گزیده ای از تربیت و اخلاق در نهج البلاغه و غررالحکم به ضمیمه داستان هایی از امام علی علیه السلام

مشخصات کتاب

سرشناسه:پوریزدی، رحمت، 1365-

عنوان قراردادی:نهج البلاغه .فارسی- عربی .برگزیده. شرح

Nahjol-Balaghah .Persian- Arabic . Selection. Commantries

غررالحکم و درر الکلم .فارسی - عربی. برگزیده . شرح

عنوان و نام پديدآور:گزیده ای از تربیت و اخلاق در نهج البلاغه و غررالحکم به ضمیمه داستان هایی از امام علی علیه السلام/ رحمت پوریزدی، هادی احمدی.

مشخصات نشر:قم: انتشارات قدس، 1399.

مشخصات ظاهری:147ص.؛ 21/5×14/5س م.

شابک:978-600-379054-4

وضعیت فهرست نویسی:فیپا

یادداشت:کتابنامه به صورت زیرنویس.

موضوع:علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق . نهج البلاغه -- اخلاق

موضوع:Ali ibn Abi-talib, Imam I. Nahjol - Balaghah -- Ethics

موضوع:علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. -- دیدگاه درباره اخلاق

موضوع:Ali ibn Abi-talib, Imam I, 600-661 -- Views on ethics

موضوع:علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق . غررالحکم و درر الکلم -- اخلاق

موضوع:Ali ibn Abi-talib, Imam I.Ghurar al - Hikam va Durar al - Kilam -- Ethics

موضوع:علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق . نهج البلاغه -- نقد و تفسیر

موضوع:Ali ibn Abi-talib, Imam I. Nahjol - Balaghah -- Criticism and interpretation

موضوع:علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق . غررالحکم و درر الکلم -- نقد و تفسیر

موضوع:Ali ibn Abi-talib, Imam I.Ghurar al - hikam va Durar al - Kilam -- Criticism and interpretation‪

موضوع:اخلاق اسلامی

موضوع:Islamic ethics

موضوع:اخلاق اسلامی -- داستان

موضوع:Islamic ethics -- Fiction

شناسه افزوده:احمدی، هادی، 1364 مرداد-

شناسه افزوده:علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق . نهج البلاغه. برگزیده. شرح

شناسه افزوده:Ali ibn Abi-talib, Imam I. Nahjol - Balaghah

شناسه افزوده:علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق . غررالحکم و درر الکلم. برگزیده. شرح

شناسه افزوده:Ali ibn Abi-talib, Imam I.Ghurar al - hikam va Durar al - Kilam. Selections . Commantries

رده بندی کنگره:BP38/0423

رده بندی دیویی:297/9515

شماره کتابشناسی ملی:7373093

وضعيت ركورد:فیپا

ص: 1

اشاره

امیرالمؤمنین (علیه السلام): مَنْ تَسَلَّى بِالْكُتُبِ لَمْ تَفُتْهُ سَلْوَة؛

كسي كه با كتاب آرامش يابد، هيچ آرامشي را از دست نداده است.(1)

تقدیم به:

ای خوانده ترا خدا «ولی» ادرکنی

بر تو ز نَبی «نَص جَلی» ادرکنی

دستم تُهی و لطف تو بی پایانست

یا حضرت مرتضی علی ادرکنی(2)

و پدر مهربان و مادر دلسوزم

ص: 2


1- . تصنیف غُرَرُالحِکم وَ دُرَرُالکَلِم، ح 293.
2- . ابوسعید ابوالخیر، رباعی، 694.

گزیده ای از تربیت و اخلاق در نَهج البَلاغه و غُرَرُالحِکَم به ضمیمه داستان هایی از امام علی(علیه السلام)

رحمت پوریزدی

هادی احمدی

ص: 3

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 4

فهرست مطالب

تصویر

ص: 5

تصویر

ص: 6

تصویر

ص: 7

تصویر

ص: 8

تصویر

ص: 9

تصویر

ص: 10

دیباچه:

امیرالمؤمنین (علیه السلام)، سرچشمه دانش و حکمتی است که بشر با شنیدن آن راه را از بی راه و صحیح را از ناصحیح می یابد و قلبش از زنگار غفلت و جهل زدوده می شود.

در این دفتر کوچک، گلبرگی از سخنان تربیتی و اخلاقی امیر بیان؛ امیرالمومنان(علیه السلام) را از کتاب نهج البلاغه و غُرَرُالحِکَم همراه با شرح آن گردآوری کرده ایم و کتاب را

به ضمیمه داستان هایی از آن حضرت مُزَین کردیم. به امید آنکه برکت و نورانیت عمل به این سخنان در زندگانی بشر بیشتر از قبل بدرخشد؛ و نیز سرنخ هایی برای کنکاش و پژوهش افزون تر قرار گیرد؛ و در این راه نگاهمان به این حدیث مولا علی (علیه السلام) بود:

«وَ لِسَانُ الصِّدْقِ يَجْعَلُهُ اللَّهُ لِلْمَرْءِ فِي النَّاسِ خَيْرٌ لَهُ مِنَ الْمَالِ [يُوَرِّثُهُ غَيْرَهُ] يَرِثُهُ غَيْرُه؛

ص: 11

نام نيكى كه خدا از شخصى در ميان مردم رواج دهد بهتر از ميراثى است كه ديگرى بردارد».(1)

کتاب نَهجُ البَلاغه، گزیده ای از سخنان ادبی امیرالمؤمنین(علیه السلام)، است که سید رضی در اواخر قرن چهارم قمری آن ها را گردآوری کرده است. این کتاب توسط گروهی از علما به دلیل محتوی غنی و همچنین بلاغتش، به «اخ القرآن» برادر قرآن نام گذاری شده است. معیار انتخاب سخنان امام علی (علیه السلام) در این کتاب فصاحت و بلاغت عنوان شده است. به همین دلیل کتاب نهج البلاغه، به معنای «راه و طریق آشکار بلاغت» نامیده شده است و شامل سه بخش خطبه ها (241)، نامه ها(79) و کلمات قصار(480) است.

کتاب غُرَرُ الحِکَم و دُرَرُ الکَلِم (به معنای اندرزهای برتر و سخنان چون دُر) کتابی مشتمل بر 10760 سخن از سخنان کوتاه و جذاب امیرالمؤمنین(علیه السلام)، تألیف ابوالفَتح آمِدی از دانشمندان قرن پنجم هجری است که بر اساس حروف الفبا در 91 باب تنظیم شده است.

شُکر که این نامه به عنوان رسید

پیش تر از عمر به پایان رسید

الحمد لله رب العالمین

اربعین/1399

ryazdi1395@gmail.com

ص: 12


1- . خطبه،23.

نَهج البَلاغه

خواری و پستی خویش

قَالَ (علیه السلام): أَزْرَى بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ(1) الطَّمَعَ وَ رَضِيَ بِالذُّلِّ مَنْ كَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ وَ هَانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَيْهَا لِسَانَهُ؛

آن که جان را با طمع ورزی بپوشاند خود را پست كرده و آن که راز سختى هاى خود را آشكار سازد خود را خوار كرده و آن که زبان را بر خود حاكم كند خود را بى ارزش كرده است.(2)

ص: 13


1- . به معنی پوشاندن لباس زیرین است و اشاره به اینکه طمع را به خود چسبانده و از آن جدانمی شود. در بخش اول کتاب ( نهج البلاغه) از ترجمه مرحوم محمد دشتی و توضیحات نیز از کتاب پیام امام امیرالمومنین(علیه السلام)، آیت الله ناصر مکارم شیرازی، استفاده شده است. البته با تصرف.
2- . حکمت، 2.

طمع و حرص عظمت و وقار آدمی را به ذلت و حقارت می کشاند و هر کس سفره دلش را نزد دیگران بگشاید بی درنگ به خواری خود رضایت داده است و هر کس زبان خود را کنترل و مهار نکند بی شک زبان او را به نابودی و حقارت می برد.

ترس و تهیدستی

قَالَ (علیه السلام): الْبُخْلُ عَارٌ وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ؛

بخل ننگ است و ترس مايه نقصان و کاستی است.(1)

بخل ننگ و عار است زیرا باعث: اولاً نفرت مردم و دوستان را در پی دارد ثانیاً: بخل سبب سنگدلی و قساوت قلب است ثالثاً: هیچ دوستی و یاری برای او باقی نمی ماند رابعاً: مانع گردش سالم اقتصاد می شود خامساً: مورد مشورت و اطمینان واقع نمی گردد.

ترس نیز عاملی مهم در نرسیدن به قله های موفقیت و پیروزی است به قول مثل معروف «آن که ترسید مُرد و آنکه نترسید بُرد».

دانش میراث ارزشمند

قَالَ (علیه السلام): الْعِلْمُ وِرَاثَةٌ كَرِيمَةٌ؛

دانش، ميراثى گران بها است.(2)

ص: 14


1- . ح 3.
2- . ح 5.

میراث تنها به ثروت و دارایی نیست؛ و هر کس در خور و شأن خویش ارثی به یادگار می گذارد. برخی ثروت و برخی دانش و علم؛ و ارزشمندتر ین آن ها دانش است که شخص برای نسل های بعد از خود به جا می گذارد.

خوش رویی و دوست یابی

قَالَ (علیه السلام): الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ(1) الْمَوَدَّةِ وَ الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوبِ؛

خوش رویی وسيله دوست یابی و شكيبايى، گورستان پوشاننده عيب هاست.(2)

با خوش رویی و چهر گشاده می تواند قلب دیگران را تسخیر کرد و با صبر و حوصله عیب ها و کاستی ها خویش و دیگران را می تواند پوشاند.

داروی معنوی

قَالَ (علیه السلام): الصَّدَقَةُ دَوَاءٌ مُنْجِحٌ؛

صدقه دادن دارويى ثمربخش است.(3)

صدقه به بخشش هایی گویند که قصد قربت در آن باشد خواه واجب مانند زکات یا مستحب مانند انفاق باشد؛ خواه شخصی مانند کمک به نیازمند و یا عمومی مانند ساختن مدرسه، کتابخانه. صدقه دارو و شفا دهنده بیماری های فردی و اجتماعی است.

ص: 15


1- . دام.
2- [4]. ح 6.
3- . ح 7.

آيين دوست یابی

قَالَ (علیه السلام): أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اكْتِسَابِ الْإِخْوَانِ وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ؛

ناتوان ترين مردم كسى است كه در دوست يابى ناتوان است و از او ناتوان تر آنکه دوستان خود را از دست بدهد.(1)

دوستان خوب در موقعیت های متفاوت کمک کار و یاور انسان هستند؛ و انسان های موفق در دوست یابی افراد شایسته و لایق می کوشند و زمانی که آن را به دست آورند از او با رفتار و گفتار صحیح مراقبت می کنند.

فرار نعمت

قَالَ (علیه السلام): إِذَا وَصَلَتْ إِلَيْكُمْ أَطْرَافُ(2) النِّعَمِ فَلَا تُنَفِّرُوا أَقْصَاهَا بِقِلَّةِ الشُّكْرِ؛

هنگامی که قسمتی از نعمت به شما رسید با کم شکری، باقی مانده آن را فرار ندهید.(3)

شکرگزاری سه مرحله دارد قلبی، زبانی و عملی. هرگاه نعمتی به انسان داده می شود. نیکوست انسان به همان اندازه شکرگزار و سپاس گزار خداوند باشد تا اینکه خداوند به فضل و لطف خودش آن نعمت را به وجه کامل و احسن به انسان برساند.

ص: 16


1- . ج 12.
2- . به قرینه «اقصاها» به معنی آغاز هر چیزی است.
3- . ح 13.

نتیجه ی بی مِهری بستگان

قَالَ (علیه السلام): مَنْ ضَيَّعَهُ الْأَقْرَبُ أُتِيحَ(1) لَهُ الْأَبْعَدُ؛

کسی که نزدیکانش او را رها سازند آن ها که دورند برای (حمایت از او و یاری اش) آماده می شوند.(2)

انسان به وسیله حمایت و پشتیبانی خویشاوندان تقویت و دلگرم می شود ولی اگر خویشاوندان انسان را رها کنند و بی مِهری کنند. بیگانگان به او روی خوش نشان می دهند و او را دلگرمی می دهند؛ مانند طائفه قریش که از نزدیکان پیامبر (صلی الله علیه و آله) بودند اما نه تنها دوستی و حمایت نکردند بلکه ابراز دشمنی کردند و اما خداوند قبائلی از دور دست به حمایت از پیامبر (صلی الله علیه و آله)برانگیخت که از جان ودل از او پشتیبانی کردند.

نمونه دیگر آن فرار مغزها از کشوراست هنگامی که از مغزه های لایق و آماده و استعدادهای سرشار جوانان استفاده نکنیم آن ها از میان ما می روند و بیگانگان از آن ها استقبال می کنند.(3)

جوانمردی و دست خدا

قَالَ (علیه السلام): أَقِيلُوا(4) ذَوِي الْمُرُوءَاتِ عَثَرَاتِهِمْ فَمَا يَعْثُرُ مِنْهُمْ عَاثِرٌ إِلَّا وَ [يَدُهُ بِيَدِ اللَّهِ] يَدُ اللَّهِ بِيَدِهِ يَرْفَعُهُ؛

ص: 17


1- . مهیاکردن، ساختن.
2- . ح 14.
3- . پیام امام امیرالمؤمنین (علیه السلام)، ج 12، ص 107.
4- . اقیلوا: چشم پوشی. عثرات: لغزش و خطا.

از لغزش جوانمردان درگذريد، زيرا جوانمردى نمى لغزد جز آنکه دست خدا او را بلندمرتبه مى سازد.(1)

خداوند مدافع و هوادار افراد جوانمرد، بخشند ه و بامروت است. آدمی زاد خالی از اشتباه نیست و هر کس ممکن است خطایی کند ولی هنگامی که فرد بخشنده و جوانمرد خطایی می کند خداوند دست او را می گیرد و او را نجات می دهد و نمی گذارد زمین گیر شود.

نتیجه ترس و کم رویی

قَالَ (علیه السلام): قُرِنَتِ الْهَيْبَةُ بِالْخَيْبَةِ، وَ الْحَيَاءُ بِالْحِرْمَانِ؛ الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَيْرِ؛

ترس (نابجا) با نااميدى مقرون است و کم رویی با محروميت همراه، فرصت ها همچون ابر درگذرند؛ از اين رو، فرصت های نيک را غنيمت بشماريد (و پيش از آنکه از دست برود، از آن استفاده کنيد).(2)

دو نوع ترس داریم: ترس به جا: ترس از حوادث و خطرهای جانی و مالی ... که طبیعی است و هر انسان از آن استفاده می کنند؛ و ترس نابجا؛ ترسی است که از ضعف اراده منشأ می گیرد که ناپسند و نکوهیده است چراکه انسان را از رسیدن به موفقیت و پیروزی بازمی دارد.

ص: 18


1- . ح 20.
2- . ح 21.

حیا نیز دو نوع است: حیا ارزشمند: حیایی است که انسان آنچه مخالف عقل و دین و زشت و ناپسند است را ترک کند و حیای غیر ارزشمند: حیایی است که انسان را از فراگرفتن دانش یا سؤال کردن از چیزهایی که نمی داند یا از گرفتن حق خویش دوری می کند و به تعبیر دیگر «کم رو» است.

فرصت های جوانی، تندرستی، امنیت و... هیچ کدام پایدار نیستند ازاین رو نیکو است فرد هوشیار و هشیار از این فرصت ها حداکثر استفاده را ببرد.

کفاره گناهان بزرگ

قَالَ (علیه السلام): مِنْ كَفَّارَاتِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ إِغَاثَةُ الْمَلْهُوفِ(1) وَ التَّنْفِيسُ عَنِ الْمَكْرُوبِ؛

از كفّاره گناهان بزرگ، به فرياد مردم رسيدن و آرام كردن مصيبت ديدگان است.(2)

کفاره یعنی پوشاننده؛ چیزی که امر دیگری را می پوشاند؛ و خطا و گناهان را می پوشاند؛ و از مصادیق آشکار آن کمک و یاری رساندن به نیازمند و برطرف کردن غم و غصه دیگران است؛ و این یاری می تواند از طریق مالی یا گفتاری باشد. چه بسا با سخنی دل اندوهگینی را شاد کنیم و یا با حمایت مالی خویش فردی را از مشکلات رنج آور نجات دهیم.

ص: 19


1- . ملهوف: هر فرد مظلوم و بیچاره ای را شامل می شود. خواه بیمار باشد یا گرفتار طلبکار ...مکروب: به هر شخص غمگین گفته می شود. خواه غم فقر، بیماری، تجارت، مصیبت ... تنفیس: زدودن غم.
2- . ح 24.

از مهلت الهی بترس

قَالَ (علیه السلام): يَا ابْنَ آدَمَ إِذَا رَأَيْتَ رَبَّكَ سُبْحَانَهُ يُتَابِعُ عَلَيْكَ نِعَمَهُ وَ أَنْتَ تَعْصِيهِ فَاحْذَرْهُ؛

اى فرزند آدم! زمانى كه خدا را مى بينى كه انواع نعمت ها را به تو مى رساند درحالی که تو معصیت او را می کنی از او بترس.(1)

لطف و دریای مهربانی خدا بی پایان است ولکن عذاب او نیز سنگین است. چه بسا افرادی که به بلای استدراج گرفتارشده اند و خود غافل اند. نعمت ها پیاپی و بی حدومرز از راه می رسد ولی دل از یاد و سپاسگزاری خداوند غافل می گردد و صاحب نعمت را از یاد می برد. در این هنگام است که عذاب سنگین الهی از را ه می رسد و او را غافل گیر و زمین گیر می کند.

رفتارشناسی (پنهان ولی آشکار)

قَالَ (علیه السلام): مَا أَضْمَرَ أَحَدٌ شَيْئاً إِلَّا ظَهَرَ فِي فَلَتَاتِ(2) لِسَانِهِ وَ صَفَحَاتِ وَجْهِهِ؛

كسى چيزى را در دل پنهان نكرد جز آنکه در لغزش هاى زبان و رنگ رخسارش، آشكار خواهد گشت.(3)

رفتار انسان نشانه از نیت ها و افکار او است؛ و هر آنچه در دل پنهان بدارد به هرحال در حالات چهره و گفتارها آشکار می شود. نمونه آشکار آن حالت ترس،

ص: 20


1- . ح 25.
2- . کار یا سخنی است که بدون فکر از انسان صادر می شود.
3- . ح 26.

خشم، خجالت است که در این حالات رنگ چهر و نحوه سخن گفتن تغییر می کند.

انجام دهنده كارهاى خير و شر

قَالَ (علیه السلام): فَاعِلُ الْخَيْرِ خَيْرٌ مِنْهُ وَ فَاعِلُ الشَّرِّ شَرٌّ مِنْهُ؛

نيكوكار، از كار نيك بهتر و بدكار از كار بد بدتر است.(1)

امام صادق (علیه السلام) در حدیثی چنین می فرمایند: «نِيَّةُ الْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِه ِ وَ نِيَّةُ الْكَافِرِ شَرٌّ مِنْ عَمَلِه؛ نیت مؤمن از عملش بهتر است و نیت کافر از عملش بدتر است».(2)

زیرا مؤمن کارهای خیری در دل دارد که نمی تواند آن ها را انجام دهد و نیت کافر بدتر از عمل اوست، زیرا کارهای بدی در سر دارد که توان آن را ندارد.

اعتدال در بخشش و حسابرسى

قَالَ (علیه السلام): كُنْ سَمْحاً وَ لَا تَكُنْ مُبَذِّراً وَ كُنْ مُقَدِّراً(3) وَ لَا تَكُنْ مُقَتِّراً؛

بخشنده باش امّا زیاده روی نكن، در زندگى حسابگر باش امّا سخت گیر مباش.(4)

ص: 21


1- . ح 32.
2- . کافی، ج 2، ص 83.
3- . تبذیر: به معنای پاشیدن دانه است. معادل آن ریخت وپاش است. مقدر: مدیریت صحیح اموال است؛ حد وسط میان تبذیر و تقتیر. تقتیر: تنگ گرفتن.
4- . ح 33.

روزی امام صادق(علیه السلام) مشتی از سنگریزه برداشت و محکم در دست خود گرفت سپس فرمود: بُخل و اقتار که خداوند فرموده همین است. آنگاه مشت دیگری از سنگریزه برداشت و چنان دست خود را گشود که همه ی آن روی زمین ریخت و فرمود این اسراف است آنگاه مشت دیگری برداشت و آن را به طوری گشود که مقداری در کف دست باقی ماند و مقداری از لابه لای انگشتان فروریخت و فرمود این همان قوام است (حد میانه و اعتدال است).(1)

هشت چیز را به خاطر بسپار

قَالَ (علیه السلام): لِابْنِهِ الْحَسَنِ (علیه السلام) يَا بُنَيَّ احْفَظْ عَنِّي أَرْبَعاً وَ أَرْبَعاً لَا يَضُرُّكَ مَا عَمِلْتَ مَعَهُنَّ إِنَّ أَغْنَى الْغِنَى الْعَقْلُ وَ أَكْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْقُ وَ أَوْحَشَ الْوَحْشَةِ الْعُجْبُ وَ أَكْرَمَ الْحَسَبِ حُسْنُ الْخُلُقِ يَا بُنَيَّ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْأَحْمَقِ فَإِنَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَنْفَعَكَ فَيَضُرَّكَ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْبَخِيلِ فَإِنَّهُ يَقْعُدُ عَنْكَ أَحْوَجَ مَا تَكُونُ إِلَيْهِ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْفَاجِرِ فَإِنَّهُ يَبِيعُكَ بِالتَّافِهِ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْكَذَّابِ فَإِنَّهُ كَالسَّرَابِ يُقَرِّبُ عَلَيْكَ الْبَعِيدَ وَ يُبَعِّدُ عَلَيْكَ الْقَرِيبَ؛

به فرزندش امام حسن (علیه السلام) فرمود: پسرم! چهار چيز از من ياد گير (در خوبى ها) و چهار چيز به خاطر بسپار (هشدارها)، كه تا به آن ها عمل مى كنى زيان نبينى:

ص: 22


1- . کافی، ج 4، ص 54.

خوبى ها 1. همانا ارزشمندترين بى نيازى عقل است، 2- و بزرگ ترين فقر بى خردى است، 3- و ترسناك ترين تنهايى خودپسندى است. 4- و گرامى ترين ارزش خانوادگى، اخلاق نيكوست.

هشدارها 1- پسرم! از دوستى با احمق بپرهيز، چراکه مى خواهد به تو نفعى رساند امّا دچار زيانت مى كند. 2- از دوستى با بخيل بپرهيز، زيرا آنچه را كه سخت به آن نياز دارى از تو دريغ مى دارد.3- و از دوستى با بدكار بپرهيز، كه با اندك بهايى تو را مى فروشد.4- و از دوستى با دروغ گو بپرهيز، كه او به سراب ماند: دور را به تو نزديك و نزديك را دور مى نماياند.(1)

چهار قسمت اول مربوط به صفات اخلاقى و امر است و چهار قسمت دوم مربوط به امور رفتارى و نهی است؛ و این هشت دستور در سرنوشت و سربلندی انسان تأثیر شگفتی دارد.

راه شناخت عاقل و احمق

قَالَ (علیه السلام): لِسَانُ الْعَاقِلِ وَرَاءَ قَلْبِهِ وَ قَلْبُ الْأَحْمَقِ وَرَاءَ لِسَانِهِ؛

زبان عاقل در پشت قلب اوست و قلب احمق در پشت زبانش قرار دارد.(2)

اين از سخنان ارزشمند و شگفتی آور است، كه عاقل زبانش را بدون مشورت و فكر و سنجش رها نمى سازد، امّا احمق هر چه بر زبانش آيد مى گويد بدون فكر و دقّت، پس زبان عاقل از قلب او و قلب احمق از زبان او فرمان مى گيرد.(3)

ص: 23


1- . نهج البلاغه، حکمت، 38.
2- . ح 40.
3- . شرح سید رضی، نهج البلاغه، ح 40.

راه شناخت مؤمن و منافق

قَالَ (علیه السلام): لَوْ ضَرَبْتُ خَيْشُومَ (1) الْمُؤْمِنِ بِسَيْفِي هَذَا عَلَى أَنْ يُبْغِضَنِي مَا أَبْغَضَنِي وَ لَوْ صَبَبْتُ الدُّنْيَا بِجَمَّاتِهَا(2) عَلَى الْمُنَافِقِ عَلَى أَنْ يُحِبَّنِي مَا أَحَبَّنِي؛

اگر با شمشيرم بر بينى مؤمن بزنم كه دشمن من شود، با من دشمنى نخواهد كرد و اگر تمام دنيا را به منافق ببخشم تا مرا دوست بدارد، دوست من نخواهد شد(3)

دوست داشتن امیرالمؤمنین(علیه السلام): به گفتار نیست به عمل و کردار است و آن قدر ارزشمند و گران بهاست که معیار شناخت مؤمن از منافق قرارگرفته است.

ارزش مرد

قَالَ (علیه السلام): قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِهِ؛

ارزش هر کس به اندازه همّت اوست.(4)

اعتبار و لیاقت هر شخص به پشتکار و همت اوست. این دسته افراد با تلاش و امید به خواسته های خود می رسند.

همت بلند دار که مردان روزگار

از همت بلند به جایی رسیده اند

راه تسخیر دل ها

قَالَ (علیه السلام): قُلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِيَّةٌ فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَيْهِ؛

ص: 24


1- . نقطه ی بالای بینی است که اگر قطع شود تمام بینی قطع شده.
2- . به معنی محل تجمع آب است.
3- . ح 45.
4- . ح 47.

دل هاى مردم گريزان است، به كسى روى آورند كه خوش رویی كند.(1)

دوستان خوب را می شود بامحبت و مهرورزی شکار کرد. آدمی زاد تشنه محبت و عاطفه است و هر آن کس که به او نیکی و محبت کند به او روی خوش نشان می دهد و شیفته و دلداده ی او می گردد.

تعریف سخاوت

قَالَ (علیه السلام): السَّخَاءُ مَا كَانَ ابْتِدَاءً- [فَإِذَا] فَأَمَّا مَا كَانَ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَحَيَاءٌ وَ تَذَمُّمٌ؛

سخاوت آن است كه تو آغاز كنى، زيرا آنچه با درخواست داده مى شود يا از روى شرم و يا از بيم شنيدن سخن ناپسند است.(2)

سخاوتمند کسی است که بدون درخواست دیگران، فضل و بخشش خود را انجام می دهد؛ و در غیر این صورت یا به خاطر حفظ آبروی خویش است و یا ترس از شنیدن مذمت مردم است.

