یورش به خانه وحی! : نقدی بر کتاب افسانه شهادت فاطمه زهرا علیهاالسلام

مشخصات کتاب

عنوان و نام پدیدآور : یورش به خانه وحی!/ مولف گروه معارف و تحقیقات اسلامی

مشخصات نشر : قم: مدرسه امام علی بن ابی طالب(ع)، 1380.

مشخصات ظاهری : 23 ص؛ 12 x20س م

شابک : 964-6632-73-41500ریال ؛ 964-6632-73-41500ریال ؛ 964-6632-73-41500ریال ؛ 964-6632-73-41500ریال

وضعیت فهرست نویسی : فهرستنویسی قبلی

یادداشت : این کتاب نقدی است بر مقاله "افسانه شهادت فاطمه زهرا علیهاالسلام" که در منطقه سیستان و بلوچستان منتشر شده است

یادداشت : چاپ چهارم: 1381؛ 1500 ریال

یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس

موضوع : افسانه شهادت فاطمه زهرا علیهاالسلام -- نقد و تفسیر

فاطمه زهرا(س)، 8 قبل از هجرت - 11ق. -- تعقیب و ایذاآ

فاطمه زهرا(س)، 8 قبل از هجرت - 11ق. -- نظر اهل سنت -- دفاعیه ها و ردیه ها

شناسه افزوده : حوزه علمیه قم. گروه معارف و تحقیقات اسلامی

شناسه افزوده : مدرسه الامام علی بن ابی طالب(ع)

رده بندی کنگره : BP27/2/الف 66083

رده بندی دیویی : 297/973

شماره کتابشناسی ملی : م 80-9293

ص: 1

اشاره

ص: 2

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 3

ص: 4

افسانه یا واقعیّت؟

اخیراً یک فرد ناآگاه از تاریخ صحیح اسلام در منطقۀ سیستان و بلوچستان مقاله ای دربارۀ دخت گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله نوشته و نام آن را « افسانۀ شهادت فاطمۀ زهرا علیها السلام » گذارده است. در این مقاله پس از ذکر مناقب و فضایل آن حضرت، خواسته است شهادت و بی حرمتی را که دربارۀ آن حضرت انجام گرفته، منکر شود و بعضی دیگر، در سخنرانی های خود بر آن تأکید دارند.

از آنجا که بخشی از این مقاله، تحریف روشن تاریخ اسلام است، ما را بر آن داشت که به گوشه ای از این تحریف و بیان بخشی از این حقایق بپردازیم تا ثابت شود شهادت بانوی اسلام یک واقعیّت انکارناپذیر تاریخی است و اگر آنها چنین بحثی را آغاز نکرده بودند، ما در این شرایط، آن را دنبال نمی کردیم.

ص: 5

در این نوشتار امور ذیل را پی می گیریم:

1. حضرت زهرا علیها السلام در لسان رسول خدا صلی الله علیه و آله .

2. احترام خانۀ آن حضرت در قرآن و سنت.

3. هتک حرمت خانۀ آن حضرت.

به امید آنکه با تشریح این نقاط سه گانه، نویسندۀ مقاله، در برابر حقیقت سر تسلیم فرود آورد. و از نوشتۀ خود نادم و پشیمان گردد و به جبران کار خود بپردازد.

این نکته حائز اهمیت است که تمام مطالب این نوشتار از منابع معروف اهل سنّت گرفته شده است.

1. حضرت زهرا علیها السلام در لسان رسول خدا صلی الله علیه و آله

دخت گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله از مقام والایی برخوردار بود. سخنان رسول گرامی صلی الله علیه و آله در حقّ دخترش حاکی از عصمت و پیراستگی او از گناه است، آنجا که دربارۀ او می فرماید:« فاطِمَهُ بَضْعَهٌ مِنّی فَمَنْ أَغْضَبَها أَغْضَبَنی (1)؛ فاطمه پارۀ تن من است، هر کس او را به خشم آورد مرا خشمگین کرده است». ناگفته پیداست که خشم رسول خدا صلی الله علیه و آله مایۀ اذیت و ناراحتی اوست و

ص: 6


1- . فتح الباری در شرح صحیح بخاری، ج 7، ص 84 و نیز بخاری این حدیث را در بخش علامات نبوّت، ج 6، ص 491، و در اواخر مغازی، ج 8، ص 110 آورده است.

سزای چنان شخصی در قرآن کریم چنین بیان شده است:

« «وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ» (1)؛ آنان که رسول خدا را آزار دهند، برای آنان عذاب دردناکی است».

