهيم ديد تغافل در برابر نياز اين خيل عظيم و تساهل در برابر گزينه سازي هاي غرب زده گان، ما را در آينده با چه معضلي مواجه خواهد ساخت و چقدر باعث تأسف است كه ببينيم در جامعة ما كه جوانش مشكل تشكيل خانواده دارد، براي تنظيم خانواده اش! انواع و اقسام روشها و توضيحات و توجيهات را آنهم تحت عنوان يك واحد درسي اجباري در دانشگاه و عمدتاً با كلاسهاي مختلط دختر و پسر طراحي شده است، اين نوع آموزشها براي جوامعي كه روابط آزاد در آن پذيرفته شده است طراحي گرديده كه در روابط آزاد جلوي باروري هاي آزاد و ناخواسته گرفته شود. آيا براي جامعه ما كه فقط اين موضوع در قالب خانواده ميسر و مشروع و پذيرفته شده است واحد مباحث نظري تنظيم خانواده لازم تر است يا مباحث نظري تشكيل خانواده؟!بهر حال با بيداري و راه اندازي يك موج عظيم ملي _ فرهنگي ضمن اينكه بايد مجاري توطئه هاي برنامه ريزي شده كه به نظر نگارنده سرچشمه هاي تهاجم فرهنگي است مسدود شود، در ساحتهاي

مختلف بايد براي آن، اصول و سياستها را تعريف، و مراحل اجرايي و عملياتي آن نيز به صورت كمي و قابل لمس طراحي شود، كه ما در اين مجال در دو ساحت فرهنگي و اقتصادي به عناوين جزئي تر خواهيم پرداخت. س_احت ف__رهنگ_ي:-    -  ايجاد ميل و رغبت بيشتر در جوانان به امر ازدواج؛-    -  ايجاد اميد و نشاط و روح سختكوشي و استقامت؛-    -  ارائه ملاكهاي صحيح انتخاب همسر؛-    -  خواستني كردن و ترجيح دادن اصل زندگي بر دكور زندگي؛-    - ايجاد زمينه فرهنگي جهت ازدواج جوانان و اسكان مدت دار دختر و پسر در خانه والدين تا ايجاد زمينه عملي جهت آغاز زندگي مشترك؛-    -  گذاشتن حرمت و احترام اجتماعي به متأهلين جوان؛-    -  پايين آوردن سطح مهريه، جهيزيه و وليمه به منظور آسان سازي ازدواج؛-    -  ارائه خدمات فرهنگي ارزان و يا رايگان به متأهلين جوان؛-    -  محكم كردن و مصوب كردن قوانين و مقررات حفظ خانواده و حفظ حقوق زن؛-    - كمكهاي فكري از طريق سايت هاي رايانه اي، مجلات، ايجاد خطوط تلفني ويژه جهت مشاوره و گفتگو براي ازدواج و . . .؛ -    -  ارائه الگوهاي قابل احساس و در دسترس به عنوان ازدواجهاي آسان و سعادتمند؛ -    -   استفاده از جذابيت هاي بصري و هنري در فيلمها به منظور طرح ازدواج آسان و سعادتمند و ارائه الگوهاي موفق. س_احت اقتص__ادي:-    -  اعطاي وام هاي طويل المدت بدون مقررات يأس آور و دست و پاگير براي ازدواج؛-    -  انبوه سازي خانه هاي استيجاري زير 50 متر براي زوجهاي جوان؛-    -  اولويت استفاده از وامهاي توليدي و خدماتي براي

متأهلين جوان؛-    -  امكان استفاده از خانه هاي اجاره اي دوره اي براي متأهلين جوان؛-    -  ايجاد صندوق قرض الحسنه مردمي ازدواج جوانان؛-    -  ارائه خدمات تسهيلاتي در استفاده از وسائل نقليه عمومي ويژه زوجهاي جوان؛-    -  اقدام حمايتي همه سازمانها _ وزارتخانه ها و نهادها براي ازدواج فرزندان جوان پرسنل و شاغلين آن سازمان؛-    -  اولويت استخدام براي متأهلين جوان؛-    -  تصويب مرخصي پنج روزه استحقاقي ويژه ازدواج جوانان؛-    -  ايجاد و حمايت از صندوق هاي تعاوني فاميلي جهت حمايت ازدواجهاي جوانان در فاميل. بي ترديد يك اقدام ملي و مستمر در ساحتهاي فرهنگي و اقتصادي ما را در كمك به ازدواج جوانانمان موفق خواهد كرد و با حاكميت بخشيدن به روح پاكي و عفاف خواهي، زمينه گسترش روابط سالم اجتماعي و مناسبات درست انساني را فراهم خواهد كرد كه پديدار شدن روح تعفف و خويشتن داري و پايدار شدن فرهنگ عفاف در جامعه ما، غير از آنكه يك نياز انساني است، يك حيثيت ملي با وجة ديني و تاريخي است.

تأثير اعتياد بر خانواده

و افزايش بدرفتاري با كودكانمژگان بنگر

در دنياي مدرن امروز ، براي شروع هر كاري نياز به تخصص ، صلاحيت و ارائه مدرك علمي قابل قبول است . احتمالاً تنها جايي كه تخصص ، صلاحيت و دانش جدي گرفته نمي شود فرزندداري است . والدين ، مسئول بناگذاري يك گروه

هسته اي هستند كه از گستره فاميلي جدا مي شود اما ارتباط خود را با اقوام و آشنايان حفظ مي كند . والدين كه خود كودكان خانواده هاي ديروز بودند ، بدون آنكه آموزش كافي ببينند ، دوره هاي لازم را طي كنند و

نيازي به ارائه شواهدي مبني بر آمادگي عملي و رواني براي فرزند پروري داشته باشند فرزنداني به دنيامي آورند . آنها به كودكان خود كمك مي كنند تا به دنياي بزرگسالي وارد شوند ، مهارتها را آموزش مي دهند ، حدو مرزي  براي كودكان و نوجوانان خود تعيين مي كنند و جهان واقعي را در اندازه هاي كنترل پذير به آنها ارائه مي كنند . با بزرگ شدن فرزندان ، والدين در مراحل همسر گزيني به فرزندان جوان خود كمك مي كنند و به تدريج نقش پدر بزرگ و مادر بزرگ را ايفاء مي نمايند . فرزندان جديدي متولد مي شوند و نسل  قديمي مي ميرد يا به حاشيه خانواده رانده مي شود . به اين ترتيب خانواده با تمام مشكلات و شادكامي هايش برقرار مي ماند . هر مشكل و نابهنجاري در ساختار چند نسلي خانواده ، تأثير مستقيمي بر كودكان دارد . مخرب ترين معضل خانواده اعتياد است . گاهي والدين به مصرف مواد مخدر مي پردازند و گاهي نسل سوم يعني پدر بزرگ و يا مادر بزگ خانواده معتاد هستند . كودكان به شيوه هاي متفاوتي با هر نسل ارتباط دارند و از اعتياد آنها تأثير مي پذيرند . كودكان والدين معتاد و الكلي در خانه اي بزرگ مي شوند كه فضاي آن توأم با بدرفتاري ، طرد و بي توجهي است . برخي از اين كودكان از همان ابتدا با سندرم الكلي جنين متولد مي شوند . در موارد ديگر ، والدين يا يكي از آنها بعد از تولد كودك شروع به مصرف مواد مي كنند و پيامدهاي آن وارد چهره

شاخص خانواده مي شود .وقتي كه پدربزرگ يا مادربزرگ معتاد است . والدين نمي توانند به سهولت ارتباط فرزند خود را با آنان قطع كنند و مانع تشكيل ارتباطي آسيب زا با معتادين شوند . گاهي تصور مي شودكه با مرگ عضو معتاد و پير خانواده ، مشكل ايجاد شده نيز خواهد مرد . اما شواهد نشا» مي دهند كه گاهي پدر يا مادر بعد از مرگ والدين معتاد خود دچار استرس شديد و آشفتگي هاي خانوادگي مي گردد و خود شروع به مصرف مواد مخدر مي نمايد .اعتياد چگونه سيماي خانواده را تغيير مي دهد ؟مواد مخدر و الكل موادي هستند كه منجر به تغييرات اساسي در تفكر ، رفتار و عواطف افراد مي شوند .پرخاشگري : تحقيقات مربوط به پرخاشگري نشان داده اند كه مصرف مواد مخدر تنها به دليل تركيبات سمي خود شاخص خطر در خانواده نيستند ، بلكه به اين علت خطرناك هستند كه عوامل خطر ساز ديگر را تشديد مي كنند . در حالي كه احتمال خشونت و بدرفتاري با كودكان به خودي خود نيز بالا است ، مصرف مواد مخدر مي تواند با تقليل قدرت كنترل ، كاهش بازداري هاي فردي و اجتماعي و اختلال در قضاوت اين خطر را به چند برابر افزايش دهد . تخريب حافظه و توجه : اغلب حافظه و توجه معتادان به شدت مختل مي شود و بي توجهي آنان نسبت به كودكان افزايش مي يابد . در اين خانواده ها ، هم نيازهاي جسمي و هم نيازهاي عاطفي و شناختي كودكانبه شدت مورد غفلت قرار مي گيرد . تحقيقات مختلف نشان داده اند كه كودكان

والدين معتاد ، نسبت به كودكان ديگر تأخير شناختي قابل ملاحظه اي نشان مي دهند . روابط جنسي : روابط جنسي معتادان نيز دچار اختلال و دگرگوني مي گردد . كاهش عملكرد جنسي و از دست رفتن موقتي بازداري هاي متعارف اجتماعي در لحظه مصرف مواد و الكل ، احتمال تجاوز به عنف را افزايش مي دهد . اين در حالي است كه معتادان تمايل دارند اعمال خلاف عنف خود را به اين دليل كه تحت تأثير مواد مخدر يا الكل بوده اند ، تبرئه نمايند . خلق : مواد مخدر خلق افراد را تغيير مي دهد و منجر به افزايش افسردگي ، اضطراب و پارانويا مي گردد . اين مشكلات خلقي تمام اعضا خانواده را در بر مي گيرد . در خانواده اي كه يك عضو ، معتاد به مواد مخدر است ، افراد ديگر در معرض بيشترين خطر ابتلاء به اختلالات رواني قرار دارند .خواب / بيداري : الگوهاي خواب و بيداري ، الگوهاي خوردن و ويژگي شخصيتي افراد در هنگام مصرف مواد كاملا" دگرگون مي شوند . كودكان پدران معتاد داراي دو تصوير از پدر هستند . يك پدر هشيار ، عاقل ، بدرفتار و آسيب رسان و يك پدر مست و مخمور بي تفاوت و حتي محبت كننده . كودكان از هر دو تصوير مي هراسند و از هر دو آزار مي بينند . اعتياد چقدر دوام دارد ؟ پاسخ به اين سؤال آسان نيست . يك والد در نهايت اعتياد خود را كنترل مي كند و ديگري همچنان به اعتياد خود ادامه مي دهد . يكفرد براي تمام عمر ترك

مي كند اما افسردگي و اضطراب ، هشياري كوتاه مدت فرد ديگر را در هم مي شكند و اعتياد باز ميگردد . وقتي كه اعتياد ماندگار مي شود ، كودكان ، والدين يگديگر و يا والدين خود مي شوند . خانواده كه بر اثر مرگ ، سانحه و جنايت هاي ناشي از اعتياد ، فشارهاي مضاعفي را تحمل مي كند همچنان به اعتياد خود ادامه مي دهد . به تدريج ، خانواده نه تنها فراموش مي كند كه تمام رنج ها ناشي ار اعتياد است بلكه فقط بر رنج هاي خود تمركز مي كند و مقدار مصرف افزايش مي يابد . در اين مرحله ، خانواده با روشهاي متنوعي ، كودكان را مجبور به پذيرش اين نابهنجاري مي كند . انكار عمومي ترين الگوي اين خانواده هاست . شدت پرخاشگري ، بدرفتاري ، برونريزي ، فراراز منزل ، دير كردن و تأخير در بازگشت به منزل و فعاليت هاي جنسي نابهنجار كودكان و نوجوانان از طرف والدين معتاد انكار مي شود . كودكان ياد مي گيرند كه اعتياد والد خود را انكار كنند و والدين نيز مشكلات رفتاري و هيجاني كودكان خود را كه بازتاب اعتياد آنهاست نديده مي گيرند . در برخي از موارد والدين معتاد از عهده نگهداري فرزندان خود بر ني آيند و آنها را به پدر و مادربزرگ مي سپارند . اين والدين قديمي كه در اثر تربيت غلط ، فرزندان خود را به طرف اعتياد سوق داده بودند ، همين روش را دربارة تربيت نوه هاي خود نيز به كار مي گيرند و زمينه بروز پديده اعتياد را در آنها فراهم مي كنند

. گاهي والدين داراي والدين معتاد هستند . آنها از كودكي اعتياد والدين خود را ياد گرفته اند . به تدريج به طرف مصرف مواد رانده شدند و بنا به دلايل بيشماري از اعتراف به مشكل خود و تقاضاي كمك سر باز زدند و اكنون افزايش مصرف و يا شروع اعتياد فرزندان خود را نيز انكار مي كنند و تمام رفتارها را ناديده مي كيرند . به اين ترتيب فرزندان نيز به انكار اعتياد والدين و خودشان عادت مي كنند . والدين معتاد در مواجهه با مشكلات رفتاري فرزندان خود ، گاهي از روش هاي خشني استفاده كنند و در زمان ديگر تمام مشكلات كودكان و نوجوانان تازه معتاد خود را نديده مي گيرند . روش هاي حل مسئله در خانواده هاي داراي عضو معتاد داراي ويژگي هاي خاصي است .راه حل ها داراي كانون كوتاه مدت و محدودند و در بلند مدت كارآيي ندارند . مثلا" پدر براي آنكه از تأثير اعتياد خود بر فرزندان بكاهد ، در هنگام مصرف مواد كودك بزرگتر را مسئول كودكان كوچكتر مي كند تا شاهد مصرف مواد نباشند و آن را ياد نگيرند . اين روش در كوتاه مدت مفيد است اما دربلند مدت مشكلات بيشتري ايجاد مي كند . راه حل ها در موارد و مواقع عادي موجب مي شوند كه ساختارها در جاي مناسب خود قرار داشته باشند اما در هنگام بحران از هم مي گسلند . به همين دليل است كه در فضاي خانواده هاي معتاد سطح بالايي از تنش و هيجانات ناگهان رها شونده و پراكنده را احساس مي كنيم .راه حل ها معمولا" به شدت

واكنشي هستند و بار هيجاني زيادي به همراه دارند . الگوي ساختاري اين خانواده ها با هرج و مرج و تداوم آشفتگي مشخص مي شود . جريان عادي و روزمره داراي ثبات متعارف نيست . كودكان زمان خواب و بيداري ثابتي ندارند . زمان صرف غذا ، انجام تكاليف و ديگر فعاليت ها هيچ نظمي ندارند . عادت هاي جاري خانواده حفظ نمي شوند . يك شب شام را با هم صرف مي كنند و در شب ديگر مجبورند از هم فاصله بگيرند چون والد معتاد به تازگي مواد مصرف كرده و يا مواد به او نرسيده است . يك شب ، نوجوان بايد تحت نظارت پدر و مادر باشد و در شب ديگر حامي خواهر و برادران ديگر خود و يا ساقي پدر مخمورش باشد . تشريفات مذهبي مورد سوء استفاده قرا رمي گيرند . مثلا" پدر در جشن ها و اعياد به مصرف مواد مي پردازد و مرز بين زشتي اعتياد و اعياد ملي و مذهبي براي كودك مبهم و غير قابل درك ميشود . ارتباطات خانواده هاي معتاد نيز دچار اختلال و دگرگوني مي شود . وقتي كه پدر يا مادر به تازگي مواد مصرف كرده است بسيار با محبت و نرم تلقي مي شود . اعضاء خانواده در يك وابستگي مضاعف نسبت به هم قرار مي گيرند . مثلا" زن يا شوهر معتاد خود مي ماند زيرا معتقد است او سرانجام از اين مشكل خلاص خواهد شد . همه چيز در هاله يك اميدواري كاذب و يا يك نااميدي هولناك قرار دارد . گاهي اعضاء اعتياد اعضاء ديگر را تسريع مي

كنند . به عنوان مثال پدر مي داند كه مادر بعد از نوشيدن مقداري الكل آرامتر مي شود ، پس هميشه قبل از بيان يك مشكل حاد او را تشويق مي كند كه مقداري الكل بنوشد . ارتباطات اسكيزوفرنيك گونه رشد مي يابند . خانواده به كودكان آموزش مي دهد كه به كسي اعتماد نكنند و در مورد بدرفتاري والدين ، ناكامي خودشان ، خشونت و اعتياد حرفي نزنند . پدر يا مادر معتاد قادر به تشخيص و كنترل عواطف خود نيست . بنابراين نمي تواند اين مهارت را به كودك خود بياموزد . او به فرزند خود مي آموزد كه احساسات خود را انكار و سركوب كند . در نهايت كودكان والدين معتاد در سنين نوجواني تمايل به مصرف مواد پيدا مي كنند و اين واقعه با توجه به سيماي خانوادگي آنها غير طبيعي تلقي نمي شود . نوجواني كه شاهد اعتياد پدر خود است براي آرام نگهداشتن خود شروع به مصرف سيگار و... مي نمايد و اين آغاز اعتياد است . گاهي نوجوان معتاد نمي شود بلكه شروع به خريد و فروش مواد مي كند . او بدينوسيله احساس مي كند بر موادي كه او را گرفتار پدر و مادر معتاد كرده است كنترل كامل دارد . والدين معتاد احتمالا" مديريت مالي ، انضباط ، مهارتهاي خانه داري و كنترل استرس را ندارند و از طرف جامعه نيز طرد مي شوند . اين وضعيت ، مشكلات كودكان آنها را بيشتر مي كند . چه بايد كرد ؟ اعتياد در طي نسل ها منتقل مي شود . والدين ، تعارضات حل نشده خود را

به فرزندان انتقال مي دهند . جامعه ، پدر يا مادر معتاد را به عنوان والدين شكست خورده و ناموفق برچسب مي زند و تحمل آنها را براي ترك كاهش مي دهد . اما اين چرخه معيوب قابل شكستن و بازسازي است  .درمان دارويي و پزشكي براي ايجاد يك دوره هشياري هر چند كوتاه مدت بسيار مفيد است . قبل از گسستن وابستگي جسمي به مواد مخدر ، امكان شكستن وابستگي روانشناختي وجود ندارد . چه بسا كه فرد در همين دوره هشياري به تعارضات زير بنايي خود بينش پيدا كند و فعالانه خواستار تغيير و درمان شود .درمان هاي فردي براي آغاز تغيير در پويايي هاي دروني عملكردهاي نارسا ، تصحيح و تكميل مهارت هاي ناقص و آشكار كردن مسائل مشكل ساز زيربنايي خانواده بسيار مفيد است  . خانواده درماني براي مرمت قيد و بندهاي از هم گسسته ، يادگيري روش هاي جديد براي نزديك يا دور شدن از ديگران ، شناسايي امكان مقاومت در برابر درمان و تصفيه تشريفات و جشن هاي ملي ، خانوادگي و مذهبي و پاك كردن آنها از مواد مخدر و الكل داراي نتايج درماني زيادي است درمان معتادان مستلزم شناخت انواع ساخت هاي خانواده است  . همچنين ، بايد فعاليت هاي زوجي خانواده ،تحصيلات و مسائل اقتصادي را به درستي مورد توجه قرار داد .

بهداشت پيش از ازدواج

دكتر سيد محمدجواد پريزاده، طلعت خديوزاده

واژه هاي كليدي ازدواج، مشاوره قبل از ازدواج، ارتباط سالم، مشاوره ژنتيكبيان مسئله

ازدواج عامل بوجود آمدن خانواده، تكثير و بقاي نسل انسان است و در اديان توحيدي و بويژه دين مبين اسلام از قداستي ويژه برخوردار است و

اگر با شرايط لازم و آگاهي كافي صورت گيرد اثرات مهمي بر سلامت افراد و اجتماع مي گذارد. سلامت جسمي، رواني و اجتماعي زوج هاي جوان با سلامت خانواده و ايجاد نسل سالم ارتباط دارد. از طرفي پيشگيري از بسياري از مشكلات بهداشتي نظير رشد بي رويه جمعيت و تولد كودكان ناهنجار را مي توان با برنامه ريزي صحيح از دوران قبل از ازدواج شروع نمود، شرايط لازم براي ازدواج رسيدن به بلوغ اجتماعي، انگيزش و داشتن اطلاعات است. ازدواج رابطه اي بسيار نزديك و طولاني را بين زن و مرد ايجاد مي كند درصورتي كه ارتباط سالم و موثر بين زن و مرد بوجود نيايد بقاي آن با مشكل مواجه مي شود. شناخت مراحل ايجاد ارتباط سالم و عوامل موثر بر آن به درك پاتولوژي ازدواج و پيشگيري از مشكلات آن كمك  مي كند. از موارد لازم در خدمات آموزش و مشاوره قبل از ازدواج آموزش روشهاي تنظيم خانواده است. بررسي سلامت زوجين و درمان بيماريها و بكارگرفتن تدابير لازم نيز در تولد فرزندان سالم و داشتن خانواده اي سالم نقش دارد و پيش از ازدواج بايد مورد توجه قرار گيرد. مشاوره ژنتيك براي افراد بيمار و افرادي كه در معرض يك اختلال ارثي هستند و آگاهي دادن زوجين نسبت به احتمال بوجود آمدن يا انتقال بيماري به فرزندان و كمك به آنان براي تصميم گيري قبل از ازدواج ضروري است. ازدواج، قراردادي اجتماعي است كه باعث بوجود آوردن يك كانون خانوادگي براي زندگي و تكثير و بقاء نسل انسان از طريق بوجود آوردن اولاد و تعليم و تربيت آنان مطابق با هنجارهاي خانوادگي

و فرهنگي مي شود. در دين مبين اسلام قداست و اهميت تشكيل خانواده مورد تاكيد قرار گرفته است به حدي كه ازدواج بعنوان محبوب ترين بنياد نزد خداوند ذكر شده است و حتي در قرآن مجيد، تشكيل خانواده را مايه تامين آرامش روان و احساس امنيت و سرچشمه ظهور مودّت و رحمت دانسته و آن را جزو آيات الهي معرفي نموده است. ازدواج سبب برقراري منظم فعاليت جنسي بهداشتي و سالم مي شود و از فعاليت هاي جنسي نامشروع كه سبب آسيب هاي اجتماعي ديگر مانند فحشاء و بيماري هاي مقاربتي مي گردد، جلوگيري مي كند. ازدواج يك رابطه بسيار نزديك و  طولاني را بين زن و مرد ايجاد مي كند. در صورتيكه ارتباط سالم و موثر بين زن و مرد بوجود نيايد، بقاء آن با مشكل مواجه مي شود. براي  اينكه ازدواج بناي مستحكمي داشته باشد، بايد بر اساس توافق طرفين و بررسي خانواده هاي آنان صورت گيرد. لازمه اين امر است كه طرفين معيارهاي مناسبي براي انتخاب همسر تعيين نمايند و به بررسي و مشورت با ديگران جهت آگاهي از ويژگي هاي فرد مقابل و تطابق آن  با معيارهاي خود بپردازند. از طرفي زوجهاي جوان، آينده سازان هر كشوري هستند و سلامت جامعه در گرو تامين سلامت جسمي، رواني و اجتماعي آنان است. ريشه بسياري از مشكلات عمده بهداشتي نظير رشد بي رويه جمعيت، مرگ و مير مادران و كودكان و ناهنجارهاي  ژنتيكي و غيره را بايد در دوران قبل از ازدواج و قبل از بارداري جستجو كرد و پيشگيري از بروز مشكلات ذكرشده را بايد با برنامه ريزي  صحيح از دوران قبل

از ازدواج شروع نمود.طرح آموزش هاي قبل از ازدواج در سال1370 در كشور به تصويب رسيده و به استان ها ابلاغ شد. بدنبال آن در كليه استان ها كلينيك مشاوره قبل از ازدواج داير گرديد و مسئولان دفاتر عقد ازدواج موظف شدند كه صيغه عقد جهت افراد در شرف ازدواج را تنها در صورتي جاري نمايند كه طرفين گواهي تندرستي مبني بر انجام آزمايش ها و گذراندن دوره آموزشي را ارائه دهند. اين طرح درحال حاضر در بسياري از استان ها درحال اجرا مي باشد. هدف از اجراي اين برنامه، ارتقاء سطح آگاهي زوجين در زمينه اخلاق اسلامي، احكام و حقوق متقابل آنان، ارتقاء سطح آگاهي زوجين در خصوص اهميت و ضرورت كنترل جمعيت و روش هاي مختلف پيشگيري از بارداري، ارتقاء سطح آگاهي زوجين در مورد بهداشت رواني و اصول و مهارت هاي ارتباطي، ارتقاء سطح آگاهي آنان در خصوص پيشگيري از بيماري ها و آشنايي آنان با واحدهاي ارائه دهنده خدمات بهداشتي _ درماني بوده است. مطالعه سوليوان (Sulivan) در سال 1997 نشان داد كه شركت در كلاس هاي مشاوره قبل از ازدواج، خطر اختلال عملكرد ازدواج را كاهش مي دهد. همسران شركت كننده در اين كلاس ها ريسك كمتري را براي مواجهه با مشكلات زناشويي داشتند و سرانجام ازدواج در آنها بهتر بود. اسچوما (Schumma) در سال 1998 با پژوهش خود نشان داد كه انجام مشاوره قبل از ازدواج با افزايش ميزان رضايت از ازدواج همراه است و زوجين تجربه مشاوره را به عنوان يك تجربه خوشايند و رضايتبخش عنوان مي نمايند. جهت ارائه آموزش و مشاوره موفق به زوجين آماده ازدواج،

شناخت دلايل مبادرت افراد به ازدواج، آمادگي هاي لازم براي ازدواج عوامل موثر در برقراري ارتباطات و تداوم آن ضروري است. بديهي است كه كسب آمادگي براي ازدواج از شرايط لازم براي ازدواج است. از ديدگاه روانشناسان زماني فرد آماده ازدواج است كه سه ويژگي ذيل را دارا باشد:1 _ رسيدن به بلوغ اجتماعي (Social Maturation) 2_ انگيزش (Motivation) 3_ داشتن اطلاعات  (Information)1_ رسيدن به بلوغ اجتماعي هر انساني سه مرحله از بلوغ را طي مي كند. بلوغ جسماني، بلوغ رواني و بلوغ اجتماعي. بلوغ جسماني عبارت است از آغاز تغيير در سطح هورمون هاي جنسي كه باعث تغييرات جسمي و رواني مي شود وتحت تاثير عواملي نظير آب و هوا، شرايط اقليمي، وراثت و تغذيه و غيره مي باشد. بلوغ رواني عمدتا 3 تا 4 سال پس از بلوغ جسماني اتقاق مي افتد. نوجوانان در اين مرحله داراي ثبات و آرامش نسبي رواني هستند. در اين مرحله با تسلط نسبي روان بر جسم حالت خود شيفتگي و بروز عشق هاي رمانتيك افزايش مي يابد.  بلوغ اجتماعي آخرين مرحله بلوغ است كه حدود 4- 3 سال پس از بلوغ رواني ايجاد مي شود. در اين مرحله احساس مسئوليت نسبت به ديگران، غلبه بر احساس، علاقه به ازدواج و برقراري روابط عميق و پايدار در فرد بوجود مي آيد.2_ انگيزش  براي ازدواج موفق لازم است و ازدواج بدون انگيزه، ازدواجي تحميلي است.3_ داشتن اطلاعات  آگاهي از علايق، توانمندي ها و نواقص خود، آگاهي از ساختار رواني زن و مرد كه مي تواند به تفاهم و درك متقابل كمك نمايد و داشتن اطلاعات در مورد نقش ها

و وظايف خود در زندگي مشترك به شروع يك زندگي موفق، كمك مي كند. آگاهي زوجين از آنچه باعث تحكيم يا تخريب ارتباط در زندگي زناشويي مي شود،  به موفقيت آنان در زندگي مشترك كمك مي كند. همانگونه كه ذكر شد ازدواج يك رابطه بسيار نزديك و طولاني را بين زن و مرد ايجاد مي كند و در صورتيكه ارتباط سالم و موثر بين زن ومرد بوجود نيايد بقاء آن با مشكل مواجه مي شود بنابراين مشاوران، كاركنان بهداشتي و زوجين بايد از آنچه بر كيفيت اين ارتباط تاثير مي گذارد آگاه باشند. شناخت مراحل ارتباط و عوامل مثبت و منفي كه بر آن تاثير مي گذارند در دستيابي به موفقيت در زندگي مشترك لازم است.مراحل ارتباط  از نظر جرج لوينگر(George Levinger) هر ارتباط سالم مراحلي را طي مي كند و در هر مرحله عواملي وجود دارند كه تاثير مثبت يا منفي بر ارتباط دارند.  وي مدل  ABCDEرا براي تشريح مراحل ارتباط در مرد و زن  ارائه نموده است. A : جذب شدن (Attraction) وقتي اتفاق مي افتد كه دو نفر از وجود هم آگاه شده و يكديگر را جاذب و مورد پسند مي يابند. اين آگاهي ممكن است اتفاقي يا از طريق اعضاي خانواده، همكاران، همسايگان يا ساير افراد باشد. اكثر افراد ترجيح مي دهند همسراني كه از نظر ظواهر فيزيكي همسان هستند ازدواج كنند. شباهت در نگرش ها و شخصيت ممكن است اختلاف در جاذبه فيزيكي را تعديل كند. B: ساختن(Building) بدنبال جذب پيش مي آيد. جذب ممكن است منجر به ايجاد انگيزه براي ساختن ارتباط شود. در همه فرهنگ ها افراد

معمولا تمايل دارند افراد ديگري كه از نظر نژاد، قوميت، سن، سطح تحصيلات و مذهب تقريبا مشابه خود آنها هستند را به عنوان همسر انتخاب كنند. اين افراد معمولا در جامعه اطراف خود آنها زندگي مي كنند. البته استثناهايي نيز وجود دارد. شباهت نگرش ها و تجربه هاي قبلي از عوامل كليدي در جذب و برقراري روابط پايدار است. مردمي كه زمينه قبلي يكساني دارند، به احتمال زياد داراي نگرش هاي يكساني نيز هستند، از طرفي در مرحله انتخاب و تصميم براي شروع زندگي محققين توجه به ويژگي ها  و موارد ذيل را ضروري مي دانند : 1_ تشابه شخصيتي كه عدم توجه به آن منجر به بروز مشكلات فراواني در زندگي خواهد شد. 2_ سلامت رواني  و جسمي، در صورت وجود بيماري بايد بعد از درمان و انجام اقدامات لازم، ازدواج صورت پذيرد. 3_ خانواده، شرايط اقتصادي، اجتماعي، تحصيلي خانواده ها تقريبا مشابه باشد و نظرات بزرگان خانواده مورد توجه قرار گيرد. 4_ خصوصيات ظاهري گرچه ملاك منطقي براي ازدواج نيست ولي در كنار ساير ويژگي ها مي تواند در تداوم زندگي نقش داشته باشد. 5_  استقلال مالي : زوجين بايد حداقل امكانات اقتصادي را در اختيار داشته باشند. مرد بايد شغل مناسبي داشته باشد و از لحاظ مالي خودكفا باشد. 6_ خلق (Mood) : فرد مناسب براي ازدواج بايد خلق طبيعي داشته باشد. 7_ ازدواج فاميلي، ازدواج هاي فاميلي بايد با احتياط صورت گيرد. عمده ترين علت آن امكان بروز اختلالات ژنتيكي در فرزندان است. در صورت لزوم انجام مشاوره ژنتيكي و بررسي هاي دقيق ضروري است.8_ سن : سن ازدواج در شرايط

جغرافيايي و اقليمي مختلف متفاوت است. تفاوت سني مناسب بين زوجين در مطالعات مختلف بين 2 تا 5 سال توصيه شده است. توجه به اين نكته ضروري است كه انتخاب همسر هيچگاه نبايد بر اساس دلسوزي و ترحم صورت گيرد. عوامل عمده اي كه در ساختن و تحكيم ارتباط موثرند برقراري ارتباط عاطفي مناسب و صميميت(Intimacy) است. صميميت شامل احساس وابستگي عاطفي و تمايل به برقراري ارتباط و تقسيم تجربيات و مشاركت دادن و سهيم كردن ديگران در احساسات و افكار خصوصي فرد مي باشد. ارتباط جنسي داشتن به معني ارتباط عاطفي داشتن نيست. گاهي مردان يا زنان، بيشترين ارتباط صميمي خود را با دوستان خود برقرار مي كنند نه با همسران خود. از عواملي كه به صميميت و برقراري ارتباط عاطفي كمك مي كند اين است كه فرد خود را بشناسد، خود را دوست داشته باشد. براي خود ارزش قائل باشد، قادر به تشخيص نيازها و احساسات خصوصي خود باشد و با آزادي عمل، آنها را با شريك زندگي خود تقسيم كند. اگر وابستگي عاطفي ابتدايي متقابلا  پاسخ داده شود، احساس دوست داشتن عميق تر مي شود و اين وابستگي ممكن است ادامه يابد تا طرفين به يكديگر  اعتماد و اطمينان بيشتري  پيدا كنند و ارتباط صميمي آنان گسترش يابد. به طور معمول مردان به اندازه زنان مايل به دادن اطلاعات در باره خودشان يا احساساتشان نيستند. اعتماد و احترام(Trust and caring) باعث ايجاد احساس امنيت در زوجين مي شود. اعتماد معمولا تدريجي ايجاد مي شود. احترام گذاشتن، يك پيوند عاطفي را ايجاد مي كند و  باعث افزايش صميميت مي شود. صداقت (Honesty) هسته

اصلي صميميت را تشكيل  مي دهد. بدون داشتن صداقت، افراد فقط ظاهر همديگر را مي بينند. براي ايجاد صميميت لازم نيست فرد مانند يك”كتاب باز” عمل نمايد. بيان برخي از تجربيات مثل روابط جنسي قبلي ممكن است باعث تخريب روابط بشود. صميميت در ارتباط لازم است ولي كافي نيست. داشتن تعهد(Commitment)  نيز لازم است. افراد بايد متعهد باشند تا بر مشكلات فائق آيند، نه اينكه به محض مشاهده علامتي از مشكل، ميدان را خالي كنند. روانشناسي به نام استرنبرگ عشق بالغ يا عشق كامل را داراي سه جزء واضح توصيف كرده است: 1_ صميميت يا احساس عاطفي نزديك بودن به فرد ديگر و سهيم كردن وي در احساسات و افكار  خصوصي خود       2_ دلباختگي (Passionate)يا انتظارات جنسي 3_ تصميم و تعهد، يعني فرد تصميم داشته باشد به عشق پاي بند بماند و متعهد به نگهداري ارتباط در هر شرايطي باشد. وي عشق را به عنوان يك مثلث، مفهوم سازي كرده است. هر قله بيانگر يكي از اجزاي عشق است. عشقي كه در آن هر سه جزء درتعادل مساوي هستند به شكل يك مثلث با سه ضلع مساوي نشان داده شده است. اگر هر يك از زوجين سطوح همساني از دلباختگي، صميميت و تعهد را نشان دهند، آنها در اين ابعاد يكسان هستند. وقتي زوجين در اين ابعاد همسان نباشند. ارتباط در معرض زوال است ( شكل شماره 1). شكل 1 _ زماني زوجين با يكديگر همسان هستند كه سطوح نسبتا يكساني از نظر دلباختگي، صميميت و تعهد داشته باشندالف) هسمان سازي كاملا موثر   ب ) همسان سازي خوب، زوجين در سه جزء تا

حدي مشابه هستند.ج) غير همسان، تفاوت هاي شديد بين زوجين در سه جزء وجود دارد. به طور مثال وقتي يكي از زوجين انتظارات جنسي بيشتر و يا تعهد طولاني مدت را مي خواهد و فرد ديگر مايل به آن نيست اين وضعيت پيش مي آيد. مطابق با مدل استرنبرگ ميزان هاي متفاوت اين اجزاء در تركيب با يكديگر، منجر به ايجاد انواع مختلف ارتباطات بين زوجين، مي شود. به طور مثال وقتي رابطه داراي اجزاء دلباختگي و صميميت است اما تعهد در آن وجود ندارد تبديل عشق رويا گونه (Romantic Love) مي شود عشق رويا گونه ممكن است بتدريج ضعيف شود و از بين برود يا ممكن است به عشق كامل تبديل شود و به يك ازدواج پايدار و زندگي مشترك طولاني منجر شود كه هر سه جزء عشق در آن وجود داشته باشد. از طرفي وقتي صميميت و تعهد قوي هستند اما دلباختگي وجود ندارد يا كم است اين رابطه مثل يك دوستي طولاني مدت است. عشق كامل كه متشكل از هر سه جزء است مطلوب است اما سخت بدست مي آيد. برخي از زوجين روابطشان به حدي گسترش مي يابد كه خود را “ما” مي بينند نه “من“، لوينگر در بيان اين احساس عبارت“يكي شدن“ (Mutuality) را بكار مي برد. توسعه اين ارتباط دو طرفه، تداوم و تعميق روابط را بدنبال دارد. در ارتباط احترام آميز يك تعادل برنامه ريزي شده بين حفظ فرديت (Individuality) و يكي شدن وجود دارد. احساس يكي شدن صحيح و سالم استقلال فردي زوجين را از بين نمي برد، زوجين در حين ارتباط احترام آميز و سالم،

آزاد هستند تا خودشان باشند و هيچيك سعي نمي كند بر ديگري تسلط يابد يا در شخصيت ديگري غرق شود. در ارتباط غير صحيح و دچار مشكل، معمولا استقلال فردي يكي از زوجين توسط ديگري پايمال مي شود. C : تداوم (Continuity) از عواملي كه باعث تداوم ارتباط مي شود آن است كه زوجين از ارتباط با يكديگر احساس رضايت كنند جستجوي روش هايي براي ايجاد تنوع و حفظ علايق و حفظ احترام و فعاليت هايي كه رابطه را عميق تر كند در تداوم زندگي مشترك نقش دارند. آنچه كه رابطه را به زوال و نابودي مي كشاند عمدتا شامل احساس خسته شدن، جرّوبحث بر سر مسائل بي اهميت فراموش كردن يا ناديده گرفتن مسائل مهم، ارضاء نشدن يا احساس نامتوازن بودن روابط مي باشد.D         : زوال (Deterioration)، زوجيني كه براي حفظ و بهبود رابطه تلاش مي كنند ممكن است با يكديگر ارتباط قوي تري پيدا كنند. وقتي با اختلاف، برخورد مناسبي نشود، مي تواند منجر به زوال و در صورت تشديد منجر به قطع ارتباط شود. زوجين مي توانند با اين مشكل به شكل فعال يا غيرفعال برخورد نمايند. برخورد فعال در برگيرنده مراحلي است كه باعث تقويت رابطه مي شود. مثل به بحث گذاشتن اختلافات، كمك گرفتن از مشاوران و سايرين، واكنش منفي شامل انتظار براي بهبود يا خاتمه يافتن ارتباط به صورت خود بخودي است. معمولا ارتباطات به صورت  خود بخودي بهبود نمي يابد. حفظ ارتباط خوب نياز به زمان و تلاش دارد. E  : خاتمه (Ending)  برخي از زوج ها از تبديل روابط رو به زوال خود به ختم ارتباط، با

تلاش پيشگيري مي كنند. آنها زماني اين تلاش را انجام مي دهند كه به حفظ ارتباط علاقه دارند و يا عقيده دارند كه قادر به غلبه بر مشكل خود خواهند بود. وقتي زوجين رضايت ناچيزي از زندگي دارند ممكن است ارتباط خاتمه يابد. وقتي افراد شديدا ناسازگار هستند يا تلاش هايي كه به منظور بهبود روابط ايجاد مي شود به شكست بيانجامد، خاتمه روابط ممكن است شانسي براي زندگي با فرد سالم ديگري باشد. وقتي زوجين بدنبال حل اختلاف باشند، گاهي با كمك يك مشاوره  مشكلات موجود قابل حل مي باشد. از مواردي كه قبل از ازدواج بايد مورد توجه قرارگيرد و جزو اهداف برنامه هاي آموزش و مشاوره قبل از ازدواج نيز هست آشنايي  زوجين با روش هاي مختلف پيشگيري از بارداري است. براي پيشگيري از بارداري و نحوه فاصله گذاري بين فرزندان و تنظيم دلخواه ابعاد زندگي بايد به زوجين آماده براي ازدواج آگاهي هاي لازم داده شود. بايد به زوجين تفهيم شود كه آمادگي براي ازدواج به معني آمادگي براي پدر ومادر شدن نيست در ابتداي شروع فعاليت جنسي زوجين معمولا آگاهي لازم در ارتباط با بهداشت باروري را ندارند و براي استفاده از روش هاي پيشگيري از بارداري از آمادگي لازم برخوردار نيستند. وقوع بارداري در صورتي كه زوجين از نظر اقتصادي، اجتماعي و رواني آمادگي لازم براي پذيرش آن را نداشته باشند ممكن است منجر به مشكلات قابل توجهي در زندگي شود. از طرفي كنترل رشد بي رويه جمعيت در كشور تا حد زيادي بستگي به آگاهي و  نگرش و رفتار اين افراد دارد و يكي از بهترين و مناسب

ترين فرصت ها براي آموزش آنان موقعيت قبل از  ازدواج است. استفاده از كاندوم و قرص هاي تركيبي پيشگيري از بارداري  روش هاي مناسبي براي زوجين در چند سال اول زندگي زناشويي است. آشنايي زوجين با انواع روش هاي پيشگيري و آگاهي آنان از مراكز ارائه دهنده خدمات تنظيم خانواده ضروري است. آموزش هاي لازم دراين زمينه و نيز آموزش هاي لازم در مورد پيشگيري از ابتلاء به سرخجه در بارداري و ايمن سازي عليه سرخجه و لزوم انجام واكسيناسيون كزاز، نيز راه هاي انتقال و پيشگيري از بيماري هاي مقاربتي، لزوم انجام معاينات دوره اي پستان و آزمايش پاپ اسمير در كلاس هاي آموزشي كه بدين منظور در مراكز بهداشت داير مي باشد، به زوجين داده مي شود. يكي از اهداف مهم آموزش و مشاوره قبل از ازدواج پيشگيري از بيماري ها است. سلامت جسمي و رواني زوجين در موفقيت ازدواج، تولد فرزندان سالم و داشتن خانواده اي سالم نقش دارد. ارزيابي هاي لازم در اين زمينه لازم است قبل از ازدواج مد ّنظر قرار گيرد. در حال حاضر انجام بررسي هاي ذيل در كشور، قبل از ازدواج ضروري است. انجام تست VDRL به منظور شناسايي سيفيليس جهت مردان،  اين ازدواج براي خانم ها در ازدواج اول صورت نمي گيرد. آزمايش كامل ادرار جهت مردان كه به منظور تشخيص موارد اعتياد صورت مي گيرد، بررسي از نظر سل و انجام تست توبركولين در مناطقي كه سل از شيوع بالائي برخوردار است، تزريق يك نوبت واكسن توام بزرگسالان و آموزش در مورد نحوه تكميل برنامه واكسيناسيون كه از راه هاي عمده حذف كزاز نوزادي است. انجام آزمايش

خون به منظور تشخيص موارد ناقل تالاسمي از آنجاكه هيچ زمان قطعي براي مبتلايان به اختلالات ژنتيكي و كروموزومي وجود ندارد، خدمات مشاوره ژنتيك نقش مهمي را در كاهش اين بيماريها ايفا مي كند. بهترين زمان انجام مشاوره ژنتيك قبل از ازدواج است. در مشاوره ژنتيك بيماران و خانواده هايي كه در معرض يك اختلال ارثي قرار دارند، نسبت به نتايج آن بيماري، احتمال بوجود آمدن يا انتقال بيماري به فرزندان و راه هاي پيشگيري از آن آگاهي پيدا مي كنند. (هارپر1996، به نقل از تامپسون 1373 ). امروزه با پيشرفت امكانات بهداشتي، بيماري هاي ناشي از عوامل محيطي مثل عفونت و سوء تغذيه كاهش يافته و معلوليت و مرگ ناشي از بيماري هاي ارثي توجه بيشتري را به خود جلب كرده است. طبق مطالعات 30% كودكان بستري در بيمارستان ها و  50_40% از موارد مرگ كودكان، ناشي از عوامل ارثي و ناهنجاري هاي مادرزادي است كه نشانگر اهميت شناخت اين بيماري ها مي باشد. مواردي كه لازم است دختر و پسر جهت مشاوره ژنتيك ارجاع داده شوند شامل وجود اختلال ارثي شناخته شده يا مشكوك در خانواده، تماس قطعي يا مشكوك با مواد تراتوژن، عقب ماندگي عقلي يكي از زوجين يا يكي از اعضاي خانواده آنها، متعلق بودن به جمعيتي كه اختلال ژنتيكي خاصي در آن ها شايع است ازدواج هاي فاميلي و داشتن اختلال ژنتيكي خاص يا نقايص هنگام تولد مي باشد.در مشاوره ژنتيك، سه اصل عمده عبارتند از : 1_ شناخت بيماري 2_ آشنايي با طرق انتقال بيماري و احتمال بروز اختلال 3_ شناسائي افراد در معرص خطر. در مشاوره ژنتيك تشخيص بيماري

از اهميت زيادي برخوردار است. تشخيص با گرفتن تاريخچه بيماري در خانواده، معاينه و در  صورت لزوم انجام تست هاي آزمايشگاهي، بيوشيميايي و سيتوژنتيك داده مي شود. رسم شجره نامه (Pedigree) به تشخيص بيماري كمك مي كند. شجره نامه خلاصه اي از مجموعه خصايص ارثي اعضاء يك خانواده است كه روي كاغذ ثبت مي شود. در افراد خويشاوند بدليل تشابه ژني، امكان بروز بيمارهاي ارثي افزايش مي يابد. اين امر در خويشاوندان نزديك بيشتر ديده مي شود. ميزان ژن هاي مشترك به درجه خويشاوندي بستگي دارد. احتمال تشابه ژني در خواهران و برادران 50%، بين هر فرد با اقوام درجه 2 يعني عمو، خاله، دايي، عمه خود 25% و بين فرد با فرزندان اقوام درجه 2 خود، برابر 5/12 درصد مي باشد.پس از تشخيص ميزان خطر بروز بيماري در فرزندان زوجيني كه ناقل بيماري تشخيص داده شده اند محاسبه مي شود و در مورد طبيعت بيماري، روش هاي درماني، حمايت هاي اجتماعي موجود و روش هاي پيشگيري از بروز بيماري با زوجين صحبت مي شود. در مشاوره ژنتيك، اطلاعات لازم به زوجين داده مي شود و به آنها كمك مي شود تا خودشان آگاهانه و مسئولانه تصميم گيري نمايند. چون آنها بايد تصميماتي را اتخاذ كنند كه مجبور هستند با پيامدهاي آن در بقيه دوران عمرشان زندگي كنند. در مشاوره ژنتيك كاركنان بهداشتي نقش شناسايي ارجاع، آموزش و حمايت را بعهده دارند و كليه افرادي كه نياز به مشاوره تخصصي دارند بايد به متخصص ژنتيك ارجاع داده شوند.با توجه به لزوم آموزش ها و خدمات مشاوره اي قبل از ازدواج در سلامت و تداوم ازدواج 

و اهميت داشتن نسلي سالم و حفط سلامت خانواده و ارتقاء كيفيت زندگي در صورتيكه زوجين آموزش ها و مشاوره لازم را دريافت نكرده باشند بايد در اولين فرصت پس از ازدواج اين خدمات به آن ها ارائه شود.خلاصهازدواج قراردادي اجتماعي است كه باعث بوجود آوردن يك كانون خانوادگي براي زندگي و تكثير و بقاء نسل انسان از طريق بوجود آوردن اولاد و تعليم و تربيت آنان مطابق با هنجارهاي خانوادگي و فرهنگي مي شود. در دين مبين اسلام قداست و اهميت تشكيل خانواده مورد تاكيد قرار گرفته است به حدي كه ازدواج بعنوان محبوب ترين بنياد نزد خداوند ذكر شده است. ازدواج يك رابطه بسيار نزديك و  طولاني را بين زن و مرد ايجاد مي كند. در صورتيكه ارتباط سالم و موثر بين زن و مرد بوجود نيايد، بقاء آن با مشكل مواجه مي شود. براي  اينكه ازدواج بناي مستحكمي داشته باشد، بايد بر اساس توافق طرفين و بررسي خانواده هاي آنان صورت گيرد. لازمه اين امراست كه طرفين معيارهاي مناسبي براي انتخاب همسر تعيين نمايند و به بررسي و مشورت با ديگران جهت آگاهي از ويژگيهاي فرد مقابل و تطابق آن  با معيارهاي خود بپردازند. از طرفي زوج هاي جوان آينده سازان هر كشوري هستند و سلامت جامعه در گرو تامين سلامت جسمي، رواني و اجتماعي آنان است. ريشه بسياري از مشكلات عمده بهداشتي نظير رشد بي رويه جمعيت، مرگ و ميرمادران و كودكان و ناهنجارهاي  ژنتيكي و غيره را بايد در دوران قبل از ازدواج و قبل از بارداري جستجو كرد. پيشگيري از بروز مشكلات ذكرشده را بايد با برنامه ريزي  صحيح از

دوران قبل از ازدواج شروع نمود.منابع 1_ مرندي، ع؛ عزيزي، ف : سلامت در جمهوري اسلامي ايران. وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشكي، سال 1379، ص 121 2_ حسيني، م : مشاوره ازدواج و خانواده، انتشارات آواي نور، 1377. 3_ تامپسون، ژنتيك در پزشكي، ترجمه دكتر فرهاد رحمت خواه، چاپ اول، انتشارات شهرآب، 1373 4_ پارك  ا. جي، پارك  ك، درسنامه پيشگيري و پزشكي اجتماعي، روشهاي اپيدميولوژي و آمارهاي بهداشتي. ترجمه دكتر حسين  شجاعي تهراني، جلد اول، چاپ چهارم، 1376. 5 _ قرآن مجيد، سوره روم، آيه 21 (وَ مِن آياتِهِ اَن خَلَقَ لَكُم مِن اَنفُسِكُم اَزواجاً لِتَسكُنوُا اِلَيها وَ جَعَلَ بَينَكُم مَوَدَّهً وَ رَحمهً اِنَّ في ذلِكَ لآياتٍ لِقومٍ يَتَفَكَّرون.

6 ) Nevid JS, Rathus SA. Rubenstein HR. “Healthy relationship” in Health in the new pp:201 _221. 7 ) Schumma. WR “Premarital counseling and marital satisfaction among wives of military service members. J sex Marital 1998 24(1):21-9. 8 ) Sulivan KT Brodury TN. Are Premarital prevention  programs reaching couples at risk for marital dysfunction? J Counselt Clin Psychol. 1997 65 (1):24 –30

چهل نكته درخانواده

خانواده اگر با معيارهاي درست عقلي و ديني تشكيل شود ، كانون مهر و محبت ، سازندگي و انرژي زايي مي شود . ولي واقعيت هايي موجود در جامعه ممكن است سوالاتي در اذهان ايجاد كند كه به دنبال پاسخ آن باشيم .

سوالاتي از جمله :چرا ازدواج ها و پيوندها به جدايي مي انجامد؟چرا پيوندهاي عاشقانه بعد از ازدواج گسسته مي شود و فرو مي پاشد؟چرا بعضي از زوج ها با يكديگر همدلي و همفكري دارند و برخي ندارند؟چرا زنان و

شوهراني كه با هم تفاهم دارند، پس از مدتي به عدم تفاهم مي رسند؟چگونه مي شود زنان و شوهراني كه مدعي بودند نمي توانند با يكديگر زندگي كنند، پس از چندي توانسته اند به خوبي با هم زندگي كنند؟چرا اكثر روان شناسان راه اصلي حل و فصل مسائل زناشويي را رسيدن به تفاهم و برقراري ارتباط انساني ذكر مي كنند و از سويي، برخي از مردم راه اصلي حل و فصل مسائل زناشويي را عشق ورزيدن ذكر كرده اند؟ حال آن كه بايد دانست عشق شرط لازم است، اما به تنهايي كافي نيست.دوست عزيز40 نكته زير مي تواند پاسخي براي شما و همه زوج هاي جوان و نيز كساني كه در مرحله تصميم گيري براي ازدواج يا در آستانه ازدواج قرار دارند، مفيد و موثر باشد:1- با مطالعه كتب مربوط به انتخاب همسر، آيين همسرداري، چگونگي ايجاد ارتباط با ديگران و نيز شركت در جلسه هاي آموزش خانواده دانش و مهارت خود را در اين زمينه افزايش دهيد.2- با همدلي، همفكري، همكاري و مشورت با يكديگر در باره  مسائل مختلف ميان اعضاي خانواده روابط سالم پديد آوريد. 3- هر يك از زوجين ديگري را نزديك ترين و محرم ترين فرد بداند و او را نيمه تن، حامي و پشتيبان خود تلقي كند. 4- با يادگيري مهارت هاي ارتباطي نظير فعالانه به حرف هاي يكديگر گوش كردن، احترام به نظرها و عقايد يكديگر و تشريك مساعي و مشورت كردن روابط خود را بهبود بخشيد. 5- بكوشيد، با ايجاد كانوني گرم و صميمي، تمام اعضاي خانواده به ويژه زن و شوهر مسووليت رسيدن به تفاهم را پذيرا

شوند. تا كه از جانب معشوق نباشد كششي                كوشش عاشق بيچاره به جايي نرسد6- هنگام اختلاف نظر يا سوء تفاهم، به جاي سرزنش كردن يكديگر يا تفسير نادرست، به شناسايي مساله و يافتن راه حل آن بپردازيد و در صورت لزوم كمك و مشاوره افراد با تجربه و متخصص را جلب كنيد.7- براي رسيدن به امنيت رواني و عاطفي در روابط زناشويي داشتن صداقت، پذيرش، سعه صدر، انصاف و اعتماد متقابل را اصل اول قرار دهيد.8- در صورت به وجود آمدن هر گونه سوء تفاهم و سوء برداشت، در نخستين فرصت ممكن به حل و فصل آن بپردازيد تا به فرآيندي مخرب و پيشرونده تبديل نشود.9- به هر طريق ممكن رفتارهاي مطلوب همسرتان را مورد توجه و تاييد قرار دهيد: به گونه اي كه همسرتان بفهمد برايش ارزش قائل هستيد. 10- تشويق و تاييد و بيان نكات مثبت به طور آشكار يا در جمع باشد و تذكر نكات منفي و انتقاد به طور محرمانه و در تنهايي صورت گيرد.11- براي خصوصيات و نيازمندي هاي يكديگر ارزش قائل شويد و در روابط كلامي، عاطفي، اقدام ها و تصميم گيري ها به افكار و خواسته هاي همسرتان توجه كنيد.12- اگر رفتار خاصي براي شما مبهم است، ساده ترين راه اين است كه از همسرتان هدف وعلت آن رفتار را بپرسيد و با روش مسالمت آميز، صميمانه و خوش بينانه موضوع را روشن كنيد.13- خشونت همسرتان را با خشونت پاسخ ندهيد. خشونت را با سكوت پاسخ گوييد و در موقعيتي مناسب در باره مساله مورد نظر به بحث و گفت و گو بپردازيد. 14- بكوشيد در سراسر زندگي،

به خصوص در روابط بين خود و همسرتان، به جاي هر گونه پيش داوري يا مشاهده اشكالات و ضعف ها نقاط مثبت و قوت را ببينيد: به عبارت ديگر، به جاي توجه به نيمه خالي ليوان به نيمه پر آن توجه كنيد.15- سعي كنيد در برنامه ريزي براي فعاليت هاي اجتماعي، اوقات فراغت، ديد و بازديدهاي خانوادگي و نظاير آن به مشورت كردن با يكديگر بپردازيد و از يك جانبه نگري بپرهيزيد. 16- در هر فرصتي كه پيش مي آيد، با همسر و اعضاي خانواده تان ارتباط كلامي و عاطفي برقرار كنيد. شايان ذكر است زن ها از صحبت كردن با همسرشان بيش تر لذت مي برند. بنابراين، مردان بايد فعالانه به سخنان همسرانشان گوش كنند و واكنش مناسب نشان دهند.17- اگر هر يك از زوجين در شرايط خاصي نمي تواند به سخنان همسرش گوش كند، بايد صادقانه و صميمانه اين موضوع را به وي انتقال دهد، و تقاضا كند صحبت كردن در باره آن موضوع را به فرصتي ديگر واگذارد.18- هر از چند گاهي زوجين در فضايي محرمانه، محبت آميز و صميمانه به ارزيابي رفتار و روابط يكديگر بپردازند و از يكديگر بپرسند، چه بايد كرد تا روابطمان بهتر و با نشاط تر شود؟19- هميشه، در رويارويي با مسائل و مشكلات خانوادگي، خود را در وضعيت طرف مقابل قرار دهيد و با قبول مسووليت خود و شناخت انتظارات متقابل به حل  و فصل اختلافات روي آوريد.20- در روز يا در هفته زمان مشخصي را براي گفت و گو در باره مسائل و مشكلات و به اصطلاح درد دل كردن با همسرتان اختصاص دهيد.21- از

داشتن نگرش هاي آرمان گرايانه و شاعرانه در مساله ازدواج و روابط زناشويي و نيز انتظارات غير واقع بينانه اجتناب كنيد.22- ارتباط زوجين بايد از هر گونه سوء ظن و حدس نادرست و غير واقع بينانه دور باشد. اگر موضوع و مساله اي ذهن يكي از زوجين را به خود مشغول كرده است، بايد آن را به صراحت و صادقانه مطرح كند و درستي و نادرستي اش را با همسرش مورد بررسي قرار دهد.23- هر يك از زوجين بايد زمينه هاي بروز سوء تفاهم ها و سوء ظن ها را از بين ببرد و از رفتارهايي كه موجب بروز سوء تفاهم و سوء ظن مي شود، خود داري كند.24- هر يك از زوجين بايد بكوشد با روان شناسي همسرش آشنا شود تا بداند زن يا مرد به چه اموري بها مي دهد و نظام ارزشي اش چگونه است: براي مثال معمولاً زن به وابسته بودن، كسب امنيت عاطفي و مورد حمايت واقع شدن اهميت مي دهد و مردان مي خواهند مستقل و خود مختار باشند و آزادي عمل را داراي ارزش مي دانند.25- زن و شوهر از مسخره كردن يكديگر و گفتن سخنان طعنه آميز و دو پهلو جدا پرهيز كنند.26- از رفتارهايي نظير متلك، تحقير، سرزنش و به رخ كشيدن يكديگر كه موجب افزايش مقاومت هاي رواني در طرف مقابل است، جدا بايد پرهيز شود.27- در سراسر زندگي، از جمله در زندگي خانوادگي، بكوشيد به نقاط مثبت، موهبت و نعمت هايي كه در اختيار داريد بينديشيد نه به اموري كه در اختيار نداريد. 28- از خطاهاي يكديگر سريعا بگذريد و خطاهاي همديگر را تحمل

كنيد.29- با ياد آوري برخي ايام مانند روز تولد، سالگرد ازدواج و نظاير آن و دادن هديه هايي هر چند كوچك (مثل يك شاخه گل) به طور نمادين يا سمبليك عشق و علاقه خود را به همسرتان اعلام كنيد. 30- خود را در برابر همسرتان آراسته و پاكيزه و جالب توجه نگه داريد از پريشاني و وضع نامرتب بپرهيزيد.31- در انتخاب دوست و برقراري روابط دوستانه و معاشرت هاي خانوادگي  با زوج هاي ديگر دقت كنيد و اين امور را با توافق يكديگر انجام دهيد.32- از هر گونه رفتاري كه به مرد سالاري يا زن سالاري مي انجامد، پرهيزكنيد.33- خطاي يكديگر را در حضور ديگران، فرزندان، آشنايان، والدين يكديگر و ... بازگو نكنيد.34- هرگز همسرتان را با زن يا مرد ديگر مقايسه نكنيد.35- از رفتارهاي مطلوب همسرتان تشكر كرده، او را تشويق كنيد و انگيزه تكرار آن رفتار را بيش تر سازيد.36- از تصميم هاي نادرست و غير منطقي و كلي گويي هاي منفي و شكل گيري افكار منفي در باره همسرتان شديداً پرهيز كنيد.37- حتي المقدور به قول هايي كه به همسرتان داده ايد عمل كنيد تا به سلب اعتماد و احساس فريب خوردگي نينجامد.38- از نسبت دادن القاب و زدن بر چسب هاي ناگوار و نامطلوب مانند بدقول، زرنگ، شلخته، كله شق، يك دنده، لجباز و خود خواه به يكديگر پرهيز كنيد.39- در مواردي كه غمگيني و افسردگي و يا عصبانيت زن يا شوهر شدت مي يابد و احتمال اختلال در كار سيستم عصبي يا غدد دورن ريز به ويژه غده تيروئيد وجود دارد، در نخستين فرصت به پزشك متخصص مراجعه كنيد تا

از عادي بودن ترشح غدد از جمله غده تيروئيد مطمئن شويد.40- براي داشتن يك زندگي با نشاط و موفق خوب بينديشيد، وقت بگذاريد، احساس مسووليت كنيد، موانع ارتباط سالم را از ميان برداريد و به عوامل ايجاد كننده روابط سالم توجه كنيد.

چگونه براى ازدواج برنامه ريزى كنيم

؟

ازدواج آگاهانه و با برنامه، برج مراقبت زندگى است و ضرورت آن، به ويژه در اين دوران كه زندگى بشر از پيچيدگى خاصى برخوردار است، پوشيده نيست.

ازدواج، اهداف و نيازهاى بى شمارى را برآورده مى سازد كه مهم ترين آن ها آرامش و سكون است: «وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً»؛1 و از نشانه هاى او اين است كه از [نوع ] خودتان همسرانى براى شما آفريد تا بدان ها آرام گيريد و ميان شما دوستى و رحمت نهاد.» مواردى چون نيل به آرامش و سكون، تأمين نيازهاى جنسى و حيات، بقاى نسل، تكميل شخصيت و تكامل اجتماعى، سلامت و امنيت اجتماعى و تأمين نيازهاى روانى - اجتماعى در شمار مهم ترين اهداف ازدواج جاى دارند. رسيدن به همه اين اهداف به تأمل و تفكر و نيل به چنين ازدواجى به برنامه ريزى نيازمند است. اين مقاله به ضرورت ازدواج مى پردازد و سپس 9 مؤلّفه ضرورى جهت برنامه ريزى ازدواج را برمى شمارد؛ از آسيب شناسى و عناصر چهار گانه لازم يك ازدواج سخن مى گويد و به بعضى مسائل مربوط به ازدواج در دوران جوانى، به ويژه، دوران تحصيل، اهتمام مى ورزد. رسول اكرم در حديثى زيبا مى فرمايد: ايّما شابّ تزوّج فى حداثة سنه عج شيطانه ياوَيلَه عصم منى دينه؛ هر جوانى كه در سنين جوانى ازدواج كند، شيطانِ [موكل بر] او

فرياد مى زند: واويلا! دين او از دسترس من حفظ شد.»2انسان، اجتماعى ترين موجود زمين است و هيچ انسان سالمى نمى تواند بدون ارتباط با ديگران زندگى كند. آدمى تركيبى از جسم و روان است. برخى چنان مى پندارند كه وجودشان به اين جسم خاكى محدود است. در صورتى كه اين جسم، استراحتگاه موقتى روح شمرده مى شود و روان آدمى به مونس و همدم و همراه نياز دارد. اريك فروم 3، روان شناس آلمانى، مى گويد: «انسان از لحظه اى كه به دنيا مى آيد تا آن دمى كه از دنيا مى رود، هر كارى كه مى كند براى رفع احساس تنهايى خويش است.»4وقتى اين تنهايى بيش تر شود، تكاپوى بشر براى جست وجوى يار و همراه فزونى مى يابد. كامل ترين و جامع ترين نمود اين جست و جو كه قاعدتاً تمام زندگى فرد را تحت الشعاع قرار مى دهد، ازدواج است. البته ازدواج امرى سهل و ساده نيست. براى اين امر مهم بايد بسيار انديشيد و به فكر فرو رفت، نقشه ها كشيد و مهم تر از همه مشورت كرد. خلاصه همه اين موارد محتاج برنامه ريزى است. ضرورت برنامه ريزى در ازدواج صاحب نظران معتقدند به همان اندازه كه نبايد از ازدواج دچار ترس و توهم شد، به همان اندازه نيز نبايد اين اتفاق مهم و حياتى را ساده پنداشت؛ زيرا ازدواج هاى بدون برنامه و مطالعه كارنامه خوبى نداشته اند. به همين خاطر، براى يك ازدواج موفق بايد برنامه داشت. اين امر به ويژه در دنياى پست مدرن امروز كه از پيچيدگى خاص برخوردار است، اهميت دو چندان پيدا مى كند؛ ازدواج يك سنت ديرينه اجتماعى است؛ اديان الاهى از مشوّقان عمده آن بوده اند و حتى آن را ميثاق مقدس خوانده اند.

دين مبين اسلام بر اين سنت پاك و ارزشمند كه سعادت جامعه را رقم مى زند و موجب بقاى نسل مى گردد، بسيار تأكيد ورزيده است. پيامبر اكرم (ص) مى فرمايد: «هيچ بنايى نزد خداوند از ازدواج محبوب تر نيست.»5 اين بنا به برنامه و نوعى مهندسى فكرى و روحى نياز دارد. ازدواج وتشكيل خانواده حركت از «من» به سوى «ما» است. نيازى مقدس و طبيعى است كه از فطرت و آفرينش انسان ها سرچشمه مى گيرد و نبايد آن را يك قرار داد متعارف اجتماعى تلقى كرد؛ زيرا اگر اين بنيان مقدس آسيب بيند، پيامدهايى جبران ناپذير دارد. در برنامه ريزى ازدواج از 9 عامل نام برده مى شود كه در توفيق اين امر مهم تأثير بسيار دارد. اين عوامل عبارت است از: 1. نيت و اراده آگاهانه براى ايجاد خانواده و ساختن زندگى مشترك نيت تنها يك امر ذهنى نيست. اين پديده مجموعه اى از طراحى هاى ذهنى و عملى است كه سخت كوشى و تلاش بهينه و كارامد بخشى از آن به شمار مى آيد. كسى كه برنامه اى شفاف و روشن براى اين امر مهم داشته باشد، استحكام و بقاى اين پيوند مقدس را رقم زده است. البته اين نكته را هم نبايد فراموش كنيم كه هر گاه انسان به كارى مقدس و ارزشمند به ويژه ازدواج دست بزند، دست هاى نامرئى از آستين رحمت الاهى خارج مى شوند و يارى اش مى دهند. بسيارى از ازدواج هاى موفق و زوج هاى كامياب وجود چنين امرى را تأييد كرده اند. پس وقتى از برنامه در ازدواج سخن مى گوييم، هدف آن است كه اين امر مهم را به زمان مبهم موكول نكنيم و در زمان هاى مناسب و نزديك به آن، با

مشاوره و رايزنى و مطالعه و كسب اطلاعات و مهم تر از همه تجارب ديگران، به برنامه ريزى روى آوريم. 2. سلامت روح و جسم انسان سالم به وجود آورنده خانواده سالم است و چون اجتماع مجموعه خانواده ها است، وقتى سلامت روان پايه و اساس زندگى هاى مشترك باشد، بالندگى اجتماعى به ارمغان مى آورد. سلامت جسم در مرتبه بعد است. گروهى از مردم دراثر سوانح و جنگ ها مشكل جسمى پيدا مى كنند؛ ولى مى توانند زندگى زناشويى بسيار متعالى تشكيل دهند. در مسأله ازدواج سلامت انديشه و روان و خلقيات از اهميت ويژه برخوردار است. 3. داشتن منبع درآمد مناسب بحث تأمين براى يك ازدواج موفق و زندگى پرخير و بركت بسيار ضرورت دارد. مسأله اشتغال و تأمين خانواده نوعى امنيت روانى ايجاد مى كند كه لازمه زندگى مشترك است. دانشجويانى كه به ازدواج تمايل دارند، با جد و جهد در كنار درس حرفه اى مى يابند و مسأله تأمين را تا حدود زيادى حل مى كنند. يارى خانواده دراين زمينه نيز از عوامل آسان كننده ازدواج است. البته در اين مراحل صبر، قناعت، پذيرش وضع موجود، و تلاش براى تأمين هر چه بيش تر ضرورت دارد. امروزه اين نكته حائز اهميت است كه حتى بسيارى از افراد توانگر جامعه كه مشكل تحصيل وتأمين نداشته اند، در آغاز راه سال ها صبر و تلاش كرده اند تا توانسته اند به مرحله توانگرى نائل شوند. تأمين رهاورد سال ها انديشه وعمل و جد و جهد است. روان شناسان مى گويند: «هر حركت انسان بايك فكر يا تصوير ذهنى شروع مى شود و سپس از آن جا به صورت مادى تجسم پيدا مى كند. پس مى توانيم با افكارمان و ايده هاى عملى مان زندگيمان را

بسازيم؛ چرا كه جايگاه اصلى قدرت و توانگرى درون ما است.»6انسان چرايى است كه مى تواند با هر چگونه اى بسازد. اين يك شعار روان شناسى نيست. خلقت آدمى به گونه اى است كه اگر بخواهد و از جمود خارج شود و منتظر نشود هميشه برايش تصميم بگيرند، مى تواند به مرحله تصميم سازى برسد و مهم تر از آن در بحث تأمين به مرحله كارآفرينى دست يابد. جوان امروز، در مقايسه با جوان دهه هاى پيشين، از خلاقيت، مهارت، استعداد و توانگرى بيش تر برخوردار است. از طرف ديگر، جوامع امروز از فرصت ها و امكانات اشتغال و توليد و فعاليت آكنده اند. اين ما هستيم كه بايد به سمت كار خيز برداريم ياموقعيت آن را خلق كنيم. چه بسا لازم باشد اين موقعيت را در كنار تحصيل و بانيت تشكيل زندگى مشترك فراهم سازيم. نكته مهمى كه در اين جا وجود دارد، بحث ازدواج و رزق است. امام (ع) مى فرمايد: «من ترك التزويج مخافة الفقر فقد اساء الظن بالله عزوجل ان الله عزوجل يقول «و ان يكونوا فقراء يغنهم الله من فضله»؛7كسى كه به خاطر ترس از فقر [و مشكلات مالى ] ازدواج را ترك كند، به خداوند سوءظن پيدا كرده است؛ چون خدا مى فرمايد: و اگر فقير باشند [و ازدواج كنند] خدا از فضل خود آن ها را بى نياز مى سازد.» 4. سن مناسب زوج مناسب بايد از جهت جسمى به بلوغ كامل رسيده باشند و از جهت روحى و روانى براى پذيرش مسؤوليت ازدواج آمادگى داشته باشند. امروزه، با عنايت به بحث تحصيل و كار و امكانات، تعريفى خاص از سن مناسب وجود ندارد؛ يعنى با لحاظ كردن بلوغ جسمى و روحى و

تطبيق با شرايط زمانه، از جهت تحصيل و اشتغال و تأمين، مى توان در خصوص ازدواج تصميم گرفت. البته نبايد فراموش كنيم كه بيش از سن تقويمى، سن عقلى ضامن بقاى زندگى مشترك خواهد بود. از سوى ديگر، برخى صاحب نظران دامنه سنى ويژه براى دختران و پسران ذكر كرده اند، براى نمونه سن مناسب آقايان جهت ازدواج را، با لحاظ شرايط فوق، بين 22 - 28 سال و سن مناسب خانم ها را بين 19 - 25 سال دانسته اند. البته هم سنى آقايان و خانم ها در بسيارى از موارد مثبت است و به تفاهم بالا در محيط خانواده مى انجامد. امروزه شاهد بالا رفتن سن ازدواج آقايان و خانم ها هستيم كه پديده اى جالب نيست. به طورى كه مرز 30 - 35 سال براى آقايان و 25 - 30 سال براى خانم ها عادى شده است. البته نبايد شرايط اجتماعى، اشتغال و بحث تأمين را انكار كرد؛ اما همان گونه كه گذشت كمك و همكارى بزرگ ترها و تأمين بخشى از هزينه زندگى در زمان تحصيل زوج يا زوجين و سعى و اهتمام همسر در برآوردن نيازهاى خانواده و داشتن صبر، قناعت و پذيرش شرايط گذراى فعلى و ايمان و اعتقاد به رحمت خداوند از تبديل شدن اين دوره هاى بالاى سنى به فرهنگ جلوگيرى مى كند. امروزه اصطلاح «سنين طلايى»8 زندگى بسيار شنيده مى شود. اين دوره در ازدواج آقايان همان سنين 22 - 28 است و در خانم ها20 - 25 سالگى. همچنين 6 - 18 سالگى را سنين طلايى يادگيرى و حفظ و تكرار و 18 - 25 سالگى را سنين طلايى تجربه اندوزى شمرده اند. 5. ثبات عاطفى داشتن ثبات عاطفى

و كنترل عواطف و احساسات در امر ازدواج بسيار تعيين كننده و مهم است. حوصله و بردبارى، صداقت، خلوص، بى آلايشى، مهربانى، گذشت، صميميت ، اعتماد، اطمينان، نظم و انضباط و همكارى، سازگارى، تعهد، سخاوت و حسن تفاهم و بالاخره انعطاف از موارد عمده ثبات عاطفى اند. جوانانى كه در آستانه ازدواج و تشكيل خانواده قرار دارند، بايد از حداقل ثبات برخوردار باشند؛ بتوانند خشم و شادى غير طبيعى خود را كنترل كنند؛ با متانت و تأمل به بررسى واقعيت ها پردازند و هنگام قضاوت و داورى با عقل و منطق ظاهر شوند. امروزه عقيده بر اين است كه در امر ازدواج بايد «عقل و عاطفه» را به هم پيوند زد تا فرزندى به نام منطق صحيح و تعامل انسانى زاده شود. تحقيقات مختلف نشان مى دهد در مجموع افراد متأهل از افراد مجرد خوشبخت تر و راضى تر، سالم تر و داراى وضعيت روحى واقتصادى بهترند. همچنين زنان جوان متأهل، در مقايسه با دوره تجرد خود، از فشار روانى كم ترى برخوردارند. از سوى ديگر، كلاً ازدواج عامل تعادل عاطفى است. به شرطى كه زوج ها در تعامل هاى خود به مؤلفه هاى آن توجه داشته باشند. جالب اين است كه در شرايط مساعد روحى و روانى، انسان بعد از تعادل عاطفى به تعادل روانى مى رسد. امروزه ازدواج منبع بسيار مهم امنيت خاطر، به ويژه براى زنان، به شمار مى آيد و براى احساس مسؤوليت هاى زوجين در برابر يكديگر جايگاهى مهم و حساس است. ازدواج براى زنان بيش تر جنبه عاطفى و صميميت وتعلق دارد. 9 6. داشتن منطق و مسؤوليت پذيرى براى پديد آوردن يك ازدواج موفق هرگز نبايد بنيان آن را بر هوس هاى

گذرا استوار كرد. يكى از معيارهاى اساسى در مرحله مقدماتى ازدواج داشتن منطق و احساس مسؤوليت پذيرى است كه در حقيقت علاقه و رغبت براى ايجاد خانواده است و پيش شرط اساسى ازدواج موفق به شمار مى آيد. مسؤوليت پذيرى نوعى اطمينان خاطر و امنيت روانى به همراه مى آورد و از راه هاى اساسى كاهش صدمات زندگى و حيات مشترك زناشويى است. بنابراين، تا اين حس در وجود جوان به ظهور نرسيده است، نمى تواند به سمت يك زندگى زناشويى بى دغدغه گام بردارد. پس زوج هاى جوان بايد، در حدود وظايف خويش، حس مسؤوليت را در خود تقويت كنند. 7. عشق الاهى و تحكيم بنيان خانواده در فرايند ازدواج مراحلى وجود دارد كه سردار همه آن ها عشق و شوق به زندگى با همسر آينده است. اين عشق هر چه به حقيقت و واقعيت و اصالت نزديك تر باشد، خانواده از تداوم و استحكام فزون تر برخوردار مى شود. وفادارى به عشق، وفادارى به همسر را به ارمغان مى آورد كه در آن احساس تكامل و تعلق خاطر و خوشبختى حاصل مى گردد. بعضى صاحب نظران معتقدند، «عاشق بودن» شيرين تر از «حق داشتن» است. پس اگر در زندگى مشترك همواره بر اين اصرار كنيد كه حق به جانب من است، عشق و گذشت را فراموش خواهيد كرد. كانون خانواده مكانى براى بخشش و خوشبخت كردن طرف مقابل است نه مقابله و به دست آوردن امتياز. عشق جاذبه و كشش قلبى انسان به سوى كمال و جمال است. زيبايى يكى از كمالات است و زيبايى مطلق خدا است. شعرا و عرفا از جذب پروانه به سوى شمع عشق راترسيم مى كنند: بلبل به چمن زان گل

رخسار نشان ديد                   پروانه در آتش شد و اسرار عيان ديد10 منصور حلاج مى گويد: «المحبة نار تحرق ما سوى المحبوب؛ عشق آتشى است كه هر آنچه جز محبوب است آتش مى زند.» عشق لازمه زندگى است خواه زندگى زناشويى باشد و خواه عواطف و احساساتى كه بين اعضاى يك خانواده رد و بدل مى شود. اگر عشق امير باشد، هيچ مشكلى توان ايستادگى ندارد. مرحوم شريعتى مى نويسد: «آن جا كه عشق فرمان مى دهد، محال سرتسليم فرودمى آورد.» 11دريك برنامه موفق ازدواج عشق جايگاهى ويژه دارد. عشق را بايد عامل تعالى و تكامل انسان بدانيم و آن را از ارضاى نيازهاى معمولى ومشترك حيوانى و انسانى متمايز سازيم؛ زيرا اگر ما براى رفع نيازهاى خود به چيزى ياانسانى نيازمند باشيم، اين نياز ميان ما و آن شيى ء يا انسان نوعى وابستگى ايجاد مى كند. اين وابستگى را نبايد با كشش عاشقانه يكى بدانيم. اين نوعى هواى نفس به شمار مى آيد. عشق از صفات برتر ومتعالى انسانى است و بدين سبب، موجب تعالى و عفت و كمال ازدواج مى شود. بهترين جايگاه عشق دل هاى جوان و پاك است. اين پديده، اگر با شوق زندگى و مسؤوليت پذيرى و قناعت و منطق و ثبات عاطفى و انتخاب برنامه ريزى شده و صحيح همراه شود، در زندگى روشنايى مى آفريند و در سايه لطف و رحمت الاهى زوجين به معشوق حقيقى كه جمال روى خوداو است، متصل مى گردند. عشق گل سرسبد نعمت هاى الاهى و الفباى برنامه زندگى است. 8. قوانين ازدواج ازدواج داراى وظايف، حقوق و تكاليف است. ضرورت آشنايى جوانان باقوانين و مقرارت ازدواج بر هيچ كس پوشيده نيست. اين مسأله بخشى از

برنامه ازدواج است. قانون مى گويد: وقتى زوجين به سنين تكليف مى رسند - يعنى از بعد جسمى به بلوغ كامل و از جهات روانى به تعادل رسيدند - آماده ازدواج، با حفظ شرايط جانبى، هستند. به منظور تعظيم سنت نبوى در امر ازدواج و زندگى سعادتمندانه در دنياى امروز و تشكيل خانواده در ايام جوانى، زوجين بايد دقيقاً با حقوق و تكاليف زناشويى از نظر شرعى، اجتماعى، قانونى و انتظارات و تعهدات و مسؤوليت هاى خود آشنا شوند. آشنايى مقدماتى با حقوق و قوانين تشكيل خانواده، در پايدارى ازدواج و شيرينى و لذت زندگى بسيار مؤثر است. از جمله اين حقوق، حقوق قانونى و شرعى، مهريه و حدود و اختيارات زوجين در برابر يكديگر، تقسيم كار، حقوق زن، تعهدات اصلى و فرعى، شروط و تربيت فرزند است. 9. بهداشت، مديريت تحكيم خانواده از لوازم يك ازدواج موفق و برنامه ريزى شده آشنايى زوجين با بهداشت و تلاش براى حفظ و نگهدارى سلامت خانواده است.كسب اطلاعات در خصوص تنظيم خانواده و توجه به برنامه هاى جمعيتى كشور، به عنوان يك خانواده بزرگ، ضرورت دارد. تعامل هاى زوجين، بهترين سن بچه دار شدن زن كه بين 20 - 30 سالگى است و رعايت فاصله حداقل 3 سال بين دو زايمان و رفتار مسؤولانه و آگاهانه در زندگى زناشويى بخشى از اين اصول به شمار مى آيد. دنياى امروز دنياى تغيير است و زوج هاى جوان بايد هر روز طريقى جديد براى بهتر شدن روابط خود بيابند. نتيجه گيرى از عوامل بسيار مهم مانع ازدواج در سنين واقعى و درست، نيازهاى تصنعى و غير ضرورى مانند لوكس گرايى ،تنوع هاى بيش از اندازه در خوراك و

پوشاك و توهمات خيالى است. البته عوامل بازدارنده واقعى نيز وجود دارند كه قابل اغماض نيستند؛ ولى قابل رفع و حل مى نمايند؛ مانند بحث اشتغال، منبع درآمد و مسكن كه در طول مقاله به آن ها اشاره شده است. براى از ميان برداشتن اين موانع، افزون بر همت فرد، تلاش بستگان و والدين نيز مؤثر و كار ساز مى نمايد. امروزه امورى چون مسكن، وسائل زندگى و حرفه و درآمد درزندگى نقش اساسى دارند وعدم يا كمبود آن ها مى تواند عامل اختلاف و ناخشنودى و فروپاشى زندگى شود. پس مى توان لوازم اصلى يك زندگى پايدار را در 4 مورد خلاصه كرد: 1. توكل: داشتن نيت و اراده راسخ و واقع بينانه و حساب شده جهت تشكيل زندگى 2. تأمين: برآورده ساختن حداقل نيازهاى ارضا كننده كه استقلال زوجين را به همراه داشته باشد. 3. تجهيز: امكانات لازم براى يك زندگى نسبتاً متعادل و حتى ساده 4. تضمين: ضمانت روحى، روانى، عاطفى و برآورده كردن حداقل هاى معيشتى براى يك زندگى تعاملى و دور از مداخله و وابستگى مفرط به ديگران نبايد فراموش كرد كه ازدواج با تحصيل و طى مدارج عالى منافات ندارد. بسيارى از افراد موفق و متخصص جامعه در سنين جوانى و حتى در آغاز تحصيل به اين مهم روى آوردند و با تحمل و تأمل و قناعت و انديشه زندگى اى سعادتمندانه بنيان نهادند. در بسيارى موارد زندگى ساده و با قناعت سال هاى آغازين همراهى دو زوج جوان چنان شيرين است كه توانگران بدان رشك مى برند. و اين مسأله به ما باز مى گرددكه: - چگونه مى خواهيم زندگى كنيم؟ - با چه كسى مى خواهيم ازدواج كنيم؟ -

چه توقعاتى داريم؟ - چه ويژگى هاى اخلاقى وروانى داريم؟ - اساس و بنيان زندگى را بر چه چيزهايى مى نهيم؟ يك برنامه خوب براى ازدواج حاوى مطالبى مهم است كه اساس آن توكل، همت، تفاهم، و واقع بينى درزمان ازدواج است تا به مرحله منزلت متعالى متأهلان برسند. در تاريخ چنين نگاشته اند: «بشربن حارث» ازدواج نكرده بود. به او گفتند: مردم درباره تو حرف مى زنندو مى گويند سنت رسول خدا (ص) راترك كرده اى! گفت: به آن ها بگوييد من مستحب راترك كرده، به واجب مشغولم و عبادت مى كنم. وقتى بشر در گذشت، او را در خواب ديدند و پرسيدند: خداوند با تو چه كرد؟ گفت منازل مرا در بهشت بلند قرار داد و مقامات بسيار عالى به من عطاكرد، ولى هنوز به مقام و منزلت متأهلان نرسيده ام.12 ازدواج فرصتى است كه فرد بايد در آن به سمت موفقيت ها شتاب گيرد؛ زيرا در ازدواج هاى موفق و با برنامه و توكل به خداوند، زوجى در كنار فرد قرار مى گيرد كه زمينه هاى رشد را فراهم مى كند. هر چه سنين ازدواج به جوانى نزديك تر باشد، اين توفيقات فزون تر و سريع تر است. على محمد على الدخيل مى گويد: هر كس كه تاريخ را مطالعه بكند خواهد ديد كه: ان خلف كل رجل مؤثر امراة؛13 همانا كه پشت هر مرد مؤثر و ماندگار يك زن وجود دارد.» برتولت برشت، نويسنده نامدار وتحليل گر، توفيقات سقراط حكيم در دوران جوانى را مديون همسرش (اكسانتييه) مى داند.14 سخن را با كلام امام صادق به سرانجام مى رسانيم. آن حضرت مى فرمايد: «ان ركعتين يصليهما رجل متزوج افضل من رجل يقوم ليلة و يصوم نهاره اعزب؛15 دو ركعت نمازى كه انسان ازدواج

كرده بخواند بهتر از آن است كه انسانى شب هايش باعبادت و روزهايش با روزه بگذرد؛ اما ازدواج نكرده باشد.» پى نوشت: 1.روم ():21 2.كنزالعمال، حديث شماره 44441. Erich fromm.3 4.جوانان و ازدواج، كيهان نيا، ص 15. 5.فصل الزواج، ناصرى، يادداشت موضوعى. 6.دانش روز مره، وين داير، ترجمه بهارك كاظمى، ص 78. 7.همان. taking.8 - Disicion 9.تفسير نورالثقلين، حويزى، ج 3، ص 597. Golden ages.10 11.روان شناسى رشد 2، حسين لطف آبادى، ص 235. 12.مسمط خيالى بخارايى از شيخ بهايى. 13.يادداشت هاى محرم، احمد ناصرى. 14.همان. 15.ازدواج و تربيت، سيد مهدى شمس الدين، ص 25 و 26. 16.زهيربن القين، على محمد على دخيل، ص 3. (مقدمه) 17.نقد و بررسى سقراط مجروح، برتولت برشت، ص 18. 18.بحارالانوار، ج 103، ص 217.

دانشجويان ، مسئله مواد مخدر ، زمينه و شرايط خانوادگي

اشارهطرح «شيوع شناسي مصرف مواد مخدر در بين دانشجويان»، به عنوان يك طرح پيمايشي با هدف آگاهي از ابعاد مسئله ي شيوع مواد مخدر و مشروبات الكلي در بين دانشجويان، نگرش آنها نسبت به موضوع مواد مخدر، و نيز عوامل مرتبط و مؤثر بر مصرف مواد مخدر در سال تحصيلي 81-82 اجرا شد .

