بانک جامع خاطرات امام خمینی (ره)

مشخصات کتاب

سرشناسه:مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان،1390 عنوان و نام پدیدآور:بانک جامع خاطرات امام خمینی (ره)/ امام خمینی (ره) . مشخصات نشر دیجیتالی:اصفهان:مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان 1390. مشخصات ظاهری:نرم افزار تلفن همراه و رایانه

موضوع: خاطرات

حالات معنوي و روحاني

اگر براي من كردند چيزي ندارم بدهم

اگر براي من كردند چيزي ندارم بدهم

بعد از آزادي امام از قيطريه ، عده اي از بازاريهاي تهران ، ناهاري ترتيب داده بودند و امام هم در همان جلسه

سر سفره نشسته بودند. يكي از بازاريها به امام گفت:(( بازاريها براي خاطر شما چه كردند و چه كردند ...)) امام

به او فرمودند:(( بيخود كردند!)) همه تعجب كردند كه اين چه حرفي است! بعد امام فرمودند:(( اگر براي خدا

كردند ، كه خدا اجرشان بدهد. بايد بكنند. اگر براي من كردند ، من چيزي ندارم بدهم)).*

* به نقل از: حجةالاسلام والمسلمين محمدرضا ناصري- پابه پاي آفتاب- جلد 4 - صفحه 260

به هركس نزديك تر بود كمتر توجه مي كردند

به هركس نزديك تر بود كمتر توجه مي كردند

روش امام با ديگران تفاوت داشت. روش ديگران اين بود كه هرچه كسي به آنها نزديكتر بود ، به او بيشتر

توجه مي كردند. اما امام به هركس كه به ايشان نزديكتر بود ، كمتر توجه مي كردند. حتي اگر در مجلس طلبه

اي عادي مي آمد ، امام برايش احترام بيشتري قايل مي شدند ، اما اگر مثلاً فرزندشان مي آمد يا يكي از ما

مي آمديم كه خيلي به ايشان نزديك بوديم ، طوري نمي كردند كه ما احساس كنيم به ايشان نزديكيم و در

ما توقع ايجاد شود. ايشان سعي مي كردند در ما روحيه اخلاص ايجاد شود.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين محمدرضا ناصري - پا به پاي آفتاب جلد 4 صفحه 264 و 265

توسط ديگري پول فرستاد

توسط ديگري پول فرستاد

سالها پيش از انقلاب يكي از علماي بزرگ پس از ارتحال پدرش زندگي سختي را گذراند . امام به واسطه

شخص ثالثي مبلغ هزار تومان براي ايشان فرستاد تا او نفهمد كه امام اين پول را برايش فرستاده است.*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين فحام- نور علم- دوره 3 - شماره 7

حالا بيايم مشرك بشوم؟

حالا بيايم مشرك بشوم؟

در نجف بعضي از آقايان و مردم به امام گله مي كردند كه چرا با بعضي از دوستانتان زياد گرم نمي گيريد؟

مثلاً مي گفتند دو آيت الله به هم مي رسند ، به هم تعظيم مي كنند و با همديگر گرم مي گيرند . امام مي

فرمودند:(( من در طي مدت چهل سال زحمت كشيدم تا موحد شدم حالا تازه بيايم و مشرك بشوم و سجده

كنم براي شما و آقايان؟!))*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين فرقاني.

حتي يك عكس ندادند

حتي يك عكس ندادند

مرحوم شيخ نصرالله خلخالي يكي از عكسهاي امام را از نجف به لبنان فرستاده بود كه در دو قطع كوچك و

بزرگ چاپ شد امام پس از اينكه از حرم به طرف منزل تشريف آوردند ، به اندروني رفتند . آقاي خلخالي

عكسها را به بيروني آوردند. آخر شب ، امام از طبقه بالا ي منزل كه به اندروني متصل بود صدا زدند

كه(( عكسها را بياور.)) گفتم:(( چشم.)) چون عكسها جالب بود به دلم خطور كرد يكي را براي خودم بردارم تا

اين معني به دلم خطور كرد آقا صدا زدند:(( يكي اش را هم نگه ندار!)) بعد هرچه دوستان اصرار و التماس مي

كردند و من به امام بازگو مي كردم ، عكسها را ندادند. فرمودند:(( خودم مردم را از دنيا نهي مي كنم و اين

دنياست)).*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين قرهي- سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني- جلد 1

در فكر جمع مريد نبودند

در فكر جمع مريد نبودند

امام در فكر جمع كردن مريد نبودند و بسياري از شاگردان خود را نمي شناخت و بلكه در صدد شناسايي

آنها هم بر نمي آمد.*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: حجةالاسلام والمسلمين جلال الدين آشتياني- كيهان انديشه- شماره 24

راضي نبودند رساله رايگان توزيع شود

راضي نبودند رساله رايگان توزيع شود

در طول انقلاب آنجا كه كار جنبه شخصي پيدا مي كرد ، امام استقبال نمي كردند. براي چاپ (( حاشيه عروه

)) ايشان ، ناشر خواست تا طبق معمول- گويا- پانصد جلد پيش خريد كنند تا كتاب را چاپ نمايد . ايشان

نپذيرفتند و ناشر هم چاپ نكرد. و بعدها هم كه عده اي مايل بودند رساله هاي علميه امام را به طور رايگان

در اختيار مردم بگذارند( كه قهراً جنبه تبليغي پيدا مي كرد) ايشان حاضر نبودند.*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: آيت الله احمد جنتي- سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني- جلد 3

مسجد متروكه اي انتخاب كردند

مسجد متروكه اي انتخاب كردند

به هنگام ورود امام به نجف همه علما و طلاب به ديدار ايشان مي آمدند. مدتي هم امام مشغول بازديد از آنها

بودند. بعد از يكي دو ماه تقاضاهاي مكرري از ايشان جهت تدريس به عمل آمد و پيشنهاد شد كه در مدرسه

آيت الله بروجردي نماز بخوانند و درس داشته باشند. امام پس از بررسي كامل ، مسجد مرحوم شيخ انصاري را

كه مسجد متروكه اي شده بود انتخاب و در آن به تدريس مشغول شدند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين محتشمي- ندا- شماره اول.

من اينجا هستم داد نزن

من اينجا هستم داد نزن

امام در نجف يا كاظمين به حرم كه مشرف مي شدند مثل بعضي ها همه دعاها را در حرم نمي خواندند كه

مردم ببينند. شبهاي جمعه كه به حرم مي رفتيم امام به خانه برمي گشتند و دعاي كميل را در خانه مي

خواندند يا از مسجد كه مي آمدند تنهايي به اطاق خودشان مي رفتند و در را هم از داخل مي بستند و چراغ

هم ربع ساعت خاموش بود و عبادات مخصوصي داشتند. يك دفعه كه با آقا از مسجد برگشته بودم ديدم آقا

نيست. در اطاق بالا هم جوري قفل آويزان شده بود كه خيال كردم در قفل است . فكر كردم امام از منزل

خارج شده اند. به خدمتكار منزل گفتم:(( تازه با آقا از مسجد آمده ايم آقا كجاست؟ )) گفت :(( از پله رفتند

بالا)) گفتم:(( نيست ، چراغ خاموش است و در هم قفل است)) آيت الله تبريزي هم آمده بود كه با امام ملاقات

كند. باز ديدم كه

خدمتكار گفت آقا بالاست تا گفتم(( به خدا نيست ، در اطاقشان هم قفل است)) ديدم صداي

امام از داخل اطاق بالا آمد كه (( آقاي فرقاني من اينجا هستم داد نزن!)) و بعد بلند شدند و چفت در را كه از

داخل بستند باز كردند. گفتم:(( آقا چرا در تاريكي نشسته ايد؟)) كليد دم در بود تا چراغ را روشن كردم ديدم

امام در سجده است. گفتند:(( چي مي خواهي؟)) امام در اين حالت اذكاري داشت كه ما نمي دانستيم چيست

وقتي سر از سجده برداشتند ديدم صورتشان پراز اشك است ومهرشان هم از اشك خيس شده است.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين فرقاني.

نامي از من نباشد

نامي از من نباشد

امام كتابي دارند به نام (( كشف الاسرار)) اين كتاب رد ? كتابي است كه يكي از آقازاده هاي علما متأسفانه

نوشته بود به نام (( اسرار هزارساله)) و مسايل اعتقادي شيعه را در اين كتاب به مسخرگي گرفته بود و به

روحانيت و امامت و همه اينها جسارت كرده بود. امام بزرگوار روي دلسوزي به حال اسلام ، درس و بحث و

مطالعه شان و همه چيزشان را يكباره در حوزه تعطيل كردند و به نوشتن جواب به اين كتاب پرداختند . اين

طوري كه من شنيده ام و د ر ذهنم است حدود چهل روز تمام اين كارها را كنار گذاشتند و كتابي به عنوان

(( كشف الاسرار)) در رد ? آن كتاب نوشتند و براي اينكه شايبه اين معنا نباشد كه كسي بگويد در آن يك نوع

خودنمايي وجود دارد ، آن كتاب در چاپهاي اول و دو ? مش

حتي در يك جا اشاره به آن معني ندارد كه اين

كتاب مؤلفش امام بزرگوار است ؛ يعني ذكري از مؤلف در اين كتاب اصلاً مطرح نيست و فقط ك تابي است

براي جواب به كتاب (( اسرار هزارساله))؛ كه اين كشف از خلوص ايشان در اين مقام مي كند كه با وجودي كه

امام جواب را نوشته اند اما به خاطر اينكه نخواسته اند كه كسي بگويد مثلاً جواب دهنده چه مقامي دارد

دستور داده اند كه نامي از ايشان در اين كتاب مطرح نشود.*

--------------------------------------------------------------------------------

نفس است كه دعوت مي كند

نفس است كه دعوت مي كند

در نجف كه بودم يادم هست از بعضي از افراد گلايه اي مي شنيدم كه امام خيلي با ما گرم نمي گيرد . من

اين مسأله را به مرحوم حاج آقا مصطفي منتقل كردم كه به امام عرض كنيد قدري بيشتر با اين افراد گرم

بگيرند. ايشان گفت ما اينقدر اين مسأله را به امام گفته ايم و امام فرموده اند :(( اين از تسويلات و دسيسه

هاي شيطان است يعني در حقيقت اين نفس من است كه مرا دعوت مي كند با افراد بيشتر گرم بگيرم كه

تعدا د علاقه مندانم بيشتر بشود ، ولي براي اينكه امر به من مشتبه شود ، شيطان مي گويد اين براي خدا و

اسلام است! لذا من اين كار را نمي توانم بكنم.)) *

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين موحدي كرماني.

هيچ پاسخي ندادند

هيچ پاسخي ندادند

يادم نمي رود كه در آن سالها امام تابستان را به تهران ، امامزاده قاسم ، تشريف مي آوردند . روزي به ايشان

گفتم: من معتقدم حاج آقا مصطفي مجتهد است ، آيا حضرتعالي بر اين معنا صحه مي گذاريد؟ پيداست كه

امام به سؤال من جواب صريحي ندادند ، چون نسبت به ف رزند خودشان نمي خواستند اظهار نظري

بفرمايند. ولي من آن شادماني را كه در قيافه ايشان مشاهده مي كردم ، دريافتم كه شايد امام معتقدند كه

مرحوم حاج سيد مصطفي در آن سن مجتهد است و اين را همه فضلا مي دانستند.*

--------------------------------------------------------------------------------

60/ 7/ * به نقل از: حجةالاسلام والمسلمين شهاب الدين اشراقي- روزنامه اطلاعات- 30

پول ندارم ، قرضش را بدهد

پول ندارم ، قرضش را بدهد

در عراق وقتي مسأله ازدواج من پيش آمد ، وضع ماليم خوب نبود و ارتباطم با ايران به درستي برقرار نبود. در

اين مورد به آقاي رضواني گفتم:(( اگر مي توانيد از امام براي من پانصد دينار ( معادل ده هزار تومان ) قرض

بگيرد.)) ايشان مطلب را به آقا رساند امام گفتند:(( پانصد دينار دو ماهه به او قرض بدهيد و سر ماه پول را از

او بگيريد.)) من پول را گرفتم و مقدمات ازدواج را فراهم كردم. نزديك دو ماه شده بود كه آقاي رضواني پيام

آورد كه آقا مي گويند:(( به فلاني بگو كه دو ماهش دارد تمام مي شود پول ندارم ، بايد قرضش را بدهد.)) واقعاً

براي ما عجيب بود كه اگر هركس ديگر به جاي امام بود و شخصي مثل ما آن كارها را برايش انجام داده بود

،

او هرچه هم كه بود ، خيلي كارها برايش انجام مي داد ، اما امام مي خواستند هم اخلاص ما حفظ شود و هم

اخلاص خودشان ، لذا من سر دو ماه ناچار شدم قرض امام را پس بدهم.*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين محمدرضا ناصري- پابه پاي آفتاب- جلد 4 - صفحه 264

چرا نبايد در نماز او شركت كنم

چرا نبايد در نماز او شركت كنم

يكي از ائمه جماعات قم ، در مورد مسايل سياسي يا احياناً فلسفي ، با امام مخالف بود. ولي امام ، گاه و بي گاه

به نماز ايشان مي رفتند و به او اقتدا مي كردند. خدا شاهد است كه هيچ قصدي در كار نبود. خود ايشان مي

فرمودند:(( فلاني سليقه اش با من جور در نمي آيد. اگر او اشتباه كرده باشد ، من كه در كارم اشتباه نكرده ام

، چرا نبايد در نماز او شركت كنم؟))*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: آيت الله مجتبي عراقي- پابه پاي آفتاب- جلد 4 - صفحه 2

كسي نفهمد

كسي نفهمد

يكي از رفقا به من گفت: من در حرم حضرت ابوالفضل( ع) امام را به افراد معرفي مي كردم. امام مرا طلبيد و در

گوشم گفت:(( چه داعي براي اين كار داري؟ براي خودت مي گويم.)) من به او گفتم: اتفاقاً همين حادثه براي

من هم اتفاق افتاده بود. وقتي كه ؟ آقاي كروبي( آقا شيخ حسن) ولايت فقيه را مي آورد تا من تعريب كنم ، مي

گفت امام مي فرمايند كه كسي نفهمد ، امام اين را اضافه كردند:(( اين را براي خودش مي گويم و گر نه ما از

كسي باك نداريم.))*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: آيت الله محمد هادي معرفت- حوزه- شماره 32

اين هم براي ننه ات!

اين هم براي ننه ات!

زماني كه مسؤوليت فرماندهي كميته هاي انقلاب را برعهده داشتم در روز عيدغدير ، امام در حسينيه با

مسؤولين ديدار داشتند و پس از اتمام سخنراني به اتاقشان برگشتند و روي صندلي اي كه جلوي ايوان

اتاقشان بود نشستند و مسؤولين به افتخار دست بوسي ايشان نايل مي شدند. كنار امام كاسه كوچكي بود كه

سكه هاي يك ريالي قدس در آن بود. امام با چهره اي نوراني و سرشار از نشاط به سلام ما پاسخ مي دادند و

با دست راستشان چند سكه برمي داشتند و به مسؤولين عيدي مي دادند. به بنده هم مرحمت كردند. من كه

از زيارت ايشان سير نمي شدم يكبار ديگر خودم را در صف دستبوسي جا زدم و دست ايشان را بوسيدم و از

امام سكه متبركي دريافت كردم. دفعه سوم امام مرا كه نفر آخر بودم ديده تبسمي كردند . عرض

كردم آقا

براي ننه ام( كه مريض بود و من به قصد تبرك و شفا از ايشان براي او سكه متبرك مي خواستم) هم مرحمت

كنيد. امام ضمن تبسم شيريني كه كردند چند سكه را كه در داخل ظرف مانده بود در دستم ريختند و با

لحن مهربان و متبس ? مي به مزاح فرمودند بيا اين هم مال ننه ات!*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين احمد سالك كاشاني.

اينجا نشسته ايم تا سور بدهيد!

اينجا نشسته ايم تا سور بدهيد!

در همان موقع كه من قم بودم امام تابستانها به مشهد مي رفتند. يك روز در بازديد يكي از علماي شهر كه

من حاضر بودم ، امام و عده اي از علماي بزرگ هم بودند. نزديك ظهر ، عده اي گفتند كه :(( صاحب مجلس

بايد امروز سور بدهد.)) او هم از اين كار ابا داشت. امام گفتند :(( ما كه اينجا نشسته ايم و از اينجا نمي

رويم.)) من تا انتهاي مجلس نماندم ، اما صاحب منزل مي گفت:(( نزديك بود كه ديگر تسليم شوم ، اما مقاومت

كردم و سور ندادم.)) غرض من از نقل اين خاطره اين بود كه امام خيلي خشك نبودند ، بلكه شوخ بودند.*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: آيت الله سيد محمد واعظ زاده خراساني- پابه پاي آفتاب- جلد 4 - صفحه

بيخود چنين خوابي ديده اي!

بيخود چنين خوابي ديده اي!

در اواخر سال 1328 شمسي به مناسبت وليمه تولد نخستين فرزندم از امام دعوت كردم كه به خانه ما

تشريف بياورند. جمعي از علما در اين جلسه حضور داشتند. يكي از علماي حاضر رو كرد به مرحوم حاج آقا

مصطفي كه در آن روز نوجواني لاغر اندام بسيار ظريف الطبع و خنده رو و دوست داشتني بود و گفت:(( آقا

مصطفي شنيده ايم خواب عجيبي ديده اي ، براي حاج آقا( امام) هم نقل كرده اي؟)) مرحوم حاج آقا مصطفي

نگاهي به امام كرد و منتظر اجازه ايشان شد. امام با گوشه چشم به وي نگاهي كردند. او گفت :(( نه )) آن عالم

گفت:(( بگو ، حاج آقا اجازه مي دهند.)) ولي مرحوم

حاج آقا مصطفي در حالي كه طبق معمول لبخندي بر لب

داشت از گفتن ابا مي كرد و در واقع با نگاهي كه به امام مي نمود منتظر اجازه ايشان بود . علما اصرار مي

كردند و امام ساكت و آقا مصطفي متحي ? ر و منتظر بو د. در آخر مرحوم حاج آقا عبدالله آل آق ا به امام

گفت:(( حاج آقا اجازه بدهيد بگويد. خواب عجيبي است و شنيدن دارد. خيلي ها شنيده اند.)) امام همان طور

كه ساكت و آرام به يك نقطه نگاه مي كردند تبسمي نموده و به آقا مصطفي فرمودند :(( چيه ، بگو .)) آن

مرحوم گفت:(( چند شب پيش خواب ديدم در مجلسي هستم كه تمام حكما و فلاسفه به ترتيب نشسته

اند: فارابي ، شيخ الرييس ابن سينا ، بيروني ، فخر رازي ، خواجه نصير طوسي ، علامه حلّي ، ملاصدرا ، حاج

ملاهادي سبزواري و عده زيادي ديگر( گويا سقراط و افلاطون و ارسطو از حكماي يونان را هم نام برد .) در

همين حال ديدم شما وارد شديد و حكما و فلاسفه همه بلند شدند و به استقبال شما آمدند و شما را بردند

و در صدر مجلس نشاندند.)) وقتي سخن آن مرحوم تمام شد امام رو به ايشان كرد و گفتند:(( اين خواب را تو

ديدي؟)) گفت:(( بله.)) امام فرمودند: تو بيخود چنين خوابي ديدي!)) با اين سخن امام همه به سختي خنديدند

و خود امام هم لبخندي زدند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين محمدرضا سجادي اصفهاني- سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني -

. جلد 6

تبسم زيبايي بر لب داشتند

تبسم زيبايي

بر لب داشتند

آن شب در مدرسه علوي خبر آوردند كسي در عقبي حياط كوچك مدرسه را مي زند. آن زمان چون اسلحه

نداشتيم ، از آن در با چوب حفظ و حراست مي شد. خلاصه در را باز كردند. ديديم امام هستند ، آن هم تنهاي

تنها و شايد حاج احمد آقا نيز همراه ايشان بود و از در ديگر آمده بود. صداي شوق انگيز (( امام آمد ، امام

آمد)) به همه رسيد و ده ، بيست نفر از كساني كه درآن شب در مدرسه رفاه بودند ، امام را دوره كردند و بنا

كردند بوسيدن دست ايشان. امام نيز با وجود خستگي زياد با روي خوش همه را مورد مرحمت قرار

دادند. تعجب مي كردم امام با اينكه از صبح تا آن موقع يك لقمه غذا و يك ليوان آب نخورده اند و با آن همه

خستگي مسافرت و رفتن بهشت زهرا و سخنراني چطور مي توانند با اين روي خوش با مردم برخورد

كنند. من هم آمدم و دم در ايستادم و از فاصله يك متري مشغول تماشاي ايشان شدم ، سالها بود كه امام ر ا

نديده بودم اما نزديكتر نرفتم تا حداقل به قدر يك نفر هم كه شده مزاحمتي ايجاد نكنم. امام آمدند و رفتند

طرف پله هاي سرسرا كه به طبقه دوم منتهي مي شد. حدود پنجاه الي شصت نفر پايين پله ، مشتاقانه

رهبرشان را نگاه مي كردند. امام از پله ها بالا رفتند ، همين كه به پاگرد رسيدند ، رويشان را به جمعيت كردند

و چهارزانو نشستند روي رمين. حركت خيلي جالبي بود. وقتي

همه ديدند كه امام روي زمين نشستند ، آنها

نيز متوقف شدند. امام با تبسم محبت آميزي از آنها احوال پرسي كردند و شروع كردند به صحبت . آن ده

، پانزده دقيقه اي كه امام در روي پله ها با تبسم زيبايشان برايمان صحبت كردند ، از خاطرات جالب و

فراموش نشدني من است.*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: آيت الله خامنه اي - شاهد بانوان - شماره 167

در بيماري لبخند مي زدند

در بيماري لبخند مي زدند

امام وقتي كه روي تخت بيمارستان بودند وقتي تا مغز استخوانشان از درد مي سوخت ، با هر كس كه ملاقات

مي كردند حتماً لبخند مي زدند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين انصاري كرماني- يادواره اربعين ارتحال امام.

ما انقلاب كرده ايم كه فصوص درس بدهيم!

ما انقلاب كرده ايم كه فصوص درس بدهيم!

يك روز خانم طباطبائي مي گفت يك وقت خدمت امام داشتم فصوص مي خواندم . حاج احمد آقا از راه

رسيد. امام رو كردند به ايشان و فرمودند ما انقلاب كرده ايم كه قبل از خواندن جامع المقدمات ، فصوص **

درس بدهيم و بخوانيم!*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت الله سيد احمد نجفي

** فصوص در سير درسي طلبه هاي علوم ديني نسبت به جامع المقدمات در مرحله بالاتري قرار دارد. و مزاح

امام اشاره به اين نكته است.

ما را مي خنداندند

ما را مي خنداندند

در بازگشت امام از كويت وقتي مقامات عراقي ساعتها ايشان را در صفوان معطّل نگه داشته بودند ما تنها

براي امام ناراحت و نگران بوديم و اصلاً كسي به جز امام فكري نداشت. ولي امام از همان اول ورودشان به

اتاق ، چندين بار مزاح كردند و ما را خنداندند. اين طور به نظر مي رسيد كه امام به خاطر تقويت روحيه ما

اين چنين برخورد معمولي و بلكه بسيار شاد داشتند و شايد مي خواستند ما چندان ناراحت نشويم كه

ايشان در حالت شبه زنداني هستند ، ولي قضيه اينطور نبود.*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين سيد محمدرضا مهري- پاسدار اسلام- شماره

مي ترسم دردتان بيايد!

مي ترسم دردتان بيايد!

انگشت شست امام مقداري ناراحتي داشت ، آقاي دكتر عارفي پزشكي را با تخصص مربوطه آورده بود. پزشك

مزبور در ضمن سؤالها و معاينه ها دو دستش را جلو آورد و به امام عرض كرد دستهاي مرا فشار دهيد . امام

با لحني خاص كه به هنگام شوخي و طنز به كار مي بردند با ملاحت و شيريني ويژه اي به او فرمودند:(( مي

ترسم دردتان بيايد.)) و به دنبال آن تبسم زيبا و دلنشيني بر لبان مباركشان نقش بست.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين رحيميان- در سايه آفتاب.

نظر تربيت داشتند

نظر تربيت داشتند

امام در صحبتهايشان حتي اگر يك جمله خوش طبعي و شوخي مي كردند حتي در آن يك جمله هم نظر

تربيت و سازندگي داشتند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت الله محمدي گيلاني.

گويي با دوستان قديمي شان صحبت مي كنند

گويي با دوستان قديمي شان صحبت مي كنند

يكي از شبها در حرم مطهر امير المؤمنين( ع) جماعتي از دانشجويان مسلمان اروپا براي ديدار با امام آمده

بودند كه ظاهر آنها به تعبير ما يك ظاهر ناپسندي در محيط ما بود ، چه از نظر قيافه و لباس و چه از نظر

طرز برخورد و صحبت. ليكن ما شاهد بوديم كه امام به گونه اي با آنها برخورد كردند كه گويي با دوستان

قديمي شان نشسته اند و مشغول صحبت مي باشند. آنها آنچنان مجذوب امام بودند كه پس از چند دقيقه

صحبت با يك دنيا نيرو و ايمان و اميد از كنار ايشان بر خاستند.*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين كريمي- پاسدار اسلام- شماره

از ذكر غافل نبودند

از ذكر غافل نبودند

امام هيچ گاه از اذكار و نوافل و مستحبات غافل نمي ماندند و حتي در حال قدم زدن تسبيح در دست گرفته

و ذكر و زيارت مي خواندند.*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين انصاري كرماني- پيام انقلاب- شماره 48

انتخاب اصلح و مستحبات مي كردند

انتخاب اصلح و مستحبات مي كردند

امام در جزيي ترين شئون زندگي خود نه فقط ملزم به انجام واجبات و اجتناب از محرومات بودند ، بلكه در

آداب مستحب نيز همين التزام را داشتند و بالاتر اين كه در اين مناجات و مستحبات مقيد به انتخاب احسن

و اصلح بودند و به مستحبات عمل مي كردند. مثلاً طي دهها و صد بار كه براي تشرف خدمت ايشان لازم بود

براي ورود يا دق الباب به در يا غير آن اذن گرفته شود ، امام به جاي آنكه از كلمه بفرماييد كه كلمه مطبوع

و متعارفي است استفاده كنند ، مي فرمودند:(( بسم الله)) و ضمن ذكر نام خدا با استعاره اي لطيف اج ازه ورود

و آغاز ديدار را با نام خدا قرين مي كردند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين رحيميان.

به زيارت عاشورا مشغول هستند

به زيارت عاشورا مشغول هستند

در ايامي كه امام در تركيه تبعيد بودند ، از فرزند ايشان مرحوم شهيد حاج آقا مصطفي پرسيدم آقا آنجا چه

مي كنند؟ ايشان گفت امام تمام دعاهاي مفاتيح را مي خوانند و هميشه اوقات به نماز و دعا و زيارت عاشورا

و زيارتهاي مختلف مشغول هستند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت الله امامي كاشاني.

بياييد اين فرش را جمع كنيد

بياييد اين فرش را جمع كنيد

يك روز امام فرمودند: بياييد اين فرش را از اينجا جمع كنيد چون روي اين فرش نقش و صورت حيوان افتاده

است و نماز خواندن در اتاقي كه در آن تصويري از انسان يا حيوان باشد مكروه است . حساسيت ايشان در

مسايل شرعي تا اين اندازه بود.*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين انصاري كرماني- سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني- جلد

تمام دعاهاي مفاتيح را خوانده اند

تمام دعاهاي مفاتيح را خوانده اند

از جمله مواردي كه امام در درس اخلاقشان به آن توجه و تأكيد زياد داشتند مسأله تقيد طلاب به خواندن

دعاها و زيارات بود خود امام هم به مناجات با خدا خيلي علاقه داشتند و مي شود گفت به آن عشق مي

ورزيدند. شايد بتوان گفت امام تمام دعاهاي مفاتيح را مي خوانده اند. *

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت الله امامي كاشاني.

حتي يكبار هم نتوانستم

حتي يكبار هم نتوانستم

در تمام مدتي كه در خدمت امام بودم به لحاظ اينكه همواره در گفتن سلام سبقت مي جستند ، نتوانستم

يكبار من به ايشان سلام بكنم و در گفتن سلام سبقت بجويم.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت الله سيد عزالدين زنجاني.

خنده بلند نمي كردند

خنده بلند نمي كردند

امام به ندرت مي خنديدند و هميشه به جاي خنده بلند ، تبسم مي كردند چون خنده بلند و يا قهقهه

كراهت داشت.*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين قرهي- اطلاعات هفتگي- شماره 2442

خود ماه رمضان كاري است

خود ماه رمضان كاري است

سرّ اين معنا كه امام ملاقاتهاي خودشان را در ماه مبارك رمضان تعطيل مي كردند اين بود كه بيشتر به دعا

و قرآن و خلاصه به خودشان برسند. امام مي فرمودند:(( خود ماه رمضان كاري است)).*

------------------------------ --------------------------------------------------

. * به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين توسلي- حوزه - شماره 45

صلوات مي فرستادند

صلوات مي فرستادند

روزهاي ملاقات عمومي در حسينيه جماران كه مردم از يكي دو ساعت قبل تدريجاً جمع مي شدند ، گاه و

بيگاه صداي صلواتشان بلند مي شدند و طبعاً صداي اين صلواتها در داخل به گوش امام مي رسيد. متوجه مي

شديم كه امام با شنيدن صداي صلوات و نام مبارك پيامبر اكرم( ص) آهسته صلوات مي فرستادند من مدتها

دقت كردم ولي هيچ گاه نديدم كه ايشان صداي صلوات مردم را بشنوند و صلوات نفرستند.*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين رحيميان- سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني- جلد 4

ما جوانها تاب نافله نداشتيم

ما جوانها تاب نافله نداشتيم

من در ماه مبارك رمضان همانند ساير ماهها نماز ظهر و عصر را با امام در مسجد شيخ واقع در بازار نجف

بجا مي آوردم ، ولي نماز مغرب و عشا را با آيت الله آقاي سيد عبدالعلي سبزواري مي خواندم. زيرا امام با آن

كهولت سن و ضعف حتي در ايامي كه ماه مبارك مصادف با گرماي سوزان در روزهاي بلند تابستان بود

، مقي ? د به انجام نافله مغرب و عشا بودند. در حالي كه ما با اينكه جوان بوديم و تاب مقاومت بيشتري داشتيم

، مايل بوديم هر چه زودتر نماز مغرب و عشا را بدون نافله به اتمام برسانيم و به افطار برسيم.*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از : حجة الاسلام والمسلمين سيد مجتبي رودباري- 15 خرداد- شماره 7

مهر نمازشان خاك كربلا بود

مهر نمازشان خاك كربلا بود

امام بر انجام مستحبات و ترك مكروهات تكيه فراواني داشتند ، به طوري كه به هيچ وجه مستحبي را ترك

نمي كردند و مكروهي را انجام نمي دادند. مستحباتي را كه قبل از نماز وجود دارد و باعث مي شود كه ثواب

نماز بيشتر شود ، حتماً انجام مي دادند. ايشان هميشه قبل از نماز عطر استعمال مي كردند و مهرنماز ايشان

خاك كربلا بود. و با اينكه دندانهاي امام مصنوعي بود ، قبل از نماز آنها را از دهان خارج مي نمودند ، ابتدا

مسواك مي كردند و بعد نماز مي خواندند. همچنين انگشتري عقيق داشتند كه قبل از شروع نماز اول آن را

در انگشت خويش انداخته و بعد نماز را بجاي مي آوردند.*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به

نقل از: خادم( از محافظين بيت امام ) در رثاي نور- صفحه 65

نافله ها را ايستاده مي خواندند

نافله ها را ايستاده مي خواندند

امام نافله ها را نيز كه بيشتر افراد نشسته مي خوانند ، ايستاده مي خواندند. از اين رو ما كه چهل ، پنجاه سال

از ايشان كوچكتر بوديم ، در مقابلشان شرم داشتيم كه نشسته نافله بخوانيم.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از : آيت الله سيد محمد بجنوردي - پا به پاي آفتاب - جلد 4 صفحه 207

نوافل را ترك نمي كردند

نوافل را ترك نمي كردند

تا خود به ياد دارم و از نزديكان و معاشران امام نيز شنيده ام ايشان گذشته از انجام نمازهاي فريضه در اول

وقت تا جايي كه مقدور بود نوافل يوميه را ترك نمي كردند.*

--------- -----------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين رسولي محلاتي- حوزه - شماره 37 و 38

آمدند روي زمين نشستند

آمدند روي زمين نشستند

يكبار همه ديدند كه امام در يك مراسم ملاقات در حسينيه جماران به طور استثنايي به جاي آنكه در

جايگاه هميشگي شان روي صندلي بنشينند ، وقتي وارد شدند روي زمين نشستند. و اين در همان روزي بود

كه برندگان مسابقات قرائت قرآن به حضور امام آمده بودند و قرار بود در آن جلسه چند آيه قرآن تلاوت

شود .*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين محمد فاضلي اشتهاردي - سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني

؛ جلد 5

روزي هفت بار قرآن مي خواندند

روزي هفت بار قرآن مي خواندند

امام روزي هفت بار قرآن مي خواندند . اوقات قرائت ايشان كه حاج احمد آقا مي فرمودند روزانه چهار جزء

قرآن را شامل مي شود به ترتيب عبارت بودند از :

1 . قبل از نماز صبح 2 . بعد از نماز صبح 3 . ساعت نه صبح 4 . قبل از نماز ظهر

5 . بعد از ظهر( بعد از قدم زدن روزانه ) 6 . قبل از نماز مغرب 7 بعد از نماز عشاء

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: سيد رحيم ميريان

قرآن را روي زمين نگذاريد

قرآن را روي زمين نگذاريد

در مورد احترام امام به قرآن نكته جالبي از ايشان به طور مكرر ديده ايم . گاهي به دلايلي قرآنهايي را در

كيف دستي در محضر امام مي برديم ، در دفعات اوليه بدون توجه قرآن را همراه با چيزهاي ديگر از كيف

بيرون آورده روي زمين مي گذاشتيم و امام كه مراقب بودند مي فرمودند :(( قرآن را روي زمين نگذاريد.)) بعد

بلافاصله دستشان را جلو آورده آن را از ما مي گرفتند و روي ميزي كه در كنارشان بود مي گذاشتند. بعد ما

متوجه شديم كه امام چون روي كاناپه نشسته اند نمي خواهند قرآن روي زمين و در نتيجه پايين تر از

جايي باشد كه ايشان نشسته اند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين رحيميان- سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني . جلد 5

هر سه روز يك ختم قرآن

هر سه روز يك ختم قرآن

امام در ماه رمضان هر روز ده جزء قرآن مي خواندند . يعني هر سه روز يك مرتبه قرآن را ختم مي كردند

. بعضي برادران خوشحال بودند كه دو دوره قرآن را در يك ماه خوانده اند . ولي بعد متوجه مي شدند امام ده

يا يازده دور قرآن را در طول اين ماه شريف خوانده اند .*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين ناصري - سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني- جلد 4

چند ختم قرآن بخوانيد

چند ختم قرآن بخوانيد

امام هر سال چند روز قبل از ماه مبارك رمضان دستور مي دادند كه چند ختم قرآن براي افرادي كه مد ? نظر

مباركشان بود قرائت شود.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين رحيميان.

انس دايم با مفاتيح الجنان داشتند

انس دايم با مفاتيح الجنان داشتند

شايد كسي باور نكند كه امام در جايگاه يك رهبر انقلابي و سياسي ، اكثر دعاهاي(( مفاتيح الجنان)) را خوانده

باشند! يادم است يك وقت امام از من مفاتيح درشت خط خواستند. براي ايشان تهيه كردم. يك روز مانده به

فوت ايشان يكي از خانمها به من گفتند:(( شما بياييد بالاي سر امام دعا بخوانيد.)) من هم دعاي عدليه را

خواندم. يك وقت متوجه شدم امام در يك جاي مفاتيح نشانه اي گذاشته اند. نگاه كردم ديدم دعاي عهد

حضرت مهدي( عج) است كه چون مستحب است چهل روز خوانده شود ، ايشان روي كاغذ تاريخ شروع را از

هشتم شوال مرقوم فرموده بودند و تا آن روز خوانده بودند! تا اين اندازه امام به دعاها آن هم با انجام

خصوصيات و شرايط مقيد بودند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجةالاسلام والمسلمين محمد رضا توسلي.

براي انقلاب دعا كنيد

براي انقلاب دعا كنيد

زماني كه امام در پاريس بودند و از آن جا هدايتگري مردم را به عهده داشتند به چند تن از اساتيد قم پيام

دادند كه انقلاب اسلامي ما نياز به دعا دارد براي پيروزي انقلاب دعا كنيد.*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين رضا استادي- سيماي فرزانگان - جلد 3 - صفحه 182

خداوند با ماست

خداوند با ماست

امام در پاريس و پس از اينكه اعلام كرده بودند(( مي خواهم پيش ملتم بازگردم و با آنان باشم)) در پاسخ به

ممانعت اطرافيان كه به صلاح نيست و ممكن است جان شما در خطر قرار گيرد فرمودند:(( خدا با ماست))*

----------------------------------- ---------------------------------------------

60/ 11/ * به نقل از: آيت الله شهيد محلاتي- روزنامه اطلاعات- 12

در حملات هوايي نگراني نداشتند

در حملات هوايي نگراني نداشتند

در ايام جنگ مواقع خيلي حساس و خطرناكي پيش آمد ، گاهي اطراف بيت امام هم مورد حملات موشكي

قرار مي گرفت و در تمام اين احوال امام هيچ گونه عكس العملي كه حاكي از ناراحتي و نگراني ايشان باشد

از خود نشان ندادند.*

---------------------------------------------------------------- ----------------

. * به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين امام جماراني- روزنامه جمهوري اسلامي- ويژه اربعين سال 68

دست خدا حافظ انقلاب است

دست خدا حافظ انقلاب است

امام در جلسه اي خصوصي به اين جانب فرمودند:(( من معتقدم كه اين انقلاب را از ابتدا تاكنون دست قدرت

الهي كه فوق تمام دستهاست به اينجا آورده است و همان يدالله اين انقلاب عظيم را حفظ مي فرمايد.)) *

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: آيت الله حسين مظاهري- حوزه- شماره

ما نكرديم ، خدا كرد

ما نكرديم ، خدا كرد

در قضيه انجمنهاي ايالتي و ولايتي رژيم شاه پس از حمله شديد امام ناچار شد عقب نشيني كند ، لذا در

روزنامه ها نوشتند كه اين قانون قابل اجرا نيست. طلبه ها كه از درج اين موضوع خيلي خوشحال بودند وقتي

خدمت امام رسيدند امام در جمع طلبه ها طي توضيح مختصري فرمودند كه اين كار را ما نكرديم خدا

كرد.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين قرهي.

مثل اينكه غافل از خدا شدم

مثل اينكه غافل از خدا شدم

شبي كه امام از تهران به قم بازگشتند و رژيم ايشان را آزاد كرد ، به عرض ايشان رسيد شما در تهران كه

تشريف داشتيد رژيم كارهايي مي كرد كه مرجعيت شما را زير سؤال ببرد و جنابعالي را از مقام مرجعيت به

زير بكشاند. امام فرمودند پانزده خرداد را اين توطئه گرها ديدند ، بعد شنيدم امام براي اين يك جمله استغفار

كردند. بعد كه امام تبعيد شدند فرمودند مثل اينكه در آنجا من از خدا غافل شدم كه گفتم پانزده خرداد و

مردم پشتيبان من هستند.*

--------------------------------------------------------------------------------

73/ 3/ * به نقل از: آيت الله محمدي گيلاني- نماز جمعه تهران- مورخه

نيمه شب مناجات شعبانيه مي خواندند

نيمه شب مناجات شعبانيه مي خواندند

در ماه شعبان گاهي كه شبها پشت در اطاق امام مي خوابيدم مي ديدم يك ساعت مانده به اذان صبح امام

بيدار مي شدند و وضو مي گرفتند و پس از نماز شب مشغول مناجات شعبانيه مي شدند و در اين مناجات

به قدري گريه مي كردند كه من كه پشت اطاقشان مي خوابيدم گاهي با صداي گريه ايشان از خواب بيدار

مي شدم با اينكه بسيار آرام و آهسته اعمال شب را انجام مي دادند تا كسي بيدار نشود.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: سيد رحيم ميريان.

آخر شب برمي خاستند

آخر شب برمي خاستند

مرحوم حاج آقا مصطفي نقل مي كرد: وقتي امام عيال گرفتند - چون معمولاً آدم وقتي تازه زن مي گيرد

قدري از اشتغالات معمولي ، از كتاب و مطالعه دور مي شود - غروب پس از نماز جماعت مي آمدند شام مي

خوردند و مي خوابيدند و از آنطرف آخرهاي شب براي نماز شب و تهجد برمي خاستند.*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: آيت الله شهيد محلاتي- 15 خرداد- شماره

از سحر خيزي من بوده است

از سحر خيزي من بوده است

امام تقي ? د خاصي به نماز شب داشتند. مرحوم حاج آقا مصطفي يك روز نقل مي كردند كه امام فرموده است

اگر به مطالبي رسيده ام از سحرخيزي من بوده است. من خودم شنيدم كه ايشان بعضي از شاگردانشان از

جمله آقاي شيخ مجتبي تهراني مي فرموده سحرخيزي را از دست ندهيد. روش ساليان دراز امام اين بود كه

يك ساعت يا بيشتر مانده به اذان صبح بيدار مي شدند سماور را روشن نموده چاي درست مي كردند و تا

طلوع آفتاب مشغول عبادت مي شدند. پس از طلوع آفتاب قدري مي خوابيدند و بعد صبحانه مي خوردند. من

از همه نزديكان امام متفقاً شنيده ام كه هيچ وقت به ياد ندارند كه نماز شب امام ترك شده باشد.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت الله خاتم يزدي.

با اينكه نمي توانستند بايستند

با اينكه نمي توانستند بايستند

سال 65 امام به دليل ناراحتي قلبي در بيمارستان بستري شدند كه پس از بهبودي نسبي به منزل

بازگشتند. يك شب حدود ساعت سه نيمه شب كه در كنار ايشان بودم متوجه شدم با آن حالت مرضي كه

داشتند براي نماز شب بلند شدند. حال ايشان به گونه اي بود كه وقتي مي خواستند مسح پارا بكشند نمي

توانستند و بناچار دستشان را روي شانه من گذاشته و به من تكيه مي كردند اما در اين حالت هم نماز شب

امام ترك نشد.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: سيد رحيم ميريان.

تهجد در دوران طلبگي

تهجد در دوران طلبگي

تقيد و اهتمام امام به نماز جماعت و نوافل شب از نكات مهم دوران طلبگي ايشان است.*

--------------------------------------------------------------------------------

59/ 1/ * به نقل از: آيت الله سيد صادق لواساني- روزنامه كيهان- 16

خيلي آرام گريه مي كردند

خيلي آرام گريه مي كردند

با يك واسطه از خانم امام شنيدم كه گفته اند گريه هاي سحري امام خيلي آرام بود. خود من هم چند شب

پيش امام خوابيده ام اما صداي گريه اي از ايشان به بلندي نشنيده ام. ولي پس از شهادت آقا مصطفي بود كه

گريه هاي سحري امام طولاني تر شد.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين فرقاني.

در دل شب ناله مي كرد

در دل شب ناله مي كرد

يك روز آقاي مسعودي كه نزديك منزل امام سكونت داشتند برايم نقل كردند كه يك شب شنيدم صداي

ناله حزين مردي مي آيد گفتم شايد كسي درمانده شده بي تاب شده از خانه بيرون آمدم. آمدم پشت منزل

امام ، ديدم يك چيزي همانند عبايي پهن شده كف زمين ، از آنجا صدا مي آمد. امام ضجه مي زد و گريه و

زاري سر داده بود.*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: آيت الله حائري شيرازي- جهاد- شماره 35

در چهره امام آثار اشك ديده مي شد

در چهره امام آثار اشك ديده مي شد

شبي كه امام از پاريس به تهران مي آمدند تمام افراد در هواپيما خوابيده بودند و تنها امام در طبقه بالاي

هواپيما نماز شب مي خواندند شما اگر از نزديك امام را ديده باشيد آثار اشك در گونه هاي مبارك ايشان

حكايت از شب زنده داري و گريه هاي نيمه شبشان دارد.*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين انصاري كرماني- پيام انقلاب- شماره 48

قدر بدان

قدر بدان

قبل از اين كسالت اخير امام ، شبها يكي از برادران پاسدار پشت در اتاق ايشان مي خوابيد. يك روز از ايشان

سؤال كردم شما كه مدتي شبها مراقب امام بوديد ، خاطره اي از امام داريد؟ گفت:(( بله ، امام شبها معمولاً دو

ساعت به اذان صبح بيدار بودند. يك شب متوجه شدم كه با صداي بلند گريه مي كنند ، من هم متأثر شدم و

شروع كردم به گريه كردن. وقتي ايشان براي تجديد وضو بيرون آمدند ، متوجه من شدند. فرمودند:(( فلاني تا

جوان هستي قدر بدان و خدا را عبادت كن ، لذت عبادت در جواني است آدم وقتي پير مي شود دلش مي

خواهد عبادت كند ، اما حال و تواني برايش نيست)).*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين توسلي- حوزه- شماره 45

آقا ، سلام!

آقا ، سلام!

امام از حالتهايي كه براي ايشان تعي ? ن درست مي كرد بي اندازه متنفّر بودند و جلوي آنها را هم مي

گرفتند. در مسير حركت ايشان در كوچه ارك يك مغازه بقالي بود كه صاحب آن فردي بود به نام حاج

غلام. يك مرتبه اين آقا روبروي مغازه اش زير سايه ديوار روي حلب روغن نباتي نشسته بود. پاها را روي هم

گذاشته بود و زنجيري را هم به دستش گرفته بود و مي چرخاند. وقتي امام به حاج غلام رسيدند سلام

كردند. او امام را نشناخت و در همان حال كه پاهايش روي هم بود و زنجير را در دستش مي چرخاند

گفت:(( آقا سلام ، حال شما خوب است!))*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: حجة

الاسلام والمسلمين موسوي خوئيني ها- حوزه- شماره 37 و 38

احساس حقارت مي كنم

احساس حقارت مي كنم

روزي خدمت امام بودم. ايشان گفتند:(( نمي دانم چگونه ارزش اين ملت را بشناسيم و بيان كنيم . من وقتي

اين جوانان را مي بينم ، در مقابل آنان احساس حقارت مي كنم)).*

--------------------------------------------------------------------------------

66/ 9/ * به نقل از: حجةالاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني- روزنامه كيهان-

احساس كردم كسي سلام كرد

احساس كردم كسي سلام كرد

يك روز از كوچه اي كه بين مسجد مرحوم شيخ انصاري و منزل امام بود در حالي كه سرم پايين بود عبور

كردم كه احساس كردم كسي به من سلام كرد ، وقتي سرم را بالا كردم چشمم به سيماي مبارك امام

افتاد. در يك لحظه فشار عجيبي در خودم احساس كردم انگار زبانم بند آمده بود آخر او امام ، مرحع تقليد و

مراد من بود و من ناچيز يك بچه طلبه هفده ساله بيشتر نبودم.*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين رحيميان- سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني- جلد

از من تعريف نشود

از من تعريف نشود

يك روز امام به بنده فرمودند: فلاني نظر به اينكه شما اهل خمين هستيد و قدري با منزل من رفت وآمد

داريد دقت كنيد از جانب شما از من در جايي تعريفي و صحبتي نشود.*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين جلالي خميني- سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني- جلد

بايد اين القاب برداشته شود

بايد اين القاب برداشته شود

وقتي كتاب(( تحرير الوسيله)) در نجف اشرف چاپ شد مطابق رسوم نجف پشت جلد آن القابي از قبيل آيت

الله العظمي و زعيم الحوازات العلميه و از اين قبيل عبارات نوشته شد ، اين چيز تازه اي نبود و كسي هم

تقصيري نداشت و همان طور كه براي ساير مراجع عمل مي شد ، چاپخانه و متصديان چاپ عمل كرده

بودند. وقتي امام متوجه مطلب شدند با كمال قاطعيت از توزيع آن منع كردند و فرمودند : بايد اين القاب

برداشته شود ، تا بالاخره دست اندركاران مجبور شدند كه چيزي روي اين القاب بزنند كه هيچ خوانده

نشود.*

---------------------------------------------------------------- ----------------

. * به نقل از: آيت الله قديري- ويژه نامه جمهوري اسلامي- خرداد 70

بنده خدا

بنده خدا

در مدرسه رفاه ، امام در اتاقي خلوت كرده بودند. من نمي دانستم ايشان در كدام اتاق تشريف دارند. در يكي از

اتاقها را زدم و گفتم: چه كسي در اين اتاق است؟ شنيدم كه از پشت در صدا آمد: بنده خدا. من متوجه شدم

امام عزيز است ولي ابهت و جلال امام به من اجازه نمي داد تا وارد اتاق شوم و عرض ادب كنم.*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: جواد صفويان- پابه پاي آفتاب- جلد 2 - صفحه 60

حتي به بچه ها سلام مي كردند

حتي به بچه ها سلام مي كردند

امام هميشه در سلام مقدم بر ديگران بودند و همواره وقتي وارد بر افراد مي شدند قبل از اينكه آنان سلام

كنند ايشان سلام مي كردند. امام با آن عظمت كه تمام قدرتها از شنيدن نامشان به وحشت مي افتادند آنقدر

رئوف و مهربان بودند كه حتي اگرمواجه با بچه ها مي شدند به آنها سلام مي كردند.*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: دكتر محمود بروجردي- سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني- جلد 3

خودشان به مطب دكتر رفتند

خودشان به مطب دكتر رفتند

براي اصلاح دندانهاي امام دكتري به منزل ايشان آمده بود. مرحوم شهيد محمد منتظري به امام عرض كرد

كه چرا شما به مطب نرفتيد. امام گوش دادند و قبول كردند و گفتند مي رويم . بعد از آن بود كه براي

دندانهايشان چند مرتبه به مطب دكتر مراجعه مي كردند. ايشان در عين حالي كه براي همه حوزه و شاگردان

خود مثل يك پدر بودند ولي در برخورد با افراد مثل يك رفيق همسن برخورد مي كردند و هيچ عكس

العملي منفي نسبت به حرف خوب نداشتند. حرف همه را گوش مي كردند. اگر خوب بود عمل مي كردند. اگر

خوب نبود اعتنايي نمي كردند. در شيوه درسي امام هيچگاه ديده نمي شد كه در دانسته هايشان غرور علمي

پيدا كرده باشند. دائماً مي فرمودند احتمال دارد اينطور باشد احتمال دارد آن طور باشد.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين محمدرضا سجادي اصفهاني- سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني -

. جلد 6

خيلي تواضع نشان دادند

خيلي تواضع نشان دادند

مجلس خبرگان در رابطه با اصل 111 هيأتي را از ميان خود انتخاب كرده بود كه به خدمت امام شرفياب

شوند. بنده هم در جمع اين هيأت بودم. اعضاي هيأت خدمت امام رسيده عرضه داشتند ما در خدمت شما

هستيم كه هر جور بفرماييد عمل كنيم ؛ ولي امام در برابر ما آنچنان تواضع نشان دادند كه حرف تمامي اعضا

پس از جلسه متفقاً در مورد اين تواضع و بزرگواري امام بود كه حقيقتاً براي همه ما اعجاب انگيز بود.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين موحدي كرماني.

دايي ات راست مي گويد

دايي ات راست مي گويد

فردي به نام آقا رضا شيخ بود كه داماد و خواهرزاده مرحوم آقا ميرزا محمدتقي اشراقي و شوهر خواهر آقا

شهاب اشراقي( داماد امام ) بود و مي خواست درس منظومه بخواند. درسهاي عمومي استفاده كمتري داشت و

درسهاي خصوصي بيشتر، لذا رفته بود خدمت امام كه ايشان درس منظومه اي بدهند امام فرمودند :(( وقت

ندارم.)) آقا رضا شيخ مي گويد به دايي ام گفتم:(( به آقا روح الله گفته ام يك درس منظومه خصوصي برايم

بگو گفته اند وقت ندارم.)) آقا محمدتقي اشراقي دايي ام گفت:(( آقا روح الله وقت دارد از عهده اش ساخته

نيست.)) بعدا در جلسه اي خدمت امام بوديم به امام گفتم ( آقا به دايي ام گفته ام كه شما براي در س

منظومه وقت نداريد ايشان گفته اند : آقا روح الله وقت دارد از عهده اش ساخته نيست . آقا روح الله جواب

دادند:(( دايي ات راست مي گويد!)).*

--------------------------------- -----------------------------------------------

. * به نقل از: حجة

الاسلام والمسلمين صادقي تهراني- نور علم- دوره 3 - شماره

شرمنده مردم هستم

شرمنده مردم هستم

در مسير مهاجرت از عراق و امتناع كويت از پذيرش امام يك شب ديگر امام در بغداد ماندند ، چون بنا بود

فردا صبح ( روز جمعه ، ساعت 9 ) به پاريس پرواز كنند. آن روز ( پنجشنبه ) در خدمت امام نشسته بوديم . همه

ناراحت و نگران اوضاع و حوادث بوديم ؛ ولي امام خيلي آرام و مصمم بودند ، كانّ هيچ خبري نشده است و

تازه ما را هم دلداري مي دادند. از تهران هم گزارش دادند كه مردم خيلي ناراحت شده اند و تظاهرات و

راهپيماييهاي زيادي انجام پذيرفته و همه نگران اوضاعند. اين جمله از امام يادم نرفته است كه در آن حالت

گرفتاري و تحير كه براي همه ما پيش آمده بود و اصلاً آينده معلوم نبود ، چنين فرمودند :(( من شرمنده و

مديون مردم هستم. من در مقابل اين مردم احساس حقارت مي كنم ، آنها براي ما خود را به زحمت مي

اندازند و ما با كمال راحتي در اينجا نشسته ايم.)) راستي چقدر عجيب بود. كسي در آن حال ، آواره از وطن ، از

اين طرف و آن طرف بي آنكه تكليفش مشخص شود ، رانده مي شد ، از مرز به فرودگاه ، از بصره به بغداد و از

بغداد هم معلوم نيست به كجا. تا چه حوادثي براي او رخ دهد ، با اين حال خود را در كمال راحتي مي پندارد

و نگران است كه مردم اينقدر خود را براي خاطر او به زحمت مي اندازند.*

--------------------------------------------------------------------------------

*. * به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين محمدرضا ناصري- پاسدار اسلام- شماره 58

شما امر نفرموديد

شما امر نفرموديد

فضلاي بزرگ براي من نقل كرده اند كه مرحوم آقاي بروجردي بقا بر تقليد ميت را جائز نمي دانستند و

معتقد بودند هر كس بايد از مجتهد زنده تقليد بكند. دو شخصيت علمي آن زمان مرحوم آيت الله يثربي كه

از علماي كاشان و از شاگردان مرحوم آقا ضياء عراقي كه از بزرگان نجف بودند وامام با ايشان بحث مي

كردند كه او را قانع كنند. مرحوم يثربي اول صحبت را شروع كرد ولي آقاي بروجردي قانع نشدند. امام بسيار

مؤدب و ساكت نشسته بودند. روش امام اين بود كه تا سؤالي از ايشان نشود ، جواب نمي دهند . مرحوم

بروجردي رو به امام كرد و گفت:(( آقا شما صحبتي نمي كنيد؟)) امام فرمودند:(( شما امر نفرموديد .)) بعد از

صحبت امام ، آقاي بروجردي نظر امام را پذيرفتند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين سيد كمال فقيه ايماني.

شما جلوتر از ما از هواپيما بيرون برويد

شما جلوتر از ما از هواپيما بيرون برويد

روز دوازده بهمن 57 وقتي هواپيماي امام در فرودگاه تهران به زمين نشست آيت الله پسنديده برادر امام به

استقبال ايشان به داخل هواپيما رفتند. امام به حسب روحيه اي كه داشتند فرمودند آقاي پسنديده جلوتر از

ايشان از هواپيما خارج شود ؛ چون هيچگاه امام در راه رفتن از برادر بزرگترشان سبقت نمي گرفتند. از طرفي

به دليل حساسيت سياسي ورود امام آقاي پسنديده هم نمي توانستند جلوتر از امام راه بيفتند . امام

فرمودند:(( پس شما جلوتر از ما از هواپيما پايين برويد والا من جلوتر از شما نخواهم رفت)).*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين امام

جماراني- حضور- شماره 3

مي ديديم در صف نانوايي ايستاده اند

مي ديديم در صف نانوايي ايستاده اند

امام منزلي در يخچال قاضي قم خريده بودند كه تقريباً در حدود سيصد متر زمين و چند اتاق داشت. ايشان

خانه يا ملكي در خمين داشتند كه آن را فروختند و اين خانه را به قيمت سيزده هزار تومان خريدند . تقريباً

1324 يعني همان زمان كه آقاي بروجردي به قم آمده بودند. امام در آن خانه زندگي مي كردند - سالهاي 25

و گهگاه مي ديديم كه با آن مقام و موقعيتشان در صف نانوايي ايستاده اند و نان مي گيرند . ايشان كارهاي

منزل را هم خودشان انجام مي دادند.*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين محمدعلي فيض- پابه پاي آفتاب- جلد 4 - صفحه 83

پس از انقلاب همان رفتار قبلي را داشتند

پس از انقلاب همان رفتار قبلي را داشتند

تواضعي كه امام پس از انقلاب ، در طرز برخورد ، گفتار و طرز گوش دادن ايشان به حرفهاي ديگران ديده مي

شد همان توجه و طرز برخورد و گفتاري بود كه قبل از انقلاب و قبل از رسيدن به مقام مرجعيت داشتند.*

---------------------------------------------------------- ----------------------

. * به نقل از: آيت الله حسين مظاهري- پابه پاي آفتاب- جلد 4 - صفحه 161

چون شعر گفته نمي دهم

چون شعر گفته نمي دهم

اوايل نهضت كه قضيه انجمنهاي ايالتي و ولايتي پيش آمد و روزنامه ها پيرامون آن مطالبي نوشتند ، بر اثر

ايستادگي و افشاگري هاي امام پس از چندي نوشتند كه اين قانون لغو شده و حرف خودشان را پس

گرفتند. يكي از رفقاي اهل علم كه آدم با فضلي است در اين رابطه براي امام اشعاري سروده بود . يك روز

بعدازظهر ايستاد و اشعارش را خواند. بعضي از رفقا گفتند ايشان را خدمت امام بفرستيد تا برايش پول

بگيريم. من پيشقدم شدم و خدمت امام رفتم و مطلب را عرض كردم. فرمودند:(( چون براي ما شعر گفته است

نمي دهم.)) من هرچه اصرار كردم نتوانستم حتي يك ريال براي آن آقا از امام پول بگيرم.*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين عبدالعلي قرهي- سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني- جلد

كاش من رابطه داشتم

كاش من رابطه داشتم

دختري براي امام نوشته بود(( اماما چون تو خدا را دوست داري ترا دوست دارم. اماما چون تو با خدا رابطه

داري ما هم با تو رابطه داريم)) امام اينها را مي خواندند و گريه مي كردند نه اينكه بگويند خوب شد كه من

با خدا رابطه دارم بلكه مي فرمودند:(( اي كاش من رابطه داشتم تا اين نوشته راست باشد)).*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين رسولي محلاتي- ويژه روزنامه جمهوري اسلامي- خرداد 72

اين دروغ است

اين دروغ است

در پاريس برخي اصرار داشتند از زندگي 24 ساعته امام از جمله از سفره غذاي ايشان فيلمبرداري بكنند. امام

فرمودند:(( اين طور كه شما مي خواهيد سفره بچينيد دروغ است زيرا در سفره ما گاهي پلو ، گوشت و

خورشت هم هست ؛ شما مي خواهيد اينها را ناديده بگيريد و ي ك سفره ساده درست كنيد . اين دروغ

است)).*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين موسوي خوئيني ها- حوزه- شماره 37 و 38 - صفحه 87

حرفت را بزن!

حرفت را بزن!

