شرائط طريق الى اللَّه

مشخصات كتاب

سرشناسه : فقیه امامی، حسن، 1313 -

عنوان و نام پديدآور : شرائط طریق الی الله: سخنرانی حضرت آیه الله حاج سید حسن فقیه امامی (مدظله العالی): به مناسبت ایام محرم... .

مشخصات نشر : اصفهان: مدرسه علمیه ذوالفقار اصفهان، واحد تحقیقات، 1387.

مشخصات ظاهری : 48 ص.؛16/5 × 11س م.

شابک : 978-964-04-2089-8

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس.

موضوع : خداشناسی.

موضوع : انسان (اسلام).

موضوع : هستی شناسی (فلسفه اسلامی).

رده بندی کنگره : BP217/ف7ش4 1387

رده بندی دیویی : 297/42

شماره کتابشناسی ملی : 1 3 0 3 3 5 2

ص: 1

اشاره

بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحيمِ

سخنرانی

حضرت آیة الله حاج سیّد حسن فقیه امامی

(مدّ ظلّه العالي)

به مناسبت ایّام محّرم در جمعی از عزاداران

حسینی اصفهان

محّرم الحرام 1429 ه ق

ص: 2

متن سخنرانی 1

بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحيمِ

الحمدُ للَّه ربّ العالمين حمداً أزليّاً بأَبَديّته، و أَبَديّاً بأَزليّتهِ، سَرْمداً بِإطلاقه مُتَجَلِّياً مرايا آفاقِهِ، و الصلوةُ و السلام على سيّدِ أنبيائِهِ البشير النذير و السِراجِ المُنيرِ سيِّدنا أحمد و نبيِّنا أبي القاسم مُحَمَّد، واللَعنُ الدائم على أعدائهم أجمعين مِن الآن إلى قيامِ يوم الدّين.

قال اللَّه الحكيم فى كتابِهِ الكريم و مُبْرَمِ خطابِهِ العَظيم:

ص: 3

«وَ أَنَّ هذا صِراطي مُسْتَقيماً فَاتَّبِعُوهُ»(1)

انسان در زندگى بايد هدف داشته باشد و اين هدف بايد مقدّس باشد و الّا تمام زندگى اش بر باد مى رود. به هر حال اگر انسان عاقل باشد و فكر كند كه هر لحظه از لحظات عمرش چقدر ارزش دارد و چقدر در اين عالم بايد عوامل دست به دست هم دهد، تا انسان يك لحظه نفس بكشد. به گفته ى سعدى:

ابر و باد و مه و خورشيد و فلك دركارند

تا تو نانى به كف آرى و به غفلت نخورى

ملاحظه بفرماييد! چقدر نيرو بايد صرف شود و چه قدر قدرت بايد مصرف شود و چه قدر از مواد بايد

ص: 4


1- انعام 153: «اين راه مستقيم من است؛ از آن پيروى كنيد!»

مصرف شود تا اين كه انسان لقمه نانى بخورد. بنابراين انسان بايد ارزش خودش و وقتش را بداند.

اگر انسان عاقل باشد بايد هر چه بيشتر تلاش كند تا خود را به مرحله ى كمال برساند. اين انسان اگر به فكر خودش نباشد بنابر تعبير قرآن:

«أُولئِكَ كَالأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»(1)

اگر به فكر تكامل و رشد در زندگى نيفتد مثل حيوانات يك عمر، مى خورد و مى خوابد و درجا مى زند. ما به دنيا نيامده ايم تا مثل حيوانات زندگى كنيم ما انسان هايى هستيم كه تمام مخلوقات براى ما آفريده شده اند؛

ص: 5


1- اعراف 179: «آن ها همچون چهار پايانند؛ بلكه گمراه تر»

«الَّذى جَعَلَ لَكُمُ الأَرْضَ مَهْداً»(1)

زمين گهواره اى است براى شما؛

«هُوَ الَّذى خَلَقَ لَكُمْ ما فِى الأَرْضِ جَميعاً»(2)

آنچه در زمين است از جمادات و نباتات و حيوانات تمام اين ها را خدا براى ما خلق كرده است.

ما موجوداتى هستيم كه مى توانيم اوج بگيريم، تا جائى كه ملائكه هم نتوانند با ما همراه باشند. جبرئيل امين به پيامبرصلى الله عليه وآله عرض كرد:

«اگر من به اندازه يك سر انگشت بالاتر بيايم بال و پرم مى سوزد».

ص: 6


1- زخرف 10: «همان كسى كه زمين را محل آرامش شما قرار داد»
2- بقره 29: «او خدايى است كه همه آنچه را در زمين وجود دارد، براى شما آفريد»

انسان جائى راه مى رود كه ملائكه نمى توانند راه داشته باشند. بعد قرآن مى فرمايد:

«وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ»(1)

اين عالم افلاك (ستارگان، ماه و خورشيد) تمام اين ها براى شما آفريده شده است. اين آسمان به اين عظمت، اين كهكشان هاى لايتناهى كه هنوز هيچ انسانى نتوانسته عمق آن ها را پيدا كند، تمام اين ها براى وجود انسان است، اينقدر يك انسان ارزش دارد. بنابراين انسان بايد چه كند تا ضايع نشود؟!

