کلمات قصار امام خمینی (ره)

مشخصات کتاب

سرشناسه:مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان،1390

عنوان و نام پديدآور:کلمات قصار امام خمینی (ره)/ امام خمینی (ره).

مشخصات نشر ديجيتالي:اصفهان:مركز تحقيقات رايانه اي قائميه اصفهان 1390.

مشخصات ظاهري:نرم افزار تلفن همراه و رايانه

موضوع:کلمات قصار

خداشناسى و عبوديت

غير حق تعالي نور نيست ، همه ظلمتند. ما از خدا هستيم همه. همه عالم از خداست ، جلوه خداست ، و همه عالم به سوي او برخواهد گشت. تمام مقاصد انبيا برگشتش به يك كلمه است و آن ، معرفت الله. آرمان اصلي وحي اين بوده است كه براي بشر معرفت ايجاد كند. بيشتر ناله اوليا ، از درد فراق و جدايي از محبوب است و كرامت او. تمام كمالاتي كه براي اولياي خدا و انبياي خدا حاصل شده است از اين دل كندن از غير ، و بستن به اوست. آن چيزي كه انسان را به ضيافتگاه خدا راه مي دهد اين است كه غير خدا را كناربگذارد ، و اين براي هر كس ميسور نيست. خودتان را متصل كنيد به اين دريا ، درياي الوهيت ، درياي نبوت ، درياي قرآن كريم. بدان كه شكر نعمتهاي ظاهره و باطنه حق تعالي ، يكي از وظايف لازمه عبوديت وبندگي است كه هر كسي به قدر مقدور بايد قيام به آن نمايد ، گرچه از عهده شكرحق تعالي ، احدي از مخلوقات برنمي آيد. پر واضح است كه تسبيح و تقديس و ثناي حق تعالي ، مستلزم علم و معرفت به مقام مقدس حق ، و صفات جلال و جمال است ، و بدون هيچ گونه معرفتي و علمي متحقق نشود. از آداب عبوديت اين است كه جز قدرت حق

، قدرتي را نپذيرند ، و جز ثناي حق، و آن كه از اولياي حق است ، ثناي كسي را نگويند. اصل تمجيد ، براي غير خدا واقع نمي شود ، حتي شما كه از يك گل تعريف مي كنيد ،از يك سيب تمجيد مي كنيد ، اين تمجيد خداست. مطمئن باشيد كه اگر كارهايتان از الوهيت سرچشمه نگيرد ، و از وحدت اسلامي بيرون برويد ، مخذول مي شويد. اگر اغراض الهي داشتيد ، مادي هم دنبالش هست ، اما اين مادي ، ديگرالهي شده است. تشخيص معيار الهي از شيطاني آن است كه پس از مراجعه به خود ، بيابد كه آنچه كه او مي خواهد، نفس عمل است ، گرچه اين كار را ديگري انجام دهد. توجه به خدا و هجرت از خود به خدا - كه بزرگترين هجرتهاست - ، هجرت ازنفس به حق ، و از دنيا به عالم غيب شما را تقويت كرد. پس از اتكال به خداوند، به قدرت خود كه از اوست اعتماد و اتكال داشته باشيد. به شما مي گويم كه از هيچ كس نترسيد الاّ خدا ; و به هيچكس اميد نبنديد الاخداي تبارك و تعالي. توجه به غير خدا ، انسان را به حجابهاي ظلماني و نوراني محجوب مي نمايد. غفلت از حق كدورت قلب را زياد كند ، و نفس و شيطان را بر انسان چيره كند ، و مفاسد را روزافزون كند. و تذكر و يادآوري از حق دل را صفا دهد ، وقلب را صيقلي نمايد و جلوه گاه محبوب كند ، و روح را تصفيه نمايد و خالص كند ،

و از قيد اسارت نفس ، انسان را براند. و بدان كه هيچ آتشي از آتش غضب الهي دردناكتر نيست. همان طور كه مكلفيم كه خودمان را حفظ كنيم و خارج كنيم از ظلمات به نور ، مكلف هستيم ديگران را همين طور دعوت كنيم. ما بايد دعوت بكنيم و دعوت ما به خود نباشد ، دعوت به دنيا نباشد ، دعوت به خدا باشد. درس را براي خدا بخوانيد. اگر انسان براي شهوات نفسانيه قيام بكند ، و براي خدا نباشد ، اين كارش ،، به جايي نمي رسد اين كارش، بالاخره فشل مي شود .چيزي كه براي خدا نيست ، دوام نمي تواند داشته باشد. خدا هست ; غفلت نكنيد از او ! خدا حاضر است ، همه ما تحت مراقبت هستيم. مقصد را مقصد الهي كنيد ، براي خدا قدم برداريد. همه عالم محضر خداست ; هر چه واقع مي شود در حضور خداست. هميشه توجه داشته باشيد كه كارهايتان در محضر خداست ، همه كارها ! چشمهايي كه بهم مي خورد ، در محضر خداست; زبانهايي كه گفتگو مي كند ، در محضر خداست ;و دستهايي كه عمل مي كند، در محضر خداست ; و فردا ما جواب بايد بدهيم. همه ما در محضر خدا هستيم ، و همه ما خواهيم مرد. بايد به قلبتان برسانيد كه هر كاري انجام مي دهيد در محضر خدا هستيد. به قلوب محجوت و منكوس خود برسانيد كه عالم ، از اعلي عليين تااسفل السافلين ، جلوه حق - جل و علا - و در قبضه قدرت اوست. نعمتهاي خدا امتحان است براي بندگان خدا.

آني كه انسان را از تزلزل بيرون مي آورد ، آن ، ذكر خداست. به خدا متوجه شو ، تا دلها به تو متوجه شود. صورت عمل ميزان نيست ، آن چيزي كه ميزان است انگيزه عمل است. مكلفي نيست در عالم ، كه تحت آزمايش خدا و امتحان او نباشد. هر كس در هر مقامي كه هست و هر مسئوليتي كه دارد ، همان مقام و مسئوليت ، امتحان اوست. در اسلام معيار ، رضايت خداست ، و نه شخصيتها. ما شخصيتها را با حق مي سنجيم ، و نه حق را با شخصيتها. معيار ، حق و حقيقت است. ما معيارها را بايد معيارهاي الهي قرار بدهيم. بيدار بشويد ملت ! بيداربشويد دولت ! همه بيدار باشيد ! همه تان در محضرخدا هستيد. فردا همه بايد حساب پس بدهيد. از روي خون شهداي ما نگذريد بدون نظر. و براي مقام دعوا نكنيد با هم. عالم محضر خداست ; در محضر خدا معصيت خدا نكنيد. در محضر خدا ، با هم دعوا نكنيد سر امور باطل و فاني. براي خدا كار بكنيد و براي خدا به پيش برويد. الآن ما همه در حيطه امتحان گذاشته شديم. انسان ممكن است چيزي را از چشم همه مخفي كند ، ولي همه چيز ما در نزد خداحفظ مي شود ، و اعمال ما را به خود ما برمي گرداند. استناد به خدا بكنيد .و اين استناد به خدا ، تمام مشكلات را - ان شاء الله حل خواهد كرد. تمام تكاليف الهيه الطافي است الهي ، و ما خيال مي كنيم تكليف است. ما بايد بنده باشيم

و همه چيز را از خدا بدانيم. خداي تبارك و تعالي همه نعمتها را به ما عطا فرموده است ، و آن چيزهايي كه عطا كرده در راه او بايد صرف بكنيم. ما همه از خداييم و بايد در راه خدمت به او باشيم. آن چيزي كه آسان مي كند مصيبتها را ، اين است كه همه انسانها رفتني هستند وهمه ماها رفتني هستيم ، و چه بهتر كه در راه خدا فدا بشويم. ما و شما و همه ، هر چه داريم از خداست ، و هر چه توان داريم براي خدا بايدخرج كنيم.

انبياى الهى

انبيا آمدند كه اين قوه ها را بالفعل كنند ، انسان بالقوه ، انسان بالفعل بشود. كوشش انبيا از اول تا آخر ، اين بوده است كه اين موجود را ، به صراطمستقيم دعوت كنند و راه ببرند. بعثت براي اين است كه اخلاق مردم را ، نفوس مردم را ، ارواح مردم را واجسام مردم را ، تمام اينها را از ظلمتها نجات بدهد ، ظلمات را بكلي كناربزند و به جاي او نور بنشاند. انبيا آمدند كه مردم را از ظلمات به نور دعوت كنند. مساله بعثت ، يك تحول علمي عرفاني در عالم ايجاد كرد كه آن فلسفه هاي خشك يوناني را ، كه به دست يوناني ها تحقق پيدا كرده بود ، و ارزش هم داشت- و دارد - مبدل كرد به يك عرفان عيني و يك شهود واقعي ، براي ارباب شهود. آن چيزي كه انبيا مي خواستند، اين بود كه همه امور را الهي كنند ; تمام ابعاد عالم را ، و تمام ابعاد

انسان را - كه خلاصه عالم است ، عصاره عالم است - ; انبيا براي اين آمدند كه همه اينها را الهي كنند. بركت وجود رسول اكرم بركتي است كه در سرتاسر عالم ، از اول خلق تا آخر ،يك همچو موجودي با بركت نيامده است ، و نخواهد آمد. پيغمبر اعظم است ، كه از خودش هيچ نيست ، هر چه هست وحي ظل الله ;است. صلوات و سلام خداي بزرگ بر حضرت عيس بن مريم ، روح الله و پيامبرعظيم الشان ، كه مردگان را احيا و خفتگان را بيدار فرمود. صلوات و سلام خداي بزرگ بر مادر عظيم الشان ، مريم عذرا ، و صديقه حورا ، كه با نفخه الهي ، چنين فرزند بزرگي را به تشنگان رحمت الهي تسليم نمود. خطاب به كشيشان، براي رضاي خدا و پيروي دستور حضرت مسيح ، يك بارناقوسها را در معابدتان ، به نفع مظلومان ايران و محكوم نمودن ستمگران به صدادرآوريد. انبيا اساس كارشان اين بوده است كه اين حب نفس را - تا آن مقدار كه ممكن است - سركوب ، و نفسها را مهار كنند. ما صلاح جامعه را مي خواهيم، ما تابع پيغمبرهايي هستيم كه آمده اند براي اصلاح جامعه، آمده اند براي اينكه جامعه را به سعادت برسانند. اگر تمام انبيا جمع بشوند در يك محلي ، هيچ وقت با هم نزاع نمي كنند. اگر تمام انبيا - عليهم السلام- در يك عصر مجتمع مي شدند ، هيچ اختلافي نداشتند. انبيا بنايشان بر اين بود كه دست به شمشير نبرند الا براي آنها كه علاجي ندارند جز شمشير ،

و فاسد مي كنند جامعه را. منطق انبيا اين است كه اشداء بايد باشند بر كفار و بر كساني كه بر ضد بشريت هستند ، بين خودشان هم رحيم باشند. و آن شدت هم رحمت است. انبيا غصه مي خوردند براي كفار ، غصه مي خوردند براي منافقين ، كه چرا بايداينها اين طور باشند. انبيا كه مبعوث شدند اول با طبقه بالا مقابله كردند ; حضرت موسي با فرعون مقابله كرد. طبقه بالا اولي هستند به اين كه مقابل شوند و هدايت بشوند.

دين اسلام

اسلام بالاترين مكتب است. اسلام از همه مكتبهاي عالم منزه تر است. اسلام براي بشر آمده است،نه براي مسلمين و نه براي ايران. انبيا مبعوثندبر انسانها، و پيغمبر اسلام مبعوث بود بر انسانها. اسلام براي تهذيب انسان آمده است. اسلام مكتب انسان ساز است. اسلام براي تربيت انسان آمده است. مطلب در برنامه اسلام، انسان است وتربيت انساني. اسلام با هر چيز كه انسان را به پوچي و از خود بيگانه شدن مي كشاند، مبارزه مي كند. اسلام يك مكتبي است كه براي انسان سازي آمده است. مكتب اسلام مكتب انسان سازي است. اسلام براي اين انساني كه همه چيز است، يعني از طبيعت تا ماوراء الطبيعه،تا عالم الوهيت مراتب دارد; اسلام تز دارد، برنامه دارد اسلام. ملت ايران با داشتن مكتب مترقي چون اسلام، دليلي ندارد كه براي پيشرفت وتعالي خود، از الگوهاي غربي و يا كشورهاي كمونيست تقليد كند. اگر همه چيز اسلامي بشود، يك جامعه اي پيدا مي شود غير قابل فساد. اسلام براي اصلاح جامعه است. حقوق اسلام يك حقوق مترقي و متكامل و جامع است. اسلامي

كه بيشترين تاكيد خود را بر انديشه و فكر قرار داده است، و انسان رادعوت مي كند، به بازداري از همه خرافات و اسارت قدرتهاي ارتجاعي و ضد انساني چگونه ممكن است با تمدن و پيشرفت و نوآوريهاي مفيد بشر - كه حاصل تجربه هاي اوست - سازگار نباشداسلام در اعلي مرتبه تمدن است ; مراجع عاليقدر اسلام در اعلي مرتبه تمدن هستند. در اسلام تمام آثار تجدد و تمدن مجاز است، مگر آنهايي كه فساد اخلاق بياورند، فساد عفت بياورند. اسلام آن چيزهايي كه مخالف با مصالح ملت بوده است، آنها را نفي كرده، آنهايي را كه موافق با مصالح ملت است، آنها رااثبات كرده است. آن چيزهايي كه اسلام جلويش را گرفته است، همينهايي است كه جوانهاي ما رابه تباهي مي كشد. دراسلام يك قانون است، و آن قانون الهي است كه حكمفرماست. ما معتقديم تنها مكتبي كه مي تواند جامعه را هدايت كند و پيش ببرد، اسلام است. و دنيا اگر بخواهد از زير بار هزاران مشكلي كه امروز با آن دست به گريبان است، نجات پيدا كند و انساني زندگي كند، انسان گونه، بايد به اسلام روي بياورد. اسلام براي نجات بشر آمده است. اسلام براي سازندگي آمده است، و نظر اسلام به ساختن انسان است. جامعيت و همه جانبه بودن قوانين اسلام، آنچنان است كه اگر كسي آن رابشناسد، معترف خواهد شد كه از حد و مرز فكر بشر بيرون است، و ممكن نيست زاييده قدرت علمي و تفكر انسان باشد. اسلام براي مليت خاصي نيست و ترك و فارس و عرب و عجم ندارد. اسلام متعلق به همه است

و نژاد و رنگ و قبيله و زبان، در اين نظام ارزش ندارد. در اسلام اساسا نژاد مطرح نيست، عربي و عجمي و ساير گروهها، ابدا مطرح نيست. اسلام براي تربيت انسان آمده است. مطلب در برنامه اسلام، انسان است و تربيت انساني. اسلام آمده است تا تمام ملل دنيا را، عرب را، عجم را، ترك را، فارس را، همه را به هم متحد كند; و يك امت بزرگ به نام امت اسلام در دنيابرقرار كند; تا كساني كه مي خواهند سلطه بر اين دولتهاي اسلامي و مراكز اسلام پيدا بكنند نتوانند، به واسطه اجتماع بزرگي كه مسلمين از هر طايفه تشكيل مي دهند. اين قدرت اسلام است كه طوايف مختلفه را در زير يك سقف جمع كرده است. من مكرر اعلام كرده ام كه در اسلام، نژاد، زبان، قوميت و ناحيه مطرح نيست. در قانون اسلام فرقي ما بين اشخاص نيست. اسلام دين افراد مجاهدي است كه دنبال حق و عدالتند، دين كساني است كه آزادي و استقلال مي خواهند، مكتب مبارزان و مردم ضداستعماري است. بايد سعي كنيم تا حصارهاي جهل و خرافه را شكسته، تا به سرچشمه زلال اسلام ناب محمدي - صلي الله عليه و آله - برسيم. شياطين دنبال اين هستند كه اين اسلام را بشكنند. امروز اسلام در مقابل تمامي كفر است. هيچ قدرتي در مقابل اسلام نيست. اسلام را مقتداي خودتان قرار بدهيد، و در مقابل اسلام خاضع باشيد. اسلام عزيزتر از آن است كه ما تصور مي كنيم. مكتب اسلام، مكتب تهذيب است. اسلام ماديات را چنان همچو تعديل مي كند كه به الهيات منجر مي شود.

اسلام همه چيز را گفته است، لكن اشكال از مسلمين بر سر مسلمين است. مشكل عمده مسلمين، همان دوري از اسلام و قرآن است. چنانچه ملتها از اسلام اطلاع پيدا كنند، خواهند فهميد كه هر چه مي خواهند دراسلام وجود دارد. اين كشور هر چه صدمه خورده است، از كساني بوده كه اسلام را نمي شناخته اند. آنهايي كه نظر سوء نسبت به اسلام دارند، از باب اين است كه اسلام را درك نكرده اند. من نصيحت مي كنم كه مسير خودتان را از اسلام جدا نكنيد، مسير خود را ازروحانيت جدا نكنيد، اين قدرت الهي را، اين قدرت روحانيت را كه يك قدرت الهي است از دست ندهيد. اين دژ بزرگ اسلام، و اين دژ بزرگ روحانيت، هر دوي آن مورد نفرت اجانب است. اسلام حكومتها را موظف به خدمت كرده است. اسلام در خدمت مستضعفين است. اسلام خيرخواه شماهاست، اسلام در دنيا و آخرت شما را سعادتمندمي كند. اسلام براي همه چيز آورده است. اسلام براي نجات مستضعفين آمده است. اسلام دين آزادي و استقلال است. اسلام ماديات را به تبع معنويات، قبول دارد. اسلام هم تربيت باطني مي كند و هم حفظ مصالح دنيوي. قوانين اسلام به نيازهاي انسان پاسخ مي گويد. اين قوانين بسيار صريح و روشن هستند. اسلام در ابعاد سياسي و اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي، نيازهاي مردم را براي ترقي واقعي برمي آورد. مكتب اسلام يك مكتب مادي نيست، يك مكتب معنوي است; ماديت را درپناه معنويت اسلام قبول دارد، معنويات، اخلاق، تهذيب نفس. اسلام نه دعوتش به خصوص معنويات است، و نه دعوتش به خصوص ماديات است

; هر دو را دارد.يعني اسلام و قرآن كريم آمده اند كه انسان را، به همه ابعادي كه انسان دارد، بسازند او را، تربيت كنند او را. اسلام يك حكومتي است كه يك جنبه اش حكومت سياسي است و يك جنبه اش حكومت معنوي. اسلام يك دين عبادي- سياسي است كه در امور سياسي اش عبادت منضم است، ودر امور عبادي اش سياست. رسول الله پايه سياست را در ديانت گذاشته است. رسول الله - صلي الله عليه و آله و سلم - تشكيل حكومت داده است. اسلام دين سياست است، حكومت دارد. احكام سياسي اسلام بيشتر از حكام عبادي آن است. فعاليت سياسي يكي از وظايف مذهبي مسلمانان است. و الله اسلام تمامش سياست است. سياست مدن از اسلام سرچشمه مي گيرد. دين اسلام يك دين سياسي است كه همه چيزش سياست است، حتي عبادتش. اسلام براي همه چيز، براي همه زندگيها برنامه دارد. اسلام براي تمام زندگي انسان، از روزي كه متولد مي شود تا موقعي كه وارد قبرمي شود، دستور و حكم دارد. در احكام مقدس اسلام، بيش از امور عبادي، در امور سياسي و اجتماعي بحث شده است. اسلام برنامه زندگي دارد ; اسلام برنامه حكومت دارد. احكام اسلام احكامي است كه بسيار مترقي است، و متضمن آزاديها و استقلال وترقيات. هر كشوري كه به قوانين اسلام عمل نمايد، بدون شك از پيشرفته ترين كشورهاخواهد شد. اسلام خود از پايه گذاردن تمدن بزرگ در جهان بوده است. اسلام بود و اين صداهاي الله اكبر، كه شما را به پيروزي رساند. اسلام بود كه شما را راه انداخت، و به شما چنان

همچو قدرتي داد كه درمقابل اين قدرتهاي شيطاني بزرگ ايستاديد و نترسيديد. بازگذاشتن دست كساني كه قصد توطئه نسبت به اسلام و ملت را دارند خيانت است.

حفظ اسلام

دفاع از حق و اسلام از بزرگترين عبادات است. حفظ اسلام از حفظ احكام اسلام بالاتر است ; اساس اسلام اول است، دنبال او اساس احكام اسلام است. حفظ خود اسلام از جان مسلمان هم بالاتر است. تكليف ما اين است كه از اسلام صيانت كنيم و حفظ كنيم اسلام را. اگر ما اسلام را در خطر ديديم، همه مان بايد از بين برويم تا حفظش كنيم. اگر اسلامي بودن نهضت محفوظ باشد، ديگر آسيب نمي بيند. حفظ اسلام زحمت دارد. دفاع از اسلام و كشور اسلامي امري است كه در مواقع خطر، تكليف شرعي، الهي و ملي است، و بر تمام قشرها و گروهها واجب است. اگر اسلام را مي خواهيم بايد اين جمهوري را حفظش كنيم. حفظ مصلحت عمومي و اسلام، مقدم است بر حفظ مصلحت شخصي. اسلام با فقه و احكام فقه باقي مانده است. همه بايد مراقب اين باشيم كه اين مكتب محفوظ باشد. ما براي حفظ اسلام مكلف و مسئوليم، و امروز حفظ اسلام در تفاهم است. بزرگان اسلام ما،در راه حفظ اسلام و احكام قرآن كريم كشته شدند، زندان رفتند، فداكاريها كردند، تا توانستند اسلام را تا به امروز حفظ كنند و به دست ما برسانند. آنان كه كمر براي حفظ اسلام بسته اند، بايد اگر همه هم رفتند آنها بمانند. هيچ فريضه اي در اسلام بالاتر از حفظ خود اسلام نيست. مردم انقلابي ما بايد بدانند كه براي حفظ اسلام و

انقلاب، و نگهباني از ثمرات آن، و پاس خون شهيدان، لازم است از خود بردباري انقلابي نشان دهند. شكر نعمت اين است كه به اسلام وفادار باشيد. من به شما اخطار مي كنم كه به اسلام وفادار باشيد! كوه مصيبتها در مقابل حيثيت اسلامي - ايراني ما چون كاهي است. اسلام چيزي است كه همه ما بايد فداي او بشويم، تا اين كه تحقق پيدا بكند. تقيه براي حفظ دين است;جايي كه دين در خطر بود جاي تقيه نيست، جاي سكوت نيست. گاهي وقتها تقيه حرام است. آن وقتي كه انسان ديد كه دين خدا در خطر است نمي تواند تقيه بكند. بايد همه ملت پاسدار اسلام باشند. تكليف ما حفظ وجاهت اسلام است. آن روزي كه احتمال ما بدهيم كه اسلام در خطر است، بايد همه مان فداكاري بكنيم. مقدرات اسلام مقدرات همه مسلمين است. و ظيفه هر كسي كه در هر جا مشغول خدمتي است، در راس همه خدمتها، اين است كه موازين اسلامي را جفظ بكند. در اين برهه از زمان كه هستيم، اسلام مقابل با تمام كفر است، نه من و شمامقابليم، من و شما مطرح نيستيم. و قتي دين خدا را انسان در خطر ديد، براي خدا بايد قيام كند. و قتي احكام اسلام را در خطر ديد براي خدا بايد قيام كند ; اگر توانست، عمل كرده به وظيفه و پيش هم برده، اگر نتوانست، عمل به وظيفه كرده. اگر جهانخواران بخواهند در مقابل دين ما بايستند، ما در مقابل همه دنياي آنان خواهيم ايستاد.

تبليغ اسلام

چهره نوراني اسلام را براي جهانيان روشن نمايند، كه اگر اين چهره، با آن

جمال جميل كه قرآن و سنت در همه ابعاد به آن دعوت كرده اند، از زير نقاب مخالفان اسلام و كج فهميهاي دوستان خودنمايي نمايد، اسلام جهانگير خواهد شد. معارف اسلامي را در بين مردم تقويت كنيد، كه راس امور، اين معارف اسلامي است; و اگر او درست بشود همه كارها درست مي شود. اگر اسلام را آن طوري كه هست به دنيا معرفي كنند، و آن طوري كه هست عمل بكنند، سيادت با شماست، بزرگي با شماست. مكلفيم كه مردم را دعوت كنيم به راه مستقيم، به همان صراط الله، راه الله كه راه مستقيم است. مسلمانان، مخصوصا علماي اسلام موظفند اسلام و احكام آن را گسترش بدهند و به مردم دنيا معرفي نمايند. ما موظفيم كه اسلام را در همه جاي دنيا معرفي كنيم. اگر چنانچه از يكي از ماها، بر خلاف مقررات اسلامي، بر خلاف احكام اسلام،يك مطلبي از او صادر بشود، اسلام رو به شكست مي رود. چه مصيبت بار و غم انگيز است كه مسلمانان متاعي دارند كه از صدر عالم تانهايت آن نظير ندارد، نتوانسته اند اين گوهر گرانبها را، كه هر انساني به فطرت آزاد خود طالب آن است، عرضه كنند; بلكه خود نيز از آن غافل و به آن جاهلند ; و گاهي از آن فراريند.

اسلامخواهى

امروز اسلام به صورت يك مكتب مترقي كه قادر است تمامي نيازهاي بشر راتامين كند و مشكلات او را حل نمايد، مورد توجه همه مسلمين جهان، بخصوص ملت مسلمان ايران، قرار گرفته است. شما براي اسلام قيام كرديد و پشتيبان شما اسلام است. و كسي كه پشتيبان اوقرآن است، و اسلام

است، پيروز است. ملت ايران با جان و خون خود اسلام را زنده كرد. مقصود ما اين است كه هر جاي اين مملكت برويم اسلام را ببينيم. تمام مقصد ما اسلام است. ملت ايران و ما مقصدمان اين نيست و نبود كه فقط محمدرضا برود، رژيم سلطنتي از بين برود، دست اجانب كوتاه بشود، اينها همه مقدمه بود، مقصداسلام است. در سايه اسلام، ما مي توانيم مملكت خودمان را حفظ كنيم. همه با هم قيام كرديم كه اسلام را در اينجا زنده كنيم و - ان شاء الله - به ساير جاها هم صادر كنيم. مملكت وقتي مملكت اسلامي است كه تعاليم اسلام در آن باشد. ما مسلمان هستيم، و مسلمان نمي تواند از اسلام بگذرد. كشور اسلامي است و بايد به موازين اسلامي عمل شود. طاغوت را كه از بين برديد بايد به جاي آن يك مملكت اسلامي و يك مملكت الهي درست بشود; مقابل طاغوت، الله است، با رفتن طاغوت بايد مملكت الله پيدا بشود. امروز روزي است كه اسلام بايد تحقق پيدا كند. ما براي آن نهضت كرديم كه اسلام، و قوانين اسلام و قرآن، و قوانين قرآن دركشور ما حكومت كند. اگر بخواهيد از زير قيد گرفتاريهاي اجانب بيرون بياييد بايد متشبث به اسلام شويد. عمده مساله اين است كه ما فهميده باشيم در قلبمان، كه ما مي خواهيم جمهوري مان اسلامي باشد. بايد همان طوري كه با زبان مي گوييم، قلب ما معتقد شده باشد به اين كه مامي خواهيم اسلام باشد. ما چيزي نيستيم خودمان، هر چه هست اسلام است. ما مي خواهيم كه اسلام حكومت كند در اين

مملكت، احكام اسلام در اين مملكت جريان پيدا بكند. ما مي خواهيم يك مملكت اسلامي درست كنيم، ما نمي خواهيم يك مملكت غربي درست كنيم. ما همه زنده ايم براي احياي سنت پيغمبر اسلام و احياي قرآن كريم، و بايد دين خودمان را به اسلام ادا كنيم. تا همه احكام اسلام جريان پيدا نكند، ما در راهيم. ما عدالت اسلامي را مي خواهيم در اين مملكت برقرار كنيم. ما براي اسلام قيام كرديم، همان طوري كه در صدر اسلام پيغمبر اكرم ص براي اسلام قيام كرد، و آن قدري كه او در زحمت و رنج واقع شد ما نشديم. پشتوانه همه شما اسلام است، قرآن كريم است. اين نهضتها براي اين است كه احكام خدا جاري شود. ما جمهوري اسلامي را مي خواهيم كه احكام اسلام در آن جمهوري تحقق پيدا بكند. جمهوري اسلامي معنايش اين است كه يك جمهوري باشد و قوانينش همان قوانين اسلام. جمهوري اسلامي است، و بايد همه چيزي ما اسلامي بشود. امروز مملكت، مملكت اسلامي است و محتوا بايد محتواي اسلامي باشد. نهضت اسلامي است، و نهضت اسلامي محتوايش بايد اسلامي باشد. ما دنبال اين هستيم كه اسلام تحقق پيدا بكند، دنبال اسم نيستيم، كه حالا كه ما اسم جمهوري اسلامي پيدا كرديم كافي باشد است براي ما. اميدوارم كه خميني از راه مستقيم اسلام، كه مبارزه با قدرتهاي ستمگر است هيچ گاه منحرف نشود، و براي ثمر رساندن اهداف اسلام از پاي ننشيند. ملت ما براي خدا شهادت مي خواهند. خداوند حافظ ملتهاي اسلامخواه، در برابر تعدي قدرتهاي بزرگ است. ملت ما كه به خيابانها ريختند، به پشت بامها

رفتند و شب و روز زحمت كشيدند، جوانهايشان را دادند، خونشان را دادند، براي اسلام بود; اگر اسلام نبود همچو كاري نمي كردند. ملت رزمنده و شريف ايران خود را حاضر كرده است براي خدا همه چيز خودش رافدا كند. ملتي كه خود و همه چيز خود را براي اسلام مي خواهد پيروزمند است. مقصد اين است كه كشور ما يك كشور اسلامي باشد ; كشور ما در تحت رهبري قرآن، تحت رهبري پيغمبر اكرم و ساير اولياي عظام باشد بشود. حق هر جا كه هست بايد دنبالش رفت و او را با آغوش باز پذيرفت.

اسلام و عمل ما

امروز اسلام بسته به اعمال شماست. اسلام را معيار حركتهاي خود قرار دهيد. از ما نمي پذيرند كه ما اسلامي هستيم، مگر خودمان به اسلام عمل بكنيم. الآن اسلام در دست ماست و ما پاسدار او هستيم، و اگر آسيب ببيند همه مامسئول هستيم، در بارگاه خدا همه مسئول هستيم. من اميدوارم كه مسلمين، و خصوصا سران مسلمين، از شعار به اسلام - كه يك پوششي است براي عدم عمل بر احكام اسلام - دست بردارند و به اسلام به حسب آنچه كه هست، فكر كنند و عمل كنند. شما فكر اين را بكنيد كه حافظ اسلاميد نه حافظ خود. بيرون برويم از اين پوشش شيطاني به پوشش رحماني; آن به اين است كه مامطابق نظام اسلام عمل كنيم. شما مسلمانان متعهد، دين خود را به اسلام بزرگ و خداوند متعال ادا كرديد،و راه وفاداري و فداكاري را به ما آموختيد. از اولياي خدا تعليم بگيريد كه هميشه دنبال مكتب بوده اند، نه دنبال خودشان. آن چيزي كه سهل

مي كند مشكلات را، اين است كه ما براي اسلام تحمل زحمت مي كنيم. شما با اسلام اين پيروزي را پيدا كرديد و با اسلام بايد اين پيروزي را تعقيب كنيد. اين قدرت اسلام و قدرت ايمان بود كه مردم را به وحدت كشاند، و اين وحدت و قدرت ايمان بود كه مردم را به پيروزي كشاند. اگر انسان بخواهد براي اسلام خدمت كند، نبايد توقع اين را داشته باشد كه همه او را بپذيرند. ميزان در هر كس حال فعلي اوست. اسلام نه ظالم بود و نه زير بار ظلم مي رفت، و ما هم مي خواهيم اين طورباشيم، كه نه ظلم كنيم و نه زير بار ظلم برويم. با اتكا به تعاليم عاليه اسلام، و ايمان ما به مبادي بود كه با دست خالي برهمه قواي شيطاني غلبه كرديم. اگر اين مملكت مسلمان بشود، تربيت، تربيت اسلامي باشد، هيچ قدرتي نمي تواند مقابلش بايستد. اگر اسلام در اين مملكت، احكام اسلام در اين مملكت پياده بشود، همه جهات مادي و معنوي تامين خواهد شد. امروز وظيفه ماست كه در برابر خطراتي كه متوجه اسلام و مسلمين مي باشد، براي تحمل هرگونه ناملايمات آماده باشيم، تا بتوانيم دست خائنين به اسلام را قطع نماييم، و جلو اغراض و مطامع آنها را بگيريم. ما خودمان را بايد فدا كنيم براي اسلام، آمال و آرزوهايمان را بايد فدا كنيم براي اسلام. امروز غريبترين چيزها در دنيا همين اسلام است، و نجات آن قرباني مي خواهد،و دعا كنيد من نيز يكي از قربانيهاي آن گردم. ملت اسلام عزيزان من، از فدايي دادن و نثار جان و مال

در راه خدا و اسلام نهراسيد; كه اين شيوه پيغمبر عظيم الشان و اوصيا و اولياي آنان بوده. و خون ما رنگينتر از خون شهداي كربلا نيست كه با مخالفت با سلطان جائر، كه متمسك به اسلام بود و خود را خليفه اسلام معرفي مي كرد، ريخته شد. شما كه براي اسلام بپاخاسته ايد و جان و مال نثار مي كنيد، در صف شهداي كربلا هستيد، چرا كه پيرومكتب آنانيد. اگر چنانچه اسلام به آنطوري كه هست، و به آن طوري كه خداي تبارك و تعالي اسلام را تاسيس كرده، اگر به آن طور اسلام پياده بشود، فاتح مستعمرين خوانده مي شود. پيغمبر بزرگ اسلام همه چيزش را فداي اسلام كرد تا پرچم توحيد را به اهتزازدرآورد، و ما به حكم پيروي از آن بزرگوار، بايد همه چيزمان را فدا كنيم تاپرچم توحيد برقرار بماند. همه بايد تحت بيرق اسلام و تحت پرچم اسلام برويم، لكن نه به طور شعار، به طور واقع و به طور حقيقت. اگر چنانچه احكام الهي در يك ملت پياده بشود، باطل از آن ملت كوچ مي كند. و قتي مي توانيم با قدرتهاي بزرگ مقابله كنيم و آسيب پذير نباشيم، كه متعهدبه اسلام، متعهد به احكام اسلام باشيم. كوشش كنيد كه احكام اسلام را هم عمل كنيد و هم وادار كنيد كه ديگران عمل كنند. اگر امروز اسلام - خداي نخواسته - لطمه ببيند، اين گناهش به گردن همه ماست. هي نگوييد من، بگوييد مكتب من. مبادا از حرفهاي خارجيها بترسيم و در پياده كردن احكام خدا سستي كنيم. براي پيشبرد مقصود، ولو اسلامي باشد، ارتكاب خلاف اخلاق و

فرهنگ، مطرودو از انگيزه هاي غيراسلامي است. نگراني من از اين است كه نكند سستي كنيم و در پياده كردن اسلام، دقت لازم را ننماييم. امروز اسلام در دنيا وضعي پيدا كرده است كه اگر چنانچه -خداي نخواسته شكست بخورد، تا سالهاي طولاني، ديگر نمي تواند سرش را بلند كند; براي اين كه قدرتهاي بزرگ قدرت اسلام را فهميده اند. اگر -خداي نخواسته- در منبر شما چيزي بگوييد كه خودتان عاملش نيستيد، ودر مسجد چيزي بگوييد كه خودتان بر خلاف او عمل مي كنيد، مردم دلهايشان از شمامنصرف مي شود. بايد چشم و گوشمان را باز كنيم كه با دست خودمان اسلام را از بين نبريم. كوشش كنيد كه مصالح اسلام و كشور اسلامي را فداي منافع شخصي يا گروهي نكنيد. الآن يك وضعي داريم كه اگر -خداي نخواسته- يك قدم كجي برداريم، اين رابه اسم اسلام تمام مي كنند. اسلام در دست ما امانت است، و ما موظفيم تا اين امانت را حفظ كنيم. كاري بكنيد كه آن اسلام عزيز، كه امروز دست شماست، با يك صورت خوبي تحويل بدهيد به اعقابتان، يك صورت مشوّه درست نكنيد كه بگويند همين بود. اسلام نوراني است. اسلام عزيز امروز به ما سپرده شده است، و شما بايد اين اسلام را نگه داريد وبه نسلهاي آتيه بسپاريد. كسي كه براي رضاي خدا -ان شاء الله- مشغول انجام وظيفه است، توقع اين رانداشته باشد كه مورد قبول همه قرار گيرد، هيچ امري مورد قبول همه نيست. كسي كه دنبال حق مي رود و براي رضاي خدا كار مي كند، نبايد به فكر اين باشدكه به او چه گفته

اند يا چه مي گويند. كسي كه براي خدا كار مي كند، قيام براي خدا مي كند، اين از هيچ چيز نبايدبترسد.