هیچ ثروت و ارثی!

قَالَ (علیه السلام): لَا غِنَى كَالْعَقْلِ وَ لَا فَقْرَ كَالْجَهْلِ وَ لَا مِيرَاثَ كَالْأَدَبِ وَ لَا ظَهِيرَ كَالْمُشَاوَرَةِ؛

هيچ ثروتى چون عقل و هيچ فقرى چون نادانى نيست. هيچ ارثى چون ادب و هيچ پشتيبانى چون مشورت نيست.(3)

ص: 25


1- . ح 50.
2- . ح 53.
3- . ح 54.

اگر به این چهار فرمایش عمل شود. انسان دچار سردرگمی و حیرت نمی شود؛ و زحمات بیهوده نیز نمی کشد.

ثروت پایان ناپذیر

قَالَ (علیه السلام): الْقَنَاعَةُ مَالٌ لَا يَنْفَدُ؛

قناعت، ثروتى است پايان ناپذير.(1)

داشتن روحیه قناعت آدمی را به عزت و آرامش می رساند چراکه مجبور نیست برای کوچک ترین چیز، دست جلوی دیگران دراز کند و به دنبال مالی اندک حرص بکشد و رنج تحمل کند.

هشدار که مژده است!

قَالَ (علیه السلام): مَنْ حَذَّرَكَ كَمَنْ بَشَّرَكَ؛

آنکه تو را هشدار داد، چون كسى است كه مژده داد.(2)`

دوستان واقعی کسانی هستند که علاوه بر تشویق و یاری رسانی، چشم بر کاستی ها نمی پوشانند و انسان را نسبت به خطرات آن هشدار و آگاهی می دهند. همان طور که بشارت ها و تشویق های او دوستانه و خیرخواهانه است هشدارهای او نیز صمیمانه و از روی نیک خواهی است.

ص: 26


1- . ح 57.
2- . ح 59.

زبان و درنده

قَالَ (علیه السلام): اللِّسَانُ سَبُعٌ إِنْ خُلِّيَ عَنْهُ عَقَرَ؛

زبان تربیت نشده، درنده اى است كه اگر رهايش كنى مى گزد!(1)

بیشتر گناهان و خطاهای بنی بشر از این جرم کوچک و سرخ است که چه سرهایی را گردن زده است؛ و چه بسا سرچشمه فتنه ها و جنگ و کینه ها، نیش زبانی بوده است. ازاین رو شایسته است که مهار و کنترل این عضو کوچک را در اختیار داشته باشیم تا باعث رنجش و آزار خود و دیگران نشود.

روش پاسخ دادن به ستايش ها و نيكى ها

قَالَ (علیه السلام): إِذَا حُيِّيتَ بِتَحِيَّةٍ فَحَيِّ بِأَحْسَنَ مِنْهَا وَ إِذَا أُسْدِيَتْ(2) إِلَيْكَ يَدٌ فَكَافِئْهَا بِمَا يُرْبِي عَلَيْهَا وَ الْفَضْلُ مَعَ ذَلِكَ لِلْبَادِئِ؛

چون تو را سُتودند، بهتر از آنان ستايش كن و چون به تو احسان كردند، بيشتر از آن ببخش. به هرحال پاداش بيشتر، از آن آغازکننده است.(3)

هرگاه کسی به انسان نیکی و احسان کرد نیکوست به بهترین و کامل ترین وجه ممکن از او تشکر و قدردانی و جبران و تلافی کرد و شایسته است همواره آغازکننده نیکی ها و بخشش ها باشد.

ص: 27


1- . ح 60.
2- . به معنی دراز کردن دست به سوی دیگری است. کنایه از بخشش و اهدای هدیه است.
3- ح 62.

ترك دوستان و تنهايى

قَالَ (علیه السلام): فَقْدُ الْأَحِبَّةِ غُرْبَةٌ؛

از دست دادن دوستان غربت است.(1)

نیکوست همواره به دنبال دوستان خوب و شایسته و بیشتر بود تا یاور خوبی بر دین و دنیا باشند.

درخواست از نااهل

قَالَ (علیه السلام): فَوْتُ الْحَاجَةِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِهَا إِلَى غَيْرِ أَهْلِهَا؛

از دست دادن حاجت بهتر از درخواست كردن از نااهل است.(2)

شایسته است انسان خواسته های خویش را از اهل آن و از جوانمردان و نیک مردان بخواهد و از هر کس درخواست نکند تا شأن و عزت و سربلندی اش حفظ شود.

بخشش اندک و شرم

قَالَ (علیه السلام): لَا تَسْتَحِ مِنْ إِعْطَاءِ الْقَلِيلِ فَإِنَّ الْحِرْمَانَ أَقَلُّ مِنْهُ؛

از بخشش اندك شرم مدار كه محروم كردن، از آن كمتر است.(3)

ص: 28


1- . ح 65.
2- . ح 66.
3- . ح 67.

«کاچی بهتر از هیچی است» در بخشش و احسان نباید به کمیت و مقدار آن نگاه کرد بلکه باید به خداوند بزرگ و کریم چشم دوخت که پاداشی چندین برابر آن خواهد داد؛ و چه بسا نزد خداوند ناچیزترین ها، ارزشمندتر ین ها هستند.

حفظ روح اميدوارى

قَالَ (علیه السلام): إِذَا لَمْ يَكُنْ مَا تُرِيدُ فَلَا تُبَلْ(1) [كَيْفَ] مَا كُنْتَ؛

اگر به آنچه مى خواستى نرسيدى، ازآنچه هستى نگران مباش.(2)

چهار احتمال برای این حدیث شمرده اند:

اول: هنگامی که به مقصد نرسیدی غمگین مباش، چراکه اگر مقصود مادی است دنیای مادی بقایی ندارد و اگر مقصود معنوی است خداوند برای تلاشی که کردی به تو اجر و پاداش می دهد. دوم: اگر به مقصد نرسیدی دست از تلاش و کوشش بر ندار و به سخنان این وآن اعتنا مکن. سوم: اگر به مقصود نرسیدی به همان حال که هستی راضی باش تا از مقام

و مرتبه تو نزد خداوند کاسته نشود چهارم: اگر به مقصود نرسیدی به هر صورتی باشی تفاوتی نمی کند.(3) مثل اینکه به هدف و خواسته اش نرسیده است حالا برایش فرقی نمی کند که روزگار به کدام طرف بچرخد.

ص: 29


1- . از ماده «بَلو» به معنی اهمیت دادن به چیزی است.
2- . ح 69.
3- . پیام امام امیرالمؤمنین (علیه السلام)، ج 12، ص 415.

روانشناسى جاهل

قَالَ (علیه السلام): لَا [يُرَى الْجَاهِلُ] تَرَى الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً؛

نادان را يا تندرو يا كُند رو مى بينى.(1)

فرد دانا تمامی کارهایش بر محور میانه روی و اعتدال است ولکن نادان، گاهی زیاده روی و گاهی هم سستی و تنبلی می کند.

روش تعلیم و تربیت

قَالَ (علیه السلام): مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً- [فَعَلَيْهِ أَنْ يَبْدَأَ] فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ وَ لْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ؛

كسى كه خود را رهبر مردم قرارداد، بايد پيش از آنکه به تعليم ديگران پردازد، خود را بسازد و پيش از آنکه به گفتار تربيت كند، با كردار تعليم دهد، زيرا آن کس كه خود را تعليم دهد و ادب كند سزاوارتر به تعظيم است از آنکه ديگرى را تعليم دهد و ادب بياموزد.(2)

تربیت خویش بر تربیت و راهنمایی دیگران مقدم است و عمل و رفتار بر زبان و گفتار مقدم است. در تربیت و تعلیم الگو و نمونه بودن خود به تنهایی درسی بزرگ برای شاگرد و دانشجو است.

ص: 30


1- . ح 70.، ص
2- . ح 73.

شمردنی و انتظار

قَالَ (علیه السلام): كُلُّ مَعْدُودٍ مُنْقَضٍ وَ كُلُّ مُتَوَقَّعٍ(1) آتٍ؛

هر چيز كه شمردنى است پايان مى پذيرد و هر چه را كه انتظار مى كشيدى، خواهد رسيد.(2)

بی نهایت در دنیای زودگذر معنا ندارد و سرانجام روزی به پایان می رسد. خواه دوران خوشی باشد یا ناخوشی.

گمشده مؤمن

قَالَ (علیه السلام): الْحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ فَخُذِ الْحِكْمَةَ وَ لَوْ مِنْ أَهْلِ النِّفَاقِ؛

حكمت گمشده مؤمن است، حكمت را فراگير هرچند از منافقان باشد.(3)

ارزش انسان به تخصص او

قَالَ (علیه السلام): قِيمَةُ كُلِّ امْرِئٍ مَا يُحْسِنُهُ؛

ارزش هر كس به مقدار دانايى و تخصّص اوست.(4)

قدر و ارزش انسان به دانش و مهارت و عمل اوست. نه به ثروت و مقام و حَسب و نَسب او.

ص: 31


1- . به طور قطعی می دانیم در آینده رخ می دهد مانند مرگ و پایان زندگی.
2- . ح 75.
3- . ح 80.
4- . ح 81.

پنج گنج

قَالَ (علیه السلام): أُوصِيكُمْ بِخَمْسٍ لَوْ ضَرَبْتُمْ إِلَيْهَا آبَاطَ الْإِبِلِ لَكَانَتْ لِذَلِكَ أَهْلًا لَا يَرْجُوَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ إِلَّا رَبَّهُ وَ لَا يَخَافَنَّ إِلَّا ذَنْبَهُ وَ لَا يَسْتَحِيَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ إِذَا سُئِلَ عَمَّا لَا يَعْلَمُ أَنْ يَقُولَ لَا أَعْلَمُ وَ لَا يَسْتَحِيَنَّ أَحَدٌ إِذَا لَمْ يَعْلَمِ الشَّيْ ءَ أَنْ يَتَعَلَّمَهُ وَ عَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإِيمَانِ كَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ وَ لَا خَيْرَ فِي جَسَدٍ لَا رَأْسَ مَعَهُ وَ لَا [خَيْرَ] فِي إِيمَانٍ لَا صَبْرَ مَعَهُ؛

شمارا به پنج چيز سفارش مى كنم كه اگر براى آن ها شتران را پُر شتاب برانيد {کنایه از نهایت تلاش و کوشش}و رنج سفر را تحمّل كنيد سزاوار است:

كسى از شما جز به پروردگار خود اميدوار نباشد و جز از گناه خود نترسد و اگر از يكى سؤال كردند و نمى داند، شرم نكند و بگويد نمى دانم و كسى در آموختن آنچه نمى داند شرم نكند و بر شما باد به شكيبايى، كه شكيبايى، ايمان را مانند سر است بر بدن و ايمان بدون شكيبايى مانند بدن بى سر، ارزشى ندارد.(1)

شایسته است به کسی امید و دل ببندیم که خودش سرچشمه همه نیکی ها باشد و دارایی حداقل چهار ویژگی باشد؛ توانایی، دانش، دارایی، پایداری و آن کسی نیست جز خداوند دانا و مهربان.

این گناهان و اشتباهات ما هستند که باید از آن ها ترسید که گریبان گیر زندگی نشوند و الا چیزی در زندگی برای ترسیدن وجود ندارد.

گاهی گفتن «نمی دانم» شجاعت می خواهد؛ و اگر این شجاعت را خرج نکنیم خود و دیگران را به سختی و رنج می اندازیم.

ص: 32


1- . ح 82.

آموختن و یادگرفتن، باعث پیشرفت و ترقی است. ازاین رو شایسته نیست به خاطر شرم و حیا خود را در جهل و نادانی اسیر کنیم و از موفقیت و کامیابی بازمانیم.

تن بدون سر، جان ندارد. ایمان بدون صبر، ایمان مُرده است و ایمان با صبر و شکیبایی است که به ثمر می نشیند.

شجاعت گفتن «نمی دانم»

قَالَ (علیه السلام): مَنْ تَرَكَ قَوْلَ لَا أَدْرِي أُصِيبَتْ مَقَاتِلُهُ(1)؛

كسى كه از گفتن «نمى دانم» روی گردان است، به هلاكت و نابودى مى رسد.(2)

قرار نیست همه چیز را یاد داشته باشیم؛ و نیکو نیست در چیزی که نمی دانیم و به آن آگاه نیستیم اظهارنظر کنیم و دین و دنیای خود را نابود کنیم. چه بسا با پاسخی نادرست آبرو، جان و مال خود و دیگران را به خطر بیندازیم و مایه رنجش و عذاب شویم؛ و آرامش و آسایش را از خود دور کنیم.

دانشمند کامل کیست؟

قَالَ (علیه السلام): الْفَقِيهُ كُلُّ الْفَقِيهِ(3) مَنْ لَمْ يُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ لَمْ يُؤْيِسْهُمْ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ وَ لَمْ يُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَكْرِ اللَّهِ؛

ص: 33


1- . مواضعی از بدن که اگر ضربه بخورد حیات انسان به خطر می افتد؛ مانند سر.
2- . ح 85.
3- . به معنای وسیع کلمه یعنی عالم دینی و به معنای عالم ازهرجهت.

فقيه كامل كسى است كه مردم را از رحمت الهی مأيوس و از مهربانى او نوميد نكند و از عذاب ناگهانى خدا ايمن نسازد.(1)

زندگی بین خوف ورجا {تر س و امید} می چرخد. نه آن چنان خوش بین که دچار غفلت و سرمستی شویم و نه آن چنان ناامید که دچار سردی و بی روحی شویم. در زندگانی هم تشویق وهم تنبیه نقش و جایگاه خودشان رادارند و نباید از حدومرز یکدیگر عبور کنند. هرچند امید به دریای لطف و مهربانی بی پایان خداوند زیباتر است. چنان چه در این حدیث گهربار دو بار به مسئله امید اشاره شده است.

درمان روح و روان

قَالَ (علیه السلام): إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ كَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ [الْحِكْمَةِ] الْحِكَمِ؛

همانا اين دل ها همانند بدن ها افسرده مى شوند، پس براى شادابى دل ها، سخنان زيباى حکمت آمیز را بجوييد.(2)

همان گونه که تن خسته می شود جان و روح آدمی نیز خسته و افسرده می شود و از بهترین درمان های رفع خستگی روحی و روانی، خواندن و شنیدن حکمت های زیبا و دل نشین در قالب شعر و نثر و روایت است تا هم بر دانش انسان بیفزاید و هم شادی آفرین و روح افزا باشد. به همین دلیل است که بیشتر

ص: 34


1- . ح 90.
2- و ح 91.

دانشمندان در کنار تحقیقات علمی خود از شعرهای پندآموز و داستان های شیرین کوتاه غفلت نمی کردند و حتی خودشان نیز ذوق ادبی داشتند.

دانش زبانی و دانش عملی

قَالَ (علیه السلام): أَوْضَعُ الْعِلْمِ مَا وُقِفَ عَلَى اللِّسَانِ وَ أَرْفَعُهُ مَا ظَهَرَ فِي الْجَوَارِحِ وَ الْأَرْكَانِ؛

بى ارزش ترين دانش، دانشى است كه بر سر زبان است و برترین علم، علمى است كه در اعضا و جوارح آشكار است.(1)

دانشی که تنها لقلقه زبان باشد و در عمل و رفتار به ثمر ننشیند. به جز خُسران و زیان چیزی را با خود ندارد؛ و در مقابل دانشی که با عمل همراه شود. مایه ی خوشبختی و کامروایی انسان می شود.

نگو ولی عمل کن

قَالَ (علیه السلام): اعْقِلُوا الْخَبَرَ إِذَا سَمِعْتُمُوهُ عَقْلَ رِعَايَةٍ(2) لَا عَقْلَ رِوَايَةٍ فَإِنَّ رُوَاةَ الْعِلْمِ كَثِيرٌ وَ رُعَاتَهُ قَلِيلٌ؛

چون روايتی را شنيديد، آن را بفهميد و عمل كنيد، نه بشنويد و نقل كنيد، زيرا راويان علم فراوان و عمل کنندگان آن اندک اند.(3)

ص: 35


1- . ح 92.
2- . به معنای مراقبت و رصد کردن ستارگان است و سپس به معنای مراقبت از چیزی گفته می شود.
3- . ح 98.

تنها نقل کردن و شنیدن مهم نیست و گُلی را به گلستان تبدیل نمی کند. بلکه فهمیدن و عمل کردن است که گلستانِ زندگی را باطراوات و شاداب می کند.

مناجاتی زیبا در ستایش دیگران

قَالَ (علیه السلام): مَدَحَهُ قَوْمٌ فِي وَجْهِهِ فَقَالَ اللَّهُمَ إِنَّكَ أَعْلَمُ بِي مِنْ نَفْسِي وَ أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِي مِنْهُمْ اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا خَيْراً مِمَّا يَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لَنَا مَا لَا يَعْلَمُون؛

(گروهی در برابر امام (علیه السلام) او را مدح کردند) امام علی(علیه السلام) فرمود: بار خدايا تو مرا از خودم بهتر مى شناسى و من خود را بيشتر از آنان مى شناسم، خدايا مرا ازآنچه آن ها گمان می کنند، نيكوتر قرار ده و آنچه را كه نمى دانند بر ما ببخشا.(1)

مدح و ثنا کردن بیش ازاندازه آدمی را از شناختن عیب ها و کاستی ها بازمی دارد و حتی ممکن است منجر به غرور و خودبزرگ بینی شود. بهترین راه این است که در مقابل مدح و ستایش دیگران، خود را نبازیم و به آن ستایش ها دل نبندیم و دلگرم نشویم. بلکه مراقب اعمال و گفتار خویش نزد وجدان خود و خداوند باشیم چراکه پاداش نهایی از اوست.

سه شرط خدمت به مردم

قَالَ (علیه السلام): لَا يَسْتَقِيمُ قَضَاءُ الْحَوَائِجِ إِلَّا بِثَلَاثٍ بِاسْتِصْغَارِهَا لِتَعْظُمَ(2) وَ بِاسْتِكْتَامِهَا لِتَظْهَرَ وَ بِتَعْجِيلِهَا لِتَهْنُؤَ؛

ص: 36


1- . ح 100.
2- . «لام» در این سه واژه «لام» عاقبت است نه «لام» علت؛ یعنی این سه کار، سه نتیجه را در پی دارد. پیام امام امیرالمؤمنین(علیه السلام)، ج 12، ص 594.

برآوردن نيازهاى مردم پايدار نيست مگر به سه چيز، كوچك شمردن آن تا خود بزرگ نمايد، پنهان داشتن آن تا خود آشكار شود و شتاب در برآوردن آن تا گوارا باشد.(1)

کوچک، پنهان، شتاب، سه معیار کار نیک و خیر است. با این کار بزرگی و جوانمردی خویش را حفظ کرده و نیز آبروی شخص تقاضا کنند حفظ می شود و کار نیک از خطرات ریا دور می ماند و نیز شیرینی آن در سرعت انجام آن است. هرچند حکمت و لطف خداوند کریم آن کار نیک را یک روزی یک جایی بزرگ و آشکار و شیرین می کند.

دانشمند و جهل کُشنده

قَالَ (علیه السلام): رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ وَ عِلْمُهُ مَعَهُ [لَمْ يَنْفَعْهُ] لَا يَنْفَعُهُ؛

چه بسا دانشمندى كه جهلش او را از پاى درآورد و دانش او همراهش باشد امّا سودى به حال او نداشته باشد.(2)

علم اگر با عمل همراه نشود همچون جهل است؛ مانند کسی که دانش پزشکی و علوم تغذیه را آموخته است ولی به آن عمل نکرده درنتیجه دچار بیماری و آسیب می شود و یا منظور از جهل، صفات جاهلانه ای مانند غرور، عُجب، خودپسندی، ریاکاری، باشد؛ مانند اینکه اهل دانش و خِرد است ولی خودپسندی و تکبر او مانع از بهره مندی صحیح از علمش می شود.

ص: 37


1- . ح 101.
2- . ح 107.

شگفتى هاى روح آدمى

قَالَ (علیه السلام): لَقَدْ عُلِّقَ بِنِيَاطِ(1) هَذَا الْإِنْسَانِ بَضْعَةٌ هِيَ أَعْجَبُ مَا فِيهِ وَ [هُوَ] ذَلِكَ الْقَلْبُ وَ ذَلِكَ أَنَّ لَهُ مَوَادَّ مِنَ الْحِكْمَةِ وَ أَضْدَاداً مِنْ خِلَافِهَا فَإِنْ سَنَحَ(2) لَهُ الرَّجَاءُ أَذَلَّهُ الطَّمَعُ وَ آن هاجَ بِهِ الطَّمَعُ أَهْلَكَهُ الْحِرْصُ وَ إِنْ مَلَكَهُ الْيَأْسُ قَتَلَهُ الْأَسَفُ وَ إِنْ عَرَضَ لَهُ الْغَضَبُ اشْتَدَّ بِهِ الْغَيْظُ وَ إِنْ أَسْعَدَهُ [الرِّضَا] الرِّضَى نَسِيَ التَّحَفُّظَ وَ إِنْ غَالَهُ الْخَوْفُ شَغَلَهُ الْحَذَرُ وَ إِنِ اتَّسَعَ لَهُ الْأَمْرُ اسْتَلَبَتْهُ الْغِرَّةُ وَ [إِنْ صَابَتْهُ مُصِيبَةٌ فَضَحَهُ الْجَزَعُ وَ إِنْ أَفَادَ مَالًا أَطْغَاهُ الْغِنَى] إِنْ أَفَادَ مَالًا أَطْغَاهُ الْغِنَى وَ إِنْ أَصَابَتْهُ مُصِيبَةٌ فَضَحَهُ الْجَزَعُ وَ إِنْ عَضَّتْهُ(3) الْفَاقَةُ شَغَلَهُ الْبَلَاءُ وَ إِنْ جَهَدَهُ الْجُوعُ [قَعَدَتْ بِهِ الضَّعَةُ] قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ وَ إِنْ أَفْرَطَ بِهِ الشِّبَعُ كَظَّتْهُ (4) الْبِطْنَةُ فَكُلُّ تَقْصِيرٍ بِهِ مُضِرٌّ وَ كُلُّ إِفْرَاطٍ لَهُ مُفْسِدٌ؛

به رگ هاى درونى انسان پاره گوشتى آويخته كه شگرف ترين اعضاى درونى اوست و آن قلب است، كه چيزهايى از حكمت و چيزهايى متفاوت با آن، در او وجود دارد.

پس اگر در دل اميدى پديد آيد، طمع آن را خوار گرداند و اگر طمع بر آن هجوم آورد حرص آن را تباه سازد و اگر نوميدى بر آن چيره شود، تأسّف خوردن آن را از پاى درآورد،

ص: 38


1- . قلب یا رگی که قلب به وسیله آن آویزان است.
2- . عارض شدن.
3- . گاز گرفتن، گزیدن.
4- . به زحمت افکندن.

اگر خشمناك شود كينه توزى آن فزونى يابد و آرام نگيرد، اگر به خشنودى دست يابد، خویشتن داری را از ياد برد،

و اگر ترس آن را فراگيرد پرهيز كردن آن را مشغول سازد؛ و اگر به گشايشى برسد، دچار غفلت زدگى شود و اگر مالى به دست آورد، بى نيازى آن را به سركشى كشاند و اگر مصيبت ناگوارى به آن رسد، بى صبرى رسوايش كند،

و اگر به تهيدستى مبتلا گردد، بلاها او را مشغول سازد و اگر گرسنگى بى تابش كند، ناتوانى آن را از پاى درآورد و اگر زيادى سير شود، سيرى آن را زيان رساند، پس هرگونه کُندروی براى آن زیان بار و هرگونه تندروى براى آن فساد آفرين است.(1)

«قلب» در قرآن کریم: به معانی متفاوتی آمده است ازجمله آن به معنی: عقل، روح و مرکز عواطف است؛ و قلب مرکز ادراکات و عواطف است؛ و دنیایی از شگفتی های جسمی و روحی را به خود اختصاص داده که برای توضیح آن نیازمند کتابی مستقل است که از عهده این مختصر جزوه خارج است.

تنبلی و غصه

قَالَ (علیه السلام): مَنْ قَصَّرَ فِي الْعَمَلِ ابْتُلِيَ بِالْهَمِّ؛

آن کس كه در عمل كوتاهى كند، دچار اندوه گردد(2)

ص: 39


1- . ح 108.
2- . ح 127.

وظیفه را به خوبی انجام ندادن و کوتاهی و سهل انگاری در آن، سبب اندوه و غصه جبران ناپذیر می شود. چراکه وقت آن عمل گذشته و زمان نیز غیرقابل برگشت است.

دوست، دوست نیست مگر

قَالَ (علیه السلام): لَا يَكُونُ الصَّدِيقُ صَدِيقاً حَتَّى يَحْفَظَ أَخَاهُ فِي ثَلَاثٍ فِي نَكْبَتِهِ(1) وَ غَيْبَتِهِ وَ وَفَاتِهِ؛

دوست، دوست نيست مگر آنکه حقوق برادرش را در سه جايگاه نگهبان باشد: در روزگار گرفتارى، آن هنگام كه حضور ندارد و پس از مرگ.(2)

دوستان واقعی کسانی هستند که در هنگام نیاز، شما را بی نیاز کنند؛ و در پشت سر همچنان دوست و یاور حقیقی شما باقی بمانند و هنگام از دست دادن دوست نیز به یاد او هستند و مشکلات خانواده یا فرزندان او را برطرف می کنند.

درمان فقر

قَالَ (علیه السلام): مَا عَالَ(3) مَنِ اقْتَصَدَ(4)؛

آنکه میانه روی كند تهيدست نخواهد شد.(5)

ص: 40


1- . انحراف از مسیر. هنگامی که مشکلات دنیایی و بلا به انسان رومی آورند از روی کنایه به «نکبت» بلا و مصیبت گویند.
2- . ح 134.
3- . ممکن است به معنی فقر (عَیَلَ) باشد یا به معنی زیادی عیال (عَوَلَ).
4- . میانه روی در هر کاری.
5- . ح 140.

کسی که پا از گلیم خویش فراتر ننهد همواره در عزت و سرفرازی زندگی می کند و دست جلوی اهل و نااهل دراز نمی کند.

غم ها و پيرى زودرس

قَالَ (علیه السلام): الْهَمُّ نِصْفُ الْهَرَمِ؛

اندوه خوردن، نيمى از پيرى است.(1)

غم و غصه، آدمی را پیر و افتاده می کند؛ و هم در جسم و هم در روح او تأثیر بسزایی دارد.

