ادعيه و آداب مكه مكرمه با ترجمه فارسي

مشخصات كتاب

عنوان و نام پديدآور : ادعيه و آداب مكه مكرمه با ترجمه فارسي

تاليف مركز تحقيقات حج .

مشخصات نشر : تهران : مشعر 1384.

مشخصات ظاهري : 214 ص ‮ 12×5/16س م

شابك : 6000 ريال 964-7635-67-2 ؛ 6000 ريال (چاپ سوم) ؛ 6000 ريال (چاپ چهارم)

وضعيت فهرست نويسي : فاپا(چاپ دوم )

يادداشت : فارسي - عربي يادداشت : چاپ اول :1383(فيپا)

يادداشت : چاپ سوم : پاييز 1385.

يادداشت : چاپ چهارم: تابستان 1386.

موضوع : دعاها

موضوع : حج -- كتاب هاي دعا

شناسه افزوده : حوزه نمايندگي ولي فقيه در امور حج و زيارت. مركز تحقيقات حج

رده بندي كنگره : ‮ BP267/8 ‮ / ‮الف 354041 1384

رده بندي ديويي : 297/772

شماره كتابشناسي ملي : م 83-34942

ص:1

پيشگفتار

دعا و اقسام آن

دعا در لغت به معناى خواندن و در اصطلاح، درخواست حاجت از خداوند مى باشد.

دعا بر دو قسم است:

1. گاه دعا كننده مطالب و نيازهاى خود را به زبان خود و به هر بيانى كه قدرت بر آن دارد در پيشگاه خداوند اظهار مى كند، اين قسم را «دعاهاى غير وارده» مى نامند.

2. وگاه دعا كننده مطالب و خواسته هاى خود را با الفاظ مخصوصى كه از معصومين عليهم السلام رسيده است اظهار مى نمايد، اين قسم ادعيه را «دعاهاى وارده» يا «ادعيه مأثوره» مى نامند.

ادعيه مأثوره نيز بر دو قسم است:

الف- ادعيه اى كه بايد در شرايط خاصّى خوانده شود، مثلًا در وقت مخصوص يا محل معلوم، و بالاخره آداب و

ص:2

ص:3

ص:4

ص:5

ص:6

ص:7

ص:8

ص:9

ص:10

ص:11

ص: 12

شرايط ويژه اى از زبان معصوم عليه السلام براى آن ذكر شده باشد.

ب- دعاهايى كه از معصوم رسيده ولى براى آنها هيچ گونه شرطى ذكر نشده است.

البته هر نوع دعا و درخواست از پروردگار يكتا، مطلوب شارع است، و در روايت وارد شده: «الدُّعاءُ مُخُّ العِبادة» (1) مغز و روح عبادت همان دعا است. همچنين در قرآن كريم در مناسبت هاى مختلف از زبان پيامبران و اولياى الهى دعاهايى نقل شده است، لكن ثواب و فضيلت دعاهاى مأثوره- وارده از معصوم عليه السلام- براى كسى كه آشنا به معانى آنها باشد، به مراتب بيش از دعاهاى معمولى است، زيرا معصومين عليهم السلام به امراض روحى فرد و جامعه آشناتر و به كيفيّت راز و نياز با حق تعالى آگاه تر هستند، و ساير انسان ها گاهى به جاى خير خويش شرّ، و گاهى به جاى سود و سعادت، زيان و شقاوت مى طلبند: وَيَدْعُ الْإِنسانُ بِالشَّرِ دُعاءَهُ بِالْخَيْرِ وَ كانَ الْإنْسانُ عَجُولًا. (2)


1- بحار، ج 93، ص 300
2- اسراء: 11، ترجمه: «انسان بر اثر شتابزدگى بديها را طلب مى كند آنگونه كه نيكى ها را مى طلبد و انسان هميشه عجول بوده است.»

ص: 13

بنابر اين سزاوار است دعا كننده چگونگى درخواست مطالب و حاجات خود را از معصوم فرا گيرد.

البته تشخيص دادن دعاهاى وارده و آگاهى از سخن معصوم كار آسانى نيست. اگر كسى بتواند از مدارك موجود، و با موازين علمى صحّت صدور دعا از معصوم را به دست آورد، مى تواند آن را به قصد ورود بخواند، ولى اگر دليل معتبر و مدرك قابل اعتمادى پيدا نكند و در پژوهش ها و بررسى هاى خود به اين نتيجه برسد كه سند فلان دعا ضعيف و غير قابل اعتماد است، نبايد آن را به طور جزم به معصوم نسبت دهد، بلكه به اميد درك ثواب و رسيدن به پاداش آن را بخواند، در اين صورت حتّى اگر در تشخيص خود به خطا رفته باشد، به ثواب آن خواهد رسيد.

رجاء مطلوبيت:

گاهى دعا يا عملى كه سند معتبر هم دارد مربوط به زمان يا مكان خاصّى است، مانند دعاهاى ماه رمضان يا مناجات مسجد كوفه، در چنين مواردى اگر كسى بخواهد آنها را در غير آن زمان يا آن مكان انجام دهد بايد آنها را فقط به

ص: 14

عنوان رجاء و احتمال مطلوبيت بجا آورد، نه به قصد استحباب يا ثواب ثابت، يعنى چنين نيت كند: «اين دعا را مى خوانم و اين عمل را انجام مى دهم به اميد آنكه مطلوب باشد و مأجور باشم».

شرايط استجابت و قبولى دعا:

در احاديث و روايات ما براى اجابت دعا شرايط متعدّدى بيان شده كه براى آگاهى از آنها مى توان به كتاب هاى مفصّل روايى مراجعه كرد كه ما در اينجا به برخى از آنها اشاره مى كنيم (1):

امام صادق عليه السلام درجواب قومى كه عرض كردند:

ما دعا مى كنيم ولى مستجاب نمى شود، فرمودند: چون كسى را مى خوانيد كه نمى شناسيد: «لِأَنَّكُمْ تَدْعُونَ مَنْ لا تَعْرِفُونَهُ». (2)

شرط اوّل استجابت دعا معرفت پروردگار است، زيرا هر كس را به قدر معرفتش مزد مى دهند.


1- . نك: بحار، ج 93 طبع ايران.
2- بحار، ج 90، ص 368

ص: 15

از حضرت على عليه السلام سؤال شد: «فَما بالُنا نَدْعُوا فَلا نُجابُ؟» چرا دعاى ما مستجاب نمى شود؟ حضرت فرمود:

«إِنَّ قُلُوبَكُمْ خانَتْ بِثَمَانِ خِصالٍ: أَوَّلُها أَنَّكُمْ عَرَفْتُمُ اللَّهَ فَلَمْ تُؤَدُّوا حَقَّهُ كَما أَوْجَبَ عَلَيْكُمْ ...». (1)

اوّلين علّت آن است كه نسبت به خداوند معرفت و شناخت پيدا كرديد، ولى حقّ معرفت را عملًا پياده نكرديد.

رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هر كس مى خواهد دعايش مستجاب شود بايد لقمه و كارش حلال باشد. (2)

امام باقر عليه السلام فرمود: خداوند دعاى بنده اى را كه برعهده اش، مظالم و حقوق مردم باشد يا غذاى حرام بخورد، قبول نمى كند. (3)

رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: خداوند دعاى كسى را كه حضور قلب ندارد، قبول نمى كند. (4)

امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند به عزّت و جلال خود قسم


1- بحار، ج 90، ص 376
2- همان، ص 372
3- همان، ص 372
4- همان، ص 321

ص: 16

ياد كرده كه من دعاى مظلومى را كه خود در حقّ ديگرى چنين ظلمى نموده است، مستجاب نمى كنم. (1)

رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: دعايى كه اوّلش «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحِيمِ» باشد، رَد نمى شود. (2)

رسول گرامى صلى الله عليه و آله فرمود: صلوات شما بر من مايه اجابت دعاى شما خواهد بود. (3)

امام صادق عليه السلام فرمود: هر كس پيش از خود به چهل مؤمن دعا كند، دعايش مستجاب مى شود. (4)

در حديث قُدسى وارد شده است: خداوند به حضرت عيسى عليه السلام فرمود: اى عيسى مرا بخوان همانند خواندن شخص اندوهناك و غرق شده اى كه هيچ فريادرسى ندارد(5).

ملاحظه مى كنيد كه براى اجابت دعا شرايطى بيان شده


1- بحار، ج 90، ص 320
2- همان، ص 313
3- بحار، ج 91، ص 54
4- بحار، ج 90، ص 317
5- همان، ص 314

ص: 17

است، و از همه بيشتر بر روى خود سازى و آمادگى براى ضيافت پروردگار و شناخت ميزبان حقيقى تكيه شده است.

آثار پذيرفته شدن دعا و زيارت در زندگى انسان:

قبولى دعا و زيارت از دو جهت قابل بررسى است:

الف: صحيح خواندن و قصد قربت داشتن ادعيه و زيارات و اگر غلط خوانده شود معناى آن به كلّى تغيير يافته و انسان را از رسيدن به اهداف آن دور مى كند.

ب: قبولى دعا و زيارت و پذيرفته شدن عند اللَّه. يعنى علاوه بر اينكه قربةً إلَى اللَّه انجام داده است، حضور قلب و معرفت الهى هم داشته و توانسته از تمايلات نفسانى رهايى پيدا كند، و باخضوع و خشوع دعا و زيارت را انجام دهد، و در طول سفر خصلت هاى زشت درونى را يكى پس از ديگرى ترك كرده و از سفره گسترده حق تعالى بهره مند شود، يعنى در مهمانى رسول خدا صلى الله عليه و آله و زهراى مرضيه عليها السلام و ائمه بقيع عليهم السلام شركت نمايد و به قدر توان از غذاهاى معنوى تناول كند. چنين فردى توانسته است درجاتى از تقوا را به دست آورد. قرآن كريم مى فرمايد: گوشت و خون قربانى به

ص: 18

خدا نمى رسد، ... وَ لكِنْ يَنالُهُ التَّقْوى مِنْكُمْ ... (1)

بلكه تقواى حاصل از قربانى است كه انسان را بالا مى برد و به خدا نزديك مى كند.

در آيه ديگر مى فرمايد: در روزهاى مشخّص به ياد خدا باشيد (اشاره به مَناسك منا).

آنگاه مى فرمايد: ... وَاتَّقُوا اللَّهَ ...؛ (2) «از خدا پروا كنيد.»

اگر زائر حرمين شريفين به ياد خدا باشد، خود را از گناه حفظ نمايد، تمرين ترك معاصى داشته باشد، و حالت تقوا و پرهيزكارى پيدا كند، پس از حج مرتكب گناه نمى شود، و خصلت هاى خدايى در درونش جوانه مى زند، رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله مى فرمايد: «آيَةُ قَبُولِ الْحَجِ تَرْكُ ما كانَ عَلَيْهِ الْعَبْدُ مُقِيماً مِنَ الذُّنُوبِ»، (3) نشانه قبولى حج، ترك گناهان گذشته است.

بنابراين نشانه قبولى اعمال، دستيابى به تقوا و مراعات حدود الهى، پرهيز از گناه، و دورى از خصلت هاى زشت


1- حج: 37
2- بقره: 203
3- مستدرك الوسائل، ج 10، ص 165، ح 11767

ص: 19

است، و اين معنا امكان ندارد مگر اينكه انسان هميشه خود را در محضر حق سبحانه و تعالى ببيند، و مراقب اعمال و رفتار خود باشد، هر كارى را جهت رضاى پروردگار انجام دهد، با مردم آن گونه رفتار نمايد كه دوست دارد مردم با او رفتار كنند، بندگان خدا از دست و زبانش در امان باشند، در سختى ها و گرفتارى ها تكيه گاه محكمى براى نزديكان به حساب آيد، به اعمال عبادى بويژه نماز اهميّت دهد، و سعى كند نمازهاى واجب را اوّل وقت و به «جماعت» برگزار نمايد.

چند توصيه در زمينه وحدت امّت اسلامى:

اگرچه درباره توصيه هاى لازم به حجّاج محترم كتاب هاى جداگانه اى نوشته شده و به طور مفصّل نكاتى را تذكّر داده اند، و ما هم در همين كتاب به مناسبت هاى مختلف به بعضى از آنها اشاره كرده ايم، لكن به خاطر اهمّيّت موضوع سزاوار است برخى از نكات يادآورى شود:

الف- اهميّت وحدت امّت اسلامى

يكى از اسرار اعمال و مناسك حج و زيارت مَشاهد

ص: 20

مشرّفه، تمرين تواضع و اخلاص، متخلّق شدن به اخلاق الهى، نمايش وحدت و عزّت امّت اسلامى و ارتباط نزديك با برادران دينى، و همدلى و تبادل نظر با آنها است. از اين رو زائر بيت اللَّه الحرام و حرم نبوى صلى الله عليه و آله بايد به همه ميهمانان خانه خدا با هر مليّت و مذهب و از هر سرزمينى كه باشند، با چشم عزّت و برادرى بنگرد، و با برخورد مودّت آميز، آنگونه كه مايل است بندگان خدا با او رفتار نمايند، با ديگران رفتار كند، و با اقتدا به پيشوايان دينى خود مايه عزّت و زينت اسلام و رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و ائمّه اطهار عليهم السلام باشد، و در يك سخن اختلاف در مذهب نبايد موجب بدبينى و تشتّت گردد؛ زيرا مشتركات موجود ميان ما و مسلمانان فراوان است، و بايد تمام مسلمين در برابر دشمنان قرآن و انسانيّت يَد واحده باشند، و از عظمت و عزّت قرآن و اسلام دفاع كنند، و شايد به همين دليل است كه در روايات ما توصيه هاى مؤكّد درباره شركت در جماعات برادران دينى شده است.

پس زائران محترم از انجام كارهايى كه موجب بدبينى و تفرقه وجدايى امّت بزرگ اسلامى مى شود بايد پرهيز نمايند.

ص: 21

ب- ميهمانان خدا در سفر الهى حج

زيارت خانه خداوقبر مطهرپيامبراكرم وائمّه بقيع- صلوات اللَّه عليهم اجمعين- سفر الهى و داراى ابعاد گوناگون مى باشد، و چه بسا در زندگى تنها يك بار توفيق اين سفر معنوى نصيب انسان گردد، لذا سزاوار است به اهميّت و سازندگى آن بيش از پيش توجّه كنيم، و از هنگام تصميم و عزم به مسافرت تا پايان آن قدم به قدم، الهى بودنِ اين ميهمانى را مدّ نظر داشته باشيم، و از ارزش و منزلت همسفران و رعايت حقوق آنها غفلت نكنيم، و در مواقع ازدحام و شلوغى روحيه عفو و اغماض و چشم پوشى از خطاى ديگران را پيشه خود سازيم، و از كمك و همراهى و خدمت به ميهمانان خانه خدا غفلت نورزيم، و اين سنّت ارزشمند پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و ائمّه معصومين عليهم السلام را زنده نگه داريم.

ج- فرصت را مغتنم بشماريم

عمر سفر كوتاه، و ايّام زيارت به زودى سپرى مى گردد، بايد با برنامه ريزى منظم بهترين استفاده را از اوقات شبانه روز خود بنماييم، و به جاى وقت گذرانى براى كارهاى بى نتيجه يا

ص: 22

كم نتيجه، بيشترين وقت خود را صرف شناخت احكام و آداب و اسرار حج و زيارت و بهره مندى از مَشاهد شريفه و مواقف كريمه نماييم، كه از جمله آنها، حضور و شركت به موقع در نمازهاى جماعت مسجدالحرام و مسجدالنبى صلى الله عليه و آله و قرائت قرآن در اين دو مسجد با عظمت (حداقل يك ختم قرآن در مسجدالحرام و يك ختم در مسجدالنبى صلى الله عليه و آله) و خواندن دعاها و مناجات هاى وارده از طرف معصومين عليهم السلام در ايّام و مناسبت هاى مختلف مى باشد.

د- كيفيّت عبادت را فداى كميّت آن نكنيم

همان گونه كه قبلًا تذكّر داديم، روح و عظمت دعا و عبادت و مناسك حجّ به معرفت و اخلاص و رعايت ادب و حضور در محضر خداوند متعال بستگى دارد. لذا بايد تنها به مقدار و كميّت اعمال و عبادات خود اكتفا نكرده، بيشتر به كيفيّت آن بپردازيم؛ زيرا اگر يك دعا يا زيارت و يا نماز، از روى معرفت واخلاص باشد، موجب شكستن دل و تحوّل درونى انسان مى گردد، و باعث نجات از عذاب الهى و دست يافتن به بهشت جاويد خواهد شد. «رَزَقَنَا اللَّهُ وَإِيَّاكُمْ إِنْ شاءَ اللَّهُ تَعالى .

جايگاه حج

جايگاه حج

حج درلغت به معناى: «قصد» ودر اصطلاح شرع به معناى: قصد زيارت خانه خدا وانجام اعمال ومناسك مخصوص مى باشد.

حجّ به معناى زيارت خانه خدا وانجام اعمال مخصوصه و يكى از اركان پنج گانه اسلام است، و به اتفاق نظر علماى فريقين، از ضروريات دين، ومنكر آن كافر مى باشد ولذا تارك حج مورد تهديد شديد خداوند واقع شده است.

و رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرموده:

«مَنْ سَوَّفَ الْحَجَّ حَتَّى يَمُوتَ بَعَثَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَهُودِيّاً «كسى كه حجّ رابه تأخير اندازد تا مرگ او فرا رسد، خداوند در روز رستاخيز اورا يهودى ويا أَوْ نَصْرانِيّاً». (1)

نصرانى محشور سازد.»


1- وسائل الشيعه، ج 5،ص 21 چاپ اسلاميه تهران.

ص:23

ص: 24

و اميرالمؤمنين عليه السلام در وصيّت نامه خود مى فرمايد:

وَ اللَّهَ، اللَّهَ فِي بَيْتِ رَبِكُمْ لا تُخَلُّوهُ ما بَقِيتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِكَ وخدا را، خدا را، در مورد خانه خدا «كعبه» تا هستيد، مبادا آن را خالى بگذاريد، كه اگر ترك شود لَمْ تُناظَرُوا». (1)

مهلت داده نمى شويد.»

فلسفه تشريع حج

دستور وجوب حجّ، بعد از هجرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله به مدينه نازل گرديده، واز هر مسلمان مستطيعى در تمام دوران عمر يك بار به عنوان حج واجب (حَجَّةُ الإسلام) خواسته شده است. (صرف نظر از عناوين ديگرى كه موجب وجوب حج مى شود مانند نذر و ...).

حجّ گرچه جزو فروع دين به حساب مى آيد، ولى از افضل عبادات است. وداراى فوايد وآثار بسيار عظيم دنيوى، اخروى، فردى، اجتماعى، سياسى ومعنوى است كه در كمتر عبادتى ديده مى شود.

حجّ نمايش تعبّد محض وعبادت خالص خدا واظهار


1- نهج البلاغه، نامه 47؛ وسائل الشيعه، ج 5، ص 15

ص: 25

بندگى وايجاد ارتباط قلبى با خداوند است.

حجّ كلاس تعليم و تربيت است، زمينه اى است براى تحصيل علم زندگى و حسن معاشرت، وتحكيم مبانى اخلاق اسلامى در عمل.

حجّ درس جهاد و فداكارى بامال و جان و گسستن از خود و خودخواهى ها، و جدا شدن از تعلّقات و جذبات زندگى مادّى، و رو آوردن به عالم معنا، و حركت به سوى خدا است.

حجّ به ما آموزش توحيد در عقيده ووحدت در رويّه و ضرورت تبادل افكار و آرا و همكارى هاى اجتماعى، علمى، فرهنگى، اقتصادى وسياسى را مى دهد، و خلاصه حجّ در مجموعه اعمال ومناسك، تابلويى از تماميّت دين مقدس اسلام وحيات دنيا وآخرت را به نمايش مى گذارد، وانسان حج گزار را از عالَم خاكى به اوج مى برد، وبه عالَم قدس وملكوت پرواز مى دهد، وحياتى نوين از معنويت وارتباط با حقّ وحضور نزد ربّ، در كالبد خسته حاجى مى دمد.

امام صادق عليه السلام در بيان آداب باطنى حجّ مى فرمايند:

ص: 26

«إِذا أَرَدْتَ الْحَجَّ فَجَرِّدْ قَلْبَكَ لِلَّهِ عَزَّ وَجَلَّ مِنْ قَبْلِ عَزْمِكَ «هنگامى كه اراده حج نمودى، پيش از هر تصميم دل خود را از هر چه غير خدا است خالى، مِنْ كُلِّ شاغِلٍ وَحِجابِ كُلِ حاجِبٍ، وَفَوِّضْ أُمُورَكَ كُلَّها إِلى وهرحجابى راكه ميان تو و او حاجب وحائل شده است برطرف كن، و تمام امور خويش را به آفريدگارت واگذار.

خالِقِكَ، وَتَوَكَّلْ عَلَيْهِ فِي جَمِيعِ ما يَظْهَرُ مِنْ حَرَكاتِكَ در تمام حركات وسكنات خود، بر او تو كّل كن، وَسَكَناتِكَ، وَسَلِمْ لِقَضائِهِ وَحُكْمِهِ وَقَدَرِهِ، وَوَدِّعِ الدُّنْيا وَالرَّاحَةَ وبر قضا و قدر الهى وحكم وتقدير او تسليم باش، و از آسايش دنيا و مردم منقطع شو ...، وَالْخَلْقَ ... ثُمَّ اغْتَسِلْ بِماءِ التَّوْبَةِ الْخالِصَةِ مِنَ الذُّنُوبِ، وَ الْبَسْ سپس با آب زلال وخالص توبه گناهانت را شستشو كن، ولباس كِسْوَةَ الصِدْقِ وَالصَّفاءِ وَ الْخُضُوعِ وَ الْخُشُوعِ، وَ أَحْرِمْ عَنْ كُلِ صداقت وراستى، پاكى، صفا، خضوع وخشوع را بر تن نما، واز آنچه كه تو را شَيْ ءٍ يَمْنَعُكَ مِنْ ذِكْرِاللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَيَحْجُبُكَ عَنْ طاعَتِهِ، وَلَبِّ از ياد وذكر خدا باز مى دارد ومانع تو از اطاعت او ميگردد، «احرام» بند، ولبّيكهايت، بِمَعْنى إِجابَةٍ صافِيَةٍ خالِصَةٍ زاكِيَةٍ لِلَّهِ عَزَّ وَجَلَّ فِي دَعْوَتِكَ، شفافترين وخالصانه ترين پاسخ واجابت دعوت خداى متعال باشد. در حالى كه مُتَمَسِّكاً بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى وَطُفْ بِقَلْبِكَ مَعَ الْمَلائِكَةِ حَوْلَ به ريسمان محكم الهى تمسّك جسته (از غير او دل بريده اى). از صميم قلب و در عالَم دل، به همراهى فرشتگان

ص: 27

الْعَرْشِ كَطَوافِكَ مَع الْمُسْلِمِينَ بِنَفْسِكَ حَوْلَ الْبَيْتِ ...». (1)

عرش الهى طواف كن، هم چنان كه خود با مسلمانان، دور كعبه طواف مى كنى».

حضور قلب در دعا در مراسم حج:

قبلًا اشاره كرديم كه حجّ از اعظم عبادات اسلامى است، ومى دانيم كه هر عبادتى را ظاهرى است وباطنى.

وباطن عبادات را، توجّه خالص وارتباط دائم قلبى ومراقبت ومواظبت هميشگى تشكيل مى دهد. كه بنده خود را در محضر ربّ العالمين مشاهده كند.

بر اين اساس، دعا در لسان پيشوايان بزرگوار اسلام به «مُخُّ الْعِبادَةِ»، «أَفْضَلُ الْعِبادَةِ»، «سِلاحُ الْمُؤْمِنِ»، «عَمُودُ الدِّينِ»، «نُورُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ»، «تُرْسُ الْمُؤْمِنِ»، «سِلاحُ الْأَنْبِياءِ»، «مَفاتِيحُ النَّجاحِ» و «مَقالِيدُ الْفَلاحِ» تعبير شده است. (2)

يعنى دعا مغز عبادت، برترين نيايش، سلاح مؤمن، ستون دين، فروغ آسمان و زمين، سپر مؤمن، سلاح انبيا، كليد


1- مصباح الشريعه، ص 16 و 17
2- بحار، ج 93

ص: 28

پيروزى و رستگارى مى باشد.

و مرحوم كلينى در «اصول كافى» به اسناد خود از زراره از امام باقر عليه السلام ذيل آيه شريفه إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ.(1)

آورده كه حضرت فرمودند: منظور از عبادت در آيه شريفه دعا است. وبعد فرمودند: «وَأَفْضَلُ الْعِبادَةِ الدُّعاءُ»، «وبهترين عبادتها، دعا است». (2)

و آنچه از شيوه زندگى معنوى پيامبران الهى وائمه معصومين وبزرگان اسلام به ما رسيده نيز اين معنا را تصديق و تأييد مى كند، كه بالاترين مقام انسان، مقام عبوديّت است كه توفيق بندگى حضرت ذوالجلال نصيبش مى گردد، و اصلى ترين مرتبه و شيرين ترين مرحله عبادت، مرحله دعا و ايجاد ارتباط بنده با خدا، وتوفيق تضرّع و توبه، واظهار خضوع وخشوع، واعلان تقديس وتسبيح وتحميد حقّ است، كه اگر بنده اهل دعا نباشد مورد توجّه خدا نخواهد بود:


1- مؤمن: 60، ترجمه: «آنانى كه از عبادت من تكبّرورزند به زودى با خفت و خوارى وارد دوزخ گردند.»
2- اصول كافى، ج 2، ص 467

ص: 29

... قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُمْ ....(1)

و حاجى بايد بداند كه گرچه در عتبات عاليات ومَشاهد مشرّفه واماكن وازمنه حجّ، عرض حاجت دنيوى واخروى به محضر حضرت حقّ بردن خلاف نيست ولى نزد اولياى خدا وشيفتگان جمال ذوالجلالش دعا براى رسيدن به مرحله «كمال الانقطاع» وتحصيل نورانيّت، بصيرت قلوب و وصول و اتّصال به معدن عظمت، وكنار زدن حجاب هاى ظلمت، وسر بر آستانش سودن، و آسودن است.

اى برادران وخواهران، اينك كه به توفيق حقّ عازم حريم حرم امن «الهى» وراهى سرزمين مقدّس وحى، گشته ايد.

به آواى آن شب زنده دار معصوم؛ حضرت سالار شهيدان، گوش فرا دهيد، كه در مناجات شعبانيه اش به درگاه واهب المواهب عرض مى كند:

«... إِلهِي هَبْ لِي كَمالَ الْانْقِطاعِ إِلَيْكَ، وَ أَنِرْ أَبْصارَ قُلُوبِنا «بار الها كمال انقطاع وبريدن از ديگران وپيوستن به خويش رابه من عنايت فرما، وديدگان دل هاى ما را


1- فرقان: 77، ترجمه: «بگو: اگر دعاى شما نبود، پروردگار من چه اعتنا وتوجهى به شما مى كرد؟»

ص: 30

بِضِياءِ نَظَرِها إِلَيْكَ، حَتّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ، به نور ديدارت روشن گردان. تا آنجا كه ديدگان و بصيرت دل، حجاب هاى مانع نور را پاره كنند، فَتَصِلَ إِلى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ، وَ تَصِيرَ أَرْواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ وبه معدن عظمت واصل گردند، و روح وجان ما (تنها وتنها) به پيشگاه مقدّس تو تعلّق و وابستگى بيابند، وبه مقام قُدْسِكَ ...».

قدس تو بياويزند».

وبه دعاى امام حسين عليه السلام كه در سرزمين عرفات به درگاه خداوند مى نالد، توجه كنيد:

«إِلهِي تَرَدُّدِي فِي الْآثارِ يُوجِبُ بُعْدَ الْمَزارِ، فَاجْمَعْنِي «خداوندا جستجويم در آثار قدرت و عظمت تو، موجب دوريم از زيارت جمالت مى گردد، پس مرا خدمتى فرما عَلَيْكَ بِخِدْمَةٍ تُوصِلُنِي إِلَيْكَ، كَيْفَ يُسْتَدَلُّ عَلَيْكَ بِما هُوَ فِي تا به مقام وصلت نايل گردم. چگونه براى قرب وجودت، به آثارى استدلال شود كه خود در وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ إِلَيْكَ، أَ يَكُونُ لِغَيْرِكَ مِنَ الظُّهُورِ ما لَيْسَ لَكَ، وجود خويش نيازمند تو مى باشند. آيا ظهور وپيدايش براى غير تو هست كه آن ظهور، از تو و براى تو نباشد حَتَّى يَكُونَ هُوَ الْمُظْهِرُ لَكَ، مَتى غِبْتَ حَتَّى تَحْتاجَ إِلى دَلِيلٍ تا در نتيجه دليل ظهور تو گردد؟ چه وقت غايب از نظر بوده اى تا براى ظهورت يَدُلُّ عَلَيْكَ، وَ مَتى بَعُدْتَ حَتَّى تَكُونَ الْآثارُ هِيَ الَّتِي تُوصِلُ نياز به دليل و برهان باشد؟ و چه وقت دور بوده اى تا آثار وپديده هايت دليل نزديكى

ص: 31

إِلَيْكَ، عَمِيَتْ عَيْنٌ لا تَراكَ عَلَيْها رَقِيباً، وَ خَسِرَتْ صَفْقَةُ عَبْدٍ لَمْ و وصلت باشند؟ كور است ديده اى كه تو را نبيند، در صورتى كه همواره مراقب او، با او و در كنار او هستى در خسران و زيان است تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّكَ نَصِيباً، إِلهِي أَمَرْتَ بِالرُّجُوعِ إِلَى الْآثارِ، بنده اى كه از عشق ومحبت تو نصيبى ندارد معبودا! همگان را امر كردى كه به آثار قدرت وعظمتت رجوع كنند، فَارْجِعْنِي إِلَيْكَ بِكِسْوَةِ الْأَنْوارِ وَ هِدايَةِ الْاسْتِبْصارِ، حَتّى أَرْجِعَ ولى مرا به تجلّيات انوار خودت رجوع ده، وبا مشاهده واستبصار، هدايتم فرما، تا از آثار بگذرم إِلَيْكَ مِنْها كَما دَخَلْتُ إِلَيْكَ مِنْها، مَصُونَ السِّرِّ عَنِ النَّظَرِ إِلَيْها، و به تو واصل گردم، همچنان كه از آنها گذشته ودر سِرّ درونم بدون توجّه به آنها، بر تو وارد گشته.

وَمَرْفُوعَ الْهِمَّةِ عَنِ الْاعْتِمادِ عَلَيْها، إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ».

همّتم را چنان بلند گردان كه نياز واعتماد بر پديده و آثار نداشته باشم كه تنها تو بر همه چيز توانايى ...»

وشما زائران محترم خانه خدا در تمام مراحل ومواقيت ومواقف ودر ضمن اعمال ومناسك، اذكار وادعيه اى داريد كه سزاوار است آنها را با توجّه وخلوص كامل بخوانيد، و بدانيد كه روح حجّ، تزكيه وتعالى روحى است كه با انجام مناسك حجّ و ملازمت بر دعوات و اذكار وارده وقرائت قرآن كريم ودقّت در ثمرات معنوى واسرار باطنى و عمل به واجبات و مستحبّات، حاصل مى گردد.

بخش اوّل: اعمال وآداب حج

واجبات عمره تمتّع:

در عمره تمتع پنج چيز واجب است:

1. احرام.

2. طواف كعبه.

3. نماز طواف.

4. سعى بين صفا و مروه.

5. تقصير (گرفتن قدرى از مو يا ناخُن).

احكام مربوط به عمره تمتع را در مناسك بخوانيد، وادعيه واذكار در همين كتاب خواهد آمد.

واجبات عمره مفرده:

در عمره مفرده هفت چيز واجب است:

1. احرام.

ص:32

ص:33

ص: 34

2. طواف كعبه.

3. نماز طواف.

4. سعى بين صفا ومروه.

5. تقصير (كوتاه كردن ناخن يا مو).

6. طواف نساء.

7. نماز طواف نساء.

احكام مربوط به واجبات عمره مفرده را در كتاب هاى مناسك، وادعيه واذكار مربوطه را در همين كتاب بخوانيد.

ميقات هاى احرام:

كسانى كه به قصد حج يا عمره عازم بيت اللَّه الحرام مى باشند، بايد با احرام وارد مكّه شوند. محلّى كه براى احرام بستن معيّن شده «ميقات» ناميده مى شود. وميقات حجّاج به اختلاف راههايى كه از آنها به طرف مكّه مى روند مختلف مى شود، وآن پنج محلّ است:

1. ميقات كسانى كه از طرف مدينه به مكه عازم هستند «ذو الْحُلَيْفَه» است كه همان «مسجد شجره» مى باشد.

ص: 35

2. و براى كسانى كه از طرف شام مى آيند «جُحفه» است.

3. و براى كسانى كه از عراق ونجد عازمند «وادى عقيق» است.

4. وبراى كسانى كه از طرف طائف مى آيند «قَرْنُ المنازل» است.

5. و براى كسانى كه از سوى يمن عازم هستند «يَلَمْلَم» مى باشد.

واجبات احرام:

براى مُحرِم شدن سه امر واجب است.

1. پوشيدن دو قطعه لباس احرام (لنگ و رِدا).

2. نيّت: در نيّت بايد به سه نكته توجّه شود:

الف: قربةً الى اللَّه باشد.

ب: همراه با شروع پوشيدن لباس احرام باشد.

ج: تعيين نوع احرام كه براى عمره، حجّ، براى خود يا به نيابت است.

3. تلبيه: كه گفتن اين ذكر شريف مى باشد:

ص: 36

«لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ لا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ، انَّ الْحَمْدَ «اجابت كردم خداوند را! اجابت كردم، اجابت كردم، شريكى برايت نمى باشد، اجابت كردم، سپاس وَالنِّعْمَةَ لَكَ وَالْمُلْكَ، لا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ».

و نعمت و ملك هستى ترا است، شريكى برايت نيست، اجابت كردم.»

مستحبّات احرام:

1. غسل: مستحب است قبل از احرام، به قصد احرام غسل كنند، وبهتر است كه بعد از اداى نماز فريضه احرام ببندند.

شيخ صدوق فرموده: مستحب است اين دعا هنگام غسل احرام خوانده شود:

«بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ. اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لِي نُوراً وَطَهُوراً وَحِرْزًا وَأَمْنًا «بنام خدا و به يارى خدا، خداوندا! آن را برايم نور و پاكيزگى و مصونيت و امنيت مِنْ كُلِّ خَوْفٍ، وَشِفاءً مِنْ كُلِ داءٍ وَسُقْمٍ. اللَّهُمَّ طَهِّرْنِي وَطَهِّرْ از هر ترسى و شفاى هر درد و بيمارى قرار ده خداوندا! پاكيزه ام ساز و قلبم لِي قَلْبِي، وَاشْرَحْ لِي صَدْرِي، وَ أَجْرِ عَلى لِسانِي مَحَبَّتَكَ را پاك كن و سينه ام را گشاده فرما و بر زبانم محبّت خويش

ص: 37

وَمِدْحَتَكَ وَ الثَّناءَ عَلَيْكَ، فَإِنَّهُ لا قُوَّةَ لِي إِلّا بِكَ، وَقَدْ عَلِمْتُ و مدح و ثنايت را قرار ده كه نيرويى جز به كمك تو نمى باشد و مى دانم كه أَنَّ قِوامَ دِينِي التَّسْلِيمُ لِأَمْرِكَ، وَالْاتِّباعُ لِسُنَّةِ نَبِيِّكَ، صَلَواتُكَ استوارى دينم تنها تسليم بودن در برابر فرمان تو و پيروى از سنّت پيامبرت صلى الله عليه و آله عَلَيْهِ وَآلِهِ».

مى باشد.»

سپس جامه هاى احرام را پوشيده واين دعا را بخواند:

«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي رَزَقَنِي ما أُوارِي بِهِ عَوْرَتِي، وَأُؤَدِّي بِهِ «ستايش خداوندى را سزاست كه به من جامه اى روزى ساخت كه بوسيله آن شرمگاهم را بپوشانم و واجبم را فَرْضِي، وَأَعْبُدُ فِيهِ رَبِي، وَأَنْتَهِي فِيهِ إِلى ما أَمَرَنِي، الْحَمْدُ لِلَّهِ ادا كنم پروردگارم را نيايش نمايم و به آنچه مأمورم ساخته است عمل نمايم، ستايش خدايى الَّذِي قَصَدْتُهُ فَبَلَّغَنِي، وَأَرَدْتُهُ فَأَعانَنِي وَقَبِلَنِي، وَلَمْ يَقْطَعْ بِي، را سزاست كه آهنگ او نمودم و او به مقصدم رساند، وقصد او كردم كمكم نمود و پذيرايم گرديد، و مرا نوميد نساخت، وَوَجْهَهُ أَرَدْتُ فَسَلَّمَنِي، فَهُوَ حِصْنِي وَكَهْفِي وَحِرْزِي وَظَهْرِي و قصد اخلاص كردم مرا به سلامت داشت، پس او پناهگاهم و پشت ومَلاذِي وَ مَلْجَئِي وَ مَنْجاىَ و ذُخْرِي وَ عُدَّتِي فِي شِدَّتِي وَ رَخائِي».

و پشتوانه ام و اميد و پناهم و يار و ياورم در سختى و آسانى است.»

ص: 38

و مستحب است بعد از تلبيه واجب بگويد:

«لَبَّيْكَ ذَا الْمَعارِجِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ داعِيًا إِلى دارِ السَّلامِ لَبَّيْكَ، «دعوتت را اجابت كردم، اى خداوند بلند مرتبه، اجابت كردم، اجابت كردم، كه مرا به خانه امن و سلامت فرا خوانده اى، اجابت كردم، لَبَّيْكَ غَفَّارَ الذُّنُوبِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ أَهْلَ التَّلْبِيَةِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ ذَا اجابت كردم، اى بخشنده گناهان، اجابت كردم، اجابت كردم، اى شايسته اجابت، اجابت كردم، اى الْجَلالِ وَالْإِكْرامِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ تُبْدِئُ وَ الْمَعادُ إِلَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ دارنده جلال و كرامت، اجابت كردم، اجابت كردم، اى آغازگر هستى، كه بازگشت به سوى توست، اجابت كردم، اجابت كردم، تَسْتَغْنِي وَيُفْتَقَرُ إِلَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ مَرْهُوباً وَمَرْغُوباً إِلَيْكَ لَبَّيْكَ، اى بى نيازى كه به تو نيازست، اجابت كردم، اجابت كردم، كه بيم و اميد به سوى توست، اجابت كردم، لَبَّيْكَ إِلهَ الْحَقِّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ ذَا النَّعْماءِ وَالْفَضْلِ الْحَسَنِ الْجَمِيلِ اجابت كردم، اى معبود به حقّ، اجابت كردم، اجابت كردم، اى دارنده نعمت ها وافزون بخش نيكويى و جمال، لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ كَشَّافَ الْكُرَبِ الْعِظامِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ عَبْدُكَ وَابْنُ اجابت كردم، اجابت كردم، اى برطرف كننده غمهاى بزرگ، اجابت كردم، اجابت كردم، بنده تو و پسر عَبْدَيْكَ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ يا كَرِيمُ لَبَّيْكَ.» بنده ات، اجابت كردم، اجابت كردم، اى كريم اجابت كردم اى كريم.» و خوب است اين جملات را نيز بگويد:

لَبَّيْكَ أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِمُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ بِحَجَّةٍ اجابت كردم، به محمّد و آلش تقرب مى جويم، اجابت كردم، اجابت كردم، براى حجّ

ص: 39

وَعُمْرَةٍ مَعاً لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ هذِهِ عُمْرَةُ مُتْعَةٍ إِلَى الْحَجِّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ و عمره، اجابت كردم، اجابت كردم، اينك تمتع با حجّ است، اجابت كردم، اجابت كردم، أَهْلَ التَّلْبِيَةِ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ تَلْبِيَةً تَمامُها وَبَلاغُها عَلَيْكَ.» اى شايسته اجابت، اجابت كردم، اجابت كردم، اجابتى كه تمام و كمالش به لطف توست.»

محرّمات احرام:

پس از آنكه حاجى مُحرِم شد، بيست و چهار چيز بر او حرام مى شود، كه عبارتند از:

1. شكار حيوان صحرايى (وحشى).

2. جماع كردن با زن، وبوسيدن ونگاه به شهوت وهر نوع لذّت بردن از او.

3. عقد كردن زن براى خود يا غير.

4. استمنا.

5. استعمال عطريات وبوى خوش.

6. پوشيدن پوشش هاى دوخته براى مردان.

7. سرمه كشيدن به سياهى كه در آن زينت باشد.

8. نگاه كردن در آيينه.

9. پوشيدن كفشى كه تمام روى پا را مى گيرد.

ص: 40

10. فسوق (اعمّ از دروغ گفتن وفحش دادن يا فخرومباهات كردن).

11. جدال وگفتن لا وَاللَّه، وَبلَى وَاللَّه (قسم ياد كردن به نام اللَّه).

12. كشتن جانورانى كه در بدن ساكن مى شوند.

13. انگشتر به دست كردن به جهت زينت.

14. پوشيدن زيور براى زن.

15. روغن ماليدن به بدن.

16. ازاله مو از بدن خود يا غير چه مُحرِم باشد چه مُحِلّ.

17. پوشانيدن مرد سر خود را، با هرچه كه آن را بپوشاند.

18. پوشانيدن صورت براى زنان.

19. زير سايه قرار گرفتن براى مردان، در حال راه رفتن وطىّ طريق.

20. بيرون آوردن خون از بدن.

21. ناخن گرفتن.

22. كندن دندان.

23. كندن درخت يا گياه از حرم.

24. سلاح برداشتن (حمل سلاح).

مستحبات ورود به حرم:

1. غسل كردن.

2. پياده شدن از وسيله نقليّه.

3. خواندن اين دعا:

«اللَّهُمَّ إِنَّكَ قُلْتَ فِي كِتابِكَ الْمُنْزَلِ وَقَوْلُكَ الْحَقُّ: وَأَذِّنْ «خداوندا! در قرآنت (به ابراهيم) فرمودى و فرموده ات درست است كه «مردم را فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالًا وَعَلى كُلِ ضامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ به حجّ فراخوان تا پياده و سواره بر مركب هاى لاغر اندام از هر راه دور به سويت آيند» فَجّ عَمِيقٍ، اللَّهُمَّ إِنِي أَرْجُو أَنْ أَكُونَ مِمَّنْ أَجابَ دَعْوَتَكَ، وَقَدْ خداوندا! من اميدوارم از كسانى باشم كه دعوتت را پاسخ گفته و از سرزمين جِئْتُ مِنْ شُقَّةٍ بَعِيدَةٍ وَ مِنْ فَجّ عَمِيقٍ، سامِعاً لِنِدائِكَ، وَمُسْتَجِيباً و راه دورى آمده ام، ندايت را شنوا و پذيرا و فرمانبردارت لَكَ، مُطِيعًا لِأَمْرِكَ، وَكُلُ ذلِكَ بِفَضْلِكَ عَلَيَّ وَإِحْسانِكَ إِلَيَّ، فَلَكَ مى باشم، و اين همه به فضل و احسان توست، پس سپاس ترا سزد كه الْحَمْدُ عَلى مَا وَ فَّقْتَنِي لَهُ، أَبْتَغِي بِذلِكَ الزُّلْفَةَ عِنْدَكَ، وَ الْقُرْبَةَ إِلَيْكَ، مرا به آن توفيق بخشيدى كه به سويت تقرب جويم و نزديكى به سوى تو وَ الْمَنْزِلَةَ لَدَيْكَ، وَالْمَغْفِرَةَ لِذُنُوبِي، وَالتَّوْبَةَ عَلَيَّ مِنْها بِمَنِّكَ، و جاه و منزلت نزد تو و مغفرت گناهانم خواستار شوم كه بر من به لطف خويش ببخشايى

ص:41

ص: 42

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَحَرِّمْ بَدَنِي عَلَى النَّارِ، خداوندا! درود فرست بر محمد و آلش، و بدنم را بر آتش حرام ساز وَ آمِنِي مِنْ عَذابِكَ وَعِقابِكَ، بِرَحْمَتِكَ يا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ».

و از عذاب و كيفرت امانم دهى به رحمتت اى مهربانترين مهربانان.»

آداب ورود به مسجد الحرام:

1. غسل كردن.

2. پاى برهنه با حالت متانت ووقار قدم برداشتن.

3. ورود از باب بنى شيبه كه مقابل باب السّلام كنونى مى باشد.

ومستحب است بر در مسجدالحرام ايستاده، بگويد:

«السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ وَرَحْمَةُاللَّهِ وَبَرَكاتُهُ، بِسْمِ اللَّهِ «سلام و رحمت و بركات خداوند بر تو اى پيامبر، به نام خدا وَبِاللَّهِ وَمِنَ اللَّهِ وَماشاءَ اللَّهُ، السَّلامُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ وَ آلِهِ، السَّلَامُ و به يارى او و يارى از خداست و خواست خواست خداست، سلام بر رسول خدا وآل او، سلام عَلى ابْراهِيمَ وَآلِهِ، وَالسَّلامُ عَلى أَنْبِياءِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَالْحَمْدُ بر ابراهيم خليل اللَّه وآلش، سلام بر پيامبران خدا و فرستادگانش و سپاس

ص: 43

لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ».

مخصوص خداوند؛ پروردگار جهانيان است.»

و در روايت ديگر وارد است كه نزد در مسجد بگويد:

«بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَمِنَ اللَّهِ وَإِلَى اللَّهِ وَما شاءَ اللَّهُ وَعَلى «به نام خدا و به كمك او و بازگشت به سوى خداست و خواست خواست خداست و بر مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ، صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَخَيْرُ الْأَسْماءِ لِلَّهِ، شريعت رسول خدا صلى الله عليه و آله مى باشم و بهترين نام ها براى خداست وَالْحَمْدُ لِلَّهِ، وَالسَّلامُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ، السَّلامُ عَلى مُحَمَّدِ بْنِ و سپاس ويژه خداوند است و سلام بر رسول خدا، سلام بر محمّد بن عَبْدِ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ، السَّلامُ عبداللَّه، سلام و رحمت و بركات خدا بر تو اى پيامبر، سلام عَلى أَنْبِياءِ اللَّهِ وَرُسُلِهِ، السَّلامُ عَلى إِبْراهِيمَ خَلِيلِ الرَّحْمانِ، السَّلامُ بر انبياى خدا و پيامبرانش، سلام بر خليل خداى رحمان، سلام عَلَى الْمُرْسَلِينَ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِ الْعالَمِينَ، السَّلامُ عَلَيْنا وَعَلى بر پيامبران خدا و فرستادگان و سپاس مخصوص خدا؛ پروردگار جهانيان است، سلام بر ما و بر عِبادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَبارِكْ بندگان شايسته خداوند، خداوندا! دورد فرست بر محمّد و آلش و بركت بخش

ص: 44

عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَارْحَمْ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّدٍ، كَماصَلَّيْتَ بر محمّد و آلش وترحم كن بر محمّد و خاندانش، چنانچه درود و وَبارَكْتَ وَتَرَحَّمْتَ عَلى إِبْراهِيمَ وَآلِ إِبْراهِيمَ، إِنَّكَ حَمِيدٌ بركت و ترحم ورزيدى بر ابراهيم و دودمان ابراهيم كه تو ستوده مَجِيدٌ. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ، و بزرگى، خداوندا! درود فرست بر محمّد و خاندان محمّد؛ بنده و پيامبرت، وَعَلى إِبْراهِيمَ خَلِيلِكَ وَعَلى أَنْبِيائِكَ وَرُسُلِكَ وَسَلِّمْ خداوندا! درود فرست بر ابراهيم خليل و بر انبيا و پيامبرانت كه درود عَلَيْهِمْ، وَسَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِ الْعالَمِينَ، بر آنان و سلام فرست بر رسولان و سپاس مخصوص خداوند؛ پروردگار جهانيان است، اللَّهُمَّ افْتَحْ لِي أَبْوابَ رَحْمَتِكَ، وَاسْتَعْمِلْنِي فِي طاعَتِكَ خداوندا! ابواب رحمتت را برايم بگشا و مرا به فرمانبردارى وَمَرْضاتِكَ، وَاحْفَظْنِي بِحِفْظِ الْإِيمانِ أَبَداً ما أَبْقَيْتَنِي، جَلَّ ثَناءُ و جلب خشنوديت به كار گير و در پناه ايمان براى هميشه تا آنگاه كه باقيم داشته اى محفوظم دار، ستايش ذات تو وَجْهِكَ، الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي جَعَلَنِي مِنْ وَفْدِهِ وَزُوَّارِهِ، وَجَعَلَنِي بزرگ است، حمد مخصوص خدايى است كه مرا از واردين و زائرينش قرار داد، مِمَّنْ يَعْمُرُ مَساجِدَهُ، وَجَعَلَنِي مِمَّنْ يُناجِيهِ. اللَّهُمَ إِنِّى عَبْدُكَ وَزائِرُكَ از كسانى كه مساجدش را آباد مى كنند و با او مناجات مى نمايند، خداوندا! من بنده

ص: 45

فِي بَيْتِكَ، وَعَلى كُلِ مَأْتِيٍّ حَقٌّ لِمَنْ أَتاهُ وَزارَهُ، وَأَنْتَ خَيْرُ و زائر خانه ات مى باشم و بر هر وارد و زائرى حقى بر صاحب خانه مى باشد، و تو مَأْتِيٍ وَأَكْرَمُ مَزُورٍ، فَأَسْأَلُكَ يا اللَّهُ يا رَحْمانُ بِأَنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ الَّذِي بهترين و گرامى ترين كسى هستى كه بر او وارد مى شوند، پس از تو مى خواهم اى خداى رحمان لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ، وَحْدَكَ لا شَرِيكَ لَكَ، بِأَنَّكَ واحِدٌ أَحَدٌ صَمَدٌ، كه معبودى جز تو نيست تنها و بى همتايى، يگانه، يگانه، بى نياز، لَمْ تَلِدْ وَلَمْ تُولَدْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ [لَكَ كُفُواً أَحَدٌ، وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ نه زاده اى و نه زاده شده اى، و براى تو همتايى نمى باشد و اينكه محمّد وَرَسُولُكَ، صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَعَلى أَهْلِ بَيْتِهِ، يا جَوادُ يا كَرِيمُ يا بنده و فرستاده توست كه صلوات خدا بر او و خاندانش باد اى بخشنده ماجِدُ يا جَبَّارُ يا كَرِيمُ، أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْعَلَ تُحْفَتَكَ إِيَّاىَ بِزِيارَتِي اى كريم اى بزرگ اى خطاپوش، اى كريم از تو مى خواهم كه هديه مرا به خاطر إِيَّاكَ أَوَّلَ شَيْ ءٍ تُعْطِيَنِي فَكاكَ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ».