اساساً امام از تظاهر خوششان نمي آمد. به عكس به كساني كه اهل تظاهر نبودند علاقه داشتند ، مثلاً ايشان از

تيمسار ظهيرنژاد خوششان مي آمد زيرا وي اهل تظاهر نبود ، هرروز ريشش را تيغ مي زد و همانطور خدمت

امام مي رسيد. خيلي ها مي خواستند ايشان را جابجا كنند ولي امام حاضر نمي شدند . يك روز عده اي از

فرماندهان ارتش از جمله فرمانده نيروي هوايي كه بعد معلوم شد آدم مغرضي بود و ريشي هم گذاشته بود

، خدمت امام آمده بودند. قرار شد فرمانده نيروي هوايي گزارش بدهد ؛ تا قبل از گزارش شروع كرد به خواندن

دعاي فرج. آقاي ظهيرنژاد به او گفت:(( آقا عوام نيستند ، حرفت را بزن)) امام از اين سخن خوششان آمد و

خنديدند.*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين توسلي- حوزه ، شماره 45

صحبت ايشان يكسان بود

صحبت ايشان يكسان بود

يكي از ويژگيهاي امام كه خيلي ها اين را گفته اند اين بود كه امام صحبتهاي دروني و خصوصيشان را با

صحبتهاي بيرونيشان خيلي با هم فرق نداشت مگر اينكه يك سري راجع به يك مسأله خاص سياسي باشد

، ولي در رابطه با سياستها و در مورد مسايل كلي و توصيه ها به دولت ، همان چيزي را كه در ظاهر ايشان مي

گفتند به صورت خصوصي هم همان توصيه را مي فرمودند.*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: مهندس ميرحسين موسوي- حضور- شماره 2

من يك رأي داشتم كه انداختم

من يك رأي داشتم كه انداختم

روز دوازدهم فروردين ماه 1358 يعني روز رفراندوم جمهوري اسلامي ، بنده عضو ستاد رأي گيري بودم. در آن

روز هيچ كس نمي دانست كه امام در پاي كدام صندوق رأي خواهند داد ، لذا باشور و مشورتها تصميم گرفته

شد كه در محل آموزش و پرورش قم كه از جهت امكان كنترل و حفاظت مناسب بود ، صندوق رأي قرار داده

شود و مكاني نيز براي خبرنگاران و عكاسان در نظر گرفته شود. لحظه رأي گيري ، زماني كه به اطلاع امام

رسيد كه در آن مكان رأي خود را به صندوق بريزند ، معظم له فرمودند كه (( من در بين مردم رأي خواهم

داد)) و خودشان يكي از محله هاي شلوغ ، به نام (( چهارسوق)) را پيشنهاد نمودند. در آن محل جمعيت زيادي

هجوم آوردند و كنترل از دست مأمورين خارج شد. امام رأي خود را به صندوق انداخته و برگشتند . ازدحام

جمعيت به حدي بود كه خبرنگاران خارجي زيادي كه براي تهيه گزارش

از رأي گيري آمده بودند ، موفق به

تهيه فيلم و عكس و گزارش نشدند از همين رو به ستاد رأي گيري فشار مي آوردند كه ما چون موفق به

تهيه عكس و گزارش نشده ايم ، امام يكبار ديگر پاي صندوق رأي تشريف بياورند. پس از مدتي مشورت يكي

از آقايان علما خدمت امام رسيده و مسأله را توضيح داد امام فرمودند:(( من يك رأي داشتم كه آن را هم به

صندوق انداختم)).*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: حسين شهرزاد( همسايه امام در قم)- شاهد- شماره 186

اين عبا را عاريه كردم

اين عبا را عاريه كردم

يك روز در فصل پاييز مرحوم حاج آقا مصطفي را ديدم كه يك عباي كهنه ر ? شتي را به دوش انداخته است با

شوخي به او گفتم اين عبا را از كهنه فروشي خريده اي؟ گفت اين عبا مال يكي از رفقاي رشتي است ( آن

مرد همسايه ايشان بود) من ديدم هوا خيلي سرد شده و من هم عباي زمستاني ندارم اين عبا را از او عاريه

گرفتم بعد به من گفت فلاني آيا نمي بايست همه ما جمع شويم و يك اميرالمؤمنين ثاني * * بتراشيم؟

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت الله محمدي گيلاني.

** منظور مرحوم حاج آقا مصطفي اين بود كه امام مانند رفتار جدش علي ( ع) با برادر خودش عقيل ، هيچ

فرقي بين او و ساير طلاب در پرداخت شهريه نمي گذارد لذا او با اينكه فرزند امام است پول تهيه يك عباي

زمستاني را ندارد و ناچار مي شود از همسايه اش آن را امانت بگيرد .*

اگر به تخلفات برسيد

اگر به تخلفات برسيد

روزي كه اعضاي ستاد پيگيري فرمان امام خدمت ايشان رسيدند وقتي آقاي موسوي اردبيلي حال امام را

پرسيدند امام فرمودند:(( الحمدالله)) و سپس رو كردند به ما و فرمودند:(( اگر ان شاءالله شما كارها را خوب

انجام بدهيد و به تخلفات برسيد!))*

--------------------------------------------------------------------------------

. 61 محضر نور- جلد 2 - صفحه 100 / 10/ * به نقل از: آيت الله امامي كاشاني- روزنامه كيهان

دقت كنيد تبعيض نباشد

دقت كنيد تبعيض نباشد

به دعوت قرارگاه خاتم الانبياء( ص) مستمراً از حضرات آقايان اعضاي بيت امام دعوت مي شد كه در محفل

رزمندگان اسلام در جبهه ها حضور يابند كه اين عزيزان نيز با حضور خود و ابلاغ سلام و اعطاي هداياي

حضرت امام به رزمندگان اسلام شور و حال ديگري به جبهه ها مي دادند. در عمليات بدر نيز دو تن از اين

بزرگواران به نامهاي شهيد حجة الاسلام والمسلمين موسوي و شهيد حجة الاسلام والمسلمين سليمي در

منطقه عملياتي بدر در جزاير مجنون حضور يافتند و با سخنراني و ابلاغ سلام امام و اهداي سكه هاي تبرّكي

، رزمندگان را تشويق به ادامه عمليات مي نمودند. در مراجعت ، اين عزيزان در ابتداي پل سيدالشهدا در اثر

بمباران دشمن بعثي به درجه رفيع شهادت نايل شدند و اجساد مطهرشان به تهران منتقل شد . وقتي خبر

شهادت آنان به امام عرض شد فرمودند:(( مبادا از اين جهت كه اين شهداي عزيز منسوب به بيت من هستند

در تبليغات مربوط به آنها در رسانه ها و صدا و سيما رعايت عدالت نشود . دقت كنيد تبليغ اين شهدا با

شهداي ديگر تفاوتي نداشته باشد)).*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: غلامعلي رجائي.

فرقي بين اينها نيست

فرقي بين اينها نيست

يك روز پسر يكي از وزرا شهيد شده بود به امام عرض كردند كه آقا براي شهادت ايشان يك پيام بدهيد. امام

فرمودند: به خاطر اينكه وزير است مي گوييد پيام بدهم شما فكر مي كنيد تنها پسر ايشان شهيد شده

است. تمام اين شهدا فرزندان من هستند و من اگر بخواهم پيام بدهم بايد براي همه آنان پيام بدهم و براي

من فرقي بين اينها نيست.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: سيد رحيم ميريان.

مثل همه يك فاتحه مي خواندند

مثل همه يك فاتحه مي خواندند

پس از شهادت مرحوم حاج آقا مصطفي ، امام تا تقريباً شب چهلم وفات آقا مصطفي هر شب بر سر قبر

ايشان مي رفتند و فاتحه مي خواندند لكن پس از چهلم ، شبهاي جمعه كه به حرم مشرف مي شدند سر قبر

حاج آقا مصطفي مي رفتند. و روش ايشان هم خيلي معمولي بود براي همه اموات يك فاتحه مي خواندند و

بلافاصله بلند مي شدند. از اول همين كاررا كردند و تا آخري كه در نجف بودند هم همينطور عمل مي

كردند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت الله خاتم يزدي.

مخارج اضافه نمي داد

مخارج اضافه نمي داد

مرحوم آقا مصطفي مي بايست هفته به هفته به خدمت آقا مي آمد و خرج هفته اش را مي گرفت . به هيچ

وجه امام مخارج اضافه به او نمي داد. لذا وقتي حاج آقا مصطفي خواست به مكه برود با پول خانه اي كه در

قم فروخته بود و مقدار پولي كه از خانمش بود به مكه رفت.*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين ناصري- سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني- جلد 2

نمي توانم پولي به تو بدهم

نمي توانم پولي به تو بدهم

امام در مسأله بيت المال خيلي به خودشان سخت مي گرفتند. به حاج احمد آقا وقتي هنوز معم ? م نشده بود

فرموده بودند:(( من نمي توانم پولي به عنوان شهريه به تو بدهم مگر اينكه معمم بشوي.)) لذا تا وقتي كه حاج

احمد آقا معمم نبود چه در ايران و چه در نجف والده شان از پول شخصي اي كه داشت به ايشان مي داد

ولي وقتي معمم شد امام مثل همه طلبه ها و به اندازه همه به او شهريه مي دادند. امام با حاج آقا مصطفي

هم همين طور برخورد مي كردند و فرقي بين او و ديگران قايل نمي شدند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين فرقاني.

همان مقدار هميشگي تشييع كردند

همان مقدار هميشگي تشييع كردند

پيرمرد متدين و صادق القولي به نام شيخ جمال كه در(( شارع الرسول)) تقريباً جنب منزل امام مغازه ادوات و

لوازم برقي داشت نقل مي كرد: مكرراً مشاهده مي كردم كه امام در تشييع بعضي از شخصيتهاي بزرگ كه

شركت مي كردند فقط تا نزديك صحن مطهر مي آمدند و قبل از ورود به صحن اميرالمؤمنين به منزل

مراجعه مي فرمودند. اتفاقاً در روز فوت حاج آقا مصطفي در اين موضوع دقيق شدم و با كمال تعجب مشاهده

كردم كه حتي در همان روز همين برنامه نيز تكرار شد و امام عزيز از دست رفته اش را تا در صحن تشييع

كرد و سپس به منزل مراجعت فرمود.*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين سيد مجتبي رودباري- 15 خرداد- شماره 7

هندي يا ايراني چه فرقي مي كند؟

هندي يا ايراني چه فرقي مي كند؟

مدتي پس از ورود امام به نجف ، به اصرار دوستان شروع به دادن شهريه كردند. وقتي نوبت تقسيم اول رسيد

آقاي شيخ نصرالله خلخالي كه صرّاف بود و از طرف آقايان بروجردي و خوئي شهريه مي داد به من تلفن

كرد و گفت:(( روال شهريه اي كه ما از طرف آقاي بروجردي و گاهي هم از طرف آقاي خوانساري مي دهيم

اين است كه به طلاب ايراني سه دينار مي دهيم و به طلاب هندي ، افغاني و پاكستاني يك ونيم يا دو دينار

مي دهيم ، اين را از امام بپرسيد كه روال ايشان چگونه است)). تا رفتم مسأله را خدمت امام عرض كردم كه

آقاي خلخالي اين طور مي گويند فرمودند:(( نخير ، چه فرقي دارد

كه طلبه هندي باشد يا ايراني؟ همه را سه

دينار بدهيد.)) امام ركورد هزار ساله نجف را شكست.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام والمسلمين فرقاني.

احتياجي نيست

احتياجي نيست

سالها قبل از انقلاب يكي از ثروتمندان اهل خمين كه ثروت خيلي زيادي داشت برادرش فوت كرده بود . بعد

از اينكه پول زيادي داد و برادرش را در جاي مخصوص از حرم حضرت معصومه دفن كرد از من تقاضا كرد

خدمت آقا برسد. به امام عرض كردم. به حساب اينكه آن آقا اهل خمين بود امام ايشان را پذيرفت . من فكر

كردم چون او پول خيلي زيادي دارد مي تواند كمك مؤثري براي شهريه طلاب كند و قاعدتاً پهلوي هر كس

مي رفت به نظر مي آمد كه احترم زيادي به او بكند. وقتي با او وارد منزل امام شديم و امام تشريف آوردند

اين شخص گفت از قرار معلوم حضرتعالي كسالت داريد اگر اجازه مي فرماييد من دو نفر دكتر متخصص از

خارج بخواهم تا بيايند و حضرتعالي را معالجه كنند. امام فرمودند:(( احتياجي نيست.))( زمان نخست وزيري

اميني بود) امام فرمودند:(( اميني هم كسي را فرستاده و گفته است كه دكتر بيايد و ما نپذيرفتيم و قبول

نكرديم. من خودم دكتري را در تهران سراغ دارم كه گاهگاهي به ما سر مي زند و معالجه مي كند ، همان

كافي است)) هرچقدر اين شخص اصرار كرد كه آقا من از شما خواهش مي كنم ، مي فرمودند:(( نه )) و با اين

شخص با كمال بي اعتنايي برخورد كردند ، كه اين حاكي از صفاي روح و عدم توجه امام به دنيا

و ظواهر دنيا

بود. اينكه حالا با اين شخص گرم گرفته شود تا مثلاً پولي بدهد براي شهريه طلاب و حوزه... روح امام خيلي

بلندتر و بالاتر از اين مسايل بود.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين حيدرعلي جلالي خميني- سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني -

. جلد 6

اين طور زيارت شايسته نيست

اين طور زيارت شايسته نيست

يك وقت بعضي از طلاب و اهل علم ايراني از راه آبادان به طور غير قانوني و بدون اخذ ويزا وارد عراق مي

شدند و از اينرو بعضاً در مرز گرفتار مأمورين عراقي شده و روانه زندان مي شدند ، و چه بسا مورد اهانت قرار

مي گرفتند و سپس با وساطت و توصيه آقايان علما نجات پيدا مي كردند و به زيارت كربلا و نجف مي

رفتند. يك شب كه در نجف در محضر امام بودم معظم له در همين رابطه اظهار نگراني كردند و

فرمودند:(( زيارت امام حسين( ع) به هيچ وجه شايسته نيست كه با اين ذلّت و خواري توأم باشد )).*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين سيد مجتبي رودباري- 15 خرداد- شماره 5 و

بردار و برو!

بردار و برو!

يكي از تجار ايراني مبلغي سنگين به عنوان وجوه شرعي به نجف خدمت امام آورده بود. ضمن تقديم وجه از

موضع كسي كه از پول هنگفتي دل كنده و امتياز آن را به ديگري اعطا كرده درخواست كرد كه امام به

اصطلاح تخفيفي بدهند و مثلاً خمس اتومبيلش را از او نگيرند . امام تمام وجه را جلوي او گذاشته و

فرمودند: بردار و برو! شما گمان مي كنيد حالا كه اين پول را اينجا آورده ايد ، منّتي بر ما داريد؟ نخير ، اين ما

هستيم كه بر شما منت داريم. چرا كه با پرداخت آن و قبول ما ، شما برئ الذمه مي شويد و تازه اول

مسؤوليت ماست)).*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين رحيميان.

خودتان را از ذلت نجات دهيد

خودتان را از ذلت نجات دهيد

بنده در همان لحظه اول برخورد( ورود امام از پاريس به تهران) در چهره اكثر اين نيروهاي انتظامي علاقه و

عشق به امام را مشاهده كردم. امام در همان لحظات او ? ل چند جمله برايشان صحبت كردند كه :(( اين شاه و

دربار شما را تحقير كرده اند و شخصيت شما را لگدمال كرده اند ، شما را در برابر آمريكاييها كوچك شمرده

اند. شما بايد همت كنيد و خودتان را از ذلت و حقارت نجات دهيد.)) و بعد هم فرمودند كه:(( شما ديگر راحت

باشيد كه شاه ديگر برنمي گردد و از كسي ترسي نداشته باشيد ، شاه ديگر قدرت اينكه برگردد و شما را

اذيت كند ندارد)).*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين موسوي خوئيني ها- مرزداران- شماره 29

رساله هم مثل ساير احتياجات است

رساله هم مثل ساير احتياجات است

وقتي رساله امام كه چاپ شد در ابتدا تعداد محدودي به افرادي مجاني داده شد كه البته اين رسم معمول و

متعارف همه مراجع بود اما به محض اينكه امام فهميدند تعداد كمي از رساله هاي ايشان به صورت رايگان به

افراد داده شده است سريع جلوي اين كار را گرفتند و فرمودند: رساله هم مثل ساير احتياجات زندگي افراد

است بالاخره يا افرادي به اين رساله نياز دارند يا نياز ندارند. اگر نياز دارند مثل ساير نيازهايشان مي روند

رساله را مي خرند و مي برند و اگر نياز ندارند براي چي بيت المال و كاغذ و بودجه مجاني د ر اختيار آنها

گذاشته شود؟ و تا آن جايي كه ما شاهد بوديم ايشان اولين مرجع تقليدي

بود كه جلوي اين روال را

گرفتند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين مهدي كروبي.

شما به راه خودتان برويد

شما به راه خودتان برويد

يادم مي آيد هنگام رفتن به حرم ، در اواسط راه و در كوچه به امام برخورد كرديم و چون دوست داشتيم كه

همراه ايشان باشيم ، پشت سر ايشان به طرف حرم مطه ? ر حركت كرديم امام وقتي متوج ? ه حضور ما شدند

، ايستاده و فرمودند:(( آقايان فرمايشي دارند؟)) گفتيم:(( نه! عرضي نداريم ، فقط دوست داريم كه همراه شما

باشيم و از اين كار لذّت مي بريم)) فرمودند:(( شكرالله سعيكم. من از اين كار شما تشكّر مي كنم شما آقا

هستيد ، طلبه هستيد. محترم هستيد ، من دوست ندارم كه شخصي ? ت شما با دنبال من حركت كردن كوچك

شود. شما به راه خودتان برويد و من هم به راه خودم مي روم)).*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين عبائي خراساني- گلهاي باغ خاطره.

غصه روزيتان را نخوريد

غصه روزيتان را نخوريد

بعد از درگذشت حضرت آيت الله بروجردي كه چهل روز حوزه علميه قم تعطيل شد در اولين روزي كه

آقايان درس را شروع كردند امام در مسجد اعظم طي نصيحتي به طلّاب فرمودند:(( هيچوقت غص ? ه روزيتان را

نخوريد))( طلاب مي گفتند آقاي بروجردي كه مرحوم شده طلاب بايد چه كار كنند) امام مي فرمودند:(( شما

بايد آنقدر هم ? تتان عالي باشد كه دنيا به اندازه پر كاهي در نظر شما ارزش نداشته باشد).*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين زين العابدين باكوئي- سخنراني در جبهه جنوب- سال 61

من بر تو منت دارم

من بر تو منت دارم

در نجف شخصي كه بدهي قابل توجهي از وجوهات اسلامي داشت خدمت امام رسيد. ضمن پرداخت وجوه

، امام از صحبتهاي او استنباط مي كند كه اين فرد مي خواهد بر امام منتي بگذارد كه با اعتراض شديد امام

مواجه مي شود. امام به او فرمودند:(( من بايد بر تو منّت داشته باشم كه مسؤوليت بزرگي را از گردن تو

برداشتم و به عهده خود واگذار نمودم)).*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين انصاري كرماني- سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني- جلد 2

نامي از من برده نشود

نامي از من برده نشود

قبل از اينكه امام تبعيد شوند صاحب يكي از كارخانجات بزرگ در تهران مسجدي ساخت و براي امامت آن

مسجد از امام تقاضا كرد كه ايشان مبلّغي را براي ارشاد مردم اعزام نمايند. امام ابتدا با اكراه اين موضوع را

پذيرفتند. ولي پس از تعيين يك روحاني و در هنگام اعزام او فرمودند:(( وظيفه شما علاوه بر تبليغ و ارشاد

اين است كه دو موضوع را از ياد نبريد ، اول در اين مسجد نامي از من برده نشود. دوم برخورد شما با باني

مسجد به گونه اي باشد كه خيال نكند به ثروت و مال او چشم طمع دوخته ايم)).*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: آيت الله صانعي- سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني- جلد 2

نسبت به تحويل وجوهات بي اعتنا بودند

نسبت به تحويل وجوهات بي اعتنا بودند

حقير بارها قبل و بعد از انقلاب از بسياري به عنوان گله شنيده ام كه گفته اند چرا دفتر يا بيروني منزل امام

با ما چنين رفتاري كرده يا مي كند در حالي كه ما در خانه هر كدام از آقايان مراجع رفته و وجوهي برده ايم

احترام بيشتري به ما كرده اند ولي هر وقت به خانه امام رفته ايم در برخورد اوليه با ما خيلي خوب بوده و به

گرمي از ما استقبال كردند ولي آنگاه كه مسأله پرداخت ديون شرعي به ميان آمده با سردي محسوسي از

طرف امام روبرو شده ايم به طوري كه در موقع مراجعت ، امام آن اعتناي اوليه را نداشتند.*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين انصاري كرماني- ويژگيهائي از زندگي امام خميني- صفحه

80

هرگز نديدم خواهشي كنند

هرگز نديدم خواهشي كنند

هيچگاه ديده نشد كه امام از كسي تقاضايي بكنند و يا منتي را بپذيرند. من در تمام مدتي كه ايشان را مي

شناختم ، هرگز نديدم از كسي خواهشي بكنند. مثلاً اگر فروشنده اي جنسي را گران مي فروخت ، براي ارزان

خريدن آن هيچ نمي گفتند و مي گذشتند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت الله جعفرسبحاني.

اول به حرم حضرت امير رفتند

اول به حرم حضرت امير رفتند

براي اولين بار كه امام به نجف آمدند اول از همه يكراست به حرم مطهر امير المؤمنين ( ع) مشرف شدند و

بعد وارد مراسم استقبالي شدند كه به مناسبت ورودشان تدارك ديده شده بود . امام در سال اول اقامتشان در

نجف يك سال تمام روزي دوبار صبح و شب به حرم مشرف مي شدند .*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين فرقاني

با آرامش دعاي عهد مي خواندند

با آرامش دعاي عهد مي خواندند

هنگامي كه امام لباس مخصوص بيمارستان را جهت عمل جراحي پوشيدند ، كتاب مفاتيح را در دستان

مباركشان گرفته دعاي عهد را با آرامش خاصي قرائت مي كردند.*

--------------------------------------------------------------------------------

72/ 3/ * به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين آشتياني - روزنامه ابرار- 12

بلافاصله به حرم مشرف مي شدند

بلافاصله به حرم مشرف مي شدند

در نجف جو ? عمومي به گونه اي بود كه زيارت مشرف شدن به حرم ، نوعي درويش مسلكي و عقب ماندگي

تلقي مي شد ولي امام به اين گونه حرفها هيچ توجهي نداشتند و به محض اينكه نماز مغرب و عشاي ايشان

تمام مي شد بلافاصله به حرم مشرف مي شدند . نحوه زيارت ايشان در حرم هم ديدني بود امام در قسمت

بالاسر به گونه اي مي ايستادند كه صورت مباركشان مقابل ديوار قرار مي گرفت و در اين حالت كسي ايشان

را نمي شناخت مگر از طريق قرائن .*

------- -------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت اللّه سيد عزالدين زنجاني- پابه پاي آفتاب - جلد 3 ، صفحه 199

به عمامه شان گل مي زدند

به عمامه شان گل مي زدند

بعد از ظهر روز عاشوراي 1342 كه امام براي سخنراني به مدرسه فيضيه تشريف مي بردند ( به احترام

عزاي سيدالشهدا) تحت الحنك انداخته بودند ( عمامه ايشان باز بود) و قسمت جلوي عمامه شان را قدري گ ? ل

زده بودند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* نقل از: آيت اللّه مؤمن- سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني- جلد 3

بيش از همه گريان مي شدند

بيش از همه گريان مي شدند

امام سه روز در فاطميه دوم براي حضرت زهرا ( س) مجلس روضه مي گرفتند . ايشان به ذكر مصيبت فاطمه

زهرا حساسيت خاصي داشتند و هنگامي كه از حضرت زهرا ( س) و سيدالشهدا ( ع) نام برده مي شد بيش از

همه گريان مي شدند .*

----------------------------------------------------- ---------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين محمد كوثري - پا به پاي آفتاب - جلد 4 - صفحه 123

تا آخر در روضه حاضر بودند

تا آخر در روضه حاضر بودند

امام در كربلا در روزهاي تاسوعا و عاشورا براي امام حسين ( ع) مجلس عزاداري برگزار مي كردند و در اين

مجلس روضه خوانده مي شد امام از ابتدا تا انتها در مجلس حضور داشتند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين سيد علي اكبر محتشمي.

حاضرين را اطعام كردند

حاضرين را اطعام كردند

در نوفل لوشاتو روز عاشورا كه فرا رسيد امام فرمودند تمام حضار در منزل ايشان را به مناسبت اين روز

اطعام كنند .*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين سيد علي اكبر محتشمي.

دستمالشان را در آوردند

دستمالشان را در آوردند

شايد بعضيها كه مجلس ختم استاد شهيد مطهري را كه از طرف امام در مدرسه فيضيه برگزار شد از

تلويزيون ديده و شاهد برخورد امام بوده اند در آن زمان چون امام در قم بوده اند و از اين رو خودشان در

اين مجلس ختم شركت نمودند. در تمام زماني كه سخنران در كنارشان ايستاده بود و درباره شخصيت استاد

مطهري شاگرد برجسته و پاره تن امام و نيز شهادت او سخن مي گفت ، امام در كمال آرامش و وقار گوش

مي دادند . همين كه گوينده به ذكر مصيبت اهل بيت رسيد ، امام منقلب شدند دستمال خود را از جيب در

آوردند و مقابل صورت گرفته و گريستند .*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين علي دواني- پابه پاي آفتاب - جلد 3 ، صفحه 106

زيارت رجبيه را بخوانيد

زيارت رجبيه را بخوانيد

يك وقت امام در يك سخنراني كه به عنوان موعظه در نجف داشتند سفارش مي كردند :(( شما اين زيارت

رجبيه را بخوانيد چون در زيارت رجبيه مقاماتي را براي ائمه خدا ذكر كرده است :(( كه لافرق بينك و بينهما

الا انهم عبادك)) كه مي فرمايد:(( هيچ فرقي بين تو و بين اينها نيست ، غير از اينكه اينها بندگان توأند)). امام

روي اين مسأله تأكيد داشتند و مي فرمودند كه:(( فقط همين عبد بودن اينهاست كه فارق بين اينها و

خداست والاّ تمام آن نيروهاي الهي در دست ائمه است)) بعد ايشان مي فرمودند:(( اين زيارت را بخوانيد تا

اگر يك چيزي از مقامات اولياي خدا برايتان نقل كردند احتمالش را اقلاً بدهيد

و تكذيب نكنيد)).*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت اللّه مؤمن - پاسدار اسلام - شمار 102

سالي پنج روز روضه داشتند

سالي پنج روز روضه داشتند

امام از همان جواني به حضرت زهرا ( س) علاقه خاص نشان مي دادند و هر سال پنج روز در خانه شان ذكر

مصيبت جده شان را داشتند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين توسلي.

كتابهاي خود را فروختند

كتابهاي خود را فروختند

امام براي زيارت خانه خدا و زيارت كربلاي امام حسين ( ع) كتابهاي خود را فروختند .*

( امام در سال 1312 هجري شمسي به حج مشرف شدند.)

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين مصطفي زماني - پابه پاي آفتاب- جلد 3 ، صفحه 178

متأثرم چرا حرم نرفته ام

متأثرم چرا حرم نرفته ام

57 به طور ناشناس با / 11/ در ايامي كه امام در مدرسه علوي اقامت داشتند يك شب- ساعت ده مورخه 19

ايشان و مرحوم شهيد عراقي به زيارت حضرت عبدالعظيم ( ع) رفتيم . البته قبلاً به مسؤولين حرم گفته شده

بود حرم را خلوت كنند . اما آنها نمي دانستند قضيه چيست لذا تا مردم خبردار شدند امام زيارتشان را كرده

بودند . امام در دو سه روز اولي كه از پاريس تشريف آورده بودند فرموده بودند:(( من متأثرم كه در اين چند

روز كه به ايران آمده ام هنوز به زيارت حضرت عبدالعظيم ( ع) موفق نشده ام)).*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين ناطق نوري.

هفت زيارت را مقيد بودند

هفت زيارت را مقيد بودند

يك وقت من در كربلا در حرم امام حسين ( ع) بودم كه امام به حرم تشريف آوردند . كربلا در سال هفت

زيارت مخصوصه دارد نجف سه زيارت مخصوصه دارد . علاوه بر شبهاي جمعه ، ايشان هفت زيارت را مقيد

بودند كه به كربلا مشرف بشوند ولي شبهاي جمعه نمي رسيدند به حرم مشرف بشوند. ايشان درحرم متعبد

بودند ، مثل ساير متعبدين ، دعا و نماز بخوانند. ساير آقايان علما اين جور نبودند ، حرم آنها ده دقيقه و فوقش

يك ربع ساعت طول مي كشيد و دعا را هم از حفظ مي خواندند و دو ركعت نماز مي خواندند و مي رفتند

؛ اما امام مثل ساير مردم مي نشستند و از روي مفاتيح دعا و زيارت مي خواندند.*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: آيت اللّه محمد هادي

معرفت - حوزه - شماره

آنچه باعث ارادت من شد

آنچه باعث ارادت من شد

آنچه امام را ممتاز كرده بود جنبه عرفاني ايشان بود ؛ در عرفان نظري و مخصوصاً در عرفان عملي بي نظير

بودند. آنچه همه اين جهات امام را هدايت مي كرد و ايشان را در نوع مسايل در رديف معصومان قرار داده بود

و نظرياتشان را مطابق واقع ساخته بود بعد معرفتي ايشان بود. امام به جايي رسيده بودند كه حقايق را

ملموس و مشهود مي يافتند. خدا رحمت كند مرحوم شهيد دكتر چمران را كه مي گفت: آنچه باعث شد كه

من بيش از همه به امام ارادت پيدا كنم اين بعد امام بود.*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از حجة الاسلام والمسلمين اسدالله بيات- حوزه- شماره 38 و 37

آيا ظهر شده؟

آيا ظهر شده؟

امام تا آخرين لحظات هم ذكر و نماز ودعا را فراموش نكردند و به گفته حاج احمد آقا پيش از ظهر آخرين

روز عمر امام ، ايشان شروع به خواندن نماز كردند كه ما نمي دانستيم چه نمازي مي خواندند . امام پس از

مدتي نماز خواندن پرسيدند ظهر شده يا نه؟ و پس از اينكه جواب مثبت دريافت كردند نماز ظهر و عصرشان

را خواندند. امام تا قبل از اينكه به حالت بيهوشي بروند دايماً تسبيحات اربعه مي گفتند.*

--------------------------------------------------------------------------------

68/ 3/ * به نقل از: آيت الله خامنه اي- روزنامه اطلاعات- 19

اين مخصوص نماز است

اين مخصوص نماز است

در نجف يكي از روزها ، هنگام ورود امام به مسجد ، زيلويي به عرض يك متر سر راهشان انداخته بودند . امام

كفشهاي خود را درآوردند كه از روي زيلو عبور نكنند ، درهمان هنگام يكي از طلبه ها كه از علاقه مندان

درس امام بود وارد شد و از روي زيلو عبور كرد. امام به ايشان فرمودند: با كفش وارد نشويد ، اين مخصوص

نماز است.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجةالاسلام والمسلمين توسلي.

برويد قبله را مشخص كنيد

برويد قبله را مشخص كنيد

روزهاي اولي كه امام به پاريس تشريف بردند دو روز در حومه پاريس در منطقه اي به نام كشان در

آپارتماني زندگي كردند. بعضي افراد خدمت امام مطرح كردند اينجا همسايه ها ناراحت هستند ، لذا خوب

است به جايي تشريف ببريد كه همسايه ها ناراحت نباشند. لذا امام ناچار شدند به محله نوفل لوشاتو بروند كه

در پنجاه كيلومتري پاريس بود. منطقه دورافتاده اي كه هركس كه به عشق امام مي آمد مي بايست ساعتها

درآن روستا بگردد تا بتوانند منزل امام را پيدا كند. امام وارد نوفل لوشاتو كه شدند به اولين چيزي كه توجه

كردند جهت قبله براي نماز بود و چون در آنجا مسلماني سكونت نداشت هركس قبله را يك جور مشخص

مي كرد. امام مرا صدا زده و از كيفشان قبله نمايي خارج كردند و فرمودند همين الان برويد به مسجد جامع

پاريس و درآنجا جهت قبله را با اين قبله نما پيدا كنيد و بعد قبله نما رابياوريد اينجا و جهت قبله را مشخص

كنيد وقتي قبله مشخص شد امام نماز مغرب و عشا

خودشان را خواندند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجةالاسلام والمسلمين سيدعلي اكبرمحتشمي.

به نماز مي ايستاديم

به نماز مي ايستاديم

امام از مجالس انس با دوستان غفلت نمي كردند و جلسه انس را مايه نوعي كمك به ورزيدگي ذهن و

آمادگي آن مي دانستند . ايشان مي فرمودند :(( در دوران جواني ، پنجشنبه و جمعه اي بر ما نگذشت مگر

اينكه با دوستان جلسه انسي تشكيل مي داديم و به خارج از قم و بيشتر به سوي جمكران مي رفتيم . در

فصل برف و باراني در حجره خود ، به برنامه انسي اشتغال مي ورزيديم و هنگامي كه صداي مؤذن به گوش

مي رسيد همگي به نماز مي ايستاديم)).*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت اللّه جعفر سبحاني - حوزه - شماره

تا اذان شد برخاستند

تا اذان شد برخاستند

ظهر آن روزي كه مرحوم حاج آقا مصطفي رحلت كرده بودند و منزل امام پر بود از كساني كه براي تسليت

به محضر ايشان مي آمدند. وقتي همه رفتند ، تا اذان ظهر شد امام بلند شده و تشريف بردند و وضو گرفتند و

فرمودند :(( من مي روم مسجد.)) گفتم اي واي ، آقا امروز هم برنامه هميشگي نماز جماعت خود را ترك نمي

كنند. لذا به يكي از خادمها گفتم زود برود به خادم مسجد خبر دهد . وقتي مردم فهميدند كه امام به مسجد

مي آيند جمعيت از هر طرف به مسجد ريختند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين فرقاني - سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني- جلد

تا نماز نمي خواندند افطار نمي كردند

تا نماز نمي خواندند افطار نمي كردند

امام در ماه رمضان ، در هواي پنجاه درجه نجف ، با آن سن و سال و ضعف مفرط روزي هجده ساعت روزه مي

گرفتند و تا نماز مغرب و عشا را همراه با نوافل بجا نمي آوردند افطار نمي كردند.*

----------------------------------- ---------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين سيد حميد روحاني - پاسدار اسلام - شماره 1

تمام مستحبات را انجام مي دادند

تمام مستحبات را انجام مي دادند

در هر نماز امام تمام مستحباتي را كه در رساله شان فرموده اند رعايت مي نمودند. ايشان براي هر نماز حتي

در بستر و روي تخت بيمارستان عمامه مختصري مي بستند و آنگونه كه در تلويزيون پخش شد ريش خود

را به دقت شانه مي زدند و ، پس از آن در آينه كوچكي كه داشتند خود را كاملاً ورانداز مي كردند . در آيينه

عمامه شان را دو سه بار جابه جا مي كردند و ابروهايشان را در آيينه مي ديدند و صاف مي كردند و پس از

اينكه سر و وضع خود را مرتب مي كردند عطر استعمال مي نمودند. حتي بيماري مانع نمي شد كه ايشان

ريش خود را شانه نزنند. لذا در آخرين روزهاي عمرشان كه دستشان ورم كرده و قدرت تحرك چنداني

نداشت ، آنگونه كه در تصاوير ديده مي شد آقاي انصاري ، هم عمامه مختصري به دور سر ايشان مي بست و

هم ريش امام را شانه مي زد. امام در هر نماز اذان و اقامه مي گفتند و در نماز عمامه را تحت الحنك مي

بستند و در موقع نشستن پس از سجده براي

تشهد بر روي ران چپ مي نشستند و روي پاي راستشان را بر

روي پاي چپشان قرار مي دادند و كلاً تمام مستحباتي را كه خودشان در رساله فرموده اند انجام مي دادند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: غلامعلي رجايي.

دايم الوضو بودند

دايم الوضو بودند

امام دايم الوضو بودند. بارها قبل از نماز براي تجديد وضو مي رفتند و وضو گرفتنشان قدري طول مي كشيد

چون مستحبات را رعايت مي كردند. *

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت الله ايزدي نجف آبادي.

ذكر سجده آخر نماز امام

ذكر سجده آخر نماز امام

امام در سجده آخر نماز ذكري را خيلي آهسته مي خواندند كه من هر چه دقت مي كردم ، نمي شنيدم كه

چه ذكري را مي گويند تا اينكه يك روز كه با امام از حرم حضرت اميرالمؤمنين ( ع) مي آمديم در مسير از

ايشان پرسيدم: آقا در سجده آخر نمازتان يك ذكري را آهسته مي گوييد اين ذكر چي هست؟

فرمودند:(( اللهم ارزقني التجافي عن دار الغرور و الا نابه الي دارالخلود والاستعداد للموت قبل حلول الفوت)).*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين ناصري.

شما غذايتان را بخوريد من نمازم را مي خوانم

شما غذايتان را بخوريد من نمازم را مي خوانم

امام هميشه نماز را در اول وقت مي خواندند و به نافله اهميت مي دادند . اين خصوصيت از همان جواني

وقتي كه هنوز بيشتر از بيست سال نداشتند در ايشان وجود داشت . چند تن از دوستان نقل مي كردند : ما

ابتدا فكر مي كرديم خداي ناكرده ايشان از روي تظاهر نماز را اول وقت مي خوانند . به همين خاطر سعي

داشتيم كاري كنيم كه اگر اين كار از روي تظاهر است ، جلوي آن را بگيريم . مدت زيادي در اين فكر بوديم و

بارها به طرق مختلف ايشان را امتحان كرديم ، مثلاً درست وقت نماز سفره غذا مي انداختيم و يا وق ت رفتن

به مسافرت را درست اول وقت قرار مي داديم . اما ايشان مي فرمودند : شما غذايتان را بخوريد من هم نمازم

را مي خوانم . هر چه كه بماند من مي خورم . و يا در موقع مسافرت مي فرمودند :

شما برويد من هم مي آيم و

به شما مي رسم . وقتي مدتها از اين مسأله گذشت نه تنها ايشان نماز اول وقتشان ترك نشد بلكه ما را هم

واداشتند كه در اول وقت نمازمان رابخوانيم.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين عبايي خراساني - پابه پاي آفتاب_ جلد 3 _ صفحه 331

قبل از وقت نماز حاضر بودند

قبل از وقت نماز حاضر بودند

امام درباره موضوع حضور در جماعات مسلمين و اقامه نماز عملاً به ما مي فهماندند كه آقايان بايد جماعت

را ملازمت داشته باشند . طوري نباشد كه خدايي نخواسته عرفاً تارك جماعت خوانده شوند و عملاً ايشان هر

روز مدتي قبل از وقت به انتظار شركت در نماز جماعت حاضر بودند .*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين عبدالكريم حق شناس - ندا- شماره 1

نماز ايشان عادي خوانده مي شد

نماز ايشان عادي خوانده مي شد

اينكه امام اهل عبادت بودند به اين معني نبود كه بعضيها فكر كنند ايشان افراط كاريهاي علم تجويد را در

نماز اعمال مي كردند. خير ، نماز ايشان يك نماز عادي بود و اما اينكه مي گويند امام هميشه با طهارت بودند

به اين معني نيست كه وسواس در وضو واسراف در آب داشته باشند.*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين توسلي- جوانان امروز- شماره 1189

نمازشان را سريع مي خواندند

نمازشان را سريع مي خواندند

امام در نماز جماعت رعايت مأمومين را مينمود. نمازهايشان را با تواضع و خيلي سريع مي خواندند حالا كه

فكر مي كنم مي بينم واقعأ اين چند نمازي را كه ما پشت سر امام خوانديم ، پر معناترين نمازي بود كه در

طول عمرمان ادا كرده ايم.*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: تيموري يكي از محافظين بيت امام- در رثاي نور- صفحه 63

چرا ابهت نماز را حفظ نمي كنيم

چرا ابهت نماز را حفظ نمي كنيم

روزي در نجف از امام درمورد مسايلي كه در تركيه به هنگام تبعيد شاهد آن بودند سؤال

كردم. فرمودند:(( مسجدي نزديك ما بود كه روزهاي جمعه به آن مسجد مي رفتم. لااقل پنج هزار نفر در اين

مسجد حاضر مي شدند اما به قدر پنج كلمه صداي بلند ، كسي از اين پنج هزار نفر نمي شنيد. اين امر بسيار

مرا به حيرت انداخته بود كه چرا ما ابه ? ت نماز را حفظ نمي كنيم؟ فكر مي كردم اگر يك خارجي بيايد اينجا

اين مسجد را ببيند و بعد هم بيايد در نجف مسجد هندي و در قم مسجد اعظم نماز خواندن ما را ببيند

قطعاً خواهد گفت نماز اين است نه آنكه ما داريم و ما جلالت و قدر نماز را حفظ نكرديم . در آنجا اگر يك

وقت مثلاً كسي درست ايستاده بود و رفيقش پايش را مقابل انگشتان پاي ديگران قرار بدهد و در صف نماز

مستقيم بايستد ، به طوري كه اگر نگاه مي كردي تمام سرانگشتان اينها مقابل هم بود. اين امور را كه مي

ديدم مرا متاًثر مي كرد )).*

--------------------------------------------------------------------------------

.

* به نقل از : حجةالاسلام والمسلمين عباس مهري- سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني- جلد 6

چه بهتر نماز بخوانيم

چه بهتر نماز بخوانيم

عصر روز پانزده خرداد كه امكان يورش وحشيانه به خانه امام هر لحظه شديد تر مي شد بعضي ها به فكر

افتادند كه در خانه بسته شود و گويا اين حرف از ناحيه فرزند امام حاج آقا مصطفي نيز زده شد كه غضب

سنگيني امام را فرا گرفت و با فرياد گفت :(( در خانه بايد باز باشد ، مصطفي بيرون رود )) پس از آن امام

خطاب به حاضرين و اطرافيان دستور برپا داشتن نماز را دادند و گفتند چه بهتر برپا خيزيم و نماز بگزاريم

كه اگر دژخيمان حمله كردند ما در حال نماز باشيم و به فوز بزرگ نايل شويم و در حال رفتن به درگاه

خداوند ما را مورد هجوم قرار دهند ، اين بزرگترين رسوايي براي آنها و برترين موفقيت براي ماست.*

--------------------------------------------------------------------------------

58/ 6/ * به نقل از: غلامحسين احمدي - روزنامه كيهان - 29

از كسي حرف نزنيد

از كسي حرف نزنيد

افرادي كه سالها با امام بودند محال بود يك كلمه غيبت و يا حرفهايي كه مربوط به ديگران باشد از ايشان

شنيده باشند. روزي يكي از برادران خدمت امام رسيد و مسأله اي را مطرح كرد و در صحبت خود حرفي از

شخصي به ميان آورد كه امام ناراحت شده فرمودند:(( در اينجا از كسي حرف نزنيد)).*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين ناصري- سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني- جلد 4

با نگاه تندي ما را ساكت مي كردند

با نگاه تندي ما را ساكت مي كردند

امام از آن اول جواني مقيد بودند غيبت نكنند ؛ حتي ما شاگردهاي ايشان وقتي نزدشان مي نشستيم ، جرأت

نمي كرديم از كسي حرف بياوريم ، زيرا ايشان با يك نگاه تند در همان كلمه اول ما را ساكت مي

كردند. ايشان در اين موارد يك وقار خاصي داشتند. امام به چند چيز مقيد بودند: نماز جماعت اول وقت ، تهجد

، غيبت نكردن ؛ حتي در زمان جواني آن وقت كه هنوز عيال هم نداشتند دوستان ايشان مي گفتند كه حتي

از گناه صغير هم اجتناب مي كردند.*

--------- -----------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: آيت الله شهيد محلاتي- 15 خرداد- شماره 10

غيبت امر حرامي است

غيبت امر حرامي است

براي وقوف به دوران جواني امام از برخي دوستان دوران جوانيشان متفقاً كسب اطلاع كرده ام كه حتي در

دوران بحراني جواني هم يك لغزش از امام صادر نشده است ؛ مثلاً در جلسات خودماني كه تشكيل مي دادند

و براي مزاح مطالبي مي گفتند و اگر در لابلاي شوخيها مثلاً جمله اي گفته مي شد كه منظور غيبت را

داشت امام فوراً ناراحت مي شدند و تذكر مي دادند كه غيبت امر حرامي است و جايز نيست. اسلام خيلي بر

قلب امام حاكم بود.*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: آيت الله فاضل لنكراني- حضور- شماره

غيبت نكنيد

غيبت نكنيد

يكبار خانم مي گفتند يك شب بعد از نماز آقا نشسته بودند و من هم در خدمتشان بودم. خدمتكارمان فاطمه

خانم يك چايي آورد و جلوي ما گذاشت. يك خدمتكار ديگر هم در گوشه اتاق مشغول جمع آوري بود . من

عرض كردم به آقا كه آقا اين فاطمه خانم خيلي خدمتكار خوبي است. امام فرمودند :(( غيبت نكنيد .)) من

عرض كردم :(( آقا من كه غيبت نكردم . گفتم ايشان خوب هستند.)) فرمودند:(( همين كه شما مي گوييد اين

خوب است چون او مي شنود( خدمتكار ديگر) به نظر مي آيد كه شما مي خواهيد بگوييد او خوب نيست. و اين

غيبت است)).*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: علي ثقفي- پيك ارشاد- تيرماه 68

براي پست انقلاب نكرديم

براي پست انقلاب نكرديم

امام ما را تصدي پستهاي حساس منع مي كردند ؛ مثلاً دوست نداشتند دخترشان نماينده مجلس بشود. چون

مي گفتند:(( دلم نمي خواهد اين احساس و توه ? م پيدا شود كه به خاطر منسوب بودن به من ، دخترم فلان

پست را گرفته است. يا مي گفتند:(( ما انقلاب نكرديم كه پست بين خودمان تقسيم كنيم و اصلاً براي اينكه

اين شايعه در ذهن مردم بوجود نيايد دنبال اين كارها نرويد. هزار جور كار ديگر هست كه مي توانيد آنها را

انجام دهيد *.

69/ 3/ * به نقل از: فاطمه طباطبايي- ويژه نامه روزنامه اطلاعات- 17

راهش را ياد گرفته است

راهش را ياد گرفته است

آقاي سلطاني نقل مي كردند در گذشته يكبار امام مي فرمودند براي كاري آخوندي در تهران كافي است كه

يك (( منتهي الآمال)) دست بگيرند و يك روضه اي بخوانند. ايشان مي گفت امام خودشان اهل دعا بودند اما

از تظاهر خوششان نمي آمد . روزي به منزل ما وارد شدند و ديدند كتاب دعا روي ميز من است

، فرمودند:(( آقاي سلطاني هم راهش را ياد گرفته است *((!

* به نقل از: حجةالاسلام والمسلمين مسيح بروجردي.

اذكاري پيش از خواب مي خواندند

اذكاري پيش از خواب مي خواندند

شبها كه امام تصميم مي گرفتند بخوابند چراغ را خاموش مي كردند . ايشان معمولاً يك ذكري را مي

خواندند. اول(( بسم الله الرحمن الرحيم)) مي گفتند و بعد اذكاري را مي خواندند كه پيدا بود مربوط به قبل از

خوابيدنشان است *.

* به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين مسيح بروجردي

ان شاءالله حل مي شود

ان شاءالله حل مي شود

امام در مقابل مشكلات بسيار محكم و قاطع بودند. من هيچ وقت نديدم مسأله اي را مشكل ديده باشند. همه

مشكلات به نظرشان آسان مي آمد. هيچ وقت نشنيدم در قضيه اي اظهار كنند كه اين مسأله مشكل است . در

مقابل مشكلات به خدا توكل داشتند و هميشه مي گفتند: چيزي نيست ، ان شاءالله حل مي شود *.

* به نقل از: فريده مصطفوي.

به تمام معني راضي بودند

به تمام معني راضي بودند

هنگامي كه شاه رفت و امام وارد ايران شد يا در وقتي كه حوادث بزرگي در مسير انقلاب اسلامي مردم ايران

مثلاً فتح خرمشهر به وجود مي آمد من آن مقدار عكس العملي را در ايشان نمي ديدم كه بشود به آن شادي

گفت. به طور كلي امام نه زيادي خوشحال مي شدند و نه زيادي متأثر و راضي به تمام معناي كلمه بودند *.

72/ 3/ * به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين سيد احمد خميني- روزنامه ابرار- 12

خدا را قادر نمي دانيد؟

خدا را قادر نمي دانيد؟

يك روزي راجع به معراج حضرت رسول از امام سؤال كردم. بعد از اينكه توضيح دادند چگونه پيامبر به معراج

رفته اند ، من بي اختيار پرسيدم آيا پيامبر واقعاً خودشان بودند؟ خود حضرت رسول( ص) به معراج رفته است؟

تا امام احساس كردند من مي خواهم بگويم كه آيا روح پيامبر به معراج رفت يا خود حضرت ، گفتند:(( خدا را

قادر نمي دانيد؟)) با يك ناراحتي كه چرا بايد يك چنين سؤالي را بكنم گفتند:(( خدا را قادر نمي دانيد؟ اگر

خدا را قادر بدانيد ، اين چيزها پيش خدا مسأله اي نيست *((.

* به نقل از: زهرا مصطفوي.

علي را از اطاق بيرون كردند

علي را از اطاق بيرون كردند

روزهاي آخر عمر ، امام ، پسر من علي را كه سه ساله بود و ايشان شديداً به او علاقه داشتند از اتاق خود

بيرون كردند ، براي اينكه جز به خدا متوجه هيچ كس ديگر نباشند *.

72/ 3/ * به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين سيد احمد خميني- روزنامه ابرار- 12

تلويزيون را خاموش كردند

تلويزيون را خاموش كردند

من شاهد بوده ام كه رفتار امام در مواقعي كه تلويزيون از ايشان تعريف مي كرده و ايشان مي شنيده است

به اين صورت بود كه صداي تلويزيون را خاموش مي كردند تا بعد كه صحبت طرف تمام مي شد. امام اصولاً

از تعريف كردن دلخور مي شوند *.

* به نقل از: زهرا مصطفوي.

دو سطل آب روي من ريختند

دو سطل آب روي من ريختند

فرزند چهارمين شهيد محراب حضرت آيت الله اشرفي اصفهاني نقل مي كرد وقتي پانزده ساله بودم روزي

براي استحمام به گرمابه اي در قم رفتم. در بدو ورود مشاهده كردم كه يكي از آقايان كه سر خود را صابون

زده و روي چشمانش نيز از كف صابون پوشيده شده بود با دست به دنبال ظرف آب مي گردد . بلا فاصله

ظرفي را كه نزديكم بود برداشته و از خزينه پر آب ساختم و دوبار روي سر او ريختم . آن مرد نوراني نگاه

تشكرآميزي به من انداخت و پرسيد آيا شما هم سر خود را شسته ايد؟ عرض كردم خير ، تازه به حمام آمده

ام. بالاخره به گوشه اي رفته و سر و صورت خود را صابون زدم. قبل از اينكه به سر خود آب بريزم ناگهان دو

ظرف آب روي سرم ريخته شد. چشم خود را باز كردم ديدم آن مرد بزرگ به تلافي خدمت من با كمال

بزرگواري محبت كرده است. اين موضوع را به پدرم گفتم. ليكن چون او را نمي شناختم نمي توانستم نام او را

معرفي كنم. بعد از مدتي كه با پدرم در يكي از اعياد مذهبي به منزل علما مي رفتيم

ناگهان چشمم به ايشان

افتاد ، او را به پدرم نشان دادم. پدرم فرمود:(( عجب ، ايشان حاج آقا روح الله خميني است *.((

. * به نقل از: زهرا مصطفوي- حضور- شماره

فرقي بين بيرون و داخل خانه نيست

فرقي بين بيرون و داخل خانه نيست

آنچه از همه مهمتر است يكرنگي و صفاي امام است. امام به همان صورتي كه در مجالس عمومي و خصوصي

هستند در منزل هم همان گونه هستند ، فرق نمي كند. يك موضوع را به همان صورتي كه در ميان مردم

گفته اند در منزل هم طرح مي كنند. هيچ فرقي بين خلوت و جلوت ايشان نيست ؛ البته در منزل با بچه ها

بگومگو دارند و بازي مي كنند *.

. * به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين سيد احمد خميني- پيام انقلاب- شماره 60

نامه را برگردانيد

نامه را برگردانيد

برادرم حاج آقا رضا ثقفي مي گفت: روزي خدمت امام رسيدم ايشان نامه اي را به من مرحمت فرمودند تا

براي پخش به مسؤول خبر صدا و سيما برسانم. نامه را به مسؤول مربوطه دادم. چند دقيقه بعد آقا مرا صدا

زده و فرمودند: نامه را سريعاً پس گرفته وبياوريد. نامه را آوردم. آقا كلمه اي را تغيير داده و دوباره نامه را به

من داده و فرمودند: حالا به واحد خبر بدهيد. بنده اين كار را كردم بعد خدمت آقا رسيده عرض كردم :(( نامه

چه اشكالي داشت؟)) امام فرمودند: در نامه نوشته بودم(( من با همه هم ? م به بسيجيان دعا مي كنم )) بعد

متوجه شدم كه اين درست نيست ، نوشتم(( من با بيشترين همم به بسيجيان دعا مي كنم *.((

* به نقل از: علي ثقفي.

چرا حسن اينطور آشفته است؟

چرا حسن اينطور آشفته است؟

امام دقيقاً به همه دستوراتي كه از ابتدا داده بودند ، عمل مي كردند و در واقع خود همان دستورات بودند

، خود كتاب(( اربعين حديث)) شان بودند كه در زمان جواني نوشته بودند. يا كتابهاي ديگر . اگر فرضاً از ريا

صحبت كرده اند و آن را نكوهش كرده اند ، خود به شدت از آن پرهيز كرده اند. يادم مي آيد روزي پسرم وارد

خانه شد در حالي كه سر زانوي شلوارش پاره شده بود و من آن را وصله كرده بودم. ايشان فرمودند: چرا حسن

اينطور آشفته است؟ من به حالت شوخي گفتم:(( همين است ديگر آقا! زندگي مستضعفي است )). بلافاصله

چهره شان درهم رفت و دوبار فرمودند:(( نخواهي كه ريا

كني.)) گفتم:(( نه ، چرا ريا؟ ...)) فرمودند :(( مواظب

باش. اگر توجه به ظاهر نباشد. آن ارزش است. اما اگر بخواهي بگويي من چنين هستم ، اين رياست)). امام اين

جملات را با همان شدتي به من گفتند كه در سن سي سالگي در كتابشان نوشته بودند *!

* به نقل از: فاطمه طباطبائي.

اگر نان و پنير خودمان را بخوريم

اگر نان و پنير خودمان را بخوريم

امام بارها به اين مطلب اشاره فرموده اند:(( اگر روي پاي خودمان بايستيم و نان و پنير خودمان را بخوريم

بهتر است تا در پاركهاي زيبا و ماشينهاي آخرين سيستم ولي در سايه رفاه ديگران باشيم *.((

. * به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين سيداحمد خميني- شاهد- شماره 24

اول به كربلا مي روم

اول به كربلا مي روم

بعد از آزادي يعني تمام شدن دوران تبعيد آقا در تركيه به او گفتند به ايران مي روي يا عراق؟ اما نگذاشتند

خودشان تصميم بگيرند ، گفتند بايد به عراق برويد . ايشان هم كه وارد عراق مي شوند مي گويند :(( اول به

زيارت كربلا مي رويم و بعد مي روم نجف.)) در مدت اين سه ، چهار روز كه در كاظمين بوده اند ، سامره هم

مي روند . يك آقايي كه در كربلا خانه داشت و تابستانها ييلاق به كربلا مي رفته است ، آقا را به خانه خودش

در كربلا دعوت مي كند و آقا سه روز هم در منزل او مي مانند *.

. * به نقل از: خديجه ثقفي- ندا- شماره 12

با ديدن تصوير گريه مي كردند

با ديدن تصوير گريه مي كردند

شبي امام خوابيده بودند و داشتند طبق برنامه اي كه دكترها ريخته بودند نرمش را انجام مي دادند . از

تلويزيون هم روضه پخش مي شد ايشان هم گريه مي كردند ولي تعداد اين شمارشها را كه بايد داشته باشند

داشتند؛ صورت ايشان را من نگاه كردم از بالاي سر ، مي ديدم در عين حال كه دارند تعداد حركات خود را

مي شمارند گريه هم مي كنند ؛ ولي اين نبود كه بخواهند ورزش را رها كنند. با اين همه اثري كه روضه بر

روانشان گذاشته بود ايشان كار خودشان را مي كردند ، چون وقت و زمان ، زمان نرمش بود *.

* به نقل از: زهرا مصطفوي.

تربت مي خوردند

تربت مي خوردند

امام تربت امام حسين ( ع) را براي شفا مي خوردند *.

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين سيد احمد خميني- پيام انقلاب شماره 60

ان شاءالله خوب مي شود

ان شاءالله خوب مي شود

فرزند يكي از دوستان ما بيمار بود. پاهايش درد مي كرد و نمي توانست راه برود . پدر او هم خيلي ناراحت

بود. آن اوايل كه امام به جماران تشريف آورده بودند و رفت و آمد با ايشان آسانتر بود. آن آقا كه مي دانست

گاهي كودكان را نزد امام مي برند و ايشان دستي بر سر كودكان مي كشند ، گفت:(( بچه ما معلول است و

نمي تواند راه برود. به پزشك هم مراجعه كرده ايم ولي مثمرثمر واقع نشده است. اگر مي توانيد او را به نزد

امام ببريد.)) يك روز عصر ، من آن كودك را كه حدوداً سه ساله بود ، خدمت امام بردم . جريان را به عرض

ايشان رساندم. امام هم دستي بر سر كودك كشيده او را بوسيدند سپس دعا كرده فرمودند:(( ان شاءالله خوب

مي شود. پدر و مادرش نگران نباشند.)) گفتم:(( پدرش در يكي از نهادهاي دولتي كار مي كند.)) فرمودند :(( نه

، ناراحت نباشند. ان شاءالله خوب مي شود.)) بنده كودك را بغل كردم و از خدمت ايشان مرخص شدم . همان

طور كه كودك در بغلم بود ، مي خنديد. اين را خودم ديدم. پدر كودك فرزندش را گرفت و در حالي كه اشك

در چشمانش پرشده بود ، شكر كرد. مادر كودك هم آنجا ايستاده بود و خيلي خوشحال بود._ بنده پسري دارم

كه به بيماري سخت

و پردردسري مبتلا شده بود. البته خوب شدن اين كودك هم به دعاي امام مربوط

است. من مطمئن هستم. چون آنقدر بيماري اش بالا گرفته بود كه در حال مرگ بود ، لكن با دعاي امام از

مرگ نجات يافت. پزشكان گفته بودند اين مرض ، بيماران را از بين مي برد._ حدود دو سال پيش كه بنده

فرزندم را براي معالحه به خارج از كشور برده بودم ، آن آقا را ديدم ، ايشان كه الآن سفير ايران در سوئيس ي ا

انگليس هستند به مناسبتي به پاريس آمده بود. من ديدم كه ايشان يك پسر بچه پنج ، شش ساله به همراه

دارد و آن كودك مي دود و مي خندد ، فرانسوي صحبت مي كند و به انگليسي تكلم مي كند . به من

گفت:(( آقاي ثقفي! مي داني اين كودك كيست؟)) گفتم:(( نه)) گفت:(( اين همان كودكي است كه شما او را

براي شفا خدمت امام برديد.)) با تعجب پرسيدم:(( راست مي گوييد؟)) گفت:(( بله او خوب شده است و به

مدرسه هم مي رود. من سلامتي كودكم را از بركت دعاي خير امام و دستي كه ايشان بر سرش كشيدند ، مي

دانم *.((

. * به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين حسن ثقفي- پابه پاي آفتاب- جلد 1 - صفحه

اينها امامان من هستند

اينها امامان من هستند

قبل از ازدواج با امام من خوابهاي متبرك مي ديدم ، خواب هايي مي ديدم كه فهميدم اين ازدواج مقدر

است. آن خوابي كه دفعه آخري ديدم و كار تمام شد حضرت رسول( ص) اميرالمؤمنين( ع) و امام حسن( ع) را در

يك حياط كوچكي

ديدم كه همان حياطي بود كه بعدها امام براي عروسي آن را اجاره كردند. همان اتاقه ا با

همان شكل و شمايل كه در خواب ديده بودم. حتي پرده هايي كه بعداً برايم خريدند همان بود كه در خواب

ديده بودم. آن طرف حياط كه اتاق مردانه بود پيامبر( ص) و امام حسن( ع) و اميرالمؤمنين( ع) نشسته بودند و در

اين طرف حياط كه اتاق عروس شد من بودم و پيرزني با يك چادر كه شبيه چادر شب بود و نقطه هاي

ريزي داشت و به آن چادر لكي مي گفتند. پيرزن ريزنقشي بود كه او را نمي شناختم و با من پشت در اتاق

نشسته بود. در اتاق شيشه داشت و من آن طرف را نگاه مي كردم . از او پرسيدم :(( اينها چه كساني

هستند؟)) پيرزن كه كنار من نشسته بود گفت:(( آن روبرويي كه عمامه مشكي دارد پيامبر( ص) است . آن مرد

هم كه مولوي سبز دارد و يك كلاه قرمز كه شال بند به آن بسته شده( و آن زمان مرسوم بود در نجف هم

خدام به سر مي گذاشتند) اميرالمؤمنين( ع) است.)) اين طرف هم جواني بود كه عمامه مشكي داشت و پيرزن

گفت كه:(( اين امام حسن( ع) است.)) من گفتم :(( اي واي اين پيامبر( ص) است و اين اميرالمؤمنين( ع) است )) و

شروع كردم به خوشحالي كردن. پيرزن گفت:(( تويي كه از اينها بدت مي آيد!!)) من گفتم )): نه ، من كه از

اينها بدم نمي آيد؟ من اينها را دوست دارم.)) آن وقت گفتم:(( من همه اينها را دوست دارم ،

اينها پيامبر من

هستند، امام من هستند. آن امام دوم من است ، آن امام اول من است )) پيرزن گفت:(( تو كه از اينها بدت مي

آيد!)) اينها را گفتم و از خواب بيدار شدم. ناراحت شدم كه چرا زود از خواب بيدار شدم. صبح براي مادربزرگم

تعريف كردم كه من ديشب چنين خوابي ديدم. مادربزرگم گفت:(( مادر! معلوم مي شود كه اين سيد حقيقي

است و پيامبر و ائمه از تو رنجشي پيدا كرده اند. چاره اي نيست اين تقدير توست *.

