احكام دختران و بانوان( مطابق با فتاواي حضرت آية اللّه العظمي بهجت)

مشخصات كتاب

سرشناسه : بهجت محمدتقي - 1294

عنوان و نام پديدآور : احكام دختران و بانوان مطابق با فتاواي بهجت به كوشش عليرضا گرم آبدشتي مشخصات نشر : قم موسسه فرهنگي انتشاراتي مشهور، 1380.

مشخصات ظاهري : 173 ص جدول شابك : 964-91609-8-1 6000ريال يادداشت : چاپ پنجم 1381؛ 6000 ريال موضوع : زنان وضع حقوقي و قوانين (فقه

شناسه افزوده : گرم آبدشتي عليرضا، 1345 - ، گردآورنده رده بندي كنگره : BP189 /ب9‮الف 27 1380

رده بندي ديويي : 297/36

شماره كتابشناسي ملي : م 80-23799

خلاصه اى از زندگى

خلاصه اى از زندگى نامه عارف ربّانى فقيهاهل بيت عليهم السّلام حضرت آية اللّه العظمى حاج شيخ محمد تقى بهجت فومنى (دامتبركاته ).

ولادت

آية اللّه العظمى بهجت ، در اواخر سال 1334 ق در خانواده اى مذهبى و تقوا پيشه ، در شهر مذهبى ((فومن )) چشم به جهان گشود. پدر ايشان ، كربلاى محمود بهجت ، از مردان مورد اعتماد شهر بود و در ضمن اشتغال به كسب و كار به حلّ و فصل امور مردم مى پرداخت .

تحصيلات

ايشان ، تحصيلات ابتدايى را در مكتب خانه فومن به پايان برد و سپس ، به تحصيل علوم دينى پرداخت . بعد از تحصيل ادبيات عرب در شهر فومن ، در سال 1348 ق براى تكميل علوم حوزوى راه هجرت را پيش گرفت . پس از چندى اقامت در قم كه چند سالى از پا گرفتن حوزه علميه قم به دست مرحوم آية اللّه حائرى (قدّس سرّه ) نگذشته بود به عراق هجرت كرد و در كربلاى معلّى اقامت نمود و حدود چهار سال علاوه بر تهذيب نفس و خودسازى ، از محضر استادان

بزرگ آن جا بهره جستند.

و در سال 1352 ق براى ادامه تحصيل به نجف اشرف تشرف حاصل كرده و سطوح عالى را در محضر آيات عظام آن جا، به پايان رساند.

جدّيت در تحصيل

معظم له در تحصيل علوم چنان جدّيت داشت و چنان به

درس مى پرداخت كه گويى غير از درس ، اشتغال ديگرى ندارد و در تاءليف كتاب سفينة البحار با مرحوم حاج شيخ عباس قمى همكارى داشته و قسمت زيادى از سفينة البحار به خط ايشان است .

ايشان در درس سطح كفايه يكى از تلامذه مرحوم آخوند خراسانى ، روزى به تقرير درس استاد اعتراض نموده و با توجه به اينكه از همه طلاب شركت كننده در درس كم سالتر بودند، در جلسه بعدى و قبل از آمدن استاد مورد اعتراض و انتقاد شديد شاگردان ديگر قرار مى گيرند، ناگهان استاد وارد شده و متوجه اعتراض شاگردان به ايشان گرديده خطاب به آنان مى فرمايند: با آقاى بهجت كارى نداشته باشيد الا ن خواهم گفت ، همه ساكت شدند.

ايشان فرمودند: ديشب كه تقريرات درس مرحوم آخوند را مطالعه مى كردم متوجه شدم كه حق با ايشان است ، پس از اين سخن از جديت و نبوغ ايشان تمجيد مى نمايند.

اساتيد معظّم له

اساتيد معظّم له ، عبارت از آيات عظام :

1 - آقاى حاج سيد ابوالحسن اصفهانى

2 - آقاى ضياء الدين عراقى

3 - ميرزاى نائينى

4 - حاج شيخ محمد حسين غروى اصفهانى

5 - حاج شيخ محمد كاظم شيرازى

6 - ميرزا على آقاى قاضى تبريزى

7 - سيد حسين بادكوبه اى

8 - سيد محمد حجّت كوه كمره اى

9 - حاج آقا حسين طباطبائى بروجردى .

تدريس و تاءليفات

ايشان

بيش از پنجاه سال است كه به تدريس سطوح و خارج فقه و اصول اشتغال دارند و فضلاى گرانقدرى از محضر پر فيض ايشان بهره برده اند و اكنون از مجتهدان بزرگ ، به شمار مى آيند. استاد به واسطه شهرت گريزى غالباً در منزل تدريس كرده اند. حضرت آية اللّه تاءليفات كثيرى در فقه و اصول دارند كه ذيلاً به تعدادى از آنها اشاره مى شود:

الف ) يك دوره اصول ، ب ) حاشيه بر مكاسب شيخ انصارى رحمة اللّه عليه ج ) كتاب الطهارة شرح شرايع ، د) قريب به يك دوره صلاة ، ه) حاشيه بر ذخيرة العباد مرحوم كمپانى كه يك دوره فقه فارسى بوده حدود ده مجلد، و) حاشيه بر مناسك حج شيخ اعظم رحمة اللّه عليه

تزكيه و تعليم

ايشان ، چنان به تهذيب نفس و خودسازى و درك علماى اين فن مى پرداخت كه گويا فقط براى همين كار است و كار ديگر ندارد و در عبادت و تهجّد چنان جدى بود كه انگار فقط عابد است .

ايشان بعد از درس مرحوم آقاى شيخ محمد حسين غروى ، به حجره باز مى گشتند، و پذيراى بعضى از طلاّبى كه فهم درس آقاى اصفهانى اشكال داشتند، بودند.

و چه بسا در حجره خواب بودند و در حال خواب از ايشان مى پرسيدند، و ايشان هم مانند بيدارى جواب مى دادند، جواب كافى و شافى . و چون از خواب برمى خواستند و از قضايا و پرسشهاى در حال خواب با ايشان سخن به ميان مى آمد، ابداً اطلاع نداشتند و مى گفتند: هيچ به نظرم نمى رسد و از آنچه مى گوييد

در خاطرم چيزى نيست .

آية الله العظمى بهجت از برجسته ترين چهره هاى زاهد و وارسته زمانمان مى باشد كه حشمت ، علم و فضائل ايشان ده ها سال است در قلمروهاى گوناگون و مجامع دينى و مذهبى مطرح است ، با اين حال چنان در جاذبه معنويات قرار گرفته و حقيقت و باطن دنيا را يافته است كه ذره اى به تعلّقات و ماديّات آلوده نگشته و از هر چه رنگ تعلق گرفته آزاد است . او نه تنها چنين انديشيده و از دنيا و مظاهرش گريزان است بلكه در عمل و زندگى معيشتى نيز، در همين راستا در حركت است . زندگى ساده او در خانه اى قديمى و محقّر، در كوچه اى بن بست از كوچه پس كوچه هاى قم و مقاومت ايشان در برابر درخواستهاى مكرر علماء و مردم براى تعويض خانه ، گواهى صادق بر روح بزرگ و زاهدانه اين پير فرزانه است .

يكى از مجتهدان بزرگ ، درباره اين عارف وارسته گفته است : ((ايشان را نمى شود گفت آدم با تقوايى است ، بلكه عين تقوا و مجسمه تقوا است )).

عبادت

ارتباط استوار آية الله العظمى بهجت با خداوند متعال ، ذكرهاى پى در پى ، بجاى آوردن نوافل ، شب زنده داريهاى كم نظير ايشان بسيار درس آموز است . سالهاى سال است كه نماز جماعت ايشان از پر شورانگيزترين ، با صفاترين و روحنوازترين جماعتهاى ايران اسلامى است . در اين نماز عالمان وارسته و خداجوى ، كثيرى از طلاب انقلابى خارج از كشور، بسيجيان رزمجو و دلداده خدا، طلاب تقوى پيشه و ديگر قشرهاى مردم شركت

مى كنند. اين نماز چنان پر از معنويت است كه گاه با صداى گريه و آهنگ حزين اين پير فرزانه شكوه ويژه اى پيدا مى كند و گاه صداى گريه آية الله العظمى بهجت با گريه و ناله غم انگيز نمازگزاران همراه مى شود. در نماز ايشان روحها به پرواز مى آيد، چشمها به اشك مى نشيند، فضاى دلها بارانى مى گردد و گاه قطره هاى درشت اشك بر دامن سجاده ها مى ريزد. چنين فضاى معنوى و روح نوازى را، تا كنون در هيچ نماز جماعتى نديده ايم ، بى جهت نيست كه در مسجد ايشان ، بسيارى از اوقات جا براى نمازگزاران تنگ مى شود و عده كثيرى و حتى آنان كه مشتاقانه و به اميد كسب فيض از اين نماز پر معنويت ، از راههاى دور آمده اند مجبور به ترك مسجد مى گردند.

زيارت و توسل

كمتر كسى را مى توانيم در قم پيدا كنيم كه چون ايشان با اين سن و سال هر روز با نهايت ادب به محضر مقدس حضرت معصومه عليهاالسّلام شرفياب گرديده و با توسل عجيب و روزانه خويش به حضرت معصومه عليهاالسّلام با احترام و خضوع و خشوع در مقابل ضريح مطهر ايستاده و پس از خواندن زيارت عاشوراء مولايش اباعبدالله الحسين عليه السّلام ينگونه زندگى روزمره خويش را آغاز كند. كجا پيدا مى كنيد، كجا؟

مؤ لف كتاب انوارُ الملكوت نيز از قول آية الله حاج شيخ عباس قوچانى وصى مرحوم ميرزا على آقاى قاضى نقل مى كند كه : آية الله العظمى بهجت بسيار به مسجد سهله مى رفتند و شبها تا به صبح تنها بيتوته مى

نمودند. يك شب كه بسيار تاريك و چراغى هم در مسجد روشن نبود، در ميانه شب ، احتياج به تجديد وضو پيدا كرده و براى تطهير و وضو به ناچار بايد از مسجد بيرون رفته و در محل وضوخانه كه بيرون مسجد و در سمت شرقى آن واقع است وضو بسازند.

ناگهان مختصر خوفى در اثر عبور اين مسافت و در ظلمت محض و تنهائى در ايشان پيدا مى شود. به مجرد اين خوف يك مرتبه نورى ، همچون چراغ در پيشاپيش ايشان ( آية الله العظمى بهجت ) پديدار شده كه با ايشان حركت مى كرد.

ايشان با آن نور خارج شده تطهير كرده و وضو گرفتند و سپس به جاى خود برگشتند و در همه اين احوال آن نور در برابرشان حركت داشت ، تا وقتى كه به محل خود رسيدند و آن نور از بين رفت .

ارتباط با امام خمينى

حضرت امام رحمة اللّه عليه به ايشان عنايت خاصّى داشتند، يكى از بزرگان ، در مورد عنايت ويژه حضرت امام رحمة اللّه عليه به ايشان مى گويد: در يكى از شرفيابى هاى خبرگان رهبرى به خدمت امام راحل رحمة اللّه عليه از ايشان رهنمودى براى مسائل اخلاقى خواسته شد، حضرت امام رحمة اللّه عليه آنها را به حضرت آية اللّه العظمى بهجت حواله دادند و در جواب اظهار خبرگان كه معظم له كسى را نمى پذيرد، فرمودند: آن قدر اصرار كنيد تا بپذيرد.

يكى از شاگردان امام رحمة اللّه عليه در خاطره اى مى گويد: پس از آزادى حضرت امام رحمة اللّه عليه و ورود ايشان به قم در سال 1341 (ش ) تمام محله هاى

قم ، جشن گرفتند و منزل امام هر روز پر از جمعيت بود. حضرت آية الله العظمى بهجت نيز از كسانى بود كه هر روز به منزل امام تشريف مى آوردند و مدتى بر درِ يكى از حجرات بيت ايشان مى ايستادند، وقتى به ايشان پيشنهاد شد كه : ((شايسته نيست كه بيرون اطاق بايستند، لا اقل داخل اطاق بنشيند.))، ايشان در جواب فرمود: ((من ، بر خود واجب مى دانم كه جهت تعظيم اين شخصيت ارزنده هر روز به اينجا آمده و دقايقى بايستم و سپس باز گردم )).

ارتباط مستمر مقام رهبرى با آية الله العظمى بهجت

حضور مقام معظم رهبرى حضرت آية الله خامنه اى و مسؤ ولان نظام مقدّس جمهورى اسلامى ، در بيت ايشان و ارتباط مستمر آنان با اين فقيه ژرف انديش تاءييد مستحكمى است از خردمندى هاى سياسى و ارزش هاى معنوى آن بزرگوار.

پيشگفتار

معناى احكام

دستورهاى عملى اسلام كه وظيفه انسان ها را نسبت به كارهايى كه بايد انجام دهند و يا از آن دورى كنند، مشخص مى كند، احكام گويند.

اقسام احكام

احكامى كه وظيفه مكلّفان را معلوم مى كند، پنج قسم است :

واجب ، حرام ، مستحب ، مكروه ، مباح .

واجب : كارى است كه انجام دادن آن لازم است و ترك آن عقاب دارد، مانند نماز و روزه .

حرام : كارى است كه ترك آن لازم و انجام دادنش عقاب دارد،مانند دروغ و ظلم .

مستحب : به كارى مى گويند كه انجام دادنش بهتر است و ثواب دارد، مانند صدقه دادن .

مكروه : كارى است كه ترك آن نيكو مى باشد، ولى انجام دادنش عقاب ندارد، مانند فوت

كردن به غذا و خوردن غذاى داغ .

مباح : به كارى گويند كه انجام دادن و ترك آن مساوى است ، نه عقاب دارد و نه ثواب ، مانند راه رفتن و نشستن .

احتياط مستحب : احتياطى است غير فتواى فقيه ، و رعايت آن واجب نيست .

احتياط واجب : امرى است كه مطابق احتياط بوده ولى فقيه در آن فتوا نداده است ، در چنين مواردى مقلّد مى تواند به فتواى مجتهد ديگر كه در رتبه بعد قرار دارد (فالا علم ) عمل كند.

احوط: منطبق با احتياط.

اظهر: ظاهرتر و روشن تر، از فتواست و مقلّد بايد طبق آن عمل كند.

آغاز عبادت

بلوغ

در آغاز جوانى هر فردى تحولى بزرگ در او رخ مى دهد. قواى جسمى و روحى اش شكوفا مى شود، عشق و اميد در او موج مى زند. احساس مى كند شخصيتى پيدا كرده ، ديگر تابع اين و آن نيست . مى خواهد خودش مستقل باشد، خودش تصميم بگيرد، يعنى ديگر او ((بالغ )) شده ، ولى چه كند، نمى داند از ميان هزاران راهى كه در پيش چشمان او رخ مى نمايد كدام را انتخاب كند. مى خواهد سعادت ابدى را تحصيل كند. احساس مى كند به رهنمايى آگاه و دلسوز نياز دارد. پيك الهى را مى بيند كه با نامه اى آسمانى به سويش آمده دست او را مى بوسد و نامه اش را مى گشايد، همه چيز در آن هست ، ديگر جايى براى نگرانى باقى نمانده ، راه از چاه و حق از باطل برايش روشن شده است و به شكرانه اين كه خدا تاج عزّت بر سر او

نهاده است ((جشن تكليف )) مى گيرد، يعنى از اين به بعد ((مكلّف )) شده است و نسبت به احكام وظيفه دارد.

علائم بلوغ

بعضى پس از چند ماه كه از بلوغشان گذشته تازه متوجه مى شوند كه بالغ بوده اند و در اين مدت وظايف خود را انجام نداده اند.

تشخيص اين مساءله آسان است ولى بياييد كمى دقت كنيم ، بلوغ سه نشانه دارد اگر يكى از آنها در دختر ديده شود بالغ شده است .

1 - سن بلوغ

باز هم توجه داشته باشيم كه سن بلوغ بر اساس سال قمرى است .

سن بلوغ در دختران تمام شدن نُه سال قمرى است .

سال قمرى ده روز و هجده ساعت از سال شمسى كمتر است .

حالا بياييد 96 روز و 18 ساعت را از 9 سال شمسى كم كنيم تا سن بلوغ دختران بر اساس سال شمسى به دست آيد.

استفتاء

سن بلوغ دختر تمام شدن نُه سال قمرى است ، ولى تكاليفى كه قدرت بر انجام آن نداشته باشد، مثل روزه ، از جهت عدم قدرت ساقط است . ولى اگر مى تواند در همان رمضان بطور منفصل (مثلا يك روز در ميان ) (1) انجام دهد و به وظيفه اش عمل كند.

2 - روئيدن مو

يكى ديگر از علايم بلوغ روئيدن ((مو)) در زير شكم است .

3 - عادت ماهانه

از نشانه هاى مهم بلوغ در دختران افزايش طول قد، بزرگ شدن پستانها و لگن خاصره است و سرانجام عادت ماهانه است . همه اين نشانه ها دليل بر آن است كه دختر نوجوان قادر به توليد مثل است و عادت ماهانه پايان رشد سريع بدنى دختران را اعلام مى

دارد.

نگاهى به دوران پيش از بلوغ

وقتى انسان به حد تكليف رسيد بايد نظرى به دوران قبل از بلوغ خود بيندازد تا اگر وظيفه اى از دوران پيش از بلوغ بر عهده وى آمده آن را انجام دهد.

به چند نمونه توجه كنيد:

خمس : اگر بچه خردسالى سرمايه اى داشته باشد و از آن منافعى به دست آيد، بنابر احتياط مستحب بعد از آن كه بالغ شد بايد خمسش را بدهد.

جبران حقوق مردم : اگر بدون رضايت صاحب مال ، در مال او تصرف كند يا چيزى از اموال او را از بين ببرد و يا چيزى از اموال ديگران را بردارد، پس از آن كه بالغ شد بايد خسارتش را بپردازد و يا صاحب آن را راضى كند ( اگر ولّى شخص نابالغ صاحب مال را راضى نكرده باشد).

دختر پس از بلوغ مى تواند در اموال خود تصرف كند، ولى اگر به حدى از رشد نرسيده كه بتواند سود و زيان خود را بسنجد، هنوز حق تصرف در اموال خود را ندارد و مسؤ وليت اموال او با پدر و پدر بزرگ (پدرى ) اوست .

اجتهاد و تقليد

دين اسلام بر اساس اعتقادات صحيح و حق و دستوراتى براى انجام دادن و ترك كردن چيزهايى در زمينه هاى گوناگون ، بنا شده است .

در اعتقادات ، تقليد جايز نيست . در اعمال و دستورهاى غير اعتقادى ، امّا ضرورى دين ، هم تقليد لازم نيست ، ولى در غير ضروريات اگر شخص مجتهد باشد، يعنى ، بتواند از روى دلايل شرعى وظيفه خود را تشخيص دهد، بايد طبق نظريه خود عمل كند. در غير اين صورت ، عقل

براى او دو راه معين كرده است :

الف ) تقليد: يعنى بر طبق فتاواى مجتهدى كه واجد شرائط است ، عمل كند.

ب ) احتياط: يعنى با توجه به نظر تمامى و يا گروهى از مجتهدان ، آنچه را مطابق احتياط مى بيند، عمل كند.

چرا در مسائل دينى بايد تقليد كنيم

انسان هنگامى كه چشم به اين جهان مى گشايد چيزى نمى داند، ناچار بايد از تجارب و از اندوخته هاى علمى ديگران بهره مند شود، زيرا پيمودن راه پر پيچ و خم زندگى نياز به علم و دانش است .

اساساً زندگى روى دو پايه محكم استوار است : ((دانستن )) و ((عمل كردن ))

بر مبناى همين اصل نخستين است كه انسان زندگى را آغاز مى كند، و سپس با كمك غرايز راه و رسم زندگى را آموخته و درِ كمال و سعادت به روى او باز مى شود و آن غريزه ((تقليد)) است كه با منطق صحيح عقل و فطرت همراه است .

بر اساس همين منطق و فطرت است كه ما در زندگى روزمره براى ساختن عمارت به معمار و بنّاء، و در دوختن لباس به خياط، و هنگام بيمارى به طبيب مراجعه مى كنيم .

به هر حال عقل و فطرت ما را در هر رشته اى به كارشناس و متخصص آن ارجاع مى دهد.

همچنين بر اساس همين منطق است كه در تعليمات دينى و قوانين الهى مردم به پيروى از فقهايى كه در تشخيص احكام الهى مهارت دارند، رهنمون مى شوند، فقهايى كه ساليان طولانى با استعداد سرشار خود در راه علم و دانش قدم برداشته ، و به مقام شامخ اجتهاد رسيده اند و

مى توانند قوانين الهى را از مدارك اصلى آن استخراج و استنباط كنند در دسترس مردم قرار دهند.

فقهايى كه رهبران و راهنمايان دينى مردم هستند و از طرف پيشوايان الهى اسلام اين مقام بزرگ به آنها اعطاء شده است تا افراد را در تمام شئون دينى رهبرى كنند.

شرائط مرجع تقليد

مساءله 1 :

مجتهدى كه انسان از او تقليد مى كند بايد داراى چنين شرايطى باشد:

مرد باشد، عاقل باشد، شيعه دوازده امامى باشد، حلال زاده باشد، آزاد باشد، زنده باشد، عادل باشد، و بنابر اظهر از مجتهدان ديگر اعلم باشد و مجتهد اعلم كسى است كه در استخراج احكام (از منابع آن ) از مجتهدان ديگر استادتر باشد.

راه هاى شناخت مجتهد اعلم

مساءله 2 :

مجتهد و اعلم را از سه راه مى توان شناخت :

الف ) خود انسان يقين كند، مثل اينكه از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد

ب ) آن كه دو نفر عالم عادل كه مى توانند مجتهد و اعلم را تشخيص دهند، مجتهد بودن يا اعلم بودن كسى را تصديق كنند، به شرط آن كه دو نفر عالم عادل ديگر، با گفته آنان مخالفت نكنند،

ج ) آن كه عده اى از اهل علم كه مى توانند مجتهد و اعلم را تشخيص دهند و از گفته آنان اطمينان پيدا مى شود، مجتهد بودن يا اعلم بودن كسى را تصديق كنند. بلكه از هر راهى كه انسان ، اطمينان به اعلم بودن كسى پيدا كند، بنابر اظهر مى تواند به همان اكتفا كند.

مساءله 3 :

اگر شناختن اعلم ، مشكل باشد و انسان ، گمان به اعلم بودن كسى دارد، در صورتى كه گمان

او به حدّ اطمينان برسد، بايد از او تقليد كند، بلكه اگر اطمينان براى او حاصل نشد، ترجيح كسى كه فقط به اعلم بودن او گمان دارد يا احتمال مى دهد، بعيد نيست .

ولى بهتر اين است كه در اين صورت ، به قول كسى عمل كند كه موافق احتياط باشد. و اگر چند نفر در نظر او اعلم از ديگرانند، و با يكديگر مساوى باشند، بايد از يكى از آنان تقليد كند.

راه هاى بدست آوردن فتواى مجتهد

مساءله 4 :

راه هاى به دست آوردن فتواى مجتهد، عبارت است از:

الف ) شنيدن از خود مجتهد

ب ) شنيدن از دو نفر عادل كه فتواى مجتهد را نقل كنند

ج ) شنيدن از كسى كه مورد اطمينان ، و راستگو است

د) ديدن در رساله مجتهد در صورتى كه به درستى آن رساله اطمينان داشته باشد،بنابر احوط

مساءله 5 :

اگر مجتهد اعلم در مساءله اى فتوا دهد، كسى كه از او تقليد مى كند، نمى تواند در آن مساءله ، به فتواى مجتهد ديگر عمل كند،ولى اگر مجتهد او فتوا ندهد و بفرمايد:((احتياط آن است كه فلان طور عمل شود.)) مثلا بفرمايد: ((احتياط آن است كه در سه مرتبه تسبيحات اربعه (سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر) بگويند)) ، بايد مقلد به اين احتياط - كه احتياط واجب مى گويند- عمل كند و سه مرتبه بگويد و يا بنابر احتياط واجب ، از مجتهدى كه علم او از مجتهد اعلم كمتر و از مجتهدهاى ديگر بيشتر و يا مساوى است ، عمل كند، پس اگر او يك مرتبه گفتن را كافى بداند، مى تواند

يك مرتبه بگويد.

مساءله 6 :

اگر مجتهد اعلم بعد از آن كه در مساءله اى فتوا داده ، احتياط كند و مثلاً بفرمايد: ((ظرف نجس را اگر يك مرتبه در آب كر بشويند، پاك مى شود، اگر چه احتياط آن است كه سه مرتبه بشويند)) مقلّد او نمى تواند در آن مساءله ، به فتواى مجتهد ديگر عمل كند، بلكه بايد يا به فتوا عمل كند، يا به احتياط بعد از فتوا- كه آن را احتياط مستحب مى گويند- عمل كند.

مساءله 7 :

فقها، براى تقليد ابتدايى ، زنده بودن مجتهد را شرط مى دانند، امّا اگر مرجع تقليد انسان از دنيا رفت ، در اين كه ((آيا مى تواند بر تقليد او باقى بماند يا به مجتهد زنده مراجعه كند؟)) مورد اختلاف است . پس اگر كسى در اين مساءله ، مجتهد بود، طبق نظر خودش عمل مى كند و گر نه طبق نظر مجتهد زنده اعلم عمل مى كند.

مساءله 8 :

مسائلى را كه انسان غالباً به آنها احتياج دارد، واجب است ياد بگيرد

مساءله 9 :

اگر مكلف مدتى اعمال خود را بدون تقليد انجام دهد، در صورتى اعمال او صحيح است كه بفهمد به وظيفه واقعى خود عمل كرده است و يا عمل او با فتواى مجتهدى كه وظيفه اش تقليد از او بوده ، يا با فتواى مجتهدى كه فعلاً بايد از او تقليد كند، مطابق باشد و عباداتى را كه قبلاً انجام داده ، با قصد قربت انجام داده باشد.

استفتائات

1 - آيا باقيماندن بر تقليد ميّت ، جايز است يا نه .

بسمه تعالى

بنابراقوى جائز است ، در آنچه كه تقليد در آنها محقّق

شده است در صورت تساوى ميّت و حىّ و اظهر وجوب بقاء است در صورت اعلميّت از حىّ.

2 - آيا عدول از مجتهد حىّ به حىّ، جايز است يا نه .

بسمه تعالى

جايز است ولى احوط ترك عدول است مگر به اَعْلَم و اين احتياط در غير وقائع متعدّده غيرمرتبطه ، ترك نشود، و مانند اعلميّت و اورعيّت على الاظهر.

نجاسات

نجاسات ده چيز است :

1 : بول

2 : غائط (مدفوع )

3 : منى

4 : مردار

5 : خون

6 : سگ

7 : خوك

8 : كافر

9 : شراب

10 : فقاع

مساءله 10 :

بول و غائط انسان و هر حيوان حرام گوشتى كه خون جهنده دارد، يعنى ،اگر رگ آن را ببرند، خون از آن جستن مى كند، نجس است . فضله حيوانات كوچك ، مثل پشه و مگس كه گوشت ندارند، پاك است .

مساءله 11 :

فضله پرندگان حرام گوشت ، نجس است و فضله خفاش ، بنابر احتياط نجس است .

مساءله 12 :

خون انسان و هر حيوانى كه خون جهنده دارد، نجس است ، ولى خون حيوانى كه مانند ماهى و پشه ، خون جهنده ندارد پاك مى باشد.

مساءله 13 :

خونى كه از لاى دندان ها مى آيد، اگر به واسطه مخلوط شدن با آب دهان از بين برود، پاك است .