زيارتم از خانه تو، نخستين عطايت را رهاييم از آتش قرار بده.»

پس سه مرتبه بگويد:

«اللَّهُمَّ فُكَّ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ».

«خداوندا! مرا از آتش رهايى بخش.»

ص: 46

آنگاه چنين ادامه دهد:

«وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلالِ الطَيِّبِ، وَادْرَأْ عَنِّي شَرَّ «و از روزى حلال و پاكيزه بر من وسعت بخش و شرّ شَياطِينِ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ وَشَرَّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَالْعَجَمِ».

شيطان هاى جن و انس، و شر فاسقان عرب و عجم را از من دفع كن.»

پس داخل مسجدالحرام شود، و رو به كعبه دست ها را بلند نموده بگويد:

«اللَّهُمَّ إِنِي أَسْأَلُكَ فِي مَقامِي هذا، فِي أَوَّلِ مَناسِكِي أَنْ «خداوندا! در اين جايگاهم و در اوّل مناسكم از تو مى خواهم كه تَقْبَلَ تَوْبَتِي، وَ أَنْ تَجاوَزَ عَنْ خَطِيئَتِي وَ تَضَعَ عَنِّي وِزْرِي، توبه ام را پذيرا و از خطايم درگذرى و وزر و وبالم را از من بردارى الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي بَلَّغَنِي بَيْتَهُ الْحَرامَ. اللَّهُمَّ إِنِّى أَشْهَدُ أَنَّ هذا حمد مخصوص خدايى است كه مرا به بيت اللَّه الحرام خويش رساند، خداوندا! من گواهى دهم كه اينك بَيْتُكَ الْحَرامُ الَّذِي جَعَلْتَهُ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْناً مُبارَكاً وَ هُدىً بيت اللَّه الحرامى است كه تو محلّ آمد و شد مردم و محل امن و مبارك و هدايت لِلْعالَمِينَ. اللَّهُمَّ إِنِي عَبْدُكَ، وَالْبَلَدَ بَلَدُكَ، وَالْبَيْتَ بَيْتُكَ، جِئْتُ جهانيان قرار دادى، خداوندا! منم بنده تو و اين شهر شهر توست و خانه خانه تو مى باشد آمده ام

ص: 47

أَطْلُبُ رَحْمَتَكَ، وَأَؤُمُّ طاعَتَكَ، مُطِيعًا لِأَمْرِكَ، راضِياً بِقَدَرِكَ، تا رحمت تو را بطلبم و آهنگ اطاعت تو كردم، فرمانبردار امر تو مى باشم، و راضى به تقدير تو هستم، أَسْأَلُكَ مَسْأَلَةَ الْمُضْطَرِّ إِلَيْكَ الْخائِفِ لِعُقُوبَتِكَ. اللَّهُمَّ افْتَحْ لِي از تو مى خواهم همانند نيازمندى كه از تو خائف مى باشد، خداوندا! درهاى أَبْوابَ رَحْمَتِكَ، وَاسْتَعْمِلْنِي بِطاعَتِكَ وَمَرْضاتِكَ».

رحمتت را به رويم بگشا و به طاعت و جلب رضايتت وادارم ساز.»

بعد خطاب كند به كعبه و بگويد:

«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي عَظَّمَكِ وَشَرَّفَكِ وَكَرَّمَكِ وَجَعَلَكِ مَثابَةً «حمد خدايى را كه ترا بزرگ و با شرافت و محل آمد و شد لِلنَّاسِ وَأَمْناً مُبارَكاً وَهُدىً لِلْعالَمِينَ».

مردم و جاى امن و مبارك و عامل هدايت جهانيان قرار داد.»

ومستحب است وقتى به محاذى «حجر الأسود» رسيد، بگويد: «أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، «گواهى مى دهم كه معبودى جز خداى يكتاى بى همتا نيست وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، آمَنْتُ بِاللَّهِ، وَكَفَرْتُ بِالْجِبْتِ و اينكه محمّد بنده و فرستاده اوست، ايمان آوردم به خدا، و به جبت و

ص: 48

وَالطَّاغُوتِ وَبِاللّاتِ وَالْعُزَّى، وَعِبادَةِ الشَّيْطانِ، وَعِبادَةِ كُلِّ نِدٍّ طاغوت و لات و عزّى و عبادت شيطان و عبادت هر چه شريك خدا يُدْعى مِنْ دُونِ اللّهِ».

خوانده شود كفر مى ورزم.»

امام صادق عليه السلام به ابوبصير فرمود: هنگامى كه داخل مسجد شدى جلو برو تا روبروى «حجرالأسود» كه رسيدى متوجّه آن شده، اين دعا را بخوان:

«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدانا لِهذا وَما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلا أَنْ هَدانَا «حمد مخصوص خدايى است كه ما را به اينجا هدايت كرد و اگر هدايت خدا نبود به اينجاراه اللَّهُ، سُبْحانَ اللَّهِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ وَلا إِلهَ إلَّااللَّهُ وَاللَّهُ أَكْبَرُ، أَكْبَرُ نمى يافتيم، منزّه است خدا و سپاس ويژه اوست و معبودى نيست جز خدا و خداوند بزرگ است، خداوند بزرگتر از مِنْ خَلْقِهِ، وَأَكْبَرُ مِمَّا أَخْشى وَأَحْذَرُ، لا إِلهَ إلَّااللَّهُ وَحْدَهُ لا آفريده هايش مى باشد، خداوند بزرگتر است از آنچه از آن بيمناكيم، معبودى جز خداى يكتاى شَرِيكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ، يُحْيِي وَيُمِيتُ، وَيُمِيتُ بى همتا نيست، ملك هستى و حمد براى اوست، زنده مى كند و مى ميراند و مى ميراند وَيُحْيِي، بِيَدِهِ الْخَيْرُ، وَهُوَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ. اللَّهُمَّ و دوباره زنده مى كند، خير و خوبى به دست اوست، و او بر هر چيز توانا است،

ص: 49

صَلِ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَبارِكْ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، خداوندا! سلام و درود فرست بر حضرت محمّد و آلش، و بر آنان بركت بخش؛ كَأَفْضَلِ ما صَلَّيْتَ وَ بارَكْتَ وَتَرَحَّمْتَ عَلى إِبْراهِيمَ وَآلِ بهترين درود و بركت و رحمتى كه بر ابراهيم و آلش إِبْراهِيمَ، إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ، وَسَلامٌ عَلى جَمِيعِ النَّبِيِّينَ فرستاده اى كه تو ستوده و بزرگى، سلام بر تمام پيامبران وَالْمُرْسَلِينَ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِ الْعالَمِينَ. اللَّهُمَّ إِنِي أُومِنُ و فرستادگان، و سپاس مخصوص خداوند؛ پروردگار جهانيان است، خداوندا! بِوَعْدِكَ، وَأُصَدِ قُ رُسُلَكَ، وَأَتَّبِعُ كِتابَكَ».

به وعده توايمان دارم و پيامبرانت را تصديق مى كنم و از كتابت پيروى مى نمايم.»

و در روايت معتبر وارد است كه وقتى نزديك حجرالأسود رسيدى دست هاى خود را بلند كن، وحمد وثناى الهى را بجا آور، وصلوات بر پيغمبر بفرست، واز خداوندِ عالَم بخواه كه حجّ تو را قبول كند، پس از آن حَجَر را بوسيده واستلام نما. واگر بوسيدن ممكن نشد لمس كن، واگر آن هم ممكن نشد اشاره به آن كن، وبگو:

«اللَّهُمَّ أَمانَتِي أَدَّيْتُها وَمِيثاقِي تَعاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لِي بِالْمُوافاةِ، «خداوندا! امانتم را ادا و پيمانم را تجديد كردم تا تو بر وفا به عهدم گواهى دهى،

ص: 50

اللَّهُمَّ تَصْدِيقاً بِكِتابِكَ وَعَلى سُنَّةِ نَبِيِّكَ، أَشْهَدُ أَنْ خداوندا! كتابت را تصديق مى كنم و از سنّت پيامبرت- كه درود تو بر او و بر آلش- پيروى مى نمايم لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، و گواهى مى دهم كه معبودى جز خداى يكتاى بى همتا نيست و محمّد بنده او آمَنْتُ بِاللَّهِ، وَكَفَرْتُ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَبِاللّاتِ وَالْعُزّى پيامبر و رسول اوست، به خدا ايمان آوردم و به جبت و طاغوت و لات وَعِبادَةِ الشَّيْطانِ، وَعِبادَةِ كُلِّ نِدٍّ يُدْعى مِنْ دُونِ اللَّهِ».

و عزّى و عبادت شيطان و عبادت هر شريكى براى خدا كفر مى ورزم.»

واگر نتوانى همه را بخوانى قسمتى از آن را بخوان، وبگو:

اللَّهُمَّ إِلَيْكَ بَسَطْتُ يَدِي وَ فِيما عِنْدَكَ عَظُمَتْ رَغْبَتِي خداوندا! به سوى تو دست گشودم و اشتياقم به آنچه نزد توست بزرگ است فَاقْبَلْ سُبْحَتِي، وَاغْفِرْ لِي وَارْحَمْنِي، اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ پس تسبيحم را بپذير، گناهم را بيامرز و بر من ترحم كن، خداوندا! به تو از الْكُفْرِ وَالْفَقْرِ وَمَواقِفِ الْخِزْيِ فِي الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ».

كفر، فقر، و خوارى دنيا و آخرت پناه مى برم.»

ص: 51

مستحبات طواف:

اشاره

مستحب است حاجى در حال طواف، با كمال خلوص وتوجّه به خدا، در هر دورى از طواف هاى هفت گانه، راز و نيازى آهسته و آرام، با حضرت حق داشته باشد، پس علاوه بر اذكارى كه دارد، مى تواند در هر شوط اين ادعيه را بخواند:

دعاى اشواط طواف:

براى اينكه طواف كننده در تعداد دورهاى طواف شك نكند، مى تواند دعاهاى وارده را تقسيم كرده و در هر دور طواف بخشى از آن را به قصد رجاء بخواند، واگر تكرار شد مانعى ندارد.

دعاى دور اوّل:

«اللَّهُمَّ إِنِي أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي يُمْشى بِه عَلى طَلَلِ الْماءِ، «خداوندا! از تو مسألت مى كنم به آن نامت كه با ذكر به وسيله آن بر روى آب راه مى روند،

ص: 52

كَما يُمْشى بِه عَلى جَدَدِ الْأَرْضِ، وَأَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي يَهْتَزُّ چنانچه بر روى زمين سخت و هموار، و از تو مى خواهم به حق آن نامت كه عرش براى آن لَهُ عَرْشُكَ، وَأَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي تَهْتَزُّ لَهُ أَقْدامُ مَلائِكَتِكَ، به لرزه مى افتد، و از تو مى خواهم به حق آن اسمت كه گام هاى فرشتگان به لرزه مى افتد، وَأَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي دَعاكَ بِهِ مُوسى مِنْ جانِبِ الطُّورِ، و از تو مى خواهم به حق آن نامت كه موسى ترا با آن از سوى كوه طور خواند فَاسْتَجَبْتَ لَهُ، وَأَلْقَيْتَ عَلَيْهِ مَحَبَّةً مِنْكَ، وَأَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي و دعايش را مستجاب كردى و محبت خويش را به او القا كردى، و از تو مى خواهم به آن نامت كه غَفَرْتَ بِهِ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَما گناه گذشته و آينده حضرت محمد صلى الله عليه و آله را بخشيدى تَأَخَّرَ، وَأَتْمَمْتَ عَلَيْهِ نِعْمَتَكَ، أَنْ تَرْزُقَنِي خَيْرَ الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ» و نعمت خود را بر او تمام كردى كه مرا از خير دنيا و آخرت بهره مند سازى.» و حاجات خود را مى خواهى.

دعاى دور دوم:

«اللَّهُمَّ إِنِي إِلَيْكَ فَقِيرٌ، وَإِنِي خائِفٌ مُسْتَجِيرٌ، فَلا تُغَيِّرْ «خداوندا! من به تو نيازمندم، و من بيمناك و پناه جويم، پس جسمم را دگرگون

ص: 53

جِسْمِي وَلا تُبَدِّلِ اسْمِي».

مساز و نامم را تبديل مكن»

سپس مى گويى:

سائِلُكَ فَقِيرُكَ مِسْكِينُكَ بِبابِكَ، فَتَصَدَّقْ عَلَيْهِ بِالْجَنَّةِ. اللَّهُمَّ گداى تو، مسكين تو به در خانه ات آمده، بهشت را الْبَيْتُ بَيْتُكَ، وَالْحَرَمُ حَرَمُكَ، وَالْعَبْدُ عَبْدُكَ، وَهذا مَقامُ الْعائِذِ به او عطا فرما، خداوندا! خانه، خانه تو و حرم، حرم تو و بنده، بنده تو است، الْمُسْتَجِيرِ بِكَ مِنَ النَّارِ، فَأَعْتِقْنِي وَ والِدَيَّ وَ أَهْلِي وَوُلْدِي و اين است جايگاه پناهنده تو از آتش دوزخ، مرا و پدر و مادرم را و خانواده ام و فرزندانم وَإِخْوانِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنَ النَّارِ، يا جَوادُ يا كَرِيمُ».

و برادران ايمانى ام را از آتش آزاد ساز، اى بخشنده واى كريم.»

دعاى دور سوم:

«اللَّهُمَّ أَدْخِلْنِي الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِكَ، وَأَجِرْنِي بِرَحْمَتِكَ مِنَ «خداوندا! مرا به بهشت وارد ساز به رحمتت از آتش پناهم ده، و از بيمارى النَّارِ، وَعافِنِي مِنَ السُّقْمِ، وَأَوْسِعْ عَلَيَّ مِنَ الرِّزْقِ الْحَلالِ، وَادْرَأْ عافيتم بخش، و از روزى حلال وسعتم ده، و دور كن از من شرّ

ص: 54

عَنِي شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ، وَشَرَّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَالْعَجَمِ، يا ذَا تبهكاران جنّ و انس را، و شرّ فاسقان عرب و عجم را، اى صاحب نعمت الْمَنِّ وَالطَّوْلِ، وَالْجُودِ وَالْكَرَمِ، انَّ عَمَلِي ضَعِيفٌ فَضاعِفْهُ لِي، و فضل، اى بخشنده كريم، عملم ضعيف است آن را مضاعف ساز، وَتَقَبَّلْهُ مِنِي، إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ».

و آن را از من بپذير كه تو شنوا و دانايى.»

دعاى دور چهارم:

«يا اللَّهُ يا وَلِىَّ الْعافِيَةِ، وَخالِقَ الْعافِيَةِ، وَرازِقَ الْعافِيَةِ، «اى خدا! اى صاحب عافيت و خالق عافيت و رازق عافيت وَالْمُنْعِمَ بِالْعافِيَةِ، وَ الْمَنَّانَ بِالْعَافِيَةِ، وَالْمُتَفَضِّلُ بِالْعافِيَةِ عَلَيَّ و بخشنده عافيت و دهنده نعمت عافيت و افزاينده عافيت وَعَلى جَمِيعِ خَلْقِكَ، يا رَحْمانَ الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ وَرَحِيمَهُما، صَلِّ بر من و همه آفريده هايت، اى خداى رحمان و رحيم در دنيا و آخرت، درود فرست عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَارْزُقْنا الْعافِيَةَ، وَ دَوَامَ الْعَافِيَةِ، وَتَمامَ بر محمّد و خاندانش، و عافيت را روزى گردان؛ تمام عافيت الْعافِيَةِ، وَشُكْرَ الْعافِيَةِ فِي الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ، يا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ».

و شكر عافيت را در دنيا و آخرت اى مهربان ترين مهربانان.»

دعاى دور پنجم:

«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي شَرَّفَكِ وَعَظَّمَكِ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي بَعَثَ «حمد خدايى را كه تو (كعبه) را شرف و عظمت بخشيد، و حمد خدايى راست كه محمّد صلى الله عليه و آله را مُحَمَّداً نَبِيّاً، وَجَعَلَ عَلِيّاً إِماماً. اللَّهُمَّ اهْدِ لَهُ خِيارَ خَلْقِكَ، وَجَنِّبْهُ به نبوت برانگيخت و على عليه السلام را امام قرار داد، خداوندا نيكان خلقت را به زيارت كعبه رهنمون باش، و تبهكاران شِرارَ خَلْقِكَ».

را از آن دور گردان.»

آنگاه مى گويى:

رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ پروردگارا! در دنيا به ما نيكى و در آخرت نيكى بخش و از عذاب آتش النَّارِ.

بازمان دار.»

دعاى دور ششم:

«اللَّهُمَّ الْبَيْتُ بَيْتُكَ، وَالْعَبْدُ عَبْدُكَ، وَ هذا مَقامُ الْعائِذِ بِكَ مِنَ «خداوندا! خانه، خانه تو، و بنده، بنده تو و اين جايگاه پناهنده به تو از النَّارِ. اللَّهُمَّ مِنْ قِبَلِكَ الرَّوْحُ وَالْفَرَجُ وَالْعافِيَةُ. اللَّهُمَّ انَّ عَمَلِي آتش است، خداوندا! از سوى تو است رحمت و گشايش و عافيت، خداوندا! عملم

ص:55

ص: 56

ضَعِيفٌ فَضاعِفْهُ لِي، وَاغْفِرْ لِي مَا اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنِي وَ خَفِيَ ضعيف است، آن را مضاعف ساز، و آنچه را بر تو آشكار و بر خلقت پنهان است عَلى خَلْقِكَ، أَسْتَجِيرُ بِاللَّهِ مِنَ النَّارِ».

بر من ببخش، از آتش به خدا پناه مى برم.»

دعاى دور هفتم:

«اللَّهُمَّ إِنَّ عِنْدِي أَفْواجاً مِنْ ذُنُوبٍ، وَ أَفْواجاً مِنْ خَطايا «خداوندا! مرا انبوهى از گناه و انبوهى از لغزش است وَعِنْدَكَ أَفْواجٌ مِنْ رَحْمَةٍ، وَ أَفْواجٌ مِنْ مَغْفِرَةٍ، يا مَنِ اسْتَجابَ و ترا انبوهى از رحمت و انبوهى از مغفرت، اى آنكه مستجاب كردى دعاى دشمن ترين لِأَبْغَضِ خَلْقِهِ إِلَيْهِ إِذْ قالَ أَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ، اسْتَجِبْ لِي».

خلقت (شيطان) را، آنگاه كه گفت: «مرا تا روز رستاخيز مهلت ده» دعايم را مستجاب گردان.»

سپس حاجاتت را بخواه و آنگاه بگو:

«اللَّهُمَّ قَنِّعْنِي بِما رَزَقْتَنِي، وَبارِكْ لِي فِيما آتَيْتَنِي».

«خداوندا! مرا به داده ات قناعت بخش، آنچه را داده اى برايم بركت ده.»

و هنگامى كه مقابل مقام حضرت ابراهيم رسيدى، بگو:

ص: 57

«اللَّهُمَّ أَعْتِقْ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ، وَوَسِّعْ عَلَيَّ مِنَ الرِّزْقِ الْحَلالِ، «خداوندا! مرا از آتش آزاد ساز و از روزى حلال بر من وسعت بخش وَادْرَأْ عَنِي شَرَّفَسَقَةِ الْعَرَبِ وَالْعَجَمِ وَشَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ».

و شرّ فاسقان عرب و عجم و جنّ و انس را از من دور كن.»

وامام سجّاد عليه السلام هنگام طواف، به ناودان نگاه مى كرد، و عرضه مى داشت:

«اللَّهُمَّ أَدْخِلْنِي الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِكَ، وَأَجِرْنِي بِرَحْمَتِكَ مِنَ «خداوندا! به رحمت خويش مرا به بهشت وارد ساز و از آتش النَّارِ، وَعافِنِي مِنَ السُّقْمِ، وَأَوْسِعْ عَلَيَّ مِنَ الرِّزْقِ الْحَلالِ، وَادْرَأْ پناهم ده، و از بيمارى عافيتم بخش و از روزى حلال بر من وسعت ده و شرّ عَنِي شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ، وَشَرَّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَالْعَجَمِ».

فاسقان جنّ و انس و عرب و عجم را از من دور كن.»

مستحبات نماز طواف:

در نماز طواف مستحب است بعد از حمد، در ركعت اوّل سوره «توحيد» ودر ركعت دوّم سوره قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ را بخواند، وپس از نماز، حمد وثناى الهى را بجا آورده

ص: 58

وصلوات بر محمّد وآل محمّد بفرستد، واز خداوند عالم طلب قبول نمايد، وبگويد:

«اللَّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنِي، وَلا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِي، الْحَمْدُ لِلَّهِ «خداوندا! از من بپذير و اين را آخرين ديدار و زيارتم قرار مده، حمد همه آن ويژه بِمَحامِدِهِ كُلِّها عَلى نَعْمائِهِ كُلِّها، حَتّى يَنْتَهِيَ الْحَمْدُ إِلى ما خداوند است، بر تمام نعمت هايش، تا حدّى كه موجب حبّ و يُحِبُّ رَبِي وَيَرْضى اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَتَقَبَّلْ مِنِي، رضاى او باشد، خداوندا! درود فرست بر محمّد و خاندانش، و از من قبول كن، دلم را پاك وَطَهِّرْ قَلْبِي، وَزَكِّ عَمَلِى».

و عملم را پاكيزه ساز.» و در روايت ديگر چنين آمده است:

«اللَّهُمَ ارْحَمْنِي بِطَواعِيَتِي إِيَّاكَ، وَطَواعِيَتِي رَسُولِكَ صَلَّى اللَّهُ «خداوندا! مرا به واسطه اطاعتم از تو و پيامبرت صلى الله عليه و آله مورد رحمتت عَلَيْهِ وَآلِهِ. اللَّهُمَّ جَنِّبْنِي أَنْ أَتَعَدّى حُدُودَكَ، وَاجْعَلْنِي قرار ده، و از تجاوز از مرزهاى اطاعت بازم دار، و از كسانى قرارم ده مِمَّنْ يُحِبُّكَ وَيُحِبُّ رَسُولَكَ وَمَلائِكَتَكَ وَعِبادَكَ الصَّالِحِينَ».

كه تو و پيامبرت و فرشتگانت و بندگان شايسته ات را دوست بدارم.» و در بعضى از روايات است كه حضرت صادق عليه السلام بعد از

ص: 59

نماز طواف به سجده رفته و چنين مى گفت:

«سَجَدَ وَجْهِي لَكَ تَعَبُّداً وَرِقّاً، لاإِلهَ إِلّا أَنْتَ حَقّاً حَقّاً، «از سر بندگى و بردگى، برايت چهره بر زمين مى نهم، معبودى به حق جز تو نيست تو نخستين الْأَوَّلُ قَبْلَ كُلِّ شَيْ ءٍ، وَالْآخِرُ بَعْدَ كُلِّ شَيْ ءٍ، وَها أَنَا ذا بَيْنَ موجود، پيش از هر چيز و آخرين موجود پس از هر چيزى مى باشى و اينك من كه برابرت قرار دارم، يَدَيْكَ ناصِيَتِي بِيَدِكَ، فَاغْفِرْ لِي، إِنَّهُ لا يَغْفِرُ الذَّنْبَ الْعَظِيمَ سرنوشتم بدست تو مى باشد، پس بيامرز مرا كه گناه بزرگ جز تو كسى نمى آمرزد، غَيْرُكَ، فَاغْفِرْ لِي، فَإِنِي مُقِرٌّ بِذُنُوبِي عَلى نَفْسِى، وَلا يَدْفَعُ مرا بيامرز كه به گناهم اقرار دارم و گناه بزرگ را الذَّنْبَ الْعَظِيمَ غَيْرُكَ».

جز تو ازمن دور نمى كند.» و بعد از سجده، روى مبارك آن حضرت از گريه چنان بود كه گويا در آب فرو رفته باشد.

مستحبّات سعى:

مستحب است پس از خواندن نماز طواف وپيش از سعى، مقدارى از آب زمزم بياشامد و به سر و پشت و شكم خود بريزد و بگويد:

ص: 60

«اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ عِلْماً نافِعاً، وَرِزْقاً واسِعاً، وَشِفاءً مِنْ كُلِّ داءٍ «خداوندا! آن را وسيله آموختن دانشى سودمند، و روزى فراخ، و شفاى درد و بيمارى وَسُقْمٍ».

قرار ده.»

پس از آن نزديك حجرالأسود بيايد، ومستحب است از درى كه روبروى حجرالأسود است به سوى صفا متوجه شود، و با آرامش دل وبدن بالاى صفا رفته، وبه خانه كعبه نظر كند، و به ركنى كه حجرالأسود در آن است رو نمايد، وحمد وثناى الهى را بجا آورد، ونعمت هاى الهى را به خاطر بياورد، آنگاه اين ذكر را بگويد:

«اللَّهُ أَكْبَرُ» هفت مرتبه.

«خداى بزرگ است.»

«الْحَمْدُ لِلَّهِ» هفت مرتبه.

«ستايش مخصوص خدا است.»

«لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» هفت مرتبه.

«معبودى جز اللَّه نيست.»

«لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ، «معبودى جز خداى يگانه بى همتا نيست، هستى او را است و ستايش ويژه او است

ص: 61

يُحْيِي وَيُمِيتُ، وَهُوَ حَىٌّ لا يَمُوتُ، بِيَدِهِ الْخَيْرُ، وَهُوَ عَلى كُلِّ زندگى مى بخشد و مى ميراند، و او خود زنده فنا ناپذير است، خير بدست او است، و او بر شَيْ ءٍ قَدِيرٌ» (سه مرتبه).

هر چيز توانا مى باشد.»

پس صلوات بر محمّد وآل محمّد بفرستد، وسه مرتبه بگويد:

«اللَّهُ أَكْبَرُ عَلى ما هَدانا، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ عَلى ما أَبْلانا، وَالْحَمْدُ «خدا بزرگ است كه ما را هدايت كرد، ستايش مخصوص او است كه ما را آزمود ستايش لِلَّهِ الْحَيِ الْقَيُّومِ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ الْحَيِ الدَّائِمِ».

ويژه خداوند زنده قائم بذات است و ستايش او راكه زنده جاويداست.»

پس سه مرتبه بگويد:

«أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، لا «گواهى مى دهم كه خدايى جز خداى يكتا نيست، و گواهى مى دهم كه حضرت محمّد بنده و فرستاده اوست جز او نَعْبُدُ إِلّا إِيَّاهُ، مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ، وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ».

را عبادت نمى كنم، دين خود را براى او خالص كرده ام گرچه مشركان ناخوش دارند.»

پس سه مرتبه بگويد:

ص: 62

«اللَّهُمَّ إِنِي أَسْأَلُكَ الْعَفْوَ وَالْعافِيَةَ وَالْيَقِينَ فِي الدُّنْيا «خداوندا! من از تو بخشش، عافيت و يقين در دنيا و وَالْآخِرَةِ».

آخرت مى طلبم.»

و سه مرتبه بگويد:

«اللَّهُمَّ آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنا عَذابَ «خداوندا! در دنيا نيكى ودر آخرت نيكى به ما عطا فرما، و از عذاب آتش النَّارِ».

نگاهمان دار.»

پس بگويد:

«اللَّهُ أَكْبَرُ» صد مرتبه.

«لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» صد مرتبه.

«الْحَمْدُ لِلَّهِ» صد مرتبه.

«سُبْحانَ اللَّهِ» صد مرتبه.

پس بگويد:

«لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ، أَنْجَزَ وَعْدَهُ، وَنَصَرَ عَبْدَهُ، «نيست معبودى جز خداى يكتاى يكتا كه به وعده اش وفا كرد و بنده اش را يارى داد

ص: 63

وَغَلَبَ الْأَحْزابَ وَحْدَهُ، فَلَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَحْدَهُ. اللَّهُمَّ و بر احزاب به تنهايى پيروز شد، مُلك هستى او راست، و تنها ستايش براى او است خداوندا! بارِكْ لِي فِي الْمَوْتِ وَفِيما بَعْدَ الْمَوتِ. اللَّهُمَّ إِنِي أَعُوذُ بِكَ مِنْ مرگ، و پس از مرگ را بر من مبارك گردان، خداوندا به تو پناه مى برم از ظُلْمَةِ الْقَبْرِ وَوَحْشَتِهِ. اللَّهُمَّ أَظِلَّنِي فِي ظِلِّ عَرْشِكَ يَوْمَ لا ظِلَّ تاريكى و وحشت قبر، خداوندا! مرا در سايه عرش در روزى كه سايه اى جز سايه رحمت تو إِلّا ظِلُّكَ».

نمى باشد جايم ده.»

و بسيار دعاى بعد را كه سپردن دين و نفس و اهل و مال خود به خداوند عالم است، تكرار كند، بگويد:

«اسْتَوْدِعُ اللَّهَ الرَّحْمنَ الرَّحِيمَ الَّذِي لا تَضِيعُ وَدائِعُهُ دِينِي «به خداى رحمان و رحيم كه امانتى نزد او تباه نگردد، دينم وَنَفْسِي وَأَهْلِي. اللَّهُمَّ اسْتَعْمِلْنِي عَلى كِتَابِكَ وَسُنَّةِ نَبِيِّكَ، و جانم و خانواده ام را مى سپارم، خداوندا! مرا بر طبق كتاب و سنت پيامبرت توفيق عمل ده وَتَوَفَّنِي عَلى مِلَّتِهِ، وَاعِذْنِي مِنَ الْفِتْنَةِ».

و مرا بر دين او بميران و از فتنه پناهم ده.»

ص: 64

پس «اللَّهُ أَكْبَرُ» سه مرتبه بگويد.

بعد دعاى سابق را دو مرتبه تكرار كند، آنگاه يك بار ديگر تكبير ودعا را بخواند، واگر تمام اين عمل را نتواند انجام دهد هر قدر كه مى تواند بخواند.

و مستحب است كه رو به كعبه نمايد، واين دعا را بخواند:

«اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ قَطُّ، فَإِنْ عُدْتُ فَعُدْ عَلَيَّ «خداوندا! هر گناهى كه تا كنون كرده ام بيامرز، اگر گناه را از سر گرفتم تو آمرزش را برايم بِالْمَغْفِرَةِ، فَإِنَّكَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ. اللَّهُمَّ افْعَلْ بِي ما أَنْتَ اعاده كن كه تو بخشنده و مهربانى، خداوندا! با من چنان رفتار كن كه شايسته أَهْلُهُ، فَإِنَّكَ إِنْ تَفْعَلْ بِي ما أَنْتَ أَهْلُهُ تَرْحَمْنِي، وَإِنْ تُعَذِّبْنِي توست كه اگر آنگونه كه شايسته توست با من رفتار كنى به من رحم كرده اى و اگر عذابم كنى فَأَنْتَ غَنِيٌّ عَنْ عَذابِي، وَأَنَا مُحْتَاجٌ إِلى رَحْمَتِكَ، فَيا مَنْ أَنَا تو بى نياز از عذاب من هستى و من نيازمند به رحمتت پس اى كسى كه من مُحْتاجٌ إِلى رَحْمَتِهِ ارْحَمْنِي. اللَّهُمَّ لا تَفْعَلْ بِي ما أَنَا أَهْلُهُ، محتاج به رحمتش هستم رحم كن خدايا! با من چنان رفتار مكن كه در خور آن فَإِنَّكَ إِنْ تَفْعَلْ بِي ما أَنَا اهْلُهُ تُعَذِّبْنِي، وَلَمْ تَظْلِمْنِي، مى باشم اگر با من بدانگونه كه سزاوار آنم رفتاركنى در اين صورت مرا عذاب خواهى كرد بى آنكه به من ستمى روادارى

ص: 65

أَصْبَحْتُ أَتَّقِي عَدْلَكَ، وَلا أَخافُ جَوْرَكَ، فَيا مَنْ هُوَ عَدْلٌ لا كه من از عدل تو بيمناكم و از ستمت در امان، اى عادلى كه ستم روا نمى دارى يَجُورُ ارْحَمْنِي».

به من رحم فرما.»

پس بگويد:

«يا مَنْ لا يَخِيبُ سائِلُهُ، وَلا يَنْفَدُ نائِلُهُ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ «اى آنكه گدا را نوميد نمى كنى و عطايت را پايانى نيست، بر محمّد وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَأَعِذْنِي مِنَ النَّارِ بِرَحْمَتِكَ».

و آل محمّد درود فرست، و به رحمتت مرا از آتش پناه ده.»

و در حديث شريف وارد شده است: ايستادن بر صفا را طول دهد، وهنگامى كه از صفا پايين مى آيد رو به خانه كعبه كند و بگويد:

«اللَّهُمَّ إِنِي أَعُوذُ بِكَ مِنْ عَذابِ الْقَبْرِ وَفِتْنَتِهِ وَغُرْبَتِهِ «خداوندا! من به تو پناه مى برم از عذاب و فتنه قبر و تنهايى وَوَحْشَتِهِ وَظُلْمَتِهِ وَضِيقِهِ وَضَنْكِهِ. اللَّهُمَّ اظِلَّنِي فِي ظِلِّ عَرْشِكَ و ترس و تاريكى و تنگى و فشار آن، خداوندا! مرا در سايه عرشت قرار ده روزى كه

ص: 66

يَوْمَ لا ظِلَّ إِلّا ظِلُّكَ».

سايه اى جز سايه لطف تو نيست.»

سپس مى گويى:

«يا رَبَّ الْعَفْوِ، يا مَنْ أَمَرَ بِالْعَفْوِ، يا مَنْ هُوَ أَوْلى بِالْعَفْوِ، يامَنْ «اى پروردگار بخشنده، اى آنكه دستور بخشش دادى، اى آنكه سزوارترين فرد به عفو و بخششى، اى آنكه يُثِيبُ عَلَى الْعَفْوِ، الْعَفْوَ الْعَفْوَ الْعَفْوَ، يَا جَوادُ يَاكَرِيمُ يَا قَرِيبُ، بر بخشيدن پاداش مى دهى، بخشش، بخشش، بخشش، اى بخشنده اى كريم، اى نزديك (به ما) يَا بَعِيدُ، ارْدُدْ عَلَيَّ نِعْمَتَكَ، وَاسْتَعْمِلْنِي بِطاعَتِكَ وَمَرْضاتِكَ».

نعمت هاى از دست رفته را به من بازگردان، و در جهت اطاعت و خوشنوديت به كارم گير.»

و مستحب است پياده سعى نمايد، و از صفا تا مناره ميانه، راه رود، واز آنجا تا جايى كه محل بازار عطاران بوده است (اين فاصله با چراغ سبز مشخص شده)، (هَرْوَلَه كند)، و اگر سوار باشد اين فاصله را كمى تند نمايد، و از براى زنها هَرْوَلَه نيست، و مستحب است در هنگامى كه به اين محل مى رسد، بگويد:

«بِسْمِ اللَّهِ وَاللَّهُ أَكْبَرُ. اللَّهُمَّ صَلِ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، «بنام خدا و با استعانت از او، خداوند بزرگ است، درود بر محمّد و

ص: 67

اللَّهُمَّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَتَجاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ، إِنَّكَ أَنْتَ الْأَعَزُّ خاندان او، خداوندا! بيامرز و رحم فرما و از آنچه مى دانى در گذر كه تو بسيار عزيز الْأَكْرَمُ، وَاهْدِنِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ. اللَّهُمَّ إِنَّ عَمَلِى ضَعِيفٌ و جليل و كريم مى باشى، و مرا به راهى كه درست است هدايت كن، خداوندا! عملم ضعيف است فَضاعِفْهُ لِي، وَتَقَبَّلْ مِنِي. اللَّهُمَّ لَكَ سَعْيِي، وَبِكَ حَوْلِي تو مضاعفش گردان و از من بپذير، خداوندا! سعى من براى تو است، و توان وَقُوَّتِي، تَقَبَّلْ عَمَلِى، يا مَنْ يَقْبَلُ عَمَلَ الْمُتَّقِينَ».

و نيرويم از تو مى باشد، عملم را قبول فرما، اى آنكه عمل پرهيزكاران را مى پذيرى.»

و چون از اين قسمت گذشتى بگو:

«يا ذَا الْمَنِّ وَالْفَضْلِ وَالْكَرَمِ وَالنَّعْماءِ وَالْجُودِ، اغْفِرْ لِي «اى صاحب نعمت و فضل و كرم و جود، بيامرز ذُنُوبِي، إِنَّهُ لا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلّا أَنْتَ».

گناهانم را كه كسى جز تو گناهان را نمى آمرزد.»

و هنگامى كه به مروه رسيد بالاى آن برود، وبجا آورد آنچه را كه در صفا بجا آورد، وبخواند دعاهاى آنجا را به ترتيبى كه ذكر شد. وپس از آن بگويد:

ص: 68

«يا مَنْ أَمَرَ بِالْعَفْوِ، يا مَنْ يُحِبُّ الْعَفْوَ، يا مَنْ يُعْطِي عَلَى «خداوندا! اى آنكه به بخشش دستورداده اى، اى آنكه بخشش را دوست دارى، اى آنكه بربخشش الْعَفْوِ، يا مَنْ يَعْفُو عَلَى الْعَفْوِ، يارَبَّ الْعَفْوِ، الْعَفْوَ الْعَفْوَ الْعَفْوَ».

پاداش مى دهى، اى آنكه هركس را كه عفو كند، او راعفومى كنى، اى پروردگار بخشنده، الْعَفْو، الْعَفْو، الْعَفْو.»

و مستحب است در گريه كردن بكوشد و خود را به گريه وا دارد، ودر حال سعى دعا بسيار كند، وبخواند اين دعا را:

«اللَّهُمَّ إِنِي أَسْأَلُكَ حُسْنَ الظَّنِّ بِكَ عَلى كُلِّ حَالٍ، وَصِدْقَ «خداوندا! از تو مى خواهم كه در هر حال مرا نسبت به خود حسن ظن عنايت كنى، و نيت النِّيَّةِ فِي التَّوَكُّلِ عَلَيْكَ».

صادق در توكل بر تو را خواستارم.»

آداب تقصير عمره:

واجب است پس از اتمام دور سعى بين صفا و مروه، قسمتى از مو يا ناخن خود را به نيّت تقصير كوتاه كند، وبهتر آن است كه اكتفا به گرفتن ناخن نكند بلكه از موى خود هم قدرى كوتاه كند، كه موافق احتياط است، وتراشيدن سر در تقصير عمره تمتع كفايت نمى كند، بلكه حرام مى باشد.

و هنگام تقصير مناسب است اين دعا را بخواند:

ص: 69

«اللَّهُمَّ أَعْطِنِي بِكُلِّ شَعْرَةٍ نُوراً يَوْمَ الْقِيامَةِ».

«خداوندا! به هر مويى، نورى در قيامت به من عطا فرما!»

اقسام حجّ:

اشاره

حجّ بر سه قسم است:

1. «حجّ تمتّع» وآن وظيفه كسانى است كه 48 ميل (يعنى شانزده فرسخ) از مكّه دور باشند، وحجّ تمتع همراه عمره تمتع است.

2. «حجّ افراد» كه عين حجّ تمتع است با اين فرق كه در حجّ تمتّع قربانى واجب است و در حجّ إفراد واجب نيست.

3. «حجّ قِران» مانند حجّ افراد است با اين تفاوت كه در حجّ قِران، همراه آوردن قربانى لازم است. تفصيل مسائل اقسام حجّ را در مناسك مطالعه كنيد.

واجبات حجّ تمتع:

واجبات حجّ تمتّع 13 عمل است:

1. احرام بستن در مكّه.

2. وقوف در عرفات.

ص: 70

3. وقوف در مشعرالحرام.

4. زدن سنگ بر جمره عقبه در روز عيد.

5. قربانى در منا.

6. تراشيدن سر يا تقصير كردن در منا.

7. طواف زيارت در مكّه.

8. دو ركعت نماز طواف.

9. سعى بين صفا ومروه.

10. طواف نساء.

11. دو ركعت نماز طواف نساء.

12. ماندن در منا شب يازدهم ودوازدهم (ودر بعضى موارد شب سيزدهم).

13. رمى جمرات در روز يازدهم ودوازدهم.

ودعاهاى وارده ضمن اين اعمال از قرار زير مى باشد:

مستحبات إحرام حجّ تا وقوف به عرفات:

امورى كه در احرام عمره مستحب بود در احرام حجّ نيز مستحب است، وپس از اين كه شخص احرام بست واز مكه بيرون آمد، همين كه بر «أَبْطَح» مشرِف شد، به آواز بلند تلبيه

ص: 71

گويد، وچون متوجّه منا شود بگويد:

«اللَّهُمَّ إِيَّاكَ أَرْجُو وَإِيَّاكَ أَدْعُو، فَبَلِّغْنِي أَمَلِي، وَأَصْلِحْ لِي «خداوندا! تنها بتو اميدوارم و فقط ترا مى خوانم پس مرا به آرزويم برسان و عملم را عَمَلِي».

اصلاح فرما.»

و با وقار و دل آرام، و در حال گفتن سبحان اللَّه و ذكر حق تعالى حركت كند، وچون به منا رسيد بگويد:

«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَقْدَمَنِيها صالِحاً فِي عافِيَةٍ وَبَلَّغَنِي هذَا «حمدمخصوص خدايى است كه مرابه شايستگى وتندرستى به منا رساند و به اين مكان الْمَكانَ».

وارد ساخت.»

پس بگويد:

«اللَّهُمَّ هذِهِ مِنًى وَهِيَ مِمَّا مَنَنْتَ بِهِ مِنَ الْمَناسِكِ، «خداوندا! اينك منا است كه بر ما نسبت به توفيق انجام مناسك منّت نهادى فَأَسْأَلُكَ أَنْ تَمُنَّ عَلَيَّ فِيها بِما مَنَنْتَ بِهِ عَلى أَوْلِيائِكَ، فَإِنَّما أَنَا پس از تو مى خواهم كه به آنچه كه به پيامبرانت داده اى بر من نيز منّت نهى كه من بنده تو و عَبْدُكَ وَفِي قَبْضَتِكَ».

در اختيار تو مى باشم.»

ص: 72

ومستحب است شب عرفه را در منا بوده، وبه اطاعت الهى مشغول باشد، وبهتر آن است كه عبادات وخصوصاً نمازها را در مسجد خَيفْ بجا آورد، وچون نماز صبح را خواند تا طلوع آفتاب تعقيب نماز بخواند، پس به سوى عرفات روانه شود، واگر خواسته باشد بعد از طلوع صبح برود مانعى ندارد، ولى سنّت آن است كه تا آفتاب طلوع نكرده از وادى مُحَسَّر رد نشود، وروانه شدن پيش از صبح مكروه است، وچون به عرفات متوجّه شود، اين دعا را بخواند:

«اللَّهُمَّ إِلَيْكَ صَمَدْتُ، وَإِيَّاكَ اعْتَمَدْتُ، وَوَجْهَكَ أَرَدْتُ، «خداوندا! آهنگ ترا كرده ام و به تو اعتماد نموده ام، و تقرّب به ترا خواسته ام، أَسْأَلُكَ أَنْ تُبارِكَ لِي فِي رِحْلَتِي، وَأَنْ تَقْضِيَ لِي حاجَتِي، وَأَنْ و از تو مى خواهم كه سفرم را مبارك گردانى و حاجتم را برآورده سازى تَجْعَلَنِي مِمَّنْ تُباهِى بِهِ الْيَوْمَ مَنْ هُوَ أَفْضَلُ مِنِّي».

و مرا قرار دهى از جمله بهترين كسانى كه به وجودشان مباهات مى كنى.»

ص: 73

مستحبات واعمال شب عرفه:

شب نهم ذى حجه كه شب عرفه است در فضيلت و احيا و دعا وعبادت مانند روز عرفه است، و مستحب است كه در آن شب اين دعاها خوانده شود.