چه دلیلی استوارتر بر فضیلت و عصمت او که در حدیث دیگری رضای وی در گفتار پیامبر صلی الله علیه و آله مایۀ رضای خدا، و خشم او مایۀ خشم خدا معرّفی گردیده است، می فرماید:

« یا فاطِمَهُ إِنَّ اللّهَ یَغْضِبُ لِغَضَبِکِ وَ یَرْضی لِرِضاکِ (2)؛ دخترم فاطمه! خدا با خشم تو خشمگین،وبا خشنودی تو، خشنود می شود».

به سبب داشتن چنین مقامی والا، او سرور زنان جهان است، و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حق او چنین فرموده:

« یا فاطِمَهُ! أَلا تَرْضٖینَ أنْ تَکُونَ سَیِّدَهَ نِساءِ الْعالَمیٖنَ، وَ سَیِّدَهَ نِساءِ هذِهِ الاُمَّهِ وَ سَیِّدَهَ نِساءِ الْمُوْمِنیٖنَ (3)؛ دخترم فاطمه! آیا به این کرامتی که خدا به تو داده راضی نمی شوی که تو، سرور زنان جهان و سرور زنان این امّت و سرور زنان با ایمان باشی». .

ص: 7


1- سوره توبه ، آیۀ 61 .
2- مستدرک الحاکم : 154/3 ؛ مجمع الزوائد : 203/9 و حاکم در کتاب مستدرک احادیثی می آورد که جامع شرایطی باشند که بخاری و مسلم در صحت حدیث ، آنها را لازم دانسته اند.
3- مستدرک الحاکم : 156/3 .

2. احترام خانۀ آن حضرت در قرآن و سنّت

محدّثان یادآور می شوند، هنگامی که آیۀ مبارکۀ «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ» (1) بر پیامبر نازل شد، پیامبر صلی الله علیه و آله این آیه را در مسجد تلاوت کرد،دراین هنگام شخصی برخاست و گفت:

ای رسول گرامی! مقصود از این بیوت با این اهمیّت کدام است؟

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: خانه های پیامبران!

ابوبکر برخاست، درحالی که به خانۀ علی و فاطمه علیهما السلام اشاره می کرد، گفت:

آیا این خانه از همان خانه هاست؟

پیامبر صلی الله علیه و آله در پاسخ فرمود:

بلی از برجسته ترین آنهاست. (2)پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله مدت نه ماه به در خانۀ دخترش می آمد، بر او و همسر عزیزش سلام می کرد (3) و این آیه را می خواند: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً». (4)

ص: 8


1- نور، آیۀ 36. (نور خدا) در خانه هایی است که خدا رخصت داده که قدر و منزلت آنان رفعت یابد و نامش در آنها یاد شود.
2- قرأ رسول اللّه هذه الآیه «فی بُیُوتِ أَذِنَ اللّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیٖها اسْمُهُ» فقام إلَیْهِ رَجُلٌ: فَقالَ: أَیُّ بُیُوتٍ هذِهِ یا رَسُولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله ؟ قالَ: بُیُوتُ الأنْبِیاءِ، فَقامَ إِلَیْهِ أَبُوبَکْرُ، فَقالَ یا رَسُولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله : أَهذَا الْبَیْتُ مِنْها، - مُشیٖراً إلی بَیْتِ عَلِیٍّ وَ فاطِمَهَ علیهما السلام - قالَ: نَعَمْ، مِنْ أَفاضِلِها (در المنثور، ج 6، ص 203؛ تفسیر سورۀ نور، روح المعانی، ج 18، ص 174).
3- درالمنثور، ج 6، ص 606 .
4- احزاب، آیۀ 33 .

خانه ای که مرکز نور الهی است و خدا به ترفیع آن امر فرموده از احترام بسیار بالایی برخوردار است.

آری! خانه ای که اصحاب کسا را در بر می گیرد و خدا از آن با جلالت و عظمت یاد می کند، باید مورد احترام قاطبۀ مسلمانان باشد.

اکنون باید دید پس از درگذشت پیامبر صلی الله علیه و آله تا چه اندازه حرمت این خانه ملحوظ گشت؟ چگونه احترام آن خانه را شکستند، و خودشان صریحاً به آن اعتراف دارند؟ این حرمت شکنان چه کسانی بودند، و هدفشان چه بود؟

3. هتک حرمت خانۀ آن حضرت!

اشاره

با این همه سفارشهای مؤکّد، متأسفانه برخی حرمت آن را نادیده گرفته، و به هتک آن پرداختند، و این مسئله ای نیست که بتوان آن را پرده پوشی کرد.