مساءله 14 :

خونى كه به واسطه كوبيده شدن ، زير ناخن يا زير پوست مى ميرد، اگر طورى شود كه ديگر به آن خون نگويند پاك است و اگر به آن خون مى گويند، نجس است .

مساءله 15 :

اگر موقع جوشيدن غذا، ذرّه اى خون در آن يافتند، تمام غذا و ظرف آن نجس مى شود جوشيدن و حرارت

و آتش پاك كننده آن نيست .

مساءله 16 :

سگ و خوكى كه در خشكى زندگى مى كنند، همه اجزاى آنها حتى مو و استخوان و پنجه و ناخن و رطوبت آنها نجس است ، ولى سگ و خوك دريايى پاك است .

مساءله 17 :

كسى كه منكر خداست يا براى خدا شريك قائل است يا پيامبرى حضرت خاتم الانبياء صلّى اللّه عليه و آله را قبول ندارد و نيز كسى كه ايمان به خدا و پيامبرصلّى اللّه عليه و آله نداشته باشد، كافر و نجس مى باشد و نيز كسى كه يكى از ضروريات دين اسلام ، مثل نماز يا روزه را انكار كند با علم به اين كه ضرورى دين است ، نجس مى باشد.

مطهّرات

يازده چيز نجاست را پاك مى كند و آنها را ((مطهّرات )) گويند.

آنها عبارتند از:

1 : آب

2 : زمين

3 : آفتاب

4 : استحاله

5 : كم شدن 23 آب انگور

6 : انتقال

7 : اسلام

8 : تبعيّت

9 : بر طرف شدن عين نجاست از ظاهر حيوان و باطن انسان

10 : استبراى حيوان نجاست خوار

11 : غايب شدن مسلمان

توضيح بعضى از موارد فوق كه داراى اهميّت بيشترى است .

اقسام آب

آب جارى

آب كر

مطلق :آب باران

آب قليل

آب چاه

آب مضاف ،

و آن آبى است كه آن را از چيزى گرفته باشند، مثل آب هنداوانه و گلاب و يا باچيزى مخلوط شده باشد، مثل آبى كه به قدرى با خاك و مانند آن مخلوط شود كه ديگر به آن آب نگويند.

آبهاى مطلق

آب كر

مساءله 18:

آب كر، بنابر اقوى مقدار آبى است كه اگر در ظرفى كه درازا و پهنا و گودى آن (طول و عرض و عمق ) هر يك سه وجب است بريزند آن ظرف را پر كند.

وزن آب كر:

745/376 كيلوگرم است .

يك ليتر آب ، برابر با يك كيلو گرم مى باشد.

مساءله 19 :

اگر عين نجس (مانند بول ، خون ) يا چيزى كه نجس شده است به آب كر برسد و آب بو يا رنگ يا مزه نجاست را بگيرد، نجس مى شود و اگر تغيير نكند، نجس نمى شود.

مساءله 20 :

اگر چيز نجس را زير شيرى كه متصل به كر است بشويند، آبى كه از آن چيز مى ريزد، اگر متصل به كر باشد و بو يا رنگ يا مزه نجاست نگرفته باشد و عين نجاست هم در آن نباشد، پاك است .

آب قليل

مساءله 21 :

آب قليل ، آبى است كه از زمين نجوشد و از كر كمتر باشد و آب باران (در حال باريدن ) هم نباشد.

مساءله 22 :

اگر آب قليل روى چيز نجس بريزد يا چيز نجس به آن برسد، نجس مى شود، ولى اگر از بالا با فشار- بلكه با مطلق حركت - به پايين روى چيز نجس بريزد، مقدارى كه به آن چيز مى رسد نجس و هر چه بالاتر از

آن است پاك مى باشد.

مساءله 23 :

آب قليلى كه براى بر طرف كردن عين نجس ، روى چيز نجس مى ريزند و از آن جدا گردد، نجس است .

آب جارى

مساءله 24 :

آب جارى آبى است كه از زمين بجوشد و جريان داشته باشد، مانند آب چشمه و قنات .

مساءله 25 :

آب جارى اگر چه كمتر از كر باشد، چنانچه نجاست به آن برسد، تا وقتى كه بو يا رنگ يا مزه آن به واسطه نجاست تغيير نكرده ، پاك است .

آب باران

مساءله 26 :

اگر به چيز نجسى كه عين نجاست در آن نيست ، يك مرتبه باران ببارد، جايى كه باران به آن برسد پاك مى شود و در فرش و لباس و مانند اينها، فشار لازم نيست ، ولى باريدن دو سه قطره فايده ندارد، بلكه بنابر احوط طورى باشد كه بگويند باران مى آيد و به حدّ جريان برسد، و اگر زمين طورى است كه آب در آن جريان پيدا نمى كند، كافى است به حدى ببارد كه اگر زمين سخت بود بر آن جارى مى شد.

آب چاه

مساءله 27 :

آب چاهى كه از زمين مى جوشد، اگر چه كمتر از كر باشد، چنانچه نجاست به آن برسد تا وقتى كه بو يا رنگ يا مزه آن به واسطه نجاست تغيير نكرده ، پاك است .

آب مضاف

مساءله 28 :

آب مضاف ، چيز نجس را پاك نمى كند و وضو و غسل هم با آن باطل است .

مساءله 29 :

آب مضاف هر قدر زياد باشد، اگر ذرّه اى نجاست به آن برسد، نجس مى شود.

آب

مساءله 30 :

آب ، با چهار شرط چيز نجس را پاك

مى كند.

اول :

مطلق باشد، پس آب مضاف مانند گلاب و عرق بيد، چيز نجس را پاك نمى كند.

دوم :

پاك باشد

سوم :

وقتى چيز نجس را مى شويند آب مضاف نشود

چهارم :

بعد از آب كشيدن چيز نجس ، عين نجاست با چيزى كه نجس شده و پاك نشده است ، در آن نباشد

مساءله 31 :

ظرفى كه به غير بول نجس شده ، اگر يك مرتبه شسته شود، پاك مى شود، حتى اگر با آب قليل باشد بنابر اقوى ، ولى ظرفى را كه سگ ليسيده يا از آن ، آب يا چيز روان ديگر خورده ، اظهر اين است كه اگر با خاك ممزوج به آب ، خاك مالى شود و بعد از آن دو مرتبه با آب قليل يا يك مرتبه با آب كر يا جارى شسته شود، كافى است .

مساءله 32 :

ظرفى را كه به غير بول نجس شده ، با آب قليل به دو صورت مى توان آب كشيد:

اول :

آن كه بنابر اقوى يك مرتبه از آب پر كنند و خالى كنند

دوم :

يك دفعه ، قدرى آب در آن بريزند و آب را طورى در آن بگردانند كه به جاهاى نجس آن برسد و بيرون بريزند. و اگر به بول نجس شده باشد، اين كار را دوبار انجام دهند.

مساءله 33 :

اگر چيز نجس را بعد از بر طرف كردن عين نجاست ، يك مرتبه در آب كر يا جارى فرو برند كه آب به تمام جاهاى نجس آن برسد، پاك مى شود. و احتياط واجب آن است كه فرش و لباس و مانند اينها اگر با آب قليل شسته شود، طورى فشار يا حركت

دهند كه آب داخل آن ، خارج شود.

مساءله 34 :

اگر بخواهند چيزى را كه به بول نجس شده ، با آب قليل آب بكشند، چنانچه يك مرتبه آب روى آب بريزند و از آن جدا شود و در صورتى كه بول در آن چيز نمانده باشد، يك مرتبه ديگر آب روى آن بريزند پاك مى شود، ولى در لباس و فرش و مانند اينها بايد بعد از هر دفعه ، فشار دهند تا غُساله آن بيرون آيد.

مساءله 35 :

هر چيز نجس ، تا عين نجاست را از آن بر طرف نكنند، پاك نمى شود.

مساءله 36 :

اگر جايى از بدن يا لباس را با آب قليل آب بكشند، اطراف آنجا كه متصل به آن است و معمولاً موقع آب كشيدن آنجا، نجس مى شود، با پاك شده جاى نجس ، پاك مى شود،

مساءله 37 :

چيزى را كه در آن عين نجاست نيست ، اگر زير شيرى كه متصل به كر است ، يك دفعه بشويند، پاك مى شود.

زمين

مساءله 38 :

زمين ، با سه شرط، كف پا و ته كفش را پاك مى كند:

1 : آن كه زمين ، بنابر احوط، از عين نجاست و آنچه در حكم نجاست است ، پاك باشد

2 : آن كه خشك باشد

3 : آن كه اگر عين نجس مثل خون و بول يا متنجس مثلِگلى كه نجس شده در كف پا يا ته كفش باشد، بواسطه راه رفتن يا ماليدن پا به زمين يا به هر سبب ديگرى بر طرف شود. با راه رفتن روى فرش ، حصير و سبزه ، كف پا و ته كفش نجس پاك نمى شود.

آفتاب

مساءله 39

:

آفتاب ، زمين و ساختمان و چيزهايى كه مانند درب و پنجره ، در ساختمان به كار برده شده و نيز ميخى را كه به ديوار كوبيده اند با پنج شرط پاك مى كند:

1 : چيز نجس به طورى تر باشد كه اگر چيز ديگرى به آن برسد، تر شود، پس اگر خشك باشد بايد به وسيله اى آن را تر كنند تا آفتاب خشك كند

2 : اگر عين نجاست : در آن چيز باشد، پيش از تابيدن آفتاب آن را بر طرف كنند،

3 : چيزى مثل پرده يا ابر، از تابيدن آفتاب جلوگيرى نكند

4 : آفتاب به تنهايى چيز نجس را خشك كند، مثلاً اگر چيز نجس ، به واسطه باد و آفتاب خشك شود، پاك نمى گردد.

5 : آفتاب ، مقدارى از بنا و ساختمان را كه نجاست به آن فرو رفته ، يك مرتبه خشك كند، يعنى ، اگر آفتاب يك مرتبه روى ساختمان را خشك كند و مرتبه ديگر زير آن را خشك كند، روى ساختمان پاك و زير آن نجس است .

نكاتى در مورد طهارت و نجاست

1 : تا يقين به نجاست چيزى نداشته باشيم ، آن چيز پاك است . مثلاً اگر به خانه كسى برويم و او بچه دار بوده و نسبت به نجاست هم اعتنايى نداشته باشد همه منزل و لوازم آن پاك است ، چون يقين بر نجاست آن مكان نداريم و طهارت و نجاست با يقين ثابت مى شود.

2 : وسواس داشتن : در مورد نجاست دليل نمى شود كه آن چيز نجس باشد. وسواس داشتن . بعضى خانمها در طهارت و نجاست وسواس دارند.

اين وسواس يك نوع بيمارى است و چنانچه كه از نامش پيداست وسوسه شيطان است . امّا اگر شخص اراده كند، به راحتى قابلِ درمان است . شكلِ وسوسه اينطور است كه مثلاً چيزى نجس شده اين خانم آن را يك بار شست و شو مى دهد، امّا دوباره وسوسه مى شود كه آيا پاك شده يا نه لذا دوباره مى شويد. اين كار تا چند نوبت تكرار مى شود. احياناً اگر دست كسى به لباس ها خورد باز وسوسه مى شود كه دوباره آن چيز نجس شده است . اين حالت روحى ، فاجعه اى است كه دين و دنيا و راحتى و آسايش مادى و معنوى را يك جا با هم مى سوزاند. راه شرعى و بهداشتى آن ، همان بود كه قبلاً متذكر شديم .

3 : اگر قسمتى از چيزى نجس شود دليل بر نجاست همه آن نمى شود.

اگر قسمتى از فرش نجس شده باشد در اين جا دو حالت دارد:

1 - اگر خيس باشد، انسان نمى تواند دست يا پا روى آن بگذارد چون به محض ملاقات با نجس ، نجس مى شود.

2 - اگر خشك شده باشد، انسان مى تواند با دست يا پا روى آن بگذارد، به شرطى كه دست يا پايش رطوبت نداشته باشد.

اگر قسمتى از فرش نجس باشد آيا انسان مى تواند روى قسمت هاى ديگر آن كه نجس نيست نماز بخواند؟ بله مى تواند روى قسمت هاى ديگر فرش نماز بخواند، چون نجس بودن قسمتى از فرش نجس ، بقيه را نجس نمى كند.

گاهى لباس انسان با خون نجس مى شود. اصل نجاست با شستن پاك

مى شود. اين را هم اضافه كنيم كه اگر لكه يا اثر آن خون باقى بماند آن لباس پاك است .

استفتائات

1 - اشياء متنجسّه مثل لباس و غيره اگر با آب قليل يا كر و يا جارى شسته شود آيا فشار دادن لازم است يا نه .

بسمه تعالى

در آب قليل لازم است على الاحوط و در غير آن به احتياط مستحب لازم است .

2 - چيزهايى كه قابل فشار نيست مثل چوب و برنج و گندم و امثال ذلك هرگاه نجس شوند يعنى آب نجس به جوف آنها برود تطهيرشان چگونه است .

بسمه تعالى

با شستن ، تطهير ظاهر آنها مى شود، اما تطهير باطن آنها مشكل است مگر آنكه علم به نفوذ آب كُرّ يا جارى در جوف آنها حاصل شود با مجرد خيساندن در آب ، و آن هم به دو شرط:

1 - اينكه آن اشياء خشكانده شود. قبل از اينكه در آب گذاشته شود.

2 - آب مطلق به داخل آنها نفوذ كند نه آب مضاف .

3 - بخار يا دود يا شعله اى كه از نجس يا متنجس بريزد پاك است يا نه .

بسمه تعالى

بخار و دود و شعله اى كه از چيز نجس يا متنجس برمى خيزد پاك است ولى اگر بخار به صورت عرق و مايع در آيد چه از نجس باشد و چه از متنجس ، نجس است ، و نيز بنابراحتياط واجب بايد از ذرّات چربى و روغنى كه از دود نجس و متنجس حاصل مى شود و بر سطوح مجاور آن مى نشيند اجتناب شود.

4 - بعد از جدا شدن غساله به نحو متعارف ، رطوبت و

آبى كه باقى مى ماند در محل پاك است يا نه .

بسمه تعالى

بله پاك است .

5 - اگر كسى شك داشته باشد در انگور بودن و غوره بودن آيا عصير چنين چيزى ، به مجرّد جوش آمدن ، حرام و نجس مى شود يا نه :

بسمه تعالى

نجس و حرام نمى شود.

6 - آب انگور كه به جوش بيايد پيش از بخار شدن دو ثلث آن ، چيزى از اقسام به ، سيب يا كدو و مانند آن در او بيندازند چه صورتى دارد.

بسمه تعالى

اقوى و احوط نجاست آن است و اظهر و احوط تعميم حكم است به غليان به غير نار، و اظهر طهارتِ مطروح در آنست به تبعيّت بعد از تثليث .

7 - هرگاه كشمش و خرما را در ميان آش يا طعامهاى ديگر بجوشانند يعنى مغز آن به جوش آيد چه صورتى دارد:

بسمه تعالى

هنگاميكه به جوش بيايد ظاهر خرما و كشمش در روغن يا مثل آن پس احوط اجتناب است از جهت خوردن و آشاميدن و از حيث طهارت و نجاست خواه علم به جوش آمدن باطن آن حاصل شود يا نشود.

8 - اگر خرمائى نارس در طبخ به جوش آيد حكمش چيست .

بسمه تعالى

پاك و حلال است .

9 - جمعى طعام مى خورند، يكى از آنها فَضْله موشى در آن طعام ديد آيا واجب است ديگران را بگويد يا نه :

بسمه تعالى

واجب نيست به آنها بگويد اما خودش نخورد، اگر بعد احتياج به مباشرت آنها را داشت اعلام كند و هر چه نجس شده تطهيرش كنند.

10 - حناء نجس را اگر به ريش يا به سر بمالد حكمش چيست .

بسمه تعالى

بعد از

شستن ريش و سر، رنگ آن پاك است و آنچه از اجزاء كوچكش باقى مى ماند بعد از شستن ظاهر آن پاك است .

11 - اگر به ناخن كسى سنگى يا چيز ديگرى بخورد و خون در زيرش بميرد و بعد سوراخى پيدا شود آيا آن خون پاك است يا نه .

بسمه تعالى

اگر خون استحاله شده است پاك است و اگر صدق خون مى كند، نجس است و همچنين در غير ناخن .

12 - اگر طفل شيرخوار پسر يا دختر به جاى شير، شيرخشك مصرف مى كنند و هنوز غذاخور نشده اند، به جائى بول بكنند مثل فرش ، لباس ، زمين و امثال ذلك حكمش چيست .

بسمه تعالى

در صورتى كه طفل شيرخوار پسر باشد و هنوز غذاخور نشده و شير خنزيرو كافر هم نخورد باشد بلكه على الاحوط شير نجس هم نخورده باشد با ريختن آبى كه بر بول او غلبه نمايد در تطهير آن كافى است و حكم در غير پسر مبنى بر احتياط است و شيرخشك در حكم غذاست و حكم مذكور در بول پسرى كه شيرخشك مى خورد جارى نمى شود.

وضو

نماز گزار، براى اقامه نماز بايد وضو بگيرد و در بعضى از موارد بايد غسل كند، پس اگر نتواند وضو بگيرد يا غسل كند، بايد به جاى آن كار ديگرى به نام تيمّم انجام دهد.

مساءله 40 :

در وضو واجب است كه با نيّت ، صورت و دست ها را بشويند و جلو سر و روى پاها را مسح كنند.

مساءله 41 :

درازاى صورت بايد از بالاى پيشانى ، جايى كه موى سر بيرون مى آيد، تا آخر چانه شست و پهناى

آن به مقدارى كه بين انگشت وسط و شست (انگشت بزرگ ) قرار مى گيرد بايد شسته شود و اگر كمى از اين مقدار ذكر شده را نشويد، وضو باطل است .

اگر مى خواهد يقين كند كه مقدار واجب را شسته است ، بايد اطراف آن را هم بشويد.

مساءله 42 :

اگر احتمال دهد چرك يا چيز ديگرى در ابروها و گوشه هاى چشم و لب او هست كه نمى گذارد آب به آنها برسد، چنانچه احتمال او در نظر مردم بجا باشد، بايد پيش از وضو يا وقت شستن ، آنها را وارسى كند كه اگر هست برطرف كند.

مساءله 43 :

اگر پوست صورت از لاى مو پيدا باشد، علاوه بر شستن ظاهر موها، بنابر احوط بايد آب را به پوست هم برساند، اگر پيدا نباشد، شستن ظاهر مو كافى است و رساندن آب ، به زير آن لازم نيست .

مساءله 44 :

شستن داخل بينى و مقدارى از لب و چشم كه وقت بستن ديده نمى شود، واجب نيست .

مساءله 45 :

بايد صورت و دست ها را از بالا به پايين شست و اگر از پايين به بالا بشويد، وضو باطل است .

مساءله 46 :

بعد از شستن صورت بايد دست راست و بعد از آن دست چپ را از آرنج تا سر انگشت ها بشويد، به طورى كه تمام دست ها شسته شود.

مساءله 47 :

براى اين كه يقين كند آرنج را كاملاً شسته ، بايد مقدارى بالاتر از آرنج را هم بشويد.

مساءله 48 :

كسى كه پيش از شستن صورت ، دست هاى خود را تا مچ شسته ، در موقع شستن دست ها براى وضو بايد

تا سر انگشتان را بشويد و اگر فقط تا مچ را بشويد، وضوى او باطل است .

مساءله 49 :

در وضو، شستن صورت و دست ها بار اول : واجب ، بار دوم : مستحب ، بار سوم : حرام است . مقصود از هر بار شستنِ تمام عضو است و لو اينكه در هر مرتبه شستن چند مرتبه آب بريزد.

مساءله 50:

بعد از شستن هر دو دست ، بايد جلوى سر را با ترى آب وضو، كه در دست مانده ، مسح كند. اگر ترى در كف دست نمانده باشد، نمى تواند دست را با آب خارج تر كند، بلكه بايد از اعضاى ديگر وضو، رطوبت بگيرد و با آن ، مسح كند، و بنابر احتياط بايد اوّل از ترى موى ريش و ابرو كمك بگيرد و اگر در آنها ترى نبود، از دست ها رطوبت بگيرد. و بنابر احتياط واجب از بالا به پايين مسح كند.

مساءله 51 :

يك قسمت از چهار قسمت سر كه مقابل پيشانى است ، جاى مسح مى باشد و هر جاى اين قسمت را به هر اندازه مسح كند، كافى است .

مساءله 52 :

لازم نيست مسح سر، بر پوست آن باشد، بلكه بر موى جلوى سر هم صحيح است ، ولى كسى كه موى جلوى سر او به اندازه اى بلند است كه اگر شانه كند، به صورتش مى ريزد، يا به جاهاى ديگر سر مى رسد، بايد بيخ موها را مسح كند، يا فرق سر را باز كرده ، پوست سر را مسح كند.

مساءله 53 :

بعد از مسح سر بايد با ترى آب وضو كه در دست مانده روى پاها

را از سر يكى از انگشتها تا برآمدگى روى پا مسح كند.

مساءله 54 :

در مسح سر و روى پا، بايد دست را روى آنها بكشد و اگر دست را نگه دارد و سر يا پا را به آن بكشد، وضو باطل مى شود، البته مختصر حركت سر و پاها هنگام مسح اشكال ندارد.

مساءله 55 :

جاى مسح بايد خشك باشد و اگر به قدرى تر باشد كه رطوبت كف دست به آن اثر نكند، مسح باطل است .

شرائط وضو

مساءله 56 :

شرايط صحيح بودن وضو سيزده چيز است :

1 : آب وضو پاك باشد

2 : آب وضو مطلق باشد، مثل آب چاه يا آب جارى يا آب شير لوله كشى ياآب چشمه

3 : آب وضو غصبى نباشد

4 : ظرف آب وضو مباح باشد(ظرف غصبى نباشد)

5 : ظرف آب وضو طلا و نقره نباشد

6 : اعضاى وضو، موقع شستن و مسح كردن ، پاك باشد

7 : وقت براى وضو و نماز كافى باشد

8 : به قصد قربت وضو بگيرد

9 : ترتيب را رعايت كند

10 : موالات ، يعنى پى در پى و پشت سر هم اعمال وضو را انجام بدهد

11 : مباشرت در اعمال وضو، يعنى خودش اعمال وضو را انجام داده و ديگرى به او كمك نكند

12 : استعمال آب براى او ضرر نداشته باشد

13 : در اعضاى وضو، مانعى از رسيدن آب نباشد.

وضوهاى واجب و مستحب

مساءله 57 :

وضو گرفتن براى شش چيز واجب است :

1 : براى نمازهاى واجب ، غير از نماز ميّت

2 : براى سجده و تشهد فراموش شده ، در صورتى كه بين آنها و نماز حدثى از او سر زده ، مثلاً

بول كرده باشد. و بنابر احتياط براى سجده سهو.

3 : براى طواف واجب خانه كعبه

4 : اگر نذر يا عهد كرده يا قسم خورده باشد كه وضو بگيرد

5 : اگر نذر كرده باشد كه جايى از بدن خود را به خط قرآن برساند

6 : براى آب كشيدن قرآنى كه نجس شده يا بيرون آوردن آن از مستراح و مانند آن ، در صورتى كه مجبور باشد دست يا جاى ديگر بدن خود را به خط قرآن برساند. مستحب است انسان براى امور زير وضو بگيرد:

1 -براى نماز ميّت

2 - زيارت اهل قبور

3 - رفتن به مسجد و حرم ائمه عليهم السّلام

4 - براى همراه داشتن و خواندن و نوشتن قرآن

5 - براى مسح حاشيه قرآن

6 - براى خوابيدن

7 - وضوى تجديدى ، يعنى كسى كه وضو دارد، دوباره وضو بگيرد.

مساءله 58 :

مسح كردن خط قرآن ، يعنى رساندن جايى از بدن به خط قرآن ، براى كسى كه وضو ندارد حرام است ، ولى تماس موى انسان با خط قرآن ، بنابر اظهر مانعى ندارد و اگر قرآن را به زبان فارسى يا به زبان ديگر ترجمه كنند مسح آن اشكال ندارد.

مساءله 59 :

كسى كه وضو ندارد، حرام است اسم خداوند را به هر زبانى كه نوشته شده باشد، مسح كند و احتياط واجب آن است كه اسم پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و امام عليه السّلام و حضرت زهرا عليهاالسّلام را هم مسح نكند.

مبطلات وضو

مساءله 60 :

هفت چيز وضو را باطل مى كند:

1 - بول

2 - غائط (مدفوع )

3 - باد معده و روده كه از مخرج غائط خارج مى شود

4 - خوابى

كه به واسطه آن چشم نبيند و گوش نشنود

5 - چيزى كه عقل را از بين مى برد (ديوانگى ، مستى ، بيهوشى )

6 - استحاضه

7 - جنابت و بنابر احوط مس ميت .

وضوى جبيره اى

معناى جبيره

مساءله 61 :

چيزى كه با آن زخم و شكسته را مى بندند و دوايى كه روى زخم و مانند آن مى گذارند، جبيره ناميده مى شود.

مساءله 62 :

اگر در يكى از جاهاى وضو، زخم يا دمل يا شكستگى باشد، چنانچه روى آن باز است و آب براى آن ضرر ندارد، بايد به طور معمول وضو گرفت .

مساءله 63 :

اگر زخم يا دمل يا شكستگى در صورت يا دست ها باشد و روى آن باز بوده و آب ريختن به كمترين مقدار و شستن روى آن ضرر دارد بنابر احتياط واجب دست تر بر آن بكشد و بعد احتياطاً پارچه پاكى روى آن گذاشته و دست تر را روى پارچه هم بكشد.

اگر اين مقدار هم ضرر دارد يا زخم نجس است و نمى شود آب كشيد، بايد اطراف زخم را از بالا به پايين بشويد و بنابر احتياط واجب ، پارچه پاكى روى زخم گذاشته و دست تر روى آن بكشد.

مساءله 64 :

اگر زخم يا دمل يا شكستگى ، در جلوى سر يا روى پاها باشد و روى آن باز باشد، چنانچه نتواند آن را مسح كند، بايد پارچه پاكى روى آن بگذارد و روى پارچه را با ترى آب وضو كه در دست مانده مسح كند. اگر گذاشتن پارچه ممكن نباشد مسح لازم نيست ولى بايد بعد از وضو احتياطاً تيمم نمايد.

استفتائات

1 - چه مقدار مسح جلوى سر

كافى است .

بسمه تعالى

آنكه در عرف مسح بنامند و احوط مقدار سه انگشت است از حيث طول و عرض .

2 - آيا در مسح ما بين زنان و مردان فرق است يا نه .

بسمه تعالى

فرقى نيست ، لكن مستحبّ موكّد است براى زنان در مسح وضو به جهت نماز صبح ، برداشتن چيزى كه سر خود را به آن پوشيده اند، و كمتر از اين است در تاكّد استحباب ، به جهت نماز مغرب ، و مجزى است او را در ساير نمازها داخل نمودن انگشت خود را زير مقنعه و نحو آن .

3 - آيا تكرار مسح ، موجب بطلان وضو مى شود يا نه .

بسمه تعالى

بعد از خشك كردن محل مسح ضرر ندارد خصوصاً اگر به جهت رعايت احتياط باشد در تحقق مسح شرعى ، لكن موجب معصيت است اگر به قصد مشروعيت باشد.

4 - اگر كسى سهواً يا جهلاً، با آب غصبى وضوء بگيرد، صحيح است يا نه .

بسمه تعالى

بله وضوء صحيح است ، امّا قيمت آن آب را ضامن است .

5 - اگر شخصى با آب نجس سهواً، جهلاً، نيساناً يا غفلةً وضو گرفت حكمش چيست .