دعاى شب عرفه:

«اللَّهُمَّ يا شاهِدَ كُلِّ نَجْوى وَمَوْضِعَ كُلِّ شَكْوى وَعالِمَ كُلِّ «خدايا اى آگاه هر راز و مرجع هر شكايت و داناى هر خَفِيَّةٍ، وَمُنْتَهى كُلِّ حاجَةٍ، يا مُبْتَدِئاً بِالنِّعَمِ عَلَى الْعِبادِ، يا كَرِيمَ پنهان و منتهاى هر حاجت اى آغازنده نعمت ها بر بندگان اى بزرگ گذشت الْعَفْوِ، يا حَسَنَ التَّجاوُزِ، يا جَوادُ، يا مَنْ لا يُوارِي مِنْهُ لَيْلٌ داجٍ، اى نيكو درگذر اى بخشنده اى كه نه شب تار چيزى را از تو پنهان كند وَلا بَحْرٌ عَجَّاجٌ، وَلا سَماءٌ ذاتُ أَبْراجٍ، وَلا ظُلَمٌ ذاتُ ارْتِتاجٍ، يا و نه درياى مواج و نه آسمان پرستاره و نه تاريكيهاى پيچيده درهم اى مَنِ الظُّلْمَةُ عِنْدَهُ ضِياءٌ، أَسْأَلُكَ بِنُورِ وَجْهِكَ الْكَرِيمِ، الَّذِي كسى كه تاريكى در پيش او روشن است از تو خواهم به حق نور ذات بزرگوارت كه

ص: 74

تَجَلَّيْتَ بِهِ لِلْجَبَلِ، فَجَعَلْتَهُ دَكّاً وَخَرَّ مُوسى صَعِقاً، وَبِاسْمِكَ بدان وسيله بر كوه تجلى فرمودى و آنرا متلاشى كردى و موسى مدهوش بر زمين افتاد و به همان نامت الَّذِي رَفَعْتَ بِهِ السَّماواتِ بِلا عَمَدٍ، وَسَطَحْتَ بِهِ الْأَرْضَ عَلى كه آسمانها را بدون ستون برافراشتى و زمين را بر روى آبى وَجْهِ ماءٍ جَمَدٍ، وَبِاسْمِكَ الْمَخْزُونِ الْمَكْنُونِ الْمَكْتُوبِ الطَّاهِرِ منجمد شده پهن كردى و بدان نام مكتوب و محفوظ و پاكت كه الَّذِي إِذا دُعِيتَ بِهِ اجَبْتَ، وَإِذا سُئِلْتَ بِهِ أَعْطَيْتَ، وَبِاسْمِكَ هرگاه بدان ترا بخوانندت اجابت كنى و هرگاه بدان از تو خواهند عطافرمائى و به حق نام السُّبُّوحِ الْقُدُّوسِ الْبُرْهانِ الَّذِي هُوَ نُورٌ عَلى كُلِ نُورٍ، وَنُورٌ مِنْ منزه و مقدس و روشنت كه آن نور است بر هر نورى و نور است نُورٍ، يُضِيْ ءُ مِنْهُ كُلُّ نُورٍ، إِذا بَلَغَ الْأَرْضَ انْشَقَّتْ، وَإِذا بَلَغَ از نورى كه روشنى گيرد از آن هر نور چون به زمين رسد شكافته شود و چون به السَّماواتِ فُتِحَتْ، وَإِذا بَلَغَ الْعَرْشَ اهْتَزَّ، وَبِاسْمِكَ الَّذِي تَرْتَعِدُ آسمانها رسد گشوده شود و چون به عرش رسد بلرزد و به حق آن نامت كه بلرزد مِنْهُ فَرائِصُ مَلائِكَتِكَ، وَأَسْأَلُكَ بِحَقِّ جَبْرَئِيلَ وَمِيكائِيلَ از آن اندام فرشتگانت و از تو خواهم به حق جبرئيل و ميكائيل وَاسْرافِيلَ، وَبِحَقِ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفى صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَعَلى و اسرافيل و به حق محمد مصطفى كه درود خدا بر او و آلش و بر

ص: 75

جَمِيعِ الْأَنْبِياءِ وَجَمِيعِ الْمَلائِكَةِ، وَبِالْإِسْمِ الَّذِي مَشى بِهِ الْخْضرُ جميع پيمبران و همه فرشتگان و به حق آن نامى كه حضرت خضر بوسيله آن عَلى طَلَلِ الْماءِ كَما مَشى بِهِ عَلى جَدَدِ الْأَرْضِ، وَبِاسْمِكَ بر روى امواج آب دريا راه مى رفت چنانچه بر روى زمين هموار راه مى رفت و به حق آن نامت الَّذِي فَلَقْتَ بِهِ الْبَحْرَ لِمُوسى وَأَغْرَقْتَ فِرْعَونَ وَقَوْمَهُ، كه شكافتى بدان دريا را براى موسى و غرق كردى فرعون و قوم او را وَأَنْجَيْتَ بِهِ مُوسَى بْنَ عِمْرانَ مِنْ و نجات دادى بدان موسى بن عمران و همراهانش را و به حق آن نامت كه جانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَنِ، فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَالْقَيْتَ موسى بن عمران بوسيله آن تو را خواند از جانب راست كوه طور و اجابتش كردى عَلَيْهِ مَحَبَّةً مِنْكَ، وَبِاسْمِكَ الَّذِي بِهِ أَحْيا عِيسَى بْنُ مَرْيمَ و محبت خود را بر دلش انداختى و به حق آن نامت كه عيسى بن الْمَوْتى وَتَكَلَّمَ فِي المَهْدِ صَبِيّاً، وَأَبْرَءَ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ مريم بوسيله اش مردگان را زنده كرد و در گهواره در زمان كودكى سخن گفت و كور مادرزاد و مبتلاى به مرض برص را بِإِذْنِكَ، وَبِاسْمِكَ الَّذِي دَعاكَ بِهِ حَمَلَةُ عَرْشِكَ وَجَبْرَئِيلُ به اذن تو شفا داد و بدان نامت كه خواند بوسيله آن تو را حاملين عرشت و جبرئيل وَمِيكائِيلُ وَأِسْرافِيلُ، وَحَبِيبُكَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، و ميكائيل و اسرافيل و حبيبت محمد صلى الله عليه و آله

ص: 76

وَمَلائِكَتُكَ الْمُقَرَّبُونَ، وَأَنْبِياؤُكَ الْمُرسَلُونَ، وَعِبادُكَ الصَّالِحُونَ و فرشتگان مقرب و پيمبران مرسلت و بندگان شايسته ات مِنْ أَهْلِ السَّماواتِ وَالْأَرَضِينَ، وَبِاسْمِكَ الَّذِي دَعاكَ بِهِ از اهل آسمانها و زمينها و بدان نامت كه يونس تو را بدان نام خواند ذُوالنُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِبِاً فَظَنَّ أَنْ لَنْ تَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادى فِي در آن هنگام كه خشمناك برفت و گمان داشت كه بر او سخت نگيرى پس ندا كرد در الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ، ميان تاريكيها كه معبودى جز تو نيست منزهى تو و براستى من از ستمكاران هستم فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَنَجَّيْتَهُ مِنَ الْغَمِّ، وَكَذلِكَ تُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ، پس تو اجابتش كردى و از اندوه نجاتش دادى و اين چنين نجات دهى مؤمنان را وَبِاسْمِكَ الْعَظِيمِ الَّذِي دَعاكَ بِهِ داوُدُ وَخَرَّ لَكَ ساجِداً، فَغَفَرْتَ و بدان نام عظيمت كه داود بدان نام تو را خواند و برايت به سجده افتاد پس گناهش لَهُ ذَنْبَهُ، وَبِاسْمِكَ الَّذِي دَعَتْكَ بِهِ آسِيَةُ امْرَاةُفِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِ آمرزيدى و بدان نامت كه آسيه همسر فرعون بدان نام تو را خواند و گفت: پروردگارا ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَونَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي براى من نزد خود در بهشت خانه اى بنا كن و نجاتم ده از فرعون و كردارش و نجاتم ده مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ، فَاسْتَجَبْتَ لَها دُعاءَها، وَبِاسْمِكَ الَّذِي از دست مردم ستمكار پس دعايش را اجابت كردى و بدان نامت كه

ص: 77

دَعاكَ بِهِ أَيُّوبُ إِذْحَلَّ بِهِ الْبَلاءُ، فَعافَيْتَهُ وَآتَيْتَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ ايوب تو را بدان خواند در آن هنگام كه بلا بر او نازل شد پس او را تندرست كرده و كسانش را به او دادى و نظائرشان را مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِكَ وَذِكْرى لِلْعابِدِينَ، وَبِاسْمِكَ الَّذِي دَعاكَ نيز از رحمت خويش و پندى براى پرستش كنندگان و بدان نامت كه يعقوب بِهِ يَعْقُوبُ، فَرَدَدْتَ عَلَيْهِ بَصَرَهُ وَقُرَّةَ عَيْنِهِ يُوسُفَ، وَجَمَعْتَ تو را بدان نام خواند پس بينائيش را و نور ديده اش يوسف را به او بازگرداندى و پريشانيش را شَمْلَهُ، وَبِاسْمِكَ الَّذِي دَعاكَ بِهِ سُلَيمانُ، فَوَهَبْتَ لَهُ مُلْكاً لا برطرف كردى و بدان نامت كه سليمان بدان تو را خواند پس بدو سلطنتى دادى كه يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ، إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ، وَبِاسْمِكَ الَّذِي شايسته نبود براى هيچكس پس از او و براستى تو پربخششى و بدان نامت كه سَخَّرْتَ بِهِ الْبُراقَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيهِ وَآلِه، إِذْ قالَ براق را براى محمد صلى الله عليه و آله مسخر كردى آنجا كه فرمودى:

تَعالى سُبْحانَ الَّذِي اسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ «منزه است خدائى كه راه برد بنده اش را شبانه از مسجدالحرام إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصى وَقَوْلُهُ: سُبْحانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنا هذا تا مسجد اقصى» و گفتار ديگرت: «منزه است خدائى كه مسخر كرد براى ما اين را وَما كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ وَانَّا إِلى رَبِّنا لَمنُقَلِبُونَ، وَبِاسْمِكَ الَّذِي وگرنه ما نيروى تسخيرش را نداشتيم و ما بسوى پروردگارمان باز مى گرديم» و بدان نامت كه

ص: 78

تَنَزَّلَ بِهِ جَبْرَئِيلُ عَلى مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَباسْمِكَ الَّذِي نازل مى شد بوسيله آن جبرئيل بر محمد صلى الله عليه و آله و بدان نامت كه دَعاكَ بِهِ آدَمُ، فَغَفَرْتَ لَهُ ذَنْبَهُ وَاسْكَنْتَهُ جَنَّتَكَ، وأَسْأَلُكَ بِحَقِ خواند بدان نام تو را آدم پس گناهش آمرزيدى و در بهشتت جايش دادى و از تو خواهم الْقُرْآنِ الْعَظِيمِ، وَبِحَقِ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِيِّينَ، وَبِحَقِّ ابراهِيمَ به حق قرآن عظيم و به حق محمد خاتم پيمبران و به حق ابراهيم وَبِحَقِ فَصْلِكَ يَوْمَ الْقَضاءِ، وَبِحَقِ الْمَوازِينِ إِذا نُصِبَتْ، وَ و به حق جدا كردنت حق و باطل را در روز داورى و به حق ميزانها هنگامى كه نصب گردد الصُّحُفِ إِذا نُشِرَتْ، وَبِحَقِ الْقَلَمِ وَما جَرى وَاللَّوْحِ وَما و نامه ها آنگاه كه گشوده شود و به حق قلم و آنچه بنويسد و لوح و آنچه أَحْصى وَبِحَقِ الْإِسْمِ الَّذِي كَتَبْتَهُ عَلى سُرادِقِ الْعَرْشِ قَبْلَ بشمارد و به حق آن نامت كه نوشتى آنرا بر سراپرده هاى عرش پيش خَلْقِكَ الْخَلْقَ وَالدُّنْيا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ بِأَلْفَيْ عامٍ، وَأَشْهَدُ أَنْ لا از آنكه خلق رابيافرينى و دنيا و خورشيد و ماه را خلق فرمائى به دو هزارسال و گواهى دهم كه معبودى إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ جز خداى يگانه نيست كه شريكى ندارد و اينكه محمد بنده وَرَسُولُهُ، وأَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الْمَخْزُونِ فِي خَزائِنِكَ الَّذِي و رسول او است و از تو خواهم بدان نام محفوظ در خزينه هايت

ص: 79

اسْتأْثَرْتَ بِه فِي عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَكَ، لَمْ يَظْهَرْ عَلَيْهِ أَحَدٌ مِنْ كه مخصوص خود ساختى آنرا در علم غيب در نزد خويشتن و آگاه نشد بر آن هيچكس از خَلْقِكَ، لا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَلا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ وَلا عَبْدٌ مُصْطَفىً، خلق تو نه فرشته مقربى و نه پيامبر مرسلى و نه بنده برگزيده اى وَأَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي شَقَقْتَ بِهِ الْبِحارَ، وَقامَتْ بِهِ الْجِبالُ، و از تو خواهم بدان نامت كه شكافتى بدان درياها را و برپا شد بدان كوهها وَاخْتَلَفَ بِهِ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ، وَبِحَقِّ السَّبْعِ الْمَثانِي وَالْقُرْآنِ الْعَظِيمِ، و در رفت و آمد شد بدان شب و روز و به حق سوره مباركه حمد و قرآن وَبِحَقِ الْكِرامِ الْكاتِبِينَ، وَبِحَقِّ «طا ها» وَ «يا سِينِ» وَ «كاف ها يا عظيم و به حق نويسندگان ارجمندت و به حق طه و يس و كهيعص عين صاد» وَ «حا ميم عين سين قاف»، وَبِحَقِ تَوْراةِمُوسى وَإِنْجِيلِ و حمعسق و به حق تورات موسى و انجيل عيسى و زبور داود عِيسى وَزَبُورِ داوُدَ، وَفُرْقانِ مُحَمَّدٍ، صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَعَلى و قرآن محمد كه درود تو بر او و آلش و بر جميع رسولان باد و به حق باهى جَمِيعِ الرُّسُلِ وَ بِآهِيّاً وَ شَراهِيّاً. اللَّهُمَّ إِنِي أَسْأَلُكَ بِحَقِ تِلْكَ الْمُناجاةِ و شراهى (كه دو نام اعظم يا نام دو تن از بزرگان دين است) خدايا از تو خواهم به حق آن مناجاتى كه ميان تو الَّتِي كانَتْ بَيْنَكَ وَبَيْنَ مُوسَى بنِ عِمْرانَ فَوْقَ جَبَلِ طُورِ سَيْناءَ، و موسى بن عمران در بالاى كوه طور سيناء گذشت و از تو خواهم به آن نامت

ص: 80

و أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي عَلَّمْتَهُ مَلَكَ الْمَوْتِ لِقَبْضِ الْأَرْواحِ، وأَسْأَلُكَ كه آن را براى گرفتن جانها به ملك الموت ياد دادى و از تو خواهم بدان نامت كه بِاسْمِكَ الَّذِي كُتِبَ عَلى وَرَقِ الزَّيْتُونِ، فَخَضَعَتِ النِيرانُ لِتِلْكَ نوشته شد به برگ زيتون و آتشها در مقابل آن نام فروتن گشت الوَرَقَةِ، فَقُلْتَ: يا نارُ كُونِي بَرْداً وَسَلاماً، وَأَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ و فرمودى «اى آتش سرد و سلامت باش» و از تو خواهم بدان نامت كه نوشتى آنرا الَّذِي كَتَبْتَهُ عَلى سُرادِقِ الْمَجْدِ وَالْكَرامَةِ، يامَنْ لايُحْفِيهِ سائِلٌ وَلا بر سراپرده هاى مجد و كرامت اى كه درمانده اش نكند سائلى يَنْقُصُهُ نائِلٌ، يا مَنْ بِه يُسْتَغاثُ وَإِلَيْهِ يُلْجَا، أَسْأَلُكَ بِمَعاقِدِ الْعِزِّ و نكاهدش دادن جايزه اى، اى كه به او استغاثه شود و به او پناه برند از توخواهم به حق آنچه موجب عزت مِنْ عَرْشِكَ، وَمُنْتَهَى الرَّحْمَةِ مِنْ كِتابِكَ، وَبِاسْمِكَ الْأَعْظَمِ، عرشت گشته و به آخرين حد نهائى رحمت از كتاب تو و به اسم اعظمت وَجَدِّكَ الْأَعْلى وَكَلِماتِكَ التَّامَّاتِ الْعُلى اللَّهُمَّ رَبَّ الرِّياحِ و مقام والاترت و كلمات كامله و والايت خدايا اى پروردگار بادها وَما ذَرَتْ، وَالسَّماءِ وَما أَظَلَّتْ، وَالْأَرْضِ وَما أَقَلَّتْ، و آنچه پراكنده كنند و پروردگار آسمان و آنچه را سايه كند و پروردگار زمين و آنچه بر خود دارد و پروردگار شياطين وَالشَّياطِينِ وَما اضَلَّتْ، وَالْبِحارِ وَما جَرَتْ، وَبحَقِ كُلِ حَقّ هُوَ و آنچه را گمراه كند و درياها و آنچه را همراه برند و به حق هر حقى كه بر تو است

ص: 81

عَلَيْكَ حَقٌّ، وَبِحَقِ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ وَالرَّوْحانِيِّينَ وَالْكَرُّوبِيِينَ و به حق فرشتگان مقربت و روحانيان و كروبيان و آنانكه تسبيحت كنند وَالْمُسَبِحِينَ لَكَ بِاللَّيْلِ وَالنَّهارِ لا يَفْتُرُونَ، وَبِحَقِ ابْراهِيمَ به شب و روز بى آنكه سستى كنند و به حق ابراهيم خليل تو و به حق هر خَلِيلِكَ، وَبِحَقِ كُلِ وَلِيٍ يُنادِيكَ بَيْنَ الصَّفا وَالْمَرْوَةِ، ولى و دوستى كه تو را در ميان صفا و مروه صدا زند و دعايش را به اجابت رسانى اى وَتَسْتَجِيبُ لَهُ دُعاءَهُ يا مُجِيبُ، أَسْأَلُكَ بِحَقِ هذِهِ الْأَسْماءِ اجابت كننده از تو خواهم به حق اين نامها و به اين دعاها كه بيامرزى آنچه از گناهان كه وَبِهذِهِ الدَّعَواتِ أَنْ تَغْفِرَ لَنا ما قَدَّمْنا وَما اخَّرْنا وَما أَسْرَرْنا وَما از پيش داشته و از اين پس داريم و آنچه پنهان كرده و آنچه را آشكاركرديم و آنچه را ظاهر كرده و آنچه را مخفى كرديم أَعْلَنَّا وَما أَبْدَيْنا وَما أَخْفَيْنا وَما أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنَّا، إِنَّكَ عَلى كُلِ و آنچه را تو بدان آگاهترى از ما كه براستى تو بر هر چيز توانائى به رحمتت اى شَيْ ءٍ قَدِيرٌ، بِرَحْمَتِكَ يا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ، يا حافِظَ كُلِ غَرِيبٍ، مهربانترين مهربانان اى نگهدار هر غريب اى همدم هر تنها اى يا مُونِسَ كُلِ وَحِيدٍ، يا قُوَّةَ كُلِ ضَعِيفٍ، يا ناصِرَ كُلِ مَظْلُومٍ، يا نيروى هر ناتوان اى ياور هر ستمديده اى روزى ده هر محروم اى رازِقَ كُلِ مَحْرُومٍ، يا مُونِسَ كُلِ مُسْتَوْحِشٍ، يا صاحِبَ كُلِّ مونس هر وحشت زده اى همراه هر مسافر اى تكيه گاه هر

ص: 82

مُسافِرٍ، يا عِمادَ كُلِ حاضِرٍ، يا غافِرَ كُلِ ذَنْبٍ وَخَطِيئَةٍ، يا غِياثَ حاضر در وطن اى آمرزنده هر گناه و خطا اى فريادرس فريادخواهان الْمُسْتَغِيثِينَ، يا صَرِيخَ الْمُسْتَصْرِخِينَ، يا كاشِفَ كَرْبِ اى دادرس دادخواهان اى برطرف كننده محنت محنت زدگان اى غمزداى الْمَكْرُوبِينَ، يا فارِجَ هَمِ الْمَهْمُومِينَ، يا بَدِيعَ السَّماواتِ غمزدگان اى فرج بخشاينده اندوهناكان اى پديدآرنده آسمانها وَالْأَرَضِينَ، يا مُنْتَهى غايَةِ الطَّالِبِينَ، يا مُجِيبَ دَعْوَةِ و زمينها اى منتهاى مقصود جويندگان اى اجابت كننده دعاى الْمُضْطَرِّينَ، يا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ، يا رَبَّ الْعالَمِينَ، يا دَيَّانَ يَوْمِ درماندگان اى مهربانترين مهربانان اى پروردگار جهانيان اى جزادهنده الدِّينِ، يا أَجْوَدَ الْأَجْوَدِينَ، يا أَكْرَمَ الْأَكْرَمِينَ، يا أَسْمَعَ روز جزا اى بخشنده ترين بخشندگان اى باكرمترين كريمان اى شنواترين السَّامِعِينَ، يا أَبْصَرَ النَّاظِرِينَ، يا أَقْدَرَ الْقادِرِينَ، اغْفِرْ لِيَ شنوايان اى بيناترين بينايان اى قادرترين الذُّنُوبَ الَّتِي تُغَيِرُ النِّعَمَ، وَاغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُورِثُ النَّدَمَ، قدرتمندان بيامرز از من آن گناهانى را كه نعمتها را تغيير دهد و بيامرز از من گناهانى را وَاغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُورِثُ السَّقَمَ، وَاغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي كه پشيمانى به بار آورد و بيامرز از من گناهانى را كه موجب بيماريها گردد و بيامرز

ص: 83

تَهْتِكُ الْعِصَمَ، وَاغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَرُدُّ الدُّعاءَ، وَاغْفِرْ لىِ از من گناهانى را كه پرده ها بدرد و بيامرز از من گناهانى را كه دعا را باز الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ قَطْرَ السَّماءِ، وَاغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي گرداند و بيامرز از من گناهانى را كه باران را از آسمان جلوگيرى كند و بيامرز از من تُعَجِلُ الْفَناءَ، وَاغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَجْلِبُ الشَّقاءَ، وَاغْفِرْ لِيَ گناهانى را كه شتاب در نابودى كند و بيامرز از من گناهانى را الذُّنُوبَ الَّتِي تُظْلِمُ الْهَواءَ، وَاغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَكْشِفُ كه بدبختى آرد و بيامرز از من گناهانى كه هوا را تاريك كند و بيامرز از من گناهانى را الْغِطاءَ، وَاغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي لا يَغْفِرُها غَيْرُكَ يا اللَّهُ، وَاحْمِلْ كه پرده را بالا زند و بيامرز از من گناهانى را كه جز تو كسى آنها را نيامرزد عَنِّي كُلَّ تَبِعَةٍ لِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ، وَاجْعَلْ لِي مِنْ أَمْرِي فَرَجاً اى خدا و بردار از دوش من هر حقى كه از يكى از خلق تو بر گردن من است و قرار ده براى من در وَمَخْرَجاً وَيُسْراً، وَأَنْزِلْ يَقِينَكَ فِي صَدْرِي، وَرَجاءَكَ فِي قَلبْي، كارم گشايش و آسانى و وسيله بيرون آمدنى و فرود آر يقينت را در سينه ام حَتّى لا أَرْجُوَ غَيْرَكَ. اللَّهُمَّ احْفَظْنِي، وَعافِنِي فِي مَقامِي، و اميدت را در دلم تا اميدى به كسى جز تو نداشته باشم خدايا مرا حفظ كن وَاصْحَبْنِي فِي لَيْلِي وَنَهارِي وَمِنْ بَيْنِ يَدَيَّ وَمِنْ خَلْفِي وَعَنْ و عافيتم ده در جايگاهم و همراه من باش در شب و روزم و از پيش رو و

ص: 84

يَمِينِي وَعَنْ شِمالِي وَمِنْ فَوْقِي وَمِنْ تَحْتِي، وَيَسِّرْ لِيَ السَّبِيلَ، پشت سرم و از راست و چپم و از بالاى سر و زير پايم وَأَحْسِنْ لِيَ التَّيْسِيرَ، وَلا تَخْذُلْنِي فِي الْعَسِيرِ، وَاهْدِنِي يا خَيْرَ و راه را بر من هموار كن و آسانى خوشى برايم پيش آور و در دشواريها خوارم مكن دَلِيلٍ، وَلا تَكِلْنِي إِلى نَفْسِي فِي الْأُمُورِ، وَلَقِّنِي كُلَّ سُرُورٍ، و راهنمائيم كن اى بهترين راهنما و در كارها مرا به خودم وامگذار و هر سرور و خوشحالى را وَاقْلِبْنِي إِلى أَهْلِي بِالْفَلاح وَالنَّجاحِ مَحْبُوراً فِي الْعاجِلِ به دلم انداز و بازگردان مرا بسوى خانواده ام به رستگارى و كاميابى وَالْآجِلِ، إِنَّكَ عَلى كُلِ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ، وَارْزُقْنِي مِنْ فَضْلِكَ، و آراسته به شادكامى در دنيا و آخرت كه براستى تو بر هر چيز توانائى و از فضل خويش وَأَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ طَيِباتِ رِزْقِكَ، وَاسْتَعْمِلْنِي فِي طاعَتِكَ، روزيم كن و فراخ گردان بر من از روزيهاى پاكيزه ات و وادارم كن به انجام وَأَجِرْنِي مِنْ عَذابِكَ وَنارِكَ، وَاقْلِبْنِي إِذا تَوَفَّيْتَنِي إِلى جَنَّتِكَ طاعتت وپناهم ده از عذاب وآتش دوزخت و بگردانم به رحمت خود هنگامى كه مرا از اين جهان بيرون برى بِرَحْمَتِكَ. اللَّهُمَّ إِنِي أَعُوذُ بِكَ مِنْ زَوالِ نِعْمَتِكَ، وَمِنْ تَحْوِيلِ بسوى بهشتت خدايا به تو پناه برم از زوال نعمتت و از عافِيَتِكَ، وَمِنْ حُلُولِ نَقِمَتِكَ، وَمِنْ نُزُولِ عَذابِكَ، وَأَعُوذُ بِكَ تغيير يافتن عافيتت و از آمدن عقوبتت و از نازل شدن عذابت

ص: 85

مِنْ جَهْدِ الْبَلاءِ، وَدَرَكِ الشَّقاءِ، وَمِنْ سُوءِ الْقَضاءِ وَشَماتَةِ و به تو پناه برم از سختى بلاء و گرفتارى و رسيدن بدبختى و از تقدير بد الْأَعْداءِ، وَمِنْ شَرِ ما يَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ، وَمِنْ شَرِ ما فِي الْكِتابِ و شماتت دشمنان و از شرّ آنچه از آسمان فرود آيد و از شرّ آنچه الْمُنْزَلِ. اللَّهُمَّ لا تَجْعَلْنِي مِنَ الْأَشْرارِ، وَلا مِنْ أَصْحابِ النَّارِ، در كتاب منزل خود (قرآن) بيان فرموده اى خدايا مرا از اشرار و از اهل وَلا تَحْرِمْنِي صُحْبَةَ الْأَخْيارِ، وَأَحْيِنِي حَياةً طَيِبَةً، وَتَوَفَّنِي وَفاةً دوزخ قرارم مده و از مصاحبت نيكان محرومم مفرما و به زندگى پاكيزه زنده ام بدار و به مرگ طَيِبَةً تُلْحِقُنِي بِالْأَبْرارِ، وَارْزُقْنِي مُرافَقَةَ الْأَنْبِياءِ فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ پاكيزه اى بميرانم كه به نيكان ملحقم دارى و رفاقت پيمبران را روزيم گردانى در جايگاه عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ. اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلى حُسْنِ بَلائِكَ پسنديده نزد پادشاهى نيرومند خدايا از آن تو است ستايش بر خوش آزمايشى و خوش رفتاريت وَصُنْعِكَ، وَلَكَ الْحَمْدُ عَلَى الْإِسْلامِ، وَاتِباعِ السُنَّةِ، يا رَبِ كَما و تو را است ستايش بر نعمت دين اسلام و پيروى طريقه (پيمبران) پروردگارا چنانچه هَدَيْتَهُمْ لِدِينِكَ، وَعَلَّمْتَهُمْ كِتابَكَ، فَاهْدِنا وَعَلِمْنا، وَلَكَ الْحَمْدُ آن پيمبران را به دين خود راهنمائى كردى و كتاب خود را به آنان ياد دادى ما را نيز هدايت كرده و يادمان ده و تو را است ستايش عَلى حُسْنِ بَلائِكَ، وَصُنْعِكَ عِنْدِي خاصَّةً، كَما خَلَقْتَنِي بر خصوص آزمايش و رفتار نيكت درباره شخص من كه مرا آفريدى

ص: 86

فَأَحْسَنْتَ خَلْقِي، وَعَلَّمْتَنِي فَأَحْسَنْتَ تَعْلِيمِي، وَهَدَيْتَنِي و خلقتم را نيكو كردى و يادم دادى و نيكو ياد دادى و هدايتم كردى فَأَحْسَنْتَ هِدايَتِي، فَلَكَ الْحَمْدُ عَلى إِنْعامِكَ عَلَيَّ قَدِيماً و نيكو هدايت كردى پس تو را است ستايش بر نعمت بخشيت نسبت به من از زمان قديم وَحَدِيثاً، فَكَمْ مِنْ كَرْبٍ يا سَيِّدِي قَدْ فَرَّجْتَهُ، وَكَمْ مِنْ غَمّ يا و جديد پس چه بسيار محنتى كه اى آقاى من تو آن را گشودى و چه بسيار اندوهى كه اى سَيِّدِي قَدْ نَفَّسْتَهُ، وَكَمْ مِنْ هَمّ يا سَيِدِي قَدْ كَشَفْتَهُ، وَكَمْ مِنْ بَلاءٍ آقاى من تو آن را زدودى و چه بسيار غم و غصه اى كه اى آقاى من تو آنرا برطرف كردى و چه بسيار بلا و گرفتارى يا سَيِّدِي قَدْ صَرَفْتَهُ، وَكَمْ مِنْ عَيْبٍ يا سَيِدِي قَدْ سَتَرْتَهُ، فَلَكَ اى آقاى من كه تو آن را بازگرداندى و چه بسيار عيبى اى آقاى من كه توآنراپوشاندى پس تو راست الْحَمْدُ عَلى كُلِّ حالٍ فِي كُلِّ مَثْوىً وَزَمانٍ، وَمُنْقَلَبٍ وَمَقامٍ، ستايش بر هر حال و در هر جا و هر زمان و هر منزل و هر مقام وَعَلى هذِهِ الْحالِ وَكُلِّ حالٍ. اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنْ أَفْضَلِ عِبادِكَ و بر اين حال و هر حال خدايا قرار ده مرا از بهترين بندگانت نَصِيباً فِي هذَا الْيَوْمِ، مِنْ خَيْرٍ تَقْسِمُهُ، أَوْ ضُرّ تَكْشِفُهُ، أَوْ سُوءٍ در بهره مندى اين روز از هر خيرى كه قسمت كنى يا گرفتارى كه برطرف كنى يا بدى تَصْرِفُهُ، أَوْ بَلاءٍ تَدْفَعُهُ، أَوْ خَيْرٍ تَسُوقُهُ، أَوْ رَحْمَةٍ تَنْشُرُها، أَوْ كه بازش گردانى يا بلائى كه دفعش كنى يا خيرى كه بفرستى يا رحمتى كه بگسترانى يا

ص: 87

عافِيَةٍ تُلْبِسُها، فَإِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ، وَبِيَدِكَ خَزائِنُ جامه تندرستى كه بپوشانى كه براستى تو بر هر چيز توانائى و خزينه هاى السَّماواتِ وَالْأَرْضِ، وَأَنْتَ الْواحِدُ الْكَرِيمُ الْمُعْطِي الَّذِي آسمانها و زمين بدست تو است و توئى خداى يگانه بزرگوار عطابخشى كه لا يُرَدُّ سائِلُهُ، وَلا يُخَيَّبُ آمِلُهُ، وَلا يَنْقُصُ نائِلُهُ، وَلا يَنْفَدُ ما عِنْدَهُ، خواهنده اش دست خالى بازنگردد و آرزومندش نااميد نشود و عطاهايش نقصان نپذيرد بَلْ يَزْدادُ كَثْرَةً وَطِيباً وَعَطاءً وَجُوداً، وَارْزُقْنِي مِنْ خَزائِنِكَ الَّتِي و خزينه اش پايان ندارد بلكه همواره به زيادى و پاكيزگى و عطا و جودش بيفزايد و روزيم كن از خزينه هايت كه لا تَفْنى وَمِنْ رَحْمَتِكَ الْواسِعَةِ، انَّ عَطاءَكَ لَمْ يَكُنْ مَحْظُوراً، فنا نپذيرد و از رحمت وسيعت كه براستى عطاى تو از كسى منع نشده وَأَنْتَ عَلى كُلِ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ، بِرَحْمَتِكَ يا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ».

و تو بر هر چيز توانائى به رحمتت اى مهربانترين مهربانان.»

ونيز اين دعا را كه جمعى از بزرگان علما آن را، از جمله اعمال شب و روز جمعه وعرفه ذكر كرده اند بخواند. دعا به نقل مرحوم كفعمى در مصباح اين است:

«اللَّهُمَّ مَنْ تَعَبَّأَ وَتَهَيَّأَ وَأَعَدَّ وَاسْتَعَدَّ لِوِفادَةٍ إِلى مَخْلُوقٍ، «خدايا هركس مجهز و آماده و مهيا و مستعد براى ورود بر مخلوقى شده

ص: 88

رَجاءَ رِفْدِهِ وَطَلَبَ نائِلِهِ وَجائِزَتِهِ، فَإِلَيْكَ يارَبِ تَعْبِيَتِي به اميد دهش و به جستجوى جايزه و بخشش او پس اى پروردگار من آمادگى وَاسْتِعْدادي، رَجاءَ عَفْوِكَ، وَطَلَبَ نائِلِكَ وَجائِزَتِكَ، فَلا تُخَيِبْ و استعداد من بسوى تو است و آرزوى عفو تو و خواهش بخشش و جايزه ات را دارم پس دُعائِي، يا مَنْ لا يَخِيبُ عَلَيْهِ سائِلٌ وَلا يَنْقُصُهُ نائِلٌ، فَإِنِي نوميدم مكن اى كسى كه هيچ خواهنده اى نااميد از درگاهش نرود و هيچ گيرنده عطايى از (كرمش) نكاهد و من به اعتماد لَمْ آتِكَ ثِقَةً بِعَمَلٍ صالِحٍ عَمِلْتُهُ، وَلا لِوِفادَةٍ إِلى مَخْلُوقٍ رَجَوْتُهُ، عمل صالحى كه كرده باشم بدرگاهت نيامده و نه به مخلوقى واردشده ام كه ازاو اميدى داشته باشم أَتَيْتُكَ مُقِرّاً عَلى نَفْسِي بِالْإِساءَةِ وَالظُّلْمِ، مُعْتَرِفاً بِأَنْ لا حُجَّةَ لِي بلكه بدرگاه تو آمده ام در حاليكه اقرار دارم كه بخود بدى و ستم كرده و معترفم كه هيچ دليل وَلا عُذْرَ، أَتَيْتُكَ أَرْجُو عَظِيمَ عَفْوِكَ، الَّذِي عَفَوْتَ بِهِ عَنِ و عذرى هم بر اين بدى و ستم نداشته ام، آمده ام به اميد آن عفو عظيم تو كه بدان از الْخاطِئِينَ، فَلَمْ يَمْنَعْكَ طُولُ عُكُوفِهِمْ عَلى عَظِيمِ الْجُرْمِ، أَنْ خطاكاران درگذرى و توقف طولانى آنها بر جرم بزرگ بازت نداشت از عُدْتَ عَلَيْهِمْ بِالرَّحْمَةِ، فَيا مَنْ رَحْمَتُهُ واسِعَةٌ وَعَفْوُهُ عَظِيمٌ، يا اينكه باز بدانها مهر ورزى اى كسى كه رحمتش وسيع و گذشتش بزرگ است اى خداى بزرگ عَظِيمُ يا عَظِيمُ يا عَظِيمُ، لا يَرُدُّ غَضَبَكَ إِلّا حِلْمُكَ، وَلا يُنْجِي اى خداى بزرگ اى خداى بزرگ خشم تو را جز بردباريت جلوگيرى نكند و از غضب

ص: 89

مِنْ سَخَطِكَ إِلَّا التَّضَرُّعُ إِلَيْكَ، فَهَبْ لِي يا إِلهِي فَرَجاً بالقُدْرَةِ تو جز زارى به درگاهت چيزى نجات نبخشد پس اى معبود من بدان قدرتى كه سرزمينهاى مرده الَّتِي تُحْيِي بِها مَيْتَ الْبِلادِ، وَلا تُهْلِكْنِي غَمّاً حَتّى تَسْتَجِيبَ لِي، را بدان وسيله زنده مى گردانى گشايشى برمن بخش و مرا به حال اندوه هلاكم مكن تا دعايم را مستجاب كنى وَتُعَرِّفَنِي الْإِجابَةَ فِي دُعائي، وَأَذِقْنِي طَعْمَ الْعافِيَةِ إِلى مُنْتَهى و اجابت دعايم را به من بنمايانى و طعم تندرستى را تا پايان عمر به أَجَلِي، وَلا تُشْمِتْ بِي عَدُوِّي، وَلا تُسَلِطْهُ عَلَيَّ، وَلا تُمَكِنْهُ مِنْ من بچشان و گرفتار شماتت دشمنم مكن و او را بر من مسلط مگردان و بر گردنم عُنُقِي. اللَّهُمَّ إِنْ وَضَعْتَنِي فَمَنْ ذَا الَّذِي يَرْفَعُنِي، وَإِنْ رَفَعْتَنِي سوارش منما خدايا اگر تو مرا پست كنى پس كيست كه (بتواند) بلندم كند و اگر تو بلندم كنى فَمَنْ ذَا الَّذِي يَضَعُنِي، وَإِنْ أَهْلَكْتَنِي فَمَنْ ذَا الَّذِي يَعْرُضُ لَكَ پس كيست كه (بتواند) پستم كند و اگر هلاكم كنى پس كيست كه درباره اين بنده ات متعرض توشود فِي عَبْدِكَ، أَوْ يَسْأَلُكَ عَنْ أَمْرِهِ، وَقَدْ عَلِمْتُ أَنَّهُ لَيْسَ فِي يا از وضع او از تو پرسش كند ولى بطور مسلم اين را دانسته ام كه در حُكْمِكَ ظُلْمٌ، وَلا فِي نَقِمَتِكَ عَجَلَةٌ، وَإِنَّما يَعْجَلُ مَنْ يَخافُ حكم تو ستمى نيست و نه در انتقام تو شتابى است زيرا كسى شتاب (در انتقام) كند كه بترسد الْفَوْتَ، وَإِنَّما يَحْتاجُ إِلَى الظُّلْمِ الضَّعِيفُ، وَقَدْ تَعالَيْتَ يا إِلهِي (فرصت) از دست برود و شخص ناتوان نيازمند به ستم مى باشد و درصورتى كه اى معبود من

ص: 90

عَنْ ذلِكَ عُلُوّاً كَبِيراً. اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ فَأَعِذْنِي، وَاسْتَجِيرُ بِكَ تو از اينگونه مطالب بسيار برتر و بزرگترى خدايا به تو پناه آرم پس ياريم ده و از تو امان خواهم فَأَجِرْنِي، وَاسْتَرْزِقُكَ فَارْزُقْنِي، وَ أَتَوَكَّلُ عَلَيْكَ فَاكْفِنِي، پس امانم ده و از تو روزى طلبم پس روزيم ده و بر تو توكل كنم پس كفايتم فرما وَاسْتَنْصِرُكَ عَلى عَدُوِّي فَانْصُرْنِي، وَاسْتَعِينُ بِكَ فَأَعِنِي، و براى پيروزى بر دشمنم از تو يارى خواهم پس ياريم ده و از تو كمك خواهم پس كمكم ده وَاسْتَغْفِرُكَ يا إِلهِي فَاغْفِرْ لِي، آمِينَ آمِينَ آمِينَ».

و از تو آمرزش طلبم اى معبود من پس بيامرزم آمين، آمين، آمين.»

مستحبات وقوف به عرفات:

در هنگام وقوف در عرفات چند چيز مستحب است.

1. با طهارت بودن.

2. غسل نمودن وبهتر است نزديك ظهر باشد.

3. توجه قلبى به خدا، واز خود دور ساختن چيزهايى كه موجب تفرقه حواس مى شود.

4. وقوف در طرف چپ جبل الرّحمه.

5. وقوف در زمين هموار.

6. خواندن نماز ظهر وعصر با يك اذان ودو اقامه.

7. خواندن دعاهاى وارده وتضرع به درگاه خداوند.

ادعيه وقوف به عرفات

وآنها بسيار است از جمله گفتن «اللَّهُ أَكْبَرُ» صد مرتبه، و «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» صد مرتبه، و «الْحَمْدُ لِلَّهِ» صد مرتبه، و «سُبْحانَ اللَّهِ» صد مرتبه، و «ما شاءَ اللَّهُ وَلا قُوَّةَ إِلّا بِاللَّهِ» صد مرتبه، و «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ» صد مرتبه.

نيز صد مرتبه بگويد:

«أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، لَه الْمُلْكُ وَلَهُ «گواهى مى دهم كه معبودى جز خداى يگانه بى همتا نيست، ملك هستى او را است و ستايش الْحَمْدُ، يُحْيِي وَيُمِيتُ، وَيُمِيتُ وَيُحْيِي، وَهُوَ حَيٌّ لا يَمُوتُ، ويژه او است، زنده مى كند و مى ميراند، ومى ميراند و زنده مى كند، و او زنده فنا ناپذير است، بِيَدِهِ الْخَيْرُ، وَهُوَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ».

خير و نيكى به دست اوست و او بر هر چيز توانا است.»

هر كدام از سوره قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ و «آية الْكُرْسِي» و سوره إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ را صد مرتبه بخواند.

ومستحب است خواندن اين دعا:

ص:91

ص: 92

«أَسْأَلُ اللَّهَ بِأَنَّهُ هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إلّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ «ازخداوند مسألت مى نمايم كه او خدايى است كه جز او معبودى نمى باشد، او ملك وقدّوس السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِرُ، سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا و سلام و مؤمن ومهيمن و عزيز و جبّار و متكبّر است، منزه است خداوند از آنچه به او يُشْرِكُونَ، هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى شرك مى ورزند، او خدايى است آفريننده و پديد آورنده و صورت بخش، براى او نامهاى نيكوست، يُسَبِحُ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَالْأَرْضِ، وَهُوَ الْعَزِيْزُ الْحَكِيمُ».

آنچه در آسمانها و زمين است او را تسبيح مى گويد و او عزيز و حكيم است.» پس بگو: «اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلى نَعْمائِكَ الَّتِي لا تُحصى «خداوندا تو را ستايش بر نعمتهايت كه قابل شمارش نيست و با هيچ عملى بِعَدَدٍ، وَلا تُكافَأُ بِعَمَلٍ».

نمى توان از عهده شكر آنها بيرون شد.»

پس بخوان اين دعا را:

«أَسْأَلُكَ يا اللَّهُ يا رَحْمانُ بِكُلِ اسْمٍ هُوَ لَكَ، وَأَسْأَلُكَ «از تو مى خواهم اى خداى رحمان بحقّ هر اسمى كه تو را است و از تو مى خواهم بِقُوَّتِكَ وَقُدْرَتِكَ وَعِزَّتِكَ وَبجَمِيعِ ما أَحاطَ بِهِ عِلْمُكَ به نيرو و قدرت و عزت و به همه آنچه كه علم تو به آن احاطه دارد

ص: 93

وَبِأَرْكانِكَ كُلِها، وَبِحَقِّ رَسُولِكَ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَبِاسْمِكَ و به اركان هستى و به حقّ پيامبرت كه درود تو بر او و بر آلش و به حق اسم الْأَكْبَرِ الْأَكْبَرِ، وَبِاسْمِكَ الْعَظِيمِ الَّذِي مَنْ دَعاكَ بِهِ كانَ بزرگ، بزرگ، و بزرگت و به حقّ نام عظيم تو كه هر كس تو را به آن خواند حَقّاً عَلَيْكَ أَنْ لا تُخَيِبَهُ، وَبِاسْمِكَ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ بر توست كه او را نوميد نسازى و به نام بزرگ، بزرگ و بزرگت الَّذِي مَنْ دَعاكَ بِهِ كانَ حَقّاً عَلَيْكَ أَنْ لا تَرُدَّهُ، وَأَنْ تُعْطِيَهُ ما كه هر كس تو را به آن خواند بر تو است كه او را نوميد بازنگردانى و آنچه از تودرخواست نمود به او سَئَلَ، أَنْ تَغْفِرَ لِي ذُنُوبِي فِي جَمِيعِ عِلْمِكَ فِيَّ»

عطافرمائى و بيامرزى همه گناهانم را كه نسبت به من از آن آگاهى دارى.»

و اين دُعا را نيز بخوان:

«اللَّهُمَّ فُكَّنِي مِنَ النَّارِ، وَأَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلالِ «خداوندا! مرا از آتش آزاد كن و از روزى حلال و پاكيزه ات الطَّيِّبِ، وَادْرَأْ عَنِي شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِ وَالْإِنْسِ، وَشَرَّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ بر من وسعت بخش و شرّ فاسقان جن و انس و شر فاسقان عرب و عجم را از من وَالْعَجَمِ»،

دور دار.» وبخواند اين دُعا را:

ص: 94

«اللَّهُمَّ إِنِي عَبْدُكَ، فَلا تَجْعَلْنِي مِنْ أَخْيَبِ «خداوندا! من بنده توام پس مرا از نوميدترين وارد شدگان وَفْدِكَ، وَارْحَمْ مَسِيرِي إِلَيْكَ مِنَ الْفَجِ الْعَمِيقِ. اللَّهُمَّ بر خويش قرار مده و به آمدنم از راه دور بسويت ترحم بخش، خداوندا! رَبَّ الْمَشاعِرِ كُلِها، فُكَّ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ، وَأَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ اى پروردگار تمام مشاعر حج مرا از آتش رهايى بخش و از روزى حلالت رِزْقِكَ الْحَلالِ، وَادْرَأْ عَنِي شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِ وَالْإِنْسِ. اللَّهُمَّ بر من وسعت ده و شر فاسقان جن و انس را از من دور دار، خداوندا! مرا لا تَمْكُرْ بِي، وَلا تَخْدَعْنِي، وَلا تَستَدْرِجْنِي. اللَّهُمَّ إِنِي أَسْأَلُكَ مجازات نكن و با دادن نعمتهاى پياپى مغرورم مساز، خداوندا! از تو مى خواهم بِحَوْلِكَ وَجُودِكَ وَكَرَمِكَ وَمَنِكَ وَفَضْلِكَ، يا أَسْمَعَ السَّامِعِينَ، به قوّت و جود و كرم و فضل و نعمتت اى شنواترين شنوايان وَيا أَبْصَرَ النَّاظِرِينَ، وَيا أَسْرَعَ الْحاسِبِينَ، وَيا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ، و اى بيناترين بينايان، و اى سريعترين محاسبه كنندگان و اى مهربانترين مهربانان أَنْ تُصَلِيَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. (وَأَنْ تَرْزُقَنِي خَيْرَ الدُّنْيا كه بر محمّد و خاندانش درود فرستى و خير دنيا و آخرت را به من وَالْآخِرَةِ».

روزى فرمايى.»

ص: 95

پس حاجت خود را بخواهد، آنگاه دست به آسمان بردارد واين دُعا را بخواند:

اللَّهُمَّ حاجَتِي إِلَيْكَ الَّتِي إِنْ أَعْطَيْتَنِيها لَمْ يَضُرَّنِي ما مَنَعْتَنِي، خدايا حاجتم به سوى توست، اگر آن را عطاكنى ديگر هرچه را ازمن دريغ كنى زيانم نزندواگر وَالَّتِي إِنْ مَنَعْتَنِيها لَمْ يَنْفَعْنِي ما أَعْطَيْتَنِي، أَسْأَلُكَ خَلاصَ رَقَبَتِي آن راازمن دريغ دارى ديگرسودم ندهدهرچه به من عطاكنى ازتو مى خواهم كه ازآتش دوزخ رهايم سازى مِنَ النَّارِ، اللَّهُمَّ إِنِي عَبْدُكَ، وَمِلْكُ يَدِكَ ناصِيَتِي بِيَدِكَ، وَأَجَلِي خداوندا! منم بنده تو و سرنوشتم به دست توست به مدت عمرم تو آگاهى بِعِلْمِكَ، أَسْأَلُكَ أَنْ تُوَفِّقَنِي لِما يُرْضِيكَ عَنِي، وَأَنْ تُسَلِمَ مِنِّي از تو مى خواهم كه مرا به موجبات خوشنوديت توفيق بخشى و مناسك مَناسِكِي الَّتِي ارَيْتَها خَلِيلَكَ ابراهِيمَ عَلَيْهِ السَّلامُ، وَدَلَلْتَ عَلَيْها حجم را كه به خليلت ابراهيم عليه السلام ارائه فرمودى و به پيامبرت نَبِيَّكَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ. اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِمَّنْ رَضِيتَ حضرت محمد صلى الله عليه و آله راهنمايى كردى سالم دارى، خداوندا! مرا از كسانى قرار ده كه از عملشان خوشنودى عَمَلَهُ، وَأَطَلْتَ عُمُرَهُ، وَأَحْيَيْتَهُ بَعْدَ الْمَوْتِ حَياةً طَيِبَةً».

عمرشان را طولانى و زندگى پس از مرگشان را پاكيزه ساختى.» ونيز مُستحبّ است در روز عَرَفه هنگام غرُوب آفتاب اين دُعا خوانده شود:

ص: 96

«اللَّهُمَّ إِنِي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْفَقْرِ، وَمِنْ تَشَتُّتِ الْأمْرِ، وَمِنْ «خداوندا! به تو پناه مى برم از نادارى و از آشفتگى كارها و از شَرِّ ما يَحْدُثُ بِاللَّيْلِ وَالنَّهارِ، أَمْسى ظُلْمِي مُسْتَجِيراً شر حوادث شب و روز، از ظلم خويش بِعَفْوِكَ، وَأَمْسى خَوْفِي مُسْتَجِيراً بِأَمانِكَ، وَأَمْسى ذُلِي به عفو تو پناه مى برم و از ترس و خوف به امان تو و از گناهانم مُسْتَجِيراً بِعِزِّكَ، وَأَمْسى وَجْهِيَ الْفانِي مُسْتَجِيراً بِوَجْهِكَ به عزّت تو و از فناى خويش به ذات باقى تو الْباقِي، يا خَيْرَ مَنْ سُئِلَ، وَيا أَجْوَدَ مَنْ أَعْطى يا أَرْحَمَ مَنِ اى بهترين كسى كه از او سؤال كنند و اى بخشنده ترين بخشندگان و اى مهربانترين اسْتُرْحِمَ، جَلِلْنِي بِرَحْمَتِكَ، وَأَلْبِسْنِي عافِيَتَكَ، وَاصْرِفْ عَنِّي مهربانان گناهم را به رحمتت مستور دار و جامه عافيتت را بر من بپوشان و شرّ همه شَرَّ جَمِيعِ خَلْقِكَ وَارْزُقْنِي خَيْرَ الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ».

آفريده هايت را از من بازگردان و خير دنيا و آخرت را روزيم گردان.» ونيز مُستحبّ است بعد از غرُوب آفتاب اين دُعا خوانده شود:

«اللَّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ هذَا الْمَوْقِفِ، وَارْزُقْنِيهِ «خداوندا! اين وقوفم را در اين جايگاه، آخرين وقوف قرار مده، و تا زنده ام دارى

ص: 97

أَبَداً ما أَبْقَيْتَنِي، وَاقْلِبْنِي الْيَوْمَ مُفْلِحاً مُنْجِحاً مُسْتَجاباً بازگشت به اينجا را روزيم گردان و با رستگارى و دعاى مستجاب بازم گردان لِي، مَرْحُوماً مَغْفُوراً لِي، بِأَفْضَلِ ما يَنْقَلِبُ بِهِ الْيَوْمَ أَحَدٌ مِنْ در حالى كه مشمول مغفرت و رحمتت قرار گرفته باشم به بهترين صورتى كه امروز فردى از واردشدگان وَفْدِكَ، وَحُجَّاجِ بَيْتِكَ الْحَرامِ، وَاجْعَلْنِي الْيَوْمَ مِنْ أَكْرَمِ وَفْدِكَ به درگاه خويش و حجاج بيت اللَّه الحرامت را باز مى گردانى، ومرا از گرامى ترين واردشدگان عَلَيْكَ، وَأَعْطِنِي أَفْضَلَ ما أَعْطَيْتَ أَحَداً مِنْهُمْ مِنَ الْخَيْرِ وَالْبَرَكَةِ بر خويش قرار ده و به من بهترين خير، و بركت و رحمت وَالْعافِيَةِ وَالرَّحْمَةِ وَالرِّضوانِ وَالْمَغْفِرَةِ، وَبارِكْ لِي فِيما أَرْجِعُ و خوشنودى و آمرزش را كه به يكى از آنان عطا مى فرمايى عطا كن و به خانواده و إِلَيْهِ مِنْ أَهْلٍ أَوْ مالٍ أَوْ قَلِيلٍ أَوْ كَثِيرٍ، وَبارِكْ لَهُمْ فِيَّ».

دارايى كم يا بسيارم بركت بخش.»