«إِنَّ الإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ «1»ء إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ

ص: 7


1- اعراف 54 و نحل 12: « خورشيد و ماه ستارگان را آفريد، كه مسخّر فرمان او هستند»

عَمِلُوا الصَّالِحاتِ 2ء»(1)

اگر راه تكامل را پيش نگيرد زيان كرده، نيروها را تلف كرده و به نتيجه و هدف هم نرسيده است.

حال هدف چه باشد؟ هدف بايد لايتناهى باشد؛ به اين معنا كه دريا را پيدا مى كند و الّا اگر از دريا منفصل شد يك قطره اى بى ارزش است. آن چيزى كه لايتناهى است پروردگار است.

ما انسان ها مى توانيم تلاش و جديّت كنيم تا فاصله ى بين خود و خدا را كم كنيم. قرب الى اللَّه پيدا كنيم، چون ما كامل تر از خدا نداريم و به هر چيز كه بخواهيم بپيونديم خدا نيست و او هم يك موجود

ص: 8


1- عصر 1 و 2: «انسان ها همه در زيانند؛ مگر آنان كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده اند»

محدود است مثل خود ما، اگر بخواهيم خود را به يك امر لايتناهى پيوند بزنيم چيزى جز خدا پيدا نمى كنيم و خداوند چه زيبا مى فرمايد:

«يا أَيُّهَا الإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيهِ»(1)

لقاء خدا يعنى چه؟ اگر كسى، ديگرى را ديد و آن هم آن كس را ديد اين ملاقات است، اين لقاء است، بين الاثنينى است. ما خدا را نمى بينيم ولى خدا ما را مى بيند پس بايد كارى كنيم تا ما هم خدا را ببينيم با چشم دل، اين لقاء حاصل مى شود.

انسان كافر تا در اين دنياست اين ابرهاى تيره ماديّت

ص: 9


1- انشقاق 6: «اى انسان! تو با تلاش و رنج به سوى پرودگارت مى روى و او را ملاقات خواهى كرد»

بين او و خدا حائل مى شود و نمى تواند خدا را با چشم دل ببيند، وقتى مى ميرد اين پرده هاى مادّى كنار مى رود، اين شبهات و اين استدلالات غلط كنار مى رود و خدا را مى بيند. اين است كه قرآن از مرگ به يقين تعبير مى كند:

«وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقينُ»(1)

وقت مرگ، هيچ كس درباره خدا شك و ترديد ندارد و آنجاست كه به وجود بارى تعالى يقين پيدا مى كند ولى ديگر به درد او نمى خورد. پس بايد قبل از اين كه پا به عرصه مرگ بگذاريم چشم دل باز كنيم و خدا را ببينيم.

ص: 10


1- حجر 99: «و پروردگارت را عبادت كن تا يقين تو فرارسيد!»

«يا أَيُّهَا الإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيهِ»(1)

خدا مى فرمايد: شما مرا مى بينيد! زحمت مى خواهد، تلاش مى خواهد، مى بايستى عبادت كنى تا به قرب برسى. قرآن در آيه سجده ى سوره ى فصّلت مى فرمايد:«سجده كن تا قرب پيدا كنى».

يعنى اگر مى خواهى خدا را ملاقات كنى بايد عبادت كنى و با ادامه عبادت است كه مى توانى آن حالت قرب و لقاء را بدست آورى. هدف روشن است ما نيامده ايم كه بخوريم و بخوابيم و يك زندگى مادّى را اداره كنيم. اين ها هدف نيست چون حيوانات هم اين

ص: 11


1- انشقاق 6: «اى انسان! تو با تلاش و رنج به سوى پرودگارت مى روى و او را ملاقات خواهى كرد»

چيزها را دارند. ما بايد هدف بلندترى در حدّ بى نهايت داشته باشيم.

بين ما و خدا فاصله است و ما بايد اين فاصله را كم كنيم. هدف رسيدن به خداست، فاصله هم هست پس بايد راهى پيدا كنيم و از آن راه آرام آرام خود را به خدا برسانيم. به نماز مى ايستيم حمد و ثناى الهى را به جا مى آوريم و هدفمان اين است كه دعا كنيم. سوره حمد را مى خوانيم، اوّل آن مقدمه است براى دعا، عرض مى كنيم:

«اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ»(1)

خدايا! بين ما و تو فاصله است، راهى هم هست كه

ص: 12


1- حمد 6: «ما را به راه راست هدايت كن»

ما را به تو برساند منتهى اين راه را تو بايد به ما نشان دهى.

«صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ»(1)

راه كسانى كه به آنها نعمت دادى؛ «منظور نعمت ولايت مولاى متقيان على عليه السلام است كه در روز غدير خم خدا مى فرمايد:

«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتى»(2)

هر كس نعمت ولايت را دارد خداوند بزرگ نعمت را به او عنايت كرده است.»