. * به نقل از: خديجه ثقفي( همسر امام)- ندا- شماره 12

** ايشان به دليل زندگي در تهران و عدم علاقه به زندگي در قم در ابتدا پاسخ صريحي به خواستگاري امام

نداده بودند ولي پس از ديدن اين خواب نظر مثبت دادند

برويد وقت نمازاست

برويد وقت نمازاست

امام واقعاً هنگامي كه نزديك نماز ميشد سر از پا نمي شناختند. به هر كس كه در اتاق بود صراحتاً مي گفتند

برويد كه وقت نماز است و هميشه در اين لحظات يك تبس ? مي پيدا مي كردند كه آدم احساس مي كرد

انتظار لحظات شيرين را مي كشند *.

. * به نقل از: فاطمه طباطبايي- ندا- شماره

من كه اسلحه اي ندارم

من كه اسلحه اي ندارم

شب پانزده خرداد 42 ، آقا توي حياط خوابيده بودند كه مأموران رژيم آمدند ، در را شكستند و وارد خانه

شدند. خود امام براي من تعريف مي كردند: وقتي آنها در را شكستند ، من متوجه شدم كه آنها آمده اند مرا

بگيرند . فوراً به خانم گفتم شما هيچ صحبتي نكني د ، بفرماييد توي اتاق . من ديدم آنها ريختند توي

منزل. احتمال دادم ممكن است اشتباه كنند و مصطفي را ببرند . به همين جهت گفتم :(( خميني من

هستم)) آماده بودم و مرا بردند . چون كوچه ها باريك و كوچك بود ، مرا توي ماشين كوچكي گذاشتند و تا

سر خيابان بردند. سر خيابان يك ماشين خيلي بزرگ ايستاده بود. مرا سوار آن ماشين بزرگ كردند و حركت

كردند. يك نفر يك طرف من نشسته بود كه از اول تا آخر سرش را گذاشته بود كنار دست من و به بازويم

تكيه داده بود و گريه مي كرد . يكي ديگر هم طرف ديگرم نشسته بود و مرتب شانه ام را مي بوسيد همين

طور كه مي آمديم توي راه ، من گفتم كه نماز نخوانده ام ، يك جايي نگه

داريد كه من وضو بگيرم. گفتند:(( ما

اجازه نداريم)) گفتم شما كه مسلح هستيد ، من كه اسلحه اي ندارم . به علاوه شما همه با هم هستيد و من

يك نفرم ، كاري كه نمي توانم بكنم گفتند :(( ما اجازه نداريم)) فهميدم كه فايده اي ندارد و اينها نگه نمي

دارند گفتم خوب اقلاً نگه داريد تا من تيمم كنم . اين را گوش كردند و ماشين را نگه داشتند ، اما اجازه پياده

شدن به من ندادند ، من همين طور كه توي ماشين نشسته بودم از توي ماشين دولا شدم و دست خود را به

زمين زدم و تيمم كردم نمازي كه خواندم پشت به قبله بود . چرا كه ازقم به تهران مي رفتيم و قبله در

جنوب بود. نماز با تيمم و پشت به قبله و ماشين در حال حركت ! اين طور نماز صبح خود را خواندم . شايد

همين دو ركعت نماز من مورد رضاي خدا واقع شود *.

* به نقل از: فريده مصطفوي

منظور امام صادق اين بود

منظور امام صادق اين بود

يكبار به امام عرض كردم:(( سبك شمردن نماز شايد به اين معني باشد كه شخص نمازش را يك وقت بخواند

و يك وقت نخواند. امام فرمودند:(( نه ، اين كه خلاف شرع است كه كسي نمازش را نخواند. منظور امام صادق

( ع) اين بوده است كه مثلاً وقتي ظهر مي شود و فرد در اول وقت نماز نمي خواند ، در واقع چيز ديگري را بر

نماز رجحان داده است و به دليل اين رجحان ، نماز را سبك شمرده است.

گويي صدايي نشنيده اند

گويي صدايي نشنيده اند

اوايل جنگ بود كه ناگهان صداي ضد هوايي به گوش ما رسيد. و ما چون تا آن روز با صداي ضد

هوايي آشنايي نداشتيم ، احساس كرديم كه هر صدا به منزله انفجار يك بمب است لذا سراسيمه به اتاق امام

رفتيم. ديديم امام در ايوان اتاق مشغول نماز و عبادت بودند. گويي اصلاً صدايي نشنيده و اصلاً متوجه ورود ما

به اتاق نشده اند *.

* به نقل از : عاطفه اشراقي- زن روز- شماره 1267

نبايد آبرويش را ببريد

نبايد آبرويش را ببريد

گاهي ما مطالبي را مي گوييم اما واقعاً فكر نمي كنيم كه غيبت است مثلاً يك دفعه كسي از افراد خدمتكار

منزل امام كاري كرده بود كه كار درستي نبود و ايشان را گرفتند و به زندان بردند. اين خبر را من شنيده

بودم كه فلان كس را به دليل فلان جرم زندان برده اند و الان هم در زندان است... روزي من اين مطلب را به

خواهرم مي گفتم البته او از من پرسيد كه با فلان كس كار مي كنم كه من گفتم ديگر نيست و اينجوري

پيش آمده. تا من آمدم بگويم امام گفت:(( غيبت است.)) گفتم: آخر ايشان كارشان علني بوده و الآن هم زندان

است. گفتند نه او يك كاري كرده و وظيفه آنها اين بوده كه او را زندان كنند ولي شما نبايد آبرويش را جاي

ديگر بريزيد. امام يك چيزهايي را غيبت مي دانند كه ما معمولاً غيبت نمي دانيم *.

* به نقل از: زهرا مصطفوي.

گناه بي مزه اي است

گناه بي مزه اي است

آقاي سلطاني نقل مي كردند كه آقا از غيبت خيلي بدشان مي آمد و مي فرمودند گناه بي مزه اي

است. لذتي كه ندارد هيچ ، گناه هم هست *.

* به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين مسيح بروجردي.

بدنم به لرزه در مي آيد

بدنم به لرزه در مي آيد

يك روز دايي ام نقل مي كرد كه بعد از اين همه مدتي كه در محضر امام هستم هنوز وقتي مرا صدا مي زنند

از هيبت و صلابت ايشان بدنم به لرزه در مي آيد *.

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين مسيح بروجردي.

از خانه بيرون نيامد

از خانه بيرون نيامد

امام براي رسيدن به مقام مرجعيت قدمي بر نداشت و از انجام كارهايي كه مشعر به اين امر نيز باشد شديدا

اجتناب مي نمود. ايشان در فوت مرحوم آقاي بروجردي نه در تشييع شركت كردند و نه در تشكيل

مجالس( فاتحه)** اصلا اين مدت از خانه بيرون نيامد با اينكه به آيت الله بروجردي بسيار علاقمند بود.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت الله محمد رضا توسلي- حوزه؛ شماره 45

** زيرا اين نوع كارها در عالم طلبگي به معناي طرح مسئله مرجعيت است و امام نمي خواستند خودشان

را مطرح بكنند.

امام به دنبال مرجعيت نبودند

امام به دنبال مرجعيت نبودند

امام بر يك دوره كتاب وسيله النجاه مرحوم سيد ابوالحسن اصفهاني و همچنين بر كتاب عروه الوثقي، حاشيه

داشت و با اينكه ما به منزل ايشان زياد رفت و آمد مي كرديم اما نمي دانستيم كه ايشان بر اين دو كتاب

حاشيه دارد. كسي كه بخواهد مرجع شود حداقل به دوستان نزديكش مي فهماند كه اينچنين كتابهاي فقهي

را نوشته است ولي امام حتي به ما ابراز نكرده بود و بعد از فوت آقاي بروجردي بود كه طلاب به ايشان

مراجعه كردند و خواستار چاپ آن شدند، آن موقع بود كه ما فهميديم امام بر اين دو كتاب حاشيه داشته

است.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت الله يوسف صانعي- سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني؛ جلد 3 ، صفحه

بحمدالله ديگران هستند

بحمدالله ديگران هستند

امام در تمام دوران عمر خود يك قدم براي رياست و مرجعيت بر نداشت . بعد از فوت آيت الله بروجردي

براي رياست و اداره حوزه و در نتيجه مر جعيت، جريانات و فعاليتهايي در قم شروع شد. شاگردان و

علاقمندان هر يك از علما طبعا براي معرفي و ترويج استاد خودشان كوشش مي كردند ما هم طبعا ميل

داشتيم كه براي استاد خودمان؛ يعني امام فعاليت كنيم، اما ايشان جدا با اينگونه حركتها مخالفت مي كرد و

حاضر نبود كوچكترين قدمي در اين راه بردارد، در تشييع جنازه ها به طور عادي مانند يكي از افراد شركت

كرد. در مجالس ترحيم تنها مي رفت و در گوشه اي مي نشست و در بعضي مجالس هم اصلا شركت نمي

كرد، ابتدا قصد داشت خودش مجلس ترحيم براي

آيت الله بروجردي نگيرد ** و بر اين امر اصرار مي

كرد. ولي بعدا با اصرار زياد طلاب و بنا بر مصالحي حاضر شد يك مجلس بگيرد و آن هم بعد از ديگران . در

مورد اداره حوزه و پرداخت شهريه به طلاب كاملا كنار كشيد و مي گفت بحمدالله ديگران هستند و ما

مباحث طلبگي خودمان را ادامه مي دهيم. حتي خود من به اتفاق يكي از دوستان پيشنهاد كرديم خوب

است شما شهريه اي شروع كنيد، پولش فراهم مي شود ولي ايشان قبول نكردند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت الله ابراهيم اميني- پيام انقلاب؛ شماره 105

** زيرا اين نوع كارها در عالم طلبگي به معناي طرح مسئله مرجعيت است و امام نمي خواستند خودشان را

مطرح بكنند.

تنها امام بود كه رساله چاپ نكرد

تنها امام بود كه رساله چاپ نكرد

بعد از رحلت آيت الله بروجردي در سال 1340 شمسي و حتي قبل از وفات ايشان جمعي از مراجع حوزه

فوري رساله خود را چاپ و منتشر كردند و طبق معمول، مردم و مقلدين به خانه آنها رفت و آمد مي كردند

در اين ميان فقط امام بود كه نه رساله چاپ كرد و نه تغييري در زندگي خود داد و نه آمادگي براي رفت و

آمد مردم نشان داد. گاهي به ايشان مي گفتند آخر شما هم... ولي امام بي اعتنا مشغول كار خود بودند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام و المسلمين علي دواني- سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني؛ جلد 6 ، شماره 74

جز سرمايه علمي چيزي نداشتند كه بدهند

جز سرمايه علمي چيزي نداشتند كه بدهند

در روزگاري كه در حوزه، همه به فكر چاپ كردن رساله عمليه، زياد شدن سهم امام و شهريه بودند امام به

گونه اي ديگر رفتار مي كردند. معمولا معلمان و مدرسان و مراجع يا آنهايي كه در خط مرجعيت بودند و مي

خواستند به طرف مرجعيت بروند سعي مي كردند يك شهريه اي بدهند. اما امام با آن روح بزرگي كه داشتند

نمي خواستند جز سرمايه علمي چيز ديگري بدهند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام والمسلمين صادق احسان بخش- پابه پاي آفتاب ؛ جلد 2 ، صفحه 212

جوابهاي كوتاه مي دادند

جوابهاي كوتاه مي دادند

در اوايلي كه امام به نجف تشريف آوردند در محضر ايشان بعضي از آقايان جمع مي شدند و مسائلي را سوال

مي كردند و امام به آنها جواب خيلي كوتاه مي دادند. ايشان كمتر حرف ميزدند و بيشتر گوش مي كردند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام والمسلمين كريمي- مصاحبه با صدا و سيما

در قم هم نماز جماعت نمي خواندم

در قم هم نماز جماعت نمي خواندم

امام طبق اخلاق و روشي كه داشتند معمولا كم صحبت مي كردند، مگر اينكه از ايشان سوال مي شد. ولي در

نشستهاي نجف بنا را بر اين گذاشته بودند كه بيشتر صحبت كنند. يك روز مرحوم آقاي حكيم از ايشان

سوال كردند كه جنابعالي جايي نماز مي خوانيد؟ ايشان فرمودند: من قم هم كه بودم نماز جماعت نمي

خواندم. آقاي حكيم نظرشان اين بود جايي را به امام تعارف كنند يا جايي را خود ايشان براي نماز قبول كنند

كه امام با اين جواب در حقيقت بيان فرمودند كه مايل به اين مساله نيستند.*

--------------------------------------------------------------------------------

38_ * به نقل از: آيت الله عباسعلي عميد زنجاني- حوزه؛ شماره 37

راضي شدند رساله بدهند

راضي شدند رساله بدهند

پس از رحلت مرحوم آقاي بروجردي جمعي از شاگردان و علاقمندان امام در منزل ايشان جمع شدند و با

اصرار از امام خواستند كه رساله فارسي ايشان نوشته و چاپ شود ولي امام قبول نمي كردند. در آن جلسه با

عده اي طلاب، دور تا دور اتاق بيروني امام را پر كرده بوديم. خدمت ايشان عرض شد بالاخره شما بفرماييد ما

چه كار بايد بكنيم اگر ما وظيفه مي دانيم كه از شما تقليد كنيم و افرادي را هم دعوت به تقليد از جنابعالي

مي كنيم فرضا اگر مساله اي براي ما پيش آمد بياييم در خانه شما حالا با موقع يابي موقع هر وقت باشد در

خانه را بزنيم و از شما فتوايتان را سوال كنيم يا مقلدين شما اگر مساله اي داشتند، بلند شوند و در خانه شما

بيايند يا اينكه بالاخره بايد نوشته

اي يا رساله اي طبق معمول و متعارف همه مراجع از شما در دسترس

مقلدين باشد؟ امام پس از اين استدلال راضي شدند عده اي بنشينند و رساله ايشان را تنظيم و منتشر

كنند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام و المسلمين مهدي كروبي- مصاحبه با صدا و سيما

من به حج بعثه نمي فرستم

من به حج بعثه نمي فرستم

وقتي امام در نجف بود رسم اين بود كه مراجع در مراسم حج، بعثه به مكه مي فرستادند. آقاي حاج شيخ نصر

الله خلخالي كه نسبت به امام ارادت داشت، اصرار مي كرد كه امام هم بعثه بفرستند ولي چون بعثه فرستادن

در مكه يك سر و صدايي داشت و صحنه اي براي مر جعيت بود * امام فرمودند:( نمي فرستم). چون احتمال

داده مي شود كه شايد امام براي مخارج اين كار از سهم امام ملاحظه مي كند، لذا به امام عرض كرد شما

آقاي مدني را بفرستيد. همين يك نفر را و من خرجش را از خودم مي دهم . امام فرمودند :( خير ) و قبول

نكردند.**

--------------------------------------------------------------------------------

** به نقل از : حجت الاسلام والمسلمين عبدالعلي قرهي - سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام

خميني؛ جلد 6 ، صفحه 142

* زيرا اين نوع كارها در عالم طلبگي به معناي طرح مسئله مرجعيت است و امام نمي خواستند خودشا ن را

مطرح بكنند.

من همان خادم طلبه ها كه بودم هستم

من همان خادم طلبه ها كه بودم هستم

بعد از فوت مرحوم آقاي بروجردي علما در منزل ايشان اجتماع كردند و بنا شد اصلاح امو حوزه و مساله

شهريه اي كه آقاي بروجردي پرداخت مي كردند را عهده دار شوند. آنجا خدمت امام عرض شد كه شما در

اين قسمت چه جهتي را عهده دار مي شويد؟ ايشان فرموده بودند :(( من همان خادم طلبه ها كه

بودم، هستم. من به درس و بحثم اشتغال دارم).*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت الله محمد مومن- سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني؛ جلد 3

، شماره

با خوشرويي ما را مي پذيرفتند

با خوشرويي ما را مي پذيرفتند

امام به ما اجازه داده بودند در هروقت از شب با يك (( يا الله )) گفتن خدمتشان برسيم. گفه بودند:(( وقتي شما

با من كار داريد فقط (( ياالله)) بگوييد و بياييد)). وقتي ما (( ياالله)) مي گفتيم ، منتظر مي شديم كه ايشان

بگويند:(( بسم الله))، آن وقت وارد مي شديم و آن مراقبتي كه بايد مي كرديم ، انجام مي داديم و بر مي

گشتيم. من در تمام اين اوقات استثنايي ، نديدم كه ايشان اخم بكنند يا روي ترش به ما نشان دهند ، بلكه با

كمال خوشرويي ما را مي پذيرفتند و اين حاكي از نهايت صبر و شكيبايي ايشان بود.*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: دكتر پورمقدس- پاسدار اسلام- شماره 96

مي خواهيد پيري را معالجه كنيد!

مي خواهيد پيري را معالجه كنيد!

امام ناراحتي هاي جسمي اي را كه داشتند خودشان احساس مي كردند كه مطابق با سنشان هست. ما وقتي

از اين امر جويا شديم با لبخند و تبس ? م مليحي مي گفتند:(( اين ضعف به دليل پيري است و شما مي خواهيد

پيري را معالجه كنيد ، نمي توانيد)).*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: دكتر حسن عارفي.

هرگز اعتراض نمي كردند

هرگز اعتراض نمي كردند

امام واقعاً خلق و خوي محمدي داشتند. در تمام اين مدتي كه ما در خانه ايشان بوديم و اغلب كارهايي را كه

براي ايشان مي كرديم و با آن عمل جراحي مشكلي كه داشتند هرگز نشد كه خم به ابرو بياورند. ما به خاطر

احترام خاصي كه براي امام قايل بوديم قبلاً به ايشان مي گفتيم كه مثلاً بنشينيد و يا اگر مي توانيد راه

برويد و ... هرگز نشد كه اعتراضي بكنند. هميشه در كمال احترام با ما برخورد مي كردند . و واقعاً مي توانم

بگويم كه از نظر من بيماري نمونه بودند. و من تصور نمي كنم كه كسي بتواند تا اين حد در مقام رضاي الهي

باشد و تحمل درد داشته و چنين خلق و خويي را دارا باشد و كاري نكند كه ما از او دل چركين بشويم.*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: دكتر كلانتر معتمدي- اطلاعات هفتگي- شماره 2442

با وجود لوله تنفس نماز شب خواندند

با وجود لوله تنفس نماز شب خواندند

در ايامي كه امام در بيمارستان تحت معالجه و عمل جراحي بودند لوله تنفسي در تراشه ايشان بود. وقتي اين

لوله در مجراي تنفسي قرار مي گيرد شخص نمي تواند صحبت بكند. اما امام با وجودي كه لوله به تراشه

ايشان وصل بود نماز ظهر و عصر آن روز را به همان وضع ادا نمودند و حتي نماز شب خود را نيز ترك

نكردند.*

--------------------------------------------------------------------------------

68/ 3/ * به نقل از: دكتر ايرج فاضل- روزنامه اطلاعات- 28

هيچ اثري از امام نبود

هيچ اثري از امام نبود

بعضي از شبها ما به خاطر مراقبت خاص قلبي امام خدمت ايشان مي رسيديم يك شب حدود ساعت سه و

نيم بامداد بود كه خدمتشان رسيديم ، ديديم در اطاق خودشان نيستند. از اطاق بيرون آمدم و فردي از اهل

بيت امام را صدا زدم و گفتم: شما بيشتر به اطاقهاي من زل وارد هستيد وارسي كنيد ببينيد امام كجا

هستند. ايشان هم تك تك اطاقها را جستجو كرد و آمد گفت امام نيستند. ما بيشتر تعجب كرديم و گفتيم

مگر ممكن است امام در منزل نباشند. حتماً هستند و شما نديده ايد او هم با اطمينان مي گفت من همه جا

را به دقت گشته ام و اثري از امام نديده ام. من ناچار شدم خانم ديگري از اهل بيت را صدا زدم او هم رفت و

به دقت بررسي كرد و همان جواب را داد كه امام تشريف ندارند. حتي دستشويي را هم ديد. اين قضيه براي ما

خيلي تعجب آور بود و قدري هم خوف در من پيدا شد كه پس در اين

وقت نيمه شب امام كجا

هستند. خواستم به حاج احمد آقا جريان را بگويم گفتند ايشان قم است. نگراني من بيشتر شد . براي مرتبه

چهارم باز به آن فرد اولي كه بعد از من همه جا را وارسي كرده بود گفتم برو خوب جستجو كن . ايشان هم

رفت و در كمال تعجب ديد كه امام لب تختشان نشسته اند. قضيه را به من خبر داد وقتي شتابزده خدمتشان

رسيدم در حال تبسم بودند و اين قضيه هنوز براي ما مبهم مانده است كه در آن لحظات و دقايق امام كجا

تشريف داشتند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: دكتر پور مقدس.

بخوان جانم

بخوان جانم

وقتي هلي كوپتر به زمين نشست افراد انتظامات يك دالان انساني تا نزديكي جايگاه درست كردند و امام

همراه حاج احمد آقا و چند تن از روحانيون روي جايگاه قرار گرفتند. نخست يك نوجوان با صداي بسيار

خوش و دلنشين چند آيه از قرآن مجيد همراه با ترجمه قرائت كرد . هر بار كه او مي خواست ختم كند ، امام

به او مي گفت :(( بخوان جانم)).*

--------------------------------------------------------------------------------

57/ 11/ * به نقل از: خبرنگار كيهان - 14

شما فعلاً اينجا باشيد

شما فعلاً اينجا باشيد

من پس از مدتي اقامت در پاريس براي بازگشت به ايران بليط تهيه كرده بودم و قرار بود ساعت سه بعد

ازظهر پرواز كنم. مرحوم آيت الله اشراقي فرمودند: من به امام عرض كرده ام كه فلاني مي خواهد به ايران برود

ايشان هم فرمودند كه شما خدمتشان برسيد. بنده هم به ديدار امام رفتم. از من پرسيدند : شما مي خواهيد

برويد؟ عرض كردم: بله. فرمودند: نه شما فعلاً اينجا باشيد. اينجا منزل خودتان است. همان شب از اخبار ساعت

دوازده شب شنيدم كه خانه اي در خيابان آپادانا و نيلوفر تهران محاصره شده است و ساكنان آن كه در

ارتباط با انقلاب اسلامي فعاليت داشتند دستگير شده اند. آنجا منزل من بود. اين خانه كه سه دانگ آن متعلق

به من و سه دانگ متعلق به برادرانم بود از يك سال قبل از آن زمان ، براي فعاليت تهيه اسلحه و تكثير

اعلاميه و غيره در اختيار عده اي از برادران انقلابي گذاشته شده بود. *

* به نقل از: مصطفي كفاش زاده.

آخرين روزها

آخرين پيام امام نماز بود

آخرين پيام امام نماز بود

مهمترين عمل امام نماز ايشان بود. ايشان تا آخرين لحظه حتي نافله هاي نماز را ترك نكردند. حتي وقتي كه

نمي توانستند لبشان را تكان بدهند با حركت هاي انگشت نماز مي خواندند . من اين را كاملا حس مي

كردم. برخي از پزشكان فكر مي كردند ايشان چيزي مي خواهند ولي من گفتم كه خير ايشان دارند نماز مي

خوانند. اين اهميت نماز بود و آخرين پيام امام نماز بود *.

68/ 3/ * به نقل از: زهرا مصطفوي -

روزنامه جمهوري اسلامي 17

با دقت به حسابها رسيدگي مي كنند

با دقت به حسابها رسيدگي مي كنند

چندي پيش خدمت خانم_ همسر بزرگوار امام( ره)_ رسيدم عرض كردم آيا به تازگي خوابي از حضرت امام

ديده ايد؟ فرمودند:( اوايل بيشتر ايشان را در خواب زيارت مي كردم اما حالا كم شده است.) بعد فرمودند:( چند

شب پيش آقا را در خواب ديدم كه لباس مرتبي بر تن داشته و كناري آرام و مودب مثل هميشه نشسته

بودند. به ايشان عرض كردم:( آقا آنجا چگونه است؟) فرمودند:( خيلي سخت و با دقت به حسابها رسيدگي مي

كنند خيلي مواظب باشيد. مواظبت كنيد. مواظبت كنيد.) بعد از خواب بيدار شدم *.

* به نقل از: علي ثقفي

به اهل بيت بگو بيايند

به اهل بيت بگو بيايند

عصر روز رحلت امام فرمودند( به اهل بيت بگو بيايند) براي اولين بار بود كه لفظ اهل بيت را درباره خانوادشان

از ايشان مي شنيدم. من رفتم خانه و همشيره ها و دخترها را صدا كردم و همه آمدند دور تخت ايشان . ولي

البته چيز خاصي به آنها نگفتند. فقط رو كردند به من و گفتند( هركسي مي خواهد اينج ا بماند بماند و هر

كسي مي خواهد برود. من مي خواهم بخوابم چراغ را خاموش كنيد *(.

* به نقل از: زهرا مصطفوي- حضور شماره 4

به او وعده نده

به او وعده نده

امام روزي در اواخر عمرشان پرسيدند علي كجاست؟ گفتم:( علي هم سراغ شما را مي گيرد و مي گويد مي

خواهم با آقا بازي كنم و دوست ندارم خوابيده باشند ولي من به او گفته ام كه صبر كن ان شاالله تا چند روز

ديگر مي آيند و مثل هميشه با هم بازي مي كنيد) امام در پاسخ فرمودند( چند روز ديگر نمانده . به او وعده

نده *(

* به نقل از: فاطمه طباطبائي

تو را هم دوست داشتم

تو را هم دوست داشتم

آقا در آن 10 روز بيماريشان خيلي درد كشيدند. بعضي اوقات مي ديديم اشك در چشمانشان است . يك بار

خانم گفتند:( آقا چي مي خواهيد؟) امام پاسخ دادند:( مرگ مي خواهم.) دكتر ها مي گفتند كه درد امام كشنده

است ولي متعجب بودند كه ايشان اين همه صبوري به خرج مي دادند. شب آخر ما براي امام غذا برديم. دكتر

ها به ما گفته بودند كه لقمه هايشان را بشماريم تا معلوم شود چقدر غذا در معده شان هست. ما لقمه ها را

شمرديم ديديم 5 قاشق چايخوري شد كه دو قاشق آخر را هم به اصرار به ايشان داديم. بعد برايشان آب ميوه

برديم. گفتند:( نمي خورم) من گفتم:( شما كه اين آب ميوه را دوست داشتيد) به من گفتند( تو را هم يك زماني

خيلي دوست داشتم *(.

* به نقل از: زهرا اشراقي- زن روز شماره 1220

حالا ديگر شب وداع است

حالا ديگر شب وداع است

روزهاي آخر كه قرار بود آقا را عمل كنند آقا كه طبق معمول كه روزي نيم ساعت آن هم سه بار در روز قدم

مي زدند به علي ( فرزند حاج احمد آقا) گفتند:( علي بيا آخرين قدمها را با هم بزنيم .) ما گفتيم :( آقا چنين

حرفي را نزنيد) شب كه شد امام شام ميل نداشتند. خانم گفتند:( آقا هر طور شده اين يك قاشق آبگوشت را

بخوريد.) باز گفتند:( ميل ندارم.) خانم گفتند:( به خاطر من هم كه شده ميل بفرمائيد.) گفتند:( حالا ديگر آخر

شب است. چه فايده كه من بخورم يا نخورم حالا ديگر شب وداع است و آخرين

شب *(.

* به نقل از: زهرا اشراقي سروش شماره 476

خانم ها را صدا بزنيد

خانم ها را صدا بزنيد

آقا ساعت 12 ظهر همان روز( رحلت ) گفتند خانم ها را صدا بزنيد كارشان دارم. وقتي خانم ها رفتند

گفتند:( اين راه راه سختي است) و بعد هي مي گفتند:( گناه نكنيد) بعد گفتند كه آقايان توسلي وآشتياني

وانصاري بيايند. صحبت هايي راجع به اختلاف نظر فقها كردند كه نمي دانم چه بود. ساعت 10 و 20 دقيقه شب

بود كه نوار صاف شد. پاسداران ريختند و شروع به گريه كردند صورت امام گرم گرم بود . چقدر اين صورت

لاغر و مريض درشت و روشن شده بود. چقدر نوراني بود. ده روز درد كُشنده داشتند ولي حرف نمي زدند . هر

بار مي پرسيديم:( آقا چطو ريد؟) مي گفتند:( ان شاالله تو سلامت باشي *(

* به نقل از: زهرا اشراقي- زن روز- شماره 1220

خدايا من را بپذير

خدايا من را بپذير

توي همان نماز كه امام آن شب خوانده بودند- دوربين هاي مخفي كه آنجا بود نشان مي داد خودشان كه

نمي دانستند دوربين ها مخفي بود- گفتند امام گريه مي كرده زار مي زده و مي گفته :( خدايا من را بپذير

خدايا من را بپذير) آن شب كساني كه پشت دوربين تماشا كرده بودند آنجا ناظر بودند *.

* به نقل از: زهرا اشراقي- سروش- شماره 476

خيلي ضعف دارم

خيلي ضعف دارم

يك روز ظهر هنگام ناهار خدمت امام بودم. هيچ وقت سابقه نداشت ايشان مطالبه غذا كنند بلكه هميشه مي

نشستند تا هر وقتي غذا برايشان آورده مي شد مشغول شوند. آن روز رو به من كردند و گفتند :( بگو غذا

بياورند) ظاهرا خودشان هم متوجه اين نكته شدند كه بر خلاف ه ميشه غذا را مطالبه كردند فورا

گفتند:( خيلي ضعف دارم حتي قاشق را نمي توانم بلند كنم) با سابقه اخلاقي اي كه از ايشان داشتم اصلا

اهل اينكه اظهار ضعف كنند نبودند به اين شكل از بيماري ايشان مطلع شديم *.

* به نقل از: زهرا مصطفوي

ديگر بر نمي گردم

ديگر بر نمي گردم

شب قبل از عمل ، امام با پاي خود به بيمارستان رفتند. زماني كه رفتند به ما گفتند:( من دارم براي عمل مي

روم ولي ديگر بر نمي گردم) وقتي مي گفتيم) نه اين طور نيست) مي فرمودند:( شما مطلع نيستيد *(

* به نقل از: فرشته اعرابي

نماز نافله را خوابيده مي خواندند

نماز نافله را خوابيده مي خواندند

اين روز هاي آخر امام براي نماز تيمم مي كردند و آقاي انصاري به ايشان در تيمم كمك مي كرد. اين نكته را

بايد بگويم كه آقا قبل از اينكه تيمم بكنند اول خودشان امتحان مي كردند زحمت مي كشيدند ببينند مي

توانند دست راستشان را روي دست چپشان بكشند يا بالعكس يا مثلا آيا دستشان به پيشانيشان مي رسد

كه خودشان تيمم بكنند و هر دو روز هم اين امتحان را مي كردند و گاهي اوقات كه نمي توانستند تيمم

بكنند آقاي انصاري كمك مي كرد كه دست آقا به پيشانيشان برسد ولي اگر دستشان مي رسيد نمي

گذاشتند آقاي انصاري آن قسمت را انجام بدهد و با اين همه تيمم مي گردند و نماز نافله را به صورت

خوابيده و با اشاره چشم و... مي خواندند *.

* به نقل از: حجت الاسلام والمسلمين مسيح بروجردي

نگران نماز اول وقتشان بودند

نگران نماز اول وقتشان بودند

بعد از عمل يكي از دكتر ها گفت: آقا چشمشان را باز كردند. آقاي انصاري را كه مسئول كارهاي شرعي بود

صدا كردند. ايشان به امام گفتند:( شما مي خواهيد نماز بخوانيد؟) امام ابرويشان را تكان دادند اما به هيچ سوال

ديگري پاسخ نمي دادند. بعد هم ديديم دستشان را تكان مي دهند كه معلوم بود نماز مي خوانند. اين اواخر

همه اش نگران نماز اول وقتشان بودند *.

* به نقل از: زهرا اشراقي - زن روز شماره 1220

آخرين مناجات امام

آخرين مناجات امام

امام هر چه به لحظه هاي پاياني عمر نزديكتر مي شدند در حالي كه هر روز و هر ساعت از نظر جسمي رو به

كاستي و ضعف و رنج بيشتر بودند كه به موجب روال طبيعي و سير مادي و جسماني بروز و ابراز بيشتر آثار

تالم و ناله و جزع مي طلبيد اما از ناي وجودشان كه جز براي خدا نناليده بود به جاي ناله ازآلام جسماني

زمزمه ذكر خدا و آهنگ روح انگيز وصل و قرب و لقا حق بر مي خواست و هيچ كس در اين مدت كمترين

ناله و اخمي از درد والم جسماني و شخصي از ايشان نشنيد و نديد. فقط زمزمه مناجات و نواي عطر آگين

عبادت و خشوعشان بود كه فضاي اطراف و چشم و گوش همه را پر كرده بود.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام و المسلمين رحيميان

آرامش در كمال درد

آرامش در كمال درد

معمولا افرادي كه بيمار مي شوند و يا جراحي مي كنند در اثر درد قبل و بعد جراحي ناله مي كنند گاهي

فرياد مي زنند و يا لااقل اخم مي كنند و ابرو در هم مي كشند ولي امام با اينكه در اثر بيماري درد هم

داشتند و پس از جراحي معمولا درد به قدري زياد است كه اصلا قابل كنترل نيست با اين حال هر چه دقت

كرديم نه اخمي در چهره امام ديديم و نه ناله و فريادي از اين بزرگوار شنيديم.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام والمسلمين رحيميان- پاسدار اسلام سال 8 شماره 91

از مردم بخواه دعا كنند

از مردم بخواه دعا كنند

امام فرمودند:( سلام مرا به مردم خوبمان برسان و از كساني كه ابراز احساسات كردند تشكر كن و بگو كه من

انشاالله به زودي جواب اين محبت ها را خواهم داد و از مردم بخواه دعا كنند كه خداوند مرا بپذيرد.)*

--------------------------------------------------------------------------------

68 ( خطبه هاي نماز جمعه / 3/ * به نقل از: حجت الاسلام والمسلمين هاشمي رفسنجاني- روزنامه اطلاعات 6

يك هفته قبل از رحلت )

دائم تسبيحات اربعه مي گفتند

دائم تسبيحات اربعه مي گفتند

امام تا آخرين لحظات هم ذكر و نماز و دعا را فراموش نكردند و به گفته حاج احمد آقا پيش از ظهر آخرين

روز عمر امام ايشان شروع به خواندن نماز كردند كه ما نمي دانستيم چه نمازي مي خوانند. پس از مدتي نماز

خواندن پرسيدند كه آيا ظهر شده يا نه و پس از اينكه جواب مثبت دريافت كردند نماز ظهر و عصرشان را

خواندند. امام تا قبل از اينكه به حالت بيهوشي بروند دائما تسبيحات اربعه مي گفتند.*

--------------------------------------------------------------------------------

68/ 3/ * به نقل از: آيت الله خامنه اي روزنامه اطلاعات 19

ذكر خدا و ياد مولا علي ( ع)

ذكر خدا و ياد مولا علي ( ع)

تقريبا چهل و هشت ساعت قبل از رحلت امام بود كه من بالاي سر ايشان رفتم. احساس كردم امام تحليل

مي روند. درد شديدا اذيتشان مي كرد. فرمودند:( درد خيلي اذيتم ميكند .) يكي دو تا از متخصصان به من

گفتند كه آلودگي خون به شدت زياد مي شود. به گفته همه نزديكان و پزشكان عكس العمل ايشان در برابر

درد ذكر خدا و ياد مولا علي ( ع) بوده است.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام والمسلمين مهدي كروبي- پابه پاي آفتاب جلد 4 صفحه 112

صورتشان پر از اشك بود

صورتشان پر از اشك بود

امام حتي در بيمارستان نيز عبادات خاص خود را ترك نگفتند و بلكه با شور و حال بيشتري به عبادت مي

پرداختند. يكي از نزديكان حضرت امام نقل مي كرد: زماني به اذان صبح باقي مانده بود كه وارد اتاق امام در

بيمارستان شدم. ايشان را در حالت عجيبي يافتم. امام آنقدر گريه كرده بودند كه تمامي چهره منوره شان

خيس شده بود و هنوز اشك هاي مبارك همچون باران جاري بود و چنان با خداي خود راز و نياز مي كردند

كه من تحت تاثير قرار گرفتم. وقتي متوجه من شدند با حوله اي كه بر شانه داشتند صورت مبارك را خشك

كردند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام و المسلمين آشتياني- پاسدار اسلام شماره 93

ناگهان چشم خود را باز كردند

ناگهان چشم خود را باز كردند

روز شنبه گذشته( روز رحلت امام) حدود مغرب بود كه به زيارت امام به بيمارستان رفتم . من حدود ساعت

نزديك 8 بعد از ظهر بود كه به بالاي سر مبارك ايشان رفتم كه در حال اغما بودند و نفس مصنوعي به

ايشان ميدادند. يكي از دوستان كه در آنجا حضور داشت گفت: امام ، امام ، وقت مغرب و نماز است . آب بياورند

وضو بگيريد و نماز بخوانيد. عجيب است همين كه امام شنيدند و قت نماز است ناگهان در حالي كه در حالت

اغما بودند يك دفعه چشم خود را باز كردند و يك كلمه گفتند و بعد چشم خود را بستند و من بعد از آن

حرفي نشنيدم.*

--------------------------------------------------------------------------------

68/ 3/ * به نقل از: آيت الله امامي كاشاني - روزنامه كيهان

15

وقتي از دنيا رفتند

وقتي از دنيا رفتند

5 آقاي دكتر طباطبائي به من / ساعت 10 صبح روز آخر خدمت امام بودم. امام خيلي ناراحت بودند. ساعت 10

گفت براي امام مقداري كمپوت هلو بياور. رفتم و خدمت امام آوردم. امام تا كمي از آن را ميل كردند شروع به

استفراغ كردن نمودند و هر چه در معده داشتند بيرون آمد و من مي توانم بگويم كه امام وقتي از دنيا رفتند

هيچ چيز از مال اين دنيا در معده شان نبود.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: سيد رحيم ميريان

از مرگ هيچ گونه وحشتي نداشتند

از مرگ هيچ گونه وحشتي نداشتند

هرگز شب آخر عمر امام با شبهاي ديگرشان فرقي نداشت و اصلا امام _ قبل از اينكه پزشكان تشخيصي

بدهند_ مي دانستند كه عمر شريفشان به اتمام رسيده و اين راه راه برگشت پذيري نيست و با اين حال هيچ

گونه ترس و اضطراب و وحشتي در وجود شريفشان نبود.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: دكتر پور مقدس- پاسدار اسلام شماره 96

آخرين روز عمر با بركت امام

آخرين روز عمر با بركت امام

امام در حالي كه حس كرد كه فشار دارد سقوط مي كند و افراد مختلف در اطراف ايشان بيش از معمول

وجود دارد به يقين مي دانست كه در واقع مراحل آخر زندگي را طي مي كند. در اين مراحل ديگر با خودش

و خداي خودش بود. با اينكه بيماري آنقدر وسيع پي شرفت كرده بود كه تمام تاروپود وجود ايشان را

سلولهاي سرطاني گرفته بود ريه را گرفته بود كبد را گرفته بود و جاهاي مختلف را گرفته بود ايشان در بستر

كه خوابيده بودند اغلب در يك حالت بي حالي كه درست نمي توانست جواب بدهد و تن صدا پايين آمده

بود وقتي كه حس مي كرد نزديك ظهر است دائما به ما ذكر مي كرد كه بگوئيد وقت نماز ظهر شده؟ يا وقت

نماز مغرب شده؟ وقتي كه به نماز مي رسيد ايشان با تن صداي خوب نماز مي خواند و هوشياري كامل

داشت. وقتي نماز تمام مي شد ايشان دوباره مي رفت به حالت خودش و ما همه حس مي كرديم با خداي

خودش خلوت كرده است. ساعت هاي آخر عمر دائما سوره الحمد را مي خواندند.

دائم و متصل مي خواندند

البته با صداي بسيار ضعيف. يك چيزي كه براي من جالب بود اين نكته بود كه در يكي از منابر شنيده بودم

كه يك فردي آمده كتابي نوشته كه آخرين جمله اي كه بزرگان دين گفتند چه بوده؟ البته اين صحبت را

چند سال پيش قبل از اينكه ايشان رحلت بكنند شنيده بودم. بعدا كه ايشان در آن مراحل بد و خيلي ناجور

قرار داشتند و ديگر تن صدا خيلي پايين بود و فشار بسيار پايين آمده بود و روي 40 ميلي متر جيوه بود و

اصلا قدرت تنفس و قدرت صحبت و توان از ايشان گرفته شده بود ناگهان مرا به اسم صدا كردند و چون به

من گفتند آقاي دكتر دستور دادند آقاي دكتر ( من نزديك بودم) گفتم جانم چيه؟ ايشان ذكر كردند كه وضو

گرفتن قبل از وقت تا اين جمله را گفتند من متوجه شدم يك مسئله فقهي را دارند مطرح مي كنند . آقاي

آشتياني نزديك بود صدا كردم و حاج آحمد آقا نزديك بود ايشان را هم صدا كردم گفتم تشريف بياوريد امام

يك مسئله فقهي را مي گويند و در حد من نيست.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: دكتر حسن عارفي- حضور شماره

آرامش خاطر

آرامش در مسير عراق به فرانسه

آرامش در مسير عراق به فرانسه

از پرواز هواپيمايي كه ما را از عراق به فرانسه مي برد دو سه ساعت مي گذشت كه ما متوجه شديم در طبقه

دوم هواپيما زنداني شده ايم. چرا كه وقتي يكي از ما تصميم گرفت در همان طبقه به دستشويي برود يكي از

سه نفري كه از ما محافظت مي كردند بلند

مي شد و او را تعقيب مي كرد. براي اينكه يقين كنيم درست

فهميده ايم كه ما را زنداني كرده اند يا نه ، مرحوم املايي بلند شد تا گشتي در طبقه اول بزند ، نگذاشتند و او

برگشت. بحث و گفت و گو بين ما كه همراه امام بوديم شروع شد كه يا مي خواهند ما را سر به نيست كنند

يا بدزدند يا خيال زنداني كردن ما را در كشوري دارند و از اين قبيل موارد. اما امام از شيشه پنجره هواپيما

پايين را نگاه مي كردند ، انگار اصلاً در چنين سفر حساسي نيستند *.

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين سيد احمد خميني- حضور _ شماره 3

تنها كسي كه آرام بود

تنها كسي كه آرام بود

وقتي قرار شد امام به كويت نروند و مقصد پاريس باشد ، به دلايل امنيتي مي بايستي اين خبر مخفي مي

ماند و به همين دليل ما در آنجا روزهاي بحراني را پشت سر مي گذاشتيم. شب آخر كه قرار شد عده اي از

اصحاب خاص امام با ايشان حركت كنند من خيلي مضطرب بودم و خوابم نمي برد. بلند شدم و نشستم. ديدم

آقا هم كه معمولاً آن وقت شب بيدار هستند نشسته اند . وقتي ديدند بيدار شدم به آرامي به من

گفتند:(( بخواب)). سحر كه امام قصد حركت داشتند تمام اهل خانه حالت واقعاً عجيبي داشتند ، نفس از سينه

هيچ كس بيرون نمي آمد ، انگار هيچ كس در خانه نبود. تنها كسي كه خيلي آرام بود امام بود ، ايشان از ما

خداحافظي كردند و با اخوي رفتند *.

60/ 12/ *

به نقل از: فريده مصطفوي_ روزنامه اطلاعات_ 11

ما حريف امام نمي شديم

ما حريف امام نمي شديم

در سخت ترين شرايط موشك باران ، ما حريف امام نشديم آقا كنار نيمكتي كه مي نشستند يك طاقچه اي

هست كه طبيعتاً زياد در برنامه ملاقاتهاي خصوصيشان آن را ديده ايد ، كتاب مفاتيح ، قرآن و راديو توي آن

طاقچه است. گاهي اوقات از شدت انفجار اين كتابها روي هم مي لغزيد. مي گفتيم بابا لااقل اين كتابها را ما از

بالاي سر آقا برداريم تا اگر چيزي شد اين كتابها لااقل روي سرشان نيفتند اما قرآن و مفاتيح را نتوانستيم از

جايش بر داريم ، ايشان قبول نكردند ولي كتاب هاي ديگر را برداشتيم. البته باز چون مي خواستند مرتب ب ه

آنها مراجعه داشته باشند ، قدري كنار و يك جاي ديگر گذاشتيم كه بالاي سر ايشان نباشد *.

. * به نقل از : فرشته اعرابي _ سروش_ شماره 476

مستحبات را نسبت به ايشان انجام دهيد

مستحبات را نسبت به ايشان انجام دهيد

امام به قدري در جريان شهادت حاج آقا مصطفي آرام برخورد كردند كه وقتي ما جريان را به ايشان بازگو

كرديم ايشان انگشتان خود را به آرامي تكان داده و سه مرتبه فرمودند:(( انا للّه و انا اليه راجعون )) و تنها

جمله اي كه بعد از كلمه استرجاع بر زبان راندند اين بود كه:(( سعي كنيد مستحبات را نسبت به ايشان انجام

دهيد *((

* به نقل از: حجةالاسلام و المسلمين سيد احمد خميني _ پيام انقلاب شماره 70

آرامش امام در حوادث بزرگ

آرامش امام در حوادث بزرگ

بعضي مواقع حوادث آنقدر پيش ما بزرگ جلوه مي كند كه ما واقعاً دست و پاي خود را گم كرده و با عجله و

شتاب آنها را به امام انتقال مي دهيم و ابتدا تصور مي كنيم كه امام الآن شتاب زده و سراسيمه بر مي خيزند

و اين طرف و آن طرف مي روند ، ولي علي رغم اين تصور ، مي بينيم امام آنقدر آرام با آن مسايل برخورد

كرده اند كه بعد از آن تصور فراموشي موضوع مي رفت. نيز در برخورد با حوادث گاهي زمين و زمان مي

خواست بر سر انديشه ما خراب شود و خيال مي كرديم اگر اين موضوع را به امام گزارش كنيم امام به راه

مي افتند ولي ديده ايم كه حوادث با همه عظمتشان همانند قطره اي در زمين گسترده انديشه و اطمينان

امام فرو رفته و محو شده اند .*

* به نقل از: حجةالاسلام و المسلمين انصاري كرماني _ ويژگيهايي از زندگي امام خميني

آرامش دراوج مصيبت

آرامش دراوج مصيبت

درچهره نوراني امام پس از فوت مرحوم آيت اللّه حاج آقا مصطفي آثار شكست روحي ظاهر نگشت بلكه

مصممتر نشان مي دادند. وقتي كه علماي نجف خدمت ايشان رسيده و تسليت مي گفتند ، غالبشان گريان

بودند؛ ولي امام ساكت و آرام و در كمال طمأنينه و آرامش خاطر نشسته بودند. *

. * به نقل از: حجةالاسلام و المسلمين تهراني_ سرگذشت هاي ويژه از زندگي امام خميني_ جلد 5

آرامش قلبي امام در جنگ شهرها

آرامش قلبي امام در جنگ شهرها

يك بار ساعت حدود هشت و ده دقيقه صبح بود كه موج انفجار ناشي از اصابت موشك به نزديكترين نقطه

به جماران ، چنان همه جا را تكان داد كه در اتاق امام به شدت باز شد و به پشت اين جانب كه نزديك در

نشسته بودم خورد درآن حال من توجهم به ام ام بود ولي هيچ گونه تغيير و واكنشي در قيافه ايشان

نديدم. بعد هم با توجه به اينكه با دستگاه مخصوصي به طور مداوم قلب امام تحت كنترل بود ، از يكي از

پزشكان مراقب تحقيق كردم ، معلوم شد كمترين تغييري حتي در تپش قلب مباركشان روي صحنه مزبور

منعكس نشده بود.*

* به نقل از: حجةالاسلام و المسلمين رحيميان

امام تسلط برخود داشتند

امام تسلط برخود داشتند

در بعضي از موارد شاهد بودم و يا از حاج احمد آقا شنيدم كه افراد براي انتقال اخبار مهم به امام ، فكر مي

كردند كه چگونه خبر را بگويند كه امام را متأثر نكنند و فشاري به قلب ايشان نيايد. اما در مي يافتند كه بعد

از نقل حادثه عكس العمل امام عادي بوده و با گفتن كلمه انا للّه و انا اليه راجعون و از اين قبيل كه بسيار پر

معنا بود بردبارانه با حادثه برخورد مي كردند . البته اين نه بدان معني است كه در مقابل كشته شدن هفتاد

نفر در فاجعه هفتم تير و يا شخصيت هاي بزرگ ، ايشان بي تفاوت باشند ، بلكه ايشان از عطوفت و رقت قلب

خاصي برخوردار بودند. چون از پيش خود را براي حوادث آماده كرده بودند ،

دست پاچه كه نمي شدند بماند

، با تسلط بر خود دنبال حل حادثه مي رفتند .*

. * به نقل از: حجةالاسلام و المسلمين موسوي خويني ها_ حوزه _ شماره 37 و 38

براي مرحوم اصفهاني هم فاتحه بخوانيد

براي مرحوم اصفهاني هم فاتحه بخوانيد

وقتي كه امام براي اولين بار بر مزار فرزندشان نشستند ، در حالي كه گروه كثيري او را احاطه كرده بودند و

نظاره مي كردند كه قائدي پدر، و پدري قائد بر مزار فرزندي مجاهد چه خواهد كرد ، همه ديدند كه ايشان به

سادگي بر زمين نشستند و انگشتانشان را بر قبر گذاشتند و با كمال اطمينان سوره فاتحه را قرائت نمودند و

آنگاه به حاضران فرمودند:(( براي مرحوم شيخ محمد حسين اصفهاني هم فاتحه بخوانيد .)) و فرمودند كه

براي فرزند شهيدشان از خداوند متعال طلب مغفرت نمايند . حضار اظهار داشتند كه آن شهيد آمرز يده

است. امام از كنار مزار برخاستند و در حالي كه همه در فقدان فرزند ايشان بلند بلند گريه مي كردند ، آرام و

استوار به خانه برگشتند. *

.59/ 8/ * به نقل از: حجةالاسلام و المسلمين سيد حميد روحاني_ روزنامه اطلاعات _

خوابيدن شما اثري براي من ندارد

خوابيدن شما اثري براي من ندارد

بعد از قضيه حمله به مدرسه فيضيه عده اي از رفقا و دوستان اصرار داشتند براي محافظت از جان امام شبها

را در منزل ايشان بمانند و مراقبت كنند كه امام تنها نباشند ولي ايشان قبول نمي كردند و مي فرمودند

خوابيدن شما در اينجا هيچ اثري براي من ندارد.*

* به نقل از: حجةالاسلام و المسلمين مهدي كروبي

در وجود امام ترس نبود

در وجود امام ترس نبود

شب عيدي بود . رؤساي محترم سه قوه در منزل برادر گرامي جناب حاج احمد آقا تشكيل جلسه داده

بودند. امام هم تشريف آوردند مقداري صحبت كه شد حمله هوايي عراق شروع شد امام با يك خاطر جمعي

خنده كردند و فرمودند:(( اينها آنقدر احمق هستند كه نمي دانند در چنين شرايطي و چنين شبي بمباران

كردن سبب دشمني مردم نسبت به آنان مي شود.)) آنچه در قاموس وجود امام نبود ترس ، دستپاچگي و جا

خوردن نبود و نظاير اينها بود.*

. * به نقل از: مير حسين موسوي_ حوزه_ ش 38 و 37

دزدي آمده و سنگي انداخته

دزدي آمده و سنگي انداخته

در جريان حمله عراق به ايران ، در روزي كه هواپيماهاي متجاوز عراق آمدند و تمام مرزهاي جنوب و غرب

كشور را مورد حمله قرار گرفت ، مسؤولين و فرماندهان در حالي كه واقعاً گيج و مضطرب بودند ، خدمت امام

آمدند. امام چند لحظه با آنها ديدار داشتند و آنها را راهنمايي فرمودند آنها وقتي بيرون آمدند چنان روحيه

گرفته بودند كه يكي مي گفت عراق را نابود مي كنيم و ديگري مي گفت تا بغداد جلو مي رويم . و مردم را

هم امام با يك جمله (( دزدي آمده و سنگي انداخته)) آرامش بخشيدند.*

. * به نقل از: حجةالاسلام و المسلمين انصاري كرماني _ سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني_ جلد 2

فرزندان مرا كتك بزنند!

فرزندان مرا كتك بزنند!

غروب همان روز كه قضيه مدرسه فيضيه اتفاق افتاد ، ما در منزل امام بوديم كه خبر آوردند در فيضيه طلاب

را كتك زده اند و قصد دارند به اينجا بيايند . مرحوم آقا سيد محمد صادق لواساني كه از دوستان بسيار

نزديك امام بود بلند شد و در خانه را بست. تا امام فهميدند بلافاصله بلند شده و در خانه را باز كردند و

فرمودند :(( فرزندان مرا كتك بزنند و من در خانه ام را به روي خود ببندم؟)) سپس به نماز ايستادند و مانند

شبهاي ديگر نافله هايشان را نيز خواندند ، در حالي كه ممكن بود هر لحظه به خانه ايشان هجوم آورند.*

* به نقل از: حجةالاسلام و المسلمين توسلي. حوزه شماره 45

كابينه را تكميل كنيد

كابينه را تكميل كنيد

پيش از ديدار با امام كه به مناسبت شهادت جانگداز شهيد بهشتي و 72 تن از ياران امام انجام شد تصميم

داشتيم در محضر ايشان ناراحتي و تأثر خود را پنهان كنيم تا امام متأثر نشوند امام تحمل اين كار سنگين را

در خود نمي ديديم. ولي وقتي با ايشان ديدار كرديم چنان تحت تأثير روحيه قوي امام قرار گرفتيم كه در

خود احساس آرامش كرديم و طبق معمول و ترتيب هميشگي مطالب خود را عرض كرديم ايشان قاطعانه

فرمودند آنچه از كادر كابينه كم شده ولو به طور موقت افرادي را جايگزين آنها كنيد.*

. 60 - محضر نور _ جلد 1 _ صفحه 503 / 4/ * به نقل از: شهيد محمد علي رجائي_ روزنامه اطلاعات_

مرگ چيزي نيست

مرگ چيزي نيست

روحيه امام تا آخرين نفس و تا آخرين لحظه حيات هيچ تغييري نكرد و همان طوري كه آن روز حرف مي

زدند در مقابل مرگ نيز همان طور عادي بر خورد مي كردند. يكي از بستگان امام به ايشان گفته بود كه اين

چيزي نيست و حال شما خوب خواهد شد . امام فرموده بودند:(( نه آمدنش چيزي هست و نه رفتنش چيزي

هست و نه مرگش چيزي هست ، هيچ كدام از اينها چيزي نيست.))*

* به نقل از: حجةالاسلام و المسلمين امام جماراني_ روزنامه جمهوري اسلامي _ ويژه اربعين ارتحال امام.

موقع پيروزي انقلاب هيجان زده نشدند

موقع پيروزي انقلاب هيجان زده نشدند

امام كوه صلابت بودند وقتي انقلاب به پيروزي رسيد در حالي كه عده اي از ما كه اطراف بوديم از جمله خود

من به شدت هيجان زده شده بوديم و حتي عده اي از شوق گريه مي كردند امام استوار و محكم به همه

روحيه مي دادند و هيچ تغيير و هيجاني نظير بقيه در ايشان مشاهده نشد.*

* به نقل از: حجةالاسلام و المسلمين سيد محمد دعائي .

يادم ندارم از كسي ترسيده باشم

يادم ندارم از كسي ترسيده باشم

شخص دانشمند بسيار موثقي براي اينجانب نقل كرد كه با عده اي از فضلا در حضور امام نشسته بوديم

، سخن از هر دري درباره قدرتهاي بزرگ دنيا مي رفت كه ايشان فرمودند:(( من تا كنون به ياد ندارم از چيزي

يا كسي ترسيده باشم ، جز خداوند متعال.))*

. * به نقل از: علامه استاد محمد تقي جعفري_ حوزه_ شماره 37 و 38

يقين كردم مي خواهند مرا بكشند

يقين كردم مي خواهند مرا بكشند

يك روز امام مي فرمودند:(( در بين راه قم و تهران ناگهان ماشين از جاده اصلي به جاده خاكي منحرف شد و

من يقين كردم كه ( مأمورين ساواك) مي خواهند مرا بكشند ، ولي مجدداً ماشين به جاده اصلي بازگشت. من

به نفس خود مراجعه كردم و ديدم هيچ تغييري در من حاصل نشده است. *

. * به نقل از: آيت اللّه خاتم يزدي_ سرگذشت هاي ويژه از زندگي امام خميني_ جلد 2

امام در خانه

آزادي مطلق به ما مي دادند

آزادي مطلق به ما مي دادند

امام ، دوران بچگي آزادي مطلق به ما مي دادند و به هيچ يك از كارهاي ما كاري نداشتند اما در دوراني كه

ما به سن بلوغ رسيديم و بزرگتر شديم ، ايشان در بعضي مسائل ما نظارت مي كردند *.

* به نقل از: زهرا مصطفوي.

احساس كردم نوبت من است

احساس كردم نوبت من است

در يكي از آن روزها كه نوبت شستن ظروف به عهده من بود ، احساس خستگي مي كردم و از خواهر خود

خواستم كه به جاي من آن مسئوليت را انجام دهد. او ابا كرد. نزديك ظهر ، وقت نماز حضرت امام بود . ايشان

براي تجديد وضو رفته بودند كه به علت طولاني شدن غيبتشان نگران شده و به جستجويشان به آشپزخانه

سر زدم. ناگاه متوجه شدم كه امام تمام ظروف را شسته اند و فرمودند:(( سخن تو را شنيدم و احساس كردم

نوبت من است)) و من از خجالت و شرم ، تنها توانستم تشكر كنم *.

. * به نقل از: نعيمه اشراقي- ندا- شماره 1

از ما اجازه مي گرفتند

از ما اجازه مي گرفتند

اگر زماني وارد اتاق امام مي شديم و ايشان مشغول خواندن قرآن بودند از ما اجازه مي گرفتند كه خواندن

آن صفحه را تمام كنند و بلافاصله آن صفحه را تمام مي كردند و بعد به ما اظهار محبت مي فرمودند *.

* به نقل از: فريده مصطفوي

استخاره كردند

استخاره كردند

يك بار از خانم پرسيدم كه آيا امام در مورد انتخاب دامادهايشان استخاره مي كردند . ايشان گفتند : به اين

معنا كه اگر استخاره خوب آمد قبول كنند و اگر بد آمد رد كنند ، نه. امام اعتقادي به اين استخاره در اين

معني نداشتند. در مورد يكي از دخترهايشان دقيقاً يادم هست كه اول وضو گرفتند ، بعد سر سجاده نشسته

دو ركعت نماز خواندند و از خدا طلب خير كردند *.

69/ 3/ * به نقل از: فاطمه طباطبايي- ويژه نامه روزنامه اطلاعات- 14

اهميت جواني

اهميت جواني

اواخر سال 67 ، اول ماه شعبان بود كه خدمت آقا رسيدم . مفاتيح دستشان بود و مي خواستند دعاهاي

مخصوص ماه شعبان را بخوانند. تا رفتم دست ايشان را ببوسم كه مرخص شوم ، فرمودند:(( هركاري كه مي

خواهي بكني در جواني بكن. در پيري بايد بخوابي و ناله كني *.((

* به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين مسيح بروجردي.

اين هم به خاطر تو

اين هم به خاطر تو

گاهي كه خدمت امام مي رفتم مي ديدم يكي از دو كانال تلويزيون برنامه ورزشي پخش مي كرد و امام

، كانال ديگر را مي ديدند ، فوراً كانالي را كه ورزش پخش مي كرد مي گرفتند و مي گفتند: اين هم به خاطر

تو ، بنشين و تماشا كن *.

* به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين سيد احمد خميني.