بسمه تعالى

وضو آن شخص باطل است و براى وضو مجدّد بايد جاهاى نجس را تطهير كند.

6 - اگر جبيره نجس باشد و چيزى هم نباشد كه بر روى آن بگذارد حكمش چيست :

بسمه تعالى

در جايگاه و محل شستن جبيره بايد اطرافش را بشويد با مراعات از بالا به پايين بوده و در محل مسح جبيره دو طرفش را مسح نمايد و مراعات طول در حين مسح بشود و اءقوى كفايت وضو مذكور است و احوط

ضمّ تيمُم است .

7 - اگر كسى بعد از نماز شك مى كند كه آيا وضو داشتم يا نه وظيفه اش چيست .

بسمه تعالى

بناء را بر صحت عمل مى گذارد و لكن از براى نماز بعد، وضو بسازد.

8 - اگر شخصى يقين در حدث و شك در وضو داشته باشد تكليفش چيست .

بسمه تعالى

بايد وضو بگيرد.

9 - اگر شخصى يقين در وضو دارد و شك در حدث تكليفش چيست .

بسمه تعالى

بناء را بر طهارت مى گذارد. در صورتى كه شكّ در حدث ، ناشى از خروج رطوبت مشتبهه به بول قبل از استبراء كه محكوم به بوليّت است نباشد.

غسل

غسل هاى واجب هفت قسم است :

1 - غسل جنابت

2 - غسل حيض

3 - غسل نفاس

4 - غسل استحاضه

5 - غسل مس ميّت

6 - غسل ميّت

7 - غسل نذر و قسم .

احكام جنابت

مساءله 65 :

به دو چيز انسان جنب مى شود:

اول : جماع

دوم : بيرون آمدن منى ، چه در خواب باشد و چه در بيدارى ، با اختيار باشد يا بى اختيار، كم باشد يا زياد، با شهوت باشد يا بى شهوت .

مساءله 66 :

اگر رطوبتى از انسان خارج شود و نداند منى است يا بول يا غير اينها، چنانچه با شهوت و جستن بيرون آمده و بعد از بيرون آمدن آن بدن سست شده ، آن رطوبت ، حكم منى را دارد و اگر هيچ يك از اين نشانه هاى بالا را نداشته باشد، حكم منى را ندارد.

و در مريض لازم نيست آن آب ، با جَستن بيرون آمده باشد، بلكه اگر با شهوت بيرون آمده باشد در حكم منى است بنابراظهر، و همچنين

در زن مريض بنابراحوط، و لازم نيست بدن او سست شود، بلكه خالى از وجه نيست كه حكم زن در صحت و مرض مانند مرد باشد.

مساءله 67 :

مستحب است انسان بعد از بيرون آمدن منى ، بول كند و اگر بول نكند و بعد از غسل رطوبتى از او بيرون آيد كه نداند منى است يا رطوبت ديگر، حكم منى را دارد.

مساءله 68 :

اگر كسى در قُبُل زن جماع كند و به اندازه ختنه گاه داخل شود هر دو جنب مى شوند و همچنين است بنابراظهر اگر در دُبُر زن نزديكى كند.

مساءله 69 :

اگر منى از جاى خود حركت كند و بيرون نيايد، يا انسان شك كند كه منى از او بيرون آمده يا نه ، غسل بر او واجب نيست و همچنين است اگر خواب ببيند كه محتلم شده ولى بعد از بيدار شدن اثر از منى نبيند.

مساءله 70 :

هرگاه بعد از غسل ، منى مرد از زن خارج شود غسل واجب نيست و همچنين است اگر شك كند كه منى بيرون آمده از خود اوست يا از مرد، اما اگر علم يا اطمينان داشت باشد كه منى خارج شده از خود اوست و يا مخلوط با منى مرد است ، غسل بر او واجب است .

مساءله 71 :

كسى كه نمى تواند غسل كند ولى تيمم برايش ممكن است ، بعد از داخل شدن وقت نماز هم مى تواند با عيال خود نزديكى كند.

كارهاى حرام بر جنب

مساءله 72 :

كارهايى كه بر جنب حرام است ، عبارت است از:

1 - رساندن جايى از بدن به خط قرآن يا به اسم خدا و بنابر احتياط به

اسم پيامبران و امامان عليهم السّلام و اسم حضرت زهراعليهاالسّلام

2 - رفتن به مسجدالحرام و مسجد پيامبرصلّى اللّه عليه و آله اگر چه از يك در داخل و از درِ ديگر خارج شود و بنابر احتياط واجب توقف و عبور در حرم امامان عليهم السّلام و رواقها

3 - توقف در مساجد ديگر، ولى اگر از يك در داخل و از در ديگر خارج شود، يا براى برداشتن چيزى برود مانعى ندارد، و احتياط واجب آن است كه در حرم امامان هم توقف نكند بلكه عبور نيز ننمايد و همچنين در رواق ها.

4 - گذاشتن چيزى در مسجد

5 - خواندن سوره اى كه سجده واجب دارد

و آن چهار سوره است :

1 - سجده (سوره 32)

2 - فصلت (سوره 41)

3 - نجم (سوره 53)

4 - علق (سوره 96).

غسل جنابت

مساءله 73 :

غسل جنابت به خودى خود مستحب است و براى خواندن نماز واجب و مانند آن واجب مى شود ولى براى نماز ميت و سجده شُكر و سجده هاى واجب قرآن غسل جنابت لازم نيست .

مساءله 74 :

غسل را چه واجب باشد و چه مستحب ، به دو صورت مى شود انجام داد. ترتيبى و ارتماسى ، و غسل ترتيبى افضل از ارتماسى است .

غسل ترتيبى

مساءله 75 :

در غسل ترتيبى بايد به نيّت غسل ، اوّل سر و گردن ، بعد طرف راست ، بعد طرف چپ بدن را بشويد و اگر عمداً يا از روى فراموشى يا به سبب ندانستن مساءله ، به اين ترتيب عمل نكند، غسل او باطل است . ولى چنانچه قصد قربت داشته ، آنچه را كه مقدم داشته اگر اعاده كند،

غسل او صحيح است . و احتياط واجب رعايت ترتيب در هر عضو از غسل ترتيبى است ، به اين صورت كه از بالا شروع كند و به قسمت هاى پايين عضو ختم كند.

مساءله 76 :

نصف ناف و نصف عورت را بايد با طرف راست بدن و نصف ديگر را بايد با طرف چپ بشويد.

مساءله 77 :

براى آن كه يقين كند هر سه قسمت يعنى سر و گردن و طرف راست و طرف چپ را كاملاً شسته ، بايد هر قسمتى را كه مى شويد مقدارى از قسمت هاى ديگر را هم با آن قسمت بشويد.

مساءله 78 :

اگر بعد از غسل بفهمد جايى از بدن را نشسته و نداند كجاى بدن است بايد دوباره غسل كند.

غسل ارتماسى

مساءله 79 :

در غسل ارتماسى ، اگر به نيّت غسل ارتماسى ، به تدريج در آب فرو رود تا تمام بدن زير آب رود، غسل او صحيح است و احتياط آن است كه از اوّل فرو رفتن در آب ، نيّت غسل كردن را داشته باشد به آنچه غسل ارتماسى با آن محقق و تمام مى شود، اظهر، كفايت نيّت در حال فرو رفتن مجموع بدن در آب است .

مسئله 80 :

در غسل ارتماسى اگر همه بدن زير آب باشد و بعد از نيّت غسل ، بدن را حركت دهد غسل او صحيح است .

احكام غسل

مساءله 81 :

در غسل ارتماسى بايد تمام بدن پاك باشد مگر اين كه در آنِ واحد هم بدن پاك شود و هم غسل انجام بگيرد. در غسل ترتيبى پاك بودن تمام بدن ، لازم نيست و اگر تمام بدن نجس باشد و هر قسمتى

را پيش از غسل دادن آن قسمت آب بكشد، كافى است ، پاك بودن تمام بدن ، قبل از شروع در غسل مطلقاً موافق احتياط است .

مساءله 82 :

اگر در غسل ، مقدارى از بدن نشسته بماند، غسل باطل است ، ولى شستن جاهايى از بدن كه ديده نمى شود مثل داخل گوش و بينى ، واجب نيست .

مساءله 83 :

در موقع غسل كردن ، لزوم شستن موهاى كوتاه كه پوست از لاى آنها ديده مى شود،خالى از قوّت نيست ، ولى موهاى بلند لازم نيست .

مساءله 84 :

تمام شرطهايى كه براى صحيح بودن وضو گفته شد، مثل پاك بودن آب ، در صحيح بودن غسل هم شرط است .

در غسل لازم نيست بدن را از بالا به پايين بشويد، اما در ترتيبى ، احوط است .

و نيز در غسل ترتيبى لازم نيست بعد از شستن هر قسمت ، فوراً قسمت ديگر را بشويد، بلكه اگر بعد از شستن سر و گردن ، مقدارى صبر كند و بعد طرف راست را بشويد و بعد از مدتى ، طرف چپ را بشويد، اشكال ندارد.

مساءله 85 :

كسى كه غسل جنابت كرده ، نبايد براى نماز، وضو بگيرد، ولى در غسل هاى ديگر، براى نماز بايد وضو بگيرد.

مساءله 86 :

چيزى را كه مانع رسيدن آب به بدن است ، بايد برطرف كند.

غسلهاى اختصاصى بانوان

خونهاى سه گانه :

1 : استحاضه

2 : حيض

3 : نفاس

استحاضه

تعريف استحاضه :

استحاضه از خونهايى كه از زن خارج مى شود، خون استحاضه است و زن را در وقت ديدن اين خون ((مستحاضه )) مى گويند

علائم خون استحاضه :

غالباً زرد رنگ و سرد و بدون فشار و

سوزش بيرون مى آيد و ممكن است گاهى بر خلاف اوصاف مذكور باشد.

اقسام استحاضه :

1 - قليله

2 - متوسطه

3 - كثيره

استحاضه قليله

آن است كه خون در پنبه اى كه زن داخل فرج مى نمايد نفوذ نكند.

استحاضه متوسطه

آن است كه خون در پنبه فرو رود ولى از آن نگذرد.

استحاضه كثيره

آن است كه خون از پنبه به دستمال جارى شود.

مساءله 87 :

وظيفه مستحاضه قليله

در استحاضه قليله بايد زن براى هر نماز يك وضو بگيرد و بنابر احتياط پنبه را عوض كند يا آب بكشد و ظاهر فرج را هم اگر خون به آن رسيده آب بكشد.

مساءله 88 :

وظيفه مستحاضه متوسطه

در استحاضه متوسطه بايد زن براى نماز صبح غسل كند و تا صبح ديگر براى نمازهاى خود بنابر احتياط واجب پنبه را اگر خونى شده عوض كند يا آب بكشد و همچنين ظاهر فرج ، اگر نجس شده است . و وجوب وضو براى هر نماز در اين صورت خالى از وجه نيست ، و اين در صورتى است كه استحاضه متوسطه پيش از نماز صبح يا در بين آن پيدا شود. ولى اگر بعد از نماز صبح تا پيش از نماز ظهر يا بين آن حاصل شود بايد براى نماز ظهر غسل كند و به همين ترتيب پيش از هر نماز يا بين هر نمازى كه استحاضه متوسطه شده بايد براى آن غسل كند، و اگر عمداً يا از روى فراموشى براى نماز صبح غسل نكند بايد براى نماز ظهر و عصر غسل كند.

و اگر براى نماز ظهر و عصر غسل نكند بايد پيش از نماز مغرب و عشاء غسل نمايد چه آنكه خون بيايد يا قطع

شده باشد.

مساءله 89 :

وظيفه مستحاضه كثيره

در استحاضه كثيره علاوه بر كارهاى استحاضه متوسطه كه در مسئله پيش گفته شد، بايد براى هر نماز دستمال را عوض كند يا آب بكشد و يك غسل براى نماز ظهر و عصر و يكى براى نماز مغرب و عشاء بجا آورد. و بنابر احتياط واجب با هر غسلى يك وضو بگيرد، بلكه براى نماز عصر و نماز عشاء نيز بايد بنابر احتياط واجب وضو بگيرد و همچنين بايد بين نماز ظهر و عصر فاصله نيندازد. و اگر فاصله بيندازد بايد براى نماز عصر دوباره غسل كند و نيز اگر بين نماز مغرب و عشاء فاصله بيندازد بايد براى نماز عشاء دوباره غسل نمايد.

مساءله 90 :

اگر خون استحاضه پيش از وقت نماز هم بيايد اگر چه زن براى آن خون ، وضو و غسل را انجام داده باشد بايد در موقع نماز وضو و غسل را بجا آورد.

مساءله 91 :

اگر استحاضه قليله زن بعد از نماز صبح متوسطه شود، بايد براى نماز ظهر و عصر غسل كند و اگر بعد از نماز ظهر و عصر متوسطه شود بايد براى نماز مغرب و عشاء غسل نمايد.

مساءله 92 :

اگر استحاضه قليله يا متوسطه زن بعد از نماز صبح كثيره شود بايد براى نماز ظهر و عصر يك غسل و براى نماز مغرب و عشاء غسل ديگرى بجا آورد.

و اگر بعد از نماز ظهر و عصر كثيره شود بايد براى نماز مغرب و عشاء غسل نمايد.

مساءله 93 :

زن مستحاضه بعد از آن كه خونش قطع شد، فقط براى نماز اولى كه مى خواند، بايد كارهاى استحاضه را انجام دهد و براى نمازهاى بعد

لازم نيست .

مساءله 94 :

اگر زن نداند استحاضه از چه قسم است ، در صورت امكان بايد مقدارى پنبه داخل فرج نمايد و كمى صبر كند و بيرون آورد و بعد از آنكه فهميد استحاضه او كدام يك از آن سه قسم است ، كارهايى را كه براى آن قسم دستور داده شد انجام دهد.

مساءله 95 :

زن مستحاضه اگر پيش از آنكه خود را وارسى كند، مشغول نماز شود، با اينكه مى توانسته خود را وارسى كند چنانچه قصد قربت داشته و به وظيفه خود عمل كرده مثلاً استحاضه اش قليله بوده و به وظيفه استحاضه قليله عمل نموده ، نماز او صحيح است و اگر قصد قربت نداشته يا عمل او مطابق وظيفه اش نبوده مثل آنكه استحاضه او متوسطه بوده و به وظيفه قليله رفتار كرده ، نماز او باطل است .

مساءله 96 :

زن مستحاضه اگر نتواند خود را وارسى نمايد، بنابر احوط به آنچه مشكل تر است عمل كند، مثلاً اگر نمى داند استحاضه او قليله است يا متوسطه ، بايد كارهاى استحاضه متوسطه را بنابر احوط انجام دهد و اگر نمى داند متوسطه است يا كثيره بايد كارهاى استحاضه كثيره را بنابر احوط انجام دهد ولى اگر بداند سابقاً كدام يك از آن سه قسم بوده بايد به وظيفه همان قسم عمل كند.

مساءله 97 :

زن مستحاضه اگر بداند از وقتى كه مشغول وضو يا غسل شده خونى از او بيرون نيامده و تا بعد از نماز هم خون در داخل فرج نيست و بيرون نمى آيد مى تواند خواندن نماز را تاءخير بيندازد.

مساءله 98 :

مستحاضه كثيره و متوسطه وقتى كاملاً از

خون پاك شد بايد غسل كند ولى اگر بداند از وقتى كه براى نماز قبلى مشغول غسل شده ديگر خون نيامده ، لازم نيست دوباره غسل كند.

مساءله 99 :

زن مستحاضه اگر بين غسل و نماز فاصله بيندازد، بايد دوباره غسل كند و بلافاصله مشغول نماز شود ولى اگر خون در داخل فضاى فرج نيايد غسل لازم نيست .

مساءله 100 :

زن مستحاضه بايد موقع غسل و وضو و بعد از آن تا آخر نماز خود را از بيرون آمدن خون (در صورتى كه براى او ضرر نداشته باشد) حفظ كند و اگر مسامحه كرد و خونى خارج شد بنابر احتياط هر چه بجا آورده از غسل يا وضو يا نماز، دو مرتبه انجام دهد.

مساءله 101 :

اگر استحاضه كثيره زن متوسطه شود، بايد براى نماز اول عمل كثيره و براى نمازهاى بعد عمل متوسطه را بجا آورد. مثلاً اگر پيش از نماز ظهر استحاضه كثيره متوسطه شود، بايد براى نماز ظهر غسل كند و براى نماز عصر و مغرب و عشاء فقط وضو بگيرد.

مساءله 102 :

اگر استحاضه كثيره ، قليله شود، بايد براى نماز اول عمل كثيره و براى نمازهاى بعد، عمل قليله را انجام دهد و نيز اگر استحاضه متوسطه ، قليله شود بايد براى نماز اول ، عمل متوسطه و براى نمازهاى بعدى قليله را بجا آورد.

مساءله 103 :

اگر استحاضه قليله زن پيش از نماز، متوسطه يا كثيره شود بايد كارهاى متوسطه يا كثيره را كه گفته شد انجام دهد و اگر استحاضه متوسطه كثيره شود بايد كارهاى استحاضه كثيره را انجام دهد.

حيض

تعريف

حيض خونى است كه غالباً در هر ماه چند روزى از رحم

زنها خارج مى شود و زن را در موقع ديدن خون حيض ،((حائض )) مى گويند

علائم خون حيض :

خون حيض در بيشتر اوقات غليظ و گرم و رنگ آن سرخ مايل به سياه يا سرخ است و با فشار و كمى سوزش بيرون مى آيد.

مساءله 104 :

زنهاى سيّده بعد از تمام شدن شصت سال قمرى يائسه مى شوند، يعنى خون حيض نمى بينند، و زنهايى كه سيّده نيستند بعد از تمام شدن پنجاه سال قمرى يائسه مى شوند.

مساءله 105 :

خونى كه دختر پيش از تمام شدن نُه سال مى بيند، در صورتى كه معلوم باشد نُه سال او تمام نشده است و علامت و نشانه ديگرى غير از سن ، بر بلوغ او نباشد و همچنين خونى كه زن بعد از يائسه شدن مى بيند حيض نيست .

مساءله 106 :

زن حامله و زنى كه بچه شير مى دهد ممكن است حيض ببيند بنابر اقوى ، ولى اگر بيست روز از ايام عادت ديرتر بود هم وظيفه حائض و هم مستحاضه را احتياطاً انجام دهد.

مساءله 107 :

اگر دخترى نمى داند كه نُه سالش تمام شده يا نه و خونى ديد كه يقين كرد خون حيض است بايد آن را خون حيض قرار دهد.

مساءله 108 :

زنى كه شك دارد يائسه شده يا نه اگر خونى ببيند و نداند حيض است يا نه بايد بنا بگذارد كه يائسه نشده است .

مساءله 109:

مدت حيض كمتر از سه روز و بيشتر از ده روز نمى شود و اگر مختصرى هم از سه روز كمتر باشد حيض نيست .

مساءله 110 :

بايد سه روز اولِ حيض پشت سر هم باشد پس اگر

مثلاً دو روز خون ببيند و يك روز پاك شود و دوباره يك روز خون ببيند حيض نيست .

مساءله 111 :

اگر سه روز پشت سرهم خون ببيند و پاك شود، چنانچه دوباره خون ببيند و روزهايى كه خون ديده و در وسط پاك بوده روى هم از ده روز بيشتر نشود تمام اين مدت را حيض قرار مى دهد.

مساءله 112 :

اگر خونى ببيند كه از سه روز بيشتر و از ده روز كمتر باشد و نداند خون حيض است يا زخم ، اگر قبلاً حيض بوده ، يعنى خون حيض ديده و ممكن است اين خون دنباله آن باشد، حيض است ليكن اظهر اعتبار خروج از چپ براى حيض و خروج از طرف راست براى زخم است ، و با عدم امكان وارسى عمل به حالت سابقه مى نمايد و اگر پاك بوده وظيفه اى نسبت به حيض ندارد.

مساءله 113 :

اگر خونى ببيند و شك كند كه خون حيض است يا خون نفاس اگر در ايام عادت زن باشد آن را خون حيض قرار مى دهد و گر نه بايد به وظيفه اى كه مشترك بين حيض و نفاس است عمل كند، يعنى لازم نيست آنچه بر حائض واجب است ولى بر نفساء واجب نيست و آنچه بر نفساء واجب است و بر حائض واجب نيست بجا آورد. گرچه انجام دادن مجموع وظايف حائض و وظايف نفساء مطابق احتياط است بلكه اين احتياط در صورت امكان ترك نشود و در صورت عدم امكان احتياط، مخالفت قطعيّه ننمايد.

مساءله 114 :

اگر خونى ببيند كه نداند خون حيض است يا بكارت ، ولى احتمال خون ديگرى مثل خون

جراحت و زخم را هم نمى دهد بايد خود را وارسى كند يعنى مقدارى پنبه داخل فرج نمايد و كمى صبر كند بعد بيرون آورد پس اگر اطراف آن آلوده باشد خون بكارت است و اگر به همه آن رسيده ، حيض مى باشد.

البته بايد خون زياد نباشد تا به وسيله فوق بتواند بين خون حيض و بكارت فرق بگذارد و در صورت عدم امكان تشخيص و عدم حصول يقين ، در ايام عادت حكم به حيض بودن مى كند و گر نه عمل به حالت سابقه مى نمايد.

مساءله 115 :

اگر كمتر از سه روز خون ببيند و پاك شود و بعد سه روز خون ببيند، خون دوم حيض است و خون اول اگرچه در روزهاى عادتش باشد حيض نيست .

مساءله 116 :

اگر حائض پاك شد و بعد از گذشتن ده روز يا بيشتر، دوباره خون ديد اگر از سه روز بيشتر طول بكشد ولى از ده روز بيشتر نباشد و ساير شرايط حيض را داشته باشد، خون دوم نيز حيض است .

مساءله 117 :

اگر زنى بيش از سه روز خون ديد و ده روز يا كمتر از آن پاك شد، چنانچه نمى داند خون زخم و جراحت است يا نه ، اگر در ايام عادت زن باشد يا اينكه شرايط حيض را داشته باشد آن را خون حيض قرار دهد.

اقسام زنهاى حائض

مساءله 118 :

زنهاى حائض بر شش قسمند:

1 - صاحب عادت وقتيّه و عدديّه

2 - صاحب عادت وقتيّه

3 - صاحب عادت عدديّه

4 - مضطربه

5 - مبتدئه

6 - ناسيه

تعريف عادت وقتيه و عدديه

آن زنى است كه دو ماه پشت سرهم در وقت معين خون حيض

ببيند و در وقت معين هم پاك شود و شماره روزهاى حيض او هم در هر دو ماه يك اندازه باشد مثل آنكه دو ماه پشت سرهم از اول ماه تا هفتم آن خون ببيند.

تعريف صاجب عادت وقتيه

آن زنى است كه دو ماه پشت سرهم در وقت معين خون حيض ببيند ولى شماره روزهاى حيض او در هر دو ماه يك اندازه نباشد. مثلاً دو ماه پشت سرهم از روز اول ماه خون ببيند ولى ماه اول روز هفتم و ماه دوم روز هشتم از خون پاك شود.

تعريف صاحب عادت عدديه

آن زنى است كه شماره روزهاى حيض او در دو ماه پشت سرهم به يك اندازه باشد ولى وقت ديدن آن دو خون يكى نباشد. مثل آنكه ماه اول از پنجم تا دهم و ماه دوم از دوازدهم تا هفدهم خون ببيند.

تعريف مضطربه

آن زنى است كه چند ماه خون ديده ، ولى عادت معينى پيدا نكرده يا عادتش بهم خورده و عادت تازه اى پيدا نكرده است .

تعريف مبتدئه

آن زنى است كه دفعه اول خون ديدن او است .

تعريف ناسيه

آن زنى است كه عادت خود را فراموش كرده است .

احكام زنهاى حائض

مساءله 119 :

زنى كه عادت وقتيه و عدديه دارد اگر در وقت عادت يا دو سه روز جلوتر يا دو سه روز عقب تر خون ببيند، به طورى كه بگويند حيض را جلو يا عقب انداخته اگر چه آن خون ، نشانه هاى حيض را نداشته باشد بايد به احكامى كه براى زن حائض گفته مى شود عمل كند. و چنانچه بعد بفهمد حيض نبوده مثل اينكه پيش از سه روز پاك شود، بايد

عبادتهايى را كه بجا نياورده قضا نمايد.

مساءله 120 :

زنى كه عادت وقتيه و عدديه دارد، اگر بيشتر از ده روز خون ببيند خونى كه در روزهاى عادت ديده اگر چه نشانه هاى حيض را نداشته باشد حيض است و خونى كه بعد از روزهاى عادت ديده اگر چه نشانه هاى حيض را داشته باشد استحاضه است . مثلاً زنى كه عادت حيض او از اول ماه تا هفتم است اگر از اول تا دوازدهم خون ببيند، هفت روز اول آن حيض و پنج روز بعد استحاضه مى باشد.

مساءله 121 :

زنى كه عادت وقتيه دارد اگر در وقت عادت خود يا دو سه روز پيش از عادت يا دو سه روز بعد از عادت خون ببيند به طورى كه بگويند حيض را جلو يا عقب انداخته اگر چه آن خون نشانه هاى حيض را نداشته باشد بايد به احكامى كه براى زنهاى حائض گفته مى شود عمل نمايد. و اگر بعد بفهمد حيض نبوده مثل آنكه پيش از سه روز پاك شود بايد عبادتهايى را كه بجا نياورده قضا نمايد.

مساءله 122 :

زنى كه عادت عدديه دارد اگر بيشتر از شماره عادت خود، خون ببيند و از ده روز بيشتر شود چنانچه همه خونهايى كه ديده يك جور باشد بايد از موقع ديدن خون به شماره روزهاى عادتش حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد و اگر همه خونهايى كه ديده يك جور نباشد، بلكه چند روز از آن نشانه حيض و چند روز ديگر نشانه استحاضه را داشته باشد، اگر روزهايى كه خون ، نشانه حيض را دارد با شماره روزهاى عادت او يك اندازه است

بايد همان روزها را حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد.

و اگر روزهايى كه خون نشانه حيض دارد از روزهاى عادت او بيشتر است فقط به اندازه روزهاى عادت او حيض و بقيه استحاضه است و اگر روزهايى كه خون نشانه حيض دارد از روزهاى عادت او كمتر است بايد آن روزها را با چند روز ديگر كه روى هم به اندازه روزهاى عادتش شود، حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد.

مساءله 123 :

مضطربه (زنى كه چند ماه خون ديده ولى عادت معينى پيدا نكرده ) اگر بيشتر از ده روز خون ببيند و همه خون هايى كه ديده يك جور باشد. چنانچه عادت خويشان او مشخص است آن مقدار را براى خود حيض و بقيه را استحاضه قرار مى دهد.

مساءله 124 :

مضطربه اگر بيشتر از ده روز خونى ببيند كه چند روز آن نشانه حيض و چند روز ديگر آن نشانه استحاضه دارد، چنانچه خونى كه نشانه حيض دارد كمتر از سه روز و بيشتر از ده روز نباشد همه آن حيض است و اگر خونى كه نشانه حيض را دارد كمتر از سه روز باشد بايد بنابر احتياط تا هفت روز را حيض قرار دهد.

مساءله 125 :

مبتدئه ، يعنى زنى كه دفعه اول خون ديدن اوست ، اگر بيشتر از ده روز خون ببيند و همه خون هايى كه ديده يك جور باشد بايد عادت خويشان خود را به طورى كه در مضطربه گفته شد حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد.