نمونه ي اين طرح پيمايشي متشكل از 5231 نفر دانشجو (4/50 درصد زن و 6/49 درصد مرد) از 21 دانشگاه تحت پوشش وزارت علوم، تحقيقات و فناوري است. در اين نوشتار گزيده اي از يافته هاي اين پژوهش با تأكيد بر عوامل مرتبط با خانواده تنظيم و ارائه مي شود تا به مناسبت هفته ي بزرگداشت خانواده مورد بهره برداري قرار گيرد. به اين منظور ابتدا در بخش توصيفي، نگرش دانشجويان نسبت به مواد مخدر، تجربه ي مصرف مواد توسط آنان، شرايط خانوادگي و خويشاوندي آنان از نظر مصرف مواد مخدر، و مكان هاي مصرف

مواد در مورد كساني كه تجربه ي مصرف داشته اند مورد بررسي قرار مي گيرد. سپس در بخش تبييني، رابطه ي برخي از زمينه ها و شرايط خانوادگي دانشجويان، به عنوان متغير مستقل، با نگرش نسبت به مواد مخدر و تجربه ي مصرف آن بررسي مي شود. زمينه ها و شرايط خانوادگي مورد بررسي عبارتند از، تحصيلات، درآمد، پايگاه اقتصادي و اجتماعي والدين، بُعد (بزرگي و كوچكي) خانواده، گسستگي خانواده از نظر فوت يا جدايي والدين، و آلودگي محيط خانواده و خويشاوندي از نظر وجود مصرف كنندگان مواد مخدر.تصويري از گرايش دانشجويان به مواد مخدر1- نگرش دانشجويان نسبت به مصرف مواد مخدربه منظور سنجش نگرش دانشجويان نسبت به انواع مواد مخدر و مشروبات الكلي ونيز برخي ديدگاه هايي كه درباره مصرف مواد مخدر به طور كلي وجود دارد، عبارتهايي به آنان ارائه شد و پاسخگويان موافقت يا مخالفت خود را با اين عبارت ها بر اساس يك پيوستار پنج قسمتي ابراز داشتند. عبارت هايي كه ناظر به نگرش افراد درباره يك ماده مخدر خاص، نگرش كلي نسبت به مصرف مواد مخدر از جمله توجيه هايي كه براي مصرف اين مواد بكار برده مي شود، نحوه برخورد با معتادان و راه مبارزه با مواد مخدر، و نيز ميزان شيوع مصرف در جامعه تحت همين عناوين در كنار هم قرار گرفته و يافته هاي پژوهش درباره آنها گزارش شده است.سيگاراكثر دانشجويان نسبت به مصرف سيگار نگرشي منفي دارند به طوري كه در مجموع نزديك به دو سوم (63 درصد) از پاسخگويان با اين عبارت كه "سيگار كشيدن مقدمه ي مصرف مواد مخدر است و بايد از آن پرهيز كرد"، موافق يا كاملاً موافق بوده اند و فقط قريب يك پنجم (18 درصد) آنها

با آن مخالف يا كاملا مخالف بوده اند.حشيشاكثريت بزرگي از دانشجويان نسبت به حشيش نگرشي منفي دارند و آن را اعتيادآور مي دانند به طوري كه 83 درصد از آنها با اين نظر كه حشيش اعتيادآور نيست و نبايد از مصرف آن نگران بود مخالف يا كاملاً مخالف و 87 درصد نيز با عبارت معكوس آن ("نبايد فريب كساني را خورد كه مي گويند حشيش اعتيادآور نيست") موافق يا كاملاً موافق بوده اند.ترياكنگرش دانشجويان نسبت به ترياك از نگرش آنان نسبت حشيش مثبت تر است. به طوري كه كمتر از دو سوم (63 درصد) در مورد زيانبار بودن مصرف ترياك (به هر شكل آن) موافق يا كاملاً موافق بوده اند همچنين فقط 57 درصد از آنان با اين عبارت كه "كسي كه اراده اش قوي باشد با مصرف گاه به گاه ترياك معتاد نمي شود" ابراز مخالفت كرده اند.مشروبات الكلينزديك به نيمي (46 درصد) از پاسخگويان با كم خطر بودن مشروبات الكلي نسبت به مواد مخدر موافق و كاملاً موافق و حدود يك چهارم (26 درصد) مخالف و كاملاً مخالف بوده اند. با اين حال، حدود 65 درصد از پاسخگويان با حرام بودن نوشيدن مشروبات الكلي و مبارزه با مصرف آن موافق و بسيار موافق بوده اند. در مجموع به نظر مي رسد نگرش دانشجويان نسبت به مشروبات الكلي اندكي مثبت تر از ترياك است. اين يافته با يافته هاي مربوط به فراواني مصرف ترياك و مشروبات الكلي، كه حاكي از شيوع بيشتر مشروبات الكلي در بين دانشجويان است، سازگار مي باشد.گرايش كلي به مواد مخدر در مجموع اكثريت بزرگي از دانشجويان نسبت به مصرف مواد مخدر نگرشي منفي داشته اند. بين 64

درصد تا 86 درصد پاسخگويان با عبارتهاي منفي درباره مصرف مواد مخدر اظهار موافقت و تقريبا به همين ميزان با عبارتهاي مثبت اظهار مخالفت نموده اند:86 درصد از پاسخگويان با اين عبارت كه "اگر جواني مواد مخدر مصرف كند آينده شغلي و خانوادگي اش را نابود مي كند" موافق و يا بسيار موافق بوده اند. 83 درصد از پاسخگويان با اين توجيه كه "وقتي كه كسي با غم و اندوه دست به گريبان است، مصرف مواد مخدر تنها چيزي است كه مي تواند او را تسكين دهد" مخالف و كاملاً مخالف بوده اند.81 درصد با عبارت "مصرف مواد مخدر اگر به اعتياد منجر نشود اشكالي ندارد" مخالف و كاملاً مخالف بوده اند.حدود 80 درصد با عبارت "مصرف تفريحي و محدود مواد مخدر اشكال ندارد" مخالف و كاملاً مخالف بوده اند75 درصد با اين عبارت كه "مواد مخدر را حتي يك بار هم نبايد تجربه كرد" موافق و كاملاً موافق بوده اند. 67 درصد با اين نظر كه "دوستي با فردي كه مواد مخدر مصرف مي كنند خطرناك است" موافق و كاملاً موافق بوده اند.64 درصد از پاسخگويان با عبارت "كسي كه مواد مخدر مصرف مي كنند در بين مردم آبرو و حيثيت ندارد" موافق و كاملاً موافق بوده اند.نگرش نسبت به معتادان و راه مبارزه با اعتياداز نظر اكثريت بزرگي (88درصد) ”اعتياد يك بيماري است كه بايد آنرا درمان كرد“ و فقط يك اقليت 44 درصدي اظهار داشته اند كه ”معتادان انگل هاي اجتماع هستند و بايد با آنان به شدت برخورد كرد". بنابراين، با آنكه اكثريت قابل توجهي از دانشجويان نگرشي منفي نسبت به مصرف مواد مخدر دارند، نگرش آنان نسبت به

فرد معتاد به عنوان يك انسان قرباني و بيمار است كه بايد درمان شود و نه يك انگل و مجرم كه بايد طرد شود.ميزان شيوعنسبت كساني كه تصور مي كنند ”اكنون استفاده از مواد مخدر در ميهماني ها و جشنهاي خانوادگي متداول شده است“ بيش از كساني است كه چنين نظري ندارند به طوري كه 42 در صد از دانشجويان با عبارت فوق موافق و حدود 30 درصد مخالف بوده اند. در عين حال نزديك به دو سوم (62 درصد) دانشجويان با فشار دوستان به عنوان عامل موثر و توجيه كننده مصرف مواد مخدر مخالف هستند و فقط اقليت كوچكي (16 درصد) با عبارت "فشار گروه دوستان براي مصرف مواد مخدر به قدري زياد است كه فرد چاره اي جز تسليم شدن ندارد" موافق بوده اند. 13 عبارت از عبارتهاي موجود براي ساختن شاخص نگرش دانشجويان نسبت به مواد مخدر مورد استفاده قرار گرفتند. اين عبارتها با تحليل ضريب همبستگي داخلي و آلفاي كرونباخ انتخاب شدند . مجموع نمرات گويه ها به تعداد گويه ها (13) تقسيم شدند تا دامنه نمره بين 1-5 قرار گيرد. نمرات 1 تا 33/2 به عنوان نگرش منفي 34/2 تا 66/3 بينابين و 67/3 تا 5 به عنوان نگرش مثبت طبق بندي شد. اين طبقه بندي نشان مي دهد كه سه چهارم (7/75 درصد) دانشجويان نسبت به مواد مخدر نگرش منفي دارند، فقط 2/1 در صد به مواد مخدر نگرش مثبت يا گرايش زياد دارند و نزديك يك چهارم در بين اين دو گروه قرار گرفته و گرايش متوسطي به مواد مخدر دارند. اين نسبت ها همان طور كه انتظار مي رود

براي زنان و مردان دانشجو متفاوت است. نسبت زناني كه نسبت به مواد مخدر گرايش منفي دارند 85 درصد است كه حدود 20 درصد بيش از نسبت مربوط به مردان (66 درصد) است.2- شيوع مصرف انواع مواد مخدردر اين قسمت ميزان مصرف سيگار، مشروبات الكلي و انواع مواد مخدر و موضوعات و مسائل مختلف ديگري همچون آخرين دفعه مصرف، اطلاع والدين، مكانهاي مصرف مورد بررسي قرار مي گيرند. اين بررسي تصوير دقيقي از ابعاد و حدود شيوع مواد مخدر دربين دانشجويان به دست مي دهد.شيوع مصرف سيگاردر پاسخ به اين پرسش كه ”آيا تا كنون سيگار كشيده ايد؟“، حدود دو سوم (7/64 درصد) از پاسخگويان اظهار داشته اند كه يك بار هم لب به سيگار نزده اند، 4/21 درصد فقط يكي دو بار سيگار كشيده اند، 7/1 درصد نيز قبلاً سيگاري بوده اند اما در حال حاضر ترك كرده اند. بنابراين در مجموع 8/87 درصد پاسخگويان درزمان جمع آوري اطلاعات سيگار نمي كشيده اند و 2/12 درصد باقيمانده سيگار مي كشيده اند. 3/6 درصد كل پاسخگويان كه نزديك نيمي از افراد سيگاري را تشكيل مي دهند، اظهار داشته اند كه گه گاه (يكي دو سيگار در هفته) سيگار مصرف مي كنند، 4/3 درصد سيگاري هستند اما قصد ترك آن را دارند، و 5/2 درصد نيز سيگاري هستند و قصد ترك هم نداشته اند. بنابر اين اگر كساني را كه گه گاه سيگار مي كشند سيگاري ندانيم، فقط 6 درصد از دانشجويان سيگاري هستند كه بيش از نيمي از اين افراد سيگاري هم قصد ترك كردن آن را دارند. اين يافته ها حاكي از شيوع كم مصرف سيگار در بين دانشجويان است.يافته هاي اين پژوهش در

باره تفاوت زنان و مردان از نظر سيگار كشيدن، مطابق با الگوهاي متداول در جامعه است كه بر اساس آن نسبت كوچكي از زنان تجربه ي كشيدن سيگار دارند و يا سيگاري هستند. در اينجا فقط 8/0 درصد از زنان دانشجو سيگاري هستند، 6/1 درصد گه گاه سيگار مي كشند و 83 درصد هرگز سيگار نكشيده اند، اين نسبت ها براي مردان به ترتيب 7/10 درصد، 9/10 درصد، و4/46 است. شيوع مصرف مواد مخدر و مشروبات الكلياطلاعات بدست آمده نشان مي دهد كه مصرف مشروبات الكلي شيوع بيشتري نسبت به مواد مخدر دارد. بطوري كه در مورد مشروبات الكلي 80 درصد از پاسخگويان اظهار داشته اند كه تاكنون مشروبات الكلي مصرف نكرده اند درحالي كه اين نسبت در مورد ترياك كه شايعترين نوع مواد مخدر است 90 درصد است. به عبارت ديگر 20 درصد از دانشجويان اظهار داشته اند دست كم يك بار مشروبات الكلي مصرف كرده اند در حالي كه اين نسبت براي مصرف ترياك به نصف (10 درصد) تقليل مي يابد. از نظر تكرار مصرف نيز مشروبات الكلي بيش از مواد مخدر ديگر مصرف شده است از مجموع 20 درصد پاسخگوياني كه مشروبات الكلي مصرف كرده اند نزديك 8 درصد (40 درصد مصرف كنندگان مشروب) بيش از ده بار مصرف داشته اند در حاليكه نسبت افراد مصرف كننده بيش از ده بار براي ترياك فقط 2 درصد (20 درصد مصرف كنندگان ترياك) بوده است. درباره ساير مواد مخدر، نسبت كساني كه اظهار داشته اند تجربه مصرف آن مواد را داشته اند بسيار اندك (حد اكثر 8/3 درصد) است. پس از ترياك، حشيش، شيره و سوخته شيوع بيشتري

در بين دانشجويان داشته و به ترتيب توسط 8/3، 3/2 و 2/2 درصد دانشجويان حد اقل يك بار مصرف شده است. ماري جوانا در مرتبه بعدي قرار دارد و توسط 1/1 درصد دست كم يك بار مصرف شده است. ميزان شيوع ساير مواد مخدر بسيار نا چيز است به طوري كه نسبت كساني كه آن مواد را دست كم يك بار مصرف كرده اند كمتر از يك درصد بوده است (هروئين 6/0 درصد، ال. اس. دي، كوكائين، و اكستاسي هر يك 4/0 درصد).تفاوت دو جنس در مصرف مواد مخدر هم كاملا بارز است. در همه ي انواغ مواد مخدر (به استثناي ترياك و مشروبات الكلي) بيش از 99 درصد از زنان دانشجو اظهار داشته اند كه اصلا تجربه مصرف نداشته اند. در مورد ترياك و مشروبات الكلي، زنان به ترتيب فقط 5/2 درصد و 7/7 درصد تجربه ي حداقل يك بار مصرف داشته اند در حالي كه اين نسبت ها براي مردان به ترتيب 1/17 درصد و 2/32 درصد است. بنابراين، تجربه ي يك بار مصرف مردان در ترياك حدود 7 برابر و در مشروبات الكلي بيش از 4 برابر زنان است. درنتيجه، تفاوت جنسيتي درباره مصرف و تجربه ي مشروبات الكلي به مراتب كمتر از ترياك است. آخرين بار مصرف و وابستگيدر پاسخ به اين سؤال كه ” اگر مواد مخدر مصرف كرده ايد، تا چه حد به آن وابسته هستيد؟“، از جمع پاسخگوياني كه مواد مخدر مصرف كرده اند (586 نفر) 91 درصد اظهار كرده اند كه هيچ گونه وابستگي به اين مواد ندارند، 8/5 درصد خود را تا حدي وابسته دانسته و 1/3 درصد

نيز ميزان وابستگي خود را زياد دانسته اند. بنابراين از نمونه 5231 نفره دانشجويان 586 نفر(حدود 11 درصد) مواد مخدر مصرف مي كنند و فقط 52 نفر (1 درصد) خود را وابسته به مواد مخدر مي دانند كه مي توان آنها را معتاد به حساب آورد. اطلاعات مربوط به زمان آخرين مصرف مواد مخدر توسط دانشجوياني كه مواد مخدر را تجربه كرده اند هم نشان مي دهد كه شمار اندكي از دانشجويان به مواد مخدر وابسته هستند. درباره مشروبات الكلي و ترياك، كه پر مصرف ترين ماده ي مخدر در بين دانشجويان هستند، كمتر از يك چهارم زمان آخرين مصرف خود را هفته گذشته اعلام كرده اند و سه چهارم بقيه زمان مصرف را از يك ماه تا يك سال قبل ذكر كرده اند. اين امر نشان مي دهد كه در بين 10 تا 20 درصد دانشجوياني كه اعلام كرده بودند مصرف ترياك يا مشروبات الكلي را تجربه كرده اند، اين مصرف عمدتا جنبه تفريحي داشته و تكرر استفاده از آن بسيار پايين است. درباره ي مواد مخدر جديد، شمار كل كساني كه مصرف هر يك از انواع آن را تجربه كرده اند، از 1/1 درصد كل پاسخگويان تجاوز نمي كند ولي كساني كه مصرف نزديكتر (هفته گذشته) آنها را تجربه كرده اند حدود نيمي (49 درصد در مورد هروئين) تا دو سوم (68 درصد در مورد اكستاسي) افراد تجربه كننده اين مواد را تشكيل مي دهد. احتمال دارد كساني كه اين مواد را مصرف وتجربه مي كنند، با آنكه شمارشان اندك است ولي ميزان وابستگي و اعتياد بيشتري به مصرف مواد مخدر داشته باشند.در مجموع اگر

كليه كساني را كه آخرين مصرف موادي مثل هروئين را هفته گذشته اعلام كرده اند وابسته و معتاد به مواد مخدر بدانيم، شمار اين افراد حدود 40 نفر خواهد شد كه به شمار افرادي كه خود را تاحدي و يا كاملا وابسته اعلام كرده اند (جدول 5) نزديك است. بنابراين بر اساس يافته هاي اين پژوهش ميزان اعتياد و وابستگي دانشجويان به مواد مخدر حد اكثر حدود يك درصد برآورد مي شود.اطلاع والديناز كساني كه سيگار، مواد مخدر و مشروبات الكلي مصرف كرده اند سؤال شد كه آيا والدين آنان از موضوع اطلاع دارند يا خير؟ اطلاع والدين از مصرف سيگار، مواد مخدر و مشروبات الكلي توسط فرزندانشان به ترتيب 4/30 درصد، 6/23 درصد و 5/51 درصد است. براساس اين يافته ها در حالي كه حدود دو سوم تا سه چهارم والدين كساني كه سيگار و مواد مخدر مصرف مي كنند از اين موضوع بي اطلاع هستند، فقط نيمي از والدين كساني كه مشروبات الكلي مصرف كرده اند از اين موضوع بي اطلاع و نيمي ديگر با اطلاع هستند. به عبارت ديگر مواد مخدر و سيگار عمدتا پنهان و دور از چشم والدين مصرف مي شود در حالي كه مشروبات الكلي دست كم براي نيمي از مصرف كنندگان با اطلاع و تحت نظارت و كنترل آنان صورت مي گيرد. در نتيجه مي توان اين گمانه را مطرح كرد كه براي برخي از خانواده ها مصرف مشروبات الكلي در موقعيت هاي خاص رفتاري قابل قبول به حساب مي آيد و در نتيجه با اطلاع و احتمالا در حضور آنان انجام مي شود. اطلاعات مربوط به مكان

هاي مصرف و نوع مجالس مصرف مواد مخدر و مشروبات الكلي كه فرد در آنها حضور داشته است اين گمانه را تاييد مي كنند.مكان هاي مصرفبراي آگاهي از مكان ها و محيط مصرف مواد مخدر از پاسخگويان سؤال شد كه اگر در ظرف سال گذشته مواد مخدر و مشروبات الكلي مصرف كرده اند در چه محيط و مكاني بوده است. پاسخگويان مي توانستند بيش از يك گزينه پاسخ انتخاب كنند. محل ها و مكان هاي مصرف مواد مخدر و مشروبات الكلي شامل منزل (به تنهايي و با دوستان)، منزل دوستان، خوابگاه (به تنهايي و يا با دوستان) جشن ها و ميهماني ها (دوستانه و خانوادگي) و سفر و گردش تفريحي (با دوستان و با خانواده) است. در مورد مواد مخدر فراوانترين مكان و محيط مصرف مربوط به انواع مصرف هاي دوستانه است كه حدود يك چهارم پاسخگوياني كه تجربه مصرف مواد مخدر را دارند انواع مختلف مصرف در محيط دوستانه را ذكر كرده اند. درمجموع 110 درصد از مجموع 159 درصد محل و محيط مصرف مواد مخدر را دوستانه ذكر كرده اند. بعد از آن و با اختلافي بسيار قابل ملاحظه مصرف انفرادي قرار دارد كه جمعا 26 درصد دو گزينة آن را ذكر كرده اند (تنهايي در منزل و خوابگاه به ترتيب 18 درصد و 8 درصد). مصرف مواد مخدر در محيط هاي خانوادگي با جمع 23 درصد در موقعيت سوم قرار دارد (جشن و مهماني و سفر به ترتيب 17 درصد و 6 درصد). محل و محيط مصرف مشروبات الكلي دانشجويان مصرف كننده با مواد مخدر تفاوت فاحشي دارد. يشترين موردي كه مصرف كنندگان مطرح كرده

اند جشن ها و مهماني هاي خانوادگي است كه با 44 درصد در مرتبه اول قرار گرفته است، درحالي كه اين مورد براي مواد مخدر 17 درصد بود و در مرتبه ششم قرار داشت. با وجود اين جمع مربوط به محيط هاي دوستانه در مورد مشروبات الكلي (17 درصد) همانند مواد مخدر بيشتر از مصرف خانوادگي (65 درصد) و مصرف انفرادي (28 درصد) است. مصرف مشروبات الكلي به صورت انفرادي چه در منزل (19 درصد) و چه در خوابگاه (9 درصد) كمترين فراواني را دارد و نسبت هاي آن تقريبا به همان اندازه ي نسبت هاي مربوط به مواد مخدر براي اين دو نوع مصرف مي باشد. در مجموع، با توجه به اطلاعات به دست آمده درباره محيط ها و مكان هاي مصرف مواد مخدر و مشروبات الكلي مي توان نتيجه گرفت كه: مصرف مشروبات الكلي در بين دانشجويان شايع تر از مواد مخدر است. در حالي كه مصرف مواد مخدر در منزل با دوستان بيشترين فراواني را دارد در مورد مشروبات الكلي بيشترين فراواني مربوط به جشن ها و ميهماني هاي خانوادگي است. با وجود اين، در مجموع مصارف دوستانه مشروبات الكلي همانند مصارف دوستانه مواد مخدر در مرتبه اول قرار دارد. الگوي مصرف انفرادي مواد مخدر و مشروبات الكلي (چه در منزل و چه در خوابگاه) به يك ميزان است و نسبت كمي از افراد آنرا به عنوان الگوي مصرف خود معرفي كرده اند. احتمالا اين افراد كساني هستند كه يا هنجارهاي غالب محيط هاي دوستانه و خانوادگي آنان اجازه مصرف غير انفرادي را به آنان نمي دهد و يا وابستگي

آنان زياد است به گونه اي كه علاوه بر مصارف گه گاه دوستانه و خانوادگي بايد مصارف انفرادي هم داشته باشند. مصرف انفرادي مواد مخدر بيشتر از مصرف خانوادگي آن است درحالي كه مصرف انفرادي مشروبات الكلي كمتر از مصرف خانوادگي آن است. از اين يافته مي توان نتيجه گرفت كه مصرف مشروبات الكلي، بر خلاف مواد مخدر، در بين بيشتر خانواده هاي افراد مصرف كننده ي آن تا حد قابل ملاحظه اي پذيرفته شده است و بيشتر در محيط هاي جمعي دوستانه يا خانوادگي صورت مي گيرد و كمتر جنبه ي انفرادي و پنهان دارد. پيشتر هم ملاحظه شد كه حدود نيمي از والدين مصرف كنندگان مشروبات الكلي از مصرف آن توسط فرزندشان اطلاع داشتند در حالي كه در مورد مواد مخدر كمتر از يك چهارم والدين از موضوع اطلاع داشتند. مصرف در محيط هاي خوابگاهي (چه با دوستان و چه انفرادي) براي مواد مخدر و مشروبات الكلي تقريباً به يك ميزان است (به ترتيب 32 و 37 درصد). مصرف مواد مخدر و مشروبات الكلي در محيط هاي خوابگاهي به ترتيب 4 برابر و 6 برابر كمتر از مصرف اين مواد در محيط هاي غيرخوابگاهي (شامل منزل خود و دوستان، جشن ها و ميهماني ها ي خانوادگي و دوستانه، و سفرهاي خانوادگي و دوستانه) است. به عبارت ديگر، با آنكه تجمع دانشجويان در محيط هاي خوابگاهي و گذران وقت زياد در اين محيط ها مي تواند محيط مناسبي براي مصرف مواد مخدر و مشروبات الكلي فراهم آورد و آنها را تبديل به مكان هاي بيشترين مصرف نمايد، ولي عواملي مثل هنجارهاي اخلاقي محيط هاي آموزشي،

كنترل بيشتر محيط هاي خوابگاهي و اشتغالات آموزشي دانشجويان در اين محيط ها باعث شده كه بيشترين مصرف در محيط هاي غيرخوابگاهي صورت گيرد. به علاوه همان طور كه پيشتر ملاحظه شد، مصرف مواد مخدر و مشروبات الكلي در بين دانشجويان مصرف كننده بيشتر جنبه تفريحي دارد و چون محيط هاي خوابگاهي محيط هاي تفريحي نيستند اين رفتار عمدتا خارج از آنها صورت مي گيرد. از اين يافته ها همچنين مي توان نتيجه گرفت كه كليشه هاي ذهني كه درباره مصرف مواد مخدر در ايام امتحانات براي غلبه بر فشارها و استرس هاي اين ايام و شب زنده داري به منظور درس خواندن وجود دارد چندان معتبر نيست زيرا اگر چنين بود لازم بود ميزان نسبت مصرف در محيط خوابگاه بيشتر باشد. 3- آلودگي محيط (شيوع مصرف و اعتياد دوستان و نزديكان) سيگاري بودن اطرافيان: نتايج بدست آمده در مورد سيگاري بودن آشنايان و اطرافيان نشان مي دهد كه 9/24 درصد از پدران، 2 درصد از مادران، 8/10 درصد از برادران و 1/1 درصد از خواهران پاسخگويان سيگاري بوده اند. بنابراين بستگان درجه اول حد اكثر يك چهارم (25 درصد) از دانشجويان سيگاري هستند. به علاوه، ملاحظه مي شود كه در بين خانواده دانشجويان، سيگار يك كالاي مصرف مردانه است كه عمدتاً توسط پدران و در مرتبه بعد برادران مصرف مي شود و در بين حداكثر 2 درصد از خانواده هاي پاسخگويان زنان (مادران و دختران) سيگاري بوده اند. در مقايسه با خانواده ي دانشجويان، نسبت افراد سيگاري در بين خويشاوندان و دوستان دانشجويان بيشتر است. حدود دو سوم (62 درصد) از دانشجويان اظهار داشته اند كه در

بين خويشاوندان نزديك آنان فرد يا افراد سيگاري وجود دارند اين نسبت براي دوستان نزديك به حدود يك سوم (9/35 درصد) تقليل مي يابد. بنابراين، از نظر سيگاري بودن محيط دوستي دانشجويان سالمتر و پالوده تر از محيط خويشاوندي آنان است.از نظر وجود افراد سيگاري در محيط خانواده و خويشاوندي وضع دانشجويان زن اندكي بهتر از مردان است ولي در مجموع تفاوت چنداني بين آنها وجود ندارد. اين امر طبيعي است زيرا، صرف نظر از جنسيت خود فرد، در محيط خانوادگي افراد شماري مصرف كننده سيگار وجود دارد كه عموماً هم مردان خانواده هستند. با وجود اين، همان طور كه انتظار مي رود، نسبت دانشجوياني كه در بين دوستان نزديك آنها فرد سيگاري وجود دارد، در بين زنان 9/13 درصد است كه از نسبت مربوط به مردان (5/56 درصد) 4 برابر كمتر است.مصرف مواد مخدر و مشروبات الكلي توسط اطرافيان: بررسي اعتياد و مصرف تفريحي مواد مخدر در بين بستگان پاسخگويان نشان مي دهد كه 3/47 درصد از دانشجويان داراي بستگاني هستند كه به صورت تفريحي مواد مخدر مصرف مي كنند و 38 درصد داراي بستگان معتاد مي باشند. نسبت دانشجوياني كه در بين بستگان آنها مصرف كننده ي تفريحي و يا معتادانه مشروبات الكلي وجود دارد به ترتيب 56 و 19 درصد بوده است. اين نتايج نشان مي دهد كه مصرف تفريحي مشروبات الكلي بيش از مصرف تفريحي مواد مخدر است اما مصرف معتادانه مواد مخدر بيش از مصرف معتادانه مشروبات الكلي است. اين وضعيت در مورد مصرف تفريحي و معتادانه مواد مخدر و مشروبات الكلي در بين دوستان پاسخگويان نيز صادق است. يعني مصرف كننده

ي تفريخي مشروبات الكلي بيش از مصرف كننده ي تفريخي مواد مخدر است و برعكس، معتاد به مواد مخدر بيش از معتاد به مشروبات الكلي است. تفاوت بين محيط دوستانه و خانوادگي در اين است كه ميزان مصرف در بين دوستان پاسخگويان كمتر از بستگان آنها است. 25 درصد از دوستان پاسخگويان بطور تفريحي و 7/13 درصد آنها بطور معتادانه اي مواد مخدر مصرف مي كنند. مصرف تفريحي و معتادانه مشروبات الكلي در بين آنها به ترتيب 8/37 و 11 درصد بوده است.اين يافته ها نشان مي دهد كه محيط دوستانه ي دانشجويان از نظر وجود افراد مصرف كننده ي مواد مخدر و مشروبات الكلي سالمتر از محيط خويشاوندي آنان است. اگر محيط خانواده و خويشاوندي دانشجويان معرف محيط اجتماعي و شرايط جامعه باشد و محيط دوستانه ي آنان بازنماي محيط دانشجويي باشد، در نتيجه، مي توان استدلال كرد كه محيط هاي دانشجويي از نظر مواد مخدر سالمتر و پالوده تر از محيط هاي عمومي اجتماعي هستند و دانشجويان در محيط خويشاوندي بيشتر از محيط دانشجويي در معرض الگوهاي رفتاري مربوط به مصرف مواد مخدر و مشروبات الكلي قرار مي گيرند. زمينه و شرايط خانوادگي مصرف مواد مخدرزمينه و شرايط خانوادگي از مهمترين عوامل مؤثر بر فرايند جامعه پذيري افراد و شكل گيري الگوهاي نگرشي و رفتاري آنان است. در اين قسمت تأثير برخي از ويژگي هاي خانواده ي پاسخگويان بر نگرش آنان نسبت به مواد مخدر و نيز بر رفتار آنان از نظر دارا بودن تجربه ي مصرف مواد مخدر بررسي مي شود. نگرش به مواد مخدر، به عنوان متغير وابسته، شامل نگرش به ترياك، مشروبات الكلي، سيگار، و نگرش كلي مي

باشد. در تجربه ي مصرف، تجربه ي مصرف ترياك، مشروبات الكلي و سيگار مورد نظر است. ويژگي هاي خانوادگي، به عنوان متعيرهاي مستقل مورد بررسي، به دو گروه تقسيم شده اند:زمينه ي خانوادگي شامل، سطح تحصيلات والدين، سطح درآمد و پايگاه اقتصادي اجتماعي خانوادهشرايط خانوادگي شامل، متغيرهاي اندازه (بزرگي و كوچكي) خانواده، گسستگي خانواده از نظر فوت يا جدايي والدين، و آلودگي محيط خانواده و خويشاوندي از نظر وجود مصرف كنندگان مواد مخدر.رابطه ي متغيرهاي مستقل با نگرش نسبت به مواد مخدر از طريق مقايسه ي ميانگين و با محاسبه ي ضريب همبستگي اتا (Eta) بررسي مي شود. نگرش افراد نسبت به مواد مخدر با طيف ليكرت پنج ارزشي ساخته شده است و چون جمع نمرات بر تعداد گويه ها تقسيم شده، همه ي نمرات بين 1تا 5 نوسان دارد. رابطه ي متغيرهاي مستقل با تجربه ي مصرف مواد با جدول متقاطع و ضريب همبستگي كرامرز وي (Cramer's V) بررسي مي شود. سطح معناداري رابطه ي همبستگي با علامت * مشخص شده است .1- زمينه ي خانوادگيتحصيلات پدر هرچند كه نمره ي ميانگين گرايش به ترياك در بين دانشجويان داراي پدران تحصيل كرده تر كمتر است ولي اين تفاوت از نظر آماري معنادار نيست. درنتيجه، بين سطح تحصيلات پدر و نگرش به ترياك و همچنين نگرش كلي به مواد مخدر رابطه اي وجود ندارد. بين تحصيلات پدر و نگرش به سيگار رابطه ي مثبت ولي ضعيفي ديده مي شود و نگرش دانشجوياني كه داراي پدران تحصيل كرده تر هستند به سيگار اندكي مثبت تر است. سطح تحصيلات با نگرش نسبت به مشروبات الكلي رابطه ي مثبت و قوي تري

دارد. درنتيجه، دانشجويان داراي پدران تحصيل كرده تر گرايش بيشتري يه مشروبات الكلي دارند.از نظر تجربه ي مصرف مواد مخدر، تفاوت قابل توجهي بين دانشجويان داراي پدران تحصيل كرده و بقيه وجود دارد. همچنين جهت تغيير در ترياك و سيگار با مشروبات الكلي متفاوت است. با افزايش سطح تحصيل پدر نسبت افرادي كه تجربه ي مصرف ترياك و سيگار داشته اند كم مي شود، و برعكس، نسبت كساني كه تجربه ي مصرف مشروبات الكلي داشته اند زياد مي شود، به طوري كه نسبت دانشجوياني كه حداقل يك بار تجربه ي مصرف ترياك داشته اند از 8/14 در صد در گروهي كه تحصيلات پدرانشان پايين است به 7/5 درصد به در گروهي كه تحصيلات پدرانشان بالا است تقليل مي يابد. ميزان مصرف سيگار هم در گروه تحصيلات پايين 10 درصد كمتر از گروه بالا است. در مقابل ميزان تجربه ي مصرف مشروبات الكلي از 4/17 درصد در گروه پايين به 1/24 درصد در گروه بالا افزايش مي يابد.درآمد خانوادهبين سطح درآمد خانواده و نگرش پاسخگويان نسبت به ترياك رابطه اي وجود ندارد ولي نگرش دانشجوياني كه متعلق به خانواده هاي پردرآمدتر هستند نسبت به مشروبات الكلي، سيگار، و نگرش كل مثبت تر است. شدت رابطه در مورد مشروبات الكلي بيشتر است و قرزندان خانواده هاي پردرآمد به صورت بارزتري به مشروبات الكلي بيشتر گرايش نشان مي دهند.از نظر تجربه ي مصرف، فرزندان خانواده هاي كم درآمد بيش از فرزندان خانواده هاي پردرآمد تجربه ي مصرف ترياك داشته اند (9/11 درصد در مقابل 8/7 درصد)، اما تجربه ي مصرف مشروبات الكلي در ميان آنها كمتر از فرزندان خانواده هاي پردرآمد

است (6/16 درصد در مقابل 2/29 درصد). گروه هاي مختلف درآمدي از نظر دارا بودن تجربه ي مصرف سيگار تفاوت چنداني ندارند. پايگاه اقتصادي اجتماعي نتايج به دست آمده نشان مي دهد كه پاسخگويان متعلق به پايگاه اجتماعي بالاتر نسبت به مشروبات الكلي و سيگار نگرش مثبت تري دارند. ميانگين نمره ي نگرش دانشجويان داراي پايگاه بالا نسبت به مشروبات الكلي 96/2 است كه اين نسبت براي پاسخگويان متعلق به پايگاه اجتماعي پايين به 44/2 تقليل مي يابد. ميانگين نمره نگرش به سيگار براي پايگاههاي اجتماعي پايين و بالا به ترتيب 88/1 و 13/2 است. نگرش نسبت به ترياك با پايگاه اجتماعي رابطه اي ندارد. نگرش پاسخگويان متعلق به پايگاه اجتماعي متوسط به كل مواد مخدر اندكي پايين تر (منفي تر) از دو گروه ديگر بوده است (88/1 در مقابل 91/1 براي پايگاه اجتماعي پايين و 96/1 براي پايگاه اجتماعي بالا). مقايسه ي نتايج به دست آمده نشان مي دهد كه عمده ترين تفاوت نگرشي دانشجويان متعلق به پايگاه هاي مختلف در خصوص مشروبات الكلي و سيگار است و در اين موارد با ارتقاء پايگاه نگرش افراد مثبت تر مي شود. از نظر تجربه ي مصرف، تجربه مصرف ترياك در پايگاه اجتماعي پايين بيشتر و برعكس، تجربه مصرف مشروبات الكلي در پايگاه بالاتر بيشتر است. درصد كساني كه حداقل يك بار مصرف ترياك را تجربه كرده اند در بين پاسخگويان متعلق به پايگاه پايين 15 درصد و در بين پاسخگويان متعلق به پايگاه بالا 3/5 درصد است. درصد تجربه مصرف مشروبات الكلي در دو پايگاه پايين و بالا به ترتيب 1/16 درصد و 5/27 درصد مي باشد. درصد تجربه ي مصرف حداقل يك بار

سيگار در پايگاه پايين 3/40 درصد و در پايگاه بالا به 4/34 درصد تقليل مي يابد. بنابراين مصرف مواد مخدر و مشروبات الكلي در بين دانشجويان داراي يك الگوي پايگاهي يا طبقاتي متفاوت است. در حالي كه دانشجويان متعلق به پايگاه پايين گرايش بيشتري به مصرف ترياك دارند، مصرف مشروبات الكلي در بين پايگاه بالا بيشتر رواج دارد.2- زمينه ي خانوادگياندازه ي خانواده رابطه ي تعداد افراد خانواده با نگرش نسبت به ترياك، مشروبات الكلي و سيگار معني دار است. در مورد ترياك نگرش افرادي كه داراي خانواده هاي كم جمعيت تر بوده اند منفي تر است. (نمره نگرش افراد داراي خانواده ي 5 نفر و كمتر 33/2 است در مقابل 45/2 براي افراد داراي خانواده ي 10 نفره و بالاتر). در حالي كه نمره نگرش افراد داراي خانواده هاي كم جمعيت نسبت به مشروبات الكلي و سيگار مثبت تر از سايرين است. به طوري كه نمره ي نگرش دانشجويان داراي خانوادهاي 5 نفره و كمتر نسبت به مشروبات الكلي 86/2 و براي خانواده هاي 10 نفره و بالاتر 43/2 است. نمره نگرش نسبت به سيگار از 06/2 در بين افراد داراي خانواده هاي 5 نفر و كمتر به 92/1 در گروه 10 نفر و بالاتر مي رسد. بنابراين جهت رابطه ي بزرگي خانواده با نگرش به مشروبات الكلي بر عكس جهت رابطه ي آن با ترياك مي باشد. همچنين شدت رابطه ي بزرگي خانواده با نگرش به مشروبات الكلي هم بيشتر است. از نظر تجربه ي مصرف، مصرف ترياك و سيگار در بين دانشجويان داراي خانواده هاي پرجمعيت بيشتر است و برعكس در بين دانشجويان داراي خانواده هاي كم جمعيت مصرف مشروبات الكلي بيشتر مي باشد.

نسبت دانشجوياني كه حد اقل يك بار ترياك مصرف كرده اند در خانواده هاي بزرگ 1/18 درصد است در حالي كه در خانواده هاي كوچك با بيش از يك سوم كاهش به 1/5 درصد مي رسد. مصرف سيگار نيز از 9/44 درصد در خانواده هاي بزرگ با حدود 15 درصد كاهش به 5/30 درصد در خانواده هاي كوچك مي رسد. برخلاف ترياك و سيگار، تجربه ي حداقل يك بار مصرف مشروبات الكلي در خانواده هاي بزرگ 9/18 درصد است كه با اندكي افزايش به 23 درصد در خانواده هاي كوچك مي رسد.همانطور كه ملاحظه شد، متغير اندازه يا تعداد افراد خانواده بطور معني داري با متغيرهاي مربوط به مواد مخدر ارتباط دارد. ارتباط اندازه خانواده با متغيرهاي مربوط به مواد مخدر و مشروبات الكلي نشان دهنده دو الگوي متفاوت است. به طوري كه افراد داراي خانواده هاي پرجمعيت از نگرش مثبت تري (در مقايسه با خانواده هاي كم جمعيت) نسبت به مواد مخدر (ترياك و سيگار) برخوردارند و بيشتر از سايرين مصرف ترياك و سيگار را تجربه كرده اند. در مقابل، افراد داراي خانواده هاي كم جمعيت از نگرش مثبت تري نسبت به مشروبات الكلي برخوردار هستند و بيشتر از سايرين تجربه ي مصرف مشروبات الكلي داشته اند.عادي يا ناقص بودن خانوادهنگرش پاسخگوياني كه پدر و مادر آنها از هم جدا شده اند نسبت به همه ي مواد مخدر مثبت تر از ساير پاسخگويان است. پس از آنها نگرش كساني كه پدر يا مادر آنها فوت كرده است قرار دارد و نهايتاً كساني كه داراي خانواده هاي عادي (با ثبات) بوده اند منفي ترين نگرش را نسبت به مواد مخدر دارند. با اين حال تفاوت سه گروه فقط

درخصوص نگرش نسبت به ترياك معنا دار است . نمره نگرش نسبت به ترياك براي دانشجوياني كه داراي خانواده هاي عادي بوده اند 36/2 ، كساني كه پدر يا مادر آنها فوت كرده است 48/2، و كساني كه پدر و مادر آنها از هم جدا شده اند 56/2 مي باشد.ازنظرتجربه مصرف، بيشترين ميزان تجربه مصرف ترياك و مشروبات الكلي در گروهي است كه پدر يا مادر آنها فوت كرده اند. تجربه مصرف ترياك اين گروه 6/12 درصد است در مقايسه با 5/9 درصد در گروهي كه والدين آنها از هم جدا شده اند و 9/8 درصد در گروهي كه داراي خانواده عادي هستند. تجربه مصرف مشروبات الكلي در سه گروه فوق به ترتيب 4/22 درصد، 6/20 درصد و 5/19 درصد است. تجربه مصرف سيگار در گروهي كه داراي خانواده عادي بوده اند 1/34 درصد، براي گروهي كه پدر يا مادر آنها فوت كرده است 9/42 درصد براي گروهي كه والدين آنها از هم جدا شده اند 4/44 درصد است.در مجموع متغير ثبات خانوادگي تاثير قابل توجهي بر بعضي از متغيرهاي مربوط به مواد مخدر دارد. به طوري كه منفي ترين نگرش نسبت به ترياك و كمترين تجربه ي ترياك و سيگار در گروهي است كه از خانواده ي عادي برخوردار بوده اند. در مقابل دانشجوياني كه داراي خانواده ناقص (فوت يا جدايي والدين) مي باشند، به خصوص آنها كه والدينشان جدا شده اند، در اكثر متغيرهاي واقعي و نگرشي داراي شرايط نامساعدتري هستند. هرچند كه تفاوت مشاهده شده به دليل كوچك بودن تعداد افراد داراي والدين جداشده در مواردي معنا دارنيست.آلودگي محيط خويشاوندي بين آلودگي محيط خويشاوندي، كه بر اساس وجود افراد مصرف كننده

تفريحي و معتاد به مواد مخدر و مشروبات الكلي در بين خويشاوندان تعريف شده است، و نگرش به مواد مخدر رابطه ي قابل توجهي وجود دارد.ميانگين نمره ي نگرش كساني كه در بين خويشاوندان آنها مصرف كننده ي تفريحي مواد، مشروب و معتاد وجود ندارد در همه ي موارد (ترياك، سيگار، مشروب و نگرش كل) كمتر از آنهايي است كه در محيط خويشاوندي آنها يك يا چند نفر مصرف كننده و معتاد وجود دارد. به عنوان مثال ميانگين نمره نگرش به ترياك و مشروبات الكلي در گروهي كه خويشاوند مصرف كننده و معتاد ندارند به ترتيب 23/2 و 34/2 است، در حاليكه اين نمره براي گروهي كه در بين خويشاوندانشان تعداد مصرف كنندگان و معتادان متوسط و زياد است به ترتيب به 69/2 و 06/3 افزايش مي يابد.از نظر تجربه ي مصرف هم وضع مشابهي وجود دارد. در بين دانشجوياني كه شبكه خويشاوندي آنهاعاري از مصرف كننده و معتاد است، نسبت بسيار كوچكي تجربه مصرف ترياك و مشروبات الكلي داشته اند (به ترتيب 4/3 درصد و 5/5 درصد)، در صورتي كه در بين دانشجوياني كه تعداد زيادي مصرف كننده و معتاد در ميان خويشاوندانشان وجود دارد، نسبت كساني كه تجربه ي مصرف داشته اند تا 7 برابر افزايش مي يابد و به 7/23 درصد براي ترياك و 1/38 درصد براي مشروبات الكلي مي رسد. نسبت مصرف كنندگان سيگار هم از 4/20 درصد در گروه فاقد مصرف كننده و معتاد به 53 درصد در گروه مقابل آنها افزايش مي يابد. ضرايب همبستگي اتا و كرامرزوي هم نشان دهنده ي بيشترين شدت همبستگي بين آلودگي محيط و گرايش به مواد

مخدردر مقايسه با متغيرهايي كه قبلا بررسي شدند، مي باشد.براي مقايسه اثر محيط خويشاوندي و محيط دوستانه اثر آلودگي محيط دوستانه بر گرايش به مواد مخدر هم بررسي شد. بر اساس اطلاعات جدول 17 ، رابطه محيط دوستانه با گرايش به انواع مواد مخدر قوي تر از رابطه ي محيط خويشاوندي است. نسبت كساني كه محيط آلوده تري داشته اند و ترياك و مشروبات الكلي مصرف كرده اند تا بيش از ده برابر آنهايي است كه در محيط دوستانه آنها مصرف كننده و معتاد وجود داشته است (3/36 درصد و 59 درصد به ترتيب براي ترياك و مشروبات الكلي در مقابل 3 درصد و 5/4 درصد). نسبت كساني كه تجربه مصرف سيگار داشته اند در بين افراد داراي دوستان معتاد و مصرف كننده مواد 66 درصد است در حاليكه در بين افراد فاقد چنين دوستاني فقط 5/18 درصد است.بنابراين محيط خويشاوندي و دوستانه بيشترين تاثير را بر گرايش افراد نسبت به مواد مخدر و مشروبات الكلي دارد و در اين ميان رابطه و تاثير محيط دوستانه رابطه و تاثير قوي تري است.سيگاري بودن پدربين سيگاري بودن پدر و نگرش نسبت به ترياك رابطه اي وجود ندارد. اما دانشجوياني كه داراي پدران سيگاري هستند نسبت به مشروب و سيگار نگرش مثبت تري دارند. از نظر تجربه مصرف هم ، دانشجوياني كه داراي پدران سيگاري هستند بيش از بقيه تجربه حداقل يك بار مصرف ترياك، مشروبات الكلي و سيگار داشته اند. اين تفاوت در باره ي سيگار و ترياك 2 تا 4 درصد است و در مورد مشروبات الكلي به 10 درصد مي رسد.بنابراين اثر سيگاري بودن

پدر بر گرايش به مواد مخدر و مشروبات الكلي به مراتب ضعيف تر از اثر آلودگي شبكه ي خويشاوندي از نظر وجود افراد مصرف كننده ي مواد مخدر و معتاد مي باشد. دليل اين امر ممكن است ناشي از تفاوتي باشد كه از نظر عموم خانواده ها بين سيگار و مواد مخدر وجود دارد. به نظر بسياري از خانواده ها سيگار كشيدن عادت زشت و بسيار زيانباري نيست در حاليكه نگرش آنان نسبت به مواد مخدر بسيار منفي است. در نتيجه رابطه بين سيگاري بودن پدر و گرايش نسبت به مواد مخدر ضعيف است در حالي كه بين وجود افراد معتاد و مصرف كننده در بين بستگان و دوستان با گرايش به مواد مخدر رابطه قابل توجهي وجود دارد.خلاصه و نتيجه گيرينگرش نسبت به مواد مخدريافته هاي اين پژوهش درباره ي نگرش دانشجويان نسبت به مواد مخدر حاكي از آن است كه اكثريت بزرگي از آنان نسبت به مصرف مواد مخدر نگرشي منفي داشته اند به طوري كه بين 64 درصد تا 86 درصد پاسخگويان با عبارتهاي منفي درباره مصرف مواد مخدر اظهار موافقت و تقريبا به همين ميزان با عبارتهاي مثبت اظهار مخالفت نموده اند. شاخص نگرش به مواد مخدر نشان مي دهد كه سه چهارم (7/75 درصد) دانشجويان نسبت به مواد مخدر نگرش منفي دارند، فقط 2/1 در صد به مواد مخدر نگرش مثبت يا گرايش زياد دارند و نزديك يك چهارم در بين اين دو گروه قرار گرفته و گرايش متوسطي به مواد مخدر دارند. اين نسبت ها همان طور كه انتظار مي رود براي زنان و مردان دانشجو متفاوت است. نسبت زناني كه نسبت

به مواد مخدر گرايش منفي دارند 85 درصد است كه حدود 20 درصد بيش از نسبت مربوط به مردان (66 درصد) است. در عين حال، با آنكه اكثريت قابل توجهي از دانشجويان نگرشي منفي نسبت به مصرف مواد مخدر دارند، نگرش آنان نسبت به فرد معتاد به عنوان يك انسان قرباني و بيمار است كه بايد درمان شود و نه يك انگل و مجرم كه بايد طرد شود.مصرف مواد مخدراز نظر تجربه ي مصرف سيگار، با آنكه 54 درصد مردان و 17 درصد زنان دانشجو حداقل يك بار تجربه ي سيگاركشيدن را دارند، فقط 8/0 درصد زنان و 7/10 درصد مردان سيگاري هستند. مصرف مشروبات الكلي شيوع بيشتري نسبت به مواد مخدر دارد. نزديك به 20 درصد از دانشجويان اظهار داشته اند دست كم يك بار مشروبات الكلي مصرف كرده اند در حالي كه اين نسبت براي مصرف ترياك به نصف (10 درصد) تقليل مي يابد.ميزان شيوع مواد مخدر جديد بسيار نا چيز است به طوري كه نسبت كساني كه آن مواد را دست كم يك بار مصرف كرده اند كمتر از يك درصد بوده است (هروئين 6/0 درصد، ال. اس. دي 4/0 درصد، كوكائين 4/0 درصد و اكستاسي نيز 4/0 درصد).تفاوت دو جنس در مصرف مواد مخدر كاملا بارز است به طوري كه تجربه ي يك بار مصرف مردان در ترياك حدود 7 برابر و در مشروبات الكلي بيش از 4 برابر زنان است. درنتيجه، تفاوت جنسيتي درباره مصرف و تجربه ي مشروبات الكلي به مراتب كمتر از ترياك است. بنابراين، باآنكه از نظر ديدگاه هاي ديني وسنتي جامعه، مشروبات الكلي، به دليل حرمت

شرعي صريح آن، از مواد مخدر به خصوص ترياك، كه سنتأ به صراحت تحريم نشده است، از عدم مقبوليت بيشتري برخوردار است، تجربه ي مصرف آن در بين دانشجويان بيشتر از ترياك است. بررسي دلايل اين امر مستلزم بررسي هاي بيشتري است. به علاوه، الگوي مصرف ترياك و مشروبات الكلي از نظر پايگاه اقتصادي و اجتماعي يا طبقاتي با هم متفاوت است. از نظر وابستگي به مواد مخدر، اكثريت قابل توجهي از دانشجوياني كه تجربه ي مصرف مواد مخدر را دارند، گه گاه و تفريحي آن را مصرف مي كنند. بر اساس يافته هاي اين پژوهش، ميزان اعتياد و وابستگي دانشجويان به مواد مخدر حد اكثر حدود يك درصد برآورد مي شود.مواد مخدر و سيگار عمدتا پنهان و دور از چشم والدين مصرف مي شود در حالي كه مشروبات الكلي دست كم براي نيمي از مصرف كنندگان با اطلاع و تحت نظارت و كنترل آنان صورت مي گيرد. همچنين، مصرف انفرادي مواد مخدر بيشتر از مصرف خانوادگي آن است درحالي كه مصرف انفرادي مشروبات الكلي كمتر از مصرف خانوادگي آن است. از اين يافته مي توان نتيجه گرفت كه مصرف مشروبات الكلي، بر خلاف مواد مخدر، در بين بيشتر خانواده هاي افراد مصرف كننده ي آن تا حد قابل ملاحظه اي پذيرفته شده است و بيشتر در محيط هاي جمعي دوستانه يا خانوادگي صورت مي گيرد و كمتر جنبه ي انفرادي و پنهان دارد. مصرف مواد مخدر و مشروبات الكلي در محيط هاي خوابگاهي به ترتيب 4 برابر و 6 برابر كمتر از مصرف اين مواد در محيط هاي غيرخوابگاهي (شامل منزل خود و دوستان، جشن ها

و ميهماني ها ي خانوادگي و دوستانه، و سفرهاي خانوادگي و دوستانه) است. به عبارت ديگر، با آنكه تجمع دانشجويان در محيط هاي خوابگاهي و گذران وقت زياد در اين محيط ها مي تواند محيط مناسبي براي مصرف مواد مخدر و مشروبات الكلي فراهم آورد و آنها را تبديل به مكان هاي بيشترين مصرف نمايد، ولي عواملي مثل هنجارهاي اخلاقي محيط هاي آموزشي، كنترل ييشتر محيط هاي خوابگاهي و اشتغالات آموزشي دانشجويان در اين محيط ها باعث شده كه بيشترين مصرف در محيط هاي غيرخوابگاهي صورت گيرد. به علاوه همان طور كه ييشتر ملاحظه شد، مصرف مواد مخدر و مشروبات الكلي در بين دانشجويان مصرف كننده بيشتر جنبه تفريحي دارد و چون محيط هاي خوابگاهي محيط هاي تفريحي نيستند اين رفتار عمدتا خارج از آنها صورت مي گيرد.يافته هاي مربوط به وجود افراد سيگاري، مصرف كننده ي مواد و مشروبات الكلي و معتاد در بين دوستان و خويشاوندان دانشجويان حاكي از آن است كه محيط دوستانه ي دانشجويان سالمتر از محيط خويشاوندي آنان است. اگر محيط خانواده و خويشاوندي دانشجويان معرف محيط اجتماعي و شرايط جامعه باشد و محيط دوستانه ي آنان بازنماي محيط دانشجويي باشد، در نتيجه، مي توان استدلال كرد كه محيط هاي دانشجويي از نظر مواد مخدر سالمتر و پالوده تر از محيط هاي عمومي اجتماعي هستند و دانشجويان در محيط خويشاوندي بيشتر از محيط دانشجويي در معرض الگوهاي رفتاري مربوط به مصرف مواد مخدر و مشروبات الكلي قرار مي گيرند. نقش عوامل خانوادگي در گرايش به مواد مخدردر مجموع اطلاعات به دست آمده درباره ي رابطه ي متغيرهاي مربوط به مواد

مخدر با تحصيلات پدر، درآمد خانواده، و پايگاه اجتماعي اقتصادي، كه از تلفيق دو متغير پيشين با منزلت شغلي پدر خانواده ساخته شده است، حاكي از آن است كه پايگاه متغير تبيين كننده ي مهمي براي متغيرهاي مربوط به مواد مخدر است و با آنها رابطه ي معني داري دارد. به علاوه، اثر پايگاه بر مصرف ترياك معكوس است ولي اثر آن بر نگرش به مشروبات الكلي و مصرف آن مستقيم است. در نتيجه، الگوي طبقاتي يا پايگاهي مصرف مواد مخدر( به خصوص ترياك) و مشروبات الكلي متفاوت است. گرايش بيشتر دانشجويان داراي پايگاه اجتماعي بالاتر به مشروبات الكلي و برعكس گرايش كمتر آنان به مصرف ترياك را ممكن است بتوان تاحدي با تقابل دو الگوي سنتي و مدرن درخصوص مواد مخدر توضيح داد. ترياك يك ماده ي مخدر است كه به صورت سنتي در جامعه ي ايران وجود داشته و حساسيت سنتي و مذهبي كمتري بر عليه آن وجود دارد، در حالي كه مشروبات الكلي بر اساس سنت هاي مذهبي جامعه به صراحت و شدت تحريم شده است. تاثيرپذيري بيشتر افراد متعلق به پايگاه هاي بالاتر از عناصر فرهنگي جديد باعث شده تا الگوهاي مقبول فرهنگ غربي در مورد مواد مخدر و مشروبات الكلي، كه بر اساس آن مصرف متعادل مشروبات الكلي امري پذيرفته شده است، تا حدي در بين آنان هم پذيرفته شود. در نتيجه، چنانچه ملاحظه شد، گرايش افراد متعلق به پايگاه بالاتر به مشروبات الكلي (نگرش و تجربه ي مصرف) بيشتر از افراد متعلق به پايگاه پايين است در حالي كه در مورد ترياك اين وضع وجود ندارد و حتي معكوس

است.متغير اندازه يا تعداد افراد خانواده به طور معني داري با متغيرهاي مربوط به مواد مخدر ارتباط دارد. ارتباط اندازه خانواده با متغيرهاي مربوط به مواد مخدر و مشروبات الكلي نشان دهنده دو الگوي متفاوت است. به طوري كه افراد داراي خانواده هاي پرجمعيت از نگرش مثبت تري (در مقايسه با خانواده هاي كم جمعيت) نسبت به مواد مخدر (ترياك و سيگار) برخوردارند و بيشتر از سايرين مصرف ترياك و سيگار را تجربه كرده اند. در مقابل، افراد داراي خانواده هاي كم جمعيت از نگرش مثبت تري نسبت به مشروبات الكلي برخوردار هستند و بيشتر از سايرين تجربه ي مصرف مشروبات الكلي داشته اند.تفاوت افراد متعلق به خانواده هاي پرجمعيت و كم جمعيت از نظر الگوي مصرف مواد مخدر و مشروبات الكلي را ممكن است بتوان ناشي از تفاوت پايگاه اقتصادي اجتماعي آنان دانست. همچنين سنتي تر بودن خانواده هاي پرجمعيت تر را هم مي توان دليل ديگر اين تفاوت به حساب آورد. پيشتر به هنگام بررسي رابطه ي پايگاه با متغيرهاي مربوط به مواد مخدر ملاحظه شد تجربه ي مصرف مواد مخدر در بين دانشجويان متعلق به پايگاه پايين بيشتر از پايگاه بالا و در مورد مشروبات الكلي عكس آن است. مي توان استدلال كرد كه خانواده هاي پرجمعيت تر سنتي تر و داري پايگاه اقتصادي اجتماعي پايين تري هستند. در نتيجه، الگوي مصرف مواد مخدر و مشروبات الكلي آنان هم به الگوي افراد متعلق به پايگاه پايين و سنتي تر شباهت دارد. همچنين فزوني مصرف سيگار و ترياك در بين دانشجويان متعلق به خانواده هاي پرجمعيت را مي توان تا حدي ناشي از كمتر بودن نظارت و كنترل والدين بر

فرزندان در اين نوع از خانواده ها دانست. بزرگتر شدن ابعاد خانواده امكان عملي نظارت بر فرزندان را كاهش مي دهد و درنتيجه احتمال گرايش به رفتاري مثل مصرف سيگار و مواد مخدر در بين فرزندان اين خانواده ها بيشتر است.متغير ثبات خانوادگي هم تاثير قابل توجهي بر بعضي از متغيرهاي مربوط به مواد مخدر دارد. به طوري كه منفي ترين نگرش نسبت به ترياك و كمترين تجربه ي ترياك و سيگار در گروهي است كه از خانواده ي عادي برخوردار بوده اند. در مقابل دانشجوياني كه داراي خانواده ناقص (فوت يا جدايي والدين) مي باشند، به خصوص آنها كه والدينشان جدا شده اند، در اكثر متغيرهاي واقعي و نگرشي داراي شرايط نامساعدتري هستند. هرچند كه تفاوت مشاهده شده به دليل كوچك بودن تعداد افراد داراي والدين جداشده در مواردي معنا دارنيست.سيگاري بودن پدر هم با گرايش به مواد مخدر و مشروبات الكلي (نگرش و مصرف) رابطه اي مثبت دارد. كساني كه داراي پدران سيگاري هستند گرايش بيشتري به مواد مخدر دارند. با وجود اين، اثر سيگاري بودن پدر بر گرايش به مواد مخدر و مشروبات الكلي به مراتب ضعيف تر از اثر آلودگي شبكه ي خويشاوندي از نظر وجود افراد مصرف كننده ي مواد مخدر و معتاد است. دليل اين امر ممكن است ناشي از تفاوتي است كه از نظر عموم خانواده ها بين سيگار و مواد مخدر وجود دارد. به نظر بسياري از خانواده ها سيگار كشيدن عادت زشت و بسيار زيانباري نيست در حاليكه نگرش آنان نسبت به مواد مخدر بسيار منفي است.محيط خويشاوندي و دوستانه بيشترين تاثير را بر گرايش افراد نسبت به

مواد مخدر و مشروبات الكلي دارد. افرادي كه در ميان دوستان و بستگانشان مصرف كننده ي مواد مخدر (شامل مشروب) و معتاد وجود دارد نگرش به مراتب مثبت تري نسبت به انواع مواد مخدر دارند و تجربه آنها در مصرف اين مواد هم به مراتب بيشتر از كساني است كه محيط خانوادگي و دوستانه ي آنها عاري از افراد مصرف كننده و معتاد است. در اين ميان، رابطه و تاثير منفي و بازدارنده ي محيط دوستانه بر نگرش و مصرف مواد مخدر و مشروبات الكلي قوي تر از تاثير محيط خويشاوندي است. با وجود اين، بايد توجه داشت كه ممكن است محيط خانواده و خويشاوندي اثر تعيين كننده تري داشته باشد زيرا مي تواند علت اوليه براي ايجاد نگرش مثبت تر نسبت به مواد مخدر باشد و بر انتخاب دوست و شكل گيري محيط دوستانه هم تاثير بگذارد. قبلا ملاحظه شد كه محيط دوستانه دانشجويان از نظر وجود افراد مصرف كننده و معتاد به مواد مخدر و حتي از نظر وجود افراد سيگاري سالمتر از محيط خويشاوندي آنان است. در نتيجه، با آنكه شدت رابطه ي آلودگي محيط دوستانه و گرايش به مواد مخدر بيشتر از شدت رابطه ي آلودگي محيط خويشاوندي و گرايش به مواد مخدر است، گستردگي اثر محيط خويشاوندي بيشتر از محيط دوستانه و دانشجويي است. بنابراين، محيط خانوادگي هم از اين نظر كه متغير اوليه اثرگذار است و مي تواند منجر به شكل دادن محيط دوستانه شود و هم از اين حيث كه دامنه ي حضور و تاثير آن وسيعتر و فراگيرتر است نقش تعيين كننده اي در شكل گيري الگوهاي

نگرشي و رفتاري دانشجويان دارد و تا زماني كه مصرف مواد مخدر در سطح جامعه و در چارچوب خانواده ها رو به گسترش باشد، احتمال تاثيرپذيري محيط هاي دانشجويي هم وجود دارد. با وجود اين، شرايط دانشجويان به دليل برخورداري آنان از موقعيت علمي، اجتماعي، و فرهنگي ممتازتر همواره بهتر از ساير اقشار و گروه ها خواهد بود

مورد كاوي؛ فرزند سالاري

دكتر سيد محمد صادق مهدوي

فصل اولكليات 1-1- بيان مسئلهتغيير، ويژگي معمول و در واقع ذاتي پديده هاي اجتماعي است. (گي روشه) با نگاهي به تاريخ حيات اجتماعي انسان، متوجه تحولات عظيم آن مي شويم. بديهي است كه دوام و بقاي اين حيات مستلزم توسعه، تكامل و به كارگيري ابزار و تكنيك هاي جديد براي فراهم ساختن شرايط جديد و لازم جهت زندگيِ هميشه در تغيير است. حيات اجتماعي متضمن نيروهاي دافع يكديگر است. اين نيروها مدام در جهت حفظ نظم اجتماعي يا بي نظمي و تغيير اجتماعي عمل مي كنند. در واقع، ما در نبرد دائمي ميان سازوكارهاي كنترل اجتماعي، و تمايلات اجتماعي براي انحراف، تضاد و نارضايتي زندگي مي كنيم. (Turner, 1994)بدين ترتيب هر پديده يا مسئله ي اجتماعي را مي توان و بايد در يك فرآيند نظم و تغيير مورد توجه و بررسي قرار داد. به تبع تحولات يادشده، خانواده و مسائل مربوط به آن نيز از جمله مقولاتي است كه در طول تاريخ دستخوش تحولات عظيمي در عرصه هاي مختلف از جمله ابعاد، نقش و كاركرد بوده است.مي توان گفت كه امروزه بسياري از وظايف و نقش هاي خانواده به نهادها و سازمان هاي ديگر واگذار شده است. از جمله دستاوردهاي اين تحولات و جابه جايي نقش هاي خانواده، پيدايش وضعيت جديدي است كه در آن محور فعاليت ها و مسائل

خانواده فرزندان شده اند.پژوهش حاضر به بررسي پديده اي به نام «فرزندسالاري» پرداخته كه ناشي از ظهور اين وضعيت جديد در خانواده ي ايراني و تغيير نوع نگاه به فرزندان و روش هاي تربيتي آنهاست. فرزندسالاري به عنوان يك پديده ي خاص، تا آنجا كه نگارنده مطالعه و بررسي كرده است، نه در آثار جامعه شناسان و روان شناسان اجتماعي اروپايي و نه در نوشته هاي محققان امريكايي و نه حتي در آثار انديشمندان مسلمان، با خصوصيات و ويژگي هايي كه در پژوهش حاضر عنوان خواهد شد به كار نرفته است. از اين رو، اصطلاحي مناسب اين پديده در زبان هاي اروپايي، مانند «مادرسالاري» و «پدرسالاري»، رواج نيافته است. در نوشته هاي محققان مسلمان، بويژه همسايگان ما مثل پاكستان، تركيه، عراق و عربستان هم اصطلاح فرزندسالاري با محتوايي كه در اين اثر توضيح داده خواهد شد معمول و مصطلح نيست. با اين حال، در آثار محققان مذكور، كلمات و اصطلاحاتي وجود دارد كه به لحاظ مفهومي تا اندازه اي به اين اصطلاح نزديك است. همچنين در بخش نظري اين تحقيق از آثار و نوشته هاي جامعه شناسان غربي استفاده شده است، اما با توجه به اينكه اين نظريات به تنهايي قادر به تبيين پديده ي فرزندسالاري نيستند، تركيب و پيشنهاد جديدي، هم درباره ي محتوا و هم معناي اين اصطلاح ارائه خواهد شد. (مهدوي، 1381)تاريخ نگاران خانواده نشان داده اند كه نگرش به فرزندان در دوره ي كودكي و وظايف والدين نسبت به آنها طي قرن ها تغيير كرده است. به اين معني كه جهت تربيت در خانواده هاي امروزي، با جهت تربيت در خانواده هاي سنتي گذشته به كلي دگرگون شده است. اگر در گذشته اهداف نظام تربيتي سنتي «صداقت»، «نظافت» و «اطاعت از بزرگتر» بود، امروزه

هدف نظام هاي تربيتي بار آوردن فرزنداني مطيع نيست، بلكه تربيت فرزنداني «مستقل» و «مسئوليت پذير» است. اين استقلال و مسئوليت پذيري مهمترين شاخصه و ويژگي نظام تربيتي امروزي است. (Hofer, 1992, 144)اين تغيير رفتار والدين با فرزندان، شخصيت خاصي را در فرزندان شكل داده است كه عده اي از متخصصان امور اجتماعي، روان شناسان و كارشناسان كودك از آن با عنوان «فرزندسالاري» يا «فرزندمداري» ياد مي كنند. (مهدوي، 1374)1-2- اهميت مسئلهجامعه ي ما نيز به مانند بسياري از جوامع ديگر، دستخوش تحولات و دگرگوني هاي عميقي شده است. اين تحولات با پيروزي انقلاب اسلامي بارزتر و چشمگيرتر شدند. به اين معني كه كل نظام اجتماعي دستخوش تحول و دگرگوني شد و به تبع آن نظام اقتصادي، فرهنگي و سياسي عميقاً تغيير يافت. اين تحولات، نظام ارزشي و تربيتي را هم تغيير داد.بديهي است كه توسعه و نوسازي و دگرگوني، علاوه بر شرايط مناسب و لازم، تبعاتي نيز خواهد داشت. از اين رو، روابط دروني خانواده (نگرش اعضاي خانواده به يكديگر و مسائل اجتماعي و مناسبات ميان اعضا) تغييرات فاحشي داشته كه شناخت اين تغييرات و منشأ آنها بسيار حائز اهميت است.1-3- اهداف تحقيقخانواده اولين نهادي است كه فرد زندگي خود را در آن شروع مي كند و عمده ترين نقش را در شكل دادن به شخصيت فرد دارد. به علت مسائل و مشكلات و شايد برخي مزاياي ناشي از شرايط و وضعيت جديد خانواده و مناسبات خانوادگي، لازم است تا به روش علمي و دور ماندن از پيشداوري هاي نامناسب، به بررسي يكي از مسائل مربوط به خانواده پرداخته شود تا شايد با شناخت بهتر بتوان راهكارهاي مناسبي براي فراهم ساختن شرايط توسعه و پيشرفت به

دست داد يا دست كم قدمي به آن سو برداشت.از اين رو، قصد داريم تا به بررسي زمينه ها و عوامل ايجاد فرزندسالاري در نهاد خانواده بپردازيم و در صورت امكان ميزان و شدت آن را نيز بسنجيم. به عبارت ديگر، به طور مشخص، پس از تعريف فرزندسالاري مي خواهيم به سؤالات زير پاسخ دهيم:آيا پديده اي كه در جامعه ي ما وجود دارد، همان پديده اي است كه در غرب به عنوان فرزندمحوري و فرزندسالاري از آن ياد شده يا پديده اي است خاص جامعه ي ايراني؟ اگر وجود دارد شدت آن چقدر است؟عواملي كه منجر به ايجاد فرزندسالاري مي شوند، كدامند؟فصل دومزمينه ي نظري 2-1- تعريف مفاهيمقبل از آنكه به تئوري هاي مورد استفاده در اين تحقيق جهت تبيين موضوع بپردازيم، لازم است ابتدا به معاني و مفاهيم فرزندسالاري و تعاريف وابسته به آن پرداخته شود.2-1-1- تعريف خانوادهكنفوسيوس خانواده را به عنوان «پايه ي دولت»، اگوست كنت آن را «واحد اجتماعي» و چارلز هورتون كولي خانواده را اولين و ايده آلي ترين مثال براي «گروه هاي نخستين» مي دانست، گروه هايي كه وظيفه ي آنها نگهداري و حمايت از موجوديت انساني است و خالق زيباترين احساسات شناخته شده ي بشري هستند.2-1-2- تعريف مفهومي _ لغوي فرزندسالاريفرزندسالاري به مفهوم محور بودن فرزندان در خانواده است. همچنين اصطلاح «فرزندمداري» نيز براي آن به كار رفته است. براي نزديك شدن به مقصود، مي توان به واژه ها و اصطلاحاتي كه به جهت كاربرد درازمدت آنها مفهوم مشخصي دارند اشاره كرد. از جمله اشراف سالاري، ديوان سالاري، پدرسالاري يا مادرسالاري. واضح است كه تحت چنين عناويني، به اهميت، نفوذ و نقش اساسي اشراف، ديوان، پدر و يا مادر در عرصه هاي گوناگون نظر داريم و آنها را مدار و محور فعاليت مي دانيم.2-1-3-

تعريف ساختاري فرزندسالارياگر ساختار را مجموعه ي نقش ها، نوع رابطه و تركيب آنها با هم در خانواده بدانيم، درمي يابيم كه امروزه جايگاه، نقش و مناسبات اعضاي خانواده دچار دگرگوني شده و عناصر آن جايگاه و نقش ديگري پيدا كرده اند. همچنين سمت و سوي روابط و سلسله مراتب نيز متحول شده اند. پيدايش خانواده هايي با ساخت هسته اي در قرن اخير، بستر مناسبي را براي فرزندمحوري و فرزندسالاري به وجود آورده است. حال آنكه در گذشته، به علت وجود خانواده هايي با ساخت گسترده و تناسب ساخت چنين خانواده هايي با ريش سفيدسالاري، اصولاًً با پديده ي فرزندسالاري روبه رو نبوده ايم. امروزه در خانواده هاي هسته اي، كاهش اقتدار پدر و افزايش حقوق مادر و همچنين همسان پنداشتن فرزندان با بزرگسالان، سنگ بناي مناسب براي پيدايش و رشد فرزندمداري و فرزندمحوري را فراهم كرده است. به طوري كه فرزندان داراي اعتبار، ارزش و اهميت بيشتري در چشم والدين شده اند.2-1-4- تعريف كاركردي فرزندسالاريكاركرد عبارت است از وظيفه، نقش، مسئوليت يا عملكرد يك ساختار يا يك هيئت (فُرماسيون) اجتماعي كه به عهده ي يك فرد، ساختار يا يك نهاد گذاشته شده است. مثلاً مهمترين كاركرد مدرسه عبارت است از تعليم، تربيت، آموزش و اجتماعي كردن بچه ها. كاركرد خانواده تأمين نسل و اجتماعي كردن فرزندان است. خانواده ي فرزندسالار داراي كاركردهايي متفاوت از كاركرد خانواده هايي از انواع پيشين است. بديهي است فرآيند مهم و حياتي اجتماعي شدن، از اين پديده تأثير مي پذيرد و شخصيت متناسب با آن شكل مي گيرد و به تدريج نظام ارزشي و هنجاري خانواده و جامعه متحول مي شود.2-1-5- تعريف فرزندسالاري در تحقيق حاضرفرزندسالاري ناظر به وضعيتي است كه در آن محور و اساس تصميم گيري ها، فعاليت ها و به طور كلي

مجموعه ي امور خانواده در عرصه هاي مختلف، به طور مستقيم يا غيرمستقيم، فرزندان باشند.فرزندسالاري در ايران با استقلال فكري، استقلال رفتاري و استقلال اقتصادي منافات دارد، بدين معني كه فرزندان از همه ي امتيازات، امكانات و مزاياي خانواده برخوردارند، ولي توان تصميم گيري و استقلال رفتاري را ندارند و از حيث اقتصادي هم كاملاًَ به درآمد خانواده ي خود وابسته اند.2-2- پيشينه ي تحقيقدر سال 1961، تحقيقي توسط گينزبرگ (Ginzberg) صورت گرفت. گينزبرگ ادعا مي كند روش هاي تربيتي فرزندمدارانه زماني به وجود آمد كه نظام ارزشي والدين و رفتار آنها تغيير كرد، شيوه ي فكري سنتي و تربيتي متعلق به نسل گذشته كنار گذاشته شد و ارزش هاي تازه و روش هاي تازه بر روابط والدين با فرزندانشان حاكم گرديد. به اين معني كه فرزندان در نظام تربيتي امروزي به منزله ي دوست والدين تلقي مي شوند؛ روابط بچه ها با والدين خيلي صميمانه تر و دوستانه تر شده است و همشأن خود آنها محسوب مي شوند و از منزلت يكساني با والدين برخوردارند و والدين هم نظرات و خواسته هاي فرزندان را جدي تلقي مي كنند. (نقل از مهدوي، 1381)در سال 1983، تحقيقي با عنوان «آيا فرزندان خيلي زودتر به مفهوم خود (Self Concept) دست پيدا مي كنند؟» توسط وايت، اشپايزمن و كاستوس (Costos،Speisman،White ، 1983) انجام گرفته است. نتايج اين تحقيق حاكي از آن است كه:دستيابي به مفهوم «خود» براي فرزندان، 2 تا 3 سال زودتر در مقايسه با نسل قبل حاصل مي شود و خود اين دستيابي به مفهوم خود، معلول جدايي و استقلال زودتر و زودهنگام تر فرزندان از والدين است. (همان)در سال 1983، تحقيقي با عنوان «تجددطلبي يا فرديت طلبي دوران كودكي» توسط «تايهر» صورت گرفت. تايهر مي گويد:دوران بچگي تبديل به دوراني

شده است كه فرد به تنهايي و آن طور كه خودش دوست دارد، دور از ديگران، كودكي اش را مي گذراند. بچه ها دوست دارند كودكي شان را با ابزار مدرن، زندگي مدرن، لباس مدرن و موزيك مدرن طي كنند. بچه ها در اين سنين با نگراني و وسواس شديد از طرف والدين خود مراقبت مي شوند. والدين با وسواس شديدي مراقب مسائل بهداشتي، تغذيه و رفاه بچه ها هستند. اين را به اصطلاح «Social Uterus» يا بچه هايي كه در «رحم اجتماعي» بزرگ مي شوند يا به تعبيري مي توان گفت لاي پنبه بزرگ مي شوند و كمتر با محيط و جهان واقعي آن طور كه هست، روبه رو مي شوند. (نقل از مهدوي 1381)در تحقيق ديگري كه در سال 1984 توسط باكسر (Boxer) صورت پذيرفته، آمده است:درگيري والدين باعث مي شود كه بچه ها زودتر جدا شوند و اين جدايي بهره ي مثبتي به نام استقلال دارد، اما بدون تبعات منفي براي فرزندان نيست و اين امكان وجود دارد كه رشد عاطفي آنها را با اشكالاتي مواجه كند. امروزه اين شيوه ي تربيتي، يعني شيوه ي تربيتي «فرزندمدارانه» و «كودك مدارانه» بيشتر در بين اقشار متوسط معمول شده است. اين روش تربيتي تازه جايگزين روش تربيتي سنتي __ كه مبتني بر امر و نهي بود __ شده است. پايه ي روش تربيتي فرزندمدارانه و كودك محورانه بر اين استوار است كه «والدين بايد با فرزند خود حرف بزنند، برايش وقت بگذارند و با او بحث كنند و قانعش كنند و توضيح بدهند و امر و نهي نكنند.» روش قانع كردن، به علت آنكه مستلزم صرف وقت و انرژي زياد و نيازمند آگاهي و شناخت وسيع والدين از مسائل مهم تربيتي است، دشوار به نظر مي رسد و طاقت

زياد والدين را طلب مي كند. اين روش در ايران، برعكس جوامع اروپايي، پيروان چنداني نيافته است. (همان)والدين مايلند كه روش تربيتي سنتي را به كار برند، چون خيلي كوتاه است، وقت و انرژي كمتري مي گيرد و حتي بعضي ها هم معتقدند كه بازدهي آن بهتر است. اما به هر حال، اين شيوه امروزه عملاً كاركرد خود را، حداقل در جوامع غربي، از دست داده و همان روش مبتني بر توضيح دادن و بحث كردن با بچه و بالابردن آگاهي هاي عمومي فرزندان مقبوليت پيدا كرده است. اين شيوه را دوسوان (Deswaan) به اختصار «شيوه ي تربيتي عبور از مرحله ي آمريت و دستوردهي به مرحله ي بحث و قانع كردن»، يا به عبارت ديگر «با هم كنار آمدن» ناميده است؛ يعني امر و نهي والدين و اطاعت فرزند، تبديل شده است به صحبت كردن با او و قانع كردن اش. زيرا امروزه فرزندان مي توانند از طريق بحث و گفت وگو نيازهاي خود را ابراز كنند و به خواسته هاي خود نزد والدين مشروعيت و مقبوليت ببخشند. ( Teichert، 1990) .«سودريك نيريده بورگ» در كتاب «جوانان در جوامع مدرن» در مقاله اي با عنوان «ملاحظاتي در باب موقعيت خانوادگي فرزندان» گفته است:نظام تربيتي امروزي بيشتر متوجه تربيت «شخصيت فرزند» است و به ويژگي هاي شخصيتي بچه ها توجه مي كند و آنها را به رسميت مي شناسد. بين والدين و فرزندان اطاعت و زورگويي ديگر جايي ندارد و بچه هاي بزرگتر در بسياري از تصميم گيري ها با والدينشان شريك هستند و «رابطه شان با يكديگر رابطه ي كاملاً افقي و دوستانه و صميمانه است.»يونيس (Youniss) تحقيقي در سال 1985، با عنوان «عوامل مؤثر بر استقلال فكري كودكان» انجام داده و به اين نتيجه رسيده است

كه:استقلال در فكر و انديشه و رفتار، نتيجه ي رابطه ي خوب والدين و فرزندان است. به عبارت ديگر، معتقد است اگر رابطه ي والدين با بچه ها بهتر باشد، بچه ها زودتر به استقلال در انديشه و حتي استقلال در ماديات و زندگي اقتصادي نايل مي شوند. همچنين در اين تحقيق بچه ها در پاسخ به سؤال «چگونگي ارزيابي حسن رابطه با والدين» اظهار داشته اند كه حسن رابطه با والدين چند نكته ي مثبت و پرخير و بركت براي آنها دارد. اولاً اينكه اگر رابطه شان با والدين خوب باشد، مشكلات اقتصادي شان كمتر مي شود؛ به اين معني كه والدين به بچه هايي كه رابطه ي مناسبي با آنها دارند، بهتر كمك مي كنند و راحت تر پول مي دهند. ثانياً عدم اطمينان بچه ها و نگراني شان از حضور در جامعه و برخورد با مسائل مختلف بسيار كاهش پيدا مي كند و نهايتاً حمايت هاي معنوي و مادي بيشتري از سوي والدين خود دريافت مي كنند. با اين حال، جوانان ذكر كرده اند كه در خيلي از مواقع، برقراري رابطه ي خوب با والدين امكان ندارد، زيرا انتظاراتي كه از بچه ها دارند با آنچه كه بچه ها مي توانند انجام دهند هميشه بر هم منطبق نيستند. والدين انتظار رفتار ديگري را دارند و بچه ها رفتاري را بجز آنچه كه مد نظر والدين است از خودشان نشان مي دهند و از اين رو، ضمن اينكه بين والدين و فرزندان تضاد به وجود مي آيد، جدايي فرزندان از والدين هم سريع تر صورت مي پذيرد. جدايي والدين از فرزندان باعث استقلال زودتر فرزندان مي شود. (نقل از مهدوي، 1381)در سال 1988، تحقيقي در اين زمينه توسط هوفمان (Hofmann) انجام شد كه خلاصه ي تحقيق از اين قرار است:خانواده ها بسياري از رفتارهايشان را در جهت هماهنگي

با رفتارهاي بچه ها در مدرسه اصلاح كرده اند. نوجوانان امروزه خودشان زندگي اجتماعي شان را برنامه ريزي مي كنند، در حالي كه برنامه ريزي زندگي بچه ها در نظام تربيتي گذشته و در سال هاي قبل توسط والدين انجام مي شد. (تيفكر، 1990)در مطالعه ي فند (Fend، 1988) نشان داده مي شود كه:قلمرو تصميم گيري والدين روزبه روز در خانواده هاي فرزندمدار و فرزندمحور كاهش و قلمرو تصميم گيري فرزندان افزايش پيدا مي كند، يا بهتر است بگوييم كه كنترل هاي خانوادگي و والدين روي بچه ها كاهش پيدا مي كند، به طوري كه مثلاً ساعت خواب و ميزان تماشاي تلويزيون را والدين تعيين نمي كنند، بلكه اين خود بچه ها هستند كه تصميم مي گيرند چه ساعتي بخوابند، چند ساعت تلويزيون تماشا كنند و با كي رفت و آمد داشته باشند. در اين خانواده ها انتظار والدين از بچه ها و همچنين خواسته ي عاطفي آنها از بچه ها در يك امر خلاصه مي شود و آن اين است كه درس بخوانند و رفتار بچه هاي تربيت شده و باتشخص را از خود نشان دهند. در اين نوع خانواده ها والدين فشار زيادي را بر خود مي آورند تا كارآيي خودشان را بالا ببرند و دائماً در زندگي با نگراني و ترس و دلهره دست به گريبان اند. (نقل از مهدوي، 1381)گرهارد (Gerhard، 1988) در يك بررسي با عنوان «روش هاي ابراز و اظهار عواطف» به اين نتيجه رسيده است كه:امروزه بچه ها حق دارند و مي توانند عواطفشان را اظهار و ابراز كنند، در حالي كه در نظام تربيتي سنتي بچه ها اجازه نداشتند كه عواطف دروني و اميال باطني شان را آن طوري كه هست، ابراز كنند و بايستي حريم ها و حجاب ها را نگه مي داشتند. بچه ها براي بيان يك مطلب بايد فكر مي كردند كه آيا مجاز به مطرح كردن

آن مطلب هستند و اگر مجاز هستند چگونه بايد آن را بيان كنند، ولي امروزه خيلي بي پرده و صريح خواسته ها و تمايلات خود را ابراز مي كنند. روابط والدين و فرزندان در دهه هاي اخير از حالت رسمي بودن بيرون آمده است و فرزندان كاملاً بي پرده عواطف و احساسات خود را در مقابل والدين بروز مي دهند. (همان)گينزبرگ (Ginzberg) در مقاله اي با عنوان «ارزش ها و ايده آل هاي جوانان امريكايي» اظهار مي دارد:والدين تحمل زيادي در برابر خواسته ها و تمايلات فرزندان از خود نشان مي دهند؛ به اين معنا كه اجازه مي دهند فرزندانشان با آزادي كامل حرف هاي دل خودشان را بيان كنند. (همان)يكي ديگر از مشخصه هاي خانواده هاي فرزندمدار به نظر گينزبرگ اين است كه:نوع تنبيهات به كلي تغيير يافته و به جاي تنبيه بدني سعي شده است كه با نرمي و آرامش و حوصله صحبت شود و آنها را به وجدان و باطن خودشان ارجاع دهند و از آنها بخواهند كه خودشان درباره ي اين موضوع بينديشند و سعي كنند كه راه صحيح و درست را برگزينند. به طور كلي، مي توان گفت كه امروزه الگوهاي تربيتي سنتي كه ركن اصلي اش تربيت استبدادي و نظام تربيتي مستبدانه بود و اطاعت و فرودستي را از بچه ها طلب مي كرد، به كلي دگرگون شده و جايش را به شيوه ي تربيتي مدرن داده است. (همان)شولاين (Schulein ،1990) در تحقيق خود اظهار مي دارد كه:هر چقدر فرزندمحوري افزايش مي يابد، به تبع آن نگراني و ترس والدين و بخصوص مادران هم در مورد بچه ها مرتباً زياد مي شود.در سال 1991، انگفر (Engfer) ضمن تحقيقي در اين زمينه مي گويد:الگوهاي تربيتي ليبراليستي يا الگوهاي تربيتي به اصطلاح مدرن، مبتني است بر رد تنبيه جسمي كودك، يعني

كه بچه را نبايد كتك زد. در حال كه در قديم تنبيه را جزء اصول و پايه هاي تربيتي مي دانستند و معتقد بودند كه اگر مي خواهند بچه اي سالم تربيت شود و درست پرورش پيدا كند، حتماً بايد كتك بخورد تا آدم شود. كتك زدن فرزندان جزء اصول و اركان نظام تربيتي گذشته بود. در حالي كه امروزه اعتقاد دارند بچه نبايد تنبيه جسمي شود و كتك بخورد. اين كتك خوردن داراي تبعات منفي، مضر و حتي خطرناكي براي بچه هاست. يكي ديگر از وجوه امروزين نظام تعليم و تربيت «اگاليتاريسم» يعني برابري زن با مرد و برابري خردسال و كودك با بزرگسال است. در نظام تربيتي گذشته زن با مرد فرق مي كرد، يعني مردها كاملاً برتر و مهمتر بودند و جنس برتر را تشكيل مي دادند و بزرگسالان با كودكان برابر نبودند و كودكان ارزش مساوي با بزرگسالان نداشتند. در اين مورد برخي از جامعه شناسان مي گويند كاهش مواليد باعث شد كه بچه ها اهميت پيدا كنند و خود اين اهميت پيدا كردنشان در به وجود آمدن نظام فرزندمحورانه مؤثر بوده است. (همان)نيسن (Nissen، 1993) روديكر (Rudiger) و پايكرت (Peuchert) در تحقيقات خود به اين نتيجه رسيده اند كه:زندگي بچه ها بيش از پيش از زندگي در خيابان و معابر عمومي و بازي با همسالان به زندگي در چارچوب آپارتمان يا فضاي بسته ي نيمه عمومي مانند اتحاديه و باشگاه محدود مي شود. آنها اين امر را با عنوان «كودكي محصور در آپارتمان» يا «آپارتماني كردن كودكان» ناميده اند. يكي از ويژگي هاي خانواده هاي فرزندمدار مرتب كردن اتاق توسط مادر يا خدمتكار است و بچه ها نقشي در مرتب كردن اتاق خودشان ندارند. يكي ديگر از مشخصات خانواده هاي

فرزندمحور اين است كه بچه ها داراي وسايل سمعي _ بصري از قبيل ويدئو، تلويزيون، ضبط، واكمن و چيزهاي اختصاصي ديگر هستند. خلاصه اينكه والدين بچه ها را بسيار حمايت مي كنند و بچه ها مسئوليت كمتري در امور خانه دارند. (شل، 1993)... در خانواده هاي فرزندمدار هر كدام از بچه ها داراي يك اتاق جداگانه و خاص خودشان هستند. (فوكس و بخنر،1998)از ديگر مشخصه هاي خانواده هاي فرزندمدار اين است كه بچه ها از بيشترين امكانات رفاهي خانواده برخوردارند. روي اين نكته هم كافمن (Kaufmann) خيلي تأكيد مي كند:در اين گونه خانواده هاي فرزندمحور، بچه ها بسيار حمايت مي شوند، در حالي كه مسئوليتي كه بچه ها در خانواده و در قبال اين همه حمايت به عهده مي گيرند بسيار كم است و بالاخره اينكه انتظار اين بچه ها از والدين روزبه روز بيشتر مي شود و انتظار والدين از آنها كمتر. (نقل از مهدوي، 1381)امروزه شيوه ي تربيتي والدين به صورتي است كه بچه ها زودتر استقلال پيدا مي كنند و روي پاهاي خودشان مي ايستند و اين استقلال هم از جهت رفتاري و هم از جهت اقتصادي و هم از جهت فكري است. (آلساكر، 1995)در سال 1998، برترام (Bertram) تحقيقي در اين زمينه انجام داد. او معتقد است كه:رابطه ي پسر با مادرش به نوعي مناسبات دوستانه تبديل شده است، بالعكس روابط پدر _ پسر خيلي پر زد و خورد و پر كشمكش است و به همين جهت يكي از ويژگي هاي نظام فرزندمحور اين است كه نقش هايي كه به عهده ي پدر بود كم كم به عهده ي مادر گذاشته مي شود. اكنون خيلي از نقش هاي تربيتي به عهده ي مادر گذاشته شده است. يكي ديگر از مشخصه هاي نظام فرزندمحور اصرار خانواده ها براي هماهنگ كردن رفتار و ارزش هاي درون خانوادگي شان با ايجابات

و الزامات نظام تربيتي و رفتاري مدرن است. به اين معني كه خانواده ها مي خواهند هر طوري كه شده حتماً نظام تربيتي و رفتاري خانواده را با مدرسه هماهنگ كنند. به همين دليل، تغييرات شگرفي در نحوه ي رفتار والدين با فرزندان به وجود آمده است. (همان)مثلا ً مدرسه امروزه به عنوان يكي از اركان تربيتي مدرن فرزندان مطرح است كه در گذشته وجود نداشت. خانواده ها براي آنكه فرزندانشان طبق برنامه هاي مدرسه انجام تكليف كنند و از عهده ي امتحانات برآيند، رفت و آمدهاي خود را محدود مي كنند، بچه را از كار در منزل معاف مي كنند تا او به درسش برسد و برايش سرويس مي گيرند كه راحت تر به مدرسه برود و برگردد. به اين ترتيب با غيبت پدر از منزل براي تأمين مخارج مدرسه، سرويس و چيزهاي ديگر، مادر به جاي پدر ايفاي نقش مي كند و بعضي وظايف مربوط به فرزند را به جاي او انجام مي دهد. روديكر يكي ديگر از ويژگي هاي خانواده ي فرزندمحور را چنين بيان مي كند:بين والدين و فرزندان توازن قدرت برقرار است. يعني اينكه قدرت والدين و عرصه ي تصميم گيري آنها كاهش پيدا كرده و سهم بچه ها در تصميم گيري ها افزايش يافته است و بنابراين والدين تنها افرادي نيستند كه در خانواده تصميم مي گيرند. مدرنيسم و به طور كلي زندگي جديد، با همه ي پيچيدگي و با همه ي عناصر سازنده اش، باعث شده است كه مناسبات زندگي و نظام ارزشي عوض شود و اين تغيير مناسبات زندگي و نظام ارزشي باعث شده كه زندگي جوانان و نوجوانان در داخل خانواده هم دستخوش تحول و تغيير بشود.تينكر معتقد است كه امروزه اغلب جوانان و نوجوانان در شهرهاي بزرگ زندگي مي كنند و در

شهرهاي مدرن نياز به مسكن مستقل دارند. شهر تكه تكه شده است و در آن قلمروهاي مستقلي وجود دارد، مانند محلات مسكوني، تجاري، اداري، تفريحي و… و اين تقطيع و تفكيك شهر، قلمروها و عرصه هاي زندگي شهري باعث تقطيع زندگي جوانان شده است.اين دگرگوني، تأثير قابل ملاحظه اي را روي دگرگون شدن انتظارات بچه ها داشته و اين دگرگون شدن انتظارات بچه ها اثر مستقيم روي انتظاراتشان از والدين گذاشته است. (همان)2-3- تئوري هاي تحقيقدر تحقيق حاضر، بررسي جامعه شناختي پديده ي فرزندسالاري مد نظر بوده است، اما اين موضوع هم مانند موضوعات ديگر مورد مطالعه ي جامعه شناسي به گونه اي است كه نمي توان دقيقاً حوزه ي مطالعه را __ بيشتر روان شناختي يا جامعه شناختي بودن آن __ مشخص كرد. از طرف ديگر، بر اساس مطالعات و بررسي هاي انجام شده در خصوص زمينه و سوابق مطالعات موضوع، تاكنون پژوهشي درباره ي اين پديده به روش علمي و به طور خاص در جامعه شناسي صورت نگرفته است. از اين رو، مناسب ديده شد كه با استفاده از رويكردها و مباحث تئوريك هر دو حوزه __ روان شناسي و جامعه شناسي __ به تبيين و توضيح مسئله پرداخته شود. بنابراين، با توجه به تعاريف فوق، سعي شده است تا بر اساس نظريه ها و مطالعات و فرضيات به دست آمده گامي در جهت سنجش موضوع برداشته شود.2-3-1- نظريه هاي جامعه شناسيهمان طور كه قبلاً هم ذكر شد، «تغيير» شرط اساسي حيات اجتماعي است. اما تغيير، كه با «نظم» دو وجه يك شبكه تلقي مي شوند، با تبديل شدن به يكديگر و داشتن كاركردهاي مناسب، در جهت فراهم ساختن شرايط مطلوب براي توسعه عمل مي كنند.در نظامي كه به تازگي در آن تغييراتي صورت گرفته است، آشفتگي حداقل به صورت دوره اي

ديده مي شود. با اين حال، بديهي است اگر تغييرات ايجادشده در هر نظام اجتماعي، در جهت رفع اشكال و انجام اصلاحات و معطوف به نظمي عميق تر و گسترده تر باشد، توسعه حاصل خواهد شد، در غير اين صورت چيزي جز اختلال و سوء كاركرد نخواهيم داشت. اما كنترل و حصول نظم چگونه ممكن است؟جاناتان ترنر معتقد است كه:به منظور يافتن پاسخ اين سؤال بايد شيوه ي ايفاي نقش مردم براي حصول كنش متقابل و همكاري را مشخص كرد. مردم بايد به آنچه درست و نادرست يا ويژه و غير ويژه است برسند. سؤال اينجاست كه چگونه بايد به توافق دست يابند.ترنر اضافه مي كند:بر اساس نظريه ي كنش متقابل، نظم اجتماعي به واسطه ي فرآيندهاي غيررسمي بين اشخاص ناشي مي شود. (Turner, 1994)2-3-2- نظريه ي كنش متقابل نظريه ي كنش متقابل مبتني است بر يك اصل طبيعي و آن اين است كه: «انسان موجودي است اجتماعي.» يعني ناگزير از زندگي دسته جمعي است، و بين انسان هايي كه به طور دسته جمعي زندگي مي كنند قطعاً روابط و مناسباتي وجود دارد. جامعه شناسان به اين روابط و مناسبات كه هميشه وجود دارند، «كنش متقابل» (interaction) مي گويند. يكي از فرايندهاي حياتي در كنش متقابل، اجتماعي شدن است. منظور از اجتماعي شدن آن است كه افراد ياد بگيرند چگونه در موقعيت هاي متفاوت رفتار كنند كه رفتارشان با نُرم هاي اجتماعي مطابقت داشته باشد و نابهنجار تلقي نشود. فرد در موقعيت هاي متفاوت رفتار متفاوتي از خود نشان مي دهد. او وقتي در مقابل فرزند خود قرار مي گيرد به عنوان يك پدر طرز رفتار خاصي دارد و وقتي به عنوان يك فرزند در مقابل والدين خود قرار بگيرد طرز برخورد ديگري دارد. نظريه ي كنش

متقابل چگونگي اين برخوردها و مناسبات را تعيين مي كند و به فرد مي گويد كه در فلان شرايط چطور بايد رفتار كند.گفتيم كه انسان موجودي اجتماعي است. لازمه ي حفظ حيات اجتماعي، وجود هنجارها و ارزش ها و باورهاي مشترك بين افراد يك اجتماع است. اگر يك رفتار خاص براي هر يك از افراد جامعه ي ما معاني مختلفي داشته باشد، وارد وضعيتي مي شويم كه معياري براي سنجش رفتار و انتظارات خود نداريم و هيچ دستورالعملي در رابطه با چگونگي رفتار با يكديگر نمي يابيم. مثلاً فرض كنيم عده اي در يك اتاق نشسته باشند. وقتي انسان محترمي وارد مي شود افراد مي ايستند و همه مي دانند كه اگر كسي نايستد قصد بي حرمتي داشته است. به اين ترتيب، ايستادن در جامعه ي ما يك هنجار و يك الگوي رفتاري است كه احترام را نشان مي دهد. اگر چنين قراردادهايي در يك جامعه نباشد افراد دچار سردرگمي مي شوند و مثلاً با ورود استاد به كلاس بعضي مي ايستند، بعضي مي نشينند، بعضي (مثل ژاپني ها) تعظيم مي كنند و بعضي (همچنان كه در اروپا مرسوم است) روي ميز مي كوبند. به اين ترتيب، مشخص مي شود كه توافق بر حداقلي از ارزش ها و هنجارها لازمه ي حفظ زندگي اجتماعي از سردرگمي و ازهم پاشيدگي است. با اين حال، ذهن انسان، يگانه مبناي ارزش هاي جامعه اي كه در آن رشد مي يابد نيست، بلكه انسان ها اين توانايي ذهني را دارند كه پيوسته خود را با يكديگر و موقعيت موجود تطبيق دهند و به اين ترتيب معناي يك ارزش يا هنجار خاص را دريابند.حال فرايند تطبيق معاني و ارزش ها را در روابط و مناسبات خانواده در نظر مي گيريم. اگر انعطاف پذيريِ مقولات ذهني و فرايند تطابق معاني از

طرف والدين باشد، يك جريان يك سويه حاصل خواهد شد كه در آن فرزندان شكل دهنده ي معاني و مقولات ذهني والدين خواهند بود. به اين ترتيب، مي بينيم كه امروزه در فرايند شكل دادن معاني، فرزندان بيشتر فاعل هستند و والدين مفعول. به اين معني كه امروزه فرزندان بيشتر از گذشته بر ارزش ها، هنجارها و الگوها و معيارهاي ذهني والدين تأثير مي گذارند و كمتر از سابق از ارزش هاي آنان الگو مي پذيرند.جامعه شناسان معتقدند بچه در سنين كودكي بين خود و عروسكش، خود و مادرش، خود و اشياي اطرافش تمايز قائل نيست و همه ي اطرافش را جزئي از خود مي بيند. بچه وقتي تصوري از خود به دست مي آورد كه خودِ مستقل را بشناسد و مهمترين كاركرد اجتماع، دادن تصوير خود به فرد است. مثلاً پدر يك خانواده، پدر بودن را بخشي از خودِ خويش مي داند. اينكه او پدر است و چه پدري است، تصويري است كه خانواده اش به دنبال رفتار و مناسبات او با آنان به او مي دهد؛ يعني او نمي تواند به تنهايي پدر باشد. با اين مثال، مشخص مي شود كه ديگران در شكل گرفتن خود فرد مؤثرند.اما نكته اي كه مي توان در اينجا مطرح كرد كه وضوح بيشتري به بحث ببخشد، مفهوم «خودِ آينه سان» چارلز هورتن كولي است. منظور كولي از خود آينه سان همان ظرفيتي است كه انسان دارد تا خود خويش را به گونه اي بنگرد كه هر پديده ي اجتماعي ديگر را مي بيند. اين مفهوم را مي توان به سه بخش تقسيم كرد:1. اين تصور كه در ذهن ديگران چگونه ظاهر مي شويم؛2. اين تصور كه آنها درباره ي ظاهر ما چه قضاوتي مي توانند داشته باشند؛3. اينكه در نتيجه ي تصوري كه از قضاوت ديگران

درباره ي خود داريم، احساسي از غرور يا سرافكندگي را درباره ي خويش مي پرورانيم. (همان، 288)بنابراين، هرگاه فرزندان در فرايند كنش هاي متقابل، احساس كنند كه والدين و به طور كلي ديگران، جايگاهي بيش از حد لازم براي آنان قائلند، آن گاه بر اساس آن نوع تصويري كه ديگران از آنان به دست مي دهند، عمل خواهند كرد.در مناسبات بين افراد هميشه كساني هستند كه هنجارفرست هستند: طرز لباس پوشيدن، تكيه كلام ها و عقايد اين افراد روي بقيه تأثير دارد؛ مثل هنرپيشه هاي بنام، ورزشكاران يا بعضي دوستان. اين افراد توانايي آن را دارند كه رفتارهاي خود را براي ديگران الگوي رفتاري كنند. استرايكر نيز كه از نظريه پردازان كنش متقابل است مي افزايد كه انسان ها از طريق كنش متقابل ياد مي گيرند كه ديگران انتظار چه نوع رفتاري از آنان را دارند. تصويري كه ديگران از فرد به او مي دهند، بر كنش هاي او تأثير مي گذارد. هرگاه فرزندان طي فرايندهاي كنش متقابل احساس كنند والدين جايگاهي بيش از پيش براي آنان قائلند، بر اساس همان نوع تصوير كه به او مي دهند عمل خواهند كرد.با نگرش هابزي مي توان گفت انسان موجودي است كه زير سلطه ي اميال پايان ناپذيرش قرار دارد، لذا نيازمند نظم بخشيدن و كنترل اميال خويشتن است. تعليم و تربيت يعني آموختن اطاعت از انضباط. (آرون، 86-82)بديهي است كه عدم اطاعت از قواعد و عدم كنترل اميال، به از دست رفتن نظم جامعه منجر خواهد شد.ويلفر دو پارتو () در طبقه بندي عواطف دو دسته عواطف را مطرح مي كند:1. خويشتن پرستي؛2. جامعه پذيري. (نوروزي، 29)سازش و اعتدال ميان عواطف خويشتن پرستانه و خير مشترك، نفع جمعي يا رفاه عامه، لازمه ي حفظ حيات اجتماعي است. فرد اصولاً مايل به

