جده قبیله عصمت

مشخصات کتاب

جده قبیله عصمت

تعداد صفحات: 175ص

زبان: فارسی

موضوع: حضرت خدیجه علیها السلام

ص: 1

اشاره

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»

جده، قبیله، عصمت

ناگفته هایی از زندگانی ام المؤمنین حضرت خدیجه کبری علیها السّلام

(تأليف: علی اکبر مهدی پور)

مصیبت نامه ام المؤمنین حضرت خدیجه کبری علیها السّلام ها السّلام

(تأليف: علی اکبر لطیفیان)

تازه ترین سروده ها درباره ام المؤمنین حضرت خدیجه کبری علیها السّلام

(به کوشش: علیرضا مهرپرور)

ص: 2

فهرست

ناگفته هایی از زندگانی ام المؤمنین حضرت خدیجه کبری علیها السّلام

صدف کوثر : 11

نسب حضرت خدیجه علیها السّلام ها السّلام :11

کنیه و القاب: 12

سیمای خدیجه در آیینه وحي : 15

خدیجه کبری از دیدگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم :16

خدیجه مام فضیلتها :17

ثروتمندترین بانوی دوران :20

فرزانه قریش :21

تحریف تاریخ .:22

دوشیزه حجاز :24

خدیجه و چگونگی شناخت او از پیامبر :26

گامی استوار به سوی زندگی پایدار:30

انگیزه ازدواج :31

لحظه انتظار :32

مهریه حضرت خدیجه :33

سنّ حضرت خدیجه :34

تاریخ ازدواج :37

همسر و هم سِرّ: 38

سرچشمه کوثر :38

دختران هاله: 40

اولیّات حضرت خدیجه علیها السّلام ها السّلام : 42

ص: 3

غروب غمبار :43

تاریخ وفات :43

سال غم و اندوه : 44

حق شناسی پیامبر: 45

مصیبت نامه ام المؤمنین حضرت خدیجه کبری علیها السّلام

حرمت حضرت خدیجه علیها السّلام نزد پیامبر یا : 49

وصیت حضرت خدیجه علیها السّلام به حضرت زهرا علیها السّلام ها السّلام :49

وصیت حضرت خدیجه تمایل به اسماء : 50

فاطمه علیها السّلام ها بهانه مادر می گیرد :51

یاد خدیجه غله توسط پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم :52

تازه ترین سروده ها درباره ام المؤمنین حضرت خدیجه کبری علیها السّلام

مدح ام المؤمنین حضرت خدیجه کبری علیها السّلام

حافظ آیین الهی (آثم همدانی) :58

صدف فاطمه (احمدی اصفهانی - عباس) :61

سعی حراء (آهور همدانی - حامد) : 64

سه عامل ترویج دین (ایزدی همدانی - امیر) : 66

بانوی قریش (ایزدی همدانی - امیر) :70

حضرت خدیجه (ایزدی همدانی - امیر) : 77

قصیده غراء (ایمانی - حافظ) : 84

هاله نور حضرت خدیجه علیها السّلام ها السّلام (حسان - حبیب چایچیان) : 86

ام المؤمنین حضرت خدیجه علیها السّلام ها السّلام (خروش اصفهانی - عباس شاهزیدی) : 89

ص: 4

زلال چشمه ساران (دلجو اصفهانی - کیوان) : 91

قصیده ی مادر زهرا علیها السّلام ها السّلام (راضی اصفهانی محمد حسن زاده) : 93

ام الايتام (ر جایی خراسانی) :96

بانوی بزرگ حرم (روحی همدانی -مهدی) :98

پرتو جاوید (سخا اصفهانی - فضل الله شیرانی) : 99

صدیقه نخست (سرور - حسين شرور اصفهانی) :101

افتخار انبیاء و اولیاء (سعید اصفهانی - رضا صغير) :103

زفافیه (سیفی شیرازی - محمود): 106

اولین بانوی اسلام (سیفی شیرازی - محمود) : 110

بانوی فرزانه ی عرب (شائق اصفهانی - حسن احمدی) : 113

آموزگار اخلاص (شفیق اصفهانی به ابوالقاسم جندقیان) : 114

جهان معرفت (شهلا اصفهانی - صديقه صابری) : 116

بحر بیکرانه (شهیر اصفهانی - مصطفى هادوی) : 118

بانوی بطحا (صاعد اصفهانی - محمدعلی) : 119

دمساز خورشید (صائم کاشانی - سید علی اصغر) : 121

بشارت کوثر (صحت اصفهانی - علی شیرانی) : 123

اسطورهی عشق و صداقت (صغرا اصفهانی - ام الشعرا) : 125

بانوی افلاکی (ضمیر اصفهانی) : 128

یار بی همتا (طاهره - رضيان) : 129

كمال عاطفه (عنقا تهرانی - عباس) : 130

محبوبه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم (غزالی ۔ غلامرضا) : 131

زنده رود معرفت (فرد اصفهانی) : 133

اسوه ی تقوا (فریور اصفهانی - محمد على): 134

ص: 5

آفتاب آسمان سخا (قائمی زمان آبادی - علی نریمانی) : 136

مادر خجسته اثر (قادر اصفهانی) : 138

فخر نسوان (قیصر اصفهانی - سید محمدحسن صفوی پور) : 140

کانون حيا (ماهر اصفهانی - على غفر اللهی) : 142

بانوی با درایت (مراد - حسن کاظمی مرادی) : 144

خاتون پاک (منصوری - روح الله) : 146

سال حزن نبی (میثم - غلامرضا سازگار) : 147

محرم رسالت (مؤید خراسانی - سید رضا) : 151

بانوی اول اسلام (نامی اصفهانی) : 155

منظومه وفا : 157

رباعی و دوبیتی ها

صالحی خمینی به صحت اصفهانی - فرید بختیاری - ماهر اصفهانی به مسافر) : 158

مرثیه و نوحه در سوگ ام المؤمنین حضرت خدیجه کبری علیها السّلام

شب هجران : 162

افطار اشک (پاکدامنخراسانی - علی) : 164

آتش غم (راضی اصفهانی - محمد حسن زاده) : 167

سوگ بانوی اسلام (شفیق اصفهانی - ابوالقاسم جندقیان) : 169

گریه هفت آسمان (منتظر - محمد آخوندی) : 170

غربت بی مادری (آشفته کاشانی - جعفر رسول زاده) : 171

وداع مادر (حسینی - سید محسن) : 173

درد غربت (راضی اصفهانی محمد حسن زاده) : 175

ص: 6

طلیعه

چند سال است جمعی از شیعیان شیفته و ارادتمند پاکباخته خاندان عصمت و طهارت تلاش گسترده ای در راه رفع غربت از مادر گرانمایه

کوثر قرآن» آغاز نموده اند، محافل و مجالس باشکوهی در استانهای مختلف کشور برپا شده، مصاحبه های پرشور از رسانه ها پخش گردیده، کتاب، پوستر، جزوه، پرچم و بروشور در تیراژ بسیار بالا چاپ و توزیع شده.(1)

خداوند تبارک و تعالی را سپاس که توفیق تهیه و تقدیم این کتاب را به پیشگاه حضرت زهرا ظل عنایت فرمود، به این امید که تبسم رضایتمندی بر لبهای نازکتر از گل یوسف زهرا نقش بندد.

رمضان 1432ق.

ص: 7


1- جزوه های منتشر شده در سالهای قبل عبارت بودند از: 1) سرچشمه کوثر، 2) شمع محفل طه، 3) یادواره بزرگداشت خدیجه کبری، 4) ثروتمندترین زن روزگار، 5) فروغ آسمان حجاز، 6) نیم نگاهی به مدیریت و کارآفرینی حضرت خدیجه کبری، 7) نگاهی نو به زندگیدرخشان حضرت خدیجه 8) فروغ آسمان حجاز 9) غروب ماه حجاز.

ص: 8

ناگفته هایی از زندگانی ام المؤمنین حضرت خدیجه کبری علیها السّلام- علی اکبر مهدی پور

اشاره

ص: 9

ص: 10

صدف کوثر

در میان میلیونها بانوی بافضیلت جهان، تنها یک بانو این افتخار را پیدا کرد که در شاهوار جهان آفرینش و دردانه بی همتای خداوند منان باشد و سرور بانوان عالم، دخت گرانمایه پیامبر خاتم، وجود اقدس فاطمه اطهر علیها السّلام را در صدف خود بپروراند، و او کسی جز حضرت خدیجه غای نیست.

دهم رمضان، یاد آور ارتحال این بانوی بزرگ، روز یتیمی کوثر قرآن و روز غم و اندوه خاندان عصمت و طهارت است.

این مصیبت بزرگ را به پیشگاه مقدس حضرت بقية الله (ارواحنا فداه ) تسلیت گفته، به گوشه ای از زندگی پربار آن بانوی بافضیلت اشاره می کنیم :

نسب حضرت خدیجه علیها السّلام ها السّلام

او دخت گرامي «لخويلد» فرزند شد، فرزند عبدالعزى، فرزند قضى ، فرزند کلاب، فرزند ميرة، فرزند عب، فرزند لؤى، فرزند غالب، فرزند فهر است.(1) مادرش، فاطمه، دخت زائده، پسر أصم، پسر رواحه، پسر حجر،

ص: 11


1- السيرة النبوية ، ابن هشام، تحقيق طه عبد الرؤف سعد، بیروت، دار الجيل، 1410ق، ج 2، ص 8.

پسر عبد، پسر معيص، پسر عامر، پسر لؤي، پسر غالب، پسر فهر است.(1)

حضرت خدیجه از تیره قریش است که از سوی پدر در نیای سوم ( قضى ) و از سوی مادر در نیای هشتم (لؤى ) با نسب پیامبر، پیوند می خورد.

«خويلد»، قهرمان دلاوری بود که هنگام تهاجم «بع »، پادشاه خودکامه «یمن»، دست به شمشیر برد، در برابرش مردانه شمشیر زد و او را با ذلت از حریم کعبه دور ساخت. (2)

هنگام جلوس «سيف بن ذي يزن» بر تخت سلطنت، او همراه عبدالمطلب از سوی قریش به «صنعا» رفت و در کاخ «محمدان» با وی دیدار کرد.(3)

پدر خویلد، «اسد» نیز در اجتماع «حلف الفضول» - که برای دفاع از مظلومان برگزار شد و به «پیمان جوانمردان » موسوم شد. شرکت فعال داشت .(4)

کنیه و القاب

اشاره

برای آن خانم، القاب و کنیه های فراوانی نقل کرده اند که برخی از آنها عبارت است از :

ص: 12


1- 1. همان.
2- 2. الانوار الساطعة ، سیلاوی، ص 9.
3- 3. تاریخ مگه ، ازرقی، تحقیق رشدی صالح ملحسن، مكة المكرمة، دار الثقافة ، چ سوم، 1398 ق، ج 1، ص 149.
4- 4. همان، ص 266.

1. ام المؤمنين

همسران پیامبر و در رأس آنها حضرت خدیجه به نصّ قرآن ام المؤمنين » لقب یافته اند(1) و پیامبر اکرم له او را «برترین و بهترین امهات مؤمنین» خوانده است. (2)

2. بانوی بانوان

امیرمؤمنان علیه السّلام در چکامه ای که در سوگ حضرت خدیجه سرود، از آن حضرت به عنوان «سيدة النسوان» تعبیر فرمود، (3) امام کاظم علی وی را «سيدة قریش» تعبیر فرمود، (4) اسماء بنت عمیس، آن خانم را «سيدة نساء العالمين» می خواند(5) و در عهد جاهلی او را «سيدة نساء قریش» می خواندند.(6)

3.صدّيقه

گلواژه صدیقه در قرآن، فقط یک بار درباره حضرت مریم به کار رفته (7) و امام صادق علت آن را معصومه معنا کرده است.(8)

ص: 13


1- 1. احزاب : 6.
2- 2. الانوار الساطعة ، سیلاوی، ص 226.
3- 3. بحار الانوار، علامه مجلسی ، تهران ، دارالکتب الاسلامية، 1380 ق، ج 35، ص 143.
4- 4. قرب الإسناد، حمیری، قم، مؤسسه فرهنگی کوشانپور، 1417ق، ص 252، ح 1232.
5- 5. فاطمة الزهراء ، قزوینی، قم، بصیرتی، 1412ق، ص 110.
6- . شرح المواهب اللدنية ، زرقانی، ج 1، ص 199.
7- 7. مائده : 75.
8- 8. اصول کافی، کلینی، تحقیق علی اکبر غفاری، بیروت، دارالأضواء، 1405ق، ج 1، ص 459.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در معرفی حضرت خدیجه خطاب به جبرئیل فرمود:

«هيري صديقه أمي ،(1) این صديقه امت من است ).

4. طاهره

مشهورترین لقب آن حضرت در عصر جاهلی «طاهره» بود. (2) زیرا او پاک ترین و عفیف ترین بانوی آن دوران بود.

5. مبارکه

محدث قمی روایت کرده که: «خداوند به حضرت عیسی علیه السّلام وحی فرمود که نسل پیامبر آخرالزمان از بانویی «مبارکه» است». (3) عبدالله بن سليمان نیز این معنا را از انجیل نقل کرده است. (4)

6. دیگر القاب

در یکی از زیارتنامه های پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آمده است: سلام بر ... صديقه،

طاهره، زکیه، راضيه، مرضیه، خدیجه کبری ام المؤمنین».(5)

ص: 14


1- 1. البداية والنهاية ، ابن کثیر، بیروت، مكتبة المعارف، 1408ق، ج 2، ص 62.
2- 2. الاصابة ، ابن حجر، بیروت، دار الكتب العلمية ، افست، چاپ کلکته هند، 1835، م. ج 8، ص 60. . شرح المواهب اللدنية ، زرقانی، ج 1، ص 199.
3- 3. كحل البصر في سيرة سيد البشر ، محدث قمی، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1404ق، ص 70.
4- 4. بحار الانوار، ج 43، ص 22.
5- 5. همان، ج 100، ص 189.

سیمای خدیجه در آیینه وحی

نخستین سیر شبانه خاتم انبیاء ایا دو سال پس از بعثت در شب دوشنبه ای در ماه ربیع الاول انجام گرفت.(1) و هنگامی که از معراج به سوی زمین باز می گشت، از سوی پیک وحی، این گونه به او خطاب شد:

« حاجتی آن تقرأ على خديجة من الله ويرى السلام؛ خواسته ام این است که از سوی خدا و از طرف من (جبرئیل ) به خدیجه سلام برسانی) .

وقتی پیامبر اسلام و درود خداوند متعال و جبرئیل امین را به حضرت خدیجه ابلاغ فرمود، عرضه داشت: «خداوند، خود سلام است، سلام از او و به سوی اوست و بر جبرئیل سلام باد».(2)

یک بار دیگر، پیک وحی بر حضرت پیامبر فرود آمد و گفت: «این خدیجه است که برای تو غذا و نوشیدنی آورده است؛ چون نزد تو آید از خدا و از من به او سلام برسان و او را به قصری از مروارید در بهشت بشارت بده که در آن، نه سر و صدایی است و نه غم و اندوهی».(3)

ذهبی گوید: «بر صحیح بودن این حدیث، اتفاق نظر هست. (4) پس از

ص: 15


1- مناقب آل ابی طالب ، ابن شهر آشوب، بیروت، دارالاضواء، چ دوم، 1412ق، ج 1، ص 228.
2- . التفسير، عیاشی، قم، مؤسسة البعثة، 1421ق، ج 3، ص 35.
3- 3. الصحيح، بخاری، بیروت، دار الجيل ، افست چاپ سلطانی، بولاق، 1313 ق، ج 5، ص 48.
4- 4. سیر اعلام النبلاء، ذهبی، بیروت، مؤسسة الرسالة ، چ نهم، 1413ق، ج 2، ص 113.

ارتحال آن بانو، حضرت فاطمه علیها السّلام ها السّلام در اطراف پیامبر خدا ای می چرخید و می گفت: «مادرم کجاست؟ » پیک وحی فرود آمد و عرضه داشت:

پروردگارت امر می فرماید که به فاطمه سلام برسانی و بگویی که مادرت در قصری از مروارید است که سقفش از طلا و ستونهایش از یاقوت سرخ و در میان مریم و آسیه است ».

اینجا هم حضرت فاطمه - که در آن ایام 5 ساله بود. عرض کرد: «خدای ، خود سلام است. سلام از او و به سوی او است».(1)

خدیجه کبری از دیدگاه رسول خدا به

از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ی احادیث فراوانی در مناقب حضرت خدیجه علیها السّلام رسیده است که فقط به شماری از آنها اشاره می کنیم :

1. خدیجه، صديقه امت من است.(2)

2. هر روز چندین بار خداوند با خدیجه بر فرشتگان مباهات می کند.(3)

3. خدیجه برترین امهات مؤمنین است.(4)

4. هرگز خدا صلی الله علیه و آله و سلم مسری بهتر از او برای من جایگزین نکرده است. (5)

5. برترین بانوان بهشتی، خدیجه دخت خویلد و فاطمه دخت محمد

ص: 16


1- 1. الامالی، شیخ طوسی، قم، مؤسسة البعثة، 1414ق، ص 175، ح 294.
2- 2. البداية والنهاية ، ابن کثیر، ج 2، ص 62.
3- 3. بحار الانوار، ج 16، ص 78.
4- 4. الانوار الساطعة ، سیلاوی، ص 7.
5- 5. فتح الباری ، ابن حجر، بیروت، دار المعرفة، ج 7، ص 140.

است. (1)

6. خدیجه بر بانوان امت من برتری داده شده است. (2)

7. خداوند محبت خدیجه را بر من ارزانی داشت.(3)

8. خدیجه در ایمان به خدا و من، گوی سبقت را از همه بانوان عالم ربود. (4)

9. خداوند شکم مادرت را ( خطاب به حضرت فاطمه علیها السّلام ) ظرف امامت قرار داد. (5)

10. مریم بهترین بانوان زمان خود و خدیجه بهترین بانوان زمان خویش است. (6)

خدیجه مام فضيلتها

ابن حجر عسقلانی گوید که حضرت خدیجه، سرچشمه اهل بیت پیامبر ه است، زیرا در تفسیر آیه شریفه و إنما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرة ثابت شده است که ام سلمه گفت:

چون این آیه نازل شد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم یا، علی، فاطمه، حسن و حسین عالی را فراخواند و کسایی بر فراز آنها انداخت و فرمود: «بار خدایا !

ص: 17


1- 1. همان، ص 139.
2- 2. تاریخ دمشق، ابن عساکر، داراحياء التراث العربی، 1421ق، ج 74، ص 84
3- 3. كفاية الطالب ، گنجی شافعی، تهران، دار احیاء التراث اهل البيت، چ سوم، 1404ق، ص 359.
4- 4. المستدرک علی الصحیحین، حاکم، بیروت، دار الفكر، 1398 ق، ج 3، ص 184.
5- 5. مناقب آل ابی طالب ، ابن شهر آشوب، ج 3، ص 383.
6- 6. الصحيح، بخاری ، ج 5، ص 47.

اینها اهل بیت من هستند». و همه اینها از خدیجه نشأت گرفته اند؛ زیرا حسن و حسین، فرزندان فاطمه و فاطمه دختر خدیجه است و علی نیز در کودکی در خانه خديجه تربیت شده و در بزرگی ، داماد او شده است.(1)

ابن حجر گوید که رسول خدا این در حدیثی با سند نیکو فرموده است:

« لقد قلت ډيج على ياء أمتي ؛

خدیجه بر بانوان امت من برتری یافته است ».

با این حدیث، بر برتری خدیجه بر عایشه استدلال شده است. (2)

سپس چنین می گوید: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم یده در حدیثی صحیح السند فرموده

است:

افضل نساء أهل الجنة خديجة وفاطمة وميم وآية ؛

برترین بانوان بهشت؛ خدیجه، فاطمه، مریم و آسیه اند».

آنگاه می گوید: این حدیث، صریح است و قابل تأویل نیست.(3)

ابن كثير شماری از فضایل ویژه حضرت خدیجه را برشمرده، سپس می گوید: « برخی از اهل سنت، غلو می کنند و عایشه را بدین سبب که دختر ابوبکر است بر خدیجه تفضیل می دهند». (4)

ابن حجر در ادامه، نکته ظریفی را نقل می کند و آن این است: «قدر مشترک در میان مریم، آسيه و خدیجه، این است که هر یک از اینها، پیامبر مرسلی را تحت کفالت خود گرفته است:

ص: 18


1- فتح الباری ، ابن حجر، بیروت، دار المعرفة، بی تا، ج 7، ص 138
2- همان، ص 135.
3- 3. همان.
4- 4. البداية والنهاية ، ابن کثیر، ج 3، ص 129.

1. آسيه، حضرت موسی علیه السّلام را کفالت و تربیت کرد و چون مبعوث شد به او ایمان آورد.

2. مریم، حضرت عیسی علیه السّلام را کفالت نمود و بزرگش کرد و چون مبعوث شد به او گرويد.

3. خدیجه پیشنهاد ازدواج به پیامبر اسلام داد، همه اموالش را در راه او تقدیم کرد و چون وحی بر آن حضرت نازل شد به او ایمان آورد.(1)

از اینجا رمز فضیلت حضرت فاطمه علیها السّلام نیز روشن می شود که او همهدار و ندارش را برای حفظ حجت خدا تقدیم کرد، نه تنها محسن، بلکه نقد جانش را در این راه تقدیم نمود و به مقام : « سيدة نساء العالمين، بين الأولين والآخرین» نایل آمد، که به فرموده پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هنگامی که در محراب عبادت خود می ایستاد، هفتاد هزار فرشته مقرب او را صدا می کنند و می گویند: ای فاطمه ! و إن الله اصطفاك وطهرك واطفالي على يساء العالمين * ؛ هان ای فاطمه! خداوند تو را برگزید و پاکیزه ساخت و بر بانوان عالميان تو را برتری داد . (2)

همان جایگاه بلند و مقام رفيع خدیجه و فاطمه موجب شد که فاقدان فضایل بر آنها حسد بورزند و از این طریق موجبات آزار پیامبر را فراهم آورند.

