عبادت و نماز

مشخصات کتاب

سرشناسه : محدثی، جواد، 1331 -

عنوان قراردادی : نهج البلاغه .برگزیده. شرح

عنوان و نام پدیدآور : عبادت و نماز/ جواد محدثی.

مشخصات نشر : مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1391

مشخصات ظاهری : 54 ص.

فروست : درسهایی از نهج البلاغه؛ 3.

شابک : 10000ریال: چاپ نهم: 978-964-444-987-1

یادداشت : چاپ نهم.

یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس.

موضوع : علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. . نهج البلاغه -- عبادت

موضوع : علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. . نهج البلاغه -- نماز

موضوع : علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق . نهج البلاغه -- نقد و تفسیر

موضوع : عبادت (اسلام)

شناسه افزوده : علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق . نهج البلاغه. برگزیده. شرح

رده بندی کنگره : BP38/09/م3 1391

رده بندی دیویی : 297/35

شماره کتابشناسی ملی : 3138146

ص: 1

اشاره

ص: 2

عبادت و نماز

جواد محدّثی

ص: 3

ص: 4

فهرست مطالب

سخن ناشر··· 7

سرآغاز··· 13

بندگی، راز شکوفایی··· 18

عبادت خاشعانه··· 26

عبادت خالصانه··· 36

نشاط برای عبادت··· 43

عُجب، آفت عبادت··· 54

وصف دلباختگان··· 60

نماز، برترین عبادت··· 70

الف: ستون دین··· 72

ب: محور همه اعمال··· 74

ج : نمادِ آیین··· 75

د : وسیله تقرّب به خدا··· 76

روح نماز··· 81

چشمه پاکی··· 90

تکبّر زدایی··· 97

اهتمام به نماز··· 105

در سیره صالحان··· 113

سخن آخر··· 123

ص: 5

ص: 6

سخن ناشر

نهج البلاغه را بی تردید می توان به دریایی پر گوهر تشبیه کرد که هر چه بیشتر در آن غوّاصی شود، درسها و حکمتهای زندگی ساز و پربهای بیشتری به دست می آید. بی جهت نیست که دانشمندان بسیاری در طول چهارده قرن، در پی درس آموزی از مکتب علوی و کسب معرفت از کلام امیرالمؤمنین علیه السلام بوده اند و در شرح سخنان پر ارج او کتابها نوشته اند.

سخنان حضرت علی علیه السلام، هم در زمینه مباحث نظری و عقلی بسیار ارزنده و راهنماست، هم در قلمرو مسائل عینی و زندگی انسانی و موضوعات کاربردی و عملی کارگشاست و این ابعاد متنوّع کلام آن حضرت، نشأت گرفته از روح بلند و شخصیّت بی نظیر و چند بُعدی آن پیشوای بزرگ است که رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره وی فرمود:

«اَ نَا مَدینَةُ العِلْم و علیٌّ بابُها»(1).

چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی * خداوند امر و خداوند نهی

که من شهر علمم علیّم در است * درست این سخن قول پیغمبر است(2)

و چنان که خود امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

«علَّمنی رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله ألفَ بابٍ کلُّ بابٍ فَتَح ألفَ بابٍ»(3).

رسول خدا - که درود خداوند بر او و خاندانش باد - به من هزار

ص: 7


1- - المستدرک علی الصحیحین 3/137.
2- - شاهنامه فردوسی، بر اساس چاپ مسکو، به کوشش دکتر سعید حمیدیان 1/18 و 19.
3- - بصائر الدرجات 323.

باب [علم] آموخت، که هر باب آن هزار باب گشود.

بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، به عنوان گامی هر چند کوچک در راستای تکلیف بزرگِ «شناساندن کلام و شخصیت علی علیه السلام»، تصمیم بر عرضه درسهایی زندگی ساز از معارف همیشه زنده و الهام بخش نهج البلاغه گرفته است، با این باور که کلام نورانی امیر سخن حضرت علی علیه السلام، در حدّ بالایی الگوی رفتاری، معاشرتی و معیشتی هر مسلمان، به ویژه نسل جوان است. از این رو عرضه و انتشار این سلسله درسها با قلمی روان و خلاصه، می تواند چراغ راه و فروغ زندگی باشد.

از حجج اسلام آقایان محمّد جواد نظافت و جواد محدّثی که در «پژوهش» و «نگارش» این سلسله درسها همّت گماشته اند، صمیمانه تقدیر می شود. باشد که این گام و اِقدام، زمینه هر چه بیشتر آشنا شدن نسل جوان امروز را با معارف اهل بیت علیهم السلام و کتاب جاودانه نهج البلاغه فراهم آورد.

ص: 8

سرآغاز

از میان درسهای سودمند نهج البلاغه، که هر کدام می تواند «برنامه زندگی» باشد، «عبادت و نماز» از مهم ترینهاست.

دلی که از «یاد خدا» غافل باشد، هم «بنده»بودن خود را فراموش می کند، هم «ربّ»بودن پروردگار را.

در این میان، از گسستی که میان بنده و خدا پیش می آید، شیطان بیشترین بهره برداری را می کند و آدمی را از «اطاعت خدا» به «اطاعت ابلیس» می کشد، غبار غفلت بر آینه دل می نشاند و او را از خدا جدا می کند.

آن گاه، گناهی نیست که از انسان سر نزند!

مولا علی علیه السلام، مربّی بشر و طبیب دردهای روح و بیدارگر انسان از خواب غفلت و راهنمای او به سلوک وادی معرفت و محبّت و اطاعت است.

هر که در مکتب علوی شاگردی کند و هر که استادی علی علیه السلام و پندها و راهنمایی های او را بپذیرد، بی شک از تنگنای دنیا راهی به وسعت آخرت می یابد و برای پیمودن سربالایی های زندگی در مسیر فلاح و رستگاری، انگیزه و نیرو پیدا می کند تا گام، جای گام پیشوای متّقیان بگذارد.

آنچه در این نوشته می خوانید، بخشی از رهنمودهای حضرت علی علیه السلام درباره بندگی و نماز است، با توضیحها و تشریحهایی که زوایای سخن آن پیشوا را روشن تر و کاربردی تر سازد و بر بهره برداری ما بیفزاید.

برخی از جملات نهج البلاغه، همراه با ترجمه در متن آمده است و

ص: 9

برخی در پاورقی، و از برخی جملات هم تنها به ترجمه فارسی آن اشاره شده، تا نه حجم کتاب زیاد شود، نه مطالعه آن برای ناآشنایان به عربی، خسته کننده باشد. شماره های یادشده از خطبه ها، نامه ها و حکمتها، براساس نسخه «صبحی صالح» از نهج البلاغه است که گاهی شماره هایش با نسخه «فیض الاسلام» تفاوت دارد.

امید آن است که این جزوه، همچون جزوات پیشین، ما را با معارف نهج البلاغه آشناتر سازد و این کتاب عظیم و انسان ساز، در جامعه شیعی و در میان پیروان حضرت علی علیه السلام به ویژه جوانان که افتخارشان محبّت و مودّت آن مولاست، از غربت درآید و ارتباط ما با معبودمان، به برکت کلام نورانی حضرت امیر، بیشتر و زنده تر باشد.

چون دل، سرای اوست نه بیگانه * در راه دل نشسته و دربانیم

او آن خدای خالق و رحمان است * ما بنده حقیر و پشیمانیم

او آفریدگار خطاپوش است * ما بنده فراری و ترسانیم

جواد محدّثی

زمستان 1383

ص: 10

بندگی، راز شکوفایی

مثل غنچه ای که در برابر تابش خورشید، می شکفد، نور می گیرد، شاداب می شود و رشد می کند، غنچه فطرت انسان نیز وقتی در مقابل آفتاب مهر خدا قرار می گیرد و از سرچشمه نیایش و ستایش و پرستش سیراب می شود، شکوفا می گردد و از تیرگی و لجن و مرداب فاصله می گیرد، خدایی می شود و به کمالات آراسته می گردد.

شکوفاندن «گل وجود» در «بوستان زندگی» برنامه دارد. برنامه اش هم عبادت و نماز است.

می توان به جای همه ترسها «ترس از خدا» قرار داد، می توان به جای همه ستایشها، اطاعتها، اظهار کوچکیها و ابراز نیازمندیها، «بندگی خدا» را نهاد، که این بندگی، انسان را به «آزادگی» می رساند و هر که بنده خدا گردد، برده غیرخدا نمی شود و آن که در نماز و نیاز، دل به معبود مطلق بسپارد و تکیه بر خالق بی همتا کند و دست نیاز به آستان آن بی نیاز برد و زانوی ادب و عبودیت در آستان با جلالت ذات کبریایی بزند، به «عظمت» می رسد،عظمتی که درخور یک انسان با ایمان و خداجوست و به «فلسفه خلقت» می رسد، که همان «خداپرستی» است و به «حیات ابدی» می رسد، چرا که آخرت و بهشت و رضوان و نعمتهای بی پایان و بی شمار رستاخیز، از آنِ کسانی است که در کلاس دنیا و در «آزمون بندگی»، موفق و قبول شده باشند.

