سرشناسه:لباف ، علی ، 1353 -
عنوان قراردادی:مصنف فی الاحادیث و الاثار .فارسی - عربی .شرح
عنوان و نام پدیدآور:هجوم اول: به روایت ابن ابی شیبه (متوفای 235 هجری) / به اهتمام علی لباف ، با همفکری حمید مستفید ، میثم توکلی بینا ؛ تحت اشراف آیه الله سبحانی.
مشخصات نشر:تهران : منیر ، 1388.
مشخصات ظاهری: 44 ص. : نمونه.
شابک: 11000ریال : 978-964-539-139-1
وضعیت فهرست نویسی:فاپا
یادداشت:کتاب حاضر برگرفته از کتاب"مصنف فی الاحادیث و الاثار" تالیف ابن ابی شیبه است.
یادداشت:کتابنامه به صورت زیرنویس.
موضوع:فاطمه زهرا (س) ، 8؟ قبل از هجرت - 11ق. -- تعقیب و ایذاء
موضوع:فاطمه زهرا (س) ، 8؟ قبل از هجرت - 11ق. -- شهادت -- ماخذ
موضوع:فاطمه زهرا (س) ، 8؟ قبل از هجرت - 11ق. -- نظر اهل سنت
موضوع: ابن ابی شیبه ، عبدالله بن محمد ، 159 - 235ق . مصنف فی الاحادیث و الاثار -- نقد و تفسیر
شناسه افزوده:مستفید، حمیدرضا
شناسه افزوده:توکلی بینا، میثم، 1357 -
شناسه افزوده:سبحانی تبریزی ، جعفر، 1308 -
شناسه افزوده: ابن ابی شیبه ، عبدالله بن محمد ، 159 - 235ق . مصنف فی الاحادیث و الاثار. شرح
رده بندی کنگره: BP27/3 /ت7 ل23 1388
رده بندی دیویی: 297/973
شماره کتابشناسی ملی:1772275
ص:1
پیش گفتار
مُصَنّف نگاری
گفتار یکم:ماجرای هجوم به بیت فاطمه(علیهاالسّلام)به روایت ابن أبی شیبه
ابن أبی شیبه کیست؟
درباره کتاب«المصنّف»،تألیف:ابن أبی شیبه
درکتاب«المصنّف»چه می خوانیم؟
تحصّن در بیت فاطمه(علیهاالسّلام)در منابع تاریخی
نقل احمد بن حنبل درمُسند
زمان وقوع تحصّن
اسامی تحصّن کنندگان
تواتر نقل های حاکی از تحصّن
دورنمای نقل های تاریخی
هجوم اول(=واکنش به تحصّن،از سوی نظام حاکم)
هجوم اول،به روایت ابن أبی شیبه
ص:1
گفتار دوم:بررسی هجوم به بیت فاطمه(علیهاالسّلام)به روایت ابن أبی شیبه
روش علمی بازخوانی حوادث تاریخی
بررسی یکم:نکاتی درباره هجوم اول به خانه فاطمه(علیهاالسّلام)
نکته اول:عدم خروج حضرت علی«علیه السلام»از بیت فاطمه«علیهاالسّلام»در هجوم اول
سند شمار1) نقل ابن قُتَیبَه
سند شماره2)نقل ابن أبی الحدید
نتیجه:عدم بیعت حضرت علی«علیه السّلام»با ابوبکر در پایان هجوم اول
نکته دوم:تدارک همه امکانات لازم جهت به آتش کشاندن خانه فاطمه«علیه السّلام»در هجوم اول
سند شماره1)نقل ابن قُتَیبَه
سند شماره2)نقل ابن عبد ربّه و نقل أبوالفداء
سند شماره3)شواهدی دیگر
نقل ابن أبی شیبه
نقل های مشابه:جوهری؛متّقی هندی
نقل ابن عبد البَرّ
نقل های مشابه:نُویری:صَفَدی
نتیجه:تهدید به سوزاندن خانه،کاملاً جدی و واقعی بوده است
ص:3
تذکّری درباره احراق بیت فاطمه(علیهاالسّلام)در هجوم اول و هجوم اصلی
نقل بَلاذُری
نکته سوم:پرهیز نظام حاکم از تشویش افکار عمومی،در مراحل آغازین هجوم اول
نحوه مواجهه و شیوه پاسخگویی حضرت زهرا(علیهاالسلام)به مهاجمین
سند شماره1) نقل ابن قُتَیبَه
سند شماره2)نقل ابن أبی الحدید از أبوبکر جوهری
بررسی رفتار احترا مآمیز از زاویه ای دیگر
رفتار احترام آمیز تغییر چهره می دهد
سند شماره1) نقل ابن قُتَیبَه
نتیجه:رعایت احترام حضرت زهرا(علیهاالسّلام)حرکتی صوری،نمایشی و عوام فریبانه بود
بررسی دوم:عبارت«فَانْصَرفُوا راشدینَ»به چه معناست؟
مقدمه یکم:رهبری معنوی تحصّن توسّط حضرت زهرا(علیهاالسّلام)
نقل ابن أبی شیبه
مقدمه دوم:عدم تمایل متحصّنین به پایان تحصّن
نقل کلاعی أندلسی
مقدمه سوم:خطر به قتل رسیدن امیرالمومنین(علیه السّلام)
نقل ابن عبد ربّه و نقل أبوالفداء
ص:4
مقدمه چهارم:لزوم حفاظت از جان امیرالمؤمنین(علیه السّلام)
نقل یعقوبی
جمع بندی اول:«فَانْصَرفُوا راشدینَ»به معنای ابراز رضایت حضرت زهرا(علیهاالسّلام)از تحصّن سه روزه می باشد
شرح
معنای لغوی«راشد»
«فَانْصَرفُوا راشدینَ»یک ترکیب اصطلاحی است
موارد کاربرد اصطلاح«إنْصَرف راشداً»
نتیجه گیری
نفوذ تحریف در کتاب«الإستیعاب»،شاهدی برصحّت نتیجه گیری
جمع بندی دوم:«فَانْصَرفُوا راشدینَ»به معنای تذکّر به لزوم اطاعت از دستور رهبری تحّصن می باشد
شرح
راشدین،از لحاظ ادبی«حال»محسوب می شود
رشد در چیست؟
نشانه اول:فَرَوا راْیَکُم
نشانه دوم:خروج زبیر با شمشیر
نقل های حاکی از خروج زبیر با شمشیر
ص:5
نتیجه گیری
*پیوست ها
پیوست یکم:درباره ابن قُتَیبَه دینََوری
پیوست دوم:درباره ابن أبی الحدید معتزلی
ص:6
*آغاز مطالب
یکی از اقسام کتاب های حدیثی اهل سنّت،«مُصَنّف»نام دارد.
«مصنّف»به کتاب هایی گفته می شود که بر اساس شیوه«باب بندی احادیث»،تدوین گردیده است.
«باب بندی احادیث» به کتاب هایی گفته می شود که بر اساس شیوه
این سبک از نگارش،در دهه های پایانی قرن دوم هجری رواج یافت و کتاب«المصنّف فی الأحادیث و الآثار»تألیف: ابن أبی شیبه (متوفّای 235 هجری)،یکی از مشهورترین کتاب هایی است که با اُسلوب«مصنّف نگاری»به رشته تحریر درآمده است.(1).