اقسام مردم

قَالَ (علیه السلام): وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ النَّخَعِيِّ قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) فَأَخْرَجَنِي إِلَى الْجَبَّانِ(2) فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ(3) ثُمَّ قَالَ يَا كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ(4)

فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا فَاحْفَظْ عَنِّي مَا أَقُولُ لَكَ النَّاسُ ثَلَاثَةٌ فَعَالِمٌ رَبَّانِيٌ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ (5) رَعَاعٌ (6) أَتْبَاعُ كُلِّ نَاعِقٍ(7) يَمِيلُونَ مَعَ كُلِّ رِيحٍ لَمْ يَسْتَضِيئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ يَلْجَئُوا إِلَى

ص: 41


1- . ح 143.
2- . صحرا، قبرستان.
3- . تنفسی طولانی ناشی از درد و رنج.
4- . ظرف.
5- . مگس کوچک، اشاره به حقارت و بی ارزشی.
6- . افراد بی سروپا و اوباش.
7- . صدایی که چوپان برای راندن و نهیب زدن گوسفندان سر می دهد. یا صدای کلاغ.

رُكْنٍ وَثِيقٍ يَا كُمَيْلُ الْعِلْمُ خَيْرٌ مِنَ الْمَالِ الْعِلْمُ يَحْرُسُكَ وَ أَنْتَ تَحْرُسُ الْمَالَ وَ الْمَالُ تَنْقُصُهُ النَّفَقَةُ وَ الْعِلْمُ يَزْكُوا(1) عَلَى الْإِنْفَاقِ وَ صَنِيعُ الْمَالِ يَزُولُ بِزَوَالِهِ یا كُمَيْلُ [كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ] هَلَكَ خُزَّانُ الْأَمْوَالِ وَ هُمْ أَحْيَاءٌ وَ الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِيَ الدَّهْرُ أَعْيَانُهُمْ مَفْقُودَةٌ وَ أَمْثَالُهُمْ فِي الْقُلُوبِ مَوْجُودَةٌ؛

(كميل بن زياد مى گويد: امام دست مرا گرفت و به سوی قبرستان كوفه برد، آنگاه آه پُر دردى كشيد و فرمود)

اى كميل بن زياد! اين قلب ها بسان ظرف هایی هستند، كه بهترين آن ها، فراگيرترين آن هاست، پس آنچه را مى گويم نگاه دار:

مردم سه دسته اند، دانشمند الهى و آموزنده اى بر راه رستگارى و پشّه هاى دست خوش باد و طوفان و هميشه سرگردان، كه به دنبال هر سروصدایی مى روند و با وزش هر بادى حركت مى كنند، نه از روشنايى دانش نور گرفتند و نه به پناهگاه استوارى پناه گرفتند.

اى كميل: دانش بهتر از مال است، زيرا علم، نگهبان تو است و مال را تو بايد نگهبان باشى؛ مال با بخشش كاستى پذيرد امّا علم با بخشش فزونى گيرد و مقام و شخصيّتى كه با مال به دست آمده با نابودى مال، نابود مى گردد.

اى كميل! ثروت اندوزان بی تقوا مرده گرچه به ظاهر زنده اند، امّا دانشمندان تا دنيا برقرار است زنده اند، بدن هايشان گرچه در زمين پنهان امّا ياد آنان در دل ها هميشه زنده است.(2)

ص: 42


1- . رشد و نمو.
2- . ح 147.

انسان به ناچار یا باید جز دسته دانشمندان یا دانشجویان و یا اصحاب باد باشد (که هر روز رنگی به خودشان می گیرند.) انتخاب با خود انسان است؛ و چه بسیار دانشمندانی که سالیان سال از دنیا رفته اند ولکن هنوز یاد و خاطر آن ها در کتاب ها و در افکار مردم زنده و جاری است.

رفتارشناسی

قَالَ (علیه السلام): الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ؛

انسان زير زبان خود پنهان است (1)

تا مرد سخن نگفته باشد

عیب و هنرش نهفته باشد

ارزش و شخصیت انسان زمانی مشخص می شود که لب به سخن بگشاید و هنگام سخن گفتن است که افکار پنهان و درونی خویش را بر زبان جاری می کند. چه بسا افرادی ظاهری خشن و خشک داشته باشند اما هنگام صحبت قلبی مهربان و نرم دارند و برعکس.

ارزش و شناخت انسان

قَالَ (علیه السلام): هَلَكَ امْرُؤٌ لَمْ يَعْرِفْ قَدْرَهُ؛

نابود شد كسى كه ارزش خود را ندانست.(2)

انسان به لطف و حکمت الهی دنیای از شگفتی ها و قدرت هاست ولی اگر کسی خود را نشناخت و اسرار درونش را بیدار نکرد ضرر کرده است. همچنین

ص: 43


1- . ح 148.
2- . ح 149.

انسان باید قدر و ارزش خود را بداند و در حد و شأن خودش کاری را انجام دهد یا صحبت کند.

آینده نگری

قَالَ (علیه السلام): لِكُلِّ امْرِئٍ عَاقِبَةٌ حُلْوَةٌ أَوْ مُرَّةٌ؛

هر كس را پايانى است، تلخ يا شيرين.(1)

آدمی زاد باید به عاقبت کار خویش بیندیشد و مراقب آن باشد. چراکه انسان در حال تغییر و دگرگونی است و آنچه مهم است عاقبت به خیری است. چه بسیار افرادی که در آغاز و در طول مسیر بر جاده صدق و صداقت و درستی بودند ولکن در باقیمانده عمر برگ دفتر زندگی خویش را سیاه کردند. خداوندا! به همه ما حُسن عاقبت لطف بفرما.

بازمی گردد ولی گویا نبوده

قَالَ (علیه السلام): لِكُلِّ مُقْبِلٍ إِدْبَارٌ وَ مَا أَدْبَرَ [فَكَأَنْ] كَأَنْ لَمْ يَكُنْ؛

آنچه روى مى آورد، بازمی گردد و چيزى كه بازگردد گويى هرگز نبوده است!(2)

نعمت ها و خوشی ها و بلاها و مشکلات خواه ناخواه روزگاری به انسان رو می آورند و روزی دیگر از بین می روند؛ و زمانی که می روند گویا اصلاً نه نعمتی بوده و نه درد و مشکلی؛ مانند، تندرستی، بیماری، شادابی و غمگینی.

ص: 44


1- . ح 151.
2- . ح 152.

روش برخورد با دوستان بد

قَالَ (علیه السلام): عَاتِبْ أَخَاكَ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِ وَ ارْدُدْ شَرَّهُ بِالْإِنْعَامِ عَلَيْهِ؛

برادرت را با احسانى كه در حق او مى كنى سرزنش كن و شر او را با بخشش بازگردان.(1)

«جواب سنگ کلوخ نیست». اگر دوستی در حق ما ناجوانمردی کرد بهترین پاسخ او نیکی است تا شرم و حیا کند و نیز منجر به اصلاح و تلنگر او شود.

پرهيز از مواضع اتّهام

قَالَ (علیه السلام): مَنْ وَضَعَ نَفْسَهُ مَوَاضِعَ التُّهَمَةِ فَلَا يَلُومَنَّ مَنْ أَسَاءَ بِهِ الظَّنَ؛

كسى كه خود را در جايگاه تهمت قرار داد، نبايد جز خود را نكوهش كند!(2)

اگر کسی که در مکان هایی که محل تهمت و افترا است رفت وآمد کند نباید دیگران را سرزنش کند چراکه به خاطر رفت وآمد به آن مکان ها به او سوءظن پیدا می کنند.

سعدی چنین گوید: هر که با بدان نشیند اگر طبیعت ایشان در او اثر نکند به طریقت ایشان متهم گردد و اگر به خراباتی رود به نماز کردن، منسوب شود به خمر خوردن.

ص: 45


1- . ح 158.
2- . ح 159.

ارزش مشورت

قَالَ (علیه السلام): مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْيِهِ هَلَكَ وَ مَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَكَهَا فِي عُقُولِهَا؛

هر كس خودرأی شد به هلاكت رسيد و هر كس با ديگران مشورت كرد، در عقل هاى آنان شريك شد.(1)

هر کس تنها به نظر و رای خویش اکتفا کرد و از تجربیات دیگران استفاده و بهره نبرد. به هرحال روزی زمین گیر می شود و کمتر به موفقیت و پیروزی می رسد. انسان دانا از تجربیات و خُبرگی دیگران استفاده می کند تا راه را از چاه تشخیص دهد و به آسیب ها و ناکامی ها دیگران گرفتار نشود.

رازداری

قَالَ (علیه السلام): مَنْ كَتَمَ سِرَّهُ كَانَتِ الْخِيَرَةُ [فِي يَدِهِ] بِيَدِهِ؛

آن کس كه راز خود را پنهان دارد، اختيار آن در دست اوست.(2)

فوائد حفظ اسرار و راز:

1. عدم توانایی طرف مقابل بر تحمل آن: مانند داستان خضر و موسی در قرآن کریم که خضر به موسی گفت: تو توانایی تحمل بعضی از کارهای مرا نداری.

2. گاه پنهان بودن راز به نفع مردم است: مانند پنهان بودن شب قدر که مردم در شب های مختلف به امید درک شب قدر به در خانه خدا بروند.

ص: 46


1- . ح 161.
2- . ح 162.

3. گاه افشا شدن سرّ سبب سوءاستفاده دشمن می گردد: مانند پنهان بودن زمان حرکت لشگر اسلام برای فتح مکه.

4. گاه افشای سرّ سبب برانگیختن شدن حسادت ها می گردد: کما اینکه بسیاری از کینه ها و دشمنی ها و قتل ها به خاطر حسادت بود ه است.

5. گاه افشای سرّ سبب توقعات و درخواست های بی جا و نادرست می شود؛ مانند اینکه فرد امکانات خاصی داشته باشد.

6. گاه افشای سرّ مانع از کار خیر و مثبت می شود. چراکه برخی افراد کارشکنی می کنند تا آن کار انجام نگیرد.

7. گاه افشای سرّ سبب ریختن آبروی شخصی می گردد؛ و یا سبب شماتت و سرزنش و شادی دشمن می شود.

8. گاه افشای سرّ مقدمات ریاکاری را فراهم می کند.

9. گاه افشای سرّ باعث وحشت و ترس افراد کم ظرفیت و ضعیف می شود؛ مانند پنهان کردن بیماری لاعلاج از بیماری که روحیه ضعیف دارد.(1)

مشورت و افکار گوناگون

قَالَ (علیه السلام): مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجُوهَ الْآرَاءِ عَرَفَ مَوَاقِعَ الْخَطَإِ؛

آن کس كه از افكار و آراء گوناگون استقبال كند، صحيح را از خطا خوب شناسد.(2)

ص: 47


1- . پیام امام امیرالمؤمنین(علیه السلام)، ج 13، ص 326.
2- . ح 173.

شایسته است برای رسیدن به نظر و رای صحیح، تمام افکار و نظرات (دوست و دشمن) را دید.

راه درمان ترس

قَالَ (علیه السلام): إِذَا هِبْتَ أَمْراً فَقَعْ فِيهِ فَإِنَّ شِدَّةَ تَوَقِّيهِ أَعْظَمُ مِمَّا تَخَافُ مِنْهُ؛

هنگامی که از چيزى مى ترسى، خود را در آن بيفكن، زيرا گاهى ترسيدن از چيزى، از خود آن سخت تر است.(1)

چه بسیار افرادی که در اثر ترس و اضطراب از دنیا رفته اند و یا بسیاری از موفقیت ها را ازدست داده اند. تنها راه حل درمان ترس درگیرشدن و دست وپنجه نرم کردن با مشکل است. کسی که از ارتفاع یا از رانندگی در مکان ها شلوغ یا از شنا کردن می ترسد کافی است چند بار از ارتفاع بالا رود، یا رانندگی و یا شنا کند آن وقت ترسش از بین می رود.

ابزار رياست

قَالَ (علیه السلام): آلَةُ الرِّيَاسَةِ سَعَةُ الصَّدْرِ؛

بردبارى و تحمّل سختى ها، ابزار رياست است.(2)

مدیر و رئیس به دلیل اینکه تمام مسئولیت ها به عهده او است و مرجع اصلی و تصمیم گیری مدیر است. طبعاً مشکلات زیادی را باید از سوی زیردستان و ...

ص: 48


1- . ح 175.
2- . ح 176.

تحمل و حل وفصل کند. ازاین رو بهترین وسیله و کمک کار برای این کار صبر و حوصله فراوان است.

روش برخورد با بدان

قَالَ (علیه السلام): ازْجُرِ الْمُسِي ءَ بِثَوَابِ الْمُحْسِنِ؛

بدكار را با پاداش دادن به نيكوكار آزار ده!(1)

روش های تنبیه گناه گار بسته به شرایط مختلف است. ازجمله آن ها تشویق نیکوکار است تا انگیزه ای برای گناهکار شود و به امید گرفتن پاداش سعی و تلاش مثبت کند.

روش نابود كردن بدى ها

قَالَ (علیه السلام): اُحْصُدِ الشَّرَّ مِنْ صَدْرِ غَيْرِكَ بِقَلْعِهِ مِنْ صَدْرِكَ؛

بدى را از سينه ديگران، با كندن آن از سينه خود، ریشه کن نما!(2)

اگر خواهان این هستیم که دیگران نسبت به ما کینه، دشمنی، سوءظن... نداشته باشند. باید خودمان را از هرگونه کینه و بدی... نسبت به او دور بداریم. به قول معروف «دل به دل راه دارد»؛ و نیز اگر می خواهیم دیگران را پند و اندرز دهیم اول خودمان را اصلاح و تربیت کنم سپس به موعظه دیگران بپردازیم.

ص: 49


1- . ح 177.
2- . ح 178.

لجاجت

قَالَ (علیه السلام): اللَّجَاجَةُ تَسُلُّ(1) الرَّأْيَ؛

لجاجت تدبير را سست مى كند.(2)

یک دنده و لجباز بودن. فکر و رای آدمی را بی ارزش و نابود می کند. نباید خودمان را عقل کُل و همه چیزدان بدانیم. تنها ما نیستیم که فکر صحیح به ذهنمان می رسد شاید در نزدیکی ما نیز تفکری صحیح تر باشد که نباید با لجبازی آن را از دست داد؛ و چه بسا لجاجت باعث کدورت و دشمنی و تنهایی... می شود.

طمع ورزی و بردگى

قَالَ (علیه السلام): الطَّمَعُ رِقٌّ مُؤَبَّدٌ؛

طمع ورزی، بردگى هميشگى است.(3)

فرد حریص و طمع کار دست به هر کاری می زند و عزت و شخصیت خویش را لک دار می کند تا شاید لقمه ای بیشتر به دست آورد. این گونه افراد همواره نگاهشان به دستان دیگران دوخته است تا شاید چیزی از آن ها به او برسد.

نتیجه کوتاهی و دوراندیشی

قَالَ (علیه السلام): ثَمَرَةُ التَّفْرِيطِ النَّدَامَةُ وَ ثَمَرَةُ الْحَزْمِ السَّلَامَةُ؛

ص: 50


1- . به معنای بیرون کشیدن شمشیر از غلاف با نرمش و یا خارج کردن هر چیزی به مدارا و نرمی است؛ و گاهی نیز به معنی نابودن کردن است.
2- . ح 179.
3- . ح 180.

حاصل كوتاهى، پشيمانى و حاصل دورانديشى، سلامت است.(1)

اگر در کارها و تصمیم ها کوتاهی و سهل انگاری کردیم اولین ثمره آن پشیمانی و حَسرت است؛ و اگر در کارها و تصمیم ها به سرانجام و پایان کار اندیشیدم از آسیب های احتمالی آن در امان خواهیم بود. خواه کوتاهی و دوراندیشی در امور دنیایی باشد یا آخرتی.

جایگاه سخن و سكوت

قَالَ (علیه السلام): لَا خَيْرَ فِي الصَّمْتِ عَنِ الْحُكْمِ كَمَا أَنَّهُ لَا خَيْرَ فِي الْقَوْلِ بِالْجَهْلِ؛

خاموش ماندن از گفتار حکمت آمیز فایده ای ندارد همان گونه که سخن گفتن نابخردانه.(2)

سکوت و سخن گفتن باید در حد میانه باشد. نه افراط و نه تفریط. هرکجا که نیاز به سخن است سخن راند و هر جا که نیاز به سکوت است خاموش ماند.

انباردار دیگران

قَالَ (علیه السلام): يَا ابْنَ آدَمَ، مَا كَسَبْتَ فَوْقَ قُوتِكَ، فَأَنْتَ فِيهِ خَازِنٌ لِغَيْرِكَ؛

ای فرزند آدم هر چه بیش از مقدار خوراک خود به دست آوری( و آن را ذخیره کنی) خزانه دار دیگران در آن خواهی بود.(3)

ص: 51


1- . ح 181.
2- . ح 182.
3- . ح 192.

برخی افراد مسیر و هدف زندگی را گم می کنند به جای استفاده صحیح و درست از ثروت آن را ذخیره می کنند. آن هم برای وارثی که نه فاتحه ای می خواند و نه یادی از آن میت بخت برگشته. خوشا به حال آن وارث و بدبخت و سیاه بخت آن کس که جمع کرد و نخورد.

راه به كار گرفتن قلب

قَالَ (علیه السلام): إِنَّ لِلْقُلُوبِ شَهْوَةً وَ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً فَأْتُوهَا مِنْ قِبَلِ شَهْوَتِهَا وَ إِقْبَالِهَا فَإِنَّ الْقَلْبَ إِذَا أُكْرِهَ عَمِيَ؛

برای دل های (آدمیان) علاقه و اقبال و (گاه) تنفر و ادبار است. هنگامی که می خواهید کاری انجام دهید از سوی علاقه و اشتیاق وارد شوید؛ زیرا اگر قلب را مجبور به کاری کنند نابینا می شود.(1)

نیکوست هر کاری را بانشاط و شادابی انجام گیرد. چراکه قلب و روح همانند تن و جسم گاهی خسته و گاهی پرنشاط است؛ و اگر کاری را به اجبار به روح و روان و حتی جسم واگذاریم نه تنها آن کار به خوبی انجام نمی شود بلکه باعث آسیب های تازه ای می شود.

عبرت آموزی از اتلاف اموال

قَالَ (علیه السلام): لَمْ يَذْهَبْ مِنْ مَالِكَ مَا وَعَظَكَ؛

ص: 52


1- . ح 193.

آنچه ازمال تو از دستت می رود و مایه پند و عبرتت می گردد در حقیقت از دست نرفته است.(1)

گاهی مالی که به ظاهر از دست می رود پندی و اندرزی به انسان می دهد؛ و همین سبب تجربه برای کارهای بعدی است؛ مانند اینکه بدون اعتماد به کسی پول بدهیم یا بدون مشورت پولی را در معامله ای از دست بدهیم. در حقیقت با از دست دادن مال تجربه ای را خریده ایم.

اهمیت تلقین

قَالَ (علیه السلام): إِنْ لَمْ تَكُنْ حَلِيماً فَتَحَلَّمْ فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ إِلَّا أَوْشَكَ أَنْ يَكُونَ مِنْهُمْ؛

اگر بردبار نيستى، خود را به بردبارى وادار کن، زيرا کمتر شده است کسی خود را شبیه مردمی کند و سرانجام از آنان نشود(2)

یکی از راه های به دست آوردن صفات نیک و رسیدن به موفقیت تلقین است. اگر اهل بخشش، سخاوت، صبر و ...نیستیم. حداقل می توانیم خودمان را صابر، بخشنده، بردبار نشان دهیم. آرام آرام مقدمات صفات نیک در درون آدمی شکل می گیرد.

ص: 53


1- . ح 196.
2- . ح 207.

ارزش هاى اخلاقى

قَالَ (علیه السلام): الْجُودُ حَارِسُ الْأَعْرَاضِ وَ الْحِلْمُ فِدَامُ (1) السَّفِيهِ وَ الْعَفْوُ زَكَاةُ الظَّفَرِ وَ السُّلُوُّ(2) عِوَضُكَ مِمَّنْ غَدَرَ وَ الِاسْتِشَارَةُ عَيْنُ الْهِدَايَةِ وَ قَدْ خَاطَرَ مَنِ اسْتَغْنَى بِرَأْيِهِ وَ الصَّبْرُ يُنَاضِلُ الْحِدْثَانَ (3) وَ الْجَزَعُ مِنْ أَعْوَانِ الزَّمَانِ وَ أَشْرَفُ الْغِنَى

تَرْكُ الْمُنَى وَ كَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِيرٍ تَحْتَ [عِنْدَ] هَوَى أَمِيرٍ وَ مِنَ التَّوْفِيقِ(4) حِفْظُ التَّجْرِبَةِ وَ الْمَوَدَّةُ قَرَابَةٌ مُسْتَفَادَةٌ وَ لَا تَأْمَنَنَّ مَلُولًا؛

بخشندگى، نگاه دارنده آبروست و شكيبايى، دهان بند بى خردان و عفو، زكات پيروزى و دورى كردن، كيفر خیانت کار و مشورت، چشم هدايت است.

و آن کس كه با رأی خود احساس بى نيازى كند به كام خطرها افتد، شكيبايى با مصيبت هاى شب و روز پيكار كند و بى تابى، زمان را در نابودى انسان يارى دهد وبرترین بى نيازى ترك آرزوهاست و چه بسا عقل كه اسير فرمانروايى هوس است، حفظ و به کارگیری تجربه رمز پيروزى است و دوستى نوعى خويشاوندى اکتسابی است و به آن کس كه به ستوه آمده و توان تحمّل ندارد اعتماد نكن.(5)

به راستی اگر انسان از میان تمام کلمات امام (علیه السلام) همین مجموعه فشرده ی حکیمانه پرمعنا را برنامه زندگی خود قرار دهد، هم در برنامه های مادی زندگی پیروز می شود و هم در جنبه های معنوی آن، هم می تواند فرد را اصلاح کند و هم

ص: 54


1- . دهان بند، گاهی به معنی پارچه ای که مایعی را با آن صاف می کنند.
2- . به معنای فراموش کردن و غافل شدن و تسلی خاطر پیدا کردن.
3- . حوادث ناراحت کننده و ناگوار.
4- . موفقیت در کارها و آماده شدن وسائل اعم از معنوی و مادی است.
5- . ح 211.

جامعه را؛ ولی افسوس که همچون «برقی خاطفی(1)» این کلمات نورانی در نظر ما آشکار می شود و چیزی نمی گذرد که آن را به فراموشی می سپاریم و همان مسیر زندگی آمیخته با اشتباهات را ادامه می دهیم.(2)

خودپسندى آفت عقل

قَالَ (علیه السلام): عُجْبُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ أَحَدُ حُسَّادِ عَقْلِهِ؛

خودپسندى يكى از حسودان عقل است.(3)

حسود به نعمت های انسان حسد می ورزد و زوال و نابودی آن را آرزو دارد. خودپسندی نیز مانع رشد و شکوفایی عقل و نیز دشمن عقل است.

راه آرامش

قَالَ (علیه السلام): أَغْضِ(4) عَلَى الْقَذَى(5) وَ الْأَلَمِ تَرْضَ أَبَداً؛

چشم از سختى خوار و خاشاك و رنج ها فروبند تا همواره خشنود باشى.(6)

در برخی نسخ به جای «الم؛ درد و رنج» «و إلا لَم؛ وگرنه هرگز» آمده است که مناسب تر به نظر می رسد؛ و معنا چنین می شود: چشم خود را بر خاشاک فروبند وگرنه هرگز رضایت خاطر پیدا نخواهی کرد.

ص: 55


1- . زود گذر.
2- . پیام امام امیرالمؤمنین (علیه السلام)، ج 13، ص 632.
3- . ح 212.
4- . نزدیک کردن پلک های چشم به یکدیگر است بی آنکه کاملاً آن را ببندیم.
5- . خاشاک و اشیای ریز است که در چشم می افتد. «الم» به معنی درد و رنج و است.
6- . ح 213.

زندگی پر از فراز و نشیب است؛ و از راه های کسب آرمش و آسایش نادیده گرفتن برخی از مسائل ( تغافل)و صبر و شکیبایی در مسائل دنیا است

نرم خویی و هواداران

قَالَ (علیه السلام): مَنْ لَانَ عُودُهُ(1) كَثُفَتْ(2) أَغْصَانُهُ (3)؛

كسى كه درخت شخصيّت او نرم و بى عيب باشد، شاخ و برگش فراوان است.(4)

شاخه درخت اگر خشک باشد بی ثمر است ولی اگر تازه و نرم باشد میوه، برگ و شکوفه می دهد. همین گونه شخصی که اهل مدارا و نرمی و محبت است. برکات عمرش زیاد و نیز دوستداران او فراوان می شوند.

دگرگونى روزگار و شناخت انسان ها

قَالَ (علیه السلام): فِي تَقَلُّبِ الْأَحْوَالِ عِلْمُ جَوَاهِرِ(5) الرِّجَالِ؛

در دگرگونى روزگار، گوهر شخصيّت مردان شناخته مى شود.(6)

معمولا فقر و ثروت باطن انسان را آشکار می کند. چه بسا کسانی ظاهری آرام و بخشنده و مظلوم داشته اند ولیکن همین که به نوایی و پست و مقامی رسیدند باطن حقیقی خود را آشکار کردند طمع کار، بخیل، ظالم شدند. و این دگرگونی

ص: 56


1- . چوب؛ خواه از درخت جداشده باشد یا جز درخت باشد. در اینجا به معنی ساقه ی درخت است.
2- . به معنی زیادی، فزونی.
3- . شاخه درخت.
4- . ح 214.
5- . ذات و طبیعت هر چیزی.
6- . ح 217.

روزگار در همه ی حالات انسان و در موقعیت های مختلف ( مصیبت، بلا، خُوشی...) رخ می دهد.

هفت اثر ارزش اخلاقى

قَالَ (علیه السلام): بِكَثْرَةِ الصَّمْتِ تَكُونُ الْهَيْبَةُ وَ بِالنَّصَفَةِ(1) يَكْثُرُ الْمُوَاصِلُونَ وَ بِالْإِفْضَالِ(2) تَعْظُمُ الْأَقْدَارُ وَ بِالتَّوَاضُعِ تَتِمُّ النِّعْمَةُ وَ بِاحْتِمَالِ الْمُؤَنِ يَجِبُ السُّؤْدُدُ وَ بِالسِّيرَةِ الْعَادِلَةِ يُقْهَرُ الْمُنَاوِئُ(3) وَ بِالْحِلْمِ عَنِ السَّفِيهِ تَكْثُرُ الْأَنْصَارُ عَلَيْهِ؛

با سكوت بسيار، وقار انسان بيشتر شود و با انصاف بودن، دوستان را فراوان كند و با بخشش، قدر و منزلت انسان بالا رود و با فروتنى، نعمت كامل شود و با پرداخت هزينه ها، بزرگى و سرورى ثابت گردد و روش عادلانه، مخالفان را درهم شكند و با شكيبايى در برابر بى خرد، ياران انسان زياد گردند.(4)

تأثیرات مثبت هر صفت اخلاقی در رفتار و گفتار فرد عمل کننده ظاهر می شود.