بخاری با سند صحیح از برخی همسران پیامبر روایت می کند که می گفت: «من هرگز به هیچ زنی چون خدیجه حسد نورزیدم». آنگاه عامل

ص: 19


1- 1. همان.
2- 2. بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 43، ص 24.

این حسد را دو چیز بیان می کند:

1. پیامبر از او به کثرت یاد می کرد؛

2. خداوند به پیامبر امر فرموده بود که خديجه را بشارت دهد به خانه ای در بهشت از «قصب»، یعنی مروارید، که در آن « صخب» و « نصب»، یعنی سر و صدا و رنج و درد، وجود ندارد.(1)

ابن حجر در شرح این حدیث از «سهیلی» نقل می کند که تعبير «قصب »

از این جهت است که آن بانوی بزرگوار، گوی سبقت را از همه بانوان جهان ربوده است و تعبير « صخب» از این جهت است که حضرت خدیجه، هرگز با پیامبر درگیر نشد، صدایش را بلند نکرد، سر و صدا ایجاد نکرد و خانه را محیط امن و آرام قرار داد. تعبير « نصب» هم از این جهت است که وی بر خلاف برخی همسران پیامبر هرگز آن حضرت را نیازرد.

از این رهگذر، خداوند قصری در بهشت به آن حضرت عطا فرمود که محیط

آرام، بی سر و صدا و بدون اذیت و آزار باشد.(2)

ثروتمندترین بانوی دوران

ذهبی از واقدی نقل کرده است که خویلد پدر خدیجه، پیش از جنگ فجار درگذشته بود... و این موضوع در میان اصحاب ما مورد اتفاق است.(3)

حضرت خدیجه با عقل و درایت خود آنچه از پدر به ارث برده بود را در

ص: 20


1- الصحيح، بخاری ، ج 5، ص 48.
2- 2. فتح الباری ، ابن حجر، ج 7، ص 138.
3- 3. سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج 2، ص 111.

راه ایجاد اشتغال برای جوانان حجاز به کار گرفت و تجارت گسترده ای به راه انداخت. وی همه جوانان را تشویق می کرد که با ثروتش تجارت کنند؛ هم سود ببرند و هم به او سود رسانند.

شیوه تجارت آن بانوی بادرایت، مضاربه بود. ابن هشام در این باره می نویسد:

« خدیجه دخت خویلد بانویی تاجرپیشه بود و ثروت و شرافت داشت . او مردان را استخدام می کرد و با آنها قرارداد می بست و از طريق مضاربه با آنها رفتار می کرد».(1)

آن بانو، با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیز همین گونه رفتار می کرد؛ جز اینکه برای آن حضرت، حق مضاربه بیش تری تعیین می کرد و غلام خود «میسره» را نیز در محضر آن حضرت می فرستاد وگرنه حضرت مصطفی یاه هرگز برای کسی اجیر نشده است. (2)

فرزانه قریش

آوازه دختر خویلد در سراسر حجاز پیچید. بازرگانانی که با ثروت او تجارت می کردند، آوازه او را از مرز حجاز گذراندند و شهرتش را در بلاد اطراف، به ویژه در سرزمین یمن به گوش سلاطين رساندند.

دلاوریهای پدرش خویلد در برابر «ع » پادشاه خودکامه يمن (3) از

ص: 21


1- 1. السيرة النبوية ، ابن هشام، ج 2، ص 5.
2- 2. التاريخ، یعقوبی، نجف، المكتبة الحيدرية ، 1384 ق، ج 2، ص 16.
3- 3. الانوار الساطعة ، سیلاوی، ص 9.

یک سو و دیدار تأثیرگذار وی در کاخ «غمدان» با «سيف بن ذی یزن» در صنعاء (1)از دیگر سو، باعث شد که همه اعیان و اشراف يمن، آرزوی همسری فرزانه قریش را در دل بپرورانند.

ولی حضرت خدیجه هشیارتر از آن بود که با آن ثروت و مکنت و جمال و كمال، در برابر پیشنهادهای آنان سر فرود آورد. او فقط دل در گرو جوانهاشمی داشت و منتظر روزی بود که در دل امین بنی هاشم راه یابد.

موز خان، اتفاق نظر دارند که در میان اعيان و اشراف منطقه، صاحب ثروت و صاحب مکتی نماند؛ جز اینکه از حضرت خدیجه خواستگاری کرد و او دست رد بر سینه همگان زد.(2)

تحریف تاریخ

در طول تاریخ، همواره قلم در دست چاپلوسان و در خدمت زورمداران بود، از این رهگذر بسیاری از حقایق مسلم تاریخ دستخوش تحریف شده و مطالب پوچ و واهی به دست چیره دستان تاریخ ساز رنگ واقعی به خود گرفته، راه تشخیص را به روی بسیاری از حقیقت جویان بسته است ، في المثل :

1. مولای متقیان امیر مؤمنان حضرت على عال در داخل کعبه دیده به جهان گشود و هیچ فرد دیگری در این منقبت با او شریک نمی باشد.(3)

حزب قریش به «حکیم بن حزام» نسبت داده اند که او نیز در داخل کعبه

ص: 22


1- 1. تاریخ مکه ، ازرقی، ج 1، ص 149.
2- 2. الاستغاثه ، ابوالقاسم کوفی، نجف، بینا، بی تا، ج 1، ص 70.
3- 3. این حقیقت از مسلمات تاریخ است و علامه اردوبادی با صدها دلایل متقن آن را به اثبات رسانده است. ر.ک: مولود کعبه ، اردوبادی ، قم، نشر رسالت، 1420ق.

متولد شده، تا این فضیلت علی علیه السّلام ه السّلام را کمرنگ نشان دهند و حاکم نیشابوری با قاطعیت آن را رد کرده است.(1)

2. بدون تردید اول کسی که رسالت پیامبر را پذیرفته ، على عال است،

پیامبر اکرم ماه در دهها حديث به آن تصریح کرده، از جمله:

« أولكم واردة على الحوض، أولكم إسلاما على بن أبي طالب»؛

نخستین کسی که از شما در کنار حوض کوثر بر من وارد می شود،

نخستین اسلام آورنده شما علی بن ابی طالب است».(2)

برای کمرنگ نشان دادن این فضیلت بزرگ امیر مؤمنان گفته اند که ابوبکر

نخستین اسلام آورنده بود و تعصب را به جایی رسانده اند که گفته اند: « پیش از آنکه علی علیه السّلام متولد شود، ابوبکر ایمان آورده بود »!!(3)

3. هیچ تردیدی نیست که امیرمؤمنان تنها داماد پیامبر بود، برای اینکه این افتخار را کمرنگ کنند، داماد دیگری برای پیامبر تراشیده اند که اولا این فضیلت را از آن حضرت سلب کنند، ثانيا رقیب سیاسی برای آن حضرت درست کنند!

4. حضرت فاطمه زهرا علیها السّلام ها السّلام تنها دختر پیامبر بود، برای سلب این افتخار دختران هاله را به عنوان دختران پیامبر رقم زده اند!

5. حضرت خدیجه نخستین دوشیزه ای بود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و با او

ص: 23


1- 1. المستدرک علی الصحیحین، حاکم، ج 3، ص 483.
2- 2. همان، ص 134 و 465 و بیش از 80 منبع دیگر از منابع اهل سنت.
3- 3. الریاض النضرة، طبری ، بیروت، دار الغرب الاسلامی، 1996م، ج 1، ص 418، ح 339

ازدواج کرد، برای اینکه این فضیلت را از آن عایشه معرفی کنند، دو شوهر برای او تراشیدند، تا او را بیوه زن چهل ساله معرّفی کنند!!

دوشیزۂ حجاز

1) حسین بن حمدان خصیبی، متوفای 334 ق. با صراحت و قاطعیت می نویسد:

« به جز رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رگز احدی افتخار همسري خديجه را پیدا نکرد، چنانکه تا خدیجه زنده بود پیامبر اکرم همسر دیگری برنگزید».(1)

2) ابوالقاسم علی بن احمد کوفی، نوۀ موسی مبرقع، نواده امام جواد عالی، و متوفای 352ق. در این رابطه می نویسد:

بی گمان حضرت خدیجه به جز رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رگز با احدی ازدواج نکرد».(2)

3) رشیدالدین محمد بن على بن شهر آشوب، متوفای 588ق. در کتاب گرانسنگ خود، از چهار چهره برجسته جهان تشیع و تسنن :

1. احمد بلاذری، متوفای 279 ق. صاحب كتاب « أنساب الأشراف »

2. ابوالقاسم کوفی، متوفای 352ق. صاحب كتاب «الاستغاثة »

3. سید مرتضی علم الهدی، متوفای 436 ق. صاحب كتاب «الشافي في الامامة »

ص: 24


1- 1. الهداية الكبرى ، خصیبی، بیروت، مؤسسة البلاغ، 1426ق، ص 40.
2- 2. الاستغاثه ، علی بن احمد کوفی، ج 1، ص 70.

4. ابو جعفر شیخ طوسی، متوفای 460 ق. صاحب کتاب «تلخيص الشافي»

روایت کرده که فرموده اند:

« پیامبر اکرم عید و هنگامی با خدیجه ازدواج کرد که وی دوشیزه بود».(1)

آنگاه اضافه می کند:

« این مطلب را تأکید می کند آنچه در دو کتاب : «الأنوار» و «البدع »

آمده که رقیه و زینب دختران هاله، خواهر خدیجه بودند».(2)

4) علامه مجلسی نیز همین متن را از ابن شهر آشوب نقل کرده است.(3)

5) علامه مامقانی نیز آن را از طریق علامہ مجلسی نقل کرده است. (4)

6) شیخ ذبیح الله محلاتی نیز آن را نقل کرده است. (5)

7) پژوهشگر معاصر دکتر نجاح طائی در رساله دکترای خود بر دوشیزه بودن حضرت خدیجه پای فشرده و دلایلی آورده که حضرت خدیجه جز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم با احدی ازدواج نکرده است.

8) محقق توانا سید جعفر مرتضی عاملی نیز دو کتاب مستقل در این رابطه به رشته تحریر در آورده: 1) بنات النبي أم ربائبه ؛ 2) القول الصائب في

ص: 25


1- . مناقب آل ابی طالب ، ابن شهر آشوب، ج 1، ص 206.
2- همان
3- 3. بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 22، ص 191.
4- 4. تنقیح المقال، علامه مامقانی، چاپ سنگی، نجف، بینا، 1352ق، ج 3، بخش بانوان، ص 77.
5- 5. رياحين الشريعة، محلاتی، تهران ، ج 2، ص 268

اثبات الربائب، و اخیرا در کتاب سیره اش به تفصیل در این رابطه سخن گفته است. (1)

9) ابوالقاسم کوفی در ادامه سخنانش می گوید:

خديجه ای که به اتفاق مورخان و سیره نویسان دست رد به سينه همه اشراف و رجال برجسته زمان زده است، چگونه صاحب درک و اندیشه ای احتمال دهد که به ازدواج شخص گمنامی از اعراب تیم رضایت دهد.

اهل خرد و اندیشه می دانند که چنین مطلبی از محالات است و يقين می کنند که حضرت خدیجه جز رسول خدا با احدی ازدواج نکرده است.(2)

10) مرحوم آیت الله شیرازی به نیز این نظر را پذیرفته و معتقد بوده است که حضرت خدیجه هنگام ازدواج با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دوشیزه بوده است .(3)

خدیجه و چگونگی شناخت او از پیامبر

آن بانوی بزرگوار از محتفاء بود؛ یعنی یکتاپرست و پیرو آیین حضرت ابراهيم عالی بود. آخرین اوصیای حضرت ابراهیم، حضرت ابوطالب و حضرت عبدالمطلب بودند که وی آنها را درک کرده و نویدهای آنها را درباره جوان هاشمی شنیده بود.

روز میلاد مسعود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت ابوطالب خطاب به همسرش

ص: 26


1- . الصحیح من سيرة النبي الأعظم، عاملی، قم، دار الحديث، 1426ق، ج 2، ص 187 - .221
2- 2. الاستغاثه ، کوفی، ج 1، ص 70.
3- 3. امهات المعصومین، آیت الله شیرازی، بیروت، دارالعلوم، 1424ق، ص 90.

فرمود: «سی سال صبر کن تا همانند او را به جز نبوت - برای تو بیاورم».(1)

در دوران کودکی وی بود که عبدالمطلب به فرزندانش سفارش می کرد که هر کدام بعثت آن حضرت را درک کند به او ایمان بیاورد. (2)

محمد، جوانی 20 ساله بود که ابوطالب گفت: «پدرم به من خبر داده است که او همان پیامبر موعود است».(3)

فرزانه قریش که این معلومات را در بایگانی حافظه گرد آورده است، دل در گرو جوان هاشمی می سپارد و به همه خواستگاران از هر تیره و گروه، جواب منفی می دهد.

در سفر تاریخی خویلد ( پدر خدیجه) با حضرت عبدالمطلب به یمن برایتبریک و تهنیت به «سيف بن ذي يزن» در ایام جلوس او بر تخت سلطنت ، پادشاه به او خبر می دهد که این ایام باید پیامبر موعود متولد شده باشد، نامش «محمد» است، در میان شانه اش مهر نبوت است، پدر و مادرش فوت می کند، عمو و پدر بزرگش کفالت او را بر عهده می گیرند. (4)

سيف بن ذي يزن، به صراحت می گوید: «سوگند به کعبه که تو پدربزرگ آن پیامبر موعود هستی. پس حضرت عبدالمطلب به سجده می افتد و سجده شکر به جای می آورد» .(5)

خویلد برمی گردد و این سخنان را به عنوان سوغات سفر می آورد و در

ص: 27


1- 1. همان.
2- 2. اصول کافی، ج 1، ص 452.
3- 3. بغية الطالب، عاملی، قم، المكتبة الحيدرية ، 1428ق، ص 90.
4- 4. التاريخ، یعقوبی، ج 2، ص 11.
5- 5. دلائل النبوة ، ابونعیم، بیروت، دار النفائس، 1419ق، ج 1، ص 97

میان اهل و عیالش بازگو می کند و فرزانه قریش، آن را آویزه گوش خود می سازد.

روز عیدی بود در ماه رجب، زنها در کنار بتی گرد آمده بودند، شخصی از دور نمایان بود، چون نزدیک شد با صدای بلند فریاد بر آورد:

« در شهر شما پیامبری به نام «احمد» از سوی خداوند به رسالت برانگیخته خواهد شد، هر کدام از شما بتواند به همسري او درآید حتما انجام دهد».

زنها به او دشنام دادند و به سویش سنگ انداختند، ولیخدیجه سخن او را در بایگانی حافظه اش جای داد.(1)

حضرت ابوطالب با کاروان تجارتی به شام می رود و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را که در سنین نوجوانی بود، همراه خود می برد. در بصری راهبی به نام «بحیرا» برای اولین بار، کاروان را به ضیافت دعوت می کند و پس از گفتگوی فراوان، به ابوطالب می گوید: «او را زود برگردان که اگر یهود او را ببینند، شناسایی می کنند و به وی آزار می رسانند».(2)

این خبر در مگه پخش می شود و فرزانه قریش نیز آن را به خاطر می سپارد.

اکنون جوان هاشمی به 25 سالگی رسیده است و با پول خدیجه به صورت مضاربه عازم تجارت است. خدیجه، غلام مخصوص خود میسره» را با او می فرستد و به او توصیه می کند که از آن حضرت جدا نشود و هر چه می بیند به

ص: 28


1- 1. الخصائص الکبری ، سیوطی، بیروت، دارالکتب العلميه ، 1424ق، ج 1، ص 155.
2- 2. همان.

خاطر بسپارد.

در این سفر، راهبی به نام «نسطور» از میسره می پرسد: «این مرد که زیر این درخت نشسته کیست؟» می گوید: «او مردی از قریش از اهل حرم است.» نسطور با قاطعیت به او اعلام می کند که او پیامبر است.

میسره چون برمی گردد، سخن راهب را برای بانویش بازگو می کند و در ضمن مشاهدات خود می گوید که چون هوا گرم می شد، دو فرشته ، بالهای خود را بر سر او می افراشتند و بر او سایه می انداختند.(1)

سالها پیش نیز یکی از احبار يهود، جوان هاشمی را در منزل خدیجه دید و به او گفت: «او همان پیامبر موعود است که نشانه های او را در تورات خوانده ام . بانویی از قریش با او ازدواج می کند که سرور بانوان بهشت است ؛ مبادا تو از این شرف محروم شوی».(2)

ورقة بن نوفل، پسر عموی خدیجه نیز او را تشویق می کرد و می گفت: « پیامبری که برای این امت وعده داده شده است و ما در انتظار او هستیم، وقت ظهورش فرارسیده است؛ به راستی، محمد، همان پیامبر موعود این امت است». (3)

پدیدار شدن این بشارتها و نویدها، پشت سر یکدیگر، فرزانه قریش را در تصمیم خود محکم تر می ساخت و او را در موضع سرسختی که گرفته بود مصمم تر می ساخت. این نویدها بود که همه اشراف منطقه را در نظرش

ص: 29


1- 1. السيرة النبوية ، ابن هشام، ج 1، ص 322.
2- 2. همان، ج 2، ص 6.
3- 3. بحار الانوار، ج 16، ص 55.

بی اهمیت می ساخت و تنها آن جوان هاشمی را شایسته همسری جلوه می داد.

گامی استوار به سوی زندگی پایدار

حضرت خدیجه، گذشته از جمال، كمال، مال و منال، از دانش، بینش، اصالت اندیشه، سلامت فکر، صلابت رأي، دقت نظر و قدرت تصمیم گیری به موقع بر خوردار بود. از این رهگذر پس از دست رد زدن بر سینه سلاطين يمن، اشراف طائف و بزرگان حجاز، تصمیم گرفت که با عزم جزم، ستت رایج را بشکند و در انتظار خواستگاری از سوی جوان هاشمی ننشیند؛ بلکه با یک سنت شکنی، او به سراغ شوهر ایده آل خود برود.

وی از بانوی فرزانه ای به نام «نفیسه » کمک گرفت و وعده دیدار با امین قریش طلب کرد. خدیجه در این دیدار با صراحت گفت: «ای امین قریش! من دختر شایسته ای برای شما در نظر گرفته ام».

امین قریش پرسید: «کیست؟» عرضه داشت: « هى مملوك ځيجة؛ او کنیزشما خدیجه است».(1) جوان هاشمی فرمود: «تو صاحب مال و مکنت هستی و من چیزی از مال دنیا ندارم. من، دنبال همسری چون خود هستم» .

حضرت خدیجه با بیانی شیرین و دلنواز، عرضه داشت: «من خودم، ثروتم، کنیزانم و آنچه در تصرف من است، از آن شماست و تابع فرمان شما ».(2)

ص: 30


1- 1. السيرة النبوية ، ابن هشام، ج 2، ص 10.
2- 2. التاريخ، یعقوبی، ج 2، ص 16.

آنگاه خلعت گرانبهایی به صفه (عمه پیامبر) بخشید و گفت: «ای صفيه ! تو را به خدا سوگند می دهم که مرا یاری کنی تا به وصال محمد برسم».(1)

وی خواهرش، هاله را نیز نزد عمار فرستاد تا موانع این پیوند مقدس را برطرف کند. (2)

انگیزه ازدواج

حضرت خدیجه علت این همه پافشاری بر تحقق یافتن این پیوند مقدس را به «صفیه » چنین بیان کرد:

« انی قد علمت أنه مؤيد من رب العالمين؛ من به طور حتم و یقین می دانم که او از سوی پروردگار عالميان، مورد تأیید است».(3)

آن حضرت، به شخص پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رضه داشت: « به خدا سوگند! من با شما چنین رفتار نمی کنم، جز برای اینکه امید دارم شما همان پیامبری باشید که برانگیخته خواهد شد».(4)

آنگاه دیگر ویژگیهای حضرت را چنین شماره کرد: «ای پسر عمو، من به این دلایل، دل در گرو تو دارم :

1. خویشاوند من هستی؛

ص: 31


1- 1. بحار الانوار، ج 16، ص 55.
2- 2. همان، ص 58.
3- 3. التاريخ، یعقوبی، ج 2، ص 16.
4- 4. بحار الانوار، ج 16، ص 57.

2. از شرافت والایی بر خورداری؛

3. در میان قوم خود به امانت شهرت داری؟

4. فردی راست گفتاری؛

5. اخلاقی نیکو داری».(1)

هر فرازی از سخنان خدیجه حکایت از نظر صائب ، اندیشه استوار، دانش و بینش وافر، دقت نظر و عمق درایت او می کند.

لحظه انتظار

سرانجام، لحظه انتظار فرارسید و رؤیاهای طلایی خدیجه تعبير شد. حضرت ابوطالب، حمزه و دیگر بزرگان خاندان رسالت به منزل خدیجه آمدند و سعادت دو جهان را برایش به ارمغان آوردند.

حضرت ابوطالب رشته سخن را به دست گرفت و فرمود: «سپاس و ستایش به پروردگار این بیت که ما را از نسل ابراهیم و از تبار اسماعیل قرار داد، ما را در حرم امن خود جای داد و زمامدار مردم کرد و این شهر را برای ما مبارک ساخت.

این برادرزاده من هرگز با احدی از رجال قریش مقایسه نمی شود؛ جز اینکه بر او برتری یابد و با احدی از مردمان مقایسه نمی شود؛ جز اینکه بر او فزونی یابد و هرگز با احدی برابری نمی کند. او از نظر مال دنیا ثروت کمتری دارد؛ ولی ثروت برای گذران زندگی است و سایه ای ناپایدار.

اکنون ما برای خواستگاری آمدیم به رضایت و دلخواهش. و آنچه مهریه

ص: 32


1- 1. فتح الباری ، ابن حجر ، ج 7، ص 134.