ارضاي نيازهاي خود است و لذت را مورد توجه قرار مي دهد. لذا اگر نظارت و كنترلي بر رفتار فرد نباشد، يا بر عكس، كنش هاي متقابل اجتماعي به گونه اي باشند كه فرد را در توجه بيشتر به اميال و لذات ترغيب كنند، يا آنها را براي او مشروع جلوه گر نمايند، بديهي است كه تعادل لازم ميان اين عواطف از دست مي رود و با نوعي خويشتن پرستي جايگزين مي شود.زيمل در بحث درباره ي فرهنگ نوين آورده است:تعداد حلقه هاي تعلقات خانوادگي فردِ نوين، از تعداد حلقه هاي فعاليت هاي شغلي و مذهبي او جدايند. به اين معنا كه هر فرد در شبكه اي از حلقه هاي به هم متصل زندگي مي كند. روابط او با گروهاي مختلف، او را به آنان پيوند مي دهد. در گذشته اين حلقه ها براي هر فرد فقط به يك نوع محدود مي شد و آن نوع هم حلقه هاي خويشاوندي بود. فرد بين خويشاوندان بزرگ مي شد، به مدرسه، باشگاه يا كلاس هاي زبان نمي رفت، نزد پدر حرفه ي او را مي آموخت و كار آبا و اجدادي خود را پيش مي گرفت. يعني همكار و دوست و آشناي او خويشان او بودند، و در نهايت بين خويشاوندان خود ازدواج مي كرد. امروزه، با گذشت زمان، حلقه هاي فعاليت هاي فرد در گروه هاي ديگر (مدرسه، دانشگاه و...) نيز منشعب شده است. و وابستگي چندگانه به انواع حلقه هاي اجتماعي به خودآگاهي بيشتر فرد منجر شده است. همين كه فرد از حلقه ي كوچكي كه شخصيتش را در چهارچوب محدوده هايش اسير كرده است رهايي مي يابد، يك نوع رهايي را درك مي كند. انشعاب حلقه هاي تعلق گروهي، يك نوع احساس ياري شدن و آزادي را بيدار مي سازد. وجود شبكه ي حلقه هاي اجتماعي، پيش شرط پيدايش فردگرايي است. (كوزر، 1368،

صص 264-263)در جهان نوين، صورت هاي فرماندهي و فرمانبري نيز خصلت تازه اي به خود مي گيرند. در اينجا ديگر هيچ فردي تحت چيرگي تام ديگران درنمي آيد. فرزندان با عضويت و پيوستن به گروه هاي متعدد ديگر، و بالا رفتن آگاهي هايشان، از حلقه ي خانواده و والدين و تسلط آن قدري رهايي مي يابند. اينجاست كه نقش حلقه هاي ديگر در چگونگي كنش ها و شكل دادن مناسبات از اهميت برخوردار مي شود.تورشتاين وبلن كه به بحث كالبدشكافي عادات فكري و شيوه هاي رفتار حاكم بر روابط كنشگران اجتماعي مي پردازد، در مورد سرچشمه هاي اجتماعي رقابت در امور بشري مي گويد:حرمت نفس (Self-esteem) همان بازتاب حرمتي است كه ديگران براي انسان قائل مي شوند. از اين رو، اگر فرد به خاطر عدم توفيق در رقابت هاي مورد پسند جامعه، چنين حرمتي را به دست نياورد، از فقدان حرمت نفس رنج خواهد برد. وبلن ريشه ي انگيزه ي تلاش وقفه ناپذير در يك فرهنگ رقابت آميز را، هراس فرد در از دست دادن حرمت نفس مي داند. (كوزر، 1368، ص 1361)اگر فرد از سطح استاندارد لياقت يا مالكيت هاي مادي پذيرفته شده در جامعه ي خود كم بياورد، در چشم اعضاي ديگر اجتماع احترامش را از دست مي دهد و در احترام به خودش نيز دچار كمبود مي شود، زيرا مبناي معمولي احترام به نفس، همان احترامي است كه ديگران براي او قائل مي شوند. مثلاً اگر خانمي دائم به شوهرش بگويد كه «تو عرضه نداري پول دربياري... فلاني را نگاه كن ببين چقدر زرنگه... تو نمي توني...»، مرد نه تنها احترام خود را نزد ديگران از دست مي دهد، بلكه خودش هم رفته رفته به اين باور مي رسد كه بي لياقت است و در احترام به خود نيز دچار كمبود مي شود. بدين ترتيب، هرگاه كه

تملك دارايي مبناي حرمت همگاني مي شود، ثروت رضايت خاطري براي دارنده ي آن ايجاد مي كند كه همان احترام به نفس خوانده مي شود. در يك فرهنگ رقابتي كه انسان ها ارزش خود را در مقايسه با ارزش ديگران مي سنجند، هر كس پيوسته در تلاش است كه از ديگران پيشي بگيرد تا از نظر ارزشمند بودن از ديگران كم نياورد و تب چشم و همچشمي همگان را فرا مي گيرد. به نظر وبلن:مصرف چشمگير، تن آسايي چشمگير و نمايش چشمگير و وجود مقام ها، ارزش ها و وسايلي كه عنوان بلندپايگي را با خود دارند، وسايلي هستند كه انسان ها با آنها مي كوشند تا در چشم اطرافيانشان برتر جلوه كنند و در ضمن براي خودشان نيز ارزش بيشتري قائل مي شوند. (همان، 362)اعضاي هر قشري طرح زندگي قشر بالاتر از خود را سرمشق قرار مي دهند و با تمام توان مي كوشند تا آن گونه زندگي كنند. گرچه طبقه ي فقير در جامعه ي نوين از نظر مادي در موقعيت بهتري نسبت به گذشتگان خود قرار دارد، اما جايگاهي كه ثروت به طبقات بالاتر داده، موجب شده است كه رنجي كه فقرا امروزه مي برند به مراتب بيشتر از رنجي باشد كه گذشتگان مي بردند.در واقع وبلن به محروميت نسبي توجه كرده و قصد طرح آن را داشته است. به زعم وبلن:آنچه كه انسان امروزي را به جنبش وامي دارد، وابستگي او به پس انداز و داد و ستد نيست، بلكه ميل به پيشي گرفتن از ديگران، او را به تكاپو وامي دارد. (همان، ص 363)تلاش انسان براي رهايي از محروميت، بر چگونگي شكل گيري معاني و مناسبات و روابط (كنش متقابل) تأثير قابل توجهي مي گذارد. وقتي يك رفتار يا طرز تفكر تبديل به ارزش شود،

افراد براي دستيابي به اين ارزش جديد حاضرند هزينه هاي متفاوتي را متحمل شوند و حتي دست به تغييرات اساسي در خانواده (ساختاري و نقشي) بزنند. مثلاً در گذشته فرزند و مخصوصاً پسر به منزله ي نان آور بود، چه كشاورز و دامدار و چه كاسب. پسرها از بچگي نزد پدر كار مي كردند و اصولاً اينكه بچه اي براي خانواده ي خود خرج داشته باشد پذيرفته نبود. از نظر همه، بچه نيروي كار خانواده بود و بچه اي خوب بود كه بيشتر كار كند. اما امروزه والدين حاضرند براي اينكه فرزندانشان ادامه ي تحصيل دهند، فشار مالي زيادي را متحمل شوند و مادر در خارج از منزل مشغول به كار شود تا از هزينه ي كلاس زبان بچه ها گرفته تا ديگر هزينه هاي بالاي كلاس هاي كنكور آنان تأمين شود و در صورت امكان، او را به خارج بفرستند.2-3-3- گروه مرجعبين گروه هايي كه شخص به آنها تعلق دارد، برخي مهم تر از ديگر گروه ها هستند. اينها گروه هايي هستند كه فرد هويت خود را بر اساس آن گروه تعريف مي كند و معيارهاي رفتاري خود را از آن گروه اخذ مي كند، و به اعتبار همين تعريف است كه پنداشت از خود در افراد شكل مي گيرد.گروه هاي مرجع آنهايي هستند كه فرد معيارهاي آنها را به عنوان مبناي نيات مهم زندگي اش ارزيابي كند. (جابري، 1375، ص 13)تصور كنيد فردي با گروه همسالان خود در دانشگاه كه همه تلفن همراه دارند خيلي انس گرفته است و اوقات فراغت خود را با آنان مي گذراند. و در واقع اين گروه را گروه مرجع خود كرده است. به اين ترتيب، داشتن تلفن همراه براي او نيز مهم خواهد بود.همچنين از نظر مِرتن:انسان ها

معيارهاي ديگرانِ مهم را به منزله ي مبناي ارزيابي از خود به كار مي برند. (همان)در اينجا بايد اشاره كرد:چنانچه خانواده كاركرد كمتري در اجتماع داشته باشد، گروه همسالان نيرومندتر مي شود و جاي خانواده را پر مي كند. (همان)به بيان ديگر، هر گاه و به هر نسبت فرد گروه مرجع و ديگرانِ مهمِ خارج از خانواده داشته باشد و در عين حال خانواده كاركرد خود را حفظ كند، حلقه ي اتصال و پيوستگي ميان فرد با خانواده سست تر و با ديگر گروه ها محكم تر مي شود.در اين خصوص بايد گفت:والديني در اجتماعي كردن موفق بوده اند كه فرزنداني هم جهت با ارزش هاي خود تربيت كرده باشند. در صورت عدم موفقيت والدين، مي توان گفت كه فرزندان آنها در جريان نسل ها به جايي رسيده اند كه با ارزش هاي آنان همسو نبوده است. (جابري، 1375)در خصوص گروه مرجع و ديگرانِ مهم، به نكته ي ديگري مي توان اشاره كرد. افراد حساس هنگامي احساس ارزشمندي مي كنند كه ارزيابي ديگران از آنان مثبت باشد، يعني انعكاس ارزيابي ديگران، احساس ارزشمند بودن را در آنان بيافريند. مثلاً اگر ديگران يك جايگاه بالاي اجتماعي (مثلاً مديركل يك وزارتخانه) را در حد توان و لياقت او ارزيابي كنند، بر اساس ارزيابي مذكور، او نيز ارزيابي مثبت از خود را توسعه خواهد داد و بدين گونه شخص متقاعد مي شود كه او واقعاً سزاوار كسب آن موضع اجتماعي مساعد بوده است و آن را حق خود مي پندارد. (جابري، 1375)2-3-4- نظريه ي نقش سنتي مادران (Mothers Traditional Role Theory)بر اساس اين نظريه، هر چقدر مادران وقت بيشتري در منزل به سر ببرند، بر آينده ي فرزندان تأثير بيشتري خواهند داشت. (جابري، 1375).همچنين ميزان رابطه ي اجتماعي والدين با كودك، بويژه مادر،

در جهت گيري ارزشي آنها مؤثر است. بدين ترتيب، مادران شاغل تأثير كمتري بر فرزندان خود دارند. به عبارت ديگر، هنگامي كه مادر با عدم حضور خود در منزل نقش خود را در فرآيند اجتماع پذيري فرزندان از دست مي دهد، عاملان ديگر اين نقش را ايفا مي كنند و كاركرد خود را دارند. از اين رو، هر چه والدين و فرزندان وقت بيشتري را در برقراري رابطه ي اجتماعي و صحبت با يكديگر صرف كنند، نفوذ خانواده بر كودك بيشتر مي شود و والدين قابليت كنترل بيشتري بر نفوذ خود پيدا مي كنند:از اين نظر، مادراني كه در خارج از منزل كار مي كنند، نفوذ كمتري بر كودكان خود دارند، زيرا كودك __ بويژه در دوره ي رو به جواني __ نياز بيشتري به ارتباط با والدين خود دارد و اين در حالي است كه مادر خارج از منزل در بازار كار مشاركت دارد. (جابري، 1375)گروهي ديگر از صاحب نظران آورده اند كه:مشاركت بيشتر مادران در بازار كار، به منزله ي وقت كمتر براي حضور در منزل، به معناي بي ثباتي بيشتر در جامعه پذيري كودكان است. (همان)اگر فرزندان به اوليايشان احساس نزديكي نكنند و آنها را محرم راز خود ندانند، اگر والدين قادر نباشند كه بر كار بچه ها نظارت داشته باشند، نفوذ والدين تحليل خواهد رفت. والديني كه ساعت ها بيرون منزل به سر مي برند، وقت كمتري را صرف فرزندان مي كنند و اقتدارشان در منزل و تسلطشان بر فرزندان زير سؤال مي رود. (ATONEETAL, 1991, p.311)بنابراين، از آنجا كه كيفيت روابط والدين _ فرزندان عامل اصلي تعيين موفقيت فرزندان است، از اين رو بايد به منابع اجتماعي، يعني جو عاطفي يا جو اجتماعي و نحوه ي ارتباط و طرز برخورد

افراد يك خانواده با هم توجه كرد.در اين خصوص مي توان اشاره كرد كه:نظر افراد خانواده نسبت به هم، احساسات و علاقه ي آنها به يكديگر، دخالت يا عدم دخالت آنها در كارهاي هم و همكاري يا رقابت با همديگر است كه نحوه ي ارتباطشان را نشان مي دهد. (جابري، 1375، صص 97-96)2-3-5- شخصيت در نظام كنشطبق نظريه ي آدلر:كودكان نازپرورده مردماني مي شوند مستبد و خودرأي، با حس اجتماعي پرورش نيافته و رشدنكرده. اين افراد انتظار دارند كه اجتماع خود را با خواهش هاي خودپسندانه ي آنها موافق كند و سازش دهد. (همان، ص 411)بديهي است فردي كه در دوران جامعه پذيري و در خانواده، پيوسته نيازهايش ارضا شده باشد، چنين تصور و انتظار دارد كه والدين نيز آن طور كه او مي خواهد باشند و به تعبير ديگر، ابزاري در جهت تأمين منافع او باشند.نكته ي ديگري كه بايد در خصوص تعليم و تربيت به آن اشاره كرد اين است كه آ. ساپتكو معتقد است:كودكِ خانواده بهتر است منحصربه فرد نباشد، چرا كه خيلي زود مركز توجه خانواده مي شود... در خانواده اي كه چند كودك وجود دارند، محبت به طور مساوي بين همه تقسيم مي شود. در خانواده هايي كه تعداد فرزندان زياد است طفل از همان سنين كودكي به تعاون اجتماعي خو مي گيرد. (ساپتكو، 1350، ص12)اگر رابطه ي دوستانه ي والدين با فرزندان از حدود خود خارج شود، عمل تربيت دچار نقصان مي گردد. بدين ترتيب، كودكان شروع به تربيت كردن والدين مي كنند و ديگر صحبتي از اطاعت و حرف شنوي در بين نخواهد بود. (همان، ص 25)اگر فرزند عادت كند كه خواسته ها و احتياجات خود را ارضا نمايد و توجهي به خواسته ها و احتياجات ساير اعضاي خانواده نداشته باشد موجودي تك رو بار

خواهد آمد. (همان ص 55)والديني كه به بهانه ي معني بخشيدن به زندگي خود يا حفظ سعادت خانوادگي هيچ چيز را از فرزندان خويش دريغ نمي كنند و از ترس آزردن فرزند و از دست دادن محبت وي حتي حكومت خانه را به آنان مي سپارند، باعث مي شوند كه اين قبيل كودكان با علم به تشنگي والدين به محبت كردن پيوسته، از اين عطش، سوءاستفاده كنند و به صورت ستمگران مستبدي در آيند كه همه ي افراد خانواده بايد غلام حلقه به گوش آنان شوند. (حييم، ص 129)بنجامين در كتاب «پرورش فرزند در عصر دشوار ما» آورده است:والدين به كودكان خود حرمت بسيار مي گذارند و از آنان مي خواهند كه در پيشرفت به سوي تمدن و تكنولوژي از آنها سبقت بگيرند. اثر مستقيم چنين رفتاري اين است كه والدين اميال و خواسته هاي خود را تابع فرزندان قرار مي دهند و حتي خود را كوچك و بي مقدار مي دانند. (بنجامين، 1368، ص 115)همچنين او معتقد است كه:اعتقاد افراطي در اين زمينه كه كودكان ما بايد آنچه را كه خودمان از آن محروم بوده ايم به دست آورند، چنان ميداني به كودكان مي دهد كه آنها خود را حاكم بر نسل پدري خود مي دانند. (همان، ص174)اطاعت پدر و مادر در برابر خواسته ها و در واقع دستورات فرزند، او را تشويق مي كند تا هر روز از روز پيش بيشتر احساس حاكميت كند. (همان، 179)در خاتمه مي توان فرضيات و مدل ذيل را با توجه به چهارچوب تئوريكي مطرح شده جهت تبيين مسئله استنتاج كرد.فرضيات :1. هرقدر والدين در مقابل فرزندان انعطاف پذيرتر باشند، خانواده فرزندسالارتر است.2. هر قدر نگرش فرزندان به والدين بيشتر ابزاري باشد، خانواده فرزندسالارتر است. 3. هر قدر فرزندان خواسته هاي

خود را بيشتر بر مصالح خانواده ترجيح دهند، خانواده فرزندسالارتر است.4. هر قدر تمكين و انتقادپذيري فرزندان از والدين كمتر باشد، خانواده فرزندسالارتر است. 5. هر قدر ميزان انتقادات فرزندان از والدين بيشتر باشد، خانواده فرزندسالارتر است. 6. هر قدر جو خانواده سردتر باشد، خانواده فرزندسالارتر است. 7. هر قدر والدين نسبت به آينده نگران تر باشند، خانواده فرزندسالارتر است. 8. هر قدر بين ارزش هاي والدين و فرزندان ناهماهنگي بيشتر باشد، خانواده فرزندسالارتر است. 11. هر قدر ميزان فشارهاي هنجاري بيشتر باشد، خانواده فرزندسالارتر است. 12. هر قدر گروه هاي مرجع از خانواده دورتر باشند، خانواده فرزندسالارتر است. فصل سومروش تحقيق روش بررسي تجربي يك مسئله، پس از تعريف و تعيين چهارچوب نظري، ابتدا به عوامل به هم وابسته ي ذيل بستگي دارد:اول، اطلاعاتي درباره ي نمونه ي آماري و وضعيت و شرايط آن؛دوم، چهارچوب عملي تحقيق در ارتباط با تئوري ها و تعيين متغيرها و عوامل مؤثر مورد بررسي؛سوم، روش مناسب براي بررسي چهارچوب و متغيرهاي فوق؛چهارم، يافتن معرف هاي مناسب براي متغيرها، بر اساس ارزش هاي حاكم بر جامعه ي آماري؛پنجم، تهيه ي تكنيك مناسب براي سنجش معرف ها؛ششم، تعيين حجم و شيوه ي اندازه گيري.3-1- مشخصات نمونه ي آماري و شيوه ي نمونه گيرينمونه ي آماري در اين تحقيق، تشكيل شده است از 903 نفر از زنان متأهلي كه داراي حداقل يك فرزند در سنين 13 تا 18سالگي بودند. اين مقدار به صورت تصادفي از ميان مناطق بيست گانه ي تهران انتخاب شده و با آنان مصاحبه به عمل آمده است.3-2- تحقيقات مقدماتيدر اين مرحله، ابتدا پرسشنامه ي تهيه شده به صورت آزمايشي مورد استفاده قرار گرفت و سپس با رفع نقاط ضعف و مشكلات آن، پرسشنامه ي نهايي براي سنجش موضوع تدوين شد.3-3-

تعيين متغيرهاي مورد بررسيبر اساس چهارچوب تئوريك و اطلاعات كسب شده در تحقيقات مقدماتي، متغير وابسته و عوامل و متغيرهاي مؤثر بر ايجاد پديده (متغيرهاي مستقل و معرف ها) به صورت زير طبقه بندي شدند:3-3-1- متغير وابسته و معرف هادر اينجا مقصود ما بررسي فرزندسالاري است. بنابراين، فرزندسالاري متغيري است كه تغييراتش وابسته است به تغييرات يك سري علل و عوامل، و مقصود ما اين است كه تأثيرات اين عوامل را بر متغير وابسته بررسي كنيم، يعني عوامل مؤثر بر فرزندسالاري و ميزان تأثير هر يك از عوامل را دريابيم. فرزندسالاري معرف هايي دارد. خانواده اي فرزندسالار است كه شاخص هاي ذكرشده در زير كم و بيش در مورد آن صدق كند.خانواده ي فرزندسالار تصميم گيري ها؛نفوذ فرزندان درفرزندان كانون توجه خانواده هستند؛ در مقابل خواسته هاي فرزندان؛فدا شدن مصالح والدينانعطاف پذيري والدين در مقابل فرزندان.3-3-2- متغيرهاي مستقل و معرف ها عواملي كه بر ميزان فرزندسالاري تأثير مي گذارند، عواملي هستند كه مستقلاً تغيير مي كنند و بر حسب ميزاني كه اختيار مي كنند، فرزندسالاري را تحت تأثير خود قرار مي دهند. متغيرهاي مستقل از اين قرارند:ابزاري نگريستن خانوادهترجيح خود (فرزند) بر تمكين و انتقادپذيريجو خانواده والدين با فرزندانميزان و نوع رابطه يعملكرد خانواده در قبال حل مشكلات والدين و محرم دانستن آنهااحساس نزديكي بهنگراني از آيندهاحساس تكليف محروميت نسبي والديناحساسميزان يا سطح ارضاي نيازها هنجاريفشارهايويژگي هاي شخصي پاسخگويانتعداد بچه هاتك فرزند شغل پدرسن پدرتحصيلات پدرشغل مادرسن مادر مادرتحصيلاتنوع مسكنمتراژ زيربناتعداد اتاق هااتومبيل3-4- تحقيقات اصليپس از مصاحبه ي كتبي و تحقيقات مقدماتي، بر اساس اطلاعات و تجربيات به دست آمده، موضوع مورد بررسي مجدد قرار گرفت و به فرضيه هاي اصلي تجزيه شد و سپس براي هر يك از فرضيه ها معرف هاي لازم و تكنيك ها و شيوه هاي مناسب براي سنجش

آنها انتخاب گرديد و در مرحله ي بعد، پس از يافتن پرسشگران قابل اعتماد و آموزش آنها، تحقيقات اصلي آغاز شد.3-4- استخراج نتايجاطلاعات به دست آمده ابتدا به صورت خام و بدون طبقه بندي در جداول مادر استخراج شد و سپس به همان صورت وارد كامپيوتر گرديد تا با استفاده از نرم افزار L ISREL، ميزان برازش داده هاي تجربي با يك مدل ايده آل و محاسبه ي ميزان خطا در برازش مدل نظري به مدل تجربي به دست آيد و همچنين با استفاده از نرم افزار SPSS از طريق آزمون هاي آماري، رد يا قبولي فرضيات با توجه به چهارچوب نظري طرح شده، مورد بررسي قرار گرفت و به كمك آزمون هاي آماري، تأثير و تأثر هر كدام از متغيرها بر يكديگر و بر مسئله ي تحقيق، توضيح و تفسير شد.به منظور بررسي روابط بين متغيرها (با توجه به سطح مقياس هر يك از آنها) آزمون هاي ذيل به كار گرفته شد:تحليل واريانس (Anova)؛ اِتا (Eta) در سطح سنجش يك فاصله اي با متغيرهاي اسمي يا ترتيبي مورد استفاده قرار گرفت؛ضريب همبستگيتحليل رگرسيون چندمتغيري جهت اخذ همبستگي بين كليه ي متغيرهاي مستقل با متغير وابسته (در سطح سنجش فاصله اي) مورد استفاده قرار گرفت.ضمناً در تمام اين ضرايب آماري، سطح معني داري براي همبستگي متغيرها، كمتر و مساوي يك صدم درصد است كه از طريق آزمون t و آزمون فيشر (آزمون هاي معني دار بودن ضرايب همبستگي) با حداقل 99 درصد اطمينان به دست مي آيد.فصل چهارميافته ها در اينجا ابتدا كميت هاي مرتبط با انواع متغيرها و روابط بين آنها گزارش شده و سپس بر اساس قضايا و فرضيات مشتق از رهيافت هاي عنوان شده در فصل دوم، مورد تفسير قرار گرفته است. ابتدا رابطه ي بين متغيرهاي مستقل با ابعاد

چهارگانه ي متغير وابسته مورد توجه قرار خواهد گرفت و نهايتاً متغير وابسته به طور كلي با متغيرهاي مستقل در رابطه قرار مي گيرند.همچنين در اين بخش با استفاده از تحليل «ساختارهاي كوواريانسي (LISREL)» تلاش خواهد شد تا مدل نظري را با مدل تجربي مورد مقايسه، و مدل اندازه گيري و ساختاري مناسب مورد برازش قرار گيرد.در پاسخ به اين سؤال كه «بعضي ها معتقدند بچه ها خودشان مشكل آفرين هستند، نظر شما در اين باره چيست؟»، 9/18 درصد از پاسخگويان كاملاً مخالف، 9/24 درصد از پاسخگويان مخالف، 3/20 درصد از پاسخگويان بي نظر،2/26 درصد از پاسخگويان موافق، 3/8 درصد از پاسخگويان كاملاً موافق و 3/1 درصد از پاسخگويان به اين سؤال جواب نداده يا جواب هاي بي ربط داده اند.در پاسخ به اين سؤال كه «عده اي معتقدند كه پدرها و مادرها بايد از خواسته ها و نيازهاي خودشان بگذرند و بيشتر به فكر بچه ها باشند، به نظر شما اين گفته تا چه حد صحيح است؟»، 6/9 درصد از پاسخگويان خيلي كم، 3/10 درصد از پاسخگويان كم، 9/37 درصد از پاسخگويان متوسط، 1/25 درصد زياد، 7/16 درصد از پاسخگويان خيلي زياد را انتخاب كرده اند و 7/0 درصد از پاسخگويان اين سؤال را بي جواب گذاشته اند.در پاسخ به اين سؤال كه «عده اي مي گويند برنامه ي خانه بايد بر اساس نظر بچه ها تنظيم شود، با اين گفته چقدر موافقيد؟» 3/17 درصد از پاسخگويان خيلي كم، 6/28 درصد از پاسخگويان كم با اين گفته موافق بوده اند، 2/35 درصد از پاسخگويان در حد متوسطي،6/15 درصد از پاسخگويان زياد با اين گفته موافق بوده اند، 0/3 درصد از پاسخگويان خيلي زياد با اين گفته موافق بوده اند، 3/0 درصد از پاسخگويان جوابي به

اين سؤال ندادند. واكنش پاسخگويان در ارتباط با اين سؤال كه «پدر و مادرتان در دوران كودكي چقدر به شما توجه مي كردند؟» به قرار زير است: 6/14 درصد از پاسخگويان اين توجه را خيلي كم، 3/17 درصد پاسخگويان كمي،2/34 درصد از والدين در حد متوسط، 3/20 درصد زياد و 6/13 درصد پاسخگويان مقدار اين توجه را در حد خيلي زيادي بيان داشته اند.در پاسخ به اين سؤال كه «شما چقدر به بچه ها توجه مي كنيد؟»،3/7 درصد پاسخگويان گفتند كه كم و خيلي كم، 3/15 درصد پاسخگويان در حد متوسط و بالغ بر 0/77 درصد پاسخگويان در حد زياد و خيلي زياد به بچه هاي خود توجه مي كنند و 3/0 درصد پاسخگويان به اين سؤال جوابي نداده اند.در پاسخ به اين سؤال كه«قبلاً خود شما چقدر فرصت اظهار نظر در امور مهم خانواده را مي يافتيد؟» 9/29 درصد چنين فرصتي را خيلي كم و 2/29 از پاسخگويان اين فرصت را كم دانسته اند.3/21 درصد هم وجود چنين فرصتي را براي خود در حد متوسط ارزيابي كرده اند. 6/19 درصد پاسخگويان در اين مورد فرصت ها را زياد و خيلي زياد بيان داشته اند.در مقابل، وقتي سؤال مي شود كه «شما چقدر به فرزندانتان فرصت اظهار نظر مي دهيد؟»، 0/8 درصد پاسخگويان گفته اند كه در حد كم يا خيلي كم به فرزندانشان فرصت اظهار نظر مي دهند، 2/36 درصد پاسخگويان فراهم كردن چنين فرصتي را از ناحيه ي خود براي فرزندانشان در حد متوسط دانسته اند و 8/55 درصد پاسخگويان (بيش از نيمي) اعلام داشته اند كه در حد زياد و خيلي زياد به فرزندانشان فرصت ابراز نظر مي دهند.از پاسخگويان پرسيده شد كه «در خانه ي شما چقدر ميل و خواسته ي بچه ها

در تنطيم برنامه ي منزل تأثير دارد؟»، 9/14 درصد والدين نقش بچه ها را در تنظيم برنامه ي خانواده خيلي كم و كم دانسته اند. 9/41 درصد پاسخگويان اين مقدار را در حد متوسط ارزيابي كرده اند. همچنين به ترتيب 2/28 و 0/14 درصد والدين نقش فرزندان را در تنظيم برنامه هاي خانه در حد زياد و خيلي زياد دانسته اند. 1 درصد پاسخگويان به اين سؤال جواب نداده اند.نتايج نشان مي دهند كه بين شغل مادر و فرزندمداري و فرزندسالاري رابطه ي معني داري وجود دارد، به اين معني كه شاغل بودن مادر، خانواده را در جهت فرزندمداري و شاغل نبودن او خانواده را در جهت فرزند سالاري هدايت مي كند. نتايج همچنين رابطه ي معني داري بين داشتن اتومبيل و فرزندسالاري را نشان دادند، يعني فرزندسالاري در خانواده هايي كه داراي اتومبيل هستند، از شدت بيشتري برخوردار است.1-4- روش رگرسيون چندمتغيرهدر اينجا با استفاده از روش رگرسيون چندمتغيره به بررسي رابطه ي بين متغيرها مي پردازيم تا اولاً بدانيم تركيب چندين متغير مستقل، چگونه بر متغير مستقل عمل مي كند و ثانياً مقدار مشاركت هر يك را پيش بيني كنيم.در فصل پيش براي فرزندسالاري چهار بُعد تعريف كرديم، اكنون در مورد هر يك بررسي هايي انجام مي دهيم.1. نفوذ فرزندان در تصميم گيري ها، به عنوان يك بُعد از فرزندسالاريعوامل مؤثر بر نفوذ فرزندان در تصميم گيري ها : ميزان توجه به بچه ها بچه هاتنظيم برنامه ي خانواده توسطكتك زدن مادرميزان پذيرش انتقادهاي بچه ها از جانب والدين تقليد از كار مردم براي بچه هاميزان برآوردن نيازهاي شما به بچه هاتخصيص امكاناترضايت بچه ها از والدينگذشت و ايثار بچه ها از پدرموارد انتقادتأمين نياز بچه هاوقت براي بچه هابا وارد كردن اولين متغير (ميزان توجه به بچه ها)، نتايج تحليل هاي آماري نشان داد كه از كل تغييرات

مربوط به «نفوذ فرزندان در تصميم گيري ها» 237/0 متعلق به اولين متغير بود. وارد كردن متغير دوم نشان داد كه 311/0 تغييرات «نفوذ فرزندان در تصميم گيري ها» را متغيرهاي اول و دوم (تنظيم برنامه ي خانواده توسط بچه ها) با همديگر تبيين مي كنند. به اين ترتيب، تنظيم برنامه توسط بچه ها به تنهايي 074/0 كل تغييرات را باعث مي شود. با وارد كردن متغير سوم تغييرات به 377/0 مي رسد. بنابراين، كتك زدن مادر به تنهايي 065/0 تغييرات را موجب مي شود. به اين ترتيب، ميزان مشاركت هر متغير در تغييرات «نفوذ فرزندان بر تصميم گيري ها» به دست مي آيد. در تحليل رگرسيوني از ابعاد فرزندسالاري، كه به روشEnter انجام شد، متغيرهاي زير جمعاً توانستند 545/0 از تغييرات «نفوذ فرزندان بر تصميم گيري ها» را باعث شوند:برآوردن انتظارات بچه ها، ميزان توجه به بچه ها، دور هم جمع شدن، گذشتن والدين از خواسته هاي خود، موارد انتقاد از پدر، ميزان اميد به آينده، تهيه ي امكانات، صرف وقت براي بچه ها، دادن آزادي به بچه ها، ترس از مادر، تقليد از كار مردم براي بچه ها، مواظبت بچه ها از والدين، احترام بچه ها به والدين، كتك زدن مادر، شكست و موفقيت مشترك، مخفي كاري، توجه والدين شما به شما، تمايل به مشاركت حل مشكلات غيرمالي، ميزان انجام كار دلبخواه، انتقاد بچه ها از والدين، هم صحبتي، به هدف رسيدن بچه ها، تخصيص امكانات به بچه ها، سرزنش والدين، تلاش در حل مشكلات، ترس از پدر، ديدن تلويزيون، ميزان برآوردن نيازهاي بچه ها، تنظيم برنامه ي خانه، كتك زدن پدر، صحبت راجع به مشكلات، ميزان برآوردن نيازهاي شما، تأمين نياز بچه ها، ميزان پذيرش انتقاد بچه ها، حرف شنوي بچه ها، گذشت و ايثار بچه ها، فرصت اظهار نظر والدين به شما، رضايت بچه ها از والدين.2. انعطاف پذيري والدين، به عنوان

يك بُعد از فرزندسالاريعوامل مؤثر بر «انعطاف پذيري والدين» چنين است:تلاش در حل مشكلاتكتك زدن پدر انتقاد از پدرصرف وقت براي بچه هاصحبت راجع به مشكلاتتحليل رگرسيوني يكي ديگر از ابعاد فرزندسالاري (انعطاف پذيري والدين)، شامل پنج متغير است. وارد كردن متغير اول (تلاش در حل مشكلات فرزندان) 034/0 از تغييرات متغير وابسته را پيش بيني مي كند. در مرحله ي بعد، متغيرهاي اول و دوم (تلاش در حل مشكلات فرزندان و كتك زدن پدر) توانستند 067/0 از تغييرات متغير وابسته را پيش بيني نمايد. پس از آن متغيرهاي حاضر در مرحله ي دوم به همراه متغير سوم (انتقاد از پدر) 089/0 از تغييرات متغير وابسته را توضيح دادند و متغير جديد به تنهايي 022/0 از تغييرات را تبيين كرد، متغير چهارم (صرف وقت براي بچه ها) 011/0 از تغييرات متغير وابسته را توضيح داد و آخرين متغير (صحبت راجع به مشكلات) 010/0 از تغييرات متغير وابسته را بيان كرد.جدول تحليل رگرسيوني بُعد انعطاف پذيري والدين، به عنوان يكي از ابعاد فرزندسالاري به روش Enter و شامل متغيرهاي زير است كه جمعاً توانسته اند 116/0 از تغييرات متغير وابسته (انعطاف پذيري والدين) را توضيح دهند:دور هم جمع شدن، موارد انتقاد از پدر، صرف وقت براي بچه ها، تلاش در حل مشكلات، ترس از پدر، انتقاد بچه ها والدين، كتك زدن مادر، تمايل به مشاركت، صحبت راجع به مشكلات، كتك زدن پدر، موارد انتقاد از مادر، مخفي كاري، هم صحبتي، ترس از مادر.3. فرزندان، كانون توجه خانواده، به عنوان يك بُعد از فرزندسالاريعوامل مؤثر بر انعطاف پذيري والدين چنين است:رضايت بچه ها از والدينفرصت اظهار نظر به آنها تنظيم برنامه ي خانهتخصيص امكانات به بچه هاكتك زدن مادر والدين به بچه هاتوجهصحبت راجع به مشكلات بچه هاتقليد از

كار مردم برايمخفي كاريجدول تحليل رگرسيوني يكي ديگر از ابعاد فرزندسالاري (فرزندان كانون توجه خانواده) شامل نُه متغير است. رضايت بچه ها از والدين 316/0 از تغييرات متغير وابسته را توضيح مي دهد. متغير دوم (فرصت اظهار نظر والدين به بچه ها) 055/0 از تغييرات در متغير وابسته را تبيين مي كند. متغير سوم (تنظيم برنامه ي خانه توسط بچه ها) 038/0 تغييرات متغير وابسته را توضيح مي دهد. متغير چهارم (تخصيص امكانات به بچه ها) 024/0 از تغييرات متغير وابسته را پيش بيني مي كند. متغير پنجم (كتك زدن مادر ) 023/0 از تغييرات متغير وابسته را توضيح مي دهد. متغير ششم (توجه والدين به بچه ها)017/0 تغييرات متغير وابسته را توضيح مي دهد. متغير هفتم (صحبت راجع به مشكلات) 010/0 تغييرات متغير وابسته را تبيين مي كند. متغير هشتم (تقليد از كار مردم براي بچه ها) 008/0 از تغييرات متغير وابسته را توضيح مي دهد و متغير نهم (مخفي كاري) 004/0 از تغييرات متغير مستقل را باعث مي شود.جدول تحليل رگرسيون بُعد «فرزندان، كانون توجه خانواده» كه به روش Enter انجام شد شامل متغيرهاي زير است كه جمعاً توانسته اند 515/0 از تغييرات متغير وابسته را توضيح دهند:رضايت بچه ها از والدين، ديدن تلويزيون، ميزان اميد به آينده، تخصيص امكانات به بچه ها، ميزان برآوردن نيازهاي بچه ها، دور هم جمع شدن، مواظبت بچه ها از والدين، ترس از پدر، كتك زدن مادر، تلاش در حل مشكلات، مخفي كاري، تقليد از كار مردم براي بچه ها، تمايل به مشاركت، صرف وقت براي بچه ها، برآوردن انتظارات بچه ها، تنظيم برنامه ي خانه، هم صحبتي، ترس از مادر، فرصت اظهار نظر والدين به بچه ها، كتك زدن پدر، ميزان برآوردن نيازهاي بچه ها، توجه والدين به بچه ها، صحبت راجع به مشكلات4. فدا كردن مصالح خانواده در

مقابل فرزندان، به عنوان يك بُعد از فرزندسالاريعوامل مؤثر بر «فدا كردن مصالح خانواده در مقابل فرزندان» از اين قرارند:تمايل به مشاركتهم صحبتي بچه هاتأمين نيازتهيه ي امكاناتتلاش در حل مشكلاتديدن تلويزيون بچه ها از والدينمواظبتكتك زدن مادرتخصيص امكانات به بچه هاجدول تحليل رگرسيوني يكي ديگر از ابعاد متغير (فدا كردن مصالح خانواده در مقابل فرزندان) شامل نُه متغير است. متغير اول تمايل به مشاركت است كه 143/0 از تغييرات متغير وابسته را توضيح مي دهد. متغير دوم (هم صحبتي) 046/0 از تغييرات متغير وابسته را توضيح مي دهد. متغير سوم (تأمين نيازهاي بچه ها) 037/0 از تغييرات متغير وابسته را توضيح مي دهد. متغير چهارم (تهيه ي امكانات) 028/0 از تغييرات متغير وابسته را توضيح مي دهد. متغير پنجم (تلاش در جهت حل مشكل بچه ها) 013/0 از تغييرات متغير وابسته تبيين مي كند. متغير ششم (ديدن تلويزيون) 012/0 از تغييرات متغير وابسته را توضيح مي دهد. متغير شماره ي هفت مواظبت بچه ها از والدين است كه 012/0 از تغييرات متغير وابسته را توضيح مي دهد. متغير هشتم كتك زدن مادر است كه 011/0 از تغييرات متغير وابسته را توضيح مي دهد و متغير نهم (تخصيص امكانات به بچه ها) 007/0 از تغييرات متغير وابسته را توضيح مي دهد.جدول تحليل رگرسيوني بُعد فدا كردن مصالح خانواده در مقابل فرزندان، به روش Enter محاسبه شده و شامل متغيرهاي زير است كه جمعاً توانسته اند 326/0 از تغييرات متغير وابسته را توضيح دهند:ميزان اميد به آينده، حل مشكلات غير مالي، كتك زدن مادر، مواظبت بچه ها از والدين، رضايت بچه ها از والدين، تمايل به مشاركت، دور هم جمع شدن، شكست و موفقيت مشترك، تقليد از كار مردم براي بچه ها، صرف وقت براي بچه ها، ترس از پدر، تهيه ي امكانات،

سرزنش والدين، تلاش در حل مشكلات، تنظيم برنامه ي خانه، ترس از مادر، هم صحبتي، تأمين نياز بچه ها، كتك زدن پدر، صحبت راجع به مشكلات، ديدن تلويزيون.5. متغير وابسته ي نهايي: فرزندسالاريجدول تحليل رگرسيوني فرزندسالاري (شامل چهار بُعد بررسي شده ي فوق) كه به روش Enter محاسبه شده، داراي متغيرهايي است كه در زير آورده مي شود و جمعاً 693/0 از تغييرات متغير وابسته (فرزندسالاري) را توضيح مي دهد: برآوردن انتظارات بچه ها، تخصيص امكانات به بچه ها، مخفي كاري، تلاش در حل مشكلات، موارد انتقاد از مادر، ميزان اميد به آينده، دور هم جمع شدن، تقليد از كار مردم براي بچه ها، مواظبت بچه ها از والدين، شكست و موفقيت مشترك، صرف وقت براي بچه ها، گذشتن والدين از خواسته هاي خود، انتقاد بچه ها از والدين، ترس از مادر، تهيه ي امكانات، تنظيم برنامه ي خانه، توجه والدين به بچه ها، كتك زدن مادر، كتك زدن پدر، به هدف رسيدن بچه ها، سرزنش والدين، هم صحبتي، ميزان برآوردن نيازهاي بچه ها، ديدن تلويزيون، ترس از پدر، تمايل به مشاركت، صحبت راجع به مشكلات، حل مشكلات غير مالي، رضايت بچه ها از والدين، فرصت اظهار نظر والدين به بچه ها.يافته ها و نتايج نشان دهنده ي تأييد فرضيات در اين تحقيق است. هرچقدر انعطاف پذيري والدين در مقابل فرزندان بيشتر باشد تأثير مثبتي بر روي فرزندسالاري در خانواده خواهد داشت. هر چقدر نگرش فرزندان به والدين بيشتر ابزاري باشد، تأثير مثبتي بر روي فرزندسالاري در خانواده خواهد داشت. هر قدر فرزندان خواسته هاي خود را بيشتر بر مصالح خانواده ترجيح دهند، تأثير مثبتي بر روي فرزندسالاري در خانواده خواهد داشت. هرچقدر تمكين و انتقادپذيري فرزندان از والدين كمتر باشد، تأثير مثبتي بر روي فرزندسالاري در خانواده خواهد داشت كه به ترتيب44/. درصد

بر روي نفوذ فرزندان در تصميم گيري ها و 79/. درصد بر روي انعطاف پذيري والدين در مقابل فرزندان كه از ابعاد متغير وابسته اند تأثيرگذار است. هر چقدر انتقادات فرزندان از والدين بيشتر باشد، تأثير مثبتي بر روي فرزندسالاري در خانواده خواهد داشت. هر چقدر جو خانواده سردتر باشد، تأثير مثبتي بر روي فرزندسالاري در خانواده خواهد داشت. هر چقدر والدين نسبت به آينده نگران تر باشند، تأثير مثبتي بر روي فرزندسالاري در خانواده خواهد داشت. هر چقدر بين ارزش هاي والدين و فرزندان ناهماهنگي بيشتر باشد، تأثير مثبتي بر روي فرزندسالاري در خانواده خواهد داشت. هر چقدر والدين احساس محروميت نسبي بيشتري داشته باشند، تأثير مثبتي بر روي فرزندسالاري در خانواده خواهد داشت. هرچقدر ميزان ارضاي نيازهاي فرزندان بيشتر باشد، تأثير مثبتي بر روي فرزندسالاري در خانواده خواهد داشت. هرچقدر ميزان فشار هنجاري بيشتر باشد، تأثير مثبتي بر روي فرزندسالاري در خانواده خواهد داشت. تنها فرضيه ي گروه هاي مرجع كه هر چقدر گروه هاي مرجع از خانواده دورتر باشند، خانواده فرزندسالارتر است تأييد نشده است. فصل پنجمپيشنهادهادر اينجا با استفاده از دستاوردهاي نظري، تجربي و روشي، سعي مي كنيم سؤالاتي كه در ابتداي بخش اول مطرح شد را پاسخ گوييم. 1. آيا پديده اي كه در جامعه ي ما وجود دارد، همان پديده اي است كه در غرب به عنوان فرزندمحوري و فرزندسالاري از آن ياد مي شود؟در پاسخ به سؤال فوق ابتدا بايد به ويژگي هاي اين پديده در غرب توجه كرد.صنعت، فرزندمداري غربي، فرزندسالاري ايراني روند صنعتي شدن در جامعه شناسي به عنوان نقطه ي عطفي محسوب مي شود كه به دنبال خود بسياري از تغييرات ساختاري و رفتاري را دامن زده است. در اينجا بيشتر قسمتي مورد

نظر است كه به «تغييرات ساختاري و كاركردي خانواده» دامن مي زند. پيشرفت صنعت، پيدايش كارگاه ها و كارخانه ها و نياز به نيروي كار، نه تنها مهاجرت روستاييان به شهرها را باعث شد، بلكه زنان را هم از عرصه ي خانواده به محيط كار كشاند و اين خود سرآغاز و نقطه ي عطفي در تحولات خانواده محسوب مي شود، زيرا زن هميشه وظيفه ي خانه داري و بچه داري را بر عهده داشت و اصولاً كار زن در خارج از خانه كاري ناپسند شمرده مي شد. مي گويند هنگامي كه مردان انگليسي مي شنيدند خانم آنها متقاصي كار در يك كارگاه صنعتي است، رگ هاي گردنشان از غيرت متورم مي شد. از آنجايي كه فرهنگ عمومي پذيراي اشتغال زنان نبود، اين كار با تأني و به آرامي انجام شد تا تغييرات اساسي در خانواده به وجود آمد كه مهمترين آن غيبت زن از خانه بود.شهرهاي بزرگ كه خود زاده ي عصر صنعت و مهاجرت بودند، شيوه ي زندگي نويني را طلب مي كردند. به اين معنا كه خانواده ها به جاي اينكه وابسته به زمين باشند و به روستا زمينگير، مي بايست از قدرت تحرك و جابه جايي برخوردار شوند، يعني بتوانند سريع از جايي به جاي ديگر منتقل شوند. قدرت مانور و جابه جايي و آمادگي براي نقل مكان ايجاب مي كرد تا خانواده از يك خانواده ي توليدكننده ي وابسته به زمين به صورت خانواده ي مصرف كننده ي محصولات كشاورزي درآيد، ابعادش كوچكتر شود و حتي اثاثيه اش هم مختصر باشد، به طوري كه بتوان آن را در يكي دو اتاق جا داد تا با شيوه ي زندگي تازه سازگار شود. خلاصه اينكه زندگي در شهرهاي بزرگ كه لازمه ي عصر صنعتي است، به نوعي جديد از خانواده نيازمند بود با ابعاد

كوچكتر (تعداد فرزندان كمتر)، غير وابسته به زمين، و پدر و مادر شاغل در مشاغل صنعتي يا خدماتي مرتبط با صنعت.زندگي در شهرهاي بزرگ و صنعتي باعث شد تا روستازادگان (حداقل نسل دوم مهاجران) به تحصيل بپردازند و اين امر باعث تحرك طبقاتي و تغيير منزلت اجتماعي آنان شد. در جامعه ي تازه، زن و شوهر مجبور بودند تخصصي داشته باشند، زيرا در جوامع صنعتي افرادي مي توانند از مزاياي بالا برخوردار باشند كه تحصيلكرده و متخصص باشند. متخصص بودن و شاغل بودن يعني اينكه زن و شوهر هر دو بيرون از خانواده كار كنند. با كار كردن زن در بيرون از خانواده، بخش زيادي از كاركردهاي سنتي خانواده به نهادهاي تازه تأسيس يافته ي شهري واگذار شد. اين واگذاريِ تعدادي از كاركردهاي خانواده به نهادهاي تازه تأسيس، باعث تغيير ساخت خانواده و ايجاد خانواده ي هسته اي شد. خانواده اي كه در آن مادر لزوماً حضور تمام وقت ندارد و تنها مربي و تنها فرد مرجع كودك به حساب نمي آيد. مقتضيات اجتماعي از يك سو و تحولات و تغييراتي كه بعد از پيدايش صنعت در علوم و از جمله علوم انساني به وجود آمد از سوي ديگر، تعريفي تازه از انسان و روابط انساني و اصول تربيتي به وجود آورد كه مهمترين آنها عبارت بود از اينكه بايد شيوه ي زندگي را چنان به فرزندان آموخت كه بتوانند تفكر و تعقل نمايند، تصميم بگيرند و عمل كنند؛ يعني تصميمات خود را به مرحله ي اجرا درآورند.فرزندسالاري به عنوان يك پديده ي خاص و با ويژگي هايي كه در جامعه ي ما وجود دارد، تا آنجا كه نگارنده بررسي كرده، در آثار جامعه شناسان و روان شناسان مورد مطالعه قرار نگرفته، با

اين حال در آثار اين محققان كلمات و اصطلاحاتي وجود دارد كه تا اندازه اي به اين اصطلاح نزديك است.براي دانستن ويژگي هاي فرزندسالاري غربي لازم است پيش زمينه هاي آن را بررسي كنيم. همان طور كه پيش از اين ذكر شد، به طور كلي در خانواده هاي امروزي جهت تربيت با خانواده هاي سنتي گذشته كاملاً متفاوت شده است و هدف بار آوردن فرزنداني مطيع نيست، بلكه تربيت فرزنداني مستقل و مسؤليت پذير است و اين استقلال و مسؤليت پذيري، مهمترين ويژگي نظام تربيتي امروز است. در جوامع غربي، براي رسيدن به اين استقلال و مسؤليت پذيري فرزندان، حوزه ي اختيارات و تصميم گيري فرزندان در خانواده گسترش يافته است، فرزندان زودتر از والدين جدا مي شوند و از ابعاد مختلف داراي استقلال هستند. شيوه هاي تربيتي هم به نحوي است كه چنين روندي را تسهيل مي كند. در جامعه ي ما استفاده از شيوه هاي تربيتي جديد، حوزه ي اختيارات فرزندان را گسترش داده است، اما منجر به استقلال فرزندان نشده است. فرزندان در بسياري از امور خود تصميم مي گيرند، اما هنوز به لحاظ مادي و معنوي وابسته به حمايت هاي والدين خود هستند. بنابراين، خانواده ي ايراني نه تنها به اهداف شيوه هاي تربيتي نوين دست نيافته اند، بلكه استفاده از شيوه هاي تربيتي جديد نتايج ديگري نيز به دنبال داشته است. يكي از اين نتايج، فرزندسالاري است كه در آن فرزندان به عناصر بسيار تأثيرگذار تبديل شده اند و محور اساسي تصميم گيري ها، فعاليت ها و به طور كلي مجموعه ي امور خانواده در عرصه هاي مختلف به طور مستقيم و غيرمستقيم هستند و امور خانواده بر اساس نيازها و خواسته ها و اهداف فرزندان استوار است.اين پديده در ايران با استقلال فكري، رفتاري و اقتصادي منافات دارد، به نحوي كه

علي رغم در اختيار داشتن تمامي امكانات، از توانايي افراد در حوزه ي كار كاسته شده است و خانواده به واسطه ي تأثيرگذاري متغيرهاي مختلف كه در ادامه ي اين بحث خواهد آمد، خود را ملزم به حمايت از فرزندان مي بيند. پس فرزندسالاري در ايران با فرزندمحوري در غرب حداقل در نتيجه ي كار متفاوت است.2. عواملي كه منجر به ايجاد فرزندسالاري مي شوند، كدامند؟در پاسخ به سؤال دوم كه چه عواملي بر روي فرزندسالاري تأثيرگذارند، بايد به روش ها و سازوكارهايي چند اشاره كرد. از عواملي كه بر فرزندسالاري تأثيرگذار بوده اند مي توان به متغيرهاي مستقل كه در فصل سوم آورده شده است، اشاره كرد. «نگراني از آينده» به عنوان يكي از متغيرهاي مستقل به شمار مي آيد. اينكه چرا والدين از آينده نگران اند و بدين لحاظ به سوي فرزندسالاري پيش مي روند و چه سازوكاري منجر به ايجاد چنين وضعيتي مي شود را بايد از يك طرف در ضعف و كمبود امكانات و ساختارهاي حمايتي جامعه جست وجو كرد و از طرف ديگر به واسطه ي «احساس عدم امنيت» نسبت به آينده، والدين تمامي ابزار و امكانات را با اين پيش فرض كه كمكي در جهت پيشرفت فرزندان باشد در اختيار آنها قرار مي دهند و كمترين مسؤليت ها را به آنها واگذار مي كنند و مصالح خود را در مقابل خواسته هاي فرزندان فدا مي كنند تا فرزندانشان با در اختيار داشتن بهترين شرايط __ بويژه در جامعه ي امروزي كه تنها راه پيشرفت را تحصيل و دانشگاه تشكيل مي دهد __ به موفقيت دست يابند و در واقع آينده ي فرزندانشان تضمين شود.نگرش ابزاري به والدين __ يعني ديدن والدين به عنوان وسيله اي در جهت رفع ني_ازها __ متغير ديگري است كه بيشتر حاصل

اختلال در روابط حمايتي و بويژه در ساختارهاي حمايتي است (حمايت هاي بهداشتي مثل بيمه يا بورسيه هاي تحصيلي و...). اين ساختارها معمولاً از سوي دولت ها به وجود مي آيند. موضوع ساختارهاي حمايتي و تأمين رفاه افراد جامعه موجب پيدايش نوعي از حكومت در زمان هاي اخير در جامعه ي غربي تحت عنوان «دولت رفاه» شده است. در جامعه ي ما اين ساختارها يا بيشتر ناقص عمل مي كنند يا اساساً شكل نگرفته اند. به همين دليل والدين به فرزندان به عنوان ابزاري نگاه مي كنند كه مي تواند در زمان كهولت موجب رفع نيازها و مشكلات آنها شود و چنين ابزاري از ديدگاه والدين نيازمند مراقبت و رسيدگي بيش از حد است. مي توان گفت كه با ظهور ساختارهاي حمايتي در جامعه، از ميزان چنين نگرشي به عنوان يكي از عوامل اصلي بروز فرزندسالاري كاسته خواهد شد.احساس تكليف در مقابل فرزندان را نيز بايد با رجوع به جامعه و بررسي ساختاري اين مسئله جست وجو كرد. اجتماع امروزي ما بسياري از وظايفش را بر عهده ي خانواده و والدين گذاشته و اين مسئله منجر به نوعي احساس تكليف والدين در مقابل فرزندان شده است. اگر جامعه بتواند نقش هايي را كه بايد والدين عهده دار شوند انجام دهد، والدين كمتر نگران فرزندان خود خواهند بود. تقويت مدارس در جهت حضور بهتر و بيشتر فرزندان در مدارس از چنين احساسي خواهد كاست، در نتيجه، موجب كاهش فرزندسالاري خواهد شد. چنانچه مدارس مانند جوامع غربي امكانات هنري و ورزشي را براي دانش آموزان فراهم آورند، بسياري از هزينه هايي كه امروزه خانواده ها به دليل فشار هنجاري در جهت رسيدگي به چنين اموري پرداخت مي كنند از بين خواهد رفت و از طرف ديگر، والدين

به فرزندان به عنوان يك كالاي لوكس و گرانبها كه بايد با دقت از آن مراقبت و دائم برايش هزينه كرد، نخواهند نگريست. امكان ايجاد شرايطي كه فرزندان بتوانند بخشي از وقت خود را در آن مكان ها سپري كنند، از ميزان خواسته هاي آنها مي كاهد و روندي را موجب مي شود كه فرزندان به صورت بسيار شديد به كانون توجه خانواده تبديل نشوند و نهايتاً از ميزان فرزندسالاري كاسته شود.از جمله عوامل تأثيرگذار ديگر مي توان به نوعي حالت گذر از شيوه ي تربيت سنتي به شيوه ي تربيت مدرن اشاره كرد كه در آن خانواده هاي ايراني به علت قرار گرفتن در شرايطي با انبوه اطلاعات و پژوهش هاي علمي در زمينه هاي تربيتي، نسبت به شيوه ي تربيتي كه در گذشته خود آن را به صورت مستقيم تجربه كرده اند، به ديده ي شك و ترديد نگاه كنند و از سوي ديگر، هنوز با به كارگيري شيوه ي تربيتي مدرن فاصله دارند و به نوعي شايد در حالت سعي و خطا به سر مي برند. اين تضاد بين شيوه هاي تربيتي گذشته و جديد و همچنين وجود بعضي خانواده ها كه از شيوه هاي نوين پيروي مي كنند موجب مي شود كه والدين در بقيه ي خانواده ها مايل به اعمال اين روش ها باشند و به نوعي دچار احساس محروميت نسبي شوند و براي رفع آن در صدد آزادي دادن و توجه به فرزندان باشند. از طرف ديگر، جايگاه ارزشي بالاي فرزندان و خانه دار بودن مادران ايراني، فرزندان را از يك سري تسهيلات (مرتب كردن اتاق، معاف كردن از كار در منزل و...) برخوردار مي كند. در چنين وضعيتي، رسانه هاي جمعي مي توانند با استفاده از متخصصان در ترويج اين شيوه هاي تربيتي جديد اثرگذار باشند.در تأييد

گفته هاي بالا بايد به متغير «انتقادپذيري والدين» كه از ويژگي هاي روش هاي جديد تربيتي به شمار مي آيد و استفاده ي نادرست از آن منجر به ايجاد و بروز پديده ي فرزندسالاري مي شود اشاره كرد. گرچه يكي از اركان اصلي در شيوه ي تربيتي مدرن، بحث و قانع كردن فرزندان و در واقع، نوعي عقلاني و منطقي تربيت كردن فرزندان است، اما اين بُعد به واسطه ي حضور ابعاد ديگر در خانواده ها (همچون عدم استقلال در تصميم گيري هاي فرزندان) كاركرد منفي داشته است. تضاد شيوه هاي تربيتي سنتي با شيوه هاي تربيتي مدرن از ديگر سو، به بروز حالت «احساس محروميت» نسبي در والدين منجر مي شود و والدين چنين احساسي را با توجه هر چه بيشتر فرزندان خود جبران مي كنند كه اين توجه افراطي زمينه هاي بروز فرزندسالاري را فراهم مي سازد.ميزان «صميميت» در خانواده و روابط مثبت درون خانواده را شايد به واسطه ي عدم تعريف شفاف و روشن از چنين روابطي بتوان از عوامل مؤثر در زمينه ي ظهور فرزندسالاري به شمار آورد. در واقع، خانواده هاي ايراني با نشان دادن محبت بيشتر به فرزندان، آنها را به نوعي حاكم بلامنازع خانواده ها مي كنند و والدين را در مقابل خواسته هاي آنان تسليم مي نمايند. اين وضعيت در نهايت شرايط فرزندسالاري را مهيا مي كند.ويژگي هاي فرزند در خانواده ي فرزندسالار 1. استفاده از امكانات رفاهي (بيشتر از والدين)؛2. عدم همكاري در امور منزل؛3. انجام ندادن امور شخصي و مربوط به خود؛4. بالا بودن سطح توقع از والدين؛5. تحكم نسبت به والدين (از طريق تهديد و دست زدن به كارهاي خلاف ميل آنان)؛6. اختلاف نظر با والدين (نظر والدين را در هيچ زمينه اي قبول ندارد و رأي خود را هميشه درست مي داند)؛7. به

والدين به چشم حقارت نگاه مي كند و در ذهن خود آنها را جاهل، عقب مانده و بي اطلاع مي داند؛8 . ولخرج است و بي حساب و كتاب پول خرج مي كند؛9. به دنبال خريد چيزهايي است كه تازه آمده و «مُد» شده است. منابع و مآخذمنابع فارسي- آرون، ريمون، مراحل اساسي انديشه در جامعه شناسي، 1374، باقر پرهام، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي.- چلبي، مسعود، جامعه شناسي نظم، 1375، نشر ني.- جابري، موسي، پايان نامه كارشناسي ارشد با عنوان آموزش و اميد به تحرك اجتماعي، 1375.- حييم، سليمان، فرهنگ لغت يك جلدي، 1374، انتشارات فرهنگ معاصر.- ريتزر، جرج، نظريه ي جامعه شناسي در دوران معاصر، محمدصادق مهدوي و همكاران، 1374، انتشارات دانشگاه شهيد بهشتي.- روشه، گي، كنش اجتماعي، 1370، هما زنجاني زاده، دانشگاه فردوسي مشهد.- كوزر، لوئيس، زندگي و انديشه ي بزرگان جامعه شناسي، 1368، محسن ثلاثي، انتشارات علمي.- مهدوي، محمدصادق، دست نوشته ي منتشر نشده، 1381. - مهدوي، محمدصادق، عوامل مؤثر بر رضايت زن و شوهر، 1374، انتشارات مبتكران.

اختلافات خانوادگي

علل، عوامل و راه حل ها

خانواده اولين  مهمترين نهاد اجتماعي انسانهاست، بسياري از هنجارها و ناهنجاريهاي جامعه مربوط به همين نهاد مقدس است. هرچه محيط خانواده سالم و امن باشد به همان اندازه در روحيه افراد و اعضاي آن تاثير مثبت گذاشته

و اين تاثيرات مطلوب به جامعه منتقل مي شود . اگر محيط خانواده محيطي نامساعد و ناهنجار باشد به همان اندازه بر اخلاق اعضاي خانواده تاثير سوء گذاشته و از اين طريق جامعه را نيز متاثر مي كند. و بيشترين تاثير آن بر كودكان است، زيرا شخصيت كودك متاثر از برخورد اعضاي خانواده با يكديگر رشد كرده و شكل مي گيرد، و اخلاق و روحيات بزرگترهاي خانواده

تاثير مستقيمي در تربيت كودك دارد.بدون شك بسياري از مشكلات اخلاقي جامعه امروز ما ريشه در اختلافات خانوادگي دارد. آمارهاي مربوط به مسايل اخلاقي نشان مي دهد، اغلب افراد بدكار از نعمت خانواده سالم محروم بوده و وارث ناهنجاريهاي خانوادگي هستند. همچنين كساني كه در جامعه به موفقيتهايي رسيده اند نيز موفقيتشان را مديون خانواده سالم خويش هستند.اين يك واقعيت ملموس و حقيقي است كه انسانهاي مصلح و موفق در خانواده هاي سالم و خوب پرورش مي يابند. از اولين خصوصيات انبيا عليهم السلام نيز تعلق آنها به خاوندان پاك و سالم است، بگونه اي كه حتي دشمنانشان نيز به پاكي خانوادگي آنها معترف بودند. نمونه هاي از اين اعتارفات را قرآن مجيد ذكر كرده است:«يا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيا (28)» مريم«اي خواهر هارون! نه پدر تو مرد بدي بود و نه مادرت زن بدكاري»!در جوامع غربي سالهاست كه بصورت برنامه ريزي شده فعاليتهاي در جهت تضعيف خانواده انجام مي گيرد و جوانان به بيرون آمدن از قيد و بندهاي خانوادگي و طغيان عليه آن تشويق مي شوند. روانشناسان غربي نيز با اين استدلال كه تنها راه بدست آوردن شخصيت سالم و مستقل كنار گذاشتن سنتهاي كهن خانوادگيست، تمام سعي و تلاش خود را در زمينه كاهش وابستگيهاي خانوادگي متمركز كرده ناد.اين تفكرات تنها به جامعه غرب محدود نمانده بلكه جوامع شرقي و اسلامي را نيز تحت تاثير قرار داده است و نتايج زيان بار آن در جامعه اسلامي كاملا به چشم مي خورد؛ سردي روابط خانوادگي، افزايش آمار جرم و جنايت و سپردن سالمندان به مراكز خيريه

و آسايشگاهها از نتايج اين تفكرات بيمارگونه است.امروزه جواع غربي طعم تلخ همين اقدامات به ظاهر اصلاح طلبانه را مي چشند و انديشمندان غرب در صدد بازيابي و روابط سالم خانوادگي بر آمده اند و الآن به اين حقيقت پي برده اند كه نهاد خانواده نيرويي بازدارنده است و پايبندي به آن تاثير زيادي در سالم سازي جامعه دارد.دين اسلام خانواده را نهاد مقدسي مي داند و اعضاي خانواده را به پاسداري از آن و رعايت حقوق يكديگر تشويق و تاكيد مي نمايد. بدون شك در سايه رعايت حقوق يكديگر و انجام وظايف فردي است كه محيط خانواده محيطي سالم و بستري مناسب براي شكل گيري جامعه اي سالم خواهد بود.البته وجود اختلاف و نارضايتي در هر جمع و گروهي كاملا طبيعي است، مخصوصا در جمع خانوادگي كه منافع افراد و اعضاي آن با هم گره خورده و بعضا در تضاد و اصطكاك با هم قرار مي گيرد.گرچه سوء تفاهمات و اختلافات دروني در كنار وساوس شيطاني و دخالت اطرافيان از عوامل مهم اختلافات خانوادگي بشمار مي آيند اما امروزه زندگي ماشيني و رقابتهاي مادي از سويي و هجوم فرهگ غرب و خود محوري و فراگيرايي از سويي ديگر بيش از پيش باعث بيگانگي از هم شده و كانون خانواده را با خطرات جدي مواجه ساخته است.نظر به اهميت اصلاح خانواده و جامعه جا دارد در زمينه ريشه يابي علل و عوامل اختلافات و راهكارهاي حل آن تدابير كارشناسانه اي انديشيده شده، راهنمايي هاي لازم به جوانان داده شود. و اين امر ميسر نخواهد بود مگر با همكاري انديشمندان و مصلحين جامعه با مسئولين اجتماعي.ما

نيز به نوبه خود به قدر توان در اين نوشتار سعي خواهيم كرد، ضمن معرفي عوامل دروني و بيروني اختلافات و معضلات خانوادگي به چاره جويي و پيشنهاد راهكارهاي لازم بپردازيم.اهميت ايجاد صلح و آشتياهميت ايجاد صلح و آشتي و بر طرف كردن كدورتها بر كسي پوشيده نيست و اين عمل در فهرست وظايف انبياء قرار دارد. براي اثبات جايگاه رفيع صلح و آشتي در اينجا ما به چند نكته بسنده مي كنيم:1-    برتري اصلاح ذات البين از عبادات نفلي: يكي از دلايلي كه اهميت اين عمل اجتماعي را ثابت مي كند برتر بودن آن از عباداتي همچون روزه، نماز و صدقه است، در صورتيكه كه عبادات مذكور از اهم عبادات در اسلام هستند، مخصوصا در مورد روزه در يك حديث قدسي آمده است: «الصوم لي و انا اجزي به»؛ روزه براي من (الله تعالي) است و من خود پاداش آن را خواهم داد. اما با اين حال ايجاد صلح و آشتي در ميان انسانها برتر از آن است.2-    ترك نماز جاعت بخاطر ايجاد صلح: اهميت نماز جماعت بحدي است كه رسول اكرم صلى الله عليه وآله وسلم در طول مدت حيات خويش خود شخصا به اقامه آن مي پرداختند و بسياري از امور انفرادي و اجتماعي را بخاطر آن بتاخير مي انداخت و جز در موارد بيماري يا سفر هرگز اتفاق نمي افتاد كه ايشان جماعت را ترك كرده باشند؛ اما فقط يكبار آن حضرت صلى الله عليه وآله وسلم در حال صحت و سلامت كامل نماز جماعت را ترك كردند كه آن هم بخاطر ايجاد صلح و آشتي بود.3-    ليس الكذاب الذي ينمي

خيرا: دروغ در اسلام عملي زشت و از گناهان كبيره است، اما اگر كسي براي ايجاد صلح و آشتي ميان دو كس يا دو گروه، كلامي بظاهر خلاف واقع بگويد يعني به اين صورت كه از انتقال مسايلي كه موجب كدورت گشته و دشمني را بيشتر مي كند اجتناب كرده و در عوض به هريك از آن دو بگويد كه طرف مقابل در مورد او حسن نيت دارد و به اين صورت زمينه را براي صلح و آشتي فراهم آورد، از دروغگويان نخواهد بود و وعيدهاي عمل زشت دروغ شامل او نخواهد شد.ايجاد اختلاف از مهمترين وظايف شيطانرسول اكرم صلى الله عليه وآله وسلم در ادامه حديث گذشته فرمودند: «فساد ذات البين هي الحالقة»؛ اختلاف از بين برنده است. و سپس فرمودند از بين برنده دين شما است. اختلاف و درگيري واقعا از بين برنده دين و ايمان انسان است زيرا افراد را مبتلا به گناهان بيشمار ديگري همچون دروغ، تهمت، غيبت، تكبر، حسادت و غيره مي نمايد. در حديث ديگري فرمودند: «اذا التقي المسلمان بسيفيهما فالقاتل و المقتول كلاهما في النار»؛ هرگاه دو مسلمان (بخاطر تعصبات قومي و فاميلي) با يكديگر دگير (و كشته) شوند سر انجام هر دوي آنها آتش خواهد بود.اختلاف و درگيري كه در ر جمع و قومي نكوهيده و بد است، در جمع خانوادگي بدتر است زيرا اين عمل بيش از هر چيز ديگري موجب مسرت و خوشحالي شيطان مي گردد.در روايتي آمده است: «ايادي شيطان پس از اينكه وظايفشان را انجام مي دهند در يك گرد همايي براي انتخاب يك شيطان نمونه شركت مي كنند و هركدام گزارش تلاشهايشان

را ارائه مي نمايند. در حاليكه بسياري از آنها توانسته اند انسانهايي را مرتكب اعمال حرام و ترك فرائض و يا وادار به قتل عمد نمايند، اما در نهايت فردي به عنوان شيطان نمونه انتخاب مي شود كه توانسته است با وسوسه هاي مكرر، ميان زن و شوهري اختلاف انداخته و موجب جدايي آن دو گردد. شايد يكي از دلايل مسرت بيش از حد شيطان از اختلافات خانوادگي اين باشد كه اختلاف و نارضايتي زن و شوهر تنها به خود آن دو محدود نمانده بلكه موجب اختلافات ديگري در ميان فاميل گشته و دامنه آن وسعت پيدا مي كند. و شايد به همين علت است كه خداوند متعال در قرآن مجيد با آيه شريفه «يا ايها الناس التقوا ربكم» ؛ اي مردم! (از عقاب و عذاب پروردگارتان بترسيد.بطور مكرر زند و مرد را مورد خطاب قرار داده و آن دو را به رعايت حقوق يكديگر توصيه و از ايجاد اختلاف بر حذر مي دارد.برخي از عوامل اختلافات خانوادگي1-    ازدواج اجباري: يكي از علل اختلافات خانوادگي و شايد از مهمترين آن، ازدواجهاي اجباري مخصوصا بي توجهي به رضايت دختر باشد. اين امر در جوامع سنتي و عشيره اي بيش از ديگر جوامع مشهود است. قطعا دختر و پسري كه بدون رضايت پدر و مادر و به زور به عقد يكديگر در آمده باشند، ازدواجشان فرجام خوشي نخواهد داشت. زيرا عدم تفاهم از همان ابتداي ازدواج مانع خوشبختي شده و رزو به روز نيز به شدت تنفر و انزجارشان نسبت به يكديگر افزوده مي شود.ازدواج اجباري در جامعه پدر سالاري قريش و كلا عرب آن روز بسيار

متداول بود، بگونه اي كه كمتر دختري جرأت مي كرد با راي پدر و اولياي خويش مخالفت كند و يا بدون اجازه آنها براي ازدواج با فرد مورد علاقه خويش اظهار تمايل نمايد. اغلب دختران علي رغم ميل باطني با فرد پيشنهادي اولياء خويش ازدواج مي كردند و آنرا بخشي از سرنوشت و تقدير تاريخ خويش مي دانستند.اما رسول اكرم صلى الله عليه وآله وسلم با اين رسم جاهلي به شدت مبارزه كرده و بارها ازدواجهاي اجباري را بر هم زدند و والدين را متقاعد ساختند كه دختر و پسر بايد با عشق و علاقه قلبي ازدواج نمايند نه فقط بخاطر رضايت اولياء.البته در اينجا لازم است به اين نكته نيز اشاره كنيم كه تنها عشق و تفاهم براي ايجاد زندگي سعادتمند كافي نيست و در كنار آن بايد به تناسب نيز توجه شود. دختر و پسر بايد از نظر سن، ديانت، فرهنگ و اخلاق با هم تناسب داشته و هم شان يكديگر (كفو) باشند زيرا در اينصورت بهتر همديگر را درك كرده و زندگي خوش گوارتري خواهند داشت.تفاوتهاي ديني، مالي و فرهنگي اغلب موجب توهين و تحقير يكديگر شده و زندگي زناشويي را تلخ مي نمايند: همچنين عدم تناسب سنس باعث عدم درك متقابل و سردي روابط مي گردد.2-    دخالت اطرافيان: دخالتهاي اطرافيان مخصوصا خانواده ها يكي از مشكلات زوجهاي جوان در اوايل زندگي مشترك است. در جوامع سنتي اين امر به يك معضل جدي براي خانواده ها تبديل شده و همواره حوادث تلخي همچون خودكشي، قتل و طلاق را موجب مي گردد. متاسفانه در اين جوامع گاهي زوجهاي جوان بدون كوچكترين اختلافي صرفا

بخاطر جلب اطرافيان و بزرگان فاميل ناچارند از هم جدا شوند و در واقع زندگي آنها عرصه انتقام گيري و اشباع حس غرور بزرگترها مي شود. در حاليكه اين عمل نه تنها مشكلي را حل نمي نمايد بلكه مشكلات لا ينحل ديگري نيز به آن اضافه مي كند.نوع ديگري از دخالت، دخالت انسانهاي منحرفي است كه براي رسيدن به مقاصد شوم و غير اخلاقي خويش با ايجاد سوء ظن و فتنه جويي موجب بدبيني زوجين از يكديگر شده، موجبات جدايي آنها را فراهم مي آورند، و براي اين كار حتي به اعمال زشت و پستي همچون جادو و غيره نيز متوصل مي شوند. چنين افرادي طبق فرموده قرآن مجيد هي بهره اي در آخرت ندارند و كاملا افتخار همكاري با شيطان را دارا مي باشند. « فَيتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يفَرِّقُونَ بِهِ بَينَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُمْ بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَيتَعَلَّمُونَ مَا يضُرُّهُمْ وَلَا ينْفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الْآَخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ (102) »البقرة«از ايشان چيزهايي آموختند (و در راهي از آن استفاده كردند) كه با آن ميان مرد و همسرش جدايي في افكندند. و حال آنكه با چنين جادويي نمي توانند به كسي زيان برسانند مگر اينكه با اجاهز و خواست خدا باشد و آنان قسمتهايي را فرا مي گرفتند كه بر ايشان (از لحاظ دنيا و آخرت) زيان داشت و بديشان سودي نمي رساند و مسلما نمي دانستند هر كسي خريدار اين گونه متاع باشد، بهره اي در آخرت نخواهد داشت».3-    عدم توجه به معنويت و ديانت:يكي از عوامل تفرقه و در گيريهاي خانوادگي ضعف معنويت و

ديانت است. اين امر موجب خودخواهي، خود محوري و بي توجهي نسبت به وظايف زناشويي و حقوق ديگران مي گردد. در اين صورت فرد صرفا به منافع فردي خويش توجه داشته و نتايج و فوايد اعمالش را در زندگي دنيوي خويش دنبال مي كند و دليلي نمي بيند كه كاري را كه ظاهرا نفعي ندارد صرفا در جهت خدمت به ديگران و نجات زندگي خانوادگي انجام دهد.قطعا ديانت هركدام از زوجين ضمن اينكه زندگي را براي همسرش شيرين و لذت بخش مي كند باعث گرمي و صميميت روابط زناشويي نيز مي گردد. شوهر ديندار سعادت خويش را در گرو سعادت خانواده خويش مي داند و بر آوردن نيازهاي خانواده را از اهم واجبات خويش بحساب آورده در جهت تحقق آن تلاش مي كند. همچنين زن متدين، حفاظت از اموال و آبروي شوهرش را از واجبات ديني خويش بحساب آورده همواره با شوهرش صادقانه برخورد مي كند و عقايدش هرگز اين اجازه را به او نمي دهد كه به شوهرش خيانت كند.4-    توقعات زياد و ناسپاسي: يكي از عواملي كه باعث بروز اختلاف در خانواده مي گردد، توقعاتي است كه اعضاي خانواده از يكديگر دارند، در حاليكه بسياري از اين توقعات بر آورده نمي شوند و مشكل عمده اينجاست كه همه به توقعاتي كه از ديگران دارند توجه مي كنند نه به توقعات و انتظاراتي كه ديگران از آنها دارند.انسانها همواره خوبيهايي را كه در حق ديگران كرده اند به ياد دارند و از اينكه در مقابل آن خوبيها پاسخي دريافت نمي كنند ناراحت شده و از بي نمك بودن دشت خويش گلايه دارند، اما در

مورد كوتاهي هاي خود و خوبيهاي ديگران چنان حضور ذهني ندارند.وقتي در يك خانواده همه اعضاي آن با چنين نگرشي اعمال همديگر را مورد ارزيابي قرار دهند طبيعي است كه همواره در ميانشان ناراحتي و گلايه خواهد بود.راه از بين بردن اين گلايه ها كم كردن توقعات است. انسان بايد توقعات و انتظاراتش را از انسانها بريده و به خالق خويش وابسته نمايد و از كسي انتظار نداشته باشد كه خوبيها و نيكيهاي او را جبران كند.نيكي را بايد همواره بخاطر خود نيكي و اجر و ثوابي كه دارد انجام داد نه با انتظار جبران آن، در اين صورت است كه شخص از نيكي كردن به ديگرا ن لذت مي برد و البته زندگي بسيار لذت بخش تري نيز در قيامت در انتظار او خواهد بود. و همين توجه به ثواب اخروي زندگي دنيوي را نيز شيرين و باطراوت مي كند.اين حقيقت را هم بايد پذيرفت كه فراموش كردن احسانات ديگران و ناسپاسي براي بشر امري كاملا طبيعي است و هميشه انتظار سپاسگزاري از آن انتظار بي حاصل خواهد بود.عده اي از والدين همواره از ناسپاسي فرزندانشان گلايه دارند، البته حق هم دارند، زيرا پر و مادر نه تنها به عنوان سرپرست و بزرگ خانه بلكه بعنوان كساني كه بزرگترين حق را بر انسان دارند شايسته تكريم و اطاعت هستند و اطاعت از آنها از عبادات مهم محسوب مي گردد. قرآن مجيد نيكي به والدين را پس از ايمان به خدا بزرگترين عمل صالح قرار داده است و جواني و سعادت خويش را مديون والدين خويش هستند و والدين حق دارند در پاسخ اين همه

ايثار و احسان انتظار سپاسگذاري و حق شناسي داشته باشند. البته اين امر به تربيت فرزندان بستگي دارد، اگر والدين مي خواهند فرزنداني حق شناس و سپاسگزار داشته باشند بايد آنها را همانگونه تربيت نمايند زيرا حق شناسي ميوه پرورش صحيح است و نمي توان آنرا در ميان افراد تربيت نيافته پيدا كرد. و البته وهله اول لازم است كه والدين خود حق شناس باشند، زيرا اگر فرزندان مشاهده كند كه والدينشان نسبت به ديگران حق شناس و سپاسگزار نيستند بخوبي اين عادت را از آنها تقليد كرده و در مورد خودشان عملي مي سازند.5-    اختلاف سليقه: يكي از مواردي كه بهضا زندگي مشرك را با مشكل مواجه مي كند، اختلاف سليقه است. وجود اختلاف سليقه در ميان دو فرد امري طبيعي و مسلم است، مخصمصا اگر دو فرد از نظر فرهنگي و مالي تفاوتهايي با هم داشته باشند. گاهي مسايلي مانند نسب، ثروت و سواد بهانه هايي مي شوند براي اثبات برتري و تحقير يكديگر؛ در دين اسلام براي جلوگيري از مشكلاتي كه از اين بابت ممكن است در راه زندگي مشترك قرار گيرند توصيه شده كه زوجين از نظر فرهنگ، نسب و مخصوصا ديانت تناسب داشته باشند، اما با اين حال در زندگي شهري امروز تفاوتهاي نسبي، فرهنگي و مالي امري اجتناب ناپذير است. پس نبايد اين تفاوتها را بهانه اي براي تلخ كردن زندگي مشترك قرار داد و بايد پذيرفت كه زن و مرد با تمام اين تفاوتها و نا برابريها در حقيقت از يك سرچشمه و نژاد هستند. قرآن مجيد اين حقيقت را آشكارا اعلام داشته است: «يا ايها الناس التقوا

ربكم الذي خلقكم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا كثيرا و نساء»  اي مردمان از (خشم) پروردگارتان بپرهيزيد. پروردگاري كه شمار را از يك انسان بيافريد و (سپس) همسرش را از نوع او آفريد، و از آن دو نفر مردان و زنان فراواني (بر روي زمين) منتشر ساخت.6-    اختلاف ديدگاهاختلاف سليقه و ديدگاه گاهي سبب مي شود كه هريك از زوجين نقاط ضعفي را در ديگري مشاهده نمايد و بسياري از عادات و اعمال او را ناپسند و زشت بداند. توجه به اين نكته ضروري است كه هر آنچه در نگاه شخص زشت جلوه كند لازم نيست كه در حقيقت هم زشت باشد و يا آنچه را كه انسان زيبا مي پندارد چه بسا كه در واقع زيبا نباشد؛ بار هاي اتفاق مي افتد كه انسان ايده آلهاي گذشته خود را تغيير داده و آنها را اشتباه بداند و چه بسا آنچه را كه امروز ايده آل قرار داده روزي تغيير داده و اشتباه بداند. قرآن مجيد در اين مورد تعبير زيبايي دارد انجا كه مي فرمايد: «و عسي ان تكرهوا شيئا و هو خير لكم و عسي ان تحبوا شيئا و هو شر لكم»  و ليكن چه بسا چيزي را دوست نمي داريد و آن چيز براي شما نيك باشد، و چه بسا چيزي را دوست داشته باشيد و آن چيز براي شما بد باشد.7-    ديدگاه مخصوصاين طبيعي است كه هركس از ديدگاه مخصوص خودش به تجزيه و تحليل مسايل مي پردازد. يكي ممكن است چيزي را زيبا ببيند اما ديگري بعينه همان را زشت بداند، ممكن است شخصي

كه در مسجد نشسته خياباني را كه از بغل مسجد مي گذرد قناس ببيند اما ديگري كه در خيابان قرار دارد خيابان را مستقيم و ديوار مسجد را قناس بداند. از اين رو به تفاوت نظر و ديدگاه نبايد زياد اهميت داد. امام مسلم در صحيح خويش روايتي نقل كرده اند كه رسول اكرم صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند: «ان المرء خلقت من ضلع ان تستقيم علي طريقة فان استمتعت بها و بها عوج و ذهبت تقيمها كسرتها و كسرها طلاقها»  همانا زن از پهلو آفريده شده كه هرگز راست نمي گردد، اگر بخواهيد در همان حال از آن استفاده كنيد مي تواند اما اگر بخواهيد راستش كنيد مي شكنيد او را و شكستن طلاق اوست.در اين حديث شريف رسول اكرم صلى الله عليه وآله وسلم به اين حقيقت اشاره كردند كه هركجي دليل بر معيوب بودن نيست همانگونه كه كج بودن پهلو عيبي نيست زيرا اگر پهلوي انسان راست مي بود اين زيبايي را نداشت، ضمن اينكه عمل تنفس هم بخوبي انجام نمي گرفت. همين طور بسياري از زيباييهاي شخصيت زن هم بخاطر همين كجي هاست.شايد ذكر داستاني اين حقيقت را بيشتر براي ما روشن كند؛ علامه محمد تقي عثماني در يكي از سخنرانيهايش داستان پيرزني را نقل كرده اند كه مالك عقابي بود، اين پيرزن ساده لوح كج بودن منقار و چنگالهاي عقاب را عيب مي دانست و تصور مي كرد كه اين كجيها ممكن است مانع راه رفتن و شكار عقاب گردد، بهمن خاطر از سر دلسوزي با قيچي منقار و جنگالهاي عقاب را قطع كرد، اما با اين عمل موجب

نابودي عقاب بيچاره گشت. از اين رو بجاي تلاش بي ثمر در مورد نقاط ضعف همسر خويش، بايد به نقاط قوتش توجه داشت زيرا اگر مثبت فكر شود قطعا هركدام از زوجين نقاط قوت بيشماري در يكديگر مشاهده خواهند نمود، و با توجه به مزيتها و زيبايي ها و صرف نظر كردن از ضعفها مي توان بسياري از درگيريها و كدورتها را از بين برد. چنانكه در حديثي آمده است: «لا يفرك مومن مومنة ان كره منها خلقا رضي منها آخر»  هيچ مرد مومني نبايد از زن مومنه اش متنفر باشد زيرا اگر عادتي را از عاداتش نپسندد عادت ديگري را خواهد پسنديد.8-    شفاف نبودن مسايل مالي: يكي از مسايل كه مي تواند زمينه ساز بسياري از اختلافات باشد شفاف نبودن مسايل مالي در خانواده است. در بسياري از خانواده ها اموال و دارايي هاي اعضاي خانواده مشترك و مشاع است و افراد بخاطر صميميت و يا رودربايستي از شفاف كردن دخل و خرج خويش طفره مي روند و حتي آنرا عيب مي دانند. رسول اكرم صلى الله عليه وآله وسلم در اين باره فرمودند: «تعاشروا كالاخوان تعاملوا كالاجانب» با هم همچون برادران معاشرت و همزيستي داشته باشيد ولي در معاملات و داد وستد همچون بيگانگان برخورد كنيد.آنچه از اين فرموده گهر بار رسول اكرم صلى الله عليه وآله وسلم استدلال مي شود اين است كه در معاملات بايد قانونمند و بدون رودربايستي عمل گردد، اگر چه معامله در ميان اعضاي يك خانواده باشد. در اموال مشترك لازم است سهم هر كدام از شركاء و مقدار مصرفي هر يك مشخص و روشن باشد تا بعدا

بر سر ميزان مالكيت يا سود وزيان احتمالي اختلافي بروز نكند. زيرا مسايل مالي قطعا پس از گذشت زمان موجب اختلاف در ميان برادران خواهد شد، حتي اگر بپذيريم كه آنها اختلاف نكنند، قطعا فرزندانشان اختلاف خواهند كرد.9-    تقسيم نكردن ارث: يكي از عوامل درگيريهاي خانوادگي تقسيم نكردن ارث، مخصوصا محروم كردن زنان و دختران از آن است. اين مسئله اغلب موجب كدورتهاي عميق شده و تا چند نسل ادامه پيدا مي كند و در مواردي موجب قتل و خونريزي نيز مي گردد.در جوامع سنتي بدليل حاكم بودن فرهنگ مرد سالاري محروم كردن زنان و دختران از ارث به فرهنگي رايج و عادي تبديل شده و كمتر صداي اعتراض در مورد آن شنيده مي شود، حتي خود دختران نيز تحت تاثير اين فرهنگ جرات مطالبه حقوق خويش را نداشته و به ناچار سكوت مي كنند و بقيه ورثه كه در اغلب موارد برادران و يا عموها و كل مال تركه را تصاحب مي كنند. حتي در مواردي اگر اعتراضي هم توسط زني بشود، از آنجايي كه براي او حقي قايل نيستند، توجهي به اين اعتراضات نداشته و خوردن اموال او را حلال مي دانند. در حاليكه رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فرمودند: «لا يحل مال امرء مسلم الا بطيب نفسه»؛ مال هيچ شخص مسلماني بدون رضايت قلبيش براي كس ديگري حلال نيست.شايد زشت ترين و زننده ترين صحنه اين ظلم بزرگ زماني است كه اموال يتيمي توسط عموها و ديگر ورثه با تاراج رفته و جلوي چشمان اشكبارش حيف و ميل مي شود.اين عمل به حدي زشت و شنيع است كه هر وجدان

بيداري را متالم ساخته و عرش الهي را نيز به لرزه در مي آورد.اما آيا اين وجدان خوابيده انسانهاي قسي القلب نيز روزي بيدار خواهد شد؟«به اميد آن روز»

خانوادة معاصر

دكتر شكوه نو ابي نژاد

گونه شناسي و مشكلات آن : خانواده، سنگ بناي جامعه بزرگ انساني است و در استحكام روابط اجتماعي و رشد يكايك اعضاي جامعه، نقش بنيادين دارد. تلاش در جهت استحكام خانواده و استوارسازي روابط درون اين سيستم؛

زمينه را براي سلامت اخلاقي و سعادت عمومي فراهم مي سازد. خانواده، عامل "اجتماعي كننده"، و منتقل كنندة اصول اخلاقي و مهارتهاي اجتماعي از نسلي به نسل ديگر است. خانواده مي تواند در پرورش توانائيهاي بالقوة افراد از طريق مراقبتهاي دوران كودكي و نوجواني اثر بگذارد و در اوقات خوش و ناخوش براي حمايتهاي عاطفي و معنوي و هرچه معني دارتر كردن تجارب، ما را ياري دهد. زندگي خانوادگي، يك پديدة جهاني است، قديمي ترين، اساسي ترين و در عين حال، بادوامترين نهاد انساني و باارزشترين جايگاه تربيت نسل است. مراقبتهاي اوليه در خانواده صورت مي گيرد و نيازهاي اساسي در آن برطرف مي گردد. ايجاد محيطي امن و باثبات به ويژه براي كودكان، نيرومندترين آرزوي خانواده است.     تزلزل خانواده در جهان معاصرگروهي از كارشناسان خانواده و مسائل اجتماعي به سرپرستي بري (Bray)  در امريكا در سال 1988 پس از يك مطالعه طولي سيستماتيك طي 9 سال به اين نتيجه رسيدند كه بحرانهاي اجتماعي و رواني در جهان معاصر موجبات تضعيف و تزلزل و در نهايت سقوط خانواده ها گرديده است. اما بحران هائي كه امروز همانند آلودگيهاي هوا يك واقعيت تلخ است، همچون استرسهاي رو به تزايد در زمينه هاي تحصيلي و شغلي ناشي از زندگي ماشيني و پيشرفت تكنولوژي،

تغيير بنيادين در الگوهاي توليد، تغييرات در شيوه هاي زندگي افراد، تورم و بحرانهاي شديد اقتصادي، تبعيضهاي اجتماعي، تورم جمعيت، مهاجرتهاي بي رويه، ازدواج و شهرنشيني، كاهش ارزشهاي مذهبي و اخلاقي، آزاديهاي جنسي و گسترش اعتياد در جهان امروز، نهاد مقدس خانواده را دستخوش شعله هاي وحشيانه خود گردانيده و خانواده را به ويژه در جوامع غربي، تضعيف كرده و ساختارهاي تازه اي به وجود آورده است. اين فرايند، كودكان و بزرگسالان را در معرض مشكلات جسماني و اختلالات رواني قرار داده است. خانواده كه نابسامانيهاي انسان را متحمل مي گردد، قادر است نقش عظيمي در سلامت جامعه ايفا كند و شخصيت انسان را شكل دهد. خانواده كه سنگ زيرين بناي جهان ماست، امروز بيش از هميشه در معرض فشار و بحران قرار دارد.     اشكال مختلف خانواده خانواده زيست مي كند و تكامل مي يابد و هزاران سال در معرض تغييرات مداوم تحولات جهان بوده است. شايد بهتر باشد به جاي «خانواده» سخن از «خانواده ها» بگوئيم- زيرا شكل خانواده در مناطق و فرهنگهاي گوناگون تغييرات شگرف آوري كرده است.اشكال متداول خانواده عبارتند از:1) «خانواده هسته اي»: از زن و شوهر و فرزندان تشكيل يافته است. از هر ده خانواده، 9 مورد هسته اي است.2) «خانواده گسترده»: معمولاً شامل بيش از دو نسل است؛ والدين، پدربزرگ و مادربزرگ و فرزندانشان و ممكن است ديگر بستگان را نيز شامل گردد. اين خانواده ها عمدتاً در مناطق كشاورزي رايج است.3) «خانواده مشترك»: گروهي از افراد به شكل مشترك زندگي مي كنند. اين زندگي اشتراكي از گروههاي مختلف هسته اي تشكيل يافته است، لكن افراد در آشپزي، غذا خوردن، مراقبت از كودك و كار كردن با يكديگر مشترك هستند. تصميمات، جمعي اتخاذ مي شود.