در این نوشتار،به بررسی و تحلیل ماجرای هجوم به خانه فاطمه(علیهاالسّلام)با استناد به نقل مندرج در«مصنّف ابن أبی شیبه»می پردازیم.
عبدالله بن محّمد بن إبراهیم بن أبی شیبه،مشهور به:«أبوبکر بن أبی شیبه»،از حدیث نگاران قرن سوم هجری است.
او در نزد اهل سنّت،از آموزگاران برجسته حدیث(= مشایخ حدیث)به شمار می رود و مشاهیری چون:بُخاری(متوفّای 256 )،مُسلم
ص:7
(متوفّای261)،ابن ماجه(متوفّای273)و احمد بن حَنبل(متوفّای241)،در ردیف شاگردانش قرار دارند.
تنها کتاب باقی مانده از ابن أبی شیبه،«المصنّف»نام دارد که علاوه بر روایت های نبوی،مشتمل بر فتواهای صحابه،تابعان و فقهای پس از تابعان نیز می باشد.
هر چند مطالب این کتاب به صورت«موضوعی»و بر پایه«ابواب فقهی»تنظیم و طبقه بندی شده است؛امّا نقل های مندرج در آن،ازتنوع چشم گیری برخوردار می باشد؛به گونه ای که باید گفت:
مطالب مندرج در این کتاب،اختصاص به موضوع خاصّی،از جمله فقه،ندارد.
از این رو می توان کتاب«المصنّف»تألیف:ابن أبی شیبه را از«جوامع کهن حدیثی»نزد اهل سنّت،به شمار آورد.(1).
کاوش در اسناد و مدارک تاریخ نیم قرن نخستین خلافت،هر محقّق ژرف نگری را به این نتیجه رهنمون می سازد که یکی از نقاط عطف حائز اهمّیّت در روند تحولات سیاسی روزهای آغازین خلافت ابوبکر،ماجرای«تحصّن در خانه فاطمه(علیهاالسّلام)»می باشد.(2).
ص:8
موضوع خودداری حضرت علی(علیه السّلام)و همراهان وی از پذیرش بیعت با ابوبکر و حضور آنان در خانه فاطمه(علیهاالسّلام)درکتاب های سیره،تاریخ،صحاح و مَسانید،ادب،کلام و شرح حال رجال و معاریف،به حد تواتر روایت شده است و تردیدی در صحّت آن نیست.ولی چون نویسندگان کتاب های مزبور،خوش نداشتند از همه اتّفاقاتی که بین متحصّنان و حزب پیروز رخ داده است،پرده بردارند؛به جز آن مقدار که ناخودآگاه از قلمشان تراوش کرده است،چیزی به دست نداده اند.
نقل های مندرج در کتاب«دراسة و تحلیل حول الهجوم علی بیت فاطمه(علیهاالسّلام)»،ذیل شماره های:1-2-3-5-9-10-11-17-19-27-28-29-30-33-40-59 همگی با ماجرای«تحصّن در خانه فاطمه(علیهاالسّلام)»در ارتباط بوده و هر یک از آن ها،به ترسیم فرازها و گوشه هایی از این رویداد مهم تاریخی پرداخته اند.(1).
بی تردید باید گفت:یکی از قابل توجّه ترین حوادثی که در ماجرای تحصّن در خانه فاطمه(علیهاالسّلام)پدیدار گردید،عکس العمل و واکنش نظام حاکم،به شکل گیری این اعتراض سیاسی،از سوی مخالفین بیعت با ابوبکر،می باشد.واکنشی که در اکثر نقل های حاکی ازتحصّن در بیت فاطمه(علیهاالسّلام)بدان اشاره شده و ما از آن،با نام«هجوم اول»یا«هجوم منجر به شکست تحصّن»یاد می کنیم.(2).
ص:9
ابن أبی شیبه ماجرای هجوم اول به خانه فاطمه(علیهاالسّلام)را چنین نقل می کند:
أنَّه حینَ بویع لأبی بکٍ بعد رسول الله کانَ علی و الزُبیرُ یدخُلان علی فاطمةَ بنْت رسول الله فَیشاورونَها و یرْتَجعونَ فی أمرهم.
فَلَما بلَغَ ذلک عمرَ بنَ الْخَطّاب خَرَج حتّی دخَلَ علی فاطمةَ فَقالَ: یا بنْت رسول الله! و الله ما منْ أحد أحب إلَینا منْ أبیک و ما منْ أحد أحب إلَینا بعد أبیک منْک!
و أیم الله ما ذلک بمانعی إن اجتَمع هؤُلاء النَفَرُ عنْد ک إنْ أمرْتُهم أنْ یحرَقَ علَیهم الْبیت.
قالَ: فَلَما خَرَج عمرُ جاءوها؛ فَقالَت: تَعلَمونَ أنَّ عمرَ قَد جاء نی و قَد حلَف بالله لَئنْ عدتُم لَیحرقَنَّ علَیکُم الْبیت؟
و أیم الله لَیمضینَّ لما حلَف علَیه، فَانْصرفُوا راشدینَ، فَرَوا راْیکُم و لا تَرْجعوا إلَی.
فَانْصرَفُوا عنْها فَلَم یرْجعوا إلَیها حتّی بایعوا لأبی بکٍ.(1).
هنگامی که پس از رسول خدا،افراد با ابوبکر بیعت کردند(بیعت با ابوبکر رخ داد)،علی و زبیر نزد فاطمه(دختر رسول خدا)می رفتند
ص:10
و از وی راهنمایی می گرفتند و باز به کار خود(=استنکاف از انجام بیعت با ابوبکر)ادامه می دادند.
وقتی خبر به عمر بن خَطّاب رسید،بیرون آمد و نزد فاطمه رفت و گفت:
ای دختر رسول خدا! و الله هیچ کس نزد ما از پدرت محبوب تر نیست و نیز هیچ کس پس از پدرت نزد ما از تو محبو ب تر نمی باشد و من به خدا سوگند می خورم که این محّبت مرا بازنمی دارد که اگر باز این جماعت،نزد تو گرد هم آیند؛فرمان دهم که خانه بر سرشان به آتش کشیده شود.
راوی گفت:وقتی عمر بیرون رفت،[تحصّن کنندگان] نزد آن بانو گرد آمدند؛آن حضرت فرمود:دیدید که عمر پیش من آمد و به خدا سوگند خورد که اگر نزد من بازگردید،خانه را بر سرتان به آتش می کشد.
و قسم به خدا که او به آنچه برایش سوگند خورده عمل می کند.
«فَانصَرفُوا راشدینَ»(1)و به صلاحدید خود عمل کنید و نزد من بازنگردید.
آن ها از وی فاصله گرفتند و نزدش بازنگشتند تا زمانی که با ابوبکر بیعت کردند.
ص:11
یکی از روش های علمی دقیق برای بازخوانی رویدادهای تاریخی به ویژه حوادثی که برخاسته از تنش های تند سیاسی می باشد(،گردآوری همه نقل ها و گزار ش های پراکنده، توأم با جامع نگری=)«پرهیز از هرگونه تک سونگری یا اکتفا نمودن به یک یا چند گزارش ناقص»،هنگام بازآفرینی رخدادهای تاریخی با هدف تحلیل و تفسیر آن ها،می باشد.