در این مورد نصوصی را از کتب اهل سنّت نقل می کنیم، تا روشن شود مسئلۀ هتک حرمت خانۀ زهرا علیها السلام و رویدادهای بعدی، امری تاریخی و مسلّم است؛ نه یک افسانه! و با اینکه در عصر خلفا سخت گیری فوق العاده ای نسبت به نگارش فضایل و مناقب اهل بیت علیهم السلام در کار بود ولی به حکم اینکه «حقیقت شیء

ص: 9

نگهبان آن است» این حقیقت به طور زنده در کتابهای تاریخی و حدیثی محفوظ مانده است. در نقل مدارک، ترتیب زمانی را از قرنهای نخستین در نظر می گیریم، تا برسد به نویسندگان عصر حاضر.

الف) ابن ابی شیبه، محدّث معروف اهل سنّت، در کتاب «المصنّف»

ابوبکر ابن ابی شیبه (159-235) مؤلف کتاب المصنّف به سندی صحیح چنین نقل می کند:

« إِنَّهُ حیٖنَ بُویِعَ لِأبی بَکْرٍ بَعْدَ رَسُولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله کانَ عَلیٌّ وَ الزُّبَیْرُ یَدْخُلانِ عَلی فاطِمَهَ بِنْتِ رَسُولِ اللّه، فَیُشاوِرُونَها وَ یَرْتَجِعُونَ فی أَمْرِهِمْ. فَلَمّا بَلَغَ ذلِکَ عُمَرُ بنُ الْخَطّابِ خَرَجَ وَ دَخَلَ عَلی فاطِمَهَ، فَقالَ:

یا بِنْتَ رَسُولِ اللّه صلی الله علیه و آله وَ اللّهِ ما أَحَدٌ أَحَبَّ إِلَیْنا مِنْ أَبِیٖکِ وَ ما مِنْ أَحَدٍ أَحَّبَ إِلَیْنا بَعْدَ أَبیٖکِ مِنْکِ، وَ أیْمُ اللّهِ ما ذاکَ بِمانِعی إِنِ اجْتَمَعَ هؤلاءِ النَّفَرُ عِنْدَکِ أَنْ أَمرْتُهُمْ أَنْ یُحْرَقَ عَلَیْهِمُ الْبَیْتَ.

قالَ: فَلَمّا خَرَجَ عُمَرُ جاؤُوها، فَقالَتْ: تَعْلَمُونَ أنَّ عَمَرَ قَدْ جاءَنی، وَقَدْ حَلَفَ بِاللّهِ لَئِنْ عُدْتُم لَیَحرِقَنَّ عَلَیْکُمُ الْبَیْتَ، وَ أیْمُ اللّهِ لَیْمِضَیَّن لِما حَلَفَ عَلَیْهِ.

هنگامی که مردم با ابی بکر بیعت کردند، علی و زبیر در خانۀ فاطمه به گفتگو و مشاوره می پرداختند، و این مطلب به عمر بن

ص: 10

خطّاب رسید. او به خانۀ فاطمه آمد، و گفت: ای دختر رسول خدا، محبوب ترین فرد برای ما پدر تو و بعد از پدرت تو هستی؛ ولی سوگند به خدا این محبّت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانۀ تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آنها بسوزانند.

این جمله را گفت و بیرون رفت، وقتی علی علیه السلام و زبیر به خانه بازگشتند، دخت گرامی پیامبر به علی علیه السلام و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را هنگامی که شما در آن هستید آتش می زنم، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام می دهد!». (1)

تکرار می کنیم که این رویداد در کتاب المصنّف با سند صحیح نقل شده است.

ب) بلاذری،محدّث بزرگ دیگر اهل سنّت،درکتاب«انساب الاشراف»

احمد بن یحیی بن جابر بلاذری (م 270) نویسندۀ معروف و صاحب تاریخ بزرگ، این رویداد تاریخی را در کتاب انساب الاشراف بدین نحو نقل می کند:

« إِنَّ أَبابَکرٍ أَرْسَلَ إلی عَلیٍّ یُریٖدُ الْبَیْعَهَ فَلَمْ یُبایِعْ، فَجاءَ عُمَرُ وَ مَعَهُ فَتیٖلهٌ! فَلَقیَِتْهُ فاطِمَهُ عَلَی الْبابِ.

ص: 11


1- . مصنف ابن ابی شیبه، ج 8، ص 572، کتاب المغازی.

فَقالَتْ فاطِمَهُ: یَابْنَ الْخَطّاب، أَتَراکَ مُحْرِقاً عَلیَّ بابی؟ قالَ: نَعَمْ، وَذلِکَ أَقْوی فیٖما جاءَ بِهِ ابُوکِ.... (1)

ابوبکر به دنبال علی علیه السلام فرستاد تا بیعت کند؛ ولی علی علیه السلام از بیعت امتناع ورزید. سپس عمر همراه با فتیله (آتش زا) حرکت کرد، و با فاطمه در مقابل باب خانه روبه رو شد، فاطمه گفت: ای فرزند خطّاب، می بینم درصدد سوزاندن خانۀ من هستی؟! عمر گفت:

بلی، این کار کمک به چیزی است که پدرت برای آن مبعوث شده است!».