مالكيت اموال و دارايي نيز اشتراكي است. در گزارش يونسكو حدود 350 اجتماع اينچنيني در امريكاي شمالي و 50 اجتماع در انگلستان تخمين زده مي شود.     بحران اينك به نمونه اي از آسيبهاي فراگير كه متوجه «خانواده» مي باشند اشاره مي شود:-1 وصلتهاي غير رسمي: تنها در فرانسه كه در اين زمينه عقب تر از كشورهاي اسكانديناوي است، 10 درصد از زوجها (حدود 1 ميليون زوج) در دايره وصلتهاي آزاد با يكديگر زندگي مي كنند. اين درصد در پاريس و شهرهاي بزرگ كه متوسط سن مردان زير 25 سال است، تا 50 درصد افزايش داشته است.-2 طلاق و جدايي: ميزان طلاق، شاخص درخور ملاحظه ديگري به دست مي دهد. براين اساس مردان و زنان اروپا به مراتب كمتر از گذشته ازدواج را تحمل مي كنند. از 1995 تاكنون در كشورهاي شمال اروپا به استثناي ايرلند كه در آن طلاق ممنوع است، طلاق سير صعودي دارد. در بيشتر اين كشورها تشريفات طلاق را ساده تر كرده اند. هرچند، اين تغييرات قانوني هنوز از تغيير در نگرش مردم نسبت به طلاق عقب تر است. در آمريكا سال 1988 براساس آمار گزارش شده، از هرسه عقد ازدواج كه طي سال صورت مي گرفت، بيش از يكي به طلاق مي انجاميد. در تحقيق ديگري توسط مارتين و بامپاس گزارش شده است كه 23 ازدواجها در امريكا در 1989 به طلاق انجاميده است و طلاق بزودي يك امر عادي و نه استثنأِ تلقي خواهد شد.-3 كودكان بيرون از مدار زناشويي: با افزايش وصلتهاي غير رسمي، بر تعداد كودكاني كه بيرون از مدار زناشويي، زاده مي شوند افزوده شده است. در سال 1980، 40 درصد از كودكان سوئدي از مادران بي شوهر، زاده شدند. به همين منظور

اصلاحاتي در قوانين اجتماعي به سود خانواده تك والدي انجام گرفته است.در فرانسه ميان سالهاي 1982 و 1986 شمار اين كودكان تا 50 درصد افزايش داشته است. در امريكا براساس گزارش مركز آمار ملي بهداشتي در سال 1989 يك ميليون كودك از مادراني كه هرگز ازدواج نكردند متولد شده است و اين درصد 64 برابر آمار 1985 در امريكا بوده است.-4 خانواده هاي تك والدي: افزايش خانواده هاي تك والدي كه بيشتر نتيجه طلاق است، افزايش كودكاني شده كه بيرون از مدار زناشويي متولد مي شوند. دست كم در 90 درصد موارد، وظيفة حضانت و پرورش فرزندان در امريكا و برخي از كشورهاي اروپاي شمالي به مادر واگذار مي شود.-5 زندگي مجرد: شكلهاي ديگري از باصطلاح خانواده، وجود دارد كه رده بندي آنها به همين سان دشوار است و از آنجا كه نه مشمول ازدواج قانوني است و نه وصلت غير رسمي با خانواده هاي تك والدي، در هيچ يك از آمار يا داده هاي جامعه شناسي نمي گنجد. بيشتر كشورهاي اروپايي در حال حاضر باتجربه افزايش تعداد افراد، به ويژه جواناني روبرو است كه مجرد زندگي مي كنند. يافته هاي تحقيقاتي نشان مي دهد كه در 1985 در فرانسه 27 درصد مردان 30-34 ساله و 26 درصد زنان در همان گروه سني تنها زندگي مي كردند. درمقابل خانواده، آنان گرد خود، شبكه اي مصنوعي ساخته اند تا بدان وسيله از حمايتهاي عاطفي و اجتماعي براي حفظ تعادل شخصي برخوردار شوند. در ميان آنان، زنان و مرداني هستند كه با هم زندگي نمي كنند بلكه هريك در خانه خويش اقامت دارند ولي هردو، سهمي از درآمد خود را به صندوق مشتركي مي ريزند تا چنانچه صاحب فرزند شدند بتوانند به نوبة خود به اين تعهد

مالي تازه، وفا كنند.-6 همجنس خواهي: در مواردي اعضاي همجنس با هم زندگي مي كنند. تعداد اينها نيز در اكثر جوامع به دلائل مختلف فرهنگي در آمارها يا داده هاي جامعه شناسي نمي گنجد. به هرحال تعداد فزاينده اي از اين باصطلاح «خانواده ها» (به مفهوم آماري اين اصطلاح)، اعم از شخصي كه تنها زندگي مي كند يا دو يا چندتن همجنس با هم زندگي مي كنند، انبوهي از شكلهاي متعدد زندگي اجتماعي را در جوامع غربي به وجود مي آورد. اروپاييان كمتر مايلند به قانونگذاران اجازه دهند كه براي آنچه زندگي خصوصي مي نامند همچون سقط جنين، قانون رفتاري وضع كنند.-7 اقتصاد و اشتغال: تورم و بحرانهاي شديد اقتصادي نيز ايجاب كرده است كه زن و مرد ساعات بسيار طولاني را خارج از خانه در تلاش بگذرانند. در سال 1987، 41% اروپاييان در يك نظرخواهي اظهار داشتند كه طرفدار خانواده هايي هستند كه در آن پدر و مادر شغلي داشته باشند. 25% ترجيح مي دادند كه در آن فقط مرد به كار بيرون از خانه بپردازد. در تحقيقي كه نويسنده روي دانشجويان انجام داده (1371) حدود 67 درصد دانشجويان پسر به دلايل اقتصادي نيز طرفدار همسري بودند كه داراي شغل خارج از خانه باشد. اين وضع باعث شده است كاكردهاي خانواده در مقايسه با گذشته محدود شود. هرچند برخي از اين كاركردها همچنان در خانواده، باقي است. تداخل سازمانها و نهادهاي ديگر اجتماعي در انجام اين وظايف خود نيز عامل ديگري در تزلزل ساخت خانواده است.     مشكلات خانواده تحقيقات گسترده اي (تي زل، واتسون و ديگران 1992-1995) نشان مي دهد كه رويدادهاي ناراحت كننده ديگري نيز در زندگي خانواده ها در حال شكل گيري و افزايش است و زندگي را پيچيده تر و دشوارتر از

سابق نموده است:1) طلاق: به طور كلي بي ثباتي در ازدواج، در سطح جهان افزايش يافته است. در زماني نه چندان دور هنجارهاي اجتماعي، اخلاقي و مذهبي زوجها را بر آن مي داشت كه با وجود ناشادي در زندگي زناشويي، ادامه زندگي بدهند و خانواده ها را از هم نپاشند. به نظر مي رسد امروز اين كنترلهاي اجتماعي در بسياري از كشورها رو به اضمحلال و سقوط است و جداشدن زن و شوهر از يگديگر به مراتب سهلتر از گذشته شده است. افزايش نرخ طلاق در نتيجه تغييرات دو دهه گذشته در دنياي امروز به طور چشمگيري ادامه دارد. قبل از دهه 1950، طلاق در خانواده هاي داراي فرزند نسبتاً غيرمعمول بود در حالي كه تا سال 1982 در كشور امريكا از هر دو ازدواج، يكي به طلاق مي انجاميد.2) خطر در خانه (خشونت/بهره كشي): خشونتهاي خانگي عليه زنان، بالاترين آمار جنايتهاي منتشر نشده است. كودكاني كه به شدت تحت بهره كشي هاي جسماني، جنسي و يا عاطفي قرار مي گيرند، پيوسته در زندگي دچار افسردگي، فقدان اعتماد بنفس و احساس ارزشمندي خواهند بود. به طور كلي در جهان، بيشترين خشونت و بهره كشي در خانواده، توسط مرد صورت مي گيرد و بيشترين قربانيان زنان و كودكان هستند. خشونت عليه زنان با اشكال مختلف صورت مي گيرد كه مي تواند از حملات جسماني تا اهانتهاي رواني شامل فحاشي، مالكيت مطلق بر زن و يا تجاوز جنسي را دربرگيرد.ستمهاي جسماني اغلب همراه با خشونتهاي جنسي است. گزارش اخير سازمان ملل نشان مي دهد كه در كشورهاي اوگاندا، شيلي، لهستان و ايالات متحده امريكا، خشونت عليه زنان عمدتاً تحت تأثير الكل و مواد مخدر صورت مي گيرد. در مورد بهره كشي و تجاوز نسبت به زنان

و كودكان، آمار نشان مي دهد كه در امريكا 53 درصد مرداني كه زنان خود را كتك مي زنند از فرزندانشان نيز بهره كشي مي كنند، همچنين آمار نشان مي دهد كودكان و نوجواناني كه داراي مادران معتاد به الكل هستند، به بزهكاري روي مي آورند.3) فقر: فقر، بيكاري و قرض، از عواملي است كه رفاه خانواده را شديداً تحت تأثير قرار مي دهد. اعضاي خانواده ها مجبور مي شوند در جستجوي كار، خانه را ترك كنند و در شرايط ناگواري زندگي كنند، در امريكا، ثروتمندترين كشور جهان، دست كم، دوازده ميليون كودك زير خط فقر زندگي مي كنند كه از اين تعداد 45 درصد سياه پوست و 39 درصد متعلق به امريكاي لاتين مي باشند. تقريباً در همة موارد، فقر، توانائيهاي خانواده را در تأمين نيازهاي اساسي اعضأ، مورد تهديد قرار مي دهد. علاوه بر آن بركلية جنبه هاي زندگي خانوادگي، اثرات نامطلوبي برجاي مي گذارد. در نتيجه فقر، خانواده پيوسته در معرض انواع بيماريها، سوءتغذيه و محروميت از بهداشت و آموزش و پرورش و ساير حقوق طبيعي انسانها، خواهد بود.4) استثمار كودكان و نوجوانان: امروز در بسياري كشورها با وجود قانون حمايت از كودكان، آنان نه در مدرسه مشغولند و نه در زمين بازي، بلكه مشغول كار كردن در وضع بد هستند. پديده دردناك استثمار كودكان و نوجوانان حدود 7 ساله براي روسپيگري امروز يك معضل جهاني است. در تايلند اين قربانيان به عنوان برده به توريستهاي ثروتمند فروخته مي شوند. بيش از يك ميليون كودك در جهان به خودفروشي جنسي اجباري دچار هستند و غالباً مورد سوء استفادة توريستهاي غربي قرار مي گيرند.5) نوجوانان در معرض خطر: تحقيقات در ايالات متحده امريكا نشان مي دهد كه در دهه هاي اخير، نرخ افت

تحصيلي، بارداري و سقط جنين بين نوجوانان به شدت روبه افزايش است. نرخ بزهكاري تا 130 درصد بين سالهاي 1966 و 1980 افزايش يافته است. خودكشي، تصادف در جاده و قتل بين سنين 15 تا 19 سالگي بشدت بالا رفته است. در سراسر دنيا، مصرف مواد مخدر افزايش سريع داشته است. شيوع روابط غيرمشروع جنسي بين نوجوانان، خطر ابتلا به بيماري ايدز را هر روز بيشتر مي كند. براساس آمار سازمان بهداشت جهاني حداقل نيمي از قربانيان ويروس ايدز را افراد كمتر از 25 سال تشكيل مي دهد.6) كار شاق زن و مرد خارج از خانه: توليدات سرمايه داري، نه فقط مردان را ناگزير به اشتغال در جايگاههاي مختلف شغلي مي سازد بلكه به نيروي كار زنان در مشاغل نيز نيازمند است. بسياري خانواده هاي شهري قادر نخواهند بود براي تأمين نيازهاي افراد خانواده فقط متكي به يك درآمد باشند. از جمله پي آمدهاي تغيير الگوهاي كار در خانواده، در دهه هاي اخير را مي توان تك والدي، افزايش نرخ بيكاري و تغيير در نقشهاي سنتي جنسي زنان و مردان در خانواده دانست. (انتشارات يونسكو 1993).     سلامت و امنيت اجتماعي ازدواج و تشكيل خانواده، مطمئن ترين راه سلامت و امنيت جامعه است. هنگامي كه مباني خانواده مستحكم باشد و جوانان به ازدواج و تشكل خانواده بپردازند، انحطاط، سرگرداني، طغيان، تجاوز جنسي و شيوع بيماريهاي خطرناك جنسي به طرز چشمگيري كاهش مي يابند. براساس آمار سازمان بهداشت جهاني و پژوهش كانونهاي اصلاح و تربيت ايران، بيشتر افرادي كه به نوعي به انحراف كشيده مي شوند از فضاي گرم و عاطفي خانواده، محروم بوده و آغوش پدر و مادر را تجربه نكرده اند.هرگونه تغيير مثبت يا منفي در خانواده، در

جامعة بزرگ انسانها نيز تأثير مستقيم دارد. ثبات يا بي ثباتي خانواده مستقيماً بر جامعه تأثيرگذار است. در جوامعي كه ارزشهاي خانواده متزلزل گردد بي شك ارزشهاي اخلاقي عمومي نيز سقوط خواهد كرد. خانواده، واحد اساس اجتماعي زندگي هر فرد است و آنچه بزرگسالان در جامعه عمل مي كنند فراگرفته هاي آنان در خانواده است. براساس آخرين گزارشات ادارة امور جوانان وزارت دادگستري امريكا در سال 1982، 118655 پرونده قتل و تجاوز و دزدي و حملات خشونت آميز تنها به دست نوجوانان زير 18 سال به ثبت رسيده است (روزنامه كريستن ساينس مانيتور 1992)."ادل هارل" متخصص انستيتوي امور شهري در واشنگتن در اين رابطه خاطرنشان مي كند كه بر اساس مدارك موجود، اين نوجوانان عمدتاً از نسل مادراني هستند كه به مواد مخدر، اعتياد دارند و حدود 30 درصد آنها داراي خانواده هاي از هم گسيخته اند كه با پدر و مادر زندگي نمي كنند. به گفتة هارل، نفوذ فرهنگ گانگستري در بين جوانان كه محصول خانواده اي از هم پاشيده است از عوامل مهم افزايش جنايات در امريكاست. در پژوهشي كه نويسنده در سال 1362 روي جوانان بزهكار در كانون اصلاح و تربيت ايران انجام داد، 39 درصد از آنها متعلق به خانواده هاي از هم گسيخته و يا معتاد بوده اند.علي رغم همة اين بحرانهاكه ساختار خانواده را متأثر ساخته و عليرغم تغييرات ساختاري در خانواده ها، خانواده سنتي در مقايسه با ديگر شكلهاي خانواده، مقامي برتر دارد. اين وابستگي عاطفي به واحد خانواده و فرزندان، همراه با پيدايش پاره اي ساختارهاي جديد خانواده، نشان تجديد ستايش از حريم خانه و خانواده است. جايگاه تفاهم و روابط مهرآميز و محل تأمين نيازهاي رواني - اجتماعي افراد و بستر

امنيت و آسايش، خانواده است. در همه جوامع به ويژه جوامع غربي كه بيشترين قربانيان تضعيف جايگاه خانواده هستند، تنها وظيفه نهادي خانواده كه هنوز تا حدودي پابرجاست، محبت غريزي است.آرامش جسمي - رواني، پوياييهاي زندگي و رشد شخصي زن و مرد تنها در خانواده شكل مي گيرد، هرچند ممكن است در مواردي اين شكل گيري ناسالم و نامطلوب باشد. اين عملكردهاي خانواده يعني محبت، عشق ورزيدن، فرزند پروري، احساس تعلق و وابستگي، به تنهايي قادر خواهد بود خانواده را بين نهادهاي مختلف اجتماعي، ناهمانند و منحصر به فرد سازد. مطالعات «اداره بهداشت عمومي امريكا» در 1980 نشان مي دهد كه بين سلامت رواني و ازدواج، همبستگي معني دار مثبتي وجود دارد. افراد متأهل در مقايسه با افراد مجرد در وضعيت بهتري از سلامت رواني قرار دارند، نشانه هاي نوروتيكي در مقايسه، كمتر در آنها ديده مي شود و درصد كمتري از آنها در بيمارستانهاي رواني، بستري اند. ازدواج و تشكيل خانواده براي انسانها يك نياز طبيعي است كه از فطرت و آفرينش ويژه آنان سرچشمه مي گيرد و نبايد آن را يك قرارداد متعارف اجتماعي تلقي نمود كه در صورت عدم تحقق آن، آسيبي به نظام اجتماعي وارد نمي شود. بلكه برعكس هرگونه آسيب به اين بنيان مقدس، پيامدهايي را درتحول ساختار كلي و نظام ارزشي و فرهنگي آن به دنبال دارد. ازدواج و تشكيل خانواده به عنوان يك ميل ذاتي و طبيعي، مورد تأئيد و تأكيد همة اديان الهي به ويژه دين مبين اسلام بوده است. اسلام همة پيروان خود را به ازدواج و تشكيل خانواده ترغيب نموده است. پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله مي فرمايند: «هيچ نهادي نزد خداوند محبوبتر از ازدواج نيست.»

ازدواج، ازجمله نيازهاي اساسي انسان در طول تاريخ است و تضعيف آن كاملاً غيرمعقول و دور شدن از سنتهاي سالم اجتماعي است.

نظام خانواده

حجت الاسلام زيبايي نژاد

قانون اساسي جمهوري اسلامي به موضوع خانواده به عنوان يك موضوع كليدي توجه كرده و در يكي از مواد خود تصريح كرده است كه كليه قوانين كشور بايستي در جهت تقويت خانواده و دفاع از استحكام آن باشد اما تحولاتي كه در دهه هاي اخير در كشور مشاهده مي شود، نگراني هاي زيادي را به وجود آورده كه گويا

ما از اهداف قانون اساسي دور شده ايم و در مجموع اين تحولات در مسير كارآمد شدن خانواده قرار گيرد وما روز به روز شاهد آثار ضعف در خانواده ايراني هستيم. البته اين مسئله صرفاً يك مسئله داخلي قلمداد نمي شود چرا كه تحولات خانواده در كشورهاي مختلف اين نگراني ها را به وجود آورده است. در سال 1990 سميناري در يونسكو در مورد آينده خانواده برگزار شده كه در آن مطرح شد كه ما مشكلي را نسبت به سياست هاي دولتي داريم به طوري كه سياست هاي دولتي تا الآن در خدمت حمايت ازفرد قرار داشتند. يعني مي گوييم اقشار آسيب پذير، كودان، سالمندان، زنان و... هستند و سيستم حمايتي از اين اقشار هميشه فعال بوده، در صورتي كه تاكنون سيستم حمايتي از خانواده به عنوان يك كل منسجم شكل نگرفته است. اين در حالي است كه سيستم حمايت از خانواده از افراد به دليل اينكه نسبتي را بين اين اقشار و خانواده برقرار نكرده است، گاهي حمايت از فرد به تضعيف خانواده منجر مي شود. يعني اين اقدامات و تصميمات سازماندهي شده تأثيرات منفي بر خانواده گذاشته است. اين يك طرف قضيه

است وطرف مقابل آن، برنامه ريزي هايي است كه در دهه هاي اخير نسبت به خانواده با قيدي خاص شده است. مانند برنامه هايي براي خانواده شهدا، خانواده هاي بي سرپرست و خانواده هاي كم بضاعت. نگاه حمايتي خانواده نيز بيشتر نگاه كميته امدادي بوده است به طوري كه از خانواده هاي ضعيف حمايت اقتصادي مي شده است. ما در تحليل علت مشكلات خانواده و آسيب شناسي آن در اينجا با سه برداشت مواجه هستيم. اين سه برداشت در يك سطح از تحليل قرار ندارند كه به سه سطح از تحليل در مورد مشكلات خانواده اشاره مي كنم و در هر زمينه فقط به سر فصل هاي آن خواهم پرداخت.برداشت اول در آسيب شناسي خانواده، آسيب شناسي خانواده با نگاهي جزيي است. يعني تك تك مشكلاتي كه خانواده دارد را مورد بررسي قرار مي دهيم. به عنوان مثال مي گوييم از مشكلات خانواده كم شدن تمايل به ازدواج است و علل تمايل به ازدواج را تحليل مي كنيم. از يك طرف راه هاي ارضاي جنسي خارج از خانواده توسعه پيدا كرده است كه نتيجه آن ضعف تمايل به تشكيل خانواده مي شود. از طرفي كم شدن تمايل به ازدواج ناشي از تبليغات فرهنگي مي شود كه اهميت تشكيل خانواده را كمرنگ نشان مي دهد و صرفا ازدواج را به عنوان گزينه اي كه شخص انتخاب مي كند و يا انتخاب نمي كند نشان مي دهد. علت ديگر از اين موضوع مي تواند ناشي از ترس و اضطرابي باشد كه جوانان به ويژه دختران از آينده ازدواج دارند. رواج اين فرهنگ ها كه هر پسر و دختري نياز به همسر دارند يا دختري كه وارد خانه همسر مي شود با لباس سفيد مي آيد، با لباس سفيد مي رود و امثال اين فرهنگ ها و نگاه ها، يك نوع

آثاري دارد و نگاهي كه ازدواج را هر لحظه در معرض تزلزل قرار مي دهد آثار و پيامد ديگري دارد و تمايل به تشكيل خانواده را كم مي كند. يكي از علت ها دسترسي زنان به سيستم هاي حمايتي اطمينان بخش مانند اشتغال، بيمه هاي اجتماعي و... است. زن در گذشته به خاطر اينكه براي آينده خود نياز به حامي اقتصادي داشت، نياز بيشتري به ازدواج مي ديد ولي امروز دولت ها جاي آن را پر كردند و باعث كاهش اين نگراني ها شدند. بحث ديگر، موضوع بالا رفتن سن ازدواج است كه علت هاي مختلفي دارد. يكي از علت هاي آن، نظام تحصيلي طولاني است كه باعث مي شود ازدواج را به خاطر تمام شدن دوره تحصيلي به تأخير بياندازند و ديگر اينكه در فرهنگ موجود، تحصيلات دختران به عنوان يك عامل مؤثر در گزينش پسران مطرح مي شود و يا اينكه چون سيستم هاي حمايتي دولتي نيز كساني را مورد حمايت بيشتري قرار مي دهند كه تحصيلات بالاتري داشته باشند لذا دختران به خاطر ترس از آينده به سطوح بالاتري از تحصيل فكر مي كنند ونيز عوامل ديگري مي تواند وجود داشته باشد مخصوصاً اينكه فرهنگ حاكم، عزت مندي اجتماعي را امروزه در تحصيلات مي داند كه براي دختران و سن ازدواج آن ها بسيار تعيين كننده است. از نگراني هاي ديگري كه وجود دارد، تغيير در شيوه همسرگزيني است. در خانواده سنتي، سيستم همسرگزيني ساده است و توسط والدين انجام مي شود و معمولا فرزند كمتر دخالت مي كند. در اين حالت والدين معمولا گزينش همسر براي فرزند خود را در محدوده جغرافيايي محل و طايفه خود انجام مي دهند كه اين امر تا حدود زيادي همساني فرهنگي را به دنبال دارد. ولي در جوامع

نوين، انتخاب هم از شكل سنتي خود خارج مي شود و دختر و پسر همديگر را انتخاب مي كنند كه اين انتخاب يا در محيط دانشجويي است، يا محيط اشتغال و يا موارد ديگر كه در اين صورت همساني فرهنگي به طور كامل رعايت نمي شود و تناسب هاي خانوادگي وجود ندارد.خانم رؤيا منجم دركتاب« زن، مادر» آورده است كه: برخلاف اين فكر كه اگر دختر و پسر خودشان همسرشان را انتخاب كنند و قبل از ازدواج مراوده زيادي باهم داشته باشند، دوام زندگي بيشتر است، تجربيات مشاوران طور ديگري را نشان مي دهد. مشاوران به اين نتيجه رسيده اند كه ازدواج هايي كه به روش سنتي صورت گرفته از دوام بيشتري برخوردارند. چرا كه اختلافات خانوادگي معمولا از اختلافات ايدئولوژيكي وسياسي سرچشمه نمي گيرد، بلكه بيشتر ناشي از اختلافات فرهنگي، سليقه اي و طبقه اي است كه در مراوده ها و برخوردهاي خانوادگي و اجتماعي بروز مي كند و اين موارد به طور ناخودآگاه بيشتر در سيستم سنتي رعايت مي شده است. امروز جوانان بيشتر بر اساس يك نگاه انتخاب همسر مي كنند و آرامش رواني براي تشخيص آنچه صحيح است را ندارند چرا كه به طور طبيعي انتخاب بر اساس يك نگاه لحظه اي تحت تأثير غرايض جنسي و يا احساسات است و فرد نمي تواند به صورت عقلاني نسبت به آينده تصميم بگيرد. در اين فرآيند جديد كه انتخاب همسر بر اساس نگاه توسط جوانان انجام مي شود، يك نتيجه هم خواهد داشت و آن اينكه دختر احساس مي كند دراين فرآيند بايد خودش را در معرض ديد پسر قرار دهد و در نتيجه تبرجات دختران در محيط هاي عمومي زياد مي شود. اين ناشي از نگراني موجود دختران جهت عدم گزينش

پسران است و گاهي ديده مي شود كه دختران محجبه اي كه در محيط هاي تك جنسيتي اشتغال يا تحصيل دارند، احتمال اينكه ديرتر در مظان ازدواج قرار بگيرند بيشتر است. چرا كه فرايند همسر گزيني تغيير كرده است و اين هم از نگراني هاست كه البته خود اين مسئله دوام زندگي را دچار مشكل مي كند.بحث مهم ديگر كم شدن تعهد به ايفاي نقش هاي جنسيتي است و علاوه بر آن كم شدن مهارت به ايفاي آن يعني يك مرد به عنوان سرپرست خانواده چقدر مسئوليت هاي سرپرستي را قبول دارد؟ كم كم مي بينيم كه توقع مشاركت همسر در سرپرستي خانواده و تأمين هزينه ها در مردان زياد مي شود و از طرف ديگر رفته رفته مسئوليت هاي اخلاقي و حقوقي زنان در جايگاه همسري و مادري براي زنان كمرنگ مي شود و از طرف ديگر علاوه بر كم شدن اين دغدغه ها و واگذاشتن مسئوليت ها به عهده نهادهاي اجتماعي، مهارت هاي ايفاي نقش هاي جنسيتي نيز كم شده است. به عنوان مثال مهارتي كه پدر بايد در كظم غيظ در جاي لازم يا در مواجهه با بحران هاي به وجود آمده براي خانواده داشته باشد ندارد و مشكلات خانواده به سرعت مرد را متزلزل مي كند. يا مثلا زن نه تمكين را به عنوان يك مسئوليت مي پذيرد و نه مي داند چگونه از موضع تمكين زندگي را اداره كند يعني روش هاي زنانگي كردن در محيط خانواده كمرنگ شده است. فرزند سالاري به اين معناست كه خانواده بيشترين همت خود را بر منافع و نه مصالح فرزند معطوف مي كند. بعضي ها از فرزندسالاري به: «غلبه پدر و مادري بر زن و شوهري» تعبير مي كنند. مسئوليت مهم زوجين مسئوليت زن و شوهري است

يعني همسر بودن مهم تر از مادر بودن است. اگر رابطه زن و شوهري به خوبي شكل بگيرد، ناخودآگاه فرزندان در ارتباطاتشان به همانندسازي و جذب الگوها اهتمام مي ورزند.توجه بيش از حد به فرزندان باعث مي شود تا ارتباط بين زن و شوهر تحت الشعاع قرار بگيرد.مشكل بعدي در خانواده، كم ظرفيتي خانواده براي حل مشكلات به وجود آمده است. آموزش هاي رسمي، اصلاً ناظر بر اين موضوع نيست كه چگونه قابليت اعضاي خانواده را براي حل مشكلات افزايش مي دهد گرچه سن ازدواج در دختران و پسران بالا رفته است اما آمادگي حل مشكلات در آنها ديده نمي شود.تأثيراتي كه رسانه ها در فرهنگ اخلاقي مردم به وجود آورده اند اين است كه در زمينه تحريكات جنسي گروهي از خانواده ها به دليل اينكه احساس مي كنند راه هايي پيش روي خود دارند، در نتيجه زمينه هاي رابطه بين زن و شوهر كم و تأثيرگذار شده است.مشكلات خانواده را مي توان از زاويه ديگري هم بررسي كنيم و بگوييم گاه معضلات خانواده ناشي از ساختارهاي حاكم بر جامعه است. يعني در برداشت اول نظرمان معطوف به اين است كه بعضي خانواده ها مشكلاتي دارند. در برداشت دوم مي گوييم مسأله ما فقط برخي از خانواده ها نيست، بلكه اصولاً كليت خانواده ها  تضعيف شده  و رفته رفته كاركردهاي خودش را از دست مي دهد.بنابراين مشكلات خانواده، علل عمده تري دارد، علت هايي كه ساختارهاي فرهنگي و اجتماعي، اقتصادي و سياسي حاكم، بر خانواده ها تحميل مي كنند. به عنوان مثال در دهه هاي اخير در ادبيات علمي و رسانه هاي عمومي، برخي از مفاهيم چون، فردگرايي را  ترويج مي كنند. وقتي كه فردگرايي و آزادي فردي  با مفهوم ليبراليستي آن، در جامعه اسلامي ترويج شود در نتيجه فرد به

خود و منافع شخصي خود توجه مي كند. در چنين وضعيتي، ارزش هاي گروهي كم اهميت تلقي مي شود و منافع فرد در زاويه ديد قرار مي گيرد.اگر فردگرايي  تقويت شود ديگر نمي توان ساختار خانواده را به شكل اوليه خود حفظ كرد.افراد خانواده به اين نتيجه مي رسند كه چرا ما بايد سرپرستي مرد را بپذيريم در اولين قدم همسر، خودش را در سرپرستي خانواده كنار مرد قرار مي دهد. در مرحله بعد به اين هم اكتفا مي شود و به سمت دموكراسي در خانواده پيش مي رويم يعني سيستمي كه پدر و مادر و فرزندان خانواده در كنار هم در يك خط افقي قرار دارند. در اين مقطع پدر و مادر تنها مي توانند به فرزندان توصيه كنند و فرزند در پذيرش نظرات والدين مختار است. در نتيجه با متحول شدن ساختار خانواده، پدر و مادر به دليل اين كه ارزش ها را نمي توانند به فرزندان منتقل كنند، و در آن ها  دغدغه هاي انتقال ارزش ها به نسل آتي كم مي شود؛ اين مسأله ناشي از تأثير ساختارهاي فرهنگي بر حيات خانواده است.اگر فرهنگ اقتصادي، مصرف گرايي را در جامعه تقويت كند، آثار زيادي را بر حيات خانواده ايجاد مي كند. يعني مدل هاي زندگي خانوادگي تغيير مي كند  به طور مثال پدر دو شغله مي شود و يا نياز به اشتغال زنان بيش از گذشته مطرح مي شود و اين خود معضلاتي را در پي دارد و پيامدهايي را در خانواده به جا مي گذارد.تأثير الگوي اشتغال، بر حيات خانواده چگونه است؟ وقتي كه فضاي اشتغال مردانه  براي زنان با همان برنامه ساعتي طراحي مي شود، باعث مي شود كه فشار مضاعفي  براي زن در خانواده به وجود آيد. در واقع پيامد اين كارها مستقيماً متوجه

فرزندان خانواده مي شود. سؤال ديگري كه مطرح است اين است كه سياست، بر حيات خانواده چگونه تأثير مي گذارد؟ دولت ها با شعارهاي انتخابي خود، براي خانواده ها مشكل ايجاد كرده اند؛ همه دولت ها مي خواهند پول نفت را سر سفره مردم قرار دهند. اين شعار باعث مي شود كه مطالبات عمومي بالا برود در صورتيكه بايد بين مطالبات و امكانات يك توازني بر قرار باشد و دولت ها بيش از آنكه امكانات را تزريق كنند، سطح مطالبات را كاهش دهند. ولي متأسفانه در سياستهاي دولت اين مورد مدنظر نيست.سياست هاي دولتي در ايران و كشورهاي ديگر براي توانمندسازي خانواده در حل مشكلات خود هيچ برنامه اي طراحي نكرده است بلكه صرفاً كمك هاي حمايتي را به خانواده ها تزريق مي كند.به طور كلي تا الآن بحث توانمندسازي خانواده در دستور كار دولت ها قرار نگرفته است. متأسفانه كارشناسان در پژوهش هاي خود به معضلات ناشي از ساختارها توجه كمي كرده اند. در حاليكه جريان هاي خروشان فرهنگي، اقتصادي، سياسي و بويژه جهاني سازي در كشورهاي مختلف دنيا آثار زيادي را برخانواده برجاي مي گذارند. مشكلات اصلي خانواده، مشكلاتي است كه  نهادهاي فرهنگ ساز، به خصوص صدا و سيما است، اگر ما نتوانيم اين نهادها را كه بر خانواده تأثيرات درازمدت و عميقي مي گذارند، اصلاح كنيم، چگونه مي توانيم مسايل خرد را  تحليل كنيم.بنابراين، بايد تأثيراتي كه مدرنيسم و ابزار و سازمان هاي مدرن بر خانواده ها مي گذارند، به طور اصولي تحليل شود. در برداشت سوم از آسيب شناسي خانواده مي توان به آسيب هاي ناشي از حاكميت« نظريه هاي علوم اجتماعي» اشاره كرد. به طور مثال خانواده در سطح خرد، مشكلات خود را با مشاوران در ميان مي گذارد. و در برنامه ريزي هاي عمومي و كلان خانواده بايد به كارشناسان و نظريه پردازان علوم

اجتماعي مراجعه شود تا نظريه ها و طراحي هاي مختلف را ارائه دهند. بنابراين سرنخ تمام برنامه ريزي ها را در بعد «فردي و اجتماعي» به كارشناسان علمي و علوم اجتماعي و روان شناسي، مشاوره، علوم تربيتي، اقتصاد، جامعه شناسي و ... مرتبط كرده ايم.البته گاهي وقت ها علومي كه ذكر شد، مي توانند عامل اصلي مشكلات در خانواده باشند. مثلاً مباحث روان درماني مبتني بر اين است كه اصلاً انسان به دنيا آمده كه از زندگي، به معناي مادي  لذت ببرد.نظريه هاي جامعه شناسانه، عامل اكثر مشكلات امروز در برنامه ريزي هاست. در نظريه هاي علوم اجتماعي اين بحث مطرح مي شود كه آيا خانواده داراي ساختار اجتماعي يا طبيعي است؟علماي اسلامي از ديدگاه طبيعي خانواده دفاع مي كنند كه ساختار خانواده متناسب با فطرت و طبيعت انسان است و اين ساختار حاكم بايد پايدار بماند. نتيجه طبيعي بودن ساختار خانواده اين است كه احكام خانواده به طور اصولي ثابت مي ماند اما نظريه هاي علوم اجتماعي ساختار طبيعي را رد مي كند و ساختار خانواده را متأثر از ساختار اجتماعي ديگري مي دانند كه تحولات اجتماعي بر روي آن مؤثر است و خانواده را متحول مي كند و اين تحولات اصلاً نگران كننده نيستند.نظريه هاي علوم اجتماعي عنوان مي كنند كه تحولات بايد در خانواده اتفاق بيافتد و اگر شما جلوي اين دگرگوني را بگيريد مشكلات به وجود مي آيد. نتيجه اينكه، تغييراتي كه در دهه هاي اخير، در خانواده شكل گرفته است از اين ديدگاه  غالباً نگران كننده نمي باشند.تافلر در كتاب موج سوم، ذيل مبحث خانواده عنوان مي كند كه ما امروزه اشكال متنوعي از خانواده هاي تك واحد، تك نفره، تك زيست و خانواده هاي هم جنس و ... را در جامعه مي بينيم. وي عنوان مي كند كه به وجود آمدن

اين نوع از خانواده ها، از اقتضائات عصر فراصنعتي است. يعني وقتي تحولات اجتماعي، شكل گرفت به صورت جبري شكل خانواده متحول مي شود. اگر ما تغييرات جبري خانواده را بپذيريم نتيجه اش اين است كه فقط مي توانيم آن را درك كنيم و با آن هماهنگ شويم اما نمي توانيم جهت حركت آن را تغيير دهيم. در مباحث كلامي بيان شده است كه تفاوت ما با اشاعره در اختيارگرايي است؛ حال آيا نبايد اين تفاوت، تأثيرش را بر علوم اجتماعي نمايان كند؟ در نتيجه بايد مسأله خانواده را از اين زاويه هم نگاه كنيم و آثار نگرش ها و نظريه هاي علوم اجتماعي را بر اساس الگوي ديني تحليل كنيم.اين مسائل كه گفته شد، ما را به سوي ضرورت توليد علم و جنبش نرم افزاري هدايت مي كند. بنابراين براي هر يك از آسيب هاي خانواده بايد نسخه هاي متفاوتي ارائه دهيم.

نگاهي به اهداف و آثار ازدواج در قرآن

• مفهوم ازدواج • اهداف و آثار ازدواج 1- حفظ انساب 2- برخورداري از سكون و آرامش 3- حفظ نوع بشر 4- داشتن فرزندان صالح 5- مودت و رحمت 6- ارضاي غريزه جنسي 7- بازداشتن از گناه 8- توسعه رزق

يكي از بناهاي پر اهميت اجتماع، ازدواج و تشكيل خانواده است در اين واحد اوليه اجتماعي سنگ بناي تعليم و تربيت نهاده مي شود و انسان در عرصه ازدواج به آرامش و تكامل مي رسد.در اين مقاله سعي شده است كه با نگاهي اجمالي به اهداف و آثار ازدواج از نظر قرآن كريم به تبيين اهميت اين سنت حسنه پرداخته شود. مطلب را با هم از نظر مي گذرانيم: مفهوم ازدواج ازدواج، در عرف و شرع، پيمان زناشويي است كه بر اساس آن، براي مرد

و زن در برابر هم، تعهدات اخلاقي و حقوقي پديد مي آيد كه سرپيچي (از بسياري) از آنها، عقوبت و كيفر در پي خواهد داشت . در هر آييني، ازدواج با قوانين و مقررات ويژه اي صورت مي گيرد و اسلام به آداب و رسوم ديگر اقوام احترام گذاشته است: «لكل قوم نكاح» از پيمان زناشويي در قرآن به «نكاح» نيز تعبير شده، و به دو معنا به كار رفته است: نياز روح به كانون آرامش، با اهميت تر از نياز جنسي است. همسر شايسته در پيش آمدهاي زندگي، راه وصول به آرامش و سعادت را نزديك مي كنداهداف و آثار ازدواج حكمت ها و آثار مهمي بر ازدواج ترتب دارد، و قرآن در آياتي به آنها پرداخته است. در برخي موارد، هر چند زن و مرد با يكديگر زندگي مي كنند، اهدافي كه بايد در زندگي آنان حاكم باشد، از ميان مي رود و دو طرف بدون آن كه بهره اي از زندگي مشترك ببرند، با يكديگر زندگي مي كنند برخي گفته اند: هر جا نشانه هاي الفت و حكمت هاي زوجيت چه در دنيا و چه در آخرت برقرار باشد، قرآن واژه زوجيت را به كار برده است. (روم/ 21 فرقان/74 زخرف/70 بقره/25 يس/56) و هرگاه جاي اين نشانه ها و حكمت ها را بغض و خيانت يا تفاوت عقيده زن و مرد با يكديگر پر مي كند، قرآن از كلمه «امرأه» استفاده كرده است (يوسف/30 تحريم/10و 11). همچنين آن جا كه حكمت زوجيت (بقاي نسل انسان) از ميان برداشته مي شود، باز قرآن واژه «امرأه» را به كار برده است (ذاريات/25 مريم /4 و 5 آل عمران/40). بدين سبب دوباره وقتي اين حكمت سر برمي آورد و ثمره زوجيت به بار مي نشيند، باز

قرآن تعبير را عوض كرده كلمه «زوج» را به كار مي برد. در آيه 40 آل عمران، زكريا به خدا خطاب مي كند كه همسرم نازا است: «و امرأتي عاقر»؛ ولي وقتي دعاي او اجابت مي شود، قرآن مي فرمايد: «و اصلحنا له زوجه». 1- حفظ انساب:ازدواج و رعايت مقررات آن، نسب را حفظ مي كند. در اسلام، حفظ نسب، پايه احكام و حقوق فراواني است. بعضي از احكام فقهي، بر شناخت رابطه فرزند با پدر و مادر يا بر شناخت نسبت هاي فاميلي ديگر، مبتني است. تبعيت فرزند از پدر و مادر در كفر و اسلام، در طهارت و نجاست، در بردگي و حريت، ربابين پدر و فرزند، قصاص نشدن پدر به قتل فرزند، مقبول نبودن شهادت پسر بر ضد پدر، وجوب قضاي نمازهاي ميت بر پسر بزرگتر، مسائل ارث، ولايت پدر و جد، حقوق طرفيني مانند حق حضانت و نفقات، عقوق والدين و اطاعت از آنها و مسائل اخلاقي مانند صله رحم، هبه به اقارب، عقيقه فرزند و مسائل فراوان ديگري، بر حفظ انساب متوقف است. و از اين جا به اهميت ازدواج و مراعات حدود آن نيز پي مي بريم. حفظ نسب، حكمت عده زن بين دو ازدواج شمرده شده است. انتظار زن براي ازدواج دوباره پس از وفات شوهر به مدت چهار ماه و ده روز (بقره/ 234)، عده زن به مدت سه دوره پاكي پس از طلاق (بقره/ 228) و انتظار زن باردار براي ازدواج مجدد تا هنگام وضع حمل (طلاق/4) همه اين مقررات گوياي اهميت حفظ نسب است. حرمت ازدواج با زن شوهردار (نساء/ 24)، و حرمت زنا (اسراء/32) نيز برپايه حكمت حفظ نسب قرار داده

شده است. 2- برخورداري از سكون و آرامش : نياز روح به كانون آرامش، با اهميت تر از نياز جنسي است. همسر شايسته در پيش آمدهاي زندگي، راه وصول به آرامش و سعادت را نزديك مي كند: «و من اياته أن خلق لكم من أنفسكم أزوجا لتسكنوا اليها...»، «...و جعل منها زوجها ليسكن اليها...» برخي مفسران، مقصود از لباس را در آيه 187 بقره، سكون و آرامش دانسته اند؛ همان گونه كه خدا شب را لباس (مايه آرامش و سكون) دانسته: «و جعلنا اليل لباس لكم و انتم لباس لهن» نيز به سكون و آرامشي كه با همسر حاصل مي شود، اشاره خواهد داشت. يكي از بناهاي پر اهميت اجتماع، ازدواج و تشكيل خانواده است در اين واحد اوليه اجتماعي سنگ بناي تعليم و تربيت نهاده مي شود و انسان در عرصه ازدواج به آرامش و تكامل مي رسد 3- حفظ نوع بشر:طبق بيان قرآن، ازدواج وسيله اي براي توليد و بقاي نسل در انسان و حيوان است: «... جعل لكم من انفسكم ازواجا و من الانعام ازواجا يذروكم فيه...» گرچه جمله «يذروكم فيه» تكثير نسل انسان را بيان داشته است، در اين جهت، ميان انسان و چهارپايان و گياهان فرقي نيست. در جاي ديگري مي فرمايد: پروردگار، شما را از «نفس واحدي» آفريد و جفتش را نيز از او خلق كرد، و از آن دو، مردان و زنان بسياري را پراكنده ساخت: «... و بث منهما رجالاً كثيرا و نساء...». در آيه 72 نحل مي فرمايد: از همسرانتان براي شما فرزندان و نوه ها قرار داد «... و جعل لكم من ازواجكم بنين و حفده». قرآن، بقاي نسل انسان و اجتماع مدني را به ازدواج منوط

مي داند و روي آوردن به زنا و لواط را نابود كننده راه بقاي نسل مي شمارد: «و لا تقربوا الزني انه كان فاحشه و ساء سبيلا»، «ائنكم لتأتون الرجال و تقطعون السبيل»؛ زيرا با رواج راه هاي نامشروع، رغبت به نكاح كم مي شود؛ جاذبه اش از بين رفته، فقط بار تامين مسكن و نفقه و به دنيا آوردن اولاد و تربيت آنان، باقي مي ماند. در نتيجه، آسان ترين راه هاي اشباع غرايز كه نامشروع است، رايج مي شود و هدف بقاي نسل، رنگ مي بازد. 4- داشتن فرزندان صالح:يكي از خواسته هاي غريزي انسان، نياز فطري به پدر و مادر شدن شمرده، و پاسخ به اين خواسته با ازدواج و داشتن فرزند تامين مي شود؛ زيرا اصل توليد و تكثير، از راه هاي غير مشروع نيز ممكن است؛ ولي در سايه ازدواج، نسلي داراي اصل و نسب پديد مي آيد. قرآن در آياتي، فرزند را زينت زندگي دنيا شمرده كه بيان گر رغبت انسان به داشتن فرزند و برقرار شدن رابطه پدر يا مادر و فرزند است «المال و البنون زينه الحيوه الدنيا». داشتن فرزند به صورت ثمره ازدواج، با تعبيرهاي گوناگوني در قرآن آمده است. در آيه 223 بقره از اين كه مي گويد: «نساوكم حرث لكم فاتوا حرثكم اني شئتم...»، يادآور مي شود كه بكوشيد از اين فرصت بهره گيريد و با پرورش فرزندان صالح و شايسته كه به حال دين و دنياي شما مفيد باشد، اثر نيكي براي خود از پيش بفرستيد. «... و قدموا لانفسكم...». در آيه 187 بقره پس از آن كه از آميزش با همسر سخن به ميان آمده است، مي فرمايد: «... و ابتغوا ما كتب الله لكم.. .» كه به نظر بسياري مقصود،

طلب فرزند است. در موارد متعددي از قرآن، خداوند براي داشتن فرزند صالح، خوانده شده است. در آيه 189 اعراف از قول پدر و مادر نقل مي كند كه عرضه مي دارند اگر فرزند صالح نصيبشان شود، شكرگزار خواهند بود: «دعوا الله ربهما لئن اتيتنا صالحا لنكونن من الشكرين...». در چند جا، درخواست حضرت زكريا (ع) مطرح شده است كه از خداوند، فرزندي كه لياقت جانشيني او را داشته: «... فهب لي من لدنك وليا»، و مورد رضايت پروردگار باشد: «... و اجعله رب رضيا» را خواسته است. در سوره آل عمران، پس از مشاهده شايستگي هاي مريم (ع) پروردگارش را مي خواند: خداوندا! از طرف خود، فرزند پاكيزه اي نيز به من عطا فرما: «... هب لي من لدنك ذريه طيبه انك سميع الدعاء» . 5- مودت و رحمت:از ديگر آثار ازدواج، مودت و رحمت است: «و جعل بينكم موده و رحمه...» آن چه در آغاز زندگي مشترك بين زن و شوهر، يگانگي برقرار مي كند، و اثر آن در مقام عمل ظاهر مي شود، مودت است؛ ولي پس از گذشت زمان و رسيدن دوران ضعف و ناتواني، رحمت جاي مودت را پر مي كند. رحمت و مودت به تعبير قرآن، دو نشانه الهي و ضامن به پا ماندن بناي زندگي و تداوم وحدت است؛ البته رحمت در همان آغاز زندگي نيز در زندگي نقش دارد. گاهي زحمات و خدمات بلاعوض و ايثارگرانه بدون هيچ گونه چشم داشتي حتي گاهي با برخورد سرد از طرف مقابل، از انسان سر مي زند. در اينجا براي حفظ نظام خانوايكي از خواسته هاي غريزي انسان، نياز فطري به پدر و مادر شدن شمرده، و پاسخ به اين خواسته

با ازدواج و داشتن فرزند تامين مي شود؛ دگي، مودت رنگ مي بازد؛ ولي رحمت جايگزين آن مي شود.يكي از خواسته هاي غريزي انسان، نياز فطري به پدر و مادر شدن شمرده، و پاسخ به اين خواسته با ازدواج و داشتن فرزند تامين مي شود؛ 6- ارضاي غريزه جنسي :غريزه جنسي، نيرويي است كه در زن و مرد قرار داده شده و ازدواج، وسيله اي مُجاز براي اطفاي نيروي شهوت و پاسخي به اين غريزه خدادادي است: «و الذين هم لفروجهم حفظون ¤ الا علي ازواجهم او ما ملكت ايمانهم فانهم غير ملومين» در حديث آمده است: ميان لذت هاي مادي و جسماني در دنيا و آخرت، هيچ كدام به پايه لذت زناشويي نمي رسد؛ سپس امام به آيه 14 آل عمران استشهاد مي كند كه در ميان شهوات گوناگون، علاقه به زن را مقدم داشته است: «زين للناس حب الشهوت من النساء و البنين و القناطير المقنطره...» در آيه 187 بقره مي فرمايد: خداوند مي دانست كه شما به خود خيانت مي كرديد و آميزش با همسر را كه ممنوع شده بود، انجام مي داديد؛ بدين سبب، ممنوعيت برداشته شد: «... علم الله انكم كنتم تختانون انفسكم فتاب عليكم و عفا عنكم فالن باشروهن...». اين آيه، به نياز غريزي جنسي اشاره دارد كه به رغم ممنوعيت شرعي، مردم به سوي آن كشيده مي شوند؛ البته اين امر نمي تواند انگيزه اصلي و هدف نهايي ازدواج باشد؛ زيرا غريزه جنسي در زن و مرد، دوره محدودي دارد و اگر غرض از ازدواج، فقط اين جهت باشد، بايد زوجين هنگام ناتواني جنسي، يكديگر را رها كنند يا زن و مردي كه توانايي جنسي خويش را از دست داده اند، هيچ گاه پيمان زناشويي

نبندند . 7- بازداشتن از گناه:يكي از آثار ازدواج براي زن و مرد، ايجاد زمينه تقوا و دوري از گناهان است. با اشباع غريزه جنسي در زن و مرد، زمينه گناهان شهوت انگيز از ميان مي رود. اين كه در قرآن از كسي كه ازدواج كرده، به «مُحصن و محصنه» تعبير شده: «فاذا احصن...»، به جهت اين است كه زن و مرد، با ازدواج در حِصن سنگر مستحكمي قرار مي گيرند و خود را حفظ مي كنند تا وسوسه هاي شهواني در آنان اثر نگذارد؛ بلكه ازدواج، زمينه گناهان ديگر را نيز از بين مي برد؛ زيرا پذيرفتن مسئوليت تامين و تربيت اولاد، انسان را به استفاده بهينه از عمر وا مي دارد و براي گناه و معاشرت هاي گمراه كننده جايي باقي نمي ماند. پيامبر اكرم (ص) فرمود: «من تزوج فقد احرز نصف دينه» با ازدواج، نيمي از دين صيانت مي شود. در روايتي ديگر آمده است: بدترين مردم، كساني اند كه در تجرد به سر مي برند. در تفسير آيه 187 بقره «هن لباس لكم و انتم لباس لهن» برخي گفته اند: آن گونه كه انسان، با لباس از سرما و گرما و حشرات و آسيب هاي جلدي، محافظت مي شود، زن و مرد، با ازدواج، يكديگر را از گناه حفظ مي كنند. در آيه 28 نساء حكمت تشريع ازدواج اين گونه بيان شده است: «يريد الله ان يخفف عنكم...»؛ زيرا پيروي از شهوات و در دام گناه افتادن، براي انسان، وزانت و سنگيني مي آورد و تشريع ازدواج و فراهم شدن امكان آن براي كسي كه نمي تواند با زنان آزاد ازدواج كند، از فساد و گناه جلوگيري مي كند و انسان از عواقب آن در امان مي ماند و اين نوعي

توسعه براي انسان شمرده مي شود. 8- توسعه رزق:نگراني از تنگ دستي، يكي از بهانه هايي است كه براي گريز از ازدواج، مطرح مي شود. قرآن، اين گونه به انسان اميدواري مي دهد: از فقر و تنگ دستي جوانان و مجردان نگران نباشيد و در ازدواج آنها بكوشيد چرا كه اگر فقير باشند، خداوند از فضل خويش، آنان را بي نياز مي سازد: «و انكحوا الايمي منكم و الصلحين من عبادكم و امائكم ان يكونوا فقراء يغنهم الله من فضله...» برخي گفته اند: مفاد اين آيه، وعده خداوند به غنا و بي نيازي است براي كساني كه تشكيل خانواده دهند. رواياتي نيز اين معنا را تاييد مي كند. يكي از آثار ازدواج براي زن و مرد، ايجاد زمينه تقوا و دوري از گناهان است. با اشباع غريزه جنسي در زن و مرد، زمينه گناهان شهوت انگيز از ميان مي روددر حديثي، امام صادق (ع) ترك ازدواج به سبب ترس از گرسنگي را سوء ظن به پروردگار دانسته است؛ زيرا پس از وعده قرآن به توسعه رزق، نگراني در اين زمينه، جز بدگماني به خدا نيست. با توجه به اينكه افرادي در جامعه، پس از ازدواج، نه تنها ثروتمند نمي شوند، بلكه بر فقرشان افزوده مي شود و اگر اين آيه، متضمن وعده خداوند باشد، خلف وعده لازم مي آيد و خلف وعده قبيح است، گروهي برآنند كه براي وعده در اين آيه بايد معلق بر مشيت الهي در تقدير گرفته شود؛ يعني پس از ازدواج، اگر خدا بخواهد، آنان را بي نياز مي كند، چنان كه در آيه 28 توبه، براي وعده الهي به غنا و بي نيازي به مشيت خدا تصريح شده است: «و ان خفتم

عيله فسوف يغنيكم الله من فضله ان شاء...» اشكال شده است: همان طور كه غنا و بي نيازي متاهلان، به مشيت منوط است، غنا و بي نيازي مجردها و كساني كه همسر ندارند (بلكه هر پديده اي) نيز به مشيت توقف دارد، پس اين چه وعده اي است كه خدا، براي ازدواج داده است؛ زيرا همان گونه كه متاهل ها، بر اثر مشيت الهي، به دو گونه (فقير و غني) تقسيم مي شوند، مجردها نيز چنين هستند و اتفاقاً اين وعده درباره مجردان در قرآن آمده است: «و ان يتفرقا يغن الله كلا من سعته»... اگر وضعيتي پيش آيد كه زن و شوهر نتوانند با هم زندگي كنند و از هم جدا شوند، خداوند هر دو را با فضل و رحمت خود بي نياز خواهد كرد .پاسخ اشكال آن است كه بسياري از مردم خيال مي كنند، ازدواج و فراواني عائله، سبب فقر، تجرد، سبب پس انداز و ثروت مي شود. آيه در صدد آن است كه اين توهم را از دل ها بزدايد و غفلت از رزاق حقيقي را بردارد و به ما بفهماند كه گاه، بركت و فراواني، در مال انسان (با وجود عائله مند بودن) ايجاد مي شود، و گاهي هم انسان (در عين كم عائله بودن و مجرد زيستن) هر چه مي كوشد، در معيشت او پيشرفتي حاصل نمي شود. افزون بر آن كه پذيرفتن مسئوليت تامين زن و فرزند، در او مسئوليت پديد مي آورد. در حديثي، امام صادق (ع) ترك ازدواج به سبب ترس از گرسنگي را سوء ظن به پروردگار دانسته استوقت را از بين نمي برد و از عمر خويش استفاده بهينه مي كند و با كسب معاش بر عزت و اعتبار

خويش مي افزايد، بنابراين، آيه «ان يكونوا فقراء يغنهم الله» بيان مي دارد كه گاهي با ازدواج، فقر از زندگي رخت برمي بندد، نه آن كه هميشه با ازدواج، فقر برطرف مي شود وگرنه اين آيه با آيه «و ليستعفف الذين لا يحدون نكاحا» تنافض مي يافت. فخر رازي معتقد است كه آيه «ان يكونوا فقراء يغنهم الله» در مقام وعده الهي نيست؛ بلكه مفاد آيه آن است كه نبايد ترس از فقر، مانع ازدواج شود؛ زيرا مال فناپذير است و آن چه ارزش و بقا دارد، فضل خدا است كه بايد در پي آن بود كه از انباشتن ثروت بهتر است. «قل بفضل الله و برحمته فبذلك فليفرحوا هو خير مما يجمعون».

آسيب شناسى نگاه به زن و خانواده

نگاه ويژه رويكردى برگرفته از فرهنگ نبوى

بيانيه تحليلى دفتر مطالعات و تحقيقات زنانبه مناسبت روز زنمردادماه 1385آسيب شناسى نگاه به زن و خانوادهرويكردى برگرفته از فرهنگ نبوىفهرست...4مقدمه...5الف. آسيب شناسى دفاع از حقوق زنان... 5اول. مسئله شناسى ها... 5دوم. شاخص سازى ها...6سوم. تعاريف و مفاهيم بنيادين و كاربردى...8م. همتا دانستن زن و مرد...9اً. توجه به ارزش دختران و تشويق به پرورش و حمايت از آنان...10ن. بيعت با زنان...11م. توجه به شخصيت هاى ويژه...11ت. پرورش عملى زنان...15اول. تبيين نقش هاى جنسيت...16دوم. توصيه به حسن ايفاى نقش...16سوم. حمايت از نقش ها...19ب. آسيب شناسى نگاه به خانواده در ايران...22اول...22دوم...37نتيجه گيرى...38منابع مقدمهتولد بانوى يگانه جهان، فاطمه زهرا3 نويد بخش آغاز رستاخيزى است كه جهانيان را به عالمى ديگر رهنمون مى سازد؛ عالمى كه به شعاع يك زن روشنى مى يابد،به محبتش گرم مى شود و به ولايتش سامان و جريان مى يابد. و زن مسلمان در سده اى كه ديگران به پندارى غلط، قرن زنانش ناميده اند، مصمم است تا آن گونه كه طلوع خمينى كبير1 را به آغازى بر يك تحول

مبارك بدل نمود، با بازخوانى شخصيت خويش ازسنت نبوى و سيره فاطمى، بابى به جهان جديد بگشايد و به درستى محوريت زن را درقرن جديد اثبات نمايد/هم زمانى ميلاد فاطمه زهرا3 با سال پيامبر اعظم9، فرصتى است فرخنده كه مى تواند، هم زمان، دو نتيجه مبارك به ارمغان آورد: بازخوانى سيره نبوى به منظوربازسازى ذهنيت ها و بازبينى عملكردها و ايجاد نقطه آغازينى بر اتحاد امت اسلام، درموضع عينيت، بر محور آموزه هاى نبوى. تأمين اين دو غرض بسته به آن است كه پاسخ پرسش هاى اساسى خود را از متن سيره نبوى به دست آوريم و بتوانيم بر اساس آن به تبيينى شفاف از جايگاه و شخصيت زن، مسئوليت هاى فردى، خانوادگى و اجتماعى وى و ترسيمى روشن از جايگاه و ساختار خانواده و سياست اسلام در حمايت از تحكيم وكارآمدى خانواده دست يابيم. بدين ترتيب مى توانيم هم به اصولى مشترك براى وفاق دست يابيم و هم به مقياسى براى تحليل واقعيت ها و نقد نظريه ها و عملكردها/در اين مجال برآنيم تا با مقايسه اى ميان »فرهنگ اسلامى و سنت نبوى« وواقعيت هاى موجود، به آسيب شناسى اجمالى موضوع زن و خانواده پرداخته وپرسش هاى اساسى و بايسته هاى كارشناسى را در حد اجمال و وسع مطرح سازيم/الف. آسيب شناسى دفاع از حقوق زنانبه بركت انقلاب اسلامى، حس خودباورى و استقلال فرهنگى در ميان فرهيختگان شكل گرفت اما هنوز مدت زمانى باقى است تا آثار خود را در شكل ايجاد يك جريان بالنده، با ادبيات نظام مند و نخبگان كارآمد كه الگويى جديد براى تحليل و سياستگذارى ارائه نمايند، برجاى گذارد. جريان دفاع از حقوق زنان در كشور ما، در ضمن برخوردارى از ويژگى هاى مثبت، همچون ديگر كشورهاى اسلامى، به فقدان نگاه فعال نسبت به زن مبتلاست. حاكميت نگاه

انفعالى آثار خود را به در محورهاى زير برجاى گذاشته است:اول. مسئله شناسى ها: مسائل و مشكلات زن مسلمان و زن ايرانى چيست؟ در پاسخ به اين پرسش غالباً نگاه مسئله شناسانه ليبراليستى و فمينيستى، بر ذهن جامعه كارشناسى ما به اين شكل تأثير مى گذارد كه مسائل خود را از دريچه نگاه ديگران تحليل كرده واولويت هاى پژوهشى، كارشناسى و برنامه اى خود را نيز بر همان اساس تنظيم كنيم. دراين جا منتقدان هم غالباً بر سر همين مسائل، با وارد كردن تبصره و اشكال، به بحث وجدل مى پردازند و استعداد خود را به طرح مسائل نو و باز تحليل عينيت اجتماعى به كارنمى گيرند/دوم. شاخص سازى ها: شاخص هاى رشد و توسعه زنان چيست؟ امروزه شاخص هاى استاندارد جهانى كه توسط نهادهاى بين المللى ترويج و توصيه مى شودملاك ارزيابى وضعيت زنان است و نه تنها كم تر مى توان نشانى از شاخص هاى بومى درتحليل وضعيت زنان مشاهده نمود بلكه نياز به تنظيم چنين شاخص هايى نيز چندان احساس نمى شود. بر اساس همين شاخص هاست كه كشور ما در احراز رتبه جهانى حمايت از زنان در برخى موارد، در رتبه 151 از ميان 190 كشور جهان جاى دارد1 وطبيعى است كه با پذيرش چنين شاخص هايى، احساس حقارت و خود كم بينى واحساس دنباله روىِ كشورهاى غربى كه حائز بهترين رتبه ها هستند، بر انديشه تحليل گران و مدافعان حقوق زنان حاكم شود. اين در حالى است كه كشورهاى داراى بهترين رتبه هاى جهانى خود با بحران هاى وحشتناكى روبه رو مى باشند؛ به عنوان مثال،كشورهاى سوئد و نروژ با دارا بودن رتبه هاى اول با فروپاشى كامل خانواده مواجه اند،چنان كه 55 درصد فرزندانى كه در ساليان اخير در اين دو كشور متولد شده اند نامشروع و 63 درصد اهالى استكهلم داراى پيوندهاى توافقى خارج از

چارچوب ازدواج2مى باشند/سوم. تعاريف و مفاهيم بنيادين و كاربردى: تحليل وضعيت زنان بر اساس پذيرش چه مفاهيم و چه تعاريفى انجام مى شود؟ بى ترديد مى توان مهم ترين نمود نفوذ و هجوم فرهنگ بيگانه را در حاكميت مفاهيم و آموزه هاى بنيادينى دانست كه جهت گيرى كلى علوم انسانى، ادبيات كارشناسى و گفتمان علمى را ايجاد كرده اند. پذيرش اين حاكميت به معناى پذيرش چارچوب تحليلى است كه ديگران براى ما تنظيم كرده اند و منازعات علمى را به امور جزئى، در ضمن پذيرش همان كليات، تقليل داده اند. با پذيرش مفاهيمى چون آزادى، برابرى، نسبيت اخلاقى، فردگرايى و پذيرش تعاريف حاكم بر علوم اجتماعى، شاهد بروز چند طيف فكرى هستيم: گروهى با پذيرش تعاريف و مفاهيم حاكم، با تمام قيود آن، در مقام تحليل به تعارض ميان يافته هاى علمى و آموزه هاى دينى مواجه مى شوند و راه حل تعارض را همراهى دين با علم، با محدودكردن دين به حيات فردى و حاكميت نگاه علمى بر اداره جامعه مى دانند. گروهى ديگر، با پذيرش اصل دخالت دين در حيات اجتماعى با طرح شعار اجتهاد در اصول، به قرائتى از دين توسل مى جويند كه هماهنگى بيشترى با يافته هاى علوم انسانى داشته باشد و گروه سوم كه خود را اصول گرا مى دانند، با تقليل دين به گزاره هاى جزئى سعى برآن دارند كه با نام اقتضائات و شرايط زمانى3 گزاره هاى دينى را با ادبيات حاكم هماهنگ و با اين روش، به گمان خويش، روزآمدى فقه را اثبات نمايند/آن چه گفته شد به وضوح نمايان گر آن است كه در كشور ما حركت دفاع از حقوق زنان، همچون بسيارى موضوعات ديگر، به گونه اى انفعالى پى گيرى شده است؛ چنان كه گروهى ديگر نيز كه به مسائل زنان از سر ناچارى و فرار از انگ اتهام پرداخته اند، به انفعال افتاده اند. امروزه

ضرورت دفاع فعال از شخصيت و حقوق زنان بيش از هر زمان ديگر احساس مى شود؛ هم به اين دليل كه مسائل اصلى و تأثيرگذار زنان در پشت هاله اى از نگرش هاى غلط جاهلانه و جامدانه پنهان مانده است و هم به دليل آن كه اصلاحاتى كه با نيت دفاع از زنان انجام مى شود بيش از آن كه مفيد باشد بر آسيب ها افزوده است. مقايسه شرايطكنونى حركت دفاع از حقوق زنان با تحولاتى كه اسلام در موضوع شخصيت و حقوق زنان ايجاد نمود، به خوبى نشان مى دهد كه حركت پيامبر اسلام9 حركتى هدفمند وابتكارى، فعال، از سر اعتقاد و سرسختانه بوده است و در اين راه هم با جاهليت عربى كه نمود آن را در زنده به گور كردن دختران، احساس سرشكستگى از داشتن فرزنددختر،4 عدم برخوردارى زنان از مهريه و ارث و به ارث رسيدن همسر پس از وفات شوهر و نيز در اشعار تغزّلى شاعران جزيرْ العرب5 مى توان يافت، مبارزه نمود و هم بافرهنگ وارداتى رومى كه در پرستش بت هاى مؤنث و اعتقاد به تأنيث فرشتگان6 متجلى مى شد/در چنين شرايطى سياست اسلام و حركت پيامبر اكرم9 در دفاع از زنان هم بر نقدصريح سنت هاى موجود استوار بود و هم بر ترسيم شخصيت و جايگاه زن. ملاحظه مقاومت هايى كه از سوى برخى صحابه در مسير اين حركت انجام مى گرفت به خوبى نشان گر بر اين واقعيت است كه سياست اسلام و حركت پيامبر9 مقتدرانه و از سراعتقاد شكل گرفته و در اين مسير تغيير نگرش ها را به عنوان يك اولويت مدّ نظر داشته واين هدف را از چند طريق دنبال نموده است:1. همتا دانستن زن و مرد: برابرى زن و مرد در انسانيت و در دستيابى به

كمالات انسانى از اصول نگرش اسلام است كه هم قرآن كريم7، هم پيامبر اسلام9 و هم اهل بيت به تبيين آن پرداخته اند. آياتى از قرآن كريم به زن و مرد يكسان وعده بهشت مى دهدو هر دو را در اقامه نماز، اعطاى زكات و اصلاح جامعه اسلامى در قالب امر به معروف ونهى از منكر، مسئول مى شمارد8 و بر ايمان و تسليم، صداقت، صبر، خشوع و عفت زن ومرد ارزشى يكسان مى گذارد.9 چنان كه برخى آيات الهى هم بر ايذاى زنان مومن و افترابه آنان برمى آشوبد10، پيامبر را به استغفار براى زنان و مردان مؤمن فرا مى خواند11 و توبه آنان را قبول مى كند.12 اينها همه نشان گر يكسان نگرى اسلام و بيان نگر تحولى است كه اسلام در صدد ايجاد آن است. ترسيم چهره زنان مؤمن در قيامت كه نور اعمالشان پيشاپيش آنان را روشن ساخته13 و معرفى همسر فرعون و مريم3 دختر عمران به عنوان ضرب المثلى براى مرد و زن مؤمن14 به اين معنا است كه در فرهنگ اسلامى زن نيزمى تواند چراغى فرا راه مردان مؤمن باشد. به علاوه گفتار پيامبر9 كه زنان را همتاى مردان شمرده است15، در كناره سيره كرامت مندانه آن بزرگوار، حاكى از برابرى زن ومرد در ارزشمندى است/2. توجه به ارزش دختران و تشويق به پرورش و حمايت از آنان: شيوه پيامبر9آن بود كه هم به ارزش و جايگاه ويژه دختران در زندگى توجه دهد و به تأثير آنان به عنوان مونس، اهل مدارا و نيكى، با خير و بركت، اهل پاكيزگى و سبب طراوت زندگى اشاره كند16؛ هم با بيان رزّاقيت خداوند، احساس سنگينى در نگهدارى آنان را برطرف نمايد؛ هم عليه سنت دختركشى به عنوان عملى سنگدلانه بشورد؛17 و هم در

قالب عباراتى كه بهترين مردم را خيرخواه ترين آنان در حق زنان مى داند، اهانت به زنان رانشانى از پستى مى شمارد و بر حمايت از دختران و زنان بهشت را پاداش قرار مى دهد،اكرام زنان و دختران را وجهه همت مردان قرار دهد18/3. بيعت با زنان: پيامبر اكرم9 در چند نوبت از زنان بيعت گرفته است. در بيعت عقبه كه قبل از هجرت انجام گرفت سه زن حضور داشتند. در فتح مكه نيز قرآن كريم پيامبر اكرم9 را به گرفتن بيعت از زنان، در صورت تمايل آنان، فراخوانده است.19 نكته جالب آن است كه با وجود آن كه بيعت به معناى تعهد به همكارى و تبعيت از حاكم اسلامى، ماهيتى سياسى و اجتماعى دارد، در مورد زنان بيشتر رنگ و بوى اخلاقى وخانوادگى به خود گرفته است و زنان متعهد شده اند كه براى خدا شريك قرار ندهند،خود را به دزدى و زنا آلوده نكنند، فرزندكشى نكنند، فرزند ديگران را به شوهران خودمنسوب ننمايند و دركارهاى خير با پيامبر9 مخالفت نكنند. در اين جا دو نكته جلب توجه مى كند: اول آن كه در جامعه اى كه گاه زن را در زمره كالا دست به دست مى كنند، سخن از بيعت زنان انقلاب فرهنگى به حساب مى آمد ودوم آن كه گويا الگوى مشاركت زنان در اصلاح جامعه، از نگاه اسلام، الگويى جنسيتى وبا محوريت عفاف و حفظ كيان خانواده است/4. توجه به شخصيت هاى ويژه: سخنان گهربار پيامبر اكرم9 در توصيف شخصيت هاى تاريخى از جمله خديجه كبرى3، آسيه3، مريم كبرى203 و به ويژه فاطمه3، كه رضايت و خشم خداوند را به رضايت و خشم فاطمه پيوند مى دهد21،همراه با آموزه هاى قرآنى كه مريم3 را زنى كامل، داراى عصمت و هم سخن بافرشتگان خداوند

دانسته است،22 نشان از آن دارد كه زن مى تواند تمام حجاب ها رادرنوردد و به قله كمالات رسد. انتخاب فاطمه3 براى مباهله23، با وجود حضورمدعيان و در نظر گرفتن وى به عنوان عنصرى محورى در ميان اصحاب كسأ كه آيه تطهير در شأن آنان فرود آمد24 نيز به بهترين شكل نمايان گر جايگاه زن در انديشه اسلامى است/5. پرورش عملى زنان: بهترين شاهدى كه بر كارآمدى برنامه هاى هر مكتب مى توان ارائه داد، بررسى ابعاد شخصيتى كسانى است كه براساس آموزه هاى آن پرورش يافته اند. توجه به ابعاد شخصيتى بانوانى كه در مكتب تربيتى پيامبر9 به بار نشسته ومورد تأييد ايشان نيز بوده اند، به ويژه آن گاه كه اين شخصيت ها به يك تن منحصرنباشند، گوياى نگاه اسلام به شخصيت زن است. حمايت فاطمه3، در دوران كودكى ونوجوانى از پيامبر اكرم9 در مقابل مشركان، حضور در صحنه هاى جنگ براى پشتيبانى از رزمندگان در زمان جوانى و ورود يك تنه وى در عرصه مبارزه با مفاسدسياسى و انتخاب مشى مبارزه منفى به منظور نشان دادن مظلوميت اهل بيت8 تا پايان تاريخ و توجه به حفظ معارف و علوم دينى تا آن جا كه آن را معادل حفظ جان دو فرزندعزيزش مى شمارد، نشان گر آن است كه يك زن مى تواند به گونه اى تربيت يابد كه خودرا از حصار زمان و مكان خارج كرده و به دگرگون ساختن تاريخ بينديشد. چنين تربيتى رادر بانوان ممتازى چون خديجه3، كه به عنوان اولين ايمان آورنده به دين خاتم شناخته شد و توانمندى اقتصادى خود را در توسعه دين جديد به خدمت گرفت و در زينب كبرى3 نيز مى يابيم. تحولات فرهنگى و اجتماعى اسلام سبب شد كه در طول سده هاى پس از ظهور اسلام باوجود تسلط سنت هاى غلط، صدها

زن راوى حديث،فقيه، عارف، متكلم، اديب، معلم و انسان ساز به صحنه آيند/از نكات پيش گفته مى توان رويكرد اصول گرايانه به شخصيت زن را در عصر حاضرتبيين نمود. در اين رويكرد هم با اشكال سنتى تحقير زنان به ويژه در برخى مناطق حاشيه اى و روستايى كشور مقابله خواهد شد و هم با اشكال مدرن آن چه در قالب سوژه جنسى، چه در شكل سياسى آن كه هر زن به منزله يك برگ رأى به حساب مى آيد، چه در شكل تبليغاتى آن كه موضوع زن به ابزارى براى چهره شدن نهادها ياافرادى خاص بدل مى شود و چه در شكل اقتصادى آن كه حمايت از زنان بهانه اى براى جذب اعتبارات مالى از نهادهاى بين المللى به حساب مى آيد. در نقطه مقابل نيز به طورهمزمان با نگرش هايى كه زن را از مرز برابرى انسانى و ارزشى با مرد فراتر برده و بانگرشى ذات گرايانه جنس برتر مى شمارند و يا به مقام خدا بانويى ارتقا مى دهند، مبارزه مى شود/پس از دفاع از شخصيت زن به مثابه يك انسان، نوبت به تبيين هويت زن به مثابه يك جنس مى رسد. اگر ديدگاه سنتى غرب تأكيد بر تفاوت هاى طبيعى زن و مرد و نقش هاى متفاوت آنان را به قيمت كم رنگ كردن بعد انسانى و ارزشمندى مشترك زن و مردمى ديد، نظريه پردازان علوم انسانى در قرن بيستم ديدگاه هاى متنوعى ارائه نموده اند.برخى از اين ديدگاه ها مبتنى بر پذيرش تفاوت هاى طبيعى همراه با قبول نقص درطبيعت زنانه و برخى مدافع ضرورت تفكيك نقش هاى جنسيتى با نگاهى كاركردگرايانه اند. اما از دهه 1960 نگرش هاى مبتنى بر برابرى نقش ها رفته رفته جاى پاى خود را محكم نموده و تفاوت نقش ها را، همچون بسيارى تفاوت هاى روانى ورفتارى، از مقوله جنسيتgender) ) دانستند

كه هيچ پايگاه طبيعى ندارد و صرفاً معلول عوامل تربيتى و اجتماعى است. از اين رو ضرورت اصلاح نگرش ها با از ميان بردن كليشه هاى جنسيتى به يك شعار مهم تبديل شد و برنامه هاى توسعه نيز در كشورهااصلاح نگرش هاى جنسيتى را در دستور كار قرار داد. انكار نقش هاى جنسيتى به اين معنا بود كه اولاً ساختار خانواده كه بر اساس مدل عمودى و رابطه طولى پدر، مادر وفرزندان مبتنى بود و پدر را در جايگاه سرپرستى خانواده قرار مى داد، به چالش كشيده شود و در قدم اول، مدل دوپله اى كه پدر و مادر را در يك رتبه و فرزندان را در رتبه بعدقرار مى داد و سرپرستى خانواده را على السويه توزيع مى نمود جايگزينى براى ساختارسنتى خانواده گردد و در مرحله بعد ساختار افقى دموكراسى در خانواده كه تمام اعضارا در يك خط افقى هم رتبه قرار مى داد پيشنهاد گردد. در نتيجه خانواده نه به عنوان نهادى منسجم كه نيازمند رهبرى متمركز است تعريف مى شد، نه فرزندان براى رشد وتعالى خود نيازمند نظارت والدين بودند و نه انتظار بود كه پدر نقشى خاص در درون خانواده ايفا كند؛ چنان كه در برخى كشورهاى اروپايى، از جمله فرانسه و انگلستان،تأمين هزينه هاى خانواده از انحصار مرد خارج شد و مشتركاً بر عهده زن و مرد قرارگرفت.25 تحولات خانواده در دهه هاى اخير، در كشورهاى مختلف، در مجموع به سمت فاصله گرفتن از الگوى عمودى است/نقش مادرى نيز در دهه هاى اخير به عنوان نقش انحصارى زنانه مورد چالش قرارگرفته و به ويژه از سوى فمينيست ها از كليشه هاى جنسيتى قلمداد شده است كه نظام مرد سالار براى خانه نشين كردن زنان آن را نقشى مقدس وانمود مى كند. بنابراين ديدگاه تقسيم على السويه مسئوليت

مادرى ميان زن و مرد ضرورت مى يابد.26انكار نقش هاى جنسيتى در عرصه خصوصى )خانواده( جايى براى پذيرش تفاوت نقش ها و پى گيرى الگوى مشاركت اجتماعى متناسب با ويژگى هاى جنسيتى باقى نگذاشت و شاخص هاى رشد و توسعه اجتماعى زنان نيز كاملاً بر شاخص هاى مردانه منطبق و از جمله ميزان اشتغال و احراز مناصب مديريتى در هر كشور، بيان كننده وضعيت زنان آن كشور گرديد.27با نمودار شدن آثار پذيرش تشابه نقش ها و ناديده گرفتن تفاوت هاى طبيعى دو جنس كه آثار خود را در تفاوت كاركردها آشكار مى ساخت، جريان انتقادى نسبتاً قدرتمندى در جهان غرب شكل گرفته است. اين جريان كه بيشتر از سوى روان شناسان، متخصصان خانواده درمانى و منتقدان چپ گرائى هدايت مى شود، به بررسى ناديده گرفته شدن تفاوت هاى طبيعى دو جنس پرداخته و آثار آن را بر رفتارهاى زن و مرد و ارتباط ميان آن دو به ويژه در روابط خانوادگى، بررسى مى كند.28 چنان كه مشكلات جسمى و روانى زوجين را، حتى در روابط جنسى، بر اساس الگوى مبتنى بر تفاوت ها تحليل مى كند و به پيامد ناديده گرفتن نقش پدرى و مادرى و به تأثيرات ناشى از ناديده گرفتن نقش هاى خانگى در كنار نقش هاى اجتماعى بر فرزندان، توجه مى كند.29در كشور ما، در دو دهه اخير، شاهد كم رنگ شدن توجه به نقش هاى جنسيتى وحمايت از آن هستيم. پذيرش شاخص هاى توسعه غربى در مورد زنان، كم ارزش تلقى شدن نقش هاى جنسيتى در فرهنگ سازى و در نظام آموزشى، تلاش هايى كه به منظورحذف آثار جنسيتى از كتب درسى انجام گرفت30، تشكيل دوره هاى آموزشى مديران باشعار »جنسيت كليشه است«، عدم توجه به حمايت از نقش هاى جنسيتى در قانون كار وطرح هاى اشتغال زايى، برخى مواد برنامه سوم و چهارم توسعه و موارد بسيار ديگر دراين راستا قابل تفسير

است/بازخوانى متون وحيانى و سيره نبوى، ضرورت توجه به تفاوت هاى تكوينى زن ومرد و تفاوت در مسئوليت ها و نقش ها را، به ويژه در شرايط كنونى كه روز آمد كردن نقش هاى جنسيتى آثار شگرفى در حيات فردى، خانوادگى و اجتماعى مسلمانان برجاى مى گذارد، بيش از گذشته روشن مى سازد. سياست اسلام و سنت پيامبر اكرم9 را در اين رابطه در چند محور مى توان موردمطالعه قرار داد:اول. تبيين نقش هاى جنسيتى: مهم ترين نقش هاى جنسيتى تصوير شده براى زنان همسرى و مادرى است و هيچ يك از فعاليت هاى زنان اهميتى همپاى اين دو نقش نخواهد داشت. در تقسيم نقش ها گويا چنان مد نظر بوده است كه خانه و خانواده وجهه اصلى همت زن باشد. تقاضاى على و فاطمه8 از پيامبر اكرم9 براى تقسيم فعاليت ها و احاله كارهاى خانه به فاطمه3 و كارهاى بيرون از منزل به على317،معادل دانستن همسردارى شايسته زنان و صبر بر مشكلات ناشى از آن با جهاد مردان32،بالاترين سعادت مرد مسلمان را برخوردارى از همسر شايسته دانستن33، بهشت را زيرقدم مادران توصيف نمودن34 و بر باردارى، وضع حمل و شيردهى فرزندان ثواب هاى فراوان مقرر نمودن35، نشان گر جايگاه نقش هاى جنسيتى زنان است؛ همان گونه كه خطاب هاى بسيارى در ترغيب مردان به ايفاى نقش هاى ويژه از جمله شركت در جهادرسيده است/دوم. توصيه به حسن ايفاى نقش: حساسيت آموزه هاى دينى به چگونگى ايفاى نقش، متناسب با اهميت هر نقش و ميزان تأثيرگذارى آن در فرد، خانواده و اجتماع بوده است. بنابراين مى توان به وجه حساسيت دين در ايفاى نقش هاى مردانه در قالب سرپرستى جامعه و خانواده و شركت در جهاد و نقش هاى زنانه همسرى و مادرى پى برد؛ به ويژه احاديث نبوى توصيه هاى بسيارى به مردان مطرح كرده اند كه از آن جمله است غيرت

ورزى در دفاع از خانواده36، حمايت اقتصادى از عائله و توسعه بر آنان37،تربيت صحيح فرزندان و آموزش هاى مهارتى به آنان38 و اهتمام به انفاق از روزى حلال39.چنان كه زنان را نيز به ايفاى هرچه بهتر نقش مادرى و همسرى در قالب دلسوزى وعاطفه ورزى با فرزندان، رعايت عفاف، تواضع و آراستگى در مقابل همسر، انجام كارهاى خانگى، حفظ اموال خانواده و حسن ارتباط جنسى با همسر فرا خوانده اند40/سوم. حمايت از نقش ها: هر نظام مديريتى كه نقش هاى ويژه اى را مهم دانست وانتظار حسن انجام مسئوليت هاى ويژه را داشت، به ناچار بايد سيستم حمايت از نقش هارا در اشكال گوناگون چه فرهنگى و پرورشى و چه حقوقى در نظر بگيرد. سياست اسلام كه به ويژه در سنت نبوى تجلى مى يابد، حمايت از نقش هاى جنسيتى را گاه در قالب مواد حقوقى41 و گاه به شكل توصيه هاى اخلاقى و روش هاى تربيتى به منظور حمايت ديگران از افراد واجد نقش دنبال مى كند. آيات و رواياتى كه احترام به والدين و تواضع وحسن سلوك با آنان را سفارش مى كنند42، حق پدر و مادر بر فرزند را به تصويرمى كشند43، رضايت خداوند را به رضايت والدين پيوند مى دهند44، عقوق والدين راگناهى بزرگ مى شمرند45 و معاشرت به معروف را در روابط خانوادگى وظيفه شوهرمى دانند46، از آن جمله اند. به علاوه گاه با زدن رنگ خدايى به حمايت هاى اقتصادى ومعنوى از خانواده47 و يا بيان عقوبت بر ظلم و اهمال در حق عائله48، افراد را به حُسن ايفاى نقش فرا مى خوانند و گاه از افراد مى خواهند تصميمات طرف مقابل را در دايره انجام مسئوليت بپذيرند.49ملاحظه سنت پيامبر اكرم9 و ديگر آموزه هاى دينى توجه ما را به دو نكته جلب مى كند: اول آن كه گرچه مهم ترين عرصه

نمود تفكيك نقش ها حوزه روابط خانوادگى است اما نبايد به معناى ناديده گرفته شدن تفكيك نقش ها در حوزه اجتماع تلقى شود. ازاين رو برخى آموزه ها به تبيين تفاوت نقش ها در حيات اجتماعى پرداخته اند كه عدم وجوب شركت در جهاد و در نمازهاى جمعه بر زنان از آن جمله است50، چنان كه عدم ايفاى نقش رهبرى و قضاوت نيز از آموزه هاى فقاهتى است. دوم آن كه همواره حمايت از نقش ها متناسب با اهميت نقش و ماهيت و كيفيت انتظارات ما از نقش تعيين مى شود.از اين رو حمايت از مادرى، به دليل آن كه فعاليتى عاطفه محور است، بيش تر در قالب حمايت هاى عاطفى به تصوير كشيده مى شود و حمايت از سرپرستى خانواده، به دليل آن كه نيازمند هماهنگى اعضاى خانواده با تصميمات سرپرست است، در قالب توصيه به تبعيت، حفظ اقتدار و لزوم هماهنگى با وى بيان مى گردد/بر اساس آن چه از فرهنگ اسلامى و سيره نبوى به دست مى آيد مى توان با رويكردى انتقادى، عملكرد بيست ساله دستگاه برنامه ريزى كشور را، به منظور تصحيح عملكردآينده، مورد سؤال قرار داد. مطرح كردن پرسش هاى انتقادى نه به منظور متهم كردن افراد و نهادها به غفلت، كم كارى يا انحراف بلكه به منظور عطف توجه به موضوعاتى است كه مى تواند در آينده منشأ تحولاتى در برنامه ريزى ها باشد/1- براى تبيين نقش هاى جنسيتى و مسئوليت هاى ويژه هر يك از دو جنس و ترغيب آنان به ايفاى نقش، چگونه فرهنگ سازى شده است؟2- به منظور حسن ايفاى نقش هاى جنسيتى چه برنامه هايى )از جمله آموزش هاى مهارتى( در نظر گرفته شده است؟3- سياست حمايت از نقش هاى جنسيتى در جمهورى اسلامى چيست و برنامه هاى توسعه، سياست ها و برنامه هاى كلان و قوانين مصوب از جمله قانون كار چگونه درخدمت تقويت و كارآمدى نقش هاى جنسيتى قرار

مى گيرند؟4- چگونه مطالبات زنان به سمت تقويت نقش هاى جنسيتى و كارآمدى ويژه آنان درخانواده و اجتماع هدايت مى شود؟5- چه برنامه اى براى تداوم و روز آمد كردن نقش هاى جنسيتى داريم؟ به عنوان مثال، مادرى در عصر جهانى سازى و عصر ارتباطات چگونه متناسب با شرايط جديدباز تعريف، حمايت و هدايت مى شود تا بتواند نقش فعال خود را در پرورش نسل فرهيخته، كارآمد، مقاوم و اصول گرا ايفا نمايد؟6- با توجه به مجال گسترده اى كه عصر جديد براى حضور و مشاركت اجتماعى زنان فراهم نموده است، الگوى مشاركت اجتماعى، فرهنگى، اقتصادى و سياسى زنان متناسب با ويژگى هاى زنانه و هماهنگ با نقش هاى آنان چيست و چگونه مى توان احساس رضايتمندى زنان و كارآمدى آنان را در ايفاى نقش هاى جديد نشان داد؟ب. آسيب شناسى نگاه به خانواده در ايرانخانواده ايرانى در دهه هاى اخير، همچون بسيارى جوامع ديگر، در معرض تحولاتى مهم بوده است. افزايش سن ازدواج، افزايش تمايل به تجرد و تك زيستى، تغييرنگرش ها كه به ترديد در ضرورت تشكيل خانواده به عنوان مسير تكاملى در زندگى منجر شده است، افزايش تخاصمات خانوادگى و طلاق، كم شدن روحيه سازش پذيرى و ضعف كارآمدى خانواده در تنظيم رفتار جنسى، حمايت و مراقبت، كنترل و نظارت،ايجاد آرامش روانى و ارضاى نيازهاى عاطفى، جامعه پذيرى و پروش معنوى ازمعضلات مهم خانواده ايرانى است. آن چه بر نگرانى ها مى افزايد آن است كه تاكنون موضوع خانواده به دغدغه اصلى هيچ يك از نهادهاى پژوهشى، كارشناسى،سياستگذارى و برنامه ريزى كشور تبديل نشده و آن چه تاكنون شاهد بوده ايم اقدامات جزئى در حمايت از گروه هاى خاص از جمله خانواده شهدا بوده است، نه حمايت ازتشكيل، استحكام و كارآمدى خانواده به عنوان يك كلّ منسجم/امروزه پرسش هاى بسيارى در مورد خانواده مطرح مى شود: چرا خانواده

جايگاه واهميت خود را رفته رفته از دست مى دهد؟ چرا كاركردهاى خانواده به تدريج كم رنگ ترمى شود و چرا خانواده به راحتى در معرض تزلزل قرار مى گيرد؟ ده ها پرسش از اين دست مطرح و پژوهش هايى نيز صورت گرفته است. اما از اين نكته غفلت شده كه مخاطب اين پرسش ها كيست و به چه غرض مطرح شده است؟ رويكرد پژوهش هاتاكنون اين بوده است كه با انجام مطالعات ميدانى مشخص كنند كه مثلاً سن ازدواج درحال افزايش و سن طلاق در حال كاهش است، بين ميزان آسيب پذيرى خانواده وحاشيه نشينى رابطه اى مستقيم وجود دارد، تمايل به ازدواج كاهش يافته است و يا بامطالعات كتابخانه اى، اهميت تشكيل خانواده، ضرورت تلاش براى استحكام آن، لزوم تفاهم ميان زوجين و مواردى از اين دست مورد بررسى قرار گيرد؛ اما كم تر پژوهشى پاى را از حدّ تحليل هاى جزئى فراتر گذاشته است/در دهه گذشته بخشى از استعدادهاى پژوهشى كشور به بررسى و تحليل ديدگاه هاى فمينيستى و تأثير آن بر تحولات زنان و خانواده معطوف شده است. در اين جا منتقدان فمينيسم به تغيير نگرش نسل جديد متأثر از جريان فرهنگى و تبليغى فمينيستى، و به سياست ها و برنامه هايى اشاره كرده اند كه خودآگاه يا ناخودآگاه برگرفته از اين ادبيات تنظيم شده اند. اين پژوهش ها به دليل آن كه پاى را از تحليل خُرد فراتر نهاده و به تحليل نظريه ها پرداخته اند، گامى به جلو به حساب مى آيند. در اين سطح تحليل، هم پژوهش هاى جريان شناسانه، به منظور نشان دادن آثار تفكر فمينيستى در نگرش هاى روشنفكرى داخلى و تغيير نگرش نسل جوان، و يا در برنامه هاى توسعه يافت مى شود وهم پژوهش هاى نظرى كه به منظور نقد بن مايه ها و رهيافت هاى فمينيستى تدوين شده اند/در ساليان اخير به ويژه در ميان منتقدان غربى، به پژوهش هايى بر

مى خوريم كه آسيب هاى خانواده را به ساختارهاى علوم اجتماعى نسبت مى دهند و نقد را به لايه اى عميق تر مى كشانند. در ديدگاه آنان ميان تنزل جايگاه خانواده و ميان كم فروغ شدن نگاه نظريه پردازان علوم اجتماعى به خانواده به ويژه از دهه 1960، رابطه اى معنادار وجوددارد و تزلزل ساختارهاى خانواده در دهه هاى گذشته را بايد با به چالش كشيده شدن ساختار خانواده سنتى در نظريه هاى جامعه شناسانه، به ويژه گرايش هاى چپ، مرتبطدانست. در اين نگاه، علم روانشناسى به دليل آن كه انسان متعادل را انسانى مى داند كه اززندگى لذت ببرد نه انسانى كه متعهدانه زندگى كند، نه تنها نمى تواند در خدمت مصالح واقعى خانواده باشد بلكه خود عامل بحران است؛ چنان كه علوم تربيتى و مشاوره نيز به دلايلى مشابه بيشتر مشكل سازند تا مشكل گشا.51 بنابراين ديدگاه، مشكل اصلى فراروى مصلحان اجتماعى آن است كه حل معضلات مربوط به زن و خانواده را از دستگاه كارشناسى و فكرى اى انتظار دارند كه به دليل ابتناى به نظريه هاى علوم اجتماعى موجود، ماهيتاً خانواده محور نيستند/اين تحقيقات از آن جا كه دامنه نقد را گسترش و تعميق مى دهند حائز اهميت اند؛ به ويژه آن كه مى توان براساس نگرش دينى نيز علوم اجتماعى را هم در ناحيه پيش انگاره ها و فرضيه ها، هم در ناحيه مفاهيم بنيادين و تعاريف، هم در ناحيه اهداف وهم در ناحيه روش ها قابل نقد دانست. در عين حال به نظر مى رسد نبايد مشكل اساسى را فمينيسم و يا حتى نظريه هاى علوم اجتماعى دانست، چرا كه فمينيسم و نظريه هاى علوم اجتماعى خود نمودهايى از مدرنيته اند. مدرنيته علاوه بر آن كه بر مفاهيمى مبتنى است كه جهت گيرى كلى انسان جديد را دگرگون نموده و در حوزه هاى علمى واجتماعى تحول ايجاد كرده، به دو دليل بايد به عنوان

منشأ اصلى مشكلات تلقى شود:اول، به دليل آن كه شاخص مهم مدرنيته تغيير است. در اين نگاه همه چيز در جهان،به غير از نفس تغيير، در حال تغيير است و در اين مسير تمام نهادها نيز ضرورتاً متحول مى شوند. بنابراين اصرار بر ثبات خانواده به معناى در معرض نابودى قراردادن آن زيرچرخ تحولات اجتماعى است و خانواده نيز به ناچار پا به پاى تحولات اجتماعى متحول خواهد شد. سخن از افول خانواده در اين نگاه، پذيرش اشكال جديد همزيستى به جاى اشكال سنتى خانواده است و مفهوم خانواده نيز خود در معرض تغيير خواهد بود و نبايدپنداشت كه اين تحولات در اين مدل فكرى منفى ارزيابى مى شوند.52 بنابراين ساده لوحى است اگر گمان كنيم با پذيرش فرهنگ مدرن مى توان بر حفظ ساختارهاى خانواده،تفكيك نقش ها، حفظ روابط خانوادگى و حتى محافظت بر اصل خانواده اصرار نمود/دوم، به دليل آن كه سرمايه دارى روح حاكم بر جريان مدرنيته است و در مدرنيته انباشت سرمايه اصل حاكم تلقى مى شود، فرهنگ سرمايه دارى در تار و پود تمدن جديدجريان مى يابد و آثار خود را هم در ساختارهاى علوم اجتماعى، هم در جريان هاى اجتماعى از جمله فمينيسم، و هم در سياست ها و برنامه ها بر جاى مى گذارد؛ به عنوان مثال، در فرهنگ سرمايه دارى اقتدار تفسيرى اقتصادى مى يابد و جايگاه ها و ارزش ها باپول توزين مى گردد. تأثير اين نگرش بر زن و خانواده بسيار شگرف است. از آن جا كه قدرت به تسلط بر منابع مالى تعريف مى شود، اقتدار زنان در دسترسى به اشتغال واحراز مناصب مديريتى تفسير مى گردد و نظريه فرودستى تاريخى زنان به دليل دورى ازمديريت و عدم تسلط بر منابع مالى شكل مى گيرد.53 بر اين اساس زنان به تعريف جديدى از مشاركت

اجتماعى با محوريت قدرت اقتصادى فراخوانده مى شوند. در نتيجه ميل به ايفاى نقش مادرى و همسرى كم و روابطخانوادگى و ساختارهاى خانواده دستخوش تغيير مى گردد. از سوى ديگر، حاكميت تفكر سرمايه دارى ايجاب مى كند كه تمام موانع بر سر راه توسعه سرمايه از ميان برود وآن چه در مسير بسط سرمايه دارى است تقويت شود. از اين روست كه تجارت سكس،هموسكسواليسم و هرزه نگارى با وجود مخالفت هاى گسترده علمى به دليل آن كه درمسير جذب سرمايه اند قدرتمندتر از گذشته توسعه مى يابند اما حجاب زنان مسلمان كه فراگيرى آن مشكلاتى در سر راه سرمايه دارى ايجاد مى كند، با ممانعت مواجه مى گردد.و بر همين اساس خانواده سنتى به دليل آن كه حامل ارزش هايى چون قناعت و عفت است كه مى تواند مانع تلقى شود آماج سخت ترين حملات قرار گرفته و الگويى جديد ازخانواده كه حامل ارزش هاى فردگرايانه باشد، ترويج مى شود/از اين جا مى توان دريافت باوجود آن كه در ساليان گذشته، برخى مسئولان ميانى وكارشناسان در دفاع از نقش هاى جنسيتى و ضرورت تفكيك نقش ها سخن گفته اند، به دليل آن كه مفاهيم مدرن كم و بيش بر نظام برنامه ريزى حكومت مى كند نمى توان به تغييرات اساسى در نظام آموزشى و قوانين عمومى در مسير حمايت از نقش هاى جنسيتى چندان اميد بست. از اين رو تحولات خانواده حركت اشتدادى خود را به رغم اظهارنظرهاى علمى مختلف دنبال مى كند. اين نكته نشان مى دهد بيش از آن كه فمينيسم يا نظريه هاى علوم اجتماعى به تشابه نقش ها و مسائلى ديگر از اين قبيل بپردازد،مدرنيسم و روح حاكم بر آن است كه به آن دامن مى زند/با مراجعه به متون دينى به ويژه شيوه گفتار و رفتار پيامبر اكرم9 مى توان به تبيين نگاه اسلامى به خانواده رسيد و بر آن اساس وضعيت موجود