داشتن روحیه عبودیّت و تسلیم در مقابل آفریدگار، نشانه فطرت سالم و تربیت درست است. و بر عکس، فقدان این حسّ و خود را یله و رها

ص: 11

احساس کردن، گواه رخنه شیطان در قلمرو وجود آدمی است که خودش اهل «عصیان» بود و بندگان را نیز به معصیت و خروج از دایره بندگی و اطاعت فرا می خواند تا شریک جرم و خطایش بیشتر شود.

آنچه از سوی خداوند به صورت «تکلیف» برای پیروان ادیان آسمانی ترسیم شده، مواد امتحانی این درس است که از سوی فرستادگان خدا و انبیای الهی ابلاغ شده است.

هر که بر انجام «واجبات» و ترک «محرّمات» بیشتر پایبند باشد، بنده تر است و نمره قبولی اش بالاتر. این معیار را نباید از یاد برد.

امیرالمؤنین علیه السلام می فرماید:

«لا عبادَةَ کَأداءِ الفرائضِ...».(1)

هیچ بندگی و پرستشی همچون ادای واجبات نیست.

کسی که نسبت به اجرای فرمان خداوند، بی تفاوت و بی تعهّد باشد و چندان در پی آن نباشد که «امر» و «نهی» او چیست و از من چه می خواهد و از کدام کار بر حذر داشته است، چگونه می تواند مدّعی «بندگی» باشد؟ و مگر از بنده، جز بندگی و اطاعت انتظار می رود؟

خوشا آنان که چون مولایشان علی علیه السلام، به «بنده خدا» بودن افتخار می کنند و آن را مایه سربلندی در دنیا و آخرت می شمارند. باباطاهر گوید:

خوشا آنان که «اللّه» یارشان بی * به «حمد» و «قل هواللّه» کارشان بی

خوشا آنان که دائم در نمازند * بهشت جاودان بازارشان بی

شاخص ترین نماد این بندگی، «نماز» است، شیوه ای از پرستش، که خداوند آن را بر بندگان واجب ساخته و بهترین وسیله قرب به معبود قرار داده است و از آن به «فریضه» تعبیر می شود.

با تأکید فراوان و جدّی که در «نهج البلاغه» بر بندگی خدا و ادای واجبات

ص: 12


1- - نهج البلاغه، حکمت 113 .

و اقامه نماز و ترویج این فرهنگ دیده می شود، جایگاه والای عبادت و نماز در نگاه حضرت علی علیه السلام روشن می گردد.

کیست که در «کویرآباد هستی» در پی رویِش باشد، امّا از عبادت و راز و نیاز و نماز و نیایش رویگردان باشد؟

چرا غرور و سرکشی؟

چرا چنین فسرده حال و مرده دل؟

بیا، بیا به درگه خدای خود، نماز کن

تو بنده ای نیازمند و کوچکی

تمام هستی آفریده خدای توست

دری از این جهان به روی آفتاب، باز کن

بیا و با عبادت و نماز

قامت وجود خود، چو سرو، سرفراز کن

به آستان آفریدگار خود نماز کن.

ص: 13

عبادت خاشعانه

وقتی «دل»، خانه محبت خدا شود و همه بیمها و امیدها متوجّه آستان پروردگار باشد، پرستش خدا هم از حالتی به نام «خشوع» برخوردار می گردد. خشوع، نوعی احساس عظمت خدا و ابراز کوچکی خود و اعتراف به ربوبیّت پروردگار و توجّه باطنی به آن معبود بزرگ است.

عبادت خاشعانه و با توجّه و همراه با خشیّت الهی، نشانه معرفت والای انسانِ پرستشگر است. حضرت علی علیه السلام آن را از نشانه های اهل تقوا می شمرد و در بیان اوصاف متّقین، در کنار «قوّت در دینداری»، «خشوع در عبادت» را هم بیان می کند.(1)

شب زنده داری و تضرّع به درگاه الهی و تلاوت قرآن با توجّه خاص و دیدنِ بهشت و جهنم با چشم دل و درخواست رهایی از دوزخ در نیایشها، از جمله نشانه های بندگان خاشع و با تقواست. امام علی علیه السلام در خطبه متّقین، در ترسیم ویژگیهای این گونه بندگان خاشع و پرهیزگار می فرماید:

«امّا شب، به عبادت می ایستند، اجزای قرآن را شایسته تلاوت می کنند، دل و جان خود را با خواندن آیات قرآن محزون می سازند و در پی درمان دردهای خویش اند، چون به آیاتِ شوق انگیز می رسند به پاداشهای الهی دل می بندند و چون به آیه های هراس انگیز می رسند، با گوش جان به آنها گوش می دهند، گویا شیون و ناله دوزخیان را با گوشهایشان می شنوند، در

ص: 14


1- - نهج البلاغه، خطبه 193 خطبه متّقین: «فَمِنْ عَلامةِ اَحَدهِم أ نّکَ تَری لَه قوّةً فی دینٍ... وَ خُشوعاً فی عِبادَةٍ».

پیشگاه خدا به عبودیت خم می شوند و چهره بر خاک می سایند و با نهایت خاکساری از خداوند رهایی از

دوزخ را می طلبند.»(1)

این گونه عبادت در پیشگاه خدا، سخن گفتن با او با «زبان فطرت» است و شستشودادن جان در چشمه معنویّت و همسو شدن با همه ذرّات جهان است. بندگی خدا، انسان را از بندِ بندگی بندگان می رهاند و به عزّت و بی نیازی می رساند. کسی که خاضعانه در پیشگاه معبود می ایستد و دست نیاز به درگاهش می گشاید و چهره بر خاک می نهد و قامت غرور را در «محراب خشوع» درهم می شکند و تازیانه کرنش بر اندام خودنمایی و خودبینی فرود می آورد، شایستگی عبادت و عبودیّت می یابد.

انسان تا «بنده» نشود، «آزاد» نمی گردد. در آستان الهی، هر که خاضع تر و خاشع تر و بنده تر باشد، مقرّب تر است، چرا که ما سراپا نیازیم و او قدرتِ مطلق و عزّت بی انتهاست و رابطه ما با او نیز رابطه «بندگی» ما و «خداوندی» اوست.

در سخنان حضرت علی علیه السلام از سه گونه عبادت یادشده است: عبادت تاجرانه و کاسبکارانه، عبادت از روی ترس و برده وار و عبادت آزادگان و احرار، که براساس شناخت خدا و شکر نعمتهای اوست و این مهم ترین و برترین نوع عبادت فرزانگان و دلباختگان خداست. می فرماید:

«اِنَّ قوماً عَبَدُوا اللّه رَغْبةً فَتِلکَ عبادةُ التّجار، واِنَّ قوماً عَبَدُوا اللّه َ رَهْبةً فَتِلکَ عبادةُ العَبید، واِنّ قوماً عَبَدُوا اللّه شُکراً فَتِلکَ عبادَةُ الأحرارِ.»(2)

گروهی خدا را برای شوق (به نعمت و بهشت) عبادت می کنند، این عبادت تاجران است. گروهی هم از ترس (دوزخ) او را می پرستند، این عبادت بردگان است. گروهی هم او را از روی سپاس و شکر نعمتهایش می پرستند، این عبادت احرار و آزادمردان است.

ص: 15


1- - نهج البلاغه، خطبه 193 خطبه متّقین: «امّا اللّیل فَصافّونَ اَقدامَهم تالینَ لِأجزاءِ القُرآنِ...».
2- - نهج البلاغه، حکمت 237 .

در سخن دیگری فرموده است:

«اگر خداوند بر نافرمانی خود، وعده عذاب هم نداده بود، باز اطاعت او و پرهیز از معصیتش لازم بود، به پاس شکر نعمتهای او.»(1)

سپاس خدا، نشانه و سند معرفت انسان است. عبادتی هم که از روی این حق شناسی و معرفت باشد، از خشوع و حضور قلب و شوق بندگی برخوردار خواهد بود.

جهان، محراب وسیع نیاز است. همه کائنات، فرشتگان و کرّوبیان، حتی درختان و صنوبرها و گلها در «معبد بزرگ هستی» به پرستش و خضوع در پیشگاه آن آفریدگار مشغول اند.

ما در کجای این مجموعه قرار داریم و چگونه با مجموعه هستی هماهنگیم؟

جهان، چو معبد گسترده، آسمان «محراب»

و مهر و ماه، چو قندیل

زمین و گستره خاک، همچو سجّاده

سحر زچشمه بیداری

دوباره خیز و وضو کن

به سوی کعبه توحید، عارفانه تو رو کن

بیا و آینه بگذار پیش چشمه جانت

درون آینه، حق را ببین و رو به جانب او کن

نوای شوق، ز نای دل، عاشقانه برآور

خدای عالمیان را

زعمق جان و دل خویش، عاشقانه صدا کن

بپوش جامه اخلاص و در حریم خشوع

ز«خلق» و «خود» بگذر، رو به آستان «خدا» کن.(2)

ص: 16


1- - نهج البلاغه، حکمت 290 : «لَو لم یَتَوعَّد اللّه ُ علی مَعصیَتهِ لکانَ یَجِبُ ألاّ یُعصی شُکراً لِنِعَمِه».
2- - برگ و باد، از نویسنده، ص 24.

عبادت خالصانه

خداوند، مشتری عملهای خالص و عبادتهای ناب و پیراسته از ریب و ریا و خودنمایی و مردم فریبی است. ارزش عبادت هم به همان «خلوص» و دوری از ریا و تظاهر است.