قرآن

اگر قرآن نبود، باب معرفت الله بسته بود الي الابد. قرآن كتاب انسان سازي است، مكتب اسلام مكتب انسان سازي است، انسان به همه ابعاد. اين قرآن است كه هدايت مي كند ما را به مقاصد عاليه اي كه در باطن ذاتمان توجه به او هست، و خودمان نمي دانيم. از انس با قرآن كريم، اين صحيفه الهي و كتاب هدايت، غفلت نورزند; كه مسلمانان هر چه دارند و خواهند داشت در طول تاريخ گذشته و آينده، ازبركات سرشار اين كتاب مقدس است. تدريس قرآن -در هر رشته اي از آن- را مد نظر و مقصد اعلاي خود قراردهيد. هر مقداري كه شما عمل كرديد به قرآن، زير پرچمش رفتيد. پرچم قرآن اين نيست كه پرچمهاي ديگران هستند، پرچم قرآن عمل به قرآن است. مبادا قرآن مقدس و آيين نجاتبخش اسلام را، با مكتبهاي غلط و منحرف كننده اي كه از فكر بشر تراوش كرده است، خلط نماييد. هيچ مكتبي بالاتر از قرآن نيست. آنچه مهم است اين است كه مسلمين به اسلام و قرآن عمل كنند. اسلام همه مسائلي را كه مربوط به زندگي بشر در دنيا و آخرت است، و آنچه را مربوط به رشد و تربيت انسان و ارزش انسان است، داراست. قرآن بايد در تمام شئون زندگي ما حاضر باشد. اين كتاب و اين سفره گسترده در شرق و غرب، و از زمان وحي تا قيامت كتابي است كه تمام بشر، عامي، عالم، فيلسوف، عارف، فقيه، همه از اواستفاده

مي كنند. قرآن كتاب انسان سازي است، كتاب انسان متحرك است، كتاب آدم است،و كتابي است كه آدمي كه بايد از اين جا تا آخر دنيا و تا آخر مراتب حرمت بكند راه مي برد. جوانان عزيزم كه چشم اميد من به شماست، با يك دست قرآن را و با دست ديگرسلاح را برگيريد، و چنان از حيثيت و شرافت خود دفاع كنيد، كه قدرت تفكرتوطئه عليه خود را، از آنان سلب نماييد. قرآن كريم كه به همه ما و به همه بشر حق دارد، سزاوار است كه ما در راه اوفداكاري كنيم. مشكل بزرگ مسلمين اين است كه قرآن كريم را كنار گذاشته اند، و تحت لواي ديگران درآمده اند. هر چه در راه خدا بدهيم، و هر چه در راه قرآن بدهيم فخر ماست، افتخارماست، راه حق است. قرآن كريم پناه همه ماست.

تشيع

ما مفتخريم كه مذهب ما جعفري است، كه فقه ما كه درياي بي پايان است، يكي از آثار اوست. اسلام به واسطه طايفه شيعه زنده است. اسلام با حماسه شيعه، هميشه مقارن بوده است. امام به معني پيشوا و كسي است كه جمعي را در جهتي هدايت و رهبري مي كند. امام بيان كننده خط مشي شيعه و حزب الله، و رهبري كننده اين تشكيلات بزرگ است; كه تمامي وظايف آنان را از قرآن و سنت پيامبر اسلام، درزمانهاي مختلف و شرايط مختلف، اجتهاد و استنباط مي كند و به آنان ابلاغ مي نمايد. كساني كه مدعي هستند كه ما شيعه اميرالمومنين هستيم، تبع او هستيم، بايددر قول و فعل، و نوشتن و گفتن و همه چيز، تبعيت از او

داشته باشند. مذهب تشيع مذهب فداكاري بوده است. غدير آمده است كه بفهماند سياست به همه مربوط است. ما مفتخريم كه كتاب نهج البلاغه كه بعد از قرآن بزرگترين دستور زندگي مادي ومعنوي، و بالاترين كتاب رهايي بخش بشر است، و دستورات معنوي و حكومتي آن بالاترين راه نجات است، از امام معصوم ما است. يكي از خصلتهاي ذاتي تشيع، از آغاز تا كنون، مقاومت و قيام در برابرديكتاتوري و ظلم است، كه در تمامي تاريخ شيعه به چشم مي خورد; هر چند كه اوج اين مبارزات در بعضي از مقطعهاي زماني بوده است. تشيع كه مكتبي است انقلابي، و ادامه اسلام راستين پيامبر است همچون خودشيعيان، هميشه مورد حملات ناجوانمردانه مستبدين و استعمارگران بوده است. اساسا اسلام -كه تشيع چيزي جز اسلام اصيل نيست- نه تنها جلو رشد علمي وفكري بشر را نمي گيرد، بلكه خود زمينه هاي اين حركت را آماده تر مي كند; و به اين حركت جهت انساني و الهي مي دهد. و تكامل علمي و فرهنگي بشر بعد از ظهوراسلام، محققين تاريخ را خيره ساخته است. آن روزي كه -ان شاء الله تعالي - مصلح كل ظهور نمايد، گمان نكنيد كه يك معجزه شود، و يكروزه عالم اصلاح شود; بلكه با كوششها و فداكاريها، ستمكاران سركوب و منزوي مي شوند.

معصومين (ع)

اين حضرت امير ع مظهر همه عدالتها و اعجوبه عالم است هستند ،و از صدر عالم تا ابد ، به جز رسول اكرم كسي به فضيلت او نيست. اساسا سربازان اگر چه نامدار باشند ، در اين جهان گمنامند. نامدارترين سرباز فداكار در اسلام اميرالمومنين است ، و او گمنامترين

سرباز است. اين خانه كوچك فاطمه -سلام الله عليها - و اين افرادي كه در آن خانه تربيت شدند ، كه به حسب عدد چهار - پنج نفر بودند و به حسب واقع تمام قدرت حق تعالي را تجلي دادند ،خدمتهايي كردند كه ما را و شما را و همه بشر را به اعجاب درآورده است. در حفظ همه حيثياتي كه حيثيت بزرگ زن است ، آن طوري كه زن آفريد ، حضرت زهرا - سلام الله عليها - بود ، همه بايد به او اقتدا كنيد. معنويات ، جلوه هاي ملكوتي، جلوه هاي الهي ، جلوه هاي جبروتي ، جلوه هاي ملك و ناسوتي ، همه در اين موجود حضرت فاطمه زهرا ع مجتمع است. انقلاب مردم ايران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام ، به پرچمداري حضرت حجت - ارواحنا فداه - است. امام زمان - سلام الله عليها- مراقب ما هستند ، مراقب روحانيت هستند كه اينها ، امروز كه اسلام به دست آنها سپرده است و تمام عذرها منقطع شده چه مي كنند. ما منتظران مقدم مباركش ،مكلف هستيم تا با تمام توان كوشش كنيم تا قانون عدل الهي را ، در اين كشور ولي عصر عج حاكم كنيم. شهادت اميرالمومنين- عليه السلام - و نيز حسين - عليه السلام - ، و حبس وشكنجه و تعبيد و مسموميتهاي ائمه - عليهم السلام - ، همه در جهت مبارزات سياسي شيعيان ، عليه ستمگريها بوده است ; و در يك كلمه ، مبارزه و فعاليتهاي سياسي ، بخش مهمي از مسووليتهاي مذهبي است. آن چيزي كه موجب تاسف است ، اين

است كه نگذاشتند حضرت امير - سلام الله عليه - آنطور كه بايد ، و دلخواه اسلام است ، جلوه پيدا كند. مصيبت وارده بر اميرالمومنين و بر اسلام ، بالاتر است از آن مصيبتي كه برسيدالشهدا - سلام الله عليه - وارد شد. انبيا موفق نشده اند اجرا كنند مقاصد خودشان را ، و خداوند در آخر زمان كسي را مي آورد كه اجرا كند مسائل انبيا را.

معاد و قيامت

بايد توجه به اين معنا بكنيد كه ما يك روز ديگر داريم ، اين را شك نكنيد !ما يك روز محاسبه داريم و از همه چيزها محاسبه مي شود. آن روز خود انسان محاسبه خودش را مي كند، آن روز قلمها مي آيند شهادت مي دهند ، دستها شهادت مي دهند ، چشمها شهادت مي دهند ; انسان خودش آن روز محاسبه خودش را مي كند ، وما يك همچنين روزي را داريم. هر عملي كه ما در اينجا انجام مي دهيم يك صورت برزخي دارد و يك صورت ملكوتي دارد ، و ما به او مي رسيم. هر كلمه اي و هر حرفي از ما صادر بشود ، آن ، منعكس در آن عالم و در ميزان اعمال ما هست. ميزان اعمال ما پيش خداست و ثبت است ، و ثبت مي شود. جلوه شفاعت شافعان در اين عالم ، هدايت آنهاست ; و در آن عالم ، اطن هدايت شفاعت است. تو از هدايت اگر بي بهره شدي از شفاعت بي بهره اي ، و به هر قدر هدايت شدي شفاعت شوي. نفوس خودتان را تربيت كنيد ، تهذيب كنيد. اين دنيا پايان دارد

، براي همه ما ; من زودتر و شما بعد.

اداى تكليف

مهم براي ما اين است كه ما به تكليفمان عمل بكنيم. نبايد نگران باشيم كه مبادا شكست بخوريم، بايد نگران باشيم كه مبادا به تكليف عمل نكنيم. تكاليف الهي امانات حق هستند. ما به وظيفه مان عمل مي كنيم، و خداي تبارك و تعالي از ما بيشتر از آنچه قدرت داريم نمي خواهد. اگر ما به تكليفي كه خداي تبارك و تعالي براي ما تعيين فرموده است عمل بكنيم، باكي از اين نداريم كه شكست بخوريم. كشته بشويم تكليف را عمل كرديم، بكشيم هم تكليف را عمل كرديم. ما مي خواهيم اسلام را حفظ بكنيم، با كناره گيري نمي شود حفظ كرد. خيال نكنيد كه با كناره گيري تكليف از شما سلب مي شود، تكليف دو چندان است. همه ما، مأمور به اداي تكليف و وظيفه ايم، نه مأمور به نتيجه.

نماز

نماز خوب ، فحشا و منكر را از يك امتي بيرون مي كند. برويد سراغ نماز ، احيا كنيد اين سنت سياسي اسلام را. نگوييد كه ما انقلاب كرديم حالا بايد هي فرياد بزنيم ! خير نماز بخوانيد ، ازهمه فريادها بالاتر است. نماز جمعه در راس همه امور است. نماز جمعه كه نمايشي از قدرت سياسي و اجتماعي اسلام است ، بايد هر چه شكوهمندتر و پر محتواتر اقامه شود. اجتماعات خود را ، خصوصا در روز جمعه ، هر چه بيشتر فشرده كنيد ، و به مراسم و شعاير مذهبي اهميت دهيد. يكي از بركات اين نهضت و انقلاب همين اقامه نماز جمعه هاست. نمازهاي جمعه و جماعت ، را با شكوه بجا بياوريد ، و نمازهاي غير جمعه را هم ،كه

شيطانها از نماز مي ترسند ، از مسجد مي ترسند. از نماز جمعه و جماعت ،كه بيانگر سياسي نماز است ، هر گز غفلت نكنند. اين نماز جمعه از بزرگترين عنايات حق تعالي بر جمهوري اسلامي ايران است. خداي تعالي دوست دارد كه در وقت ذكر او ، بنده منقطع به سوي او باشد ، ومتضرع و خالص باشد.

دعا و مناجات

اين ادعيه انسان را از اين ظلمت بيرون مي برد. و قتي كه از اين ظلمت بيرون رفت ، انساني مي شود كه براي خدا كار مي كند ، كار مي كند اما براي خدا ، شمشيرمي زند براي خدا ، مقاتله مي كند براي خدا ، قيامش براي خداست. نه اين است كه ادعيه انسان را از كار باز مي دارد. در هر صورت ، ظرايفي در اين ادعيه مبارك هست كه سابقه ندارد. اينها راتوجه بكنيد ، انسان را اين ادعيه مي تواند حركت بدهد. اين ادعيه ، در ماه مبارك رجب ، و خصوصا در ماه مبارك شعبان ، اينها مقدمه و آرايشي است كه انسان به حسب قلب خودش مي كند ، براي اين كه مهيا بشود برودمهماني ، مهماني خدا. مناجات شعبانيه از بزرگترين مناجات ، و از عظيمترين معارف الهي ، و ازبزرگترين اموري است كه آنهايي كه اهلش هستند ، مي توانند تا حدود ادراك خودشان استفاده كنند. اين ادعيه اي كه وارد شده است در ماه مبارك و در ماه شعبان ، اينها راهبرماست به مقصد. در شب قدر مسلمانان با شب زنده داري و مناجات خود ، از قيد بندگي غير خداي تعالي - كه شياطين جن

و انس اند - رها شده و به عبوديت خداوند در مي آيند. اينهايي كه از كتب ادعيه انتقاد مي كنند ، اينها براي اين است كه نمي دانند ،جاهلند ، بيچاره اند، نمي دانند كه اين كتاب ادعيه چطور انسان مي سازد.

مسجد

مسجدها را خالي نكنيد ، تكليف است امروز. مسجد مركز اجتماع سياسي است. مسجد مركز تبليغ است. محراب يعني مكان حرب ، مكان جنگ ، هم جنگ با شيطان و هم جنگ باطاغوت. اي ملت ! مسجدهاي خودتان را حفظ كنيد ، اي روشنفكران ! مسجدها را حفظ كنيد ،روشنفكر غربي نباشيد ، اي حقوقدانها ! مسجدها را حفظ كنيد. من امروز بايد بگويم كه تلكيف است براي مسلمانها ، حفظ مساجد. سعي كنيد كه مساجد ما به حال مساجد صدر اسلام برگردد ، و توجه داشته باشيد كه عزلت و كناره گيري در اسلام نيست. اين مساجد بايد مركز تربيت صحيح باشد ، و مساجد - بحمدالله - اكثرا اين طوري است. بايد در ماه مبارك ، تربيت و تعليم به تمام معنا ، در همه بعدهايش ، درمساجد باشد. حفظ مساجد امروز جزء اموري است كه اسلام به او بسته است. مسجد يك سنگر اسلامي است ، و محراب محل جنگ است. نهضت را از راه مساجد- كه دژهاي محكم اسلامند - زنده نگه دارند ، و باشعارهاي اسلامي نهضت را پيش برند.

حج

حج از آن روزي كه تولد پيدا كرده است ، اهميت بعد سياسي اش كمتر از بعدعبادي اش نيست. حج تنظيم و تمرين و تشكل اين زندگي توحيدي است. حج عرصه نمايش ، و آيينه سنجش استعدادها و توان مادي و معنوي مسلمانان است. يكي از مهمات فلسفه حج، ايجاد تفاهم و تحكيم برادري بين مسلمين است. بيتي كه براي قيام تاسيس شده است، آن هم قيام للناس ، پس بايد براي همين مقصد بزرگ در آن اجتماع نمود. اين

بيت معظم براي ناس بنا شده و براي قيام ناس. همه مسلمانان بايد در تجديد حيات حج و قرآن كريم ، و بازگردنداندن اين دو ،به صحنه هاي زندگي شان كوشش كنند. حج بي روح و تحرك و قيام، حج بي برائت ، حج بي وحدت ، و حجي كه از آن هدم كفرو شرك بر نيايد حج نيست. ان شاء الله - ما نخواهيم گذاشت از كعبه و حج ، اين منبر بزرگي كه بر بلنداي بام انسانيت بايد صداي مظلومان را به همه عالم منعكس سازد ، و آواي توحيد راطنين اندازد ، صداي سازش با آمريكا و شوروي و كفر و شرك نواخته شود. در مكه مكرمه بتها را بشكنيم ، و شياطين را كه در راس آنها شيطان بزرگ است ، در عقبات رمي كنيم و طرد نماييم ، تا حج خليل الله و حبيب الله و ولي الله مهدي عزيز را بجا آورده باشيم. اين پدر توحيد و بت شكن جهان به ما و همه انسانها آموخت كه قرباني در راه خدا ، پيش از آن كه جنبه توحيدي و عبادي داشته باشد ، جنبه هاي سياسي و ارزشهاي اجتماعي دارد. اي گويندگان ! نويسندگان! در اجتماعات بزرگ ، عرفات و مشعر و منا و مكه معظمه و مدينه منوره ، مسائل اجتماعي و سياسي مناطق خود را به گوش برادران ايماني برسانيد ، و از هم طلب نصرت كنيد. مسلمين اگر حج را پيدا كنند ، آن سياستي كه در حج به كار رفته است از طرف اسلام ، همان را پيدا كنند كافي است براي اين كه استقلال

خودشان را پيدا كنند. اعلان برائت از مشركان، كه از اركان توحيدي و واجبات سياسي حج است ، بايددر ايام حج به صورت تظاهرات و راهپيمايي ، با صلابت و شكوه هر چه بيشتر و بهتربر گزار شود. فرياد برائت ازمشركان مخصوص به زمان خاص نيست ، اين دستور است وجاويد. به منا رويد و آرزوهاي حقاني را در آن جا دريابيد ، كه آن ، قرباني نمودن محبوبترين چيز خويش در راه محبوب مطلق است. و بدانيد تا از اين محبوبها ، كه بالاترينش حب نفس است- و حب دنيا تابع آن است - نگذريد به محبوب مطلق نرسيد. در سعي بين صفا و مروه ، با صدق و صفا سعي در يافتن محبوب كنيد ، كه با يافتن او همه بافته هاي دنيايي گسسته شود ، و همه شكلها و ترديدها فرو ريزد ، و همه خوف و رجاهاي حيواني زايل شود. در طواف حرم خدا كه نشانه عشق به حق است ، دل را از ديگران تهي كنيد و جان را از خوف غير حق پاك سازيد ، و به موازات عشق به حق ، از بتهاي بزرگ وكوچك ، و طاغوتها و وابستگانشان برائت جوييد ، كه خداي تعالي و دوستان او ازآنان برائت جستند ، و همه آزادگان جهان از آنان بري هستند. لبيك گويان براي حق ، نفي شريك به همه مراتب كنيد و از خود كه منشا بزرگ شرك است ، به سوي او - جل و اعلي - هجرت نماييد. در لبيك - لبيك ، بر همه بتها گوييد ، و فرياد بر همه طاغوتهاو طاغوتچه ها

كشيد. در لمس حجر الاسود ، بيعت با خدا بنديد كه با دشمنان او و رسولانش و صالحان و آزادگان دشمن باشيد ، و به اطاعت و بندگي آنان - هر كه باشد و هر جا كه باشد- سر ننهيد. و خوف و زبوني را از دل بزداييد كه دشمنان خدا ، و در راس آنان شيطان بزرگ زبونند ، هر چند در ابزار آدمكشي و سركوبي و جنايتشان برتري داشته باشند. با حال شعور و عرفان به مشعر الحرام و عرفات رويد ، و در هر موقف ، به اطمينان قلب بر وعده هاي حق و حكومت مستضعفان بيفزاييد ، و با سكوت و سكون ،تفكر در آيات حق كنيد. توجه داشته باشيد كه سفر حج سفر كسب نيست ، سفر تحصيل دنيا نيست ، سفر الي الله است.

محرم و عاشورا

محرم ماهي است كه عدالت در مقابل ظلم و حق در مقابل باطل قيام كرده ، و به اثبات رسانده است كه در طول تاريخ ، هميشه حق بر باطل پيروز شده است. محرم ماهي است كه به وسيله سيد مجاهدان و مظلومان اسلام زنده شده ، و از توطئه عناصر فاسد و رژيم بني اميه ، كه اسلام را تا لب پرتگاه برده بودند ، رهايي بخشيد. اين خون سيدالشهد است كه خونهاي همه ملتهاي اسلامي را به جوش مي آورد. ماه محرم براي مذهب تشيع ماهي است كه پيروزي ، در متن فداكاري و خون به دست آمده است. محرم ماه نصضت بزرگ سيد شهيدان و سرور اولياي خداست ، كه با قيام خود درمقابل طاغوت ، تعليم سازندگي و كوبندگي به بشر

داد ، و راه فناي ظالم و شكستن ستمكار را به فدايي دادن و فدايي شدن دانست. و اين خود سرلوحة تعلميمات اسلام است براي ملتها تا آخر دهر. با حلول ماه محرم ، ماه حماسه و شجاعت و فداكاري آغاز شد. ماهي كه خون بر شمشير پيروز شد. ماهي كه قدرت حق، باطل را تا ابد محكوم و داغ باطله ;برجبهه ستمكاران و حكومتهاي شيطاني زد. ماهي كه به نسلها در طول تاريخ ، راه پيروزي بر سرنيزه را آموخت. ماهي كه شكست ابر قدرتها را در مقابل كلمه حق ، به ثبت رساند. ماهي كه امام مسلمين ، راه مبارزه با ستمكاران تاريخ را به ماآموخت. سيد الشهدا را كشتند ، اسلام ترقي اش بيشتر شد. سيد الشهدا - سلام الله عليه- با همه اصحاب و عشيره اش قتل عام شدند ، لكن مكتبشان را جلو بردند. شهادت حضرت سيدالشهدا مكتب را زنده كرد. زنده نگه داشتن عاشورا ، يك مساله بسيار مهم سياسي - عبادي است. انقلاب اسلامي ايران ، پرتويي از عاشورا و انقلاب عظيم الهي آن است. كربلا كاخ ستمگري را با خون درهم كوبيد ، و كربلاي ما كاخ سلطنت شيطاني را فروريخت. كربلا را زنده نگه داريد و نام مبارك حضرت سيدالشهدا را زنده نگه داريد ، كه با زنده بودن او اسلام زنده نگه داشته مي شود. مساله كربلا ، كه خودش در راس مسائل سياسي هست ، بايد زنده بماند. ملت بزرگ ما بايد خاطره عاشورا را ، با موازين اسلامي ، هر چه شكوهمندتر حفظنمايد. اين محرم را زنده نگه داريد ، ما هر چه

داريم از اين محرم است. محرم و صفر است كه اسلام را زنده نگه داشته است. تمام اين وحدت كلمه اي كه مبدا پيروزي ما شد ، براي خاطر اين مجالس عزا وتبليغ و ترويج اسلام شد. اين مجالس سوگواري و اين مجالس مجالس زرگداشت سيد مظلومان و سرور آزادگان ، كه مجالس غلبه سپاه عقل برجهل ، و عدل بر ظلم ،و امانت بر خيانت ، و حكومت اسلامي بر حكومت طاغوت است ، هر چه با شكوهتر و فشرده تر برپا شود ، و بيرقهاي خونين عاشورا به علامت حلول روز انتقام مظلوم از ظالم ، هر چه بيشتر افراشته شود. ماه محرم ماهي است كه مردم آماده اند براي شنيدن مطلب حق. گريه كردن بر عزاي امام حسين، زنده نگه داشتن نهضت ، و زنده نگه داشتن همين معنا كه يك جمعيت كمي در مقابل يك امپراطوري بزرگ ايستاد ، دستور است. بايد سينه زدن هم محتوا داشته باشد. عاشورا روز عزاي عمومي ملت مظلوم است ، روز حماسه و تولد جديد اسلام ومسلمانان است.

شهادت و شهيد

شهادت عزت ابدي است. شهادت فخر اوليا بوده است و فخر ما. هراس ، آن دارد كه شهادت مكتب او نيست. شهادت رمز پيروزي است. ملتي كه شهادت را آرزو دارد پيروز است. شما چه در دنيا پيروز بشويد يا به شهادت برسيد ، پيروزمنديد. شهادت در راه اسلام براي همه ما افتخار است. شهادت براي ما فيض عظيمي است. اين حس شهادت خواهي و فداكاري بود كه يك ملتي ، كه هيچ نداشت ، برطاغوت غلبه پيدا كرد. يك ملتي كه زن و مردش براي جانفشاني

حاضرند ، و طلب شهادت مي كنند ، هيچ قدرتي با آن نمي تواند مقابله كند. خون شهيدان ما امتداد خون پاك شهيدان كربلاست. ملتي كه شهادت براي او سعادت است پيروز است. يك همچو ملتي كه آرزوي شهادت مي كند ، اين ملت ديگر خوف ندارد. ملت ما خون داده است تا جمهوري اسلامي وجود پيدا كند. ملت ما عاشق شهادت بود ، با عشق به شهادت پيش رفت اين نهضت. ما از خدا هستيم همه ،همه عالم از خداست ، و همه عالم به سوي او بر خواهدگشت. پس چه بهتر كه برگشتش اختياري باشد و انتخابي ، و انسان انتخاب كندشهادت را در راه خدا ،و انسان اختيار كند موت را براي خدا ، و شهادت را براي اسلام. در بستر مردن ، مردن است و چيزي نيست ، لكن در راه خدا رفتن شهادت است وسرفرازي و تحصيل شرافت براي انسان و براي انسانها. مرگ سرخ به مراتب بهتر از زندگي سياه است. چه غافلند دنيا پرستان و بي خبران ، كه ارزش شهادت را در صحيفه هاي طبيعت جستجو مي كنند ، و وصف آن را در سروده ها و حماسه ها و شعرها مي جويند ، و دركشف آن از هنر تخيل و كتاب تعقل مدد مي خواهند ، و حاشا ! كه حل اين معما جزبه عشق ميسر نگردد. آنها كه شهيد شدند، به خدمت خودشان و سعادت خودشان و به اجر خودشان رسيدند. شهداي انقلاب بزرگ ، چون شهداي صدر اسلام ، در پيشگاه مقدس ربوبي ارزشمند ،و مورد عنايت حق تعالي و اولياي اسلام ارزشمند خواهند

بود. شما پيروزيد ، براي اين كه شهادت را در آغوش مي گيريد. و آنهايي كه ازشهادت و از مردن مي ترسند ، آنها شكست خورده اند. مگر شهادت ارثي نيست كه از مواليان ما ، كه حيات را عقيده و جهاد مي دانستندو در راه مكتب پرافتخار اسلام ، با خون خود و جوانان عزيز خود از آن پاسداري مي كردند ، به ملت شهيد پرور ما رسيده. به ملت عزيز و توده هاي ميليوني ايران عرض مي كنم كه هيچ انقلابي بدون شهادت خواهي و فداكاري و سختي و گراني و فشارهاي مادي موقت تحقق نيافته. شهادت در راه خداوند چيزي نيست كه بتوان آن را با سنجشهاي بشري و انگيزه هاي مادي ارزيابي كرد. رهبر ما آن طفل دوازده ساله اي است كه با قلب كوچك خود ، كه ارزشش از صدهازبان و قلم ما بزرگتر است ، با نارنجك خود را زير تانك دشمن انداخت و آن رامنهدم نمود ، و خود نيز شربت شهادت نوشيد. سعادت را آنها بردند كه آن چيزي را كه خدا به آنها داده بود تقديم كردند ، وما عقب مانده آنها هستيم. بر ماست كه با اعتراف به عجز خويش ، از رزمندگان عزيزي كه با شهادت طلبيهاو رشادتهايشان از ميهن اسلامي خود دفاع نموده ، و با خون پاك خود چراغهايي فراراه آزادي تمام ملتهاي در بند برافروختند ، قدرداني نماييم. گوارا باد بر اين شهيدان، لذت انس و همجواري شان با انبياي عظام و اولياي كرام و شهداي صدر اسلام ، و گواراتر بر آنان باد نعمت رضايت حق ، كه رضوان من

الله اكبر. هان اي شهيدان ! در جوار حق تعالي آسوده خاطر باشيد ، كه ملت شما پيروزي شمارا از دست نخواهد داد. نمونه ترين گواهان صادق و يادگاران عزمها و اراده هاي استوار و آهنين ، شمابندگان مخلص حقيد ، كه مراتب انقياد و تعبد خويش را به پيشگاه اقدس حق تعالي ، با نثار خون و جان به اثبات رسانيدند. كشوري كه همه بيدار و همه مستعد براي شهادت هستند ، اينها را از چه مي ترسانند هنر آن است كه بي هياهوهاي سياسي و خودنماييهاي شيطاني ، براي خدا به جهادبرخيزد ، و خود را فداي هدف كند نه هوا ، و اين هنر مردان خداست. به شما برادران مؤمن عرض مي كنم ، اگر ما با دست جنايتكار آمريكا و شوروي ازصفحه روزگار محو شويم ، و با خون سرخ ، شرافتمندانه با خداي خويش ملاقات كنيم ،بهتر از آن است كه در زير پرچم ارتش سرخ شرق ، و سياه غرب ، زندگي اشرافي مرفه داشته باشيم. هيچ هراسي به دلتان راه ندهيد، كه شما پيروزيد - ان شاء الله. چه كشته بشويم و چه بكشيم حق با ماست. ما اگر كشته هم بشويم در راه حق كشته شديم و پيروزي است ، و اگر بكشيم هم در راه حق است و پيروزي است. طبع يك انقلاب فداكاري است. لازمه يك انقلاب شهادت و مهيا بودن براي شهادت است. مجاهد في سبيل الله بزرگتر از آن است كه گوهر زيباي عمل خود را به عيارزخارف دنيا محك بزند. دنيا با همه زرق و برق ها و اعتباراتش ، به مراتب

كوچكتر از آن است كه بخواهد پاداش و ترفيع مجاهدان في سبيل الله گردد. ما خاكيان محجوب ، يا افلاكيان ، چه دانيم كه اين ارتزاق عند رب الشهداء چي است ما اگر كشته شويم - ان شاء الله - بهشت مي رويم ، اگر بكشيم هم به بهشت مي رويم. كشته بشويد بهشتي هستيد ، بكشيد هم بهشتي هستيد. ما بكشيم سعادتمنديم ، كشته بشويم هم سعادتمنديم. و قت آن است كه ما كه وارثان اين خونها هستيم ، و بازماندگان جوانان و شهداي به خون خفته هستيم ، از پاي ننشينيم تا فداكاري آنان را به ثمر برسانيم. شهادت يك هديه اي است از جانب خداي تبارك و تعالي براي آن كساني كه لايق هستند. گريه كردن بر شهيد زنده نگه داشتن نهضت است. عزاداري كردن براي شهيدي كه همه چيز را در راه اسلام داد ، يك مساله سياسي است ، يك مساله اي است كه در پيشبرد انقلاب اثر بسزا دارد ، ما از اين اجتماعات استفاده مي كنيم. قبور شهدا و اجساد و ابدان معلولان ، زبان گويايي است كه به عظمت روح جاويدآنان شهادت مي دهد. خونهاي جوانان ما بر مسلسلها غلبه كرد. چطور انسان متاثر نباشد از اشخاصي كه قدرتمندي خودشان را در خون شهيدان مامي بينند خدمت در بنياد شهيد در راس خدمتهاست. من شهادت در راه حق و اهداف الهي را افتخار جاوداني مي دانم.

خودسازى و مبارزه با نفس

ما تا اصلاح نكنيم خودمان را ، نمي توانيم كشور خودمان را اصلاح كنيم. هر كسي از خودش بايد شروع كند ، و عقايد و اخلاق و اعمالش را تطبيق با

اسلام بدهد. و بعد از اين كه خودش را اصلاح كرد ، آن وقت دنبال اين باشد كه ديگران را اصلاح كند. اگر بخواهيد كشور شما يك كشور مستقلي باشد كه ديگران نتوانند در آن دخالت بكنند ، از خودتان بايد شروع كنيد. شما خودتان را درست كنيد ، كشورتان درست مي شود. آن چيزي كه بر همه ما لازم است ابتدا كردن به نفس خودمان است ، و قانع نشدن به اين كه همان ظاهر درست بشود ، و از قلبمان شروع كنيم ، از مغزمان شروع كنيم ، و هر روز دنبال اين باشيم كه روز دوّممان بهتر از روز اوّلمان باشد. از بالاترين و والاترين حوزه هايي كه لازم است به طور همگاني مورد تعليم و تعلم قرار گيرد ، علوم معنوي اسلامي از قبيل علم اخلاق و تهذيب نفس و سير و سلوك الي الله است - رزقنا الله و اياكم - ، كه جهاد اكبر مي باشد. علم و تهذيب نفس است كه انسان را به مقام انسانيت مي رساند. اين فراموشي از خود مقدمه براي كمال انسان است. قبل از اين كه اين نامه اعمال ما براي پيشگاه خدا ، و قبل از اين كه آن ،براي پيشگاه امام زمان- سلام الله عليه - برسد ، خودمان بايد نظر كنيم. كاري بكنيد كه وقتي از اينجا بار را بستيد ، در حضور خداي تبارك و تعالي باروسفيدي باشيد. همه مكلفيم كه تزكيه بشويم ، تا بتوانيم از نور الهي و نور قرآن استفاده كنيم. بايد خودتان را بسازيد تا بتوانيد قيام كنيد. خود ساختن به اين كه تبعيت ازاحكام

خدا كنيد. اگر ما خودمان را اصلاح كنيم، قهرا آن مقصدي كه ما داريم در دنيا هم صدور پيدامي كند. سازندگيهاي روحي مقدم بر همه سازندگيهاست ، جهاد سازندگي از خود افراد بايدشروع بشود. بسازيد ! بايد بسازيم خودمان را. جديت كنيد كه اين جهاد سازندگي را ازخودتان شروع كنيد. و قتي از خودتان شروع كرديد ، هر كاري بكنيد ، اين كاري است الهي. بايد انقلاب باطني بكنيم ،بايد نفوسمان هم منقلب بشود ، اگر تا حالا در تحت سلطه شيطان و طاغوت بوده است ، متحول بشويم. در نفسي كه مهذب نشده ، علم حجاب ظلماني است. تكليف الهي است كه اگر در دلمان هم بعضي مان از بعضي مان خوشش نمي آيد ، درمقام عمل ، در مقام ذكر ، در مقام تبليغ ، بر خلاف نفس خودش عمل بكند. اگر علم بلا تهذيب باشد ضررش از جهل بدتر است. آن وقتي كلام تاثير دارد كه از قلب مهذب و پاك بيرون بيايد. اين من را اگر انسان زير پا گذاشت. او شد ، اصلاح مي كند همه چيز را. گاهي علم توحيد انسان را به جهنم مي فرستند ، گاهي علم عرفان انسان را به جهنم مي رساند ، گاهي علم فقه انسان را به جهنم مي فرستد ، گاهي علم اخلاق انسان را به جهنم مي فرستد ، با علم درست نمي شود ، تزكيه مي خواهد. علم توحيد هم اگر براي غير خدا باشد از حجب ظلماني است. خدا نكند انسان پيش از آن كه خود را بسازد جامعه به او روي آورد و در ميان مردم نفوذ و

شخصيتي پيدا كند. كه خود را مي بازد ، خود را گم مي كند. آن كس كه اتكا به خدا دارد منصور است. دستت از اين عالم -كه مزرعه آخرت است - اگر كوتاه شد ، ديگر كار گذشته است و اصلاح مفاسد نفس را نتواني كرد. من خوف اين را دارم كه آنها براي خاطر ما و شنيدن حرف ما به بهشت بروند ،و ما براي خاطر اين كه خودمان مهذب نبوديم به جهنم. عيد واقعي آن وقتي است كه انسان رضاي خدا را به دست بياورد ، درون خود رااصلاح كند. تا ساخته نشود يك ملت و يك جامعه ، نمي تواند به آن مقاصد عاليه اي كه داردبرسد.