خانواده را در كشورارزيابى نمود و يا پاى را فراتر گذاشته به نظريه اى در باب خانواده رسيد. در ديدگاه اسلام اقدام به تشكيل خانواده ساختن دوست داشتنى ترين سازمان اجتماعى است54؛شايد به اين دليل كه خانواده براى تحقق آرمان هاى مورد نظر اسلام داراى ويژگى هايى بديل ناپذير است و نبايد با نگاهى كاركردگرايانه گمان نمود كه مى توان در بستر زمان كاركردهاى خانواده را به ديگر نهادها واگذاشت و از اهميت خانواده كاست/در نگاه اسلام ازدواج مسير دين دارى را تسهيل مى كند55 و عزوبت شخصيت انسانى را فرو مى كاهد.56 دورى از ازدواج به دليل ترس از فقر نتيجه حيله اى شيطانى براى توسعه فحشا در جامعه است57 و تأخير در ازدواج به خاطر ترس از تنگدستى سؤظن به خداوندى است كه خود وعده حمايت به ازدواج كنندگان داده است.58 اهميت خانواده به حدى است كه بهترين قدم ها گام هايى است كه در جهت تقويت پيوندهاى خانوادگى برداشته شود و بدترين گام ها قدم هايى است كه در مسير جدايى به كار افتد.59ساختار خانواده در اين نگاه مبتنى بر سلسله مراتب طولى است و مرد عهده دارسرپرستى خانواده است.60 نه اين ساختار در بستر زمان بديل پذير است و نه سرپرست خانواده مى تواند مسئوليت خود را واگذارد يا نسبت به آن تسامح ورزد.61 مهم ترين ابزارمديريت خانواده سخاوت62، غيرت و گذشت است و اقتدار پيش نياز اعمال سرپرستى است. در عين حال از آن جا كه احساس اقتدار مى تواند زمينه هاى تعدّى به اعضاى خانواده را فراهم آورد، مكانيزم هاى حقوقى و فرهنگى براى كنترل اقتدار پيش بينى شده است. اما از آن جا كه خانواده عرصه خصوصى است كه در اغلب اوقات اقامه دعاوى حقوقى، به دليل رابطه عاطفى زن و شوهر به مصلحت تشخيص داده نمى شود و يا به دليل عدم امكان اقامه شهود و يا ترس

از عواقب بعدى ناكارآمد به نظر مى رسد، تاكيد برآن بوده است كه بيش از هر چيز از روش هاى تربيتى و فرهنگى كنترل كننده بهره گرفته شود؛  چنان كه براى مقابله با خشونت هاى خانگى، طرفين به حسن خلق و مدارا63، صبرو كنترل خشم دعوت شده اند.64 يا به اين موضوع توجه شده است كه نبايد با ايجاد فشارروانى، عدم تمكين نسبت به موقعيت و جايگاه طرف مقابل و سهل انگارى در انجام مسئوليت ها، زمينه هاى خشونت عليه خويش را فراهم نمود.65 كم كردن زمينه هاى بدبينى66، تعديل انتظارات از يكديگر67، تقبيح خشونت و توصيه كنترل آن68 نيز از ديگرروش هاى تربيتى اسلامى است. از مجموع نكاتى كه در رابطه با خشونت و طلاق درمنابع روايى آمده است مى توان نتيجه گرفت كه اسلام مكانيزم فشار روانى اجتماعى عليه شخص خطاكار را يكى از شيوه هاى كارآمد كنترل دانسته است، به گونه اى كه شخص در صورت اقدام به روش هاى جاهلانه خود را در مقابل افكار عمومى تحقيرشده مى بيند و برخى موقعيت هاى خود را از دست مى دهد/از آن جا كه اقدام به ازدواج از نگاه اسلام آميزه اى از تعهد و اختيار آزاد است كه پس از تشكيل خانواده بُعد متعهدانه آن تقويت مى شود، عمل طلاق كه بدون وجود انگيزه اى موجه، فرار از تعهد و عملى هوس آميز تلقى و سبب بروز مشكلاتى براى همسر وفرزندان مى گردد، عملى مبغوض در نظر گرفته مى شود.69 اين نگاه با آن چه امروز دركشورهاى غربى به طلاق رضايتمندانه از آن ياد مى شود تفاوت اساسى دارد.سياست هاى دينى به سمت تقويت روش هاى پيشگيرى از طلاق است، مانند پيشنهادانتخاب داوران خانوادگى70 يا ايجاد شرايطى سنگين براى كسانى كه به اندك بهانه اى اقدام به طلاق مى كنند71 يا زمينه هايى فراهم مى سازند كه طرف مقابل متمايل به طلاق شود.72

چنان كه تسامح و مدارا، كم كردن توقعات، صبر و گذشت، هديه دادن به يكديگر73، سخنان نيكو و نگاه هاى عاطفه آميز74 از زمينه هاى افزايش استحكام خانواده شمرده شده است/كارآمدى خانواده نقطه عطف توجه آموزه هاى دينى است. بدين منظور تمهيداتى پيش بينى مى شود كه از ابتداى تشكيل خانواده و انتخاب همسر آغاز و تا آخر استمرارمى يابد. ابتدا توصيه مى شود در انتخاب همسر به دو ويژگى مهم دين دارى )ترس از خداو ارتباط با خدا( و حُسن خلق توجه شود.75 اين دو امتياز در زندگى خانوادگى كه براساس تعهد و صميميت بنا مى شود و در طول مسير خود ناهموارى هاى زيادى را مى پيمايد،بسيار ارزشمند است. از آن جا كه كارآمدى خانواده وابسته به كارآمدى اعضاست لازم است آموزش هاى لازم بدين منظور در نظر گرفته شود. علاوه بر آموزش هايى كه مى تواند به توانمندسازى اعضا براى ايفاى دقيق نقش هاى مورد انتظار بينجامد، آموزش حقوق نيز به استحكام و كارآمدى خانواده كمك مى كند. روش آموزش در ادبيات دينى،برخلاف گفتمان مدرن، بر آموزش حقوق متقابل كه به آموزش مسئوليت ها و تكاليف هم از آن ياد مى شود و بر تلطيف حقوق به كمك اخلاق، استوار است. به اين معنا كه به مرد حقوق زن آموزش داده مى شود و به زن حقوق مرد. يا آن گاه كه به مرد حقوق زوج وبه زن حقوق زوجه آموزش داده مى شود با توصيه هاى اخلاقى از ميل به سؤ استفاده ازحقوق كاسته مى شود/طبق متون دينى انتظار آن است كه خانواده مشكلات داخلى را تا حد امكان براساس توانمندى هاى خود حل كند.76 بنابراين نبايد سياست ها به سمت وابستگى خانواده به اعانه هاى بيرونى جهت گيرى شود. البته آن گاه كه خانواده در حل مشكلات خود ناتوان بنمايد، مسئوليت حمايت و كمك بر عهده ديگران77 از جمله نهادها قرار خواهد گرفت

ولازم است همواره حس تعاون و هميارى در جامعه اسلامى جريان يابد/تقويت پيوندهاى خانوادگى بسيار مهم و قطع پيوندها گناهى بزرگ شناخته شده است.78 تقويت حمايت ها و مراقبت ها و در نتيجه كم شدن خوف از مشكلات ناشى ازطلاق، مرگ همسر و از كارافتادگى، افزايش بعد نظارتى و هدايتى، افزايش روحيه تعاون اجتماعى و نشاط از آثار تقويت پيوندهاى خانوادگى است. در اين ميان به پدر و مادر وتقويت جايگاه آنان تأكيد ويژه اى شده تا آن جا كه رضايت خداوند به رضايت آنان پيوندخورده است.79آموزه هاى دينى توجه به نيازها و تمايلات اهل خانه را از مسئوليت هاى سرپرست مى داند80 و علاوه بر تشويق به فرزندآورى81، پرورش صحيح جسمى و روحى آنان را نيزمورد توجه قرار مى دهد. انتخاب اسامى نيكو82، ترحم به كودكان83، آزادسازى نسبى آنان تا هفت سالگى، تحت آموزش در آوردن آنان تا چهارده سالگى و همكار قرار دادن آنان در فعاليت ها و تصميمات تا 21 سالگى، از مراحل تربيتى است84 كه توصيه مى شود.تربيت جنسى فرزندان با محوريت عفاف و تقوا85، كم كردن زمينه هاى تحريك جنسى آنان از جمله با جداسازى بستر آنان از ده سالگى86 و عدم ارتباط جنسى والدين در كنارفرزندان87 نيز از اهميت به سزايى برخوردار است. مهارت آموزى و سوادآموزى88 وآشناسازى فرزندان با قرآن مجيد89 و احاديث اهل بيت908 آنان را در زمينه هاى شخصى و اجتماعى توانمند مى سازد، چنان كه تقويت پايه هاى محبت به اهل بيت، هم به افزايش انگيزه هاى آنان مى انجامد، هم صبر بر مشكلات را آسان مى كند، هم درشرايطى كه انحرافات فكرى و شبهات سبب لغزش افراد بسيار مى گردد، آنان را ثابت قدم مى دارد و هم روحيه ايثار را در آنان تقويت مى كند/توصيه هاى بسيارى كه در اصلاح روابط جنسى زن و شوهر در قالب

نفى رياضت جنسى91، رعايت آداب آميزش به ويژه توجه به ويژگى هاى طبيعى هر يك از دو جنس در برقرارى ارتباط وارد شده است92، در كنار توجه به رفتار عفيفانه در ارتباط با نامحرم،پرهيز از خودآرايى و خودنمايى زنان نزد بيگانگان93 و لزوم غيرت ورزى مردان در حفظحريم خانوادگى94، از نكاتى است كه اهتمام دين را به كارآمدى خانواده نشان مى دهد/با ملاحظه متون وحيانى مى توان مقياسى براى آسيب شناسى خانواده ايرانى به دست آورد و تحولات خانواده را در دهه هاى اخير تحليل نمود. به نظر مى رسد درساليان اخير از تمايل به تشكيل خانواده تا حدودى كاسته شده و ازدواج تا دستيابى به موقعيت اجتماعى و مالى مناسب به تأخير مى افتد. نظام تحصيلى موجود و فرهنگ مدرك گرايى نيز خود از موانع ازدواج به حساب مى آيند. با بالا رفتن سن ازدواج گاه اين پرسش مطرح مى شود كه اگر ممكن است ازدواج را تا سنينى بالا به تأخير انداخت چه نيازى است كه در اين مقطع تعهدات ازدواج را پذيرفت؟ بنابراين مى توان حدس زد كه چون كشورهاى اروپايى، در سال هاى نه چندان دور، شاهد رواج تك زيستى در ايران باشيم/در نقطه مقابل احساس مى شود كه از قبح طلاق به مرور كاسته مى شود. برخى تحليلگران با تحليل غلط از رواج طلاق و مرتبط دانستن آن با آگاهى زنان از حقوق خود،بر اين معضل مهر تأييد نيز مى زنند. در ساليان اخير طلاق به درخواست زنان رو به افزايش است و آمار طلاق رجعى كه در آن امكان رجوع به زندگى بيش از انواع ديگرطلاق است، كاهش يافته است. به نظر مى رسد يكى از علل افزايش طلاق خلع، ترس زوج از پرداخت مهريه به نرخ روز و تنصيف دارايى ها در صورت اقدام به طلاق است واز

اين رو زمينه هايى فراهم مى شود كه زوجه به درخواست طلاق اقدام كند/از معضلات ديگر خانواده ايرانى آن است كه سرپرست خانواده يا به مسئوليت هاى خود آشنا نيست و انتظار دارد همسر ايفاى نقش هايى چون نان آورى را عهده دارشود، و يا آن كه در ايفاى نقش هاى خود از حمايت كافى برخوردار نمى شود. يعنى ازيك سو اقتدار لازم را براى ايفاى نقش سرپرستى احساس نمى كند؛ به دليل آن كه فرهنگ مسلط تمكين را نشانى از ذلت زن دانسته و با ترويج روحيه استقلال طلبى و آزادى فردى فرزندان را در مقابل والدين قرار مى دهد، و از سوى ديگر، سياست اشتغال زايى وقوانين مربوط، انگيزه كارفرمايان را براى جذب شخص سرپرست خانوار، كم كرده است/افزايش تخاصمات خانگى و خشونت ها نيز پيامد چند چيز است: اول آن كه درشيوه هاى سنتى، همسر غالباً از طايفه يا محله انتخاب مى شد كه اختلافات فرهنگى واجتماعى آنان بسيار كم بود اما در شيوه هاى جديد تناسبات فرهنگى و اجتماعى كمترملاك گزينش قرار مى گيرد. دوم آن كه نه خانواده به فرزندان خود مهارت هاى ارتباطى رابراى تشكيل خانواده مى آموزد و نه نهادهاى رسمى آموزشى. تأكيد بر حقوق وكم توجهى به اخلاق نيز به صف بندى و تخاصم در درون خانه منجر مى شود/كاهش پيوندهاى خانوادگى در دهه هاى اخير خانواده را بيش از گذشته تنها و در حل مشكلات خود ناتوان تر كرده است. غلبه فرهنگ فردگرايى بيش از هر چيز در حس استقلال طلبى و فرار از تعهدات موثر بوده است. همين فرهنگ، زمينه هاى كم شدن حس تعاون اجتماعى و پيوندهاى گروهى را فراهم كرده است. از سوى ديگر به نظرمى رسد سياست هاى حمايتى دولت از اقشار آسيب پذير، بيشتر بر محور حمايت از فردجريان يافته، تا خانواده. اين سياست ها در مجموع نه تنها به

كارآمدى خانواده منجرنشده است بلكه هم خانواده را در حل مشكلات خود ناتوان تر كرده و هم نسلى راپرورده است كه براى حل مشكلات مختلف زندگى از جمله اشتغال و ازدواج چشم به مساعدت دولت دوخته و توان ذاتى خود را به كار نمى گيرند/تضعيف جايگاه والدين كه در تحقق آن نهادهاى فرهنگى و تبليغى بيش از ديگران مقصرند، علاوه بر كاهش نظارت كيفى آنان بر روند پرورش نسل جديد، به كم شدن اهتمام آنان نسبت به فرزندان و به كاهش پيوند خانوادگى مى انجامد. اينها و ده ها مسئله ديگر نشان گر افق هاى تيره اى فراروى آينده خانواده ها است. در اين ميان آن چه بيشترخانواده را تهديد مى كند تهاجم رسانه اى غربى نيست، بلكه نظريه هاى فلسفى علوم اجتماعى است كه تحولات خانواده را در دهه هاى اخير قهرى و معلول جبر تكنولوژى ياسازمان اجتماعى قلمداد مى كند. اين بدان معناست كه روند تحولات خانواده يك سويه و برگشت ناپذير است و هيچ كس و نهادى نمى تواند و نبايد در برابر آن ايستادگى كند.بنابراين تنها مى توان بر تحولات خانواده افسوس خورد و با آن هماهنگ شد، پذيرش هرگونه فكر و برنامه ريزى براى افزايش اقتدار و كارآمدى خانواده در عصر حاضرمحكوم است و بايد به ديگران فرصت داد تا با خيالى آسوده تئورى نظم نوين جهانى رابه مرحله تحقق برسانند. پذيرش اين ديدگاه در كليت خود با سياست اسلام كه اصول اخلاقى وجهت گيرى هاى اصلى خود را ثابت مى داند و معادله دگرگون ساختن شرايط و نظم موجود را براى تحقق اهداف مورد نظر دارد چگونه قابل جمع است؟95به جرئت مى توان گفت كه مهم ترين مشكل ما در رويكرد به خانواده، بحران نظريه پردازى است. از يك سو نظريه پردازى در علوم اجتماعى نه براساس مبانى فلسفى صحيح شكل گرفته است كه

بتوان بر آن اعتماد كرد و نه براى حل معضلات جامعه اسلامى طراحى شده است و از سوى ديگر، تاكنون نهادهاى علمى دينى در تبديل مفاهيم بنيادين به كاربردى و نظريه پردازى اقدامى اساسى نداشته اند. حل معضلات اساسى ما تنها در گروه ايجاد حوزه مطالعات آكادميك مباحث جنسيتى و خانواده براساس فكر دينى، تدوين نظريه دينى زن و خانواده، ايجاد حوزه كارشناسى بومى،حول پرسش هاى اساسى به منظور حل معضلات عينى جامعه اسلامى و حركت درمسير بالندگى است. در اين رابطه پرسش هاى فراوانى پيش روى ماست كه مبنايى،روشى و يا بنايى است. برخى از اين پرسش ها عبارت اند از:- آيا متون وحيانى صرفاً ناظر به بيان تكاليف اند يا آن كه مى توان از آنها در تدوين نظريه ها، ايجاد ساختارها و حل معضلات كلى نظام، از جمله در موضوع زن و خانواده،نيز بهره گرفت؟ چنين فرآيندى چگونه تحقق مى يابد؟- خاستگاه آموزه هاى اخلاقى اصلاح افراد از طريق توصيه هاى فردى است يا آن كه مى توان اخلاق را در متن سياست ها و برنامه هاى كلان و ساختارسازى ها جريان داد؟ به عبارت ديگر، ساختارها، سياست ها و برنامه هاى كلان چگونه حيات اخلاقى فرد درخانواده را تهديد مى كند و چگونه مى توان ساختارها و سياست ها را مجرايى براى جريان يافتن اخلاق حسنه قرار داد؟- چه علومى در مطالعات آكادميك خانواده سهيم اند، سهم هر يك چيست، انتظارچه پاسخ هايى را از هر يك از اين علوم داريم و چه اصول حاكمى آنها را با هم هماهنگ مى سازد؟- مسئوليت هاى جديد، ظرفيت هاى نو، مشكلات جديد و ابزارهاى نوينى كه عصرجديد پيش روى زن و خانواده نهاده است چيست؟- چگونه مى توان از ظرفيت هاى عصر جديد براى افزايش اقتدار و كارآمدى خانواده بهره گرفت؟ به عنوان مثال، آيا مى توان تشكيلNGO هاى طايفه اى را به

منظور ايجادشبكه هميارى و نظارت طايفه اى پيشنهاد نمود؟- چگونه مى توان پيامدهاى منفى جهانى سازى را بر زنان و خانواده كم كرد، شرايط وظرفيت هاى جديد را در خدمت كارآيى خانواده و كارآمدى زن به كار گرفت و زن وخانواده را به عنصرى فعال در تحولات جهانى تبديل نمود؟ تاكنون سمينارهايى كه به موضوع جهانى سازى و زنان و خانواده پرداخته اند بيشتر به توصيه هايى براى خانواده هادر چگونگى تعامل با شرايط جديد بسنده كرده اند و كم تر به تحليل از بعد كلان و ازجايگاه برنامه ريزى پرداخته اند/- سياست هاى دولتى چگونه ماهيتى ضدخانواده يا خانواده محور مى يابد؟ به عنوان مثال، سياست دولت رفاهى سوئد در تأسيس مهدكودك هاى مجانى به كاهش انگيزه مادرى منجر شده است و سياست مالياتى اين دولت همگان را، چه مرد و چه زن، به اشتغال فرا مى خواند و حمايت هاى مالى دولتى از افراد حتى بچه ها به افزايش انگيزه طلاق منجر شده است/- نگرش هايى كه مشروعيت قوانين را به عدم مخالفت با آموزه هاى فقهى تقليل مى دهد و آموزه هاى اخلاقى و معرفتى دين را در فقه اجتماعى اسلام دخالت نمى دهد،چگونه مى تواند به تصويب قوانينى ضد خانواده منجر شود؟- كارآمدى هرچه بيشتر خانواده چه منافعى براى دولت ها به ارمغان خواهد آورد وچگونه در خدمت انسجام و هميارى ملى، ايجاد روحيه احسان و نوع دوستى، تحمل ومدارا و حفظ ارزش هاى جمعى قرار مى گيرد؟- شاخص هايى كه نشان گر وضعيت خانواده براساس فرهنگ دينى باشد چيست وچگونه تدوين مى شود؟- جريانات فرهنگى در كشور چگونه بايد مديريت شوند تا در خدمت منافع خانواده قرار گيرند؟- سياست هاى رسانه اى نظام براى آن كه در خدمت تقويت خانواده قرار گيرد بايدحاكميت چه امورى را بپذيرد؟- چگونه مى توان، همان گونه كه براى افراد آرمان سازى مى كنيم، براى خانواده نيزآرمان سازى نمود؟-

چگونه مى توان نظام آموزشى را چه در محتواى دروس، چه در ارائه مباحث كمك آموزشى، چه در سيستم مشاوره و امداد، چه در ارتباط ميان خانه و مدرسه، چه دررشته بندى هاى تحصيلى، چه در انعطاف پذيرى نظام آموزشى و.... در خدمت حمايت ازخانواده قرار داد؟- چگونه مى توان براى خانواده مطالباتى ايجاد نمود يا مطالبات آن را هدايت كرد؟- سياست هاى تشويقى نظام اسلامى براى تشكيل خانواده و پذيرش تعهدات ناشى از آن و ترويج فرهنگ ساده زيستى چيست؟- چگونه مى توان پيامدهاى طلاق را به گونه اى كاهش داد كه به افزايش تمايل به طلاق منجر نشود؟- مكانيزم حمايت از زن در خانواده، با حفظ اقتدار و كارآمدى خانواده، چيست؟- الگوى مشاركت اجتماعى زنان با محوريت خانواده چه مختصاتى دارد؟- زيرساخت هاى مشاركت اجتماعى زنان چگونه باشد تا كم ترين آسيب به حيات خانوادگى متوجه شود؟- نظريه دينى اقتدار و كنترل اقتدار در خانواده چيست و بدين منظور چه سياستى تبيين شده است؟- نظريه و راهبرد اسلام در كنترل خشونت هاى خانگى و تضمين امنيت اجتماعى زنان چيست؟- باتوجه به آن كه پيوندهاى خانوادگى معلول احساس نيازهايى است كه زوجين را به هم پيوند مى دهد، و با توجه به آن كه پيشرفت هاى تكنولوژى و تحولات اجتماعى واقتصادى به كاهش نيازهاى زوجين نسبت به يكديگر منجر شده است، چگونه مى توان زمينه هايى را براى تقويت پيوندهاى خانوادگى در عصر جديد باز جست؟- چگونه سياست هاى فرهنگى و اقتصادى به افزايش نياز به درآمد بيشتر براى تأمين خانواده، افزايش ساعات اشتغال و كاهش حضور فعال والدين در خانواده منجر شده است و چگونه مى توان اين روند را به نفع مصلحت خانواده اصلاح نمود؟- سيستم حمايت از زنان آسيب پذير تابع چه اصولى است تا در خدمت تقويت نظام خانواده و

حل اساسى مشكلات زنان قرار گيرد. به عنوان مثال، سازمان بهزيستى ضمن طرحى، با اعطاى وام اشتغال زنان روسپى را پس از دستگيرى و بازپرورى اوليه سامان مى داد. چنين طرحى در عين آن كه به حل مشكلات اين قشر كمك مى كند، از آن جا كه راهكارى براى حمايت از زنان فقيرى كه از پرده عفاف خارج نشده اند ارائه نمى كند،ممكن است به تمايل به بزهكارى براى برخوردارى از سيستم حمايتى منجر شودبنابراين راهكارهاى حمايتى بايد با نگاهى جامع طراحى شود/- مشكلات نهاد مشاوره براى حضور فعال در حل معضلات خانوادگى چيست؟ اين مشكل تا چه حد ناشى از ضعف علمى مشاوران، تا چه حد ناشى از عدم توانايى مراجعان براى تأمين هزينه هاى مشاوره، تا چه حد ناشى از ضعف فرهنگ مشاوره پذيرى و تا چه حد ناشى از ضعف بنيان هاى تئوريك علم مشاوره است؟نتيجه گيرىحل مشكلات زن و خانواده مسلمان، تنها در پرتو تلاش علمى انديشمندان و با مبناقراردادن كتاب آسمانى و سيره نبوى امكان پذير است. اما در مراجعه به متون مقدس،اين بار، به جاى توقف بر نصوص و يا اكتفا به فتاواى فقهاى عظام، لازم است در عين پذيرش آن، به فضاى نظريه پردازى علمى قابل استناد به وحى پاى نهيم و پايه هاى محكمى براى سياستگذارى و برنامه ريزى كلان مبتنى بر انگاره هاى اسلامى بنا كنيم.اين حركت ارزشمند گرچه از پرسش گرى و نقد انگاره هاى موجود آغاز مى شود امامى تواند نگاه جامعه علمى را به سمت نگرشى نوين معطوف نمايد؛ نگرشى كه ضمن توجه به كارآمدى و حجيت، با رويكردى خانواده گرا، هم به حل معضلات اجتماعى مى انديشد و هم داعيه دفاع از زنان را در سر دارد. تنها با چنين رويكردى است كه مى توان به اصلاح جامعه و حل مشكلات زنان اميدوار بود/والسلام     

منابع- الطوسى، محمدبن الحسن، تهذيب الاحكام، دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1364/- ايران دخت )ماهنامه سياسى، اجتماعى و فرهنگى(، مجمع اسلامى بانوان، ش32، تيرماه 1385/- استنلى كرنر، »پايان ازدواج در اسكانديناوى«، ترجمه مريم رفيعى، حورأ)ماهنامه علمى فرهنگى و اجتماعى زنان(، ش 19/- »ازدواج در اسكانديناوى در حال مرگ است«، كيهان، 85/4/19، ص 15/- ويل دورانت، تاريخ تمدن، ترجمه ابوالقاسم طاهرى، تهران، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ چهارم، 1373/- الحرالعاملى، محمدبن الحسن، وسائل الشيعه الى تحصيل مسائل الشريعه، قم، موسسْآل البيت)ع( لاحيأالتراث، 1374/- پايدار، ابوالقاسم، نهج الفصاحه )مجموع كلمات قصار حضرت رسول اكرم)ص«، تهران،سازمان انتشارات جاويدان، 1376/- سبحانى، جعفر، فروغ ابديت، قم، دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، 1376/- اسدى، ليلا »بررسى نفقه زوجه و اقارب در حقوق انگلستان«، نداى صادق، ش 24/- محسنى، سعيد، نفقه زوجه در حقوق ايران با مطالعه تطبيقى در حقوق فرانسه، پايان نامه كارشناسى ارشد، دانشگاه امام صادق)ع(/- كلينى، محمدبن يعقوب، الكافى، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1375/- مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، تهران، المكتبْ الاسلاميه، 1374/- تونى گرنت، زن بودن، ترجمه فروزان گنجى زاده، تهران، نشر ورجاوند، 1381/- آلن و بارباراپيز، آنچه زنان و مردان نمى دانند، ترجمه زهرا افتخارى، تهران، نسل نوانديش، 1383/- جان گرى، زن، مرد، ارتباط، ترجمه مهدى قرچه داغى، تهران، انتشارات اوحدى،1376/- ديويد سال، مرد توانا، ترجمه سعدى مرادى، تهران، نشر ورجاوند، 1384/- - سند چهارمين كنفرانس جهانى زن )كار پايه عمل( و اعلاميه پكن، ترجمه: على آرين وعلى ميرسعيد قاضى، تهران، دفتر امور زنان در نهاد رياست جمهورى، 1375/- نورى، حسين، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، بيروت، موسسْ آل البيت)ع(لاحيأ التراث، 1408/- مانوئل كاستلز، عصر اطلاعات، ترجمه حسن چاووشيان، تهران، طرح نو، 1382/- منجم، رؤيا، زن - مادر، تهران، نشر قومس، 1382/- امينى، فاطمْ الزهرا،

انتشارات اميركبير، تهران، 1369/تغيير نگرش ها و اصلاح رويه ها و قوانين مربوط به زن و خانواده، دردهه هاى اخير، مسير مطمئن و رو به رشدى نپيموده است و اين انحطاطپيش از آن كه نتيجه تأثيرپذيرى از گفتمان فمينيستى و برخى نظريه هاى علوم اجتماعى باشد، معلول سيطره ادبيات مدرن و سرمايه دارى برساختارهاى علوم انسانى و جريان هاى اجتماعى است. اصلاح اساسى دراين زمينه نيازمند تدوين نظريه اسلامى زن و خانواده و جريان يافتن ادبيات دينى در ساختارهاى علوم انسانى و برنامه ريزى كلان اجتماعى است. دستيبابى به نظريه هاى اجتماعى اسلام مسئوليتى سنگين بر دوش انديشمندان مسلمان است كه از پرسش گرى و نقد ديدگاه هاى موجودآغاز مى شود و بر متون وحيانى و سنت نبوى استوار مى گردد/.1 ر.ك: ايران دخت، ش 32 )تير 85)، ص 4/.2 ر.ك: استنلى كرتز، »پايان ازدواج در اسكانديناوى«، ترجمه مريم رفيعى، حورأ، و »ازدواج در اسكانديناوى در حال مرگ است« كيهان، 85/4/19، ص 15/.3 اين سخن البته به معناى انكار تأثيرگذارى زمان و مكان در تغيير مصاديق نيست. تبدّل عناوين با تحقق شرايط آن از مباحث پذيرفته شده در علم فقه است/.4 ر.ك: نحل / 59/.5 ر.ك: ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج 1، ص 201 و جعفر سبحانى، فروغ ابديت، ج 1، ص 50/.6 ر.ك: نحل / 57 ؛ نجم/ 21 و 27 و ويل دورانت، همان، ج 1، ص 206/.7 ر.ك: نحل / 97؛ نسأ / 124؛ غافر / 40 و آل عمران / 195/.8 توبه/ 71 و 72/.9 احزاب / 34/.10 نور / 23 و احزاب / 58/.11 محمد / 19/.12 احزاب / 73.13 حديد / 12/.14 تحريم / 11 و 12/.15 كنزالعمال، ح 4531/.16 ر.ك: وسائل الشيعه، ح 27306 و 27314 و

نهج الفصاحه، ح 2481/.17 ر.ك: تكوير / 8 و جعفر سبحانى، فروغ ابديت، ج 1، ص 48/.18 نهج الفصاحه، ح 1520 1477 و 1728/.19 ممتحنه / 10/.20 بحارالانوار، ج 4، ص 162، ح 4. .21 ر.ك: علامه امينى، فاطمْ الزهرا، ص 94/.22 آل عمران / 47 - 42/.23 آل عمران / 61/.24 ر.ك: احزاب / 33/.25 ر.ك: ليلا اسدى، بررسى نفقه زوجه و أقارب در حقوق انگلستان، فصلنامه نداى صادق، ش 24، ص 16-9 وسعيد محسنى، نفقه زوجه در حقوق ايران با مطالعه تطبيقى در حقوق فرانسه، پايان نامه كارشناسى ارشد، دانشگاه امام صادق7/.26 ر.ك: كنوانسيون محو كليه اشكال تبعيض عليه زنان، ماده 16/.27 ر.ك: سند چهارمين كنفرانس جهانى زن، كار پايه عملى و اعلاميه پكن/.28 ر.ك: تونى گرنت، زن بودن و آلن و باربارا پيز، آنچه زنان و مردان نمى دانند/.29 ر.ك: جان گرى، زن، مرد، ارتباط و ديويد سال، مرد توانا/.30 ر.ك: خبرنامه زنان، ش 44،تير 83، ص 11/.31 وسائل الشيعه، ح 25341/.32 الكافى، ج 5، ص 507، بحارالانوار، ج 77، ح 191 و نهج الفصاحه، ح 2892/.33 وسائل الشيعه، ح 24979 و  24954/.34 مستدرك الوسائل، ح 17933/.35 وسائل الشيعه، ح 27557/.36 نهج الفصاحه، ح 1519/.37 وسائل الشيعه، ح 21720/.38 وسائل الشيعه، ح 27628 و 27377 و نهج الفصاحه، ح 1393/.39 نهج الفصاحه، ح 3137 2617 و 3047/.40 وسائل الشيعه، ح 24942 و نهج الفصاحه، ح 1535 2237 2615 و 2094/.41 نسأ / 34/.42 بقره / 180 83 و 215، نسأ / 36؛ انعام / 151؛ اسرأ / 23؛ لقمان / 14؛ مستدرك الوسائل، ح 18018 ووسائل الشيعه، ح 27665/.43 وسائل الشيعه، ح 27672 27607 27705 و 27673/.44 مستدرك الوسائل، ح 17908/.45 مستدرك الوسائل، ح 8119 و نهج الفصاحه، ح 2625/.46 نسأ / 19. .47 نهج الفصاحه، ح

1296/.48 همان، ح 2417؛ الكافى، ج 5، ص 67 و وسائل الشيعه، ح 27814 و 27601/.49 وسائل الشيعه، ح 25300؛ نهج الفصاحه، ح 881/.50 وسائل الشيعه، ح 25457/51. William D.Gaerdner, the war against the family..52 ر.ك: ماوئل كاستلز، عصر اطلاعات، ج 2، ص 180/.53 نويسنده كتاب زن - مادر در نقد ديدگاه فرودستى تاريخى زنان معتقد است: »دليل آن كه زن در طول تاريخ در مقابل مديريت اقتصادى مرد در خانه موضع نگرفته، ناتوانى و عدم درك وى نيست بلكه ناشى از اين نگاه است كه زن سنتى احساس نكرده است كه مديريت مرد بر منابع اقتصادى به منزله استثمار اقتصادى زن واقتدار مرد است بلكه مرد را وكيل خرج خانواده مى دانسته كه در مسير مصلحت خانواده اقدام مى كند« )ر.ك:رؤيا منجم، زن - مادر، ص 27 تا 31)/.54 وسائل الشيعه، ح 24901/.55 همان، ح 24902 و 24914/.56 همان، ح 24915 و 25318/.57 بقره / 268/.58 وسائل الشيعه، ح 24984 24983 و 24986/.59 همان، ح 24996 و نهج الفصاحه، ح 782/.60 نسأ / 34/.61 بحارالانوار، ج 77، ص 355 و وسائل الشيعه، ح 27814/.62 تهذيب الاحكام، ح 1597/.63 مستدرك الوسائل، ح 9959 و 3057/.64 نهج الفصاحه، ح 2778 و وسائل الشيعه، ح 25315 و 25354/.65 وسائل الشيعه، ح 28597؛ نهج الفصاحه، ح 226 و بحارالانوار، ج 76، ص 334، ح 1/.66 وسائل الشيعه، ح 28598 و نهج الفصاحه، ح 1389 75 و 1390/.67 وسائل الشيعه، ح 25463 و 24957/.68 نهج الفصاحه، ح 28 و 2628 و وسائل الشيعه، ح 25323/.69 وسائل الشيعه، ح 27874/.70 نسأ / 35/.71 وسائل الشيعه، ح 27879 و 28598/.72 وسائل الشيعه، ح 28598/.73 مستدرك الوسائل، ح 15110/.74 نهج الفصاحه، ح 621 و 2165 و وسائل الشيعه، ح 24930/.75 وسائل الشيعه، ح 25074 25073 و 25078/.76 وسائل الشيعه، ح 27774 و نهج الفصاحه،

ح 2630/.77 بحارالانوار، ج 74، ص 389، ح 2/.78 بقره / 27؛ رعد / 27؛ نهج الفصاحه، ح 1690 و مستدرك الوسائل، ح 10365/.79 مستدرك الوسائل، ح 17908 و 8119/.80 وسائل الشيعه، ح 27814 و 27808/.81 وسائل الشيعه، ح 25019 و نهج الفصاحه، ح 1096/.82 وسائل الشيعه، ح 27375 و 37379/.83 وسائل الشيعه، ح 27544 و 27623 و نهج الفصاحه، ح 1108/.84 همان، ح 27627/.85 وسائل الشيعه، ح 25154 25418 25410 25408 25405 و 2553/.86 همان، ح 27581/.87 همان، ح 25233/.88 نهج الفصاحه، ح 1393/.89 وسائل الشيعه، ح 27623/.90 الكافى، ج 6، ص 47/.91 وسائل الشيعه، ح 25164 25161 25159 25158 25157 و 25354/.92 وسائل الشيعه، ح 25181 و 25187/.93 نهج الفصاحه، ح 478 و وسائل الشيعه، ح 25418 و 25310،.94 نهج الفصاحه، ح 2045 و 1519 و وسائل الشيعه، ح 25288/-95 انتقاد از كليت جبر سازمانى و تكنولوژيك البته نبايد به معناى ناديده گرفتن تأثيرات قهرى گذار از شرايطسابق به شرايط جديد تلقى شود. بنابراين مى توان تأثيرات شهرنشيتى، مدرنيسم و تكنولوژى هاى جديد راپذيرفت اما پرسش اصلى در دو ناحيه است: اول آن كه اين تأثيرات جزئى اند يا در تمام عرصه هاى حيات و به طور حداكثرى دوم آن كه اين تأثيرات از نوع مقتضى )زمينه ساز( است يا علّت تامه/

روابط در يك خانواده چگونه شكل مي گيرد

؟دكتر علي بني اسدي

بايد توجه داشت كه همه انسان ها نيازمند رابطه و برقراري ارتباط با ديگران هستند. چرا كه انسان اصالتا موجودي است اجتماعي و حيات و زندگي پويا و مولد آدمي در گرو روابط بين فردي و ارتباطات مؤثر و مفيد و متقابل با ديگران

است. به سخن ديگر بدون ارتباط مؤثر اجتماعي و تعامل بين فردي، انسان نمي تواند به رشد مطلوب و شكوفايي شخصيت خود برسد. بخش قابل توجهي از تبلور استعدادها

و شكفته شدن توانمندي ها، و معنا يافتن قابليت ها و مسئوليت پذيري ها و تحول شخصيت متعادل و متعالي انسان، در نتيجه حيات اجتماعي، به برداشت هاي مشاهده اي، پيوندهاي خانوادگي، اكتساب هاي آموزشگاهي و تجارب زندگي جمعي فراهم  مي گردد، به طوري كه هرگونه محروميت از روابط مطلوب و منطقي با ديگران و دور ماندن از زندگي پوياي اجتماعي، زمينه اضطراب و افسردگي و  عقب ماندگي فرهنگي را فراهم مي نمايد.اما اولين جوانه هاي ارتباط بين انسآن ها در حريم خانواده پديدار مي گردد. روابط درون خانوادگي از اهميت و حساسيت فوق  العاده اي برخوردار است و چگونگي اين روابط نقش بسزايي در شكل گيري نگرش ها و بازخوردهاي اجتماعي، آمادگي و توسعه مهارت هاي اجتماعي اعضاي خانواده خواهد داشت.به طور كلي چگونگي روابط درون خانواده بيشترين تإثير را در توان و نحوه برقراري و استمرار رابطه با ديگران در بين اعضاي خانواده خواهد داشت.پايه و اساس روابط درون خانوادگي بر محور رابطه زن و شوهر (پدر و مادر) استوار است. رابطه خوشايند و آرام بخش زن و شوهرها نه تنها مناسب ترين بستر رشد و شكوفايي و تعالي شخصيت آن ها را فراهم مي نمايد، بلكه چنين رابطه اي بين پدرها و مادرها، نياز هميشه فرزندان را به رابطه گرم و خوشايند و دوست داشتني با والدين خود تأمين مي نمايد.عوامل مهم و مؤثر در برقراري ارتباط و استمرار رابطه ها:1-    توجه به ويژگي شخصيتي و نيازهاي رواني و اجتماعي معاشران و مخاطبان.اولين گام در روان شناسي ارتباط، با توجه به ويژگي ها و نيازهاي عاطفي و رواني همه معاشران و مخاطبان به ويژه اعضاي خانواده، نزديكان و خويشان، بزرگترها و كوچكترها، كودكان و نو

جوانان است. در برقراري و حفظ يك ارتباط قوي، پايدار و سازنده و پويا باشناخت ويژگي هاي زيستي، ذهني، عاطفي و اجتماعي، تمايلات، علايق و انگيزه ها، بازخوردها و نگرش ها،نيازهاي رواني معاشران و نزديكان نظام ارزشي حاكم به انديشه و افكار ايشان، اساسي ترين عامل در جهت رسيدن به اهداف برقراري ارتباط است.از جمله ويژگي هاي حاكم بر نفسانيات انسان ها چنين است كه:همه دوست دارند نقطه آغازين ارتباط با ايشان به دور از زبان تهديد و انتقاد و با اذعان به ويژگي هاي مثبت و توانمندي هاي ارزشمند آن ها باشد.به عبارت ديگر در برقراري ارتباط با ديگران شايسته و بايسته آن است كه با انگيزه و اراده و نيت هدفي متعالي، بياني گيرا و پر جاذبه و با بهره گيري از واژه هاي مثبت و خوشايند و تأييدگر نقاط قوت شخصيت طرف مقابل، به ميدان ارتباطات مؤثر انساني وارد شويم. هرگز در مقام ارشاد و هدايت تربيت و اصلاح رفتار معاشران به ويژه كودكان و نوجوان، در ارتباط اوليه با قيافه اي عبوس و گرفته و حالتي عصباني و پرخاشگر با ايشان مواجه نشويم و شخصيت آنان را تحقير ننمائيم.بدون ترديد در بين معاشران ما كودكان و نوجوانان بيشتر از ديگران به رابطه صميمانه و رفيقانه با الگوهاي محبوب بزرگسال نياز دارند. آنان با همه وجود خريدار چهره متبسم و مصمم ما و گل واژه هاي محبت هستند.بنابراين بايد توجه داشت كه همه انسآن ها، سالم و خطاكار، آرام و پرخاشگر، با ادب و بي ادب به زبان تأييد و محبت و تكريم ديگران نياز دارند. و زبان تأييد و تشويق و تكريم و رفتار محبت آميز مي تواند مؤثرترين داروي درمان بسياري

از رفتارهاي ناهنجار و كج روي هاي فردي و انحرافات اجتماعي باشد. لذا هميشه بايد به نيازهاي عاطفي و رواني معاشران و مخاطبان خود توجه داشته باشيم.2-    توجه به موضوع و يا محتواي پيام مورد نظر در فرايند ارتباط.فرايند ارتباط انسان با ديگران به طور مستقيم يا غيرمستقيم به صورت كلامي و غير كلامي، آگاهانه وناخودآگاه متضمن انتقال يك پيام است اين پيام مي تواند در زمينه هاي گوناگون از جمله در قلمرو رشد عواطف و احساسات، در حوزه شناختي و ذهني، در عرصه تفهيم ارزش ها و معيارهاي اخلاقي و اجتماعي مطرح باشد.در هر حال مي بايست توجه داشت كه محتواي پيام مناسب با سن، هوش، رشد عقلاني، رغبت و تمايلات، علاقه ها و انگيزه ها و نيازهاي ذهني و رواني مخاطبان معاشران و اعضاي خانواده به ويژه كودكان و نوجوانان باشد و مورد توجه ايشان قرار گيرد.3-    توجه به شرايط  و موقعيت زمان و مكان برقراري ارتباط.انتخاب شرايط و موقعيت مناسب براي برقراري ارتباط آرام، سالم و سازنده بسيار مهم است. برقراري يك ارتباط مؤثر و پويا با ديگران مستلزم آن است كه ايشان از ارامش خاطر و آسودگي خيال برخوردار باشند و به دور از فشارهاي ذهني و خستگي جسمي، با ميل و رغبت، آگاهانه و آزادانه امادگي رواني را براي برقراري يك ارتباط سالم و گفت و شنودي صميمانه داشته باشند.بنابراين، انتخاب زمان، مكان و موقعيت مناسب در برقراري ارتباط و انتقال پيام مورد نظر بسيار حائز اهميت است. به عبارت ديگر مخاطب و ياهر طرف ارتباط ما همواره بايد آرامش خاطر با ما در تعادل باشد. در شرايطي كه هيجان، اضطراب، نگراني و ترس و

يا احساس ناامني بر وجود مخاطب ما حاكم است و يا در موقعيتي كه گرسنگي و تشنگي، بي خوابي و خستگي جسماني و بي حوصلگي و پريشاني فكري بر او غالب است. ما نمي توانيم از يك ارتباط مؤثر و سودمند با وي برخوردار باشيم.تعطيلات آخر هفته، ايام نوروز، تعطيلات تابستاني، مسافرت ها، گردش هاي درون شهري، ديد وبازديدهاي دوستانه، اعياد و مناسبت هاي ويژه ماه مبارك رمضان، دهه محرم و... از مناسب ترين موقعيت ها براي برقراري ارتباط سالم، دوستانه و انتقال پيام است. بدون شك هرقدر ارتباط متقابل در فضاي دوستانه، معنوي و خوشايند برقرار شود، مؤثرتر خواهد بود.4-    توجه به روش برقراري ارتباط و انتقال پيام.اتخاذ روش مناسب و مؤثر در برقراري ارتباط و حفظ رابطه هاي زيبا و خوشايند با ديگران از اصلي ترين عوامل برقراري و استمرار يك ارتباط پويا و سازنده است.با توجه به نقاط قوت، نيازهاي عاطفي و انگيزه هاي رواني مخاطبان و برخوردهاي صميمانه و حكيمانه با ايشان و تأييد و تكريم ابعاد مثبت شخصيت انان، مؤثرترين روش براي آغاز برقراري ارتباط سازنده و پويا است.گاه نگارش ياداشت و برنامه هاي نيكو كه شخصيت مخاطب با زيباترين كلمات و واژه ها مورد تكريم واقع شده باشد، اهداي هديه اي مناسب، تهيه و تقديم كتابي با مضموني مفيد و جذاب، تأييد و تكريم ويژگي ها و تلاش هاي ارزشمند فرد در حضور جمع هاي مطلوب و مناسب مي تواند از مهمترين روش هاي ارتباط محبت آميز و انتقال پيام باشد.5-    توجه به ويژگي الگوهاي بزرگسال و مروّجان ارزش هاي اخلاقيبايد توجه داشتته باشيم كه نقش الگوهاي بزرگسال براي كودكان، نوجوانان و جوانان و... از بالاترين اهميت برخوردار است. هركه مي خواهد

در اجتماع مصلح باشد، خود بايد صالح باشد و به صلاحيت هاي اخلاقي و زينت هاي رفتاري آراسته باشد.الگوهاي رفتاري ديگران، انسآن هاي والايي هستند كه شخصيت ايشان آميزه اي از صداقت، خلوص، صفا، محبت، عطوفت، ايثار، گذشت، فداكاري، منطق و استواري اعتماد به نفس باشد.زماني كه انسآن ها در جريان زندگي، نشست و برخاست ها و گفت و شنودها با افرادي كه به عنوان الگو و مروج خوبي و نيكي ها هستندمواجه مي شوند، ويژگي هاي ايشان در شرايط سهل و دشوار مي آزمايند و اخلاص، درستي، محبت، عدالت، صلابت و... شخصيت انان را باور مي كنند و اگر حقيقتا اهل عمل و صداقت باشند، از سويداي دل مريد آن ها مي شوندو با همه وجود با ايشان همانندسازي كرده، سعي مي كنند به گونه اي بينديشند كه آن ها دوست دارند و به صورتي رفتار كنند كه خوشايند آنان باشد.نياز به كاميابي و تحقق بخشيدن به اهداف، آرزوها و روياها يكي از نيازهاي بسيار مهم و اساسي و سرنوشت ساز انسان است. زماني كه احساس كاميابي مي كنيم راضي و خوشحال هستيم و برعكس زماني كه ناكام مي شويم احساس افسردگي، پرخاشگري، نارضايتي، كينه و خشم مي كنيم. در اين راستا ارتباط و چگونگي اين ارتباط با اعضاي خانواده مي تواتند نقش مؤثري در تغيير رفتارها و برخوردها داشته و در صورت مثبت بودن چنين رابطه اي، كاميابي و موفقيت را تحقق بخشد.ارتباط را مي توان به دو دسته مؤثر و غير مؤثر تقسيم كرد. ارتباط مؤثر مي تواند باعث دست يابي به اهداف و كاميابي فرد گردد و برعكس ارتباط غيرمؤثر باعث به وجود آمدن احساس ناكامي، تشديد حالت هاي عصبي، پرخاشگري،

كينه جويي، نفرت، اضطراب، خشم و افسردگي شود. ما پيوسته براي تأثير گذاردن بر ديگران از مهارت هاي ارتباطي استفاده مي كنيم. روان درمانگري، مديريت، روابط حسنه با افراد خانواده و آموزش مستلزم تأثير گذاشتن بر ديگران و داشتن مهارت هاي ارتباطي است. در فضاي ارتباط ما مسئول رفتار خودهستيم. زيرا به هرصورت بر ديگران اثر مي گذاريم.

كشف استعدادهاي كودك و مديريت آنها

حديث ميرزايي 

انسان با توانايي هاي ذاتي بالقوه اي به دنيا مي آيد كه در زندگي درصدي از اين توانايي ها بالفعل شده و توانايي هاي اكتسابي نيز به آنها اضافه مي شود. وقتي نوزاد به دنيا مي آيد تقريبا ناتوان است و بمرور بر توانايي هايش اضافه

مي شود. بحث ما راجع به كشف استعداد در كودكان است و اين كه آيا مي توانيم استعدادي را كه خودمان دوست داريم در كودك پرورش دهيم و مسائلي از اين قبيل كه اميدواريم در پيدا كردن و رشد دادن و شكوفا نمودن استعدادهاي فرزندانتان كمكتان كند.كشف استعدادهاوقتي نوزاد شما به دنيا مي آيد و كمي بزرگ تر مي شود مي توانيد بفهميد چپ دست است يا راست دست، اين خودش نوعي كشف استعداد است. در افراد چپ دست نيمكره راست مغز فعال است و نيمكره راست شامل تصور و تجسم، شناخت رنگ، موسيقي و وزن آهنگ و كلا هنر است. افراد راست دست داراي نيمكره چپ فعال هستند و نيمكره چپ در رياضيات، زبان و ارتباط كلامي، منطق و بررسي و تجزيه و تحليل و نويسندگي فعال تر است. چپ دست يا راست دست بودن يكي از نشانه هاي چگونگي استعداد فرزندتان است كه البته تعيين كننده نيست.  اولين روش براي كشف استعدادهاي كودك مشاهده رفتار اوست. اكثر مادرها با ديدن رفتار هاي كودك خود به خصوص اگر فرزند

اولشان باشد به وجد مي آيند و فكر مي كنند تنها كودك آنهاست كه اين حركت شگفت انگيز را انجام مي دهد. شما بايد به عنوان والدين كودكتان آگاهي كامل از روند رشد كودك داشته باشيد تا آنچه لازمه رشد كودك در رفتار است را بدانيد مثلا سن دندان درآوردن، راه افتادن، حرف زدن و... . با اين آگاهي كه از قبل پيدا كرده ايد مي توانيد به ارزيابي دقيق تري از رفتار هاي كودك خود دست پيدا كنيد مثلا مي توانيد بفهميد كودكتان با توجه به سنش زود يا دير به حرف افتاده است. والدين آگاه و واقع بين مي توانند بگويند فرزندشان حدودا از چه سطح هوشي برخوردار است، توانايي هاي حركتي او در چه سطحي است. گنجينه لغات، حافظه كلامي، حافظه عددي، سرعت يادگيري و... از جمله مسائلي است كه والدين مي توانند در فرزند خود دريابند.  والدين بايد دقت كنند كه واقع بيني در كشف استعدادها يكي از مهم ترين وظايف آنهاست. اكثر والدين به دليل اين كه دوست دارند فرزندشان بسيار باهوش باشد و در زمينه هاي خاصي كه آنها مي خواهند مستعد نشان داده شوند، بسياري از استعدادهاي واقعي كودك را ناديده گرفته و تنها به خواسته هاي خود توجه مي كنند و گاهي از كودك خود انتظارات واهي و نادرست دارند كه اين كارشان تنها به هرز رفتن استعدادهاي واقعي فرزندشان مي انجامد. خداوند در هر فردي استعدادهاي خاصي گذاشته است كه او را منحصر به فرد مي كند پس سعي كنيد استعدادهاي واقعي فرزندتان را بيابيد.  دقت داشته باشيد كه بچه ها در هر آنچه استعداد دارند علاقه نشان مي دهند و به هر چه علاقه نشان مي دهند در آن توانمندتر مي شوند. در واقع علاقه و استعداد رابطه مستقيم با

هم دارند. وقتي كودك بزرگ تر مي شود مي توان به علايق او توجه كرد و ديد كه كودك بيشتر به سمت چه چيزي علاقه و توجه نشان مي دهد. كودكاني هستند كه ساعت ها سرگرم ساختن و خراب كردن وسايلند، بعضي از بچه ها علاقه شديدي به گوش دادن موسيقي، كتاب قصه و ديدن برنامه هاي موزيكال تلويزيون دارند و بعضي نيز عاشق نقاشي كشيدن هستند. تنها وظيفه والدين دقت به اين رفتارها و در اختيار گذاشتن آنچه كه به آن علاقه نشان مي دهد به كودك است.  وقتي فرزندتان به سن مهد كودك رسيد يعني حدود پنج شش سالگي، مي توان با ايجاد ارتباط با مربيان به استعدادهاي فرزند خود پي ببريد. از خود كودك بپرسيد كه دوست دارد چه كلاسي در مهد برود، به علايق خودتان توجه نكنيد بلكه به علايق فرزندتان احترام بگذاريد.  در سن مدرسه نيز مي توانيد از معلمان او بپرسيد و با توجه به نمرات و حرف هاي كودك خود متوجه علايق و استعدادهاي او شويد. از پرسشنامه هاي استعداد و تست هاي كشف استعداد كه روان شناسان در اختيار دارند نيز مي توان كمك گرفت. خانه هاي كشف استعداد نيز مكان هايي هستند كه مي توانند در اين امر كمك كنند. آنها با ابزار و روش هايي كه به كار مي برند مي توانند تا حدودي به شما بگويند فرزندتان در چه زمينه هايي مستعد است.پرورش استعدادهاوقتي فهميديد كه فرزندتان در چه زمينه اي استعداد دارد و علاقه نشان مي دهد شما دو وظيفه داريد اول اين كه علاقه فرزندتان را حفظ كنيد و در مواردي علاقه را ايجاد كنيد دوم اين كه آن استعداد را پرورش دهيد تا از حالت بالقوه درآيد و بالفعل شود.  اولين چيزي كه به ذهن والدين راجع

به پرورش استعداد مي رسد خريد وسايل مختلف در زمينه اي كه فرزندشان استعداد دارد است و دوم گذاشتن كلاس هاي مختلف در آن زمينه است. هر دو اينها خوب است، اما اولين قدم شما دادن اطلاعات به فرزندتان است. اطلاعات در هر سني متفاوت است در سنين كودكي شما با مشاهده و اطلاعات تصويري فرزندتان را مطلع مي كنيد و در سنين نوجواني با مطالعه و گفتگو با كساني كه در آن زمينه خاص موفقند. فرزند خود را به محل كار افراد موفق ببريد تا با محيط كاري آن استعداد خاص آشنا شوند. براي فرزند خود زمينه هاي تفريحي فراهم كنيد كه با آن استعداد خاص مرتبط است و براي اين كه زمينه هاي تفريحي را بشناسيد حتما با متخصصان آن مشورت كنيد. اگر احساس كرديد علاقه كودكتان كم شده است كمي به او استراحت دهيد و بگذاريد خودش به دنبال استعدادش برود و شما همه چيز را در اختيارش قرار ندهيد. اصلا او را تا خودش نخواست درگير كلاس هاي آكادميك و تئوريك نكنيد مخصوصا در سنين پائين؛ چرا كه اگر برايش خسته كننده باشد علاقه اش را تحت الشعاع قرار مي دهد. تمام روز فرزند خود را به يك فعاليت خاص اختصاص ندهيد و تنها بخشي از فعاليت روزانه اش را به استعدادش اختصاص دهيد تا او را خسته نكنيد. حتما يك فعاليت ورزشي و بدني براي او در نظر بگيريد و اگر استعداد او در زمينه ورزش و بدني است يك فعاليت ذهني و تمركزي يا هنري برايش درنظر بگيريد تا به جنبه هاي ديگر شخصيت او نيز كمك كنيد، اما بدانيد كه جنبه مخالف استعداد كودك فقط بايد تفريحي و براي تنوع باشد

و انتظار پيشرفت چشمگير از او نداشته باشيد و تمركز خود را روي استعداد اصلي فرزندتان حفظ كنيد.  گاهي ممكن است كودك در چند زمينه مختلف استعداد و علاقه نشان دهد. وظيفه پدر و مادر اين است كه قبل ازاين كه فرزندشان در زمينه خاصي مشغول به فعاليت و پيشرفت شود او را با تمام رشته ها و زمينه هاي فعاليت آشنا كند و بعد از كشف همه استعدادهاي فرزندشان به علاقه خود او توجه كنند. والدين بايد بدانند كه پيشرفت در چند جنبه همزمان بسيار سخت است يا بايد به پيشرفت سطحي و در حد متوسط در چند استعداد باهم بسنده كرد يا قيد چند استعداد را زد و به يك استعداد محوري پرداخت. اما بهترين روش براي بچه هايي كه داراي چند استعداد محوري هستند اين است كه با توجه به علاقه كودك استعداد ها را اولويت بندي كرده و در حد توان به آنها پرداخت.  گاهي فرزند شما در نيمه راه تصميم مي گيرد به رشته خاصي بپردازد و در زمينه اي كه شما براي او امكانات فراهم آورده ايد ديگر فعاليتي نكند. اكثر پدر و مادر ها در اين مواقع عصباني مي شوند و اجازه چنين كاري را نمي دهند. بعضي از والدين هم هر چه بچه بگويد گوش مي دهند و اجازه مي دهند فرزندشان دائما از اين شاخه به آن شاخه بپرد. در چنين مواقعي والدين بايد به فرزندشان اجازه دهند تا برود و علاقه اصلي خود را پيدا كند و مطمئن شود در آن زمينه استعداد دارد بعد اگر بخواهد مي تواند تغيير مسير دهد. اما به هيچ وجه اجازه ندهيد فرزندتان از اين شاخه به آن شاخه بپرد. البته گاهي براي اين كه

فرزندتان بتواند علاقه اش را بشناسد لازم است، اما به صورت مقطعي و كوتاه مدت نه اين كه هميشه بخواهد به اين رويه ادامه دهد.  شما نيز بايد به فرزندتان كمك كنيد تا بتواند يك تصميم درست بگيرد و علاقه اش را پيدا كند. گاهي بچه ها تحت تاثير چيزي غير از علاقه و استعداد خود قرار مي گيرند مثل ديدن يك فيلم يا يك دوست كه در زمينه خاصي فعاليت موفقي دارد. در چنين مواقعي فرزندتان ممكن است به اصطلاح جوگير شده باشد و فقط يك تصميم لحظه اي و هيجاني گرفته باشد. شما به هيجان او دامن نزنيد و منطقي باشيد. گاهي والدين بيشتر از بچه ها هيجاني تصميم مي گيرند، اما راه درست زمان دادن است.  بلافاصله تصميم نگيريد، بگذاريد حداقل 2 هفته بگذرد تا اگر اين تصميم و انتخاب از سر هيجان است از بين برود و در اين 2 هفته اصلا راجع به آن فعاليت حرف نزنيد. اگر فرزندتان باز به آن فعاليت علاقه نشان داد به جمع آوري اطلاعات و دادن آگاهي به فرزندتان بپردازيد؛ بدون اين كه به ذهنش جهت دهي مثبت يا منفي بدهيد.  با يك برنامه ريزي دقيق و با آگاهي كامل و رفتاري حساب شده استعدادهاي فرزندتان را پرورش دهيد.آنچه شما مي خواهيدگاهي پدر و مادرها فكر مي كنند استعدادهاي فرزندشان صددرصد شبيه خودشان است. البته ژنتيك در استعدادها نقش مهمي دارد، اما اين دليل نمي شود كه شما از اين كه فرزندتان شبيه شماست مطمئن باشيد، پس قبل از اين كه بخواهيد پيش بيني كنيد و استعدادهاي او را به عنوان يك انسان مستقل از خودتان بشناسيد.  بعضي از پدر و مادر ها مي خواهند از همان ابتدا استعدادهاي فرزندان خود را به همان

جهتي كه مي خواهند سوق دهند. شما مي توانيد با قرار دادن كودك خود در محيطي كه مي خواهيد استعدادهاي او را سوق دهيد مثلا با قرار دادن او در محيطي كه پر است از وسايل مكانيكي و اسباب بازي هاي ساختني و خراب كردني جنبه فيزيكي و مكانيكي استعدادهاي او را پرورش داده ايد يا با قرار دادن صرفا وسايل نقاشي در اختيارش، او را به نقاشي ترغيب كنيد. درست مثل بچه هاي چپ دستي كه مداد را به زور به دست راست آنها مي دهند و آنها را مجبور به نوشتن با دست راست مي كنند كودك شما ياد مي گيرد كه با دست راست بنويسد، اما هيچ وقت خوش خط نخواهد شد. ياد دادن استعدادها نيز اين چنين است اگر شما بخواهيد استعدادي را به كودكتان ياد دهيد شايد آن را ياد بگيرد اما در آن پيشرفت چشمگيري نمي كند و از همه بدتر اين كه هيچ گاه به آن علاقه نشان نمي دهد. استعداد را بايد كشف و بعد پرورش داد. شما نمي توانيد از كسي كه استعداد نقاشي ندارد يك نقاش ماهر بسازيد، اما شايد بتوانيد او را يك نقاش آماتور كنيد كه بدون خلاقيت تنها ياد گرفته كپي برداري كند. گاهي والدين مي خواهند فرزندشان راه آنها را ادامه دهد مثلا چون پدر و مادر هر دو پزشك هستند حتما فرزندشان هم بايد پزشك شود و اگر در هنر استعداد نشان دهد هيچ كار مهمي نكرده است. همه ما بايد بدانيم موفقيت در هر كاري مهم و كار بزرگي است و هيچ كاري بر كار ديگر ارجحيت ندارد مهم اين است كه ما در هر كاري بهترين باشيم و اين وقتي اتفاق مي افتد كه ما نقطه

تلاقي استعدادها و علايق خود را بيابيم و آن را بدرستي پرورش دهيم. همين كه فرزندتان شما را در محيط كاريتان ديده است و با كار شما آشناست كافي است اگر فرزندتان به كار شما علاقه مند باشد و در زمينه استعدادهاي شما نيز مستعد باشد خودش ناخودآگاه به سمت شما سوق پيدا مي كند و لازم به اين نيست كه شما او را مجبور كنيد.  در هر حال به ياد داشته باشيد كه انسان وقتي از زندگي لذت مي برد كه دائما در حال پيشرفت باشد و ما در زمينه اي پيشرفت نخواهيم كرد مگر زمينه اي كه در آن مستعد و علاقه مند باشيم و اين وظيفه مهمي براي والدين است كه استعدادهاي فرزندشان را كشف كنند و پرورش دهند تا افراد مفيدي براي خود و ديگران به جامعه تحويل دهند.  منبع: روزنامه جام جم

تعادل بين مسئوليت هاي كاري و خانوادگي

چگونه بين مسئوليت هاي  كاري و خانوادگي تعادل برقرار كنيم؟محمدصادق اميني

با  وجود تمام اثرات مثبتي كه كار و  درآمد حاصل از آن روي زندگي شخصي هر انساني دارد ، مفهوم كار به شكل نامحسوسي در طول زمان تغيير  كرده و روابط اجتماعي و خانوادگي انسان ها را در معرض تغييرات گسترده اي قرار داده و نهايتا سبب به وجود آمدن مشكلاتي براي افراد شاغل شده  است. يكي از بزرگترين اين مشكلات كه تقريبا هر انسان

شاغلي از آن گله  مي كند ، نبود توازن زماني ميان فعاليت در محيط كاري و خانوادگي است.چكيدهدر  اين مقاله چگونگي ايجاد توازن  و تعادل بين كار و زندگي  و خانه و اداره شرح داده مي شود.كليدواژه : توازن ؛ تعادل ؛ كار و زندگي ؛ برنامه ريزي فردي ؛

برنامه ريزي شخصي ؛ مديريت بر خود1- مقدمهبا  وجود تمام اثرات مثبتي كه كار و  درآمد حاصل از آن روي زندگي شخصي هر انساني دارد ، مفهوم كار به شكل نامحسوسي در طول زمان تغيير  كرده و روابط اجتماعي و خانوادگي انسان ها را در معرض تغييرات گسترده اي قرار داده و نهايتا سبب به وجود آمدن مشكلاتي براي افراد شاغل شده  است. يكي از بزرگترين اين مشكلات كه تقريبا هر انسان شاغلي از آن گله  مي كند ، نبود توازن زماني ميان فعاليت در محيط كاري و خانوادگي است. نداشتن  توازن زماني ميان محيط كاري و خانوادگي باعث شده تعارض بين كار و  زندگي به همدم جديدي براي خانواده  هاي امروزي تبديل شود و اين  موضوع علاوه بر اين كه بر كيفيت  روابط زوجين تاثير منفي داشته  از طريق بوجود آوردن تاخيرها و  غيبتهاي مكرر سالانه ميليون ها دلار هزينه اضافي بر اقتصاد كشورها تحميل كند. اين موضوع سبب شده توازن بين كار و خانواده تبديل به يك مساله حساس براي بسياري از سازمان هاي خصوصي و دولتي شود و آنها سعي كرده اند از طريق آموزش به كارمندان خود براي برقراري توازن هزينه هاي غيب و معضلات ديگر را كاهش دهند. در آموزش هاي جديدي كه به كارمندان و مديران شركتهاي بزرگ داده مي شود ، اين حقيقت به آنها يادآوري مي شود كه بر خلاف تصورات سابق كه كار و زندگي شخصي را 2 رقيب ديرينه مي دانند (پرداختن به هر كدام باعث عقب ماندن از ديگري مي شود) كار و زندگي شخصي ، ديگر 2 عامل رقيب نيستند، بلكه مكمل يكديگرند.مهمترين

مرحله اي كه شما به عنوان انسان  شاغل امروز بايد براي ايجاد توازن  بين كار و محيط خانواده از آن عبور نمايد ، مرحله شناخت زندگي  شخصي تان و مشخص شدن تعريف شما  از توازن است.2- توازن گاهي  اوقات فشار كاري چنان انسان را خسته مي كند كه هر انساني آرزو مي كند اي كاش در يك جزيره دور افتاده زندگي  مي كرد ، نارگيل مي خورد و هر روز  در كنار ساحل به تفريح و گردش مي پرداخت. برقراري توازن بين كار ،  خانواده و اوقات شخصي هميشه  كار آساني نيست ولي هر انساني مي تواند با يك برنامه ريزي مناسب به توازن مورد نظر برسد. اما نكته اي كه نبايد در رسيدن به توازن  فراموش كنيد ، اين است كه شما  بايد راه خود را براي رسيدن به توازن در پيش بگيريد. الگو برداري از برنامه زندگي ديگران براي رسيدن  به توازن بد نيست ، ولي الگوبرداري شما بايد توام با خلاقيت شخصي تان باشد و نبايد يك كپي محض باشد. خيلي از افراد هنگامي كه مي بينند دوستان يا آشنايان آنها به توازن رسيده اند ، مي خواهند از برنامه آنها تقليد كنند ؛ ولي نكته اين است كه تقليد يك تله است كه شما را به زمين مي زند. اگر شما در پي برقراري توازني موفقيت آميز در زندگي كاري و شخصي خود باشيد بايد روش خود را در پيش بگيريد و براي خود مشخص كنيد كه توازن از نظر شما به چه معني است.3- برنامه ريز خودتان  باشيد برنامه  ريزي براي نحوه استفاده از زمان شخصي مهمترين مرحله در رسيدن

به توازن  ميان كار و زندگي شخصي است ؛  چرا كه مشكل دقيقا اين است كه شما چگونه زمان خود را بين كار  و زندگي شخصي تان تنظيم كنيد تا بتوانيد از هر دوي آنها لذت  ببريد. بنابراين ، بايد يك برنامه مناسب  طراحي كنيد. شما با طراحي يك برنامه مناسب تلاشهاي خود در مراحل  بالا را بيمه مي كنيد. با كمي دقت در زندگي روزمره مي توان به اين نتيجه  رسيد كه معمولا اطرافيان ما مشخص مي كنند چگونه بايد از زمان شخصي خودمان استفاده  كنيم. آنها به سراغ شما مي آيند ، كارهاي خود را به گردن شما مي اندازند ، از شما مي خواهند در روز تعطيل به جاي آنها شيفت بايستيد و ديگر توقعات نابجايي كه شما به دليل نداشتن برنامه زماني مجبور به قبول آنها مي شويد. طراحي برنامه شايد كمي دشوار باشد. اين كار ممكن است به معناي گفتن نه هاي بيشتري به ديگران باشد. همچنين شايد لازم باشد كمي هنر غيرمتعهد شدن يا كندن از كارهايي را كه اكنون ، براساس بينش جديدتان از زندگي متوازن ، انجام دادنشان را مغاير با ميل باطني خود مي بينيد، تمرين كنيد. شايد براي انجام دادن اين كار مجبور شويد با چالشهايي دست و پنجه نرم كنيد كه در نگاه اول ، بسيار سخت يا حتي ترسناك به نظر مي آيد ؛ اما مطمئن باشيد كه اجراي موفق برنامه ها معاني بسيار مفيدي را از زندگي ، برايتان به ارمغان خواهند آورد. اغلب مردم هنگام برنامه ريزي ، بيشتر از آن كه از محدوديت هاي واقعي صدمه ببينيد از بسته بودن

فكرشان صدمه مي بينند. براي كسب مهارت در برنامه ريزي بايد اظهاريه توازن شخصي خود را محور قرار دهيد و فعاليت هاي را انتخاب كنيد كه شما را در مسير درست به پيش مي برند.4- گام اول: باور  كنيد كه مي توانيدموفقيت  در هر اقدامي كه شما در زندگي انجام  مي دهيد ، بسته به اين باور دارد كه آيا شما به خود و توانايي  هايتان اطمينان داريد يا خير. براي اين كه نقش باور در زندگي شخصي را آزمايش كنيد ، سعي كنيد به توانايي  تان در رفع موانع اعتقاد نداشته باشيد و ببينيد آيا در آن صورت پيشرفتي خواهيد كرد يا خير؟ تاريخ 3 هزار ساله زندگي بشر اين حقيقت  را ثابت كرده است كه تنها مشخصه اصلي آنهايي كه به اهدافشان مي رسند ، اين  حقيقت ساده است كه به توانايي انجام  كارها و رسيدن به اهدافشان اعتقاد راسخ دارند. ميزان تحصيلات ، زن يا مرد بودن ، قدرت بدني ، هوش ، داشتن آشنا و پارتي هيچ كدام به اندازه اين باور اهميت ندارد. خود باوري مهمترين اصل در زندگي انسان هاست.فراموش  نكنيد مطلوب ترين شيوه شروع آن است  كه به پيروزي خود اطمينان داشته  باشيد. مشكل بسياري از انسان ها اين  است كه آنها بدون اين كه خود متوجه  باشند ، تسليم اين باور شده اند كه آنها هرگز نمي توانند راه حل مناسبي براي مشكلات خود پيدا كنند. بيشتر مردم هنگام مواجهه با مشكل ، تمايل به تسليم در برابر آن را دارند. آنچه مسلم است ، اين است كه رويارويي با مشكلات در همه افراد يكسان نيست.بعضي  افراد

در رويايي با مشكلات بسختي  تسليم مي شوند؛ ولي بعكس عده  كثيري بسرعت تسليم احساس نااميدي  مي شوند. شما خود مي توانيد انتخاب كنيد كه در كدام گروه قرار بگيرد، پس بخواهيد  تا بتوانيد.5- گام دوم: خود  را در حال رفع  مانع تصور كنيديكي از قدرتهاي بي نظير فكر انساني اين  است كه حتي زماني كه از مانع پيش  رويتان كاملا مي ترسيد ، ذهن  شما هنوز اين قدرت را دارد كه تصور كند زندگي بدون آن مانع چگونه خواهد  بود. اين توانايي در همه اذهان  دنيا وجود دارد و آن طور نيست كه فقط  به عده خاصي از انسان ها تعلق داشته  باشد ؛ پس شما نيز از اين قدرت استفاده كنيد و تصور كنيد كه مشكلات شما در راه رسيدن به توازن رفع  شده است و شما به همه مشكلات خود غلبه كرده ايد.اين همه آن چيزي است كه بايد در گام  دوم انجام دهيد. تصورات مختلف را به ذهنتان راه دهيد و خود را در زندگي متوازني به گونه اي كه دلتان  مي خواهد تصور كنيد. خود را حتي  در حال پرداختن به جزيي ترين مسائل  ببينيد. بهترين فايده اين كار اين است كه انجام دادن آن هيچ هزينه اي برايتان ندارد و مهمتر از همه آن كه هيچ كسي نمي تواند به شما بگويد كارتان را درست انجام نداده ايد.كمي خوش بگذارنيد ، نگران هيچ چيز  نباشيد! خودتان را در حال مقابله با مشكل به گونه كاملا متفاوتي ببينيد. اين  طرز فكر كه ديگر راه حلي نيست يا اين كه همه راهها را آزموده ايد ، فقط بهانه اي است تا

ديگر براي يافتن راه حل تلاشي نكنيد. وقتي به موانع موجود به چشم عناصر  آزاردهنده نگاه مي كنيد ، فقط در حال بهانه جويي هستيد ؛ اما  هنگامي كه به موانع و مشكلات به منزله  پله اي براي صعود نگاه كنيد ، آنها مسيرهاي جديدي را به شما نشان خواهند داد. براي آن كه بتوانيد از موانع  عبور كنيد ، آنها را تعريف كنيد و  مشكلات خود را به افكاري متصل كنيد كه به راه حل هايي منجر مي شوند.6- گام سوم: طوري  رفتار كنيد كه  گويي بر مشكل  غلبه كرده ايداگر توانسته باشيد كه 2 مرحله اول  را بدرستي پشت سر بگذاريد ، عبور از مرحله سوم كار سختي نيست. اگر  باور كرده باشيد كه مي توانيد و تصور كرده باشيد كه موانع را كنار زده  ايد ، مي توانيد طوري رفتار كنيد كه گويي بيش از آنچه كه احساس مي كنيد ، اعتماد به نفس داريد و حتي  ممكن است از ميزان اعتماد به نفس  بالاي خود تعجب كنيد.با  عمل به موارد فوق مي توانيد به خود و ديگران نشان دهيد كه هم شخص  مهمي هستيد و هم توانايي انجام  دادن كارهاي مهمي را داريد. در اين حالت شما براي مبارزه براي به دست آوردن  توازن آماده ايد و مي توانيد اطمينان داشته باشيد كه راه  درستي را براي ادامه مسير انتخاب كرده ايد. براي تكميل اين مرحله  فهرستي از موانعي كه به عدم توازن  ميان كار و زندگي شخصي شما منجر مي شوند تهيه كنيد و به نوبت آنها را در مراحل سه گانه بالا امتحان كنيد.هنگامي  كه اين مانع را به

طور كامل از زندگي  تان حذف كرديد ، شروع به حذف  مانع دوم كنيد. همين طور بتدريج به حذف موانع موجود در فهرست خود  بپردازيد. فراموش نكنيد بايد بتدريج اين كار را بكنيد. يكباره به مقابله با مشكلات نرويد. آنها را به قسمتهاي  كوچكتري تقسيم كنيد تا بتوانيد  شجاعت مورد نظر براي مقابله با مشكلات را به دست آوريد.7- حرف آخر: شما  تا رسيدن به  توازن فاصله زيادي  نداريدهر  كدام از ما انسان ها تركيب منحصر  به فردي از احساسات ، افكار ،  عقايد و توانايي هاست. آنچه ديگري  را به تعادل مي رساند حتما نبايد  شما را به تعادل برساند. بيشتر  انسان ها اكثر عمر خود را صرف  رسيدن به معيارهاي ديگران مي كنند ،  اين به اين علت است كه آنها مي بينند ديگران زندگي موفق و رضايت  بخشي دارند و به همين علت از آنها تقليد مي كنند ؛ ولي واقعيت اين  است كه تقليد نتيجه مناسبي به همراه  ندارد. براي درك بهتر اين موضوع به چند مثال توجه كنيد: مادري كه 6 فرزند دارد ، در واقع براي امرار معاش به محل كار نمي رود. با اين كه شوهرش او را تشويق مي كند تا در خانه بماند و به تربيت فرزندان بپردازد ، او خود را با زناني مقايسه مي كند كه مرتب در راديو و تلويزيون از شغلشان و از موفقيت هايشان درباره همه چيز را با هم داشتن حرف مي زنند مقايسه مي كند. دختر بيست و چند ساله اي در جايي شاغل است ؛ اما از زندگي يك بعدي خود نگران است. هرچند كارش را دوست دارد

و از رضايتي كه با تكميل طرحي احساس مي كند خوشحال مي شود، هميشه خود را به اين دليل كه اجتماعي نيست و نتوانسته ازدواج كند و خانواده اي تشكيل دهد دست كم مي گيرد و تحقير مي كند. دادستاني از رشته حقوق نفرت دارد ؛ اما نمي تواند پدر و پدر بزرگش را كه حقوقدان بوده اند ، نااميد كند و دست از كار بكشد. او قطعا به آنها نخواهد گفت كه دوست داشته بازيكن گلف شود. بعضي ها فكر مي كنند تمام عمرشان را صرف انجام دادن كاري مي كنند كه ديگران به آنها ديكته مي كنند. با اين فكر شايد خيلي از كارها به درستي انجام شود ؛ اما الزاما به ايجاد توازن بين كار و زندگي شخصي منجر نمي شود ، مگر آن كه فرد از درون احساس رضايت كند. ممكن  است شما هم آرزوها و خواسته هايي در زندگي خود داشته ايد كه نتوانسته ايد بنا به دلايل متفاوتي آنها را عملي كنيد. جاي نگراني وجود ندارد. هنوز هم اين فرصت را داريد كه با يك برنامه ريزي مناسب بقيه زندگي خود  را آن طور كه دوست داريد زندگي  كنيد ؛ اما بايد براي رسيدن به اين خواسته گام اول را درست برداريد. از قديم گفته اند هميشه برداشتن  اولين گام مشكل است. اگر شما بتوانيد از اين مرحله عبور كنيد ، عبور از ديگر مراحل نيز  چندان مشكل نيست. اولين اقدام شما  براي رسيدن به توازن در زندگي اين  بايد باشد كه ديگر به حرف هيچ كس جز خودتان گوش نكنيد. اين حقيقتي است  كه فقط با تعيين معيارهاي

خود و  سازمان دادن به تعريفي كه از توازن ارائه  مي كنيد مي توانيد توازن واقعي را در زندگي تان ايجاد كنيد. بايد  درباره آنچه كه باعث مي شود احساس  كنيد زندگي ارزش ادامه يافتن را دارد ، جدا تصميم بگيريد. حالا ديگر نوبت آن است تعريف خود را از توازن شخصي به روي كاغذ بياوريد. مي توانيد به اين شكل شروع كنيد: "من آن زندگي را دوست دارم كه..." يا "تعريف من از توازن شخصي اين است كه..." تا زماني كه تعريف خود از توازن شخصي را به صورت مكتوب نياورده ايد وارد مرحله بعد نشويد.شايد  فردا دير باشد ، همين الان تعريف  خود را روي كاغذي بنويسيد و  اگر نمي توانيد به آساني احساس  خود را به روي كاغذ بياوريد آنقدر  كاغذ مصرف كنيد تا طرحي از احساسات خودتان را ترسيم كنيد. در حال حاضر آنچه اهميت  دارد ، اين است كه شما تعريف  هر چند ساده اي از توازن را بيان كنيد ، ممكن است تعريفي كه شما امروز  از توازن داريد ، با تعريفي كه فردا ممكن است از توازن داشته باشيد  ، يكي نباشد ؛ اما براي آن كه بتوانيد تغيير افكارتان را احساس  كنيد ، بايد حتما آنها را به صورت مكتوب  داشته باشيد. يكي از نتايج مثبت نوشتن تعاريف شما از توازن اين  است كه به شما كمك مي كند تا تصويري واقعي تر و جامع تري را از شخصيت خود به دست آوريد.

منبع : روزنامه جام جم، يكشنبه 3 دي 1385، سال هفتم، شماره 1897، صفحه 14.

مديريت بهره وري در خانواده

9 ، 07:33

مديريت  بهره وري در خانواده وجيهه زحمتكش

در  مديريت

بهره وري با توجه به منابعي كه در اختيار داريد با بهترين نحوه استفاده  از آنها درصدد رفع نيازها و احتياجات برمي آييد. در خانواده هم منابعي از قبيل زمان،فضا، تجهيزات و آدم هايي براي انجام كارها وجود دارد. طرح  برنامه براي استفاده صحيح از اين  منابع را «بهره وري خانواده» مي ناميم. سرنوشت يك خانواده همان اندازه كه به قواعد، ارتباطات و

نظام خانوادگي بستگي دارد، به نقشه هاي بهره وري نيز مربوط است. بهره وري از اين  نظر مورد نياز است كه زندگي ديگران را بهبود بخشد.

چكيده در  اين مقاله موضوع بهره وري در خانواده بررسي مي شود. كليدواژه : بهره وري ؛ مديريت بهره وري ؛ مديريت خانواده ؛ بهره وري خانواده ؛ مديريت زمان خانواده در  مديريت بهره وري با توجه به منابعي كه در اختيار داريد با بهترين نحوه استفاده  از آنها درصدد رفع نيازها و احتياجات برمي آييد. در خانواده هم منابعي از قبيل زمان، فضا، تجهيزات و آدم هايي براي انجام كارها وجود دارد. طرح  برنامه براي استفاده صحيح از اين  منابع را «بهره وري خانواده» مي ناميم. سرنوشت يك خانواده همان اندازه كه به قواعد، ارتباطات و نظام خانوادگي بستگي دارد، به نقشه هاي بهره وري نيز مربوط است. بهره وري از اين  نظر مورد نياز است كه زندگي ديگران را بهبود بخشد. البته هرچه خانواده  بزرگتر باشد، بهره وري آن نيز پيچيده تر  مي شود. براي حداكثر استفاده از آنچه هر كس دارد، ابتدا بايد دانست كه چه چيزهايي وجود دارد. متأسفانه در اغلب موارد، بيشتر توانايي افراد خانواده (به ويژه كودكان) هدر مي رود زيرا توانايي  آنان هرگز واقعا كشف نشده است. اگر  كودكان اجازه داشته باشند يا تشويق  شوند كه

در سنين كودكي با تمام قوا  در اختيار خانواده قرار بگيرند، پدر  و مادر هم كمتر به ستوه مي آيند. يكي  از بهترين پاداش ها براي هر فرد انساني اين است كه سودمند و مفيد باشد. شما هرگز نمي فهميد كه فرزندتان تا چه حد مفيد است، مگر اينكه به او فرصت دهيد آنچه را كه قادر است به شما  نشان دهد. هر فرد به «مهم بودن و به حساب آمدن» و همچنين احساس كمك كردن و مفيدبودن، نياز دارد. بچه اي كه بتواند خود را همانند فردي با ارزش و  اهميت ببيند، اگر حس كند كه كسي  به بعضي از كمك هاي او نيازمند است  و اين كمك ها صادقانه مورد توجه قرار مي گيرد و درباره اش به درستي داوري مي شود، مي تواند حس اهميت داشتن و با ارزش بودن را به دست آورد. وقتي به آنچه كه بايد انجام شود واقف شويد، انتخاب بهترين فرد براي انجام كار، قدم بعدي و گاهي مشكلترين قدم است. بعضي خانواده ها فقط با فرمان پدر و مادر اداره مي شود. در برخي نيز پدر و مادر هيچ گاه تصميمي نمي گيرند و تصميم گيري هميشه با فرزندان است. بسياري از خانواده ها هميشه روش اقتدار را به كار مي برند و يا هميشه راي گيري مي كنند و از اين قبيل. هر روشي مناسب موقعيت خاصي است. آنچه مهم است اين است كه بهترين روش را كه مناسب آن موقعيت باشد، انتخاب كنيم. خانواده ها متوجه شدند كه در اوقات مختلف بايد از روش هاي مختلف استفاده كنند. خانواده هايي كه هميشه يك كار را به يك نفر ارجاع مي دهند، براي خود مشكل ايجاد مي كنند. تنوع در وظايف، مي تواند به ميزان زيادي از يكنواختي خسته كننده كارهاي خانوادگي

بكاهد. طرح هاي خوب هم مي تواند مدت دار باشد: مثلا يك هفته، يك سال، تا ساعت هشت امشب، تا وقتي پدربرگردد يا وقتي كه قد شما سه سانتيمتر بلندتر شود. كارهاي سخت خانواده را مي توان با استفاده از راه هاي خلاق و شاد و متنوع به تفريح تبديل كرد. دقت كنيد از كسي كه كارهاي خسته كننده را برعهده دارد نبايد متوقع باشيم كه به وقت انجام آنها شاد و خوشحال به نظر بيايد. بعضي  از خانواده ها آنقدر وقت خود را صرف مشاغل خانوادگي مي كنند كه ديگر وقتي براي لذت بردن از يكديگر برايشان  باقي نمي ماند. وقتي چنين حالتي پيش  مي آيد افراد خانواده به غلط متقاعد مي شوند كه خانواده محلي است كه در آن بر دوش آنان باري سنگين گذاشته مي شود. اگر مشكل خانوادگي شما اين  است كه كسب و كار مانع حظ بردن  از يكديگر شده لازم است كه با دقت به اولويت و زمانبندي كارها بپردازيد. كارهاي خانوادگي را به دو گروه زماني «اول» و «دوم» تقسيم كنيد. مسلما گروه اول اولويت دارند (اگر بيش از پنج موضوع در اين گروه قرار داشته باشد، تعدادش بيش از حد است). گروه دوم كار خوبي است كه اگر موقعيت اجازه دهد، مي توان آن را هم در برنامه قرار داد. در  خانواده شما چه مقدار وقت براي تماس فردي با اعضاي خانواده مانده  است؟ چه مقدار از اين وقت، شادي آفرين است و لذت بيشتري توليد مي كند؟  هرگاه متوجه شديد كه بيشترين وقت  شما به كسالت و يا برخوردهاي  ناخوشايند مي گذرد، حتما اشكالي در كار است. اين حالت موجب مي شود كه در افراد خانواده خود به چشم  مزاحم بنگريد. وقت خانوادگي

را بايد به سه بخش تقسيم  كرد: 1. وقت شخصي: زماني براي هر فرد كه تنها باشد. هر كس احتياج دارد كه وقتي را به تنهايي بگذراند. يكي از فريادهاي اندوهگين اكثر افراد خانواده اين است كه براي خود وقت و فرصت اختصاصي مي خواهند. هر عضو خانواده احتياج دارد كه محل يا فضايي را متعلق به خود بداند و در آن از استيلاي ديگران آسوده باشد. بزرگ يا كوچك بودن فضا مهم نيست، فقط تعلق داشتن به او مطرح است. احساس اينكه «من جايي براي خود دارم» بدين معني است كه من «به حساب مي آيم». 2. وقت دو نفري: زماني براي بودن با هر يك از افراد ديگر. در اينجا اين سؤال مطرح است كه چگونه يك نفر مي تواند به ديگري مجال دهد كه او را بشناسد و چگونه هر يك از آنان با ديگري مشاركت و همراهي كند، به طوري كه هر دو سود ببرند؟ لازم نيست بر سر اينكه چه كسي حق دارد براي ديگري تكليف معين كند، نزاع كنيد. اين عقيده كه «تو بايد وضع خود را با وضع من مطابقت بدهي» براي دو طرف گران تمام مي شود. اگر ما بخواهيم براي انجام كاري آنقدر صبر كنيم تا دو نفر احساسشان مانند يكديگر بشود، بايد هميشه صبر كنيم. اگر از ديگران بپرسيم كه در چه وضعي هستند و به آنان نيز موقعيت خود را بگوييم و بعد به گفتگو درباره واقعيت موجود بپردازيم، نتيجه بهتري به دست مي آيد. 3. وقت گروهي: زماني براي بودن با تمام اعضاي خانواده. براي فراهم آوردن چنين امكاني، اولين قدم اين است كه به اين نكته

اهميت بدهيم و سپس راه هاي تحقق آن را بيابيم. اگر مسائل مربوط به كارهاي خانوادگي بدون حضور تمام افراد خانواده انجام شود، احتمال سوء تفاهم چندين برابر مي شود. مهم است كه همه اعضاي خانواده از جريانات مطلع باشند و به جاي ارتباط در گوشي كه امكان ساختن شايعه و سوء ظن را فراهم مي كند، تماس مستقيم داشته باشيم و واقعيت ها را خود بيازماييم. در خانواده هاي آشفته كه ارتباط در گوشي بسيار متداول است راه را براي انواع تحريف هموار مي كند. اين نوع خانواده ها در يك خانه زندگي مي كنند اما خيلي تجربه واقعي با يكديگر ندارند و از حضور حقيقي يكديگر بي بهره اند و تصور زندگي خانوادگي بيشتر فريب است تا واقعيت.  البته داشتن وقت گروهي، ضمانتي براي تمشيت موثر كارهاي خانوادگي نيست. مهم آن است كه زماني را كه شما به عنوان يك گروه با هم هستيد، چه پيش مي آيد؟ آيا سكوت برقرار است؟ آيا از اين وقت براي آشناتر شدن با بقيه افراد خانواده استفاده مي كنيد؟ درباره چه صحبت مي كنيد؟ آيا زماني است كه خوب گوش مي كنيد تا شادي ها، شكست ها، رنج ها و صدمه ها عيان شود؟ آيا براي نقشه هاي جديد و حل بحران هاي كنوني از اين فرصت استفاده مي كنيد؟ گردهمايي خانواده در پايان روز فرصتي است تا آنچه را كه در دنياي خارج از خانه اتفاق افتاده با يكديگر در ميان بگذارند و با يكديگر تجديد رابطه كنند و يك برنامه كامل تفاهم و رفع اختلاف را برگزار كنند. آشنا  شدن با نحوه استفاده از وقت و  زمان يكي از عوامل موثر در هر ارتباطي  است. هيچ دو نفري كاملا مثل هم از وقت استفاده نمي كنند. نحوه

بهره گيري  هر كس از زمان بستگي به آگاهي، دانش،  انگيزه و علاقه او دارد. پيش بيني زمان براي اجراي تعهدات و دستورهاي برنامه امري اساسي است كه درك زمان،  بخش مهمي از پيش بيني زمان است. نگرش ما نسبت به زمان به مقدار زيادي بر كارايي ما بر انجام كارها اثر مي گذارد. بي آنكه متوجه باشيم زمان،  بر بسياري از افراد حكومت مي كند. متأسفانه بسياري از خانواده ها از كودكان مي خواهند، از زمان به نحو مفيدي  استفاده كنند كه خود بزرگترها نمي توانند.  تمرين 1. در حال حاضر قادر به چه كاري هستيد؟ 2. همه بنشينيد، يك فهرست از تمام كارهايي كه در خانواده شما بايد انجام شود تهيه كنيد. 3. آيا تمام كارهاي اساسي انجام نشده؟ يا شايد كارها بد انجام مي شود يا تعداد زيادي كار بر دوش يك فرد و تعداد كمي بر دوش ديگران گذاشته شده است؟ اگر هر يك از اين موارد صحت داشته باشد، شخصي در خانواده شما و يا ديگران مزاحم و مانع كارش شده اند. 4. چگونه تصميم مي گيريد كه چه كسي بايد يا مي تواند چه كاري را انجام دهد و در چه زماني؟ 5. كارهاي خانوادگي گروه «اول» شامل چند موضوع مي شود؟ 6. دو روز را در نظر بگيريد: يك روز تعطيل آخر هفته و يك روز از روزهاي وسط هفته، چه مدت زماني را همه اعضاي خانواده در كنار هم هستيد؟ 7. در پايان هر روز امكاناتي را كه براي اوقات شخصي، دو نفري و گروهي داشته ايد محاسبه كنيد. 8. درباره خود و ارتباطتان با زمان فكر كنيد. نگاهي به فهرست تقسيم وقت خود بيندازيد.

منبع : روزنامه همشهري، دوشنبه

4 دي 1385، سال پانزدهم، شماره 4167، صفحه 12.

مديريت در خانه

نوشين محمدزاده

آيا روزگار كودكي خود را به ياد داريد؟ زماني كه مهندس، پزشك، استاد، كارمند،  بازرگان و... نبوديد. گذشته اي را به خاطر آوريد كه بزرگترين روياي شما  رفتن به پارك و بازي با همسالان بود. دوراني كه به سرعت گذشت و اينك تنها شيريني آن لحظه هاست كه برجا مانده است. امروز را مرور كنيد كه متصدي شغلي در موقعيتي رسمي هستيد و براي كسب درآمد

و احترام اجتماعي در تكاپوييد.