اینکه کسی برای جلب توجّه دیگران و برای اینکه او را آدم خوب و با خدا به شمار آورند عبادت کند، ریا و به اصطلاح روایات «شرک در عبادت» است. چنین عبادتهایی نه انسان را به خدا نزدیک می کند، نه در قیامت شایسته پاداش الهی است، بلکه گناهی مورد مؤخذه است.

در نهج البلاغه می خوانیم:

«لا ینفَعُ عَبْدًا - وَإنْ أجْهَدَ نَفسَهُ، وأخلَصَ فِعلَهُ - اَنْ یَخْرُجَ مِنَ الدّنیا لاقیاً رَبَّهُ بِخَصْلةٍ مِن هذِهِ الخصالِ لم یَتُبْ مِنها: اَنْ یُشرِکَ بِاللّه ِ فِیمَا افْتَرَضَ اللّه ُ عَلیهِ مِن عِبادَتِهِ...».(1)

اگر انسان یکی از صفات ناپسند را داشته بدون توبه خدا را ملاقات کند، هر چند خود را به زحمت اندازد، یا عملش را خالص گرداند، برایش فایده ای نخواهد داشت و از جمله آن صفات ناپسند این است که شریکی برای خداوند در عبادات واجب برگزیند.

عبادت ریایی، پوچ و بی مغز است و نزد خداوند، قدر و قیمتی ندارد تا انسان به خاطر آن چشمداشت پاداش و بهشت داشته باشد.

آنان که عبادتشان در نهان به گونه ای است و در برابر چشم مردم به گونه دیگر، دچار این آفت و آسیب اخلاقی اند و از پرستش ریایی بهره ای نمی برند.

امیرالمؤنین علیه السلام می فرماید:

ص: 17


1- - نهج البلاغه، خطبه 153 .

«وَمَنْ لم یَخْتَلِفْ سِرُّهُ وعلانِیَتُه وفِعْلُهُ ومَقالَتُه، فقد اَدَّی الأمانَةَ واَخْلَص العِبادَةَ».(1)

کسی که پنهان و آشکارش و کردار و گفتارش یکسان باشد، امانت الهی را ادا کرده و در بندگی و پرستش، راه اخلاص پیموده است.

اخلاص در عبادت، از کسی بر می آید که هم در همه جا خدا را حاضر و ناظر ببیند، هم چشمداشت پاداش تنها از خدا داشته باشد. هر که خداشناس تر و عارف تر باشد، عبادت و بندگی اش هم خالصانه تر خواهد بود.

تفاوت ظاهر و باطن و پنهان و آشکار اعمال انسان، نشانه دوری از اخلاص است. حضرت امیر علیه السلام حتی به مأمور گردآوری زکات نیز دستور می دهد که خلوص را برنامه اصلی خود قرار دهد و از عبادتهای ظاهری و برای مردم بپرهیزد:

«اَمَرَهُ اَنْ لا یَعْمَلَ بِشَی ءٍ مِن طاعَةِ اللّه ِ فیما ظَهَرَ فَیُخالِفَ اِلی غَیرهِ فیما اَسَرَّ».(2)

به او دستور داد که آشکارا، طاعت خدا را به گونه ای انجام ندهد که در پنهانی به نحوی دیگر مخالف آن عمل می کند.

به تعبیر حافظ شیرازی:

«چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند».

اگر پرستش خدا، مایه صفای باطن و تقرّب به خداست، عبادتهای ریایی سبب تیره دلی و دوری از معبود می شود و به نام طاعت، انسان در دام معصیت می افتد. چه نیکو گفته است سعدی شیرازی:

«عابد که نه از بهر خدا گوشه نشیند * بیچاره در آیینه تاریک، چه بیند؟»(3)

در کلمات امام، اخلاص در عمل و عبادت بسیار مهم شمرده شده و «تصفیه عمل»، سخت تر از اصل عمل به شمار آمده است، چرا که پیراستن عبادت از انگیزه های غیرخدایی که از آن به «اخلاص» یاد می شود، بسی دشوار است و کار شیطان آن است که با آمیختنِ نیّتِ عبادت کننده به ریا، کار او را تباه سازد و از اجر معنوی محروم گرداند.

ص: 18


1- - نهج البلاغه، نامه 26 خطاب به مأموران گردآوری زکات.
2- - نهج البلاغه، نامه 26 .
3- - گلستان، باب هشتم، حکمت 62 .

نشاط برای عبادت

عبادت، ابراز بندگی در پیشگاه معبود است.

این نیایش و پرستش، هر چه عاشقانه تر و خاشعانه تر باشد و هر چه با آمادگی روحی بیشتر انجام گیرد، هم سازنده تر است، هم بنده را به خدا نزدیک تر می کند. از این رو، بهترین اوقات و حالات را باید برای آن اختصاص داد و در اولویت بندی اوقات برای کارها، ناب ترین و با نشاط ترین فرصتها را مخصوص بندگی خدا قرار داد.

امام علی علیه السلام می فرماید:

میان خود و خدایت، بهترین وقتها و سرشارترین بخشها را برای عبادت خود قرار بده، هر چند که اگر نیّت خوب و شایسته باشد، همه آنها برای خداست: «وَاجعَل لِنفسک فیما بینَک وبینَ اللّه ِ افضلَ تلکَ الاوقات...»(1)

و این، برنامه ریزی دقیق برای عبادت را می طلبد.

دل، گاهی آمادگی دارد، گاهی بی رغبت است. عبادتها هم گاهی واجب است، گاهی مستحب. اگر آمادگی روحی و نشاط بندگی باشد، می توان علاوه بر واجبات، به نافله ها هم پرداخت. ولی اگر دل، حالت «اقبال» و آمادگی ندارد، باید به همان قدر واجب بسنده کرد، وگرنه دل زدگی ایجاد می کند.توصیه حضرت در این باره چنین است:

«اِنَّ لِلقُلوبِ إقبالاً وإدْباراً، فَإذا أقْبَلَتْ فَاحْمِلوها عَلی النّوافِل، وَإذا أَدْبَرتْ فاقْتَصِروا بها عَلی الفَرائضِ.»(2)

ص: 19


1- - نهج البلاغه، نامه 53 .
2- - نهج البلاغه ، حکمت 312.

دلها حالت اقبال و ادبار دارد. هرگاه دلها اقبال داشت و مشتاق عبادت بود، آنها را به نوافل وادارید و اگر حالتِ ادبار و رویگردانی داشت، به همان واجبات اکتفا کنید.

نباید عبادت را به خود تحمیل کرد، چون از خاصیت می افتد. عبادت تحمیلی چه برخود، چه بر دیگران، موجب دل زدگی و بیزاری و گریز می شود. آن امام در جاهای دیگر هم بر این حقیقت توصیه فرموده که اگر «نوافل»، به «فرایض» ضرر بزند، آن نافله ها را رها کنید،(1) و اساساً چنین کارهای مستحبی موجب قرب به خدا نمی شود.(2) انجام عبادتهای مستحب آنجا توصیه شده که به واجبات لطمه نزند و بی رغبتی ایجاد نکند. شوق بندگی و علاقه به عبادت، هم آن را سازنده می کند، هم ضامن تداوم و استمرار آن می شود.

این به آن معنی نیست که اگر میل به عبادت نداشتیم، کلاًّ از پرستش چشم بپوشیم و رابطه را با معبود قطع کنیم، بلکه باید این زمینه روحی و بستر مناسب را فراهم کرد و نفس را آماده ساخت و بر سر شوق آورد. تعبیر حضرت علی علیه السلام این است که در این زمینه به خودت نیرنگ بزن، یعنی با نقشه ها و برنامه هایی زمینه مناسب را به تدریج فراهم آور. مثلاً به خودت خطاب کن که لازم نیست زیاد قرآن بخوانی یا فلان عبادت را انجام دهی، بلکه فقط روزی یک صفحه قرآن یا دو رکعت نماز مستحبی بخوان، تا نفس تو نهراسد، نگریزد، احساس دشواری نکند و به تدریج بتوانی او را به عبادتهای فراتر از واجب مأنوس سازی و اشتیاقش را بیفزایی.

کلام حضرت چنین است:

«در عبادت با خود خدعه کن، با خودت مدارا کن، نفس خود را به زور

ص: 20


1- - نهج البلاغه، حکمت 279: «اذا اَضرّت النّوافلُ بالفرائضِ فَارفُضُوها».
2- - نهج البلاغه، حکمت 39: «لا قُربَةَ بِالنّوافِلِ اذا أَضَرَّتْ بِالفَرائِضِ».

وادار به عبادت مکن، نرمش نشان بده و نشاط آن را ملاحظه کن، مگر آنکه عبادت واجب باشد که از انجام آن چاره ای نیست و از ادای آن نمی توان شانه خالی کرد و آن را سست گرفت.»(1)

همان گونه که در حرکات ورزشی، نباید بیش از حدّ توان و آمادگی جسمی، به خود فشار آورد، وگرنه ورزش به جای رشددادن به عضلات، سبب فرسودگی می شود، در عبادت هم باید میل و آمادگی و کشش را رعایت کرد و با تمرین و ممارست بر آن افزود و میل به عبادت را بیشتر ساخت، تا تضمین و پشتوانه ای برای ادامه باشد.