از این رو،شایسته است که به موازات بررسی و تحلیل ماجراهای«هجوم اول به روایت ابن أبی شیبه»،از دقّت و تأمّل در سایر نقل های حاکی از این رویداد،غافل نمانده و با نگاهی فراگیر به همه منابعی که از حوادث«هجوم منجر به شکست تحصّن»یاد کرده اند،به بررسی و ارزیابی نقل مندرج در کتاب«المصنّف»بپردازیم.
لذا،قبل از ارائه هر گونه تحلیل و تفسیری برگرفته از روایت مندرج در کتاب ابن أبی شیبه،توجّه به چند نکته مهم تاریخی را ضروری دانسته و نادیده انگاشتن این نکات را نوعی کژنگری در فهم حوادث هجوم اول قلمداد می نماییم.
نکته اول:
سند شماره1)
ابن قُتَیبَه(متوفّای276)در کتاب«الإمامة و السیاسه»(1).(جلد1،صفحه12)،چاپ:مصر،1382ه_؛نقل می کند:
ص:12
و إنَّ أبابَکٍ تَفَقَّد قَوماً تَخَلَّفُوا عَنْ بَیعَته عنْد عَلیَ،فَبَعَثَ إلَیهم عُمَرَ،فَجاء؛فَناداهُم-و هُم فی دارعَلی-...فَخَرَجوا فَبایَعُوا إلّا عَلیاََََََ...
و ابوبکر غیبت گروهی را-که از بیعت با او[با حضورشان]نزد علی سرپیچی کرده بودند-،احساس کرد؛لذا عمر را به سراغشان فرستاد.
او آمد و-در حالی که آنان در خانه علی بودند صدایشان زد...لذا بیرون آمدند و همگی جز علی،بیعت کردند...
سند شماره2)
ابن أبی الحدید معتزلی(متوفّای656)در کتاب«شرح نهج البلاغه»(جلد2،صفحه21)،چاپ:مصر،1385ه_ ؛نقل می کند:
إنَّه أخَذَ السَیفَ منْ یَد الزُبَیر فَضَرَب به حَجَراً فَکَسَرَه و ساقَهُم کُلَّهُم بَینَ یَدَیه إلی أبی بَکٍ فَحَمَلَهُم عَلَی بَیعَته و لَم یَتَخَلَّف إلّا عَلی وحده فَإنَّه اعتَصَم ببَیت فاطمَهَ فَتَحاموا إخاجَه منْه قَسراً و قامَت فاطمَهُ إلی باب الْبَیت فَأسمَعَت مَنْ جاء یَطْلُبُهُ فَتَفَرَّقُوا و عَلمُوا أنَّه بمُفَده لا یَضُرُّشَیئاً فَتَرَکُوه.(1).
ص:13
او شمشیر را از دست زبیر گرفت و به سنگی زد و آن را شکست و همه آن ها(=متحصّنین)را در پیش رویش حرکت داد و به نزد ابوبکر بُرد و آن ها را مجبور به بیعت با او ساخت. و هیچ کس به جز علی،[از بیعت]سرپیچی نکرد؛چرا که او به خانه فاطمه پناهنده شد و آن ها از این که او را به زور و اکراه بیرون آورند،پرهیز نمودند.و فاطمه کنار درب خانه ایستاد و با افرادی که می خواستند علی رابگیرند، به درشتی سخن گفت؛پس آن ها متفرّق شدند و دانستند که او تنهاست و زیانی نمی رساند؛پس او را رها کردند.
عدم بیعت حضرت علی(علیه السّلام)با ابوبکر در پایان حوادث هجوم اوّل.(1).
تدارک همه امکانات لازم جهت به آتش کشاندن خانه فاطمه(علیهاالسّلام)در هجوم اول
سند شماره1)
ابن قُتَیبَه(متوفّای276)در کتاب«الإمامة و السیاسه»(جلد1،صفحه12)،چاپ:مصر،1382ه_؛نقل می کند:
و إنَّ أبابکٍ تَفَقَّد قَوماً تَخَلَّفُوا عنْ بیعته عنْد علی، فَبعثَ إلَیهم عمرَ، فَجاء؛(2).فَناداهم وهُم فی دار
ص:14
علی فَأبوا أنْ یخُجوا، فَدعا بالْحطَب و قالَ: و الَّذی نَفْس عمرَ بیده لَتَخُجنَّ أو لَاُحرقَنَّها علی منْ فیها...
و ابوبکر غیبت گروهی را که از بیعت با او [با حضورشان] نزد علی سرپیچی کرده بودند،احساس کرد؛لذا عمر را به سراغشان فرستاد.
او آمد و در حالی که آنان درخانه علی بودند صدایشان زد.
آنان از بیرون آمدن امتناع ورزیدند.
عمر هیزم طلبید و گفت:
قسم به آن که جانم در دست اوست،یا بیرون می آیید یا بی تردید خانه را با هر کس که در آن است،به آتش می کشم.
سند شماره2)
ابن عبد ربّه(متوفّای328)در کتاب«العقد الفرید»(جلد 5،صفحه13-14)،چاپ:بیروت،1404ه_ :(جلد3،صفحه64)،چاپ:مصر،1353ه_ ؛نقل می کند:
ص:15
اَلَّذینَ تَخَلَّفُوا عنْ بیعة أبی بکٍ... فَأما علی و الْعباس و الزُبیرُ فَقَعدوا فی بیت فاطمةَ حتّی بعثَ إلَیهم أبوبکٍ، عمرَ بنَ الْخَطّاب؛ لیخجهم منْ بیت فاطمةَ، و قالَ لَه:
إنْ أبوا فَقاتلْهم!
فَأقْبلَ عمرُ بقَبسٍ منْ نارٍ علیأنْیضم علَیهم الدار...(1).
آنان که از بیعت با ابوبکر سرپیچی کردند...
امّا علی و عبّاس و زبیر،در خانه فاطمه تحصّن کردند تا جایی که:
ابوبکر،عمر بن خَطّاب را به سراغ آنان فرستاد تا ایشان را از خانه فاطمه بیرون آورد؛ و به او گفت:
اگر امتناع ورزیدند،با آنان بجنگ.
لذا عمر با شعله ای از آتش پیش آمد تا خانه را همراه با آنان به آتش کشد.
سند شماره3)
نقل های تاریخی حاکی از آن است که حضرت زهرا(علیهاالسّلام)،تهدید عمر بن خَطّاب مبنی بر سوزاندن خانه را جدی دانسته و به واقعی بودن آن تصریح فرموده اند؛چنانچه در نقل ابن أبی شیبه خواندیم:
فَقالَت:...و أیم الله لَیمضینَّ لما حلَف علَیه...(2).
ص:16
آن بانو فرمود:...به خدا سوگند،او به آنچه برایش سوگند خورده،عمل می کند.
همچنین در نقل ابن عبد البَرّ(متوفّای463)،مندرج در کتاب«الإستیعاب فی معرفة الاصحاب»(جلد3،صفحه100)،چاپ: بیروت؛(جلد3،صفحه975)،چاپ:مصر،می خوانیم:
فَقالَت لَهم:...و أیم الله لَیفینَّ بها...(1).
آن بانو به ایشان فرمود:
...به خدا سوگند،او به آن[= سوگندش] وفا می کند.