خدايا ما مى خواهيم راه كسانى را به ما ارائه دهى كه

ص: 13


1- حمد 7: «راه كسانى كه آنان را مشمول رحمت خود ساختى»
2- مائده 3: «امروز دين شما را كامل كردم؛ ونعمت خود را بر شما تمام نمودم»

نعمت را بر آن ها تمام كرده اى. راهى كه گمراهان رفته اند و به خدا نرسيده اند را نمى خواهيم؛ راه كسانى را هم كه بر آن ها غضب كرده اى نمى خواهيم؛ راه كسانى را مى خواهيم كه خدا به آن ها منّت گذاشته و آن ها را متنعّم به نعمت ولايت شان نموده اى. تا اين جا خواسته ما معلوم شد، مى خواهيم راهى را طى كنيم تا به خدا برسيم. بنابراين اگر كسى خواست راهى را برود نيازمند به امورى مى باشد.

اوّل اين كه بايد چشم داشته باشد تا راه را ببيند؛ آدمى كه كور است نمى تواند راه را پيدا كند و ادامه ى راه بر او مشكل است.

دوّم اين كه نور مى خواهد؛ در هنگام شب راننده اى كه مى خواهد به مسافرت برود بايد چراغ پر نور و قوى

ص: 14

داشته باشد تا راه را بر او روشن كند.

سوّم اين كه بايد در راه امنيّت باشد؛ اگر چنانچه راهزن در راه باشد نمى توان راه را ادامه داد آن ها مانع مى شوند و نمى گذارند راه ادامه پيدا كند.

چهارم اين كه مَركب لازم است؛ اگر راه دور باشد بايد از ماشين يا حيوانات يا كشتى و هواپيما و ... استفاده كرد.

پنجم اين كه توشه لازم دارد؛ در شهر همه امكانات وجود دارد امّا اگر انسان در بيابان ماند به چيزى دسترسى ندارد، پس بايد آب و غذا و امكانات با خود ببرد و توشه راه داشته باشد.

ششم اين كه رفيق خوب داشته باشد. در روايات

ص: 15

دارد: «الرَّفِيقَ ثُمَّ الطَّرِيقَ»(1)

اگر خواستيد به مسافرت برويد اوّل رفيق خوب پيدا كنيد و بعد مسافرت را آغاز كنيد. اگر اين شرايط نباشد مسافرت يا امكان پذير نيست يا بسيار دشوار است.

هفتم اين كه راهنما هم بايد باشد. الآن مى بينيم كسانى كه مى خواهند به مكّه يا به عراق مشرّف شوند، دليل و همراه انتخاب مى كنند. راه را بلد نيستند بايد كسى باشد تا آن ها را ارائه طريق و هدايت كند تا گمراه نشوند.

وجود راهنما بسيار مؤثر است. سر سه راهى ها و چهار راهى ها تابلو لازم است تا راهنمايى كند از كدام

ص: 16


1- مستدرك الوسائل، محدّث نورى ج 8 ص 209

طرف بايد رفت تا به هدف رسيد. اگر اين ها نباشد معلوم نيست انسان به هدف مورد نظرش برسد.

ما در نماز خواستيم تا خدا ما را به راه راست هدايت كند، خدا هم اين راه را به ما نشان داده است. از زمان حضرت آدم عليه السلام تا الآن خدا به وسيله ى كتب آسمانى، انبياء، اولياء و اوصياء اين راه را نشان داده است. فقط در اين راه خدا هست پيغمبرصلى الله عليه وآله مى فرمايد:

«إِنَّ رَبِّى عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ»(1)

در راه كج نمى توان خدا را پيدا كرد، اگر راه راست را رفتيد به خدا مى رسيد.

از آن طرف مى بينيم ابراهيم عليه السلام در صراط مستقيم

ص: 17


1- اصول كافى، مرحوم كلينى ج 2 ص 540

است. ابراهيم عليه السلام به پدرش مى گويد: «يا ابتا! پدر جان، من چيزهايى مى دانم كه تو آن ها را نمى دانى».

«يا أَبَتِ إِنِّى قَدْ جاءَني مِنَ الْعِلْمِ ما لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنى أَهْدِكَ صِراطاً سَوِيًّا»(1)

اى پدر! مرا علمى آموختند كه به تو نياموختند، پس مرا پيروى كن تا تو را به راه راست هدايت كنم.

در اين راه حضرت ابراهيم عليه السلام است، در اين راه پيغمبر اسلام صلى الله عليه وآله هست. در قرآن به پيغمبرصلى الله عليه وآله خطاب مى كنند:

«إِنَّكَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ»(2)

ص: 18


1- مريم 43: «اى پدر! دانشى براى من آمده كه براى تو نيامده است؛ بنابراين از من پيروى كن تا تو را به راه راست هدايت كنم!»
2- زخرف 43: «تو بر صراط مستقيمى»

و از عجايب اين است كه در اين راه شيطان نيز وجود دارد، در قرآن از قول شيطان مى گويد، كه شيطان به خدا گفت:

«قالَ فَبِما أَغْوَيْتَنى لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيمَ»(1)

چون مرا گمراه كردى من نيز بندگانت را از راه راست گمراه مى كنم. سر راه مى نشينم و نمى گذارم بندگانت از اين راه استفاده كنند و به هدف برسند بين تو و مردم فاصله مى اندازم.

حالا مى خواهيم ببينيم در اين راهى كه خداى متعال به ما ارائه كرده و مى فرمايد:

ص: 19


1- اعراف 16: «گفت: اكنون كه مرا گمراه ساختى من بر سر راه مستقيم تو، در برابر آن ها كمين مى كنم»

«وَ يَهْدى مَنْ يَشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ»(1)

هر كس را بخواهم به راه راست هدايت مى كنم. آيا شرائطى را كه براى پيمودن راه است خدا اين شرايط را براى ما قرار داده يا نه؟! خدا چشم داده يا نداده؟!

«أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ 8ءوَ لِساناً وَ شَفَتَيْنِ 9ء»(2)

آيا به تو چشم عطا نكرديم، و نگفتيم هر كجا را نگاه كن؟! حالا كه به تو چشم داديم؛

«أَ فَلا يَنْظُرُونَ إِلَى الإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ»(3)

سازمان آفرينش شتر را تماشا كن تا خدا را از طريق

ص: 20


1- يونس 25: «و هر كس را بخواهيد و شايسته ببينيد به راه راست هدايت مى كنم»
2- بلد 8 و 9: «آيا بر او دو چشم قرار نداديم، و يك زبان و دو لب؟!»
3- غاشيه 17: «آيا آنان به شتر نمى نگرند كه چگونه آفريده شده؟!»

اين مخلوق عجيب الخلقه بشناسى و در آيه اى ديگر مى فرمايد:

«فَلْيَنْظُرِ الإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ»(1)

آدمى بايد به قوت و غذاى خود به چشم خرد بنگرد و روى آن فكر كند و خدا را از اين طريق بشناسد.

خداى متّعال مى فرمايد: انسان را مطالعه كن! ما او را از يك اسپرم گنديده آفريديم.

«فَانْظُرْ إِلى آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ»(2)

ديده باز كن و آثار رحمت الهى را بنگر! پس خدا چشم را داده تا ببينيم.

گفتيم نور هم لازم است، خدا نور را هم براى ما قرار

ص: 21


1- عبس 24: «انسان بايد به غذاى خويش بنگرد!»
2- روم 50: «به آ ثار رحمت الهى بنگر»

داده است؛ خداوند مى فرمايد:

«فَالَّذينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(1)

خداوند قرآن را به عنوان نور به ما معرفى كرده است و مى فرمايد:

كسانى كه از قرآن تبعيّت كنند به حقيقت رستگارند و راه را پيدا مى كنند. چراغ راه، قرآن است و به وسيله ى آن مى توان مسير را طى كرد تا به خدا رسيد.

خدا توشه هم معيّن كرده و مى فرمايد:

«وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى»(2)

ص: 22


1- اعراف 157: «پس كسانى كه به او ايمان آوردند، و حمايت و ياريش كردند، و از نورى كه با نازل شده پيروى نمودند آنان رستگارانند!»
2- بقره 197: «و زاد و توشه تهيه كنيد، كه بهترين زاد توشه پرهيزگارى است!»

اوّل دستور مى دهد در مسيرى كه مى رويد توشه برداريد كه مسير بسيار طولانى و صعب العبور است. چه كنيم تا با يك توشه ى كافى مسير را طى كنيم و به لقاء اللَّه برسيم؟! بسيارى از موارد جوان ها پرسيده اند، چه كنيم تا خدا را بهتر بشناسيم؟ خوشحالم از اين كه بسيارى از جوان ها به فكر اصلاح خود افتاده اند.

جوانى را ديدم كه مثل باران اشك مى ريزد، پرسيدم: چرا گريه مى كنى؟ گفت: تا الآن هر نوع گناه و لذّتى را مرتكب شده ام، امّا فهميده ام چه قدر اشتباه كرده ام، مى خواهم برگردم راه را به من نشان دهيد.

پس آن توشه اى كه سازنده است تنها و تنها تقوا

ص: 23

مى باشد. تمام گرفتارى هاى ما مربوط به گناهان ما است و اين هم در قرآن و هم در روايات آمده است. دائماً دَم از گرفتارى و پريشانى مى زنيم و يا ديگران را از گناه نهى نكرديم، نتيجه اش اين گرفتارى ها و بلاهاست.

«وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصيبَنَّ الَّذينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً»(1)

جوان ها! به داد خودتان برسيد، از همين حالا تصميم بگيريد گناه نكنيد تا زندگى شاد و با نشاطى داشته باشيد، بدبخت و بيچاره نشويد. از بيمارى نناليد، از تنگى رزق نناليد، تقوى و پرهيز از گناه را تمرين كنيد. البتّه نمى شود يك مرتبه تمام گناهان را ترك

ص: 24


1- انفال 25: «و از فتنه اى بپزهيزيد كه تنها به ستمكاران شما نمى رسد»

كرد هر روز يكى از آن ها را كنار بگذاريد.

فرض بفرماييد اهل دروغ هستيم، روزى ده دورغ مى گوييم، تصميم بگيريم روز اوّل يكى را كم كنيم، روز دوّم دو تا، همين طور تدريجاً آن را كم كنيم تا اين پاكى و تقوا ملكه ما بشود و از اين نكبت هاى دنيا راحت شويم. نمى دانيد گناه چه بر سر انسان مى آورد؛ اين زندگى دنيا و آخرت ما را تيره مى كند يك قدرى به خود بياييد و خود را از عذاب خدا نجات دهيد. پس بنابراين توشه راه را هم خدا در قرآن معيّن كرده.