حسادت و بيمارى

قَالَ (علیه السلام): الْعَجَبُ لِغَفْلَةِ الْحُسَّادِ عَنْ سَلَامَةِ الْأَجْسَادِ؛

شگفتا كه حسودان از سلامتى خود غافل مانده اند!(5)

ص: 57


1- . انصاف. «مواصلون، اینجا به معنی دوست است».
2- . هر کمکی که درد و اندوه را کم کند و بار سنگین را از دوش مردم بردارد.
3- . دشمنی.
4- . ح 224.
5- . ح 225.

حسادت بیماری روحی است که به جسم و روح آسیب می رساند. افسرده و خودخور می شود که چرا فلانی دارد من ندارم. حتی گاهی شدت حسادت این قدر زیاد است که منجر به مرگ و دق مرگ شدن شخص می شود؛ و ازآنجایی که رابطه بین روح و جسم بسیار نزدیک است شخص دچار بیماری های جسمی نیز می شود.

پاداش انفاق

قَالَ (علیه السلام): مَنْ يُعْطِ بِالْيَدِ الْقَصِيرَةِ يُعْطَ بِالْيَدِ الطَّوِيلَةِ؛

آن کس كه با دست کوتاه ببخشد، از دستى بلند پاداش گيرد.(1)

مى گويم: (سید رضی ) معنى سخن اين است كه آنچه انسان از اموال خود در راه خير و نيكى انفاق مى كند، هرچند كم باشد، خداوند پاداش او را بسيار مى دهد و منظور از «دودست» در اينجا دو نعمت است، كه امام (علیه السلام) بين نعمت پروردگار و نعمت از ناحيه انسان را با كوتاهى و بلندى فرق گذاشته است كه نعمت و بخشش از ناحيه بنده را كوتاه و از ناحيه خداوند را بلند قرار داده است، بدان جهت كه نعمت خدا هميشگى و چند برابر نعمت مخلوق است، چراکه نعمت خداوند اصل و اساس تمام نعمت ها است، بنابراین تمام نعمت ها به نعمت های خدا بازمی گردد و از آن سرچشمه مى گيرد.(2)

ص: 58


1- . ح 232.
2- . ذیل حدیث 232.

تفاوت اخلاقى مردان و زنان

قَالَ (علیه السلام): خِيَارُ(1) خِصَالِ النِّسَاءِ شِرَارُ خِصَالِ الرِّجَالِ الزَّهْوُ(2) وَ الْجُبْنُ وَ الْبُخْلُ فَإِذَا كَانَتِ الْمَرْأَةُ مَزْهُوَّةً لَمْ تُمَكِّنْ مِنْ نَفْسِهَا وَ إِذَا كَانَتْ بَخِيلَةً حَفِظَتْ مَالَهَا وَ مَالَ بَعْلِهَا وَ إِذَا كَانَتْ جَبَانَةً فَرِقَتْ (3) مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ يَعْرِضُ لَهَا؛

برخى از نيكوترين خُلق و خُوى زنان، زشت ترين اخلاق مردان است، مانند، تكبّر، ترس، بخل، هرگاه زنى متكبّر باشد، بيگانه را به حريم خود راه نمى دهد و اگر بخيل باشد اموال خود و شوهرش را حفظ مى كند و چون ترسان باشد از هر چيزى كه به آبروى او زيان رساند فاصله مى گيرد.(4)

روشن است که در همه جا نباید متکبر، ترسو و بخیل بود. منظور مواردی است که در صورت نداشتن این صفات به عفت و پاک دامنی یا امانت او لطمه و آسیب وارد می شود.

هدیه سخاوت!

قَالَ (علیه السلام): الْكَرَمُ أَعْطَفُ(5) مِنَ الرَّحِمِ؛

بخشش بيش از خويشاوندى محبّت آورد.(6)

ص: 59


1- . «خیار؛ بهترین»، «شرار؛ بدترین».
2- . تکبر.
3- . ترس.
4- . ح 234.
5- . مایل تر و بامحبت تر.
6- . ح 247.

تأثیری که کَرَم دارد بیش از تأثیر خویشاوندی است، زیرا کَرَم جزء طبیعت شخص کریم است، ازاین رو بدون هیچ گونه تکلفی آن را اعمال می کند؛ ولی خویشاوندی گاه در حدی نیست که انسان را وادار به سخاوت و بخشش کند، بلکه ممکن است در بعضی از اوقات بر اثر ترس از سرزنش مردم یا سایر خویشاوندان باشد.

نیز سخاوت سبب توجه مردم به شخص کریم می شود و چه بسا او را حتی از برادر یا پدر و مادر خود بیشتر دوست می دارند به تعبیر دیگر آن رابطه عاطفی که از کَرَم سرچشمه می گیرد گاه قوی تر از روابط عاطفی ای است که از خویشاوندی ناشی می شود.(1)

تصدیق خوش بینی ها

قَالَ (علیه السلام): مَنْ ظَنَّ بِكَ خَيْراً فَصَدِّقْ ظَنَّهُ؛

كسى که به تو گمان نيك بُرد، خوش بینی او را تصديق كن.(2)

کسانی که گمان می کنند گره مشکلاتشان به دست ما باز می شوند بهتر است این گمانشان را تصدیق کنیم و در حل مشکل به آن ها کمک کنیم.

خداشناسى در حوادث روزگار

قَالَ (علیه السلام): عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ وَ حَلِ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَم؛

ص: 60


1- . پیام امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) ج 14، ص 55.
2- . ح 248.

خدا را از سُست شدن اراده هاى قوى، گشوده شدن گره هاى دشوار و درهم شکسته شدن تصميم ها، شناختم.(1)

چه بسیار که تصمیم و اراده کاری را پیش گرفته ایم اما ناگهان آن تصمیم و اراده تغییر می کند و یا چه بسا مشکلاتی که آدمی ناامید می شود ولکن در اوج ناامیدی، گِره از مشکل باز می شود.

تندخويى و جنون

قَالَ (علیه السلام): الْحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ لِأَنَّ صَاحِبَهَا يَنْدَمُ فَإِنْ لَمْ يَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْكِمٌ؛

تندخويى بى مورد نوعى ديوانگى است، زيرا كه تندخو پشيمان مى شود و اگر پشيمان نشد پس ديوانگى او پايدار است.(2)

هر کس بر اساس موقعیتی که برایش پیش می آید ممکن است دچار خشم و تند خُویی شود و آنچه مهم است بازگشت و پشیمان بودن است.

گفتار حكيمان درمان یا درد؟

قَالَ (علیه السلام): إِنَّ كَلَامَ الْحُكَمَاءِ إِذَا كَانَ صَوَاباً كَانَ دَوَاءً وَ إِذَا كَانَ خَطَأً كَانَ دَاءً؛

گفتار حكيمان اگر درست باشد درمان و اگر نادرست، باشد، درد و بیماری است.(3)

ص: 61


1- . ح 250.
2- . ح 255.
3- . ح 265.

ازآنجاکه مردم به حکیمان و اندیشمندان اعتماد و لطف دارند. ازاین رو به گفته آن ها عمل می کند لذا اگر اندیشمند سخن صحیحی بگوید باعث نجات و سعادت است و اگر ناصحیح بگوید منجر به رنج و گرفتاری می شود؛ و این هشداری است برای اندیشمندان که در گفتار و رفتار خویش دقت کنند.

روش صحيح پاسخ دادن

قَالَ (علیه السلام): حِينَ سَأَلَهُ رَجُلٌ أَنْ يُعَرِّفَهُ الْإِيمَانَ فَقَالَ (علیه السلام) إِذَا كَانَ الْغَدُ فَأْتِنِي حَتَّى أُخْبِرَكَ عَلَى أَسْمَاعِ النَّاسِ فَإِنْ نَسِيتَ مَقَالَتِي حَفِظَهَا عَلَيْكَ غَيْرُكَ فَإِنَّ الْكَلَامَ كَالشَّارِدَةِ(1) يَنْقُفُهَا(2) [يَثْقَفُهَا](3) هَذَا وَ يُخْطِئُهَا هَذَا؛

(شخصى از امام پرسيد كه ايمان را تعريف كن) حضرت فرمود: فردا نزد من بيا تا در جمع مردم پاسخ گویم، كه اگر تو گفتارم را فراموش كنى ديگرى آن را در خاطرش سپارد، زيرا گفتار چنان شكار رمنده است، يكى آن را به دست آورد و ديگرى آن را از دست مى دهد.(4)

افراد در قدرت درک و فهم یکسان نیستند؛ و هر کس بر اساس قدرت ذهنی و تفکرش برداشتی دارد.

ص: 62


1- . حیوان یا انسان فراری. یا فرار همراه با اضطراب.
2- . شکاف و سوراخ کردن، یعنی کلام را بشکافند و معانی اصلی را دربیاورند.
3- . یافتن، فهمیدن.
4- . ح 266.

اندوه روز نیامده!

قَالَ (علیه السلام): يَا ابْنَ آدَمَ لَا تَحْمِلْ هَمَّ يَوْمِكَ الَّذِي لَمْ يَأْتِكَ عَلَى يَوْمِكَ الَّذِي قَدْ أَتَاكَ فَإِنَّهُ إِنْ يَكُ [يَكُنْ] مِنْ عُمُرِكَ يَأْتِ اللَّهُ فِيهِ بِرِزْقِكَ؛

اى فرزند آدم! اندوه روز نيامده را بر امروزت ميفزا، زيرا اگر روز نرسيده، از عمر تو باشد خدا روزى تو را خواهد رساند.(1)

حرص وطمع رزق و روزی را زیاد نمی کند بلکه بر اندوه و غم می افزاید.

اعتدال در دوستى ها و دشمنى ها

قَالَ (علیه السلام): أَحْبِبْ حَبِيبَكَ هَوْناً مَا(2) عَسَى أَنْ يَكُونَ بَغِيضَكَ يَوْماً مَا وَ أَبْغِضْ بَغِيضَكَ هَوْناً مَا عَسَى أَنْ يَكُونَ حَبِيبَكَ يَوْماً مَا؛

در دوستى با دوست مدارا كن، شايد روزى دشمن تو گردد و در دشمنى با دشمن نيز مدارا كن، زيرا شايد روزى دوست تو گردد.(3)

حدومرز دوستی و دشمنی باید رعایت شود؛ و نباید همه رازها را به دوست گفت؛ و نباید در زمان دشمنی تمام پل های پشت سر را خراب کرد.

اندک ولی پیوسته

قَالَ (علیه السلام): قَلِيلٌ تَدُومُ عَلَيْهِ أَرْجَى مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ؛

ص: 63


1- . ح 267.
2- . «هونا؛ آرامش»؛ «ما؛ برای تقلیل است؛ یعنی کمی آرام تر».
3- . ح 268.

كار اندكى كه ادامه يابد، از كار بسيارى كه از آن خسته شوی امیدوارکننده تر است.(1)

رهرو آن نیست که گه تند گهی خسته رود

رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود

دوستى با احمق هرگز!

قَالَ (علیه السلام): لَا تَصْحَبِ الْمَائِقَ فَإِنَّهُ يُزَيِّنُ لَكَ فِعْلَهُ وَ يَوَدُّ أَنْ تَكُونَ مِثْلَهُ؛

با احمق معاشرت مکن، كه كار زشت خود را زيبا جلوه می دهد و دوست دارد تو همانند او باشى.(2)

انسان به دلیل نیازهای فراوانی که دارد نیاز به زندگی در اجتماع و دوستی با دیگران است؛ و اگر انسان دوست و هم نشین خوب و شایسته ای را انتخاب نکند. دچار آسیب های جبران ناپذیری می شود و برخی افراد نادان، کارهای ناپسند خویش را زیبا جلوه می دهند و می خواهند دیگران نیز این گونه شوند.

آدم داغدار و مال غارت شده

قَالَ (علیه السلام): يَنَامُ الرَّجُلُ عَلَى الثُّكْلِ (3) وَ لَا يَنَامُ عَلَى الْحَرَبِ (4)؛

آدم داغدار مى خوابد، امّا مال غارت شده، نمى خوابد.(5)

ص: 64


1- . ح 278.
2- . ح 293.
3- . مصیبت و ناراحتی به سبب از دست دادن عزیزان.
4- . غارت اموال.
5- . ح 307.

انسان بر مرگ عزیزانش صبر می کند و اما بر اموالش که به سرقت برده شده نمی تواند صبر کند.

مرگ عزیزان یقین دارد که آن شخص بازنمی گردد و به همین دلیل به تدریج آرام می شود ولی مالش را به ناحق ببرند هر زمان در فکر است که از طریقی بتواند آن را بازگرداند به همین دلیل خواب و آرامش ندارد.(1)

روانشناسى عبادات

قَالَ (علیه السلام): إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَى النَّوَافِلِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَاقْتَصِرُوا بِهَا عَلَى الْفَرَائِضِ؛

دل ها (ی انسان ها) گاه روی می آورد( و پرنشاط است) و گاه پشت می کند(و بی نشاط)، پس آنگاه که نشاط دارند آن را بر انجام مستحبّات واداريد و آنگاه که پشت كرده بى نشاط است، به انجام واجبات قناعت كنيد.(2)

فکر و روح همانند جسم گاهی خسته و گاهی پرنشاط است؛ و برای به دست آوردن نتیجه مطلوب شایسته است هنگامی که روح انسان نشاط و طراوت دارد به عبادت های مستحبی بپردازد تا روحش رشد و ترقی کند.

بى نيازى از عذرخواهی

قَالَ (علیه السلام): الِاسْتِغْنَاءُ عَنِ الْعُذْرِ أَعَزُّ مِنَ الصِّدْقِ بِهِ؛

ص: 65


1- . پیام امام امیرالمؤمنین(علیه السلام)، ج 14، ص 516.
2- . ح 312.

بى نيازى از عذرخواهی، گرامى تر از عذر راستین است.(1)

عذر صادق: گاه انسان در تنگنا قرار می گیرد و مرتکب خطایی می شود که براثر بی دقتی، غفلت ...است که این عذر خواسته و عاقلانه است.

عذر کاذب: انسان بدون دلیل کار خلافی را مرتکب می شود مانند ظلم می کند غیبت می کند ...که چنین عذری عزت و آبرویی ندارد.(2)

روانشناسى مؤمن

قَالَ (علیه السلام): فِي صِفَةِ الْمُؤْمِنِ الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ أَوْسَعُ شَيْ ءٍ صَدْراً وَ أَذَلُّ شَيْ ءٍ نَفْساً يَكْرَهُ الرِّفْعَةَ وَ يَشْنَأُ السُّمْعَةَ طَوِيلٌ غَمُّهُ بَعِيدٌ هَمُّهُ كَثِيرٌ صَمْتُهُ مَشْغُولٌ وَقْتُهُ شَكُورٌ صَبُورٌ مَغْمُورٌ(3) بِفِكْرَتِهِ ضَنِينٌ (4) بِخَلَّتِهِ (5) سَهْلُ الْخَلِيقَةِ(6) لَيِّنُ الْعَرِيكَةِ نَفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ وَ هُوَ أَذَلُّ مِنَ الْعَبْدِ؛

(در توصيف مؤمن فرمود) شادى مؤمن در چهره او و اندوه وى در دلش پنهان است، سينه اش از هر چيزى فراخ تر و نفس او از هر چيزى خوارتر است. برتری جویی را زشت و رياكارى را دشمن مى شمارد، اندوه او طولانى و همّت او بلند است، سكوتش فراوان و وقت او باکار گرفته است، شكرگزار و شكيبا و

ص: 66


1- . ح 329.
2- . پیام امام امیرالمؤمنین (علیه السلام)، ج 14، ص 652، با تصرف.
3- . به کسی که غرق در چیزی باشند.
4- . بخیل.
5- . نیاز و حاجت؛ یعنی در اظهار حاجت به دیگران بخیل است و به راحتی از دیگران درخواست نمی کند.
6- . خُلق و طبیعت. در زندگی سخت گیر نیست.

ژرف اندیش است. از كسى درخواست ندارد و نرم خو و فروتن است، نفس او از سنگ خارا ( در برابر حوادث سخت و دشمنان خطرناک) سخت تر امّا در دین داری از بنده خوارتر است.(1)

به راستی حضرت(علیه السلام) برترین ویژگی های مؤمن را در این حدیث بیان فرمودند؛ و نیکوست به آن جامعه عمل پوشاند.

تیرانداز بدون کمان

قَالَ (علیه السلام): الدَّاعِي بِلَا عَمَلٍ كَالرَّامِي بِلَا وَتَرٍ؛

دعوت کننده بى عمل، چون تیرانداز بدون كمان است.(2)

کسی که دیگران را به عمل نیک فرامی خواند ولی خودش عمل نمی کند. بی شک این نصیحت ها و پندهای بی عمل نتیجه ای و ثمری ندارد. چراکه مردم تضاد بین علم و عمل را می بینند.

آبرو و یخ جامد

قَالَ (علیه السلام): مَاءُ وَجْهِكَ جَامِدٌ يُقْطِرُهُ السُّؤَالُ فَانْظُرْ عِنْدَ مَنْ تُقْطِرُهُ؛

آبروى تو چون يخى جامد است كه درخواست آن را قطره قطره آب مى كند، پس بنگر كه آن را نزد چه كسى فرو می ریزی؟(3)

ص: 67


1- . ح 333.
2- . ح 337.
3- . ح 346.

واجب است آبرو و شخصیت انسان حفظ شود ولی گاهی نیاز می شود تا از کسی درخواست یا خواهشی داشته باشیم. در این صورت نیکوست از کسانی که شایسته و لایق هستند درخواست کرد.

قلمرو ستايش

قَالَ (علیه السلام): الثَّنَاءُ بِأَكْثَرَ مِنَ الِاسْتِحْقَاقِ مَلَقٌ وَ التَّقْصِيرُ عَنِ الِاسْتِحْقَاقِ عِيٌّ أَوْ حَسَدٌ؛

مدح و ستایش، بيش ازآنچه كه سزاوار است نوعى چاپلوسى و كمتر از آن، عجز و درماندگى يا حسادت است.(1)

شایسته است در تعریف و تمجید اعتدال داشت. نه زیاد گویی شود تا فرد دچار غرور و خودبزرگ بینی شود و نه کم گویی شود بلکه باید صفات نیکش را یادآوری کرد تا دلگرم شود.

پرهيز از بدگمانى

قَالَ (علیه السلام): لَا تَظُنَّنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَحَدٍ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِي الْخَيْرِ مُحْتَمَلًا؛

شايسته نيست به سخنى كه از دهان کسی خارج شد، گمان بد ببرى، چراکه براى آن برداشت نيكويى مى توان داشت.(2)

ص: 68


1- . ح 347.
2- . ح 360.

نباید سریعاً درباره دیگران قضاوت و نتیجه گیری کرد. چه بسا فرد منظور و مقصودی دیگری دارد ولی دیگران برداشت دیگری می کنند؛ و قضاوت عجولانه سبب بی اعتمادی و سوءظن می شود.

هماهنگى علم و عمل

قَالَ (علیه السلام): الْعِلْمُ مَقْرُونٌ بِالْعَمَلِ فَمَنْ عَلِمَ عَمِلَ وَ الْعِلْمُ يَهْتِفُ بِالْعَمَلِ فَإِنْ [أَجَابَ] أَجَابَهُ وَ إِلَّا ارْتَحَلَ عَنْهُ؛

علم و عمل پيوندى نزديك دارند؛ و كسى كه دانست بايد به آن عمل كند، چراکه علم، عمل را فراخواند، اگر پاسخش داد مى ماند و گرنه كوچ مى كند.(1)

دانش با عمل به آن باقی و پایدار می ماند و بدون عمل به بوته فراموشی سپرده می شود. ثمر و نتیجه ای نیز ندارد.

با یک کلمه

قَالَ (علیه السلام): الْكَلَامُ فِي وَثَاقِكَ مَا لَمْ تَتَكَلَّمْ بِهِ فَإِذَا تَكَلَّمْتَ بِهِ صِرْتَ فِي وَثَاقِهِ فَاخْزُنْ لِسَانَكَ كَمَا تَخْزُنُ ذَهَبَكَ وَ وَرِقَكَ فَرُبَّ كَلِمَةٍ سَلَبَتْ نِعْمَةً وَ جَلَبَتْ نِقْمَةً؛

سخن دربند توست تا آن را نگفته باشى و چون گفتى، تو دربند آنى، پس زبانت را نگهدار چنانكه طلا و نقره خود را نگه مى دارى، زيرا چه بسا سخنى كه نعمتى را سلب کرده يا نعمتى را جلب كرد.(2)

ص: 69


1- . ح 366.
2- . ح 381.

به قول معروف اگر سخن از سی وسه دندان عبور کرد در سی وسه شهر پخش می شود؛ و کنترل و توجیه آن بسیار مشکل است. از ا ین رو باید مراقب بود که ممکن است با یک کلمه خانه ای را آباد یا ویران کنیم.

هر چه دانی مگو

قَالَ (علیه السلام): لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ بَلْ لَا تَقُلْ كُلَّ مَا تَعْلَمُ فَإِنَّ اللَّهَ [سُبْحَانَهُ قَدْ] فَرَضَ عَلَى جَوَارِحِكَ كُلِّهَا فَرَائِضَ يَحْتَجُّ بِهَا عَلَيْكَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ؛

آنچه نمی دانی مگو، بلکه همه ی آنچه را که می دانی نیز مگو، زیرا خداوند بزرگ بر اعضاء بدنت چیزهایی را واجب کرده که از آن ها در روز قیامت بازخواست خواهد کرد.(1)

شایسته است در سخن گفتن ظرفیت شخص مخاطب را در نظر داشت. چه بسا بدون مخاطب سنجی، سخن گفتن شما منجر به اضطراب یا انحراف شخص یا جامعه گردد.

جوینده یابنده است

قَالَ (علیه السلام): مَنْ طَلَبَ شَيْئاً نَالَهُ أَوْ بَعْضَهُ؛

جوينده چيزى يا به آن يا به برخى از آن، خواهد رسيد.(2)

ص: 70


1- . ح 382.
2- . ح 386.

همت و امید دو شاخص افراد موفق هستند. آدمی با این دو می تواند به تمام خواسته ها و به برخی از آن ها دست یابد. آنچه مهم است. پیوند تلاش و کوشش همراه با امید است.

تقسیم شبانه روز

قَالَ (علیه السلام): لِلْمُؤْمِنِ ثَلَاثُ سَاعَاتٍ فَسَاعَةٌ يُنَاجِي فِيهَا رَبَّهُ وَ سَاعَةٌ يَرُمُّ [فِيهَا مَعَايِشَهُ] مَعَاشَهُ وَ سَاعَةٌ يُخَلِّي [فِيهَا] بَيْنَ نَفْسِهِ وَ بَيْنَ لَذَّتِهَا فِيمَا يَحِلُّ وَ يَجْمُلُ وَ لَيْسَ لِلْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ شَاخِصاً إِلَّا فِي ثَلَاثٍ مَرَمَّةٍ لِمَعَاشٍ أَوْ خُطْوَةٍ فِي مَعَادٍ أَوْ لَذَّةٍ فِي غَيْرِ مُحَرَّمٍ؛

مؤمن بايد شبانه روز خود را به سه قسم تقسيم كند، زمانى براى نيايش و عبادت پروردگار و زمانى براى تأمين هزينه زندگى و زمانى براى واداشتن نفس به لذّت هايى كه حلال و مايه زيبايى است. خردمند را نشايد جز آنکه در پى سه چيز حركت كند: كسب حلال براى تأمين زندگى، يا گام نهادن در راه آخرت، يا به دست آوردن لذّت هاى حلال.(1)

از ویژگی ها برجسته مؤمن برنامه ریزی دقیق او برای هر کاری است و هر کار را در وقت خودش انجام می دهد.

سخن مسلحانه

قَالَ (علیه السلام): رُبَّ قَوْلٍ أَنْفَذُ مِنْ صَوْلٍ؛

ص: 71


1- . ح 390.

بسا سخن كه از حمله مسلّحانه نافذتر است.(1)

زخم شمشیر پس از مدتی خوب می شود. ولی زخم زبان سال ها باقی می ماند. چه بسا جنگ ها و فتنه ها تنها با یک کلام آغازشده و سال ها خون ها به خاطر آن ریخته شده است.

نیز گاهی با یک کلمه مثبت و مفید می توان سلامت و آرامش را به جامعه و فرد برگرداند و آتش خشمی یا کینه ای را خاموش کرد.

پرهيز از كارهاى گوناگون

قَالَ (علیه السلام): مَنْ أَوْمَأَ إِلَى مُتَفَاوِتٍ خَذَلَتْهُ الْحِيَل؛

كسى كه به كارهاى گوناگون پردازد، خوارشده، پيروز نمى گردد!(2)

بهترین فرمایش در اصول مدیریت و برنامه ریزی است. کسانی که همه کاره اند در حقیقت هیچ کاره اند. افرادی سریع تر به هدف می رسند که به کارهای گوناگون و مختلف نمی پردازند و ذهن و روح خود را درگیر شاخ های متفاوت نمی کنند.

روزگار دو روز است

قَالَ (علیه السلام): الدَّهْرُ يَوْمَانِ يَوْمٌ لَكَ وَ يَوْمٌ عَلَيْكَ فَإِذَا كَانَ لَكَ فَلَا تَبْطَرْ(3) وَ إِذَا كَانَ عَلَيْكَ فَاصْبِرْ؛

ص: 72


1- . ح 394.
2- . ح 403.
3- . غرور و مستی حاصل از فزونی نعمت.

روزگار دو روز است، روزى به سود تو و روزى به زيان تو است، پس آنگاه که به سود تو است به خوش گذرانی و سركشى روى نياور و آنگاه که به زيان تو است شكيبا باش.(1)

دنیا محل آزمایش و امتحان است. روزی در خُرمی و شادی و روزی در دل تنگی و گرفتاری و مؤمن در هر دو حالت صاحب نعمت را فراموش نمی کند و به یاد او است.