ج) ابن قتیبه و کتاب «الإمامه و السیاسه»

مورّخ شهیر عبداللّه بن مسلم بن قتیبه دینوری (212-276) از پیشوایان ادب، نویسندگان پرکار حوزۀ تاریخ اسلامی و مؤلف کتاب تأویل مختلف الحدیث، و ادب الکاتب و... است. (2) وی در کتاب الامامه و السیاسه چنین می نویسد:

« إنّ أبابَکْرٍ(رض) تَفَقَّدَ قَوْماً تَخَلَّفُوا عَنْ بَیْعَتِهِ عِنْدَ عَلیّ کَرَّمَ اللّهُ وَجْهَهُ فَبَعَثَ إِلَیْهِمْ عُمَرُ فَجاءَ فَناداهُمْ وَ هُمْ فی دارِ عَلیٍّ، فَأَبَوْا أَنْ یَخْرُجُوا فَدَعا بِالْحَطَبِ وَ قالَ: وَالَّذی نَفْسُ عُمَرَ بِیَدِهِ لَتَخْرُجَنَّ أَوْ

ص: 12


1- . انساب الأشراف، ج 1، ص 586، چاپ دار معارف، قاهره.
2- . الاعلام زرکلی، ج 4، ص 137 .

لأَحْرَقَنَّها عَلی مَنْ فیٖها، فَقیٖلَ لَهُ: یا أبا حَفصٍ إِنَّ فیٖها فاطِمَهَ فَقالَ، وَإِنْ! (1)

ابوبکر از کسانی که از بیعت با او سر برتافتند و در خانۀ علی گردآمده بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد، او به درِ خانۀ علی علیه السلام آمد و همگان را صدا زد که بیرون بیایند و آنان از خروج ازخانه امتناع ورزیدند در این موقع عمر هیزم طلبید و گفت: به خدایی که جان عمر در دست اوست بیرون بیایید یا خانه را با شما آتش می زنم. مردی به عمر گفت: ای اباحفص (کنیۀ عمر) در این خانه، فاطمه، دختر پیامبر است، گفت : باشد!».

ابن قتیبه دنبالۀ این داستان را سوزناک تر و دردناک تر نوشته است، او می گوید:

« ثُمَّ قامَ عَمُرُ فَمَشی مَعَهُ جَماعَهٌ حَتّی أَتَوْا فاطِمَهَ فَدقُّوا الْبابَ فَلَمّا سَمِعَتْ أصْواتَهُم نادَتْ بِأَعْلی صَوْتِها یا أَبَتاهُ یا رَسُولَ اللّه ماذا لَقیٖنا بَعْدَکَ مِنْ ابنِ الْخَطّابِ وَ ابنِ أبیٖ الْقُحافه فَلَمّا سَمِعَ الْقَوْمُ صَوْتَها وَ بُکائَها انْصَرَفُوا وَ بَقِیَ عُمَرُ وَ مَعَهُ قَوْمٌ فَأَخْرَجُوا عَلَیّاً فَمَضَوْا بِهِ إلی أبی بَکْرٍ فَقالُوا لَهُ بایِعْ، فَقالَ: إنْ أَنَا لَمْ أَفْعَلْ فَمَه؟ فَقالُوا: إِذاً وَاللّهِ الَّذی لا إلهَ إِلّا هُوَ نَضْرِبُ عُنُقَکَ...! (2)

عمر همراه گروهی به در خانۀ فاطمه آمدند، درِ خانه را زدند، .

ص: 13


1- . الامامه و السیاسه ابن قتیبه، ص 12، چاپ مکتبه تجاریه کبری، مصر.
2- . همان مدرک، ص 13 .

هنگامی که فاطمه صدای آنان را شنید، با صدای بلند گفت: ای رسول خدا پس از تو چه مصیبتهایی به ما از فرزند خطاب و فرزند ابی قحافه رسید، افرادی که همراه عمر بودند هنگامی که صدای زهرا و گریۀ او را شنیدند برگشتند؛ ولی عمر با گروهی باقی ماند و علی را از خانه بیرون آوردند، نزد ابی بکر بردند و به او گفتند: بیعت کن، علی علیه السلام گفت: اگر بیعت نکنم چه می شود؟ گفتند: به خدایی که جز او خدایی نیست، گردن تو را می زنیم...».