مهم آن است که یک مسلمان، به «عبادت خدا» اهتمام ورزد و به عنوان یک برنامه تربیتی و تهذیبی، آن را در برنامه های روزانه اش بگنجاند و وقت مناسبی به آن اختصاص دهد و این انس با خدا و پرستش روزانه را وسیله اعتلای روح و قرب به خدا و دوری از وسوسه های شیطان و آفات اخلاقی قرار دهد. اگر این «خلأ معنوی» با عبادت پر نشود، شیطان در پی نفوذ به قلمرو فکر و زندگی انسان می افتد.

امام علی علیه السلام در برنامه ریزی عبادی و روزانه این توصیه را می فرماید:

«لِلمؤِنِ ثلاثُ ساعاتٍ: فَساعةٌ یُناجی فیها رَبَّهُ، وساعَةٌ یَرُمُّ مَعاشَهُ وساعَةٌ یُخَلّی بَینَ نَفسِهِ وبین لَذَّتِها فیما یَحِلُّ ویَجْمُلُ».(2)

مؤمن را سه ساعت است: ساعتی که در آن با پروردگارش خلوت و مناجات می کند، ساعتی که به کار معاش و تأمین زندگی می پردازد و ساعتی که به لذّت حلال و نیکو [و تفریحات سالم] می پردازد.

اختصاص دادن اوقات ویژه و مخصوص برای عبادت، تأمین کننده نیاز روحی انسان و صفابخش زندگی است، پس در برنامه ریزی روزانه باید

ص: 21


1- - نهج البلاغه، نامه 69 : «خادِع نَفْسَکَ فِی العِبادَةِ وارفُقْ بها ولا تَقْهَرها وخُذْ عَفْوَها ونَشاطَها، اِلاّ ماکانَ مکتوباً علیک مِنَ الفَریضةِ، فَإنّهُ لا بُدَّ مِن قَضائها وتَعاهُدِها عِندَ مَحَلِّها».
2- - نهج البلاغه، حکمت 390 .

جایگاه مناسب ووقت با نشاط به آن داده شود. در سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز نقل شده که در ساعات حضور در خانه، اوقات خود را به سه قسمت تقسیم می کرد، یک قسمت مخصوص خداوند بود.(1)

چنین شیوه ای نشانه اهمیت دادن به «ارتباط با خدا» از سوی یک «بنده» به شمار می رود. در سیره اولیای الهی و ائمّه معصومین علیهم السلام هم اهتمام به عبادت و

برنامه های پرستش و نیایش و تهجّد و داشتن خلوتهای باصفا با خداوند، در ساعات خاصی از شبانه روز وجود دارد.

ص: 22


1- - مکارم الاخلاق، ص 13 .

عُجب، آفت عبادت

وقتی آفت به چیزی افتاد، آن را خراب و غیر قابل استفاده و گاهی زیانبار می سازد. آفت عبادت هم «عُجب» و خودپسندی و غروری است که در پی عبادت به انسان دست دهد. عُجب، سبب می شود که انسان از عبادتِ بیشتر محروم شود و خود را در بالاترین درجات بندگی احساس کند، نیز میان انسان و دیگران فاصله می اندازد، چون فرد خودپسند به دیگران با دیده تحقیر نگاه می کند و بدتر از همه اینکه این گونه عابدان از ثواب خدا هم محروم اند و از عبادتهایشان بهره ای نمی برند و به علّت نوعی کبر و خودبزرگ بینی، بر دیگران فخر می فروشند یا بی اعتنایی می کنند و همین صفت و عمل، موجب حبط و نابودی اعمالشان می شود. ماجرای اسفبار ابلیس که رانده درگاه الهی شد، ریشه در عُجب داشت و به خاطر عبادتهای فراوانش پیش از فرمان خدا به سجده بر آدم، مغرور شد و خود را برتر از آدم دانست و سجده نکرد. امیرالمؤنین علیه السلام در این باره می فرماید:

«از نحوه برخورد خداوند با ابلیس، عبرت بگیرید. خداوند، عمل درازمدّت و کوشش فراوان ابلیس را به خاطر عُجب، تباه و نابود ساخت، در حالی که او شش هزار سال خدا را عبادت کرده بود، که معلوم نیست از سالهای دنیا بود یا سالهای آخرت، و این همه به خاطر یک ساعت تکبّرورزیدن و ترک فرمانِ الهی بود. اینک کیست که پس از ابلیس (با آن سابقه و با آن برخورد خدا با او) ایمن باشد و با داشتن گناهی همانند گناه

ص: 23

ابلیس، دچار مؤخذه نشود؟!»(1)

عُجب، به این معنی است که آنچه از طاعت و بندگی و کار نیک انجام می دهیم، آن را بسیار مهم و زیاد بپنداریم و برای خودمان مزیّت و ارزشی فوق العاده قائل شویم. نتیجه چنین احساس و حالتی، کاهش اعمال نیک و پرستش است.

به فرموده مولا علیه السلام: «الإعجابُ یَمْنَعُ الإزدیادَ»(2).

خودپسندی، مانع افزایش می شود.

وقتی عارفان و فرزانگان و سالکان، عمری عبادت کردن را به هیچ می انگارند و پیوسته زبانشان به پوزش خواهی از قصور و کوتاهی در بندگی است، افراد عادی چرا به خاطر چند رکعت نماز، یا چند حج و زیارت، یا چند شرکت در جلسه دعا و کار خیر، دچار عُجب شوند و با این آفت، خرمن عبادتهای خویش را بر باد دهند؟ به قول جامی:

نه هر ایزدپرست، ایزدپرست است * چو «خود» را قبله سازد، خودپرست است

خدا از بندگان آن را گزیند * که در راه خدا «خود» را نبیند

ص: 24


1- - نهج البلاغه، خطبه 192 «فَاعتبروا بما کانَ مِن فِعل اللّه بِإبلیس...».
2- - نهج البلاغه، حکمت 167.

وصف دلباختگان

هر چند امام علی علیه السلام خود پیشوای عابدان و فخر ساجدان و سرمشق سالکان و خداپرستان است و در توصیف عبادتهای بی نظیر او باید کتابها نوشت و درنگها داشت، امّا شنیدن وصف بندگان خدا و چگونگی و حال و هوای خداپرستان شیدادل، از زبان مولای عاشقان و عارفان، لذّتی دیگر دارد.

آن حضرت، در گله از بی حالی و سستی برخی از یارانش در دل سپردن به خدا، و در مسیر شوق آفرینی برای توجّه بیشتر به معبود، از «اصحاب محمد» یاد می کند، تا این یاد چراغ شوق را در دل اینان نیز برافروزد. می فرماید:

«من اصحاب پیامبر را دیده ام. شما را شبیه آنان نمی بینم! آنان در حالی صبح می کردند که از عبادت شبانه و شب زنده داری و راز و نیاز با خدا، ژولیده موی و غبارآلود بودند، پیشانی و چهره بر خاک می نهادند، و از یاد قیامت، چنان شعله ور بودند که گویی روی گدازه آتش ایستاده اند، از سجده های طولانی پیشانی هایشان پینه می بست، هرگاه نام خدا را می شنیدند، اشکهایشان جاری و صورتهایشان خیس می شد، و آن گونه که درختان هنگام وزیدن باد در یک روز طوفانی خم و راست می شوند، کج و راست می شدند، و همه از ترس عقاب الهی و امیدواری به پاداش خداوند بود.»(1)

ص: 25


1- - نهج البلاغه، خطبه 97 : «لقد رأیت أصحابَ محمّدٍ صلی الله علیه و آله فما أری أحداً یُشبِهُهُم مِنکُم، لقد کانوا یُصبِحون شُعثاً غُبْراً وقد باتوا سُجَّداً وقیاماً، یُراوِحونَ بینَ جِباهِهِم وخُدودهم...»

در کلامی دیگر، در توصیف اصحاب باوفایش که در نبردهای پیشین به شهادت رسیده بودند و یاد کردِ حالات عرفانی و عبادی آنان می فرماید:

«از بس گریسته بودند، چشمانشان آسیب دیده بود، از روزه داری، شکمهایشان خالی بود، از دعا و نیایش بسیار، لبهای خشکیده داشتند و از بس شبها بیداری کشیده و به عبادت پرداخته بودند، چهره هایی رنگ پریده داشتند که غبار خشوع بر سیمایشان نشسته بود...».(1)

پرستش فرشتگان الهی نیز که می تواند الگویی برای انسان باشد که مدّعی است برتر از فرشته است؛ در کلام مولا جلوه خاصّی دارد. آن حضرت، با توصیفی از عبادت فرشتگان نیز، در پی برافروختن شوق نیایش و پرستش و ستایش در دل و جان انسان است. در این سخن او که خطاب به پروردگار است چنین می خوانیم:

«و آن فرشتگان، با جایگاه و منزلتی که نزد تو دارند و همه دل و جان و عشقشان نزد توست، و طاعت بسیار در آستان تو دارند و از فرمان تو کمتر غافل می شوند، اگر کُنهِ آنچه را از تو برای آنان پنهان است مشاهده می کردند، کارها (و عبادتها)ی خود را ناچیز شمرده، خویشتن را بر این کوتاهی سرزنش می کردند و می فهمیدند که آن گونه که شایسته توست، تو را عبادت و اطاعت نکرده اند.»(2)

هر چه شناخت و معرفت و محبّت نسبت به خدا و درک عظمت او بیشتر شود، اعمال و عبادات، کوچک شمرده می شود. فرشتگان الهی از این جهت است که خود را در عبادت، قاصر می دانند و اگر اولیای الهی با

ص: 26


1- - نهج البلاغه، خطبه 121 : «مُرْهُ العیونِ مِنَ البکاءِ، خُمصُ البُطونِ مِنَ الصّیام، ذُبُلُ الشِّفاهِ مِنَ الدعاءِ، صُفْرُ الألوانِ مِن السَّهَرِ علی وُجُوهِهم غَبَرَةُ الخاشِعین.»
2- - نهج البلاغه، خطبه 109 : «وَانّهم علی مَکانِهم مِنْکَ ومَنزِلَتِهِم عِندَکَ... لوعایَنوا کُنْهَ ماخَفِیَ عَلَیهم مِنکَ، لَحَقَّروا أعمالَهُم وَلَزَرَوْا عَلی أنفُسِهِم، وَلَعَرَفُوا أ نّهم لَمْ یَعبُدوک حَقَّ عِبادتک ولم یُطِیعُوکَ حقّ طاعَتِک.»