اسباب نشاط و دفع اندوه

قَالَ (علیه السلام): الطِّيبُ نُشْرَةٌ(2) وَ الْعَسَلُ نُشْرَةٌ وَ الرُّكُوبُ نُشْرَةٌ وَ النَّظَرُ إِلَى الْخُضْرَةِ نُشْرَةٌ؛

بوی خُوش، عسل، سوارشدن بر مرکب و نگاه کردن به سبزه، مایه قوت و نشاط است.(3)

در برخی روایات به جای عسل، غسل آمده است؛ که مورد تائید به وسیله روایت دیگر است؛ و آشکار است که هر سه برطرف کننده غم و اندوه هستند و البته بستگی به نوع مزاج و موقعیت فرد نیز دارد.

هماهنگى قلب و چشم

قَالَ (علیه السلام): الْقَلْبُ مُصْحَفُ الْبَصَرِ؛

ص: 73


1- . ح 396.
2- . در اصل به معنی تعویذ و حرز است. به چیزی که سبب از بین رفتن اندوه می شود. گفته می شود.
3- . ح 400.

قلب، كتاب چشم است (آنچه چشم بنگرد در قلب نشيند)(1)

چشم نامه رسان قلب است. و هرآنچه که چشم ببیند در قلب ثبت می شود و در حالات روحی و جسمی فرد اثر می گذارد.

راه تحمّل مصيبت ها

قَالَ (علیه السلام): مَنْ صَبَرَ صَبْرَ الْأَحْرَارِ وَ إِلَّا سَلَا سُلُوَّ(2) الْأَغْمَارِ(3)؛

در مصيبت ها يا مانند آزادگان بايد شكيبا بود و يا چون ابلهان خود را به فراموشى زد.(4)

براى تخفيف آلام و دردهاى مصائب، انسان دو راه در پيش دارد؛ راهى را عاقلان برمی گزینند و راه ديگر را جاهلان. افراد عاقل و بزرگوار و با شخصيت در برابر مصائب شكيبايى پيشه می کنند، جزع وفزع به خود راه نمی دهند و می دانند زندگى دنيا به هرحال، آميخته با درد و رنج هاست كه بسيارى از آن ها اجتناب ناپذیر است و همگان گرفتار آن می شوند، خواه يك فرد ضعيف باشد يا رئيس نيرومند يك كشور و فرمانده يك لشكر.

اين شكيبايى سبب می شود كه آن ها زبان به نا شكرى نگشايند و از خداوند شكايت نكنند و در عمل نيز جزع وفزع ننمايند بلكه خدا را شكر گويند و مصيبت

ص: 74


1- . ح 409.
2- . فراموش کردن.
3- . نادان.
4- . ح 414.

را آزمون الهى يا جبران خطاها و يا مقدمه نعمتى بدانند. آن ها اجر و پاداش صابران را خواهند داشت یعنی راه خودسازی؛

اما جاهلان، اين راه روشن و پرافتخار را رها كرده براى فراموش كردن مصائب، خود را به غفلت و بی خبری می زنند و به سرگرمی های ناسالم و لهو و لعب می پردازند; نه اجر صابران رادارند و نه افتخارات آن ها را.

روشن است كه منظور امام (علیه السلام) اين نيست كه يكى از اين دو راه را انتخاب كنيد بلكه منظور اين است كه اگر راه اوّل را نپذيرفتيد به راه دوم خواهيد افتاد كه رهبر شما در اين راه، شيطان و هواى نفس است. البته بعضى از جاهلان راه سومى انتخاب می کنند؛ آن قدر جزع وفزع و بی تابی می کنند و سخنان ناموزون می گویند تا خسته شوند و باگذشت زمان به تدریج فشار مصيبت كاسته شود؛ اين راه نيز راه عاقلان و افراد با ايمان نيست.(1)

آنچه برای خود نمی پسندی

قَالَ (علیه السلام): كَفَاكَ أَدَباً(2) لِنَفْسِكَ اجْتِنَابُ مَا تَكْرَهُهُ مِنْ غَيْرِكَ؛

برای اصلاح خویشتن همین بس که ازآنچه برای دیگران نمی پسندی دوری کنی.(3)

ص: 75


1- . پیام امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) ج،15، ص 342.
2- . به معنای دعوت کردن دیگری به نیکی ها و ترک زشتی ها. در اصل به معنای دعوت کردن به مهمانی است.
3- . ح 412.

برای خودسازی، کافی و وافی است که هر آنچه برای خود نمی پسندیم برای دیگران نیز همان را نپسندیم. اگر خودمان خواهان غذا و امکانات سالم... هستم همان را نیز برای دیگران بخواهیم.

شمشیر عقل و پرده بردباری

قَالَ (علیه السلام): الْحِلْمُ غِطَاءٌ سَاتِرٌ وَ الْعَقْلُ حُسَامٌ قَاطِعٌ فَاسْتُرْ خَلَلَ خُلُقِكَ بِحِلْمِكَ وَ قَاتِلْ هَوَاكَ بِعَقْلِكَ؛

بردبارى پرده اى است پوشاننده و عقل شمشيرى است بُرّان، پس كمبودهاى اخلاقى خود را با بردبارى بپوشان و هواى نفس خود را با شمشير عقل بكش.(1)

به وسیله این دو نعمت الهی می توان بسیاری از کاستی ها را پوشاند و نیز گرفتار هوی و هوس نشد.

جهل و دشمنى

قَالَ (علیه السلام): النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا؛

مردم دشمن آنند كه نمى دانند.(2)

بیشتر مخالفت ها و انکارها و نیز ترس و اضطراب ها سرچشمه در نادانی بشر دارد. کودکی که از نوشیدن داروی تلخ فرار می کند دلیل آن بی خبری کودک در مورد تأثیر مفید دارو است.

ص: 76


1- . ح 424.
2- . ح 438.

تعريف زهد و پارسايى

قَالَ (علیه السلام): الزُّهْدُ كُلُّهُ بَيْنَ كَلِمَتَيْنِ مِنَ الْقُرْآنِ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ»(1) وَ مَنْ لَمْ يَأْسَ عَلَى الْمَاضِي وَ لَمْ يَفْرَحْ بِالْآتِي فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَيْهِ؛

زهد بين دو كلمه از قرآن است، كه خداى سبحان فرمود: «تا بر آنچه از دست شما رفته حسرت نخوريد و به آنچه به شما رسيده شادمان مباشيد» كسى كه برگذشته افسوس نخورد و به آينده( و آنچه در دست دارد) شادمان نباشد، (دل بستگی ندارد) همه جوانب زهد را رعايت كرده است.(2)

برگذشته ها «اگر، وای کاش» نگوییم؛ و تأسف نخوریم ( اگر این طوری می شد، ای کاش چنین می شد) و به نعمت های حال نیز دل بسته و وابسته نباشیم.

نقش خواب ديدن ها در برنامه ریزی

قَالَ (علیه السلام): مَا أَنْقَضَ النَّوْمَ لِعَزَائِمِ الْيَوْمِ؛

خواب ديدن ها چه بسا تصميم هاى روز را نقش بر آب كرده است.(3)

گاهی خواب دیدن در تصمیم گیری ها نقش دارد. چه بسا فرد در طول روز برای روز آینده اش برنامه ریزی کرده است و کاملاً آماده اجرای آن است. ولی شب با دیدن خوابی از آن تصمیم و برنامه خویش منصرف می شود. ونیز چه بسا ظالمی قصد و نیت شومی را دارد که شب با دیدن خوابی از قصد خود رو برمی گرداند.

ص: 77


1- . حدید/23.
2- . نهج البلاغه، حکمت، 439.
3- . ح 440.

شوخی بی جا

قَالَ (علیه السلام): مَا مَزَحَ امْرُؤٌ مَزْحَةً(1) إِلَّا مَجَّ(2) مِنْ عَقْلِهِ مَجَّةً(3)؛

هيچ كس شوخى بيجا نكند جز آنکه مقدارى از عقل خويش را از دست بدهد.(4)

شوخی به جا و مناسب مورد تائید اسلام است. ولی شوخی که بی مورد و نادرست باشد سبب بسیاری از کدورت ها و دشمنی ها می شود؛ و از هیبت و عزت انسان می کاهد.

دوستی دوطرفه

قَالَ (علیه السلام): زُهْدُكَ فِي رَاغِبٍ فِيكَ نُقْصَانُ حَظٍّ وَ رَغْبَتُكَ فِي زَاهِدٍ فِيكَ ذُلُّ نَفْسٍ؛

دورى تو از آن کس كه خواهان تو است نشانه كمبود بهره تو در دوستى است و گرايش تو به آن کس كه تو را نخواهد، سبب خوارى تو است.(5)

اگر کسی خواهان ما است و دوست دارد با ما دوست شود ولی ما از آن شخص دوری می کنیم و طرح دوستی او را قبول نمی کنیم این نشانه در ضعف و ناتوانی ما دارد. و نیز اگر برعکس شود و ما علاقه داریم باکسی دوست شویم ولی او نمی خواهد و اصرار کنیم این سبب خواری و ذلت است. چراکه خواهان ما نیست.

ص: 78


1- . یک باز مزاح کردن.
2- . به معنای بیرون ریختن مایعی از دهان است. سپس به هرگونه ریزشی اطلاق می شود.
3- . بک بار فروریختن.
4- . ح 450.
5- . ح 451.

دو گرسنه سیر نمی شوند

قَالَ (علیه السلام): مَنْهُومَانِ (1) لَا يَشْبَعَانِ طَالِبُ عِلْمٍ وَ طَالِبُ دُنْيَا؛

دو گرسنه هرگز سير نشوند: جوينده علم و جوينده مال.(2)

نه علم و دانش و نه ثروت هیچ کدام حدومرزی و پایانی ندارند؛ و طالب واقعی آن ها، هیچ گاه قانع و راضی نمی شود.

غيبت نشانه ناتوانى

قَالَ (علیه السلام): الْغِيبَةُ جُهْدُ الْعَاجِزِ؛

غيبت كردن تلاش ناتوان است.(3)

فردی که ناتوان و ضعیف است و خودش به پیشرفت و رشد نرسیده است. این چنین شخصی شروع می کند به تخریب شخصیت دیگران تا از این طریق ضعف خود را جبران کند.

خشم و جدایی

قَالَ (علیه السلام): إِذَا احْتَشَمَ(4) الْمُؤْمِنُ أَخَاهُ فَقَدْ فَارَقَهُ؛

وقتى مؤمن برادرش را به خشم آورد، به یقین از او جداشده است.(5)

ص: 79


1- . سیری ناپذیر بودن، اشتهای شدید به چیزی داشتن است.
2- . ح 457.
3- . ح 461.
4- . «حشم» به سه معناست، یکی به معنی به خشم آوردن و دیگری به معنای طلب شرمندگی و سوم به معنای خودخواهی وبرتری جویی است.
5- . ح 480.

سه تفسیر وجود دارد: نخست، خشمگین ساختن دوستان، دوم، شرمنده نمودن آن ها، سوم، برتری جویی و تکبر در برابر آن ها؛ و هرکدام در جدایی دوست از انسان تأثیرگذار است.

فرصت و غصه

قَالَ (علیه السلام): إِضَاعَةُ الْفُرْصَةِ غُصَّة(1)؛

از دست دادن فرصت، اندوه بار است.(2)

شاید هر چیزی را بشود بازگرداند اما عمر و زمان قابل برگشت نیست؛ و کسانی که موقعیت های زندگی و فرصت ها را از دست بدهند چیزی جز پشیمانی نصیبشان نمی شود.

آنچه برای خود می پسندی

قَالَ (علیه السلام): يَا بُنَيَّ اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ فَأَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا وَ لَا تَظْلِمْ كَمَا لَا تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ وَ أَحْسِنْ كَمَا تُحِبُّ أَنْ يُحْسَنَ إِلَيْكَ وَ اسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِكَ مَا تَسْتَقْبِحُهُ مِنْ غَيْرِكَ وَ ارْضَ مِنَ النَّاسِ بِمَا تَرْضَاهُ لَهُمْ مِنْ نَفْسِك؛

اى پسرم! نفس خود را ميزان ميان خود و ديگران قرار ده، پس آنچه را كه براى خود دوست دارى براى ديگران نيز دوست بدار و آنچه را كه براى خود نمى پسندى، براى ديگران مپسند، ستم روا مدار، آن گونه كه دوست ندارى به تو ستم شود،

ص: 80


1- . اندوه گلوگیر، چیزی که در گلوگیر کند و فرو نرود.
2- . ح 118.

نيكوكار باش، آن گونه كه دوست دارى به تونیکی كنند و آنچه را كه براى ديگران زشت مى دارى براى خود نيز زشت بشمار و چيزى را براى مردم رضايت بده كه براى خود مى پسندى.(1)

شایسته است انسانی که خواهان موفقیت و سعادت است این معیار و میزان را در زندگی خود به کار ببندد.

اندک ولی استوار

قَالَ (علیه السلام): أَلَا وَ إِنَّ الشَّجَرَةَ الْبَرِّيَّةَإ أَصْلَبُ عُوداً وَ الرَّوَاتِعَ الْخَضِرَةَإ أَرَقُّ جُلُوداً وَ النَّابِتَاتِ الْعِذْيَةَإ أَقْوَى وَقُوداً وَ أَبْطَأُ خُمُودا؛

آگاه باشيد! درختان بيابانى، چوبشان سخت تر و درختان كناره جويبار پوستشان نازك تر است. درختان بيابانى كه با باران سيراب مى شوند آتش چوبشان شعله ورتر و پردوام تر است.(2)

آنانکه با سختی و در مشکلات بزرگ شده اند. به مراتب موفق تر و مقاوم تر از دیگر افراد هستند

نیرنگ نفس

قَالَ (علیه السلام): خَادِعْ نَفْسَكَ فِي الْعِبَادَةِ وَ ارْفُقْ بِهَا وَ لَا تَقْهَرْهَا وَ خُذْ عَفْوَهَا وَ نَشَاطَهَا إِلَّا مَا كَانَ مَكْتُوباً عَلَيْكَ مِنَ الْفَرِيضَةِ فَإِنَّهُ لَا بُدَّ مِنْ قَضَائِهَا وَ تَعَاهُدِهَا عِنْدَ مَحَلِّهَا؛

ص: 81


1- . نامه/31.
2- . نامه/45.

نفس خود را در واداشتن به عبادت فريب ده و با آن مدارا كن و به زور و اكراه بر چيزى مجبورش نساز و در وقت فراغت و نشاط به كارش گير، جز در آنچه بر تو واجب است و بايد آن را در وقت خاص خودش به جا آورى.(1)

روح همانند جسم نشاط و خستگی دارد؛ و آشکار است که اگر عبادت در زمان نشاط و سرحالی باشد تأثیر در روح و روان دارد و الا چه بسا منجر به دل زدگی شود.

جرعه ای خشم

قَالَ (علیه السلام): تَجَرَّعِ الْغَيْظَ فَإِنِّي لَمْ أَرَ جُرْعَةً أَحْلَى مِنْهَا عَاقِبَةً وَ لَا أَلَذَّ مَغَبَّة(2)؛

خشم خود را جرعه جرعه فرو بر که من جرعه اى شيرين تر و خوش عاقبت تر و لذت بخش تر از آن نديد. (3)

امام(علیه السلام) در اينجا خشم را به داروى تلخى تشبيه مى کند که نوشيدنش سخت و طاقت فرساست و به همين دليل انسان ناچار است آن را کم کم و به صورت جرعه جرعه بنوشد؛ ولى دارويى بسيار شفابخش است و عاقبتش شيرين و لذيذ، زيرا انسان را از شرمسارى و ندامت و پشيمانى و زيان هاى بسيار که غالباً به هنگام خشم در صورت عدم خويشتن دارى دامان انسان را مى گيرد، نجات مى دهد.

ص: 82


1- . نامه/69.
2- . عاقبت، نتیجه.
3- . نامه/31.

راه بازگشت

قَالَ (علیه السلام): إِنْ أَرَدْتَ قَطِيعَةَ أَخِيكَ فَاسْتَبْقِ لَهُ مِنْ نَفْسِكَ بَقِيَّةً يَرْجِعُ إِلَيْهَا إِنْ بَدَا لَهُ ذَلِكَ يَوْما؛

اگر خواستى از برادرت جدا شوى، جايى براى دوستى باقى گذار تا اگر روزى خواست به سوی تو بازگردد بتواند.(1)

در دنیای دوستی نباید تمام پل های پشت سر را خراب کرد. چراکه روزگار در حال چرخش است و ممکن است روزی به سوی تو برگردد.

ارزش خود شناختن

قَالَ (علیه السلام): الْعَالِمُ مَنْ عَرَفَ قَدْرَهُ وكَفَى بِالْمَرْءِ جَهْلًا أَلَّا يَعْرِفَ قَدْرَه؛

دانا كسى است كه قدر خود را بشناسد و در نادانى انسان اين بس كه ارزش خويش نداند.(2)

انسانی معجونی از شگفتی ها و قدرت های معنوی است. دانشمند کسی است که این واقعیات را کشف و از آن استفاده کند.

ص: 83


1- . خطبه،31.
2- . خطبه، 16.

فاصله بین حق و باطل با چهار انگشت

قَالَ (علیه السلام): إِنَّهُ لَيْسَ بَيْنَ الْحَقِ وَ الْبَاطِلِ إِلَّا أَرْبَعُ أَصَابِعَ فسئل (علیه السلام) عن معنى قوله هذا فجمع أصابعه و وضعها بين أذنه و عينه ثم قال- الْبَاطِلُ أَنْ تَقُولَ سَمِعْتُ وَ الْحَقُّ أَنْ تَقُولَ رَأَيْت؛

بدانيد كه ميان حق و باطل جز چهار انگشت فاصله نيست. (پرسيدند، معناى آن چيست؟ امام (علیه السلام) انگشتان خود را ميان چشم و گوش گذاشت و فرمود) باطل آن است كه بگويى «شنيدم» و حق آن است كه بگويى «ديدم».(1)

اگر مردم جهان همین جمله اخیر را که امام (علیه السلام)می فرمود: «میان حق و باطل چهار انگشت بیشتر فاصله نیست»، به خاطر بسپارند و همیشه و در همه جا به آن عمل کنند، به یقین خوش بینی و حسن ظن جاى بدبینى و سوءظن و اعتماد جاى بی اعتمادی و محبّت جاى نفرت و کینه توزی را خواهد گرفت و شایعات بی اساس درباره اشخاص و گروه ها از رونق خواهد افتاد و شایعه پردازان هرگز به اهداف شوم خود نخواهند رسید و روح سلامت و خوش بینی بر جامعه حاکم می شود.(2)

محیط رشد انسان

قَالَ (علیه السلام): وَ اعْلَمْ أَنَّ لِكُلِ عَمَلٍ نَبَاتاً وَ كُلُّ نَبَاتٍ لَا غِنَى بِهِ عَنِ الْمَاءِ وَ الْمِيَاهُ مُخْتَلِفَةٌ فَمَا طَابَ سَقْيُهُ طَابَ غَرْسُهُ وَ حَلَتْ ثَمَرَتُهُ وَ مَا خَبُثَ سَقْيُهُ خَبُثَ غَرْسُهُ وَ أَمَرَّتْ ثَمَرَتُه؛

ص: 84


1- . خطبه، 141.
2- . پیام امام امیرالمؤمنین (علیه السلام)، ج 5، ص 570.

آگاه باش هر عملى رويشى دارد و هر روينده اى از آب بى نياز نيست و آب ها نيز گوناگون مى باشند. پس هر درختى كه آبيارى اش به اندازه و نيكو باشد شاخ و برگش نيكو و ميوه اش شيرين است؛ و آنچه آبيارى اش پاكيزه نباشد درختش عيب دار و ميوه اش تلخ است.(1)

در اين تشبيه زيبا، انسان و اعمالش را به درختان و میوه هایش تشبيه نموده است؛ همان گونه که درختان و گیاهان از آب براى رويش بی نیاز نيستند، انسان ها نيز به تعليم و تربيت و تبليغ نياز دارند. آن کس که از تعليم و تربيت و تبليغ صحيحى برخوردار باشد اعمالش پاک و آن کس که تحت تأثير تبليغات سوء قرار گيرد، عملى ناپاک خواهد داشت.

به تعبير ديگر ارزش میوه های درختان در واقع از سه چيز نشأت می گیرد: بذر خوب و زمين خوب و آب خوب. به یقین بذر انسان ها با توجه به فطرت پاک خداداد خوب است. هرگاه وراثت محيط که به منزله زمين است و تعليم و تربيت که به منزله آب است پاک و پاکيزه باشد، آثار وجودى انسان ها ارزشمند و پاک و پاکيزه خواهد بود.(2)

الحمد لله رب العالمین

ص: 85


1- . خطبه، 154.
2- . پیام امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) ج،6، ص 105.

ص: 86

غُرَرالحِکم وَ دُرَرُالکَلِم

اشاره

کتاب غُرَرُ الحِکَم و دُرَرُ الکَلِم (به معنای اندرزهای برتر و سخنان چون دُر) کتابی مشتمل بر 10760 سخن از سخنان کوتاه و جذاب امیرالمؤمنین(علیه السلام)، تألیف ابوالفَتح آمِدی از دانشمندان قرن پنجم هجری است که بر اساس حروف الفبا در 91 باب تنظیم شده است.

پس انداز نیکی ها

قَالَ (علیه السلام): مَنْ بَرَّ وَالِدَيْهِ بَرَّهُ وُلْدُه؛

هر که به پدر و مادر نیکی کند فرزندش به او نیکی خواهد کرد.(1)

ص: 87


1- . تصنیف غُرَرُالحِکَم وَ دُرَرُ الکِلَم، ح 9341.

نیکی کردن به والدین هم باعث می شود که فرزندان محبت کردن را بیاموزند و هم اینکه بر اساس اصل ثواب و عقاب، ثمره بعضی کارها در همین دنیا نمایان می شود مانند نیکی به پدر و مادر.

راز فرمانروایی

قَالَ (علیه السلام): بِالْإِيثَارِ عَلَى نَفْسِكَ تَمْلِكُ الرِّقَاب؛

به واسطه ایثار و برگزیدن دیگران بر نفس خود، گردن ها را مالک می شوی.(1)

با احسان و ازخودگذشتگی می توان بر نفوس حاکم شد.

مسابقه با زمان

قَالَ (علیه السلام): بَادِرِ الْفُرْصَةَ قَبْلَ أَنْ تَكُونَ غُصَّةً؛

در فرصت پیشی گیر، پیش از آنکه فرصت غصه شود.(2)

از دست دادن فرصت ها و موقعیت ها، پشیمانی و ندامت را به همراه دارد. چون بازگشت فرصت ها گاهی به سختی و گاهی غیرممکن است.

قدردانی نعمت ها

قَالَ (علیه السلام): بَادِرْ شَبَابَكَ قَبْلَ هَرَمِكَ وَ صِحَّتَكَ قَبْلَ سُقْمِك؛

ص: 88


1- . ح 9169.
2- . ح 10820.

جواني ات را قبل از پيري قدر بدان و سلامتي ات را پيش از بيماري غنيمت شمار.(1)

شهرت جهانی

قَالَ (علیه السلام): مَنْ قَرُبَ بِرُّهُ بَعُدَ صِيتُهُ؛

هر که نیکی و احسان او نزدیک باشد آوازه او دور باشد.(2)

اهل خیر و نیکی شُهرت پیدا می کند و نامشان به همه جا می رسد.

بی گناه دلیر

قَالَ (علیه السلام): الْبَرِي ءُ جَرِي ء؛

بی تقصیر دلیر است.(3)

انسانی که مرتکب گناه و خطا نشده باشد از حسابرسی نمی ترسد، اما کسی که گناهکار است یا خیانت کرده است، همیشه از عاقبت کار و حسابرسی در ترس و اضطراب است.

دام دوستی

قَالَ (علیه السلام): عَلَيْكَ بِالْبَشَاشَةِ فَإِنَّهَا حِبَالَةُ الْمَوَدَّة؛

بر تو باد به گشاده روئی، زیرا که آن دام دوستی است.(4)

ص: 89


1- . ح 3029.
2- . ح 10326.
3- . غررالحکم، ح 226.
4- . تصنیف غُرَرُالحِکم وَ دُرَرُ الکَلِم، ح 9939.

به وسیله گشاده روئی می توان مردم را جذب و تسخیر کرد.

نگاه دامن گیر

قَالَ (علیه السلام): رُبَ صَبَابَةٍ غُرِسَتْ مِنْ لَحْظَة؛

بسا عشق و گرمی شوقی که از یک نگاه کردنی کاشته شود.(1)

آدمی باید مراقب نگاه خود باشد چراکه ممکن است یک نگاه منجر به عشق ناپاکی شود که گریبان گیرش شود.

نگاه غصه آور

قَالَ (علیه السلام): مَنْ أَطْلَقَ طَرْفَهُ كَثُرَ أَسَفُه؛

هر که چشم خود را رها کند تأسف او بسیار باشد.(2)

عدم کنترل و مدیریت نگاه (نگاه های نامشروع) منجر به اندوه و غصه می شود؛ و گاهی یک نگاه ناپاک همه زندگی انسان را آلوده می کند.

شکم دشمن پنهان

قَالَ (علیه السلام): بَطْنُ الْمَرْءِ عَدُوُّه؛

شکم آدمی دشمن اوست.(3)

ص: 90


1- . ح 5549.
2- . ح 5554.
3- . ح 8175.

خواهش های نفسانی اگر کنترل نشوند می توانند انسان را به هلاکت و نابودی بکشانند.

سحرخیز باش تا کام روا شوی

قَالَ (علیه السلام): بَاكِرُوا فَالْبَرَكَةُ فِي الْمُبَاكَرَة؛

صبح زود به دنبال کار بروید، زیرا برکت در اول بامداد است.(1)

ریشه ترس

قَالَ (علیه السلام): شِدَّةُ الْجُبْنِ مِنْ عَجْزِ النَّفْسِ وَ ضَعْفِ الْيَقِين؛

ترس شدید از ناتوانی نفس و سستی یقین است.(2)

کسی که یقین و اطمینان قلبی به کارش داشته باشد و بر کاری که به عهده می گیرد توانا باشد، گرفتار ترس و دلهره نمی شود.

راز کرامت و بزرگی

قَالَ (علیه السلام): اسْمَحْ تُكْرَم؛

بخشش کن تا گرامی شوی.(3)

بزرگی و کرامت به بخشش و ازخودگذشتگی است.

ص: 91


1- . ح 10052.
2- . ح 5662.
3- . ح 8543.