این بخش از تاریخ برای علاقه مندان به شیخین قطعاً بسیار سنگین و ناگوار است، لذا برخی در صدد بر آمدند در نسبت کتاب به ابن قتیبه تردید کنند، در حالی که ابن ابی الحدید استاد فن تاریخ، این کتاب را از آثار او می داند و پیوسته از آن مطالبی نقل می کند، متأسفانه این کتاب به سرنوشت تحریف دچار شده و بخشی از مطالب آن به هنگام چاپ حذف شده است، در حالی که همان مطالب در شرح نهج البلاغۀ ابن ابی الحدید آمده است.

زرکلی در کتاب الأعلام این کتاب را از آثار ابن قتیبه می داند و می افزاید: برخی از علما در این نسبت نظری دارند؛ یعنی شک و تردید را به دیگران نسبت می دهد؛ نه به خویش. (1) الیاس سرکیس نیز این کتاب را از آثار ابن قتیبه می شمارد. (2)ت)

ص: 14


1- . معجم المطبوعات العربیه، ج 1، ص 212 .
2- . الاعلام زرکلی، ج 4، ص 137 (چاپ دارالعلم للملایین، بیروت)

د) طبری و تاریخ او

مورّخ معروف محمد بن جریر طبری (م310) در تاریخ خود رویداد هتک حرمت خانۀ وحی را چنین بیان می کند:

« أتی عُمَرُ بنُ الْخَطّابِ مَنْزِلَ عَلیٍّ وَ فیٖهِ طَلْحَهٌ وَ الزُّبَیْرُ وَ رِجالٌ مِنَ الْمُهاجِرِیٖنَ، فَقالَ وَاللّهِ لَأَحْرِقَنَّ عَلَیْکُمْ أَوْ لَتَخْرُجَنَّ إلی الْبَیْعَهِ، فَخَرَج عَلَیْهِ الزُّبیرُ مُصْلِتاً بِالسَّیْفِ فَعَثَرَ فَسَقَطَ السَّیْفُ مِنْ یَدِهِ، فَوَثَبُوا عَلَیْهِ فَأَخَذُوهُ. (1)

عمر بن خطّاب به خانۀ علی آمد در حالی که طلحه و زبیر و گروهی از مهاجران در آنجا گرد آمده بودند. وی رو به آنان کرد و گفت: به خدا سوگند خانه را به آتش می کشم مگر اینکه برای بیعت بیرون بیایید. زبیر از خانه بیرون آمد در حالی که شمشیر کشیده بود، ناگهان پای او لغزید، شمشیر از دستش افتاد و دیگران بر او هجوم آوردند و او را گرفتند».

این بخش از تاریخ حاکی از آن است که اخذ بیعت برای خلیفه با تهدید و ارعاب صورت می پذیرفت امّا اینکه این گونه بیعت چه ارزشی دارد؟ قضاوت آن با خوانندگان است.

ه) ابن عبد ربّه و کتاب «العقد الفرید»

اشاره

شهاب الدین احمد معروف به ابن عبد ربه اندلسی مؤلف کتاب

ص: 15


1- . تاریخ طبری، ج 2، ص 443، چاپ بیروت.

العقد الفرید (م463) در کتاب خود بحثی مشروح دربارۀ تاریخ سقیفه آورده است. وی تحت عنوان کسانی که از بیعت ابی بکر تخلف جستند، می نویسد:

« فَأمّا عَلیٌّ وَ الْعَبّاسُ وَ الزُّبَیرُ فَقَعَدُوا فِی بَیْتِ فاطِمَهَ حَتّی بَعَثَ إِلَیْهِمْ أَبُوبَکْرُ، عُمَرَ بْنَ الْخَطّابِ لِیُخْرِجَهُمْ مِنْ بَیْتِ فاطِمَهَ وَ قالَ لَهُ: إنْ أَبَوْا فَقاتِلْهُمْ، فَأَقْبَلَ بِقَبَسٍ مِنْ نارٍ أَنْ یُضرِمَ عَلَیْهِمُ الدّارَ، فَلَقِیَتْهُ فاطِمَهُ فَقالَ: یا ابْنَ الْخَطّابِ أَجِئْتَ لِتَحْرِقَ دارَنا؟! قالَ: نِعَمْ، أوْ تَدْخُلُوا فیٖما دَخَلَتْ فیٖهِ الأُمَّهُ!. (1)

علی و عباس و زبیر در خانۀ فاطمه نشسته بودند که ابوبکر، عمر بن خطّاب را فرستاد تا آنان را از خانۀ فاطمه بیرون کند و به او گفت : اگر بیرون نیامدند، با آنان نبرد کن! عمر بن خطّاب با مقداری آتش به سوی خانۀ فاطمه رهسپار شد تا خانه را بسوزاند، ناگاه با فاطمه روبه رو شد. دختر پیامبر گفت: ای فرزند خطّاب آمده ای خانۀ ما را بسوزانی؟ او در پاسخ گفت: بلی مگر اینکه در آنچه امّت وارد شدند، شما نیز وارد شوید!».