نتیجه:
تهدید به سوزاندن خانه،کاملاً جدی و واقعی بوده است.(2).
ص:17
هرچند در یک نگاه ابتدایی به نقل ابن أبی شیبه،چنین برداشت می شود که نظام حاکم،هنگام برخورد نظامی با حضورمخالفین سیاسی خود در بیت فاطمه(علیهاالسّلام)،احترام حضرت زهرا(علیهاالسّلام)را رعایت کرده است؛امّا از دقّت در«نحوه مواجهه و شیوه پاسخگویی حضرت زهرا(علیهاالسّلام)به مهاجمین»،این سؤال در ذهن پژوهشگر مطرح می شود که:
ص:18
*آیا می توان به سادگی باور کرد که هواداران خلیفه،رفتار مؤدبانه و احترام آمیزی را با حضرت زهرا(علیهاالسّلام)در پیش گرفته بودند؟
* پاسخ به پرسش فوق را در بررسی های ذیل دنبال نمایید:
سند شماره1)
ابن قُتَیبَه(متوفّای276)در کتاب«الإمامة والسیاسه»(جلد1،صفحه12)،چاپ:مصر،1382ه_ ؛نقل می کند:
و إنَّ أبابکٍ تَفَقَّد قَوماً تَخَلَّفُوا عنْ بیعته عنْد علی، فَبعثَ إلَیهم عمرَ... فَدعا بالْحطَب و قالَ:
و الَّذی نَفْس عمرَ بیده لَتَخُجنَّ أو لَاُحرقَنَّها علی منْ فیها...
فَوقَفَت فاطمةُ علی بابها، فَقالَت:
لا عهد لی بقَومٍ حضَرُوا أسوأ محضَرٍ منْکُم...
و ابوبکر غیبت گروهی را که از بیعت با او[با حضورشان]نزد علی سرپیچی کرده بودند،احساس کرد؛لذا عمر را به سراغشان فرستاد. ...عمر هیزم طلبید و گفت:
قسم به آن که جانم در دست اوست، یا خارج می شوید یا بی تردید خانه را با هرکه در آن است به آتش می کشم...
لذا فاطمه کنار درب خانه اش ایستاد و فرمود:
گروهی را نمی شناسم که حضورشان بدتر از حضور شمایان باشد.
ص:19
ابن قُتَیبَه،در ادامه ماجرا می نویسد:
...قام عمرُ،فَمشی معه جماعةٌ حتّی أتَوا باب فاطمةَ،فَد قّوا الْباب، فَلَما سمعت أصواتَهم نادت بأعلی صوتها:
یا أبت! یا رسولَ الله! ماذا لَقینا بعد ک من ابن الْخَطّاب و ابن أبی قُحافَةَ؟!
عمر به پا خاست و همراه او جماعتی حرکت کردند تا به درب خانه فاطمه رسیدند و درب را کوفتند.
وقتی آن بانو صداهایشان را شنید،به صدای رسا فرمود:
پدر جان! ای رسول خدا! پس از تو از فرزند خَطّاب و فرزند أبی قُحافه چه چیزها که دیدیم!
سند شماره2)
ابن أبی الحدید معتزلی(656)در کتاب«شرح نهج البلاغه»(جلد2،صفحه56)،چاپ:مصر،1385ه_ ؛از احمد بن عبد العزیز،معروف به«أبوبکر جوهری»(متوفّای323)[نویسنده کتاب:«السقیفة و فدک»نقل می کند:
إنَّ سعد بنَ أبی و قّاصٍ کانَ معهم فی بیت فاطمةَ و الْمقْداد بنُ الْأسود أیضاً، و إنَّهم اجتَمعوا علی أنْ یبایعوا علیاً فَأتاهم عمرُ لیحرقَ علَیهم الْبیت... و خَرَجت فاطمةُ تَبکی و تَصیح فَنَهنَهت منَ النّاس...
سعد بن أبی وقّاص همراه با آنان در خانه فاطمه بود؛و نیز مقداد بن اَسود؛ و آنان تجمع کردند تا با علی بیعت کنند.
لذا عمر به سراغشان آمد تا خانه را با آنان به آتش کشد...
ص:20
و فاطمه گریان و فریادکشان بیرون آمد و مهاجمان را از اقدامشان بازداشت...
دقّت در تأثیرپذیری ناظران هجوم،از شیوه پاسخگویی حضرت زهرا(علیهاالسّلام)به هواداران خلیفه،این احتمال را به شدت تقویت می نماید که:
رفتار مؤدبانه عمر بن خَطّاب در هنگام گفتگو با حضرت زهرا(علیه السّلام)در واقع،نوعی«صحنه سازی»جهت«عدم تشویق اذهان عمومی»بوده است.
هرچند-دردمندانه-باید گفت:تأثیرپذیری افکار عمومی شهروندان مدینه از فریاد دادخواهی حضرت زهرا«علیهاالسّلام»،به حمایت عملی آنان از آن حضرت(علیهاالسّلام)نینجامید؛امّا نظام خلافت،نمی توانست احتمال وقوع یک اعتراض فراگیر به«رفتارتوهین آمیزش در هنگام گفتگو با حضرت زهرا(علیهاالسّلام»را نادیده انگاشته و از همان لحظات آغازین اقدام به هجوم اول،با پرخاش گری وگستاخی،با یگانه دخت رسول خدا«صلّی الله علیه وآله»رفتار نماید.
شاید اگر عمر بن خَطّاب چنین سیاستی را در پیش نمی گرفت،**ناظران،به ترک صحنه اکتفا نکرده و عکس العملی فراتر از«بی طرفی»را از خود بروز می دادند؛ عکس العملی که به هیچ وجه به نفع نظام حاکم نبود.
از دیگر تدابیر سیاسی او جهت کنترل افکار عمومی شهروندان مدینه،انکار رحلت رسول خدا«صلّی الله علیه وآله»بود.(تاریخ طبری،ج2،ص442،چاپ:لیدن،1879م.)
جهت آشنایی بیشتر با اهداف و انگیزه های این انکار،به جلد یکم از کتاب«عبدالله بن سبا»(تألیف:علّامه سیّد مرتضی عسکری)صفحه98-104مراجعه فرمایید.
ص:21
ابن قُتَیبه(متوفّای276)در کتاب«الإمامة و السیاسه»(جلد1،صفحه13)،چاپ:مصر،1382ه_ ؛نقل می کند:
...فَلَما سمع الْقَوم صوتَها و بکاءها،انْصرَفُوا باکینَ...و بقی عمرُ و معه قَوم...
وقتی آن گروه(=ناظران)،صدا و گریه فاطمه را شنیدند،گریان بازگشتند...
ولی عمر و گروهی(= مهاجمان)،همراه او[در صحنه]باقی ماندند.
سند شماره2)
ابن حمزه زیدی(متوفّای614)در کتاب«الشافی»(جلد4،صفحه173)،چاپ: بیروت[مؤسّسة الأعلمی]،1406ه_ ؛از احمد بن ابراهیم حسنی زیدی(متوفّای352)[نویسنده کتاب«المصابیح»]نقل می کند:
[راوی گفت:] شَهدت عمرَ بنَ الْخَطّاب یوم أراد أنْ یحرقَ علی فاطمةَ بیتَها، فَقالَ:
إنْ أبوا أنْ یخُجوا فَیبایعوا أحرَقْت علَیهم الْبیت.