همه نیایشها و عبادتهایشان همواره به کوتاهی و قصور خود اعتراف می کنند و استغفار بر زبان دارند، به سبب درک بیشتر از بزرگی خداست.

عاصیان از گناه، توبه کنند * عارفان از عبادت، استغفار

فرشتگان الهی با آنکه پیوسته در حال عبادت خدایند، و به تعبیر حضرت علی علیه السلام،گروهی همواره در رکوع اند، گروهی پیوسته در سجودند و هرگز از عبادت خسته نمی شوند، در عین حال هرگز احساس عُجب و غرور نمی کنند و آن همه پرستش را چیزی نمی شمارند، «نه عُجب بر آنان چیره می شود، نه عبادتهای گذشته خود را زیاد می شمارند.»(1)

خود آن امام بزرگوار، که سر حلقه عارفان و اسوه عابدان است، عبادتهای خویش را در پیشگاه خداوند، ناچیز می شمارد و از کمیِ زاد و رهتوشه و طولانی بودن راه، با حسرت و آه یاد می کند: «آه، من قلّة الزّاد، وطُولِ الطّریق».(2)

یکی از بهترین عوامل تربیت کننده و رشددهنده، مطالعه شرح حال بزرگانی است که از صفای باطن و اخلاق نیکو و حالاتِ خوش عبادی برخوردار بوده اند. از این جهت، برای الهام گرفتن از دلدادگان خدا، آشنایی با سیره آنان مفید است. امامان ما نیز گاهی از عبادتهای فراوان علی علیه السلام یاد می کردند و می فرمودند: کیست که بتواند مثل او عبادت کند؟!

ص: 27


1- - نهج البلاغه، خطبه 91 خطبه اشباح : «لم یَتَولَّهم الإعجابُ فَیَستکثِروا ما سَلَفَ منهم».
2- - نهج البلاغه، حکمت 77 .

نماز، برترین عبادت

اشاره

خضوع در برابر «عظمت»، در سرشت انسان نهفته است.

«نیایش» در پیشگاه معبود، برای بشر فطری است و لذّت روحی و آرامش روانی در سایه نیایش و نجوا و دعاست.

رمزی از این افتادگی و خضوع، «نماز» است.

فروتنی و نیازخواهی و سپاس، در برابر عظیم ترین سرچشمه قدرت و دانایی و حکمت و بینایی یعنی خدا، به صورت «نماز» انجام می گیرد. آن یگانه معبود، تکیه گاه انسان است در میدانهای کارزار، و امید مجاهدان است در صحنه های خونین جهاد، الهام بخش مقاومت و صبر است در تندباد حوادث و هجوم مشکلات، و پناه درماندگان است در گرفتاریها، و مونس انسان است در تنهایی های زندگی و غربت روح.

به توصیه قرآن کریم، باید از «صبر» و «نماز» استعانت جست:

«وَاستَعینوا بالصَّبر والصَّلوةِ».(1)

کسی که از نماز بیگانه باشد، چگونه می تواند با روحی استوار در شداید و خطرها از خود پایمردی و استواری نشان دهد؟

اهمیّت این عبادت ویژه در کلام حضرت علی علیه السلام به صورتی کاملاً روشن، دیده می شود و تعابیری که وی از نماز دارد، گویای این ویژگی است:

ص: 28


1- - بقره / 45 .

الف: ستون دین

حضرت در واپسین روزهای حیات و در بستر شهادت، فرزندان خود و همگان را به اموری سفارش کرد که یکی از آنها هم نماز بود. در آن وصیتنامه فرمود:

«اللّه، اللّه فی الصّلاةِ، فَانّها عمودُ دینِکم».(1)

خدای را، خدای را درباره نماز! چرا که آن، ستون دین شماست.

مگر نه اینکه هیچ خیمه ای بدون ستون بر پا نمی شود؟ و مگر نه اینکه ستون و پایه یک ساختمان اگر خراب شود، آن بنا درهم فرو می ریزد؟ جایگاه نماز در مجموعه دستورالعملهای دینی، مثل همان ستون است و دین بر این پایه استوار شده است.

دل، مظهر آیه آیه دین شماست * آفاق به زیر سایه دین شماست

فرمود علی علیه السلام به خلق، اللّه، اللّه * ای خلق، نماز پایه دین شماست(2)

ب: محور همه اعمال

در روایات بسیاری اهمیت نماز به این صورت بیان شده که اگر نماز، پذیرفته شود، کارهای دیگر هم قبول می شود و اگر نماز ردّ شود، اعمال دیگر هم مردود است. حضرت علی علیه السلام این نکته را به این صورت بیان فرموده است:

«وَاعلَمْ اَنَّ کُلَّ شی ءٍ مِن عَمَلِکَ تَبَعٌ لِصَلاتِک».(3)

و بدان که هر چیز از کار که به جای آری، تابع و وابسته به نماز توست که بر پا می داری.

ج : نمادِ آیین

هر مکتب و مرامی، شعار و نماد و سمبلی دارد. نماز، نماد و پرچم و

ص: 29


1- - نهج البلاغه، نامه 47 .
2- - از احد ده بزرگی.
3- - نهج البلاغه، نامه 27 .

جوهره آیین اسلام است. این حقیقت که در احادیث بسیار، به گونه های مختلف بیان شده، در نهج البلاغه چنین آمده است:

«وَإقامُ الصَّلاةِ، فَإنَّها المِلَّةُ».(1)

و برپایی نماز، همان آیین و دینداری است.

د : وسیله تقرّب به خدا

در خطبه ای که آن حضرت، ارکان دین و اسلام را بر شمرده است، از جمله برترین امور و کارهایی که وسیله تقرّب به آستان الهی است، در کنار ایمان، جهاد، توحید واخلاص، نماز را هم می شمارد.(2) اینکه از نماز با عنوانِ «رکن» یادشده، دلیل اهمیت بسیار این فریضه دینی است.

نماز، پاسخ به ندای ابراهیم خلیل و حضرت محمد صلی الله علیه و آله است، هماهنگی و همراهی و همصدایی با همه کائنات است که پیوسته با زبان فطرت و با زبان خاموش، تسبیح گوی خدایند. قبله و کعبه، رمز وحدت و یکپارچگی است و نماز، صحنه و تجلیگاه این هماهنگی است.

حق نماز را باید شناخت و آن را ادا کرد. حق نماز بسیار و عظیم است و جز با اهتمام ورزیدن و جدّی گرفتن و سهل انگاری نکردن ادا نمی شود. علی علیه السلام در این باره می فرماید:

«حقّ نماز را کسانی از مؤنان می شناسند که نه زیور و کالای دنیوی آنان را از نماز باز می دارد و مشغول می سازد، نه نورچشمی هایی از فرزندان و ثروت، «مردانی که نه تجارت و نه داد و ستد، آنان را از یاد خدا و برپایی نماز و پرداخت زکات، باز نمی دارد و سرگرم نمی کند.»(3)

ص: 30


1- - نهج البلاغه، خطبه 110 .
2- - نهج البلاغه، خطبه 110 «إنّ أفضلَ ما تَوسَّلَ بِهِ المُتَوَسِّلُونَ إلَی اللّه ِ... وإقامُ الصَّلاة.»
3- - نهج البلاغه، خطبه 199 : «وقد عَرَفَ حَقَّها رجالٌ من المؤنین، الّذین لاتَشغَلُهُم عنها زِینَةُ مَتاعٍ وَلا قُرّةُ عینٍ مِن وَلَدٍ ولا مالٍ، یقول اللّه سبحانه: «رجالٌ لاتُلهِیهِم تجارةٌ ولا بَیعٌ عن ذِکراللّه وإقامِ الصَّلوةِ وَإیتاءِ الزّکوةِ.»

نماز، سپاس بندگان عارف و صاحبدل و نعمت شناس، به درگاه معبود بی همتاست که دلها همه در گرو محبت اوست و کیست که اندک معرفتی داشته باشد و از این «چشمه یاد» ننوشد؟

مبند دل به کسی، جز به مهر آن معبود

ز «خلق» و «خود» بگذر، رو به آستانِ «خدا» کن

تویی که بنده آن آفریدگار کریمی

دل از تباهی و غفلت، ز دام و دانه جدا کن

به اشک نیمه شبی، ناله سحرگاهی

و یا به سجده شکری،

سپاس نعمت بی منتهایش، ادا کن.

