خورشید هدایت: مروری بر زندگانی امام رضا علیه السلام

مشخصات کتاب

سرشناسه : فریدونی، حسین، - 1321

عنوان و نام پدیدآور : خورشید هدایت: مروری بر زندگانی امام رضا علیه السلام/ حسین فریدونی

مشخصات نشر : تهران: نبا، 1381.

مشخصات ظاهری : ص 48

شابک : 964-6643-58-X2500ریال ؛ 964-6643-58-X2500ریال

وضعیت فهرست نویسی : فهرستنویسی قبلی

یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس

عنوان دیگر : مروری بر زندگانی امام رضا علیه السلام

موضوع : علی بن موسی(ع)، امام هشتم، ق 203 - 153

رده بندی کنگره : BP47/ف 4خ 9

رده بندی دیویی : 297/957

شماره کتابشناسی ملی : م 81-38547

ص:1

اشاره

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمْ

خ__ورشی__د ه__دای_ت

« مروری بر زندگانی امام رضا علیه السلام »

دکت_ر حسی_ن فریدون__ی

ص:2

خورشید هدایت

« مروری بر زندگانی امام رضا علیه السلام »

مؤلف : دکتر حسین فریدونی / ویرایش : عبدالحسین طالعی

حروفچینی : انتشارات نبأ / لیتوگرافی : نبأاسکرین

چاپ و صحافی : رامین / چاپ اول : 1381 / کد : 76 / 146 / د

شمارگان : 5000 نسخه / قیمت : 2500 ریال

ناشر : انتشارات نبأ / تهران ، کارگر شمالی ، کوچه هما ، پلاک 6

تلفن : 8 _ 6421107 فاکس : 6944615

شابک : × _ 85 _ 6643 _ 964 ISBN : 964 - 6643 - 85 - ×

ص:3

ص:4

سخن ناشر

نیاز ما به شناخت امامان معصوم علیهم السلام از نیاز مسافرِ کویریِ عطش زده به آب بیشتر است .

این بزرگواران ، هدایتگران امّت هستند ، و ما امّت جویای هدایت . نخستین وظیفه جویندگان هدایت ، این است که حجت های خدا را بشناسند ، و شئون آنها را بدانند ، تا در غوغای مکاتب ، سراب را آب نپندارند ، و به ادعاها دل نبندند .

این ضرورت ، برای ما که توفیق زیارت حضرتش را ، بیش از دیگر محبّان آن گرامی داریم ، اساسی تر است ، چرا که معرفت ، روح زیارت است .و هر چه معرفت بیشتر باشد ، بهره انسان از زیارت افزون تر می شود .

نویسنده دانشمند ، در کتاب حاضر بر آن است که برگهایی چند ، از زندگانی هشتمین حجّت حقّ ، امام علی بن موسی الرضا علیه السلام را به جوانان پیشکش کند .

پیشاپیش اذعان داریم که نه این برگهای محدود ، که صدها دفتر دیگر نیز ، حرفی از کتاب گسترده آن

ص:5

امام همام نیست . امّا اگر بتواند دلی را به آن آستان آسمانی ببرد ، و پیمانِ انسانی دلسوخته را با آن امام رئوف تجدید کند ، توفیقی بزرگ یافته است .

از خدای بزرگ می خواهیم که نویسنده و ویراستار و خوانندگان را مشمول دعای خیر وصیّ بحقّ امام رضا علیه السلام یعنی حضرت بقیة اللّه ارواحنا فداه قرار دهد.

آمین یا ربّ العالمین

ص:6

1 _ م_ی_لاد

نجمه خاتون می فرماید : وقتی (به فرزندم امام رضا علیه السلام ) حامله شدم، هرگز سنگینیِ این حمل را حس نکردم. و به هنگام استراحت، صدای ذکر خدا را به تسبیح و تهلیل و تمجید (1) از اندرونم می شنیدم، که مرا به شگفتی می افکند. وقتی بیدار می شدم ، چیزی نمی شنیدم . هنگامی که حملم را برزمین نهادم، دیدم که نوزاد، دست خود را برروی زمین نهاد، سر را به سوی آسمان برداشت، و لبانش را حرکت داد ، گویی که صحبت می کند .

در این هنگام، پدرش حضرت موسی بن جعفر علیه السلام آمد، و به من فرمود : « ای نجمه! کرامت پروردگاری بر تو گوارا باد ». آنگاه نوزاد را در جامه سفیدی پوشاند. در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت. و آب فرات خواست. و به آن آب، کام او را برداشت. سپس نوزاد را به من برگرداند و فرمود :

« او را بگیر، که حجّت خدا در روی زمین خواهد بود ».(2)


1- تسبیح: سبحان اللّه. تهلیل: لااله الااللّه .تمجید: العظمة للّه .
2- کتاب عیون اخبار الرضا علیه السلام ج 1 ص 20 .

ص:7

* * *

امام رضا علیه السلام بنابر قول معروف، در یازدهم ذیقعده سال 148 هجری قمری در شهر مقدس مدینه، در خانه نورانیِ حضرت موسی بن جعفر علیه السلام متولد شد.نام گرامی مادر حضرتش را امّ ولد، نجمه، نوبیه و تُکتَم نیز گفته اند.

نام حضرتش از سوی پروردگار متعال توسّط پدر بزرگوارشان، « علی » نهاده شد، ایشان پس از امیرالمؤمنین و امام سجاد، سومین امامی بود که خدایش « علی » نام نهاد. صلوات اللّه علیهم اجمعین.

2 _ رض_ا

بزنطی گوید : به امام جواد علیه السلام عرض کردم : برخی از مخالفین شما تصور می کنند که ملقب شدن پدرتان به رضا،از سوی مأمون بوده است ، به آن جهت که پدرتان به ولایتعهدی مأمون راضی گردید.

حضرت جواد علیه السلام فرمودند :

به خدا سوگند، دروغ گفتند و مرتکب گناهی بزرگ شدند کسانی که درباره پدرم چنین مطلبی گفته اند . بلکه علت حقیقی مطلب، این است که خدای تعالی او را رضا نامید. از آن رو که مخالفان وی نیز _ همانند موافقانش _ از او راضی بودند.(1)


1- عیون اخبار الرضا علیه السلام شیخ صدوق ج 1 ، ص 13 . بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 49 ، ص 4 .

ص:8

* * *

بنی عباس ، قیام خود علیه بنی امیه را با شعار «الرضا من آل محمّد » آغاز کردند . و بسیاری از افراد ساده لوح را به همین شعار فریب دادند . آنها با تفسیر غلط از « آل محمّد» _ که ویژه خودشان بود _ ادّعا می کردند که رضای اهل بیت را می جویند ، در برابر بنی امیه که دشمن اهل بیت هستند.خلفای بنی عباس با همین عوام فریبی ، وقتی که خبردار شدند لقب امام هشتم ، از جانب خدای متعال ، « رضا » تعیین شده ، آن حضرت را به ولایتعهدی فرا خواندند . و چنان وانمود کردند که این لقب را ، بنی عباس به حضرتش داده است.

می بینیم که در این حدیث ، امام جواد علیه السلام به این دروغ بنی عباس پاسخ می دهد . و بر این مطلب تأکید می کند که نام و لقب امام رضا _ همچون دیگر امامان معصوم علیهم السلام _ به تعیین الهی است ، نه به دست اشخاص، آن هم اشخاص پلیدی همچون خلفای بنی عباس.

3 _ پن_اهِ ب_ی پن_اه_ان

ص:9

یک نفر از خادمان آستان قدس رضوی گوید :

در دارالحفّاظ خوابیده بودم.در خواب دیدم که درب حرم مطهر باز شد ، و حضرت رضا علیه السلام بیرون آمدند، و به من فرمودند :برخیز و بگو چراغ های گلدسته را روشن نمایند، (1) چون عده ای زائراز بحرین آمده اند و در طرق _ نزدیک مشهد _ راه را گم کرده اند.