تا اینجا بخشی که در آن تصریح به تصمیم به هتک حرمت شده است پایان پذیرفت، اکنون به بخش دوم که حاکی از جامۀ عمل پوشاندن به این نیّت شوم است، می پردازیم! مبادا تصور شود کهل.

ص: 16


1- . عقد الفرید، ج 4، ص 93، چاپ مکتبه هلال.

قصد آنها تنها ارعاب و تهدید بود تا علی علیه السلام و یارانش را مجبور به بیعت کنند، و هدف عملی ساختن چنین تهدیدی را نداشتند.

یورش انجام گرفت!

تا اینجا سخنان آن گروه که فقط به سوء نیّت خلیفه و یاران او اشاره کرده اند به پایان رسید. گروهی که نخواستند و یا نتوانستند دنبالۀ فاجعه را به طور روشن منعکس کنند، در حالی که برخی دیگر به اصل فاجعه؛ یعنی یورش به خانه و... اشاره نموده اند و اینک مدارک یورش و هتک حرمت به خانۀ حضرت فاطمه علیها السلام (در این بخش نیز در نقل مصادر، غالباً ترتیب زمانی را در نظر می گیریم):

و) ابوعبید و کتاب «الاموال»

ابوعبید، قاسم بن سلام (م 224) در کتاب الأموال که مورد اعتماد فقهای اهل سنّت است، می نویسد:

«عبدالرّحمن بن عوف می گوید: در بیماری ابوبکر برای عیادتش به خانۀ او رفتم. پس از گفتگوی زیاد گفت: ای کاش سه چیز را که انجام داده ام، انجام نمی دادم، ای کاش سه چیز را که انجام نداده ام، انجام می دادم. همچنین آرزو می کنم سه چیز را از پیامبر

ص: 17

سؤال می کردم؛ یکی از آن سه چیزی که انجام داده ام و آرزو می کنم ای کاش انجام نمی دادم این است که: « وَدَدْتُ أنّی لَمْ أکْشِفْ بَیْتَ فاطِمَهَ وَ تَرَکْتُهُ وَ إنْ أُغْلِقَ عَلَی الْحَرْبِ ؛ ای کاش پردۀ حرمت خانۀ فاطمه را نمی گشودم و آن را به حال خود وامی گذاشتم، هر چند برای جنگ بسته شده بود». (1)

ابوعبید هنگامی که به اینجا می رسد به جای جملۀ : «لم أکشف بیت فاطمه و ترکته...» می گوید: «کذا و کذا» و اضافه می کند که من مایل به ذکر آن نیستم!

ابوعبید، هر چند روی تعصّب مذهبی یا علّت دیگر از نقل حقیقت سر برتافته؛ ولی محقّقان کتاب الأموال در پاورقی می گویند: جمله های حذف شده در کتاب میزان الاعتدال - به نحوی که بیان گردید - وارد شده است، افزون بر آن، طبرانی در معجم خود و ابن عبد ربّه در عقد الفرید و افراد دیگر جمله های حذف شده را آورده اند. (دقت کنید!)

ز) طبرانی و «معجم الکبیر»

ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانی (260-360) که ذهبی در

ص: 18


1- . الأموال، پاورقی 4، چاپ نشر کلیات ازهریه، نیز ص 144، چاپ بیروت. ابن عبد ربّه در عقد الفرید، ج 4، ص 93 نیز آن را نقل کرده است، چنان که خواهد آمد.

میزان الاعتدال وی را معتبر می داند. (1) در کتاب المعجم الکبیر که کراراً چاپ شده، آنجا که دربارۀ ابوبکر و خطبه ها و وفات او سخن می گوید، یادآور می شود:

ابوبکر به هنگام مرگ، اموری را تمنا کرد و گفت: ای کاش سه چیز را انجام نمی دادم، سه چیز را انجام می دادم و سه چیز را از رسول خدا سؤال می کردم: « أمّا الثَّلاثُ اللاّئیٖ وَدَدْتُ أنّیٖ لَمْ أَفْعَلْهُنَّ، فَوَدَدْتُ أنّی لَمْ أَکُنْ أکْشِفَ بَیْتَ فاطِمَهَ وَ تَرَکْتُهُ ...؛ آن سه چیزی که آرزو می کنم که ای کاش انجام نمی دادم، آرزو می کنم ای کاش حرمت خانۀ فاطمه را هتک نمی کردم و آن را به حال خود واگذار می کردم!». (2)

این تعبیرات به خوبی نشان می دهد که تهدیدهای عمر عملی شد و درِ خانه را به زور (یا با آتش زدن) گشودند.