دعاى امام حسين (ع) در روز عَرَفه

دعاى امام حسين عليه السلام در روز عَرَفه:

«الْحَمْدُ للَّهِ الَّذِي لَيْسَ لِقَضائِهِ دافِعٌ، وَلا لِعَطائِهِ مانِعٌ، وَلا «ستايش خاص خدايى است كه نيست براى قضا وحكمش جلوگيرى و نه براى عطا و بخششش مانعى و نه كَصُنْعِهِ صُنْعُ صانِعٍ، وَهُوَ الْجَوادُ الْواسِعُ، فَطَرَ أَجْناسَ الْبَدائِعِ، مانند ساخته اش ساخته هيچ سازنده اى و اوست بخشنده وسعت ده كه آفريد انواع گوناگون پديده ها را

ص: 98

وَأَتْقَنَ بِحِكْمَتِهِ الصَّنائِعَ، لا تَخْفى عَلَيْهِ الطَّلائِعُ، وَلا تَضِيعُ عِنْدَهُ و به حكمت خويش محكم ساخت مصنوعات را و طلايه ها (ى عالم وجود) بر او مخفى نيست و امانتها در نزد او الْوَدائِعُ، جازِي كُلِ صانِعٍ، وَرائِشُ كُلِ قانعٍ، وَراحِمُ كُلِ ضارِ عٍ، ضايع نشود پاداش دهنده عمل هرسازنده و سامان دهنده زندگى هر قناعت پيشه و مهربان نسبت به هر نالان، وَ مُنْزِلُ الْمَنافِعِ، وَالْكِتابِ الْجامِعِ، بِالنُّورِالسَّاطِعِ، وَهُوَلِلدَّعَواتِ فرو فرستنده هر سود و بهره و آن كتاب جامع كه فرستادش بوسيله نور آن نوردرخشان واواست كه دعاهارا سامِعٌ، وَلِلْكُرُباتِ دافِعٌ، وَلِلدَّرَجاتِ رافِعٌ، وَلِلْجَبابِرَةِ قامِعٌ، شنواست و گرفتاريها را برطرف كند و درجات را بالا برد و گردنكشان را ريشه كن سازد پس فَلا إِلهَ غَيْرُهُ، وَلا شَيْ ءَ يَعْدِلُهُ، وَلَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ ءٌ، وَهُوَالسَّمِيعُ معبودى جز او نيست و چيزى با او برابرى نكند و چيزى همانندش نيست و او شنوا است الْبَصِيرُ، اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ، وَهُوَ عَلى كُلِ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ. اللَّهُمَّ إِنِي و بينا و دقيق و آگاه و او بر هرچيز توانا است خدايا من أَرْغَبُ إِلَيْكَ، وَأَشْهَدُ بِالرُّبُوبِيَّةِ لَكَ، مُقِرّاً بِأَنَّكَ رَبِي، وَإِلَيْكَ بسوى تواشتياق دارم و به پروردگارى تو گواهى دهم اقرار دارم به اينكه تو پروردگار منى و بسوى تو است مَرَدِ ي، ابْتَدَأْتَنِي بِنِعْمَتِكَ قَبْلَ أَنْ أَكُونَ شَيْئاً مَذْكُوراً، وَخَلَقْتَنِي بازگشت من آغاز كردى وجود مرا به رحمت خود پيش از آنكه باشم چيز قابل ذكرى و مرا از مِنَ التُّرابِ، ثُمَّ أَسْكَنْتَنِي الْأَصْلابَ، آمِناً لِرَيْبِ الْمَنُونِ، خاك آفريدى آنگاه در ميان صلبها جايم دادى و ايمنم ساختى از حوادث زمانه

ص: 99

وَاخْتِلافِ الدُّهُورِ والسِنِينَ، فَلَمْ أَزَلْ ظاعِناً مِنْ صُلْبٍ إِلى رَحِمٍ، و تغييرات روزگار و سالها و همچنان همواره از صلبى به رحمى كوچ كردم فِي تَقادُمٍ مِنَ الْأَيَّامِ الْماضِيَةِ، وَالْقُرُونِ الْخالِيَةِ، لَمْ تُخْرِجْنِي در ايام قديم و گذشته و قرنهاى پيشين و از روى مهر و رأفتى لِرَأْفَتِكَ بِي، وَلُطْفِكَ لِي، وَإِحْسانِكَ إِلَيَّ، فِي دَوْلَةِ أَئِمَّةِ الْكُفْرِ، كه به من داشتى و احسانت نسبت به من مرا به جهان نياوردى در دوران حكومت پيشوايان كفر الَّذِينَ نَقَضُواعَهْدَكَ، وَكَذَّبُوا رُسُلَكَ، لكِنَّكَ أَخْرَجْتَنِي رَأْفَةًمِنْكَ آنان كه پيمان تو را شكستند و فرستادگانت را تكذيب كردند ولى درزمانى مرا بدنياآوردى كه رأفت و مهربانى وَ تَحَنُّناً عَلَيَّ لِلَّذِي سَبَقَ لِي مِنَ الْهُدى الَّذِي لَهُ يَسَّرْتَنِي، وَ فِيهِ أَنْشَأْتَنِي، تو بر من پيش از آن در علمت گذشته بود از هدايتى كه اسبابش را برايم مهيا فرمودى و در آن مرا نشو و نما دادى وَ مِنْ قَبْلِ ذلِكَ رَؤُفْتَ بِي بِجَمِيلِ صُنْعِكَ، وَ سَوابِغِ نِعَمِكَ، فَابْتَدَعْتَ و پيش ازاين نيز به من مهر ورزيدى بوسيله رفتار نيكويت و نعمتهاى شايانت كه پديد آوردى خَلْقِي مِنْ مَنِيٍّ يُمْنى وَأَسْكَنْتَنِي فِي ظُلُماتٍ ثَلاثٍ، مِنْ بَيْنَ خلقتم را از منى ريخته شده و جايم دادى در سه پرده تاريكى (مشيمه و رحم و شكم) ميان گوشت لَحْمٍ وَدَمٍ وَجِلْدٍ، لَمْ تُشْهِدْنِي خَلْقِي، وَلَمْ تَجْعَلْ لِي شَيْئاًمِنْ و خون و پوست و گواهم نساختى در خلقتم و واگذار نكردى به من چيزى از كار خودم را أَمْرِي، ثُمَّ أَخْرَجْتَنِي لِلَّذِي سَبَقَ لِي مِنَ الْهُدى إِلَى الدُّنْيا تامّاً سَوِيّاً، سپس بيرونم آوردى بدانچه در علمت گذشته بود از هدايتم بسوى دنيا خلقتى تمام و درست

ص: 100

وَحَفِظْتَنِي فِي الْمَهْدِ طِفْلًا صَبِيّاً، وَرَزَقْتَنِي مِنَ الْغِذاءِ لَبَناً مَرِيّاً، و در حال طفوليت و خردسالى در گهواره محافظتم كردى و روزيم دادى از غذاها شيرى گوارا وَعَطَفْتَ عَلَيَّ قُلُوبَ الْحَواضِنِ، وَكَفَّلْتَنِي الْأُمَّهاتِ الرَّواحِمَ، و دل پرستاران را بر من مهربان كردى و عهده دار پرستاريم كردى مادران مهربان را وَكَلَأْتَنِي مِنْ طَوارِقِ الْجانِ، وَسَلَّمْتَنِي مِنَ الزِ يادَةِ وَالنُّقْصانِ، و از آسيب جنيان نگهداريم كردى و از زيادى و نقصان سالمم داشتى فَتَعالَيْتَ يا رَحِيمُ يا رَحْمانُ. حَتّى إِذَا اسْتَهْلَلْتُ ناطِقاً بِالْكَلامِ، پس برترى تو اى مهربان و اى بخشاينده تا آنگاه كه لب به سخن گشودم أَتْمَمْتَ عَلَيَّ سَوابِغَ الْإِنْعامِ، وَرَبَّيْتَنِي زائِداً فِي كُلِ عامٍ، حَتّى و تمام كردى بر من نعمتهاى شايانت را و پرورشم دادى هرساله زيادتر از سال پيش تا آنگاه كه إِذَا اكْتَمَلَتْ فِطْرَتِي، وَاعْتَدَلَتْ مِرَّتِي، أَوْجَبْتَ عَلَيَ حُجَّتَكَ، بِأَنْ خلقتم كامل شد و تاب و توانم به حد اعتدال رسيد واجب كردى بر من حجت خود را بدين ترتيب أَلْهَمْتَنِي مَعْرِفَتَكَ، وَرَوَّعْتَنِي بِعَجائِبِ حِكْمَتِكَ، وَأَيْقَظْتَنِي لِما كه معرفت خود را به من الهام فرمودى و بوسيله عجايب حكمتت به هراسم انداختى وبيدارم كردى بدانچه ذَرَأْتَ فِي سَمائِكَ وَأَرْضِكَ مِنْ بَدائِعِ خَلْقِكَ، وَنَبَّهْتَنِي آفريدى در آسمان و زمينت از پديده هاى آفرينشت و آگاهم كردى لِشُكْرِكَ وَذِكْرِكَ، وَأَوجَبْتَ عَلَيَّ طاعَتَكَ وَعِبادَتَكَ، وَفَهَّمْتَنِي به سپاسگزارى و ذكر خودت و اطاعت و عبادتت را بر من واجب كردى و آنچه رسولانت

ص: 101

ما جاءَتْ بِهِ رُسُلُكَ، وَيَسَّرْتَ لِي تَقَبُّلَ مَرْضاتِكَ، وَمَنَنْتَ عَلَيَّ آورده بودند به من فهماندى و پذيرفتن موجبات خوشنوديت را برايم آسان كردى فِي جَمِيعِ ذلِكَ بِعَونِكَ وَلُطْفِكَ. ثُمَّ إِذْ خَلَقْتَنِي مِنْ حَرِّ الثَّرى و در تمام اينها به يارى و لطف خودبرمن منت نهادى سپس به اينكه مرا از بهترين خاكهاآفريدى لَمْ تَرْضَ لِي يا إِلهِي نِعْمَةً دُونَ أُخْرى وَرَزَقْتَنِي مِنْ أَنْواعِ راضى نشدى اى معبود من كه تنها از نعمتى برخوردارشوم و از ديگرى منع گردم بلكه روزيم دادى از انواع الْمَعاشِ، وَصُنُوفِ الرِ ياشِ بِمَنِكَ الْعَظِيمِ الْأَعْظَمِ عَلَيَّ، (نعمتهاى) زندگى و اقسام لوازم كامرانى و اين بواسطه آن نعمت بخشى بزرگ و بزرگترت بود وَإِحْسانِكَ الْقَدِيمِ إِلَيَّ. حَتّى إِذا أَتْمَمْتَ عَلَيَّ جَمِيعَ النِعَمِ، بر من و آن احسان ديرينه ات بود نسبت به من تا اينكه تمام نعمتها را بر من كامل كردى وَصَرَفْتَ عَنِي كُلَّ النِقَمِ، لَمْ يَمْنَعْكَ جَهْلِي وَجُرْأَتِي عَلَيْكَ أَنْ و تمام رنجها و بلاها را از من دور ساختى باز هم نادانى و دليرى من بر تو جلوگيرت نشد دَلَلْتَنِي إِلى ما يُقَرِبُنِي إِلَيْكَ، وَوَفَّقْتَنِي لِما يُزْلِفُنِي لَدَيْكَ، فَإِنْ از اينكه راهنماييم كردى بدانچه مرا به تو نزديك كند و موفقم داشتى بدانچه مرا به درگاهت مقرب سازد دَعَوْتُكَ أَجَبْتَنِي، وَإِنْ سَأَلْتُكَ أَعْطَيْتَنِي، وَإِنْ أَطَعْتُكَ شَكَرْتَنِي، كه اگر بخوانمت پاسخم دهى و اگر بخواهم از تو به من عطا كنى و اگر اطاعتت كنم قدردانى كنى وَإِنْ شَكَرْتُكَ زِدْتَنِي، كُلُّ ذلِكَ إِكْمالٌ لِأَنْعُمِكَ عَلَيَّ، و اگر سپاسگزاريت كنم بر من بيفزايى و همه اينها براى كامل ساختن نعمتهاى تو است بر من

ص: 102

وَإِحْسانِكَ إِلَيَّ، فَسُبْحانَكَ سُبْحانَكَ، مِنْ مُبْدِئٍ مُعِيدٍ حَمِيدٍ و احسانى است كه نسبت به من دارى پس منزهى تو، منزه از آن رو كه آغازنده نعمتى و بازگرداننده و ستوده مجِيدٍ، تَقَدَّسَتْ أَسْماؤُكَ، وَعَظُمَتْ آلاؤُكَ، فَأَيُّ نِعَمِكَ يا و بزرگوارى بسى پاكيزه است نامهاى تو و بزرگ است نعمتهاى تو پس اى معبود من كداميك از نعمتهايت را إِلهِي أُحْصِي عَدَداًوَذِكْراً، أَمْ أَيُّ عَطاياكَ أَقُومُ بِهاشُكْراً، وَهِيَ بشماره درآورده و ياد كنم يا براى كداميك از عطاهايت به سپاسگزارى اقدام كنم در صورتى كه يا رَبِ أَكْثَرُ مِنْ أَنْ يُحْصِيَهَا الْعادّوُنَ، أَوْ يَبْلُغَ عِلْماً بِهَا آنها اى پروردگار من بيش از آن است كه حسابگران بتوانند آنها را بشمارند يا دانش حافظان الْحافِظُونَ، ثُمَّ ما صَرَفْتَ وَدَرَأْتَ عَنِي اللَّهُمَّ مِنَ الضُرِ وَالضَّرَّاءِ بدانها رسد سپس اى خدا آنچه را از سختى و گرفتارى از من دور كرده و باز داشتى أَكْثَرُ مِمَّا ظَهَرَ لِي مِنَ الْعافِيَةِ وَالسَّرَّاءِ. فَأَنَا أَشْهَدُ يا إِلهِي بِحَقِيقَةِ بيشتر بوده از آنچه برايم آشكار شد از تندرستى و خوشى و من گواهى دهم خدايا به حقيقت إِيمانِي، وَعَقْدِ عَزَماتِ يَقِينِي، وَخالِصِ صَرِيحِ تَوْحِيدِي، ايمان خودم و بدانچه تصميمات يقينم بدان بسته است و توحيد خالص و بى شائبه خود وَباطِنِ مَكْنُونِ ضَمِيرِي، وَعَلائِقِ مَجارِي نُورِ بَصَرِي، وَأَسارِيرِ و درون سرپوشيده نهادم و رشته هاى ديد نور چشمانم و خطوط صَفْحَةِ جَبِينِي، وَخُرْقِ مَسارِبِ نَفَسِي، وَخَذارِيفِ مارِنِ صفحه پيشانيم و مجارى تنفسم و پرده هاى نرمه

ص: 103

عِرْنِينِي، وَمَسارِبِ صِماخِ سَمْعِي، وَما ضُمَّتْ وَأَطْبَقَتْ عَلَيْهِ بينيم و راههاى پرده گوشم و آنچه بچسبد و روى هم قرار گيرد بر آن شَفَتايَ، وَحَرَكاتِ لَفْظِ لِسانِي، وَمَغْرَزِ حَنَكِ فَمِي وَفَكِي، دو لبم و حركتهاى تلفظ زبانم و محل پيوست كام (فك بالاى) دهان و آرواره ام وَمَنابِتِ أَضْراسِي، وَمَساغِ مَطْعَمِي وَمَشْرَبِي، وَحِمالَةِ أُمِ و محل بيرون آمدن دندانهايم و محل چشيدن خوراك و آشاميدنيهايم و رشته و عصب رَأْسِي، وَبُلُوغِ فارِغِ حَبائِلِ عُنُقِي. وَمَا اشْتَمَلَ عَلَيْهِ تامُورُ مغز سرم و لوله (حلق) متصل به رگهاى گردنم و آنچه در برگرفته آن را قفسه صَدْرِي، وَحَمائِلِ حَبْلِ وَتِينِي، وَنِياطِ حِجابِ قَلْبِي، وَأَفْلاذِ سينه ام و رشته هاى رگ قلبم و شاهرگ پرده دلم و پاره هاى گوشه حَواشِي كَبِدِي. وَما حَوَتْهُ شَراسِيفُ أَضْلاعِي، وَحِقاقُ و كنار جگرم و آنچه را در بردارد استخوانهاى دنده هايم و سربندهاى مَفاصِلِي، وَقَبضُ عَوامِلِي، وَأَطرافُ أَنامِلِي وَلَحْمِي وَدَمِي، استخوانهايم و انقباض عضلات بدنم و اطراف سر انگشتانم و گوشتم و خونم وَشَعْرِي وَبَشَرِي، وَعَصَبِي وَقَصَبِي، وَعِظامِي وَمُخِي و موى بدنم و بشره پوستم و عصبم و ساقم و استخوانم و مغزم وَعُرُوقِي، وَجَمِيعُ جَوارِحِي، وَمَا انْتَسَجَ عَلى ذلِكَ أَيَّامَ و رگهايم و تمام اعضاء و جوارحم و آنچه بر اينها بافته شده از دوران

ص: 104

رِضاعِي، وَما أَقَلَّتِ الْأَرْضُ مِنِي، وَنَوْمِي وَيقْظَتِي وَسُكُونِي، شيرخوارگى ام و آنچه را زمين از من بر خود گرفته و خوابم و بيداريم و آرميدنم وَحَرَكاتِ رُكُوعِي وَسُجُودِي، أَنْ لَوْ حاوَلْتُ وَاجْتَهَدْتُ مَدَى و حركتهاى ركوع و سجود من (گواهى دهم) كه اگر تصميم بگيرم و بكوشم در طول الْأَعصارِ وَالْأَحْقابِ لَوْ عُمِرْتُها أَنْ أُؤَدِيَ شُكْرَ واحِدَةٍ مِنْ قرون و اعصار بر فرض كه چنين عمرى بكنم و بخواهم شكر يكى از نعمتهاى تو أَنْعُمِكَ مَا اسْتَطَعْتُ ذلِكَ، إِلّا بِمَنِكَ، الْمُوجَبِ عَلَيَّ بِهِ شُكْرُكَ را بجا آورم نخواهم توانست جز به لطف خود كه آن خود واجب كند بر من سپاسگزاريت را أَبَداً جَدِيداً، وَثَناءً طارِفاً عَتِيداً. أَجَلْ، وَلَوْ حَرَصْتُ أَنَا دوباره از نو و موجب ستايشى تازه و ريشه دار گردد آرى و اگر حريص باشم من وَالْعادُّونَ مِنْ أَنامِكَ، أَنْ نُحْصِيَ مَدى إِنْعامِكَ، سالِفِهِ وَآنِفِهِ و حسابگران از مخلوقت كه بخواهيم اندازه نعمت بخشيهاى تو را از گذشته و آينده ما حَصَرْناهُ عَدَداً، وَلا أَحْصَيناهُ أَمَداً. هَيْهاتَ أَنّى ذلِكَ وَأَنْتَ به حساب درآوريم نتوانيم بشماره درآوريم و نه از نظر زمان و اندازه آنرا احصاء كنيم! هيهات! كجا چنين چيزى ميسر است و تو الْمُخْبِرُ فِي كِتابِكَ النَّاطِقِ، وَالنَّبَأِ الصَّادِقِ: وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَاللَّهِ خود در كتاب گويا و خبر راست و درستت خبر داده اى كه «اگر بشماريد نعمت خدا را لا تُحْصُوها، صَدَقَ كِتابُكَ اللَّهُمَّ وَ نَبَؤُكَ، وَبَلَّغَتْ أَنْبِياؤُكَ احصاء نتوانيد كرد» خدايا كتاب تو و خبرى كه دادى راست است و رساندند پيمبران و رسولانت

ص: 105

وَرُسُلُكَ، ما أَنْزَلْتَ عَلَيْهِمْ مِنْ وَحْيِكَ، وَشَرَعْتَ لَهُمْ وَبِهِمْ مِنْ هرچه را بر ايشان از وحى خويش فروفرستادى و آنچه را تشريع كردى براى آنها و بوسيله آنها دِينِكَ. غَيْرَ أَنِي يا إِلهِي أَشْهَدُ بِجُهْدِي وَجِدِي، وَمَبْلَغِ طاقَتِي از دين و آيين خود جز اينكه معبودا من گواهى دهم به سعى و كوششم و به اندازه رسائى طاقت وَوُسْعِي، وَأَقُولُ مُؤْمِناً مُوقِناً، الْحَمْدُ للَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً و وسعم و از روى ايمان و يقين مى گويم ستايش خدايى را سزاست كه نگيرد فرزندى فَيَكُونَ مَوْرُوثاً، وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ فَيُضادَّهُ فِيمَا تا از او ارث برند و نيست برايش شريكى در فرمانروايى تا با او ضدّيت كنند ابْتَدَعَ، وَلا وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِ فَيُرْفِدَهُ فِيما صَنَعَ، فَسُبْحانَهُ سُبْحانَهُ، در آنچه پديدآورد و نه نگهدارى از خوارى دارد تا كمكش كند در آنچه بوجودآورد پس منزه بادمنزه لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا وَتَفَطَّرَتا. سُبْحانَ اللَّهِ الْواحِدِ كه اگر بود در آسمان و زمين خدايانى جز او هر دو تباه مى شدند و از هم متلاشى مى گشتند منزه است خداى يگانه الْأَحَدِ الصَّمَدِ الَّذِي لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ، وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ، يكتاى بى نيازى كه فرزند ندارد و فرزند كسى نيست و نيست برايش همتايى هيچكس، الْحَمْدُ للَّهِ حَمْداً يُعادِلُ حَمْدَ مَلآئِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ، وَأَنْبِيائِهِ ستايش خداى را است ستايشى كه برابر ستايش فرشتگان مقرب او و پيمبران الْمُرْسَلِينَ. وَصَلَّى اللَّهُ عَلى خِيَرَتِهِ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِيِينَ، وَآلِهِ مرسلش باشد و درود خدا بر بهترين خلقش محمد خاتم پيمبران و آل

ص: 106

الطَّيِبِينَ الطَّاهِرِينَ الْمُخْلَصِينَ».

پاك و پاكيزه و خالص او باد و سلام.»

آنگاه حضرت شروع كرد به درخواست از پيشگاه خداوند متعال و سعى و اهتمام نمود در دعا و اشك از ديدگان مباركش جارى بود، پس گفت:

«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَخْشاكَ كَأَنِي أَراكَ، وَأَسْعِدْنِي بِتَقْواكَ، «خدايا چنانم ترسان خودت كن كه گويا مى بينمت و به پرهيزكارى ازخويش خوشبختم گردان و به وَلا تُشْقِنِي بِمَعْصِيَتِكَ، وَخِرْ لِي فِي قَضائِكَ، وَبارِكْ لِي فِي واسطه نافرمانيت بدبختم مكن و در تعيين سرنوشت خير برايم مقدر كن و مقدراتت را برايم قَدَرِكَ، حَتّى لا أُحِبَّ تَعْجِيلَ ماأَخَّرْتَ، وَلا تَأْخِيرَ ما عَجَّلْتَ.

مبارك گردان تاچنان نباشم كه تعجيل آنچه را تو پس انداخته اى بخواهم و نه تأخير آنچه را تو پيش انداخته اى اللَّهُمَّ اجْعَلْ غِنايَ فِي نَفْسِي، وَالْيَقِينَ فِي قَلْبِي، وَالْإِخْلاصَ فِي خدايا قرار ده بى نيازى در نفس من و يقين در دلم و اخلاص در عَمَلِي، وَالنُّورَ فِي بَصَرِي، وَالْبَصِيرَةَ فِي دِينِي، وَمَتِعْنِي كردارم و روشنى در ديده ام و بينايى در دينم و مرا از اعضا و بِجَوارِحِي، وَاجْعَلْ سَمْعِي وَبَصَرِيَ الْوارِثَيْنِ مِنِي، وَانْصُرْنِي جوارحم بهره مند كن و گوش وچشم مرا وارث من گردان (كه تا دم مرگ بسلامت باشند) و ياريم ده

ص: 107

عَلى مَنْ ظَلَمَنِي، وَأَرِنِي فِيهِ ثارِي وَمَآرِبِي، وَأَقِرَّ بِذلِكَ عَيْنِي.

بر آنكس كه به من ستم كرده و انتقام گيرى مرا و آرزويم را درباره اش به من بنمايان و ديده ام را در اين باره روشن كن اللَّهُمَّ اكْشِفْ كُرْبَتِي، وَاسْتُرْ عَوْرَتِي، وَاغْفِرْ لِي خَطِيئَتِي، وَاخْسَأْ خدايا محنتم را برطرف كن و زشتيهايم بپوشان و خطايم بيامرز و شيطان و اهريمنم را شَيْطانِي، وَفُكَّ رِهانِي، وَاجْعَلْ لِي يا إِلهِي الدَّرَجَةَ الْعُلْيا فِي از من بران و ذمه ام را از گِرو بِرَهان و قرار ده خدايا براى من درجه والا الْآخِرَةِ وَالْأُولى اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ كَما خَلَقْتَنِي فَجَعَلْتَنِي سَمِيعاً در آخرت و در دنيا خدايا حمد تو را است كه مرا آفريدى و شنوا بَصِيراً، وَلَكَ الْحَمْدُ كَما خَلَقْتَنِي فَجَعَلْتَنِي خَلْقاً سَوِيّاً رَحْمَةً و بينا قرارم دادى و ستايش تو را است كه مرا آفريدى و از روى مهرى كه به من داشتى خلقتم را نيكو آراستى بِي، وَقَدْ كُنْتَ عَنْ خَلْقِي غَنِيّاً، رَبِ بِمابَرَأْتَنِي فَعَدَّلْتَ فِطْرَتِي، درصورتيكه تو از خلقت من بى نياز بودى پروردگارا آنطور كه مرا پديدآوردى در خلقتم اعتدال بكار بردى رَبِ بِما أَنْشَأْتَنِي فَأَحْسَنْتَ صُورَتِي، رَبِ بِما أَحْسَنْتَ إِلَيَّ وَفِي پروردگارا آنطور كه بوجودم آوردى صورتم را نيكو كردى پروردگارا آنطور كه به من احسان كردى نَفْسِي عافَيْتَنِي، رَبِ بِما كَلَأْتَنِي وَ وَفَّقْتَنِي، رَبِ بِما أَنْعَمْت عَلَيَّ و عافيتم دادى پروردگارا آنچنانكه مرا محافظت كردى و موفقم داشتى پروردگارا آنچنانكه بر من انعام كرده فَهَدَيْتَنِي، رَبِ بِما أَوْلَيْتَنِي وَمِنْ كُلِ خَيْرٍ أَعْطَيْتَنِي، رَبِ بِما و هدايتم فرمودى پروردگارا چنانچه مرا مورد احسان قرار داده و از هر خيرى به من عطا كردى پروردگارا آنچنانكه

ص: 108

أَطْعَمْتَنِي وَسَقَيْتَنِي، رَبِ بِما أَغْنَيْتَنِي وَأَقْنَيْتَنِي، رَبِ بِما أَعَنْتَنِي مرا خوراندى و نوشاندى پروردگارا آنچنانكه بى نيازم كردى و سرمايه ام دادى پروردگارا آنچنانكه كمكم دادى وَأَعْزَزْتَنِي، رَبِ بِما أَلْبَسْتَنِي مِنْ سِتْرِكَ الصَّافِي، وَيَسَّرْتَ لِي و عزتم بخشيدى، پروردگارا! آنچنانكه مرا از خلعت باصفايت پوشاندى و از مصنوعاتت به مِنْ صُنْعِكَ الْكافِي، صَلِ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَأَعِنِي عَلى حد كافى در اختيارم گذاردى درود فرست بر محمد و آل محمد و كمكم ده بَوائِقِ الدُّهُورِ، وَصُرُوفِ اللَّيالِي وَالْأَيَّامِ، وَنَجِنِي مِنْ أَهْوالِ بر پيش آمدهاى ناگوار روزگار و كشمكشهاى شبها و روزها و از هراسهاى الدُّنْيا وَكُرُباتِ الْآخِرَةِ، وَاكْفِنِي شَرَّ ما يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ فِي دنيا و اندوههاى آخرت نجاتم ده و از شر آنچه ستمگران در زمين الْأَرْضِ. اللَّهُمَّ ما أَخافُ فَاكْفِنِي، وَما أَحْذَرُ فَقِنِي، وَفِي نَفْسِي انجام دهند كفايتم فرما، خدايا! از آنچه مى ترسم كفايتم كن و از آنچه برحذرم نگاهم دار و خودم و وَدِينِي فَاحْرُسْنِي، وَفِي سَفَرِي فَاحْفَظْنِي، وَفِي أَهْلِي وَمالِي دينم را حفظ كن و در سفر محافظتم كن و در خانواده و مالم فَاخْلُفْنِي، وَفِي ما رَزَقْتَنِي فَبارِكْ لِي، وَفِي نَفْسِي فَذَلِلْنِي، وَفِي جانشين من باش و در آنچه روزيم كرده اى بركت ده و مرا در پيش خودم خوار كن و در أَعْيُنِ النَّاسِ فَعَظِمْنِي، وَمِنْ شَرِ الْجِنِ وَالْإِنْسِ فَسَلِمْنِي، چشم مردم بزرگم كن و از شر جن و انس بسلامتم بدار

ص: 109

وَبِذُ نُوبِي فَلا تَفْضَحْنِي وَبِسَرِيرَتِي فَلا تُخْزِنِي، وَبِعَمَلِي فَلا و به گناهان رسوايم مكن و به انديشه هاى باطنم سرافكنده ام مكن و به كردارم تَبْتَلِنِي، وَنِعَمَكَ فَلا تَسْلُبْنِي، وَإِلى غَيْرِكَ فَلا تَكِلْنِي، إِلهِي إِلى دچارم مساز و نعمتهايت را از من مگير و بجز خودت به ديگرى واگذارم مكن خدايا مَنْ تَكِلُنِي، إِلى قَرِيبٍ فَيَقْطَعُنِي، أَمْ إِلى بَعيدٍ فَيَتَجَهَّمُنِي، أَمْ إِلَى به كه واگذارم مى كنى آيا به خويشاوندى كه از من بِبُرَد يا بيگانه اى كه مرا از خود دور كند يا به كسانى كه الْمُسْتَضْعَفِينَ لِي، وَأَنْتَ رَبِي وَمَلِيكُ أَمْرِي، أَشْكُو إِلَيْكَ غُرْبَتِي، خوارم شمرند و تويى پروردگار من و زمامدار كار من بسوى تو شكايت آرم از غربت خود وَبُعْدَ دارِي، وَهَوانِي عَلى مَنْ مَلَّكْتَهُ أَمْرِي. إِلهِي فَلا تُحْلِلْ و دورى خانه ام و خواريم نزد كسى كه زمامدار كار من كردى خدايا پس خشم خود را عَلَيَّ غَضَبَكَ، فَإِنْ لَمْ تَكُنْ غَضِبْتَ عَلَيَّ فَلا أُبالِي سِواكَ، بر من مبار و اگر بر من خشم نكرده باشى باكى ندارم سُبْحانَكَ غَيْرَ أَنَّ عافِيَتَكَ أَوْسَعُ لِي، فَأَسْأَ لُكَ يا رَبِ بِنُورِ- منزهى تو- جز اينكه در عين حال عافيت تو وسيعتر است براى من پس از تو خواهم پروردگارا به نور وَجْهِكَ الَّذِي أَشْرَقَتْ لَهُ الْأَرْضُ وَالسَّماواتُ، وَكُشِفَتْ بِهِ ذاتت كه روشن شد بدان زمين و آسمانها و برطرف شد بدان الظُّلُماتُ، وَصَلُحَ بِهِ أَمْرُ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ، أَنْ لا تُمِيتَنِي عَلى تاريكيها و اصلاح شد بدان كار اولين و آخرين كه مرا بر حال غضب خويش

ص: 110

غَضَبِكَ، وَلا تُنْزِلْ بِي سَخَطَكَ، لَكَ الْعُتْبى حَتّى نميرانى و خشمت را بر من نازل مفرمايى مؤاخذه و بازخواست حق تو است تا گاهى كه تَرْضى قَبْلَ ذلِكَ. لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ، رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرامِ وَالْمَشْعَرِ پيش از آن راضى شوى معبودى جز تو نيست كه پروردگار شهر محترم و مشعر الْحَرامِ، وَالْبَيْتِ الْعَتِيقِ، الَّذِي أَحْلَلْتَهُ الْبَرَكَةَ، وَجَعَلْتَهُ لِلنَّاسِ الحرام و خانه كعبه اى آن خانه اى كه بركت را بدان نازل كردى و آنرا براى مردمان أَمْنَاً، يا مَنْ عَفا عَنْ عَظِيمِ الذُّنُوبِ بِحِلْمِهِ، يا مَنْ أَسْبَغَ النَّعْماءَ خانه امنى قرار دادى اى كسى كه از گناهان بزرگ به بردبارى خود درگذرى اى كه نعمتها را به فضل خود بِفَضْلِهِ، يا مَنْ أَعْطَى الْجَزِيلَ بِكَرَمِهِ، يا عُدَّتِي فِي شِدَّتِي، يا فراوان گردانى اى كه عطاياى شايان را به كرم خود بدهى اى ذخيره ام در سختى صاحِبِي فِي وَحْدَتِي، يا غِياثِي فِي كُرْبَتِي، يا وَلِيِي فِي نِعْمَتِي، اى رفيق و همدمم در تنهايى اى فريادرس من در گرفتارى اى ولى من در نعمتم يا إِلهِي وَ إِلهَ آبائِي إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ، وَرَبَّ اى معبود من و معبود پدرانم ابراهيم و اسمعيل و (معبود) اسحاق و يعقوب و پروردگار جَبْرَئِيلَ وَمِيكائِيلَ وَإِسْرافِيلَ، وَربَّ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِيِينَ وَآلِهِ جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و پروردگار محمد خاتم پيمبران و آل الْمُنْتَجَبِينَ، وَمُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجِيلِ، وَالزَّبُورِ وَالْفُرْقانِ، وَمُنَزِلَ برگزيده اش و فروفرستنده تورات و انجيل و زبور و قرآن و نازل كننده

ص: 111

كهيعص، وَطه وَيس، وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ، أَنْتَ كَهْفِي حِينَ تُعِيينِي كهيعص و طه و «يس و قرآن حكمت آموز» تويى پناه من هنگامى كه درمانده ام الْمَذاهِبُ فِي سَعَتِها، وَتَضِيقُ بِيَ الْأَرْضُ بِرُحْبِها، وَلَوْلا كنند راهها با همه وسعتى كه دارند و زمين بر من تنگ گيرد با همه پهناوريش و اگر نبود رَحْمَتُكَ لَكُنْتُ مِنَ الْهالِكِينَ، وَأَنْتَ مُقِيلُ عَثْرَتِي، وَلَوْلا سَتْرُكَ رحمت تو بطور حتم من هلاك شده بودم و تويى ناديده گير لغزشم و اگر پرده پوشى تو نبود إِيَّايَ لَكُنْتُ مِنَ الْمَفْضُوحِينَ، وَأَنْتَ مُؤَيِدِي بِالنَّصْرِ عَلى مسلماً من از رسواشدگان بودم و تويى كه به يارى خود مرا بر أَعْدائِي، وَلَوْلا نَصْرُكَ إِيَّايَ لَكُنْتُ مِنَ الْمَغْلُوبِينَ. يا مَنْ خَصَّ دشمنانم يارى دهى و اگر نبود يارى تو من مغلوب شده بودم اى كه مخصوص كرده نَفْسَهُ بِالْسُّمُوِ وَالرِفْعَةِ، فَأَوْلِياؤُهُ بِعِزِهِ يَعْتَزُّونَ، يا مَنْ جَعَلَتْ لَهُ خود را به بلندى و برترى و دوستانش بوسيله عزت او عزت يابند اى كه الْمُلُوكُ نِيرَ الْمَذَلَّةِ عَلى أَعْناقِهِمْ، فَهُمْ مِنْ سَطَواتِهِ خائِفُونَ، پادشاهان در برابرش طوق خوارى به گردن گذارند و آنها از سَطَوَتَش ترسانند يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَما تُخْفِي الصُّدُورُ، وَغَيْبَ ما تَأْتِي بِهِ مى داند حركت (يا خيانت) چشمها و آنچه را سينه ها پنهان كنند و حوادثى كه در كمون الْأَزْمِنَةُ وَالدُّهُورُ، يا مَنْ لا يَعْلَمُ كَيْفَ هُوَ إِلّا هُوَ، يا مَنْ لا يَعْلَمُ زمانها و روزگارها است اى كه نداند چگونگى او را جز خود او اى كه نداند

ص: 112

ما هُوَ إِلّا هُوَ، يامَنْ لا يَعْلَمُ ما يَعْلَمُهُ إِلّا هُوَ، يا مَنْ كَبَسَ الْأَرْضَ عَلَى چيست او جز او اى كه نداند او را جز خود او اى كه زمين را بر الْماءِ، وَسَدَّ الْهَواءَ بِالسَّماءِ، يا مَنْ لَهُ أَكْرَمُ الْأَسْماءِ، يا ذَا آب فرو بُردى و هوا را به آسمان بستى اى كه گرامى ترين نامها از او است اى دارنده الْمَعْرُوفِ الَّذِي لا يَنْقَطِعُ أَبَداً، يا مُقَيِضَ الرَّكْبِ لِيُوسُفَ فِي احسانى كه هرگز قطع نشود اى گمارنده كاروان براى نجات يوسف الْبَلَدِ الْقَفْرِ، وَمُخْرِجَهُ مِنَ الْجُبِ وَجاعِلَهُ بَعْدَ الْعُبُودِيَّةِ مَلِكاً، يا در آن جاى بى آب و علف و بيرون آورنده اش از چاه و رساننده اش به پادشاهى پس از بندگى اى كه رآدَّهُ عَلى يَعْقُوبَ بَعْدَ أَنِ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَكَظِيمٌ، يا او را برگرداندى به يعقوب پس از آنكه ديدگانش از اندوه سفيد شده بود و آكنده از غم بود اى كاشِفَ الضُّرِ وَالْبَلْوى عَنْ أَيُّوبَ، وَمُمْسِكَ يَدَيْ إِبْراهِيمَ عَنْ برطرف كننده سختى و گرفتارى از ايوب و اى نگهدارنده دستهاى ابراهيم از ذَبْحِ ابْنِهِ بَعْدَ كِبَرِ سِنِهِ، وَفَناءِ عُمُرِهِ، يا مَنِ اسْتَجابَ لِزَكَرِيَّا ذبح پسرش پس از سن پيرى و بسرآمدن عمرش اى كه دعاى زكريا را به اجابت رساندى فَوَهَبَ لَهُ يَحْيى وَلَمْ يَدَعْهُ فَرْداً وَحِيداً، يامَنْ أَخْرَجَ يُونُسَ مِنْ و يحيى را به او بخشيدى و او را تنها و بى كس وامگذاردى اى كه بيرون آورد يونس را بَطْنِ الْحُوتِ، يا مَنْ فَلَقَ الْبَحْرَ لِبَنِي إِسْرائِيلَ فَأَنْجاهُمْ، وَجَعَلَ از شكم ماهى اى كه شكافت دريا را براى بنى اسرائيل و (از فرعونيان) نجاتشان داد و

ص: 113

فِرْعَوْنَ وَجُنُودَهُ مِنَ الْمُغْرَقِينَ، يا مَنْ أَرْسَلَ الرِياحَ مُبَشِراتٍ فرعون و لشكريانش را غرق كرد اى كه فرستاد بادها را نويددهندگانى بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ، يا مَنْ لَمْ يَعْجَلْ عَلى مَنْ عَصاهُ مِنْ خَلْقِهِ، يا پيشاپيش آمدن رحمتش اى كه شتاب نكند بر (عذاب) نافرمانان از خلق خود اى مَنِ اسْتَنْقَذَ السَّحَرَةَ مِنْ بَعْدِ طُولِ الْجُحُودِ، وَقَدْ غَدَوْا فِي نِعْمَتِهِ كه نجات بخشيد ساحران (فرعون) را پس از سالها انكار (و كفر) و چنان بودند كه متنعّم به نعمتهاى خدا بودند يَأْكُلُونَ رِزْقَهُ، وَ يَعْبُدُونَ غَيْرَهُ، وَ قَدْ حادُّوهُ وَنادُّوهُ وَكَذَّبُوا رُسُلَهُ.

كه روزيش را مى خوردند ولى پرستش ديگرى را مى كردند و با خدا دشمنى وضديت داشتند و رسولانش را تكذيب مى كردند يا اللَّهُ يا اللَّهُ يا بَدِيُ يا بَدِيعُ، لا نِدَّ لَكَ، يا دائِمُ لا نَفَادَ لَكَ، اى خدا اى خدا اى آغازنده اى پديدآورنده اى كه همتا ندارى اى جاويدانى كه زوال ندارى يا حَيُّ حِينَ لا حَيَّ، يا مُحْيِيَ الْمَوْتى يا مَنْ هُوَ قائِمٌ عَلى كُلِ اى زنده در آنگاه كه زنده اى نبود اى زنده كن مردگان اى كه مراقبت دارى نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ، يا مَنْ قَلَّ لَهُ شُكْرِي فَلَمْ يَحْرِمْنِي، وَعَظُمَتْ هر كس بدانچه انجام داده اى كه سپاسگزارى من برايش اندك است ولى محرومم نكند و خطايم خَطِيئَتِي فَلَمْ يَفْضَحْنِي، وَرَآنِي عَلَى الْمَعاصِي فَلَمْ يَشْهَرْنِي، بزرگ است ولى رسوايم نكند و مرا بر نافرمانى خويش بيند ولى پرده ام ندرد اى كه يا مَنْ حَفِظَنِي فِي صِغَرِي، يا مَنْ رَزَقَنِي فِي كِبَرِي، يا مَنْ مرا در كودكى محافظت كردى اى كه در بزرگى روزيم دادى اى كه اندازه مرحمت هايى كه به من كردى

ص: 114

أَيادِيهِ عِنْدِي لاتُحْصى وَنِعَمُهُ لاتُجازى يامَنْ عارَضَنِي بِالْخَيْرِ بشماره نيايد و نعمتهايش را تلافى ممكن نباشد اى كه روبرو شد با من به نيكى وَالْإِحْسانِ، وَعارَضْتُهُ بِالْإِساءَةِ وَالْعِصْيانِ، يامَنْ هَدانِي لِلْإِيمانِ و احسان ولى من با او به بدى و گناه روبرو شدم اى كه مرا به ايمان هدايت كرد مِنْ قَبْلِ أَنْ أَعْرِفَ شُكْرَ الامْتِنانِ، يا مَنْ دَعَوْتُهُ مَرِيضاً فَشَفانِي، پيش از آنكه بشناسم طريقه سپاسگزارى نعمتش را اى كه خواندمش در حال بيمارى و او شفايم داد وَعُرْياناً فَكَسانِي، وَجائِعاً فَأَشْبَعَنِي، وَعَطْشانَ فَأَرْوانِي، وَذَلِيلًا و در برهنگى و او مرا پوشاند و در گرسنگى و او سيرم كرد و در تشنگى و او سيرابم كرد و در خوارى و فَأَعَزَّنِي، وَجاهِلًا فَعَرَّفَنِي، وَوَحِيداً فَكَثَّرَنِي، وَغائِباً فَرَدَّنِي، او عزتم بخشيد و در نادانى و او معرفتم بخشيد و در تنهايى و او فزونى جمعيت به من داد و در دورى از وطن و او بازم گرداند وَمُقِلّاً فَأَغْنانِي، وَمُنْتَصِراً فَنَصَرَنِي، وَغَنِيّاً فَلَمْ يَسْلُبْنِي، و در ندارى و او دارايم كرد و در كمك خواهى و او ياريم داد و در ثروتمندى و او از من سلب نفرمود وَأَمْسَكْتُ عَنْ جَمِيعِ ذلِكَ فَابْتَدَأَنِي. فَلَكَ الْحَمْدُ وَالشُّكْرُ، يامَنْ و (هنگامى كه) از همه اين خواسته ها دم بستم تو آغاز كردى پس از آن تو است حمد و سپاس اى كه أَقالَ عَثْرَتِي، وَنَفَّسَ كُرْبَتِي، وَأَجابَ دَعْوَتِي، وَسَتَرَ عَوْرَتِي، لغزشم را ناديده گرفت و گرفتگى را از من دور كرد و دعايم را اجابت فرمود و عيبم را پوشاند وَغَفَرَ ذُ نُوبِي، وَبَلَّغَنِي طَلِبَتِي، وَنَصَرَنِي عَلى عَدُوِي، وَإِنْ و گناهانم را آمرزيد و به خواسته ام رسانيد و بر دشمنم يارى داد و اگر بخواهم

ص: 115

أَعُدَّ نِعَمَكَ وَمِنَنَكَ وَكَرائِمَ مِنَحِكَ لاأُحْصِيها. يامَوْلايَ أَنْتَ الَّذِي نعمتها و عطاها و مراحم بزرگ تو را بشمارم نتوانم اى مولاى من اين تويى مَنَنْتَ، أَنْتَ الَّذِي أَنْعَمْتَ، أَنْتَ الَّذِي أَحْسَنْتَ، أَنْتَ الَّذِي كه منت نهادى و اين تويى كه نعمت دادى اين تويى كه احسان فرمودى اين تويى أَجْمَلْتَ، أَنْتَ الَّذِي أَفْضَلْتَ، أَنْتَ الَّذِي أَكْمَلْتَ، أَنْتَ الَّذِي كه نيكى و تفضّل كردى تويى كه احسانت را كامل كردى اين تويى رَزَقْتَ، أَنْتَ الَّذِي وَفَّقْتَ، أَنْتَ الَّذِي أَعْطَيْتَ، أَنْتَ الَّذِي كه روزى دادى اين تويى كه عطا فرمودى، تويى كه أَغْنَيْتَ، أَنْتَ الَّذِي أَقْنَيْتَ، أَنْتَ الَّذِي آوَيْتَ، أَنْتَ الَّذِي كَفَيْتَ، بى نياز كردى اين تويى كه ثروت بخشيدى اين تويى كه مأوى دادى اين تويى كه كفايت كردى أَنْتَ الَّذِي هَدَيْتَ، أَنْتَ الَّذِي عَصَمْتَ، أَنْتَ الَّذِي سَتَرْتَ، أَنْتَ الَّذِي اين تويى كه هدايت كردى اين تويى كه نگهداشتى اين تويى كه پوشاندى اين تويى غَفَرْتَ، أَنْتَ الَّذِي أَقَلْتَ، أَنْتَ الَّذِي مَكَّنْتَ، أَنْتَ الَّذِي كه آمرزيدى اين تويى كه ناديده گرفتى اين تويى كه قدرت و چيرگى دادى اين تويى كه أَعْزَزْتَ، أَنْتَ الَّذِي أَعَنْتَ، أَنْتَ الَّذِي عَضَدْتَ، أَنْتَ الَّذِي عزت بخشيدى اين تويى كه كمك كردى اين تويى كه پشتيبانى كردى اين تويى كه أَيَّدْتَ، أَنْتَ الَّذِي نَصَرْتَ، أَنْتَ الَّذِي شَفَيْتَ، أَنْتَ الَّذِي تأييد كردى اين تويى كه يارى كردى اين تويى كه شفا دادى اين تويى كه

ص: 116

عافَيْتَ، أَنْتَ الَّذِي أَكْرَمْتَ، تَبارَكْتَ وَ تَعالَيْتَ، فَلَكَ الْحَمْدُ دائِماً، عافيت دادى اين تويى كه اكرام كردى بزرگى و برترى از تواست و ستايش هميشه مخصوص تواست وَلَكَ الشُّكْرُ واصِباً أَبَداً. ثُمَّ أَنَا يا إِلهِي الْمُعْتَرِفُ بِذُ نُوبِي و سپاسگزارى دائمى و جاويد از آن تواست و اما من اى معبودم كسى هستم كه به گناهانم اعتراف دارم فَاغْفِرْها لِي، أَنَا الَّذِي أَسَأْتُ، أَنَا الَّذِي أَخْطَأْتُ، أَنَا الَّذِي پس آنها را بيامرز و اين منم كه بد كردم اين منم كه خطا كردم اين منم كه (به بدى) هَمَمْتُ، أَنَاالَّذِي جَهِلْتُ، أَنَاالَّذِي غَفَلْتُ، أَنَاالَّذِي سَهَوْتُ، أَنَاالَّذِي همت گماشتم اين منم كه نادانى كردم اين منم كه غفلت ورزيدم اين منم كه فراموش كردم اين منم اعْتَمَدْتُ، أَنَا الَّذِي تَعَمَّدْتُ، أَنَا الَّذِي وَعَدْتُ، أَنَا الَّذِي كه (به غير يا به خود) اعتماد كردم اين منم كه (به كاربد) تعمّد كردم اين منم كه وعده دادم واين منم أَخْلَفْتُ، أَنَا الَّذِي نَكَثْتُ، أَنَا الَّذِي أَقْرَرْتُ، أَنَا الَّذِي اعْتَرَفْتُ كه خلف وعده كردم اين منم كه پيمان شكنى كردم اين منم كه به بدى اقراركردم اين منم كه به نعمت بِنِعْمَتِكَ عَلَيَّ وَعِنْدِي، وَأَبُوءُ بِذُ نُوبِي فَاغْفِرْها لِي. يا مَنْ تو بر خود و در پيش خود اعتراف دارم و باگناهانم بسويت بازگشته ام پس آنها را بيامرزاى كسى كه لا تَضُرُّهُ ذُنُوبُ عِبادِهِ، وَهُوَ الْغَنِيُّ عَنْ طاعَتِهِمْ، وَالْمُوَفِقُ زيانش نرساند گناهان بندگان و از اطاعت ايشان بى نيازى و تو آنى كه هركس از بندگان مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْهُمْ بِمَعُونَتِهِ وَرَحْمَتِهِ، فَلَكَ الْحَمْدُ إِلهِي كردار شايسته اى انجام دهد به رحمت خويش توفيقش دهى پس تو را است ستايش اى معبود و

ص: 117

وَسيِدِي، إِلهِي أَمَرْتَنِي فَعَصَيْتُكَ، وَنَهَيْتَنِي فَارْتَكَبْتُ نَهْيَكَ، آقاى من خدايا به من دستور دادى و من نافرمانى كردم و نهى فرمودى ولى من نهى تو را مرتكب شدم فَأَصْبَحْتُ لا ذا بَراءَةٍ لِي فَأَعْتَذِرُ، وَلاذا قُوَّةٍ فَأَنْتَصِرُ، فَبِأَيِ شَيْ ءٍ واكنون به حالى افتاده ام كه نه وسيله تبرئه اى دارم كه پوزش خواهم و نه نيرويى دارم كه بدان يارى گيرم پس به چه وسيله أَسْتَقْبِلُكَ يامَوْلايَ، أَبِسَمْعِي أَمْ بِبَصَرِي، أَمْ بِلِسانِي، أَمْ بِيَدِي، أَمْ از تو بخشش طلبم اى مولاى من آيا به گوشم يا به چشمم يا به زبانم يا به دستم يا بِرِجْلِي، أَ لَيْسَ كُلُّها نِعَمَكَ عِندِي، وَبِكُلِها عَصَيْتُكَ يا مَوْلايَ، به پايم آيا همه اينها نعمتهاى تو نيست كه در پيش من بود و با همه آنها تو را معصيت كردم اى مولاى من فَلَكَ الْحُجَّةُ وَالسَّبِيلُ عَليَّ، يا مَنْ سَتَرَنِي مِنَ الْآباءِ وَالْامَّهاتِ پس تو حجت و راه مؤاخذه بر من دارى اى كه مرا پوشاندى از پدران و مادران أَنْ يَزْجُرُونِي، وَمِنَ الْعَشائِرِ وَالْإِخْوانِ أَنْ يُعَيِرُونِي، كه مرا از نزد خود برانند و از فاميل و برادران كه مرا سرزنش كنند و از وَمِنَ السَّلاطِينِ أَنْ يُعاقِبُونِي، وَلَوِاطَّلَعُوا يامَوْلايَ عَلى مَا اطَّلَعْتَ سلاطين و حكومتها كه مرا شكنجه كنند و اگر آنها مطلع بودند اى مولاى من بر آنچه تو بر آن مطلعى عَلَيْهِ مِنِي إِذاً ما أَنْظَرُونِي، وَلَرَفَضُونِي وَقَطَعُونِي. فَها أَنَا ذا از كار من در آن هنگام مهلتم نمى دادند و از خود دورم مى كردند و از من مى بريدند و اينك يا إِلهِي، بَيْنَ يَدَيْكَ يا سَيِدِي، خاضِعٌ ذَلِيلٌ حَصِيرٌحَقِيرٌ، لا ذُو خدايا اين منم كه در پيشگاهت ايستاده ام اى آقاى من با حال خضوع و خوارى و درماندگى و كوچكى نه وسيله