ايمان و ارزشهاى معنوى

اگر ايمان وارد قلب شود كارها اصلاح مي شود. ايمان به خدا نور است ،ايمان به خدا باعث مي شود كه تمام تاريكيها از پيش پاي مؤمنين برداشته بشود. ايمان عبارت از اين است كه آن مسائلي را كه شما با عقلتان ادراك كرده ايد ،آن مسائل را قلبتان هم به آن آگاه بشود ، باورش بيايد. كساني كه با خدا باشند، توجه به خدا و ايمان به خدا داشته باشند ، خداوندآنها را از تمام ظلمتها، از تمام تاريكيها خارج مي كند ، و به حقيقت نورمي رسند. بدان كه حقيقت علم و ايمان - كه متقوم به علم است - نور است. بدان كه ايمان نيز از كمالات روحانيه اي است كه به حقيقت نوريه آن كمتر كسي آگاه گردد. حتي خود مؤمنين تا در عالم دنيا و ظلمت طبيعت هستند ، از نورانيت ايمان خود و كراماتي كه در پيشگاه مقدس

حق براي آنها است مطلع نيستند. مبدا همه خيرات و مبدا همه ترقياتي كه براي يك مملكت است ، چه در جهت مادي، چه در جهت معنوي ، اين است كه ايمان در كار باشد. تهديد و تطميع در كساني اثر مي كند كه ايمان ندارند. مدعيان ايمان زيادند ، لكن مؤمنين اندكند. اگر جنبه ايمان مردم تقويت شد ، همه امور به راحتي انجام مي شود. عدد كم بودن اشكال ندارد ، ايمان قوي بودن مهم است. آنچه ميزان سعات است اين است كه انسان مؤمن باشد ، و صبر داشته باشد وديگران را به صبر وادار كند، و حق بگويد و ديگران را به حق گفتن وادار بكند. من نمي توانم باور كنم كه كسي مبادي معنوي نداشته باشد و براي مردم كوشش كند. كوشش كنيد معنويت را تقويت كنيد در بين اين ملت ، با معنويت است كه شمامي توانيد استقلال خودتان را حفظ كنيد و به مراتب كمال برسانيد. ارزشهاي معنوي ارزشهاي هميشگي هستند. همه بدبختيها از ضعف ايمان و سستي يقين است. شرافت به تقواست. خرابيهاي مادي جبرانش آسانتر از خرابيهاي معنوي است. كساني كه براي خدا كار مي كنند، هيچ وقت باخت در آن نيست. آنهايي كه براي دنيا كار مي كنند باخت دارند ، كه اگر نرسيدند ، خوب باختند و عمرشان راهم هدر دادند. ما اميدمان به خداست و مايوس از خدا نيستيم ، و بر مشكلات به اميد خدا غلبه مي كنيم. من اطمينان دارم كه تا اين ملت توجه به خدا دارد ، هيچ قدرتي نمي تواند به اين آسيب برساند. اگر ملت ما براي

خدا و براي رضاي پيغمبر اكرم به پيش برود ، تمام مقاصدش حاصل خواهد شد. گمان نكنيد كه كاخ سفيد و كرملين الآن آرام نشسته اند و با وضع آرام زندگي مي كنند ، آنها با اضطراب زندگي مي كنند ، و اين اضطراب براي اين است كه آنهاتبع شيطان هستند ، و شيطان نمي گذارد كه طمانينه پيدا بشود در قلب انسان. اگر ايمان به خدا و عمل براي خدا در فعاليتهاي اجتماعي و سياسي و اقتصادي وساير شؤون زندگي بشر وارد شود ، پيچيده ترين مشكلات امروزي جهان به آساني حل مي شود.

تقوا ملاك برترى

آني كه تقوايش بيشتر است ، آني كه ترسش از خدا بيشتر است ، آني كه خدمت براي خدا مي كند ، او مقدم است. همه برادر و برابرند ،فقط و فقط كرامت ، در پناه تقوا ، و برتري ، به اخلاق فاضله و اعمال صالحه است. آنچه اصل است تقواست ، ولي اگر همين تقوا نزد اشخاصي جاهل باشد ، گاهي ضررمي زند. اگر مجهز به علم و تقوا و شعور انقلابي - اسلامي شديد پيروزيتان حتمي است ، واگر - خداي نكرده - در اين مرحله كوتاهي كنيد ، مسئوليت آن به عهده خودشماست. ملت اگر متقي شد مي تواند كه حفظ كند خودش را از همه آفاتي كه در دنيا پيش مي آيد.

اخلاص

قلب را به خلوص نيت و صدق باطن مزين نماييم و صفا دهيم ! هيچ عبادتي بي نيت خالصه ، مقبول درگاه حق تعالي نيست. هيچ چيز در عبادات به اهميت نيت و تخليص آن ، نيست. خودتان را متصل كنيد به آن درياي لايزال ، و كارهايتان را كارهاي الهي كنيد. توجه به احكام خداي تبارك و تعالي داشته باشيد. كمال و حسن اعمال ، به نيات و اقبال قلب و حفظ حدود است. در هر درجه كه هستي بكوش ، و اخلاص خود را زيادت كن ، و اوهام نفس و وساوس شيطان را از دل بيرون نما ،البته نتيجه برايت حاصل مي شود ، و راهي به حقيقت پيدا مي كني ، و طريق هدايت براي تو باز مي شود ، و خداوند تبارك و تعالي از تودستگيري مي فرمايد. شما روي تدبير و فكر

عمل كنيد، ديگر نه از كشتن بترسيد و نه از كشته شدن. عمده اين است كه قصدتان خالص باشد. كوشش كنيد مقصد خودتان را خالص كنيد براي خدا ، كه چه كشته بشويد و چه بكشيدشما اهل نجات هستيد. جديت كنيد كه كارهايتان براي خدا باشد ، قيامتان لله باشد.

اخلاق پسنديده

با اخلاق مردم را خاضع كنيد، و خضوع قلبي ميزان است. و اگر بتوانيد قلب مردم را همراه خود كنيد، اين چيزي است كه پيش خداوند دوام و ثبات دارد. با بندگان خدا ، كه مورد رحمت و نعمت او هستند و مخلع به خلعت اسلام وايمانند ، دوستي پيدا كن و محبت قلبي داشته باش.

اعتماد به نفس

ما بايد اين را بفهميم كه همه چيز هستيم ، و از هيچ كس كم نداريم. ما كه خودمان را گم كرده بوديم بايد اين خود گم كرده را پيدا كنيم. اتكال به نفس ، بعد از اعتماد به خداوند ، منشا خيرات است. فكر اين باشيم كه خودمان شخصيت پيدا بكنيم. مقاصد وقتي كه عالي شد ،زحمتهاي در راه آن مقصد بايد در نظر انسان نباشد. از هيچ قدرتي نترسيد ، وقتي خدا با شماست همه چيز با شماست. با اتكا به خدا از هيچ چيز ترسي نداريم. كسي كه خدا با اوست از هيچ قدرتي جز قدرت او هراسي ندارد

قناعت و ساده زيستى

معنويات اساس اسلام است. سعي كنيد معنويات را زياد كنيد و از تشريفات ،تا آن جا كه مقدور است بكاهيد. خود را به ساده زيستن عادت دهيد ، و از تعلق قلب به مال و منال و جاه ومقام بپرهيزيد. با زندگاني اشرافي و مصرفي نمي توان ارزشهاي انساني - اسلامي را حفظ كرد.

صبر

صبر كليد ابواب سعادات و سر منشا نجات از مهالك است. صبر بليات را بر انسان آسان مي كند. مشكلات را سهل مي نمايد ، و عزم و اراده را قوت مي دهد. مقصد هر چه بزرگتر باشد ، رنج در راه آن هر چه زياد باشد ، بايد انسان تحمل كند. اگر چنانچه استقامت كنيم مؤيد به تاييدات الهي هستيم.

توبه

براي هر كسي ، هر كاري بكند ، باز جاي توبه هست ، در توبه باز است ، رحمت خدا واسع است. توبه شرايطي دارد كه تا آن شرايط تحقق پيدا نكند ، خداي تبارك و تعالي قبول نمي كند. بهار توبه ايام جواني است كه بار گناهان كمتر ، و كدورت قلبي ناقصتر ، وشرايط توبه سهلتر و آسانتر است. پشيماني و عزم بر ترك گناه، براي كساني كه پنجاه سال يا هفتاد سال غيبت ودروغ مرتكب شده ، ريش خود را در گناه و معصيت سفيد كرده اند حاصل نمي شود. توبه كنيد ! زيرا توبه با لفظ اتوب الي الله تحقق نمي يابد ، بلكه ندامت و عزم بر ترك لازم است.

حب نفس و هواهاى نفسانى

از هواهاي نفسانيه كه ميراث شيطان است ، بر حذر باشيم. ميزان بازماندن از حق ، متابعت هواي نفس است. اهميت امراض نفسانيه، هزاران درجه بيشتر از امراض جسمانيه است. اگر يك در به روي خواهش نفس باز كني ، لابدي كه درهاي بسياري به روي آن بازكني. اي عزيز ! بدان كه خواهش و تمناي نفس منتهي نشود به جايي ، و به آخر نرسداشتهاي آن. هر بلايي سر انسان مي آيد، يا جامعه از دست قدرتمندان مي بيند ، اين در اثرهواي نفس و خودخواهي است. شيطان باطني انسان ،خود آدم است ، خود انسان ، آن نفسيت انسان ، آن هواهاي انسان. تمام فسادهايي كه در بشريت پيدا شده است ، از اولي كه بشريت تحقق پيداكرده است تا كنون ، و تا آخر ، منشاش همين حب نفس است. آفت انسان هواي نفس انسان است. تا

در بند خويشتن خويش و هواهاي نفساني خود باشيد ، نمي توانيد جهاد في سبيل الله و دفاع از حريم الله نماييد. را س همه خطاهاي كه انسان مي كند حب نفس است. آنچه كه خطر براي هر انساني و هر متصدي امري هست ، حب نفس است. بالاترين گرفتاري ما همين گرفتاري حب نفس است ، گرفتاري حب جاه است ، گرفتاري حب شهرت است. نفس انسان بدتر از هر سركشي است ، سركشي نفس ، انسان را به هلاكت مي رساند. آن كه كمر انسان را مي شكند اين است كه حب انسان به خودش ، و حب انسان به رياستش ، و حب انسان به همه چيزهايي كه موجب حب است ، انسان را برساند به آن جايي كه اگر نبي اكرم هم از او بگيرد دشمن او مي شود ، و آن وقت هم كه مي فهمد خدا دارد مي گيرد دشمن او مي شود.

دنيادوستى و قدرت طلبى

دنيا آني است كه در ما هست ، كه ما را از مبدا كمال دور مي كند ، و به نفس و نفسانيت خودمان مبتلا مي كند. هر چه توجه نفس به دنيا بيشتر گردد ، به همان اندازه از توجه به حق و عالم آخرت غافل گردد. تمام مفاسد روحاني و اخلاقي و اعمالي ، از حب به دنيا ، و غفلت از حق تعالي و آخرت است. علمي كه انسان را به خدا نزديك مي كند ، در نفس دنياطلب باعث دوري بيشتراز درگاه ذي الجلال مي گردد. هر چه وجهه قلب به تدبير امور و تعمير دنيا بيشتر شد و علاقه افزون گرديد

،غبار ذلت و مسكنت ، بر او بيشتر ريزد ، و ظلمت مذلت و احتياج ، زيادتر آن را فرا گيرد. اي عزيز ! تو اگر عار نداري از طلب دنيا ، لااقل از مخلوق ضعيف ، كه مثل خودتوست ، طلب مكن. توجه و تعلق نفس به ماديات ، انسان را از كاروان انسانها باز مي دارد ، وبيرون رفتن از تعلقات مادي و توجه به خداي تبارك و تعالي ، انسان را به مقام انسانيت مي رساند. دنياي مذموم همين است كه انسان توجه داشته باشد و لو به يك تسبيح ، و لو به يك كتاب. توجه به زرق و برق دنيا انسان را از آن احساس انساني اش مي برد. اگر بخواهند در ضيافت خدا وارد بشوند ، به اندازه وسع خودشان ، بايد از دنيا اعراض كنند و قلبشان را از دنيا برگردانند. ثروتمندان فقرايي هستند در صورت اغنيا ، و نيازمنداني هستند در لباس بي نيازان. بيرون رفتن از تعلقات مادي و توجه به خداي تبارك و تعالي ، انسان را به مقام انسانيت مي رساند. بدان كه اين عالم دنيا ، براي نقص و قصور و ضعفي كه در آن است ، نه داركرامت و جاي ثواب حق تعالي است ، و نه محل عذاب و عقاب است. ترس از مرگ براي كساني است كه دنيا را مقر خود قرار داده ، و از قرارگاه ابدي و جوار رحمت ايزدي بي خبرند. هر مقامي كه براي بشر حاصل مي شود ، چه مقامهاي معنوي و چه مقامهاي مادي ، روزي گرفته خواهد شد ، و آن روز هم

نامعلوم است. كسي كه رابطه با خدا دارد شكست ندارد. شكست مال كسي است كه آمالش دنياباشد. آنها جان خودشان را براي اسلام و براي مصلحت كشور اسلامي فدا مي كنند ، و ما سرخون آنها اين جا بنشينيم و با هم جنگ و ستيز كنيم ! اين در منطق اسلام ازبزرگترين گناهان است. قدرت طلبي از هر كه باشد ، از شيطان است. اين قدر دنبال اين نباشيد كه ما خانه مام چه جور است و زندگي مان چه جور است دنبال آن شرافت انساني باشيد ، دنبال آن معنا باشيد كه شما را پيروز و چه ... ، كرد. اموري كه مربوط به اين عالم است گذراست ، زودگذر هم هست ، و پيروزيها وشكستها و خوشيها و ناخوشيهاي اين دنيا بيش از چند روزي و مقدار اندكي پايدارنيست.

خودبينى و خودخواهى

تمام فسادهايي كه در عالم پيدا مي شود ، از خودخواهي پيدا مي شود. تمام مفاسدي كه در عالم واقع مي شود از اين توجه به خود است. مدامي كه انسان خودش را مي بيند ، نمي تواند به آن راهي كه راه هدايت است دست پيدا بكند. هيچ شكي در اين نكنيد كه هر كه گفت من اين من شيطان است. بدان كه رذيله عجب از حب نفس پيدا مي شود. خودمحوري ، من ، نه غير ، اين در همه نفوس هست ، مگر اين كه تهذيب بشود. چقدر انسان بايد جاهل باشد كه اين چيزها را مقام بداند ; و چقدر ضعيف النفس باشد كه اين حكومت را ، حكومتها را بك مقام بداند. بكوشيد تا حجاب خوديت را برداريد و

جمال جميل او - جل و علا - را ببينيد ;آن گاه است كه هر مشكلي آسان و هر رنجي و زحمتي گواراست. خودبيني ارث شيطان است. تا اين خودخواهيها در بشر هست ، اين جنگها و اين فسادها و اين ظلمها وستمگريها هست. اگر - خدا نخواسته - كارها با خودخواهي و غرور همراه شد ، مبدا شكست انسان است. نمي شود كه انسان هم خودپرست باشد و هم خداپرست. نمي شود كه انسان هم منافع خودش را ملاحظه كند و هم منافع اسلام. بايد يكي از اين دو تا باشد. من اگر براي خودم نسبت به ساير انسانها يك مرتبتي قائل باشم ، اين انحطاطفكري است ، و انحطاط روحي. اگر انسان در هر امري كه وارد مي شود ، در آن امر خودخواهي را كنار بگذارد ومصلحت را ملاحظه بكند ، و خدا را ملاحظه بكند ، هم موفق مي شود و هم از خطراتي كه بر اين خودخواهي مترتب است در امان مي ماند. نزاغ مال خودخواهي است ، از نقطه نفس انسان پيدا مي شود. دو جور تعريف داريم، يك وقت اين است كه آدم تعريف مي كند ، مي خواهدخودش را نشان بدهد، اين ابليس است. يك وقت از خودش تعريف مي كند براي اين كه هدايت كند ديگران را ، اين نفس رحمان است. هواي نفس انسان مي خواهد هر چه بشود بگويد من كرده ام ، و اين آثار خودخواهي است ;و اختلافاتي هم كه مشاهده مي شود از ضعف ايمان است. هيچ فردي نمي تواند ادعا كند كه من نقص ، هيچ ندارم. اگر كسي ادعا

كرداين را ، بزرگترين نقصش همين ادعاست. غرور از پيروزيها ، آفت بزرگي است كه شيطان باطني در بندگان خدا به وجودمي آورد ، تا آنان را از راه حق منحرف كند. غرور و غفت انسان را به تباهي مي كشد. كبر از اخلاق خاصه شيطان است. هر كس جهلش بيشتر و عقلش ناقصتر است ، كبرش بيشتر است. هر كس علمش بيشتر و روحش بزرگتر و صدرش منشرحتر است ، متواضعتر است.

عيبجويى

و هيچ عيبي بالاتر ازآن نيست كه انسان عيب خود را نفهمد و از آن غافل باشد ; وبا آن كه مجموعه عيوب است به عيوب ديگران بپردازد. چرا بايد عقده هاي قلبي ، انسان را منحرف كند ، و هواهاي نفساني همه چيز راكنار بگذارد و فقط عيوب را نگاه كنداسرار مردم هر چه باشد ، فاش كردن بر خلاف اسلام است.

غفلت

يك لحظه از خدا غافل نباشيد. غفلت از مبدا قدرت ، انسان را به هلاكت مي رساند.

ياس و نااميدى

هيچ گاه از كارها مايوس نشويد ; چون همه چيز يك دفعه درست نمي شود ، وكارهاي بزرگ بايد به تدريج صورت گيرد. ياس از جنود شيطان است ، اميد از جنود خداست ، هميشه اميدوار باشيد.

مفاسد وانحرافات اجتماعى

انبيا مثل يك طبيبي بودند كه مي خواستند اصلاح كنند جامعه را. اگر انحراف اخلاقي نباشد، هيچ يك از اين سلاحهاي جنگي به حال بشر ضررندارد. آن چيزي كه دارد اين سياره ما را در سراشيبي انحطاط قرار مي دهد ، انحراف اخلاقي است. آن كه فاسد مي كند جامعه را ، و دست از فسادش برنخواهد داشت ، او را بايداز جامعه جدا كرد; او يك غده سرطاني است كه جامعه را فاسد مي كند. نجات معتاد نجات يك فرد نيست ، نجات اسلام است. اين وظيفه شرعي نيست كه كسي نسبت به مسلماني اهانت كند ، از برادر ديني بدگويي نمايد ; اين حب دنيا و حب نفس است ، اين تلقينات شيطان است كه انسان را به اين روز سياه مي نشاند. اذيت مسلم و آزار مؤمنين از بزرگترين گناهان كبيره است.

امر به معروف و نهى از منكر

امر به معروف و نهي از منكر بر همه ملت واجب است. سفارش به حق ، كه امر به معروف است و نهي از منكر است ، بر همه مسلمين واجب است. اگر يك حكم ظالمي بر مردم مسلط شد ، علماي ملت ، دانشمندان ملت بايداستنكار كنند ، بايد نهي از منكر كنند. شما و ما موظفيم كه هم در تمام اموري كه مربوط به دستگاههاي اجرايي است امربه معروف كنيم ، و اگر اشخاصي پيدا مي شوند كه خلاف مي كنند ، معرفي كنيم به مقاماتي كه براي جلوگيري مهيا هستند ; و مشكلات را هم تحمل كنيم. شما از اول اگر جلوي فساد را نگيريد ، معلوم نيست كه به وضع سابق منتهي نشود. از آنچه در

نظر شرع حرام ، و آنچه بر خلاف مسير ملت و كشور اسلامي ، ومخالف با حيثيت جمهوري اسلامي است ، به طور قاطع اگر جلوگيري نشود همه مسئول مي باشند.

نفاق و منافقين

منافقها هستند كه بدتر از كفارند. در اسلام از منافقين بيشتر تكذيب شده است ; و منافق اوضح مصاديق كفر است. آن قدري كه اسلام تكيه كرده است بر اين كه منافقين را از بين ببرد يااصلاحشان كند ، براي كفار اين طور نيست. انسان مي داند با آدم كافر چه بكند ،اما با منافقين نمي داند چه كند. در سوره منافقين ذكر مي فرمايد كيفيت منافقين را ، كه اينها پيش تواظهار ديانت مي كنند ، اظهار اسلام مي كنند ، لكن دروغ مي گويند ، اينها مسلم نيستند ، اينها منافق هستند. آنچه ما امروز مبتلاي به آن هستيم، و آن دسته منافقيني كه اظهار اسلام مي كنندو كمر اسلام را مي خواهند بشكنند، كار مسلمانها با اينها مشكل است ، حل مساله اينها بسيار مشكل است. عيب بزرگ شما و هوادارانتان آن است كه نه از اسلام و قدرت معنوي آن ، ونه از ملت مسلمان و انگيزه فداكاري او ، اطلاعي داريد. با آن كه سراي منافقين در دامن آمريكا و فرانسه مشغول عياشي و خوشگذارني هستند ، مع الاسف عده اي نوجوان را با حيله و تزوير گول زده و قدرت تفكر رااز آنان سلب نموده اند. آنهايي كه اظهار اسلام مي كنند و بيمارستان را آتش مي زنند و مجروحها را سر مي برند ، اينها را بشناسيد، اينها مسلم نيستند ، اينها منافق هستند. ننگتان باد اي

تفاله هاي شيطان ! و عارتان باد اي خودفروختگان بين المللي !كه در سوراخها خزيده و در مقابل ملتي كه در برابر ابرقدرتها برخاسته است ،به خرابكاريهاي جاهلانه پرداخته ايد. گمان ندارم شما بتوانيد گروه و يا دسته اي را بيابيد كه جنايات و سفلگي شان ،به ابعاد اين گروهك منافقين باشد.

قيام لله

همه چيز در قيام لله است، قيام لله معرفت الله مي آورد. و قتي دين خدا را انسان در خطر ديد، براي خدا بايد قيام كند. از مرگ نترسيد كه حيات و ممات به دست خداست. همه قيام كنيد، و براي خدا قيام كنيد، قيام فرادي در مقابل شيطاني باطن خودتان، و قيام همگاني در مقابل قدرتهاي شيطاني. «ان تقوموا لله مثني و فرادي» اجتماعي و انفرادي قيام لله بكنيد، انفرادي براي وصول به معرفت الله، اجتماعي براي وصول به مقاصد الله. قيام لله شكست ندارد. اگر ما يك روز اتكاي خودمان را از خدا برداشتيم، و روي نفت گذاشتيم، يا روي سلاح گذاشتيم، بدانيد كه آن روز، روزي است كه ما رو به شكست خواهيم رفت. كوشش كنيد كه قيام شما، اين نهضتي كه داريد، نهضت الهي باشد، لله باشد. تمام قوا در مقابل خداي تبارك و تعالي هيچ است. ما نمي ترسيم، براي اينكه ما براي خدا قيام كرديم. قيام لله هيچ خسران ندارد، هيچ ضرر توي آن نيست. قيامي كه براي خداست، و نهضتي كه بر اساس معنويت و عقيده است عقب نشيني نخواهد كرد. و ابسته كنيد خودتان را به آن مبدأ قدرت. قطره ها! خودتان را به دريا برسانيد.

دعوت به قيام

و صيت من به ملتهاي كشورهاي اسلامي اين است كه انتظار نداشته باشيد كه از خارج ، كسي به شما در رسيدن به هدف - كه آن اسلام و پياده كردن احكام اسلام است - كمك كند.

خود بايد به اين امر حياتي كه آزادي و استقلال را تحقق مي بخشد قيام كنيد. ملتها بايد قيام كنند و خودشان را از

دست حكومتهاي خودشان ، و قدرتهاي بزرگ نجات بدهند. اميدوارم كه مسلمانان ساير كشورها از تجربيات مسلمانان ايران پند گرفته و توي دهن غرب بزنند، و روي پاي خود بايستند ، و با تمسك به اسلام به افتخارات گذشته خود دست يابند. اي مسلمانان غيرتمند اقطار عالم ! از خواب غفلت برخيزيد و اسلام و كشورهاي اسلامي را از دست استعمارگران و وابستگان به آنان رهايي بخشيد. آيا براي مسلمانان جهان ننگ نيست كه با اين همه سرمايه هاي انساني و مادي ومعنوي ، با داشتن چنين مكتب مترقي و پشتوانه الهي ، تن به سلطه قدرتمندان مستكبر و دزدان دريايي و زميني قرن بدهند. اين ملتها هستند كه بايد نهضت كنند ، قيام كنند و خودشان را از دست اشرارنجات بدهند. ملتها بايد از جا برخيزند، اگر بنشينند و منتظر اين باشند كه براي آنها ،ديگران بيايند و كاري چه براي جهات مادي شان و چه براي جهات معنوي شان ،بكنند ، اين اشتباه است. و ظيفه مسلمانان است كه قيام در راه اسلام كنند، و دست قدرتهايي را كه براي نابودي اسلام و برخورداري از منابع مسلمين، مشغول توطئه هستند را قطع كنند. دردآشنايان جوامع اسلامي، همانان كه با محرومان و پابرهنگان ميثاق خون بسته اند، بايد توجه كنند كه در آغاز راه مبارزه اند. همه ملتهاي اسلام با بيداري و با توجه بپاخيزند ، و اين دستهاي فاسدي كه مي خواهد همه ملتهاي اسلام را در تحت سلطه ابرقدرتها قرار بدهد ، آنها را سرجاي خودشان بنشانند. سكوت در مقابل دستگاه فاسد جبار ، براي ملت اسلام ننگ است. ملتهاي مسلمان ،

از فداكاري مجاهدين ما در راه استقلال و آزادي و اهداف توسعه اسلام بزرگ ، الگو بگيرند و با پيوستن به هم سد استعمار و استثمار را بشكنندو به پيش ، به سوي آزادگي و زندگي انساني بروند. پيروزي ملت مسلمان ايران بدون شك سرمشق خوبي براي ساير ملل ستمديده جهان ،خصوصا ملتهاي خاورميانه خواهد بود ، كه چگونه يك ملتي با اتكا به ايدئولوژي انقلابي اسلام بر قدرتهاي عظيم فايق مي آيد.

مستضعفين بپاخيزيد !

اي مستضعفان جهان ! برخيزيد و همپيمان شويد ، و ستمگران را از صحنه برانيد ، كه زمين از خداست و وارث آن مستضعفانند. هان اي مسلمانان جهان! و مستضعفان تحت سلطه ستمگران! بپاخيزيد و دست اتحاد به هم دهيد، و از اسلام و مقدرات خود دفاع كنيد ، و از هياهوي قدرتمندان نهراسيد. هان اي مسلمانان جهان و مستضعفان گيتي! بپاخيزيد و مقدرات خود را به دست گيريد. تا كي نشسته ايد كه مقدرات شما را واشنگتن يا مسكو تعيين كنند ! مستضعفين عالم اگر بخواهند يك زندگي شرافتمندانه انساني داشته باشند ، بايدهمه مستضعفين جهان به هم دست بدهند و قدرت اين قدرتمنداني كه حق وتو داردند ،اينها را بايد محدود كنند. شما اي مستضعفان جهان! و اي كشورهاي اسلامي و مسلمانان جهان! بپاخيزيد و حق را با چنگ و دندان بگيريد. هان اي مستضعفان جهان! بر مستكبران آدمخوار بشوريد ، و حق خود را از آنان بگيريد; كه خداوند با شماست، و وعده او تخلف ناپذير است. بيدار شويد و خفتگان را بيدار كنيد ; زنده شويد و مردگان را حيات بخشيد ; و در تحت پرچم توحيد ،براي

درهم پيچيدن دفتر استعمار سرخ و سياه ، و خودفروختگان بي ارزش فداكاري كنيد. مستضعفين همه بلاد ، همه ممالك ، بايد حق خودشان را با مشت محكم بگيرند ، منتظر نباشند كه آنها حق آنان را بدهند ، مستكبرين حق كسي را نخواهند داد. اي مستضعفين جهان! برخيزيد و در مقابل ابرقدرتها بايستيد ، كه اگرايستاديد ، اينها هيچ كاري نمي توانند بكنند. محرومان و ستمديدگان تاريخ بايد خود برخيزند ، و انتظار نكشند كه ستمكاران آنان را از بند نجات دهند. پيروزي نهايي اين است كه همه بلاد ، همه مستضعفين ، بر همه مستكبرين پيروزبشوند. عيد ملت مستضعف روزي است كه مستكبرين دفن شوند.

مبارزه با ظلم و ظلم پذيرى

برنامه ما اين است كه نه ظلم بكنيم و نه ظلم بشنويم. نه به كسي ظلم مي كنيم و نه زير بار ظلم مي رويم. نه ظلم به ديگران مي كنيم و نه زير بار ظلم ديگران مي رويم. ملت اسلام پيرو مكتبي است كه برنامه آن مكتب خلاصه مي شود در دو كلمه،لا تظلمون و لا تظلمون. ما تحت رهبري پيغمبراسلام اين دو كلمه را مي خواهيم اجرا كنيم، نه ظالم باشيم و نه مظلوم. آن قدر كه ظالم ضرر مي برد از ظلمش، مظلوم از ظلم ظالم آن قدر ضررنمي برد. ملت ما در مقابل حق و عدالك تسليم است، چنانچه در مقابل ظلم و جورايستاده است.

انقلاب اسلامى

اين انقلاب، بهترين انقلابها و بزرگترين انقلاب بوده است از حيث محتوا. انقلاب اسلامي بزرگ ما، قبل از آن كه انقلاب سياسي و اجتماعي باشد يك انقلاب معنوي روحاني است. بدانيد اين مطلب را كه تا كنون انقلابي به خوبي انقلاب ايران نبوده است. انقلاب مردم ما انقلابي است متكي به خود مردم، پس مردم بايد از پيامدهاي انقلابشان گله نداشته باشند. ايران حفظ انقلاب را با افراد مؤمن كرد، و الآن هم به دست افراد مؤمن اين انقلاب پيش مي رود. دشمنان ما بايد بدانند كه هيچ انقلابي در جهان، همانند انقلاب اسلامي ما با ضايعه اي كم و ره آوردي عظيم همراه نبوده است، و اين نيست جز به بركت اسلام. قيام شما جوانهاي ايران، قيام شما ملت ايران كه قيام الهي بود، نهضت الهي بود، قرآن را زنده كرد، اسلام را زنده كرد. با فداكاري از انقلاب اسلامي پاسداري كنيم، و براي ادامه

اين مكتب عزيز كه (موجب ) رهايي مستضعفان جهان و سركوبي مستكبران است، از هواهاي نفسانيه كه ميراث شيطان است بر حذر باشيم. تا امروز شما هيچ انقلابي را پيدا نخواهيد كرد كه مثل انقلاب ايران پر ثمر و كم ضايعه (باشد). انقلاب مثل يك طفلي مي ماند كه بايد تربيت كرد و بزرگش كرد، پرستاي مي خواهد. ملت ما بايد مصمم باشد به اين كه آن چيزي را كه به دست آورده است از دست ندهد. نهضت مقدس اسلامي ما، عمر چپاولگريها و ديكتاتوريها را در ايران به سرآورده است. قرباني شدن و قرباني دادن در راه انقلاب و پيروزي آن اجتناب ناپذير است، بويژه انقلابي كه براي خداست و براي دين او، براي نجات مستضعفان است. آنهايي كه به عكس جلوه مي دهند اين نهضت اسلامي ايران را، شما در مقابل آنها بايستيد و حق خودتان را به آن طوري كه هست ترويج كنيد، تا _ انشاء الله _ حق در همه بلاد اسلام پياده بشود، و باطل خودبخود از همه ممالك اسلام، بلكه _ انشاء الله _ از همه ممالك دنيا از بين برود و ذاهق بشود. در اين نهضت پيش برويد و ابدا به خودتان هيچ يأس راه ندهيد، كه يأس از جنود شيطان است. بايد سعي شود تا «از راه رسيده ها» و «دين به دنيا فروشان» ، چهره كفرزدايي و فقرستيزي روشن انقلاب ما را خدشه دار نكنند. شما يك انقلابي كرديد و يك سدي را شكستيد كه در دنيا نظيرش كم، يا نبوده است. مي خواهيم انقلابمان را صادر كنيم، نمي خواهيم با شمشير باشد، بلكه مي خواهيم

با تبليغ باشد. مردم ايران ثابت كرده اند كه تحمل گرسنگي و تشنگي را دارند، ولي تحمل شكست انقلاب و ضربه به اصول آن را هرگز نخواهند داشت. مسئولين صاحبان اصلي انقلاب را با بهانه هاي بي اساس پس نزنند، تا به جاي آنان كساني را كه وارثان رژيم گذشته، و وابستگان فكري به آنان هستند جايگزين كنند. قرباني براي انقلاب بزرگ، نشانه يك پيروزي و نزديك شدن به هدف است. من به سهم خودم هيچ نگراني ندارم راجع به انقلاب، انقلاب راه خودش را پيدا كرده و پيش مي رود، و بستگي به وجود هيچ كس هم ندارد. من در ميان شما باشم و يا نباشم، به همه شما وصيت و سفارش مي كنم كه نگذاريد انقلاب به دست ناهلان و نامحرمان بيفتد. تا آمريكا نرود و تا دست اين ابرقدرتها از روي مملكت ما برداشته نشود، ما نهضتمان بر قرار است و فريادمان هم بر قرار است و كارهايمان را هم انجام مي دهيم، و _ انشاء الله _ موفق خواهيم شد. ما در مقابل امريكا يك عبد ذليل بوديم، ولي ايران اين ذلت را شكست و عزت پيدا كرد. آن تحولي كه در ملت پيدا شد كه از حال خوف برگشت به حال قدرت، از حال ضعف برگشت به حال قدرت، اين تحول، تحول الهي بود. يك دست الهي بود پشت سر اين ملت. ملت ما براي شكم قيام نكرده بود، ملت ما براي اين امور منحط قيام نكرده بود. فرق هست مابين اين نهضت و نهضتهاي ديگر، از اين جهت كه نهضت ملي است و اسلامي. نهضت مقدس ايران نهضت اسلامي

است، و از اين جهت بديهي است كه همه مسلمين جهان تحت تأثير آن قرار گيرند.

پيروزى و عوامل آن

رمز پيروزي شما ايمان و وحدت كلمه بود. ملت رزمنده ايران با ايمان به خدا و وحدت كلمه، بر قدرت شيطاني عظيم كه همه قدرتها پشتيبان آن بودند غالب شد، و دست همه ابرقدرتها را از كشور خود قطع كرد. ايمان به خدا و وحدت كلمه اين معنا را پيش آورد كه ابرقدرتها را كنار زديد. آن مرزي كه شما پيروز كرد، ايمان به خدا، توجه به خدا بود. ايمان به خدا، ايمان به مبادي اسلامي بود كه شما را پيروز كرد. ما با اين قدرت ايمان، كه همه اقشار ملت ما با هم اسلام را فرياد زدند، پيروز شديم نه با عدد و عده. ما بايد بفهميم چرا پيروز شديم، اين چرا را اگر فهميديم، آن وقت بايد كوشش كنيم كه همان چيزي را كه ما را پيروز كرده حفظش كنيم. رمز پيروزي ما توجه به خداي تبارك و تعالي و پاسداري اسلام بود. الله اكبر ما را پيروز كرد، حالا هم سلاح ما همان الله اكبر است. و وحدت كلمه ما را پيروز كرد، حالا هم سلاح ما همان وحدت كلمه است. نظر لطف خدا بود كه شما با نداشتن سازمان، و با نداشتن ساز و برگ ارتشي، بر قدرتهاي بزرگ پيروز شديد. توجه به خدا را حفظ كنيد تا پيروز باشيد. اين دست مبارك الهي كه بر سر شماست و عنايت حق تعالي كه بر شماسايه افكند، اين را قدر بدانيد و حفظ كنيد ; اگر حفظ شد در همه مراحل پيروز هستيد. حفظ يك پيروزي

از اصل پيروزي مشكلتر است. چه بسا پيروزيهايي كه براي يك ملتي پيش مي آيد، براي اين كه استقامت در آن امر كه موجود شده است ندارند سستي مي كنند، آن پيروزي از دستشان مي رود. ملت ما به واسطه اتكا به اسلام اين نهضت را پيش برد. برادران من! با اتكا به ايمان و اسلام بود كه ما پيروز شديم. با رفتار و اخلاق اسلامي، اين قدرتي كه شما را به پيروزي رسانده است حفظ كنيد. مقصد كه الهي شد دنبالش پيروزي است. جمعيتي كه پشتوانه اش خداست شكست ندارد. ملتي اگر قيام كرد، با حفظ قدرت ايمان، هيچ قدرتي، در مقابل آن نمي تواند بايستد. ما مي خواهيم به همه دنيا نشان دهيم كه قدرتهاي فائقه را هم مي توان به نيروي ايمان شكست داد. مادامي كه در مسير حق باشيم پيروزيم. پيروزي را شمشير نمي آورد، پيروزي را خون مي آورد. ما با دست خالي بر اين قدرت فوق العاده شيطاني، كه همه قدرتها دنبال اوبودند، غلبه كرديم. ما حق هستيم و حق بر باطل پيروز است. شما حق هستيد، در مقابل باطل ايستاده ايد. استقامت مي خواهد ; تا استقامت در كار نباشد نمي توانيد به پيروزي نهايي برسيد. كشوري كه تمام قشرهايش اين طور مهيا براي فداكاري هستند، اين كشور پيروز است. شما حق هستيد و در مقابل باطل ايستاده ايد; و حق پيروز است. اين طور نيست كه ما خوف اين را داشته باشيم كه شكست بخوريم. اولا كه شكست نمي خوريم، خدا با ماست; و ثانيا بر فرض اين كه شكست صوري بخوريم شكست معنوي نمي خوريم، و

پيروزي معنوي با اسلام است، با مسلمين است. ما ترس نداريم، براي اين كه ما حقيم. و قتي حق هستيم، غالب هم بشويم ما حق هستيم، مغلوب هم بشويم ما حق هستيم. اگر تمام عالم هم به ضد ما قيام كنند و ما را هم نابود كنند، ما پيروزيم. كسي كه با خدا باشد خدا با اوست، و پيروزي با اوست. شما پيروزيد، براي اين كه اسلام پشتيبان شماست. پايدار باشيد كه پيروز هستيد. كمي عده، با اين كه قدرت روحي در كار باشد و انسجام در كار باشد و تعهد به اسلام در كار باشد، اسباب ضعف نخواهد شد. پيروزي آن است كه مورد توجه حق تعالي باشيد، نه اين كه كشوري را بگيريد. تا روحيه شما توجه به آن مبدا قدرت دارد پيروزيد، از آن منفصل نشويد. اين پيروزي انقلاب ما پيروزيي بود كه به بركت اسلام و گرايش به اسلام و با فرياد / اين پيروزي / به دست آمد. اين پيروزي ارتباط به من نداشت، من يك طلبه هستم و نبايد اين را به من منتسب كنيد! پيروزي ارتباط به ملت هم نداشت، اين پيروزي مربوط به خدا بود. جاويد باد پرچم پرافتخار الله اكبر، كه رمز پيروزي معجزه آساي ملت بزرگ ايران است. پيروزي انقلاب رهين همه ملت است. پيروزي نهايي وقتي است كه اسلام، به همه ابعاد و به همه احكامش در ايران پياده شود ; و پيروزي بالاتر آن كه در همه اقطار عالم، اسلام حكومت كند. اسلام مايه سعادت بشر است.