ح) باز هم ابن عبد ربّه و «عقد الفرید»

ابن عبد ربّه اندلسی مؤلف کتاب العقد الفرید (م463) در کتاب خود از عبدالرحمن بن عوف نقل می کند:

«من در بیماری ابی بکر بر او وارد شدم تا از او عیادت کنم، او

ص: 19


1- . میزان الاعتدال، ج 2، ص 195 .
2- . معجم الکبیر طبرانی، ج 1، ص 62، ح 34، تحقیق حمدی عبدالمجید سلفی.

گفت: آرزو می کنم که ای کاش سه چیز را انجام نمی دادم و یکی از آن سه چیز این است: « وَدَدْتُ أنّی لَمْ أکْشِفُ بَیْتَ فاطِمَهَ عَنْ شیءٍ وَإنْ کانُوا أَغْلَقُوهُ عَلَی الْحَرْبِ ؛ ای کاش خانۀ فاطمه را نمی گشودم، هر چند آنان برای نبرد درِ خانه را بسته بودند». (1)

در بحثهای آینده نیز اسامی و عبارات شخصیتهای دیگری که این بخش از گفتار خلیفه را نقل کرده اند، خواهد آمد.

ط) سخن نظّام در کتاب «الوافی بالوفیات»

ابراهیم بن سیار نظّام معتزلی (160-231) که به دلیل زیبایی کلامش در نظم ونثر به نظّام معروف شده است در کتابهای متعددی، واقعۀ بعد از حضور در خانۀ فاطمه علیها السلام را نقل می کند. او می گوید:

« إِنَّ عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَهَ یَوْمَ الْبَیْعَهِ حَتّی ألْقَتِ الْمُحْسِنَ مِنْ بَطْنِها ؛ عمر در روز اخذ بیعت برای ابی بکر، بر شکم فاطمه زد، او فرزندی که در رحم داشت و نام او را محسن نهاده بودند، سقط کرد!». (2)

ص: 20


1- . عقد الفرید، ج 4، ص 93، چاپ مکتبه الهلال.
2- . الوافی بالوفیات، ج 6، ص 17، شمارۀ 2444؛ ملل و نحل شهرستانی، ج 1، ص 57، چاپ دارالمعرفه، بیروت. در ترجمۀ نظّام به کتاب «بحوث فی الملل والنحل»، ج 3، ص 248-255 مراجعه شود.

ی) مبرّد در کتاب «کامل»

ابن ابی الحدید می نویسد: محمد بن یزید بن عبدالاکبر بغدادی (210-285) ادیب، و نویسندۀ معروف و صاحب آثار مشهور، در کتاب الکامل، از عبدالرحمن بن عوف داستان آرزوهای خلیفه را می نویسد، و چنین یادآور می شود:

« وَدَدْتُ أنّی لَمْ أکُنْ کَشَفْتُ عَنْ بَیْتِ فاطِمَهَ وَ تَرَکْتُهُ وَ لَوْ أُغْلِقَ عَلَی الْحَرْبِ ». (1)

ک) مسعودی و «مروج الذهب»

مسعودی (م325) در مروج الذهب می نویسد: «آنگاه که ابوبکر در حال احتضار بود چنین گفت:

سه چیز انجام دادم و تمنّا می کردم که ای کاش انجام نمی دادم؛ یکی از آن سه چیز این بود: فَوَدَدْتُ أنّی لَمْ أَکُنْ فَتَّشْتُ بَیْتَ فاطِمَهَ وَ ذَکَرَ فی ذلِکَ کَلاماً کَثیٖراً! ؛ آرزو می کردم که ای کاش حرمت خانۀ زهرا را هتک نمی کردم.وی در این مورد سخن زیادی گفته است!!». (2)

مسعودی با اینکه نسبت به اهل بیت گرایشهای موافقی دارد؛ ولی اینجا از بازگویی سخن خلیفه خودداری کرده و با کنایه رد شده است. البتّه سبب را خدا می داند والبتّه بندگان خدا هم اجمالاً می دانند!

ص: 21


1- . شرح نهج البلاغۀ ابن ابی الحدید، ج 2، ص 46 و 47، چاپ مصر.
2- . مروج الذهب، ج 2، ص 301، چاپ دارالاندلس، بیروت.