آنها هم اکنون سرگردانند، و برف هم می بارد. برو به میرزا تقی متولی بگو که مشعل و چراغ روشن کند، و همراه با تعدادی از خدام بروند و آنها را بیاورند.

از خواب بیدار شدم . نزد متولّی رفتم . او را از خواب بیدار کردم، و خوابم را برای وی نقل نمودم .

او نیز برخاست و چندتن از خدام را نیز با مشعل بردیم ، و به جانب طرق روانه شدیم . وقتی نزدیک آنجا رسیدیم ، زائ_ران بحرینی را س_رگردان و بی پناه یافتیم . ماج_را را از آنها پرسیدیم. گفتند :

م_ا گرفت_ار ب_رف و طوفان شدی_م و راه را گ_م کردی_م، تا آنجا که آماده مرگ شده بودیم. دور هم جمع شدیم ، و ش_روع ب_ه گری_ه وزاری کردی_م. در ای_ن میان ، یک_ی از زائ_ران که اهل عل_م و تق_وی ب_ود ،ب_رای چن_د لحظ_ه ، خ_واب چشمانش را در ربود.


1- زمان وقوع این قضیه، حدود 150 سال قبل است. وضع روشنایی در آن زمان مانند امروز نبوده است.

ص:10

وقتی بیدار شد، اظهار داشت که الآن نجات می یابیم، زیرا که حضرت امام رضا علیه السلام به اینجا تشریف آورده و فرمود :

برخیزید! من فرمان دادم که مشعل های گلدسته را روشن کنند، شما به سمت روشنایی حرکت کنید، که متولّی به استقبال شما خواهد آمد.

ما نیز به فرمان امام علیه السلام برخاستیم و به راه افتادیم، تا اینکه با شما برخورد کردیم.

متولی با احترام تمام، زائران را به شهر آورد، و از آنها شخصا پذیرایی نمود. (1)

* * *

« غَوثُ اللَّهْفان » از القاب حضرت رضا علیه السلام است، ب_ه معن_ی « فری_اد رسِ درمان_دگ_ان ». حض_رت صادق علیه السلام درباره فرزندش حضرت کاظم علیه السلام چنین فرموده است :

« یُخرِجُ اللّهُ تَعالی مِنهُ غَوثَ هذهِ الاُمَّةِ وَ غِیاثَها وَ عِلمَها وَ نورَها و فهمَها و حِکمَتَها »

خداوند تبارک و تعالی به فرزندم موسی، فرزندی عنایت خواهد فرمود، که پناه و دادرس این امّت، و دانش و نور و فهم و حکمت ایشان خواهد بود. (2)


1- دارالسلام محدث نوری(ره) به نقل کتاب پرتوی از زندگانی هشتمین امام علیه السلام ج 1 ، ص 66 .
2- اصول کافی ج 2 ، باب اشاره و نص بر حضرت ابوالحسن الرضا علیه السلام ، حدیث 14 ، ص 92 .

ص:11

فریاد رسی های شگفت حضرت رضا صلوات اللّه علیه، درزمان حیات حضرتش و پس از آن، به گونه های مختلف، حیرت آور است. گاهی مشکل افراد را در زمان کوتاه و گاه در زمان دراز پس از توسّل حل کرده اند. گاهی به دست خود، و گاه به دست دیگران، مشکل را از میان برداشته اند، به گونه ای که فرد صاحب مشکل را متوجّه کرده اند که آن مطلب، به دستِ با کفایت حضرتش حل شده است.

باید دانست که ائمه معصومین علیهم السلام ، بنده خدا هستند. و حلّ مشکل به دست آن بزرگواران، مانند استجابت دعاها به دست خدای تعالی است. خدای متعال، گاهی نیاز کسی را سال ها بعد بر می آورد. و گاهی اساساً مصلحت کسی را در آن می داند که آن نیاز را بر نیاورد، چرا که انسان، گاهی از سر جهل و نادانی چیزی می خواهد که به صلاح او نیست.

بدیهی است که هر چه معرفت انسان نسبت به خدای تعالی و حجّت های معصوم او علیهم السلام بیشتر باشد، تسلیم او در برابر آن بزرگواران بیشتر می شود. و توسل خود را در عین تسلیم ادامه می دهد.

4 _ عال_م آل محمّ_د صلی الله علیه و آله وسلم

اسحق فرزند حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام نقل می کند که

ص:12

آن حضرت به پسران خود فرمود : فرزندان من! برادر شما علی بن موسی عالِمِ آل محمّد است، معارف و معالم دین خود را از او بپرسید، و بیانات او را نگاه دارید. من از پدرم جعفربن محمّد علیه السلام شنیدم که مکرّر به من می فرمود : عالِمِ آل محمّد در صلب تو خواهد بود. (1)

* * *

عالم آل محمّد ، یعنی دانشمند خاندان پیامبر، که در برخی از روایات، از حضرت رضا علیه السلام به این صفت تعبیر گردیده است.می دانیم که امامان ، همگی وارث علوم پیامبر و عالمان دین مبین هستند . چرا در میان همه آن بزرگواران، حضرت رضا علیه السلام به این لقب ملقب شد ؟ شاید از این جهت باشد که امام علیه السلام علوم اسلامی را منتشر فرمود . زیرا ب_رای حض_رتش فرصت_ی پی_ش آمد که توانست حقای_ق ناگفته ای بیان فرماید . و در ب_راب_ر اهل باطل با استدلال های کوبنده ، راه روشن حقّ را به حقّ پژوهان نشان دهد . به همین سبب نی_ز در صلوات مع_روف خواجه نصیر طوسی که پی_رامون حضرت حجة بن الحسن ارواحنا فداه و نشانه های آن بزرگ_وار از اجداد کرامش نقل شده ، نشان_ه ای که از حض_رت رضا علیه السلام در حضرت بقیة اللّه بیان ش_ده، « الحجج الرضویه » می باشد.

آن امام بزرگوار، بزرگترین خدمت علمی را به


1- منتهی الامال ج 2 ، ص 260 .

ص:13

بشریت نمود.و در محیط نسبتا مساعد و مناسب، جزئیات علوم دین و دنیا را برای مردم جهان تشریح و تعلیم فرمود. حقایق این آئین در زمان ائمه پیشین علیهم السلام به علّت نامساعد بودن اوضاع و احوال، کاملاً بیان نشده بود. امّا امام رضا علیه السلام به تبیین آن پرداخت. و جامعیت مکتب حقّ تشیع را در برابر مدّعیان حقّ گوئی، روشن تر از آفتاب به همگان نشان داد.

5 _ ام_ام_ت

محمّدبن فضل هاشمی گوید : پس از شهادت حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام از بغداد به مدینه رفتم.

خدمت حضرت رضا علیه السلام شرفیاب شدم. به عنوان ولیّ امر مسلمانان، بر حضرتش سلام دادم. آنچه در اختیار داشتم، تحویل آن امام دادم. عرض کردم : من عازم بصره ام، می دانم که مردم این شهر در مورد مسأله امامت گرفتار اختلافات فراوانی هستند، و از من درباره دلایل امامت شما خواهند پرسید. آیا چیزی را در اختیار من قرار می دهید که بتوانم در این زمینه ایشان را مجاب کنم؟

حضرت فرمودند :

نسبت به مسأله امامت من نگران مباش. و از طرف من به دوستانم بگو که من بزودی نزد آنان خواهم آمد.

آنگاه حضرتش یادگارهای رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم را به من

ص:14

نشان داد.

عرض کردم : چه زمان به بصره تشریف می آورید ؟

فرمود : سه روز پس از آنکه به بصره برسی.