فَقُلْت لعمرَ: إنْ فی الْبیت فاطمةُ، أفَتُحرقُها؟
قالَ: سنَلْتَقی أنَا و فاطمةُ!
روزی که عمر بن خَطّاب خواست خانه فاطمه را به آتش کشد،من شاهد بودم که عمر گفت:
اگر امتناع کردند که از خانه خارج شوند و بیعت کنند،خانه را با آنان به آتش می کشم.
به عمر گفتم:اگر در خانه فاطمه باشد،فاطمه را هم می سوزانی؟
گفت:من و فاطمه به هم می رسیم (رو در رو می شویم)!
ص:22
شواهد تاریخی نشان می دهد که به دنبال ترک صحنه از سوی ناظران هجوم(شهروندان مدینه)،رفتار احترام آمیز هواداران خلیفه-نیز به وضوح-تغییر چهره داده است.
سند شماره1)
ابن قُتَیبَه(متوفّای276)درکتاب«الإمامة و السیاسه»(جلد1،صفحه12)، چاپ:مصر،1382ه_ ؛نقل می کند:
...فَدعا بالْحطَب،و قالَ:و الَّذی نَفْس عمرَ بیده لَتَخُجنَّ أو لَاُحرقَنَّها علی منْ فیها.
فَقیلَ لَه:یا أباحفْصٍ! إنَّ فیها فاطمةَ!
فَقالَ:و إنْ.(1).
...سپس هیزم طلبید و گفت:
قسم به آن که جانم در دست اوست، یا خارج می شوید یا بی تردید خانه را با هرکس در آن است به آتش می کشم.
به او گفتند: أباحفص! در این خانه فاطمه حضور دارد!
گفت:باشد.
ص:23
بی تردید،این دگرگونی در عملکرد عمر بن خَطّاب،به روشنی حاکی از آن است که برخورد ابتدایی او با حضرت زهرا(علیهاالسّلام)-که ابن أبی شیبه از آن یاد کرده است-بیشتر به یک نمایش عوام فریبانه،(1)شباهت دارد تا به رفتاری نشأت گرفته از باور و اعتقاد قلبی؛هرچند که با استناد به نقل مندرج در کتاب«المصنّف»اظهار شده:
«عملکرد حضرت فاروق اعظم و بیان منزلت دخت گرامی رسول اکرم،نشان احترام و محبت به اهل بیت رسول اکرم می باشد»!(2).
نتیجه:
رعایت احترام حضرت زهرا(علیهاالسّلام)،حرکتی نمایشی و عوام فریبانه بود.
چنانچه در آغاز نقل ابن أبی شیبه ملاحظه فرمودید،(3)انتخاب بیت فاطمه(علیهاالسّلام)به عنوان محلّ تحصّن از یک سو،و مشورت
ص:24
متحصّنین با حضرت زهرا(علیهاالسّلام)از سوی دیگر،از محوریّت شخصّیت والای حضرت زهرا(علیهاالسّلام)در ماجرای اعلان اعتراض سیاسی به خلافت ابوبکر، حکایت دارد.
مخاطب قرار گرفتن حضرت زهرا(علیهاالسّلام)،از طرف فرمانده مهاجمین نیز گویای آن است که در ماجرای تحصّن سه روزه،رهبری معنوی تحصّن کنندگان بر عهده حضرت زهرا(علیهاالسّلام)بوده است.
نتیجه:متحصّنین،با حضور در خانه فاطمه(علیهاالسّلام)و کسب نظر از آن حضرت(علیهاالسّلام)،امتثال از فرامین ایشان را پذیرفته و خودرا به اطاعت از دستورات حضرت زهرا(علیهاالسّلام)ملتزم ساخته بودند.
متحصّنین،به نشانه مخالفت سیاسی با خلافت ابوبکر و با هدف امتناع از پذیرش بیعت با او،در خانه فاطمه(علیهاالسّلام)گرد آمده بودند.
آمادگی آنان برای استمرار تحصن تا آن جا بود که برخی از منابع تاریخی،به صراحت،از برداشتن سلاح توسّط تحصّن کنندگان،یادکرده اند.
سند شماره1)
کلاعی أندلسی(متوفّای634)در کتاب«الإکتفاء»(جلد2،صفحه446)،چاپ:بیروت،1387ه_ ؛از موسی بن عُقبه(متوفّای141)[نویسنده کتاب«المغازی»]نقل می کند:
إنَّ رجالاً منَ الْمهاجرینَ غَضبوا فی بیعة أبی بکٍ، منْهم علی و الزُبیرُ، فَدخَلا بیت فاطمةَ بنْت رسول
ص:25
الله و معهما السلاح...
مردانی از مهاجران از جمله علی و زبیر،در مسأله بیعت با ابوبکر،خشمگین شدند و در حالی که سلاح به همراه داشتند،وارد خانه فاطمه دختر رسول خدا شدند.
نتیجه:در قلب تحصّن کنندگان،کوچک ترین تمایل و انگیزه ای برای انصراف از تحصّن و پایان بخشیدن به آن، وجود نداشته است.
از متن دستور ابوبکر مبنی بر سرکوب تحصّن کنندگان،می توان به شکل گیری یک توطئه پنهان با هدف به قتل رساندن حضرت علی(علیه السّلام)پی بُرد.
سند شماره1)
ابن عبد ربّه(متوفّای328)درکتاب«العقدالفرید»(جلد5،صفحه13-14)،چاپ: بیروت،1404ه_ ؛(جلد3،صفحه64)،چاپ:مصر،1353ه_ ؛نقل می کند:
اَلَّذینَ تَخَلَّفُوا عنْ بیعة أبی بکٍ: علی و الْعباس و الزُبیرُ فَقَعدوا فی بیت فاطمةَ، حتّی بعثَ إلَیهم
أبوبکٍ، عمرَ بنَ الْخَطّاب لیخْج هم منْ بیت فاطمةَ، و قالَ لَه:
إنْ أبوا فَقاتلْهم!(1).
ص:26
آنان که از انجام بیعت با ابوبکر سرباز زدند:علی و عبّاس و زبیر بودند که در خانه فاطمه تحصّن کردند تا آن که ابوبکر،عمر بن خَطّاب را به سراغشان فرستاد تا آن ها را از خانه فاطمه بیرون بیاورد و به او گفت:
اگر امتناع ورزیدند،با آنان بجنگ.
از تدبّر در سیره حضرت زهرا(علیهاالسّلام)در مواجهه با مهاجمین،(1)می توان دریافت که آن حضرت(علیهاالسّلام)علاوه بر رهبری معنوی
ص:27
تحصّن،مسؤولیّت حفظ جان حضرت علی(علیه السّلام)و خنثی سازی توطئه قتل ایشان را نیز بر عهده داشته اند.(1)
حضرت زهرا(علیهاالسّلام)در مسیر استمرار مبارزه سیاسی با نظام حاکم و با توجه به لزوم حفاظت از جان امیرالمؤمنین(علیه السّلام)،دستورخروج افراد از خانه را صادر فرمودند.