اينجا آب نيست ؟

اينجا آب نيست ؟

امام احترام زيادي براي خانمشان قايل بودند ؛ يعني اگر بگويم كه در طول 60 سال زندگي امام زودتر از

خانم دستشان توي سفره نرفت ، دروغ نگفته ام. در طول 60 سال هيچ وقت از خانم حتي يك ليوان آب

نخواستند. هميشه خودشان اقدام مي كردند و اگر هم در شرايطي بودند كه نمي توانستند ، مي گفتند :(( آب

اينجا نيست؟)) ولي هيچ وقت نمي گفتند آب به من بدهيد. حتي از ما كه دخترهايشان بوديم نيز نمي

خواستند *.

* به نقل از: صديقه مصطفوي.

اگر شيطنت نكند مريض است

اگر شيطنت نكند مريض است

امام روزي سه بار قدم مي زنند. مشغول قدم زدن كه هستند بچه ها دست امام را مي گيرند اين طرف و آن

طرف مي برند تا هر وقت كه خود بچه ها رها كنند. امام به آزادي بچه ها كاملاً معتقدند و مي گويند :(( اگر

بچه شيطنت نكند مريض است *.((

* به نقل از: زهرا مصطفوي.

اگر مي تواني بمان

اگر مي تواني بمان

رفتار و كردار امام نمونه عيني اخلاق اسلامي را در ذهن ما تداعي مي كرد. مصاحبت با ايشان اثر خاصي در

روح و روان ما بر جاي مي گذاشت. يادم است اگر من وقتي از بيرون به خانه مي آمدم از من نمي پرسيدند

كجا بودي؟ و اگر مي خواستم از خدمت ايشان مرخص شوم نمي گفتند كجا مي روي؟ بلكه مي گفتند اگر

مي تواني بمان *.

* به نقل از: زهرا مصطفوي.

با بچه ها رو راست باشيد

با بچه ها رو راست باشيد

امام به دختر من كه از شيطنت بچه خود گله مي كرد ، مي گفتند : من حاضرم ثوابي را كه تو از تحمل

شيطنت حسين مي بري با ثواب تمام عبادات خودم عوض كنم. عقيده داشتند كه بچه بايد آزاد باشد تا وقتي

كه بزرگ مي شود آن وقت بايد برايش حدي تعيين كنند. در مورد تربيت كودكان مي فرمودند: با بچه ها رو

راست باشيد تا آنها هم رو راست باشند. الگوي بچه پدر و مادر هستند. اگر با بچه درست رفتار كنيد بچه ها

درست بار مي آيند. هر حرفي را كه به بچه ها زديد به آن عمل كنيد *.

* به نقل از: فريده مصطفوي.

بايد صورت به خاك بمالي

بايد صورت به خاك بمالي

امام بارها به من مي گفتند:(( اينكه مي گويند بهشت زير پاي مادران است ؛ يعني بايد اين قدر جلوي پاي

مادر صورت به خاك بمالي تا خدا تو را به بهشت ببرد *.((

* به نقل از: زهرا مصطفوي- سخنراني در دانشگاه شهيد چمران اهواز.

بتول خانم ، حالت چطور است؟

بتول خانم ، حالت چطور است؟

اصلاً در دوران زندگي امام من تاكنون نديدم يك مرتبه با يك كسي بلند صحبت كنند ؛ يعني اسم يك

كارگرشان را سبك نمي بردند. هميشه اسم را با خوبي مي بردند يا يك چيزي به آن اضافه مي كردند و مثلاً

اگر آنها كسالت پيدا مي كردند به آنها سركشي مي كردند ، مثلاً به در اتاقشان مي رفتند. در مي زدند و مي

گفتند:(( بتول خانم حالت چطور است؟ حالت خوب شده؟ تب داشتي ديشب)). از اتاقشان مي آمدند بالاي سر

اين و از او احوالپرسي مي كردند ، سراغ اين را مي گرفتند و همين خيلي باعث خوشحالي كارگران مي شد *.

. * به نقل از: صديقه مصطفوي- سروش- شماره 476

بدون آنكه بگويند به آشپزخانه مي رفتند

بدون آنكه بگويند به آشپزخانه مي رفتند

امام براي اولادشان احترم خاصي قايل بودند و بسيار خوشرو و با متانت با آنها رفتار مي كردند. گاهي اوقات

امام بدون آنكه چيزي به ما بگويند به بهانه اي به آشپزخانه مي رفتند و براي ما چاي مي ريختند. البته ما از

اين رفتار ايشان احساس شرمندگي مي كرديم ولي امام با اين كارها كمال مهمان نوازي و در حقيقت

بهترين رفتار را نسبت به فرزندان خود نشان مي دادند. حالا وقتي به ياد آن روزها مي افتم ، تمام وجودم از

اين همه خضوع و خشوع امام به درد مي آيد *.

* به نقل از: عاطفه اشراقي( نوه امام(

براي مادرتان هديه بخريد

براي مادرتان هديه بخريد

يك روز ، روز مادر بود. آقا به ما پولي دادند كه به مناسبت آن روز با آن پول براي مادرانمان چيزي بخريم و به

آنها تقديم كنيم *.

. * به نقل از: نوه امام- پابه پاي آفتاب- جلد 1 - صفحه 231

برويد مادرتان تنها نباشد

برويد مادرتان تنها نباشد

اگر زماني ما دو ، سه نفري باهم نزد امام مي رفتيم و صحبت مي كرديم ، آقا مي فرمودند شما :(( چرا اينجا

نشسته ايد و مادرتان در آن حياط تنهاست؟ برويد پهلوي مادرتان صحبت كنيد *.((

* به نقل از: زهرا مصطفوي.

بلند شدند و شعار دادند

بلند شدند و شعار دادند

يك روز كه همه دور هم در اتاق جمع بوديم . علي گفت:(( من مي شوم امام ، مادر هم سخنراني كند ، آقا هم

بشوند مردم)). علي از من خواست كه سخنراني كنم . من كمي صحبت كردم و بعد به آقا اشاره كردم كه شعار

بده. آقا هم همان طور كه نشسته بودند ، شعار دادند. علي گفت:(( نه ، نه ، بايد بلند بشي. مردم كه نشسته شعار

نمي دهند)). بعد آقا بلند شدند و شعار دادند *.

* به نقل از: فاطمه طباطبايي.

به من ياد دادند

به من ياد دادند

يك روزي مادرم نقل مي كردند كه امام در اوايل زندگي شان به من ياد دادند كه كته چگونه درست مي

شود و مي گفتند موقع دم آن بايد يك مقداري آب پشت قابلمه بپاشي. اگر قابلمه جزّي كرد ، معلوم مي شود

آب درون قابلمه نمانده است و موقع دم كردن كته است *.

* به نقل از: زهرا مصطفوي.

به هر صورت كه ميل داري لباس بخر

به هر صورت كه ميل داري لباس بخر

اوايل زندگي مان هفته اول يا ماه اول ، يادم نيست ، به من گفتند من به كار تو كاري ندارم به هر صورت كه

ميل داري لباس بخر و بپوش. اما آنچه از تو مي خواهم اين است كه واجبات را انجام بدهي و محرّمات را

ترك بكني ؛ يعني گناه نكني. به مستحبات خيلي كاري نداشتند ، به كارهاي من كاري نداشتند ، هر طوري كه

دوست داشتم زندگي مي كردم. به رفت و آمد با دوستانم كاري نداشتند و اينكه چه وقت بروم چه وقت

برگردم ، ايشان به درس و تحصيل مشغول بودند و من هم سرم به كار خودم بود *.

. * به نقل از: همسر امام- ندا- شماره 12

تربيت فرزند از مرد بر نمي آيد

تربيت فرزند از مرد بر نمي آيد

امام نقش مادر را در خانه خيلي تعيين كننده مي دانستند و به تربيت بچه ها خيلي اهميت مي دادند. گاهي

كه ما شوخي مي كرديم و مي گفتيم:(( پس زن بايد هميشه در خانه بماند؟)) مي گفتند:(( شما خانه را كم

نگيريد ، تربيت بچه ها كم نيست. اگر كسي بتواند يك نفر را تربيت كند خدمت بزرگي به جامعه كرده

است)). ايشان معتقد بودند كه تربيت فرزند از مرد بر نمي آيد و اين كار دقيقاً به زن بستگي دارد ، چون

عاطفه زن بيشتر است و قوام خانواده هم بايد براساس محبت و عاطفه باشد *.

69/ 3/ * به نقل از: فاطمه طباطبايي- ويژه نامه روزنامه اطلاعات- 14

تمام اعياد را عيدي مي دادند

تمام اعياد را عيدي مي دادند

امام تمام اعياد را به ما عيدي مي دادند از زمان بچگي. البته به مطابق زمان تغيير كرده و امروز رسيده به

سيصد تومان. عيدها به ما سيصد تومان مي دهند. نه ما ، هر كسي توي خانه باشد ، از خانم گرفته تا كارگر

توي منزل ، مهمان اگر باشد به همه مي دهند - بچه ها صد تومان بزرگتر ها سيصد تومان- يادم است وقتي

در نجف بودم امام آنجا دو دينار عيدي مي دادند. يك روزي كه صبح عيد بود ( يكي از اين اعياد حالا يا

مذهبي يا عيد بزرگ غير مذهبي فرق نمي كرد) منتظر بوديم ايشان عيدي بدهند. اما امام گفتند:(( من امروز

عيدي ندارم)). گفتيم كه(( چطور شما عيدي نداريد؟)) گفتند:(( من از پولي كه مخصوص خودم باشد و پول

شخصي ام است

به شما عيدي مي دهم حالا پول شخصي ندارم ، طبيعتاً نمي توانم عيدي بدهم )). خوب ما

كه نمي توانستيم صرف نظر كنيم ، قرار بر اين شد همشيره بزرگم قرض بدهد به ايشان تا ايشان به ما عيدي

بدهند ، تا بعد اگر پولي پيدا كردند قرضشان را بدهند. امام گفتند:(( شايد پولي پيدا نكردم ، اگر پيدا نكردم

قرضتان مي ماند)). ما هم گفتيم:(( انشاءالله پيدا مي كنيد و خواهر بزرگم رفت پولي از خودش آورد و به آقا

قرض داد )). ايشان آن را به ما عيدي دادند و بعد هم ايشان قرضشان را ادا كردند *.

* به نقل از: زهرا مصطفوي.

تنها جلوي پايشان روشن بود

تنها جلوي پايشان روشن بود

در دل شب هنگامي كه امام براي نماز شب برمي خاستند لامپ را روشن نمي كردند ، بلكه از يك چراغ قوه

بسيار كوچك استفاده مي كردند كه تنها جلوي پاي ايشان را روشن مي كرد. امام به آرامي راه مي رفتند تا

ديگران بيدار نشوند *.

. * به نقل از: محمود بروجردي( داماد امام)- سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني- جلد 3

تو شهيد نشدي؟!

تو شهيد نشدي؟!

امام شوخي بامزه اي با آقا مسيح( نوه ايشان كه فرزند خانم مصطفوي است) كرده بودند . روزي كه مسيح از

جبهه برگشته و به خدمت امام رسيده بود ، امام خطاب به مسيح گفتند:(( تو شهيد نشدي كه بنياد شهيد ما

را يك سفر به سوريه بفرستد *!((

. * به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين سي ? د حسن خميني( نوه امام)- حماسه مقاومت- جلد

تكبر نكنيد

تكبر نكنيد

امام تذكر مي دادند كه مواظب اخلاق و سيرت خود باشيد. خودتان را نگيريد و تكبر نكنيد *.

. * به نقل از: همسر امام- ندا- شماره 12

حتي به شوخي دروغ نگوييد

حتي به شوخي دروغ نگوييد

آقا هميشه به ما توصيه مي كردند كه مواظب باشيم مرتكب معصيت نشويم . به خصوص در مورد غيبت

معتقد بودند خانمها وقتي دور هم جمع مي شوند از خودشان صحبت كنند نه از ديگران. امام بارها مي گفتند

؛ حتي به شوخي دروغ نگوئيم *.

. * به نقل از: عاطفه اشراقي- زن روز- شماره 1267

خوش به حال من كه چنين همسري دارم

خوش به حال من كه چنين همسري دارم

امام علاقه و محبت وافري به همسرشان داشتند به طوري كه از نظر امام همسرشان در يك طرف قرار داشت

و بچه هايشان در طرف ديگر و اين دوست داشتن با احترام خاصي همراه بود. يادم هست يك بار كه خانم

مسافرت رفته بودند آقا خيلي دلتنگي مي كردند. وقتي ايشان اخم مي كردند ، ما به شوخي مي گفتيم اگر

خانم باشند آقا مي خندند ، وقتي نباشند آقا ناراحت هستند و اخم مي كنند. خلاصه ما هرچه سر به سر آقا

گذاشتيم اخمشان باز نشد. بالاخره من گفتم خوش به حال خانم كه شما اينقدر دوستشان داريد و امام

گفتند:(( خوش به حال من كه چنين همسري دارم. فداكاري كه خانم در زندگي كردند ، هيچ كس نكرده

است *.((

69/ 3/ * به نقل از: زهرا اشراقي- ويژه نامه روزنامه اطلاعات- 14

دعاي عهد در سرنوشت دخالت دارد

دعاي عهد در سرنوشت دخالت دارد

يكي از مسائلي كه حضرت امام روزهاي آخر به من توصيه مي كردند ، خواندن دعاي عهد است كه در آخر

كتاب مفاتيح آمده است. مي گفتند:(( صبح ها سعي كن اين دعا را بخواني چون در سرنوشت دخالت

دارد)). چيزي كه به خانواده مي گفتند تا اول از همه به آن عمل كنند انجام واجبات و دوري از محرمات

بود *.

. * به نقل از: فاطمه طباطبايي- شاهد بانوان- شماره 168

زهرا فوراً بيايد او را ببينم

زهرا فوراً بيايد او را ببينم

وقتي كه آيت الله خاتمي پدر همسرم فوت كرد ، من براي شركت در مراسم سوگواري ايشان به يزد

رفتم. مادرم دائماً مي گفتند امام خيلي سراغت را مي گيرد. آقا از دوري من ابراز ناراحتي كرده بودند . دلشان

مي خواست مرا ببينند و تسليتي بگويند تا روحم آرام شود. وقتي به تهران رسيدم بلافاصله زنگ زدند و پيغام

دادند كه زهرا فوراً بيايد مي خواهم ببينمش. و اين براي من خيلي جالب بود كه امام با وجود اين همه

مشكلات باز به فكر خانواده شان بودند و مي خواستند از نوه شان دلجويي كنند. ايشان هيچگاه بي تفاوت از

كنار مسئله اي نمي گذشتند *.

69/ 3/ * به نقل از: زهرا اشراقي( نوه امام )- ويژه نامه روزنامه اطلاعات-

سعي كنيد علم را به قلب تان بفرستيد

سعي كنيد علم را به قلب تان بفرستيد

توصيه امام اين بود كه: اگر علم ياد مي گيريد ، سعي كنيد بعد از اينكه با مباني عقلي هماهنگش كرديد ، آن

را به قلب بدهيد ؛ وقتي به قلب رفت ، كارساز خواهد بود. اين علم است كه شما را حركت مي دهد. شما وقتي

علوم را به قلب نفرستيد و فقط ياد بگيريد ، صندوقچه اي مي شود كه محفوظات را مانند يك كتابخانه در

آن جمع كرده ايد و اين علم خود حجاب مي شود *.

* به نقل از: فاطمه طباطبايي.

شب را تقسيم بندي مي كردند

شب را تقسيم بندي مي كردند

خانم تعريف مي كردند كه چون بچه هايشان شبها خيلي گريه مي كردند و تا صبح بيدار مي ماندند ؛ امام

شب را تقسيم كرده بودند ؛ يعني مثلاً دو ساعت خودشان از بچه نگهداري مي كردند و خانم مي خوابيدند و

دو ساعت خود مي خوابيدند و خانم بچه ها را نگهداري مي كرد. روزها بعد از تمام شدن درس ، امام ساعتي را

به بازي با بچه ها اختصاص مي دادند تا كمك خانم در تربيت بچه ها باشند *.

69/ 3/ * به نقل از: فاطمه طباطبايي- ويژه نامه روزنامه اطلاعات- 14

شما نشسته ايد و خانم كار مي كنند؟

شما نشسته ايد و خانم كار مي كنند؟

اگر روزي خانم غذا را تهيه مي كردند هر چقدر هم كه بد مي شد كسي حق اعتراض نداشت و امام از آن

غذا تعريف مي كردند. خانم اگر كاري در خانه انجام مي دادند ، حتي اگر استكاني را جابه جا مي كردند و ما

نشسته بوديم ، امام با ناراحتي به ما مي گفتند:(( شما نشسته ايد و خانم كار مي كنند؟ )) اگر يك روز مي

ديدند كه خانم كار مي كنند ، آن روز ، روز وااسلاماي امام بود كه چرا خانم كار مي كنند. مي

گفتند:(( خانمتان از همه شما بهتر است ، هيچ كس مادر شما نمي شود *.((

* به نقل از: فريده مصطفوي.

شيطان از همين جا سراغ آدم مي آيد

شيطان از همين جا سراغ آدم مي آيد

روزي از برادران سپاه مستقر در بيت امام درخواست كردم جلوي ايوان بيت را نرده اي نصب كنند . وقتي

مشغول اين كار شدند امام وارد شدند و فرمودند:(( احمد چه كار مي كني ؟ )) عرض كردم :(( براي حفاظت

جان سيد علي) فرزندم) كه خداي ناكرده به پايين پرت نشود ، از برادران خواسته ام كه نرده اي جلوي ايوان

نصب كنند و اين كار مرسومي در همه خانه هاست)). امام فرمودند :(( شيطان از همين جا سراغ آدم مي

آيد. اول به انسان مي گويد منزل شما احتياج به نرده دارد ، بعد مي گويد رنگ مي خواهد ، سپس مي گويد

اين خانه كوچك است و در شأن شما نيست و خانه بزرگتر مي خواهد و آرام آرام ، انسان در دام شيطان مي

افتد *.((

72/ 3/ * به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين سيد احمد خميني- رسالت-

قلب من كوبيده شد

قلب من كوبيده شد

زماني كه پدرم مي خواست به تهران بيايد آقاي لواساني به آقا روح الله گفته بود چرا ازدواج نمي كني؟

26 سال داشتند گفته بود:(( من تا كنون كسي را براي ازدواج نپسنديده ام و از خمين هم - ايشان هم كه 27

نمي خواهم زن بگيرم. به نظرم كسي نيامده است)). آقاي لواساني به ايشان گفته بود آقاي ثقفي دو دختر دارد

و خانم داداشم مي گويد خوبند. بعدها آقا برايم تعريف كردند كه:(( وقتي آقاي لواساني گفت آقاي ثقفي دو

دختر دارد و از آنها تعريف كرد ، مثل اينكه قلب من كوبيده شد)). اين طور شد كه آقاي لواساني از طرف امام

آمد خواستگاري. قبول خواستگاري حدود ده ماه طول كشيد چون من حاضر نبودم به قم بروم *.

. * به نقل از: خديجه ثقفي( همسر امام)- ندا- شماره

مقيد بودند حجابمان را حفظ كنيم

مقيد بودند حجابمان را حفظ كنيم

امام مقي ? د بودند كه ما از بچگي حجاب شرعي مان را حفظ كنيم. در منزل حق انجام هيچ گونه معاصي ، از

جمله غيبت ، دروغ ، بي احترامي به بزرگتر و توهين به مسلمان را نداشتيم. خصوصاً روي معصيت توهين به

مسلمان ، حساسيت زيادي داشتند. ضمناً ايشان هميشه تأكيد مي نمودند كه بندگان خدا هيچ امتيازي ، جز

از نظر تقوا و پرهيزكاري بر هم ندارند و اين مسئله را از بچگي به ما گوشزد مي نمودند. ايشان هميشه مي

گفتند:(( بين شما و كارگري كه در منزل كار مي كند هيچ فرقي نيست *.((

* به نقل از: فريده مصطفوي.

ناهار خورشت داريد؟

ناهار خورشت داريد؟

وارد اتاق امام كه شويد ، انگار وارد بهشت شده ايد چون بوي عطر مي دهد. به خاطر اينكه آقا روزي چند بار

ادكلن و عطر استفاده مي كنند. گاهي ما در منزل كه كار آشپزخانه را انجام مي داديم بعد كه مي رفتيم

خدمت امام ، وقتي مي نشستيم سرشان را برمي گردا ندند و مي گفتند :(( ناهار فلان خورشت را

داريد؟)) غيرمستقيم مي خواستند بگويند كه بوي سبزي مي دهي . البته هيچ وقت چيزي به ما نمي

گفتند. حتي من يك دفعه گفتم شما چقدر بايد ما را تحمل كنيد نمي خواستند خلاف بگويند ، لذا گفتند

خوب تحمل مي كنم *.

* به نقل از: زهرا مصطفوي.

نگاهشان پر محبت بود

نگاهشان پر محبت بود

امام نگاهشان آنقدر پر محبت و آن قدر تسلي دهنده بود كه خدا شاهد است- گاهي اوقات ، خوب ، گرفتاري

طبيعي است كه براي هر كسي در زندگي هست؛ گرفتاري و ناراحتي فشارهاي عصبي- هر وقت گرفتاري زياد

پيدا مي كرديم بي اختيار پا مي شديم و مي آمديم نزد ايشان. به محض اينكه ايشان جواب سلام ما را مي

گفتند و نگاهمان مي كردند ، واقعاً مي توانم بگويم تمامش يادمان مي رفت. يك ذره اغراق نمي كنم ؛ واقعاً

يادمان مي رفت ، تا وقتي پيش ايشان بوديم. وقتي جدا مي شديم دو مرتبه تمام ناراحتيها هجوم مي

آوردند *.

* به نقل از: فرشته اعرابي( نوه امام)- سروش- شماره 476

همسرم بايد همفكر من باشد

همسرم بايد همفكر من باشد

ملاك امام براي ازدواج اين بود كه از يك خانواده متدين و شناخته شده ، همسر بگيرند. وقتي كه خودشان

هم قصد ازدواج داشتند فرموده بودند :(( من نمي خواهم از خمين همسر بگيرم ، چون مي خواهم

كفو( همطراز) خودم باشد. اگر خودم درس مي خوانم ، مي خواهم همسري بگيرم كه همفكر من باشد. در نتيجه

بايد از قم زن بگيرم و از خانواده روحاني و هم شأن خودم باشد)). آقاي لواساني به امام گفت:(( آقاي ثقفي و

خانواده اش اين خصوصيات را دارند ، علاوه بر اينكه متدينند ، از لحاظ فكري نيز روشنفكرند)). سرانجام پس

از خواستگاري و مراسم معمول ، امام منزلي در قم اجاره كرد و جهزيه خانم را آوردند و عروسي كردند *.

* به نقل از: فريده مصطفوي.

چرا داد مي كشيد؟

چرا داد مي كشيد؟

يكبار يكي از بستگانمان در چند سال پيش( در زمان بني صدر) آمدند خدمت امام . تابستان بود و ما توي

حياط بوديم. آن شخص خيلي اعتراض داشت و نظرات خاص خودش را داشت و خيلي بلند و تند به امام

برخورد كرد. مي گفت شما بايد بگذاريد بيايند در منزلتان مرگ بر فلان و بهمان بگويند ، امام با اينكه من در

قيافه شان ناراحتي را مي ديدم با او برخوردي خيلي ملايم داشتند و به او گفتند:(( چرا داد مي كشيد؟ بياييد

با هم صحبت كنيم ، حالا جوري با هم كنار مي آييم. من كه نگفتم كسي نيايد و جلوي كسي را نگرفتم همه

در صحبتهايشان آزاد هستند)). و خيلي ملايم با او برخورد كردند و اين

برخورد در دوراني بود كه امام

كسالت داشتند و من نگران قلب ايشان بودم *.

* به نقل از: زهرا مصطفوي.

چيزي كه مهم است دختر است

چيزي كه مهم است دختر است

علاقه آقا به دختر خيلي زياد بود ؛ يعني به كساني كه فرزند دختر داشتند مي گفتند :(( آن چيزي كه مهم

است دختر است)). هميشه مي گفتند:(( آن كسي كه مورد علاقه مي تواند قرار بگيرد دختر است )). شايد به

همين خاطر بود كه عقيده داشتند از دامن زن مرد به معراج مي رود *.

68/ 4/ * به نقل از: فرشته اعرابي- روزنامه كيهان-

كسي را بيدار نمي كردند

كسي را بيدار نمي كردند

غير از شب هاي ماه رمضان كه قرار نبود كسي ديگر روزه بگيرد ، ايشان هيچ كس را بيدار نمي

كردند. خودشان سماور را روشن مي كردند و چاي درست مي كردند و معمولاً يك تخم مرغ ، سحري ايشان

بود *.

. * به نقل از: زهرا مصطفوي- شاهد بانوان- شماره 148

احترام برادر بزرگتر در حد يك استاد

احترام برادر بزرگتر در حد يك استاد

بارها و بارها شاهد احترام بيش از حد امام نسبت به آيت الله پسنديده بوديم. ايشان به عنوان برادر بزرگتر و

استاد امام در دوران كودكي و نوجواني درحد يك استاد و شبيه يك پدر مورد احترام امام قرار مي

گرفت. مجلس انس امام با برادر بزرگترشان به دور از مسائل سياسي و رهبري جهان اسلام ، احوالپرسي و

تفحص از مشكلات احتمالي برادر بود. در اين حال شنيدن مسائل عادي زندگي و چكّه كردن شير آب و

خرابي دستشويي منزل امام براي ايشان قابل تحمل بود.*

* به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين رحيميان- پاسدار اسلام- شماره 108 و 107

اين انگشتري را براي او نگه دار

اين انگشتري را براي او نگه دار

در آخرين ملاقاتي كه با امام داشتم ، فرزند چند ماهه ام را همراه برده بودم. امام دستي بر سر او كشيده و دعا

فرمودند. من كنار ديواري روبروي امام ايستادم تا برنامه دست بوسي ها تمام بشود . امام پس از اتمام

ملاقاتشان رو كرد به من كه بچه ام را بغل كرده بودم و فرمودند:(( بيا جلو)). خدمت ايشان كه رفتم دستشان

را باز كرده و انگشتري را كه در دست داشتند به من داده و گفتند:(( اين انگشتر را براي اين بچه نگهدار)).*

* به نقل از: سيد رحيم ميريان.

بيا اينها را ضبط كن

بيا اينها را ضبط كن

در نجف كه بوديم خدمتكار منزل امام مي گفت يك روز گرم تابستان پس از اينكه ظرف ها را شستم ، به

خواب رفتم. امام هم در سرداب منزل مي خوابيدند. يك وقت بيدار شدم كه بساط چاي را آماده كنم ، ديدم

سماور سر جايش نيست. نگران شدم. گفتم لابد خود آقا برده ، ديدم حدسم درست است. ايشان تا مرا ديدند

فرمودند:(( بيا اينها را ضبط كن ، من چايي خوردم)). ايشان بعضي از مواقع خودشان بدون اينكه به ما بگويند

، سماور را روشن كرده و چاي درست مي كردند.*

* به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين فرقاني.

روي برادران ، روانداز انداختند

روي برادران ، روانداز انداختند

در پاريس به دليل اينكه هوا خوب و ملايم بود ، بدون روانداز مي خوابيديم و در و پنجره ها هم باز بود . يك

روز صبح از خواب برخاستيم و مشاهده كرديم كه پنجره ها بسته شده و روي برادران روانداز افتاده

است. قضيه را تعقيب كرديم. برادرها و حاج احمد آقا اظهار بي اطلاعي مي كردند. معلوم شد امام كه نيمه شب

براي نماز شب بلند شده اند و مي خواسته اند از آنجا رد بشوند كه وضو بگيرند ، با ديدن سردي هوا ، پنجره

ها را بسته و روي برادران روانداز انداخته بودند *.

. * به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين محتشمي- سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني- جلد 1

پيامبر گونه رفتار مي كردند

پيامبر گونه رفتار مي كردند

برخورد امام با خانواده شان پيامبر گونه بود. بعدازظهر ها كه مي شد خانواده امام ، نوه ها ، دخترها و عروس

مي آمدند و دور ايشان مي نشستند و چنان با امام گرم مي گرفتند و شوخي و مزاح مي كردند كه تصور

چنين حالتي براي يك رهبر سياسي با آن همه مشغله شايد غيرممكن است. من بعضي از روزها شاهد بودم

كه امام با اين سن و سال و مشغله كاري با علي بازي مي كرد. ايشان يك طرف اتاق مي ايستاد و علي در

طرف ديگر ، با علي توپ بازي مي كرد.*

* به نقل از: سيدرحيم ميريان-( عضو بيت امام)

امام علما و روحانيون

اگر حاج آقا روح اللّه قبول كنند

اگر حاج آقا روح اللّه قبول كنند

تا قبل از پانزده خرداد ، هر وقت اهل بازار تهران خدمت آيت اللّه العظمي بروجردي مي آمدند و امام جماعت

مي خواستند ، ايشان مي فرمودند : اگر حاج آقا روح اللّه امامت آن مسجد را قبول كنند ، ايشان بهترين

هستند . ولي وقتي مي آمدند خدمت حضرت امام ، ايشان قبول نمي كردند و مي گفتند :(( من مي خواهم

طلبه باشم و درس بخوانم و درس بدهم *.((

* به نقل از: فريده مصطفوي - پا به پاي آفتاب - جلد 1 ، صفحه 108

براي اساتيد خود ارزش والايي قائل بودند

براي اساتيد خود ارزش والايي قائل بودند

در كمتر جلسه اي بود كه امام از اساتيد خود ياد نكنند. ايشان خود را مديون اساتيدشان مي دانستند و

هميشه براي آنها طلب مغفرت مي كردند *.

* به نقل از: فرشته اعرابي - راه نو.

روحاني بايد با لباس روحانيت شهيد شود

روحاني بايد با لباس روحانيت شهيد شود

در قضيه اعدام شهيد نواب صفوي و ساير اعضاي فداييان اسلام ، امام از مرحوم آقاي بروجردي و مراجع

دلخور شدند كه چرا موضع تندي بر عليه دستگاه شاه نگرفته اند و اينها را نجات نداده اند . امام در اين قضيه

خيلي صدمه روحي خوردند . در آن اوضاع و احوال از ديد متحجرين ، مبارزه با شاه ننگ بود . آنها استدلال

مي كردند حالا كه بناست يك روحاني اعدام بشود لباس روحاني را از تن او در بياوريد كه به مقام

روحانيتش اهانت نشود . ولي درست نقطه مقابل تفكر امام بود كه اعتقاد داشتند روحاني بايد با كسوت

مقدس روحانيت شهيد بشود تا مردم بفهمند و آگاه بشوند كه اينها در صحنه هستند *.

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين سيد احمد خميني - حضور- شماره 1

گاهي شصت نامه دستنويس مي كردند

گاهي شصت نامه دستنويس مي كردند

از مسائلي كه امام براي حيات علمي حوزه علميه بعد از رحلت مرحوم آقاي حائري يزدي ضروري مي

دانستند ، حضور آيت اللّه بروجردي در قم بود ؛ كه از نظر علم و فضايل اخلاقي از علماي طراز اول بودند . لذا

امام براي اقامت ايشان در قم تلاش وسيعي كردند و وقتي مرحوم آيت اللّه بروجردي براي عمل جراحي به

بيمارستان فيروزآبادي شهرري آمدند ، طبق گفته مادرم ، امام گاهي پنجاه تا شصت نامه براي علماي سراسر

كشور دستنويس مي كردند كه از آقاي بروجردي بخواهند به قم تشريف بياورند و بالاخره بر اثر تلاشهاي

همه جانبه علما و به خصوص حضرت امام ، مرحوم آيت اللّه

بروجردي براي اقامت در قم راضي شدند * .

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين سيد احمد خميني - حضور - شماره

از بزرگواري آقاي شاهرودي بگو

از بزرگواري آقاي شاهرودي بگو

در نجف ، امام اجازه نمي دادند قدر و منزلت يكي از بزرگان دين توسط ديگران مورد بي احترامي قرار بگيرد

. به امام خبر داده بودند كه عم ? ال حزب بعث حضرت آيت اللّه العظمي شاهرودي را به بغداد احضار كرده اند

تا ايشان را به اصطلاح محاكمه كنند . آن بي انصافها مي خواستند آن پيرمرد محترم نود ساله را ناراحت

كنند . وقتي امام از موضوع اطلاع پيدا كردند به من فرمودند:(( به منزل آقاي شاهرودي برو و موضوع را از

آقازاده بزرگ ايشان سؤال كن .)) من رفتم و از آقازاده ايشان سؤال كردم معلوم شد موضوع صحت دارد

. بعثيون به مقام و منزلت علما توجه نداشتند . اين امام بودند كه توي دهنشان مي زدند و اجازه جسارتي به

آنها نمي دادند به هر حال ، امام به من فرمودند :(( به كربلا برو و به استاندار از بزرگواري آيت اللّه شاهرودي

بگو و يادآوري كن كه شما قدر و منزلت ايشان را درك نمي كنيد )). امام اين طور پايه هاي استوار اسلام را

حفظ مي كردند . اين در حالي بود كه از طرف آيت اللّه شاهرودي حرفي به امام نزده بودند . خود امام تا

شنيدند اقدام فرمودند . با اينكه به حسب قانون ، امام در آنجا تبعيد بودند ، مع الوصف وقتي كه من شبانه

تلفن زدم و بعد به منزل استاندار كربلا رفتم

و جريان را به او گفتم ، گفت: به چشم ! و بالاخره قضيه در يكي

_ دو شب حل شد . بعدها هم امام هرگز اين موضوع را مطرح نفرمودند كه ديگران تصور كنند ايشان مايل

هستند ديگران از كارشان با خبر باشند .*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين عبدالعلي قرهي - اطلاعات هفتگي؛ شماره 2442

او را از فيضيه بيرون كردند

او را از فيضيه بيرون كردند

احترام و تجليل از روحانيت از طرف امام سابقه اي طولاني دارد . كسي قادر نبود اهانتي به روحانيت بكند . در

26 سال داشتند يك چنين وضعي داشتند . من خودم شاهد بودم كسي را كه به _ هنگامي كه امام حدود 25

روحانيت اهانت كرد ، از فيضيه بيرون كردند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از : آيت اللّه سيد رضا بهاءالديني- حوزه ؛ شماره 32

با تمامي شاگردان خود در درس آيت اللّه بروجردي شركت مي كردند

با تمامي شاگردان خود در درس آيت اللّه بروجردي شركت مي كردند

امام ، پس از پايان درس خود به اتفاق تمامي شاگردان به درس مرجع بزرگ جهان تشي ? ع ، آيت اللّه بروجردي

حاضر مي شدند . اين در حالي بود كه امام در درس فقه و اصول خود چهارصد ، پانصد نفر شاگرد را اداره مي

كردند .*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: آيت اللّه سيد محمد واعظ زاده خراساني - آينده سازان؛ شماره 182

بالاخره آقا را به قم آورديم

بالاخره آقا را به قم آورديم

امام از جمله كساني بودند كه تلاش بسياري كردند تا مرحوم آيت اللّه بروجردي به قم بيايند . مرحوم پدرم

نقل مي كرد: پس از آنكه آيت اللّه بروجردي وارد قم شدند ، حاج آقا روح اللّه به من فرمودند :(( بالاخره ما آقا

را به قم آورديم ، اكنون نگه داشتن ايشان با شماست)). امام به دليل احساس وظيفه اي كه نسبت به حوزه

مي كردند ، از هيچ كار و تلاشي به عنوان كمك به آيت اللّه بروجردي كوتاهي نمي كردند ؛ حتي از انجام

دادن كارهايي كه در ظاهر در شأن ايشان هم نبود ، ابايي نداشتند ؛ به طور مثال تلاش مي كردند كه برا ي

مرحوم بروجردي پشه بند تهيه و آن را نصب كنند و امثال اينها. مرحوم آيت اللّه بروجردي پس از استقرار در

قم ، تدريس دو درس را شروع كردند ، فقه و اصول غير از آيات ثلاث ** ، تقريباً همه بزرگان قم در درس

ايشان حاضر مي شدند ، از جمله امام ، كه سالها در درس آيت اللّه

بروجردي شركت كرده و يادداشت بر مي

داشتند . گاهي اوقات ، در درس خارج مطالبي را از آيت الله بروجردي نقل مي كردند كه ما در جايي ديگر

نديده و نشنيده بوديم ، و بعد معلوم مي شد كه از نوشته هاي خود ايشان است.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت اللّه محمد فاضل لنكراني - مصاحبه با صدا و سيما .

*** آيات عظام : خوانساري ، صدر ، حجت

براي مرحوم كمپاني هم فاتحه اي بخوانيد

براي مرحوم كمپاني هم فاتحه اي بخوانيد

وقتي امام براي اولين بار تصميم گرفتند كه به سر قبر فرزند شهيدشان بيايند ، به مقبره مرحوم كمپاني كه

از فلاسفه و علماي بزرگ كه مرحوم آقا مصطفي در آنجا دفن شده بود وارد و پرسيدند قبر مصطفي كدومه ؟

اطرافيان با بغض و گريه به امام نشان دادند امام خيلي آرام فاتحه اي خواندند و بعد به حضار فرمودند

:(( براي مرحوم كمپاني هم فاتحه بخوانيد .)) بعد فرمودند :(( براي ديگر علمايي هم كه اينجا دفن هستند

فاتحه اي بخوانيد)).*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: حجة السلام و المسلمين سيد محمود دعايي - پابه پاي آفتاب ؛ جلد 2 ، صفحه 46

تا در منزل ، آقاي بروجردي را همراهي مي كردند

تا در منزل ، آقاي بروجردي را همراهي مي كردند

امام ، سالها در درس فقه و اصول آيت اللّه بروجردي شركت مي كردند و خيلي بيشتر از آنكه طلبه اي به

استادش احترام مي گذارد ، به ايشان احترام مي گذاشتند . گاهي كه آيت اللّه بروجردي پياده به منزل مي

رفتند امام تا در منزل آيت اللّه بروجردي ، ايشان را همراهي مي كردند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين علي پناه اشتهاردي - حوزه؛ شماره 44 و 43

تب مالتي كه داشتند عود كرد

تب مالتي كه داشتند عود كرد

روزي امام به درس تشريف آوردند ، امام به قدري ناراحت بودند كه نفس ايشان به شماره افتاده بود . ايشان

آن روز درس نگفتند و به جاي درس نصيحت تندي نمودند و رفتند و تب مالتي كه داشتند عود كرد و سه

روز به درس نيامدند چون شنيده بودند يكي از شاگردان ايشان درباره يكي از مراجع غيبتي كرده بود .*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت اللّه سيد حسين مظاهري - سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني ؛ جلد 5 ، صفحه 164

تنها كسي كه به ديدن آقاي حكيم مي رفت

تنها كسي كه به ديدن آقاي حكيم مي رفت

هنگامي كه حضرت آيت اللّه حكيم به عنوان اعتراض به رژيم بعث به بغداد رفتند ، مسلمانان و شيعيان از

سراسر عراق دسته دسته براي زيارت ايشان مي آمدند و اين خود يك حركت ضد حكومت بعثي بود كه

انجام مي شد و در اين حالت بود كه رژيم بعث عراق به منزل آيت اللّه حكيم حمله كرده و آنجا را محاصره

نمود ، درب خانه را بست و كساني را كه مراجعه مي كردند ، دستگير كرد و در نتيجه آيت اللّه حكيم به

صورت قهر به كوفه رفت و ديد و بازديد خود را هم تعطيل كرد به نحوي كه در آخر عمر اين مرجع جهاني

شيعه با غربت و مظلوميت دار فاني را وداع كرد . علماي نجف از ترس و وحشت و اينكه نكند مورد قهر و

غضب رژيم بعث واقع شوند ، از رفت و آمد و حشر و نشر با آيت اللّه حكيم خودداري مي كردند . ام ?

ا اين امام

بودند كه با همان ويژگي و شجاعت پيامبرگونه به ديدن ايشان مي رفتند و هر روز مرحوم حاج آقا مصطفي

را براي ديدن آيت اللّه حكيم به منزل ايشان مي فرستادند . لذا رژيم بعث عراق آقاي حاج آقا مصطفي را

دستگير كرده و به بغداد انتقال داد . هاله اي از ترس و وحشت در نجف حكمفرما شد همه دسته دسته به

خانه امام مي آمدند و مي خواستند كه از رژيم بعث عراق رسماً بخواهند كه حاج آقا مصطفي را آزاد

نمايد. چون همه خوف آن را داشتند كه بلايي سر ايشان بياورند . امام در پاسخ مي فرمودند :(( مبارزه اين

سختيها و تلخيها را دارد . كسي كه دارد با دشمن مبارزه مي كند هيچ وقت از دشمن خود تقاضايي نمي

كند. اگر مصطفي را هم بكشند من براي آزادي او درخواستي نمي كنم .)) اين در حالي بود كه نزديك به يك

هفته مرحوم حاج آقا مصطفي در زندان بغداد بود و از سرنوشت او هيچ كس خبري نداشت.*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: حجت الاسلام و المسلمين سيد علي اكبر محتشمي- ندا ؛ شماره 1 ، صفحه 47

حتي اگر شما نياييد ، من نماز نمي روم

حتي اگر شما نياييد ، من نماز نمي روم

امام در نجف نماز ظهر را در منزلشان مي خواندند و مسجد نمي رفتند . مسجدي نزديك منزل امام به نام

مسجد تركها بود . نقل مي كردند كه در آن شيخ انصاري نماز مي خوانده و درس مي گفتند ، لذا مدرسه شيخ

هم به آن مي گفتند . در اين مسجد ، مرحوم بحرالعلوم كه از

علماي نجف بود نماز مي خواندند و چون ايشان

مريض شده بود و به مسجد نمي آمد هر چه خدمت امام عرض شد كه ايشان بروند در اين مسجد اقامه

جماعت كنند ، اخلاق و بزرگواري شان اجازه نمي داد و قبول نمي كردند. مرحوم بحرالعلوم خودش خدمت

امام نماينده اي فرستاد ، باز امام قبول نكردند . تا اينكه خود اين بنده خدا با آن كهولت سن خدمت امام آمد

و گفت : حتي اگر شما نياييد من نماز نمي روم ، تا اينكه امام قبول كردند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين عبدالعلي قرهي - سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني ؛ جلد

6 ، صفحه 135

خلاف شعائر است

خلاف شعائر است

گاهي روزها وسط درس به امام خبر مي دادند كه مثلاً فلان عالم روحاني در تهران فوت شده است ايشان به

احترام او درس را تعطيل مي كردند و مي فرمودند:(( اگر درس تعطيل نشود خلاف شعائر است.))*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت اللّه محمد يزدي

خيلي با تجليل نام مي برند

خيلي با تجليل نام مي برند

امام هر وقت در درسها و كتابهايشان مي خواهند اسم يكي از علما را ببرند خيلي با تجليل و احترام نام مي

برند ولو اينكه آن عالم سني و از علماي اهل سنت باشد .*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت اللّه صانعي - اميد انقلاب شماره 125

در بزرگي او همين بس است

در بزرگي او همين بس است

امام ، درباره مؤسس حوزه علميه قم ، مرحوم آقاي حائري ، مي فرمودند :(( درباره بزرگي او همين مقدار بس

كه توانست در آن زمان سخت كه رضا شاه تصميم داشت حوزه روحانيت را نابود كند ، حوزه ه ا ، بلكه

روحانيت را حفظ كند ؛ و اين امانت را به ما داد تا ما به ديگران رد كنيم .))*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت اللّه حسين مظاهري - پابه پاي آفتاب؛ جلد 4 ، صفحه 160

در سر حد كرامت است

در سر حد كرامت است

امام بارها درباره آيت اللّه بروجردي مي فرمودند :(( در سر حد كرامت است . يك پيرمرد ، به اين خوبي حوزه

علميه را ، بلكه عالم تشي ? ع را اداره مي كند)).*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: آيت اللّه حسين مظاهري - پابه پاي آفتاب ؛ جلد 4 ، صفحه 160

در گوشه اي از مجلس درس مي نشستند

در گوشه اي از مجلس درس مي نشستند

امام اگر چه خود فقيه اصولي عاليقدر و بي نياز از درس ديگران بودند ، ولي به احترام آقاي بروجردي و

تقويت ايشان ، در گوشه اي از مجلس درس خارج اصول مرحوم آقاي بروجردي حاضر مي شدند ، و اين در

حالي بود كه ما طلاب ، به امام و آيت اللّه بروجردي يكسان نگاه مي كرديم.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين علي دواني - سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني ؛ جلد 6 ، صفحه

.57

دو زانو و مؤدب مي نشستند

دو زانو و مؤدب مي نشستند

سال 1332 شمسي كه در منزل حضرت آيت اللّه العظمي بروجردي در ايام فاطميه مجلس عزا اقامه مي شد

، امام را مي ديدم كه در ميان طلاب متوسط كمي دورتر از مرحوم آقاي بروجردي بسيار فروتن و مؤدب

جلوس مي فرمودند . در اين مجلس مرحوم تربتي منبر مي رفت . در طول اين مدتي كه به مجلس مي رفتيم

مي ديديم امام از آغاز تا پايان مجلس ، به طور دو زانو و بسيار مؤدب نشسته بودند و به روضه گوش مي

دادند و اين براي من عجيب مي نمود كه چرا ايشان نزديك مرحوم بروجردي جلوس نمي فرمودند و

همچون يك مستمع عادي در ميان طلاب جوان با آن همه حرمت و قداستي كه در حوزه داشتند متواضعانه

در اين مجلس با طلاب گمنام همنشين بودند .*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از : حجة الاسلام و المسلمين سيد محمد باقر حجتي - روزنامه جمهوري اسلامي - ويژه نامه دومين

سالگرد ارتحال .

عمامه شان را تحت الحنك كردند

عمامه شان را تحت الحنك كردند

امام وقتي از پاريس برگشتند و به قم آمدند ، به قبرستان شيخان تشريف برده ، عمامه شان را تحت الحنك

كردند و با گوشه آن ، غبار قبر استادشان حاج ميرزا جواد آقاي ملكي تبريزي را پاك كردند و آنجا نشستند و

قرآن و فاتحه خواندند . اين نشانه احترام امام به استاد است. *

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين سيد قاسم بطحايي - شاهد بانوان - شماره 167

مأموريتهاي مهمي محول مي كردند

مأموريتهاي مهمي محول مي كردند

آيت الله بروجردي به امام بسيار احترام مي گذاشتند ؛ كه اين احترام متقابل و طرفيني بود . آقاي بروجردي

به امام علاقه شديدي داشتند و مأموريتهاي مهمي را به ايشان محول مي كردند . مثلاً در مشهد حادثه اي

اتفاق افتاد كه امام را با اختيارات تام آنجا فرستادند كه دو ماه طول كشيد . در نهاوند هم مسأله اي پيش آمد

كه باز امام از طرف آقاي بروجردي براي حل آن به نهاوند رفتند .*

--------------------------------------------------------------------------------

44_ * به نقل از: آيت اللّه سيد محمد باقر سلطاني ( طباطبايي)- حوزه ؛ شماره

ما آيت اللّه حكيم را از دست داديم

ما آيت اللّه حكيم را از دست داديم

بعد از فوت آيت اللّه حكيم ، به عنوان عرض تسليت خدمت آقا سيد يوسف حكيم ، فرزند ايشان ، به نجف

مشرف شدم. شبي كه مي خواستم فردايش برگردم ، شب عيد غدير بود . خدمت امام براي خداحافظي

رفتم. وقتي وارد اتاق امام شدم ديدم دراين اتاق كه سرتاسرش ازچراغهاي سفيد ، كوچك بود ، يك چراغ

تقريباً شصت ولتي بالاي ميز امام آويزان است كه ايشان براي مطالعه به همين يك چراغ اكتفا كرده بودند

. سلام كردم دستشان را بوسيدم و گفتم : آقا امشب چه شبي است ؟ فرمودند :(( شب عيد غدير است

)). گفتم: امشب يك همچو شب بزرگي است . مردم همه از شما متوقع هستند كه در بيروني تشريف داشته

باشيد و آنها دستبوسي بكنند و لااقل يك شب اظهار فرح و سروري بشود و شما اينجا نشسته ايد در حالي

كه جماعتي در بيروني منتظر قدم مبارك شما

هستند. امام با ناراحتي فرمودند :(( فلاني شما هم چنين مي

گوييد؟)) گفتم: آقا مگر امشب شب عيد غدير نيست؟ شما حتي چراغي هم در حجره تان روشن نكرده ايد. امام

فرمودند :(( مي داني ما كي را از دست داده ايم ؟ ما حكيم را از دست داده ايم . اقلاً تا يك سال نبايد احترام

اين شخصيت را حفظ كرد ؟ ما فرح و سرور داريم ؟ بعد از رفتن آقاي حكيم ما ديگر بايد خوشحالي داشته

باشيم ؟)) من شرمنده شدم و گفتم: آقا ببخشيد . من خودم هم براي تسليت آمده بودم اينجا. نمي دانستم شما

تا اين حد دقت داريد.)) امام فرمودند :(( بر همه واجب است كه اين بزرگوار را احترام كنند)).*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة السلام و المسلمين سيد عباس مهري - سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني ؛ جلد

. 6 ، صفحه 159

مثل اينكه بهترين عزيزشان را از دست داده اند

مثل اينكه بهترين عزيزشان را از دست داده اند

پس از گذشت يك سال و نيم از ورود مرحوم آيت اللّه بروجردي به قم ، آيت اللّه آقا سيد ابوالحسن اصفهاني

رحلت كردند. در آن زمان تازه يكي _ دو سال از طلبه شدن من گذشته بود . پس از انتشار خبر فوت ايشان

همه طلبه ها به صورت هيأت عزا به سوي منزل آيت اللّه بروجردي به راه افتادند تا هم به ايشان تسليت

بگويند و هم جانشيني ايشان را به طور طبيعي اعلام كنند . يادم است وقتي وارد منزل آقاي بروجردي شديم

، امام از اندروني منزل ايشان بيرون آمدند . امام مانند كسي كه بهترين عزيزش را

از دست داده باشد گريه مي

كردند . آن منظره هيچ گاه از ذهن من بيرون نمي رود .*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از : آيت اللّه محمد فاضل لنكراني _ مصاحبه با صدا و سيما

مرحوم شاه آبادي لطيفه اي رباني بود

مرحوم شاه آبادي لطيفه اي رباني بود

امام يك روز درباره استاد عرفانشان ، مرحوم آيت اللّه شاه آبادي - رضوان اللّه عليه - فرمودند :(( مرحوم آقاي

شاه آبادي لطيفه اي رباني بود )). امام جنبه هاي عرفاني ، يعني مسائل معنوي و خداشناسي را از اين استاد

گرفتند .*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: آيت اللّه محمد امامي كاشاني - پابه پاي آفتاب ؛ جلد 2 ، صفحه 262

هر طور بود از بستر بيماري بلند مي شدند

هر طور بود از بستر بيماري بلند مي شدند

وقتي امام مريض مي شدند ، طبيعي بود كه همه علما به عيادت ايشان مي آمدند . خدا شاهد است يك وقت

كمر امام درد مي كرد و ايشان از فرط بيماري نمي توانستند تكان بخورند ولي تا مي شنيدند آيت اللّه

شاهرودي _ كه از مراجع بزرگ نجف بود _ به عيادتشان مي آيد ، هر طور بود از جا بلند مي شدند و قبا مي

پوشيدند و عمامه به سر مي گذاشتند ، بعد مثل حالت عادي تكيه مي كردند و مي نشستند و مي فرمودند

: بيايند . امام در سكنات و حركاتشان خيلي مؤدب بودند .*

----------------------------------- ---------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين محي الدين فرقاني - مصاحبه با صدا و سيما.

همان جا بايستيد

همان جا بايستيد

به اتفاق جمعي از دوستان به منزل امام رفتيم ، يكي از علما نزد ايشان بود . چون لحظه وارد شدن ما با رفتن

آن عالم همزمان مي شد امام ديدند اگر به ما اجازه ورود بدهند بدرقه و احترام لازم از آن عالم انجام نخواهد

شد . رو به ما كرده و فرمودند :(( همان جا بايستيد )) آن عالم را بدرقه كردند ، آنگاه به ما اجازه ورود دادند .*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: محمد رضا حكيمي - نور علم ؛ دوره 3 ، شماره

همجواري شما براي ما مغتنم است

همجواري شما براي ما مغتنم است

وقتي امام به قم رفته و در كوچه استاد علامه طباطبايي ساكن شده بودند ، همسايه هاي اطراف براي سهولت

رفت و آمد هاي مردم به محضر امام خانه ها را خالي كرده بودند . وقتي علامه نيز به امام گفته بود اگر لازم

است ما هم تخليه كنيم . امام فرموده بودند:(( همجواري شما براي ما مغتنم است)).*

--------------------------------------------------------------------------------

69/ 6/ * به نقل از : آيت اللّه شهيد سيد محمد حسيني بهشتي_ اطلاعات هفتگي 19

چرا مواظب زبانمان نيستيم

چرا مواظب زبانمان نيستيم

وقتي امام در مسجد سلماسي قم عصرها درس اصول مي فرمودند ، به ايشان اطلاع دادند كه در مجلس درس

بعضي از متخصصين، نسبت به ملاصدرا اهانت شده ، ايشان با حال عصبانيت در مقام موعظه و نهي از

جسارت كردن به بزرگان دين فرمودند:(( و ما ادريك ما ملاصدرا ، مسائلي كه ابوعلي سينا از او عاجز مانده

، ملاصدارا آنها را حل نموده ، چرا ما مواظب زبانمان نيستيم ؟)).*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: آيت اللّه محمد رضا توسلي - سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني ؛ جلد 2 ، صفحه 3

آخرين نفري كه مجلس ختم گرفت

آخرين نفري كه مجلس ختم گرفت

امام حاضر نبودند خودشان را به اصلاح مطرح كنند. وقتي آيت الله بروجردي از دنيا رفتند معمولا مرجع

بعدي بايد بلافاصله ختم براي آن مرجع بگيرد، ولي امام اصلا از خانه بيرون نيامدند* و طلاب هم با ايشان

صحبت كردند. تا روز سي و هفتم يعني روزي كه طلاب مشهدي براي ختم وقت گرفته بودند طلاب به زور

گردن ايشان گذاشتند كه آن روز را ايشان ختم بگيرد كه قاعدتا اين ختم را ايشان بايد روز دوم و سوم مي

گرفت.**

--------------------------------------------------------------------------------

** به نقل از : حجت الاسلام والمسلمين سيد علي غيوري - سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام

خميني؛ جلد 6 ، صفحه 97

* زيرا اين نوع كارها در عالم طلبگي به معناي طرح مسئله مرجعيت است و امام نمي خواستند خودشان را

مطرح بكنند.

اين كار توهين به علماي مشهد است

اين كار توهين به علماي مشهد است

براي انتخابات مجلس خبرگان دوم ، دو نفر از اعضاي معروف دفتر امام از سوي بعضي از جناحها براي

كانديدا توري از مشهد مطرح شده بودند. يكي از آن دو نفر اين مطلب را به عرض امام رساند . آقا فرمودند

:(( من مايل نيستم شما كه منسوب به من هستيد در اين كار شركت كنيد ؛ چون اگر رأي نياوريد براي

خودتان خوب نيست و اگر رأي بياوريد ممكن است بگويند تحميل بوده ؛ و مضافاً اينكه اين كار توهين به

علماي مشهد است.))( اين دو نفر هيچ كدام اهل خراسان نبودند )*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: در سايه آفتاب - صفحه 239

اگر مرحوم حاج شيخ زنده بودند

اگر مرحوم حاج شيخ زنده بودند

امام ، عنايتي خاص به استاد خود داشتند و به نظرات و راه و روش ايشان استناد مي كردند . درباره تشكيل

نظام اسلامي و اهميت آن معتقد بودند اگر مرحوم حائري حضور داشتند از فرصت پيش آمده استفاده كرده

به تأسيس نظام اسلامي دست مي زدند . امام مي فرمودند:(( اگر مرحوم حاج شيخ ( عبدالكريم) در حال حاضر

زنده بودند كاري را انجام مي دادند كه من انجام داده ام .)) و تأسيس حوزه علميه كمتر از تأسيس جمهوري

اسلامي در ايران نبود .*

---- ----------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حوزه ؛ شماره 6

امام و رزمندگان

با بيشترين هم خود به شما دعا ميكنم

با بيشترين هم خود به شما دعا ميكنم

عنايت امام به رزمندگان تا بدان حد بود كه در يكي از پيام ها يشان خطاب به آنها فرمودند: من با بيشترين

همم به شما دعا مي كنم *.

* به نقل از: زهرا مصطفوي

بسيجي ها را بيشتر از همه دوست داشتند

بسيجي ها را بيشتر از همه دوست داشتند

امام بيشتر از همه به بسيجي ها عشق مي ورزيدند و همواره با توجه و عنايتي خاص اخبار مربوط به

پيشرويهاي آنان و ديگر نيروهاي اسلام را در جبهه هاي جنگ پيگيري مي كردند. يك گروه از كساني كه در

دعاهاي امام هميشه مورد توجه بودند بسيجي ها بودند *.

69/ 3/ * به نقل از: حجت الاسلام والمسلمين سيد احمد خميني- روزنامه اطلاعات- 19

خداوند با قلب اينها چه كرده است

خداوند با قلب اينها چه كرده است

جوانهايي كه قصد رفتن به جبهه داشتند از جمله كساني بودند كه مصاحبتشان براي امام خوشحال كننده

بود. اما در مورد آنها مي فرمودند: چه تحولي در اينها به وجود آمده است. خداوند با قلب اينها چه كرده است

. جواني كه در بهترين موقعيت است مي خواهد برود جبهه. خداوند چه معرفتي به اينها داده است . كه اين

گونه متحول شده اند و دنيا را معبري مي بينند كه اگر هر چه زودتر ار آن عبور كنند كمتر آلوده مي

شوند *.