وقتی به بص_ره رفت_م ، م_ردم درباره امام علیه السلام از من پ_رسیدند . گفتم که من یک روز قب_ل از وفات حض_رت موسی بن جعفر علیهماالسلام نزد حضرتش رفتم. فرمود : من بزودی از دنیا خواهم رفت. هنگامی که مرا در قبرم دفن کردی، لحظه ای درن_گ کن و با این امانت ها به مدینه، نزد فرزندم علی بن موسی علیه السلام برو، زیرا که او، وصیّ و امام پس از من است.

من نیز آنچه را که مولایم حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام فرموده بود،انجام دادم. شما نیز بدانید که حض_رت علی بن موسی علیهماالسلام سه روز دیگر اینجا خواهد آمد. هر چه می خواهید، از حضرتش بپرسید.

دراین هنگام، عمروبن هداب (1) آغاز سخن نمود. و گفت : حسن بن محمّد، از جمله فضلای خاندان پیامبر است که افزون بر مراتب بالای ورع و زهد و علم، از سن بالا نیز برخوردار است. و از این نظر هم بر علی بن موسی که جوانی بیش نیست، ترجیح دارد.

ای بسا که علی بن موسی در برابر پرسش های دشوار، درماند و از عهده پاسخ دادن برنیاید.

حسن بن محمّد که در میان جمعیت حاضر بود، گفت : « ای


1- عمرو بن هداب، شخصی ناصبی و دشمن اهل بیت علیهم السلام بود.

ص:15

عمرو! چنین مگو. علی بن موسی فضیلتی بر دیگران دارد که وصف شده است. اینک این محمّدبن فضل است که می گوید : علی بن موسی سه روز دیگر اینجا خواهد بود. همین آمدن وی پس از سه روز، بهترین راهنما برای تو خواهد بود ».

پس از این سخن، مردم پراکنده شدند.

سه روز پس از ورود من به بصره، حضرت رضا علیه السلام به بصره تشریف آورد، به منزل حسن بن محمّد وارد شد، و فرمود :

« ای حسن بن محمّد! تمام کسانی را که در آن روز نزد محمّد بن فضل آمده بودند _ از شیعه وغیر شیعه، ونیز جاثلیق نصرانی (1) و رأس الجالوت (2) یهود را _ دعوت کن وبه همه بگوکه آنچه می خواهند بپرسند ».

حسن بن محمّد، تمام کسانی را که امام فرموده بودند، به اضافه زیدیه (3) و معتزله (4) را دعوت کرد، در حالی که آنها نمی دانستند چرا حسن آنان را فراخوانده است.

وقتی عده کامل شد، برای حضرت رضا علیه السلام بالشی نهادند. حضرت برروی آن نشست. سپس فرمود :

سلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته. آیا می دانید چرا ابتدا به سلام کردم ؟


1- جاثلیق _ تعبیری از کاتولیک _ در آن زمان به بزرگ مسیحیان اطلاق می شد.
2- رأس الجالوت، بزرگ یهودیان است.
3- زیدیه گروهی هستند که پس از امامت امام سجاد علیه السلام به امامت فرزند ایشان زید عقیده دارند.
4- معتزله، گروهی از مسلمانان اند که عقاید خاصی درباره توحید دارند.

ص:16

پاسخ دادند : خیر

فرمود :

برای آنکه به شما آرامش قلب داده باشم.

حاضران پرسیدند : خدا شما را مورد رحمت خویش قرار دهد. شما کیستید ؟

فرمود :

من علی بن موسی بن جعفربن محمّدبن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب و فرزند رسول خدایم. امروز نماز صبح را در مدینه و در مسجد رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم همراه با والی مدینه گزاردم.

او پس از نماز ، نامه دوستش را برای من خواند . و در بسیاری از کارهایش با من مشورت کرد . من نیز آنچه را که مصلحت وی بود ، به وی راهنمائی کردم . و با او قرار گذاشتم که امشب نزد من آید ، تا آنکه نزد من پاسخ نامه دوستش را بنگارد . و من باید به این وعده وفا کنم، و عصر در مدینه باشم. ولاحول ولاقوة الاباللّه.

جمعیت گفتند : ای فرزند پیامبر! با آنچه از خارق عادت بیان فرمودید، جایی برای پرسش درباره دلیل امامت شما باقی نمی ماند، و ما شما را فردی راست گفتار می شناسیم.

پس از بیان این جملات ، برخاستند که ب_روند . ولی حضرت رضا علیه السلام خطاب به ایشان فرمودند :

پراکنده نشوید. من شما را جمع کرده ام تا درباره آنچه

ص:17

از آثار نبوت و علائم امامت می خواهید، از من بپرسید. و بدانید که آنها را جز در نزد ما اهل بیت نخواهید یافت. پس پرسش های خود را مطرح کنید.

عمروبن هدّاب، نخستین کسی بود که گفت : محمّدبن فضل هاشمی اموری را از شما نقل می کند که دل، آن را نمی پذیرد. حضرت فرمودند : چه مطلبی ؟

عمرو گفت : او می گوید که شما به آنچه خدا نازل فرموده است آگاهی دارید. علاوه بر آن، هر نوع زبان و لغت را می دانید.

حضرت فرمودند : محمّدبن فضل راست گفته، چرا که این مطلب را خودم به او گفته ام. حال هر چه خواهید بپرسید.

عمرو گفت : پس قبل از هر چیز شما را به همین مطلب امتحان کنیم. در میان افرادی که اینجا جمع شده اند، هندی و رومی و فارس و ترک وجود دارند.

امام علیه السلام فرمودند :

به هر زبانی که می خواهند سخن گویند. و من نیز به خواست خدا، به همان زبان پاسخشان را خواهم داد.

پس از این بیان امام علیه السلام هر یک از آن افراد غیر عرب، به زبان خویش، از حضرتش سؤال کردند. امام نیز به همان زبان پاسخ ایشان را دادند. در این هنگام مردم متحیر گردیدند. و با اظهار شگفتی تمام آنها اعتراف کردند که امام علیه السلام به زبان آنها مسلّط تر از خودشان است.آنگاه امام رضا علیه السلام به عمرو بن هداب فرمودند :

اگر من به تو خبر دهم که تو در این ایام دستت را

ص:18

آغشته به خون یکی از افراد خانواده ات خواهی کرد، آیا در آن صورت، مرا تصدیق می کنی ؟

عمرو بن هداب پاسخ داد : خیر، زیرا غیب را، کسی جز خدای تعالی نمی داند.

امام علیه السلام فرمودند :

آیا خدای تعالی نمی فرماید :

« دانای غیب خدااست.وخداکسی رابرغیب خویش آگاه نمی کند، مگر آن کس را که به عنوان پیامبر برگزیده باشد ». (1) پس بدان که آن پیامبر برگزیده، جدّ ما است. و ما علم غیب را از آن پیامبر به ارث برده ایم. یعنی همان پیامبری که خدای تعالی وی را بر آن مقدار از غیب خود که خواسته، دانا نموده است. پس ما نیز به آنچه که تاکنون بوده و تا قیامت خواهد بود ، آگاهیم. و آنچه را که به تو خبر دادم، در مدت پنج روز واقع خواهد شد . و اگر آنچه گفتم ، ظرف پنج روز آینده واقع نشد ، آن وقت می توانی مرادروغگوی افترا زننده بدانی . ولی اگر صحیح بود ، باید بدانی که تو ، نسبت به خدا و پیامبرش مرتدّ گردیده ای. و امّا نشانه ای دیگر برایت بیان می کنم ، و آن اینکه بزودی چشمت را عارضه ای خواهد گرفت . و به گونه ای خواه شد که قادر به دیدن دشت و کوه


1- سوره جن، آیه 27-28 .