جاهل بی ثمر

قَالَ (علیه السلام): الْجَاهِلُ صَخْرَةٌ لَا يَنْفَجِرُ مَاؤُهَا وَ شَجَرَةٌ لَا يَخْضَرُّ عُودُهَا وَ أَرْضٌ لَا يَظْهَرُ عُشْبُهَا؛

نادان سنگی است که آب از آن بیرون نمی آید و درختی است که چوب آن سبز نمی شود و زمینی است که گیاه آن ظاهر نمی گردد.(1)

انسان نادان بی ثمر است و نمی توان از او امید ثمره و نتیجه داشت.

دوستی مفید

قَالَ (علیه السلام): مَنْ أَحَبَّكَ نَهَاك؛

هر که تو را دوست دارد (از کارهای بد) تو را نهی می کند.(2)

کار دشمن

قَالَ (علیه السلام): مَنْ أَبْغَضَكَ أَغْرَاك؛

هر که تو را دشمن دارد (به کارهای بد) تو را ترغیب می کند.(3)

عاشقِ نام دوست

قَالَ (علیه السلام): مَنْ أَحَبَّ شَيْئاً لَهِجَ بِذِكْرِه؛

ص: 92


1- . ح 1123.
2- . ح 9471.
3- . ح 7688.

هر که چیزی را دوست بدارد در یادش حریص گردد.(1)

هر کس، کسی یا چیزی را دوست بدارد نام او را زیاد به زبان جاری می کند و از او یاد می کند.

بدن های زنگ زده

قَالَ (علیه السلام): كَمَا أَنَّ الصَّدَأَ يَأْكُلُ الْحَدِيدَ حَتَّى يُفْنِيَهُ كَذَلِكَ الْحَسَدُ يُكْمِدُ الْجَسَدَ حَتَّى يُفْنِيَه؛

چنانکه زنگ آهن را می خورد تا آن را نابود سازد همچنین حسد بدن را متغیر سازد (و می برد صفای آن را) تا آن را فانی گرداند.(2)

حسادت به جای اینکه انسان را به سمت تلاش و تکاپو سوق دهد، باعث رنجش خاطر صاحبش می شود و آثار آن در جسم و روح انسان ظاهر می شود.

تن سالم ولی بیمار

قَالَ (علیه السلام): الْحَسُودُ دَائِمُ السُّقْمِ وَ إِنْ كَانَ صَحِيحَ الْجِسْم؛

حسود پیوسته بیمار است گرچه تندرست باشد.(3)

اگرچه تن حسود سالم باشد ولی روح او در رنج و عذاب است.

بنده سازی

قَالَ (علیه السلام): أَحْسِنْ تَسْتَرِق؛

احسان نما تا بنده بسازی.(4)

ص: 93


1- . ح 859.
2- . ح 6824.
3- . ح 6855.
4- . ح 8776.

با احسان و نیکی می توان دیگران را بنده خویش بسازیم.

نیکی و مالکیت

قَالَ (علیه السلام): أَحْسِنْ إِلَى الْمُسِي ءِ تَمْلِكْه؛

به گناهکار احسان کن تا او را مالک شوی.(1)

انسان خطاکار برای توبه و جبران کارها نیاز به احسان و نیکی دارد؛ و با نیکی به خطاکار می توان او را تسلیم خود کرد.

بنده ی احسان

قَالَ (علیه السلام): الْإِنْسَانُ عَبْدُ الْإِحْسَان؛

آدمی بنده ا حسان است.(2)

طبع آدمی این گونه است که هر کس به او نیکی و احسان نماید بنده و مطیع او می شود.

فراموش کاری احسان

قَالَ (علیه السلام): إِذَا صَنَعْتَ مَعْرُوفاً فَانْسَهُ، إِذَا صُنِعَ إِلَيْكَ مَعْرُوفٌ فَاذْكُرْ؛

چون به سوی تو احسانی شد یادآوری نما و هرگاه به کسی احسانی نمودی آن را فراموش کن.(3)

ص: 94


1- . ح 8875.
2- . ح 8771.
3- . ح 8958.

یادآوری محبت دیگران باعث نزدیک شدن دل ها می گردد و یادآوری نیکی به دیگران باعث می شود که هم انسان مغرور شود و همین این که ممکن است باعث خجالت و شرمندگی کسی شود که به او محبت شده.

پاسخ نیکی

قَالَ (علیه السلام): الْمَعْرُوفُ غُلٌ لَا يَفُكُّهُ إِلَّا شُكْرٌ أَوْ مُكَافَاة؛

احسان غل و زنجیری است که آن را نمی گشاید مگر شُکر یا تلافی.(1)

پاسخ نیکی یا تشکر و قدردانی است و یا جبران آن نیکی است.

نیکوکار زنده

قَالَ (علیه السلام): الْمُحْسِنُ حَيٌ وَ إِنْ نُقِلَ إِلَى مَنَازِلِ الْأَمْوَات؛

نیکوکار زنده است هرچند به سوی منزل های مردگان حمل شود.(2)

شخص نیکوکار به واسطه عمل های نیکی که انجام داده است زنده است هرچند که خودش از دنیا رفته باشد.

چاهی برای خود

قَالَ (علیه السلام): مَنْ حَفَرَ لِأَخِيهِ بِئْراً أَوْقَعَهُ اللَّهُ فِي بِئْرِه؛

هر که چاهی برای برادر خود بکند خداوند او را در همان چاه خواهد انداخت.(3)

ص: 95


1- . ح 8775.
2- . ح 8819.
3- . ح 9606.

ایجاد مشکل و گرفتاری برای دیگران، در حقیقت چاهی است که انسان برای خودش حفر کرده است و خداوند به واسطه ظلمی که در حق برادر خویش کرده است او را به همان بلا گرفتار می کند.

خشمِ کینه ای

قَالَ (علیه السلام): الْحِقْدُ مَثَارُ الْغَضَب؛

کینه جایگاه برانگیختن خشم است.(1)

کینه سبب خشم و عصبانیت است.

کینه و اندوه

قَالَ (علیه السلام): الْحَقُودُ مُعَذِّبُ النَّفْسِ مُتَضَاعِفُ الْهَم؛

کینه ورز نفسش در عذاب و اندوهش دوچندان است.(2)

شناخت نفس و اندازه آن

قَالَ (علیه السلام): أَفْضَلُ الْحِكْمَةِ مَعْرِفَةُ الْإِنْسَانِ نَفْسَهُ وَ وُقُوفُهُ عِنْدَ قَدْرِه؛

افزون ترین حکمت شناختن آدمی است نفس خود را و ایستادن اوست نزد قدر خود.(3)

ص: 96


1- . ح 6776.
2- . ح 6778.
3- . ح 4632.

گوینده خبر

قَالَ (علیه السلام): انْظُرْ إِلَى مَا قَالَ وَ لَا تَنْظُرْهُ إِلَى مَنْ قَال؛

به آنچه گفته نظر نما و به سوی کسی که آن را گفته نظر مکن.(1)

علم و دانش صحیح را باید فراگرفت و نگاه نکن که این علم نزد چه کسی است.

اثر تلقین

قَالَ (علیه السلام): مَنْ تَحَلَّمَ حَلُم؛

هر که خود را به بردباری وادار سازد بردبار گردد.(2)

به یقین، تلقین کردن راهی برای به دست آوردن صفات نیک است؛ و به تدریج اثرات آن ظاهر می شود.

سکوت گویا

قَالَ (علیه السلام): السُّكُوتُ عَلَى الْأَحْمَقِ أَفْضَلُ جَوَابِه؛

خاموشی در مقابل احمق بهترین جواب اوست.(3)

انسان نادان با دلیل و حکمت قانع نمی شود، لذا بهترین جواب، سکوت است.

پیشگیری بهتر از درمان

قَالَ (علیه السلام): صَلَاحُ الْبَدَنِ الْحِمْيَة؛

ص: 97


1- ح 612.
2- . ح 6438.
3- . ح 1256.

صلاح و صحت بدن پرهیز است.(1)

پیشگیری بهتر از درمان است.

اسارت داوطلبانه

قَالَ (علیه السلام): احْتَجْ إِلَى مَنْ شِئْتَ وَ كُنْ أَسِيرَه؛

از هر که خواستی طلب حاجت کن و اسیر او باش.(2)

از هر کس خواسته ای داشته باشیم در حقیقت اسیر او هستیم تا اینکه خواسته ما را انجام دهد. پس بهتر است پیش هر کس خود را اسیر نکنیم.

خجالت از خود

قَالَ (علیه السلام): أَحْسَنُ الْحَيَاءِ اسْتِحْيَاؤُكَ مِنْ نَفْسِك؛

نیکوترین حیا آن است که از خویشتن خجالت بکشی.(3)

زبان دست

قَالَ (علیه السلام): الْخَطُّ لِسَانُ الْيَدِ؛

خط زبان دست است.(4)

چنانکه با زبان مقصود خود را می رسانیم با خط نیز مقصود و شخصیت درونی (افکار) خویش را می رسانیم.

ص: 98


1- . ح 7398.
2- . ح 8272.
3- . ح 5452.
4- . ح 283.

شتر دیدی ندیدی

قَالَ (علیه السلام): أَشْرَفُ أَخْلَاقِ الْكَرِيمِ تَغَافُلُهُ عَمَّا يَعْلَم؛

از شریف ترین کارهای شخص بزرگوار، غفلت نمودن اوست از چیزی که می داند.(1)

شخص کریم چنان وانمود می کند که گویا نمی داند و ندیده است. (اصل تغافل)

مرگ شادی بخش

قَالَ (علیه السلام): مَنْ سَاءَتْ سَجِيَّتُهُ سَرَّتْ مَنِيَّتُه؛

هر که اخلاق او بد باشد مرگ او خوشحالی است.(2)

کسی که بداخلاق است و خانواده، همسایه و دوستان او از این بداخلاقی در عذاب و سختی باشند و او هم تلاشی برای اصلاح خویش نداشته باشد، مرگ او باعث خوشحالی اطرافیان می شود.

معجون مشکلات

قَالَ (علیه السلام): السَّيِّئُ الْخُلُقِ كَثِيرُ الطَّيْشِ مُنَغِّصُ الْعَيْش؛

فرد بداخلاق بسیار سبک عقل، زندگانی اش آمیخته به غم و اندوه است.(3)

ص: 99


1- . ح 10370.
2- . ح 5713.
3- . ح 5708.

هر که ترسید مُرد

قَالَ (علیه السلام): مَنْ هَابَ خَاب؛

کسی که بترسد محروم گردد.(1)

کسی که برای رسیدن به خواسته هایش شجاعت نداشته باشد هیچ وقت به آن ها نمی رسد. از پرسیدن، گفتن حق، درخواست کردن ...

تازه وارد سرگردان

قَالَ (علیه السلام): لِكُلِ قَادِمٍ حَيْرَةٌ فَابْسُطُوهُ بِالْكَلَام؛

برای هر تازه واردی سرگردانی است پس با سخن با او برخورد نمایید.(2)

هنگامی که شخصی وارد اجتماعی جدید می شود. سرگردان است و نمی داند کجا باید برود؟ کجا باید بنشیند؟ مخاطبانش چه کسانی هستند؟ ازاین رو توصیه شده است که به فرد تازه وارد سلام و احوال پرسی کنید تا با جمع حاضر آشنا شود.

زندگی بر مدار مدارا

قَالَ (علیه السلام): سَلَامَةُ الْعَيْشِ فِي الْمُدَارَاة؛

سلامت زندگانی در مدارا نمودن است.(3)

ص: 100


1- . ح 7708.
2- . ح 9986.
3- . ح 10181.

شرایط زندگی همیشه بر طبق میل انسان نخواهد بود و گاهی انسان از سوی دیگران مورد آزار و اذیت و مشکلاتی قرار می گیرد؛ و در این موارد یکی از راه های رسیدن به سلامتی و گذار از مشکلات مدارا کردن است.

داروی روح

قَالَ (علیه السلام): ذِكْرُ اللَّهِ دَوَاءُ أَعْلَالِ النُّفُوس؛

یاد خدا داروی بیماری های نفس ها (جان و روح) است.(1)

بلای ناامیدی

قَالَ (علیه السلام): أَعْظَمُ الْبَلَاءِ انْقِطَاعُ الرَّجَاء؛

بزرگ ترین بلاء قطع امید است.(2)

بزرگ ترین مصیبت و گرفتاری ناامیدی از درگاه الهی است.

نیت روزی رسان

قَالَ (علیه السلام): رِزْقُ الْمَرْءِ عَلَى قَدْرِ نِيَّتِه؛

رزق و روزی مرد به اندازه نیت و قصد اوست.(3)

انسان به اندازه نیت و قصدش پاداش می گیرد.

ص: 101


1- . ح 3619.
2- . ح 1323.
3- . ح 9268.

رزق و روزی نادان و چهارپایان

قَالَ (علیه السلام): لَوْ جَرَتِ الْأَرْزَاقُ بِالْأَلْبَابِ وَ الْعُقُولِ لَمْ تَعِشِ الْبَهَائِمُ وَ الْحَمْقَى؛

اگر روزی ها با خردها و عقل ها روانه می شدند، چهارپایان و احمقان زندگانی نمی کردند.(1)

رزق و روزی دست خداست. خداوند به چهار پایان و احمق ها روزی می رساند تا به انسان های عاقل بفهماند که روزی تنها با تکیه بر عقل به دست نمی آید بلکه نعمت دهند خداست.

راز آسایش

قَالَ (علیه السلام): ارْضَ تَسْتَرِح؛

راضی باش تا به آسایش دست یابی.(2)

آسایش درگِرو مال و ثروت فراوان نیست، آسایش زمانی حاصل می شود که رضایت از وضع موجود حاصل شود.

نابودی غصه

قَالَ (علیه السلام): الرِّضَا يَنْفِي الْحُزْن؛

خشنودی (راضی بودن) غم و غصه را می برد.(3)

رضایت از وضع موجود موجب آرامش و از بین رفتن غم و غصه می شود.

ص: 102


1- . ح 9206.
2- . ح 1851.
3- . ح 1822.

رضایت حسد سوز

قَالَ (علیه السلام): مَنْ رَضِيَ بِحَالِهِ لَمْ يَعْتَوِرْهُ الْحَسَد؛

هرکه به حال خود (کار، زندگی) راضی باشد، حسد پی درپی او را فرا نخواهد گرفت.(1)

حسادت زمانی ایجاد می شود که انسان از وضع زندگی خویش راضی نباشد و پی درپی دنبال داشته های دیگران باشد و به فکر نداشته های خویش.

نزدیک ولی به دنبال دور

قَالَ (علیه السلام): مَنْ عَمِيَ عَنْ زَلَّتِهِ اسْتَعْظَمَ زَلَّةَ غَيْرِه؛

هر که از لغزش خود کور باشد لغزش دیگری را بزرگ شمارد.(2)

برخی برای پوشاندن عیب خود، به دنبال عیب های دیگران می روند.

گندم از گندم بروید، جو ز جو

قَالَ (علیه السلام): كَمَا تَزْرَعُ تَحْصُد؛

هرگونه بکاری برداشتی کنی.(3)

هر نیت و عملی را الان انجام دهیم ثمره آن را در آینده (دنیا، آخرت) خواهیم دید. کار نیک پاداش نیک و برعکس.

ص: 103


1- . ح 6808.
2- . ح 4707.
3- . ح 2679.

زیارت ایمنی بخش

قَالَ (علیه السلام): إِغْبَابُ الزِّيَارَةِ أَمَانٌ مِنَ الْمَلَالَةِ؛

زیارت و دیدوبازدید یک روز در میان یا در هفته یک بار (نسبت به دوستان) ایمنی از ملالت و خستگی است.(1)

در هر چیز میانه روی نیکوست حتی در صله رحم. البته والدین از این موضوع استثناء هستند.

زیبا بگوی و زیبا بشنوی

قَالَ (علیه السلام): أَجْمِلُوا فِي الْخِطَابِ تَسْمَعُوا جَمِيلَ الْجَوَاب؛

زیبا سخن بگویید تا پاسخ زیبا بشنوید.(2)

ندانستن مفید

قَالَ (علیه السلام): قَوْلُ لَا أَعْلَمُ نِصْفُ الْعِلْم؛

گفتن «نمی دانم» نصف دانش است.(3)

ندانستن ارزشمند نیست ولی اینکه انسان بداند که واقعاً نمی داند باعث حرکت به سوی دانایی می شود؛ و گفتن «نمی دانم» از تواضع و شجاعت فرد خبر می دهد.

ص: 104


1- . ح 9801.
2- . ح 9979.
3- . ح 253.

اسیران راز

قَالَ (علیه السلام): سِرُّكَ أَسِيرُكَ فَإِنْ أَفْشَيْتَهُ صِرْتَ أَسِيرَه؛

راز تو اسیر توست پس اگر آن را افشاء نمایی اسیر آن خواهی شد.(1)

حرف ها و رازها سرپوشیده اند و در اختیار انسان هستند ولی با بیان کردن و افشا کردن آن ها دیگر در اختیار ما نیستند و باید منتظر عواقب آن بود.

سخنان هر مجلس

قَالَ (علیه السلام): حَدِيثُ كُلِ مَجْلِسٍ يُطْوَى مَعَ بِسَاطِه؛

سخن هر مجلسی با بساط آن پیچیده می شود.(2)

همان طور که در پایان جلسه فرش و بساط را جمع می کنند رازها و اسرار آن مجلس نیز باید جمع شود جایی گفته نشود.

انقباض و انبساط روح

قَالَ (علیه السلام): السُّرُورُ يَبْسُطُ النَّفْسَ وَ يُثِيرُ النَّشَاط؛ الْغَمُ يَقْبِضُ النَّفْسَ وَ يَطْوِي الِانْبِسَاط؛

شادی، انبساط روح می آورد و نشاط انگیز است. غم، گرفتگی روح می آورد و انبساط را در هم می پیچد.(3)

ص: 105


1- . ح 7415.
2- . ح 11041.
3- . 7455 و 7391.

روح انسان هم مانند جسم او دارای انبساط و انقباض است، شادی باعث آزادی و انبساط روح می شود و غم باعث انقباض و گرفتگی روح می شود.

نتیجه تلاش

قَالَ (علیه السلام): عَلَيْكَ بِالسَّعْيِ وَ لَيْسَ عَلَيْكَ بِالنُّجْح؛

بر تو تلاش کردن است ولی پیروزی در دست تو نیست.(1)

جمله معرفی است که ما مأمور به وظیفه هستیم و نه مأمور به نتیجه. آنچه از دست ما برمی آید عمل به وظیفه است و این خود نوعی پیروزی است. ولی نتیجه کار دست ما نیست؛ و وظیفه هر انسانی تلاش و همت اوست چه به نتیجه برسد یا نرسد.

راز رزق و روزی روان

قَالَ (علیه السلام): التَّسَهُّلُ يُدِرُّ الْأَرْزَاق؛

سهل گرفتن، روزی ها را روان می کند.(2)

از اسباب رزق و روزی فراوان سهل گیری در امور زندگانی است.

مهم تر

قَالَ (علیه السلام): مَنِ اشْتَغَلَ بِغَيْرِ الْمُهِمِّ ضَيَّعَ الْأَهَم؛

ص: 106


1- . ح 10116.
2- . ح 9273.

هر که به غیر مهم اشتغال ورزد مهم تر را ضایع می سازد.(1)

وقت انسان محدود است و انسان در هرلحظه یک کار را بیشتر نمی تواند انجام دهد و باید بین کارها انتخاب و اولویت بندی کند.

نمایش بی نیازی

قَالَ (علیه السلام): إِظْهَارُ الْغِنَى مِنَ الشُّكْر؛

اظهار توانگری (قولا و عملاً) ازجمله شکر است.(2)

یکی از مراتب شکر این است که فرد خودش را بی نیاز و توانگر نشان دهد.

شکر عالم

قَالَ (علیه السلام): شُكْرُ الْعَالِمِ عَلَى عِلْمِهِ عَمَلُهُ بِهِ وَ بَذْلُهُ لِمُسْتَحِقِّه؛

شکر دانشمند بر علمش عمل کردن او به علم خود و بخشش و آموختن آن است به مستحق آن.(3)

جنگ با دشمن واقعی

قَالَ (علیه السلام): ضَادُّوا الشَّهْوَةَ مُضَادَّةَ الضِّدِّ ضِدَّهُ وَ حَارِبُوهَا مُحَارَبَةَ الْعَدُوِّ الْعَدُو؛(4)

با خواهش های نفسانى در تضاد باشيد، همچون تضاد دو ضد با يكديگر و با آن به پيكار برخيزيد (مانند) پيكار دشمن با دشمن.

ص: 107


1- . ح 10944.
2- . ح 6157.
3- . ح 133.
4- . ح 4882.

دوستی با خواهش های نفسانی انسان را از حیطه انسانیت خارج می کند و به ورطه حیوانیت می کشاند؛ و برای دور شدن از خُوی حیوانی باید با خواهش های نفسانی به تضاد و پیکار برخیزیم.

زمان و مردانگی مردان

قَالَ (علیه السلام): فِي تَصَارِيفِ الْأَحْوَالِ تُعْرَفُ جَوَاهِرُ الرِّجَال؛

در دگرگونی های احوال، گوهرهای مردان شناخته می شود.(1)

در سختی ها و مشکلات جوهره و اصل مردان معلوم می شود.

اسیر و امیر کلمات

قَالَ (علیه السلام): إِذَا تَكَلَّمْتَ بِالْكَلِمَةِ مَلَكَتْكَ وَ إِذَا أَمْسَكْتَهَا مَلَكْتَهَا؛

هرگاه به کلمه ای سخن گفتی تو را مالک خواهد شد و چون آن را نگهداشتی تو مالک آن خواهی بود.(2)

انسان درگرو سخنان و رفتار خویش است. تا حرفی یا عملی از ما سر نزده باشد ما مالک آن حرف یا رفتار هستیم و وقتی آن عمل انجام شد و آن حرف بیان شد او مالک ما خواهد بود و ما درگِرو او خواهیم بود.

ص: 108


1- . ح 1747.
2- . ح 4227.

نرمش و سختی قهرمانانه

قَالَ (علیه السلام): إِذَا خِفْتَ صُعُوبَةَ أَمْرٍ فَاصْعُبْ لَهُ يَذُلَّ لَكَ وَ خَادِعِ الزَّمَانَ عَنْ أَحْدَاثِهِ تَهُنْ عَلَيْك؛

هرگاه از سختی کاری می ترسی، در مقابل آن سرسختی نما تا برای تو نرم گردد و با مصیبت های روزگار مکر نما تا بر تو کوچک گردد.(1)

انسان نباید در مقابل مشکلات زندگی خم به ابرو بیاورد بلکه باید با تکیه بر خدا و همت و پشتکار جلوی آن ها بایستد.

خوردنی های فانی و رفتنی های ماندگار

قَالَ (علیه السلام): مَا أَكَلْتَهُ رَاحَ وَ مَا أَطْعَمْتَهُ فَاح؛

آنچه را که خوردی رفت و آنچه را که خورانیدی پهن شد.(2)

آنچه خودت خوردی اثری از آن باقی نماند و آنچه به دیگران دادی پاداش و ستایش آن باقی ماند.

آن قدر در می زنم!

قَالَ (علیه السلام): مَنْ طَلَبَ شَيْئاً نَالَهُ أَوْ بَعْض؛

هر که به دنبال چیزی رود به آن و یا به بعض آن خواهد رسید.(3)

تلاش و کوشش در یک مسیر باعث رسیدن به مقصود خواهد شد.

ص: 109


1- . ح 1778.
2- . ح 8583.
3- . ح 10113

ناامیدی امیدوارکننده

قَالَ (علیه السلام): الْخَلَاصُ مِنْ أَسْرِ الطَّمَعِ بِاكْتِسَابِ الْيَأْس؛

رهایی از بند و اسارت طمع، به کسب ناامیدی است.(1)

از مردم ناامید شدن، راز رهایی از حرص و طمع است.

گمان ضد غم

قَالَ (علیه السلام): حُسْنُ الظَّنِ يُخَفِّفُ الْهَمَ ؛

حُسن ظن اندوه را سبک می گرداند.(2)

اندوه و غم گاهی به واسطه برداشت های نادرست و سو ظن است و با تمرین خوش بینی می توان سبک بال تر زندگی کرد.

گِله های حیات بخش

قَالَ (علیه السلام): الْعِتَابُ حَيَاةُ الْمَوَدَّة؛

گله گذاری حیات دوستی است.(3)

عیب های دوست را به نحو احسن گفتن به تداوم دوستی کمک می کند.

بزرگ نمایی نیکی ها

قَالَ (علیه السلام): إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْظُمَ مَحَاسِنُكَ عِنْدَ النَّاسِ فَلَا تَعْظُمْ فِي عَيْنِك؛

ص: 110


1- . ح 6683.
2- . ح 5323.
3- . ح 9465.

هرگاه مایل بودی که نیکوئی هایت در نزد مردم بزرگ جلوه کند پس آن ها را در چشم خود بزرگ منما.(1)

اگر شخصی نیکی ها و خوبی های خود را بزرگ ببیند در حقیقت خوبی ها و نیکی های دیگران را کوچک شمرده است و این رفتار به مرور دوستان و علاقه مندان انسان را کم می کند. بزرگ دیدن خوبی ها و نیکی های دیگران نوعی احترام و توجه به دیگران است و باعث محبوبیت شخص در دل های مردم می شود.

نیش های نزدیک

قَالَ (علیه السلام): عَدَاوَةُ الْأَقَارِبِ أَمَرُّ مِنْ لَسْعِ الْعَقَارِب؛

دشمنی خویشان و نزدیکان تلخ تر از گزیدن عقرب هاست.(2)

انسان در سختی ها و گرفتاری ها و مشکلات توقع یاری و همدلی از نزدیکان و دوستان دارد که این همدلی و همراهی می تواند مرهمی بر زخم ها باشد اما اگر برعکس شود و دوستان به جای دوستی دشمنی کنند، درد و سختی آن تلخ و گزنده است.

دوستان خوشبخت و خانواده بدبخت

قَالَ (علیه السلام): لَا يَكُنْ أَهْلُكَ وَ ذُو وُدِّكَ أَشْقَى النَّاسِ بِك؛

چنین مباش که خانواده و دوستانت بدبخت ترین مردم به تو باشند.(3)

ص: 111


1- . ح 5143.
2- . ح 9337.
3- . ح 9279.

چنین نباید بود که با دیگران به خوبی معاشرت کنیم ولی با خانواده و دوستان خویش با نامهربانی و بداخلاقی رفتار کنیم.

واگذاری و یادآوری دوست داشتنی

قَالَ (علیه السلام): اذْكُرْ أَخَاكَ إِذَا غَابَ بِالَّذِي تُحِبُّ أَنْ يَذْكُرَكَ بِهِ وَ إِيَّاكَ وَ مَا يَكْرَهُ وَ دَعْهُ مِمَّا تُحِبُّ أَنْ يَدَعَكَ مِنْهُ؛

در نبود برادرت به گونه ای از او یاد کن که دوست داری او چنین کند و بپرهیز ازآنچه دوست ندارد و واگذار از او آنچه را که دوست داری که او از تو واگذارد.(1)

آنچه بر خود نمی پسندی برای دیگران هم مپسند.