ايام الله

پانزده خرداد مبدا نهضت اسلامي ايران است. و اقعه پانزده خرداد ننگ بزرگي براي هيات حاكمه

به بار آورد. اين واقعه فراموش شدني نيست. بايد پانزده خرداد و نوزده دي جاويد و زنده نگه داشته شود تا جلادي شاه از خاطره ها نرود، و نسلهاي آتيه جرايم شاهان سفاك را بدانند. من روز پانزدهم خرداد را براي هميشه عزاي عمومي اعلام مي كنم. قيام پانزده خرداد اسطوره قدرت ستمشاهي را درهم شكست و افسانه ها و افسونها را باطل كرد. اولين و مهمترين فصل خونين مبارزه، در عاشوراي پانزده خرداد رقم خورد. ملت عظيم ايران لازم است شكر نعمتهاي غيرمتناهي الهي را، در سالروز پانزده خرداد به جان و دل بجا آورد. در حقيقت دستاورد نهضت 15 خرداد 42، پيروي 22 بهمن 57 بود. هفده شهريور از ايام الله است. سالروز هفدهم شهريور كه گزارشگر جنايات شاهنشاهي ضدانساني و اسلامي است، واز ايام الله و نشانگر مقاومت و شجاعت و ايستادگي ملت در مقابل ستمگران وجنايتكاران است، در خاطره ملت مبارز ايران زنده است، و زنده خواهد بود. خاطره تلخ 17 شهريور57 و خاطره تلخ روزهاي بزرگي كه بر امت گذشت، ميوه شيرين سرنگوني كاخهاي استبداد و استكبار، و جايگزيني پرچم جمهوري عدل اسلامي را به بار آورد. 17 شهريور 57 از ايام الله است، كه ملت شريف ايران ياد آن را زنده نگه مي دارد. من به نيابت حضرت ولي عصر، امام زمان ع به همه مسلمانان جهان، مصيبت چهارم شوال سال 98ق. هفده شهريور را، خاصه به خانواده هاي داغدار تسليت مي گويم و در عين حال تبريك. خدا شاهد است مصطفاي من تنها آن نبود كه سالش نزديك است، بلكه همه به خاك و خون كشيده هاي حادثه

شوال، مصطفاي من بوده اند. روز سيزده آبان، روز هجوم وحشاينه رژيم منحوس به دانشگاه و كشتار دسته جمعي دانشجويان عزيز ماست. ملتي كه پانزده خرداد روز خون و هفده شهريور روز نويد پيروزي خون،جمعه سياه روزي رژيم را با افتخار و پيروزي پشت سر گذاشته است، از اين محاصرات اقتصادي و نظامي باك ندارد. آنان باك دارند كه اقتصاد را زير بنا، و شكم ر ا قبله گاه، در دنيا و مقصد و مقصود مي دانند. درود بر عاشورا، دورد بر پانزده خرداد و 22بهمن ، درود بر ايام الله و بر ملت شريف ارزشمند ايران. درود بر بيست و دوم بهمن، يوم الله، و بر آفرينندگان آن. بيست و دوم بهمن بايد سرمشق ما باشد در طول زندگي و براي نسلهاي آينده، كه همه آنها 22بهمن را كه روز غلبه ايمان بر كفر و الله بر طاغوت و اسلام بركفر بود، بايد حفظ كنند و بزرگ بشمارند. روز 22بهمن روزي بود كه ارتش و ملت به هم پيوستند، و روزي بود كه ارتش از طاغوت به الله برگشت و با تكبير و پشتيباني امت بر طاغوت غلبه كرد ; و اين معنا بايد سرمشق ما باشد در تمام زندگي. در 22بهمن ثابت شد كه ملتي يكپارچه، ملتي كه مقصدشان يك مقصد الهي است نه مقصدشان يك مقصد مادي صرف، و همه شان با هم يكصدا هستند، داراي يك مقصد هستند، نمي توانند بر اين ملت غلبه كنند ; و ديدند كه ملت غلبه كرد بر همه آنها. خدايا! تو بر ما منت نهادي و ما را مثل 22بهمن بر دشمنان خودت پيروز كردي،

و دست اين ملت مظلوم را گرفتي و از سراشيبي سقوط و جهنم هر دو عالم، به قله بلند عنايات خود رساندي. هفده شهريور مكرر عاشورا، و ميدان شهدا مكرر كربلا، و شهداي ما مكرر شهداي كربلا، و مخالفان ملت ما مكرر يزيد و وابستگان او هستند.

وحدت و برادرى

مسلمين بايد يد واحده باشند بر ضد همه ستمگران. اصولا دعوت به اسلام عدوت به وحدت است. مؤمنين سرتاسر دنيا برادرند به حسب حكم قرآن، و برادرها برابرند. در اسلام همين برادري است كه مبدا همه خيرات است. با حفظ برادري، شما به اين جا رسيديد ; و با حفظ برادري بايد جلو برويد. من مكرر اعلام كرده ام كه در اسلام نژاد، زبان، قوميت و ناحيه مطرح نيست. تمام مسلمين - چه اهل سنت و چه شيعه - برادر و برابر، و همه برخوردار از همه مزايا و حقوق اسلامي هستند. سني و شيعه مطرح نيست در اسلام، كرد و فارس مطرح نيست در اسلام، همه برادر با هم هستيم. ما الان همه مان با هم موظفيم كه دست به دست هم بدهيم، برادر باشيم با هم، و همه با هم بسازيم ايران را. آنچه كه لازم است الان براي همه ما، حفظ اين وحدت است. تا آن وقت كه يك هستيد اين يك را كسي نمي تواند بشكند. اگر علاقه به استقلال ايران داريد وحدت مذهبي داشته باشيد. را ه رهايي هر ملتي از چنگال استعمار، مذهب است كه ريشه در عمق جان آن ملت دارد. مادامي كه حفظ كنيد شما وحدت خودتان را، خدا با شماست، يدالله مع الجماعه. ملت ايران با اين وحدت كلمه

و اتكال به اسلام نهضت را پيش برد، و اين رمز را از دست نخواهد داد. بايد ما همه اين رمز را بفهميم كه وحدت كلمه رمز پيروزي است، و اين رمز پيروزي را از دست ندهيم. ما در سايه آرامش و وحدت مي توانيم اين كشور را به مقاصد عاليه اسلامي برسانيم. امروز روز اتحاد ويگانگي است، و اين هم از الطاف بزرگ و تاييدات الهي است. همه مي دانيم وحدت ملت چه اثرهاي معجزه آساي داشته است و دارد ; و در مقابل، تفرقه و تنازع چه نكبتهايي به سر مسلمين در طول تاريخشان آورده است. رمز پيروزي شما ملت بزرگ، وحدت كلمه و اتكال به ايمان بود. اين وحدت و توجه به خدا و الله اكبر بود كه شما را بر آن قدرتها پيروز كرد. از امور مهمه اي كه بر همه ما واجب است دفاع از اسلام، دفاع از جمهوري اسلامي است، و آن بستگي دارد به وحدت. كوشش كنيد كه اين وحدت از دست نرود، و مهم اين كه اتكال بر خدا از دست نرود. اگر مسلمين يد واحد باشند كسي نمي تواند مقابل اين جمعيت قيام كند. اگر مسلمين با هم متحد بشوند هيچ دولتي نمي تواند به آنها غلبه كند. اسلام آمده است تا تمام ملل دنيا را، عرب را، عجم را، ترك را، فارس را، همه را با هم متحد كند ; و يك امت بزرگ به نام امت اسلام در دنيا برقرار كند. بايد ما شيعه و سني، با هم برادر باشيم، نگذاريم ديگران بيايند همه چيزمان را ببرند. و اجب است بر همه مسلمين كه

با هم باشند. اگر ملتهاي مسلم كه تقريبا يك ميليارد جمعيت هستند، اينها برادر با هم باشند و به برادري با هم رفتار كنند، هيچ آسيبي بر اينها واقع نمي شود. اين جانب با كمال تواضع، دست خود را به طرف تمام جناحهايي كه در خدمت اسلام هستند دراز مي كنم، و از همه استمداد مي كنم كه با هم پيوستگي همه جانبه، در راه بسط عدالت اسلامي كه يگانه راه سعادت ملت است كوشا باشند. اين جانب با تمام طاقت، در حصول وحدت همه اقشار ملت مسلمان كوشش كرده و مي كنم، و از خداوند متعال در اين امر بسيار مهم كه هستي ملت بدان پيوسته است استمداد مي نمايم. سخنرانيهاي سالم و سازنده در محيطهاي سالم غيرمتشنج، براي ايجاد وحدت و تفاهم و جلوگيري از اختلاف و تشنج، مفيد و موجب رضاي خداست. هي نگوييد وحدت و دنبالش نباشيد، عملا با هم وحدت داشته باشيد. شما برادرهاي هم هستيد. تا كيد مي كنم كه اگر سران با هم خوب باشند، اين كشور صدمه نمي بيند ; و اگر صدمه اي اين كشور ببيند از اختلاف سران است. هميشه سفارش كرديم به اين كه بايد وحدت كلمه داشته باشيد تا بتوانيد يك كاري انجام بدهيد. اگر هر كدام يك جناح خاصي باشد، يك طرف خاصي بكشد / و او طرف ديگري بكشد /، اين، اولين استفاده اش مال اجانب است. با هم بايد متحد بشويم، و اگر با هم متحد بشويم آسيب پذير نيستيم. اگر بخواهيد كه اسلام تحقق پيدا بكند، همه آثار شرك و كفر از اين مملكت از بين برود، بايد اين

وحدت كلمه و اين نهضت را حفظ كنيد. اگر چنانچه يك ملتي نخواهد آسيب ببيند، بايد اين ملت اولا با هم متحد باشد، و ثانيا در هر كاري كه اشتغال دارد آن را خوب انجام بدهد. ما يك ارتش جداي از سپاه و سپاه جداي از كميته و كميته جداي از بسيج، و همه اينها جداي از عشاير، نداريم، ما برادرهايي هستيم كه اسماءشان مختلف است لكن ارواحشان يكي است. تمام قواي مسلح در جمهوري اسلامي، براي مقصد واحد و هدف معين كوشش مي كنند، و همه بايد به منزله دست واحد عليه مخالفان و معاندان با اسلام و جمهوري اسلامي باشند. انسجامي كه امروز بين ملت دلير و ارتش و سپاه شجاع ديده مي شود، در تاريخ ايران و جهان بي سابقه است. ما متحد و نيرومند و آماده نبرديم ; كه دستخوش تجاوزات بيگانه شده و مي شويم و ظلم مي بينيم. بر دانش آموزان، دانشگاهيان و محصلين علوم دينيه است كه با تمام نيرو وحدت خويش را حفظ، و از انقلاب اسلامي خود طرفداري نمايند. برادر باشيم! مخاصمه مال اهل جهنم است. امروز رمز پيروزي شما وحدت كلمه اسم. شما امروز احتياج داريد به وحدت كلمه، امروز بيشتر از ديروز احتياج داريد، و فردا بيشتر از امروز. اراده خدا بود كه منت بر همه گذاشت و همه اقشار را با هم متحد كرد. مطمئن باشيد كه وقتي يك ملت در يك امر اسلامي همدست شدند -چنانچه كه مي بينيد شدند-، هيچ قدرتي نمي تواند آنها شما را عقب بزند. تمام مسلمين با هم برادرند و برابرند و هيچ يك از آنها از

ديگري جدا نيستند ; و همه آنها زير پرچم اسلام و زير پرچم توحيد بايد باشند.

اختلاف و تفرقه

تفرقه از شيطان است، و وحدت كلمه و اتحاد از رحمان است. عزيزان من! از اختلاف كه الهام ابليس است اجتناب نماييد. اگر شما با من و من با شما مقابله كنيم، غير از اين كه ديگران سوء استفاده كنند چيزي به دست نمي آيد. آن كه صدمه بيشتر به ما مي زند همين اختلافات داخلي است. كليه چيزهايي كه در آن بوي اختلاف مي آيد اين بلااشكال از شيطان است. قدرتهاي بزرگ كه مايوس شدند از اين كه با جنگ و با حمله نظامي بتوانند كاري بكنند، دست به شيطنت زده اند و مي خواهند شماها را از هم جدا كنند اختلاف بين شما بيندازند. امروز دعوا كردن انتحار است، خودكشي است. امروز اختلاف خودكشي است. اختلاف از زبان هر كس باشد، از زبان هر موجودي باشد، اين زبان، زبان شيطان است. من به سراسر كشور، به سراسر ملت هشدار مي دهم، اگر چنانچه از اين اختلاف اندازها پيروي كنند،هر كس باشد، مملكت شما به دامان آمريكا مي افتد. از ملي گرايي خطرناكتر و غم انگيزتر، ايجاد خلاف بين اهل سنت و جماعت با شيعيان است، و القاي تبليغات فتنه انگيز و دشمني ساز بين برادران اسلامي است. امروز در كشور ما ايجاد اختلاف ، ايجاد نفاق بزرگترين معصيت،است. بايد دولت، مجلس و قوه قضائيه احساس كنند كه يك تكليف دارند، و آن اين كه اختلاف نداشته باشند. ما اگر اختلاف سليقه داريم، اختلاف بينش داريم، بايد بنشينيم و با هم در يك محيط آرام صحبت كنيم، و

مسائل خودمان را به ميان بگذاريم و حل كنيم. اختلاف سليقه ها را در يك محيط خوب، برادرانه حل كنيد. امروز هر مطلب كه موجب انحراف ملت شريف از مسير اصلي است، شيطاني است و با نقشه شياطين طرح مي شود.

آزادى

آزادي يك نعمت بزرگ الهي است. ما مصائب را به خاطر رسيدن ملتمان به آزادي و استقلال تحمل خواهيم كرد. آزادي يك امانت الهي است كه خداوند نصيب ما كرد. آزادي را اسلام به ما داد، قدر اين آزادي را بدانيد و قدر اين اسلام را بدانيد. اول مرتبه تمدن، آزادي ملت است. بايد ما همه بيدار باشيم، متوجه باشيم به اين كه از آزادي سوء استفاده نكنيم. اسلام هم آزادي دارد، اما آزادي بي بند و باري نه ; ما آزادي غربي نمي خواهيم. اسلام يك دين مترقي، و دموكراسي به معناي واقعي است. دموكراسي اسلام كاملتر از دموكراسي غرب است. آزاديي كه در اسلام است در حدود قوانين اسلام است. آزادي صادراتي آزاديي است كه بچه هاي ما را به فحشا كشاند. آزادي در حدود اسلام است، در حدود قانون است ; تخلف از قانون نشود به خيال اين كه آزادي است. حفظ كنيد حدود اسلام را، از آزاديها سوء استفاده نشود، آزادي در حدود اسلام است. قانون اسلام مسبب آزاديها و دموكراسي حقيقي است، و استقلال كشورها را نيز تضمين مي كند. مي خواهند آزادي شما را با آزادي سلب كنند، آزادي ناسالم در شما ايجاد كنندو آزادي حقيقي را از شما بگيرند. جلوي آزادي هرگز گرفته نشده است و نمي شود و مردم آزادند، الا آنجايي كه بخواهند تباهي بكنند

و بخواهند ملت را به عقب برانند. آزادي به شكل غربي آن، كه موجب تباهي جوانان و دختران و پسران مي شود، از نظر اسلام و عقل محكوم است. ما آزاديي كه اسلام در آن نباشد نمي خواهيم. از آزاديهاي مخرب بايد جلوگيري شود. انحطاط و سقوط بشر به علت سلب آزادي او و تسليم در برابر سايرانسانهاست. ايران امروز جايگاه آزادگان است.

استقلال و نفى وابستگى

اگر بخواهيم مستقل باشيم، بايد مهيا باشيم كه با همه چيز مقابله بكنيم. عمده اين است كه ما باور كنيم كه خودمان مي توانيم. مملكت مملكت خودمان است، خودمان هم بايد آبادش كنيم. بزرگترين فاجعه براي ملت ما اين وابستگي فكري است كه گمان مي كنند همه چيزاز غرب است و ما در همه ابعاد فقير هستيم. يك مملكت اگر بخواهد خودش روي پاي خودش بايستد، مستقل بشود در همه ابعاد، چاره ندارد جز اين كه تفكر اين كه ما بايد از خارج چيز وارد بكنيم را از كله اش بيرون كند. ما مي خواهيم زندگي فقيرانه داشته باشيم ولي آزاد و مستقل باشيم. اين را بايد به خودمان اثبات كنيم كه ما هم آدميم، كه ما هم هستيم در دنيا، كه شرق هم يك جايي است، همه اش غرب نيست. ما ارزش حيات را به آزادي و استقلال مي دانيم. بزرگترين آرزوي من اين است كه مردم ايران از چنگال ظلم نجات پيدا كنند، و صاحب كشوري باشند آزاد و مستقل، داراي نظامي اسلامي كه در آن حقوق انسانها آنچنان كه اسلام دستور داده است رعايت شود، و در راه پيشرفت و ترقي و سعادت انساني سرمشق براي همه ملتها باشد.

برادرهاي من! اگر بخواهيد آبرومند بشويد در دنيا و آخرت، و شرافتمندانه زندگي كنيد، بايد با قدرت و شدت در مقابل ديگران بايستيد، و در بين خودتان رحيم و رئوف و دوست باشيد. خودتان را مهيا كنيد براي ساختن كشورتان ; و ارزش دارد كه ما يك ده سال پانزده سال زحمت بكشيم و رنج ببريم و كشورمان مستقل بشود، و از دست و چنگال اين گرگهاي آدمخوار بيرون كشيده بشود. فرزندان عزيزم! ديگر اين شماييد كه بايد هر چه بيشتر كوشش كنيد تا نهال آزادي و استقلال كشور را آبياري كنيد. اگر چنانچه استقامت كنيم، مويد و تاييدات الهي هستيم. در راس برنامه ملت و دولت بايد استقلال همه جانبه كشور، از قواي انتظاميه گرفته تا قواي تقنينيه و قضايه و اجرائيه باشد. هر كس در هر جا كه هست كوشش كند، و كوششش اين باشد كه ما بايد وابسته نباشيم. همت كنيد تا آخرين رگ و ريشه هاي وابستگي اين كشور به بيگانگان را، در هر زمينه اي قطع نماييد. اين وابستگي فكري، وابستگي عقلي، وابستگي مغزي به خارج، منشا اكثر بدبختيهاي ملتها و ملت ماست. اگر ما از وابستگي فكري بيرون بياييم همه وابستگيها تمام مي شود. شما مردم شريف ايران، در جريان مبارزه با استعمار و استثمار پيروزي بزرگي به دست آورديد، و توانستيد با اتكال به خداي متعال و وحدت كلمه و مشاركت همه قشرها بر طاغوت زمان غلبه كنيد، و پشت ابرقدرتها را بلرزانيد. مبارك آن روزي است كه دست اجانب از ممالك ما، از ممالك اسلامي كوتاه شود و مسلمين روي پاي خودشان بايستند. يك ايران آزاد ما

مي خواهيم و يك ايران مستقل ما مي خواهيم، يك ايران قدرتمند مي خواهيم ; يك ايراني ما مي خواهيم كه خود ملت بايستد و خود ملت اداره كند مملكت را. تا اين دو دست ما طرف شرق و غرب دراز است ما وابسته هستيم، ما كه مي خواهيم وابسته نباشيم بايد اول بيدار بشويم به اين كه ما خودمان هم شخصيت داريم، ما مي توانيم كار انجام بدهيم. گمان نكنيد كه ما حتما بايد همه چيزمان را از ديگران بگيريم، نه! شما به فكر اين باشيد كه همه چيزتان را خودتان درست كنيد. عيد مسلمين وقتي سعيد و مبارك هست كه مسلمين خودشان استقلالشان را و مجدشان را، آن مجدي كه در صدر اسلام براي مسلمين بود، به دست بياورند. ما تا نفهميم كه خودمان هم يك شخصيتي داريم، مسلمانها هم يك گروهي هستندو شخصيتي دارند و مي توانند خودشان هم كار انجام بدهند، تا نخواهيم يك كاري را، نمي توانيم ; و تا بيدار نشويم، نمي خواهيم. بايد همه ريشه هاي استبداد و ريشه هاي استعمار را از اين مملكت بكنيد. اجازه نمي دهيم كسي در مقدرات مملكتمان دخالت كند. احتياج ما پس از اين همه عقب ماندگي مصنوعي به صنعتهاي بزرگ در كشورهاي خارجي، حقيقتي است انكارناپذير; و اين به آن معني نيست كه ما بايد در علوم پيشرفته، به يكي از دو قطب وابسته شويم. براي ما فرقي بين شرق و غرب نيست، ما با اتكا به خدا و ملت شجاع استقلال واقعي را به دست مي آوريم. ملت ايران بدون اتكا به غرب و شرق مي خواهد روي پاي خود

بايستد، و برسرمايه هاي مذهبي و ملي خود استوار باشد. ملت ايران تصميم گرفته است كه خود را از چنگال استعمار و استبداد نجات دهد، و مستقل و آزاد باشد; و سياستهاي خود را بر اين دو پايه طرح ريزي مي كند ; و براي او مهم نيست كه چه كسي اين سياستها را مي پسندد و يا نمي پسندد. ما با هر نوع دخالت خارجي، به هر شكل، در سرنوشت ملتهاي ديگر مخالفيم و با اين دخالتها مبارزه خواهيم كرد. آزاديخواهي و استقلال طلبي شما در جبين تاريخ ثبت شد. و صيت من به وزراي حارجه در اين زمان و زمانهاي بعد، آن است كه مسئوليت شما بسيار زياد است،چه در اصلاح و تحول وزارتخانه و سفارتخانه ها، و چه در ياست خارجي حفظ استقلال و منافع كشور و روابط حسنه با دولتهايي كه قصد دخالت در امور كشور ما را ندارند. و از هر امري كه شائبه وابستگي - با همه ابعادي كه دارد - در آن هست به طور قاطع احتراز نماييد. ما اگر چنانچه بخواهيم اسلام را پيش ببريم ديگر نبايد نوكر باشيم. آيا آنهايي كه استقلال ملت ما را مي خواهند سلب كنند، آزادي كشور ما و ملت ما را مي خواهند از دستش بگيرند، آنها مرتجع هستند، يا آنهايي كه مي خواهند از زير بار ظلم خارج بشوند و مستقل باشند اميدواريم كه صلح جهاني بر پايه استقلال ملتها و عدم مداخله در امور يكديگر،و مراعات اصل حفظ تماميت ارضي كشورهاي منطقه، بنا گردد. ما روي پاي خود مي ايستيم و مطمئنا پيروزيم. اگر شما بخواهيد استقلال پيدا بكنيد

و آزادي حقيقي پيدا بكنيد، بايد كاري بكنيد كه در همه چيز خودكفا باشيد. استقلال مغزي شرط اول استقلال است، استقلال فكري شرط اول استقلال است. ملتها خودشان بايد در فكر اسلام باشند. اگر ملت اين باور را داشته باشد كه ما مي توانيم در مقابل قدرتهاي بزرگ بايستيم ; اين باور اسباب اين مي شود كه توانايي پيدا مي كنند و در مقابل قدرتهاي بزرگ ايستادگي مي كنند.

حكومت اسلامى

ما براي اين كه وحدت امت اسلام را تامين كنيم، براي اين كه وطن اسلام را از تصرف و نفوذ استعمارگران و دولتهاي دست نشانده آنها خارج و آزاد كنيم، راهي نداريم جز اين كه تشكيل حكومت بدهيم. حكومت اسلامي حكومت قانون الهي بر مردم است. و عده خدا بر حكومت پابرهنگان جهان حق است. نظام جمهوري اسلامي ايران با سرفرازي و قدرت راه خود را يافته، و با استواري به پيش مي رود. جمهوري اسلامي ايران نبايد تحت هيچ شرايطي از اصول و آرمانهاي مقدس و الهي خود دست بردارد. اگر اين جمهوري اسلامي شكست بخورد به جاي آن يك رژيم اسلامي دلخواه بقية الله - روحي فداه - يا مطيع امر شما آقايان تحقق نخواهد پيدا كرد ; بلكه يك رژيم دلخواه يكي از دو قطب قدرت به حكومت مي رسد، و محرومان جهان كه به اسلام و حكومت اسلامي روي آورده و دل باخته اند مايوس مي شوند، و اسلام براي هميشه منزوي خواهد شد. اگر اسلام عزيز و جمهوري اسلامي نوپا به انحراف كشيده شود و سيلي بخورد، و به شكست منتهي شود - خداي نخواسته -، اسلام براي قرنها به طاق

نسيان سپرده مي شود. جمهوري اسلامي از رژيمهاي مظلوم جهان است. بايد بدانيد كه اگر - خداي نخواسته - اين جمهوري اسلامي شكست بخورد، شكست براي همه مسلمين در همه اعصار است. كشور شما امروز يكي از قدرتمندترين كشورهاي جهان است، بايد سعي كنيم اين قدرت را حفظ كنيم. اسلام پيشرفته ترين حكومت را دارد و به هيچ وجه حكومت اسلام با تمدن مخالفتي نداشته و ندارد. دولت اسلامي قهقراگرا نيست و با همه مظاهر تمدن موافق است، مگر آنچه كه به آسايش ملت لطمه وارد آورده و با عفت عمومي ملت منافات داشته باشد

ولايت فقيه

و لايت فقيه براي مسلمين يك هديه اي است كه خداي تبارك و تعالي داده است. بهترين اصل در اصول قانون اساسي، اين اصل ولايت فقيه است. امروز فقهاي اسلام حجت بر مردم هستند. و لي امر حجت خداست. ملت بي هادي نمي تواند كاري انجام بدهد. من به همه ملت، به همه قواي انتظامي اطمينان مي دهم كه امر دولت اسلامي اگر با نظارت فقيه و ولايت فقيه باشد، آسيبي بر اين مملكت وارد نخواهد شد. رهبر و رهبري در اديان آسماني و اسلام بزرگ، چيزي نيست كه خودبخود ارزش داشته باشد، و انسان را - خداي نخواسته - به غرور و بزرگ انديشي خود وادارد. اگر يك فقيهي يك مورد ديكتاتوري بكند، از ولايت مي افتد. فقيه اگر پايش را اينطور، كج بگذارد، اگر يك گناه صغيره هم بكند، از ولايت ساقط است. مگر ولايت يك چيزي آساني است كه بدهند دست هر كس. فقيه نمي خواهد به مردم زورگويي كند، اگر يك فقيهي بخواهد زورگويي كند اين

فقيه ديگر ولايت ندارد. و لايت فقيه است كه جلوي ديكتاتوري را مي گيرد ; اگر ولايت فقيه نباشد ديكتاتوري مي شود. و لايتي كه در حديث غدير است به معناي حكومت است، نه به معناي مقام معنوي.

جايگاه و نقش مردم

ملت بود كه اين نهضت را پيش برد، و ملت است كه بايد از اين به بعد نيز به پيش ببرد. ما هرچه داريم از اين ملت است، البته ملت اسلامي كه با فرياد الله اكبر اين كار را انجام دادند. امروز زماني است كه ملت ها چراغ راه روشنفكرانشان شوند، و آنها را از خودباختگي و زبوني در مقابل شرق و غرب نجات دهند، كه امروز روز حركت ملتهاست و آنان هادي «هدايت كنندگان تاكنونند». مطمئن باشيد كه پيروز هستيد، و هيچ قدرتي هم نمي تواند با شما مقابله كند براي اين كه قدرت، قدرت ملت است. يك ملت وقتي يك چيزي را بخواهد، اين، خواهد شد. و قتي ملتي چيزي را خواست كسي نمي تواند مخالفت كند. هيچ قدرتي در مقابل قدرت لايزال ملت نمي تواند پابرجا بماند. ما بايد بدانيم كه اگر ملتها چيزي را خواستند، تحقق پيدا مي كند. سرنوشت هر ملتي به دست خودش است. هر ملتي بايد سرنوشت خودش را، خودش تعيين كند. با اراده ملتها، اراده اي كه تبع اراده خداست، اراده اي كه براي خداست، غير ممكن ها ممكن مي شود و محالها واقع. ما به نيروي ملت اتكا داريم. جلب نظر مردم از اموري است كه لازم است. پيغمبر اكرم جلب نظر مردم را مي كرد، دنبال اين بود كه مردم را جلب كند، دنبال اين بود كه

مردم را توجه بدهد به حق. مبدأ نجات از خود ملت است. آگاهي مردم، و مشاركت و نظارت و همگامي آنها با حكومت منتخب خودشان، خود بزرگترين ضمانت حفظ امنيت در جامعه مي باشد. به شهادت تاريخ، هيچ قدرتي نمي تواند آتش قلب ملت مظلومي را كه براي رسيدن به آزادي و استقلال قيام كرده است فرونشاند. هيچ اسلحه اي با ايمان نمي تواند مقابله كند، هيچ اسلحه اي با قيام ملت نمي تواند مقابله كند. يك قدرت بزرگ وقتي پايگاه ملي ندارد، اين قدرت نمي تواند بايستد. اگر ملت پشتيبان يك دولتي شد، دولت سقوط نمي كند. اگر يك ملتي پشتوانه «حكومتي» نباشد، «اين حكومتي» نمي تواند درست بشود. تمام گرفتاريهايي كه ما در طول مدت تاريخ داشتيم، بهره برداري از جهالت مردم بوده است. امروز روزي نيست كه كسي اتكا به سرنيزه بكند، دنيا عوض شده، ملتها يكي بعد از ديگري دارند بيدار مي شوند. قدرتها هرچه هم بزرگ باشند، وقتي مقابل با ملت مي شوند نمي توانند كاري بكنند.

حضور مردم در صحنه

يك كشوري وقتي آسيب مي بيند كه ملتش بي تفاوت باشند. ملت همه بايد حاضر باشند در مسائل سياسي. مردم نبايد كنار بروند، اگر مردم كنار بروند همه شكست مي خوريم. من اميد واثق دارم كه ملت ما تن به ننگ نداده و نخواهد داد. حضور شما مردم مؤمن و از جان گذشته است كه روشنفكران غرب و شرق زده را براي هميشه رسوا مي كند. حضور شما مردم عزيز و مسلمان در صحنه است كه توطئه هاي ستمگران و حيله گران تاريخ را خنثي مي كند. آن چيزي كه براي همه ما

لازم است، اين است كه ما در فكر اين باشيم كه مردم را در صحنه نگاه داريم. اگر ملت بنشيند كنار و بخواهد دولت يك كاري بكند، دولت همچو قدرتي ندارد. ملت اسلام ديگر بيدار شد، ديگر نمي نشيند، اگر من هم برگردم ملت اسلام برنمي گردد. امروز است كه تمام ملت، چه بانوان محترم و چه برادران، در سرنوشت خودشان دخالت مي كنند.

ملت بزرگ

مردم عزيز ايران، حقا چهره منور تاريخ بزرگ اسلام در زمان معاصرند. ما همه مفتخريم كه در چنين عصري و در پيشگاه چنين ملتي مي باشيم. من با جرات مدعي هستم كه ملت ايران و توده ميليوني آن در عصر حاضر، بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله - صلي الله عليه و آله -، و كوفه و عراق در عهد اميرالمومنين و حسين بن علي - صلوات الله و سلامه عليهما - مي باشند. هر چه در راه اين ملت عزيز در طبق اخلاص بگذاريم از عهده شكر آنان برنخواهيم آمد. مردم عادي ما اسلام را پياده كرده اند و تمام زحمات حكومت را متحمل مي شوند ; پس ما بايد بسيار به فكر مردم باشيم. ملت عزيز ما با قيام دلاورانه خود، و نثار خون فرزندان عزيز خود، نام ارجمند خود را در تاريخ و در صف اول مجاهدان اسلام ثبت نمود. نام بزرگ ملت ايران، در عالم به رشد سياسي ثبت شد. ملت بزرگ اسلام از محراب مسجد كوفه تا صحراي افتخارآميز كربلا، و در طول تاريخ پرارزش سرخ تشيع، قربانياني ارزشمند به اسلام عزيز و في سبيل الله تقديم نموده ; و ايران شهادت طلب هم

از اين پديده سعادتبخش سعادتمند مستثني نيست. ملت ما بر بزرگترين قدرتهاي عالم غلبه كرده است ; دست بزرگترين قدرتهاي عالم را از مملكت خودش قطع كرده است ; دست دشمنان بشريت را از كشور خودش قطع كرده است; الگو شده است از براي همه كشورهاي مستضعفين. خداوند تعالي بر ما منّت نهاد و رژيم استكبار را با دست تواناي خود، كه قدرت مستضعفين است درهم پيچيد، و ملت عظيم ما را ائمه و پيشواي ملتهاي مستضعف نمود. انصافا از اول انقلاب تا حالا، آن كه كار خودش را صددرصد صحيح انجام داد ملت بود.