مساءله 126 :

مبتدئه اگر بيشتر از ده روز خونى ببيند كه چند روز آن نشانه حيض و چند روز ديگر نشانه استحاضه

را داشته باشد، چنانچه خونى كه نشانه حيض دارد كمتر از سه روز و بيشتر از ده روز نباشد، همه آن حيض است . ولى اگر پيش از گذشتن ده روز از خونى كه نشانه حيض دارد دوباره خونى ببيند كه آن هم نشانه خون حيض داشته باشد، مثل آن كه پنج روز خون سياه و نُه روز خون زرد و دوباره پنج روز خون سياه ببيند، بايد از اول خون اول كه نشانه حيض دارد، حيض قرار دهد و در عدد رجوع به خويشاوندان خود كند و بقيه را استحاضه قرار دهد.

مساءله 127 :

مبتدئه اگر بيشتر از ده روز خونى ببيند كه چند روز آن نشانه حيض و چند روز ديگر آن نشانه استحاضه داشته باشد، چنانچه خونى كه نشانه حيض دارد از سه روز كمتر يا از ده روز بيشتر باشد، بايد از اولى كه خون نشانه حيض دارد حيض قرار دهد و در عدد به خويشاوندان خود رجوع كند و بقيه را استحاضه قرار دهد.

مساءله 128 :

ناسيه ، يعنى زنى كه وقت و عدد عادت خود را فراموش كرده است اگر بيشتر از ده روز خون ببيند بايد روزهايى را كه خون او نشانه حيض دارد تا ده روز، حيض قرار دهد و بقيه را استحاضه قرار دهد و اگر نتواند حيض را به واسطه نشانه هاى آن تشخيص دهد، بنابر احتياط واجب بايد هفت روز اول را حيض و بقيه را استحاضه قرار دهد.

مگر اينكه بداند به طور مسلّم در روزهاى اول حيض نمى شده است كه در آن صورت بعد از آن روزها را بايد حيض قرار دهد و اگر

ظن اطمينانى پيدا كرد كه ايام عادتش مثل خويشان خود است عادت آنها را براى خود انتخاب مى كند.

احكام حائض

مساءله 129 :

چند چيز بر حائض حرام است

1 - عبادتهايى كه مانند نماز بايد با وضو يا غسل يا تيمّم بجا آورده شود. ولى بجا آوردن عبادتهايى كه وضو و غسل و تيمم براى آنها لازم نيست ، مانند نماز ميت ، مانعى ندارد.

2 - تمام چيزهايى كه بر جنب حرام است و در احكام جنابت گفته شد.

3 - جماع كردن در فرج ، كه هم براى مرد حرام است و هم براى زن ، اگر چه به مقدار ختنه گاه داخل شود و منى هم بيرون نيايد.

مساءله 130 :

جماع كردن در روزهايى هم كه حيض زن قطعى نيست ولى شرعاً بايد براى خود حيض قرار دهد حرام است پس زنى كه بيشتر از ده روز خون مى بيند و بايد به دستورى كه قبلاً ذكر شده

روزهاى عادت خويشان خود را حيض قرار دهد. شوهرش نمى تواند در آن روزها با او نزديكى نمايد.

مساءله 131 :

اگر شماره روزهاى حيض زن به سه قسمت تقسيم شود و مرد در قسمت اول آن با زن خود در قُبُل جماع كند، بايد هيجده نخود طلا كفاره به فقير بدهد و اگر در قسمت دوم جماع كند، نُه نخود و اگر در قسمت سوم جماع كند، بايد چهار نخود و نيم بدهد. مثلاً زنى كه شش روز خون حيض مى بيند، اگر شوهرش در شب يا روز اول و دوم با او جماع كند بايد هيجده نخود طلا بدهد. و در شب يا روز سوم و چهارم نُه نخود و

در شب يا روز پنجم و ششم بايد چهار نخود و نيم بدهد.

مساءله 132 :

طلاق دادن زن در حال حيض ، به طورى كه در كتاب طلاق گفته مى شود باطل است .

مساءله 133 :

اگر زن بگويد حائضم يا از حيض پاك شده ام بايد حرف او را قبول كرد، مگر اينكه اطمينان پيدا شود كه دروغ مى گويد.

مساءله 134 :

اگر زن در بين نماز حائض شود نماز او باطل است .

مساءله 135 :

بعد از آنكه زن از خون حيض پاك شد، واجب است براى نماز و عبادتهاى ديگرى كه بايد با وضو يا غسل يا تيمم بجا آورده شود غسل كند و دستور آن مثل غسل جنابت است ، ولى بنابر اظهر براى نماز بايد پيش از غسل يا بعد از آن وضو هم بگيرد و اگر پيش از غسل وضو بگيرد بهتر است .

مساءله 136 :

نمازهاى يوميه اى كه زن در حال حيض نخوانده ، قضا ندارد ولى روزه هاى واجب را بايد قضا نمايد.

مساءله 137 :

اگر چند روز را حيض قرار دهد و عبادت نكند، بعد بفهمد حيض نبوده است بايد نماز و روزه اى را كه در آن روزها بجا نياورده قضا نمايد و اگر چند روز را به گمان اينكه حيض نيست عبادت كند بعد بفهمد حيض بوده ، چنانچه آن روزها روزهايى بوده كه بايد روزه مى گرفته ، واجب است قضا نمايد.

نفاس (خون ولادت )

تعريف نفاس

وقتى كه اولين جزء بچه از شكم مادر بيرون مى آيد هر خونى كه زن مى بيند، اگر پيش از ده روز يا سر ده روز قطع شود، خون نفاس است و زن

را در حال نفاس ((نفساء)) مى گويند.

مساءله 138 :

خونى كه زن پيش از بيرون آمدن اولين جزء بچه مى بيند نفاس نيست .

مساءله 139 :

لازم نيست كه خلقت بچه تمام باشد، بلكه اگر خون بسته اى هم از رحم زن خارج شود و خود زن بداند، يا چهار نفر قابله بگويند كه اگر در رحم مى ماند انسان مى شد، خونى كه تا ده روز ببيند خون نفاس است بنابر احوط.

مساءله 140 :

ممكن است خون نفاس يك لحظه بيشتر نيايد، ولى بيشتر از ده روز نمى شود.

مساءله 141 :

توقف در مسجد و رساندن جايى از بدن به خط قرآن و كارهاى ديگرى كه بر حائض حرام است ، بر نفساء هم حرام است و آنچه بر حائض واجب ، مستحب ، و مكروه است ، بر نفساء هم واجب ، مستحب ، و مكروه مى باشد.

مساءله 142 :

طلاق دادن زنى كه در حال نفاس مى باشد باطل است و نزديكى كردن با او حرام مى باشد. و اگر شوهرش با او نزديكى كند احتياط واجب آن است كه به دستورى كه در احكام حيض (مساءله 131) گفته شد كفاره بدهد.

مساءله 143 :

وقتى زن از خون نفاس پاك شد بايد غسل كند و عبادتهاى خود را بجا آورد و اگر دوباره خون ببيند چنانچه روزهايى كه خون ديده با روزهايى كه در وسط پاك بوده روى هم ده روز يا كمتر از ده روز باشد تمام آن نفاس است و اگر روزهايى كه پاك بوده روزه گرفته باشد بايد قضا نمايد.

مساءله 144 :

اگر زن از خون نفاس پاك شود و احتمال بدهد كه در باطن خون

هست ، بايد مقدارى پنبه داخل فرج نمايد كه اگر پاك است ، براى عبادتهاى خود غسل كند.

مساءله 145 :

اگر خون نفاس زن از ده روز بگذرد، چنانچه در حيض عادت دارد به اندازه روزهاى عادت او نفاس و بقيه استحاضه است .

و اگر عادت ندارد، تا ده روز بنابر اظهر نفاس و بقيه استحاضه مى باشد. و احتياط مستحب آن است كسى كه عادت ندارد از روز بعد از عادت و كسى ندارد بعد از روز دهم تا روز هيجدهم زايمان ، كارهاى استحاضه را بجا آورد و كارهايى را كه بر نفساء حرام است ترك كند.

مساءله 146 :

زنى كه عادت حيضش كمتر از ده روز است ، اگر بيشتر از روزهاى عادتش خون نفاس ببيند در صورتى كه از ده روز بيشتر نشود بنابر اظهر تمام آن مدت را نفاس قرار مى دهد.

استفتائات

1 - آيا استبراء در حق زنان ثابت است يا نه .

بسمه تعالى

استبراء در حق زنان ثابت نيست ، و سزاوار است كه بعد از بول ، فى الجمله آرام گيرند و تنحنح نمايند و فرج خود را به طرف عرض ، فشار دهند و رطوبت مشكوكى كه از زنها خارج مى شود پاك است ، مطلقاً و ناقض طهارت نيست . اگرچه رعايت امور مزبوره را ننمايد.

2 - هرگاه خون حيض ، مشتبه به خون بكارت شود، شناختن آن به چه طريق است .

بسمه تعالى

در تشخيص و شناختن آن ، بايد قدرى پنبه ، داخل در فرج كند و قدرى صبر نمايد، و بهتر آن است وقتى كه مى خواهد اين عمل را بكند به پشت بخوابد و پاها

را بلند كند، و بعد از مدتى پنبه را آهسته بيرون آورد، پس اگر خون در دور آن واقع شده باشد آن خون بكارت است و اگر خون تمام پنبه را گرفته باشد، خون حيض است و شرط است در امتحان مذكور، اينكه قروح يا جروح ، احاطه به فرج مثل بكارت نداشته باشد و همچنين خون بسيار نباشد كه نتوان تشخيص داد. بلكه بايد احتمال غير اين دو قسم خون كه خون بكارت و خون حيض است ندهد.

3 - اگر زنى سه روز خون ديد و قطع شود و در بين ده روز دوباره خون ديد و قبل از ده روز قطع شد تكليف اين زن نسبت به اين ايام چيست .

بسمه تعالى

تمامى خون و پاكى وسط، يعنى مابين سه تا ده محكوم به حيض است .

4 - آيا زن باردار ممكن است حيض ببيند يا نه :

بسمه تعالى

بلى ممكن است بنابر اقوى ، ولى با تاءخّر از ايام عادت ، بيست روز بايد احتياط كند به جمع بين تروك حائض و افعال مستحاضه .

5 - اقل و اكثر ايام حيض چقدر است .

بسمه تعالى

اكثر زمان حيض ، ده روز است و اقل زمان حيض سه روز است پس هرگاه يك روز يا دو روز خون ببيند حيض نخواهد بود.

6 - در زمان حيض ، و طى نمودن در قُبُل حائض ، چه صورت دارد.

بسمه تعالى

حرام است در زمان حيض وَطْى نمودن در قُبُل حائض با علم به آن ، و درباره هر يك از مرد و زن ، موجب فسق مى شود على المعروف ، اگرچه از كبائر بودن آن معلوم نيست ،

بلى حلال شمردن آن ، موجب كفر است با علم به حرمت آن .

7 - اگر وطى كرد مرد، زنش را در زمان حيض ، آيا كفّاره واجب است بر زن يا نه :

بسمه تعالى

واجب است به احتياط وجوبى در صورت علم و عمل .

8 - كفّاره وطى ، چقدر است .

بسمه تعالى

كفّاره عبارت است از يك دينار، يعنى اشرفىِ هيجده نخودى كه يك مثقال شرعى است . و اين مقدار كفّاره ، در اول حيض است ، و در وسط آن نصف اشرفى است ، و در آخر آن ربع اشرفى است .

9 - اول ، وسط و آخر حيض را بيان فرمائيد.

بسمه تعالى

زنى كه مدتش مثلاً شش روز است ، روز اوّل و دوّم آن ، اوّل حيض است و روز سوم و چهارم ، وسط حيض است و روز پنجم و ششم ، آخر حيض است .

10 - آيا غُسل حيض كفايت از وضو مى كند يا نه :

بسمه تعالى

كيفيت غسل حيض ، مانند غسل جنابت است ، لكن غسل حيض ، كفايت از وضو نمى كند و اظهر وجوب وضو است .

11- خانمى بعد از پنج روز ايام عادتش پاك شده و غسل كرده ، روز هشتم يك قطره خون مى بيند، اين خون چه حكمى دارد.

بسمه تعالى

با فرض اينكه بين اين خون و اوّلين روزى كه خون ديده بيش از ده روز فاصله نشده ، تمام اين هشت روز به حكم حيض است .

12 - زن پس از ايام عادت كه معمولاً شش يا هفت روز است پاك شده ولى بعد از آن باز خون زرد رنگى مى بيند و

شك دارد كه خون حيض است يا نه و نمى داند تا ده روز تمام مى شود يا نه ، وظيفه اش چيست .

بسمه تعالى

صبر مى كند اگر قبل از ده روز قطع نشد تمام آنرا حيض قرار مى دهد و اگر از ده روز تجاوز كرد فقط ايّام عادت را حيض قرار داده و نمازهاى روزهاى غير آنرا قضا مى كند.

13 - زنى پس از شش روز از خون حيض پاك مى شود و هيچ خونى نمى بيند و روز نهم ترشح خونى بسيار كمى مى بيند بعد هم كاملاً پاك مى شود حكم اين خون چيست .

بسمه تعالى

با فرض اينكه عرفاً خون بر آن صدق مى كند مثل سؤ ال اوّل است .

14 - زنى جنب بوده و قبل از غسل جنابت حيض شده آيا صحيح است كه قبل از پاك شدن از حيض غسل جنابت كند و غسلهاى ديگر چطور.

بسمه تعالى

صحيح است قبل از پاك شدن از حيض غسل جنابت كند به جهت تخفيف قذارت باطنى و هم مى تواند در وقت پاك شدن يك غسل به نيّت هر دو انجام دهد و اگر قبلاً غسل جنابت كرده در آن وقت به نيّت وظيفه فعليّه غسل كند و بعض اغسال مثل غسل احرام براى حائض مستحبّ است .

15 - زنى حيض شد، روز دوم حيض رحمش را با عمل جراحى در آوردند، كه حيض سه روز نشد آيا غسل حيض واجب است .

بسمه تعالى

غسل حيض بر او واجب نيست بلكه بايد غسل استحاضه كند و عبادتهاى ترك شده را قضا كند.

16 - رحم زنى را طى يك عمل جراحى برداشته اند، خونهايى

كه بعداً مى بيند محكوم به چيست .

بسمه تعالى

خون حيض نيست و محكوم به دم قرحه است خصوصاً اگر علامت آن را دارا باشد كه خروج از راست است .

17 - در صورتى كه استحاضه كثيره است و شخص از نظر جسمى توانايى سه مرتبه غسل در شبانه روز را ندارد (مبتلا به كمر درد و پا درد مى باشد) آيا مى تواند براى نماز بجاى غسل استحاضه ، تيمم بدل از غسل كند و همچنين براى روزه مى تواند تيمم كند؟ و آيا قضاى روزه هاى اين چند روز را بايد بگيرد.

بسمه تعالى

يكى از مسوّغات تيمّم حرج و مشقّت شديدة در استعمال آب است ، و اگر بخواهد احتياط كند در آخر وقت تيمّم كند و نماز و روزه اش صحيح است و قضا ندارد.

18 - در رابطه با استحاضه قليله اگر شخصى بعد از نماز صبح پاك شده آيا براى نماز ظهر بايد يك وضو و براى نماز عصر هم يك وضوى ديگر بگيرد و همچنين براى نماز مغرب و عشا؟

بسمه تعالى

با پاك شدن از استحاضه قليله براى اوّلين نماز وضو مى گيرد و براى نماز ديگر هم كافى است .

19 - زنى ادعا مى كند كه هر ماه فقط يك روز يا دو روز خون مى بيند و هميشه اينطور بوده است ؟ آيا اين خون استحاضه است يا حكم ديگرى دارد.

بسمه تعالى

استحاضه است .

20 - زنى است كه 50 سال او تمام شده است ولى هنوز هر ماه هفت الى ده روز خونى از او خارج مى شود كه از نظر ظاهر تفاوتى با خون حيض او ندارد آيا اين خون

را بايد حيض حساب كرد يا استحاضه .

بسمه تعالى

احتياط در جمع بين تروك حائض و احكام استحاضه كند.

21 - زن حامل در حال حمل گاهى يك لكّه خون مى بيند و ممكن است ده روز بعد هم لكّه اى ببيند تكليف آن زن چيست .

بسمه تعالى

استحاضه است مگر علم به غير آن حاصل شود.

22 - اگر زنى كه قرص ضدباردارى مى خورد كه در ماه مبارك رمضان حائض نشود بر فرض دو يا سه روز خون در باطل باشد و بيرون نيايد حكم روزه او چيست .

بسمه تعالى

احتياط مى كند به اينكه روزه به رجاء عمل به وظيفه مى گيرد و بعداً هم قضا مى كند با علم به اينكه سه روز ادامه داشته است .

23 - خانمى براى جلوگيرى از عادت ماهانه قرص خورده و در بين آن بر اثر ترك قرص كمى خون ديده ولى پيش از سه روز قطع شده است . آيا اين خون كه در ايام عادت بوده حكم حيض را دارد.

بسمه تعالى

خير، مگر با علم به بقاء در باطن كه وظيفه احتياطى آن گذشت .

24 - لطفاً بفرماييد زن تا چند سال حيض مى بيند و به سال شمس يا قمرى چگونه محاسبه مى گردد با توجه به اينكه در شناسنامه ها تاريخ به سال شمسى است .

بسمه تعالى

حدّ ياءس در قرشيه تمام شدن شصت سال قمرى است و در غير او تمام شدن پنجاه سال قمرى است كه ظاهراً به ترتيب 58 سال و 2 ماه و 18 روز، و 48 سال و 6 ماه و 7 روز به سال شمسى مى شود.

25 - خانمى شك دارد كه

به سن يائسگى رسيده يا نه و خونى مى بيند كه نمى تواند يقين به ادامه آن تا سه روز پيدا كند وظيفه او نسبت به نماز و روزه چيست .

بسمه تعالى

وظيفه او مثل سابق استظهار است و ترك عبادت .

26 - زنى حائض است و گردنبند او با نقش اللّه مى باشد و گاهى بى اختيار روى بدنش قرار مى گيرد. آيا جايز است چنين گردنبندى را به گردن آويزان كند.

بسمه تعالى

با علم به تماسّ با بدن حائز نيست .

27 - رفتن زن با حالت عادت ماهانه به حرم ائمه معصومين به قصد زيارت جايز است يا نه .

بسمه تعالى

جائز نيست على الاحوط، و اين احتياط در حرم و رواق در مكث و عبور ترك نشود.

28 - رفتن زن به حالت عادت ماهانه به حرم امامزادگان به قصد زيارت جايز است يا نه .

بسمه تعالى

مراعات عدم هتك بنمايد و فى نفسه جايز است .

29 - مقاربت زن و شوهر بعد از حيض و قبل از غَسل حيض ، چه حكمى دارد و نوزاد حاصل از اين مقاربت چه حكمى دارد.

بسمه تعالى

جائز است على كراهيّة ، و احوط تجنّب از آنست مگر بعد از غُسل فَرْج ، و حكم ولد حكم سائر اولاد است يعنى حلال زاده است .

30 - زنى حائض يا به خاطر جهل به مساءله و يا عمداً حال خود را به شوهر نمى گويد و بعد از جماع براى مرد يقين حاصل مى شود كه زن در حال حيض بوده است ، آيا كفاره دارد و اگر دارد بر عهده زن است يا مرد. و يا هر دو.

بسمه تعالى

كفّاره ندارد.

31 -

خونى كه دختر بعد از شب عروسى به مدت يك يا دو روز مشاهده مى كند غسل دارد يا خير.

بسمه تعالى

دم بكارت موجب غسل نيست .

32 - زنى در اثر ملاعبه با شوهرش ، احساس شهوت مى كند و حالت انزال به او دست مى دهد و فكر مى كند جنب شده است آيا با چنين حالتى غسل بر او واجب مى شود.

بسمه تعالى

با علم به خروج منى به بيرون غسل واجب مى شود ولو حصول علم با علائم باشد كه در مسئله 350 رساله آمده .(2)

33 - گاهى بانوان و دوشيزگان عقد بسته ، در اثر ملاعبه با شوهر خود ترشحاتى همراه با كمى لذّت و خوشى مى بينند، آيا اين ترشحات حكم منى را دارد.

بسمه تعالى

مبنى بر حصول علم است به شرحى كه گذشت .

34 - زنى پس از نزديكى با همسرش ، غسل كرده و پس از آن مقدارى منى خارج شده است ، نمى داند از مرد است يا از خود او، تكليف او چيست .

بسمه تعالى

هرگاه بعد از غسل ، منى مرد از زن خارج شود غسل واجب نيست و همچنين است اگر شك كند كه منى بيرون آمده از خود اوست يا از مرد، اما اگر علم يا اطمينان داشته باشد كه منى خارج شده از خود اوست و يا مخلوط با منى مرد است ، غسل بر او واجب است .

35 - زنى حائض بوده و غسل حيض را فراموش كرده و مدتى نماز خوانده البته براى نمازهاى خود وضو گرفته آيا نمازهاى او صحيح است .

بسمه تعالى

صحيح نيست مگر غسل واجبى در بين انجام داده باشد

كه نمازهاى بعد آن تا عادت ماهانه بعدى صحيح است .

36 - زنى جنب بوده و فراموش كرده و مدتى نماز خوانده ولى در اين بين غسل حيض انجام داده است و فعلاً متوجه شده ، تكليف او نسبت به نمازهاى گذشته چيست .

بسمه تعالى

اگر بقصد آنچه بر ذمّه اوست غسل كرده كفايت از غسل جنابت هم نموده است ، و اگر خصوص حيض را قصد كرده و توجّه به جنابت نداشته بعيد نيست از غسل جنابت هم كفايت كند لكن احوط خلاف آنست .

37 - آيا با غسل استحاصه كثيره ، وضو هم لازم است با غسل متوسطه چطور.

بسمه تعالى

با غسل متوسطه وضو لازم است ، و همچنين با اغسال كثيرة على الاحوط و توضيح در مساءله 383(3) و 384(4) رساله آمده است .

38 - در صورت شك بين خون نفاس و خون زخم :

الف ) تكليف زن در اين مورد چيست .

ب ) چنانچه لباس بيمار، آغشته به خون باشد حكم خون نفاس دارد يا زخم ؟

بسمه تعالى

الف : اگر همراه با ولد يا پس از آن تا ده روز باشد بلكه خون همراه سقط بنحويكه در مساءله 439(5) رساله بيان شده نفاس است ، مگر اينكه بداند قرحه اى در باطن هست كه اين خون از آنست .

ب : مبنى بر جواب قبلى است .

39 - زنى براى جلوگيرى از حاملگى از دستگاه ((آى يو دى )) (IUD) استفاده مى كند اگر در اين حالت خونريزى رخ دهد تكليف چيست .

بسمه تعالى

اگر علم دارد كه از زخم است فقط تطهير مى كند و اگر شك دارد به مساءله 407(6) و 408(7) رساله

مراجعه كند.

40 - زنى را كه عمل جرّاحى مى كنند جهت سقط جنين ، خونى كه از مجراى عادى او خارج مى شود چه حكمى دارد.

بسمه تعالى

احكام نفاس را دارد.

41 - وقتى براى اوّلين بار عادت ماهانه شدم ، چون در آن زمان رسم نبود كه مادرها مساءله زنانه خود، حتى غسل كردن براى حيض را براى دخترانشان بگويند به مدت 3 سال هر وقت براى غسل كردن به حمام مى رفتم ، زير دوش آب مى ايستادم و فقط صلوات مى فرستادم و وقتى كه عادت بودم نماز و روزه ام را انجام مى دادم و هم به مسجد مى رفتم و بعد كه شوهر كردم فهميدم كه زن وقتى كه حائض مى شود بايد غسل كند حالا تكليف من نسبت به نماز و روزه هايم در اين مدت 3 سال چيست .

بسمه تعالى

نماز و روزه قضا دارد مگر خصوص روزهاى عادت كه نمازهاى آنها قضا ندارد.

42 - زنى عادت وقتيه ندارد، اما در مورد اينكه صاحب عادت عدديه است نيز ترديد دارد به اين صورت كه مدت خون ديدن وى هفت روز است از هفت تا ده روز ترشحاتى به رنگ زرد تيره مى بيند گاهى نيز در فاصله روز هفتم و دهم لكّه خون مى بيند وظيفه وى چيست .

بسمه تعالى

اگر دو ماه پى در پى چنين حالتى براى او پيش نيامد عادت مستقّر شده و با يك مرتبه رؤ يت خلاف ، زائل نمى شود، ولى اگر چندين مرتبه چنين حالت برايش پيش آمد كه محكوم به حيض شد و بنحوى بود كه در نزد عرف صاحب عادت بحساب نيامد عادت

سابق زائل شده و مضطربه بحساب مى آيد مگر همين حالت دو ماه پى در پى مثل هم باشد.

غسل

غسل ميّت

مساءله 147 :

واجب است ميّت را سه غسل بدهند:

1 - اول : غسل با آبى كه به سدر مخلوط باشد

2 - دوم : غسل با آبى كه به كافور مخلوط باشد

3 - سوم : غسل با آب خالص

مساءله 148 :

غسل بچه مسلمان اگر چه از زنا باشد، بنابراحتياط، واجب است . و غسل ، كفن ، دفن كافر و اولاد او، جايز نيست . و كسى كه از بچگى ديوانه بوده و به حال ديوانگى بالغ شده ، چنانچه پدر و مادر او يا يكى از آنان مسلمان باشند، بايد او را غسل داد و اگر هيچ كدام از آنان مسلمان نباشند، غسل دادن او جايز نيست .

مساءله 149 :

بچه سقط شده را، اگر چهار ماه يا بيشتر دارد، بايد بنابراحتياط واجب غسل بدهند و اگر چهار ماه ندارد، بايد در پارچه اى بپيچند و بدون غسل دفن كنند.

مساءله 150 :

اگر ميّت و كسى كه او را غسل مى دهد هر دو مرد يا هر دو زن باشند جايز است كه غير از عورت ، جاهاى ديگر ميّت برهنه باشد.

مساءله 151 :

نگاه كردن به عورت ميّت حرام است ، و كسى كه او را غسل مى دهد اگر نگاه كند معصيت كرده ، ولى غسل باطل نمى شود.

مساءله 152 :

كسى را كه در حال حيض يا در حال جنابت مرده ، لازم نيست غسل حيض يا غسل جنابت بدهند، بلكه همان غسل ميّت براى او كافى است ولى بنابراحتياط موقع غسل دادن نيّت غسل جنابت

و يا حيض را نيز بنمايند.

غسل مس ميّت

مساءله 153 :

اگر كسى بدن انسان مرده اى را كه سرد شده و غسل اش نداده اند، مس كند، يعنى جايى از بدن خود را به آن برساند، بايد غسل مس ميّت كند.

غسلهاى مستحب

مساءله 154 :

غسل ها، در شرع مقدس اسلام بسيار است كه از آن جمله است :

1 - غسل جمعه

2 - غسل شب اول ماه رمضان و تمام شبهاى فرد مثل سوم و پنجم و هفتم ، ولى از شب بيست و يكم به بعد مستحب است همه شب غسل كند

3 - غسل روز عيد فطر و عيد قربان

4 - غسل شب عيد فطر

5 - غسل روز هشتم و نهم ذى الحجه

6 - غسل روز اول ، پانزده ، بيست و هفتم و آخر ماه رجب

7 - غسل روز عيد غدير

8 - غسل روز بيست و چهارم ذى الحجه

9 - غسل روز عيد نوروز، پانزدهم شعبان و هفدهم ربيع الاول ،

10 - غسل كسى كه در موقع گرفتن خورشيد و ماه ، نماز آيات را عمداً نخوانده در صورتى كه تمام ماه و خورشيد گرفته باشد

11 - غسل كسى كه براى تماشاى دار آويخته ، رفته و آن را ديده باشد

12 - غسل براى احرام و طواف و وقوف به عرفات و مشعر و براى قربانى كردن و سر تراشيدن در منى و براى توبه از معاصى اگر چه گناه صغيره باشد، و براى طلب حاجت و استخاره يعنى طلب خير از خداوند.