ص:19

نخواهی شد . و این عارضه تا چند روز دیگر رخ می دهد. و نشانه دیگر این که تو سوگند دروغی خواهی خورد. و به این سبب، به بیماریِ بَرَص (پیسی) گرفتار خواهی شد.

محمّدبن فضل گوید : سوگند به خدا که آنچه را که حضرت فرموده بود، به عمرو بن هداب رسید. به وی گفتند : آیا رضا راست گفت یا دروغ؟ او پاسخ داد : به خدا سوگند، من در همان وقت هم می دانستم که او هر چه به من می گوید، راست است. ولی می خواستم با او لج کنم. (1)

* * *

برای آنها که منصب والای امامت را به تمام ابعاد آن نشناخته اند، پذیرش بعضی از مطالب در مورد ائمه اطهار علیهم السلام عجیب م_ی نماید . چنانکه در این ح_دیث م_ی بینیم که ب_رخی از مردم ، علم غیب داشتن امام رضا علیه السلام را قبول نمی کردند.ولی اگر بدانیم که امام معصوم علیه السلام ، حجّت خدا روی زمین _ بلکه حجّت خدا بر تمام آفریدگان او _ است ، به راحتی م_ی توان پذیرفت که خداوند متعال ، تمام علوم و قدرت هایی را که مورد نیاز امام علیه السلام است ، به ایشان عطا فرماید ، بدون اینکه عل_م و قدرت بینهایت الهی خدشه دار شود،


1- خرایج قطب راوندی صفحه 204-206 به نقل بحار ج 49 ص 75-73 . حدیث مذکور بسیار طولانی است و مناظرات امام علیه السلام در مجلس بصره با بزرگان ادیان و مذاهب در آن آمده، ولی ما به همین مقدار اکتفا کردیم.

ص:20

یا اینکه ام_ام علیه السلام را _ العی_اذ ب_اللّه _ رقیب خ_دای تعال_ی بدانیم.

اگر روح معنای عب_ودیت را بفهمیم ، و بدانیم که امام معص_وم علیه السلام عبد کامل خدا است ، آنگاه ب_ه آسان_ی م_ی پذیریم که بنده ب_رگزیده او _ مانند حضرت عیسی علیه السلام _ به اذن خداوند متعال ، حتی مردگان را زنده کند، و بفرماید :

« وَ اُحُیِی المَوتی بِاِذْنِ اللّهِ » (1)

و می پذیریم که بنده برگزیده او می تواند از غیب خبر دهد :

« وَ اُنَبِئُّکُم بِما تَأکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرونَ فی بُیوتِکُم » (2)

خدای_ی که چنی_ن عل_م و قدرت_ی ب_ه حض_رت عیسی علیه السلام داده، می تواند بار دیگر به بنده برگزیده دیگر خود، حضرت رضا علیه السلام مرحمت کند . بلکه بالات_ر از ای_ن را _ ب_ه بی_ان صادق آل محمّد صلی الله علیه و آله وسلم _ می گوییم.راوی از امام صادق علیه السلام می پرسد :

آیا امام معصوم، تمام آنچه بین مشرق و مغرب است، می بیند؟

امام علیه السلام در پاسخ می فرماید :

چگونه امام، حجّت خدا در سراسر عالم باشد، در


1- سوره آل عمران، آیه 49 .
2- سوره آل عمران، آیه 49 .

ص:21

حالی که مخلوقات خدا را نبیند، و در میان آنان حکم نکند ؟ و چگونه حجّت باشد بر گروهی، که از او غایب باشند ؟ نه بر آنها دسترسی داشته باشد، و نه آنان در دسترس او باشند ؟ و چگونه از جانب خدا، امانت الهی را ادا کند، و شاهد بر آفریدگان باشد، در حالی که آنان را نبیند ؟

و چگونه بر گروهی حجّت باشد که آنان از او پنهان و پوشیده باشند ؟ (1)

این بیان امام صادق علیه السلام _ که گزیده ای ازحدیث طولانی آن حضرت است _ بسیاری از پرسش ها را پاسخ می گوید.

امام رضا علیه السلام مدت 35 سال از عمر پر برکت خود را در زمان پدر بزرگوارش حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام گذراند. و مدت پذیرفتن مسئولیت سنگین امامت و تهیه و ایفای سهمی بسیار حساس و پر ثمر در این سِمَت، تقریباً 20 سال به طول انجامید، که این مدت به سه بخش جداگانه تقسیم گردیده است.

1)ده سال اول امامت آن امام همام، در زمانِ زمامداری هارون سپری گردید.

2) پنج سال بعد، در دوره خلافت محمّد امین فرزند


1- کامل الزیارات ، ابن قولویه قمی ، چاپ صدوق ، ص 343 ، باب 108 حدیث 2 .

ص:22

بزرگتر هارون گذشت.

3) پنج سال آخر امامت حضرتش، مصادف بود با خلافت مأمون و تسلّط او بر قلمرو پهناور اسلامی. از سال های اخیر، امام، دو سال در شهر مرو، و نزدیک به هفت ماه در سرخس اقامت داشت. و ماههای پایان عمر را نیز در سناباد طوس (1) به سر برد. و در همانجا نیز شهید گردید.

حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیه و الثناء پس از 55 سال عمر با برکت و پر بار، سرانجام در آخر صفر سال 203 هجری قمری شهید گردید. علت شهادت آن بزرگوار، زهری بود که مأمون با انگور و میوه های دیگر آمیخته بود و حضرتش را به خوردن آن مجبور ساخت. لعنت خدا بر مأمون باد.

آن بزرگوار را در همان قریه سناباد طوس به خاک سپردند، که قبر مقدّسش، امروز مطاف اهل دل و پناهگاه در ماندگان و بیچارگان است.

6 _ نم_از ب_اران

در زمان مأمون، به هنگام ولایتعهدی حضرت رضا علیه السلام ، بارندگی انجام نگرفت و خشکسالی پیش آمد . برخی از


1- سناباد، دهکده ای در محلّ فعلی مشهد بود، و از مناطق طوس به حساب می آمد.

ص:23

اط_رافیان مأم_ون و برخی از کسان_ی که نسبت به حضرت رضا علیه السلام در دل کینه داشتند، می گفتند :

ببینید از زمانی که علی بن موسی به این خطّه آمده و ولیعهد ما شده است، خدای تعالی باران را بر روی ما قطع کرده است. آنان این مطلب را به مأمون رساندند. مأمون به حضرت رضا علیه السلام عرض کرد :

بارندگی قطع گردیده و ما دچار کمبود باران شده ایم. اگر شما از خدا بخواهید که بر ما باران فرو فرستد، بسیار به جا خواهد بود.

حضرت فرمودند : این کار را خواهم کرد.

مأمون پرسید : چه زمانی این کار را انجام خواهید داد؟ (این گفتگو روز جمعه اتفاق افتاد).

حضرت فرمودند :

روز دوشنبه.چون رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم دیشب در عالم رؤیا به همراه امیرالمؤمنین علیه السلام تشریف آوردند و فرمودند : فرزندم! منتظر روز دوشنبه باش. و در آن روز به صحرا برو، نماز استسقاء (1) بخوان، که خدای تعالی به دعای تو باران خواهد فرستاد. و فضائل خود را به منکران بنمایان، که خدا می خواهد به آنان بنمایاند، تا آنکه درک آنان نسبت به فضل و منزلتی که نزد خدا داری، زیادتر گردد.

بامداد روز دوشنبه، آن حضرت به صحرا رفت. مردم نیز به


1- نمازی که در هنگام خشکسالی می خوانند.

ص:24

همراه آن حضرت بیرون رفته بودند و انتظار می کشیدند.