حفظ نظام و استمرار نهضت

حفظ اين جمهوري اسلامي از اعظم فرايض است. حفظ نظام از واجبات شرعيه و عقليه است. ملت بزرگ اسلامي مصمم است به نهضت اسلامي خود ادامه دهد و اجازه دخالت خيانتكاران را در كشور خود ندهد. ما برايمان واجب عقلي است، واجب شرعي است كه در اين موقع دنبال بكنيم واين نهضتي كه ايران بپا كرده است به آخر برسانيم. به ملت عزيز ايران توصيه مي كنم كه نعمتي كه با جهاد عظيم خودتان و خون جوانان برومندتان به دست آورديد، همچون عزيزترين امور قدرش را بدانيد و ازآن حفاظت و پاسداري نماييد. به ملت شريف ايران وصيت مي كنم كه در جهان، حجم تحمل زحمتها و رنجها و فداكاريها و جا نثاريها و محروميتها، مناسب حجم بزرگي مقصود و ارزشمندي و علو رتبه آن است. و قتي مقصد الهي شد، راه هر چه مشكل باشد - چون مقصد الهي است - بايد به نظر آسان باشد. ما اگر حق را نصرت ننماييم نبايد در انتظار نصرت حق باشيم. شما

بدانيد، هر چه تبليغات دنيا و شياطين دنيا بر ضد شما مي گويند، دليل بر قدرت شماست. تا اين نهضت هست از هيچ چيز نترسيد، و اصلا ترس در دل خود راه ندهيد. مشكلات به دنبال هر انقلابي اجتناب ناپذير است، لكن مشكلاتي نيست كه نشود جبران كرد. بايد در حفظ دين مقدس و اسلام عزيز و جمهوري اسلامي استقامت كنيم، و مشكلات را با استقبال و استقامت انقلابي رفع نماييم. خدا مي داند كه اگر اين نهضت شكست بخورد، تا آخر ديگر ايران روي خوش به خودش نمي بيند. اگر ايران شكست بخورد شرق شكست خورده است. اگر ايران شكست بخورد مستضعفين شكست خورده اند. اگر اين نهضت بخوابد، اين آتشي كه در دل مردم روشن شده است، اگر اين بخوابد و اين آتش خاموش بشود، ديگر امكان ندارد اين نهضت پيدا بشود يا شبيه آن پيدا بشود. اگر به واسطه بعضي از جهالتها لطمه اي به اين نهضت بزرگ وارد بشود، معاقبيد پيش خداي تبارك و تعالي، توبه تان مشكل است قبول بشود ; چون به حيثيت اسلام لطمه وارد مي شود. همه به فكر اين خونها به ناحق ريخته باشيد، به فكر اين معلولين عزيز ما باشيد به فكر اين آوارگان جنگ باشيد و به فكر پيشرفت اسلام ; نه به فكر اين كه من بايد و تو نبايد! من هستم و تو نيستي!امروز روزي است كه اگر- خداي نخواسته - ما در اين نهضت شكست بخوريم، شكست خورديم تا آخر. ملت با تمام قوا بايد در مقابل دسيسه ها مقاومت كنداگر شما گمان كنيد كه ديگر پيروز شديد و بايد سراغ

كسب و كارتان، و بي اعتنا باشيد راجع به مقدراتتان، من خوف اين را دارم كه شكست بخوريد. امروز هم شما نبايد از كيد ساحران و وسوسه خناسان غافل باشيد. قوي باشيد! برومند باشيد! و از هياهوي دنيا هيچ وقت به خودتان هراس راه ندهيد.

ملى گرايى

اين ملي گرايي اساس بدبختي مسلمين است. ملي گرايي، ملت ايران را در مقابل ساير ملتهاي مسلمين قرار مي دهد. از مسائلي كه طراحان براي ايجاد اختلاف بين مسلمين طرح، و عمال استعمارگران در تبليغ آن بپاخاسته اند، قوميت و مليت است. نقشه قدرتهاي بزرگ و وابستگان آنها در كشورهاي اسلامي، اين است كه اين قشرهاي مسلم را _ كه خداي تبارك و تعالي بين آنها اخوت ايجاد كرده است، و مؤمنان را به نام اخوت ياد فرموده است _ از هم جدا كنند و به اسم ملت ترك، ملت كرد، ملت عرب، ملت فارس از هم جدا كنند، بلكه با هم دشمن كنند، و اين درست بر خلاف مسير اسلام است و مسير قرآن كريم. اينهايي كه به اسم مليت و گروه گرايي و ملي گرايي بين مسلمين تفرقه مي اندازند، اينها لشكرهاي شيطان و كمك كارهاي به ابرقدرتهاي بزرگ و مخالفين با قرآن كريم هستند. نهضت ما اسلامي است قبل از آنكه ايراني باشد.

احزاب و حزب گرايى

دفاع از اسلام و حزب الله اصل خدشه ناپذير سياست جمهوري اسلامي است. امروز تمام مردم ايران در هر سني كه هستند، از زن و مرد، كه با شعارهاي اسلامي، مبارزه مي كنند جزء حزب الله هستند. هر مسلماني كه موازين و اصول اسلام را پذيرفته است، و در اعمال و رفتار از انضباط دقيق شيعي برخوردار است، يك عضو از اعضاي حزب الله مي باشد ; و تمامي دستورات اين حزب و خط مشي آن را قرآن و اسلام بيان كرده است. اين حزب غير از حزبهاي متداول امروز دنياست. اين انقلاب براي اين كه انقلابي نبوده است

كه يك حزبي اين انقلاب را درست كرده باشد، يك گروهي اين انقلاب را درست كرده باشد، انقلابي بوده است كه از متن خود ملت بوده است. اين طور نيست كه حزب، بد باشد يا هر حزبي خوب باشد ; ميزان ايده حزب است. هرگونه اجتماعات و احزاب از طرف مردم، در صورتي كه مصالح مردم را به خطر نيندازند آزادند،و اسلام در تمامي اين شئون، حد و مرز آن را تعيين كرده است. اصل اين احزابي كه در ايران از صدر مشروطيت پيدا شده است، آن كه انسان مي فهمد اين است كه اين احزاب ندانسته به دست ديگران پيدا شده است ; وخدمت به ديگران بعضي از آنها كرده اند. اين احزابي كه از اول، مثلا شايد از مشروطه به اين طرف اين احزاب پيدا شده باشد، اين احزاب مختلفه خيال نكنيد كه مِن باب اتفاق يك دسته اي با هم جمع شدند و حزبي تشكيل دادند، اين يك نقشه شيطاني بوده. لازم است با كمال قدرت و هوشياري، اشخاص يا گروه هايي كه گرايش به مكتبهاي غيراسلامي دارند، و به خوي فرصت طلبي مي خواهند در اين اوقات از فرصت استفاده نموده خود را در صفوف شما داخل كنند و به شما در موقعش از پشت خنجر بزنند، از خود دور كنيد و به آنها مجال تحرك ندهيد. از اول عالم تا حال دو حزب بوده است، يكي حزب الهي و يكي حزب غيرالهي و شيطاني، و آثار هر يك هم جدا بوده است.

نظم و قانون

حفظ نظم از واجبات الهي است. همه جامعه نظم لازم دارد، اگر نظم از كار برداشته بشود جامعه

از بين مي رود. حكومت اسلام حكومت قانون است. همه بايد مقيد به اين باشيد كه قانون را بپذيريد و لو بر خلاف رأي شما باشد. در مملكت اسلامي بايد قانون خدا حكومت كند و غير قانون خدا هيچ چيز حكومتي ندارد. شرف و ارزش انسانها در تبعيت از قانون است كه همان تقواست. متخلف از قانون، مجرم و قابل تعقيب است. قانون براي اجرا و بر قرارشدن نظم اجتماعي عادلانه، به منظور پرورش انسان مهذب است. اگر همه اشخاصي كه در كشورمان هستند و همه گروههايي كه در كشور هستند و همه نهادهايي كه در سرتاسر كشور هستند، اگر به قانون خاضع بشويم و اگر قانون را محترم بشماريم، هيچ اختلافي پيش نخواهد آمد. رضاي خداوند متعال را در نظر بگيريم و همگان در مقابل قانون خاضع باشيم. اگر مي خواهيد كه از صحنه بيرونتان نكنند، بپذيريد قانون را. در اسلام يك حكومت است و آن حكومت خدا، يك قانون است و آن قانون خدا، و همه موظفند به آن قانون عمل كنند. در اسلام يك چيز حكم مي كند و آن قانون است. زمان پيغمبر هم قانون حكم مي كرد، پيغمبر مجري بود. آن نظامي كه پايين از بالا اطاعت نمي كند، بالا به پايين ظلم مي كند، اين توحيدي نيست، اين «نظام شيطاني» است نه «نظام الهي». قوانين اسلام قوانين پيشاهنگ و پيشرو هستند. اسلام حكومتش حكومت قانون است، يعني قانون الهي، قانون قرآن و سنت است و حكومت، حكومت تابع قانون است. انتقاد بكنيد توطئه نكنيد، من با توطئه مخالفم، همه هم مخالفند، ما با تضعيف جمهوري اسلامي (مخالفيم )، تضعيف

جمهوري اسلامي يعني تضعيف اسلام، ما با اين مخالفيم. قيام بر ضد حكومت اسلامي در حكم كفر است، بالاتر از همه معاصي است. اگر ديديد كسي از اصول تخطي مي كند در برابرش قاطعانه بايستيد. اختلافات از راه قانون شكني ها پيش مي آيد. در اسلام قانون حكومت مي كند. پيغمبر اكرم هم تابع قانون بود، تابع قانون الهي، نمي توانست تخلف بكند. امروز ضد انقلاب اسلامي كسي است كه آن كاري كه مشغول هست، در آن كار سستي كند.

شوراى نگهبان

من با نهاد شوراي نگهبان صددرصد موافقم، و عقيده ام هست كه بايد قوي و هميشگي باشد. بايد بگويم كه حضرات آقايان، فقهاي شوراي نگهبان را با آشنايي و شناخت تعيين كردم; و احترام به آنان و حفظ مقامشان را لازم مي دانم. شوراي محترم نگهبان كه حافظ احكام مقدس اسلام و قانون اساسي هستند، مورد تاييد اين جانب مي باشد; و وظيفه آنان بسيار مقدس و مهم است، و بايد با قاطعيت به وظايف خود عمل نمايند. تضعيف و توهين به فقهاي شوراي نگهبان، امري خطرناك براي كشور و اسلام است. به شوراي نگهبان تذكر مي دهم كه در كار خود استوار باشيد، و با قاطعيت و دقت عمل فرماييد، و به خداي متعال اتكال كنيد. از شوراي محترم نگهبان مي خواهم و توصيه مي كنم - چه در نسل حاضر و چه در نسلهاي آينده - كه با كمال دقت و قدرت، وظايف اسلامي و ملي خود را ايفا كنند و تحت تاثير هيچ قدرتي واقع نشوند، و از قوانين مخالف با شرع مطهر و قانون اساسي بدون هيچ ملاحظه جلوگيري نمايند ;

و با ملاحظه ضرورات كشور، كه گاهي با احكام ثانويه و گاهي به ولايت فقيه بايد اجرا شود توجه نمايند.

انتخابات و مجلس

مردم اگر اسلام را، استقلال و آزادي را، نبودن تحت اسارت شرق و غرب را مي خواهند، همه در انتخابات شركت كنند. اگر در انتخابات مسامحه كنيم، مطمئن باشيد كه از راه مجلس به ما لطمه مي زنند. و صيت من به ملت شريف آن است كه در تمام انتخابات، چه انتخابات رئيس جمهور و چه نمايندگان مجلس شوراي اسلامي، و چه انتخاب خبرگان براي تعيين شوراي رهبري يا رهبر، در صحنه باشند. انتخابات در انحصار هيچ كس نيست، نه در انحصار روحانيين است، نه در انحصار احزاب است، نه در انحصار گروه هاست، انتخابات مال همه مردم است. ملت است كه با راي خودش رئيس جمهوري تعيين مي كند، جمهوري اسلامي را راي مي دهد ; و با راي خودش كه متمركز است در مجلس، دولت را تعيين خواهد كرد ; و همه امور دست خود ملت است. اين تكليف آقايان است كه راجع به مسائل اسلامي كه پيش مي آيد، چه وكيل بخواهيد تعيين بكنيد و چه - عرض بكنم كه - رئيس جمهور بخواهيد تعيين كنيد، بايد در صحنه باشيد، عذري نداريد كه برويد و كنار بنشينيد. بايد توجه داشت كه هدف از انتخاب در نهايت، حفظ اسلام است. اگر درتبليغات حريم مسائل اسلامي رعايت نشود، چگونه منتخب حافظ اسلام مي شود همه شما، همه ما،زن و مرد، هر مكلف همان طور كه بايد نماز بخواند، همان طور كه بايد سرنوشت خودش را تعيين كند. عزيزان من كه اميد نهضت اسلامي به

شماست! در روز تعيين سرنوشت كشور بپاخيزيد و به صندوقها هجوم آوريد و آراي خود را در آنها بريزيد. امروز مسئوليت به عهده ملت است، ملت اگر چنانچه كنار بنشينند، اشخاص مؤمن، اشخاص متعهد بنشينند و اشخاصي كه نقشه كشيده اند براي اين مملكت، از چپ و راست، آنها وارد بشوند در مجلس، تمام مسئوليت به عهده ملت است. نگذارند حتي يك عنصر خرابكار وابسته، به مجلس راه يابد. بايد ملت شريف بدانند كه انحراف از اين امر مهم اسلامي خيانت به اسلام و كشور است، و موجب مسئوليت عظيم است. مجلس در راس همه امور واقع است. مجلس خانه واقعي ملت است. اين مجلس ماحصل خون يك جمعيتي است كه وفادار به اسلام بوده اند. اين مجلس فراهم آمده از الله اكبرهاي مردم است. سر تسليم به مجلس يعني سر تسليم به اسلام. در مجلس، اسلام تنها كافي نيست، بلكه بايد مسلماني باشد كه احتياجات و مطلع به مصالح و مفاسد كشور باشد. مملكت را بشناسد و سياست را بفهمد مجلس در راس همه ارگانها واقع است ; و مجلس ملت است كه متبلور شده است و تحقق پيدا كرده است در يك جاي محدود. علاقه مندم كه قداست مجلس معظم و وكلاي محترم محفوظ باشد تا الگويي باشند براي مجلسهاي جهان. حيف است كه چهره نوراني مجلس، در آن يك چيزهايي واقع بشود كه مخالف زي شما آقايان است. توجه داشته باشند، رئيس جمهور و وكلاي مجلس از طبقه اي باشند كه محروميت و مظلوميت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فكر رفاه آنان باشند، نه از سرمايه داران و

زمينخواران و صدرنشينان مرفه و غرق در لذات و شهوات، كه تلخي محروميت و رنج گرسنگان و پابرهنه گان را نمي توانند بفهمند. اشخاصي كه انتخاب مي شوند واقعا منتخب ملت باشند. مردم را توجه بدهيد به اين كه شما مي خواهيد اسلام را حفظ كنيد ; بايد منتخبين شما اشخاصي باشند كه توجه به اسلام داشته باشند، متعهد به اسلام باشند، بازيگر نباشند. من متواضعانه از شما مي خواهم كه حتي الامكان در انتخاب اشخاص با هم موافقت نماييد، و اشخاصي اسلامي، متعهد، غيرمنحرف از صراط مستقيم الهي را در نظر بگيريد. بايد درست متوجه باشيد و اشخاصي كه انتخاب مي كنيد سوابقشان را مطالعه كنيد، بدانيد... در زمان سابق چه جور بودند، در زمان انقلاب چه جور بودند ، از اول انقلاب تا حالا چه جور بودند و سوابق خانوادگيشان چه هست، عقايدشان چه هست و مقدار معلوماتشان چه هست. اميد است ملت مبارز متعهد، به مطالعه دقيق در سوابق اشخاص و گروهها، آراي خود را به اشخاصي دهند كه به اسلام عزيز و قانون اساسي وفادار باشند، و از تمايلات چپ و راست مبرا باشند، و به حسن سابقه و تعهد به قوانين اسلام و خيرخواهي امت، معروف و موصوف باشند. افرادي را انتخاب كنيد كه متعهد به اسلام بوده شرقي و غربي نباشند، و بر صراط مستقيم انسانيت و اسلاميت باشند. من انتطار دارم كه وحدت كلمه خود را حفظ، و در انتخاب وكلاي خود رضاي حق را بر رضاي خود مقدم داريد. و كيلهايي كه آراسته هستند به اخلاق خوب، متعهد هستند به اسلام، وفادار هستند به كشور خودشان، خدمتگزار

هستند و شما و به كشور، آن اشخاص را انتخاب كنند و به در مجلس بفرستند. بايد بدانيم كه اگر رئيس جمهور و نمايندگان مجلس، شايسته و متعهد به اسلام و دلسوز براي كشور و ملت باشند، بسياري از مشكلات پيش نمي آيد. مسئوليت مجلس به عنوان يك مرشد و هدايت كننده براي مردم، زياد است. دنبال اين باشيد كه يك مجلس قوي قانونگذاري داشته باشيم تا بتوانند مملكت را به راه راست ببرند. مجلس خوب همه چيز را خوب مي كند، و مجلس همه چيز را بد مي كند. مجلس است كه اساس يك كشور را به صلاح مي كشد، يا اساس يك كشور يك مجلس را رو به فساد مي برد. آن روزي كه ديديد و ديدند كه انحراف در مجلس پيدا شد ; انحراف از حيث قدرت طلبي و از حيث مال طلبي در كشور، در وزيرها پيدا شد، در رئيس جمهور پيدا شد، آن روز بدانند كه علامت اين كه شكست بخوريم خودنمايي كرده ; از آن وقت بايد جلويش را بگيرند. آن روزي كه مجلسيان خوي كاخ نشيني پيدا كنند - خداي نخواسته -، و از اين خوي ارزنده كوخ نشيني بيرون بروند، آن روز است كه ما براي اين كشور بايد فاتحه بخوانيم. اگر در اين نظام كسي يا گروهي - خداي ناكرده - بي جهت در فكر حذف يا تخريب ديگران برآيد، و مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدم بدارد، حتما پيش از آن كه به رقيب يا رقبان خود ضربه بزند، به اسلام و انقلاب لطمه وارد كرده است. شما وكيل نيستيد كه

برويد آنجا بنشينيد و حسابهايي كه خودتان با هم داريد صاف كنيد، اگر يك همچو كاري بشود اين انحراف است، و غصب است آن محل براي شما. اگر انحراف پيدا كنيد بر خلاف ملت، خيانت كرده ايد به وكالتي كه داريد. انتقاد و استيضاح حق مجلس است. فرقهاست بين نظارت و استيضاح و بين عيبجويي و انتقامگيري، و اين فرق را همه كس پس از رجوع به وجدان خويش مي فهمد. هيچ كس حق ندارد كه راجع به مجلس جسارتي بكند ; و مجلس حقش است كه موافق و مخالف داشته باشد.

قوه قضائيه و قضات

اهميتي كه اسلام به قضاوت داده است، به كمتر چيزي داده است. مساله قضا يك مساله مهمي است كه سر و كارش با همه حيثيت كشور است. قوه قضائيه اگر از روي موازين اسلامي - انساني رفتار كند، كشور را مي تواند نجات دهد. در دست قوه قضائيه همه چيز است، جان مردم است، مال مردم است، نواميس مردم است، همه در تحت سيطره قوه قضائيه است. و قاضي اگر چنانچه - خداي نخواسته - نالايق باشد، ناصحيح باشد، اين در اعراض و نفوس مردم سلطه پيدا بكند، معلوم است كه چه خواهد شد. قوه قضائيه بايد توجه بكند كه سر و كارش با جان و مال مردم است و نواميس مردم، سر و كار اين با آنهاست ; و بايد افراد صالح در آن جا باشند، سالم باشند و توجه بكنند كه خطاي قاضي بزرگ است، عمدش مصيبت بار است، خطايش هم بزرگ است. در صورتي كه حكمي از قضات صادر شد... احدي حق دخالت در امر قضا را ندارد ; و

دخالت كردن خلاف شرع، و جلوگيري از حكم قضات هم بر خلاف شرع است. اعراض مردم دست قضات است ; بايد آنها را، هم تعليم كنند و هم تربيت كنند. قاضي اگر چنانچه در حال غضب باشد نبايد حكم بدهد، براي اين كه حكم در حال غضب حكمي است كه از منشا عقلي و شرعي صادر نمي شود. قاضي امروز مسئول حيثيت اسلام است، مسئول حيثيت جمهوري اسلام است، و مثل قضات در طول تاريخ نيست كه فقط مسئول باشد نسبت به قضاوتي كه در مورد شخصي مي كرد. در اجراي حدود نبايد از آن حدودي كه حق تعالي فرموده است پايينتر عمل بشود و نبايد زيادتر. مجرمي كه بالاترين جرم را دارد و به سوي چوبه دار مي رود، جز اجراي حد شرعي احدي حق آزار او را، لفظا و عملا، ندارد و مرتكب، خود ظالم است. بايد زندانها محل تربيت باشد، بايد مردم را در زندانها تربيت كرد، زندان خودش يك تربيتگاه بايد باشد. دستور اسلام، رحمت بر اسيران است گرچه ظالم و جاسوس باشند. قاضي و قوه قضائيه مستقل است و هيچ كس نبايد در آن دخالت بكند.

دولت و دولتمردان

بدبختي و خوشبختي ملتها بسته به اموري است كه يكي از مهمات آن، صلاحيت داشتن هيات حاكمه است. حكومت و زمامداري در دست فرد يا افراد، وسيله فخر و بزرگي بر ديگران نيست كه از اين مقام بخواهد به نفع خود حقوق ملتي را پايمال كند. دولت و اتباع دولت خدمتگزار به ملت هستند نه آقاي ملت، خدمتگزارنداينها. دولتها خدمتگزار مردمند. اسلام حكومت به آن معنا ندارد، اسلام خدمتگزار دارد. شكر اين نعمت به

اين است كه ما مردم را شريك بزرگ بدانيم. در اين حكومت، حكومت نيست بايد همه خدمتگزار باشيم. اسلام مي خواهد كه دولتها خدمتگزار ملتها باشند. دولتها يك اقليتي هستند كه بايد براي خدمت اين ملت باشند ; و اينها نمي فهمند كه دولت خدمتگزار ملت بايد باشد، نه حاكم بر ملت. ما بايد ببينيم كه اين ملتي كه ماها را به اين مقامها رسانده اند از ما چه مي خواهند، و ما بايد براي آنها چه بكنيم. همه فكر اين باشيد كه خدمتگزار پيدا كنيد، خدمتگزار به كشور و اسلام پيدا كنيد، نه خدمتگزار به خودتان. هر عملي كه ارزشش بيشتر باشد مسئوليتش سنگينتر است. براي محرومين دولت واقعا بايد با تمام قدرت آن طوري كه علي - عليه السلام دل مي سوزاند، اين هم با تمام قدرت دل بسوزاند براي محرومين. خدمت به خلق خدمت به خداست. شرافت همه ما به اين است كه خدمت به خلق خدا بكنيم. به وزراي كشور در طول تاريخ آينده، توصيه مي كنم كه در انتخاب استاندارها دقت كنند، اشخاص لايق، متدين، متعهد، عاقل و سازگار با مردم انتخاب نمايند تا آرامش در كشور هر چه بيشتر حكمفرما باشد. شما به پشتيباني ملت احتياج داريد. با پشتيباني مردم، خصوصا طبقات محروم بود كه پيروزي حاصل شد و دست رژيم ستمشاهي از كشور و ذخاير آن كوتاه گرديد. اگر روزي از پشتيباني آنان محروم شويد، شماها كنار گذاشته مي شويد و همچون رژيم شاهنشاهي ستمكار، به جاي شما ستم پيشه گان پستها را اشغال مي نمايند. اكيدا از مقامات رسمي خواستارم تا به كمك يكديگر مشكلات كشور را

حل نمايند، و برادرانه با يكديگر همكاري نمايند. براي بازرسها امانت از امور بسيار لازم است ; آنهايي كه در شغل بازرسي هستند آنها بايد امين باشند. هر كس خود را مدير و مدبر و خدمتگزار براي خلق خدا مي داند، كناره گيري او، پشت كردن به خلق و خداي خلق است. در اين زمان هر كس در هر شغلي كه به او پيشنهاد مي شود، اگر شايستگي ندارد براي آن شغل، براي او صحيح نيست و جايز نيست كه در آن شغل وارد بشود، و اگر شايستگي دارد براي آن، براي او صحيح نيست كه شانه خالي كند. همه مردم، همه انسانها دولت اسلامي را تقويت كنند تا بتواند اقامه عدل بكند. الله الله در انتخاب اصحاب خود ; الله الله در تعجيل تصميم گيري، خصوصا در امور مهمه. تضعيف هر قشر از اقشار و هر شخص از اشخاص كه امروز مشغول به كار هستند و مشغول يك خدمتي هستند، كمك كردن به دشمنهاي اسلام است. اگر به واسطه سوء مديريت و ضعف فكر و عمل شما، به اسلام و مسلمين ضرري و خللي واقع شود - و خود مي دانيد و به تصدي ادامه مي دهيد - مرتكب گناه عظيمي و كبيره مهلكي شده ايد كه به واسطه آن عذاب بزرگ دامنگيرتان خواهد شد. اگر چنانچه هيات حاكمه، كساني كه مقدرات يك كشور در دست آنهاست، اينها فاسد باشند مملكت را به فساد مي كشند. گاهي ممكن است كه قوانين مترقي و مفيد به حال جامعه، از مجلس بگذرد و شوراي نگهبان آن را تنفيذ كند و وزير مسئول هم ابلاغ نمايد، لكن

به دست مجريان غير صالح كه افتاد آن را مسخ كنند. خيال نكنند كه ما دولت هستيم و بايد مساله اي را كه ما طرح مي كنيم ملت بپذيرد، چه روي مصالحش باشد چه نباشد. اگر ياس از حكومت اسلامي باشد و انفجار پيدا بشود، هيچ چيز نمي تواند جلويش را بگيرد. هر فردي از افراد ملت حق دارد كه مستقيما در برابر سايرين، زمامدار مسلمين را استيضاح كند و به او انتقاد كند، و او بايد جواب قانع كننده دهد، و در غير اين صورت، اگر بر خلاف وظايف اسلامي خود عمل كرده باشد، خودبخود از مقام زمامداري معزول است. اي دولتها! فتح كشور مهم نيست، فتح قلوب مهم است. در رفتار عدالت داشته باشيد، در گفتار عدالت داشته باشيد، تشريفات را كم كنيد و اين ملت را خدمتگزار باشيد. اينهايي كه قدرت دارند بايد حفظ جهات انسانيت را، جهات اسلاميت را بيشتر از ديگران بكنند. شكر نعمت اين است كه ما به جاي صحبت عمل كنيم. اگر ملت مي خواهد كه اين پيروزي تا آخر برسد و به منتهاي پيروزي - كه آمال همه است - برسد، بايد مواظب آنهايي كه دولت را تشكيل مي دهند، آن كه رئيس جمهور است، آن كه مجلسي هست، در مجلس هست، همه اينها را توجه بكنندكه مبادا يك وقتي از طبقه متوسط به طبقه بالا، و به اصطلاح خودشان مرفه، به آن طبقه برسد. آن روزي كه هر يك از شماها را ملت ديد كه از مرتبه متوسط مي غلطيد به طرف مرفه ، و دنبال اين هستيد كه يا قدرت پيدا بكنيد يا تمكين پيدا

كنيد، مردم بايد توجه داشته باشند و اين طور افرادي كه به تدريج ممكن است يك وقتي - خداي نخواسته- پيدا بشوند، آنها را سر جاي خودشان بنشانند.

سياست خارجى

ما با حفظ استقلال، با تمام كشورها روابط دوستانه خواهيم داشت. ما روابط دوستانه با همه ملت ها داريم، و دولت ها هم اگر با ما به طور احترام (آميز) رفتار كنند، احترام متقابل را داريم. سياست خارجي ايران با همه دول بر حسب احترام متقابل است و هيچ فرقي بين دول در اين باره نيست. ما با تمام دولتها در صورتي كه دخالت در امور داخلي ما نكنند و براي ما احترام متقابل قائل باشند، با احترام رفتار مي كنيم. را بطه با كشورهاي خارجي كه نمي خواهند ما را ببلعند بايد باشد. با آنها كه مي خواهند از طريق روابط، ما را وابسته بكنند هيچ لزومي ندارد، و بايد با احتياط با آنها برخورد شود. ما طرفدار مظلوم هستيم، هر كسي در هر قطبي كه مظلوم باشد ما طرفدار آنها هستيم. ما وظيفه داريم مردم مظلوم و محروم را نجات دهيم. تكليف اسلامي مسلمانان است كه اگر كسي مظلوم واقع شد، بايد به آنان كمك كرد. ما وظيفه داريم پشتيبان مظلومين و دشمن ظالمين باشيم. ما با هر نوع معامله اي كه مصالح مسلمين را آسيب برساند مخالفيم. و قتي ما خدمتگزار ملت شديم ملت هم پشتيبان ما خواهد شد، و در اين صورت است كه طمع خارجيها قطع خواهد شد. ما با ملتها مخالفتي نداريم، ما با دولتهايي كه ظالم هستند، چه به ما ظلم كرده باشند و چه به برادران مسلمان ما ظلم

كرده باشند و بكنند، با آنها دشمن هستيم. حاضر نيستيم كه دولتي بخواهد مبادلات اقتصادي را اهرمي براي نفوذ سياسي و تحميل اغراض استعمارگرانه خود قرار دهد. دنيا ديگر وضعش جوري شده است كه نمي تواند قبول كند كه همه «بنده» باشند و يك عده «آقا» باشند. ما در روابطمان با ساير كشورها، همچنان كه ظلم را نمي پذيريم به كسي هم ظلم نمي كنيم. را بطه بين يك ملت بپاخاسته براي رهايي از چنگال چپاولگران بين المللي، با يك چپاولگر عالمخوار هميشه به ضرر ملت مظلوم و به نفع چپاولگر است. ما با هر كشوري كه بخواهد ظلم كند مخالفيم، حال اين كشور چه در غرب باشد و چه در شرق. امروز كشوري كه غير متعهد است ايران است، يك كشور ديگر پيدا نمي كنيد كه «غيرمتعهد به معناي واقعي اش» باشد. هر كس در هر مقام كه خيال سازش با شرق و غرب را داشت، بي محابا و بدون هيچ ملاحظه اي او را از صفحه روزگار براندازيد! دفاع از اسلام و حزب الله اصل خدشه ناپذير سياست جمهوري اسلامي است. ما نمي توانيم حساب خودمان را از حساب ساير مسلمين جدا كنيم. اهتمام به امور مسلمين از اوجب واجبات است. اهتمام به امور مسلمين از فرايض مهمه اسلام است. ما اميدواثق داريم كه ملل اسلامي در آتيه نزديكي بر استعمار چيره شوند، و ما در موقع خود _ به خواست خداي تعالي _ از هيچگونه فداكاري دريغ نمي كنيم. حكومت ما حكومت مستقل است، و در صورتي كه كشورها دخالتي در امور داخلي ما نداشته باشند، ما با آنها روابط دوستانه داريم.

وزارت امور خارجه و سفارتخانه ها

و زارت خارجه تنها وزارتخانه اي است كه با اسلامي شدنش، بيشتر از سايروزارتخانه ها مي تواند موجوديت اسلامي ما را به خارج نشان دهد. اين وزارتخانه از ساير وزارتخانه ها حساسيت بيشتري دارد، براي اين كه سر وكارش با تمام ممالك دنياست. مسئوليت وزارت خارجه، به مناسبت سر و كار داشتنش با خارج، بسيار سنگين است ; لذا سعي كنيد به هر مقداري كه امكان دارد سفارتخانه هايتان را در مسيررشد و ترقي و تعالي اسلامي قرار دهيد. و قتي مردم به سفارتخانه هاي ما مي آيند بايد وضع ايران را ببينند، نه وضع آمريكا و فرانسه و ساير كشورها را. اگر افراد و وضع سفارتخانه و كيفيت اداره و برخوردها در سفارتخانه ها، باجمهوري اسلامي مطابقت نداشته باشد، نبود سفارتخانه بهتر از بود آن است. بايد سفارتخانه هاي ما يك مركز تبليغات باشد. نمايندگان جمهوري اسلامي در خارج از كشور، بايد با نظام اسلامي كاملا تطبيق كنند.

دولتهاى كشورهاى مسلمان

بدبختي دولت اسلامي از دخالت اجانب در مقدرات آنهاست. بايد دولتهاي منطقه بدانند كه در وقت گرفتاري آنان، آمريكا و هيچ قدرت ديگر پشتيباني از آنان نخواهند كرد. من بيش از بيست سال در خطابه هايم، در گفتارم، به اينها توصيه كردم به سران دولتها كه اين اختلافات محلي جزئي را كنار بگذارند و براي اسلام و براي پيشبرد اهداف اسلام با هم همفكري كنند و با هم اتحاد داشته باشند. مشكل اسلام دولتهاي اسلامي است نه ملتها.

قدس و فلسطين

بيت المقدس مال مسلمين و قبله اول مسلمين است. همه بايد بدانند كه هدف دولتهاي بزرگ از ايجاد اسرائيل، تنها با اشغال فلسطين پايان نمي پذيرد، آنها در اين نقشه اند كه - پناه بر خدا - تمامي كشورهاي عربي را به همان سرنوشت فلسطين دچار كنند. آيا سران قوم نمي دانند و نديده اند كه مذاكرات سياسي با سياستمداران قدرتمندو جنايتكاران تاريخ،قدس و فلسطين و لبنان را نجات نخواهد داد، و هر روزبر جنايات و ستمگريها افزوده خواهد شد. ما طرفدار مظلوم هستيم، هر كسي در هر قطبي مظلوم باشد ما طرفدار آنهاهستيم، و فلسطينيها مظلوم هستند و اسرائيليها به آنها ظلم كرده اند، از اين جهت ما طرفدار آنها هستيم. ما از مبارزات برادران فسطيني و مردم جنوب لبنان در مقابل اسرائيل غاصب كاملا پشتيباني مي نماييم. ملت مسلمان ايران و هيچ مسلماني و اصولا هيچ آزاده اي اسرائيل را به رسميت نمي شناسد ; و ما همواره حامي برادران فلسطيني و عرب خود خواهيم بود. بايد همه بپاخيزيم و اسرائيل را نابود كنيم، و ملت قهرمان فلسطين راجايگزين آن گردانيم. روز قدس كه همجوار

شب قدر است، لازم است كه در بين مسلمانان احيا شود ومبدا بيداري و هشياري آنان باشد. مسلمانان جهان بايد روز قدس را روز همه مسلمين، بلكه مستضعفين بدانند. اين آواي الله اكبر است، اين همان فرياد ملت ماست كه در ايران، شاه راو در بيت المقدس، غاصبين را به نوميدي كشاند. اصولا اين تكليف همه مسلمين است كه قدس را آزاد كنند و شر اين جرثومه فسادرا از سر بلاد اسلامي قطع كنند. مساله قدس يك مساله شخصي نيست، و يك مساله مخصوص به يك كشور و يايك مساله مخصوص به مسلمين جهان در عصر حاضر نيست ; بلكه حادثه اي است براي موحدين جهان و مؤمنان اعصار گذشته و حال و آينده. قدس متعلق به مسلمين است و بايد به آنان برگردد. روز قدس روز اسلام است. روز قدس روزي است كه بايد سرنوشت ملتهاي مستضعف معلوم شود. روز قدس يك روز جهاني است، روزي نيست كه فقط اختصاص به قدس داشته باشد، روز مقابله مستضعفين با مستكبرين است. روز قدس روزي است كه اسلام را بايد احيا كرد. روز قدس روز حيات اسلام است. روز قدس كه آخرين روزهاي شهرالله اعظم است سزاوار آن است كه همه مسلمانان جهان از قيد اسارت و بردگي شياطين بزرگ و ابرقدرتها رها شده و به قدرت لايزال الله بپيوندند.