از نقد و نسیه بخواهید از مال من است. سوگند به پروردگار بیت که برای او جایگاهی رفیع، دینی جهان شمول و درایتی کامل است » .

آن بانو شخصا سخن گفت و رضایت خود را اعلام کرد.

حضرت ابوطالب، شتری نحر کرد، ولیمه عروسی برگزار شد و زفاف انجام یافت. (1)

مهریه حضرت خدیجه

حضرت خدیجه 4000 دینار به عباس داد که آن را به خانواده خدیجه به عنوان مهریه بپردازد؛(2) ولی آنچه مسلم است ، این است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به او 500 درهم به عنوان مهریه تقدیم کرد.(3)

براساس نقل مورخان و سیره نویسان، پیامبر اکرم مایه دوازده و نیم اوقیه، یعنی 500 درهم به حضرت خدیجه پرداخت.(4) براساس روایات معصومان علي مهریه همه همسران پیامبر 500 درهم بود؛(5) ولی دربارهاین بانوی بزرگوار، حضرت ابوطالب علیه السّلام 20 شتر جوان از مال خودش افزود.(6)

نکته مهم در مهره ایشان، این است که او 4000 دینار می فرستد؛ ولی

ص: 33


1- 1. دلائل الامامة، طبری، ص 77.
2- 2. الكافي، ج 5، ص374
3- 3. بحار الانوار، ج 16، ص 70
4- 4. بر اساس محاسبه ای که اهل فن انجام داده اند، 500 درهم برابر 162 مثقال نقره خالص و در زمان ما در حدود 165000 تومان است.
5- 5. السيرة الحلبية ، حلبی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 1، ص 139.
6- 6. الکافی، ج 5، ص 375.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تنها 500 درهم؛ یعنی یک هشتادم آن را به عنوان مهریه می پردازد تا امت از آن حضرت پیروی کرده، از مهریه های سنگین پرهیز کنند. در احادیث اهل بیت علیهم السّلام نیز به شدت بر مهر اندک، تأکید شده است.

سنّ حضرت خدیجه

وقایع نگاران اموی در مورد سنّ حضرت خدیجه علیها السّلام با یکدیگر به رقابت پرداخته، از 40 تا 46 نوشته اند، تا رقیبی برای برخی از همسران پیدا نشود.

قول مقبول و معقول در سن حضرت خدیجه همان است که بسیاری از مورخان آن را برگزیده اند و به ارسال مسلم گفته اند که حضرت خدیجه 25 ساله بوده است.

حافظ عمادالدین یحیی بن ابی بکر بن محمد عامری، متوفای 893 ق. ست حضرت خدیجه را به هنگام ازدواج با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم 25 دانسته و هیچ قول دیگری نقل نکرده است.(1)

حافظ ابوبکر احمد بن حسین بیهقی ، متوفای 458ق، صاحب سنن کبری، فقط همین قول را صحیح دانسته می گوید:

« سنّ حضرت خدیجه به هنگام وفات 65 و به قولی 50 بوده و آن صحیح تر است. (2)

ص: 34


1- 1. بهجة المحافل، عامری، مدینه منوره، المكتبة العلميه ، بی تا، ج 1، ص 48.
2- 2. دلائل النبوة ، بیهقی، بیروت، دار الكتب العلمية ، بی تا، 1405ق، ج 2، ص 71.

بی گمان ازدواج حضرت خدیجه در سال 25 عام الفيل انجام یافته، که پیامبر اکرم در آن تاریخ 25 ساله بوده، و ارتحال ایشان، سه سال پیش از هجرت، به سال دهم بعثت رخ داده، روی این بیان اگر حضرت خدیجه به هنگام ازدواج 25 ساله باشد، به هنگام ارتحال 50 ساله خواهد بود و اگر چهل ساله باشد به هنگام ارتحال 65 ساله خواهد بود، که بیهقی 50 ساله را صحیح دانسته است.

همین متن را ابن کثیر نیز از بیهقی نقل کرده است.(1)

سپس اضافه می کند: پیامبر اکرم به هنگام ازدواج با حضرت خدیجه 25 ساله بود، حضرت خدیجه نیز در آن هنگام 35 و یا 25 ساله بود، بیهقی از حاکم اینگونه روایت کرده است. (2)

قول دیگر این است که حضرت خدیجه به هنگام ازدواج با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم 28 ساله بوده است و این قول ابن عباس است .

ذهبی با سلسله اسنادش از ابن عباس روایت کرده که خدیجه به هنگام ازدواج با پیامبر 28 ساله بوده است.(3)

بلاذری در ضمن اقوال مختلف نقل کرده که گفته شده: پیامبر 23 ساله و خدیجه 28 ساله بوده است. (4)

ابن عساکر با سلسله اسنادش از ابن عباس نقل کرده که حضرت خديجه

ص: 35


1- البداية والنهاية ، ابن کثیر، ج 2، ص 294.
2- 2. همان، ص 295.
3- 3. سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج 2، ص 111.
4- 4. أنساب الأشراف، بلاذری، بیروت، دار الفكر، 1420ق، ج 1، ص 108.

28 ساله بود ولی زبیر بن بکار 30 ساله دانسته است.(1)

دیار بکری اقوال مختلفی نقل کرده، می نویسد: گفته شده 30 ساله و گفته

شده 28 ساله بوده است، در سیره مغلطای اینگونه بوده است.(2)

ابن العماد حنبلی می نویسد: بسیاری از سیره نویسان قول 28 را ترجیح داده اند.(3)

حاکم نیشابوری با سلسله اسنادش از محمد بن اسحاق صاحب سیره -نقل کرده که خدیجه به هنگام ازدواج با پیامبر 28 ساله بود. (4)

آنچه در منابع مختلف نقل شده که حضرت خدیجه به هنگام ازدواج با پیامبر چهل ساله بوده، شایعه ای بیش نیست ، بیهقی آن را رد کرده و 25 ساله بودنش را صحیح دانسته است، جالب توجه اینکه حاکم آن را قول شاذ دانسته است. (5)

پس قول مقبول و معقول آن است که حضرت خدیجه به هنگام ازدواج باپیامبر گیاه 25 ساله و حداکثر 28 ساله بوده است و 40 قول شاذ می باشد.

و براساس تحقیقات انجام شده و تصریح بزرگان از اهل تحقیق دوشیزه بوده و با احدی به جز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم زدواج نکرده است .

ص: 36


1- 1. تاريخ مدينة دمشق ، ابن عساکر، ج 3، ص 105 - 106.
2- 2. تاریخ الخمیس ، دیار بکری ، ج 1، ص 264.
3- 3. شذرات الذهب ، ابن عماد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا، ج 1، ص 14.
4- 4. المستدرک علی الصحیحین، حاکم، ج 3، ص 182.
5- 5. همان.

تاریخ ازدواج

بی گمان، سال ازدواج فرستاده خدا صلی الله علیه و آله با این بانوی باکرامت، سال 25 عام الفيل، 15 سال پیش از بعثت و 28 سال پیش از هجرت بوده است. اینرویداد مبارک در ماه ربیع الاول بوده و اختلافی در آن نقل نشده است.(1)

روز ازدواج نیز بنابر مشهور، دهم ماه مذکور است؛ چنان که سید بن طاووس با سلسله اسنادش از شیخ مفید چنین نقل می کند و روز آن را برای شکرانه این پیوند مقدس، مستحب می داند. (2)

شیخ مفید نیز همان تاریخ را ثبت کرده است. (3)

علامه مجلسی نیز آن را طبق نقل سید بن طاووس از شیخ مفید روایت کرده است. (4)

مرحوم کاشف الغطاء هنگام بحث از روز نهم ربیع الاول می افزاید:

« یکی دیگر از علل شادی و سرور حضرت زهرا این است که روز نهم و دهم، ایام پیوند مقدس سید کائنات با بانوی پاک و پاک سرشت، حضرت خدیجه است که بی گمان، حضرت زهرا، همه ساله در چنین روزی شاد و مسرور است و به آن مباهات می کند. این شادی و سرور در این ایام به شیعیان و ارادتمندانش به ارث رسیده است. (5)

ص: 37


1- 1. المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 182.
2- 2. الاقبال ، سید بن طاووس، قم، دفتر تبلیغات، 1377ش، ج 2، ص 115.
3- 3. مسار الشيعة ، شیخ مفید ، قم، بصیرتی، 1396 ق، ص 29. به پیوست تاریخ الائمة، در ضمن « مجموعة نفسية ).
4- 4. بحار الانوار، ج 98، ص 357.
5- 5. جنة المأوی ، کاشف الغطاء، تبریز، 1397ق، ص 94.

همسر و هم سِرّ

کفایت و درایت حضرت خدیجه علیها السّلام ها در سطحی بود که عظمت بیکران رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را درک می کرد. وی در مشکلات، یار و یاور آن حضرت بود. پیامبر نیز در امور زیادی با وی مشورت می کرد.(1)

این نکته، بسیار حائز اهمیت است که دوران تجرد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم 25 سال و دوران پس از ازدواج آن حضرت 38 سال است. آن جناب، 25 سال آن را با حضرت خدیجه سپری کرد و 13 سال دیگر را با 13 زن دیگر.

یعنی رسول اعظم صلی الله علیه و آله و سلم دقیقا دو سوم دوران پس از ازدواج خود را با یک همسر به سر برده و هرگز نیاز به همسر دیگری احساس نکرد. او، همسر و هم سر پیامبر بود و با وجود چنین همسری، هیچ کمبودی در زندگی خویش احساس نمی کرد.

در مقابل حضرت رسول الله در دوران 13 سال پس از آن، با وجود 13 همسر - که برخی از آنها همسران شایسته ای بودند. همواره جای خدیجه را خالی می دید و احساس خلا می کرد و به قدری از او یاد می کرد که باعث رنجش و حسد برخی همسران می شد.(2)

سرچشمه کوثر

در میان صدها بانوی بافضیلت جهان، تنها یک بانو این افتخار را پیدا کرد

ص: 38


1- 1. تذكرة الخواص، ابن جوزی، قم، مجمع جهانی اهل بیت، 1426ق، ج 2، ص 306.
2- 2. فتح الباری ، ابن حجر ، ج 7، ص 136.

که در شاهوار جهان آفرینش، دردانهای خداوند منان، نور چشم خاتم پیامبران، همسر شایسته مولای متقیان، سرور بانوان جهان، حضرت فاطمه زهرا علیها السّلام ها السّلام در صدف خود بپروراند، و او کسی جز خدیجه کبری نبود.

حضرت خدیجه برای پیامبر دو پسر و یک دختر آورد، هر دو پسر در دوران کودکی درگذشتند، ولی دخترش کوثر همیشه جاری جهان خلقت، مادر یازده امام نور، حضرت فاطمه علیها السّلام ه می باشد.

همه سیره نویسان اتفاق نظر دارند که به جز ابراهیم دیگر فرزندان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از خدیجه کبری بود:

1. قاسم بزرگترین فرزند پیامبر ، که پیش از بعثت متولد شد.

2. عبدالله که بعد از بعثت متولد شد، و لذا به طيب و طاهر ملقب گردید.(1)

قاسم در سن چهار سالگی درگذشت، عبدالله نیز یکماه بعد در حالی که

هنوز شیر خواره بود، دیده از جهان فروبست. (2)

چون دو فرزند پیامبر در فاصله اندکی درگذشتند، عاص بن وائل آن حضرت را «ابتر» خواند.

پیک وحی بر پیامبر رحمت فرود آمد و سوره مبارکه «کوثر» را بر قلب شریف آن حضرت فرود آورد، که خداوند به تو کوثر جاری خلقت را عطا فرموده و بدین سان نسل طيب و طاهر پیامبر از او در بستر تاریخ ساری و

ص: 39


1- 1. جمهرة التسب ، ابن کلبی ، ص 30.
2- 2. التاريخ، یعقوبی، ج 2، ص 26.

جاری گردید.(1)

دختران هاله

حضرت خدیجه خواهری داشت به نام «هاله» که با مردی از مخزوم به نام ابوهاله ازدواج کرد و دختری به نام هاله از وی متولد شد.

سپس با مردی از تمیم به نام ابوهند ازدواج کرد و از او پسری به نام هند متولد گردید.

ابوهند دو دختر دیگر به نام «زینب» و «رقیه» از همسر قبلی اش داشت.

ابوهند فوت کرد، پسرش هند به خانواده پدری اش پیوست، زینب و رقیه تحت کفالت هاله ماندند.

حضرت خدیجه که ام الأرامل و الأيتام بود، خواهرش هاله را با دو دختر ابوهند، زینب و رقیه تحت کفالت خود آورد.

پس از ازدواج خديجه هاله نیز درگذشت، زینب و رقیه در خانه ی خديجه پرورش یافتند.

در میان عرب رسم بود هر کس یتیمی را تربیت می کرد، به عنوان فرزند او شناخته می شد، از این رهگذر این دو دختر نیز به پیامبر و خدیجه نسبت یافتند. (2)

روی این بیان زینب و رقیه نه فقط دختران پیامبر و خدیجه نبودند، حتى دختران هاله نیز نبودند، بلکه ربیبه های هاله، یعنی دختران ابوهند از همسر

ص: 40


1- 1. السير والمغازی ، ابن اسحاق، بیروت، دار الفكر ، 1398ق، ص 245.
2- 2. الاستغاثه ، کوفی، ج 1، ص 68-69.

قبلی اش بودند، که به جهت بزرگ شدن در خانه خدیجه به آن حضرت منسوب بودند.

انتساب رقیه و زینب به پیامبر از روی تسامح و به قصد تبرک انجام شده، پس از آنکه به همسري عثمان در آمدند، وسیله ای برای تبلیغ اموی ها شد، تا او را رقیب سیاسی مولی الموالی قرار دهند. پیامبر گرامی اسلام خطاب به امیرمؤمنان علی می فرماید:

یا على ! أوتيت ثلاثا كم يؤتهن أحد ولا أنا ؛ أوتيت صهراً مثلي ولم أوت أنا مثلی ...؛ ای علی، خداوند به تو سه امتیاز داده که به احدی نداده، حتی به من نیز نداده: 1) خداوند به تو پدر زنی چون من داده که به من پدر زنی در حد خودم داده نشده (1)روی این بیان افتخار دامادی پیامبر منحصرا از آن حضرت علی علیه السّلام است و اگر فرد دیگری در این افتخار شرکت داشت کلام رسول خدا نقض می شد.

در مورد ازدواج رقيه با عثمان، خصیبی داستان جالبی نقل کرده می گوید: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرموده بود: هر کس سپاه اسلام را تجهیز کند و هزینه اش رابپردازد و چاه رومه را بکند و هزینه اش را از مال خودش بدهد، من برای او خانه ای را در بهشت تضمین می کنم.

عثمان این کار را انجام داد و مشمول این ضمانت پیامبر شد. هنگامی که از رقیه خواستگاری کرد، پیامبر اکرم فرمود:

«رقیه می گوید: من با تو ازدواج نمی کنم مگر به این شرط که آن

ص: 41


1- احقاق الحق، قاضی نورالله شوشتری، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی، ج 5، ص 74.

خانه ای را که در بهشت برای تو تضمین شده به عنوان مهریه به من بدهی .

عثمان پذیرفت، پیامبر ضمانش را برداشت، آنگاه عثمان با وی ازدواج کرد.(1)

رقیه یکی از بانوان مظلوم تاریخ است و سرنوشت اندوهباری دارد که به جهت محدودیت صفحات کتاب به فرصتی دیگر موکول می کنیم.

اولیات حضرت خدیجه علیها السّلام

1. حضرت خدیجه، نخستین بانویی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم با او ازدواج کرد. (2)

2. وی نخستین بانویی است که به رسالت پیامبر ایمان آورد و نام خود را با

خطوطی زرین بر تارک صفحات تاریخ ثبت کرد.(3)

3. وی نخستین بانوی نمازگزار است که مدتها تنها وی و حضرت على عال در کنار کعبه با پیامبر خدا به نماز برپا می داشتند تا بعدها جعفر طيار نیز به آنها پیوست. (4)

4. وی نخستین بانوی معتقد به ولایت امیر مؤمنان بود که پیامبر در شب ارتحالش فرمود: «باید به ولایت علی بن ابی طالب شهادت دهی ). خدیجه

ص: 42


1- 1. الهداية الكبرى، خصیبی، ص 39.
2- 2. فتح الباری ، ابن حجر، ج 7، ص 134.
3- 3. الامالی، شیخ طوسی، ص 259، مجلس 10، ح 467.
4- . بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 35، ص 80

گفت: «به ولایت او ایمان آوردم و بیعت کردم».(1)

5. او نخستین بانویی بود که از دست مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بهشتی تناول فرمود.(2)

غروب غمبار

25 سال تمام پیامبر رحمت با وی انس داشت و او تنها ستاره فروزان خانه پیامبر بود و نگاههای جاذب و غم زدایش تنها مایه تسلی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در محیط خانه بود؛ از اینرو غم ارتحالش به همین مقدار بر فرستاده خدا و که دریای عواطف بود، سخت و جانگداز بود. نوشته اند که آن جناب ، در غم ارتحال همسرش به قدری اندوهگین شد که بر سلامتی اش نگران شدند.(3)

به محضر پیامبر گفته شد: «پس از ارتحال خدیجه خیلی افسرده شده اید». فرمود: «او مادر فرزندان و کدبانوی خانه ام بوده و می فرمود:

خداوند، محبت او را در دلم قرار داده بود» .(4)

تاریخ وفات

اختلافی نیست که وفات ایشان، در ماه رمضان رخ داد. طبری، تاریخ آن را

ص: 43


1- 1. بحار الانوار، ج 18، ص 233.
2- 2. مجمع الزوائد، هیثمی، ج 9، ص 225.
3- 3. سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج 2، ص 116.
4- 4. كفاية الطالب ، گنجی شافعی ، تهران ، دار احياء التراث اهل البيت، 1404ق، ص 359؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج 1، ص 237.

دهم رمضان در سال دهم بعثت ثبت کرده است.(1)

غالب سیره نویسان متفق القول هستند که وفات آن خانم، در دهم رمضان سال دهم بعثت، سه سال پیش از هجرت در مکه واقع شد. وی در حجون به خاک سپرده شد. شخص پیامبر اکرم عليه واله وارد قبر شد و همسر گرامی اش را

در قبر گذاشت . (2)

سال غم و اندوه

آنچه مسلم است این است که ارتحال حضرت خدیجه با فاصله اندکی از رحلت جانگداز بزرگ حامی پیامبر، حضرت ابوطالب علیه السّلام اتفاق افتاد؛ از اینرو، پیامبر اکرم به شدت اندوهگین شد و آن سال را «عام الحزن»، یعنی سال غم و اندوه نام نهاد و همواره می فرمود: « تا ابوطالب و خدیجه زنده بودند، غم و اندوه بر من مستولی نشد».(3)

امیر بیان در سوگ حضرت خدیجه، چکامه ای سرود و از او به عنوان « بانوی بانوان» یاد کرد. (4)

در بسیاری از کتب سیره و تراجم وفات ایشان سه روز پس از وفات حضرت ابو طالب ثبت شده است . (5)

ص: 44


1- 1. دلائل الامامة، طبری، ص 8.
2- 2. تذكرة الخواص، ابن جوزی ، ج 2، ص 311؛ الطبقات الكبرى ، ابن سعد، ج 8، ص 18؛ الاصابة ، ابن حجر، ج 8، ص 62؛ الاتحاف بحب الاشراف، الشبراوی، منشورات رضی، قم، 1363 ش، ص 128.
3- 3. کشف الغمه ، اربلی، بیروت، دار الكتاب الاسلامی، 1401ق، ج 1، ص 16
4- 4. بحار الانوار، ج 35، ص 143.
5- 5. سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج 2، ص 112؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج 5، ص 439؛ الاتحاف بحت الاشراف، ص 128؛ اعلام الوری، طبرسی، ج 1، ص 132.

طبق این بیان باید وفات حضرت ابوطالب در هفتم رمضان باشد، در حالی که شیخ طوسی آن را در 26 رجب ثبت کرده است.(1)

حق شناسی پیامبر

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ، کانون عواطف بود. آن جناب، لحظه ای خدمات، ایثارها، فداکاریها، شایستگیها، محبتها و دیگر فضایل خدیجه را فراموش نکرد. هنگامی که پیامبر با 10/000 سرباز جنگی وارد مکه معظمه شد و کعبه را از لوث بتها پاک کرد، اشراف مکه با اصرار و الحاح از او خواستند که به خانه آنها قدم بگذارد؛ ولی او به رسم وفا به کنار قبر خديجه آمد، آنجا خیمه زد و ایام اقامتش در مکه را در کنار قبر همسرش سپری کرد.(2)

این عمل پیامبر، گذشته از درس حق شناسی به امّت، پیام دلنشین و

دلنوازی به حضرت خديجه داشت:

«هان، ای سنگ صبور من! ای همسر باوفای من! اگر در همه روزهای سخت زندگی، در دوران محاصره اقتصادی، در آن روزگار خفقان و اختناق جانکاه قریش در کنار من بودی و آن همه رنج و مشقت را به جان خریدی، اکنون، من پس از فتح قلعه های شرک و نفاق به کنار تربت پاک تو آمده ام تا شادی ام را با تو تقسیم کنم».

ص: 45


1- 1. مصباح المتهجد، شیخ طوسی، فقه الشيعة، بیروت، 1411ق، ص 812.
2- 2. التاريخ، طبری، ج 3، ص 57.

ص: 46

مصیبت نامه امّ المومنین حضرت خدیجه کبری علیها السّلام - علی اکبر لطیفیان

اشاره

علی اکبر لطیفیان

ص: 47

ص: 48

حرمت حضرت خدیجه علیها السّلام نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم

پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ه هرگاه گوسفندی قربانی می نمود نخست سهم آشنایان و دوستان خدیجه علیها السّلام ها السّلام را می فرستاد. هنگامی که هدیه ای برای آن حضرت می آوردند آن را برای دوستان خدیجه علیها السّلام می فرستاد و می فرمود: دوستان او نیز برای من ارجمندند.