و امّا مرَكب اين راه چيست؟ مى خواهيم مسافرت برويم، وسيله مى خواهيم. در درون دريا كشتى مى خواهيم؛ درون زمين ماشين مى خواهيم؛ در هوا هواپيما مى خواهيم و خدا براى ما در همه موارد مَركب

ص: 25

قرار داده است. براى مَركب دريا مى فرمايد:

«حَمَلْناكُمْ فِى الْجارِيَةِ»(1)

و براى زمين مى فرمايد:

«وَ الْخَيْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَميرَ لِتَرْكَبُوها وَ زينَةً وَ يَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ»(2)

اسب و استر و حمار را براى سوارى آفريد و چيزى ديگرى را كه هنوز نمى دانيد براى سوارى شما خواهد آفريد. هواپيما و ماشين درون كلمه ى ما لا تَعْلَمُون است. آن زمان مردم نمى توانستند بفهمند كه هواپيما و اتومبيل يعنى چه؟ و قرآن سر بسته مى فرمايد:

ص: 26


1- حاقه 11: «شما را سوار بر كشتى كرديم»
2- نحل 8: «اسبها و استرها و الاغها را آفريد تا بر آن ها سوار شويد و زينت شما باشد، و چيزهايى مى آفريند كه نمى دانيد»

«يَخْلُقُ ما لاتَعْلَمُونَ»(1)

و مى فرمايد:

«هُوَ الَّذى جَعَلَ لَكُمُ الأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا فى مَناكِبِها»(2)

خدايى كه زمين را براى شما هموار و نرم گردانيد، تا شما در پستى ها و بلندى هاى آن حركت كنيد.

خدايا! ما مى خواهيم اين مسير را طى كنيم، پس مَركب هم لازم داريم. درون اين درياى پر تلاطم و پر طوفان زندگى، تنها راه نجات كشتى است؛ حالا بايد بر كشتى سوار شويم. از خودمان شروع كرده ايم و

ص: 27


1- همان
2- ملك 15: «او كسى است كه زمين را براى شما رام كرد، بر شانه هاى آن راه برويد»

مى خواهيم به خدا برسيم. پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله مى فرمايند:

«مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِى فِيكُمْ كَمِثْلِ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ»(1)

آن كشتى كه در مقابل اين طوفان هاى كوه پيكر دريا مثل كشتى نوح مى تواند مقاومت كند، آن ارتباط با اهل بيت عليهم السلام است.

پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله در پنج مورد صريحاً مى فرمايد:

«مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا»(2)

اگر مى خواهيد گمراه نشويد بايستى از نور قرآن و از كشتى اهل بيت عليهم السلام استفاده كنيد.

يكى از علما مثل زيبايى زده بود؛ گفته بود: «ما با

ص: 28


1- بحارالأنوار، علامه مجلسى ج 105 ص 23 باب 7
2- بحارالأنوار، علامه مجلسى ج 36 ص 331 باب 41

دوستانمان روزهاى جمعه به باغى مى رفتيم، هم تفريح بود و هم دور هم مى نشستيم و بحث هاى علمى دينى مى كرديم بنا شد دوستان بروند درون باغ و هر كدام دو عدد زردآلو بخورند كه هم پذيرايى باغ شده باشد و هم به صاحب باغ ضرر نرسد. درختى بود كه ميوه آن بسيار تلخ بود از صاحب باغ سؤال شد كه چطور ميوه اين درخت تلخ است؟ گفت: درخت هايى را كه ما كشت مى كنيم براى شيرين شدن به آن پيوند مى زنيم و فراموش كرده ايم اين درخت را پيوند بزنيم و ميوه آن تلخ شده است.»

عزيزان! ما شيعيان بدون اميرالمؤمنين عليه السلام تلخ هستيم، جهنّمى هستيم، دشمن فهميده بايد دست را كجا بگذارد؛ اگر بخواهند بر گردن اين ملّت ها سوار

ص: 29

شوند بايد از اهل بيت عليهم السلام جدايشان كنند. خدا لعنتشان كند الآن شروع كرده اند و عمل مى كنند تا مسلمان ها را از اهل بيت عليهم السلام جدا كنند.

بى انصاف ها! اهل بيت عليهم السلام چه ضررى براى شما دارند؟ آيا مثل على ابن ابى طالب عليه السلام كسى را در دنيا داريم؟! در سازمان ملل وقتى مى خواستند تدوين قوانين بكنند به عنوان سرمشقى كه مافوق تمام سرمشق هاى حقوقى عالم است، عهد نامه مالك اشتر را بيان كردند. درون اين دنياى امروز بعد از چهارده قرن على عليه السلام را رها كنيم و كجا برويم؟! دست به دامن چه كسى بشويم؟! و هر روز سر شاخه هاى ارتباط با اهل بيت عليهم السلام را مدام كم مى كنند تا ايمان و وابستگى ما به اهل بيت عليهم السلام كم رنگ شود، مدام شبه مى كنند در اين

ص: 30

روايت و اين قصّه و آن حديث تا آرام آرام ارتباطات معنوى بين ائمه عليهم السلام و مردم قطع شود تا بتوانند آن طور كه مى خواهند بار بكشند.