* به نقل از: فاطمه طباطبائي

اشكشان سرازير شد

اشكشان سرازير شد

بعد از چند روز كه مجروحين 15 خرداد وارد قم شدند و با عصاهاي خود در كنار اتاق امام قرار گرفتند تا

ايشان را زيارت كنند تا چشم امام به مجرحين افتاد اشك از چشم مباركشان سرازير شد.*

---------------------- ----------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام والمسلمين توسلي

انگار به حجله عروسي مي روند

انگار به حجله عروسي مي روند

يكي از نزديكان امام نقل مي كرد يك وقت كه در خدمت امام بودم و از تلويزيون صحنه هاي با شكوه اعزام

رزمندگان از شهرهاي مختلف كشور به جبهه ها پخش مي شد شادترين حالات را در چهره مبارك امام مي

ديدم. اين نشاط و خوشحالي امام بدان جهت بود كه آنها را اين چنين مصمم به دفاع از اسلام و انقلاب مي

ديدند در يكي از تعابيرشان مي فرمودند آن چنان خداي تبارك و تعالي در اينها تحول روحي ايجاد فرموده

كه انگار دارند به حجله عروسي مي روند نه به ميدان جنگ و مبارزه!.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: غلامعلي رجائي

با شنيدن خبر اخلاص رزمندگان گريه مي كردند

با شنيدن خبر اخلاص رزمندگان گريه مي كردند

من گريه امام را چند بار ديده ام و هر بار موقعي بوده كه در مورد اخلاص رزمندگان در جبهه و هيجان و

فداكاري مردم با ايشان صحبت مي كرديم.*

--------------------------------------------------------------------------------

67/ 3/ * به نقل از: آيت الله خامنه اي - روزنامه اطلاعات 19

ترك نماز اول وقت

ترك نماز اول وقت

يك روز با حدود 200 تن از طلاب رزمنده براي ملاقات با امام عازم جماران شديم . قرار بود طلاب پس از

ملاقات با امام عازم جبهه هاي نبرد حق عليه باطل شوند اما متاسفانه به علت ترافيك سنگين و بلد نبودن

راه وقتي به جماران رسيديم كه درست سر ظهر بود و وقت ملاقات هم تمام شده و امام به داخل منزل رفته

و براي نماز آماده شده بودند. جريان را براي برادران مسئول دفتر تعريف كرديم و گفتيم :( به امام بگوئيد

طلاب رزمنده آمده اند اگر ممكن است آنان را به حضور بپذيريد.) دقايقي بعد با كمال تعجب مشاهده كرديم

كه امام شايد براي اولين بار به خاطر مسئله جبهه و جنگ نماز اول وقت را ترك كرده * * و تشريف

آوردند. ايشان ضمن ملاقات با طلاب رزمنده سخنراني تقريبا مفصلي هم ايراد فرمودند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام والمسلمين عبائي خراساني_ گلهاي باغ خاطره

** احتمال دارد كه با توجه به اهميت نماز اول وقت امام فقط نمازشان را خوانده اند و تعقيبات را به بعد از

ملاقات موكول كرده اند

رزمندگان فرزندان من هستند

رزمندگان فرزندان من هستند

امام هميشه نسبت به رزمندگان اسلام توجه خاصي دارند و مي فرمايند كه اينها فرزندان من هستند و سلام

مرا به فرزندانم برسانيد.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: سردار سرلشكر محسن رضايي- پيام انقلاب- شماره 184

شما قلب پاكي داريد

شما قلب پاكي داريد

وقتي فرمانده كل سپاه سردار شهيد مرتضي جاويدي به عنوان رزمنده و فرماندهي نمونه كه نقش مهمي را

در حفظ مواضع متصرفي نيروهاي اسلام در جبهه غرب داشت به امام معرفي نمود امام خم شدند و پيشاني

اين شهيد را بوسيدند و به او فرمودند: شما قلب پاكي داريد قدر قلب پاك خودتان را بدانيد.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: دفترچه خاطرات خانواده شهيد مرتضي جاويدي

صورت ما را مي بوسيدند

صورت ما را مي بوسيدند

در ملاقاتي كه با چند تن از جانبازان بالاي 70 % قطع نخاعي با امام داشتيم. به سر يكايك ما دست كشيدند

و صورتمان را بوسيدند. يكي از بچه ها آنقدر گريه كرد كه او را از اتاق بيرون بردند ولي نمي دانم امام به آقاي

توسلي چه گفتند كه آن جانباز را باز هم به داخل آوردند. در اين حال امام حرفي زدند كه هيچ وقت يادمان

نمي رود ايشان فرمودند:( من كه نمي توانم چيزي بگويم فقط مي گويم كه خدا اجرتان دهد.) با شنيدن اين

عبارات ما ديگر نمي توانستيم احساسات خودمان را كنترل بكنيم و مثل باران اشك مي ريختيم و به دست

امام بوسه مي زديم. قابل توجه اين بود كه دو تا از برادران قطع نخاع بودند و با وجود اينكه نمي توانستند

روي چرخ بنشينند ولي به خاطر عشق به امام مدتي نشستند و درد را تحمل كردند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: رهبران( جانباز 70 %)- شاهد- شماره

با صندلي چرخدار عيادت مي كردند

با صندلي چرخدار عيادت مي كردند

58 كه امام به علت عارضه قلبي در بيمارستان قلب تهران بستري شدند, اظهار تمايل كردند / 11/ در مورخ 18

علي رغم نقاهتي كه دارند با بيماران بيمارستان ملاقات و از آنها عيادت كنند; لذا با اجازه پزشكان مبني بر

اينكه ميتوانند تخت خود را ترك كنند با صندلي چرخدار در محوطه بخش از بيماران عيادت فرمودند.*

--------------------------------------------------------------------------------

58 و محضر نور جلد 1 صفحه 285 / 11/ * به نقل از: روزنامه اطلاعات- 19

خداوند به ايشان دو بال عنايت كند

خداوند به ايشان دو بال عنايت كند

امام در ملاقات با ورزشكاران و وزنه برداران با اشاره به يكي از ورزشكاران كه در جبهه حق عليه باطل دو پا

و يك دست خود را در راه خدا از دست داده بود فرمودند:( ما به داشتن چنين جواناني افتخار مي كنيم

. خداوند انشاالله به ايشان در آخرت دو بال عنايت كند تا با آنها بتواند در بهشت پرواز نمايد.)*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: صحيفه نور- جلد 18 - صفحه

امام و محرومين

به فكر مردم محروم كردستان بودند

به فكر مردم محروم كردستان بودند

امام در ابتداي پيروزي انقلاب از استان كردستان به عنوان يك استان محروم نام مي بردند و مرتب به

مسئولين و كساني كه دست اندركار اين استان بودند سفارش مي كردند و تمام تلاششان را مي كردند كه

اوضاع كردستان به صورتي در بيايد كه به مردم مستضعف و مسلمان محروم تا آنجا كه مي شود خدمت

بشود *.

* به نقل از: حجت الاسلام والمسلمين سيد احمد خميني

خودشان پرده را كنار مي زنند

خودشان پرده را كنار مي زنند

امام واقعا چهره خيلي ملايم و پر ملاطفتي دارند. ايشان مخصوصا به طبقه ضعيف عشق و علاقه عجيبي

دارند و با يك عنايت خاصي به آنها مي نگرند; مثلا اگر به ايشان بگوئيد يك آدم پير يا فقيري آمده است

ايشان حتما خودشان مي روند و پرده جلوي در را كنار مي زنند و با او ملاقات مي كنند . در حالي كه اين

روحيه را براي ملاقات با رئيس اداره فلان و... نشان نمي دهند *.

* به نقل از: زهرا مصطفوي

از قشر محروم باشند

از قشر محروم باشند

امام هنگامي كه در روز چند عقد نكاح دائم را جاري مي كردند تاكيد داشتند افرادي كه نزد ايشان معرفي

مي شوند از قشر محروم و مستضعف و از خانواده شهدا باشند. امام با تمام مشغله اي كه داشتند به منظور

پاسخ به ابراز علاقه افراد از قشر محروم براي جاري شدن عقد توسط امام وقت گرانبهاي خود را در اختيار

مي گذاشتند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام والمسلمين آشتياني- مرزداران شماره 85

اولين تذكر، رسيدگي به فقرا بود

اولين تذكر، رسيدگي به فقرا بود

بعد از اينكه دولت معرفي شد و همه ما معرفي شديم به فاصله چند ماه با وزرا خدمت امام رفتيم . اولين

توصيه هاي ايشان به دولت در همان جلسه اول در مورد مردم مستضعف و رسيدگي به فقرا و محرومين

جامعه بود.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: مهندس مير حسين موسوي- نخست وزير وقت- حضور شماره 2

اگر نمي تواند پرداخت كند

اگر نمي تواند پرداخت كند

در موارد متعددي افراد نامه مي نوشتند كه مثلا فلان مبلغ را از شخص فلاني طلبكارم چون او نمي تواند

بدهي خود را پرداخت كند اجازه فرماييد بابت بدهي وجوه شرعيه ام حساب كنم و از او نگيرم. در اين مواقع

امام مي فرمودند: اگر شخص بدهكار نمي تواند بدهي خود را پرداخت كند حق مطالبه نيست تا طلبكار بتواند

به حساب بدهي شرعي طلب خود رااسقاط كند; اما اگر بدهكار مي تواند بدهي خود را پرداخت كند ولي

چون فقير است براي او مشكل است پول مجددي به عنوان وجوهات بدهد به او اجازه ميدادند اين طلب را

بابت وجوهات خود حساب كند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام والمسلمين رحيميان

به افراد نيازمند بدهيد

به افراد نيازمند بدهيد

امام از هدايايي نظير پارچه عمامه، قبا، عبا، پيراهن، سجاده، مهر، نعلين ، جوراب وعرقچين كه به خدمتشان

تقديم مي شد كه گاهي يكي از آنها را بر حسب نياز در آن مقطع زماني بر مي داشتند و اگر از يك چيز

چند عدد بود مي فرمودند: من اين همه را مي خواهم چه كنم ؟ بدهيد به افرادي كه نياز دارند. مواردي را هم

كه تصور مي شد براي خودشان قبول كرده اند گاهي بعدا معلوم مي شد كه اين طور نبوده و مي خواسته اند

خودشان به شخص مورد نظر بدهند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام والمسلمين رحيميان

در زندان هم به فكر محرومين بودند

در زندان هم به فكر محرومين بودند

پس از دستگيري امام در 15 خرداد 1342 اگر چه تحت نظر بودند اما از فكر كمك به مردم محروم و مستمند

غافل نبودند، لذا در زمستان سخت سال 42 * طي نامه اي به فرزندشان حاج آقا مصطفي او را مامور كردند

مبلغ شصت هزار تومان از سهم مبارك امام( ع) را صرف كمك و تهيه وسايل لازم براي افراد بي بضاعت

شهرستان قم و ديگر شهرها بكنند و از عموم مردم نيزخواستند كه در اين امر خداپسند شركت نمايند.**

--------------------------------------------------------------------------------

* حضرت امام همچنين در پيامي به مناسبت تصويب كاپيتولاسيون در تاريخ 4 آبان 1343 اين گونه مي

فرمايند: من از فكر زمستان امسال رنج مي برم . من شدت گرسنگي و خداي نخواسته هلاكت بسياري از فقرا

و مستمندان را پيش بيني مي كنم . لازم است خود ملت به فكر فقرا باشند . لازم است از حالا براي

زمستان

آنها تهيه اي شود كه فجايع سال سابق تكرار نشود . صحيفه نور جلد 1 صفحه 153

** به نقل از: محمد حسن رجبي- زندگي نامه سياسي امام خميني- صفحه 290 به نقل از نهضت امام خميني

جلد 1 صفحه 625

دو سوم را در محل صرف كنيد

دو سوم را در محل صرف كنيد

در حالي كه وكلاي امام و دارندگان اجاره امور حسبيه از سوي ايشان اجازه نداشتند كه بيش از ثلث

وجوهات دريافتي را در محل صرف كنند و دو ثلث بقيه را براي صرف در حوزه هاي علميه به دفتر تحويل

مي دادند ولي در مناطق دور افتاده و محروم بر عكس عمل مي كردند يعني دو سوم را اجازه داشتند در

محل مصرف كنند و يك سوم را به دفتر بفرستنند. در مناطقي كه درجه محروميت بيشتر بود امام تمام مبالغ

دريافتي منطقه را اجازه مي فرمودند كه در همانجا در موارد مقرره شرعيه و كمك به فقراي متدين مصرف

شود.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام والمسلمين رحيميان

شرمنده مردم مستضعف هستم

شرمنده مردم مستضعف هستم

همان طور كه توده مستضعف و محروم به امام عشق مي ورزند. ايشان نيز به همين نسبت به اين قشر محبت

داشتند ما اين تعبير را مكرر از امام مي شنيديم كه مي فرمودند:( من شرمنده اين مردم مستضعف هستم و

از اينكه نتوانستم در اين مدت براي اينها كاري انجام دهم خجل هستم. استكبار نگذاشت كه به وعده هايي

كه داده بودم عمل كنم و براي اين مردم محروم و مستضعف كاري انجام بدهم.*

------------------------- -------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام والمسلمين توسلي

تقيد به آداب شرع

از محرمات دوري كنيد

از محرمات دوري كنيد

تنها چيزي كه امام غالباً در خانواده ها توصيه مي كردند تا اول از همه به آن عمل كنند ، انجام واجبات و

دوري از محرمات بود *.

* به نقل از: فاطمه طباطبايي

انگشتر طلا را در بياوريد

انگشتر طلا را در بياوريد

وقتي امام در پاريس بودند اگر مردي داخل اتاق مي شد و مثلاً انگشتر طلا به دستش بود فوراً از او مي

خواستند كه انگشتر را در بياورد *.

* به نقل از: فاطمه طباطبايي_ زن روز_ شماره 1267

اگر دستمان بيرون مي آمد

اگر دستمان بيرون مي آمد

امام شديداً از كسي كه خلاف شرع انجام مي داد ناراحت مي شدند و خيلي حالتشان برانگيخته مي

شد؛ يعني اگر يك وقت سر سفره دست ما از حد مجاز از آستين بيرون مي آمد تذكر مي دادند *.

69/ 3/ * به نقل از: فاطمه طباطبايي _ ويژه نامه روزنامه اطلاعات _ 14

با اين پولها نمي شود چاپ كرد

با اين پولها نمي شود چاپ كرد

اين چيزي است كه خودم شنيده ام . يك روز خانم به امام در نجف گفتند : چر ا اقدامي براي انتشار كتب

تفسير آقا مصطفي نمي كنيد . امام گفتند پولي نيست كه اين كتابها با آن چاپ شود. خانم گفتند مگر نمي

شود با اين پولها كتاب ايشان را چاپ كنيد. امام گفتند اين پولها پولي نيست كه با آن بتوان كتاب چاپ

كرد. خانم هم ديگر چيزي نگفتند. من فكر كردم امام چقدر دقيق هستند كه تفسير قرآن را كه بچه شان

نوشته است مي گويند با اين پولها نمي توان چاپ كرد. چون اين پولها مال مستمندان است *.

59/ 8/ * به نقل از: فريده مصطفوي_ روزنامه اطلاعات

با ديدن فعل حرام بدن امام لرزش پيدا مي كند

با ديدن فعل حرام بدن امام لرزش پيدا مي كند

من يك روزي خشم امام را نسبت به ارتكاب امر حرام ديدم كه ايشان واقعاً خشمگين شدند. نه در حد امر به

معروف ؛ گاهي ما امر حرامي را از كسي ببينيم امر به معروف مي كنيم ، اما امام واقعاً خشمگين مي شوند. كه

در حالت صورت و نگاه ايشان ديده مي شود و اصلاً بدنشان لرزش پيدا مي كند *.

* به نقل از: زهرا مصطفوي.

در مسأله نامحرم سختگير بودند

در مسأله نامحرم سختگير بودند

برخورد امام با دامادها و عروسهايشان هم خيلي محترمانه بود و هم خيلي دوستانه. منتها چون دامادها به

همه اهل منزل محرم نيستند ، امام با رفت و آمد زياد دامادها موافق نبودند . از اين جهت هميشه بين ما و

دامادها فاصله اي بود چون دخترهاي ديگري هم داخل منزل بودند و آقا هم در مسأله محرم و نامحرمي

سختگير بودند. در گذشته مثل زمان حال رسم نبود كه داماد از روز عقد مرتب به خانه عروس رفت و آمد

داشته باشد. تا اين اواخر هم در منزل امام نسبت به دامادها همين طور بود كه دامادها خيلي رسمي به آنجا

رفت و آمد مي كردند . چون دخترها و نوه ها آنجا خيلي آزاد رفت و آمد مي كردند لذا مردهاي نامحرم مي

بايست كمتر بيايند و بروند *.

* به نقل از: فريده مصطفوي.

ديوار را بردارند

ديوار را بردارند

اتاقي بود كه بيشتر كلاسهاي ( دانشكده) ما در آنجا تشكيل مي شد. يك روز ديديم وسط آن تخته كشيده اند

. البته من هم شايد اين مسأله را به امام منتقل كرده باشم ، ولي از جاهاي ديگر هم به ايشان اطلاع داده

بودند. اتفاقاً آقاي خامنه اي هم هفته بعد در اين رابطه صحبت كردند . توصيه اي كه امام داشتند ، اين بود

كه ديوار را بردارند و نگذارند خرافات يا قيودات خودمان با شرع آميخته شود *.

* به نقل از: فاطمه طباطبايي_ زن روز 1265

من اين حق را ندارم

من اين حق را ندارم

وقتي خواهر هجده ساله ام فرزندي هفت ماهه در شكم داشت و با مرگ دست و پنجه نرم مي كرد و اطباء

اتفاق نظر كرده بودند كه تنها يا مادر و يا طفل را مي توان نجات داد و حيات هر دو ممكن نيست يا بايد از

طفل گذشت تا مادر زنده بماند يا به فوت مادر رضا داد و فرزند را زندگي و حيات بخشيد. از امام خواسته شد

كه رضايت دهد براي نجات مادر ، طفل را قرباني كنند . با ملامت فرمودند :(( من اين حق را ندارم كه چون به

فرزندم علاقه مندم موجب مرگ موجود ديگري گردم چون هر دو بنده خدا و موجود زنده هستند .)) همين

ايمان و اخلاص امام سبب شد خداوند هم مادر و هم فرزند را زنده نگهدارد *.

* از نزديكان امام نقل شده است كه در اين هنگام سخت ترين حالات روحي ر ا در امام به واسطه عاطفه

شديدشان شاهد بوده اند چون هر

لحظه امكان مرگ فرزندشان مي رفت . و بر همين اساس بود كه دستور

رمودند براي سلامت ايشان ختم امن يجيب گرفته شود.

69/ 3/ * به نقل از: زهرا مصطفوي_ ويژه نامه اطلاعات

وقت جشن گرفتن نيست

وقت جشن گرفتن نيست

امام راجع به مهريه دقت داشتند. يعني اعتقادشان به اين بود كه دختر بايد مهريه داشته باشد . اگر افرادي

براي عقد نزد ايشان مي آمدند و مثلاً مهريه را يك جلد كلام اللّه مجيد ذكر مي كردند امام قبول نمي

كردند و مي گفتند چيزي را به عنوان مهر تعيين كنند ولي در مورد تشريفات ديگر ازدواج اعتقادي نداشتند

. زماني كه نوه ايشان با برادرم ازدواج كردند چون زمان جنگ بود ، شديداً از تشريفات نهي كردند و گفتند

وقت جشن گرفتن و مهماني دادن نيست *.

69/ 3/ * به نقل از: فاطمه طباطبايي_ ويژه نامه روزنامه اطلاعات _ 14

پرداخت ديه را وظيفه خود دانستند

پرداخت ديه را وظيفه خود دانستند

امام نسبت به فرزندان پسري احساس مسؤليت بيشتري مي كردند ؛ مثلاً چند سال پيش علي ما ضمن بازي

صورت نوه عمه اش را زخم كرد. پس از اينكه امام مطلع شدند مقداري وجه به عنوان ديه به فرزند زخمي

شده دادند ؛ يعني پرداخت ديه را به عنوان جد پدري علي ، وظيفه خود دانستند *.

69/ 3/ * به نقل از: فاطمه طباطبايي_ روزنامه جمهوري اسلامي-

احتمال ضرر مي دهي؟

احتمال ضرر مي دهي؟

در نجف من يك وقتي سيگار مي كشيدم و در اواخر حس كردم كه برايم مضر است ؛ يعني طوري بود كه

سرفه زياد مي كردم . تنگي نفس و سرگيجه هم داشتم. چون امام در رساله شان دارند كه هر چه مضر باشد

استعمالشان جايز نيست ، مي خواستم از ايشان سؤال كنم كه آيا اين سيگار جزء همان مسأله است يا نه . از

حرم كه بيرون مي آمديم عرض كردم آقا اين سيگار كشيدن ضرر دارد؟ امام نفرمودند ضرر دارد يا ندارد

بلكه حكايتي را براي من فرمودند كه مرحوم ميرزاي شيرازي پيپ مي كشيد. كسي خدمت ايشان رفته بود و

ديده بود كه دورادور منقلشان پيپ چيده است ، آن شخص به مرحوم ميرزاي شيرازي عرض كرده بود:(( اينها

ضرر ندارد؟)) آقا فرموده بودند:(( احتمال ضرر مي دهي ؟)) گفته بود:(( بله)) فرمود:(( جمع كن.)) همان شب

اين كلام امام چنان در من تأثير كرد كه ديگر سيگار نكشيدم و كسالتهايي هم كه داشتم تمام مرتفع شد.*

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين عبد العلي قرهي_ سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام

خميني_ جلد

اگر شبهه داشتند مسافرت مي كردند

اگر شبهه داشتند مسافرت مي كردند

برخي از اوقات كه امام در گرفتن روزه شبهه داشتند كه ممكن است به ايشان ضرري داشته باشد مسافرت

مي كردند و روزه را در وقتي مي گرفتند كه برايشان ضرري نداشته باشد.*

* به نقل ا ز: آيت اللّه ايزدي نجف آبادي

به شرط عدم تأييد غير مسلمين اشكالي ندارد

به شرط عدم تأييد غير مسلمين اشكالي ندارد

امام در برخورد با خطر نفوذ و تأثير منفي فرهنگهاي مادي و منحط ، بر افكار و انديشه هاي مسلمانان بسيار

جدي و حساس بودند . ايشان به دليل اين حساسيت ، حتي استفاده از علوم و فنون بيگانگان را منوط به

شرايط و ويژگيهاي خاصي مي دانستند؛ به عنوان مثال از سوي كانون پرورش فكري كودك و نوجوان با اين

جانب تماس گرفته شد كه در مورد خريد كتابهاي سالم و مفيد براي كودكان و نوجوانان كه ناشر يا مؤلف يا

مترجم آنها غير مسلمان باشند از محضرشان كسب تكليف شود . پس از طرح مسأله امام فرمودند :(( حتي

الامكان از كتابهايي كه مسلمانان نوشته اند استفاده شود و چنانچه لازم بود و كتابي خيلي خوب بود ، به

شرط آنكه تأييد غير مسلمين نشود اشكال ندارد.))*

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين رحيميان.

تنها مفسدين را اعدام كنيد

تنها مفسدين را اعدام كنيد

اولين روزهاي پس از انقلاب اسلامي را خوب به ياد دارم . انقلاب شكوهمند اسلامي به پيروزي رسيده بود و

مردم حزب اللّه ، گروهي حدود بيست نفر يا بيشتر را كه در بين آنها هويدا ، رحيمي ، ربيعي ، نصيري و برخي

ديگراز سران مفسد رژيم ستم شاهي به چشم مي خوردند به مدرسه مي آوردند . برخي از دوستان معتقد

بودند كه تمامي آنان بايد اعدام شوند و بر اين خواسته خود پافشاري مي كردند . بالاخره قرار شد از امام

كسب تكليف شود. ايشان فرمودند تنها كساني را كه از نظر شرع اسلام مفسد في الارض هستند و حكمشان

مشخص

است ، اعدام كنيد و تصميم در مورد مابقي را به عهده دادگاه اسلامي بگذاريد تا بر اساس موازين

شرعي و اسلام در مورد آنان حكم كند.*

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين آشتياني_ پاسدار اسلام_ شماره 93

شكنجه گر بايد قصاص شود

شكنجه گر بايد قصاص شود

امام اين جانب را مأمور نمودند تا براي رسيدگي به وضع زندانها هيأتي تشكيل دهم. ايشان از شايعه شكنجه

در زندانها سخت ناراحت بودند و فرمودند اين هيأت بايد با قاطعيت از تمام زندانها بازديد نموده و در صورت

ثبوت شكنجه ، بايد شكنجه گر قصاص گردد و براي اطمينان بيشتر امام نماينده اي در اين هيأت قرار دادند

تا اين هيأت با اختيارات تمام به زندانها رفته و با زندانيان تماس بر قرار نمايند .*

59/ 9/ * به نقل از: آيت اللّه موسوي اردبيلي _ روزنامه اطلاعات_ 19

غلط كرده است

غلط كرده است

62 نوجواني سؤال كرده بود كه پدرش فردي لاابالي و بي دين است و به او گفته من راضي / 10/ در تاريخ 26

نيستم كه در منزل من نماز بخواني. آيا پدر چنين حقي دارد و تكليف او چيست؟ امام فرمودند :(( غلط كرده

است ، برود نماز بخواند اشكال ندارد.))*

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين رحيميان .

قانون حذف بهره را تصويب كنيد

قانون حذف بهره را تصويب كنيد

شبي كه امام از تهران_ از مدرسه علوي مي خواستند به قم بروند ، اصرار داشتند كه :(( بياييد همين حالا

، همين جا ، تا من اينجا هستم ، شوراي انقلاب درباره حذف بهره ، قانوني را تصويب كند .))*

60/ 9/ * به نقل از: آيت اللّه شهيد بهشتي_ روزنامه جمهوري اسلامي 4

من خاطرم جمع نيست

من خاطرم جمع نيست

با اينكه اجاره منزل امام در جماران به صاحب آن پرداخت مي شد ، روزي امام قبل از ماه مبارك رمضان

دستور دادند كه اعضاي اين خانه بيايند و با من صحبت كنند ، من خاطرم جمع نيست كه آيا در اين خانه

كه مي مانم صاحبانش راضي هستند يا خير. آنها خيلي تعارف كردند كه شما به ما و محل خيلي افتخار داده

ايد و ما تا قيامت از اين موهبت الهي قدرداني مي كنيم . ولي امام فرمودند كه حالا به زنها بگوييد بيايند

. خانمها آمدند. آقا به آنها فرمود :(( ممكن است شما به چيزي از زندگي خود علاقه مند باشيد و دوست

نداشته باشيد كه جاي ديگر برويد.)) آنها نيز به نوبه خود اعلام رضايت كردند . آنگاه امام فرمودند :(( حالا مي

مانم.))*

. * به نقل از : حجة الاسلام و المسلمين انصاري كرماني _ سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني _ جلد

نبايد آلبومش را ببينيد

نبايد آلبومش را ببينيد

امام مي فرمودند:(( حتي شما اگر براي كشف مواد مخدر به خانه كسي مي رويد ، موظف نيستيد كه آلبومش

را ببينيد ، يخچالش را نگاه كنيد و حتي اگر گناهي كرده باشد موظف نيستيد كه او را بگيريد و افشا

كنيد.))*

61/ 8/ * به نقل از : حجة الاسلام و المسلمين ناطق نوري_ روزنامه كيهان _ 28

پدر دختر راضي است؟

پدر دختر راضي است؟

دختري مي خواست ازدواج كند آورده بودند خدمت امام كه عقد كنند. پدر دختر نبود ، مادرش بود. امام از آن

واسطه پرسيدند پدرش راضي است ؟ گفت بله راضي است. باز امام خطبه را نخواندند. گفتند :(( اگر پدر راضي

نباشد عقد باطل است .)) گفتند نه آقا هم نوشته و هم گفته است . باز امام چيزي نگفتند . باز وقتي مي

خواستند عقد بكنند ، براي بار سوم گفتند :(( اگر رضايت پدر نباشد باطل است.)) بعد عقد را انجام دادند .*

* به نقل از: آيت اللّه حائري شيرازي_ تربيت ، ويژه تابستان_ 1365

توصيه ها

در ساعت تفريح درس نخوانيد

در ساعت تفريح درس نخوانيد

به ياد دارم امام هميشه مي گفتند: در ساعت تفريح درس نخوانيد و در ساعت درس خواندن تفريح نكنيد. هر

كدام در جاي خود. همچنين مي گفتند كه از زمان كودكي به ياد دارند كه هيچ گاه ساعت اين دو را با هم

عوض نكرده اند و اين دو لازم و ملزوم يكديگرند *.

* به نقل از: عاطفه اشراقي- زن روز- شماره 1267

سفارش بچه ها را مي كردند

سفارش بچه ها را مي كردند

امام راجع به بچه ها بسيار سفارش مي كردند نسبت به اينكه فرزندانشان نمازهاي خود را در اول وقت بجا

بياورند. يكي ديگر از مسائلي كه امام براي آن اهميت قايل بودند درس و تحصيل بچه ها بود و به هيچ وجه

نمي پسنديدند كه بچه ها در طول سال تحصيلي وقت خود را به بازيگوشي و بطالت بگذرانند و هميشه از

وضعيت درسي نوه ها و نتيجه هاي خود جويا مي شدند *.

* به نقل از: زهرا اشراقي- سروش- شماره

اينجا كه مجلس موعظه نيست

اينجا كه مجلس موعظه نيست

روزي در اثناي درس امام ، كسي به درس اشكال نكرد. ايشان فرمودند :(( اينجا مجلس درس و بحث است

مجلس وعظ و خطابه نيست. چرا ساكت هستيد و حرف نمي زنيد؟)).*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: آيت اللّه محمد رضا توسلي - سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني ؛ جلد 2 ، صفحه 25

بايد فهم خود را به كار بيندازيد

بايد فهم خود را به كار بيندازيد

امام در مورد كلمات مرحوم آقا شيخ محمد حسين كمپاني در اصول خيلي بررسي مي كردند . زيرا كلمات

ايشان آميخته به فلسفه و مسائل فقهي بود و مسائل را كاملاً تشريح مي كردند و اگر نظريه اي داشتند

، نظريه خود را مي دادند و با دقت خيلي زياد و جالبي حرفهاي بزرگان را توجيه مي كردند . ايشان بارها تذكر

مي دادند :(( بزرگي بزرگان نبايد مانع فهم شما باشد. كلام بزرگ ، گرچه بزرگ است ولي شما بايد فهم خود را

به كار بيندازيد)).*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين محمد رضا ناصري _ پا به پاي آفتاب؛ جلد 4 ، صفحه 258

بايد پايه اعتراض بالا برود

بايد پايه اعتراض بالا برود

برخي از شاگردان امام از محضر ايشان درخواست كردند كه ايشان تذكر دهند شاگردان كمتر اشكال

كنند. امام در پاسخ فرمودند :(( به نظر من در درس ، كمتر از حد نصاب اشكال مي شود و بايد پايه اعتراض يا

به اصطلاح (( ان قلت )) بالا برود .))*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت اللّه جعفر سبحاني- حوزه؛ شماره 32

خوبي كه داشت ، اشكال كرده بوديد

خوبي كه داشت ، اشكال كرده بوديد

از كمالات امام اين بود كه با اخلاق و برخورد خود مشوق طلاب بودند . روزي نوشته اي از درسشان را به

خدمتشان دادم كه در آن اشكالاتي هم به درس گرفته بودم . امام چند روزي آن را پيش خود نگه

داشتند. يك روز قبل از اينكه نوشته را به من بدهند ، در بين راه نظر مباركشان به من افتاد ، با تبسم خاصي

به من فرمودند:(( كتاب شما را ديدم خيلي خوب بود. يك خوبي كه داشت اين بود كه در آن اشكال كرده

بوديد.)) بعد تشويق را به حدي رساندند كه من شرمنده شدم .*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: آيت الله حسن قديري- روزنامه جمهوري اسلامي- ويژه ارتحال امام ؛ خرداد

طلبه ها فكر كنند

طلبه ها فكر كنند

از تأثيراتي كه امام روي وضع تحصيل شاگردانشان گذاشتند اين بود كه معمولاً توصيه مي كردند طلبه ها

فكر كنند و قناعت نكنند به اين كه كتاب را بخوانند يا مطالبي را كه در درس يادداشت كرده اند به طور

سطحي مرور كنند . امام هميشه مي گفتند:(( وقتي چيزي را از استاد گرفتيد ، بعد از مدتي برويد رويش فكر

كنيد مثلاً هر شب چراغ را خاموش كنيد و به جاي اينكه كتاب بخوانيد ، بنشينيد و فكر كنيد تا اينكه

مطلب را توي ذهن خودتان كاملاً پخته كنيد و همه جوانب موضوع را با فكر و تعمق جذب كنيد)).*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين علي اكبر هاشمي رفسنجاني- ندا؛ شماره 1

آدم شدن مراحل ديگري دارد

آدم شدن مراحل ديگري دارد

امام يك روز در خلال نصايحشان در نجف فرمودند:( شما اگر هر قدر اصول را خوب بلد باشيد بايد بدانيد كه

بيش از هر چيز يك مكانيك خوبي هستند و معلوم نيست آدم بشويد، چه آدم شدن مراحل و مقدمات

ديگري غير از فراگيري علم اصول دارد.)*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام و المسلمين سيد مجتبي رودباري- 15 خرداد؛ شماره 7

انسان با نعمت خدا معصيت او مي كند

انسان با نعمت خدا معصيت او مي كند

امام در جلسه هاي درسي كه داشتند به مناسبتهاي مختلف نصايحي مي فرمودند كه خيلي در طلاب موثر

بود. يك روز نصيحت كافي بود تا مدتي طلبه ها را متوجه كند. از جمله نصايح امام اين بود:( هر معصيتي كه

انسان مي كند با يكي از نعمت هاي خداست و هر جا معصيت مي كند در محضر خداست. چقدر وقاحت مي

خواهد كه شخص در حضور حق تعالي معصيت او را بكند.) در جلسه ديگري مي فرمودند :( انسان در حضور

بچه مميز، كاري كه موجب هتك عرض و آبرو ريزي باشد نمي كند، ولي چه مي شود كه در حضور خداوند

هتكها مي كند و خجالت نمي كشد.) امام به نقل از بعضي از اساتيد خود مي فرمودند:( دنيا به قدري مذموم

است كه اسم آن ذكر نشده و به كنايه به كلمه دنيا يعني پست از آن نام برده مي شود. مثل جاهاي بد كه

اسم برده نمي شود و به كنايه از آنها ذكري مي شود.)*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت الله حسن قديري- روزنامه جمهوري اسلامي- ويژه سالگرد ارتحال امام؛ خرداد

اگر منظورتان ورود من است

اگر منظورتان ورود من است

در جلساتي كه امام در ماه رمضان سال 1325 در محلات داشتند يك شخصي بود كه وقتي امام وارد

مسجد مي شدند جمعيت را به ذكر صلوات دعوت مي كرد. روز اول كه اين صلوات را فرستادند پس از اتمام

جلسه ايشان آن شخص را خواستند و فرمودند:( شما اين صلواتي كه مي فرستيد منظورتان ورود من است يا

اينكه آن صلوات براي رسول بزرگوار اسلام

است اگر براي رسول اكرم صلوات مي فرستيد اين صلوات را يك

وقت ديگري بفرستيد و اگر چنانچه براي من است كه وارد مسجد مي شوم من راضي نيستم.)

از آن جلسه يك نكته اي نظرم هست كه ايشان با زبان بسيار ساده فرمودند:( برادر مسلمان و عزيز، شما كه

يك كت و شلوار فاستوني پيدا كرده ايد و مي پوشيد و با يك كت و شلوار حالتان تغيير مي كند، يك

غروري پيدا مي كنيد، فكر نكرده ايد كه اين فاستوني پشمي از كجا تهيه شده؟ آيا مواد اين پشم همان پشم

نيست كه كمر گوسفندي را پوشانده بود؟ گوسفند همين پشم را داشت و غروري هم نداشت؛ و حالا كه همان

پشم رشته شده و رنگ شده، آمد و كت و شلوار شد يك مرتبه حال شما را تغيير داده است. اين چه بدبختي

است كه ما به چنين چيزهاي بي اساس دل خود را خوش مي كنيم .)*

----------------------------------------------------- ---------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام المسلمين محمد سروش محلاتي- روزنامه جمهوري اسلامي- ويژه اربعين ارتحال

امام

به كسي نگوييد به درس من بيايد

به كسي نگوييد به درس من بيايد

بعد از اينكه يكي دو ماه از اقامت امام در نجف مي گذشت و خانواده ايشان هم هنوز به نجف نيامده بودند

امام با چند نفر از اطرافيان كه دور ايشان بوديم نماز را در منزل مي خواندند . يك روز چند نفر از فضلاي

حوزه نجف از ايشان خواستند درس بگويند، ولي امام مي فرمودندحالا باشد . بعد كه قبول كردند ما را در

اندروني خواستند چون حتي بيروني هم براي خودشان نگرفته بودند و فرمودند حالا

كه من قبول كرده ام كه

بيايم و درس بگيرم و شما گرد من جمع بشويد، اين از باب اين است كه من يك خورده از شما مسن تر

هستم لذا يك مباحثه با هم مي گذاريم و اسمش را هم درس نمي گذاريم. ولي من از شما خواهشم اين است

كه شما خواهش مرا قبول كنيد كه نبايد به هيچ كس معترض بشويد كه مثلا به درس من بيايد. اين حرفها

نبايد باشد. همين چند نفري كه هستيد كفايت مي كند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام و المسلمين محي الدين فرقاني- مصاحبه با صدا و سيما

بهترين موعظه را خدا فرموده

بهترين موعظه را خدا فرموده

وقتي نجف بودم نامه اي خدمت امام نوشتم كه خواهش مي كنم مرا نصيحت كنيد ولو اينكه يك نصيحت

عام و كلي باشد ايشان در جواب فرمودند:( بهترين موعظه آن است كه خدا در قرآن فرموده است : قال الله

تعالي قل انما اعظمكم بواحده ان تقوموالله).*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت الله محمد مومن- پاسدار اسلام؛ شماره 102

تا مي توانيد به ياد خدا باشيد

تا مي توانيد به ياد خدا باشيد

به ياد دارم يك بار امام در درس اخلاقي كه در قم داشتند، فرمودند:( كساني كه قدم در راه سازندگي خود

برمي دارند بر ايشان گاهي روزنه هاي نورانيتي پيدا مي شود و اين روزنه هر چه بيشتر محافظت گردد، بيشتر

مي شود.)

پس از جلسه از امام سوال كردم براي حفظ اين حالت و نورانيت چه بايد كرد؟ فرمودند:( آن حالت را بايد با

ارتباط با خدا و ذكر خدا حفظ نمود. انسان تا مي تواند بايد به ياد خدا باشد.)*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت الله سيد حسين بدلا- پا به پاي آفتاب؛ جلد 2 ، صفحه 295

تفريحات مشروع داشته باشيد

تفريحات مشروع داشته باشيد

امام به طلبه ها مي فرمودند:( اول اگر جوانها زياد سراغ مستحبات بروند، از واجباتشان باز مي مانند.) حتي مي

فرمودند:( آنهايي كه خيلي مقدس بوده اند به دليل افراط در اين كارها از حوزه علميه گذاشتند و

رفتند. مقدسي زياد براي بچه هاي پانزده و شانزده ساله خستگي آور است. تفريحات مشروع داشته باشند، ولي

گناه نكنند.)*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت الله شهيد شيخ فضل الله محلاتي- اميد انقلاب؛ شماره 142

خداوندا ما را به خودت متوجه كن

خداوندا ما را به خودت متوجه كن

خاطره جالبي كه از اولين جلسه درس امام در نجف دارم اين است كه ايشان پس از مدتي تبعيد در تركيه و

پشت سر گذاشتن رفت و آمد ها و ديد و بازديدها در مسجد شيخ انصاري كه مملو از جمعيت بود درس

خود را شروع كردند. همه سرپا گوش و منتظر بودند كه ببينند امام بعد از اين همه مسائل ايران و تبعيد و

زندان چه مي فرمايند. ايشان بعد ازبسم الله، فرمودند:( خداوندا ما را به خودت متوجه فرما، خدايا ما را از غير

خودت منصرف گردان.) كه من همان وقت به ذهنم آمد اين دعا درباره خود امام مستجاب شده است.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت الله حسن قديري- روزنامه جمهوري اسلامي- ويژه سالگرد ارتحال امام؛ خرداد 70

خيال مي كني اهل احتياط هستي

خيال مي كني اهل احتياط هستي

روزي امام در درس اخلاق در محلات در مذمت وسواس فرمودند :( اي آقايي كه در آب مجاني وسواس

داري( چون آن موقع آب لوله كشي نبود) و چندين مرتبه آب بيجا استعمال مي كني و به خيال خودت اهل

احتياط هستي، آيا هيچ گاه شده است در مالت احتياط كني و خمس مالت را در سال دو مرتبه ادا كني يا

زكات مال را احتياطا يك بار ديگر هم بدهي؟ چطور در آب مجاني احتياط مي كني؟*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت الله محمد رضا توسلي- پاسدار اسلام، شماره 13

خيلي از دنيا پرستي بد گويي مي كردند

خيلي از دنيا پرستي بد گويي مي كردند

هنگامي كه امام درس اخلاق مي دادند، خيلي از دنيا خواهي و دنيا پرستي بدگويي مي كردند. گاهي پس از

پايان يافتن درس، انسان چنان به دنيا بي علاقه مي شود كه دنيا در نظرش سفال شكسته اي مي شد كه

هيچ كس به آن توجه نمي كند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت الله جعفر سبحاني- پا به پاي آفتاب؛ جلد 3 ، صفحه 213

شما براي خدا بگوييد

شما براي خدا بگوييد

امام يك روز در نجف در مسجد شيخ انصاري ضمن اندرز اينكه : تحصيل، تبليغ و ارشاد بايد براي خداوند

سبحان باشد به نتايج درخشان اخلاق اشاره كرده و فرمودند:( شما براي خدا بگوييد سينه زن پيدا خواهيد

كرد.)*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام و المسلمين سيد مجتبي رودباري- 15 خرداد؛ شماره 7

عاطفه شما مقدم بر دينتان نباشد

عاطفه شما مقدم بر دينتان نباشد

اوايلي كه امام در نجف تشريف داشتند يك روز افراد بيتشان را خواستند و فرمودند:( بزرگترين خواهشي كه

من از شما دارم اين است كه متوجه باشيد، كساني كه دور و بر من هستند و به منزل من رفت و آمد مي

كنند اين را بايد متوجه باشند كه هيچ گاه عاطفه شان مقدم بر دينشان نباشد و من از شما خواهش مي

كنم كه در زندگي هميشه دينتان را بر عاطفه تان مقدم بداريد.) و اين يكي از جملات تاريخي و بزرگ ايشان

بود.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام و المسلمين محي الدين فرقاني- مصاحبه با صدا و سيما

هنوز باورمان نشده است

هنوز باورمان نشده است

يك روز امام در نجف فرمودند:( هر يك از ما به تنهايي نمي توانيم با يك مرده در اطاقي روشن شب را به

صبح آوريم و از فرط وحشت و اضطراب توان خواب و استراحت را نداريم در حالي كه دفان و كفان( فردي كه

متصدي كفن و دفن اموات است) با صد مرده در شب ظلماني در قبرستان مي خوابد و خواب خوش هم مي

بيند. علتش آن است كه گرچه هردوي ما علم به هجرت و مرگ شخص داريم؛ اما اين اعتقاد هنوز در دل ما

نفوذ نكرده، در حالي كه آن فرد كه به اين كار اشتغال دارد از فرط ممارست با مرده، آن را باور كرده است.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام و المسلمين سيد مجتبي رودباري- 15 خرداد؛ شماره 7

بعد از 45 سال هنوز اثر آن هست

بعد از 45 سال هنوز اثر آن هست

فراموش نمي كنم كه در همان اوايل طلبگي ام بود كه امام عصر هاي جمعه در مدرسه فيضيه، يك بحث

اخلاقي داشتند و البته اين بحث اختصاص به طلاب و فضلا نداشت و جمعي از مومنين و مقدسين بازار قم

هم در اين جلسه با اشتياق كامل شركت مي كردند و به قدري اين بحث در روح آنها موثر بود كه ما بعد از

گذشت چهل و چند سال هنوز اثر آن را در افرادي كه در آن جلسات شركت مي كردند، مي بينيم. يعني هنوز

هم آنها يك مردان با ايمان و با اخلاص، متعهد و نسبت به مسائل انساني كاملا مقيد هستند كه اين از اثر آن

جلسات بود.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از:

آيت الله محمد فاضل لنكراني- مصاحبه با صدا و سيما

با هم بسازيد

با هم بسازيد

سال 60 وقتي امام خطبه عقد من و همسرم را خواندند امام رو به ما كرده و فرمودند با هم بسازيد . بعد از

اتمام فرمايش ايشان به امام عرض كردم نصيحت ديگري هم بفرماييد. امام مجددا فرمودند با هم بسازيد بار

سوم كه باز خدمتشان عرض كردم آقا نصيحت ديگري بفرمائيد نگاه نافذشان را به من دوخته و فرمودند

نصيحت همين است با هم بسازيد. بعد دست ايشان را بوسيده و مرخص شديم.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: دكتر محمد باقر كجباف

سعي كن پهلوان باشي

سعي كن پهلوان باشي

وقتي همسر و فرزند مرحوم جهان پهلوان غلامرضا تختي خدمت امام رسيدند. امام دست محبتشان را به سر

فرزند آن مرحوم كشيده و صورت او را بوسيدند و به او فرمودند:( پسرم سعي كن هميشه پهلوان باشي نه

قهرمان). سپس موقع نهار بود امام آنها را به نهار دعوت كرد.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام والمسلمين علي دواني - نهضت روحانيون ايران جلد 5 صفحه 259

سپاه دخالت نكند

سپاه دخالت نكند

امام فرمودند : در بين روحانيون گاهي اختلاف نظرهايي و جود دارد يا گاهي مردم دو دسته هستند و در شهر

ها با هم اختلاف دارند. در اين گونه موارد سپاه حق مداخله ندارد و بايد كنار باشد.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام والمسلمين شهيد محلاتي

هدف شرط است

هدف شرط است

شبي شوراي عالي دفاع و سران سه قوه در منزل حاج احمد آقا جلسه داشتند . حدود ساعت 9 شب بود كه

امام وارد جلسه شد . همه به احترام ايشان بلند شدند. تلويزيون روشن بود و داشت يك برنامه شاد موسيقي

پخش مي كرد . همانوقت آقاي موسوي اردبيلي از امام پرسيد آق ا شما در تحريرالوسيله موسيقي را حرام

كرده بوديد چه شد كه در اين زمان حلال شد؟ امام فرمودند همين برنامه را كه الان تلويزيون جمهوري

اسلامي پخش مي كند اگر شما از ساير رسانه هاي كشور هاي ديگري كه يا مسلمان نيستند و يا اسما

مسلمان هستند گوش كنيد حرام است زيرا آنها نيتشان اين است كه افراد را به فساد بكشانند ولي جمهوري

اسلامي مي خواهد فكرها را از خمودگي برطرف كند لذا هدف شرط است .*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: سيد رحيم ميريان

چرا جلوي پدرت راه رفتي

چرا جلوي پدرت راه رفتي

يكبار پس از ملاقات من با امام در جماران يكي از مسئولين مملكتي براي انجام كارهاي جاري به خدمت

امام رسيد كه به همراه او پدر مسنش ديده مي شد. پس از اينكه وي از خدمت امام بازگشت گفت :( وقتي

خواستم به حضور امام برسم من جلو افتاده بودم و پدرم را از دنبال مي آوردم. پس از تشرف پدرم را به امام

معرفي كردم. امام نگاهي كرده و فرمودند:( اين آقا پدر شما هستند؟) عرض كردم بله. امام فرمودند :( پس چرا

جلوي او راه رفتي و وارد شدي؟)*

---- ----------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام والمسلمين جمي- پيام انقلاب- شماره

كار هاي بد را ترك كنيد

كار هاي بد را ترك كنيد

در ملاقاتي كه به محضر امام رسيدم پس از اينكه دست مبارك ايشان را بوسيدم عرض كردم حاج آقا مرا

نصيحتي بفرمائيد. امام با تبسمي شيرين گفتنند:( نصيحت) و بعد از آن فرمودند سعي كنيد كارهاي خوب را

انجام دهيد و كارهاي بد را ترك كنيد.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: شهين صالح نژاد

خوراك امام

اگر خوشمزه بود مي خورم

اگر خوشمزه بود مي خورم

اگر مي خواستيم غذا جلوي آقا بگذاريم ، مي بايست ظاهرش را مي آراستيم. اگر شكل زيبايي نمي داشت

، نمي خوردند ولو مزه اش بسيار خوب مي بود. اما اگر شكلش زيبا مي بود. مي گفتند: حالا مي چشم. ببينم اگر

خوشمزه بود ، مي خورم. اين بود كه ما هميشه اگر چيزي براي امام مي پختيم ، سعي مي كرديم ظاهرش

هم آراسته و زيبا باشد. امام لطافت خاصي داشتند كه من خيلي وقتها فكر مي كنم بايد بنشينم و آنها را

بنويسم. اگر اين كار را بكنم ، مي توان كتابي از لطافت ايشان نوشت *.

* به نقل از: فاطمه طباطبايي.

به اندازه غذا درست كنيد

به اندازه غذا درست كنيد

يكي از صفات امام ، صرفه جويي درامور زندگي بود و هميشه به ما سفارش مي كردند كه به اندازه غذا درست

كنيم تا اضافه نيايد و در زندگي زياد مصرف نكنيم. امام هميشه گوشزد مي كردند كه الآن ما در وضعي

هستيم كه امكان دارد وضع بعضي از خانواده ها به سختي بگذرد *.

* به نقل از : فريده مصطفوي - زن روز - شماره 966

دلم مي خواهد هر لقمه را با يك قاشق بخورم

دلم مي خواهد هر لقمه را با يك قاشق بخورم

با اينكه غذاي امام چيزي نيست اما باور كردني نيست كه ايشان سه_ چهار ت ا قاشق ناهار خوري دارند و

خودشان بارها گفته اند كه من خيلي دلم مي خواهد هر لقمه را با يك قاشق بخورم ، اين قاشق كه مي رود

توي دهان دوست ندارم دو مرتبه برگردانم توي دهان قاشق آبگوشتشان خيلي بزرگ است . به دليل اينكه

روي لباسشان چيزي نريزد ، اول حوله مي اندازند بعد يك نايلون روي آن قرار مي دهند. دقتشان در تميزي

خيلي زياد است. ما گاهي اوقات مي گوييم آفتابه لگن هفت دست ، شام و ناهار هيچي ، داستان غذاي

شماست. غذايتان چيزي نيست اما تشريفات آن خيلي زياد است *.

* به نقل از: زهرا مصطفوي.

سخت به فكر سلامتي خود بودند

سخت به فكر سلامتي خود بودند

امام از ايام جواني سخت در فكر سلامتي خود بودند. كتابهاي غذا شناسي را مي خواندند و از نحوه پخت و پز

غذاها آشنايي داشتند و روي آنها حساب مي كردند *.

. * امام خميني در آئينه خاطره ه ا_ صفحه 54 و 55

پس اينها چه بخورند؟

پس اينها چه بخورند؟

اين اواخر دكتر عارفي به من گفته بود كه براي تقويت مزاجي امام روزانه يك سيخ كباب براي ايشان تهيه

كنم كه همراه غذايشان ميل كنند. امام به قدري منظم بودند كه اگر چند دقيقه از ساعت يك ظهر رد مي

شد و من كباب را نمي آوردم غذايشان را مي خوردند و منتظر نمي ماندند. وقتي كباب را مي آوردم ، امام

شايد نصف آن را به گربه هايي كه در منزلشان رفت و آمد مي كردند مي دادند. وقتي به ايشان عرض مي شد

خودتان بخوريد. مي گفتند:(( پس اينها چه بخورند؟ *((

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين مسيح بروجردي ( نوه امام(

پيرمرد باغبان

پيرمرد باغبان

يادم هست من كوچك بودم ، روزي پيرمردي براي باغچه منزل ما خاك آورد . م ا سر سفره بوديم كه او

آمد. امام گفتند كه اين پيرمرد ناهار نخورده است. غذاي ما زياد نبود. بعد بشقابي از توي سفره برداشتند و

خودشان چند قاشق از غذايشان را در بشقاب ريختند و به ما گفتند:(( بياييد هر كدام چند قاشقي از غذاي

خود را در اين بشقاب بريزيد تا به اندازه غذاي يك نفر بشود.)) ما كه آن روز غذاي اضافي نداشتيم ، به اين

ترتيب غذاي آن پيرمرد را آماده كرديم در عالم بچگي آنقدر از اين كار خوشم آمد كه نهايت نداشت *.

. * به نقل از: يكي از دختران امام _ رشد دانش آموز _ سال 3 _ شماره

ماست و پنير آوردند

ماست و پنير آوردند

من خاطره اي از همسر امام در نوفل لوشاتو هنگام تهيه يكي از مصاحبه هايم با امام دارم. ايشان براي امام

ماست و پنير آوردند و من از او پرسيدم آيا ايشان فقط همين غذا را ميل مي كنند و او پاسخ داد بله امام هر

روز از همين غذاي ساده دو بار مي خورند .*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از : مالارد خبرنگار فرانسوي

هفت دقيقه و چهل ثانيه مدت نهار

هفت دقيقه و چهل ثانيه مدت نهار

ناهار امام يك غذاي ايراني به اسم آبگوشت بود و اين همان غذايي بود كه در آن روز ظهر ديگران هم از آن

استفاده مي كردند ، آيت اللّه خميني بر سر سفره اي كه به غير از ايشان همسر ، پسر ، عروس و نوه هايشان

بودند ، نشسته و بعد از بر زبان آوردن نام خدا مقدار كمي غذا خوردند. مدت ناهار خوردن ايشان دقيقاً هفت

دقيقه و چهل ثانيه بود و بعد بلافاصله به اتاق كارشان رفتند. من دو سال پيش يك بار موفق شدم ناهار

خوردن (( پاپ)) را هم به چشم ببينم ، مجموعه غذاهايي كه براي ايشان تدارك ديده بودند بر روي ميزي ب ه

طول دوازده متر و به عرض دو و نيم متر چيده شده بود. هيچ نوع غذاي ايتاليايي نبود كه بر روي اين ميز

نباشد و آن وقت حضرت پاپ بر سر اين ميز به تنهايي ناهار خود را ميل كردند ، مدت ناهار خوردن ايشان

يك ساعت و پنجاه دقيقه بود و بعد باقي غذاي ايشان ، آن طور كه من فهميدم ، به كلي معدوم شد.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: خبرنگار يك روزنامه فرانسوي - اطلاعات هفتگي - شماره 1924

تخم مرغ سمبل چه چيزي است

تخم مرغ سمبل چه چيزي است

در پاريس در بيروني منزل امام غذاي بسيار ساده اي كه غالباً تخم مرغ و سيب زميني بود به افراد داده مي

شد. اينقدر اين برنامه غذايي ساده و تكراري بود كه خبرنگارهاي خارجي از ما مي پرسيدند مگر تخم مرغ

سمبل چه چيز براي شما ايراني هاست كه اينقدر از آن مصرف مي كنيد!*

* به نقل از : مرضيه حديده چي - سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني - جلد 4

خورشت بادمجان بدون گوشت

خورشت بادمجان بدون گوشت

در نجف مرغ و ماهي به منزل امام راه نداشت ، آقا مي فرمودند كه من مرغ را به صورت زنده و طبيعي آن

دوست دارم! در نجف يكي از رسوم قديم و سنتي مردم اين بود كه چهارشنبه ها ماهي مي خوردند اما امام

به اينگونه رسوم كاري نداشتند. غذاي مورد علاقه ايشان خورشت بادمجان بدون گوشت بود. غذاي امام خيلي

ساده بود.*

* به نقل از : حجة الاسلام و المسلمين فرقاني

شما دو گناه كرديد

شما دو گناه كرديد

روزي من در نوفل لوشاتو به علت ارزاني دو كيلو پرتقال خريدم و چون هوا خنك بود فكر كردم تا سه چهار

روز پرتقال خواهيم داشت. امام با ديدن پرتقال ها فرمودند:(( اين همه پرتقال براي چيست؟)) من براي اين كه

كار خودم را توجيه كنم عرض كردم:(( پرتقال ارزان بود براي چند روز اينقدر خريدم.)) ايشان فرمودند:(( شما

مرتكب دو گناه شديد: يك گناه براي اينكه ما نياز به اين همه پرتقال نداشتيم و ديگر اينكه شايد امروز در

نوفل لوشاتو كساني باشند كه تا به حال به علت گران بودن پرتقال نتوانسته اند آن را تهيه كنند و شايد با

ارزان شدن آن مي توانستند تهيه كنند ، در حالي كه شما اين مقدار پرتقال را براي سه چهار روز خريده ايد

، ببريد مقداري از آن را پس بدهيد .)) گفتم :(( پس دادن آنها ممكن نيست )) فرمودند :(( بايد راهي پيدا

كرد)) عرض كردم :(( چه كاري مي توانم بكنم.)) فرمودند:(( پرتقال ها را پوست بكنيد و به افرادي بدهيد كه تا

حالا پرتقال نخورده اند شايد از

اين طريق خداوند از سر گناهان شما بگذرد.))*

* به نقل از : مرضيه حديده چي سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني - جلد 4

غذاي خودتان كدام است ؟

غذاي خودتان كدام است ؟

در پاريس روزي كه خانواده امام منزل يكي از دوستان مهمان بودند ، امام فرمودند شهيد آيت اللّه مطهري و

آيت اللّه صدوقي ناهاررا خدمت ايشان باشند. من همان غذاي معمولي را كه آبگوشت بود در سه ظرف

كشيده خدمتشان بردم و فكر كردم خودم مي روم ساختمان ديگر و طبق معمول نان و پنير و گوجه فرنگي

كه غذاي مرسوم آنجا بود ، مي خورم. وقتي غذا را بردم ، سؤال كردند:(( غذاي خودتان كدام است؟)) و من كه

دروغ نمي توانستم بگويم گفتم:(( شما ميل بفرماييد بعداً من مي روم درآن ساختمان چيزي مي

خورم.)) فرمودند:(( برويد و ظرفي بياوريد.)) كاسه ديگري بردم و ايشان آن غذاي سه قسمت شده را چهار

قسمت كردند.*

. * به نقل از: مرضيه حديده چي_ سر گذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني_ ج 4

يك كاسه پنير و يك پاره هندوانه

يك كاسه پنير و يك پاره هندوانه

يك بار كه امام در كربلا بودند ما براي كاري به اندرون رفتيم. خادمه ايشان حضور نداشت. من كنجكاو شدم

كه ببينم در يخچال آقا چه چيز هست. به آشپزخانه رفتم و در يخچال را باز كردم. ديدم در يخچال تنها يك

كاسه پنير و يك پاره هندوانه است.*

* به نقل از : حجة الاسلام و المسلمين ناصري - در رثاي نور

يكبار نديدم نوشابه بخورند

يكبار نديدم نوشابه بخورند

در مدت هشت سالي كه درمحضر امام بودم حتي براي يك بار نديدم كه ايشان در موقع غذا خوردن از

نوشابه استفاده كنند.*

* به نقل از: سيد رحيم ميريان

درس و تدريس

حوزه ها درس را شروع كنند

حوزه ها درس را شروع كنند

وقتي براي اولين بار در زندان قصر خدمت امام رسيدم خواستم غير مستقيم به ايشان اوضاع بيرون را اطلاع

بدهم، گفتم: آقا، اجازه مي فرماييد درسها شروع بشوند؟ فرمودند:(( مگرتعطيل شده

اند؟)) گفتم: بله. فرمودند:(( بله، بگوييد حوزه ها درس را شروع كنند *((.

* به نقل از: آيت الله سيد مرتضي پسنديده- آرشيوه موسسه

فقه را بيشتر دوست دارم

فقه را بيشتر دوست دارم

يك بار از امام پرسيدم آقا شما كدام علم را بيشتر دوست داريد؟ فرمودند :( من فقه را بيشتر دوست

دارم.) يكي از بزرگان گفت: آقا علم فقه كه چيزي ندارد. امام فرمودند:( نخوانده اي تو.) او اظهار داشت نه آقا

خوانده ايم. امام فرمودند:( پس نفهميده اي *(.