شوق دیدار

قَالَ (علیه السلام): خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ بَكَوْا عَلَيْكُمْ وَ إِنْ غِبْتُمْ حَنُّوا إِلَيْكُمْ؛

با مردم نوعی سلوک و آمیزش کنید که اگر بمیرید بر شما گریه کرده و اگر غایب شوید مشتاق شما و در انتظار آمدن شما باشند.(2)

انسان باید طوری زندگی کند و به گونه ای با مردم در ارتباط باشد و همراهی کند که در حضور و غیاب او، مشتاق دیدار و ملاقات او باشند.

دوستی پولکی

قَالَ (علیه السلام): مَنْ أَعْظَمَكَ لِإِكْثَارِكَ اسْتَقَلَّكَ عِنْدَ إِقْلَالِك؛

ص: 112


1- . ح 9663.
2- . ح 10028.

هر که برای مالت بسیار تو را تعظیم کند، هنگام کم مالی (کم پولی) تو را حقیر شمارد.(1)

دوستی که با مال و پول بیایید با بی پولی هم می رود. دوستان پولکی فقط در هنگام خُوشی و دارایی همراه انسان هستند.

عافیت های مجهول

قَالَ (علیه السلام): الْعَوَافِي [الْعَافِيَةُ] إِذَا دَامَتْ جُهِلَتْ وَ إِذَا فُقِدَتْ عُرِفَتْ؛

عافیت ها چون همیشگی باشند مجهول مانند و هرگاه ازدست داده شوند شناخته شوند.(2)

انسان ها وقتی که در خوشی ها و عافیت غوطه ور شوند، قدر این عافیت را نمی دانند و این نعمت برایشان گمنام و مجهول باقی می ماند، ولی هنگامی که بیماری یا گرفتاری به انسان عارض شود، تازه متوجه خوشی و سلامتی و عافیت ازدست رفته می افتند و سلامتی ازدست رفته را درک می کنند.

پذیرش عذر و گشاده رویی

قَالَ (علیه السلام): اقْبَلْ أَعْذَارَ النَّاسِ تَسْتَمْتِعْ بِإِخَائِهِمْ وَ الْقَهُمْ بِالْبِشْرِ تُمِتْ أَضْغَانَهُمْ؛

پوزش های مردم را بپذیر تا از برادری آن ها بهره مند گردی و با روی گشاده با آن ها برخورد نما تا کینه های آنان را بمیرانی.(3)

ص: 113


1- .10036.
2- . ح 11152
3- . ح 10242

انسان ها به واسطه زندگی اجتماعی و ارتباطی که با دیگران دارند ممکن است اختلاف نظرها و کدورت هایی در روابط بین فردی ایجاد شود، تعالیم دینی به ما می آموزند که از خطاها و اشتباهات دیگران بگذریم و عذرخواهی و پوزش آن ها را بپذیریم و با برخورد کریمانه از کدورت و کینه که خواستگاه غضب و خشم و دشمنی است جلوگیری کنیم، چراکه ممکن است این اشتباهات و خطاها از ما هم سر بزند و در آن موقع ما هم انتظار ببخشش داریم.

عقل و عمل

قَالَ (علیه السلام): الْعَقْلُ أَنْ تَقُولَ مَا تَعْرِفُ وَ تَعْمَلَ بِمَا تَنْطِقُ بِهِ؛

عقل آن است که آنچه را که می دانی بگوئی و به آنچه می گویی عمل نمائی.(1)

بیان آنچه انسان نمی داند یا درباره آن اطلاعات کمی دارد کار عاقلانه ای نیست و لازمه کار عقلایی آن است که چیزی را بیان کنیم که از روی آگاهی و اطلاعات کافی است و بعد از بیان عالمانه نوبت به عمل می رسد چراکه دو صد گفته چون نیم کردار نیست.

آتش عقل و هیزم ادب

قَالَ (علیه السلام): ذَكِ عَقْلَكَ بِالْأَدَبِ كَمَا تُذَكَّى النَّارُ بِالْحَطَب؛

عقل خود را به ادب افروخته کن چنانکه آتش به وسیله هیزم افروخته می شود.(2)

ص: 114


1- . ح 471.
2- . ح 5100.

عقل قدرتی درونی است که باید با رفتار و کلام در بیرون ظاهر شود. رفتار مؤدبانه در بیرون نشانه فهمی حکیمانه در درون است.

دو نیمه ی عاقل

قَالَ (علیه السلام): نِصْفُ الْعَاقِلِ احْتِمَالٌ وَ نِصْفُهُ تَغَافُلٌ؛

نصف عاقل تحمل (بی ادبی ها و آزار مردم) و نصف (دیگر) او تغافل و چشم پوشی است.(1)

تحمل و تغافل در روابط اجتماعی به ما کمک می کند که عاقلانه تصمیم بگیریم و عاقلانه عمل کنیم.

طبیب عاقل، مریض جاهل

قَالَ (علیه السلام): يَنْبَغِي لِلْعَاقِلِ أَنْ يُخَاطِبَ الْجَاهِلَ مُخَاطَبَةَ الطَّبِيبِ الْمَرِيض؛

برای خردمند سزاوار است که با جاهل سخن گوید مانند سخن گفتن طبیب با مریض.(2)

کسی که در روابط اجتماعی جاهلانه عمل می کند و جاهلانه سخن می گوید بیمار است و در مقابل کسی که در پی راهنمایی و کمک به چنین افرادی باشد نه تنها نباید از این رفتار ناراحت شود بلکه باید برای رفع این بیماری، با مهربانی و دلسوزی و طبیب گونه و با آن ها برخورد کند.

ص: 115


1- . ح 5026.
2- . ح 491.

وقت اندک دانش آموزی

قَالَ (علیه السلام): الْعِلْمُ أَكْثَرُ مِنْ أَنْ يُحَاطَ بِهِ فَخُذُوا مِنْ كُلِّ عِلْمٍ أَحْسَنَه؛

دانش بيش از آن است كه فراگرفته شود، پس از هر دانشی نیکوترین آن را فراگیرید.(1)

قطعاً فراگیری همه علوم برای انسان ها دشوار و غیرممکن است، لذا در این وقت محدود، دانش آموختن باید بر اساس استعداد و فضیلت علوم، بهترین علم را انتخاب کرد.

دانستنی های ناچیز و دشمنی

قَالَ (علیه السلام): لَا تُعَادُوا مَا تَجْهَلُونَ فَإِنَّ أَكْثَرَ الْعِلْمِ فِيمَا لَا تَعْرِفُون؛

با آنچه نمی دانید دشمنی مکنید، زیرا اکثر علم در چیزی است که نمی شناسید.(2)

ندانستنی های انسان قطعاً از دانستنی های او بیشتر است، گاهی انسان علم اندک خویش را ملاک درستی و نادرستی حقایق می داند و اگر با چیزی غیر از دانستنی های اندک خویش مواجه شود، به دشمنی با آن برمی خیزد و آن را انکار می کند.

ص: 116


1- . ح 184.
2- . ح 194.

عالم و نادان کمرشکن

قَالَ (علیه السلام): مَا قَصَمَ ظَهْرِي إِلَّا رَجُلَانِ عَالِمٌ مُتَهَتِّكٌ وَ جَاهِلٌ مُتَنَسِّكٌ هَذَا يُنَفِّرُ عَنْ حَقِّهِ بِهَتْكِهِ وَ هَذَا يَدْعُو إِلَى بَاطِلِهِ بِنُسْكِه؛ فقط دو شخص کمرم را شکستند؛ عالمی که از انجام گناه ابائی ندارد و نادانی که اهل عبادت باشد. آن عالم با ارتکاب گناهان، مردم را از دین داری فراری می دهد و این نادان، به خاطر عبادتش، مردم را به سمت باطل می کشاند.(1)

مردم گمان می کنند عمل نادان صحیح است و لذا فریب عبادت او را می خورند؛ و عمل ناصحیح عالم نیز باعث می شود مردم بدبین به علم و دین شوند.

گذشته، حال، آینده

قَالَ (علیه السلام): إِنَ مَاضِيَ عُمُرِكَ أَجَلٌ وَ آتِيَهُ أَمَلٌ وَ الْوَقْتَ عَمَل؛

به راستی که عمر گذشته ات وعده ای است به سر آمده پس نتوان در آن کاری کرد و آینده آن آرزویی است (آدمی نمی داند موفق خواهد شد یا نه؟) و زمانی که در آن هستی وقت عمل است (پس نباید از دست داد).(2)

میان گذشته و حال و آینده فقط زمان حال فرصت عمل است. نسبت به دیروز و فردا کاری از ما ساخته نیست، مگر با عمل در امروز که به جبران گذشته و ساخت

ص: 117


1- . ح 245.
2- . ح 3024.

آینده برویم. اگر می خواهیم از فردا شروع کنیم، وقتش امروز است، چراکه امروز فردای دیروز است.

زبان عمل

قَالَ (علیه السلام): لِسَانُ الْحَالِ أَصْدَقُ مِنْ لِسَانِ الْمَقَال؛

زبان حال (عمل)، راستگوتر از زبان گفتار است.(1)

عملی که شخص انجام می دهد از حرفی که میزند گویاتر است.

عادت، طبع دوم

قَالَ (علیه السلام): الْعَادَةُ طَبْعٌ ثَان؛

عادت طبع دوم است.(2)

عادت گویا جزء خلقت و خُوی انسان شده است.

سلطان عادت

قَالَ (علیه السلام): لِلْعَادَةِ عَلَى كُلِ إِنْسَانٍ سُلْطَان؛

عادت، بر هر انسانى سلطه دارد.(3)

ص: 118


1- . ح 2842.
2- . ح 7477.
3- . ح 7484.

برای تغییر رفتارهای اشتباه آگاهی به این مطلب مهم است که بعضی رفتارها به عادت تبدیل شده و قدرت عادت زیاد است و عادت ها بر انسان سلطه دارند. برای رهایی از این سلطه باید با برنامه و هدفمند عمل کرد.

فرار از عیب های خویش

قَالَ (علیه السلام): ذَوُو الْعُيُوبِ يُحِبُّونَ إِشَاعَةَ مَعَايِبِ النَّاسِ لِيَتَّسِعَ لَهُمُ الْعُذْرُ فِي مَعَايِبِهِم؛

صاحبان عیب ها شایع کردن عیب های مردم را دوست دارند تا برایشان عذری در عیب های خود باشد.(1)

شایع شدن عیوب دیگران به آن ها کمک می کند که عیوب خودشان را نادیده بگیرند و به جای اصلاح خویش در پی این هستند که جامعه را همرنگ خودشان درآوردند و با این کار در جامعه انگشت نما نمی شوند و تنها نمی مانند و در ضمن عیب های خویش را قبیح و زشت نمی دانند. چراکه کسانی دیگر این عیب ها را دارند.

سرزنش واگیردار

قَالَ (علیه السلام): مَنْ عَيَّرَ بِشَيْ ءٍ بُلِيَ بِهِ؛

هر که (دیگران) را سرزنش نماید خود به آن مبتلا گردد.(2)

ص: 119


1- . ح 9652.
2- . ح 11008.

چشم پوشیِ روشنی بخش

قَالَ (علیه السلام): مَنْ لَمْ يَتَغَافَلْ وَ لَا يَغُضَّ [لَا يتقاض] عَنْ كَثِيرٍ مِنَ الْأُمُورِ تَنَغَّصَتْ عِيشَتُه؛

هرکه تغافل و چشم پوشی از بسیاری از کارها نکند، زندگی اش تیره گردد.(1)

سخت می گیرد جهان بر مردمان سخت گیر. باید از بعضی مشکلات چشم پوشی کرد و زیبایی ها را دید تا زندگی روی خوشش را به ما نشان دهد.

نگاه کُشنده

قَالَ (علیه السلام): مَنْ أَطْلَقَ طَرْفَهُ اجْتَلَبَ حَتْفَه؛

کسى كه نگاه خود را رها كند خود را به طرف مرگ كَشد.(2)

آزاد گذاشتن چشم و نگاه کردن به هر چیز و هر کس و هر مکان باعث ناراحتی ها و سلب آسایش از آدمی می شود و چه بسا زمینه هلاکت را فراهم کند. چراکه آدمی با چشم خود می بیند و آن را می خواهد ولی به آن نمی رسد و این مایه رنج و عذاب او می شود.

خشمِ رسوایی

قَالَ (علیه السلام): الْغَضَبُ يُرْدِي صَاحِبَهُ وَ يُبْدِي مَعَايِبَه؛

خشم صاحب خود را به بلا و عذاب می افکند و عیب های او را آشکار می سازد.(3)

ص: 120


1- .10375.
2- . ح 5558.
3- . ح 6892.

در هنگام خشم چون تعادل روانی انسان به هم ریخته است، عمل و حرف در هنگام خشم هم متعادل نیست و ممکن است باعث پشیمانی هایی شود که قابل جبران نیست؛ و ممکن است در این هنگام اعمالی از انسان سر بزند که در حالت عادی آن ها را انجام نمی داد و باعث آشکاری بعضی عیوب مخفی شود.

ابتدای و انتهای خشم

قَالَ (علیه السلام): إِيَّاكَ وَ الْغَضَبَ فَأَوَّلُهُ جُنُونٌ وَ آخِرُهُ نَدَم؛

بر تو باد به دوری از خشم، پس اولش دیوانگی و آخر آن پشیمانی است.(1)

اندوهِ ضعیف کننده

قَالَ (علیه السلام): الْهَمُ يُذِيبُ الْجَسَد؛

غم و اندوه بدن را آب می کند.(2)

بی تابی ناتوان

قَالَ (علیه السلام): الْحُزْنُ وَ الْجَزَعُ لَا يَرُدَّانِ الْفَائِتَ؛

اندوه و بی تابی ازدست رفته را بر نمی گردانند.(3)

برای جبران کارهای گذشته باید متناسب با عمل فوت شده، اقدام جدید و متناسب صورت بگیرد. اندوه و بی تابی، جز خسارت روحی چیزی به دنبال ندارد.

ص: 121


1- . ح 6898.
2- . ح 7453.
3- . ح 5621.

فال نیک

قَالَ (علیه السلام): تَفَأَّلْ بِالْخَيْرِ تَنْجَح؛

فال نیک بزن تا پیروز شوی.(1)

دستگاه روانی انسان هوشمند است، اگر در اندیشه ی موفقیت باشیم حاصل آن پیروزی است و اگر از اول ناامید باشیم چیزی جز ناامیدی دِرو نخواهیم کرد.

خوشحالی زودگذر

قَالَ (علیه السلام): لَا تَفْرَحَنَ بِسَقْطَةِ غَيْرِكَ فَإِنَّكَ لَا تَدْرِي مَا يُحْدِثُ بِكَ الزَّمَان؛

به سقوط غیر خود هرگز خوشحال مباش، زیرا که تو نمی دانی روزگار نسبت به تو چه پدید آورد.(2)

به شکست های دیگران نباید خندید چراکه روزگار در حال چرخش است و ممکن است روزی نوبت ما برسد.

شیطان بیکاری

قَالَ (علیه السلام): مَعَ الْفَرَاغِ تَكُونُ الصَّبْوَة؛

همراه با فراغت (بیکاری)، تمایل به خواسته های شیطانی حاصل می شود.(3)

کسی که بیکار است شیطان راحت تر می تواند او را برای خواسته های نفسانی و شیطانی به کار بگیرد.

ص: 122


1- . ح 1157.
2- . ح 6842.
3- . ح 7594.

رذیلت های سرشتی

قَالَ (علیه السلام): أَكْرِهْ نَفْسَكَ عَلَى الْفَضَائِلِ فَإِنَّ الرَّذَائِلَ أَنْتَ مَطْبُوعٌ عَلَيْهَا؛

نفس خود را به پذیرش فضایل مجبور کن؛ زیرا رذیلت ها در نهاد تو سرشته است.(1)

جنگ رذیلت و فضیلت (خوبی و بدی) در نهاد انسان ها وجود دارد. اگر در این نبرد به فضایل کمک نکنیم پیروزی با رذایل خواهد بود.

دروغ فقر ساز

قَالَ (علیه السلام): مَنْ تَفَاقَرَ افْتَقَر؛

هر که به دروغ اظهار فقیری کند فقیر گردد.(2)

فقر گاهی به بی پولی و بی مالی نیست، فقر گاهی به درک انسان است، کسی که ثروت دارد و اظهار فقر می کند در حقیقت فقیر است هرچند ثروت مالی دارد.

عبادت ذهنی

قَالَ (علیه السلام): التَّفَكُّرُ فِي آلَاءِ اللَّهِ نِعْمَ الْعِبَادَة؛

انديشيدن درباره نعمت های خدا، چه نيكو عبادتى است.(3)

عبادت انواع گوناگونی دارد و یکی از بالاترین عبادت ها تفکر است که باعث عبادت جوارحی هم می شود؛ و در عمل نمایان می شود.

ص: 123


1- . 7314.
2- . ح 8405.
3- . ح 534.

تفکر عمل ساز

قَالَ (علیه السلام): الْفِكْرُ فِي الْخَيْرِ يَدْعُو إِلَى الْعَمَلِ بِه؛

انديشيدن به خوبی ها آدمى را به انجام دادن آن ها برمی انگیزد.(1)

تفکر مقدمه عمل است. وقتی انسان به کارهای خیر فکر می کند مقدمه عمل را انجام داده است و کم کم به سمت عمل پیش می رود.

فکر گناه ساز

قَالَ (علیه السلام): فِكْرُكَ [ذِكْرُكَ] فِي الْمَعْصِيَةِ يَحْدُوكَ عَلَى الْوُقُوعِ فِيهَا؛

فکر کردنت به گناه، تو را به آن گناه می کشاند.(2)

عاقبت اندیشی

قَالَ (علیه السلام): لَا تُغْلِقْ بَاباً يُعْجِزُكَ افْتِتَاحُه؛

دری را که باز کردنش تو را ناتوان می سازد مبند.(3)

عاقبت اندیشی از لوازم انجام کارهاست. انسان نباید عملی را انجام بدهد که یا راه بازگشت نداشته باشد یا راه بازگشتش سخت باشد.

لجاجتِ نتیجه بخش

قَالَ (علیه السلام): مَنِ اسْتَدَامَ قَرْعَ الْبَابِ وَ لَجَّ وَلَج؛

ص: 124


1- . ح 540.
2- . ح 558.
3- . ح 10978.

هر كس به كوبيدن درى ادامه دهد و اصرار ورزد عاقبت از آن در وارد خواهد شد.(1)

جوینده یابنده است. تلاش وهمت سرانجام انسان را به مقصد می رساند.

ناامیدی قاتل

قَالَ (علیه السلام): قَتَلَ الْقُنُوطُ صَاحِبَه؛

نوميدى، صاحب خود را مى كُشد.(2)

آدمی به امید زنده است، امید نباشد هیچ کشاورزی دانه را نمی کارد و هیچ دانش آموزی به مدرسه نمی رود. ناامیدی جان عمل را از انسان می گیرد.

زخم سخن

قَالَ (علیه السلام): رُبِ كَلَامٍ كَلَّامٌ؛

بسا سخنی که بسیار زخم کننده است.(3)

چه بسا با گفتن جمله ای زخم و جراحتی در روح و جان انسان ایجاد شود که به راحتی قابل درمان و ترمیم نباشد.

سخن زلال

قَالَ (علیه السلام): لَا تَكُنْ فِيمَا تُورِدُ كَحَاطِبِ لَيْلٍ وَ غُثَاءِ سَيْل؛

ص: 125


1- . ح 3758.
2- .1331.
3- . ح 4109.

در ایراد سخن مانند جمع کننده هیزم در شب و کف و آشغال روی سیل مباش.(1)

هنگام سخن مطالب محکم و مستدل و بیان کن و سخنان زلال مطرح کن، نه مثل سیل که همه چیز را با خود می آورد.

سیل، تر و خشک را باهم می آورد؛ و تو در هنگام سخن گفتن صحیح و غلط را با هم نیاور.

متکبر ناچیز

قَالَ (علیه السلام): عَجِبْتُ لِمُتَكَبِّرٍ كَانَ أَمْسِ نُطْفَةً وَ هُوَ فِي غَدٍ جِيفَة؛

عجب دارم از متکبر، دیروز نطفه بود و فردا مُرداری خواهد بود.(2)

تکبر یعنی بزرگ دیدن خویش. انسان به گذشته اش متکبر باشد یا به آینده اش؟

مُهر عقل

قَالَ (علیه السلام): إِذَا كَتَبْتَ كِتَاباً فَأَعِدْ فِيهِ النَّظَرَ قَبْلَ خَتْمِهِ فَإِنَّمَا تَخْتِمُ عَلَى عَقْلِك؛

هرگاه نوشته ای را نوشتی قبل از مُهر کردن (تمام کردن، فرستادن)، آن، در آن اعاده نظر نما (بازنگری کن) زیرا که بر عقل خود مُهر خواهی زد.(3) (زیرا نوشته هایت از عقل و درک تو خبر می دهد).

ص: 126


1- . ح 10969.
2- . ح 7130.
3- . ح 285.

سخن و نوشته ما نماینده عقل و حِکمت ما خواهد بود.

کاغذ آرامش بخش

قَالَ (علیه السلام): مَنْ تَسَلَّى بِالْكُتُبِ لَمْ تَفُتْهُ سَلْوَة؛

كسي كه با كتاب آرامش يابد، هيچ آرامشي را از دست نداده است.(1)

معرفی خود

قَالَ (علیه السلام): مَنْ أَكْثَرَ مِنْ شَيْ ءٍ عُرِفَ بِه؛

هر كه بسيار در چيزى درآميزد بدان شناخته شود.(2)

هرکس اهل هرکاری باشد با همان کار در میان مردم شناخته می شود.

دروغ گوی مرده

قَالَ (علیه السلام): الْكَذَّابُ وَ الْمَيِّتُ سَوَاءٌ فَإِنَّ [لِأَنَ] فَضِيلَةَ الْحَيِ عَلَى الْمَيِّتِ الثِّقَةُ بِهِ فَإِذَا لَمْ يُوثَقْ بِكَلَامِهِ [فَقَدْ] بَطَلَتْ حَيَاتُه؛

دروغ گو و مرده مساوی اند، زیرا برتری زنده بر مرده آن است که به او اعتماد می کنند و آنگاه که به سخن او اعتماد نشود، حیات او باطل شده است.(3)

ملاک حیات و ممات انسان به نفس کشیدن و نکشیدن نیست، کسی که نشود بر قول و فعل او اعتماد کرد و اطمینان کرد مُرده متحرکی بیش نیست.

ص: 127


1- . ح 293.
2- . ح 11101.
3- . ح 4386

خوردن و خوراندن

قَالَ (علیه السلام): لَذَّةُ الْكِرَامِ فِي الْإِطْعَامِ وَ لَذَّةُ اللِّئَامِ فِي الطَّعَام؛

لذت کریمان در خورانیدن و لذت لئیمان در خوردن است.(1)

تفاوت لئیم و کریم در آنی بیش نیست. خوردن و خورانیدن.

تشکر زبانی

قَالَ (علیه السلام): إِذَا قَصُرَتْ يَدُكَ عَنِ الْمُكَافَاةِ فَأَطِلْ لِسَانَكَ بِالشُّكْر؛

هر گاه دستت از مکافات و جبران (کار نیک دیگران) کردن کوتاه گردد پيوسته با زبانت سپاسگزارى كن.(2)

جبران محبت و خدمت دیگران هم با دست است و هم با لسان، اگر جبران از دست (عملی) برنمی آید از زبان برای تشکر و قدردانی باید کمک گرفت.

عادت زبان

قَالَ (علیه السلام): لِسَانُكَ يَقْتَضِيكَ مَا عَوَّدْتَه؛

زبان تو به آنچه عادتش دادى، از تو می خواهد.(3)

هرگونه زبان را عادت دهی همان گونه عمل می کند. اگر به سخنان نیک عادتش دادی همان را به زبان جاری می کند؛ و برعکس در سخنان ناپسند.

ص: 128


1- . ح 8499.
2- . ح 6160.
3- . ح 4146.

سرزنش آتش زا

قَالَ (علیه السلام): الْإِفْرَاطُ فِي الْمَلَامَةِ يَشُبُّ نَارَ اللَّجَاجَةِ؛

زیاده روی در سرزنش، آتش لجاجت را می افروزد.(1)

سرزنش بیش از اندازه باعث لجبازی و دشمنی می شود.

درد سرزنش

قَالَ (علیه السلام): إِعَادَةُ التَّقْرِيعِ أَشَدُّ مِنْ مَضَضِ الضَّرْب؛

اعاده (تکرار) سرزنش از درد کتک سخت تر است.(2)

زیادی سرزنش

قَالَ (علیه السلام): كَثْرَةُ التَّقْرِيعِ تُوغِرُ الْقُلُوبَ وَ تُوحِشُ الْأَصْحَاب؛

سرزنش زیاد، دل ها را به دشمنی انداخته و یاران را دور خواهد کرد.(3)

قاتل ناخواسته

قَالَ (علیه السلام): مَنْ مَدَحَكَ فَقَدْ ذَبَحَك؛

هر که مدح و ستایش تو کُند در حقیقت تو را سر بُریده است.(4)

ممکن است اشاره به این باشد که شخص دچار عجب و غرور شود.

ص: 129


1- . ح 4507.
2- . ح 4505.
3- . ح 11006.
4- . ح 10734.

شوخی کینه ساز

قَالَ (علیه السلام): دَعِ الْمِزَاحَ فَإِنَّهُ لِقَاحُ الضَّغِينَةِ؛

خوش طبعی زیاد را واگذار که آن آبستن کینه است.(1)

شوخی نابجا و بی مورد منجر به کینه و دشمنی می شود.

جداییِ سود رسان

قَالَ (علیه السلام): الْمَالُ لا يَنْفَعُكَ حَتَّى يُفَارِقک؛

مال تا از تو جدا نشود تو را سودی نرساند.(2)

مال اگر در کار نیک و خیر مصرف شد آن زمان برای انسان سودمند است.

میل به هم نوع

قَالَ (علیه السلام): كُلُ شَيْ ءٍ يَمِيلُ إِلَى جِنْسِه؛

هر چیزی به جنس خود میل می کند.(3)

دانا با دانا، نادان با نادان، کبوتر با کبوتر...