امروز كتابى به دست من رسيد از فردى كه در آمريكا زندگى مى كند در آن جا به او تزريق كرده اند و آنچه توانسته اند به او شبهه القاء كرده اند براى جدا كردن مردم و تضعيف ايمان مردم نسبت به اهل بيت عليهم السلام از چه راه هاى شيطنت آميزى وارد شده اند وقت لازم دارد. من دربسته و كلى به شما عرض مى كنم:

اين ها نمى خواهند اين مراسم و اين جلساتى كه شما براى امام حسين عليه السلام مى گيريد، باشد، مى خواهند رابطه ها را قطع كنند. ولى اين را عرض مى كنم، الحمدللَّه هر چه دشمن بيشتر تلاش مى كند شيعيان ايمانشان

ص: 31

محكم تر و ارتباطشان بيشتر مى شود. اين شبهاتى را هم كه القاء مى كنند جواب داده مى شود و مشكل حل مى شود. قرآن مى فرمايد:

«يُريدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ»(1)

و اين كشتى را خدا براى نجات ما قرار داده است. اين هم مَركب، كه ارتباط با اهل بيت عليهم السلام يك مَركب راه وار و قوى است كه ما را در مقابل امواج سهمگين حوادث حفظ مى كند.

من از تربت امام حسين عليه السلام تعجب مى كنم، در روايات هست و افراد نيز تجربه كرده اند، وقتى كشتى در

ص: 32


1- صف 8: «آنان مى خواهند نور خدا را با دهان خاموش سازند؛ ولى خدا نور خود را كامل مى كند هر چند كافران خوش نداشته باشند»

دريا دچار طوفان مى شود، تربت امام حسين عليه السلام بسيار كار ساز است و آن طوفان را جواب گو است. يكى از آقايانى كه در جريان مكّه و حملاتى كه وهّابى ها به ايرانيان كردند، گفت: من در بين دست و پاى مردم له مى شدم كه يك مرتبه يادم افتاد كه مُهر تربتى در جيب دارم، دست كردم و مهر را بيرون آوردم، بوسيدم و به چشم گذاشتم و نجات پيدا كردم.

حال چه عنادى با تربت امام حسين عليه السلام است كه تربت ها را بردارند و به عنوان بهداشت جاى آن سنگ بگذارند، كه ارتباط ما با تربت امام حسين عليه السلام هم قطع شود. در اين حد شيطنت دارند، اين دردها را انسان كجا بگويد؟!

مرحوم اخوى ما (رضوان اللَّه عليه) شب اوّلى كه از دنيا

ص: 33

رفته بودند يكى از بستگان خواب ديده بود يك ماشين آخرين سيستم آوردند ايشان درب را باز كردند و درون ماشين نشستند و گفته بودند، ما سوار بر كشتى اباعبداللَّه شديم و رفتيم و نجات پيدا كرديم. پس مَركب مى خواهيم و آن سفينه ى اهل بيت عليهم السلام است. راهى را كه مى خواهيم طى كنيم، رفيق مى خواهد؛

«الرَّفِيقَ ثُمَّ الطَّرِيقَ»(1)

قرآن مى فرمايد:

«كُونُوا مَعَ الصَّادِقينَ»(2)

اگر رفيق راه مى خواهى بايد با صادقين باشى. در تفاسير، روايات زيادى است كه منظور از صادقين

ص: 34


1- مستدرك الوسائل، محدّث نورى ج 8 ص 209
2- توبه 119: «و با صادقين باشيد»

ائمه ى طاهرين عليهم السلام هستند. اين ها صادقينند، بايد با اين ها باشيم. وقتى رفيق مى خواهيد بايد كسى را انتخاب كنيد تا بتوانيد از او نور بگيريد و استضاء كنيد. چه رفيقى بهتر از اهل بيت عليهم السلام كه ما اين ها را رفيق راه خدا قرار دهيم تا انشاء اللَّه دست ما را بگيرند و به خدا برسانند.

بحث هاى زيادى راجع به «كُونُوا مَعَ الصَّادِقينَ» است. آقاى تيجانى كه در اين چند سال اخير تشرّف به تشيع پيدا كرده كتابى نوشته است به نام «كُونُوا مَعَ الصَّادِقين» كه اين كتاب بسيار جالب است كه ترجمه اش هم كتاب «با راست گويان» است، اين هم رفيق راه.

باز در اين راه نياز به راهنما هم داريم و قرآن راهنماى ما است، مثل اين تابلوهاى راهنمايى كه در

ص: 35

جادّه ها گذاشته اند. قرآن مى فرمايد:

«إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدى لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ»(1)

بهترين راه را قرآن نشان مى دهد و تابلوى بسيار روشنى است كه تمام راه هاى حق و باطل را نشان مى دهد.

در آيه ديگرى مى فرمايد:

«وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ»(2)

راهنماى ديگر انبياءعليهم السلام هستند كه خداوند متعال پيغمبر اسلام صلى الله عليه وآله را به عنوان راهنما در قرآن معرفى مى كند «وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هاد» را نيز به ائمه ى طاهرين عليهم السلام تفسير كرده اند. قرآن مى فرمايد:

ص: 36


1- اسرء 9: «اين قرآن به راهى كه استوارترين راه هاست هدايت مى كند»
2- رعد 7: «و براى هر گروهى هدايت كننده اى است»

صراط مستقيم اين است كه بگوييم خداى متعال ربّ ماست و ما را هدايت مى كند و ما او را عبادت و پرستش مى كنيم. پرستش خدا از اين طريقى كه عرض شد، اين صراط مستقيم است و خدا كند كه ما انشاء اللَّه درون اين راه بيفتيم و خداوند دست ما را از دامن قرآن و اهل بيت عليهم السلام كوتاه نفرمايد.