* به نقل از: حجت الاسلام و المسلمين مسيح بروجردي- حضور، شماره 1

ابتدا نظرات علما را نقل مي كردند

ابتدا نظرات علما را نقل مي كردند

شيوه تدريس امام خيلي مورد توجه طلاب بود. روش درسي امام در اصول اين بود كه ابتدا اقوال و نظرات

علما را نقل مي كردند، مخصوصا از مرحوم آقا ضياء عراقي، مرحوم نائيني ، مرحوم شيخ انصاري و مرحوم شيخ

محمد كاظم خراساني مطالبي مي گفتند و سپس نظرات آنان را مورد نقل و انتقاد قرار مي دادند . امام

، موسس يك اصول جديدي بودند و مطالب بسيار بكري را كه تا آن زمان شنيده نشده بود عنوان مي

كردند. ايشان نقاد مطالب بودند. مباني فقهيه را به طور متقن بيان مي فرمودند و به اقوال قدماي اصحاب

توجه زيادي داشتند، به رجال نيز عنايت خاصي داشتند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت الله صادق خلخالي- ياد؛ شماره 4 ، صفحه

از اين حرفها نزنيد مردم مي خندند

از اين حرفها نزنيد مردم مي خندند

امام خيلي معتقد بودند كه اشكالات وارد در درس گفته شود. روزي در نجف اشرف، مرحوم حاج آقا مصطفي

كه يكي از مجتهدين و بزرگان علم و فضيلت بود در بحث، يك اشكال روايتي ذكر كرد. امام به او جواب دادند

ولي مرحوم آقا مصطفي قانع نشد و با توضيح بيشتري اشكال را تكرار كرد. امام به شوخي به او فرمود :( آقا از

اين حرفها نزنيد مردم مي خندند به اين حرفها و ميگويند آقا بي سواد است !) آقا مصطفي هم بلند

گفت: بخندند. مي گويند پسر آقاست. اگر گفتند بيسواد است مي گويند پسر آقا بيسواد است!*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام والمسلمين سيد عبد المجيد ايرواني- سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني -

جلد 5

از مختصات آثار امام موجز نويسي است

از مختصات آثار امام موجز نويسي است

از مختصات نثر آثار و كتب امام موجز ( خلاصه ) نويسي است يعني هيچ وقت در كتب ايشان جانب

اطناب( طولاني كردن و شرح و بسط مطالب دادن) نيست. امام مساله اي را اشاره مي كنند و به طور موجز

بدان مي پردازند و شرح نمي كنند. ايشان معمولا اقوال تمام اساتيد خود را در باره يك مساله ذكر مي كنند

و بعد نظر خودشان را مطرح مي كنند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: دكتر غلامرضا اعواني

اول ببينيم خودمان چه مي فهميم

اول ببينيم خودمان چه مي فهميم

درس امام درس تحقيقي و عميقي بود. ايشان به تحقيق تتبع اهميت زيادي مي دادند . براي همين قبل از

رجوع به اقوال فقها، ادله مساله را مورد بررسي قرار مي دادند و مي فرمودند:( اول ببينيم خودمان از ادله چه

مي فهميم.) آنگاه به بررسي نظرات ديگران مي پرداختند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت الله محمد رضا توسلي- حوزه؛ شماره 45

با بيان ساده و روان درس مي دادند

با بيان ساده و روان درس مي دادند

امام درس را با بياني زيبا و عباراتي ساده و روان و منظم و مرتب ارائه مي كردند. طوري كه اگر كسي مي

خواست در همان جلسه درس مطالب ايشان را كه به زبان فارسي مي فرمودند به عربي تقرير كند، مي

توانست.*

----------------------------------------------------- ---------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام والمسلمين سيد محمد حسن مرتضوي لنگرودي- حوزه، شماره 55

به طلاب مجال بحث مي دادند

به طلاب مجال بحث مي دادند

وقتي امام پاي بحث و درس مي نشستند ، آقايان فضلا و علما ، چه عرب و چه عجم مي آمدند . امام به آنان

مجال بحث مي دادند . بعضيها مي گفتند اين شيوه را در قم نداشته اند ، بلكه اين شيوه را در نجف افتتاح

كردند كه در جلسه عمومي اجازه مي دادند بحث شود. گاهي امام خودشان هم وارد بحث مي شدند و اجازه

مي دادند به امثال بنده كه با ايشان مثلاً بحث كنيم . در همين بحثها وقتي كه بين رفقا بحث بود ايشان

سكوت مي كردند و گوش مي دادند و وارد بحث نمي شدند ، مگر اينكه بگوييم: آقا شما چه مي فرماييد؟ آن

وقت ايشان وارد بحث مي شدند . وقتي وارد مي شدند ، جدي وارد بحث مي شدند؛ نه اينكه بخواهند ما را

اقناع كنند يا مثلاً از بحث در بروند . اين روشهايي كه ايشان داشتند براي ما كاملاً افتخارآميز و حيات بخش

و آموزنده بود.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آية الله محمد هادي معرفت- حوزه ؛ شماره 32

بيان امام شيرين بود

بيان امام شيرين بود

بيان امام در تدريس به قدري شيرين و رسا بود كه هيچ كس را نيازمند به اينكه از كس ديگري بپرسد و

نظر امام را استفسار كند نبود. امام مستقيما با بيان بسيار روشن و شيرين خودشان تمام مطالب را در اختيار

مي گذاشتند. طلبه كه از درس استاد بيرون مي رفت مطلب به نظر او كاملا روشن بود. البته ممكن بود كه

در اصل دريافت كل مطلب اشكالاتي داشته باشد، اما از

نظر اينكه امام چه فرموده اند و چه نظري داشته اند

هيچ نقطه ابهامي براي كسي باقي نمي ماند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت الله محمد فاضل لنكراني- حوزه، شماره 32

در درس، نظرات مختلفي را مطرح مي كردند

در درس، نظرات مختلفي را مطرح مي كردند

از خصوصيات درس امام وسعت نظر و جولان فكري بود كه در درسشان اعمال مي كردند. خواه نا خواه طلبه

ها هم به آن عادت مي كردند. يعني درس ايشان به گونه اي نبود كه شخص يك حرف را بشنود و يك حرف

را تحليل كند و درس تمام شود و ضمن درس، امام نظرات مختلفي را مطرح مي كردند و طلبه مجبور مي

شد در تحقيق مطلب نظرات مختلفي را ببيند و به نتيجه مطلوبي برسد. بعضي از استادان حرف خودشان را

مي زدند و احيانا اگر هم معترض حرف ديگران مي شدند ، به صورت تبعي بود. ولي امام گاه در اين شيوه تا

آنجا پيش مي رفتند كه سخن و نظرات ديگران را محور قرار مي دادند و حرف خود را به دنبال نقل نظرات

ديگران مطرح مي كردند. اين در تحقيق مسائل تاثير بسياري داشت و طلبه عادت مي كرد وقتي مي خواهد

در يك موضوع اظهار نظر كند اول حرف ديگران را بشنود تا نهايتا بتواند به نظري صحيح برسد.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت الله عباسعلي عميد زنجاني - پا به پاي آفتاب ؛ جلد 4 ، صفحه

دنباله رو مطالب ديگران نبودند

دنباله رو مطالب ديگران نبودند

امام در هر مطلب فلسفي و هر مطلب عرفاني يا حكمي كه وارد مي شدند، حرف جديدي داشتند و در فقه و

اصول، حرفهاي ايشان تازه بود. امام در اين دروس مباني خودشان را مطرح مي كردند و نقل مطالب پخته

شده ديگران را نمي كردند بلكه براي مطالب درسي خودشان قانون و اساس و بنايي جديد

مطرح مي كردند

و هيچ وقت دنباله رو مطالب ديگران نبودند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت الله سيد عباس خاتم يزدي- مصاحبه با صدا و سيما

شاگردان من به من احتياجي ندارند

شاگردان من به من احتياجي ندارند

امام چون سالها در حوزه قم تدريس كرده بودند و عده اي را مطابق ميلشان تربيت كرده بودند خيلي به

شاگردان قم خودشان عقيده داشتند، يك روز به امام عرض كردم شاگردان شما از درس شما محرومند. ايشان

فرمودند:( آنها به مقاماتي رسيدند كه وقتي با هم بنشينند بحث كنند ديگر احتياجي به من ندارن د.) در نجف

هم كه امام درس را شروع كردند، مطالب و مباحث ايشان خيلي نو و تازه بود و لذا فهم آنها براي عده اي

مشكل بود. يك روز فرمودند:( اين حرفها جزو حرفهاي عادي من در قم بود و اينجا اينقدر تكرار مي كنم تا

براي شما هم عادي شود.)*

--------------------------------------------------------------------------------

73/ 3/ * به نقل از: آيت الله حسن صانعي- روزنامه جمهوري اسلامي؛ 18

شما تانكها را مي شمردي ؟

شما تانكها را مي شمردي ؟

يك روز در اثناي درس ، تعدادي تانك از جلوي در مسجد در خيابان ارم عبور كرد . امام همينطور كه درس

مي فرمودند ، گاهي هم نگاه به صف تانكها مي انداختند . من در كنار امام نشسته بودم و با دقت تانك ها را

نگاه مي كردم و مي شمردم . ناگاه امام فرمودند :(( امروز خبري است ؟ )) من خامي به خرج دادم و گفتم

: پانزده عدد تانك رد شد. فرمودند:(( شما تانكها را مي شمردي يا به درس گوش مي دادي؟!))*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام و المسلمين سيد محمد واعظ زاده خراساني- پا به پاي آفتاب ؛ جلد 4 ، صفحه

مسأله شاگرد و استاد مطرح نبود

مسأله شاگرد و استاد مطرح نبود

از خصوصيات امام اين بود كه با شاگردانش جلسه مي گرفت و مسأله شاگرد و استاد در برنامه امام مطرح

نبود . اينكه امام در برنامه اش باشد كه بله ، ما استاديم و اينها شاگرد و چرا من با اينها بنشينم ! خير ، امام

اينچنين برنامه و مرامي نداشت. با شاگردان مي نشست ، جلسه مي گذاشت. گاهي رياست جلسه با يكي از

شاگردان خودش بود . مي خواهم بگويم بزرگي روحي امام تا اين حد بود .*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت اللّه سيد رضا بهاءالديني - حوزه؛ شماره 32

هيچ گاه عصبانيت در تدريس نداشت

هيچ گاه عصبانيت در تدريس نداشت

در سال 1342 كه انقلاب آغاز شد ، امام در شبانه روز حداقل دو ساعت درس مي فرمودند و براي اين دو

ساعت درس حدود پنج ساعت مطالعه لازم داشتند . غالباً هم تا نيمه شب براي پاسخ به نامه ها ، تلگرامها و

پاسخ به كسب تكليف كنندگان نمي خوابيدند. همه اين مسائل اعصاب را خسته مي كند و هر فرد عادي را

خيلي زود از پا در مي آورد ؛ بخصوص در درس و بخصوص برخورد با مردم با عصبانيت مواجه مي سازد . اما

امام با كمال اطمينان خاطر و آرام آرام مسائل را مطرح مي فرمودند و بخصوص در درس ، اشكالهاي افراد را

با روي خوش پاسخ مي فرمودند و هيچ گاه در مسائل عادي عصبانيت از معظم له ديده نشد.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين مصطفي زماني - پا به پاي آفتاب ؛ جلد 3 ، صفحه 180

گاهي در تدريس مزاح مي كردند

گاهي در تدريس مزاح مي كردند

امام با همه كم حرفي و سكون و سكوت گاهي در درس لطيفه اي مي گفتند كه حضار حتي با صداي بلند

مي خنديدند در حالي كه خود ايشان همچنان بي تفاوت و ساكت بود، گويي چيزي نگفته اند از جمله روزي

يكي از فضلاي شاگردان ايشان كه اهل آذربايجان بود در اشكال و سؤال خود پافشاري مي كرد، و امام مي

خواستند كه او را ساكت كنند . در آخر جواب به او گفتند:(( يخ)) و با اين كلمه تركي ، هم آن طلبه ترك زبان

و هم بقيه حضار مي خنديدند و سر

و صدا فرو مي نشست و امام هم بدون اينكه تبسمي كند به درس ادامه

مي دادند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام و المسلمين علي دواني- سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني؛ جلد 6 ، صفحه 53

ساده زيستي

عروسي ما ساده برگزار شد

عروسي ما ساده برگزار شد

مقداري ملك از پدري به امام ارث رسيده بود. آقا چنين نبود كه طلبه اي باشند كه فقط زندگي شان از

درآمد طلبگي بگذرد. از اين جهت در ابتداي ازدواجشان با خانم يك منزل كوچك اجاره كرده و در اين منزل

تنها بودند _ با مستأجرهاي ديگر در يك منزل نبودند _ اثاث منزل را هم خانم آوردند. امام جز همان اثاث

كه بعد از يكي دو ماه از حجره خود در مدرسه فيضيه آوردند ، اثاث ديگري نداشتند. خانم تعريف مي كرد

مراسم عروسي ما بسيار ساده برگزار شد. كل اثاثيه امام گليمي بود و يك دست رختخواب و يك چراغ

خوراك پزي دو فتيله اي و يك قوري و استكان نعلبكي و يك عدد قابلمه خيلي كوچك ، تا اينكه بعد از يكي

دو سال اثاثيه اي كه از پدر امام به ارث رسيده بود آقاي پسنديده به امانت نزد خود نگاه داشته بودند ، براي

امام فرستادند. خانم مي گفتند آنها هم اثاثي نسبتاً قديمي بود. مقداري ظروف خيلي قديمي و چند تكه فرش

قديمي كه نسبتاً كهنه بودند. مجموعاً زندگي امام يك زندگي طلبگي اما نسبتاً آبرومند بود.*

* به نقل از : فريده مصطفوي

هميشه به سادگي توصيه مي كردند

هميشه به سادگي توصيه مي كردند

امام در مورد مهريه فرزندانشان حد متعارف را در نظرداشتند ايشان هميشه در امور مربوط به ازدواج سفارش

به سادگي مي كردند.*

* به نقل از : فرشته اعرابي

آقايان طلبه باشند

آقايان طلبه باشند

يكي از ائمه جمعه مركز استان طي نامه اي نوشته بود مبلغ مختصري كه به عنوان شهريه به ائمه جمعه

داده مي شود به جايي نمي رسد و فقط هزينه اجاره دفتر يا حقوق آبدارچي دفتر آنان مي شود و در خواست

افزايش كرده بود. امام در پاسخ فرمودند:(( آقايان طلبه باشند *((.

* به نقل از : حجة الاسلام و المسلمين رحيميان

اول كسي كه صورت دارايي خود را داد

اول كسي كه صورت دارايي خود را داد

وقتي قرار شد طبق اصل قانون اساسي مسؤلين صورت دارايي خود را بدهند اول كسي كه صورت دارايي

خود و متعلقين خود را داد امام بود و تمام موجوديش را نوشت و فرستاد كه الحمد للّه هم موجودي درست

و حسابي و چيزي نداشت!!. ما اقدام نكرديم از امام نخواستيم ولي امام خودش اول كسي بود كه اقدام كرد. از

تاريخش معلوم است. الآن در صندوق ديوانعالي كشور هست. درست مقابل اين شيوه امام ، بني صدر قرار

داشت كه تا آخر نداد. هر چه گفتيم بابا اين قانون است. گفت اگر بناي قانون باشد خيلي حرفها هست و از

اين جدلهايي كه مي كرد. جدل كرد و بالاخره نداد. لذا الآن صورت دارايي او با اينكه رييس جمهور بود در

ديوانعالي كشور نيست . البته غير از او هم يك آقاي وزيري بود كه لازم نيست اسمش را بياورم . او هم نداد

بقيه دادند ، منتها بقيه با اقدام ما دادند *.

73/ 3/ * به نقل از : آيت الله موسوي اردبيلي - روزنامه جمهوري اسلامي - 17

اين سجاده را ببر

اين سجاده را ببر

امام در مدرسه آقاي بروجردي در نجف روي يك قاليچه كلكي زبر نماز مي خواند يك نفر يك قاليچه

كاشاني مناسب سجاده آورد و خدمت ايشان تقديم كرد آقا دو شب با آن نماز خواند شب سوم كه با ايشان از

خانه بيرون آمديم كه به مدرسه برويم فرمودند آقاي فرقاني اين سجاده را ببر آن قاليچه اولي را بياور ما هم

ناچار شديم آن قاليچه نفيس را برداريم و همان قاليچه

زبر و خشن اولي را انداختيم *.

* به نقل از : حجة الاسلام و المسلمين فرقاني

اين مسجد را بايد احيا كرد

اين مسجد را بايد احيا كرد

امام در يكي از سفرهايشان به محلات كه مصادف با ماه رمضان در مسجدي دور افتاده ، متروك و بسيار

كوچك كه بيش از يك اتاق گلي نداشت به اقامه جماعت مي پرداخت و اين در حالي بود كه عده اي از علما

به ايشان پيشنهاد كردند كه در مسجد جامع شهر اقامه جماعت بفرمايند اما آن بزرگوار قبول نكرده و

فرموده بودند در مسجد جامع كسي هست كه اقامه جماعت كند ولي در اين مسجد كسي نيست كه اقامه

جماعت كند از اين روي اين مسجد را بايد احياء كرد *.

* به نقل از : حجة الاسلام و المسلمين توسلي - حوزه شماره 45 صفحه

با هزار مكافات راضي شدند

با هزار مكافات راضي شدند

اوايلي كه امام به نجف آمدند حاضر نبودند در منزلشان كولر باشد تا آقاي شيخ نصراللّه خلخالي اصرار كردند

كه آقا ، مردمي كه به بيروني شما مي آيند و مي نشينند گرمشان است. اين را كه گفت امام حاضر شدند براي

منزل كولر خريداري شود و با هزار مكافات حاضر شدند كه براي منزل چند پتو بخريم *.

* به نقل از : حجةالاسلام و المسلمين ناصري سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني - جلد 4

به صاحبانشان بر گردانيد

به صاحبانشان بر گردانيد

يك وقتي براي امام از كويت كولر هايي را( با توجه به هواي بسيار گرم نجف و اينكه امام در منزل كولر

نداشتند) به عنوان هديه فرستادند؛ هر چه سعي كردند كه آنها را نصب كنند امام اجازه ندادند و گفتند به

صاحبانشان برگردانيد. امام در طول مدتي كه در نجف بودند هيچ وقت حاضر نشدند يك ماشين خصوصي

داشته باشند. بلكه ايشان با ماشين كرايه رفت و آمد مي كردند *.

* به نقل از : حجةالاسلام و المسلمين محمد سجادي اصفهاني - سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني -

جلد 4

تا آخر عمر اجاره نشين بودند

تا آخر عمر اجاره نشين بودند

امام از اول عمرشان ، چه وقتي كه در قم بودند و چه موقعي كه به نجف تبعيد شدند و چه بعد از انقلاب كه

تا آخر عمر شريفشان در تهران سكونت داشتند ، خانه و ملك شخصي نداشتند و تا آخر عمر به صورت اجاره

نشين و مستأجر زندگي پر بركت خودشان را ادامه دادند *.

* به نقل از : حجةالاسلام و المسلمين رحيميان

درسي براي همه طلبه هاي نجف

درسي براي همه طلبه هاي نجف

در تمامي مدتي كه امام در نجف اشرف به سر مي بردند ، در خانه اي محقر كه مساحت آن شصت متر مربع

بود ، زندگي بسيار ساده اي را مي گذراندند. اين شيوه زندگي ، خود درسي براي همه طلبه هاي ساكن نجف

بود *.

* به نقل از : حجة الاسلام و المسلمين سيد محمد موسوي بجنوردي - پا به پاي آفتاب جلد 4 صفحه 206

ديوار منزل امام فرو ريخت

ديوار منزل امام فرو ريخت

با بودن همه امكانات مادي و توجيه استفاده از همه آنها امام و فرزندانشان خودشان را به حد يك طلبه

رسانده بودند. خانه شان بسيار قديمي بود و هيچ تشريفات و تشكيلاتي نداشت ، به طوري كه در يك زمستان

ديوار اتاق طبقه دوم منزل امام فرو ريخت ولي ايشان راضي نشدند كه خانه شان را عوض كنند. باز آن ديوار

را ساختند و همان جا ماندند *.

* به نقل از : حجةالاسلام و المسلمين محمد سجادي اصفهاني سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني -

جلد 6

زاهد واقعي

زاهد واقعي

امام به معناي واقعي كلمه زاهد بود ولي سعي مي كردند كه ظاهرشان اين صفت را نشان ندهد تا جايي در

اين مورد پيش مي رفتند كه ظواهر را به گونه اي مهيا مي كردند كه اصلاً زهد ايشان بروز نكند. امام زاهدي

بود كه نشان مي داد زاهد نيست يعني هيچ وقت لباس بد در انظار نمي پوشيد. اگر به بيروني ايشان مي

رفتيد ملاحظه مي كرديد كه فرشهاي خوب را در آنجا انداخته اند و فرشهاي ديگر را در اندروني *.

* به نقل از : آيت اللّه فاضل لنكراني- حضور شماره

شيشه نكرده بودند

شيشه نكرده بودند

حياطي كه امام از آن مي گذرند و به حسينيه مي آيند ، از آنجا كه اتاق مخصوصشان است ، با پلاستيك

سفيد و معمولي پوشانده بودند؛ يعني براي جلوگيري از سرما شيشه نكرده بودند *.

* به نقل از : آيت اللّه حائري شيرازي- شاهد بانوان - شماره 141

هيچ وقت به هواخوري نرفتند

هيچ وقت به هواخوري نرفتند

حاج احمد آقا مي گفتند امام در نجف تقريباً هيچ وقت به استراحت به معناي هواخوري و استفاده از ييلاق و

رفتن به باغ و امثال آن نپرداخته اند و با وجود آنكه در لطافت روح و طبع و ذوق امام بحثي نيست ، ايشان

نهايت دقت را داشته اند كه نظير همه مردم ايران كه زير فشار هستند ، زندگي كنند. در پاريس نيز امام به

محض آنكه در نوفل لوشاتو مستقر شدند ، همين رويه را از همان ابتدا پيش گرفتند و با وجود آنكه معلوم بود

كه حال و حوصله استفاده از لطافت هوا را دارند ، تكليف را مقدم بر اين امر قرار دادند و به محض آ نكه لازم

ديدند كه كنج اتاق بنشينند چنين كردند. روزهاي اول كه هنوز خانه اي براي محل اقامه نماز پيدا نشده بود

از لحاظ زندگي به امام سخت مي گذشت. دو سه اتاق توي هم بود كه بيش از يك در ورودي نداشت و

حضرت امام در اتاق عقب مي نشستند و البته همواره عده اي در اتاق جلو بودند و هنگامي كه ايشان مي

خواستند وضو بگيرند ، بايد از اين اتاق عبور مي كردند ، ولي ايشان همواره با نهايت آرامش و با

روحيه طلبگي

با اين وضع بر خورد مي كردند *.

60/ 11/ * به نقل از : دكتر حسن حبيبي_ روزنامه اطلاعات-

شجاعت

شما چرا اين جور مي كنيد ؟

شما چرا اين جور مي كنيد ؟

در مورد شبي كه امام را گرفتند و به تركيه تبعيد كردند خادم ما مشهدي حسين كه چاي مي داد مي

گفت: امام به مأمورين گفته بودند:(( اين چه بساطي است ، چرا شلوغ كرديد؟ خجالت نمي كشيد ، يكي از شما

مي آمد در ميزد مي گفت: كه خميني بيا ، خوب من هم مي آمدم)) ، بعدها خود آقا به من گفتند :(( موقع

رفتن به تهران به چاه نفت كه رسيديم ، گفتم كه تمام اين بدبختيهاي ما به خاطر اين نفت است ، شما چرا

اينجور مي كنيد و از آنجا تا تهران من با اينها صحبت كردم و يكي از اينها كه پيش من نشسته بود تا تهران

گريه كرد *((.

* به نقل از: حجةالاسلام و المسلمين سيد احمد خميني_ پيام انقلاب_ شماره 60

آمريكا هيچ غلطي نمي تواند بكند

آمريكا هيچ غلطي نمي تواند بكند

در جريان تصرف لانه جاسوسي ، اكثر مسؤولين مخالف بودند و هر روز مسأله تازه اي مطرح مي كردند . يكي

مي گفت با آمريكا نمي شود جنگيد. ديگري مي گفت آمريكا در منطقه نيرو پياده كرده. يكي مي گفت ناوگان

آمريكا آمده است . ولي امام مي فرمود:(( آمريكا هيچ غلطي نمي تواند بكند.)) لذا وقتي يكي از شخصيتهاي

انقلابي از توطئه ها پيش امام گله كرد ، امام به آرامي دست به سينه ايشان زد و فرمود :(( تو چرا مي ترسي؟

هيچ طوري نمي شود!))*

. * به نقل از: حجة السلام و المسلمين انصاري كرماني_ سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام_ جلد 2

با جيپ رو باز مي آيم

با جيپ رو باز مي آيم

روز قبل از پانزده خرداد 42 شاهد بودم كه چندين كاميون كماندوهاي مزدور شاه در قم حاضر شده بودند

تا سخنراني امام را به هم بزنند. عده اي رفتند منزل امام و به امام گفتند جان شما درخطر است اگر امكان

دارد امروز شما بيرون نياييد؛ ولي امام فرمودند :(( خير، با يك جيپ روباز مي آيم تا همه مرا ببينند.))*

62/ 3/ * حجةالاسلام و المسلمين حسن روحاني_ روزنامه كيهان_

حاضر نمي شدند كسي از ايشان محفاظت كند

حاضر نمي شدند كسي از ايشان محفاظت كند

در همان شبها و روزهاي سخت پس از حادثه مدرسه فيضيه كه در آن شبها سخت مي زدند و مي كوبيدند

و مجروح مي كردند ، امام با آقاي صانعي گاهي در كوچه هاي قم آخر شب با هم حركت مي كردند . من شبها

گاهي به امام پيشنهاد مي كردم كه اجازه بدهند چند نفر در خانه خدمت شما باشند كه يك وقت احياناً

نصف شب پيشامدي نشود؛ ولي امام حاضر نمي شدند كسي بماند يا همراهشان باشد و از ايشان محافظت

بكند.*

* به نقل از: آيت اللة محمد فاضل لنكراني _ سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني _ جلد 6

در نوفل لوشاتو تنها قدم مي زدند

در نوفل لوشاتو تنها قدم مي زدند

امام در پاريس روزي نيم ساعت قدم مي زدند . يك روز صبح پليس فرانسه سراسيمه آمد و ديد كه امام در

كوچه و خيابان نوفل لوشاتو تنها قدم مي زنند و اين مسأله براي آنها بسيار عجيب بود كه يك شخصيت

جهاني با اين همه دشمن كه دارد با چه جرأت و شهامتي اين چنين در اجتماعات و نماز جماعت ظاهر مي

شود. آن روز امام پس از نماز صبح و تعقيب نماز ، قدم زنان از در منزل خارج شده و در كوچه و خيابان

اطراف منزلشان قدم مي زدند. *

. * به نقل از: حجة السلام و المسلمين محتشمي_ سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني_ جلد 1

دولت ايران غلط كرد شما هم غلط كرديد

دولت ايران غلط كرد شما هم غلط كرديد

زماني كه امام در نجف مشرف بودند قضيه اختلاف ايران و عراق بر سر نوار مرزي و اروند رود اتفاق

افتاد. حكومت بعثي خواست نوشته هايي از علماي حوزه نجف بر عليه حكومت جبار ايران بگيرد . آنها پيش

خود خيال مي كردند كه امام چون تبعيدي هستند و دل پر خوني ازحكومت شاه دارند حتماً براي انتقام از

شاه اعلاميه بلند بالاي به نفع حزب بعث خواهند نوشت. ولي امام باصراحت لهجه در جلسه اي كه استاندار

كربلا و رييس ساواك و رييس شهرباني و فرماندار نجف بودند به آنها فرمودند:(( دولت ايران غلط كرد ، شما

هم غلط كرديد. اين مطلب مربوط به مراجع شيعه و مربوط به حوزه نمي شود كه بيايند براي شما نوشته اي

بدهند. خودتان برويد حلش كنيد.)) پس از پرخاش امام مزدوران

بعثي برآشفتند. يكي از همان حاضرين در

جلسه گفت:(( فردا ايشان را از نجف بيرون مي كنيم.)) اين سخن كه به گوش امام رسيد فرمودند :(( اينها

خيال مي كنند من دراينجا دل خوشي دارم در جايي كه اسلام علناً سركوب مي شود ، نواميس اسلام ناديده

گرفته مي شود و حرمت اسلام نگه داشته نمي شود ، چه جاي زندگي است؟ اين گذرنامه من ، هر جا

خواستيد مرا بفرستيد هر جا بروم بهتراز اينجاست. من در جايي راحتم كه در آنجا مسلمين در رفاه باشند. من

در اينجا چه دلخوشي دارم .)) و اين در حالي بود كه بعضي از آقايان مراجع از طرز برخورد امام با بعثي ها

ناراحت و نگران بودند كه نكند فردا هيأت حاكمه با زره پوش و لشكر مجهز به نجف اشرف يورش برده و آنها

را نابود كند!*

* به نقل از: حجة السلام والمسلمين كريمي_ پاسدار اسلام_ شماره

شديد ترين حمله به آمريكا

شديد ترين حمله به آمريكا

در قضيه كاپيتولاسيون يكي از مقامات آمده بود قم كه با امام ملاقات كند . امام اجازه ملاقات به او نداده

بود؛ لذا او هم به حضور آقا مصطفي رفته و گفته بود اگر امام عليه كاپيتولاسيون حرف مي زند مواظب باشد

عليه آمريكا حرف نزد و امروز عليه آمريكا حرف زدن خيلي خطرناكتر از سخن گفتن عليه شاه است . همين

باعث شد كه امام در آن سخنراني خود فرمودند:(( رييس جمهور آمريكا بداند كه امروز در پيش ملت ما از

منفورترين افراد بشر است امروز تمام گرفتاريهاي ما از آمريكا است )) و شديدترين حمله را به آمريكا

كردند.*

68/ 5/

* به نقل از: حجةالاسلام و المسلمين سيد حميد روحاني _ روزنامه جمهوري اسلامي

كي تفاهم كرده؟

كي تفاهم كرده؟

روزنامه اطلاعات يك مطلبي مي نويسد به نام تفاهم روحانيت و دولت ، كه آقاي خميني مي فرستد عقب

مسعودي مسؤول روزنامه اطلاعات كه (( اين تفاهم چيست و كجاست؟ بگو اين تفاهم را كي كرده ، من تفاهم

كرده ام ؟ آيا آقايان ديگر تفاهم كرده اند اين تفاهم بايستي روشن بشود !)) خلاصه او هم پيغام مي فرستد

كه اين مربوط به ما نيست و مقاله هم آن نبوده و يك همچنين چيزي بوده مثلاً ، خود اين مقاله از طرف

ساواك آمده ! آقاي خميني فشار مي آورد كه(( بايستي اين را خودت توي روزنامه بنويسي و تكذيب كني

، اگر نكني من تو را تكذيب مي كنم .)) خلاصه مسؤول روزنامه مي افتد روي عجز و التماس كه ما تقصير

نداريم و از طريق ساواك بود. دراين گير و دار ، سرهنگ مولوي رييس سازمان امنيت تهران مي آيد آنجا و به

آقا مي گويد كه من فكر مي كنم كه صلاح بر اين باشد كه شما دست از اين اعتراض و تكذيب كردن روزنامه

اطلاعات بر داريد و اگر بر نداريد در هر حال ما سربازيم ، و تا مي گويند ما سربازيم ، آقا مي توپد به او كه

:(( مرتيكه تو كجايت سرباز است ،! اگر سرباز بوديد چادر زنانه سرتان نمي كرديد كه فرار كنيد ، سرباز ما

هستيم كه در هر حال از اين مملكت دفاع كرديم و مي كنيم!)) خلاصه مولوي ديگر ديد هيچ چيزي نمي

تواند بگويد.*

* ناگفته ها_( خاطرات شهيد مهدي عراقي)

ما هم به كماندوهاي خود دستور مي دهيم

ما هم به كماندوهاي خود دستور مي دهيم

سال 42 ، صبح عاشورا ، در حالي كه امام در منزل خود نيز در ميان مردم نشسته بودند و به سخنان گوينده

اي كه ذكر مسايل مذهبي مي كرد ، گوش مي دادند. يكي از مقامات ساواك خود را به ايشان رسانيد و پس از

معرفي خود اظهار داشت:(( من از طرف اعليحضرت مأمورم به شما ابلاغ نمايم كه اگر بخواهيد در مدرسه

فيضيه سخنراني كنيد ، با كماندوها به مدرسه مي ريزيم و آنجا را به آتش و خون مي كشيم .)) قائد بزرگ

بدون اينكه خم به ابرو بياورند بي درنگ پاسخ دادند:(( ما هم به كماندوهاي خود دستور مي دهيم كه

فرستادگان اعليحضرت را تأديب نمايند!))*

* به نقل از: حجةالاسلام و المسلمين سيد حميد روحاني

ناراحت نباشيد من با شما هستم

ناراحت نباشيد من با شما هستم

وقتي امام را به تهران تبعيد كردند ، چند روز كه گذشت خدمتشان شرفياب شده. عرض كردم آقا موقعي كه

ريختند در منزلتان و حضرتعالي را آوردند ، دوست داريم شرحي از كيفيت ماجرا رابيان بفرماييد . امام

لبخندي زده و فرمودند:(( بله ، اينها ريختند تو خانه و لگد زدند به در و در را شكستند. من به آنها نهيب زدم

كه برويد من خودم مي آيم. لباسهايم را پوشيدم ، بعد آمدم و سوار ماشين شدم . ما در صندلي عقب ، وسط

نشسته بوديم. يك نفر اين طرف من نشسته بود يك نفر آن طرف ، و اين ها مسلح هم بودند ، اما در موقع

حركت مشاهده كردم كه عجيب مضطربند ، كف پاي اينها به كف

ماشين مي خورد ، كه خيلي محسوس

بود. من نگاهي كردم به صورتشان و گفتم چرا حالتان اين جوري شده ؟ چرا پاهايتان دارد اين جوري مي

شود. گفتند آقا ، واقعيتش مي ترسيم ، آنچنان رعب و ترس ما را گرفته كه اگر مردم قم بفهمند كه ما شما را

داريم مي بريم چي براي ما پيش خواهد آمد. در صورتي كه اين ماشين آنها تنها نبود وماشينهاي ديگر هم

همراهش مسلح بودند.)) بعد امام فرمودند:(( من دست گذاشتم رو پاهايشان و گ فتم من هستم ، ناراحت

نباشيد من تا با شما هستم مضطرب نباشيد. خلاصه به يك كيفيتي اينها تسكين پيدا كردند و اضطراب اينها

برطرف شد.))*

* به نقل از: حجةالاسلام و المسلمين حيدرعلي جلالي خميني _ سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني

. _ جلد 6

چرا وحشيگري مي كنيد؟

چرا وحشيگري مي كنيد؟

شب پانزده خرداد قبل از اذان صبح مأمورين شاه كه براي گرفتن امام آمده بودند و در حياط منزل خادم

ايشان را كتك مي زدند. آقا وقتي متوجه رفتار آنها شدند ، فرمودند:(( اين وحشيگريها چيه كه مي كنيد؟ روح

اللّه خميني من هستم به كس ديگر چه كارداريد ، چرا وحشيگري مي كنيد؟))*

* سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني _ جلد 2

همه بدون بازديد بدني به ملاقات من بيايند

همه بدون بازديد بدني به ملاقات من بيايند

يكي از اطرافيان آقاي خميني اظهار مي داشت ما از كساني كه به ملاقات آقا مي آمدند دم در مختصر بازديد

بدني مي كرديم كه مبادا اسلحه اي همراه داشته باشند. پس از آنكه آقاي خميني از اين موضوع با خبر شدند

دستور دادند همه بدون بازديد بدني به ملاقات بيايند . اين طرز رفتار ايشان از نظر شهامت اثر عجيبي روي

اطرافيان داشت. خيابان مجاور منزل امام در نوفل لوشاتو به هنگام نماز و سخنراني امام از سوي مأمورين

فرانسه مسدود مي شد كه در تمام ساعات شبانه روز ترددها را زير نظر داشتند و هر گونه بسته اي را باز و به

دقت بازرسي مي كردند مامورين حفاظتي سابق مستقر در محل ، جاي خود را پس از اين شايعات به

نيروهاي ورزيده با درجاتي بالاتر داده بودند و تعداد آنها به ده برابر افزايش يافته بود . آنان به اعضاي دفتر و

بيت امام گفته بودند دولت فرانسه گزارشي دريافت داشته مبني بر اينكه عده اي اجير از اتباع يكي از

كشورهاي آسيايي با گرفتن پانصد مليون دلار قصد ترور امام را دارند . در سطح

شهر پاريس و حومه و

فرودگاهها و مراكز حساس و مراكز اجتماع دانشجويان كاملاً وضع غير عادي به چشم مي خورد.*

--------------------------------------------------------------------------------

. * كوثر_ جلد 2 _ به نقل از: اسناد ساواك و مهندس بازرگان_ ماهنامه 15 خرداد 69

شهدا و خانواده هايشان

آيا شهيد شده اند ؟

آيا شهيد شده اند ؟

حالت احساسي امام در موقع شنيدن خبر شهادت دوستانشان ديدني است ، با اينكه چون كوه صبورند و

صبر مي كنند ولي سراپا عاطفه اند . مثلا وقتي شهيد بهشتي شهيد شدند ما جرات نمي كرديم به ايشان

بگوئيم . يكي از كارهاي من در طول اين سه سال بعد از انقلاب رساندن خبر شهادت دوستانشان است كه

بايد به ايشان بدهم . سعي مي كنم از مجروح شدن شروع كنم ولي امام اين اواخر ديگر فرصت نمي دهند و

تا مي گويم مثلا آقاي مدني يا دستغيب مورد سوء قصد واقع شدند. مي گفتند: شهيد شدند ؟ سكوت من

همه چيز را روشن مي كرد امام از شهادت مرحوم رجايي و بهشتي شديدا متاثر شدند . و از صميم قلب مي

گفتند:( بهشتي مظلوم زيست و مظلوم مرد *(

* به نقل از: حجت الاسلام و المسلمين احمد خميني- جهاد روستا شماره

خوشابه حال پدرانشان

خوشابه حال پدرانشان

امام علاقه خاصي به فرزندان شهدا داشتند وقتي آنها را در تلويزيون مي ديدند ، مي گفتند:( خوشا به حال

پدرانشان كه ره صد ساله را يك شبه طي كردند. معلوم نيست ما چه طور خواهيم مرد *(.

* به نقل از: فاطمه طباطبائي

مضايقه نكنيد

مضايقه نكنيد

اخيرا به نوشته اي از امام برخوردم كه مرقوم فرموده بودند : من ناراحتي تنفسي دارم فعلا برايم ملاقات

نگذاريد اما از ديدار با خانواده شهيدان مضايقه نكنيد *.

73/ 12/ * به نقل از: حجت الاسلام و المسلمين احمد خميني- هفته نامه اميد- 21

من هم پدرم را نديده ام

من هم پدرم را نديده ام

اگر بچه شهيدي به ديدن امام آمده بود، بعدا كه آقا ما را ميديدند از آن بچه برايمان تعريف ميكردند . امام از

ديدن آنها واقعا لذت مي بردند و احساس خوبي پيدا مي كردند. بعد از فوت دامادشان _ آقاي اشراقي_ امام به

بچه هاي خردسال آن مرحوم ميگفتند:( من هم مثل شما بودم. من هم پدرم را نديدم *(.

* به نقل از: فاطمه طباطبائي

گريه گفتند بس است

گريه گفتند بس است

به حسب مسئوليت هايي كه در شوراي مديريت حوزه علميه قم داشتيم گاهي ضرورت داشت به خدمت امام

مشرف شويم و گزارشي از امور جاري حوزه را به اطلاع ايشان برسانيم. در يكي از گزارشها كه از امور حوزه

تهيه كرده بودم جهات مختلف از قبيل آمار طلاب ، پايه هاي درسي ، تعداد قبوليها و نظاير آن را به استحضار

ايشان رساندم. نوبت به ارائه آمار شهداي حوزه رسيد. امام از تعداد شهداي حوزه كه مطلع شدند اشك از

ديدگان مباركشان جاري شد و فرمودند: بس است.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت الله فاضل لنكراني- حضورشماره

انگيزه تاسيس بنياد 15 خرداد

انگيزه تاسيس بنياد 15 خرداد

امام بودجه بنياد 15 خرداد را خودشان تامين كردند. به اين ترتيب كه به برادرمان جناب آقاي صانعي وحاج

احمد آفا فرموده اند كه وجوهات مازاد بر خرج حوزه علميه وطلاب صرف رفع مشكلات وبهبود خانواده هاي

شهدا بشود. پس از آن به نظر خود ايشان رسيده بود كه با اين وجوهات فروشگاههايي براي رفاه حال خانواده

هاي شهدا ومستضعفان و محرومان تاسيس شود. انگيزه تاسيس بنياد پانزده خرداد چنين بود و دستور

تاسيس آن مستقيما از سوي امام صادر شده بود.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام و المسلمين كروبي- روزنامه اطلاعات 2151361

بالاتر از مكه رفته است

بالاتر از مكه رفته است

وقتي به ديدار امام رفتيم ، گفتم: حضرت امام، به همراه مادر همه شهدا تصميم گرفته ايم كه اگر اجازه

بفرماييد ما هم به جبهه برويم و لااقل يك سنگي به طرف دشمن كافر كه حتي اجساد عزيزانمان را به ما

نداده است پرتاب كنيم تا ما هم مانند فرزندانمان شهيد بشويم . امام فرمودند : نه همين شما اين چنين

فرزنداني داريد اين بالاترين اجر است. شما بايد صبر كنيد و دعا كنيد براي پيروزي اسلام . من گفتم حاج

آقا، حسين امسال قرار بود از طرف سپاه به مكه مشرف گردد. امام فرمودند: ناراحت نباشيد، حالا بالاتر از مكه

رفته است.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: مادر سردار شهيد هويزه سيد حسين علم الهدي - شاهد بانوان شماره 167

به خودش بخشيدم

به خودش بخشيدم

همسر شهيدي آمده بود چيزي به من داد و گفت اين را خدمت امام براي جبهه ببريد. خدمت امام رسيده آن

هديه را تقديم كردم و گفتم از همسر يك شهيد است. ايشان فرمودند : بدهيد به خودش من به خودش

بخشيدم.*

--------------------------------------------------------------------------------

63/ 5/ * به نقل از: حجت الاسلام والمسلمين هاشمي رفسنجاني- روزنامه جمهوري اسلامي-

دستور دادند حقوقي معين شود

دستور دادند حقوقي معين شود

پس از فاجعه 15 خرداد خانواده هاي شهداي اين فاجعه چندين ديدار با امام داشتند. بچه هاي افراد كشته

شده را مي آوردند و امام آنها را روي دامان خود مي نشانيد و مورد محبت قرار مي داد . در آن جلسه ها

بعضي از ذاكرين امام حسين مرثيه هايي مي خواندند. امام با ديدن فرزندان شهدا خيلي متاثر مي شدند . از

همان موقع بود كه دستور دادند شهريه و حقوق و مواجبي براي اين خانواده ها تعيين شود.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام و المسلمين مهدي كروبي

سلام مرا به خانواده هاي شهدا برسانيد

سلام مرا به خانواده هاي شهدا برسانيد

امام در ملاقات با استاندار سمنان فرمودند:( سلام مرا به همه مردم استان مخصوصا به خانواده هاي شهدا

برسانيد.)*

--------------------------------------------------------------------------------

59/ 9/ * به نقل از: محضر نور جلد 1 صفحه 382 روزنامه اطلاعات 11

شب به منازل شهدا مي رفتند

شب به منازل شهدا مي رفتند

ابتداي پيروزي انقلاب كه امام در قم بودند شبها به منزل خانواده هاي شهدا مي رفتند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام و المسلمين انصاري كرماني- سرگذشتهاي ويژه از زند گي امام خميني- جلد

غالبا از خانواده شهدا بودند

غالبا از خانواده شهدا بودند

يكي از كارهايي كه مورد علاقه امام بود در زماني كه حالشان مساعد بود گاهي روزي تا ده صيغه عقد را مي

خواندند. ولي اين اواخر به روزي دو عقد محدود شده بود. گاهي اوقات افرادي نمي توانستند خدمت ايشان

برسند لذا امام گاهي روزي سه چهار صيغه غيابي عقد مي خواندند واين افراد غالبا يا از خانواده شهدا بودند

يا از افراد جانباز و معلول جنگ و يا همسران شهدايي بودند كه مي خواستند ازدواج بكنند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام والمسلمين توسلي

قيافه ايشان متغير شد

قيافه ايشان متغير شد

خانمي در تبريز به من گفت كه پسر من در دست عراقي ها اسير بوده و اخيرا شنيدم كه پسر اسيرم را

شهيد كرده اند. آمدم به شما بگويم كه به امام به گوئيد از بابت بچه هاي ما ناراحت نباشيد ما سلامتي امام را

مي خواهيم. خدمت امام كه اين را گفتم آن چنان قيافه ايشان متغير شد و اشك از چشمشان آمد كه ديدن

آن حالت ايشان، انسان را متاثر مي كرد.*

--------------------------------------------------------------------------------

62/ 8/ * به نقل از: آيت الله خامنه اي- روزنامه جمهوري اسلامي- 7

عشق به مردم

اگر براي مردم است

اگر براي مردم است

دكتر ها مي گفتند:( امام خودشان مي خواستند بروند . هر جا را درست كرديم جاي ديگر بدنشان بيمار

شد.) دكتر عارفي گفته بودند:( هر چه ما تك زديم بدن امام پاتك زد .) آن روز دايي براي ما صحبت كرد

گفت:( آقا شانس ندارند بايد دعا كرد. فقط 2 % شانس دارند.) شب ما در بيمارستان بوديم . خانم خيلي گريه

ميكردند. به دكتر ها گفتند:( مثل اينكه نه دعاهاي ما و نه كوشش شما!) دكترها گفتند:( بايد باطري در قلب

كار بگذاريم . از آقاي خامنه اي و ديگران اجازه اين كار را گرفتند. صبح آقا به دكترها گفته بودند:( من ميدانم

زنده نمي مانم. اگر مرا براي خودم نگه داشته ايد به حال خودم بگذاريد. اما اگر براي مردم است هر كاري

ميخواهيد بكنيد *(.

* به نقل از: زهرا اشراقي- زن روز- شماره 1220

خوشحالي امام از كار سواد آموزي

خوشحالي امام از كار سواد آموزي

وقتي امام در قم بودند دستور تشكيل نهضت سواد آموزي را دادند. من هم در مدرسه اي يك كلاس درس

در همان زمان امام نارحتي قلبي اوليه پيدا ? داشتم كه تعداد زيادي از خانمها در آن ثبت نام كرده بودند. اتفاق

كردند. وقتي كه نزد ايشان مي رفتم يكي از مسائلي كه هميشه خوشحالشان ميكرد و مي خواستند كه در آن

رابطه برايشان صحبت كنم. همين كار سواد آموزي بود. وقتي از برنامه هاي كلاس مي گفتم خوشحال مي

شدند و چهره شان باز مي شد. اين مسئله باعث مي شد كه من حرفهايم را براي شادي بيشتر امام تكرار

كنم *.

69/ 3/ * به

نقل از: فاطمه طباطبايي - روزنامه اطلاعات

ماشين كجاست؟

ماشين كجاست؟

امام را بعد از صحبت در فرودگاه نمي گذاشتند به بهشت زهرا بروند و مي گفتند : خطرناك است . آيت الله

منتظري و مرحوم طالقاني از امام خواستند يكسره به منزل بروند. شهيد بهشتي هم همين نظر را داشتند. ولي

وقتي آنها خوب حرفهايشان را زدند امام پيشنهاد آنها را رد كردند و به من گفتند:( ماشين كجاست؟ من به

مردم قول داده ام كه به بهشت زهرا بروم.) و همين طور هم شد. هر چند در بهشت زهرا امام نزديك بود بعد

از سخنراني در ميان جمعيت له بشوند و حالشان به هم خورد ولي الحمدلله به خير گذشت *.

* به نقل از: حجت الاسلام والمسلمين سيد احمد خميني- جهاد روستا- شماره 236

20 دقيقه اشك مي ريختند

20 دقيقه اشك مي ريختند

پس از ماجراي 15 خرداد خدمت امام مشرف شدم و به مدت 35 دقيقه حادثه 15 خرداد را براي ايشان

توضيح دادم. امام حدود 20 دقيقه اشك مي ريختند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام والمسلمين واعظ طبسي- پيام انقلاب- شماره 82

اجازه نمي دادند

اجازه نمي دادند

در نجف كه هوا خيلي گرم بود امام كولري در منزل نداشتند بعضي از آقايان كه خدمت ايشان مشرف مي

شدند اصرار مي كردند كه ولو براي يك ساعت هم شده به كوفه تشريف ببرند و از هواي خنك استفاده كنند

ولي امام قبول نمي كردند. علت اين بود كه مرتب خبر مي آوردند كه مردم ايران در زندان تحت شكنجه اند

؛ حتي در نجف با پنكه ، كولرهاي دستي درست مي كردند كه از هواي زير زمين استفاده مي شد و ما مي

خواستيم كه منزل امام هم اين كار بشود ولي آقا اجازه نمي دادند.*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين قرهي- سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني- جلد

از ملت ايران خجالت مي كشم

از ملت ايران خجالت مي كشم

وقتي كويت امام را نپذيرفت امام مجددآ به عراق برگشته و شب را در يكي از هتلهاي بصره خوابيدند. و صبح

روز بعد به فرودگاه بغداد رفتند. در فرودگاه امام فرمودند:( من از اين مرز به آن مرز خواهم رفت شما وحشت

از ملت ايران كه اين چنين عشق به شهادت دارند و چنين ? نداشته باشيد و دنبال كارهايتان باشيد. من واقع

دنبال انقلاب هستند خجالت مي كشم.)*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام والمسلمين ناصري- سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني- جلد 4

اهل كجا هستي؟

اهل كجا هستي؟

پس از بازگشت امام به قم در سال 43 سيل ارادتمندان و مشتاقان از سراسركشور به سوي قم و منزل امام

سرازير شد. يك روز حضور امام بوديم. يك روستايي از يكي از شهرهاي خراسان آمده بود كه با امام ملاقات

كند. خيلي مشتاق امام بود و اشك شوق مي ريخت. امام متوجه حال او كه شد با عنايت خاصي وي را كنار

خود نشانيد و به او اظهار محبت مي كرد. بعد دستور دادند كه برايش چاي بياوريد و مثل يك برادر كه با

برادر ديگر گرم مي گيرد با او احوالپرسي كردند كه اهل كجايي ; شغلت چي هست؟ تا حال او را عادي كند و

ثير واقع شديم.* ? ما كه آنجا بوديم بسيار تحت ت

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت اسلام والمسلمين مهدي كروبي

اگر خدا اجازه شفاعت بدهد

اگر خدا اجازه شفاعت بدهد

امام علي رغم كارهاي زيادي كه داشتند با كمال ملاطفت و مهرباني روزانه گاهي خطبه عقد 5 نفر را مي

خواندند. در اين مسئله معمولآ آقاي صانعي وكيل از طرف مرد و امام از طرف دختر وكيل ميشدند روزي امام

به دختر خانمي كه براي عقد آمده بود فرمودند:( شما من را وكيل كنيد كه شما را به ازدواج اين مرد در

آورم) دختر در جواب امام عرض كرد :( من شما را وكيل ميكنم در دنيا به شرط اينكه شما در آخرت از من

شفاعت كنيد.) امام مقداري مكث كرده سپس فرمودند:( معلوم نيست من در آخرت شفاعت كنم _ اهل

شفاعت باشم _ ولي اگر خدا به من اجازه شفاعت داد از تو شفاعت ميكنم.)*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام والمسلمين انصاري كرماني - سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني جلد

به خود كشاورزان منتقل شود

به خود كشاورزان منتقل شود

در اطراف اصفهان زميني بابت وجوه شرعيه به امام واگذار شده بود ايشان هم يكي از فضلا را براي فروش و

دريافت وجه وكيل كرده بودند. بعد از مدتي _ حدود ديماه 64 _ به عرض امام رسيد اقدام لازم به عمل آمده

ولي كشاورزاني كه روي زمين كار ميكنند وضع خوبي ندارند و به منزل آقاي پسنديده آمده اند و از اينكه

دستشان از كار روي زمين كوتاه مي شود ناراحتند. امام همين كه صحبت از كشاورزان شد با لحني قاطع و

محكم فرمودند:( به خود كشاورزها منتقل شود. بگوئيد به آنها بدهند.)*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام والمسلمين رحيميان

بگو ديگر نياورد

بگو ديگر نياورد

امام شبها اكثرآ حاضري مي خوردند مثلآ نان و پنير با ريحان يا با خربزه و يا خيار . يكروز در ايام عيد

مقداري ريحان تازه كه در تهران هنوز دست نداده بود براي امام از اصفهان آوردم و بعد به برادرم گفتم تا

ريحان تهران برسد هفته اي يك بار توسط كسي كه به تهران مي آيد براي من بفرست. كه مي فرستادم و

امام مصرف مي كردند. يك شب كه براي امام شام بردم ريحان تمام شده بود امام به خدمتكار منزل گفتند

ريحان نداريد؟ او گفته بود نه تمام شده. امام فرمودند به ميريان بگو بخرد او هم به من گفت. گفتم فردا ريحان

از اصفهان مي آيد او هم رفت عين حرف من را به امام گفت. ايشان كه متوجه شد ريحان از اصفهان مي آيد

و مال تهران نيست به او گفته بود برو به ميريان بگو اگه ديگر

ريحان بياوري نمي خورم. من فكر مي كنم كه

در همه مغازه ها هست و همه مي خورند پس بگو از اصفهان مي آورند . بگو ديگر نياورد.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: سيد رحيم ميريان

ديگر جشن نگرفتند

ديگر جشن نگرفتند

اوايلي كه امام به نجف تشريف آوردند اعياد مذهبي مثل عيد فطر ، قربان ، نيمه شعبان ، سوم شعبان، سيزده

رجب ، تولد حضرت زهرا و اين اعياد را به علامت جشن در بيروني مي نشستند و آقايان و طلاب تشريف مي

آوردند ولي موقعي كه خبر زندان رفتنها و شكنجه شدنهاي مبارزين مسلمان به گوش امام رسيد حضور در

اين مراسم و برگزاري آن را به طور كلي ترك كردند و ديگر جشن نگرفتند. بعدها ما فهميديم يكي از دلايلي

كه ايشان حاضر نمي شدند شبها از هواي خنك كوفه استفاده كنند اين بود كه ايشان حاضر نمي شدند

برادرهاي ما در زندان تحت شكنجه و فشار رژيم شاه باشند و ايشان بروند لب شط كوفه و از هواي خوب

آنجا استفاده كنند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام والمسلمين قرهي.

شما روح من هستيد

شما روح من هستيد

غروب روز ورود امام با ديگر برادران خسته و كوفته و در كميته استقبال از امام در مدرسه رفاه براي رتق و

فتق امور در حال برنامه ريزي بوديم كه امام نزد ما تشريف آوردند و ما هم شعار ( روح مني خميني بت

شكني خميني) را سرداديم. امام عباي خودشان را روي زمين پهن كردند و نشستند و با نگاههاي پدرانه در

پاسخ بچه ها فرمودند:( عزيزان من شما روح من هستيد.) و در اين ميان همه بچه ها به گريه افتادند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: روح الله مهدوي- پا به پاي آفتاب- جلد 2 - صفحه 180

مردم را در جريان بگذاريد

مردم را در جريان بگذاريد

موقعي كه در مجلس شوراي ملي مسئله انجمن هاي ايالتي و ولايتي مطرح شد امام علاوه بر اينكه اساتيد

حوزه علميه را جمع كرده و در اين باره شور و مشورت مي كردند بعد لازم ديدند كه نامه هايي براي علماي

استان ها و شهرستانها بفرستند كه حوزه علميه قم را ياري كنند. من هم با اذن امام مامور شدم كه از مشهد

تا زاهدان بروم وعلماي بلاد را ببينم و نامه هاي امام را به آنها بدهم و از آنها بخواهم كه مردم را در جريان

بگذارند و مصيبات اسلام را بيان كنند و طومار بدهند.*

------------------------------------------- -------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام والمسلمين سيد محمد جوادعلم الهدي- سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني-

جلد 5

مردم نقل مي پاشيدند

مردم نقل مي پاشيدند

در بحبوحه انقلاب توفيق يافتم به زيارت عتبات مقدسه در عراق نايل شوم. در آخرين شب جمعه اي كه در

كربلا به زيارت حضرت سيدالشهدا و حضرت ابوالفضل العباس( س) نايل شدم مقارن با ايامي بود كه امام تحت

نظر رژيم بعثي عراق به سر مي بردند. ايشان به زيارت حضرت ابوالفضل مشرف شدند زنان عرب با ديدن

چهره نوراني امام ( با اينكه ايشان را خيلي نمي شناختند) به رسم سنت خود هلهله زدند و بر سر امام نقل

مورين امنيتي با ديدن اين صحنه خيره خيره به مردم زل زده بودند.* ? پاشيدند و به دور امام حلقه زدند م

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: محمد خامه يار

عطوفت و مرباني

از سخت ترين شبهاي زندگي امام

از سخت ترين شبهاي زندگي امام

شبي كه امام را به سلول انفرادي در حبس منتقل كردند مأموران رژيم براي آزار روحي ايشان فردي را در

سلول مجاور شكنجه مي دادند و صداي ضجه و فرياد وي بلند بود امام براي اينكه ديگر آن فرد را شكنجه

نكنند نذري كرده بودند. خود آقا بعدها به من فرمودند:(( آن شب از سخت ترين شبهاي زندگيم بود *((.

. * به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين سيد احمد خميني_ كوثر _ جلد 2

از همسايگان عذر بخواهيد

از همسايگان عذر بخواهيد

پس از آنكه هجرت از پاريس و سفر امام به ايران قطعي شد . امام به من دستور دادند كه در نوفل لوشاتو به

منزل همسايگان بروم و از اينكه در مدت اقامتشان از سكوت حاكم بر دهكده محروم شده اند ، از طرف ايشان

از آنها عذر بخواهم. من به اتفاق آقاي اشراقي و يكي دو نفر ديگر به ديدارهمه همسايه هاي آن دهكده رفتيم

، و پيغام امام را رسانديم و از آنها معذرت خواهي كرديم *.

* به نقل از: حجةالاسلام و المسلمين سيد احمد خميني كوثر جلد 2

امام شديداً عاطفي هستند

امام شديداً عاطفي هستند

امام شديداً عاطفي هستند مثلاً وقتي نجف بودند و گاهي خواهرهايم مي آمدند آنجا ، و بعد مي خواستند

بروند طوري بود كه من هيچ وقت موقع خداحافظي قدرت ايستادن توي حياط و ديدن خداحافظي آنها را با

امام نداشتم ، مي گذاشتم و مي رفتم . مرحوم برادرم هم همين را مي گفتند كه من آن لحظه خداحافظي را

نمي توانم ببينم . چون امام تا آن حد با فرزندان خود عاطفي برخورد مي كنند كه انسان تحمل ديدن آن را

ندارد . اما يك ذره شما فكر كنيد اين مسايل روي تصميم گيريهايشان و يا در آن كارهايي كه مي خواهند

بكنند اثردارد ، ندارد *.

. * به نقل از: حجةالاسلام و المسلمين سيد احمد خميني_ پيام انقلاب_ شماره 60

اين عكس را به تو امانت مي دهم

اين عكس را به تو امانت مي دهم

آقا يك زحمتي هم براي يكي از نوه هايشان كشيدند. يكي از دخترهاي من دوازده سال بچه دار نشد ، وقتي

كه بچه دار شد ولي بچه او را نديد و من خيلي ناراحتم. به اندازه اي علاقه به اين بچه داشتند كه عكس اين

بچه را بالاي سر جايي كه خوابيدند گذاشته بودند. يك روز فرستادم گفتم كه يك عده مهمان هستند مي

خواهند عكس بچه را ببينند و آقا گفتند كه من اين عكس را امانت به تو مي دهم اين را ببريد نشان دهيد و

بعد برگردانيد براي من. خودشان اين عكس را در يك قابي كه مقوايي است گذاشته بودند.*

* به نقل از: صديقه مصطفوي_ سروش _ شماره 476

اگر كسي بيمار بشود

خودكار در چشمتان نرود

خودكار در چشمتان نرود

امام تا اين حد مواظب بودند كه اگر ما مشغول نوشتن چيزي بوديم به ما مي گفتند ، مواظب باشيد خودكار

در چشمتان نرود. مي گفتيم خودكار چه ربطي به چشممان دارد؟ مي گفتند ممكن است يك وقت بچه روي

شما بيفتد و خودكار در چشمتان برود *.

69/ 3/ * به نقل از: زهرا اشراقي _ ويژه نامه روزنامه اطلاعات 14

رقت قلب نسبت به كارگر منزل

رقت قلب نسبت به كارگر منزل

كارگر منزل امام هر چه ضعيفتر باشد امام رقت قلبشان نسبت به او بيشتر از بقيه است *.

* به نقل از: زهرا مصطفوي

مگر صندلي نيست كه بنشينيد

مگر صندلي نيست كه بنشينيد

امام در روزهايي كه حالشان هيچ خوب نبود و ما به زيارتشان در بيمارستان مي رفتيم همين كه ما را كنار

تختشان مي ديدند با محبت مي فرمودند مگر صندلي نيست كه بنشينيد ، مي گفتيم آقا ما راحت هستيم

مي فرمودند نه خسته مي شويد *.

* به نقل از: فرشته اعرابي

نصف ثواب مستحبات براي حاج آقا مصطفي

نصف ثواب مستحبات براي حاج آقا مصطفي

يك روز مادرم مي گفت كه آقا بعد از شهادت دايي مصطفي ثواب مستحباتشان را با ايشان نصف كرده

بودند؛ بدين معني كه هر عمل مستحبي را كه انجام مي دادند نصف ثواب را براي دايي ني ? ت مي كردند *.

* به نقل از: حجةالاسلام و المسلمين مسيح بروجردي( نوه امام(

وقتي تصوير مجروحين را مي ديدند

وقتي تصوير مجروحين را مي ديدند

واقعاً امام وقتي كه مجروحين را در تلويزيون مي بينند خيلي ناراحت مي شوند. از حالات خاصشان اين است

كه وقتي ناراحت مي شوند دو دستشان را جلوي صورتشان مي گيرند. و من خيلي وقتها مي ديدم اين حالت

از نگاه كردن به صحنه تلويزيون براي ايشان پيش آمده است تا جايي كه به ذهنم مي رسيد كه به مسؤولين

صدا و سيما بگويم اين صحنه ها را پخش نكنيد چون كم كم در قلب ايشان اثر مي گذارد *.

* به نقل از: زهرا مصطفوي

وقتي مي خواستند بخوابند

وقتي مي خواستند بخوابند

از تمام دوران جواني يادم هست امام وقتي بعد از ظهرها مي خوابيدند و در اتاق شان احياناً مگسي ديده مي

شد ، ايشان هيچ وقت مگس ها را از بين نمي بردند. لاي در را باز مي كردند و مگسها را يكي يكي بيرون مي

كردند . كه اين كار ، گاهي دقايق زيادي طول مي كشيد *.

* به نقل از: زهرا مصطفوي

آخرين ملاقات با شهيد اشرفي اصفهاني

آخرين ملاقات با شهيد اشرفي اصفهاني

امام نسبت به شهيد اشرفي اصفهاني علاقه خاصي داشتند . در آخرين ملاقاتي كه آن شهيد بزرگوار با امام

داشتند ، امام با ايشان معانقه گرمي كردند به طوري كه براي ايشان سابقه نداشت و پس از پايان ملاقات به

بنده فرمودند:(( من از برخورد امام چنين دريافتم كه اين آخرين ملاقات من خواهد بود .)) ايشان دقيقاً

درست يك روز بعد از ديدار امام به شهادت رسيدند .*

64/ 7/ * به نقل از: حجة السلام و المسلمين اشرفي اصفهاني_ روزنامه كيهان _ 23

الآن بياوريدش داخل

الآن بياوريدش داخل

روزي يك خانم ايتاليايي كه شغل او معلّمي و دينش مسيحيت بود ، نامه اي آكنده از ابراز محبت و علاقه

نسبت به امام و راه او همراه با يك گردنبند طلا براي ايشان فرستاده بود. وي متذكر شده بود كه اين گردنبند

را كه يادگار آغاز ازدواجم است و به همين جهت آن را بسيار دوست دارم ، به نشانه علاقه و اشتياقم نسبت

به شما و راهتان تقديم مي كنم. مدتي آن را نگهداشتيم و بالاخره با ترديد از اينكه امام آن را مي پذيرند يا

نه ، همراه با ترجمه نامه خدمت ايشان برديم. نامه به عرضشان كه رسيد ؛ گردنبند را نيز گرفتند و روي ميزي

كه در كنارشان قرار داشت ، گذاشتند. دو سه روز بعد ، اتفاقاً دختر بچه دو يا سه ساله اي را آوردند كه پدرش

در جبهه مفقود الاثر شده بود . امام وقتي متوجه شدند فرمودند :(( الآن بياوريدش داخل )) سپس او را روي

زانوي خود نشاندند و صورت مباركشان

را به صورت بچه چسبانيده و دست بر سر او گذاشتند . حالتي كه

نسبت به فرزندان خودشان هم از ايشان ديده نشده بود. مدتي به همين حالت آهسته با آن دختر بچه سخن

گفتند با آنكه فاصله ما با ايشان كمتر از يك و نيم متر بود شنيدن حرفهاي ايشان براي ما دشوار بود. بچه كه

افسرده بود بالاخره در آغوش امام خنديد . آنگاه امام همان گردنبندي را كه زن ايتاليايي فرستاده بود

برداشتند و با دست مباركشان برگردن دختر بچه انداختند. دختر بچه در حالي كه از خوشحالي در پوست

خود نمي گنجيد از خدمت امام بيرون رفت.*

* به نقل از: حجة السلام و المسلمين رحيميان.