همچنین آورده اند که خدیجه علیها السّلام ها السّلام همسایه ای داشت که بسیار مورد تفقد حضرت بود و سفارش اورا به پیامبر نیز نموده و آن حضرت هنگامی که غذای خوبی در خانه بود به احترام سفارش آن یار باوفا، بخشی از آن غذا را نیز برای او می فرستاد.(1)

گریز به روضه حضرت زهرا علیها السّلام ها السّلام هنگامی که سفارش فرزندان خود

را به امیر المومنین علیه السّلام علیه السّلام می فرمود.

وصیت حضرت خدیجه علیها السّلام به حضرت زهرا علیها السّلام

حضرت خدیجه علیها السّلام در لحظات آخر عمر گرانقدر خویش به دخترشان فاطمه علیها السّلام چنین گفتند:

«يا حبيبتي و يا قرة عيني قولي لأبيک إن أمي تقول انا خائفة من القبر أريد

مِنکَ ردائک الذي تلبسه حين نزول الوحي تکفنني فیه»

هان ای محبوب دل مادرا نور دیده ام! به پدر گران قدرت بگو: مادرم

ص: 49


1- 1- آداب الحرمین، ص 231.

می گوید: من از خانه قبر، شب اول قبر و تنهایی در قبر نگران و ترسانم، از شما تقاضا دارم که یکی از جامه های خویشتن را که به هنگام فرود فرشته وحی و دریافت پیام خدا و راز و نیازهای شبانه در بر می کردید به من هدیه کنید تا پس از مرگ، پیکرم با آن کفن گردد.

فاطمه علیها السّلام ل تقاضای مادر را با پدر در میان گذاشت و پیامبر نیز بیدرنگ ردای مورد نظر را به فاطمه علیها السّلام داد و او نیز با شادمانی آن را نزد مادر آورد.

پس از آن که بانوی گرامی اسلام، بدرود حیات گفت، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به مراسم غسل او پرداخت و هنگامی که خواست بر بدن ایشان جامهآخرت بپوشاند به ناگاه جبرئیل فرود آمد و پس از رساندن سلام خدا پیام خداوند را رساند که می فرمود:

جامه اخرت خدیجه علیها السّلام از سوی ما می باشد، چرا که او ثروت و امکانات خویش را در راه دین و آیین ما هزینه نمود و آن گاه آن جامه بهشتی را به پیامبر داد و آن حضرت هم بدن مطهر خدیجه علیها السّلام ها را نخست با ردای خویش، آن گاه با آن جامه اهدایی کفن کرد و در آرامگاه «معلّی» در دامنه کوهی که بر فراز شهر مکّه است به خاک سپرد.(1)

وصیت حضرت خدیجه علیها السّلام به اسماء

اسماء همسر «جعفر طیار علیه اسّلام » می گوید: لحظات آخر عمر حضرت خدیجه علیها السّلام دیدم ایشان گریه می کند زمانیکه علت گریه را پرسیدم، او

ص: 50


1- 1- ریاحین الشریعه، ج 2، ص 412.

پاسخ داد: گریه ام برای فرا رسیدن هنگامه رحلت نیست بلکه برای آن است که دختر گرانمایه ام فاطمه علیها السّلام را ترک می کنم و شب عروسی او در کنارش نیستم تا او را مادرانه یاری و همراهی کنم.

اسماء گفت: سرورم! من اینک با شما پیمان می بندم که اگر تا آن زمان زنده بودم به جای شما او را مادری کنم.

در این هنگام حضرت خدیجه علیها السّلام آرام و مطمئن چشم بر هم نهاد و از دنیا رحلت فرمود.

سالها بعد، زمان عروسی امیر المومنین علیه السّلام و حضرت فاطمه علیها السّلام پس از آوردن عروس به خانه داماد، همه بستگان به دستور پیامبر راه رفتند. «اسما» باقی ماند، پیامبر دلیل ماندن او را جویا شد، او گفت: ماندن من در اینجا به خاطر پیمانی است که با خدیجه علیها السّلام دارم، پیامبر با شنیدن این موضوع گریست و او را چنین دعا فرمود:

یا آسماء قضى الله للي حوائج الدنيا و الأخرة».(1)

«ای اسماء خدا حوائج دنیا و آخرت تو را برآورد».

گریز به شهادت حضرت محسن علیه السّلام که در آن لحظه هم، حضرت به

وجود مادر محتاج بود ولی فضه را صدا زد.

فاطمه علیها السّلام بهانه مادر می گیرد

از امام صادق علیه السّلام آورده اند که به هنگام رحلت جانسوز حضرت

خدیجه علیها السّلام ، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سخت غرق در اندوه بود که دختر ارجمندش

ص: 51


1- 1 - فاطمة الزهرا(سلام اله علیها)، من المهد الى اللحد، ص 145.

فاطمه علیها السّلام بر گرد پدر می چرخید و پیاپی از مادر می پرسید:

جعلت فاطمة تلوذ برسول الله و تدور حوله، ويقول یا آبه ؛ أين أمي؟!»

پیامبر در این اندیشه بود که چه پاسخی به او بدهد، که در این هنگام فرشته وحی فرود آمد و گفت: ای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پروردگارت پیام می دهد که به ریحانه ات سلام برسان و به او بگو: مادرت در خانه ای پرشکوه، در بهشت پرنعمت و زیبای خداست.

فاطمه ظلالا با شنیدن پیام خدا در وصف و شکوه مادرش، آرامش یافت و گفت: ذات بی همتای خدا و نام بلند او، سلام و سلام بخش است و سلام و سلامتی از سوی اوست و به سوی او باز می گردد و بر فرشته گرانقدر او سلام و درود باد.

إن الله هو السلام و بينه السلام و إليه السلام»..

اشاره گریز: روضه بعد از شهادت حضرت زهرا علیها السّلام ها السّلام و حالات حضرت زینب علیها السّلام .

یاد خدیجه علیها السّلام توسط پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تا در این جهان بود هرگاه نام و یاد خدیجه اش به میان می آمد، بارانی از اشک از آسمان دیدگان فرو می بارید و می فرمود:

«خديجه و این مثل خديجة؟ صدقتنی حین بني الناس. و ازرتنی علی دین الله و أعانتني عليه بمالها.......»

از خدیجه سخن گفتید؟ کجا همانند آن بانوی خردمند و آن نمونه راستین

و اخلاص پیدا می شود؟

ص: 52

او بود که در آن شرایط بحرانی که مردم، مرا در دعوت آزادیخواهانه ام دروغگو می انگاشتند، با شهامت و ایمان، راستی و درستی گواهی کرد و در راه دین خدا، بیرق یاری و همراهی مرا با درایت و توانمندی به دوش کشید و با دارایی خویش در هدف های خدایی و انسانی ام مدد رساند.(1)

اشاره گریز: به روضه بعد از شهادت حضرت زهرا علیها السّلام ها السّلام و غریبی امیر المؤمنين عال.

ص: 53


1- .1- بحار، ج 43، ص 130.

ص: 54

تازه ترین سروده ها درباره امّ المؤمنین حضرت خدیجه کبری علیها السّلام-علیرضا مهرپرور

اشاره

تازه ترین سروده ها درباره امّ المؤمنین حضرت خدیجه کبری علیها السّلام (1)

به کوشش:علیرضا مهرپرور

ص: 55


1- ضمن اعلام مراتب امتنان و سپاس از اساتید شعر و ادب آیینی که با طرح موضوع و ارسال آثار ما را در تدوین این مجموعه یاری نمودند به ویژه مداح گرانقدر جناب آقای حاج حسین باقری تهرانی و شاعر و مداح ارجمند جناب آقای حاج امیر ایزدی همدانی، توفیق روزافزون ایشان را از درگاه حضرت احدیت مسئلت می نماییم. کنگره بزرگداشت ام المؤمنین حضرت خدیجه کبری عليها السلام

ص: 56

مدح ام المؤمنين حضرت خدیجه کبری علیها السّلام

اشاره

ص: 57

حافظ آیین الهی

آثم همدانی

ای مظهر آزادی و ایثار خدیجه

بر ختم رسل یار وفادار خدیجه

باعث آزادی و آزادگی زن

ای نام تو یادآور پایندگی زن

ظاهر شده از دامن تو پرتو زهراء

پرورده دامان تو انسیه حوراء

هم اسوه شرم و شرف و پاکی و عفت

هم مادر زهرایی و هم جدهی عصمت

در برج مقام تو ملک راه ندارد

گردون به نبی چون تو یکی ماه ندارد

زاسلام زمانی که نبد هیچ پیامی

معلوم نبد هیچ حلالی و حرامی

آثار حقیقت ز کلام توعیان بود

اسلام درون دل پاک تونهان بود

چون دید خداوند همه حسن صفاتت

تغییر بدادی به جهان سیر حیاتت

ص: 58

در بین همه پادشهان حضرت سرمد

آورد تو را در کنف پاک محمد

حق عشق نبی را بدل پاک تو جا داد

با عشق نبی بر دل و جان تو صفا داد

چون مهر نبی در دل پاک تونهان گشت

قدر تو فزون تر زهمه کون و مکان گشت

در راه وصالش ز جهان دست کشیدی

قبل از همه بر ختم رسولان گرویدی

از عشق نبودی به دلت صبر و قراری

کردی به دو صد شوق از او خواستگاری

چون دید و پسندید تو را آن گل سرمد

گشتی به جهان همسر مطلوب محمد

دیدی به وجودش چو دو صد حجب و نجابت

دادی به رهش هستی بی حد و حسابت

چون حق بنمودی به تو این لطف عنایت

کردی توز آئینه خداوند حمایت

آنروز که دین را نبدی هیچ پناهی

شد ثروت تو حافظ آئین الهی

مهر تو به جان و دل معبود چو جا کرد

از بین همه فاطمه را بر تو عطا کرد

ص: 59

تو هستی خود را به خدا دادی و او هم

هستی خودش را به تو بخشید به یک دم

آری تویی آن شیر زن پاک خدیجه

مسرور زتو خواجه لولاک خدیجه

ای گشته وجودت به جهان مظهر پاکی

جای تو نبودی چو در این عالم خاکی

حق برد از این دار فنا روح عزیزت

ای خلق جهان ریزه خورخوان کنیزت

بهتر که از این غمکده رفتی و نبودی

بینی به رخ دختر خود رنگ کبودی

از داغ توای نخل امي شه بطحها

جان و دل «آثم» شده زندانی غمها

هم اسوه شرم و شرف و پاکی و عفت

هم مادر زهرایی و هم جدّه ی عصمت

ص: 60

صدف فاطمه

احمدی اصفهانی - عباس

پس از نام خدای حی داور

از زبان خامه را سازم معنبر

به مدح مهتر زن های عالم

خدیجه بانوی با شوکت و فر

به یاد آن زن باعزو عفت

مشام جان کنم هر دم معطر

رساند نام آن بانوى عظما

چو روح تازه ایمان را به پیکر

به دریای فضیلت او صدف بود

که بودش فاطمه یکدانه گوهر

خ دیجه مادر ام الائمه

همان خیرالنسا زهرای اطهر

خدیجه در مقام و منزلت بود

و به از آسیه و حوا و هاجر

اگر چه زن ولی مرد آفرین بود

به هر تدبیر با مردان برابر

بهین بانوی سرافراز اسلام

که مثلش را ندیده دهر دیگر

مهین بانوی باشأن و فضیلت

برای مصطفی شایسته همسر

ص: 61

همان بانوی پیشاهنگ مؤمن

که آوردست ایمان بر پیمبر

نهادی دست بیعت را به دستش

حمایت کرد از او تا به آخر

گذشت از مال مکنت در ره حق

گذشت از هر چه جز راه پیمبر

همه اموال خود را صرف بنمود

براه دین ز روی صدق و باور

از پشتیبانی و همراهی او

پیمبر گشت بر دشمن مظفر

از اخلاق رسول و مال این زن

دگر در جنگها شمشیر حیدر

شده اسلام همچون ابر رحمت

به روی سطح عالم سایه گستر

زبذل مال و جان این بزرگان

شده اسلام و احکامش مقرر

بلی، از سعی و از ایثار آنها

نمود اسلام عالم را مسخر

وگرنه در زمان جاهلیت

ش ده آئینه ی دلها مکدر

نبود از آدمیت غیر نامی

جنایت پیشه گان بودند مهتر

ص: 62

خدیجه بود در امر رسالت

محمد را مشیر و یار و یاور

پی احیای حق و عدل و انصاف

مطيع و همدل و همراز شوهر

چو در شعب ابوطالب گرفتار

شد از ظلم عدو با جمع

نمود آن خون دلها را تحمل

ولی راضی به راه حسی داور

به فکر اعتلای دین اسلام

اگرچه ظلم بر او شد مکرر

س فارش می نموده دیگران را

که راضی بر قضا باشند یکسر

به سختی دست و پنجه نرم می کرد

به دریای گرفتاری شناور

ولی بنمود آنسان استقامت

که رفت و خشت شد بالین و بستر

اگر خواهی بدانی کیست آن زن

نما تاریخ را لختی مصور

به درگاه خدا او آبرودار

شفیع عاصیان در روز محشر

سخن کوتاه گویم «احمدی» فاش

خدیجه بر ائمه هست مادر

ص: 63

سعی حراء

آهور همدانی - حامد

حراء دو چشم تو میدید قامتش هر روز

چو کوه سر به فلک پایدار در ره یار

به دوش عاطفه اش سفرهای زنان و رطب

میان کام عطشناک او سرود بهار

حراء دو چشم تو هر روز می پرستیدش

میان آنهمه احساس ناب یکرنگی

دمی که آبله پا، بی قرار می پویید

هزار باره رو پرتلاطم سنگی

حراء دو چشم تو امیدوار میدیدش

که باز قصد تماشای آسمان دارد

نشد که یک سحر از خستگی اش بی لبخند

قدم به خلوت ماه منیر بگذارد

حراء خوش به سعادت ترا که هر شب و روز

تو میزبان چنین آسمان دلی بودی

چه رازها که به گوش تو خوانده هر وعده

چه رمزها که تو از حق به دوست بنمودی

ص: 64

سر است از همه عالم به اعتبار گلی

که در کویر، نگاه محمدش میکاشت

تمام دار و ندارش فقط محمد بود

رسول نیز در عالم فقط خديجه داشت

کجاست حضرت حوا که تا وفا گیرد

از دستهای کریمانه اش به رسم وفا

کجاست هاجر سعی و صفا که تا بیند

کمی ز سعی خدیجه میان بیت و حرا

کجاست مریم عذرا که تا قیام کند

به پیش پای قیامت بپا کننده او

کجاست فرصت یک امتحان که تا بلقیس

تمام ملک بریزد به پای خنده او

حریم حرمت ایشان حریم توحید است

که عشق از دم ایشان چراغ افروزد

سکوت میکنم از این مقال، می ترسم

که غیرتش پر جبريل شعر را سوزد

ص: 65

سه عامل ترویج دین

ایزدی همدانی - امیر

یا اولی الابصار! ای اهل یقین

ای ش ما را در زمانه درد دین

از سه عامل، دین حق ترویج یافت

نور آن بر عالم ایجاد، تافت

اولین عامل بود در این میان

سني لي خاتم پیغمبران

محسن خلقی که خداوند کریم

خوانده آن را در کتاب خود عظیم

از همین رفتار خوش، با صبر و تاب

خلق را مجذوب خود کرد آن جناب

ضالین را سوی دارو، ره نمود

باب رحمت بر رخ ایشان گشود

داشت پ یغمبر در این دار فنا

همسری همچون خدیجه باوفا

تکیه گاهی بود از بهر رسول

مادر والای زهرای بتول

ص: 66

ثروت بانو که بی اندازه بود

در ه مه آفاق، پرآوازه بود

در تجارت کاروان ها داشت او

جای، در قصری مصفا داشت او

خدمت او بود بذل سیم و زر

بهر نشر دین حى دادگر

دومین عامل، همین انفاق شد

دین حق، ترویج در آفاق شد

یار دین شد، دین از او آوازه یافت

دفتر جودو کرم، شیرازه یافت

جز رضای حق نمی بودش هدف

داد هست خویش، در این ره ز کف

هرچه بودش، بذل کرد آن پاک زن

کز برای خود نماندش یک کفن

سیم و زر گر یافت افزونی، چه سود؟

از هزاران گنج قارونی، چه سود؟

گر نگردد وقف دین، مال و منال

صاحبش را هست در محشر وبال

در رضای حق اگر گردید خرج

می نهد بر صاحبش دادار، ارج

ص: 67

هرکه زر در راه داور می دهد

حق جزایش ده برابر می دهد

سومین عامل بود نزد ولی

ذوالفقار فاتح خیبر، على

«لا فتى الا علی» در کارزار

در کفش «لا سيف، إلا ذوالفقار»

از فداکاری آن مرد خدا

مصطفی پیروز شد در غزوه ها

مرحب از شمشیر آن شه کشته شد

پیکرش با خاک و خون آغشته شد

او به دست خود در از خیبر گشود

صد گره از کار پیغمبر گشود

لطف حق را آیت عظمی علی است

نفس «یس»، حامي «طه» علی است

لاله روید، از میان شعله ها

شیعه ی او گرنهد در نار، پا

هرکه را بغض علی در دل بود

طاعتش در حشر، بی حاصل بود

عشق یعنی: دل به حیدر باختن

حب غيرش را، ز سر انداختن

ص: 68

لعن حق بر غاصبين حق او

وای بر آن کس کز او گرداند رو

یاعلی! ای خواجهی قنبر مدد

یاعلی! ای ساقی کوثر مدد

هرچه هستم هرکه هستم، یا علی

دل به احسان تو بستم، یاعلی

ای خدا را دیده و دست و زبان

«ایزدی» را کن عطا سوز بیان (1)

عشق يعنی: دل به حیدر باختن

حب غیرش را ز سر انداختن

لعن حق بر غاصبین حق او

وای بر آن کس کز او گرداند رو

ص: 69


1- ستاره های فروزان، ص 16 - 17.

بانوی قریش

ایزدی همدانی - امیر

ای بانویی که خاک رهت مهر خاور است

مهر تو، مهر مرحمت حي داور است

نامت خدیجه، اسوه ی زنه ای روزگار

عشقت چراغ خانه ی قلب پیمبر است

اول زنی که پیرو اسلام شد تویی

ایمان تو، یقین تو مافوق باور است

در مردها نخست حمایتگر رسول

داماد تو علی است، که فتاح خیبر است(1)

از این سه تن نماز جماعت شروع شد

در مسجدی که خانه ی خلاق اکبر است (2)

دیروز بذر دین ز سخای تو آب خورد

امروز رشد کرده و نخل تناور است

اسلام از سه چیز جهان را فرا گرفت

خورشیدوار بر همه جانورگستر است

ص: 70


1- 1- شیخ طوسی(ره)، الأمالی، ص 259، مجلس 10، ح 467.
2- 2 - نسائی، خصایص امير المومنین علیه السّلام ه السلام، ص45؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج13، ص 226؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج 3، ص414.

اول همان که حضرت حقش عظیم خواند

یعنی خجسته ځلق نکوی پیمبر است

دوم وسیله، ثروت بی حد و حصر توست

کز بذل آن چراغ شریعت، منور است

آن دیگر است، تیغ ستم سوز مرتضی

کاندر مثل به خرمن کفار، آذر است

باکردگار خویش نمودی معامله

هست این تجارتی که بسی سود آور است

سرمایه را به راه خدا دادی و خدات

بخشید گوهری که به هستی برابر است

این گوهری که در دو جهان است بی نظیر

دردانه ی تو، فاطمه ی نیک اختر

تطهیر آیتی است به توصیف دخترت

مداح او خدای تعالی به کوثر است

قبل از ولادتش به تو غمخوار و مونس است

دختر همیشه مایه ی آرام مادر است

می گفت: از غیریبی شویت، غمین مباش

پروردگار بر پدرم، یار و یاور است(1)

ص: 71


1- 1- «فنادث فاطمة بين بطنها يا أماه ! لا تحزني ولا توهبي، فان الله مع أبي» علامه فقید سید محمدکاظم قزوینی (ره)، فاطمة الزهراء (سلام الله عليها) من المهد الى اللحد، ص 40: التوص الفائق، ص 214.

ای بانوی قریش و مشاور به عقل کل

یاد تو چون نسیم سحر، روح پرور است

بر دوستان شخص تو میکرد احترام

پیغمبری که از همه ی انبیا سر است

می بود رزق قلب محمد محبتت

دلداده ی تو بر همه ی خلق، دلبر است(1)

در وصف تو «و گنت لها عاشقة» سرود

این ترجمان عاطفه، عشق مصور است (2)

در ربع قرن، زندگی باصفایتان

ایثار رکن و گسترش شرع، محور است

فرمود مصطفی که جنان با همه صفا

مشتاق چار بانوی فرخنده گوهر است

أم المسیح، مریم کبری و آسیه

دیندار بانویی که به فرعون، همسر است

زآن چار سومین تویی، ای حامی رسول

چارم یگانه دخت تو زهرای اطهر است (3)

تو مادر ائمه و بنت خویلدی

جای ظهور شأن تو، صحرای محشر است

ص: 72


1- 1- «قال رسول الله (ص): آئی رزقت بها» گنجی شافعی، كفاية الطالب، ص 359.
2- 2 - «قال رسول الله (ص)... و گنت لها عاشق فسأل الله أن يجمع بینی و تها...» علامه بحرانی (ره)، عوامل العلوم، ج 11، ص
3- 3 - علامه مجلسی (ره)، بحارالانوار، ج 43، ص 53.