ص: 31

روح نماز

عبادت و نماز هم، جسمی دارد و جانی، پیکری دارد و روحی.

اگر رشد و حیات جسم به «روح» است، اثربخشی و سازندگی و قرب آوری فریضه نماز هم به روح آن است و روح نماز، یعنی اقبال دل، حضور قلب، احساس بندگی، ابراز نیازمندی، توجّه به جایگاه خود در پیشگاه خالق، خضوع و خشوع، ادب ظاهری و باطنی. اگر اینها نباشد، از نماز اسکلتی می ماند بی جان و بی ثمر.

آن گونه که بهره برخی از روزه داران، تنها گرسنگی و تشنگی است، دستاورد برخی از نمازگزاران نیز بیداری چشم و خستگی جسم است، بی آنکه با این معراج روح و نردبان جان، پلّه ای بالاتر رفته و به خدا نزدیک شده باشند و نماز، نقش تربیتی در زندگی آنان ایفا کند.

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:

«کَمْ مِنْ قائمٍ لَیْسَ لَهُ مِنْ قِیامِهِ إلاّ السَّهَرُ وَالعَناءُ».(1)

چه بسیار نمازخوان و عبادت کننده ای که از عبادتش جز بیداری و خستگی بهره ای نمی برد!

عبادتی که از روی یقین باشد و نمازی که با بصیرت و شناخت همراه باشد، هم سازنده است، هم تضمینی برای تداوم دارد. حضرت علی علیه السلام، خواب انسانهای اهل یقین را برتر از نماز اهل شک می داند(2)، این نشان

ص: 32


1- - نهج البلاغه، حکمت 145.
2- - همان، حکمت 97 : «نومٌ علی یقینٍ خیرٌ مِن صَلوةٍ فی شَکٍّ.»

می دهد که عنصر یقین در دل نمازگزار، روح بخش عبادت است و نماز همراه با شک و تردید در چرایی این عبادت، همچون خوره ای آن را نابود می سازد. نمازگزار، اگر به اندازه توجّه به آداب ظاهری نماز و پاک بودن لباس و صحیح بودن وضو و حمد و سوره، بلکه بیشتر از آن به روح نماز و حقیقت این عبادت و آداب باطنی آن توجّه نداشته باشد، باخته است، چون از نمازش بهره کافی نمی برد، بلکه گاهی کاملاً بی بهره می ماند.

روح نماز، «ذکر» و «یاد» است، یاد خدا و نعمتهایش، یاد خود و نیازهایش.

قرآن می فرماید: «وَاَقِمِ الصَّلوةَ لِذِکری»(1)

نماز را برای یاد کردن من بر پادار.

خاصیت بازدارندگی نماز از گناه و منکرات، در همین یاد خداست، وگرنه اگر نام خدا و تسبیح و حمد او بر زبان باشد، امّا دل نمازگزار بی توجّه به خدا باشد، چه سودی دارد؟

در نهج البلاغه است:

«اِنَّ اللّه َ سبحانه جَعَلَ الذِّکَر جِلاءً لِلقُلُوبِ...».(2)

خداوند سبحان، ذکر را برای جلا و روشنی و صیقلی شدن دلها قرار داده است.

نماز هم که ذکر خداست، باید صفابخش جان و جلادهنده دل باشد. نمازخوانی و تیره دلی با هم ناسازگار است.

نماز، روی آوردن به آستان خداست. اگر چهره به سوی قبله باشد، امّا دلِ نمازخوان پشت به قبله، باز هم نمازی بی روح و اسکلتی بی جان خواهد بود. به قول مولوی:

اگر نه روی دل اندر برابرت دارم * من این نماز، حساب نماز نشمارم

ص: 33


1- - طه / 14.
2- - نهج البلاغه، خطبه 222.

مرا غرض ز نماز آن بوَد که پنهانی * حدیث درد فراق تو، با تو بگزارم

وگرنه این چه نمازی بوَد که من با تو * نشسته روی به محراب و دل به بازارم

از این نماز ریایی چنان خجل شده ام * که در برابر رویت نظر نمی آرم

نماز، مایه قرب به خداست. به فرموده آن حضرت:

«الصَّلاةُ قُربانُ کُلِّ تقیٍّ...»(1).

و در سخنی دیگر، نماز و زکات را، که یکی برنامه ای عبادی و در ارتباط با خداست، و دیگری تکلیفی اقتصادی و در رابطه با مردم نیازمند، هر دو را موجب تقرّب مسلمانان به خدا برشمرده است،(2) امّا اگر نماز، نتواند ما را به خدا نزدیک کند و صفات خدایی در ما پدید آورد، نشان آن است که به روح و جوهره این عبادت سازنده دست نیافته ایم.

نماز، انسان را با خدا مرتبط می سازد، معرفت خدایی را می افزاید، روح را باصفا، جان را لطیف، هوای نفس و غرور را سرکوب و دل را برای صحبت با محبوب،مأنوس می سازد و ابلیس را از چرخیدن بر گِرد انسان و وسوسه کردن او دور و مأیوس می کند. این است راز باز داشتن نماز از فحشا و منکر که در قرآن و احادیث آمده است و اگر جز این باشد، گم کردن جهت است، هر چند به ظاهر رو به قبله باشیم.

غفلت نگر که پشت به محراب کرده ایم * در کشوری که قبله نما موج می زند

ص: 34


1- - نهج البلاغه، حکمت 136.
2- - نهج البلاغه، خطبه 199: «الزّکاةُ جُعِلَتْ مَعَ الصّلاةِ قُرباناً لأهل الإسلامِ.»

چشمه پاکی

نماز، نردبان تعالی روح به ملکوت معنویّت است.

روزی پنج نوبت، ما را در آستان صاحب نعمت و عظمت می نشاند و به سرچشمه فیض می برد تا شستشو دهد و آلودگیها را از تن و جان و جسم و روح بزداید و به جای آن، طهارت معنوی و شفافیّت درون و خشوع در پیشگاه معبود به نمازگزار ببخشد.

حضرت علی علیه السلام درباره گناه زدایی نماز و باز شدن زنجیرهای اسارت نفس و گناه از گردن بندگان به وسیله این عبادت می فرماید:

«وَانّها لَتَحُتُّ الذُّنوبَ حَتَّ الوَرَقِ وتُطْلِقُها إطلاقَ الرِّبَقِ».(1)

نماز، گناهان را فرو می ریزد، همچون فرو ریختن برگها، و بندهای گناه را می گشاید.

آن حضرت در ادامه این سخن، به تمثیل زیبای حضرت رسول صلی الله علیه و آله اشاره می کند که نماز را عامل شستشوی قلب و روح دانسته و می فرماید :

«رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز را به چشمه آبی تشبیه کرده است که بر درِ خانه انسان جاری است و صاحب خانه در هر شبانه روز، پنج نوبت در آن آب شستشو می کند. آیا ممکن است چرک و آلودگی در او بماند؟(2)»

در این عبارت، نماز به چشمه ای تشبیه شده است، با این ویژگیها که: هم آبش گرم است، هم در دسترس است، هم پنج وعده در آن شستن تن انجام می گیرد و این تکرار و پیوستگی، عامل زدودن هرگونه آلودگی

ص: 35


1- - نهج البلاغه، خطبه 199.
2- - نهج البلاغه، خطبه 199.

روحی و اخلاقی و غفلت و طغیان و تکبّر است.

خدا پاکیزگان و پاکیزه خواهان را دوست می دارد. نماز هم که چشمه طهارت و پاکی است. پس هر چه بیشتر نماز بخوانیم، هم پاک تر می شویم، هم به خدا نزدیک تر و نزد او محبوب تر می گردیم. از این رو از توصیه های آن حضرت، اهمیت دادن به نماز و مواظبت بر آن و زیاد نماز خواندن و تقرّب جستن به وسیله آن است:

«تَعاهَدُوا أمَر الصَّلاةِ وَحافِظُوا عَلیها وَاستَکْثِروا مِنها و تَقَرَّبوا بِها».(1)

به نماز بپردازید و از آن محافظت کنید و زیاد نماز بخوانید و به سبب آن تقرّب (به درگاه الهی) بجویید.

اگر کبر و خودبزرگ بینی، یک آلودگی اخلاقی به شمار آید، نماز به عنوان زداینده این رذیله و خصلت ناپسند و از بین برنده زنگار تکبّر و غرور از دل یک انسان است. حضرت در فلسفه تشریع نماز، از جمله به این نکته اشاره فرموده است:

«... وَالصّلاةَ تَنزیهاً عَنِ الکِبْرِ».(2)

و نماز را برای پیراستن و منزّه ساختن از تکبر، واجب ساخته است.

(به بُعد تکبّر زدایی و تواضع آفرینی نماز، اشاره خواهد شد)

کسی که به پاکی روح خود علاقه مند باشد، از این چشمه پاکی غافل نمی شود، بلکه هر چه بیشتر از آن بهره می گیرد، تا غبار غفلت را از دل بزداید و در گردونه تکرار بی معنی و پوچی و یأس و دل مردگی قرار نگیرد، از خود رها شود و به خدا برسد و انس با پروردگار را از بین برنده خستگیهای روح سازد.

در نماز عشق، سوز جان خوش است * سیل اشک از دیده بر دامان خوش است

دل بپیرا از نماز بی حضور * تا شود جان تو منزلگاه نور(3)

ص: 36


1- - نهج البلاغه، خطبه 199.
2- - نهج البلاغه، حکمت 252 .
3- - از حمید سبزواری.