امام نسبت به آنها التماس مي كردند

امام نسبت به آنها التماس مي كردند

بنده خودم شاهد اشكها و گريه هاي امام براي جدا شدن افراد از جريان انقلاب بودم و مي ديدم وقتي كه

روحانيون ، سياستمداران ، جوانان چپ زده والتقاطي ، راه خودشان را از فرهنگ انقلاب جدا مي كردند ، امام

چگونه گريه مي كردند و چگونه تلاش مي كردند كه آنها را به مسير تقوا و فضيلت دعوت كنند. در بعضي از

موارد من از واسطه هاي مكرري بودم كه از طرف ايشان پيغام مي فرستادم . امام به آنها التماس مي كردند

كه شما راه خودتان را از مردم و توده هاي ميليوني جدا نكنيد.*

* به نقل از: حجةالاسلام و المسلمين انصاري كرماني_ يادواره اربعين ارتحال امام .

اگر كسي بيمار بشود

اگر كسي بيمار بشود

امام علاقه عجيبي به همسر و فرزندان و نوه ها و حتي وابستگان خود دارند . حتي اگر يكي از اعضاي دفتر

ايشان بيمار شود ، مرتب احوالپرسي مي كنند. سفارش مي كنند به مداوا و پزشك ، و مرتب از وضع او جست

و جو مي كنند ، و امر به رفتن به بيمارستان. يك روز حاج احمد آقا براي خواندن پيام امام به جايي رفته و

امام صحبت ايشان را از راديو مي شنيدند. ايشان قبل از پيام گفت كه امروز حالم مساعد نبود. آقا فوراً سراغ

گرفتند كه حال ايشان چطور است و چرا بيماراند؟*

* به نقل از: حجةالاسلام و المسلمين انصاري كرماني_ پيام انقلاب_ شماره 50

به بچه كاري نداشته باشيد

به بچه كاري نداشته باشيد

روزي با پسرم حامد كه چهارساله بود نزد امام رفتيم. امام در اتاقي نشسته بودند و يك گوني بزرگ كه تا

نصفه پر از كاغذ و نامه بود، در كنارشان قرار داشت. امام يكي يكي نامه ها را بيرون مي آوردند و مي خواندند

. آنهايي را كه لازم بود پاسخ بدهن د زير پتو مي گذاشتند تا بعداً به آن بپردازند و بقيه را كنار مي

گذاشتند. سلام كرده ، نشستيم امام با حامد شروع به صحبت كردند. مثلاً پرسيدند اسم پدرت چيه؟ با اينكه

اسم بنده را مي دانستند پس از لحظاتي حامد با امام شروع به بازي كرد ، براي اينكه بچه مزاحم كار ايشان

نشود ، اجازه خواستم مرخص شوم و بچه را هم ببرم . آقا گفتند:(( به بچه كاري نداشته باشيد، شما اگر كاري

داريد بفرماييد.)) كه بنده مرخص

شدم بعد از نيم ساعت فكر كردم شايد بچه امام را اذيت كند. برگشتم كه

او را ببرم ديدم سرش را روي زانوي امام گذاشته و پايش را به ديوار تكيه داده و با امام صحبت مي كند و

مي گويد اين كاغذ را درست بگذار ، درست بچين و از اين حرفها. و امام هم مي خنديدند . گفتم حامد بيا

برويم . قبول نكرد. به آقا گفتم :(( اجازه مي دهيد ايشان را ببرم؟ مزاحم شماست .)) ا مام فرمودند :(( نه ، بچه

مزاحم نيست شما برويد *((!

* به نقل از: علي ثقفي( برادر همسر امام(

درس خواندن براي خدمت به اسلام است

درس خواندن براي خدمت به اسلام است

65 نامه يكي از ائمه جمعه محترم كه مورد شناخت حضرت امام و از شاگردان ايشان بود / 5/ در تاريخ 20

، رسيد. مضمون نامه اين بود : هفت سال است كه امام جمعه هستم و روزي چهارده ساعت به كار اشتغال دارم

از كارهاي علمي بازمانده ام و محفوظاتم را از دست داده ام اجازه بدهيد استعفا كنم و مدتي را دوباره به

حوزه باز گردم. به عرض مباركشان رسيد. امام فرمودند:(( درس خواندن براي خدمت به اسلام و مسلمين است

و الآن شما مشغول اين خدمت هستيد. اگر مشكل شما در اين است كه مي خواهيد درس بخوانيد و به

كارتان مشغول باشيد ، لكن سعي كنيد مطالعه هم داشته باشيد.))*

* به نقل از: حجة السلام و المسلمين رحيميان.

دريافتند علي مريض است

دريافتند علي مريض است

امام بغايت عاطفي بودند. براي مثال ايشان با علي فرزند حاج احمد آقا بسيار انس داشتند و شايد ساعت ها

با او مشغول بازي بودند يادم هست به اتفاق برخي از دوستان براي زيارت مرقد مطهر امام هشتم به مشهد

مقدس رفته بوديم و علي نيز با ما همراه بود. امام كه با كسي تلفني صحبت نمي كردند پس از تماسي كه با

تهران گرفته شده بود خواستند با علي صحبت كنند وقتي كه با ايشان صحبت كردند با استعداد خارق العاده

اي كه دارند فوراً دريافتند كه ايشان مريض هستند و سفارش به حفاظت از وي كردند. *

* به نقل از: حجةالاسلام و المسلمين آشتياني_ مرز داران_ شماره

دلم براي رجائي تنگ شده است

دلم براي رجائي تنگ شده است

يك روز امام به حاج احمد آقا فرموده بودند دلم براي رجائي تنگ شده است. قرار بود فرداي آن روز ايشان

خدمت امام برسند. به همان اندازه كه امام از بني صدر و ليبرالها نفرت داشت و دوست نمي داشت آنها پيش

او باشند به آقاي رجائي علاقه مند بود و ايشان را مي پذيرفت.*

* به نقل از: حجةالاسلام و المسلمين انصاري كرماني

عكس يادگاري بگيريم

عكس يادگاري بگيريم

شهيد آيت اللّه اشرفي اصفهاني قبل از شهادت مي گفتند اين بار كه به محضر امام رفتم ايشان طور ديگري

به من نگاه كردند و به من گفتند با هم عكس يادگاري بگيريم.*

67/ 8/ * به نقل از: حجة السلام و المسلمين اديب_ روزنامه كيهان

قم شهر من است

قم شهر من است

آن روزي كه مردم قم آمده بودند به حسينيه جماران به ديدار امام ، امام با آنها برخورد همشهري مي

كردند. چند روز بعد خدمت ايشان بوديم گفتيم :(( آقا شما اهل خمين هستيد يا اهل قم ؟ )) امام

فرمودند:(( قم به راستي شهر من است ، من با مردم اين شهر انسي ديرينه دارم.))*

65/ 4/ * به نقل از: آيت اللّه شهيد بهشتي_ روزنامه جمهوري اسلامي

ملاطفت امام با فرزند شهيد

ملاطفت امام با فرزند شهيد

يك روز در جماران بودم ، امام تازه به جماران تشريف آورده بودند. اوايل جنگ بود و بين كساني كه مي

آمدند براي ديدار امام ، زن جواني بود كه تازه شوهرش را از دست داده و يك دختر چند ساله هم همراهش

بود. دختر خيلي بي تاب بود و گريه مي كرد ، از صبح فرياد زده بود ، تمام سر و صورتش خاكي بود و اشك در

گونه هايش موج مي زد. مادرش ناراحت بود و دلش مي خواست كه به يك نحوي اين كودك را خدمت امام

برساند و اين كودك پدر از دست داده را آرامش ببخشد. مي گفت كه من هيچ ناراحت نيستم كه شوهرم

شهيد شده چون خودم مقدمات رفتن به جبهه همسرم را فراهم كردم اما چه كنم كه اين بچه آزارم مي دهد

و فكر مي كنم كه تنها راه اين باشد كه امام عنايتي بفرمايند. آن وقت برادر من دست بچه را گرفت رفتيم

خدمت امام. آقا در حياط قدم مي زدند وقتي كه بچه را ديدند انتظارمان اين بود كه امام دستي به سرش

بكشد و ما

او را پيش مادرش برگردانيم. اما وقتي كه امام ، اين دختر نالان و گريان را ديدند روي سنگهاي

كنار حوض نشستند و اين كودك را به بغل گرفتند و دست محبت و نوازش به سر و صورتش كشيدند و

اشكهايش را پاك كردند. و مدتي با اين بچه مشغول بودند و بعد وقتي كه خوب آرامش در بچه حاكم شد ، او

را رها كردند ، و ما به مادرش رسانديم.*

. * به نقل از: علي ثقفي_ پيك ارشاد_ تير ماه 68

هديه امام به دو خانم مسيحي

هديه امام به دو خانم مسيحي

وقتي امام در آستانه بازگشت به ايران بودند ، مقارن غروب آفتاب دو خانم فرانسوي به در اقامتگاه امام آمدند

و تقاضاي ملاقات كردند چون امكان ملاقات نبود؛ از آنها عذر خواهي كردم. شيشه كوچكي كه در آن مقداري

خاك بود و در آن مهر و موم بود در دستشان ديده مي شد. گفتند اگر ملاقات ممكن نيست رسم ما اين است

وقتي به كسي علاقه مند شديم هنگام خداحافظي و جدايي بهترين هديه را به او تقديم مي كنيم و اين

خاك وطن ماست كه پيش ما عزيزترين هديه است ، به امام تقديم كنيد و براي هر يك از ما يك قطعه

عكس با امضاي ايشان بياوريد. وقتي جريان به محضر امام عرض شد با تبسمي شيرين شيشه را گرفتند و دو

قطعه عكس را امضاء فرمودند ، عكس ها را كه به آنها دادند بوسيدند و با تشكر رفتند.*

. * به نقل از: حجةالاسلام و المسلمين فردوسي پور_ سرگذشت هاي ويژه از زندگي امام خميني_ جلد

قناعت و زهد

آقا شهريه نمي گرفتند

آقا شهريه نمي گرفتند

امام در جواني طلبه اي بودند كه با يك مقدار پول كه از ارث پدر داشتند زندگي مي كردند و به همين

جهت آن حقوق و شهريه طلبه اي را نمي گرفتند من يادم است آن موقع آقاي شيخ عبدالكريم حائري قبل

از آقاي بروجردي بودند ، اصلاً مؤسس حوزه علميه بودند كه باز خود امام براي ما تعريف مي كردند كه رفتند

از اراك ايشان را دعوت كردند و آوردند به قم وحوزه علميه را تأسيس كردند. مرحوم شيخ به طلاب يك

حقوقي مي

داد كه الآن هم رسم است كه مي دهند. اما آقا نمي گرفتند و مي گفتند :(( اين پولي كه دارم

براي من كافي است .))*

* به نقل از : زهرا مصطفوي

اتاق بايد پر نور باشد

اتاق بايد پر نور باشد

امام معتقدند اتاق بايد پر نور باشد البته هر وقت از اتاق بيرون مي روند چراغها را خاموش مي كنند.*

* به نقل از: زهرا مصطفوي

اين باقيمانده آب واجب وضو بود

اين باقيمانده آب واجب وضو بود

يكي از دوستان از من تقاضا نمود كه جهت تبرك ، باقيمانده آب وضوي آقا را برايش ببرم ، ظرفي زير دست

ايشان قرار داده و خواهش وي را به آقا عرض كردم هنگامي كه آبهاي چكيده شده از وضوي ايشان را از

داخل ظرف جمع كردم به مقدار يك شيشه كوچك قرص بود. امام با تبسمي فرمودند :(( اين باقيمانده آب

واجبات وضو بود)).*

* به نقل از: حجةالاسلام مسيح بروجردي - حضور شماره

با همين مقدار بايد زندگي كنيم

با همين مقدار بايد زندگي كنيم

مادرم هم گاهي تعريف مي كند از گذشته كه حالا مي تواند آدم بگويد يك گله است به اينكه چه سختي

هايي را تحمل كرده اند . مثالي كه دارند اين كه مي گفتند جيب قباي آقاي تو را از رو نمي گذاشتم چون

اگر مي گذاشتم بعد ها كه بايد آن را بر مي داشتم قسمت پايين آن را كت كنم ، اين خطي را كه مال جيب

بود مي افتاد بالاي شانه و اشكال پيدا مي كرد به همين جهت من جيب را اين جوري درست نمي كردم تا

بعد وقتي مي خواهم آن را به كت تبديل كنم مشكلي پيش نيايد. حتي بعد از اين كه اين كت پاره مي شد

اين كت را پشت و رو مي كردم و كهنه بچه مي كردم. خيلي مشكل است اصلاً اين براي ما باور كردني

نيست. اما ايشان مي گفتند من اين كار را مي كردم چون بودجه نداشتيم امام مي گفتند :(( همين مقدار را

دارم و با همين مقدار هم بايد زندگي كرد.))*

* به

نقل از : زهرا مصطفوي

ليوان را تا حدي كه مي خوريد پر كنيد

ليوان را تا حدي كه مي خوريد پر كنيد

امام در مورد اسراف نكردن خيلي تأكيد مي كردند. مثلاً مي گفتند : يك دانه دستمال كاغذي را اگر مي شود

علاوه بر يك بار، دوباره مصرف كرد دور نيندازيد. و ليوان آب را تا حدي پر كنيد كه مي توانيد بخوريد.*

* به نقل از: يكي از نوه هاي امام- پا به پاي آفتاب - جلد 1 - صفحه 232

وقتي مادرم صحبت مي كند

وقتي مادرم صحبت مي كند

وقتي كه مادرم صحبت مي كنند ، ما مي فهميم زندگيشان خيلي در فشار گذشته است. چون امام هم مقيد

بودند و هم خيلي احتياط كار ، حتي شهريه هم نمي گرفتند. مادرم مي گويد كه قباي آقا را وقتي كهنه و پاره

مي شد برمي داشتم تكه تكه مي كردم و از آن لباس بچه مي كردم. يا تمام كتهاي شما را از قسمتهاي پايين

قبا مي دوختم ، و يا لباستان وقتي خيلي پاره مي شد پول مي دادم پارچه چيت مي خريدم . اينها نشان مي

دهد كه زندگيشان چقدر سخت بوده است. اما امام معتقد بودند كه بس است و همين قدر كافي است.*

* به نقل از : زهرا مصطفوي - شاهد بانوان - شماره 149

اين چه برخوردي است؟

اين چه برخوردي است؟

حاج احمد آقا نقل مي كرد كه گاهي كه دو دستمال كاغذي را از يك قوطي بيرون مي آوريم ، امام ناراحت

مي شوند و مي گويند اين چه برخوردي است؟، خودشان وقتي مي خواهند از دستمال استفاده كنند يك

دستمال را چهار تكه مي كنند و از هر تكه جداگانه استفاده م ي كنند و باز مي گفتند كه ايشان مي

گويند:(( من اوقاتم تلخ مي شود وقتي كه مي بينم گزارشهاي مختلفي از اطراف مي آيد ، شهرباني ، سپاه،

ژاندارمري، وزارت كشور و غيره و همه يك مطلب را روي كاغذ نوشتنه اند و فرستاده اند ، امام مي

فرمودند:(( اين چه وضعي است كه در مملكت از كاغذ اين جور استفاده مي شود؟ *((

61/ 12/ * به نقل از :

حجة الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني_ روزنامه اطلاعات 14

بدهيد به كسي كه استفاده كند

بدهيد به كسي كه استفاده كند

امام هداياي عتيقه و نفيسي از قبيل قرآن خطي را كه به ايشان داده مي شد مي فرمودند بدهيد به جايي كه

بتوانند حفظ كنند. در يك مورد قرآن خطي گرانبهايي را فرمودند كه به كتابخانه آستان قدس رضوي

فرستاده شود. ايشان كتابهايي را كه از سوي مؤسسه هاي انتشاراتي يا از سوي نويسندگان به محضرشان

فرستاده مي شد جز در چند مورد انگشت شمار كه كتابهاي عرفاني جديدالطبع بود( كه آنها را نزد خودشان

نگاه مي داشتند) در بقيه موارد بعد از ملاحظه اجمالي مي فرمودند :(( ببريد بدهيد به كسي كه از آنها

استفاده كند *.((

* به نقل از : حجة الاسلام و المسلمين رحيميان

بين طبقه ضعيف استحمام مي كردند

بين طبقه ضعيف استحمام مي كردند

زماني كه امام به حمام تشريف مي آوردند ، بر خلاف وضع خاص آن زمان كه حمامي ها مكانهايي را با توجه

به سطح طبقاتي براي مردم در نظر گرفته بودند ، در بين طبقه ضعيف و قشر پايين استحمام مي كردند *.

* به نقل از : حسين شهرزاد ( همسايه امام در قم) _ مجله شاهد_

دليلي ندارد اسراف شود

دليلي ندارد اسراف شود

در ملاقاتي كه با امام داشتيم ايشان ضمن ابراز نگراني از عدم انسجام نشريات خبري ، فرمودند كه بولتنهاي

متعدد و مختلف به صورت اسراف آميزي از طرف نهادها و ارگانهاي مختلف منتشر مي شود كه بعضاً تكراري

است و دليلي ندارد كه چنين اسرافي انجام گيرد و در اين رابطه فرمودند جلسه اي با حظور مسؤولين نهادها

و ارگانهايي كه اين بولتنها را منتشر مي كنند تشكيل شود تا از چنين اسرافي جلوگيري به عمل آيد *.

62/ 3/ * به نقل از : كمال خرازي_ روزنامه اطلاعات _ 23

ز تلفنهاي دفتر استفاده شخصي نكنيد

ز تلفنهاي دفتر استفاده شخصي نكنيد

امام از يك زندگي بسيار ساده بر خوردار هستند ، آن گونه كه افراد معمولي جامعه زندگي مي كنند. ايشان با

اينكه هميشه مبلغ زيادي از وجوهات اسلامي در اختيارشان هست اما دقت بسيار زيادي روي موارد مصرف

آن مي نمايند. بارها امام به افرادي كه در دفتر هستند ، به طور خيلي جدي اخطار فرمودند كه راضي نيستم

از تلفنهاي دفتر براي كارهاي شخصي تان استفاده كنيد؛ به همين جهت هم ما معمولاً براي كارهاي شخصي

ازتلفنهاي عمومي و بيرون استفاده مي كنيم *.

* به نقل از: حجةالاسلام و المسلمين انصاري كرماني - پيام انقلاب - شماره 52

كمال زهد

كمال زهد

4× به خاطر دارم زماني كه حاج آقا مصطفي عروسي كردند ، امام به عنوان هديه عروسي يك تخته قالي 3

نيم دار و كهنه براي ايشان خريدند *.

71/ 7/ * به نقل از: آيت اللّه خلخالي_ روزنامه جمهوري اسلامي 27

چيزي بر اموال خود نيفزودند

چيزي بر اموال خود نيفزودند

ما در تمام طول عمر امام شاهد بوديم كه ايشان چيزي بر اموال خود نيفزودند. تنها ملك مختصري از پدر

بزرگشان مانده بود كه مزروعي بود. در آمدي كه از همان زمين به دست مي آمد ، خرج مي كردند *.

* به نقل از : آيت اللّه جعفر سبحاني- پا به پاي آفتاب - جلد 3 صفحه 213

امام حتي كفن از خود نداشتند

امام حتي كفن از خود نداشتند

نكته اي كه مي تواند براي همه ما بسيار پند آموز باشد ، اين است كه همان شبي كه مي خواستند امام را

غسل و كفن كنند ، ديدند كه اين رهبر عظيم و بزرگمرد عالم اسلام حتي يك كفن نيز از خود ندارد ، و اين

حاكي از نفس مهذب و خصلتهاي پيامبر گونه امام بود *

* به نقل از: تيموري، از محافظين بيت امام

اينها را نگذاريد خراب شوند

اينها را نگذاريد خراب شوند

در منزل امام درخت توتي وجود داشت. توت زيادي مي آورد كه معمولاً به زمين ريخته شده و از بين مي

رفتند. امام مي فرمودند:(( اينها را نگذاريد خراب بشوند ، جمع كنيد.)) درخت خرمالويي هم بود كه آقا مي

فرمودند:(( از خرمالوهايي كه مي چينيد به باغبانها هم بدهيد)).*

* به نقل از: عيسي جعفري

در فاصله وضو شير آب را مي بندند

در فاصله وضو شير آب را مي بندند

در پاريس من بارها ناظر وضو گرفتن امام بوده ام و ديده ام كه ايشان در فاصله به جا آوردن اعمال وضو شير

آب را مي بندند. و در موقع لزوم دوباره باز مي كنند تا مبادا آب اضافي از شير خارج شود. گاهي مي ديدم كه

اگر آقا آب مي خوردند باقيمانده آب ليوان را خالي نمي كردند بلكه كاغذي روي آن مي گذشتند تا بعداً از

آن استفاده كنند براي امام ماندن و گرم شدن آب مسأله اي نبود .*

* به نقل از: مرضيه حديده چي - سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني جلد 4

از تكلفات دوري مي كردند

از تكلفات دوري مي كردند

امام از بسياري از تكلفاتي كه ساير مراجع داشتند ، از قبيل رفت و آمد كردن ، دستبوسي ، تعظيم و تكريم و

در خانه را باز كردن دوري مي كردند.*

* به نقل از: حجةالاسلام و المسلمين صادق احسان بخش

از كوچه ها مي رفتند

از كوچه ها مي رفتند

طلبه ها بعد ار درس دنبال امام راه مي افتادند و امام براي آنكه نگويند چقدر مريد دارند راهشان را عوض

مي كردند و از كوچه ها مي رفتند و حاضر نبودند از خيابان بروند. گاهي ما از مسجد مي آمديم بيرون و به

طرف حرم مي رفتيم. ايشان از كوچه ها مي رفتند و ما فكر مي كرديم مي روند منزل ، اما بعد مي ديديم

نزديك حرم دوباره پيدايشان مي شد معلوم شد ايشان از كوچه ها مي رفتند كه طلبه ها دنبالشان نباشند.*

. * به نقل از : حجةالاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني_ آينده سازان_ شماره 11

تشك را كنار زدند

تشك را كنار زدند

امام در ايام تابستان بعضي از سالها كه حوزه علميه قم تعطيل بود به محلات تشريف مي بردند و در مسجد

جامع شهر قبل از غروب و در ماه مبارك رمضان درس اخلاق مي گفتند. روزي امام براي درس گفتن وارد

مسجد شده و متوجه شده كه آن روز تشكي براي ايشان انداخته اند. فوراً آن را كنار زدند و مثل ساير مردم

روي زيلوي مسجد نشستند.*

. * به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين توسلي _ سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني _ جلد

لطافت روح

اين گل سه روزه است

اين گل سه روزه است

مادرم نقل مي كرد روزي امام كنار باغچه قدم مي زدند ، در باغچه گلهاي زيادي بود . خدمت ايشان كه

رفتم. آقا به من گفتند: (( اين گل چند روزه است؟)) گفتم نمي دانم. فرمودند : (( اين گل سه روزه است .))

گلهاي ديگر را هم نشان داده و گفتند كه هر كدام چه موقعي باز شده اند و چند روزه هستند . بعد گلها را

نامگذاري كردند. به گلي كه تازه غنچه كرده بود اشاره كرده و گفتند: (( اين علي است آن يكي حسن و آن

يكي ياسر است. آن گل تويي و آن يكي احمد .)) بعد به گل پژمرده اي اشاره كرده و گفتند: (( اين هم منم.))

اين گونه برخوردها نشانگر روح لطيف امام بود كه در اشعار عرفانيشان هم آشكار است.*

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين سيد حسن خميني_ حماسه مقاومت_ جلد 2

اينها چه زيبا هستند

اينها چه زيبا هستند

روزي امام در ايوان منزل مشغول نماز مغرب بودند. يكباره صداي آژير طنين انداز شد. آقا سلام پايان نماز را

قرائت مي كردند. من در چهره شان دقيق شدم ، هيچ تغييري در حالت چهره ايشان پديد نيامد. پس از پايان

نماز نيم نگاهي به آسمان كرده و با لحني آرام به گلوله هاي آتشين پدافندها كه سطح آسمان را پوشانده

بود. نگاهي كرده و فرمودند:(( اينها را ببين چه زيبا هستند.))*

. * به نقل از: حجةالاسلام و المسلمين سيد حسن خميني_ حماسه مقاومت_ جلد 2

تيغ دست علي را اذيت نكند

تيغ دست علي را اذيت نكند

يك روز كه با امام مشغول قدم زدن بودم ايشان در مقابل يك ساقه گل محمدي ايستادند و گفتند: علي كه

مي آيد دستش را به اين گل بزند ، تيغ دستش را مي برد ، سر اين تيغ را شما ببريد كه نرم باشد و تيغ دست

علي را اذيت نكند. از قضا باغباني كه به گلها مي رسيد ، تمام تيغهاي آن ساقه را از بالا تا پايين زد . بعد كه

ايشان ديدند ، با تأثر گفتند: چرا اين طور كرده اين آقا و همه را زده؟ من فقط آن يك تيغ را كه پايين بود

گفتم بزند. چرا به اين گل آسيب رساند؟*

* به نقل از : فاطمه طباطبايي

در تميزي ضرب المثل بودند

در تميزي ضرب المثل بودند

آقا خيلي پاكيزه بودند. به حدي كه يكي از خصوصيات بارز ايشان ، نظافت زيادشان بود از سنين جواني شان

ما يادمان است كه در تميزي و نظافت ضرب المثل دوستانشان بودند. آن ايام كه ما بچه بوديم اين كوچه ها

گل بود. به طوري كه تمام طلبه ها تا زانو و شانه عبايشان گلي بود ولي ايشان آنقدر آرام توي كوچه راه مي

رفتند و قدم برمي داشتند كه گاهي مثلاً حدود ده لكه گل پشت عبايشان بود عبا را مي آوردند توي اتاق

جلوي بخاري مي گذاشتند خشك كه مي شد ما اين لكه ها را با دم قاشق پاك مي كرديم و ماهوت پاكن

مي زديم.*

* به نقل از : فريده مصطفوي

روزي هفت بار ادوكلن مي زدند

روزي هفت بار ادوكلن مي زدند

امام روزي هفت بار ادوكلن مصرف مي كنند. چون بين دو نماز مستحب است كه عطر مصرف شود . همين

طور بين دو نماز مستحب است كه ريش را شانه كنند ، شانه در جانمازشان هست . امام تسبيح را به صورت

خاصي بالاي سجاده مي گذارند. نه همين طوركه هر كجاي سجاده باشد. چون آن هم مستحب است. بعد بلند

مي شوند و مي آيند به اطاق ديگر كه ادوكلن بزنند ، بعد بر مي گردند دو مرتبه سر نماز.*

* به نقل از: زهرا مصطفوي_( سخنراني در دانشگاه شهيد چمران اهواز).

شما هم همين كار را بكنيد

شما هم همين كار را بكنيد

امام به جهت تميزي كه دارند دمپاييهاي مختلفي دارند ؛ يعني پنج_ شش تا دمپايي دارند. دمپايي اتاق ، حياط

و دستشويي ايشان همگي جداست. يك روز من گفتم شما مي گوييد ساده ، در صورتي كه شش_ هفت جفت

دمپايي داريد اما ما يك جفت داريم گفتند:(( شما يك جفت داريد يك سال مي پوشيد من هفت جفت دارم

هفت سال مي پوشم ، اسراف نكردم اما دمپايي كه توي آشپزخانه مي پوشم با توي اتاق فرق كند، شما هم

همين كار را بكنيد.))*

* به نقل از: زهرا مصطفوي

شنا مي دانستند

شنا مي دانستند

امام آگاهي زيادي از فن شنا نداشتند ولي در حد معمولي شنا مي دانستند.*

* به نقل از: حجةالاسلام والمسلمين سيد احمد خميني.

قاشق براي ماست هست

قاشق براي ماست هست

بچه كه بودم نانم را در داخل كاسه ماست زدم و خوردم. همين كه مي خواستم بزنم توي ماست انگشتم به

ماست خورد. آقا زدند روي دست من. خيلي كوچك بودم پنج تا شش ساله بودم. طبيعتاً متوجه شدند كه من

ناراحت شدم و دستم را كشيدم كنار. بعد دست مرا گذاشتند توي دهانشان و گفتند:(( من از دست تو بدم

نمي آيد اما ما بايد سر سفره اي كه جمعي نشسته اند دقت داشته باشيم كه قاشق براي ماست

هست.)) يعني نظافت را خيلي رعايت مي كنند در عين سادگي. *

* به نقل از: زهرا مصطفوي.

قرص را با قاشق مي خورند

قرص را با قاشق مي خورند

باور كنيد امام قرص كه مي خوردند با قاشق مي خوردند ، نانشان را با قاشق مي خوردند؛ يعني به آن دست

نمي زدند. اين از نظر نظافت ايشان است.*

* به نقل از: زهرا مصطفوي.

كدام درخت قشنگ تر است

كدام درخت قشنگ تر است

يك بار كه با امام در حياط قدم مي زدم به من گفتند: اگر گفتي كدام يك از درختها قشنگ تر است؟ من تا

آن موقع توجهي به اين موضوع نكرده بودم كه مثلاً طرز قرار گرفتن شاخه روي ساقه به درخت زيبايي

خاصي مي دهد. اين بود كه گفتم:(( خوب، اين يكي.)) امام گفتند: همين طور نگو. چه دليلي براي قشنگي اين

درخت داري؟ برو دو سه روز فكر كن. من هم به شوخي گفتم :(( چون اين درخت سبز است!)) آقا گفتند : نه

برو ببين زيبايي يك درخت در چيست. ببين طرز قرار گرفتن ساقه و شاخه چطور است. تنه درخت چه شكلي

است. برگهاي آن چطور بر شاخه ها قرار گرفته اند. سايه درخت چطور است ... اينها را يكي يكي مي گفتند و

به من نشان مي دادند. بعد ادامه دادند ببين تركيب اين درخت در كل چطور است . جزء جزء آن چطور

است. درخت ديگري در گوشه حياط بود. نيم ساعت مانده به غروب من داشتم با ايشان در ح ياط قدم مي

زدم. گفتند: فاطي! نيستي! صبح پيش از آفتاب كه من قدم مي زنم ، نمي داني كه اين درخت چقدر قشنگ

است. وقتي خورشيد از آن پشت به قسمت بالاي درخت مي زند ، اين قسمت درخت زيبايي

خاصي پيدا مي

كند.*

* به نقل از : فاطمه طباطبايي

مگر من شاعرم

مگر من شاعرم

زماني كه به اقتضاي رشته تحصيلي ام ، يكي از متون فلسفي را مي خواندم ، بعضي از عبارات دشوار و مبهم

كتاب را با امام در ميان مي گذاشتم. كم كم اين پرسش و پاسخ به يك جلسه درس بيست دقيقه اي تبديل

شد. اين بود تا يك روز صبح ، كه براي شروع درس خدمت ايشان رسيدم. دريافتم كه امام با يك رباعي طنز

آميز به من هشدار داده اند.

فاطي كه كنون فلسفه را مي خواند

از فلسفه فاء و لام وسين مي داند

اميد من آن است كه با نور خدا

خود را ز حجاب فلسفه برهاند

اين شعر را كه ديدم ، مجدانه از ايشان ابيات ديگري در خواست كردم . چند روز بعد اين اشعار را نوشتند:

فاطي! به سوي دوست سفر بايد كرد

از خويشتن خويش گذر بايد كرد

هر معرفتي كه بوي هستي تو داد

ديوي است به ره ، از آن حذر بايد كرد

تقاضاي مكرر من كم كم تأثير كرد. چون مدتي بعد چنين سرودند:

فاطي! تو و حق معرفت يعني چه؟!

دريافت ذات بي صفت يعني چه؟!

نا خوانده الف ، به يا نخواهي ره يافت

ناكرده سلوك موهبت يعني چه؟!

آنچه به من جرأت اصرار مي داد ، لطف بي كران آن عزيز بود اين چنين بود كه هر دم بر خواهش هاي من

افزوده مي شد اين ماجرا تا آنجا پيش رفت كه از ايشان درخواست سرودن غزل كردم و ايشان عتاب

كردند. مگر من شاعرم؟! ولي من

همچنان به اصرار ادامه دادم تا اينكه چند روز بعد چنين شنيدم:

تا دوست بود تو را گزندي نرسد

تا اوست غبار چون چندي نبود

بگذار هر آنچه هست و او را بگزين

نيكو تر از اين دو حرف پندي نبود

عاشق نشوي اگر كه نامي داري

ديوانه نه اي اگر پيامي داري

سستي نچشيده اي اگرهوش تو راست

ما را بنواز تا كه جامي داري *

به نقل از: فاطمه طباطبايي

پژمرده شده ام ودارم مي روم

پژمرده شده ام ودارم مي روم

يك بار امام حين قدم زدن مقابل يك گل ديواري ايستاده و گفتند: هر وقت من به اين گل نگاه مي كنم

، مي گويم اين علي است كه دارد شكفته مي شود. همان جا گل بزرگي هم بالاي درخت بود كه پژمرده شده

بود و تا حدودي برگهايش ريخته بود. ايشان به آن گل اشاره كرده و گفتند: آن هم خودم هستم كه ديگر

پژمرده شده ام و دارم مي روم. هميشه بين اين دو تناسبي مي بينم. اين غنچه علي است كه دارد باز مي شود

و آن هم من هستم كه سرازير شده و دارد پژمرده مي شود.*

* به نقل از: فاطمه طباطبايي

بعد از ظهر ها به كوه مي رفتند

بعد از ظهر ها به كوه مي رفتند

امام بعضي از تابستانها به دركه تهران تشريف مي آوردند و يك ماه در منزل يك پيرزن با خانواده بسر مي

بردند. عصر كه مي شد امام با همان لباس روحانيت به كوه تشريف مي بردند و كوهنوردي مي كردند . اين

عمل امام تا حدود سن پنجاه سالگي ايشان ادامه داشت *.

* به نقل از: علي ثقفي

به مسواك خيلي اهميت مي دهند

به مسواك خيلي اهميت مي دهند

شايد خيلي از مردم تقيدي به مسواك كردن نداشته باشند ، ولي امام مقيد هستند . ايشان به استحمام به

موقع و معطّر كردن بدن خيلي اهميت مي دهند *.

. * به نقل از: حجةالاسلام و المسلمين حسن ثقفي_ پابه پاي آفتاب_ جلد 1 _ صفحه 145

خيلي خوش ذوق هستند

خيلي خوش ذوق هستند

گاهي پيش آمده كه بنده يا ديگران مقداري گل ياس براي امام برده ايم و آقا با خنده و تبسم لطيف و

مليحي استقبال كرده اند . امام خيلي خوش ذوق اند و اشعار خوبي مي گويند دفترچه شعري داشتند كه

حاوي اشعار خوبي بود كه در حمله ساواك به منزل ايشان در قم ، آن را به غارت بردند *.

* به نقل از: حجةالاسلام و المسلمين حسن ثقفي- پابه پاي آفتاب _ جلد 1 _ صفحه 145

رأس ساعت هشت و نيم حمام مي رفتند

رأس ساعت هشت و نيم حمام مي رفتند

امام هر هفته رأس ساعت هشت و نيم صبح روز جمعه حمام مي رفتند ساعت نه بيرون مي آمدند و بلافاصله

آماده قرائت زيارت عاشورا مي شدند اگر زمستان بود داخل اتاق و اگر بهار بود روي صندلي كنار ايوان مي

نشستند و زيارت عاشورا مي خواندند *.

* به نقل از: سيد رحيم ميريان

هر وقت بلند مي شدند خود را در آينه مي ديدند

هر وقت بلند مي شدند خود را در آينه مي ديدند

در منزل امام آينه اي به ديوار قرار داشت. اين آينه مخصوص امام بود كه هر وقت بلند مي شدند در آينه

خود را مرتب مي كردند و من به اين نظم و ترتيب و كار امام از همان زمانها پي برده بودم. آن زمانها طلبه ها

هيچ وقت مقيد به آينه و اين گونه كارها نبودند ، علماي پيرمرد كه ابداً به اين امور توجه نداشتند ليكن امام

خيلي مرتب بود ، الان نيز همين طور است در اتاقشان آينه اي بالاي سرشان هست . كه در آن خود را مي

بينند و مرتب مي كنند. ايشان خيلي منظم و مرتب هستند *.

. * به نقل از: آيت اللّه خامنه اي_ ماهنامه 15 خرداد_ شماره

مرتبه علمي امام

روايات را مي شكافتند

روايات را مي شكافتند

چندي پيش ، امام يكي از كتابهايشان را كه در زمينه حكمت و عرفان بود ، به من دادند تا آن را پاكنويس

30 سالگي نوشته بودند . من با ديدن آن كتاب _ كنم. اين كتاب را در سال 1350 قمري ، يعني حدود 35

، واقعاً بر ارادتم به ايشان افزوده شد. كتابي كه در آن سنين جواني نوشته بودند ، يك حكيم هشتاد_ نود ساله

هم مشكل بتواند آن را بنويسد. نكات ظريف و لطيفي دارد كه باعث تعجب خواننده مي شوند . مثلاً مؤلف

روايتي را به شكلي معنا كرده بود ، ولي ايشان به گونه اي ديگر ، كه به كل ، آن روايت را زيرورو مي كرد

، بررسي مي نمود . يا مؤلف روايتي را به

نفع طايفه خود معنا كرده بود و تصور نمي رفت كه معناي ديگري

هم داشته باشد. ولي امام با بياني زيبا و در چند خط كوتاه آن را توضيح داده بودند *.

* به نقل از: حجة السلام و المسلمين حسن ثقفي - پابه پاي آفتاب- جلد 1 ، صفحه 145

از قلم ني استفاده مي كردند

از قلم ني استفاده مي كردند

امام قلمداني داشتند و مطالب خود را با قلم ني مي نوشتند و همه كتابهاي تأليف شده ايشان ( نسخه

اصل) با قلم ني نوشته شده است . مگر بعد از انقلاب كه مجبور به تند نويسي بودند و از خود نويس استفاده

مي كردند .*

-------------------------------------------------------- ------------------------

* به نقل از: آيت اللّه جعفر سبحاني- مصاحبه با صدا و سيما.

از نظر اسلوب شعري درست نيست

از نظر اسلوب شعري درست نيست

نه تنها در تاريخ معاصر بلكه در تاريخ گذشته هم در بين فقها و مجتهدين كمتر اتفاق افتاده است كه كسي

در همه علوم و معارف اسلامي نه تنها وارد باشد ، بلكه تخصص هم داشته باشد و حتي بالاتر ، طبع شعر هم

داشته باشد و در اين زمينه تخصص هم داشته باشد يادم مي آيد وقتي كتاب مبارزه با نفس ( جهاد اكبر

) امام را تنظيم كردم به مناسبت فرمايشي كه ايشان در ضمن بحث اخلاقيشان بيان كرده بودند كه بسياري

دنيا را در همان ديد محدود مي نگرند و دنيايشان همان دنياي ماديت است و بينششان جولان ندارد كه

فراتر از دنياي مادي را ببينند شعري در پاورقي آوردم كه :

چو كرمي كه ميان سيب نهان است

زمين و آسمان او همان است

بعد ديدم امام قبل از چاپ ، آن را مطالعه كردند ، نوشتند :(( آوردن اين شعر از نظر اسلوب شعري اين طور

درست نيست . مگر اينكه شعر را به اين صورت در بياوريد .

چو كرمي كو ميان به نهان است

زمين و آسمان او همان است )).*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل

از: حجة السلام و المسلمين سيد حميد روحاني _ سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني؛ جلد 1

، صفحه 80

اين آيه خطاب به سرمايه داران است

اين آيه خطاب به سرمايه داران است

در مباني فقهي و برخوردهاي فقهي ، بينش امام با ديگران فرق داشت . تفسير ايشان در مورد آيه هاي مربوط

به مردم و اجتماع با ديگران فرق مي كرد ، مثلا ? امام در مورد آيه(( و انفقوا في سبيل اللّه و لا تلقوا بايديكم

الي التهلكه )) مي فرمودند:(( اين آيه خطاب به سرمايه داران و زراندوزان است و خطاب به آنها مي گويد در

راه خدا انفاق كنيد و خود را به هلاكت نيفكنيد .))*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت اللّه يوسف صانعي - آرشيو مؤسسه

اينقدر دقت لازم نيست

اينقدر دقت لازم نيست

از خصوصيات درس و مباحثه امام با دوستانشان در ايام طلبگي ، بيان بسيار ساده و روان ايشان بود . امام در

مباحث به بعضي از احتياطات اعتنايي نداشتند . مثلاً از نكاتي كه بين فقها مطرح است اين است كه در

مراسم حج طواف كننده به هنگام طواف بايد مواظب باشد كه در آن ازدحام شانه چپ او موازي خانه كعبه

باشد و منحرف نشود ، ولي امام اصرارداشتند كه اين احتياطها نبايد انجام شود . لازم نيست مردم را در آن

حال عبادت و معنويت به اين مسأله متوجه كنيم . شانه چپ طواف كننده عرفاً بايد به طرف كعبه باشد و

اينقدر دقت لازم نيست . يا در مسأله روزه كه بعضي مي گفتند اگر كسي با يك چوب كبريت خلال كند و

آن را دوباره به دهان برگرداند و رطوبت آن را فرو برد روزه اش باطل است . امام مي فرمودند :(( مگر يك

چوب كبريت چقدر از دهان

رطوبت مي گيرد و چقدر از رطوبت آن باقي مي ماند كه اگر دوباره به دهان

برده شود ، رطوبت آن ، خوردن و آشاميدن حساب شود .)) امام معتقد بودند اين گونه احتياطها انسان را به

وسواس مي كشاند و از واقع بيني باز مي دارد.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت اللّه حسين بدلا _ پابه پاي آفتاب ؛ جلد 2 ؛ صفحه 303

با ساير طلبه ها از لحاظ درس فرق مي كرد

با ساير طلبه ها از لحاظ درس فرق مي كرد

يادم مي آيد امام كمتر از سي سال داشتند كه از مدرسين نامي قم بودند و امتياز بر ديگران داشتند و هم

مباحثه اي مرحوم شيخ محمد علي خوانساري كه دو برابر امام سن داشت و نيز مرحوم آقا سيد احمد

زنجاني بوده و به فضل و تقوا سرشناس بودند . قيافه ايشان خيلي زيبا و لباسشان خيلي تميز و منظم بود و با

ساير طلبه ها از لحاظ درس و تقوا فرق مي كردند .*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة السلام و المسلمين مرتضي صادقي تهراني- آرشيو مؤسسه

بازدهي يك درس امام مطابق يك هفته درس ديگران بود

بازدهي يك درس امام مطابق يك هفته درس ديگران بود

امام تمام وقتشان را صرف درس و مطالعه و رسيدگي به مسائل و بررسي روايات و گفتار علما مي كردند و

درس پخته و شسته و حلّاجي شده اي تحويل شاگردان مي دادند . يعني بازدهي يك درسشان شايد به اندازه

يك هفته درس ديگران بود و به قدري مهارت داشتند كه شايد من در طبقه ضعيف شاگردان آن درس بودم

. افرادي بودند كه از من بسيار بالاتر بودند. آنها در درس سؤال مي كردند ، امام هم مطلب را مي شكافتند و

جواب آنها را مي دادند و آنها هم مي رفتند سر مسأله اي ديگر . مثلاً امام از مسأله اي درباره نماز بحث مي

كردند و همه ما هم در آن باره مطالعه و بحث مي كرديم ، اما شاگردي مي رفت سر يك مسأله ديگر در باب

زكات ، حج يا طهارت تا نظير بياورد كه مثلاً آن مسأله آن

طور است پس اينجا بايد اينطور باشد . در اين

مواقع امام نمي گفتند كه (( سر آن مسأله برسيم ، جواب شما را مي دهم.)) آنجا هم حضور ذهن داشتند و

جوابش را مي دادند . ما تعجب مي كرديم كه ايشان تا چه اندازه به مسائل احاطه دارند كه مسائل خارج از

موضوع و خارج از بحث روز را هم جواب مي دادند .*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: حجة السلام و المسلمين محمد علي فيض - پا به پاي آفتاب ؛ جلد 4 ، صفحه

بايد به عرف مردم توجه كرد

بايد به عرف مردم توجه كرد

امام در دروس خود همواره مسائل را تفكيك مي كردند . مي گفتند :(( بايد دروس فقه را در فقه ، اصول را در

اصول ، و فلسفه را در فلسفه ، مطرح كرد اينها بايد در درسها از يكديگر تفكيك شوند .)) نظر امام اين بود

كه:(( در مسائل فقهي ، اغلب بايد به عرف مردم توجه كرد. خيلي از حرفهاي مدرسه اي و بافته هاي ذهني را

بايد كنار گذاشت . ببينيد عرف مردم در مسائل تجاري چه مي كند ، اصول فقه بر آن مبتني است.))*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين محمد رضا ناصري _ _ پا به پاي آفتاب؛ جلد 4 ، صفحه 257 و 258

تنها كسي كه فارسي مي نوشت

تنها كسي كه فارسي مي نوشت

در آن زمان متأسفانه مرسوم نبود كه مانند امروز استادان بزرگ حوزه به زبان فارسي مطلب بنويسند . تنها

كسي كه گذشته از اشتغال به علوم عقلي و نقلي و تدريس آنها و نگارش كتابها به زبان عربي دراين رشته ها

آمادگي چنين كاري را داشت امام بود.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة السلام و المسلمين علي دواني- پابه پاي آفتاب؛ جلد 3 ، صفحه 91

تهيه برنج بيشتر از گندم زحمت دارد

تهيه برنج بيشتر از گندم زحمت دارد

از شبهاتي كه در فقه مطرح است و امام آن را در كشف الاسرار جواب داده اند اين است كه چرا بر گندم

زكات قرار داده شده است ، اما بر برنجي كه قيمتش بالاتر است زكات قرار داده نشده است . جوابي را كه امام

داده اند ، آگاهي ايشان را به مسائل مي رساند . چنان كه گويي خودشان كشاورزي هم بلدند . امام مي فرمايند

:(( علت اينكه زكات را اسلام بر گندم قرار داده و به برنج قرار نداده ، اين است كه تهيه برنج به شدت زحمت

دارد ، اما گندم بيشترينش ديم است . گندم را مي ريزند توي بيابان ، باران هم مي آيد و سبز مي شود . آن

مقداري هم كه ديم نباشد ، چشمه و قنات باشد و زحمتي ندارد)).*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت اللّه يوسف صانعي - پابه پاي آفتاب ؛ جلد 3 ، صفحه 283

سنگينترين درس در زمان آقاي بروجردي

سنگينترين درس در زمان آقاي بروجردي

امام مهمترين محفل درس را در زمان آقاي بروجردي و پس از رحلت ايشان داشتند . اساتيدي كه من پهلوي

آنها درس مي خواندم به درس ايشان حاضر مي شدند درس امام ، هم به لحاظ جهت و هم به لحاظ كيفيت

سنگينترين درس در زمان آقاي بروجردي بود .*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة السلام و المسلمين مهدي كروبي - مصاحبه با صدا و سيما.

سيدي مؤدب ، نظيف و مرتب بودند

سيدي مؤدب ، نظيف و مرتب بودند

از ميان تمام مراجعي كه در آن زمان به عنوان طلبه هاي جوياي علم در محضر پدرم حضور مي يافتند امام

با آنكه سي و چند سال سن داشتند از همه جوانتر بودند . در خاطره هاي گنگ كودكي ام اين نكته را به

خوبي به خاطر دارم كه ايشان زودتر از همه حاضران تشريف مي آوردند و ديرتر از همه مي رفتند . همچنين

به ياد دارم كه ايشان سيدي بسيار مؤدب ، نظيف و مرتب بودند.*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: حجة السلام و المسلمين نصراللّه شاه آبادي- پابه پاي آفتاب ؛ جلد 3 ، صفحه 257

فضلا متوجه اشتباه خود مي شدند

فضلا متوجه اشتباه خود مي شدند

موقعي كه امام وارد نجف شدند فضلاي بسيار بزرگ كه درس همه مراجع را رفته و ديده بودند احساس

كردند كه ديگر درسها آنها را اقناع نمي كند و لذا نيازي به استاد ندارند ولي وقتي در درس امام حاضر شدند

متوجه گرديدند اشتباه كرده اند و تا مدت ها بايد در درس ايشان شركت كنند . *

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة السلام و المسلمين مهدي كروبي - مصاحبه با صدا و سيما.

قبل از درس ملاقاتها را تعطيل مي كردند

قبل از درس ملاقاتها را تعطيل مي كردند

يكي از روشهاي جالب امام در تدريس ، اين بود كه قبل از درس دادن مدتي ملاقاتهاي خود را كاملاً تعطيل

مي كردند و به كسي اجازه ملاقات نمي دادند بلكه به هيچ كاري جز مطالعه مشغول نبودند و همچنين پس

از تمام شدن بحث نيز براي مدتي ملاقات نداشتند ، چون بلافاصله مطالبي را كه فرموده بودند مي نوشتند

. اين جانب و آقاي كريمي كه افتخار تصحيح آن نوشتجات را داشتيم در آنها هيچ خط خوردگي نمي ديديم

با اينكه امام مطالب را به زبان عربي مي نوشتند .*

----------------------------------- ---------------------------------------------

* به نقل از: آيت اللّه سيد عباس خاتم يزدي- سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني ؛ جلد 2 ، صفحه 153

هشتصد نفر طلبه به درس امام حاضر مي شدند

هشتصد نفر طلبه به درس امام حاضر مي شدند

حدود هشتصد نفر در آن زمان در درس امام شركت مي كردند . به طوري كه مسجد سلماسي پر از جمعيت

مي شد و طلاب روي پله ها مي نشستند. در حوزه چهار هزار نفري قم شركت اين تعداد در درس امام خيلي

چشمگير بود . در حالي كه طلبه ها در درس بعضي از آقايان هفت ، هشت نفر بيشتر شركت نمي كردند ؛ و در

بعضي از دروس حتي اين تعداد از چهار نفر تجاوز نمي كرد .*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت اللّه صادق خلخالي- پابه پاي آفتاب ؛ جلد 3 ، صفحه 55

همينكه گوش مي كردند كافي بود

همينكه گوش مي كردند كافي بود

يكي از دوستان همشاگردي امام مي گفت : وقتي با امام از خمين به اراك آمديم ، استاد كه درس مي گفت

امام همينكه گوش مي كردند كافي بود. نه مطالعه مي كردند نه مباحثه . ديگران به سر و كله هم مي زدند كه

درس ياد بگيرند . وقتي امام فردا وارد كلاس درس مي شدند از همه بهتر درس را مي دانستند . ايشان تا اين

حد داراي استعداد قوي و هوش و حافظه سرشاري بودند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة السلام و المسلمين علي اكبر مسعودي خميني - مصاحبه با صدا و سيما.

يا درس مي خواندند يا درس مي گفتند

يا درس مي خواندند يا درس مي گفتند

امام تا سال 1360 هجري قمري ، برابر با 1320 يا درس مي خواندند يا درس مي گفتند . بالاخره در اين

بيست سال بيشتر به تدريس و تأليف مي پرداختند ، ولي در عين حال از مسائل جاري كشور بيخبر نبودند

. گاهي نيز براي شركت در مجلس شوراي ملي آن روز به تهران مي رفتند و از اين طريق با مرحوم مدرس و

ديگر شخصيتهاي سياسي آشنا شدند .*

--------------------------------------------------------------------------------

. * به نقل از: آيت اللّه جعفر سبحاني - حوزه ؛ شماره 32

يك بار نگفتند مي روم مطالعه مي كنم

يك بار نگفتند مي روم مطالعه مي كنم

امام در درسشان واقعاً جدي بودند ؛ يعني واقعاً مطالعه مي كردند و وقتي به درس مي آمدند همه ابعاد مسأله

را از قبل مطالعه كرده و ذهنشان آمادگي كامل براي آن را داشت. وقتي در درس سؤالاتي مطرح مي شد و به

اصطلاح ، طلبه ها اشكال مي كردند ، با تسلط كامل پاسخ مي دادند در اين مدتي كه من در كلاسهايشان

حاضر بودم يادم نيست موردي اتفاق افتاده باشد كه امام گفته باشند اين مورد را مي روم مطالعه مي كنم

بعد جواب مي دهم . نوعاً جواب مي دادند . البته اين جهت ديگيري هم داشت و آن حاضر جوابي امام و هوش

فوق العاده ايشان بود.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة السلام و المسلمين علي اكبر هاشمي رفسنجاني- ندا؛ شماره

يك دوره فقه را ديده بودند

يك دوره فقه را ديده بودند

امام فقيهي بود كه تمام دوره مسائل فقه را ديده است . بررسي تحرير الوسيله اين را نشان مي دهد . ما

فقهايي داريم كه عباديات را ديده اند ، فقهايي داريم كه مسائل مالي را ديده اند ، فقهايي داريم كه قضا را

ديده اند ، فقهايي داريم كه حدوديات و امثال اينها را ديده اند. اما امام دوره فقه را ديده است . كسي اگر اين

تحرير الوسيله را نگاه كند ، بعد جواهر را هم ببيند ، جواهرهم يك دوره فقه را دارد . يا مثلاً مفتاح الكرامه را

ببيند مي فهمد كه امام اينها را ديده . ديده ، نه به اين معني كه تورق كرده ، بلكه تأمل ك رده

، انتخاب كرده

، يا حرف آنها را پذيرفته يا حرف آنها را رد كرده ، آنجاهايي كه نپذيرفته ، يعني مبنايي نپذيرفته ؛ امام ، يك

چنين فقيهي بود.*

--------------------------------------------------------------------------------

73/ 3/ * به نقل از: آيت اللّه سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي - روزنامه جمهوري اسلامي 17

يك روايت ممكن چند روايت باشد

يك روايت ممكن چند روايت باشد

امام در روايتها دقت زيادي داشتند . به يك جمله از روايت ، شايد در پنج مسأله تمسك مي كردند . يك

روايت را آنقدر مي شكافتند كه به تعبير ما ، خود روايت هم از اين موشكافي خسته مي شد ! ايشان در مورد

روايتها اين طور تعبير مي كردند :(( يك روايت ممكن است چند روايت باشد كه رواي آنها را جمع كرده

است)) به همين منوال ، ممكن بود از يك روايت ، در چند مورد استفاده كنند در آن زمان در حوزه كمتر

كساني بودند كه اين دقت را در روايات داشته باشند .*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين محمد رضا ناصري _ پا به پاي آفتاب؛ جلد 4 ، صفحه 257 و 258

مسائل و حقوق زنان

به ارتباط زن و مرد بسيار حساس بودند

به ارتباط زن و مرد بسيار حساس بودند

امام در عين حال كه به ارتباط بين زن و مرد( نامحرم) بسيار حساس بودند به اين امر نيز عقيده داشتند كه

زن با حفظ خود از گناه ميتواند بيشترين فعاليت را داشته باشد *.

* به نقل از: فرشته اعرابي

جوانها بيشتر خود را بپوشانند

جوانها بيشتر خود را بپوشانند

امام هميشه ميگفتند: درست است كه ميگويند وجه و كفين زن مي تواند پيدا باشد اما جوانها بهتر است كه

كمي بيشتر خود را بپوشانند وخيلي تاكيد مي كردند كه در خارج از منزل هيچ گونه عطري مصرف

نشود. يادم است در يكي از عيد ها امام به نواده دختري ديگرشان عطر هديه دادند و به من يك چيز ديگر و

فرمودند:( چون تو ازدواج نكرده اي بنابراين احتياجي به عطر نداري *(.

* به نقل از: عاطفه اشراقي - زن روز شماره 1267

دعا كنيد دختر باشد

دعا كنيد دختر باشد

امام به بعضي از خانم هاي فاميل كه مي خواستند وضع حمل كنند مي فرمودند دعا كنيد كه بچه شما

دختر باشد. براي اينكه دختر به مراتب بهتر از پسر است. كسي كه دختر ندارد يعني اولاد ندارد *.

* به نقل از: زهرا اشراقي

روي رنگ نظر نداشتند

روي رنگ نظر نداشتند

امام در پوشش خانم ها روي رنگ نظر خاصي نداشتند و در كل معتقد بودند كه پوشش نبايد مفسده انگيز

باشد. البته چادر را بهتر مي دانستند. چون معتقد بودند چادر براي زن برازنده تر است و سمبل انقلاب

اسلامي است *.

69/ 3/ * به نقل از: فاطمه طباطبائي - ويژه نامه روزنامه اطلاعات 14

قرائت قرآن اشكالي ندارد

قرائت قرآن اشكالي ندارد

يك بار كه بسيج برنامه اي داشت خواهري قرآن خواند. از امام پرسيده بودند كه آيا اين مسئله اشكال

داشته؟ و ايشان در پاسخ گفته بودند نه. ولي همه اينها به اين برمي گردد كه مفسده نداشته باشد *.

* به نقل از: فاطمه طباطبائي- زن روز شماره 1267

مگر امكان دارد زنها در خانه بنشينند؟

مگر امكان دارد زنها در خانه بنشينند؟

در اول انقلاب يكي از آقايان كه مي شناسيد ولي من نامش را نمي برم نزد امام آمدند و گفتند :( شما الان

خيلي قدرت داريد و هر كاري كه مي خواهيد مي توانيد در ايران انجام دهيد بياييد از اين قدرتتان استفاده

كنيد و دستور دهيد تمام خانم ها از ادارات به خانه هايشان برگردند و كار نكنند.) البته اين يكي از خواسته

هاي ايشان بود. يادم است كه اين مسئله به نحوي به من مربوط مي شد كه امام آن را با من مطرح

كردند. گفتند:( الان فلان آقا اينجا بود و چنين خواسته اي در مورد شما زنان داشت) من خنديدم و گفتم:( اين

آقا با آن وجهه آمده بود تا اين خواسته را طرح كند.) گفتند:( بله ولي واقعا چه طور اينها متوجه نيستند؟ مگر

از نظر اداره مملكت امكان دارد كه فردا بگويند همه زنها د رخانه بنشينند؟ برخي از وزارتخانه ها نصف

پرسنلشان زن است. اينها چون توجه به مسائل ندارند يك مرتبه حكم مي كنند *(.

* به نقل از: فاطمه طباطبائي - زن روز شماره 1267

همه آزادي داشتند

همه آزادي داشتند

امام براي مقام زن خيلي ارزش قائل بودند مثلا عروس و نوه هاي ايشان همه آزادي داشتند. در هر حدي كه

بخواهند بروند درس بخوانند و پيشرفت كنند. مثلا از خانمهاي بيت خانم مصطفوي دختر ايشان در زمان

حيات امام مسئوليت جمعيت زنان جمهوري اسلامي را به عهده گرفته اند *.

* به نقل از: زهرا اشراقي

چرا نمي گوييم بي حجاب ها با حجاب شده اند

چرا نمي گوييم بي حجاب ها با حجاب شده اند

امام در كل با جريانات با ديد مثبت نگاه مي كردند. يعني حمل به صحت داشتند. يك سعه صدري داشتند

. بعضي ها مي آمدند و مثلا مي گفتند برخي چادريها بد حجاب شده اند . ايشان مي گفتند : چرا نگوييم كه

بي حجابها حالا اين شكل ( با حجاب ) شده اند . ولي واقعيتش اين است كه چون بد حجابي يك خلاف شرع

است امام نسبت به آن نمي توانستند بي اعتنا باشند . چون آقا مخالف هر نوع خلاف شرعي بودند *.