از آن جایی که آن حضرت(علیهاالسّلام)می دانستند که پایان دادن به تحصّن سه روزه و ترک خانه ایشان، برای تحصّن کنندگان تلخ ودشوار است؛از این رو،با به کار بردن عبارت«فَانْصَرفُوا راشدینَ»،رضایت خود را از:مقاومت سه روزه و فریاد اعتراض سیاسی تحصّن کنندگان(یعنی:کارهایی که تحصّن کنندگان،تا پیش از صدور فرمان خروج از خانه،به انجام رسانده بودند)،اعلام داشتند.
در لغت عربی،به فردی که وجه کارش را درک کند و راهش را بشناسد،«راشد»گویند.(2).
با تتبّع در موارد کاربرد عبارت«إنْصَرف راشداً»،به روشنی می توان دریافت که سخن حضرت زهرا(علیهاالسّلام)خطاب به متحصّنین،یک«ترکیب اصطلاحی»در زبان عرب محسوب می شود.
«إنْصَرف راشداً»مدح و دعایی است به شکل«حال»،درحقّ مخاطب.این«ترکیب اصطلاحی»در جایی به کار می رود که
ص:28
گوینده می خواهد رضایت خود«از آنچه مخاطبش تاکنون به انجام رسانده است»را اعلام کند و به او بگوید:
-آنچه باید در حقّ ما انجام می دادی را به خوبی،به انجام رساندی.
-تا همین جا کافی است؛ما از آنچه تاکنون انجام دادی، راضی و خشنود هستیم.
-به همین مقدار از انجام کار اکتفا کن؛همین مقدار بس است.
-از شما گلایه و شکایتی نداریم.
-از زحمات شما متشکّریم؛چیزی را در حقّ ما فروگذار نکردید.
عبارت«فَانْصَرفُوا راشدینَ»،به معنای ابراز رضایت حضرت زهرا(علیهاالسّلام)از مخالفت سیاسی تحصّن کنندگان با نظام حاکم واعلام خشنودی از تحصّن سه روزه آنان می باشد.
گویاترین شاهد بر صحّت این نتیجه گیری،حذف عبارت«فَانْصَرفُوا راشدینَ»در نقل ابن عبد البَرّ(متوفّای463)است.
در چاپ های فعلی از کتاب«الإستیعاب»،ابتدا،جملات حاکی از«تهدید به سوزاندن خانه:لَاُحرقَنَّ»به«لَأفْعَُلَنَّ»تحریف شده وسپس،عبارت«فَانْصَرفُوا راشدینَ»حذف گردیده است(1).
ص:29
به راستی:اگر عبارت«فَانْصَرفُوا راشدینَ»به معنای«ترغیب و تشویق تحصّن کنندگان به انجام بیعت با ابوبکر!»می باشد؛حذف و سانسور خبری آن،چه فایده و لزومی دارد؟به ویژه در جایی که،عبارت حاکی از«تهدیدبه سوزاندن خانه»-به نفع خلافت ابوبکر-،به«لَأفْعَُلَنَّ»تحریف و تبدیل گشته است؟!
آیا کسی که در مسیر دفاع از خلافت ابوبکر، چنین به تحریف تاریخ دست می یازد،از کنار عبارتی که می توان آن را به نفع خلافت ابوبکر تفسیر نمود،به سادگی عبور می کند و آن را به راحتی از صفحه این کتاب محو می سازد؟
* * *
از دیگر نشانه های وقوع تحریف در کتاب الإستیعاب،گزارش صَفّوری شافعی(متوفّای894)از این کتاب می باشد.
صَفََّوری شافعی در کتابش بانام«المحاسن المجتمعة فی الخلفاء الأربعه»چنین می نویسد:
«من کتاب الإستیعاب لابن عبد البَرّ قال:و أسقطت فاطمة سقطاً سماه علی محسناً.»
(صفحه 164 از نسخه خطّی موجود در کتابخانه محقّق طباطبائی،مجموعه شماره36،قم.)
در حالی که در چاپ های فعلی از کتاب الإستیعاب،عبارت فوق به چشم نمی خورد!؟
حضرت زهرا(علیهاالسّلام)در مسیر استمرار مبارزه سیاسی با نظام حاکم و با توجه به لزوم حفاظت از جان امیرالمؤمنین(علیه السّلام)،دستورخروج افراد از خانه را صادر فرمودند.
از آن جایی که آن حضرت(علیهاالسّلام)می دانستند که پایان دادن به تحصّن سه روزه و ترک خانه ایشان، برای تحصّن کنندگان تلخ ودشوار است؛از این رو،با به کار بردن عبارت«فَانْصَرفُوا راشدینَ»تحصّن کنندگان را به این نکته خاطرنشان ساختند که:
ص:30
وظیفه اصلی آنان،اطاعت و فرمانبرداری از حضرت زهرا(علیهاالسّلام)(رهبری معنوی تحصّن)و پذیرش دستور ایشان مبنی بر خروج از خانه می باشد».
«فَانْصَرفُوا راشدینَ»یعنی از تحصّن دست بردارید و این عملکرد شما،در حالتی از رشد یافتن(=توأم با رشد)باشد(1).
سؤالی که در این مرحله به ذهن خطور می کند این است که:
متحصّین،به همراه انصراف خود از تحصّن،چه رفتاری را بایستی از خود بروز می دادند تا از نظر حضرت زهرا(علیهاالسّلام)(رهبری معنوی تحصّن کنندگان)،به شمارآیند؟
برخی چنین گمان برده اند که حضرت زهرا(علیهاالسّلام)،تحصّن کنندگان را به انجام بیعت با ابوبکر تشویق نموده اند!!!
در حالی که باید گفت:
در نگاه نخست،متعلّق رشد(=آن کاری که رشد یافتن در انجام آن نهفته است)در عبارت«فَانْصَرفُوا راشدینَ»،گُنگ ونامعلوم است؛لذا،تعیین و تشخیص آن،تنها با استناد به«قرائن و نشانه های معتبر»امکان پذیر می باشد.
ص:31
حضرت زهرا(علیهاالسّلام)برای آن که این سوء تفاهم در ذهن ها شکل نگیرد که ایشان،علاوه بر دعوت تحصّن کنندگان به خروج از خانه،آنان را به انجام بیعت با ابوبکر، ترغیب نموده اند؛ در ادامه سخن خود می فرمایند:«فَرَوا راْیَکُم»،(1)یعنی:به دنبال خروج از خانه،مطابق با نظر و تشخیص خود عمل کنید.
به عبارت دیگر،این عبارت بدان معناست که حضرت زهرا(علیهاالسّلام)،هیچ راهکاری را برای نحوه مواجهه تحصّن کنندگان با ابوبکر،ترسیم نفرموده اند؛چه رسد به این که بخواهند آنان را به انجام کارمعیّنی،تشویق و ترغیب نمایند.
«فَانْصَرفُوا راشدینَ»یعنی:در حالتی که گوش به فرمان رهبر تحصّن هستید،از ادامه تحصّن دست بردارید.
به عبارت دیگر،«فَانْصَرفُوا راشدینَ»یعنی:اگر از دستور رهبر تحصّن اطاعت نکرده و از خانه خارج نشوید،همانا بدون بصیرت عمل کرده اید.زیرا:دوراندیشی و ژرف نگری[شناخت و آگاهی کامل از اهداف«تحصّن و اعتراض سیاسی به خلافت ابوبکر»]اقتضا می کند که در شرایط فعلی(=تهدید جدی به سوزاندن خانه)،به تحصّن پایان دهید و از خانه خارج شوید تا امکان انجام هرگونه عملیّات نظامی را از گروه مهاجمین سلب نمایید.