آن امام همام بالای منبر تشریف برد. و حمد و ثنای الهی را به جای آورد. سپس عرض کرد :

پروردگارا ! تو حقّ ما اهل بیت را بزرگ داشته ای. و مردم نیز به فرمان تو، به ما متوسّل شده اند. و انتظار فضل و رحمت تو را می کشند ، و احسان و نعمت تو را توقع دارند. پس ای پروردگار مهربان ! بارانی س_ودمند و همگانی و بدون زیان بر این مردم ببار . و به گونه ای باران را ف_روف_رست که وقتی اینان به خانه هایشان رسیدند ، ب_اران شروع به باریدن کند.

راوی گ_وی_د : س_وگند ب_ه خ_دای یکتا و بی نظی_ر ، که محمّد صلی الله علیه و آله وسلم را به حقّ به پیامبری برانگیخت، در این هنگام ابرها گرد آمد و به هم متصل گردید، و رعد و برق آغاز شد.مردم وقتی چنین دیدند، به حرکت در آمدند، تا به منازل خویش بروند و باران آنها را خیس نکند.

حضرت فرمودند :

ای مردم! این ابرها مأمور به باریدن در سرزمین شما نیستند. آنها مأموریت فلان منطقه را دارند.

با این بیان امام علیه السلام ابرها حرکت کردند، و به سمت دیگری رفتند. سپس ابر دیگری آمد.

رعد و برق آغاز شد. مردم حرکت کردند که به منزل خود بروند، امام همان جمله دفعه قبل را فرمودند.

بدین گونه ده ابرِ به هم پیوسته آمد و گذشت. و هر بار حضرت

ص:25

همین جمله را می فرمودند، تا آنکه یازدهمین ابر در آسمان هویدا شد.

امام فرمودند :

ای مردم! این همان ابری است که خدا مأمور باریدن در سرزمین شما فرموده است. پس شکر خدای را به خاطراین نعمت به جای آورید، و به منازل خود بروید. و بدانید که این ابر، زمانی شروع به باریدن خواهد کرد که شما به منازل خودرفته باشید.و آن گاه خیر_ آن چنان که سزاوار کرم و جلال خدای تعالی است _ بر سرزمین تان نازل خواهد شد.

در این هنگام، امام علیه السلام از منبر به زیر آمد. مردم به منازل خود رفتند. تا زمانی که منازل خویش نرسیده بودند، از ابرها قطره ای باران نبارید. و پس از آن باران فراوانی باریدن گرفت، که تمام صحراها و حوض ها و برکه ها و دشت ها را پر کرد. مردم پس از دیدن این نعمت بزرگ خدا گفتند :

« کرامات خدا، بر فرزند رسول خدا گوارا باد ».

پس از این واقعه، امام رضا علیه السلام در حضور گروه فراوانی از مردم هشدارهایی به آنها دادند :

ای مردم ! در مورد نعمت هایی که خدا به شما داده ، تقوای الهی را پیشه کنید . این نعمت ها را با گناهانتان، از خود دور نسازید . بلکه با طاعت خود آنها را ت_داوم بخشید . و با شک_ر خود، این نعمت ها را ب_ر خود ادامه دهید . و ب_دانید ! که پس از ایمان به خدا ، و

ص:26

اعتراف به حقوق اولیای خدا از خان_دان محمّد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم هیچ عملی نزد خدا در جهت شکر نعمت های او، محبوب تر از این نیست که برادران مؤمن خود را در امور دنیایشان که گذرگاه آنها به بهشت های خدایشان است، یاری کنید. هر که چنین کند، از افراد مخصوص نزد خدای تبارک و تعالی خواهد بود.

امام رضا علیه السلام در ادامه سخنان خود، به بیان روایتی از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم پرداخت. و فرمود :

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم در این مورد سخنی فرموده است که هر کس علاقه دارد به فضل خدای تعالی رغبت نشان دهد، سزاوار است در آن بیندیشد و به آن عمل کند. به حضرت پیامبر گفتند :

فلان شخص به دلیل فلان گناهان نابود شد! آن حضرت فرمود : خیر، آن شخص نجات یافت. و خدای تعالی عمل او را ختم نمی کند مگر به نیکی. و خداوند، به زودی بدی ها را از او محو می سازد، و بدی های او را به نیکی ها تبدیل می فرماید. چرا که او روزی از راهی می گذشت، که فردی مؤمن در راهش بود. از آن فرد مؤمن، کشف عورت شده بود، اما خودش به آن مطلب آگاهی نداشت. این شخص گناهکار، عورت او را پوشاند، بدون اینکه به او خبر دهد، مبادا شرمنده و خجلت زده شود. آن مؤمن،

ص:27

وی را شناخت که در چنان حالتی به او کمک کرده است. به او گفت :

« خداثواب نیکوبه تو دهد،و جایگاه تو را گرامی گرداند . و در موقف حساب با تو مناقشه نکند ». خداوند، آن دعا را درباره او مستجاب فرمود. در نتیجه فرجام این بنده،ختم به خیر شد، به جهت دعای خیر آن مؤمن که مستجاب گردید . سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به گوش آن مرد گنهکار که کار خیری کرده بود، رسید .

در نتیجه وی توبه کرد و بازگشت ، و به طاعت خدای عزوجل روی آورد . پس از هفت روز ، گروهی به مدینه هجوم بردند . رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم گروهی را برای راندن مهاجمان اعزام فرمود ، که آن مرد یکی از آنان بود . و در آن واقعه به شهادت رسید. (1)

* * *

ارج و مقام حجّت های معصوم الهی علیهم السلام نزد خدای عزوجل، قابل انکار از نظر دوست و دشمن نیست. خورشید، در اوج آسمان، چنان نور افشان است که نور آن را حتی شخص نابینا نیز نمی تواند انکار کند. ائمه اطهار علیهم السلام همانند خورشید در آسمان عبودیت، چنان درخششی داشتند که حتی دشمنانشان نیز به


1- بحارالانوار، ج 49 ، ص 180 - 182 .

ص:28

آن گواهی دادند. شاعر می گوید :

وَ مَناقِب شَهِدَالعَدوُّ بِفَضلِها وَالفَضلُ ما شَهِدَتْ بِهِ الاَعداءُ

( منقبت هایی که دشمنان نیز به برتری آنها گواهی دادند . و برتری ، آن است که دشمنان به آن گواهی دهند ).امّا درس مهم تری که از این حدیث می گیریم، همان نکته ارزشمندی است که در بررسی تاریخ پیامبران علیهم السلام نیز می بینیم. آن نکته والا و درس مهم، این است که حجّت های الهی علیهم السلام برای نمایش قدرت الهی خود بر مردم نیامده اند. بلکه ابراز قدرت الهی را مقدمه ای برای هدایت انسان ها و تعلیم روش صحیح زندگی به آنها قرار دادند.

از بررسی این نکته در زندگی انبیای عظام علیهم السلام صرفنظر می کنیم. و در این گفتار مختصر، به هشدار مهم حضرت رضا علیه السلام نظری می افکنیم.حضرتش در این سخنان کوتاه و حیاتی، ادامه نعمت های الهی بر انسان ها را در گرو شکر آنها توسط مردم می داند.

بدیهی است که تمام نعمت هایی که در اختیار انسان ها است، از ناحیه خدای بزرگ و مهربان است.

وَ ما بِکُم مِن نِعمَةٍ فَمِنَ اللّهِ. (1)

خداوند، تمام این نعمت ها را بدون پیشینه استحقاق و شایستگی به انسان ها می دهد، چنانکه در


1- سوره نحل، آیه 53 .