آید به پیشواز تو خیل فرشتگان

با پرچمی که زینتش «الله اکبر» است (1)

قصری به پاس این همه ایثار و پاکیات

بهر تو در بهشت مصفا، مقرر است

در آن سرا برای غم و غصه راه نیست

بر اهل آن شرور ز سرمد، مقدر است (2)

خاتون عشق، گلشن عصمت، بهار فیض

صديقه ی کریمه، عدوی تو ابتر است

بر شخص تو شبیه ترین کس، حسن بود

الحق شباهتش به تو، بر فرق افسر است (3)

در کربلا حسین به نیکی تو را ستود

چون مفتخر به جده ی خود آن فلک فراست(4)

سجاد همه به شام «أنا ابن خدیجه» گفت

در خطبه ای که معجزه ی آن سخنور است (5)

ص: 73


1- 1 - استاد محقق حاج شیخ علی اکبر مهدی پور، سرچشمه ی کوثر، ص 50؛ به نقل از ابن شهر آشوب (ره)، مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 170.
2- 2- علامه مجلسی (ره)، بحارالانوار، ج 16، ص7؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج 5، ص438؛ صحیح بخاری، ج 5، ص 12.
3- 3- علامه مجلسی (ره)، بحارالانوار، ج 24، ص 316؛ ابن شهر آشوب(ره)، مناقب آل ابیطالب، ج 3، ص 170.
4- 4- «قال مولانا الحسين (ع):.... د ځم الله؛ هل تعلمون أن جدتي خديجة بنت ځويلد، أول بناء هذه الأمة إشلام ..» فرازی کوتاه از بیانات حضرت امام حسین (ع) در روز عاشورا. علامه مجلسی (ره)، بحارالانوار، ج 9، ص 339؛ شیخ صدوق (ره)، الأمالی، ص 96 و....
5- 5- «قال مولانا زین العابدین (ع): أنا ابن سيدة النساء، أنا ابن ديجة الكبری...» فرازی از خطبه ی حضرت در شام. علامه آیت الله شیخ حسن یزدی حائری(ره)، مهيج الأحزان ص 709؛ علامه آیت الله سید عبدالرزاق مقرم (ره)، ترجمه مقتل مقرم(نشر نوید اسلام)، ص 367 و...

مهدی منتظر بود از نسل پاک تو

و منجی منتقم، به جهان دادگستر است

ای پیشتاز قافله ی دین و معرفت

سرچشمه ای که از تو روان، اصل کوثر است

زان پیشتر که بعثت ختم رسل رسد

بودت يقين امین تو آخر پیمبر است(1)

قبل از غدیر نیز تو در بیعت علی

بود و شاهد سخنم حیّ داور است(2)

ت و باغبان گلبن سبز امانتی

باغ وجود، از گل جودت معطر است

بر مؤمنین دهر، بهین مادر صبور

خورشی؛ فیض، پیش تو از ذره کمتر

در موسم محاصره شد شعب، منزلت

ای آنکه کاخ رفعتت از عرش برتر است

مانند تو رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم همسری نداشت

این گفته از پیمبر حق، ثبت دفتر است

ص: 74


1- 1- علامه مجلسی (ره)، بحارالانوار، ج16، صفحات 20 تا 50.
2- - علامه مجلسی (ره)، بحارالانوار، ج 18، ص 231؛ شیخ حر عاملی(ره)، وسائل الشیعه، ج 1، ص 281؛ سیلاوی، الانوار الساطعه من الغراء الطاهره، ص 337/ 340؛ اثباة الهداه، ج 1، ص 641.

فرمود او که: مثل خدیجه کجا بود؟

و در بین همسران من، آن یار دیگر است (1)

یک سال دید داغ ابوطالب و تو را

ازاین رو سپهر دیده ی او غرق اختر است

از داغ تو شکست دل پاک آن عزیز

و دیدند در فراق تو چشم نبی تر است

سال عروج روح تو شد عام حزن، چون

محزون، رسول بر تو و بر باب حیدر است

زهرا گریست در غمت، ای بانوی حجاز

بی مادری شدیدترین رنج دختر است

آمد کفن برای تو از جانب خدا

احمد کفیل دفن، بر آن پاک پیکر است

در قبر تو نبی به دعا برگشود لب

چون این وصیت تو به شخص پیمبر است (2)

اسطوره ی شرافت و عشقی و عقل ما

ماهی صفت به بحر عطایت، شناور است

مولاتی یاخدیجه اغیثینی، الامان

دشمن دوباره در پی تشکیل لشگر است

ص: 75


1- 1- «قال رسول الله (ص)... خدیجه و این مثل ديجي؛ صدتني حين بني التاش و وارثني على دين الله و أعانی علیه مالها» علامه مجلسی (ره)، بحارالانوار، ج 43، ص 130.
2- 2- علی کرمی فریدنی، فروغ آسمان حجاز خدیجه علیها السّلام ها السّلام ها السلام، ص 538.

وهابیان که پیرو راه سقیفه اند

هریک به فکر بدعت و اندیشه ی شر است

بر آستان پاک توو جنت البقیع

صدها نشان ز فتنه ی قوم ستمگر است (1)

قبر تو داشت، بارگهی روزگار پیش

و اکنون ولی به خاک، مزارت برابر است

هرچند بارگاه تو ویران نموده اند

قبرت همیشه سجده گه مهر خاور است

در سینه دل به یاد حریم تو می تپد

در کام جان ثنای تو قند مکرر است

از «ایزدی» نگاه عنایت مکن دریغ

امیدوار لطف تو، در روز محشر است

بر آستان پاک تو و جنت البقیع

صدها نشان ز فتنه ی قوم ستمگر است

قبر تو داشت، بارگهی روزگار پیش

اکنون ولی به خاک، مزارت برابر است

ص: 76


1- 1- قبه و بارگاهی مجلل بر فراز قبر مطهر حضرت خدیجه سلام الله عليها وجود داشته است که در سال 1344 هجری قمری توسط فرقه ی ضاله ی وهابیت ویران گردیده، هم اکنون تصویر آن قبه و بارگاه موجود است.

حضرت خدیجه

ایزدی همدانی - امیر

الا ای عصمت داور، خدیجه

و به ختم الانبیا یاور، خدیجه

تو پیش از آن که او گردد پیمبر

نمودی بعثتش باور، خدیجه

به قدر و کوثری مادر ز رتبت

فروغ مشعل خاور، خدیجه

تو اول بانوی اسلام هستی

نبی را یار، در ایام هستی

خدیجه، معنی ایثار و ایمان

تویی اول زنی کاو شد مسلمان

کنی تا یاری دین محمد

ببستی با خدای خویش پیمان

تو را این فخر بس، کز خیل زنها

تو زهرا پروراندی روی دامان

تو معیار سخا و بذل و جودی

توهم، چون فاطمه مام وجودی

ص: 77

الا ای رشته عشقت مطوّل

ی قین دارم که در آن روز اول

شدی چون میزبان ختم مرسل

در آن قصر مصفّا و مجلّل

نمودی از دل و جان بر پیمبر

کلید خانه دل را محول

نبی هم کاو لوای عشق افراشت

تو را از جان و از دل دوست می داشت

الا ای مست صهبای الستی

که دل از غیر پیغمبر گسستی

در آن تحریم سخت اقتصادی

از جاه و ثروت خود دیده بستی

سپس با ثروت بی حد و حصرت

تو سد مشکلات دین شکستی

بسی سختی به راه دین کشیدی

غم و اندوه را بر جان خریدی

الا ای عصمت دادار هستی

که عهد یکدلی بایار بستی

چو شد تحریم، اصحاب پیمبر

پی آن عهد کز اول ببستی

ص: 78

سه سال از جور کفار جفاجو

تو در شعب ابوطالب نشستی

نه تنها زر، ره دادار دادی

که جان را بر سر این کار دادی

توای بانوی والای قریشی

که هم پیمان آقای قریشی

نمی دانست کس آنروز، کز حق

دلیل فخر فردای قریشی

چو گشتی همسر آن پاک گوهر

بریدند از تو زنهای قریشی

دلت خون گشت، ای دلدار احمد

کسی یارت نشد، ای یار احمد

خدیجه، دختر حوا و آدم

به وقت زادن مام دو عالم

نشد چون یاورت کس زار و خسته

نهادی سر به روی زانوی غم

که از امر خدا آندم رسیدند

پی خدمت برت، سارا و مریم

تو را هم صحبت و غمخوار گشتند

پرستار تو از دادار گشتند

ص: 79

زمان درد و هجرانت سرآمد

از گنج غیب بهرت گوهر آمد

خدایت دختری شایسته بخشید

که او بر خیل زن ها سرور آمد

فروغ دیدگانت بهر احمد

به رتبه در جلالت مادر آمد

تلافی کرد، ایثار تو خالق

شدی مادر تو بر مام خلایق

الا ای جود، مسکین در بر تو

که می گردد کرم بر محور تو

سلام خاص حق را بر تو، جبریل

و رسانیده است بر پیغمبر تو

مشام مصطفی را عطر جنت

رسد از دختر نیک اختر تو

خدا را جلوه در آیینه ات بود

سپهر بردباری سینه ات بود

س لام ای محرم راز محمد

طرفدار سرافراز محمد

در آن روزی که پیغمبر شبان بود

خبر بودت ز اعجار محمد

ص: 80

در آن دوران که در موج بلا بود

از جان بودی تو دمساز محمد

نبی بعد از تو با داغ تو سر کرد

روان بر تربتت اشک بصر کرد

چو شد از سیر این دنیای فانی

از بهار زندگی تو خزانی

نبودت یک کفن حتی مهیا

از آن ثروت که می بودت زمانی

همی می کرد بر احوال زهرا

سپهر دیده ات اخترفشانی

کفن شد پیش چشم دختر تو

لباس مصطفی بر پیکر تو

شنیدستم که در ساعات آخر

به اسما گفته ای، با دیده تر

تو می دانی که در شام زفافش

بود هر دختری محتاج مادر

بگریم، چونکه هنگام عروسی

ندارد مادری زهرای اطهر

به اسما گفتی: ای بانوی مذهب

به زهرایم تو مادر باش آن شب

ص: 81

82/ جده قبیلهی عصمت

تو گفتی: دخترت باور ندارد

شب وصلت، به بر مادر ندارد

بسی افغان نمودی زین غم او

تو گویی کاو غمی دیگر ندارد

سزا بد گریه ات از بهر این بود

که او باور به پشت در ندارد

چو طفلش پشت در جان هدیه می کرد

به حالش میخ در خون گریه می کرد

یکی زد آتشی بر درب خانه

که از آن شعله ها می زد زبانه

یکی بشکست پهلویش ز کینه

یکی زد بر تن او تازیانه

غلاف تیغ آن دیگر به بازوش

بر چشم على زد وحشیانه

عدو بر زخم های او نمک زد

فدک را برد و زهرا را کتک زد

خدیجه، دخترت با آن کمالش

که می باشد جلال الله، جلالش

نبودی بعد احمد تا ببینی

نشان ضرب سیلی بر جمالش

ص: 82

نمی دانم چه شد کاندر جوانی

و کمان شد قامت طوبی مثالش

دعاهر وقت آن دلریش میکرد

از حق درخواست مرگ خویش می کرد

نه تنها مقتل او پشت در شد

که زهرا پشت آن در بی پسر شد

نه تنها پهلوی او شد شکسته

شکسته حرمت پیغامبر شد

بگو ای «ایزدی» با دیده تر

کز این غم چشم حیدر نیز تر شد

قلم مسمار و لوحش سینه گردید

رخ زهرا کبود از کینه گرديد(1)

تو اول بانوی اسلام هستی

نبی را یار، در ایام هستی

تو معیار سخا و بذل و جودی

تو هم، چون فاطمه مام وجودی

ص: 83


1- 1 - مجموعه شعر ولائی دو دریا، ص 200-203.

قصیده غراء

ایمانی - حافظ

محصول ابر جان تو باران کوثر است

بانو اگر نباشی خورشید ابتر است

زخم ضرورت است نگاهی طلوع کن

بر چشم تشنه کام جهانی که مضطر است

باب بهشت حسن، درخانه ای گلی ست

وقتی تو خانه داری و محمود همسر است

ای مادر بزرگ ترین اسوهی زنان

این شاهکار دست تو زهرای اطهر است

تو اولین مقلد چشمان احمدی

در مذهب ظهور سلامی که اظهر است

از شمس از حقیقت روز از مکان ماه

نقشی که بر جبین بلندت مقدر است

بانوی سبزپوش سماواتی زمین

مجذوب جامه ی تو بهاران اخضر است

افسوس از فسانه چشمی که بعد تو

غرقاب اشک جاری دریای احمر است

ص: 84

بعد از تو بسط بعثت و برهان یتیم شد

قدر تو از توان شهادت فزون تر است

نقش تو چون هزار سپاه مسلح است

دارایی تو تالی شمشیر حیدر است

ای قامت قصيده غای قدسیان

بعداز تو این نبی است که بی یار و یاور است

ای مادر بزرگ ترین اسوه ی زنان

این شاهکار دست تو زهرای اطهر است

نقش تو چون هزار سپاه مسلح است

دارایی توتالی شمشیر حیدر است

ص: 85

هاله نور حضرت خدیجه علیها السّلام

حسان - حبیب چایچیان

محمد را نکوهمسر خدیجه

عزیز قلب پیغمبر خدیجه

یقین باشد، پس از زهرا و زینب

بود از هر زنی برتر، خدیجه

پناه امتی بود و، نبی را

به روز بی کسی، یاور، خدیجه

گھی غمخوار، او هنگام سختی

صفا بخش دل شوهر، خدیجه

گهی با خنده ی نوش آفرینش

سرور قلب آن سرور، خدیجه

میان دلبران، همتای او کیست؟

دل «لولاک» را دلبر ، خدیجه

زنی چون حوریان، مجذوب شوهر

همه آسایش همسر، خدیجه

وجود «رحمة للعالمين» را

پرستار و نوازشگر، خدیجه

ص: 86

گرفته با ادب، چون هاله ی نور

چراغ وحی را در بر، خدیجه

به طوفان بلا، چون کوه، محکم

به کشتی امان، لنگر خدیجه

مبارز محرمی، همراز و نستوه

شکوه غم، ز پا تا سر، خدیجه

توان بخش صفوف مؤمنان بود

به تنهایی چو یک لشکر، خدیجه

چو می شد سنگباران خانه ی او

به پیش مصطفی سنگر، خدیجه

به شام تار خورشید نبوت

بود مهتاب روشنگر، خدیجه

وفا و عشق و عفت، زینت اوست

ندارد غیر ازین زیور، خدیجه

چه خوش «الله اکبر» گفت و بگذشت

از جان و مال و سیم و زر، خدیجه

همین وارستگی، شایسته ی اوست

چو زهرا را بود مادر، خدیجه

کشد بار عطای آسمانی

چو باشد مادر کوثر، خدیجه

ص: 87

چه کوثر، آنکه یکتا همچو طاهاست

صدف شد بر چنین گوهر، خدیجه

از نامش مادران برخود ببالند

که دارد یک چنین دختر، خدیجه

چه خوش باشد غلام خود بخواند

«حسان» را در صف محشر، خدیجه

زنی چون حوریان، مجذوب شوهر

همه آسایش همسر، خدیجه

کشد بار عطای آسمانی

چو باشد مادر کوثر، خدیجه

ص: 88

ام المؤمنین حضرت خدیجه علیها السّلام

خروش اصفهانی - عباس شاهزیدی

میان غربت دستان مکه سر بر کرد

محمد عربی مکه را منور کرد

پس از گذشت چهل سال آن امین خدا

شروع امر رسالت به حکم داور کرد

به گوش هوش چوکس، آیه ای از او بشنید

خدای را به تمام وجود باور

یتیم مکه گر از مال بهره مند نبود

خدای قادر او را با خدیجه همسر کرد

عفاف و پاکی آن بی نظیر مادر دهر

دل رسول خداوند را مسخر

شگفت واقعه ای بود این نکو پیوند

خدای عشق مه و مهر را برابر کرد

خدیجه علیها السّلام که در او نور فاطمه تابید

همو که آمدنش خاک را معطر کرد

بدان که آمدن فاطمه عنایت بود

که بر تمام جهان کردگار اکبر کرد

ص: 89

خدابپاس گذشتی که در ره دین داشت

خدیجه را به زنان قریش سرور کرد

چه رنجها که به جانش خرید بهر خدا

چه خدمتی که به دین آن بلند اختر کرد

تمام هستی خود را به پای احمد ریخت

خدا برای خدیجه چنین مقدر کرد

برکه مهر محمد نبود در دل او

چگونه آن همه اندوه و درد را سر کرد

بسوی حق شدو سردر نقاب خاک کشید

دل رسول خدا را بسی مکدر کرد

همان عبا که پیمبر در آن تهجد داشت

خدیجه موقع لبیک دوست در بر کرد

درود و رحمت خاصان «خروش» بر او باد

که هر چه داشت فدا در ره پیمبر کرد

شگفت واقعه ای بود این نکو پیوند

خدای عشق مه و مهر را برابر کرد

چه رنجها که به جانش خرید بهر خدا

چه خدمتی که به دین آن بلند اختر کرد

ص: 90

زلال چشمه ساران

دلجو اصفهانی - کیوان

زلال چشمه سارانی تو ای بانوی پاکی ها

صفای آبشارانی تو ای بانوی پاکی ها

قداست از وجود تو به دشت عاطفت جاری است

طراوت را چو بارانی تو ای بانوی پاکی ها

شمیم ذكر نجوایت فضا را کرده عطر آگین

به سبزی بهارانی تو ای بانوی پاکی ها

تویی محبوبه ی احمد، تویی سرچشمه ی کوثر

مراد خاکسارانی، تو ای بانوی پاکی ها

توای فرزانه بانو در حریم خطه ی بطحا

صفای سایه سارانی، توای بانوی پاکی ها

تویی مام فضیلت ها، بهشتی سیرتی بانو

ندیم غمگسارانی تو ای بانوی پاکیها

توای بنت «خويلد» ای خدیجه علیها السّلام صدیق حق

سر آیینه دارانی تو ای بانوی پاکی ها

زکیه، راضیه هستی دمادم حضرت زهرا

فیوض بیشمارانی تو ای بانوی پاکی ها

ص: 91

نخستین بانویی هستی که همراه ولی گشتی

علی را همجوارانی تو ای بانوی پاکی ها

کرامت موج زن در بحر ایثار و سخای تو

زلال چشمه سارانی تو ای بانوی پاکی ها

به مروارید شهوار امامت چون صدف هستی

بر او چشم انتظارانی تو ای بانوی پاکی ها

تو را دامانه کوه «حجون» شد جنة المأوى

شمیم لاله زارانی تو ای بانوی پاکیها

نه تنها چامه ی «دلجوی» من گل کرده در مدحت

که ممدوح هزارانی تو ای بانوی پاکی ها

قداست از وجود تو به دشت عاطفت جاری است

طراوت زا چو بارانی تو ای بانوی پاکی ها

تویی محبوبه ی احمد، تویی سرچشمه ی کوثر

مراد خاکسارانی، تو ای بانوی پاکی ها

ص: 92

قصیده ی مادر زهرا علیها السّلام

راضی اصفهانی - محمد حسن زاده

سحر به لطف خداوند صاحب گفتار

نهال طبع ظریفم نشسته شد بر بار

از شوق مدح و ثنایی که آمدم در سر

فتاد توسن دل را به دست عشق افسار

گشوده گشت زبانم به وصف خاتونی

که هست دین خدا را از او بسی آثار

کسی که از سوی حق برنبی رسیده به وحی

به شأن و مرتبه ی او ز جبرئیل اخبار

کسی که پاک نژاد بزرگ مصطفوی

از دامنش شده بر پاز رحمت دادار

بزرگ بانوی عالم خدیجه ی کبری

که گشت بهر محمد ز سوی جانان یار

از قبل بعثت احمد شناخت گوهر او

از پاک طینتی خود به لحظه ی دیدار

گرفت مهر پیمبر به قلب پاکش جا

نمود از سر پاکی محبتش اظهار

ص: 93

به ازدواج حبیبش در آمد آن بانو

به رغم خشم حسودان و کینه اشرار

درون عالم خاکی هم اوست اول زن

که بر رسالت احمد نموده است اقرار

تمام ثروت خود را به یاری دین داد

نمود جلب رضای خدا از این رفتار

دل چه سنگ صبورش ز مهربانی بود

برای مخزن اسرار خازن اسرار

هم او که جام وجودش از آتش هجران

بسان آینه بگرفته از خدا انوار

برای آنکه بگیرد به دامن پاکش

عطای کوثر حق را به احمد مختار

اگر چه موقع حمل از حسادت و کینه

شکسته اند دلش را زنان بدکردار

وجود آسیه و ساره، مریم و کلثوم

به وقت حمل شدند از برای او انصار

همین که مادر زهراست بس بود او را

بر آنکه فخر نماید به ثابت و سیار

میان آن همه دشمن که داشت پیغمبر

خدیجه بود به امر رسالتش همکار

ص: 94

دل چو آینه اش می شکست از آلام

و برای غربت احمد چو حیدر کرار

درون ش عب ابی طالب از وفاداری

چه رنجها که ندید از عداوت کفار

به گرد شمع وجود نبی چو پروانه

نمود طائر جان را به شور و عشق ایثار

به زیر بار مرارت به خاطر اسلام

شکست طاقت جانش، شد عاقبت بیمار

چو بست دیده ز دنیا ز دیده احمد

روان شد اشک چوباران به ماتمش بسیار

اگر چه محنت بسیار دیده در عمرش

نداده داغ دگر برنبی چنین آزار

علی که خود به عزای خدیجه شد مغموم

برای احمد و زهرا بود همی غمخوار

زغصه خوردن با با و داغ مادر بود

شکسته سینه ی زهرا و دیده اش خونبار

بس است در دو جهان از برای تو «راضی»

اگر عنایت زهرا بود بر این اشعار

ص: 95

ام الايتام

رجایی خراسانی

خدیجه علیها السّلام مهین بانوی اسلام

خدیجه علیها السّلام توئی بر مؤمنین مام

خدیجه همسر پاک پیمبر

خدیجه مادر زهرای اطهر

خدیجه اولین مؤمن به قرآن

خدیجه بهترین زنهای دوران

خدیجه عاشق دین محمد(ص)