از این رو باید گفت:خروج متحصّنین از خانه فاطمه(علیهاالسّلام)،تدبیری حکیمانه برای خنثی سازی توطئه کشتار نظامی تحصّن کنندگان و راهکاری برای ادامه مبارزه سیاسی علیه ارتجاع حاکم بود.
تدبیر و دوراندیشی حضرت زهرا(علیهاالسّلام)در ماجرای هجوم اول،جان امیرالمؤمنین(علیه السّلام)را از گزند خنجر پنهان کینه توزان،درامان نگاه داشت و بحرانی که می رفت تا به جنگی نابرابر تبدیل شود را به نفع امیرالمؤمنین(علیه السّلام)و هواداران سیاسی ایشان،کنترل نمود.
بنابراین،لازم بود تا در ماجرای هجوم اول،حضرت زهرا(علیهاالسّلام)،ابتکار عمل را از دست مهاجمین خارج ساخته و با تصمیمی سریع و به موقع،بحران پدید آمده را کنترل نماید.
در چنین شرایطی،تدبیر حکیمانه برای مدیریت بحران، صدور دستور خروج از خانه بود:امّابی تردید،به اجرا درآوردن چنین فرمانی
ص:33
(خروج از خانه)توسّط متحصّنین که از خلافت ابوبکر خشمناک بودند-،(1)،نیازمند به کارگیری عبارتی بود که آنان را-از لحاظ روحی آماده پذیرش چنین دستوری نماید.
«فَانْصَرفُوا راشّدینَ»در راستای دستیابی به چنین هدفی،صادر گردید؛هر چند که ناآگاهانه در توضیح این عبارت،اظهارشده:
«حضرت فاطمه زهرا به مخالفان ابوبکر مشورت بیعت داد..»!(2).
در تحلیل اندیشه های مذهبی«ابن قُتَیبَه»توجّه به نکات ذیل بسیار راهگشا می باشد:
1-حَنبلیان او را ستوده اند.(3).
ص:34
2-وی شاگرد«ابن راهوَیه»و سخت تحت تأثیر عقاید او بود.(1).
درباره«ابن راهوَیه،متوفّای238»می خوانیم:
در بغداد،در اجتماع محدثان نامداری مانند احمد بن حنبل...،شرکت می کرد...خطیب او را از اَقران احمد بن حنبل دانسته...(2)وی همچون احمد بن حنبل متمایل به معانی حدیث و پیروسَلََف بود.(3).
«احمد بن حنبل،متوفّای241»پیشوای مکتب فکری«اهل حدیث»وپایه گذار«فقه حنبلی»در میان اهل سنّت می باشد.
وی در کتاب«السُنّه»به تبیین اصول عقاید«اهل حدیث»پرداخته است.او در واقع توانست در قرن سوم هجری،اصولی را به عنوان عقاید اهل سنّت پی ریزی کرده و به ترویج آ نها بپردازد.
فرازهایی از عقاید«اهل حدیث»بدین شرح می باشد:(4)
ص:35
1-عقیده صریح و بی پروا به تجسیم و تشبیه خداوند!
2-تقدیرگرایی به مفهوم جبری آن!
3-فضیلت خلفای چهارگانه به ترتیب به خلافت رسیدن آن ها!
4-عدالت همه صحابه!
5-وجوب اطاعت از سلطان جائر!
از دقّت و تأمّل در نکات فوق می توان دریافت که«ابن قُتَیبَه»به واسطه استادش«ابن راهوَیه»به شدت تحت تأثیر عقاید«اهل حدیث»بوده است؛به گونه ای که تعصّب مذهبی او غیر قابل انکار است.
«ذَهَبی،متوفّای748»و«ابن حَجَر عَسقلانی،متوفّای852»از قول«دارقُطنی،متوفّای385»درباره«ابن قُتَیبَه»می نویسند:
کانَ ابنُ قُتَیبةَ یمیلُ إلَی التَّشْبیه، منْحرف عن الْعتَة.(1).
«ابن قُتَیبَه»به تشبیه،گرایش داشت و از اهل بیت[علیهم السّلام]منحرف بود.
«ابن حَجَرعسقلانی،متوفّای852»درباره«ابن قُتَیبَه»می نویسد:
و الَّذی یظْهرُ لی أنَّ مراد السلَفی بالْمذْهب النَصب فَإنَّ فی ابن قُتَیبةَ انْحرافاً عنْ أهل الْبَیت.(2)
ص:36
نظر من این است که منظور«سَلَفی،متوفّای576»از[سخنش مبنی بر این که اختلاف حاکم نیشابوری با ابن قُتَیبه در خصوص]مذهب[بوده است]،ناصبی بودن[ابن قُتَیبَه]می باشد؛ زیرا«ابن قُتَیبَه»از اهل بیت انحراف دارد[؛ولی حاکم نیشابوری چنین انحرافی ندارد].
روح ناصبی گری و انحراف«ابن قُتَیبَه»از اهل بیت«علیهم السّلام»مورد تأیید بزرگان اهل سنّت و شخصیّت های برجسته ای همچون«ذَهَبی»و«ابن حَجَرعَسقلانی»می باشد.
این کتاب،بارها با نام مؤلّف آن،یعنی«ابن قُتَیبَه دینَوَرَی،متوفّای276»در مصر و سایر کشورها به چاپ رسیده است.
علاوه بر این،بسیاری از علمای اهل سنّت به تألیف این کتاب توسّط«ابن قُتَیبَه»و صحّت انتساب آن به وی،تصریح نموده اند.
برخی تصریحات اهل سنّت به صحّت انتساب کتاب«الامامه والسیاسه»به«ابن قُتَیبَه»بدین شرح می باشد:
1-«أبوبکر بن العربی»درکتاب«العواصم من القواصم»،صفحه248.
2-«نجم الدین عمر بن محمّد مکّی»مشهور به«ابن فهد»درکتاب«إتحاف الوری بأخبار اُم القری»،ذیل حوادث سال 93 قمری.
ص:37
3-«قاضی ابوعبدالله تنوزی»معروف به«ابن شباط»درکتاب«الصلة السمطیّه»،فصل دوم،باب34.
4-«ابن حَجَرهیتمی»درکتاب«تطهیر الجنان و اللسان»،صفحه72.
5-«ابن خلدون»در کتاب«العبر و دیوان المبتداء و الخبر»معروف به«تاریخ ابن خلدون»جلد دوم،صفحه166.
6-«تقی الدین فاسی مکّی»در کتاب«العقد الثمین»،جلد ششم،صفحه72.
7-«شاه سلامة الله»در کتاب«معرکة الآراء»،صفحه126.
اظهارات شخصیّت های فوق-که همگی از بزرگان اهل سنّت می باشند-مؤیّد صحّت انتساب کتاب«الإمامة و السیاسه»به«ابن قُتَیبَه»می باشد.
همچنین برخی از محقّقان مُعاصر عرب نیز به تألیف این کتاب توسّط«ابن قُتَیبَه»تصریح نموده اند.