ص:29

دعای وارده از ائمه اطهار علیهم السلام می خوانیم :

یا مُبتَدِئا بِالنِّعَمِ قَبلَ اسْتِحقاقِها (1)

امّا مردم با این نعمت ها چگونه برخورد می کنند؟ آنها را شکر می گزارند یا کفران می کنند؟

در اینجا، اختیار انسان ها در برابر او امر الهی پیش می آید، که آنها را اطاعت می کنند یا عصیان. وعده مهم و مؤکّد خدای تعالی در مورد شکر و کفران نعمت ها، چنین است که می فرماید :

لَئِن شَکَرتُم لاََزیدَنَّکُم وَ لَئِن کَفَرتُم اِنَّ عَذاب_ی لَشَدیدٌ (2)

امام رضا علیه السلام در این بیان نورانی الهی خود، مراحل زیر را برای شکر نعمت بیان می فرماید :

1_ ایمان به خدای سبحان

2_ اعتراف به حقوق آل محمّد علیهم السلام

3_ کمک کردن به امور دنیاییِ مؤمنان

آنگاه بر امر اخیر تأکید می فرماید، که هر کس چنین کند، از بندگان خاصِّ خدای تبارک و تعالی خواهد بود.

در نظر اهل معرفت ، ارزشِ این راهگشایی و بهای این درس زندگی ، کمتر از دعای مستجاب حضرتش برای نزول باران و رفع خشکسالی نیست.در ابتدای


1- دلائل الامامة، طبری امامی، چاپ نجف ، ص 305 ، ضمن حکایت تشرّف ابن ابی البغل به خدمت حضرت ولی عصرارواحنا فداه.
2- سوره ابراهیم، آیه 7 .

ص:30

این واقعه ، حضرتش به اذن الهی ، بارانِ ظاهری را بر زندگیِ خشکی زده ظاهری مردم جاری می سازد . و پس آن ، در ضمن بیانات راهگشا، آبِ حیاتِ معنوی را در کویرِ دل هایِ خشک جریان می دهد.

اکنون ماییم و این درسِ بزرگ از سیره و سخنِ امام رئوف، حضرت رضا علیه السلام . آیا در جهت حلّ مشکلات مردم مؤمن _ آنچنانکه باید و شاید _ می کوشیم؟ و شکر نعمت های الهی را ادا می کنیم؟ یا اینکه با قصور در این کار، کفران نعمت می کنیم؟از یاد نبریم که کفران نعمت، عذاب سخت الهی را در پی دارد.

7 _ نی_رنگِ اه_ل حس_د

حضرت جواد علیه السلام می فرماید : با دعای امام رضا علیه السلام برکت آن سرزمین زیاد شد. مطلب در میان مردم شایع گردید. این قضیه، آتش کینه را، در دل افرادی که پیرامون مأمون بودند، شعله ور ساخت. به خصوص کسانی که انتظار داشتند مأمون آنان را ولیعهد خود نماید.

یکی از آنان به مأمون گفت : به خدا پناه می برم که نخستین کسی باشی که این شرافت عظیم را از خاندان فرزندان عباس به خاندان فرزندان علی منتقل کنی. در این صورت، برخود و خانواده ات جفا رواداشته ای، که این ساحر را ولیعهد خود برگزینی که پدران وی نیز ساحر بوده اند!! آنکه ولیعهدش نموده ای، شخصی بود گمنام، دون مرتبه، فراموش

ص:31

شده، و از یاد رفته!! و تو با این کار، او را معروف و مشهور و بلند مرتبه ساخته ای. این مرد، با دعای باران که فوراً مستجاب شد، آوازه ای جهانگیر یافت. می ترسم که امر خلافت را از میان فرزندان عباس به فرزندان علی منتقل کند. بلکه می ترسم که با سحر خود (العیاذ باللّه) در جهت نابودیِ سلطنت تو اقدام کند، و روزی علیه تو کودتا کند. آیا کسی هست که این گونه بر خود و سلطنتش جنایت کند، مانند چنین جنایتی که مرتکب شده ای؟ مأمون پاسخ داد : این مرد، دور از ما، مردم را به خود دعوت می کرد. (1) ما خواستیم که او را ولیعهد خود گردانیم تا مردم را به سوی ما فرا خواند، و با عنوان سلطنت و خلافت در دستگاه ما شناخته شود. و کسانی که شیفته او شده اند، معتقد شوند که او در مورد آنچه ادعا می کند، صاحب هیچ چیز نیست : نه کمی ونه زیادی. و بدانند که خلافت برای ما است نه برای او .

ما ترسیدیم که اگر او را به حال خودش رها کنیم، همه رشته هایی را که محکم می سازیم، پنبه شود. و کارهایی کند که


1- تاریخ نشان می دهد که سیره اهل بیت علیهم السلام ، مخفی کاری در قیام علیه حکومت های زمان نبوده است. آن بزرگواران، اگر قصد خروج علیه حکومت های ظالم و غاصب داشتند، علناً به مردم اعلام می کردند. و اگر چنین قصدی نداشتند، در پنهان نیز اقدامی نداشتند. امام رضا علیه السلام چنین قصدی در برابر بنی عباس نداشت. امّا، « کافر، همه را به کیش خود پندارد ». مأمون که اهل نیرنگ های ناجوانمردانه مخفیانه علیه برادر و دیگر بستگان خود _ فقط به نیت رسیدن به قدرت _ بود، چنین نسبت هایی زشت به امام معصوم و حجّت خدا علیه السلام می داد. چنانکه در ادامه روایت می خوانید، مأمون نیرنگ هایی در برابر امام علیه السلام به کار برد، که خداوند، آن نیرنگ ها را به خودش بازگردانید. و مکروا و مکر اللّه واللّه خیر الماکرین

ص:32

توانِ رویارویی با او نداشته باشیم. اکنون با او چنین رفتار کردیم که دیدید. و مرتکب خطاهایی شدیم که دیدید. و به او چنان شهرت دادیم، و خود را در آستانه هلاکت قرار دادیم، که دیدید.

پس سستی و سهل انگاری در کارش روا نیست. امّا باید اندک اندک مقام او را پایین آوریم، تا اینکه مردم گمان برند او برای امر (خلافت یا ولایت عهد) شایستگی ندارد. آنگاه در فکرِ راهی باشیم که او را به طور کامل از سرِ راه برداریم.

آن شخص به مأمون گفت :

ای امیرالمؤمنین! به من اجازه بده تا من با او مجادله کنم، که خود و اصحابش را محکوم سازم، و قدر و ارزش او را پایین آورم. بدان که اگر هیبت تو در نظر من نبود، او را سرجایش می نشاندم، و کوتاهیِ او را، از کاری که بدان کار، معین ساخته ای، نشان دهم.مأمون گفت :

هیچ چیز ، از آنچه تو گفتی، نزدمن محبوب تر نیست. آن شخص گفت : پس بزرگان کشوری و لشکری و قاضیان و دانشمندان را جمع کن.و حضرت رضا علیه السلام را نیز در جایگاهی که برای وی تعیین کرده ای جای ده، تا نقص او را در حضور آن جماعت نشان دهم.آن مرد (1) شروع به سخن نمود و گفت :

مردم درباره شما حکایات فراوانی ذکر می کنند. و در توصیف شما مبالغه می کنند، تا آنجا که اگر خبردار شوی، از آنان اعلام برائت می کنی. نخستین زیاده رویِ آنان در وصف


1- آن مرد، حمیدبن مهران است، چنانکه از آخر حدیث برمی آید.

ص:33

شما، این است که گویند :

شما برای ریزش بارانی که معمولاً در موقع خود می بارد، دعاکرده اید. آنها این مطلب را به عنوان معجزه ای برای شما تلقّی کرده و گفته اند که شما در دنیا نظیر و مانندی ندارید .و حال آنکه این امیرالمؤمنین است (1) _ که خدای ملکش را مستدام بدارد. _ که هیچکس در حدّ و اندازه او نیست، و به شما موقعیت ویژه داده است. آیا مأمون این حقّ را بر شما ندارد ،که دروغگویان راکه هم برشماوهم براودروغ می بندند،تکذیب کنید؟ حضرت رضا علیه السلام فرمودند :

من هرگز مردم را از سخن گفتن درباره نعمت هایی که خدای تعالی به من عنایت فرموده است، باز نمی دارم در حالی که سرکشی و فساد نمی خواهم. و امّا اینکه درباره مأمون گفتی که مرا بزرگ داشته است، بدان که جایگاه من نسبت به او، همان منزلتی است که یوسف صدیق در قبال پادشاه مصر پیدا کرد. و تو داستان آن دو را قطعاً می دانی.