ص: 118

بَراءَةٍ فَأَعْتَذِرُ، وَلا ذُو قُوَّةٍ فَأَنْتَصِرُ، وَلا ذُوحُجَّةٍ فَأَحْتَجُّ بِها، وَلا تبرئه جويى دارم كه پوزش طلبم و نه نيرويى كه يارى جويم و نه حجت و برهانى كه بدان چنگ زنم و نه قائِلٌ لَمْ أَجْتَرِحْ، وَلَمْ أَعْمَلْ سُوءًا، وَما عَسَى الْجُحُودُ مى توانم بگويم كه گناه نكرده ام و عمل بدى انجام نداده ام و كجا مى تواند انكار- فرضاً لَوْ جَحَدْتُ يامَوْلايَ يَنْفَعُنِي، كَيْفَ وَأَنّى ذلِكَ وَجَوارِحِي كُلُّها كه انكار كنم اى مولاى من- سودم بخشد! چگونه؟ و كجا؟ با اينكه تمام اعضاى من شاهِدَةٌ عَلَيَّ بِما قَدْ عَمِلْتُ، وَقَدْ عَلِمْتُ يَقِيناً غَيْرَ ذِي شَكٍّ أَنَّكَ گواهند بر من به آنچه انجام داده و به يقين مى دانم و هيچگونه شك و ترديدى ندارم كه تو از سائِلِي مِنْ عَظائِمِ الْأُمُورِ، وَأَنَّكَ الْحَكَمُ الْعَدْلُ الَّذِي لا تَجُورُ، كارهاى بزرگ از من پرسش خواهى كرد و تويى آن داور عادلى كه ستم نكند وَعَدْلُكَ مُهْلِكِي، وَمِنْ كُلِ عَدْلِكَ مَهْرَبِي، فَإِنْ تُعَذِبْنِي يا إِلهِي و همان عدالتت مرا هلاك كند و از تمام عدالت تو مى گريزم اگر عذابم كنى خدايا فَبِذُ نُوبِي بَعْدَ حُجَّتِكَ عَلَيَّ، وَإِنْ تَعْفُ عَنِي فَبِحِلْمِكَ وَجُودِكَ بواسطه گناهان من است پس از آنكه حجت بر من دارى و اگر از من درگذرى پس به بردبارى و بخشندگى وَكَرَمِكَ. لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ، لا إِلهَ و بزرگوارى تو است معبودى جز تو نيست منزهى تو و من از ستمكارانم معبودى إِلّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِي كُنْتُ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِينَ، لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ جز تو نيست منزهى تو و من از آمرزش خواهانم معبودى جز تو نيست

ص: 119

سُبْحانَكَ إِنِي كُنْتُ مِنَ الْمُوَحِدِينَ، لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِي منزهى تو و من از يگانه پرستانم معبودى نيست جز تو منزهى تو و من كُنْتُ مِنَ الْخائِفِينَ، لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِي كُنْتُ از ترسناكانم معبودى جز تو نيست منزهى تو و من از مِنَ الْوَجِلِينَ، لاإِلهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِي كُنْتُ مِنَ الرَّاجِينَ، لا إِلهَ هراسناكانم معبودى جز تو نيست منزهى تو و من از اميدوارانم معبودى إِلّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِي كُنْتُ مِنَ الرَّاغِبِينَ، لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ نيست جز تو منزهى تو و من از مشتاقانم معبودى جز تو نيست سُبْحانَكَ إِنِي كُنْتُ مِنَ الْمُهَلِلِينَ، لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَكَ منزهى تو و من از تهليل (لا إِلهَ إِلَّااللَّهُ) گويانم معبودى جز تو نيست منزهى تو و إِنِي كُنْتُ مِنَ السَّائِلِينَ، لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِي كُنْتُ من از خواهندگانم معبودى جز تو نيست منزهى تو و من از مِنَ الْمُسَبِحِينَ، لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِي كُنْتُ مِنَ الْمُكَبِرِينَ، تسبيح گويانم معبودى جز تو نيست منزهى تو و من از تكبير (اللَّه اكبر) گويانم لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحانَكَ رَبِي وَرَبُّ آبائِيَ الْأَوَّلِينَ. اللَّهُمَّ هذا ثَنائِي معبودى نيست جز تو منزهى تو پروردگار من و پروردگار پدران پيشين من خدايا اين است ستايش من عَلَيْكَ مُمَجِداً، وَإِخْلاصِي لِذِكْرِكَ مُوَحِداً، وَإِقْرارِي بِآلائكَ بر تو در مقام تمجيدت و اين است اخلاص من بذكر در مقام يكتاپرستيت و اقرار من به نعمتهايت

ص: 120

مَعَدِداً، وَإِنْ كُنْتُ مُقِرّاً أَنِي لَمْ أُحْصِها لِكَثْرَتِها وَسُبُوغِها، در مقام شماره آنها گرچه من اقرار دارم كه آنها را نتوانم بشماره درآورم از بسيارى آنها و فراوانى وَ تظاهُرِها وَ تَقادُمِها إِلى حادِثٍ، ما لَمْ تَزَلْ تَتَعَهَّدُنِي بِهِ مَعَها مُنْذُ خَلَقْتَنِي و آشكارى آنها و پيشى جُستن آنها از زمان پيدايش من كه همواره در آن عهد مرا بوسيله آن نعمتها يادآورى مى كردى وَبَرَأْتَنِي مِنْ أَوَّلِ الْعُمُرِ مِنَ الْإِغْناءِ مِنَ الْفَقْرِ، از آن ساعت كه مرا آفريدى و خلق كردى از همان ابتداى عمر كه از ندارى و فقر مرا به توانگرى درآوردى وَكَشْفِ الضُّرِ، وَتَسْبِيبِ الْيُسْرِ، وَدَفْعِ الْعُسْرِ، وَتَفرِيجِ الْكَرْبِ، و گرفتاريم برطرف كردى و اسباب آسايش مرا فراهم ساختى و سختى را دفع نموده و اندوه را زدودى وَالْعافِيَةِ فِي الْبَدَنِ، وَالسَّلامَةِ فِي الدِّينِ. وَلَوْ رَفَدَنِي عَلى قَدْرِ و تنم را تندرست و دينم را بسلامت داشتى و اگر ياريم دهند به اندازه اى ذِكْرِ نِعْمَتِكَ جَمِيعُ الْعالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ،، ما قَدَرْتُ كه نعمتت را ذكر كنم تمام جهانيان از اولين و آخرين نه من قدرت وَلاهُمْ عَلى ذلِكَ. تَقَدَّسْتَ وَتَعالَيْتَ مِنْ رَبٍّ كَرِيمٍ، عَظِيمٍ ذكرش را دارم نه آنها منزهى تو و برترى از اينكه پروردگارى هستى كريم و بزرگ رَحِيمٍ، لا تُحْصى آلاؤُكَ، وَلا يُبْلَغُ ثَناؤُكَ، وَلا تُكافَأُ نَعْماؤُكَ، و مهربان كه مهرورزى هايت به شماره درنيايد و ستايشت به آخر نرسد و نعمتهايت را تلافى نتوان كرد صَلّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَتْمِمْ عَلَيْنا نِعَمَكَ، وَ أَسْعِدْنا بِطاعَتِكَ.

درود فرست بر محمد و آل محمد و كامل گردان بر ما نعمتهايت را و بوسيله اطاعت خويش

ص: 121

سُبْحانَكَ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ، أَللَّهُمَّ إِنَّكَ تُجِيبُ الْمُضْطَرَّ، سعادتمندمان گردان منزهى تو معبودى جز تو نيست خدايا تويى كه اجابت كنى دعاى درمانده را وَتَكْشِفُ السُّوءَ، وَتُغِيثُ الْمَكْرُوبَ، وَتَشْفِي السَّقِيمَ، وَتُغْنِي و برطرف كنى بدى را و فريادرسى كنى از گرفتار و شفا دهى به بيمار و بى نياز كنى الْفَقِيرَ، وَتَجْبُرُ الْكَسِيرَ، وَتَرْحَمُ الصَّغِيرَ، وَتُعِينُ الْكَبِيرَ، وَلَيْسَ فقيررا و مرمت كنى شكستگى را و رحم كنى به كودك خردسال و يارى دهى به پيركهنسال و جزتو دُونَكَ ظَهِيرٌ، وَلا فَوْقَكَ قَدِيرٌ، وَأَنْتَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ. يا مُطْلِقَ پشتيبانى نيست و نه فوق (توانايى) تو توانايى و تويى والاى بزرگ اى رهاكننده الْمُكَبَّلِ الْأَسِيرِ، يا رازِقَ الطِفْلِ الصَّغِيرِ، يا عِصْمَةَ الْخائِفِ اسير در كُند و زنجير اى روزى دهنده كودك خردسال اى پناه شخص ترسانى الْمُسْتَجِيرِ، يا مَنْ لا شَرِيكَ لَهُ وَلا وَزِيرَ، صَلِ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ كه پناه جويد اى كه شريك و وزيرى براى او نيست درود فرست بر محمد و آل مُحَمَّدٍ، وَأَعْطِنِي فِي هذِهِ الْعَشِيَّةِ، أَفْضَلَ ما أَعْطَيْتَ وَأَنَلْتَ أَحَداً محمد و عطا كن به من در اين شام بهترين چيزى را كه عطا كردى و دادى به يكى مِنْ عِبادِكَ، مِنْ نِعْمَةٍ تُولِيها، وَآلاءٍ تُجَدِدُها، وَبَلِيَّةٍ تَصْرِفُها، از بندگانت چه آن نعمتى باشد كه مى بخشى و يا احسانهايى كه تازه كنى و بلاهايى كه مى گردانى وَكُرْبَةٍ تَكْشِفُها، وَدَعْوَةٍ تَسْمَعُها، وَحَسَنَةٍ تَتَقَبَّلُها، وَسَيِئَةٍ و غم و اندوهى كه برطرف كنى و دعايى كه اجابت كنى و كار نيكى كه بپذيرى و گناهانى

ص: 122

تَتَغَمَّدُها، إِنَّكَ لَطِيفٌ بِما تَشاءُ خَبِيرٌ، وَعَلى كُلِ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ.

كه بپوشانى كه براستى تو بهر چه خواهى دقيق و آگاهى و بر هرچيز توانايى أَللَّهُمَّ إِنَّكَ أَقْرَبُ مَنْ دُعِيَ، وَأَسْرَعُ مَنْ أَجابَ، وَأَكْرَمُ مَنْ عَفا، خدايا تو نزديكترين كسى هستى كه خوانندت و از هر كس زودتر اجابت كنى و در گذشت از هركس بزرگوارترى وَأَوْسَعُ مَنْ أَعْطى وَأَسْمَعُ مَنْ سُئِلَ، يا رَحْمانُ الدُّنْيا والْآخِرَةِ ودرعطابخشى عطايت از همه وسيعتر و در اجابت درخواست ازهمه شنواترى اى بخشاينده دنيا و آخرت وَرحِيمَهُما، لَيْسَ كَمِثْلِكَ مَسْؤُولٌ، وَلا سِواكَ مَأْمُولٌ، دَعَوْتُكَ و مهربان آن دو براستى كسى كه مانند تو از او درخواست شود نيست و جز تو آرزو شده اى نيست خواندمت فَأَجَبْتَنِي، وَسَأَلْتُكَ فَأَعْطَيْتَنِي، وَرَغِبْتُ إِلَيْكَ فَرَحِمْتَنِي، و تو اجابت كردى و درخواست كردم و تو عطاكردى و به درگاه تو ميل كردم و تو مرا مورد مهر خويش قراردادى وَوَثِقْتُ بِكَ فَنَجَّيْتَنِي، وَفَزِعْتُ إِلَيْكَ فَكَفَيْتَنِي. اللَّهُمَّ فَصَلِ و به تو اعتماد كردم و تو نجاتم دادى و به درگاه تو ناليدم و تو كفايتم كردى خدايا درود فرست عَلى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ وَنَبِيِكَ، وَعَلى آلِهِ الطَّيِبِينَ بر محمد بنده و رسول و پيامبرت و بر آل پاك الطَّاهِرِينَ أَجْمَعِينَ، وَتَمِمْ لَنا نَعْماءَكَ، وَهَنِئْناعَطاءَكَ، وَاكْتُبْنا لَكَ و پاكيزه اش همگى و نعمتهاى خود را بر ما كامل گردان و عطايت را بر ما گواراكن و نام مارادر زمره شاكِرِينَ، وَلِآلائِكَ ذاكِرِينَ، آمِينَ آمِينَ رَبَّ الْعالَمِينَ.

سپاسگزارانت بنويس و هم جزء يادكنندگان نعمتهايت آمين آمين اى پروردگار جهانيان

ص: 123

اللَّهُمَّ يا مَنْ مَلَكَ فَقَدَرَ، وَقَدَرَ فَقَهَرَ، وَعُصِيَ فَسَتَرَ، وَاسْتُغْفِرَ خدايا اى كه مالك آمد و توانا، و توانا است و قاهر و نافرمانى شد ولى پوشاند و آمرزشش خواهند فَغَفَرَ، يا غايَةَ الطَّالِبِينَ، وَمُنْتَهى أَمَلِ الرَّاجِينَ، يا مَنْ و آمرزد اى كمال مطلوب جويندگان مشتاق و منتهاى آرزوى اميدواران اى كه أَحاطَبِكُلِ شَيْ ءٍ عِلْماً، وَوَسِعَ الْمُسْتَقِيلِينَ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَحِلْماً.

دانشش بهر چيز احاطه دارد و رأفت و مهر و بردباريش توبه جويان را فرا گرفته اللَّهُمَّ إِنَّا نَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ فِي هذِهِ الْعَشِيَّةِ، الَّتِي شَرَّفْتَها وَعَظَّمْتَها خدايا ما رو به درگاه تو آوريم در اين شبى كه آنرا شرافت و بزرگى دادى بِمُحَمَّدٍ نَبِيِكَ وَرَسُولِكَ، وَخِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ، وَأَمِينِكَ عَلى بوسيله محمد پيامبرت و فرستاده ات و برگزيده ات از آفريدگان و امين تو بر وَحْيِكَ، الْبَشِيرِ النَّذِيرِ، السِراجِ الْمُنِيرِ، الَّذِي أَنْعَمْتَ بِهِ و حيت آن مژده دهنده و ترساننده و آن چراغ تابناك آنكه بوسيله اش بر عَلَى الْمُسْلِمِينَ، وَ جَعَلْتَهُ رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ. اللَّهُمَّ فَصَلِ عَلى مُحَمَّدٍ مسلمانان نعمت بخشيدى و رحمت عالميان قرارش دادى خدايا درود فرست بر محمد وَآلِ مُحَمَّدٍ، كَما مُحَمَّدٌ أَهْلٌ لِذلِكَ مِنْكَ يا عَظِيمُ، فَصَلِ عَلَيْهِ و آل محمد چنانچه محمد نزد تو شايسته آنست اى خداى بزرگ پس درود فرست بر او وَعَلَى الْمُنْتَجَبِينَ الطَّيِبِينَ الطَّاهِرِينَ أَجْمَعِينَ، وَتَغَمَّدْنا و بر آل برگزيده پاك و پاكيزه اش همگى و بپوشان ما را

ص: 124

بِعَفْوِكَ عَنَّا، فَإِلَيْكَ عَجَّتِ الْأَصْواتُ بِصُنُوفِ اللُّغاتِ، فَاجْعَلْ به گذشت خود زيرا صداها با انواع مختلف لغتهاشان (و هر كس به زبانى ناله اش) بسوى تو بلند است لَنَا اللَّهُمَّ فِي هذِهِ الْعَشِيَّةِ نَصِيباً مِنْ كُلِ خَيْرٍ تَقْسِمُهُ بَيْنَ عِبادِكَ، پس اى خدا براى ما قرار ده در اين شام بهره اى از هر خيرى كه ميان بندگانت تقسيم فرمايى وَنُورٍ تَهْدِي بِهِ، وَرَحْمَةٍ تَنْشُرُها، وَبَرَكَةٍ تُنْزِلُها، وَعافِيَةٍ تُجَلِلُها، و نورى كه بدان هدايت فرمايى و رحمتى كه بگسترى آنرا و بركتى كه نازلش كنى و عافيتى كه بپوشانى وَرِزْقٍ تَبْسُطُهُ، يا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ. اللَّهُمَّ أَقْلِبْنا فِي هذَا الْوَقْتِ و روزى و رزقى كه پهن كنى اى مهربانترين مهربانان خدايا برگردان ما را در اين هنگام مُنْجِحِينَ مُفْلِحِينَ مَبْرُورِينَ غانِمِينَ، وَلا تَجْعَلْنا مِنَ الْقانِطِينَ، پيروزمند و رستگار و پذيرفته و بهره مند و از نااميدان قرارمان مده وَلا تُخْلِنا مِنْ رَحْمَتِكَ، وَلا تَحْرِمْنا ما نُؤَمِلُهُ مِنْ فَضْلِكَ، و از رحمتت دست خاليمان مفرما و محروممان مكن از آنچه از فضل تو آرزومنديم وَلاتَجْعَلْنا مِنْ رَحْمَتِكَ مَحْرُومِينَ، وَلا لِفَضْلِ مانُؤَمِلُهُ مِنْ عَطائِكَ و جزء محرومان رحمتت قرارمان مده و نه نااميدمان كن از آن زيادى عطايت قانِطِينَ، وَلا تَرُدَّنا خائِبِينَ، وَلا مِنْ بابِكَ مَطْرُودِينَ، يا أَجْوَدَ كه آرزومنديم و ناكام بازِمان مگردان و از درگاهت مطرود و رانده مان مكن اى بخشنده ترين الْأَجْوَدِينَ، وَأَكْرَمَ الْأَكْرَمِينَ، إِلَيْكَ أَقْبَلْنا مُوقِنِينَ، وَلِبَيْتِكَ الْحَرامِ بخشندگان و كريمترين كريمان ما با يقين به درگاه تو روآورديم و به آهنگ (زيارت) خانه محترم تو

ص: 125

آمِينَ قاصِدِينَ، فَأَعِنَّاعَلى مَناسِكِنا، وَأَكْمِلْ لَناحَجَّنا، وَاْعْفُ عَنَّا (كعبه بدينجا) آمديم پس كمك ده ما را بر انجام مناسك حج و حجمان را كامل گردان و از ما درگذر وَعافِنا، فَقَدْ مَدَدْنا إِلَيْكَ أَيْدِيَنا، فَهِيَ بِذِلَّةِ الاعْتِرافِ و تندرستمان دار زيرا كه ما بسوى تو دو دست (نياز) دراز كرده ايم و آن دستها چنان است كه به خوارى اعتراف به گناه مَوْسُومَةٌ. اللَّهُمَّ فَأَعْطِنا فِي هذِهِ الْعَشِيَّةِ ما سَأَلْناكَ، وَاكْفِنا نشاندارشده خدايا دراين شام به ما عطاكن آنچه را از توخواسته ايم و كفايت كن ازماآنچه را از تو كفايت مَا اسْتَكْفَيْناكَ، فَلا كافِيَ لَنا سِواكَ، وَلا رَبَّ لَنا غَيْرُكَ، نافِذٌ فِينا آنرا خواستيم زيرا كفايت كننده اى جز تو نداريم و پروردگارى غير از تو براى ما نيست تويى كه فرمانت درباره ما نافذ حُكْمُكَ، مُحِيطٌ بِنا عِلْمُكَ، عَدْلٌ فِينا قَضاؤُكَ، اقْضِ لَنَا الْخَيْرَ، و دانشت به ما احاطه دارد و حكمى كه درباره ما فرمايى از روى عدالت است خدايا خيرونيكى براى ما مقرر كن وَاجْعَلْنا مِنْ أَهْلِ الْخَيْرِ. اللَّهُمَّ أَوْجِبْ لَنا بِجُودِكَ عَظِيمَ الْأَجْرِ، و از اهل خير قرارمان ده خدايا واجب گردان براى ما از آن جودى كه دارى پاداشى بزرگ وَكَرِيمَ الذُّخْرِ، وَدَوامَ الْيُسْرِ، وَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا أَجْمَعِينَ، و ذخيره اى گرامى و آسايشى هميشگى و بيامرز گناهان ما را همگى و در وَ لا تُهْلِكْنا مَعَ الْهالِكِينَ، وَ لا تَصْرِفْ عَنَّارَ أْفَتَكَ وَ رَحْمَتَكَ، يا أَرْحَمَ زمره هلاك شدگان بدست هلاكتمان مسپار و مهر و رأفتت را از ما باز مگردان اى مهربانترين الرَّاحِمِينَ. اللَّهُمَّ اجْعَلْنا فِي هذَا الْوَقْتِ مِمَّنْ سَأَلَكَ فَأَعْطَيْتَهُ، مهربانان خدايا قرارمان ده در اين وقت از آن كسانى كه از تو درخواست كرده و بديشان عطا فرموده اى

ص: 126

وَشَكَرَكَ فَزِدْتَهُ، وَتابَ إِلَيْكَ فَقَبِلْتَهُ، وَتَنَصَّلَ إِلَيْكَ مِنْ ذُنُوبِهِ وشكر تو را بجاآورده و تونعمتت را برآنها افزون كرده و بسويت بازگشته وتو پذيرفته اى و از گناهان بسوى تو بيرون آمده و كُلِها فَغَفَرْتَها لَهُ، يا ذَا الْجَلالِ وَالْإِكْرامِ. اللَّهُمَّ وَفِقْنا وَسَدِدْنا تو همه را آمرزيده اى، اى صاحب جلالت و بزرگوارى خدايا ما را موفق و (در دين) محكممان گردان وَاعصِمنا وَاقْبَلْ تَضَرُّعَنا، يا خَيْرَ مَنْ سُئِلَ، وَيا أَرْحَمَ مَنِ وما را از گناه حفظ كن و تضرع و زاريمان بپذير اى بهترين كسى كه از او درخواست شود و اى مهربانترين اسْتُرْحِمَ، يا مَنْ لا يَخْفى عَلَيْهِ إِغْماضُ الْجُفُونِ، وَلا لَحْظُ كسى كه از او مِهر خواهند اى كه بر او پوشيده نيست بهم نهادن پلكهاى چشم و نه بر هم خوردن الْعُيُونِ، وَلا مَااسْتَقَرَّ فِي الْمَكْنُونِ، وَلا مَا انْطَوَتْ عَلَيْهِ مُضْمَراتُ ديدگان و نه آنچه در مكنون ضمير مستقر گرديده و نه آنچه در پرده دلها الْقُلُوبِ، أَلا كُلُّ ذلِكَ قَدْ أَحْصاهُ عِلْمُكَ، وَوَسِعَهُ نهفته است آرى تمام آنها را دانش تو شماره كرده و بردباريت همه حِلْمُكَ، سُبْحانَكَ وَتَعالَيْتَ عَمَّا يَقُولُ الظَّالِمُونَ عُلُوّاً كَبِيراً، را در برگرفته است منزهى تو و برترى از آنچه ستمكاران گويند برترى بسيارى، تُسَبِحُ لَكَ السَّماواتُ السَّبْعُ، وَالْأَرَضُونَ وَمَنْ فِيهِنَّ، وَإِنْ مِنْ تنزيه كنند تو را آسمانهاى هفتگانه و زمينها و هركه در آنها است و چيزى نيست شَيْ ءٍ إِلّا يُسَبِحُ بِحَمْدِكَ، فَلَكَ الْحَمْدُ وَالْمَجْدُ، وَعُلُوُّ الْجَدِ، يا ذَا جز آنكه به ستايش تو تسبيح كند پس تو را است ستايش و بزرگوارى و بلندى رتبه، اى صاحب

ص: 127

الْجَلالِ وَالْإِكْرامِ، وَالْفَضْلِ وَالْإِنْعامِ، وَالْأَيادِي الْجِسامِ، وَأَنْتَ جلالت و بزرگوارى و فضل و نعمت بخشى و موهبتهاى بزرگ و تويى الْجَوادُ الْكَرِيمُ، الرَّؤُوفُ الرَّحِيمُ. اللَّهُمَّ أَوْسِعْ عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ بخشنده بزرگوار رؤوف و مهربان خدايا فراخ گردان بر من از روزى الْحَلالِ، وَعافِنِي فِي بَدَنِي وَدِينِي، وَآمِنْ خَوْفِي، وَأَعْتِقْ رَقَبَتِي حلال خود و عافيتم بخش در تن و هم در دينم و ترسم را امان بخش و از آتش دوزخ مِنَ النَّارِ. اللَّهُمَّ لا تَمْكُرْ بِي، وَلا تَسْتَدْرِجْنِي، وَلا تَخْدَعْنِي، آزادم كن خدايا مرا به مكر خود دچار مساز و در غفلت تدريجى بسوى نابودى مبر و فريبم مده وَادْرَأْ عَنِي شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِ وَالْإِنْسِ».

و شرّ تبهكاران جن و انس را از من دور كن.»

آنگاه صورت را به سوى آسمان كرد، درحالى كه از ديده هاى مباركش اشك مى ريخت، با صداى بلند عرضه مى داشت:

«ياأَسْمَعَ السَّامِعِينَ، وَياأَبْصَرَالنَّاظِرِينَ، وَياأَسْرَعَ الْحاسِبِينَ، «اى شنواترين شنوندگان اى بيناترين بينايان و اى سريعترين حساب رسان وَيا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ، صَلِ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ السَّادَةِ و اى مهربانترين مهربانان درود فرست بر محمد و آل محمد آن آقايان

ص: 128

الْمَيامِينِ، وَأَسْأَ لُكَ اللَّهُمَّ حاجَتِيَ الَّتِي إِنْ أَعْطَيْتَنِيها لَمْ يَضُرَّنِي فرخنده و از تو اى خدا درخواست كنم حاجتم را كه اگر آنرا به من عطا كنى ديگر هرچه را از ما مَنَعْتَنِي، وَإِنْ مَنَعْتَنِيها لَمْ يَنْفَعْنِي ما أَعْطَيْتَنِي، أَسْأَ لُكَ فَكاكَ من دريغ كنى زيانم نزند و اگرآنرااز من دريغ دارى ديگر سودم ندهد هرچه به من عطا كنى و آن اين است كه از تو خواهم رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ، لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ، وَحْدَكَ لا شَرِيكَ لَكَ، لَكَ مرا از آتش دوزخ آزاد گردانى معبودى جز تو نيست يگانه اى كه شريك ندارى از تو است الْمُلْكُ، وَلَكَ الْحَمْدُ، وَأَنْتَ عَلى كُلِ شَى ءٍ قَدِيرٌ، يارَبِ يا رَبِ».

فرمانروايى و از تو است ستايش و تويى كه بر هرچيز توانايى اى پروردگار اى پروردگار.» پس مكرّر مى گفت: يا رَبِّ، و كسانى كه دور آن حضرت بودند گوش به دعاى آن حضرت فراداده، و به آمين گفتن اكتفا كرده بودند. و صدايشان همراه حضرت به گريه بلند شد تا آفتاب غُروب كرد، آنگاه روانه به سوى مشعرالحرام شدند.

سيّد بن طاووس در اقبال بعد از «يارَبِ يا رَبِ يا رَبِ» نقل كرده، كه حضرت در ادامه عرضه داشت:

«إِلهِي أَنَا الْفَقِيرُ فِي غِنايَ فَكَيْفَ لا أَكُونُ فَقِيراً فِي فَقْرِي، «خدايا من چنانم كه در حال توانگرى هم فقيرم پس چگونه فقيرنباشم درحال تهيدستيم إِلهِي أَنَا الْجاهِلُ فِي عِلْمِي فَكَيْفَ لا أَكُونُ جَهُولًا فِي جَهْلِي، خدايا من نادانم در عين دانشمندى پس چگونه نادان نباشم در عين نادانى

ص: 129

إِلهِي إِنَّ اخْتِلافَ تَدْبِيرِكَ، وَسُرْعَةَ طَواءِ مَقادِيرِكَ، مَنَعا عِبادَكَ خدايا براستى اختلاف تدبير تو و سرعت تحول و پيچيدن در تقديرات تو جلوگيرى كنند از بندگان الْعارِفِينَ بِكَ عَنِ السُّكُونِ إِلى عَطاءٍ، وَالْيَأْسِ مِنْكَ فِي بَلاءٍ.

عارف تو كه به عطايت دل آرام و مطمئن باشند و در بلاى تو مأيوس و نااميد شوند إِلهِي مِنِي ما يَلِيقُ بِلُؤْمِي، وَمِنْكَ مايَلِيقُ بِكَرَمِكَ. إِلهِي وَصَفْتَ خدايا از من همان سرزند كه شايسته پستى من است و از تو انتظار رود آنچه شايسته بزرگوارى تو است خدايا تو خود را نَفْسَكَ بِاللُّطْفِ وَالرَّأْفَةِ لِي قَبْلَ وُجُودِ ضَعْفِي، أَفَتَمْنَعُنِي مِنْهُما به لطف ومهر به من توصيف فرمودى پيش از آنكه ناتوان باشم آيا پس از ناتوانيم لطف و مهرت بَعْدَ وُجُودِ ضَعْفِي، إِلهِي إِنْ ظَهَرَتِ الْمَحاسِنُ مِنِي فَبِفَضْلِكَ، را از من دريغ مى دارى خدايا اگر كارهاى نيك از من سرزند به فضل تو بستگى دارد وَلَكَ الْمِنَّةُ عَلَيَّ، وَإِنْ ظَهَرَتِ الْمَساوِيُ مِنِي فَبِعَدْلِكَ، و تو را منّتى است بر من و اگر كارهاى بد از من روى دهد آن هم بستگى به عدل تو دارد وَلَكَ الْحُجَّةُعَلَيَّ. إِلهِي كَيْفَ تَكِلُنِي وَ قَدْ تَكَفَّلْتَ لِي، وَ كَيْفَ أُضامُ و تو را بر من حجت است خدايا چگونه مرا وا مى گذارى در صورتى كه كفايتم كردى و چگونه مورد ستم واقع گردم وَأَنْتَ النَّاصِرُ لِي، أَمْ كَيْفَ أَخِيبُ وَأَنْتَ الْحَفِيُّ بِي، ها أَنَا با اينكه تو ياور منى يا چگونه نااميد گردم در صورتى كه تو نسبت به من مهربانى هم اكنون أَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِفَقْرِي إِلَيْكَ، وَكَيْفَ أَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِما هُوَ مَحالٌ به درگاه تو توسل جويم بوسيله آن نيازى كه به درگاهت دارم و چگونه توسل جويم بوسيله فقرى كه محال است

ص: 130

أَنْ يَصِلَ إِلَيْكَ، أَمْ كَيْفَ أَشْكُوإِلَيْكَ حالِي وَهُوَ لا يَخْفى عَلَيْكَ، پيرامون تو راه يابد يا چگونه از حال خويش به درگاهت شكوه كنم با اينكه حال من بر تو پنهان نيست يا أَمْ كَيْفَ أُتَرْجِمُ بِمَقالِي، وَ هُوَ مِنْكَ بَرَزٌ إِلَيْكَ، أَمْ كَيْفَ تُخَيِبُ آمالِي چگونه با زبان (قال) ترجمه حال خود كنم در صورتى كه آنهم از پيش تو بُرُوز كرده به نزد خودت يا چگونه آرزوهايم به نوميدى گرايد وَهِيَ قَدْ وَفَدَتْ إِلَيْكَ، أَمْ كَيْفَ لا تُحْسِنُ أَحْوالِي وَبِكَ قامَتْ با اينكه به آستان تو وارد شده يا چگونه احوالم را نيكو نكنى با اينكه احوال من به تو قائم است يا إِلهِي ما أَلْطَفَكَ بِي مَعَ عَظِيمِ جَهْلِي وَما أَرْحَمَكَ بِي مَعَ قَبِيحِ خدايا چه اندازه به من لطف دارى با اين نادانى عظيم من و چقدر به من مهر دارى با اين كردار فِعْلِي إِلهِي ما أَقْرَبَكَ مِنِي وَ قَدْ أَبْعَدَنِي عَنْكَ! وَما أَرْأَفَكَ بِي زشت من خدايا چقدر تو به من نزديكى و در مقابل چقدرمن ازتودورم و با اينهمه كه تو نسبت به من مهربانى فَمَاالَّذِي يَحْجُبُنِي عَنْكَ، إِلهِي عَلِمْتُ بِاخْتِلافِ الْآثارِ، وَتَنَقُّلاتِ پس آن چيست كه مرا از تو محجوب دارد خدايا آن طورى كه من از روى اختلاف آثار و تغيير و تحول الْأَطْوارِ، أَنَّ مُرادَكَ مِنِي أَنْ تَتَعَرَّفَ إِلَيَّ فِي كُلِ شَيْ ءٍ، حَتّى اطوار بدست آورده ام مقصود تو از من آنست كه خود را در هر چيزى (جداگانه) به من بشناسانى تا من در هيچ چيزى لا أَجْهَلَكَ فِي شَيْ ءٍ. إِلهِي كُلَّماأَخْرَسَنِي لُؤْمِي أَنْطَقَنِي كَرَمُكَ، نسبت به تو جاهل نباشم خدايا هر اندازه پستى من زبانم را لال مى كند كرم تو آنرا گويا مى كند وَكُلَّما آيَسَتْنِي أَوْصافِي أَطْمَعَتْنِي مِنَنُكَ. إِلهِي مَنْ كانَتْ و هر اندازه اوصاف من مرا مأيوس مى كند نعمتهاى تو به طمعم اندازد خدايا آنكس كه

ص: 131

مَحاسِنُهُ مَساوِيَ فَكَيْفَ لا تَكُونُ مَساوِيهِ مَساوِيَ، وَمَنْ كانَتْ كارهاى خوبش كار بد باشد پس چگونه كار بدش بد نباشد و آنكس كه حَقائِقُهُ دَعاوِيَ، فَكَيْفَ لاتَكُونُ دَعاوِيهِ دَعاوِيَ، إِلهِي حُكْمُكَ حقيقت گويى هايش ادعايى بيش نباشد پس چگونه ادعاهايش ادعا نباشد خدايا فرمان النَّافِذُ وَمَشِيَّتُكَ الْقاهِرَةُ لَمْ يَتْرُكا لِذِي مَقالٍ مَقالًا، وَلا لِذِي حالٍ نافذت و مشيت قاهرت براى هيچ گوينده اى فرصت گفتار نگذارد و براى هيچ صاحب حالى حالًا. إِلهِي كَمْ مِنْ طاعَةٍ بَنَيْتُها، وَحالَةٍ شَيَّدْتُها، هَدَمَ اعْتِمادِي حس وحال به جاى ننهد خدايا چه بسيارطاعتى كه (پيش خود) پايه گذارى كردم وچه بسيارحالتى كه بنيادش كردم ولى (ياد) عَلَيْها عَدْلُكَ، بَلْ أَقالَنِي مِنْها فَضْلُكَ. إِلهِي إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنِي وَإِنْ عدل تو اعتمادى را كه بر آنها داشتم يكسره فروريخت بلكه فضل تو نيز اعتمادم را بهم زد خدايا تو مى دانى كه اگر چه لَمْ تَدُمِ الطَّاعَةُ مِنِي فِعْلًا جَزْماً فَقَدْ دامَتْ مَحَبَّةً وَعَزْماً. إِلهِي طاعت تو در من بصورت كارى مثبت ادامه ندارد ولى دوستى و تصميم بر انجام آن در من ادامه دارد خدايا كَيْفَ أَعْزِمُ وَ أَنْتَ الْقاهِرُ، وَ كَيْفَ لا أَعْزِمُ وَ أَنْتَ الْآمِرُ، إِلهِي تَرَدُّدِي چگونه تصميم گيرم در صورتى كه تحت قهر توام و چگونه تصميم نگيرم بااينكه تو دستورم دهى خدايا تفكر (يا گردش) من فِي الْآثارِ يُوجِبُ بُعْدَ الْمَزارِ، فَاجْمَعْنِي عَلَيْكَ بِخِدْمَةٍ در آثار تو راه مرا به ديدارت دور سازد پس كردار مرا با خودت بوسيله خدمتى كه مرا تُوصِلُنِي إِلَيْكَ، كَيْفَ يُسْتَدَلُّ عَلَيْكَ بِما هُوَ فِي وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ به تو برساند چگونه استدلال شود بر وجود تو به چيزى كه خود آن موجود در هستيش نيازمند

ص: 132

إِلَيْكَ، أَيَكُونُ لِغَيْرِكَ مِنَ الظُّهُورِ ما لَيْسَ لَكَ حَتّى يَكُونَ هُوَ به تو است و آيا اساساً براى ما سواى تو ظهورى هست كه در تو نباشد تا آن الْمُظْهِرَلَكَ، مَتى غِبْتَ حَتّى تَحْتاجَ إِلى دَلِيلٍ يَدُلُّ عَلَيْكَ، وَمَتى وسيله ظهور تو گردد تو كِى پنهان شده اى تا محتاج بدليلى باشد كه به تو راهنمائى كند و چه وقت بَعُدْتَ حَتّى تَكُونَ الْآثارُ هِيَ الَّتِي تُوصِلُ إِلَيْكَ، عَمِيَتْ عَيْنٌ دور مانده اى تا آثار تو ما را به تو واصل گرداند كور است آن چشمى كه لا تَراكَ عَلَيْها رَقِيباً، وَخَسِرَتْ صَفْقَةُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ تو را نبيند كه مراقب او هستى و زيان كار باد سوداى آن بنده كه از محبت خويش به او حُبِكَ نَصِيباً. إِلهِي أَمَرْتَ بِالرُّجُوعِ إِلَى الْآثارِ، فَأَرْجِعْنِي إِلَيْكَ بِكِسْوَةِ بهره اى ندادى خدايا فرمان دادى كه به آثار تو رجوع كنم پس بازم گردان بسوى خود (پس از مراجعه به آثار) به پوششى الْأَنْوارِ، وَهِدايَةِ الاسْتِبْصارِ، حَتّى أَرْجِعَ إِلَيْكَ مِنْها كَما دَخَلْتُ از انوار و راهنمايى و از بينش جوئى تا بازگردم بسويت پس از ديدن آثار هم چنانكه آمدم إِلَيْكَ مِنْها، مَصُونَ السِرِ عَنِ النَّظَرِ إِلَيْها، وَمَرْفُوعَ الْهِمَّةِ بسويت از آنها كه نهادم از نظر به آنها مصون مانده و همتم را از عَنِ الاعْتِمادِعَلَيْها، إِنَّكَ عَلى كُلِ شَي ءٍقَدِيرٌ. إِلهِي هذاذُلِي ظاهِرٌ اعتماد بدانها برداشته باشم كه براستى تو بر هر چيز توانائى خدايا اين خوارى من است كه پيش رويت بَيْنَ يَدَيْكَ، وَهذا حالِي لا يَخْفى عَلَيْكَ، مِنْكَ أَطْلُبُ الْوُصُولَ عيان و آشكار است و اين حال (تباه) من است كه بر تو پوشيده نيست از تو خواهم كه مرا به خود

ص: 133

إِلَيْكَ، وَبِكَ أَسْتَدِلُّ عَلَيْكَ، فَاهْدِنِي بِنُورِكَ إِلَيْكَ، وَأَقِمْنِي برسانى و بوسيله ذات تو بر تو دليل مى جويم پس به نور خود مرا بر ذاتت راهنمائى فرما و به يادآر مرا بِصِدْقِ الْعُبُودِيَّةِبَيْنَ يَدَيْكَ. إِلهِي عَلِمْنِي مِنْ عِلْمِكَ الْمَخْزُونِ، با بندگى صادقانه در پيش رويت خدايا بياموز به من از دانش مخزونت وَصُنِي بِسِتْرِكَ الْمَصُونِ. إِلهِي حَقِقْنِي بِحَقائِقِ أَهْلِ الْقُرْبِ، و محفوظم دار به پرده مصونت خدايا مرا به حقائق نزديكان درگاهت بياراى وَاسْلُكْ بِي مَسْلَكَ أَهْلِ الْجَذْبِ. إِلهِي أَغْنِنِي بِتَدْبِيرِكَ لِي عَنْ و به راه اهل جذبه و شوقت ببر خدايا بى نياز كن مرا به تدبير خودت در باره ام از تَدْبِيرِي، وَبِاخْتِيارِكَ عَنِ اخْتِيارِي، وَأَوْقِفْنِي عَلى مَراكِزِ تدبير خودم و به اختيار خودت از اختيار خودم و بر جاهاى بيچارگى و درماندگى ام اضْطِرارِي. إِلهِي أَخْرِجْنِي مِنْ ذُلِ نَفْسِي، وَطَهِرْنِي مِنْ شَكِي مرا واقف گردان خدايا مرا از خوارى نفسم نجات ده و پاكم كن از شك وَشِرْكِي قَبْلَ حُلُولِ رَمْسِي، بِكَ أَنْتَصِرُ فَانْصُرْنِي، وَعَلَيْكَ و شرك خودم پيش از آنكه داخل گورم گردم به تو يارى جويم پس تو هم ياريم كن و بر تو أَتَوَكَّلُ فَلا تَكِلْنِي، وَإِيَّاكَ أَسْأَلُ فَلا تُخَيِبْنِي، وَفِي فَضْلِكَ توكل كنم پس مرا وامگذار و از تو درخواست كنم پس نااميدم مگردان و در فضل تو أَرْغَبُ فَلا تَحْرِمْنِي، وَبِجَنابِكَ أَنْتَسِبُ فَلا تُبْعِدْنِي، وَبِبابِكَ رغبت كرده ام پس محرومم مفرما و به حضرت تو خود را بسته ام پس دورم مكن و به درگاه تو

ص: 134

أَقِفُ فَلا تَطْرُدْنِي. إِلهِي تَقَدَّسَ رِضاكَ أَنْ تَكُونَ لَهُ عِلَّةٌ مِنْكَ، ايستاده ام پس طردم مكن خدايا مبرّا است خوشنودى تو از اينكه علت و سببى از جانب تو داشته باشد فَكَيْفَ يَكُونُ لَهُ عِلَّةٌ مِنِي، إِلهِي أَنْتَ الْغَنِيُّ بِذاتِكَ أَنْ يَصِلَ پس چگونه ممكن است من سبب آن گردم خدايا تو به ذات خود بى نيازى از اينكه إِلَيْكَ النَّفْعُ مِنْكَ، فَكَيْفَ لا تَكُونُ غَنِيّاً عَنِي، إِلهِي إِنَّ الْقَضآءَ سودى از جانب خودت به تو برسد پس چگونه از من بى نياز نباشى خدايا براستى قضا وَالْقَدَرَ يُمَنِينِي، وَإِنَّ الْهَوى بِوَثائِقِ الشَّهْوَةِ أَسَرَنِي، فَكُنْ أَنْتَ و قدر مرا آرزومند مى كنند و از آن سو هواى نفس مرا به بندهاى شهوت اسير كرده پس تو النَّصِيرَ لِي، حَتّى تَنْصُرَنِي وَتُبَصِرَنِي، وَأَغْنِنِي بِفَضْلِكَ حَتّى ياور من باش تا پيروزم كنى و بينايم كنى و بوسيله فضل خويش بى نيازم گردانى تا أَسْتَغْنِيَ بِكَ عَنْ طَلَبِي، أَنْتَ الَّذِي أَشْرَقْتَ الْأَنْوارَ فِي قُلُوبِ بوسيله تو از طلب كردن بى نياز شوم توئى كه تاباندى انوار (معرفت) را در دل أَوْلِيائِكَ حَتّى عَرَفُوكَ وَوَحَّدُوكَ، وَأَنْتَ الَّذِي أَزَلْتَ الْأَغْيارَ اوليائت تا اينكه تو را شناختند و يگانه ات دانستند و توئى كه اغيار و بيگانگان را عَنْ قُلُوبِ أَحِبَّائِكَ حَتّى لَمْ يُحِبُّوا سِواكَ، وَلَمْ يَلْجَأُوا إِلى از دل دوستانت براندى تا اينكه كسى را جز تو دوست نداشته و به غير تو پناهنده و غَيْرِكَ، أَنْتَ الْمُونِسُ لَهُمْ حَيْثُ أَوْحَشَتْهُمُ الْعَوالِمُ، وَأَنْتَ الَّذِي ملتجى نشوند و توئى مونس ايشان در آنجا كه عوالم وجود آنها را به وحشت اندازد و توئى كه

ص: 135

هَدَيْتَهُمْ حَيْثُ اسْتَبانَتْ لَهُمُ الْمَعالِمُ. يا إِلهِي ماذا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ؟

راهنمائيشان كنى آنگاه كه نشانه ها برايشان آشكار گردد چه دارد آنكس كه تو را گم كرده؟ و چه وَمَا الَّذِي فَقَدَ مَنْ وَجَدَكَ؟ لَقَدْ خابَ مَنْ رَضِيَ دُونَكَ بَدَلًا، وَلَقَدْ نداردآنكس كه تو را يافته است براستى محروم است آنكس كه بجاى تو بديگرى راضى شود و بطور حتم خَسِرَ مَنْ بَغى عَنْكَ مُتَحَوِلًا، كَيْفَ يُرْجى سِواكَ وَأَنْتَ ما زيانكار است كسى كه از تو به ديگرى روى كند چسان مى شود بغير تو اميدوار بود در صورتى كه تو قَطَعْتَ الْإِحْسانَ، وَكَيْفَ يُطْلَبُ مِنْ غَيْرِكَ وَأَنْتَ ما بَدَّلْتَ عادَةَ احسانت را قطع نكردى و چگونه از غير تو مى توان طلب كرد با اينكه تو تغيير نداده اى شيوه الامْتِنانِ، يا مَنْ أَذاقَ أَحِبَّاءَهُ حَلاوَةَ الْمُؤانَسَةِ، فَقامُوا بَيْنَ يَدَيْهِ عطابخشيت را اى خدائى كه به دوستانت شيرينى همدمى خود را چشاندى و آنها در برابرت مُتَمَلِقِينَ، وَيا مَنْ أَلْبَسَ أَوْلِياءَهُ مَلابِسَ هَيْبَتِهِ، فَقامُوا بَيْنَ يَدَيْهِ به چاپلوسى برخاستند و اى خدائى كه پوشاندى براولياء خودت خلعتهاى هيبت خود را پس آنها در برابرت مُسْتَغْفِرِينَ. أَنْتَ الذَّاكِرُ قَبْلَ الذَّاكِرِينَ، وَأَنْتَ الْبادِي بِالْإِحْسانِ به آمرزش خواهى بپا خواستند توئى كه ياد كنى پيش از آنكه ياد كنندگان يادت كنند و توئى آغازنده به احسان قَبْلَ تَوَجُّهِ الْعابِدِينَ، وَأَنْتَ الْجَوادُ بِالْعَطاءِ قَبْلَ طَلَبِ الطَّالِبِينَ، قبل از آنكه پرستش كنندگان بسويت توجه كنند و توئى بخشنده عطا پيش از آنكه خواهندگان از تو خواهند وَأَنْتَ الْوَهَّابُ ثُمَّ لِما وَهَبْتَ لَنا مِنَ الْمُسْتَقْرِضِينَ. إِلهِي و توئى پربخشش و سپس همان را كه به ما بخشيده اى از ما به قرض مى خواهى خدايا

ص: 136

اطْلُبْنِي بِرَحْمَتِكَ حَتّى أَصِلَ إِلَيْكَ، وَاجْذِبْنِي بِمَنِكَ حَتّى أُقْبِلَ مرا بوسيله رحمتت بطلب تا من به نعمت وصالت نائل گردم و بوسيله نعمتت مرا جذب كن تا به تو عَلَيْكَ. إِلهِي إِنَّ رَجائِي لا يَنْقَطِعُ عَنْكَ وَإِنْ عَصَيْتُكَ، كَما أَنَّ رو كنم خدايا براستى اميد من از تو قطع نگردد و اگرچه نافرمانيت كنم چنانكه خَوْفِي لا يُزايِلُنِي وَإِنْ أَطَعْتُكَ، فَقَدْ دَفَعْتَنِي الْعَوالِمُ إِلَيْكَ، وَقَدْ ترسم و از تو زائل نشود و گرچه فرمانت برم همانا جهانيان مرا بسوى تو رانده اند و آن أَوْقَعَنِي عِلْمِي بِكَرَمِكَ عَلَيْكَ. إِلهِي كَيْفَ أَخِيبُ وَأَنْتَ أَمَلِي، علمى كه به كرم تو دارم مرا به درگاه تو آورده خدايا چگونه نوميد شوم و تو آرزوى منى أَمْ كَيْفَ أُهانُ وَعَلَيْكَ مُتَّكَلِي، إِلهِي كَيْفَ أَسْتَعِزُّ وَفِي الذِلَّةِ و چگونه پست وخوار شوم با اينكه اعتمادم بر تو است خدايا چگونه عزت جويم با اينكه در خوارى أَرْكَزْتَنِي، أَمْ كَيْفَ لا أَسْتَعِزُّوَ إِلَيْكَ نَسَبْتَنِي، إِلهِي كَيْفَ لا أَفْتَقِرُ جايم دادى و چگونه عزت نجويم با اينكه به خود مُنْتَسبَم كردى خدايا چگونه نيازمند نباشم وَأَنْتَ الَّذِي فِي الْفُقَرآءِأَقَمْتَنِي، أَمْ كَيْفَ أَفْتَقِرُ وَأَنْتَ الَّذِي بِجُودِكَ با اينكه تو در نيازمندانم جاى دادى يا چگونه نيازمند باشم و توئى كه به جود أَغْنَيْتَنِي، وَأَنْتَ الَّذِي لا إِلهَ غَيْرُكَ تَعَرَّفْتَ لِكُلِ شَيْ ءٍ و بخششت بى نيازم كردى و توئى كه معبودى جز تو نيست شناساندى خود را به هر چيز فَما جَهِلَكَ شَيْ ءٌ، وَأَنْتَ الَّذِي تَعَرَّفْتَ إِلَيَّ فِي كُلِ شَيْ ءٍ، و هيچ چيزى نيست كه تو را نشناسد و توئى كه شناساندى خود را به من در هر چيز

ص: 137

فَرَأَيْتُكَ ظاهِراً فِي كُلِ شَيْ ءٍ، وَأَنْتَ الظَّاهِرُ لِكُلِ شَيْ ءٍ، يا مَنِ و من تو را آشكار در هر چيز ديدم و توئى آشكار بر هر چيز اى كه اسْتَوى بِرَحْمانِيَّتِهِ فَصارَ الْعَرْشُ غَيْباً فِي ذاتِهِ، مَحَقْتَ الْآثارَ بوسيله مقام رحمانيت خود (بر همه چيز) احاطه كردى و عرش در ذاتش پنهان شد توئى كه آثار را به بِالْآثارِ، وَمَحَوْتَ الْأَغْيارَ بِمُحِيطاتِ أَفْلاكِ الْأَنْوارِ، يا مَنِ آثار نابود كردى و اغيار را به احاطه كننده هاى افلاك انوار محو كردى اى كه احْتَجَبَ فِي سُرادِقاتِ عَرْشِهِ عَنْ أَنْ تُدْرِكَهُ الْأَبْصارُ، يا مَنْ در سراپرده هاى عرشش محتجب شد از اينكه ديده ها او را درك كنند اى كه تَجَلّى بِكَمالِ بَهائِهِ، فَتَحَقَّقَتْ عَظَمَتُهُ الاسْتِواءَ، كَيْفَ تَخْفى تجلى كردى به كمال زيبائى و نورانيت و پابرجا شد عظمتش از استوارى چگونه پنهان شوى وَأَنْتَ الظَّاهِرُ، أَمْ كَيْفَ تَغِيبُ وَأَنْتَ الرَّقِيبُ الْحاضِرُ، إِنَّكَ عَلى با اينكه تو آشكارى يا چگونه غايب شوى كه تو نگهبان و حاضرى براستى تو بر كُلِ شَيْ ءٍ قَدِيرٍ، وَالْحَمْدُ للَّهِ وَحْدَهُ».