چكيده: در  اين مقاله موضوع مديريت در خانه در مقايسه با مديريت در سازمان مورد بررسي  قرار مي گيرد و نكاتي در اين خصوص پيشنهاد مي شود.كليدواژه : مديريت خانه ؛ مدير خانه 1- مقدمه آيا روزگار كودكي خود را به ياد داريد؟ زماني كه مهندس، پزشك، استاد، كارمند،  بازرگان و... نبوديد. گذشته اي را به خاطر آوريد كه بزرگترين روياي شما  رفتن به پارك و بازي با همسالان بود. دوراني كه به سرعت گذشت و اينك تنها شيريني آن لحظه هاست كه برجا مانده است. امروز را مرور كنيد كه متصدي شغلي در موقعيتي رسمي هستيد و براي كسب  درآمد و احترام اجتماعي در تكاپوييد. همه به نوعي در محيط كاري و اجتماعي؛ اداره كننده امور مربوط به حرفه هستيم. گاهي شرايط آن چنان دشوار مي شود كه مدتي زمان و مكان را فراموش كرده،  تمامي انرژي خود را صرف برطرف  ساختن بحران مي كنيم و گاهي شرايط به حدي آرام و مطلوب است  كه به دنبال راهي براي پر كردن لحظه ها هستيم. شايد با مفاهيم علمي مديريت چندان آشنا نباشيم؛ براي مثال تئوري ها و يا سبك هاي مديريتي را نشناسيم، اما در روش

و اجرا از شيوه مديريتي ويژه اي پيروي مي كنيم. گاه آزادمنشانه، گاه دموكرات و گاهي يك ديكتاتور ناب هستيم. به هر حال نقش مديريتي ايفا مي كنيم و در انجام وظايف محوله ساعي و كوشاييم. از  سويي انسان در هر مقوله كه سرمايه گذاري كند، خواهان موفقيت است. يك مدير موفق براي رسيدن به درجات رشد و ترقي به طور قطع از نظر جسمي، مالي،  خانوادگي، زماني و اجتماعي  سرمايه گذاري هايي را انجام داده و در انتظار برداشت و بهره برداري  است. اگر همه چيز درست سازماندهي  شود، نتيجه جز موفقيت نيست و پس از مدتي به عنوان مديري نمونه انتخاب خواهيم شد. اين بدين معني است كه از لحاظ شخصيتي و نيز از نظر شيوه اداره نمودن كار اصولي را به كار گرفته ايم كه مورد تأييد بوده و در كارنامه مديريتي، فرد نمره بالايي احراز كرده است. مديري خوب بودن يك شبه اتفاق نمي افتد،  حتماً فرد هزينه هاي مادي و  معنوي زيادي براي رسيدن به اين  درجه صرف كرده است. اما آيا در نگاه فرزندان دلبندمان هم يك مدير نمونه ايم؟ آيا در فرم ارزشيابي عزيزانمان  هم نمره بالايي كسب مي كنيم؟ و يا...؟ 2- معيارهاي امتياز  دهي به مديريت  سازماني در  يك محيط رسمي براي  امتيازدهي به مديران بررسي هايي از چند جهت صورت مي گيرد:•    تصميم گيري: آيا فرد همواره توانسته تا در هر شرايطي تصميمات مقتضي در جهت بهبود و رسيدن به اهداف سازمان اتخاذ كند؟ •    برنامه ريزي: آيا مدير براي نيل به اهداف سازمان، برنامه هاي دقيق و حساب شده دارد؟ •    سازماندهي: آيا مدير در انتخاب عوامل اجرايي و در طي روند كار همه چيز را در بهترين جاي ممكن

قرار داده است؟ •    كنترل: آيا در جريان فرايندهاي سازماني فرد كنترل و نظارت شايسته اي بر اجرا داشته است؟ •    ارزشيابي: آيا مدير براي ارزيابي موقعيت، برنامه و افراد بر طبق معيارها و اصول منطقي و منظمي حركت كرده است؟ يك  مدير نمونه در تمامي موارد نامبرده، تبحر و درايت خود را به اثبات  مي رساند و نيز روابط مطلوبي با افراد همكار برقرار مي كند. 3- مديريت در خانه  و مديريت سازمان اما در كانون خانواده پدر يا مادر به عنوان مدير خانه قبول مسئوليت نموده اند  و تلاش خود را براي حفظ و پيشرفت حيطه نظارتي شان به كار مي گيرند. اما  بايد پرسيد كه مديريت آنها در خانه چگونه  است؟ اگر از فرزند خود بپرسيد كه معيار سنجش مدير خانه چيست، چه پاسخي  مي شنويم؟ اين سؤال را مطرح كنيد و فاصله عملكردمان با معيارها  را اندازه گيري نماييد. مطمئناً فرزند ما از مديرش توقع تصميم گيري درست و بجا را دارد. اما آيا  همواره در اتخاذ و اجراي تصميمات  تحكم داشته ايم و از حق استصوابي خود سوءاستفاده نموده ايم و يا از همفكري و تصميم گيري مشاركتي  بهره جسته ايم. در طرح ريزي برنامه خانه آيا ضوابط و روابط را حفظ  كرده ايم و يا اين كه بهترين برنامه را تنها ديكته نموده ايم؟ آيا به افراد اهل خانه مسئوليت هاي متناسب با توانايي و ظرفيت ذهني شان داده ايم و يا به دليل نداشتن وقت كافي،  براي رها شدن از قيود و تعهدات مشترك افرادمان را به انجام مسئوليت هايي اجبار و عادت داده ايم؟ آيا  در زمان تشويق يا تنبيه فرزندمان،  ملاك و معيارهاي درستي داشته ايم  و يا براساس حدس و گمان و از روي بي حوصلگي

براي خالي نبودن  عريضه تصميم به تشويق يا تنبيهي نامتناسب گرفته ايم؟ واقعيت  اين است كه مديران موفق آنهايي هستند  كه ابتدا در محيط خانه، مديريت را تمرين كرده اند و طعم شايستگي  را ابتدا از نگاه رضايتمند همسر و  فرزند چشيده اند. اين مديران با نيرويي مضاعف و دلگرمي خاصي وارد محل كار  خود شده و سعي مي كنند تا روشي دلسوزانه و مشابه خانه بر كار  اعمال كنند و جو همكاري براي رسيدن  به اهداف مشترك را آماده و پياده كنند. آنها انجام كار برايشان مشكل نيست، چرا كه رضايتمندي و موفقيت را در اثر نوع كاركردشان هر لحظه  احساس مي كنند. با قاطعيت تصميم مي گيرند و اجرا مي كنند چرا كه مهر تأييد را از طرف خانواده به همراه دارند. با  اين مقايسه مي توان براي پي بردن به ميزان لياقت و كفايت مديريت در خانه از فرزندان دلبندمان كه هر آنچه مي كنيم، براي آنهاست بخواهيم تا به ما امتياز دهند.4- نكاتي در مورد  مديريت خانه و  خانواده•    در تصميم گيري، مشاركت و اقتدار را رعايت كنيد: فرزندان، ما را به عنوان انساني قوي تر از خود مي شناسند و نيازمند توجه و كمك فكري ما در اكثر شرايط هستند. اما در  واقع آنها در ابراز اين نياز توانايي شما را در حل مسأله مي سنجند و به دنبال اين هستند كه آيا شما از پس مشكل پيش آمده مانند يك پروژه كاري برمي آييد يا نه؟ لذا ابتدا فكر كنيد، با فرزند مشورت كنيد و سپس تصميم خود را با اقتدار بيان كنيد. •    برنامه داشته باشيد و آن را شفاف اعلام كنيد: واقعيت اين است كه افراد تمام تلاش خود را براي

تنظيم برنامه كاري مدون و حساب شده به كار مي گيرند و در آن برنامه، كمتر زماني را براي بودن با خانواده در نظر مي گيرند و اين امر رابطه مستقيم با ميزان قبول مسئوليت هاي اداري و رسمي افراد دارد. هر چه قدرت كار بيشتر، غيبت در خانه هم بيشتر. اما بايد در لحظاتي هر چند كوتاه كه با خانواده هستيد، از برنامه هاي كوتاه مدت و بلندمدت خود براي افراد خانواده سخن بگوييد و جايگاه و وظيفه هر يك از افراد را بيان كنيد و سپس سخنان آنها را هم گوش دهيد. موضوع هايي مثل تعمير يا تعويض خانه، انتخاب يك گردش و دعوت از دوستان، اغلب جالبند و جزيي از برنامه زندگي هر خانواده اند. اين امر علاوه بر آموزش صحيحي كه براي فرزند به همراه دارد، اين باور را ايجاد مي كند كه اين مدير قدرتمند در خانه هم مثل محيط كارش داراي برنامه است. •    در اجراي برنامه ها ثابت قدم باشيد: سعي كنيد فرزند شما خود را در قبال برنامه اي كه تدوين شده، مسئول نشان دهد. اگر براي مسافرت نقشه مي كشيد، از او بخواهيد ليست وسايل مورد نياز را فراهم كند (توانايي او را در نظر بگيريد.) پيگير برنامه ها باشيد و حتي اگر فراموش مي كنيد، از همسرتان بخواهيد كه به شما يادآوري كند. فرزند بايد بداند كه فقط حرف نمي زنيد و براي اجراي برنامه ها همان قدر اصرار داريد كه در محيط كارتان. اگر فرزند كارش را انجام نداد از او توضيح بخواهيد و نيز در اجرا كمكش كنيد تا او بداند فردي مفيد در برنامه هاي شماست. •    در قلمرو خانه، معيارهاي ارزيابي را واضح بيان كنيد: گاهي اوقات كودك

تشويق مي شود، اما نمي داند براي چه و يا تنبيه مي شود، بدون اينكه علت واقعي را بداند. يك مدير مدبر معيارهاي ارزيابي را براي هر موضوع مشخص مي كند و از افراد مي خواهد كه براي رسيدن به ايده آل تلاش كنند. تصور كنيد فرزند شما با دوستش مشغول بازي بوده و سهواً باعث شده تا دوست او صدمه ببيند. اما فرزند شما به دروغ تقصير را به عهده  ديگري مي گذارد و شما از موضوع مطلع شده و تصميم به تنبيه او مي گيريد. بله البته تنبيه لازم است. اما به فرزند خود بگوييد كه او را به چه دليل تنبيه مي كنيد؟ به دليل آسيبي كه به دوستش رسانيده و يا به دليل دروغي كه گفته است و يا هر دو؟ در  پايان اگر پزشكي زبردست، استادي كارآمد، تاجري موفق و يا خانه داري  شايسته هستيم، در پي اين باشيم كه ميزان موفقيت در مديريت خانه را از ديدگاه فرزندانمان هم، بدانيم. منبع : روزنامه همشهري، سه شنبه 21 آذر 1385، سال چهاردهم، شماره 4156، صفحه 17.

مهارت هاي ارتباطي در پايداري خان_واده

مهين كوشك آباد

روابط نزديك، سه جزء فعال دارد : تعهد ، صميميت و شور و اشتياق . وجود يا عدم وجود اين سه عامل، اهميت رابطه را تعيين مي كند . به همين دليل دوست داشتن يك مهارت عاطفي موثر و كارآمد است . اما بدون دوست داشتن خود نمي توانيم ديگران را دوست داشته باشيم . دوست داشتن مستلزم صميميت است اما ممكن است تعهد و شور و اشتياق درآن

وجود نداشته باشد . درحالي كه اگر دوست داشتن با مهارت هاي زندگي توام شود، مي تواند رشد كرده و به مراحل عالي تر دوست داشتن برسد. شوق توام بااحترام از معرفت شناسي

و مهارت درك متقابل زن و مرد ناشي مي شود و مهارت دوست داشتن را نشان مي دهد.دوست داشتن عاري از عشق، از انواع دوست داشتن است كه در آن تعهد وجود دارد اما صميميت و شور و اشتياق نيست . زوج هايي كه در حالت ركود و سكون هستند و تلاش براي ايجاد گرما در خود و رابطه خود نمي كنند ازاين دسته هستند . البته پاره اي ازاين تعهد ها اجباري بوده و به عنوان طلاق رواني و عاطفي محسوب مي شود.ولي عشق كمال يافته، يك رابطه ايده آل است كه شامل هر سه جز تعهد ، صميميت و شور و اشتياق مي شود كه البته اين عشق كمال يافته با به كارگيري مهارت و درك مهرورزي درانسان به وجود مي آيد.برخي مهارت هاي عاطفي موثر عبارتند از :1 - برقراري روابط نزديك با ديگران 2 - احساس راحتي از وابستگي ديگران به خود و به ديگران 3 - عدم احساس ناراحتي از دور ي شخصي كه احساس دلبستگي زياد نسبت به او وجود دارد.مهارت هاي ارتباطي در پايداري خانوادهمهارت هاي ارتباطي نقش اساسي در پايداري خانوده دارد. البته خود مهارت هاي ارتباطي در خوب گوش دادن ، خوب حرف زدن و خوب تجزيه وتحليل كردن صحبت هاي ديگران نهفته است . به همين دليل براي ايجاد ارتباط موثر و مفيد بايد راه كارو الگوي موثر آن را نيز در نظر بگيريم و از شريك زندگيمان 3 سوال بپرسيم كه شما ازرابطه تان با من چقدر راضي هستيد؟ يا اينكه آيا آرزو مي كنيد كه اي كاش اين رابطه هيچ مو قع برقرار نمي شد؟ و يا اينكه تا چه حد رابطه كنوني شما انتظارات اوليه را برآورده ساخته است ؟اين سه پرسش مي تواند سطح رضايتمندي همسرمان را از ارتباط

به ما نشان بدهد. علاوه براينكه نياز مارا در ارتباط موثر و كارآمد نيز نشان مي دهد.مهارت هاي مديريتي زناندر لغت نامه دهخدا مدير به معناي اداره كننده و گرداننده است . مديريت در خانه به معناي اداره كردن يا بهينه كردن امور منزل در تمامي سطوح بوده و نيازمند آموزش هاي نظري و عملي است.مديريت خانه براي اكثر زنان وبرخي از مردان در سرتاسر دنيا كاري تمام وقت است كه اگر به صورت جدي مورد توجه قرار بگيرد مي تواند زندگي آسوده تر و مرفه تر ي را براي خانواده فراهم آورد.اداره خوب يك خانواده مي تواند باعث بهبود اوضاع داخلي خانواده ها، ارتقاي روابط بين آنها ، مستحكم شدن پايه هاي اجتماع و ايجاد صرفه جويي هاي اقتصادي شود.هرخانواده بايد رسالت خود را در مسيرزندگي بداند و ارزش هاي اساسي را كه براي آن زندگي مي كند بشناسد و اهميت آن را درك كند اين مساله باعث مي شود كه خانواده معيار و راهنمايي براي اخذ تصميم هاي روزمره و در نهايت رسيدن به هدف كلي زندگي خود داشته باشد . استفاده از دانش و مهارت هاي مديريت درون خانواده به زنان ا ين امكان را مي دهد كه از منابع بيكران و استعدادهاي ذهني خويش درراستاي دستيابي به هدف هاي معنوي و مادي بهره بگيرند.اما با وجود اهميت مديريت در خانه، هنوز در بيشتر كشورها از جمله كشور ما به صورت علمي اين مقوله مورد بررسي قرار نگرفته و اجراي آن مشخص و شناخته نشده است .اداره منابع در اختيار انسان همچون نيروي فكري و جسمي و به كارگيري امكانات مالي و معنوي، كاري بس مشكل و نيازمند تدبير و مهم تراز همه هنر است . به كارگيري خلاقانه و هنر مندانه مدير يت درزمينه هاي گوناگون ، زنان را قادر مي سازد تا در راستاي

رفاه و آرامش رواني خويش بارنج كمتر و شادي بيشتر گام بردارند.براي داشتن مديريتي مطلوب و با كيفيت ، داشتن خصوصيت هاي زير كه به صورت يك هرم در نظر گرفته مي شود براي زنان لازم است 1- آگاهي از ويژگي ها ، خصوصيت ها ، توانايي ها و قابليت هاي خود2- داشتن ثبات ، اقتدار ، يكرنگي و تعادل 3- داشتن قدرت خلاقيت (توليد كننده و نه فقط مصرف كننده بودن )4- داشتن توانايي ايجاد ارتباط همچنين بايد يادآوري كرد كه شناخت خود و داشتن احساسات مثبت نسبت به خود اولين اصل دراين هرم مي باشد.موفقيت براي هرفرد درمديريت خانواده ممكن است باد يگران متفاوت باشد. مساله اصلي اين است كه خود فرد بايد توانايي هاي خود را تخمين زده و بداند تصويري كه از خود دارد چگونه است . موفقيت يك مدير خوب فقط ازنظر مالي مورد توجه نيست ، موفقيت مي تواند همه زندگي را در برگيرد و توسط احساس فرد و خانواده اش تعيين شود. در همين راستا دو صفت مناسب براي يك مدير خانه را مي توان خوشبيني و فداكاري دانست .1- خوشبيني : يكي از صفت هاي بسيار مهم براي يك مدير در منزل خوشبيني است .2- فداكاري : ماهيت خانواده و مديريت آن در تمام مراحل ، فداكاري و از خود گذشتگي اعضا را نسبت به هم مي طلبد . خانواده و مديريت درست آن، با خود بيني و خود خواهي در تضاد است . ايثار شرط لازم براي يك مديريت مطلوب در خانه است.مهارت هاي برخورد با همسر1-ياد بگيريد واقعا به حرف هاي شريك زندگيتان گوش كنيد. البته اگر اين حرف ها با بد و بيراه همراه باشد كار آسان نيست، زيرا اكثر ما نسبت به عصبانيت و خشم واكنش منفي نشان مي دهيم . به خصوص وقتي كه همسرتان روي نقطه ضعف شما دست مي گذارد. به طور مثال

مسايل قديمي را مطرح كرده و يا شما را با شخص ديگري مقايسه مي كند. در هر صورت در اين گونه مواقع نفس راحتي بكشيد و بعد به حرف هايش گوش دهيد.2-اگر همسر شما تاكيد دارد كه شما او رادرك نمي كنيد او را مطمئن سازيد كه شما نهايت سعي خود را به كار مي گيريد تااو را درك كنيد . از او بخواهيد مثال هاي آشكاري براي شما بياورد تا موقعيت برايتان مشخص تر شود . به طور مثال با گفتن سوالاتي از قبيل اينكه به طور دقيق منظورت چيست ؟ باعث مي شود كه بحث در جهت مثبت ادامه پيدا كند.3-براي احساسات عصبي همسرتان ارزش قايل شويد . گفتن اينكه او هيچ حقي براي عصباني شدن ندارد و يا نبايد چنين حسي را داشته باشد عصبانيت او را بيشتر مي كند .4-اگر رفتار شما باعث عصبانيت همسرتان شده، مسووليت پذير باشيد . شما ممكن است ناآگاهانه عصبانيت همسرتان را بر انگيزيد، بنابراين بايد گام هايي براي تغيير رفتارتان برداريد.5-سعي كنيد كه يك راه ميانبر براي برطرف كردن يا كم كردن عصبانيت همسرتان پيدا كنيد . شما مي توانيد يك كلمه رمز خنده دار از قبل تعيين كنيد و وقتي همسرتان عصباني مي شود آن كلمه را بگوييد تا بحث عوض شود . به طور مثال با گفتن كلمه تخم مرغ همسرتان را به خنده بيندازيد تا خشمش كاهش يابد.6-وقتي همسرتان كنترل خود را از دست مي دهد يك نفس بكشيد و از صحبت كردن با او در چنين حالتي خودداري كنيد يا اتاق را ترك كرده و به او بگوييد وقتي خشمش فروكش نمود دوباره باهم صحبت مي كنيد.چگونه دردرگيري مهارت كنترل داشته باشيم؟1-به خاطر بسپاريد كه اشكالي ندارد مواقعي هم عصباني شويد . اگر عصباني شديد احساس گناه نكنيد . به خصوص خانم ها با اين

باور بزرگ شده اند كه اگر احساس منفي خود را نشان دهند رفتارشان مردانه مي شود، بنابراين عصبانيت خود را پنهان مي كنند. زمان هايي وجوددارد كه عصبانيت منطقي است اما بايد اين موقعيت ها را تشخيص داد و احساس خود را صادقانه بيان كرده و راهي براي تغيير و كاهش آن پيدا نمود.2-به طرف مقابل بفهمانيد كه اگرچه با نظر او موافق نيستيد اما دشمن او هم نمي باشيد . اينجا بحث دوست داشتن مطرح نيست بلكه اين تفاوت ها هستند كه ايجاد اختلاف مي كنند . درگيري عادلانه اين است كه به يكديگر چه به صورت فيزيكي و چه به صورت كلامي حمله نكنيد. به طور مثال اسم يكديگر را بد خطاب نكنيد، يكديگر را سرزنش نكنيد يا داد و بيداد نكنيد و....3-چيزي كه قبلا همسرتان به شما گفته است را به عنوان سلاح يا برگ برنده در بحث استفاده نكنيد . اگر اين كاررا انجام دهيد اعتماد همسرتان را نسبت به خود از دست مي دهيد و باعث مي شويد كه او امنيت عاطفي خود را درارتباط باشما از دست بدهد.4-احساسات و ادراك خود را بدون انتقاد و داوري به همسرتان نشان بدهيد . داشتن احساس تنها كافي نيست، بلكه بايد آن را خوب بيان كرد . درهرازدواجي به راحتي نمي توان با طرف مقابل توافق داشت . بايد سعي كنيد رفتارهاي دردسرساز را تغيير داده و توجه صادقانه به تجارب عاطفي او نشان دهيد.5-براي فرديت و شخصيت همسر خود ارزش قايل شويد و درنظر داشته باشيد كه هميشه حق با شما نيست و مي توانيد اشتباه كنيد. سعي كنيد با وضع قوانين ثابت در زندگي خود تعادل و آرامش برقرار ساخته و نيازها و احساساتان را بدون احساس گناه بيان كنيد.6-هنگامي كه مورد

سرزنش همسر خود قرار مي گيريد سعي كنيد با نگاهي عميق به درون خود، مساله اي را كه عامل سرزنش بوده مورد بررسي قرار داده و از خود سوال كنيد كه آيا ايجاد تغييرات خواسته شده خلاف ويژگي هاي روحي و رواني شماست؟ آيا اين تغييرات چيزهايي هستند كه باعث راحتي زندگي شما مي شود؟ اگر نه، پس چه عاملي بازدارنده است؟ سعي كنيد در قضاوت هاي خود صادق باشيد.

ارزيابي مالي خانوادگي

انجام دهيم؟تاليف: استادان طرح جامع آموزش خانواده

شروع نكردن يك كار با پول كافي، به عنوان سرمايه گذاري نكردن شناخته شده، معمولاً به عنوان دومين عامل شكست تجارت هاي خصوصي تلقي مي گردد. اين درآمد معمولاً در نتيجه طرح پيشرفت نامناسب در مدت مرحله پيش زمينه مي باشد. قبل از هر چيز شما بايد هزينه هاي خانواده خود را تخمين بزنيد و به گونه اي بايد مطمئن شويد كه درآمد كارتان براي پرداخت

آنها كافي است. بايد با خانواده دور هم بنشينيد و صادقانه در مورد حداقل درآمد مالي كه خانواده بايد هر ماه داشته باشد تا امنيت را فراهم آورد، صحبت كنيد. از هر كدام از اعضاي خانواده بخواهيد تا يك يا دو راه كه با آن هزينه ها مي توانند كمتر شوند را پيشنهاد كنند.علاوه بر دانستن هزينه هاي زندگي تان، شما بايد در مورد قرض جاري خود صادق باشيد. در دهه 1990 خانواده هاي بسياري خود را در تعهد قرض هاي بسياري يافتند فقط به منظور ادامه زندگي. اگر خانواده شما يكي از آنهاست، بايد در مورد توانايي خود كه مسووليت مالي بيشتري را برعهده بگيريد واقع گرا باشيد. مشاغل جديد تقريباً هميشه نياز به پول بيشتري دارند تا به فعاليت خود ادامه دهند نسبت به آنچه كه مالكان قبل از شروع

تخمين مي زنند به خاطر داشته باشيد: هر دلاري كه بايد هر ماه براي قسط كارت اعتباري خود بپردازيد دلاري است كه براي سرمايه گذاري در تجارت شركت جديد خود در دسترس نيست. براي اينكه كمك كنيم تا موقعيت مالي جاري خانواده خود را محاسبه كنيد بايد يك پرسشنامه تهيه كنيد به نام: موقعيت مالي جاري من. نام هايي كه در ذيل آمده اند بايد در آن نوشته شوند. كمي تحقيق در ميان گزارش هاي مالي خانواده نيز ممكن است نياز باشد.بودجه خانوادههزينه هاي خانواده تان را به دو گروه تقسيم كنيد:- هزينه هاي ثابت. اينجا هزينه هايي تكراري هستند كه مبلغ آنها ماه به ماه تغيير نمي كند، مانند پول رهن و يا وام اتومبيل تان. همچنين ممكن است هر ماه مشغول سرمايه گذاري مقدار پولي ثابت در برنامه پس انداز دانشكده باشيد.- هزينه هاي متغير. تمام باقيمانده هزينه هاي ماهيانه خانواده، كه در ميزان دلار ماهيانه هر ماه تغيير مي كند مانند تفريح، هزينه تلفن و خواربار.ممكن است نياز به كمي تحقيق داشته باشيد. براي آشكار كردن اين هزينه ها ممكن است نياز به مرور يادداشت ها داشته باشيد. پيشنهاد مي كنم چك هاي لغو شده سه ماه گذشته را مرور كنيد. پرسشنامه اي با شرح هزينه هاي مهم تهيه كنيد. در زير هر عنوان ميزان پول از هر يك را بنويسيد. به طور مشابه، صورت حساب هاي سه ماه گذشته خود را از هر كارت اعتباري كه براي پرداخت هزينه هاي خانواده استفاده مي كنيد، بررسي كنيد.ترازنامه خانوادهاين قسمت از پرسشنامه «موقعيت مالي جاري» دو جنبه مضاعف از موقعيت مالي خانواده شما را نشان مي دهد:آنچه كه بدهكار هستيد (قرض ها و بدهي ها)مانند ميزان قرض رهن.آنچه كه دارا هستيد (موجودي).مانند خانه، ماشين، مبلمان و غيره. صادق باشيد. اگر خود

را در مورد پرداخت قرض ماهيانه گول زنيد، قبل از به راه افتادن كارتان، واقعيت سخت و سردي به فشار رواني شما در آينده افزوده خواهد شد.وظيفه كاريزمانيكه به درآمد ماهيانه خانواده نگاه مي كنيد، بايد در نظر بگيريد كه اگر از شغل خود دست بكشيد تا به طور تمام دقت كار خود را ادامه دهيد از نظر مالي چه اتفاقي خواهد افتاد.هزينه هايتان خيلي كاهش نمي يابند اما درآمد شما حتماً كم خواهد شد. تفاوت بين هزينه هاي خانواده و درآمد خانواده به جز خودتان مي تواند وظيفه كاري خوانده شود. يعني اگر مي خواهيد سبك زندگي خانواده تان به طور چشمگير تغيير كند، بايد از كارتان درآمد كافي فراهم كنيد تا كمبود بين هزينه ها و ديگر درآمدهاي خانواده را جبران كنيد. هرماه، كه درآمد كافي براي جبران اين مقدار نداشته باشيد، بايد پول قرض بگيريد تا خانواده بچرخد. به اين دليل است كه من اين را وظيفه كاري مي نامم.يكي از مهمترين عوامل مديريت نظام خانوادگي محبت افراد در شرايط ايده آل و قابل تحمل فعال نگه داشتن افراد در بستر زندگي و جديد نگه داشتن روابط افراد و خود افراد است.يكي از تكنيك هاي ارزان و آسان اما موثر براي حاصل شدن اين نتايج تبادل هديه (يعني هديه دادن) و قبول آن است.هديه دادن يك شاخه گل، يك جعبه شيريني، يك قطعه طلا و حتي يك لبخند رضايت بخش يا فشردن دست و يا يك كلام حكمت آميز در مناسبت هاي مختلفي مانند روز مادر، روز پدر، سالگرد ازدواج، جشن تولد پنجره اي از شادابي را بر خانواده مي گشايد.در زماني كه بين زن و شوهر كدورتي به وجود مي آيد هديه

دادن مي تواند خاطرات بد و رسوبات منفي را از ذهن و روح پاك سازد. زيرا هديه جلوه اي از احسان و نيكي شاخه اي از سخاوت و مصداقي از انفاق به اقربا است.معمولا نتيجه اين احسان يك سويه نبوده بلكه اثر دو سويه دارد و نسيمي از آرامش و شادماني را براي شما به ارمغان مي آورد.اثرات دادن هديه در روايات اهل بيت (ع)1) رسول اكرم (ص) مي فرمايد: به يكديگر هديه دهيد تا يكديگر را دوست بداريد و به يكديگر هديه دهيد تا زنگارهاي كينه از قلبهايتان پاك شود. (ميزان الحكمه 21172)2) همچنين در حديثي ديگر مي فرمايند: چه خوب عطيه و چه نيكو هديه اي است سخن حكيمانه اي كه آن را مي شنوي (همان- ح 21290)3) امام علي (ع) مي فرمايند: هديه سبب جلب محبت مي شود.(ميزان الحكمه ح 8620)4) امام باقر (ع) از قول پيامبر اكرم (ص) فرمود: به يكديگر هديه بدهيد زيرا هديه دادن كينه ها را از دلها بيرون برده و انتقام و دشمني و كينه توزي را برطرف مي سازد. (كافي ج 5ص 143)يك نكته مهم در مورد هديه دادن به همسرهديه گرانتر حاكي از بالاتر بودن عشق نيست، مهم اين است كه شما در هنگام هديه دادن به فكر همسر خود بوده ايد. بزرگترين هديه اي كه مي توانيد به همسرتان بدهيد همان عشق بي قيد و شرط است، عشق بدون قيد و شرط نه تنها به فرديت هر كس احترام مي گذارد بلكه آن را پرورش مي دهد.اعظم بهراميروزنامه رسالتروابط زن و شوهر در خانواده متعادلگرد آورنده: سهيلا جماليفردشناخت و پذيرش نقش و جايگاه متقابلدر خانواده متعادل بين زن و شوهر بايد روابط خاصي وجود داشته باشد و هر يك نقش، وظيفه

و جايگاه فرد متقابل را بشناسد و محترم بشمارد، مديريت خانواده به عهده مرد است و زن مدير داخلي خانواده و نيز معاون مدير خانواده است. مديريت مرد ضمن آنكه در درون خانواده پذيرفته شده است، ليكن بيشتر نقش بيروني و اجتماعي داردو در درون خانواده بايد اجراي امور بيشتر به عهده زن باشد. مديريت مرد اقتضا مي كند كه به جزء موارد اصلي و اساسي از مداخله بي مورد در تصميمات زن خودداري كند. مديريت نبايد همكاري در خانواده را از ياد ببرد. يك مدير موفق يك همكار خوب نيز هست. يك مدير فقط يك تصميم گيرنده و صادر كننده دستور نيست، بلكه خود فردي كاري در كنار ساير اعضاي خانواده است. هر چند به لحاظ حقوق اسلامي كاركردن زن در خانه وظيفه او به شمار نمي آيد، ليكن به جهات گوناگون بايد به انجام امور داخلي خانه به عنوان وظيفه عرفي و سازماني زن بنگريم. در چنين مواردي توجه به برخي از نكات اهميت دارد. كار در خانه وظيفه زن نيست ولي انجام كار هر فرد وظيفه خود او به شمار مي آيد بنابراين هر چند كه زن وظيفه ندارد لباس شوهر را بشويد و يا براي او غذا بپزد ولي اين وظيفه را دارد كه غذاي خود را بپزد و يا لباس خود را بشويد و چنين وظيفه ايي عقلاً به عهده مرد نيز هست و فرزندان رشيد خانواده نيز چنين وظيفه ايي دارند ولي اين نقطه قابل تامل است كه اگر قرار باشد هر كس در خانه چنين وظيفه ايي را به تنهايي و براي خود به عهده بگيرد، چنين خانواده

ايي به تدريج رو به آشفتگي و نابساماني مي گذارد بنابراين علي رغم اينكه اين وظايف به عهده هر يك از اعضاي خانواده است، ليكن بهتر است به شكل متمركز انجام گيرد و يكي از افراد براي انجام متمركز اين كار زن خانواده است. بنابر عرف موجود در جامعه ما و تقريباً در تمامي جوامع بشري، امور داخلي خانه به عهده زنان است و اين عرف را هم پذيرفته ايم و در آن هيچگونه تحميل و يا ظلمي را احساس نمي كنيم. مانند بسياري از عرفهاي اجتماعي كه بدان پايبند هستيم اكثر زنان جامعه انجام امور داخلي خانه را يك وظيفه عرفي خود مي شناسند.با توجه به اين نكات در مورد كار درون خانه بايد گفت كه بهتر آنست اين امور در اختيار زن خانه قرار گيرد ولي اين بدان معنا نيست كه انجام چنين كارهايي وظيفه غير قابل عدول اوست، بلكه بايد گفت كه او مي تواند در انجام كارهاي خانه همكاري سايرين را طلب نمايد و از هر يك از آنها در انجام بخشي از كار استمداد بخواهد و اعضاي خانواده موظف به همكاري با او هستند. در اين معنا نقش ها جابجا نمي شوند و نقش اداره درون خانواده به طور قطع بر عهده زن قرار مي گيرد و سايرين، همكاران او در اين زمينه خواهند بود.داشتن نقش و جايگاه متناسب هر يك از اعضاي خانواده نه تنها براي گردش امور خانواده لازم است، بلكه براي هويت يابي مناسب فرزندان نيز الزامي است. به عبارتي ديگر حفظ نقش و جايگاه افراد در خانواده هم به لحاظ سازماني واجد اهميت است و هم

به لحاظ تربيتي. مداخله مرد و يا انتظار انجام كارهاي زنانه از او داشتن و يا انتظار انجام كارهاي مردانه از زن داشتن موجب آشفتگي هويت جنسي فرزندان مي شود.برگرفته از كتاب«خانواده و فرزندان»

تأثير تعاليم ديني وكسب مهارتهاي زندگي در سيره رضوي

محققين: علي اصغر عبدي- حميدرضا يزداني مقدم

جامعه ي ما جامعه ايست بنيان گرفته بر ارزشهاي اسلامي و اثر يافته از آموزه هاي قرآني و مفاهيم اهل بيت عليه السلام و از ديگر سو دانش روانشناسي امروز ارائه دهنده اي راهكارها و شيوه هايي براي بهتر زيستن است كه در قالبهاي ( مهارتهاي زندگي ) تعريف مي شود .با نگاهي پژوهش گرانه و تعمل بر انگيز در آموزه هاي ديني راهبردهاي كلي و فراگيري را مي توان بدست آورد

كه براي هر زمان و مكان پاسخگوست .و

سرشناسنامه :           عبدي      علي اصغر      1354 يزداني  مقدم    حميد رضا      1348عنوان و نام پديد آور :  تاثير تعاليم  ديني و كسب  مهارتهاي زندگي در سيره رضوي مشخصات نشر : مشهد 1388 بهمنمشخصات ظاهري شماره كتاب شناسي ملي نوبت چاپ اول شمارگان تنظيم و صفحه آرايي ليتوگرافي چاپ جلد و صحافي تقديم به بهانه آفرينش زيباترين نمونه تحكيم بخش خانواده فاطمه زهرا (س) و به مهربان ترين ارباب  آقا ثامن الحجج كه افتخار طوق نوكري را نصيبم نمود وبا تشكر از تمام ولايتمداران و عزيزاني كه ما را در راه پديد آوردن چنين تحقيق با ارزشي مساعدت وياري نمودند كاركنان محترم آستان قدس رضوي , خدمات محترم مشاوره اي آستان قدس رضوي , دانشجويان محترم دانشگاههاي مشهد فهرست مطالبعناوينپيشگفتار : مقدمه و بيان اهميت موضوع فصل اول : طرح تحقيق مفاهيم و كليات مهارتهاي

زندگي چيست ؟فوايد انجام تحقيقضرورت تحقيق اهداف تحقيق بيان مسئله يا مسائل علمي فرضيه ها مهارتهاي ذهني و شناختي الف- مهارت تصميم گيري ب- حل مسئلهج- حمايت تفكر و نقادد- تفكر خلاق مهارتهاي ارتباطي و اجتماعي الف – مهارتهاي بين فردي مهارتهاي شناختي معرفتي مهارتهاي عاطفي و مديريت مهارتهاي نگرش كسب مهارت ارتباط موثر و صحيح با فرزندان فصل دوم: پيشينه تحقيقفصل سوم : روش انجام تحقيقجمعيت آماري حجم نمونه و شيوه نمونه گيري تكنيك هاي مورد استفاده در تجزيه و تحليل داده ها استفاده از شيوه هاي مشاهده, مصاحبه, ليكرت, سياهه رفتار , روايي, پايايي استفاده شده است فصل چهارم: تجزيه و تحليل يافته هاي تحقيقجداول : نمودارها و تحليل , پرسشنامه , مصاحبه فصل پنجم : خلاصه و نتيجه گيري فصل ششم : پيوستها , منابع و ماخذ پيشگفتار :جامعه ي ما جامعه ايست بنيان گرفته بر ارزشهاي اسلامي و اثر يافته از آموزه هاي قرآني و مفاهيم اهل بيت عليه السلام و از ديگر سو دانش روانشناسي امروز ارائه دهنده اي راهكارها و شيوه هايي براي بهتر زيستن است كه در قالبهاي ( مهارتهاي زندگي ) تعريف مي شود .با نگاهي پژوهش گرانه و تعمل بر انگيز در آموزه هاي ديني راهبردهاي كلي و فراگيري را مي توان بدست آورد كه براي هر زمان و مكان پاسخگوست .و نياز مردمان در روزگاري را به گونه اي برآورده مي سازد و اين همت عالمان دين و دانشمندان ديگر علوم انساني را مي طلبد كه در گفتماني تطبيقي به واكاري و استنباط چنين راهكارهايي بپردازد در اين تحقيق

انديشه و سيره علمي و عملي امام  رضا كه در جامعه ايراني جايگاه برجسته اي دارد ودر بيشتر عرصه هاي اجتماعي نمود پيدا مي كند را با اشاره هاي دقيق علمي و حضوري با بهره گيري از نظريات مردم در اجتماع و جامعه اي عرصه هاي چون مهارتهاي ذهني و شناختي , مهارتهاي ارتباطي و اجتماعي و مهارتهاي خانوادگي , تربيتي را بررسي شود و سپس تاثير آن در زندگي خانواده ها به صورت عملي و از طريق پرسش نامه نمودار و مصاحبه و حضوري مورد ارزيابي قرار گرفته است . مقدمه:خوب يا بد وجود ندارد برداشت ما از كه خوبي و بدي را خلق مي كند استراتژي شما : فيلترهايي را كه پشت آنها دنيا را سياحت مي كنيد بشناسيد به تاريخچه ي زندگي خود توجه كنيد اما تحت سلطه آن قرار نگيريدجامعه اكنون ما جامعه در دانايي مد لقب يافته زيرا با پايان عصر قدرت و ثروت آنچه عامل برتري به شمار مي آيد. دانايي , آگاهي و بهره گيري از اطلاعات است. مسئله مهمي كه نياز است در اينجا ذكر كنيم اينست كه از ده نفر از كاركنان و همكاران آستان قدس سئوال شد كه هدف از آموزش مهارتهاي زندگي و يا تكرار واژه هاي مهارتهاي زندگي يعني چه همگي بالاتفاق جواب اين بود كه افزايش ظرفيت هاي رواني – اجتماعي چه در محل كارو چه در خانواده و چه در اجتماع و در مرحله بعد بالا بردن سطح رواني فرزندان نوجوان و جوان است تا از رفتارهاي آسيب زاي فردي و اجتماعي پيشگيري شود .از آنجا كه جامعه ما متكي به

ارزشهاي اسلامي و متاثر از آموزه هاي قرآن كريم و نيز سيره علمي و عملي ائمه اطهار است ضروري است مهارتهاي زندگي را از اين منظر بنگريم به ويژه از منظر حضرت امام رضا عليه السلام كه درميان آحاد جامعه موقعيتي بي نظير و محبوبيتي ارزشمند دارد .فصل اول :مهارتهاي زندگي چيست ؟سازمان بهداشت جهاني مهارتهاي زندگي را شامل توانايي هاي ادمي براي رفتارهاي مثبت و انطباق پذير با ديگران مي داند كه او را قادر مي سازد با چالش ها و نيازمنديهاي روزانه به گونه اي موثر روبر گرداندو سازمان يونيسف : مهارتهاي زندگي را مجتمل بر تمهيداتي براي تحول و تغيير رفتاري مي داند تا ميان سه حيطه يعني دانش , بينش و رفتار موازنه اي انجام پذيرد. با توجه به تعاريف بالا مهارتهاي زندگي توانمنديهاي در زمينه هاي دانش و بينش است تا زمينه ساز موفقيت آدمي در زندگي گردد  . فوايد انجام تحقيق:اهميت آموزش و تحقيق در زمينه مهارتهاي زندگي : ضرورت تحقيق در مهارتهاي  زندگي را مي توان به علت وجود محور هاي زير جستجو نمود الف – تبديل خانه به خوابگاه (كاهش ارتباط صميمانه )ب – پديده بحران هويت ( از خود بيگانگاني قشرهاي از نو جوانان و جوانان )ج- نسبت  تضاد و تقابل نسل ها د- اشتغال مداوم و روز افزون والدين در خارج از خانه ( از ميان رفتن فصل مشترك هاي عاطفي  و روحي )ه- توسعه و تسلط تربيت و فرهنگ رسانه اي و- ظهور پديده فكر منفي , ترديدها و تزلزل ها در تصميم گيري تاثير مخرب هريك از مولفه هاي مذكور بر روند زندگي

نوجوانان و جوانان مبين اهميت آموزش مهارتهاي زندگي است اهداف تحقيق: آشنايي خانواده ها با ده تكنيك و راهبرد كه هسته مركزي مهارتهاي زندگي را شكل مي بخشد  كه عبارت است از : - 1 مهارت حل مسئله 2- مهارت تفكر انتقادي 3- مهارت ارتباط موثر 4- مهارت تصميم گيري 5- مهارت تفكر خلاق 6- مهارت بين فردي 7- مهارت خود آگاهي 8- مهارت همدلي 9- مهارت انتطباق با هيجانها و مهارت سازگاري با فشار رواني ( مديريت استرس ) بيان مسئله يا مسائل علمي :با وجود تعدد تنوع و پراكندگي نسبي مهارتهاي زندگي دستيابي به چهارچوب منبعي از آن دشوار نيست زيرا از حيث موضوع  ماهيت و محتوي مي توان اين مسئله را به چند حيطه تقسيم نمود و در مورد هر كدامشان به تفسير سخن گفت 1-مهارتهاي فكري – ذهني : كه شامل مهارت تصميم گيري, مهارت حل مسئله, مهارت تفكر خلاق , مهارت تفكر نقاد, انتخاب هدف و نظاير آن 2- مهارت هاي ارتباطي – اجتماعي : شامل مهارت دوست يابي , مهارت ارتباط مطلوب با ديگران , مهارت جرات ورزي ( ابراز وجود) مهارت نه گفتن , مهارت ارتباط مطلوب با خانواده و نظاير آن3- مهارت هاي شناختي ( معرفتي ) :شامل شناخت خود , خدا , خلق (خانواده و ديگران ) خلقت (جهان هستي )4- مهارتهاي عاطفي (احساسي): شامل همدلي , همدردي , هنر خوب شنيدن , مديريت استرس و نظاير آن5- مهارت هاي نگرشي : شامل نگرش به دنيا , ماهيت انسان , جايگاه ارزش ها  , معنا و مفهوم زندگي البته علاوه به حيطه هاي مذكور مسائي ديگري

نيز وجود داشت مثل مهارتهاي شغلي و اوقات فراقت و غيره كه سعي شد اهم مسائل زندگي در تحقيق بكار ببريم. تعيين فرضيه ها : (فرضيه اصلي ):تاثير ارائه ديدگاه اسلام و سيره رضوي در كسب مهارتهاي  زندگي (فرضيه فرعي ): تاكيد بر جامعيت و واقع نگري اسلام و قدرت پاسخگويي آن به نيازهاي انساني و روش و سيره زندگي ائمه به ويژه جايگاه ويژه حضرت امام رضا عليه السلام در ميان مسلمانان و شيعيان به عنوان عالم آل محمد به ويژه ملت ايران آشنايي با سيره آن بزرگوار در ياد گيري آموزه هاي زندگي و كسب مهارتهاي لازم بسيار موثراست (فرضيه فرعي) :ارائه مباحثي كه با رويكردي اوبانيستي و يا سكولاريستي  مطرح مي شود چون از ديدگاه اسلامي به بهره است نمي تواند در كسب مهارت هاي زندگي موثر باشد ديدگاه هاي انسان گرايي و جدايي دين وقتي مطرح مي شود چون از ديدگاه هاي اسلامي به بهر ه است نظير مباني انسان شناسي , منابع ارزش شناسي , معيار هاي درك و تفكيك ارزشها از ضد ارزشها و امثال آنها نمي تواند فرضيه مناسب در جهت كسب مهارتهاي لازم زندگي براي جامعه مسلمان و بزرگ شده با فرهنگ اهل بيت قرار بگيرد.انواع فرضيه هاي از نظر نوع  رابطه بين متغيرها : 1- فرضيه هاي جهت دار مستقيم كه مبين وجود رابطه ي احتمالي مستقيم بين متغيرها مي باشد .•    بين تعاليم  ديني و سيره رضوي با كسب مهارتهاي زندگي بهتر رابطه مستقيمي وجود دارد.•    آموزهاي قرآني وسيره رضوي در كسب مهارتهاي زندگي براي بهتر زيستن تاثير مستقيمي دارد .2- فرضيه هاي جهت دار

معكوس : كه بيانگر وجود رابطه احتماعي معكوس بين متغيرها مي باشد•    نا آشنايي با آموزه هاي ديني و عملكرد بعضي نا عالمان در كسب مهارتهاي زندگي تاثير معكوس دارد3  - فرضيه هاي جهت نامعلوم: فرضيه هاي هستند كه رابطه علت و معلول بين متغيرها را بدون مشخص شدن نوع آن مطرح مي سازندتهذيب نفس و تزكيه روح در مهارتهاي زندگي تاثير دارد4- فرضيه هاي خنثي : عدم احتمال وجود رابطه بين دو متغير را بيان مي كند•    آشنايي با آموزهاي ديني بدون اينكه كاربرد عملي در زندگي داشته باشد در كسب مهارتهاي زندگي تاثيري ندارددر ادامه تحقيق برآنيم تا عملا فعاليت ميداني تحقيق را در كنار اطلاعات و آگاهي هاي ذهني با ايجاد مكانيزم هاي اجرايي آن مشخص كنيم در مرحله مهارتهاي ذهني و شناختي ابتدا به سراغ مهارتهاي خود آگاهي و يا خودشنايي و آگاهي به خويشتن از مهارتهاي بنيادي است مي رويم:در جامعه كنوني ما بحثي كه بيشتر از همه نمود پيدا كرده است واژه بصيرت است كه مقام معظم رهبري بسيار به آن تاكيد دارد و در قرآن نيز آورده كه انسان نسبت به نفس خويش بصيرت دارد( بل الانسان علي نفسه بصيره)حديث حضرت رضا عليه السلام برترين خرد شناخت انسان نسبت به خود است مرحله دوم : مرحله تصميم گيري : زماني تصميم گيري سنجيده و صحيح خواهد بود كه در مراحل مختلف آن تامل و بررسي شود اين مراحل عبارت است از : 1- دانش جامع 2- واقع بيني 3- مديريت عرفان 4- انتخاب در مرحله تصميم گيري مي توانيم به عملكرد امام رضا عليه السلام در پذيرش ولايت

عهدي پس از تهديد مامون به كشتن امام, امام با واقع بيني و سنجيدن گزينه هاي موجود تصميم گرفت كه ولايت عهدي را طور مشروط بپيذيردمهارت حل مسئله : اصطلاح كلي براي نوعي تجربه است كه در آن فرد با مشكلي روبرو مي شود و بايد از ميان راه حل هاي گوناگون آنچه كه اورا به هدف مي رساند برگزيند براي حل مسئله مولفه هاي زير پيشنهاد شده است :1- تشخيص مشكلات , علل و ارزيابي آن2- درخواست كمك3- مصالحه براي حل تعارض 4- آشنايي با مراكزي براي حل مشكلات 5- تشخيص راه حل هاي مشكلات براي جامعهنمونه هايي از مهارت حل مسئله در سيره رضوي را در مناظرات  آن حضرت با پيروان اديان مختلف و نيز پاسخ به پرسشهاي طبقات مختلف جامعه مي توان ديد مرحوم شيخ صدوق طبرسي به سند خود از علي بن ابراهيم چنين نقل مي كند :كه يكي از ياران امام مي گفت : در طول مدتي كه در محفل علي بن موسي الرضا بودم و در مجالس گوناگون آن حضرت شركت داشتم هرگز نديدم مطلبي در مسائل دين و امور مختلف از ايشان سئوال شود مگر آنكه بهتر و شيوا تر از همه پاسخ فرمايند.فرآيند تفكر انتقادي : براي بهره گيري از تفكر نقاد و براي بهتر انجام شدن تحقيق بايد به محورهاي زير توجه كرد1- ابتدا بايد با بررسي تمامي جوانب موضوع اظهارات منطقي مرتبط با آن را ج_مع آوري ك_رد 2- تمامي عبارات و اظهارات را با حد امكان مختصر و به جملات كوچك تر تقس_يم بايد ك_رد3-جملات گرداوري شده و دلالت هاي مربوط به آن

را بايد بررسي كرد تا با يكديگر متناقص نباشد 4- عبارات و اظهارات متناقص را در برابر جملات گرداوري شده بايد قرار داد و ميزان مخالفت آن را ارزيابي كرد .يعني همانطور كه امام رضا عليه السلام شيوه تفكر نقاد را اينگونه تبيين مي فرمايند كه در آغاز بايد سخنان مردم (اطلاعات ) را شنيد (جمع آوري كرد ) و سپس با تجزيه و تحليل آن و مطابقت با معيارهاي درست سره را ناسره باز شناخت نمونه اي از سيره امام رضا عليه السلام :هنگامي كه كاروان امام به مرو نزديك شد مامون به همراه چند تن ديگر از سران حكومتش به استقبال امام شتافتند مردم هل هله و شادي مي كردند مامون رو به هم گفت هر چه در آل علي  و آل عباس تامل كردم هيچ كس را شايسته تر از علي بن موسي الرضا براي خلافت نديدم اكنون خود را از خلافت خلع و اورا جايگزين خويش مي سازم مامون در حاليكه خلعت شاهانه را در مقابل امام در مي آورد امام گفت : اگر خلافت را خدا به تو داده كه نمي تواني به ديگري ببخشي اگر هم او نداده كه حق نداري چيزي را كه مال تو نيست به ديگري بدهي سكوت همه را به فكر فرو برد مامون مغلوب امام گشت ويژگي مهم ديگري كه در مهارتهاي زندگي نقش مهمي را داراست تفكر خلاق است يعني طراوت و حساسيت ذهن خود را حفظ كند در موقعيت هاي جديد رفتاريهاي نوآورانه بروز دهد يعني با فكر باز با مسائل روزانه برخوردكند يعني يك سلسله صفات مهم را دارا باشد 1-

ريزبيني 2- استقلال فكري 3- انعطاف پذيري 4- توانايي تحكم بخشيدن به تجارب5- حيس سرنوشت  و اما در سيره رضوي آن حضرت در پاسخ گلايه يكي از دوستانش به نام يونس بن عبدالرحمان كه از اظهار نظرهاي نا آگاهانه ديگران آزرده خاطر بود فرمود:مردم هر چه مي خواهند بگويند اينگونه مسائل و سخنان اهميتي ندارد زماني كه امام تو از تو راضي باشد جاي هيچ نگراني نيست سخن آشكار امام استقلال و اثر نپذيرفتن از فشارهاي اجتماعي مهارتهاي ارتباطي , اجتماعي ودر مهارتهاي زندگي و ارتباطات درون فردي به كسب تقوي الهي و موفقيت در آزمايشهاي زندگي مي رويم امام محترم در اين باره مي فرمايند : بدانيد هر آن كس كه تقوي الهي را پيشه خود سازد خداوند راه نجات از سختيها و مشكلات را براي او قرار مي دهد اورا در امور زندگيش محكم و استوار مي سازد .  راه هدايت وجودش را فراهم مي كند حجت و برهانش را پيروز مي سازد اورا رو سفيد مي كند و خواستهايش را برآورده مي گرداند.در بخش مهارتهاي بين فردي از زير مجموعه هاي مهارتهاي ارتباطي و اجتماعي است  اين مولفه در برخي از مكاتب مستقل از ساير مهارتها و به ويژه بر كنار از نوع ارتباط با خدا در نظر گرفته شده است ما در سيره ائمه مصاديق روشني از خداگرايي را مي بينيم شامل : ضابطه شناسي ستم مكن چنانكه نمي خواهي به تو ستم شود و نيكي كن چنانكه دوست داري به تو نيكي شود (حضرت علي عليه السلام) امام صادق عليه السلام آنكس كه دوستي و دشمني اش براي خدا باشد

و در راه او از بخشش دريغ نورزد  ايمانش كامل است امام رضا عليه السلام ازما نيست كسي كه همسايه اش از شر اور در امان نباشد انسانها در زندگي به كساني بيشتر اعتماد و اطمينان مي يابند كه از اين ويژگيهاي برخوردار باشد امام رضا عليه السلام مي فرمايند : 1- خيرخواه باشد2- ديگران از بدي او در امان باشد 3- خيراندك ديگران را زياد بشمارد4- خير خودرا بسيار اندك بشمارد5- هر چه حاجت از او خواهند دلتنگ نشود6- هيچ كس را نبيند جز اينكه بگويد او بهتر و پرهيزگار تر از من استهمدلي در سيره عملي امام رضا عليه السلام:هر كسي گره از كار مومني بگشايد خداوند در روز قيامت دلي شاد ارزانيش كند همدلي نقطه آغاز تعاملي مددجويانه است كه آثار ارزشمندي به ارمغان مي آوردمهارتهاي عاطفي در پايان بخش مهارتهاي بين فردي به نكته بسياري مهمي اشاره مي كنيم كه بخش از رفتارهاي انطباقي كنترل خويش و غلبه برهانات است با تسلت بر احساسات منفي و مخرب توانايي سازگاري با ديگران بدست مي آيدحضرت رضا عليه السلام مي فرمايند:از نشانه هاي فهم خويشتنداري و دانستن است همچنين آن حضرت در تبيين اهميت سازگاري و مدارا مي فرمايند: شايشته است انسان مومن سه نشانه داشته باشدنشاني از خدا و آن كتمان سر است . نشاني از رسول خدا و آن مدارا و سازگاري با مردم است و نشاني از ولي خدا و آن صبر كردن در زمان تنگ دستي و پريشان حالي است . ودر صورت تحقق چنين مهارتي در بين احاد جامعه آثار خوشايندي را مي توان در رفتار با مردم

شاهد بود كه مهم ترين آنها عبارت است از : 1- جلوگيري از گسست هاي اجتماعي 2- تقويت روح خدمت رساني به جامعه 3-اصلاح و ترميم غفلتها و كاستيها 4- جلب رضايت حق تعالي مهارتهاي خا نوادگي خا نواده مهارتهاي شناختي (معرفتي) وهمسر داري خانواده سنگ بناي  جامعه وستون اوليه اجتما ع مي باشد.همانگونه كه خا نواده ازدو عنصر (زن ومرد) و يا بيش از انها تشگيل مي شود . جامعه نيز با نهاد خانواده و گسترش و توسعه آن به وجود مي آيد . لذا براي نيل به جامعه سالم , مطلوب و موفق ناگزير واحد خانوادهايي سالم, صالح و نابسنده بود از اين رو بايد به طرح و تبيين مهارتهاي تشكيل خانواده همسرداري و فرزند پروري پرداخت بخشي از آموزه هاي ديني به ويژه در سيره رضوي ناظر به مهارتهاي خانوادگي و تربيتي است كه در ذيل به بيان اهم آن مي پردازيم : 1- زندگي خوب  , خانواده متعادل 2- تشكيل خانواده و تسريع در اين امر 3- معيار تشكيل خانواده 4- ضرورت مديريت خانواده 5- مديريت اخلاقي و عاطفي خانواده6- مديريت اقتصادي امام رضا عليه السلام در حديثي زيبا در باره خانواده متعاد مي فرمايند : كسي كه ديگران در معاش او به خوبي معشيت كنند و در پرتو زندگي او زندگي خوبي داشته باشند زندگي بهتري خواهد داشت . از وجوه مهم زندگي خانوادگي و ابعاد اساسي مديريت خانواده مديريت اقتصادي است امام رضا عليه السلام مي فرمايند : كسي كه در پي  روزي باشد تا خانواده خود را اداره كند مزدش از مجاهدت در راه خدا بيشتر است

در بعد مديريت بايد گفت تقويت و تعالي خانواده مرهون عوامل بسياري و از جمله مديريت خانواده است چنانچه مديريت آگاهانه , مدبرانه و جامع برخانواده حاكم باشد همه اعضاي زندگي مشترك احساس امنيت و آرامش مي كنند و در سايه چنين آرامش خاطري امكان رشد و بالندگي مي يابند امام رضا عليه السلام در توصيف زندگي پيامبر(ص) بهترين مديريت موفق را در زندگي بيان مي فرمايند: چون به منزل مي رفت وقت خودرا به سه قسمت مي كرد يك قسمت براي خداوند تبارك و تعالي . يك قسمت براي خانواده و يك قسمت نيز براي خود سپس قسمت خودرا بين خود و مردم تقسيم مي كرد مهارتهاي نگرشي در بحث مديريت با توجه به مقياسهاي انداز گيري نگرش سعي شده تا افراد خود را در معرض امتحان قرار داده و در جدول ليكرت با توجه به امتيازهاي مشخص شده خودشان را با تعاليم  و سيره اهل بيت تطبيق دهند تا يك آزمون كاربردي جهت وفق دادند خود به آداب و رسوم اهل بيت در امر مديريت باشندراه هاي موفقيت در زندگي موفقيت در زندگي خانواده و چه در زندگي ا جتماعي از مولفه ها و نكات  زير متاثر است1- موفقيت امري نسبي است يعني كسي را نمي توان يافت كه در همه ابعاد زندگي موفق باشد 2- موفقيت در زندگي خانوادگي امري است كه بيشتر تابع دانش زندگي , اراده و عزم جدي براي رسيدن به هدف و نيز مسئوليت پذيري در قبال رويدادهاست با ضمن نگرشي موفقيت امري اكتسابي و دست يافتي است 3- خانواده ها براساس ساختار ويژه اي كه دارند

با يكديگر متفاوت اند روشي كه در يك خانواده منجر به موفقيت مي شود ممكن است در خانواده اي ديگر توفيق چنداني نداشته باشد شاخص ها مهم موفقيت در زندگي خانوادگي و به ويژه روابط همسران را دريافت كه به تبيين آن مي پردازيم:1- درك و تفاهم ناپايدار امام رضا عليه السلام فرمودند از نشانه هاي درك و تفاهم پايدار همراهي حلم و علم با يكديگر است2- همزباني و هم انديشي  كه اهل بيت ما همه فصل الخطاب بودند يعني آشنا به زبانها و اصطلاحات مردم 3-همكاري و شريك ساختن ديگران در امور 4- منزلت و كرامت حضرت علي عليه السلام مي فرمايند : خداوند رحمت كند كسي را كه قدر خود را بشناسد و از حدش تجاوز نكند 5- سازگاري و مدارا : امام رضا عليه السلام مي فرمايند : مدارا در ارتباطات انساني خوي و خصلت نبوي است و ا زنشانه هاي انسان مومن بنابراين روشن است كه با افراد خانواده سازگاري و مدارا ورزيدكسب مهارت ارتباط موثر و صحيح با فرزندان در اين فصل به روشهاي تربيتي اشاره مي كنيم كه در زندگي بكار مي آيد و از سيره معصومان عليه السلام استخراج شده است1- روش تربيت عملي : امام رضا عليه السلام مي فرمود به فرزندت دستور بده كه با دست خود صدقه دهد 2- روش تربيت عادلانه : پيامبر اسلام فرمودند ميان فرزندان خود به عدالت رفتار كن همانگونه كه مايليد با شما به عدل و داد رفتار كنند3- روش تربيت عقلاني : از عقل و خرد خويش راهنمايي بخواهيد تا به رشد و كمال نائل شويد(پيامبر اكرم)4- روش دعوت

به استواري و پايداري : امام موسي كاظم مي فرمايد : گاهي فرزندانتان را بكارهاي كم و بيش سخت وا داريد تا آنها در بزرگسالي افرادي صبور و شكيبا گردند5- روش دعوت به تحكم دوستي ها: امام رضاعليه السلام مي فرمايد: به ديدن يكديگر برويد تا يكديگر را دوست بداريد دست يكديگر را بفشاريد و به هم خشم نگيريد 6- روش ايجاد ضابطه در مناسبات انساني : امام رضا عليه السلام به ضرورت ضابطه مند بودن مناسبات انساني اشاراتي داشته اند آن حضرت مي فرمايند لازم است با تمام اطفال و بزرگسالان با احترام و ادب رفتار كنيد فصل دوم : پيشينه تحقيقمروري بر منابع موجود در تحقيقات گذشته:در ارتباط با هر موضوع تحقيقي منابع و تحقيقات مختلفي ممكن است وجود داشته باشد محقق مي تواند با توجه به مراجع دسترسي اطلاعات , منابع مرتبط با موضوع تحقيق خود را مشخص كند و از آنها استفاده لازم را ببرد در خصوص مهارتهاي زندگي مخصوصا در سيره رضوي و تعاليم ديني تحقيقات بسياري صورت گرفته است. كه با توجه به حجم گسترده موضوع تحقيق مطالعات اجمالي در تدوين مقاله داشته اند كه به آنها در ذيل اشاره مي شود1- اخلاق در ديدگاه قرآن و عترت محمد صادق سجادي دفتر نشر فرهنگ اسلامي 2- چهل داستان و چهل حديث از امام رضا عليه السلام عبدالرضا نجف آبادي 3- آفتاب هشتمين   ليله الشمس  سازمان شهرداري اصفهان4 – دين و روان  ترجمه مهدي قائني   نثر دارالفكر  قم 5- حقايق در اخلاق و سير و سلوك  محسن كاشاني نثر علميه اسلاميه6- سيماي فرزانگان رضا مختاري دفتر تبليغات قم مباني نظري:بسياري

از دانشمندان و علماي اسلام در خصوص نقش اسلام و آنچه در كسب مهارتهاي زندگي به نقد و بررسي پرداخته اند مانند : فريد تنكابني ( روايات تربيتي ) مهدي ري شهري , صالح نجف آبادي كه به بررسي نقش هاي تربيتي اسلام در قرآن و ائمه اطهار پرداخته اند و اما مهمترين مركز موسسه خدمات مشاوره هاي جوانان و پژوهشهاي اجتماعي آستان قدس مي باشد كه با تشكيل كارگاههاي آموزشي خانواده در تشكيل و مستحكم سازي نهاد خانواده قدمهايي بزرگي برداشته اند و جزوات , مقالات و سمينارهايي برگزار شد كه همراه شده است با آموزش خانواده ها تاثير فراواني در اطلاعات و اموزهاي ذهني تحقق داشته است كه زحمت محققين اين مقاله را با راه گشايي هايش آسان نمودند باشد تا قدمي جهت كمالات معنوي و رسيدن به مدينه فاضله و آرمان شهر خانواده رضوي فصل سوم :روش انجام تحقيق:جمعيت آماري و شرح چگونگي انتخاب جامعه و حجم نمونه در انتخاب جامعه اماري  سعي شده است بيشتر از بين كاركنان حرم مطهر رضوي و خانواده هاي محترمشان نمونه گيري و پرسشنامه از آنها بعمل آيدلذا در اولين نظر سنجي از حدود 90 نفر از كاركنان در طرح سئوال تشخيص توانايي و ناتواني فرد در شناخت فرصتها با تهديد هاي احتمالي آزمون بعمل آمد كه بصورت حضوري رو در رو انجام گرفتدر انتخاب بعدي جامعه اماري سعي شد از بين مردم عادي در جامعه با توجه به سئوال بصيرت در زمينه خودشناسي و اگاهي را معنا كنيد با توجه به حجم زياد نمونه انتخاب تمام جوابها ميسر نبود كه تنها به مكتوب نمودن جوابهاي

زيبا اقدام شد كه جوابها طبقه بندي و پردازش شد سپس با اندكي تلخيص در تحقيق ذكر شد در مرحله بعد و در بخش تفكر خلاق اقدام طرح سئوال نموديم از يك جامعه آماري وسيع با سطح پايين تحصيلات كه محاصبه هاي آماري نشان مي داد افراد اين قشر از جامعه بسيار زود تحت تاثير ديگر افرد قرار مي گيرنددر بخش مهارتهاي خانواده : با استفاده از پرسشنامه و درخواست تكميل آن در حضور خانواده 20 نفر از همكاران در اين طرح شركت نمودند كه علل تزلزل اركان خانواده را با توجه به اولويت هايش براي ما فرستادند كه با استفاده نام و نام خانوادگي صحت اطلاعات و راستي نگاري آن هم بررسي شد در بخش مديريت ما سعي كرديم مكنونات قلبي همكارانمان را با استفاده از جدول ليكرت در قسمت مديريت خانواده پياده نماييم تا خصوصياتي را كه قابل اندازه گيري نيستند از طريق مقياسها اندازه گيري نماييم كه براي نمونه يك جدول را ترسيم و در تحقيق گنجانده شد و در ادامه از طريق فرم سياهه فرم هايي بصورت بله يا خير در ميان همكاران توزيع شد و با يك حجم بسيار زياد و جامعه آماري اماكن متبركه كه با توجه سئوالهاي كامل و انگيزشي جوابهاي بسيار زيبايي از آن استخزاج شد و در پايان هم با يك مصاحبه با دكتر روانشناس بحث هاي كاربردي خود رابه پايان برديم.تكنيك هاي مورد استفاده در تجزيه و تحليل داده ها :روش هاي مورد استفاده در اين تحقيق به صورت هاي متفاوتي انجام گرفته است به دليل فضاي باز و آزاد تحقيق اطلاعات جمع آوري از

نوع موردي(case study) كه از تكنيك استفاده از پرسشنامه بود در بين كاركنان تحويل مي شد كه آن را كامل نموده پس در تاريخ معين از آنها تحويل گرفته مي شداستفاده از شيوه هاي مشاهده  , مصاحبه , ليكرت, سياهه رفتار , روايي و پايايي استفاده شده استفصل چهارمتجزيه و تحليل يافته هاي تحقيق:فرم شماره يك : نظر سنجي جدول شماره يك تشخيص توانايي و ناتوانايي فرد را در شناخت فرصتها براي مقابله با تهديد هاي احتمالي چه گزينه اي را مي دانيددر مرحله اول     خود آگاهي     35 نفر در مرحله دوم     عزت نفس     25 نفر در مرحله سوم     اعتماد به خود     20نفردر مرحله چهارم     وراثت و خانواده    15 نفر فرم شماره 1نمودار شماره (1 ) در طرح نظر سنجي جامعه آماري 95 نفر – كاركنان آستان قدس رضوي حجم نمونه : افراد بين 28 – 30 = به ترتيب اهميتتحليل شماره (1)اين نمودار نقش موثري مي تواند در آگاهي خانواده هاي در مواردي چون توانايي تشخيص , تبيين و توضيح احساسات ديگران , در نظر گرفتن اهداف واقع گرايانه و دستيافتي براي خانواده ها داشته باشد فرم شماره (2)انجام مصاحبه (مهارت خود آگاهي يا خودشناسي)ضمن تاكيد مقام معظم رهبري به امر بصيرت شما در چه چيزي مي دانيد (ج1) دانشجو:خودآگاهي به توانايي انسانها در درك موقعيت هاي فردي و اجتماعي  (ج2) دانشجو خانم : درك ويژگيهاي جامعه نقاط قوت و ضعف خويش در آناليز جامعه(ج3) مرد : بصيرت يعني معرفت نفس كه امام علي عليه السلام مي فرمايند برترين شناخت خويشتن شناسي است(ج4) مرد: خرد

ورزي و توان عقلاني ما اگر بالندگي و پرورش يابد بصيرت يافته ايم تحليل شماره (2) هر انساني هم نقطه ضعف دارد و هم توانمندي كه شجاعت دروني وسعه صدر را مي طلبد زيرا پذيرفتن عيوب كاري است بسيار دشوار كه توجه به آن در خود آگاهي و بصيرت آدمي نقش ويژه اي ايفاد مي كند در زمينه خود شناسي نيز در قرآن آمده است به درستي رهنمودهايي از پروردگارتات برايتان آمده است هر كه به ديده بصيرت بنگرد به سود خود اوست و هركس از سر بصيرت در كسب مهارتهاي زندگي ننگرد به زيانش با توجه به اين تحليل جايگاه خود شناسي و بصيرت ارزش زيادي دارد فرم شماره (3)جدول شماره (2)چقدر سخنان و امرونهي دوستان و نزديكانتان در فكر و زندگي شما تاثير داردجنسيت    سنين(30-22)    (35-30)     (40-35) خانم     85%    60%    50% آقا     75%    40%    30% نمودار شماره (2) تحليل شماره (3)با مروري بر آمار و جدول منشره در مي يابيم هر چه سن پايين تر مي باشد حرف شنويي و تاثير ديگران در زندگي بيشتر نمود پيدا مي كند اين تحقيق در مي يابد كه اين مورد در جوانان عزيزي كه تازه ازدواج كرده اند بيشتر است و هر چه سن بالاتر مي رود و تجربه افراد زياد مي شود حرف شنويي و دخالت ديگران را در زندگيش محدود تر مي كندفرم شماره (4)جدول شماره 3آيا خداگرايي زمينه ساز ارتباط انساني مطلوب مي باشد آمار نفري     تاثير دارد    متوسط است    تاثير زياد ندارددانشجويان دختر دانشگاه آزاد    30 نفر     10     5    15كاركنان  آستان قدس رضوي     40نفر   

25    10    5نماز گزاران يك مسجد( جامع الهادي)    20   نفر     15    5    -- ا صناف و بازاريها    40نفر     20    15    5 نمودار شماره (3)تحليل شماره (4)در يك نمونه گيري تصادفي اكثر دانشجويان دختر دانشگاه ازاد معنويت دنيوي , حيثيت اجتماعي و با كلاس بودن را به مذهبي بودن و مقيت بودن ترجيح مي دادند و همسان بودند را ارتباط مطلوب مي دانستند در بين ديگر قشر اماري اكثراً با آگاهي از كرامتي كه خداوند به آدمي ارزاني داشته خداگرايي را شاخص ارتباط مطلوب انسان در همه ابعاد زندگي دانستند كه موجب استحكام مداوم و تعميق رفتار ها مي شود فرم شماره(5)جدول شماره 3مقياسهاي اندازگيري نگرش مديريت شما در خانواده چگونه است؟   مقياس ليكرت كاملا موافق    موافقم    تاحدي موافقم    تاحدي مخالفم    مخالفم    كاملا مخالفمدرمديريت زندگي از همه مهارتهاي و قابليتهايمان استفاده كنيم     5    4    20    10    1    --در خانواده طوري مديريت كرده ام كه به تمامي خواسته هايم ر سيده ام     --    5    15    10    5    5در مديريت زندگي به سلامتي و حال خويش در زمينه هاي جسماني , ذهني , احساسي و معنوي دست يافته ام     4    10    14    6    6    --در محيط كار هم همان آرامشي را داشته ام كه در محيط خانواده دارم( متعادل هستيد)    2    6    12    10    6    4در زندگي طوري مديريت كرده ام كه شاداب , جوان و با نشاط باقي بمانم     5    12    8    5    8    2معمولا كتاب ها و منابع  زيادي در مورد خانواده و مديريت خانواده مطالعه مي كنم    10    15    5    4    4    2تحليل مقياس اندازه گيري نگرش

:در جدول ليكرت مشاهده شد اكثر افراد پرسش شده نظري متوسط و نسبي در مديريت خانواده و محل كار داشته اند و آمار هاي قطعي و كاملي بدست نيامده و فقط عملكرد افراد بصورت ميانگين ثبت شد فرم شماره (3)فرم سياهه رفتار در تهيه اين پرسشنامه سعي شده سئوالهايي پرسيده شود كه اولا بله يا خير ايده آن بودن زندگي هر پرسش  شونده را بررسي كرد1- براي دفاع از انتقادي كه از شما مي كنند ناراحت مي شويد  بله     خير 2- آيا شما به ديگران هميشه مي گوييد چطور كاري را انجام دهند يا از آن اجتناب كند    بله       خير3- شما با اين سخن موافقيد بالاترين نياز عاطفي هركس مورد تحقيق واقع شده است    بله       خير 4- آيا شما هميشه نگرانيد كه مبادا نتواني بهترين چيزها را به فرزندانت بدهي    بله     خير 5- در انتخاب شغل سعي مي كنيد كه با ارزشها و شخصيت و علاقه شما هماهنگي داشته باشد  بله       خير 6- آيا هر كاري از دستت برآيد براي كارفرمايت انجام مي دهي    بله          خير7- آيا دائم به فكر اين هستيد كه جواب كسي را كه به شما توهين كرده است بدهيد     بله      خير 8-وقتي همسرتان غرورش را به خاطر شما مي شكند آيا مايليد در موقعيتي شما همان كار را بكنيد   بله      خيريك نمونه از فرم سياهه رفتار :نام و نام خانوادگي مشاهده شونده :  محمدرضا   «ع»رشته كارمند آستان قدس  دانشجوي دانشگاه آزاد مشهد (حسابداري)تاريخ تنظيم : ت8/11/88تحليل فرم سياهه رفتار :در تحقيقي كه در اين پرسشنامه انجام شد ملاحظه شد كه افراد بيشتر در فكر ايده آن بودن شباهت زيادي با هم

داشتند جواب مي دادند به اين ترتيب جوابها كامل شده نشان مي دهد كه اكثراً دوست دارند بهترين باشند ولي در عمل طبق قول خودشان اينطور نيستندفرم شماره (7)در اين بخش پرسشنامه اي را بين 20 نفر از همكاران حرم مطهر ارائه كرديم تا درباره علل برترين اركان خانواده اولويتهايشان را بنويسند كه اهم جوابها و زيباترين و كاملترين جوابها را با نام اختصار مصاحبه شونده ها ذكر شده 1- آقاي م – الف  خودپسندي ، خودپرستي ، خودخواهي جزو خود بزرگ بيني كه طاقت تحمل ناملايمات را كم مي كند 2- ح –ز   دروغ ، دوروئي ، دوگانگي كه اعتماد را سلب مي كند3- ع ، ع   دلسوزيهاي دوستان نادان و دخالتهاي ناروائي دشمنان ( بيشتر خانواده ها)4- م ، ش  حسادتهاي اطرافيان و تحريك هاي مسموم آنها بلند پروازي زن و خست مرد مهر سنگين زن و ناتواني شوهر در پرداخت آن ( كه مستند به آن پرداخته شد)5- ج ، ن غيبت و بدگوئي از همسر و افشاي ناجوانمردانه اسرار زندگي زناشوئي در نزد ديگران لجبازي و يكدندگي و تحقير او به خصوص نزد فرزندان6- ر، ز دهين بيني ، زودباوري، بي عرضگي ، بي كفايتي ، نا پختگي ، ناشيگري عدم آشنايي به حقوق و وظايف يكديگر7- تحقيق و كنجكاوري افراصي نسبت به زندگي خصوص همسر8-برازندگي اندام و خوشكلي و شهرت اجتماعي توام با ظرفيت كم و ضعف ايمان كه در اثر توجه و تمجيد ديگران  تكبر و توقع را زياد كرده و از سوي دگر حسادت و طمع زنان يا مردان اجنبي به او زمينه وسوسه و خيانت را فراهم

مي كند9- اعتياد پدر يا مادر به سيگار و ساير مواد افيوني 10- رهنمود ها و نصيحت هاي ضد و نقيض پدر و مادر به فرزند در تضاد به يكديگرمصاحبه حضورياستاد اصغري پور مشاور و روانشناس سئوال- مهمترين عاملي كه استحكام ميان خانواده را تحت تاثير قرار مي دهد چيست؟جواب- آسيبهاي اجتماعي مخصوصا دوستي هاي افراطي دختر و پسر قبل از ازدواج با توجه به فرهنگ جامعه ايراني صدمات و لطمات جبران ناپذيري را به همراه داردسئوال – مهمترين مشكلاتي كه در پي ترويج روابط دوستي قبل از ازدواج حادث مي شود چه عواملي است ؟جواب – 1- كاهش سطح اعتماد زوجين 2- عدم تعلق خاطر قلبي كامل به همسر 3- قياس رابطه زوجيت با رابطه هاي دوستي قبل از ازدواجبا تشكر از جنابعالي كه وقت خود را در اختيار ما گذاشتيد.23/10/88 سه شنبه سئوال- دغدغه جامعه ، عدم تفاهم بين زن و مرد و مشكلات و پيامدهاي بعداست شما چه پيشنهاداتي در اين زمينه داريد؟جواب – دغدغه هاي فكري و ذهني همسر يكي از مشكلات خانوادهاست فرد بايد نشان دهد كه نيازها و خواسته هاي طرف مقابل براي او از اهميت برخوردار است گوش كردن فعال به حرفهاي همسر، برقراري همدلي و القاي اين موضوع كه همسر خود را درك مي كنيد راهكار خوبي مي تواند باشد سئوال- در يك سخنراني تلويزيوني دكتر امروز نقش تحصيلات را در زندگي خيلي مهم مي دانستند شما نقدي بر اين زمينه نداريد؟جواب – بايستي به تفاوت در سطح سواد زوجين به خصوص اگر تحصيلات خانم بالاتر از آقا باشد توجه داشت اين قبيل تفاوتها گاه منشا اختلافات

و حتي طلاق مي شود علاوه بر اين جلسات اجتماعي خانواده ها بين طرفين نيز نقش اساسي دارد.سئوال- يعني شما مي فرماييد فرهنگ خانواده به شدت متاثر از طبقه اجتماعي و موقعيت مالي خانواده است جواب- اگر چه جوامع پيشرفت كرده برقراري حقوق يكسان سعي شده اما نمي توان منكر. شد ازدواج فرد با كسي از طبقه اجتماعي غير هم سطح. مشكلات كمتري را به دنبال دارد. فصل پنجمخلاصه و نتيجه گيري در اين تحقيق با نگاهي پژوهشگرانه و تامل برانگيز در آموزه هاي ديني راهبردهايي كلي و فراگير را ارائه كرديم كه براي هر زمان و مكان پاسخگوستمطالعات كاربردي دين و روان تلاشي براي واكاري و استنباط مهارتهاي زندگي از ديد تعاليم اسلام و سيره روي است كه البته همت بيشتر عالمان دين و دانشمندان ديگر علوم اسلامي را مي طلبد. اين تحقيق به انديشه و سيره علمي و عملي امام رضا عليه السلام در عرصه هايي چون مهارتهاي ذهني – شناختي – مهارتهاي ارتباطي – اجتماعي و مهارتهاي خانوادگي تربيتي با استفاده از تحقيقات ميداني ، كاربردي ، بوسيله مصاحبه ، پرسشنامه پرداخته است در اين كتاب رهنمودهاي امام رضا عليه السلام و ديگر ائمه در دو دسته تقسيم شده است برخي به گونه اي مستقيم به موضوع مهارت هاي زندگي پرداخته و برخي ديگر بازتابنده نگاه كلي و جامع امام است و مي توان با رويكردي تعميمي آن را به موضوع مهارتهاي زندگي پيوند داد.اميد است كه با بهره گيري از سيره اهل بيت عليه السلام به ويژه امام رضا عليه السلام در زندگي و شكوفا شدن نسل جديد و فرزندان خانواده

اي رضوي را سرمشق و الگوي جامعه قرار دهيم اين تحقيق ارمغان راهي است كه هنوز در آغاز آنيم و چشم به عنايت و توجه مولايمان امام هشتم (ع) دارم. ارائه پيشنهادات و راهكارها1- لزوم آموزشهاني بيشتر و شناخت روزافزون سيره رضوي و تعاليم ديني جهت كسب مهارتهاي زندگي در بين تمام اقشار جامعه2- تداوم آموزشهاي كوتاه مدت سازماني و برون سازمان در خصوص افزايش سطح آگاهيهاي افراد هر اداره ، سازمان و صنوف 3- توجه بيش از حد به امر آموزش علوم خانواده بالاخص روانشناسي كه مورد اخير روانشناسي خانواده در نظر مي باشد.4- لزوم جلسات كارشناسي بيشتر حداقل بصورت ماهيانه براي ارزيابي تلاشهاي ماهيانه در جهت پيشرفت يا عدم پيشرفت قبلي 5-استفاده از نظرات جمعي به خصوص خانواده ها در ارائه تجربيات جديد از نحوه آموزه هاي قبلي 6- ايجاد و تحكيم بيشتر با مجموعه هاي فرهنگي و نظارتي در خصوص تربيت فرزندان و نقش آنها در اجتماع7-تشكيل كار گروههايي براي آموزش جوانان در جهت آماده كردن آنها براي پذيرش مديريت هاي جديد در جامعه منابع و ماخذموج سوم – ترجمه شهيدخت خوارزميجوان و بحران هويت امام علي بن موسي الرضا منادي توحيد و امامت2- قرآن كريم نهج البلاغه : ترجمه محمد دشتي نهج البلاغه : ترجمه مرتضي فريد تنكابني غرر الحكم و درالكلممشاوره : ترجمه ابراهيم شنايي 3- مسند امام الرضافقه الرضا علي بن بابويهعيون اخبار الرضا آفتاب هشتمين چهل داستان و چهل حديث از امام رضا بحار الانوار ..محمدي ري شهري ميزان الحكمتحف العقولشرح رساله حقوق امام سجاد

مديريت مالي در خانواده

دكتر محسن بهشتي پور

افراد تنها با توجه

به رفتاري كه در شما مي بينند عمل مي كنند . گاهي اين تصور غلط ايجاد مي شود كه بايد به تنهايي به جنگ تمام مشكلات برويد و يا مثلا اگر مشكلي به وجود آمد پس ما قطعا در وجود خودمان دچار مشكل هستيم. اما واقعيت چيزي جز اين است ما بدون توجه به اينكه مشكلات تا چه حد مي توانند درد آور باشند بايد مسئوليت آنها را به عهده بگيريم و

در رفعشان از هيچ تلاشي مضايقه نكنيم. با فرار كاري از پيش نمي رود.ما مي توانيم  دامنه ديد خود را افزايش دهيم. چيزي را بخواهيد كه فراتر از توانايي هايتان است تا شما را به چالش وادارد. اگر تنها به زمان حال و به شخص خود توجه كنيد و تمام مدت در پي جمع آوري ماديات و خوشگذراني باشيد، خيلي زود درگير خواب غفلت مي شويد و احساس نارضايتي از زندگي به شما دست ميدهد. بايست در برخي از موارد زندگي خودبا كمك گرفتن از ديگران، راهي براي تبديل روياهايتان به واقعيت قدم برداريد. سعي كنيد براي رسيدن به ارزش ها تلاش كنيد. براي روياهايتان از جان خود مايه بگذاريد تا بتوانيد با فكر كردن به آنها به وجد آييد.  به دوستان خود مراجعه كنيد و از آنها كمك بخواهيد. تقاضاي كمك از ديگران در موقع نياز،نشانه قدرت است. خيلي از شما ياد گرفته ايد كه هميشه فقط به خود تكيه كنيد و همه ي كارها را به تنهايي انجام دهيد و نمي توانيد از ديگران درخواست كمك كنيد، چون خودخواهي شما اين اجازه را نمي دهد. و يا خيلي از ما دائم خود را با افكار

ترسناك تهديد مي كنيم و از يك مشكل كوچك يك هيولاي غول پيكر مي سازيم. مثلا اگر ديگران ما را طرد كنند فاجعه است، يا اگر در فلان موردبه نتيجه ي دلخواه نرسيم وحشتناك است. بنابراين هرگاه دچار ترس و نگراني شديد، به خود بگوييد: اين كه ديگران مرا طرد كنند يا اگر در اين مورد خاص به نتيجه مطلوب نرسيدم برايم ناراحت كننده است، ولي هيچكدام فاجعه نيست. وديگر انيكه اگر احساسات ما نسبت  به ديگران همان احساسي باشد كه براي عزيزان خود داريم خدا را دوست مي داريم.اگر به جاي عيب جوئي از ديگران به درون خويش بنگريم خدا را دوست مي داريم.اگر به جاي غارت ديگران براي كمك خود، خويشتن را غارت كرده به ديگران كمك كنيم، خدا را دوست مي داريم.اگر از مصائب ديگران مصيبت زده شده و از خوشبختي ديگران احساس خوشبختي نمائيم خدا را دوست مي داريم.اگر سرنوشت و قسمت خود را با صبر و قناعت تحمل كرده و آن را خواست خدا بدانيم خدا را دوست مي داريم.اگر بفهميم و احساس كنيم كه بهترين عبادت و پرستش خدا، آسيب و آزار نرسانيدن آفريده هاي اوست، خدا را دوست مي داريم.براي اين كه بتوانيم خدا را آن طوري كه بايد دوست داشته شود، دوست بداريم بايستي براي او زيست و براي او مرد و دانست كه هدف زندگي، عشق به خدا و يافتن او در خويشتن است.عملي ترين راه دوست داشتن خدا آن است كه همنوع خود را دوست بداريم.در مورد چگونه زيستن سخن مي گويم-(عبدالعلي چنگيز) (1)زندگي هميشه و همواره  داراي استمرار و پيوستگي است.  زندگي در حال حركت به سوي هيچ  مقصد نهايي ي نيست. زندگي فقط

يك زيارت و يا به گفته ي ديگر يك سفر است، نه براي اينكه به  نقطه اي  برسي، يا به اهدافي دست پيدا كني، بلكه بايد در اين سياحت فقط برقصيد و از لحظات لذت ببريد بدون اينكه درباره ي رسيدن به مقصد [نهايي] كوچكترين آزاري به خود راه دهيد.چه خواهيد كرد اگر شما به هدف  غائي زندگي برسيد؟ هيچ كسي  در اين  مورد سوال نمي كند،  چراكه هر كسي سعي دارد، هدفي را در زندگي اش داشته باشد.  اما تصور كنيد كه اگر شما واقعا به مقصد نهايي  در زندگي تان برسيد، پس از آن چه كاري خواهيد كرديد؟  چيزي كه اتفاق مي افتد اين است كه  شما آشفته و شرمسار خواهد بود چراكه هيچ جاي ديگري براي رفتن نداريد… شما به مقصد و هدف اصلي دست يافته ايد – و در اين سفر شما همه چيز خود را از دست داده ايد. در نتيچه زماني كه به مقصد اصلي مي رسيد، بايد لخت و عريان ايستاده و دور و ور خود را به مانند يك آدم  احمق و ديوانه نگاه كنيد: چه فايده دارد كه شما يك عمر عجله كرديد، نگران بوديد و سرانجام   نتيجه ي كارتان  اين باشد.(2)زندگي  بي فكرانه  خودش را به مانند يك « چرخ دوار » تكرار مي كند، مگر اينكه شما به يك فرد فكور تبديل شويد. براي همين است كه بودايها آن را چرخ زندگي و مرگ و يا چرخ زمان مي نامند. زندگي به مانند يك چرخ در حال حركت است: تولد، مرگ را به دنبال خواهد داشت، مرگ،  تولد را به دنبال خواهد داشت، عشق

به دنبال خود تنفر را خواهد داشت، تنفر به دنبال خود عشق را ، موفقيت به دنبال خود شكست را و شكست به دنبال خود موفقيت را خواهد داشت.فقط نگاه كنيد!   اگر شما تنها براي چند روز اين چرخه  را نظاره كنيد، به يك الگوي كه در حال تكرار خودش است، دست خواهيد يافت. يك روز و در يك صبح خوب، شما بسيار خوشحال و داراي احساس بسيار خوبي هستيد و در روز ديگر شما احساس بسيار دل مردگي و گرفتگي ي داريد بطوري كه شروع به فكر كردن درباره ي خودكشي مي كنيد. يك روز شما سرشار از زندگي هستيد و احساس سعادت و شكرگذاري و سپاس  از خدا را داريد،  و دگر روز احساس عميق شكايت از اينكه چرا بايد انسان به اين زندگي ادامه دهد… تا زماني كه شما  قادر به ديدن الگوي زندگي نباشيد، اين احساسات متضاد  مكررا در حال  تكرار خودشان  خواهند بود. اما همينكه كه  اين الگو را مشاهده كرديد، شما مي توانيد از داخل آن خارج شويد.(3)زندگي ات را بي جهت بخاطر چيزهاي كه از دست خواهي داد، تلف نكن. به زندگي اعتماد كن، اگر به آن  اعتماد كني، تو مي تواني علم و دانش ات را كنار بگذاري. تو قادري ذهنت را نيز كنار بگذاري. و با اتكا به اين اعتماد است كه يك گشايش بيكران در زندگيت حاصل خواهد شد. پس از آن، زندگي ديگر يك زندگي معمولي نخواهد بود بلكه سرشار و مملو از خداوندگار خواهد شد. زمانيكه قلب شما بيگناه است و ديوارها همگي ناپديد مي شوند، شما به بي نهايت پل خواهيد زد.

شما فريب نخواهيد خورد، ديگر هيچ چيزي را نمي شود از شما گرفت. در حقيقت ، آن چيزهاي كه مي شود از شما گرفت ، ارزش نگه داشتن ندارند؛ پس چرا در هنگامه از دست دادن آنها به خود ترس راه مي دهيد؟ [ثروت واقعي] را هيچ كسي نمي تواند از شما بگيرد. شما نمي توانيد ثروت واقعي خودتان را از دست بدهيد.

تدبير و برنامه ريزي، تار و پود اقتصاد خانواده

دكتر زادمهر مسلمان

تأمين اقتصادي يكي از رموز بقاي خانواده هاست. اقتصاد خانواده را مي توان چگونگي سازمان دهي و مديريت منابع خانه تعريف كرد. مي توان فهرست كاملي از زمان، پول، فضاي زندگي و… تهيه كرد. شايد اقلام اين فهرست متفاوت به نظر برسد، ولي همه آنها داراي يك ويژگي مشترك است. مي توانيد اين مشخصه مشترك را حدس بزنيد؟ بله. درست حدس

زديد. ويژگي همه اين اقلام در زندگي امروز اين است كه كمياب هستند. آيا شنيده ايد كه مردم مي گويند: اي كاش وقت بيشتري داشتم، اي كاش خانه بزرگ تري داشتم، اي كاش پول بيشتري داشتم و… هرچند كه به غير از منابع مادي، خانواده منابعي نظير عشق، وحدت خانواده، خاطرات خوش، لحظه هاي شادمانه خانوادگي و… در اختيار دارد كه قابل تبديل به پول نيست اما نقش منابع مادي هم آن قدر اهميت دارد كه كارشناسان مديريت اقتصاد خانواده را يكي از اركان تحقق روياي خوشبختي و موفق عنوان مي كنند.قلب اقتصاد خانواده خانواده دوست دارد بهترين نوع غذا را مصرف كند. زيباترين لباس ها را براي اعضاي خود تهيه كند، در بهترين نقطه شهر و در بهترين منزل زندگي كند، بهترين وسايل و امكانات را در اختيار داشته

باشد، به طور مكرر سفر برود، بهترين آموزش ها را براي فرزندان خود فراهم كند و… دكتر «انوشه زادمهر مسلمان»، متخصص مديريت اقتصادي و بازرگاني با تاييد اين خواسته ها مي گويد: «اگرچه اين درخواست ها به وسيله همه خانواده ها مطرح مي شود اما واضح است كه فقط درصد كمي از خانواده ها قادر به تامين همه اين خواسته ها هستند. درآمد يك خانواده متوسط فقط مي تواند تعداد محدودي از اين خواسته ها را برآورده كند. از اين رو، خانواده بايد از ميان خواسته هاي خود انتخاب به عمل آورد. نياز به انتخاب در تمامي طول و سطوح مختلف زندگي وجود دارد.» وي مي افزايد: «بارها پيش خود فكر كرده ايد اگر اين كالا را بخرم، نمي توانم بچه ها را آخر هفته به رستوران ببرم؛ اگر مسافرت نوروزي بروم، شهريه كلاس زبان بچه ها را نمي توانم بپردازم؛ اگر براي خود پالتويي را كه دوست دارم بخرم، براي دخترم نمي توانم پالتو بخرم و… در زندگي روزمره با صدها مورد از اين نوع مواجه هستيم كه بايد تصميم بگيريم و انتخاب كنيم.» اين كه چه و چه قدر مصرف كنيم، چه كسي كار كند، چند ساعت كار كند، در كجاي شهر زندگي كنيم، آپارتمان داشته باشيم با چند اتاق و… پرسش هايي است كه هر روز در خانواده ها مطرح است. به نظر دكتر «زادمهر مسلمان» پاسخ به همه پرسش هاي بالا مستلزم تصميم گيري و انتخاب است و به همين دليل انتخاب، قلب اقتصاد خانواده است. چگونگي توزيع منابع چگونگي توزيع منابع در دسترس خانواده، بين اعضاي آن بسيار مهم است.