در این هنگام، آن مرد عصبانی گردید و گستاخانه گفت : ای فرزند موسی! از حدّ و اندازه ات تجاوز کردی. و بارانی که خدای تعالی قرار بوده در زمان خودش فروفرستد، به خود نسبت دادی. گویی که آیتی همانند ابراهیم خلیل آورده ای! در


1- مراد از امیرالمؤمنین، در اینجا مأمون است که گوینده، لقب را در مقام تملّق، نابجا به او نسبت داده است.

ص:34

آن هنگام که سرهای پرندگان را به دست خویش گرفت، و اعضای آنها را که در سر کوه ها نهاده بود فراخواند، آنها نیز پیش آمدند و به سرِ مربوط به خود متصل گردیدند، و به اذن خدا پرواز کردند. اگر راست می گویی، این دو (1) را زنده کن و بر من مسلّط ساز، که در این صورت، آیت و معجزه ای از طرف شما تلقّی خواهد گردید. امّا درباره باران، همچنان می گویم که طبق معمول و در زمان خود باریده است، و تو حقّ نداری بارش آن رابه دعای خود نسبت دهی .

مرد در حالی که این سخنان را بر لب می گفت، به دو شیری که در پرده ای بالای سر مأمون نقاشی شده بودند، اشارت کرد.

حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام خشمگین گردید. و به آن دو صورت شیر بانگ زد :

« این فاجر را بگیرید، بکشید و چیزی از او باقی نگذارید » .

در این وقت، دو صورت شیر نقاشی شده در پرده، از جا جهیدند و او را گرفتند و از هم دریدند. و همه بدن او را خوردند و خونش را هم لیسیدند، و همه حضار، حیران مشغول نظاره این منظره بودند.وقتی آن دو شیر از کار آن مرد فارغ شدند، نزد حضرت آمدند و عرضه کردند : ای ولی خدا در روی زمین! آیا اجازه می فرمایید که با این مرد _ یعنی مأمون _ نیز همان کاری کنیم که با رفیقش انجام دادیم؟ وقتی مأمون این مطلب را


1- این دو، یعنی دو شیرِ کشیده شده در پرده .

ص:35

شنید، از شدّت ترس، از حال رفت. حضرت رضا علیه السلام فرمودند :

بر جای خود بایستید.

آن دو شیر نیز اطاعت کردند و بر جای ایستادند.

حضرت رضا علیه السلام فرمودند : روی صورت مأمون گلاب بپاشید، و او را به هوش آورید. او را به هوش آوردند. در این لحظه، مجدّداً دو شیر پیش آمدند. و گفتند :

آیا اجازه می ف_رمایید که او را نی_ز به دوستش ملحق کنی_م؟ فرمود :

خیر، زیرا خدای تعالی را تدبیری است که خود آن را جاری خواهد ساخت. شما به همان محلّ اوّل خود باز گردید.

آن دو شیر به فرمان امام علیه السلام به محلّ خود بازگشتند، و به صورت دو شکل شیر در پرده، در آمدند.

مأمون گفت : سپاس خدایی را که شرّ حمیدبن مهران را _ یعنی همان کسی را که طمعه شیرها شده بود _ از ما برداشت. سپس به حضرت رضا علیه السلام عرض کرد :

ای فرزند پیامبر! این مقام، از آنِ رسول خدا جدّ شما، و پس از وی، از آنِ شماست. اگر اذن بفرمایید، من خودم را از این مقام عزل کنم، و آن را به شما واگذارم.

حضرت فرمودند :

همان گونه که شاهد بودی، خدای تعالی اطاعت سایر مخلوقاتش را _ همانند دو شیری که دیدی _ نسبت به من واجب فرموده است. و اگر می خواستم که جای

ص:36

تو باشم، به تو مهلت نمی دادم، و از تو درخواست مقام نمی کردم.و در این امر، فقط نادانان بنی آدم از اطاعت من خودداری می کنند،که خدای عزوجل، را درباره آنها تدبیری است. خدای تعالی به من امر فرموده که بر تو اعتراضی نداشته باشم. و با اینکه منزلت من در نزد او، همان است که اندکی از آن را تو شاهد بودی، ولی این فرمان خداست که من تحت فرمان تو باشم، همان گونه که به یوسف علیه السلام امر شده بود که تحت امر فرعون مصر باشد .(1)

* * *

یکی از شؤون ولایت در جهان بینی شیعی، تصرّف در امور است. اگر این تصرف در جهان هستی _ به اذن خدا _ صورت گیرد، ولایت در تکوین؛ و اگر در دین اجرا گردد، ولایت در تشریع نام دارد. این مقام _ یعنی هر دو گونه ولایت _ از آنِ ائمه هدی یعنی جانشینان منصوص پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم است. این بزرگواران، به اذن خدا، در عالی ترین سطح، قادر به اِعمال هر دو نوع ولایت _ تکوین و تشریع _ می باشند.

این همان امتیازی است که نبیّ مکرم اسلام در غدیر خم برای امام امیرالمؤمنین علیه السلام با این عبارت از


1- بحارالانوار ج 49 ص 180-185 به نقل از کتاب عیون اخبار الرضا علیه السلام ج 2 ص 172-167 .

ص:37

سوی خدا بیان فرمودند :

من کنت مولاه فهذا علی مولاه

( هر که را من نسبت به وی ولایت دارم، این علی نیز دارای همان ولایت است )

ولایت تکوینی، به اعتبار قدرتی است که پروردگار سبحان در حجّت و ولیّ خویش قرار می دهد که وی با اجازه پروردگار مهربان، در مواردی که مصحلت دین خدا اقتضا کند، از آن قدرت موهوبی بهره می گیرد. این موارد، عمدتاً عبادت است از تأیید و تقویت دین خدا، اثب_ات پیش_وائ_یِ حجّت و ول_ی خ_دا، دستگی_ری از درماندگان و بی پناهان در جهت استحکام بخشیدن به اعتقادات آنان و...براساس ولایت تشریعی، پروردگار مهربان به حجّت و ولیّ خویش علوم الهی می آموزد. و آن بزرگوار، از این امتیاز، گاهی در بحث ها و مناظرات بهره می برد. و دشمنان دین و آئین خدا را منکوب و مغلوب می فرماید. و گاه مشکلات و معضلات دینیِ معتقدان را حلّ و فصل می کند، و در هنگامِ در ماندگی های فکری و ذهنی به آنان یاری می رساند. ریشه این دو نوع ولایت در خود قرآن کریم موجود است. در اینجا به مناسبت بحث پیرامون ولایت تکوینی، به ذکرآیاتی ازقرآن دراین زمینه می پردازیم :

1) در مورد حضرت سلیمان علیه السلام چنین می خوانیم :

ما باد را در اختیار سلیمان قرار دادیم که به آرامی به

ص:38

امر سلیمان حرکت کند . و به هر جا که خواهد ، او را ببرد. و شیاطین را مطیع سلیمان ساختیم که برای او ساختمان می کردند ، و یا جواهرات گرانبها را در دریا برایش بیرون می آوردند . و دسته ای دیگر از شیاطین را به دست سلیمان در غُل و رنجیر کردیم. (1)

2)در مورد حضرت موسی علیه السلام در قرآن مقدس چنین آمده است :

ای موسی، در دست راست تو چیست ؟ عرض کرد : این چوب دستیِ من است که بر آن تکیه می دهم، و گوسفندانم را با آن می رانم (برای آنها از درختان برگ می ریزم) و کارهای دیگری هم از آن برای من برمی آید. خدای تعالی فرمود :

موسی! آن را بیفکن. موسی چوب دستی را انداخت، که ناگهان چوب دستی به صورت ماری در آمد که می جنبید.