تکبّر زدایی

پیشتر هم اشاره شد که از آثار نماز، ایجاد فروتنی و خاکساری است و از اهداف خدا در واجب ساختن این عبادت، از بین بردن روحیّه غرور و تکبّر است، خصلتی که انسان را جهنّمی می سازد، آن گونه که ابلیس را هم مطرود و ملعون ابدی ساخت و فرجامش نیز جهنم سوزان خواهد بود.

حضرت علی علیه السلام در جمله ای به این نکته اشاره دارد که با استناد به آیه ای از قرآن درباره دوزخیان بی نماز (یا بی نمازان دوزخی) می فرماید:

«آیا به پاسخ جهنّمیان گوش فرانمی دهید، که وقتی در قیامت از آنان سؤل می شود: چه چیزی شما را به آتش دوزخ دچار ساخته است؟ در پاسخ می گویند: ما نمازخوان نبودیم!...».(1)

باری، ثمره مهم نماز، شکستن غرور انسان و واداشتن او به فروتنی و تواضع و ابراز بندگی در پیشگاه خدای هستی است.

امیرالمؤنین علیه السلام در یکی از بلندترین خطبه های نهج البلاغه که به خطبه قاصعه معروف است و محور عمده مطالب آن، دعوت به بندگی و عبودیت و بر حذر داشتن از غرور و خود برتربینی و تکبّر است، به برخی از عبادات الهی (از جمله حجّ خانه خدا،روزه، نماز) اشاره می کند و نقش آنها را در شکستن شاخ غرور و زدودن زنگارکبر و علاجِ بیماریِ خودبزرگ بینی و درمان تعصّب و گردنکشی بر می شمارد و از فرجام بدِ تکبّر سخن می گوید و آن را یکی از بزرگ ترین دامهای شیطان معرّفی

ص: 37


1- - نهج البلاغه، خطبه 199 .

می کند که با آن در دلها رخنه می کند و رستگاری را برای همیشه از انسان دور می سازد. از نگاه علی علیه السلام تکبر و غرور، دردی است که هم دانایان را از رهگذر دانش و هم بینوایان را از طریق ژنده پوشی هدف قرار می دهد و از پای در می آورد. آن گاه می فرماید:

«وعَن ذلک ما حَرَسَ اللّه ُ عبادَهُ المؤنینَ بالصَّلَواتِ والزَّکَواتِ ومُجاهَدَةِ الصّیامِ فی الأیّام المَفْروضاتِ، تَسکِینا لِأطرافِهِم وتَخشِیعاً لِأبصارِهم وتَذْلیلاً لِنُفُوسِهم وَتَخفیضاً لِقُلوبِهم وَإذهاباً لِلْخُیَلاءِ عَنْهُمْ...»(1)

خداوند از این رو (و برای مقابله با بروز صفت غرور) است که بندگان مؤمن خود را با نمازها و زکاتها و تلاش روزه داری در روزهای خاص که واجب شده است، از تیرهای زهرآگین شیطان حراست و حفاظت می کند، تا اعضا و جوارحشان آرام و فروتن، چشمها و نگاههایشان خاشع و افتاده، غرائز و تمایلات سرکش آنان خوار و ذلیل، قلبهای آنان رام و فروتن، و جانهایشان پیراسته از غرور و تکبر شود، چرا که در این گونه عبادات، چهره ها و پیشانیها که عزیزترین جاهای بدن است، بر خاک مالیده می شود، و اندامهای عزیز و ارجمند، از روی فروتنی و اظهار کوچکی، به زمین می چسبد و با روزه داری، از روی تذّلل و خاکساری شکمها به پشتها می چسبد... بنگرید که چگونه این کارها (نماز، روزه، پرداخت زکات و...) شاخهای نخوت و غرور و فخرفروشی را از ریشه می کند و تکبّر را می زداید...

و شگفتا از این دل و حالات شگفتش و تلاش شیطان برای نفوذ به این قلعه و پایگاه ساختن آن برای اهداف خود، دلی که اگر «امیر» آن نباشی «اسیر»ش می شوی و اگر «خدا» را مهمانش نسازی، شیطان آن را اشغال می کند و اگر دربان آن نباشی، سربازان غفلت و جنود نفس امّاره به آن نفوذ کرده، تحویل شیطانش می دهند.

ص: 38


1- - نهج البلاغه، خطبه 192.

نماز، چهره بر خاک سودن در پیشگاه عظمتِ خالق است.

آن که در پیشگاه خدا اظهاربندگی و کوچکی کند، ذلیلانه در برابر انسانهای پست و ضعیف دچار حقارت و زبونی نمی شود.

مبادا کس شود کور از تکبّر * رود از دیده اش نور، از تکبّر

خدا کرده نماز ای خلق، واجب * برای گشتنِ دور از تکبّر(1)

ص: 39


1- - راز شب بوها، احد ده بزرگی، ص 37.

اهتمام به نماز

ارزشمندی هر چیز در نظر انسان، از اهمیّت دادن به آن معلوم می شود. گواهِ اینکه نماز در دیدگاه علی علیه السلام چه جایگاه والا و ارزشمندی دارد، توصیه های وی درباره این عبادت و حفظ اوقات و مراعات حال دیگران

در نماز جماعت و تلاش در برپایی نماز و محافظت و مراقبت از آن است، تا تباه وضایع نشود و از چشم و دل نیفتد و مایه بی رغبتی دیگران نشود.

تعبیر قرآن درباره نماز، «اقامه نماز» است، یعنی بر پاداشتن نماز. این تعبیر با «نماز خواندن» فرق دارد. در اقامه نماز، حالتِ زنده بودن و حیات داشتن این فریضه در زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان نهفته است. حضرت علی علیه السلام نیز از همین تعبیر استفاده کرده و هنگام یاد کردن از یاران شهیدش، با حسرت و اندوه از آنان نام می برد که اهل تلاوت قرآن و تدبّر و اقامه واجبات خدا بودند.(1)

در نامه ای هم که به محمد بن ابی بکر، به عنوان بخشنامه عملی و اجرایی برای استانداری «مصر» می نویسد، از جمله تأکید بر برپایی نماز در وقت خودش دارد و توصیه می کند که بر اوقات نماز مواظبت کند، نه به خاطر فراغت، آن را زودتر از وقت بخواند و نه به خاطر اشتغالات کاری، آن را به تأخیر اندازد.(2)

شرکت مدام در نماز جمعه نیز، نشان اهتمام به این عبادت است.

ص: 40


1- - نهج البلاغه، خطبه 182: «تَدبّروا الفَرْضَ فَأقامُوه.»
2- - همان ، نامه 27: «صَلِّ الصَّلاةَ لِوقتها المُؤقَّتِ لها...».

امیرالمؤمنین علیه السلام به یکی از یارانش به نام «حارث همدانی» توصیه می کند که روز جمعه به مسافرت مرو، تا نماز جمعه را بگزاری سپس حرکت کنی، مگر آنکه عزیمت به جبهه جهاد باشد که حرکت زودتر لازم باشد.(1) اهمیت و نقش سازنده و تربیتی و آگاهی بخشی نماز جمعه، از این توصیه فهمیده می شود.

در نماز جماعت، رعایت حال ضعیفان و پیرمردان و پیرزنان لازم است، تا آنان هم بتوانند پابه پای امام جماعت، افعال نماز را انجام دهند. این نکته که به «مراعاتِ اضعفِ مأمومین» مشهور است، هم توصیه پیامبر اکرم به امیرالمؤنین است، هم در توصیه های خود امام به والیان و فرمانداران بوده است. در یک مورد، به والیان شهرها نامه می نویسد و ضمن ترسیم وقتِ دقیقِ نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء و صبح، توصیه می فرماید که نماز جماعت را با رعایت حالِ ضعیف ترین آنان بخوانید و دیگران را به زحمت نیندازید یا نمازشان را خراب نکنید.(2)

در موردی دیگر به مالک اشتر در آن عهدنامه معروف حکومتی چنین توصیه می فرماید:

«وقتی با مردم به نماز ایستادی، نه موجب بیزاری باش، نه تباه کننده،(3) چرا که در میان مردم کسانی اند دردمند و بیمار، یا صاحب حاجت و گرفتار. آن گاه که رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا به یمن اعزام فرمود، پرسیدم: با آنان چگونه نماز بخوانم؟ فرمود: با آنان همچون ناتوان ترین ایشان نماز بخوان

ص: 41


1- - نهج البلاغه، نامه 69 : «ولا تسافِرْ فی یَومِ جُمُعَةٍ حتّی تَشْهَدَ الصّلاةَ، اِلاّ فاصِلاً فی سبیل اللّه.»
2- - نهج البلاغه، نامه 52 : «صَلُّوا بِهِم صَلاةَ اَضْعَفِهم وَلا تکونوا فَتّانین.»
3- - طول دادن، موجب آزردگی و خستگی می شود و خیلی تند خواندن هم نماز را ضایع می سازد.

و نسبت به مؤمنان مهربان باش».(1)

این گونه است که هم حرمت نماز در جامعه محفوظ می ماند، هم مؤنان با اشتیاق در نمازها شرکت می کنند، هم با اهمیت دادن به نماز و رعایت وقت آن، در فرهنگ عمومی نماز خوانان رغبت و شوق بیشتری به این عبادت پدید می آید.