واضح است اگر يكي از اعضاي خانواده قسمت بيشتري از درآمد خانواده را به خود اختصاص دهد، سهم كمتري براي ديگري مي ماند. دكتر «كاظم نجفي علمي»، اقتصاد دان برجسته كشور يك راه حل طلايي براي حل مسئله توزيع مناسب منابع خانواده ارائه مي دهد و چنين مي گويد: «ليستي از خواسته هاي افراد خانواده تهيه كنيد. انتخاب هاي ممكن را بنويسيد. انتخاب ها را آن قدر با هم عوض كنيد كه به بهترين انتخاب با توجه به درآمدتان دست يابيد. توجه كنيد كه هر خانواده سازماني است كه توليد و توزيع كالا را انجام مي دهد، ولي مثل خط توليد يك كارخانه نيست، سيستم جوي دنيا هم نيست بلكه مكاني است كه در آن گروهي زندگي مي كنند، كار مي كنند، بازي مي كنند و عمل هريك بر ديگري اثر مي گذارد.» وي مي افزايد: «بهترين و اقتصادي ترين انتخاب براي خانواده، انتخابي است كه بيشترين رضايت خاطر (خشنودي) را براي خانواده به بار آورد. اقتصاددانان به جاي رضايت خاطر از يك اصطلاح علمي به اسم مطلوبيت استفاده مي كنند. آنها مي گويند بهترين انتخاب، انتخابي است كه بيشترين مطلوبيت را براي خانواده ايجاد كند. دراز كردن پا به اندازه گليم درآمد خانواده از دو منبع اساسي تامين مي شود كه عبارتند از: درآمد حاصل از كار و درآمد حاصل از سرمايه . مديريت دارايي هاي خانواده با توجه به ترجيحات فرد و خانواده تعيين مي شود. «صادق غفاري»، كارشناس ارشد علوم اقتصادي دراين باره مي گويد: «بخش عمده درآمد خانواده ها از محل كار به دست مي آيد و درآمد حاصل از سرمايه،

درصد كمي از درآمد خانواده هاي متوسط را دربردارد. نكته مهم براي كسب موفقيت اقتصادي در خانواده ها اين است كه خانواده ها، خريدهاي خود را با توجه به درآمدي كه دارند انجام دهند. انتخاب در بسياري از موارد، با توجه به سطح پايين درآمد، بسيار مشكل است. گاهي اوقات خانواده زيربار قرض مي رود، براي اين كه بتواند نيازهاي خود را تامين كند ولي قرض بايد پرداخته شود. پس بايد ساعات كار بيشتر يا تعداد شاغلين در خانواده افزايش يابد. البته راه هاي افزايش درآمد در زندگي امروز نيز محدوديت هاي خود را دارد و زندگي خانوادگي را تحت تاثير قرار مي دهد. از ديگر تصميماتي كه بايد در خانواده اتخاذ شود اين است كه چه كسي يا كساني در كجا و براي چند ساعت كار كنند.» وي مي افزايد: پس از اين مرحله بايد براي دارايي هاي خانواده تصميم گرفته شود. چون دارايي ها را مي توان به شكل هاي مختلف مثل سهام، اوراق مشاركت و… ساير كالاهاي با ارزش نگه داري كرد. از اين رو انتخاب هاي مختلفي براي خانواده وجود دارد كه بايد براي آن تصميم گيري شود. از سوي ديگر خانواده درگير فعاليت هاي مولد مثل شستن ظرف، تميز كردن خانه، تهيه غذا، مراقبت از فرزندان و… است. توليد خانواده بر خلاف بنگاه هاي اقتصادي براي فروش در بازار نيست، بلكه تمام اين تصميم گيري ها كه چه كسي، چه كاري را انجام دهد، از موضوعات مهم در اقتصاد خانواده است.» اين كارشناس اقتصادي با اشاره به اين كه همه خانواده ها نيازهاي اساسي مثل خوراك، پوشاك و مسكن دارند

درباره نيازهايي مثل آموزش و بهداشت نيز چنين مي گويد: «همه امور فوق مستلزم تصميم گيري و انتخاب است كه خانواده بايد با انتخاب يك مدير اقتصادي براي تامين تمام نيازها برنامه ريزي داشته باشد.» تخصيص بودجه براي ضرورت ها هيچ انساني نيست كه بتواند به همه خواسته هاي خود و به هر اندازه كه مي خواهد دست يابد. با توجه به محدوديت ها و امكانات خانواده، چگونگي انتخاب ها و تخصيص بودجه در خانواده از اهميت ويژه برخوردار است. دكتر «نجفي علمي» هنر مدير اقتصادي خانواده را در اين مي بيند كه بتواند در همه امور و تامين همه نيازها روشي را انتخاب كند كه به خواست خود با كمترين هزينه انجام شود. وي مي گويد: «براي بالا بودن مطلوبيت، كسب درآمد بيشتر لازم نيست. بلكه مي توان با اتخاذ روش هاي علمي، كه هزينه را كاهش مي دهد، مطلوبيت خانواده را بالا ببريم. كم كردن هزينه هرگز به معني بدتر زندگي كردن نيست.»افزايش بهره وري در خانواده فرض كنيد براي پ_خت برنج مي توانيد از برق، گاز يا نفت استفاده كنيد. از كدام يك استفاده مي كنيد؟ بديهي است كه بدون توجه به قيمت نفت و برق و گاز نمي توانيد به اين پرسش پاسخ دهيد. اگر از پلوپز برقي استفاده كنيد، براي پخت غذا، به طور مثال 3 كيلو وات برق لازم است و با توجه به اين كه قيمت هر كيلو وات برق حدود 50 تومان است، هزينه پخت غذا در روز 150 تومان مي شود. اين در حالي است كه اگر از گاز استفاده كنيد، هزينه آن 50 تومان مي

شود. بنابر اين اگر خانم خانه دار از وسايل گازسوز براي طبخ غذا استفاده كند، بدون اين كه كيفيت غذا تغيير كند، صرفه جويي بيشتري در هزينه خانواده انجام مي دهد. دكتر «اشرف موسوي كلاته» متخصص در امور بهره وري درباره چگونگي كاهش هزينه خانواده مي گويد: «براي كاهش هزينه خانواده، قبل از استفاده از هر روشي، قيمت روش هاي مختلف را با هم مقايسه كنيد. آن گاه از روشي استفاده كنيد كه ضمن تحقق خواسته نهايي و ايجاد مطلوبيت در خانواده پايين ترين هزينه را داشته باشد. مثلا در انتخاب وسايل زندگي با توجه به قيمت انواع كالا و در نظر گرفتن كيفيت هر كدام، موردي را انتخاب كنيد كه در عين ارزان تر بودن، هدف شما از به كارگيري آن وسيله را هم به نحو مطلوبي محقق مي سازد.» وي مي افزايد: در زندگي خانوادگي بايد تصميمات مختلفي اتخاذ شود. مي توان بودجه خانواده را به كالاي مصرفي بادوام مثل يخچال، تلويزيون، اتومبيل، مسكن يا… اختصاص داد يا آن را براي كالاي مصرفي بي دوام مثل رستوران رفتن، صرف كرد. اين موضوع در مورد تعداد فرزندان، بين كيفيت آموزش، بهداشت يا كميت (تعداد) نيز صادق است. يعني ما همواره بايد حواس خود را جمع كنيم تا انتخابي را انجام دهيم كه اولاً بين در آمد و هزينه ها تعادل برقرار باشد (يعني امكان پذير باشد) ثانيا با توجه به تفاوت در ترجيحات، سليقه، فرهنگ حاكم در جامعه و خانواده انتخابي را داشته باشيم كه وقتي به آن انتخاب دست يافتيم، به منظور تغيير آن، تلاش دوباره اي انجام نشود.»اهميت زمان و برنامه ريزي

زمان منبعي در اختيار همه افراد است. اين منبع مهم داراي ويژگي هاي خاص خود است كه از ساير منابع كه در نزد فرد و خانواده قرار دارد، متمايز است. زمان منبعي محدود است كه نه قابل ذخيره كردن است و نه برگشت پذير. آهنگ آن را نمي توان تندتر يا كندتر كرد. لذا منبعي است كه بايد در قبال آن چه به دست مي آيد، صرف شود. دكتر «موسوي كلاته» در اين باره مي گويد: «از آن جا كه انسان در قبال هرچه كه در اختيار دارد، مسئول است. در مقابل زمان نيز مسئول است. با اين نگرش نسبت به زمان، برنامه ريزي زمان براي خود و خانواده از اهميت ويژه اي برخوردار است. در واقع برنامه ريزي خانواده به منظور استفاده بهينه از زمان، اولين قدم در راه برنامه ريزي اقتصادي خانواده است.» خانواده بدون برنامه مثل سازماني است كه به حال خود رها شده است. اهداف تشكيل دهندگان خانواده محقق نمي شود مگر آن كه رييس و مدير خانه براي رسيدن به اهداف مورد نظرشان با شناخت كافي از امكانات و منابع در اختيار، برنامه ريزي داشته باشند. دكتر «نجفي علمي» در اين باره مي گويد: «نخست بايد چارچوب اهداف كلي خانواده تعيين شود، آن گاه كل برنامه به برنامه ها و هدف هاي كوچك تر براي رسيدن به هدف اصلي تقسيم شود. از اين رو برنامه ريزي در سه افق زماني بلندمدت، ميان مدت و كوتاه مدت ضرورت دارد.» وي مي افزايد: «در برنامه ريزي بلندمدت خانواده با توجه به منابعي نظير ثروت و درآمد و زمان كه در اختيار دارد،

اهداف بلندمدت خود را تعيين مي كند. طبيعي است اهدافي مثل به دانشگاه فرستادن بچه ها نمي تواند يك شبه تحقق پيدا كند بلكه احتياج به پيش زمينه هايي دارد. از اين رو به همراه برنامه هاي بلند مدت، خانواده بايد برنامه هاي كوتاه مدت و ميان مدت هم تهيه كند. در برنامه ميان مدت كه در راستاي برنامه بلند مدت تنظيم مي شود خانواده بايد نيازها و امكانات خود را شناسايي كند تا بهترين شيوه را اتخاد كند. مثلا در مثال دانشگاه رفتن بچه ها، خانواده بايد زمينه تحصيل در محيط هايي مناسب پيش از دانشگاه، در دوره ابتدايي و دبيرستان را براي فرزندان در برنامه ميان مدت فراهم كند. به همين ترتيب لازم است كه براي دست يابي به اهداف برنامه ميان مدت ،چند برنامه كوتاه مدت نيز پيش روي خانواده قرار بگيرد.» كارشناسان اقتصادي معتقدند پس از اين مرحله، يعني برنامه ريزي و انتخاب خط مشي براي تحقق اهداف اين برنامه ها، موفقيت به روي خانواده ها لبخند مي زند و فقط كافي است زنگار خودخواهي، خودرايي و منيت را از دل هاي اعضا بشوييم و چشم مان به جمال فداكار، با صداقت، همراه و همدل و جمع گراي اعضاي خانواده ها روشن شود.

فوت و فن هاي نشستن بر صندلي مديريت خانواده

ماندانا ملاعلي

همه خرت و پرت ها را مي ريزند وسط تا چيزهاي به درد بخور را جدا و چيزهاي اضافه را رد كنند، ببخشند يا دور بريزند.زن مي گويد: اين كتاب ها اضافه است. آقا مي گويد: نه اينها را لازم دارم.مرد مي گويد: اين لباس ها اضافه است.زن مي گويد: نه اينها را لازم دارم.او مي گويد و اين مي گويد و دست آخر خيلي چيزها همان طور

كه بود، مي ماند.ليست خريدي

كه زن مي نويسد با تغييرات زيادي توسط مرد اجرا و درخواست هايي كه مرد دارد با تعلل زيادي از سوي زن مواجه مي شود. بچه ها هم اين ميان ساز خود را مي زنند.اما اين سوال باقي مي ماند كه اين خانه را چه كسي مديريت مي كند. مديريت خانواده فقط مختص مدير است يا همه در آن نقش دارند؟در واقع مديريت خانه، كارى تمام وقت است كه همه خانواده بايد به آن توجه كنند.مديريت خانواده كارى مستمر است كه از والدين به خانواده و فرزندان تسرى پيدا مى كند.خانه را چگونه مديريت كنيممرجان شريفي، مشاور خانواده اعتقاد دارد يك خانواده پيش از هر چيز بايد براي زندگي خود اهداف بلند مدت، كوتاه مدت و ميان مدت تعيين كند. اهدافي كه منافع خانواده و هريك از افراد آن را به تنهايي در بر بگيرد. مثلا خريد يك زمين براي سرمايه گذاري آينده تمام خانواده ، ادامه تحصيل پدر خانواده، كلاس هاي آموزشي مادر خانواده و پيش بيني تحصيلات تكميلي فرزندان برنامه ريزي هايي است كه در خانواده ممكن است صورت گيرد. وي مي افزايد: در نظر گرفتن ابعاد مختلف اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى در برنامه ها ضروري است.از نكات ديگر مديريت خانواده اين است كه به هر يك از افراد خانواده به اندازه توان او مسووليت واگذار شود و هر عضو خانواده به تناسب بودجه و نياز خود از امكانات استفاده كند.مديريت آشپزخانهيك بانو يا آقاي آشپز تنها كاري كه مي كند مديريت پخت و پز نيست. نادره كه يك بانوي خانه دار است و مديريت آشپزخانه را به بهترين نحو اجرا مي كند، مي گويد: من ليست غذاهايي كه مي توانيم بخوريم را تهيه و طبق آن برآورد مي كنم

كه طي سال چه مقدار مواد نياز داريم، مثل برنج و حبوبات. بعد برآورد مي شود كه چه مقدار مواد را ماهانه بايد بخريم. اين مواد شامل روغن ، قند و شكر و... است و در آخر موادي كه روزانه بايد تهيه شود، مثل ميوه ها و تره بار.به اين ترتيب برآورد اين كه طي هر ماه و سال به طور متوسط چقدر هزينه مي شود، كار راحتي است و ضمنا هنگام خريد يا موقع تصميم گيري براي پخت غذا بلاتكليف نيستم.وي مي افزايد: مديريت غذا شامل نوع غذايي است كه هر فرد به لحاظ كمبود ها يا بيماري هايي كه دارد، بايد بخورد.اين بانوي خانه دار كه تحصيلاتش در زمينه تغذيه است، مي گويد: ساعت شير خوردن، چاي خوردن و مصرف ريزمغذي ها را طوري تعيين مي كنم كه سبب دفع يكديگر نشود و در كنار مديريت غذا، مديريت داروي افراد خانواده را هم به عهده دارم.سلسله مراتبنادر تقوي، كارمند يك اداره دولتي است. اين پدر 40 ساله معتقد است سلسله مراتب را فقط براي اداره نگذاشته اند. در واقع سلسله مراتب از خانواده به اداره تسري پيدا كرده است.احترام به بزرگ تر ها و حرف شنوي از مو سفيد هاي خانواده به نوعي همين سلسله مراتب است. اين كه بچه ها اول از پدر حساب ببرند و بعد از مادر و مادر خانواده نيز از پدر حرف شنوي داشته باشد و با آگاهي او امور را انجام دهد نيز به نوعي سلسله مراتب را نشان مي دهد كه اگر نباشد نظام خانواده به هم مي ريزد. همچنين بزرگ تر ها نيز بايد نقش خود را بپذيرند و كوچك ترها را تحت توجه و حمايت خود قرار دهند.اين احترام به مقام و جايگاه است كه زمينه ساز تقسيم عادلانه كارها ميان

افراد خانواده مي شود در غير اين صورت بچه هاي بزرگ تر مي خواهند به بچه هاي كوچك تر زور بگويند و عدالتي در بين نخواهد بود. كم كم بچه ها به هركس حتي والدين زور خواهند گفت و اين نهايت هرج و مرج است كه متاسفانه در برخي خانواده ها ديده مي شود.در خانواده اي كه هر يك از افراد وظيفه خود را مي دانند، والدين آموزش فرزندان براى انجام بهتر كارها را فراموش نمي كنند. آنها به بهانه اين كه كودك بلد نيست، مسووليت او را به عهده نمي گيرند.شيوه هاي نوينطى 2 قرن گذشته علاوه بر شيوه مديريت سنتى، شيوه مديريت مشاركتى نيز مورد استفاده قرار گرفته كه نتايج خوبى داشته است.وجود قوانين براى ايجاد انضباط در جوامع و گروه هاى انسانى لازم است. ولى در خانواده هايى كه قوانين بدون مشاركت اتخاذ مى شود، هميشه اعضا اين قوانين را تحميلى تلقى مى كنند. اگر مردم و گروه ها در وضع قوانين دخالت داشته باشند، آن را بهتر درك كرده و با انگيزه قوى ترى در اجراى آن مى كوشند و با ديده احترام به آن مى نگرند.در خانواده هاى جديد، كودكان و نوجوانان حكم انسان صاحب عقل و احساس را دارند. وقتى به افراد خانواده اين فرصت داده شود كه در تدوين قوانين و خط مشى خانواده مشاركت داشته باشند، آنان احساس بهترى نسبت به خود خواهند داشت.به منظور اجراى يك روش مديريت مشاركتى، لازم است خانواده ها به صورت مرتب جلسات خانوادگى داشته باشند.در اين جلسات حرف ها و درددل ها مطرح و كارهاى خانه تقسيم مي شود.شكايات بررسي، اختلاف ها روشن و راه هاي جديد براي رفع مشكلات كشف مي شود و مقررات جديد وضع مي گردد.

http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100889894951

چطور در خانه، يك مدير بازنده نباشيد

چطور در خانه، يك مدير بازنده نباشيد

جام جم آنلاين

نادر در اداره

يك مدير خوب و موفق است. او 35 پرسنل دارد كه بخوبي از عهده مديريت آنان برمي آيد و واحد تحت نظرش نمونه است، اما وقتي به خانه مي رسد همه چيز تغيير مي كند. او كاملا از كارهاي خانه كنار مي كشد. به خانه نرسيده حالت استراحت مي گيرد و ذهن و جسم خود را كاملا رها مي كند. نادر فكر مي كند خانه خوابگاه است

و محل كار، زندگي واقعي اوست.فكر مي كنيد نتيجه اين رفتار او چيست؟مدير موفق ما در خانه يك مرد شكست خورده و يك باباي تنبل و يك شوهر شلخته و كسل كننده و گاهي ديكتاتور به شمار مي رود.او وقتي به خانه مي رسد، انگار ديگر از زندگي دست مي كشد و مي گذارد زندگي روال خود را طي كند.همسر نادر به او مي گويد: عزيزم بچه ها خوب درس نمي خوانند، محسن در مدرسه دعوا كرده و از كلاس بيرونش كرده اند و مريم تجديد آورده. مدير مي خواهد تو را ببيند.نادر مي گويد: مي داني كه من كارم زياد است. خودت يك جوري حلش كن._ تركيدگي لوله همسايه باعث شده از سقف، آب بچكد. روز تعطيل كه خانه هستي زنگ بزن يك گچكار بيايد و سقف زرد شده را تعمير كند. همسايه بالايي گفته هزينه اش را تقبل مي كند._ اي بابا يك روز تعطيل هم تو برايم كار مي تراشي؟ من نمي توانم. بگو خودش يك تعميركار بياورد اما در روز تعطيل نباشد، نمي خواهم مزاحمت ايجاد كنند._ نادر جان بايد برويم به خانه همسايه. مادرش فوت كرده است. شما كه با شوهرش سلام و عليك داري بايد بيايي._ من خودم تلفني با او صحبت كردم و تسليت گفتم. خودت تنهايي برو.اين مكالماتي كه خوانديد، اغلب برخوردهاي مدير موفق ما

با مسائل خانواده است. او فكر مي كند قرار است اداره اش را خودش مديريت كند و خانه را هم بسپارد به دست خدا و هرچه پيش آمد، خوش آمد. اگر اين مكالمات برخي گفت وگوهاي شما با همسرتان را تشكيل مي دهد، بدانيد كه شما نيز در خانه يك مدير بازنده ايد. پس از امروز شروع به كار كنيد و از شيوه هاي مديريتي كه هميشه جواب داده است استفاده و فكر كنيد خانه تان هم اداره است و نياز به مديريت دارد. مطمئن باشيد خوشحال خواهيد شد كه سر جاي خودتان قرار گرفته ايد.هر چيز به جاي خويش نيكوستقبل از هر چيز بايد بپذيريد كه خانواده يك واحد اجتماعي است و مثل هر سيستم ديگري بايد هدفمند و منظم باشد. پس از اصولى كه در اداره سازمان هاى مختلف به كار مي بريد، مي توانيد در اين سيستم هم استفاده كنيد كه اولين اصل نظم و انضباط است. نظم داشتن، مرتب بودن و آراستگى چيزي است كه در درجه اول به آن احتياج داريد. رعايت اصل انضباط در مديريت به معنى احترام و ارزش دادن به قوانين، مقررات و توافق هايى است كه به منظور سرعت و صحت گردش كار سازمان و پيشرفت آن تعيين شده است. يكي از اصول منظم قرار گرفتن هر چيز سر جاي خودش و تخصيص هر حقي به صاحبش است، بنابراين در تقسيم وظايف در نظر داشته باشيد كه چه كسي مي تواند چه كاري بكند و در سلسله مراتب دقت كنيد كه چه كسي حق دارد چه توقعي داشته باشد. در ضمن آدم هاي خانه هم مثل اداره بايد سلسله مراتب را رعايت كنند. پدر در خانواده و مادر در اداره

امور خانه مدير است. رابطه اين دو مثل رابطه يك مدير و معاون است. بچه ها بايد از هر دو، حرف شنوي داشته باشند ضمن اين كه مادر نيز بايد با پدر همسو و هم هدف حركت كند و هردو بايد نگاه سيستمي داشته باشند نه فردي. بچه ها در رتبه سوم قرار مي گيرند.نظارت و كنترلدر دانش مديريت از وظايف عمده مديران توجه به اصل نظارت و آگاهى از نحوه عمل و ميزان پيشرفت كار افراد هر سازمان است. آيا شما به خانواده خود نظارت داريد؟ سختي هاي كار همسرتان چيست؟ اگر او يك نيروي مديريتي است آيا ابزار لازم براي مديريت در اختيار او قرار دارد؛ مثلا منابع مالي و انساني. آيا نيازهاي او در تهيه ابزار و وسايل خانه داري در اختيارش قرار گرفته است؟ اگر كارش را بخوبي انجام مي دهد، چگونه اين رفتار او را تقويت مي كنيد كه هميشه رو به جلو باشد؟بچه ها چطور؟ شما از آن پدر ها هستيد كه نمي دانيد بچه ها كلاس چندم هستند يا خيلي دقيق به كارشان نظارت مي كنيد. آنها بايد بدانند همه چيز دارد زير نظر شما مديريت مي شود در غير اين صورت به يك عنصر پولساز و بي اثر تبديل مي شويد.پيشرفت در خانواده ، داوري در اختلافات، ارائه پيشنهادهاي اصلاحي و رفع عيوب ازجمله اموري هستند كه بايد به آن دقت كنيد.زندگي از روي برنامهمي گويند اگر 2 روزتان شبيه يكديگر باشد، ضرر كرده ايد و هر روز بايد چيزي ياد بگيريد و حداقل ذره اي پيشرفت داشته باشيد. اگر بخواهيد اين پيشرفت هدفمند و حساب شده باشد، بايد برايش برنامه ريزي كنيد. اداره تنها جايي نيست كه احتياج به برنامه ريزي دارد. من كسي را مي شناسم كه وقتي

از او مي خواهي براي كاري برنامه ريزي كند، احساس خفگي به او دست مي دهد و مي گويد بشدت احساس محدوديت مي كند، اما واقعيت اين است كه برنامه ريزي به شما آزادي مي دهد؛ آزادي از فعاليت هاي بيهوده. به اين ترتيب شما دقيقا كاري را انجام مي دهيد كه به آن علاقه داريد. راستش را بخواهيد اگر مي خواهيد ژست مردانه بگيريد و بادي به غبغب بيندازيد كه شما مدير خانواده هستيد، بايد برايش زحمت بكشيد وگرنه بيش از يك عنوان چيزي نصيبتان نمي شود.خانواده پيش از هر چيز به برنامه ريزي نياز دارد و اگر همسر و فرزندانتان در اين راه مي توانند به شما كمك كنند، وقت آن است كه يك مديريت خلاق و مشاركتي درست و حسابي به پا كرده و براي خانواده برنامه ريزي كنيد.در خانواده، امكانات و منابع محدود است و نيازها و خواسته ها فراوان. مدير خانواده بايد از بودجه و ساير امكانات خانواده به بهترين شيوه و به ترتيب اولويت استفاده كند و به نيازها و درخواست هاى اعضاى خانواده پاسخ دهد.ديكتاتوري راه نيندازيددرست است كه شما مدير خانواده ايد، اما لزومي ندارد فقط حرف، حرف خودتان باشد و براي خودتان يك ديكتاتوري كوچك ترتيب دهيد. مشورت، بهترين ابزار براي محبوبيت شما و كار كردن افراد خانواده با دل و جان است. مدير خانواده در امور متعدد خانه مانند خريد مسكن، تهيه لوازم، انتخاب مدرسه و ثبت نام فرزندان و... مي تواند با اعضاي خانواده مشورت كند. با اين كار فضاى خانواده به فضايى بالنده، روح بخش و آكنده از تبادل نظر تبديل مي شود. از اين رهگذر اعضاي خانواده احساس شخصيت مي كنند و خود را در اداره امور خانواده سهيم و شريك مي دانند. هر يك از

فرزندان احساس مسووليت مي كنند و در قبول و اجراى تصميمات مدير خانواده همكارى بيشتري نشان مي دهند.آنان مي آموزند در مورد مسائل خانواده فعالانه فكر كنند و نظر دهند.تقسيم كارهيچ كس نگفته كه پول درآوردن تنها كاري است كه از شما انتظار مي رود همان طور كه خانه داري تنها كار خانم خانه نيست و قرار نيست بچه ها بخورند و بخوابند و نق بزنند و درس هم نخوانند. همه قرار است در امور منزل مشاركت كنند.معمولا پس از تعيين اهداف و وظايف و فعاليت هاى خانواده، بايد اين وظايف به تناسب تعداد، مقام و جايگاه هر فرد تقسيم شود، درست مثل يك اداره واقعي. خانواده يك واحد كوچك اجتماعى است و اعضاى آن بويژه كودكان و نوجوانان بايد براى ورود به جامعه آماده شوند و در خانواده با تقسيم كار مسووليت پذيري را بياموزند.فقط شما مدير هستيداعضاى خانواده در تصميم گيري مشاركت مي كنند، اما در آخر شما هستيد كه بايد به جمعبندي برسيد و راي نهايي را صادر كنيد. گاهي نيز مي توانيد به همسرتان تفويض اختيار كنيد و اين به خودتان بستگي دارد، اما بايد بچه ها بدانند به چه شخصي حساب كارها و عملكرد خود را بازگو كنند و نيابت او را نيز چه كسي به عهده دارد. يك مدير و يك هدف مشخص، خانواده شما را به يك مجموعه منسجم بدل مي سازد.توانمندسازي خانوادهسعي كنيد از خانواده خود يك مجموعه توانمند بسازيد، طوري كه اگر به هر دليلي سفر بوديد يا خداي ناكرده اتفاقي براي شما افتاد، خانواده بتوانند به حيات خود ادامه دهند. آنان را بايد با چنان توانمندي هايي آشنا كنيد كه هر يك به تنهايي نيز بتوانند روي پاي خود

بايستند. از ادامه تحصيل همسر خود جلوگيري نكنيد و اجازه دهيد فرزندانتان هر يك به فراخور علاقه مندي خود با حرفه و راه كسب درآمد در جامعه آشنا شوند به نحوي كه در هر زمان توانايي مواجهه با بحران را داشته باشند. جام جم آنلاين

مديريت و اقتصاد در خانواده

تهيه كننده : مجتبي اكبري يزدان آباد

مديريت و اقتصاد در خانواده: نهاد خانواده يكي از نهاد هاي مهم اجتماعي است كه به لحاظ ضرورت ، اهميت ، اهداف ، نقش و كاركرد هاي مختلف ف مورد توجه دانشمندان و عالمان مذهبي ، جامعه شناسان ، روان شناسان ، وصاحب نظران آموزشي و پرورشي قرار گرفته است . اين نهاد با ازدواج مرد و زن پديد آمده و وجود فرزندان ، ان را تكميل

مي كند . دررويكرد اسلامي ، خانواده متسكل از افراد ، و داراي شخصيت مدني ، حقوقي و معنوي است كه بر اساس نكاح ( عقيدي كه ارتباط يا مشروعيت  ارتباط زن و مرد را معين مي سازد . ) پديد مي آيد ( قائمي ، 1375 ، ص 19 ) .1- خانواده سازماني اجتماعي است با دوام و پايداري نسبي .2- افراد متفاوتي در آن حضور دارند .3- افراد اين سازمان ، وظايف مشترك و گوناگوني را بر عهده دارند . 4- حقوق متقابلي نسبت به هم دارند .5- منافع مشتركي را دنبال مي كنند .6- تحقق اهداف معيني را در نظر دارند .7- روابط مشخص و منظمي بين آنان برقرار مي گردد و اين روابط غالباً صميمي و همه جانبه است .8- تماس مستمر و مناسب ، و رويارويي بين اعضا وجود دارد .9- تشكيل اين

سازمان بر اساس قرار دادهاي اجتماعي و در مكاتب الهي ، طبق مباني مذهبي صورت مي گيرد .10- خانواده گروه كوچكي است كه ويژگي اساسي و غير قابل تفكيك آن « صميميت» است .11- به لحاظ جامعه شناختي ، اجتماعي مردن نسل آينده ، جزو بديهي ترين ، اساسي ترين و اصلي ترين وظايف خانواده است (شرفي ،1387 ، ص 79 ) .خانواده ، اولين و قديمي ترين واحد اجتماعي است .الف – بر اثر ازدواج ، آرامش و آسودگي در زن و مرد پديد مي آيد .ب _ وجود آرامش و آسودگي در آمدي ، از نشانه هاي بزرگ خداوند است .پ – آسودگي و آرامش همسران از هدف هاي عمده و اساسي ازدواج و تشكيل خانواده شمرده مي شود .ت -  ازدواج از مواهب بزرگ الهي است ؛ زيرا از يك سو مايه ي آرامش جسمي همسران است و از سوي ديگر آرامش فردي و اجتماعي آنان را فراهم مي سازد .ث – ازدواج ايجاد كننده ي پيوند محبت آميز و عاطفي بين زن و مرد است اين محبت و رحمت ، پيوند افراد جامعه را محكم تر مي كند .ج – اين محبت و دوستي زن و شوهر مي بايد تداوم واستمرار داشته باشد .چ - از طريق   ازدواج و تشكيل خانواده ، نياز هاي طبيعي آدمي تأمين مي شود .« ز آنجا كه خانواده واحد بنيادي جامعه ي اسلامي است ، همه ي قوانين و مقررات برنامه ريزي هاي مربوط بايد در جهت آسان كردن تشكيل خانواده ؛ پاسداري از قداست آن ؛ و استواري روابط خانوادگي بر پايه ي حقوق

. اخلاق اسلامي باشد .در اصل بيستم آمده است كه :« همه ي افراد يك ملت اعم از زن و مرد يكسان در حمايت قانون قرار دارند و از همه ي حقوق انسان ، سياسي ، اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي با رعايت موازين اسلام ، برخور دارند . »جايگاه احكام ازدواج و طلاق در رساله هاي عمليه در توضيح المسائل همه ي مراجع عظام در ارتباط با احكام نكاح (ازدواج و زناشويي) موارد متعددي به شرح زير مطرح شده است : 1- احكام عقد 2- دستور خواندن عقد دائمو غير دائم 3- شرايط عقد 4- ازدواج با حارم 5- احكام عقد دائم و غير دائم 6- احكام نگاه كردن7- احكام شير دادن 8- احكام طلاق 9- احكام متفرقه ي زناشويي و شير دادن نظر به اهميت نكات مطرح شده در پيام دبير كل ، به مواردي از آن اشاره مي شود :1- ميانگين اعضاي خانواده در سراسر جهان كاهش يافته است .2- جوانان در سنين بالاتر ازدواج مي كنند ؛ از اين رو سنين ازدواج بالاتر رفته است . 3- ميانگين سن ماران براي تولد اولين فرزندانشان افزايش يافته است .4- ميزان مرگ و مير فرزندان كاهش يافته است .5- تعداد فرزندان خانواده ها كاهش يافته است .6- خانواده ي هسته اي جاي گزين خانواده ي گسترده ي سنتي شده است .7- طول عمر پدر و مادر بزرگ ها افزايش يافته است .8- ميزان طلاق افزايش يافته است .وضعيت جمعيت ايران در سر شماري 13851-  ميزان جمعيت و رشد آن 2- جمعيت شهر و روستا 3- جمعيت زن و مرد مفهوم و تعريف مديريت

در فرهنگ فارسي عميد كلمه ي مدير به معني اداره كننده ، گرداننده و كسي كه كاري را اداره مي كند ، آمده است .اصول مديريت و مديريت خانواده  1- وحدت هدف 2- رسيدن به هدف با كم ترين هزينه 3- هماهنگي هدف ها با منافع ملي 4- هماهنگي هدف ها با امكانات و منابع 5- استفاده بهينه از منابع 6- وحدت مديريت 7- تقسيم كار 8- برنامه ريزي مي تواند به صورت كوتاه مدت ،  ميان مدت ودراز مدت باشد .9- مشورت 10- نظم و انضباط در مديريت خانواده رعايت نظم و انضباط ضرورت دارد ؛ زيرا اين امر موجب مي شود كه : 1- هر برنامه طبق پيش بيني هاي قبلي به خوبي انجام شود .2- تحقق اهداف سازمان خانواده  ممكن گردد.3- فرزندان خانواده منظم شوند و به رعايت نظم عادت كنند .4- اداره ي امور خانه به آساني و خوبي صورت گيرد .5- رفتار افراد بر قاعده و ضوابط معيني منطبق گردد.تفاوت در هدف ها هدف هاي خانواده  با هدف هاي ديگر سازمان ها متفاوت است و گوناگوني فراواني دارد كه مهمترين آن ها چنين اند :- اجتماعي كردن فرزندان - پرورش و آموزش فرزندان در زمينه هاي مختلف از جمله پرورش ديني ؛ - انتقال فرهنگ ملي از جمله اخلاق ملي به نسل بعد ؛ - تأمين نياز هاي اعضاي خانواده  ؛- و كمك به رشد رواني اعضاي خانواده  مديريت خانه و نگرش به زندگي هم چنين در مديريت خويش در خانواده به موارد زير توجه نمايند :1- عدالت خواهي ؛2- فداكاري ؛3- خوش بيني ؛ 4- سهيم بودن در منافع

ملي جامعه ؛ 5- تأمين نياز هاي زيستي خانواده  ؛ در اين زمينه در گفتار هاي آينده بيش تر بحث خواهد شد .ابن سينا معتقد است كه مرد در روابط با همسر خود بايد سه اصل زير را در نظر بكيرد :الف : هيبت ب : تكريم ج : اشتغال امام محمد غزالي 1- ادب اول : در مراسم ازدواج ، مهماني برگزار كند .2-ادب دوم : در برخورد با زن ، اخلاق نيكو در پيش گيرد ؛ به طوري كه نه تنها او را نرنجاند بلكه رفتار و گفتار نا درست وي را تحمل كند .3- ادب سوم : با همسر ، با مزاح و روي خوش برخورد كند و با سعي و كوشش زمينه ي درك متقابل را فراهم نمايد .4- ادب چهارم : مزاح و روي خوش را به حدي نرساند كه هيبت وي به كلي از دست برود . و هميشه مرد بايد برتر باشد .5- ادب پنجم : در غيرت ، اعتدال را رعايت كند .6- ادب ششم : در مخارج زندگي ، سخت گيري نكند و در عين حال اسراف درپيش نگيرد . با خانواده  غذا بخورد و هيچ غذايي را به تنها يي نخورد .7- ادب هفتم : در آموزش « علم دين » به همسر ، كوتاهي نكند .8- ادب هشتم : ميان همسران به عدالت رفتار كند .9- ادب نهم : در هنگام نافرماني زن ، با تلطف و رفق با او ندارا كند .10- ادب دهم : در مسائل جنسي ،لذت متقابل در نظر گرفته شود .اهميت تصميم گيري در مديريت و مديريت خانواده  1-

تصميم گيري در باره ي انتخاب همسر و تشكيل خانواده  ؛2- تصميم گيري در مورد داشتن فرزند با فرزندان ؛ 3- تصميم گيري در مورد خريد و انتخاب محل سكونت و تجهيز آن ؛ 4- تصميم گيري در مورد انتخاب مدرسه و دانشگاه ؛ و كمك به انتخاب رشته و شغل فرزندان ؛5- تصميم گيري در مورد ازدواج فرزندان .مهم ترين الگوهاي تعاملي خانواده  عبارتند از :-  الگوي پذير و پويا - الگوي وابسته - الگوي سلطه گر - الگوي مقابله اي - الگوي كناره گير - الگوي منسجم - الگوي زيستي روش هاي مديريت در خانواده  رابطه ي اعضاي خانواده  ممكن است به سه روش ظاهر گردد ( شريعت مداري ، 1344 ، ص 212 ) .1- روش ديكتاتوري ( مستبدانه )2- روش آزادي مطلق 3- روش دموكراسي ( آزاد منشانه )4- روش مشاركتي ( مشاركت جويانه )يكديگر چه حقوق و تكالفي دارند . مطابق قانون مدني ، حقوق و تكاليف زن و شوهر به قرار زير است :1-  حسن معاشرت ؛2- سكونت مشترك ؛3- معاضدت و همكاري در تحكيم مباني خانواده  و تربيت اولاد ( معظمي ، 1384 ، ص 52 ) . سكونت مشترك از آنجا كه ايجاد كانون امن و آرام ؛ حفظ عفت و اخلاق حسنه ؛ برقراري عشق و مودّت ؛ پاسخ  به نياز جنسي ؛ و كمك به رشد و تكامل زن و شوهر از هدف هاي اساسي ازدواج و تشكيل خانواده  مي باشد ، ايجاب مي كند كه زن و شوهر با هم زندگي كنند و در خانه اي مشترك سكونت گزينند .روابط مالي زن وشوهر از

مباحث اساسي در ارتباط با مديريت ، اقتصاد و حقوق خانواده  ، همانا روابط مالي زن وشوهر است ؛ از اين رو اين موضوع مهم در قانون مدني ايران مطرح شده اي كه در بخش دوم مورد بحث قرار خواهد گرفت .نظر به اهميت مديريت خانواده  در افزايش كارايي ، تحقق اهداف ، و افزايش رضايت اعضاي آن ، هم چنين مشاركت همه به تناسب نقش و وظيفه ي اداره ي خانواده  ، لازم است پدر و مادر كه به گو نه اي گردانندگان اصلي خانواده  هستند ، داراي مهارت هايي به شرح زير باشند :1- تنظيم خانواده و داشتن فرزند ؛ 2- مديريت زمان و استفاده ي بهينه از وقت ؛ 3- ايجاد و تقويت بهداشت و سلامت اعضاي خانواده  ؛ 4- تقويت سلامت رواني خانواده  و كاهش اضطراب ؛5- شناخت و پرورش استعداد ها و خلاقيت خود وفرزندان ؛ 6- برقراري ارتباط با اقوام و بستگان و صله ي رحم ؛ 7- افزايش توليد ، در آمد و پس انداز ، و كاهش هزينه كردن ، هم چنين بهبود فرايند مصرف ؛ 8- گردشو تفريح ، و استفاده از اوقات فراغت ؛9- بهره گيري از تلويزيون ، ديگر رسانه ها و رايانه در خانواده  ؛ مردان مي خواهند كه زنان :1- كم تر حرف بزنند .2- كم تر هيجاني شوند .3- فعاليت هاي بدني بيش تري داشته باشند .4- كم تر رمانتيك شوند .5- بيش تر به رابطه ي جنسي بپردازند .6- كم تر فكر خود را به « ديگران » مشغول كنند .7- به كارشان بيش تر مشغول باشند .8- بيش تر

منطقي باشند .9- بيش تر در خانه بمانند . 10- كم تر حساس باشند .11- خوش قول تر باشند .12- زودتر حاضر شوند .زنان مي خواهند كه مردان :1- بيش تر حرف بزنند . 2- بيش تر عاطفي باشند .3- فعاليت هاي بدني كم تري داشته باشند .4- وقت خود را كم تر به كار ، و بيش تر به خانواده  صرف كنند .5- بيش تر رمانتيك باشند .6- كم تر حسابگر باشند .7- بيش تر به نوازش هاي عاشقانه بپردازند و كم تر به فكر توليد مثل باشند .8- به « ديگران » بيش تر فكر كنند . 9- بيش تر بيرون ار خانه بروند .10- هم دردي بيش تري نشان دهند .11- كم تر عجله داشته باشند .12- به سلامت خود بيش تر برسند .نشانگان ضعف روحيه در خانواده  1- افزايش غيبت اعضاي خانواده  از خانه ؛ 2- كاهش در آمد خانواده  و عدم تحقق اهداف آن ؛ 3- همكاري نداشتن اعضاي خانواده  با هم ؛ 4- كاهش احترام به اعضا به ويژه رئيس خانواده  ؛ 5- كاهش پيش نهاد و اظهار نظر سازنده ، ابتكار و خلاقيت ؛ 6- گسترش خستگي ، بي حالي و بيزاري از يكريگر ؛ 7- افزايش ضايعات مالي در خانه توسط اعضا ؛ 8- افزايش دخالت هاي بي رويه در امور يكديگر ؛ 9- انزواگرايي اعضاي خانواده  ؛ 10- بر خورد تند بين اعضاي و تشديد خشم و عصبانيت ؛11- بدگويي از اعضا به ويژه مدير خانواده  ؛ 12- ترك خانه و خانواده  ؛ 13- بيان جدايي زن و مرد از هم ؛ روابط اجتماعي با نشاط

از راه هاي زير تقويت مي گردد :- ظاهر آراسته داشتن و بشاش بودن ؛ - خوب گوش دادن به گفته هاي طرف مقابل ؛- احترام گزاردن به يكديگر ؛- مزاح كردن و استفاده از كلما شاد كننده ؛ - لبخند زدن و خنديدن در روابط اجتماعي با ديگران ؛آثار مخرب خشم در خانواده  1- احترام و حرمت همسران را زا بين مي برد .2- سردي و بي محبتي را بين همسران حاكم مي سازد .3- خانواده محيط مناسبي براي تربيت نمي شود .- يادگيري رفتار هاي پرخاشگرانه از راه هاي مختلف ؛ - رفتار متضاد زن و شوهر با هم و با فرزندان ؛- ترس و دلهره ي زياد در خانه ؛ در فرهنگ عميد ( 1363 ، ص 1789 ) اقتصاد به معني ميتنه راه رفتن ؛ ميانه روي كردن ؛ به اندازه خرج كردن ؛ تعادل دخل و خرج را نگاه داشتن ؛ و ميانه روي در هر كار » ، آمده است . قنادان در كتاب كليات علم اقتصاد ( 1386 ، ص 8 ) آورده است كه : « اقتصاد ترجمه ي كلمه ي اكونومي است كه از نظر ريشه ي لغوي از دو كلمه ي ايكو يعني خانه و نومو به معني قانون تشكيل شده است . » معناي ديگر ايكو : « دارايي » و معناي نومو : « اداره » آمده است ؛ از اين رو واژه ي اكونومي در يونان قديم به معناي اداره ي دارايي به كار رفته است . در قرن سوم و چهارم قبل از ميلاد ارسطو و گزونفون ايكونومي را به معناي

اداره ي اموال به كار برده اند . در آثار صاحب نظران اسلامي بيش تر ، « تدبير منزل » به كار رفته است . تعريف هاي علم اقتصاد صاحب نظران اين علم با نگاهي كه به انسان ، نياز ها ، هدف ها و طرز زيستن او داشته اند ، تعريف هاي فراواني در علم اقتصاد ارئه كرده اند از جمله :1- ارسطو اقتصاد را مديريت خانه مي داند . 2-آدام اسميت ، اقتصاد را جست و جو گر ماهيت و علل ثروت ملل تعريف مي كند . 3- آلفر مارشال ، اقتصاد را علم تخصيص انكانات مي داند و آن را مطالعه ي طرز سلوك و رفتار انسان در زندگي روزانه ي مادي تعريف مي كند و معتقد است كه اقتصاد « علم انتخاب » است . علمي است كه در آن از نحوه ي تخصيص امكانات محدود و خواسته هاي نامحدود بحث مي شود ؛ به گونه اي كه احساس شود بهترين حالت ممكن به وجود آمده است .4- فارابي ، اقتصاد را ارضاي نياز هاي معنوي و مادي ، توأم با يكديگر مي داند . 5- پل ساموئلسن برنده ي جايزه ي نوبل در 1970 ، اقتصاد را به شرح زير تعريف مي كند :« بررسي روش هايي كه بشر با وسيله يا بدون وسيله ي پول براي به كار بردن كم ياب توليد به منظور توليد كالاها و خدمات ، در طي زمان ، هم چنين براي توزيع كالاها و خدمات بين افراد و گروه ها در جامعه به منظور مصرف در حال و آينده انتخاب مي كند ( قنادان

، 1386 ، ص 8 ) . » بنابر اين اقتصاد علمي است كه پيرامون توليد ، توزيع ، مبادله و مصرف كالاها و مواد بحث مي كند( كشوادي ، طاهره ، 1386 ، ص 13 ) .تعريف اقتصاد خانواده  با استفاده از تعريف هاي ياد شده مي توان گفت كه اقتصاد خانواده  علم تدبير منزل ، اداره ي منابع مالي خانواده  ، و بر قراري تعادل دخل و خرج در خانواده  است .موضوع اقتصاد و اقتصاد خانواده  موضوع اقتصاد بررسي آن گونه فعاليت هاي انفرادي و اجتماعي است كه با هبود وضع زندگي و تأمين نياز هاي مادي افراد ، ارتباط نزديك دارد . بدين ترتيب اقتصاد از يك سو با علم ثروت ، و از سوي ديگر با بررسي رفتار انسان پيوستگي دارد . موضوع اقتصاد خانواده نيز به توليد ، در آمد ، توزيع و مصرف در خانواده  ، هم چنين اولويت هاي آن اشاره دارد .ارتباط اقتصاد خانواده  با اقتصاد جامعه رفاه خانواده  كه از قديمي ترين و در عين حال طبيعي ترين واحد اجتماعي است ، علاوه بر دارابودن مباني اجتماعي ، داراي مباني اقتصادي نيز  هست .  خانواده  از نظر اقتصادي ، سهم مهمي در رشد و توسعه ي اقتصادي جامعه و بالابردن بنيه ي مالي كشود دارد . مطالعه ي منابع مربوط به تأثير خانواده  در رشد اقتصادي جامعه نشان مي دهد كه :1- خانواده  ها با پس انداز سرمايه هاي كوچك خود ، در گردش پول كشور نقش عمده اي دارند ( معظمي ، 1384 ، ص 15 ) .2- افرادي كه ازدواج مي كنند ، براي

تأمين نياز هاي اعضاي خانواده  به كار و تلاش زياد مي پردازند و از اين طريق به تنها معاش خانواده  ي خود را تأمين مي كنند ، بلكه با صرف نيروي كار خود ، و كوشش زياد ، در پيشرفت اقتصاد جامعه نيز نقش مؤثري دارند .3- توجه جدي به اقتصاد خانواده  ، اصلاح مديريت و اعمال مديريت بهينه در خصوص هزينه هاي فردي و خانوادگي ، علاوه بر بهسازي زندگي خانوادگي ، در اصلاح ساختار اقتصادي كشور و مديريت آن نيز كار ساز مي باشد ( رزاقي ، 1376 ، ص 254 ) .4- مديريت نادرست هزينه هاي فرد و خانواده  ، موجب پديد آمدن ناهنجاري هاي اقتصادي در كشور مي شود كه خود در ايجاد مسائل اجتماعي و سياسي تأثير دارد . 5- مشاركت خانوادها به ويژه خانوادهاي روستايي در طرح هاي صنعتي و كشاورزي موجب مي شود كه در آمد خانوادها افزايش يافته و به رشد و توسعه ي صنعتي و كشاورزي كمك شود . راه اندازي صندوق اعتبارات خرد زنان روستايي و طرح هاي مركز ترويج جهاد كشاورزي نمونه اي از مشاركت روستاييان ، و ارتباط اقتصاد خانواده  با اقتصاد جامعه در بخش مشاورزي است ( پيام جهاد كشاورزي ، شماره ي 20، مرداد 1387 ) .فشار هاي رواني عمده در خانوادها عبارتند از :1- فشار هاي اقتصادي ، مالي و پولي ؛2- رفتار ، به ساماني ، و ترتيب ، هم چنين جنگ و دعواي آن ها با هم ؛ 3- كم توجهي زن و شوهر به برآوردن نياز هاي يكديگر ؛ 4- سهيم نشدن در مسئوليت هاي موجود در

خانواده  توسط اعضا ؛ 5- مسائل مربوط به امور زناشويي ( ارتباط ، دوستي و روابط جنسي ) ؛ 6- نداشتن تفريح سالم تر اعضاي خانواده  ؛ 7- مشغله ي زياد والدين ؛ برخورد با امور مالي و پولي در خانواده ي خود تجربه كرده اند به شرح زير       گفته اند:1- روبه رو شدن با تورم ؛ 2- توفق بر سر هزينه ها ؛ 3- كاركردن همسر بيرون از خانه ؛ 4- اضافه كاري ؛ 5- بودجه بندي ؛ 6- نياز به پس انداز ؛ 7- پول توجيحي فرزندان ؛ 8- نگراني از در آمد دوران بازنشستگي ؛ 9- انتظارات اقوام همسر ؛ 10- وام گرفتن ؛ 11- بي كاري موقت يا دائم ؛ در مديريت بخردانه و اقتصاد خانواده  به ويژه در خريد و مصرف كالاها و خدمات ، توجه به موارد زير ضرورت دارد :1- توليد در خانواده  و راه هاي افزايش آن ؛ 2- نيازهاي خانواده  ؛ 3- هزينه ها در خانواده و دسته بندي آن ؛ 4- بودجه و بودجه بندي در خانواده  و فرايند آن .علي (ع) مي فرمايد : آن كس كه كار كند ، توانش فزوني يابد و آن كس كه كم ، كار كند و بي كار باشد ، سستي او افزون مي گردد. سرمايه گذاري و پس انداز 1- مشخص كردن اولويت هاي غير ضروري ؛ 2- پس انداز بازمانده ي در آمد خود ؛ 3- پس انداز بازمانده ي در آمد خود ؛ 4- خريد باغ يا مزرعه با مشاركت زن و شوهر و اعضاي خانواده  و يا اقوام و دوستان ؛ 5- خريد زمين

براي تأمين مسكن خانواده  ؛ 6- خريد اوراق مشاركت ؛ 7- خريد اوراق سهام شركت ها .هر انساني ممكن است در تحول شخصيت خود در يكي از سه طبقه ياد شده به شرح زير قرار گيرد :هزينه هاي خرد در خانواده  بسيارند كه مهم ترين آن ها عبات اند از : 1- هزينه هاي پوشاك 2- هزينه هاي غذايي 3- هزينه هاي بهداشت و درمان 4- هزينه هاي مسكن 5- هزينه هاي مسافرت 6- هزينه ي تفريح و اوقات فراغت 7- هزينه هاي ازدواج 8- هزينه هاي ديد و بازديدها 9- هزينه هاي سوگواري 10- هزينه هاي تحصيل فرزندان يا پدر و مادر 11- هزينه هاي ديگر فرزندان خانواده  نظر به اهميت موضوع و ضرورت ارائه ي راهكارهاي مناسب ، موارد زير مورد بحث قرار مي گريد : 1- مفهوم اسراف و تبذير و اهميت جلوگيري از آن در اقتصاد خانواده  ؛ 2- سفارش هاي اسلامي و ادبي به ميانه روي در مصرف و قناعت ؛ 3- صرفه جويي در مصرف آب ؛ 4- صرفه جويي در مصرف نان ؛ 5- صرفه جويي در مصرف انرژي (برق ، گاز ، بنزين و منابع سوختي ) 6- خودداري از مصرف سيگار ؛ 7- صرفه جويي در دارو و مواد شوينده ؛ 8- صرفه جويي در استفاده از وسايل خانه و مسكن ؛ 9- صرفه جويي در توليد زباله و همكاري با شهرداري ؛ 10- صرفه جويي در هزينه هاي عروسي و ازدواج ؛ 11- مديريت والدين بر هزينه هاي فرزندان در خانواده  .فوايد صرفه جويي برق 1- پرداخت پو ل كم تر ؛ 2- مصرف برق

كم تر ؛ 3- كم شدن هزينه توسعه ي ايستگاه هاي برق ؛ 4- فراهم آوردن فرصت رشد صنايع ديگر ؛ 5- كاهش آلودگي محيطي ؛ 6- كمك به رشد اقتصادي كشور ؛ 7- ماندكي ديرتر ذخاير انرژي كشور ؛ 8- افزايش رضايت مديريت خانواده  به علت صرفه جويي  .نمونه ي نخست : خانواده ي موفق يك دانشجو ئانشجوي رشته ي راهنمايي و مشاوره ي يك دانشگاه در مورد دلايل موفقيت خانواده ي خود در مديريت و اقتصاد مي نويسد :من در خانواده  اي زندگي مي كنم كه در آن خانواده  ، فضاي آرامي را براي خود و فرزندان پديد آورده اند و موفقيت خودم را مديون سياست ها ، تدابير و رفتار مناسب آن ها در موارد زير مي دانم : 1- در امور مالي ، اقتصادي ، اخلاقي و عاطفي با هم با صداقت رفتار مي كنند و گفتار و كردار صادقانه دارند . 2- به علت رفتار صادقانه ، اعتماد بين آن ها به وجود آمده است و همين اعتماد ، به فرزندان آنان از جمله من ، آموخته شده است .3- ارتباط كلامي پدر و مادرم با هم گرم و محبت آميز و مؤدبانه است و آنان يكديگر را با كلمات و گفتار مناسب مورد خطاب قرار مي دهند .4- پدر و مادرم سعي دارند از توانمندي هاي يكديگر به خوبي استفاده كنند .5- مديريت در اين خانواده  مشاركتي است و در اين مديريت ، فرزندان به بلوغ فكري رسيده اند .خانواده اي موفق با پدري ارتشي 1- احترام گذاشتن به بزرگ ترها ، به ويژه پدر و مادر و خواهر

و برادر بزرك تر و ديكران ؛2- اعتقاد به اصول و فروع دين و اجراي مراسم مذهبي در حد متعادل ؛ 3- داشتن روحيه ي همكاري و كمك به يكديگر ؛ 4-ابراز علاقه به معاشرت و رفت و آمد با اقوام ؛ 5- داشتن مهارت و هنر در زمينه هاي مختلف مربوط به امور خانواده  غير از شغل اصلي خود ؛ 6- دوري از هر گونه اعتياد و موارد مخدر حتي سيگار ؛ 7- معتقد به قناعت و كوشش در جهت رفع نياز واقعي زندگي ؛ 8- خودداري از دعوا بين پدر و مادر به ويژه در مقابل فرزندان ؛ 9- احترام فرزندان به والدين ؛ 10- واگذاري نقش مردانه پسران و امور زنانه به دختران ؛ 11- دقت در انتخاب همسر و انجام ازدواج به موقع فرزندان ؛ 12- وجود نظم مطلوب در خانواده  و در فرزندان .عوامل مؤثر در موفقيت ما فراوان است از جمله :- به هم احترام مي گذاريم .- با هم مشورت مي كنيم .- يكديگر را دوست داريم .- به زيستن با هم افتخار مي كنيم و از هم رضايت داريم .مسئول مشاوره ي خانواده اي خود را به لحاظ مديريت و اقتصاد ، موفق دانست و اظهار داشت كه : من پس از مطالعه و بررسي با مردي كه مذهبي ، با سواد و با گذشت بود ، ازدواج كردم و زندگي ما با علاقه و احترام به هم آغاز گرديد . حاصل زندگي ما 3 دختر و 2 پسر است .دختر و پسر اوم دانشجو هستند . اولي در رشته ي الكترونيك و دومي در رشته ي

مترجمي زبان انگليسي مشغول به تحصيل مي باشند . فرزندان ديگرم در دوره ي راهنمايي و دبيرستان تحصيل مي كنند و زندگي ما در ميان اقوامو دوستان زبانزد است و ما را موفق مي دانند ؛ زيرا :1- مذهبي هستيم و به دستور هاي الهي پاي بنديم .2- از اول زندگي مشتركمان براي خود سال مالي تعيين كرديم .3- به برنامه ريزي سالانه ، ماهانه ، هفتگي و روزانه اهميت زياد مي دهيم و حتي براي رفتن به مسافرت كوتاه يا خريد ، برنامه ريزي مي كنيم .4- همسرم و بچه ها به برنامه ريزي من اعتقاد كامل دارند .5- هر سال به استاني از استان هاي كشور مي رويم و فرزندان خود را با فرهنگ و خصوصيات استان آشنا مي كنيم .

جامعه شناسي خانواده

تاليف : دكتر شهلا اعزازي

خلاصه كتاب:ياسمن طباطبايي  -چاپخانه اسلاميه- انتشارات روشنگران و مطالعات زنان- چون واژه خانواده براي همه بسيار آشناست مطالعه علمي و دقيق آن مشكل است و هر كس به نوبه خود تعريفي از خانواده ارائه مي دهد همچنين در كشورهايي كه صنعتي هستند و در كشورهايي كه در حال توسعه هستند تعريف خانواده بسيار متفاوت است . هدف بسياري از جامعه شناسان

همچون جرج مورد اكه George murdoc و ويليام لويد وارنر Williamloiyd warner مطالعه انسان ابتدايي بر شناخت بهتر انسان مدرن بود بعدها اين جامعه شناسان با استفاده از مطالعه قبايل ابتدايي به تحليل هاي بسيار جالبي درباره جوامع صنعتي رسيدند . يكي از جامعه شناسان از خانواده به عنوان گروهي خاص نام مي برد كه اعضاي آن با احساسات شديد با يكديگر در ارتباط اند به اين ترتيب

وي به مهمترين خصلت گروه خانواده همچون صميميت تاكيد مي كند و معتقد است كه اين خانواده داراي بهترين شرايط براي رشد شخصيتي كودكان است . طبق مطالعات مورداك و وارنر گذر از چند همسري ( كه مربوط به عصر چماقي بود) به ت ك همسري پيشرفت مهمي بود  البته اين تك همسري فقط به زنان تعلق داشت نه به مردان – زيرا بشر توانسته بود تا حدودي بر محيط طبيعي خود تسلط يابد . و اين امر در اثر رام كردن حيوانات و دامپروري بوجود امد .مثلا مردان كه از راه هاي شكار بصورت اتفاقي مسئول تهيه تغذيه بودند از مرد شكارچي به مرد دامپرور تغيير جهت داد . ( البته همه اين موارد مربوط به عصر كشاورزي بود يعني هنوز پيشرفت بشر چنداني نكرده بود ) در اين عصر زنان بعنوان مستخدم و وسيله اي براي توليد فرزند بودند – زن جنايتكار توسط شوهرش فورا مجازات مي شد در صورتيكه خيانت مردان ، حداقل از طريق آداب و رسوم تحمل مي گشته بنابراين در ازدواج تك همسري آن چه براي زن جنايت به حساب مي آمد براي مرد مجاز تلقي مي گشت و مي توان گفت تك همسري در اين عصر آشتي ميان زن و مرد نبوده بلكه به بردگي كشاندن يك جنس از طريق جنس ديگري محسوب مي شده . ولي در جوامع صنعتي همسر گزيني بصورت آزاد بود يعني اين ازدواج براساس عشق و علاقه ميان نفر صورت مي گرفت به اين معنا كه فرد از قيود و تمايلات خانواده آزاد شده بود . بنابراين اصطلاح همسر گزيني آزاد يعني

انتخاب همسر بدون دخالت مستقيم خانواده با تاكيد بر اهميت عشق و علاقه 2 نفر همراه بود البته اگر چه از دخالت هاي خانوادگي كاسته شد اما مكانيسمي اجتماعي بوجود آمد كه ازدواج هايي كه باعث بر هم خوردن تعادل جامعه مي گشت جلوگيري مي نمود . يعني هر كس با فردي از طبقه ، مذهب و نژاد و قوميت خود ازدواج مي كرد . در امريكا 61% از دختران و پسران دقيقا با فردي از طبقه اجتماعي خود قرار ملاقات مي گذاشتند 35% از دو طبقه متفاوت و كاملا نزديك به هم بودند از بين اين 35% اين افراد زماني با هم ازدواج مي كردند كه داراي ويژگي هاي خاصي بودند مثلا اگر دختران از طبقه پايين بودند و پسران از طبقه بالا ، دختران از لحاظ محبوبيت و زيبايي در درجه ها بسيار بالايي بودند و يا اگرپسران از طبقه پايين و دختران از طبقه بالا بودند ويژگي برجسته براي پسران ورزشكار بودن و يا محصل نمونه بودن بود يعني تنها افراد ممتاز طبقه پايين به طبقه بالا مي توانستند راه يابند . اما همسر گزيني در ايران هنوز به شكل سنتي و تحت نظارت خانواده قرار دارد يعني خانواده ها تجانس ( هماهنگي) اجتماعي زوجين را از لحاظ طبقاتي ، خانوادگي و اجتماعي در نظر گرفته و سپس با توجه به ميل و علاقه باني دختر و پسر با يكديگر ازدواج مي كردند . البته دولت نتوانسته در اين زمينه كمكي به افراد كند يعني به جاي آن كه امكانات گذران زندگي را به افراد بدهد اين امر را به خانواده ها

واگذار نموده تا اولا از طريق جهيزيه مناسب امكان شروع زندگي زوج جوان را تامين سازد و دوما از طريق تعيين مهريه بالا ، امكان گذران زندگي زن را پس از طلاق احتماعي فراهم سازد و مي توان نتيجه گرفت كه موارد گفته شده با علائق قلبي هماهنگي ندارد و در واقع چنين خانواده هايي براساس قول و قرارهاي اقتصادي بوجود آمده اند . طي يكسري مطالعات مشخص شده مثلا مهريه بالا نه تنها مانع از طلاق نيست بلكه پس از طلاق به مرد احساس افسوس از معامله اي كه انجام داده دست مي دهد و زني كه پس از يك سال از همسر خود جدا شده و مهريه سنگين هم دريافت كرده با آن كه برنده اين معامله است از آن جا كه به قصد ازدواج كرده نه معامله احساس شكست دارد . در واقع مخارج سنگين ازدواج ، جهيزيه و مهريه كه به عنوان پشتيبان فرد هستند صميميت را كه ويژگي برجسته خانواده هست از بين مي برد و شبيه ازدواج هاي خريد و فروشي هست كه در ان دختر به فروش خود به قيمت بالا مختصر است و مرد به خريد آن به همراه جهيزيه زياد افتخار مي كند . نظريه هاي جامعه شناسان در مورد نقش هاي خانوادگي : يكي از جامعه شناسان به نام اليزابت بات Elizabeth Bott در مورد تقسيم نقش افراد در خانواده تحقيق جالبي از بررسي 20 خانواده انگليسي در لندن انجام داد و كتاب خود را با عنوان « خانواده و شبكه اجتماعي» منتشر كرد در اين بررسي با زن ها و شوهرانشان به گفتگو در

مورد نقش هاي خانوادگي نشست و به وجود 2 الگوي تقسيم نقش در خانواده پي برد . الگوي اول خانواده هايي بودند كه به تنهايي و بدون كمك ديگري وظايف خود را انجام مي دادند . مثلا مرد مبلغ معيني در اختيار زن قرار مي داد و چگونگي خرج خانه با زن بود و مرد در كار او هيچگونه دخالتي نمي كرد – مرد با دوستان خود به گردش و تفريح و نظاير آن مي پرداخت و زن نيز اوقات فراغت خود را با همجنسان خود به تفريح و خريد و سينما مي گذارند . الگوي دوم  به گونه اي بود كه زن ها و شوهرها در اكثر فعاليتها بصورت مشترك با يكديگر همكاري مي كردند مثلا در فعاليتهاي خانگي وظايف ميان زن و شوهر تقسيم مي شد در صورت نياز ، مرد به انجام فعاليتهاي خانگي مثل پخت و پز و غيره مي پرداخت و زن نيز در صورت لزوم از انجام فعاليتهاي مردانه مثل تعميرات و غيره رو گردان نبود . سپس از اين بررسي نتيجه گرفت كه خانواده هايي كه بصورت جدا به فعاليتهاي خود مي پردازند شبكه روابط اجتماعي آن ها متصل است يعني اين خانواده ها به دوستان و آشنايشان داراي روابط اجتماعي بسيار بالايي هستند اما خانواده هايي كه بصورت مشاركتي با يكديگر زندگي مي كنند داراي شبكه اجتماعي پراكنده هستند يعني با دوستان و آشنايانشان روابط اجتماعي زيادي بر قرار نمي كنند و اغلب همديگر را نمي شناسند و معقتد است كه اگر نقش هاي درون خانوادگي به افراد خارج از خانواده واگذار نشود و اين كمكها

و پشتيباني ها نباشد زن و شوهر به يكديگر وابستگي متقابل مي يابند و از وابستگي هاي خارج از خانواده كاسته خواهد شد . تغيير نقش مردان در خانواده : در دوران گذشته مردها در خانواده صاحب اقتدار بودند اما اقتدار آن ها در طول تاريخ دگرگون و از ان كاسته شد علت اقتدار مرد ها تا حدودي ناشي از مالكيت و ارتباط آن  ها با جهان خارج از خانه بودند . در سده نوزدهم به سبب افكار آزادي خواهانه ناشي از رنسانس و انقلاب فرانسه و حمايت از زنان و كودكان محدوديتي در اعمال اقتدار ، از ديد قانون بوجود آمد ، يكي از جامعه  شناسان معتقد است هر چند حضور پدر مقتدر براي دوره طولاني در خانواده ضروري بوده و به پيشرفت جامعه كمك كرده ، اما در شرايط فعلي باعث پيدايش شخصيت هاي سلطه طلب گشته و جامعه را به سوي ديكتاتور طلبي سوق مي دهد . پديده خشونت در خانواده : در گذشته پديده خشونت در خانواده زياد به چشم مي خو.رد ، نگرش حاكم بر اكثر جوامع چنين بود كه خانواده محيطي خصوصي هست و ديگران ، جامعه و دولت حق هيچگونه دخالت در امور شخصي افراد  را ندارند ، بطوريكه رفتار خشونت آميز كه در محيط هاي عمومي صورت مي گيرد بعنوان خلاف آشكار محسوب مي گردد و پيگرد قانوني دارد .اما انجام دادن همين رفتار در محيط خصوصي خانواده ، بصورت حق و وظيفه پدر و مادر و يا حق شوهر نسبت به زن مطرح ميشود و نه تنها اين اعمال قبيح نبوده بلكه از افراد قرباني تقاضا

مي شود كه خود را با شرايط موجود وقف داده و آن را تحمل كنند .امروزه در كشور هاي صنعتي مشخص شده كه اعمال خشونت چه در اماكن عمومي و چه خصوصي جرم است .معمولا پديده خشونت در خانواده از طرف بزرگسالان و مردان اعمال مي شود و بايد تحت نظر و دقت بيشتري قرار گيرد ، چون در محدوده خانواده هميشه خشونت از جانب افراد قدرتمند حال از لحاظ قدرت بدني ، اقتصادي و اجتماعي بر فرد كم قدرت اعمال مي شود. و چون فرد كم قدرت از لحاظ اقتصادي و اجتماعي ضعيف است به فرد قدرتمند وابسته مي باشد و از آن جا كه از حقوق انساني و اجتماعي خود آگاه نيست قادر به پايان بخشيدن به اين شرايط نمي باشد . زندگي را به خود سخت مي گيرد . خشونت نسبت به زنان : خشونت به زنان نه تنها محدود به خشونت بدني نيست بلكه هر رفتاري كه مرد به قصد اثبات قدرت خود به زن داشته باشد خشونت است . خشونت فيزيكي يا بدني شامل ؛ انواع بدرفتاري ها مثل شلاق زدن ، صدمه زدن به اشياء و لوازم زندگي به خصوص وسايلي كه زن نسبت به آن ها دلبستگي خاص دارد ، تلفن هاي مكرر ، تعقيب و جاسوسي ، تهديد كلامي و غيره . خشونت رواني : شامل بدرفتاري كلامي و عاطفي مثل تمسخر در جمع ، تحقير وضعيت جسماني و ظاهري ، دشنام و ناسزا كه نتيجه آن از بين رفتن اعتماد به نفس و به هم خوردن تعادل رواني و تمايل به خودكشي مي باشد . پايان

....

توازن بين كار و خانواده

كن ليزوت-باربارا.آليتواك

تهيه و تنظيم:مرتضي هوشمند: به نظر شما توزان چيست؟ وقتي به تعادل واقعي مي رسيم كه مطابق خواسته ي دروني مان زندگي كنيم. احساس تعادل هنگامي به ما دست مي دهد كه نوعي مركزيت در خود حس كنيم ؛ احساس كنيم از درون ، به كاري كه انجام مي دهيم، اعتماد داريم. هركدام از ما تركيب منحصر به فردي از احساسات ، افكار ، عقايد ، توانايي ها، خاطرات

و خواسته هاييم. آنچه يكي از ما را به تعادل مي رساند ، حتما ً نبايد ديگران را نيز به تعادل برساند. من عاشق موسيقي سنتي ام ، تو موسيقي پاپ و بزن و بكوب را مي پسندي . من علاقه ي زيادي به زيتون دارم ، تو از آن متنفري . من تنهايي را دوست دارم ، تو دوست داري هميشه در ميان جمع باشي ...معيارهايتان را مشخص كنيد. ما بيشتر عمرمان را صرف رسيدن به معيارهاي ديگران مي كنيم. سعي مي كنيم از روش زندگي آنان تقليد كنيم ، چون به ظاهر ، زندگي موفق و رضايت بخشي دارند ، اما باز هم ته دلمان راضي نمي شود. ● دادستاني از رشته ي حقوق نفرت دارد ، اما نمي تواند پدر و پدربزرگش را كه حقوقدان بوده اند نااميد كند و دست از كار بكشد. او قطعا ً به آنها نخواهد گفت كه دوست داشته بازيكن گلف شود. برداشت من از توازن شخصي اين است كه نيمه وقت كار كنم و در بقيه ي اوقات به خانواده ام رسيدگي كنم.دوست دارم در زندگي ، دوستان زيادي داشته باشم ، بيشتر اوقات با دوستانم

باشم و خلاصه تمام اوقاتم پر باشد. زندگي اي را مي خواهم كه به من مجال رشد دهد ؛ مطالعه ، تفكر ، بحث هاي روشنفكري با همكاران ! عبور از موانع قبل از هر كاري ، خونسرد و صبور باشيد و استراحت كنيد. در يك صندلي نرم و راحت بنشينيد. بارها را از دوشتان برداريد و به زمين بگذاريد. آهسته نفس عميقي بكشيد. اجازه دهيد تا افكار و نظرهاي مختلف ، آزادانه به ذهنتان وارد شود و از اين كه ببعضي از آنها به اندازه ي كافي عملي ، منطقي و معقول ، يا به عبارتي قابل اجرا نيست ، هيچ نگران نباشيد. حال شروع به يادداشت آنچه به ذهنتان وارد مي شود ، بكنيد و شاهد به جريان افتادن ذهنتان در ارائه ي راه حل هاي مختلف باشيد : كمك خواستن از فاميل و دوستان ، شركت در ميهماني هاي و مراسم مختلف ، كمك گرفتن از همكار يا همكلاسي و ...بعضي از راه حل ها شايد نامعقول و غير منطقي باشد . همه ي آنها را بنويسيد. دوستان و همكارانتان را نيز در اين روند وارد كنيد و ببينيد كه راه حل ها و پيشنهادهاي مختلف چگونه فقط بايد از اين كه دوستان و همكارانتان افراد مثبتي اند اطمينان حاصل كنيد. مشكلات و موانع هر قدر هم مهيب باشد هميشه به نوعي قابل مواجهه و حل شدني است . بي پوليد؟ شغلي را پيدا كنيد ، كاري را شروع كنيد ، از دوستانتان قرض بگيريد ، دستفروشي كنيد. تصويري از موانع وقتي فقط به موانع فكر كنيد و روش هاي از ميان

برداشتن آنها ، مانند حركت كمي نااميد مي شود. اما هنگامي كه از موانع و مشكلات به منزله پله اي براي صعود استفاده كنيد ، آنها مسيرهاي جديدي را پيش روي شما خواهند گذاشت و كمبودهاي شما را نمايان خواهند كرد. زماني كه متوجه شديد چيزي را نداريد ، ولي دوست داريد كه داشته باشيد ، به نوعي خودآگاهي از آنچه مي خواهيد ، و نحوه ي دست يافتن به آن ، رسيده ايد. بنابراين براي آنكه به گونه اي موثر بتوانيد موانع را از سر راهتان برداريد ، ابتدا آنها را تعريف كنيد. زندگي همه ي انسان ها هميشه با انواع مختلفي از مشكلات همراه است. از بسياري جهات ، زندگي به معناي برخورد با مسائل و حل آنهاست. بنابراين هميشه به مشكلات به مثابه تابلوهاي راهنمايي نگاه كنيد كه شما را در مسير حركتتان به جلو و هنگام حركت آزاد ذهني ، راهنمايي مي كنند. تسهيل در رفع موانع زماني كه بتوانيد موانع و مسائل موجود در زندگي تان را تعريف كنيد ، رفع و حل آنها فقط به ايمان و تفكر مثبت شما بستگي خواهد داشت. شما مي توانيد هر مانعي را ، هر چند سخت و بزرگ ، از سر راهتان برداريد. غير از اين هر فكري بكنيد ، همان طور كه قبلا ً گفتيم فقط بهانه اي براي سعي نكردن است. يك روش ساده ي سه مرحله اي براي رفع موانعيم. هر چند ساده بودن هميشه به معناي راحت بودن نيست . باور كنيد كه مي توانيدسعي كنيد به توانايي تان در رفع موانع ، اعتقاد نداشته باشيد و ببينيد

كه آيا در آن صورت پيشرفتي خواهيد كرد ؟ دكتر چارلز گارفيلد ، متخصص ايجاد و پرورش انگيزه و محقق اثري درباره افرادي كه در رده هاي بالا فعاليت مي كنند ، معتقد است تنها مشخصه ي اصلي آنهايي كه به اهدافشان مي رسند ، اين امر ساده است كه (( به توانايي انجام كارها و رسيدن به هدفشان اعتقاد راسخ دارند. )) او تاكيد مي كند كه تحصيلات ، زن يا مرد بودن ، قدرت بدني ، هوش ، داشتن آشنا در ميان مقامات ، هيچ كدام به اندازه ي اين باور اهميت ندارد. نتيجه ي تحقيقات وسيع وي بر روي افراد كاملا ً موفق ، اين امر بديهي است كه خودباوري مهم ترين اصل است.خود را در حال رفع مانع تصور كنيدحتي زماني كه از مانع پيش رويتان كاملا ً مي ترسيد ، هنوز اين قدرت را داريد كه تصور كنيد زندگي بدون آن مانع چگونه خواهد بود. تصور كنيد كه اين مشكل زندگي تان رفع شده ، شما بر آن غلبه كرده ايد. وه ! فقط تصورش را بكنيد ! زندگي بدون آن چگونه خواهد بود ؟ شما چگونه خواهيد بود ؟ طوري رفتار كنيد كه گويي بر مشكل غلبه كرده ايدهنگامي كه تصور سخنراني در آن همايش را مي كرديد ، در واقع براي خودتان طرحي ريختيد و آن را تعقيب كرديد. اين كار به مغز در همسو كردن رفتار شما در جهتي خاص كمك مي كند. بنابراين يك روز به محل همايش مي رويد ، شجاعانه از در ورودي سالن مي گذريد و پشت تريبون قرار مي گيريد. به رغم

احساس دروني تان سعي مي كنيد نقش يك سخنران مبتدي خونسرد ، بدون اضطراب و منظم را بازي كنيد. در اين جا نمي خواهيد خودتان را شخص مهمي نشان دهيد ؛ فقط مي خواهيد ثابت كنيد كه توانايي انجام دادن آن را داريد و اضطراب شما را شكست نخواهد داد. اكنون براي مبارزه آماده ايد. راه را هم درست آمده ايد. اگر به همين شيوه فكر كنيد ، يعني طوري رفتار كنيد كه گويي بيش از آن چه كه احساس مي كنيد ، اعتماد به نفس داريد ، يك روز ( شايد در اولين روز ! ) از ميزان اعتماد به نفس خود تعجب خواهيد كرد. خواهيد ديد كه راي حضور در گردهمايي ها و سخنراني براي جمع ، اشتياق و هيجان خاصي داريد و در واقع منتظريد كه به جايگاه سخنران برويد. (هر چند احتمالا ً هنوز كمي اضطراب داريد)جايي كه در بين راه ، اين ترس در شما از بين خواهد رفت. شما رسما ً به يك سخنران توانا تبديل خواهيد شد. اين مانع نيز از سر راهتان برداشته شده است. برنامه ريز خودتان باشيدنقشه هاي بزرگ بكش ، اميدت را از دست نده و شروع به كار كن.گوش دادن به توصيف زندگي از زبان ديگران كار آساني است ، بسيار آسان ! بعضي ها فكر مي كنند تمام عمرشان را صرف انجام دادن كاري مي كنند كه ديگران به آنها ديكته مي كنند. با اين فكر شايد خيلي از كارها به درستي انجام شود اما الزاما ً منجر به ايجاد توازن در شخص نمي شود ، مگر آن كه فرد از درون

احساس رضايت كند.تعيين برنامه براي خود شايد كمي دشوار باشد. اين كار ممكن است به معناي گفتن نه هاي بيشتري باشد. همچنين شايد لازم باشد كمي هنر غير متعهد شدن يا كندن از كارهايي را كه اكنون ، بر اساس بينش جديدتان از زندگي متوازن ، انجام دادنشان را مغاير با ميل باطني خود مي بينيد ، تمرين كنيد. شايد براي انجام دادن اين كار ، مجبور شويد با چالش هايي دست و پنچه نرم كنيد كه در نگاه اول ، بسيار سخت يا حتي ترسناك به نظر مي ايد ، اما مطمئن باشيد اجراي موفق برنامه ها معاني بسيار مفيدي را از زندگي ، برايتان به ارمغان خواهد آورد. براي كسب مهارت در برنامه ريزي روزانه ، بايد اظهاريه ي توازن شخصي خود را محور قرار دهيد و فعاليت هايي را انتخاب كنيد كه شما را در مسير درست به پيش مي برند. از آنجا كه عمل كردن به اين گفته ، مشكل تر از آن است كه به نظر مي رسد ● آيا واقعا ً مي خواهم اين كار را انجام دهم؟ اگر مي خواهيد ، پس حتما ً آن را انجام دهيد!● آيا انجام دادن اين كار فوريت دارد يا بايد حتما ً انجام شود ؟ اگر فوريت دارد ، پس حتما ً آن را انجام دهيد ! ● آيا مي توانم انجام دادن آن را به فرد ديگري بسپارم؟ اگر مي توانيد ، پس همين كار را بكنيد! ● آيا مي توانم كمي انعطاف داشته باشم ؟ شايد بتوانم انجام دادن آن را به زمان ديگري موكول كنم تا بتوانم امروز

آنچه را كه واقعا ً دلم مي خواهد ، انجام دهم . اگر پاسخ آري است ، پس انجام دادن آن را به تعويق بيندازيد ، تعويق ، تعويق ! ● آيا واقعا ً مجبور به انجام دادن آنم ، يا فقط فكر مي كنم كه مجبورم آن را انجام دهم ؟ اگر درباره انجام دادن كاري كه نمي خواهيد آن را انجام دهيد ، هرگونه شكي داريد ، درباره ي نحوه ي تصميم گيري تان در مورد انجام دادن آن دوباره فكر كنيد. اگر نتوانستيد ترديدتان را از بين ببريد ، آن كار را انجام ندهيد ! ● آيا مي توانم نحوه ي انجام دادن آن را در آينده تغيير دهم؟ اگر جوابتان آري است ، تغييرش دهيد ! هفت روش براي بهبود برنامه ي كار شما 1.    كار از راه دور يا كار در خانه كار از راه دور ، نياز به ايجاد فضاي اداري براي تك تك افراد را كاهش مي دهد ، باعث شادابي و ايجاد انگيزه ي بيشتر در كاركنان مي شود ، و به شركت ها اين امكان را مي دهد تا در نقاط مختلف كشور يا جهان نماينده داشته باشند. 2.    كار نيمه وقت يا شراكتي هر چند تبديل كار تمام وقت به نيمه وقت هميشه به منزله ي يك انتخاب ممكن دسترس است ، نظريه كار شراكتي تا حدي تازه است. امروز برخي شركت ها اجازه مي دهند دو نفر ( در صورت داشتن شايستگي لازم ) به طور مشترك ، كاري را انجام دهند ، هرچند اين هم نسبتا ً به ندرت پيش مي آيد.3.    از

انعطاف در برنامه ي زماني اداره استفاده كنيد. بنابراين اگر تغيير در برنامه ي شما باعث كار شما در بالاترين حد توان بشود ، كارفرما شايد از آن استقبال كند . آيا نيم ساعت دير آمدن و نيم ساعت بيشتر كار كردن ، تغيير زيادي در زندگي تان ايجاد خواهد كرد ؟ يا اگر كار را زودتر شروع و زودتر نيز تمام كنيد ، چنين تغييري حاصل خواهد شد ؟ 4.    تبديل شدن به يك مشاور يا شروع يك كار اين كار نيز تبديل به يك روند عظيم شده است. افرادي بيشتري از شركت ها بيرون مي آيند و اعلام مي كنند (( ديگر هرگز به آن محيط برنخواهيم گشت )) اين كار بيشتر مناسب شركت هاي بزرگ است ، زيرا بسياري از آنها ترجيح مي دهند با مشاوران خارجي كار كنند. ما هم چنين به شنيدن اين جمله عادت كرده ايم كه (( خواسته ي من هميشه اين بوده كه براي خودم كار كنم . شايد حالا وقتش است. )) 5.    دائم كار موقت داشته باشيد 6.    گردآوري مجموعه اي از شغل ها به تعداد زيادي از مشتري هايمان بر اساس دو يا چند شغل مختلف ، زندگي كاري شان را بنا كرده اند. منظور ما فقط داشتن دو يا چند شغل ، آن گونه كه مردم مدت هاست به آن خو كرده اند ، نيست. منظور اين است كه به طور جدي به دنبال دو يا چند شغل همزمان باشيم.شايد آنهايي كه فكر حرفه اي دارند ، اين كار را نوعي بيمه  بخوانند. داشتن چند كار همزمان ، اغلب به كارگيري فكر حرفه

اي بيشتر را نيز موجب مي شود. تعدادي از كارهاي همزمان كه ديده ايم عبارتند از : تدريس تاريخ / نشر روزنامه / كارشناس تزئينات داخلي منزل / تدريس زبان فرانسه ، روان شناس / نقاشي و برنامه ريزي رايانه / گويندگي داستان. 7.    بازنشستگي بسياري از مردم به اندازه ي كافي پول دارند تا كاري را كه ديگر علاقه اي به آن ندارند ، رها كنند و به كاري لذت بخش بپردازند ، اما به علت احساس گناه ، يا فشار جامعه اين كار را نمي كنند. آنها يا دوست ندارند وقتي به مردم مي گويند كار خود را رها كرده اند ، به آنها چپ چپ نگاه كنند يا اين كه از درست بودن آن مطمئن نيستند. آنها با خود فكر مي كنند (( آيا رها كردن يك شغل تضمين شده دائمي كار معقولي است ؟ )) ، (( آيا خانواده و دوستان فكر خواهند كرد كه او از عهده ي كارهايش برنمي آيد ؟ )) كاترين ، كارمند سابق اداره ي منابع انساني ، بالاخره كار دولتي اش را رها كرد تا به رويايش درباره ي نوشتن يك كتاب جامه ي عمل بپوشاند. در نمونه اي ديگر ، آل بعد از سي سال كار به عنوان سرپرست مهندسان ، بازنشست شد و سپس عضو موسسه ي فن آوري ماساچوست گرديد. او همراه پسر خوانده اش به كانادا و اروپا سفر كرد و آن قدر زنده ماند كه داستانش را براي ما تعريف كرد ! انعطاف برنامه ي شما چه قدر است ؟ هميشه در حال تحول باشيد. در اين صورت است كه

به تكامل خواهيد رسيد. در گذشته ، اوضاع طوري بود كه مي شد روي خيلي چيزها حساب كرد. اگر به طور منظم كار مي كردي ، كارت را خوب انجام مي دادي ، و با كارفرما بحث نمي كردي ، مي توانستي روي ترفيع ، افزايش منظم حقوق ، و هديه گرفتن ساعت طلا هنگام بازنشستگي حساب باز كني . روزگاري مي دانستيم حتي اگر با همسرمان ( زياد ) دعوا كنيم يا با فرزندانمان مشكل داشته باشيم ، باز هم به هر ترتيب زندگي مان طي خواهد شد و بچه ها بالاخره بزرگ خواهند شد و به هر نحوي شده در جايي مشغول كار خواهند شد. ما اين طور زندگي كرديم ، پدر و مادرمان نيز همين طور ، و پدربزرگ و مادربزرگ هايمان نيز با اين شيوه روزگار گذرانيده اند. اما امروز همه چيز عوض شده ، اين طور نيست ؟چنين به نظر مي رسد كه ما با زندگي روزمره ي اطراف خود بيش از حد خو گرفته ايم .ما شاهد از هم پاشيدن لحظه به لحظه ي بسياري از ازدواج ها ، ورزشكستگي شركت هاي عظيم ، اعتياد گسترده ي جوانان و بسياري از مسائل بديهي زندگي روزمره ايم كه به ندرت به خود آمده و از خودمان مي پرسيم (( آيا اين روند روزي متوقف خواهدشد ؟ )) جواب اين سوال اين است : احتمالا ً نه . در واقع امروز براي كنترل و تنظيم امور ، گاهي مجبوريم از كنترل كردن دست برداريم. بر موجي كه به راه افتاده ، سوار شويد و كمي برنامه خود را شل و انعطاف

پذير كنيد. آنچه را كه بر سر راهتان قرار ميگرد ، بپذيريد ، سپس به مقابله اش برويد. با اتخاذ چنين روش هايي ، با وجود همه ي آشفتگي ها ، به پيش خواهيد رفت. به علت پر تحول و غير قابل پيش بيني بودن اين دنيا ، بهترين و موثرترين برنامه ها ، آنهايي است كه به آساني قابل تغيير و اصلاح باشد. آيا تا به حال اين گفته ي معروف را شنيده ايد كه (( زندگي همان چيزي است كه هنگام برنامه ريزي هاي آينده ، اتفاق مي افتد؟ )) مي بينيد كه اين جمله چقدر در مورد دنياي امروز واقعيت دارد. زندگي شخصي مانند يك بازي بدانيم كه قوانين آن دائم در حال تغيير است. هميشه منتظر كارهاي پيش بيني نشده و حوادث غير مترقبه باشيد. چگونه مي توان در اين بازي برنده شد ؟ با تمركز روي مراحل انجام كار به اندازه ي نتيجه ي پاياني آن و با پذيرش اين واقعيت كه از هدفي كه انتخاب كرده ايد اطلاع كافي داريد. براي حفظ توازن در دنياي مدرن ، مجبوريم فقط با گنجاندن اهداف و طرح هاي عملياتي مان در يك چارچوب انعظاف پذير است كه مي توانيم از هر نظر ، زندگي خود را در دنياي كنوني كنترل كنيم. اين كار مستلزم نظارت دائم ، ارزيابي ، تخمين ، و محاسبه ي ريسك ها و مخاطرات آن است. روز انعطاف بياييد قواي انعطاف پذيري مان را با تمرين مختصري كه آن را روز انعطاف مي ناميم هر كاري كه انجام مي دهيد ، از خود انعطاف نشان دهيد. بنرامه ي

كارتان را تغيير دهيد ، نقطه نظرتان را عوض كنيد ، بي شِكوه و گلايه راه ديگري را در پيش گيريد. اگر ديگران با شما موافق نيستند ، پروژه اي طبق برنامه پيش نمي رود ، يا ريسك پشرفت كار خارج از روال معمول است ، اهميتي ندهيد ، جسارت و غرورتان را حفظ كنيد. وقتي هيچ كاري از دستتان بر نمي آيد ، كارها را به حال خودشان واگذاريد. هم چنان كه روز ، پيش مي رود ، تجارب خود را ثبت كنيد و دقت كنيد چه قدر اسان انديشه ، طرح ها يا رفتارتان را در هر لحظه كه انعطاف از خود نشان داده ايد ، تغيير مي دهيد ، يا چه قدر مقاومت كرده ايد يا مطلقا ً مخالفت كرده ايد. كارتان را چگونه انجام داديد ؟ آيا احساس كرديد به آساني پيش مي رويد ، طرح هايتان را تعديل و افكارتان را تغيير مي دهيد؟ ● وقتي با يك چالش بزرگ رو به رو مي شوند ، اغلب خود را گرفتار جزئيات حساس مي كنند ، كه نتيجه ، فلج شدن قدرت تجزيه و تحليل ، توقف فعاليت و انسداد عمده در كار است. به منظور (( رها ساختن )) خود ، تصوير بزرگ خيالي را در ذهنتان بشكنيد و فشار وارده را آزاد كنيد. لازم نيست همه چيز را فورا ً انجام دهيد . چيني ها يك ضرب المثل دارند كه مي گويد : (( سفر هزار كيلومتري فقط با يك گام شروع مي شود )) . هر بار با يك گام شروع كنيد وگام به گام پيش رويد. ●

هرگز نگران نرسيدن به كمال نباشيد. نشانه هاي بيماري كمال گرايي عبارت است از خستگي جسمي و رواني ، سردرد ، ناكامي ، عزت نفس اندك ، و روابط ضعيف با ديگران. ارتباط عاقلانهاصول بنيادين ارتباط خوب به كمك برخي اصول بنيادين ، ارتباط شما مي تواند به آساني جريان يابد و نتايجي به بار آورد كه براي همه مفيد است. 1.    هرگز سرزنش ، متهم ، و بدگويي نكنيد. غير موثر : شما هرگز اين جا را تميز و مرتب نمي كنيد . آدم كثيفي هستيد. چرا هميشه همه چيز را مي گذاري تا من انجام بدهم ؟موثر : بيا فكر كنيم چطور مي توانيم خانه را تميزتر نگه داريم. وقتي مي بينم لباس هايمان دور و اطراف پراكنده است ، معذب مي شوم. 2.    ترس را از خود دور كنيدرئيس اداره ناگهان يك دنيا كار جديد روي ميز كارتان مي ريزد و از شما مي خواهد آن را فورا ً تمام كنيد. نه تنها تسهيلاتي و نه انتقاي براي دريافت اعتراض شما وجود دارد . چاره اي جز انجام دادن كار نداريد. به نظر شما آقاي رئيس مرد زبان نفهمي است كه بايد غاز بچراند ، درست است ؟ اما شايد جريان از قرار ديگري است ! آقاي رئيس از رئيس خودش بسيار حساب مي برد ، يا شايد او در پست جديد ، در مقام ناظر ، نسبتا ً تازه كار است . به هر دليلي ، منطقي يا غير منطقي ، رئيس شما نيز بايد در خفا از شما ترسيده باشد ؛ ترس از اين كه مبادا شما با سرعت كافي

به درخواست وي واكنش نشان ندهيد ، يا اين كه مطلقا ً درخواست وي را رد كنيد. ترس ها و نگراني هاي رئيس را از او دور كنيد. واكنش غير موثر : (( مريضم و از اين كه تمام وقت دور و برم پر از آت و آشغال است ، خسته شده ام . مي توانيد اين كار را خودتان پيش ببريد ! من كارهاي بهتري براي پر كردن وقتم دارم . )) واكنش موثر : (( مي توانم فورا ً روي اين موضوع كار كنم . البته با مشورت با شما نياز دارم ؛ آيا مي توانم كارهاي ديگرم را كنار بگذارم ؟ يا كارهاي امروز را تمام كنم و فردا صبح كار جديد را شروع كنم ؟ نظر شما چيست ؟ آنچه در اين جا موثر است اين است كه به گونه اي واكنش نشان دهيم كه ترس طرف ديگر قضيه تسكين يابد. 3.    هرگز تسليم نشويد ، هرگز !بسياري از از ما خيلي زود از ديدگاهمان دست مي كشيم ، پاسخ نه به سوالات مي دهيم ، و اجازه مي دهيم عاقبت بحثمان به نگراني ، استدلال ، يا واكنش احساسي ديگران ختم شود.معلم ها و دانش آموزان مي خواهند ساكت باشند و دقت كنند. وقتي از والدينمان توضيح مي خواهيم كه چرا بايد چنين كاري را انجام دهيم ، در جواب فقط مي گويند (( زيرا من اين را گفتم ، دليلش همين است و بس ! چنان رفتار كنيد كه گويي ماموريت شما حفظ و تداوم يك گفت و گوست ، اهميتي ندارد كه عواقب آن چه باشد . تسليم

نشويد ؛ (( كه اين طور ! بيش از اين حاضر نيستم درباره ي آن صبحت كنم . )) با وجود اين گاهي تسليم شدن خوب استهمان طور كه قبلا ً گفتيم هيچ چيز كامل نيست. اگر چه بسياري از ما در ارتباطاتمان خيلي زود تسليم مي شويم و از ادامه ي بحث دست مي كشيم ، اما گاهي تسليم شدن معقول و معنادار است. فصل ششمزمان به منزله ي يك متحدنگرش خود را نسبت به زمان بيازماييد آيا زمان شما را كنترل مي كند ، يا شما زمان را ؟ به اظهارات زير كه در مورد زمان است ، توجه كنيد. كدام يك به نگرش و سبك زندگي شما نزديك تر است ؟1.    هيچ وقت به اندازه ي كافي وقت وجود ندارد. از آغاز روز تا هنگام رفتن به بستر در شب ، مدام در تقلا و دوندگي ام و هرگز وقت كافي ندارم.2.    هميشه همزمان چند كار دارم كه بايد آنها را با هم انجام بدهم. وقتي مشغول صرف نهارم ، گزارش ها را مرور مي كنم ، تلفن مي زنم و به تلفن جواب مي دهم 3.    اي كاش مي توانستم براي خودم هم كمي وقت داشته باشم. اما هميشه سر ِ كار ، خانواده يا دوستان به خاطر بعضي كارهاي نسبتا ً فوري و ضروري تماس مي گيرند . درست مثل يك راننده ي آمبولانس ! راه گريزي به نظرم نمي رسد. 4.    هميشه دير مي رسم . هر قدر هم تلاش مي كنم نمي توانم به موقع از خانه خارج شودم هميشه قبل از ترك منزل متوجه دو سه چيز

كوچك مي شوم كه راهم را سد مي كنند و بيش از حد معقول وقتم را مي گيرند. 5.    آن قدر وقت اضافي دارم كه نمي دانم با آن چه كار بكنم. الان بيكارم و فقط به آگهي هاي استخدام نگاه مي كنم و شرح سوابق شغلي ام را به جاهاي مختلف پست مي كنم ، شايد كاري پيدا كنم. جز اين كار ، تمام روز را بيكارم. چه كار بايد بكنم؟ واقعا ً كلافه شده ام. درباره ي نگرش ها و طرز برخوردمان با مسئله ي زمان صحبت مي كنيم. اين طور نيست ؟ نگراني ها و تشويش هاي مردم ناشي از تصميم هايي است كه درباره ي كارهاي لازم الاجرا و نيز كارهاي اجتناب ناپذير مي گيرند. زمان به تنهايي ربطي به اين تشويش ها و نگراني ها ندارد. مسائل زماني حال به مسائل زماني خودتان نگاه بيندازيد. برداشت شما از زمان و رابطه تان با آن چيست؟به راه حل هايي كه ممكن است به مسائل زماني شما مربوط شود ، توجه كنيد. 1.    از آدم هاي محفل نشين دوري كنيد. تا حد امكان فقط در مواقع ضروري در جلسه ها و محافل شركت كنيد. 2.    كارهايتان را دسته بندي كنيد. 3.    نماينده داشته باشيد ، لازم نيست همه ي كارها را خودتان انجام دهيد. 4.    ميز كار و اتاق كارتان را مرتب و منظم نگه داريد . كاغذهاي باطله و مطالب خواندني قديمي را دور بريزيد. 5.    از فهرست هاي كارهاي لازم الاجراي روزانه يا هفتگي استفاده كنيد. اولويت هاي كاريتان ( اول ، دوم ، سوم و ... ) را با

ماژيك هاي رنگي مشخص كنيد. 6.    تا اندازه اي حريم خصوصي خود را حفظ كنيد. وقتي در منزل يا سر كار هستيد و در چيزي تمركز و تامل مي كنيد ، تلفن را قطع كنيد ، روي در اتاق تابلو لطفا ً مزاحم نشويد را نصب كنيد و راديو و تلويزيون را خاموش كنيد. 7.    مدت زمان كارهايتان را ثبت كنيد. هرچند وقت يكبار ميزان استفاده ي موثر از وقت خود را ارزيابي كنيد. 8.    براي خود و ديگران ضرب الاجل تعيين كنيد. وقتي وظايفمان را در يك چارچوب زماني قرار دهيم ، استفاده ي موثرتري از زمان مي كنيم. گوش مفتهركس دوستاني دارد كه با او تماس مي گيرند و آن قدر حرف مي زنند كه گويي خيال ندارند گوشي تلفن را بگذارند. براي گريز از اين مخمصه : ● فورا ً بگوييد (( خداحافظ ، بايد قطع كنم )) . بيش از حد ساده به نظر مي رسد ، اما باور كنيد خيلي موثر است. ● با گفتن (( ببخشيد ، بايد قطع كنم ، چون كس ديگري هم پشت خط منتظر است )) به مكالمه پايان دهيد. ● هرگز به افراد وراج تلفن نزنيد. ● هنگام مكالمه تلفن را قطع كنيد. ● پيام ها را با دستگاه پيام گير بشنويد . فقط وقتي واقعا ً تمايل داريد ، گوشي تلفن را برداريد. ● حقيقت را بگوييد : (( خداحافظ ، مي خواهم گوشي را بگذارم. )) تعداد جلسات كمتر يعني بهره مندي از وقت بيشتر در اينجا چند پيشنهاد براي جلوگيري از تداخل جلستان با كار واقعي تان ارائه شده است :

● جلسات را در پايان روز ، به ويژه روز كاري آخر هفته تشكيل دهيد. همه دوست دارند جلسات سريع تر تمام شود و تمايل زيادي به طفره رفتن و گريز از موضوعات مربوط به جلسه و سخن فرسايي درباره ي تمام جنبه هاي يك مسئله يا راه حل هاي آن ندارند. ● در جلسات همه را سرپا نگه داريد. مردم مايل نيستند مدرت زيادي سرپا بايستند ، مگر اين كه مجبور باشند. ● در بخش هايي از جلسه شركت كنيد ، نه در تمام بخش هاي آن . در برخي جلسات ممكن است فقط برخي موضوعات به شما مربوط شود ، در واقع ساير موضوعات شما را با موضوعات كاري گسترده تري درگير مي كند. اگر مي توانيد پيش گويي كنيد كه كدام بخش از جلسه شخصا ً به شما مربوط مي شود ، طوري برنامه ريزي كنيد كه فقط براي همان بخش در جلسه حاضر شويد. ● جلسات و ملاقات هايتان را بلافاصله پشت سر هم قرار دهيد. ما همواره از اين روش استفاده مي كنيم و هميشه تاثير آن شگفت آور است . وقتي يك جلسه را درست بعد از جلسه ي ديگري در برنامه مي گذاريد ، مجبوريد فورا ً به اصل موضوع بپردازيد. به اين ترتيب  بهسرعت ياد مي گيرد.● فورا ً قضيه را حل و فصل كنيد. گاهي كسي مي خواهد درباره ي موضوعي كه فورا ً قابل حل و فصل است با شما جلسه اي داشته باشد. وقتي كسي به هر دليلي از مشا درخواست مي كند جلسه اي با او داشته باشيد فورا ً قضيه را حل

و فصل كنيد. اغلب مي توانيد با پنج يا ده دقيقه صحبت ، مسائلي را حل كنيد كه ممكن بود به يك جلسه ي يك يا دو ساعته منتهي شود.