برويم سراغ كشتى نجات؛

«اِنّ الحُسين مِصْباحُ الهُدى و سَفِينَةُ النَّجاة»(1)

ويژگى امام حسين عليه السلام اين است كه هم نور است، «مِصْباحُ الهُدى» و هم كشتى، «سَفِينَةُ النَّجاة» هر دو خصوصيّت در اين امام وجود دارد. اگر نهضت آقا امام

ص: 37


1- مدينة المعاجز، بحرانى ج 4 ص 53

حسين عليه السلام نبود مردم به چه بدبختى گرفتار مى شدند. در زيارت اربعين عبارتى زيبا مى خوانيم:

«وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلالَة»(1)

حضرت مردم را از جهالت و گمراهى نجات داد.

«السَلامُ عَلَيْكَ يا ابا عَبْدِاللَّه، السَلامُ عَلَيْكَ يابْنَ

رَسُولِ اللَّه، السَلامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُه»

ص: 38


1- تهذيب الأحكام، شيخ طوسى ج 6 ص 113

سخنرانى

حضرت آية اللَّه حاج سيّد حسن فقيه امامى

مدّ ظلّه العالي

پيرامون روز عاشورا

دهم محرّم الحرام 1429 ه.ق

ص: 39

متن سخنرانی 2

بسم الله الرحمن الرحيم

امروز را در درجه اول تسليت مى گوييم به ساحت مقدس حضرت بقية اللَّه الاعظم - روحى و ارواح العالمين لِمقدمهم فداه - و سپس به شما عزيزانى كه به ياد سالار شهيدان آقا امام حسين عليه السلام در اين مجالس حضور پيدا كرده ايد.

اين نكته را به عرض شما برسانم كه در اين روز (روز عاشوراء) زيارات مخصوصه آقا ابا عبداللَّه الحسين عليه السلام وارد شده است. من تأكيد مى كنم كه حتماً اين زيارت را بخوانيد چون زيارت عاشورا از جمله زيارات مخصوصه امام حسين عليه السلام است. اين زيارت مضامين عجيبى دارد، اگر دقّت كنيد مى فهميد كه اين زيارات

ص: 40

درس هاى بزرگى را به ما مى دهند و مدّت ها زمان مى برد كه ما از اين زيارات درس هاى بزرگ بگيريم و از آن ها استفاده كنيم. به بعضى شبهاتى كه براى سست كردن ايمان مردم القا مى شود توجه نكنيد، شيعه هميشه هم دشمن داشته است و هم دوست نادان و شايد ضربه هايى كه دوست نادان مى زند از ضربه هايى كه دشمن مى زند، بدتر باشد.

خدشه وارد كردن در زيارت عاشورا خيلى بى انصافى مى خواهد. اين زيارت كارآيى زيادى دارد، بزرگان ما و شخصيّت هاى ما براى حل مسائل و مشكلات خود به زيارت عاشورا متوسّل مى شوند.

براى مثال وقتى رضاخان به اوج قدرت رسيد و در مقابل مجالس امام حسين عليه السلام موضع گيرى كرد و جنايات زيادى را مرتكب شد، راه چاره بر علما بسته و مسدود

ص: 41

شد. مرحوم آقا سيد ابوالحسن مديسه اى قدس سره فرمودند: من تا چهل روز ديگر ريشه رضاخان را مى كنم. خيلى عجيب است، تا چهل روز زيارت عاشورا و علقمه را خواندند، روز چهلّم ريشه پهلوى كنده شد. اين ها تجربيات تاريخى است يك مورد و دو مورد هم نيست.

غرض اين كه زيارت عاشورا يك زيارت مستند و معتبر و حديث قدسى است و مضامين عجيبى هم دارد.

اين زيارت دو چيز را به ما ياد مى دهد: اوّل تولّى دوّم تبرّى

تولّى يعنى اظهار دوستى با اهل بيت عليهم السلام كردن. به اين نكته توجه كنيد تولّى و تبرّى جزء فروع دين است اصل اظهار دوستى است وگرنه يك دوستى قلبى اكتفا نمى كند ما بايد اين دوستى را اظهار كنيم.

ص: 42

تبرّى نيز همين گونه است، يعنى اگر ما با دشمنان پيامبرصلى الله عليه وآله و اهل بيت عليهم السلام دشمن هستيم بايد آن را ابراز كنيم، البتّه در جايى كه خطر جانى براى ما نداشته باشد.

نشانه تولّى و تبرّى در زيارت عاشورا صد مرتبه لعن و صد مرتبه سلام است. اوّل هم، تبرّى است (صد لعن) و بعد تولّى (صد سلام) ما بايد با سلام پيوندمان را با اهل بيت عليهم السلام مستحكم كنيم و با لعن انزجارمان را از دشمنان اهل بيت عليهم السلام ظاهر كنيم، اين يك چيزى است كه مى تواند زير بناى مكتب تشيّع را محكم كند.