خدیجه فانی آئین سرمد

خدیجه بعد زهرای مطهر

بود از هر زنی در معرفت سر

خدیجه صاحب علم و فضیلت

خدیجه حامی قرآن و عترت

خدیجه ام الايتام و ارامل

مشار بالبنان و الانامل

ص: 96

بدادی در ره دین مال خود را

برای دین نمودی ترک دنیا

بیا ای مادر زهرای مظلوم

بیا ای یاور اطفال مغموم

نظر بر میهمان های خدا کن

تو حاجات من عاصی روا کن

رجائی» را ز درگاهت مکن رد

به حق مهدی آل محمد(صلی الله علیه و آله)

خدیجه صاحب علم و فضیلت

خدیجه حامی قرآن و عترت

ص: 97

بانوی بزرگ حرم

روحی همدانی - مهدی

ای بانوی بزرگ حرم ام فاطمه

ای سردبیر دفترغم ام فاطمه

ای در کتاب شعر نبی بهترین غزل

: ای م ادر خ دای دلم ام فاطمه

نامت خدیجه همسر محبوب مصطفى

کارت همیشه بذل و کرم ام فاطمه

شمشیر مرتضی شد و درائی شما

سرمایه نجات امم ام فاطمه

مجموع عشقهای جهان مثل قطره است

عشق تو بر رسول چويم ام فاطمه

با خلعت بهشتی و با جامه نبی

و بگذاشتی به عرش قدم ام فاطمه

دارم امید آنکه شفاعت کنی مرا

ای سایه ات به روی سرم أم فاطمه

ص: 98

پرتو جاوید

سخا اصفهانی - فضل الله شیرانی

آیت عز و وقار و مظهر تقوا

پرتو جاوید، شمع محفل طه

مبدأ و سرچشمه زلال حقیقت

محرم اسرار حق، خدیجه کبری

همسر محبوب و باوفای پیمبر

جده ی سادات، أم أم أبيها

اوج شرف، آسمان پاکی و ایمان

مشرق نشوونمای زهره زهرا

معنی ایثار و ترجمان سخاوت

منشاء فكر بلند و منطق گویا

در دل پر نور او صداقت خورشید

در سر پرشور او کرامت دریا

پیش ز بعثت شناخت قدر محمد

در اثر روح پاک و دیده بينا

ص: 99

بود علیرغم دشمنان بدآئین

در ره دین راسخ و صبور و شکیبا

چون به محمد رسید وحی رسالت

از طرف کردگار قادر یکتا

گشت نخستین کسی که پیرو اسلام

بود همان حضرت خدیجه کبری

طبق روایات زان وجود مقدس

فاطمه چون میگشود دیده به دنیا

از پی دیدارش آمدند ز جنت

آسیه، کلثوم، ساره، مریم عذرا

فاطمه چون زاده شد ز عطر وجودش

گشت فضا سر به سر بهشت مصفا

طبع «سخا» طرح این چکامه چو می ریخت

خواست مدد از علی علیه السّلام

ص: 100

صدیقه نخست

شرور اصفهانی - حسین

ای بانوی خجسته که شد بخت یاورت

زیرا که گشت سرور اخیار همسرت

کانون وحی را شدی ای بانوی رئوف

محرم چنان که پیک خدا گشت منظرت

بودی صبور چونکه به مشكوى مصطفی

پر گشته است شامه ز صبر معطرت

ماه حجاز بوده ای و مهر پایور

پر شد محیط گر ز حضور منورت

سر بر خط صبوری سر خش گذاشتی

تا شد حضورش، آذین باورت

با اعتقاد روشن و آئینه ضمیر

دیدی که هست احمد مرسل پیمبرت

تا هست روزگار ببالی به خویشتن

ای پاک زن خدیجه که زهراست دخترت

ص: 101

آن زهره ی همیشه که با چهره ی منیر

بخشیده است نور تجلی به محضرت

با امتداد سبز سیادت نموده است

تا جاودان به جلوه گری باغ اخضرت

باشد هنوز جلوهی آئین احمدی

و پر از نخست نغمه ی الله اکبرت

این شعر پر ستایش از من قبول کن

پاس وجود احمد و دخت مطهرت

ای بانویی که همسری ختم انبیاء

گردیده است حاصل صبر مظفرت

صدیقه ی نخستی و این نام ارجمند

الهام کرده است خدا بر پیمبرت

تن را بسی به رنج سپردی که از رسول

آید به عرصه، دختر با جان برابرت

با ازدواج فرو فروغ آور تو شد

روشن تر از همیشه زاقبال اخترت

این چامه از «سرور» غماگین قبول کن

ای نیک زن خدیجه به زهرای اطهرت

ص: 102

افتخار انبیاء و اولیاء

سعید اصفهانی - رضا صغير

طبع سرشارم به آهنگ حجاز

گشته همچون عندلیبی نغمه ساز

دم به دم در عالم غیب و شهود

میکند سیر گلستان وجود

باز می خواهد کند شیرین دهان

هم به شیرینی کند شرحی بیان

تاشود ثابت که گاهی کردگار

در خزان از یک گل آرد صد بهار

تا گلستانی زگل بر پا کند

گلشن ایجاد را احیا کند

زین سبب بانویی از سیرت چو گل

شد به کابین محمد عقل کل

همسری باعصمت و عفت کز او

یافت گلزار نبوت رنگ و بو

کیست این بانو خديجه نام او

طایر اقبال مرغ بام او

ص: 103

کیست این بانو که مام روزگار

همچو او دختر نیارد در کنار

کیست این بانو خدا را آیتی

بر پیمبر همسری هم صحبتی

کیست این بانو در بحر شرف

گوهر دریای عصمت را صدف

کیست این بانو محمد شوهرش

حضرت زهرای اطهر دخترش

دختری کز رتبه باشد افتخار

مادری را بر امامان کبار

کیست این بانو که باشد در جزا

افتخار انبیاء و اولیاء

کیست این بانو که باشد این چنین

صاحب جود و کرم اهل یقین

آنکه شد دین مبین کردگار

از وجودش تاقیامت برقرار

کرد از راه وفا بی ادعا

هستی خود را به راه دین فدا

چونکه او را ثروت بسیار بود

هم پیمبر را به خوبی یار بود

ص: 104

خواست گردد دین یزدان برقرار

پرچم توحید گردد استوار

در توان خود فداکاری نمود

مسلمین را از کرم یاری نمود

با چنین عترت که بودش در عرب

داد تن بر آنهمه رنج و تعب

کرد بر خود محنت و سختی قبول

تا دهدیاری به اهداف رسول

با فدای جان در این ره ایستاد

تا که نخل قامتش از پافتاد

گفت از جان مدحت او را «سعيد»(1)

تاشود نزد پیمبر رو سپید

ص: 105


1- 1- سعید اصفهانی، فرزند ارشد مرحوم استاد صغیر اصفهانی (ره) می باشند.

زفافیه

(1)

سیفی شیرازی - محمود

بیار باده ساقیا بیاد روی دلبرم

سبو سبو بیار وی ز سلسبیل و کوثرم

از جام عشق و الفتش بده بده دو ساغرم

به رزم خصم بدمنش بیا نما مظفرم

از فیض دوست گر رسد بر این فم سخنورم

اشارت و بشارت و عنایت محمدی صلی الله علیه و آله

بر آن سرم که در رهش دمی نثار جان کنم

و به طبع نارسای خود نکاح او بیان کنم

که شهر مکه را مگر بهشت جاودان کنم

به وصف غنچه رخش جهان چو گلستان کنم

هزار بیم در دلم که شرح داستان کنم

مگر که هادیم شود ولایت محمدی صلی الله علیه و آله

خدیجه علیها السّلام که واقف از کرامت خداستی

خدیجه علیها السّلام که متکی به ذات کبریاستی

خدیجه علیها السّلام که خانه ی دلش پر از صفاستی

خدیجه علیها السّلام که عارف بحق مصطفاستی

ص: 106


1- 1 - این قصیده به مناسبت دهم ماه ربیع الاول سال 25 عام الفیل سالروز ازدواج حضرت رسول صلی الله علیه و آله و حضرت خدیجه کبری علیها السّلام سروده شده است.

پی نکاح حضرتش به عرض(1) و التجاستی(2)

که کسب کرده از شرف درایت محمدی صلی الله علیه و آله

محمدی که دین حق به همتش رواج شد

محمدی که خلق را دلیل شد، سراج شد

چو بر وجود حضرتش نکاح احتیاج شد

خدیجه خواستگار وی به امر ازدواج شد

دلش ز عشق و مهر او قرین ابتهاج شد

که بود در وجود او کفایت محمدی صلی الله علیه و آله

بگفت با حبیب خود منم در اختیار تو

که اعتبار این کمین بود ز اعتبار تو

تو برگزیده ی حقی، منم همیشه یار تو

تمام مال و هستیم فدای تو، نثار تو

دلم ز عشق می طپد، شده پر از شرار تو

مگر ز ذات حق رسد حمایت محمدی صلی الله علیه و آله

به جان پاک احمدی نشاط بیکران رسید

برون ز قصر زوجه شد به خانه کسان رسید

پیام آن مجلله به جمع دوستان رسید

و به جسم آل هاشمی از این پیام جان رسید

ندای بارک از ملک ز هفت آسمان رسید

که بود بین قدسیان حکایت محمدی صلی الله علیه و آله

ص: 107


1- 1- عرض: آشکار کردن، اظهار شخص کوچکتر مطلبی را به بزرگتر، به عرض رسانیدن.
2- 2 - التجا: پناه بردن. مفهوم این دو واژه در این مصراع این است که حضرت خدیجه لها با درایت وافر و معرفت کامل به حبیب خدا تقاضای خود را با اصرار به عرض آن حضرت رسانید.

ندا به اهل مکه شد ز جشن پر جلال گل

از وصلت دو گوهر و دو در خوش خصال گل

سخنوران کلامشان تمام در کمال گل

فكنده نور در سما ضیاء گل جمال گل

بیان مدح شاعران ز عشق در مقایر گل

همه به فکر و ذکرشان روایت محمدی صلی الله علیه و آله

خدیجه را چه نعمتی خدای داده از کرم

ای که در سرای مهر او حبیب حق زند قدم

کرم نگر، عطا ببین، ز ذات پاک ذوالنعم

مگو سرا، مگو حرم، بگو تو روضه ارم

صفا گرفت قصر او، از آن خديو محتشم

که شد ز لطف حق به او عنایت محمدی صلی الله علیه و آله

قریشیان خبر شده از آن نکاح بس نکو

پی رضایت پدر به خانه اش نموده رو

به خواستگاری آمده نشسته بهر گفتگو

خویلد از رضایتش نمود کسب آبرو

رساند لطف کبریا خدیجه را به آرزو

که شد رضایت پدر رضایت محمدی صلی الله علیه و آله

خدیجه علیها السّلام که قصر او چو روضه ارم شده

و به خانه اش هبوط آن گروه محترم شده

به زیب و زینت و محلل سرای محتشم شده

سرود حمزه خطبه ای که پشت شرک خم شده

ص: 108

خدای شد مؤیدش که صاحب نعم شده

نبود رمز او بجز هدایت محمدی صلی الله علیه و آله

الا حصول خطبه شد پی ظهور فاطمه

که بود مقصد از ازل حضور پور فاطمه

مشیت خداستی پی حضور فاطمه

که پر شود زنور حق جهان زنور فاطمه

بیا بده تو ساقیا می طهور فاطمه

که خود بود به امر حق ز آیت محمدی صلی الله علیه و آله

خديجه در شرور شد که خود رسیده بر هدف

ان تمام اهل مکه را وليمه داده از شعف

کنیزکان چه ځقه های(1) قیمتی بروی کف

بپای قد احمدی نثار کرده از شرف

حواله گشت ثروتش به نزد شاه لو کشف

که بود در وجود او درایت محمدی صلی الله علیه و آله

الا خدای مهربان ز مهر فتح باب کن

به ازدواج امت جوان او شتاب کن

مسیر ازدواجشان به موسم شباب کن

عطا نما و جمله را تو داخل ثواب کن

بكام «سیفی» از کرم تو شگر و گلاب کن

که این کلام ما بود روایت محمدی صلی الله علیه و آله

ص: 109


1- 1- ځقه: ظرف کوچکی که در آن جواهر یا اشیاء دیگر گذارند.

اولین بانوی اسلام

سیفی شیرازی - محمود

ای خدیجه گل زیبای بهشت

بانوی اعظم والای بهشت

ای تو اندر فلک عز و جلال

اختر شوکت و خورشید کمال

نام تو زیب ده محفل عشق

در گلستان وفائی گل عشق

تو در بحر سخا و جودی

و در عطا هم صفت معبودی

گل ارزنده در ایام توئی

اولین بانوی اسلام توئی

تو که در بین زنان ممتازی

و با رسول قرشی همرازی

میوه و بار و بر توحیدی

در حقیقت ثمر توحیدی

بجلال و به شرف یکتائی

مادر فاطمه زهرائی

ص: 110

فرد اول توئی از خیل زنان

که بیاورد به احمد ایمان

در ره عشق تو سودا کردی

وه چه سودا که تو یکجا کردی

مال هنگفت تو با عشق و امید

صرف گردید براه توحید

ثروت و مال تو و تیغ علی

اعتبار تو و تبلیغ على

هر دو شد رونق دین اسلام

به علی و توزما باد سلام

آخر الأمر ایاسرو سهی

دستت از مال جهان گشت تھی

دیگرت محرم اسرار نبود

و غیر محبوب تو را یار نبود

مرحبا آنکه خدایش یار است

دولت دوست عجب سرشار است

دم جان دادن خود در سفتی

در وصایا به پیمبر گفتی

بره عشق منم مدهوشت

کفنم کن به ردای دوشت

ص: 111

عمر پربرکت تو خاتمه بود

در دلت بار غم فاطمه بود

ریخت سیلاب سرشکت ز بصر

که شود فاطمه ات بی مادر

تو ندیدی چه ز اعدای تو شد

ظلمهائی که به زهرای تو شد

رفت با کسب فیوضات و نعم

روح پاکت به گلستان ارم

جبرئیل آمد و از نزد ودود

کفن آورد ز جنات خلود

یافتی از بر حق فوز عظیم

و داد پاداش خداوند کریم

با چنین رابطه و پیوندتا

بوریا شد کفن فرزندت

پیکر پاک حسین سرور دین

ماند بی غسل و کفن روی زمین

دل «سیفی است به هجر تو دچار

طلبد از در تو قرب جوار

ص: 112

بانوی فرزانه ی عرب

شائق اصفهانی - حسن احمدی

آنکه عالم را ز فیض مصطفی روشنگر است

مادر زهرای اطهر همسر پیغمبر است

بانوی فرزانه ای از چار بانوی بهشت

کوثر فضلی که از انهار جنت برتر است

حامی دین خدا و همدم پاک نبی

خاتم پیغمبران را در رسالت اور است

نی خدیجه هست تنها همسر ختم رسل

بلکه دامان پر از مهرش ولایت پروراست

آنکه در بحر سخاوت همچو شمشیر علی

کشتی طوفانی دین خدا را لنگر

نیست فخری شهرت ام الفضائل بهر او

مادر زهرای اطهر هم تراز

هست خاتون عرب در باغ فردوس برین

از فضیلت بر همه نسوان عالم سرور است

همنشین مصطفی و سبز پوش اصفياء

مادر ام الائمه چشمه سار کوثر

هر که در ایثار و جود از او نماید پیروی

شافعش در روز محشر نزد حي داور است

گفت «شائق» دم زنم از مدح یاران رسول

شاهد این ادعایم بیت بیت دفتر است

ص: 113

آموزگار اخلاص

شفیق اصفهانی - ابو القاسم جندقیان

زپاکی هست بس والا خدیجه

مهین همسر پیمبر را خدیجه

ج هانی گشت آئین محمد

حمایت کرد از دین تا خدیجه

ندارد دولتش را کس به عقبي

گذشت از ثروت دنیا خدیجه

از آن روزی که شد بانوی اسلام

مکان بگرفت در دلها خدیجه

حق اندیش است و حق کیش است، آری

همه حق است سر تا پاخدیجه

زن و م رد عرب او را ستایند

بود فخر همه بطحا خدیجه

از أم المؤمنين اخلاص آموز

که باشد آیت تقوا خدیجه

بزرگی در حضور اوست کوچک

که از حشمت بود یکتا خدیجه

ص: 114

از حوّا، آسیه، عذرا، و هاجر

ب ود در مرتبت اولا خدیجه

به خاک درگهش به روی حاجت

از بخشش هست بی همتا خدیجه

«شفيق» این بس به عالم عزّ و جاهش

که باشد مادر زهرا خدیجه

ز أم المؤمنین اخلاص آموز

که باشد آیت تقوا خدیجه

ص: 115

جهان معرفت

شهلا اصفهانی - صديقه صابری

دوباره در دلم امروز شورشی برپاست

که سالروز وفات خدیجه کبراست

فضای خاطرم آنگونه گشته حزن انگیز

که جای اشک اگر خون رود ز دیده رواست

صدیقه، طاهر، مرضیه، پاک بانوئی

که از عفاف نمودار عصمت و تقواست

بزرگ بانوی اسلام کز سخاوت طبع

همیشه در دل تاریخ نام او برجاست

همان حمیده خصالی که همسرش «احمد»

همان صدف که گرانمایه گوهرش «زهراست

وجود فاضله و فیض بخش و باایمان

که از وقار و شرف همسر رسول خداست

همانکه پیش ز بعثت ز چشم دل میدید

که نور وحی ز سیمای «مصطفی» پیداست

به خلق و خوی «محمد» ز بسکه عاشق بود

از جان و دل پی همراهیش بپا برخاست

ص: 116

عزیز داشت خدایش چنانکه در نسوان

زقدر و عزّ و شرف بی نظیر و بی همتاست

پی جلالت و قدرش همین بس است که او

شفیعه همه ی مسلمین بروز جزاست

نثار در ره دین کرد هرچه از خود داشت

جهان معرفت و کوه بذل و بحر سخاست

بوصف جده سادات گفته «شهلا»

بسان قطره باران و ساحت دریاست

همان حمیده خصالی که همسرش «احمد»

همان صدف که گرانمایه گوهرش «زهراست»

ص: 117

أفضل نساء العالمين أربعة فاطمه و خدیجة و آسية و مریم

بحر بیکرانه

شهیر اصفهانی - مصطفی هادوی

آن جلوه ی حقیقت و ایمان خدیجه بود

آن مظهر وجاهت نسوان خدیجه بود

نیکو زنی که مادر زهرای اطهر است

آن افضل النساء به دوران خدیجه بود

آن مادر نمونه و آن بانوی بزرگ

بانوی بانوان جهان آن خدیجه بود

آن اسوه ی فضیلت و آن گوهر وجود

آن بحر بیکرانه ی احسان خدیجه بود

آن کس که بارسول گرامی بر روی صدق

عمر عزیز برد به پایان خدیجه

آن کس که از برای پیمبر به طول عمر

و خدمت نمود از دل و از جان خدیجه بود

آن گوهر یگانه «شهیرا» به بحر دین

بر نه سپهر مهر درخشان خدیجه بود

ص: 118

بانوی بطحا

صاعد اصفهانی - محمد علی

کیست خدیجه انیس و یار محمد

واله و ش یدا و ب یقرار محمد

یار وفادار و محرم اسرار

و پیرو و همراه حق مدار محمد

مایه ی دلگرمی رسول گرامی

مونس و همراز و غمگسار محمد

بانوی بطحا چراغ محفل طه

همسر دلخواه و جان نثار محمد

اسوهی ایمان و جانفشانی و ایثار

رونق اسلام و اقتدار محمد

زوج نبی جده ی قبیله ی عصمت

مادر سادات و افتخار محمد

گاه ملال و هجوم فتنه ی کفار

مایه آرامش و قرار محمد

ثروت بی حد آن فهمیه ی ابرار

بهر رسالت رواج کار محمد

ص: 119

گلبن سرسبز بوستان رسالت

سرو دل آرای نوبهار محمد

هم ز دَم گرم، گرم محفل انسش

هم زگل چهره لاله زار محمد

همقدم رأي حق صلابت رأيش

ه منفس فكر استوار محمد

قدر و مقامش کجا و حد تصور

این است آن قول جان شکار محمد

مثل خدیجه زنی دگر نتوان یافت (1)

گوش کن این در شاهوار محمد

«صاعد» از این چامه شور و شوق تراود

اجرتو با آفریدگار محمد

زوج نبی، جده ی قبیله ی عصمت

مادر سادات و افتخار محمد

ص: 120


1- اشاره به حدیث شریف نبوی: «خديجة و أن مثل خديجة» مانند خدیجه را کجا می توان یافت.