اقتصاد خانواده

تدوين : طاهره كشوادي

خلاصه كتاب: هومن آذربرزمين: خانواده اولين محل پرورش نيروي انساني سالم و مولد كار است . سرمايه هاي انساني ، بهترين سرمايه ها در فرايند پيشرفت جوامع مي باشد . پرورش انسان توانمند نيز در محيط خانواده سالم ، صورت مي گيرد . اين فرايند معمولا دوره اي طولاني را طي مي نمايد . البته در جوامع روستايي اين دوره كوتاهتر است و فرزندان از دوران كودكي و نوجواني

به كمك پدرو مادر در اموري مثل كشاورزي ، دامداري ،قاليبافي و ... مي ايند ولي جوامع شهري با توجه به رشد صنعت و تكنو لو ژي و تخصصي شدن امور ، اين دوره به بيش از 2 دهد از عمر فرزندان بالغ مي شود .

اقتصاد در خانواده تدوين : طاهره كشوادي حروفچين : مصطفي رضاييطراحي جلد و صفحات داخلي : ندا سهرابي مطلق فاضليصفحه آرايي : شادي حيدري نوبت چاپ : سوم ، زمستان 1386 ( به سفارش مركز امور زنان و خانواده )شمارگان : 35000 نسخه انتشارات : داشگاه پيام نور شابك : 9-350-387-964-9789-350-387-964-978:ISBNفهرست مطالب فصل اول : توليد در خانواده                        ايجاد و تربيت نيروي انساني اشتغال زنانفصل دوم : مصرف در خانواده اولويتهاي مصرف و مخارج خانوادهتغذيه پوشاك مسكنتحصيلبهداشت و درماناوقات فراغت : مهماني ، مسافرت تفريحتزئين ، آرايش ، عطر ، وسايل رفاهيانفاق ، تعاون ،

مددكاري مصارف شرعي ، پرداخت مالياتصرفه جويي در مصرففصل سوم : آموزش رفتارهاي مطلوب اقتصادي به فرزندان فرزندان و خريدفرزندان و پولفرزندان و حفظ اموالفصل چهارم : مشكلات حاد اقتصادي وراهكارهاي برون رفت  از آنها علل پيدايش مشكلات راهكارهاي درون خانوادگي مديريت صحيح استفاده از پس اندازهاحمايت هاي فاميلي راهكارهاي برون خانوادگي بيمه هاكميته امداد امام خميني (ره)سازمان تامين اجتماعيسازمان بهزيستي فهرست منابع فصل اول توليد در خانواده « وامددئاكم باموال و بنين » « و شما را به وسيله مالها و فرزندانتان ياري نموديم و توانمند كرديم .» توليد در خانواده به دو گونه است . الف : ايجاد و تربيت نيروي انساني ب: كسب درآمد ايجاد و تربيت نيروي انساني خانواده اولين محل پرورش نيروي انساني سالم و مولد كار است . سرمايه هاي انساني ، بهترين سرمايه ها در فرايند پيشرفت جوامع مي باشد . پرورش انسان توانمند نيز در محيط خانواده سالم ، صورت مي گيرد . اين فرايند معمولا دوره اي طولاني را طي مي نمايد . البته در جوامع روستايي اين دوره كوتاهتر است و فرزندان از دوران كودكي و نوجواني به كمك پدرو مادر در اموري مثل كشاورزي ، دامداري ،قاليبافي و ... مي ايند ولي جوامع شهري با توجه به رشد صنعت و تكنو لو ژي و تخصصي شدن امور ، اين دوره به بيش از 2 دهد از عمر فرزندان بالغ مي شود . كسب در آمد كسب در آمد راه ديگر توليد در خانواده است كه معمولا به 3 گونه ميسراست : كار ارث ، در يافت هدايا ، جوايز سرمايه

گذاري و پس انداز كسب در آمد ، راهها و ملاك ها :1-    اولين راه كسب در آمد ، كار واقعي با تو جه به اهميت شان و مقام روحچ و معنويت اشان ، بعد روحاني او بر جسمش مقدم است لذا در تقابل دين و ابرو ، اين ابرو ، است كه فداي دين مي شود و در تقابل آبرو و دنيا ، دنياست كه فداي آبروي انسان مي شود ،در مسئله كار و تامين درآمد هم بايد مراقبت نمود كه اين اولويت ها حفظ شود .صحيح نيست براي به دست آوردن در آمد ، شرف و انسانيت فرد فدا شود و فرد از هر راهي ولو باتن دادن به خواسته هاي پست ديگران به تامين در آمد پردازد .معيار هاي كار و اقعي :1-كار بايد مطابق توان و علاقه و استعداد فرد باشد به گونه اي كه او ازانجام دادن آن احساس مفيد و رضايت مندي داشته باشد .2- كار بايد به استقلال جامعه در ابعاد سياسي ، اقتصادي ، فرهنگي و ... كمك نمايد . 3- كار بايد مولد باشد ، مولد كالا و خدمات و ... 4- كار بايد داراي شرايط پيشرفت و ترقي و پايداري باشد . 5- كاربايد داراي ... باشد و به عبارتي نان حاصل از كار حلال باشد و 2- راه دوم : دريافت هدايا ، جوايز و ... بخش ديگري از راههاي كسب و در آمد خانواده مي تواند از طريق هدايا مثل هديه هاي عقد  عروسي ، ارث جوايز و عيريها باشد .2-    راه سوم : سرمايه گذاري و پس انداز 3-    معمولا

خانواده با مديريت صحيح اقتصادي مثل داشتن اولويتهاي مصرف ، صرفه جويي در هزينه هاي غير ضروري و پس انداز مازاد در امد و... مي تواند اموال خود را به روشهاي مختلف سرمايه گذاري نمايد . سرمايه گذاري و روش ها ي ان الف : مي توان با خريد اوراق سهام شركت ها در سود انها مشاركت نمود و ب: خريد اوراق مشاركت يكي از راههاي ديگر سرمايه گذاري مي باشد و ج : با سپرده گذاري در بانكها به روش هاي كوتاه مدت ، دراز مدت ، ارزي ، در اين روش بانكها به تناسب ، سودهايي را در نظرگرفته و به سپرده گذارمي پردازد .د: خريد زمين براي تهيه مسكن خود يا فرزندان ، خريد باغ يا مزرعه .اشتغال زنان با تغيير جوامع از وضعيت سنتي به وضعيت امروزي كار زنان دچار دگرگونيهاي زيادي شده است . زنان در طول تاريخ همواره به صورت مستقيم يا غير مستقيم در تامين معاش خانواده همكاري داشته اند . ولي امروزه امر اشتغال زنان به ورت جدي تري مطرح شده است ، تميم گيري در مورد اشتغال زنان با خرد ورزي و تعقل انجام گيرد .لذا توجه به نكات ذيل ضروري مي نمايد :1-    در مقايسه بين آفرينش و خلقت زن و مرد ، زن به طور طبيعي عهده دار امر باروري و زحمات و سختيهاي ناشي از ان مي باشد . 2-    وظيفه نگهداري و تربيت كودكان بريا زنان مناسب تر از مردان است ، تحقيق نشان مي دهد كه مهد كودك ها نمي توانند وظيفه مادران را در نگهداري كودكان ايفا نمايند و احتمال

زيادي وجود دارد كه نوزاداني كه در سال اول زندگي بيش از 20 ساعت در هفته در مهد كودك نگهداري مي شوند به پرخاشگري مبتلا شوند و بعدها در مدرسه با معلمين همكاري نكنند .3-    نوزاد تا سن يك سالگي بيش از تمام سنين زندگي خود اطلاعات كسب مي كند مقدار اين اطلاعات به عكس العمل و علاقه والدين به خصوص مادر ، بستگي دارد و زيرا به دليل داشتن احساسات لطيف و عواطف زنانه و مادرانه تربيت و پرورش فرزندان را انجام مي دهد . 4-     از ديدگاه اسلام وظيفه تامين مخارج خانواده و زندگي و پرداخت نفقه زن مطابق شان وي برعهده شوهر بوده و مخارج فرزندان را نيز پدر بايد تامين نمايد . تامين مخارج خانواده زن واجب نيست . 5-    فصل دوم :6-    مصرف در خانواده براي داشتن مصرف صحيح ، برنامه ريزي اقتصادي لازم است . از انجا كه مصرف بريا تامين نياز مي باشد و نيازها هم هرروز تنوع و تعدد بيشتري مي يابد و از طرف ديگر منابع در امدي خانواده محدود مي باشد ، بايد نيازها را طبقه بندي و تعيين اولويت كرد تا بين در امد و هزينه ها ايجاد تعادل شود . اولويتهاي مصرف و مخارج خانواده از يك ديدگاه نيازها دو گونه اند : نيازهاي واقعي و نيازهاي غيرواقعي و جعلي به عبارتي برخي از نيازها برخاسته از وضعيت طبيعي وجود انسان است مثل نياز به خوراك ، پوشاك ، مسكن ، اموزش و بهداشت تفريح و سرگرمي ، مسافرت ، رفت و امد و مصاحيبت با ديگران و برخي ديگر نيازهايي است

كه انسان بريا خودش ايجاد و جعل مي كند مثل نياز به سيگار و يا وقتي بريا گذران نياز به يك خانه 300 متري مي شود كه تازه بايد با انواع واقسام وسايل و مبلمان هم اراسته شود . چه خوب و نيكو است كه زن و شوهرهاي جوان از اغاز زندگي با همفكري و گفتگو براي وضعيت اقتصادي اينده خود برنامه ريزي داشته باشند تا بتوانند بهتر برمشكلات اقتصادي فائق شوند و رفاه نسبي براي خود فراهم نمايند و حتي بيشتر از آن بتوانند به ديگران هم كمك كنند در برنامه ريزي اقتصادي ابتدا بايد :1-    با تعيين هدف ، اطلاعات لازم را جمع آوري كرد . 2-    بودجه خانواده را پيش بيني نمود . 3-     راههاي مختلف برا اجراي نمودن بودجه خانواده در نظر گرفت .هدف كلي در برنامه ريزي اقتصادي داشتن خانواده اي سالم و موفق از نظر جسماني – رواني مي باشد . تغذيه از مهمترين  نيازهاي انسان ، نياز به خوراك به معني اعم آن شامل آب ، غذا ، ميوه ، ... مي باشد نياز انسان به غذا و آب چنان زياد است كه بدون آن بيش از چند روزي را نمي تواند زنده بماند ، لذا اولويت اول در تامين نيازهاي مادي ، تامين نيازهاي غذايي است كه بايد افراط و تفريط به آن پرداخته شود . چنانكه امام رضا عليه السلام مي فرمايند :« اگر مردم حد ميانه را در خوراك رعايت ميكردند بدنهايشان پايدار ميماند .»بدون غذاي سالم ، زنده ماندن امكان ندارد .براي فعاليت هاي مختلف بدن در سنين كودكي و جواني و

پيري به مواد غذايي گوناگوني نياز است كه عمدتا به 4 گروه اصلي تقسيم مي شوند كه عبارتند از :پروتينها ، ويتامين ها ، قندها و چربيها . البته مي توان دربرخي شرايط جايگزين هايي را رد سبد غذايي خانواده قرار داد . ملا در مصرف گوشت مي توان از سويا يا قارچ استفاده كرد و به جاي مصرف برنج و نان ، سيب زميني يا ماكاروني را به كار برد . پوشاك « اي فرزندان ادم براي شما لباس را آفريديم تا زشتي هاي بدن شما را بپوشاند وزينت شما باشد .» لباس ، زينت بدن و پوشش و حفاظ ان از سرماو گرما مي باشد . نعمتي را كه خداي لطيف و رحيم به وسيله ايجاد مواد اوليه و تهيه و استفاده آن را در اختيار بشر قرار داده است . لباسهايي از كتان و پنبه و پشم و ابريشم و حرير براي حفظ و زينت بدن ، لباسهايي مثل زره كه براي دفاع از بدن در مقابل دشمنان است . بايد توجه داشت كه بخش ديگري از مصرف خانواده به تهيه پوشاك تعلق مي گيرد . هر چند كه در بخش خوراك به دليل مصرف دائمي ، در آمد پي در پي به مواد غدايي تبديل مي شود ولي اين سرعت در مورد تهيه لباس اين گونه نيست . به خصوص در سنين بعد از كودكي و بلوغ كه رشد بدن تقريبا متوقف مي شود مي توان لباسها را به مدت زماني بين چند ماه تا چند سال استفاده نمود . مسكن يكي از مهمترين نيازهاي زندگي بشري ، نياز به مسكن

است . براي داشتن مسكن خوب توجه به برخي نكات ضروري مي نمايد . 1-    از ويژگي هاي مهم مسكن خوب ، همسايه خوب است . لذا بريا سكونت در هر خانه و منطقه تحقيق و پرس و جو كمك مهمي بريا داشتن آرامش مادي و روحي است . اين ضرورت در مورد خريد مسكن به مراتب جدي تر از اجاره مسكن است . در حديث شريف از اما اميرالمومنين عليه السلام نقل شده است كه : « قبل از مسافرت از وضع رفيق ( هم شهرت ) و قبل از سكونت در خانه اي ، از وضع همسايه ات تحقيق و پرس و جو كن . 2-     ويژگي استحكام بنا ، ضرورت غير قابل انكاري بريا تهيه مسكن است با توجه به زلزله خيز بودن تقريبا در همه مناطق بايد اين ويژگي در نظر گرفته شود . 3-     وضعيت داخلي بنا از جهت آفتابگير بودن اتاقها ، اندازه و تعداد اتاقها به مقدار نياز ، عامل مهمي بيا ايجاد ارامش در محل سكونت است  هم چنين در كاهش مصرف برق و گرما در روز به خصوص درزمستان موثر است . 4-     از جهت جغرافيايي محل سكونت ، نزديك بودن مسكن به محل كار و تحصيل ، داشتن امنيت ، نزديكي به مراكز بهداشتي ، درماني ، ورزشي و مراكز خريد و خدمات عمومي و هم چنين نزديك بودن به محل سكونت بستگان از ويژگي هاي خوب مسكن خوب است . راههاي تهيه مسكن يكي از طريق مسكن اجاره نمودن خانه ياآپارتمان است . اجاره نشيني از يك جهت سخت  و از  جهتي ديگر مفيد

است . از جهت اينكه مستاجر دغدغه ماليات و عوارض و اسفالت پت بام و نم كشي ديوار همسايه و تعميرات اساسي و غير اسساي را ندارد مفيد است و از جهت اسباب كشيهاي سالانه و دائم در فكر پيدا كردن مسكن مناسب بودن ، هزينه هاي حمل اسباب كشيهاي سالانه و دائم در فكر پيدا كردن مسكن مناسب بودن ، هزينه هاي حمل اسباب و كرايه ماشين و پرداخت حق بنگاهي سخت است . بنابراين بهتر است خانواده هر چه زودتر به خريد مسكن اقدام نمايد.خوشبختانه امروزه به شيوه هاي مختلف ، به صاحب مسكن شدن مردم كمك مي شود مثل اجاره به شرط تمليك ، ارائه تسهيلات بانكي و... تحصيل « اطلبوا العلم و لو بالصين فان طلب العلم فريضه علي كل مسلم » « در پي آموزش دانش باشيد ولو در چين ، همانال طلب علم بر هر مسلماني ضروري است .از اقلام سبد هزينه خانوار ، خرج تحصيل افراد خانواده مي باشد . امروزه اموختن سرعتي بهمراتب افزون تر از گذشته دارد غير از آنكه گسترۀ آن تمام افراد خانواده را در بر گرفته است . پدر . مادر ، فرزندادن هر يك به گونه اي در درس و كلاس و مدرسه اي به كسب علم پرداخته اند . خانواده اگاه در انتخاب بين لوازم اضافه و تزيئنات و دكوراسيون و ... يا خرج تحصيل بچه ها حتما هزينه هاي تحصيل و اموزش ي را انتخاب خواهد كرد و بدين وسيله موفقيت و شادكامي ايند ه فرزندانش را فراهم خواهد نمود و هم چنين تبعات تحصيلي فرزندان را مثل صرفنظر نمودن

از ميهماني دادن و يا مهماني رفتن در ايام امتحانات بچه ها و سفر هاي غير ضرو ري را قبول خواهد كرد . بهداشت و درمان حضرت رسول اكرم (ص)مي فرمايند : « بهداشت را رعايت كنيد به هر ميزان كه در توان داريد . همانا خداوند تعالي اسلام را بر پايه نظافت و بهداشت بنا كرد و هر گز داخل بهشت نمي شود مگر فرد پاكيزه. از اقلام سبد هزينه خانوار بخشي هم به بهداشت و درمان اختصاص دارد و هزينه بريا بهداشت به سرايت به صرفه تر از پرداخت هزينه درمان است و خود باعث جلوگيري از ايجاد بيماريها و هزينه هاي گران درمان مي شود .مديريت خانواده ( به خصوص زنان ) نقش مهمي در ايجاد تقويت رفتارهاي صحيح بهداشتي در داخل و خارج خانه دارند . نظافت عمومي اتاقها و فضاي خانه ، تهيه بهداشتي غذا ها ، نظافت آشپزخانه كه كانون مهمي براي تكثير ميكروبها است . شستشو و اتوي لباسها و هم چنين عادت دادن بچه ها به نظافت دائمي دستها و دندانها ، استحمام ، مرتب كردن رختخواب و البسه و لوازم شخصي خود رفتارهاي ساده و عادي روزمره است ولي در مواقع از بسياري بيماريها و از تحميل هزينه هاي گزاف بر خانواده جلوگيري مي كند . علاوه بر اين رفتارهاي بهداشتي خارج از منزل به طور غير مستقيم بر بهداشت خانواده تاثير گذار است ، كه بايد به آن توجه نمود .اوقات فراغت : مهماني ، مسافرت ، تفريح همه زندگي كار نيست بلكه براي بهتر كار ردن فرصت هايي براي رسيدگي به خويشتن و نيز

تفريح لازم است . خانواده سالم سعي دارد بخشي از در امد و زمان خود را به تفريح سالم اختصاص دهد . تفريحات مي تواند به شكل مسافرت ، گردش در تفرجگاه هها ، مهماني دادن ، مهماني رفتن ، ديدو بازديد هاي فاميلي و دوستانه باشد . انچه كه مهم است دوري كردن از ريخت و پاش و اسراف و چشم و همچشمي ، رعايت حريم هاي خانوادگي مثل حفظ حجاب و پرهيز از نگاه حرام و دوري از غيبت و تمسخر و فخر فروشي و نيز حفظ حريم هاي اجتماعي مثل رعايت قوانين ، حدود مالكيت افراد و دوري از رفتارهاي آزار دهنده به ديگران مي باشد .يكي از بهترين استفاده ها در روزهاي تعطيل ديدن اقوام و نزديكان به خصوص پدر و مادر است . پدران و مادران كه معمولا در دهه اخر عمر هستند احتياج به محبت و رسيدگي و ديدن فرزندان و نوه هاي خود دارند .چه خوب است ، برخي از جمعه ها ، خود و فرزندانما در نماز جمعه شركت كنيم كه همين امر غير از انكه انجام يك وظيفه ديني – سياسي است . حضور در فضاي معنوي نماز جمعه و هم نشيني  با افراد مومن و استفاده از مزاياي جانبي نمايشگاه هاي كوچك و بزرگ كتب ، نوار ، CD، مجلات و ... موقعيت با ارزش و مطلوبي براي گذراندن يك روزتعطيل مي باشد .برگزاري مهماني هاي سالم و دو ستانه ، استفاده ديگري براي گذران اوقات فراغت مي باشد و مي توان براي كمتر شدن هزينه مهماني ها با يك نوع غذا از مهمان ها

پذيرايي كرد و يا حتي در ميهماني هاي خيلي دوستانه هم به گونه اي اشتراكي غذا را تهيه نمود و براي كمتر كردن زحمت ميزبان با او به همكاري پرداخت . مثل همكاري در پذيرايي و جمع و جور كردن وسايل و شستشوي ظروف و ... تا بعد از يك روز تعطيلي خستگي بر تن صاحب خانه نماند. تزئين ، آرايش ، عطر ، وسايل رفاهي امام صادق (ع) مي فرمايند : « همانا خداوند عزو جل زيبايي و آراستگي را دوست دارد » .از موارد استفاده صحيح در آمد خانوار تهيه وسايل ارايش و نظافت و عطر مي باشد آنچه از تعاليم ديني رسيده تاكيد بر اراستگي ظاهري انسان چه در محيط خانه و چه در برخورد با عموم مردم دارد . برخي از عالمان آراستگي ظاهري را ، حقبزرگ انساني و اجتماعي ، مي دانند ، زيرا اينكار موجب خرسندي مردم مي شود . پس همه بايدملزم به ان باشند، چون در اجتماع ظاهر مي شوند و با يكديگر روبه رو مي گردند و روي يكديگر تاثير مي گذارند . در خانواده زن و شوهر بايد خود را ملزم بدانند كه در محيط خانه تميز ، مرتب و آراسته باشند و البته براي اين كار لزومي به مصرفهزينه هاي بالا و اسراف نيست ، مي توان با حمام هاي يك روزدر ميان ، شستشوي ساده موها و شانه زدن يا برس كشيدن به آن ، پوشيدن لباس تميز و مرتب و استفاده كرد . استفاده از عطر در حال عبادت و در خانواده توصيه شده است . امام رضا (ع) مي فرمايند :

« شايسته است كه انسان هر روز عطر بزند و اگر نتوانست يك روز در ميان و اگر نتوانست و در هر جمعه و اين اندازه را ترك نكند ، خوشبويي موجب جلب دلها مي شود . نماز معطر ثوابي برابر با هفتاد نماز بدون عطر را دارد . زيرا ملائكه و قواي معنوي و ماموران الهي كه به نماز و عبادتاشان متوجه اند از بوهاي خوش تغذيه مي شوند و اين موجب جذب و توجه بيشتر انان مي گردد . بايد بخشي از هزينه هاي سبد مصرف خانواده را با توجه به اصول تنظيم بودجه خانواده براي تهيه وسايل رفاهي و اثاثيه منزل كه باعث كمتر شدن زحمات كار در خانه و اسان شدن امور مي گردد، اختصاص داد . انفاق ، تعاون ، مددكاري امام علي عليه السلام مي فرمايند مي فرمايند : فقيران مسلمين را در زندگي ، شريك خويش سازيد ، قانون طبيعت از انسان مي خواهد كار كند و مخارج خود و خانواده را بدست آورد ولي مواردي است كه افرادبه دلايلي مختلف  از تامين مخارج زندگي خود و خانواده را بدست آورد ولي مواردي است كه افراد به دلايلي مختلف از تامين مخارج زندگي خود و خانواده عاجزند در چنين مواردي وظيفه دولت استبه اين خانواده ها رسيدگي كند البته بر خانواده هاي مرفه و ساير مسلمانان نيز لازم است فردي يا از طريق سازمانهاي  مطمئن خيريه و مددكاري هاي اجتماعي به انها كمك كنند مثل تهيه جهيزيه دختران خرج درمان ، تهيه آذوقه براي مستمندان به خصوصدر ايام ماه مبارك رمضان يا اعياد كه بيشتر مورد نياز است

. بنا به فرموده آيه شريفه « ان احسنتم احسنتم لانفسكم » نيكي كردن براي خود انسان است . و هم موجب بركت مال خود انسان مي شود و باعث ايجاد گسترش عواطف انساني در جامعه مي گردد و از كينه و نفرت جلوگيري مي كند . انسان هر چه نيكي به ديگران كند ثمره و نتيجه ان را در اخرت مي بيند حتي اگر به اندازه مثقالي باشد . در اين زمينه نقش زنان در خانواده بيشتري باشد براي تشويق اعضاي خانواده به انجام امور خيريه و دادن دقات و شركت براي هدايا در ايامي چون روز نيكوكاري .... سهم بسزايي دارند .  البته بايد ياد آور شد كه رسيدگي به حال مجروحين و انفاق در راه خدا نبايد به گونه اي افراط آميز باشد كه فرد را از رسيدگي به امور خانوادگي خويش باز دارد و موجب تضيعع حقوق آن گردد . مصارف شرعي ، پرداخت ماليات هر مسلماني در راستاي انجام برنامه هاي ديني در آنچه كه از مال و دارايي در اختيار دارد مسئوليت ها و پرداخت هاي مادي نيز برعهده دارد از جمله اين وظايف عبارتند از : خمس ، زكات ، فطريه علاوه بر اينها ماليات و عوارض كه در زندگي اجتماعي لازم است از ديگر اقلام سبد هزينه خانوار است . عمده ترين مواردي كه خمس بر ان واجب است منفعت كسب مي باشد اگر انسان از راه كسب مالي بدست آورد از مخارج خود و خانواده اش زياد باشد بايد  آن را خمس بپردازد. زكات نيز در شرايط خاص جزء واجبات پرداختي است . افراديكه داراي

حيواناتگاو و گوسفند و شتر و يا صاحب طلا و نقره و يا مالك گندم و جو و كشمش و خرما باشند بعد از دوازده ماه چنانچه اين اموال در حد نصاب خاصي باشد پرداخت زكات آن ها واجب ميباشد . پرداخت فطريه سالي يكبار براي كسانيكه موقع غروب شب عيد ، عاقل ، بالغ ، هوشيار باشند براي خود و افراد تحت تكفل آنها واجب است . ماليات پولي است كه در قبال حقوق شهروندي خودمي پردازيم براي تامين امكانات رفاهي شهري بيشتر مثل فضاهاي سبز ، آسفالت خيابانهاي شهر ، بازسازي جاده ها ي بين شهري و... جوانان بايد از اغاز بلوغ و زمان كسب در امد و شروع ازدواج تكاليف و وظايف شرعي خود را به خوبي بشناسند و انجام دهند كه در اين صورت راه هاي خوشبختي به روي خانواده و اجتماع باز مي شود و بالاتر از ان رضايت و آرامش دروني و خشنودي خداوند هم ايجاد مي شود . صرفه جويي در مصرف از مهم ترين شيوه هاي مديريت در خانه ، حركت و تلاش بريا صرفه جويي در مصرف مي باشد .در اين بخش زنان با استفاده از شيوه هاي مرسوم و هم چنين تدابير و خلاقيت و ايجاد شيوه هاي نوين و متناسب با سطح زندگي خانواده مي توانند كمك مهمي در تصحيح مصرف خانواده و هم چنين آموزش مصرف صحيح به فرزندان داشته باشند . راههاي صرفه جويي : 1-    صرفه جويي در مصرف انواع انرزي هاي برق و گاز و... 2-    صرفه جويي در مصرف آب 3-    صرفه جويي در مصرف غذا 4-    صرفه در

پوشاك 5-    صرفه جويي براي استفاده صحيح از وسايل خانه فصل سوم :آموزش رفتارهاي مطلوب اقتصادي به فرزندان بخش مهمي از مسائل اقتصادي خانواده آموزش و تربيت رفتار صحيح اقتصادي به فرزندان است . آموزش اقتصاد به فرزندان به 2 گونه مستقيم و غير مستقيم است . بخش غير مستقيم كه مهمتر هست ، روش و نوع عملكرد والدين است كه خواه ناخواه به فرزندان منتقل مي شود . در بخش مستقيم والدين يا مربيان به گونه مستقيم عمل مي كنند مثلا درباره مسائل اقتصادي با فرزندان گفتگو مي نمايند . 1-    فرزندان و خريد يكي از امور اقتصادي خانواده ها خريد كردن فرزندان مي باشد اگر با فرزندان به خريد مي رويد سعي كنيد در هنگام خريد از انها نظر خواهي كنيد از همان ابتدا از خريدهاي غير ضروري خودداري كنيد . اگر فرزندتان رابه خريدي فرستيد به مقدار لازم پول در اختيار او قرار دهيد نوعي برنامه ريزي داشته باشيد كه بچه ها مكرر به خريد نروند . 2-    فرزندان و پول نحوه نگهداري از اسكناسها را بايد به فرزندان آموزش دارد . پول نعمتي از جانب خداست كه با زحمت فراوان پدرومادر بدست مي آيد  . بايد به فرزندان اموزش داد تا پول توجيبي خود را به اندازه و به جا خرج كنند و مقداري پس انداز كنند و انها را تشويق به دان صدقه از پول خود نمود .3-    فرزندان و حفظ اموال از ديگر آموزشهاي ضروري به فرزندان توجه دادن انان به حفظ اموال مي باشد به طور مثال به ميز و نيمكت و درو ديوار و وسايل همكلاسي هاي

خود ضررو صدمه وارد نكنند . به طور كلي براي مالكيت ديگران و حدود آن اهميت قائل شوند و حق الناس را مهم بدانند .فصل چهارم مشكلات حاد اقتصادي و راهكارهاي برون رفت از آنها علل پيدايش مشكلات نا بسامانيها ي شديد اقتصادي در خانواده معمولا براثر مسدود شدن راههاي در امد اتفاق مي افتد كه برحسب مدت انسداد ، وضعيت پس اندازخانواده ، وجود حمايتهاي جانبي از خانوادهتعداد افراد خانواده و تلاش انها و مهمتر از همه شيوه مديريت خانواده دچار شدت و ضعف است . راههاي برون رفت از مشكلات حاد اقتصادي الف ) راهكارهاي درون خانوادگي ب) راهكارهاي برون خانوادگي راهكارهاي درون خانوادگي 1-    مديريت صحيح مهمترين عامل گذر از بحرانها و مشكلات ، مديريت صحيح و خردمندانه است شرايط سخت عامل موثري بريا به فعاليت در اورده شدن استعداد هاي عالي انساني است لذا مديريت در مواجهه با مشكلات حاد نه تنها خود را نمي بازد بلكه با تدبير به سرو سامان دادن اوضاع نابسامان موجود مي پردازد . 2-    استفاده از پس اندازهامعمولا خانواده هايي كه به طور نسبي از توان مادي بهره مند باشند سعي مي كنند مقداري از در امد و خود را به گونه هاي مختلف پس انداز نمايند تا در دوران سخت كمبود در امد از ان استفاده نمايند .3-    حمايتهاي فاميلي مي توان با ايجاد صندوق قرض الحسنه فاميلي توسط بزرگان خانواده قدم موثري براي كمك به اقوامي كه گرفتار مشكلات اقتصادي هستند برداشت وجود اين صندوق ها در فاميل موجب بيشتر شدن همبستگي خانوادگي و همين طور گرفتار نشدن نيازمندان درچرخه ربا خواري

مي شود .راهكارهاي برون خانوادگي 1-    بيمه هاانواع بيمه ها مي تواند كمك مهمي براي جبران خسارت هاي وارده باشد مثل بيمه اتش سوزي زلزله ، بيمه هاي حوادث رانندگي ، بيمه عمر ، ... 2-    كميته امداد امام خميني (ره)يكي از مهمترين نهادهاي خدماتي جامعه كميته امداد امام است و خانواده هايي كه به طور جد گرفتار مشكلات حاد اقتصادي هستند با شناسايي كه از طرف اين كميته انجام مي شود از انواع كمك هاي نقدي ، جنسي ، تحصيلي ، بهداشتي و درماني ... بهرهمند گردند و تا حدي از زير بار فشار و مشكلات اقتصادي نجات يابند . 3-    سازمان تامين اجتماعي سازمان تامين اجتماعي يك سازمان عمومي غير دولتي است كه بخش عمده منابع ان از محل حق بيمه ها تامين مي شود و متكي به منابع دولتي نيست ومهمترين تعهدات و خدمات اين سازمان عبارت است از : حمايت در برابر حوادث ، بيماري ، بارداري ...... مقرري بيكاري ، كمك هزينه ازدواج وكفن و دفن .4-    سازمان بهزيستي اين سازمان خدماتي را جهت كمك به توانمندي معلولين ، پرداخت حق بيمه كارگران معلول ، اخذ موافقت اصولي و پروانه جهت فعاليت موسسات غير دولتي و خيريه براي اموري مثل باز پروري معتادين مراكز توانبخشي بيماران رواني مزمن و ... راانجام مي دهد . فهرست منابع قرآن كريم نهج البلاغه افشاري ، زهرا (1383 ) اقتصاد خانواده ، دانشگاه الزهرا (س) ، مركز امور زنان و خانواده رياست جمهوري ؛آيت الهي ، زهرا (1381) زن در خانواه (1)و (2) روابط عمومي شوراي فرهنگي اجتماعي زنان ، بسطام نيشابوري (1370) طب

الائمه انتشارات جاف ؛تنه كار ، محسن (1385) چگونگي تربيت فرزندان دلخواه نشرنجابت .حائري اردكاني ، محمود ، مديريت خانه ، انتشارات دانشگاه الزهرا (س) .حكيمي ، محمد (1370 )معيارهاياقتصادي در تعاليم رضوي ، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي ؛ آيت الله خامنه اي ، سيد علي ( 1381 ) ، زن ريحانه افرينش ، دارالهدي .امام خميني ، سيد روح الله (1386) تحرير الوسيله ، دفتر انتشارات اسلامي ؛ امام خميني ، سيد روح الله ( 1369 ) صحيفه نور ، انتشارات سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي ؛ ريچ ، دوروتي ، كليد هاي پرورشي مهارتهاي اساسي در زندگي كودكان و نوجوانان ، ترجمه : اكرم قيطاني ؛ علامه طباطبايي ، سيد محمد حسين (1362) سنن النبي (ص) ، كتابفروشي اسلاميه ؛ عطاري ، عباس (1383)، اين گونه فرزندتان را تربيت كنيد ، چاپ آسم ؛ قرائتي ، محسن (1385) ، سير ، پيامبر اكرم با نگاهي به قرآن كريم ، مركز فرهنگي درسهايي از قران .لقماني ، احمد (1381 ) رزق ، روزي ، رفاه ، انتشارات بهشت بينش ؛ محدثي ، جواد (1384 ) راه زندگي الفباي سعادت خانواده ، دفتر نشر فرهنگ اسلامي ؛ محمدي ، سيد محسن (1383) مسائل جديد از ديدگاه علما ء و مراجع تقليد ؛ مشكيني اردبيلي ، علي اكبر (1383) ازدواج در اسلام ، مترجم احمد جنتي نشر موسسه بوستان ، كتاب قلم ؛ مصباح يزدي ، محمد تقي (1379 )، جامعه و تاريخ ؛ مظاهري ، حسين (1386) ، اخلاق در خانه نشر اخلاق ؛ موگهي ، عبدالرحيم (1384 )احكام خانواده ، مطابق با

فتواي امام خميني (ره) نشر مؤسسه بوستان كتاب قلم ؛مجلات -    مجله پيام زن 170-161 -    روزنامه جمهوري اسلامي -    پايگاه هاي اينترنتي -    پايگاه كميته امداد -    پايگاه سازمان تامين اجتماعي -    پايگاه سازمان بهزيستي -

اقتصاد در خانواده

تدوين : طاهره كشوادي

خلاصه كتاب: اميد رباني: حروفچين : مصطفي رضايي- خانواده اولين محل پرورش نيروي انساني سالم و مولد كار است.سرمايه هاي انساني ف بهترين سرمايه ها در فرآيند پيشرفت جوامع مي باشد. اين فرآيند معمولاً دوره اي طولاني را طي مي نمايد.اين دوره به بيش از 2 دهه از  عمر فرزندان

بالغ مي شود.

تدوين : طاهره كشواديحروفچين : مصطفي رضاييطراحي جلد : ندا سهرابيصفحه ارايي : شادي حيدري نوبت چاپ : دوم ، پاييز 1386شمارگان : 15000 نسخه انتشارات : دانشگاه پيام نور ISBN شابك : 9-350-387-964-978 :   قيمت : 250 توماننشاني : تهران – خيابان افريقا – بالاتر از ظفر – كوچه سايه – پلاك 77سازمان ملي جوانان – معاونت مطالعات و تحقيقات .تلفن : 22662275-021فاكس : 22662310-021فصل اول:توليد در خانواده به دو گونه است :الف:ايجاد و تربيت نيروي انسانيب :كسب درآمدايجاد و تربيت نيروي انساني:خانواده اولين محل پرورش نيروي انساني سالم و مولد كار است.سرمايه هاي انساني ف بهترين سرمايه ها در فرآيند پيشرفت جوامع مي باشد.اين فرآيند معمولاً دوره اي طولاني را طي مي نمايد.اين دوره به بيش از 2 دهه از عمر فرزندان بالغ مي شود.كسب درآمد:كسب درآمد راه ديگر توليد در خانواده است كه معمولاً به 3 گونه ميسر است :كارارث ، دريافت هدايا ، جوايز سرمايه گذاري و پس انداز«روزي شما بر 2 نوع است : روزيي كه شما به دنبال

آن مي رويد و روزيي كه به دنبال شما مي آيد».تلاش براي توليد و تأمين زندگي ، سيره ي اولياء دين بوده است.سفر تجارتي شخص رسول اكرم قبل از نبوت در تاريخ مشهور و مزرعه ايجاد كرده اند.آثار چاههايي كه ايشان حفر كردند هنوز در اطراف مدينه وجود دارد.امام علي عليه السلام مي فرمايند :«من يعمل يزدد قوه و من يقصر في العمل يزدد فتره».«آن كس كه كار كند توانش فزوني يابد و آن كس كه كم كار كند و بيكار باشد سستي (و ناتواني)او افزون مي گردد.»داشتن مال باعث استقلال در زندگي ،استغناي روحي ،عزت و آبرومندي و كفاف و رفع نيازهاي انسان است ولي بايد توجه داشت كه آنچه روح تلاش دائمي انسان مي باشد ، توكل و چشمداشت بر اعطا و كرم الهي است واينكه هدف ثروت اندوزي محض نيست ، ذچه آنكه در حديث شريف نبي اكرم صلي الله عليه و آله امده است :«مال اندكي كه نياز زندگي را برطرف كند و كفايت زندگي باشد بهتر از ثروت انبوهي است كه انسان را غافل كند».1-اولين راه كسب درآمد،كار واقعيبعد روحاني او بر جسمش مقدم است لذا در تقابل دين و آبرو ،است كه فداي دين مي شود.صحيح نيست براي به دست آوردن درآمد ، شرف و انسانيت فرد فدا شود و فرد از هر راهي ولو با تن دادن به خواسته هاي پست ديگران به تأمين درآمد پردازد.اين حساسيت در مورد زنان مضاعف است(كه مثلاً به عنوان فروشندگي يا منشي گري در واقع وسيله اي براي جلب مشتري و درآمد بيشتر واقع شود)چه بهتر كه انسان در تزاحم بين صبر

بر كمبودها با كسب درآمد فراوان خصوصاً از راههاي پست و حرام ،راه صبر و قناعت را پيش گيرد كه اتفاقاً داشتن صبر در اين مواقع موجب اجر و پاداش فراوان نزد خدا مي گردد،و به كار بردن قناعت ،نيز باعث شكوفايي استعدادها و خلق ابتكارات مي شود.معيارهاي «كار واقعي»:1.كار بايد مطابق «توان» و «علاقه» و «استعداد» فرد باشد به گونه اي كه او از انجام دادن آن احساس مفيد بودن و رضايت مندي داشته باشد.2.كار بايد به استقلال جامعه در ابعاد سياسي، اقتصادي، فرهنگي و ... كمك نمايد.3.كار بايد مولد باشد ، مولد كالا ف خدمات و...4.كار بايد داراي شرايط پيشرفت و ترقي و پايداري (امنيت شغلي) باشد.5.كار بايد شرافتمندانه باشد و به عبارتي نان حاصل از كار حلال باشد.2-راه دوم:دريافت هدايا ، جوايز و...بخش ديگري از راههاي كسب درآمد خانواده مي تواند از طريق هدايا(مثل هديه هاي عقد و عروسي)،ارث ، جوايز و عيديها باشد.3-راه سوم:سرمايه گذاري و پس اندازراه ديگر كسب درآمد ، سرمايه گذاري اقتصادي است كه در خانواده انجام مي شود.معمولاً خانواده با مديريت صحيح اقتصادي مثل داشتن اولويتهاي مصرف، صرفه جويي در هزينه هاي غير ضروري و پس انداز مازاد درامد و ... مي تواند اموال خود را به روشهاي مختلف سرمايه گذاري نمايد.اين كار چندين فايده دارد:1.پول و اموال ذخيره شده در خانه از خطراتي مثل دزدي،آتش سوزي و كاهش ارزش پول حفظ مي شود.2.پولها در جريان چرخه عمومي ثروت قرار گرفته و عموم مردم از آن استفاده مي نمايند.3.دغدغه ي فكري خانواده براي سرقت اموال ارزشمند خانه كم مي شود.4.در خانه ها و آپارتمانهاي كوچك فضاي بيشتري

ايجاد خواهد شد. و هم چنين در هنگام اسباب كشيها هزينه و انرزي و دقت كمتري مصرف مي شود.5.پشتوانه اقتصادي براي تأمين مخارج خانواده در هنگام بروز مشكلات ايجاد مي شود.6.خلاقيت اقتصادي افراد خانواده به جهت تلاش براي شناخت و اجراي روشهاي جديد سرمايه گذاري افزايش مي يابد.2-1-سرمايه گذاري و روش هاي آنامام سجاد عليه السلام :«...استثمار المال تمام المروه»«كمال جوانمردي به اين است كهانسان مال خويش را سودآور كند.»الف:مي توان با خريد اوراق سهام شركتها در سود آنها مشاركت نمود.ب:خريد اوراق مشاركت يكي ديگر از راههاي سرمايه گذاري مي باشد.ج: با سپرده گذاري در بانكها به روشهاي كوتاه مدت ، دراز مدت،ارزي.د : خريد زمين هم يكي از روشهاي سرمايه گذاري توسط برخي از خانواده ها است.ه : خريد باغ يا مزرعه ، كه در شهرهاي بزرگ مي توان در مناطق حاشيه اي يا شهركها نزديك شهر انجام داد. در حديث شريفي امام صادق عليه السلام مي فرمايد:«باغي يا مزرعه اي تهيه كن، زيرا كه هرگاه حادثه يا مشكلي در زندگي انسان پيش آيد و او بداند پشتوانه اي دارد كه مخارج خانواده اش را تأمين مي كند، با گشاده دستي بيشتري جانبازي و فداكاري مي كند.»نكته جالب در كلام معصوم عليه السلام هدف با ارزشي است كه ايشان از تهيه ي درآمد بيشتر بيان مي كنند و آن سخاوتمندي و بخشش بيشتر است.«چه كسي است كه به خدا قرض حسنه بدهد پس خدا آن قرض را به چندين برابر زياد كند.»در اين روش گرچه به صورت ظاهري اصل پول ثابت مانده ولي با ايمان و عمل به آيه شريفه سود بازگشتي تا چندين

برابر اصل سرمايه است و باور مسلمان آن است كه آنچه نزد خداست بهتر و پايدارتر است تا آنچه كه در نزد اوست.در متون ديني عوامل ديگري هم براي افزايش درآمد و رزق معرفي شده است كه با بررسي كلي آنها مي توان اين عوامل را به 3 دسته تقسيم نمود : عواملي كه در ارتباط با خدا ، در ارتباط با مردم و در ارتباط فرد با خودش(تصحيح رفتارهاي فردي خويش)، باعث افزايش رزق و درآمد مي شود.1.عواملي كه در ارتباط با خدا باعث افزايش درآمد و روزي مي گردد :الف-تقوا و پرهيزگاري :«من يتق الله يجعل له مخرجاً و يرزقه من حيث لا يحتسب»«هركس تقواي الهي را پيشه خود سازد خدا هم راه بيرون شدن از سختيها را پيش پاي او مي گذارد و از جائيكه حساب نمي كند، به او روزي مي رساند.»تقوا التزام دروني انسانها براي انجام فرامين الهي و رعايت حدود و قوانين الهي مي باشد.ب -شكر نعمت و ياد خدا :«لئن شكرتم لأزيدنكم»هرگاه شكر نعمتها كنيد حتماً شما را افزوني مي بخشيم.و نيز روايت از رسول خدا(صلي الله عليه و آله) مي باشد كه: كسيكه روزيش كم شده است زياد تكبير بگويد ، تا ياد خداوند باعث گشايش روزي او شود.شكر نعمت و ياد خدا باعث افزايش روحيه ي سپاسگزاري در انسانها و توجه به منعم حقيقي و در نتيجه استفاده درست و بهينه از نعمتهاي گوناگون و نيز اميدواري به فضل بي نهايت الهي و تلاش و توكل بيشتر مي شود.لذا يكي ديگر از عوامل افزايش درآمد شكر نعمتها وياد خداوند مي باشد.ج – استغفار و دعا و

توكل بر خدا :با توجه به معني واقعي استغفار كه طلب مغفرت و رحمت از خدا به خاطر رفتارهاي نادرست و تصحيح روشهاي زندگي براساس دستورات خداي رزاق و كريم است، انسان با استغفار موفق مي شود هم به گونه اي صحيح و بيشتر و بهتر از مواهب زندگي استفاده نمايد و هم به وسيله برقراري ارتباط با خدا از الطاف و فضل بيشتر او بهره مند گردد.لذا استغفار و توبه هم يكي ديگر از راهها و عوامل افزايش روزي است.چنانكه امام علي عليه السلام مي فرمايد: «اكثر الاستغفار تجلب الرزق» زياد استغفار كن تا روزي را به سوي خود جلب كني.2.دسته دوم از عواملي كه منجر به افزايش رزق مي شود مربوط به رفتارهاي انسان با ساير افراد جامعه است و از آن جمله است:الف : نيكوكاري و خوش اخلاقي و مهرباني : اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمايد :«پاكي نيت وطراوت انديشه،دوري از تنگ نظري در برخوردها،سهل گرفتن در زندگي با ديگران،گشايش چهره و خوش برخورد بودن با برادران مسلمان،گنجهاي رزق آدمي و باعث افزايش روزي انسان خواهد بود.»خوش برخوردي با مردم و سهل گيري با آنان باعث جلب محبت ورفاقت و اعتماد آنها مي شود.ب:انفاق ازدارايي و پرداخت حقوق مالي:انفاق از دارايي هاي شخصي و پرداخت حقوق مالي به ساير مردم از يك طرف باعث افزايش درآمد ديگران و مانع از تجمع  ثروتها در دست افراد معدود مي شود.3.دسته دسوم از عواملي كه منجر به افزايش رزق مي شود مربوط به رفتارهاي انسان با خودش مي باشد و از آن جمله است :سحرخيزي و وضوي دائمي باعث شادابي روحيه ي فردي و سلامتي

جسم او مي گردد كه همين دو عامل يعني روحيه شاداب و جسم سالم و توانمند از مهمترين عوامل تلاش و كار و توليد بيشتر و در نتيجه كسب درآمد بيشتر مي باشد.ب : دوري از گناهان ، ظلم و نافرماني خدا :همچنان كه پرهيز از گناه موجب افزايش روزي است گناه و بي مبالاتي در عمل به دستورات ئ احكام ديني به خصوص در حوزه ي كسب درآمد باعث كاهش و قطع روزي مي باشد.رزق و روزي واقعي آن چيزي است كه خود انسان با گوارايي و خوش عاقبتي استفاده كند.آنچه كه از خانه هاي مجلل و وسايل رنگارنگ زندگي فراهم ميآيد در واقع زينت «براي زمين» است و زينت خود انسان در كمالات و ارزشهاي انساني است.«به درستي كه زن ريحانه و گل است نه پهلوان خشن.»عن الرضا عليع السلام .... لا تؤخذ المرأَُِّة بنفقة ولدهادر مقايسه بين آفرينش و خلقت رزن ومرد، زن به طور طبيعي عهده دار امر باروري و زحمات و سختيهاي ناشي از آن مي باشد.نوزاد تا سن يك سالگي بيش از اتمام سنين زندگي خود اطلاعات كسب مي كند مقدار اين اطلاعات به عكس العمل و علاقه والدين ، به خصوص مادر، بستگي دارد ، زيرا مادر به دليل داشتن احساسات لطيف و عواطف زنانه و مادرانه تربيت و پرورش فرزندان را انجام مي دهد.بالاترين هدف زندگي مشترك، داشتن امنيت و آرامش و دلبستگي اعضاي خانواده و در نتيجه تكامل و سعادت آنهاست.از فرمايشات امام خميني(ره) است كه :«اگر يك انسان شما تربيت كنيد براي شما به قدري شرافت دارد كه من نمي توانم بيان كنم.پس شما يك

شغلتان اين است كه بچه هاي خوب تربيت كنيد. اول مرتبه تربيت بچه در دامن مادر است، براي آن كه علاقه ي بچه به مادر بيشتر از همه ي علايق است... مع الاسف در آن حكومت طاغوتي ... تبليغ مي كردند به اينكه زن چرا بچه داري كند ... يك بچه كه در دامن مادر بزرگ نشود عقده پيده مي كند ... بسياري از اين مفسده هايي كه در جامعه پيدا مي شود از اين بچه هايي است كه عقده دارند.اين شغل (تربيت انسان) شغل انبياء است.»مادر با «مديريت صحيح» مي تواند اشتغال خارج از خانه را با توجه به «علايق» و «قدرت و توان» و «فرصت» خود انتخاب كند.عواطف مادري خود نمي تواند آرامش و نشاط خانواده را تأمين نمايد.در مقايسه بين زن شاغل و زن خانه دار بايد اين توجه را داشتكه چنانچه وضعيت مادي يك زن شاغل از يك زن خانه دار بهتر باشد ولي اين افزايش درآمد در مقابل از دست دادن آرامش زندگي، تربيت صحيح و كامل فرزندان، لذت سعات هم نشيني با خانواده و نيز ايجاد استرسو افسردگي و تنهايي هاي زودرس باشد، يك خسران محض و ضرر بزرگ و جبران ناپذير است.زيرا مال روزي و امانت خداوند در نزد ماست.«در حلال دنيا حساب و در حرام آن عقاب است.»يكي ديگر از فعاليتهاي زنان تشكيل يا شركت در سازمانهاي خيريه است.از فرصتهاي اشتغال زنان ، پرداختن به فعاليتهاي قرآني و ديني است.آموزش و تعليم به ديگران غنيمتي بزرگ است.افزايش آگاهي ها و مهارتهاي ديني زنان موجب بالا رفتن كيفيت تربيت و اخلاق اعضاء خانواده مي شود.فصل دوم :مصرف در

خانواده«حد وسط» بين دو روش مكروه و ناپسند،... [بين] زياده روي و سختگيري.براي داشتن مصرف صحيح ، برنامه ريزي اقتصادي لازم است.از آنجا كه مصرف براي تأمين نياز مي باشد و نيازها هم هر روز تنوع و تعدد بيشتري مي يابد و از طرف ديگر منابع درآمدي خانواده محدود مي باشد، بايد نيازها را طبقه بندي و تعيين اولويت كرد تا بين درآمد و هزينه ها ايجاد تعادل شود.1-2-اولويتهاي مصرف و مخارج خانوادهاز يك ديدگاه نيازها دو گونه اند : نيازهاي واقعي و نيازهاي غيرواقعي و جعلي(مثل نياز به سيگار)امام كاظم عليه السلام مي فرمايند: «هركس روزي را از راه حلال، براي خود و خانواده اش فراهم آورد، مانند مجاهد در راه خدا است.»در برنامه ريزي اقتصادي ابتدا بايد:1-  با تعيين هدف، اطلاعات لازم را جمع آوري كرد.2- بودجه خانواده را پيش بيني نمود.3- راههاي مختلف براي اجرايي نمودن بودجه خانواده در نظر گرفت.هدف كلي در برنامه ريزي اقتصادي داشتن خانواده اي سالم و موفق از نظر جسماني – رواني مي باشد.گام اول جمع آوري اطلاعات است و براي اين امر هم مهمترين كار يادداشت نمودن هزينه ها و درآمد خانواده است. با اينكار علاوه بر مشخص شدن هزينه هاي انجام شده، امكان تحليل و بررسي آنها فراهم مي شود.تعيين اينكه مهمترين رقم مخارج مربوط به كدام خريد و تا چه اندازه ضروري و حياتي بوده، كمك بزرگي براي برنامه ريزي بودجه خانواده مي باشد.در واقع با نوشتن مخارج و حساب و كتاب كردن ها، خانواده متوجه مي شود اگر بي جهت پول صرف مخارجي گرديده كه بايد نمي شد در آينده از خرج آن

جلوگيري كند.در روايتي از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) وارد شده است كه ايشان فرمودند:«(از جمله نشانه هاي) مردانگي شكوفاسازي مال است.»گام بعدي پيش بيني و تنظيم بودجه است كه درباره آن به دو اصل بايد توجه نمود:اصل اول : تعادليعني بايد درآمدها با مخارج موازنه داشته باشد. لذا بايد بودجه خانواده با كسري مواجه نشده، بلكه پس انداز هم به وجود آيد تا خانواده بتواند از اين پس انداز براي مصارفي مثل حوادث ناگهاني كه هزينه زيادي را تحميل مي كند يا خريد كالاهاي عمده مثل خانه، ماشين يا وسايل آينده ي فرزندان و ... استفاده نمايد.اصل دوم : كارآمد كردن بودجهبا توجه به اين اصل، با كمترين هزينه و مخارج بيشترين بازده به دست مي آيد. مثلاً اگر قرار باشد هزينه اي براي تفريح و سرگرمي خانواده اختصاص يابد اين كار مي تواند صورتهاي مختلفي داشته باشد مثل پياده روي و قدم زدن در پارك و يا رفتن به سينما و ... مي توان با انتخاب كم خرج ترين راهها بيشترين مطلوبيت و بازدهي را به خانواده داد.خوراك :امام رضا عليه السلام :«خداي متعال هيچ خوردني و پوشيدني را جايز نكرد مگر آنچه كه در آن سود و صلاح است و هيچ چيز را منع نكرده است مگر آنچه كه در آن زيان و نابودي و تباهي است. پس هرچه سودمند و توان بخش جسم باشد و به بدن آدمي نيرو بدهد، حلال است ...»از مهمترين نيازهاي انسان، نياز به خوراك به معني اعم آن شامل آب، غذا، ميوه، ... مي باشد.اولويت اول در تأمين نيازهاي مادي، تأمين نيازهاي

غذايي است.امام رضا عليه السلام مي فرمايند:«اگر مردم حد ميانه را در خوراك رعايت مي كردند بدنهايشان پايدار مي ماند.»براي فعاليتهاي مختلف بدن در سنين كودكي و جواني و پيري به مواد غذايي گوناگون نياز است كه عمدتاً به 4 گروه اصلي تقسيم مي شوند كه عبارتند از : پروتئينها، ويتامينها، قندها و چربيها.مثلاً  درمصرف گوشت مي توان از سويا و يا قارچ استفاده كرد و بجاي مصرف برنج و نان، سيب زميني يا ماكاروني را به كار برد.ارزش غذايي مواد خشك شده بالاتر از مواد يخ زده است.براي پخت گوشت بايد از حرارت ملايم استفاده كرد تا گوشت به خوبي نرم و آبدار شود، زيرا حرارت بالا سبب سفتي گوشت مي شود.موارد ديگري كه در اولويت مصرف مواد غذايي قرار دارند چنين مي باشد :1.تغذيه زنان باردار بايد به طور جدي مورد توجه قرار گيرد. اين كار در درازمدت به نفع خانواده خواهد بود. تغذيه خوب علاوه بر تأثير مثبتي كه بر زايمان دارد، موجب رشد كامل جنين خواهد شد و از آنجا كه پيشگيري مقدم بر درمان است.2.تغذيه صحيح كودكان در سنين بلوغ (بخصوص دختران) عامل مهمي در صرفهد جويي هاي دراز مدت بهداشتي و درماني و دورانهاي بزرگسالي و پيري آنها خواهد بود.3.بيماران و سالخوردگان هم در اولويت تغذيه اي قرار دارند. تغذيه خوب، دوران درمان بيماران را كاهش مي دهد و تغذيه مناسب سالخوردگان مانع ضعيف و بدتر شدن وضع آنها مي شود.4.معمولاً صاحبان كالا و تجارت پيشگان براي فروش كالاهاي خود تبليغات وسيع و پر جاذبه اي انجام مي دهند، همچنين بسته بندي زيبا و رنگارنگ كالاها كه در طبقات

مغازه ها و سوپر ماركتها بر روي هم چيده شده عامل مهمي براي مصرف بيشتر و بيشتر خانواده ها شده است.ولي اولياء خانواده به خصوص «زنان» نقش مهمي را در ايجاد و حفظ يا از بين بردن يك عادت غذايي خوب يا بد دارند، در خريد و مصرف كالاهاي تغذيه اي به شدت بايد مراقب بود كه فريب رزق و برقهاي ظاهري را نخورده و به درصد تغذيه اي و بهداشتي كالا توجه نمود. مصرف غذاهايي چون كالباس، سوسيس، همبرگر و كلاً گوشتهاي مخلوط و هم چنين چيپس ها و پفكها از جانب هيچ كارشناس تغذيه اي توصيه نمي شود و براي مصرف كالاهايي مثل شكلاتها، شيريني ها و نوشابه هاي صنعتي بايد محدوديت قائل شد.5.در مديريت آگاهانه ي خانواده خريد موادغذايي به مقدار لازم و كافي انجام مي شود. به خصوص در ميهماني ها لازم است دقت شود كه به عنوان ميهمان به اندازه و درست غذا بخوريم و به عنوان ميزبان نيز بيش از اندازه و با تنوع زياد غذا تهيه نكنيم، اين مسأله علاوه بر صرف هزينه ي مادي و زماني بيشتر، براي سلامتي هم مضر است.6.امروزه كه با مشكل تقريباً غير قابل گريزي به نام «آلودگي هوا» روبرو هستيم، بايد مراقب باشيم با مصرف غذاهاي چرب، شور و خيلي شيرين احتمال ابتلا به بيماري هايي مثل سرطانها، پوكي استخوان، ناراحتيهاي قلب و گوارش را افزايش ندهيم.3-2- پوشاك«اي فرزندان آدم براي شما لباس را آفريديم تا زشتي هاي بدن شما را بپوشاند و زينت شما باشد.»لباس، زينت بدن و پوشش و حفاظ آن از سرما و گرما مي باشد.نعمتي را كه خداي

لطيف و رحيم به وسيله ي ايجاد مواد اوليه و تهيه و استفاده، آن را در اختيار بشر قرار داده است. لباسهايي از كتان و پنبه و پشم و ابريشم و حرير براي حفظ و زينت بدن، لباسهايي مثل زره كه براي دفاع از بدن در مقابل دشمنان است.نكاتي در مورد لباس1.در نگرش اخلاقي لباس پوشيدن به قصد تفاخر و خودنمايي مردود شمرده شده است.2.هر چند كه اسراف در پوشاك مثل اسراف در هر امر ديگري صحيح نيست ولي بايد دقت نمود كه داشتن چند دست لباس براي مصارف مختلف در زندگي، اسراف نيست.چنانچه شخصي از امام كاظم عليه السلام سؤال نمود.«انسان داراي ده پيراهن باشد اسراف است؟فرمودند : نه و اين بيشتر موجب نگاهداري لباسهاي اوست.لذا لباس متعدد داشتن ، خود نوعي رعايت اقتصاد است، زيرا كه اگر يك لباس مدام پوشيده شود زود كهنه و پاره مي شود و اگر چند لباس باشد و به نوبت پوشيده شود براي زمان بيشتري دوام مي آورد.3.شخصيت اجتماعي افراد معمولاً به نوع لباس آنان ارتباط دارد. افراد جامعه بايد به اين توجه داشته باشند و لباسي كه مايه آبرو و حيثيت اجتماعي است، در هر جا نپوشند و آن را درست نگهداري كنند تا دوام بيشتري داشته باشد و دوباره نياز به خريدن چنين لباسي پيدا نشود. با خرد ورزي و مديريت و استفاده صحيح از لباسها ، مي توان از اين خطر بزرگ در امان ماند.4.پوشيدن لباسي كه باعث تحريك جنسي شود براي غير همسر حرام است. پوشيدن لباسهاي تنگ و چسبان و بدن نما صحيح نيست. اين نوع لباسها از آن جهت كه حجم

اندامهاي جنسي انسان را در معرض ديد همگان قرار مي دهد، باعث مي شود نگاه ديگران به خصوص جنس مخالف به انسان نگاهي پست و لذت جويانه باشد و از حيثيت و ارزش انسان بكاهدو5.رنگ لباس به خصوص در محيط خانه؛ بهتر است شاد و روشن باشد تا به شادابي فرد و ساير افراد خانواده كمك كند ولي در منظر نامحرم لباس بايد از حيث طرح و رنگ به گونه اي باشد كه جلب نظر نكند.6.يكي از موارد غصب هم ندادن خمس اموال است.7.براي نگهداري لباس بايد توجه داشت كه اتو زدن و تاكردن آن علاوه بر آراستگي لباس باعث ديرتر كثيف شدن آن مي شود و اگر لباس ها بعد از اتوشدن به چوب رخت آويزان شود بهتر حالت خود را حفظ مي كند.8.براي نگهداري لباسها تا فصل آينده حتماً بايد آنها را با استفاده از مواد ضد حشرات مثل نفتالين يا در پوششي (پلاستيكي يا پارچه اي) پوشاند.9.لباس بايد آزاد و راحت باشد. به خصوص براي كودكان ، كه در سن رشد و دائم در حال بازي و جست و خيز هستند.10.چون بچه ها رشد سريعي دارند مي توان لباسهاي آنها را براي فرزند بعدي نگهداري كرد يا به صورت تميز و مرتب به كودكان نيازمند داد.11.براي شستشوي لباسها بايد دقت نمود كه لباسها از جنس و رنگ نزديك به هم باشند.از انداختن لباسهاي زير با ساير البسه در ماشين لباسشويي پرهيز شود چون ممكن است موجب انتقال بيماريها شود.12.در مورد خريد لباس مي توان فروشگاههاي مطمئن را كه با قيمت مناسب لباس مي فروشند، شناسايي كرد تا از هدر رفتن وقت در

خيابانها و فروشگاهها جلوگيري شود.در مورد خريد عيد نوروز مي توان به فاصله ي 3-2 ماه به نوروز خريد را انجام داد.همچنين خريد لباسهاي دست دوم خارجي به دلايل بهداشتي و كم دوامي اين نوع البسه ، صحيح نيست.13.آموزش خياطي و دانستن نكات مربوط به آن در زندگي، يك هنر خوب براي دختران مي باشد.4-2- مسكن«والله جعل لكم من بيوتكم سكناً»«و خداوند خانه هاي شما را محل آرامش قرار داد.»1.از ويژگي هاي مهم مسكن خوب، همسايه خوب است. لذا براي سكونت در هر خانه و منطقه تحقيق و پرس و جو كمك مهمي براي داشتن آرامش مادي و روحي است. اين ضرورت در مورد خريد مسكن به مراتب جدي تر از اجاره مسكن است.اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمايند:«سل عن الرفيق قبل الطريق و عن الجار قبل الدار»يعني «قبل از مسافرت از وضع رفيق (هم سفرت)و قبل از سكونت در خانه اي ، از وضع همسايه ات تحقيق و پرس و جو كن.»2.ويژگي استحكام بنا.3.وضعيت داخلي بنا از جهت آفتابگير بودن اتاقها4.از جهت جغرافياي محل سكونت ، نزديك بودن مسكن به محل كار و تحصيل ، داشتن امنيت ،نزديكي به مراكز بهداشتي، درماني، ورزشي و مراكز خريد و خدمات عمومي و هم چنين نزديك بودن به محل سكونت بستگان از ويژگي هاي يك مسكن خوب است.راههاي تهيه مسكن :1.يكي از طرق تهيه ي مسكن اجاره نمودن خانه يا آپارتمان است. اجاره نشيني از يك جهت سخت و از جهتي ديگر مفيد است. از جهت مستأجر دغدغه ماليات و عوارض و آسفالت پشت بام و نم كشي ديوار همسايه و تعميرات اساسي و غير اساسي را ندارد

مفيد است و از جهت اسباب كشيهاي سالانه و دائم در فكر پيدا كردن مسكن مناسب بودن ،هزينه هاي حمل اسباب و كرايه ماشين و پرداخت حق بنگاهي ،سخت است. بنابراين بهتر است خانواده هر چه زودتر به خريد مسكن اقدام نمايد.خوشبختانه اكنون دولت به شيوه هاي مختلف ،به صاحب مسكن شدن مردم كمك مي نمايد مثل اجاره به شرط تمليك، ارائه تسهيلات بانكي و...تحصيل:از اقلام سبد هزينه خانوار، خرج تحصيل افراد خانواده مي باشد. امروزه آموختن سرعتي به مراتب افزون تر از گذشته دارد غير از آنكه گستره ي آن تقريباً تمام افراد خانواده رادر بر گرفته است. زمان سرمايه عمر آدمي است.تشويق قرآن بلكه ارزش واسطه اي است . به صورت كلي مي توان گفت اين گونه گفت كه تا وقتي كه «علم نافع» برمبناي استعداد و علاقه انسان باشد و انسان را به كمال واقعي كه همان تقرب به خداست ياري كند ، و ارزشهاي ديني و كرامت انساني در راه تحصيل علم خدشه دار نشود، لزوم تحصيل علم احساس مي شود و خانواده هم مسئول ادب و تربيت و آموزش فرزندان مي باشد و هزينه كردن در اين امور هم از اولويتهاست. آموزشهاي مقطعي و كوتاه مدت تابستاني است.مطالعه ي نشريات مفيد، فراگيري هميشگي آموزه هاي ديني و قرآني در تمام سنين و ... آموزش از راه دور، آموزش مجازي موجب ارتقاء بهره وري و در نتيجه كاهش هزينه ها، رشد، و تربيت نيروي انساني است.6-2- بهداشت و درمانحضرت رسول اكرم(ص) :«تنظفوا بكل ما استطعتم فان الله تعالي بني الاسلام علي النظافة و لن يدخل الجنة الا كل نظيف»«بهداشت را رعايت

كنيد به هر ميزان كه در توان داريد. همانا خداوند تعالي اسلام را بر پايه نظافت و بهداشت بنا كرد و هرگز داخل بهشت نمي شود مگر فرد پاكيزه.»از اقلام سبد هزينه ي خانوار ، بخشي هم به بهداشت و درمان اختصاص دارد. هزينه براي بهداشت به مراتب به صرفه تر از پرداخت هزينه ي درمان است، وخود باعث جلوگيري از ايجاد بيماريها و هزينه هاي گران درمان مي شود.مديريت خانواده (به خصوص زنان ) نقش مهمي در ايجاد تقويت رفتارهاي صحيح بهداشتي در داخل و خارج خانه دارند.نظافت عمومي اتاقها و فضاي خانه، تهيه ي بهداشتي غذاها، نظافت آشپزخانه كه كانون مهمي براي تكثير ميكروبها است، شستشو و اتوي لباسها و هم چنين عادت دادن بچه ها به نظافت دائميدستهاودندانها،استحمام،مرتبكردنرختخوابوالبسهولوازمشخصيخودرفتارهايسادهوعاديروزمرهاستوليدرواقعازبسياريبيماريها و از تحميل هزينه هاي گزاف بر خانواده جلوگيري مي كند.آموزش و رعايت نظافت عمومي در مدرسه و خيابان و محل كار، رعايت جدي مقررات رفت وآمد مثل عبور از خيابان در محلهاي مجاز ،پرهيز از ايجاد انواع آلودگيهاي صوتي، رعايت حق تقدم و... از اموري است كه علاوه بر سهل و روان شدن بسياري از گره هاي موجود در جامعه، از حوادث غير مترقبه ، پر هزينه و گاه مرگبار جلوگيري مي كند.7-2- اوقات فراغت : مهماني ،مسافرت ، تفريح«سافرو تصحوا»پيامبر اكرم صلي الله عليه آله فرمود :«مسافرت كنيد تا سالم بمانيد.»همه ي زندگي كار نيست بلكه براي بهتر كاركردن فرصتهايي براي رسيدگي به خويشتن و نيز تفريح لازم است.خانواده ي سالم سعي دارد بخشي از درآمد و زمان خود رابه تفريح سالم اختصاص دهد. تفريحات مي تواند به شكل مسافرت،د گردش در

تفرجگاهها، مهماني دادن، مهملني رفتن، ديد و بازديدهاي فاميلي و دوستانه باشد.يكي از بهترين استفاده ها در روزهاي تعطيل ديدن اقوام و نزديكان به خصوص پدر ومادر است.چه خوب است برخي از جمعه ها، خود و فرزندانمان در نماز جمعه شركت كنيم كه همين امر غير از اينكه انجام يك وظيفه ديني – سياسي است، حضور در فضاي معنوي نماز جمعه و هم نشيني با افراد مؤمن و استفاده از مزاياي جانبي مثلنمايشگاههاي كوچك و بزرگ كتب، نوار، سي دي، مجلات و... موقعيت با ارزش و مطلوبي براي گذراندن يك روز تعطيل مي باشد.برگزاري مهماني هاي سالم و دوستانه، استفاده ديگري براي گذران اوقات فراغت مي باشد.استفاده از پاركها و فضاي سبز داخل و خارج از شهرها و نيز كوهستانهاي اطراف محل زندگي و حتي اماكن تاريخي مثل موزه ها ، مساجد، امامزاده ها، تفريح سالم و كم خرجي براي خانواده ها مي باشد. براي كم تر شدن خرج اين تفريحات مي توان غذا را در خانه تهيه نمود.آنچه كه اين تفريحات را شيرين مي كند خوش اخلاقي، صداقت و رفاقت، صميميت و همكاري، همبازي شدن بچه ها با يكديگر و پدر و مادر با بچه ها ، كم توقعي و كسب تجربيات نو در زندگي مي باشد.حتي در مواردي مي توان به صورت گروهي هديه ي مشتركي كه خريد آن فعلاً براي جوانان مقدور نيست ولي نياز ضروري زندگي آنها مي باشد را تهيه نمود.8-2- تزئين، آرايش، عطر، وسايل رفاهيامام صادق (ع):«ان الله عزوجل يحب الجمال و التجمل»«هماناد خداوند عزوجل زيباييي و آراستگي را دوست دترد.»ازموارد استفاده صحيح درآمد خانوار تهيه وسايل آرايش و

نظافت و عطر مي باشد.آنچه از تعاليم ديني رسيده، تأكيد بر آراستگي ظاهري انسان چه در محيط خانه و چه در برخورد با عموم مردم دارد. برخي از عالمان آراستگي ظاهري را «حق بزرگ انساني و اجتماعي» مي دانند. زيرا اينكار موجب خرسندي مردم مي شود پس همه بايد ملزم به آن باشند، چون در اجتماع ظاهر مي شوند و با يكديگر روبرو مي گردند و روي يكديگر تأثير مي گذارند.استفاده از عطر در حال عبادت و در خانواده توصيه شده است. امام رضا (ع) مي فرمايند:«شايسته است كه انسان هر روز عطر بزند و اگر نتوانست يك روز در ميان و اگر نتوانست در هر جمعه و اين اندازه را ترك نكند.»خوشبويي موجب جلب دلها مي شود. نماز معطر ثوابي برابر با هفتاد نماز بدون عطر را دارد.زيرا ملائكه و قواي معنوي و مأموران الهي كه به نماز و عبادت انسان متوجه اند از بوهاي خوش تغذيه مي شوند.البته در مورد استفاده از لوازم آرايشي بايد از اسراف پرهيز كرد و حتي المقدور از خريد انواع فراوان و به خصوص نوع خارجي آن خودداري نمود.هم چنين خانمها بايد توجه داشته باشند استفاده از زينتهاي دست و گردن و آرايش صورت در منظر نامحرم از نظر شرعي كاري ناپسند و حرام مي باشد. التزام به امر شرعي در همان گام اول، غير از آنكه موجب بالا رفتن حريم و شخصيت زن مي شود، از بسياري عواقب ناپسند و خطرناك كه در كمين زنان مي باشد، نيز جلوگيري مي كند.در قرآن كريم مي فرمايد : «زنان حق ندارند زينت خود را آشكار سازند مگر براي محارم

خود.»در توضيح اين مطلب بايد گفت كه اقتصاد اسلامي زندگي رابه سه نوع تقسيم كرده است، زندگي ضروري، زندگي رفاهي، زندگي تجملي.زندگي ضروري يعني همه از خوراك و پوشاك و مسكن بهره مند باشند.زندگي رفاهي را هم اسلام مي پسندد كه انسانها بخصوص مسلمانها از غذاي خوب، ازدواج، رفاه، آسايش بهره مند باشند ولي زندگي تجملي را اسلام نمي پسندد و آن را نهي كرده است. كه تجمل گرايي در خانواده ها و ملتها سرآغاز دردسرها و نابودي است و موجب ورود در عذاب دردناك جهنم مي شود.تكنولوژي و مصرف بايد در خدمت انسان باشد نه آنكه انسان در خدمت تكنولوژي و مصرف.مهمترين نكاتي كه براي خريد لوازم زندگي بايد به آنها توجه داشت عبارتند از:لزوم و ضرورت جدي كالاي مورد نظر براي رفع نيازهاي واقعي خانه - - استحكام و دواممصرف كم انرژي -- عدم وجود جايگزين مناسب تر براي آن- عدم چشم و هم چشمي در خريد كالا- توليد كالا در داخلامام علي عليه السلام :«... فقراء المسليمن اشركو هم في معيشتكم...»«فقيران مسلمين را در زندگي، شريك خويش سازيد.»بخش ديگري از اقتصاد در خانواده مربوط به انفاق و تعاون و همكاري هاي اجتماعي است.بر خانواده هاي مرفه و ساير مسلمانان نيز لازم است كه به فكر نيازمندان باشند چه به صورت فردي يا از طريق سازمانهاي مطمئن خيريه و مددكاريهاي اجتماعي به آنها كمك كنن و از زيادي مال خود به آنها ببخشند.«(واي بر آنان كه) ... از دادن وسايل زندگي به يكديگر دريغ مي كنند»،ماعون وسايل زندگي و نيازمنديهاي روزمره است.پيامبر اكرم(ص)مي فرمايد : «هركس از همسايه اش چيزي را كه مورد

نياز اوست دريغ كند، خدا در روز رستاخيز لطفش را از او دريغ كند.»در جامعه موارد زيادي است كه مي تواند مشمول كمكها و همكاري هاي اجتماعي شود، مثل تهيه جهيزيه دختران، خرج درمان، تهيه آذوقه براي مستمندان به خصوص در ايامي مثل ماه مبارك رمضان و اعياد كه بيشتر مورد نياز است.اولاً نيكي كردن براي خويش است و ثانياً موجب بركت و نمو اموال خود انسان مي شود و ثالثاً باعث ايجاد محبت و گسترش عواطف انساني در جامعه و جلوگيري از ايجاد كينه و بغض در دل نيازمندان مي شود و دعاي خير آنها نيز بدرقه كار نيكوكاران خواهد بود.«فمن يعمل مثقال ذرة خيراً يره»در اينجا از تأثير نقش زنان نبايد غافل شد كه در تشويق شوهر و فزرندان و انجام امور خيريه و دادن صدقات و شركت براي اهداي هديه در ايامي چون روز نيكوكاري، امداد رساني به محرومين و مصدومين حوادث غير مترقبه و ... سهم بسزايي دارند.«بدانيد از هر گونه درآمد و سودي كه نصيب شما مي شود يك پنجم آن، از آن خدا و پيامبر و امامان اهل بيت است.»ماليات پولي است كه در قبال حقوق شهروندي خود مي پردازيم و از بابت پرداخت ان، از امكانات رفاهي شهري بيشتري برخوردار مي شويم در حاليكه خمس مالي است كه متعلق به امام زمان عليه السلام وسادات فقير و يتيم و مسكن مي باشد.عمده ترين مواردي كه خمس آن واجب است، منفعت كسب مي باشد.افرادي كه داراي حيوانات گاو و گوسفند و شتر و يا صاحب طلا و نقره و يا مالك گندم و جو و كشمش و خرما باشند

بعد از دوازده ماه چنانچه اين اموال در حد نصاب خاصي باشد پرداخت زكات آن ها واجب مي باشد.11-2- صرفه جويي در مصرفاز مهمترين شيوه هاي مديريت در خانه، حركت و تلاش براي صرفه جويي در مصرف مي باشد.راههاي صرفه جويي:صرفه جويي در مصرف انواع انرژي هاي برق، گاز و ... : مثل استفاده زياد از لامپهاي برق به خصوص در ساعات اوج مصرف، استفاده از لامپهاي كم مصرف و...صرفه جويي در مصرف آب : مثل استفاده كمتر به هنگام شستشوي ظرفها، استحمام بچه ها(شيرآب را كمتر باز كرده تا جريان آب كمتر شود و يا استفاده از سر دوشهاي مخصوص كه با زياد كردن فشار آب، مقدار آب مصرفي را كاهش مي دهند) و يا تا حد امكان عدم شستشوي حياط و ماشين با آب تصفيه شده و....صرفه جويي در مصرف غذا : مثل عدم خريد بيش از اندازه نياز مواد غذايي، نگهداري صحيح مواد غذايي و جلوگيري از فساد آنها.صرفه جويي در پوشاك : مثل نگهداري صحيح از لباسها، نگهداري لباس تميز و سالم بچه هاي بزرگتر براي كوچكترها.صرفه جويي براي خريد هديه : مثل آموختن شيوه هاي كاردستي و هنرهاي دستي و تزئيني.صرفه جويي در وسايل مدرسه بچه ها : مثل آموزش نحوه ي استفاده ي صحيح از كيف و كتاب و قلم و دفتر و روپوش به فرزندان، تا مدت طولاني تري از آنها استفاده شود و حتي براي بچه هاي بعدي نگه داشته شود.صرفه جويي براي استفاده صحيح از وسايل خانه : مثل تلويزيون، بخاري و... دفترچه هاي راهنما همراه اي وسايل است، خواندن دقيق اين دفترچه ها و عمل

به دستورالعملهاي آنصرفه جويي در مسكن : مي توان با گذشت و بردباري و توجه به حقوق يكديگر، حداقل براي مدتي از منزل پدرشوهر يا پدر زن استفاده كردوصرفه جويي در زمان : با برنامه ريزي و پرهيز از بي نظمي بايد مديريت زمان را بر عهده گرفت.صرفه جويي در توليد زباله : با تفكيك زباله ها از خانه مي توان عملاً بخشي از زباله ها به خصوص روزنامه هاي باطله، دفاتر غير لازم و كاغذ و مقواهاي مصرف شده در خانه را به چرخه توليد بازگرداند.زباله هاي از جنس پلاستيك را هم مي توان به چرخه بازيافت برگرداند.فصل سوم :آموزش رفتارهاي مطلوب اقتصادي به فرزندانبخش مهمي از مسائل اقتصادي خانواده آموزش و تربيت رفتار صحيح اقتصادي به فرزندان است. آموزش اقتصاد به فرزندان به 2 گونه مستقيم و غير مستقيم صورت مي گيرد. بخش غير مستقيم كه مهمتر هم هست، روش و نوع عملكرد والدين است كه خواه حتماً به فرزندان منتقل مي شود.مهمترين گام در تربيت صحيح اقتصادي فرزندان (مثل ساير زمينه هاي تربيتي)، تصحيح عملكرد والدين است.در شيوه ي دوم، والدين يا مربيان به گونه اي مستقيم عمل مي كنند.1-3- فرزندان و مالكيتكودكان خيلي زود با مفهوم مالكيت آشنا مي شوند. از همان زندگي بچه ها در بازي با خواهر و برادر و همسالان خود با معناي «مال من» و مفهوم اينكه «ديگران حق تعرض به محدوده و اموال او دارند» مأنوس مي گردند.در اين دوران مسائل زيادي است كه يادگرفتن آنها براي فرزندان ما ضروري مي باشد. برخي از اين مسايل احكام شرعي مسائل اقتصادي امت كه والدين بايد بايد با

توجه به فتاواي مراجع تقليد خود آنها را بشناسند و به فرزندان هم بياموزند. ولي ذكر برخي از اين مسائل در اينجا هم بي مناسبت نيست :اگر فرزند دختر ده ساله يا بزرگتر و پسر 15 ساله يا بزرگتر از طريق كسب ، مالي به دست آورند پرداخت خمس آن بر آنها واجب است.داد و ستد كودك اگر به طور مستقل – نه از سوي ولي – باشد باطل است خواه هردو طرف معامله كودك باشند يا يك طرف آن.داد و ستد كودك مميز در چيزهاي كم ارزشي كه رسم مردم در آنها بر معامله با كودكان است، باطل نيست.كودك نمي تواند قرض بدهد يا بگيرد، اجاره بدهد يا مالي را ببخشد يا چيزي را عاريه دهد يا امانت بدهد يا امانت بگيرد.2-3- فرزندان و خريد يكي از امور اقتصادي خانواده ها،خريد كردن فرزندان مي باشد. خريد كردن از كارهاي خوبي است كه مي تواند هم باعث همكاري فرزندان در امور خانه بشود تا كمكي به انبوه كارهاي پدر و مادر باشد و هم عاملي براي ايجاد حس مسئوليت و مهارت براي زندگي مشترك آينده آنها باشد.اگر با فرزندتان به خريد مي رويد :در مورد اجناسي كه مي خواهيد خريد كنيد از آنها نظر خواهي كنيد تا توجه آنها به ملاكهاي خريد مثل كيفيت و قيمت مناسب، توليد داخلي بودن ، سالم بودن كالا، شماره ي پروانه ، تاريخ توليد و... جلب شود.از همان آغاز از خريد هاي غير ضروري خودداري كنيد تا اين كار براي بچه ها به عنوان يك عادت دربيايد نه اينكه جذب رنگ و ظاهر و تبليغات كالاها شوند و هر

چه در چشم زيبا آيد در سبد خريد قرار داده شود بلكه خريد را متناسب با مقدار پول موجود و نياز واقعي و با توجه به اولويتهاي خانواده بايد انجام داد.اگر فرزندتان را به خريد مي فرستيد :به مقدار لازم پول در اختيار او قرار دهيد. منظور از لازم، نه مقدار كمتر از ميزان كالاي سفارش شده است تا فرزند شما پس از خريد مقروض و يا احياناً سرافكنده در مقابل مغازه دار و ساير مشتريها نشود و نه خيلي بيشتر از حد نياز، تا وسوسه به خريدهاي غير ضروري نشود.به مغازه ها و فروشندگان و مسير رفت و آمد او و به مدت زمان رفت و برگشت او توجه و نظارت داشته باشيد.نوعي برنامه ريزي داشته باشيد كه بچه ها مكرراً به خريد نروند.حتي المقدور از فرستادن دختران آنهم به صورت تنها، به خريد خودداري شود.كودكان را در ساعات دير وقت شب به خريد نفرستيد.به آنها تذكر بدهيد كه هر خريدي درست نيست.به آنها ياد بدهيد براي خريد كردن با شما مشورت نمايند و براي خرج كردن پول خود هم برنامه ريزي و دقت داشته باشند.3-3- فرزندان و پولامام باقر (ع): «خداوند درهم و دينار را براي سامان يابس كار خلق قرار داده است تا بدان وسيله، امور زندگاني مردمان بگذرد و نياز هاي آنان برآورده شود.»نحوه نگهداري از اسكناس ها را بايد به فرزندان آموزش داد.خريد يك كيف پول كه هزينه ي كمي دارد، به راحتي مي توان پول را نگهداري كرد. بچه ها بايد ارزش پول درآوردن و پول نگهداشتن و پول خرج كردن را بدانند.آنها بايد بدانند كه پول نعمتي از

جانب خداست كه با زحمات فراوان پدر و مادر به دست مي آيد. لذا نبايد به راحتي از بين برود و بايد در قبال آن احساس مسئوليت كنند.4-3- فرزندان و حفظ اموالامام صادق(ع):«احتفظ بمالك فانه قوام دينك»از ديگرآموزشهاي ضروري به فرزندان توجه دادن آنان به حفظ اموال مي باشد، برخورد توپ با شيشه و شكسته شدن آنها و يا وارد شدن ضرر به اموال ديگران، نباشد، كه اين كار مستلزم صرف هزينه هاي مادي و زماني زيادي است و بر پدر و مادر واجب است از پول پس انداز فرزند(اگر دارد) و يا از پول خودشان خسارت وارده را جبران نمايند.5-3- فرزند و كارتشويق فرزندان به كار كردن از وظايف تربيتي والدين است. كار كردن را بايد به عنوان يك ارزش مثبت به فرزندان آموزش داد. آغاز آنهم از همان ابتداي كودكي است كه كودك براي همكاري در امور ساده و پيش پا افتاده تشويق شود. با بزرگ شدن كودكان مي توان انسانهايي را كه با كار و تلاش پيگير و پشتكار فزاينده ي خود به درجات عالي انساني و اجتماعي رسيده اند به عنوان الگو معرفي كرد.جوهره ي زندگي كار است.دانه براي خوراك آدمي پديد آمد.جوانان ما بايد بدانند كه كار عامل مهم تربيت ، كسب  تجربه و تشخيص اجتماعي و به دست آوردن مهارتهاي زندگي و رشد استعدادها و بروز خلاقيتها است.سستي و تنبلي بلا و آفت مي باشد.بي كاري موجب عدم تعادل و كسالت روحي و مادر انواع بزهكاري هاست.منظور از «وضع» اين است كه از حيث امكانات ، زندگي هركس با ديگران تفاوتهايي دارد.شكرگزاري خدا را به خاطر نعمتهاي بي شمارش

يادآوري نمايند.توجه به اين نكته ضروري است كه احساس رفاه و آسايش، مهمتر از داشتن وسايل و اسباب متعدد است.زيرا ارزش داشته هاي خود را نمي دانند وچه بسيار افراد كه با رضايتمندي و قناعت از حداقل امكانات با مديريت و دقت استفاده و رفع نياز مينمايند زيرا كه : هيچ گنج و ثروتي بي نياز كننده تر از قناعت نيست.فصل چهارم :مشكلات حاد اقتصادي در خانواده ها و راهكارهاي برون رفت از آنها«و لنبلونكم بشيء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرين»«و حتماً شما را به چيزي از ترس و گرسنگي و كاستي در اموال و جانها و ثمرات آزمايش مي كنيم و صابران(در اين سختيها را) بشارت بده.»انسان عاقل نه از فراز دنيوي مغرور مي شود و نه از فرود آن دچار يأس و سستي مي گردد.1-4- علل پيدايش مشكلاتنابسامانيهاي شديد اقتصادي در خانواده معمولاً بر اثر مسدود شدن راههاي درآمداتفاق مي افتد كه برحسب مدت انسداد، وضعيت پس انداز خانواده، وجود حمايتهاي جانبي از خانواده ، تعداد افراد خانواده و تلاش آنها و مهمتر از همه شيوه ي مديريت خانواده دچار شدت و ضعف است.هم چنين بحرانها گاه مي تواند به علت از دست دادن سرپرست خانوار كه وظيفه ي تأمين معاش خانواده رل بر عهده داشته اتفاق بيفتد كه در اين حال خانواده علاوه بر ضربات عاطفي ناشي از فقدان عزيز خود، قطع شدن راه درآمد يا كاهش شديد آن را نيز بايد تحمل كند.برخي از مردم وسيله آزمايش برخي ديگر مي شوند.راههاي برون رفت از مشكلات حاد اقتصاديبه همان ترتيب كه عوامل

ايجاد بحرانها در درون يا برون خانواده شكل مي گيرد، راههاي رهايي از اين مشكلات نيز به دو دسته درون خانوادگي و برون خانوادگي تقسيم مي شوند.2-4- راهكارهاي درون خانوادگي :1-2-4 مديريت صحيح :«هركس تقوا در رعايت حدود الهي را پيشه كند خداوند براي او راه خروج قرار مي دهد.»مهمترين عامل گذر از بحرانها و مشكلات ، مديريت صحيح و خردمندانه است.شرايط سخت، عامل مؤثري براي به فعليت درآورده شدن استعدادهاي عالي انساني است لذا مديريت در مواجهه با مشكلات حاد نه تنها خود را نمي بازد بلكه با تدبير به سروسامان دادن اوضاع نابسامان موجود مي پردازد. او سعي مي كند با شناخت شيوه هاي سالم و مشروع راههاي جديد كسب درآمد را انتخاب كند.2-2-4- استفاده از پس انداز ها:معمولاً خانواده هايي كه بطور نسبي از توان مادي بهره مند باشند سعي مي كنند با دورانديشي گونه هاي مختلف از پس انداز را( مثل ذخيره كردن اضافه درآمد در بانك يا خريد سهام يا زمين و ...) براي خود و فرزندانشان تأمين نمايند.3-2-4- همكاري هاي درون خانواده :در زمان بروز نابسامانيهاي اقتصادي يكي از بهترين شيوه هاي برون رفت، همكاري هاي دروني افراد خانواده مي باشد. آثار اين همكاريها غير از خروج خانواده از وضعيت بحراني، مي تواند به صورت يك تجربه غني براي سازندگي شخصيتي فرزندان و افزايش مهر و محبت بين اعضا خانواده باشد. اين همكاريهاي مي تواند بهاشكال مختلفي باشد. مثل كنار گذاشتن خواسته ها و توقعات درجه دوم و چندم براي چيزهايي كه ضرورت جدي براي خريد آنها وجود ندارد يا مثلاً فرزندان بزرگتر زودتر وارد بازار كار شوند ويا

اگر در حال تحصيل هستند به طور موقت از ادامه تحصيل خودداري كرده و به اشتغال و يا ضمن تحصيل با حذف اوقات فراغت به كار كردن و تأمين درآمد بپردازند.4-2-4- حمايتهاي فاميلي :يكي ديگر از راههاي گذر از دوران سخت شدائد مادي خانواده ، همكاريها و حمايتهاي افراد فاميل به خصوص بزرگان قوم مي باشد. درباب احكان خانواده و مسائل نفقه در فتاواي مراجع گرانقدر آمده است كه در صورت ناتواني مرد از تأمين نفقه خانواده ،بر پدر اوست كه به تأمين مخارج او و فرزندانش اقوام نمايد (در صورت توانايي).هم چنين مي توان با ايجاد صندوق قرض الحسنه فاميلي توسط بزرگان خانواده قدم مؤثري براي كمك به اقوامي كه گرفتار مشكلات و محتاج به وام هستند، برداشت. وجود اين نوع صندوق ها درفاميل موجب بيشتر شدن همبستگي خانوادگي و همين طور گرفتار نشدن نيازمندان در چرخه ي ربا خواري مي شود.3-4- راهكارهاي برون خانوادگي :بخش ديگري از راههاي برون رفت از بحرانهاي اقتصادي خانواده، كمكهايي است كه از طريق نهادهاي غير خانوادگي ارائه مي شود كه خود به دو دسته نهادهاي حكومتي و سازمانهاي خيريه مردمي تقسيم مي شود.1-3-4- بيمه ها :انواع بيمه ها مي تواند كمك مهمي براي جبران خسارتهاي وارده باشد، مثل بيمه آتش سوزي، زلزله، بيمه هاي حوادث رانندگي، بيمه عمر، بيمه سرقت، بيمه مسئوليت و...2-3-4- كميته ي امداد امام خميني (ره) :يكي از مهمترين نهادهاي خدماتي جامعه، كميته امداد امام است كه در خدمت اقشار كم درآمد و محروم جامعه مي باشد، طبق اساسنامه كميته امداد هدف از تشكيل كميته ارائه خدمات حمايتي، معيشتي، فرهنگي براي نيازمندان و محرومان

داخل و خارج كشور به منظور تأمين خود اتكايي، تقويت و رشد ايماني با حفظ كرامت انساني است. مركز اصلي امداد تهران ايت.3-3-4- سازمان تأمين اجتماعي :تأمين اجتماعي نتيجه ي يك روند تاريخي است كه امروزه به عنوان يكي از شاخص هاي توسعه يافتگي كشورها مطرح است.در كشور ما مأموريت اصلي اين سازمان پوشش كارگران مزد و حقوق بگير (به صورت اجباري ) و صاحبان حرف و مشاغل آزاد (به صورت اختياري) است.تأمين اجتماعي يك سازمان عمومي غير دولتي است.مهمترين تعهدات و خدمات سازمان تأمين اجتماعي عبارت است :حمايت در برابر حوادث، بيماري، بارداري و... ، مستمري بازنشستگي ، از كار افتادگي، بازماندگان.مقرري بيمه بيكاري.غرامت دستمزد ايام بيماري، بارداري و...كمك هزينه ازدواج و كفن و دفن4-3-4- سازمان بهزيستي :يكي ديگر ازسازمانهاي خدماتي، سازمان بهزيستي مي باشد، اين سازمان خدماتي را جهت كمك به توانمندي معلولين، پرداخت حق بيمه كارگران معلول، اخذ موافقت اصولي و پروانه جهت فعاليت مؤسسات غير دولتي و خيريه براي اموري مثل باز پروري معتادين ، خانه سلامت دختران وزنان، مراكز توانبخشي بيماران رواني مزمن، كمك به اشتغال و ارائه خدمات حقوقي به مددجويان و معلولان بهزيستي و هم چنين برنامه ريزي جهت استفاده از خدمات مهارتي و تخصصي افراد انجام مي دهد.هم چنين استفاده از وامهاي بانكي، سهام عدالت، تسهيلات صندوق مهر امام رضا (ع)، تسهيلات و وامهايي جهت اشتغالزايي، كمكهاي سازمان بازنشستگي و... امكانات و كمكهايي است كه مي تواند جهت سبك شدن بار كمر شكن مشكلات اقتصادي خانواده به كار گرفته شود.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109