تيمّم

مساءله 155 :

در هفت مورد، به جاى وضو و غسل بايد تيمّم كرد:

1 - پيدا نكردن آب

2 - مشقّت بيش از حدّ

3 -

ترس از ضرر

4 - نياز به آب براى حفظ جان

5 - نياز به آب براى تطهير

6 - نداشتن آب مباح

7 - نداشتن وقت براى وضو يا غسل

چيزهايى كه تيمم بر آنها صحيح است

مساءله 156 :

تيمم به خاك ، ريگ ، كلوخ و سنگ ، اگر پاك باشند، صحيح است .

به آجر و كوزه قبل از پخته شدن نيز صحيح است . تيمم بر سنگ گچ و سنگ و سنگ آهك قبل از پخته شدن ، صحيح است .

دستور تيمم

مساءله 157 :

در تيمم ، چهار چيز واجب است :

اول :نيّت

دوم : زدن تمام كف دو دست ، با هم ، بر چيزى كه تيمم به آن صحيح است و بنابر احتياط واجب ، همراه با ضربه باشد و گذاشتن دو دست بر زمين كافى نيست

سوم : كشيدن كف هر دو دست به تمام پيشانى و دو طرف آن ، از جايى كه موى سر مى رويد تا ابروها و بالاى بينى و بنابراحتياط واجب بايد دستها روى ابروها هم كشيده شود

چهارم : كشيدن كف دست چپ به تمام پشت دست راست و بعد از آن كشيدن كف دست راست به تمام پشت دست چپ .

احكام تيمم

مساءله 158 :

تيمم بدل از غسل و بدل از وضو، با هم فرقى ندارند، ولى احتياط مستحب است در تيمم بدل از غسل ، بلكه در هر تيممى ، بعد از مسح پيشانى ، يك بار ديگر كف دستها را به زمين بزند و پشت دستها را به همين صورتى كه گفته شد، با كف دست ديگر مسح كند.

مساءله 159 :

پيشانى و پشت دستها را بايد از بالا به پايين مسح

كند و كارهاى آن را بايد پشت سر هم بجا آورد.

مساءله 160 :

انسان بايد براى تيمم ، انگشتر را از دست بيرون آورد و اگر در پيشانى يا پشت دستها يا در كف دستها، مانعى باشد،

مثلاً چيزى به آنها چسبيده باشد، بايد بر طرف كند.

نماز

نماز، مهم ترين اعمال دينى است كه اگر قبول درگاه خداوند عالم شود، عبادتهاى ديگر هم قبول مى شود و اگر پذيرفته نشود، اعمال ديگر هم قبول نمى شود. همان طور كه اگر انسان ، در هر شبانه روز، پنج نوبت در نهر آبى شست و شو كند، چرك در بدنش نمى ماند، نمازهاى پنجگانه هم ، انسان را از گناهان پاك مى كند.

سزاوار است كه انسان نماز را در اوّل وقت بخواند و كسى كه نماز را سبك شمارد، مانند كسى است كه نماز نمى خواند.

پيغمبر اكرم (ص) فرمودند: ((كسى كه به نماز اهميت ندهد و آن را سبك شمارد، سزاوار عذاب آخرت است )).

در حال نماز، به ياد خدا و با خضوع و خشوع و وقار باشد و متوجه باشد كه با چه كسى سخن مى گويد و خود را در مقابل عظمت و بزرگى خداوند عالم ، بسيار پست و ناچيز ببيند. و اگر انسان در موقع نماز، كاملاً به اين مطلب توجه كند، از خود بى خبر مى شود، چنانكه در حال نماز تير را از پاى مبارك امير المؤ منين عليه السّلام بيرون كشيدند و آن حضرت متوجه نشدند.

و نيز نماز گزار بايد توبه و استغفار كند و گناهانى كه مانع قبول شدن نماز است ، مانند حسد، كبر، غيبت ، خوردن حرام ، آشاميدن

مسكرات ، ندادن خمس و زكات ، بلكه هر معصيتى را ترك كند. نيز سزاوار است كه نماز گزار، كارهايى كه ثواب نماز را كم مى كند، بجا نياورد، مثلاً در حال خواب آلودگى و خوددارى از بول ، به نماز نايستد و در موقع نماز، به آسمان نگاه نكند.

و نيز كارهايى كه ثواب را زياد مى كند، بجا آورد، مثلاً انگشترى عقيق به دست كند و لباس پاكيزه بپوشد و شانه و مسواك كند و خود را خوشبو نمايد.

نمازهاى واجب

مساءله 161 :

نمازهاى واجب به شرح ذيل است :

1 - نماز يوميّه (شبانه روز) و آنچه ملحق به آن است مانند نماز جمعه ، نماز احتياط، نماز قضا و نمازى كه نماز گزار دوباره آن را اعاده مى كند

2 - نماز آيات كه به سبب آمدن حوادثى چون : زلزله ، خسوف ، كسوف و مانند اينها واجب مى شود

3 - نماز ميّت

4 - نماز طواف واجب خانه كعبه

5 - نماز قضاى والدين بر پسر بزرگ

6 - نمازى كه به سبب اجير شدن و نذر و قسم و عهد واجب مى شود.

نمازهاى يوميّه

مساءله 162 :

پنج نماز در روز واجب است :

1 - نماز ظهر (چهار ركعت )

2 - نماز عصر (چهار ركعت )

3 - نماز مغرب (سه ركعت )

4 - نماز عشا (چهار ركعت )

5 - نماز صبح (دو ركعت )

مساءله 163 :

نماز گزار براى بجا آوردن نماز صحيح ، چند شرط را بايد قبل از نماز رعايت كند:

اوّل : طهارت

دوم : وقت هر نماز

سوم : قبله

چهارم : پوشش در حال نماز و شرايط آن

پنجم : مكان نماز

وقت نمازهاى يوميّه

وقت نماز ظهر و عصر

مساءله 164

:

نماز ظهر و عصر، هر كدام وقت مخصوص و مشتركى دارند.

وقت مخصوص نماز ظهر

از اول ظهر است تا وقتى كه از ظهر به اندازه خواندن نماز ظهر نگذرد. و اگر كسى ، اشتباهاً عصر را در اين وقت بخواند، نمازش باطل است .

وقت مخصوص نماز عصر

هنگامى است كه به اندازه خواندن نماز عصر، به مغرب ، وقت ماند باشد.

مابين اين دو وقتِ مخصوص ،وقت مشترك نماز ظهر و عصر است .

وقت نماز مغرب و عشا

مساءله 165 :

نماز مغرب و عشا، هر كدام وقت مخصوص و مشترك دارند.

وقت مخصوص نماز مغرب

از اول مغرب است تا وقتى كه از مغرب به اندازه خواندن سه ركعت نماز بگذرد.

وقت مخصوص نماز عشا

براى شخص مختار، موقعى است كه به اندازه خواندن نماز عشا به نصف شب مانده باشد.

بين وقت مخصوص نماز مغرب و عشا، وقت مشترك نماز مغرب و عشا است .

وقت نماز صبح

مساءله 166 :

نزديك اذان صبح ، از طرف مشرق ، نور سفيدى رو به بالا حركت مى كند كه آن را ((فجر اول )) گويند، موقعى كه آن سفيدى پهن شد، ((فجر دوم )) و اول وقت نماز صبح است .

و آخر وقت نماز صبح ، موقعى است كه آفتاب مى خواهد بيرون آيد.

احكام اوقات نماز

مساءله 167 :

كسى كه فقط به اندازه خواندن يك ركعت نماز وقت دارد، بايد نماز را به نيّت ادا بخواند.

مساءله 168 :

مستحب است انسان نماز را در اول وقت آن بخواند و راجع به آن خيلى سفارش شده است . و هر چه به اول وقت نزديك تر باشد، بهتر است .

ترتيب نماز

مساءله 169 :

انسان بايد نماز عصر را بعد از نماز

ظهر و نماز عشا را بعد از نماز مغرب بخواند و اگر عمداً نماز عصر را پيش از نماز ظهر و نماز عشا را پيش از نماز مغرب بخواند، باطل است .

نمازهاى مستحب

مساءله 170 :

نمازهاى مستحبى زياد است و آنها را ((نافله )) گويند.

در بين نمازهاى مستحبى ، به خواندن نافله هاى شبانه روزى بيشتر سفارش شده است .

نافله هاى شبانه روزى ، در غير روز جمعه ، سى چهار ركعت است :

1 - ظهر، هشت ركعت ، قبل از نماز ظهر

2 - عصر، هشت ركعت ، قبل از نماز عصر

3 - مغرب ، چهار ركعت ، بعد از نماز مغرب

4 - عشا، دو ركعت نشسته ، بعد از نماز عشا

5 - صبح ، دو ركعت ، قبل از نماز صبح

6 - شب ، يازده ركعت .

نماز شب

در اهميت و فضيلت نماز شب روايات بسيارى وارد شده است ، از جمله : پيامبراكرم صلّى اللّه عليه و آله به على عليه السّلام فرمودند: بر تو باد نماز شب !

آن حضرت در جايى مى فرمايند: آنقدر جبرئيل مرا سفارش به نماز شب كرد كه گويا نيكويان امتم شب نمى خوابند. دو ركعت نماز در شب را بر همه دنيا ترجيح مى دهم .

امام على عليه السّلام رمودند: نماز شب ، بدن را سالم مى كند.

امام صادق عليه السّلام مى فرمايند: نماز شب ، سبب بخشش گناهان مى شود.

نماز شب ، صورت را نورانى مى كند.

نماز شب ، روزى را زياد مى كند.

روش خواندن نافله شب

مساءله 171 :

نافله شب ، يازده ركعت است به شرح زير:

هشت ركعت به نيّت نافله شب ( چهار نماز دو ركعتى )

دو

ركعت به نيت نماز شفع

يك ركعت به نيت نماز وتر.

وقت خواندن آن ، بعد از نصف شب است و هر چه به صبح نزديكتر باشد، بهتر است .

نماز شفع هم مثل نماز صبح است .

نماز وتر، به اين طريق خوانده مى شود:

پس از نيّت ، حمد و سه مرتبه سوره توحيد و يك مرتبه سوره فلق و يك مرتبه سوره ناس خوانده مى شود و بعد از آن ، هر دو دست را مقابل صورت گرفته مشغول خواندن قنوت مى شود و بعد از قنوت ، دست چپ را فقط به حال قنوت نگه داشته و با دست راست تسبيح را گرفته و در حقّ چهل مؤ من دعا مى كند، مثلاً بدين طريق :اللّهمَّ اغْفِرْ لِرُوح الله الخمينى و ... آنگاه هفتاد مرتبه بگويد: اَسْتغِفرُ اللهَ رَبّى و اَتُوبُ اليه و بعد سيصد مرتبه بگويد: اَلْعَفْوَ اَلْعفْوَ و سپس هفت مرتبه بگويد: هذا مَقامُ العائذُ بِكَ مِنَ النّ ار و بعد بگويد:ربّ اغْفِرْ لى و ارْحَمْنى و تُبْ عَلىَّ اِنَّكَ انتَ التّوّ ابُ الرّحيم .

نماز غفيله

مساءله 172 :

نماز غفيله يكى از نمازهاى مستحبى است كه بين نماز مغرب و عشا خوانده مى شود.

مساءله 173 :

نماز غفيله دو ركعت است ، در ركعت اول بعد از حمد به جاى سوره بايد يا بهتر است اين آيه خوانده شود:

وَ ذَالنّونِ اِذْ ذَهَبَ مُغا ضِباً فَظَنَّ اَنْ لَنْ نَقدِرَ عَلَيهِ فنادى فى الظُّلُماتِ اَنْ لا اِله اِلاّ اَنت سُبْحا نكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الظّ المينَ فَاسْتَجَبْنا لهُ وَ نَجَّيْنا هُ مِنَ الْغَمِّ وَ كذلِكَ نُنْجِى المُؤْمنين .

در ركعت دوم بعد از حمد به جاى سوره اين آيه

قرائت شود:

و عِنْدَهُ مفا تِحُ الْغيبِ لا يَعْلَمُها اِلاّ هُو وَ يَعْلَمُ ما فَى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ و ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ اِلاّ يَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فى ظُلُما تِ الْاَرْضِ و لا رَطْبٍ و لا يا بسٍ اِلاّ فى كتا بٍ مُبينٍ

در قنوت اين دعا خوانده شود:

اَللّهُمَّ اِنّى اَسْاَلُكَ بِمَفا تِح الغَيْبِ الّتى اِلاّ اَنْتَ اَنْ تُصَلِّى على محمَّدٍ و اَنْ تَفْعلَ بى ...

سپس حاجتهاى خود را ذكر كرده و بعد بخواند:

اَللّهُمَّ اَنْت وَلىُّ نِعْمَتى وَالْقا درُ على طَلَبَتى تَعْلَمُ حا جَتى فَاَسْاءلُكَ بِحَقِّ محمّدٍ وَ آلِ محمّدٍ عليهِ و علَيْهِمُ السَّلا م لَمّ ا قَضَيْتها لى .

قبله

مساءله 174 :

خانه كعبه كه در مكّه معظمه مى باشد، قبله است و بايد رو به آن نماز خواند. همين قدر كه گمان بكند رو به قبله است ، كافى است .

مساءله 175 :

كسى كه يقين به قبله ندارد، اگر بخواهد غير از نماز، كارى كند كه بايد رو به قبله انجام داد، مثلاً بخواهد سر حيوانى را ببرد، بايد به گمان عمل كند و اگر گمان ممكن نيست ، به هر طرف كه انجام دهد، صحيح است .

پوشاندن بدن در نماز

مساءله 176 :

زن در موقع نماز بايد تمام بدن حتى سر و موى خود را بپوشاند، حتى اگر كسى او را نبيند، ولى پوشاندن صورت و دستها تا مچ و پاها تا مچ پا، لازم نيست .

ولى احتياط در اين است كه صورت بيش از آنچه شستن آن در موقع وضو واجب است در حال نماز باز نباشد و همچنين كف پا و درون دست نيز باز نباشد. اما براى آن كه يقين كند كه مقدار

واجب را پوشانده است ، بايد مقدارى از اطراف صورت و قدرى پايين تر از مچ را هم بپوشاند.

لباس نماز گزار

مساءله 177 :

لباس نماز گزار شش شرط دارد:

1 - پاك باشد.

2 - مباح باشد.

3 - از اجزاى مردار نباشد.

4 - از حيوان حرام گوشت نباشد.

5و6 - اگر نماز گزار مرد است ، لباس او ابريشم خالص و طلا باف نباشد.

مساءله 178 :

زينت كردن به طلا، مثل آويختن زنجير طلا به سينه و انگشتر طلا به دست كردن و بستن ساعت مچى طلا به دست ، براى مرد در نماز و غير نماز حرام است .

دندانى كه پوشش طلا دارد، در نماز مانعى ندارد.

زينت كردن به طلا، براى زن در نماز و غير نماز اشكال ندارد.

مكان نماز گزار

مساءله 179 :

مكان نماز گزار دو شرط دارد:

اول : مكان مباح باشد.

دوم : مكان نماز گزار از نجاست مرطوب كه به بدن و لباس نماز گزار سرايت كند، خالى باشد.

مساءله 180 :

نماز خواندن در مسافر خانه و حمام و مانند اينها كه براى كسانى كه وارد مى شوند آماده شده ، اشكال ندارد.

مساءله 181 :

اين كه زن ، جلوتر از مرد يا مساوى و همدوش با مرد براى نماز خواندن بايستد، مكروه است ، بنابر اظهر. مگر اين كه بين آن دو، چيزى مانند پرده و مانند آن ، حائل بشود و يا اين كه بين آن دو، به مقدار حداقل يك وجب و حداكثر ده ذراع كه حدود پنج متر مى شود، فاصله باشد كه در اين صورت ، كراهت كم و يا برداشته مى شود.

احكام مسجد

مساءله 182 :

نجس كردن زمين و سقف و بام و ظاهر و

باطن مسجد، حرام است و هر كس بفهمد كه نجس شده است ، بايد فوراً نجاست آن را بر طرف كند. و احتياط واجب آن است كه طرف بيرون ديوار مسجد را هم نجس نكنند و اگر نجس شود، نجاستش را بر طرف كنند.

مساءله 183 :

چند چيز در مسجد مستحب است :

1 - تميز كردن مسجد

2 - روشن كردن چراغ

3 - كسى كه وارد مسجد مى شود، ته كفش خود را وارسى كند كه نجاستى در آن نباشد

4 - موقع داخل شدن به مسجد، اول پاى راست و موقع بيرون آمدن ، اول پاى چپ را بگذارد.

مكانهايى كه نماز خواندن در آنها مستحب است

مساءله 184 :

نماز در مسجد، از نماز در غير مسجد افضل است و بهتر از همه مساجد، مسجد الحرام و بعد مسجد النّبى و بعد مسجد كوفه و بعد مسجد سهله و مسجد خيف و مسجد غدير و مسجد بيت المقدس و مسجد براثا و مسجد قبا و مسجد جامع هر شهر و بعد مسجد قبيله و بعد مسجد بازار است .

از جمله اماكن مستحب و با فضيلت ، مشاهد مشرفه انبيا و اوصياى آنان و ائمه عليهم السّلام است .

اذان و اقامه

مساءله 185 :

براى مرد و زن ، مستحب است پيش از نمازهاى يوميه ، اذان و اقامه بگويند، اما احتياط مستحب اين است كه اقامه ترك نشود، مخصوصاً در نماز صبح و مغرب و براى كسى كه به جماعت نماز نمى خواند.

پيش از نماز عيد فطر و قربان ، مستحب است كه سه مرتبه بگويند: الصلاة ، گفتن اذان و اقامه در غير اين مورد، به قصد ورود در شرع

، حرام است .

مساءله 186 :

مستحب است در گوش راست بچه اى كه به دنيا آمده اذان و در گوش چپش اقامه بگويند.

اذان و ترجمه

اللّه اكبر (4 بار)

خداى تعالى بزرگ تر از آن است كه او را وصف كنند.

اءشْهَدُ اءنْ لا اله إ لاّ اللّه (2 بار)

شهادت مى دهم كه غير از خدائى كه يكتاست ، خداى ديگر سزاوار پرستش نيست .

اءشْهَدُ اءنَّ محمّداً رَسُولُ اللّه (2 بار)

شهادت مى دهم كه حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله فرستاده خداست .

اءشْهَدُ اءنَّ عليّاً وَلىُّ اللّه (2 بار)

شهادت مى دهم كه حضرت على عليه السّلام ولىّ خدا بر همه خلق است .

حىّ على الصلاة (2 بار)

بشتاب به سوى نماز.

حىّ على الفلاح (2 بار)

بشتاب به سوى رستگارى .

حىّ على خَيْرِ العمل (2 بار)

بشتاب به سوى بهترين عمل .

اللّه اكبر (2 بار)

لا إ له إ اللّه (2 بار)

خدايى سزاوار پرستش نيست ، مگر خدايى كه يكتا و بى همتا است .

اقامه

اللّه اكبر (2 بار)

اءشْهَدُ اءن لا إ له إ لاّ اللّه (2 بار)

اءشْهَدُ اءنَّ محمّداً رَسولُ اللّه (2 بار)

اءشْهَدُ اءنّ عليّاً ولىُّ اللّه (2 بار)

حىّ على الصلاة (2 بار)

حىّ على الفلاح (2 بار)

حىّ على خير العمل (2بار)

قَدْقا مَتِ الصَّلاة (2 بار)

اللّه اكبر (2 بار)

لا إ له إ لاّ اللّه (1 بار)

واجبات نماز

مساءله 187 :

واجبات نماز، يازده چيز است :

اول : نيّت

دوم : قيام

سوم : تكبيرة الاحرام ، يعنى ((اللّه اكبر)) گفتن در اول نماز

چهارم : ركوع

پنجم : سجود

ششم : قرائت

هفتم : ذكر

هشتم : تشهد

نهم : سلام

دهم : ترتيب

يازدهم : موالات ، يعنى پى در پى بودن اجزاى نماز.

مساءله 188 :

بعضى از واجبات نماز، ركن است و بعضى ديگر

غير ركن .

اركان نماز

نيّت

قيام

تكبيرة الاحرام

ركوع

سجود (دو سجده )

غير اركان نماز

قرائت

ذكر

تشهد

سلام

ترتيب

موالات

فرق بين اركان نماز و غير اركان

اگر انسان اركان نماز را بجا نياورد و يا اضافه كند، عمداً باشد يا اشتباهاً، نماز، باطل است ، ولى غير اركان را اگر اشتباهاً كم يا زياد كند، نماز باطل نيست .

نيّت

مساءله 189 :

انسان بايد نماز را به نيّت قربت ، يعنى براى انجام فرمان خداوند عالم ، بجا آورد و لازم نيست نيّت را از قلب خود بگذراند يا مثلاً به زبان بگويد كه : ((چهار ركعت نماز ظهر مى خوانم قربة الى الله ))، بلكه همين قدر كه انگيزه انسان از اين كار، نماز خواندن باشد، در تحقّق نيّت كافى است . ولى بهتر و افضل اين است كه نيّت نماز را از قلب خود بگذراند.

مساءله 190 :

انسان بايد فقط براى انجام امر خداوند عالم ، نماز بخواند. پس كسى كه ريا كند، يعنى ، براى نشان دادن به مردم نماز بخواند، نمازش باطل است ، بنابر احوط، خواه براى مردم باشد، يا خدا و مردم ، هر دو را در نظر بگيرد.

مساءله 191 :

اگر كسى مثلاً خواست نماز ظهر بخواند، ولى موقع شروع در نماز، اشتباهاً به جاى لفظ ظهر، لفظ عصر به زبان او آمد، يا اين كه در قلبش به جاى ظهر مثلاً عصر اشتباهاً خطور كرد، ولى انگيزه او از اين عمل ، نماز ظهر بود، مانعى ندارد و نماز او صحيح است .

قيام

مساءله 192 :

قيام در موقع گفتن تكبيرة الاحرام ، بنابر ظاهر، و قيام پيش از ركوع - كه آن را قيام متصل به ركوع مى گويند- ركن است ، ولى

قيام در موقع خواندن حمد و سوره و قيام بعد از ركوع ، ركن نيست .

مساءله 193 :

اگر ركوع را فراموش كند و بعد از حمد و سوره بنشيند و يادش بيايد كه ركوع نكرده ، بايد اوّل بايستد و سپس به ركوع رود و اگر بدون اين كه بايستد، به حال خميدگى به ركوع برگردد، چون قيام متصل به ركوع را بجا نياورده ، نماز او باطل است .

مساءله 194 :

موقعى كه ايستاده ، بايد بدن را عمداً حركت ندهد و به طرفى خم نشود و به جايى تكيه نكند، ولى اگر از روى ناچارى باشد، يا در خم شدن براى ركوع پاها را حركت دهد، اشكال ندارد.

مساءله 195 :

حركت دادن دست و انگشتان در موقع خواندن حمد و سوره و ساير حالات ، اشكال ندارد.

تكبيرة الاحرام

مساءله 196 :

گفتن اللّه اكبر در اول هر نماز، واجب و ركن است و بايد بنابر احوط، حروف ((اللّه )) و حروف ((اكبر)) و دو كلمه ((اللّه اكبر)) را پشت سر هم بگويد.

مساءله 197 :

موقع گفتن تكبيرة الاحرام ، بايد بدن آرام باشد و اگر عمداً در حالى كه بدنش حركت دارد تكبيرة الاحرام را بگويد، باطل است . و نيز بنابر احتياط، اگر سهواً يا از روى فراموشى باشد، باطل است .

قرائت

مساءله 198 :

در ركعت اول و دوم نمازهاى واجب يوميه ، انسان بايد اول سوره حمد و بعد از آن ، بنابر احتياط در صورتى كه مى داند يا مى تواند ياد بگيرد، يك سوره تمام بخواند.

و بنابر اظهر اگر سوره ((ضحى )) را مى خواند، بايد سوره ((الم نشرح )) را هم به دنبال آن

بخواند و اگر سوره ((فيل )) را خواند، سوره ((قريش )) را هم بخواند.

مساءله 199 :

بر مرد واجب است كه حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشا را بلند بخواند. بر مرد و زن واجب است كه حمد و سوره نماز ظهر و عصر را آهسته بخوانند.

مساءله 200 :

زن مى تواند حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشا را بلند يا آهسته بخواند، ولى اگر نامحرم صدايش را بشنود، بايد آهسته بخواند، در صورتى كه شنيدن صداى او حرام باشد، مثلاً ترس فتنه و لذّت بردن در بين باشد بنابر اظهر.

مساءله 201 :

انسان بايد نماز را ياد بگيرد كه غلط نخواند و كسى كه به هيچ وجه نمى تواند صحيح آن را ياد بگيرد، بايد هر طور كه مى تواند بخواند، و احتياط مستحب در آن است كه نماز را به جماعت بجا آورد.

مساءله 202 :

در ركعت سوم و چهارم نماز، مى تواند فقط يك حمد بخواند، يا سه مرتبه تسبيحات اربعه بگويد.

اگر يك مرتبه هم تسبيحات اربعه را بگويد، بنابر اقوى كافى است ، ولى سه مرتبه فضيلت بيشتر دارد، و بهتر است در هر دو ركعت ، تسبيحات بخواند.

سُبحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ للّه وَ لا إ له إ لا اللّه و اللّه اكبرُ را تسبيحات اربعه گويند.

مساءله 203 :

بر مرد و زن واجب است كه در ركعت سوم و چهارم نماز، حمد يا تسبيحات را آهسته بخوانند.

مساءله 204 :

بر مرد واجب است حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشا را بلند بخواند و بر مرد و زن واجب است حمد و سوره نماز ظهر و عصر را

آهسته بخوانند، مگر در ظهر جمعه كه مستحب است دو ركعت اول را بلند بخوانند.

مساءله 205 :

زن مى تواند حمد و سوره نماز صبح ، مغرب و عشاء را بلند يا آهسته بخواند، ولى اگر نامحرم صدايش را بشنود بايد آهسته بخواند، در صورتى كه شنيدن صداى او حرام باشد، مثلاً ترس فتنه و لذت بردن در بين باشد بنابراظهر.

ركوع

مساءله 206 :

در هر ركعت ، بعد از قرائت بايد به اندازه اى خم شود كه بتواند دست را به زانو بگذارد. و اين عمل را ((ركوع )) مى گويند.

مساءله 207 :

در ركوع ، احتياط مستحب آن است كه سه مرتبه ((سبحان الله )) يا يك مرتبه ((سبحانَ رَبّىَ الْعَظيمِ وَ بِحَمْدِه )) بگويد.

مساءله 208 :

مستحب است بعد از سر برداشتن از ركوع ، وقتى بدن آرام گرفت ، بگويد ((سَمِعَ اللّهُ لِمَنْ حَمِدَه )) .

مساءله 209 :

بعد از تمام شدن ذكر ركوع ، بايد راست بايستد و بعد از آن كه بدن آرام گرفت ، به سجده رود. اگر پيش از ايستادن يا پيش از آرام گرفتن بدن ، عمداً به سجده رود، نمازش باطل است .

مساءله 210 :

مستحب است در ركوع ، زنها دست را بالاتر از زانو قرار بدهند.

سجود

مساءله 211 :

نماز گزار بايد هر ركعت از نمازهاى واجب و مستحب ، بعد از ركوع ، دو سجده كند.

((سجده )) آن است كه پيشانى و تمام كف دو دست و سر دو زانو و سر دو انگشت بزرگ پاها را بر زمين بگذارد.