ل) ذهبی و کتاب «میزان الاعتدال»

ذهبی در کتاب میزان الاعتدال از محمّد بن احمد کوفی حافظ نقل می کند که در محضر احمد بن محمّد معروف به ابن ابی دارم، محدّث کوفی (م 357)، این خبر خوانده شد:

« إنّ عُمَرَ رَفَسَ فاطِمَهَ حَتّی أسْقَطَتْ بِمُحْسِنٍ ؛ عمر لگدی بر فاطمه زد و او فرزندی که در رحم به نام محسن داشت سقط کرد!». (1)

م) عبدالفتاح عبدالمقصود و کتاب «الإمام علی»

وی هجوم به خانۀ وحی را در دو مورد از کتاب خود آورده است و ما به نقل یکی از آنها بسنده می کنیم:

«عمر گفت: وَالّذی نَفْسُ عُمَرَ بِیَدِهِ، لَیَخْرُجَنَّ أَوْ لَأحْرَقَنّها عَلی مَنْ فیٖها...! قالَتْ له طائفه خافت اللّهَ ورَعَتِ الرَّسولَ فی عقبه: یا أباحَفْصٍ، إِنَّ فیٖها فاطِمَهَ...»! فَصاحَ: لایُبالی وَ إن...! وَ اقْتَرَبَ وَ قَرَعَ الْبابَ، ثُمَّ ضَرَبَهُ وَ اقْتَحَمَهُ... وَ بَدالَهُ عَلیّ... وَ رَنَّ حیٖنَذاکَ صَوْتُ الزَّهْراءِ عِنْدَ مَدْخَلِ الدّارِ... فَإنْ هِیَ إلّاطَنیٖنَ اسْتِغاثَهٍ... (2)؛

قسم به کسی که جان عمر در دست اوست یا باید بیرون بیایید یا خانه را بر ساکنانش آتش می زنم.

ص: 22


1- . میزان الاعتدال، ج 1، ص 139، شمارۀ 552 .
2- . عبدالفتاح عبدالمقصود، علی بن ابی طالب، ج 4، ص 276-277 .

عدّه ای که از خدا می ترسیدند و پس از پیامبر صلی الله علیه و آله رعایت منزلت او را می کردند، گفتند:

ای اباحفص، فاطمه در این خانه است. بی پروا فریاد زد: باشد!.

نزدیک شد، در زد، سپس بر در کوبید و وارد خانه شد.

علی علیه السلام پیدا شد...

طنین صدای زهرا در نزدیکی مدخل خانه بلند شد... این نالۀ استغاثۀ او بود...!».

* * *

این بحث را با حدیث دیگری از مقاتل ابن عطیّه در کتاب الامامه و الخلافه پایان می دهیم (هر چند هنوز ناگفته ها بسیار است!).

او در این کتاب چنین می نویسد:

« إنّ أبابکر بَعْدَ ما أَخَذَ الْبَیْعَهَ لِنَفْسِهِ مِنَ النّاسِ بِالإرْهابِ وَ السَّیْفِ وَ الْقُوَّهِ أرْسَلَ عُمَرَ وَ قُنْفُذاً وَ جَماعَهً إلی دارِ عَلیّ ٍ وَ فاطِمَهَ علیهما السلام وَ جَمَعَ عُمَرُ الْحَطَبَ عَلی دارِ فاطِمَهَ وَ أَحْرَق بابَ الدّارِ!... (1)؛ هنگامی که ابوبکر از مردم با تهدید و شمشیر و زور بیعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتی را به سوی خانۀ علی و فاطمه علیهما السلام فرستاد. عمر هیزم جمع کرد و درِ خانه را آتش زد...».).

ص: 23


1- . الامامه و الخلافه، ص 160-161، تألیف مقاتل بن عطیه که با مقدمه ای از دکتر حامدداود استاد دانشگاه عین الشمس قاهره به چاپ رسیده (چاپ بیروت، مؤسّسۀ البلاغ).

در ذیل این روایت، تعبیرات دیگری است که قلم از بیان آن عاجز است.

نتیجه:

با این همه مدارک روشن که عموماً از منابع اهل سنّت نقل شده، باز بعضی از آنان تعبیر « افسانۀ شهادت » را به کار می برند و این حادثۀ تلخ را ساختگی می پندارند! اگر اصرار آنها بر نفی این حقایق نبود ما نیز بحث را این مقدار گسترش نمی دادیم.

امیدواریم بیان این حقایق افراد خفته را بیدار کند، تا حقایق تاریخی را در لابه لای تعصّبات پنهان نسازند و آنها را انکار نکنند.

وما علینا إلّاالبلاغ

ص: 24

درباره مركز

بسمه تعالی
هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ
آیا کسانى که مى‏دانند و کسانى که نمى‏دانند یکسانند ؟
سوره زمر/ 9
آدرس دفتر مرکزی:

اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109