اگر نماز، به گفته روایات، پرچم و بیرق اسلام است، هر چه این پرچم برافراشته تر و در اهتراز باشد، شکوه دین را در میان امت و در نظر پیروان قرآن می رساند.

ص: 42


1- - نهج البلاغه، نامه 53 : «وَاذا قُمتَ فی صَلاتِکَ لِلنّاسِ فلاتکونَنَّ مُنَفِّراً ولا مُضَیِّعاً...».

در سیره صالحان

یکتاپرستان صاحبدل و عارف، به نماز عشق می ورزیدند و از آن لذت می بردند و هرگز از عبادت و نماز سیر نمی شدند.

درصدر این عارفان، وجود عزیز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود که علی علیه السلام در نهج البلاغه

عبادت و نماز او را یاد کرده و از اهتمام حضرتش به نماز سخن گفته است:

«وکانَ رسولُ اللّه صلی الله علیه و آله نَصِباً بالصّلاةِ بعدَ التَّبشِیرِ لَهُ بالجَنّةِ، لِقَولِ اللّه ِ سُبحانه: وَأمُرْ اَهلَک بِالصّلوةِ وَاصْطَبِرْ عَلیها، فکانَ یأمُرُ بها اهلَهُ ویَصْبِرُ عَلیها نَفْسَه».(1)

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پس از آنکه مژده بهشت یافت، خود را درباره نماز به رنج می افکند، چرا که خدای سبحان فرموده بود: خانواده ات را به نماز فرمان بده و بر نماز شکیبایی کن. از این رو خانواده خود را به نماز فرمان می داد و خودش نیز در مورد نماز، شکیبایی می ورزید.

این گواه رنج فراوان و عبادت طاقت فرسایی است که پیامبر اکرم داشت و عاشقانه و خستگی ناپذیر نماز می خواند و هرگز خسته و ملول نمی شد.

خود امام علی علیه السلام چه عبادتها و نمازها که به جا می آورد و در دل شب، خلوتهای عارفانه ای با خدا داشت و به قول «شهریار»:

علی آن شیر خدا شاه عرب * الفتی داشته با این دل شب

شب ز اسرار علی آگاه است * دل شب، محرم سرّ اللّه است

یکی از یاران وفادار آن حضرت به نام ضرار بن ضمره، حالات عبادی و

ص: 43


1- - نهج البلاغه، خطبه 199.

مناجاتهای امام علی علیه السلام را چنین توصیف می کند:

«گواهی می دهم که آن حضرت را در برخی موقعیّتها و جایگاههایش دیدم، در حالی که شب، پرده سیاه خود را بر هستی آویخته بود، علی علیه السلام در محراب عبادتش ایستاده و دست بر محاسن خویش گرفته بود، همچون مار گزیده می نالید و بی تابی می کرد و اندوهگینانه می گریست و می گفت: ای دنیا! ای دنیا! از من دور شو، آیا سراغ من آمده ای و مرا وسوسه می کنی تا به شوق آوری؟ هرگز وقتت نرسد! برو دیگری را بفریب، مرا به تو نیازی نیست، تو را سه طلاقه کرده ام... آه، آه از کمیِ رهتوشه و درازی راه و سختیِ قیامت.»(1)

این یک نمونه از حالات عرفانی و سوز و گداز آن حضرت در نماز بود. عشق به عبادت و سابقه «اهل نماز» بودن نیز در پرونده نورانی وی درج است. خود امام علی علیه السلام در یکی از سخنانش به پیشتازی خویش در پذیرش اسلام و اجابت دعوت پیامبر و نماز خواندن در کنار رسول خدا صلی الله علیه و آله اشاره می کند و می فرماید:

«إِنّی أَوَّلُ مَن أَنابَ وسَمِعَ وأَجابَ، لم یَسْبِقْنی اِلاّ رسول اللّه« صلی الله علیه و آله» بِالصَّلاةِ».(2)

من نخستین کسی بودم که به راه حق روی آوردم، دعوت حق را شنیده و اجابت کردم، و در «نماز» هیچ کس جز پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بر من سبقت نگرفته است!

حضرت علی علیه السلام در سخنی دیگر، با ذکر آیه ای از قرآن، از کسانی ستایش کرده است که نه تجارت و نه داد و ستد، آنان را از یاد خدا و بر پا داشتن نماز، باز نداشت.(3) در گذشته نیز از توصیفی که امام از عبادت و شب بیداری و نماز و تهجّد اهل تقوا داشت، یاد شد.(4)

ص: 44


1- - نهج البلاغه، حکمت 77 .
2- - نهج البلاغه، خطبه 131.
3- - نهج البلاغه، خطبه 199: «رجالٌ لا تُلهِیهم تِجارَةٌ ولا بَیعٌ عَن ذِکر اللّه وإقامِ الصَّلاة».
4- - در بخش «عبادت عاشقانه».

در زندگی این گونه وارستگان، «نماز» جایگاه والا و کارساز و قرب آوری داشته و پیوند واتصّال مبدأ قدرت محسوب می شده است. امیرمؤنان در یکی از سخنانش می فرماید:

«هیچ گناهی که پس از آن فرصت دو رکعت نماز و عافیت خواهی از درگاه خداوند داشته باشم، مرا نگران و اندوهناک نمی کند.»(1)

براساس این سخن، حضرت آن قدر به قرب آوری نمازش و اتصال به خداوند و بهره مندی از آمرزش و مغفرت او در سایه دو رکعت نماز و دعا، اطمینان داشته، که به گناهی که چنین مهلت و فرصتی بعدش داشته باشد، چندان اهمیّت نمی داده است.

باری، در آستان عبودیّت خدا، نمازگزار «آرامش» می یابد و در سایه سار یاد آن محبوب به «سکون نفس» و «اطمینان خاطر» می رسد و در طوفان اضطرابها، نشسته بر زورق نیایش، و نماز، قرار و استقرار می یابد.

وقتی دل و درون قرار و آرامش یافت، برون هم به ثبات و قرار می رسد. تنها مست شراب نیست که از خود و جهان، «بی خود» می شود، آن که مست از محبّت خدا می گردد و شراب یاد می نوشد، خود را قطره ای در دریا می یابد و هر چند که قطره است، احساسِ دریایی می کند.

شبی که دیده به دیدار دوست باز کنم * دم سپیده زخورشید، احتراز کنم

بوَد وضوی من از آب چشم و طاعتم این * که رو به قبله ابروی او نماز کنم

پَرم به عرش حقیقت زآشیانه راز * دو بالِ بسته مرغِ نیاز، باز کنم(2)

ص: 45


1- - نهج البلاغه، حکمت 299 : «ما اَهمَّنِی ذَنبٌ اُمْهِلتُ بَعْدَهُ حتّی اُصَلّیَ رَکعَتَینِ واَسألَ اللّه َ العافیة.»
2- - از: حکیم صفای اصفهانی.

سخن آخر

تا اینجا، جرعه هایی از کلام علوی در نهج البلاغه، درباره عبادت و نماز نوشیدیم. جانمان طراوت یافت و همصدا با سخن مولا شدیم و گوشه ای از اسرار، آداب، اهمیّت و آثار نماز و بندگی خدا را از زبان حضرتش شنیدیم و خواندیم.

امّا... این آغاز راه است.

همقدم شدن با نهج البلاغه و به کاربستن درسهای این کتاب، گام بعدی است.

خدا، محبوبِ پیدا و پنهانِ دلهای عاشق است.

یاد او نسیمی ملایم از معنویّت را بر شاخه های دلمان هدیه می کند و طراوت می بخشد. آنان که می خواهند قدم در این وادی بگذارند، فاصله ها را بردارند، در یک نیایش اشک آلود، «مائده معنوی» را تجربه کنند، بغض گلوگیرشان را در خلوت یک شب و در هنگامه راز و نیاز و نماز، رها کنند، علی علیه السلام را همدم آن لحظه های نورانی و شکسته دلی قرار دهند.

خدا خواستار «وصل» است، ما چرا «قطع» کنیم؟

وقتی می توان با بندگی و نماز و نیایش، با تلاوت و عبادت و سحرخیزی و شب زنده داری، با خدا انس گرفت، چرا دوری و مهجوری؟

هر که خسته است و آرامش می طلبد،تشنه محبّت و محتاج کرامت و نوازش است، با دیدن همه کائنات در معبد هستی و «محراب حق»، با هستی و هستانِ مست، هم آوا شود و خدا را بخواند و در حضور او زانو

ص: 46

بزند و سر بر خاک نهد و از «بندگی» لذّت ببرد.

بیا به زمزمه یاد یار، در دل شب

درون تیره خود را چو روز، روشن کن

چراغ راه تو، جز سوز اشک و آهی نیست

تو را که مانده چنین بی پناه و دلگیری

بجز خدای جهان، هیچ تکیه گاهی نیست

* * *

شب است و خلوت محراب و یک اجابتِ ناب

و دیده ای بیدار،

و توبه ای بر لب،

به پیش پای تو، ای اشتیاق سبز و جوان

بجز نیایش و «راز و نیاز» راهی نیست

آیا عطر «بوستان نماز» را بر مشام جان احساس می کنید؟

خدا از ما دور نیست. به قول سعدی:

یار نزدیک تر از من به من است * وین عجب تر، که من از وی دورم

ص: 47

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109