هر چيز توانائى و ستايش تنها مخصوص خدا است.»

دعاى امام سجّاد (ع) در روز عرفه

دعاى امام سجّاد عليه السلام در روز عرفه

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِ الْعالَمِينَ. اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ بَدِيعَ السَّماواتِ «سپاس خداوند را كه پروردگار جهانيان است، خداوندا سپاس ترا اى آفريننده آسمانها

ص: 138

وَالْأَرْضِ، ذَا الْجَلالِ وَالْإِكْرامِ، رَبَّ الْأَرْبابِ، وَإِلهَ كُلِ مَأْلُوهٍ، و زمين، و اى صاحب بزرگى و كرم پرورنده پرورندگان، و معبود هر پرستنده، وَخالِقَ كُلِ مَخْلُوقٍ، وَوارِثَ كُلِ شَيْ ءٍ، لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ ءٌ، وَ و آفريننده هر آفريده، و وارث هر چيز، نيست مانند او چيزى، و پوشيده لايَعْزُبُ عَنْهُ عِلْمُ شَيْ ءٍ، وَهُوَ بِكُلِ شَيْ ءٍ مُحِيطٌ، وَهُوَ عَلى كُلِ نمى باشد از او دانش چيزى و او است هر چيزى را فرا گيرنده، و او است بر هر شَيْ ءٍ رَقِيبٌ، أَنْتَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ، الْأَحَدُ الْمُتَوَحِدُ، الْفَرْدُ چيزى نگهبان، توئى خدايى كه نيست معبودى جز تو، كه يكى و يگانه اى، يكتا الْمُتَفَرِّدُ، وَأَنْتَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ، الْكَرِيمُ الْمُتَكَرِّمُ، الْعَظِيمُ و بى همتايى، و تويى خدايى كه نيست معبودى غير تو، كريمى در نهايت كرامت عظيمى الْمُتَعَظِمُ، الْكَبِيرُ الْمُتَكَبِّرُ، وَأَنْتَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ، الْعَلِىُّ در نهايت عظمت بزرگوارى بمنتهاى كبريائى و توئى خداوند و معبودى جز تو نيست و بلندتر الْمُتَعالِ، الشَّدِيدُ الْمِحالِ، وَأَنْتَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ، الرَّحْمنُ و برترى از هر چيز و بغايت توانائى و توئى خداوند نيست معبودى جز تو كه بخشاينده الرَّحِيمُ، الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ، وَأَنْتَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ، السَّمِيعُ و مهربان و دانا و حكيمى و توئى خداوند نيست معبودى غير تو كه شنوا الْبَصِيرُ، الْقَدِيمُ الْخَبِيرُ، وَأَنْتَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ، الْكَرِيمُ الْأَكْرَمُ، و بينائى هميشه بوده و بر همه چيز آگاهى و توئى خداوند نيست خدائى غير تو كريمى و كرمت

ص: 139

الدَّائِمُ الْأَدْوَمُ، وَأَنْتَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ، الْأَوَّلُ قَبْلَ كُلِ أَحَدٍ، بى پايان پيوسته پايدارى و توئى خداوند و معبودى جز تو نيست در آغاز بودى و پيش از هر كس وَالْآخِرُ بَعْدَ كُلِ عَدَدٍ، وَأَنْتَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ، الدَّانِي فِي عُلُوِّهِ، و در انجام باشى پس از هر چيز و توئى خداوند نيست خدائى غير از تو كه نزديكى وَالْعالِي فِي دُنُوِّهِ، وَأَنْتَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ، ذُوالْبَهاءِ وَالْمَجْدِ، با وجود بلنديت و بلندمقامى با وجودنزديكيت و توئى خداوند نيست معبودى بغيرتو كه صاحب فرّ وَالْكِبْرِياءِ وَالْحَمْدِ، وَأَنْتَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ، الَّذِي أَنْشَأْتَ و شكوه و عظمتى و سزاوار سپاسى و توئى خداوند نيست معبودى غير تو، آنى كه الْأَشْياءَ مِنْ غَيْرِ سِنْخٍ، وَصَوَّرْتَ ما صَوَّرْتَ مِنْ غَيْرِ مِثالٍ، آفريدى همه چيز را بدون مادّه و نگاشتى آنچه نگاشتى بدون وَابْتَدَعْتَ الْمُبْتَدَعاتِ بِلَا احْتِذاءٍ، أَنْتَ الَّذِي قَدَّرْتَ كُلَّ شَيْ ءٍ نمونه و پديد آوردى پديده ها را بدون رنگ آميزى و طرحى توئى كه مقرّر نمودى هر تَقْدِيراً، وَيَسَّرْتَ كُلَّ شَيْ ءٍ تَيْسِيراً، وَدَبَّرْتَ ما دُونَكَ تَدْبِيراً، چيزى را اندازه اى و آماده ساختى هر چيزرا به آسانى و تدبير نمودى ماسوى أَنْتَ الَّذِي لَمْ يُعِنْكَ عَلى خَلْقِكَ شَرِيكٌ، وَلَمْ يُؤازِرْكَ فِي را «بحكمت خود» توئى كه ياريت نكرده در امر آفرينش احدى و مدد ننموده ترا أَمْرِكَ وَزِيرٌ، وَلَمْ يَكُنْ لَكَ مُشاهِدٌ وَلا نَظِيرٌ، أَنْتَ الَّذِي أَرَدْتَ در كار تو مددكارى ونبود «آفرينش» ترا تماشاگرى و نه مانندى توئى آنكه

ص: 140

فَكانَ حَتْماً ما أَرَدْتَ، وَقَضَيْتَ فَكانَ عَدْلًا ما قَضَيْتَ، خواستى و شد هر چه خواستى و حكم كردى و از روى عدالت بود آنچه حكم كردى وَحَكَمْتَ فَكانَ نِصْفاً ما حَكَمْتَ، أَنْتَ الَّذِي لا يَحْوِيكَ مَكانٌ، و داورى نمودى از روى انصاف بود آنچه داورى نمودى، توئى آنكه گنجايش ترا ندارد جائى وَلَمْ يَقُمْ لِسُلْطانِكَ سُلْطانٌ، وَلَمْ يُعْيِكَ بُرْهانٌ وَلا بَيانٌ، أَنْتَ و بر نخيزد در برابر قدرتت قدرتى و وامانده ات نكند برهان و بيانى، توئى الَّذِي أَحْصَيْتَ كُلَّ شَيْ ءٍ عَدَداً، وَجَعَلْتَ لِكُلِ شَيْ ءٍ أَمَداً، آنكه به شمار آرى تعداد هر چيز را و قرار دهى هر چيز را اجل و فرجامى وَقَدَّرْتَ كُلَّ شَيْ ءٍ تَقْدِيراً، أَنْتَ الَّذِي قَصُرَتِ الْأَوْهامُ عَنْ و مقرّر دارى هر چيز را اندازه اى، توئى آنكه بازماند انديشه ها از درك ذاتِيَّتِكَ، وَعَجَزَتِ الْأَفْهامُ عَنْ كَيْفِيَّتِكَ، وَلَمْ تُدْرِكِ الْأَبْصارُ ذات تو و فروماند دانشها از ادارك چگونگى تو و در نيابد ديده ها مَوْضِعَ أَيْنِيَّتِكَ، أَنْتَ الَّذِي لا تُحَدُّ فَتَكُونَ مَحْدُوداً، وَلَمْ تُمَثَّلْ جاى بودنت را، توئى آنكه پايان ندارى تا محدود باشى و مجسّم نيستى فَتَكُونَ مَوْجُوداً، وَلَمْ تَلِدْ فَتَكُونَ مَوْلُوداً، أَنْتَ الَّذِي لا ضِدَّ تا محسوس شوى و فرزند نياوردى تا فرزند ديگرى باشى، توئى آنكه دشمنى نيست مَعَكَ فَيُعانِدَكَ، وَلا عِدْلَ لَكَ فَيُكاثِرَكَ، وَلانِدَّ لَكَ فَيُعارِضَكَ، با تو بعناد برخيزد و همتا ندارى كه با تو رقابت كند و مانند ندارى تا با تو برابرى نمايد،

ص: 141

أَنْتَ الَّذِي ابْتَدَأَ وَاخْتَرَعَ وَاسْتَحْدَثَ وَابْتَدَعَ، وَأَحْسَنَ صُنْعَ ما توئى آنكه ايجاد نمودى و آفريدى «جهان را» و پديد آوردى و نو ساختى و نيكو بود هرچه صَنَعَ، سُبْحانَكَ ما أَجَلَّ شَأْنَكَ، وَأَسْنى فِي الْأَماكِنِ مَكانَكَ، ساختى، منزّهى تو چه بزرگ است شأن تو و چه بلند است در ميان اماكن مكان تو وَأَصْدَعَ بِالْحَقِّ فُرْقانَكَ، سُبْحانَكَ مِنْ لَطِيفٍ ما أَلْطَفَكَ، و آشكار كننده حقّست قرآن تو منزّهى چه نيكو چاره سازى وَرَءُوفٍ ما أَرْأَفَكَ، وَحَكِيمٍ ما أَعْرَفَكَ، سُبْحانَكَ مِنْ مَلِيكٍ ما و چه بسيار مهربانى و حكيمى كه هر چيز را مى شناسى پاك خداوندا چه پادشاه با فرّ أَمْنَعَكَ، وَجَوادٍ ما أَوْسَعَكَ، وَرَفِيعٍ ما أَرْفَعَكَ، ذُو الْبَهاءِ و شكوهى و چه بخشنده توانگرى و چه بلند و بلند پايه فروغمند با وَالْمَجْدِ، وَالْكِبْرِياءِ وَالْحَمْدِ، سُبْحانَكَ بَسَطْتَ بِالْخَيْراتِ يَدَكَ، فرّ و بزرگى و سزاوار سپاسى منزّهى تو دست بخيرات گشودى وَعُرِفَتِ الْهِدايَةُ مِنْ عِنْدِكَ، فَمَنِ الْتَمَسَكَ لِدِينٍ أَوْ دُنْيا و شناخته شد هدايت از جانب تو هر كس ترا خواند براى دين يا دنيا وَجَدَكَ، سُبْحانَكَ خَضَعَ لَكَ مَنْ جَرى فِي عِلْمِكَ، وَخَشَعَ بيافتت منزّهى تو فروتنى كند براى تو هر چه علم توبدان تعلّق گرفته و سر فرودآورد لِعَظَمَتِكَ ما دُونَ عَرْشِكَ، وَانْقادَ لِلتَّسْلِيمِ لَكَ كُلُّ خَلْقِكَ، در برابر عظمت تو هر آنچه زير عرش تو است و گردن نهد بفرمانبردارى تو همه آفريدگان

ص: 142

سُبْحانَكَ لا تُحَسُّ وَلا تُجَسُّ وَلا تُمَسُّ، وَلا تُكادُ وَلا تُماطُ وَلا منزّهى تو در نيابد ترا حواسّ و دستى بتو نرسد و لمس نمى شوى و نيرنگ برندارى و فرانگيرد تراچيزى تُنازَعُ، وَلا تُجارى وَلا تُمارى وَلا تُخادَعُ وَلا تُماكَرُ، سُبْحانَكَ و كس با تو برنيايد و برابرى نكند و با تو به جدال برنخيزد و ترا فريب ندهد و با تو نيرنگ نبازد منزّهى تو سَبِيلُكَ جَدَدٌ، وَأَمْرُكَ رَشَدٌ، وَأَنْتَ حَيٌّ صَمَدٌ، سُبْحانَكَ قَوْلُكَ راه تو هموار و فرمان تو حقّ است و توئى زنده و بى نياز منزّهى تو گفتار تو حُكْمٌ، وَقَضاؤُكَ حَتْمٌ، وَإِرادَتُكَ عَزْمٌ، سُبْحانَكَ لا رادَّ بحكمت و فرمان تو شدنى و مشيّت تو انجام شدنى است منزّهى تو رد نكند كسى لِمَشِيَّتِكَ، وَلا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِكَ، سُبْحانَكَ قاهِرَ الْأَرْبابِ، باهِرَ خواسته ترا و دگرگون نسازد سخنان ترا منزّهى تو بر پادشاهان پيروزى آشكار است نشانه هاى الْآياتِ، فاطِرَ السَّماواتِ، بارِئَ النَّسَماتِ، لَكَ الْحَمْدُ حَمْداً الوهيّت تو و آفريننده آسمانهائى پديد آرنده جاندارانى سپاس ترا سپاسى كه يَدُومُ بِدَوامِكَ، وَلَكَ الْحَمْدُ حَمْداً خالِداً بِنِعْمَتِكَ، وَلَكَ پايدار باشد با هستى تو و سپاس ترا سپاسى كه جاويد ماند با نعمت تو الْحَمْدُ حَمْداً يُوازِي صُنْعَكَ، وَلَكَ الْحَمْدُ حَمْداً يَزِيدُ عَلى سپاس ترا سپاسى كه برابر احسان تو باشد و سپاس ترا سپاسى كه افزونى كند بر رِضاكَ، وَلَكَ الْحَمْدُ حَمْداً مَعَ حَمْدِ كُلِ حامِدٍ، وَشُكْراً يَقْصُرُ رضاى تو سپاس ترا سپاسى كه همراه باشد با سپاس هر سپاسگزارى و سپاسى كه فرو ماند

ص: 143

عَنْهُ شُكْرُ كُلِ شاكِرٍ، حَمْداً لا يَنْبَغِي إِلّا لَكَ، وَلا يُتَقَرَّبُ بِهِ إِلّا از او شكر هر شكرگزارى سپاسى كه سزاوار نيست جز بتو و موجب تقرّب نشود جز به إِلَيْكَ، حَمْداً يُسْتَدامُ بِهِ الْأَوَّلُ، وَيُسْتَدْعى بِهِ دَوامُ الْآخِرِ، حَمْداً پيشگاه تو سپاسى كه پايدار بود بسبب او نعمت اوّل و خواسته شود به او پايدارى نعمت بعدى سپاسى كه يَتَضاعَفُ عَلى كُرُورِ الْأَزْمِنَةِ، وَيَتَزايَدُ أَضْعافاً مُتَرادِفَةً، حَمْداً افزايش يابد با گذشتن زمانهاو زياد گردد چند برابر پى درپى سپاسى كه يَعْجِزُ عَنْ إِحْصائِهِ الْحَفَظَةُ، وَيَزِيدُ عَلى ما أَحْصَتْهُ فِي كِتابِكَ فرو ماند از شمار آن آمارگيران و فزون آيد بر آنچه بشمار آورده اند در كتاب تو الْكَتَبَةُ، حَمْداً يُوازِنُ عَرْشَكَ الْمَجِيدَ، وَيُعادِلُ كُرْسِيَّكَ الرَّفِيعَ، نويسندگان سپاسى كه برابرى كند با عرش عظيم تو و همانند باشد با كرسى رفيع تو حَمْداً يَكْمُلُ لَدَيْكَ ثَوابُهُ، وَيَسْتَغْرِقُ كُلَّ جَزاءٍ جَزاؤُهُ، حَمْداً سپاسى كه كامل باشد به پيشگاه تو پاداش او و افزون آيد به هر ثواب ثواب او سپاسى كه ظاهِرُهُ وَفْقٌ لِباطِنِهِ، وَ باطِنُهُ وَفْقٌ لِصِدْقِ النِيَّةِ، حَمْداً ظاهر آن موافق باطن باشد و باطنش هم موافق با نيّت صادق باشد سپاسى كه لَمْ يَحْمَدْكَ خَلْقٌ مِثْلَهُ، وَلا يَعْرِفُ أَحَدٌ سِواكَ فَضْلَهُ، حَمْداً يُعانُ نگذارده باشد آفريده مانندش را و نشناسد كسى جز تو فضل آن را سپاسى كه يارى شود مَنِ اجْتَهَدَ فِي تَعْدِيدِهِ، وَيُؤَيَّدُ مَنْ أَغْرَقَ نَزْعاً فِي تَوْفِيَتِهِ، حَمْداً هر كه بكوشد در گذاردن آن و تأييد شود هر كه مبالغه كند در اداى آن سپاسى كه

ص: 144

يَجْمَعُ ما خَلَقْتَ مِنَ الْحَمْدِ، وَيَنْتَظِمُ ما أَنْتَ خالِقُهُ مِنْ بَعْدُ، جامع باشد آنچه را كه آفريده اى از انواع حمد و در آيد به سلك آنچه خواهى آفريد بعد از اين حَمْداً لا حَمْدَ أَقْرَبُ إِلى قَوْلِكَ مِنْهُ، وَلا أَحْمَدَ مِمَّنْ يَحْمَدُكَ سپاسى كه هيچ حمدى نزديك تر از آن بگفتار تو نباشد و بالاتر از آن هيچكس تورا حمد بِهِ، حَمْداً يُوجِبُ بِكَرَمِكَ الْمَزِيدَ بِوُفُورِهِ، وَتَصِلُهُ بِمَزِيدٍ بَعْدَ نكرده باشد سپاسى كه سبب گردد بكرم تو مزيد نعمت را به فراوانى و بپيوندى آنرا بفزونى پى مَزِيدٍ طَوْلًا مِنْكَ، حَمْداً يَجِبُ لِكَرَمِ وَجْهِكَ، وَيُقابِلُ عِزَّ درپى برحمت خود سپاسى كه شايسته بزرگى ذات تو و سزاوار فرّ و جَلالِكَ، رَبِ صَلِ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الْمُنْتَجَبِ الْمُصْطَفى عظمت تو باشد پروردگارا درود فرست بر محمّد و آل محمّد كه برگزيده وبهترين خلق و الْمُكَرَّمِ الْمُقَرَّبِ أَفْضَلَ صَلَواتِكَ، وَبارِكْ عَلَيْهِ أَتَمَّ بَرَكاتِكَ، گرامى و مقرّب نزد تست به بهترين درود و خجسته گردان بر او كمال فرخندگى را وَتَرَحَّمْ عَلَيْهِ أَمْتَعَ رَحَماتِكَ، رَبِ صَلِ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ صَلاةً و بخشايش فرما بر او به برترين بخشايش خود پروردگارا درود فرست بر محمّد و آلش درودى زاكِيَةً لا تَكُونُ صَلاةٌ أَزْكى مِنْها، وَصَلِ عَلَيْهِ صَلاةً نامِيَةً فزاينده كه نباشد درودى فزاينده تر از آن و درود فرست بر آن درودى برومند لا تَكُونُ صَلاةٌ أَنْمى مِنْها، وَصَلِ عَلَيْهِ صَلاةً راضِيَةً لا تَكُونُ صَلاةٌ كه نباشد درودى برومندتر از آن و درود فرست بر او درودى پسنديده كه نباشد درودى

ص: 145

فَوْقَها، رَبِ صَلِ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ صَلاةً تُرْضِيهِ وَتَزِيدُ عَلى برتر از آن خداوندا درود فرست بر محمّد و آل او درودى كه خوشنودش گردانى و بيفزايد بر رِضاهُ، وَصَلِ عَلَيْهِ صَلاةً تُرْضِيكَ وَتَزِيدُ عَلى رِضاكَ لَهُ، وَصَلِ خوشنوديش و درودفرست بر اودرودى كه خوشنودت گرداند وبيفزايد برخوشنوديت و درود فرست عَلَيْهِ صَلاةً لا تَرْضى لَهُ إِلّا بِها، وَلا تَرى غَيْرَهُ لَها أَهْلًا، رَبِ بر آنحضرت درودى كه راضى نگردى جز بآن و نبينى غير او را برآن شايسته خداوندا صَلِ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ صَلاةً تُجاوِزُ رِضْوانَكَ، وَيَتَّصِلُ اتِصالُها درود فرست بر محمّد و آل او درودى كه تجاوز كند از رضاى تو و به پيوندد پيوند او بِبَقائِكَ، وَلا يَنْفَدُ كَما لا تَنْفَدُ كَلِماتُكَ، رَبِ صَلِ عَلى مُحَمَّدٍ ببقاى تو و پايان نيابد چنانكه پايان نپذيرد كلمات تو خداوندا درود فرست بر محمّد وَآلِهِ صَلاةً تَنْتَظِمُ صَلَواتِ مَلائِكَتِكَ وَأَنْبِيائِكَ وَرُسُلِكَ وَأَهْلِ و آل او درودى كه در برگيرد درود فرشتگان و پيغمبران و رسولان و طاعَتِكَ، وَتَشْتَمِلُ عَلى صَلَواتِ عِبادِكَ مِنْ جِنِكَ وَإِنْسِكَ فرمانبرداران تو را و شامل گردد بر درود بندگانت از جنّ و انس وَأَهْلِ إِجابَتِكَ، وَتَجْتَمِعُ عَلى صَلاةِ كُلِ مَنْ ذَرَأْتَ وَبَرَأْتَ مِنْ وآنانكه دعوت ترا اجابت كردند و مجتمع شود بر درود هرآنكه هستيش بخشيدى وپديدآوردى از أَصْنافِ خَلْقِكَ، رَبِ صَلِ عَلَيْهِ وَآلِهِ صَلاةً تُحِيطُ بِكُلِ صَلاةٍ اصناف آفريدگانت خداوندا درود فرست بر او و آل او درودى كه فرا گيرد هر درود

ص: 146

سالِفَةٍ وَمُسْتَأْنَفَةٍ، وَصَلِ عَلَيْهِ وَعَلى آلِهِ صَلاةً مَرْضِيَّةً لَكَ وَلِمَنْ گذشته و آينده را و درود فرست بر او و بر آل او درودى كه پسنديده باشد تورا و دُونَكَ، وَتُنْشِئُ مَعَ ذلِكَ صَلَواتٍ تُضاعِفُ مَعَها تِلْكَ غير تو را و برانگيزى با اين همه درودى را كه بيفزايدبا آن اين الصَّلَواتِ عِنْدَها، وَتَزِيدُها عَلى كُرُورِ الْأَيَّامِ زِيادَةً فِي درودها بنزد آن و افزوده گردد بر گذشت روزگار افزايش تَضاعِيفَ لا يَعُدُّها غَيْرُكَ، رَبِ صَلِ عَلى اطائِبِ أَهْلِ بَيْتِهِ، چند برابر كه نشمارد آنرا غير تو خداوندا درود فرست بر پاكان خاندان او الَّذِينَ اخْتَرْتَهُمْ لِأَمْرِكَ، وَجَعَلْتَهُمْ خَزَنَةَ عِلْمِكَ، وَحَفَظَةَ دِينِكَ، آنانكه برگزيديشان براى اجراى امر خود و قرارشان دادى گنجينه علم خود و نگهبانان دين خود وَخُلَفاءَكَ فِي أَرْضِكَ، وَحُجَجَكَ عَلى عِبادِكَ، وَطَهَّرْتَهُمْ مِنَ و جانشينان خود در روى زمين و حجّت هاى خود بر بندگانت و پاكشان نمودى از الرِّجْسِ وَالدَّنَسِ تَطْهِيراً بِإِرادَتِكَ، وَجَعَلْتَهُمُ الْوَسِيلَةَ إِلَيْكَ، هر ناپاكى و پليدى پاك كردنى كه به اراده خود بود و قرارشان دادى وسيله بسوى خويش وَالْمَسْلَكَ إِلى جَنَّتِكَ، رَبِ صَلِ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ صَلاةً تُجْزِلُ و راه بسوى بهشت خود خداوندا درود بر محمّد وآلش فرست درودى كه بهره مند گردانى لَهُمْ بِها مِنْ نِحَلِكَ وَكَرامَتِكَ، وَتُكْمِلُ لَهُمُ الْأَشْياءَ مِنْ عَطاياكَ آنها را از عطا و كرامت خود و كامل گردانى براى آنها همه گونه بخشش

ص: 147

وَنَوافِلِكَ، وَتُوَفِرُ عَلَيْهِمُ الْحَظَّ مِنْ عَوائِدِكَ وَفَوائِدِكَ، رَبِ صَلِ و نعمت خود را و فراوان گردانى براى آنها لذّت نعمت ها و فوائد خود را خداوندا درود فرست عَلَيْهِ وَعَلَيْهِمْ صَلاةً لا أَمَدَ فِي أَوَّلِها، وَلا غايَةَ لِأَمَدِها، وَلانِهايَةَ بر او و خاندان او درودى كه نه حدّى باشد در آغاز آن و نه پايانى بمدّت آن و نه نهايتى باشد لِآخِرِها، رَبِ صَلِ عَلَيْهِم زِنَةَ عَرْشِكَ وَما دُونَهُ، وَمِلْأَ سَماواتِكَ به انجام آن خداوندا درود فرست بر آنان هموزن عرش خود و آنچه در زير آن است و به پُرى آسمانهايت وَما فَوْقَهُنَّ، وَعَدَدَ أَرَضِيكَ وَما تَحْتَهُنَّ وَما بَيْنَهُنَّ، صَلاةً و آنچه بالاى آنها است و به شماره زمينهايت و آنچه زير آنها است و آنچه در لابلاى زمين و آسمان است درودى كه تُقَرِّبُهُمْ مِنْكَ زُلْفى وَتَكُونُ لَكَ وَلَهُمْ رِضىً، وَمُتَّصِلَةً نزديك سازد آنها را به مقام تو و بوده باشد براى تو و آنها خوشنودى و پيوسته باشد بِنَظائِرِهِنَّ أَبَداً. اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَيَّدْتَ دِينَكَ فِي كُلِ أَوانٍ بِامامٍ أَقَمْتَهُ بمانند خود هميشه بار خدايا تو تأييد كردى دين خود را درهر زمان به امامى كه برافراشتيش عَلَماً لِعِبادِكَ، وَمَناراً فِي بِلادِكَ، بَعْدَ أَنْ وَصَلْتَ حَبْلَهُ بِحَبْلِكَ، مانند علم براى بندگانت و مانند نورافكن در شهرهايت پس از آنكه پيوستى ريسمان او را بر ريسمان خود وَجَعَلْتَهُ الذَّرِيعَةَ إِلى رِضْوانِكَ، وَافْتَرَضْتَ طاعَتَهُ، وَحَذَّرْتَ و قرارش دادى بسوى خوشنودى خود و واجب فرمودى اطاعت او را و بيم دادى مَعْصِيَتَهُ، وَأَمَرْتَ بِامْتِثالِ أَمْرِهِ وَ الْانْتِهاءِ عِنْدَ نَهْيِهِ، وَأَلّا يَتَقَدَّمَهُ ازنافرمانى او و امرفرمودى بفرمانبردارى از اوامر او و به پرهيز نمودن از مناهى او و اينكه پيش نيفتد از او

ص: 148

مُتَقَدِّمٌ، وَلا يَتَأَخَّرَ عَنْهُ مُتَأَخِّرٌ، فَهُوَعِصْمَةُ اللَّائِذِينَ، وَكَهْفُ پيش روى و پس نماند از او كسى پس او است حافظ پناهندگان و سنگر الْمُؤْمِنِينَ، وَعُرْوَةُ الْمُتَمَسِكِينَ، وَبَهاءُ الْعالَمِينَ. اللَّهُمَّ فَأَوْزِ عْ مؤمنان و دستاويز نجات جويان و فروغ مردم جهان بار خدايا الهام كن لِوَلِيِكَ شُكْرَ ما أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَيْهِ، وَأَوْزِعْنا مِثْلَهُ فِيهِ، وَآتِهِ مِنْ براى ولىّ خود تا شكر آنچه را كه انعامش فرمودى بجاى آورد و ما را نيز الهام فرما مانند او بوجود او شكر كنيم و عنايت كن او را لَدُنْكَ سُلْطاناً نَصِيراً، وَافْتَحْ لَهُ فَتْحاً يَسِيراً، وَأَعِنْهُ بِرُكْنِكَ الْأَعَزِ، از جانب خود پيروزى و نصرت و بگشا برايش گشايشى آسان و مدد فرما او را به پشتيبانى محكم خود وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَقَوِ عَضُدَهُ، وَراعِهِ بِعَيْنِكَ، وَاحْمِهِ بِحِفْظِكَ، وقوى گردان پشت او را و نيرو بخش بازوى او را و رعايتش فرما بديده رحمت خود و حمايتش كن بنظر نگهدارى خود وَانْصُرْهُ بِمَلائِكَتِكَ، وَامْدُدْهُ بِجُنْدِكَ الْأَغْلَبِ، وَأَقِمْ بِهِ كِتابَكَ و ياريش فرما بفرشتگانت و مددش كن به سپاه نيرومندت و بپادار بوسيله او كتاب وَحُدُودَكَ وَشَرائِعَكَ وَسُنَنَ رَسُولِكَ صَلَواتُكَ اللَّهُمَّ عَلَيْهِ و احكام و قوانين خود و سنّت پيغمبر خويش را درود بى پايانت خدايا بر او وَآلِهِ، وَأَحْيِ بِهِ ما أَماتَهُ الظَّالِمُونَ مِنْ مَعالِمِ دِينِكَ، وَاجْلُ بِهِ باد و اولادش و زنده گردان به او آنچه را كه ناپديد كرده اند ستمكاران از آثار دين خود و جلا ده به او صَداءَ الْجَوْرِ عَنْ طَرِيقَتِكَ، وَأَبِنْ بِهِ الضَّرَّاءَ مِنْ سَبِيلِكَ، وَأَزِلْ بِهِ زنگ ستم را از صفحه ملّت خويش و دور گردان به او دشواريها را از راه دين تو و نابود كن به او

ص: 149

النَّاكِبِينَ عَنْ صِراطِكَ، وَامْحَقْ بِهِ بُغاةَ قَصْدِكَ عِوَجاً، وَأَلِنْ آنان را كه منحرفند از طريق تو و محو نما به او آنان را كه طالبان ترا براه كج برند و منعطف گردان جانِبَهُ لِأَوْلِيائِكَ، وَابْسُطْ يَدَهُ عَلى أَعْدائِكَ، وَهَبْ لَنا رَأْفَتَهُ او را بدوستانت و چيره گردان دست او را بر دشمنانت و برسان بر ما از مهر وَرَحْمَتَهُ وَتَعَطُّفَهُ وَتَحَنُّنَهُ، وَاجْعَلْنا لَهُ سامِعِينَ مُطِيعِينَ، وَفِي و بخشايش و دلجوئى و نوازش او و چنان كن ما را كه او را شنوا و فرمانبردار باشيم و در رِضاهُ ساعِينَ، وَإِلى نُصْرَتِهِ وَالْمُدافَعَةِ عَنْهُ مُكْنِفِينَ، وَإِلَيْكَ خوشنودى او بكوشيم و به جهت يارى كردن و دفاع نمودن از او به دورش باشيم و به سوى تو وَإِلى رَسُولِكَ صَلَواتُكَ اللَّهُمَّ عَلَيْهِ وَآلِهِ بِذلِكَ مُتَقَرِّبِينَ. اللَّهُمَّ و به سوى پيغمبر تو كه درود فراوانت خداوندا بر او و آلش باد بدين جهت تقرّب جوئيم خداوندا وَصَلِّ عَلى أَوْلِياءِهِمُ الْمُعْتَرِفِينَ بِمَقامِهِمْ، الْمُتَّبِعِينَ مَنْهَجَهُمْ، و درود فرست بر دوستان آنها كه شناختند مقام آنها را و تبعيّت كردند از روش آنها الْمُقْتَفِينَ آثارَهُم، الْمُسْتَمْسِكِينَ بِعُرْوَتِهِمْ، الْمُتَمَسِكِينَ و پيروى نمودند دز آثار آنها و پيوستند به دستاويز آنها و چنگ زدند بِوِلايَتِهِم، الْمُؤْتَمِينَ بِإِمامَتِهِم، الْمُسَلِمِينَ لِأَمْرِهِم، الْمُجْتَهِدِينَ به ولايت آنها و پذيرفتند پيشوائى آنها را و گردن نهادند بفرمان آنها و كوشيدند فِي طاعَتِهِمْ، الْمُنْتَظِرِينَ أَيَّامَهُم، الْمادِّينَ إِلَيْهِمْ أَعْيُنَهُم، در اطاعت آنها و انتظار كشيدند روزگار دولت آنها را و دوختند به سوى ايشان چشمان خود را

ص: 150

الصَّلَواتِ الْمُبارَكاتِ الزَّاكِياتِ النَّامِياتِ الْغادِياتِ الرَّائِحاتِ، درودهايى كه فرخنده و پاك و برومند باشد هر صبح و هر شام وَسَلِمْ عَلَيْهِمْ وَعَلى أَرْواحِهِمْ، وَاجْمَعْ عَلَى التَّقْوى أَمْرَهُمْ، و سلام فرست بر آنها و بر جانهاى آنها و جمع نما بر پرهيزكارى كار آنها را و وَأَصْلِحْ لَهُمْ شُؤُونَهُمْ، وَتُبْ عَلَيْهِمْ، إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ، اصلاح فرما حال آنها را و بپذير توبه آنها را كه توئى توبه پذير و مهربان وَخَيْرُالْغافِرِينَ، وَاجْعَلْنا مَعَهُمْ فِي دارِ السَّلامِ، بِرَحْمَتِكَ يا و بهترين آمرزندگان و قرار ده ما را با آنها در منزل سلامت برحمت خود اى أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ. اللَّهُمَّ هذا يَوْمُ عَرَفَةَ، يَوْمٌ شَرَّفْتَهُ وَكَرَّمْتَهُ مهربانترين مهربانان بار خدايا اين است روز عرفه روزى است كه شرافت دادى و گرامى نمودى وَعَظَّمْتَهُ، نَشَرْتَ فِيهِ رَحْمَتَكَ، وَمَنَنْتَ فِيهِ بِعَفْوِكَ، وَأَجْزَلْتَ و بزرگ داشتى منتشر ساختى در آن روز رحمت خود را و منّت نهادى در آن روز به عفو خود و فراوان ساختى فِيهِ عَطِيَّتَكَ، وَتَفَضَّلْتَ بِهِ عَلى عِبادِكَ. اللَّهُمَّ وَأَنَا عَبْدُكَ الَّذِي در آن روز عطاى خود را و تفضّل فرمودى به آن بر بندگان خود خداوندا من بنده توأم بنده اى كه أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ قَبْلَ خَلْقِكَ لَهُ، وَبَعْدَ خَلْقِكَ إِيَّاهُ، فَجَعَلْتَهُ مِمَّنْ انعام فرمودى بر آن پيش از آفرينش او و پس از آفرينش او و قرار دادى آن را از كسانى كه هَدَيْتَهُ لِدِينِكَ، وَ وَفَّقْتَهُ لِحَقِكَ، وَ عَصَمْتَهُ بَحَبْلِكَ، وَ أَدْخَلْتَهُ فِي راهنمودى بسوى دين خود و توفيقش دادى به اداى حقّ خود و نگهداشتى او را به طناب خود و درآوردى او را در

ص: 151

حِزْبِكَ، وَ أَرْشَدْتَهُ لِمُوالاةِ أَوْلِيائِكَ، وَمُعاداةِ أَعْدائِكَ، ثُمَّ أَمَرْتَهُ گروه خود و هدايت فرمودى او را بدوستى دوستانت و دشمنى دشمنانت سپس فرمان دادى فَلَمْ يَأْتَمِرْ، وَزَجَرْتَهُ فَلَمْ يَنْزَجِرْ، وَنَهَيْتَهُ عَنْ مَعْصِيَتِكَ، فَخالَفَ اطاعت نكرد و منع فرمودى امتناع نكرد و نهى فرمودى او را از گناه مخالفت نمود أَمْرَكَ إِلى نَهْيِكَ، لا مُعانَدَةً لَكَ وَلَا اسْتِكْباراً عَلَيْكَ، بَلْ دَعاهُ فرمان ترا به ارتكاب نهى تو لكن نه از دشمنى با تو و نه از گردنكشى بر تو بلكه كشانيد او را هَواهُ إِلى ما زَيَّلْتَهُ وَإِلى ما حَذَّرْتَهُ، وَأَعانَهُ عَلى ذلِكَ عَدُوُّكَ به سوى آنچه از آن دفع كردى و بسوى آنچه از آن بيم دادى و يارى كرد آن را براين همه گستاخى دشمن تو وَعَدُوُّهُ، فَأَقْدَمَ عَلَيْهِ عارِفاً بِوَعِيدِكَ، راجِياً لِعَفْوِكَ، واثِقاً و دشمن خود او «ابليس» تا اقدام به گناه نمود در حالى كه معترف بود به بيم تو و اميدوار بود به عفو تو و اطمينان داشت بِتَجاوُزِكَ، وَكانَ أَحَقَّ عِبادِكَ مَعَ ما مَنَنْتَ عَلَيْهِ أَلّا يَفْعَلَ، وَها بگذشت تو و سزاوارترين بندگان بود كه با اين همه نعمت هايت اين همه معصيت نكند اكنون أَنَاذا بَيْنَ يَدَيْكَ صاغِراً ذَلِيلًا، خاضِعاً خاشِعاً، خائِفاً مُعْتَرِفاً اينم كه درمقابل توام درحالى كه خوار و ذليل و سرافكنده و افسرده و ترسانم در حاليكه اقرار دارم بِعَظِيمٍ مِنَ الذُّنُوبِ تَحَمَّلْتُهُ، وَجَلِيلٍ مِنَ الْخَطايَا اجْتَرَمْتُهُ، به بزرگترين گناهى كه بار آن را بدوش گرفته ام و به بزرگترين خطائى كه به او آلوده گشتم مُسْتَجِيراً بِصَفْحِكَ، لائِذاً بِرَحْمَتِكَ، مُوقِناً أَنَّهُ لا يُجِيرُنِي مِنْكَ درحالى كه پناه آورده ام به عفو تو و زنهار ميجويم از رحمت تو و يقين دارم كه پناه نمى دهدمرااز تو

ص: 152

مُجِيرٌ، وَلا يَمْنَعُنِي مِنْكَ مانِعٌ، فَعُدْ عَلَيَّ بِما تَعُودُ بِهِ عَلى مَنِ پناه دهنده اى و مانع نمى شود مرا از عذاب تو مانعى پس فرا گير مرا به آنچه فرا مى گيرى به او آنكه را اقْتَرَفَ مِنْ تَغَمُّدِكَ، وَجُدْ عَلَيَّ بما تَجُودُ بِهِ عَلى مَنْ أَلقى بِيَدِهِ كه دست بگناه آلود از رحمت خودوببخش بر من آنچه را كه مى بخشى بر آنكه بگشايد دست اميد إِلَيْكَ مِنْ عَفْوِكَ، وَامْنُنْ عَلَيَّ بِما لْا يَتَعاظَمُكَ أَنْ تَمُنَّ بِهِ عَلى بسوى تو از عفو خود و منّت نِه بر من به آنچه دريغت نيايد مَنْ أَمَّلَكَ مِنْ غُفْرانِكَ، وَاجْعَلْ لِي فِي هذَا الْيَوْمِ نَصِيباً أَنالُ بِهِ بركسى كه آرزوى بخششت را دارد و قرار ده براى من در اين روز بهره اى كه برسم به سبب آن حَظّاً مِنْ رِضْوانِكَ، وَلا تَرُدَّنِي صِفْراً مِمَّا يَنْقَلِبُ بِهِ الْمُتَعَبِدُونَ به حظّى از خوشنوديت و باز مگردان مرا دست خالى از آنچه باز گردند به او عبادت كنندگان لَكَ مِنْ عِبادِكَ، وَإِنِي وَإِنْ لَمْ أُقَدِّمْ ما قَدَّمُوهُ مِنَ الصَّالِحاتِ از بندگانت و من گرچه تقديم نداشته ام آنچه تقديم داشته اند از اعمال شايسته فَقَدْ قَدَّمْتُ تَوْحِيدَكَ، وَنَفْىَ الْأَضْدادِ وَالْأَنْدادِ وَالْأَشْباهِ عَنْكَ، لكن پيش آوردم اين را كه ترا به يگانگى شناختم و نفى كردم از تو ضدّ و مثل و مانند را وَأَتَيْتُكَ مِن الْأَبْوابِ الَّتِي أَمَرْتَ أَنْ تُؤْتى مِنْها، وَتَقَرَّبْتُ إِلَيْكَ و آمدم به پيشگاهت از آن درها كه فرمودى از آنها سوى تو آيند و تقرّب جستم بسوى تو بِما لا يَقْرُبُ بِهِ أَحَدٌ مِنْكَ إِلّا بِالتَّقَرُّبِ بِهِ، ثُمَّ أَتْبَعْتُ ذلِكَ به عملى كه نزديك نميگردد كسى به تو مگر به آن عمل سپس تعقيب كردم همين عمل را

ص: 153

بِالْإِنابَةِ إِلَيْكَ، وَالتَّذَلُّلِ وَالاسْتِكانَةِ لَكَ، وَحُسْنَ الظَّنِ بِكَ، به توبه كردن و بفروتنى و زارى نمودن و بتو گمان نيك دارم وَالثِقَةِ بِما عِنْدَكَ، وَشَفَعْتُهُ بِرَجائِكَ الَّذِي قَلَّ ما يَخِيبُ عَلَيْهِ و دلگرمم به آنچه نزد تو است و شفيع خود ساخته ام آن اميدوارى را كه كم افتد كه نااميد شود كسى كه راجِيكَ، وَسَأَلْتُكَ مَسْأَلَةَ الْحَقِيرِ الذَّلِيلِ، الْبائِسِ الْفَقِيرِ، الْخائِفِ اميد به تو دارد و در خواستم از تو آنچنانكه شخص حقير و ذليل و مستمند و فقير و ترسان الْمُسْتَجِيرِ، وَمَعَ ذلِكَ خِيفَةً وَتَضَرُّعاً وَتَعَوُّذاً وَتَلَوُّذاً، و پناهجو درخواست مى كند و با اين همه در حالت بيم و زارى مى كنم و زنهار ميخواهم و پناه مى جويم نه مانند لامُسْتَطِيلًا بِتَكَبُّرِ الْمُتَكَبِرِينَ، وَلا مُتَعالِياً بِدالَّةِ الْمُطِيعِينَ، سركشى آنان كه تكبّر مى ورزند و نه مانند آنكه تفوّق جويد بعبادت ديگران وَلا مُسْتَطِيلًا بِشَفاعَةِ الشَّافِعِينَ، وَأَنَا بَعْدُ أَقَلُّ الْأَقَلِينَ، وَأَذَلُّ و نه مانند آنكه مغرور شود به شفاعت شفيعان و من هنوز پست ترين هر پستم و خوارتر الْأَذَلِينَ، وَمِثْلُ الذَّرَّةِ أَوْ دُونَها، فَيا مَنْ لَمْ يُعاجِلِ الْمُسِيئِينَ، از هر خوارم و مانند مورى هستم بلكه كمتر از آنم پس اى خدايى كه شتاب نمى فرمائى در كيفر گنهكاران وَلايَنْدَهُ الْمُتْرَفِينَ، وَيا مَنْ يَمُنُّ بِإِقالَةِالْعاثِرِينَ، وَيَتَفَضَّلُ بِإِنْظارِ و ناگهان نمى گيرى غافلان را و اى آنكه منّت مى نهى بدستگيرى لغزندگان و تفضّل مى فرمائى به مهلت دادن الْخاطِئِينَ، أَنَا الْمُسِي ءُ الْمُعْتَرِفُ الْخاطِئُ الْعاثِرُ، أَنَا الَّذِي أَقْدَمَ خطاكاران من بدكردارم و اقرار دارم و خطا كردم و لغزيده ام من آنم كه در پيشگاهت

ص: 154

عَلَيْكَ مُجْتَرِئاً، أَنَا الَّذِي عَصاكَ مُتَعَمِداً، أَنَا الَّذِي اسْتَخْفى مِنْ جرئت پيدا كرده ام من آنم كه بتو نافرمانى كرده ام از روى عمد من آنم كه پنهان داشتم از عِبادِكَ وَبارَزَكَ، أَنَا الَّذِي هابَ عِبادَكَ وَأَمِنَكَ، أَنَا الَّذِي بندگانت «گناه خود را» و بر تو ظاهر نمودم من آنم كه ترسيدم از بندگانت و از تو ايمن بودم من آنم كه لَمْ يَرْهَبْ سَطْوَتَكَ وَلَمْ يَخَفْ بَأْسَكَ، أَنَا الْجانِي عَلى نَفْسِهِ، أَنَا بيم نكردم از هيبت تو و نترسيدم از خشم تو منم كه جنايت كردم بر خويشتنم منم الْمُرْتَهَنُ بِبَلِيَّتِهِ، أَنَا الْقَلِيلُ الْحَياءِ، أَنَا الطَّوِيلُ الْعِناءِ، بِحَقِ مَنِ كه در گرو بلاهاى خودم هستم منم كه كم است حياء من منم كه بسيار است گرفتارى من بحقّ آنكه انْتَجَبْتَ مِنْ خَلْقِكَ، وَبِمَنِ اصْطَفَيْتَهُ لِنَفْسِكَ، بِحَقِ مَنِ اخْتَرْتَ برگزيدى از ميان آفريدگانت و بحقّ آنكه اختصاصش دادى بقرب حضورت و بحقّ آنكه انتخاب فرمودى مِنْ بَرِيَّتِكَ، وَمَنِ اجْتَبَيْتَ لِشَأْنِكَ، بِحَقِ مَنْ وَصَلْتَ طاعَتَهُ از ميان مخلوقاتت و آنكه شايسته اش ديدى براى اجراى فرمانت بحقّ آنكه قرين ساختى طاعت او را بِطاعَتِكَ، وَمَنْ جَعَلْتَ مَعْصِيَتَهُ كَمَعْصِيَتِكَ، بِحَقِ مَنْ قَرَنْتَ بطاعت خود و بحقّ آنكه قرار دادى نافرمانى او را مانند نافرمانى خود مُوالاتَهُ بِمُوالاتِكَ، وَمَنْ نُطْتَ مُعاداتَهُ بِمُعاداتِكَ، تَغَمَّدْنِي فِي بحقّ آنكه برابرنمودى دوستى اورا با دوستى خود وآنكه پيوستى دشمنى او را بدشمنى خود بپوشان مرا در يَوْمِي هذا بِما تَتَغَمَّدُ بِهِ مَنْ جَأَرَ إِلَيْكَ مُتَنَصِلًا، وَعاذَ اين روز برحمت خود همانطورى كه ميپوشانى كسى را كه رو آوَرَد بتو در حالى كه از گناه بيزارى جويد و پناه طلبد

ص: 155

بِاسْتِغْفارِكَ تائِباً، وَتَوَلَّنِي بِما تَتَوَلّى بِهِ أَهْلَ طاعَتِكَ، وَالزُّلْفى با طلب آمرزش از تو بحال توبه و رو آور بمن همچنان كه رفتار مى نمائى با آنكه ترا اطاعت كردند و تقرّب جستند لَدَيْكَ، وَالْمَكانَةِ مِنْكَ، وَتَوَحَّدْنِي بِما تَتَوَحَّدُ بِهِ مَنْ وَفى به پيشگاه تو و داراى مقام ارجمند شدند از ناحيه تو و تو تنها كفالت من كن بمانند كفالت نمودنت به كسى كه وفا نمود بِعَهْدِكَ، وَأَتْعَبَ نَفْسَهُ فِي ذاتِكَ، وَأَجْهَدَها فِي مَرْضاتِكَ، به عهد تو و به رنج واداشت خود را در راه تو و كوشش نمود در خوشنودى تو وَلاتُؤاخِذْنِي بِتَفْرِيطِى فِي جَنْبِكَ، وَتَعَدِّي طَوْرِي فِي حُدُودِكَ، و مرا مؤاخذه مكن بجهت كوتاهى در خدمت تو و بجهت تجاوز كردنم از حدود تو وَمُجاوَزَةِ أَحْكامِكَ، وَلا تَسْتَدْرِجْنِي بِإِمْلائِكَ لِي اسْتِدْراجَ مَنْ وبجهت نافرمانى در احكام تو و مرا سرگرم مساز بمهلت دادنت همانطور كه سرگرم ساختى آنكه را كه مَنَعَنِي خَيْرَ ما عِنْدَهُ، وَلَمْ يَشْرَكْكَ فِي حُلُولِ نِعْمَتِهِ بِي، وَنَبِهْنِي مِنْ دريغ داشت از من خير خود را و شركت نكرد با تو در دادن نعمت بمن و بيدار كن مرا رَقْدَةِ الْغافِلِينَ، وَسِنَةِ الْمُسْرِفِينَ، وَنَعْسَةِ الْمَخْذُولِينَ، وَخُذْ از خواب غافلان و غفلت بزهكاران و غنودگى مخذولان و برگمار بِقَلْبِي إِلى مَا اسْتَعْمَلْتَ بِهِ الْقانِتِينَ، وَاسْتَعْبَدْتَ بِهِ الْمُتَعَبِدِينَ، قلب مرا به آنچه واداشتى به آن پرستندگان را و بعبادت واداشتى به آن عبادت كنندگان را وَاسْتَنْقَذْتَ بِهِ الْمُتَهاوِنِينَ، وَأَعِذْنِي مِمَّا يُباعِدُنِي عَنْكَ، وَيَحُولُ و نجات بخشيدى به آن سستكاران را و پناه ده مرا ازهرچه كه دورمى كند مرا از تو و حائل ميگردد