پروردگار فرمود : ای موسی! هراس مکن و آن را بگیر، که ما آن را بزودی به صورت اوّل در خواهیم آورد. و ای موسی! دست خود را به پهلویت ببر، که بدون هیچ گونه ناراحتی، از دستت نور می تابد، که این آیت و نشانه دیگری است. (2)

3) در مورد حضرت عیسی مسیح علیه السلام در قرآن


1- سوره ص، آیه 36 - 38 .
2- سوره طه، آیه 17-22 .

ص:39

مطالبی را می یابیم :

و خدای سبحان، حضرت عیسی علیه السلام را به عنوان پیامبری برای بنی اسرائیل می فرستد که او به آنان بگوید : من نشانه ای از سوی پروردگارتان برای شما آورده ام. من از گِل برای شما به شکل پرنده می سازم، و سپس در آن می دمم. آنگاه به اذن خدا، آن پرنده گِلی به صورت پرنده جاندار واقعی در خواهد آمد. و کور مادرزاد و بیمار مبتلا به بَرَص (1) را شفا می دهم، و مردگان را به اذن خدا زنده می کنم. و به شما خبر می دهم که در منازل خود، چه می خورید و چه ذخیره می کنید. در آنچه برای شما آوردم، نشانه ای است برای شما، اگر بخواهید ایمان بیاورید. (2)

این آیات که به عنوان نمونه نقل گردید، بیانگر آن است که پروردگار سبحان، قدرت هایی را در اختیار برگزیدگان خویش می گذارد که آنان بتوانند در مواقع و مواردی که مصلحت الهی اقتضا کند، به اذن و اجازه حضرت باری تعالی، از آن قدرت ها بهره گیرند.

حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام نیز برگزیده خداست. و امامی است که حضرت حقّ _ جل و علا _ جهت ارشاد و راهنمایی بندگان خویش انتخاب


1- بَرَص، یک بیماری پوستیِ تقریباً غیرقابل درمان است که در فارسی به آن « پیسی » گویند.
2- سوره آل عمران، آیه 49 .

ص:40

فرموده است. آن بزرگوار نیز گهگاه بنابر مصلحت الهی، از این قدرت موهوبی پروردگار بهره می گیرد، که در کتاب ها موارد فراوانی از این دست خوارق عادات نقل گردیده است.

8 _ س_خن ب_گو

ابونصر مؤذن نیشابوری گوید :

گرفتار نوعی بیماری شده ب_ودم که به علّت بیماری ، زبانم سنگین و سخن گفتنم دشوار شده بود . لذا به ذهنم رسید که به زیارت حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام بروم ، و در نزد آن بزرگوار ، خدای تعالی را بخوانم ، و آن امام را شفیع نزد خدا قرار دهم ، تا اینکه از این بیماری نجات یابم و بتوانم سخن بگویم.

لذا به سوی مشهد حرکت کردم ، به زیارت مولایم حضرت رضا علیه السلام رفتم ، بالای س_ر حضرت نشستم ، دو رکعت نماز خواندم ، و سپس به سجده رفتم . در حالت دعا و تضرّع بودم و متوسل به صاحب قبر شدم که مرا از این بیماری نجات دهد.در حالت سج_ده ، خواب مرا در ربود . در خواب دی_دم که قب_ر شکافته شد ، و مردی ب_زرگوار از آن بیرون آمد . نزدیکم شد و فرمود : ای ابونصر! بگو : « لااله الااللّه ». به وی اشارت کردم که من چگونه می توانم سخن گویم، در حالی که زبانم بسته است؟ بر من بانگ زد : آیا قدرت خدا را انکار می کنی؟ بگو : لااله الااللّه.

در این هنگام بود که زبانم باز شد، و گفتم : لااله الااللّه . و

ص:41

هرگز بعد از آن بسته نشد. (1)

* * *

بنا به آیات فراوان قرآن کریم، مرگ به معنای فنا و نابودی نیست. و تمام انسان هایی که می میرند، به شکل دیگری در زندگی برزخی به حیات خود ادامه می دهند. بنابر این وجود مقدس حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام نیز پس از مرگ زنده اند. و در نهایت نعمت و برکت به زندگی خود ادامه می دهند. و مسلماً همان قدرت ها و توانمندی هایی را که در زمان حیات دنیوی داشته اند، امروزه نیز دارند.

دلیل این مطلب، علاوه برمستندات قرآنی و حدیثی صحیح، موارد فراوانی از خوارق عادات است که از این بزرگوار در زمان ما و زمان های نزدیک به زمان ما و زمان های گذشته بسیار دور، دیده اند و روایت کرده اند.

با مروری بر این وقایع صحیح _ که همه ما شاهد بوده ایم _ بار دیگر، ارزش و حقانیت کلام امام امیرالمؤمنین علیه السلام درباره اهل بیت علیهم السلام را می یابیم، که می فرماید :

ای مردم! این حقیقت را از خاتم پیامبران صلی الله علیه و آله وسلم بیاموزید، که فرمود : « هر کس از ما (اهل بیت)


1- بحارالانوار ج 49 ، ص 331 به نقل از عیون اخبارالرضا علیه السلام ، ج 2 ، ص 283 .

ص:42

می میرد، در حقیقت نمرده است. و کسی و چیزی از ما کهنه نمی شود ». پس آنچه نمی دانید، نگوئید، زیرا بسی_اری از حقای_ق در ام_وری است که ان_کار می کنید. (1)

کسانی که این گونه قدرت نماییِ الهی را انکار می کنند _ فقط از آن جهت که بالاتر از قدرتِ محدودِ امثال ما است _ بار دیگر کلمات امام امیرالمؤمنین علیه السلام را مرور کنند، تا ببینند که : امام معصوم علیه السلام بعد از شهادت، به همان قدرت عمل می کند که در زمان حیات دنیایی عمل می کرد. مرگ، تنها جسم دنیایی را از آن بزرگوار می گیرد، نه قدرت های الهی را .

ما، که خود را از کمال قرب الهی محروم کرده ایم، دل به همین حیات محدود دنیا بسته ایم. از این رو، مرگ را پایان سیر کمالیِ انسان می بینیم. و بر اساس همین مبنای غلط ، قدرت های خداداد ائمه اطهار علیهم السلام را نیز انکار می کنیم، در حالی که به فرموده امام امیرالمؤمنین علیه السلام ، بیشتر مصادیق حقّ، در همان مواردی است که انکار می کنیم.

این است که امام رضا علیه السلام بر سرِ آن فرد بانگ می زند : « آیا قدرت خدا را انکار می کنی؟ »

باید باور کنیم و با تمام وجود بپذیریم، که : « اِنَّ اللّهَ


1- نهج البلاغه، شرح مرحوم فیض الاسلام، خطبه 86 .

ص:43

عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیرٌ ».

خود را بیازمایید :

1 _ لقب «رضا» را چه کسی برای امام هشتم علیه السلام برگزید ؟

2 _ امام صادق علیه السلام ، در وصف امام رضا علیه السلام چه تعبیراتی به کار برده اند ؟

3 _ قرآن درباره علم غیب پیامبران و امامان علیهم السلام چه می فرماید ؟ (دو آیه ذکر کنید).

4 _ امام رضا علیه السلام در مورد شکر نعمت و اهمیت آن در زندگی انسان چه فرموده اند ؟

5 _ امام رضا علیه السلام ، قبول ولایتعهدی مأمون را به کدام برنامه از پیامبران گذشته ، تشبیه فرمودند ؟

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109