برخی تصریحات محقّقان مُعاصر عرب به صحّت انتساب کتاب«الإمامة و السیاسه»به«ابن قُتَیبَه»بدین شرح می باشد:
1-«فرید وجدی»در کتاب«دائرة المعارف القرن العشرین»،جلد دوم،صفحه749وصفحه754.
ص:38
2-«عمر رضا کحاله»در کتاب«معجم المؤلّفین»،جلد دوم،صفحه297.
مهم ترین دلایل مخالفان صحّت انتساب کتاب«الإمامة و السیاسه»،به«ابن قُتَیبَه»را در چهار محور می توان گردآوری نمود:(1).
مؤلّف در متن کتابش از بانویی نقل قول کرده است که در سال92قمری شاهد فتح اندلس بوده است؛و این مطلب با سال حیات«ابن قُتَیبَه»سازگاری ندارد!
مؤلّف در متن کتابش از«ابو لیلی»نقل قول کرده است؛در حالی که وی به سال148قمری قاضی کوفه بوده است؛و این مطلب با سال حیات«ابن قُتَیبَه»سازگاری ندارد!
درمتن کتاب آمده است که مؤلّف آن در شهر دمشق بوده است؛در حالی که«ابن قُتَیبَه»ازشهر بغداد جز به شهر«دینَوَر»نرفته است!
ص:39
مؤلّف در کتابش از حمله«موسی بن نصیر»به مراکش یاد می کند؛در حالی که این شهر در سال454قمری بنا شده است؛و این مطلب با سال حیات«ابن قُتَیبَه»سازگاری ندارد!
پاسخ گویی به محورهای چهارگانه(1).
در این سند،نام برخی از افراد(واسطه های نقل)ساقط شده است؛چنانچه در برخی نسخه های کتاب،عبارت«ذَکَروا»به چشم می خورد.
روش«ابن قُتَیبَه»چنین بوده است که مطالب را به طور مستقیم و بی ذکر واسطه،از«ابن أبی لیلی»نقل می نموده است؛چنانچه درتألیف کتاب«المعارف»نیز همین رویّه را به کار برده است.
ص:40
از مطالعه دقیق کتاب می توان دریافت که در آن،هیچ اشاره صریحی مبنی بر اقامت مؤلّف آن در شهر دمشق،به چشم نمی خورد.
در چاپ سال1331نامی از مراکش نیامده است و تنها نام«مغرب»به چشم می خورد.
به احتمال زیاد،«گاینگوس،خاورشناس اسپانیایی»در تشخیص قلمرو حکومت«موسی بن نصیر»دچار اشتباه گردیده و نام«مراکش»را به متن کتاب افزوده است.
آیا کتاب«الإمامة و السیاسه»تألیف«ابن حَزَْم اندلسی،(1).متوفّای456»است؟
جالب است که«جبرائیل جبور»پس از رد ادلّه مخالفین انتساب کتاب«الإمامة و السیاسه»به«ابن قُتَیبَه»،با استناد به کتاب«الذخیرة فی محاسن أهل الجزیره»تألیف:ابن بَسَام)می نویسد:
مؤلّف کتاب«الإمامة و السیاسه»،«ابن حَزم»می باشد!
در نقد ادعای فوق،به طرح یک پرسش اکتفا می نماییم:
چرا«قاضی أبوبکر بن العربی،متوفّای543»که با«ابن حَزم»مُعاصربوده و آثار وی را به خوبی می شناخته است،«به صراحت»کتاب
ص:41
«الإمامة و السیاسه»رابه«ابن قُتَیبَه»نسبت داده است؟
ر.ک:العواصم من القواصم،ص245و248.
درتحلیل اندیشه های مذهبی«ابن أبی الحدید»توجّه به نکات ذیل بسیار راهگشا می باشد:
در اثبات تعصّب مذهبی او همین بس که وی جلد دوازدهم از شرحش بر کتاب نهج البلاغه را به دفاع از خلیفه دوم و ذکر فضائل ساختگی او اختصاص داده است.
وی به پاکسازی چهره ابوبکر و عمر پرداخته و در مقام دفاع از نحوه برخورد نظام خلافت با حضرت زهرا(علیهاالسّلام)چنین می نویسد:
و الصحیح عنْدی أنَّها ماتَت و هی واجدةٌ علی أبی بکٍ و عمرَ، و أنَّها أوصت ألّا یصلّیا علَیها.
و ذلک عنْد أصحابنا منَ الْاُمور الْمغْفُورة لَهما.
و کانَ الْأولی بهما إکامها و احترام منْزلها، لکنَّهما خافَا الْفُرْقَةَ و أشْفَقا منَ الْفتْنَة، فَفَعلا ماهُوَ
ص:42
الْأصلَح بحسب ظَنّهما...
فَلا یَجوز الْعدولُ عنْ حسن الْإعتقاد فیهما بما جری و اللهُ ولی الْمغْفرَة و الْعفْو؛ فَإنَّ هذا لَو ثَبت أنَّه خَطَاٌ،لَم یکُنْ کَبیرَةً، بلْ کانَ منْ باب الصغائر.(1).
آن چه نزد من درست می باشد،این است که:
او (=حضرت زهرا«علیهاالسّلام») وفات یافت در حالی که از ابوبکر و عمر ناراحت و غضبناک بود و وصیّت کرد که آن دو بر جنازه اونماز نخوانند.
و [البتّه] این از اموری است که نزد اطرافیان ما[و ه مکیشان و هم اعتقادان ما،]برای آن دو بخشیده شده می باشد.
و بهتر بود که آن دو، او (= حضرت زهراعلیهاالسلام) را تکریم می کردند و احترام خانه وی را نگه می داشتند؛ اما نگران تفرقه بودند و ازفتنه می ترسیدند.در نتیجه،آن چه را که گمان می کردند بهتر است، انجام دادند...
پس جایز نیست که در این ماجرا، به آن دو نگاه بدبینانه داشته باشیم؛و خداوند بخشنده و عفوکننده است و بر فرض،اگر ثابت شود که خطا و اشتباهی بوده است؛گناه کبیره نبوده و [فقط] از جمله گناهان صغیره محسوب می شود.
بزرگان اهل سنّت در کتاب های خود،به«معتزلی»بودن او تصریح نموده اند:
الاَعلام(تألیف:زرکْلی)،ج3،ص289
ص:43
-وفَیات الاَعیان (تألیف: ابن خَلَّکان)،ج5،ص391-392.س
البدایة و النهایه(تألیف:ابن کثیر)،ج13،ص199.
-سیَر اعلام النُبَلاء(تألیف:ذَهَبی)،ج23،ص274
خاطرنشان می گردد که:ذَهَبی(متوفّای748)و ابن کثیر دمشقی(متوفّای774)در کتاب های خود،به«وثاقت»ابن أبی الحدید تصریح نموده اند:
-سیَراعلام النُبَلاء(تألیف:ذَهَبی)،ج23،ص275.
-البدایة و النهایه(تألیف:ابن کثیر)،ج13،ص233.
افکار و اندیشه های ابن أبی الحدید در مباحثی چون:تقدم مفضول بر فاضل،ایمان جناب أبوطالب(علیه السّلام)و اسلام پدران انبیاء(علیهم السّلام)،همگی حاکی از تعصّبات تند تسنّن گرایانه و دوری از باورهای شیعی می باشد.(1).
ص:44