نصیحت اشتباه

قَالَ (علیه السلام): نُصْحُكَ بَيْنَ الْمَلَإِ تَقْرِيع؛

ص: 130


1- . ح 4464.
2- . ح 8296.
3- . ح 9719.

نصیحت کردن تو در میان جمعیت سرزنش است.(1)

نصیحت کردن در مقابل جمع اثر برعکس خواهد داد و نه تنها موجب راهنمایی نمی شود بلکه باعث سرزنش و شماتت می شود.

سرکشی در مقابل سرکشی

قَالَ (علیه السلام): إِذَا صَعَبَتْ عَلَيْكَ نَفْسُكَ فَاصْعَبْ لَهَا تَذِلُّ لَكَ وَ خَادِعْ نَفْسَكَ عَنْ نَفْسِكَ تَنْقَدْ لَك؛

هر گاه نفست بر تو سرکشی کند پس تو هم در مقابل آن سرکشی نما رام تو خواهد گردید و با نفس خویش از نفس خود خدعه و مکر کن تا تو را اطاعت نماید.(2)

نفس سرکشی و دشمنی می کند ازاین رو شایسته است. انسان نیز با او مقابله کند و حتی او را فریب دهد.

سخن چین

قَالَ (علیه السلام): مَنْ نَقَلَ إِلَيْكَ نَقَلَ عَنْك؛

هر که به سوی تو نقل نماید از تو نقل کند.(3)

هر که سخنان دیگران را نزد تو بازگو کند، همان شخص سخنانت را نزد دیگری خواهد زد.

ص: 131


1- . ح 4566.
2- . ح 4820.
3- . ح 4432.

بدترین مردم

قَالَ (علیه السلام): شَرُّ النَّاسِ مَنْ يَرَى أَنَّهُ خَيْرُهُم؛

بدترین مردم کسی است که خود را بهترین آن ها ببیند.(1)

وقتی کسی خودش را بهترین مردم می داند، نه عیب های خویش را می بیند و نه در تلاش برای رفع این عیوب است.

دردی پنهان

قَالَ (علیه السلام): سُوءُ النِّيَّةِ دَاءٌ دَفِين؛

بدی نیت، دردی پنهان است.(2)

نیت مرحله قبل از عمل است، عمل را می توان دید و اگر اشتباه و نادرست باشد می توان آن فهمید و در پی تلاش برای اصلاح او بود، اما نیت فاسد، بیماری روحی است که به راحتی قابل شناسایی و اصلاح نیست؛ و سرانجام این درد پنهان در عمل آشکار می شود.

مثلث محبت

قَالَ (علیه السلام): ثَلَاثٌ يُوجِبْنَ الْمَحَبَّةَ حُسْنُ الْخُلُقِ وَ حُسْنُ الرِّفْقِ وَ التَّوَاضُع؛

سه چیز سبب دوستی است: حُسن خلق، حُسن مدارا، فروتنی.(3)

ص: 132


1- . ح 7082.
2- . ح 1609.
3- . ح 5372.

توکل اندوه زا

قَالَ (علیه السلام): مَنْ تَوَكَّلَ لَمْ يَهْتَمَّ؛

هر که توکل کند اندوهناک نگردد.(1)

اندوه زمانی حاصل می شود که شخص خودش را در انجام امور تنها و بی یاور می بیند، اما شخص متوکل، خودش را به قدرت لایزال الهی متصل می کند و امور خودش را به خداوند می سپارد.

دل شاهد محبت

قَالَ (علیه السلام): سَلُوا الْقُلُوبَ عَنِ الْمَوَدَّاتِ فَإِنَّهَا شَوَاهِدُ لَا تَقْبَلُ الرُّشَا؛

دوستي و محبت را از دل ها بپرسيد كه دل ها گواهاني هستند كه رشوه نمي پذيرند.(2)

قلوب انسان ها نمی تواند دروغ بگوید یا اینکه با جبر و زور محبت کسی را به دل بگیرد؛ و نشانه دوست داشتن را از قلب باید پرسید آیا قلبا او را دوست داریم یا خیر.

هدیه دوستی

قَالَ (علیه السلام): الْهَدِيَّةُ تَجْلِبُ الْمَحَبَّة؛

هديه دادن، دوستى را به دنبال می آورد.(3)

ص: 133


1- . ح 3881.
2- . ح 9431.
3- . ح 9960.

هدیه دادن نشانه ای از صدق کلام در دوست داشتن است و منجر به دوستی می شود و در مواردی آن را تقویت می کند.

همت های بلند

قَالَ (علیه السلام): كُنْ بَعِيدَ الْهِمَمِ إِذَا طَلَبْتَ كَرِيمَ الظَّفَرِ إِذَا غَلَبْت؛

دور (بلند) همت باش هر گاه طلب کنی.(1)

همت بلند دار که مردان روزگار

از همت بلند به جایی رسیده اند

ناامیدیِ امیدبخش

قَالَ (علیه السلام): الْيَأْسُ مَسْلَاة؛

ناامیدی (از مردم) دلداری و تسلی است.(2)

ناامیدی از مردم مایه آرامش است. چراکه با امید داشتن به مردم دچار اضطراب می شویم که آیا خواهد داد یا خیر؟ آیا قبول می کند یا خیر.

ص: 134


1- . ح 10276.
2- . ح 9238.

داستان های از اما م علی(علیه السلام)

خوراک مقوی و اندک

شخصی از امام علی (علیه السلام) به خاطر نوع غذا و کمی آن ایراد گرفت و گفت: اگر این غذای فرزند ابوطالب است پس او در جنگ با جنگ جویان و شجاعان ناتوان خواهد بود.

حضرت در پاسخ به اینکه غذای سالم و مفید به حجم و رنگ نیست فرمود: «إِنَّ الشَّجَرَةَ الْبَرِّيَّةَ أَصْلَبُ عُوداً وَ الرَّوَاتِعَ الْخَضِرَةَ أَرَقُّ جُلُودا...»

بدانید درخت بیابان (چوبش) محکم تر است ( بااینکه کمتر به آن آب می رسد) و درختان کناره ی جویبار پوستشان نازک تر است. ( با ا ینکه آب و کود بیشتری به آن می رسد). (چوب) درختانی که با آب باران می رویند پرآتش و دیر خاموش ترند.(1)

ص: 135


1- . نهج البلاغه، نامه 45.

چشم پوشی

روزی پیامبر(صلی الله علیه و آله)با جمعی از اصحاب خود نشسته بودند ناگهان شخصی خدمت پیامبر(صلی الله علیه و آله)رسید و عرض کرد: یا رسول الله! در فلان خانه مردی و زنی به فساد مشغول اند.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)فرمود: این خبر تو را باید بررسی کنم و آن ها را بخواهم ببینم مطلب چیست؟

چند تن از یاران که آنجا بودن اجازه احضار آن ها را خواستند، لیکن پیامبر (صلی الله علیه و آله)هیچ یک از آنان را اجازه نداند تا این که حضرت علی (علیه السلام) خدمت پیامبر(صلی الله علیه و آله)رسید آنگاه پیامبر(صلی الله علیه و آله)به علی (علیه السلام) فرمود: یا علی! تو برو و ببین این ماجرا که می گویند راست است یا نه.

امام علی (علیه السلام) آمد تا رسید به در خانه، آنگاه چشمان خود را برهم گذاشت و وارد خانه شد و دست بر دیوار داشت تا وقتی که گرد خانه گردید و بیرون آمد چون خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله)رسید عرض کرد یا رسول الله (صلی الله علیه و آله)من گرد آن خانه گشتم ولی هیچ کس را آنجا ندیدم.

پیامبر (صلی الله علیه و آله)به نور نبوت مطلب را یافت که علی (علیه السلام) نمی خواهد آن دو را رسوا نماید ازاین رو فرمود: یا علی! انت فتی هذه الامه؛ یا علی! تو جوانمرد این امتی.(1)

ص: 136


1- . میزان الحکمه. به نقل از کتاب هزار و یک داستان از زندگانی امیرالمؤمنین(علیه السلام)، رمزی اوحدی، محمدرضا، سعید نوین، قم،1395.

کی بیشتر خرما خورده؟

روزی رسول خدا(صلی الله علیه و آله)و حضرت علی (علیه السلام) خرما می خوردند هر خرمایی را که رسول خدا(صلی الله علیه و آله)می خورد به آرامی هسته اش را نزد علی (علیه السلام) می نهاد تا این که خرماها تمام شد ولی پیش حضرت رسول (صلی الله علیه و آله)هیچ هسته خرمایی نبود و همه نزد علی (علیه السلام) بود. رسول خدا(صلی الله علیه و آله)فرمود: هر که هسته اش بیشتر بود او پرخور است همه نگاه کردند. جلوی علی(علیه السلام) از همه بیشتر بود. علی(علیه السلام) گفت: «ولی من فکر می کنم پرخور کسی است که خرماهایش را با هسته خورده.» همه نگاه کردند. جلوی پیامبر(صلی الله علیه و آله)هسته خرمایی نبود.(1)

آتش پنهان

روزی در زمان خلافت عثمان شخصی کاسه سر کافری را که سال ها قبل مرده بود را از قبرستانی آورد و آن را جلوی عثمان قرارداد و از او پرسید: شما که می گویید کافر در آتش است و می سوزد پس چرا این جمجمه و کاسه سرِ کافر نسوخته و حتی داغ هم نیست؟!

عثمان از جواب بازماند لذا جهت حل موضوع کسی را به دنبال امام علی (علیه السلام) فرستاد. امام علی (علیه السلام) نزد عثمان رفت و عثمان به سؤال کننده گفت: سؤالت را از این مرد بپرس تا جوابش را بیابی؟

ص: 137


1- . الخزائن، مرحوم نراقی، ص 325.

آن مرد سؤال خود را برای امام علی (علیه السلام) بازگو کرد. امام (علیه السلام) دستور داد یک قطعه سنگ چخماق(1) بیاورند آنگاه سنگ را در جلوی آن شخص گذاشتند. امام به او فرمود: این سنگ را که می بینی در ظاهر سرد است ولی در درون خود آتش دارد لذا اگر این سنگ را به سنگی دیگر بزنیم از آن آتش بیرون می جهد جمجمه کافر نیز در درون خود آتش دارد. آن مرد با شنیدن فرمایشات امام جواب خود را دریافت و از محضرت امام خارج شد.(2)

تنها برنده مسابقه

روزی به پیامبر(صلی الله علیه و آله)دو شتر هدیه دادند، پیامبر(صلی الله علیه و آله)یکی از آن دو شتر را هدیه و جایز قرارداد برای کسی که بتواند دو رکعت نماز بخواند و چیزی از دنیا را به ذهن خود نگذارد و به فکر چیزی از دنیا نیفتد. کسی به پیامبر(صلی الله علیه و آله)در این مسابقه پاسخ مثبت نداد. «وَ لَمْ يُجِبْهُ أَحَدٌ سِوَى عَلِيٍّ (علیه السلام)؛ به جز علی(علیه السلام) که پاسخ مثبت داد و برای خواندن نماز حاضر شد؛ پیامبر(صلی الله علیه و آله)هر دو شتر را به علی(علیه السلام) مرحمت فرمود.(3)

مبدأ تاریخ هجری

روزی عمر، بزرگان اهل مدینه را دعوت کرد و گفت: بهتر است ما همچون سایر ادیان، مبدأ سال، برای خود تعیین کنیم، مسیحیان مبدأ سال را از تولد حضرت

ص: 138


1- . آتش زا.
2- . الغدیر، ج 8، ص 12.
3- . بِحارالانوار، ج 41، ص 18.

عیسی(علیه السلام) می دانند، لذا ما مسلمانان نیز مبدأ سال برای خود تعیین کنیم. هر یک از مشاورین وی نظریه ای دادند، آنگاه عمر رو به حضرت امیر(علیه السلام) عرض کرد: شما هم نظرتان را بفرمائید؛ زیرا نظریه شما بر همه نظرات برتری دارد. حضرت فرمود: مبدأ سال را از زمان هجرت پیامبر(صلی الله علیه و آله)از مکه به مدینه طیبه معین کنید و آنگاه دلایلی هم بیان فرمود، لذا هجرت رسول خدا(صلی الله علیه و آله)اول سال هجری تاریخ اسلامی قرار داده شد.(1)

پنج انگشت

روزی عمر گفت: یا على تعجب من از اینکه تو بر تمام مسائل علمى و قضائى و فقهى احاطه دارى نیست بلكه تعجب من از این است كه تو هرگونه سؤال مشكلى را در هر موردى كه باشد بلافاصله و فورى و بدون اندیشه و تأمل جواب می دهی! حضرت فرمود اى عمر این دست من چند انگشت دارد؟ عرض كرد: پنج انگشت. فرمود پس چرا تو در پاسخ این سؤال

اندیشه نكردى؟ عرض كرد این واضح و معلوم است احتیاجى به اندیشه ندارد، على (علیه السلام)فرمود كلیه مسائل در نظر من مانند پنج انگشت دست در نظر تست.(2)

ص: 139


1- . تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 123.
2- . مناقب خوارزمی و شرح ابن الحدید. به نقل از کتاب هزار و یک داستان از زندگانی امیرالمؤمنین(علیه السلام)، رمزی اوحدی، محمدرضا، سعید نوین، قم،1395.

چشم چرانی

روزی حضرت در ميان اصحابش نشسته بود. زن زيبايى (كه تمام چهره اش را نپوشانده بود) ازآنجا عبور كرد و چشم حاضران را به خود جلب نمود. امام (علیه السلام) فرمود:

چشمان اين مردان، طغيانگر است و آنچه نظرشان بر آن افتاد مايه تحريک و هيجان آن هاست. هرگاه يكى از شما نظرش به زنى افتاد كه زيبا و صاحب جمال بود، برود و با همسر خود آميزش كند «فَإِنَّمَا هِيَ امْرَأَةٌ كَامْرَأَتِه» زيرا او هم زنى است مانند همسرش! در اين هنگام مردى از خوارج گفت: خداوند اين كافر را بكشد چقدر دانا و فقيه است! هنگامی که حاضران اين سخن را شنيدند از جاى پريدند تا او را به قتل برسانند، ولى امام (علیه السلام) فرمود: آرام باشيد جواب دشنام، بدگويى است و يا گذشت از گناه (نه كشتن مرد بد زبان).(1)

نمازخانه در خانه

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: ( روش امام علی (علیه السلام) این گونه بود) امام علی(علیه السلام)در خانه خود اتاقی را که نه بزرگ بود و نه کوچک، به عنوان محل نماز قرار داده بود و شب ها برای خواندن نماز به آن محل می رفت و اگر طفل کوچکی نمی خوابید آن حضرت کودک را با خود به آن اتاق می برد و نماز می خواند.(2)

ص: 140


1- . نهج البلاغه، ح 420.
2- . وسائل الشیعه، ج 3، ص 55؛ بِحارالانوار، ج 76، ص 161، حدیث 1. به نقل از کتاب هزار و یک داستان از زندگانی امیرالمؤمنین(علیه السلام)، رمزی اوحدی، محمدرضا، سعید نوین، قم،1395.

تمام لذات دنیا

امام علی (علیه السلام) به عمار یاسر فرمود: ای عمار! برای دنیا غم مخور که تمام لذات دنیا شش چیزاست.

مطعوم و مشروب و ملبوس و منکوح و مشموم و مرکب؛

اما شریف ترین طعام ها عسل است که فرآورده زنبور است و بهترین مشمومات(عطر) مُشک است که از خون آهو است و نفیس ترین مرکب ها اسب است که مردان بی شماری را بر پشت خود به هلاکت می رساند و بهترین مشروبات آب است که تمام حیوانات از آن می آشامند و نیکوترین ملبوسات ابریشم است که آن بافته کرمی است و منکوحات زنانند و آن ها وسیله دفع شهوت هستند پس دنیا چه زیبایی دارد و چگونه می شود به آن دل بستگی و تفاخر نمود سپس حضرت فرمود: مصیبت های دنیا بسیار است و مشاربش، تیره و هیچ دوستی را با دوستی خود شریک و برخوردار نکند.(1)

آداب مسافرت

روزی حضرت علی (علیه السلام) با یکی از کفار اهل ذمه در راه همراه شده بود آن کافر ذمی از حضرت پرسید به کجا می روی؟ حضرت فرمود: به کوفه می روم مقداری از راه که سپری کردند بر سر دو راهی رسیدند اما امام علی (علیه السلام) راه کوفه را رها کرد و به د نبال آن کافر رفته و راهی را که او می رفت ادامه داد. شخص کافر پرسید: مگر به کوفه نمی رفتی؟ حضرت فرمود: چرا. گفت: راه کوفه از آن طرف بود.

ص: 141


1- . بِحارالانوار، ج 57، ص 11. العقد النضید، ص 45.

حضرت فرمود: می دانم. او گفت: اگر می دانی که راه کوفه از آن طرف است پس چرا همراه من می آیی؟ حضرت فرمود: پیامبر(صلی الله علیه و آله)ما دستور داده که حق دوستی؛ و همراهی را بجای آوریم و هم سفر خود را تا مقداری از راه همراه خود را بدرقه کنیم. آن کافر گفت: آیا واقعاً پیامبر بر شما چنین دستوری داده است؟ حضرت فرمود: آری. کافر گفت: پس به جهت همین اخلاق نیکو و بزرگوارانه است که این همه مردم پیرو او شده اند. کافر این را گفت: و با حضرت به کوفه آ مد و چون دریافت که او حضرت علی(علیه السلام) است مسلمان شد.(1)

زبان کودکان

زنی کودک شش ماهه خود را بر روی پشت بام گذاشت کودک خود را بر زمین می کشید تا اینکه بر روی ناودان نشست مادرش نتوانست او را بگیرد نردبانی آورند چون ناودان از لب بام بلندتر بود نتوانست او را بگیرد بستگان بچه می گریستند عمر نیز وقتی ماجرا را دید متحیر شد و گفت چاره ساز کار، علی بن ابی طالب(علیه السلام) است. حضرت نزد بچه آمد با او حرف زد اما بچه نفهمید علی (علیه السلام) فرمود: بچه ای هم سن او را بیاورید وقتی بچه را آوردند دو کودک به یکدیگر نگاه کردند و با زبان کودکانه باهم حرف می زند تا این کودک از ناودان به سمت پشت بام برگشت و همه خوشحال شدند.(2)

ص: 142


1- . کافی، ج 2، ص 670.
2- . بِحار الانوار، ج 41، ص 267.

چهار دستور پزشکی

روزی امیرالمؤمنین(علیه السلام) به فرزندش امام حسن(علیه السلام) فرمود: يَا بُنَيَّ أَ لَا أُعَلِّمُكَ أَرْبَعَ خِصَالٍ تَسْتَغْنِي بِهَا عَنِ الطِّب؛ اگر چهار دستور را رعایت کنی از طبیب و درمان های طبیب بی نیاز خواهی شد و آن چهار دستور این است.

1. جز هنگام گرسنگی در کنارغذا برای خوردن آن ننشین 2. درحالی که میل و اشتها به غذا داری از غذا دست بکش 3. در جویدن غذا مراقب باش تا خوب خرد گردد 4. قبل از خواب به دستشویی برو.(1)

نیز در دستوری دیگر می فرماید:

از سرما در آغازش(پاییز) بپرهیز و در آخرش(نزدیک بهار) به استقبالش بروید زیرا در بدن ها همان می کند که با درختان می کند، در آغاز خشک و در آخر برگ می آورد.(2)

تغافل

شخصی به امیرالمؤمنین (علیه السلام) دشنام داد. حضرت، سخن او را نشنیده گرفته، فرمودند: «به گوش خود شنیدم که کسی به من دشنام داد، ولی به روی خود نیاوردم و گفتم که شاید به علی دیگری بد می گفته است.(3)

ص: 143


1- . خصال، صفات چهارگانه، ح 67.
2- . «تَوَقَّوُا الْبَرْدَ فِي أَوَّلِهِ وَ تَلَقَّوْهُ فِي آخِرِهِ فَإِنَّهُ يَفْعَلُ فِي الْأَبْدَانِ كَفِعْلِهِ فِي الْأَشْجَارِ أَوَّلُهُ يُحْرِقُ وَ آخِرُهُ يُورِقُ». نهج البلاغه، ح 124.
3- . بِحارالانوار، ج 56، ص 44.

چرا دعا مستجاب نمی شود

امام علی(علیه السلام) در پاسخ به این سؤال که خداوند فرموده: «ادعونی استجب لکم؛ بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا» پس چرا دعا می کنیم ولی دعایمان اجابت نمی شود؟ فرمود: لِأَنَّ قُلُوبَكُمْ خَانَتْ بِثَمَانِ خِصَال؛ زیرا دل های شما هشت خیانت کرده است:

1. شما خدا را شناختید اما حق او را چنان که بر شما واجب است ادا نکردید؛ بنابراین، شناخت شما به کارتان نیامد.

2. ایمان به رسول خدا(صلی الله علیه و آله)آوردید، اما باسنت او مخالفت کردید، پس فایده ایمان شما چیست؟

3. قرآن را خواندید ولی عمل نکردید.

4. گفتید از آتش جهنم می ترسید اما در هر وقت با گناهان خود بدن های خود را آماده عذاب ساختید.

5. اظهار تمایل به بهشت کردید اما کاری که شمارا از بهشت دور می کند انجام دادید.

6. از نعمت های خدا استفاده کرده ولی سپاسگزاری نکردید.

7. خداوند شمارا به دشمنی شیطان امر کرده، شما با زبان با او دشمنی کردید ولی در عمل با او مخالفت نکردید.

8. عیب های مردم را جلوی چشم خود قراردادید اما عیوب خود را پشت سر انداختید.

ص: 144

با توجه به این امور چگونه انتظار اجابت دعا دارید. پس خودتان را اصلاح و تقواپیشه کنید تا دعاهای شما مستجاب شود.(1)

روزی حلال

امام على (علیه السلام) وارد مسجد شد و به مردى فرمود: استر من را برايم نگه دار؛ اما او دهنه استر را در آورد و آن را بُرد. على (علیه السلام)بعد از تمام كردن نماز از مسجد بيرون آمد و دو درهم در دست گرفته بود تا به آن مرد پاداش دهد، اما ديد استر به حال خود رهاست. آن دو درهم را به يكى از غلامان خود داد كه دهنه ای بخرد. غلام به بازار رفت و دهنه مسروقه را در آنجا ديد و به دو درهم خريد و نزد حضرت برگشت. على (علیه السلام) فرمود: إن العبد ليحرم نفسه الرزق الحلال بترك الصبر و لا يزاد على ما قدر له؛ آدمى به سبب بی صبری، خودش را از روزى حلال محروم می کند و بيشتر از روزى مقدّر هم نصيبش نمی شود.(2)

بهترین همراه

سوید به غفله می گوید: از حضرت علی (علیه السلام) شنیدم که فرمود: هنگامی که آخرین روز زندگی انسان می رسد مال و فرزند و عمل شخص در برابر او مجسم می شود و با زبان حال به ثروت خود می گوید:

ص: 145


1- . أعلام الدین، ص 219؛ بِحارالانوار، ج 90، ص 376.
2- . شرح ابن ابی الحدید، ج 3، ص 160.

من در جمع آوریت حریص بودم و در مصرف تو بخل ورزیدم در این لحظه چه کمکی به من خواهی کرد؟ مال با همان زبان به او می گوید من کفن تو را تأمین می کنم و کاری به دیگر با تو ندارم.

سپس روی به فرزند نموده و می گوید: من سخت تو را در قبر می گذارم و پنهانت می کنم، پس ازآن به عمل خود می گوید: من به تو بی میل بودم و بر من سنگینی داشتی امروز با من چه خواهی کرد؟ عملش پاسخ می دهد: من همیشه با تو هستم در قبر در حشر تا حضور در پای میزان عدل الهی.(1)

مهمانی به سه شرط

روزی فردی امیرالمؤمنین(علیه السلام) را به منزلش دعوت کرد، امام علی(علیه السلام) فرمودند «أَجَبْتُكَ عَلَى أَنْ تَضْمَنَ لِي ثَلَاثَ خِصَال»

به سه شرط می پذیرم؛ چیزی از بیرون منزل وارد نکنی، هرچه در خانه داری برای ما بیاوری و ازآنچه در خانه داری دریغ نکنی، همسر و فرزندانت را نیز به زحمت نیندازی.(2) (3)

ص: 146


1- . وسائل الشیعه، ج 7، ص 325
2- . مستدرک الوسائل، ج 16، ص 240.
3- و داستان های این بخش برگرفته از کتاب هزار و یک داستان از زندگانی امیرالمؤمنین(علیه السلام)، رمزی اوحدی، محمدرضا، سعید نوین، قم،1395.

خطبه بدون الف و نقطه

خطبه «مونقه» خطبه ای که در آن از حرف «الف» که بیشترین و پرکاربرترین حرف است. استفاده نشده است. امیرالمؤمنین (علیه السلام) این خطبه را بالبداهه ایراد کردند و در آن از حرف «الف» استفاده نکردند. قسمتی از خطبه: «حَمِدْتُ مَنْ عَظُمَتْ مِنَّتُهُ وَ سَبَغَتْ نِعْمَتُهُ وَ تَمَّتْ كَلِمَتُهُ وَ ن-َف-َذ َتْ مَشِیتُهُ وَ بَلَغَتْ حُجَّتُهُ وَ عَدَل-َتْ قَضِیتُهُ وَ سَبَقَتْ غَضَبَهُ رَحْمَتُهُ... خطبه طولانی است. برای اطلاع بیشتر رجوع شود به. بحارالانوار، ج 74، ص 340. بیروت و بحارالانوار، ج 77، ص 342 ایران.

خطبه بدون نقطه. خطبه ای که امیرالمؤمنین (علیه السلام) آن را بالبداهه ایراد کردن و در آن از کلماتی ا استفاده کردند که نقطه ندارد. قسمتی از آن خطبه: «اَلْحَمْدُ للَّ-هِ أَهْلِ الْحَمْدِ وَ مَأْوَاهُ، وَ لَهُ أَوْكَدُ الْحَمْدِ وَ أَحْلَاهُ، وَ أسعَدُ الْحَمْدِ وَ أَسْرَاهُ، وَ أَطْهَرُ الْحَمْدِ وَ أَسْمَاهُ، وَ أَکْرَمُ الْحَمْدِ وَ أَوْلَاهُ. الْوَاحِدِ الأَحَدِ الصَّمَدِ، لاوَالِدَ لَهُ وَ لاوَلَدَ. خطبه طولانی است. برای اطلاع بیشتر رجوع شود به نهج السعاده فی مستدرک نهج البلاغه، ج 1، ص 109؛ تمام نهج البلاغه، ص 335.

الحمد لله رب العالیمن

ص: 147

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109