دمساز خورشید

صائم کاشانی - سید علی اصغر

خداجو بانویی گنجینه ی مهر

به جان دمساز با آیینه ی مهر

چه بانویی؟ زلال شوق و احسان

بهارستان هستی را گل یاس

چه بانویی؟ فروغ آسمانی

که بود اسلام را در اصل بانی

بلند آوازه ای از خاور نور

به دریای نجابت، گوهر نور

و خورشید کرامت، در سبویش

زلال جام باور، ز آبرویش

خدیجه شمسه ی ایوان بینش

فروغ چلچراغ آفرینش

گرامی همسر گنجینه ی راز

از او در محبت گشت آغاز

ص: 121

زرافشان گشت بر خورشید خاتم

از ایثارش، مسلمانی مسلم

از مهرش، پرفروغ آیینه زاران

گهرزا نرگساني باغ باران

سفیرر نور را از جان و دل یار

انیس و مونس سالار ابرار

و تا روز طلوع مهر قائم

ز جودش، قصر ایمان است قائم

زما «صائم درود بی نهایت

بر آن دمساز خورشیدِ هدایت

ص: 122

بشارت کوثر

صحت اصفهانی - علی شیرانی

دریاست محو پاکی گوهر خدیجه را

افلاک مات فرفراتر خدیجه را

در سرزمین وحي زبانزد قداستش

بود از ازل اصالت دیگر خدیجه را

اندیشه اش بهاری و ذهنش پر از خدا |

گلپوش از اوست گلشن باور خدیجه را

تانور حق در آینه ی خویش بنگرد

دادندطبع آینه پرور خدیجه را

پیچید عطر زمزمه از باغ کبریا

آمد شبی بشارت کوثر خدیجه را

فر و شکوه بی حد و مر داشت حضرتش

را داد اعتلا خدای پیمبر خدیجه را

آنشب زغم تمام ملایک گریستند

مژگان ز شوق دوست چو شد تر خدیجه را

ص: 123

باليد از او هر آینه حق بر فرشتگان

حشمت نگر به درگه داور خدیجه را

روحی است آسمانی و راهی بهاریش

ذهنی چو باغ سبز و معطر خدیجه را

بخشید یک قدح سحر آئینه دار عرش

از چشمه زلال مطهر خدیجه را

بزم حضورش انجمن آفتاب هاس

ایدل به عرش روکن و بنگر خدیجه را

«صحت» سخن ز محرم اسرار سرمدی است

گویم چگونه مدح به دفتر خدیجه را

بخشید یک قدح سحر آئینه دار عرش

از چشمه زلال مطهر خدیجه را

ص: 124

اسطوره ی عشق و صداقت

صغرا اصفهانی - ام الشعرا

روشنگر زلال حقیقت خدیجه بود

دریای بیکرانه ی وحدت خدیجه بود

همراز مصطفی به دیار نفاق و کفر

معنای عشق و مهر و عطوفت خدیجه بود

اول زنی که پیرو اسلام گشت و شد

آغازگر به خدمت و طاعت خدیجه بود

در روزگار ظلمت و جهل و فساد و شرک

دارای حسن خلق و سخاوت خدیجه بود

حق را به حق شناخت و شد همسر رسول

سیراب عشق و تشنه ی رحمت خدیجه

آن زن که دین پاک پیمبر قبول کرد

شد مادر قبیله عصمت خدیجه

بیدار و مهربان و دل آگاه و استوار

سرشار از سخا و مروت خدیجه بود

ص: 125

در هر طریق همره و مشفق به شوی خویش

اسطوره ای ز عشق و صداقت خدیجه بود

از دامنش چوفاطمه شد گوهری پدید

سرچشمه ی زلال امامت خدیجه بود

او برترین زن از ش رف و افتخار بود

صاحب جمال و شوکت و قدرت خدیجه بود

آن زن که امتیاز و مقام و جلالتش

در عهد خود نداشت نهایت خدیجه بود

آن زن که در طریقت وارستن از جهان

شد صاحب جلال و فضیلت خدیجه بود

آن زن که مال و مکنت بسیار خویش را

در راه حق سپرد به راحت خديجه بود

آن زن که با بلندی نفس و علو طبع

و از مشرکین نمود برائت خدیجه بود

آن زن که از قبیله ی دنیا پرست خویش

و بگذشت و شد رهاز اسارت خدیجه بود

آن زن که بارها ز ره کینه و حسد

از دشمنان شنید ملامت خدیجه بود

ص: 126

آن زن که از گذشتن دنیای بی ثبات

آباد کرد کاخ سعادت خدیجه بود

همراز بود و همدل و همصحبت رسول

گنجینه ای ز دانش و حکمت خدیجه بود

از مال و جان دريغ به راه خدا نداشت

و خواهان بسط حق و عدالت خدیجه بود

تنها صلاح خیر به گفتار و ذکر نیست

مصداق فعل و روح کفایت خدیجه بود

عترت به تکیه بر زر و مال و منال نیست

رفعت طلب که طالب رفعت خدیجه بود

«صغری» مجری جز ره تسلیم حق رهی

تابع به امر شرع و شریعت خدیجه بود

از مال و جان دريغ به راه خدا نداشت

خواهان بسط حق و عدالت خدیجه بود

ص: 127

بانوی افلاکی

ضمیر اصفهانی

زهی مقام رفيع خجسته اختر پاک

که یافت عزو شرف از وجود او افلاک

در خزانه خلقت معین دین مبین

که بر مقام محمد بدي ورا ادراک

خدیجه نام و مطهر ضمیر و نیکو خو

که بود همسر نیکو به سید لولاک

شنیده ایم که در آید از دل دریا

تبارك الله از این درکه شد عیان از خاک

اگر نبود وجود خدیجه و کرمش

نمی گرفت عنان دین ز دشمن سفاک

هزار دشمن خونخوارو خصم دین بودند

که بود ذره ناچیز نزدشان ضحاک

عجب مدار که او همسر محمد شد

قرین هم شده چون مهر و ماه در افلاک

ز داغ او نه همین مصطفی غمین شد و بس

که هست شیعه بعالم ز ماتمش غمناک

«ضمیر» کشتی دین می رسد به ساحل خویش

کند ز خوف اگر ناخدا گریبان چاک

ص: 128

یار بی همتا

طاهره - رضيان

به حق شیداترین شیدا خدیجه

به ذکر حق لبش گویا خدیجه

صفاتش اسوه ی زنهای عالم

به احمد یار بی همتا خدیجه

بشد زینت فزای بزم وحدت

نبودش از عدو پروا خدیجه

چو نور حق بروی مصطفی دید

دلش شد سینه ی سینا خدیجه

از آن روزی که شد زوج پیمبر

بر او روحی فدا گفتا خدیجه

به دامانش گل احمد بپرورد

که خواندش زهره ی زهرا خدیجه

به شأنش مرسل حق اینچنین خواند

که باشد افضل زنها خدیجه

تمام هستی اش را کرده ایثار

که گردد دین حق بر پا خدیجه

بگفتا «طاهره» در وصفت این بس

ز تو اسلام شد ابقا خدیجه

ص: 129

کمال عاطفه

عنقا تهرانی - عباس

خدیجه همسر پیغمبر خداوندست

که بر وصال نبی از دل آرزومندست

چنان بشوهر خود عرضه محبت کرد

که تا بروز جزا ناگسسته پیوند است

ندیده دیده زنی چون خدیجه شوهر دوست

که مهر و عاطفه اش بر زنان ما پندست

براه دین خدا داد ثروت خود را

از آن به سنت احمد زمانه پابندست

بزرگ بانوی اسلام دین و دنیا بود

نهال عشق حق از همتش برومندست

سلام حق به خدیجه امین، به احمد داد

نگر مقام خدیجه به پیش حق چندست

بدامنش بجهان پرورانده زهرا علیها السّلام ها السّلام را

که قلب کون و مکان زین ودیعه خرسندست

شرف ز احمد و زهرا و مرتضی دارد

که قدر و منزلتش در رهین فرزندست

اگرچه شعر و غزل در زمانه بسیار است

کلام و مدحت «عنقا» بکام ما قندست

ص: 130

محبوبه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم

غزالی ۔ غلامرضا

خدیجه همسر و یار پیمبر

خدیجه مادر زهرای اطهرخ دیجه اولین فرد مسلمان

خدیجه اولین شاگرد قرآن

خدیجه آنکه حق داده سلامش (1)

به ام المؤمنین داده مقامش

خدیجه آنکه نسل احمد از اوست (2)

خدیجه آنکه بود از جان علی علیه السّلام دوست(3)

ص: 131


1- 1- رسول خدا به فرمودند همانا بهنگام بازگشت از سفر معراج به جبرئیل گفتم آیا حاجتی داری؟ جبرئیل پاسخ داد حاجت من این است که از طرف خدا و من به خدیجه سلام برسانی، چون پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم پیغام جبرئیل را به خدیجه رسانید، آن حضرت پاسخ داد همانا خداوند سلام است و سلام از اوست و بسوی اوست و بر جبرئیل سلام باد(بحارالانوار، ج 18، ص 385).
2- 2 - مرحوم محدث قمی در حل البصر ص 70 آورده است که: حضرت خدیجه سلام الله عليها از چنان موقعیت پر فرازی در بارگاه خداوند بهره ور بود که پیش از ولادت، در پیامی به حضرت مسیح از سوی خدا، «مبارکه» و همدم مریم پاک، مام ارجمند مسیح در بهشت خوانده شد؛ چرا که در انجیل به هنگام ترسیم نشانه ها و ویژگی های پیامبر آزادی و عدالت آمده است که: نسل آن حضرت از بانویی بزرگ و پربرکت خواهد بود؛ «نسله من مباركة، و هي ضره أمك في الجنه» نسل آخرین پیام آور خدا از «مبارکه» یا بانوی پربرکتاست؛ همو که همدم مادرت مریم عليها السلام در بهشت پر طراوت و زیبای خدا خواهد بود(فروغ آسمان حجاز حضرت خدیجه علیها السّلام ها السّلام ها السلام، ص 42-43).
3- - روزی حضرت رسول الله صلى الله عليه و آله درباره دوستی و محبت حضرت علی علیه السّلام ہ السلام با همسر گرامی خود حضرت خدیجه سلام الله علیها سخنانی فرمودند، از آن پس حضرت خدیجه سلام الله علیها به حضرت علی علیه السّلام ه السلام محبت فراوان داشت و بوسیله خدمتکارانش برای آن حضرت لباس، زیورآلات و ملزومات می فرستاد به گونه ای که مردم می گفتند علی (علیه السلام) محبوب ترین افراد نزد او و نور چشم خدیجه است، الطاف و محبتهای خدیجه صبح و شام به خانه حضرت ابوطالب علیه السّلام ه السلام روانه بود(بحارالانوار، ج35، ص 43).

خدیجه دین خود بر دین ادا کرد

تمام هستی خود را فدا کرد

نمود انفاق ثروت آنچه بودش

که حتی یک کفن دیگر نبودش

کفن آورد، ج بریل از برایش

عبای خود پیمبر کرد عطایش

بوقت رفتن از دنیا غمین بود

ب فكر رحمة للعالمين بود

غم بی مادری از بهر زهرا

ب یازردی وجود اطهرش را

از آن محبوبه ختم رسالت

«غزالی» دارد امید شفاعت

ص: 132

زنده رود معرفت

فرد اصفهانی

حامی دین محمد، زینت عرش برین

دستیار مصطفی، بازوی قدرتمند دین

درّ دریای ولا، گنجینه ی مهر و وفا

زنده رود معرفت ، سرچشمه علم اليقين

همدم و همراز و هم آواز و همراهی که بود

همسر و محبوب و هم پیمان ختم المرسلین

نور افکن ، سایه گستر، همچو مهر و ابر بود

مادر بانوی آب، آن آبیار دشت دین

نور احسان موج می زد در دل دریائیش

بیگمان دست خدا را داشت او در آستین

روشنای محفل آزادگان شد همچو شمع

آنکه جان بخشید تا شد زنده اسلام مبین

مادر زهرای اطهر مادر ما نیز هست

ز آنکه پیغمبر ورا نامید ام المؤمنین

چون خدیجه، مادر گیتی نزائیده است «فرد»

هیچ فردی را چنین بخشنده در روی زمین

ص: 133

اسوه ی تقوا

فریور اصفهانی - محمد على

سلام ما به خدیجه که اسوه ی تقواست

درود ما به خدیجه که مادر زهراست

اگر که مریم عذراست مام یک عیسی

خدیجه کفو نبی مام یازده عیسی است

بزرگ بانوی اسلام و مادر سادات

که نسل طاهر هاشم از این ذوالقرباست

فراز مأذنهها نام حق بلند از اوست

به پای، دین محمد از او در این دنیاست

وفا و معرفت و صبر و استقامت او

به صفحه صفحه ی تاریخ تا ابد گویاست

مرا چه زهره که مدح ورا کنم عنوان

کسی که مادح او ذات خالق یکتاست

من و مدیح خدیجه کجا توانم گفت

که مدح او به كتاب الله از الف تا یاست

ص: 134

من و مدیح خدیجه حديث مور و ملخ

شعار من به روایت چو قطره و دریاست

تمام مدح خدیجه که شاعران گفتند

هنوز حرف الف در ثنای او انشاست

شمیم عطر که از برگ دفترم خیزد

ز فیض قدسی آن پاک بانوى عظماست

اگر قبول شود زین سروده یک مصراع

سپید روی «فریور» به عرصه گاه جزاست

اگر که مریم عذراست مام یک عیسی

خدیجه کفو نبی مام یازده عیسی است

فراز مأذنه ها نام حق بلند از اوست

به پای، دین محمد از او در این دنیاست

ص: 135

آفتاب آسمان سخا

قائمی زمان آبادی - علی نریمانی

در رثای خدیجه ی کبری

رخصتی تا کنم سخن انشا

لب گشایم به مدح بانویی

او که بود بی نظیر و بی همتا

صاحب عز و جاه و قدر و مقام

اطاعت محض و اسوهی تقوی

بانویی کز علوّ جاه و مقام

زد سرادق به بام عرش علا

دین مداری نمونه و نادر

و جان نثاری چو کوه پابرجا

گاه بخشایش و عطاورزی

آفتابی در آسمان سخا

همسر باوفای پیغمبر

مادر مهر پرور زهرا

ص: 136

آنکه مال و منال خویش نمود

صرف دین در ره رضای خدا

روز و شب از سر صفا کوشید

تا نماند حبیب حق تنها

افتخار جهان اسلام است

فخر نسوان خدیجه ی کبری

هست از پرتو حمایت او

اگر که اسلام مانده پابرجا

با فداکاریش فراتر رفت

نامش از بام گنبد خضرا

دل به دنیای بی ثبات نبست

که بود رو سفید درعقبی

همه ی عمر با تمام توان

بنده ای بود تابع مولا

من و اوصاف آن خجسته خصال

مثل قطره باشد و دریا

عذر تقصير «قائمی» خواهد

حق مطلب اگر نکرد ادا

ص: 137

مادر خجسته اثر

قادر اصفهانی

یا حضرت خدیجه تو نور هدایتی

آئین مهرورزی و حق را تو آیتی

بنت الخويلدي و خلل ناپذیریت

ثابت نمود اسوه زنهای امتی

بهر قبول دین خدا اولین زنی

تنها تویی که بهره ور از این سعادتی

هم همدم رسولی و هم همدل رسول

الحق که پشتبان بنای رسالتي

هم زوجه ی رسولی و هم مادر بتول

ای پاک زن که ریشه ی نخل سيادتی

ایثار تو به بنیه ی اسلام قوه داد

در این مقام صاحب ایمان و قدرتی

فخر زنان عالمی از حق شناسیت

دارای این جلالت و فر تا قیامتی

ص: 138

مریم به چرخ فخر نماید به خدمتت

از آن به رتبه آینه دار قداستی

هاجر اگر بدامن لطف تو دست زد

دید از ازل تو صاحب شأن و کرامتی

دامان توست مهد زنی همچو فاطمه

او را نصیب ساخت خدایش چه عزتی

پرورد دامنت گل سرخ محمدی

به به چه عزتی، چه شکوهی، چه شوکتی!

در وراثت نبوی را تویی صدف

کانون کوثری تو و کان شرافتی

«قادر» امیدوار به لطف و عطای توست

ای بانوی رئوف، به او کن عنایتی

ص: 139

فخر نسوان

قیصر اصفهانی - سید محمد حسن صفوی پور

مرا که طبع روانی و منطقی گویاست

کنم ثنای جهان بانویی که بس عظماست

تبارک اله از این معرفت که او دارد

صد آفرین به چنین زن که عاقل و داناست

میان آنهمه نسوان که آفریده خدای

کدام زن به جهان چون خدیجه کبراست

کدام زن به جهان افتخار نسوان است

خدیجه دخت خویلد که مادری بی تاست

کدام زن بر پروردگار محبوب است

خدیجه همسر احمد که مظهر تقوی است

خدیجه بی مثل است این سخن پیمبر گفت (1)

به فرض بی مثلی همچو دخترش زهراست

ز یمن خلقت او مفتخر بود آدم

ز فضل مقدم او شادمان بسی حواست

چنین زنی شده خواهان احمد مرسل

که از هر آنچه خدا آفریده بی همتاست

ص: 140


1- - اشاره است به فرمایش پیامبر صلی الله عليه و آله «خديجة و أن مثل خديجة).

چو هست یار محمد مگو که بی یار است

چو هست همسر احمد مگو که او تنهاست

ببین کمال چنین بانوی گرانقدری

که نقش مهر و وفا از جبین او پیداست

گذشت و عاطفه و جود و بخشش و ایثار

صفات بارز آن زن به عرصه غبراست

از آن سخاوت بی منتها بود پيدا

که بی نیاز از آن مال و مکنت دنیاست

تمام هستی خود را به پای احمد ریخت

فضای مهبط حق را به زیب و فر آراست

ب رای احمد محمود دختری آورد

که فیض بخش به مشکوی حضرت مولاست

برای یاری دین خدا ز جان کوشید

لوای نهضت حق ز اهتمام او برپاست

به عون رحمت حق کام او روا گردید

گرفت از قبل دوست آنچه را می خواست

سزای همسری او بهشت جاوید است

خدای گفته به قرآن نه این سخن از ماست

بگو به منطق شیوا ثنای او «قیصر»

که او به اذن محمد شفیعه ی فرداست

ص: 141

کانون حيا

ماهر اصفهانی - علی غفر اللهی

در بحر شرف گوهر والاست خدیجه

بر چرخ وفا اختر رخشاست خديجه

فخرش به جهان بس که به تأیید خداوند

جفت نبی و مادر زهراست خدیجه

چون همسر احمد بود و مادر زهرا

فخر و شرف آدم و حواست خدیجه

عز و شرف و شوکت و والایی و شان را

از اصل گهر یکسره داراست خديجه

معنای گذشت و کرم و بذل و سخاوت

کانون حیا، مظهر تقواست خديجه

باثروت خود کرد حمایت ز پیمبر

دارای چنین همت والاست خدیجه

پرورده چو در دامن خود دخت نبی را

بس مفتخر از ام ابیهاست خديجه

شد دامن مهرش صدف گوهر زهرا

یعنی که دلش غیرت دریاست خديجه

ص: 142

شد آب اگر شمع وجودش به ره دین

نامش همه جا انجمن آراست خديجه

در عهد خود از پرتو ایمان به خداوند

الحق که مهین عصمت کبراست خدیجه

فرمود نبی: مثل خدیجه به جهان نیست

این قول رسول است که یکتاست خديجه

در راه وفا و کرم و بخشش و احسان

«ماهر» همه دم راهبر ماست خديجه

قال رسول الله صلی الله علیه و آله :