مساءله 212 :

در سجده ، احتياط مستحب آن كه سه مرتبه ((سبحان الله )) يا يك مرتبه ((سُبْحانَ رَبّىَ الا عْلى و

بِحَمْدِه )) بگويد و مستحب است ((سُبحان ربى الاعلى و بحمده )) را سه يا پنج يا هفت مرتبه بگويد.

مساءله 213 :

موقعى كه ذكر سجده را مى گويد، بايد تمام هفت عضو روى زمين باشند و از زمين برداشته نشوند، ولى موقعى كه مشغول گفتن ذكر نيست ، اگر غير از پيشانى ، جاهاى ديگر را از زمين بردارد و دوباره بگذارد، اشكال ندارد.

مساءله 214 :

بعد از تمام شدن ذكر سجده اوّل ، بايد بنشيند تا بدن آرام بگيرد و بعد به سجده دوم رود.

مساءله 215 :

اگر به واسطه بلند بودن ناخن انگشت شست پا، سر شست به زمين برسد، نماز باطل است .

مساءله 216 :

احتياط مستحب آن است كه بعد از سجده دوّم ركعت اوّل و سوّم - كه تشهد ندارد،- قدرى بى حركت نشسته و بعد برخيزد.

چيزهايى كه سجده بر آنها صحيح است

مساءله 217 :

بايد بر زمين و چيزهاى غير خوراكى و پوشاكى كه از زمين مى رويد، سجده كرد و سجده بر چيزهاى خوراكى و پوشاكى صحيح نيست .

منظور از خوراكى ، چيزهايى است كه خام يا پخته آن ، عادتاً خورده مى شود. پس سجده بر گندم و جو و نخاله آنها كه در ضمن خورده مى شود، صحيح نيست ، ولى سجده بر پوست برنج و پوست خربزه و هندوانه و انار و حتى در حال اتّصال ، مانعى ندارد.

و همچنين سجده بر گياهان دارويى كه اختصاص به مريض دارد و به هيچ وجه از آن در حال سلامت استفاده نمى شود، جايز است . و سجده بر تنباكو و مانند آن ، كه خوراكى نيست ، جايز است ،

به خلاف مثل قهوه و چاى .

منظور از پوشاكى ، چيزى است كه عادتاً پوشيده مى شود، و لو بعد از ريسيدن و بافتن ، مثل پنبه و كتان و كنف ، ولى سجده بر برگ درختان و چوبها و آنچه كه از چوب ساخته مى شود و حصير و بادبزن و امثال آن ، جايز است .

مساءله 218 :

سجده كردن بر چيزهاى معدنى ، مانند طلا و نقره ، عقيق و فيروزه ، باطل است ، اما سجده كردن بر سنگهاى معدنى ، مانند سنگ مرمر و سنگهاى سياه ، بنابر اظهر اشكال ندارد.

مساءله 219 :

بهتر از هر چيز براى سجده كردن تربت حضرت سيد الشهداءعليه السّلام است .

سجده واجب قرآن

مساءله 220 :

در چهار سوره قرآن آياتى وجود دارد كه اگر انسان آن را بخواند يا به آن گوش دهد، بعد از تمام شدن آنها بايد فوراً سجده كند، و اگر فراموش كرد، هر وقت يادش آمد بايد سجده كند اين آيه ها را (( آيه سجده )) مى گويند كه عبارتند از:

(( آيه 37 سوره فصلت (41) )) (( آيه آخر سوره نجم (53 ) ))

(( آيه 15 سوره سجده (32) )) (( آيه آخر سوره علق (96) )).

مساءله 221 :

اگر انسان موقعى كه آيه سجده را مى خواند، از ديگرى هم بشنود، چنانچه گوش داده ، دو سجده كند و اگر به گوشش خورد، يك سجده كافى است ، اگر چه احتياط در دو سجده است . و اگر انسان ، چند دفعه آيه سجده را شنيد و يا خود قرائت كرد، اگر بعد از اوّلى سجده كرده ، واجب است باز

هم براى دفعات بعد سجده كند.

مساءله 222 :

اگر آيه سجده را از كسى كه قصد خواندن قرآن را ندارد، بشنود يا از ضبط صوت بشنود، لازم نيست سجده كند. ولى اگر از وسيله اى كه مثل بلندگو، صداى خود انسان را مى رساند بشنود، واجب است سجده كند و اگر سجده نكرد براى هر قرائت و شنيدن آيه ، سجده كند.

مساءله 223 :

در سجده واجب قرآن ، گذاشتن پيشانى بزمين به قصد سجده ، اگر چه ذكر نگويد، كافى است .

و گفتن ذكر در سجده واجب مستحب است و بهتر است بگويد:

لا إ ل هَ إ لاّ اللّه حقّاً حقّاً لا إ له إ لاّ اللّه إ يماناً و تصديقاً، لا إ له إ لاّ اللّه عُبُوديَّةً و رقّاً، سَجَدْتُ لكَ يا ربِّ تَعَبُّداً و رقّاً، لا مُسْتَنْكِفاً و لا مُسْتَكْبراً، بَلْ اءنا عبدٌ ذَليلٌ ضَعي فٌ خائفٌ مُسْتجير.

تشهّد

مساءله 224 :

در ركعت دوم تمام نمازهاى واجب و ركعت سوم نماز مغرب و ركعت چهارم نماز ظهر و عصر و عشا، انسان بعد از سجده دوم ، بايد بنشيند و در حال آرام بودن بدن ، تشهد بخواند. و ذكر تشهّد بنابر احتياط عبارت است از:

اءشْهَدُ اَنْ لا إ له إ لاّ اللّه وَحْدَهُ لا شريكَ لَهُ و اءشْهَدُ اَنَّ مُحمّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ. اَللّهُمَّ صَلِّ على محمّدٍ و آلِ مُحمّد.

مساءله 225 :

اگر تشهد را فراموش كند و بايستد و پيش از ركوع يادش بيايد تشهد را نخوانده بايد بنشيند و تشهد را بخواند.

مساءله 226 :

بعد از تشهد ركعت آخر نماز، در حالى كه نشسته و بدن آرام است ، بايد سلام نماز را بگويد.

ترتيب سلام

نماز به شرح زير است .

اَلسّلامُ عَلَيكَ اَيُّها النّبىُّ و رَحْمَةُ اللّه و بركاتُه .

اَلسّلامُ عَلَيْنا و على عِبا داللّه الصّالِحين .

السّلامُ عَلَيكُمْ و رحمةُ الله و بركاتُهُ.

ترتيب

مساءله 227 :

اگر عمداً ترتيب نماز را به هم بزند، مثلاً سوره را پيش از حمد بخواند يا سجود را پيش از ركوع بجا آورد، بنابر احتياط، نماز باطل مى شود.

موالات

مساءله 228 :

انسان بايد نماز را با موالات ( پى در پى ) بخواند، يعنى كارهاى نماز مانند ركوع و سجود و تشهد را پشت سر هم بجا آورد.

قنوت

مساءله 229 :

در تمام نمازهاى واجب و مستحب ، پيش از ركوع ركعت دوم مستحب است قنوت بخواند، بلكه احتياط در اين است كه قنوت را در نمازهاى واجب ترك نكند، در نماز وتر با آن كه يك ركعت مى باشد، خواندن قنوت پيش از ركوع ، مستحب است . نماز جمعه ، در هر ركعت يك قنوت دارد و در ركعت اول قبل از ركوع و در ركعت دوم بعد از ركوع ، خوانده مى شود.

نماز آيات ، پنج قنوت ، و نماز عيد فطر و قربان در ركعت اوّل ، پنج قنوت و در ركعت دوم ، چهار قنوت دارد.

مساءله 230 :

اگر بخواهد قنوت را بخواند، خوب است دستها را مقابل صورت بلند كند و مستحب است كه كف دستها را رو به آسمان و پهلوى هم نگه دارد.

مساءله 231 :

در قنوت ، هر ذكرى بگويد كافى است ، اگر چه يك سبحان الله باشد و بهتر است بگويد:

لا إ له إ لاّ اللّه الْحَليمُ الْكريم ، لا إ له إ لاّ اللّهُ الْعَلىُّ العظيم ، سُبْحانَ اللّه

رَبِّ السَّم و اتِ السَّبْع و رَبِّ الارَضين السَّبع و ما فيهِنَّ و ما بَيْنَهُنَّ و رَبِّ العَرشِ العظي م و الْحَمْدُ للّه ربِّ العالَمين .

و نمازگزار مى تواند اين دعا را بخواند:

رَبَّنا آتِنا فِى الدّنيا حَسَنَةً و فِى الا خرَةِ حَسَنَةً و قِنا عَذابَ النّار.

تعقيبات نماز

مساءله 232 :

مستحب است انسان بعد از نماز، مشغول تعقيب ، يعنى خواندن ذكر و دعا و قرآن ، شود ولى بهتر است چيزهايى را كه در كتابهاى دعا دستور داده اند، بخواند.

از تعقيبهايى كه خيلى سفارش شده است ، تسبيح حضرت زهراعليهاالسّلام است ، كه به اين ترتيب گفته شود:

اللّهُ اكبر: (34 بار)

اَلْحَمْدُ للّه : (33 بار)

سبحان اللّه : (33 بار)

مساءله 233 :

مستحب است بعد از نماز، سجده شكر كند و همين قدر كه پيشانى را به قصد شكر بر زمين بگذارد، كافى است ، ولى بهتر است صد مرتبه يا سه مرتبه يا يك مرتبه بگويد:

((شُكْراً لِلّه )) يا((شكراً))يا ((عفواً)).

مساءله 234 :

مستحب است هر وقت نعمتى به انسان مى رسد، يا بلايى از او دور مى شود، سجده شكر بجا آورد.

مبطلات نماز

مساءله 235 :

دوازده چيز نماز را باطل مى كنند كه عبارتند از:

1 - از بين رفتن يكى از شروط در اثناى نماز.

2 - باطل شدن وضو يا غسل در اثناى نماز، عمداً يا سهواً.

3 - گذاشتن دستها روى هم عمداً با قصد اين كه جزء نماز است .

4 - گفتن ((آمين )) عمداً بعد از حمد.

5 - برگرداندن عمدى تمام بدن به پشت سر (روى بر گرداندن از قبله ).

6 - حرف زدن عمدى

7 - خنديدن عمدى (قهقه كردن )

8 - براى دنيا با صداى بلند

عمداً گريه كردن

9 - كار زيادى كه صورت نماز را به هم بزند

10 - خوردن و آشاميدن در بين نماز

11 - شك در ركعتهاى نماز دو ركعتى و سه ركعتى

12 - كم و زياد كردن ركن نماز، عمداً يا سهواً

مساءله 236 :

اگر انسان ، عمداً تمام بدن را به راست يا چپ و يا فقط با صورت به پشت سر توجه كند، بنابر اظهر، نمازش باطل است . و اگر سهواً و يا از روى فراموشى باشد، مانعى ندارد. شكيات نماز

مساءله 237 :

شكهايى كه نماز را باطل مى كند از اين قرار است .

1 - شك در شماره ركعتهاى نماز دو ركعتى ، مثل نماز صبح و نماز مسافر. ولى شك در نماز مستحب دو ركعتى و بعضى از نمازهاى احتياط، نماز را باطل نمى كند

2 - شك در شماره ركعتهاى نماز سه ركعتى

3 - اگر در نماز چهار ركعتى شك كند كه يك ركعت خوانده يا بيشتر

4 - اگر در نماز چهار ركعتى پيش از تمام شدن سجده دوّم ، شك كند كه دو ركعت خوانده يا بيشتر

5 - شك بين دو و پنج يا دو و بيشتر از پنج

6 - شك بين سه و شش و بيشتر از شش

7 - شك در ركعتهاى نماز كه نداند چند ركعت خوانده است

8 - شك بين چهار و شش يا چهار و بيشتر از شش .

شكهايى كه نبايد اعتنا شوند

مساءله 238:

شكهايى كه نبايد به آنها اعتنا كرد عبارت است از:

1 - در چيزى كه محل بجا آوردن آن گذشته است ، مثل آنكه (( در ركوع شك كند كه حمد را خوانده يا نه ))

2 -

شك بعد از سلام نماز

3 - شك بعد از گذشتن وقت نماز

4 - شك كثير الشك ، يعنى ، كسى كه زياد شك مى كند

5 - شك امام در شماره ركعتهاى نماز، در صورتى كه ماءموم شماره آنها را بداند و نيز شك ماءموم در صورتى كه امام شماره ركعتهاى نماز را بداند

6 - شك در نماز مستحبى

شكهاى صحيح نماز

مساءله 239 :

در نُه صورت اگر در شماره ركعتهاى نماز چهار ركعتى شك كند، بنابر احتياط، بايد فكر كند و اگر يقين يا گمان به يك طرف از شك پيدا كرد، همان طرف را بگيرد و نماز را تمام كند و گرنه به دستورهايى كه گفته مى شود عمل كند.

نُه صورت شك بدين قرار است

1 - شك بين دو و سه ، بعد از سر برداشتن از سجده دوم ، بنابر اظهر بايد بنا بگذارد به اينكه سه ركعت خوانده و يك ركعت ديگر بخواند و نماز را تمام كند و بعد از نماز يك ركعت نماز احتياط ايستاده يا دو ركعت نشسته بجا آورد.

2 - شك بين دو و چهار، بعد از سر برداشتن از سجده دوم ، كه بايد بنا بگذارد چهار ركعت خوانده و نماز را تمام كند و بعد از نماز، دو ركعت نماز احتياط ايستاده بخواند.

3 - شك بين دو و سه و چهار، بعد از سر برداشتن از سجده دوم ، كه بايد بنا را بر چهار بگذارد و نماز را تمام كند و بعد از نماز، دو ركعت نماز احتياط ايستاده و بعد دو ركعت نشسته بجا آورد.

4 - شك بين چهار و پنج ، بعد از سر برداشتن

از سجده دوم ، كه بايد بنا را بر چهار بگذارد و نماز را تمام كند و بعد از نماز، دو سجده سهو بجا آورد.

اگر بعد از ركوع ركعتى كه در آن شك كرده و پيش از سر برداشتن از سجده دوم ، اين شك براى او پيش آيد، بنابر احيتاط واجب ، بايد نماز را دوباره هم بخواند.

5 - شك بين سه و چهار، كه در هر جاى نماز باشد، بايد بنا را بر چهار بگذارد و نماز را تمام كند و بعد از نماز، يك ركعت نماز احتياط ايستاده يا دو ركعت نشسته بجا آورد.

6 - شك بين چهار و پنج ، در حال ايستاده ، قبل از ركوع ، كه بايد بنشيند و تشهد بخواند و سلام دهد و آنگاه يك ركعت نماز احتياط ايستاده يا دو ركعت نشسته ، بجا آورد و بنابر احتياط، دو سجده سهو نيز انجام دهد.

7 - شك بين سه و پنج ، در حال ايستاده ، قبل از ركوع ، كه بايد بنشيند و تشهد بخواند و سلام دهد و دو ركعت نماز احتياط ايستاده بجا آورد.

8 - شك بين سه و چهار و پنج ، در حال ايستاده ، قبل از ركوع ، كه بايد بنشيند و تشهد بخواند و بعد از سلام نماز، دو ركعت نماز احتياط ايستاده و بعد دو ركعت نشسته بجا آورد و سپس دو سجده سهو براى كارهاى زيادى كه انجام داده ، بجا آورد.

9 - شك بين پنج و شش ، در حال ايستاده ، كه بايد بنشيند و تشهد بخواند و سلام دهد و دو سجده سهو بجا

آورد

موارد شكستن نماز

مساءله 240 :

شكستن نماز واجب ، از روى اختيار، حرام است ، ولى براى حفظ مال و جلوگيرى از ضرر مالى يا بدنى ، مانعى ندارد.

شكستن نماز مستحبى ، از روى اختيار، مانعى ندارد.

مساءله 241 :

اگر حفظ جان خود يا كسى كه حفظ جان او واجب است يا حفظ مالى كه نگهدارى آن واجب مى باشد، بدون شكستن نماز ممكن نباشد، بايد نماز را بشكند.

نماز احتياط

مساءله 242 :

كسى كه نماز احتياط بر او واجب است ، بعد از سلام ، بايد فوراً نيّت نماز احتياط كند و تكبير بگويد و بنابر اظهر، حمد را بخواند و به ركوع برود و دو سجده كند.

پس اگر يك ركعت نماز احتياط بر او واجب است ، بعد از دو سجده ، تشهد بخواند و سلام دهد، و اگر دو ركعت نماز احتياط بر او واجب است ، بعد از دو سجده ، يك ركعت ديگر مثل ركعت اول بجا آورد و بعد از ركعت دوم ، تشهد و سلام دهد.

مساءله 243 :

نماز احتياط، سوره و قنوت ندارد و بايد آن را آهسته بخواند.

سجده سهو

مساءله 244 :

براى پنج چيز،بعد از سلام نماز، انسان بايد دو سجده سهو بجا آورد:

1 - اگر در بين نماز، سهواً حرف بزند

2 - اگر يك سجده را فراموش كند

3 - اگر در نماز چهار ركعتى بعد از سجده دوم شك كند كه چهار ركعت خوانده ياپنج ركعت ، ولى اگر قبل از تمام شدن سجده دوم شك كند، عمل به وظيفه اى كه قبلاً گفته شد مى نمايد و بنابر احتياط دو سجده سهو بجا مى آورد، و همچنين اگر در حال

ايستاده شك كرد كه شش ركعت خوانده يا پنج ركعت ، بدون ركوع مى نشيند و تشهد خوانده ، سلام مى دهد و دو سجده سهو براى ايستادن بيجا و دو سجده ديگر براى شكى كه كرده ، بنابر احتياط انجام مى دهد

4 - جايى كه نبايد نماز را سلام دهد، مثلاً در ركعت اوّل ، سهواً سلام بدهد

5 - اگر سهواً چيزى از غير ركن را كم يا زياد كند، بنابر احتياط، دو سجده سهو بجا آورد.

دستور سجده سهو

مساءله 245 :

دستور سجده سهو اين است كه بعد از سلام نماز، فوراً نيّت سجده سهو كند و پيشانى بر مهر بگذارد و بگويد:

((بِسم اللّه و باللّه و صَلَّى اللّه على محمَّدٍ و آل محمّدٍ)) يا

((بِسم اللّه و باللّهِ اللّهُمَّ صَلِّ على محمّدٍ و آل محمّدٍ))

ولى بهتر است بگويد:

((بِسم اللّه و باللّه السَّلامُ عَلَيكَ اءيُّها النَّبِىُّ و رحْمةُ اللّه و بَرَكا تُهُ))

بعد بايد بنشيند و دوباره به سجده رود و يكى از ذكرهايى را كه گفته شد بگويد و بنابر اظهر وقتى سر از سجده برداشت تشهّد بخواند و سپس سلام بدهد.

روزه

تعريف روزه

مساءله 246 :

روزه آن است كه انسان براى انجام دادن فرمان خداوند عالم ، از اذان صبح تا مغرب ، از چيزهايى كه روزه را باطل مى كند و شرح آنها بعداً گفته مى شود، خوددارى كند.

نيّت روزه

مساءله 247 :

انسان مى تواند در هر شب از ماه رمضان ، براى روزه فرداى آن نيّت كند. همچنين جايز است كه شب اوّل ماه روزه همه ماه را نيّت كند.

مساءله 248 :

اگر انسان بخواهد غير از روزه رمضان ، روزه واجب ديگرى بگيرد، بنابر اقوى

بايد آن را معين كند مثلاً نيّت كند كه ((روزه قضا)) يا ((روزه نذر)) مى گيرم ولى در ماه رمضان ، لازم نيست نيّت كند كه روزه ماه رمضان را مى گيرم .

مساءله 249 :

اگر روزى را كه شك دارد آخر شعبان است يا اوّل ماه رمضان ، به نيّت روزه قضا يا روزه مستحبى و مانند آن ، روزه بگيرد و در بين روز بفهمد كه ماه رمضان است بايد نيّت روزه رمضان كند.

مبطلات روزه

مساءله 250 :

نُه چيز روزه را باطل مى كند:

1 - خوردن و آشاميدن

2 - استمنا

3 - دروغ بستن به خدا و پيغمبر ص و جانشينان پيغمبر و معصومان

4 - رساندن غبار به حلق

5 - جماع

6 - اماله كردن

7 - باقى ماندن بر جنابت و حيض و نفاس تا اذان صبح

8 - فرو بردن تمام سر در آب

9 - قى كردن

احكام مبطلات روزه

خوردن و آشاميدن

مساءله 251 :

اگر روزه دار، چيزى را عمداً بخورد يا بياشامد، روزه او باطل مى شود، چه خوردن و آشاميدن آن چيز، معمول باشد (مثل نان و آب ) و چه معمول نباشد (مثل خاك و شيره درخت ) و چه كم باشد و چه زياد.

مساءله 252 :

اگر روزه دار، چيزى را سهواً بخورد يا بياشامد، روزه اش باطل نمى شود.

مساءله 253 :

احتياط واجب آن است كه روزه دار، از استعمال آمپولى كه بجاى غذا بكار مى رود، خوددارى كند (بلكه اجتناب خالى از وجه نيست )، ولى تزريق آمپولى كه عضو را بى حس مى كند، يا به جهت ديگر استعمال مى شود، اشكال ندارد.

مساءله 254 :

اگر روزه دار، چيزى را كه بين دندان

مانده است ، عمداً فرو ببرد، روزه اش باطل مى شود.

مساءله 255 :

جويدن غذا براى بچه يا پرنده و چشيدن غذا و مانند اينها كه معمولاً به حلق نمى رسد، اگر چه اتّفاقاً به حلق برسد، روزه را باطل نمى كند.

مساءله 256 :

انسان نمى تواند براى ضعف ، روزه را بخورد، ولى اگر ضعف او به قدرى است كه مشقّت شديدى دارد، به طورى كه معمولاً نمى شود آن را تحمّل كرد، خوردن روزه اشكال ندارد، ولى اگر تا سال ديگر خوب شد، بايد قضاى آن را بگيرد.

استمناء

مساءله 257 :

اگر روزه دار استمنا كند. يعنى با خود كارى كند كه منى از او بيرون آيد، روزه اش باطل مى شود.

دروغ بستن به خدا و پيغمبر

مساءله 258 :

اگر روزه دار به گفتن يا به نوشتن يا به اشاره و مانند اينها، به خدا و پيغمبر و جانشينان آن حضرت ، عمداً نسبت دروغ بدهد، روزه او باطل است . و خالى از وجه نيست كه به دروغ بستن به پيغمبران و جانشينان آنها و حضرت زهرا3 ملحق به دروغ بستن به خدا باشد و روزه را باطل كند.

رساندن غبار غليظ به حلق

مساءله 259 :

رساندن غبار يا دود غليظ به حلق ، بنابر اظهر، روزه را باطل مى كند، چه آن غبار، غبار چيزى باشد كه خوردن آن حلال است مثل (غبار آرد) و يا غبار چيزى باشد كه خوردن آن حرام باشد.

مساءله 260 :

اگر غبار و مانند آن ، بى اختيار، به حلق برسد، روزه باطل نمى شود.

جماع

مساءله 261 :

نزديكى ، روزه را باطل مى كند اگر چه فقط به مقدار ختنه گاه داخل شود و

منى هم بيرون نيايد.

مساءله 262 :

اگر كمتر از مقدار ختنه گاه داخل شود و منى هم بيرون نيايد روزه باطل نمى شود، ولى اگر كسى كه آلتش را بريده اند كمتر از ختنه گاه را داخل كند بطلان و عدم بطلان روزه اش محل اشكال است .

مساءله 263 :

اگر فراموش كند كه روزه است و نزديكى نمايد، يا او را به نزديكى مجبور نمايند، روزه او باطل نمى شود. ولى چنانچه در هنگام نزديكى يادش بيايد، يا ديگر مجبور نباشد، بايد فوراً از حال نزديكى خارج شود و اگر خارج نشود، روزه او باطل است .

اماله

مساءله 264 :

اماله كردن با چيز مايع اگر چه از روى ناچارى و براى معالجه بنابر اظهر روزه را باطل مى كند

باقى ماندن بر جنابت ، حيض و نفاس تا اذان صبح

مساءله 265 :

اگر جنب عمداً تا اذان صبح غسل نكند، روزه اش باطل مى شود و كسى كه وظيفه او تيمم است اگر عمداً تيمم ننمايد، روزه اش باطل است .

مساءله 266 :

كسى كه جنب است و مى خواهد روزه واجبى بگيرد كه وقت آن معين است مثل روزه رمضان ، اگر عمداً غسل نكند تا وقت تنگ شود بايد با تيمم روزه بگيرد و روزه او بنابر اظهر صحيح است .

مساءله 267 :

اگر زن در ماه رمضان پيش از اذان صبح از حيض يا نفاس پاك شود و عمداً غسل نكند، يا اگر وظيفه او تيمم است عمداً تيمم نكند، روزه اش باطل است و وجوب كفاره خالى از وجه نيست .

مساءله 268 :

اگر زن نزديك اذان صبح از حيض و نفاس پاك شود و براى هيچكدام از

غسل و تيمم وقت نداشته باشد، يا بعد از اذان بفهمد كه پيش از اذان پاك شده روزه او صحيح است .

مساءله 269 :

اگر زن بعد از اذان صبح از خون حيض يا نفاس پاك شود يا در بين روز خون حيض يا نفاس ببيند، اگر چه نزديك مغرب باشد روزه او باطل است .

مساءله 270 :

اگر زنى كه در حال استحاضه است غسلهاى خود را به تفصيلى كه در احكام استحاضه گفته شد بجا آورد روزه او صحيح است ، و بى وجه نيست كه صحت روزه او مشروط به انجام غسلى باشد كه بايد براى نماز صبح انجام دهد، ولى بنابر اظهر غسل نمازهاى مغرب و عشاى شب گذشته و شب آينده در صحيح بودن روزه او شرط نيست .

و بنابر احتياط واجب مستحاضه متوسطه هم مثل كثيره انجام غسلى كه بر او واجب است در صحيح بودن روزه اش شرط است ولى وضوى واجب بر مستحاضه قليله ، شرط صحت روزه نيست .

مساءله 271 :

در تمام مواردى كه غسل واجب است اگر نتوانست غسل كند وجوب تيمم خالى از وجه نيست و بنابر احتياط واجب بعد از تيمم بايد تا اذان صبح بيدار بماند.

فرو بردن سر در آب

مساءله 272 :

اگر روزه دار تمام سر را، عمداً در آب فرو برد اگر چه بقيه بدن از آب بيرون باشد بنابر اقوى روزه اش باطل مى شود.

مساءله 273 :

اگر روزه دار با مانع و حائل غليظى ، دور سر را پوشانده باشد و يا سر را به چيزى آغشته كرده باشد كه مانع از رسيدن آب به آن بشود، فرو بردن تمام سر در

آب ، بنابر اظهر، روزه را باطل نمى كند.

مساءله 274 :

فرو بردن سر در آب مضاف ، بنابر احوط، روزه را باطل مى كند.

مساءله 275 :

اگر روزه دار بى اختيار در آب بيفتد و تمام سر او را آب بگيرد، يا فراموش كند كه روزه است و سر را در آب فرو برد، روزه او باطل نمى شود.

مساءله 276 :

اگر انسان فراموش كند كه روزه است و سر را در آب فرو برد، يا ديگرى ، به زور سر او را در آب فرو برد، چنانچه در زير آب ، يادش بيايد كه روزه است ، يا آن شخص دست خود را بردارد، بايد فوراً سر را بيرون آورد و چنانچه بيرون نياورد، روزه اش باطل مى شود.