رژيم اشغالگر قدس (اسرائيل)

من طرفداري از طرح استقلال اسرائيل و شناسايي او را، براي مسلمانان يك فاجعه و براي دولتهاي اسلامي يك انفجار مي دانم. دولت غاصب اسرائيل با هدفهايي كه دارد، براي اسلام و ممالك مسلمين خطرعظيم دارد. برادران و خواهران بايد بدانند كه آمريكا و اسرائيل با

اساس اسلام دشمنند. خيال ابلهانه اسرائيل بزرگ، آنان را به هر جنايتي مي كشاند. ملتهاي برادر عرب، و برادران لبنان و فلسطين بدانند كه هر چه بدبختي دارنداز اسرائيل و آمريكاست. نسبت به اسرائيل، مسلم است كه ما به يك دولت غيرقانوني و غاصب و متجاوزبه حقوق مسلمين و دشمن اسلام، هيچ گونه كمكي نخواهيم كرد. اسرائيل از نظر اسلام و مسلمين و تمامي موازين بين المللي غاصب و متجاوزاست ; و ما كمترين اهمال و سستي را در پايان دادن به تجاوزات او جايزنمي دانيم. كرارا گفته ام و شنيده ايد،اسرائيل به اين قراردادها اكتفا نمي كند و حكومت اعراب را از نيل تا فرات غصبي مي داند. اسرائيل بايد از صفحه روزگار محو شود. بر هر مسلماني لازم است كه خود را عليه اسرائيل مجهز كند. كساني كه از اسرائيل حمايت مي كنند بايد بدانند كه افعي گزنده را در حمايت خود قوي مي كنند. از اسرائيل، اين دشمن اسلام و عرب جانبداري نكنيد، كه اين افعي افسرده اگردستش برسد بر صغير و كبير شما رحم نمي كند. بر همه آزاديخواهان جهان است كه با ملت اسلام هم صدا شده، تجاوزات غيرانساني اسرائيل را محكوم نمايند. ايران دشمن سرسخت اسرائيل بوده و هست. ما اسرائيل را رد خواهيم كرد و هيچ رابطه اي با او نخواهيم داشت ; او دولت غاصب است و با ما دشمن. من به جميع دول اسلام، و مسلمين جهان در هر جا هستند اعلام مي كنم كه ملت عزيزشيعه از اسرائيل و عمال اسرائيل متنفرند، و از دولتهايي كه با اسرائيل سازش مي كنند متنفر و منزجرند. ما

با اسرائيل چون غاصب است و در حال جنگ است با مسلمين، روابطي نخواهيم داشت. اسرائيل حقوق مردم عرب را غصب كرده است، با او مخالفت خواهيم كرد. اسرائيل در حال جنگ با مسلمين است و غاصب سرزمينهاي برادران ما مي باشد،ما به آن نفت نخواهيم داد. اسرائيل مطرود ماست ;و ما براي هميشه نه نفت به او مي دهيم و نه آن را به هيچ وجه به رسميت مي شناسيم. تا ملتهاي اسلامي و مستضعفان جهان بر ضد مستكبران جهاني و بچه هاي آنان، خصوصااسرائيل غاصب قيام نكنند،دست جنايتكار آنان از كشورهاي اسلامي كوتاه نخواهدشد. اسرائيل غاصب است و هرچه زودتر بايد فلسطين را ترك كند. و تنها راه حل اين است كه برادران فلسطيني هر چه زودتر اين ماده فساد را نابود گردانند وريشه استعمار را در منطقه قطع كنند، تا آرامش به منطقه بازگردد. و ظيفه ملت غيور ايران است كه از منافع آمريكا و اسرائيل در ايران جلوگيري كرده، و آن را مورد هجوم قرار دهند. دولتهاي ممالك نفت خيز اسلامي لازم است از نفت و ديگر امكاناتي كه در اختياردارند، به عنوان حربه عليه اسرائيل و استعمارگران استفاده كنند. لازم است بر دول اسلامي خصوصا بخصوص بر ساير مسلمين عموما، كه دفع اين ماده فساد را به هر نحو كه امكان دارد بنمايند. اين ماده فساد كه در قلب ممالك اسلامي، با پشتيباني دول بزرگ جايگزين شده است و ريشه هاي فسادش هر روز ممالك اسلامي را تهديد مي كند، بايد با همت ممالك اسلامي و ملل بزرگ اسلام ريشه كن شود.

آفريقاى جنوبى

امروز آفريقاي مسلمان صداي فرياد مظلومانه خود را

هر چه بيشتر بلند مي كند. امروز كشورهاي آفريقايي مسلمان ما زير يوغ آمريكا و ساير اجانب و سرسپردگان آنان دست و پا مي زند. آفريقاي جنوبي تا به اين وضعي كه دارد خاتمه ندهد، ما با او رابطه اي نمي توانيم برقرار كنيم، و نفت هم به او نخواهيم داد. آفريقاي جنوبي... رژيم نژادپرستي است كه به هيچ وجه به هيچ يك ازارزشهاي انساني ارج نمي نهد، و اصولا رژيمي است سفاك و جنايتكار. فرياد برائت ما فرياد مردم مسلمان آفريقاست ; فرياد برادران و خواهران ديني ما كه به جرم سياه بودن، تازيانه ستم سيه روزان بي فرهنگ نژادپرست رامي خوردند.

مستكبرين و ابرقدرتها

ما اگر چنانچه قدرت داشته باشيم تمام مستكبرين را از بين خواهيم برد. سلامت و صلح جهان بسته به انقراض مستكبرين است ; و تا اين سلطه طلبان بي فرهنگ در زمين هستند، مستضعفين به ارث خود كه خداي تعالي به آنها عنايت فرموده است نمي رسند. ما آن صدمه اي كه از قدرتهاي بزرگ خورديم، بايد بگوييم كه بالاترين صدمه، صدمه شخصيت بوده. امروز وضع سياسي دنيا طوري است كه تمام كشورهاي عالم در تحت نظر سياسي ابرقدرتها هستند. تمام گرفتاريهايي كه ملتها پيدا كردند، از دست اين ابرقدرتهاست. تمام مقصد اين جنايتكارها رسيدن به يك نقطه است، قدرت ; قدرت براي كوبيدن هر كسي كه در مقابلشان است. بر روشنفكران است كه هرچه بيشتر در رسوايي ابرقدرتها و قدرتها بكوشند. بدانند كه كشورهاي قدرتمند فرصت طلب، كه غايت آمالشان دست يافتن بركشورهاي اسلامي و مستضعف است، آنان را در موقع گرفتاري تنها مي گذارند ; وكلمه وفا در قاموس آنان

راهي ندارد. متحد شويد كه در سايه اتحاد پيروزيتان بر ابرقدرتها حتمي است. حق گرفتني است; قيام كنيد و ابرقدرتها را از صحنه تاريخ و روزگاربراندازيد. قدرتهاي جهان بدانند امروز مثل ديروز نيست كه با يك تشر، ملتها چون دولتهااز ميدان عقب نشيني كنند. ما هيچ خوفي از ابرقدرتها نداريم، و در عين حالي كه دستمان از همه آن سلاحهاي آدمكش كذايي كوتاه هست، لكن ايمانمان ما را وادار مي كند كه نترسيم وخوف نداشته باشيم. مقصد يك مقصد است و آن شكست ابرقدرتهاست. و ظيفه ماست كه در مقابل ابرقدرتها بايستيم، و قدرت ايستادن هم داريم. ما به ابرقدرتها آن قدر سوءظن داريم كه اگر يك مطلب راستي هم بگويند، مااعتقادمان طوري مي شود كه براي مصلحتي گفته اند كه مردم را اغفال كنند. امروز روز مخالفت همه جانبه ابرقدرتهاست با اين ملت، در همه مظاهراسلامي اش ; و ما بايد بيدار باشيم و توجه داشته باشيم تبليغات اينها براي ماضررش بيشتر از جنگهاست. هدف اصلي دولتهاي استعمارگر محو قرآن، اسلام و علماي اسلام است. آن روز مبارك است بر ما كه سلطه جهانخواران بر ملت مظلوم ما و بر سايرملتهاي مستضعف شكسته شود، و تمام ملتها سرنوشت خودشان را به دست خودشان بگيرند. اين سيلي كه ابرقدرتها از ايران خوردند، از اول عمرشان تا حالا نخورده بودند.

ماهيت دولت آمريكا

ما آن قدر صدمه كه از آمريكا ديديم از هيچ كس نديديم. سلطه آمريكا تمام بدبختيهاي ملل مستضعف را به دنبال دارد. آمريكا دشمن شماره يك مردم محروم و مستضعف جهان است. آمريكا مي گويد كه ما در منطقه منافع داريم، چرا بايد او در منطقه

ما منافع داشته باشد چرا بايد منافع مسلمين منافع آمريكا باشد ملل اسلام، از اجانب عموما و از آمريكا خصوصا متنفر است. دنيا بداند كه هر گرفتاريي كه ملت ايران و ملل مسلمين دارند، از اجانب است، از آمريكاست. مهمترين و دردآورترين مساله اي كه ملتهاي اسلامي و غيراسلامي كشورهاي حت سلطه با آن مواجه است، موضوع آمريكاست. همه گرفتاري هايي كه ما داريم از دست آمريكا داريم. همه مصيبت ما زير سر آمريكاست. آمريكا شماها را براي نفتتان مي خواهد، آمريكا شما را براي اين مي خواهد كه بازار درست كند، كه نفتتان را ببرد و بنجلها را بياورد به شما بفروشد. دشمن اصلي اسلام و قرآن كريم و پيامبر عظيم الشان - صلي الله عليه و آله وسلم - ابرقدرتها، خصوصا آمريكا و وليده فاسدش اسرائيل است. آمريكا اين تروريست بالذات دولتي است كه سرتاسر جهان را به آتش كشيده،و همپيمان او صهيونيسم صهيونيست جهاني است كه براي رسيدن به مطامع خود، جناياتي مرتكب مي شود كه قلمها از نوشتن و زبانها از گفتن آن شرم دارند. تمام گرفتاري ما از اين آمريكاست، تمام گرفتاري ما از اين اسرائيل است. رئيس جمهور آمريكا بداند، بداند اين معنا را كه منفورترين افراد دنياست پيش ملت ما. احساسات ايرانيان عليه ملت آمريكا نبوده، بلكه عليه دولت آمريكاست.

مبارزه با آمريكا

هر چه فرياد داريد بر سر آمريكا بكشيد. همه ملت ما دشمن شماره اول خودش را امروز آمريكا مي داند. اسلحه هاي سرد و گرم، يعني قلم و بيان و مسلسل را از نشانه گيري به روي يكديگرمنحرف، و به سوي دشمنهاي انسانيت كه در راس آنها آن

آمريكاست نشانه برويد. ما اعتقادمان اين است كه بايدمسلمين با هم متحد بشوند و تودهني بزنند به آمريكا ; و بدانند كه مي توانند! ما دنبال اين نيستيم كه آمريكا براي ما كار بكند، ما آمريكا را زير پامي گذاريم. اگر معناي ضديت با آمريكا اين است كه ما نمي خواهيم وابسته به آمريكاباشيم، آري ما ضد آمريكايي هستيم و اگر ترس آمريكا از اين است، آري بايدبترسند. دشمن مشترك ما كه امروز اسرائيل و آمريكا و امثال اينهاست، كه مي خواهندحيثيت ما را از بين ببرند و ما را تحت ستم دوباره قرار بدهند، اين دشمن مشترك را دفع بكنيد. آن داغي كه به دل آمريكا وارد شده است به واسطه اين نهضت، به دل هيچ كس وارد نشده است. ما جرممان اين است كه با آمريكا مخالف هستيم. اگر ما همه از بين برويم بهتر است از اين كه ذليل باشيم زير دست صهيونيسم،و زير دست آمريكا. اي مظلومان جهان! از هر قشر و از هر كشوري هستيد بخود آييد، و از هياهوهاو عربده آمريكا و ساير زورمندان نهراسيد، و جهان را بر آنان تنگ كنيد. آمريكا در مقابل مسلمين نمي تواند خودنمايي كند. آمريكا هيچ غلطي نمي تواند بكند. اين نزاعي كه، مبارزه اي كه الان بين كفر و اسلام است، اين منازعه بين ما وآمريكا نيست، بين اسلام است و كفر. الآن در راس همه مسائل اسلامي ما قضيه مواجهه با آمريكاست. امروز اگر قواي ما از هم منفصل شوند به نفع آمريكاست، و الآن دشمن آمريكاست و بايد تمام تجهيزات ما به طرف اين دشمن باشد. خوشوقتي كامل ما آن

روزي است كه سلطه همه استعمارگران شرق و غرب، وبخصوص آمريكاي جهانخوار از سر مسلمانان قطع شود. آمريكا ممكن است ما را شكست دهد ولي نه انقلاب ما را ; و به همين دليل است كه من به پيروزي خودمان اطمينان دارم ; دولت آمريكا مفهوم شهادت رانمي فهمد. ما يقين داريم اگر دقيقا به وظيفه مان كه مبارزه با آمريكاي جنايتكار است ادامه دهيم، فرزندانمان شهد پيروزي را خواهند چشيد.

رابطه با آمريكا

روابط ما با آمريكا روابط يك مظلوم با يك ظالم است، روابط يك غارت شده با يك غارتگر است. ما نه تحت حمايت آمريكا و نه تحت حمايت شوروي و نه تحت حمايت هيچ قدرتي نيستيم. آنهايي كه خواب آمريكا را مي بينند خدا بيدارشان كند. آن روزي كه آمريكا از ما تعريف كند بايد عزا گرفت. ما نمي خواهيم آمريكا سرپرست ما باشد، ما نمي خواهيم همه منافع ملت راآمريكا ببرد. مملكت اسلامي عار است كه دستش را دراز كند طرف آمريكا، كه شما نان ما رابدهيد. با آمريكا روابط ايجاد نخواهيم كرد مگر اين كه آدم بشود و از ظلم كردن دست بردارد. آمريكا و شوروي اگر دخالت در امور داخلي ما نكنند و با ما روابط حسنه داشته باشند، با آنها روابط برقرار خواهيم كرد.

غرب و غربزدگى

بايد به خود تلقين كنيم كه در غرب هيچ خبري جز عقب نگه داشتن ما از قافله تمدن و تعالي نيست. ما پيشرفتهاي دنياي غرب را مي پذيريم ولي فساد غرب را كه خود آنان از آن ناله مي كنند، نه! غرب پيشرفتهايي كه دارد پيشرفتهاي مادي است دارد و دنيا را به صورت يك جنگنده، به صورت يك وحشي بار مي آورد. تربيت غرب، انسان را از انسانيت خودش خلع كرده. ما باورمان آمده است كه همه چيزها در غرب است، خير! آن چيزي كه در غرب است تربيت حيوان درنده است. تا ما از آن غربزدگي درنياييم و مغزمان را عوض نكنيم و خودمان را نشناسيم، نمي توانيم مستقل باشيم، نمي توانيم هيچ داشته باشيم.

مشرق زمين

شرق خودش را گم كرده و شرق بايد خودش را پيدا بكند. شرق بايد بيدار بشود، بايد حساب خودش را از غرب جدا كند، تا آن قدركه مي تواند ; اگر مي توانست بايد تا آخر جدا كند، حالا كه نمي شود، تا آن قدركه مي تواند جدا كند، لااقل فرهنگش را نجات بدهد.

كمونيسم

از اول پيدايش كمونيسم،مدعيان آن ديكتاتورترين و قدرت طلب ترين و انحصارطلب ترين حكومتهاي جهان بوده و هستند. براي همه روشن است كه از اين پس كمونيسم را بايد در موزه هاي تاريخ سياسي جهان جستجو كرد.

سازمانهاى بين المللى و حقوق بشر

ما در عصري هستيم كه جنايتكاران به جاي توبيخ و تاديب، تحسين و تاييدمي شوند. اين سازمانهاي به اصطلاح حقوق بشر به جاي اين كه ظالم را محكوم كنند، مظلومهارا محكوم مي كنند. اين دستگاههايي كه براي حقوق بشر درست كردند، تمام دستگاههايي است كه براي چپاول بشر است. اين همه جنايت مي كنند، اين همه كشورها را به خون مي كشند، و ادعا مي كنند كه ما نمي توانيم ببينيم كه حقوق بشر از بين مي رود. ما مي خواهيم مطابق اعلاميه حقوق بشر عمل بكنيم، ما مي خواهيم آزاد باشيم، مادر مملكتمان استقلال مي خواهيم، آزادي مي خواهيم. اين ملت و هر ملتي حق دارد خودش تعيين كند سرنوشت خودش را، اين از حقوق بشر است كه در اعلاميه حقوق بشر هم هست. اينها از حقوق بشر صحبت مي كنند و بر خلاف آن بشر عمل مي كنند ; اسلام هم حقوق بشر را محترم مي شمارد و هم عمل مي كند.

جنگ و دفاع

در هنگامه خطر ملتي سربلند و جاويد است كه اكثريت آن، آمادگي لازم رزمي راداشته باشد. ما مرد جنگيم و تسليم براي مسلمان معنا ندارد. مبارزات كشور ما عقيدتي است و جهاد در راه عقيده، شكست ناپذير است. بايد با قدرت به پيش برويم و با قدرت، با همه كساني كه به ما مي خواهندتجاوز و تعدي كنند مبارزه كنيم. ما مي گوييم، تا شرك و كفر هست مبارزه هست، و تا مبارزه هست ماهستيم. تنها در سختيها و گرفتاريها و حقگوييها در مقابل قدرتهاي شيطاني است كه مدعيان لاف زن از متعهدان بي سر و صدا، و خالصان فداكار از

مغشوشان رياكارمتمايز مي شوند. قدرت نظامي و سلاحهان مدرن هرگز نمي تواند با خشم انقلابي و مقدس ملتها مقابله كند. اگر فرماندهان پاكدامن متصدي امر باشند، هرگز براي دشمنان كشورها امكان كودتا يا اشغال يك كشور پيش نمي آيد ; و يا اگر احيانا پيش آيد، به دست فرماندهان متعهد شكسته شده و ناكام خواهد ماند. اسلام وقتي هم كه جنگ مي كرد، جنگ كردنش مثل جنگ كردن هاي كشورگشاهانبوده است كه بخواهد يك كشوري را بگيرد، اسلام مي خواسته آدم درست كند. ذكر فداكاريها و مجاهدات مجاهدين صدر اسلام، نه تنها در امروز بلكه تا ابداسلام را زنده نگه مي دارد. در ميدان جنگ از قلت عدد نترسيد، از شهادت نترسيد، هر مقدار كه عظمت داشته باشد مقصود و ايده انسان، به همان مقدار بايد تحمل زحمت بكند. آن مذهبي كه جنگ در آن نيست ناقص است. ما را نترسانيد از اين كه نظامي مي آوريم، ما نظاميهاي شما را دفنشان مي كنيم. ما براي ميهن عزيزمان، تا شهادت يكايك سلحشوران ايران زمين مبارزه مي كنيم، و پيروزي ما حتمي است. آنها كه تصور مي كنند مبارزه در راه استقلال و آزادي مستضعفين و محرومان جهان، با سرمايه داري و رفاه طلبي منافات ندارد، با الفباي مبارزه بيگانه اند. خدا به ما تكليف كرده است كه با اين مخالفين اسلام و مخالفين ملت اسلام مبارزه كنيم. ما تا آخرين نفس ايستاده ايم. تكليف ما اين است كه در مقابل ظلم بايستيم. دفاع از مملكت اسلامي،دفاع از نواميس مسلمين، از واجبات شرعيه الهيه اي است كه بر همه ما واجب است. دفاع هم يك حق

مسلمي است كه اسلام و غيراسلام براي انسان قائل است. بايد هشيار باشيد كه نبايد ما دشمن را خوار و ضعيف بشماريم. با اتكال به خداي قادر مجهز شويد به سلاح و صلاح، كه خداي بزرگ با شماست.

جنگ تحميلى عراق عليه ايران

ما در جنگ پرده از چهره تزوير جهانخواران كنار زديم. ما در جنگ به اين نتيجه رسيديم كه بايد روي پاي خود بايستيم. ما در جنگ براي يك لحظه هم نادم و پشيمان از عملكرد خود نيستيم. ما براي اداي تكليف جنگيده ايم و نتيجه فرع آن بوده است. ما مظلوميت خويش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نموده ايم. ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نموده ايم. اين جنگ و تحريم اقتصادي و اخراج كارشناسان خارجي، تحفه اي الهي بود كه مااز آن غافل بوديم. ما در جنگ ريشه هاي انقلاب پربار اسلاميمان را محكم كرديم. البته دفاع بر هر مسلمي، بر هر انساني واجب است ; و ما به حسب امر خدادفاع كرديم از خودمان و دفاع كرديم از اسلام. جنگ در عين حال كه ناگوار بود و شهرهاي ما را خراب كرد، ولي بركاتي داشت كه اسلام به دنيا معرفي شد. جنگ ما موجب شد كه تمامي سردمداران نظامهاي فاسد، در مقابل اسلام احساس ذلت كنند. جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ايمان و رذالت بود، و اين جنگ از آدم تا ختم زندگي وجود دارد.

روابط و ضوابط

قواي انتظامي - نظامي و سپاه پاسداران ما مجهز به قوه الهي هستند، سلاحشان الله اكبر است ; و هيچ سلاحي در عالم مقابل همچو سلاحي نيست. ارتش و سپاه و بسيج و ساير قواي مسلح نظامي و انتظامي و مردمي ما، پيرو اوليايي هستند كه همه چيز خود را در راه هدف و عقيده فدا نموده، و براي اسلام و پيروان معظم آن شرف و افتخار آفريدند. شما

ارتشيان و پاسداران،بسيج، ژاندارمري و شهرباني و تمامي نيروهاي مردمي مسلح و تمامي مردمي كه جانتان را براي اسلام و ايران فدا مي كنيد، بهوش باشيد كه اسلام را معيار حركتهاي خود قرار دهيد. آن قدري كه در ارتش و در سپاه و در قواي مسلح ديگر اخلاق كريمه لازم است، شايد در جاي ديگري به آن اندازه لازم نباشد. آن پاسدار و آن ارتشي كه در سنگر خودش نماز شب بخواند، اين ارتشي مثل شير مقاومت مي كند. عدم مراعات انضباط سربازي و پاسداري موجب تضعيف قواي مسلح است. اطاعت از يك فرماندهي كه فرمانده اسلام است، واجب است به حسب حكم اسلام، و تخلف حرام است. ارتشي اگر نظم نداشته باشد ارتشي نيست. در هيچ قواي مسلح مطلقا، چه نظامي و انتظامي و پاسدار و بسيج و غير اينها، حزب و گروهي وارد نشده و خود را از بازيهاي سياسي دور نگهدارند. هر كس در يك حزب و گروه وارد شد، بايد از ارتش و سپاه و ساير قواي انتظامي و نظامي و قواي مسلح خارج شود. شما بايد سعي كنيد جهات سياسي در سپاه وارد نشود، كه اگر افكار سياسي وارد سپاه شود جهات نظامي آن از بين مي رود. من به سران ارتش امر مي كنم به اين كه بايد در ارتش مسائل سياسي طرح نشود. و رود در امور سياسي همان و حيثيت ارتش از بين رفتن همان! ارتش بايد پاسدار استقلال و امنيت كشور باشد.

بسيج

لشكر مخلص خداست. بسيج ميقات پابرهنگان و معراج انديشه پاك اسلامي است كه تربيت يافتگان آن، نام و نشان در گمنامي و بي نشاني

گرفته اند. بسيج شجره طيبه و درخت تناور و پرثمري است كه شكوفه هاي آن بوي بهار وصل و طراوت يقين و حديث عشق مي دهد. بسيج مدرسه عشق و مكتب شاهدان و شهيدان گمنامي است كه پيروانش بر گلدسته هاي رفيع آن، اذان شهادت و رشادت سر داده اند. من دست يكايك شما پيشگامان رهايي را مي بوسم ; و مي دانم كه اگر مسئولين نظام اسلامي از شما غافل شوند به آتش دوزخ الهي خواهند سوخت. حقيقتا اگر بخواهيم مصداق كاملي از ايثار و خلوص و فداكاري، و عشق به ذات مقدس حق و اسلام را ارائه دهيم، چه كسي سزاوارتر از بسيج و بسيجيان خواهند بود تشكيل بسيج در نظام جمهوري اسلامي ايران، يقينا از بركات و الطاف جليه خداوند تعالي بود كه بر ملت عزيز و انقلاب اسلامي ايران ارزاني شد. من اميدوارم كه اين بسيج عمومي اسلامي، الگو براي تمام مستضعفين جهان و ملتهاي مسلمان عالم باشد ;و قرن پانزدهم قرن شكستن بتهاي بزرگ، و جايگزيني اسلام و توحيد به جاي شرك و زندقه، و عدل و داد به جاي ستمگري و بيدادگري،وقرن انسانهاي متعهد به جاي آدمخواران بي فرهنگ باشد.

سپاه پاسداران

نهاد مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بحق از بزرگترين سنگرهاي دفاع از ارزشهاي الهي نظام ما بوده و خواهد بود. اي كاش من هم يك پاسدار بودم. شما آينه مجسم مظلوميتها و رشادتهاي اين ملت بزرگ در صحنه نبرد، و تاريخ مصور انقلابيد. روز مبارك سوم شعبان المعظم روز پاسدار است، و روز تحقق پاسداري از اسلام،از حقيقت، از مكتب الهي ; روز تولد بزرگ پاسداري كه با

خون خود و فرزندان و اصحابش مكتب را زنده كرد. اي پاسدارهاي عزيز! و اي سربازهاي اسلام! در هر جا هستيد از خودتان هم پاسداري كنيد، تا به پيروزي بر نفس خودتان و پيروزي بر همه شياطين نايل شويد. درود بر پاسداران اسلام كه با خون خود و مشتهاي گره كرده خويش انقلاب اسلامي را به ثمر رساندند. اگر سپاه نبود كشور هم نبود. من سپاه پاسداران را بسيار عزيز و گرامي مي دارم، چشم من به شماست، شما هيچ سابقه اي جز سابقه اسلامي نداريد. من از سپاه راضي هستم و به هيچ وجه نظرم از شما برنمي گردد. شما يادگاران و همسنگران فرماندهان و مسئولان و بيداردلاني بوده ايد كه امروز در قرارگاه محضر حق ماوا گزيده اند.

ارتش

ملت و ارتش از هم جدايي ندارند. ارتش ما از ماست و ما از ارتش. ارتش ما ضامن استقلال كشور ماست. ارتش ما پشتوانه ملت ماست. همان طور كه ملت بدون ارتش نمي تواند ادامه زندگي بدهد، ارتش هم بدون ملت نمي تواند ادامه زندگي بدهد. افتخار و آفرين بر ارتشي كه در اوج تصميم جاودانه خود، حصار تعبد طاغوت را شكست. در ايران نيز كه اين معجزه عصر به دست ملت انجام گرفت، قواي مسلح متعهد و فرماندهان پاك و ميهندوست سهم بسزايي داشتند. درود بر تمام نيروهاي مسلح و متعهد اسلامي، كه با گرايش به انقلاب مقدس ايران و به پشتوانه ملت عزيز، كاخ ستمگري را واژگون كردند. ارتش وقتي مي تواند استقلال و غرور خودش را حفظ كند كه ببيند خودش هست، نه اين كه از خارج يك كسي بيايد و مستشاراني

بيايند و خواهند او را اداره كنند. ارتش اساس يك مملكت است، حافظ يك مملكت است و اگر ارتش، اسلامي و فكرش اسلامي بشود، مملكت را به كمال مطلوب مي رساند. اگر سلسه مراتب حفظ نشود ارتش رو به ضعف مي رود، و اگر - خداي نخواسته ارتش ما رو به ضعف برود كشور ضعيف خواهد شد. اگر ارتش اصلاح بشود استقلال كشور حفظ مي شود، و اگر - خداي نخواسته - در ارتش يك فسادي باشد استقلال كشور به خطر مي افتد. ارتش اساس و ركن استقلال يك كشور است.

جهاد سازندگى

زحمات بي وقفه جهاد _ اين سنگرسازان بي سنگر _ در دفاع مقدسمان، از جمله مسائلي است كه ترسيم آن در قالب الفاظ نمي گنجد. عشق جهاد، در خدمت به اسلام و مردم، چشم دل عشاق خدمت به دين و مردم را روشن نموده است. از شما مي خواهم كه در ضمن جهاد سازندگي، جهاد با نفس هم داشته باشيد.

انسان شناسى

انسان عصاره همه موجودات عالم است. انسان يك موجود عجيبي است در جميع طبقات موجودات و مخلوقات باري تعالي، هيچ موجودي مثل انسان نيست، اعجوبه اي است كه از او يك موجود الهي ملكوتي ساخته مي شود و يك موجود جهنمي شيطاني. انسان يك اعجوبه اي است كه از هر دو طرف غير متناهي است: از طرف سعادت غير متناهي و از طرف شقاوت غير متناهي. مبدأ همه خطرها براي انسان خود آدم است، و مبدأ اصلاح هم از خود آدم بايد شروع شود. هر اصلاح نقطه اولش خود انسان است. انسان وقتي درست بشود همه چيز درست مي شود. را ه مستقيم الهي است كه مي تواند انسان را از نقص رو به كمال ببرد. انسان تا آخر عمرش هيچگاه از شر شيطان و نفس مأمون نيست. گاهي وقتها بلا براي انسان نعمت است، گاهي وقتها نعمت بلاست. شكم و نان و آب ميزان نيست، عمده شرافت انساني است. شرافت انساني به اين است كه در مقابل زور بايستيد. مگر عزت و شرف و ارزشهاي انساني، گوهرهاي گرانبهايي نيستند كه اسلاف صالح اين مكتب، عمر خود و ياران خود را در راه حراست و نگهباني از آن وقف نمودند. بزرگتر (ين ) چيزي كه

انسان اگر آن را داشته باشد «كمال بزرگ» دارد اين است كه حق را براي حق بخواهد. به مجرد احراز اشتباه و خطا، از آن برگرديد و اقرار به خطا كنيد، كه آن كمال انساني است. انسان كامل آن است كه آن چيزي كه از خودش صادر مي شود اگر باطل است، دنبال اين باشد كه اصلاحش بكند و ابايي از آن نداشته باشد كه اقرار به باطلش بكند. بشر تا در سايه مسلسل و توپ و تانك مي خواهد ادامه حيات بدهد نمي تواند انسان باشد، نمي تواند به مقاصد انساني برسد. طبيعي ساختمان بشري است كه هرچه ستمكاري و ظلم و بي عدالتي در جامعه و ملتي اوج گيرد، به همان نسبت قوه مقاومت در ملت رشد مي كند. اين چيزي كه مطرح است در جنگ عدد نيست، آن چيزي كه مطرح است آن قدرت فكري انسان است.

فرهنگ و تمدن

آن چيزي كه ملتها را مي سازد فرهنگ صحيح است. فرهنگ مبدا همه خوشبختيها و بدبختيهاي ملت است. اگر فرهنگ درست بشود يك مملكت اصلاح مي شود. اگر فرهنگ، فرهنگ صحيح باشد جوانهاي ما صحيح بار مي آيند. اگر مشكلات فرهنگي و آموزشي به صورتي كه مصالح كشور اقتضا مي كند حل شود،ديگر مسائل به آساني حل مي گردد. اساسا فرهنگ هر جامعه هويت و موجوديت آن جامعه را تشكيل مي دهد ; و باانحراف فرهنگ، هر چند جامعه در بعدهاي اقتصادي، سياسي، صنعتي و نظامي قدرتمند و قوي باشد ولي پوچ و پوك و ميان تهي است. اگر ما وابستگي فرهنگي داشته باشيم دنبالش وابستگي اقتصادي هم هست، وابستگي اجتماعي هم هست، سياسي

هم هست، همه اينها هست. را س همه اصلاحات اصلاح فرهنگ است، و نجات جوانهاي ما از اين وابستگي به غرب. مقدار صدمه اي كه ايران از متفكرين و متجددين فرنگ رفته خوده است، از هيچ كس نخورده است. كمال تاسف است كه كشور ما كه حقوق اسلامي و قضاي اسلامي و فرهنگ اسلامي دارد، اين فرهنگ را، اين حقوق را ناديده گرفته است و دنبال غرب رفته است. تا اين مغز استعماري را ما عوض نكنيم، يك مغز استقلالي جايش نگذاريم نمي توانيم اين مملكت را اداره كنيم. فرهنگ استعماري، جوان استعماري تحويل مملكت مي دهد. با انحراف فرهنگ، كشور به انحراف كشيده مي شود. را ه اصلاح يك مملكتي اصلاح فرهنگ آن مملكت است، اصلاح بايد از فرهنگ شروع شود. استقلال و موجوديت هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشات مي گيرد. ما با تمدن مخالف نيستيم، با تمدن صادراتي مخالفيم ; تمدن صادراتي ما رابه اين روز نشانده است. ما تمدني را مي خواهيم كه بر پايه شرافت و انسانيت استوار باشد.

تاريخ

تا ريخ معلم انسان است. تا ريخ بايد سرمشق ما باشد. ملت ما تاريخ را تاريخ ديگر كرد، جريان تاريخ را عوض كرد. اگر روحانيون، ملت، خطبا، علما، نويسندگان و روشنفكران متعهد سستي بكنند و از قضاياي صدر مشروطه عبرت نگيرند، به سر اين انقلاب آن خواهد آمدكه به سر انقلاب مشروطه آمد. هميشه مورخين اهداف انقلابها را در مسلخ اغراض خود و يا اربابانشان ذبح مي كنند. جنايات شاه مخلوع چيزي نيست كه از ياد ملت رفته باشد و يا بشود از يادبرد. شاهنشاهي ايران از اولي كه زاييده

شده است تا حالا، روي تاريخ را سياه كرده است. تا ريخ روشنگر نسلهاي آينده است

تبليغات

بدانيد كه تبليغات در رأس امور است. امروز جهان روي تبليغات مي چرخد. توجه داشته باشيد كه بالاترين چيزي كه مي تواند اين انقلاب را در اين جا به ثمر برساند و در خارج صادر كند، تبليغات است، تبليغات صحيح. تقويت و توسعه تبليغات خصوصا در خارج از كشور، از اهم امور است. مسأله تبليغات يك امر مهمي است كه مي شود گفت در دنيا در رأس همه امور قرار گرفته است، و مي توان گفت كه دنيا بر دوش تبليغات است. غربيان و در سابق انگلستان و بعد از او آمريكا و ساير كشورهاي قدرتمند، دنبال اين بودند كه با تبليغات دامنه دار خودشان، به ممالك ضعيف باور بياورند كه ناتوانند. و صيت اين جانب به وزارت ارشاد در همه اعصار، خصوصا عصر حاضر كه ويژگي خاص دارد، آن است كه براي تبليغ حق مقابل باطل و ارائه چهره حقيقي جمهوري اسلامي كوشش كنند. تبليغات و مقالات و سخنرانيها و كتب و مجلات، بر خلاف اسلام و عفت عمومي و مصالح كشور حرام است، و بر همه ما و همه مسلمانان جلوگيري از آنها واجب است. با تبليغات صحيح اسلام را آنگونه كه هست به دنيا معرفي نماييد.

رسانه هاى گروهى

تمام رسانه ها مربي يك كشور هستند، بايد تربيت كنند كشور را. امروز نقش راديو تلويزيون از همه دستگاهها بالاتر است. بايد راديو و تلويزيون مربي جوانهاي ما، مربي مردم كشور باشند. را ديو و تلويزيون موظفند اخباري را نقل كنند كه صددرصد صحت آن ثابت مي باشد، و براي اضطراب و تشويش اذهان، اخبار را از غير منابع موثق نقل ننمايند. ما با راديو

مخالف نيستيم، ما با فحشا مخالفيم ; ما با تلويزيون مخالف نيستيم، ما با آن چيزي كه در خدمت اجانب براي عقب نگه داشتن جوانان ما،و از دست دادن نيروي انساني ماست، با آن مخالف هستيم. تلويزيون بايد ارشاد بكند، راديو بايد ارشاد بكند، روزنامه ها بايد ارشادبكنند، روزنامه ها نبايد يك چيزهايي را كه موجب تهييج مردم است و موجب انحراف مردم است در آنجا بنويسند. آنچه كه در خبرگزاريها مهم است كيفيت آن است، زيرا هر كدام كه به راستي و راستگويي نزديكتر باشد، شوق انسان را به گوش دادن بيشتر مي كند. و اقع آن است كه آن قدر كه پابرهنه ها به راديو - تلويزيون حق دارند مانداريم. مطبوعات بايد يك بنگاه هدايت باشند. مطبوعات بايد يك مدرسه سيار باشند تا مردم را از همه مسائل، به خصوص مسائل روز آگاه نمايند. به نظر من روزنامه ها براي همه مردم است، و همه مردم در آن حق دارند ; ومي شود گفت كه گاهي جاي ديگران غصب مي شود. توجه كنيد! اگر مي خواهيد كشور اسلامي باشد بايد مطبوعات هم اسلامي باشد. روزنامه ها بايد با كسي صورت مخاصمه نداشته باشند بلكه صورت ارشاد داشته باشند. روزنامه ها مال طبقه سوم است، مال طبقه اول نيست، و اين هم نيست كه همه اش مال حكومت باشد. مجله بايد در خدمت كشور باشد; خدمت به كشور اين است كه تربيت كند،جوان تربيت كند، انسان درست كند، انسان برومند درست كند، انسان متفكردرست كند تا براي مملكت مفيد باشد. آن كه از همه خدمتها بالاتر است اين است كه نيروي انساني ما را

رشد بدهد،و اين به عهده مطبوعات است. اهميت انتشارات مثل اهميت خونهايي است كه در جبهه ها ريخته مي شود.