ص: 156

بَيْنِي وَبَيْنَ حَظِى مِنْكَ، وَ يَصُدُّنِي عَمَّا أُحاوِلُ لَدَيْكَ، وَسَهِلْ ميان من و ميان بهره من از تو و باز مى دارد مرا از آنچه اميدوارم در پيشگاه تو و هموار كن لِي مَسْلَكَ الْخَيْراتِ إِلَيْكَ، وَالْمُسابَقَةَ إِلَيْها مِنْ حَيْثُ أَمَرْتَ، بر من راه خيرات را كه به سوى تو آيم و سبقت جويم بسوى آنها چنانكه فرمان داده اى وَالْمُشاحَّةَ فِيها عَلى ما أَرَدْتَ، وَلا تَمْحَقْنِي فِيمَنْ تَمْحَقُ مِنَ و كوشش نمايم در آن خيرات چنانكه خواسته اى و هلاك مكن مرا در زمره آنانكه هلاك كردى الْمُسْتَخِفِّينَ بِما أَوْعَدْتَ، وَلا تُهْلِكْنِي مَعَ مَنْ تُهْلِكُ مِنَ بجهت آنكه سبك شمردند عذاب تو را و مرا نابود مساز در جرگه آنانكه نابودشان ساختى بجهت آنكه الْمُتَعَرِّضِينَ لِمَقْتِكَ، وَلا تُتَبِرْنِي فِيمَنْ تُتَبِرُ مِنَ الْمُنْحَرِفِينَ عَنْ خود را در معرض خشم تو قرار دادند و بخطر ميفكن مرا مانند آنان كه منحرف شدند از سُبُلِكَ، وَنَجِّنِي مِنْ غَمَراتِ الْفِتْنَةِ، وَخَلِّصْنِي مِنْ لَهَواتِ راههاى تو و نجاتم ده از گردابهاى درياى فتنه و باز رهانم از غفلت هاى الْبَلْوى وَأَجِرْنِي مِنْ أَخْذِ الْإِمْلاءِ، وَحُلْ بَيْنِي وَبَيْنَ عَدُوٍّ بلا و مرا پناه ده از سرگرمى نعمت و حائل شو ميان من و دشمنى كه مرا يُضِلُّنِي، وَهَوىً يُوبِقُنِي، وَمَنْقَصَةٍ تَرْهَقُنِي، وَلا تُعْرِضْ عَنِي گمراه مى سازد و هوسى كه مرا به هلاكت افكند و هر نقيصه اى كه افسرده ام كند و روى مگردان ازمن إِعْراضَ مَنْ لا تَرْضى عَنْهُ بَعْدَ غَضَبِكَ، وَلا تُؤْيِسْنِي مِنَ الْأَمَلِ مانند آنان كه از آنها خوشنودنمى شوى چون بر آنها خشم گرفته اى و مأيوسم مفرما از اميدهايم كه

ص: 157

فِيكَ فَيَغْلِبَ عَلَيَّ الْقُنُوطُ مِنْ رَحْمَتِكَ، وَلا تَمْتَحِنِي بِما لا طاقَةَ به تو دارم تا فرا نگيرد مرا نااميدى از رحمت تو ومرا مبتلا مگردان بچيزى كه طاقت آن را لِي بِهِ فَتَبْهَظَنِي مِمَّا تُحَمِلُنِيهِ مِنْ فَضْلِ مَحَبَّتِكَ، وَلا تُرْسِلْنِي مِنْ ندارم تا محروم نگردم بسبب بار سنگين آن از فضل محبّت تو و مرا از دست رحمت خود يَدِكَ إِرْسالَ مَنْ لا خَيْرَ فِيهِ، وَلا حاجَةَ بِكَ إِلَيْهِ، وَلا إِنابَةَ لَهُ، وَ فرو ميفكن مانند كسى كه سودى در او نيست و نيازى بدو ندارى و بسوى تو باز نميگردد و لاتَرْمِ بِي رَمْىَ مَنْ سَقَطَ مِنْ عَيْنِ رِعايَتِكَ، وَمَنِ اشْتَمَلَ عَلَيْهِ دورمدار مرا مانند آن كسى كه از نظر عنايت تو افتاده باشد و مانند كسى كه فرا گرفته او را الْخِزْىُ مِنْ عِنْدِكَ، بَلْ خُذْ بِيَدِي مِنْ سَقْطَةِ الْمُتَرَدِّينَ، وَوَهْلَةِ رسوائى از پيشگاه خود بلكه بگير دست مرا از پرتگاه درافتادگان و گمراهى الْمُتَعَسِّفِينَ، وَزَلَّةِ الْمَغْرُورِينَ، وَوَرْطَةِ الْهالِكِينَ، وَ عافِنِي مِمَّا كجروان و لغزش خود پسندان و خطر گمشدگان و عافيت بخش مرا از آنچه ابْتَلَيْتَ بِهِ طَبَقاتِ عَبِيدِكَ وَ إِمائِكَ، وَبَلِغْنِي مَبالِغَ مَنْ عُنِيتَ بِهِ، آزمايش مى كنى به آن عموم بندگان و كنيزانت را و برسان مرا به مقام آن كه عنايت دارى به او وَأَنْعَمْتَ عَلَيْهِ وَرَضِيتَ عَنْهُ، فَأَعَشْتَهُ حَمِيداً، وَتَوَفَّيْتَهُ سَعِيداً، و انعام فرمودى بر او و خوشنودى از او و زندگى بر او خوش كردى و مرگ او را سعادتمند نمودى وَطَوِّقْنِي طَوْقَ الْإِقْلاعِ عَمَّا يُحْبِطُ الْحَسَناتِ، وَيَذْهَبُ و گردن مرا بطوق تقوى آراسته كن تا از هر چه حسنات را نابود ميكند و ميبرد

ص: 158

بِالْبَرَكاتِ، وَأَشْعِرْ قَلْبِيَ الْازْدِجارَ عَنْ قَبائِحِ السَّيِئاتِ، وَفَواضِحِ بركات را و آگاه كن قلب مرا كه نفرت كند از زشتيهاى گناهان و رسوائيهاى كردار الْحَوْباتِ، وَلا تَشْغَلْنِي بِما لا أُدْرِكُهُ إِلّا بِكَ عَمَّا لا يُرْضِيكَ ناپسند و مشغولم مساز به آنچه بدونرسم مگر بخواست تو از چيزى كه غير او تورا از من خوشنود نمى نمايد عَنِي غَيْرُهُ، وَأَنْزِعْ مِنْ قَلْبِي حُبَّ دُنْيا دَنِيَّةٍ تَنْهى عَمَّا عِنْدَكَ، و بيرون كن از دلم محبّت دنياى پست را كه باز ميدارد مرا از نعمتهاى حضرتت وَتَصُدُّ عَنِ ابْتِغاءِ الْوَسِيلَةِ إِلَيْكَ، وَتُذْهِلُ عَنِ التَّقَرُّبِ مِنْكَ، و مانع مى شود از اينكه به پيشگاهت توسل جويم و اغفال ميكند مرا از اينكه نزديك گردم بدرگاهت وَزَيِنْ لِيَ التَّفَرُّدَ بِمُناجاتِكَ بِاللَّيْلِ وَالنَّهارِ، وَهَبْ لِى عِصْمَةً و مزيّن گردان برايم كه تنها بمناجات تو پردازم همه شب و همه روز و عنايت فرما به من عصمتى را تُدْنِينِي مِنْ خَشْيَتِكَ، وَتَقْطَعُنِي عَنْ رُكُوبِ مَحارِمِكَ، وَتَفُكَّنِي كه نزديك كند مرا به ترس از تو و بازدارد مرا از ارتكاب به محرّمات تو و برهاند مرا مِنْ أَسْرِ الْعَظائِمِ، وَهَبْ لِيَ التَّطْهِيرَ مِنْ دَنَسِ الْعِصْيانِ، وَأَذْهِبْ از زنجير گناهان بزرگ و عنايت فرما مرا به اينكه پاك گردانى از آلودگى گناه و دور كن عَنِّي دَرَنَ الْخَطايا، وَسَرْبِلْنِي بِسِرْبالِ عافِيَتِكَ، وَرَدِّنِي رِداءَ از من كثافت معاصى را و بپوشان مرا بلباس عافيت خود و آراسته كن مرا به پوشش مُعافاتِكَ، وَجَلِلْنِي سَوابِغَ نَعْمائِكَ، وَظاهِرْ لَدَىَّ فَضْلَكَ سلامت خود و فراگير مرا به فراوانى نعمت هاى خود و ظاهر گردان بر من فضل

ص: 159

وَطَوْلَكَ، وَأَيِدْنِي بِتَوْفِيقِكَ وَتَسْدِيدِكَ، وَأَعِنِي عَلى صالِحِ و عطاى خويش را و تأييدم فرما بتوفيق و نيروى خود و يارى فرما مرا بر نيكوترين النِيَّةِ، وَمَرْضِيِ الْقَوْلِ، وَمُسْتَحْسَنِ الْعَمَلِ، وَلا تَكِلْنِي إِلى حَوْلِي نيّت و پسنديده ترين گفتار و بهترين عمل و وامگذار مرا به نيرو وَقُوَّتِي دُونَ حَوْلِكَ وَقُوَّتِكَ، وَلا تُخْزِنِي يَوْمَ تَبْعَثُنِي لِلِقائِكَ، و قدرت خودم بدون نيرو و قدرت تو و رسوا مكن مرا روزى كه برانگيزى مرا براى لقاى خود وَلا تَفْضَحْنِي بَيْنَ يَدَىْ أَوْلِيائِكَ، وَلا تُنْسِنِي ذِكْرَكَ، وَلا تُذْهِبْ و مفتضح مكن مرا در مقابل دوستان خودت و از يادم مبر ذكر خود را و دور مگردان عَنِي شُكْرَكَ، بَلْ أَلْزِمْنِيهِ فِي أَحْوالِ السَّهْوِ عِنْدَ غَفَلاتِ از من حالت سپاسگزارى را بلكه ملزم گردان مرا به سپاسگزارى در حال سهو هنگامى كه غفلت دارند الْجاهِلِينَ لِآلائِكَ، وَأَوْزِعْنِي أَنْ أُثْنِيَ بِما أَوْلَيْتَنِيهِ، وَأَعْتَرِفَ بِما مردم نادان از نعمت هاى تو و الهام كن بمن كه ثنا گويم در مقابل نعمتى كه ارزانى فرموده اى و اعتراف كنم به آنچه أَسْدَيْتَهُ إِلَيَّ، وَاجْعَلْ رَغْبَتِي إِلَيْكَ فَوْقَ رَغْبَةِ الرَّاغِبِينَ، وَحَمْدِي عطا نموده اى بمن و قرار ده رغبت مرا به سوى خود بيشتر از رغبت راغبان و سپاس مرا إِيَّاكَ فَوْقَ حَمْدِ الْحامِدِينَ، وَلا تَخْذُلْنِي عِنْدَ فاقَتِي إِلَيْكَ، وَلا به تو مافوق سپاس سپاسگزاران و وامگذار مرا به هنگامى كه نيازمند گردم به سوى تو و تُهْلِكْنِي بِما أَسْدَيْتُهُ إِلَيْكَ، وَلا تَجْبَهْنِي بِما جَبَهْتَ بِهِ الْمُعانِدِينَ هلاكم مفرما بسبب اعمالى كه فرستادم بدرگاه تو و دور مگردان مرا به آنچه راندى به او دشمنان خود را

ص: 160

لَكَ، فَإِنِي لَكَ مُسَلِمٌ، أَعْلَمُ أَنَّ الْحُجَّةَ لَكَ، وَأَنَّكَ أَوْلى به درستى كه من در پيشگاه تو گردن نهاده ام و مى دانم كه حجّت توراست و تو سزاوارى بِالْفَضْلِ، وَأَعْوَدُ بِالْإِحْسانِ، وَأَهْلُ التَّقْوى وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ، وَأَنَّكَ به فضل و عادت دارى به احسان وشايسته اى كه ازتو پرواكنند و از تو آمرزش طلبند و بدرستى كه بِأَنْ تَعْفُوَ أَوْلى مِنْكَ بِأَنْ تُعاقِبَ، وَأَنَّكَ بِأَنْ تَسْتُرَ أَقْرَبُ مِنْكَ تو به عفو كردن سزاوارترى از آنيكه عقاب كنى و به درستى كه تو به پرده پوشى اولاترى إِلى أَنْ تَشْهَرَ، فَأَحْيِنِي حَياةً طَيِبَةً تَنْتَظِمُ بِما أُرِيدُ، وَتَبْلُغُ ما أُحِبُّ از آنيكه رسوا نمائى پس مرا زنده دار بزندگى خوشى كه فراهم آورى خواسته مرا و برسانى مرا به آنچه دوست دارم مِنْ حَيْثُ لا آتِي ما تَكْرَهُ، وَلا أَرْتَكِبُ ما نَهَيْتَ عَنْهُ، وَأَمِتْنِي لكن انجام ندهم كارى را كه تو خوش ندارى و مرتكب نشوم به آنچه نهى فرموده اى و بميران مرا مِيْتَةَ مَنْ يَسْعى نُورُهُ بَيْنَ يَدَيْهِ وَعَنْ يَمِينِهِ، وَذَلِلْنِي بَيْنَ يَدَيْكَ، مانند كسى كه ميرود نور او از پيش روى و از جانب راست، و ذليل كن مرا در پيشگاه خودت وَأَعِزَّنِي عِنْدَ خَلْقِكَ، وَضَعْنِي إِذا خَلَوْتُ بِكَ، وَارْفَعْنِي بَيْنَ و عزيزم گردان در نزد مردم و خوارم ساز چون در خلوت شدم با تو و سرافرازم فرما در ميان عِبادِكَ، وَأَغْنِنِي عَمَّنْ هُوَ غَنِيٌّ عَنِي، وَزِدْنِي إِلَيْكَ فاقَةً وَفَقْراً، بندگانت و بى نيازم فرما از كسى كه بى نيازتر ازمن نيست و افزون كن بسوى خود حاجت و نياز مرا وَأَعِذْنِي مِنْ شَماتَةِ الْأَعْداءِ، وَمِنْ حُلُولِ الْبَلاءِ، وَمِنَ الذُّلِ و پناه ده مرا از سرزنش دشمنان و از فرو ريختن بلا واز ذلّت

ص: 161

وَالْعَناءِ، تَغَمَّدْنِي فِيمَا اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنِي بِما يَتَغَمَّدُ بِهِ الْقادِرُ و رنج پوشيده دار مرا در آنچه تو آگاهى بر آن از من به آنچه مى پوشاند به او آنكه قدرت عَلَى الْبَطْشِ لَوْلا حِلْمُهُ، وَالْآخِذُ عَلَى الْجَرِيرَةِ لَوْلا أَناتُهُ، وَإِذا بر سختگيرى دارد اگر نباشد بردبارى او و آنكه مؤاخذه ميكرد بر جرم اگر نبود صبر او و هرگاه أَرَدْتَ بِقَوْمٍ فِتْنَةً أَوْ سُوءاً فَنَجِنِي مِنْها لِواذاً بِكَ، وِإِذْ لَمْ تُقِمْنِي اراده فرمودى براى گروهى آزمايش يا عذابى را پس نجاتم بخش از آن زيرا كه من بتو پناه آورده ام و چنانكه قرارم ندادى مَقامَ فَضِيحَةٍ فِي دُنْياكَ فَلا تُقِمْنِي مِثْلَهُ فِى آخِرَتِكَ، وَاشْفَعْ لِي در مقام رسوائى در دنيا پس قرارم مده همچنين در آخرت و بپيوند براى من نعمتهاى أَوائِلَ مِنَنِكَ بِأَواخِرِها، وَقَدِيمَ فَوائِدِكَ بَحَوادِثِها، وَلا تَمْدُدْ لِي نخستين را به آخرين آن و عطاهاى ديرين خود را به تازه ترين آن و سرگرم نعمتم مساز مَدّاً يَقْسُو مَعَهُ قَلْبِي، وَلا تَقْرَعْنِي قارِعَةً يَذْهَبُ لَها بَهائِي، وَ همچنان كه سخت گردد با آن دل من و مبتلايم مگردان ببلائى كه برود به جهت آن آبروى من و لاتَسُمْنِي خَسِيسَةًيَصْغُرُ لَها قَدْرِي، وَلا نَقِيصَةً يُجْهَلُ مِنْ أَجْلِها مشهورم مساز به صفتى كه كم گردد بدان جهت قدر من و نه بصفت نقصى كه مجهول گردد بخاطر آن مَكانِي، وَلا تَرُعْنِي رَوْعَةً أُبْلِسُ بِها، وَلا خِيفَةً أُوجِسُ دُونَها، مكانت من و مترسان بترسى كه نااميد گردم بسبب آن و نه بيمى كه در باطن جانم استوار گردد اجْعَلْ هَيْبَتِي فِي وَعِيدِكَ، وَحَذَرِي مِنْ إِعْذارِكَ وَإِنْذارِكَ، «اما» قرار ده ترس مرا در وعده عذاب خود واينكه بيمناك گردم از اتمام حجّت و وعيد تو

ص: 162

وَرَهْبَتِي عِنْدَ تِلاوَةِ آياتِكَ، وَاعْمُرْ لَيْلِى بِإِيقاظِى فِيهِ لِعِبادَتِكَ، و خشيت مرا فراگيرد هنگام خواندن آيات تو و معمور كن شبهاى مرا به بيدارى در عبادت خود وَتَفَرُّدِي بِالتَّهَجُّدِ لَكَ، وَتَجَرُّدِي بِسُكُونِي إِلَيْكَ، وَإِنْزالِ و اينكه تنها به مناجات تو برخيزم و فقط از تو آرامش دل جويم و صرفاً حَوائِجِي بِكَ، وَمُنازَلَتِي إِيَّاكَ فِي فَكاكِ رَقَبَتِي مِنْ نارِكَ، از تو حاجت خواهم و به آستان تو فرود آيم كه رها سازى گردن مرا از آتش خشمت وَإِجارَتِي مِمَّا فِيهِ أَهْلُها مِنْ عَذابِكَ، وَلا تَذَرْنِي فِي طُغْيانِي و پناه دهى به من از آنچه اهل آتش در آن معذّب هستند و وامگذار مرا در سركشى خود عامِهاً، وَلا فِي غَمْرَتِي سَاهِياً حَتّى حِينٍ، وَلا تَجْعَلْنِي عِظَةً لِمَنِ سرگردان و نه در بطالت خود بى خبر تا دم مرگ و قرار مده مرا پند به آنان كه اتَّعَظَ، وَلا نَكالًا لِمَنِ اعْتَبَرَ، وَلا فِتْنَةً لِمَنْ نَظَرَ، وَلا تَمْكُرْ بِي پندپذيرند و همچنين مرا موجب عبرت عبرت گيرندگان و فتنه بينندگان مگردان و فريب مده مرا فِيمَنْ تَمْكُرُ بِهِ، وَلا تَسْتَبْدِلْ بِي غَيْرِي، وَلا تُغَيِرْ لِي اسْماً، وَ مانند آنان كه بنعمت تو فريب خوردند و برمگزين بجاى من ديگرى را و تغيير مده اسم مرا لا تُبَدِّلْ لِي جِسْماً، وَلا تَتَّخِذْنِي هُزُواً لِخَلْقِكَ، وَلا سُخْرِيّاً لَكَ و دگرگون مساز جسم مرا و قرار مده مرا مضحكه خلق خود و نيز با من عمل مستهزءان مكن وَلا تَبَعاً إِلّا لِمَرْضاتِكَ، وَلا مُمْتَهَناً إِلّا بِالانْتِقامِ لَكَ، وَأَوْجِدْنِي و مرا پيرو چيزى مگردان جز موجبات خوشنودى تو و مرا به رنج و تعب مدار جز در راه انتقام از دشمنان و روزى من كن

ص: 163

بَرْدَ عَفْوِكَ وَ حَلاوَةَ رَحْمَتِكَ، وَ رَوْحِكَ وَ رَيْحانِكَ وَ جَنَّةِ نَعِيمِكَ، سردى مغفرت و شيرينى رحمت و خوشى و بوى جانفزا و بهشت پر نعمت خود را وبچشان بمن مزه وَأَذِقْنِي طَعْمَ الْفَراغِ لِما تُحِبُّ بِسَعَةٍ مِنْ سَعَتِكَ، وَالاجْتِهادِ فِيما آسودگى به آنچه دوست دارى و وسعتى عنايت فرما كه بكوشم در آنچه نزديك ميكند مرا به يُزْلِفُ لَدَيْكَ وَعِنْدَكَ، وَ أَتْحِفْنِي بِتُحْفَةٍ مِنْ تُحَفاتِكَ، وَاجْعَلْ پيشگاه تو و ارمغان فرست بمن از نعمت هاى خود و قرار ده سوداى مرا پُر سود تِجارَتِي رابِحَةً، وَكَرَّتِي غَيْرَ خاسِرَةٍ، وَأَخِفْنِي مَقامَكَ، وَشَوِّقْنِى وايستادن مرا بدون زيان و بترسان مرا بمقام عظمت خود ومرا مشتاق لقاى خود گردان و بپذير لِقاءَكَ، وَتُبْ عَلَيَّ تَوْبَةً نَصُوحاً، لا تُبْقِ مَعَها ذُنُوباً صَغِيرَةً وَلا توبه مرا براستى كه باقى نگذارى گناهان كوچك و بزرگ مرا و رها نكنى كَبِيرَةً، وَلا تَذَرْ مَعَها عَلانِيَةً وَلا سَرِيرَةً، وَانْزِعِ الْغِلَّ مِنْ صَدْرِي گناهان آشكار و نهان مرا و بيرون كن از سينه من كينه مؤمنان را و لِلْمُؤْمِنِينَ، وَاعْطِفْ بِقَلْبِي عَلَى الْخاشِعِينَ، وَكُنْ لِي كَما تَكُونُ مهربان گردان دل مرا بر زير دستان و بوده باش براى من همچنانكه ميباشى با بندگان شايسته خود لِلصَّالِحِينَ، وَحَلِنِي حِلْيَةَ الْمُتَّقِينَ، وَاجْعَلْ لِي لِسانَ صِدْقٍ فِي و آراسته كن مرا به زيور پرهيزكاران و قرار ده براى من زبان نيكوگوى در ميان آيندگان الْغابِرِينَ، وَذِكْراًنامِياً فِي الْآخِرِينَ، وَوافِ بِي عَرْصَةَ الْأَوَّلِينَ، وَتَمِمْ و ذكر و نام بلندى در ميان آخرين و جا دِه براى من در ميدان آنانكه در خيرات پيش افتادند و تمام گردان

ص: 164

سُبُوغَ نِعْمَتِكَ عَلَيَّ، وَظاهِرْ كَراماتِها لَدَىَّ، إِمْلَاْ مِنْ فَوائِدِكَ نعمت خود را بر من و ظاهر ساز كرامتهاى خود را در پيش من پر كن از عطاهاى خود يَدِي، وَسُقْ كَرائِمَ مَواهِبِكَ إِلَيَّ، وَجاوِرْ بِيَ الْأَطْيَبِينَ مِنْ دست مرا و روانه ساز بخششهاى بزرگ خويش را بسوى من و همسايه كن مرا با پاكان از أَوْلِيائِكَ فِي الْجِنانِ الَّتِي زَيَّنْتَها لِأَصْفِيائِكَ، وَجَلِلْنِي شَرائِفَ دوستانت در بهشتى كه آراستى آن را براى برگزيدگانت و بپوشان مرابه بزرگترين نِحَلِكَ فِي الْمَقاماتِ الْمُعَدَّةِ لِأَحِبَّائِكَ، وَاجْعَلْ لِي عِنْدَكَ مَقِيلًا عطاهايت در آن مقام كه آماده شده براى دوستانت و قرار ده براى من به پيشگاه خود آسايشگاهى آوِي إِلَيْهِ مُطْمَئِنّاً، وَمَثابَةً أَتَبَوَّأُها وَأَقَرُّ عَيْناً، وَلا تُقايِسْنِي كه مأوى گزينم به آرامى دل و مأمنى كه در آن بياسايم و روشن گردد چشمم ومكافات مفرما مرا بِعَظِيماتِ الْجَرائِرِ، وَلا تُهْلِكْنِي يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ، وَأَزِلْ عَنِي به بزرگترين گناهانم و هلاك مگردان مرا روزى كه آشكار گردد نهانها و زايل نما از من كُلَّ شَكّ وَشُبْهَةٍ، وَاجْعَلْ لِي فِي الْحَقِ طَرِيقاً مِنْ كُلِ رَحْمَةٍ، هر شك و شبهه را و قرار ده براى من بسوى حقّ راهى از رحمت بى پايان خود وَأَجْزِلْ لِي قِسَمَ الْمَواهِبِ مِنْ نَوالِكَ، وَوَفِّرْ عَلَيَّ حُظُوظَ و بزرگ گردان برايم بهره اى از موهبت و عطاهاى خود و بسيار كن حظّ مرا الْإِحْسانِ مِنْ إِفْضالِكَ، وَاجْعَلْ قَلْبِي واثِقاً بِما عِنْدَكَ، وَهَمِى از نيكوئى و احسان خود و قرار ده قلب مرا اميدوار بدانچه پيش تو است و انديشه مرا

ص: 165

مُسْتَفْرَغاً لِما هُوَلَكَ، وَاسْتَعْمِلْنِي بِما تَسْتَعْمِلُ بِهِ خالِصَتَكَ، فارغ گردان بكارى كه براى تو است و مرا وادار به آنچه واميدارى به آن برگزيدگانت را وَ أَشْرِبْ قَلْبِي عِنْدَ ذُهُولِ الْعُقُولِ طاعَتَكَ، وَاجْمَعْ لِيَ الْغِنى و درآميز دل مرا به هنگاميكه غافل گردند عقلها از تو با ياد طاعت خود و فراهم كن براى من توانگرى وَالْعَفافَ وَالدَّعَةَ وَالْمُعافاةَ وَالصِحَّةَ وَالسَّعَةَ وَالطُّمَأْنِينَةَ و پاك دامنى و آسايش و عافيت و تندرستى و فراخى و آرامش دل وَالْعافِيَةَ، وَلا تُحْبِطْ حَسَناتِي بِما يَشُوبُها مِنْ مَعْصِيَتِكَ، وَلا و سلامت از هر گزند را و باطل مساز كارهاى نيك مرا به آلودگيهاى معصيت تو خَلَواتِي بِما يَعْرِضُ لِي مِنْ نَزَغاتِ فِتْنَتِكَ، وَصُنْ وَجْهِى عَنِ و خلوتهاى مرا به آشفتگيهاى فتنه درهم مكن ونگاه دار آبروى مرا كه الطَّلَبِ إِلى أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِينَ، وَذُبَّنِي عَنِ الْتِماسِ ما عِنْدَ طلب نكنم چيزى از هيچ كس از مردمان و محافظت فرما مرا كه التماس نكنم چيزى را از الْفاسِقِينَ، وَ لا تَجْعَلْنِي لِلظَّالِمِينَ ظَهِيراً، وَلا لَهُمْ عَلى مَحْوِ بدكاران و قرار مده مرا براى ستمكاران پشتيبان و براى از ميان بردن كِتابِكَ يَداً وَنَصِيراً، وَحُطْنِي مِنْ حَيْثُ لا أَعْلَمُ حِياطَةً تَقِينِي قرآن خود دستيار و ياور آنان مگردان و نگهدار مرا از جائيكه خود ندانم چنان احتياطى كه مرا حفظ كنى بِها، وَافْتَحْ لِي أَبْوابَ تَوْبَتِكَ وَرَحْمَتِكَ وَرَأْفَتِكَ وَرِزْقِكَ به آن و بگشا به روى من درهاى توبه و رحمت و مهربانى و روزى

ص: 166

الْواسِعِ، إِنِي إِلَيْكَ مِنَ الرَّاغِبِينَ، وَأَتْمِمْ لِي إِنْعامَكَ إِنَّكَ خَيْرُ فراخ خود را كه من بسوى تو رغبت دارم و تمام گردان براى من نعمت خويش را كه تو بهترين الْمُنْعِمِينَ، وَاجْعَلْ باقِيَ عُمُرِي فِي الْحَجِ وَالْعُمْرَةِ ابْتِغاءَ نعمت دهندگانى و بگذران بقيّه عمر مرا در حجّ و عمره براى طلب وَجْهِكَ يا رَبَّ الْعالَمِينَ، وَصَلَّى اللَّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّيِبِينَ رضاى تو اى پروردگار جهانيان و رحمت خدا بر محمّد و خاندانش كه پاك الطَّاهِرِينَ، وَالسَّلامُ عَلَيْهِ وَعَلَيْهِمْ أَبَدَ الْآبِدِينَ».

و پاكيزگانند و درود بر او و آنان باد پيوسته تا ابد.»

زيارت امام حسين عليه السلام در روز عرفه

از جمله مستحبات اين روز شريف، زيارت حضرت سيدالشهدا عليه السلام مى باشد و زيارتى كه براى آن حضرت در اين روز نقل شده است، اختصاص به كسانى دارد كه در سرزمين مقدّس كربلا توفيق زيارت آن حضرت را پيدا مى كنند، علاقمندان به زيارت آن حضرت از راه دور، مى توانند همان زيارت وارث يا جامعه را كه در فصل نخست اين كتاب آمده است در اين روز بخوانند.

برخى از مستحبّات وقوف به مشعرالحرام:

مستحبّ است حاجى با دلى آرام از عرفات به سوى مشعرالحرام حركت كرده و در حال استغفار باشد، امام صادق عليه السلام فرمود: در راه رفتن نه تند رود و نه آهسته، بلكه به طور معمول حركت كند و كسى را آزار ندهد، و مستحبّ است نماز را تا مزدلفه به تأخير اندازد، اگر چه ثلث شب نيز بگذرد، و هر دو نماز را با يك اذان و دو اقامه جمع كند، و نوافل مغرب را بعد از نماز عشا بجا آورد، و درصورتى كه از رسيدن به مزدلفه پيش از نصف شب مانعى رسيد، بايد نماز مغرب وعشا را به تأخير نياندازد، و در ميان راه بخواند.

ومستحبّ است كه در وسط وادى ازطرف راست نزول نمايد، واگر حاجى صروره باشد (سال اوّل حجّ او باشد)، مستحبّ است كه در مشعرالحرام قدم بگذارد، و آن شب را هر مقدار كه ممكن باشد به عبادت واطاعت الهى بسر برد، واين دعا را بخواند:

«اللَّهُمَّ هذِهِ جَمْعٌ. اللَّهُمَّ إِنِي أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْمَعَ لِي فِيها «خداوندا! اكنون جمع است، خداوندا! همه خوبى ها را برايم در اين جا،

ص:167

ص: 168

جَوامِعَ الْخَيْرِ. اللَّهُمَّ لا تُؤْيِسْنِي مِنَ الْخَيْرِ الَّذِي سَأَلْتُكَ أَنْ جمع و فراهم ساز، خداوندا! مرا از برآورده شدن خواست هاى قلبى ام تَجْمَعَهُ لِي فِي قَلْبِي، وَأَطْلُبُ إِلَيْكَ أَنْ تُعَرِّفَنِي ماعَرَّفْتَ نوميد مساز، و از تو مى خواهم كه از آن شناختى كه به اوليايت در اينجا عطا كرده اى، أَوْلِياءَكَ فِي مَنْزِلِي هذا، وَأَنْ تَقِيَنِي جَوامِعَ الشَّرِّ».

به من عنايت كن، و از مجموعه بدى ها محفوظم دار.»

امام صادق عليه السلام فرمود: مستحبّ است بعد از نماز صبح در حال طهارت حمد و ثناى الهى را بجا آورد، و به هر مقدار كه بتواند از نعمتها وتفضّلات حضرت حق ذكر كند، و بر محمّد وآل محمّد صلوات بفرستد، آنگاه دعا نمايد، واين دعا را نيز بخواند:

«اللَّهُمَّ رَبَّ الْمَشْعَرِالْحَرامِ، فُكَّ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ، وَأَوْسِعْ «اى خدا، اى پروردگار مشعرالحرام! آزادم كن از آتش دوزخ، از روزى حلال عَلَيَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلالِ، وَ ادْرَأْ عَنِي شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ، بر من توسعه بخش، شرّ جنّ و انس را از من دفع كن، اللَّهُمَّ أَنْتَ خَيْرُ مَطْلُوبٍ إِلَيْهِ، وَخَيْرُ مَدْعُوٍّ وَخَيْرُ مَسْؤُولٍ، وَلِكُلِّ تو بهترين مطلوب و بهترين كسى هستى كه او را خوانند و از او خواهند

ص: 169

وافِدٍ جائِزَةٌ، فَاجْعَلْ جائِزَتِي فِي مَوْطِنِي هذا أَنْ تُقِيلَنِي عَثْرَتِي، هر كه به درگاهت آيد او را جايزه اى است، جايزه مرا در اينجا چنين قرار ده كه از لغزشم درگذرى، وَتَقْبَلَ مَعْذِرَتِي، وَأَنْ تَجاوَزَ عَنْ خَطِيئَتِي، ثُمَّ اجْعَلِ التَّقْوى مِنَ پوزشم را بپذيرى، از خطايم درگذرى و ره توشه ام را از دنيا الدُّنْيا زادِي».

تقوا قرار دهى.»

مستحبّ است سنگ ريزه هايى را كه در منا رمى خواهد نمود از مزدلفه بردارد، كه مجموع آنها هفتاد دانه است.

ومستحبّ است وقتى از مزدلفه به سوى منا حركت كرد وبه وادى محسّر رسيد، به مقدار صد قدم هَرْوَلَه كند و بگويد:

«اللَّهُمَّ سَلِّمْ لِي عَهْدِي، وَاقْبَلْ تَوْبَتِي، وَأَجِبْ دَعْوَتِي، «خدايا پيمانم را سالم، توبه ام را پذيرا و دعايم را مستجاب فرما و در آنچه پس از وَاخْلُفْنِي فِيمَنْ تَرَكْتُ بَعْدِي».

خويش نهادم، جانشين باش.»

مستحبّات رمى جمرات:

در رمى جمرات چند چيز مستحبّ است:

1. طهارت.

2. امام صادق عليه السلام فرمود: هنگامى كه سنگ ها را در دست

ص: 170

گرفته وآماده رمى است، اين دعا را بخواند:

«اللَّهُمَّ هذِهِ حَصَياتِي، فَأَحْصِهِنَّ لِي، وَارْفَعْهُنَّ فِي عَمَلِي». «خداوندا! اينست سنگريزه هايم، آنها را برايم احصا، و در نامه عملم ثبت فرما.»

3. با هر سنگى كه مى اندازد تكبير بگويد.

4. باهر سنگى كه مى اندازد اين دعا را بخواند:

«اللَّهُ أَكْبَرُ. اللَّهُمَّ ادْحَرْ عَنِي الشَّيْطانَ. اللَّهُمَّ تَصْدِيقاً بِكِتابِكَ «خدا بزرگ است، خداوندا! شيطان را از من دور ساز، خداوندا! به كتابت وَعَلى سُنَّةِ نَبِيِّكَ. اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لِي حَجّاً مَبْرُوراً، وَعَمَلًا مَقْبُولًا، و به سنّت پيامبرت تصديق مى نمايم، خداوندا! اين را براى من حجّى خالص و مقبول وَسَعْياً مَشْكُوراً، وَذَنْباً مَغْفُوراً».

وتلاشى با پاداش مضاعف و با گناه آمرزيده قرارده.»

5. در جمره عقبه ميان او و جمره، ده تا پانزده ذراع فاصله باشد، و در جَمَره اولى و وُسطى كنار جمره بايستد.

6. جمره عقبه را رو به جمره وپشت به قبله رمى نمايد، وجمره اولى ووُسطى را رو به قبله رمى نمايد.

7. سنگ ريزه را بر انگشت ابهام گذارده، وبا ناخنِ

ص: 171

انگشت شهادت بيندازد.

8. پس از برگشت به جاى خود در منا، اين دعا را بخواند:

«اللَّهُمَّ بِكَ وَثِقْتُ، وَعَلَيْكَ تَوَكَّلْتُ، فَنِعْمَ الرَّبُّ، وَنِعْمَ «خداوندا! بتو اعتماد و بر تو توكل كردم، نيكو پروردگار و نيكو مولا الْمَوْلى وَنِعْمَ النَّصِيرُ».

و نيكو ياورى مى باشى.»

آداب قربانى:

مستحبّات قربانى چند چيز است:

1. درصورت تمكّن، قربانى شتر باشد. اگر نبود گاو، واگر گاو هم نبود گوسفند باشد.

2. قربانى بسيار فربه و چاق باشد.

3. درصورت شتر يا گاو بودن از جنس ماده باشد.

ودرصورت گوسفند يا بز بودن از جنس نر باشد.

4. اگر قربانى شتر است ايستاده او را نحر كنند. و از سر دست ها تا زانوى او را ببندند. و شخص از جانب راست او بايستد. كارد يا نيزه و يا خنجر به گودال گردن او فرو بَرَد.

ص: 172

امام صادق عليه السلام فرمود: قربانى را رو به قبله قرار داده، وهنگام ذبح يا نحر اين دعا را بخواند:

«وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفاً مُسْلِماً «به كسى روى آوردم كه پديد آورنده آسمان و زمين است، در حالى كه خدا پرست و مسلمانم وَما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ، انَّ صَلاتِي وَنُسُكِى وَمَحْياىَ وَمَماتى لِلَّهِ و از مشركان نمى باشم، نماز، عبادت، زيستن و مردنم به اراده رَبِ الْعالَمِينَ، لا شَرِيكَ لَهُ، وَبِذلِكَ امِرْتُ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ، پروردگار جهانيان مى باشد، او را همتايى نيست، به اين كار امر شده ام و من از جمله مسلمانانم، اللَّهُمَّ مِنْكَ وَلَكَ بِسْمِ اللَّهِ وَاللَّهُ أَكْبَرُ، اللَّهُمَ تَقَبَّلْ مِنِي».

خداوندا! همه چيز از تو است و براى تو است، به نام خدا، و خداوند بزرگ است، خداوندا از من بپذير.»

مستحبّات حلق وتقصير:

مستحبّ است رو به قبله نام خدا را بر زبان جارى كرده، و از جانب راست پيش سر را ابتدا كند، و اين دعا را بخواند:

«اللَّهُمَّ أَعْطِنِيْ بِكُلِّ شَعْرَةٍ نُوراً يَوْمَ الْقِيامَةِ، وَحَسَناتٍ «خداوندا! به شمار هر مو، نورى در قيامت به من عطا فرما و نيكى هاى مُضاعَفاتٍ، إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ».

مضاعف عنايت كن كه تو بر هر چيز توانايى.»

ص: 173

ونيز مستحبّ است موى سر خود را در منا در خيمه خود دفن نمايد، و بهتر اين است كه بعد از حلق از اطراف ريش و شارب خود گرفته، و هم چنين ناخن ها را بگيرد.

مستحبّات منا:

1. مستحبّ است حاجى ايّام تشريق يعنى يازدهم، دوازدهم وسيزدهم را در منا بماند، و اين ماندن در منا بهتر است از اينكه به مكه رفته، و طواف مستحبّى انجام دهد.

2. مستحبّ است حاجى در منا بعد از پانزده نماز واجب ودر غير منا بعد از ده نماز كه اوّل آن نماز ظهر روز عيد است، اين تكبيرات را بخواند:

«اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ، لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَاللَّهُ أَكْبَرُ، اللَّهُ أَكْبَر وَلِلَّهِ «خدا بزرگ است خدابزرگ است معبودى جز خدا نيست و خدابزرگ است خدابزرگ است و ستايش الْحَمْدُ، اللَّهُ أَكْبرُ عَلى ما هَدانا، اللَّهُ أَكْبَرُ عَلى ما رَزَقَنا مِنْ بَهِيمَةِ خاص خدا است خدا بزرگ است براى آنكه ما را هدايت كرد خدا بزرگ است براى آنكه روزى ما كرد از گوشت چهار پايان الْأَنْعامِ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ عَلى ما أَبْلانا».

و ستايش خاص خدا است براى آنكه آزمود ما را.»

مستحبّات مسجد خَيفْ:

1. مستحبّ است حاجى نمازهاى شبانه روزى خود را چه واجب وچه مستحب در مسجد خَيفْ بخواند، و بهترين محلّ جايگاه نماز نبىّ اكرم صلى الله عليه و آله مى باشد كه از مناره تا سى ذراع از طرف قبله واز سمت راست وچپ و پشت سر قرار دارد.

2. صد مرتبه سُبْحانَ اللَّه گفتن.

3. صدمرتبه لا إِلهَ إِلَّا اللَّه گفتن.

4. صد مرتبه الْحَمْدُ للَّهِ گفتن.

5. خواندن شش ركعت نماز در جايگاه اصلى مسجد، و بهتر است اين نماز را هنگام مراجعت به مكّه روز سيزدهم انجام دهد.

مستحبّات برگشت به مكّه معظّمه:

1. غسل جهت ورود به شهر مكه معظّمه ومسجد الحرام.

2. وارد شدن به مسجد الحرام ازباب السّلام.

3. از امام صادق عليه السلام روايت شده كه اگر روز عيد قربان به زيارت خانه خدا مشرّف شدى بر در مسجد بايست، واين دعا را بخوان:

ص:174

ص: 175

«اللَّهُمَّ اعِنِّي عَلى نُسُكِكَ، وَسَلِّمْنِي لَهُ وَسَلِّمْهُ لِي، أَسْأَلُكَ «خداوندا! مرا بر عبادتت يارى كن، مرا براى عبادت سلامت دار و آن را براى من سالم دار، از تو مى خواهم مَسْأَلَةَ الْعَلِيلِ الذَّلِيلِ الْمُعْتَرِفُ بِذَنْبِهِ، أَنْ تَغْفِرَ لِي ذُنُوبِي، وَأَنْ سؤال بنده ناتوان، خوار، مُعترف به گناه كه گناهانم را ببخشايى و با تَرْجِعَنِي بِحاجَتِي. اللَّهُمَّ إِنِّى عَبْدُكَ، وَالْبَلَدُ بَلَدُكَ، وَالْبَيْتُ حاجت برآورده بازم گردانى، خداوندا! من بنده تو و اين شهر، شهر تو و خانه، بَيْتُكَ، جِئْتُ اطْلُبُ رَحْمَتَكَ، وَاؤُمُّ طاعَتَكَ، مُتَّبِعاً لِأَمْرِكَ، خانه تو است براى طلب رحمت آمده ام و به قصد عبادت تو و پيروى از دستوراتت، راضِياً بِقَدَرِكَ، أَسْأَلُكَ مَسْأَلَةَ الْمُضْطَرِّ إِلَيْكَ، الْمُطِيعِ لِأَمْرِكَ، راضى ام به تقديرت، هم چون بيچاره اى مطيع فرمانت الْمُشْفِقِ مِنْ عَذابِكَ، الْخائِفِ لِعُقُوبَتِكَ، أَنْ تُبَلِّغَنِي عَفْوَكَ، بيمناك از عذابت و ترسان از كيفرت از تو مى خواهم كه مرا مشمول عفوت قرار دهى وَتُجِيرَنِي مِنَ النَّارِ بِرَحْمَتِكَ».

و از آتش در رحمتت قرارم دهى.»

مستحبّات واعمال مكّه مكرّمه:

1. نمازهاى واجب را در مسجد الحرام بجا آورد.

2. ذكر خدا را بسيار بگويد، وحالت تذكّر وتنبّه را در

ص: 176

خود حفظ نمايد.

3. قرآن را ختم نمايد، تا نميرد مگر اينكه جاى خود را در بهشت ديده، وحضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله را ببيند.

4. بسيار به كعبه معظّمه نگاه كند، كه موجب آمرزش گناهان مى شود.

5. به هر اندازه كه بتواند براى خود وپدر و مادر و خويشاوندان طواف مستحبّى انجام دهد، واگر بتواند به تعداد ايّام سال طواف نمايد ثواب بسيار دارد.

6. از آب زمزم بنوشد.

7. طواف وداع انجام دهد.

طواف وداع:

بدان كه براى كسى كه مى خواهد ازمكه بيرون رود، مستحبّ است طواف وداع نمايد، ودر هر دور حجرالأسود و ركن يمانى را درصورت امكان استلام كند، و چون به مستجار كه نام ديگر آن ملتزم است و نزديك ركن يمانى است رسد مستحبّاتى را كه قبلًا براى آن مكان ذكر شد بجا آورد، وآنچه خواهد دعا كند. بعد حجرالأسود را استلام نموده، وشكم

ص: 177

خود را به خانه كعبه بچسباند، يك دست را بر حَجَر ودست ديگر را به طرف در گذاشته، وحمد وثناى الهى نمايد، وصلوات بر پيغمبر وآل او بفرستد، واين دعا را بخواند:

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَرَسُولِكَ، وَنَبِيِّكَ وَأَمِينِكَ، «خداوندا! درود فرست بر محمد، بنده، و فرستاده، و پيامبر، و امين، وَحَبِيبِكَ وَنَجِيِّكَ، وَخِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ. اللَّهُمَّ كَما بَلَّغَ و حبيب، و رازدار و برگزيده از ميان آفريده هايت، خداوندا! چنانچه او پيامت رِسالاتِكَ، وَجاهَدَ فِي سَبِيلِكَ، وَصَدَعَ بِأَمْرِكَ، وَأُوذِىَ

را ابلاغ، و در راهت جهاد، و دينت را آشكار و براى دين تو فِي جَنْبِكَ حَتَّى أَتاهُ الْيَقِينُ. اللَّهُمَّ اقْلِبْنِي مُفْلِحاً مُنْجِحاً تا لحظه مرگ رنج كشيد، خداوندا! مرا با حاجات برآورده، با رستگارى و دعاى مُسْتَجاباً لِي، بِأَفْضَلِ ما يَرْجِعُ بِهِ أَحَدٌ مِنْ وَفْدِكَ مِنَ الْمَغْفِرَةِ مستجاب باز گردان، به بهترين صورتى كه فردى از واردان بر خويش را با مغفرت وَالْبَرَكَةِ وَالرِّضْوانِ وَالْعافِيَةِ، (مِمَّا يَسَعُنِي أَنْ أَطْلُبَ أَنْ تُعْطِيَنِي و خوشنودى و عافيت باز مى گردانى، آنچه را از تو مى توانم بخواهم مِثْلَ الَّذِي أَعْطَيْتَهُ أَفْضَلَ مَنْ عَبَدَكَ، وَتَزِيدُنِي عَلَيْهِ) اللَّهُمَّ إِنْ

به بهترين صورتى كه به بهترين بنده ات مى بخشى و افزون از آن به من عطاكن. خداوندا!

ص: 178

أَمَتَّنِي فَاغْفِرْ لِي وَإِنْ أَحْيَيْتَنِي فَارْزُقْنِيهِ مِنْ قابِلٍ. اللَّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ هرگاه كه مُردم پس بيامرز مرا و اگر زنده ام داشتى، پيشاپيش روزى ام ده، خداوندا! اين زيارت آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ بَيْتِكَ. اللَّهُمَّ إِنِي عَبْدُكَ وَابْنُ عَبْدِكَ وَابْنُ را برايم آخرين زيارت خانه ات قرار مده، خداوندا! من بنده و فرزند بنده أَمَتِكَ، حَمَلْتَنِي عَلى دابَّتِكَ، وَسَيَّرْتَنِي فِي بِلادِكَ، حَتّى و كنيز تو هستم، مرا بر مركوبت سوار و از مسير شهرهايت به أَدْخَلْتَنِي حَرَمَكَ وَأَمْنَكَ، وَقَدْ كانَ فِي حُسْنِ ظَنِّي بِكَ أَنْ حرم امنت رساندى، و گمان نيكم به تو اين است كه تَغْفِرَلِي ذُنُوبِي، فَإِنْ كُنْتَ قَدْ غَفَرْتَ لِي ذُنُوبِي فَازْدَدْ عَنِّي رِضىً، گناهانم را بيامرزى، و چنانچه آمرزيده اى، خوشنوديت را از من افزون ساز، وَقَرِّبْنِي إِلَيْكَ زُلْفى وَلاتُباعِدْنِي، وَإِنْ كُنْتَ لَمْ تَغْفِرْلِي فَمِنَ و به مقام قربت نائل ساز، و دورم نساز و اگر نيامرزيده اى هم الْآنَ فَاغْفِرْ لِي قَبْلَ أَنْ تَنْأى عَنْ بَيْتِكَ دارِي، وَهذا أَوانُ اكنون مرا بيامرز پيش از آنكه خانه ترا به سوى خانه ام ترك كنم، اينك آغاز انْصِرافِي، إِنْ كُنْتَ أَذِنْتَ لِي غَيْرَ راغِبٍ عَنْكَ وَلا عَنْ بَيْتِكَ، بازگشتم مى باشد، اگر اجازه ام دهى، بى آنكه به تو و خانه ات بى رغبت شده وَلا مُسْتَبْدِلٍ بِكَ وَلا بِهِ. اللَّهُمَّ احْفَظْنِي مِنْ بَيْنِ يَدَيَّ وَمِنْ و جايگزينى براى تو و خانه ات گرفته باشم، خداوندا! مرا از پيش رو و از

ص: 179

خَلْفِي وَعَنْ يَمِينِي وَعَنْ شِمالِي، حَتّى تُبَلِّغَنِي أَهْلِى، پشت سر، از راست و چپ محافظت فرما، تا مرا به خانواده ام برسانى و چون وَاكْفِنِي مَؤُونَةَ عِبادِكَ وَ عِيالِي، فَإِنَّكَ وَلِيُّ ذلِكَ مِنْ خَلْقِكَ رسيدم، هزينه زندگى شان را كفايت كن، كه تو كفايت كننده من و ديگر آفريده هايت وَمِنِي».