قى كردن

مساءله 277 :

هر گاه روزه دار، عمداً قى كند، اگر چه به واسطه مرض و مانند آن ناچار باشد، روزه اش باطل مى شود، ولى اگر سهواً و يا بى اختيار قى كند، اشكال ندارد، ولى نبايد آن را عمداً فرو ببرد.

كفاره روزه

مساءله 278 :

كسى كه روزه ماه مبارك رمضان ، بر او واجب است ، اگر به عمد يا شبه عمد، روزه خود را باطل كند، بايد علاوه بر قضاى آن ، كفّاره هم بدهد.

مساءله 279 :

كسى كه كفّاره روزه رمضان بر او واجب است بايد:

يا يك بنده آزاد كند

يا دو ماه روزه بگيرد

يا شصت فقير را سير كند و يا به هر كدام ، يك مُدّ (تقريبا ده سير) طعام ، يعنى گندم يا جو و مانند اينها، بدهد.

دادن پول طعام كافى نيست ، ولى اگر فقير را در خريدن و قبول آن وكيل كند

و فقير نيز انجام دهد، كافى است .

مساءله 280 :

كسى كه مى خواهد به عنوان كفّاره قضاى عمدى ماه رمضان ، دو ماه روزه را بگيرد، بايد سى و يك روز آن را پى در پى بگيرد و اگر بقيه آن پى در پى نباشد، اشكال ندارد.

مساءله 281 :

اگر روزه دار در ماه رمضان با زن خود كه روزه دار است نزديكى كند چنانچه زن را مجبور كرده باشد كفّاره روزه خودش و روزه زن را بايد بدهد ولى اگر در اثناء، زن راضى شود، بنابر احتياط واجب مرد دو كفّاره بدهد و زن يك كفاره و اگر زن به نزديكى راضى بوده بر هر كدام يك كفّاره واجب مى شود.

مساءله 282 :

اگر زنى شوهر روزه دار خود را مجبور كند كه نزديكى نمايد يا كار ديگرى كه روزه را باطل مى كند انجام دهد واجب نيست كفاره روزه شوهر را بدهد.

مساءله 283 :

كسى كه به سبب مسافرت يا بيمارى روزه نمى گيرد، نمى تواند زن روزه دار خود را مجبور به نزديكى كند.

مساءله 284 :

اگر كفاره واجب شود و چند سال آنرا بجا نياورد چيزى بر آن اضافه نمى شود.

كسانى كه روزه بر آنها واجب نيست

مساءله 285 :

اگر كسى مريض باشد به طورى كه بداند يا گمان كند روزه گرفتن براى او ضرر دارد، نبايد روزه بگيرد، و اگر روزه بگيرد روزه اش صحيح نيست ، و در صورت خوف ضرر در صورتى كه خوف او عقلايى باشد، مى تواند روزه اش را افطار كند.

مساءله 286 :

كسى كه به علت پيرى نمى تواند روزه بگيرد يا براى او مشقت دارد، روزه بر او واجب

نيست ، و چنانچه تا رمضان بعد بتواند روزه بگيرد، اقوى وجوب قضا است ، و در صورتى كه نتواند تا رمضان بعد روزه را قضا كند، واجب است براى هر روزه يك مُد طعام - كه تقريباً ده سير است - از گندم يا جو و مانند اينها صدقه دهد و همچنين كسى كه توانايى قضاى روزه را داشته ولى به سبب ندانستن حكم ، قضاى آن را تا رمضان بعد تاءخير انداخته ، بايد علاوه بر قضاى روزه به مقدارى كه گفته شد كفاره دهد.

مساءله 287 :

بر پسر يا دخترى كه تازه بالغ شده اند و قدرت بر روزه گرفتن ندارند، روزه واجب نيست و كفاره هم ندارد، ولى قضاء دارد.

مساءله 288 :

زنى كه زاييدن او نزديك است و روزه براى حملش يا خودش ضرر دارد، واجب است افطار نمايد و براى هر روز يك مُد طعام به فقير بدهد و در هر صورت روزه هايى را كه نگرفته ، بعداً قضا نمايد.

مساءله 289 :

زنى كه بچه شير مى دهد و شير او كم است ، چه مادر بچه باشد يا دايه او، چه با اجرت شير بدهد يا بى اجرت ، اگر روزه براى خودش يا بچه اى كه شير مى دهد ضرر دارد، واجب است افطار كند و براى هر روز يك مُد طعام به فقير بدهد، و در هر دو صورت روزه هايى را كه نگرفته بعد از برطرف شدن عذر، بايد قضا نمايد، و اگر كسى پيدا شود كه بى اجرت بچه را شير دهد، يا براى شير دادن بچه ، از پدر يا مادر بچه يا از شخص

ديگرى كه اجرت او را بدهد اجرت بگيرد، واجب است كه بچه را به او بدهد و روزه بگيرد.

روزه حرام - روزه مستحب

مساءله 290 :

روزه عيد فطر و قربان حرام است

مساءله 291 :

بنابر احتياط روزه مستحبى براى زن ، بدون اذنِ شوهر صحيح نيست ، چه منافات با حق شوهر داشته باشد و چه نداشته باشد، و اگر شوهر به خاطر منافات با حقش ، زن را از روزه اى كه به نحوى بر خود واجب نموده منع كند، در صورتى كه وقت روزه وسعت دارد زن نبايد روزه بگيرد، ولى اگر وقت روزه تنگ شود اذن شوهر شرط نيست .

مساءله 292 :

بنابر احتياط مستحب در صحيح بودن روزه مستحبى فرزند، اذن پدر و مادر شرط است ، گرچه بنابر اقوى همين كه موجب ناراحتى آنها نشود و يا نهى نكرده باشند روزه اش صحيح است .

استفتائات

1 - آيا زنان هم محتلم مى شوند مثل مردان كه غُسل بر ايشان واجب مى شود و خوددارى كردن از خواب دوم در روزه در حق ايشان نيز لازم است يا نه :

بسمه تعالى

بلكه ممكن است مثل مردان باشند اگر چه بعيد است ، و بر فرض انزال در احتلام و وجوب غسل و بقيه موارد مثل مردانند البته با علم يا اطمينان به اينكه منى مرد نيست .

2 - كسانيكه عذر دارند مثل مريض ، مسافر و ديگران اگر روزه بگيرند جايز است از آنها يا نه .

بسمه تعالى

مجزى نيست و قضاى آن روزه بر او واجب است ، مگر مسافرى كه جاهل به حكم باشد و عالم نباشد حتّ ى اجمالاً پس كفايت مى كند

روزه آن به خلاف ناسى . اگر در اثناى روزه جاهل يا ناسى آگاه شوند به مسئله واجب است روزه را افطار كنند. و در شرطيّت عدم خوف در صحّت (به اين معنى كه قضاء واجب باشد در صورت صوم ، به رجاء عدم ضرر و در واقع مضرّ نباشد،) تاءمّل است . بله مى تواند با خوف ضرر عقلانى افطار نمايد.

3 - هرگاه عذر حايض و نفساء در جزئى از روز حاصل شود بايد افطار كنند يا نه :

بسمه تعالى

بله بايد افطار كند هر چند كمى قبل از غروب باشد يا خون قطع شود لحظه اى بعد از طلوع فجر.

4 - اگر زن حامله اى كه وضع حمل او نزديك باشد، بترسد بر خود و يا بر طفلى كه در شكم اوست از جهت تشنگى يا گرسنگى ، تكليفش چيست .

بسمه تعالى

واجب است افطار نمايد. و همچنين زنى كه شير مى دهد طفل را و كم باشد شير او و بترسد بر ضرر رسيدن به طفل يا بر نفس شيردهند يا شيردادن كه ضررى بر يكى از شيرخوار يا شيردهنده وارد شود. به سبب روزه گرفتن و احوط قصر حكمِ به جواز افطار يا وجوب آن است . و صدقه بدهد زن از مال خود در عوض هر روزى ، به مدّى از طعام و قضا نمايد بعد از زوال عذر.

5 - آيا تعلق صدقه در زن شيردهنده ، ميان مادر، مستاءجره و متبرعه فرق مى كند يا نه :

بسمه تعالى

فرقى نيست و همچنين فرق نيست در طفل ميان ولد نسبى و رضاعى و حلال زاده و حرام زاده .

6 - زن حامله اى

كه وضع حملش نزديك است و زن شيردهى كه بچه شير مى دهد بايد روزه را افطار كنند اگر روزه بگيرند حكمش چيست .

بسمه تعالى

روزه اينها باطل است و قضاء از اينها ساقط نمى شود بطلان و قضاء در صورت صوم به رجاء عدم ضرر با انكشاف عدم آن در واقع ، لكن محل تاءمّل ، صورت عدم حرمت اِضرار بر نفس يا ولد است بدون علم و ظنّ و همچنين است حال در خوف مرض .

7 - آيا بر حايض و نفساء قضاء روزه ماه مبارك رمضان واجب است يا نه :

بسمه تعالى

بله واجب است ، و همچين بر كسى كه خواب رفته باشد تمام روز را و نيّت نكرده باشد، يا اينكه روزه را فراموش كرده باشد و نيز كسى كه غسل جنابت را فراموش كرده باشد و بگذرد بر او چند روز يا تمام ماه قضاء بر او واجب است .

8 - اگر مردى زن خود را در روز ماه رمضان اجبار كرد بر جماع و هر دو روزه باشند حكمش چيست .

بسمه تعالى

واجب است بر مرد دو كفاره بدهد و اما اگر زن اطاعت مرد را نموده باشد واجب است بر هر كدام يك كفّاره و اگر زن در اثناء راضى بشود بنابراحتياط واجب مرد دو كفّاره و زن يك كفّاره بدهد.

9 - اگر كسى در روز ماه رمضان افطار كند و آن را حلال بداند، مرتد است يا نه :

بسمه تعالى

بله مرتد است .

حجّ

تعريف حجّ:

زيارت كردن خانه خدا و انجام اعمالى مخصوص در زمانى خاص را حجّ گويند.

حجّ از اركان دين است و يك بار در تمام عمر بر

انسان واجب مى شود.

شرائط وجود حجّ

1 : بالغ باشد.

2 : عاقل و آزاد باشد.

3 : به واسطه رفتن به حجّ مجبور نشود كه كار حرامى را كه اهميّتش در شرع از حجّ بيشتر است انجام دهد يا عمل واجبى را كه از حجّ مهمتر است ترك نمايد.

4 :مستطيع باشد.

شرائط مستطيع بودن

1 : توشه راه و چيزهايى را كه بر حسب حالش در سفر به آن محتاج است دارا باشد و نيز مركب سوارى يا مالى كه بتواند آن را تهيه كند، داشته باشد.

2 : داشتن توانايى جسمى ، جهت انجام اعمال حجّ.

3 : در راه مانعى از رفتن نباشد، و اگر راه بسته باشد يا انسان بترسد كه در راه جان يا آبروى او از بين برود يا مال او را ببرند، حجّ بر او واجب نيست ، ولى اگر از راه ديگرى بتواند برود اگرچه دورتر باشد، در صورتى كه مشقت زياد نداشته باشد و خيلى غيرمتعارف نباشد، بايد از آن راه برود.

4 : داشتن وقت كافى براى رسيدن به مكه و انجام اعمال حجّ.

5 : داشتن مخارج عائله تا برگشت هر چند واجب النفقه او نباشند ولى مردم تاءمين مخارج آنها را لازم بدانند.

6 : داشتن مال يا كسب و كارى كه بعد از بازگشت بتواند با آن زندگى كند و به زحمت نيفتد.

نكته :

چون در اين رساله بحث از احكام بانوان است لذا ما در حجّ فقط به شرائط وجوب حج و مستطيع بودن را ذكر كرديم كه عموميّت دارد و به همين اندازه بسنده كرديم و به استفتائات در اين مورد را متذكر مى شويم :

استفتائات

استطاعت

1 - در صورتى كه

ملاك بلوغ در دختران تمام شدن نُه سال هجرى قمرى است آيا با وجود ساير شرايط، حجّ بر آنان واجب مى گردد، در حالى كه رفتن آنها به مكه بدون سرپرست ممكن نيست ؟

بسمه تعالى

در صورتى كه در سفر احتياج به مُحَرّم مثل پدر يا برادر داشته باشند، مخارج آنها جزء شرايط استطاعت حجّ است .

2 - اگر زن مهريه را از شوهر بگيرد مى تواند با آن به مكه مشرف شود آيا حق مطالبه دارد؟

بسمه تعالى

در صورتى كه مطالبه مهر از شوهر ناراحتى و يا مشكلاتى در زندگى ايجاد نكند، وى مستطيع است و مطالبه مهر منعى ندارد بلكه لازم است ، ولى اگر موجب ناراحتى براى وى شود و يا مراجعه به حاكم باعث كسرشاءن او گردد، مطالبه لازم نيست .

3 - مردى هنگام عقد ازدواج ، يك سفر حجّ به زنش وعده داده ، آيا حجّ بر ذمّه اين زن استقرار پيدا كرده يا نه ؟

بسمه تعالى

تنها وعده سفر موجب استطاعت نمى شود، ولى بر مرد لازم است كه به وعده خود وفا كند.

4 - زمانى كه ازدواج كردم با مهريه ام مى توانستم به حجّ مشرف شوم ، ولى چون شوهرم آن را نپرداخت از اين فيض محروم گرديدم و الان كه هزينه حجّ سنگين شده و مهريه هم كفايت نمى كند، آيا حجّ بر ذمّه من مستقر شده يا نه ؟

بسمه تعالى

در فرض مزبور حجّ بر ذمّه شما مستقر نشده است .

5 - زن و شوهرى هر دو با هم مشغول كسب مى شوند با در آمد مساوى و حال براى انجام حجّ يك حجّ استطاعت دارند بر كدام يك

حجّ واجب است ؟

بسمه تعالى

چون درآمد هر يك وافى به حج نيست بر هيچ كدام حج واجب نمى گردد.

6 - اگر خانمى قبل از ازدواج نذر كرده باشد كه حجّى بجا آورد و بعد از آن ازدواج نمود، آيا جهت انجام فريضه حج اجازه شوهر لازم است ؟

بسمه تعالى

اجازه شوهر لازم نيست .

7 - زنى كه مهريه زيادى از شوهر طلبكار بوده و فوت كرده ، آيا استيجار حجّ براى او واجب است ؟

بسمه تعالى

در صورتى كه مهريه به اندازه مخارج حجّ كفايت بكند و وصول آن هم در زمان حيات مشكلى نداشته ، حجّ بر او مستقر شد البته با شرائطش .

ازدواج

عقد نكاح يا ازدواج عقدى است كه به وسيله آن زن به مرد حلال مى شود.

اقسام عقد

1 - عقد دائم

2 - عقد غير دائم

عقد دائم

و آن عبارت است از ازدواجى كه مدت در آن معين نشود و زنى را كه به اين صورت عقد مى كنند ((دائمه )) گويند

عقد غير دائم

و آن عبارت است از ازدواجى كه مدت در آن معين شود و زنى را كه به اين صورت عقد كنند ((متعه )) يا ((صيغه )) مى نامند. مثل آنكه به مدت يك ساعت يا يك روز يا يك ماه يا بيشتر عقد نمايند.

احكام عقد

مساءله 293 :

در زناشويى دائم يا غير دائم ، بايد صيغه عقد خوانده شود و تنها راضى بودن زن و مرد كافى نيست و صيغه را يا خود زن و مرد مى خوانند يا ديگرى را وكيل مى كنند كه از طرف آنان بخواند.

مساءله 294 :

وكيل لازم نيست مرد باشد، زن هم مى تواند براى خواندن صيغه از

طرف ديگر وكيل شود.

شرايط عقد

مساءله 295 :

بنابر اظهر، ترجمه صيغه عقد به فارسى يا زبان ديگر با وجود قدرت بر عربى كافى است . و احتياط مستحب عربى بودن صيغه است و براى كسى كه آشنا به معناى عربى صيغه نيست و فقط مى داند كه صيغه عقد، به اين لفظ جارى مى شود احتياط مستحب اين است كه هم صيغه عربى و هم ترجمه اش را بخواند و اكتفا كردن او به عربى خالى از تاءمل نيست .

و اگر نمى توانند صيغه عربى را بخوانند و يا وكيل بگيرند ،قطعاً ترجمه كافى است .

مساءله 296 :

كسى كه صيغه عقد را مى خواند، چه براى خود و چه به عنوان وكيل ، بنابر احتياط واجب ، بايد بالغ و عاقل باشد و در هنگام خواندن صيغه قصد ايجاد عقد نكاح داشته باشد، و اگر در حال مستى صيغه را بخوانند، عقد صحيح نيست .

مساءله 297 :

ولىّ يا وكيل زن يا مرد كه صيغه عقد را مى خوانند، بايد زن و شوهر را به قصد و لفظ معين كنند و در صورتى كه زن و شوهر به لفظ يا قصد معين نشود، چه از روى غفلت باشد يا با قصد خلاف ، عقد باطل است .

مساءله 298 :

حضور دو شاهد عادل ، در عقد دائم و غيردائم لازم نيست ، ولى احتياط مستحب آن است كه حضور داشته باشند.

مساءله 299 :

زن و مرد بايد به عقد راضى باشند، ولى اگر زنى را براى مردى بدون اجازه آنان عقد كنند و بعداً زن و مرد بگويند به آن عقد راضى هستيم ، عقد صحيح است .

مساءله 300

:

اگر زن و مرد يا يكى از آن دو را به ازدواج مجبور نمايند و بعد از خواندن عقد راضى شوند و بگويند به آن عقد راضى هستيم ، عقد صحيح است .

مساءله 301 :

اگر پدر و جد پدرى غايب باشند، به طورى كه نشود از آنان اذن گرفت و ازدواج براى دختر لازم باشد، يا در ازدواج نكردن ضرر يا حرج (يعنى مشقت شديدى ) باشد، و همچنين اگر پدر يا جد پدرى از ازدواج او با كسى كه هم كفو اوست ، با وجود تمام مقدمات و شرائط، ممانعت كنند، و او نيز تمايل به ازدواج دارد و ازدواج هم به مصلحت او باشد، با اجتماع تمام شرائط مى تواند ازدواج نمايد.

موارد فسخ عقد

مساءله 302 :

اگر مرد بعد از عقد بفهمد كه زن يكى از اين هفت عيب را دارد مى تواند عقد را به هم بزند:

1 : ديوانگى .

2 : بيمارى خوره .

3 : بيمارى برص .

4 : كورى .

5 : شل بودن ، به طورى كه معلوم باشد.

6 : گوشت يا استخوان يا غده اى در فرج او باشد، كه مانع نزديكى شود.

7 : افضاء شده باشد.

افضاء يعنى چه :

يعنى مجراى بول يا مجراى حيض و غائط او يكى شده باشد، ولى اگر مجراى حيض و غائط او يكى شده باشد، به هم زدن عقد مشكل است و بايد احتياط شود.

مساءله 303 :

اگر زن بعد از عقد بفهمد كه شوهر او ديوانه است ، يا آلت مردى ندارد، يا عنّين است و نمى تواند نزديكى نمايد، يا بيضه هاى او را كشيده اند، مى تواند عقد را به هم بزند.

مساءله 304

:

اگر مرد يا زن ، به سبب يكى از عيوب كه در دو مساءله قبل گفته شد عقد را بهم بزند، از هم جدا مى شوند و طلاق لازم نيست .

مساءله 305 :

اگر به علّت آن كه مرد عنّين است و نمى تواند نزديكى كند، زن عقد را به هم بزند، شوهر بايد نصف مهر را بدهد، ولى اگر به علت يكى از عيوب ديگر كه گفته شد، مرد يا زن عقد را به هم بزند، چنانچه مرد با زن نزديكى نكرده باشد چيزى بر او نيست و اگر نزديكى كرده ، بايد تمام مهر را بدهد.

مساءله 306 :

دخترى كه به حدّ بلوغ رسيده و رشيده است يعنى مصلحت خود را تشخيص مى دهد اگر بخواهد شوهر كند چنانچه باكره باشد بنابر احتياط تكليفاً بايد از پدر يا جدّ پدرى خود اجازه بگيرد ولى در غير باكره در صورتيكه بكارتش به سبب شوهر كردن از بين رفته باشد اجازه پدر، جدّ پدرى لازم نيست .

احكام عقد دائم

مساءله 307 :

زنى كه عقد دائم شده نبايد بدون اجازه شوهر از خانه بيرون رود و بايد خود را براى هر لذتى كه او مى خواهد تسليم نمايد و بدون عذر شرعى از نزديكى كردن او جلو گيرى نكند، و اگر در اين امور از شوهر اطاعت كند، تهيه غذا، لباس ، منزل و لوازم ديگرى كه در كتب ذكر شده بر شوهر واجب است و اگر تهيه نكند، چه توانايى داشته باشد يا نداشته باشد، مديون زن است .

مساءله 308 :

اگر زن در كارهايى كه در مساءله پيش گفته شد اطاعت شوهر نكند، گناهكار است و حق غذا،

لباس ، منزل ، و همخوابى ندارد، ولى مهر او از بين نمى رود.

مساءله 309 :

اگر هنگام خواندن عقد دائم براى دادن مهر، مدتى معين نكرده باشد زن مى تواند قبل از گرفتن مهر از نزديكى كردن شوهر جلوگيرى كند، چه شوهر توانايى دادن مهر را داشته باشد، چه نداشته باشد. ولى اگر قبل از گرفتن مهر به نزديكى راضى شود و شوهر با او نزديكى كند ديگر نمى تواند بدون عذر شرعى از نزديكى شوهر جلوگيرى نمايد.

مساءله 310 :

در صورت فوت زن يا مرد قبل از دخول بنابر اقوى مهر نصف مى شود.

ازدواجهاى حرام

مساءله 311 :

ازدواج با زنهايى كه به انسان ((مَحْرَم )) هستند مثل مادر و خواهر و مادر زن حرام است .

مساءله 312 :

اگر كسى زنى را براى خود عقد نمايد اگر چه با او نزديكى نكند، مادر و مادرِ مادر آن زن و مادر پدر او، و هر چه بالا روند به آن مرد مَحْرَم مى شوند.

مساءله 313 :

اگر زنى را عقد كند و با او نزديكى نمايد، دختر و نوه دخترى و پسرى آن زن هر چه پايين آيند چه در وقت عقد باشند يا بعداً به دنيا بيايند، به آن مرد مَحرَم مى شود.

مساءله 314 :

اگر با زنى كه براى خود عقد كرده نزديكى هم نكرده باشد تا وقتى كه آن زن در عقد اوست نمى تواند با دختر او ازدواج كند.

مساءله 315 :

عمّه و خاله پدر، عمّه و خاله پدرِ پدر، عمّه و خاله مادر، عمّه و خاله مادرِ مادر هر چه بالا روند به انسان محرَم هستند.

مساءله 316 :

پدر و جدّ مرد، هرچه بالا روند، پسر و

نوه پسرى و دخترى او هر چه پايين آيند چه در موقع عقد باشند يا بعداً به دنيا بيايند به زن او مَحْرَم هستند.

مساءله 317 :

اگر زنى را براى خود عقد كند دائم باشد يا غير دائم تا وقتى كه آن زن در عقد اوست نمى تواند با خواهر آن زن ازدواج نمايد.

مساءله 318 :

اگر انسان قبل از آن كه دختر عمه يا دخترخاله خود را بگيرد. نعوذبالله با مادر آنان زنا كند، بنابراحوط، ديگر نمى تواند با آنان ازدواج كند.

مساءله 319 :

اگر با دخترعمه يا دخترخاله خود ازدواج نمايد و پيش از آن كه با آنان نزديكى كند، با مادرشان زنا نمايد، عقد آنان اشكال ندارد.

مساءله 320 :

اگر با زنى غير از عمه و خاله خود زنا كند، بنابراظهر، مى تواند با دختر او ازدواج نمايد، ولى احتياط در عدم ازدواج است ولى اگر زنى را عقد نمايد و با او نزديكى كند بعد با مادر او زنا كند، آن زن بر او حرام نمى شود، و همچنين است اگر پيش از آن كه با او نزديكى كند با مادر او زنا نمايد.

مساءله 321 :

زن مسلمان نمى تواند با مرد غير مسلمان ازدواج نمايد و مرد مسلمان هم نمى تواند با زنان كافرى كه اهل كتاب نيستند ازدواج كند، ولى با زنانى كه يهودى و يا نصرانى باشند، موقّتاً به صورت صيغه مى تواند ازدواج نمايد.

مساءله 322 :

اگر با زنى كه در عدّه طلاق رجعى است زنا كند، آن زن بر او حرام مى شود، و اگر با زنى كه در عدّه طلاق بائن ، يا عدّه وفات است زنا كند، بعداً مى تواند

او را عقد نمايد.

مساءله 323 :

اگر با زن بى شوهرى كه در عدّه نيست ، زنا كند، بنابراظهر مكروه است كه بعداً آن زن را براى خود عقد نمايد، بلكه احتياط مستحب آن است كه با او ازدواج ننمايد، مگر اين كه زن از كار خود توبه نموده باشد.

مساءله 324 :

اگر زنى را كه در عدّه ديگرى است براى خود عقد كند، چنانچه مرد و زن ، يا يكى از آنان بدانند كه عدّه زن تمام نشده و بدانند عقد كردن زن در عدّه حرام است ، آن زن بر او حرام مى شود، اگر چه مرد بعد از عقد با آن زن نزديكى نكرده باشد.

مساءله 325 :

اگر انسان بداند زنى شوهر دارد و با او ازدواج كند، بايد از او جدا شود و بعداً هم نمى تواند او را براى خود عقد كند، مگر اين كه نداند زن شوهر دارد و با او هم نزديكى نكرده باشد، كه در اين صورت فقط عقد باطل است ، ولى بعد از طلاق او و تمام شدن ايّام عدّه ، ازدواج با آن زن ، بنابراظهر مانعى ندارد.

مساءله 326 :

اگر مرد طواف نساء را كه يكى از اعمال حج است بجا نياورد، زنش كه به واسطه مُحْرِم شدن بر او حرام شده بود حلال نمى شود.

ونيز اگر زن طواف نساء نكند، شوهرش بر او حلال نمى شود، ولى اگر طواف نساء را انجام دهند، به يكديگر حلال مى شوند.

مساءله 327 :

مادر، خواهر، و دخترى كسى كه لواط داده ، بر لواط كننده حرام است ، اگر چه لواط كننده و لواط دهنده بالغ نباشند، ولى اگر گمان

كند كه دخول شده ، يا شك كند كه دخول شده يا نه ، بر او حرام نمى شود.

احكام نگاه كردن

مساءله 328 :

نگاه كردن مرد به بدن زنان نا مَحْرَم و همچنين نگاه كردن به موى آنان چه با قصد لذت و چه بدون آن حرام است ، و نگاه كردن به صورت و دستهاى آنها اگر به قصد لذت باشد حرام است .

و امّا بدون قصد لذّت ، نگاه به آنها بنابر اظهر جايز است

مساءله 329 :

بنابر احتياط واجب نگاه كردن مرد به بدن و موى دخترى كه نُه سالش تمام نشده ولى خوب و بد را مى فهميد جايز نيست . اگر چه بدون قصد لذت هم باشد.

مساءله 330 :

نگاه كردن زن به بدن مرد نامَحْرَم ، بنابر احتياط واجب حرام است و همچنين نگاه كردن زن به بدن پسرى كه بالغ نشده ، ولى خوب و بد را مى فهمد جايز نيست و اما جواز نگاه كردن زن به قسمتى از بدن مرد نامحرم كه غالباً باز است ، مثل سر، خالى از وجه نيست مگر اينكه اين نگاه كردن كمك به معصيت باشد.

مساءله 331 :

دست زدن مرد به بدن زن نامحرم يا دست زدن زن به بدن مرد نامحرم مثل نگاه كردن حرام است ، و دست زدن مرد به صورت و دستهاى زن نامحرم و بالعكس نيز بنابر اظهر، جايز نيست .