رسالت قلم

قلمي فايده دارد كه بيدارگر توده هاي مردم باشد. شهدا را قلمها مي سازند و قلمها هستند كه شهيد پرورند. دماء شهدا اگر چه بسيار ارزشمند و سازنده است لكن قلمها بيشتر مي توانندسازنده باشند. قلم خودش يكي از اسلحه هاست; اين قلم بايد دست اشخاص صالح، و دست افاضل باشد. اشخاصي كه قلم در دستشان است متوجه باشند كه قلم آنها، زبان آنها، درحضور خداست. همت بگماريد كه قلم و بيان خويش را براي تعالي اسلام و كشور و ملت خود به كار گيريد. قلمها اگر در دنيا براي خدا و براي خلق خدا به كار بيفتد، مسلسلها كنارمي رود. شما كوشش كنيد كه با بيان و قلم، مسلسلها را كنار بگذاريد و ميدان را به قلمها و به علمها و به دانشها واگذار كنيد. قلمها اگر در دنيا براي خدا و براي خلق خدا به كار بيفتد، مسلسلها كنارمي رود، و اگر براي خدا و براي خلق خدا نباشد مسلسل ساز مي شود. آن كسي قلمش قلم انساني است كه از روي انصاف بنويسد. قلمي آزاد است كه توطئه گر نباشد. آن قدري كه بشر از قلمهاي صحيح نفع برده است از چيزي ديگر نبرده است، وآن قدري كه ضرر كشيده است، از چيزهاي ديگر ضرر نبرده است. كساني كه اهل قلم هستند، اهل بيان هستند، كوشش كنند كه مردم را دعوت به وحدت بكنند. مسئوليت بزرگ شما امروز قلمهايي است كه در دست شماست.

هنر

در عرفان اسلامي ترسيم روشن عدالت و شرافت و انصاف، و تجسيم تلخكامي گرسنگان مغضوب قدرت و پول است. تنها هنري مورد قبول قرآن است كه صيقل دهنده

اسلام ناب محمدي - صلي الله عليه و آله و سلم - اسلام ائمه هدي - عليهم السلام - اسلام فقراي دردمند، اسلام پابرهنگان و اسلام تازيانه خوردگان تاريخ تلخ و شرم آور محروميتها باشد. ما با سينماهايي كه برنامه هاي آنها فاسدكننده اخلاق جوانان ما و مخرب فرهنگ اسلامي باشد مخالفيم، اما با برنامه هايي كه تربيت كننده و به نفع رشد سالم اخلاقي و علمي جامعه باشد موافق هستيم. ما با سينما مخالف نيستيم، ما با مركز فحشا مخالفيم. هنر در جايگاه واقعي خود تصوير زالوصفتاني است كه از مكيدن خون فرهنگ اصيل اسلامي، فرهنگ عدالت و صفا لذت مي برند.

ورزش

از قديم ورزشكاران ايران به ياد خدا و علي _ عليه السلام _ بوده اند، و اين از برجستگيهاي آنان بوده است. من خودم ورزشكار نيستم اما ورزشكارها را دوست دارد. اميدوارم از حيث اخلاقي هم قهرمان باشيد، كه _ بحمد الله _ اخلاق خوب در ورزشكاران بسيار پيدا مي شود. اميدوارم كه پهلوانهاي عزيز ما همه جا سربلند باشند و همه جا با يك روح انساني، يك روح اسلامي، يك نفس مهذب عمل كنند، كه هرجا بروند علاوه بر اين كه در پهلواني مقدم بر ديگران باشند، در اخلاق و در آداب و در انسانيت مقدم بر همه باشند. انشاء الله _ ورزشكاران به همان صورتي كه ورزش جسمي دارند، ورزش روحي هم داشته باشند.

تعليم و تربيت

هر اصلاحي نقطه اولش خود انسان است. اگر چنانچه خود انسان تربيت نشودنمي تواند ديگران را تربيت كند. انسان اگر درست بشود همه چيز عالم درست مي شود. آن قدر كه اين انسان، اين حيوان دو پا، در عالم فتنه و فساد مي كند هيچ موجود ديگري نمي كند ; و آن قدري كه اين حيوان دو پا محتاج به تربيت است هيچ حيواني محتاج نيست. همان طوري كه هر شخص و هر فردي موظف است كه خودش را اصلاح كند، موظف است كه ديگران را هم اصلاح كند. تمام كتب آسماني كه بر انبيا نازل شده است، براي اين بوده است كه اين موجودي كه اگر سرخود باشد خطرناكترين موجودات عالم است، تحت تربيت وتعليم الهي واقع بشود و بهترين موجودات، و افضل تمام خلايق بشود. عالم مدرسه است و معلمين اين مدرسه انبيا و اوليا هستند.

در اسلام همه امور مقدمه انسان سازي است. با تربيت انسان عالم اصلاح مي شود. اساس عالم بر تربيت انسان است. آموزش تنها فايده اي ندارد، گاهي هم مضر است. صدمه هايي كه وارد مي شود بر مملكت، غالبا از اين متفكرين بي پرورش،آموزشهاي بي پرورش واقع مي شود; علم را تحصيل مي كنند لكن تقوا ندارند. بهترين و مؤثرترين راه مبارزه با اجنبي مجهزشدن به سلاح علم دين و دنياست،و خالي كردن اين سنگر و دعوت به خلع اين سلاح، خيانت به اسلام و مملكت اسلامي است. تربيت كنيد! مهم تربيت است، علم تنها فايده ندارد، علم تنها مضراست. تربيت و تزكيه مقدم بر تعليم است. كوشش كنيد اين آموزشي كه به مردم مي دهيد جهتدار باشد. طبقه اي كه مي خواهند مردم را ارشاد كنند، اينها بايد اقوالشان با اعمالشان موافق باشد. شما كه براي تربيت معلم قيام كرديد، و هر كس كه براي تربيت معلم قيام كرده است بايد بداند كه، اولا - شغل، شغلي الهي است، خداي تبارك و تعالي مربي معلمين است، كه انبيا باشند ; اولا شغل، شغل الهي است و ثانيا تربيت و تزكيه مقدم بر تعليم است. مسامحه و سهل انگاري در تعليم و تربيت، خيانت با اسلام و جمهوري اسلامي واستقلال فرهنگي يا ملت و كشور مي باشد، و بايد از آن احتراز كرد. شريفترين شغل در عالم، بزرگ كردن يك بچه است، و تحويل دادن يك انسان است به جامعه. از اين كودكهاي امروز، انسانها و دانشمندان فردا درست مي شود. هيچ كس نمي تواند ادعا كند كه من ديگر احتياج ندارم به اين كه

تعليم بشوم وتربيت بشوم ; رسول خدا هم تا آخر احتياج داشت، منتها احتياج او را خدا رفع مي كرد، ما همه احتياج داريم. مجلس و ملت و متفكران متعهد بايد اين حقيقت را باور كنند و اصلاح فرهنگ واز آن جمله اصلاح مدارس، از دبستان تا دانشگاه را جدي بگيرند، و با تمام قوا در سد راه انحراف بكوشند. توجه كنيد كه دوره مدارس مهمتر از دانشگاه است، چرا كه رشد عقلي بچه ها دراين دوره شكل مي گيرد. اصلاح دانشگاه زماني آسان است كه فرزندانمان را از دوره دانش آموزي زير نظربگيريم. جزو برنامه تبليغات مدارس بايد زبان باشد، زبانهاي زنده دنيا ،آنهايي كه در همه دنيا شايعتر است. دستگاههاي آموزشي متعهد و دلسوز براي نجات كشور، اهميت ويژه اي در حفظنوپايان و جوانان عزيزي كه استقلال و آزادي كشور در آينده منوط به تربيت صحيح آنان است، قائل باشند.

علم و عالم

علم حقيقي آن است كه چراغ هدايت ملكوت، و صراط مستقيم تقرب حق و دار كرامت او باشد. آن علمي كه شروع بشود به اسم رب، نور هدايت دارد. سنگر علم هم يك سنگر دفاعي است، دفاع از همه فرهنگ اسلام. زندگي زير چتر علم و آگاهي آنقدر شيرين، و انس با كتاب و قلم و اندوخته ها آنقدر خاطره آفرين و پايدار است، كه همه تلخيها و ناكاميهاي ديگر را از ياد مي برد. اگر كشور ما علم را بياموزد، ادب را بياموزد، جهتيابي علم و عمل را بياموزد، هيچ قدرتي نمي تواند بر او حكومت كند. انسان تا آخر عمرش هم به علم احتياج دارد و هم به آموزش و پرورش،

هيچ انساني نيست كه مستغني از علم باشد، و مستغني از پرورش و تربيت. از علم در لسان قرآن بسيار تمجيد شده است، لكن در كنارش تقوا. ميزان ارزش، اين دو خاصه است، علم و تقوا تواما. علم و عمل، علم و تعهد، به منزله دو بال هستند كه با هم مي توانند به مراتب ترقي و تعالي برسند. علم و تقوا اگر در كسي جمع شد در دنيا و آخرت سعادتمند است. علم تنها اگر ضرر نداشته باشد فايده ندارد. اگر شما يا ما گمان كنيم كه علم منشا سعادت است ولو هر چه باشد، اين اشتباه است. اگر چنانچه علم در يك قلب فاسد وارد شد، در يك مغز فاسد - از جهت اخلاق - وارد شد، ضررش بيشتر از ناداني است. و اي به حال طالب علمي كه علوم در قلب او كدورت و ظلمت آورد. شما بدانيد كه اگر چنانچه عالم - هر عالمي باشد - تهذيب اسلامي پيدا نكرده باشد و اخلاق اسلامي پيدا نكند، براي اسلام مضر است كه نافع نيست. اگر چنانچه عالم مهذب نباشد، ولو اين كه عالم به احكام اسلام باشد، ولو اين كه عالم به توحيد باشد، اگر مهذب نباشد، براي خودش و براي كشورش و براي ملتش و براي اسلام ضرر دارد كه نفع ندارد. اگر چنانچه وعاظ السلاطين بگذارند و اتحاد ما را به هم نزنند، - ان شاء الله - پيروز خواهيم شد، و دول اسلامي و ممالك اسلامي پيروز خواهند شد. شر عالم فاسد براي اسلام از همه شرور خطرناكتر و بيشتر است. اگر چنانچه عالم فاسد بشود عالم فاسد مي

شود. بسيار اشخاص هستند كه دانشمندند، خيلي هم دانشمندند! لكن چون تربيت اسلامي ندارند، وجودشان گاهي ضرر مي زند به كشور و ضرر مي زند به اسلام. دانشمندهاي ما نترسند از غرب، اساتيد دانشگاه ما نترسند از غرب، و جوانان ما نترسند و اراده كنند كه در مقابل غرب قيام كنند. بشر تا در سايه مسلسل و توپ و تانك مي خواهد ادامه حيات بدهد، نمي تواند انسان باشد، نمي تواند به مقاصد انساني برسد. آن وقتي مردم به مقاصد اسلامي و انساني مي رسند، و به كمال دانش و علم مي رسند كه قلمها بر مسلسلها غلبه كند ، و دانشها در بين بشر به آن جا برسد كه مسلسلها را كنار بگذارد و ميدان، ميدان قلم باشد، ميدان علم باشد.

منزلت روحانيت و حوزه هاى علميه

نظر روحانيت جز اصلاح حال ملت و بقاء استقلال مملكت نيست. روحانيين پدر ملتند، به فرزندانشان علاقه دارند. خواسته هاي روحانيت عمل به قوانين اسلام است. اگر علوم اسلامي مرداني متخصص نداشت، تاكنون آثار ديانت محو شده بود; واگر پس از اين نداشته باشد، اين سد عظيم مقابل اجانب منهدم مي شودو راه براي استثمارگران، هر چه بيشتر باز مي شود. اگر فقهاي عزيز نبودند معلوم نبود امروز چه علومي به عنوان علوم قرآن واسلام و اهل بيت - عليهم السلام - به خورد توده ها داده بودند. اسلام به استثناي روحانيت مثل طب به استثناي طبيب است. اينها مظهر اسلامند، اينها مبين قرآنند، اينها مظهر نبي اكرمند. روحانيون كه مربي انسانها هستند، به جاي انبيا نشسته اند، مبعوث از طرف انبيا هستند. ترديدي نيست كه حوزه هاي علميه و علماي متعهد، در

طول تاريخ اسلام و تشيع، مهمترين پايگاه محكم اسلام در برابر حملات و انحرافات و كجرويها بوده اند. روحانيون هستند كه بر اساس دريافتهاي اسلامي خود، هميشه در حركتهاي اجتماعي و مبارزات سياسي پيشتاز بوده اند. علماي مبارز اسلام هميشه هدف تيرهاي زهرآگين جهانخواران بوده اند،و اولين تيرهاي حادثه قلب آنان را نشانه رفته است. افتخار و آفرين بر شهداي حوزه و روحانيت، كه در هنگامه نبرد رشته تعلقات درس و بحث و مدرسه را بريدند و عقال تمنيات دنيا را از پاي حقيقت علم برگرفتند، و سبكباران به ميهماني عرشيان رفتند و در مجمع ملكوتيان شعرسرودند. سلام بر حماسه سازان هميشه جاويد روحانيت، كه رساله علميه و عمليه خود را به دم شهادت و مركب خون نوشته اند، و بر منبر هدايت و وعظ و خطابه ناس ازشمع حياتشان گوهر شبچراغ ساخته اند. آنان كه حلقه ذكر عارفان و دعاي سحر مناجاتيان حوزه ها و روحانيت را درك كرده اند، در خلسه حضورشان آرزويي جز شهادت نديده اند. روحانيت قدرت بزرگي است كه با از دست دادن آن - خداي نخواسته - پايه هاي اسلام فرو مي ريزد، و قدرت جبار دشمن بي معارض مي شود. اين قدرت روحانيت را كه يك قدرت الهي است از دست ندهيد. اسلام با كوشش روحانيت به اين جا رسيده است. من با يقين شهادت مي دهم كه اگر افرادي غير از روحانيت جلودار حركت انقلاب و تصميمات بودند، امروز جز ننگ و ذلت و عار در برابر آمريكا وجهانخواران، و جز عدول از همه معتقدات اسلامي و انقلابي، چيزي برايمان نمانده بود. در هر نهضت و انقلاب

الهي و مردمي، علماي اسلام اولين كساني بوده اند كه برتارك جبينشان خون و شهادت نقش بسته است. كدام انقلاب مردمي - اسلامي را سراغ كنيم كه در آن حوزه و روحانيت، پيش كسوت شهادت نبوده اند و بر بالاي دار نرفته اند، و اجساد مطهرشان برسنگ فرشهاي حوادث خونين به شهادت نايستاده است مردم را نمي شود به چيزي توجه داد مگر توسط روحانيون، و در طول تاريخ هر چه بوده از روحانيون و مردم بوده است، و هر وقت اين دو را از صحنه كنارگذاشته اند همه اش فساد بوده است. حقا از روحانيت راستين اسلام و تشيع، جز اين انتظاري نمي رود كه در دعوت به حق و راه خونين مبارزه مردم، خود اولين قربانيها را بدهد و مهر ختام دفترش شهادت باشد. روحانيت هميشه مخالف با قدرتمندها بوده است. روحانيت متعهد، به خون سرمايه داران زالوسفت تشنه است، و هرگز با آنان سرآشتي نداشته و نخواهد داشت. مردم شريف ايران توجه داشته باشند كه نوعا تبليغاتي كه عليه روحانيت انجام مي پذيرد، به منظور نابودي روحانيت انقلاب است. هدف اجانب نابودي قرآن و روحانيت است. جرم علماي اسلام و ساير مسلمين آن است كه دفاع از قرآن و ناموس اسلام واستقلال مملكت مي نمايند، و با استعمار مخالفت دارند. اگر روحانيت نباشد، اسلام را هيچ كس نمي تواند نگه دارد. شكست روحانيت شكست اسلام است. روحانيت اگر شكسته بشود اسلام شكسته شده است. اگر روحانيون شكست بخورند جمهوري اسلامي شكست مي خورد. شما بخواهيد مملكتتان را اصلاح كنيد، منهاي آخوند اصلاح بردار نيست. اسلام به استثناي آخوند و روحاني، معنايش اين

است كه اسلام را مانمي خواهيم. بر طبقات جوان است كه در حفظ روحانيت و روحانيون معظم كوشا باشند. سعي كنيد اسلامتان از روحانيت جدا نشود. اسلام تا آخر احتياج دارد به اين علما، اين علما اگر نباشند اسلام از بين مي رود. تكليف ملت است كه تبعيت از روحانيون بكند، و حرفها و تبليغاتي كه بر ضدروحانيت مي شود، گوش به آن ندهد. حوزه هاي روحانيت جزئي از جامعه و مردم است. حوزه علميه اگر درست بشود، ايران درست مي شود. مدعيان فضيلت و مجاهدت و شجاعت و تعهد به حق و دين بسيار بوده اندو هستند، لكن صاحبان فضايل و مجاهده و تعهد به حق و حقيقت در اقليتند. در زماني كه قلمها شكسته و زبانها بسته و گلوها فشرده بود، او از اظهار حق و ابطال باطل دريغ نمي كرد. مطهري كه در طهارت روح و قدرت ايمان و قدرت بيان كم نظير بود رفت و به ملااعلي پيوست، لكن بدخواهان بدانند كه با رفتن او شخصيت اسلامي و علمي وفلسفي اش نمي رود. در اسلام عزيز، به شهادت اين فرزند برومند و عالم جاودانه، ثلمه اي وارد شدكه هيچ چيز جايگزين آن نيست. مطهري فرزندي عزيز براي من، و پشتوانه اي محكم براي حوزه هاي ديني و علمي، وخدمتگزاري سودمند براي ملت و كشور بود. من فرزند بسيار عزيزي را از دست دادم و در سوگ او نشستم كه از شخصيتهايي بود كه حاصل عمرم محسوب مي شد. من در تربيت چنين فرزنداني كه با شعاع فروزان خود مردگان را حيات مي بخشندو به ظلمتها نور مي افشانند، به اسلام بزرگ

مربي انسانها، و امت اسلامي تبريك مي گويم. اگر گمان بكنيد كه در تمام دنيا، رئيس جمهورها و سلاطين و امثال اينها، يك نفر را مثل آقاي خامنه اي پيدا بكنيد كه متعهد به اسلام باشد و بناي قلبي اش براين باشد كه به اين ملت خدمت كند، پيدا نمي كنيد. قم شهري است كه در آن ايمان و علم و تقوا پرورش يافته. از قم علم به همه جهان صادر شده است و مي شود. قم حرم اهل بيت است، قم مركز علم است، قم مركز تقواست، قم مركز شهادت و شهامت است.

وظايف و مسئوليتهاى روحانيت

امروز مسئوليت روحانيت و كساني كه در اين لباس مقدس هستند مسئوليتي است كه در طول تاريخ بر عهده روحانيت نبوده است. آن قدر مسئوليتي كه بر عهده آقايان اهل علم است، بر عهده ديگران نيست. در اين مقابله ما بين اسلام و كفر همه ملت مسئولند ; همه مسئولند لكن روحانيت بيشتر مسئول است. علماي اسلام وظيفه دارند هر وقت براي اسلام و قرآن احساس خطر كردند، به مردم مسلم گوشزد كنند، تا در پيشگاه خداوند متعال مسئول نباشند. علماي اسلام موظفند با انحصارطلبي و استفاده هاي نامشروع ستمگران مبارزه كنند،و نگذارند عده كثيري گرسنه و محروم باشند و در كنار آنها ستمگران غارتگر وحرامخوار در ناز و نعمت به سر برند. فقها بايد با جهاد خود و با امر به معروف و نهي از منكر، حكام جائر را رسواو متزلزل و مردم را بيدار گردانند، تا نهضت عمومي مسلمانان بيدار حكومت جائررا سرنگون و حكومت اسلامي را بر قرار سازد. همه ما، همه روحانيون، همه ملتها، همه ستمديده هاي

تاريخ بايد قد علم كنندو جلوي اين شياطين بايستند. حوزه ها و روحانيت بايد نبض تفكر و نياز آينده جامعه را هميشه در دست خود مهياي عكس العمل مناسب داشته باشند، و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، باشند. يك مجتهد بايد زيركي و هوش و فراست هدايت يك جامعه بزرگ اسلامي، وحتي غير اسلامي را داشته باشد، و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدي كه در خور شان مجتهد است واقعا مدير و مدبر باشد. در حوزه ها بايد اشخاص متقي و اشخاص آشناي به حقايق اسلام، طلبه ها راتربيت كنند. اساتيدي كه در حوزه ها هستند كوشش كنند كه حوزه ها مهذب باشد. اگر بخواهيد كه آينده كشور شما يك آينده نوراني باشد، تربيت كنيد اينهايي كه وارد حوزه ها شده اند. اگر حوزه هاي علميه مهذب باشند و متعهد باشند، يك كشور را مي توانند نجات بدهند. را جع به مدرسه ها و حوزه ها كرارا عرض كرده ام كه علم بي تقوا اگر مضر نباشدمفيد هم نيست. شما آقاياني كه مي خواهيد كه مردم را دعوت كنيد به آخرت، دعوت كنيد به صفات كذا ، بايد قدم اول را خودتان برداريد تا دعوتتان دعوت حق باشد. من گاهي، شايد بسياري از اوقات، خوف اين را دارم - و از اين خوف هم گاهي ناراحتم - كه نبادا مردم براي خاطر ما بهشت بروند و ما جهنم. من خوفم اين است كه ما نتوانيم، روحانيت نتواند آن چيزي كه به عهده اوست صحيح انجام بدهد. مبادا - خداي نخواسته- يك وقت از اين زي طلبگي خارج بشوند، و خروج آنهاموجب تزلزل

عقيدتي در مورد مردم بشود. اگر چنانچه ما از زي متعارف روحانيت خارج بشويم و - خداي نخواسته - توجه به ماديات بكنيم، در صورتي كه خودمان را با اسم روحاني معرفي مي كنيم، اين ممكن است منتهي بشود به اين كه روحانيت شكست بخورد. شما صنف روحانيت همه- ايدهم الله تعالي - اگر چنانچه كارهايي - خداي نخواسته - انجام بدهيد كه از چشم ملت بيفتيد، ولو در دراز مدت، آن روزاست كه فانتوم لازم نيست ديگر، خود ملت شما را كنار مي زند. اين طور نباشد كه امام جمعه اي وقتي در خيابان مي آيد، خيابان را خلوت كنندو هياهو به راه بيندازند، اينطور چيزها حيثيتشان را در جامعه ساقط مي كند. اگر - خداي نخواسته - مردم بينند كه آقايان وضع خودشان را تغيير داده اند، عمارت درست كرده اند، و رفت و آمدهايشان مناسب شان روحانيت نيست، و آن چيزي را كه نسبت به روحانيت در دلشان بوده است از دست بدهند، از دست دادن آن همان و از بين رفتن اسلام و جمهوري اسلامي همان! هيچ آفت و خطري براي روحانيت، و براي دنيا و آخرت آنان، بالاتر از توجه به رفاه و حركت در مسير دنيا نيست. هيچ چيزي به زشتي دنياگرايي روحانيت نيست، و هيچ وسيله اي هم نمي تواند بدتراز دنياگرايي، روحانيت را آلوده كند. و قتي تشريفات زياد شد محتوا كنار مي رود. آن چيزي كه روحانيت را پيش برده تا حالا و حفظ كرده است، اين است كه ساده زندگي كرده اند. آخوندها آن وقت مظلوم بودند، چهره مظلوم چهره محبوب است ; شما در

آن رژيم هر چه مظلومتر مي شديد محبوبتر مي شديد. روحانيون بايد وضعي ارشادي داشته باشند، نه اين كه بخواهند حكومت كنند. اگر مردم از ما خطا بينند، و اگر چنانچه انصراف پيدا كنند از روحانيت براي خطاهاي بعضي از ما، مسئوليت، مسئوليت شخصي نيست، مسئوليت اسلامي است. اگر يك روحانيي پايش را كج بگذارد مي گويند، روحانيون اين طورند! ،نمي گويند، فلان آدم... بدبين شدن به روحانيت و شكست روحانيت، شكست اسلام است. از قول من به فرزندان انقلابي ام بفرماييد كه تندروي عاقبت خوبي ندارد. از روحانيون عظيم الشان تقاضا دارم كه با طبقات جوان به چشم عطوفت و پدري نظر كنند. دشمنان از ديرباز براي اختلاف افكني ميان روحانيون آماده شده اند، غفلت ازآن همه چيز را بر باد مي دهد. اختلاف علما اختلاف ملت است، نه اختلاف افراد. به روحانيون اعلام خطر مي كنم كه اگر چنانچه - خداي نخواسته - در بين شما كسي است كه بر خلاف موازين اسلام عمل مي كند، او را نهي كنيد، و اگر نپذيرفت ازجرگه روحانيت اخراج كنيد. قم شهر علم و اسلام است، اگر خطايي از قم منتشر شود در دنيا علم مي شود. آن چيزي كه روحانيون هرگز نبايد از آن عدول كنند - و نبايد با تبليغات ديگران از ميدان بدر روند- حمايت از محرومين و پابرهنه هاست ; چرا كه هركس از آن عدول كند، از عدالت اجتماعي اسلام عدول كرده است. يكي از امور مهم اين است كه روحانيون بايد ساده زندگي كنند. زندگي صاحب جواهر را با زندگي روحانيون امروز بسنجيم، خوب مي فهميم كه چه ضربه اي

به دست خودمان به خودمان مي زنيم.

فقه سنتى و اجتهاد جواهرى

اينجانب معتقد به فقه سنتي و اجتهاد جواهري هستم و تخلف از آن را جايزنمي دانم. اگر از فقه سنتي منحرف بشويم فقه از بين مي رود. بايد به همان صورت و قدرتي كه مشايخ ما از ابتدا تا به حال فقه را حفظكرده اند، حفظ كنيد. من كرارا به همه تاكيد كرده ام كه درسهاي حوزه ها بايد به همان وجه سنتي خودش محفوظ باشد; فقه بايد همان فقهي باشد كه در بين ما هست. فقه در راس دروس است، ولي مسائل ديگر هم مهم است كه بايد به آنها عمل شود. طبيعت انقلاب و نظام همواره اقتضا مي كند كه نظرات اجتهادي - فقهي، درزمينه هاي مختلف - ولو مخالف با يكديگر - آزادانه عرضه شود. در حكومت اسلامي هميشه بايد باب اجتهاد باز باشد. ما باب اجتهاد را نمي توانيم ببنديم، هميشه اجتهاد بوده، هست و خواهدبود.

تحجرگرايان و روحانى نمايان

خون دلي كه پدر پيرتان از اين دسته متحجر خورده است، هرگز از فشارها وسختيهاي ديگران نخورده است. آن قدر كه اسلام از اين مقدسين روحاني نما ضربه خورده است از هيچ قشر ديگري نخورده است; نمونه بارز آن، مظلوميت و غربت اميرالمومنين عليه السلام - كه در تاريخ روشن است. خطر تحجرگرايان و مقدس نمايان احمق در حوزه هاي علميه كم نيست. طلاب عزيزلحظه اي از فكر اين مارهاي خوش خط و خال غفلت نكنند. گمان نكنيد كه تهمت وابستگي و افتراي بي ديني را تنها اغيار به روحانيت زده است، هرگز! ضربات روحانيت ناآگاه و آگاه وابسته، بمراتب كاري تر ازاغيار بوده و هست. آن مقداري كه اسلام از عالمهاي بي تقوا

صدمه ديده است، معلوم نيست ازمردم عادي ديده باشد. آخوندهاي جيره خوار و ملي گرايان بي خبر از اسلام و مصالح مسلمين را از خودبرانيد، كه ضرر اينان بر اسلام از ضرر جهانخواران كمتر نيست.

دانشگاه و دانشگاهيان

دانشگاه مبدا همه تحولات است. مقدرات اين مملكت دست اين دانشگاهيهاست. از دانشگاه بايد سرنوشت يك ملت تعيين بشود. دانشگاه يك كشوري اگر اصلاح شود، آن كشور اصلاح مي شود. اساتيد دانشگاه بدانند كه اگر چنانچه دانشگاه را بسازند، كشورشان را بيمه كرده اند تا آخر. بايد اين مساله را دنبال كنيم كه دانشگاه اسلامي شود تا براي كشور ما مفيدگردد. بايد قبل از هر چيز دانشگاه اسلامي باشد ; براي اين كه كشور هر چه صدمه خورده است از كساني بوده كه اسلام را نمي شناخته اند. معني اسلامي شدن دانشگاه اين است كه استقلال پيدا كند، و خودش را از غرب جدا كند، و خودش را از وابستگي به شرق جدا كند; و يك مملكت مستقل، يك دانشگاه مستقل، يك فرهنگ مستقل داشته باشيم. شما دانشجوهاي عزيز! خودتان در صدد اين باشيد كه از غربزدگي بيرون بياييد. اين گمشده خودتان را پيدا كنيد، گمشده شما خودتان هستيد. دانشگاه را بايد شما رو به خدا ببريد، رو به معنويت ببريد ; و همه درسها هم خوانده بشود، همه درسها هم براي خدا خوانده بشود. شما دانشگاهيها كوشش كنيد كه انسان درست كنيد; اگر انسان درست كرديدمملكت خودتان را نجاد مي دهد. دانشگاهها را مركز تربيت قرار دهيد ; علاوه بر دانش، تربيت لازم است ; اگريك دانشمندي تربيت نداشته باشد مضر است. دانشگاه بايد مركز درست كردن انسان باشد.

اگر دانشگاه واقعا دانشگاه باشد، و دانشگاه اسلامي باشد ; يعني در كنارتحصيلات، تهذيب هم در آنجا متحقق باشد، تعهد هم باشد، يك كشوري را اينهامي توانند به سعادت برسانند. دانشگاه خوب، يك ملت را سعادتمند مي كند و دانشگاه غيراسلامي، دانشگاه بد، يك ملت را عقب مي زند. اين افرادي كه از دانشگاه درمي آيند يا مخرب يك كشوري هستند يا سازنده آن كشور هستند. هر چه از خوبيها و بديها براي يك ملتي تحقق پيدا مي كند، وابستگي يااستقلال، در قيد و بند بودن و اختناق يا آزادي، تابع تربيتهاي دانشگاهي است. دانشگاه است كه امور كشور را اداره مي كند، و دانشگاه است كه نسل آينده و حاضر را تربيت مي كند.و اگر چنانچه دانشگاه در اختيار چپاولگرهاي شرق وغرب باشد، كشور در اختيار آنهاست. دانشگاه كه در راس امور هست و تقديرات يك كشوري، مقدرات يك كشوري بسته به وجود آنهاست، بايد جديت كنند كه روي خودشان را از غرب و شرق برگردانند. همه توان خود را گويندگان و روشنفكران و متفكران و دانشگاهيان و دانشمندان، صرف قطع اميد دشمن اصلي ما آمريكا كنند. جديت و فداكاري لازم دارد تا دانشگاه، دانشگاه بشود. اميدوارم دانشگاهي داشته باشيم كه به درد ملت بخورد. ان شاء الله - روزي بيايد كه از جاهاي ديگر براي تحصيل به ايران بيايند. اميدوارم احساس كرده باشيد كه همه دردهاي ايران از دانشگاه شروع شده است. بايد دانشگاهها بيدار بشوند، بايد از همين دبستان تا آن آخر دانشگاه از اين افكار غربزده تهي بشوند، و شرق روي پاي خودش بايستد. اگر دانشگاهها درست نشود، و مدرسه هاي

ما هم درست نشود، اميد اين كه يك جمهوري اسلامي ما پيدا بكنيم نداريم. اسلام با فساد دانشگاهها مخالف است، با عقب نگه داشتن دانشگاهها مخالف است، با دانشگاه استعماري مخالف است. اگر دانشگاه را ما سست بگيريم و از دست برود، همه چيزمان از دستمان رفته است. اگر آرامش در دانشگاه نباشد، و در محيطهاي تعليمي نباشد، چطور امكان داردكه متفكران افكار خودشان را به جوانان ما صادر كنند و مغزهاي آنها را متفكر ومتخصص بار بياورند اگر دانشگاهها خالي از مرداني دانشمند و متخصص شوند، اجانب منفعت طلب چون سرطان در تمام كشور ريشه دوانده، و زمام امور اقتصادي و علمي ما را به دست مي گيرند و سرپرستي مي كنند. اكثر ضربات مهلكي كه به اين اجتماع خورده است، از دست اكثر همين روشنفكران دانشگاه رفته اي است كه هميشه خود را بزرگ مي ديدندو مي بينند. به همه نسلهاي مسلسل توصيه مي كنم كه براي نجات خود و كشور عزيز و اسلام آدمساز ، دانشگاهها را از انحراف و غرب و شرق زدگي حفظ و پاسداري كنيد. براي هميشه نگذاريم دانشگاهها به انحراف كشيده شود ; و هر جا انحرافي به چشم خورد با اقدام سريع به رفع آن كوشيم. و اين امر حياتي بايد در مرحله اول با دست پرتوان خود جوانان دانشگاهها و دانشسراها انجام گيرد. سلام بر دانش و دانشگاه و دانشگاهياني كه چراغ راه هدايت و راهنمايي ملت،به سوي تعالي و سعادت و فضل و فضيلت مي باشند. سلام بر جوانان برومندي كه با سلاح علم در سرفرازي و اعتلاي كشور، كشور عزيزاسلامي كوشا، و در رسيدن

به هدفهاي انساني - اسلامي از هيچ زحمت و كوششي دريغ ندارند. مهمترين عامل در كسب خودكفاي و بازسازي، توسعه مراكز علمي و تحقيقاتي وتمركز و هدايت امكانات، و تشويق همه جانبه مخترعين و مكتشفين و نيروهاي متعهد و متخصصي است كه شهامت مبارزه با جهل را دارند، و از لاك نگرش انحصاري علم به غرب و شرق بدر آمده، و نشان داده اند كه مي توانند كشور راروي پاي خود نگه دارند. بايد دانشگاهها خودكفا بشوند كه احتياج به دانش غرب نداشته باشند.

پيوند حوزه و دانشگاه

استقلال كشور ما منوط به استقلال همين دانشگاهها و فيضيه هاست. توجه داشته باشيد كه اگر دانشگاه و فيضيه اصلاح بشود، كشور شما استقلال خودش را بيمه مي كند. از دانشگاه - چه دانشگاه علوم قديمه، چه دانشگاه علوم جديده از دانشگاه سعادت يك ملت، و در مقابل سعادت شقاوت يك ملت سرچشمه مي گيرد. بايد از حوزه هاي علميه، يك عالمي به تمام معنا متعهد بيرون بيايد، و مركزساخت انسان باشد; و دانشگاه هم مركز ساخت انسان بايد باشد. دانشگاهيان و جوانان برومند عزيز، هر چه بيشتر با روحانيان و طلاب علوم اسلامي پيوند دوستي و تفاهم را محكمتر و استوارتر سازند، و از نقشه ها وتوطئه هاي دشمن غدار غافل نباشند. تلاش كنيد جهات ديني را در دانشگاه بيشتر كنيد. دانشگاه پيوند خودش را به فيضيه محكم كند، و فيضيه محكم كند پيوستگي خودش را به دانشگاه.

معلم

شغل معلمي همان شغل انبياست. پيغمبر اكرم معلم همه بشر است، و بعد از اوحضرت امير - سلام الله عليه - باز معلم همه بشر است. و ظيفه معلم هدايت جامعه است به سوي الله. شما معلمين يك شغل بسيار شريف داريد كه همان شغل الله است. معلم امانتداري است كه غير از همه امانتها، انسان امانت اوست. كليد سعادت و شقاوت يك ملت دست قشر فرهنگي است. شما بايد خيلي توجه داشته باشيد كه / شماها / يك مردم عادي نيستند، شماهامعلم نسلي هستيد كه در آتيه همه مقدرات كشور به آن نسل سپرده مي شود. شغل شما اخراج بچه ها و كودكهاست از ظلمتها به نور. همه معلمين در فكر اين باشند كه خودشان

را تهذيب كنند، بايد خود را مهذب كنند تا حرفشان در ديگران اثر كند. معلمين آموزش و پرورش اگر خودشان يك پرورش صحيح نداشته باشند و يك تعليم صحيح، نمي توانند جوانها را تعليم كنند و آموزش بدهند و پرورش بدهند. صلاح و فساد يك جامعه به دست مربيان آن جامعه است. همه سعادتها و همه شقاوتها انگيزه اش از مدرسه هاست، و كليد دست معلمين است. اين نونهالاني كه اميد آتيه كشور اسلامي هستند، اينها امانتهايي هستند در دست معلمين.