خديجة و اَینَ مِثلُ خَديجة

فرمود نبی: مثل خدیجه به جهان نیست

این قول رسول است که یکتاست خديجه

ص: 143

بانوی بادرایت

مراد - حسن کاظمی مرادی

خدیجه آینه ای در برابر جان داشت

به مهرورزی محبوب خویش ایمان داشت

جمال احمد محمود را به مهر جمیل

و به لوح سینه ی آئینه اش نمایان داشت

چو عشق آمد و در جان وی تجلی کرد

به عشق پاک خداداد خویش اذعان داشت

چو بود رشته ی پیوند او به حق ملحق

نظر به جلوه گریهای حئ سبحان داشت

به عشق حضرت معشوق داد در ره دین

تمام مکنت و مالی که او فراوان داشت

ورای خصلت حاتم ز مال و ثروت خود

سخاوت و کرم و جود و بذل و احسان داشت

نشد ز سرزنش دشمنان دلش غمگین

که عشق حضرت محبوب در دل و جان داشت

نکرد لحظه ای اظهار ناشکیبایی

زغصه ای که به جان از عذاب دوران داشت

ص: 144

به گوش هوش پیام آور مقامی بود

که عشق در دل بیدار وی به فرمان داشت

بهار، پنجره بگشود رو به تحسینش

و در آنزمان که چو زهراء گلی به دامان داشت

یگانه بانوی عالم یگانه دختی را

به نام حضرت زهرا ز لطف یزدان داشت

مرا ببخش اگر نظم من پریشان شد

دل بلاکش من خاطری پریشان داشت

چو رفت مرغ روانش ز خاک بر افلاک

از داغ دوریش احمد دو چشم گریان داشت

اگر به خلق نکو داشت چهره ای شاداب

هماره غصه ی او را به سینه پنهان داشت

نشد جهان تشیع ز داغ او خاموش

که چون «مراد» به دل آتشی فروزان داشتب

هار، پنجره بگشود رو به تحسینش

در آنزمان که چو زهراء گلی به دامان داشت

ص: 145

خاتون پاک

منصوری - روح الله

خاتون پاک، معنی ایثار و مجد و جود

پاکیزه تر ز اشک، ز شبنم، ز آب و رود

بانویی بی قرینه، ندانم خدا چه سان

یا با کدام رشته سرشت از تو تار و پود

آیا چه دید چشم تو در چشمه سار نور

تا بر گزید خدمت او را به هر چه سود

از هر چه داشتی بگذشتی به راه او

گویی گذشت، از أزلت در ضمیر بود

قدّیسه ای چو مریم عذرا جهان نداشت

تا آفرید در تو خداوند آن وجود

آنکس که فخر مریم عذراست خدمتش

ناموس حق به روی زمین کوثر شهود

فخرت بس اینکه ام ابیها به دامنت

بنشست و دخترانه غم از چهره ات زدود

آنسان نشست داغ تو بر دل که گوئيا

بنشسته داغ بر جگر لاله ی کبود

مائیم و بی کرانه ی وصفت و مانده ایم

کی بی کرانه را به غزل می توان سرود

ص: 146

سال حزن نبی

میثم - غلامرضا سازگار

ای خو گرفته با نفست عطر احمدی

ای پیشتر ز بعثت احمد محمدی

ای بارها سلام ترا بر رسول خود

ابلاغ کرده ذات خداوند سرمدی

چون شمع در فروغ نبوت گداختی

پیش از نزول وحی نبی را شناختی

ای بر تو لحظه لحظه سلام پیمبران

خاک در تو سجده گه خیل سروران

پیش از پیمبری پیمبر به روی او

چشم تو دید آنچه ندیدند دیگران

در قلب تو کتاب کمالش نوشته شد

سر خط مادریت به آلش نوشته شد

بی دامن توختم رسل کوثری نداشت

نخل بلند آرزوی او بری نداشت

حتی علی که جان عزیز پیمبر است

در ملک بی حدود خدا همسری نداشت

ای همدم رسول خدا در نزول وحی

ای دامن تو مرکز نور بتول وحی

ص: 147

تو وصل بر رسول و ز هستی جدا شدی

تو آفتاب بیت سراج الهدا شدی

نیزار وحی مثل علی شیر مرد داشت

ای شیر زن تو تالی شیر خدا شدی

دارایی تو هدیه به پروردگار شد

در جنگ اقتصاد نبی ذوالفقار شد

تو دیگر و زنان جهان جمله دیگرند

سادات عالمت پسرانند و دخترند

دارایی تو، تیغ علی، ځلق مصطفی

را در پیشبرد فتح نبوت برابرند

دامان پاک تو ثمرش یازده ولیست

این رتبه ات بس است که داماد تو علیست

در دور بت پرستی و تاریکی حجاز

بودت رخ نیاز به درگاه بی نیاز

پیش از نزول وحی الهی تو و علی

خواندید با رسول خدا در حرم نماز

چون تو که با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم همسری کند

در ی تیم آمنه را مادری کند

ای تکیه گاه خواجه ی لولاک شانه ات

ای لحظه لحظه ذکر محمد ترانه ات

بر یازده ستارهی توحید، آسمان

روی منیر فاطمه خورشید خانه ات

ص: 148

در بیت آفتاب مه تام کیست؟ تو

اول زن مجاهد اسلام کیست؟ تو

پیغمبر خدا به توعرض ارادتش

زهراست هم کلام تو پیش از ولادتش

گویی که با تو گرم سخن بود فاطمه

حتی به لحظه های غروب شهادتش

با آنکه سالها ز جهان چشم بسته ای

انگار دور بستر زهرا نشسته ای

ای ام پاک ام پدر، ام مؤمنین

ای مادر بزرگ امامان راستین

روزی که یار هر دو جهان یاوری نداشت

روزی که آن معین بشر بود بی معین

مردانه ایستادی و کردی حمایتش

تا جاودانه ماند چراغ هدایتش

در مکه مکرمه بودی مکرمه

دشمن شدند با تو دغل دوستان همه

از هست خویش دست کشیدی و ذات حق

بخشید گوهری به تو مانند فاطمه

الحق تویی تویی تو که جان پیمبری

شایسته ای که بهر نبی کوثر آوری

آزرد ای فرشته ی حق اهرمن ترا

زخم زبان زدند بهر انجمن ترا

ص: 149

از بس که ریخت عطر قداست ز پیکرت

پیراهن رسول خدا شد کفن ترا

از بس بلند بود مقام و جلال تو

گردید سال حزن نبی ارتحال تو

روح تو در بهشت به پرواز می شود

درهای غم به قلب نبی باز می شود

در فصل خردسالی و آغاز زندگی

و بی مادری فاطمه آغاز می شود

اشک نبی برای تو ای جان پاک ریخت

با دست خویش بر تن پاک تو خاک ریخت

بارفتن تو یار محمد ز دست رفت

خورشید روزگار محمد ز دست رفت

شد حمله ور به گلشن دین لشکر خزان

تو رفتی و بهار محمد ز دست رفت

زیبد که با هزار زبان در ثنای تو

«میثم» در قصیده بریزد بپای تو

ص: 150

محرم رسالت

مؤید خراسانی - سید رضا

بند اول ای رسول خدای را همدم

در حریم رسالتش محرم

اولین زن تویی که قامت بست

در نماز پیمبر خاتم

شوهرت کیست بهتر از عیسی

دختر کیست برتر از مریم

دامنت جای زهرة الزهرا

که بود نور نیر اعظم

کهکشانست در رهت مشعل

آفتاب است بر گلت شبنم

مکه و صخره های ستوارش

طائف و نخلهای سر در هم

عاشق بردباریت همه جا

شاهد جانفشانیت همه دم

ص: 151

بدز تیغ على و ثروت تو

که شد این گونه کاخ دین محکم

یار احمد شدی که تا نشود

یکسر موی از سر او کم

زخم پاهای سنگ خورده او

یافت از دست لطف تو مرهم

سربلند از شهامت تو صفا

اشک ریز از مصائبت زمزم

به علی و محمد و زهرا

اشفعی یا خديجة الكبرى

* بند دوم

خیمه ی عشق را عمود تویی

صفت مهر را نمود تویی

در کنار تمامی رحمت

مظهری بر تمام جود تویی

فاطمه گوهر وجود بود

مخزن گوهر وجود تویی

اولین زن که از زنان رسول

سخن وحی را شنود تویی

اولین زن که با رسول خدا

به رکوع آمد و سجود تویی

ص: 152

باسلام پیمبری به vخش

اولین کس که در گشود تویی

آنکه با جبرئیل در هر وحی

آمدش از خدا درود تویی

مادری که چهار قابله اش

آمد از آسمان فرود تویی

منعمی را که با تهیدستی

کردگارش بیازمود تویی

آنکه در خانه بود و یکدم هم

غافل از رهبرش نبود تویی

باغبانی که شد گل یاسش

بین دیوار و در کبود تویی

به علی و محمد و زهرا

اشفعی یا خديجة الكبرى

بند سوّم

ای خریدار جان پیغمبر

همسر مهربان پیغمبر

احترامی نداشت چون تو کسی

در میان زنان پیغمبر

در حیات و ممات تو نفتاد

نام تو از زبان پیغمبر

ص: 153

در شب ازدواج زهرایش

وان دل شادمان پیغمبر

آمد از یاد جای خالی تو

اشک از دیدگان پیغمبر

ای چراغ همیشه تاریخ

در صف دودمان پیغمبر

به وجود تو افتخار کند

از همه جا خاندان پیغمبر

هستی خویش را فدا کردی

در ره آرمان پیغمبر

سرزد از مشرق گریبانت

کوثر جاودان پیغمبر

روزگاری بود که دارم من

داغ دار الامان پیغمبر

تا نهم بار دیگر ای مادر

جبهه بر آستان پیغمبر

به علی و محمد و زهرا

اشفعی یا خديجة الكبرى

ص: 154

بانوی اول اسلام

نامی اصفهانی

شد چو پشتیبان دین دست گهربار خدیجه

یافت اسلام آبرو از بذل بسیار خدیجه

در قبول دین حق از هر زنی پیشی گرفت او

گرچه منجر گشت این سبقت به آزار خدیجه

خاطر احمد اگر روزی زغم آزرده می شد

می شد آن روز از سیاهی چون شب تار خدیجه

معنویت را نداد از دست بهر مال دنیا

در تجارت گرچه رونق داشت بازار خدیجه

ثروتش بشکست پشت اقتصاد مشرکین را

آرمان انقلابی داشت پیکار خدیجه

کرد با ایثار مال آغاز و راضی بود دائم

گرچه در پایان تهی شد گنج پربار خدیجه

بست پیمان وفاداری از اول بامحمد

هست آئین خدا مدیون رفتار خدیجه

پایه ریز پیشرفت دین پس از خلق محمد

نیروی بازوی حیدر بود و ایثار خدیجه

ص: 155

مادر زهرای اطهر بود این شایسته مادر

آل طاهایند گل هایی ز گلزار خدیجه

آنچه را می گفت این بانو، عمل می کرد نیکو

بود گفتار خدیجه همچو کردار خدیجه

زد به یک سو پرده ی اوهام را فکر نوینش

بافت زن شخصیتی دیگر از افکار خدیجه

تا که شد گلزار دین را آبیار اندیشه ی او

غنچه ها بشکفت از گل جوش پندار خدیجه

از سجایایش فراوان گفته اند اهل پژوهش

لیک از این هم بیشتر باشد سزاوار خدیجه

کی توانی «نامیا» گویی یکی را از هزاران

هرچه هم توصیف بنمایی ز رفتار خدیجه

پایه ریز پیشرفت دین پس از خلق محمد

نیروی بازوی حیدر بود و ایثار خدیجه

زد به یک سو پرده ی اوهام را فکر نوینش

یافت زن شخصیتی دیگر ز افکار خدیجه

ص: 156

منظومه وفا

بانوی مهر، همسر ممتاز مصطفی

از نورناب مصطفوی مظهر صفا

پروانه وار گرد محمد به تاب و تب

مجذوب آفتابی و منظومه وفا

همگام اهتمام ابوطالب رشید

بودی سپر به ختم رسل در بر جفا

پاکیزه گوهر صدف توست فاطمه

هستند یازده در شهوار در قفا

زهرای تو شفيعه خلق است و کوثر است

وصف تو هست مادر زهرا و قد کفی

آسوده پر کشیدی از این خاکدان به خلد

تنها تو باعبای نبی کردی اکتفا

هرگز فرامشت نکند شیعه علی علیه السّلام

باتو، خدیجه، همسر ممتاز مصطفی(1)

ص: 157


1- شعر فوق بدون ذکر نام و تخلص شاعر ارسال شده است.

رباعی و دوبیتی ها

صالحی خمینی - حسن

خدیجه مادر زهرا بود سلام الله

گلی ز مجمع گلها بود سلام الله

خدیجه بانوی گردون وقار اسلام است

به علم و حلم چو دریا بود سلام الله

صالحی خمینی - حسن

خدیجه علیها السّلام سبب اعتلا و رونق دین

خدیجه علیها السّلام گوهر بحر عصمت و تمکین

کمال عشق و ارادت، رهین دامن توست

تویی که نیست زنی چون تو حامی آیین

صحت اصفهانی - علی شیرانی

عز و شرف و شکوه را معنایی

افلاک نشین زهمت والایی

بانوی عرب، خديجه ی کبرایی

غمخوار رسول و مادر زهرایی

ص: 158

صحت اصفهانی - علی شیرانی

بود آینه در بزم سحرنوش چمن

گلبانگ زلال نور در گوش چمن

می آمد و بود غرق شبنم که بهار

انداخت قبای سبز بردوش چمن

فرد بختیاری - حسن آقایی فرد

ای یار وفادار و فداکار رسول

ای همسر با وقار و غمخوار رسول

الحق که خداوند جهان خلق نکرد

هم سنگ تو همسری سزاوار رسول

ماهر اصفهانی - على غفر اللهی

رفتی و غمت مونس جان است هنوز

در سوگ تو اشک من روان است هنوز

ای همدم من خدیجه علیها السّلام راحت جان

زهرا ز غمت اشک فشان است هنوز

ص: 159

ماهر اصفهانی - على غفر اللهی

رفتی و رسول هاشمی تنها شد

بعد از تو مدام همدم غمها شد

از داغ توای خدیجه علیها السّلام روح روان

زهرا ز فراق، دیده اش دریا شد

مسافر - علیرضا محمدی

با مال خدیجه دین حق احیا شد

با رحلت او ختم رسل تنها شد

آن سال که سال حزن نامید نبی

پیراهن ماتم به تن زهرا شد

مسافر - علی رضا محمدی

با مال خدیجه دین حق یاری شد

احکام خداوند جهان جاری شد

مرهون خدیجه است اسلام نبی

زیرا که به همتش نگهداری شد

ص: 160

نوحه و مرثیه ام المؤمنين حضرت خدیجه کبری علیها السّلام

اشاره

ص: 161

شب هجران

امشب زمین و آسمان را غم گرفته

زهرا برای مادرش ماتم گرفته

ای آسمان خون گریه کن در ماتم او

زیرا که امشب گریه کرده همدم او

امشب شب هجران دو دلداده باشد

شام وداع همسری آزاده باشد

گرد یتیمی بر رخ زهرا نشيند

از بعد مادر رنگ شادی را نبیند

آئینه مهر و وفا و عشق بشکست

امشب علی گویا که مادر داده از دست

امشب خدیجه می رود از خانه و حی

تاریک شد در ماتمش کاشانه ی وحی

چشم از خدیجه برنمی دارد پیمبر

خون جگر از دیده می بارد پیمبر

يارب خدیجه عاشق و همراز من بود

در راه قرآن چون على جانباز من بود

ای در غریبی آشنایم ای خدیجه

ای جان نثار با وفایم ای خدیجه

ص: 162

در موج طوفانها فداکاری نمودی

با مال و جان خود مرا یاری نمودی

در راه من زخم زبانها را شنیدی

هر درد و محنت را به جان و دل خریدی

ای هر نگاهت در خزان غم بهاران

در حفظ جانم پیکرت شد سنگباران

لرزانده اشک دخترت عرش خدا را

سوزانده تنهایی او دلهای ما را

امشب شب هجران دو دلداده باشد

شام وداع همسری آزاده باشد

چشم از خدیجه برنمی دارد پیمبر

خون جگر از دیده می بارد پیمبر

ص: 163

افطار اشک

توسل به حضرت بقية الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

در شب رحلت حضرت خدیجه کبری علیها السّلام

پاکدامن خراسانی - علی

یا صاحب الزمان همه هستی فدای تو

عزت به ماسوا بدهد خاک پای تو

دلها اسیر نغمه ی یاربنای تو

کی می رسد ز کعبه به عالم صدای تو

آقا بیا بیا که تویی روح انس و جان

برگو جواب ناله الغوث و الامان

ای محرم و پناه دل بی پناه ما

ما جملگی رعیت و هستی تو شاه ما

بر دست لطف و مهر تو باشد نگاه ما

خون گشته قلب تو همه جا از گناه ما

لیکن بنازمت که دمی ای شه وفا

ما را ز خود نراندی و هستی به فکر ما

از آتش فراق تو هر سینه مشتعل

وز مهربانی تو شود هر کسی خجل

ص: 164

ما گرچه خوار و پست و ذلیلیم و پا بگل

داریم امید آنکه شبی ای امید دل

مشمول لطف بی حد و بسیار تو شویم

مهمان خوان و سفره افطار تو شویم

شاها شب غم و شب درد و شب عزاست

افطار تو ز خون دل و اشک غصه هاست

از سوز ناله ات به جهان محشری به پاست

در ماتمی که قامت گردون از آن دوتاست

امشب شبی بود که شده مادرت یتیم

قلب نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ز این غصه شد دو نیم

امشب خدیجه همسر والای مصطفی

از آن مظهر جلالت و آن اسوه وفا

آن بانوی مکرمه، آن محرم ولا

از آن حامی شریعت و احکام کبریا

چشم از جهان ببست و به غم سینه ها نشست

با رفتنش زغصه دل ماسوا شکست

هستی خود به راه شریعت فدا نمود

تا پای جان حمایت از مصطفی نمود

با این عمل معامله ای با خدا نمود

حق هم سعادت ابد او را عطا نمود

ص: 165

دادش مقام و منزلتی برتر از همه

او را نمود مادر نیکوی فاطمه

مرغ دلش به باغ جنان پر کشید و رفت

یک عمر طعنه ز ونان چشید و رفت

مردانه غصه های نبی را خرید و رفت

چون شمع گشت و به پایش چکید و رفت

او رفت و خنده رفت ز لبهای مصطفی

او رفت و رفت قوت پاهای مصطفی

پایش به سوی قبله و زهرا کنار او

زهرا بود تمامی دار و ندار او

اشک در چشم فاطمه برده قرار او

ان کی باورش بود که گل نوبهار او

روزی شود ز جور خزان نقش بر زمین

پرپر شکسته سوخته یا رب العالمين

ص: 166

آتش غم

راضی اصفهانی - محمد حسن زاده

رخت سیه شد به تنم دوباره

و آتش غم زد به دلم شراره

داغ خدیجه به دلم نشسته

کاسه صبرم زغمش شکسته

از دل من کی برود حال حزن

آمده در زندگیم سال حزن

مادر زهرا ز جهان پر گشود

بر من و زهرا غم او در گشود

او که مرا همدم و غمخوار بود

موقع سختی به دلم یار بود

هستی خود در ره دین داده است

فاطمه از دامن خود زاده است

بوده مرا به همسری بی نظیر

ثروت او چشمه فیض کثیر

کی رود از سینه من ماتمش

کی رود از دیده ام اشک غمش

ص: 167

پر شدم از آه دل و زمزمه

صبر بده خدا تو بر فاطمه علیها السّلام

کرده مرا جدا از او سرنوشت

و منتظر من بود او در بهشت

خدیجه هم فاطمه را مادر است

هم به على مرتضى مادر است

پس بود این حق که بگویم چنین

هست خدیجه مادر مؤمنین

بوده مرا به همسری بی نظیر

ثروت او چشمه فیض کثیر

ص: 168

سوگ بانوی اسلام

شفیق اصفهانی - ابوالقاسم جندقیان

نی همین بهر خدیجه دلغمین پیغمبر است

چشم زهرا نیز گریان در عزای مادر است

گفت احمد لحظه بسپردنش بر خاک گور

ای زمین گنجینه ام را این گرامی گوهر است

مکه شد یکپارچه شهر من شهر ملال

س وگ اول بانوی اسلام بس دردآور است

رحلتش رامسلمین رخت سیه دربرکنید

و اهل بیت مصطفی را زانوی غم در بر است

تا ابد نام خدیجه ثبت لوح سینه هاست

جا به دل کرد آنکه سر بر خط امر داور است

گرچه سر سوده به پای رفعتش باغ بهشت

حرمتش را قصر خاصی در کنار کوثر است

داد از کف ثروت دنیا و عقبی را خرید

در ره دین هرگذشت او جهاد اکبر است

جای دارد او «شفيق» از منزلت بالد به خویش

چونکه همراز نبی و همسر پیغمبر است

ص: 169

گریه هفت آسمان

منتظر - محمد آخوندی

تنها نه ماه شب به ثریا گریسته

هفت آسمان به عالم معنا گریسته

در مکه صحبت از غم و اندوه و ماتم است

کعبه برای همسر طاها گریسته

از این مصیبتی که به آل نبی رسید

خیل ملک به عالم بالا گریسته

سیاره های عرش برین را که بنگری

در ماتم خدیجه کبری گریسته

از داغ همسری که جنان جایگاه اوست

پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم شبها گریسته

اول زن جهان عرب دیده بست و رفت

زهرا بر این مصیبت عظمی گریسته

دانی که «منتظر» شب سوگ خدیجه است

هستی برای مادر طوبا گریسته

ص: 170

غربت بی مادری

آشفته کاشانی - جعفر رسول زاده

حرم گرید برای رحمة للعالمين امشب

فضای مکه دارد ماتم بانوی دین امشب

حریم وحی حق

شده ماتم سرا

رسول هاشمی

شده صاحب عزا

نشسته فاطمه در غربت بی مادری امشب

گرفته گرد غم آیینه ی پیغمبری امشب

حریم وحی حق

شده ماتم سرا

رسول هاشمی

شده صاحب عزا

چراغ محفل آل پیمبر شد خموش امشب

بنالد فاطمه از غم که مادر شد خموش امشب

حریم وحی حق

شده ماتم سرا

رسول هاشمی

شده صاحب عزا

خدیجه رفت و شد صدیقه اطهر یتیم امشب

نبی سر در گریبان آل پیغمبر یتیم امشب

حریم وحی حق

شده ماتم سرا

رسول هاشمی

شده صاحب عزا

ص: 171

کنار تربتش چشم رسالت گریه کرد امشب

زداغ رحلت بانوی عصمت گریه کرد امشب

حریم وحی حق

شده ماتم سرا

رسول هاشمی

شده صاحب عزا

به عام الحزن محنت تازه شدداغ نبی امشب

خزانی شد گل نیلوفر باغ نبی امشب

حریم وحی حق

شده ماتم سرا

رسول هاشمی

شده صاحب عزا

ص: 172

وداع مادر

حسینی - سید محسن

آتش زده ب جانم، اسم خدیجه علیها السّلام ه امشب

آماده کفن شد، جسم خدیجه ليلا امشب

ای وای از این مصیبت

بوی خدائی آید، از بستر خدیجه علیها السّلام ها السّلام

شد بسته کم کم امشب، چشم تر خدیجه طلا

ای وای از این مصیبت

پیغمبر خدا را جز غصه کس نمانده

در سینه ی خدیجه علیها السّلام ها السّلام دیگر نفس نمانده

ای وای از این مصیبت

از پافتاده است و دست از جهان بشوید

راز مگوی خود را با دخترش بگوید

ای وای از این مصیبت

گرچه دلش پر از خون، چون لاله های صحراست

تا لحظه های آخر، چشمش به سوی زهراست

ای وای از این مصیبت

ص: 173

ای دخترم بیا و بنشین تو در کنارم

ای روی تو بهارم، من جز تو کس ندارم

ای وای از این مصیبت

در سینه تو ای کاش، اندوه و غم نباشد

مانند عمر گلها، عمر تو کم نباشد

ای وای از این مصیبت

تو ماه شام تار و تو آفتاب روزی

من میکنم دعایت، در پشت در نسوزی

ای وای از این مصیبت

ص: 174

درد غربت

راضی اصفهانی - محمد حسن زاده

رفتی و داغت مانده بر دلم خدیجه

تاریک از این غم گشته محفلم خدیجه

دردم ندارد مرهمی

احمد ندارد همدمی

ای همسر من

ای یاور من

ای اولین مؤمن به آئینم خدیجه

کردی فدا جان در ره دینم خدیجه

ای غمگسار مسلمین

با رفتنت گشتم حزين

ای همسر من

ای یاور من

خون چشم زهر ادخترت در این عزا شد

در کودکی با درد غربت آشنا شد

با قلب پر خون دخترت

در بر کشیده پیکرت

ای همسر من

ای یاور من

ترسم که از داغ تو زهرا جان سپارد

او طاقت هجران رویت را ندارد

تا دیدگانت بسته شد

از غصه دل شکسته شد

ای همسر من

ای یاور من

حیدر شده نوحه سرای ماتم تو

زانوی غم در بر کشیده از غم تو

محزون ز هجرانت علی

گردیده گریانت على

ای همسر من

ای یاور من

ص: 175

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109