مساءله 332 :

نگاه كردن به زنان اهل ذمّه بلكه به زنان كافرى كه از هنگام تولد محكوم به كفر هستند به جاهايى از بدن آنها كه عادتاً پوشانيده نمى شود، بدون قصد لذّت و در صورتى كه خوف واقع

شدن در حرام نباشد، جايز است . و بنابراظهر نگاه كردن به زنان باديه نشين و غير آنها كه عادت به پوشانيدن ندارند، بدون قصد لذّت ، جايز است مگر در صورت خوف وقوع در حرام ، پس معاشرت با آنها در داد و ستد و ساير نيازها، جايز است .

مساءله 333 :

شنيدن صداى زن نا محرم بدون قصد لذت جايز است .

مساءله 334 :

زن بايد بدن و موى خود را از مرد نامَحْرَم بپوشاند اگرچه كمك به حرام و قصد لذتى در بين نباشد، بلكه احتياط واجب آن است كه از پسر غيربالغ كه خوب و بد را مى فهمد نيز خود را بپوشاند. و همچنين احتياط واجب آن است كه مرد هم بدن خود را از زن نامَحْرَم بپوشاند اگرچه كمك بر حرام نباشد، و اگر كمك بر حرام باشد پوشاندن بدن قطعاً واجب است ، همان طور كه پوشاندن عورت از زن نامَحْرَم واجب است . و نيز احتياط واجب آن است كه مرد بدن خود را از دختر نامحرمى كه نُه سالش تمام نشده ولى خوب و بد را مى فهمد بپوشاند، اگرچه قصد لذّتى در بين نباشد.

مساءله 335 :

نگاه كردن به عورت ديگر حتى به عورت بچه مميزى كه خوب و بد را مى فهمد حرام است ولى زن و شوهر مى توانند به تمام بدن يكديگر چه ظاهر و چه باطن را نگاه كنند.

مساءله 336 :

نگاه كردن مرد به بدن مرد ديگر با قصد لذت و همچنين نگاه كردن زن به بدن زن ديگر با قصد لذت حرام است ، ولى بدون قصد لذت جايز است .

مساءله 337 :

اگر

مرد براى معالجه زن نا محرم و يا زن براى معالجه مرد نامحرم ناچار شود كه او را نگاه كند و دست به بدن او بزند اشكال ندارد. ولى اگر با نگاه كردن بتواند معالجه كند نبايد دست به بدن او بزند و اگر با دست زدن بتواند معالجه كند نبايد نگاه كند.

مساءله 338 :

اگر انسان براى معالجه كسى ناچار شود كه به عورت او نگاه كند اشكال ندارد.

مساءله 339 :

نگاه كردن و دست زدن به بدن پير زن و بچه غير مميز كه خوب و بد را نمى فهمد، بدون قصد لذت جايز است .

مساءله 340 :

نگاه كردن مرد به صورت زنى كه مى خواهد با او ازدواج كند جايز است به شرط آنكه بداند كه مانع شرعى از ازدواج با او نيست و احتمال هم بدهد كه زن ازدواج را قبول مى كند، و احتمال بدهد كه با اين نگاه كردن اطلاع تازه اى پيدا مى كند و با اين شرائط، نگاه كردن فقط براى مرد جايز است ، اگر چه چند مرتبه باشد، بلكه ، چنين نگاه كردنى براى جلوگيرى از نزاع بعد از عقد مستحب نيز هست و اجازه زن هم در آن لازم نيست .

و بنابر اظهر نگاه كردن به مو و محاسن ديگر آن زن هم با همين شرايط جايز است ، و وجهى دارد كه زن هم بتواند به مردى كه مى خواهد با او ازدواج كند با شرايطى كه گفته شد نگاه كند.

استفتائات

1 - نگاه كردن هر مكلّفى به عورت ديگرى جايز است يا نه .

بسمه تعالى

حرام است اگر چه او مكلّف به پوشانيدن عورت خود

نباشد، مثل ديوانه بلكه جايز نيست نگاه كردن به عورت طفل مميِّز و فقط زن و شوهر استثناء هستند.

2 - آيا نگاه كردن بر عورت طفل غير مميِّز جايز است يا نه .

بسمه تعالى

بله جايز است . مسائل متفرقه ازدواج

مساءله 341 :

اگر مرد در عقد شرط كند كه زن باكره باشد و بعد از عقد معلوم شود كه باكره نبوده ، بنابراظهر، مى تواند عقد را بهم بزند، ولى اگر به گمان باكره بودن با زنى ازدواج كرد و بعداً معلوم شود كه باكره نيست ، اختيار فسخ ندارد مگر در صورتى كه تَدليسى در كار باشد.

مساءله 342 :

مردى كه از پدر و مادر غيرمسلمان به دنيا آمده و مسلمان شده ، اگر پيش از نزديكى با همسرش مرتد شود، عقد او باطل مى گردد، و اگر بعد از نزديكى مرتد شود، چنانچه زن او در سن زنهايى باشد كه حيض مى بينند، بايد آن زن به مقدارى كه در احكام طلاق گفته مى شود، عدّه نگاه دارد، پس اگر پيش از تمام شدن عدّه ، شوهر او مسلمان شود عقد باقى ، وگرنه باطل است .

مساءله 343 :

اگر زن در عقد با مرد شرط كند كه او را از شهر بيرون نبرد و مرد هم قبول كند، نبايد زن را از آن شهر بيرون ببرد.

مساءله 344 :

اگر زن از شوهر قبلى دخترى داشته باشد شوهر فعلى مى تواند آن دختر را براى پسر خود كه از آن زن نيست عقد كند، و نيز اگر دخترى را براى پسر خود عقد كند، مى تواند با مادر آن دختر ازدواج نمايد.

مساءله 345 :

اگر زنى از زنا

آبستن شود، جايز نيست بچه اش را سقط كند.

مساءله 346 :

كسى كه از زنا به دنيا آمده ، اگر زن بگيرد و اولاددار شود آن اولاد حلال زاده است .

مساءله 347 :

هرگاه مرد در روزه ماه رمضان يا در حال حيض با زن نزديكى كند معصيت كرده ، ولى اگر بچه اى از آنان به دنيا بيايد حلال زاده است .

احكام شير دادن

مساءله 348 :

اگر زن بچه اى را با شرايطى كه بعداً گفته خواهد شد شير دهد آن بچه بواسطه شير خوردن به افراد ذيل مَحْرَم مى شود:

1 - خود زن ، ((و او رامادر رضاعى مى گويند))

2 - شوهر زن كه شير مال او است ، ((و او را پدر رضاعى مى گويند))

3 - پدر و مادر آن زن هر چه بالا روند

4 - بچه هايى كه از آن زن به دنيا آمده اند، يا بعداً به دنيا مى آيند

5 - بچه هاى اولاد آن زن هر چه پايين آيند

6 - خواهر و برادر آن زن ، اگر چه رضاعى باشند

7 - عمو و عمّه آن زن ، اگر چه رضاعى باشند

8 - دايى و خاله آن زن ، اگر چه رضاعى باشند

9 - اولاد شوهر آن زن ، كه شير مال آن شوهر است ، هر چه پايين روند

10 - پدر و مادر شوهر آن زن ، كه شير مال آن شوهر است ، هر چه بالاروند

11 - خواهر و برادر شوهر كه شير مال اوست ، اگرچه خواهر و برادر رضاعى او باشند

12 - عمو، عمّه ، دايى و خاله شوهر كه شير مال او است ، هرچه بالا روند، اگر

چه رضاعى باشند

مساءله 349 :

اگر زن بچه اى را با شرايطى كه گفته مى شود شير دهد، شوهر آن زن كه صاحب شير است به خواهرهاى آن بچه ، مَحْرَم نمى شود.

مساءله 350 :

اگر زن بچه اى را شير دهد، به برادرهاى آن بچه مَحْرَمْ نمى شود، همچنين خويشان آن زن به برادر و خواهر بچه اى كه شير خورده مَحْرَمْ نمى شود.

شرايط شير دادن

مساءله 351 :

شير دادنى كه موجب محرم شدن است ، هشت شرط دارد:

1 - بچه ، شير زن زنده را بخورد

2 - شير آن زن از حرام نباشد

3 - بچه ، شير را از پستان بمكد

4 - دو سال بچه تمام نشده باشد

5 - شير از يك شوهر باشد

6 - بچه به واسطه بيمارى شير را قى نكند، ولى اگر قى كند باز هم بنابر احتياط واجب كسانى كه بواسطه شير خوردن به آن بچه محرم مى شوند بايد با او ازدواج نكنند، و نگاه محرمانه هم به او ننمايند

7 - پانزده مرتبه ، يا يك شبانه روز شير كامل بخورد بلكه اگر ده مرتبه هم به او شير دهند بنابر اظهر كافى است

8 - شير خالص باشد و با چيزى ديگر مخلوط نباشد

مساءله 352 :

اگر زن از شير شوهر خود بچه اى را شير دهد، بعد شوهر ديگرى اختيار كند و از شير آن شوهر هم بچه ديگرى را شير دهد، آن دو بچه به يكديگر محرم نمى شوند.

مساءله 353 :

اگر زن از شير يك شوهر چندين بچه را شير دهد، همه آنان به يكديگر و به شوهر و به زنى كه آنان را شير داده محرم مى شوند.

مساءله 354

:

اگر كسى چند زن داشته باشد و هر كدام آنان با شرايطى كه گفته شد بچه اى را شير دهند، همه آن بچه ها به يكديگر و به آن مرد و به همه آن زنها محرم مى شوند.

مساءله 355 :

اگر كسى دو زن شيرده داشته و يكى از آنان بچه اى را مثلاً هشت مرتبه و ديگرى هفت مرتبه شير بدهد، آن بچه به كسى محرم نمى شود.

مساءله 356 :

اگر زنى از شير يك شوهر، پسر و دخترى را شير كامل بدهد، خواهر و برادر آن دختر به خواهر و برادر آن پسر محرم نمى شوند.

مساءله 357 :

زنى كه برادر انسان را شير داده ، به او مَحْرَم نمى شود.

مساءله 358 :

انسان نمى تواند با دو خواهر، اگر چه رضاعى باشند، يعنى به واسطه شيرخوردن ، خواهر يكديگر شده باشند ازدواج كند، و چنانچه دو زن را عقد كند و بعد بفهمد خواهر بوده اند، در صورتى كه عقد آنان در يك وقت بوده ، هر دو باطل است ، و اگر در يك وقت نبوده ، عقد اولى صحيح و عقد دومى ، باطل مى باشد.

مساءله 359 :

اگر كسى دخترعمه يا دختر خاله انسان را شير دهد، به انسان محرم نمى شود.

مسائل متفرقه شير دادن

مساءله 360 :

اگر مرد پيش از آن كه زنى را براى خود عقد كند، بگويد به واسطه شيرخوردن ، آن زن بر او حرام شده ، مثلاً بگويد: شير مادر او را خورده ام نمى تواند با آن زن ازدواج كند، و اگر بعد از عقد بگويد، و خود زن هم حرف او را قبول نمايد، عقد باطل است ،

پس اگر مرد با او نزديكى نكرده باشد، يا نزديكى كرده باشند، ولى در وقت نزديكى كردن ، زن بداند كه بر آن مرد حرام است مهر ندارد، و اگر بعد از نزديكى بفهمد كه بر آن مرد حرام بوده ، شوهر بايد مهر او را مطابق زنهايى كه مثل او هستند بدهد.

مساءله 361 :

اگر زن پيش از عقد بگويد به واسطه شيرخوردن بر مردى حرام شده ، نمى تواند با آن مرد ازدواج كند و اگر بعد از عقد بگويد، مثل صورتى است كه مرد بعد از عقد بگويد كه زن بر او حرام است و حكم آن در مسئله قبل گفته شد.

مساءله 362 :

اگر شك كنند بچه به مقدارى كه علت محرم شدن است و با ساير شرائط شيرخورده يا نه ، بچه به كسى محرم نمى شود و همچنين است اگر گمان داشته باشند ولى گمان به حدّ اطمينان نرسد.

احكام اولاد و حضانت

مساءله 363 :

فرزندى كه از زن متولد مى شود ملحق به شوهر مى شود، به شرط آن كه بين نزديكى و زايمان ، حداقل شش ماه هلالى كه كمترين مدّت حمل است ، فاصله شده باشد، و نيز بيشتر از نُه ماه فاصله نشود، اگر چه رعايت احتياط متناسب با يك سال است .

مساءله 364 :

اگر زن شوهردار زنا كند، در صورتى كه امكان داشته باشد بچه متولد از او و از شوهرش باشد ملحق به شوهر مى شود و متولد از زنا حساب نمى شود.

مساءله 365 :

اگر زنى كه آزاد، مسلمان و عاقل است دخترى داشته باشد، تا هفت سال دختر تمام نشده ، پدر نمى تواند او را

از مادرش جدا كند.

مساءله 366 :

در ايّام سرپرستى هر كدام از پدر و مادر، اگر ديگرى خواست بچه اش را ببيند يا اين كه به او چيزى برساند، يا مشكل و ضررى از او برطرف كند، و يا اين كه مدّتى در كنار هم باشند، ديگرى نبايد مانع شود.

مساءله 367 :

حق سرپرستى طفل پسر باشد يا دختر، بنابراظهر تا دو سال براى مادر است ، اما بعد از دو سال تا هفت سال پدر هم حق سرپرستى دارد، و در اين پنج سال احوط آن است كه حق سرپرستى پسر با پدر و دختر با مادر است ، ولى بعد از هفت سال حق سرپرستى ، فقط از آن پدر است .

طلاق

تعريف طلاق

طلاق يعنى رهايى و يا گسستن پيمان زناشويى

مرد با شرايط ذيل مى تواند زن خود را طلاق دهد:

1 - بالغ باشد

2 - عاقل باشد

3 - مجبور نباشد

4 - قصد طلاق داشته باشد

مساءله 368 :

زن بايد در وقت طلاق از خون حيض و نفاس پاك باشد، و شوهرش در آن پاكى يا در حال نفاس و حيضى كه قبل از اين پاكى بود با او نزديكى نكرده باشد

عدّه طلاق

مساءله 369 :

زنى كه نُه سالش تمام نشده يا زن يائسه اگر چه شوهر با او نزديكى كرده باشد عدّه ندارد، بعد از طلاق مى تواند فورا شوهر كند.

مساءله 370 :

زنى كه نُه سالش تمام شده و يائسه نيست اگر شوهر با او نزديكى كند و طلاقش دهد بعد از طلاق بايد عدّه نگاه دارد يعنى بعد از آنكه در پاكى طلاقش داد به قدرى صبر كند كه دوبار حيض ببيند و پاك شود و

همين كه حيض سوم را ديد عدّه او تمام مى شود و مى تواند شوهر كند. ولى اگر پيش از نزديكى كردن با او طلاقش بدهد، عدّه ندارد.

مساءله 371 :

زنى كه حيض نمى بيند، اگر در سن زنهايى باشد كه حيض مى بينند چنانچه شوهرش بعد از نزديكى كردن او را طلاق دهد، بايد از طلاق تا سه ماه عدّه نگاه دارد.

مساءله 372 :

اگر زن آبستن را طلاق دهند، عدّه اش تا دنيا آمدن يا سقط شدن بچه اوست ، بنابراين اگر مثلاً يك ساعت بعد از طلاق ، بچه او به دنيا آيد، عدّه اش تمام مى شود.

عدّه وفات

مساءله 373 :

زنى كه شوهرش مرده بايد ((تا چهار ماه و ده روز)) عده نگاه دارد، يعنى ، از شوهر كردن خوددارى نمايد اگر چه يائسه يا صيغه يا نُه سالش تمام نشده باشد، يا شوهرش با او نزديكى نكرده باشد و اگر آبستن باشد بايد تا موقع زاييدن عدّه نگاه دارد ولى اگر قبل از چهار ماه و ده روز بچه اش به دنيا آيد بايد تا چهار ماه و ده روز از مرگ شوهرش صبر كند و اين را ((عدّه وفات )) مى گويند.

مساءله 374 :

ابتداى عدّه وفات از موقعى است كه زن از مرگ شوهر مطلع شود.

مساءله 375 :

زنى كه در عدّه وفات مى باشد، حرام است لباسهاى رنگارنگ بپوشد و سرمه بكشد، و همچنين كارهاى ديگرى كه زينت حساب شود بر او حرام مى باشد.

مساءله 376 :

اگر زنى را كه حامله نيست طلاق رجعى داد و قبل از اتمام عدّه طلاق ، شوهر وفات كرد، زن بايد از زمان مرگ شوهر، عدّه

وفات نگه دارد.

طلاق بائن

معناى طلاق بائن

مساءله 377 :

طلاق بائن آن است كه بعد از طلاق مرد حق ندارد به زن خود رجوع كند يعنى بدون عقد او را به همسرى قبول نمايد، و آن بر پنج قسم است :

1 - طلاق زنى كه نُه سالش تمام نشده باشد

2 - طلاق زنى كه يائسه باشد

3 - طلاق زنى كه شوهرش بعد از عقد با او نزديكى نكرده باشد

4 - طلاق زنى كه او را سه دفعه طلاق داده اند

5 - طلاق خُلْع و مُبا رات

طلاق رجعى

مساءله 378 :

طلاق رجعى آن طلاقى است كه بعد از طلاق تا وقتى كه زن در عدّه است مرد مى تواند به او رجوع نمايد و عقد مجدد لازم نيست

احكام رجوع كردن

مساءله 379 :

در طلاق رجعى مرد دو صورت مى تواند به زن خود رجوع كند:

1 - حرفى بزند كه معنايش اين باشد كه او را دوباره زن خود قرار داده است

2 - كارى كند كه زن از آن بفهمد رجوع كرده است

طلاق خُلْع

مساءله 380 :

طلاق زنى را كه به شوهرش مايل نيست و مهر يا مال ديگر خود را به شوهر مى بخشد تا طلاقش دهد. ((خُلْع )) گويند

طلاق مُبارات

مساءله 381 :

اگر زن و شوهر يكديگر را نخواهند و زن مالى به مرد بدهد كه او را طلاق دهد آن طلاق را ((مبارات )) گويند

مساءله 382 :

اگر زن در بين عدّه طلاق خُلْع يا مبارات از بخشش خود برگردد شوهر مى تواند رجوع كند و بدون عقد دوباره او را زن خود قرار دهد.

مسائل متفرقه طلاق

مساءله 383 :

اگر با زن نامحرمى به گمان اينكه همسر خود اوست نزديكى كند، چه

زن بداند كه او شوهرش نيست ، يا گمان كند شوهرش مى باشد، بايد عدّه نگاه دارد.

مساءله 384 :

زنى كه به عقد دائم درآمده و شوهرش گم شده ، اگر بخواهد به ديگرى شوهر كند، بايد نزد مجتهد عادل برود و به دستور او عمل نمايد.

مساءله 385 :

پدر و جد پدرى ديوانه در صورتى كه مفسده و ضررى در كار نباشد، مى توانند زن او را طلاق بدهند.

ارث

كسانى كه به واسطه خويشى ارث مى برند سه طبقه هستند. و فعلاً ما كارى به طبقات سه گانه نداريم و مورد بحث ما در اين رساله زن و شوهرى كه از يكديگر ارث مى برند است .

ارث زن و شوهر

مساءله 386 :

زن و شوهر در ازدواج دائم با وجود جميع طبقات سه گانه اى كه گفته شد از يكديگر ارث مى برند. و وجود هيچ يك از اين طبقات مانع ارث بردن آن دو از يكديگر نيست .

مساءله 387 :

اگر زنى بميرد و اولاد نداشته باشد، نصف همه مال را شوهر او، و بقيه را ورثه ديگر مى برند، و اگر از آن شوهر يا از شوهر ديگر اولاد داشته باشد، چهار يك (14) همه مال را شوهر و بقيه را ورثه ديگر مى برند.

مساءله 388 :

اگر مردى بميرد و اولاد نداشته باشد، چهار يك (14) مال او را زن ، و بقيه را ورثه ديگر مى برند، و اگر از آن يا از زن ديگر اولاد داشته باشد، هشت يك (18) مال را زن ، و بقيه را ورثه ديگر مى برند. و زن از همه اموال منقول ارث مى برد. ولى از زمين و

قيمت آن ارث نمى برد، چه زمين خانه مسكونى باشد يا زمين باغ و زراعت و غير آن . و از قيمت هوايى مثل بنا و درخت ارث مى برد، و بنابراظهر با رضايت وارثان از خود هوائى هم مى تواند ارث ببرد، و بنابراظهر در آنچه كه گفته شد فرق ندارد، زن از اين شوهر اولاد داشته باشد يا نه ، اگرچه احتياط در مورد زن بچه دار در ارث بردن از زمين خوب است .

مساءله 389 :

اگر زن غير از شوهر وارثى ندارد، بنابر اقوى همه مال به شوهر مى رسد، ولى اگر شوهر غير از زن وارث ندارد زن سهم خود را كه چهار يك (14) است مى برد و بقيه بنابر اقرب ، از امام عليه السّلام ست .

مساءله 390 :

اگر براى پرداخت سهم زن بخواهند بنا و درخت و مانند آن را قيمت نمايند بايد اجزاى آن را قيمت كنند، ولى احتياط مستحب در اين است كه ببينند اگر آنها بدون اجازه در زمين بمانند تا از بين بروند چقدر ارزش دارند، و آن را براى پرداخت مبنا قرار دهند.

مساءله 391 :

اگر ميت بيش از يك زن داشته باشد، چنانچه اولاد نداشته باشد چهار يك (14) مال ، و اگر اولاد داشته باشد هشت يك (18) مال به شرحى كه گفته شد، به طور مساوى بين زنهاى دائمى او تقسيم مى شود، اگرچه شوهر با هيچ يك از آنان يا با بعضى از آنان نزديكى نكرده باشد.

مساءله 392 :

اگر مردى در حال مرض با زنى ازدواج دائم نمايد و در آن مرض بميرد و نزديكى هم نكرده باشد، زن از

آن مرد ارث نمى برد و حق مهر هم ندارد، و اگر نزديكى كرده باشد ويا از آن مرض خوب شده و به غير آن مرض از دنيا رفته باشد آن زن هم از او ارث مى برد و هم حق مهر دارد، و اگر زنى كه شوهرش با او نزديكى نكرده در زمان مريضى شوهر از دنيا رفت شوهر از آن ارث نمى برد و حق مهر هم براى زن نيست بنابراظهر، اگرچه احتياط مستحب در صلح است .

مساءله 393 :

اگر زن را به ترتيبى كه در احكام طلاق گفته شد طلاق رجعى بدهد و آن زن قبل از اتمام عدّه بميرد، شوهر از او ارث مى برد، و نيز اگر شوهر قبل از اتمام عدّه زن بميرد، زن از او ارث مى برد، ولى اگر بعد از اتمام عدّه رجعى يا در عدّه طلاق بائن يكى از آنان بميرد، ديگرى از او ارث نمى برد.

مساءله 394 :

اگر شوهر در حال مرض عيالش را طلاق دهد، اگرچه طلاق بائن باشد، و قبل از گذشتن دوازده ماه هلالى بميرد، زن با دو شرط از او ارث مى برد:

1 - آن كه در اين مدت شوهر ديگر نكرده باشد.

2 - آن كه شوهر در ادامه همان مرضى كه در آن مرض زن را طلاق داده ، به واسطه آن مرض يا به جهت ديگرى بميرد، پس اگر از آن مرض خوب شود و به جهت ديگرى از دنيا برود، زن از او ارث نمى برد.

مساءله 395 :

زنى كه به عقد موقت به نكاح مردى درآمده از مرد ارث نمى برد و مرد نيز از او ارث

نمى برد اما ارث بين پدر و فرزند يا مادر و فرزند ثابت است .

مساءله 396 :

مرد و زن زناكار و خويشان آنها از فرزندى كه از زنا به دنيا آمده ارث نمى برند، ولى اولاد چنين فرزندى و شوهر با زن او، از او ارث مى برند.

مسائل جديد

مساءله 1 :

رقصيدن زن در مجالس زنان ، و يا در مجالس مردان اشكال دارد و احتياط واجب در ترك است .

مساءله 2 :

ديدن نا محرم از طريق تلويزيون و شنيدن صداى آنها، كه مقرون به فساد و ريبه است اشكال دارد و بعض اقسام آن حرام يقينى است .

مساءله 3 :

سن بلوغ دختر تمام شدن نُه سال قمرى است ، ولى تكاليفى كه قدرت بر انجام آن نداشته باشد، مثل روزه ، از جهت عدم قدرت ساقط است ، ولى بعداً بايد قضا نمايد. ولى اگر مى تواند در همان رمضان بطور منفصل (مثلا يك روز در ميان ) انجام دهد بايد انجام دهد.

مساءله 4 :

استفاده زن از قرص براى جلوگيرى از عادت ماهانه ، براى اينكه بتواند در ماه رمضان روزه بگيرد چنانچه ضرر مرض آور داشته باشد جايز نيست .

مساءله 5 :

بازى كردن با آلات قمار، از قبيل ((نرد)) و ((پاسور)) و ((شطرنج ))، با برد باخت حرام قطعى ، و بدون برد و باخت احتياط در ترك آن است و در شطرنج احتياط شديدتر است .(اين حكم در صورتى است كه همان شطرنج معهود قديم باشد)

مساءله 6 :

جلوگيرى كردن زن از بار دارى قبل از انعقاد نطفه اشكال ندارد، و عمل جرّاحى براى آن ، اگر ضرورت لازم عقلايى داشته باشد و با

رضايت شوهر انجام شود مانعى ندارد، به شرط آنكه از لمس و نظر حرام اجتناب شود ولى عقيم كردن جايز نيست .

مساءله 7 :

اگر زنى علم پيدا كرد كه شوهرش مرده است و شوهر كرد و بعداً شوهر اولش پيدا شد، آن زن زوجه شوهر اول است و نسبت به دومى شبهه است و بايد عدّه وطى به شبهه نگه دارد.

مساءله 8 :

در موردى كه به تشخيص دكتر حمل براى مادر ضرر دارد و ادامه حمل ممكن است منجر به مرگ مادر شود چنانچه اشكالى در تشخيص دكتر نباشد و تحقيق كامل هم در اين جهت شده باشد، سقط جنين قبل از دميده شدن روح مانعى ندارد.

مساءله 9 :

زن بايد براى بيرون رفتن از منزل از شوهر خود اجازه بگيرد و يا علم به رضايت او داشته باشد. مگر در واجبات شرعى و چنانچه در ضمن عقد شرط كرده باشد كه زن براى شغلش مثلاً بتواند به خارج از منزل برود، و يا عقد مبتنى بر اين شرط واقع شده باشد، اين شرط نافذ است .

مساءله 10 :

زنى كه شوهر كرده و از وطن خود به شهر ديگر مى رود، در صورتى كه از وطن اصلى خود اعراض نكرده باشد، هر وقت به آنجا مى رود نمازش تمام است و روزه را بايد بگيرد، و اگر به سبب تبعيت از شوهر يا جهات ديگر اعراض كرده در وطن اصلى حكم مسافر را دارد.

مساءله 11 :

در موردى كه شوهر به وطن اصلى خود كه از آنجا اعراض نكرده ، رفته و همسر وى با او به آن محل مى رود، در صورتى كه زن قصد اقامت

ده روز نداشته باشد نمازش شكسته است و ميزان قصد خود زن است و لو قصد از جهت تبعيت شوهر باشد.

مساءله 12 :

دست زدن (كف زدن ) در مجالس جشن و سخنرانى جهت تشويق افراد اگر به حد لهو نرسد مانعى ندارد.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109