در زيارت عاشورا دعاهايى است كه به چند مورد از آن اشاره مى كنيم بقيه را خود آقايان مطالعه كنند.

يكى از مهمترين اين دعاها اين است كه هيچ انسانى نيست كه نخواهد در مقابل خدا آبرو پيدا كند.

انسان ها به آبرويشان خيلى اهميّت مى دهند، حتّى

ص: 43

انسان هاى بد هم در خفا كارهاى خلاف را مرتكب مى شوند و سعى مى كنند كه آبرويشان محفوظ بماند و حاضر هم نيستند كسى بدى هايشان را مطرح كند، اين براى مردم است.

انسان پيش خدا آبرو پيدا كند خيلى ارزشمند است، وقتى سرش را بلند مى كند و مى گويد: يا اللَّه، اين ارتباط برقرار مى شود و دعايش مستجاب مى گردد. وقتى انسان آبرو داشته باشد اين گونه مى شود. ولى ما (خودم را عرض مى كنم) لياقت ندارم كه مستقيم در نزد خدا آبرو پيدا كنم. در اين زيارت مى خوانيم:

«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي عِنْدَكَ وَجِيهاً بِالْحُسَيْن عليه السلام»(1)

خدايا! من اين زيارت را مى خوانم و از تو مى خواهم

ص: 44


1- بحارالأنوار، علامه مجلسى ج 98 ص 293 باب 24

به وسيله ى اين زيارت نزد خود به من آبرو بدهى، خدايا! به واسطه ى امام حسين عليه السلام به من آبرو بده.

ببينيد اين دعا چقدر جامع است! انسانى كه در حدّ بى نهايت با خدا فاصله دارد بوسيله ى امام حسين عليه السلام تقرّب به خدا پيدا مى كند.

«أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّه»(1) در همين زيارت مى خوانيم، ما بواسطه امام حسين عليه السلام به خدا تقّرب پيدا مى كنيم.

اين آبرو است؛ دعاى ديگر:

«اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي شَفَاعَةَ الْحُسَيْنِ عليه السلام»

يعنى خدايا! امام حسين عليه السلام را شفيع ما قرار بده تا بوسيله او نجات يابيم، هم در دنيا و هم در آخرت. يكى ديگر از اين دعاها اين كه عرض مى كنيم خدايا هزار و

ص: 45


1- بحارالأنوار، علامه مجلسى ج 98 ص 293 باب 24

چند صد سال است اين مصيبت ها ما را زجر مى دهد. اين رزيّه عظيمه است، يعنى دلمان مجروح است وقتى مى شنويم كه اين مصيبت ها را بر امام حسين عليه السلام بوجود آوردند و اين ظلم ها را كردند، ظلم هايى كه در دنيا نظير نداشته است. بياد مصيبت تشنگى زن و فرزند حضرت و اصحاب حضرت مى افتيم، و به ياد دو لب خشكيده امام حسين عليه السلام مى افتيم.

يادمان مى آيد كه حتّى به فرزند صغير اباعبداللَّه عليه السلام هم رحم نكردند. يادمان مى آيد كه اهل بيت حضرت علاوه بر تشنگى گرسنه نيز بوده اند، يادمان مى آيد كه امام حسين عليه السلام و فرزندان و اصحابشان را محاصره كردند، اسارت خانواده ى امام حسين عليه السلام يادمان مى آيد. به ياد مى آوريم كه با سُم ستور بر اجساد شهداء تاختند.

اين ها عقده است در هيچ زمان تا به حال اين

ص: 46

عقده ها خالى نشده است شيعيان دور هم مى نشينند و يادشان مى آيد و گريه و عزادارى مى كنند.

خدايا! ما يك خواسته داريم كه به بركت همين امام حسين عليه السلام فرج امام زمان را نزديك بفرما كه بوسيله اين بزرگوار انتقامى از كسانى كه اين جنگ را بر پا كردند و اين ظلم ها را انجام دادند گرفته شود.

«تَنَقَّبَتْ وَ تَهَيَّأَتْ لِقِتَالِك»(1)

براى اين كه بيايند و با تو بجنگند نقاب به صورت هايشان زدند و بعضى از آن ها «سَمِعَتْ بِذَلِكَ فَرَضِيَتْ بِه» اين مصيبت ها را شنيدند و رضايت پيدا كردند و در حدّى خشنود شدند كه «إِنَّ هَذَا يَوْمٌ تَبَرَّكَتْ بِهِ بَنُو

ص: 47


1- فرازى از زيارت عاشورا

أُمَيَّة»(1) جشن گرفتند و به هم تبريك گفتند. عبيداللَّه بن زياد به شكرانه اين پيروزى چهل مسجد در كوفه ساخت؛ در بازار شام كف زدند و در مجلس يزيد جشن گرفتند.

خدايا! امام زمان عليه السلام را برسان كه انتقام اين ظلم ها را بگيرند و ما شيعيان خشنود شويم.

در اين زيارت چهار نوبت اين دعا را مى خوانيم كه خدايا! زير لواى امام زمان عليه السلام به ما توفيق بده كه بتوانيم انتقام خون ابا عبداللَّه الحسين عليه السلام را بگيريم.

«السلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته»

ص: 48


1- فرازى از زيارت عاشورا

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109