سواد آموزى

ما مبارزه با بي سوادي را به نحو احسن اجرا خواهيم كرد .تمام بي سوادان براي يادگيري، و تمام خواهران و برادران باسواد براي ياد دادن بپاخيزند. مايه بس خجلت است در كشوري كه مهد علم و ادب بوده ، و در سايه اسلام زندگي مي كند كه طلب علم را فريضه دانسته است ، از نوشتن و خواندن محروم باشد. تمام گرفتاريهايي كه ما در / اين / طول مدت تاريخ داشتيم بهره برداري ازجهالت مردم بوده است. جهالت مردم را آلت دست قرار دادند ، و بر خلاف مصالح خودشان تجهيز كردند .اگر علم داشتند ، علم جهتدار داشتند ، ممكن نبودكه مخربين بتوانند آنها را به يك جهتي كه بر خلاف آن مسيري است كه مسير خودملت است تجهيز كنند.

انجمنهاى اسلامى

اميدوارم كه همه ايران يك انجمن اسلامي باشد. تمام ايران و تمام كشورهاي اسلامي انجمن اسلامي است ، يك انجمن و آن، انجمن الهي .هر يك از اين انجمنهاي محترم شعبه اي است از آن انجمن بزرگ اسلامي تحت رهبري امام زمان - سلام الله عليه. كوشش كنيد اسلام را بشناسانيد به مردم ; اين انجمنهاي اسلامي كوشش كنند كه اين متاعي كه ما داريم و هيچ كس ندارد ، اين قرآني كه ما داريم ، اين سنتي كه ما داريم و هيچ كس ندارد در دنيا ، اين را معرفي كنند. من از انجمنهاي اسلامي - در هر جا هست - تقاضا دارم كه روابط خود را باهم هر چه بيشتر مستحكم كنند ; و عناصر مرموزي كه در صدد تفرقه و شكاف بين آنهاست طرد كنند ، و به ديگران

معرفي كنند ; و اسلام و احكام نجاتبخش آن راسرلوحه برنامه خود قرار دهند. اين انجمنهاي اسلامي مفيد به حال شماست. اگر چنانچه يك كسي گفت كه انجمنهاي اسلامي به درد نمي خورد و ارتجاعي هست ، اين همان ارتجاعي است كه به همه ما مي گويند. اگر شما خودتان ، خودتان را اصلاح نكنيد ، و خودتان همان طوري كه اسم انجمن اسلامي روي خودتان گذاشتيد ، اسلامي نباشيد و خودتان را اسلامي نكنيد ، نمي توانيد اصلاديگران را به اسلام دعوت كنيد. شما دو تعهد داريد ، يكي- اسلامي بودن خودتان ، يكي - اسلامي كردن آن جايي كه اين انجمنها در آن جا هست. بايد انجمنهاي اسلامي عقايد اسلامي داشته باشند. البته من به انجمنهاي اسلامي هم سفارش كردم به اين كه نقطه جهات اسلامي رادر نظر بگيرند ، و هيچ دخالت ديگري در امور نكنند.

نقش زن در اجتماع

زن نقش بزرگي در اجتماع دارد ، زن مظهر تحقق آمال بشر است. زن مربي انسان است. از دامن زن مرد به معراج مي رود. زن يكتا موجودي است كه مي تواند از دامن خود ، افرادي به جامعه تحويل دهد كه از بركاتشان يك جامعه ، بلكه جامعه ها به استقامت و ارزشهاي والاي انساني كشيده شوند. نقش زن در جامعه بالاتر از نقش مرد است ; براي اين كه زنان ، بانوان ،علاوه بر اين كه خودشان يك قشر فعال در همه ابعاد هستند ، قشرهاي فعال را دردامن خودشان تربيت مي كنند. من در جامعه زنها يك جور تحول عجيبي مي بينم كه بيشتر از تحولي است كه درمردها پيدا شده. اين

جانب به زنان پرافتخار ايران مباهات مي كنم ، كه تحولي آن چنان در آنان پيدا شد ، كه نقش شيطاني بيش از پنجاه سال كوشش نقاشان خارجي و وابستگان بي شرافت آنان ، از شعراي هرزه گرفته تا نويسندگان و دستگاههاي تبليغاتي مزدوررا ، نقش بر آن نمودند. زنان در عصر ما ثابت كردند كه در مجاهده همدوش مردان ، بلكه مقدم برآنانند. ما مفتخريم كه بانوان و زنان ، پير و جوان و خرد و كلان ، در صحنه هاي فرهنگي اقتصادي و نظامي حاضر ، و همدوش مردان يا بهتر از آنان در راه تعالي و اعتلاي اسلام و مقاصد قرآن كريم فعاليت دارند. من هر وقت بانوان محترم را مي بينم كه با عزم و اراده قاطع در راه هدف حاضربه تحمل همه طور زحمت، بلكه شهادت هستند مطمئن مي شوم كه اين راه به پيروزي منتهي مي شود. بانوان رهبر نهضت ما هستند. شما بانوان شجاع دوشادوش مردان پيروزي را براي اسلام بيمه كرديد. شما خواهران در اين نهضت سهم بسزايي داشتيد. شما خواهران عزيز و شجاع ، دوشادوش مردان پيروزي را براي اسلام بيمه كرديد. مردان ما مرهون شجاعتهاي شما زنهاي شير دل هستند. ما بسياري از موفقيتها را مرهون خدمتهاي شما بانوان مي دانيم. خدمت مردها هم ، بسيارش مرهون خدمت زنهاست. بانوان ايران، در اين نهضت و انقلاب سهم بيشتري از مردان دارند. بانوان عزيز ما اسباب اين شدند كه مردها هم جرات و شجاعت پيدا كنند. اين پيروزي را ما از بانوان داريم قبل از اين كه از مردها داشته باشيم. آنچه كه در ايران بزرگتر

از هر چيز بود ، تحولي است كه در بانوان ايران حاصل شد. اگر اين نهضت و انقلاب اسلامي هيچ نداشت جز اين تحولي كه در بانوان و درجوانان ما پيدا شد ، اين يك امري بود كه كافي بود براي كشور ما. آسيب نخواهد ديد ملتي كه بانوانش در صف مقدم براي پيشبرد مقاصد اسلامي هست. چه افتخاري بالاتر از اين كه زنان بزرگوار ما در مقابل رژيم ستمكار سابق وپس از سركوبي آن، در مقابل ابرقدرتها و وابستگان آنان ، در صف اول ،ايستادگي و مقاومتي از خود نشان دادند كه در هيچ عصري چنين مقاومتي و چنين شجاعتي از مردان ثبت نشده است. در تربيت و تعليم جامعه بزرگوار ، بانوان پيشتاز باشند. اگر زنهاي انسان ساز از ملتها گرفته بشود ، ملتها به شكست و انحطاط خواهندرسيد. صلاح و فساد يك جامعه، از صلاح و فساد زنان در آن جامعه سرچشمه مي گيرد. شما مردان و زنان تاريخ، بايد پايداري در راه كوبيدن ستمكاران و دفاع از حق را به جهانيان و نسلهاي آينده ثابت كنيد.

حقوق زن

اسلام به زنان آزادي داده است. اسلام با آزادي زن نه تنها موافق است ، بلكه خود پايه گذار آزادي زن در تمام ابعاد وجودي زن است. تشيع نه تنها زنان را از صحنه زندگي اجتماعي طرد نمي كند ، بلكه آنان را در جامعه ، در جايگاه رفيع انساني خود قرار مي دهد. در نظام اسلامي ، زن همان حقوقي را دارد كه مرد دارد ، حق تحصيل ، حق كار ، حق مالكيت ، حق راي دادن و حق راي گرفتن. ازنظر حقوقي

انساني ، تفاوتي بين زن و مرد نيست ، زيرا كه هر دوانسانند; و زن حق دخالت در سرنوشت خويش را همچون مرد دارد. زن مانند مرد آزاد است كه سرنوشت و فعاليتهاي خود را انتخاب كند. در نظام اسلامي ، زن به عنوان يك انسان مي تواند مشاركت فعال با مردان ، دربناي جامعه اسلامي داشته باشد. اسلام زنها را نجات داده است از آن چيزهايي كه در جاهليت بود ; آن قدري كه اسلام به زن خدمت كرده است - خدا مي داند - به مرد خدمت نكرده است. زنان از نظر اسلام نقش حساسي در بناي جامعه اسلامي دارند ; و اسلام زن راتا حدي ارتقا مي دهد كه او بتواند مقام انساني خود را در جامعه باز يابد واز حد شي ء بودن بيرون بيايد; و متناسب با چنين رشدي مي تواند در ساختمان حكومت اسلامي مسئوليتهايي به عهده بگيرد. امروز بايد خانمها وظايف اجتماعي خودشان را و وظايف ديني خودشان را عمل بكنند ; و عفت عمومي را حفظ بكنند ، و روي آن عفت عمومي كارهاي اجتماعي وسياسي را انجام بدهند. آنچه اسلام با آن مخالف است و آن را حرام مي داند فساد است ، چه از طرف زن باشد و چه از طرف مرد، فرقي نمي كند. ما مي خواهيم زنان را از فسادي كه آنها را تهديد مي كند آزاد سازيم. ما مي خواهيم زن در مقام والاي انسانيت خودش باشد ، نه ملعبه باشد. اسلام نمي خواهد كه زن به عنوان يك شي ء و يك عروسك در دست مردان ما باشد ; اسلام مي

خواهد شخصيت زن را حفظ كند ، و از او انساني جدي و كار آمدبسازد. اسلام خواسته است كه زن و مرد حيثيت انساني شان محفوظ باشد. در اسلام ، زن بايد حجاب داشته باشد ، ولي لازم نيست كه چادر باشد ، بلكه زن مي تواند هر لباسي را كه حجابش را به وجود آورد اختيار كند.

روز زن

اگر روزي بايد روز زن باشد ، چه روزي والاتر و افتخار آميزتر از روز ولادت باسعادت فاطمه زهرا - سلام الله عليها - است مبارك باد بر ملت عظيم الشان ايران ، بويژه زنان بزرگوار ، مبارك.روز زن ، روز شرافتمند عنصر تابناكي كه زير بناي فضيلتهاي انساني و ارزشهاي والاي خليفه الله در جهان است.

مقام مادر

هيچ شغلي به شرافت مادري نيست. خدمت مادر به جامعه از خدمت معلم بالاتر است ، و از خدمت همه كس بالاتراست. اول مدرسه اي كه بچه دارد دامن مادر است. در دامن مادر ، بچه ها بهتر تربيت مي شوند تا پيش استادان. دامن مادر بزرگترين مدرسه اي است كه بچه در آن جا تربيت مي شود. مادر خوب ، بچه خوب تربيت مي كند. اگر مادرها ، مادرهاي بافضيلت باشند ، اولاد بافضيلت تحويل مي دهند. خداي نخواسته - اگر مادر منحرف باشد ، بچه از همان دامن مادر منحرف بيرون مي آيد. شما خانمها شرف مادري داريد ، كه در اين شرف از مردها جلوتر هستيد. درست شدن كشورها مرهون شماهاست ، مرهون شما مادرهاست ، خرابي و آبادي كشورها تابع شماهاست. رحمت خداوند بر مادراني كه جوانان نيرومند خود را به ميدان دفاع از حق فرستاده ، و به شهادت ارجمند آنان افتخار مي كنند. ملتي كه خواهران و مادران دليرش ، افتخار به مرگ جوانان برومندش مي كند كه در صف شهدا هستند ، پيروز است. مادران شجاع فرزندان اسلام ، خاطره جانبازي و رشادت زنان قهرمان را در طول تاريخ زنده كرده اند. اساسا تربيت از دامن پاك مادر و جوار پدر

شروع مي شود ; و با تربيت اسلامي و صحيح آنان ، استقلال و آزادي و تعهد به مصالح كشور پايه ريزي مي شود.

ياوران انقلاب (خانواده شهدا، جانبازان ، آزادگان)

ما از خدا هستيم همه ، همه عالم از خداست ، جلوه خداست ; و همه عالم به سوي او برخواهد گشت. پس چه بهتر كه برگشتش اختياري باشد و انتخابي ، وانسان انتخاب كند شهادت را در راه خدا ، و انسان اختيار كند موت را براي خدا و شهادت را براي اسلام. شما خانواده هاي شهدا، با شهادت افتخار آفرينان اين مرز و بوم ، به جهان فهمانديد كه از همه عزيزان در راه اسلام خواهيد گذشت. خطاب به خانواده شهدا ، شما چشم و چراغ اين ملتيد. اميد است شما عزيزان خردسال ، كه يادگار فداكاران در راه خداوند تعالي واسلام عزيز هستيد ،چون پدران بزرگوار خويش خود را براي دفاع از اسلام بزرگ وميهن عزيز مهيا سازيد. خانواده هاي شهدا و اسرا و مفقودين و جانبازان ، خود حافظ و نگهبان ارزش شهادت و ايثار بوده اند و بعد از اين نيز - به ياري خدا - پاسدار آن خواهندبود. شما خانواده هاي شهدا و معلولين و مجروحين ، نشان داديد كه هرگز اجازه نمي دهيد استعمار بر مقدرات اين كشور سايه افكند. شهداي انقلاب بزرگ ، چون شهداي صدر اسلام ، در پيشگاه مقدس ربوبي ، ارزشمند و مورد عنايت حق تعالي و اولياي اسلام ارزشمند خواهند بود. خدمت شما به آنها، خدمت به نبي اكرم است ، خدمت به انبياست. خطاب به مسئولين بنياد شهيد ، خدمت شما ارزشمندترين خدمتهاست. اين جانب هر وقت

با اين عزيزان معظم برخورد مي كنم يا وصيتنامه انسان سازشهيدي را مي بينم ، احساس حقارت و زبوني مي كنم. قبور شهدا و اجساد و ابدان معلولان ، زبان گويايي است كه به عظمت روح جاويدآنان شهادت مي دهد. خطاب به فرزندان شاهد ،شما گواهان صادق و يادگاران عزمها و اراده هاي استوار و آهنين ، نمونه ترين بندگان مخلص حقيد. علاقه مندم كه فرد فرد شما عالم و متخصصي متعهد براي اسلام ناب محمدي صلي الله عليه وآله و سلم - ، و مبارزي سرسخت عليه اسلام آمريكايي واسلام مرفهين ، و پرچمدار وفاداري براي ايثارگران و شهيدان خود باشيد ;و بتوانيد با چراغ علم و تقوا ، ظلمت نفاق و كج فكري ها و تحجرها و مقدس مآبي ها را از دامن اسلام بزداييد. كارنامه نوراني شهادت و جانبازي عزيزان شما ، گواه صادقي بر كسب بالاترين امتيازات و مدارج تحصيلي معنوي آنان است ، كه با مهر رضايت خدا امضا شده است ; و كارنامه شما در گرو تلاش و مجاهدت شماست. زندگي در مدرسه اراده است ، و شقاوت هر زندگي در دنياي امروز ، و سعادت انساني ، به اراده همان انسان رقم مي خورد. مفقودين عزيز محور درياي بي كران خداوندي اند ، و فقراي ذاتي دنياي دون درحسرت مقام والايشان در حيرتند. سلام گرم و محبت خالصانه ام را به اين سرمايه هاي گرانبهاي انقلاب ، اين يادگاران معلمين جاويد دانشگاه عشق و شهادت ابلاغ نماييد. مبادا يك وقتي يك كلمه درشتي گفته بشود به اين بازماندگان شهدا يا به اين معلولين. مجروحين و معلولين خود چراغ

هدايتي شده اند كه در گوشه گوشه اين مرز وبوم ، به دين باوران راه رسيدن به سعادت آخرت را نشان مي دهند. درود بر شما معلولان و مصدومان كه اعضا و سلامت خود را در راه اعتلاي قرآن كريم از دست داديد. شما خودتان زبان گوياي افتخار هستيد ، زبان گوياي اسلام هستيد. آنهايي كه براي خودشان و براي قدرت خودشان ، خون شما جوانها را و شمامعلولها را وسيله قرار مي دهند از فطرت انساني خارجند. هر چه انقلاب اسلامي دارد ، از بركت مجاهدت شهدا و ايثارگران است. هان اي شهيدان ! در جوار حق تعالي آسوده خاطر باشيد ; كه ملت شما پيروزي شما را از دست نخواهد داد. اي بازماندگان شهداي به خون خفته ! و اي معلولان عزيزي كه حيات جاويد را بانثار سلامت خود بيمه كرده ايد! مطمئن باشيد كه ملت شما مصمم است پيروزي راتا اقامه حكومت الله و تا ظهور بقية الله - روحي فداه - نگهبان باشد.

جوانان و نوجوانان

ما جوانهايمان را لازم داريم كه تربيت بشوند به تربيت انساني ، يعني تربيت اسلامي. جوانها را تربيت كنيد و تعليم. همراه تعليم ، تربيت باشد. اين جوانهايي كه در آتيه بايد اين مملكت را حفظ كنند ، اين مملكت را اداره بكنند، اينها بايد درست تربيت بشوند و اصلاح بشوند. اسلام آن قدر كه به تهذيب اين بچه هاي ما و جوانهاي ما كوشش دارد ، به هيچ چيز كوشش ندارد. از حالا كه جوان هستيد و قواي جواني محفوظ است ، جديت كنيد به اين كه هواي نفس را از نفس خودتان خارج كنيد. بهار

توبه ايام جواني است ، كه بار گناهان كمتر و كدورت قلبي و ظلمت باطني ناقصتر و شرايط توبه سهلتر و آسانتر است. از جوانان ، دختران و پسران مي خواهم كه استقلال و آزادي و ارزشهاي انساني را ،و لو با تحمل زحمت و رنج ، فداي تجملات و عشرتها و بي بند و باري ها ، وحضور در مراكز فحشا كه از طرف غرب و عمال بي وطن به شما عرضه مي شود ، نكنند. آنهايي كه مي خواستند ما را غارت كنند ، در طول تاريخ و در طول اين پنجاه وچند سال، كوش كردند كه جوانهاي ما را بي تفاوت بار بياورند. شما جوانان مسلمان لازم است كه در تحقيق و بررسي حقايق اسلام ، در زمينه هاي سياسي ، اقتصادي ، اجتماعي و غيره اصالتهاي اسلامي را در نظر گرفته ، وامتيازاتي كه اسلام را از همه مكاتب ديگر جدا مي سازد فراموش نكنيد. بايد جوانان ما بدانند ، تا معنويت و عقيده به توحيد و معاد در كسي نباشد ،محال است از خود بگذرد و در فكر امت باشد. شما جوانان برومند ، شما محصلين ارجمند كه اميد من هستيد و نويد من هستيد ، بايد در هر جا كه هستيد، در هر جايي از ايران كه هستيد بايد بيدار باشيد ،با بيداري از حقوق خودتان دفاع كنيد. بايد جوانهاي ما ، پيرهاي ما ، زنهاي ما ، مردهاي ما و بچه هاي ما ، همه درراه اسلام ، براي عزت اسلام ، براي عزت ميهن خودشان و براي عزت قرآن كريم فداكاري كنند. شما اي جوانان عزيز !

ياس به خود راه ندهيد ; حق پيروز است. به نيروي شما جوانها بايد اين مملكت اصلاح بشود. چقدر موجب افتخاراست كه جوانهاي برومندي در مملكت ما ، در خدمت اسلامند. اين تحولي كه در جوانهاي ما، در انسانها ، آنهايي كه متعهد هستند پيدا شده است ، اهميتش بيشتر از آن تحولي است كه در مملكت پيدا شده است. شما جوانان كه اميد من هستيد و نويد من هستيد ، كوشش كنيد و وحدت كلمه خود را حفظ كنيد. بر شما جوانان ارزنده اسلام كه مايه اميد مسلمين هستيد لازم مي باشد كه ملتهارا آگاه سازيد ، و نقشه هاي شوم و خان و مانسوز استعمارگران را برملا نماييد. بر شما جوانان روشنفكر است كه از پا ننشينيد تا خواب رفته ها را از اين خواب مرگبار برانگيزانيد ،و با فاش كردن خيانتها و جنايتهاي استعمارگران وپيروان بي فرهنگ آنها ، غفلت زده ها را آگاه نماييد. شما نسل جوان موظف هستيد غربزده ها را از خواب بيدار كنيد و فجايع حكومتهاي ضد انساني آنها ، و اعمال آنها را برملا نماييد. بعضي از جوانهاي ما تمام حيثيت ملي خودشان را ، فداي غرب كردند ، و اين شكست روحي بود كه براي ما از همه شكستهايي كه داشتيم بالاتر بود. گمان نكنند جوانهاي ما كه هر چه هست در غرب است و خودشان چيزي ندارند !

عدالت اجتماعى

ملت ايران خواستار عدالتند و آزادي و استقلال ; و معتقدند جز در سايه اسلام وبا قوانين اسلام به آن نمي رسند. عدالت را اجرا كنيد، عدالت را براي ديگران نخواهيد ، براي خودتان هم بخواهيد. عدل

از هر كس صادر بشود عدل است ، و جرم و جور از هر كس صادر بشود جرم است. خروج از اعتدال و عدالت الهي و صراط مستقيم ، انحراف است و اجتناب از آن وظيفه اي الهي است. به جهانيان بگوييد، در راه حق و اقامه عدل الهي و كوتاه كردن دست مشركان زمان بايد سر از پا نشناخت ، و از هر چيزي حتي مثل اسمعيل ذبيح الله گذشت كه حق جاودانه شود.

حمايت از مستضعفان و محرومان

طريق اسلامي اين است كه مستضعفين را حمايت كنند. ما به پيروي از اسلام بزرگ ، از جميع مستضعفين حمايت مي كنيم. گمان نمي كنم عبادتي بالاتر از خدمت به محرومين وجود داشته باشد. دوستان عزيزم ! خود را براي خدمت به اسلام و ملت محروم مهيا كنيد ; كمر به خدمت بندگان خدا كه خدمت به خداست ببنديد. به همه در كوشش براي رفاه طبقات محروم وصيت مي كنم كه خير دنيا و آخرت شماها در رسيدگي به حال محرومان جامعه است. چه نيكوست كه طبقات تمكن دار ، به طور داوطلب براي زاغه و چپرنشينان مسكن و رفاه تهيه كنند; و مطمئن باشند كه خير دنيا و آخرت در آن است. و ازانصاف به دور است كه يكي بي خان و مان ، و يكي داراي آپارتمانها باشد. ما آن روز عيد داريم كه مستمندان ما ، مستضعفان ما به زندگي صحيح رفاهي و به تربيت صحيح اسلامي - انساني برسند. آنچه مهم است اين است كه آن قشر مستضعف بيشتر مورد نظر باشد. خدا نياورد آن روزي را كه سياست ما و سياست مسئولين كشور ما ،

پشت كردن به دفاع از محرومين و روآوردن به حمايت از سرمايه دارها گردد. اسلام براي مستضعفين آمده است و اول نظرش به آنهاست. اين قرن - به خواست خداوند قادر - قرن غلبه مستضعفان بر مستكبران ، و حق برباطل است. به مستضعفان و مستمندان و زاغه نشينان كه ولي نعت ما هستند خدمت كنيد. پيش خداي تبارك و تعالي كمتر خدمتي است كه به اندازه خدمت به زاغه نشينان فايده داشته باشد.

كاخ نشينان و كوخ نشينان

ما بايد كوشش كنيم كه اخلاق كاخ نشيني را از اين ملت بزداييم. اكثر اين خويهاي فاسد از طبقه مرفه به مردم ديگر صادر شده است. طبع كاخ نشيني منافات دارد با تربيت صحيح ، منافات دارد با اختراع وتصنيف و تاليف و زحمت. ما وقتي كه در مذهب خودمان ملاحظه مي كنيم كه فقه ما آن طور غني است ، وفلسفه ما آن طور غني است ، مي بينيم اشخاصي كه اين فقه را به اين غنارساندند ، و آن اشخاصي كه اين فلسفه را به اين غنا رساندند كاخ نشنان نبودند ، كوخ نشينان بودند. تزلزلي كه در بين كاخ نشينها هست در بين كوخ نشينها نيست ; آرامشي كه اين طبقه محروم دارند ، آن طبقه اي كه به خيال خودشان در آن بالاها هستند ندارند. ما در طول مشروطيت از اين كاخ نشينها خيلي صدمه خورديم. مجلسهاي ما مملواز كاخ نشين بود ، و در بينشان معدودي بودند كه كوخ نشينها بودند ; و همين معدودي از كوخ نشينها بودند كه خيلي از انحرافات جلوگيري مي كردند. ما - بحمد الله - امروز همه دست اندر كارهايمان

كاخ نشين نيستند ، دولت ما يك دولت كاخ نشين نيست. آن روزي كه دولت ما توجه به كاخ پيدا كرد ،آن روز است كه بايد ما فاتحه دولت و ملت را بخوانيم. آن روزي كه رئيس جمهور ما - خداي نخواسته - از آن خوي كوخ نشين بيرون برود و به كاخ نشيني توجه بكند ، آن روز است كه انحطاط براي او و براي كساني كه با او تماس دارند پيدا مي شود. كاش كاخ نشينان حال دردمندان ما را مشاهده مي كردند ، تا به جنايات دولت جبار آمريكا دامن نزنند ! شما طبقه جوان برومند زاغه نشين ، بر آن اشخاص كاخ نشين شرافت داريد ، وشما هستيد كه اسلام را حفظ كرديد. يك موي سر اين كوخ نشينان و شهيد دادگان به همه كاخها و كاخ نشينان جهان شرف و برتري دارد. اين پايين شهريها و اين پابرهنه ها- به اصطلاح شما ! - اينها ولي نعمت ماهاهستند. اگر همراهي اين توده هاي محروم نبود ، حكومت نمي توانست برقرار باشد. اگر نبود / اين / همت اين محرومان و همت اين روستاييان و همت اين جنوب شهريها ، اگر نبود اين ، نه رژيم سابق ظلمش از بين رفته بود و نه ما درمقابل مشكلات مي توانستيم مقاومت كنيم. آنهايي تا آخر خط با ما هستند كه درد فقر و محروميت و استضعاف را چشيده باشند.

كار و كارگر

حيات يك ملت مرهون كار و كارگر است. كارگران از ارزشمندترين طبقه و سودمندترين گروه در جامعه ها هستند. چرخ عظيم جوامع بشري ، با دست تواناي كارگران در حركت و چرخش است.

روز كارگر روز دفن سلطه ابر قدرتهاست.

كشاورزى

ايران مملكتي است كه كشاورزي او بايد كشاورزي غنيي باشد. شما كشاورزان كه بزرگترين پشتيبان ملت هستيد ، بايد به كار كشاورزي خودتان ادامه بدهيد. الان مي دانيد كه ما محتاج به خارجيم راجع به مواد غذايي ، بايد خودمان اين راجبران بكنيم ، و اين به همت كشاورزان ماست. در هر كشور كارگر و كشاورز اساس آن كشور هستند ; اساس اقتصادي كشور بسته به كار كارگر و كشاورز است. كشاورزان و كارگران اساس استقلال كشورند. اصلاحات ارضي كه ما خواستارش هستيم ، كشاورز را از محصول كارش بهره مندخواهد ساخت ، و مالكاني را كه بر خلاف قوانين اسلامي عمل كرده اند مجازات خواهد كرد. جهاد كشاورزها اين است كه كشاورزي شان را تقويت كنند.

بازار و سرمايه

الان بازار كه در دست بازاريهاي به ظاهر متدين است ، به اسم اين كه حالاديگر كسي نيست كه به ما فشار بياورد و بگويد نرخ كذا ، نبايد اجحاف بكند ; با حاكم وقت است كه جلوگيري كند. اسلام نه با سرمايه داري ظالمانه و بي حساب ، و محروم كننده توده هاي تحت ستم و مظلوم موافق است ،بلكه آن را به طور جدي در كتاب و سنت محكوم مي كند ومخالف عدالت اجتماعي مي داند... و نه رژيمي مانند رژيم كمونيسم و ماركسيسم لنينيسم است كه با مالكيت فردي مخالف و قائل به اشتراك مي باشند.

بازگشت متخصصان به كشور

آغوش كشور و انقلاب ، هميشه براي پذيرفتن همه كساني كه قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ، ولي نه به قيمت طلبكاري آنان از همه اصول.

امام خمينى (ره)

اگر به من بگويند خدمتگزار ، بهتر از اين است كه بگويند رهبر ; رهبري مطرح نيست ، خدمتگزاري مطرح است ، اسلام ما را موظف كرده كه خدمت كنيم. در اسلام و پيش من رهبري مطرح نيست ، برادري مطرح است. من با مردم ايران برادر هستم ، و خود را خادم و سرباز آنان مي دانم. من از خداي تبارك و تعالي توفيق همه را مي خواهم. من از بيرون آمده ام كه خدمت به شما بكنم. من خادم شما هستم ، من خادم ملت شما هستم. من آمده ام تا پيوند خدمتگزاري خودم را به شما عزيزان عرضه كنم ، كه تاحيات دارم خدمتگزار همه هستم، خدمتگزار ملتهاي اسلامي ، خدمتگزار ملت بزرگ ايران ، خدمتگزار دانشگاهيان و روحانيان ، خدمتگزار همه قشرهاي كشور و همه قشرهاي كشورهاي اسلامي و همه مستضعفين جهان. اين جانب كه يك نفر از خدمتگزاران علماي اعلام و ملت اسلام هستم ، در مواقع خطير و براي مصالح بزرگ اسلامي ، حاضرم براي كوچكترين افراد تواضع و كوچكي كنم ، تا چه رسد به علماي و مراجع عظام - كثر الله امثالهم -. من دعاگوي همه شما هستم و خدمتگزار همه ملت. و من اميدوارم كه بتوانم اين خدمتم را تمام كنم ،. خميني دست يكايك شما را مي بوسد و به يكايك شما احترام مي گذارد و يكايك شما را رهبر خودش مي داند ،

كه بارها گفته ام من با شما يكي هستم. من آمده ام كه بزرگواري شما را حفظ كنم من آمده ام كه دشمنهاي شما را زمين بزنم. من احتياج به كمك مالي ندارم. من با شاه ، با يك قلم و چند صفحه كاغذمبارزه مي كنم ; و اگر يك وقت محتاج به كمكي باشم ملت من به من كمك خواهدكرد. پيش من مكان معيني مطرح نيست ، عمل به تكليف الهي مطرح است ، مصالح عاليه اسلام و مسلمين مطرح است. براي من مكان مطرح نيست، آنچه مطرح است مبارزه بر ضد ظلم است ; هر جابهتر اين مبارزه صورت بگيرد ، آن جا خواهم بود. من اكنون قلب خود را براي سرنيزه هاي مامورين شما حاضر كرده ام ، ولي براي قبول زورگوييها و خضوع در مقابل جبارهاي شما حاضر نخواهم كرد. من براي چند روز زندگي با عار و ننگ ارزشي قائل نيستم. خميني را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد كرد. اگر خميني هم با شما سازش كند ، ملت اسلام با شما سازش نمي كند. ملت ايران بايد بداند كه من در كنار آنان ، تا آخرين نفس براي حفظ قوانين اسلام و مصالح مملكت به مبارزه خود ادامه مي دهم. خدا مي داند كه شخصا براي خود ذره اي مصونيت و حق و امتياز قائل نيستم ; اگرتخلفي از من هم سر زد ، مهياي مؤاخذه ام. اميدوارم كه خميني از راه مستقيم اسلام ، كه مبارزه با قدرتهاي ستمگر است هيچ گاه منحرف نشود. آنهايي كه شناخته اند ،مي دانند كه من آني كه بايد انجام بدهم تحت تاثيرواقع

نمي شوم ، انجام مي دهم. من بارها اعلام كرده ام كه با هيچ كس ، در هر مرتبه اي كه باشد عقد اخوت نبسته ام ; چهارچوب دوستي من ، در درستي راه هر فرد نهفته است. من اعلام مي كنم كه هر كس به من نسبت بدهد مطلبي را كه بر خلاف دستورات اسلامي است ، دروغ گفته است. اگر من يك وقتي ديدم كه مصلحت اسلام اقتضا مي كند كه يك حرفي بزنم ،مي زنم و دنبالش راه مي افتم، و از هيچ چيز نمي ترسم - بحمد الله تعالي - ; والله تا حالا نترسيده ام ،آن روز هم كه مي بردنم ، آنها مي ترسيدند ، من آنها راتسلي مي دادم كه نترسيد. من از آن آدمها نيستم كه يك حكمي اگر كردم ، بنشينم چرت بزنم كه اين حكم خودش برود ; من راه مي افتم دنبالش. من پاپ نيستم كه فقط روزهاي يك شنبه مراسمي انجام دهم ، و بقيه اوقات براي خودم سلطاني باشم و به امور ديگر كاري نداشته باشم. من دست از كار خودم برداشتم كه طلبگي بود و آمدم اين جا ، براي اين كه ما يك حكومت صالح نداشتيم ، و يك قدرت صالحه در كار نبود. من دست برادري دراز مي كنم به تمام ملتهاي اسلام ، به تمام مسلمين دنيا ، درشرق و غرب عالم هر چه مسلم هستند. من دست عموم ملت اسلام و آزاديخواهان جهان را ، در راه قطع ريشه استعمار واستعمارگران ، استقلال ممالك اسلامي و گسستن زنجيره هاي اسارت ، مي فشارم. من دست و بازوي

همه عزيزاني كه در سراسر جهان كوله بار مبارزه را بر دوش گرفته اند ، و عزم جهاد در راه خدا و اعتلاي عزت مسلمين را نموده اند ، مي بوسم و سلام و درودهاي خالصانه خود را به همه غنچه هاي آزادي و كمال نثار مي كنم. من در اين آخر عمر ، متواضعانه دست خود را به طرف تمام گروههايي كه براي برپايي اسلام و احكام آن ، كه تنها راه سعادت و ضامن استقلال وآزادي ايران از استعمار نو و كهنه است ، كوشش و فداكاري مي كنند دراز مي كنم و از همه استمداد مي نمايم. اين جانب با تمام طاقت ، در حصول وحدت همه اقشار ملت مسلمان كوشش كرده و مي كنم. من به شما ملت ايران سفارش مي كنم كه اگر در روزنامه اي ، در مطبوعاتي ، درجاي ديگري به من سب بكنند، فحش بدهند ، كسي حق ندارد كه يك كلمه بگويد. من تحريم كردم بر شما جوابگويي را ; براي اين كه توطئه است ، توطئه ها را باسكوت خنثي كنيد ; و اگر چنانچه توطئه زياد شد با مشت خنثي مي كنيم. من گرچه فرزند عزيزي را كه پاره تنم بود از دست دادم ، لكن مفتخرم كه چنين فرزندان فداكاري در اسلام وجود داشت و دارد. من همواره به خلوص و صفاي بسيجيان غبطه مي خورم ، و از خدا مي خواهم تا بابسيجيان محشورم گرداند ، چرا كه در اين دنيا افتخارم اين است كه خودبسيجي ام. خون و جان ناقابل خويش را براي اداي واجب حق و فريضه دفاع از مسلمانان

آماده نموده ام ، و در انتظار فوز عظيم شهادتم. من وقتي مطالعه روحيه مردان و زنان جوان از دست داده را مي كنم كه شجاعانه در مقابل مصائب ايستادگي كرده و مي كنند ، براي خود احساس شرمندگي مي كنم. هم برادرهاي ما و هم خواهرهاي ما ، همه سربازهاي اسلام هستيم. و من اميدوارم كه در آن كتابي كه بناست اسم سربازها را بنويسند ، اسم ماها را هم به نام سرباز بنويسند. من اميدوارم به فوز احدي الحسينين نايل شوم ، يا پيشرفت مقصود و اقامه يا شهادت در راه آن كه راه حق است. عدل و حق ، قدرتها و ابرقدرتها و نوكران آنان مطمئن باشند كه اگر خميني يكي و تنها هم بماند ، به راه خدا كه راه مبارزه با كفر و ظلم و شكر و بت پرستي است ادامه مي دهد ، و به ياري خدا در كنار بسيجيان جهان اسلام ، اين پابرهنه هاي مغضوب ديكتاتورها ، خواب راحت را از ديدگان جهانخواران و سرسپردگاني كه بر ستم وظلم خويش اصرار مي نمايند سلب خواهد كرد. هيهات كه خميني در برابر تجاوز ديوسيرتان و مشركان و كافران به حريم قرآن كريم و عترت رسول خدا و امت محمد - صلي الله عليه و آله - و پيروان ابراهيم حنيف ، ساكت و آرام بماند ، و يا نظاره گر صحنه هاي ذلت و حقارت مسلمانان باشد. نهضت ما قائم به شخص نيست ، نهضت ما همگاني است ، همه ملت رهبرند ،همه بيدار شده اند.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109