* به نقل از: فاطمه طباطبائي- زن روز شماره 1267

از آن حرف عصباني شدند

از آن حرف عصباني شدند

گاه افراط كاريهايي ديده مي شد كه البته از روي حسن نيت است مثلا زماني گفتند كه دختر و پسر نمي

توانند در يك كلاس بنشينند وقتي امام اين را شنيدند عصباني و ناراحت شدند.*

--------------------------------------------------------------------------------

63/ 5/ * به نقل از: حجت الاسلام والمسلمين هاشمي رفسنجاني- روزنامه كيهان 17

حجاب شما اسلامي است

حجاب شما اسلامي است

تعدادي از خواهران ما در پاريس به حضور امام آمدند و درباره تحصيل خانمها در دانشگاه از ايشان

پرسيدند. امام فرمودند: لازم نيست كسي در اين باره صحبت كند. سوال شد: شركت در كلاسهايي كه مختلط

است آيا اشكال ندارد؟ امام فرمودند: اگر با حفظ مسائل اسلامي باشد و شهوي نباشد اشكالي ندارد . در مورد

رعايت حجاب سوال كردند: بايد چادر سر كنيم؟ امام نگاهي به خواهر سوال كننده كردند او روسري به سر و

مانتويي آستين دار به تن داشت. فرمودند حجاب شما اسلامي است و خيلي خوب است.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام والمسلمين سيد علي اكبر محتشمي

حضور خانمها در مجلس لازم است

حضور خانمها در مجلس لازم است

در فرانسه به اطلاع امام رسانده بودند كه بانوان در تظاهرات شركت نكنند. امام در پاسخ فرموده بودند كه

خير شركت نمايند و چنانچه كشته شدند شهيد به حساب مي آيند . امام پس ازبازگشت به وطن هم

ملاقاتهايي نيز براي خانمها گذاشتند. برنامه ملاقات طوري بود كه صبحها آقايان به حضور امام مي رسيدند و

خانمها بعد از ظهرها كه به طور مرتب به حضور امام مشرف مي شدند و با شمدي كه روي دست مباركشان

بود برخي به دست بوسي ايشان رفتند. در رابطه با آموزش نظامي خواهران امام رسما دستور دادند كه بايد

آموزش ببينند و اين در حالي بود كه عده اي تلاش داشتند خانم ها خانه نشين باشند و از صحنه جامعه

منزوي و طرد شوند. به ياد دارم عده اي از نمايندگان نوشته بودند كه خانمها در انتخابات شركت نكنند. امام

با صراحت فرمودند: حضور خانمها

در مجلس لازم است. همچنين به خاطر داريم كه به محض با خبر شدن

امام از اينكه در دانشگاه بين آقايان و خانمها ديوار يا چادر نصب شده دستور دادند بلافاصله خراب شود چون

منظور منزوي كردن خانمها بود .*

- -------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: فاطمه كروبي - شاهد بانوان شماره 167

وظيفه زنها هم دخالت در سياست است

وظيفه زنها هم دخالت در سياست است

در جريان انتخابات مجلس اول تلاشهاي فراواني انجام گرفت كه زنها از شركت در انتخابات محروم بشوند. اما

مقاومت و پا فشاري امام اين توطئه را با شكست مواجه ساخت . در جريان انتخابات عده معدودي از

نمايندگان مجلس شوراي اسلامي نامه اي خدمت امام نوشتند و امضا كردند و تقاضا كردند كه زنها را از

انتخابات و رفتن به مجلس نهي و منع كنند كه امام پاسخ اين نامه را در يك سخنراني دادند و

فرمودند:( دخالت در سياست نه تنها وظيفه همه هست وظيفه زنها هم هست زنها هم بايد در مجلس

باشند.) شوراي نگهبان نماينده اي خدمت امام فرستاد كه ما ميخواهيم زنها را از رفتن به مجلس منع كنيم

امام فرمودند كه اين كار را نكنيد زنها بايد به مجلس بروند و از نظر شرع هم هيچ اشكالي ندارد . بعد آن

نماينده شوراي نگهبان وقتي بلند شد از اتاق بيرون برود امام او را صدا كرد فرمودند كه به شوراي محترم

نگهبان از قول من بگوئيد كه مبادا زنها را از دخالت در مسائل انتخابات منع كنند اگر اين كار را كردند من

موضع مي گيرم و برخورد مي كنم.*

------------------------------ --------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام والمسلمين سيد

حميد روحاني - شاهد بانوان شماره 168

يكي زياد و نصف او كم است

يكي زياد و نصف او كم است

امام در حالي كه مسئله تعدد زوجات را يك اصل اساسي مي دانست و پيوسته از آن تحت شرايطي دفاع

مي كرد. ولي براي يك فرد روحاني تجاوز از يك همسر را در شرايطي كه الزام آور نباشد نمي پسنديد و به

عنوان مطايبه( شوخي) مي گفت: براي ما يك زن زياد و نصف آن كم است. و از اين طريق ياد آور مي شد كه

مردم از يك فرد روحاني انتظارات ديگري دارند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام والمسلمين جعفر سبحاني- حوزه شماره

مطالعه و پركاري

اكثر داستانهاي معروف را خوانده اند

اكثر داستانهاي معروف را خوانده اند

اين روزها امام نمي رسند كه كتابهاي داستاني و اين طور چيزها را بخوانند . آن چيزي كه من گفته ام اين

است كه امام در زمان قديم مثلاً نجف كه بودند واقعاً شايد در روز صدها صفحه كتاب مي خواندند ، كتاب

قصه يا مسائل اجتماعي ، چند تا كتاب مي آوردند بيست صفحه از اين ، ده صفحه از آن ، پانزده صفحه از آن

، ايشان اكثر داستانهاي معروف را خوانده اند ؛ حالا چه كتابهايي كه جنبه سياسي يا اجتماعي داشت

، مثل(( نگاهي به تاريخ جهان)) نهرو ، چه كتابهاي تاريخي ، كتابهايي مثل (( شوهر آهو خانم)) را از اول تا آخر

خوانده اند! مي خواهم بگويم امام از اين سبك چيزها مي خواندند *.

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين احمد خميني_ پيام انقلاب_ شماره 60

به درسشان خيلي مقيد بودند

به درسشان خيلي مقيد بودند

خانم مصطفوي : مادر جان شنيدم عروسي شما در ماه مبارك رمضان بود ، در حالي كه رسم نيست در ماه

رمضان ازدواج كنند. چرا؟

همسر امام : چون درسها تعطيل بود.

خانم مصطفوي : يعني حضرت امام تا اين حد به درس مقيد بودند كه حتي براي ازدواجشان حا ضر به

تعطيل كردن درس نبودند ؟

همسر امام: بله آقا به درسشان مقيد بودند . مي گفتند چون درسها تعطيل است .( وقت ازدواج مناسب است *(

. * به نقل از: فصلنامه ندا_ شماره 12

دايم مشغول مطالعه بودند

دايم مشغول مطالعه بودند

تا آنجا كه من به ياد دارم امام هميشه مشغول مطالعه بودند و از منزل بيرون رفتنشان براي تدريس در

مسجد سلماسي قم بود. عصرها يك ساعت و نيم به غروب مانده مي رفتند براي درس و برمي گشتند و

صبحها براي درس پيش از ظهر مي رفتند و باز برمي گشتند . شب بعد از شام مي خوابيدند ؛ اما بعد از نماز

صبح براي مطالعه بيدار بودند *.

* به نقل از: زهرا مصطفوي.

مطالعه را دوست دارند

مطالعه را دوست دارند

امام مطالعه را دوست دارند و هنوز كه هنوز است به قدري مطالعه مي كنند كه چشمشان خسته مي شود

. يادم هست در ايام تعطيلي كه تابستانها به يكي از شهرها و يا تهران مي آمديم به قدري كتابهاي متنوع

مطالعه مي كردند كه صداي كساني كه براي ايشان كتاب تهيه مي كردند در مي آمد . اكثر نوشته هاي

نويسندگان بزرگ جهان را خوانده اند . چه در زمينه هاي اجتماعي و چه سياسي ، پر مطالعه ترين روحاني

بودند. تاريخ ايران را بارها مطالعه كرده اند و تاريخ مشروطه را خوب مي دانند *.

* به نقل از : حجة الاسلام و المسلمين سيد احمد خميني _ جهاد روستا _ شماره 75

گاهي ده دقيقه امام را مي ديدم

گاهي ده دقيقه امام را مي ديدم

در زمان مرجعيت آقاي بروجردي كه امام مسؤوليت رهبري مبارزه را نداشتند ، آنقدر مشغول مطالعه و درس

بودند كه ما فقط سر ناهار يا گاهي ده دقيقه سر شب ، ايشان را مي ديديم *.

* به نقل از: فريده مصطفوي.

گاهي پشت كتابها ديده نمي شدند

گاهي پشت كتابها ديده نمي شدند

امام را از موقعي كه به ياد دارم ميان كتابهايشان مي ديدم. گاهي اوقات مي شد وقتي براي چاي بردن به اتاق

ايشان مي رفتيم ، مي ديديم كتابهاي زيادي را نيمه باز در اطرافشان چيده و مشغول مطالعه هستند . كتابها

به قدري زياد بود كه خودشان پشت كتابها ديده نمي شدند . امام اكثر اوقات در خانه بودند و هميشه مشغول

مطالعه و تنها يك ساعت و نيم به غروب مانده براي تدريس از منزل بيرون مي رفتند *.

60/ 12/ * به نقل از: فريده مصطفوي_ روزنامه اطلاعات _ 11

اگر همه عالم را بگرديد

اگر همه عالم را بگرديد

خدمتگزاران به جمهوري اسلامي در هر پست و مقامي كه باشند ، خدمت با اخلاصشان و صبر و تحملشان بر

مشكلات و دشواريهاي انقلاب افضل طاعات است و هر وقت در اثر كوشش و تلاش در خدمت خسته شدند با

تذكر و توجه به اين جمله امام كه فرمود:(( اگر همه عالم را بگرديد ، خسته تر از من نمي توانيد پيدا كنيد

، لكن خدمت به اسلام و مسلمين از همه چيز مهمتر است)) با اين جمله رفع خستگي نمايند ، بلكه خستگي

را به خود راه ندهند. امام ، جمله مزبور را در ضمن فرمايشاتشان خطاب به فرمانده لشكر 64 اروميه در اوايل

انقلاب در حادثه ناگوار نقده( در آذربايجان غربي) كه در اثر خيانت بعضي از اعضاي دولت موقت اتفاق افتاده

بود ، ايراد فرمودند.*

* به نقل از: آيت اللّه بني فضل _ پاسدار اسلام _ شماره 45

روزنامه چه شد؟

روزنامه چه شد؟

امام براي اينكه بيشتر با جريانات داخلي و خارجي سر و كار داشته باشند بيشتر ساعتهاي خود را به مطالعه

مي گذرانند؛ يعني شايد حداقل روزانه هشت ساعت مطالعه مي كنند كه ابتدايي ترين آنها خواندن تمام

روزنامه هاي صبح و عصر است و جالب است كه اگر پنج دقيقه از وقت آمدن روزنامه ها بگذرد پشت در مي

آيند و مي فرمايند:(( روزنامه ها چه شد؟))*

* به نقل از : حجة السلام و المسلمين انصاري كرماني_ پيام انقلاب_ شماره 50

سفارش به مطالعه پرتوي از قرآن

سفارش به مطالعه پرتوي از قرآن

امام خواندن كتاب (( تفسير پرتوي از قرآن )) مرحوم آيت اللّه طالقاني را به اينجانب توصيه فرمودند . روزي

ديدم مرحوم حجت السلام حاج آقا سيد مصطفي خميني هم (( پرتوي از قرآن)) مي خوانند. ايشان هم گفتند

امام خواندن اين كتاب را به من سفارش فرموده اند.*

.59/ 11/ * به نقل از : حجة السلام و المسلمين دعايي_ روزنامه كيهان

كمال جذبه هاي انساني

كمال جذبه هاي انساني

امام به لحاظ شخصيت استثناييشان جاذبه خاصي داشتند. جاذبه مرموز و پيچيده . انسان احساس مي كرد كه

مجذوب شخصيت ايشان است . روش ، نگاهها ، بيان مطلب ، اداء كلمات ، حتي كم و زياد كردن صدايشان روي

حساب و آداب اسلامي بود . اولين باري كه در درس امام حضور يافتم مجذوب و شيفته ايشان شدم.*

* به نقل از: حجة السلام و المسلمين موسوي خوئيني ها _ حوزه _ شماره 38 و 37

نظم مطالعاتي امام تغيير ناپذير بود

نظم مطالعاتي امام تغيير ناپذير بود

جريان شهادت مرحوم حاج آقا مصطفي نه تنها در حالت روحي و فكري ، بلكه در نظم برنامه روزمره امام اثر

نگذاشت . ايشان ساعتي از روز را براي مطالعه كتابهاي جديدي كه به دستشان مي رسيد اختصاص داده

بودند و به عنوان مثال تمامي كتابهاي مرحوم دكتر شريعتي را مطالعه مي كردند . و به خصوص به آثار آقاي

مطهري بسيار علاقه داشتند و آثار ايشان و آقاي طالقاني را قبول داشتند . در مورد كتابهاي دكتر شريعتي

نيزمعتقد بودند آنقدرها كه به اين آثار اعتراض و حمله مي شود ، بي مورد است و تا اين حد انحراف در ميان

آنها وجود ندارد . خاطرم هست كه در آن ايام كتاب (( طلوع انفجار )) حاج سيد جوادي را مطالعه مي كردند

. حاج احمد آقا مي گفت: وقتي امام از تشييع جنازه فرزندشان باز گشتند ، ساعت مطالعه كتابهاي روزمره

شان بود. كتاب(( طلوع انفجار)) را باز كردند و به مطالعه آن پرداختند.*

مرحوم جلال آل احمد در يكي از خاطرات ديدارش با امام مي

نويسد كه با كمال تعجب مشاهده كردم كتاب

غرب زدگي ام كه تازه چاپ شده بود نزد ايشان است كه آن را مطالعه مي كردند به آقا عرض كردم اين

چرت و پرتها اينجا چكار مي كنند!

59/ 8/ * به نقل از: حجة السلام و المسلمين دعايي_ روزنامه اطلاعات_

يك بارهم امام را بيكار نديدم

يك بارهم امام را بيكار نديدم

پشتكار امام علي رغم كهولت سني كه داشتند تا بدان حد بود كه هيچ كس از نزديكان ايشان نمي تواند ادعا

كند كه حتي براي يك بار هم كه شده امام را در حال بيكاري و يا گذراندن بيهوده وقت ديده است. ما در اين

مدت كه در محضر امام مشرف بودم ، شاهد بوديم كه در زندگي براي امام چيزي به اسم تعطيلي در كار

مردم و انقلاب اسلامي وجود ندارد. براي امام هيچ فرقي بين تابستان و زمستان ، شنبه و جمعه ، عيد و غير

عيد وجود نداشت و در همه لحظات ايشان يا مطالعه مي كردند يا عبادت ، و يا گزارشات مختلف را كه

خدمتشان مي رسيد مي خواندند.*

* به نقل از : حجة السلام و المسلمين رحيميان.

نيمه شب صداي قلم و كاغذ مي آمد

نيمه شب صداي قلم و كاغذ مي آمد

امام در 24 ساعت چهار ساعت بيشتر نمي خوابيدند. ساعت يازده براي استراحت به رختخواب مي رفتند ، ولي

ساعت سه بعد از نيمه شب متوجه مي شديم كه صداي قلم و كاغذ از اتاقشان مي آيد. روزنامه هايي را كه

ترجمه كرده بودند و به علت كثرت كار در روز وقت نمي كردند مطالعه كنند ، آخر شب بايد آماده مي بود تا

در ساعاتي كه خودشان تنظيم كرده بودند ، به مطالعه و رسيدگي به آنها بپردازند.*

. * به نقل از: مرضيه حديده چي _ زن روز_ شماره_ 954

نظم

كسي كه كارش ضابطه دارد

كسي كه كارش ضابطه دارد

امام هميشه مي گفتند: كسي كه كارهايش چهار چوب و ضابطه اي دارد ، كار بيهوده نمي كنند و در نتيجه به

زن و بچه اش هم ظلمي نمي شود.*

* به نقل از: فاطمه طباطبائي

موقع تفريح بايد تفريح كني

موقع تفريح بايد تفريح كني

امام وقتي مي بينند من روزهاي تعطيل مشغول هستم ، مي گويند:(( به جايي نمي رسد چون بايد موقع

تفريح ، تفريح كني.)) اين مسأله را به پسر من جدي مي گويند. و اين نقل قول از خود امام است چون در

حضور من مكرر به پسر من مي گفتند :(( من نه يك ساعت تفريحم را گذاشتم براي درس و نه يك ساعت

وقت درسم را براي تفريح گذاشتم.)) يعني هر وقتي را براي چيز خاصي قرار مي دادم و به پسر من هم اين

نصيحت را مي كنند كه تفريح داشته باش ، اگر نداشته باشي نمي تواني خودت را براي تحصيل آماده

كني.*

* به نقل از: زهرا مصطفوي

نظم در اوقات خوابيدن

نظم در اوقات خوابيدن

امام سه ساعت در شب و بعد از نماز صبح هم يك يا دو ساعت و بعد از ظهرها هم حداكثر يك ساعت مي

خوابند.*

* به نقل از: حجت الاسلام والمسلمين سيد احمد خميني - صالحين روستا- شماره 3

نظم روزانه

نظم روزانه

امام در ساعت ده شب به بستر مي روند و ساعت دو بامداد از خواب بر مي خيزند و صبح مدت بيست دقيقه

ورزش ( نرمش) مي كنند . در بعد از ظهر مدت يك ساعت پياده روي مي كنند و پس از شام نيز يك ساعت و

نيم اين كار را انجام مي دهند.*

66/ 11/ * به نقل از: خانم ثقفي( همسر امام )- روزنامه كيهان - 21

هر چيز در جاي خود

هر چيز در جاي خود

گاهي كه به اتاق امام مي رفتيم با اينكه انباشته از كتاب و كاغذ و يادداشت بود ، مع ذالك هر كاغذ يا

يادداشتي را مي خواستند فوراً پيدا مي كردند براي اينكه تمام آنها با نظم و در جاي مخصوص به خود بود.*

* به نقل از: دكتر محمود بروجردي - پاسدار اسلام - شماره

آدم يك درس در روز بخواند

آدم يك درس در روز بخواند

از ويژگيهاي مهم درس امام نظم آن بود. ايشان، خود مقيد بودند سر ساعت مقرر به درس حاضر شوند و هم

اين را از شاگردانشان انتظار داشتند. گاهي اگر طلاب وسط درس مي آمدند ايشان ناراحت مي شدند و مي

فرمودند:( آدم يك درس در روز بخواند ولي همان را خوب بخواند، و مقيد باشد در آغاز درس حاضر باشد.)*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت الله محمد رضا توسلي- حوزه؛ شماره 45 ، صفحه 50

اينجا جاي پيغمبر و علي است

اينجا جاي پيغمبر و علي است

وقتي امام در مسجد سلماسي قم تدريس مي كردند. در آن سالها در اين مسجد تازه منبر گذاشته بودند. يك

روز به اصرار طلبه ها، امام بالاي منبرتشريف بردند ولي از گفتن درس امتناع ورزيدند. امام شروع به موعظه

كرده، فرمودند:( ميرزاي بزرگ وقتي بر منبر قرار مي گرفتند بدنشان مي لرزيد و گريه مي كردند.)

در اين هنگام بدن امام نيز مي لرزيد و حالت گريه به ايشان دست داده بود. ايشان افزودند:( اينجا جاي پيغمبر

( ص) و علي( ع) است ما كجا و آنها كجا.)*

--------------------------------------------------------------------------------

72/ 3/ * به نقل از: حجت الاسلام و المسلمين شيخ الاسلام- روزنامه همشهري؛ 13

با ورود امام ساعتمان را دقيق مي كرديم

با ورود امام ساعتمان را دقيق مي كرديم

به دليل حضور به موقع امام جلسات درسي، ما گاهي وقتها ساعتمان را با حضور امام تنظيم مي كرديم و اگر

وقتي ساعتمان دچار اشكالي مي شد با حضور امام اصلاح مي شد.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام و المسلمين سيد علي غيوري- اطلاعات هفتگي؛ شماره 2442

به تشكيل كلاس درس، فوق العاده مقيد بودند

به تشكيل كلاس درس، فوق العاده مقيد بودند

مهمترين ويژگي امام، نظم ايشان بود. من در طول تحصيلاتم احدي را مانند ايشان جدي و مرتب نديدم. هيچ

گاه اتفاق نيفتاد كه بدون مطالعه قبلي درس بگويند. فوق العاده به درس مقيد بودند. براي مثال وقتي يك

دوره اصول را در مسجد سلماسي قم شروع فرمودند كه چهار سال و نيم طول كشيد در طول اين مدت غير

از روزهاي تعطيل سال، فقط دو روز درس را تعطيل كردند كه يك روز آن كسالت داشتند.*

--------------------------------------------------------------------------------

68/ 4/ * به نقل از: حجت الاسلام و المسلمين سيد علي غيوري- روزنامه رسالت؛ 14

حين حركت پاسخ مي دادند

حين حركت پاسخ مي دادند

درس صبح امام ساعت هشت شروع مي شد. آنقدر در مورد وقت حساسيت داشتند كه اگر كسي مي خواست

در راه با معظم له صحبت كند نمي توانست ايشان را متوقف سازد كه ايشان ديرتر به مقصد برسند . همان

طور كه حركت مي كردند پاسخ سوالها را مي فرمودند.

آن موقع در قم از تاكسي و اتوبوس خبري نبود فقط درشكه بود آن هم كم. افرادي بودند كه براي رسيدن به

درس ايشان ناگزير بودند يك ساعت پياده حركت كنند. آنها از استاد آموخته بودند كه در راه وقت را با بحث

كردن با همدرس خود پشت سر بگذارند.*

------------------------------------------------ --------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام والمسلمين مصطفي زماني- پابه پاي آفتاب؛ جلد 3 ، صفحه 177

استفاده احسن از اوقات

استفاده احسن از اوقات

امام براي تمامي ساعات شبانه روز خود ، برنامه اي خاص داشتند ، به طوري كه ساعات مطالعه ، عبادت و

نيايش ، رسيدگي به امور مسلمين و مملكت اسلامي ، خواب و حتي امور شخصي ايشان برنامه و زمان

مشخص داشت و همين امر باعث شده بود ايشان از تمامي ساعات عمر پر بركت خود به نحو احسن بهره

گرفته و روحي والا و دور از توصيف داشته باشند. امام اوقات روز را به گونه اي تقسيم كرده بودند كه نه تنها

روزنامه هاي صبح و عصر را مي خواندند، بلكه توجه خاصي نسبت به مطالب منتشر شده از سوي رسانه هاي

گروهي هم داشتند، به طوري كه تقريباً تمامي برنامه هاي راديو و تلويزيون و نشريات داخلي را كنترل مي

كردند *.

* به نقل

از: حجة الاسلام و المسلمين آشتياني - مرزداران- شماره 85

جدول شبانه روزي

جدول شبانه روزي

امام براي كار روزانه شان جدولي داشتند كه خود ايشان آن را تهيه كرده بودند؛ در آن جدول كارهاي همه

ساعات شبانه روز امام درج شده بود، به جز ساعاتي از شب كه براي نماز شب و راز و نياز با خدا از خواب بر

مي خاستند *.

72/ 3/ * به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين انصاري كرماني - روزنامه رسالت -

عنايت ويژه امام به آيت اللّه خامنه اي

عنايت ويژه امام به آيت اللّه خامنه اي

وقتي امام مطلع شدند آيت اللّه خامنه اي اول وقت يعني ساعت هشت براي ملاقات در دفتر حضور يافته اند

به ما دستور دادند كه شما كارهايتان را بگذاريد براي بعد ، و بدين ترتيب بر خلاف معمول اول ملاقات ايشان

انجام شد و بعد از آن ما مشغول كارمان شديم در حالي كه امام در برنامه خود هيچ گاه تغييري نمي دادند و

حتي در روزهايي كه احيانا به دليل كسالت و يا سردي شديد هوا و يخبندان به اتاق كارشان نمي آمدند ما

مجاز بوديم در اتاق زندگيشان مشرف شويم تا به هر صورت كارهاي دفتر و مراجعين مربوطه تأخير و تعطيل

نشود، و اين عنايت ويژه امام نسبت به آيت اللّه خامنه اي بود *.

* به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين رحيميان

نظم حتي در زندان

نظم حتي در زندان

خصوصيت جالبي كه امام داشتند اين بود كه هم مواظب جنبه جسمي و هم جنبه روحي خود بودند . در

جنبه جسمي خيلي مواظب حفظ صحت و سلامت خود بودند و آن فعاليتي را كه مناسب وضع مزاج و سن

شان بود مراعات مي كردند امام مقيد بودند روزي يك ساعت دور حياط منزل پياده روي كنند . مرحوم حاج

آقا مصطفي مي گفتند آقا در اين 24 ساعتي كه اكثر روز را در تك سلولي زنداني بودند ، در همان جا هم

، آن يك ساعت قدم زدن را ترك نكردند *.

* به نقل از: آيت الله رضواني - سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني - جلد 5

يك برنامه مرتب و هميشگي

يك برنامه مرتب و هميشگي

براي بنده كه تا حدودي شاهد برخي از عبادات امام بوده ام چيزي كه قابل توجه مي نمود مداومت و دقت

در انجام عبادات مطابق دستورات وارده بدون كم و زياد بود. امام تقريباً هر شب در ساعت معيني به حرم

حضرت امير عليه السلام مشرف مي شدند ودر اوقات زيارتي حضرت سيدالشهدا به كربلا مي رفتند و اين

عمل يك برنامه مرتب و هميشگي بود *.

* به نقل از: آيت الله قديري - ويژه نامه روزنامه جمهوري اسلامي - خرداد 70

تنظيم ساعت پليسهاي فرانسه با وقت نماز امام

تنظيم ساعت پليسهاي فرانسه با وقت نماز امام

وقت امام در رابطه با وقت نماز و حق نماز آن قدر چشمگير بود كه پليسهاي فرانسه از روي رفت و آمد امام

براي نماز ساعت خود را تنظيم مي كردند و وقتي كه چند نفر از برادرها براي حفاظت مي ايستادند امام مي

فرمودند:(( احتياجي نيست، در ساعت نماز بايد نماز خواند.))*

* به نقل از: مرضيه حديده چي - سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني - جلد 4

رأس ساعت يازده چاي مي خوردند

رأس ساعت يازده چاي مي خوردند

امام عادت داشتند در ساعت يازده يك چاي بخورند و آن لحظه به خودشان اختصاص داشت؛ ولي مي

فرمودند كه خانم هم تشريف بياورند و بنشينند تا من چاي ام را بخورم.*

* به نقل از: مرضيه حديده چي

هوش و دقت

واي به وقتي كه پولي گرفته شود

واي به وقتي كه پولي گرفته شود

متولي آستانه مقدسه قم آقاي حاج سيد ابوالفضل مصباح ، معروف به توليت ، به خاطر طرفداري از امام ، از

توليت آستانه حضرت معصومه ( س) بر كنار شد. او كه از افراد متمول بود ، در پاريس خدمت امام رسيد و

عرض كرد من 86 ميليون تومان پول دارم و قصد دارم آنها را به شما تقديم كنم چون آخر عمر من

است. ظاهراً كسي او را تشويق به اين كار كرده بود تا امام بتوانند ميزان شهريه طلاب را افزايش دهند ، اين

مبلغ در آن ايام بسيار قابل توجه و كارساز بود ، ولي امام آن را نپذيرفتند و از وي تشكر كردند ؛ من با تعجب

به امام عرض كردم چرا نپذيرفتيد؟ امام فرمودند :(( ما كه پولي از سرمايه دارها نگرفته ايم ما و نهضت ما را

متهم مي كنند كه اينها با پولدارها و زمين دارها مرتبطند ، واي به وقتي كه پولي از آنها گرفته شود !)) ضمناً

بعد از پيروزي انقلاب اسلامي هر گاه فردي مبلغ قابل توجهي مي آورد امام نمي پذيرفتند و مي فرمودند

اينها وجوه شرعي( حقوق اللّه و حقوق الناس) خود را پرداخت نكرده اند و بدين وسيله مي خواهند از حساب

شرعي فرار كنند *.

. * به نقل

از : حجة الاسلام و المسلمين سيد احمد خميني_ كوثر_ جلد 1

آمدن من عين مصلحت است

آمدن من عين مصلحت است

روزهايي كه زمزمه بازگشت امام به ايران بود از طرق مختلف تلاش مي شد كه نگذارند امام به ايران تشريف

بياورند و تهديد مي كردند كه امام براي حفظ وجود خود و حفظ جان مردم به ايران نيايند و فشار مي

آوردند كه مصلحت نيست ، ولي امام گفتند كه اين عين مصلحت است ، چون آمريكا مصلحت من و ملت

وانقلاب و ايران را نمي خواهد.*

59/ 11/ * به نقل از : حجة الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني _ روزنامه جمهوري اسلامي_ 13

آمده بود ما را با هم تطبيق كند

آمده بود ما را با هم تطبيق كند

امام هوش و ذكاوت بي نظيري داشتند . هنگامي كه در قيطريه بودند روزي مرحوم لواساني به ديدن ايشان

آمدند. البته در آن ايام امام در حصر بودند و تعداد محدودي حق داشتند كه با ايشان ملاقات كنند كه يكي از

آنها آقاي لواساني بود . چون قيافه ايشان خيلي شبيه امام بود و تا آن روز رييس نگهبانها و مأمورين ساواك

ايشان را نديده بودند پس از اينكه آقاي لواساني آمدند ، رييس نگهبانها پشت در اتاق آمد و اجازه خواست كه

خدمت امام رسيده دست ايشان را ببوسند ، دست امام را كه بوسيد دو زانو جلوي در اتاق نشست ، مقداري به

چهره امام نگاه كرد و مقداري به چهره آقاي لواساني و پس از چند دقيقه از اتاق بيرون رفت . امام

فرمودند:(( اين شخص آمده بود كه ما دو تا را با هم تطبيق كند)). بعد كه تحقيق كرديم معلوم شد همين

طور بوده است. چون اينها وقتي آقاي لواساني را ديده

بودند خيلي وحشت كرده و خيال كرده بودند كه امام

از منزل بيرون رفته است و الآن دارد بر مي گردد و آن شخص آمده بود كه اين مطلب را تحقيق كند.*

* به نقل از: محمود بروجردي_ سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني_ جلد 3

آيا شما را مي گذارند

آيا شما را مي گذارند

در ايامي كه وزير خارجه بودم پس از شهادت شهيد رجائي و باهنر ، در شهريور سال 1360 خدمت امام رفتم

و گفتم براي اولين بار ما مي خواهيم برويم در سازمان ملل شركت كنيم. امام گفتند:(( من با اصلش موافق و

مخالف نيستم ، ولي آيا شما پيش بيني كرده ايد كه شما را مي گذارند ؟)) من توضيح دادم و گفتم كه ظاهر

امر نشان مي دهد كه مطمئن نباشد. گفتند:(( مثلاً شما فكر كرده ايد كه اگر شما برويد پشت تريبون بايستيد

، ممكن است يك باره بلندگو ها را خاموش كنند و شما را تحقير بكنند؟)) اين نكته براي من تكان دهنده

بود كه تا اين حد امام پيش بيني چيزها را مي كنند.*

. * به نقل از: مير حسين موسوي _ حضور _ شماره 2

با ذكاوت تر از امام نديده ام

با ذكاوت تر از امام نديده ام

در تمام طول عمرم فردي با ذكاوت تر از امام نديده ام. در همين زمينه نقل مي كنند امام آنقدر از هوش و

ذكاوت برخوردار بودند ، كه از آنچه در ضمير و ذهن انسان مترتب مي شد آگاه بودند و در مقابل ايشان چاره

اي جز توسل به صداقت كلام نبود.*

* به نقل از : حجة الاسلام و المسلمين امام جماراني_ جمهوري اسلامي_ ويژه اربعين امام.

حل يك معماي پيچيده رياضي

حل يك معماي پيچيده رياضي

پس از اينكه امام به مقام اجتهاد رسيدند. زماني يك مسأله رياضي مشكلي در دنيا مطرح بود كه آن موقع مي

گفتند در ايران فقط حاج آقا روح اللّه خميني اين را حل كرده است . آن مسأله اين بود كه يك رياضيدان

گفته بود ما سه كلاه سبز داريم دو كلاه زرد و يك كلاه سفيد و در يك تاريكي مطلقي به سر مي بريم و

فردي يكي از كلاهها را بر سر خود گذاشته است از كجا بايد بفهميم كه اين فرد كلاه چه رنگي بر سر خود

گذاشته است. امام بدون اينكه دست به قلم ببرند و حساب بكنند اين مسأله را حل كرده بودند و آن روز حل

اين مسأله توسط امام خيلي سر و صدا ايجاد كرد.*

* به نقل از : حجة الاسلام و المسلمين مسعودي خميني_ سخنراني در جبهه جنوب.

ذهن جوان 22 ساله داشتند

ذهن جوان 22 ساله داشتند

معمولاً انسان پير كه مي شود و عمري از او مي گذرد فعاليت ذهنيش كاهش پيدا مي كند و مطلب را دير

دريافت مي كند ، ولي امام به هيچ وجه اين حالت را تا دقايق آخر عمر پر بركت خود پيدا نكردند . هر روز كه

با ايشان روبه رو مي شدم احساس مي كردم از نظر سرعت انتقال و برخورد با مسأله ، با وجود كهولت سن

، مثل يك جوان بيست و دو ساله بودند ، در وهله اول ، در موقع گزارش زياد توضيح مي دادم ، به زودي

متوجه شدم كه نيازي به اين توضيحات نيست ، از اين رو مسايل را تلگرافي

و فشرده خدمتشان مطرح مي

كردم. دريافتهاي ايشان هم بسيار دقيق و عميق بود .*

. * به نقل از: مير حسين موسوي_ حوزه _ شماره 38 و 37

ما جاي خلوتي نداريم

ما جاي خلوتي نداريم

امام هرگز هيچ يك از مقامات را در جاي خلوت به حضور نمي پذيرفتند . ايشان در اين موقع مي فرمودند ما

جاي خلوتي نداريم. اين مطلب بدان جهت بود كه آنان نتوانند با توجه به اينكه ملاقاتشان با امام خصوصي

بوده است مطالبي را بر خلاف اظهار كنند و چند نفر شاهد صحبتهاي آنان با امام باشند.*

. * به نقل از : حجة الاسلام و المسلمين سيد حسين عادلي_ اطلاعات هفتگي _ شماره 2442

مي خواستيد نشان بدهيد چنين جايي هست

مي خواستيد نشان بدهيد چنين جايي هست

وقتي امام را به تهران بردند مدت نوزده روز در يك محلي نگه داشتند. سپس به مدت 24 ساعت به يك سلول

انفرادي بردند . بعدها امام مي فرمودند طول آن اتاق چهار قدم و نيم بود و من سه تا نيم ساعت طبق روال

همه روزه ام در آنجا قدم زدم بعد از آن امام را به منزلي بردند كه يك اتاق و يك حياط كوچك و حوزچه اي

داشت وقتي پاكروان معدوم خدمت امام آمد و گفت:(( مي بخشيد چون اينجا آماده نبود ديشب در آن سلول

شما را نگه داشتند.)) امام به او فرمودند:(( نه خير ، شما مي خواستيد به ما نشان بدهيد كه همچون جايي هم

هست)).*

. * به نقل از : دكتر محمود بروجردي _ سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني _ جلد 3

چيزي كه ايشان مي پوشد چيه؟

چيزي كه ايشان مي پوشد چيه؟

بنده اول انقلاب سخنگوي دانشجويان پيرو خط امام بودم و در همان لانه جاسوسي پشت تلويزيون بارها با

يك اوركت امريكايي حاضر مي شدم ، اما متوجه اين قضيه نبودم؛ تا يك مرتبه امام گفته بودند :(( چيزي كه

ايشان مي پوشند چيه؟ آيا ساخت وطن است؟)) اين چيزي بود كه خود من متوجه نشده بودم ولي امام تا

اين حد در مسايل دقيق بودند .*

71/ 2/ * به نقل از: ابراهيم اصغر زاده _ روزنامه رسالت_ 7

صلابت و وقار

آنجا آنطوري است !

آنجا آنطوري است !

يك بار به برادرم گفتم من از امام دو چهره مي بينم . يكي در داخل منزل كه خيلي گرم و صميمي و يگانه

است ، و ديگري در بيروني كه خيلي جدي است. به طوري كه وقتي در بيروني خدمتشان مي رسم و از ايشان

سؤال مي كنم و آقا جواب مي دهند مي گويم (( آقا پس آنجا چرا رفتار شما آنطور نيست ؟ )) ايشان مي

فرمايند:(( آنجا آن طوري است ! و ديگر جرأت نداريم دوباره تكرار كنيم و نمي توانيم خيلي در چشمان امام

نگاه كنيم. آن نگاه ثابت و نافذ ، و آن شعاعي كه در چشمانشان است ، باعث مي شود كه بي اختيار سرمان را

پايين بيندازيم اما در داخل منزل كه ما اين افتخار را داريم كه با ايشان سر يك سفره بنشينيم و غذا بخوريم

مثلاً زماني كه در حياط منزل در حال قدم زدن هستند ، با ما خيلي شيرين و گرمند و سؤال و جوابشان توآم

با لبخند است .*

. * به نقل

از: حجة السلام و المسلمين حسن ثقفي _ پا به پاي آفتاب _ جلد 1 _ صفحه 140

اين آقا پدر من است

اين آقا پدر من است

در اول طلبگي در محوطه مدرسه فيضيه با سيدي كه آن موقع معمم نبود آشنا شدم . به او آقا مصطفي مي

گفتند . من مي ديديم كه اين آقا مصطفي هميشه با يك سيد خيلي با وقار و سنگين و متين به مدرسه مي

آيد . اين سيد جليل هميشه سرش پايين بود و لباس مرتبي مي پوشيد. روزي به حاج آقا مصطفي گفتم : اين

آقا كيست كه شما با او مي آييد و مي رويد ؟ گفت: پدر من است. *

* به نقل از: حجة السلام و المسلمين علي دواني .

اگر كسي مي پرسيد جواب مي دادند

اگر كسي مي پرسيد جواب مي دادند

امام معمولاً در مجالس سكوت اختيار مي كردند ، مگر موقعي كه كسي از ايشان چيزي مي پرسيد. بر خلاف

بعضي كه وقتي كسي خدمتشان مي رسد ، شروع مي كنند به صحبت كردن كه بله نظريه من چنين و چنان

است . امام ساكت مي نشستند ، اگر كسي چيزي مي پرسيد جواب مي دادند آن هم جوابهاي حساب شده.*

. * به نقل از: حجة السلام و المسلمين احمد صابري همداني _ پابه پاي آفتاب _ جلد 3 _ صفحه 271

به علامت محبت تبسم مي كردند

به علامت محبت تبسم مي كردند

كمتر در مجالس ديده شده كه امام بخندد يا با شاگردانشان شوخي هايي كنند كه معمولاً استادان مي كنند

. اگر به طلبه اي خيلي محبت داشتند ، تبسمي مي فرمودند. همين اندازه هم براي ما كافي بود *.

. * به نقل از: حجة السلام و المسلمين احمد صابري همداني _ پا به پاي آفتاب _ جلد 3 _ صفحه 271

جذابيت سيماي نوراني امام

جذابيت سيماي نوراني امام

از نكات جالبي كه در امام مي ديدم و هنوز خاطره آن در ذهنم باقي است قيافه آرام و آراسته و حركات و

سكنات موزون و حساب شده امام بود ، زيرا گذشته از سيماي جالب و اندام رسا و چهره درخشان ايشان كه

بهره خدادادي است ، محاسن مشكي و صورت سفيد و عمامه متناسب و لباس بسيار تميز كه از مصنوعات

داخلي بود و نگاههاي منظم و به موقع و نافذ و حركات دستها و سر و گردن در مواقع نشستن و برخاستن

در مجالس ، شيوه سخن گفتن ايشان با طرف مقابل و آرامش و وقار زايد الوصفشان به هنگام راه رفتن همه و

همه از ويژگيهاي خاص امام بود كه در نظر هر بيننده محسوس و كاملاً جلب توجه مي كرد. به طوري كه هر

كس در مجلس بود يا از كوچه و خيابان مي گذشت يا در صحن مطهر حضرت معصومه ( ع) بود و ايشان را

مي ديد تا مدتي نمي توانست چشم از امام بردارد و تا لحظاتي كه به ايشان مي نگريست از ديگران بي خبر

بود.*

. * به نقل از: حجة السلام و

المسلمين علي دواني _ سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني _ جلد

سنگين و با طمأنينه راه مي رفتند

سنگين و با طمأنينه راه مي رفتند

در مقايسه با بعضي ديگر از استادان ، وقار خاصي در امام ديده مي شد. راه رفتن ايشان خيلي سنگين و با وقار

و طمأنينه بود ، بدون اينكه به چپ و راست نگاه كنند و ببينند چه كسي مي رود ، چه كسي مي آيد ، اطراف

چگونه است و... ما هيچ وقت چنين حالاتي را در ايشان نديديم . معمولاً پياده رفت و آمد مي كردند و اين

وقار و طمأنينه كه در رفت و آمد ايشان محسوس بود ، نشان از روح بلندشان داشت و بسيار آموزنده

بود. يعني به شاگردان ياد مي داد كه چگونه بايد باشند .*

. * به نقل از: آيت اللّه محمد يزدي_ پا به پاي آفتاب _ جلد 4 _ صفحه 314

علاقه مندي دانشجويان فرانسوي به امام

علاقه مندي دانشجويان فرانسوي به امام

يك بار وقتي متوجه شديم كه تعدادي از دانشجويان فرانسوي ، هر شب پاي سخنراني امام مي آيند ، توسط

يكي از برادراني كه به زبان فرانسوي مسلط بود از آنها سؤال كرديم :(( آيا شما فارسي مي دانيد و از

صحبتهاي امام چيزي مي فهميد؟)) در جواب اظهار داشتند :(( ما فارسي بلد نيستيم و به هيچ وجه هم

متوجه گفته هاي امام نمي شويم!)) سؤال كرديم :(( پس چرا هر شب پاي صحبت ايشان مي آييد؟ )) آنها

گفتند:(( ما وقتي كه اينجا مي آييم و ايشان صحبت مي كنند ، حالتي روحاني در خودمان احساس مي

كنيم.))*

* به نقل از: حجة السلام و المسلمين سيد علي اكبر محتشمي _ گلهاي باغ خاطره.

كمال جذبه هاي انساني

كمال جذبه هاي انساني

امام به لحاظ شخصيت استثناييشان جاذبه خاصي داشتند. جاذبه مرموز و پيچيده . انسان احساس مي كرد كه

مجذوب شخصيت ايشان است . روش ، نگاهها ، بيان مطلب ، اداء كلمات ، حتي كم و زياد كردن صدايشان روي

حساب و آداب اسلامي بود . اولين باري كه در درس امام حضور يافتم مجذوب و شيفته ايشان شدم.*

* به نقل از: حجة السلام و المسلمين موسوي خوئيني ها _ حوزه _ شماره 38 و 37

متانت ايشان زبانزد بود

متانت ايشان زبانزد بود

امام در تدريس خوش بيان بودند استادي بودند كه به بهترين بيان تدريس مي كردند . در محضر درس

ايشان طلبه هاي زيادي مي آمدند . امام با شاگردهايشان مهربان و شاگردانشان هم با وي صميمي بودند. ولي

هميشه يك متانتي در وجود امام به چشم مي خورد . با اينكه ايشان بسيار متواضع هستند ولي متانت و وقار

ايشان زبانزد بود .*

* به نقل از: حجة السلام و المسلمين حسن روحاني_ زن روز _ شماره 851

نشاط در كودكي

نشاط در كودكي

آقاي پسنديده نقل مي كردند كه امام در جواني در دويدن و مسابقه دو ، نفر اول جوانان خمين بودند و در

سن هشت ، نه سالگي بيشترين حد پرش را نسبت به ساير همبازيهاي خود داشتند كه يك بار هم پايشان

آسيب ديد. يكي از همبازيهاي نوجوانيهاي امام مي گفت در محله سبزي كاران خمين بچه هاي محل جرأت

اينكه حرف بزنند و فحش بدهند و لات گري انجام بدهند ( از ترس امام كه گاهي از آن محل رد مي شدند )

را نداشتند .*

* به نقل از: حجة السلام و المسلمين مسعودي_ خميني سخنراني در جبهه جنوب

هنوز ترجمه تمام نشده بود كه از جا برخاستند

هنوز ترجمه تمام نشده بود كه از جا برخاستند

صبح روزي كه قرار بود ادوارد شوارد نادزه وزير امور خارجه وقت شوروي براي تقديم پاسخ گورباچف

خدمت امام مشرف شود امام بر خلاف روزهاي ديگر كه رأس ساعت هشت به اتاق ملاقات مي آمدند هنوز

تشريف نياورده بودند . وزير امور خارجه شوروي همراه مقامهاي وزارت خارجه جمهوري اسلامي به طور

ايستاده در اتاق منتظر قدوم امام بودند. سرانجام امام حدود ساعت هشت و نيم بدون تأمل و توقف و بدون

اينكه در چهره كسي نگاه كنند از ميان افراد گذشته و روي جايگاه هميشگي شان نشستند . در همين حال

وزير امور خارجه شوروي روي صندلي نشست . او به عنوان رييس ديپلماسي نماينده ابر قدرت شرق كه چهره

با صلابت و حركتهاي با طمأنينه او در محافل بزرگ بين المللي و كاخهاي مجلل قدرتمندان غربي ، در

فيلمهاي خبري بسيار ديده شده است ، در اين اتاق محقر و

ساده كه شايد براي اولين بار با پاي برهنه روي

فرش كهنه و رنگباخته در يك مجلس رسمي حاضر شده بود وضع ديگري داشت؛ از جمله ارتعاش خفيفي

كه هنگام خواندن پاسخ گورباچف در دست او مشهود بود . او در اولين لحظه كه روي صندلي نشست

، وضعيتي غير مستقر داشت كه اين در نا متعادل بودن كيفيت قرار گرفتن پاهاي ا و مشهود بود و اين

وضعيت تا آخرين لحظه كه پيام را قرائت كرد ادامه داشت. به جز سر و دست مرتعش او بقيه اندامش در

طول مدت تشرف به سان مجسمه اي جامد و خشكيده بود. مترجمي هم كه بنا به گفته آگاهان در همه جا با

تسلط كامل در ترجمه زبان روسي بلبل زباني مي كرد در اين مقام نتوانست جمله اي را بدون لكنت ( كه

سعي مي كرد آن را در سرفه ها و سينه صاف كردنهاي مصنوعي خود پنهان كند ) ادا نمايد پس از پايان

ترجمه پيام گورباچف ، امام بدون تأمل طي حدود يك دقيقه در سه فراز با صراحت و فارغ از هر نوع مجامله

اي از اينكه آقاي گورباچف مطلب اساسي را كه اساس نامه ايشان بود مورد توجه لازم قرار نداده ، اظهار

تأسف فرمودند و بعد در حالي كه مترجم شروع به ترجمه فراز سوم كلمه هاي امام كرده بود ، امام برخاستند

و به طرف اندروني روانه شدند و با تركيبي از هيبت و سرعت در حركت ، چنان وضع بي سابقه اي را بوجود

آوردند كه هيچ كس نتوانست از جايش تكان بخورد ، چه رسد به اينكه مجالي

براي دستبوسي و مصافحه

پيش آيد.*

* به نقل از: حجة السلام و المسلمين رحيميان.

اغتنام فرصت

اغتنام فرصتها

اغتنام فرصتها

امام در بسياري از اوقات در آن واحد و همزمان به كارهاي متعدد اشتغال داشتند. در يكي از روزهاي اوايل

فروردين 68 حدود ساعت هفت بعد از ظهر حقير را براي انجام كاري احضار فرمودند وقتي مشرف شدم

حدود يك ساعت از غروب گذشته بود . ايشان در حالي كه هنوز مشغول تعقيبات نماز مغرب و عشا بودند

، تسبيح در دستشان بود و ذكر مي گفتند ، به پشت خوابيده بودند و با بالا و پايين بردن پاها يشان نرمش

مخصوصي را كه پزشك توصيه كرده بود انجام مي دادند ، تصوير بدون صداي تلويزيون را مد نظر داشتند ، به

صداي راديو گوش مي دادند ، علاوه بر اين همه امور ، علي نوه عزيزشان را در حالي كه در كنار ايشان دراز

كشيده بود و سعي مي كرد حركتهاي امام را تقليد كند مورد تفقد و نوازش پدرانه قرار مي دادند و انجام

نرمش مانع از ابراز عطوفت نسبت به نوه خردسالشان نمي شد.*

* به نقل از : حجة الاسلام و المسلمين رحيميان.

فرصت شناسي در اوج بيماري

فرصت شناسي در اوج بيماري

امام حتي در شب قبل از عمل و روي تخت بيمارستان با وجود سرمهاي غذايي و دارويي و ضعف مفرط از

مطالعه و قرائت قرآن و تهجد و نماز شب غافل نمانده و حاضر نبودند لحظه اي هر چند كوتاه و گذرا از عمر

خود را بيهوده بگذرانند.*

.37_ * به نقل از : حجة الاسلام و المسلمين رسولي محلاتي_ حوزه_ شماره 38

نبايد وي را تنها گذاشت

نبايد وي را تنها گذاشت

امام در همان اولين ساعات ورود به تركيه به آموزش زبان تركي پرداختند. ايشان مي خواستند با فراگيري

زبان تركي رسالت خود را در ميان ترك زبانان دنبال كنند ، به حدي كه ، اهتمام امام به فراگيري زبان تركي

، سرهنگ افضلي از مقامات ساواك را كه در تركيه مراقب ايشان بود سخت به وحشت انداخت كه مبادا امام با

آموختن زبان بتواند با مردم تركيه ارتباط برقرار كند و مبارزه را در تبعيد گاه دنبال كند. لذا در گزارش خود

به تهران نوشت:(( نبايد وي را تنها گذاشت!)) از اين رو در تركيه هر روز امام را به جايي منتقل مي كردند.*

* به نقل از : حجة الاسلام و المسلمين سيد حميد روحاني _ بررسي و تحليلي از نهضت امام خميني

. _ جلد 2

رفتار با طلاب

از طلبه ها امتحان مي گرفتند

از طلبه ها امتحان مي گرفتند

پس از اينكه امام به نجف مشرف شدند و در مسجد شيخ انصاري درس خارج( مكاسب) را شروع كردند، براي

طلبه ها شهريه اي مقرر نمودند، البته بعد از آنكه طلبه ها نزد ممتحناني كه از طرف ايشان معين شده

بود، امتحان مي دادند و قبول مي شدند، شهريه اي به آنان داده مي شد. اين برنامه امتحان از طلاب براي

تعليق شهريه باعث شد كه طلبه ها به طور جدي درس بخوانند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت الله محمد محمدي گيلاني- مصاحبه با صدا و سيما

ايشان خيلي واسطه مي شود

ايشان خيلي واسطه مي شود

بعضيها من را واسطه مي كردند قرض يا بيماري كه داشتند از امام براي آنها پولي بگيرم. از جمله طلبه اي

منزل كوچكي خريده بود و سيصد دينار قرض داشت. به امام كه مطلب را عرض كردم، چيزي نفرمودند. بعد در

شبهاي ديگر از راههاي ديگر دنبال كردم و به مرحوم حاج آقا مصطفي گفتم : قضيه را از امام دنبال

كند. فرداي آن روز آقاي مصطفي به من گفت: ديروز امام از شما گله داشتند و مي فرمودند:( اين آقاي خاتم

زياد واسطه مي شود و مي آيد و مي گويد فلاني چهارصد دينار_ سيصد دينار مقروض است) عرض كردم به

ايشان بگوييد منظور من اين نيست كه شما همه اش را به طلبه بدهيد ايشان هم رفته بود و گفته بود . امام

ضمن خنده فرموده بود:( در عين حال ايشان خيلي واسطه مي شود و پول خوبي هم به آن طلبه مرحمت

كرده بود.)*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت الله سيد عباس

خاتم يزدي- مصاحبه با صدا و سيما

اينها را بايد رشد داد

اينها را بايد رشد داد

امام همينكه مي ديد شخصي درسخوان داراي استعداد است، مي فرمودند :( اينها را بايد تقويت كرد و

رشدشان داد.)*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت الله محمد يوسفي غروي- حوزه؛ شماره 48

اگر حاضري جهنم را تحمل كني

اگر حاضري جهنم را تحمل كني

مرحوم حاج آقا مصطفي نقل مي كرد روزي براي يك طلبه اي خدمت امام وساطت كردم كه پولي از ايشان

بگيرم و به او بدهم ولي امام به وساطت من ترتيب اثر ندادند . مرتبه دوم وساطت كردم، باز ترتيب اثر

ندادند، كه اين براي من مايه تعجب شده بود. مرتبه سوم كه وساطت كردم در جواب فرمودند :( مصطفي اين

كمد و گنجينه اي كه مي بيني پول در آن وجود دارد و اين هم كليد اين گنجينه است. من اين كليد را در

اختيار تو مي گذارم كه هرچه پول مي خواهي، برداري به اين طلبه بدهي، مانعي ندارد. لكن به يك شرط ، و آن

شرط اين است كه جهنمش را بايد خودت بروي. چون من ديگر حاضر نيستم به اين طلبه، روي عدم لياقتي

كه در او وجود دارد پول سهم امام بدهم. اگر حاضري جهنم را تحمل كني اين پول و اين گنجينه و اين كليد

در اختيار تو.)*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت الله محمد فاضل لنكراني- سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني؛ جلد 6 ، صفحه 123

اگر طلبه اي احتياج داشت به من بگوييد

اگر طلبه اي احتياج داشت به من بگوييد

در نجف امام فرموده بودند اگر از طلاب از همسايه هاي شما كسي احتياجي داشت و فقير بود دو نفر از

كساني كه من مي شناسم بيايند اين را شهادت بدهند من به او كمك خواهم كرد. بسيار اتفاق مي افتاد كه

ما دو نفر مي شديم و مي رفتيم به امام مي گفتيم طلبه اي هست كه احتياج دارد به پنكه و به فرش و

يا به

لباس محتاج است و يا همسايه اي داشتيم كه مثلا دخترش به جهيزيه احتياج داشت، امام به آنها كمك مي

كردند. يك مورد خود مرحوم حاج آقا مصطفي نزد امام راجع به يك طلبه كه طلبه اي فقير و خوب بود

وساطت كرد كه آقا به ايشان كمك بكنند، امام عوض اينكه بيشتر استقبال بكند به آقا مصطفي فرمود :( تو

مشغول درس خودت باش و بگذار اين كارها را ديگران بكنند.)*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام والمسلمين اسماعيل فردوسي پور- پيام انقلاب؛ شماره 45

با طلبه ها بسيار متواضع بودند

با طلبه ها بسيار متواضع بودند

برخورد امام با شاگردانش بسيار متواضعانه بود. به عنوان نمونه در روزهاي اوايل انقلاب كه تازه به قم تشريف

آورده بودند بعد از آنكه از علماي بزرگ حوزه بازديد كردند از عده اي از شاگردانشان هم بازديد هايي

داشتند. شبي كه به منزل محقر ما تشريف آوردند از نظر من به قدري با ارزش بود كه احساس مي كردم اتاق

ما همدوش طاق عرش شده است، چرا كه روح خدا به آن وارد شده بود.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: آيت الله مرتضي بني فضل- روزنامه جمهوري اسلامي- ويژه سالگرد ارتحال امام؛ خرداد 70

ببين عباي من هم پاره است

ببين عباي من هم پاره است

گاهي كه امام براي حرم يا كار ديگري از خانه خارج و يا باز مي گشتند، مي فرمودند:( آقاي فلاني شما براي

فلان شخص يك عبا بخريد.) يعني ايشان در حرم و خيابان مواظب بودند كه اگر طلبه اي وضع خوبي ندارد

فوري دستور مي دادند براي او عبا بخريد . يك روز شخصي پيش امام آمده عباي خود را نشان داد و

گفت: عباي من پاره است. امام دنبال عباي خود گشت و بعد آن را به او نشان داد و گفت: ببين عباي من هم

پاره است. ايشان به بعضي اينطوري جواب مي دادند و در بعضي مواقع به ديگران آنطور كمك مي كردند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از : حجت الاسلام والمسلمين محمد رضا ناصري - سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام

خميني؛ جلد 4 ، صفحه 129

دوبار به عيادت من آمدند

دوبار به عيادت من آمدند

امام توجه خاصي نسبت به طلبه ها داشتند. اگر آنها ناراحتي اي پيدا مي كردند، جوياي وضعشان مي شدند. به

طور مثال خود من كه در درس امام شركت مي كردم و اشكال مي كردم، سخت مريض شدم و دو مرتبه

نتوانستم در درس ايشان حضور پيدا كنم . در خانه خوابيده بودم كه ناگهان ديدم امام در حالي كه

كتاب(( وسائل الشيعه)) سه جلدي در زير بغلشان گرفته اند، همراه آقاي جلال آشتياني به خانه من آمده

اند. يك بار ديگر هم همراه آقاي نجم الدين اعتماد زاده براي عيادت من آمدند.*

------------------------------ --------------------------------------------------

* به نقل از: آيت الله صادق خلخالي- پابه پاي آفتاب؛ جلد 3 ، صفحه

علاوه بر مراجع به بازديد طلاب هم مي رفتند

علاوه بر مراجع به بازديد طلاب هم مي رفتند

در حوزه علميه نجف رسم بر اين بود كه علماي بزرگ پس از استقبال علما از آنان، به هنگام ورودشان به

نجف، صرفا به بازديد مراجع همطراز خودشان مي رفتند و به بازديد طلاب و افرادي كه از نظر سطح علمي

پايين تر از آنها بودند، نمي رفتند و اين سنت الان هم در نجف همچنان موجود است. اما امام با توجه به آن

تواضع اسلامي شان علاوه بر اينكه بازديد از مراجع كردند به بازديد از طلاب هم رفتند، يعني امام به تك تك

مدارس نجف رفته و با طلاب آنجا ملاقات و از آنها تشكر نمودند و حتي به بازديد طلاب افغ اني، پاكستاني و

كشورهاي ديگر هم رفتند.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام والمسلمين سيد علي اكبر محتشمي- ندا؛ شماره 1

نگوييد شهريه است

نگوييد شهريه است

وقتي امام وارد نجف شدند وضع شهريه طلبه ها خيلي نامساعد بود. طلبه ها از آقاي حكيم يك دينار و

نيم( معادل سي تومان) و از آقاي شاهرودي و مرحوم ميرزا عبد الهادي هم بيست تومان( معادل يك دينار) مي

5 دينار شهريه در ماه خيلي در مضيقه / گرفتند. آن موقع آقاي خويي شهريه اي نمي داد. طلبه ها با اين 2

بودند چون كرايه يك مسكن محقر در نجف تقريبا دو دينار بود لذا به اين طرف و آن طرف مي زدند . بعضي

از طلبه ها كه عمدتا غير ايراني( هندي، پاكستاني) بودند بر جنازه هايي كه براي دفن در نجف مي آوردند و

شب در مسجدي مي گذاشتند تا صبح دفن كنند، تا

صبح قرآن مي خواندند و بيست تومان مي گرفتند . امام

كه آمدند اول، تقسيم شهريه اي كه داشتند سه دينار بود. ماه اول كه گذشت براي ماه دوم فرمودند :( نگوييد

شهريه اي است كه فردا اگر نرسد درست نيست، بلكه به عنوان تقسيم بدهيد) خلاصه امام شهريه طلاب را

كم كم بيشتر كرد، سه دينار ماه اول و در ماه دوم شش دينار و بعد هم تا سي دينار رسيد.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام والمسلمين محي الدين فرقاني- مصاحبه با صدا و سيما

هديه امام به يكي از طلاب

هديه امام به يكي از طلاب

طلبه اي به امام نامه اي نوشت و در آن تقاضا كرد كه اگر ايشان صلاح بدانند يكي از عمامه هاي خود را كه

با آن نماز شب خوانده اند براي او بفرستند. امام پس از اطلاع عمامه اي را مرحمت كردند كه بوسيله يكي از

نمايندگان ايشان براي آن طلبه فرستاده شود.*

--------------------------------------------------------------------------------

* به نقل از: حجت الاسلام والمسلمين محمد علي انصاري كرماني - سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام

خميني؛ جلد 2 ، شماره 96

وجوه شرعيه بايد به طلبه ها داده شود

وجوه شرعيه بايد به طلبه ها داده شود

در حالي كه امام قدرت ساختن دهها مدرسه را داشت، يعني حتي مي توانست از وجوه شرعيه دهها

بيمارستان بسازد با اين حال نه مدرسه علميه ساخت نه بيمارستاني تاسيس كرد . امام حتي كتابخانه اي

تاسيس نكرد. در حالي كه قدرت ساختن صدها كتابخانه داشت چون معتقد بود اين وجوه شرعيه بايد در

اختيار طلبه قرار بگيرد تا طلبه در يك رفاه نسبي قرار بگيرد و بتواند در سايه اين رفاه نسبي به كار علمي

خودش ادامه بدهد. اين رويه امام باعث تشويق طلاب به فراگيري دروس و مطالعه و تحقيق مي شد.*

------------------------------------------------------------- -------------------

* به نقل از: آيت الله محمد فاضل لنكراني

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109