مى باشى.»

پس مقدارى از آب زمزم بياشامد، واين دُعا را بخواند:

«آئِبُونَ تائِبُونَ عابِدُونَ لِرَبِّنا حامِدُونَ، إِلى رَبِّنا «بازگشتگان، توبه كنندگان، عبادت كنندگان و ستايشگران پروردگارمان مى باشيم، راغِبُونَ، إِلى اللَّهِ راجِعُونَ إِنْ شاءَ اللَّهُ».

به سوى پروردگارمان مشتاقانه بازگشته و رجعت مى كنيم.»

ص:180

ص: 181

بخش دوّم: زيارت مزارهاى متبرّكه مكّه مكرّمه

بخش دوّم: زيارت مزارهاى متبرّكه مكّه مكرّمه

توضيحى كوتاه درباره مزارهاى مكّه مكرّمه:

يكى از اعمال مفيد وسازنده كه با تأكيدات فراوان مورد توجّه وتوصيه ائمّه اطهار وپيشوايان دين قرار گرفته، ياد گذشتگان وزيارت قبور آنان مى باشد.

براين اساس محلّ مراقدى كه در مكّه مشخص است و حجّاج محترم مى توانند با حضور در كنار قبور آن بزرگواران يا از دور درك فيض نمايند، يادآورى مى گردد:

1. قبرستان ابوطالب- كه به آن حُجُون وجنّة المُعلّى نيز گفته مى شود- پس از بقيع اشرف مقابر است، و رسول اكرم صلى الله عليه و آله مكرّر به آنجا رفت وآمد داشته اند.

و در آنجا حضرت عبدمناف جدّ اعلاى پيامبر، حضرت عبدالمطّلب جدّ پيامبر، حضرت ابو طالب عموى پيامبر، حضرت خديجه همسر پيامبر، وعدّه اى از علماى

ص: 182

بزرگ وجمع بسيارى از مؤمنين، مدفون مى باشند.

وبنابر قولى مدفن والده مكرّمه حضرت نبىّ اكرم «آمنه بنت وهب» نيز در اين قبرستان قرار دارد. گر چه مشهور اين است كه قبر آن جناب در أَبْواء بين مكّه و مدينه است.

زيارت عبد مناف عليه السلام

جدّ اعلاى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله

«السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا السَّيِّدُ النَّبِيلُ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْغُصْنُ «سلام بر تو اى سيد بزرگوار، سلام بر تو اى شاخه الْمُثْمِرُ مِنْ شَجَرَةِ إِبْراهِيمَ الْخَلِيلِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا جَدَّ خَيْرِ پر بار شجره (طيّبه) ابراهيم خليل عليه السلام، سلام بر تو اى جد بهترين الْوَرى السَّلامُ عَلَيْكَ يَاابْنَ الْأَنْبِياءِ الْأَصْفِياءِ، السَّلامُ عَلَيْكَ آفريده ها، سلام بر تو اى پسر پيامبران برگزيده، سلام بر تو يَاابْنَ الْأَوْصِياءِ الْأَوْلِياءِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا سَيِّدَ الْحَرَمِ، السَّلامُ اى پسر اوصياى اوليا، سلام بر تو اى بزرگ حرم، سلام بر عَلَيْكَ يا وارِثَ مَقامِ إِبْراهِيمَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ بَيْتِ اللَّهِ تو اى وارث مقام ابراهيم، سلام بر تو اى سرپرست بيت اللَّه الْعَظِيمِ، السَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلى آبائِكَ الطَّاهِرِينَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ».

عظيم، سلام بر تو و بر پدران و فرزندان پاكت و رحمت خدا و بركاتش بر همه شما باد.»

زيارت عبدالمطّلب جدّ پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله

«السَّلامُ عَلَيْكَ يا سَيِّدَ الْبَطْحاءِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا مَنْ ناداهُ «سلام بر تو اى سيّد سرزمين بطحا، سلام بر تو اى فراخوانده هاتِفُ الْغَيْبِ بِأَكْرَمِ نِداءٍ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَاابْنَ إِبْراهِيمَ از سوى فراخوان غيبى به بهترين صورت، سلام بر تو اى پسر ابراهيم الْخَلِيلِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا وارِثَ الذَّبِيحِ إِسْماعِيلَ، السَّلامُ عَلَيْكَ خليل، سلام بر تو اى وارث اسماعيل ذبيح، سلام بر تو يا مَنْ أَهْلَكَ اللَّهُ بِدُعائِهِ أَصْحابَ الْفِيلِ، وَجَعَلَ كَيْدَهُمْ فِي اى آنكه به دعايش اصحاب فيل به نابودى رسيد، و توطئه شان تَضْلِيلٍ، وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْراً أَبابِيلَ، تَرْمِيهِمْ بِحِجارَةٍ مِنْ سِجِّيلٍ، خنثى گرديد، و بر سرآنان پرنده ابابيل را فرستاد، و آنان را با سنگ هاى كوچكى هدف قرار داد، فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا مَنْ تَضَرَّعَ فِي و همه را چون كاه خورد شده قرارشان داد، سلام بر تو اى آنكه متضرّعانه عرض حاجاتِهِ إِلَى اللَّهِ، وَتَوَسَّلَ فِي دُعائِهِ بِنُورِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ حاجت به درگاه الهى نمود، و در دعايش به نور رسول خدا صلى الله عليه و آله توسّل عَلَيْهِ وَآلِهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا مَنِ اسْتَجابَ اللَّهُ دُعاءَهُ، جست، سلام بر تو اى آنكه خداوند دعايش اجابت نمود،

ص:183

ص: 184

وَنُودِىَ فِي الْكَعْبَةِ، وَبُشِّرَ بِالْإِجابَةِ فِي دُعائِهِ، وَأَسْجَدَ اللَّهُ الْفِيلَ و در كعبه مورد نداى غيبى قرار گرفت، و مژده اجابت دعا به او داده شد، و خداوند فيل إِكْراماً وَإِعْظاماً لَهُ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا مَنْ أَنْبَعَ اللَّهُ لَهُ الْماءَ حَتّى را به احترام او به زانو درآورد، سلام بر تو اى آنكه به امر خداوند برايش آب از زمين جوشيد تا او شَرِبَ وَارْتَوى فِي الْأَرْضِ الْقَفْراءِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَاابْنَ الذَّبِيحِ در سرزمين بى آب و علف سيراب گرديد، سلام بر تو اى پسر و وَأَبَا الذَّبِيحِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا ساقِيَ الْحَجِيجِ وَحافِرَ زَمْزَمَ، پدر ذبيح، سلام بر تو اى ساقى حجاج و حفر كننده زمزم، السَّلامُ عَلَيْكَ يا مَنْ جَعَلَ اللَّهُ مِنْ نَسْلِهِ سَيِّدَ الْمُرْسَلِينَ وَخَيْرَ سلام بر تو اى آنكه خداوند در نسل او سرور پيامبران و بهترين أَهْلِ السَّماواتِ وَالْأَرَضِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا مَنْ طافَ حَوْلَ آفريده هاى آسمان و زمين را قرار داد، سلام بر تو اى آنكه بر گرد الْكَعْبَةِ وَجَعَلَهُ سَبْعَةَ أَشْواطٍ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا مَنْ رَأى فِي كعبه طواف هفتگانه گزارد، سلام بر تو اى كسى كه در خواب الْمَنامِ سِلْسِلَةَ النُّورِ وَعَلِمَ أَنَّهُ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا رشته نورى مشاهده و فهميد كه او اهل بهشت مى باشد، سلام بر تو اى شَيْبَةَ الْحَمْدِ، السَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلى آبائِكَ وَأَجْدادِكَ وَأَبْنائِكَ شيبةالحمد، سلام بر تو و بر تمام پدر و اجداد و فرزندانت، و رحمت

ص: 185

َجمِيعاً وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ».

و بركات الهى بر همه شما باد.»

زيارت حضرت ابوطالب عموى گرامى پيامبر صلى الله عليه و آله

و پدر بزرگوار اميرمؤمنان عليه السلام

«السَّلامُ عَلَيْكَ يا سَيِّدَ الْبَطْحاءِ وَابْنَ رَئِيسِها، السَّلامُ عَلَيْكَ «سلام بر تو اى بزرگ سرزمين بطحا و فرزند رئيس آن، سلام بر تو يا وارِثَ الْكَعْبَةِ بَعْدَ تَأْسِيسِها، السَّلامُ عَلَيْكَ يا كافِلَ الرَّسُولِ اى وارث سرپرستى كعبه پس از تجديد بنا، سلام بر تو اى سرپرست وَناصِرَهُ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا عَمَّ الْمُصْطَفى وَأَبَا الْمُرْتَضى السَّلامُ و ياور پيامبر، سلام بر تو اى عموى حضرت مصطفى و پدر على مرتضى، سلام عَلَيْكَ يا بَيْضَةَ الْبَلَدِ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الذَّابُّ عَنِ الدِّينِ، بر تو اى بزرگ شهر، سلام بر تو اى مدافع دين وَالْباذِلُ نَفْسَهُ فِي نُصْرَةِ سَيِّدِ الْمُرْسَلِينِ، السَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلى و يار جان نثار سرور پيامبران، سلام و رحمت و بركات الهى بر تو و بر وَلَدِكَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ».

فرزندت امير مؤمنان باد.»

زيارت حضرت خديجه، همسر گرامى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله

«السَّلامُ عَلَيْكِ يا امَّ الْمُؤْمِنِينَ، السَّلامُ عَلَيْكِ يا زَوْجَةَ سَيِدِ «سلام بر تو اى مادر مؤمنان، سلام بر تو اى همسر سرور الْمُرْسَلِينِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يا امَّ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَيِّدَةِ نِساءِ فرستادگان، سلام بر تو اى مادر فاطمه زهرا سرور بانوان الْعالَمِينَ، السَّلامُ عَلَيْكِ يا أَوَّلَ الْمُؤْمِناتِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يا مَنْ دو جهان، سلام بر تو اى نخست بانوى مؤمن، سلام بر تو اى آنكه أَنْفَقَتْ مالَها فِي نُصْرَةِ سَيِّدِ الْأَنْبِياءِ، وَنَصَرَتْهُ مَااسْتَطاعَتْ دارائيش را در راه پيروزى اسلام و يارى سرور انبيا هزينه كرد و دشمنان وَدافَعَتْ عَنْهُ الْأَعْداءَ، السَّلامُ عَلَيْكِ يا مَنْ سَلَّمَ عَلَيْها جَبْرَئِيلُ، را از او دور ساخت، سلام بر تو اى آنكه بر او جبرئيل درود فرستاد، وَبلَّغَهَا السَّلامَ مِنَ اللَّهِ الْجَلِيلِ، فَهَنِيئاً لَكِ بِما أَوْلاكِ اللَّهُ مِنْ و سلام خداى بزرگ را به او ابلاغ كرد، اين فضل الهى گوارايت باد فَضْلٍ، وَالسَّلامُ عَلَيْكِ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ».

و سلام و رحمت و بركاتش بر تو باد.»

زيارت حضرت قاسم فرزند رسول اكرم صلى الله عليه و آله

«السَّلامُ عَلَيْكَ يا سَيِدَنا يا قاسِمَ بْنَ رَسُولِ اللَّهِ، السَّلامُ «سلام بر تو اى سرور ما؛ اى قاسم پسر رسول خدا، سلام عَلَيْكَ يَاابْنَ نَبِيِ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَاابْنَ حَبِيبِ اللَّهِ، السَّلامُ بر تو اى پسر پيامبر خدا، سلام بر تو اى پسر حبيب خدا، سلام عَلَيْكَ يَاابْنَ الْمُصْطَفى السَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلى مَنْ حَوْلِكَ مِنَ بر تو اى پسر حضرت مصطفى، سلام بر مردان و زنان با ايمان مدفون در اطرافت، الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِناتِ، رَضِيَ اللَّهُ تَعالى عَنْكُمْ وَأَرْضاكُمْ أَحْسَنَ خداوند از شما خوشنود و شما را از خود به بهترين صورت الرِّضا، وَجَعَلَ الْجَنَّةَ مَنْزِلَكُمْ وَمَسْكَنَكُمْ وَمَأْويكُمْ، السَّلامُ خوشنود گرداند، و بهشت را منزل و مأوايتان قرار دهد، سلام و عَلَيْكُمْ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ».

رحمت و بركات خدا بر شما باد.»

2. مزار شهداى فخّ: در اين مكان كه نزديك مسجد تنعيم است حدود صد نفر از فرزندان حضرت زهرا عليها السلام به دستور خليفه عبّاسى «موسى الهادى» به شهادت رسيده، و به

ص:186

ص:187

ص: 188

خاك سپرده شده اند با همان زيارت كه امام زادگان زيارت مى شوند، آنان زيارت مى گردند:

مزار شهداى فخ

«السَّلامُ عَلى جَدِكُمُ الْمُصْطَفى السَّلامُ عَلى أَبِيكُمُ «سلام بر جدتان حضرت مصطفى، سلام بر پدرتان الْمُرْتَضَى الرِّضا، السَّلامُ عَلَى السَّيِدَيْنِ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ، على مرتضى، راضى به قضاى حق، سلام بر دو سرور؛ امام حسن و امام حسين، السَّلامُ عَلى خَدِيجَةَ امِّ الْمُؤْمِنِينَ امِّ سَيِدَةِ نِساءِ الْعالَمِينَ، سلام بر خديجه مام مؤمنان و مادر سرور بانوان دو جهان، السَّلامُ عَلى فاطِمَةَ أُمِ الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرِينَ، السَّلامُ عَلَى النُّفُوسِ سلام بر حضرت فاطمه مادر ائمّه اطهار، سلام بر انسان هاى الْفاخِرَةِ، بُحُورِالْعُلُومِ الزَّاخِرَةِ، شُفَعائِي فِي الْآخِرَةِ، وَأَوْلِيائِي ارزشمند، درياها و گنجينه هاى دانش، شفيعانم در روز واپسين و اوليايم عِنْدَ عَوْدِ الرُّوحِ إِلَى الْعِظامِ النَّخِرَةِ، أَئِمَّةِ الْخَلْقِ وَوُلاةِ الْحَقِ، به هنگام بازگشت روح به استخوان هاى فرسوده، امامان و واليان بر حق، السَّلامُ عَلَيْكُمْ أَيُّها الْأَشْخاصُ الشَّرِيفَةُ الطَّاهِرَةُ الْكَرِيمَةُ، أَشْهَدُ سلام بر شما اى گرامى پاكان با شرافت، گواهى مى دهم أَنْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ، وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَمُصْطَفاهُ، وَأَنَّ عَلِيّاً وَلِيُّهُ كه معبودى جز خداى يكتا نيست و حضرت محمّد بنده و برگزيده او است، و حضرت على ولى

ص: 189

وَمُجْتَباهُ، وَأَنَّ الْإِمامَةَ فِي وُلْدِهِ إِلى يَوْمِ الدِّينِ، نَعْلَمُ ذلِكَ عِلْمَ و برگزيده او مى باشد و امامت در ميان فرزندانش تا قيامت مستقر است و ما به طور يقين الْيَقِينِ، وَنَحْنُ لِذلِكَ مُعْتَقِدُونَ، وَفِي نَصْرِهِمْ مُجْتَهِدُونَ».

به اين حقيقت آگاه و معتقد و در يارى آنها در تلاشيم.»

3. حِجر اسماعيل: در داخل مسجد الحرام كنار خانه كعبه حدّ فاصل ركن شمالى وركن غربى، خانه حضرت اسماعيل بوده است كه در آن قبر مبارك حضرت اسماعيل ومادرش هاجر وقبور جمع زيادى از پيامبران عليهم السلام قرار دارد. واز برخى روايات استفاده مى شود كه اطراف خانه كعبه قبور انبياى الهى فراوان است، كه در اين مكان زيارت مى شوند.

ومستحبّ است احرام حجّ تمتُّع در حِجر اسماعيل زير ناودان رحمت انجام گيرد، و آن جا مكان دعا واستغفار وطلب رحمت وحاجت مى باشد.

زيارت حضرت اسماعيل وهاجر عليهما السلام

در حِجر اسماعيل

«السَّلامُ عَلى سَيِّدِنا إِسْماعِيلَ ذَبِيحِ اللَّهِ ابْنِ إِبْراهِيمَ خَلِيلِ اللَّه «سلام بر سرورمان اسماعيل ذبيح اللَّه، پسر ابراهيم خليل اللَّه،

ص: 190

السَّلامُ عَلَيْكَ يا نَبِىَّ اللَّهِ وَابْنَ نَبِيِّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا صَفِىَّ اللَّهِ سلام بر تو اى پيامبر خدا و پسر پيامبر خدا، سلام بر تو اى برگزيده خدا وَابْنَ صَفِيِّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا مَنْ أَنْبَعَ اللَّهُ لَهُ بِئْرَ زَمْزَمٍ حِينَ و پسر برگزيده خدا، سلام بر تو اى آن كه زمزم برايش جوشيد، آنگاه أَسْكَنَهُ أَبُوهُ بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِ اللَّهِ الْمُحَرَّمِ، وَاسْتَجابَ كه پدرش كه او را در وادى بى آب و علف در كنار بيت الله الحرام اسكان داد و خداوند دعاى اللَّهُ فِيهِ دَعْوَةَ أَبِيهِ إِبْراهِيمَ حِينَ قَالَ: رَبَّنا إِنِي أَسْكَنْتُ مِنْ پدرش ابراهيم را درباره اش مستجاب ساخت كه عرضه داشت: «پروردگارا! من بعضى از ذُرِيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقِيمُوا فرزندانم را در سرزمين بى آب و علف، در كنار خانه و حرمت ساكن ساختم، پروردگارا! تا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ نماز را بر پا دارند، پس دلهاى گروهى از مردم را به آنها متمايل ساز و از ثمرات الثَّمَراتِ لَعلَّهُمْ يَشْكُرُونَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا مَنْ سَلَّمَ نَفْسَهُ به آنها روزى ده شايد ترا شكر گزارند، سلام بر توى اى آنكه تن به لِلذَّبْحِ طاعَةً لِأَمْرِاللَّهِ تَعالى إِذْ قالَ لَهُ ابُوهُ: إِنِي أَرى فِي الْمَنامِ قربانى شدن داد تا اطاعت امر الهى كرده باشد، آنگاه كه پدرش به او گفت: «من در خواب ديدم أَنِي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ماذا تَرى قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ كه ترا ذبح مى كنم، نظر تو چيست؟ گفت: پدرم به آنچه دستور دارى عمل كن،

ص: 191

سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ، فَدَفَعَ اللَّهُ عَنْهُ الذِّبْحَ به خواست خدا مرا از صابران خواهى يافت، پس خداوند ذبح را از او برداشت وَفَداهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا مَنْ أَعانَ أَباهُ عَلى بِناءِ و ذبحى بزرگ را فداى او كرد، سلام بر تو اى آنكه پدر خويش را در ساخت كعبه الْكَعْبَةِ كَما قالَ اللَّهُ تَعالى وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْراهِيمُ الْقَواعِدَ مِنَ يارى داد، چنانچه خداى تعالى فرمود: «آنگاه كه ابراهيم و اسماعيل پايه هاى الْبَيْتِ وَإِسْمعِيلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ، كعبه را بالا مى بردند (مى گفتند:) «پروردگارا! از ما بپذير كه تو شنوا و دانايى» السَّلامُ عَلَيْكَ يا مَنْ مَدَحَهُ اللَّهُ تَعالى فِي كِتابِهِ بِقَوْلِهِ: وَاذْكُرْ سلام بر تو اى آنكه خداى تعالى در كتابش چنين توصيف كرده: «و در اين كتاب از فِي الْكِتابِ إِسْماعِيلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَكانَ رَسُولًا نَبِيّاً اسماعيل ياد كن كه او در وعده هايش صادق و رسول و پيامبر بود، وَكانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَالزَّكاةِ وَكانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِيّاً، او همواره خانواده اش را به نماز و زكات دستور مى داد و پيوسته مورد رضايت پروردگارش بود» السَّلامُ عَلَيْكَ يا مَنْ جَعَلَ اللَّهُ مِنْ ذُرّيَّتِهِ مُحَمَّداً سَيِّدَ الْمُرْسَلِينَ سلام بر تو اى آنكه خداوند از نسل او حضرت محمّد سرور رسولان وَخاتَمَ النَّبِيِّينَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلى و خاتم پيامبران صلى الله عليه و آله را قرار داد سلام بر تو و بر

ص: 192

أَبِيكَ إِبْراهِيمَ خَلِيلِ اللَّهِ، وَعَلى أَخِيكَ اسْحقَ نَبِيِّ اللَّهِ، السَّلامُ پدرت ابراهيم خليل اللَّه و بر برادرت اسحاق پيامبر خدا، سلام عَلَيْكَ وَعَلى جَمِيعِ أَنْبِياءِ اللَّهِ الْمَدْفُونِينَ بِهذِهِ الْبُقْعَةِ الْمُبارَكَةِ بر تو و بر تمام پيامبران الهى كه در اين بقعه مبارك و بزرگ مدفونند، الْمُعَظَّمَةِ، السَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلى أُمِّكَ الطَّاهِرَةِ الصَّابِرَةِ هاجَرَ سلام و رحمت و بركات خدا بر تو و بر هاجر وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ، حَشَرَنَا اللَّهُ فِي زُمْرَتِكُمْ تَحْتَ لِواءِ مُحَمَّدٍ مادر پاك و شكيبايت، خداوند ما را در زمره شما و زير پرچم پيامبر و خاندانش صلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَلا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ صلوات اللَّه عليهم محشور سازد و قرار ندهد (اين را) آخرين زيارت از شما، زِيارَتِكُمْ، وَالسَّلامُ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ».

و سلام و رحمت و بركات خدا بر شما باد.» پس دو ركعت نماز زيارت بخوان، و ثوابش را به آن حضرت اهدا كن.

زيارت ساير انبياى عظام عليهم السلام

در حجر اسماعيل

به نيّت زيارت ارواح طيّبه هريك از انبياى عظام الهى سلام اللَّه عليهم اجمعين يا به نيّت زيارت تمامى آنان

ص: 193

مى خوانى زيارتى را كه مرحوم كُلينى در كتاب شريف كافى، ومرحوم شيخ طوسى در تهذيب، وابن قولويه در كامل الزّيارات آورده اند. اين زيارت كه اوّل آن «السَّلامُ عَلى أَوْلِياءِ اللَّهِ وَأَصْفِيائِهِ ...» مى باشد، ودر فصل اوّل اين كتاب به عنوان زيارت جامعه اوّل قرار داده شده، در زيارت همه مرقدهاى متبرّكه جايز است، و پس از پايان آن بسيار بر محمَّد و آل محمَّد صلوات مى فرستى، وبراى خود ومؤمنين ومؤمنات به هر نحو كه بخواهى دعا مى كنى.

ص:194

ص: 195

بخش سوّم: اماكن متبركه مكّه مكرّمه

بخش سوّم: اماكن متبركه مكّه مكرّمه

حدود حرم:

اطراف مكّه معظّمه، محدوده اى به عنوان حرم در نظر گرفته شده است، وحرم از هر جانب مكّه عبارت از آن حدّى است كه نمى شود بدون احرام از آن حدّ گذشت، وخداوند متعال آن حدّ را محلّ امن براى انسان و حيوان و گياهان قرار داده است. محدوده حرم از اين قرار مى باشد:

1. از جانب شمال مسجد تنعيم است، كه در راه مدينه و حدود شش كيلومتر تا مسجدالحرام فاصله دارد.

2. از جانب جنوب محلّ اضائَةُ لِبْن است، كه سر راه يمن وفاصله آن تا مسجدالحرام حدود دوازده كيلومتر مى باشد.

3. از جانب شرق جعرانه است كه سر راه طائف قرار گرفته، ورسول اكرم صلى الله عليه و آله از اين حدّ براى عمره مُحرم شدند.

4- از جانب غرب منطقه حُدَيبيّه (شُمَيسى) مى باشد، كه

ص: 196

در كنار راه سابق جدّه، و محل بيعت رضوان است.

حرم در فقه داراى احكامى است كه حجّاج و واردين به اين سرزمين بايد بدان توجّه نمايند، ودر كتب فقهيه و مناسك ذكر شده است.

برخى از مساجد شهر مكّه:

در شهر مكّه علاوه بر مسجد الحرام مساجد تاريخى زيادى وجود دارد، كه از آن جمله است:

1. مسجد جِنّ، كه نزديك بازار معروف به ابوسفيان است، و محلّ نزول سوره مباركه جنّ بر پيامبر عظيم الشّأن مى باشد، و سزاوار است در آن دو ركعت نماز تحيّت خوانده شود.

2. مسجد الرّايه، كه بعد از فتح مكّه رسول اكرم صلى الله عليه و آله دستور دادند آنجا پرچم پيروزى را به پا داشتند، وبه اين مناسبت آن جا مسجدى ساخته اند به نام مسجد الرّايه.

مسجد الحرام وخصوصيات كعبه

مسجد الحرام مسجدى است بسيار با عظمت كه در فضيلت و شرافت بى نظير مى باشد، يك نماز در آن برابرى

ص: 197

مى كند با صد هزار نماز در مساجد ديگر، پس بايستى وقت را غنيمت شمرده واز فضيلت هاى معنوى مسجدالحرام حدّاكثر بهره را بُرد.

كعبه در وسط مسجد الحرام قرار دارد با بنايى ساده ومكعب شكل، به ارتفاع حدود 15 متر.

وچون كعبه را مى بينى بگو:

«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي عَظَّمَكِ وَشَرَّفَكِ وَجَعَلَكِ مَثابَةً لِلنَّاسِ «حمد خدايى را كه ترا بزرگ و با شرافت و محل آمد و شد مردم و جاى امن وَأَمْناً مُبارَكاً وَهُدىً لِلْعالَمِينَ».

و مبارك و عامل هدايت جهانيان قرار داد.»

اركان كعبه

ركن شرقى: كه حجر الأسود در آن منصوب است.

ركن عراقى يا شمالى، بعد از در كعبه قرار دارد.

ركن غربى: در طواف از حِجر اسماعيل كه مى گذرى به آن مى رسى.

ركن جنوبى: كه به نام ركن يمانى معروف است، بعد از ركن غربى ومحاذى ركن شرقى است، امام صادق عليه السلام فرمود:

ص: 198

ركن يمانى در ورود ما به بهشت مى باشد. (1)

حَجَر الأسود: سنگ سياه رنگ بيضى شكلى است كه در ركن شرقى كعبه قرار دارد، و به دست حضرت ابراهيم عليه السلام نصب گرديده است. ارتفاع آن از سطح زمين يك متر ونيم مى باشد.

مُلْتَزَم: نزديك ركن يمانى مقابل در كعبه مى باشد و آنجا جاى دعا و استغفار است. ومستحبّ است انسان خود را به آنجا چسبانده، واين دعا را بخواند:

«اللَّهُمَّ الْبَيْتُ بَيْتُكَ، وَالْعَبْدُ عَبْدُكَ، وَهذا مَقامُ الْعائِذِ بِكَ مِنَ «خداوندا! خانه خانه توست، و بنده بنده توست، و اين جايگاه پناهنده به تو از عذاب النَّارِ ...».

دوزخ است.»

واز خدا طلب آمرزش نمايد.

مُسْتَجار: همان ملتزم است و آن مكانى است كه گناهكاران بدان جا پناه مى برند.

ناودان رحمت: بالاى كعبه در طرف حِجر اسماعيل قرار


1- مجمع البيان، ج 1، ص 478، ركن يمانى در ورود ما به بهشت مى باشد.

ص: 199

گرفته، وآنجا محلّ نزول رحمت وجاى تضرّع واستغفار است.

حَطِيم: محلّى است كه بين درب كعبه وحجر الأسود قرار دارد، وحطيم ناميده اند چون در اين جا مردم تلاش مى كنند تا استلام حجر نموده وبيكديگر فشار مى آورند.

وبرخى گفته اند حطيم نام ديوار منحنى نيم دايره اى است كه حِجر اسماعيل را محصور نموده، وما بين دو زاويه شمالى وغربى خانه كعبه به ارتفاع 31/ 1 متر وعرض 52/ 1 متر از بالا و 44/ 1 متر از پايين قرار دارد، وفاصله نهايى ديوار حِجر اسماعيل (حطيم) تا ديوار خانه از قسمت وسط حدود ده متر است.

حِجر اسماعيل:

بنايى است به شكل نيم دايره با ديوارى به ارتفاع يك متر و 30 سانتيمتر كه در جانب شمالى كعبه قرار دارد، و قبر حضرت اسمعيل و هاجر، مادر آن حضرت در آن جا مى باشد، وبنابر بعض روايات قبور جمعى از انبيا عليهم السلام هم در آن جا است.

مقام ابراهيم:

محلى است در نزديك كعبه، به فاصله حدود 13 متر، داراى گنبدى كوچك كه با شيشه احاطه شده، و در آن سنگى قرار دارد، كه گفته مى شود حضرت ابراهيم خليل عليه السّلام بر آن ايستاده، ومردم را به حجّ خدا دعوت كرده است، واثر پاهاى مباركش در آن پيدا مى باشد، حجاج محترم نماز طواف خود را پشت اين مقام بجاى مى آورند.

زمزم:

نام چاه آبى است كه خداوند به لطف خود در زير پاى حضرت اسماعيل جارى ساخت، و در طول تاريخ و پيش آمد حوادث، بارها مرمَّت ولايروبى گرديده، وفعلًا آب آن نيز مورد استفاده حُجّاج بيت اللَّه الحرام قرار مى گيرد، و آب آن مورد توجّه خاصّ نبىّ اكرم صلى الله عليه و آله بوده است، و در طول تاريخ اسلام مؤمنين بدان تبرّك مى جسته اند. آب زمزم، مبارك و موجب شفاست.

رسول خدا صلى الله عليه و آله در مدينه آب زمزم را درخواست مى فرمودند. ودر روايت وارد شده: وقتى از آب زمزم

ص:200

ص: 201

نوشيدى، بگو:

«اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ عِلْماًنافِعاً وَرِزْقاًواسِعاً وَشِفاءاًمِنْ كُلِّ داءٍ وَسُقْمٍ».

«خداوندا! اين را سبب دانشى سودمند و روزى واسع و شفاى از هر درد و بيمارى قرار ده.»

نوشيدن آب زمزم بعد از نماز طواف مستحب است.

صفا و مروه:

صفا در سمت جنوب شرقى ومروه در سمت شمال شرقى كعبه قرار دارند.

منظره صفا ومروه بسيار زيبا و باشكوه مى باشد، ومستحب است مردها قريب هفتاد متر از سعى را به طور «هَرْوَلَه» حركت كنند، كه حدود آن با رنگ وچراغ سبز مشخّص گرديده است.

شِعب ابى طالب

شعب ابى طالب در شمال شرقى مسجدالحرام و در نزديكى صفا ومروه واقع شده، و محلّ ولادت رسول خدا صلى الله عليه و آله و فاطمه زهرا عليها السلام است. خاندان بنى هاشم و عبدالمطلب در همين مكان زندگى مى كرده اند و پس از بعثت توسط مشركان حدود سه سال محاصره اقتصادى شدند. طبق نقل مورّخين

ص: 202

عده اى از سران قريش در دارالندوه گردآمدند و عهدنامه اى تنظيم و پيمان بستند كه نسبت به فرزندان عبدالمطلب سختگيرى و آنها را تحريم اقتصادى و تحت اذيت و آزار قرار دهند، سرانجام بعد از گذشت سه سال از اين پيمان پنج نفر از مشركين پشيمان شده وعهدنامه را پاره كردند.

محلّ ولادت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله

در نزديكى صفا و مروه مى دانى است كه در آنجا كتابخانه اى به نام «مكتبة مكّة المكرّمه» واقع شده، در اين بقعه نور عالم تاب نبىّ اكرم صلى الله عليه و آله بر جهانيان تابيد، ودر همين محل مدّتى در كنار مادرش آمنه زندگى نمود. حجّاج محترم اين دعا را در اين مكان مقدّس مى خوانند:

«اللَّهُمَّ بِجاهِ نَبِيِّكَ الْمُصْطَفى وَرَسُولِكَ الْمُرْتَضى وَأَمِينِكَ «خداوندا! به جايگاه پيامبر برگزيده ات و رسول مورد رضايتت كه امين عَلى وَحْيِ السَّماءِ، طَهِّرْ قُلُوبَنا مِنْ كُلِّ وَصْفٍ يُباعِدُنا عَنْ وحى آسمانى تواست، دلهاى ما را از آنچه ما را از تو و محبتت دور و مهجور مُشاهَدَتِكَ وَمَحَبَّتِكَ، وَأَمِتْنَا عَلى مُوالاةِ أَوْلِيائِكَ، مى سازد پاك ساز، و ما را بر دوستى اوليايت

ص: 203

وَمُعاداةِ أَعْدائِكَ، وَالشَّوْقِ إِلى لِقائِكَ، يا ذَاالْجَلالِ و دشمنى اعدايت، و به شوق ديدارت، اى ذوالجلال وَالْإِكْرامِ. اللَّهُمَّ إِنِي أَوْدَعْتُ فِي هذَا الْمَحَلِّ الشَّرِيفِ و الإكرام بميران، خداوندا! من به وديعه سپردم در اين جاى شريف مِنْ يَوْمِنا هذا إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ خالِصاً مُخْلِصاً، أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ از امروز تا روز برپايى رستاخيز ايمان خالص و مخلصم را و گواهى مى دهم كه معبودى جز خداى يكتا إِلَّا اللَّهُ، وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ».

نيست و حضرت محمد صلى الله عليه و آله بنده و فرستاده او مى باشد.»

غار حِرا

جبل النور، اسم كوهى است در داخل شهر مكه، و در آن غارى مى باشد به نام غارِ حِرا كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله قبل از بعثت در آن به تفكّر و عبادت خداوند مى پرداخت، و در هر فرصتى به سوى آن مى شتافت، تا اينكه در 27 رجب، جبرئيل بر آن حضرت نازل شد، وبا آوردن آيات سوره علق اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ

آن حضرت به نبوّت مبعوث شد. مناسب است اگر موفّق به ديدن غار حرا

ص: 204

شدى، با خواندن دو ركعت نماز وخواندن زيارت آن حضرت از راه دور ياد زحمات طاقت فرساى رسول اكرم صلى الله عليه و آله را گرامى دارى.

كوه ثَوْر

كوهى است كه در پايين شهر مكّه، تقريباً در دو فرسخى مسجدالحرام واقع شده، در آن كوه غارى است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در وقت مهاجرت به جانب مدينه در آن پنهان شدند، و اين كوه را جبل الثّور ناميده اند، از آن جهت كه ثور بن عبد مناف زمانى در آن نزول كرده است.

مرحوم شيخ انصارى رحمه الله در مناسك اين دعا را براى كوه ثور نقل كرده، كه به قصد رجاء مى خوانى:

«اللَّهُمَّ بِجاهِ مُحَمَّدٍ وَأَمِينِهِ وَصِدِيقِهِ يَسِّرْ امُورَنا، وَاشْرَحْ «خداوندا! به جايگاه پيامبرت حضرت مصطفى و رسولت حضرت مرتضى وامينت كارهاى ما را آسان گردان صُدُورَنا، وَنَوِّرْ قُلُوبَنا، وَاخْتِمْ بِالْخَيْرِ امُورَنا، اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ و سينه هاى ما را گشاده و قلوب ما را نورانى و امور ما را ختم به ني 9 كى فرما خدايا تو از سِرِي وَعَلانِيَتِي فَاقْبَلْ مَعْذِرَتِي، وَتَعْلَمُ حاجَتِي وَتَعْلَمُ ما فِي

ص: 205

نهان و آشكار من آگاهى دارى، عذر من را بپذير و از نياز من با خبرى و نسبت به نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي ذُنُوبِي، فَإِنَّهُ لا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلّا أَنْتَ. اللَّهُمَّ إِنِي من آگاهى، گناهانم بيامرز كه جز تو كسى نخواهد آمرزيد خدايا من أَوْدَعْتُ فِي هذَا الْمَحَلِّ الشَّرِيفِ مِنْ يَوْمِنا هذا إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ ايمانم را در اين مكان شريف خالصانه و مخلصانه و در اين روز تا روز قيامت به وديعه خالِصاً مُخْلِصاً، أَنِي أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ، وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ مى گذارم و گواهى مى دهم كه معبودى جز خدا نيست و محمد بنده وَرَسُولُهُ».

و فرستاده اوست.»

عَرَفات

سرزمين عرفات بيابان وسيع وهموارى است كه در شمال مكّه در مسافت حدود 21 كيلومترى واقع شده است، واز حدّ حرم خارج است.

عرفات سرزمينى است كه آدم و حوّا عليهما السلام بعد از جدايى طولانى، در اين سرزمين به يكديگر رسيدند، ونسبت به هم آشنا وعارف گرديدند.

عرفات سرزمينى است كه آدم در اين سرزمين اعتراف به

ص: 206

گناه خويش كرده است.

عرفات سرزمينى است كه دعا در آن مستجاب است، كوه عرفات را «جبل الرّحمه» مى گويند، وامام حسين عليه السلام دعاى معروف عرفه را در كنار همين كوه خواندند.

وقوف در عرفات از اركان حج مى باشد، و مستحبّات و دعاهاى مربوط به آن قبلًا گذشت.

مُزدَلفه (مشعرالحرام)

از انتهاى مأزَمَين در سمت عرفات تا وادى مُحَسِّر در سمت مِنى مُزدلفه يا مَشعرالحرام ناميده شده است، در سال هاى اخير حدود مشعرالحرام علامت گذارى شده.

وقوف به مشعر در شب دهم ذى حجّه بين الطّلوعين از اركان حج مى باشد، مستحبّات و ادعيه مربوط به مشعر قبلًا بيان شد.

مِنا

منا، سرزمينى است ميان وادى مُحَسِّر و جمره عقبه كه جزو حرم مى باشد، و در فاصله كمى در جانب شرقى بين مكّه و مشعرالحرام قرار دارد. از جمره عقبه كه حدّ نهايى مكّه است تا وادى محسّر در طرف مُزدلفه، منا است، وطول آن

ص: 207

حدود «3600 متر» مى باشد.

يكى از جهاتى كه اين جا را منا گفته اند آن است كه جبرئيل امين در اين حصار به حضرت ابراهيم گفت از خدا تمنّا و درخواست كن.

مسجد خَيفْ:

از مساجد بسيار باعظمت است و در منا قرار دارد.

رمى جمرات، قربانى، حلق يا تقصير وبيتوته شب يازدهم ودوازدهم، ودر بعض موارد شب سيزدهم ذى حجه از اعمالى است كه بايد در منا انجام شود. اعمال مستحبّ منا ومسجد خَيفْ قبلًا گذشت.

ص: 208

بخش چهارم: اماكن مقدّسه بين راه مكّه ومدينه

اماكن مقدّسه بين راه مكّه ومدينه

پايان بخش اين قسمت يادى از اماكن ومَشاهد مقدّسه اى است كه در مسير راه مكّه ومدينه وجود دارد، مانند:

قبر عبداللَّه بن عبّاس در وادى طائف، قبر ميمونه همسر رسول اكرم صلى الله عليه و آله در سَرَف واقع در دو فرسخى مكه، قبر حوّا در جدّه، وآمنه در ابواء، مسجد غدير خم در نزديكى جُحفه با فاصله سه ميل يا دو ميل از جُحفه، و قبور شهدا بدر در بدر، ومدفن عبداللَّه بن الحارث بن عبدالمطلب كه در مراجعه از جنگ بدر در اثر زخم هاى زيادى شهيد شد، و در «رَوحاء» 17 كيلومترى مدينه به خاك سپرده شد.

مناسب است در خاتمه كتاب درباره برخى از آنها بطور خلاصه مطالبى را يادآور شويم:

مسجد غدير خم:

غدير خم در سه ميلى جُحفه و به روايت ديگر در دو ميلى آن واقع شده است.

مرحوم شيخ صدوق در «فقيه» از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه نماز در مسجد غدير خم مستحبّ است.

ابواء

ابواء، نام قريه اى است در سيزده ميلى ميقات جُحفه، كه مادر رسول خدا جناب آمنه بنت وهب پس از زيارت قبر همسرش عبداللَّه در مدينه، ومراجعت به سوى مكه در آن قريه مريض شد واز دنيا رفت، و در آن محل به خاك سپرده شد.

زيارت آمنه بنت وهب مادرگرامى حضرت رسول صلى الله عليه و آله

«السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الطَّاهِرَةُ الْمُطَهَّرَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ يا مَنْ «سلام بر تو اى بانوى پاك و پاكيزه، سلام بر تو اى خَصَّهَا اللَّهُ بِأَعْلَى الشَّرَفِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يا مَنْ سَطَعَ مِنْ جَبِينِها آنكه خدايش به برترين شرافت اختصاص داد، سلام بر تو اى آنكه از پيشانيش

ص:209

ص: 210

نُورُ سَيِّدِ الْأَنْبِياءِ، فَأَضاءَتْ بِهِ الْأَرْضُ وَالسَّماءُ، السَّلامُ عَلَيْكِ نور سرور رسولان درخشيد و زمين وآسمان را روشن ساخت، سلام بر تو يا مَنْ نَزَلَتْ لِأَجْلِهَا الْمَلائِكَةُ، وَضُرِبَتْ لَها حُجُبُ الْجَنَّةِ، اى آنكه به خاطرش فرشتگان نازل شدند و سرا پرده بهشتى برايش زده شد، السَّلامُ عَلَيْكِ يا مَنْ نَزَلَتْ لِخِدْمَتِهَا الْحُورُ الْعِينُ، وَسَقَيْنَها مِنْ سلام بر تو كه حور العين براى خدمتش فرود آمد و او را از شَرابِ الْجَنَّةِ، وَبَشَّرْنَها بِوِلادَةِ خَيْرِ الْأَنْبِياءِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يا أُمَّ آشاميدنى بهشت نوشانيد و به تولد برترين پيامبران نويدش داد، سلام بر تو اى مادر رَسُولِ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يا أُمَّ حَبِيبِ اللَّهِ، فَهَنِيئاً لَكِ بِما آتَاكِ رسول خدا، سلام بر تو اى مادر حبيب خدا، گوارا باد تو را بر آن چيزى كه اللَّهُ مِنْ فَضْلٍ، وَالسَّلامُ عَلَيْكِ وَعَلى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ خدا از فضل و كرم به تو عطا فرمود. سلام بر تو و بر پيامبر خدا، درود خدا براو وَآلِهِ، وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ».

و بر آلش و رحمت و بركات خدا بر شما باد.»

بَدر

در رمضان سال دوّم هجرى، جنگ بدر كبرى در آنجا به وقوع پيوست كه در جريان آن چهارده تن از اصحاب

ص: 211

آن حضرت به شهادت رسيدند، در زيارت آن شهدا مى گويى:

«السَّلامُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ، السَّلامُ عَلى نَبِيِّ اللَّهِ، السَّلامُ عَلى «سلام بر رسول خدا، سلام بر پيامبر خدا، سلام بر مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، السَّلامُ عَلى أَهْلِ بَيْتِهِ الطَّاهِرِينَ، السَّلامُ محمّد بن عبداللَّه، سلام بر اهل بيت پاكش، سلام عَلَيْكُمْ أَيُّها الشُّهَداءُ الْمُؤْمِنُونَ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أَهْلَ بَيْتِ بر شما اى شهداى با ايمان، سلام بر شما اى خاندان الْإِيمانِ وَالتَّوْحِيدِ، السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أَنْصارَ دِينِ اللَّهِ وَأَنْصارَ ايمان و توحيد، سلام بر شما اى ياوران دين خدا، و ياران رَسُولِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ رسول او صلى الله عليه و آله سلام بر شما كه شكيبايى ورزيديد فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ، أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ قَدِ اخْتارَكُمْ لِدِينِهِ وَاصْطَفاكُمْ و نيكو سرايى است سراى آخرت گواهى دهم كه خداوند شما را براى دينش برگزيد لِرَسُولِهِ، وَأَشْهَدُ أَنَّكُمْ قَدْ جاهَدْتُمْ فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ، وَنَصَرْتُمْ و براى پيامبرش انتخاب كرد و گواهى دهم كه شما حقّ جهاد در راه او را گزارديد و يارى لِدِينِ اللَّهِ وَسُنَّةِ رَسُولِهِ، وَجُدْتُمْ بِأَنْفُسِكُمْ دُونَهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّكُمْ دين خدا و پيامبر او كرديد و در برابر او جانفشانى نموديد و گواهى دهم

ص: 212

قُتِلْتُمْ عَلى مِنْهاجِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، كه شما در راه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله سير نموديد فَجَزاكُمُ اللَّهُ عَنْ نَبِيِّهِ وَعَنِ الْإِسْلامِ وَأَهْلِهِ أَفْضَلَ الْجَزاءِ، وَعَرَّفَنا پس خداوند از سوى پيامبرش و از اسلام و اهل اسلام بهترين پاداش را به شما عنايت فرمايد فِي مَحَلِّ رِضْوانِهِ وَمَوْضِعِ إِكْرامِهِ مَعَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ و ما را در بهشت و محل كرامتش با پيامبران و صديقان وَالشُّهَداءِ وَالصَّالِحِينَ، وَحَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً، أَشْهَدُ أَنَّكُمْ حِزْبُ و شهدا و صالحان آشنا سازد كه آنان بهترين رفيق اند و گواهى دهم كه شماييد اللَّهِ، وَأَنَّ مَنْ حارَبَكُمْ فَقَدْ حارَبَ اللَّهَ، وَأَنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ حزب اللَّه و هر كس با شما بستيزد با خداوند جنگيده است و اينك شما از مقربين الْفائِزِينَ، الَّذِينَ هُمْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ، فَعَلى مَنْ قَتَلَكُمْ و رستگارانيد آنان كه نزد پروردگارشان زنده اند و روزى مى خورند لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ، وَالسَّلامُ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَةُ و لعنت خدا و فرشتگان و مردم بر آنانكه شما را كشتند و سلام و رحمت و بركات اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ».

خداوند بر شما باد.»

ص: 213

بخش پنجم: ربذه

بخش پنجم:

ربذه

«ربذه» در فاصله حدود 200 كيلومترى شمال شرقى مدينه در كوه هاى حجاز غربى، بر خط طولى 41- 18 و خط عرضى 24- 40 قرار دارد. نزديك ترين راه براى رسيدن به آن، از راه قصيم به مدينه است كه حدود 70 كيلومتر از مدينه فاصله دارد. (1)جناب ابوذر غفارى و جمعى از صحابه در آن جا مدفون مى باشند. و مستحبّ است ابوذر را به اين عبارات زيارت كنيد:

«السَّلامُ عَلَيْكَ يا أَبا ذَرِّ الْغِفارِيُّ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ «سلام بر تو اى ابوذر غفارى، سلام بر تو اى يار رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ، رسول خدا درود و سلام و رحمت و بركات خدا بر رسول خدا باد السَّلامُ عَلَيْكَ يا مَنْ قالَ فِي حَقِّهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ سلام بر تو اى آنكه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله درباره ات فرمود:


1- ميقات حج، ش 48، ربذ كجاست؟ سيد على قاضى عسكر.

ص: 214

وَآلِهِ: ما أَقَلَّتِ الْغَبْراءُ وَلا أَظَلَّتِ الْخَضْراءُ عَلى ذِي لَهْجَةٍ «زمين حمل نكرده و آسمان سايه نگسترانيده بر گوينده اى أَصْدَقَ مِنْ أَبِي ذَرٍّ، السَّلامُ عَلَيْكَ يا مَنْ نَطَقَ بِالْحَقِّ، وَلَمْ يَخَفْ راستگوتر از ابى ذّر»، سلام بر تو اى كه سخن حق گفتى و در راه خدا فِي اللَّهِ لَوْمَةَ لائِمٍ، وَلا ظُلْمَ ظالِمٍ، أَتَيْتُكَ زائِراً شاكِراً لِبَلائِكَ فِي از سرزنش سرزنشگرى و نه از ستم ستمگرى بيمى به خود راه ندادى، به زيارتت آمده ام در حالى كه براى آنچه در راه اسلام ديدى الْإِسْلامِ، فَأَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِي خَصَّكَ بِصِدْقِ اللَّهْجَةِ وَالْخُشُونَةِ شكرگزارم و از خدايى كه ترا به راستگويى فى ذاتِ اللَّهِ وَمُتابَعَةِ الْخَيِّرِينَ الْفاضِلِينَ أَنْ يُحْيِيَنِي حَياتَكَ، نستوهى و پيروى از نيكوكاران برتر اختصاص داد مى خواهم كه مرا زندگى وَيُمِيتَنِي مَماتَكَ، وَيَحْشُرَنِي مَحْشَرَكَ، عَلى إِنْكارِ ما أَنْكَرْتَ، و مرگى چون تو ببخشد، چون تو محشورم سازد. بر انكار آنچه انكار كردى وَمُنابَذَةِ مَنْ نابَذْتَ، جَمَعَ اللَّهُ بَيْنَنا وَبَيْنَكَ وَبَيْنَ رَسُولِهِ وَآلِهِ و مخالفت آنكه با او مخالفت كردى، خداوند بين ما و شما و رسولش و اهلبيت او صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَعَلَيْهِمْ فِي مُسْتَقَرِّ رَحْمَتِهِ، وَالسَّلامُ عَلَيْكَ- كه درود خداوند بر او باد- جمع كند در جايگاه رحمتش و درود و وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ».

رحمت و بركات خداوند بر او باد.»

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109